علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد دوم - حرف ب

مشخصات كتاب

سرشناسه:رسول ملكيان اصفهاني،1344

عنوان و نام پديدآور:علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد دوم - حرف ب/ رسول ملكيان اصفهاني

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1394.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

تلفن همراه مولف : 09131140140

موضوع: علم - مفاهيم قرآني

رده بندي كنگره : BP65/4/آ5

رده بندي ديويي : 372/21 د577آ1390

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

علم مفاهیم شناسی قرآن

1-قرآن کتاب خداست که برای هدایت ناس وبشروانسان و مسلمان و مومنین و متقین نازل شده است ؛ و ازمعجزات جاویدان محسوب می شود ؛ چه انسانهای مومن و خدا جوئی که با معرفت و عمل به این کتاب آسمانی به سعادت رسیدند و چه دانشمندان بزرگی که درطول بیش از چهارده قرآن برای فهم و نشر معارف این کتاب کریم عمرخود را گذاشته اند. هرزمانی که ازاین کتاب می گذرد تازه هائی ازمعارف این کتاب الهی کشف می گردد و این جریان همچنان ادامه دارد. درپرتو این تلاشهای شایسته علومی زیادی ازمعارف و علوم قرآنی برای ما به یادگارباقی مانده است . که ازمهمترین آن می توان از تفسیرقرآن نام برد. این علم براساس مقدماتی ازعلوم است مثل مفردات قرآن.

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

تفسير به معناى «دانش تفسير»، يعنى علمى كه داراى اركان مشهور علم (موضوع، مسائل، مبادى تصورى و تصديقى) است و تفسير داراى موضوع، تعريف،هدف، فايده،

پيش انگاره ها (مبانى و مبادى) و ... است. ازاين رو، تفسير از علوم مرتبط با قرآن به شمار مى آيد كه بيش از هزار سال عمر دارد.

علم تفسير به دانشى گفته مى شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى سازد.

به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

موضوع علم تفسير: آيات قرآن (سخنان الهى كه در قالب وحى قرآنى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است).

هدف دانش تفسير: كسب توان استنباط صحيح از آيات قرآن.

فايده علم تفسير: فهم مراد استعمالى (معانى آيات) و مراد جدّى خدا (مقاصد آيات).

2-اگرمفاهیم قرآن خوب تبیین و توصیف شودمقدمه تفسیرخواهد شد و تفسیر قرآن از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. این دانش که مربوط به مجموعه دانشهای نوین زبانشناسی است می باشد . زبانشناسی بیشتر ناظر به کلام انسانی است که دردورهای مختلف شامل کلام های مقدس(کتابهای آسمانی) نیز شده است . زبان شناسی شامل: زبان شناسی نظری؛ آواشناسی ؛ واج شناسی ؛ واژه شناسی ؛ ساخت واژه ؛ نحو ؛ معناشناسی ؛ معناشناسی واژگانی ؛ معناشناسی آماری ؛ معناشناسی ساختاری ؛ سبک شناسی ؛ تجویز و توصیف ؛ کاربردشناسی ؛ زبانشناسی کاربردی ؛ اکتساب زبان ؛ زبان شناسی روان شناختی ؛ زبان شناسی جامعه شناختی ؛ زبان شناسی شناختی ؛ جامعه شناسی زبان ؛ زبان شناسی محاسباتی؛ زبان شناسی توصیفی ؛ زبان شناسی تاریخی ؛ زبان شناسی تطبیقی ؛ رده شناسی زبان ؛ دستور گشتاری ؛ریشه شناسی. و همچنین توجه به نظریات هرمنوتیک ومتودولوژی

می تواند تاثیرات خوبی درمباحث شناخت قرآن داشته باشد وفضاهای جدید تحقیقات قرآنی ایجاد نماید.

3-اگر تفسیرما از پیشرفت مناسبی برخوردار نیست دلیل عمده آن این است که روی مقدمات تفسیر کارهای اصلی صورت نگرفته است . این مسئله برای هرکس که باتفسیرقرآن آشنا باشد بدیهی است. برای روشن شدن زوایای پنهان و آشکارقرآن بیش از ده هزارکتاب نوشته شده است ولی می توان به جرات گفت مسلمانان و بشرهنوزبه صورت کامل ازاین ذخیره الهی بهره لازم را نبرده است و استخراجات لازم راازاین گنج الهی نکرده است.

4-بعضی آیات قرآن قرنها از نظر تفسیری هیچ پیشرفتی نداشته است .و مثل آن است که تفاسیر از روی هم بازنویسی کرده اند و اگر حرف تازه ای هم زده شده است بیشتر جنبه فرقه ای و گرایشی داشته که اکثرا به تاویل آیات و یا بهتر بگوئیم تفسیر به رای شده است.چگونه می توان یک آیه و یا یک سوره را خوب تفسیرکرد در صورتی که زوایای آشکار و پنهان کلمات خوب کالبد شکافی نشده باشد. برای آشکارشدن این مدعی تفاسیرقرآن را براساس قرون طبقه بندی کرده و سیرپیشرفت معانی و مفاهیم و تفاسیرآیات را درآن براساس استاندارهای علمی و روش های نوین بررسی کنید.

5-متاسفانه در زمان معاصر که به این مسئله مهم یعنی مفاهیم آیات کمی توجه شده است بعضی آن را با شرح لغت اشتباه گرفته اند وکتابهائی به همین نام تالیف شده است واسم کتاب خود را مفا هیم قرآن گذاشته اند و حال آنکه اصلا به مفاهیم نپرداخته اند و یک مقداربیشتر از حد معمول از ترجمه لغت فرارفته اند و دراین زمینه مراکز

قرآنی وعلمی را نیز به اشتباه انداخته اند.

6-علم مفردات یا واژه شناسی در قرآن دانشی است که در باره تک واژ ه های قرآنی از نظر ریشه اشتقاق لغوی و دلالت آن بر معنای مطلوب مناسب و نوع کاربرد آن در قران بحث می کند بدین منظور که هرگاه شخصی معنای واژه های قرآنی را نمی داند با مراجعه به کتابهای لغوی مانند مفردات راغب می تواند معنا و ریشه موارد اشتقاقی و نوع کاربرد آن را بشناسد . و حال آنکه علم مفاهیم شناسی قرآن درباره یک واژه و معنای آن درتمام حالات علمی و ادبی درقرآن بحث می کند با این توضیح تفاوت عمده و عمیق علم مفردات با علم مفاهیم تا حدودی روشن شد.

علم مفردات شاخه های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف- دانش غریب القرآن

ب-معرب القرآن که در آن در مورد واژه هائی که از زبانهای دیگر به زبان قرآن وارد شده و به صورت عربی در آمده بحث می کند.

ج- اعراب القرآن در خصوص چگونکی اعراب الفاظ قرآن بحث می کند

د-مجازات قرآن انواع مجازهای به کار رفته در قرآن در این شاخه بحث می شود.

ه- وجوه و نظائر در قرآن

و بعضی دیگر از موضوعات علوم قرآن که بنوعی با مفردات قرآن سرو کار دارد.

دانشمندا ن بزرگی به تبیین واژه های قرآنی پرداخته اند و برخی از آنها کتابهائی را نیز تدوین نموده اند که تفصیل آنها در کتابهای رجال مانند : معجم الادباء ، تاریخ بغداد، فهرست ابن ندیم، اعلام زرکلی و .....آمده است.

برای آگاهی از این کتابها می توانید به مجله بینات

شماره هفت و نه مراجعه کنید که بیش از سیصد جلد کتاب معرفی شده است.

7- مفاهیم قرآن به معنای تحقیق کامل و جامع در باره بنیان آشکارو نهان یک لغت است؛ وبررسی سابقه و شرح آن در کل مجموعه آیات قرآن است. و همچنین تمام کاربردهای علمی و ادبی آن را بررسی کردن است. واین تقریبا یک علم کاملا جدید درباره قرآن است. زیرا باید نقش یک مفهوم را در تمام قرآن درقالب یک کلمه و ارتباطات آن مشخص کرد.تحقیق درباره مفاهیم شناسی قرآن کارساده ای نیست وافراد باید صاحب تخصص های گوناگونی باشند. و بصورت گروهی کارکنند . مفهوم شناسی قرآن بعد ازآشنائی علوم ادبی و منطقی وفلسفی و عرفانی و تاریخی وفقهی و غیره برای محققین حاصل می شود. تازه این بررسی نقش یک کلمه و مفهوم درقرآن است ؛ حال آنکه اگرما خواستیم نقش مفهوم یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه و یا یک سوره را نسبت به یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه ویا یک سوره دیگربررسی کنیم ؛ ببینید چه نیروی انسانی دانشمند و چه سرمایه مالی هنگفت و چه تکنولوژی(ابررایانه) و امکانات نرم افزاری و علمی و سخت افزاری نیاز است. ولی به هرحال کاری است که باید درآینده نزدیک انشاء الله بشود.

8-قران را می توان مثل قطعات متنوع هندسی (Magnets game) فرض کرد که به بی نهایت اشکال قابل تصوراست اگرشما به یک آجردریک ساختمان بسیاربزرگ و چند هکتاری توجه کنید و نقش این آجردرکل مجموعه را بررسی کنید یک تصورمفهومی بدست آورده اید که جایگاه ومعنای آن را درمنظومه

این ساختمان به شما نشان می دهد و تصور بود ونبود آن دراین منظومه به کل آن می تواند کمک کند و یا آسیب برساند. پس باید درنظرداشت هریک ازکلمات قرآن مفهومی دربردارد که باتمام کلمات و جملات قرآن ارتباط دارد ارتباطی که درطول تاریخ تفسیرقرآن کشف نشده است . و ازاین مبنا استنتاجات بسیاری می توان استخراج کرد که درلابلای بعضی از تفاسیرآمده است.

9-البته شاید بتوان گفت مفاهیم قرآن یک رشته جدید در علوم و معارف قرآن است و مربوط به دوران معاصر است زیراکه بسیاری از علوم در حدود نیم قرن جدید تحولات جدی بخود گرفته اند. با استفاده ازابزارو امکانات جدید بویژه رایانه وبرنامه ریزی برای آن می توان به این علم دسترسی پیدا کرد. این علم بصورت رسمی هنوزوارد حوزه و دانشگاه نشده است و مطالب آن بصورت گسیخته درضمن مطالب دیگربیان می شود. هراستادی با توجه به شناخت نسبی خود از آن بحث می کند وبسیاری آن را بعنوان یک علم قرآنی نه می شناسند و نه قبول دارند. اینجانب بعد ازحدود سی سال آشنائی با علوم دینی و اسلامی وقرآنی و بعد تمرکزبرروی این موضوع (علم مفاهیم شناسی قرآن) وکشف آن در تفسیرشریف راهنما به این امرخطیرنائل شدم و خداوند رحیم افق نوردیدن آن را بمن نشان داد. و این چیزی بود که بصورت متفاوت در بعضی مکتوبات قرآنی با آن برخورد می کردم که خود داستانهای زیبا و دلنشینی دارد. خیلی دوست داشتم با قرآن مانوس باشم و روزانه چندین نوبت تلاوت داشته باشم ولی بعضی از مواقع یک کلمه و یا یک جمله قرآن و نقش آن

درکل قرآن فکرودل من را بخودش مشغول می کرد و ساعتها و روزها وقت مرا می گرفت و رهایم نمی کرد ؛ نمی توانستم از آن مفهوم کلمه و جمله و آیه دلم را جدا بکنم ؛ هرلحظه و زمانی که می گذشت رخ جدیدی از آن برایم کشف می شد ولی همیشه دوست داشتم یک راهی پیدا کنم که آن را به صورت علمی درمعرض دیگران قراردهم ؛ ولی عظمت کارونداشتن ابزار و امکانات لازم من را از آن باز می داشت تا اینکه این توفیق نسبی برایم حاصل شد. و برای همین همیشه درحیرتم که قلب مقدس اشرف و اکرم واعظم انبیاء یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) چگونه این حجم با عظمت معنوی را درسینه مبارکشان داشتند و آن را حمل می کردنند. آری این کلمات و آیات الهی است که بی نهایت بارقابل استناد و استدلال و فیض جاری است و هنرنمائی می کند.کاری که ازعهده هیچ مجموعه و دستگاه علمی برنمی آید. کاریکه من انجام داده ام کاری است که اصل زحمت آن را دانشمندان اسلامی درتفسیرقیم راهنما انجام داد ه اند و من فقط آن را دیده و استخراج و تالیف کرد ه ام ؛ هرچند که قبل ازمن به این صورت کسی انجام نداده است.

10-ازخوبیهای علم دردوران جدید این است که آنچه را درتصورذهن و یا کشف دل و یا توهم و یا خیال بود امروز می توان بصورت علم درآورد و به معرض نمایش و عموم گذاشت . شما نگاه کنید در زمان ما مسائلی حتی مثل طی الارض و روی آب راه رفتن ونامرئی شدن و صدها

نمونه از این دست به صورت علمی دسته بندی و طبقه بندی شده است. چه برسد به علومی که ازقواعد و ضوابط مثل تفسیرقرآن برخورداراست.

11- بسیاری ازتفاسیر که دردوران قدیم نوشته شده است درمحدوده علم آموزی ودانش یک فرد و بسته به نوع کتابهای تفسیری و امکاناتی که دراختیارداشته و گرایش و هدفی که داشته است.درصورتیکه درزمان معاصرباید ازنوشتن تکراری و بیهوده این تفاسیرخوداری کرد و زیرنظرمجموعه ای ازاساتید ، تفسیرهمه جانبه نوشت.وحوزهای پژوهشی عظیمی به این امرمهم اختصاص یابد. امید است درآینده حوزه های علمی بزرگ و دانشگاههای بزرگ قرآنی درراستای آموزش و پژوهش های قرآنی بیش ازآن چیزی که امروزوجود دارد تاسیس شود.

12- داشتن روش هدفمند و اصولی و رعایت آن درطول نگارش تفاسیرازنکات مهمی است که مفسرین باید رعایت کنند. زیرا مفسرین بزرگ قرآن بعضی ازموارد یک مفهوم را دریک جای قرآن به یک معنا گرفته اند و درجاهای دیگرقرآن از آن عدول کرده اند مثل آن است که یک جا در قرآن ما کلمه( صلوهَ) را به این شکل و درجاهای دیگرقرآن بصورت (صلاهَ) بنویسیم. اگرما توانستیم به معنای واقعی و مفهوم (روح) یا (امر) یا (امام) و ....درقرآن برسیم باید بااین ملاک واحد درکل قرآن به تحقیق بپردازیم.

13-اگرخواستیم عظمت قرآن را درنظربگیریم باید اینطورتصورکرد که تمام عالم هستی دو بارتکرار شده است یکباربصورت عینی درعالم خارج و یکباربصورت مکتوب به صورت قرآن و اگرگفته عرفاء را به آن اضافه کنیم به این صورت استکه وجود انسان قرآنی (کامل) دو چهره دارد یکی به صورت عینی یعنی جهان خارج و دیگری بصورت مکتوب یعنی قرآن.

14-قرآن كريم در آيه ى بيست و يكم

سوره ى حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مى فرمايد:

( وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ)

و هيچ چيزى نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لى] جز به اندازه معيّن آن را فرو نمى فرستيم.

«خزائن» در اصل به معناى حفظ و نگه دارى چيزى است و در اصطلاح به معناى محلى است كه افراد، اموالشان را در آن گردآورى و حفظ مى كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمى توانند در هر عصرى همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمى شود.

پس خزاين الهى، يا به معناى «مقدورات الهى» است؛ يعنى همه چيز در منبع قدرت الهى جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مى كند و يا به معناى مجموعه ى امورى است كه در عالم هستى و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مى شود.

قرآن خداوند نیز ازهمین سنخ است که متصل به دریای بی کرانه وجود خداوند است و هروقت خداوند بخواهد مقداری از معنای آن را برای ما ایجاد می کند . و چهره کامل آن درزمان حکومت حضرت ولی عصر(عج) ظهور می کند. انشاء الله.

15- قرآن كريم در آيه ى چهل و يكم سوره ى بقره با اشاره به رابطه ى قرآن با كتب آسمانى پيشين، چهار فرمان در مورد پاس داشت قرآن مى دهد و مى فرمايد:

( وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ)

و به آنچه فرو

فرستادم (/ قرآن) ايمان آوريد، در حالى كه مؤيد چيزى است كه با شماست. و نخستين انكار كننده آن نباشيد؛ و بهاى اندك را با آيات من مبادله نكنيد؛ و تنها (از عذاب) من (خودتان) را حفظ كنيد.

خداوند می فرماید قرآن را ارزان نفروشید قدروقیمت وعظمت آن را دریابید و برای رسیدن به آن بهای لازم را بپردازید. هرآیه قرآن مثل عروسی بلند مرتبه ای است که تا بهای آن پرداخته نشود رخ نمی نماید بعضی ازموارد این بهاء به قیمت جان و حقیقت انسان است . کسانیکه خادم قرآن هستند باید همیشه این را مد نظرداشته باشند.

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازدكه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا

(سنائی)

-

16- دراین قسمت برای اینکه وظیفه ما نسبت به قرآن مشخص شود سخن رهبرعظیم الشان انقلاب اسلامی دردنیای معاصرحضرت امام خمینی(ره) را می آورم: (جلد بیستم صحیفه امام خمینی(ره)- صفحه 91 تا 93- پيام به مردم زائران بيت الله الحرام به مناسبت ايام حج "مهجوريت حج ابراهيمي "):

(از انس با قرآن كريم ، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت ، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است . و از همين فرصت از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه تبيان كل شي ءاست و صادر از مقام جمع الهي به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است ، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسماني - الهي كه صورت عيني و كتبي جميع اسما و صفات و آيات وبينات است

و از مقامات غيبي آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسي آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياي عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاي قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوي از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبي آن ،كه به لسان وحي بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بي كم و كاست و بدون يك حرف كم وزياد به دست ما افتاده است ، خداي نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادي دور است لكن به اندازه علم ومعرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشته هاي مختلف ، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي -صلي الله عليه و آله و سلم - بهره هايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان بابررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته ،براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده ، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعه اي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي " دريافت فرموده ، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مودب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه هدايت بارقه

اي از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدي للمتقين هدايت يافته اند، براي عاشقان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن رابرآورند و در ابعاد سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي ، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است ؛ از عرفان و فلسفه تاادب و سياست ، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست ورياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است ، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و روساي جمهور و اهل دنياست . يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشان آوردند.

هان اي حوزه هاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ! بپاخيزيد و قرآن كريم را ازشرجاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته ومي تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روي جد، نه تعارف معمولي ، مي گويم از عمر به بادرفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم . و شما اي فرزندان برومند اسلام ! حوزه ها ودانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن

بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف برايام جواني بخوريد همچون نويسنده .

بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدي كه براي راهنمايي بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كه مسائل مهم حياتي را چه در معنويات و چه در نظام ملكي زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براي يك عصر و يك ناحيه نيست . )

17- منطق شيوه ي تفكر صحيح را مي آموزد حال اگر كسي بخواهد انديشه ها و تفكرات خود را به ديگري منتقل كند. يعني بخواهد از آنچه در ذهن خودش مي گذرد ديگري را آگاه سازد ناچار از سخن استفاده مي كند، يعني الفاظ را براي افاده ي مقصود خود به كار مي برد.

مردم عادي چنين مي پندارند كه انسان نخست مي انديشند سپس انديشه هاي خود را در قالب الفاظ بر زبان مي آورد. اما با كمي دقت نظر معلوم مي شود كه اساساً تفكر بدون استعمال الفاظ امكان پذير نيست. حتي وقتي كه آدمي لب را از سخن فروبسته و به انديشه فرورفته باشد، باز در واقع با يك سلسله الفاظ مخيّل به تفكر مي پردازد و به قول حكما، گويي با خود «حديث نفس» يا نجوا مي كند، به همين جهت است كه تفكر و تعقل را نطق باطن مي نامند (در مقابل نطق ظاهر

كه با الفاظ مسموع انجام مي يابد) پرورش ذهني و فكري آدمي و از قوه به فعل درآوردن استعدادهاي معرفتي او جز به كار بردن لفظ امكان پذير نيست. پس زبان اولاً توأم و همراه با انديشه هاي دروني آدمي است. ثانياً موجب انتقال دانش و فرهنگ و تمدن به ديگران است و آموزش و پرورش بدون استعانت از آن امكانپذير نيست. همين نياز مبرم آدمي به زبان موجب شده است كه به وضع الفاظ بپردازد و در برابر هر معنايي لفظي را كه نمايانگر آن معني باشد قرار دهد.

چنانكه معلوم است هر لفظ مسموع صوتي است كه در هوا پخش مي شود و به سرعت محو مي گردد. يعني علامتي است فرار و ناپايدار كه عمرآن لحظه اي بيش نيست و فقط هنگام رويارويي با ديگران بكار مي رود. اما آدمي مايل است افكار و انديشه ها و خواسته هاي خود را به مكانهاي دور دست و به آيندگان و كساني كه با او روياروي نيستند نيز برساند. به همين جهت به وضع الفاظ بسنده نكرده و يك سلسله علايم ديگر نيز وضع كرده كه همان خط يا علايم مكتوب يا الفباست. علايمي به مراتب پايدارتر و ثابت تر از الفاظ، اين علائم مكتوب را نشان و دال بر الفاظ قرار داده است.

بنابراين علايم مكتوب يا خط يا وجود كتبي دلالت بر حفظ، يعني اصوات معين ، دارد. به عبارت مختصرتر وجود كتبي دال بر وجود لفظي است ، همانطور كه وجود لفظي دال بر معناي ذهني است و معناي ذهني دال بر شيء خارجي.

وجود كتبي (علايم كتبي يا خطي ) – وجود لفظي

( علايم ملفوظ يعني اصواتي كه با اتكاء به مخارج حروف از دهان خارج مي شود) – وجود ذهني (معني ذهني يا صورت ذهني) – وجود عيني (وجود خارجي يا شي خارجي)

به عبارت موجزتر شيء داراي چهار نحوه وجود است. وجود عيني و وجود ذهني و وجود لفظي و وجود كتبي . از آنجا كه نقش الفاظ در تفكرات آدمي تا اين درجه است. منطق دانان در آغاز منطق مبحثي را نيز به الفاظ اختصاص مي دهند و البته بحث آنها از الفاظ بحثي است بسيار كلي به نحوي كه كم و بيش شامل همه زبانها مي شود. بر خلاف بحث علماي دستورزبان كه اختصاص بزباني معين دارد.(علم منطق – رشته های نظری و علوم انسانی و معارف اسلامی)

براین اساس وجود لفظی و کتبی را اعتباری و وجود ذهنی و عینی را حقیقی می دانند.

اگربراین مبنا به قرآن رانگاه کنیم؛ فعالیتهای علمی و قرآنی ما ازچهارحالت خارج نیست:

الف-وجود لفظی قرآن که شامل روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تندخوانی؛ صوت ولحن؛ علم تجوید ؛ انواع قرائات قرآنی؛ حفظ ظاهری قرآن؛و تمام فعالیتهائی که دراین حوزه لفظی قرآن می شود.

ب-وجود کتبی قرآن که شامل انواع رسم الخط ونوشتن قرآن ؛ چاپ قرآن؛ تمام کارهای هنری مربوط به قرآن.

ج-وجود ذهنی قرآن یعنی آنچه درذهن مردم مسلمان یا جامعه بشری یا مفسرومحقق قرآن وجود داردو بر روی آن تدبرو تفکرمی کند و آن را نشر وارائه می دهد.و شامل تمام تفاسیر و معارف و علوم قرآنی می شود.

د-وجود عینی قرآن که به دوصورت جلوه می کند یا بصورت فردی که دریک انسان قرآنی درخارج مصداق پیدا می کند و

حقیقی ترین آن امام معصوم است که واقعیت قرآن و مظهرعینی کامل قرآن درعالم خارج است و قرآن ناطق است و درزمان ما حضرت امام ولی عصر(عج) می باشد ویا بصورت جمعی تجلی و ظهورپیدا می کند که جامعه اسلامی و قرآنی و حکومت اسلامی مهدویت است که انشاء الله درآینده ما شاهد و عامل آن خواهیم بود.

به هرحال هرکس که عالم وخادم قرآن باشد بصورت حصرعقلی ازیکی ازاین چهارقسم خارج نیست ؛ و کسیکه درحوزه علم مفاهیم شناسی قرآن فعالیت و تحقیق و مطالعه می کند دربخش سوم (وجود ذهنی) جایگاه می یابد ووقتی درعرصه نشرمکتوب می پردازد درجایگاه دوم (وجود کتبی) فعال است.

اگربخواهیم توضیح مفصل دهیم که علم مفاهیم قرآن شناسی چیست ؟ باید کتابهای مستقلی تالیف گردد ؛ که امیدواریم این مهم درآینده نزدیک انجام گیرد.

17-ما در اینجا براساس امکانات و ابزار و نرم افزارهای علمی بیش ازهزارتا از کلمات قرآن را مفهوم شناسی وبراساس حروف الفبا استخراج کرده ایم ؛ باشد که انشا ء الله در آینده این علم( مفهوم شناسی قرآنی) توسعه لازم را بنماید. از بین تفاسیرتفسیرراهنما را ملاک قرارداده ایم که نسبت به تمام تفسیرهای قرآن بعضی ازاستاندارهای لازم را دارد که می توانید ویژگیهای آن را درمقدمه آن تفسیرشایسته و مهم بخوانید. باید توجه داشت که بعضی ازکلمات مشترک لفظی و بعضی ازآنها مشترک معنوی می باشند ؛ وتعدادی ازکلمات نیز عربی وفارسی می باشد ؛ برای همین کسی که می خواهد مفهومی را بررسی کند لازم است یکدورفهرست کلمات را بررسی کند. . این مجموعه کتاب مفاهیم شناسی قرآن بیشتربرای محققین و پژوهشگران قرآنی و کسانیکه

می خواهند پایان نامه حوزوی و دانشگاهی تالیف کنند ویا علاقه به مباحث عمیق قرآنی هستند می باشد.

حوزه علمیه اصفهان

رسول ملکیان اصفهانی

بشر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بشر

آثار بشر بودن انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 8

8- همسان بودن انبيا با ساير مردم ، مانع شناخت ارزش ها و توانايى هاى ويژه آنان

و ما منع الناس . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

از اينكه مشركان نبوت بشر را امرى ناشدنى مى دانستند، مى تواند از اين جهت باشد كه آنان، پيامبران را افرادى چون خود تلقى مى كردند و آنان را همچون خود، ضعيف و ناتوان مى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 4

4 - بشر بودن پيامبران ، بهانه و دستاويز كافران براى كفر و روى گردانى از تعاليم دين

فقالوا أبشر يهدوننا فكفروا و تولّوا

آثار بشر بودن صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 3

3 - ويژگى هاى بشرى صالح ( ع ) ، مانع از رسالت وى در ديدگاه ثموديان

قالوا . .. ما أنت إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 24 - 1

1 - بشر بودن صالح پيامبر ( ع ) ، بهانه قوم ثمود ، براى تكذيب رسالت آن حضرت

فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه

اشراف قوم نوح و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 2

2_ سران كفرپيشه قوم

نوح ، بشر را شايسته رسالت نمى پنداشتند .

فقال الملأ . .. ما نريك إلاّ بشرًا مثلنا

بشر بودن ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 57 - 6

6- حضرت ابراهيم ( ع ) از جهت فرايند جسمى و حالات روحى و نيز در روابط موجود ميان انسان ها ، همانند ساير مردم بود .

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . .. قال إنا منكم وجلون ... مسّنى الكبر ... قال فما خطبكم

بشر بودن انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 6

6 - بعثت پيامبران و انتخاب ايشان از ميان خود مردم و از جنس آنان ، از نعمت هاى الهى است .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 6

6 - انتخاب پيامبران از ميان مردم و از جنس خودشان ، از نعمت هاى الهى است .

كما أرسلنا فيكم رسولا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 6

6 _ مسيح ( ع ) نيز همانند ديگر پيامبران الهى ، انسانى فناپذير

ما المسيح ابن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل

يادآورى رحلت پيامبرانى در گذشته تاريخ پس از توصيف مسيح(ع) به رسالت، اشاره به امكان مرگ و رحلت براى مسيح(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 1،5

1 _ خداوند بر فرض انتخاب فرشتگان براى پيامبرى، آنان را به صورت بشر قرار مى

داد.

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

5 _ خداوند، جز از جنس بشر، پيامبرى براى آدميان قرار نخواهد داد.

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 13

13 _ از امام هادى ( ع ) روايت شده است : { . . . قالت الجهلة : كيف لايبعث إلينا نبياً من الملائكة ؟ . . . فأوحى اللّه عزوجل إلى نبيه ( ص ) : فاسئل الذين يقرؤن الكتاب من قبلك . . . هل يبعث اللّه رسولا قبلك إلا و هو يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق و لك بهم أسوة ;

. .. جاهلان گفتند: چرا براى ما پيامبرى از فرشتگان مبعوث نمى شود ...؟ پس خداوند به پيامبر خود وحى نمود: از كسانى كه پيش از تو كتاب مى خواندند، بپرس آيا چنين نيست كه قبلا خداوند هيچ پيغمبرى نفرستاد مگر اينكه او طعام مى خورده و در بازارها راه مى رفته؟ و آنان براى تو اسوه و مقتدا هستند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 4

4_ فرشته بودن ، از شرايط احراز مقام نبوت و پيامبرى نيست .

و لاأقول إنى ملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 8

8_ يوسف ( ع ) ، برخوردار از تمايل جنسى و توانا بر كام يابى از زنان

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 4

4_ انبيا نيز همانند

ديگران داراى كشش هاى نفسانى هستند .

و ما أُبرّءُ نفسى إن النفس لأمّارة بالسوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 3،5

3_ همه پيامبران از جنس بشر و از صنف مردان بودند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً

آيه شريفه در مقام دفع اين توهّم است كه پيامبران بايد از فرشتگان باشند. از اين رو مقصود از {رجال} مقابل فرشتگان است ، ولى انتخاب كلمه {رجالاً} به جاى {إناساً} و مانند آن اشاره به اين واقعيت دارد كه: پيامبران از صنف زنان نبودند.

5_ گزينش پيامبران از ميان خود انسانها ، از سنت هاى خداوند است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. من أهل القرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 4،6،7،8

4_ پيامبران پيشين نيز همانند پيامبر اكرم ( ص ) داراى همسر و فرزند بودند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

6_ پيامبر بودن با داشتن زن و فرزند ( زندگانى بشرى و عادى ) منافات ندارد .

و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

7_ مردم عصر بعثت ، پيامبرىِ فردى از افراد بشر را امرى بعيد مى شمردند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

8_ قرآن با توجه دادن مردم به زندگانى بشرى و عادى پيامبران پيشين ، طعن و ايراد مخالفان پيامبر ( ص ) را امرى نابجا و ناموجه دانست .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

رعد - 13 - 40 - 9

9_ پيامبران نيز همانند ديگر انسان ها وفات مى كنند .

أو نتوفينّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 17

17- كافران اقوام پيشين به جاى دادن جواب مساعد به دعوت منطقى انبياى خويش ، بشر بودن آنان را بهانه نپذيرفتن دعوتشان قرار دادند .

قالت رسلهم أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض . .. قالوا إن أنتم إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 1

1- انبيا در مقابل اقوام كافر كه بشر بودن را با مقام پيامبرى منافى مى دانستند ، بر بشر بودن خود تأكيد مى كردند و عدم تنافى آن را با مقام نبوت اعلام مى داشتند .

قالوا إن أنتم إلاّ بشر مثلنا . .. قالت لهم رسلهم إن نحن إلاّ بشر مثلكم و ل_كنّ ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 5

5- پيامبران چون ديگر انسان ها در برابر ناملايمات ، متأثر مى شدند .

و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 1

1- تمامى انبيا و رسولان الهى ، از جنس بشر بوده اند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 2،7،10

2- بشر بودن رسولان الهى ، تنها دستاويز عمده براى بهانه جويى هاى مخالفان كافر و مشرك جهت ايمان نياوردن

به آنان

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

7- مشركان معتقد به برتر بودن مقام رسالت از شأن بشر

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

10- { عن أبى عبدالله ( ع ) : { قالوا أبعث الله بشراً رسولاً } قالوا : إن الجن كانوا فى الأرض قبلنا ، فبعث الله إليهم ملكاً ، فلو أراد الله أن يبعث إلينا لبعث الله ملكاً من الملائكة ، و هو قول الله { و ما منع الناس أن يؤمنوا إذ جائهم الهدى إلاّ أن قالوا أبعث الله بشراً رسولاً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: {قالوا أبعث الله بشراً رسولاً} آن ان (منكرين رسالت محمد(ص)) گفتند: همانا جنيان قبل از ما در زمين بودند. پس خداوند فرشته اى را به سوى آنان مبعوث كرد. پس اگر خداوند كسى را اراده كرده است به سوى ما بفرستد، پس بايد فرشته اى از فرشتگان را مى فرستاد و اين سخن خداوند است كه مى فرمايد: و ما منع الناس أن يؤمنوا إذ جائهم الهدى إلاّ أن قالوا أبعث الله بشراً رسولاً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 2،7

2- سنت خداوند بر برانگيختن رسولانى از جنس خود انسان ها به سوى آنان

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً. قل لو كان ... لنزّلنا عليهم من السّماء ملكًا رسولا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه آيه در مقام پاسخ گويى به شبهه مشركان باشد كه تصور مى كردند: بشر نمى تواند پيامبر باشد.

7 _ استبعاد مشركان از بشر بودن رسول ، ناشى از دم توجه آنان به

وساطت ملائكه ميان خدا و پيامبران است . *

قل لو كان فى الأرض مل_ئكة يمشون مطمئنين لنزّلنا عليهم من السّماء ملكًا رسولاً

آيه فوق، مى تواند در مقام پاسخ به مشركان باشد. با اين بيان كه مشركان، بعيد مى شمردند كه فردى از بشر با خداى جهان ارتباط داشته باشد.آيه جواب مى دهد كه: پيامبران، بىواسطه وحى تلقى نمى كنند; بلكه اصولاً بين خدا و زمينيان، ملكى واسطه وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 9

9- پيامبران ، در بُعد جسمى و زندگى مادّى ، داراى اوصافى مانند ديگران اند .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 67 - 5

5 - وجود حالات و روحيات انسان هاى عادى در پيامبران

فأوجس فى نفسه خيفة موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 4

4 - وجود حالات انسان هاى عادى در پيامبران

غضب_ن أسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 1،3،8،9،12

1- تمامى رسولان الهى ، از نوع بشر و جنس مرد بودند .

و ما أرسلنا قبلك إلاّ رجالاً

3- مقام پيامبرى با بشر بودن ناسازگار نيست ; بلكه بشر بودن پيامبران ، سنت الهى است .

هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم . .. ما أرسلنا قبلك إلاّ رجالاً

8- دعوت خداوند از مشركان مكه ، مبنى بر پرسش از آگاهان در زمينه بشر بودن پيامبران پيشين

فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

9- بشر بودن پيامبران ، امرى مسلّم نزد

عالمان دينى و آگاهان تاريخ انبيا در عصر بعثت

و ما أرسلنا . .. فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

مقصود از {أهل الذكر} عالمان دينى است; زيرا اولاً عموم مردم از تاريخ پيامبران بى خبر بودند و اين نوع اطلاعات در اختيار عالمان دينى بود و ثانياً واژه {ذكر} در قرآن، بر كتاب هاى آسمانى و از جمله خودِ قرآن اطلاق گرديده است.

12- تجاهل مشركان مكه ، نسبت به بشر بودن پيامبران گذشته

فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

قيد {إن كنتم لاتعلمون} اشاره به علم و آگاهى مشركان دارد; زيرا اگر آنان واقعاً نمى دانستند، قيد ياد شده (اگر نمى دانيد) لغو و زايد مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 8 - 1،2،3

1- بدن پيامبران همانند ديگر انسان ها ، نيازمند به تغذيه است .

و ما جعلن_هم جسدًا لايأكلون الطعام

2- پيامبران و مردم ، در ويژگى هاى جسمانى و نياز هاى بشرى همانند و همسان اند .

و ما جعلن_هم جسدًا لايأكلون

3- پيامبران مانند ديگر انسان ها ، از حيات جاويد در دنيا برخوردارنبودند .

و ما جعلن_هم جسدًا . .. ما كانوا خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 41 - 5

5- پيامبران ، داراى ويژگى هاى انسانى ( تألمات روحى و نياز به دلجويى و تسلّى )

و لقد استهزئَ برسل من قبلك

دلجويى خداوند از پيامبر(ص) در برابر استهزاى كافران، نشانگر اين واقعيت است كه پيامبر(ص) نيز چون ساير انسان ها، از تهاجم دشمنان متأثر شده و نيازمند تسلّى خاطر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 4

4- پيامبران ، برخوردار از خصلت هاى بشرى

إذ ذهب مغ_ضبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 32 - 2

2 - سنت الهى ، بر فرستادن رسولانى از جنس بشر و برخاسته از ميان همان مردم بود .

فأرسلنا فيهم رسولاً منهم

بلكه فردى بود برخاسته از ميان همان مردم، تربيت شده در ميان ايشان و شناخته شده براى همه آنان بود. هم چنين قيد {منهم} بيانگر اين معنا است كه آن پيامبر، از جنس خود مردم بود، نه از غير بشر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 9،10

9 - برخوردارى پيامبر از اوصاف بشرى ، دستاويز اشراف جامعه پس از نوح در انكار رسالت وى

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

10 - بشر بودن و خوردن و آشاميدن همانند انسان ها ، مانع از رسالت در نظر اشراف و عناصر مرفه

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم يأكل ممّا تأكلون منه و يشرب ممّا تشربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 1

1 - پيامبران الهى ، داراى جنبه بشرى و نيازمند تغذيه و بهره گيرى از موهبت هاى طبيعى ، مانند ديگر مردمان

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 1،3

1 _ همه پيامبران الهى در طول تاريخ ، همچون ساير مردمان ، نيازمند به تناول غذا و داد و ستد با مردم

و ما أرسلنا قبلك من المرسلين إلاّ إنّهم ليأكلون الطعام

و يمشون فى الأسواق

3 _ همانندى زندگى همه پيامبران با ديگر مردمان در نيازمندى ها و نيز در كفيت تأمين آنها ، از سنت هاى خداوند

و ما أرسلنا قبلك من المرسلين إلاّإنّهم ليأكلون الطعام و يمشون فى الأسواق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 8

8 - در انبيا ، مانند ديگر انسان ها ، احساسات طبيعى وجود دارد .

و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم و ضاق بهم ذرعًا و قالوا لاتخف و لاتحزن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 15 - 1،4

1 - مردم انطاكيه ، پيامبران الهى را انسان هايى همانند خود مى دانستند و هيچ برترى و امتيازى براى آنان قائل نبودند .

قالوا ما أنتم إلاّ بشر مثلنا

تصريح مردم انطاكيه به مثل و مانند خود بودنِ پيامبران، بيانگر نكته ياد شده است.

4 - پيامبران الهى ، بشرى هم چون ديگر انسان هاى عصر خويش بودند .

قالوا ما أنتم إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 16 - 3،4،5

3 - انتخاب پيامبر براى هدايت انسان ها از ميان خود آنان ، كارى عالمانه و حكيمانه و متناسب با ويژگى هاى انسان ها و نياز هاى آنان است .

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

بيشتر مفسران برآنند كه به گواه گرفتن خدا و ياد علم و دانايى او، در پاسخ كسانى كه به دليل بشر بودن پيامبران منكر رسالت آنان بودند، مى تواند براى بيان اين نكته باشد كه اين انتخاب از سوى كسى است كه

عالم و حكيم است و كار او نيز عالمانه و حكيمانه مى باشد; مثل آيه شريفه: {اللّه أعلم حيث يجعل رسالته} (أنعام (6) آيه 124).

4 - جهل و ناآگاهى مردم انطاكيه ، از فلسفه بعثت پيامبران و حكمت گزينش آنان از ميان انسان ها

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

يادآورى علم و دانايى خداوند، پس از تكذيب رسولان الهى به دليل بشر بودن آنان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

5 - جهل و ناآگاهى مردم انطاكيه از فلسفه انتخاب رسولان از ميان انسان ها ، سبب تكذيب كردن آنان شده بود .

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 2

2 - انتخاب شدن انسان به پيامبرى ، امرى شگفت آور در نظر كافران

و عجبوا أن جاءهم منذر منهم

برداشت ياد شده براساس اين ديدگاه است كه مقصود از {منهم} از جنس انسان بودن پيامبر باشد; زيرا كافران و مشركان صدراسلام، انسان را شايسته رسيدن به مقام پيامبرى و ارتباط با خداوند نمى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 9 - 7

7 - گزينش رسولان و پيامبران از ميان مردم ، جلوه اى از عزت و بخشندگى خداوند است .

أم عندهم خزائن رحمة ربّك العزيز الوهّاب

آمدن دو صفت {عزيز} و {وهّاب} براى خداوند، پس از طرح مسأله موهبت نبوت و رسالت، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 10 - 6

6 - گزينش پيامبر از ميان انسان ها ، تنها

در توان خداوند حاكم بر جهان هستى است .

جاءهم منذر منهم . .. أءنزل عليه الذكر من بيننا ... أم لهم ملك السم_وت ... فليرتق

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، مى تواند پاسخى به اعتراض كافران باشد كه چرا از ميان توده هاى مردم، حضرت محمد(ص) به پيامبرى مبعوث شده است؟ و يا چرا پيامبر از جنس بشر برگزيده شده است؟ (بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم . .. أءنزل عليه الذكر من بيننا).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 30 - 2

2 - پيامبران ، از نظر خصوصيات و ويژگى هاى انسانى همانند ديگر انسان ها هستند .

إنّك ميّت و إنّهم ميّتون

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه يادآورى رحلت پيامبر(ص)، مى تواند به خاطر اين باشد كه برخى از مردم، عقيده داشتند كه پيامبر(ص) نبايد بميرد و بايد حيات جاودانه و يا عمر طولانى داشته باشد. بر اين اساس آيه شريفه، پيام آور اين حقيقت كلى و عام است كه همه انسان ها _ حتى پيامبران _ از نظر خصوصيات انسانى مانند روبه رو شدن با مرگ يكسان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 12

12 - پيامبران ، از جنس بشر بوده و از ميان متن جامعه خويش برخاسته اند .

رسل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 60 - 3

3 - پيامبران ، موجوداتى از سنخ انسان ها و نه فرشتگان

و لو نشاء لجعلنا منكم مل_ئكة فى الأرض

برداشت ياد

شده بدين احتمال است كه آيه شريفه پاسخى باشد به انتظار مشركان مكه كه توقع فرشته بودن پيامبر را داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 6

6 - پيامبران الهى ، از نوع بشر و داراى خصوصيت بشرى بودند .

أبشر يهدوننا

بشر بودن داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 22 - 2

2 - داوود ( ع ) ، برخوردار از روحيات و خصوصيات بشرى ( مانند ترس و . . . ) در برخورد ناگهانى با خطرات

إذ دخلوا على داود ففزع منهم

بشر بودن شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 4

4 - برخوردارى شعيب ( ع ) از ويژگى هاى بشرى ، دستاويز مردم { اَيكه } در رد رسالت وى

قالواإنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} مى تواند مشتق از {سحر} باشد {مسحّر} مرادف {رئه} (شُش)است. بنابراين واژه {مسحّر} به معناى موجود داراى شُش _ كه از خصوصيات بشرى است _ مى باشد. اين تعبير كنايه از همگونى شعيب(ع) با ساير مردم و امتياز نداشتن وى مى باشد. گفتنى است برپايه اين احتمال، آيه بعد توضيح همين تعبير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 2،6

2 - بشر بودن ، مانع رسالت و پيامبرى در ديد مردم اَيكه

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

6 - شعيب ( ع ) ، از نظر خصوصيات بشرى هم چون ديگر مردمان بود .

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

بشر بودن

صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 153 - 5

5 - برخوردارى صالح ( ع ) از ويژگى هاى بشرى ، دستاويز ثموديان در رد رسالت وى

قالواإنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} مى تواند مشتق از {سحر} باشد. {سحر} نيز مرادف {رئه} (شُش) است. بنابراين واژه {مسحر} به معناى موجود داراى شُش است كه از خصوصيات بشرى مى باشد. گفتنى است برپايه اين معنا، آيه بعد، توضيح و تفسير همين تعبير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 2

2 - حضرت صالح ( ع ) چونان ديگر مردمان ، داراى تمامى خصوصيات بشرى

ما أنت إلاّ بشر مثلنا

بشر بودن عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 45 - 12

12 _ عيسى ( ع ) ، فرزند مريم است . نه فرزند خدا

عيسى ابن مريم

تأكيد خداوند بر اينكه او را فرزند مريم مى خواند، براى ردّ پندار كسانى است كه او را فرزند خدا مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 2

2 _ احتجاج بحق يهود با نصارا ، درباره عدم الوهيّت عيسى ( ع ) و پسر خدا نبودن وى

حاججتم فيما لكم به علم

احتجاج يهود در موردى كه علم داشتند، عبارت بود از عدم الوهيّت حضرت عيسى (ع) و . .. كه اين احتجاج، بحق بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 15،22

15 _ عيسى (

ع ) و مادرش مريم ، انسانهايى همانند ديگر انسانها

ان يهلك المسيح ابن مريم و امه و من فى الأرض جميعاً

آوردن {من فى الارض} با وجود اينكه استدلال، بدون آن نيز تمام است، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه از جهت مملوكيت و ناتوانى در برابر خدا، بين مسيح(ع) و ديگران تفاوتى نيست.

22 _ مالكيت خداوند بر هستى ، دليل توانايى وى بر نابود ساختن مسيح ( ع ) ، مريم ( ع ) و تمامى اهل زمين و نفى هرگونه قدرت در برابر قدرت اوست .

فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك . .. و للّه ملك السموت و الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 4،5،6

4 _ مسيح ( ع ) فرزند مريم نه خدا و نه زده او

المسيح ابن مريم

5 _ اعتراف مسيحيان به فرزندى مسيح ( ع ) براى مريم

قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

6 _ زاده شدن مسيح ( ع ) از مريم ( ع ) گواهى روشن بر خدا نبودن او

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

تصريح به فرزندى مسيح(ع) براى مريم، براى بيان اين حقيقت است كه فرزند بودن (مخلوق بودن) با الوهيت تنافى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 1،2،4،6

1 _ مسيح ( ع ) فرزند مريم و فرستاده خداوند

ما المسيح ابن مريم الا رسول

2 _ مسيح ( ع ) نه خداست و نه فرزند خدا .

ما المسيح ابن مريم الا رسول

حصر اضافى در جمله {ما المسيح .

..} ناظر به پندارهايى است كه مسيحيان درباره حضرت مسيح(ع) اظهار مى داشتند كه در آيات قبل پاره اى از آنها ذكر شد.

4 _ زاده شدن مسيح ( ع ) از مادر ، دليل روشن بر خدا نبودن او

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. ما المسيح ابن مريم

توصيف مسيح(ع) به فرزندى او براى مريم _ پس از بيان ادعاى الوهيت مسيح(ع) _ رد پندار خدا بودن اوست.

6 _ مسيح ( ع ) نيز همانند ديگر پيامبران الهى ، انسانى فناپذير

ما المسيح ابن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل

يادآورى رحلت پيامبرانى در گذشته تاريخ پس از توصيف مسيح(ع) به رسالت، اشاره به امكان مرگ و رحلت براى مسيح(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 8

8- حضرت عيسى ( ع ) همانند ديگر انسان ها ، داراى تولد ، مرگ و رستاخيز و خود معترف به آن است .

يوم ولدت و يوم أموت و يوم أُبعث حيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 34 - 7

7- در باره ماهيت حضرت عيسى ( ع ) ( بشربودن و تكوين يافتن او بدون پدر ) در طول تاريخ ترديدهايى ناروا وجود داشته است .

ذلك عيسى ابن مريم . .. الذى فيه يمترون

{الذى} وصف است براى {عيسى} يا {قول الحقّ} و {إمتراء} (مصدر {يمترون}) به معناى شك و ترديد كردن است. غايب ذكرشدن صيغه {يمترون} از آن حكايت دارد كه كسانى غير از مسلمانان در باره حضرت عيسى(ع) به عقايدى پاى بند بودند كه برپايه يقين استوار نبود.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 4

4- آنان كه عيسى ( ع ) را فرزند مريم ( س ) ، بنده خدا و پيامبر او نمى دانند ، كافراند .

فاختلف الأحزاب من بينهم فويل للذين كفروا

بشر بودن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 2

2 - محمد ( ص ) ، رسولى برانگيخته شده از ميان مردم و از جنس آنها

كما أرسلنا فيكم رسولا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) از ميان خود انسان ها و داراى خصلت هاى طبيعى يك انسان

رسول من أنفسكم

تعبير {من أنفسكم} به جاى {منكم} مى تواند اشاره به اين جهت باشد كه نه تنها پيامبر(ص) از ميان شماست ; بلكه او برخوردار از نفس و روح انسانى همانند ديگران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 16،18

16_ تكذيب پيامبر ( ص ) به خاطر بشر بودنش ، نشانه بى خردى و دليل بى اطلاعى از تاريخ بشر ، پيامبران پيشين و سنّت الهى است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم من أهل القرى . .. أفلاتعقلون

لحن جمله {و ما أرسلنا . ..} گوياى اين است كه آن جمله در پاسخ اين توهّم ايراد شده كه: فرستاده خدا نمى تواند فردى از افراد بشر باشد ; بلكه بايد از فرشتگان و مانند آنها باشد.

18_ آنان كه نبوّت پيامبر ( ص

) را به خاطر بشر بودنش انكار مى كنند ، سزاوار ملامتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 3،4

3_ برخوردارى پيامبر ( ص ) از همسر و فرزند ( داشتن زندگانى عادى و بشرى ) مورد طعن و ايراد مخالفان آن حضرت بود .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

لحن آيه شريفه گوياى اين است كه حقايق مطرح شده در آن، پاسخ به اشكالها و ايرادهاى مطرح شده از ناحيه مردم عصر بعثت است. جمله {و لقد أرسلنا ...} اشاره به اين معنا دارد كه مردم آن عصر، بعثت بشر را از ناحيه خدا پذيرا نبودند و جمله {جعلنا ...} گوياى آن است كه آنان زندگانى عادى و داشتن زن و فرزند را براى پيامبر(ص) نمى پسنديدند و جمله {ما كان ...} بيانگر پندار آنان درباره لزوم توانايى پيامبر(ص) بر ارائه هر نوع معجزه است.

4_ پيامبران پيشين نيز همانند پيامبر اكرم ( ص ) داراى همسر و فرزند بودند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 14

14- پيامبر ( ص ) ، انسانى همانند ديگر انسان ها و امتياز و ويژگى او تنها به رسالت و پيامبرى است .

قل سبحان ربّى هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 3

3- تنها دستاويز مشركان مكه براى ايمان

نياوردن به پيامبر اسلام ( ص ) ، بشر بودن آن حضرت بود .

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 3

3- حضرت محمد ( ص ) ، من هاى وحى و نبوت ، بشرى عادى است .

إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 9،11

9- بشر بودن پيامبر ( ص ) محتواى نجواى توطئه آميز مشركان و دستاويز آنان عليه اسلام و قرآن

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم

11- پيامبر ( ص ) حضورى مستقيم و ملموس در ميان مردم داشت و مانند آنان زندگى مى كرد .

هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم

{مثلكم} صفت براى {بشر} است. توصيف پيامبر(ص) به مثل شما بودن (علاوه بر بشر بودن) مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) همچون ديگر انسان ها ، نيازمند به غذا و مناسبات اقتصادى با مردم

مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، حالت بشرى داشت و در برابر امورى مانند خوشايندى ها ، تأثيرپذير بود .

و لو أعجبك حسنهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 3،5

3 - انسان بودن پيامبر ( ص ) و برخاستن ايشان از ميان توده

هاى مردم ، مانع ايمان آوردن كافران صدراسلام بود .

و عجبوا أن جاءهم منذر منهم و قال الك_فرون ه_ذا س_حر كذّاب

5 - پيامبراسلام ( ص ) ، برخوردار از ويژگى هاى آدمى همچون ديگر انسان ها و برخاسته از ميان توده هاى مردم

و عجبوا أن جاءهم منذر منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 1

1 - برگزيده شدن پيامبراسلام ( ص ) از ميان توده هاى عرب براى پيامبرى ، امرى غيرمنطقى و ناممكن در نظر كافران و مشركان

أءنزل عليه الذكر من بيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 2،3

2 - پيامبر ( ص ) ، بشرى همانند ديگران

قل إنّما أنا بشر مثلكم

3 - ارتباط وحيانى با خداوند ، تنها فرق و امتياز پيامبر ( ص ) با ديگران است .

قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 2 - 5

5- چشم پوشى كافران ، از عظمت خدشه ناپذير قرآن و تمسك آنان به بشر بودن پيامبر ( ص ) ، براى انكار رسالت آن حضرت

و القرءان المجيد . بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم فقال الك_فرون ه_ذا شىء عجيب

از ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه سوگند به ارجمندى قرآن بود _ مى توان استفاده كرد كه خداوند قبل از هر چيز، عظمت خدشه ناپذير آيات قرآن را به كافران يادآور شده و ايشان را به سبب تمسك به مسائل بى ارزش، ملامت كرده است.

بشر بودن مريم(س)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 15

15 _ عيسى ( ع ) و مادرش مريم ، انسانهايى همانند ديگر انسانها

ان يهلك المسيح ابن مريم و امه و من فى الأرض جميعاً

آوردن {من فى الارض} با وجود اينكه استدلال، بدون آن نيز تمام است، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه از جهت مملوكيت و ناتوانى در برابر خدا، بين مسيح(ع) و ديگران تفاوتى نيست.

بشر بودن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 5

5 - موسى ، برخوردار از روحيات و خصوصيات بشرى ( مانند ترس و گريز ) در برخورد ناگهانى با خطرات

فلمّا رءاها تهتزّ . .. ولّى مدبرًا و لم يعقّب

بشر بودن نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 1

1_ نوح ( ع ) ، نه گنجينه هاى هستى را در اختيار داشت ، نه غيب مى دانست و نه از فرشتگان بود .

لاأقول لكم عندى خزائن الله . .. و لاأقول إنى ملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 6

6 - { از جنس بشر بودن نوح ( ع ) } دستاويز اشراف كافر در انكار رسالت آن حضرت

فقال الملؤا . .. ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

تكذيب نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 4

4 _ نزول قرآن گواه ديگرى بر بطلان ادعاى عدم نزول وحى بر بشر است.

ما أنزل

الله على بشر . .. من أنزل الكتب الذى جاء به موسى ... و هذا كتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 2

2 _ انكار وحى و رسالت انسان از جانب خدا ، نشانه بى خردى و كوته نظرى

أكان للناس عجباً أن أوحينا إلى رجل منهم

استفهام در {أكان للناس عجباً} استفهام انكارى و براى اظهار شگفتى از موضع گيرى انكارآميز مردم مكه در برابر پديده وحى و رسالت انسان از جانب خداست. اظهار شگفتى خداوند، نشان دهنده اين حقيقت است كه: مسأله وحى و نبوت مسأله اى بديهى و ضرورى و از مقتضيات ربوبيت خدا نسبت به انسان است و انكار آن به منزله انكار امور بديهى و ضرورى بوده و بيانگر بى خردى و كوته نظرى منكران آن است.

تكذيب نزول وحى بر بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 3

3 _ انكار نزول وحى بر بشر، افترا به خداوند است.

ما أنزل الله على بشر من شىء . .. و من أظلم ممن افترى على الله كذبا

تكذيب وحى به بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 2

2 _ انكار وحى و رسالت انسان از جانب خدا ، نشانه بى خردى و كوته نظرى

أكان للناس عجباً أن أوحينا إلى رجل منهم

استفهام در {أكان للناس عجباً} استفهام انكارى و براى اظهار شگفتى از موضع گيرى انكارآميز مردم مكه در برابر پديده وحى و رسالت انسان از جانب خداست. اظهار شگفتى خداوند، نشان دهنده اين حقيقت

است كه: مسأله وحى و نبوت مسأله اى بديهى و ضرورى و از مقتضيات ربوبيت خدا نسبت به انسان است و انكار آن به منزله انكار امور بديهى و ضرورى بوده و بيانگر بى خردى و كوته نظرى منكران آن است.

دوران بى تمدنى بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 6

6 - براى بشر دورانى ، سپرى شده است كه مردم ، به دور از تمدن و فرهنگ و اخلاق انسانى مى زيسته اند .

الج_هليّة الأُولى

در اين كه مراد از {الجاهلية الأُولى} چه زمانى است، ميان مفسران، اختلاف نظر فراوانى وجود دارد. آنچه مسلم است، اين است كه {الجاهلية الأُولى} دورانى است كه در آن زنان، زينت هاى بدن خود را در معرض ديد مردان قرار مى داده اند و چنين امرى، حاكى از بى تمدنى و رعايت نكردن اخلاق انسانى است.

شك در بشر بودن يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 22

22_ جمال بى مانند يوسف ( ع ) ، موجب اظهار ترديد زنان مصر در بشر بودن او شد .

ح_ش لله ما هذا بشرًا

شگفتى نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 41 - 4

4 _ رسالت مدارى انسان از سوى خداوند ، امرى شگفت آور و غير قابل قبول از ديدگاه مشركان

أه_ذا الذى بعث اللّه رسولاً

استفهام در {أه_ذا} انكارى و براى اظهار تعجب و شگفتى آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 -

8 - 1

1 - برگزيده شدن پيامبراسلام ( ص ) از ميان توده هاى عرب براى پيامبرى ، امرى غيرمنطقى و ناممكن در نظر كافران و مشركان

أءنزل عليه الذكر من بيننا

عوامل تكذيب نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 1،2،4

1 _ كسانى كه نزول وحى بر بشر و رسالت يافتن او را انكار مى كنند، خداوند را، آن گونه كه هست، نشناخته اند.

و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر

2 _ انكار وحى و رسالت يافتن بشر، معلول نقصان معرفت آدمى به خداوند است.

و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر

4 _ يهود به سبب انكار رسالت پيامبر(ص) منكر نزول هرگونه وحى بر افراد بشر شدند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

قوم ثمود و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 19

19 _ قوم ثمود ، بر خلاف قوم نوح و هود ، منكر وحى و رسالت و پيامبرى فردى از بشر نبودند .

و إلى ثمود أخاهم صلحاً

نيامدن جمله اى همانند {أو عجبتم أن جاءكم . .. } در داستان صالح، به خلاف ذكر آن جمله در داستان نوح و هود (آيه 63 و 69) دلالت بر اين دارد كه قوم صالح، وحى و رسالت و پيامبرى فردى از بشر را امرى مستبعد نمى شمردند و آن را انكار نمى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 77 - 6

6 _

قوم ثمود ، پيامبرى و بعثت انسانهايى را از جانب خدا ناممكن نمى شمردند .

إن كنت من المرسلين

جمع آوردن كلمه {المرسلين}، اشاره به آن دارد كه قوم ثمود پذيرفته بودند كه انسانهايى از جانب خدا به پيامبرى مبعوث مى شوند، ولى درباره رسالت حضرت صالح(ع) شك و ترديد مى كردند.

قوم عاد و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69 - 1،2

1 _ بعثت فردى از بشر براى رسالت ، شگفت آور و نامعقول در ديدگاه قوم هود

أو عجبتم أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم

2 _ قوم عاد به دليل نامعقول شمردن پيامبرى براى فردى از بشر ، رسالت هود را انكار كردند .

إنا لنريك فى سفاهة . .. أو عجبتم أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 19

19 _ قوم ثمود ، بر خلاف قوم نوح و هود ، منكر وحى و رسالت و پيامبرى فردى از بشر نبودند .

و إلى ثمود أخاهم صلحاً

نيامدن جمله اى همانند {أو عجبتم أن جاءكم . .. } در داستان صالح، به خلاف ذكر آن جمله در داستان نوح و هود (آيه 63 و 69) دلالت بر اين دارد كه قوم صالح، وحى و رسالت و پيامبرى فردى از بشر را امرى مستبعد نمى شمردند و آن را انكار نمى كردند.

قوم نوح و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 19

19 _ قوم ثمود ، بر خلاف

قوم نوح و هود ، منكر وحى و رسالت و پيامبرى فردى از بشر نبودند .

و إلى ثمود أخاهم صلحاً

نيامدن جمله اى همانند {أو عجبتم أن جاءكم . .. } در داستان صالح، به خلاف ذكر آن جمله در داستان نوح و هود (آيه 63 و 69) دلالت بر اين دارد كه قوم صالح، وحى و رسالت و پيامبرى فردى از بشر را امرى مستبعد نمى شمردند و آن را انكار نمى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 3

3_ بشر بودن نوح ( ع ) ، بهانه و دستاويز كفرپيشگان براى انكار پيامبرى و رسالت آن حضرت

فقال الملأ . .. ما نريك إلاّ بشرًا مثلنا

كافران مكه و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 5

5- نزول وحى از جانب خداوند بر بشر ، امرى غير قابل قبول و به دور از عقل و خرد و در حد ديوانگى در بينش كافران مكه

قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون

كافران و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 4

4 _ كافران، مدعى عدم شايستگى بشر براى احراز مقام رسالت و اختصاص آن به فرشتگان

و لو جعلنه ملكا

مردم صدر اسلام و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 7

7_ مردم عصر بعثت ، پيامبرىِ فردى از افراد بشر را امرى بعيد مى شمردند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و

جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

مشركان مكه و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 5

5- مشركان مكه ، نزول وحى به انسان را قبول نداشتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

آيه درصدد تعريض به مشركان و جواب گويى به آنان است كه طبق قرينه ها و آيات ديگر قرآن كريم (سوره يونس ، آيه 2) آنها مبعوث شدن انسان را از جانب خداوند براى پيامبرى قبول نداشتند. فعل {نوحى} در آيه قرينه و نشانه اى است بر نكته فوق.

مكذبان نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 1،6،23

1 _ كسانى كه نزول وحى بر بشر و رسالت يافتن او را انكار مى كنند، خداوند را، آن گونه كه هست، نشناخته اند.

و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر

6 _ گفتار يهود زمان پيامبر(ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقيده آنان در مورد نبوت موسى(ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى

23 _ نزول تورات دليلى بر امكان نزول وحى بر پيامبر(ص) و گواهى بر بطلان پندار منكران نزول وحى بر بشر است.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر . .. قل من أنزل الكتب ... قل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 2

2_ سران كفرپيشه قوم نوح ، بشر را شايسته رسالت

نمى پنداشتند .

فقال الملأ . .. ما نريك إلاّ بشرًا مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 7

7- مشركان مكه ، مبعوث شدن انسان زوال پذير را براى نبوت ، قبول نداشتند . *

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

به قرينه آيات قبل _ كه درباره بعثت انبيا و مورد انكار قرار گرفتن آن از سوى مشركان بود _ احتمال دارد مراد آيه نكته ياد شده باشد; يعنى، منظور از {يبعث} برانگيختن براى نبوت باشد نه حشر اخروى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 1

1- مشركان مكه ، برگزيده شدن نوع بشر براى پيامبرى را منكر بودند و آن را امرى امكان ناپذير و ناشدنى تلقى مى كردند .

و ما منع الناس . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

{ال} در {الناس} عهد است و با توجه به آيات سابق مراد از آن، مشركان مكه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 10

10- ناسازگارى بشر بودن با دستيابى به مقام نبوت ، از ديدگاه مشركان

هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 2

2- منافات داشتن پيامبرى با بشر بودن ، پندار باطل مشركان

هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم . .. ما أرسلنا قبلك إلاّرجالاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 7

7 - اعتقاد اشراف قوم نوح ، به عدم صلاحيت بشر براى

رسالت الهى

فقال الملؤا . .. ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 1

1 - فرعون و اشراف دربار او ، منكر صلاحيت بشر براى دستيابى به مقام رسالت الهى

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا

همزه در {أنؤمن} براى استفهام انكارى است. {قوم} به معناى طايفه و {عبادة} (مصدر {عابدون}) در اين آيه، به معناى خدمت گذارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 4

4 _ در پندار مشركان ، بشر بودن و همچون مردم عادى زيستن ، ناسازگار با رسيدن به مقام نبوت و دريافت وحى از جانب خداوند

مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

برداشت فوق، از اسم استفهام {ما} _ كه در اين جا براى اظهار تعجب است _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 2

2 - بشر بودن ، مانع رسالت و پيامبرى در ديد مردم اَيكه

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 15 - 2،3

2 - مردم انطاكيه ، مسؤوليت پيامبرى را در شأن انسان نمى دانستند و او را شايسته تلقى وحى از جانب خداوند نمى انگاشتند .

قالوا ما أنتم إلاّ بشر مثلنا

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، در مقام بيان علل و انگيزه هاى تكذيب رسولان الهى از جانب مردم است; همان طور كه به اين نكته در ذيل آيه تصريح شده است: {ما أنزل الرحمان من

شىء إن أنتم إلاّ تكذبون}.

3 - انسان بودن ، دليل رد رسالت رسولان و نادرستى ادعا هاى آنان ، در ديدگاه مردم انطاكيه

قالوا ما أنتم إلاّ بشر مثلنا

مكذّبان نزول وحى بر بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 4

4 _ يهوديان به سبب ادعاى نازل نشدن وحى بر هيچيك از بشر ظالمترين مردم هستند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء . .. و من أظلم ممن افترى على

منشأ نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 13

13 _ انتخاب پيامبران از ميان انسان ها و با ويژگى هاى انسانى ، برخاسته از بصيرت و بينايى همه جانبه خداوند بر احوال و نياز هاى انسان ها

و ما أرسلنا قبلك من المرسلين إلاّإنّهم ليأكلون الطعام . .. و كان ربّك بصيرًا

نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 63 - 3،4

3 _ بعثت فردى از بشر براى رسالت ، شگفت آور و نامعقول در ديدگاه قوم نوح

أو عجبتم أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم

4 _ اشراف قوم نوح به دليل نامعقول شمردن پيامبرى براى فردى از بشر ، رسالت وى را انكار كردند .

إنا لنريك فى ضلل مبين . .. أو عجبتم أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 5

5_ بشر ، شايسته دستيابى به مقام رسالت و پيامبرى است .

و لاأقول إنى ملك

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 18

18- كافران معتقد بودند كه آدميان توان نيل به مقام رسالت را ندارند .

إن أنتم إلاّ بشر مثلنا

كافران، در پاسخ دعوت انبيا به ايمان، مى گفتند: {إن أنتم إلاّ بشر مثلنا}، و اين جواب، حاكى از آن است كه آنان به اين معتقد بودند كه بشر، نمى تواند پيامبر شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 1

1- انبيا در مقابل اقوام كافر كه بشر بودن را با مقام پيامبرى منافى مى دانستند ، بر بشر بودن خود تأكيد مى كردند و عدم تنافى آن را با مقام نبوت اعلام مى داشتند .

قالوا إن أنتم إلاّ بشر مثلنا . .. قالت لهم رسلهم إن نحن إلاّ بشر مثلكم و ل_كنّ ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 11

11 - بعثت رسولى از ميان نسل بشر ، پديده اى نو و بى سابقه در نظر قوم نوح

ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

كلمه {ه_ذا} به قرينه {و لوشاء اللّه لأنزل ملائكة} اشاره دارد به موضوع بعثت رسولى از ميان نسل بشر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 7

7 - طرح موضوع پيشينه داشتن خط رسالت و بى سابقه نبودن رسالت بشرى ، از سوى موسى ( ع ) براى فرعون

و جعلنى من المرسلين

تعبير {و جعلنى من المرسلين} (مرا از پيامبران قرارداد) به جاى {جعلنى رسولاً} (مرا پيامبر قرار داد) مى تواند اشاره به

مطلب ياد شده باشد.

نزول وحى بر بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 17

17- تفكر در آيات قرآن ، عامل كشف حقانيت و روا بودن نزول وحى بر بشر

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم . .. و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

احتمال دارد متعلق {يتفكّرون} شبهه اى باشد كه از سوى مشركان درباره عدم امكان نزول وحى بر بشر، القا و مطرح مى شده است.

يهود و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 4،6

4 _ يهود به سبب انكار رسالت پيامبر(ص) منكر نزول هرگونه وحى بر افراد بشر شدند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

6 _ گفتار يهود زمان پيامبر(ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقيده آنان در مورد نبوت موسى(ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى

يهود و نزول وحى بر بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 4

4 _ يهوديان به سبب ادعاى نازل نشدن وحى بر هيچيك از بشر ظالمترين مردم هستند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء . .. و من أظلم ممن افترى على

بصرت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 22

22 _ بصيرت ( بينش صحيح ) ، شرط پندگيرى از حوادث تاريخ

قد كان لكم

اية . .. انّ فى ذلك لعبرة لاولى الابصار

آثار ايمان به بصيرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 40 - 11،20

11 - ترس از خداوند ، بازدارنده انسان از سركشى در برابر او است .

فأمّا من طغى . .. و أمّا من خاف مقام ربّه

تقابل طغيان گران و خداترسان در فرجام خويش، گوياى ناسازگارى خداترسى با طغيان گرى است.

20 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال : من علم أنّ اللّه يراه و يسمع مايقول و يعلم ما يعمله من خير أو شرّ فيحجزه ذلك عن القبيح من الأعمال فذلك الذى { خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. كسى كه بداند خدا او را مى بيند و آنچه را مى گويد، مى شنود و از آنچه عمل مى كند _ خوب يا بد _ آگاه است و اين دانستن مانع كارهاى زشت او گردد; اين شخص كسى است كه از مقام پروردگارش ترسيده و نفس را از هوا بازداشته است}.

آثار بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 13

13 _ بينش ها و شناخت هاى آدمى ، مؤثّر در شكل گيرى خواسته هاى وى

و طائفة قد اهمّتهم انفسهم يظنّون باللّه غير الحقّ ظنّ الجاهليّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 5

5 _ موفقيت مؤمنان در آزمونشان از طريق مال و فرزند در گرو تقواپيشگى و نيازمند به

بينشى الهى

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة . .. إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

طرح بصيرت و ابزار شناخت ويژه به عنوان ثمره تقوا، پس از تأكيد بر آزمون مؤمنان به وسيله مال و فرزند، مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها با تقواپيشگى و بصيرت خاص مى توان رضايت الهى را در چگونه برخورد كردن با مال و فرزند تشخيص داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 12

12_ آنان كه از بصيرت الهى برخوردارند ، به قرآن ايمان مى آورند .

أفمن كان على بيّنة . .. أُول_ئك يؤمنون به

مراد از ضمير در {به} به دليل آيات گذشته (أم يقولون افتراه . ..) و نيز بخشهاى بعدى آيه ، قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 4

4_ بينايى و شنوايى باطنى انسان ( توانايى درك و فهم حقايق ) گرايش دهنده او به توحيد ، ايمان به قرآن و انجام اعمال صالح

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 2

2- بيداردلى و هوشمندى ، زمينه لازم براى فهم صحيح حقايق الهى و اثرپذيرى از وحى و كتاب هاى آسمانى

ما يأتيهم . .. لاهية قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 44 - 3

3 - بصيرت و روشن دلى ، زمينه ساز پذيرش سخن حق و عبرت آموزى است .

إنّ فى ذلك لعبرة لأُوْلى الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 14

14 - باز كردن ديده دل بر روى حقايق جهان ، باعث ره يافتن انسان به توحيد و خداشناسى است .

قل أرءيتم . .. قل أرءيتم ... أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 25

25 - { عن الصادق ( ع ) قال : قال رسول اللّه ( ص ) . . . و لايصح الإعتبار إلاّ لأهل الصفاء و البصيرة ، قال اللّه تعالى : { فاعتبروا يا أُولى الأبصار . . . } .

از امام صادق(ع) روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: . ..عبرت پذيرى صحيح و مؤثر حاصل نمى شود; مگر براى كسانى كه اهل صفا و بصيرت باشند. خداى تعالى فرموده است: فاعتبروا يا أولى الأبصار...}.

آثار بصيرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 13

13- خداوند _ به دليل مالكيت انحصارى و بينايى و شنوايى ژرف _ تنها مرجع شايسته ، براى دريافت اطلاعات صحيح در باره حيات انسان هاى پيشين است .

قل اللّه أعلم بما لبثوا له غيب . .. أبصر به و أسمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 13،14

13 _ انتخاب پيامبران از ميان انسان ها و با ويژگى هاى انسانى ، برخاسته از بصيرت و بينايى همه جانبه خداوند بر احوال و نياز هاى انسان ها

و ما أرسلنا قبلك من المرسلين إلاّإنّهم ليأكلون الطعام . .. و كان ربّك بصيرًا

14 _ آزمايش انسان ها براى توانمند

ساختن روحيه آنها ، به اقتضاى ربوبيت خدا و ناشى از بصيرت و بينايى او به احوال آنان

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون و كان ربّك بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 6

6 - شنوايى و بينايى مطلق خداوند ، دليل به حق بودن داورى او در ميان بندگانش

و اللّه يقضى بالحقّ . .. إنّ اللّه هو السميع البصير

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّ اللّه هو السميع البصير}، در مقام تعليل براى جمله { واللّه يقضى بالحقّ} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 12

12 - بصيرت و آگاهى كامل خداوند براحوال بندگان ، مقتضى توكل و واگذارى كار ها به او است .

و أُفوّض أمرى إلى اللّه إنّ اللّه بصير بالعباد

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه جمله {إنّ اللّه بصير بالعباد} در مقام تعليل براى جمله {اُفوّض أمرى . ..} است; يعنى، كار خود را به خدا وامى گذارم; چون او بر احوال بندگان آگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 18 - 4

4 _ اعمال آدمى ، داراى وجوهى پيچيده و بازشناسى خلوص و ناخالصى آن ، نيازمند بصيرتى الهى است .

و اللّه بصير بما تعملون

به كار رفتن واژه {بصير} (شناخت عميق) در مورد اعمال، بيانگر اين نكته است كه عمل ظاهرى دارد و ژرفايى; كه خداوند با بصيرت مخصوص خويش، لايه هاى پنهان عمل را از پوسته ظاهرى آن متمايز مى سازد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 2

2 - بصير بودن خداوند به ويژگى هاى منكران معاد ، دليل لزوم محشور ساختن آنان و حسابرسى از آنها است .

ظنّ أن لن يحور . بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

آثار بصيرت رهبران جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 7

7_ بصيرت امت ها در گرو بصيرت رهبران ايشان است .

على بصيرة أنا و من اتبعنى

نياوردن {على بصيرة} در {من اتبعنى} على رغم مقصود بودن آن ، اشاره به اين دارد كه بصيرت پيروان پيامبر (رهبر) در گرو بصيرت اوست.

آثار عقيده به بصيرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 15

15 _ توجه و اعتقاد به بصيرت و بينا بودن خداوند ( به احوال بندگان ) ، برانگيزنده آدمى به صبر و شكيبايى

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون و كان ربّك بصيرًا

جمله {و كان ربّك بصيراً} درصدد تحريك و تشويق مردم به صبر و شكيبايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 13

13 - اعتقاد به بصيرت و آگاهى كامل خداوند بر احوال بندگان ، زمينه ساز پرهيز آدمى از گناه و حق ناپذيرى است .

إنّ اللّه بصير بالعباد

يادآورى بصيرت و آگاهى خداوند بر احوال بندگان، براى كسانى كه در گناه افراط كرده، حق را نمى پذيرند (أنّ المسرفين هم أصحاب النار)، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

ادراك اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 7

7_ برخورداران از بصيرت الهى ، دلالت تورات بر حقانيت قرآن را ، به خوبى درمى يابند .

أفمن كان على بيّنة من ربه. ..ومن قبله كتب موسى

ارزش اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 14

14 _ نابرابرى ناآگاهان و آگاهان به محدوده قدرت و وظايف پيامبران، مانند نابرابرى كوران و بينايان

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك ... قل هل يستوى الأعمى و البصير أفلاتتفكرون

در اينكه مراد از {أعمى} و {بصير} در آيه چيست، احتمالاتى وجود دارد; از آن جمله اينكه كسانى كه پس از بيان محدوده قدرت و وظايف پيامبران اين حقايق را دريافته و پذيرا مى شوند، {بصير} و آن كسانى كه جاهلانه سخنهاى واهى گفته و درخواستهاى نابجا دارند {أعمى} (كور) هستند.

ارزش بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 8

8- سرمستى و غفلت امرى بس زشت و مذموم ، و روشن بينى صفتى بس والا و ارزشمند براى انسانها

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 2

2 - علم و روشن بينى ، از فضايل و ارزش هاى انسانى و الهى

و ما يستوى الأعمى و البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 6

6 - { قدرت و توانايى } و { بصيرت و روشن بينى } ، از ارزش ها و نعمت هاى الهى براى

انسان

إبرهيم و إسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 2

2 - علم و روشن بينى ، از فضايل و ارزش هاى انسانى و الهى

و ما يستوى الأعمى و البصير

ارزيابى اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 8

8 - انسان واقع بين ، خودشناس و بصير ، با انسان فاقد بصيرت و واقع نگرى ، از نظر سرنوشت و ارزشيابى برابر نيست .

أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا

{همزه} در {أفمن زيّن له. ..} استفهام انكارى و {من}، مبتدا است و خبر آن _ به قرينه مقام {فإنّ اللّه يضلّ من يشاء} _ جمله اى مقدر مانند {كمن ليس كذلك} يا {كمن هداه} مى باشد; يعنى، آيا كسى كه اعمالش براى وى زينت داده شود، مانند كسى است كه چنين نيست و راه هدايت را پيموده است؟

ارزيابى فاقدان بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 8

8 - انسان واقع بين ، خودشناس و بصير ، با انسان فاقد بصيرت و واقع نگرى ، از نظر سرنوشت و ارزشيابى برابر نيست .

أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا

{همزه} در {أفمن زيّن له. ..} استفهام انكارى و {من}، مبتدا است و خبر آن _ به قرينه مقام {فإنّ اللّه يضلّ من يشاء} _ جمله اى مقدر مانند {كمن ليس كذلك} يا {كمن هداه} مى باشد; يعنى، آيا كسى كه اعمالش براى وى زينت داده شود، مانند كسى است كه

چنين نيست و راه هدايت را پيموده است؟

اعطاى بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 10،11

10 _ اعطاى بصيرت ويژه به تقواپيشگان و بخشش گناه آنان ، تفضلى از جانب خداست ، نه پاداش استحقاقى آنان .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

11 _ خداوند ، مؤمنان تقواپيشه را علاوه بر اعطاى بصيرت و بخشش گناهان ، از موهبت هاى ديگر نيز بهره مند خواهد كرد .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

برداشت ف___وق مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {و ال__لّه . .. } مستانفه باشد نه بيانگر تعليل.

اقرار به بصيرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 35 - 2

2 - موسى ( ع ) در عين ارائه پيشنهاد در باره امور رسالت خويش ، در محضر خداوند ، به آگاهى كامل او اعتراف كرد و تصميمات او را دقيق و صحيح دانست .

و أشركه فى أمرى . .. إنّك كنت بنا بصيرًا

اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 16،17

16 _ مؤمنان به پيامبر(ص)، بينا و راه يافته و تكذيب كنندگان او كور و گمراه هستند.

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

چون موضوع آيات اثبات رسالت پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {البصير} مؤمنان به آن حضرت و مراد از {الأعمى} تكذيب كنندگان آن حضرت هستند.

17 _ پيامبر(ص)، بينا و راه يافته، و مشركان، كور و گمراه هستند. *

فمن

ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

ظاهراً مراد از {البصير}، پيامبر(ص)، مراد از {الأعمى}، مشركان هستند. و چون موضوع آيه، ايمان به پيامبر است، گويا آيه در صدد بيان فلسفه لزوم ايمان به آن حضرت است. يعنى از آنجا كه پيامبر(ص) بصير است، ديگران بايد از او تبعيت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 11

11_ پيامبر ( ص ) داراى بصيرتى الهى بر حقانيت قرآن و برخوردار از شاهدى ربانى بر الهى بودن آن و آگاه به حقايق تورات

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و من قبله كت_ب موسى

برخى از مفسران برآنند كه مصداق بارز و مورد نظر براى {من كان على بيّنة} پيامبر(ص) است. اين گروه جمله {فلاتك ...} را مؤيد اين نظر شمرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 2

2_ حالت موحدان و مؤمنان به قرآن ، همانند انسان هاى بينا و شنواست .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 13

13_ آنان كه ولايت خدا و ربوبيت او را بر هستى پذيرفته اند بينايند و كسانى كه براى غير خدا ولايت و تدبيرى در جهان معتقدند ، كوردلانند .

قل هل يستوى الأعمى والبصير أم هل تستوى الظلم_ت والنور

كلمات {أعمى} (كور)، {بصير} (بينا) و نيز {ظلمات} (تاريكيها) و {نور} (روشنى) محتمل است مثالها و نظيرهايى براى مشركان و موحدان باشد و محتمل است صفات و ويژگيهاى معبودهاى اهل شرك و

خداوند متعال باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 6

6_ آنان كه الهى بودن قرآن و حقانيّت آن را پذيرفته اند ، عالم و بصيرند .

أفمن يعلم أنما أُنزل إليك من ربك الحق كمن هو أعمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 2

2_ رسول اكرم ( ص ) و ساير پيامبران ، از ناحيه خداوند به رسالت برانگيخته شدند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 9

9 - مؤمنان ، مردمى واقع بين ، خودشناس و بصير و كافران ، مردمى خود ناشناس و فاقد بصيرت

الذين كفروا لهم عذاب شديد و الذين ءامنوا. .. أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه آيه شريفه تصوير كننده چهره مؤمنان و كافران باشد كه در آيه قبل از آنان سخن گفته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 3

3 - كافران ، مردمى كوردل و تاريك بين و مؤمنان ، انسان هايى روشن ضمير و اهل بصيرت

و ما يستوى الأعمى و البصير

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، درصدد بيان تمثيل براى وضعيت مؤمنان و كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 8

8 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله

{ أُولى الأيدى و الأبصار } يعنى أُولى القوّة فى العبادة و البصر فيها ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {أُولى الأيدى و الأبصار} روايت شده كه مراد صاحبان قوت و بصيرت در عبادت هستند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 5

5 - مؤمنان نيك كردار ، گروهى روشن بين و اهل بصيرت و كافران بدكردار ، گروهى كوردل و غافل اند .

و ما يستوى الأعمى و البصير و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و لا المسىء

{الأعمى} و {البصير} تمثيلى براى مؤمنان نيك كردار و كافران بد كرداراست.

اهل بصيرت و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 7

7 - ساحران هماورد موسى ( ع ) ، فاقد روحيه تسليم ناپذيرى اشراف و درباريان فرعون و برخوردار از فطرت حق پذيرى

فألقى عصاه . .. قال للملإ حوله إنّ ه_ذا لس_حر عليم... فألقى موسى عصاه ... فأُلقى

با اين كه فرعون و نزديكان وى، نيز شاهد بلعيده شدن ابزار سحر ساحران توسط معجزه موسى بودند; اما تنها ساحران به سجده درافتادند و اين حكايت از مطلب ياد شده دارد.

اهل بصيرت و تنوع رنگ موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 13 - 5

5- انسان هاى متوجه و بيدار ، از آفرينش موجودات زمينى و رنگارنگ بودن آنها ، به وحدانيت خداوند پى مى برند .

و ما ذرأ لكم . .. لأية لقوم يذّكّرون

چون متعلق {لأية} محذوف است، مى تواند {لتوحيده} در تقدير باشد; يعنى، نشانه اى براى

وحدانيت خداوند.

اهل بصيرت و تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 7

7_ برخورداران از بصيرت الهى ، دلالت تورات بر حقانيت قرآن را ، به خوبى درمى يابند .

أفمن كان على بيّنة من ربه. ..ومن قبله كتب موسى

اهل بصيرت و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 1،3،12

1_ گروهى از انسانها ، برخوردار از بصيرت الهى و دليلى روشن بر حقانيت قرآن و الهى بودن آن

أفمن كان على بيّنة من ربه

{بينة} به معناى دليل روشن است و متعلق آن _ به دليل آيات قبل و نيز جمله هاى بعد نظير {إنه الحق من ربك} _ حقانيت و الهى بودن قرآن است. {مَن} در {أفمن كان} مبتدا و خبر آن شبه جمله اى همانند {كمن ليس كذلك} است. بنابراين {أفمن كان ...}; يعنى، پس آيا كسى كه از بصيرتى الهى برخوردار است و دليل روشنى بر حقانيت قرآن دارد، مانند كسى است كه چنين نيست؟

3_ بهره مندان از بصيرت الهى ، دلالت و گواهى قرآن را بر حقانيت قرآن ، درمى يابند و بدان واقف مى شوند .

أفمن كان على بيّنة من ربه و يتلوه شاهد منه

روشن است كه مساوى نبودن زمينه داران ايمان با فاقدان آن ، در ارتباط با شهادت قرآن (أفمن . .. يتلوه شاهد منه [كمن ليس كذلك]) مجرد وجود قرآن به عنوان شاهد نيست; بلكه درك و عدم درك آنان از گواهى قرآن ، موجب تمايز آن دو گروه است.

12_ آنان كه از بصيرت الهى برخوردارند ، به قرآن

ايمان مى آورند .

أفمن كان على بيّنة . .. أُول_ئك يؤمنون به

مراد از ضمير در {به} به دليل آيات گذشته (أم يقولون افتراه . ..) و نيز بخشهاى بعدى آيه ، قرآن است.

اهميت بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 18

18 _ امداد هاى الهى در بدر و پيروزى مسلمانان ، عبرتى بزرگ براى صاحبان بصيرت

قد كان . .. انّ فى ذلك لعبرة لاولى الابصار

از نكره آوردن {عبرة}، بزرگى آن استفاده مى شود. يعنى: عبرةً عظيمةً.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 23 - 5

5 _ هدايت پذيرى از كتاب آسمانى ، مبتنى بر آگاهى همه جانبه نسبت به آن است .

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 10

10 _ ضرورت هشيارى آدمى ، در پرهيز از گرايش هاى حسرت آفرين

لا تكونوا كالّذين كفروا . .. ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 3

3 _ انسان هاى بى تقوا ، محروم از دستيابى به بصيرت ويژه الهى براى تمييز حق و باطل و شناخت حقايق

إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه

سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 14

14 - بصيرت و آگاهى كامل شخص ، شرط واگذارى كار ها به او است .

و أُفوّض أمرى إلى اللّه إنّ اللّه بصير بالعباد

از اين كه مؤمن آل فرعون، كارهايش را به دليل بصير بودن خداوند به او واگذار كرد، مى توان برداشت يادشده را به دست آورد.

اهميت درخواست بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 17

17_ درخواست بصيرت از خداوند ، توجه به قرآن و حقايق مطرح شده در آن و مطالعه تورات ، راه هاى زدودن شك و شبهه درباره حقانيت قرآن است .

أفمن كان على بيّنة . .. فلاتك فى مرية منه

روشن است كه شك و شبهه، همانند علم و يقين كه از امور قلبى است، با امر و نهى قابل ايجاد و رفع نيست. بنابراين جمله {فلاتك فى مرية منه} (در حقانيت قرآن شك نداشته باش) ارشاد به فراهم آوردن زمينه هايى است كه مايه برطرف شدن شك مى شود و آنها همان حقايقى است كه در صدر آيه، بيان شده است.

ايمان اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 12

12_ آنان كه از بصيرت الهى برخوردارند ، به قرآن ايمان مى آورند .

أفمن كان على بيّنة . .. أُول_ئك يؤمنون به

مراد از ضمير در {به} به دليل آيات گذشته (أم يقولون افتراه . ..) و نيز بخشهاى بعدى آيه ، قرآن است.

ايمان به بصيرت

خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 35 - 1

1 - موسى ( ع ) با بيان آگاهى دقيق خداوند به خصوصيات او و خاندانش ، خود راپذيراى خواسته هاى خداوند و راضى به انتخاب هاى او خواند .

إنّك كنت بنا بصيرًا

مراد از {نا} موسى(ع) و اهل او از جمله هارون(ع) است، موسى(ع) پس از پيشنهاد وزارت براى هارون بيان مى دارد كه خداوندا! تو مرا و اعضاى خاندانم را خوب مى شناسى و ويژگى هاى برادرم هارون(ع) را نيز مى دانى، اين پيشنهاد من است، اما تصميم تو هر چه باشد، تصميمى آگاهانه و با بصيرت كامل است .

بصيرت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 8

8 _ عن أبى جعفر(ع): {و كذلك نرى أبراهيم ملكوت السماوات و الأرض} قال: اعطى بصره من القوة ما نفذ السموات فرأى ما فيها و رأى العرش و ما فوقه و رأى ما فى الأرض و ما تحتها.

امام باقر(ع) درباره {و كذلك نرى . ..} فرمود: خداوند چنان قوتى به بينايى و بصيرت ابراهيم(ع) داد كه آسمانها و آنچه در آنها بود، مشاهده كرد و عرش و مافوق آن و زمين و آنچه را زير آن بود ديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 4

4 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، انسان هاى برخوردار از { قدرت و توانايى } و { بصيرت و روشن بينى }

إبرهيم و إسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و

الأبص_ر

{أُولى الأيدى} (صاحبان دست ها) كنايه از قدرت و توانايى است.

بصيرت اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 14 - 1

1 - بصيرت و بينايى كامل انسان به خويشتن خويش در قيامت

إلى ربّك يومئذ المستقرّ . .. بل الإنس_ن على نفسه بصيرة

بصيرت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 4

4 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، انسان هاى برخوردار از { قدرت و توانايى } و { بصيرت و روشن بينى }

إبرهيم و إسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و الأبص_ر

{أُولى الأيدى} (صاحبان دست ها) كنايه از قدرت و توانايى است.

بصيرت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 14 - 4

4 - انسان ، موجودى خودآگاه و بصير بر احوال خويش

بل الإنس_ن على نفسه بصيرة

بصيرت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 3

3 _ حرف شنوى و بصيرت ، از اوصاف بندگان خالص خدا

لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

بصيرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 14

14 _ اصلاح بينش و بصيرت بنى اسرائيل پس از پذيرش توبه آنان

ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا

كلمه {ثم} در جمله {ثم عموا و صموا} مى رساند كه بنى اسرائيل _ پس از شمول رحمت الهى بر آنان و توبه به درگاه خداوند _ بصيرت از دست رفته خويش

را بازيافتند، اگر چه در مرحله و زمان ديگر بصيرت خويش را از دست داده و به اعمال ناروا گرايش پيدا كردند.

بصيرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 14

14 - خداوند ، آگاه به اعمال و رفتار نيك آدميان است .

إن اللّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 14

14_ خداوند ، اعمال انسان ها را مى بيند و به همه آنها آگاهى دارد .

إنه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 17

17_ خداوند ، حقيقتى بصير و پرفروغ است و معبود هاى اهل شرك كور و تاريكند .

قل هل يستوى الأعمى والبصير أم هل تستوى الظلم_ت والنور

برداشت فوق بر اين مبناست كه {أعمى} و {ظلمات} اوصاف معبودهاى اهل شرك و {بصير} و {نور} وصف خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 17 - 11

11- نابودى جوامع عصيانگر ، توسط خداوند ، عالمانه و بر اساس بصيرت است .

و كم أهلكنا . .. و كفى بربّك ... خبيرًا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 11

11- خداوند نسبت به حقايق پنهان هستى ، تيزبين و بسيار شنوا است .

له غيب . .. أبصر به و أسمع

به قرينه {أبصربه}، پس از {أسمع} نيز {به} در تقدير است و هر دو، صيغه تعجب اند; يعنى، خداوند، چه بسيار بينا و شنوا است!

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 35 - 4،5

4 - خداوند ، به احوال بندگان خويش و شايستگى ها و نقاط ضعف آنها آگاه و بصير است .

إنّك كنت بنا بصيرًا

5 - دعا به درگاه خداوند و درخواست از او در عين آگاهى و بصيرت او بر حال بندگان ، مطلوب و پسنديده است .

و أشركه فى أمرى . .. إنّك كنت بنا بصيرًا

موسى(ع) در عين سخن از آگاهى خداوند بر احوال خود و هارون به درگاه او دعا كرده و خواسته هاى خود را مطرح كرده است. اين رويه موسى(ع) نشان آن است كه در عين آگاهى خداوند از همه چيز، دعا به درگاه او مطلوب و كارساز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 61 - 4

4 - خدا ، فرياد مظلوم را مى شنود و ظالم را مى بيند .

و أنّ اللّه سميع بصير

متعلق {سميع} و {بصير} حذف شده و تقدير آن با توجه به آيه پيش چنين است: {و أنّ اللّه سميع دعاء من بغى عليه و بصير ببغى الباغى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 76 - 3

3 - شنوايى ، بينايى ، دانايى و نيز در دست داشتن زمام همه امور ، نشانه هايى از نيرومندى ، عزّت و شكست ناپذيرى خداوند است .

إنّ اللّه لقوىّ عزيز . .. سميع بصير . يعلم ... و إلى اللّه ترجع الأُمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 31 -

7

7 - خداوند ، به تمامى امور و احوال بندگانش ، آگاه و بينا است .

إنّ اللّه بعباده لخبير بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 10

10 - خداوند ، به امور بندگانش بصير و بينا است .

فإنّ اللّه كان بعباده بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 10

10 - خداوند ، به تمامى امور بندگانش بصيرت و آگاهى كامل دارد .

إنّ اللّه بصير بالعباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 13

13 - شنوا و بينا بودن خداوند ، مقتضى پناه بردن بشر به او و استمداد از او ، در برابر بدى ها و دشمنى ها

فاستعذ باللّه إنّه هو السميع البصير

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {إن_ّه هو السميع البصير}، تعليل براى {فاستعذ} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 27 - 11

11 - تقدير و تنظيم روزى انسان ها ، برخاسته از آگاهى و بصيرت كامل خداوند به احوال آنان است .

و لو بسط اللّه الرزق . .. إنّه بعباده خبير بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 18 - 2

2 _ خداوند ، داراى بصيرت و بينايى عميق نسبت به اعمال آدميان

و اللّه بصير بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 4 - 13

13 - خداوند ، به تمامى اعمال مردمان بينا

است .

و اللّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 2 - 7

7 - خداوند ، نسبت به تمامى رفتار هاى آدمى ، بينا است .

و اللّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 19 - 6

6 - خداوند ، نسبت به هر چيزى آگاه و بينا است .

إنّه بكلّ شىء بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 9

9 - ربوبيت خداوند بر انسان ها ، مقتضى شناخت ذات و حالات آنان است .

إنّ ربّه كان به بصيرًا

بصيرت در رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 5

5 - توانايى بر اداره جامعه و داشتن بصيرت و روشن بينى ، از شرايط رهبران جامعه دينى

إبرهيم وإسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و الأبص_ر

بصيرت در قضاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 7

7 - حق شنوى ، بصيرت و آگاهى همه جانبه از موضوع مورد داورى ، از شرايط داورى به حق

واللّه يقضى بالحقّ . .. إنّ اللّه هو السميع البصير

برخى از مفسران برآنند كه يادآورى سميع و بصيربودن خداوند در داورى، مى تواند اشاره به مطلب بالا باشد.

بصيرت رهبران جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت

روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

بصيرت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 5

5 - مؤمنان نيك كردار ، گروهى روشن بين و اهل بصيرت و كافران بدكردار ، گروهى كوردل و غافل اند .

و ما يستوى الأعمى و البصير و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و لا المسىء

{الأعمى} و {البصير} تمثيلى براى مؤمنان نيك كردار و كافران بد كرداراست.

بصيرت قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 13

13 - قوم عاد و ثمود ، قبل از گمراه شدن ، مردمى آگاه و بصير بودند .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و كانوا مستبصرين

بصيرت قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 13

13 - قوم عاد و ثمود ، قبل از گمراه شدن ، مردمى آگاه و بصير بودند .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و كانوا مستبصرين

بصيرت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

بصيرت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 10

10 _ اعطاى بصيرت ويژه به تقواپيشگان و بخشش گناه آنان ، تفضلى از جانب

خداست ، نه پاداش استحقاقى آنان .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

بصيرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 17

17 _ پيامبر(ص)، بينا و راه يافته، و مشركان، كور و گمراه هستند. *

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

ظاهراً مراد از {البصير}، پيامبر(ص)، مراد از {الأعمى}، مشركان هستند. و چون موضوع آيه، ايمان به پيامبر است، گويا آيه در صدد بيان فلسفه لزوم ايمان به آن حضرت است. يعنى از آنجا كه پيامبر(ص) بصير است، ديگران بايد از او تبعيت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 11

11_ پيامبر ( ص ) داراى بصيرتى الهى بر حقانيت قرآن و برخوردار از شاهدى ربانى بر الهى بودن آن و آگاه به حقايق تورات

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و من قبله كت_ب موسى

برخى از مفسران برآنند كه مصداق بارز و مورد نظر براى {من كان على بيّنة} پيامبر(ص) است. اين گروه جمله {فلاتك ...} را مؤيد اين نظر شمرده اند.

بصيرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 3

3- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، از قدرت تشخيص حق و باطل در پرتو لطف خدا برخوردار بودند .

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

با توجه به معناى لغوى {فرقان} (شىء جدا كننده و متمايز ساز ميان حق و باطل) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

بصيرت مؤمنان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 100 - 4

4 _ لزوم هُشيار بودن اهل ايمان ، در برابر توطئه ها و تلاش هاى اغواكننده دشمنان اسلام

يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا فريقاً . .. يردّوكم بعد ايمانكم كافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 16

16 _ مؤمنان به پيامبر(ص)، بينا و راه يافته و تكذيب كنندگان او كور و گمراه هستند.

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

چون موضوع آيات اثبات رسالت پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {البصير} مؤمنان به آن حضرت و مراد از {الأعمى} تكذيب كنندگان آن حضرت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 5،6،8

5 _ مؤمن با نور الهى مسير صحيح حركت را در جامعه و بين مردم درمى يابد.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

6 _ نور ايمان، روشنگر خطوط و افكار مختلف جامعه براى مؤمنان است.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

8 _ مؤمن در جامعه، عنصرى پوياست، نه بى تحرك و منزوى و فاقد تشخيص.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

بديهى است كه منظور از {مشى در ميان مردم} راه رفتن در كوچه و بازار نيست، بلكه مراد حضور فعال در جامعه و تشخيص جريانهاى حق و باطل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 11

11 _ خداوند ، مؤمنان تقواپيشه را علاوه بر اعطاى بصيرت و بخشش گناهان ، از موهبت هاى

ديگر نيز بهره مند خواهد كرد .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

برداشت ف___وق مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {و ال__لّه . .. } مستانفه باشد نه بيانگر تعليل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 9

9 - مؤمنان ، مردمى واقع بين ، خودشناس و بصير و كافران ، مردمى خود ناشناس و فاقد بصيرت

الذين كفروا لهم عذاب شديد و الذين ءامنوا. .. أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه آيه شريفه تصوير كننده چهره مؤمنان و كافران باشد كه در آيه قبل از آنان سخن گفته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 3

3 - كافران ، مردمى كوردل و تاريك بين و مؤمنان ، انسان هايى روشن ضمير و اهل بصيرت

و ما يستوى الأعمى و البصير

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، درصدد بيان تمثيل براى وضعيت مؤمنان و كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 7

7 - مؤمنان ، انسان هاى زنده دل و برخوردار از حيات واقعى و معقول ، و كافران ( چونان مردگان ) محروم از آن

لينذر من كان حيًّا و يحقّ القول على الك_فرين

برداشت ياد شده از ارتباط ميان صدر و ذيل آيه شريفه; يعنى، به قرينه مقابله ميان انسان هاى زنده و كافران، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40

- 58 - 5

5 - مؤمنان نيك كردار ، گروهى روشن بين و اهل بصيرت و كافران بدكردار ، گروهى كوردل و غافل اند .

و ما يستوى الأعمى و البصير و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و لا المسىء

{الأعمى} و {البصير} تمثيلى براى مؤمنان نيك كردار و كافران بد كرداراست.

بصيرت مؤمنان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 6

6_ آنان كه الهى بودن قرآن و حقانيّت آن را پذيرفته اند ، عالم و بصيرند .

أفمن يعلم أنما أُنزل إليك من ربك الحق كمن هو أعمى

بصيرت ناپذيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 9

9 - كافران ، از سوى خداوند ، به خاطر بصيرت نيافتن از مشاهده آيات گسترده الهى در زمين ، سرزنش شده اند .

أوَلم يروا أنّا نسوق . .. فنخرج ... تأكل منه... أفلايبصرون

بصيرت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 3

3- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، از قدرت تشخيص حق و باطل در پرتو لطف خدا برخوردار بودند .

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

با توجه به معناى لغوى {فرقان} (شىء جدا كننده و متمايز ساز ميان حق و باطل) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

بصيرت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 4

4 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، انسان هاى برخوردار از { قدرت و

توانايى } و { بصيرت و روشن بينى }

إبرهيم و إسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و الأبص_ر

{أُولى الأيدى} (صاحبان دست ها) كنايه از قدرت و توانايى است.

تشويق به بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 44 - 5

5 - تشويق خداوند به بصيرت ، روشن دلى و عبرت آموزى ، از تحولات طبيعت

يقلّب اللّه الّيل و النهار إنّ فى ذلك لعبرة لأُوْلى الأبص_ر

دعوت به بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 10

10 - دعوت خداوند به بصيرت و دقت نظر در تحولات طبيعى ، به منظور پى بردن به گرداننده و ايجادكننده آنها است .

أوَلم يروا أنّا نسوق الماء . .. فنخرج به زرعًا... أفلايبصرون

دلايل بصيرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 12

12- مالكيت يگانه خداوند بر هستى ، دليل آگاهى ژرف او بر تمامى ديدنى ها و شنيدنى ها است .

له غيب السم_وت و الأرض أبصر به و أسمع

ذكر بصيرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 18 - 6

6 _ توجّه به علم و بصيرت الهى ، بازدارنده انسان از بى صداقتى در عقيده و ناخالصى در عمل

يمنّون عليك أن أسلموا . .. إنّ اللّه يعلم غيب ... و اللّه بصير بما تعملون

تذكر به علم و بصيرت الهى، در پايان آياتى كه مدعيان ايمان را به سبب بى صداقتى ملامت كرده است، مى تواند پيامدار معناى ياد شده باشد.

زمينه بصيرت

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 14

14 _ اصلاح بينش و بصيرت بنى اسرائيل پس از پذيرش توبه آنان

ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا

كلمه {ثم} در جمله {ثم عموا و صموا} مى رساند كه بنى اسرائيل _ پس از شمول رحمت الهى بر آنان و توبه به درگاه خداوند _ بصيرت از دست رفته خويش را بازيافتند، اگر چه در مرحله و زمان ديگر بصيرت خويش را از دست داده و به اعمال ناروا گرايش پيدا كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 22

22_ ايمان به خدا و آخرت و اعراض از كفر حاكم بر جامعه ، زمينه ساز پديد آمدن علم و بصيرتى ويژه در آدمى

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم . .. هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 9

9 - بينايى واقعى آدمى در داشتن ضميرى آگاه و گوشى شنوا است .

فتكون لهم قلوب يعقلون بها أو أذان يسمعون بها . .. فى الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 46 - 8

8 - آخرت انديشى و دنياگريزى ، موجب قدرت و توانايى و كمال بصيرت و روشن بينى است .

أُولى الأيدى و الأبص_ر . إنّا أخلصن_هم بخالصة ذكرى الدار

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه جمله {إنّا أخلصناهم. ..} تعليل براى اوصافى باشد كه براى پيامبران ذكر شده است (أُولى الأيدى و الأبصار).

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 22 - 2

2 - وجود روزى زمينيان در بلنداى آسمان ، از آيات الهى و مايه بينش

ءاي_ت للموقنين . .. أفلاتبصرون . و فى السّماء رزقكم

زمينه بصيرت امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 7

7_ بصيرت امت ها در گرو بصيرت رهبران ايشان است .

على بصيرة أنا و من اتبعنى

نياوردن {على بصيرة} در {من اتبعنى} على رغم مقصود بودن آن ، اشاره به اين دارد كه بصيرت پيروان پيامبر (رهبر) در گرو بصيرت اوست.

زمينه بصيرت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 8 - 1

1_ مظاهر وجود و عظمت آفريدگار در آسمان و زمين ، مايه بصيرت و تذكّر بندگان روى آورده به خداوند

أفلم ينظروا إلى السماء . .. و الأرض مددن_ها ... تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب

{منيب}، به معناى بازگشت كننده و روى آورنده به خدا است.

زمينه بصيرت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 9 - 3

3_ قطره هاى بركت آفرين باران ، پيامدار بصيرت و بيدارى براى حق جويان

تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب . و نزّلنا من السماء ماء مب_ركًا

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، مطلب بالا قابل برداشت است.

زمينه بصيرت منيبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 8 - 1

1_ مظاهر وجود و عظمت آفريدگار در آسمان و زمين ، مايه بصيرت و تذكّر بندگان روى آورده

به خداوند

أفلم ينظروا إلى السماء . .. و الأرض مددن_ها ... تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب

{منيب}، به معناى بازگشت كننده و روى آورنده به خدا است.

سرنوشت اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 8

8 - انسان واقع بين ، خودشناس و بصير ، با انسان فاقد بصيرت و واقع نگرى ، از نظر سرنوشت و ارزشيابى برابر نيست .

أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا

{همزه} در {أفمن زيّن له. ..} استفهام انكارى و {من}، مبتدا است و خبر آن _ به قرينه مقام {فإنّ اللّه يضلّ من يشاء} _ جمله اى مقدر مانند {كمن ليس كذلك} يا {كمن هداه} مى باشد; يعنى، آيا كسى كه اعمالش براى وى زينت داده شود، مانند كسى است كه چنين نيست و راه هدايت را پيموده است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن بينى است.

سرنوشت فاقدان بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 8

8 - انسان واقع بين ، خودشناس و بصير ، با انسان فاقد بصيرت و واقع نگرى ، از نظر سرنوشت و ارزشيابى برابر نيست .

أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا

{همزه} در {أفمن زيّن له. ..} استفهام انكارى و {من}،

مبتدا است و خبر آن _ به قرينه مقام {فإنّ اللّه يضلّ من يشاء} _ جمله اى مقدر مانند {كمن ليس كذلك} يا {كمن هداه} مى باشد; يعنى، آيا كسى كه اعمالش براى وى زينت داده شود، مانند كسى است كه چنين نيست و راه هدايت را پيموده است؟

شخصيت اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 1

1 - انسان جاهل و كوردل با انسان عالم و روشن بين ، از نظر شخصيت و سرنوشت ، برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

واژه {أعمى} و {بصير} در آيه شريفه، كنايه از كوردلى و روشن بينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 1

1 - انسان عالم و روشن بين با انسان جاهل و كوردل ، از نظر شخصيت و سرنوشت برابر و هم سان نيستند .

و ما يستوى الأعمى و البصير

شيطان و اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 15

15 - انسان هاى بصير و آگاه نيز در معرض اغواى شيطان اند .

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و كانوا مستبصرين

عبرت اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 22،23

22 - غلبه اراده خدا بر استحكامات بنى نضير ، درسى براى صاحبان فهم و بصيرت

مانعتهم حصونهم . .. فأتيهم اللّه من حيث لم يحتسبوا ... فاعتبرواي_أُولى الأبص_ر

23 - اهل بينش و بصيرت ، قادر به بهره

مندى از درس ها و پند هاى الهى در تاريخ

فاعتبروا ي_أُولى الأبص_ر

عوامل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 3،4،5

3 _ بيدارى و بروز فطرت خداجو و توحيدى انسان به هنگام رويارويى با عذاب الهى

قل أرءيتكم إن أتيكم عذاب اللّه

4 _ بيدارى فطرت توحيدى انسان به هنگام روبرو شدن با مرگ

قل أرءيتكم إن أتيكم عذاب اللّه أو أتيكم الساعة أغير اللّه تدعون

5 _ بيدارى فطرت توحيدى انسان در تنگناها و سختيها

قل أرءيتكم إن أتيكم عذاب اللّه . .. أغير اللّه تدعون

گر چه در آيه دو مورد عذاب و مرگ ذكر گرديده، ولى روشن است كه اينها نمونه هايى از شدايد و سختيهاست كه آدمى با آن روبرو مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 105 - 1

1 _ خداوند آيات خويش را به شكلهاى مختلف براى بصيرت دادن به انسانها ارائه مى كند.

قد جاءكم بصائر . .. كذلك نصرف الأيت و ليقولوا

{ليقولوا} عطف به محذوف است كه به قرينه آيه قبل، كه سخن از بصائر بود، مى تواند فعل {لتبصروا} و يا هر فعل ديگرى كه بيانگر اين معنى است باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 5

5 _ مؤمن با نور الهى مسير صحيح حركت را در جامعه و بين مردم درمى يابد.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 2،4

2 _ رعايت تقوا و ترس از خداوند

، موجب بهره مند شدن از بصيرتى ويژه و خدادادى براى شناخت حق و باطل

يأيها الذين ءامنوا إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

نكره آمدن كلمه {فرقانا} حكايت از آن دارد كه اين بصيرت خدادادى بصيرتى ويژه و غير از عقل و فطرت و مانند آن است كه خداوند به عموم انسانها عطا فرموده است.

4 _ تأثير عملكرد انسان در بينش او

إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 16

16_ پذيرش ولايت و ربوبيت غير خدا ، فرو رفتن در تاريكيهاست و پذيرش ولايت و ربوبيت خدا ، راهيابى به نور است .

قل من رب السموت . .. أم هل تستوى الظلم_ت والنور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 5،7

5- نزول معجزات از جانب پروردگار هستى ، در جهت رشد و بصيرت يافتن آدميان است .

ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و الأرض بصائر

7- بصيرت بخشى و بينش دهى معجزه ، ملاك تمايز آن از سحر و جادوگرى

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ... بصائر

تأكيد موسى(ع) بر {بصائر} بودن معجزاتش در قبال اتهام سحر به معجزات او از سوى فرعون، مى تواند خود ردّى باشد بر اتهام فرعون با ارائه ملاك; يعنى، سحر هرگز بصيرت آفرين نيست در حالى كه معجزه، بصيرت آفرين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 124 - 6

6 - هدايت هاى الهى و ياد كردن هميشگى خداوند ، مايه بصيرت و بينش در

زندگى است .

و من أعرض عن ذكرى . .. و نحشره يوم القي_مة أعمى

كور محشور شدن گمراهان، نتيجه كورى آنان از ديدن و دريافت هدايت در دنيا است. از اين عقوبت ويژه اين نتيجه را مى توان گرفت كه هدايت، مايه بصيرت در مسير زندگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 1

1 - قرآن و دين ، مظهر بصيرت و بينش براى خلق

ه_ذا بصائر للناس

{ه_ذا} اشاره به قرآن و يا اشاره به دين است كه از {الأمر} در دو آيه قبل استفاده مى شود. اطلاق {بصائر} بر قرآن و دين _ از قبيل {زيد عدل} _ مبالغه را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 10 - 2

2_ قامت بلند نخل و شكوفه هاى انبوه خرما ، پيامدار بصيرت و مايه تذكر خلق

تبصرة و ذكرى . .. و النخل باسق_ت لها طلع نضيد

عوامل بصيرت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 125 - 13

13 - پيروى از هدايت الهى ، مايه بصيرت و بينايى در قيامت است .

فمن اتبع هداى . .. و من أعرض ... لم حشرتنى أعمى

عوامل عبرت اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 44 - 2

2 - گردش و جابه جايى شب و روز و تحولات ناشى از آن ، درس عبرتى است براى صاحبان بصيرت و روشن دلى .

يقلّب اللّه الّيل و النهار إنّ فى ذلك لعبرة لأُوْلى الأبص_ر

عوامل

محروميت از بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 3

3 - لجاجت ، حق ناپذيرى و دورى از ايمان ، موجب محروميت از شناخت درست حقايق الهى و از دست دادن بصيرت و بينايى

فهم لايؤمنون . .. فأغشين_هم فهم لايبصرون

فاقدان بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 9

9 - مؤمنان ، مردمى واقع بين ، خودشناس و بصير و كافران ، مردمى خود ناشناس و فاقد بصيرت

الذين كفروا لهم عذاب شديد و الذين ءامنوا. .. أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه آيه شريفه تصوير كننده چهره مؤمنان و كافران باشد كه در آيه قبل از آنان سخن گفته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 2،4

2 - مشركان و كافرانِ لجوج و حق ناپذير ، محروم از شناخت صحيح حقايق الهى و فاقد بصيرت و بينايى

فأغشين_هم فهم لايبصرون

{إغشاء} (مصدر {أغشينا}) به معناى قرار دادن پرده بر چيزى است كه آن را بپوشاند. در جمله {فأغشيناهم} نيز مضافى در تقدير است; يعنى، {فأغشينا أبصارهم}.

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و جعلنا من بين أيديهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فأغشيناهم } يقول : فأعميناهم { فهم لايبصرون } الهدى . . . ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {. ..فأغشيناهم} روايت شده: كه خدا مى فرمايد: آنان را كور كرديم، پس نور هدايت را نمى بينند...}.

فضايل اهل بصيرت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 14

14_ هرگز موحدان بصير با مشركان كوردل برابر نيستند .

قل هل يستوى الأعمى والبصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 8

8 - انسان واقع بين ، خودشناس و بصير ، با انسان فاقد بصيرت و واقع نگرى ، از نظر سرنوشت و ارزشيابى برابر نيست .

أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا

{همزه} در {أفمن زيّن له. ..} استفهام انكارى و {من}، مبتدا است و خبر آن _ به قرينه مقام {فإنّ اللّه يضلّ من يشاء} _ جمله اى مقدر مانند {كمن ليس كذلك} يا {كمن هداه} مى باشد; يعنى، آيا كسى كه اعمالش براى وى زينت داده شود، مانند كسى است كه چنين نيست و راه هدايت را پيموده است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 23

23 - اهل بينش و بصيرت ، قادر به بهره مندى از درس ها و پند هاى الهى در تاريخ

فاعتبروا ي_أُولى الأبص_ر

فضيلت بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 2

2 - علم و روشن بينى ، از فضايل و ارزش هاى انسانى و الهى

و ما يستوى الأعمى و البصير

كثرت محرومان از بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 22

22_ بيشتر مردم از بصيرتى كه آنان را به حقانيت قرآن رهنمون شود ، محرومند .

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و ل_كنّ

أكثر الناس لايؤمنون

كمى اهل بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 6

6 - هوشيارى و پندآموزى مردم ستيزه جو و كافر ، از مواعظ و آيات الهى ، بسيار اندك است .

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. و ما يستوى الأعمى والبصير ... قليلاً ما تت

گمراهى محرومان از بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 3

3 _ هيچ كس حتى پيامبران بر هدايت كردن مردمى كه بصيرت دل را از دست داده اند ، توانايى ندارد .

أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

لجاجت مكذبان بصيرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 3

3 - گروهى از مردم با وجود هشدار هاى قرآن ، همچنان بر بى ايمانى خود باقى اند و ربوبيت و بصيرت الهى را انكار كرده و معاد و حسابرسى اعمال را نمى پذيرند .

إنّ ربّه كان به بصيرًا . .. فما لهم لايؤمنون

متعلق {لايؤمنون}، ممكن است معارفى باشد كه در آيات پيشين بيان شد; از قبيل: ربوبيت و بصيرت الهى، نامه هاى اعمال، محاسبه و . .. .

محرومان از بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 2

2 _ مردمى كه از نزديك ، اعمال و رفتار پيامبر ( ص ) را نظاره كرده و از او تبعيت نمى كردند ، همانند آن نابينايى اند كه از نعمت بصيرت دل نيز محروم است .

و منهم من

ينظر إليك أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

محروميت از بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 3

3 _ انسان هاى بى تقوا ، محروم از دستيابى به بصيرت ويژه الهى براى تمييز حق و باطل و شناخت حقايق

إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

منشأ بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 2

2 _ ارائه آگاهى به انسان، پرتوى از ربوبيت و لطف الهى است.

قد جاءكم بصائر من ربكم

تكرار ضمير {كم} و اضافه رب به آن بيانگر لطف خداوند به بندگانش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 4

4_ بصيرت و روشن ضميرى انسان ، پرتوى از ربوبيت خداوند است .

أفمن كان على بيّنة من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 125 - 7

7 - اعطاى بصيرت و بينايى و سلب آن ، از جلوه هاى ربوبيت خداوند است .

قال ربّ لم حشرتنى أعمى

موارد بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 10

10 _ ايمان به آيات الهى بينايى و كفر به آن كورى است.

قد جاءكم بصائر من ربكم فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعليها

موانع بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 14 - 1

1 _ توجه و علاقه به ماديّات ، زمينه محروميّت از پندگيرى و بينش صحيح

انّ فى ذلك لعبرة لاولى

الابصار. زيّن للنّاس حبّ الشّهوات

برداشت فوق از ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل استفاده شده است; گويا {زيّن} بيان مى كند كه چرا همه انسانها اهل بصيرت نيستند.

موانع بصيرت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 8

8 _ پندار مصونيت از امتحان و عذاب الهى ، از ميان برنده حق شنوى و بصيرت دينى بنى اسرائيل

فعموا و صموا

نشانه هاى بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 64 - 14

14 _ تصديق پيامبران و رسالت هاى آنان ، نشانه بصيرت و انديشه صحيح است .

كذبوا بايتنا إنهم كانوا قوماً عمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 3

3 - حق گرايى و حق يابى ، نشان بينايى حقيقى در بينش الهى

و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

خداوند، به كسانى كه چشم ظاهر دارند; ولى فاقد زمينه شناخت حق و گرايش به آن هستند، عنوان {نابينا} داده است و اين بدان معنا است كه بينايى در اين بينش، به چشم ظاهر نيست; بلكه به حق يابى و حق گرايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 6

6 - يكتاپرستى و پيروى از دعوت پيامبران ، نشانه هدايت و بينايى است .

فهدين_هم فاستحبّوا العمى على الهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 9

9 - تسليم نشدن در برابر القائات هواپرستان ، لازمه بصيرت دينى است .

و لاتتّبع أهواء

الذين . .. ه_ذا بصائر للناس

نشانه هاى بصيرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 3 - 10

10 - اخبار خداوند از عمل پنهانى { حاطب ابن ابى بلتعه } نمودى از بصيرت او بر اعمال خلق

تسرّون إليهم بالمودّة . .. و اللّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 19 - 7

7 - پرواز پرندگان بر فراز انسان ها ، جلوه آگاهى و بينايى مطلق خداوند

أولم يروا إلى الطير . ..إنّه بكلّ شىء بصير

نعمت بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 6

6 - { قدرت و توانايى } و { بصيرت و روشن بينى } ، از ارزش ها و نعمت هاى الهى براى انسان

إبرهيم و إسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و الأبص_ر

بصره از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بصره

عذاب اهل بصره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 53 - 5

5 - { عن أبى بصير عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه . . . { و المؤتفكة أهوى } قال : هم أهل البصرة هى المؤتفكة . . . ;

ابى بصير از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند . .. {و المؤتفكة أهوى} روايت نموده كه مراد، اهل بصره هستند. آن جا شهر زيرورو شده است...}.

ويرانى شهر بصره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 53 - 5

5 - { عن أبى بصير عن أبى عبداللّه ( ع ) فى

قول اللّه . . . { و المؤتفكة أهوى } قال : هم أهل البصرة هى المؤتفكة . . . ;

ابى بصير از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند . .. {و المؤتفكة أهوى} روايت نموده كه مراد، اهل بصره هستند. آن جا شهر زيرورو شده است...}.

بعث از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بعث

آثار ذكر بعث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 3

3 - لحظه خروج مردگان از قبر ها در قيامت ، وحشت انگيز و توجّه به آن ، بازدارنده انسان از كفران نعمت ، بخلورزى و دلبستگى شديد به ثروت است .

لكنود . .. أفلايعلم إذا بعثر ما فى القبور

بعث انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 42 - 1

1 - رستاخيز و لحظه خروج آدميان از خاك ، هنگام شنود فرياد آسمانى بهوسيله همگان

يوم يسمعون الصيحة بالحقّ ذلك يوم الخروج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 44 - 1

1 - قيامت ، روز شكافتن زمين و خروج سريع آدميان از دل خاك

يوم تشقّق الأرض عنهم سراعًا

مطلب بالا، بر اين اساس است كه {سراعاً} اشاره به خروج سريع داشته است.

بعث در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 1

1 - در قيامت ، مردگان از قبر ها برانگيخته و پراكنده خواهند شد .

بعثر ما فى القبور

{بَعْثَرَ} (معلوم {بُعْثرَ}); يعنى، بيرون كشيد; اجزا را زير و رو كرد; متفرق ساخت; آشكار كرد و برانگيخت (صحاح اللغة). صاحب {مفردات} بعيد نمى داند

كه فعل {بُعْثِرَ}، مركّب از فعل هاى {بُعِثَ} و {اُثيرَ} باشد; زيرا معناى هر دو را دارد. مصداق بارز {ما فى القبور} _ به قرينه ضمير جمع عاقل در جمله {إنّ ربّهم ...} (در آيات بعد) _ انسان ها هستند.

ترسناكى بعث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 3

3 - لحظه خروج مردگان از قبر ها در قيامت ، وحشت انگيز و توجّه به آن ، بازدارنده انسان از كفران نعمت ، بخلورزى و دلبستگى شديد به ثروت است .

لكنود . .. أفلايعلم إذا بعثر ما فى القبور

تقدير بعث انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 5 - 2

2 - روز قيامت و ويژگى هاى آن و وقوع حشر انسان ها در آن ، از پيش تعيين شده است .

مبعوثون . ليوم عظيم

{لام} در {ليوم}، لام توقيف است و معنايى نظير {عند} دارد.

حتميت بعث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 11

11- معاد و خروج مردگان از خاك ، وعده حق و تخلف ناپذير الهى

أتعداننى أن أُخرج . .. إنّ وعد اللّه حقّ

حتميت بعث انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 7 - 3

3 - برانگيخته شدن انسان ها در قيامت ، امرى قطعى است .

قل بلى و ربّى لتبعثنّ

سرعت بعث كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 1

1 - كافران حق ستيز در

قيامت ، از گور هاى خود با سرعت بيرون آمده ، به نقطه اى مشخص خواهند رفت .

يوم يخرجون من الأجداث سراعًا كأنّهم إلى نصب يوفضون

{أجداث} (جمع {جدث}) به معناى قبرها است.

سرعت در بعث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 3

3 - خروج انسان ها از گور ها و زنده شدن آنان ، براى محاكمه با سرعت انجام مى پذيرد .

يوم يخرجون من الأجداث سراعًا كأنّهم إلى نصب يوفضون

سهولت بعث اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 7 - 7

7 - برانگيختن انسان ها و حسابرسى از آنان در قيامت ، كارى سهل و آسان براى خداوند

لتبعثنّ ثمّ لتنبّؤنّ بما عملتم و ذلك على اللّه يسير

فلسفه بعث انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 5 - 3

3 - احضار انسان ها در صحنه قيامت ، از اهداف محشور ساختن آنان است . *

مبعوثون . ليوم عظيم

لام در {ليوم} ممكن است بر تعليل دلالت كند; يعنى، حشر انسان ها به جهت روز قيامت و حضور در صحنه هاى آن است.

نشانه هاى بعث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 42 - 4

4 - فرياد آسمانى در آستانه رستاخيز ، داراى نقش در خروج آدميان از خاك *

يسمعون الصيحة . .. ذلك يوم الخروج

بنابراين كه تقدم لفظى {صيحه} بر {خروج}، بيانگر تأثير صيحه در سر برآوردن آدميان از خاك باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

ويژگيهاى بعث

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 42 - 5

5 - خروج جسم انسان ها از زمين در قيامت

ذلك يوم الخروج . .. يوم تشقّق الأرض عنهم

ويژگيهاى بعث انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 4 - 4

4 - برانگيخته شدن انسان ها در قيامت ، در قالب جسمى همانند جسم دنيايى آنان

ق_درين على أن نسوّى بنانه

تصريح به درست كردن انگشتان، مى تواند اشاره به حقيقت ياد شده باشد.

ويژگيهاى بعث كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 1

1 - كافران حق ستيز در قيامت ، از گور هاى خود با سرعت بيرون آمده ، به نقطه اى مشخص خواهند رفت .

يوم يخرجون من الأجداث سراعًا كأنّهم إلى نصب يوفضون

{أجداث} (جمع {جدث}) به معناى قبرها است.

بعثت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بعثت

آثار بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 8

8 - رسيدن امت ها به مقام تسليم در گرو بعثت پيامبران ; آموزش كتاب آسمانى و معارف و احكام دينى و پاك شدن از آلودگيهاست .

من ذريتنا أمة مسلمة لك . .. ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلوا ... يزكّيهم

به نظر مى رسد درخواست ابراهيم (ع) و اسماعيل(ع) براى بعثت پيامبرى از ميان ذريه آنها درپى درخواست تشكيل {امت مسلمه} بدين جهت باشد كه: بعثت و هدفهاى آن، از ضروريات بنيادى براى تشكيل {امت مسلمه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 -

11

11- بعثت انبيا ، دليلى روشن بر دروغ بودن ادعاى مشركان بر اينكه هدايت و گمراهى جبرى است .

قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و لقد بعثنا فى كلّ أُم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 8

8- مبعوث شدن انبيا از سوى خداوند ، دليل بطلان عقيده مشركان ، در جبرى انگاشتن اعتقاداتشان

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و ما أرسلنا من قبلك

احتمال دارد كه آيه در صدد جواب گويى به مشركان باشد كه مى پنداشتند مشيت خداوند آنان را به شرك عبادى وا داشته است (لو شاء الله ما عبدنامن دونه) كه خداوند به آنان پاسخ مى دهد: سنت خداوند در هدايت مردم برانگيختن انسانهايى جهت هدايتگرى است و جبرى در كار نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 5

5- عذاب و كيفر امت ها ، پس از اتمام حجت الهى بر آنان با فرستادن انبيا بود .

لقد جاءهم رسول منهم فكذّبوه فأخذهم العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 8

8 - بعثت پيامبران ، نمود ربوبيت خدا

فيقولوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً

آثار بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 7

7 _ اتمام دين، با بعثت پيامبر(ص) جلوه اى از ربوبيت خداوند است.

و تمت كلمت ربك صدقا و عدلا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 6

6- { عن موسى بن جعفر ( ع ) : . . . ان الجنّ كانوا يسترقون السمع قبل مبعثه فمنعت فى أوان رسالته بالرجوم . . . ;

از امام موسى بن جعفر روايت شده است: جنيان قبل از بعثت رسول خدا(ص) استراق سمع مى كردند (اخبار آسمانها را گوش مى دادند) و در اوايل رسالت آن حضرت، به وسيله پرتاب سنگهاى ستارگان، از آن ممنوع شدند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 29 - 1

1 - بعثت پيامبراكرم ( ص ) و ظهور امت جديد و بالنده اسلام ، خط بطلانى بر پندار باطل اهل كتاب بود .

يأيها الذين ءامنوا . .. ءامنوا برسوله ... لئلاّيعلم أهل الكت_ب ألاّيقدرون على شى

كلمه {لا} در {لئلاّيعلم} زايد است; يعنى، تا اهل كتاب بدانند كه هيچ بخشى از فضل خداوند در حوزه اختيار آنان قرار ندارد.

آثار بعثت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 2

2 - خداوند با بعثت موسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنها ر ها ساخت .

و إذ نجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوءالعذاب

در جمله {أنعمت عليكم} و {أنى فضلتكم} نعمت دادن و برترى بخشيدن به خداوند نسبت داده شده; ولى در جمله {نجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نجات بخشى به ضمير {نا} (ما) نسبت داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه خداوند در نجات بخشى، نظر به سببهايى نيز دارد كه

به قرينه آيات بعد مى توان گفت: آن سبب بعثت حضرت موسى (ع) بوده است.

آگاهى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 45 - 16

16- مردم عصر بعثت از كيفر هلاكت بار الهى نسبت به اقوام ستمگر پيشين آگاه بودند .

الذين ظلموا أنفسهم و تبيّن لكم كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الأمثال

اصحاب يمين بعد از بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 40 - 1

1 - اصحاب اليمين ، متشكل از دسته اى از مردمان جوامع پس از بعثت

و ثلّة من الأخرين

اصرار بر كفر كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 15 - 2

2 - خداوند ، با بيان پافشارى كافران عصر بعثت بر كفر و انكار معاد ، انتظار ايمان آوردن آنان را بى فايده خواند و توطئه گرى آنها را به پيامبر ( ص ) گوشزد كرد .

إنّهم يكيدون كيدًا

افتراهاى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 12

12- اعتقاد برخى از مردم عصر پيامبر ( ص ) به عدم وحيانيت قرآن و ساختگى بودن آن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. لايأتون بمثله

از اينكه قرآن با قاطعيت تمام اعلام تحدى مى كند، مى توان آن را پاسخ اين شبهه كه {قرآن وحى نيست} تلقى كرد.

افراط مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 1

1

- افراط و زياده روى مردم عصر بعثت در مخالفت با پيامبر ( ص ) ، مانع لطف خدا در فرستادن وحى نبود .

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

با توجه به مقام آيه _ كه مسأله وحى را مطرح مى كند _ مراد از {اسراف}، افراط و زياده روى در مخالفت با وحى خواهد بود.

افسانه هاى مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 5 - 3

3 _ در عصر نزول قرآن ، داستان ها و افسانه هاى گوناگون مكتوب وجود داشت .

و قالوا أس_طيرالأوّلين اكتتبها

امتحان با بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 30 - 8

8 - استمرار آزمايش الهى با بعثت پيامبران ، پس از نوح

إنّ فى ذلك لأي_ت و إن كنّا لمبتلين

عبارت {و إن كنّا لمبتلين}، بيان اجمالى سرگذشت اقوام پس از حضرت نوح(ع) است و فرازهاى بعد، بيان تفصيلى آن مى باشد.

انتظار بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 6

6 - اهل كتاب و مشركان مكه و مدينه ، خود را منتظر فرستاده ويژه خداوند مى دانستند و ترك مرام خويش را به آن مشروط ساخته بودند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال اراده {منفكّين عن الكفر} است كه در برداشت هاى آيه پيشين توضيح داده شد.

اهل كتاب مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 -

4

4 - موقعيت ممتاز و برجسته اهل كتاب در جامعه عرب عصر بعثت

و سئل من أرسلنا من قبلك من رسلنا

حَكَم قرار دادن اهل كتاب درباره شرك و توحيد، نشانى از موقعيت برجسته آنان دارد.

اهميت بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 12

12- گستره همه مناطق زمين _ كه جوامع انسانى در آن جا ها وجود داشته _ شاهد اعزام پيامبران خدا به سوى خود .

و لقد بعثنا فى كلّ أُمّة رسولاً . .. فسيروا فى الأرض فانظروا

{فا} در {فسيروا} تفريع است. دعوت از مردم براى جهانگردى، پس از بيان بعثت انبيا در ميان هر امتى، به اين معناست كه: گستره زمين شاهد وضعيت و عاقبت كسانى است كه انبياى الهى را تكذيب كردند. در نتيجه مى توان آثار آنان را پيدا كرد و مورد مطالعه قرار داد.

اهميت بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 5

5 - نعمت هاى داده شده به انسان ها از ناحيه خدا بدون بعثت پيامبر ( ص ) ، نعمتى كامل نبود .

و لأتم نعمتى عليكم و لعلكم تهتدون. كما أرسلنا فيكم رسولا

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 6

6 - رسالت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله ، دو نعمتى شايسته و بايسته شكرگزارى به درگاه خدا

فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... واشكروا لى

شكر، در برابر نعمت است و مصداق

مورد نظر براى نعمت - به قرينه آيات قبل - نعمت رسالت و تغيير قبله مى باشد.

بت پرستى در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 9

9 _ رواج شرك و بت پرستى در بين مردم جزيرة العرب مقارن ظهور اسلام

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

بت پرستى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 4

4 _ مشركان ، به هنگام طلوع خورشيد اسلام ، به معبود هاى متعددى اعتقاد داشتند .

ليضلّنا عن ءالهتنا

{إل_ه} مفرد {آلهة} به معناى معبود است و جمع آمدن آن حاكى است كه مشركان به چند معبود اعتقاد داشتند.

بشارت بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 4،6

4 - تورات در بردارنده بشارت به بعثت محمد ( ص )

و لما جاءهم رسول . .. نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

جمله {نبذ فريق} جواب شرط (لما جاءهم) است. ترتب دور افكندن تورات بر آمدن پيامبر(ص) اشاره به اين حقيقت دارد كه: اين كتاب، بشارت به آمدن پيامبر(ص) داشته و ويژگيهاى آن حضرت را بر شمرده است.

6 - عالمان اهل كتاب ، پس از بعثت پيامبر ( ص ) بشارت هاى تورات را درباره پيامبر موعود نديده انگاشته و بدان ها اعتنايى نكردند .

و لما جاءهم رسول . .. نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

به نظر مى رسد مراد از {فريق} در جمله فوق،

عالمان يهود باشد; زيرا آنان متصدى بيان معارف و احكام تورات بودند. جمله {كأنهم لايعلمون} (گويا ]بدانها [عالم نبودند) مؤيد اين معناست.

بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 10

10 - خداوند ، بر اساس مشيت خويش ، پيامبران را به پيامبرى بر مى گزيند و انتخاب مى كند .

أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 11

11 - بعثت پيامبران ، پرتوى از عزت و حكمت خداوند است .

ربنا وابعث فيهم رسولا . .. إنك أنت العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 7،8،11،27

7 _ بعثت پيامبران از سوى خداوند ، به دنبال بروز اختلاف در جامعه نخستين

كان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبيّن . .. ليحكم ... فيما اختلفوا فيه

جمله {ليحكم . .. } بيان مى كند كه انبيا به هنگام بروز اختلاف در جوامع ابتدايى مبعوث شدند; نه قبل از آن. بنابراين جمله {فاختلفوا} پس از {كان الناس ... } مقدّر است.

8 _ بعثت پيامبران ، نقطه عطفى در تاريخ زندگى انسان هاى نخستين

كان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبيّن مبشّرين

11 _ جامعه بشرى ، نيازمند بعثت پيامبران براى حل اختلافات ( هدايت جامعه )

فبعث اللّه النبيّن . .. ليحكم بين الناس فيما اخلتفوا فيه

27 _ پيدايش اختلافات جديد ( اختلافات دينى ) در جوامع ، پس از بعثت انبيا و حل اختلافات اوّليه

ليحكم . .. و ما اختلف فيه الا الذين

اوتوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 2،4

2 _ بهره جستن از نعمت بزرگ بعثت انبيا ، در گرو ايمان به آنهاست .

لقد منّ اللّه على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا

بعثت رسول اكرم (ص) نعمتى بزرگ براى همه انسانهاست ; بنابراين ذكر خصوص مؤمنان بدان جهت است كه بهره گيرى از آن نعمت بزرگ، مشروط به ايمان به اوست.

4 _ پيامبران ، برانگيختگان الهى در ميان انسان ها و از جنس ايشان

اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم

كلمه {من} مى تواند براى تبعيض باشد، در اين صورت {رسولا من انفسهم} به اين معناست كه پيامبر (ص)، فردى از افراد بشر و از جنس ايشان است ; نه فردى از ملائكه و يا جنس و نوعى ديگر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 8

8 _ بعثت رسولان متعدّد براى بنى اسرائيل ، همراه دلايل روشن ( معجزات و براهين )

قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 5

5 _ بعثت انبيا و رهبران الهى ، ناشى از فضل خداوند است .

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 3

3 _ خداوند ، پيامبران بسيارى را پس از نوح ( ع ) مبعوث كرد و بدان ها وحى فرستاد .

كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 10،14

10 _ بعثت پيامبران ، اتمام حجت خداوند بر مردم

ان تقولوا ما جاءنا من بشير و لانذير

اگر چه خطاب آيه متوجه اهل كتاب است، ولى قطعاً در اتمام حجت به سبب پيامبر(ص) بين اهل كتاب و ساير مردم تفاوتى نيست.

14 _ بعثت پيامبران الهى ، پرتويى از قدرت مطلقه خداوند

قد جاءكم . .. و اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 5،6

5 _ بعثت پيامبرانى در ميان بنى اسرائيل ، از نعمت هاى بزرگ خداوند براى آنان

اذكروا نعمة اللّه عليكم اذ جعل فيكم انبياء

6 _ بعثت پيامبران در ميان امت ها ، نعمتى بزرگ براى آنان

اذكروا نعمة اللّه عليكم اذ جعل فيكم انبياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 94 - 2

2 _ خداوند در پى ارسال هر يك از پيامبران در شهر ها و آبادانى ها ، كفرپيشگان را به سختى تنگدستى و رنج و اندوه گرفتار ساخت .

و ما أرسلنا فى قرية من نبى إلا أخذنا أهلها بالبأساء و الضراء

با توجه به دو آيه بعد (و لو أن أهل القرى . .. ) معلوم مى شود گرفتار ساختن امتهاى گذشته به بلاها و سختيها در صورتى بوده كه آنان با تبليغ و ارشاد پيامبران خويش ايمان نمى آوردند و همچنان بر كفرورزى پافشارى داشتند. در اين مرحله آنها را گرفتار مى ساخت تا شايد متنبّه شوند. بنابراين جمله {أخذنا أهلها ... } مقيد مى شود به {إذا لم يؤمنوا و لم يتقوا}

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 13 - 4

4 _ تاريخ بشر ، شاهد بعثت پيامبران در پى گسترش ظلم و بى عدالتى

لما ظلموا و جاءتهم رسلهم بالبينت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 47 - 8

8 _ بعثت پيامبران ، اتمام حجت خداوند بر مردم است .

فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 11

11- رسولان الهى با دلايل و براهين روشن در ميان اقوام مختلف و از جمله قوم نوح ، عاد و ثمود ، مبعوث شدند .

جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 1

1- سوگند خداوند به خويش ، مبنى بر ارسال پيامبرانى به سوى امت هاى مختلف ، پيش از ظهور اسلام

تالله لقد أرسلنا إلى أُمم من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 15

15 - فرستادن رسولان الهى همراه با معجزات ، پرتويى از ربوبيت خداوند است .

إنّا رسولا ربّك . .. ب__َاية من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 32 - 2

2 - سنت الهى ، بر فرستادن رسولانى از جنس بشر و برخاسته از ميان همان مردم بود .

فأرسلنا فيهم رسولاً منهم

بلكه فردى بود برخاسته از ميان همان مردم، تربيت شده در ميان ايشان و شناخته شده براى همه آنان بود. هم چنين قيد {منهم} بيانگر اين معنا

است كه آن پيامبر، از جنس خود مردم بود، نه از غير بشر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 44 - 1

1 - تاريخ ، شاهد بعثت پياپى پيامبران ، پس از نابودى قوم ثمود

ثمّ أنشأنا من بعدهم قرونًا ءاخرين . .. ثمّ أرسلنا رسلنا تترا

{تترا} به معناى پياپى آمدن است. گفتنى است كه {تترا} در اين آيه، مصدر به معناى فاعل است كه در محل نصب و حال است براى {أرسلنا} مى باشد. بنابراين تقدير آن چنين است: {ثمّ أرسلنا جائين واحداً بعد واحد} (پس فرستادگان خود را يكى پس از ديگرى، روانه كرديم).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 9

9 - فرستاده شدن پيامبر از سوى خدا به سوى مردم ، داراى پيشينه اى بلند در تاريخ بشر

و ل_كنّا كنّا مرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 1،5

1 - اقدام خداوند به برانگيختن پيامبر در ميان اقوام پيشين ، قبل از نابود ساختن آنان

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

5 - گزينش شهر هاى بزرگ و مركزى از سوى خداوند براى بعثت فرستادگان خود

حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

{أُمّ القرى} به شهرى گفته مى شود كه نسبت به شهرهاى ديگر حالت مركزيت داشته باشد و مردم آن شهرها براى رفع نيازمندى هاى خود و. .. به آن جا مراجعه كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 4

4 - قبل از پيامبر اسلام

، پيامبران ديگرى از سوى خداوند ، برانگيخته شده اند .

و لقد أرسلنا من قبلك رسلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 5

5 - تاريخ بشر ، شاهد بعثت پيامبرانى بسيار

لمن المرسلين

بعثت انبياى انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 14 - 3

3 - خداوند پس از اين كه مردم انطاكيه دو پيامبر را تكذيب كردند ، پيامبر سومى را براى تقويت آن دو فرستاد .

فكذّبوهما فعزّزنا بثالث

{عزة} ريشه فعل {عزّزنا} به معناى {قوّة} است.

بعثت انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 21

21 _ تمامى پيامبران مبعوث شده به سوى بنى اسرائيل ، داراى دلايل روشن ( معجزه _ برهان ) بر حقانيت رسالت خويش

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

بعثت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 3

3 _ بعثت پيامبرانى متعدد و بلند مرتبه از جانب خداوند براى بنى اسرائيل

و ارسلنا اليهم رسلا

تنوين در {رسلا} مى تواند اشاره به عظمت و مرتبه والاى آن رسولان داشته باشد.

بعثت داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 9

9 _ بعثت داود ( ع ) قبل از بعثت عيسى ( ع )

على لسان داود و عيسى ابن مريم

تقديم ذكر داود بر عيسى حاكى از سبقت زمانى حضرت داود است.

بعثت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

46 - 3،7

3 _ بقاى نشانه ها و آيين پيامبران يهود تا زمان بعثت عيسى ( ع )

و قفينا على ءاثرهم بعيسى ابن مريم

{ءاثرهم} مى رساند كه شريعت و آثارى از پيامبران پيشين باقى بوده است.

7 _ بعثت عيسى ( ع ) ، گواه و تأييدى بر حقانيت تورات

و قفينا . .. بعيسى ابن مريم مصدقاً لما بين يديه من التورية

با در نظر گرفتن اينكه در تورات نويد بعثت عيسى(ع) داده شده بود، بعثت عيسى(ع) خود گواه راستى و درستى تورات خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 9

9 _ بعثت داود ( ع ) قبل از بعثت عيسى ( ع )

على لسان داود و عيسى ابن مريم

تقديم ذكر داود بر عيسى حاكى از سبقت زمانى حضرت داود است.

بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 13

13 - يهوديان ، معترض به خداوند به خاطر گزينش رسول اكرم ( ص ) به پيامبرى و نازل كردن وحى بر آن حضرت

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

از اينكه قرآن در بيان ريشه حسادت يهود (أن ينزل . ..) به دو چيز اشاره كرده است (پيامبرى رسول اكرم (ص) و اينكه خدا اين مقام را به او عطا كرده) مى توان چنين نتيجه گرفت كه يهوديان علاوه بر حسادتشان بر رسول اكرم(ص) به خداوند نيز به سبب اعطاى اين مقام، معترض بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 1،5

1 - محمد

( ص ) ، رسولى مبعوث شده از جانب خداوند

و لما جاءهم رسول من عنداللّه

ظاهر اين است كه مراد از {رسول} پيامبر اسلام باشد. قابل ذكر است كه برخى از مفسران بر آنند كه مقصود حضرت عيسى(ع) است.

5 - بعثت پيامبر ( ص ) ، دليل و گواهى بر راستى و درستى تورات و آسمانى بودن آن

مصدق لما معهم

توضيح برداشت فوق در آيه 41، 91 و 97 از همين سوره بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 5

5 - بعثت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله ، نمونه اى از توجه و ياد خدا از بندگان خويش *

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... فاذكرونى أذكركم

برداشت فوق احتمال ديگرى است كه مى توان از تفريع جمله {فاذكرونى . ..} بر بعثت پيامبر و تغيير قبله، استفاده كرد; يعنى: فاذكرونى أذكركم كما ذكرتكم بارسال الرسول و تحويل القبلة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 1،3،12،15

1 _ بعثت پيامبر ( ص ) ، نعمتى بزرگ براى مؤمنان

لقد منّ اللّه على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا

فعل {منّ} از مصدر {منّة} به معناى نعمت بزرگ است.

3 _ رسيدن به مقام رضاى الهى ، رهايى از دوزخ و نيل به درجات عالى ، در پرتو بعثت پيامبر ( ص ) و ايمان به اوست .

افمن اتّبع رضوان اللّه . .. هم درجات عند اللّه ... لقد منّ اللّه على المؤمنين اذ

با توجّه به آيه قبل كه سخن از نيل به

درجات و رضاى الهى بود، گويا در اين آيه راه وصول به آن را بيان مى كند.

12 _ گمراهى آشكار مردم ، پيش از بعثت پيامبر ( ص )

و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

15 _ يادآورى وضعيّت نابهنجار ( گمراهى آشكار ) مردم پيش از بعثت ، برانگيزنده توجّه و قدردانى از نعمت بزرگ رسالت پيامبر ( ص )

لقد منّ اللّه . .. و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جمله {ان كانوا . .. } به منزله دليل است براى بزرگى نعمتِ رسالت. يعنى روشن است كه پيش از بعثت پيامبر (ص) در چه منجلابى از گمراهى و ضلالت فرو رفته بوديد و اين پيامبر (ص) و تعاليم قرآنى بود كه شما را هدايت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 2،5،16

2 _ اهل كتاب قبل از بعثت پيامبر ( ص ) در انتظار رسالت آن حضرت

يأيها الناس قد جاءكم الرسول

{قد} در {قد جاءكم} كه به معناى توقع است و نيز {ال} در {الرسول} كه براى عهد ذهنى است، مى رساند كه مخاطبان در انتظار بعثت پيامبر(ص) بودند.

5 _ بعثت پيامبر ( ص ) و نزول قرآن پرتويى از ربوبيت الهى

قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم

16 _ بعثت پيامبر ( ص ) و نزول قرآن برخاسته از علم و حكمت خداوند

يأيها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 174 - 1،2

1 _ پيامبر ( ص ) فرستاده اى از جانب خداوند

براى تمامى انسانها

يأيها الناس قد جاءكم برهن من ربكم

2 _ بعثت پيامبر ( ص ) پرتوى از ربوبيت خداوند نسبت به مردمان

يأيها الناس قد جاءكم برهن من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 2،9

2 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) در انتظار بعثت پيامبر ( ص ) *

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا

كلمه {قد} مى تواند بيانگر انتظار حصول فعلى باشد كه بر سر آن آمده است. نظير {قد قامت الصلوة}.

9 _ بعثت پيامبر ( ص ) ، اتمام حجت خداوند بر اهل كتاب

ان تقولوا ما جاءنا من بشير و لانذير فقد جاءكم بشير و نذير

{ان تقولوا} به تقدير {لام} تعليل و {لا} نافيه است ; يعنى لئلا تقولوا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 7

7 _ بعثت پيامبر ( ص ) از بشارت ها و اخبار غيبى تورات و انجيل

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 1 - 8

8 - بعثت پيامبر خاتم ( ص ) ، نشانى از نزديكى رخداد قيامت

اقتربت الساعة و انشقّ القمر

{شق القمر} از معجزات ويژه پيامبراكرم(ص) است. در حقيقت خداوند، معجزه آن حضرت را _ كه حاكى از حقانيت رسالت پيامبر(ص) و تحقق عصر خاتميت است _ نشان نزديكى قيامت معرفى كرده است.

بعثت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 3

3 _ اعتقاد و اعتراف يهود به

پايان نيافتن پيامبرى و رسالت ، پس از بعثت حضرت موسى ( ع )

الّا نؤمن لرسول حتّى ياتينا بقربان

اگر يهود، مدعى خاتميّت نبوت حضرت موسى(ع) بودند، بايد به پيامبر (ص) مى گفتند از ما تعهّد گرفته شده كه به هيچ مدعى رسالتى ايمان نياوريم، نه اينكه علامت پيامبر راستين را بيان كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 2

2 _ خداوند با بعثت موسى ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنان ر ها ساخت .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

در جمله {هو فضلكم} (او شما را برترى بخشيد)، برترى دادن تنها به خداوند نسبت داده شده است، ولى در جمله دوم {أنجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نسبت نجات بخشى به ضمير {نا} (يعنى ما) داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه خداوند در نجات بخشى نظر به اسباب نيز دارد كه به مناسبت، سبب آن بعثت حضرت موسى است. بنابراين {أنجيناكم} يعنى ما با بعثت موسى شما را نجات داديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 12

12 _ سخن گفتن خدا با موسى ( ع ) و گزينش وى به پيامبرى ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به وى

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

بعثت هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 15

15_ { عن الصادق ( ع ) : لما حضرت نوحاً ( ع ) الوفاة

دعا الشيعة فقال لهم : إعلموا أنه ستكون من بعدى غيبة تظهر فيه الطواغيت و أن الله عزوجل يفرّج عنكم بالقائم من ولدى اسمه هود . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده: هنگامى كه وفات نوح فرارسيد، پيروانش را فرا خواند و فرمود: بدانيد همانا به زودى بعد از من غيبتى خواهد بود كه در آن طاغوتها پديد مى آيند و خداى عزوجل بهوسيله فردى قيام كننده از نسل من، كه نام او هود است، براى شما گشايش پديد مى آورد. ..}.

بى احترامى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 3

3 - محروم ساختن يتيمان از اكرام و احترام و بها ندادن به شخصيت آنان ، فرهنگى حاكم بر مردم عصر بعثت

لاتكرمون اليتيم

بى سوادى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 2

2 - مردم عصر پيامبر ( ص ) ، بى بهره از سواد خواندن و نوشتن

هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

{اُمّى} (مفرد {اُمّيين}); يعنى، بى سواد، كسى كه خواندن و نوشتن نمى داند.

بينش اعراب دوران بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 18

18 - بَردگان ، در ديد اعراب عصر بعثت ، فاقد هرگونه هويت و ارزش بودند .

هل لكم . .. تخافونهم كخيفتكم أنفسكم

از اين كه مشركان، از ناحيه بردگان خويش، يا احساس نگرانى نداشتند و يا چندان قابل توجه نبود، استفاده مى شود كه آنان را داراى قدر و منزلت نمى دانستند.

بينش

علماى دينى مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 9

9- بشر بودن پيامبران ، امرى مسلّم نزد عالمان دينى و آگاهان تاريخ انبيا در عصر بعثت

و ما أرسلنا . .. فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

مقصود از {أهل الذكر} عالمان دينى است; زيرا اولاً عموم مردم از تاريخ پيامبران بى خبر بودند و اين نوع اطلاعات در اختيار عالمان دينى بود و ثانياً واژه {ذكر} در قرآن، بر كتاب هاى آسمانى و از جمله خودِ قرآن اطلاق گرديده است.

بينش مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 5

5- مردم عصر بعثت ، معتقد به توانايى علمى پيامبر ( ص ) در پاسخ گويى به مسائل اسرارآميز و ناشناخته اى چون روح

يسئلونك عن الروح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 2،3،4

2- نزول داستان اصحاب كهف در قرآن ، زمينه ساز اظهار نظرهايى گوناگون در ميان مردم عصربعثت ، در باره تعداد آنان شد .

سيقولون . .. و يقولون ... و يقولون

حرف {سين} در {سيقولون} نشانه صدور آن گفته و گفته هاى بعدى در زمان آينده است و به قرينه {فلا تمار فيهم} اين اقوال، در زمان حيات رسول اللّه(ص) پيدا شده بود.

3- مردم عصربعثت ، با اظهار سه نظريه متفاوت ، اصحاب كهف را سه ، يا پنج و يا هفت نفر مى پنداشتند .

سيقولون ثل_ثة رابعهم كلبهم و يقولون خمسة . .. و يقولون سبعة

4- سگ اصحاب كهف ، چهارم يا ششم

و يا هشتمين عضوگروه اصحاب كهف در نظر مردم بود .

سيقولون ثل_ثة رابعهم كلبهم و يقولون خمسة سادسهم كلبهم . .. و يقولون سبعة و ثامنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 5 - 4

4 - لزوم حفظ درختان بارور ، در باور مردمان عصر بعثت

ما قطعتم من لينة . .. فبإذن اللّه

از توضيح خداوند نسبت به مشروعيت عمل مسلمانان در قطع درختان بنى نضير، چنين استفاده مى شود كه عمل آنان، براى مردم مدينه چه بسا سؤال برانگيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 25 - 1

1 - برخى از مردم عصر بعثت ، قرآن را كلامى القا شده از سوى شيطان مى پنداشتند .

و ما هو بقول شيط_ن

بينش مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 3

3 - پندار مشركان عصر بعثت ، خاموش شدن فروغ دين و آيين نبوى ، با رحلت پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

آيه شريفه، گويا در پاسخ توهم مشركان است كه مى پنداشتند با رحلت پيامبر(ص)، تمامى مسائل خاتمه خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 12

12- ارج و منزلت تورات نزد مشركان عصر بعثت ، به رغم عدم پيروى از آن

و من قبله كت_ب موسى إمامًا و رحمة و ه_ذا كت_ب مصدّق

اين احتمال وجود دارد كه تذكّر به وجود مشابهت قرآن و تورات، از آن جهت باشد كه مشركان مكه _ با

اين كه عملاً پيرو تورات نبودند _ نوعى احترام و قداست براى آن قائل بوده و به تكذيب آن اقدام نمى كردند. بر اين اساس خداوند فرموده است: شما چگونه قرآن را دروغ مى پنداريد، با اين كه شبيه تورات است كه نزد شما قرب و منزلت دارد.

بينش مورخان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 9

9- بشر بودن پيامبران ، امرى مسلّم نزد عالمان دينى و آگاهان تاريخ انبيا در عصر بعثت

و ما أرسلنا . .. فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

مقصود از {أهل الذكر} عالمان دينى است; زيرا اولاً عموم مردم از تاريخ پيامبران بى خبر بودند و اين نوع اطلاعات در اختيار عالمان دينى بود و ثانياً واژه {ذكر} در قرآن، بر كتاب هاى آسمانى و از جمله خودِ قرآن اطلاق گرديده است.

پرسش مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 2

2- حقيقت روح ، امرى مبهم و سؤال برانگيز براى مردم عصر پيامبر ( ص )

و يسئلونك عن الروح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 1،4

1- مردم زمان پيامبر ( ص ) از آن حضرت ، درباره ذوالقرنين ، پرسش هايى را مطرح ساخته بودند .

و يسئلونك عن ذى القرنين

{قرن} به معناى {شاخ} است. گفته اند وجه تسميه {ذوالقرنين} آن بوده كه وى، دو رشته گيسوان بافته، همانند دو شاخ داشته و يا اين كه بر كلاه او دو شاخ قرار داشته است. البته {قرن} به معناى

مدّت زمانى متمادى كه مردم در آن زيست مى كنند نيز آمده و لذا برخى نيز وجه تسميه را دوران طولانى حاكميت ذوالقرنين دانسته اند.

4- پرسشش هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه نزول برخى آيات و تبيين مطالبى براى مردم بود .

و يسئلونك عن ذى القرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 42 - 1

1 - پرسش از زمان فرا رسيدن قيامت ، سؤال مكرر مردم از پيامبر ( ص )

يسئلونك عن الساعة أيّان مرسيها

كلمه {مرسى}، به صورت هاى مصدر ميمى، اسم زمان، اسم مكان و اسم مفعول كاربرد دارد(مفردات راغب). اين كلمه در آيه شريفه _ به قرينه {أيّان} كه سؤال از زمان است _ مصدر ميمى مى باشد. در اين صورت {مرسى} به معناى وقوع و استقرار خواهد بود. مكرر بودن سؤال، از فعل مضارع {يسئلونك} استفاده شده است.

پوچ انگارى بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 9

9- بازيچه انگاشتن نظام خلقت و بعثت پيامبران ، از سوى مشركان عصر پيامبر

و ما خلقنا السماء. .. ل_عبين... و لكم الويل ممّا تصفون

مخاطب {لكم} و {تصفون} مشركانند و به قرينه آيات پيشين، مقصود از توصيف عقيده نادرست مشركان در باره آفرينش جهان و نسبت نارواى سرگرمى گرفتن آفرينش به خداوند است.

تأثير قرآن در مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 3

3 - قرآن ، داراى تأثيرى شگرف در ميان مردم عصر نزول

قالوا ه_ذا سحر

اين كه مشركان قرآن را سحر

مى خواندند، نشانگر تأثير عميق آن است.

تاريخ بعثت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 1

1 _ بعثت موسى و هارون ( ع ) پس از بعثت پيامبران بزرگ بعد از نوح ( ع ) بود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. ثم بعثنا من بعده رسلا ... ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون

تاريخ بعثت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 1

1 _ بعثت موسى و هارون ( ع ) پس از بعثت پيامبران بزرگ بعد از نوح ( ع ) بود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. ثم بعثنا من بعده رسلا ... ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون

تاريخ مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 4،6

4 - بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، در عصرى بود كه مردمِ آن و پدرانشان هيچ پيامبرى را درك نكرده و از وجود رسولان الهى محروم بودند .

لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم

گفتنى است طبق آيات گوناگون از جمله آيه 24 سوره فاطر (و إن من أُمّة إلاّ خلا فيها نذير) تمامى امت ها از انذارگران الهى برخوردار بودند. بنابراين مقصود از آيه شريفه، اين نيست كه مردم عصر رسالت، در تمامى اعصار گذشته از وجود پيامبران الهى محروم بودند; بلكه مقصود پدران نزديك آنان است و يا مراد اين است كه هيچ پيامبرى به صورت مباشر و از نزديك به هدايت آنان نپرداخته است.

6 - مردم در آغاز

بعثت و اجداد آنان در عصر جاهليت ، در غفلت و بى خبرى بسر مى بردند .

ما أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {هم} به مجموع {قوم} و {آباء} بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 11

11 - وجود مذاهب و اديان گوناگون در جزيرة العرب به هنگام بعثت پيامبر ( ص )

ليظهره على الدين كلّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 2،9

2 - مردم عصر پيامبر ( ص ) ، بى بهره از سواد خواندن و نوشتن

هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

{اُمّى} (مفرد {اُمّيين}); يعنى، بى سواد، كسى كه خواندن و نوشتن نمى داند.

9 - مردم جزيرة العرب پيش از بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، در گمراهى آشكارى به سر مى بردند .

و إن كانوا من قبل لفى ضل_ل مبين

{إن} در {و إن كانوا} مخفف از مثقله است; يعنى، {و إنّهم كانوا من قبل لفى ضلال مبين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 41 - 5

5 - ايمان به قرآن در ميان مردم ، در نيمه نخست رسالت ( مكّه ) بسيار اندك بود .

قليلاً ما تؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 42 - 5

5 - پندگيرى و درس آموزى مردم از تعاليم قرآن ، در نيمه نخست رسالت بسيار ناچيز و اندك بود .

قليلاً ما تذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات

- 79 - 26 - 9

9 - منكران معاد و فرعون صفتان عصر بعثت ، محروم از خشيت الهى و بى تفاوت در برابر عبرت هاى تاريخ

يقولون أءنّا . .. هل أتيك ... إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

تصريح به {من يخشى} براى اشاره به نبود خشيت در وجود منكران معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

ماءها و مرعيها . .. مت_عًا لكم و لأنع_مكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 3

3 - آشنايى مردم عصر بعثت با سوابق پيامبر ( ص ) و معاشرت آن حضرت با آنان

و ما صاحبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 3

3 - محروم ساختن يتيمان از اكرام و احترام و بها ندادن به شخصيت آنان ، فرهنگى حاكم بر مردم عصر بعثت

لاتكرمون اليتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 1

1 - بى توجهى به مستمندان و ترغيب نكردن يكديگر به تأمين غذاى آنان ، فرهنگى حاكم بر عصر بعثت

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

{تحاضّ} (مصدر {تحاضّون})، به معناى ترغيب كردن يكديگر است (قاموس). گفتنى است كه از عبارت {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} اراده شده است. البته {طعام} مى تواند به معناى {اطعام} باشد _ مانند {عطاء} به معناى {اعطاء} ولى تقدير بهتر است. (البحرالمحيط)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

شرح - 94 - 4 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را در عصر بعثت ، نامدار و بلندآوازه ساخت و آن حضرت را در اوج شهرت قرار داد .

و رفعنا لك ذكرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 4

4 - پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، مخالفانى متشكل و متحد با يكديگر داشت .

فليدع ناديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 16

16 _ گمراهى مردم ، پيش از اسلام

و ان كنتم من قبله لمن الضالين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 22

22 _ جامعه جاهلى عصر بعثت ، هيچ حقى را براى زنان معتبر نمى شمرد .

و لهنّ مثل الذى عليهنّ بالمعروف

با توجّه به اينكه حقوق مردان بر زنان (عليهنّ) را مُسلّم گرفته و در صدد اثبات حقوق زنان بر مردان (لهنّ) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 13،15،22

13 _ مسلمانان قبل از پذيرش اسلام ، گرفتار پراكندگى ، تفرقه ، جنگ و خصومت

اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوبكم

15 _ اخوت و برادرى مسلمانان در سايه اسلام ، پس از تاريخى آكنده از دشمنى و كينه ، برهان خداوند براى فرمان به اعتصام به ريسمان الهى

و اعتصموا بحبل اللّه . .. واذكروا نعمت اللّه عليكم اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوب

22 _ جامعه جزيرة العرب در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، به خاطر تفرقه و

نزاع ، در معرض نابودى و هلاكت

و كنتم على شفا حفرة من النار

بنابراينكه {النار}، استعاره از هلاكت و نابودى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 12،13

12 _ گمراهى آشكار مردم ، پيش از بعثت پيامبر ( ص )

و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

13 _ هواپرستى و رواج ضدارزش ها ، جهل و محروميّت از تعاليم دين ، از جلوه هاى گمراهى مردم ، پيش از ظهور پيامبر ( ص )

يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 8

8 - مردم عصر بعثت ، مردمانى شرك پيشه بودند .

يوحى إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 4

4 - وجود نظام طبقاتى ، در جوامع عصر بعثت و پيش از آن

و كذلك ما أرسلنا من قبلك . .. إلاّ قال مترفوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 1

1- مشركان عصر بعثت ، معبودهايى متعدد را به عنوان { الهه } مى پرستيدند .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 12

12 - صنعت شيشه و استفاده از آن براى روشنايى ، در عصر بعثت وجود داشت .

فى زجاجة الزجاجة كأنّها كوكب درىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - فرقان - 25 - 77 - 7

7 _ دعوت خدا و رسول او ، مورد تكذيب مردم در نيمه نخست بعثت پيامبراسلام ( ص ) قرار گرفت .

قل مايعبؤا بكم ربّى لولا دعاؤكم فقد كذّبتم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مكه نازل گرديده است كه نيمه نخست رسالت پيامبراسلام(ص) در آن قرار داشت. بنابراين خطاب {كذّبتم} به مردم همين دوره از رسالت خواهد بود.

تداوم بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 6

6 _ وحى و بعثت پيامبران ( ع ) ، جريانى مداوم و پيوسته در تاريخ

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده . .. و ءاتينا داود زبوراً

تقويت روحيه مسلمانان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 1 - 10

10 - توجّه به ماجراى اصحاب فيل ، دلگرم كننده و اطمينان بخش براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان عصر بعثت

ألم تر كيف فعل ربّك بأصح_ب الفيل

تكذيبگرى كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 15 - 2

2 - خداوند ، با بيان پافشارى كافران عصر بعثت بر كفر و انكار معاد ، انتظار ايمان آوردن آنان را بى فايده خواند و توطئه گرى آنها را به پيامبر ( ص ) گوشزد كرد .

إنّهم يكيدون كيدًا

تكذيبگرى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 49 - 3

3 -

تكذيب قرآن ، از سوى گروهى از مردم در عصر نزول وحى

و إنّا لنعلم أنّ منكم مكذّبين

توطئه كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 15 - 2

2 - خداوند ، با بيان پافشارى كافران عصر بعثت بر كفر و انكار معاد ، انتظار ايمان آوردن آنان را بى فايده خواند و توطئه گرى آنها را به پيامبر ( ص ) گوشزد كرد .

إنّهم يكيدون كيدًا

توطئه هاى كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 7

7 - وجود شرايط مساعد براى اقدام سريع پيامبر ( ص ) به رويارويى با توطئه هاى كافران ، در عصر بعثت

فمهّل الك_فرين

فرمان مهلت دادن، در صورتى به پيامبر(ص) داده مى شود كه شرايط براى انجام عملى شتابزده عليه كافران فراهم باشد.

تهديد اهل تكاثر مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 3 - 4

4 - خداوند ، تهديدكننده افزون نمايان عصر بعثت به كيفرى گريزناپذير

ألهيكم التكاثر . .. كلاّ سوف تعلمون

تهديد كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 6

6 - خداوند ، كافران عصر بعثت را به عذابى نزديك تهديد كرد .

فمهّل . .. رويدًا

دادن مهلت كوتاه به منزله تهديد به عذاب، پس از انقضاى مهلت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 7

7 - خداوند ، تهديدكننده كافران عصر بعثت به سرنوشتى نظير فرجام

قوم عاد

ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 9 - 6

6 - خداوند ، تهديدكننده كافران عصر بعثت ، به فرجامى نظير هلاكت قوم ثمود

ألم تر كيف فعل ربّك . .. و ثمود الذين جابوا الصخر بالواد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 10 - 4

4 - خداوند ، تهديدكننده كافران عصر بعثت ، به گرفتار ساختن آنان در عقوبتى نظير فرجام قوم فرعون

ألم تر . .. و فرعون ذى الأوتاد

تهمتهاى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 1

1 - برخى از مردم عصر بعثت ، پيامبر ( ص ) را ديوانه شمرده و او را به تدوين قرآن براساس اختلالات عقلى ، متهم مى كردند .

و ما صاحبكم بمجنون

جادو در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 10

10- وجود پديده سحر و جادو ، در جامعه عصر بعثت

ه_ذا سحر مبين

جنيان در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 4

4 - ايمان گروهى از جن به قرآن ، در مرحله آغازين نزول

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . يهدى إلى الرشد ف_امنّا به

حجاب زنان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 16

16 - استفاده از روسرى ، بدون پوشاندن گلو و سينه ، از پوشش

هاى زنان جزيرة العرب پيش از تشريع حكم حجاب از جانب اسلام

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

حقانيت بعثت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 13

13 _ شعيب برخوردار از بينه و دليلى روشن بر حقانيت بعثت و پيام هاى خويش

قد جاءتكم بينة من ربكم

خداشناسى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 88 - 2

2- شناخت مردم عصر بعثت از خداوند ، شناختى ضعيف و ناقص بود .

و قالوا اتّخذ الرحمن ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 91 - 3

3- { رحمان } از اسامى و اوصاف خداوند ، و شناخته شده براى مردم عصر بعثت

أن دعوا للرحم_ن ولدًا

خداشناسى مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 81 - 3،7

3 - باور مشركان عصر بعثت به رحمانيت خداى هستى

قل إن كان للرحم_ن ولد

7 - شناخت مشركان عصر پيامبر نسبت به خداوند با نام { رحمان }

قل إن كان للرحم_ن

دامدارى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

ماءها و مرعيها . .. مت_عًا لكم و لأنع_مكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

دلايل بعثت انبيا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 1

1- خداوند ، تمامى انبيا و رسولان خود را با دلايل روشن ( معجزات ) و كتاب به سوى مردم گسيل داشته است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. بالبيّن_ت و الزبر

{زبر} جمع {زبور} و به معناى كتابهاست.

دلايل بعثت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 13

13 _ شعيب برخوردار از بينه و دليلى روشن بر حقانيت بعثت و پيام هاى خويش

قد جاءتكم بينة من ربكم

ذوب فلز در دوران بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 6

6_ مردم عصر بعثت آشنا با گداختن و ذوب فلزات در كوره هاى آتش ، براى تهيه زيورآلات و اسباب زندگى

و مما يوقدون عليه فى النار ابتغاء حلية أو مت_ع

زمينه بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 10

10 - فسق و تبه كارى رهبران كارگزاران جامعه ، از زمينه هاى فرستادن رسولان و بعثت پيامبران براى آن جامعه از سوى خداوند

إلى فرعون و ملإيْه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

برداشت ياد شده از تعليليه بودن جمله {إنّهم كانوا قوماً فاسقين} استفاده مى شود; يعنى، چون فرعون و كارگزارانش مردمى تبه كاراند، پس با اين معجزه به سوى آنان روان شو.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 14 - 4

4 - تعداد رسولان الهى ، به ميزان نياز جبهه حق و

دين الهى و به مقدار تأثيرپذيرى مردم هر جامعه اى بستگى داشت .

إذ أرسلنا إليهم اثنين فكذّبوهما فعزّزنا بثالث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 35 - 7

7 - هدفدارى خلقت انسان ، مستلزم بعثت رسولان و هدايت آدميان به سوى اهداف بايسته

أم خلقوا من غير شىء

چنانچه عبارت {من غير شىء} به معناى {من غير غاية} باشد; از ارتباط مسأله هدفدارى خلقت انسان با آيات پيشين _ كه درباره حقانيت رسالت پيامبر(ص) و قرآن بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 7

7 - ربوبيت الهى ، مقتضى فرستادن پيامبران است .

إذ ناديه ربّه

محتواى نداى خداوند _ به قرينه آيه بعد _ فرمان رسالت موسى(ع) بوده است.

سرزمين ارم در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 8 - 1

1 - ساختمان هاى مرتفع سرزمين ارم ، بى نظير در تمام سرزمين ها تا عصر بعثت

الّتى لم يخلق مثلها فى البل_د

شرك در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 9

9 _ رواج شرك و بت پرستى در بين مردم جزيرة العرب مقارن ظهور اسلام

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

شرك عبادى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 7 - 5

5 - شرك در عبادت و الوهيت ، بنياد و اساس انحراف مردم عصر

بعثت

أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين . الذين لايؤتون الزكوة

شرك مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 8

8 - مردم عصر بعثت ، مردمانى شرك پيشه بودند .

يوحى إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين

عبرت مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 6

6 - آثار بر جا مانده از تمدن ها و دستاورد هاى اقوام و ملت هاى نيرومند پيشين ، قابل بازديد و مطالعه و درس آموز براى مردم عصر بعثت

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا . .. و كانوا أشدّ منهم قوّة

عصيان مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 6

6 - اهل كتاب و مشركانى كه اسلام را نپذيرفتند ، كسانى بودند كه از پذيرش هر برهان روشنى سرباز مى زدند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

در برداشت ياد شده، {منفكّين} به معناى {منفكّين عن الكفر} دانسته شده است. {تأتيهم البيّنة} _ به تقدير {أن} مصدريه _ با {اتيان البيّنة} مرادف است و عبارت {حتّى اتيان البيّنة} را مى توان به معناى {حتّى وقت اتيان البيّنة} يا {حتّى باتيان البيّنة} دانست. در اين صورت، تقدير كلام چنين مى شود: {لم يكن ... منفكّين فى وقت من الأوقات حتّى وقت اتيان البيّنة} يا {لم يكن ... منفكّين بأىّ طريق حتّى باتيان البيّنة}.

عقيده باطل مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف

- 43 - 81 - 2

2 - مشركان عصر بعثت ، معتقد به وجود فرزند ، براى خداى رحمان

قل إن كان للرحم_ن ولد فأنا أوّل الع_بدين

عقيده مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 12

12- اعتقاد برخى از مردم عصر پيامبر ( ص ) به عدم وحيانيت قرآن و ساختگى بودن آن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. لايأتون بمثله

از اينكه قرآن با قاطعيت تمام اعلام تحدى مى كند، مى توان آن را پاسخ اين شبهه كه {قرآن وحى نيست} تلقى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 4

4 _ مشركان ، به هنگام طلوع خورشيد اسلام ، به معبود هاى متعددى اعتقاد داشتند .

ليضلّنا عن ءالهتنا

{إل_ه} مفرد {آلهة} به معناى معبود است و جمع آمدن آن حاكى است كه مشركان به چند معبود اعتقاد داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 3

3 - وجود اعتقاد و باور به الوهيت عيسى ( ع ) در جامعه عصر بعثت

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

عقيده مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 81 - 3،7

3 - باور مشركان عصر بعثت به رحمانيت خداى هستى

قل إن كان للرحم_ن ولد

7 - شناخت مشركان عصر پيامبر نسبت به خداوند با نام { رحمان }

قل إن كان للرحم_ن

علم مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 5

- 1

1 - آگاهى مردم كافر عصر بعثت ، از سرنوشت شوم اقوام كافر پيش از خود

ألم يأتكم نبؤا الذين كفروا من قبل

استفهام در {ألم يأتكم}، تقريرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 18 - 4

4 - آشنايى مردم عصر نزول قرآن ، به سرنوشت هلاكت بار اقوام و ملّت هاى تكذيب گر پيش از خود

فكيف كان نكير

تعبير {فكيف كان نكير}(پس از انكار و كيفر من چگونه بود؟) مى رساند كه مخاطبان آيات قرآن، از چگونگى كيفر و عذاب اقوام پيش از خود، كم و بيش آشنا بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 3

3 - آشنايى مردم عصر بعثت با سوابق پيامبر ( ص ) و معاشرت آن حضرت با آنان

و ما صاحبكم

علماى مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 10

10- وجود افرادى مطلع و آگاه به تاريخ انبيا در محيط جاهلى مشركان عصر بعثت

فس_لوا أهل الذكر

عوامل بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 47 - 5

5 _ پيدايش اختلاف بين مردم ، عامل بعثت رسولان الهى بوده است .

فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط

جمله {قضى بينهم . ..} _ كه دلالت بر وجود اختلاف بين مردم دارد; چون قضاوت در جايى است كه اختلافى باشد _ ممكن است اشاره به اختلاف موجود پيش از آمدن رسول باشد و محتمل است اشاره به پيدايش اختلاف بعد از بعثت رسول باشد. برداشت فوق مبتنى

بر احتمال اول است.

غفلت مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 6،7

6 - مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در عصر جاهليت ، در غفلت و بى خبرى بسر مى بردند .

ما أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {هم} به مجموع {قوم} و {آباء} بازگردد.

7 - غفلت و بى خبرى مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در جاهليت ، ناشى از نبودن پيامبر و منذر الهى در ميان آنها بوده است .

ما أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه {ما} در {ما اُنذر} نافيه و جمله {فهم غافلون} متفرع بر نفى انذار باشد; يعنى، انذار نشدنشان موجب غفلت آنان گرديد.

فلسفه بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 1

1 _ بعثت رسولان الهى براى اطاعت مردم از آنان است .

و ما ارسلنا من رسول الّا ليطاع باذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 165 - 5

5 _ هدف از بعثت انبيا ، اتمام حجت خدا بر مردم است .

رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس على اللّه حجة بعد الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 6

6 _ هدايت و تربيت تمامى انسان ها ، هدف از بعثت پيامبران و نزول كتب آسمانى

يأيها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 20،24

20 _ خداوند برانگيزنده پيامبرانى بسيار براى هدايت بنى اسرائيل

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

24 _ ايجاد صلح و امنيت و جلوگيرى از فساد و ريختن خون بى گناهان ، از اهداف رسالت انبيا

من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض . .. و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

اشاره به رسالت انبيا با دلايل روشن پس از بيان عقوبت قتل و پاداش حفظ حيات انسانها، بيانگر جايگاه اين تعاليم در رسالت انبياى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 3

3 _ اتمام حجت بر جوامع بشرى از اهداف بعثت رسولان الهى است.

ألم يأتكم رسل منكم . .. ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 4

4 _ فرستادن پيامبران و استقرار نظام عمل و جزا، در عين بى نيازى خداوند، جلوه اى از رحمت گسترده اوست.

لكل درجت ما عملوا . .. و ربك الغنى ذو الرحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 15

15 _ رسالت فرستادگان الهى براى تربيت و رشد آدميان است .

لقد جاءت رسل ربنا بالحق

برداشت فوق با توجه به كلمه {رب} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 63 - 14

14 _ شمول رحمت خاص الهى بر بندگان ، از اهداف نزول دين و بعثت پيامبران

أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم . .. لعلكم ترحمون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 94 - 1،7

1 _ خداوند براى اقوام گذشته پيامبرانى را به منظور هدايت آنان و تسليم شدنشان در برابر او ارسال داشت .

و ما أرسلنا فى قرية من نبى إلا أخذنا أهلها بالبأساء

7 _ تضرع به درگاه خدا و خشوع در برابر او از ارزش هاى الهى و از اهداف رسالت انبياست .

لعلهم يضرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 13 - 3

3 _ نجات ستمديدگان از بيدادگرى بيدادگران ، هدف خداوند از بعثت پيامبران در طول تاريخ

لما ظلموا و جاءتهم رسلهم بالبينت

ذكر جمله {جاءتهم رسلهم} بعد از {لما ظلموا} حكايت از اين حقيقت دارد كه بعثت پيامبران در پى گسترش ظلم و بيدادگرى و به منظور رهايى مظلومان از شرّ ظالمان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 11

11 _ بعثت پيامبران الهى ، در راستاى نجات مظلومان از ستم بيدادگران

كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عقبة الظلمين

رويارويى بيدادگران با رسولان الهى در طول تاريخ، بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 17

17_ بعثت پيامبران براى آموزش توحيد و نفى شرك ، از تفضّلات الهى بر مردم است .

ما كان لنا أن نشرك . .. ذلك من فضل الله ... على الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 4،5

4- سنت خداوند در بعثت انبيا ، برانگيختن و

اعزام آنان به سوى جوامع و امتهاست . *

و لقد بعثنا فى كلّ أُمّة رسولاً

از اينكه خداوند در مقام بيان بعثت انبيا و مورد تكذيب واقع شدنشان از سوى تكذيب كنندگان، از {امت} به جاى {ناس} استفاده كرده است و {امت} به گروهى اطلاق مى شود كه عاملى آنان را جمع كرده باشد، مى توان نكته فوق را به دست آورد.

5- برانگيختن انبيا در ميان همه امت ها براى دعوت به توحيد عبادى ، دليل بطلان عقيده مشركان به جبرى بودن شركشان

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و لقد بعثنا فى كلّ أ

آوردن عبارت {قد بعثنا. ..} پس از بيان كلام مشركان درباره جبرى بودن شركشان، به منزله جواب براى آن است; با اين بيان كه اگر شركْ خواست خداوند بود، نبايد انبيا را مبعوث مى كرد و حال آنكه آنان رابراى هدايت برانگيخته است و اين حكايت از بطلان عقيده آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 7

7- آشكار شدن حق در امور اختلافى و برطرف شدن اختلاف ها ، از جمله حكمت هاى بعثت انبيا

و لقد بعثنا فى كلّ أُمّة رسولاً . .. ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {لام} تعليل در {ليبيّن} تعليل آيه {و لقد بعثنا فى كلّ أُمّة رسولاً} باشد. فعل مضارع {يختلفون} _ كه دلالت بر زمان حال مى كند _ مى تواند قرينه اى باشد بر اينكه تبيين در همين دنياست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء

- 17 - 15 - 9

9- اتمام حجت بر آدميان ، از جمله اهداف بعثت انبياست .

و ما كنّا معذّبين حتى نبعث رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 2

2 - فرستادن رسولان ، اتمام حجت الهى بر كافران

و لولا أن تصيبهم مصيبة . .. و نكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 13

13 - ربوبيت خدا بر مردمان ، مقتضى بعثت پيامبران براى هدايت و راهنمايى آنان

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 8

8 - غفلت زدايى از مردمِ غافل و بيدار كردن آنان ، از اهداف رسالت و فلسفه بعثت رسولان الهى

لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 16 - 4

4 - جهل و ناآگاهى مردم انطاكيه ، از فلسفه بعثت پيامبران و حكمت گزينش آنان از ميان انسان ها

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

يادآورى علم و دانايى خداوند، پس از تكذيب رسولان الهى به دليل بشر بودن آنان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 10،11

10 - هدف الهى از بعثت پيامبران ، ايجاد جوامع سالم ، رشيد و بالنده است .

لقد أرسلنا رسلنا . .. ليقوم الناس

{قيام} (مصدر {يقوم}) به معناى ايستادن است. در اين جا در معناى سلامت و صلاح به كار رفته

است.

11 - هدف رسالت پيامبران ، در مرحله نخست تربيت انسان هاى عادل و ساختن جامعه عدالت خواه بود ; نه اجراى اجبارى عدالت در جامعه

و أنزلنا معهم الكت_ب و الميزان ليقوم الناس بالقسط

نسبت داده شدن {اقامه} به مردم _ نه به پيامبران _ و نيز غايت قرار گرفتن خيزش خود مردم براى رعايت عدل و انصاف (لقوم الناس بالقسط) مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 7

7 - هدايت انسان ها ، فلسفه بعثت پيامبران

تأتيهم رسلهم بالبيّن_ت فقالوا أبشر يهدوننا

فلسفه بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 4

4 - دستيابى انسان ها به هدايت و كامل شدن نعمت الهى بر ايشان ، از اهداف بعثت پيامبر ( ص ) است .

فولوا وجوهكم شطره . .. و لعلكم تهتدون. كما أرسلنا فيكم رسولا

چنانچه {كما أرسلنا . ..} بيانگر تشبيه مسأله تغيير قبله به رسالت پيامبر (ص) باشد; {لأتم نعمتى عليكم و لعلكم تهتدون} گوياى وجه شبه است; يعنى، همان گونه كه بعثت پيامبر براى اتمام نعمت بر بندگان و دستيابى آنان به هدايت مى باشد، تغيير قبله نيز داراى چنين هدفها و نتايجى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 174 - 6

6 _ تربيت تمامى انسان ها ، هدف از بعثت پيامبر ( ص )

يأيها الناس قد جاءكم برهن من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 5

5

- انذار مردم از هدف هاى اساسى بعثت پيامبر ( ص )

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 10

10 - بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، اتمام حجت خدا با مشركان

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

فلسفه بعثت نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 63 - 13

13 _ دستيابى قوم نوح ( ع ) به رحمت هاى ويژه خداوند ، از اهداف بعثت آن حضرت بود .

جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم . .. لعلكم ترحمون

قانونمندى بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 39

39 - بعثت پيامبران ، داراى زمانى معين و برنامه ريزى شده از جانب خداوند

ثمّ جئت على قدر ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 16 - 3

3- بعثت پيامبران و هلاكت جوامع ستمگر و دين ستيز ، براساس هدف دارى نظام هستى است .

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة . .. و ما خلقنا السماء والأرض و ما بينهما ل_عبين

يادآورى هدفمندى جهان _ پس از ذكر هلاكت اقوام ستمگر _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه وقتى جهان هدفمند بود، هلاكت اقوام ستم پيشه نيز جزئى از هدف دارى و بازيچه نبودن هستى خواهد بود.

كشاورزى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 4

4 -

كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

ماءها و مرعيها . .. مت_عًا لكم و لأنع_مكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

كشتيرانى در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 12 - 5

5 - اهميت كشتى رانى ، در زندگى اقتصادى جامعه عصر بعثت *

اللّه الذى سخّر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بأمره

كفران مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 50 - 9

9 _ اكثر مردم در نيمه نخست بعثت ، نعمت قرآن را قدر نشناخته و بدان بى اعتنايى كردند .

و لقد صرّفن_ه بينهم ليذّكّروا فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است كه نيمه نخست دوران بعثت در همين شهر سپرى شد.

گمراهى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 9

9 - مردم جزيرة العرب پيش از بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، در گمراهى آشكارى به سر مى بردند .

و إن كانوا من قبل لفى ضل_ل مبين

{إن} در {و إن كانوا} مخفف از مثقله است; يعنى، {و إنّهم كانوا من قبل لفى ضلال مبين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 10

10 - مردم ، پيش از بعثت پيامبراسلام ( ص ) ،

در انواع ظلمت ها به سر مى برند .

ليخرج الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من الظلم_ت إلى النور

محدوده علم مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 15،16

15- اطلاعات علمى مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) درباره حقيقت روح ، بسيار كم و ناچيز بود .

قل الروح من أمر ربّى و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً

بنابر اينكه مخاطبان آيه، مردم عصر بعثت باشند _ نه همه انسانها در تمامى عصرها _ برداشت فوق به دست مى آيد.

16- اطلاعات علمى مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، بسيار كم و ناچيز بود .

و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مخاطبان {و ما أُوتيتم من العلم} مردم عصر پيامبر(ص) باشند. و مراد از {العلم} مطلق دانش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 4

4 - مردم عصر بعثت ، اطلاعاتى مخدوش و نادرست از داستان موسى و فرعون داشتند .

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون بالحقّ

قيد {بالحقّ} نشان مى دهد كه آنچه در ميان مردم عصر پيامبر(ص) از ماجراى موسى(ع) و فرعون مطرح بود، با واقعيت انطباق نداشت.

محمد(ص) در آغاز بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 4

4 - ناشناخته ماندن رسالت پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، مايه سيطره افكندن اندوهى سنگين بر آن حضرت

وزرك

مراد از {وزر} _ با توجّه به آيه {و رفعنا لك ذكرك} _ مى

تواند نقطه مقابل {بلند آوازه بودن} باشد; يعنى، ناشناخته ماندن رسول اكرم(ص)، سبب شده بود كه رسالت ها و تعاليم او مهجور مانده و غمى سنگين براى آن حضرت به وجود آيد. تناسب دو فعل {وضعنا} (فرونهاديم) و {رفعنا} (بالابرديم)، مؤيد اين احتمال است.

محمد(ص) قبل از بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 7،8

7 _ زندگى و شخصيت پيش از بعثت پيامبر ( ص ) ، دليلى روشن براى رسالت و نبوت او

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله

8 _ زندگى پيش از بعثت حضرت محمد ( ص ) ، گواه روشن بر الهى و آسمانى بودن قرآن

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 86 - 2

2 - پيامبران الهى ، بى خبر از نبوت خويش پيش از مبعوث شدن .

و ما كنت ترجوا أن يلقى إليك الكت_ب

جايى كه پيامبراسلام(ص) پيش از بعثت خويش، از آن هيچ گونه اطلاعى نداشته باشد و حتى گمان آن نيز در ذهنش جوانه نزند; به طريق اولى پيامبران ديگر نيز چنين خواهند بود. بنابراين با القاى خصوصيت از پيامبر(ص)، مطلب ياد شده را مى توان درباره همه پيامبران تعميم داد.

محمد(ص) و بعثت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 2

2 - اطلاعات دقيق پيامبر ( ص ) از جريان بعثت موسى ( ع ) و سخن گفتن

خداوند با وى در طور _ با اين كه خود در آن جا حضور نداشت _ گواهى است روشن بر رسالت الهى آن حضرت .

و ما كنت بجانب الطور إذ نادينا

محمد(ص) و كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 7

7 - وجود شرايط مساعد براى اقدام سريع پيامبر ( ص ) به رويارويى با توطئه هاى كافران ، در عصر بعثت

فمهّل الك_فرين

فرمان مهلت دادن، در صورتى به پيامبر(ص) داده مى شود كه شرايط براى انجام عملى شتابزده عليه كافران فراهم باشد.

محمد(ص) و لعن كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فرصت دادن به كافران عصر بعثت و پرهيز از نفرين و درخواست عذاب سريع براى آنان

فمهّل الك_فرين أمهلهم رويدًا

{مَهِّل} و {أمهِل} به يك معنا است; گرچه برخى گفته اند: {مَهِّل} فرمان به مهلت لحظه به لحظه و تدريجى است و {أمهل} فرمان به يك مهلت. تكرار فرمان با دو لفظ متفاوت _ به گونه اى كه دو فرمان مستقل به نظر آيد _ تأكيد بيشترى به همراه دارد. كلمه {رويداً} ممكن است، تصغير {رَوْد} (مهلت دادن) باشد; يعنى، مهلت كوتاه و نيز مى تواند اسم فعل و به معناى {أمهل} باشد كه براى سومين بار فرمان مهلت را تكرار كرده است.

مخالفت مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 1

1 - افراط و زياده روى مردم عصر بعثت در

مخالفت با پيامبر ( ص ) ، مانع لطف خدا در فرستادن وحى نبود .

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

با توجه به مقام آيه _ كه مسأله وحى را مطرح مى كند _ مراد از {اسراف}، افراط و زياده روى در مخالفت با وحى خواهد بود.

مردم صدر اسلام و بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 10

10 - آگاهى مردم عصر بعثت ، به سابقه داشتن بعثت و نزول كتاب از سوى خداوند

أم جاءهم ما لم يأت ءاباءهم الأوّلين

مردم مقارن بعثت و اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 2،16

2- نزول داستان اصحاب كهف در قرآن ، زمينه ساز اظهار نظرهايى گوناگون در ميان مردم عصربعثت ، در باره تعداد آنان شد .

سيقولون . .. و يقولون ... و يقولون

حرف {سين} در {سيقولون} نشانه صدور آن گفته و گفته هاى بعدى در زمان آينده است و به قرينه {فلا تمار فيهم} اين اقوال، در زمان حيات رسول اللّه(ص) پيدا شده بود.

16- تنها ، گروهى اندك از مردم عصر بعثت ، به شمارِ اصحاب كهف و زواياى سرگذشت آنان ، آگاهى داشتند .

مايعلمهم إلاّ قليل

با آن كه سخن در باره تعداد اصحاب كهف بود، در جمله {مايعلمهم. ..} آگاهى بر خود اصحاب كهف، از اكثريت مردم نفى شده است. اين مطلب، مى رساند كه ديگر زواياى ماجراى اصحاب كهف نيز مانند تعداد آنان، براى بيشتر مردم نامعلوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18

- 26 - 1

1- مدّت درنگ اصحاب كهف در غار ، ميان مردم عصر پيامبر ( ص ) مورد اختلاف بود .

قل اللّه أعلم

جمله {قل اللّه. ..} نشانه آن است كه برخى از مردم، در باره مدّت بيان شده در آيه قبل، تشكيك كرده و نظرى غير آن را مطرح ساخته بودند. پيامبر(ص) در پاسخ آنان، با بيان علم برتر الهى به زمان بندى ياد شده، تأكيد كرده و ترديد در آن را مردود دانسته است.

مردم مقارن بعثت و اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 1

1 - بى توجهى به مستمندان و ترغيب نكردن يكديگر به تأمين غذاى آنان ، فرهنگى حاكم بر عصر بعثت

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

{تحاضّ} (مصدر {تحاضّون})، به معناى ترغيب كردن يكديگر است (قاموس). گفتنى است كه از عبارت {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} اراده شده است. البته {طعام} مى تواند به معناى {اطعام} باشد _ مانند {عطاء} به معناى {اعطاء} ولى تقدير بهتر است. (البحرالمحيط)

مردم مقارن بعثت و ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 2

2- { ذوالقرنين } ، شخصيتى تاريخى و شناخته شده در عصر پيامبر ( ص ) بوده است .

و يسئلونك عن ذى القرنين

مردم مقارن بعثت و روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 15

15- اطلاعات علمى مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) درباره حقيقت روح ، بسيار كم و ناچيز بود .

قل الروح من أمر ربّى و ما

أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً

بنابر اينكه مخاطبان آيه، مردم عصر بعثت باشند _ نه همه انسانها در تمامى عصرها _ برداشت فوق به دست مى آيد.

مردم مقارن بعثت و قصه اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 13 - 4

4- اطلاعات مردم عصر بعثت از اصحاب كهف و سرگذشت آنان ، اطلاعات غير واقعى و آميخته با خرافات بود .

نحن نقصّ عليك نبأهم بالحقّ

قيد {بالحقّ} تعريضى است كه به ناقلان سرگذشت اصحاب كهف و بيان كننده اين كه نقل آنان، آميخته به امورى غير واقعى و خرافى است.

مردم مقارن بعثت و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 3

3 - آشنايى مردم عصر بعثت با سوابق پيامبر ( ص ) و معاشرت آن حضرت با آنان

و ما صاحبكم

مردم مقارن بعثت و مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 1

1 - بى توجهى به مستمندان و ترغيب نكردن يكديگر به تأمين غذاى آنان ، فرهنگى حاكم بر عصر بعثت

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

{تحاضّ} (مصدر {تحاضّون})، به معناى ترغيب كردن يكديگر است (قاموس). گفتنى است كه از عبارت {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} اراده شده است. البته {طعام} مى تواند به معناى {اطعام} باشد _ مانند {عطاء} به معناى {اعطاء} ولى تقدير بهتر است. (البحرالمحيط)

مردم مقارن بعثت و يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 3

3 - محروم ساختن يتيمان از اكرام و احترام

و بها ندادن به شخصيت آنان ، فرهنگى حاكم بر مردم عصر بعثت

لاتكرمون اليتيم

منابع كسب مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

منشأ بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 2

2_ خداوند ، مبعوث كننده پيامبران و فرستنده رسولان است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 15

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 4

4- خداوند ، مبدأ وحى و ارسال پيامبران

و ما أرسلنا قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 51 - 1

1 _ بعثت پيامبران و تعيين تعداد آنان براى هر منطقه و مردم ، بسته به مشيت خداوند است .

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 13

13 - ربوبيت خدا بر مردمان ، مقتضى بعثت پيامبران براى هدايت و راهنمايى آنان

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 86 - 6

6 - بعثت پيامبران ، مقتضاى ربوبيت خداوند بر خلق

و ما كنت ترجوا أن يلقى إليك الكت_ب إلاّ رحمة من ربّك

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 16 - 6

6 - ربوبيت الهى ، مقتضى فرستادن پيامبران براى انسان ها

قالوا ربّنا يعلم إنّا إليكم لمرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 9 - 3،7

3 - گزينش پيامبران و رسولان ، تنها در اختيار خداوند است .

أم عندهم خزائن رحمة ربّك

7 - گزينش رسولان و پيامبران از ميان مردم ، جلوه اى از عزت و بخشندگى خداوند است .

أم عندهم خزائن رحمة ربّك العزيز الوهّاب

آمدن دو صفت {عزيز} و {وهّاب} براى خداوند، پس از طرح مسأله موهبت نبوت و رسالت، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 10 - 3،6

3 - انتخاب و فرستادن رسولان براى بشر ، جلوه اى از فرمانروايى خداوند بر جهان هستى

أم عندهم خزائن رحمة ربّك . .. أم لهم ملك السم_وت و الأرض و ما بينهما

يادآورى فرمانروايى مطلق خداوند بر جهان، پس از مسأله رسالت و نبوت پيامبراسلام(ص)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

6 - گزينش پيامبر از ميان انسان ها ، تنها در توان خداوند حاكم بر جهان هستى است .

جاءهم منذر منهم . .. أءنزل عليه الذكر من بيننا ... أم لهم ملك السم_وت ... فليرتق

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، مى تواند پاسخى به اعتراض كافران باشد كه چرا از ميان توده هاى مردم، حضرت محمد(ص) به پيامبرى مبعوث شده است؟ و يا چرا پيامبر از جنس بشر برگزيده شده است؟ (بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم .

.. أءنزل عليه الذكر من بيننا).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 7

7 - فرستادن رسول و هدايت خلق ، با بشارت و انذار _ و نه قواى قهرى طبيعت ، _ نمودى از حكمت خداوند است . *

و للّه جنود . .. و كان اللّه عزيزًا حكيمًا . إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا

از آيه قبل، استفاده شد كه خداوند مالك يگانه هستى و حاكم مطلق و شكست ناپذير است و مى تواند خلق را به اجبار به سوى اهداف بايسته وا دارد; اما در اين آيه، خداوند يادآورى كرده كه حكمت او، اقتضا مى كند كه اين هدايت، را از طريق فرستادن رسول و ارائه الگو و بشارت و انذار، انجام پذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 10 - 7

7 - ربوبيت خداوند ، مقتضى بعثت پيامبران و عقوبت دشمنان ايشان است .

فعصوا رسول ربّهم فأخذهم أخذة رابية

منشأ گمراهى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 7 - 5

5 - شرك در عبادت و الوهيت ، بنياد و اساس انحراف مردم عصر بعثت

أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين . الذين لايؤتون الزكوة

موانع بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 15 - 9

9 - فرستادن پيامبران ، همراه با پيامِ تكليف آفرين ، مخالف رحمانيت خداوند در ديدگاه مردم انطاكيه بود .

و ما أنزل الرحم_ن من شىء

برخى از مفسران برآنند كه ذكر

رحمانيت خداوند از سوى مردم انطاكيه، مى تواند به اين جهت باشد كه آنان، فرستادن پيامبر را ناسازگار با رحمانيت خدا مى پنداشتند; زيرا آمدن پيامبران نوعاً همراه با تكليف بوده و آنان اين كار را با رحمانيت خدا ناسازگار مى دانستند.

مورخان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 10

10- وجود افرادى مطلع و آگاه به تاريخ انبيا در محيط جاهلى مشركان عصر بعثت

فس_لوا أهل الذكر

موقعيت فرهنگى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 13 - 3

3 - وضعيت فرهنگى و دينى مردم عصر پيامبراسلام ، شبيه و مانند وضعيت مردم انطاكيه هنگام آمدن رسولان به سوى آنان

و اضرب لهم مثلاً أصح_ب القرية إذ جاءها المرسلون

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {أصحاب القرية} مردم شهر {انطاكيه} است (كه هم اكنون جزء خاك تركيه و از شهرهاى تجارى آن مى باشد). گفتنى است {إذ} ظرف زمان و بدل اشتمال، براى {أصحاب القرية} است; يعنى، مثل بزن از مردم انطاكيه، آن گاه كه رسولان الهى به سوى شان آمدند.

مهلت به كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فرصت دادن به كافران عصر بعثت و پرهيز از نفرين و درخواست عذاب سريع براى آنان

فمهّل الك_فرين أمهلهم رويدًا

{مَهِّل} و {أمهِل} به يك معنا است; گرچه برخى گفته اند: {مَهِّل} فرمان به مهلت لحظه به لحظه و تدريجى است و {أمهل} فرمان به يك مهلت. تكرار

فرمان با دو لفظ متفاوت _ به گونه اى كه دو فرمان مستقل به نظر آيد _ تأكيد بيشترى به همراه دارد. كلمه {رويداً} ممكن است، تصغير {رَوْد} (مهلت دادن) باشد; يعنى، مهلت كوتاه و نيز مى تواند اسم فعل و به معناى {أمهل} باشد كه براى سومين بار فرمان مهلت را تكرار كرده است.

نظام طبقاتى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 4

4 - وجود نظام طبقاتى ، در جوامع عصر بعثت و پيش از آن

و كذلك ما أرسلنا من قبلك . .. إلاّ قال مترفوها

نعمت بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 6

6 - رسالت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله ، دو نعمتى شايسته و بايسته شكرگزارى به درگاه خدا

فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... واشكروا لى

شكر، در برابر نعمت است و مصداق مورد نظر براى نعمت - به قرينه آيات قبل - نعمت رسالت و تغيير قبله مى باشد.

وقت بعثت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 11 - 3

3 - { قال الصادق ( ع ) : { أُقّتت } أى بعثت فى اوُقات مختلفة ;

امام صادق(ع) درباره {أُقّتت} فرمود: يعنى [آن گاه كه رسولان] در اوقات مختلف مبعوث شوند}.

ويژگيهاى بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 51 - 3

3 _ با بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، امر بعثت به

پايان رسيده و آن حضرت خاتم پيامبران است .

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا

از اين كه خداوند با وجود پيامبراسلام(ص) هيچ پيامبرى را براى هيچ مردمى نفرستاده است، مى توان به دو مطلب دست يافت: 1_ امر بعثت به پايان رسيده و پيامبراسلام(ص) خاتم پيامبران است. 2- رسالت پيامبراسلام(ص)، رسالتى جهانى و اسلام دين جاودانه است. گفتنى است آيه نخست اين سوره (تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيراً) مؤيد دو مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 4

4 - بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، در عصرى بود كه مردمِ آن و پدرانشان هيچ پيامبرى را درك نكرده و از وجود رسولان الهى محروم بودند .

لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم

گفتنى است طبق آيات گوناگون از جمله آيه 24 سوره فاطر (و إن من أُمّة إلاّ خلا فيها نذير) تمامى امت ها از انذارگران الهى برخوردار بودند. بنابراين مقصود از آيه شريفه، اين نيست كه مردم عصر رسالت، در تمامى اعصار گذشته از وجود پيامبران الهى محروم بودند; بلكه مقصود پدران نزديك آنان است و يا مراد اين است كه هيچ پيامبرى به صورت مباشر و از نزديك به هدايت آنان نپرداخته است.

ويژگيهاى علم مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 5 - 2

2 - آگاهى مردم عصر بعثت ، از سرنوشت اقوام كافر پيش از خود ، از راه اخبار و اطلاعات واصله بود .

ألم يأتكم نبؤا الذين كفروا من قبل

مطلب ياد شده، از آمدن تعبير

{نبأ} (خبر) به دست مى آيد.

يهود و بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 10

10 - يهوديان ، آمدن پيامبر ( ص ) و نزول قرآن را از ديرباز و پيش از بعثت براى كافران تشريح مى كردند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

{استفتاح} (مصدر يستفتحون) مى تواند به معناى مطلع ساختن باشد، چنانچه در مفردات راغب آمده: {فتح عليه كذا; آن گاه گفته مى شود كه به او امرى را اعلام كند و او را بر آن امر مطلع سازد}. قابل ذكر است كه در اين صورت بردن {يفتحون} به باب استفعال براى تأكيد است و معناى طلب ندارد.

بغض از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بغض

آثار بغض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 31

31 _ خشم و كينه ، زمينه تجاوز و ستم به ديگران

و لايجرمنكم شنئان قوم . .. ان تعتدوا

بنابر اينكه {قوم} مفعول براى {شنئان} باشد و فاعل آن (كم) حذف شده باشد يعنى خشم و كينه شما نسبت به طائفه اى نبايد باعث تجاوز و تعدى به آنان شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 34

34 _ دشمنى و كينه توزى در جامعه ، مانع پيروزى و موفقيت

القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة كلما اوقدوا ناراً للحرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 3،11،15

3 _ جامعه آلوده به دشمنى و كينه توزى ، جامعه اى شيطان زده و مطرود در

پيشگاه خداوند

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

11 _ باز ماندن جامعه ايمانى از نماز و ياد خدا پيامد برانگيخته شدن دشمنى و كينه در بين آنها

ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة

نياوردن كلمه {ان} در {يصدكم عن . ..} مى تواند اشاره به اين باشد كه مضمون اين جمله پيامد تحقق مضمون معطوف عليه (يوقع بينكم ...) است.

15 _ دشمنى و كينه توزى در بين جامعه ايمانى و غفلت از ياد خدا مانع رسيدن آن جامعه به فلاح و رستگارى

لعلكم تفلحون. انما يريد الشيطن ... و يصدكم عن ذكراللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 20 - 4

4 - تأثير تمايلات و حبّ و بغض هاى انسان ها ، در شكل گيرى انديشه و باور هاى آنان

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه . .. كلاّ بل تحبّون العاجلة

اجتناب از بغض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 4

4 _ حراست از وحدت جامعه ايمانى و دور نگاهداشتن آن از كينه و دشمنى فلسفه تحريم شراب خوارى و قماربازى

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

اعلام بغض خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 1

1 - اعلام بغض و دشمنى شديد خداوند نسبت به كافران لجوج و حق ناپذير در قيامت

إنّ الذين كفروا ينادون لمقت اللّه أكبر من مقتكم أنفسكم إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكف

{مقت} به معناى بغض شديد است.

بغض اخروى كافران

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 2

2 - بغض و دشمنى شديد كافران حق ناپذير با خويشتن در قيامت

من مقتكم أنفسكم

بغض خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 9،10،11،12

9 _ حب و بغض خداوند ، تعيين كننده حركت ها و عملكرد هاى پيامبر ( ص )

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

10 _ حب و بغض خداوند ، بايد تعيين كننده خط مشى مؤمنان باشد .

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

چون جمله {ان اللّه . ..}، بيان علتى براى {لاتجادل} است و دلالت بر اين دارد كه دوستى و دشمنى خدا بايد ميزان حركتها و توقفها قرار گيرد.

11 _ حب و بغض خداوند ، معيار سنجش و ارزيابى عملكردها

و لاتجدل عن الذين يختانون انفسهم إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

12 _ حرمت دفاع از كسانى كه عملكردشان مبغوض خداوند است .

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 7

7 _ ناخشنودى خداوند از خيانت و نيرنگ ، حتى در مرحله پندار و گفتار

اذ يبيتون ما لايرضى من القول

{اذ يبيتون}، حاكى از انديشه خيانت و گناه است. و جمله {ما لايرضى}، تصريح به ناخشنودى خداوند و نكوهش از چنين پندار و انديشه اى دارد.

بغض در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 8،9،10

8 _ كينه و دشمنى دايمى

مسيحيان با يكديگر تا روز قيامت

فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

{اغرينا} از {غراء} به معناى {چسب} گرفته شده است. يعنى تنها وسيله و مايه اتصال آنها با يكديگر عداوت و دشمنى است.

9 _ كينه و دشمنى دايمى مسيحيان با يكديگر ، كيفر نقض پيمان و فراموشى تذكار هاى خداوند

و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم فنسوا حظاً . .. فاغرينا بينهم العداوة

10 _ كينه و دشمنى دايمى يهود و مسيحيان با يكديگر تا روز قيامت

و لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

بنابر اينكه ضمير در {بينهم} به يهود و نصارا برگردانده شود.

بغض عليه خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 2،3،5

2 - بغض و دشمنى شديد كافران حق ناپذير با خويشتن در قيامت

من مقتكم أنفسكم

3 - بغض و دشمنى خداوند با كافران حق ناپذير ، بيشتر و شديدتر از بغض و دشمنى كافران نسبت به خويشتن است .

لمقت اللّه أكبر من مقتكم أنفسكم

5 - پشيمانى و بغض شديد كافران نسبت به خويشتن ، بر اثر رد دعوت به ايمان و كفرورزى آنان است .

مقتكم أنفسكم إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكفرون

ترديدى نيست كه بغض شديد كافران نسبت به خويشتن در قيامت، ناشى از رد ايمان و كفرشان است. اين بغض نشانه پشيمانى شديد آنان از عمل خود مى باشد.

بغض كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 3

3 - بغض و دشمنى خداوند با كافران حق ناپذير ، بيشتر و شديدتر از بغض و دشمنى

كافران نسبت به خويشتن است .

لمقت اللّه أكبر من مقتكم أنفسكم

بغض مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 2

2 _ هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد كينه توزى يهوديان و مشركان نسبت به مؤمنان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

بغض يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 10

10 _ كينه و دشمنى دايمى يهود و مسيحيان با يكديگر تا روز قيامت

و لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

بنابر اينكه ضمير در {بينهم} به يهود و نصارا برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 19،20،21،23

19 _ يهوديان ، گرفتار كينه و دشمنى با يكديگر تا روز قيامت

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

20 _ خداوند ، ايجاد كننده دشمنى و كينه در بين يهود

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

21 _ دشمنى و كينه يهود با يكديگر ، كيفر و عقوبت دنيوى آنان

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

23 _ دشمنى و كينه توزى يهود با يكديگر از پيامد هاى گرفتارى آنان به لعنت خدا و دورى از رحمت او

و لعنوا بما قالوا . .. و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

جمله {و القينا . ..} مى تواند بيان پيامدى ديگر براى {لعنوا بما قالوا} باشد ; يعنى گرفتارى به لعنت الهى علاوه بر افزايش كفر و طغيان يهوديان، مايه گرفتارى آنان

به دشمنى و كينه توزى با يكديگر نيز گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 2

2 _ هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد كينه توزى يهوديان و مشركان نسبت به مؤمنان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

زمينه بغض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 24

24 _ جوامع گرفتار به لعنت الهى ، همواره در خطر دشمنى و كينه توزى با يكديگر

و لعنوا بما قالوا . .. و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 10

10 _ نافرمانى خدا و رسول داراى پيامدهايى شوم و شيطانى ( دشمنى و كينه توزى و بازماندن از نماز و ياد خدا )

انما يريد الشيطن . .. فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلغ المبين

مراد از رويگردانى در جمله {فان توليتم} _ به قرينه آيه پيشين _ ناديده گرفتن حرمت خمر و قمار است يعنى اگر نهى خداوند از ميگسارى و قمار را ناديده گرفتيد و شيطان شما را به كينه و عداوت با يكديگر كشانيد جز خود كسى را ملامت نكنيد زيرا آن عواقب شوم بازتاب نافرمانيهاى شماست و پيامبر(ص) در وظيفه خود كوتاهى نكرده است.

زمينه بغض در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 22

22 _ كفر و طغيان يهود ، زمينه دشمنى و كينه توزى آنان با يكديگر

و ليزيدن كثيراً منهم .

.. طغيناً و كفراً و القينا بينهم العدوة و البغضاء

شدت بغض خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 3

3 - بغض و دشمنى خداوند با كافران حق ناپذير ، بيشتر و شديدتر از بغض و دشمنى كافران نسبت به خويشتن است .

لمقت اللّه أكبر من مقتكم أنفسكم

شدت بغض كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 5

5 - پشيمانى و بغض شديد كافران نسبت به خويشتن ، بر اثر رد دعوت به ايمان و كفرورزى آنان است .

مقتكم أنفسكم إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكفرون

ترديدى نيست كه بغض شديد كافران نسبت به خويشتن در قيامت، ناشى از رد ايمان و كفرشان است. اين بغض نشانه پشيمانى شديد آنان از عمل خود مى باشد.

عوامل بغض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 1،2

1 _ شيطان همواره در صدد ايجاد دشمنى و كينه توزى ميان اهل ايمان

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

2 _ شراب و قمار ، ابزار شيطان براى ايجاد كينه و عداوت

انما يريد الشيطن . .. فى الخمر و الميسر

عوامل بغض خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 4

4 - نپذيرفتن دعوت به ايمان ، موجب بغض و دشمنى شديد خداوند

لمقت اللّه أكبر من مقتكم أنفسكم إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكفرون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {إذ} براى تعليل و متعلق به {مقت} است.

عوامل رفع بغض

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 8

8 _ رفع كينه و دشمنى اهل كتاب با يكديگر در گرو پيروى از پيامبر ( ص ) و جلب رضوان الهى

فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء . .. يهدى به اللّه من اتبع رضونه

فلسفه بغض در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 32

32 _ ايجاد دشمنى و كينه توزى در بين يهود ، تدبيرى الهى جهت خاموش نمودن جنگ افروزى آنان عليه مسلمانان *

و القينا بينهم العدوة و البغضاء . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

بدان احتمال كه جمله {كلما اوقدوا . ..} بيان نتيجه اى براى جمله {القينا بينهم...} باشد ; وصل آن دو جمله بدون حرف عطف كه حكايت از شدت اتصال مضمون آنها دارد، تأييدى براى برداشت فوق است.

منشأ بغض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 20

20 _ خداوند ، ايجاد كننده دشمنى و كينه در بين يهود

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

بغي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بغى

آثار بغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 38

38 _ حَسَد و سركشى ( بَغى ) مانع پذيرش بيّنات و هدايت الهى

و ما اختلف فيه الاّ الذين اوتوه بغياً

{بغياً} (حَسَد و سركشى)، مفعول لأجله براى {ما اختلف} است ; يعنى حسد و سركشى، مانع پذيرش هدايت و حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19

- 7،10،13

7 _ اختلافات دينى ، نشأت يافته از ناحيه عالمان متجاوز و حسود

و ما اختلف . .. الاّ من بعد ما جاءهم العلم بغياً

كلمه {بغياً}، به معناى تجاوز است و به معناى حسد نيز آمده است (مجمع البيان. )

10 _ حسد و تجاوز از حد ، تهديدكننده واقعنگرى و روشن بينى عالمان دينى

و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب . .. بغياً بينهم

13 _ بروز تضاد هاى فكرى و اجتماعى و دينى ، معلول تجاوز از قوانين عادلانه اديان الهى

و ما اختلف الذين . .. بغياً بينهم

بغى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 6

6 _ شيطان ، موجودى سركش و فاقد هرگونه خير و فضيلت

و إن يدعون شيطناً مريداً

مريد از مصدر {مرود} به معناى سركشى و خروج از طاعت است (مجمع البيان). مفردات راغب {مريد} را به معناى عارى از خير دانسته است.

بغى علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 28،29،32

28 _ سركشى و ظلم ( بَغى ) عالمان دين ، مانع تحقق اهداف انبيا ( اتحاد مردم بر اساس دين حقّ )

و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البيّنات بغياً بينهم

29 _ نكوهش شديد خداوند از كسانى كه پس از روشن شدن حق ، از سر تجاوزگرى و حسادت ، در آن اختلاف مى كنند .

و ما اختلف فيه الاّ الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البيّنات بغياً بينهم

{بغى} در لغت به معناى تجاوز و نيز حسد آمده است.

32 _ حَسَد و خودخواهى ( بَغىِ ) عالمان

ناشايسته ، ريشه اختلافات دينى

و ما اختلف . .. بغياً بينهم

زمينه بغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 12

12 _ انگيزه هاى مادّى و كسب غنيمت ، زمينه اى براى تعرض نابحق به ديگران

و لا تقولوا . .. لست مؤمنا تبتغون عرض الحيوة الدّنيا

موانع بغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 5

5 _ تقواى الهى ( ترس از خدا ) ، مانع سركشى و افساد

و اذا تولى سعى فى الأرض . .. و اذا قيل له اتق اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 15

15 _ توجه به نقش تلاش و قابليّت افراد در برترى يافتن آنان ، زمينه دورى جستن از تمنى نسبت به دارايى ها و امتيازات ديگران

و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه . .. للرّجال نصيب ... و للنساء نصيب

خداوند پس از منع طمعورزى به نعمتهاى ديگران، آن را نتيجه قابليّت و تلاش افراد معرفى كرده تا زمينه آرزوهاى منفى را قطع كند.

ناپسندى بغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 20

20 _ كشتار و تعرض نابجا به افراد به خاطر دستيابى به غنيمت ، از روش هاى ناپسند دوران جاهليت

و لا تقولوا . .. لست مؤمناً تبتغون عرض الحيوة الدّنيا ... كذلك كنتم من قبل

ظاهراً {كذلك} اشاره است به جمله {تبتغون عرض . .. } بر اين اساس، مقصود از {من قبل}، قبل از اسلام، يعنى دوران جاهليت است

كه به خاطر مال دنيا، بدون هيچ دليلى ديگران را مى كشتند.

بكارت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بكارت

ارزش بكارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 11

11 - دوشيزگى در مقايسه با ارزش هاى والاى زنان ( همچون اسلام ، ايمان ، فرمانبرى ، توبه و روزه دارى زنان ) داراى نقش درجه دوم در زندگى مشترك ميان زنان و مردان

ثيّب_ت و أبكارًا

يادآورى دو وصف {دوشيزگى} و {بيوه بودن زنان}، مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد; زيرا مفاد آيه شريفه اين است كه زنان بهترى با چنين اوصافى، جايگزين شما خواهند شد; چه بيوه باشند و چه دوشيزه.

اهميت بكارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 8

8 - چشم پاكى و دوشيزگى ، از كمالات زن است .

فيهنّ ق_صرت الطرف لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه {قاصرات الطرف} اشاره به چشم پاكى زنان و {لم يطمثهنّ. ..} اشاره به دوشيزگى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 36 - 2

2 - دوشيزگى ، از اوصاف پسنديده و از كمالات زن

فجعلن_هنّ أبكارًا

بكارت حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 74 - 1

1 - حوريان بهشتى ، مصون از لمس هر بيگانه

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 36 - 1

1 - حوران در بهشت اصحاب اليمين ، همواره باكره بوده و

تغييرى در آنها پيدا به وجود نخواهد آمد .

فجعلن_هنّ أبكارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 2

2 - در بهشت اصحاب اليمين ، حوران همه در سن و سال برابراند ( همگى دوشيزگانى جوان اند ) .

أترابًا

{تِرْب} (مفرد {أتراب}) به زنى اطلاق مى شود كه در مقايسه با ديگرى از نظر سنى برابر باشد. گفتنى است كه برداشت ياد شده بر اين اساس است كه حوران بهشتى با يكديگر مقايسه شده اند.

بكارت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 5

5- مريم ( س ) به هنگام مواجهه با جبرئيل ، دخترى باكره و شوهر نديده بود .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر

بكارت همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 49 - 3

3 - تميزى و دوشيزگى ، از اوصاف زنان بهشتى

كأنّهنّ بيض مكنون

تشبيه به پوشيده بودن تخم ها زير پر شترمرغ، كنايه از تمييز بودن زنان بهشتى است و مصون بودن آنان _ كه مفاد عبارت {مكنون} مى باشد _ كنايه از محفوظ ماندن آنان از دستبرد ديگران و دوشيزگى ايشان است.

منشأ جاودانگى بكارت حورالعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 36 - 4

4 - باقى ماندن حوران بهشت بر دوشيزگى ، معلول اراده الهى درباره آنان

فجعلن_هنّ أبكارًا

از آن جايى كه ممكن بود مسأله {همواره باكره ماندن} در ذهن مخاطبان صدراسلام غير قابل باور جلوه كند، خداوند آن را به خواست خود

نسبت داده و فرموده است: اين را ما اراده كرده ايم و اراده ما تخلف ناپذير است.

بلا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بلا

آثار بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 94 - 4،5

4 _ شدايد و سختى ها زمينه ساز توجه آدمى به وابستگى عوامل طبيعى به اراده و مشيت خداوند است .

أخذنا أهلها بالبأساء و الضراء لعلهم يضرعون

5 _ بلا ها و سختى ها ( شرور ) زمينه ساز بازگشت انسان ها به خداوند و تضرع به درگاه اوست .

أخذنا أهلها بالبأساء و الضراء لعلهم يضرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 9

9 - بلا ها و تنگنا هاى زندگى ، زمينه ساز توجه انسان به ولايت الهى و ياورى خواستن از او

و ما أص_بكم . .. و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 12 - 3

3- نقش بلا ها ، در بيرون آمدن انسان ، از غفلت و بازگشت به سوى خداوند

ربّنا اكشف عنّا العذاب إنّا مؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 20 - 2

2 - نابود شدن تمامى محصولات بوستانِ باغداران يمنى ، بر اثر نزول بلا

فاصبحت كالصريم

آثار نزول بلا بر باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 20 - 1

1 - بوستان باغداران يمنى ، بر اثر نزول بلاى الهى سوزانده شد و همچون شب سياه گرديد .

فأصبحت كالصريم

{صريم}، در معانى

شب و بريده شده (فعيل به معناى مفعول) به كار مى رود. با توجه به معناى نخست، مقصود از آن سوختن و سياه شدن تمامى درختان باغ، همچون سياهى شب است. بر مبناى دوم، مراد از آن، نابود شدن تمامى ميوه هاى باغ است. گفتنى است مطلب ياد شده، با توجه به معناى نخست است.

آرزوى بلا بر محمد (ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 6

6 _ برخى از باديه نشينان ، در آرزوى رسيدن بلا و حوادث ناگوار به پيامبر ( ص ) و مسلمانان به منظور نجات يافتن از پرداخت ماليات ( انفاق )

و من الأعراب من يتخذ ما ينفق مغرماً و يتربّص بكم الدوائر

آرزوى بلا بر مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 6

6 _ برخى از باديه نشينان ، در آرزوى رسيدن بلا و حوادث ناگوار به پيامبر ( ص ) و مسلمانان به منظور نجات يافتن از پرداخت ماليات ( انفاق )

و من الأعراب من يتخذ ما ينفق مغرماً و يتربّص بكم الدوائر

زمينه بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 17

17 - برخوردارى از آسودگى ها و نعمت ها به همراه غفلت از ياد خدا و ناشكرى ، محنت زا و بلاآفرين است .

ثمّ إذا خوّلن_ه نعمة منّا قال إنّما أُوتيته على علم بل هى فتنة

يكى از موارد كاربرد {فتنة}، محنت و بلا است و برداشت بالا مبتنى بر اين معنا است. بر اين اساس مى توان

گفت: برخوردارى از آسودگى و نعمت ها، به همراه اين تصور كه آنها ناشى از دانش بشرى است نه لطف الهى، نه تنها براى بشر نعمت نيست; بلكه در دنيا و آخرت نقمت و بلا خواهد بود. گفتنى است آيه بعد _ كه از روبه رو شدن مرفهان بى خبر از خدا با عذاب و بدبختى و كارساز نبودن برخوردارى هاى آنان، سخن مى گويد _ مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 8،9

8 - مصائب و بلا هاى جوامع بشرى ، تنها بازتاب و نتيجه بخشى از گناهان و خطا هاى مردم است .

و ما أص_بكم . .. و يعفواْ عن كثير

از يادكرد {يعفواْ عن كثير} در پايان آيه، اين مطلب به دست مى آيد كه انسان گرفتار تمامى نتايج و آثار عملكرد خويش نيست; چه اين كه بسيارى از گناهان مورد عفو خداوند قرار مى گيرد.

9 - { هشام بن سالم عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : أما انّه ليس من عرق يضرب و لا نكبة و لا صداع و لا مرض إلاّ بذنب و ذلك قول اللّه عزّوجلّ فى كتابه { و ماأصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم و يعفواْ عن كثير } قال : ثمّ قال ما يعفو اللّه أكثر مما يؤاخذ به ;

هشام بن سالم از امام صادق(ع) روايت نموده كه فرمود: هيچ رگى نمى زند و هيچ گرفتارى و سردرد و مرضى عارض نمى شود مگر اين كه اثر گناهى است كه انجام گرفته، و اين است سخن خداى عزّوجلّ در كتاب خودش {و

ما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم و يعفواْ عن كثير} سپس امام فرمود: آنچه را خدا عفو مى كند بيشتر از آن است كه مورد مؤاخذه قرار مى دهد}.

زمينه رفع بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 135 - 4

4 _ دعا به درگاه خداوند ، مؤثر در جلب رحمت او و رفع دشوارى ها و بلاها

فلما كشفنا عنهم الرجز

سخت ترين بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 106 - 8

8 - از دست دادن نزديك ترين و محبوب ترين خويشان ( همچون فرزند نوجوان ) در راه خدا ، سخت ترين محنت و بزرگ ترين آزمايش الهى

قال ي_بنىّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك . .. إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

عوامل دفع بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 27

27 _ خداوند به بركت مسلمان صالح ، بلا را از خانه همسايگان او دفع مى كند .

و لو لا دفع اللّه النّاس

رسول خدا (ص): . .. ان اللّه ليدفع بالمسلم الصالح نحو مأة الف بيت من جيرانه البلاء

_______________________________

تفسير برهان، ج 1، ص 238، ح 4 ; الدر المنثور، ج 1، ص 764.

فلسفه بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 15

15 _ بلا ها و مشكلات دنيوى ( مالى و جانى ) ، كفاره گناهان آدمى و از جمله عوامل نابود كننده اعمال زشت اوست .

ليس بامانيكم و لا امانى أهل الكتب من يعمل

سوءاً يجز به

رسول خدا(ص) درباره { من يعمل سوءاً يجز به} در آيه فوق فرمود: اما تبتلون فى اموالكم و انفسكم و ذراريكم؟ قالوا: بلى قال: هذا مما . .. يمحو به السيئات.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 277، ح 278; نورالثقلين، ج 1، ص 553، ح 576.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 130 - 3

3 _ دست كشيدن از انحراف هاى عقيدتى ، پذيرش دعوت پيامبران و روى آورى به خدا ، فلسفه بلا ها و مشكلات

و لقد أخذنا . .. لعلهم يذّكّرون

با توجه به آيات قبل كه سخن از ربوبيت خدا و رسالت موسى(ع) بود، معلوم مى شود متعلق {يذكرون} همان توحيد ربوبى و پيامبرى موسى(ع) و رسالتهاى اوست.

فلسفه نزول بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 4،5

4 _ هشدار هاى الهى با نزول بلا ها و مصيبت ها بر فرعونيان بى تأثير در هدايت و تذكريابى آنان

و لقد أخذنا . .. قالوا لنا هذه و إن تصبهم سيئة يطيروا بموسى و من معه

5 _ تحليل غلط و جاهلانه فرعونيان از ريشه يابى رخداد هاى خوشايند و ناخوشايند ، موجب بى تأثيرى بلا ها و مصيبت ها در هدايت شدن و تذكر يافتن آنان شد .

و لقد أخذنا . .. يطيروا بموسى و من معه

جمله {فإذا جاءتهم . .. } با توجه به ترتب آن بر آيه قبل، در حقيقت پاسخ به اين سؤال است كه چرا ايجاد زمينه هاى هدايت (لقد أخذنا ... لعلهم يذّكّرون) در فرعونيان تأثير نداشت. آيه مورد بحث _

در مقام پاسخ _ ، تحليل غلط آنان را از موانع هدايت و تذكريابى، بيان مى كند.

قاعده عقاب بلا بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 18

18 _ خداوند بدون اتمام حجت، بندگان متخلف را توبيخ نخواهد كرد.

ألم أنهكما عن تلكما الشجرة و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

كيفر با بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 7

7- كفر به خداوند ، موجب كيفر شدن به وسيله بلا هاى طبيعى

فيرسل عليكم قاصفًا من الريح فيغرقكم بما كفرتم

مصونيت از بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 51 - 1

1- تقواپيشگان در آخرت ، برخوردار از امنيت كامل و ايمن از هرگونه سختى و بلا

إنّ المتّقين فى مقام أمين

منشأ بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 16

16 _ خداوند ، منشأ تمام نعمت ها ( مانند سلامتى ، امنيت و گشايش روزى ) و تمام بلا ها ( از قبيل بيمارى ، ترس و گرسنگى )

و ان تصبهم حسنةٌ يقولوا هذه من عند اللّه و ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك قل

از ائمه معصومين (ع) در معناى حسنات و سيئات در آيه فوق روايت شده است: . .. الصحة و السلامة و الامن و السعة فى الرزق و قد سمّاها اللّه حسنات ... يعنى بالسيّئة هاهنا المرض و الخوف و الجوع ... .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 144 ; نورالثقلين، ج 1، ص

519، ح 416.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 19 - 1

1 - نزول بلاى ويرانگر الهى ، بر بوستان باغداران يمنى

فطاف عليها طائف من ربّك

{طواف} (از ماده {طاف}) به معناى حركت در اطراف و جوانب چيزى است (مانند طواف كعبه) مقصود از {طايف}، بلايى است كه تمامى محدوده باغ را دور زده و آن راكاملاً سوزانده و نابود ساخته است.

منشأ نزول بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 6

6 _ تنها اراده خداوند عامل نزول بلا ها و مصيبت هاى هشدار دهنده بر فرعونيان زمان موسى

ألا إنما طئرهم عند اللّه

موانع بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 7

7 - عفو الهى نسبت به بسيارى از گناهان ، مانع بروز مصيبت هاى بيشتر و ويرانگر براى جامعه و مردم

و ما أص_بكم . .. و يعفواْ عن كثير

از ارتباط صدر و ذيل آيه شريفه، استفاده مى شود كه بخشودگى بسيارى از گناهان، موجب مى شود كه بازتاب آن دامنگير انسان نشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 2

2 - تأثير دعا ، در تغيير حوادث و مسائل اجتماعى

ربّنا لاتجعلنا فتنة

از اين كه كسى چون حضرت ابراهيم(ع) براى بر طرف شدن مشكل دعا كرده و خداوند عمل او را به عنوان عملى بايسته و الگو معرفى مى نمايد، نشانه تأثير داشتن دعا در برداشته شدن مشكلات است.

موجبات بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 12

12 _ آرزوى بلا و بدبختى كردن براى مؤمنان و اسلام ، موجب مبتلا شدن خود فرد به آن است .

يتربّص بكم الدوائر عليهم داثرة السوء

با الغاى خصوصيت از مورد آيه، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 10،13

10 - مبتلا شدن به فتنه و بلا و يا عذاب دردناك الهى ، پيامد سرپيچى از فرمان هاى رسول خدا است .

فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم

13 - شانه خالى كردن از بار مسؤوليت اجتماعى و حل و فصل امور مسلمين ، پيامددار فتنه و بلا و يا عذاب دردناك الهى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا . .. فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 25 - 11

11- بلا ها ، بازتاب عملكرد خود انسان

كذلك نجزى القوم المجرمين

وصف {مجرمين}، مشعر به عليت است.

نزول بلا بر باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 19 - 1

1 - نزول بلاى ويرانگر الهى ، بر بوستان باغداران يمنى

فطاف عليها طائف من ربّك

{طواف} (از ماده {طاف}) به معناى حركت در اطراف و جوانب چيزى است (مانند طواف كعبه) مقصود از {طايف}، بلايى است كه تمامى محدوده باغ را دور زده و آن راكاملاً سوزانده و نابود ساخته است.

وقت نزول بلا بر باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - قلم - 68 - 19 - 2

2 - در خواب بودن باغداران يمنى ، به هنگام نزول بلاى ويرانگر بر بوستان آنان

فطاف . .. و هم نائمون

ويژگيهاى نزول بلا بر باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 19 - 3

3 - بلاى نازل شده بر بوستان باغداران يمنى ، ويژه آنان بود و به ديگر بوستان ها سرايت نكرد .

فطاف عليها طائف

هشدار با بلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 21 - 1

1 - وجود برخى بلا هاى حتمى دنيوى از سوى خداوند ، براى تنبيه و هشدار به فاسقان است .

و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى دون العذاب الأكبر لعلّهم يرجعون

در اين كه مراد از {عذاب الأدنى} چيست، اقوال گوناگونى گفته شده است از جمله آنها اين است كه منظور، عذاب هاى دنيوى، مانند بلاها و بيمارى ها و. .. است.

بلاغت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بلاغت

آثار بلاغت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 28 - 6

6 - نقش تعيين كننده فصاحت و بلاغت و شفافيت بيان ، در هدايت و تربيت انسان ها

قرءانًا عربيًّا غير ذى عوج

بلاغت تعاليم انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 17 - 5

5 - پيام ها و تعاليم پيامبران ، روشن ، رسا و قابل فهم براى انسان ها بود .

و ما علينا إلاّ البل_غ المبين

بلاغت در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 -

4

4 - مبلغان دين بايد به گونه اى سخن بگويند كه مردم ، سخن آنان را فهميده ودرك كنند .

يفقهوا قولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 8

8 - استفاده از روش هاى ساده و همگانى در تبليغ مفاهيم دين ، امرى شايسته است .

ضرب لكم مثلاً من أنفسكم

بلاغت زبان عربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 195 - 2،3

2 - غنا و توانمندى زبان عربى براى بيان روشنِ مفاهيم بلند وحى

نزل . .. بلسان عربىّ مبين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مبين} صفت توضيحى براى {لسان عربىّ} باشد. بر اين اساس قيد {مبين} ستايشى از جانب خدا نسبت به زبان عربى است; از آن جهت كه اين زبان مى تواند محتواى بلند وحى را به روشنى برساند.

3 - انتخاب گوياترين و روشن ترين واژه ها و شيوه هاى گويش عرب براى بيان وحى

بلسان عربىّ مبين

در برداشت ياد شده {مبين} به عنوان صفت احترازى اخذ شده است. براين اساس زبان عربى به دو دسته (مبين و غيرمبين) تقسيم مى شود و خداوند قسم اول را براى بيان مفاهيم وحى برگزيده است.

بلاغت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 5،6

5- قرآن ، حجتِ رسا و پيام بليغ خدا براى بندگان است .

إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

6- قرآن ، در بيان مقاصد و اهداف خويش بليغ و رسا است .

إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

زمر - 39 - 28 - 4

4 - قرآن ، بهترين ، گوياترين و شفاف ترين سخن براى پنددهى و درس آموزى

اللّه نزّل أحسن الحديث . .. لعلّهم يتذكّرون . قرءانًا عربيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 2 - 4

4_ رسايى و بلاغت بيان ، از ابعاد عظمت قرآن

و الكت_ب المبين

از اين كه قرآن با وصف {كتاب مبين} مورد سوگند الهى قرار گرفته است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 3 - 3

3 - نزول قرآن ، با بيانى بليغ و روشنگر براى همگان ، جلوه اى از عظمت الهى

و الكت_ب المبين . إنّا أنزلن_ه فى ليلة مب_ركة

از ارتباط دو آيه و نيز تكرار ضميرهاى متكلم مع الغير _ كه اشاره به عظمت الهى دارد _ مى توان به مطلب بالا ره برد.

نقش بلاغت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 4

4 - گويابودن زبان و روان بودن سخن ، داراى نقشى مؤثر در ارشاد و تبلغ دين است .

واحلل عقدة من لسانى

بلايا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بلايا

اهميت دفع بلايا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 8

8- تأمين نياز ها و دفع بليات ، از انگيزه هاى مهم در پرستش معبود ها است .

ي_أبت لِمَ تعبد ما . .. لايغنى عنك شيئًا

از جمله استدلال هاى ابراهيم(ع) عليه بت پرستى آزر اين بوده كه بت ها نمى توانند نيازى از تو برطرف سازند، پس چرا آنها

را مى پرستى؟!. از اين استدلال بر مى آيد كه تأمين نيازها يكى از دلايل عمده پرستش ها است.

بلاياى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 8

8- گرسنگى و ناامنى ، از بلا هاى مهم اجتماعى است .

قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فأذقها الله لباس الجوع و الخوف

بلاياى طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 68 - 3

3- با امكان فرو رفتن انسان در دل خاك و يا گرفتار طوفان هاى شن شدن ، احساس امنيت دايمى كردن بيجاست .

فلمّا نج_ّكم إلى البرّ أعرضتم . .. أفأمنتم أن يخسف بكم جانب البرّ أو يرسل عليكم

{خسف} مصدر فعل {يخسف} در لغت به معناى فرو بردن و {البرّ} به معناى بيابان و خشكى در مقابل {بحر} (دريا) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 16 - 9

9 - سيلاب بنيان كن ، عامل درهم كوبيده شدن امكانات رفاهى و آسايش

فأرسلنا عليهم سيل العرم و بدلّن_هم بجنّتيهم جنّتين ذواتى أُكل خمط و أثل

خطر بلاياى طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 68 - 7

7- انسان ها ، همواره در معرض خطرات ناشى از رخداد هاى طبيعى اند .

ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه فلمّا نج_ّكم إلى البرّ . .. يخسف بكم جانب البرّ أو يرسل

خيريت بلايا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 5

5- برخى از بلا ها و رخداد هاى

ناگوار ، دربردارنده مصلحت و خير مؤمن است .

و أمّا الغل_م . .. فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة و أقرب رحمًا

فلسفه بلايا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 5

5- برخى از بلا ها و رخداد هاى ناگوار ، دربردارنده مصلحت و خير مؤمن است .

و أمّا الغل_م . .. فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة و أقرب رحمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 83 - 7

7- ابتلاى اشخاص به انواع رنج ها ، گرفتارى ها و ناگوارى ها ، دليل بدى و فساد آنان نيست .

و أيّوب إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الضرّ

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه پيامبرى چون ايوب(ع) نيز با داشتن منزلتى والا نزد خداوند، به رنج و مصيبت مبتلا شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 21 - 5

5 - بلايا و شرور براى انسان ، سازندگى دارد .

و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى . .. لعلّهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 22 - 8

8 - بلا هاى مقطعى دنيا ، آيات پروردگار در جهت تذكر به انسان ها است .

و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى . .. لعلّهم يرجعون . و من أظلم ممّن ذكّر بأي_ت ربّه

به قرينه {ذكّر} احتمال دارد مراد از آيات الهى _ كه در اين آيه، يادآورى شده _ همان {العذاب الأدنى} باشد كه در آيه پيش ذكر شده است; چه اين كه

عذاب ياد شده در آن آيه، به منظور تنبّه مطرح شده بود و در اين آيه هم منظور از آن، عبرت گرفتن، ذكر شده است.

منشأ بلايا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 9

9 - فسادگرى ، ريشه بلا ها و تباهى هاى جامعه فرعونى

فانظر كيف كان ع_قبة المفسدين

منشأ نجات از بلاياى طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 68 - 8

8- هيچ كس و هيچ ملجأيى جز خداوند ، توان نجات انسان ها را از مرگ حتمى در برابر حوادث طبيعى ندارد .

و إذا مسّكم الضرّ فى البحر ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه فلمّا نج_ّكم إلى البرّ أعرضتم

از اينكه خداوند در آيه قبل فرمود: {انسان به هنگام گرفتار شدن به خطر حتمى، تنها به ياد خدا و قدرت نجات بخش او مى افتد و پس از رهايى فراموش مى كند} و نيز از اينكه در آيه بعدى هشدار داد كه هيچ گاه نبايد احساس ايمنى كنند، نشان مى دهد كه تنها اوست كه مى تواند انسان را از مرگ حتمى نجات بخشد.

نقش بلاياى طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 68 - 6

6- رخداد هاى طبيعى مرگ آفرين ، وسيله اى براى تنبه انسان ها و عاملى در جهت تربيت آنان

أفأمنتم أن يخسف بكم جانب البرّ أو يرسل عليكم حاصبًا

از اينكه خداوند به كسانى كه پس از رهيدن از خطر، از خدا اعراض مى كنند، هشدار مى دهد كه هيچ گاه نبايد احساس ايمنى كنند، استفاده

مى شود كه توجه به آن رخدادها، مى تواند عاملى باشد براى تنبه و تربيت انسانها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 7

7- كفر به خداوند ، موجب كيفر شدن به وسيله بلا هاى طبيعى

فيرسل عليكم قاصفًا من الريح فيغرقكم بما كفرتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 17 - 4

4 - كيفر هاى دنيوى خداوند ، ممكن است با ايجاد رخداد هاى طبيعى ( همانند سيلى بنيان كن ) تحقق پيدا كند .

فأرسلنا عليهم سيل العرم . .. ذلك جزين_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 76 - 5

5 - بلا هاى دنيوى جلوه ربوبيت خداوند

فما استكانوا لربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 6،8

6 - امكان دارد كه زلزله _ و يا ديگر بلا هاى طبيعى _ عذاب و كيفر الهى باشد .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

8 - گاهى ، فرجام انسان ها را عوامل ويران گر طبيعى ، رقم مى زند .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 12

12 - گاهى عوامل ويران گر طبيعى ، فرجام انسان ها را رقم مى زنند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه فمنهم من أرسلنا عليه حاصبًا و منهم من أخذته الصيحة و منهم من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 8،11

8 - ابتلائات و مصائب

فراوان ، تنها كيفرِ بخشى از گناهان انسان ها است .

ظهر الفساد . .. ليذيقهم بعض الذى عملوا

11 - ابتلائات و مصائب ، در رويكرد انسان ها به خداوند ، نقش اساسى دارند .

ليذيقهم . .. لعلّهم يرجعون

بلاياى اجتماعى

زمينه بلاياى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 4

4 - بلا ها و مصائب اجتماعى ، بازتاب گناهان جمعى مردمان است .

و ما أص_بكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم

خطاب جمع {ما أصابكم}، مى تواند ناظر به حيثيت جمعى انسان هاباشد.

بلاياى طبيعى

آثار بلاياى طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 76 - 2

2 - بلا هاى دنيوى ، زداينده خوى استكبار و دمنده روح خضوع و فروتنى در انسان ها نسبت به پروردگار

و لقد أخذن_هم بالعذاب فما استكانوا لربّهم

زمينه بلاياى طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 5

5 - عمل آدمى ، در پيدايش مصائب و بلايا ، داراى تأثير است .

ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت أيدى الناس

مراد از فساد در دريا و خشكى، به تناسب موقعيت، ممكن است بلاياى طبيعى و آسيب ديدن روند طبيعت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 34 - 4

4 - نقش و تأثير عملكرد انسان در بروز حوادث طبيعى

أو يوبقهنّ بما كسبوا

از اين كه انسان هابه واسطه گناهان خود گرفتار طوفان گشته و غرق مى شوند، مطلب بالا استفاده مى شود.

عبرت از بلاياى طبيعى

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 9

9 - بهره بردارى ازحوادث ناگوار طبيعى ، براى تنبّه انسان ها ، امرى شايسته است .

ظهر الفساد . .. ليذيقهم ... لعلّهم يرجعون

فلسفه بلاياى طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 76 - 1،3

1 - بلا ها و گرفتارى هاى دنيوى ، بر اساس مشيت خدا و در جهت تنبه و هدايت غافلان و منحرفان

و لقد أخذن_هم بالعذاب فما استكانوا لربّهم

{أخذ} (مصدر {أخذنا}) به معناى گرفتن ( گرفتار ساختن)است. {إستكانة} (مصدر {استكانوا}) به معناى فروتنى و {تضرع} (مصدر {يتضرعون}) به معناى ناليدن و زارى كردن است.

3 - روى آورى به درگاه خداوند و تضرع و زارى در پيشگاه او ، از اهداف الهى در مبتلا كردن مردم به بلا ها و مصيبت ها

و لقد أخذن_هم بالعذاب . .. و ما يتضرّعون

نقش بلاياى طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 76 - 5

5 - بلا هاى دنيوى جلوه ربوبيت خداوند

فما استكانوا لربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 6،8

6 - امكان دارد كه زلزله _ و يا ديگر بلا هاى طبيعى _ عذاب و كيفر الهى باشد .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

8 - گاهى ، فرجام انسان ها را عوامل ويران گر طبيعى ، رقم مى زند .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 12

12 - گاهى عوامل

ويران گر طبيعى ، فرجام انسان ها را رقم مى زنند .

فكلاًّ أخذنا بذنبه فمنهم من أرسلنا عليه حاصبًا و منهم من أخذته الصيحة و منهم من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 8،11

8 - ابتلائات و مصائب فراوان ، تنها كيفرِ بخشى از گناهان انسان ها است .

ظهر الفساد . .. ليذيقهم بعض الذى عملوا

11 - ابتلائات و مصائب ، در رويكرد انسان ها به خداوند ، نقش اساسى دارند .

ليذيقهم . .. لعلّهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 68 - 6

6- رخداد هاى طبيعى مرگ آفرين ، وسيله اى براى تنبه انسان ها و عاملى در جهت تربيت آنان

أفأمنتم أن يخسف بكم جانب البرّ أو يرسل عليكم حاصبًا

از اينكه خداوند به كسانى كه پس از رهيدن از خطر، از خدا اعراض مى كنند، هشدار مى دهد كه هيچ گاه نبايد احساس ايمنى كنند، استفاده مى شود كه توجه به آن رخدادها، مى تواند عاملى باشد براى تنبه و تربيت انسانها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 7

7- كفر به خداوند ، موجب كيفر شدن به وسيله بلا هاى طبيعى

فيرسل عليكم قاصفًا من الريح فيغرقكم بما كفرتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 17 - 4

4 - كيفر هاى دنيوى خداوند ، ممكن است با ايجاد رخداد هاى طبيعى ( همانند سيلى بنيان كن ) تحقق پيدا كند .

فأرسلنا عليهم سيل العرم . .. ذلك جزين_هم

بلعم باعورا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بلعم باعورا

ارائه آيات به بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 2

2 _ خداوند آيات و نشانه هاى خويش را به بلعم باعورا ارائه كرد و وى آنها را بخوبى دريافت .

الذى ءاتينه ءايتنا فانسلخ منها

{انسلاخ} به معناى بيرون شدن چيزى از پوست خود است. در آيه شريفه، آيات الهى به پوست و مانند آن _ كه به شخص چسبيده و ملصق باشد _ تشبيه شده است. بنابراين {فانسلخ منها} مى رساند كه آيات الهى مانند پوست بر بلعم احاطه داشت و بر او چسبيده بود ; يعنى به خوبى آنها را لمس كرده و دريافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 1

1 _ آيات و معارف ارائه شده به بلعم باعورا مى توانست وى را به مقامى والا در پيشگاه خدا برساند .

و لو شئنا لرفعنه بها

{با} در {بها} باى استعانت است و ضمير آن به {آياتنا} برمى گردد. بنابراين جمله {لرفعناه بها} حاكى از آن است كه آيات الهى وسيله اى مناسب براى رفعت درجات بلعم باعورا بود.

ارتداد بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 4،5

4 _ بلعم باعورا معارف الهى را به دور افكند و آنها را ناديده انگاشت و مرتد شد .

ءاتينه ءايتنا فانسلخ منها

5 _ شيطان در پى فاصله گرفتن بلعم باعورا از معارف الهى به تعقيب وى پرداخت .

فأتبعه الشيطن

{اتباع} (مصدر أتبع) به معناى دنبال كردن و تعقيب كردن است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 17

17 _ بلعم باعورا پس از ايمان به آيات الهى آنها را تكذيب كرد .

فمثله كمثل الكلب . .. ذلك مثل القوم الذين كذبوا بايتنا

ايمان بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 17

17 _ بلعم باعورا پس از ايمان به آيات الهى آنها را تكذيب كرد .

فمثله كمثل الكلب . .. ذلك مثل القوم الذين كذبوا بايتنا

بلعم باعورا و سگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 14

14 _ حالت بلعم باعورا به سبب دنياگرايى مانند حالت سگى شد كه در هر حال ، چه بر او هجوم كنى و يا رهايش سازى ، زبان از كام بيرون آورَد و له له زند .

فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث

{تحمل} از {حَمْلَة} گرفته شده و {حَمْلَة} به معناى هجوم كردن است. {مَثَل} در آيه شريفه به معناى حالت و صفت است.

حالات بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 14

14 _ حالت بلعم باعورا به سبب دنياگرايى مانند حالت سگى شد كه در هر حال ، چه بر او هجوم كنى و يا رهايش سازى ، زبان از كام بيرون آورَد و له له زند .

فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث

{تحمل} از {حَمْلَة} گرفته شده و {حَمْلَة} به معناى هجوم كردن است. {مَثَل} در آيه شريفه به معناى حالت و صفت است.

دنياطلبى

بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 2،3،12،14

2 _ بلعم باعورا عالمى دنياگرا و پيرو هوا و هوس خويش بود .

و لكنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه

{اخلاد}، مصدر {أخلد}، هنگامى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى تمايل پيدا كردن و اعتماد داشتن است. كلمه {الأرض} چون در مقابل رفعت و منزلت معنوى و تقرب به خدا قرار گرفته، مراد از آن امور پست و حقير مادى و دنيوى است. بنابراين {أخلد إلى الأرض} يعنى او به امور پست مادى و لذتهاى دنيوى تمايل پيدا كرد و به آنها دل خوش نمود.

3 _ بلعم باعورا به خاطر دنياگرايى و هواپرستى از نايل شدن به منزلت هاى والا و قرب الهى محروم شد .

و لو شئنا لرفعنه بها و لكنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه

12 _ دنياخواهى و هواپرستى بلعم باعورا موجب فاصله گرفتن او از آيات الهى و تكذيب آنها شد .

فانسلخ منها . .. و لكنه أخلد إلى الأرض

جمله {و لكنه أخلد . .. } مى تواند بيانگر علت {فانسلخ منها} باشد. يعنى دنياخواهى و هواپرستى بلعم باعورا باعث شد كه از آيات الهى فاصله گيرد.

14 _ حالت بلعم باعورا به سبب دنياگرايى مانند حالت سگى شد كه در هر حال ، چه بر او هجوم كنى و يا رهايش سازى ، زبان از كام بيرون آورَد و له له زند .

فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث

{تحمل} از {حَمْلَة} گرفته شده و {حَمْلَة} به معناى هجوم كردن است. {مَثَل} در آيه شريفه به معناى حالت و صفت

است.

شيطان و بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 5،6

5 _ شيطان در پى فاصله گرفتن بلعم باعورا از معارف الهى به تعقيب وى پرداخت .

فأتبعه الشيطن

{اتباع} (مصدر أتبع) به معناى دنبال كردن و تعقيب كردن است.

6 _ بلعم باعورا پس از دور شدن از معارف الهى به دام شيطان گرفتار و از گمراهان شد .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

{غوايه}، مصدر {غاوين} به معناى گمراه شدن است.

علم بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 2

2 _ بلعم باعورا عالمى دنياگرا و پيرو هوا و هوس خويش بود .

و لكنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه

{اخلاد}، مصدر {أخلد}، هنگامى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى تمايل پيدا كردن و اعتماد داشتن است. كلمه {الأرض} چون در مقابل رفعت و منزلت معنوى و تقرب به خدا قرار گرفته، مراد از آن امور پست و حقير مادى و دنيوى است. بنابراين {أخلد إلى الأرض} يعنى او به امور پست مادى و لذتهاى دنيوى تمايل پيدا كرد و به آنها دل خوش نمود.

عوامل گمراهى بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 12

12 _ دنياخواهى و هواپرستى بلعم باعورا موجب فاصله گرفتن او از آيات الهى و تكذيب آنها شد .

فانسلخ منها . .. و لكنه أخلد إلى الأرض

جمله {و لكنه أخلد . .. } مى تواند بيانگر علت {فانسلخ منها} باشد. يعنى دنياخواهى و هواپرستى بلعم باعورا باعث شد كه از آيات

الهى فاصله گيرد.

قصه بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 1،2،3،4،5،6

1 _ خداوند به پيامبر خويش فرمان داد تا داستان بلعم باعورا را براى مردم بيان كند .

و اتل عليهم نبأ الذى ءاتينه ءايتنا

بسيارى از م___فسران بر اين باورند كه مقصود از {الذى ءاتينه . .. } بلعم، فرزند باعورا، است كه در زمان حضرت موسى(ع) مى زيسته.

2 _ خداوند آيات و نشانه هاى خويش را به بلعم باعورا ارائه كرد و وى آنها را بخوبى دريافت .

الذى ءاتينه ءايتنا فانسلخ منها

{انسلاخ} به معناى بيرون شدن چيزى از پوست خود است. در آيه شريفه، آيات الهى به پوست و مانند آن _ كه به شخص چسبيده و ملصق باشد _ تشبيه شده است. بنابراين {فانسلخ منها} مى رساند كه آيات الهى مانند پوست بر بلعم احاطه داشت و بر او چسبيده بود ; يعنى به خوبى آنها را لمس كرده و دريافته بود.

3 _ داستان بلعم باعورا ، داستانى پرفايده و هشداردهنده به دينداران و عالمان دينى

و اتل عليهم نبأ الذى ءاتينه ءايتنا

{نبأ} به خبرى گفته مى شود كه داراى فايده اى بزرگ باشد. (مفردات راغب). گويا هدف از نقل آن هشدار به دينداران و عالمان دينى است. يعنى كسانى كه از آيات الهى بهره مند هستند.

4 _ بلعم باعورا معارف الهى را به دور افكند و آنها را ناديده انگاشت و مرتد شد .

ءاتينه ءايتنا فانسلخ منها

5 _ شيطان در پى فاصله گرفتن بلعم باعورا از معارف الهى به تعقيب وى پرداخت .

فأتبعه الشيطن

{اتباع} (مصدر أتبع) به معناى دنبال كردن و تعقيب

كردن است.

6 _ بلعم باعورا پس از دور شدن از معارف الهى به دام شيطان گرفتار و از گمراهان شد .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

{غوايه}، مصدر {غاوين} به معناى گمراه شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 14،16،17،18

14 _ حالت بلعم باعورا به سبب دنياگرايى مانند حالت سگى شد كه در هر حال ، چه بر او هجوم كنى و يا رهايش سازى ، زبان از كام بيرون آورَد و له له زند .

فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث او تتركه يلهث

{تحمل} از {حَمْلَة} گرفته شده و {حَمْلَة} به معناى هجوم كردن است. {مَثَل} در آيه شريفه به معناى حالت و صفت است.

16 _ پيامبر ( ص ) از جانب خداوند مأمور شد تا داستان بلعم باعورا را براى تكذيب كنندگان آيات الهى گزارش كند .

فاقصص القصص

{قصّ} (مصدر {اُقصص}) به معناى بيان كردن و بازگو كردن است. {قصص} به معناى خبر و داستان است و {ال} در آن عهد ذكرى و اشاره به داستان بلعم باعورا است.

17 _ بلعم باعورا پس از ايمان به آيات الهى آنها را تكذيب كرد .

فمثله كمثل الكلب . .. ذلك مثل القوم الذين كذبوا بايتنا

18 _ توجه به داستان بلعم باعورا برانگيزاننده آدمى به تفكر در سرنوشت شوم تكذيب كنندگان و ايجادكننده زمينه هاى هدايت در وى است .

فاقصص القصص لعلهم يتفكرون

گمراهى بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 6

6 _ بلعم باعورا پس از دور شدن از معارف الهى به دام شيطان گرفتار و

از گمراهان شد .

فأتبعه الشيطن فكان من الغاوين

{غوايه}، مصدر {غاوين} به معناى گمراه شدن است.

محروميت بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 3

3 _ بلعم باعورا به خاطر دنياگرايى و هواپرستى از نايل شدن به منزلت هاى والا و قرب الهى محروم شد .

و لو شئنا لرفعنه بها و لكنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه

هواپرستى بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 2،3،12

2 _ بلعم باعورا عالمى دنياگرا و پيرو هوا و هوس خويش بود .

و لكنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه

{اخلاد}، مصدر {أخلد}، هنگامى كه به {إلى} متعدى شود، به معناى تمايل پيدا كردن و اعتماد داشتن است. كلمه {الأرض} چون در مقابل رفعت و منزلت معنوى و تقرب به خدا قرار گرفته، مراد از آن امور پست و حقير مادى و دنيوى است. بنابراين {أخلد إلى الأرض} يعنى او به امور پست مادى و لذتهاى دنيوى تمايل پيدا كرد و به آنها دل خوش نمود.

3 _ بلعم باعورا به خاطر دنياگرايى و هواپرستى از نايل شدن به منزلت هاى والا و قرب الهى محروم شد .

و لو شئنا لرفعنه بها و لكنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه

12 _ دنياخواهى و هواپرستى بلعم باعورا موجب فاصله گرفتن او از آيات الهى و تكذيب آنها شد .

فانسلخ منها . .. و لكنه أخلد إلى الأرض

جمله {و لكنه أخلد . .. } مى تواند بيانگر علت {فانسلخ منها} باشد. يعنى دنياخواهى و هواپرستى بلعم باعورا باعث شد كه از

آيات الهى فاصله گيرد.

بلوغ از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بلوغ

آثار بلوغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 11

11- يتيم ، از تصرف در مال خويش تا هنگام رسيدن به مراحل رشد و بلوغ كافى ، ممنوع است .

حتى يبلغ أشدّه

{حتى يبلغ أشدّه} غايت كفالت يتيم است; يعنى، شما اى متكفلان ايتام! از اموال آنها مراقبت كنيد و در آنها دخل و تصرف بى جا نكنيد تا زمانى كه آنان به رشد كافى برسند و اين حكايت از آن دارد كه يتيم، قبل از رسيدن به رشد لازم، حق تصرف در اموال خود را ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 1،2

1 - كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق خلوت و خوابگاه پدر و مادرشان در همه اوقات ، اذن بگيرند .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرّت ... و إذا بلغ الأطف_ل منكم

2 - كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق و محل سكونت پدر و مادرشان از آنان اذن بگيرند .

و إذا بلغ الأطف_ل منكم الحلم فليستئذنوا كما استئذن الذين من قبلهم

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه مقصود از {الذين من قبلهم} افراد بالغى باشند كه تكليف آنان در آيه 27 و 28 ذكر شده است; يعنى، همان گونه كه بزرگسالان بايد براى ورود به اتاق و منزل مسكونى افراد اجازه بگيرند، اطفالى كه به سن بلوغ رسيده اند نيز، بايد اذن بطلبند; هر چند اهل خانه

و ساكنان منازل، پدر و مادر آنان باشند.

آثار بلوغ يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 12

12- عدم جواز تصرف در مال يتيم براى ديگران ، پس از رسيدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى

و لاتقربوا . .. حتى يبلغ أشدّه

با توجه به اينكه پيام آيه، در راستاى حقظ منافع يتيم است و بديهى است كه صرف بلوغ جسمى و سنى _ بدون بلوغ فكرى و اقتصادى وى _ تضمين كننده منافع و مصالح او نخواهد بود و {حتى يبلغ أشدّه} غايت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ايتام است; بنابراين معنا چنين مى شود: شما جز جايى كه در جهت مصالح يتيمان باشد، تصرف نكنيد تا زمانى كه آنان به بلوغ كافى برسند و وقتى آنها به بلوغ رسيدند، حق تصرف نداريد.

احكام بلوغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 21

21- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إذا بلغ الغلام أشدّه ثلاث عشرة سنة و دخل فى الأربع عشرة سنة وجب عليه ما وجب على المحتلمين احتلم أم لم يحتلم . . . جاز له كلّ شىء من ماله إلاّ أن يكون ضعيفاً أو سفيهاً ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: هر گاه پسر به رشد لارم رسد; يعنى، به سيزده سالگى رسيده و داخل چهاردهمين سال خود شود، بر او واجب مى شود آنچه كه بر محتلم شدگان واجب است; خواه محتلم شده باشد يا نه . .. جايز است براى او تصرف در تمام

اموالش مگر آنكه ضعيف يا سفيه باشد}.

بلوغ انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 18

18- پايان اوج مرحله جوانى ( بلوغ الأشد ) ، نقطه آغازين منحنى نزول است . و سرانجام مرحله پيرى ( أرذل العمر ) ، نقطه پايانى اين منحنى در زندگى انسان مى باشد .

فإنّا خلقن_كم من تراب. .. ثمّ لتبلغوا أشدّكم... لكيلا يعلم من بعد علم شيئًا

بلوغ دختران لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 6

6_ حضرت لوط ( ع ) ، دخترانى متعدد و آماده ازدواج داشت .

ه_ؤلاء بناتى هنّ أطهر لكم

بلوغ در گواهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 22

22 _ بلوغ ، شرط گواهان بر دين و مبادلات

و استشهدوا شهيدين من رجالكم

كلمه {رجل} (مرد) و {امرأة} (زن) ظهور در افراد بالغ دارد.

بلوغ موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 3

3 - موسى ( ع ) برخوردار از اعتدال جسمى همراه با قوت فكرى در عنفوان جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى

ظاهر اين است كه جمله {بلغ أشدّه} اشاره به توان فكرى موسى(ع) و عبارت {و استوى} اشاره به توان جسمى او باشد. گفتنى است كه {أشدّه} معادل {قوّته} و {استوى} به معناى {إعتدل} مى باشد.

بلوغ يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 11،20

11- يتيم ، از تصرف در مال خويش تا هنگام

رسيدن به مراحل رشد و بلوغ كافى ، ممنوع است .

حتى يبلغ أشدّه

{حتى يبلغ أشدّه} غايت كفالت يتيم است; يعنى، شما اى متكفلان ايتام! از اموال آنها مراقبت كنيد و در آنها دخل و تصرف بى جا نكنيد تا زمانى كه آنان به رشد كافى برسند و اين حكايت از آن دارد كه يتيم، قبل از رسيدن به رشد لازم، حق تصرف در اموال خود را ندارد.

20- { عن عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله ( ع ) قال : سأله أبى و أنا حاضر عن اليتيم حتى يجوز أمره ؟ قال : { حتى يبلغ أشدّه } قال : و ما { أشده } قال : الإحتلام ، . . . ;

عبدالله بن سنان گويد: من همراه پدرم بودم كه او از حضرت امام صادق(ع) در باره يتيم سؤال كرد كه چه موقع امر او نافذ است؟ حضرت فرمود: {حتى يبلغ أشدّه} پدرم پرسيد مقصود از {أشدّه} [در سخن خدا ]چيست؟ حضرت فرمود: محتلم شدن . ..}.

بلوغ يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 32

32_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما راهق يوسف راودته إمرأة الملك عن نفسه . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. چون حضرت يوسف در آستانه بلوغ جنسى قرار گرفت ، همسر پادشاه از او درخواست كرد كه تا با او درآميزد ...}.

سن بلوغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 21

21- { عن أبى عبدالله ( ع

) قال : إذا بلغ الغلام أشدّه ثلاث عشرة سنة و دخل فى الأربع عشرة سنة وجب عليه ما وجب على المحتلمين احتلم أم لم يحتلم . . . جاز له كلّ شىء من ماله إلاّ أن يكون ضعيفاً أو سفيهاً ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: هر گاه پسر به رشد لارم رسد; يعنى، به سيزده سالگى رسيده و داخل چهاردهمين سال خود شود، بر او واجب مى شود آنچه كه بر محتلم شدگان واجب است; خواه محتلم شده باشد يا نه . .. جايز است براى او تصرف در تمام اموالش مگر آنكه ضعيف يا سفيه باشد}.

نشانه هاى بلوغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 9

9 - احتلام ( جُنُب شدن در خواب ) ، نشانه بلوغ است .

و الذين لم يبلغوا الحلم منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 3

3 - احتلام ( جُنُب شدن در خواب ) ، پايان دوران كودكى و سر آغاز بلوغ است .

و إذا بلغ الأطف_ل منكم الحلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 39

39- { عبداللّه بن سنان عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سأله أبى و أنا حاضر عن قول اللّه عزّوجلّ حتّى إذا بلغ أشدّه } قال : الإحتلام ;

عبدالله بن سنان مى گويد: پدرم از امام صادق(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ {حتّى إذا بلغ أشدّه} سؤال كرد. من نيز در آن جا حاضر بودم، امام فرمود: [مراد زمان

]احتلام است}.

بندگان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بندگان

آثار تواضع بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار تواضع بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 11

11 _ برخورد كريمانه و بزرگوارانه بندگان خالص خدا در برابر گفتار جاهلانه افراد نادان ، برخاسته از روح فروتنى و نرم خويى آنان است .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

عطف جمله {و إذا خاطبهم الجهلون. ..} بر جمله قبل بدون تكرار شدن اسم موصول (الذين)، نشانگر وجود وحدت و ارتباط نزديك ميان اين دو صفت است. از سوى ديگر تقدم بيان صفت تواضع بر صفت برخورد كريمانه با افراد جاهل، حاكى از آن است

كه اين صفت، سبب چنين برخورد پسنديده اى است.

آثار توبه بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار تهجد بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در

آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار حق پذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار حلم بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ،

در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار دشمنى با بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 8

8 - خصومت با بندگان شايسته خداوند ، دشمنى با خدا است .

فكذّبوا عبدنا

آمدن وصف {عبدنا} به جاى اسم نوح(ع)، اشاره به اين است كه موضع نوح(ع)، موضع عبوديت در برابر خدا بوده و {عبد} آنچه دارد از آنِ مالك او است. بنابراين دشمنان آن حضرت در حقيقت، خداوند را مورد دشمنى قرار داده بودند.

آثار دعاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ،

پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار صبر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 2،3،4

2 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، عامل برخوردار شدن آنان از بنا ها و درجات عالى بهشت است .

أُول_ئك يجزون الغرفة بما صبروا

گفتنى است {با} در {بما} براى سببيت است.

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك

مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

4 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا در ترك محرمات الهى چون اسراف و يا تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، عامل برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا . .. و لايزنون ... و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

آثار عفو بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

اجابت دعاى بندگان

خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 76 - 7

7 - دعاى بندگان خالص خدا ، مورد استجابت الهى است .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . و لقد نادينا نوح فلنعم المجيبون . و نجّين_ه و أهله من

ادب بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 9

9 _ بندگان خالص خدا ، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل ، با گفتار شايسته و عالمانه و به دور از بيهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گويند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {سلاماً} صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; يعنى، {قالوا قولاً سلاماً} در اين صورت معناى {سلاماً} _ به قرينه جمله قبل كه سخن از گفتار جاهلانه و ناشايست افراد جاهل است _ سخن عالمانه و شايسته و دور از بيهودگى و بى ادبى مى باشد.

ارزش سلام بر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 120 - 4

4 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ( چون پيامبران ) ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على موسى و ه_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 130 - 4

4 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ( چون پيامبران ) ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على إل ياسين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 -

181 - 3

3 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ، امرى ارزشمند و پسنديده

و سل_م على المرسلين

استثمار بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 3

3- استثمار و برده ساختن بندگان خدا ، از مهم ترين انحراف ها و فساد هاى جامعه فرعونى

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه

از اين كه خداوند، قبل از هر پيام ديگر، درخواست آزادى بنى اسرائيل را از زبان موسى(ع) مطرح كرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 19 - 4

4- بهره كشى ظالمانه از بندگان الهى ، برترى جويى و گردنكشى در برابر خداوند است .

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه . .. و أن لاتعلوا على اللّه

بنابراين كه عطف {أن لاتعلوا. ..} بر {أن أدّوا} تفسيرى باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

استعباد بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 3

3- استثمار و برده ساختن بندگان خدا ، از مهم ترين انحراف ها و فساد هاى جامعه فرعونى

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه

از اين كه خداوند، قبل از هر پيام ديگر، درخواست آزادى بنى اسرائيل را از زبان موسى(ع) مطرح كرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

استغفار بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 3

3 - اظهار ايمان و طلب آمرزش از درگاه پرودگار در دنيا ، ويژگى بندگان صادق خدا

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا

اضطراب بندگان

خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 4

4 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، موجب هراسناكى و اضطراب شديد بندگان خالص خدا از سرنوشت اخروى شان

إنّ عذابهاكان غرامًا

درخواست رهايى از عذاب و تعليل آن به اين كه آن عذاب دائمى و گريزناپذير است، برداشت فوق را مى رساند.

اعتدال بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 67 - 1،2

1 _ بندگان خالص خدا در هزينه كردن اموالشان ، نه اسراف مى كنند و نه به خود و خانواده خويش تنگ مى گيرند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا

آنچه از ظاهر آيه شريفه و لغت به دست مى آيد، اين است كه واژه {انفاق} به معناى هزينه كردن و كاستن از اموال است; چه آن كه اين اموال براى زندگى شخصى و خانواده به مصرف برسد و چه به ديگران بخشش شود. گفتنى است {اسراف} (مصدر {يسرفوا}) به معناى زياده روى در مصرف اموال و {قتر} (مصدر {يقتروا}) به معناى سخت گيرى در مصرف است.

2 _ رعايت اعتدال و ميانه روى در معيشت و زندگى اقتصادى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قوامًا

{ذلك} اشاره است به آنچه كه در آغاز آيه شريفه ذكر شد (يعنى، اسراف و اقتار) و {قوام} به معناى عدل و راه ميانه و وسط است.

اغواناپذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 -

40 - 1،2

1- ابليس ، بندگانى را كه خداوند آنان را از هر ناخالصى پالوده است ، از قلمرو اضلال و گمراه كردن خود ، استثنا كرد .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {منهم} حال براى عباد باشد. {مخلص} به صيغه مفعولى، به كسى گفته مى شود كه از هرگونه ناخالصى پاك و پالوده شده باشد.

2- بندگى خداوند و نداشتن هيچ گونه ناخالصى ، شرط رهايى از اغواگرى ابليس

إلاّ عبادك منهم المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 41 - 2

2- توانايى ابليس به اغواى اكثريت مردم و ناتوانى وى بر اغواى بندگان خالص خداوند ، قانون و سنت الهى

إلاّ عبادك منهم المخلصين . قال ه_ذا صرط علىّ مستقيم

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مشاراليه {ه_ذا} امر اغواگرى ابليس نسبت به اكثريت مردم و اغوا ناپذيرى بندگان خالص باشد. كلمه {علىّ} دربردارنده تضمين و عهده دارى است و {مستقيم} چيزى است كه انحراف در آن راه ندارد. بنابراين معناى {ه_ذا صراط علىّ مستقيم} اين خواهد بود: چنين امرى از ناحيه خداوند، حكمى تغييرناپذير است كه اصطلاحاً آن را {سنت} مى نامند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 2

2- شگرد هاى مختلف شيطان در تسلّط بر بندگان واقعى خدا ، بى تأثير است .

و استفزز . .. و أجلب عليهم ... و شاركهم ... و عدهم ... إن عبادى ليس لك عليهم سلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 83 -

1،2،4

1 - بندگان مخلَص ( بندگان خالص شده و برگزيده خدا ) ، از افتادن در دام اغواگرى شيطان مصون و درامان اند .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

بيشتر مفسران بر اين باوراند كه مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

2 - ابليس ، ناتوان از گمراه كردن بندگان مخلَص خدا و معترف به آن

لأغوينهّم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

4 - آگاهى ابليس ، به تكثير نسل آدم و نيز به اغواپذيرى بيشتر آنان و تأثيرناپذيرى بندگان خالص خدا ، از آغاز خلقت انسان

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

اقرار بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 5

5 - بندگان شايسته خدا ، همواره معترف به ايمان و بيمناك از كاستى اعمال خويش

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا و ارحمنا

الگوگيرى از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 13

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

الگوگيرى از فرزندان بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 13

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا

للمتّقين إمامًا

الگوگيرى از همسر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 13

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

امتحان اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 6

6 - { عن مُعاذ بن جبل قال : سألت رسول اللّه ( ص ) ما ه_ذه السرائر التى تبلى بها العباد فى الآخرة ؟ فقال سرائركم هى أعمالكم من الصلاة و الصيام و الزكاة و الوضوء و الغسل من الجنابة و كلّ مفروض لأنّ الأعمال كلّها سرائر خفية ;

از معاذ بن جبل روايت شده كه گفت: از رسول خدا(ص) سؤال كردم: مراد از {سرائر} _ كه بندگان در آخرت با آن امتحان مى شوند _ چيست؟ حضرت فرمود: سرائر شما، همان اعمال شما از نماز، روزه، زكات، وضو، غسل جنابت و تمام فرايض است; زيرا تمام اعمال باطن هايى ناپيدايند}.

انذار بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 2

2 - تنها بندگان مخلص خدا ، پذيراى دعوت رسولان الهى و برحذركننده از اخطار هاى ايشان بودند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين

انقياد بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 69 - 1

1 - ايمان به آيات الهى و تسليم محض بودن در برابر خداوند ، دو ويژگى بارز بندگان خاص خداوند است .

ي_عباد . ..

الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين

اهميت مصونيت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 2

2 - حفظ ديانت بندگان خدا و صيانت آنان از گمراهى ، فلسفه نفرين و درخواست نوح ( ع ) از خداوند ، براى نابودى كامل قوم گمراه گر خود

لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا . إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

ايمان بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 3،5

3 - اظهار ايمان و طلب آمرزش از درگاه پرودگار در دنيا ، ويژگى بندگان صادق خدا

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا

5 - بندگان شايسته خدا ، همواره معترف به ايمان و بيمناك از كاستى اعمال خويش

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا و ارحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 2

2 - تصديق و باور داشتن قيامت و زنده شدن انسان ها ، از ويژگى هاى بهشتيان و بندگان مخلَص خدا در دنيا است .

يقول أءنّك لمن المصدّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 69 - 1

1 - ايمان به آيات الهى و تسليم محض بودن در برابر خداوند ، دو ويژگى بارز بندگان خاص خداوند است .

ي_عباد . .. الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين

بشارت به بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 9

9 - پيامبر ( ص ) ،

مأمور ابلاغ بشارت خداوند به بندگان خالص او است .

فبشّر عباد

كلمه {عباد} به ضمير متكلم اضافه شده است; ولى در كلام حذف گرديده و تقدير آن {عبادى} است.

بصيرت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 3

3 _ حرف شنوى و بصيرت ، از اوصاف بندگان خالص خدا

لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

بندگان خدا در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 1،3،10

1 _ بنا هاى برافراشته و درجات عالى در بهشت ، پاداش بندگان خدا ( عباد الرحمان ) است .

و عباد الرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ {أُول_ئك} اشاره به {عبادالرحمان} است. 2_ {غرفة} به معناى بناى مرتفع و برافراشته است. در آيه شريفه نيز مى تواند هم در معناى لغوى خود به كار رفته باشد و هم مى تواند منزلت و مقام رفيع مقصود باشد.

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى

كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

10 _ بندگان خالص خدا ، در بهشت با درود و سلام روبه رو خواهند شد .

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 1

1 _ بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت گاه نيكوى آن ، پاداش بندگان خالص خدا

و عبادالرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة ... خ_لدين فيها حسنت مستقرًّا و مقامًا

{مستقرّاً} تميز براى ضمير در {حسنت} و به معناى محل استقرار است و {مقام} اسم مكان و به معناى اقامت گاه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون . فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 1،2،4

1 - بندگان مخلَص خدا ، بر تخت هاى بهشتى روياروى هم تكيه خواهند زد .

على سرر متق_بلين

{سرر} (جمع {سرير}) به معناى تخت ها است.

2 - بندگان مخلَص خدا ، بهره مند از بزم خوش و مجلس انس در بوستان هاى بهشتى

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

روياروى هم قرار داشتن بندگان خالص خدا، اشاره به انس و محبت متقابل و بزم خوش آنان دارد.

4 - اُنس و محبت متقابل

و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 1،3،4

1 - گردش ظرف هايى از شراب ناب ، گرداگرد بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس

{كأس} به معناى ظرفى است كه در آن شراب باشد. گفتنى است گاهى اين واژه استعمال مى شود، ولى مقصود از آن خود شراب است; نه ظرفى كه در آن شراب باشد.

3 - در دسترس بودن شراب و فراوانى و مستمر بودن آن ، براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

تعبير دور دادن شراب بر سر بهشتيان، بيانگر در دسترس بودن آن است و آمدن {يطاف} به صورت فعل مضارع، دلالت بر استمرار اين عمل دارد.

4 - شراب ناب ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 3

3 - بندگان مخلَص خدا در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود مشغول مى دارند.

بندگان خدا در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 5

5- در عصر موسى

( ع ) ، انسان هاى ديگرى نيز _ مانند خضر ( ع ) _ به مقام بندگى خاص خداوند ، نائل شده بودند .

فوجدا عبدًا من عبادنا

با آن كه اگر گفته مى شد {بنده اى عالم و . .. را يافتند} معنا، تام بود، ولى عبارت {من عبادنا} نيز در كلام آمده است تا گوياى اين نكته باشد كه تنها، حضرت حضرت خضر(ع) نبود كه با مقام بندگى خداوند نائل شده بود، بلكه جز او نيز افرادى در عصر موسى مى زيستند كه بنده خاص خداوند بودند.

بندگان خدا در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 130 - 11،12

11 - حضور گروهى از انسان هاى برتر در آخرت با عنوان صالحان و شايستگان

و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

12 - بندگان خالص و برگزيده خدا در قيامت به گروه صالحان ملحق خواهند شد .

و لقد اصطفينه فى الدنيا و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

بندگان خدا و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 1

1 _ بندگان خالص خدا به هنگام شنيدن و يادآور شدن آيات الهى ، مانند كران و كوران ، با بى اعتنايى و ناخرسندى از آنها نمى گذرند .

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

فعل {خرّ} در معناى {سقط} به كار مى رود كه به معناى فرود از بالا به پايين است (لسان العرب) و {صمّاً} و {عمياناً} حال براى فاعل {يخرّوا} است. گفتنى است فعل {لم يخرّوا} در معناى كنايى به كار رفته است و

مقصود از آن آن ناخرسندى و امتناع كردن است; زيرا انسان با فرود آوردن سر به طرف پايين، ناخرسندى خود را ابراز مى دارد.

بندگان خدا و استماع قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 1

1 _ بندگان خالص خدا به هنگام شنيدن و يادآور شدن آيات الهى ، مانند كران و كوران ، با بى اعتنايى و ناخرسندى از آنها نمى گذرند .

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

فعل {خرّ} در معناى {سقط} به كار مى رود كه به معناى فرود از بالا به پايين است (لسان العرب) و {صمّاً} و {عمياناً} حال براى فاعل {يخرّوا} است. گفتنى است فعل {لم يخرّوا} در معناى كنايى به كار رفته است و مقصود از آن آن ناخرسندى و امتناع كردن است; زيرا انسان با فرود آوردن سر به طرف پايين، ناخرسندى خود را ابراز مى دارد.

بندگان خدا و زنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 7

7 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به گناه زنا و روابط ناسالم جنس دست نمى آلايند .

و لايزنون

بندگان خدا و قتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 3

3 _ بندگان خالص خدا ، هيچ انسانى را به ناحق نمى كشند .

و لايقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ

بندگان خدا و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 7

7 _ بندگان خالص خدا

، هرگز به گناه زنا و روابط ناسالم جنس دست نمى آلايند .

و لايزنون

پاداش اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 1

1 _ بنا هاى برافراشته و درجات عالى در بهشت ، پاداش بندگان خدا ( عباد الرحمان ) است .

و عباد الرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ {أُول_ئك} اشاره به {عبادالرحمان} است. 2_ {غرفة} به معناى بناى مرتفع و برافراشته است. در آيه شريفه نيز مى تواند هم در معناى لغوى خود به كار رفته باشد و هم مى تواند منزلت و مقام رفيع مقصود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 1

1 _ بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت گاه نيكوى آن ، پاداش بندگان خالص خدا

و عبادالرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة ... خ_لدين فيها حسنت مستقرًّا و مقامًا

{مستقرّاً} تميز براى ضمير در {حسنت} و به معناى محل استقرار است و {مقام} اسم مكان و به معناى اقامت گاه مى باشد.

پاداش بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 40 - 2

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از پاداشى فراتر از مقدار اعمال و رفتار خويش

و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {إلا. ..} استثناى منقطع از ضمير {تجزون} باشد. بر اين اساس، پيام آيه شريفه چنين مى شود: همگان مطابق كردار خود، جزا و پاداش

دارند; جز بندگان خالص خدا كه فراتر و برتر از اعمال خود، پاداش دريافت خواهند داشت.

پذيرايى اخروى از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 3

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

پيروزى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 3

3- وعده و پيام خداوند به همه بندگان حقيقى خود ، مبنى بر حاكميت و پيروزى آنان در جاجاى كره زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به مضمون آيه قبل و مقصود از {بلاغ}، ابلاغ پيام و رساندن مقصود باشد (لسان العرب). گفتنى است كه لحن و آهنگ دو آيه، حاوى وعده و بشارت الهى است.

تأمين نياز بندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 14 - 5

5_ توانايى بر رفع نياز بندگان و اجابت درخواست ها و دعا هاى آنان ، نشانه خدايى است .

له دعوة الحق والذين يدعون من دونه لايستجيبون لهم بشىء

تداوم تسبيح بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 4،6

4

- فرشتگان و بندگان مخلص حق ، در شب و روز همواره تسبيح گوى خداوند هستند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له بالّيل و النهار

تعبير {بالّيل و النهار} كنايه از استمرار و تداوم است.

6 - فرشتگان و بندگان مخلص خدا ، در تسبيح و عبادت او خستگى ناپذيراند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له . .. و هم لايسئمون

{السّامة} (مصدر {لايسئمون}) به معناى خستگى و ملالت از ادامه كار است.

ترس بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 5

5 - بندگان شايسته خدا ، همواره معترف به ايمان و بيمناك از كاستى اعمال خويش

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا و ارحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 4

4 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، موجب هراسناكى و اضطراب شديد بندگان خالص خدا از سرنوشت اخروى شان

إنّ عذابهاكان غرامًا

درخواست رهايى از عذاب و تعليل آن به اين كه آن عذاب دائمى و گريزناپذير است، برداشت فوق را مى رساند.

تضرع بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 4

4 _ جمله { ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غراماً . إنّ ها ساءت مستقرّاً و مقاماً } ، متن دعا و تضرع بندگان خالص خدا به درگاه الهى

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . ..إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {إنّ عذابها تا مستقراًو مقاماً} نيز مانند جمله {ربّنا اصرف عنّا

عذاب جهنّم} جزء دعا و تضرع عبادالرحمان باشد.

تقرب بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 2

2- بندگان راستين و مؤمن برخوردار از لطف و عنايت ويژه خداوند و داراى مقام و منزلتى خاص در پيشگاه او

قل لعبادى

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه در {عبادى} تشريفيه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 29 - 1

1 - خداوند ، با دعوت از صاحبان دل آرام و خشنود ، آنان را به جمع بندگان خاص خود بار مى دهد .

فادخلى فى عب_دى

تقواى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 14

14 _ رسيدن به اوج مرتبه تقواپيشگى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

درخواست الگو و مقتداى تقواپيشگان شدن از سوى عباد الرحمان _ كه خود از ايمان و تقواى بالايى برخوردارند _ حاكى از آن است كه آنان خواستار بالاترين مرتبه تقواپيشگى اند، تا براى الگو و مقتدا شدن ديگر تقواپيشگان، شايسته باشند.

تكريم بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 42 - 2

2 - بندگان مخلص خدا ، مورد اكرام و گرامى داشت الهى اند .

و هم مكرمون

تواضع بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 1،14

1 _ بندگان خالص خدا ، مظهر تواضع و فروتنى و به دور از تكبر و خود بزرگ بينى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على

الأرض هونًا

برداشت ياد شده با توجه به چند نكته است: 1_ {عباد} (جمع {عبد}) به معناى بندگان است و اوصافى كه خداوند براى آنان در ضمن چند آيه بيان مى فرمايد، حاكى است كه آنان از بندگان خالص او هستند. 2_ {هون} به دو معنا آمده است: الف) سكينه و وقار (قاموس المحيط); كه در در اين صورت اين واژه در آيه شريفه يا در همان معناى لغوى استعمال شده است و يا در معناى كنايى آن; يعنى، تواضع و فروتنى. برداشت فوق مبتنى بر همين معناى كنايى است. ب) رفق و لين (مدارا و نرمى)، در مقابل خشونت و درشتى (نهايه ابن اثير). 3_ {هوناً} مصدر و صفت براى {مشى} بوده و آمدن مصدر به جاى صفت، بيانگر مبالغه است.

14 _ { فى مجمع البيان فى قوله تعالى : { الذين يمشون على الأرض هوناً } . . . و قال أبوعبداللّه ( ع ) هو الرجال يمشى بسجيته التى جبل عليها لايتكلف و لايتبختر ;

در مجمع البيان درباره قول خداى تعالى {الذين يمشون على الأرض هوناً}. .. آمده است كه امام صادق(ع) فرمود: آن كسى است كه بر خلق و خوى فطرى خود _ كه خدا او را به آن گونه آفريده است _ بدون تكلف و تكبر راه ميرود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 6

6 _ بندگان خالص خدا ، مردمى فروتن و خود كم بين در برابر خدا

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه بندگان خالص خدا، با آن كه مردمى

شب زنده دار و عابداند، اما باز از عذاب دوزخ در هراس و اضطراب اند.

توكل بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 3 - 11

11 - در دست خدا بودن مقررات امور عالم ، مقتضى توكل بندگان به او است .

من يتوكّل على اللّه فهو فحسبه . .. قد جعل اللّه لكلّ شىء قدرًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه جمله {قد جعل اللّه. ..} در مقام بيان براى وجوب توكل بر خداوند (من يتوكّل على اللّه فهو حسبه) است.

تهجد بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 1،2

1 _ بندگان خالص خدا ، مردمى شب زنده دار

و الذين يبيتون لربّهم

{بيتوتة} (مصدر {يبيتون}) به معناى شب زنده دارى است; چه اين بيدارى در تمام شب باشد و چه در بخشى از آن.

2 _ نماز ، برنامه بندگان خالص خدا در وقت شب زنده دارى

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

از ديدگاه مفسران، مقصود از {سجده} و {قيام} در آيه شريفه، نماز است.

حسرت اخروى بندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 17

17 - { فى الخبر النبوىّ ( ص ) أنّه يُفتَح للعبد يوم القيامة على كلّ يوم من أيّام عمره أربعة و عشرون خزانةً . . . يُفتَح له خزانةٌ . . . فيراها فارغةً ليس فيها ما يسرّه و لا ما يسؤوه و هى الساعة التى نام فيها أو اشتغل فيها بشىء من مباحات الدنيا فيناله من الغبن و الأسف على

فواتها . . . ما لايُوصَف و من ه_ذا قوله تعالى : { ذلك يوم التغابن } ;

در روايتى از پيامبر(ص) آمده كه براى بنده در قيامت، براى هر روز از ايام عمرش 24 خزانه باز مى شود . .. خزانه اى براى او بازمى گردد كه آن را خالى مى بيند و چيزى كه او را خوشحال يا ناراحت كند در آن نيست. اين همان ساعتى است كه در آن خوابيده و يا مشغول كارهاى مباح دنيا بوده است. پس غبن و تأسف بر از دست دادن آن ساعت، به او دست مى دهد ... به اندازه اى كه قابل توصيف نيست و در همين باره است سخن خداى تعالى: و ذلك يوم التغابن}.

حق شنوى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 3

3 _ حرف شنوى و بصيرت ، از اوصاف بندگان خالص خدا

لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

حكومت جهانى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 11

11- حكومت واحد جهانى به دست بندگان صالح خدا ، فرجام نهايى زندگى بشر در زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

حمايت از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 10

10- ربوبيت خداوند ، مقتضى حمايت از بندگان خويش

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن و كفى بربّك وكيلاً

خداشناسى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 160 - 1

1 - تنها بندگان مخلَص خدا

، عارف به حق خدا و توصيف كننده شايسته او هستند .

سبح_ن اللّه عمّا يصفون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

{إلاّ} استثناى منقطع و به معناى {ل_كن} است. مستثنى منه نيز در برداشت بالا، ضمير فاعلى {يصفون} دانسته شده است. گفتنى است مقصود و معناى {مخلصين} اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

خستگى ناپذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 6

6 - فرشتگان و بندگان مخلص خدا ، در تسبيح و عبادت او خستگى ناپذيراند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له . .. و هم لايسئمون

{السّامة} (مصدر {لايسئمون}) به معناى خستگى و ملالت از ادامه كار است.

خشيت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 13

13- لزوم بيم و هراس بندگان از خداوند ، هر چند داراى مرتبه اى والا باشند .

بل عباد مكرمون . .. و هم من خشيته مشفقون

خواسته هاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 10

10 _ بندگان خالص خداوند ، به هنگام رو به رو شدن با گفتار جاهلانه و بدور از ادب و منطق جاهلان ، از آنان خواستار سلامت و امنيت و همزيستى مسالمت آميز مى شوند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه {سلاماً} مفعولٌ به براى فعل مقدر باشد; يعنى، {نتسلم منكم تسليماً}. در اين صورت {سلام} به

جاى {تسليم} نشسته است.

خوشرفتارى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 3

3 _ بندگان خالص خدا ، مظهر مدارا و نرمى و منزه از روح خشونت و درشتى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

خيرخواهى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 21

21 _ دعا براى صلاح و نيك شدن همسر و فرزندان و خيرخواهى براى ايشان ، از اوصاف بندگان خالص خدا و امرى پسنديده و مورد تشويق خداوند

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إم

دعاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 1

1 _ بندگان خالص خدا ، پيوسته از پروردگارشان خواستار رهايى از عذاب دوزخ اند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم

فعل مضارع {يقولون} مفيد استمرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 4

4 _ جمله { ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غراماً . إنّ ها ساءت مستقرّاً و مقاماً } ، متن دعا و تضرع بندگان خالص خدا به درگاه الهى

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . ..إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {إنّ عذابها تا مستقراًو مقاماً} نيز مانند جمله {ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم} جزء دعا و تضرع عبادالرحمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 1،4،13،16،21،22

1 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار همسر و فرزندان شايسته اى اند كه رفتار و سير و سلوك آنان ، مايه چشم روشنى و سرفرازى آنان در زندگى باشد .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّيّ_تنا قرّة أعين

درباره {من} در {من أزواجنا. ..} دو احتمال وجود دارد: 1_ {من} ابتدائيه باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {به ما از ناحيه همسران و فرزندانمان، آن ده كه مايه روشنى چشمانمان باشد}. 2_ {من} بيانيه باشد. براساس اين احتمال، معناى آيه چنين مى شود: {به ما روشنى چشمان _ كه عبارت از همسر و فرزندان اند ببخش. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

4 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار سرور و روشنى چشمان در پرتو اعطاى همسر و فرزند به آنان هستند .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

16 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار در دست داشتن اداره جامعه متقين و مردم تقوا پيشه اند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه مقصود از {امام} امامت و پيشوايى سياسى و اجتماعى باشد.

21 _ دعا براى صلاح و نيك شدن همسر و فرزندان و خيرخواهى براى ايشان ، از اوصاف بندگان خالص خدا و امرى پسنديده و مورد تشويق خداوند

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا

و ذرّي_ّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إم

22 _ جمله { و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزواجنا و ذرّيّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إماماً } متن دعاى هميشگى بندگان خالص خدا

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إم

آمدن آيه شريفه در قالب جمله اسميه و نيز فعل مضارع {يقولون} حاكى از استمرار و هميشگى بودن آن دعا است.

دعوت از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 13

13- خداوند ، فراخوان مؤمنان و بندگان خالص خويش به انفاق اموال خود ، قبل از فرا رسيدن مرگ

قل لعبادى الذين ءامنوا . .. و ينفقوا ... من قبل أن يأتى يوم لابيع فيه و لاخل_ل

ذكر خدا از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 5

5 - بعثت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله ، نمونه اى از توجه و ياد خدا از بندگان خويش *

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... فاذكرونى أذكركم

برداشت فوق احتمال ديگرى است كه مى توان از تفريع جمله {فاذكرونى . ..} بر بعثت پيامبر و تغيير قبله، استفاده كرد; يعنى: فاذكرونى أذكركم كما ذكرتكم بارسال الرسول و تحويل القبلة.

راه رفتن بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 2،14

2 _ مشى و راه رفتن بندگان خالص خدا ، در كمال وقار و آرامى ، و به دور از سرعت

و شتابزدگى است .

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

14 _ { فى مجمع البيان فى قوله تعالى : { الذين يمشون على الأرض هوناً } . . . و قال أبوعبداللّه ( ع ) هو الرجال يمشى بسجيته التى جبل عليها لايتكلف و لايتبختر ;

در مجمع البيان درباره قول خداى تعالى {الذين يمشون على الأرض هوناً}. .. آمده است كه امام صادق(ع) فرمود: آن كسى است كه بر خلق و خوى فطرى خود _ كه خدا او را به آن گونه آفريده است _ بدون تكلف و تكبر راه ميرود.

رحمت بر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 6

6 _ بندگان خالص خدا ، مشمول رحمت ويژه خدا هستند .

و عباد الرحم_ن

آمدن صفت {رحمن} به جاى ديگر اوصاف خداوند و اضافه شدن {عباد} به آن، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

روزى ممتاز بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 41 - 1

1 - بندگان مخلص خدا ، بهره مند از رزق و روزى ويژه و ممتاز الهى

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أول_ئك لهم رزق معلوم

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {رزق معلوم}، روزى مخصوص و تعيين شده براى بندگان خالص است; مانند آيه {و ما منّا إلاّ له مقام معلوم}، (همين سوره، آيه 164).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 42 - 1

1 - انواع ميوه ها ، رزق و روزى مخصوص و ممتاز بندگان مخلَص خدا در بهشت

أُول_ئك لهم رزق معلوم

. فوكه

{فواكه} (جمع {فاكهة}) بدل كل از {رزق معلوم} و يا خبر براى مبتداى محذوف است و تقدير آن {ذلك الرزق فواكه} مى باشد.

روش برخورد با بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 10

10 _ بندگان خالص خدا ، در بهشت با درود و سلام روبه رو خواهند شد .

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

روش برخورد بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 9،10،11

9 _ بندگان خالص خدا ، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل ، با گفتار شايسته و عالمانه و به دور از بيهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گويند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {سلاماً} صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; يعنى، {قالوا قولاً سلاماً} در اين صورت معناى {سلاماً} _ به قرينه جمله قبل كه سخن از گفتار جاهلانه و ناشايست افراد جاهل است _ سخن عالمانه و شايسته و دور از بيهودگى و بى ادبى مى باشد.

10 _ بندگان خالص خداوند ، به هنگام رو به رو شدن با گفتار جاهلانه و بدور از ادب و منطق جاهلان ، از آنان خواستار سلامت و امنيت و همزيستى مسالمت آميز مى شوند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه {سلاماً} مفعولٌ به براى فعل مقدر باشد; يعنى، {نتسلم منكم تسليماً}. در اين صورت {سلام} به جاى {تسليم} نشسته است.

11 _ برخورد

كريمانه و بزرگوارانه بندگان خالص خدا در برابر گفتار جاهلانه افراد نادان ، برخاسته از روح فروتنى و نرم خويى آنان است .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

عطف جمله {و إذا خاطبهم الجهلون. ..} بر جمله قبل بدون تكرار شدن اسم موصول (الذين)، نشانگر وجود وحدت و ارتباط نزديك ميان اين دو صفت است. از سوى ديگر تقدم بيان صفت تواضع بر صفت برخورد كريمانه با افراد جاهل، حاكى از آن است كه اين صفت، سبب چنين برخورد پسنديده اى است.

روش زندگى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 67 - 1،2

1 _ بندگان خالص خدا در هزينه كردن اموالشان ، نه اسراف مى كنند و نه به خود و خانواده خويش تنگ مى گيرند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا

آنچه از ظاهر آيه شريفه و لغت به دست مى آيد، اين است كه واژه {انفاق} به معناى هزينه كردن و كاستن از اموال است; چه آن كه اين اموال براى زندگى شخصى و خانواده به مصرف برسد و چه به ديگران بخشش شود. گفتنى است {اسراف} (مصدر {يسرفوا}) به معناى زياده روى در مصرف اموال و {قتر} (مصدر {يقتروا}) به معناى سخت گيرى در مصرف است.

2 _ رعايت اعتدال و ميانه روى در معيشت و زندگى اقتصادى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قوامًا

{ذلك} اشاره است به آنچه كه در آغاز آيه شريفه ذكر شد (يعنى، اسراف و اقتار) و {قوام} به معناى عدل

و راه ميانه و وسط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 9

9 _ زندگى بر مبناى هدفى معقول و مفيد ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين لايشهدون الزور و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

اجتناب كردن بندگان خالص خدا از مجالس باطل (لايشهدون الزور) و نيز پرهيز از لغو و بيهودگى، حاكى است كه از آن است كه آنان در زندگى، داراى هدفى معقول و مفيداند.

زمينه بصيرت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 8 - 1

1_ مظاهر وجود و عظمت آفريدگار در آسمان و زمين ، مايه بصيرت و تذكّر بندگان روى آورده به خداوند

أفلم ينظروا إلى السماء . .. و الأرض مددن_ها ... تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب

{منيب}، به معناى بازگشت كننده و روى آورنده به خدا است.

زمينه تذكر به بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 8 - 1

1_ مظاهر وجود و عظمت آفريدگار در آسمان و زمين ، مايه بصيرت و تذكّر بندگان روى آورده به خداوند

أفلم ينظروا إلى السماء . .. و الأرض مددن_ها ... تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب

{منيب}، به معناى بازگشت كننده و روى آورنده به خدا است.

زمينه گمراهى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 1،3

1 - تلاش مستمر قوم كافر و گمراه گر نوح ، براى گمراه كردن مؤمنان و بندگان خدا

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

3 - تداوم حيات قوم كافر

و گمراه گر نوح ، موجب گمراهى بندگان خدا و مؤمنان مى شد .

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

سرزنش بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 3

3 - سرزنش شدن بندگان خالص خدا و باورداران به قيامت ، از سوى منكران آن

يقول أءنّك لمن المصدّقين

در برداشت ياد شده، استفهام {أءنّك} استفهام توبيخى دانسته شده است.

سعادت طلبى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 1

1 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار همسر و فرزندان شايسته اى اند كه رفتار و سير و سلوك آنان ، مايه چشم روشنى و سرفرازى آنان در زندگى باشد .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّيّ_تنا قرّة أعين

درباره {من} در {من أزواجنا. ..} دو احتمال وجود دارد: 1_ {من} ابتدائيه باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {به ما از ناحيه همسران و فرزندانمان، آن ده كه مايه روشنى چشمانمان باشد}. 2_ {من} بيانيه باشد. براساس اين احتمال، معناى آيه چنين مى شود: {به ما روشنى چشمان _ كه عبارت از همسر و فرزندان اند ببخش. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

سلام بر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 79 - 5

5 - سلام و تحيت بر بندگان خدا چون پيامبران ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على نوح فى الع_لمين

سلام بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75

- 10

10 _ بندگان خالص خدا ، در بهشت با درود و سلام روبه رو خواهند شد .

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

شرح صدر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 9،10

9 _ بندگان خالص خدا ، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل ، با گفتار شايسته و عالمانه و به دور از بيهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گويند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {سلاماً} صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; يعنى، {قالوا قولاً سلاماً} در اين صورت معناى {سلاماً} _ به قرينه جمله قبل كه سخن از گفتار جاهلانه و ناشايست افراد جاهل است _ سخن عالمانه و شايسته و دور از بيهودگى و بى ادبى مى باشد.

10 _ بندگان خالص خداوند ، به هنگام رو به رو شدن با گفتار جاهلانه و بدور از ادب و منطق جاهلان ، از آنان خواستار سلامت و امنيت و همزيستى مسالمت آميز مى شوند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه {سلاماً} مفعولٌ به براى فعل مقدر باشد; يعنى، {نتسلم منكم تسليماً}. در اين صورت {سلام} به جاى {تسليم} نشسته است.

شكرگزارى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 4

4 _ بندگان خالص خداى رحمان ، مردمى پندپذير و سپاس گزار در برابر نعمت هاى الهى

لمن أراد أن يذكّر أو أراد شكورًا . و عباد الرحم_ن

الذين يمشون على الأرض هونًا

برداشت فوق بر اين اساس است كه آيه شريفه مرتبط با آيه قبل و درصدد بيان اوصاف كسانى باشد كه در جمله {لمن أراد أن يذكر أو أراد شكوراً} از آنان ياد شده است.

صفات بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 1،2،3

1 _ بندگان خالص خدا ، مظهر تواضع و فروتنى و به دور از تكبر و خود بزرگ بينى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

برداشت ياد شده با توجه به چند نكته است: 1_ {عباد} (جمع {عبد}) به معناى بندگان است و اوصافى كه خداوند براى آنان در ضمن چند آيه بيان مى فرمايد، حاكى است كه آنان از بندگان خالص او هستند. 2_ {هون} به دو معنا آمده است: الف) سكينه و وقار (قاموس المحيط); كه در در اين صورت اين واژه در آيه شريفه يا در همان معناى لغوى استعمال شده است و يا در معناى كنايى آن; يعنى، تواضع و فروتنى. برداشت فوق مبتنى بر همين معناى كنايى است. ب) رفق و لين (مدارا و نرمى)، در مقابل خشونت و درشتى (نهايه ابن اثير). 3_ {هوناً} مصدر و صفت براى {مشى} بوده و آمدن مصدر به جاى صفت، بيانگر مبالغه است.

2 _ مشى و راه رفتن بندگان خالص خدا ، در كمال وقار و آرامى ، و به دور از سرعت و شتابزدگى است .

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

3 _ بندگان خالص خدا ، مظهر مدارا و نرمى و منزه از روح خشونت و درشتى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض

هونًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 1

1 _ بندگان خالص خدا ، مردمى شب زنده دار

و الذين يبيتون لربّهم

{بيتوتة} (مصدر {يبيتون}) به معناى شب زنده دارى است; چه اين بيدارى در تمام شب باشد و چه در بخشى از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 6،8

6 _ بندگان خالص خدا ، مردمى فروتن و خود كم بين در برابر خدا

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه بندگان خالص خدا، با آن كه مردمى شب زنده دار و عابداند، اما باز از عذاب دوزخ در هراس و اضطراب اند.

8 _ بندگان خالص خدا ، بسيار نگران و هراسناك از لغزش خويش و نافرمانى خدا

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه عذاب دوزخ براى كيفر دادن مجرمان است. بنابراين ترس عبادالرحمان از عذاب دوزخ، حاكى از آن است كه آنان از جرم و خطايى كه مرتكب شده اند _ هر چند ارتكاب جرم از ايشان بسيار كم اتفاق مى افتد _ بسيار نگران و مضطرب اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 67 - 1،2

1 _ بندگان خالص خدا در هزينه كردن اموالشان ، نه اسراف مى كنند و نه به خود و خانواده خويش تنگ مى گيرند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا

آنچه از ظاهر آيه شريفه و لغت

به دست مى آيد، اين است كه واژه {انفاق} به معناى هزينه كردن و كاستن از اموال است; چه آن كه اين اموال براى زندگى شخصى و خانواده به مصرف برسد و چه به ديگران بخشش شود. گفتنى است {اسراف} (مصدر {يسرفوا}) به معناى زياده روى در مصرف اموال و {قتر} (مصدر {يقتروا}) به معناى سخت گيرى در مصرف است.

2 _ رعايت اعتدال و ميانه روى در معيشت و زندگى اقتصادى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قوامًا

{ذلك} اشاره است به آنچه كه در آغاز آيه شريفه ذكر شد (يعنى، اسراف و اقتار) و {قوام} به معناى عدل و راه ميانه و وسط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 3،7

3 _ بندگان خالص خدا ، هيچ انسانى را به ناحق نمى كشند .

و لايقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ

7 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به گناه زنا و روابط ناسالم جنس دست نمى آلايند .

و لايزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 1،3،5،7،9

1 _ بندگان خالص خدا ، در مجالسى كه به باطل و دروغ پرداز مى گذرد ، هرگز حضور نمى يابند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين لايشهدون الزور

فعل {شهد} گاهى در معناى {حضر} (حضور يافت) استعمال مى شود و گاهى در معناى {أخبر عن الشىء و شهده} (خبر داد از چيزى و گواهى به آن داد) به كار مى رود. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى

نخست است. {زور} نيز به معناى دروغ و باطل است.

3 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به باطل و دروغ ، شهادت و گواهى نمى دهند .

و الذين لايشهدون الزور

5 _ بندگان خالص خدا ، به وقت روبه رو شدن با رفتار و گفتار لغو و بيهوده ، با بزرگوارى و متانت از آن مى گذرند .

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

7 _ بندگان خالص خدا ، مردمى بزرگوار و متين

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

9 _ زندگى بر مبناى هدفى معقول و مفيد ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين لايشهدون الزور و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

اجتناب كردن بندگان خالص خدا از مجالس باطل (لايشهدون الزور) و نيز پرهيز از لغو و بيهودگى، حاكى است كه از آن است كه آنان در زندگى، داراى هدفى معقول و مفيداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 1،2،3

1 _ بندگان خالص خدا به هنگام شنيدن و يادآور شدن آيات الهى ، مانند كران و كوران ، با بى اعتنايى و ناخرسندى از آنها نمى گذرند .

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

فعل {خرّ} در معناى {سقط} به كار مى رود كه به معناى فرود از بالا به پايين است (لسان العرب) و {صمّاً} و {عمياناً} حال براى فاعل {يخرّوا} است. گفتنى است فعل {لم يخرّوا} در معناى كنايى به كار رفته است و مقصود از آن آن ناخرسندى و امتناع كردن است; زيرا انسان با فرود آوردن سر به طرف پايين، ناخرسندى خود را ابراز مى دارد.

2 _ پندپذيرى و درس

آموزى از آيات الهى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

3 _ حرف شنوى و بصيرت ، از اوصاف بندگان خالص خدا

لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 1،4،13،14،16

1 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار همسر و فرزندان شايسته اى اند كه رفتار و سير و سلوك آنان ، مايه چشم روشنى و سرفرازى آنان در زندگى باشد .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّيّ_تنا قرّة أعين

درباره {من} در {من أزواجنا. ..} دو احتمال وجود دارد: 1_ {من} ابتدائيه باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {به ما از ناحيه همسران و فرزندانمان، آن ده كه مايه روشنى چشمانمان باشد}. 2_ {من} بيانيه باشد. براساس اين احتمال، معناى آيه چنين مى شود: {به ما روشنى چشمان _ كه عبارت از همسر و فرزندان اند ببخش. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

4 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار سرور و روشنى چشمان در پرتو اعطاى همسر و فرزند به آنان هستند .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

14 _ رسيدن به اوج مرتبه تقواپيشگى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

درخواست الگو و مقتداى تقواپيشگان شدن از سوى عباد الرحمان _ كه خود از ايمان و تقواى

بالايى برخوردارند _ حاكى از آن است كه آنان خواستار بالاترين مرتبه تقواپيشگى اند، تا براى الگو و مقتدا شدن ديگر تقواپيشگان، شايسته باشند.

16 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار در دست داشتن اداره جامعه متقين و مردم تقوا پيشه اند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه مقصود از {امام} امامت و پيشوايى سياسى و اجتماعى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 1،4

1 - پرهيز از عبادت و اطاعت طاغوت ها و سردمداران كفر و شرك ، از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خدا

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

{طاغوت} در اصل به هر متجاوز و رئيس گمراه گر گفته مى شود. اين كلمه در قرآن، هم به اين معنا آمده و هم در بت و صنم به كار رفته است. چنانچه اين واژه در آيه شريفه در معناى نخست به كار رفته باشد، مقصود از عبادت (أن يعبدوها) اطاعت خواهد بود. گفتنى است آيه شريفه درصدد توصيف مؤمنان و بندگان خالص خداوند است (كه از آيات بعد نيز قابل استفاده است).

4 - توبه و بازگشت به خدا ، از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خداوند است .

و أنابوا إلى اللّه

{إنابة} (مصدر {أنابوا}) به معناى رجوع است و {أنابوا إلى اللّه}; يعنى، بازگشت به خدا با توبه و اخلاص (مفردات راغب).

صفوف بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 165 - 4

4 - به صف ايستادن در راه خدا ، از ويژگى هاى بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين

. .. و إنّا لنحن الصافّون

عبرت پذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 4

4 _ بندگان خالص خداى رحمان ، مردمى پندپذير و سپاس گزار در برابر نعمت هاى الهى

لمن أراد أن يذكّر أو أراد شكورًا . و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

برداشت فوق بر اين اساس است كه آيه شريفه مرتبط با آيه قبل و درصدد بيان اوصاف كسانى باشد كه در جمله {لمن أراد أن يذكر أو أراد شكوراً} از آنان ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 2

2 _ پندپذيرى و درس آموزى از آيات الهى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

عقيده بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 1،2

1 _ بندگان خالص خدا ، به جز { اللّه } ، چيزى را به خدايى نمى خوانند و معبودى را جز او نمى پرستند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا ءاخر

{إل_ه} به معناى معبود است.

2 _ اعتقاد به توحيد و يگانه پرستى و دورى از شرك و چندگانه پرستى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا ءاخر

علم بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 7

7 - اذعان داوود و سليمان ( ع ) به وجود كسانى عالم تر و برتر از

ايشان در ميان بندگان مؤمن خدا

و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا على كثير من عباده المؤمنين

علم به اطاعت بندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 8

8- خداوند ، به عبادت و اطاعت بندگان آگاه است و هرگزآن را فراموش نمى كند .

و ما كان ربّك نسيًّا . .. واصطبر لعب_دته

علم به عبادت بندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 8

8- خداوند ، به عبادت و اطاعت بندگان آگاه است و هرگزآن را فراموش نمى كند .

و ما كان ربّك نسيًّا . .. واصطبر لعب_دته

عوامل ترس بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 2

2 _ بد و ناگوار بودن جهنم براى انسان ، موجب هراسناكى و دست به دعا برداشتن بندگان خالص خدا به درگاه الهى براى رهايى از آن

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . .. إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّها ساءت. ..} تعليل براى جمله {و الذين يقولون ربّنا اصرف...} است; يعنى، چون جهنم جايگاه بدى است، بندگان خدا براى نجات خود از آن، دست به دعا برمى دارند.

عوامل تضرع بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 3

3 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، سبب دست به دعا برداشتن و تضرع بندگان خالص خدا براى رهايى از آن عذاب

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان

غرمًا

جمله {إنّ عذابها. ..} در مقام تعليل براى جمله قبل است; يعنى، به اين سبب بندگان خدا از پروردگار خواستار رهايى از عذاب دوزخ اند كه چون آن عذاب دائمى و گريزناپذير است.

عوامل دعاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 2

2 _ بد و ناگوار بودن جهنم براى انسان ، موجب هراسناكى و دست به دعا برداشتن بندگان خالص خدا به درگاه الهى براى رهايى از آن

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . .. إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّها ساءت. ..} تعليل براى جمله {و الذين يقولون ربّنا اصرف...} است; يعنى، چون جهنم جايگاه بدى است، بندگان خدا براى نجات خود از آن، دست به دعا برمى دارند.

عوامل ذكر خدا از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 2،11

2 - به ياد خدا بودن ، مايه جلب رضايت و توجه خاص خداوند است .

فاذكرونى أذكركم

فعل {أذكر} در جواب امر قرار گرفته و لذا با حرف شرطى مقدر، مجزوم شده است. در نتيجه جمله با تقدير آن چنين مى شود: {فاذكرونى ان تذكرونى أذكركم; به ياد من باشيد، اگر به ياد من باشيد به ياد شما خواهم بود.} ياد كردن خدا از بندگان، به معناى عنايت و توجه خاص به آنهاست.

11 - { و روى ان رسول اللّه ( ص ) خرج على اصحابه فقال : . . . قال سبحانه : فاذكرونى أذكركم ; يعنى ، اذكرونى بالطاعة و العبادة اذكركم

بالنعم و الاحسان و الرحمة و الرضوان ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند كه فرموده {فاذكرونى أذكركم} روايت شده كه يعنى، مرا با اطاعت و عبادت خود ياد كنيد تا شما را با نعمتها و احسان و رحمت و رضوان خود ياد نمايم}.

فضايل بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 2

2 _ نماز ، برنامه بندگان خالص خدا در وقت شب زنده دارى

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

از ديدگاه مفسران، مقصود از {سجده} و {قيام} در آيه شريفه، نماز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 8

8 - مغرور نشدن مردان الهى به علم و كمالات خود و احتمال وجود كسانى برتراز ايشان در ميان بندگان مؤمن خدا

و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا على كثير من عباده المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 9 - 12

12 - بندگانى كه همواره در صدد بازگشت به خدايند ، از آيات الهى بهره مى برند .

إنّ فى ذلك لأية لكلّ عبد منيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 40 - 1،2

1 - بندگان مخلَص خدا ( بندگان خالص و برگزيده خدا ) ، از عذاب دردناك الهى به دوراند .

إنّكم لذائقوا العذاب الأليم . .. إلاّ عباد اللّه المخلصين

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم الله لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و

مطيع فرمان خويش ساخته است}. گفتنى است در برداشت ياد شده {إلا...} استثناى منقطع، از ضمير {لذائقوا} گرفته شده است.

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از پاداشى فراتر از مقدار اعمال و رفتار خويش

و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {إلا. ..} استثناى منقطع از ضمير {تجزون} باشد. بر اين اساس، پيام آيه شريفه چنين مى شود: همگان مطابق كردار خود، جزا و پاداش دارند; جز بندگان خالص خدا كه فراتر و برتر از اعمال خود، پاداش دريافت خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 41 - 1

1 - بندگان مخلص خدا ، بهره مند از رزق و روزى ويژه و ممتاز الهى

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أول_ئك لهم رزق معلوم

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {رزق معلوم}، روزى مخصوص و تعيين شده براى بندگان خالص است; مانند آيه {و ما منّا إلاّ له مقام معلوم}، (همين سوره، آيه 164).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 42 - 1،2

1 - انواع ميوه ها ، رزق و روزى مخصوص و ممتاز بندگان مخلَص خدا در بهشت

أُول_ئك لهم رزق معلوم . فوكه

{فواكه} (جمع {فاكهة}) بدل كل از {رزق معلوم} و يا خبر براى مبتداى محذوف است و تقدير آن {ذلك الرزق فواكه} مى باشد.

2 - بندگان مخلص خدا ، مورد اكرام و گرامى داشت الهى اند .

و هم مكرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1

- بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون . فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 3

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 76 - 7

7 - دعاى بندگان خالص خدا ، مورد استجابت الهى است .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . و لقد نادينا نوح فلنعم المجيبون . و نجّين_ه و أهله من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 160 - 1،2

1 - تنها بندگان مخلَص خدا ، عارف به حق خدا و توصيف كننده شايسته او هستند .

سبح_ن اللّه عمّا يصفون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

{إلاّ} استثناى منقطع و به معناى {ل_كن} است. مستثنى منه نيز در برداشت بالا، ضمير فاعلى {يصفون} دانسته شده است. گفتنى است مقصود و معناى {مخلصين} اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

2 - تمامى انسان ها ، به جز بندگان مخلَص خدا ، از توصيف شايسته او ناتوان هستند .

سبح_ن اللّه عمّا

يصفون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

فلسفه دعاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 3

3 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، سبب دست به دعا برداشتن و تضرع بندگان خالص خدا براى رهايى از آن عذاب

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرمًا

جمله {إنّ عذابها. ..} در مقام تعليل براى جمله قبل است; يعنى، به اين سبب بندگان خدا از پروردگار خواستار رهايى از عذاب دوزخ اند كه چون آن عذاب دائمى و گريزناپذير است.

كرامت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 5،7

5 _ بندگان خالص خدا ، به وقت روبه رو شدن با رفتار و گفتار لغو و بيهوده ، با بزرگوارى و متانت از آن مى گذرند .

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

7 _ بندگان خالص خدا ، مردمى بزرگوار و متين

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

كمى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 40 - 5

5- بندگان خالص خداوند ، در اقليتند .

إلاّ عبادك منهم المخلصين

از آن جايى كه مستثنى بنابر قاعده كمتر از مستثنى منه است و گرنه استثنا مستهجن خواهد بود، نكته ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 83 - 5

5 - بندگان خالص و برگزيده خداوند ، در اقليت قرار دارند .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه غالباً

مستثنى از مستثنى منه كمتر است و چون {مخلَصين} از مجموعه انسان ها استثنا شده است، به دست مى آيد كه اين بندگان مخلَص خدا، همواره در اقليت قرار دارند.

گواهى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 3

3 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به باطل و دروغ ، شهادت و گواهى نمى دهند .

و الذين لايشهدون الزور

محبت اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 4

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

مخالفان بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 3

3 - مشركان ، در صف مخالف بندگان مخلَص خدا

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

مصونيت اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 128 - 1

1 - از ميان قوم الياس ، تنها بندگان مخلَص خدا ( بندگان خالص و برگزيده خدا ) ، از احضار و كيفر الهى در روز رستاخيز درامان خواهند بود .

فإنّهم لمحضرون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

طبق نظر مفسران، مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان

را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 160 - 3

3 - تنها بندگان مخلَص خدا ، معاف و آزاد از احضار شدن براى كيفر و مجازات

إنّهم لمحضرون . .. إلاّ عباد اللّه المخلصين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {إلاّ عباد اللّه. ..} استثنا از ضمير مفعولىِ {لمحضرون} باشد.

مصونيت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 42 - 2

2- ابليس ، هيچ گونه سلطه اى بر بندگان خداوند ندارد و نمى تواند آنان را به اجبار به گمراهى بكشاند .

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

{سلطان} دست يافتن به چيزى از طريق قهر و اجبار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 1

1- بندگان مقرب خدا ، مصون از سلطه شيطان هستند .

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 5

5 - بندگان مخلص خدا ، در امان از عذاب الهى

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين . إلاّ عباد اللّه المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 83 - 1

1 - بندگان مخلَص ( بندگان خالص شده و برگزيده خدا ) ، از افتادن در دام اغواگرى شيطان مصون و درامان اند .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

بيشتر مفسران بر اين باوراند كه مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين

أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

مقامات اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 10

10 _ بندگان خالص خدا ، در بهشت با درود و سلام روبه رو خواهند شد .

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 1

1 _ بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت گاه نيكوى آن ، پاداش بندگان خالص خدا

و عبادالرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة ... خ_لدين فيها حسنت مستقرًّا و مقامًا

{مستقرّاً} تميز براى ضمير در {حسنت} و به معناى محل استقرار است و {مقام} اسم مكان و به معناى اقامت گاه مى باشد.

مقامات بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 9

9 _ بندگان خالص خدا ( عبادالرحمان ) داراى منزلت و مقامى بس رفيع در پيشگاه خداوند

و عباد الرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة بما صبروا

{أُول_ئك} براى اشاره به بعيد به كار مى رود و در آيه شريفه براى بيان رفعت معنوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 21

21 - مقام بندگان صالح ، بالاترين جايگاه كمالى انسان

أن أشكر نعمتك . .. و أن أعمل ص_لحًا... و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه سليمان(ع) مقام {عباد صالح} را به عنوان آخرين و عالى ترين

آرزوى خود مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 41 - 2

2 - بندگان مخلص خدا ، برخوردار از مقام و منزلتى بلند در پيشگاه خداوند

أول_ئك لهم رزق معلوم

اشاره كردن به بندگان خالص خدا با اسم اشاره بعيد (اولئك) _ با آن كه در آيه پيش از آنان سخن گفته شد _ گوياى علو مرتبه و منزلت والاى آنان در پيشگاه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 164 - 4

4 - هر يك از بندگان مخلَص خدا ، داراى مقام و منزلتى معين و معلوم در پيشگاه خداوند *

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و ما منّا إلاّ له مقام معلوم

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ آيه شريفه چون پس از بحت از بندگان مخلَص خدا (عباد اللّه المخلصين) آمده است، مى تواند در اوصاف اينان باشد. 2_ برخى از رواياتى كه امامان معصوم و اوصياى الهى را مصداق آيه شريفه دانسته اند (نورالثقلين، ج 4، ذيل آيه)، گوياى همين مطلب است.

نجات بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ( بندگان خالص و برگزيده خدا ) ، تنها گروه نجات يافته از ميان اقوام عذاب شده پيشين

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين . إلاّ عباد اللّه المخلصين

طبق نظر بيشتر مفسران، مقصود و معناى {مخلَصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته

و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

نشانه هاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 5

5- اقامه نماز و انفاق در پنهان و آشكار ، از ويژگى ها و نشانه هاى بندگان راستين خداوند است .

قل لعبادى الذين ءامنوا يقيموا الصلوة و ينفقوا سرًّا و علانية

نعمتهاى اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 4

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 4

4 - شراب ناب ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهران خود ، چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان)، زنانى اند كه چشم از ديگران برگرفته و تنها به همسران خود مى نگرند. گفتنى است كه اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسران خود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 -

62 - 3

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

نعمتهاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون . فى جنّ_ت النعيم

نگرانى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 8

8 _ بندگان خالص خدا ، بسيار نگران و هراسناك از لغزش خويش و نافرمانى خدا

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه عذاب دوزخ براى كيفر دادن مجرمان است. بنابراين ترس عبادالرحمان از عذاب دوزخ، حاكى از آن است كه آنان از جرم و خطايى كه مرتكب شده اند _ هر چند ارتكاب جرم از ايشان بسيار كم اتفاق مى افتد _ بسيار نگران و مضطرب اند.

نماز بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 2

2 _ نماز ، برنامه بندگان خالص خدا در وقت شب زنده دارى

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

از ديدگاه مفسران، مقصود از {سجده} و {قيام} در آيه شريفه، نماز است.

نيازهاى معنوى بندگان خدا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 7

7 - تمامى ره پويان مسير هدايت ، حتى بندگان مقرب الهى ، نيازمند بشارت هاى پيوسته و مستمر خداهستند .

يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

برداشت ياد شده باتوجّه به دومطلب است: الف) بندگان مقرب الهى از {عباده الذين ءامنوا} استفاده مى شود. ب) با توجه به واژه {يبشّر} _ كه از باب تفعيل و مفيد تكرار است _ اين نكته بر مى آيد كه مؤمنان صالح، نيازمند بشارت هاى مداوم خداوند هستند.

وراثت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 1

1- بندگان تقواپيشه خداوند ، وارثان بهشت اند .

تلك الجنّة التى نورث من عبادنا من كان تقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 1،7

1- به ارث بردن زمين و تسلط بر منافع آن به وسيله بندگان صالح ، امرى ثبت شده در كتاب تورات و زبور

و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادى الص_لحون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه: 1_ الف و لام {الزبور} براى عهد و مقصود از آن كتاب آسمانى داوود(ع) باشد; چنان كه در آيه 163، سوره {نساء} آمده است (و آتينا داوود زبوراً); 2_ مقصود از {الذكر} تورات باشد; چنان كه اين نام در قرآن بر تورات اطلاق شده است (انبيا، آيه 48); 3_ {من بعد الذكر} متعلق به {كتبنا} باشد.

7- بشارت خداوند به وراثت بهشت براى بندگان صالح خويش

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

برداشت ياد

شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {الأرض} بهشت باشد، چنان كه در برخى از آيات به صراحت چنين آمده است: {و أورثنا الأرض نتبؤأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر العاملين} (سوره زمر (39) آيه 74).

وسعت حاكميت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 3

3- وعده و پيام خداوند به همه بندگان حقيقى خود ، مبنى بر حاكميت و پيروزى آنان در جاجاى كره زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به مضمون آيه قبل و مقصود از {بلاغ}، ابلاغ پيام و رساندن مقصود باشد (لسان العرب). گفتنى است كه لحن و آهنگ دو آيه، حاوى وعده و بشارت الهى است.

وعده به بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 3

3- وعده و پيام خداوند به همه بندگان حقيقى خود ، مبنى بر حاكميت و پيروزى آنان در جاجاى كره زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به مضمون آيه قبل و مقصود از {بلاغ}، ابلاغ پيام و رساندن مقصود باشد (لسان العرب). گفتنى است كه لحن و آهنگ دو آيه، حاوى وعده و بشارت الهى است.

ويژگيهاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 3،5

3 - اظهار ايمان و طلب آمرزش از درگاه پرودگار در دنيا ، ويژگى بندگان صادق

خدا

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا

5 - بندگان شايسته خدا ، همواره معترف به ايمان و بيمناك از كاستى اعمال خويش

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا و ارحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 165 - 4

4 - به صف ايستادن در راه خدا ، از ويژگى هاى بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و إنّا لنحن الصافّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 166 - 2

2 - تسبيح و تنزيه مستمر خداوند ، از اوصاف بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و إنّا لنحن المسبّحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 69 - 1

1 - ايمان به آيات الهى و تسليم محض بودن در برابر خداوند ، دو ويژگى بارز بندگان خاص خداوند است .

ي_عباد . .. الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين

هدايت پذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 2

2 - تنها بندگان مخلص خدا ، پذيراى دعوت رسولان الهى و برحذركننده از اخطار هاى ايشان بودند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين

هدفدارى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 9

9 _ زندگى بر مبناى هدفى معقول و مفيد ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين لايشهدون الزور و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

اجتناب كردن بندگان خالص خدا از مجالس باطل (لايشهدون الزور) و

نيز پرهيز از لغو و بيهودگى، حاكى است كه از آن است كه آنان در زندگى، داراى هدفى معقول و مفيداند.

همسران بهشتى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 1،3

1 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهران خود ، چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان)، زنانى اند كه چشم از ديگران برگرفته و تنها به همسران خود مى نگرند. گفتنى است كه اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسران خود باشد.

3 - بندگان مخلَص خدا در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود مشغول مى دارند.

بندگان خدا

{بندگان خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 8،9

8 - پيامبر ( ص ) از بندگان خدا ، و بهره مند از فضل و بخشش خاص او

أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

9 - پيامبران ، از زمره بندگان خداوند هستند .

من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 130 - 9

9 - ابراهيم ( ع ) از بندگان خالص خداوند

و لقد اصطفينه فى الدنيا

{اصطفاء} به معناى گزينش كردن صفوه (خالص و نيكوى) هر چيزى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 4

4- تقواپيشگان ، بندگان خالص خدا و ر ها شده از وسوسه و سلطه ابليس

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

در آيه هاى قبل، مردم به دو گروه تقسيم شدند:B1. پيروان گمراه ابليس; 2. بندگان خالص خدا و سپس جايگاه گروه اول در قيامت، روشن گرديد و در اين آيه به سرنوشت گروه دوم پرداخته است و از {مخلصين} به {المتقين} تعبير كرده كه بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 6

6- پيامبراكرم ( ص ) ، بنده خدا و مفتخَر به عبوديت او است .

أنزل على عبده الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 2،3

2- هدف موسى ( ع ) و همراه وى از سفر جستوجوگرانه خود ، يافتن بنده اى از بندگان خاص الهى و داراى علم لدنى بود .

فارتّدا . .. فوجدا عبدًا من عبادنا ... و علّمنه من لدنّا

واژه {وجدا} بيان كننده يافتن چيزى است كه موسى و همراه اش در جستوجوى آن بودند و نه ديدارى اتفاقى و غير مترقبه. {لدنا} دلالت مى كند كه علم حضرت {خضر(ع)} دانش عادى و معمولى نبوده، بلكه از افاضات خاص ربّانى بوده است.

3- حضرت { خضر } ( ع ) بنده خاص خداوند و برخوردار از رحمت و عنايت ويژه الهى بود .

ءاتينه رحمة من عندنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 2 - 1

1- زكريا ، بنده شايسته خدا و برخوردار از رحمت خاص

او

ذكر رحمت ربّك عبده زكريّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 9

9- مؤمنان داراى عمل صالح ، به مقام عبوديت خداوند نائل شده اند .

من . .. ءامن و عمل صلحًا فأُولئك يدخلون الجنّة ... جنّت عدن التى وعد الرحمن عباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، بندگان خدا و مملوك اويند .

أن يتّخذ ولدًا . إن كلّ من فى السموت ... ءاتى الرحمن عبدًا

{آتى} اسم فاعل است و زمان در آن ملحوظ نيست و مراد از {اتيان} معناى مجازى آن است. مقصود آيه اين است كه موجودات هستى، دربرابر خداوند اظهار وجودى جز عبوديت ندارند; همگان مملوك اويند و از خود استقلالى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 10

10- صالحان ، بندگان خاص خداوند

عبادى الص_لحون

بنابراين كه {الصالحون} قيد توضيحى براى {عبادى} باشد برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 10 - 2

2 - خدا مالك انسان ها و همه آنان بندگان او

و أنّ اللّه ليس بظلّ_م للعبيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 9

9 _ پيامبراكرم ( ص ) بنده خدا است .

على عبده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 4

4 _ همه انسان ها ، بنده خدا هستند ولو

به آن معتقد و معترف نباشند .

أضللتم عبادى

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه خداوند مشركانى را كه معبودهاى گوناگونى مى پرستند بندگان خدا خوانده است (عبادى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 7

7 - پيامبران ، بندگان خدا و برگزيدگان از جانب او

و سل_م على عباده الذين اصطفى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 9

9 - مردمان ، بندگان خدا و جيره خوار خوان نعمت اويند .

اللّه يبسط الرزق لمن يشاء من عباده و يقدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 62 - 4

4 - انسان ها ، بندگان خدايند .

اللّه يبسط الرزق . .. من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 39 - 5

5 - مردم ، بنده خداوند هستند .

يبسط الرزق لمن يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 30 - 4

4 - همه انسان ها ، عبد و بنده خدايند .

ي_حسرة على العباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 81 - 1

1 - حضرت نوح ، از بندگان مؤمن خدا

إنّه من عبادنا المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 7

7 - داوود ( ع ) ، بنده خالص و ارجمند خدا

عبدنا داود

از اضافه {عبد} به ضمير {نا} (اللّه) _ كه اضافه تشريفيه و مفيد

تكريم است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 30 - 3

3 - سليمان ( ع ) ، بنده شايسته خدا بود .

نعم العبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 4

4 - ايوب ( ع ) ، بنده حقيقى و بلندمرتبه خداوند

واذكر عبدنا أيّوب

تصريح به عبد بودن ايوب(ع) _ با آن كه همه انسان ها عبد خدا هستند _ و نيز اضافه آن به ضمير جلاله (نا)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 11

11 - ايوب ( ع ) ، بنده شايسته خدا بود .

نعم العبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 3

3 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از بندگان حقيقى و بلندمرتبه خداوند

عب_دنا إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

تصريح به عبد بودن ابراهيم، اسحاق و يعقوب (ع) _ با آن كه همه انسان ها عبد هستند _ و نيز اضافه آن به ضمير جلاله (نا)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 2

2 - اهل ايمان و عمل صالح ، بندگان خاص و مقرب خداوند

يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

از اضافه {عباده} به ضمير راجع به {اللّه} _ كه اضافه تشريفيه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 15 - 4

4 - فرشتگان ، بندگان خدا هستند ; نه فرزندان او .

و جعلوا له من عباده جزءًا

مراد از {عباد} _ به قرينه فرازهاى بعد _ فرشتگان هستند كه شرك پيشه گان عصر بعثت، آنان را فرزندان خدا مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 59 - 1

1 - عبوديت و بندگى خداوند ، بارزترين ويژگى حضرت عيسى ( ع )

إن هو إلاّ عبد أنعمنا عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 68 - 1

1 - تقواپيشگان ، بندگان خاص و راستين خداوند

إلاّ المتّقين . ي_عباد لا خوف

از اين كه خداوند، متقين را بنده خود خوانده است (يا عباد)، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 5

5 - مقام عبوديت و بندگى خداوند ، از اوصاف عالى حضرت نوح ( ع )

فكذّبوا عبدنا

وصف {عبدنا} در مقام يادكرد از تلاش هاى نوح(ع)، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 3

3 - پيامبراكرم ( ص ) ، عبد خدا و بنده او بود .

هو الذى ينزّل على عبده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 4

4 - حضرت نوح و لوط ( ع ) ، دو بنده صالح و شايسته خداوند

عبدين من عبادنا ص_لحين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، بنده حقيقى و خالص خداوند

عبد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 6 - 7

7 - حضرت على ، فاطمه ، حسن و حسين ( ع ) ، از مظاهر عبوديت خدا و از مصاديق بارز بندگان خالص او مى باشند .

عينًا يشرب بها عباد اللّه يفجّرونها تفجيرًا

مطابق روايات وارده در كتاب هاى شيعه و سنى، اين آيه و قبل و بعد آن، درباره آن بزرگواران نازل شده است. (مجمع البيان)

آثار تواضع بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار تواضع بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 11

11 _ برخورد كريمانه و بزرگوارانه بندگان خالص خدا در برابر گفتار جاهلانه افراد نادان ، برخاسته از روح فروتنى و نرم خويى آنان است .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

عطف جمله {و إذا خاطبهم الجهلون. ..} بر جمله قبل بدون تكرار شدن اسم موصول (الذين)، نشانگر وجود وحدت و ارتباط نزديك ميان اين دو صفت است. از سوى ديگر تقدم بيان صفت تواضع بر صفت برخورد كريمانه با افراد جاهل، حاكى از آن است كه اين صفت، سبب چنين برخورد پسنديده اى است.

آثار توبه بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در

برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار تهجد بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار حق پذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه

ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار حلم بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار دشمنى با بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 8

8 - خصومت با بندگان شايسته خداوند ، دشمنى با خدا

است .

فكذّبوا عبدنا

آمدن وصف {عبدنا} به جاى اسم نوح(ع)، اشاره به اين است كه موضع نوح(ع)، موضع عبوديت در برابر خدا بوده و {عبد} آنچه دارد از آنِ مالك او است. بنابراين دشمنان آن حضرت در حقيقت، خداوند را مورد دشمنى قرار داده بودند.

آثار دعاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

آثار صبر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 2،3،4

2 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، عامل برخوردار شدن آنان از بنا ها و درجات عالى بهشت است .

أُول_ئك يجزون الغرفة بما صبروا

گفتنى است {با} در {بما} براى سببيت است.

3 _

صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

4 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا در ترك محرمات الهى چون اسراف و يا تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، عامل برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا . .. و لايزنون ... و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

آثار عفو بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها

و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

اجابت دعاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 76 - 7

7 - دعاى بندگان خالص خدا ، مورد استجابت الهى است .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . و لقد نادينا نوح فلنعم المجيبون . و نجّين_ه و أهله من

ادب بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 9

9 _ بندگان خالص خدا ، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل ، با گفتار شايسته و عالمانه و به دور از بيهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گويند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {سلاماً} صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; يعنى، {قالوا قولاً سلاماً} در اين صورت معناى {سلاماً} _ به قرينه جمله قبل كه سخن از گفتار جاهلانه و ناشايست افراد جاهل است _ سخن عالمانه و شايسته و دور از بيهودگى و بى

ادبى مى باشد.

ارزش سلام بر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 120 - 4

4 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ( چون پيامبران ) ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على موسى و ه_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 130 - 4

4 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ( چون پيامبران ) ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على إل ياسين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 181 - 3

3 - سلام و تحيت بر بندگان خدا ، امرى ارزشمند و پسنديده

و سل_م على المرسلين

استثمار بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 3

3- استثمار و برده ساختن بندگان خدا ، از مهم ترين انحراف ها و فساد هاى جامعه فرعونى

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه

از اين كه خداوند، قبل از هر پيام ديگر، درخواست آزادى بنى اسرائيل را از زبان موسى(ع) مطرح كرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 19 - 4

4- بهره كشى ظالمانه از بندگان الهى ، برترى جويى و گردنكشى در برابر خداوند است .

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه . .. و أن لاتعلوا على اللّه

بنابراين كه عطف {أن لاتعلوا. ..} بر {أن أدّوا} تفسيرى باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

استعباد بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 -

18 - 3

3- استثمار و برده ساختن بندگان خدا ، از مهم ترين انحراف ها و فساد هاى جامعه فرعونى

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه

از اين كه خداوند، قبل از هر پيام ديگر، درخواست آزادى بنى اسرائيل را از زبان موسى(ع) مطرح كرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

استغفار بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 3

3 - اظهار ايمان و طلب آمرزش از درگاه پرودگار در دنيا ، ويژگى بندگان صادق خدا

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا

اضطراب بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 4

4 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، موجب هراسناكى و اضطراب شديد بندگان خالص خدا از سرنوشت اخروى شان

إنّ عذابهاكان غرامًا

درخواست رهايى از عذاب و تعليل آن به اين كه آن عذاب دائمى و گريزناپذير است، برداشت فوق را مى رساند.

اعتدال بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 67 - 1،2

1 _ بندگان خالص خدا در هزينه كردن اموالشان ، نه اسراف مى كنند و نه به خود و خانواده خويش تنگ مى گيرند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا

آنچه از ظاهر آيه شريفه و لغت به دست مى آيد، اين است كه واژه {انفاق} به معناى هزينه كردن و كاستن از اموال است; چه آن كه اين اموال براى زندگى شخصى و خانواده به مصرف برسد و چه به ديگران بخشش شود. گفتنى

است {اسراف} (مصدر {يسرفوا}) به معناى زياده روى در مصرف اموال و {قتر} (مصدر {يقتروا}) به معناى سخت گيرى در مصرف است.

2 _ رعايت اعتدال و ميانه روى در معيشت و زندگى اقتصادى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قوامًا

{ذلك} اشاره است به آنچه كه در آغاز آيه شريفه ذكر شد (يعنى، اسراف و اقتار) و {قوام} به معناى عدل و راه ميانه و وسط است.

اغواناپذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 40 - 1،2

1- ابليس ، بندگانى را كه خداوند آنان را از هر ناخالصى پالوده است ، از قلمرو اضلال و گمراه كردن خود ، استثنا كرد .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {منهم} حال براى عباد باشد. {مخلص} به صيغه مفعولى، به كسى گفته مى شود كه از هرگونه ناخالصى پاك و پالوده شده باشد.

2- بندگى خداوند و نداشتن هيچ گونه ناخالصى ، شرط رهايى از اغواگرى ابليس

إلاّ عبادك منهم المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 41 - 2

2- توانايى ابليس به اغواى اكثريت مردم و ناتوانى وى بر اغواى بندگان خالص خداوند ، قانون و سنت الهى

إلاّ عبادك منهم المخلصين . قال ه_ذا صرط علىّ مستقيم

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مشاراليه {ه_ذا} امر اغواگرى ابليس نسبت به اكثريت مردم و اغوا ناپذيرى بندگان خالص باشد. كلمه {علىّ} دربردارنده تضمين و عهده دارى است و {مستقيم} چيزى است كه انحراف

در آن راه ندارد. بنابراين معناى {ه_ذا صراط علىّ مستقيم} اين خواهد بود: چنين امرى از ناحيه خداوند، حكمى تغييرناپذير است كه اصطلاحاً آن را {سنت} مى نامند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 2

2- شگرد هاى مختلف شيطان در تسلّط بر بندگان واقعى خدا ، بى تأثير است .

و استفزز . .. و أجلب عليهم ... و شاركهم ... و عدهم ... إن عبادى ليس لك عليهم سلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 83 - 1،2،4

1 - بندگان مخلَص ( بندگان خالص شده و برگزيده خدا ) ، از افتادن در دام اغواگرى شيطان مصون و درامان اند .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

بيشتر مفسران بر اين باوراند كه مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

2 - ابليس ، ناتوان از گمراه كردن بندگان مخلَص خدا و معترف به آن

لأغوينهّم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

4 - آگاهى ابليس ، به تكثير نسل آدم و نيز به اغواپذيرى بيشتر آنان و تأثيرناپذيرى بندگان خالص خدا ، از آغاز خلقت انسان

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

اقرار بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 5

5 - بندگان شايسته خدا ، همواره معترف به ايمان و بيمناك از كاستى اعمال خويش

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا

و ارحمنا

الگوگيرى از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 13

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

الگوگيرى از فرزندان بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 13

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

الگوگيرى از همسر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 13

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

امتحان اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 6

6 - { عن مُعاذ بن جبل قال : سألت رسول اللّه ( ص ) ما ه_ذه السرائر التى تبلى بها العباد فى الآخرة ؟ فقال سرائركم هى أعمالكم من الصلاة و الصيام و الزكاة و الوضوء و الغسل من الجنابة و كلّ مفروض لأنّ الأعمال كلّها سرائر خفية ;

از معاذ بن جبل روايت شده كه گفت: از رسول خدا(ص) سؤال كردم: مراد از {سرائر} _ كه بندگان در آخرت با آن امتحان مى شوند _ چيست؟ حضرت فرمود: سرائر شما، همان اعمال شما از نماز، روزه، زكات، وضو، غسل

جنابت و تمام فرايض است; زيرا تمام اعمال باطن هايى ناپيدايند}.

انذار بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 2

2 - تنها بندگان مخلص خدا ، پذيراى دعوت رسولان الهى و برحذركننده از اخطار هاى ايشان بودند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين

انقياد بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 69 - 1

1 - ايمان به آيات الهى و تسليم محض بودن در برابر خداوند ، دو ويژگى بارز بندگان خاص خداوند است .

ي_عباد . .. الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين

اهميت مصونيت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 2

2 - حفظ ديانت بندگان خدا و صيانت آنان از گمراهى ، فلسفه نفرين و درخواست نوح ( ع ) از خداوند ، براى نابودى كامل قوم گمراه گر خود

لاتذر على الأرض من الك_فرين ديّارًا . إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

ايمان بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 3،5

3 - اظهار ايمان و طلب آمرزش از درگاه پرودگار در دنيا ، ويژگى بندگان صادق خدا

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا

5 - بندگان شايسته خدا ، همواره معترف به ايمان و بيمناك از كاستى اعمال خويش

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا و ارحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 2

2 - تصديق و باور داشتن

قيامت و زنده شدن انسان ها ، از ويژگى هاى بهشتيان و بندگان مخلَص خدا در دنيا است .

يقول أءنّك لمن المصدّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 69 - 1

1 - ايمان به آيات الهى و تسليم محض بودن در برابر خداوند ، دو ويژگى بارز بندگان خاص خداوند است .

ي_عباد . .. الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين

بشارت به بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 9

9 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ بشارت خداوند به بندگان خالص او است .

فبشّر عباد

كلمه {عباد} به ضمير متكلم اضافه شده است; ولى در كلام حذف گرديده و تقدير آن {عبادى} است.

بصيرت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 3

3 _ حرف شنوى و بصيرت ، از اوصاف بندگان خالص خدا

لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

بندگان خدا در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 1،3،10

1 _ بنا هاى برافراشته و درجات عالى در بهشت ، پاداش بندگان خدا ( عباد الرحمان ) است .

و عباد الرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ {أُول_ئك} اشاره به {عبادالرحمان} است. 2_ {غرفة} به معناى بناى مرتفع و برافراشته است. در آيه شريفه نيز مى تواند هم در معناى لغوى خود به كار رفته باشد و هم مى تواند منزلت و مقام رفيع مقصود باشد.

3 _ صبر

و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

10 _ بندگان خالص خدا ، در بهشت با درود و سلام روبه رو خواهند شد .

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 1

1 _ بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت گاه نيكوى آن ، پاداش بندگان خالص خدا

و عبادالرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة ... خ_لدين فيها حسنت مستقرًّا و مقامًا

{مستقرّاً} تميز براى ضمير در {حسنت} و به معناى محل استقرار است و {مقام} اسم مكان و به معناى اقامت گاه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه

المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون . فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 1،2،4

1 - بندگان مخلَص خدا ، بر تخت هاى بهشتى روياروى هم تكيه خواهند زد .

على سرر متق_بلين

{سرر} (جمع {سرير}) به معناى تخت ها است.

2 - بندگان مخلَص خدا ، بهره مند از بزم خوش و مجلس انس در بوستان هاى بهشتى

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

روياروى هم قرار داشتن بندگان خالص خدا، اشاره به انس و محبت متقابل و بزم خوش آنان دارد.

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 1،3،4

1 - گردش ظرف هايى از شراب ناب ، گرداگرد بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس

{كأس} به معناى ظرفى است كه در آن شراب باشد. گفتنى است گاهى اين واژه استعمال مى شود، ولى مقصود از آن خود شراب است; نه ظرفى كه در آن شراب باشد.

3 - در دسترس بودن شراب و فراوانى و مستمر بودن آن ، براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

تعبير دور دادن شراب بر سر بهشتيان، بيانگر در دسترس بودن آن است و آمدن {يطاف} به صورت فعل مضارع، دلالت بر استمرار اين عمل دارد.

4 - شراب ناب ، از نعمت

هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 3

3 - بندگان مخلَص خدا در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود مشغول مى دارند.

بندگان خدا در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 5

5- در عصر موسى ( ع ) ، انسان هاى ديگرى نيز _ مانند خضر ( ع ) _ به مقام بندگى خاص خداوند ، نائل شده بودند .

فوجدا عبدًا من عبادنا

با آن كه اگر گفته مى شد {بنده اى عالم و . .. را يافتند} معنا، تام بود، ولى عبارت {من عبادنا} نيز در كلام آمده است تا گوياى اين نكته باشد كه تنها، حضرت حضرت خضر(ع) نبود كه با مقام بندگى خداوند نائل شده بود، بلكه جز او نيز افرادى در عصر موسى مى زيستند كه بنده خاص خداوند بودند.

بندگان خدا در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 130 - 11،12

11 - حضور گروهى از انسان هاى برتر در آخرت با عنوان صالحان و شايستگان

و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

12 - بندگان خالص و برگزيده خدا در قيامت به گروه صالحان ملحق خواهند شد .

و لقد اصطفينه فى الدنيا و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

بندگان خدا و آيات خدا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 1

1 _ بندگان خالص خدا به هنگام شنيدن و يادآور شدن آيات الهى ، مانند كران و كوران ، با بى اعتنايى و ناخرسندى از آنها نمى گذرند .

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

فعل {خرّ} در معناى {سقط} به كار مى رود كه به معناى فرود از بالا به پايين است (لسان العرب) و {صمّاً} و {عمياناً} حال براى فاعل {يخرّوا} است. گفتنى است فعل {لم يخرّوا} در معناى كنايى به كار رفته است و مقصود از آن آن ناخرسندى و امتناع كردن است; زيرا انسان با فرود آوردن سر به طرف پايين، ناخرسندى خود را ابراز مى دارد.

بندگان خدا و استماع قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 1

1 _ بندگان خالص خدا به هنگام شنيدن و يادآور شدن آيات الهى ، مانند كران و كوران ، با بى اعتنايى و ناخرسندى از آنها نمى گذرند .

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

فعل {خرّ} در معناى {سقط} به كار مى رود كه به معناى فرود از بالا به پايين است (لسان العرب) و {صمّاً} و {عمياناً} حال براى فاعل {يخرّوا} است. گفتنى است فعل {لم يخرّوا} در معناى كنايى به كار رفته است و مقصود از آن آن ناخرسندى و امتناع كردن است; زيرا انسان با فرود آوردن سر به طرف پايين، ناخرسندى خود را ابراز مى دارد.

بندگان خدا و زنا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 7

7 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به گناه زنا و روابط ناسالم جنس دست نمى آلايند .

و لايزنون

بندگان خدا و قتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 3

3 _ بندگان خالص خدا ، هيچ انسانى را به ناحق نمى كشند .

و لايقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ

بندگان خدا و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 7

7 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به گناه زنا و روابط ناسالم جنس دست نمى آلايند .

و لايزنون

پاداش اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 1

1 _ بنا هاى برافراشته و درجات عالى در بهشت ، پاداش بندگان خدا ( عباد الرحمان ) است .

و عباد الرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ {أُول_ئك} اشاره به {عبادالرحمان} است. 2_ {غرفة} به معناى بناى مرتفع و برافراشته است. در آيه شريفه نيز مى تواند هم در معناى لغوى خود به كار رفته باشد و هم مى تواند منزلت و مقام رفيع مقصود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 1

1 _ بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت گاه نيكوى آن ، پاداش بندگان خالص خدا

و عبادالرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة ... خ_لدين فيها حسنت مستقرًّا و مقامًا

{مستقرّاً} تميز براى ضمير در {حسنت}

و به معناى محل استقرار است و {مقام} اسم مكان و به معناى اقامت گاه مى باشد.

پاداش بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 40 - 2

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از پاداشى فراتر از مقدار اعمال و رفتار خويش

و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {إلا. ..} استثناى منقطع از ضمير {تجزون} باشد. بر اين اساس، پيام آيه شريفه چنين مى شود: همگان مطابق كردار خود، جزا و پاداش دارند; جز بندگان خالص خدا كه فراتر و برتر از اعمال خود، پاداش دريافت خواهند داشت.

پذيرايى اخروى از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 3

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

پيروزى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 3

3- وعده و پيام خداوند به همه بندگان حقيقى خود ، مبنى بر حاكميت و پيروزى آنان در جاجاى كره زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به مضمون آيه

قبل و مقصود از {بلاغ}، ابلاغ پيام و رساندن مقصود باشد (لسان العرب). گفتنى است كه لحن و آهنگ دو آيه، حاوى وعده و بشارت الهى است.

تداوم تسبيح بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 4،6

4 - فرشتگان و بندگان مخلص حق ، در شب و روز همواره تسبيح گوى خداوند هستند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له بالّيل و النهار

تعبير {بالّيل و النهار} كنايه از استمرار و تداوم است.

6 - فرشتگان و بندگان مخلص خدا ، در تسبيح و عبادت او خستگى ناپذيراند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له . .. و هم لايسئمون

{السّامة} (مصدر {لايسئمون}) به معناى خستگى و ملالت از ادامه كار است.

ترس بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 5

5 - بندگان شايسته خدا ، همواره معترف به ايمان و بيمناك از كاستى اعمال خويش

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا و ارحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 4

4 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، موجب هراسناكى و اضطراب شديد بندگان خالص خدا از سرنوشت اخروى شان

إنّ عذابهاكان غرامًا

درخواست رهايى از عذاب و تعليل آن به اين كه آن عذاب دائمى و گريزناپذير است، برداشت فوق را مى رساند.

تضرع بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 4

4 _ جمله { ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غراماً . إنّ ها ساءت

مستقرّاً و مقاماً } ، متن دعا و تضرع بندگان خالص خدا به درگاه الهى

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . ..إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {إنّ عذابها تا مستقراًو مقاماً} نيز مانند جمله {ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم} جزء دعا و تضرع عبادالرحمان باشد.

تقرب بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 2

2- بندگان راستين و مؤمن برخوردار از لطف و عنايت ويژه خداوند و داراى مقام و منزلتى خاص در پيشگاه او

قل لعبادى

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه در {عبادى} تشريفيه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 29 - 1

1 - خداوند ، با دعوت از صاحبان دل آرام و خشنود ، آنان را به جمع بندگان خاص خود بار مى دهد .

فادخلى فى عب_دى

تقواى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 14

14 _ رسيدن به اوج مرتبه تقواپيشگى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

درخواست الگو و مقتداى تقواپيشگان شدن از سوى عباد الرحمان _ كه خود از ايمان و تقواى بالايى برخوردارند _ حاكى از آن است كه آنان خواستار بالاترين مرتبه تقواپيشگى اند، تا براى الگو و مقتدا شدن ديگر تقواپيشگان، شايسته باشند.

تكريم بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 42 - 2

2 - بندگان مخلص خدا ، مورد اكرام و گرامى داشت

الهى اند .

و هم مكرمون

تواضع بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 1،14

1 _ بندگان خالص خدا ، مظهر تواضع و فروتنى و به دور از تكبر و خود بزرگ بينى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

برداشت ياد شده با توجه به چند نكته است: 1_ {عباد} (جمع {عبد}) به معناى بندگان است و اوصافى كه خداوند براى آنان در ضمن چند آيه بيان مى فرمايد، حاكى است كه آنان از بندگان خالص او هستند. 2_ {هون} به دو معنا آمده است: الف) سكينه و وقار (قاموس المحيط); كه در در اين صورت اين واژه در آيه شريفه يا در همان معناى لغوى استعمال شده است و يا در معناى كنايى آن; يعنى، تواضع و فروتنى. برداشت فوق مبتنى بر همين معناى كنايى است. ب) رفق و لين (مدارا و نرمى)، در مقابل خشونت و درشتى (نهايه ابن اثير). 3_ {هوناً} مصدر و صفت براى {مشى} بوده و آمدن مصدر به جاى صفت، بيانگر مبالغه است.

14 _ { فى مجمع البيان فى قوله تعالى : { الذين يمشون على الأرض هوناً } . . . و قال أبوعبداللّه ( ع ) هو الرجال يمشى بسجيته التى جبل عليها لايتكلف و لايتبختر ;

در مجمع البيان درباره قول خداى تعالى {الذين يمشون على الأرض هوناً}. .. آمده است كه امام صادق(ع) فرمود: آن كسى است كه بر خلق و خوى فطرى خود _ كه خدا او را به آن گونه آفريده است _ بدون تكلف و تكبر راه ميرود.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 6

6 _ بندگان خالص خدا ، مردمى فروتن و خود كم بين در برابر خدا

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه بندگان خالص خدا، با آن كه مردمى شب زنده دار و عابداند، اما باز از عذاب دوزخ در هراس و اضطراب اند.

توحيد عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 1،2

1 _ بندگان خالص خدا ، به جز { اللّه } ، چيزى را به خدايى نمى خوانند و معبودى را جز او نمى پرستند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا ءاخر

{إل_ه} به معناى معبود است.

2 _ اعتقاد به توحيد و يگانه پرستى و دورى از شرك و چندگانه پرستى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا ءاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 6 - 7

7 - يكتاپرستى و تنها از خدا يارى جستن ، { صراط مستقيم } است .

إياك نعبد و إياك نستعين. إهدنا الصرط المستقيم

{ال} در {الصراط} مى تواند عهد ذكرى بوده و اشاره به حقايقى باشد كه در آيات پيشين مطرح شده، و از آنهاست يكتاپرستى و تنها از خدا استعانت جستن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 2،17

2 - پرستش خداى يگانه و پرهيز از پرستش غير او ، از عهد ها و پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا

ميثق بنى إسرءيل لاتعبدون إلا اللّه

17 - يكتا پرستى و احسان به والدين ، خويشان ، يتيمان و درماندگان ، از مصاديق اعمال شايسته است .

و عملوا الصلحت . .. لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً ... و المسكين

آيه مورد بحث در حقيقت تفسيرى براى آيه پيشين و بيان مصاديقى از {الصالحات} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 6،7،9،13،15،16

6 - يعقوب ( ع ) در آستانه مرگ ، فرزندانش را به ملازمت توحيد دعوت نمود و به يكتا پرستى وصيت كرد .

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

7 - فرزندان يعقوب ، او را بر ملازمت به پرستش خداى بى همتا و تسليم بودن در برابرش مطمئن ساختند .

قالوا نعبد . .. إلهاً وحداً

9 - موحدان بايد در آستانه مرگ ، بازماندگان خويش را به توحيد و ملازمت بر عبادت خدا سفارش و وصيت كنند .

إذ حضر يعقوب الموت إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

13 - پرستش خداى يكتا ، وظيفه اى بر عهده همگان

نعبد . .. إلهاً وحداً

15 - اعتقاد به خداى يگانه بايد با پرستش و اطاعت كامل از او همراه باشد .

نعبد . .. إلهاً وحداً و نحن له مسلمون

كلمه {تعبدون} (مى پرستيد) و {نعبد} (مى پرستيم) گوياى اين است كه: ايمان داشتن به خداى يكتا (توحيد ذاتى) كافى نبوده; بلكه بايد او را تنها معبود دانسته و پرستشش كرد. جمله {نحن له مسلمون} نيز بيانگر آن است كه علاوه بر پرستش خدا، از فرمانهاى او بايد اطاعت كرد.

16 - اعتقاد به يكتايى خدا و پرستش او ، مهمترين

اصل در اديان الهى و زير بناى ديگر اصول و احكام دين

ما تعبدون من بعدى قالوا نعبد . .. إلهاً وحداً

روشن است كه يعقوب(ع) از ميان تمامى اصول و احكام دين، تنها پرستش خداوند را نجات بخش نمى دانست. بنابراين تنها از پرستش خدا ياد كردن (ماتعبدون) مى تواند حاكى از آن باشد كه: اولا، توحيد عبادى از مهمترين اصلهاست و ثانياً، انسان با پرستش خدا، به ديگر اصول و احكام دين گرايش پيدا كرده بدانها ملتزم خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 163 - 1،2

1 - معبود حقيقى همه انسان ها ، معبودى است يگانه و يكتا

و إلهكم إله وحد

2 - معبود به حقى جز خدا وجود ندارد .

لا إله إلا هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 1،4

1 _ تنها خداوند شايسته پرستش است .

اللّه لا اله الاّ هو

4 _ حيات و قيوميّت مطلق ، ملاك معبودِ بر حق

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

آوردن دو صفت {حى} و {قيوم}، اشاره به علّت حصر عبوديّت در خداوند است; يعنى تنها زنده قائم به ذات و مدبّر اشيا، مى تواند معبود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 2 - 1،2

1 _ معبودى جز خداى يگانه ، زنده و پاينده نيست .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

قيوم به كسى گفته مى شود كه همواره بوده و هست. (تفسير روح المعانى، ج 3، ص 8)

2 _ تنها خداوند بايد عبادت شود .

اللّه لا اله الاّ

هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 1

1 _ گواهى خداوندِ برپادارنده قسط و عدل ، بر اينكه معبودى جز او نيست .

شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو . .. قائماً بالقسط

{قائماً بالقسط}، حال است براى {اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 51 - 1،6

1 _ عيسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را به توحيد ربوبى و پرستش خدا دعوت كرد .

انّ اللّه ربّى و ربّكم فاعبدوه

6 _ پروردگار ، سزاوار پرستش است .

انّ اللّه ربّى و ربّكم فاعبدوه

جمله {ان اللّه ربى . .. }، (ربوبيّت همه جانبه خدا) دليل لزوم پرستش گرفته شده و اين استدلال، مبتنى بر يك اصل كلّى است كه عبارت است از: هر كس ربّ باشد، شايسته پرستش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 1،2،3،4،6

1 _ نفى پرستش غير خدا ، نفى شرك و عدم پذيرش حاكميت غير خداوند ، وجه اشتراك اديان الهى

يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الاّ اللّه و لا نشرك ب

2 _ دعوت پيامبر ( ص ) از اهل كتاب به توحيد در عبادت ، نفى شرك و عدم پذيرش حاكميّت غير خداوند

يا اهل الكتاب تعالوا . .. و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه

3 _ توحيد عبادى ، نفى شرك و ردّ حاكميّت غير خداوند ، گفتارى عادلانه و منصفانه

تعالوا الى كلمة سواء بيننا . .. و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً

من دون اللّه

{سواء}، به معنى {عدل} است.

4 _ توحيد عبادى و ربوبى ، اساس و معيار وحدت

تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الاّ نعبد الا الله . .. ارباباً من دون اللّه

6 _ عبادت ، مخصوص خداوند است .

الاّ نعبد الا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 79 - 3،7،9،10

3 _ نفى الوهيّت حضرت عيسى ( ع ) ازسوى خداوند

انّ مثل عيسى عند اللّه . .. (آيه 59) ما كان لبشر ان يؤتيه اللّه الكتاب

از مصاديق مورد نظر براى آيه شريفه، حضرت مسيح است ; چون آيات قبل درباره اهل كتاب مى باشد.

7 _ پيامبران ، مردم را تنها به بندگى خدا دعوت مى كردند .

ما كان لبشر . .. ثم يقول للناس كونوا عباداً لى من دون اللّه و لكن كونوا ربّانيّن

9 _ ناسازگارى مقام نبوّت و دارا بودن كتاب و حكمت ، با دعوت مردم به پرستش خويش

ما كان لبشر . .. ثم يقول للناس كونوا عباداً لى من دون اللّه

10 _ عبوديّت براى خداوند و نفى آن از غير او محور اصلى دعوت انبيا

ما كان لبشر . .. ثم يقول للناس كونوا عباداً لى من دون اللّه و لكن كونوا ربّانيّن

ربانى كسى است كه با ربّ ارتباط شديد داشته و او را بسيار عبادت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 87 - 1

1 _ خداوند ، تنها معبود شايسته پرستش

اللّه لا اله الّا هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 29

29 _

اللّه ، تنها خداى يگانه و معبود حقيقى انسانها

انما اللّه اله وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 9

9 _ دعوت مسيح ( ع ) از بنى اسرائيل به پرستش خداى يگانه و توحيد ربوبى

و قال المسيح يبنى اسرءيل اعبدو اللّه ربى و ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 6

6 _ دعوت خداوند از مشركان و قائلان به تثليث جهت گرايش به توحيد و يكتاپرستى

ما من اله الا اله وحد و إن لم ينتهوا عما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 7،8

7 _ خداوند منزه از هرگونه شريك در الوهيت و فراتر از داشتن همتايى شايسته پرستش

قال سبحنك

8 _ عيسى ( ع ) خود معتقد و معترف به تنزيه خداوند از داشتن هرگونه شريكى شايسته الوهيت و پرستش

قال سبحنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 1 - 1،2

1 _ ستايش مخصوص خداوند آفريدگار آسمانها و زمين و پديدآورنده تاريكيها و نور است.

الحمد للّه الذى خلق السموت و الأرض و جعل الظلمت و النور

2 _ آفرينش آسمانها و زمين و پديدآوردن نور و ظلمت به دست خداوند، دليل اختصاص ستايش به اوست.

الحمد للّه الذى خلق

{الذى خلق}، صفت {اللّه} و بيان وجه اختصاص حمد به اوست و اين تعليق، كه به گفته اهل ادب تعليق حكم {الحمدللّه} بر وصف {الذى خلق} است، بيانگر انحصار شايستگى ستايش به آفريننده هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 5

5 _ تنها خداى قادر بر رساندن هر گونه ضرر و يا منفعت به آدمى، شايسته پرستش و ولايت مى باشد.

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و إن يمسسك اللّه بضر ... فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 3

3 _ پرستش هيچ چيزى، جز خداوند يگانه، روا و مجاز نيست.

قل إنى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 7

7 _ توحيد و يگانه پرستى، عاليترين جلوه شكرگزارى به درگاه خداوند است.

لئن أنجنا . ... لنكونن من الشكرين ... قل الله ينجيكم ... ثم أنتم تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 5،21

5 _ خداوند يگانه، توانا بر رساندن نفع و ضرر به آدميان، شايسته پرستش است.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

21 _ توحيد و يكتاپرستى هدايتى الهى است.

قل إن هدى الله هو الهدى

چون جمله {إن هدى الله} در برابر جمله {له اصحاب يدعونه} عنوان گرديده و محور بحث آيه توحيد است، چنين مى نمايد كه مراد از هدايت در جمله {إن هدى الله} توحيد و يكتاپرستى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 3،7،8،9،10

3 _ معبودى جز خداوند، كه مبدع هستى و خالق همه چيز و بدون همسر و فرزند باشد، وجود ندارد.

بديع السموت . .. أنى يكون له

ولد و لم تكن له صحبة ... لا إله إلا هو خلق كل شىء

7 _ آفريدگار همه هستى، تنها خداى شايسته پرستش است.

لا إله إلا هو خلق كل شىء فاعبدوه

8 _ توجه به انحصار ربوبيت و خالقيت خداوند برانگيزنده آدمى به پرستش اوست.

ذلكم الله ربكم لا إله إلا هو خلق كل شىء فاعبدوه

9 _ هر موجودى، جز خدا، مخلوق است و شايسته پرستش نيست.

لا إله إلا هو خلق كل شىء فاعبدوه

10 _ توحيد در عبادت مهمترين وظيفه انسان در برابر پروردگار و خالق هستى است.

ذلكم الله ربكم . .. خلق كل شىء فاعبدوه

چون پس از بيان انحصار الوهيت در خداوند و بيان يكتايى او در خالقيت، امر به عبادت شده، چنين برمى آيد كه مهمترين وظيفه بنده در برابر خداوند عبادت و پرستش اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 163 - 2

2 _ نبودن شريك براى خدا در ربوبيت، دليل لزوم اخلاص در پرستش او

إن صلاتى و نسكى . .. لله رب العلمين. لا شريك له

توصيف {الله} به ربوبيتش بر هستى (رب العالمين) و نبودن شريك براى او (لا شريك له) تعليل براى {إن صلاتى . .. لله} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 3 - 1

1 _ لزوم تبعيت از قرآن و ترك پيروى از غير خدا

اتبعوا ما أنزل إليكم من ربكم و لاتتبعوا من دونه أولياء

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {من دونه} به {ربكم} برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74

- 5

5 _ توجه دادن مردم به نعمت هاى الهى و سرنوشت پيشينيان ، از روش هاى تبليغى صالح ( ع ) براى گرايش دادن آنان به پرستش خداى يگانه

و اذكروا إذ جعلكم خلفاء . .. فاذكروا ءالاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 2،4

2 _ هيچ كس و هيچ چيز جز خداوند شايسته پرستش و الوهيت نيست .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً

4 _ موسى ( ع ) با بيان احسان و تفضل ويژه خداوند بر بنى اسرائيل ، تنها او را شايسته پرستش براى آنان معرفى كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

جمله {و هو فضلكم} حاليه و به منزله تعليلى است براى جمله {أغير اللّه . .. .} يعنى چگونه امكان دارد غير خدا را براى پرستش شما بجويم در حالى كه نعمتها، از جمله برترى شما بر ديگر اقوام و ملل، عطاى اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 4

4 _ خداوند گناه آن گروه از بنى اسرائيل را كه پس از گوساله پرستى توبه كرده و با ايمان به يكتايى خدا به پرستش او بازگشتند ، آمرزيد و آنان را مشمول رحمت خويش قرار داد .

و الذين عملوا السيئات ثم تابوا من بعدها و ءامنوا

مصداق مورد نظر براى {الذين عملوا السيئات}، به دليل آيات پيشين، گوساله پرستان بنى اسرائيل است. اين آيه در حقيقت استثنايى براى آيه پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 9،10

9

_ هيچ موجودى ، بجز خداى يكتا ، شايسته و بايسته پرستش نيست .

لا إله إلا هو

10 _ فرمانرواى هستى ، تنها موجود شايسته پرستش

الذى له ملك السموت و الأرض لا إله إلا هو

بيان اين حقيقت كه تنها خداوند شايسته پرستش است، پس از بيان انحصار حاكميت هستى به او، گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 191 - 5

5 _ تنها خداوند شايسته پرستش و توانا بر تدبير امور انسانهاست .

هو الذى خلقكم . .. أيشركون ما لايخلق شيئا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 5

5 _ همه انسان ها ، مأمور به پرستش و اطاعت بى چون و چراى خداى يگانه و پرهيز از شريك گرفتن غير ، براى اويند .

و ما أمروا إلا ليعبدوا إلها وحداً لا إله إلا هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 19

19 _ تنها خداوندِ خالقِ مدبر ، پروردگار انسان ها و شايسته پرستش است .

اللّه الذى خلق . .. ثم استوى ... يدبر الأمر ... ذلكم اللّه ربكم فاعبدوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 3

3 _ توحيد ( اعتقاد به ربوبيت بى همتاى خدا ) آيينى حق و يكتاپرستى سلوك راه هدايت است .

فذلكم اللّه ربكم الحق فماذا بعد الحق إلا الضلل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 9

9 _ تنها خداوند ، سزاوار

پرستش و معبوديت است .

قل اللّه يبدؤا الخلق ثم يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 5

5 _ تنها خدا ، سزاوار پرستش و پيروى است .

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق قل اللّه يهدى للحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 8،10

8 _ عبادت ، تنها شايسته خداوندى است كه مرگ انسان ها به دست او بوده و جان آنان پس از مرگ ، در اختيار او قرار مى گيرد .

و لكن أعبد اللّه الذى يتوفيكم

10 _ توحيد در عبادت و اعتقاد به بقاى انسان پس از مرگ ، دو پايه و اساس دين الهى است .

و لكن أعبد اللّه الذى يتوفيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 3

3 _ توحيد در عبادت و يكتاپرستى ، دين حنيف و صراط مستقيم است .

و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لاتكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 2

2_ توحيد و لزوم يكتاپرستى از تعاليم اساسى ، متقن و روشنِ قرآن است .

كت_ب أُحك_مت ءاي_ته ثم فصلت . .. ألاّ تع_بدوا إلاّ الله

{ألاّ} مركب از {أن} تفسيريه و {لا} ى ناهيه است و جمله {لاتعبدوا . ..} تفسير {كتاب اُحكمت آياته ثم فصلت} مى باشد; يعنى ، نهى از پرستش غير خدا ، سخن متقن و روشن قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11

- 14 - 5

5_ هيچ معبودى جز خداى يگانه نيست .

فاعلموا . .. أن لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 14

14_ خداوند ، تنها حقيقتى كه شايسته و بايسته پرستش است .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 11

11_ خداوند ، تنها حقيقتى كه شايسته و بايسته پرستش است .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 13

13_ خداوند ، تنها حقيقتى كه شايسته و بايسته پرستش است .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 4،11

4_ يوسف ( ع ) ، با طرح سؤال و برانگيختن وجدان هم بندان خويش ، حقانيّت توحيد و يكتاپرستى را براى آنان مطرح ساخت .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

11_ اعتقاد به وجود خداى يگانه و غالب و باور به شايستگى او براى پرستش ، اعتقاد و باورى خردمندانه است .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 16

16_ توحيد و يكتاپرستى ، آيينى بدون كمترين انحراف و كجى ، و شرك پندارى منحرف و نادرست است .

أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه ذلك الدين القيم

{قيّم} به معناى مستقيم و بدون انحراف و كجى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- رعد - 13 - 30 - 11

11_ تنها خداوند شايسته و بايسته پرستش است .

لا إله إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 1

1- تنها معبود واقعى انسان ها ، خداى يگانه است .

إل_هكم إل_ه وحد

با توجه به آيات سابق، كه درباره صفات خداوند و نفى معبودهاى مشركان بود و از منحصر كردن اله و معبود در اين آيه به يك فرد، روشن مى شود كه آن اله يگانه، همان خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 51 - 2

2- خداوند ، يگانه معبود و إله است .

إنما هو إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 2

2- خداوند ، تنها روزى دهنده آدميان و يگانه معبود شايسته پرستش است .

أفبالب_طل يؤمنون . .. و يعبدون من دون الله ما لايملك لهم رزقًا

از ارتباط ميان اين آيه و آيه قبل استفاده مى شود كه خداوند رازقيت را در انحصار خود دانسته و رزق دهنده واقعى را شايسته معبوديت معرفى كرده است و در اين راستا هرگونه نقش بتها را در رازقيت، نفى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 9

9- تنها ، پروردگار انسان ها و جهان هستى ، صلاحيت پرستش را دارد .

ربّنا ربّ السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 7

7- هيچ معبودى براى آدميان ، جز خداى يگانه

وجود ندارد .

أنّما إل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 36 - 9

9- پرستش خداى يگانه و اعتقاد به توحيد ربوبى ، صراط مستقيم است .

و إنّ اللّه ربّى و ربّكم فاعبدوه ه_ذا صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 1

1 - هيچ معبودى جز خداوند ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 4

4 - هيچ معبودى جز خداوند حقيقت نداشته و شايسته پرستش نيست .

إنّنى أنا اللّه لا إل_ه إلاّ أنا

{إل_ه} به معناى معبود است و در آيه، مراد معبود حق است، زيرا وجود خارجى معبودان باطل، قابل انكار نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 4

4 - معبود حقيقى انسان ها ، همان معبود يگانه در جهان هستى است .

إنّما إل_هكم اللّه الذى لا إل_ه الاّهو

وصف {الذى. ..} براى تعليل است; يعنى، چون {اللّه} كسى است كه هيچ معبود بر حقّى در جهان جز او وجود ندارد، پس {خداى شما} نيز هم او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 2

2- هيچ معبود و خدايى جز { اللّه } در جهان وجود ندارد .

أم اتّخذوا من دونه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 25 - 3،4

3- شعار { لا إل_ه إلاّ اللّه } ، پرستش

خداى يگانه و مبارزه با شرك و چندگانه پرستى ، محتواى وحى الهى به تمامى رسولان

من رسول إلاّنوحى إليه أنّه لا إل_ه إلاّأنا فاعبدون

4- توحيد در عبادت ، لازمه توحيد در الوهيت است .

لاال_ه إلاّأنا فاعبدون

برداشت ياد شده از تفريع مسأله عبادت خدا (فاعبدون)، بر موضوع يگانگى خدا و توحيد در الوهيت (لا إل_ه إلاّ أنا)، استفاده گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 67 - 3

3- تنها خداوند يكتا ، شايسته عبادت و پرستش است .

أُفّ لكم و لماتعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 92 - 4،6

4- تنها خداوند ، پروردگار شايسته پرستش است .

أنا ربّكم فاعبدون

6- بشر ، مأمور پرستش و عبوديت خداوند واحد است .

و أنا ربّكم فاعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 108 - 3

3- خدا و معبود حقيقى انسان ، تنها يكى است .

أنّما إل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 6 - 1

1 - تنها خداوند ، حق و پروردگار شايسته پرستش است .

فإنّا خلقناكم . .. و ترى الأرض هامدة ... ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ

{ذلك} در اين جا به دو چيز اشاره دارد: 1_ به قدرت نمايى هاى خدا در آفرينش انسان از خاك بى جان و مراحل رشد او در رحم و خارج از آن (فإنّا خلقناكم من تراب. ..) 2_ به جلوه هاى قدرت خدا در رويش و رشد انواع گياهان در زمين (و ترى

الأرض هامدة...). {باء} در {بأنّ الله} سببيه است. {ال} در {الحق} جنسيه و مفيد حصر مى باشد و روى سخن با مردمى است كه گرفتار پندارهاى شرك آميز بودند و گمان مى كردند كه غير از خدا، خدايان ديگرى نيز در سرنوشت آنها تأثير مى گذارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 24 - 5

5 - پرستش خداى يگانه ، راه خداوند

و هدوا إلى صرط الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 6

6 - هيچ كس به جز خدا ، شايسته پرستش نيست .

أن لاتشرك بى شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 11

11 - خدا ، تنها معبود شايسته پرستش

فإل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 62 - 2،3

2 - تنها خداوند ، معبود به حق و شايسته پرستش است .

ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ

3 - هر معبودى به جز خدا ، موهوم است و باطل .

و أنّ ما يدعون من دونه هو الب_طل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 9

9 - خدا ، تنها معبود سزاوار پرستش

ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 32 - 6

6 - خدا ، تنها معبود سزاوار پرستش

ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 -

10

10 - خدا ، تنها معبود به حق و شايسته الوهيت

أنّ اللّه هو الحقّ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 93 - 4

4 - خداوند ، يگانه معبود به حق و تنها پشتوانه انسان در قيامت

أين ما كنتم تعبدون . من دون اللّه هل ينصرونكم أو ينتصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 8

8 - پرستش ، مخصوص پديدآورنده ، اعاده كننده و روزى دهنده انسان ها است و نه غير او

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. أءل_ه مع اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 70 - 1،2

1 - الوهيت و معبود بودن ، تنها شايسته ذات پاك خداوند

و هو اللّه

ضمير {هو} در {هو اللّه} راجع به ذات پاك خداوند است و {ال} در {اللّه} براى تلميح و اشاره به صفت الوهيت مى باشد. بنابراين {هو اللّه} مرادف با {هو الاءل_ه} است; يعنى، تنها آن ذات پاك و حقيقت محض است كه سزاوار الوهيت است و نه غير او. جمله بعد; يعنى، {و هو اللّه لا إل_ه إلاّهو} تأكيد براى همين معنا است.

2 - معبودى جز ذات پاك خداوند نيست .

لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 7

7 - خدا ، تنها معبود شايسته پرستش

من إل_ه غير اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 6

6 - خدا ، تنها معبود شايسته پرستش

من إل_ه

غير اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 4،5

4 - وجود معبودى جز خدا ، حقيقت ندارد .

لا إل_ه إلاّ هو

5 - خدا ، تنها معبود شايسته پرستش است .

لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 3 - 8

8 - در جهان هستى معبودى جز اللّه ، حقيقتاً وجود ندارد .

لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 4 - 1

1 - سراسر جهان هستى ، تنها از يك معبود حقيقى برخوردار است .

إنّ إل_هكم لوحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 5

5 - اللّه ، تنها معبود حقيقى است .

لا إل_ه إلاّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 87 - 3

3 - تنها پروردگار جهان ، سزاوار عبوديت و پرستش است .

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون . فما ظنّكم بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 9

9 - پرستش ، تنها شايسته نيكوترين آفريننده ها ( خدا ) است .

أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 126 - 3

3 - عبوديت و پرستش ، تنها شايسته پروردگار انسان ها است .

أتدعون بعلاً . .. اللّه ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

يادآورى ربوبيت خداوند نسبت به انسان ها، پس از محكوم كردن

پرستش بت ها، گوياى مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 65 - 6

6 - هيچ معبود حقيقى ، جز اللّه در عالم وجود ندارد .

ما من إل_ه إلاّ اللّه الوحد القهّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 1

1 - تنها خداوند ، شايسته عبادت خالصانه و اطاعت بى چون و چرا است .

ألا للّه الدين الخالص

{الدين} مبتدا و مسنداليه و {للّه} خبر و مسند است. تقديم مسند بر مسنداليه، مفيد حصر و اختصاص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 17

17 - ناآگاهى بيشتر مردم از شايستگى انحصارى خداوند به عبادت و پرستش و ضرر و زيان شرك

ضرب اللّه مثلاً رجلاً . .. بل أكثرهم لايعلمون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه متعلق جهل، مسأله برابر نبودن دو مثل مربوط به مؤمن و مشرك و سرنوشت ايمان و شرك باشد; يعنى،{بل أكثرهم لايعلمون أنّهما لايستويان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 2

2 - عبادت ، تنها شايسته خالق هستى و مدبر و صاحب اختيار جهان است .

قل أفغير اللّه تأمرونّى أعبد

{فا} در {أفغير اللّه} يا براى تفريع اين آيه به آيات پيش است _ كه از خالقيت و تدبير خدا سخن گفته است _ و يا رابطه براى جواب شرط مقدر است كه تقدير آن چنين مى باشد: {إن كان اللّه خالق كلّ شىء فكيف تأمروننى أن أعبد غير اللّه}. در

هر صورت پيام آيه شريفه اين است كه با وجود خالق بودن خداوند، عبادت غير او شايسته نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 66 - 3

3 - تنها خداوند شايسته پرستش است .

أفغير اللّه تأمرونّى أعبد . .. بل اللّه فاعبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 62 - 4

4 - در جهان هستى معبودى جز اللّه ، حقيقتاً وجود ندارد .

لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 3،7

3 - معبودى جز اللّه حقيقتاً وجود ندارد .

لا إل_ه إلاّ هو

{إل_ه} به معناى معبود است.

7 - دعا و عبادت ، تنها شايسته خداوند يكتا و دارنده حيات حقيقى است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو فادعوه

{فا} در {فادعوه} عاطفه بوده و براى ربط ميان سبب و مسبب است; يعنى، به سبب آن كه خدا دارنده حيات حقيقى و يكتا است، پس او را بايد عبادت كرد و از او حاجت خواست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 6

6 - معبود شايسته پرستش ، معبودى يگانه و بى شريك است .

أنّما إل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 8،11

8 - سجده و كرنش ، تنها در برابر آفريدگار هستى روا است .

واسجدوا للّه الذى خلقهنّ

11 - عبادت و پرستش ، تنها شايسته آفريدگار جهان است ; و نه در شأن مخلوقات او .

و اسجدوا للّه

الذى خلقهنّ إن كنتم إيّاه تعبدون

تقديم {إيّاه} بر {تعبدون} علاوه بر رعايت فاصله آيات، مى تواند براى حصر نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 3

3 - خداوند يگانه ، تنها معبود و شايسته پرستش در جهان هستى

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء

بنابراين كه مراد از ولى _ مفرد اولياء _ معبود باشد از سخن تهديدآميز آيه مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 6

6 - خداوند يگانه ، تنها معبود و شايسته پرستش در جهان هستى

فاللّه هو الولىّ

بنابراين كه مراد از{الولىّ} معبود باشد مطلب فوق برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 5

5 - تنها خداوندى كه ربوبيت جهان هستى را عهده دار است ، شايسته عبادت و پرستش مى باشد .

إنّ الله هو ربّى و ربّكم فاعبدوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 4

4- تنها خداوند ، شايسته پرستش است .

فاعلم أنّه لا إل_ه إلاّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 43 - 2

2 - خداوند ، يگانه معبود به حق هستى است .

أم لهم إل_ه غير اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 2،7

2 - جز { اللّه } ، هيچ كس و هيچ چيز شايسته پرستش نيست .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو

7 -

هر موجودى جز خداى يگانه ، فاقد علم و رحمت گسترده و شايستگى براى پرستش

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو ع_لم الغيب و الشه_دة هو الرحم_ن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 2

2 - يگانه مدبّر و فرمانرواى جهان هستى ، شايسته مقام خداوندى و پرستش است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو الملك

وصف {الملك} براى جمله قبل، اشعار به عليت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 7

7 - عبادت و پرستش ، تنها شايسته خداوند يگانه

إأنّا برءؤا. .. و ممّا تعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 13 - 1،2

1 - هيچ معبود حقيقى ، جز { اللّه } در عالم وجود ندارد .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

2 - معبودى جز { اللّه } شايستگى عبادت ندارد .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه نفى در {لا إل_ه إلاّ هو} نفى شايستگى باشد، نه نفى وجود; زيرا در عالم معبودهاى ادعايى بسيارى وجود دارد، ولى آنها شايستگى معبوديت را ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 9 - 3

3 - هيچ معبود حقيقى در جهان هستى جز { اللّه } وجود ندارد و جز او كسى شايسته پرستش نيست .

لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 8،17

8 - خداوند ، تنها معبود

شايسته عبادت است .

اللّه أحد

برخى از اهل لغت اصل كلمه {اللّه} را {إل_ه} مى دانند. فعل {اَلَهَ}; يعنى، عبادت كرد، در اين صورت {إل_ه}، به معناى معبود خواهد بود (مفردات راغب). كلمه {اللّه} با آن كه علم است، مى تواند ناظر به معناى لغوى {إله} نيز باشد. در اين صورت مراد از {وحدت معبود}، اين است كه ساير معبودها، دروغين و پندارى اند و شايسته عبادت نيستند.

17 - { قال الباقر ( ع ) معنى قوله { اللّه أحد } المعبود الذى يأله الخلق عن ادراكه و الإحاطة بكيفيته فرد بإل_هيته متعال عن صفات خلقه ;

امام باقر(ع) فرمود: . .. معناى قول خدا {اللّه أحد}،[اين است كه او] معبودى است كه مخلوقات از درك حقيقت او و احاطه بر چگونگى او حيران و سرگردان اند. او در اله بودن خود يكتا است و بالاتر از صفات مخلوقات خود است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 3 - 2

2 - مردم ، بايد تنها خداوند را عبادت كرده و او را { إل_ه } خود بدانند .

إل_ه الناس

توكل بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 3 - 11

11 - در دست خدا بودن مقررات امور عالم ، مقتضى توكل بندگان به او است .

من يتوكّل على اللّه فهو فحسبه . .. قد جعل اللّه لكلّ شىء قدرًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه جمله {قد جعل اللّه. ..} در مقام بيان براى وجوب توكل بر خداوند (من يتوكّل على اللّه فهو حسبه) است.

تهجد بندگان خدا

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 1،2

1 _ بندگان خالص خدا ، مردمى شب زنده دار

و الذين يبيتون لربّهم

{بيتوتة} (مصدر {يبيتون}) به معناى شب زنده دارى است; چه اين بيدارى در تمام شب باشد و چه در بخشى از آن.

2 _ نماز ، برنامه بندگان خالص خدا در وقت شب زنده دارى

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

از ديدگاه مفسران، مقصود از {سجده} و {قيام} در آيه شريفه، نماز است.

حق شنوى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 3

3 _ حرف شنوى و بصيرت ، از اوصاف بندگان خالص خدا

لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

حكومت جهانى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 11

11- حكومت واحد جهانى به دست بندگان صالح خدا ، فرجام نهايى زندگى بشر در زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

حمايت از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 10

10- ربوبيت خداوند ، مقتضى حمايت از بندگان خويش

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن و كفى بربّك وكيلاً

خداشناسى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 160 - 1

1 - تنها بندگان مخلَص خدا ، عارف به حق خدا و توصيف كننده شايسته او هستند .

سبح_ن اللّه عمّا يصفون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

{إلاّ} استثناى منقطع و به معناى {ل_كن} است. مستثنى منه نيز در برداشت بالا، ضمير فاعلى {يصفون}

دانسته شده است. گفتنى است مقصود و معناى {مخلصين} اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

خستگى ناپذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 6

6 - فرشتگان و بندگان مخلص خدا ، در تسبيح و عبادت او خستگى ناپذيراند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له . .. و هم لايسئمون

{السّامة} (مصدر {لايسئمون}) به معناى خستگى و ملالت از ادامه كار است.

خشيت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 13

13- لزوم بيم و هراس بندگان از خداوند ، هر چند داراى مرتبه اى والا باشند .

بل عباد مكرمون . .. و هم من خشيته مشفقون

خواسته هاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 10

10 _ بندگان خالص خداوند ، به هنگام رو به رو شدن با گفتار جاهلانه و بدور از ادب و منطق جاهلان ، از آنان خواستار سلامت و امنيت و همزيستى مسالمت آميز مى شوند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه {سلاماً} مفعولٌ به براى فعل مقدر باشد; يعنى، {نتسلم منكم تسليماً}. در اين صورت {سلام} به جاى {تسليم} نشسته است.

خوشرفتارى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 3

3 _ بندگان خالص خدا ، مظهر مدارا و نرمى و منزه از

روح خشونت و درشتى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

خيرخواهى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 21

21 _ دعا براى صلاح و نيك شدن همسر و فرزندان و خيرخواهى براى ايشان ، از اوصاف بندگان خالص خدا و امرى پسنديده و مورد تشويق خداوند

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إم

دعاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 1

1 _ بندگان خالص خدا ، پيوسته از پروردگارشان خواستار رهايى از عذاب دوزخ اند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم

فعل مضارع {يقولون} مفيد استمرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 4

4 _ جمله { ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غراماً . إنّ ها ساءت مستقرّاً و مقاماً } ، متن دعا و تضرع بندگان خالص خدا به درگاه الهى

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . ..إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {إنّ عذابها تا مستقراًو مقاماً} نيز مانند جمله {ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم} جزء دعا و تضرع عبادالرحمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 1،4،13،16،21،22

1 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار همسر و فرزندان شايسته اى اند كه رفتار و سير و سلوك آنان ، مايه چشم روشنى

و سرفرازى آنان در زندگى باشد .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّيّ_تنا قرّة أعين

درباره {من} در {من أزواجنا. ..} دو احتمال وجود دارد: 1_ {من} ابتدائيه باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {به ما از ناحيه همسران و فرزندانمان، آن ده كه مايه روشنى چشمانمان باشد}. 2_ {من} بيانيه باشد. براساس اين احتمال، معناى آيه چنين مى شود: {به ما روشنى چشمان _ كه عبارت از همسر و فرزندان اند ببخش. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

4 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار سرور و روشنى چشمان در پرتو اعطاى همسر و فرزند به آنان هستند .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

16 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار در دست داشتن اداره جامعه متقين و مردم تقوا پيشه اند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه مقصود از {امام} امامت و پيشوايى سياسى و اجتماعى باشد.

21 _ دعا براى صلاح و نيك شدن همسر و فرزندان و خيرخواهى براى ايشان ، از اوصاف بندگان خالص خدا و امرى پسنديده و مورد تشويق خداوند

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إم

22 _ جمله { و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزواجنا و ذرّيّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إماماً } متن دعاى هميشگى بندگان خالص خدا

و الذين يقولون

ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إم

آمدن آيه شريفه در قالب جمله اسميه و نيز فعل مضارع {يقولون} حاكى از استمرار و هميشگى بودن آن دعا است.

دعوت از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 13

13- خداوند ، فراخوان مؤمنان و بندگان خالص خويش به انفاق اموال خود ، قبل از فرا رسيدن مرگ

قل لعبادى الذين ءامنوا . .. و ينفقوا ... من قبل أن يأتى يوم لابيع فيه و لاخل_ل

ذكر خدا از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 5

5 - بعثت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله ، نمونه اى از توجه و ياد خدا از بندگان خويش *

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... فاذكرونى أذكركم

برداشت فوق احتمال ديگرى است كه مى توان از تفريع جمله {فاذكرونى . ..} بر بعثت پيامبر و تغيير قبله، استفاده كرد; يعنى: فاذكرونى أذكركم كما ذكرتكم بارسال الرسول و تحويل القبلة.

راه رفتن بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 2،14

2 _ مشى و راه رفتن بندگان خالص خدا ، در كمال وقار و آرامى ، و به دور از سرعت و شتابزدگى است .

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

14 _ { فى مجمع البيان فى قوله تعالى : { الذين يمشون على الأرض هوناً } . . . و قال أبوعبداللّه ( ع )

هو الرجال يمشى بسجيته التى جبل عليها لايتكلف و لايتبختر ;

در مجمع البيان درباره قول خداى تعالى {الذين يمشون على الأرض هوناً}. .. آمده است كه امام صادق(ع) فرمود: آن كسى است كه بر خلق و خوى فطرى خود _ كه خدا او را به آن گونه آفريده است _ بدون تكلف و تكبر راه ميرود.

رحمت بر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 6

6 _ بندگان خالص خدا ، مشمول رحمت ويژه خدا هستند .

و عباد الرحم_ن

آمدن صفت {رحمن} به جاى ديگر اوصاف خداوند و اضافه شدن {عباد} به آن، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

روزى ممتاز بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 41 - 1

1 - بندگان مخلص خدا ، بهره مند از رزق و روزى ويژه و ممتاز الهى

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أول_ئك لهم رزق معلوم

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {رزق معلوم}، روزى مخصوص و تعيين شده براى بندگان خالص است; مانند آيه {و ما منّا إلاّ له مقام معلوم}، (همين سوره، آيه 164).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 42 - 1

1 - انواع ميوه ها ، رزق و روزى مخصوص و ممتاز بندگان مخلَص خدا در بهشت

أُول_ئك لهم رزق معلوم . فوكه

{فواكه} (جمع {فاكهة}) بدل كل از {رزق معلوم} و يا خبر براى مبتداى محذوف است و تقدير آن {ذلك الرزق فواكه} مى باشد.

روش برخورد با بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 10

10 _ بندگان خالص خدا ، در بهشت با درود و سلام روبه رو خواهند شد .

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

روش برخورد بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 9،10،11

9 _ بندگان خالص خدا ، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل ، با گفتار شايسته و عالمانه و به دور از بيهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گويند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {سلاماً} صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; يعنى، {قالوا قولاً سلاماً} در اين صورت معناى {سلاماً} _ به قرينه جمله قبل كه سخن از گفتار جاهلانه و ناشايست افراد جاهل است _ سخن عالمانه و شايسته و دور از بيهودگى و بى ادبى مى باشد.

10 _ بندگان خالص خداوند ، به هنگام رو به رو شدن با گفتار جاهلانه و بدور از ادب و منطق جاهلان ، از آنان خواستار سلامت و امنيت و همزيستى مسالمت آميز مى شوند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه {سلاماً} مفعولٌ به براى فعل مقدر باشد; يعنى، {نتسلم منكم تسليماً}. در اين صورت {سلام} به جاى {تسليم} نشسته است.

11 _ برخورد كريمانه و بزرگوارانه بندگان خالص خدا در برابر گفتار جاهلانه افراد نادان ، برخاسته از روح فروتنى و نرم خويى آنان است .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

عطف جمله {و إذا خاطبهم الجهلون. ..} بر جمله

قبل بدون تكرار شدن اسم موصول (الذين)، نشانگر وجود وحدت و ارتباط نزديك ميان اين دو صفت است. از سوى ديگر تقدم بيان صفت تواضع بر صفت برخورد كريمانه با افراد جاهل، حاكى از آن است كه اين صفت، سبب چنين برخورد پسنديده اى است.

روش زندگى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 67 - 1،2

1 _ بندگان خالص خدا در هزينه كردن اموالشان ، نه اسراف مى كنند و نه به خود و خانواده خويش تنگ مى گيرند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا

آنچه از ظاهر آيه شريفه و لغت به دست مى آيد، اين است كه واژه {انفاق} به معناى هزينه كردن و كاستن از اموال است; چه آن كه اين اموال براى زندگى شخصى و خانواده به مصرف برسد و چه به ديگران بخشش شود. گفتنى است {اسراف} (مصدر {يسرفوا}) به معناى زياده روى در مصرف اموال و {قتر} (مصدر {يقتروا}) به معناى سخت گيرى در مصرف است.

2 _ رعايت اعتدال و ميانه روى در معيشت و زندگى اقتصادى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قوامًا

{ذلك} اشاره است به آنچه كه در آغاز آيه شريفه ذكر شد (يعنى، اسراف و اقتار) و {قوام} به معناى عدل و راه ميانه و وسط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 9

9 _ زندگى بر مبناى هدفى معقول و مفيد ، از اوصاف بندگان خالص

خدا

و الذين لايشهدون الزور و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

اجتناب كردن بندگان خالص خدا از مجالس باطل (لايشهدون الزور) و نيز پرهيز از لغو و بيهودگى، حاكى است كه از آن است كه آنان در زندگى، داراى هدفى معقول و مفيداند.

زمينه بصيرت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 8 - 1

1_ مظاهر وجود و عظمت آفريدگار در آسمان و زمين ، مايه بصيرت و تذكّر بندگان روى آورده به خداوند

أفلم ينظروا إلى السماء . .. و الأرض مددن_ها ... تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب

{منيب}، به معناى بازگشت كننده و روى آورنده به خدا است.

زمينه تذكر به بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 8 - 1

1_ مظاهر وجود و عظمت آفريدگار در آسمان و زمين ، مايه بصيرت و تذكّر بندگان روى آورده به خداوند

أفلم ينظروا إلى السماء . .. و الأرض مددن_ها ... تبصرة و ذكرى لكلّ عبد منيب

{منيب}، به معناى بازگشت كننده و روى آورنده به خدا است.

زمينه گمراهى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 1،3

1 - تلاش مستمر قوم كافر و گمراه گر نوح ، براى گمراه كردن مؤمنان و بندگان خدا

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

3 - تداوم حيات قوم كافر و گمراه گر نوح ، موجب گمراهى بندگان خدا و مؤمنان مى شد .

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

سرزنش بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52

- 3

3 - سرزنش شدن بندگان خالص خدا و باورداران به قيامت ، از سوى منكران آن

يقول أءنّك لمن المصدّقين

در برداشت ياد شده، استفهام {أءنّك} استفهام توبيخى دانسته شده است.

سعادت طلبى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 1

1 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار همسر و فرزندان شايسته اى اند كه رفتار و سير و سلوك آنان ، مايه چشم روشنى و سرفرازى آنان در زندگى باشد .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّيّ_تنا قرّة أعين

درباره {من} در {من أزواجنا. ..} دو احتمال وجود دارد: 1_ {من} ابتدائيه باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {به ما از ناحيه همسران و فرزندانمان، آن ده كه مايه روشنى چشمانمان باشد}. 2_ {من} بيانيه باشد. براساس اين احتمال، معناى آيه چنين مى شود: {به ما روشنى چشمان _ كه عبارت از همسر و فرزندان اند ببخش. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

سلام بر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 79 - 5

5 - سلام و تحيت بر بندگان خدا چون پيامبران ، امرى پسنديده و ارزشمند

سل_م على نوح فى الع_لمين

سلام بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 10

10 _ بندگان خالص خدا ، در بهشت با درود و سلام روبه رو خواهند شد .

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

شرح صدر بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- فرقان - 25 - 63 - 9،10

9 _ بندگان خالص خدا ، به هنگام روبه رو شدن با گفتار جاهلانه و به دور از ادب و منطق افراد جاهل ، با گفتار شايسته و عالمانه و به دور از بيهودگى و بى ادبى به آنان پاسخ مى گويند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {سلاماً} صفت براى مفعولٌ به مقدر باشد; يعنى، {قالوا قولاً سلاماً} در اين صورت معناى {سلاماً} _ به قرينه جمله قبل كه سخن از گفتار جاهلانه و ناشايست افراد جاهل است _ سخن عالمانه و شايسته و دور از بيهودگى و بى ادبى مى باشد.

10 _ بندگان خالص خداوند ، به هنگام رو به رو شدن با گفتار جاهلانه و بدور از ادب و منطق جاهلان ، از آنان خواستار سلامت و امنيت و همزيستى مسالمت آميز مى شوند .

و إذا خاطبهم الج_هلون قالوا سلمًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه {سلاماً} مفعولٌ به براى فعل مقدر باشد; يعنى، {نتسلم منكم تسليماً}. در اين صورت {سلام} به جاى {تسليم} نشسته است.

شكرگزارى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 4

4 _ بندگان خالص خداى رحمان ، مردمى پندپذير و سپاس گزار در برابر نعمت هاى الهى

لمن أراد أن يذكّر أو أراد شكورًا . و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

برداشت فوق بر اين اساس است كه آيه شريفه مرتبط با آيه قبل و درصدد بيان اوصاف كسانى باشد كه در جمله {لمن أراد أن يذكر أو أراد شكوراً} از آنان ياد

شده است.

صفات بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 1،2،3

1 _ بندگان خالص خدا ، مظهر تواضع و فروتنى و به دور از تكبر و خود بزرگ بينى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

برداشت ياد شده با توجه به چند نكته است: 1_ {عباد} (جمع {عبد}) به معناى بندگان است و اوصافى كه خداوند براى آنان در ضمن چند آيه بيان مى فرمايد، حاكى است كه آنان از بندگان خالص او هستند. 2_ {هون} به دو معنا آمده است: الف) سكينه و وقار (قاموس المحيط); كه در در اين صورت اين واژه در آيه شريفه يا در همان معناى لغوى استعمال شده است و يا در معناى كنايى آن; يعنى، تواضع و فروتنى. برداشت فوق مبتنى بر همين معناى كنايى است. ب) رفق و لين (مدارا و نرمى)، در مقابل خشونت و درشتى (نهايه ابن اثير). 3_ {هوناً} مصدر و صفت براى {مشى} بوده و آمدن مصدر به جاى صفت، بيانگر مبالغه است.

2 _ مشى و راه رفتن بندگان خالص خدا ، در كمال وقار و آرامى ، و به دور از سرعت و شتابزدگى است .

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

3 _ بندگان خالص خدا ، مظهر مدارا و نرمى و منزه از روح خشونت و درشتى

و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 1

1 _ بندگان خالص خدا ، مردمى شب زنده دار

و الذين يبيتون لربّهم

{بيتوتة} (مصدر {يبيتون}) به معناى شب زنده

دارى است; چه اين بيدارى در تمام شب باشد و چه در بخشى از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 6،8

6 _ بندگان خالص خدا ، مردمى فروتن و خود كم بين در برابر خدا

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه بندگان خالص خدا، با آن كه مردمى شب زنده دار و عابداند، اما باز از عذاب دوزخ در هراس و اضطراب اند.

8 _ بندگان خالص خدا ، بسيار نگران و هراسناك از لغزش خويش و نافرمانى خدا

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه عذاب دوزخ براى كيفر دادن مجرمان است. بنابراين ترس عبادالرحمان از عذاب دوزخ، حاكى از آن است كه آنان از جرم و خطايى كه مرتكب شده اند _ هر چند ارتكاب جرم از ايشان بسيار كم اتفاق مى افتد _ بسيار نگران و مضطرب اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 67 - 1،2

1 _ بندگان خالص خدا در هزينه كردن اموالشان ، نه اسراف مى كنند و نه به خود و خانواده خويش تنگ مى گيرند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا

آنچه از ظاهر آيه شريفه و لغت به دست مى آيد، اين است كه واژه {انفاق} به معناى هزينه كردن و كاستن از اموال است; چه آن كه اين اموال براى زندگى شخصى و خانواده به مصرف برسد و چه به ديگران بخشش

شود. گفتنى است {اسراف} (مصدر {يسرفوا}) به معناى زياده روى در مصرف اموال و {قتر} (مصدر {يقتروا}) به معناى سخت گيرى در مصرف است.

2 _ رعايت اعتدال و ميانه روى در معيشت و زندگى اقتصادى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قوامًا

{ذلك} اشاره است به آنچه كه در آغاز آيه شريفه ذكر شد (يعنى، اسراف و اقتار) و {قوام} به معناى عدل و راه ميانه و وسط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 3،7

3 _ بندگان خالص خدا ، هيچ انسانى را به ناحق نمى كشند .

و لايقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ

7 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به گناه زنا و روابط ناسالم جنس دست نمى آلايند .

و لايزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 1،3،5،7،9

1 _ بندگان خالص خدا ، در مجالسى كه به باطل و دروغ پرداز مى گذرد ، هرگز حضور نمى يابند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين لايشهدون الزور

فعل {شهد} گاهى در معناى {حضر} (حضور يافت) استعمال مى شود و گاهى در معناى {أخبر عن الشىء و شهده} (خبر داد از چيزى و گواهى به آن داد) به كار مى رود. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى نخست است. {زور} نيز به معناى دروغ و باطل است.

3 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به باطل و دروغ ، شهادت و گواهى نمى دهند .

و الذين لايشهدون الزور

5 _ بندگان خالص خدا ، به

وقت روبه رو شدن با رفتار و گفتار لغو و بيهوده ، با بزرگوارى و متانت از آن مى گذرند .

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

7 _ بندگان خالص خدا ، مردمى بزرگوار و متين

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

9 _ زندگى بر مبناى هدفى معقول و مفيد ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين لايشهدون الزور و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

اجتناب كردن بندگان خالص خدا از مجالس باطل (لايشهدون الزور) و نيز پرهيز از لغو و بيهودگى، حاكى است كه از آن است كه آنان در زندگى، داراى هدفى معقول و مفيداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 1،2،3

1 _ بندگان خالص خدا به هنگام شنيدن و يادآور شدن آيات الهى ، مانند كران و كوران ، با بى اعتنايى و ناخرسندى از آنها نمى گذرند .

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

فعل {خرّ} در معناى {سقط} به كار مى رود كه به معناى فرود از بالا به پايين است (لسان العرب) و {صمّاً} و {عمياناً} حال براى فاعل {يخرّوا} است. گفتنى است فعل {لم يخرّوا} در معناى كنايى به كار رفته است و مقصود از آن آن ناخرسندى و امتناع كردن است; زيرا انسان با فرود آوردن سر به طرف پايين، ناخرسندى خود را ابراز مى دارد.

2 _ پندپذيرى و درس آموزى از آيات الهى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

3 _ حرف شنوى و بصيرت ، از اوصاف بندگان خالص خدا

لم يخرّوا عليها صمًّا و

عميانًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 1،4،13،14،16

1 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار همسر و فرزندان شايسته اى اند كه رفتار و سير و سلوك آنان ، مايه چشم روشنى و سرفرازى آنان در زندگى باشد .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّيّ_تنا قرّة أعين

درباره {من} در {من أزواجنا. ..} دو احتمال وجود دارد: 1_ {من} ابتدائيه باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: {به ما از ناحيه همسران و فرزندانمان، آن ده كه مايه روشنى چشمانمان باشد}. 2_ {من} بيانيه باشد. براساس اين احتمال، معناى آيه چنين مى شود: {به ما روشنى چشمان _ كه عبارت از همسر و فرزندان اند ببخش. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

4 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار سرور و روشنى چشمان در پرتو اعطاى همسر و فرزند به آنان هستند .

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

14 _ رسيدن به اوج مرتبه تقواپيشگى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

درخواست الگو و مقتداى تقواپيشگان شدن از سوى عباد الرحمان _ كه خود از ايمان و تقواى بالايى برخوردارند _ حاكى از آن است كه آنان خواستار بالاترين مرتبه تقواپيشگى اند، تا براى الگو و مقتدا شدن ديگر تقواپيشگان، شايسته باشند.

16 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار در دست داشتن اداره

جامعه متقين و مردم تقوا پيشه اند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه مقصود از {امام} امامت و پيشوايى سياسى و اجتماعى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 1،4

1 - پرهيز از عبادت و اطاعت طاغوت ها و سردمداران كفر و شرك ، از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خدا

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

{طاغوت} در اصل به هر متجاوز و رئيس گمراه گر گفته مى شود. اين كلمه در قرآن، هم به اين معنا آمده و هم در بت و صنم به كار رفته است. چنانچه اين واژه در آيه شريفه در معناى نخست به كار رفته باشد، مقصود از عبادت (أن يعبدوها) اطاعت خواهد بود. گفتنى است آيه شريفه درصدد توصيف مؤمنان و بندگان خالص خداوند است (كه از آيات بعد نيز قابل استفاده است).

4 - توبه و بازگشت به خدا ، از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خداوند است .

و أنابوا إلى اللّه

{إنابة} (مصدر {أنابوا}) به معناى رجوع است و {أنابوا إلى اللّه}; يعنى، بازگشت به خدا با توبه و اخلاص (مفردات راغب).

صفوف بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 165 - 4

4 - به صف ايستادن در راه خدا ، از ويژگى هاى بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و إنّا لنحن الصافّون

عبرت پذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 63 - 4

4 _ بندگان خالص خداى رحمان ، مردمى پندپذير و

سپاس گزار در برابر نعمت هاى الهى

لمن أراد أن يذكّر أو أراد شكورًا . و عباد الرحم_ن الذين يمشون على الأرض هونًا

برداشت فوق بر اين اساس است كه آيه شريفه مرتبط با آيه قبل و درصدد بيان اوصاف كسانى باشد كه در جمله {لمن أراد أن يذكر أو أراد شكوراً} از آنان ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 73 - 2

2 _ پندپذيرى و درس آموزى از آيات الهى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين إذا ذكّروا بأي_ت ربّهم لم يخرّوا عليها صمًّا و عميانًا

عقيده بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 1،2

1 _ بندگان خالص خدا ، به جز { اللّه } ، چيزى را به خدايى نمى خوانند و معبودى را جز او نمى پرستند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا ءاخر

{إل_ه} به معناى معبود است.

2 _ اعتقاد به توحيد و يگانه پرستى و دورى از شرك و چندگانه پرستى ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين لايدعون مع اللّه إل_هًا ءاخر

علم بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 7

7 - اذعان داوود و سليمان ( ع ) به وجود كسانى عالم تر و برتر از ايشان در ميان بندگان مؤمن خدا

و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا على كثير من عباده المؤمنين

عوامل ترس بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 -

2

2 _ بد و ناگوار بودن جهنم براى انسان ، موجب هراسناكى و دست به دعا برداشتن بندگان خالص خدا به درگاه الهى براى رهايى از آن

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . .. إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّها ساءت. ..} تعليل براى جمله {و الذين يقولون ربّنا اصرف...} است; يعنى، چون جهنم جايگاه بدى است، بندگان خدا براى نجات خود از آن، دست به دعا برمى دارند.

عوامل تضرع بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 3

3 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، سبب دست به دعا برداشتن و تضرع بندگان خالص خدا براى رهايى از آن عذاب

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرمًا

جمله {إنّ عذابها. ..} در مقام تعليل براى جمله قبل است; يعنى، به اين سبب بندگان خدا از پروردگار خواستار رهايى از عذاب دوزخ اند كه چون آن عذاب دائمى و گريزناپذير است.

عوامل دعاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 2

2 _ بد و ناگوار بودن جهنم براى انسان ، موجب هراسناكى و دست به دعا برداشتن بندگان خالص خدا به درگاه الهى براى رهايى از آن

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم . .. إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّها ساءت. ..} تعليل براى جمله {و الذين يقولون ربّنا اصرف...} است; يعنى، چون جهنم جايگاه بدى است، بندگان خدا براى نجات خود از آن، دست

به دعا برمى دارند.

عوامل ذكر خدا از بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 2،11

2 - به ياد خدا بودن ، مايه جلب رضايت و توجه خاص خداوند است .

فاذكرونى أذكركم

فعل {أذكر} در جواب امر قرار گرفته و لذا با حرف شرطى مقدر، مجزوم شده است. در نتيجه جمله با تقدير آن چنين مى شود: {فاذكرونى ان تذكرونى أذكركم; به ياد من باشيد، اگر به ياد من باشيد به ياد شما خواهم بود.} ياد كردن خدا از بندگان، به معناى عنايت و توجه خاص به آنهاست.

11 - { و روى ان رسول اللّه ( ص ) خرج على اصحابه فقال : . . . قال سبحانه : فاذكرونى أذكركم ; يعنى ، اذكرونى بالطاعة و العبادة اذكركم بالنعم و الاحسان و الرحمة و الرضوان ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند كه فرموده {فاذكرونى أذكركم} روايت شده كه يعنى، مرا با اطاعت و عبادت خود ياد كنيد تا شما را با نعمتها و احسان و رحمت و رضوان خود ياد نمايم}.

فضايل بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 2

2 _ نماز ، برنامه بندگان خالص خدا در وقت شب زنده دارى

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

از ديدگاه مفسران، مقصود از {سجده} و {قيام} در آيه شريفه، نماز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 8

8 - مغرور نشدن مردان الهى به علم و كمالات خود و احتمال وجود كسانى برتراز ايشان

در ميان بندگان مؤمن خدا

و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا على كثير من عباده المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 9 - 12

12 - بندگانى كه همواره در صدد بازگشت به خدايند ، از آيات الهى بهره مى برند .

إنّ فى ذلك لأية لكلّ عبد منيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 40 - 1،2

1 - بندگان مخلَص خدا ( بندگان خالص و برگزيده خدا ) ، از عذاب دردناك الهى به دوراند .

إنّكم لذائقوا العذاب الأليم . .. إلاّ عباد اللّه المخلصين

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم الله لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}. گفتنى است در برداشت ياد شده {إلا...} استثناى منقطع، از ضمير {لذائقوا} گرفته شده است.

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از پاداشى فراتر از مقدار اعمال و رفتار خويش

و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {إلا. ..} استثناى منقطع از ضمير {تجزون} باشد. بر اين اساس، پيام آيه شريفه چنين مى شود: همگان مطابق كردار خود، جزا و پاداش دارند; جز بندگان خالص خدا كه فراتر و برتر از اعمال خود، پاداش دريافت خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 41 - 1

1 - بندگان مخلص خدا ، بهره مند از رزق و روزى ويژه و ممتاز الهى

إلاّ

عباد اللّه المخلصين . أول_ئك لهم رزق معلوم

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {رزق معلوم}، روزى مخصوص و تعيين شده براى بندگان خالص است; مانند آيه {و ما منّا إلاّ له مقام معلوم}، (همين سوره، آيه 164).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 42 - 1،2

1 - انواع ميوه ها ، رزق و روزى مخصوص و ممتاز بندگان مخلَص خدا در بهشت

أُول_ئك لهم رزق معلوم . فوكه

{فواكه} (جمع {فاكهة}) بدل كل از {رزق معلوم} و يا خبر براى مبتداى محذوف است و تقدير آن {ذلك الرزق فواكه} مى باشد.

2 - بندگان مخلص خدا ، مورد اكرام و گرامى داشت الهى اند .

و هم مكرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون . فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 3

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 76 - 7

7 - دعاى بندگان خالص خدا ، مورد استجابت الهى است

.

إلاّ عباد اللّه المخلصين . و لقد نادينا نوح فلنعم المجيبون . و نجّين_ه و أهله من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 160 - 1،2

1 - تنها بندگان مخلَص خدا ، عارف به حق خدا و توصيف كننده شايسته او هستند .

سبح_ن اللّه عمّا يصفون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

{إلاّ} استثناى منقطع و به معناى {ل_كن} است. مستثنى منه نيز در برداشت بالا، ضمير فاعلى {يصفون} دانسته شده است. گفتنى است مقصود و معناى {مخلصين} اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

2 - تمامى انسان ها ، به جز بندگان مخلَص خدا ، از توصيف شايسته او ناتوان هستند .

سبح_ن اللّه عمّا يصفون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

فلسفه دعاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 3

3 _ پيوستگى و گريزناپذيرى عذاب جهنم ، سبب دست به دعا برداشتن و تضرع بندگان خالص خدا براى رهايى از آن عذاب

و الذين يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرمًا

جمله {إنّ عذابها. ..} در مقام تعليل براى جمله قبل است; يعنى، به اين سبب بندگان خدا از پروردگار خواستار رهايى از عذاب دوزخ اند كه چون آن عذاب دائمى و گريزناپذير است.

كرامت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 5،7

5 _ بندگان خالص خدا ، به وقت روبه رو شدن با رفتار و گفتار لغو

و بيهوده ، با بزرگوارى و متانت از آن مى گذرند .

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

7 _ بندگان خالص خدا ، مردمى بزرگوار و متين

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

كمى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 40 - 5

5- بندگان خالص خداوند ، در اقليتند .

إلاّ عبادك منهم المخلصين

از آن جايى كه مستثنى بنابر قاعده كمتر از مستثنى منه است و گرنه استثنا مستهجن خواهد بود، نكته ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 83 - 5

5 - بندگان خالص و برگزيده خداوند ، در اقليت قرار دارند .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه غالباً مستثنى از مستثنى منه كمتر است و چون {مخلَصين} از مجموعه انسان ها استثنا شده است، به دست مى آيد كه اين بندگان مخلَص خدا، همواره در اقليت قرار دارند.

گواهى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 3

3 _ بندگان خالص خدا ، هرگز به باطل و دروغ ، شهادت و گواهى نمى دهند .

و الذين لايشهدون الزور

محبت اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 4

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه

شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

مخالفان بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 3

3 - مشركان ، در صف مخالف بندگان مخلَص خدا

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

مصونيت اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 128 - 1

1 - از ميان قوم الياس ، تنها بندگان مخلَص خدا ( بندگان خالص و برگزيده خدا ) ، از احضار و كيفر الهى در روز رستاخيز درامان خواهند بود .

فإنّهم لمحضرون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

طبق نظر مفسران، مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 160 - 3

3 - تنها بندگان مخلَص خدا ، معاف و آزاد از احضار شدن براى كيفر و مجازات

إنّهم لمحضرون . .. إلاّ عباد اللّه المخلصين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {إلاّ عباد اللّه. ..} استثنا از ضمير مفعولىِ {لمحضرون} باشد.

مصونيت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 42 - 2

2- ابليس ، هيچ گونه سلطه اى بر بندگان خداوند ندارد و نمى تواند آنان را به اجبار به گمراهى بكشاند .

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

{سلطان} دست يافتن به چيزى از طريق قهر و اجبار

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 1

1- بندگان مقرب خدا ، مصون از سلطه شيطان هستند .

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 5

5 - بندگان مخلص خدا ، در امان از عذاب الهى

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين . إلاّ عباد اللّه المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 83 - 1

1 - بندگان مخلَص ( بندگان خالص شده و برگزيده خدا ) ، از افتادن در دام اغواگرى شيطان مصون و درامان اند .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

بيشتر مفسران بر اين باوراند كه مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

مقامات اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 10

10 _ بندگان خالص خدا ، در بهشت با درود و سلام روبه رو خواهند شد .

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 1

1 _ بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت گاه نيكوى آن ، پاداش بندگان خالص خدا

و عبادالرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة ... خ_لدين فيها حسنت مستقرًّا و مقامًا

{مستقرّاً} تميز براى ضمير در {حسنت} و به معناى محل استقرار است و {مقام} اسم مكان

و به معناى اقامت گاه مى باشد.

مقامات بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 9

9 _ بندگان خالص خدا ( عبادالرحمان ) داراى منزلت و مقامى بس رفيع در پيشگاه خداوند

و عباد الرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة بما صبروا

{أُول_ئك} براى اشاره به بعيد به كار مى رود و در آيه شريفه براى بيان رفعت معنوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 21

21 - مقام بندگان صالح ، بالاترين جايگاه كمالى انسان

أن أشكر نعمتك . .. و أن أعمل ص_لحًا... و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه سليمان(ع) مقام {عباد صالح} را به عنوان آخرين و عالى ترين آرزوى خود مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 41 - 2

2 - بندگان مخلص خدا ، برخوردار از مقام و منزلتى بلند در پيشگاه خداوند

أول_ئك لهم رزق معلوم

اشاره كردن به بندگان خالص خدا با اسم اشاره بعيد (اولئك) _ با آن كه در آيه پيش از آنان سخن گفته شد _ گوياى علو مرتبه و منزلت والاى آنان در پيشگاه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 164 - 4

4 - هر يك از بندگان مخلَص خدا ، داراى مقام و منزلتى معين و معلوم در پيشگاه خداوند *

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و ما منّا إلاّ له مقام معلوم

برداشت ياد شده با توجه به

دو نكته است: 1_ آيه شريفه چون پس از بحت از بندگان مخلَص خدا (عباد اللّه المخلصين) آمده است، مى تواند در اوصاف اينان باشد. 2_ برخى از رواياتى كه امامان معصوم و اوصياى الهى را مصداق آيه شريفه دانسته اند (نورالثقلين، ج 4، ذيل آيه)، گوياى همين مطلب است.

نجات بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ( بندگان خالص و برگزيده خدا ) ، تنها گروه نجات يافته از ميان اقوام عذاب شده پيشين

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين . إلاّ عباد اللّه المخلصين

طبق نظر بيشتر مفسران، مقصود و معناى {مخلَصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

نشانه هاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 5

5- اقامه نماز و انفاق در پنهان و آشكار ، از ويژگى ها و نشانه هاى بندگان راستين خداوند است .

قل لعبادى الذين ءامنوا يقيموا الصلوة و ينفقوا سرًّا و علانية

نعمتهاى اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 4

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 4

4 - شراب ناب ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهران خود ، چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان)، زنانى اند كه چشم از ديگران برگرفته و تنها به همسران خود مى نگرند. گفتنى است كه اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسران خود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 3

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

نعمتهاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون . فى جنّ_ت النعيم

نگرانى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 8

8 _

بندگان خالص خدا ، بسيار نگران و هراسناك از لغزش خويش و نافرمانى خدا

ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه عذاب دوزخ براى كيفر دادن مجرمان است. بنابراين ترس عبادالرحمان از عذاب دوزخ، حاكى از آن است كه آنان از جرم و خطايى كه مرتكب شده اند _ هر چند ارتكاب جرم از ايشان بسيار كم اتفاق مى افتد _ بسيار نگران و مضطرب اند.

نماز بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 64 - 2

2 _ نماز ، برنامه بندگان خالص خدا در وقت شب زنده دارى

و الذين يبيتون لربّهم سجّدًا و قي_مًا

از ديدگاه مفسران، مقصود از {سجده} و {قيام} در آيه شريفه، نماز است.

نيازهاى معنوى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 7

7 - تمامى ره پويان مسير هدايت ، حتى بندگان مقرب الهى ، نيازمند بشارت هاى پيوسته و مستمر خداهستند .

يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

برداشت ياد شده باتوجّه به دومطلب است: الف) بندگان مقرب الهى از {عباده الذين ءامنوا} استفاده مى شود. ب) با توجه به واژه {يبشّر} _ كه از باب تفعيل و مفيد تكرار است _ اين نكته بر مى آيد كه مؤمنان صالح، نيازمند بشارت هاى مداوم خداوند هستند.

وراثت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 1

1- بندگان تقواپيشه خداوند ، وارثان بهشت اند .

تلك الجنّة التى نورث من عبادنا من كان

تقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 1،7

1- به ارث بردن زمين و تسلط بر منافع آن به وسيله بندگان صالح ، امرى ثبت شده در كتاب تورات و زبور

و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادى الص_لحون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه: 1_ الف و لام {الزبور} براى عهد و مقصود از آن كتاب آسمانى داوود(ع) باشد; چنان كه در آيه 163، سوره {نساء} آمده است (و آتينا داوود زبوراً); 2_ مقصود از {الذكر} تورات باشد; چنان كه اين نام در قرآن بر تورات اطلاق شده است (انبيا، آيه 48); 3_ {من بعد الذكر} متعلق به {كتبنا} باشد.

7- بشارت خداوند به وراثت بهشت براى بندگان صالح خويش

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {الأرض} بهشت باشد، چنان كه در برخى از آيات به صراحت چنين آمده است: {و أورثنا الأرض نتبؤأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر العاملين} (سوره زمر (39) آيه 74).

وسعت حاكميت بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 3

3- وعده و پيام خداوند به همه بندگان حقيقى خود ، مبنى بر حاكميت و پيروزى آنان در جاجاى كره زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به مضمون آيه قبل و مقصود از {بلاغ}، ابلاغ پيام و رساندن مقصود باشد (لسان العرب). گفتنى است كه لحن و آهنگ دو آيه، حاوى وعده و

بشارت الهى است.

وعده به بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 106 - 3

3- وعده و پيام خداوند به همه بندگان حقيقى خود ، مبنى بر حاكميت و پيروزى آنان در جاجاى كره زمين

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون . إنّ فى ه_ذا لبل_غًا لقوم ع_بدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذا} اشاره به مضمون آيه قبل و مقصود از {بلاغ}، ابلاغ پيام و رساندن مقصود باشد (لسان العرب). گفتنى است كه لحن و آهنگ دو آيه، حاوى وعده و بشارت الهى است.

ويژگيهاى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 3،5

3 - اظهار ايمان و طلب آمرزش از درگاه پرودگار در دنيا ، ويژگى بندگان صادق خدا

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا

5 - بندگان شايسته خدا ، همواره معترف به ايمان و بيمناك از كاستى اعمال خويش

إنّه كان فريق من عبادى يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا و ارحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 165 - 4

4 - به صف ايستادن در راه خدا ، از ويژگى هاى بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و إنّا لنحن الصافّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 166 - 2

2 - تسبيح و تنزيه مستمر خداوند ، از اوصاف بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و إنّا لنحن المسبّحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف -

43 - 69 - 1

1 - ايمان به آيات الهى و تسليم محض بودن در برابر خداوند ، دو ويژگى بارز بندگان خاص خداوند است .

ي_عباد . .. الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين

هدايت پذيرى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 2

2 - تنها بندگان مخلص خدا ، پذيراى دعوت رسولان الهى و برحذركننده از اخطار هاى ايشان بودند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين

هدفدارى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 9

9 _ زندگى بر مبناى هدفى معقول و مفيد ، از اوصاف بندگان خالص خدا

و الذين لايشهدون الزور و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

اجتناب كردن بندگان خالص خدا از مجالس باطل (لايشهدون الزور) و نيز پرهيز از لغو و بيهودگى، حاكى است كه از آن است كه آنان در زندگى، داراى هدفى معقول و مفيداند.

همسران بهشتى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 1،3

1 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهران خود ، چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان)، زنانى اند كه چشم از ديگران برگرفته و تنها به همسران خود مى نگرند. گفتنى است كه اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسران خود باشد.

3 - بندگان مخلَص خدا در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان

بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود مشغول مى دارند.

بني اسرائيل از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 1،2،21،23

1 _ عيسى ( ع ) ، فرستاده و رسولى از جانب خداوند ، به سوى بنى اسرائيل

و رسولا الى بنى اسرائيل

2 _ بنى اسرائيل ، مخاطبان اصلى رسالت عيسى ( ع ) *

و رسولا الى بنى اسرائيل

21 _ مخاطبان عيسى ( ع ) ( بنى اسرائيل ) مدّعى ايمان به خدا

ان كنتم مؤمنين

برخى مفسّران برآنند كه {ان كنتم مؤمنين} يعنى: اگر ايمان به خدا داريد اين معجزات نشانه نبوّت من (عيسى) خواهد بود.

23 _ خبر دادن غيبى حضرت عيسى ( ع ) ، از مأكولات و ذخاير بنى اسرائيل در خانه هايشان ، از سن هفت يا هشت سالگى

و انبّئكم بما تأكلون و ما تدّخرون فى بيوتكم

امام صادق (ع): . .. و مكث عيسى (ع) حتّى بلغ سبع سنين او ثمانياً فجعل يخبرهم بما يأكلون و ما يدّخرون فى بيوتهم.

_______________________________

بحار الانوار، ج 14، ص 251، ح 43 ; تفسير برهان، ج 1، ص 284، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 51 - 1

1 _ عيسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را به توحيد ربوبى و پرستش خدا دعوت كرد .

انّ اللّه ربّى و ربّكم فاعبدوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 6،10،12

6 _ بنى اسرائيل ، مدّعى حرمت برخى از خوردنى

ها و انتساب آن به تورات

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. قل فاْتوا بالتورية فاتلوها

10 _ نسبت هاى ناروا و دروغ بستن بنى اسرائيل ، به تورات

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها ان كنتم صادقين

12 _ تورات ، ناسخ حرمت برخى از خوردنى ها بر بنى اسرائيل

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه من قبل ان تنزل التوري

بنابراينكه {من قبل} متعلق به {حرّم} باشد; يعنى حرمتهاى وضع شده براى بنى اسرائيل توسط يعقوب (ع)، تا قبل از نزول تورات بوده است.

آبيارى در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 4

4 - قوم موسى ، از گاو براى شخم زنى و آبيارى كشتزار ها استفاده مى كردند .

لاذلول تثير الأرض و لاتسقى الحرث

آثار آرامش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 5

5- هشدار خداوند به بنى اسرائيل ، در غافل نشدن از آخرت پس از دستيابى به آرامش و حاكميت

اسكنوا الأرض فإذا جاء وعد الأخرة جئنا بكم لفيفًا

آثار احسان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 2

2- روى آوردن بنى اسرائيل به نيكوكارى و احسان ، زمينه ساز بازگشت قدرت و رفاه به آنان

ثمّ رددنا لكم الكرّة . .. إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم و إن أسأتم فلها

جمله {إن أحسنتم. ..} مى تواند اشاره به اين باشد كه اگر شما راه صلاح و خير در پيش گيريد، نتيجه آن _ كه همان قدرت، رفاه و آسايش

است _ نصيب شما خواهد شد.

آثار اذيتهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 9

9 - بنى اسرائيل ، بر اثر پافشارى بر آزاررسانى به موسى ( ع ) ، از راه راست منحرف شدند .

لم تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

{زيغ} به معناى ميل و انحراف است.

آثار استقامت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 9

9 _ نجات بنى اسرائيل از شر فرعون و اطرافيانش ، ثمره استقامت و پايدارى آنان بود .

فاستقيما . .. و ج_وزنا ببنى إسرءيل البحر ... حتى إذا أدركه الغرق

آثار افساد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 1،8

1- انتقام خداوند از بنى اسرائيل ، به وسيله نيروهايى توانمند و جنگاور ، در پى نخستين فسادانگيزى آنان

فإذا جاء وعد أُول_هما بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد

{بأس} در لغت به معناى شدت در جنگ است و {أُولى بأس} توانمندى و جنگاورى را معنا مى دهد.

8- در امان نبودن بنى اسرائيل حتى در زواياى خانه هاى خود ، به دنبال فسادانگيزى و تعقيب قرار گرفتنشان از سوى مردانى جنگاور

فجاسوا خل_ل الديار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 7،9،10

7- فسادانگيزى و بدكردارى بنى اسرائيل ، زمينه ساز شكست و نابودى آنان

بعثنا عليكم عبادًا لنا . .. و إن أسأتم فلها فإذا جاء وعد الأخرة ليسئوا وجوهكم

جمله {إن أسأتم} مى تواند تبيين كننده علت شكست نخستين و

سركوب شدن بعدى بنى اسرائيل باشد; يعنى، شكستهاى آنان نمونه و مصداقى از نتيجه بديهاى آنهاست.

9- مورد تاخت و تاز قرار گرفتن بنى اسرائيل به وسيله جنگاورانى قدرتمند ، با فرا رسيدن دومين مرحله فسادانگيزى آنان و هويدا شدن غبار غم و شكست در چهره آنها

فإذا جاء وعد الأخرة ليسئوا وجوهكم

ضمير فاعلى {هم} در {ليسئوا} به {عباداً} باز مى گردد و لام در آن براى تعليل است; يعنى، بندگان ما براى اندوهگين كردن شما (بنى اسرائيل) بيايند.

10- فتح مسجدالاقصى ، توسط جنگاورانى نيرومند و ر ها شدن آن از دست بنى اسرائيل ، در پى فسادانگيزى مجدد آنان

و ليدخلوا المسجد كما دخلوه أوّل مرّة

نوع مفسّران برآنند كه مقصود از {المسجد}، مسجدالأقصى است.

آثار انحراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 11

11 - خداوند ، دل هاى بنى اسرائيل را بر اثر انحراف آنان از حق ، منحرف كرد .

فلمّا زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم

آثار ايمان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 3

3- گواهى و ايمان بنى اسرائيل و يهود به حقانيت قرآن ، حجتى عليه كافران و مشركان

إن كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله

خداوند، ايمان فردى از يهود را _ كه آگاه به تورات و مفاد آن بود _ گواهى بر حقانيت قرآن شمرده است و به كافران تذكر داد و به آن احتجاج كرده است.

آثار ايمان زنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر

- 40 - 25 - 10

10 - خطر آفرين نبودن ايمان دختران بنى اسرائيل به آيين موسى ، براى حكومت و اقتدار فرعونيان

و استحيوا نساءهم

فرمان زنده نگه داشتن دختران مؤمنان به موسى(ع) _ على رغم فرمان عمومى كشتار فرزندان آنان _ مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

آثار تجاوزگرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 32

32 - عصيان و تجاوز گرى بنى اسرائيل ، ريشه گرايش آنان به كفر و جرئتشان بر كشتن پيامبران بود .

يكفرون بأيت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

مشاراليه {ذلك} در {ذلك بما عصوا} كفر به آيات خدا و كشتن پيامبران است. قابل ذكر است كه برخى از مفسران، ذلك در {ذلك بما عصوا} را اشاره به {ذلت و ...} دانسته اند و در نتيجه عصيان و تجاوز را نيز علت {ذلت و ...} شمرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 3

3 - خداوند ، اصحاب سبت ( تجاوزكاران يهود در روز شنبه ) را به بوزينه هايى مطرود تبديل كرد .

فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

{قِرْد) (مفرد قِرَدَةَ) به معناى ميمون است. {خاسىء} به معناى مطرود و نيز به معناى حقير و ذليل مى باشد و كلمه {خاسئين} خبر دوم براى {كونوا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 4

4 - اختلاف بنى اسرائيل در مسائل دينى و اجتماعى ، اختلافى آگاهانه و معلول جاه طلبى و تجاوزگرى آنان

فما اختلفوا إلاّ من بعد ما

جاءهم العلم بغيًا بينهم

{فاء} در {فما اختلفوا} اختلاف بنى اسرائيل را بر {آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم. ..} تفريع كرده است; يعنى، ما به بنى اسرائيل هم شريعت داديم و هم اقتدار و حكومت اما آنان به اختلاف گراييدند. اين اختلاف در آيه شريفه مطلق است كه مى تواند شامل مسائل دينى و اجتماعى (كتاب و حكومت) باشد.

آثار جاه طلبى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 4

4 - اختلاف بنى اسرائيل در مسائل دينى و اجتماعى ، اختلافى آگاهانه و معلول جاه طلبى و تجاوزگرى آنان

فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيًا بينهم

{فاء} در {فما اختلفوا} اختلاف بنى اسرائيل را بر {آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم. ..} تفريع كرده است; يعنى، ما به بنى اسرائيل هم شريعت داديم و هم اقتدار و حكومت اما آنان به اختلاف گراييدند. اين اختلاف در آيه شريفه مطلق است كه مى تواند شامل مسائل دينى و اجتماعى (كتاب و حكومت) باشد.

آثار جهل بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 3

3 - موسى ( ع ) ، جهالت مردم را پايه طغيان فرعون دانست .

يفقهوا قولى

تأكيد موسى(ع) بر آگاه سازى اطرافيان فرعون _ در جهت مبارزه با طغيان گرى او _ گوياى اين است كه موسى(ع)، ريشه موفقيت فرعون را در ناآگاهى اطرافيانش مى دانست.

آثار حاكميت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 5

5- هشدار خداوند به بنى اسرائيل

، در غافل نشدن از آخرت پس از دستيابى به آرامش و حاكميت

اسكنوا الأرض فإذا جاء وعد الأخرة جئنا بكم لفيفًا

آثار حكومت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 10

10 - كتاب ، حكومت ، نبوت و اقتصادى شكوفا ، عوامل برترى بنى اسرائيل بر ملت هاى عصر خويش *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب . .. و فضّلن_هم على الع_لمين

{فضّلناهم. ..}، ناظر به نتيجه موهبت هايى است كه خداوند در گذشته به بنى اسرائيل عطا كرده بود.

آثار رشد اقتصادى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 10

10 - كتاب ، حكومت ، نبوت و اقتصادى شكوفا ، عوامل برترى بنى اسرائيل بر ملت هاى عصر خويش *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب . .. و فضّلن_هم على الع_لمين

{فضّلناهم. ..}، ناظر به نتيجه موهبت هايى است كه خداوند در گذشته به بنى اسرائيل عطا كرده بود.

آثار رفاه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 37

37 - شهرنشينى بنى اسرائيل و رسيدن به رفاه و آسايش ، زمينه ساز عصيانگرى ، تجاوز ، كشتن پيامبران و كفرشان بود .

لن نصبر على طعام وحد . .. اهبطوا مصراً ... و ضربت عليهم الذلة

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط بخش دوم آيه; يعنى، {و ضربت عليهم الذلة . ..} با بخش اول آيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 8

8- فسادانگيزى مجدد بنى

اسرائيل ، پس از رسيدن به قدرت و رفاه

لتفسدنّ فى الأرض مرّتين . .. ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم ... فإذا جاء وعد الأخرة

آثار شكست بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 12

12- روى كرد عمومى بنى اسرائيل به صلاح و شايستگى ، پس از تحمل مجازات افساد خويش و قبول شكست از مردانى جنگاور

لتفسدنّ فى الأرض . .. بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد ... ثمّ رددنا لكم ال

قرينه دو آيه بعد {إن عدتم عدنا} دلالت مى كند بر اينكه بنى اسرائيل پس از شكست خود، متنبه شده اند و براى همين جهت، خداوند هم آنان را امداد كرده است.

آثار ظلم به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 4

4- غرق شدن فرعون و تمامى همراهانش به اراده خداوند ، در پى تصميم ظالمانه وى عليه موسى ( ع ) و بنى اسرائيل

فأراد . .. فأغرقن_ه و من معه جميعًا

آثار عصيان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 32

32 - عصيان و تجاوز گرى بنى اسرائيل ، ريشه گرايش آنان به كفر و جرئتشان بر كشتن پيامبران بود .

يكفرون بأيت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

مشاراليه {ذلك} در {ذلك بما عصوا} كفر به آيات خدا و كشتن پيامبران است. قابل ذكر است كه برخى از مفسران، ذلك در {ذلك بما عصوا} را اشاره به {ذلت و ...} دانسته اند و در نتيجه عصيان و

تجاوز را نيز علت {ذلت و ...} شمرده اند.

آثار عهد شكنى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 6

6 - بنى اسرائيل بر اثر شكستن پيمان الهى ، در آستانه زيانكارى و تباه كردن هستى خويش ، قرار گرفتند .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخسرين

آثار قتلهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 29

29 - انكار آيات الهى و كشتن انبيا ، موجب خوار گشتن و درمانده شدن هميشگى بنى اسرائيل شد .

ذلك بأنهم كانوا يكفرون بأيت اللّه و يقتلون النبيين

{ذلك} اشاره به {ذلة}، {مسكنة} و {غضب الهى} است و باء در {بأنهم} سببيه مى باشد.

آثار قدرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 8

8- فسادانگيزى مجدد بنى اسرائيل ، پس از رسيدن به قدرت و رفاه

لتفسدنّ فى الأرض مرّتين . .. ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم ... فإذا جاء وعد الأخرة

آثار كفر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 15

15 - وجود ريشه هاى كفر در قوم موسى ، منشأ عشق ورزى آنان به پرستش گوساله شد .

و أشربوا فى قلوبهم العجل

آثار كيفر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 12

12- روى كرد عمومى بنى اسرائيل به صلاح و شايستگى ، پس از تحمل مجازات افساد خويش و قبول شكست از

مردانى جنگاور

لتفسدنّ فى الأرض . .. بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد ... ثمّ رددنا لكم ال

قرينه دو آيه بعد {إن عدتم عدنا} دلالت مى كند بر اينكه بنى اسرائيل پس از شكست خود، متنبه شده اند و براى همين جهت، خداوند هم آنان را امداد كرده است.

آثار گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 1

1 - موسى ( ع ) در پى آگاه شدن از گمراهى بنى اسرائيل همراه با خشم و اندوهى شديد ، به نزد آنان بازگشت .

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

با توجه به آيات ديگر قرآن در اين زمينه و نيز قرينه هاى موجود در همين آيات، چنين برمى آيد كه گمراه شدن بنى اسرائيل به دست سامرى در ميقات چهل روزه موسى(ع)، اتفاق افتاده بود و رجوع موسى(ع) به قوم خود نيز پس از پايان ميقات بوده است. {غضبان} _ چنان كه برخى از اهل لغت گفته اند _ به شخصى گفته مى شود كه غضب شديدى داشته باشد و {أسف} به فرد خشمگينى گفته مى شود كه بر چيزى افسوس مى خورد (لسان العرب).

آثار گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 16،17

16 - تمرد و سرپيچى قوم موسى از فرمان هاى تورات و دستورات موسى ، برخاسته از شوق آنان به گوساله پرستى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

جمله {و أشربوا . ..} حال معلله است; يعنى، بيان مى دارد كه علت عصيان و

نافرمانى يهود، عشقشان به گوساله پرستى بوده است.

17 - اشتياق قوم موسى به گوساله پرستى ، تعيين كننده موضعگيرى هاى آنان در برابر فرمان هاى الهى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 1،2

1 - موسى ( ع ) با مشاهده گوساله پرستى بنى اسرائيل ، پس از بازگشت از ميقات ، به شدت خشمگين شد .

ي_بنؤُمّ لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

گرفتن سر و ريش هارون، نشان شدت از ناراحتى موسى(ع) در مورد انحراف بنى اسرائيل دارد.

2 - موسى ( ع ) با گرفتن سر و ريش هارون ، او را در باره گوساله پرست شدن بنى اسرائيل در غياب خود مورد بازخواست قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

آثار لجاجت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 9

9 - بنى اسرائيل ، بر اثر پافشارى بر آزاررسانى به موسى ( ع ) ، از راه راست منحرف شدند .

لم تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

{زيغ} به معناى ميل و انحراف است.

آثار موفقيت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 8

8 - پيروزى بنى اسرائيل در آزمون الهى با تحمل رنج ها و سختى ها ، موجب تحقق نصرت الهى و نجاتشان شد .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم. و إذ فرقنا بكم البحر

آيه قبل كه بيانگر آزمون الهى از بنى اسرائيل و تحمل رنجها و

سختيها از سوى آنان بود، توضيح دهنده سببيت بنى اسرائيل در شكافته شدن درياست; يعنى، چون بنى اسرائيل آن گونه عمل كردند شايستگى آن را پيدا كردند كه خداوند با شكافتن دريا، آنان را نجات دهد و دشمنانشان را هلاك سازد.

آثار نبوت در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 10

10 - كتاب ، حكومت ، نبوت و اقتصادى شكوفا ، عوامل برترى بنى اسرائيل بر ملت هاى عصر خويش *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب . .. و فضّلن_هم على الع_لمين

{فضّلناهم. ..}، ناظر به نتيجه موهبت هايى است كه خداوند در گذشته به بنى اسرائيل عطا كرده بود.

آثار هجرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 6

6 - نجات بنى اسرائيل از ستم فرعونيان ، بدون كوچ دادن آنان از مصر و بيرون آوردنشان از جامعه فرعونى ممكن نبود .

فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

عطف {لاتعذّبهم} بر {أرسل} گوياى اين نكته است كه درخواست {ارسال} به منظور نجات از عذاب و شكنجه است بنابراين، بدون هجرت، امكان رهايى در كار نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 55 - 4

4 - گريز بنى اسرائيل از مصر ، تهديدى عليه منافع فرعونيان

و إنّهم لنا لغائظون

چنانچه خشم فرعونيان به خاطر اين باشد كه با گريز بنى اسرائيل از مصر، نيروى كار عظيمى از دستشان خارج مى شد و زيان بسيارى بر آنان وارد مى گشت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

آزادى

اسيران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 9،12

9 - بنى اسرائيل براى آزادى اسيران همكيش خود ، هر چند كه خود با آنان نبرد كرده و يا از ديارشان بيرون رانده بودند ، فديه مى دادند .

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

ضمير در {يأتوا} به {فريقاً} بر مى گردد. {مفادات} (مصدر تفادوا) به معناى پرداخت فديه براى آزادسازى اسير و مانند آن است. بنابراين جمله {إن يأتوكم أسارى ...} چنين معنا مى شود: اگر همان طايفه - كه از خانه هايشان بيرون رانديد - اسير دشمن مى شدند با پرداخت فديه آنان را آزاد مى كرديد.

12 _ بنى اسرائيل ، پس از به اسارت درآمدن همكيشانشان ، براى آزاد كردنشان از آنان فديه دريافت مى كردند .

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

برخى از اهل لغت {تفادوا} را به معناى {فديه مى گرفتيد} نيز دانسته اند. بر اين اساس جمله {و إن يأتوكم ...}; يعنى، و اگر همكيشان شما به عنوان اسير در نزد شما مى آمدند، براى آزاد كردنشان از آنان فديه مى گرفتيد.

آشنايى بنى اسرائيل با تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 5

5- بنى اسرائيل به سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود آشنايى داشتند .

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

آگاهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 40 - 17

17 _ آگاهى هاى تاريخى ، مى تواند داراى نقشى سازنده براى

آدمى باشد .

يبنى إسرائيل اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم

به ياد آوردن نعمتهاى گذشته - كه نوعى آگاهى تاريخى است - مورد سفارش و توصيه خداوند قرار گرفته است و از آنجا كه سفارشهاى خداوند همواره در راستاى سازندگى انسان و هدايت اوست، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 4

4 - بنى اسرائيل ، آگاه به سرگذشت شوم اصحاب سبت و علل آن هستند .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 1،2،3

1 _ بنى اسرائيل پس از مدتى با پى بردن به عدم شايستگى مجسمه گوساله براى پرستش ، به گمراهى خود آگاه و از كرده خويش پشيمان شدند .

و لما سقط فى أيديهم و رأوا أنهم قد ضلوا

جمله {سقط فى أيديهم} كنايه از پشيمانى است. زيرا انسان در هنگام پشيمانى چانه خويش را بر دستانش قرار مى دهد ; به گونه اى كه گويا در دست خود فرو افتاده است.

2 _ بنى اسرائيل پس از آگاهى به گمراهى خويش ، از گوساله پرستى توبه كردند و به گناه خويش معترف شدند .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

3 _ بنى اسرائيل پس از اذعان به گمراهى خويش ، به اين حقيقت رسيدند كه نجاتشان از فرجام شوم گوساله پرستى در گرو شمول رحمت خدا و مغفرت اوست .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

آل فرعون و بنى

اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 1

1 - بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون ، به شكنجه هاى سخت گرفتار بودند .

و إذ نجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوءالعذاب

{سَوْم} (مصدر يسومون) به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف مى باشد; يعنى: العذاب السوء.

آلودگى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 8

8 _ آلودگى بنى اسرائيل به شرك و گوساله پرستى ، از ميان برنده زمينه ابلاغ تورات و تعليم پيام ها و موعظه هاى آن

و ألقى الألواح

گويا هدف از بيان اين بخش از داستان كه موسى(ع) با مشاهده گوساله پرستى تورات را بر زمين افكند، اين نكته باشد كه موسى(ع) جامعه نابخرد خويش را شايسته تورات ندانست و زمينه تعاليم آن را بر باد رفته ديد و لذا آن را بر زمين نهاد.

آمادگى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 7

7 - بنى اسرائيل ، داراى آمادگى لازم براى هجرت از مصر و رهايى از عذاب فرعون

أسر بعبادى

حركت شبانه، گريختن از چنگ كسانى است كه براى آن حركت، مانع ايجاد مى كنند. بنابراين ماندن بنى اسرائيل نزد فرعونيان، برخلاف ميل آنان بوده است.

آمرزش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 4

4 - خداوند ، گناه پيمان شكنى بنى اسرائيل را بخشود .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته

شمول فضل و رحمت الهى

پس از بيان خطا و گناه، كنايه از عفو و گذشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 9

9 _ خداوند نويد بخش آمرزش گناهان بنى اسرائيل در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود و سكونتشان در بيت المقدس

اسكنوا . .. و ادخلوا الباب سجداً نغفر لكم خطيئتكم

ظاهر اين است كه {نغفر لكم} جواب براى همه اوامرى است كه در آيه مطرح شده. بنابراين تقدير چنين است: {إن تسكنوا و تأكلوا و تقولوا و تدخلوا الباب سجداً نغفر لكم}.

آمرزش تائبان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 4

4 _ خداوند گناه آن گروه از بنى اسرائيل را كه پس از گوساله پرستى توبه كرده و با ايمان به يكتايى خدا به پرستش او بازگشتند ، آمرزيد و آنان را مشمول رحمت خويش قرار داد .

و الذين عملوا السيئات ثم تابوا من بعدها و ءامنوا

مصداق مورد نظر براى {الذين عملوا السيئات}، به دليل آيات پيشين، گوساله پرستان بنى اسرائيل است. اين آيه در حقيقت استثنايى براى آيه پيشين است.

آمرزش گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 11،12

11 _ آمرزش گناه گوساله پرستان بنى اسرائيل مؤثر در پيشبرد اهداف رسالت موسى ( ع )

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

مخاطب در جمله {إن ربك . .. } حضرت موسى(ع) است. در اينكه چرا خداوند در بيان آمرزش گناهان بنى اسرائيل، موسى(ع) را مورد خطاب قرار داده و كلمه {رب} را به

آن اضافه كرده، دو وجه مى توان ذكر كرد: بخشش گناه بنى اسرائيل در راستاى ربوبيت خدا بر موسى و طبعاً در راستاى پيشبرد رسالت اوست. توصيه اى است به موسى(ع) كه تو نيز از خطاها و لغزشهاى قومت، در صورت توبه، درگذر و آنها را ناديده انگار. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

12 _ گذشت از گناه گوساله پرستان تائب و ناديده انگاشتن خطاى آنان پس از بازگشت به توحيد و پرستش خداى يكتا ، توصيه خداوند به موسى ( ع ) *

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق با توجه به دومين احتمالى است كه در توجيه خطاب به موسى(ع) ذكر شد. يعنى {ربك} اشاره به اين معنا باشد كه اى موسى تو نيز متخلق به اخلاق الهى باش و از خطاها و لغزشها درگذر.

آمرزش محسنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 16

16 _ خداوند نيكوكاران بنى اسرائيل را در صورت اطاعت از فرمان هاى الهى ، علاوه بر بخشايش گناهان ، به پاداش افزونتر نويد داد .

سنزيد المحسنين

در برداشت فوق محسنان مقابل گناهكاران قرار داده نشده، بلكه به معناى لغوى آن (نيكوكاران) گرفته شده است. بر اين مبنا آيه شريفه ناظر به تقسيم بنى اسرائيل به دو گروه گنهكار و پاكدامن نيست، بلكه آنان را به دو گروه محسنان و غير محسنان تقسيم كرده است. جمله {نغفر لكم ... } مى رساند كه خدا گناه همگان _ چه محسن و چه غير محسن _ را خواهد بخشيد، ولى به نيكوكاران پاداشى افزونتر عنايت خواهد كرد.

آوارگى بنى اسرائيل

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 16،17

16 _ اخراجِ از وطن و اسارت فرزندان بنى اسرائيلِ زمان طالوت ، محرك آنان به پيكار عليه متجاوزان

و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

17 _ تسلط ستمگرانى پس از موسى ( ع ) بر بنى اسرائيل و اخراج آنان از ديارشان و به اسارت گرفتن فرزندان آنان

و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 14

14 _ ورود بنى اسرائيل به شام ، پس از توبه و رضايت خداوند از ايشان ، در پايان چهل سال سرگردانى

يقوم ادخلوا الارض المقدسة

از امام باقر(ع) روايت شده كه بعد از تلاوت آيه فوق فرمود: . .. ثم دخلوها بعد اربعين سنة ... و ما كان خروجهم من مصر و دخولهم الشام الا من بعد توبتهم و رضاء اللّه عنهم ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 306، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

آيات خدا در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 1

1 - حضرت عيسى و مادرش مريم ( ع ) ، نشانه اى الهى براى امت پس از حضرت موسى ( ع )

ثمّ أرسلنا موسى . .. و جعلنا ابن مريم و أُمّه ءاية

آينده بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 11

11 _ بنى اسرائيل با انحراف هاى خويش ، آينده ناگوار و شومى را براى خود ترسيم نمودند

.

لبئس ما قدمت لهم انفسهم

ابتلاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 10

10 - خداوند با گرفتار سازى بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى ، آنان را به آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} در لغت به معناى آزمون و نيز به معناى نعمت آمده است. مشاراليه {ذلكم} يا {عذاب} است، يا رهايى از عذاب (نجيناكم). برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به خود عذاب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 10

10 _ خداوند با گرفتار ساختن بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى ، آنان را آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} مى تواند به معناى آزمون و نيز به معناى نعمت باشد. مشاراليه {ذلكم} يا عذاب است و يا رهايى از آن. در برداشت فوق {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به خود عذاب گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 6

6 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به كمبود آب و غذا مبتلا شدند .

إذ استسقه قومه . .. و أنزلنا عليهم المن و السلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 17

17- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و كشتار فرعونيان ، آزمايش بزرگ الهى از آنان بود .

إذ

أنج_كم من ءال فرعون . .. و فى ذلكم بلاء من ربّكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مشاراليه {ذلكم} نجات بنى اسرائيل به وسيله خداوند از اعمال ظالمانه فرعونيان باشد.

ابتلاى بنى اسرائيل به كمبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 1

1 - قوم موسى ، پس از نجات از سيطره فرعون و گذر از دريا ، در سرزمينى به دور از آب حركت مى كردند و كمبود شديد آب مبتلا بودند .

و إذاستسقى موسى لقومه

ابتلاى بنى اسرائيل به گرما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 1

1 - قوم موسى پس از نجات از سلطه فرعونيان و گذر از دريا ، در بيابان ها به گرماى سوزان خورشيد گرفتار شدند .

و ظللنا عليكم الغمام

{تظليل} مصدر {ظللنا} - كه به معناى سايه قرار دادن مى باشد - گوياى اين است كه: قوم موسى پس از گذشتن از دريا، در جايى كه سقف و داراى سايه بانى باشد سكونت نكردند و لذا كلمه {بيابانها} در برداشت آورده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 16،17

16 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به گرماى سوزان خورشيد گرفتار شدند .

و ظلّلنا عليهم الغمم

17 _ خداوند با سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظلّلنا عليهم الغمم

{غمامه} به معناى ابر و جمع آن غمام است. (لسان العرب). برخى از اهل لغت برآنند كه غمام به

معناى ابر سفيد است. {تظليل} (مصدر ظلّلنا) به معناى سايه قرار دادن است.

ابزار امتحان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 2

2 - گوساله سامرى ، وسيله فتنه و آزمون بنى اسرائيل بود .

إنّما فتنتم به

ابعاد دين بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 8

8 - آيين بنى اسرائيل ، داراى ابعاد اعتقادى ، اجتماعى ، عبادى و اقتصادى

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً . .. و ءاتوا الزكوة

اتكاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 5

5 - اتكاى قوم موسى به مشيت و خواست خدا ، در دستيابى به گاوى كه بايد ذبح مى كردند .

و إنا إن شاء اللّه لمهتدون

اتمام حجت بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 3

3 - پديد آمدن اختلاف در ميان بنى اسرائيل ، در پى اتمام نعمت و حجت الهى بر آنان

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم . .. و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر فما اختلف

اتمام نعمت بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 3

3 - پديد آمدن اختلاف در ميان بنى اسرائيل ، در پى اتمام نعمت و حجت الهى بر آنان

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم . .. و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر فما اختلف

اثار شهر نشينى بنى اسرائيل

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 37

37 - شهرنشينى بنى اسرائيل و رسيدن به رفاه و آسايش ، زمينه ساز عصيانگرى ، تجاوز ، كشتن پيامبران و كفرشان بود .

لن نصبر على طعام وحد . .. اهبطوا مصراً ... و ضربت عليهم الذلة

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط بخش دوم آيه; يعنى، {و ضربت عليهم الذلة . ..} با بخش اول آيه است.

احياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 1،3،6

1 - خداوند ، قوم موسى را پس از هلاكتشان با صاعقه ، حياتى دوباره بخشيد و آنان را زنده كرد .

ثم بعثنكم من بعد موتكم

3 - زنده شدن قوم موسى پس از هلاكتشان با صاعقه ، از نعمت هاى خداوند به آنان

اذكروا نعمتى التى أنعمت . .. ثم بعثنكم من بعد موتكم

6 - زنده شدن دوباره هلاك شدگان بنى اسرائيل ، زمينه ساز به وجود آمدن روحيه سپاسگزارى و رسيدن آنان به مقام شاكران بود .

ثم بعثنكم . .. لعلكم تشكرون

كلمه {لعل} در جمله {لعلكم تشكرون} (باشد كه سپاسگزارى كنيد) علاوه بر بيان هدف از زنده كردن صاعقه زدگان بنى اسرائيل، دلالت بر اين معنا نيز دارد كه: زنده شدن دوباره آنان موجب شكرگزارى نمى شد; بلكه زمينه شكرگزارى و روحيه سپاسگزارى را در آنان فراهم مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 5،21

5 - نزول { منّ } و { سلوى } بر بنى اسرائيل و نجاتشان از حرارت شديد خورشيد با

ابر هاى سايه گستر ، پس از حادثه صاعقه زدگى و زنده شدن آنان بود .

ثم بعثنكم . .. و ظللنا عليكم الغمام

عطف جمله {ظللنا . ..} بر {بعثناكم ...} اقتضا مى كند كه گفته شود: داستان سايه گستر شدن ابرها و نزول {منّ} و {سلوى} پس از داستان صاعقه، تحقق يافته باشد.

21 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) . . . قد أخبر اللّه فى كتابه حيث يقول : { و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى } فهذا بعد الموت إذ بعثهم ;

از اميرالمؤمنين (ع) درباره {و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى} روايت شده كه: اين {نعمتها} بعد از آن بود كه خدا آنان را پس از مرگشان زنده كرد}.

احياى توحيد در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 17

17 - هارون ( ع ) ، داراى برنامه اى مشخص براى مقابله با گوساله پرستى و احياى توحيد در بنى اسرائيل بود .

أطيعوا أمرى

دعوت هارون(ع) از بنى اسرائيل به اطاعت فرمان هاى او، پس از فرمان {اتّبعونى}، حاكى از آن است كه وى براى بنى اسرائيل در صورت پيروى آنان از او، دستور العمل هايى را تدارك ديده بود.

احياى مقتول بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 2،4،5،11،15

2 - مقتول قوم موسى در پى زده شدن پاره اى از گاو ذبح شده بر وى ، زنده شد .

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

عبارت {كذلك يحى اللّه الموتى; خداوند بدين سان

مردگان را زنده مى كند} پس از جمله {فقلنا . ..} دلالت بر زنده شدن آن مقتول دارد.

4 - مقتول قوم موسى پس از زنده شدن ، قاتل خويش را معرفى كرد .

واللّه مخرج ما كنتم تكتمون. فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

بيان زنده شدن مقتول بنى اسرائيل، پس از بيان وعده الهى به افشاى هويت قاتل، دلالت بر جمله اى محذوف دارد; يعنى: فضربوه بها فصار حياً و قال إن فلاناً قتلنى.

5 - حيات بخشى به مقتول بنى اسرائيل ، كار خداوند بود .

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

از هدفهاى بيان اين حقيقت كه {خداوند مردگان را زنده مى كند} - پس از بيان زنده شدن مقتول بنى اسرائيل به وسيله زدن عضوى از گاو بر آن - رساندن اين معناست كه: حيات بخشى به آن مقتول فعل خداوند بود، نه اثرى از عضو آن گاو ذبح شده.

11 - داستان كشته شدن فردى از قوم موسى و احياى دوباره او ، معجزه و رخدادى سزاوار به خاطر سپردن و به يادداشتن

و إذ قتلتم نفساً . .. فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

{إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكروا} مى باشد.

15 - زنده شدن مقتول بنى اسرائيل و معرفى قاتل خويش ، از آيات خدا و از نشانه هاى اقتدار اوست .

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك . .. يريكم ءايته لعلكم تعقلون

از مصداقهاى {آياته} - كه آيه ناظر به آن است - زنده شدن مقتول بنى اسرائيل مى باشد.

اختصاصات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 14

14 _ هيچيك از جهانيان از

نعمت هاى ويژه اعطا شده به قوم موسى ( ع ) برخوردار نبوده اند .

و ءاتيكم ما لم يؤت احداً من العلمين

اختفاى ساخت گوساله بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 2

2 - ساخت گوساله زرين به دست سامرى ، پنهان و به دور از چشم بنى اسرائيل صورت گرفت .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{أخرج} تنها ناظر به مرحله عرضه گوساله بر بنى اسرائيل است و مسكوت ماندن مراحل قبل از آن، (ساخت گوساله) نشانگر مستور بودن آن مراحل از انظار عمومى است.

اختلاف اجتماعى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 4

4 - اختلاف بنى اسرائيل در مسائل دينى و اجتماعى ، اختلافى آگاهانه و معلول جاه طلبى و تجاوزگرى آنان

فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيًا بينهم

{فاء} در {فما اختلفوا} اختلاف بنى اسرائيل را بر {آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم. ..} تفريع كرده است; يعنى، ما به بنى اسرائيل هم شريعت داديم و هم اقتدار و حكومت اما آنان به اختلاف گراييدند. اين اختلاف در آيه شريفه مطلق است كه مى تواند شامل مسائل دينى و اجتماعى (كتاب و حكومت) باشد.

اختلاف افكنى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 5،6،8

5 _ بنى اسرائيل در عين برخوردارى از زندگى مناسب ، به جاى اتحاد و حفظ حقوق يكديگر ، آگاهانه به اختلافات داخلى دامن زده و به حقوق يكديگر تجاوز مى كردند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل

مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

6 _ بنى اسرائيل ، با وجود در اختيار داشتن تورات و برخوردارى از زندگى مناسب ، كفران نعمت كرده و به اختلاف و تجاوز به حقوق يكديگر پرداختند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {العلم} كتاب آسمانى تورات باشد.

8 _ بنى اسرائيل در تفسير معارف الهى و دستورات تورات ، آگاهانه به اختلاف پرداختند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه متعلق محذوف {اختلفوا}، تورات باشد ; يعنى، {فما اخلتفوا فى التورات حتى جائهم العلم به ; بنى اسرائيل با اينكه به محتواى تورات آگاه بودند در عين حال آن را تفسيرهاى مختلف كردند}.

اختلاف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 3،4

3_ قوم موسى در حقانيت تورات اختلاف كرده ; گروهى آن را پذيرفتند و گروهى آن را انكار كردند .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

4_ اختلاف پيروان موسى درباره تورات اصلى و محتواى آن *

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 3

3 - قوم موسى ، گرفتار اختلاف در پذيرش تورات و حقانيت آن

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 7

7 - داورى حتمى خداوند در قيامت ، نسبت به اختلاف هاى ناروا

و تجاوزگرانه بنى اسرائيل

إنّ ربّك يقضى بينهم يوم القي_مة

اختلاف بنى اسرائيل دوران عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 65 - 1،2

1 - بنى اسرائيل ، گرفتار اختلافات جديد پس از ظهور عيسى ( ع )

فاختلف الأحزاب من بينهم

از فاء تفريع استفاده مى شود كه پس از ظهور عيسى(ع)، اختلافات نوينى (غير از اختلافات قبل) بروز كرد.

2 - شخصيت عيسى ( ع ) ، مورد اختلاف بنى اسرائيل پس از بعثت آن حضرت *

و لمّا جاء عيسى . .. فاختلف الأحزاب من بينهم

برداشت ياشد شده بدين احتمال است كه مورد اختلاف، شخصيت عيسى(ع) بوده است كه عده اى درباره ايشان انديشه هاى غلوآميز پيدا كردند و گروهى وى را به بدترين اتهامات متهم كردند.

اختلاف در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 9

9 _ اختلاف بنى اسرائيل ، پس از رهايى از حكومت فرعون و برخوردارى از مسكن و روزى مناسب ، ناسپاسى نعمت هاى الهى بود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

اختلاف دينى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 54 - 2

2 - تكيه فرعونيان بر عدم انسجام نيروى بنى اسرائيل ، به منظور آسان شمردن مقابله با آنان

إنّ ه_ؤلاء لشرذمة قليلون

{قليلون} (جمع قليل) به معناى چند دسته اندك است. آمدن تعبير {قليلون} به جاى {قليلة} مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه: گر چه بنى اسرائيل يك طايفه اند، اما همين يك طايفه با هم

اتحاد ندارند; بلكه به چند دسته كوچك و غير منسجم تقسيم شده اند. بنابراين مقابله با آنان كارى بسيار ساده و بدون زحمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 76 - 4،7،9

4 - بنى اسرائيل ، گرفتار اختلافات فراوان در مبانى و معارف دينى ، به هنگام ظهور اسلام

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

پرداختن قرآن به حل مسائل مهم و مورد اختلاف بنى اسرائيل، نشان دهنده عمق اختلافات آنان در آن عصر است.

7 - ناتوانى تورات و انجيل عصر پيامبر ( ص ) ، از رفع اختلافات فكرى و عقيدتى بنى اسرائيل

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

اقدام قرآن به حل اختلافات بنى اسرائيل، نشان مى دهد كه آنچه به عنوان تورات و انجيل در دست آنان بوده، براى تبيين حقايق مورد اختلافشان كافى نبوده است.

9 - برخى اختلافات دينى بنى اسرائيل ، فاقد ارزش تبيين و نقادى از نظر قرآن

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

اين كه قرآن به همه مسائل مورد اختلاف بنى اسرائيل نپرداخته است، مى تواند از آن جهت باشد كه قرآن به مسائل ضرورى و مورد نياز توجه داشته و اختلافات فاقد ارزش را مسكوت گذاشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 25 - 4،5

4 - بنى اسراييل ، به رغم حضور هدايت كنندگانى در ميان آنان ، باز هم اختلافات دينى داشتند .

و جعلنا منهم أئمّة يهدون . .. إنّ ربّك هو يفصل بينهم

احتمال دارد

كه ربط ميان اين آيه و آيه پيش در اين باشد كه وقتى كه خداوند، برگزيدگان از بنى اسراييل را براى هدايت مردم مطرح مى كند، اين پرسش پيش مى آيد كه {پس چرا اختلاف كردند؟}. در اين آيه پاسخ داده مى شود كه خداوند ميان دو گروه اختلاف كننده، داورى خواهد كرد.

5 - اختلافات دينى بنى اسراييل ، اختلافاتى ادامه دار بود .

هدًى لبنى إسرءيل . .. فيما كانوا فيه يختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 4

4 - اختلاف بنى اسرائيل در مسائل دينى و اجتماعى ، اختلافى آگاهانه و معلول جاه طلبى و تجاوزگرى آنان

فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيًا بينهم

{فاء} در {فما اختلفوا} اختلاف بنى اسرائيل را بر {آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم. ..} تفريع كرده است; يعنى، ما به بنى اسرائيل هم شريعت داديم و هم اقتدار و حكومت اما آنان به اختلاف گراييدند. اين اختلاف در آيه شريفه مطلق است كه مى تواند شامل مسائل دينى و اجتماعى (كتاب و حكومت) باشد.

اختلافات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 1

1 - داورى حتمى خداوند ميان بنى اسرائيل به خاطر اختلافات دينى ديرينشان

أكثر الذى هم فيه يختلفون . .. إنّ ربّك يقضى بينهم

ضمير {بينهم} مى تواند به {بنى اسرائيل} بازگردد. بنابراين آيه ياد شده مربوط به قضيه اختلافات عقيدتى و دينى آنان خواهد بود.

اذيت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 12

12-

فرعونيان ، پسران قوم موسى ( بنى اسرائيل ) را به طور گسترده سر مى بريدند و زنان آنان را زنده نگه مى داشتند .

و يذبّحون أبناءكم و يستحيون نساءكم

كاربرد فعل {يذبّحون} از باب تفعيل، كه به معناى تكثير هم آمده است، احتمالاً بيانگر منظور فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 2

2 _ بنى اسرائيل در زمان بعثت موسى ( ع ) ، ساكن مصر و گرفتار ستم و آزار فرعونيان بودند .

فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

نهى شدن فرعون از عذاب و شكنجه بنى اسرائيل، بيانگر رنج و سختى آنان در مصر آن زمان است.

اذيتهاى اشراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 5

5 _ مؤمنان به موسى ( ع ) به جرم ايمان ، در معرض شكنجه و آزار فرعون و اشراف قوم خود قرار داشتند .

إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

اذيتهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 1

1 - حضرت موسى ( ع ) ، مورد آزار و اذيت قوم خود بوده است .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 1،2،5،8،15

1 - داستان گفتوگوى موسى ( ع ) با قوم خويش و آزار هاى آنان نسبت به آن حضرت ، دربردارنده درس هاى سازنده و عبرت آموز

و إذ قال موسى لقومه ي_قوم لم تؤذوننى

فرمان الهى به

ياد كرد گفتوگوى موسى(ع) با قومش و. ..، نشانه مشتمل بودن آن بر درس هاى سازنده براى امت اسلام است. ضمناً بايد توجه داشت كه كلمه {إذ} در {إذ قال}، مفعول براى فعل محذوف (اُذكر) است.

2 - موسى ( ع ) ، مورد اذيت و آزار مستمر قوم خويش

و إذ قال موسى . .. لم تؤذوننى

تعبير {تؤذوننى} به صيعه مضارع _ به جاى {آذيتمونى} _ بيانگر آن است كه موسى(ع) از سوى قومش، به صورت مكرر مورد اذيت و آزار قرار مى گرفت.

5 - بنى اسرائيل ، به رغم آگاهى از رسالت الهى موسى ( ع ) ، آن حضرت را مورد آزار قرار مى دادند .

لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

8 - بنى اسرائيل ، به رغم اندرز هاى موسى ( ع ) ، از اذيت و آزار آن حضرت دست برنداشتند .

ي_قوم لم تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

جمله {فلمّا زاغوا} بيانگر آن است كه بنى اسرائيل، به جاى پذيرش نصيحت هاى موسى(ع)، بر اذيت هاى خويش نسبت به آن حضرت پاى فشردند.

15 - آزار رسانان به موسى ( ع ) ، مردمانى فاسق بودند .

لم تؤذوننى . .. و اللّه لايهدى القوم الف_سقين

ارائه آيات به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 1

1 - قلب هاى بنى اسرائيل - على رغم دريافت آيات و معجزه هاى فراوان - به سختى گراييد و از درك معارف و آيات الهى ناتوان شد .

لعلكم تعقلون. ثم قست قلوبكم من بعد ذلك

{قساوة} (مصدر قست) به معناى غلظت پيدا كردن و سخت شدن

است. جمله {لعلكم تعقلون} بيان مى دارد كه: سخت شدن دلهاى بنى اسرائيل در برابر فهم و درك آيات و معارف الهى است. {ذلك} اشاره به نعمتها و معجزاتى است كه خداوند به بنى اسرائيل ارائه كرد و در آيات پيشين مطرح شد.

ارائه آيات خدا بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 6

6- آيات و معجزات الهى براى بنى اسرائيل ، داراى اهداف گوناگون از جمله امتحان آنان *

و ءاتين_هم من الأي_ت ما فيه بل_ؤا مبين

تعبير {فيه بلاء}، اين احتمال را مطرح مى سازد كه هر آيه اى صرفاً بُعد آزمايشى نداشته است.

ارتداد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 4،8

4 - آمرزش گناه ارتداد و گوساله پرستى بنى اسرائيل ، از نعمت هاى بزرگ خداوند بر آنان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

چون آيه هاى اين بخش از سوره، در صدد بيان نعمتهاى الهى به بنى اسرائيل است، مفاد جمله {عفونا عنكم} نيز به منظور بيان نعمت ايراد شده است و از آن جا كه اين معنا با حرف {ثم} به ديگر نعمتها عطف گرديده، اشاره به رتبه برتر نعمت آمرزش نسبت به نعمتهاى ديگر دارد.

8 - ايجاد زمينه هاى سپاسگزارى در بنى اسرائيل ، از هدف هاى آمرزش گناه ارتداد ايشان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 10

10 - ارتداد قوم موسى و گرايش آنان به گوساله پرستى ، از جمله ستم

هاى آنان

ثم أتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 11

11 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى بر اثر ارتداد و گرايش به گوساله پرستى از ستمكاران شدند .

اتخذوه و كانوا ظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 11

11 - ارتداد بنى اسرائيل و پيدايش گوساله پرستى در ميان آنان ، پس از عبورشان از دريا بود .

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم من عدوّكم . .. فتنّا قومك من بعدك

ارث بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 53 - 4

4 - كتاب آسمانى ( تورات ) ، ميراث الهى براى بنى اسرائيل

و أورثنا بنى إسرءيل الكت_ب

ارزشگذارى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 5

5 _ سرشناسى و از طبقه اشراف و بزرگان بودن و داشتن ثروت فراوان ، شرط زمامدارى ، در پندار بزرگان بنى اسرائيل

و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعةً من المال

ظاهراً جمله {نحن احق . .. } سخن ملأاست; گويا آنان بدين جهت خود را براى زمامدارى سزاوارتر مى دانستند.

اسارت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 16،17

16 _ اخراجِ از وطن و اسارت فرزندان بنى اسرائيلِ زمان طالوت ، محرك آنان به پيكار عليه متجاوزان

و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

17 _ تسلط ستمگرانى پس از موسى ( ع ) بر بنى

اسرائيل و اخراج آنان از ديارشان و به اسارت گرفتن فرزندان آنان

و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 4

4 - بنى اسرائيل در چنگال فراعنه مصر و در اسارت آنان گرفتار بودند .

أن أرسل معنا بنى إسرءيل

اسباط بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 1،2،4

1 _ خداوند بنى اسرائيل را دوازده تيره و قبيله قرار داد .

و قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما

تمييز {اثنتى عشرة} كلمه اى مونث و مفرد همانند {فرقة} است كه به خاطر وضوحش در كلام آورده نشده است. اسباط، جمع سبط (تيره و قبيله) بدل براى {اثنتى عشرة} است.

2 _ هر يك از دوازده تيره بنى اسرائيل خود امت و مجموعه اى مجزا از ديگر تيره ها

و قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما

{أمما} (جمع أمة) حال براى {أسباطا} است ; يعنى قبايلى كه هر كدام امتى بودند.

4 _ تقسيم بنى اسرائيل به دوازده گروه ، نعمتى الهى براى آنان و در راستاى تنظيم امور اجتماعى ايشان

قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما . .. قد علم كل أناس مشربهم

با توجه به اينكه در قسمتهاى بعد، نعمتهاى ارزانى شده به بنى اسرائيل مطرح شده است، معلوم مى شود تقسيم آنان به دوازده گروه نيز از نعمتهاى الهى است. جمله {قد علم ... } _ كه بيان ثمره نيكو براى اين گروه بندى است _ مى تواند مؤيد نعمت بودن اين تقسيم بندى باشد.

استثمار بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء -

26 - 22 - 2

2 - بنى اسرائيل ، تحت بردگى و استثمار شديد نظام فرعونى

أن عبّدتّ بنى إسرءيل

استثمار زنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 8

8 - استثمار زنان بنى اسرائيل ، هدف فرعونيان از زنده نگاه داشتن ايشان *

يسومونكم سوءالعذاب . .. و يستحيون نساءكم

استثمار زنان، توجيه ديگرى است بر اينكه، چرا زنده گذاشتن زنان به عنوان يك عذاب مطرح شده است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 9

9 _ استثمار زنان بنى اسرائيل هدف فرعونيان از زنده نگاه داشتن ايشان *

يسومونكم سوء العذاب . .. يستحيون نساءكم

استثمار زنان، توجيه و احتمال ديگرى است بر اينكه چرا زنده گذاشتن زنان به عنوان يك عذاب مطرح شده است.

استحياى دختران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 11

11 - زنده نگه داشتن دختران بنى اسرائيل على رغم كشتن پسران آنان ، اقدام بى رحمانه ديگر فرعون عليه آن قوم

يذبّح أبناءهم و يستحيى نساءهم

{نساء} مقابل {رجال} و به معناى زنان است و قرار گرفتن آن در مقابل {أبناء} (پسران)، نشان مى دهد كه مقصود از آن در اين جا {بنات} (دختران) است.

استحياى زنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 4،5،8

4 - فرعونيان ، پسران بنى اسرائيل را سر مى بريدند و زنانشان را زنده باقى مى گذاشتند .

يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

{ذبح} به معناى سربريدن است و {تذبيح}

(مصدر يذبحون از باب تفعيل) از كثرت سربريدن حكايت دارد. {إستحياء} (مصدر يستحيون) به معناى باقى گذاردن بر حيات و زندگانى است.

5 - كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

جمله {يذبحون . .. } مى تواند تفسير جمله قبل باشد; يعنى، منظور از {سوء العذاب} همان سربريدن پسران و باقى گذاشتن زنان است و نيز مى تواند بيان مصداق بارزى از آن باشد; يعنى، فرعونيان عذابهايى بر بنى اسرائيل تحميل مى كردند كه از آن جمله سربريدن فرزندان و ... مى باشد. بر اين مبنا ذكر به خصوص عذاب ياد شده، به خاطر شدت آن بوده است.

8 - استثمار زنان بنى اسرائيل ، هدف فرعونيان از زنده نگاه داشتن ايشان *

يسومونكم سوءالعذاب . .. و يستحيون نساءكم

استثمار زنان، توجيه ديگرى است بر اينكه، چرا زنده گذاشتن زنان به عنوان يك عذاب مطرح شده است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 11

11 _ فرعون با پذيرش پيشنهاد اشرافيان ( سركوبى موسى ( ع ) و قوم او ) بر كشتار وسيع پسران بنى اسرائيل و زنده نگاه داشتن زنانشان مصمم شد .

قال سنقتّل أبناءهم و نستحى نساءهم

تقتيل (مصدر تقتّل) به معناى كشتار وسيع است. {استحياء} از ماده {حيات} به معناى زنده نگاه داشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 6،7،9

6 _ فرعونيان ، پسران بنى اسرائيل را مى كشتند و زنانشان را زنده باقى مى گذاشتند .

يقتلون أبناءكم و يستحيون

نساءكم

{تقتيل} (مصدر يقتلون) به معناى كثرت كشتار است و {استحياء} به معناى باقى گذاردن بر زندگانى است.

7 _ كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوء العذاب يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم

جمله {يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم} مى تواند تفسير جمله قبل باشد ; يعنى منظور از {سوء العذاب} همان كشتار فرزندان و باقى گذاشتن زنان است. همچنين مى تواند بيان مصداقى از آن باشد ; يعنى فرعونيان عذابهايى بر شما تحميل كردند ; از جمله كشتار فرزندان و زنده گذاشتن زنان. بر اين مبنا ذكر ويژه دو عذاب ياد شده، به سبب شدت بيشتر آن بوده است.

9 _ استثمار زنان بنى اسرائيل هدف فرعونيان از زنده نگاه داشتن ايشان *

يسومونكم سوء العذاب . .. يستحيون نساءكم

استثمار زنان، توجيه و احتمال ديگرى است بر اينكه چرا زنده گذاشتن زنان به عنوان يك عذاب مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 13،14،17

13- سر بريدن پسران و زنده نگه داشتن زنان بنى اسرائيل ، بدترين نوع تحميل شكنجه و آزار از سوى فرعونيان به آنان

يسومونكم سوء العذاب و يذبّحون أبناءكم و يستحيون نساءكم

آوردن {يذبّحون أبناءكم و يستحيون نساءكم} پس از {يسومونكم} مى تواند جمله تفسيرى براى آن باشد. در اين صورت، اين دو مورد، شرح شكنجه ها و رفتارهاى ظالمانه آل فرعون است.

14- فزونى چشمگير زنان بر مردان در جامعه و بر هم خوردن اعتدال جمعيتى ، مايه پديد آمدن مشكلات اجتماعى آزار دهنده براى زنان

يستحيون نساءكم

اينكه خداوند براى شكنجه هاى آل فرعون، كشتن پسران و

زنده نگه داشتن زنان را برشمرده است، امكان دارد بدين علت باشد كه چنين عملى، تعادل جمعيت را بر هم مى زند و در نتيجه جمعيت زنان افزونى پيدا مى كند و اين خود شكنجه اى آزار دهنده براى مردم است.

17- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و كشتار فرعونيان ، آزمايش بزرگ الهى از آنان بود .

إذ أنج_كم من ءال فرعون . .. و فى ذلكم بلاء من ربّكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مشاراليه {ذلكم} نجات بنى اسرائيل به وسيله خداوند از اعمال ظالمانه فرعونيان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 9

9 - زنده گذاشتن دختران مؤمنان _ على رغم كشتار پسران آنان _ اقدام بى رحمانه ديگر فرعون ، هامان و قارون عليه موسى ( ع ) و بنى اسرائيل بود .

و استحيوا نساءهم

استخلاف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 2،3،5

2 _ خداوند با نابودسازى فرعونيان ، تمام سرزمين آنان را ، از شرق تا غرب ، در اختيار بنى اسرائيل قرار داد .

و أورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشرق الأرض و مغربها

3 _ سرزمينى كه خداوند پس از هلاكت فرعونيان در اختيار بنى اسرائيل قرار داد ، سرزمينى پربركت و بسيار حاصلخيز بود .

مشرق الأرض و مغربها التى بركنا فيها

5 _ نويد هاى خداوند به قوم موسى با هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل به سرزمين آنان ، بى كم و كاست ، تحقق يافت .

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

{كلمه} به معناى

سخن است و مراد از آن به قرينه صدر آيه و نيز آيات 128 و 129 نويد هلاك سازى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل از آنان است. {تمت} يعنى به طور كامل و تمام تحقق يافت.

استضعاف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 1

1 _ بنى اسرائيل در مدت زمانى طولانى تحت سيطره فرعونيان به ضعف و ناتوانى كشانه شده بودند .

و أورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون

استعمال فعل مضارع همراه {كان} و أمثال آن دلالت بر استمرار آن فعل در گذشته دارد. بنابراين {كانوا يستضعفون} مى رساند كه استضعاف بنى اسرائيل به دست فرعونيان داراى سابقه طولانى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 7

7 - استضعاف و به زبونى كشاندن بنى اسرائيل ، نمودى ديگر از حاكميت سلطه طلبانه فرعون است .

إنّ فرعون علا فى الأرض . .. يستضعف طائفة منهم

مراد از {طائفة منهم} به قرينه آيات بعد، قوم بنى اسرائيل است.

استقامت انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 13

13 _ استقامت و پايدارى انبياى بنى اسرائيل در انجام رسالت خويش ، تا مرز شهادت

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

استقلال بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 10،12

10 _ استقلال قوم موسى ( ع ) و خارج شدنشان از بردگى فرعونيان ، از نعمت هاى بزرگ خداوند بر آنان

و جعلكم ملوكاً

چون همه قوم موسى نمى توانند ملك

(پادشاه) باشند، بنابراين مراد از ملك، با توجه به سابقه بردگى آنان براى فرعونيان، اين است كه آنها به استقلال رسيدند و سرنوشتشان به دست فرعونيان رقم نمى خورد.

12 _ برانگيخته شدن پيامبران در بنى اسرائيل ، زمينه حاكميت و استقلال آنان *

اذ جعل فيكم انبياء و جعلكم ملوكاً

تقديم جمله {جعل فيكم انبياء} بر جمله {جعلكم ملوكا}، مى تواند اشاره به اين معنى باشد كه وجود انبيا در ميان بنى اسرائيل، سبب استقلال و فرمانروايى آنان شد.

استكبار بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 4

4 _ پندار غلط بزرگان بنى اسرائيل بر سزاوار بودنشان از طالوت براى زمامدارى

و نحن احقّ بالملك منه

استمداد از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 13

13 - موسى ( ع ) ، براى نابود ساختن گوساله سامرى ، همكارى و هم يارى بنى اسرائيل را تدارك ديده و بر شركت دادن آنان دراين اقدام مصمم بود .

لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

ضميرهاى جمع در افعال {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه} گوياى نكته ياد شده است.

استمداد بنى اسرائيلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 7

7 - استغاثه و يارى طلبى مرد بنى اسرائيلى ، از موسى ( ع ) عليه فرد قبطى

فاستغ_ثه الذى من شيعته على الذى من عدوّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 4

4 - برخورد مجدد موسى ( ع ) با فرياد كمك طلبى مرد اسرائيلى ( همان

كه روز پيش از وى يارى خواسته بود ) در بامداد روز بعد

فأصبح فى المدينة . .. فإذا الذى استنصره بالأمس يستصرخه

{إستصراخ} (مصدر {يستصرخ}) به معناى سردادن فرياد كمك خواهى است.

استهزاهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 4،11

4 - بازيچه قرار دادن و به مسخره گرفتن بنى اسرائيل ، پندار و تحليل قوم موسى از دستور ذبح گاو

أتتخذنا هزواً

{هزواً} يعنى به بازى گرفتن و مسخره كردن. از آيه 72، 73 چنين بر مى آيد كه فرمان مذكور در ارتباط با قتلى بوده كه در ميان بنى اسرائيل اتفاق افتاده و هر يك از طايفه ها طايفه ديگر را مسؤول مى شناختند و از آن جا كه قوم موسى ميان دستور ذبح گاو و كشف معماى قتل ارتباطى نمى ديدند، آن دستور (ذبح گاو) را به تمسخر گرفتن خويش، تحليل كردند.

11 - موسى ( ع ) با جاهلانه خواندن استهزاى مردم ، پندار قوم خويش را درباره خود ناروا دانست .

قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

اسراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 25

25 _ بسيارى از بنى اسرائيل ، على رغم دعوت پيامبرانشان ، مردمى اسرافكار و قانونشكن بودند .

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

اسراف به معناى خروج از حد اعتدال است و كلمه {فى الارض} مى رساند كه منظور از اسراف، خروج از حد اعتدال در مسائل اجتماعى است كه از آن به قانونشكنى تعبير شده است.

اسكان بنى اسرائيل

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 1

1- دستور خداوند به بنى اسرائيل ، پس از هلاك فرعونيان مبنى بر انتخاب سرزمين مورد نظرشان ( شام يا مصر ) براى سكنى گزيدن

و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 1

1 - تعلق اراده الهى بر اختصاص دادن نقطه اى از زمين ( ارض مقدس ) به بنى اسرائيل [ زمان موسى و فرعون ] در خارج از كشور مصر

و نمكّن لهم فى الأرض

{تمكين} از ريشه {مكان} و به معناى اسكان دادن است. بنابراين {نمكّن لهم فى الأرض}; يعنى، {نجعل لهم مكاناًيستقرون فيه}. گفتنى است {ارض مقدس} مكان و سرزمينى بود كه خداوند براى بنى اسرائيل مقرر فرموده بود (ادخلوا الأرض المقدسة التى كتب اللّه لكم)، (مائده، آيه 21).

اشتباه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 3،4،6،7

3 - برداشت اشتباه مرد اسرائيلى از تصميم موسى ( ع )

قال ي_موسى أتريد أن تقتلنى

4 - اعتراض مرد اسرائيلى به موسى ( ع ) به توهم اين كه او بر كشتن وى تصميم گرفته است .

قال ي_موسى أتريد أن تقتلنى

6 - متهم شدن موسى ( ع ) از سوى مرد اسرائيلى به داشتن انگيزه هاى جبارانه و روحيه ظلم و تجاوزگرى

إن تريد إلاّ أن تكون جبّارًا فى الأرض

7 - عارى بودن از انگيزه هاى اصلاح طلبانه ، اتهام ديگر مرد اسرائيلى به موسى ( ع )

و ما تريد أن تكون من المصلحين

اشراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 3،4،5،7

3 _ شگفتى سردمداران بنى اسرائيل ، از برگزيدگى طالوت به دليل سرشناس نبودن و نداشتن ثروت

قالوا انى يكون له الملك . .. و لم يؤت سعة من المال

ظاهراً اعتراض كنندگان، همان پيشنهاددهندگان بودند كه خداوند از قول آنان مى فرمايد: {قال الملأ . .. نحن احق}. بنابراين اعتراض آنان به دو جهت بوده است: يكى نبودن طالوت از طبقه ملأ و اشراف كه مى گفتند: {نحن احق}. و دوّم نداشتن مال و ثروت كه با {و لم يؤت سعة من المال} به آن اشاره شده است.

4 _ پندار غلط بزرگان بنى اسرائيل بر سزاوار بودنشان از طالوت براى زمامدارى

و نحن احقّ بالملك منه

5 _ سرشناسى و از طبقه اشراف و بزرگان بودن و داشتن ثروت فراوان ، شرط زمامدارى ، در پندار بزرگان بنى اسرائيل

و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعةً من المال

ظاهراً جمله {نحن احق . .. } سخن ملأاست; گويا آنان بدين جهت خود را براى زمامدارى سزاوارتر مى دانستند.

7 _ فقدان روحيه تسليم در برابر دستورات الهى ، در ميان بزرگان بنى اسرائيل

ان اللّه قد بعث . .. و نحن احقّ بالملك منه

اشراف فرعون و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 26 - 2

2- حضور نيرو هاى مقتدر سياسى _ اقتصادى نظام فرعونى ، در ميان تعقيب كنندگان بنى اسرائيل

كم تركوا من جنّ_ت و عيون . و زروع و مقام كريم

پشت سر نهادن مزارع بزرگ، نشان مى دهد كه

در ميان فرعونيان حضور يافته در تعقيب موسى(ع)، ملاّكان و سرمايه داران شركت داشته اند; چنان كه {مقام كريم} مى تواند اشاره به قصرهاى باشكوه اطرافيان و سياست گذاران جامعه فرعونى داشته باشد.

اشراف و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 5

5 _ بنى اسرائيل ، زير سلطه و اقتدار فرعون و اشراف خود ، با ضعف و ذلت ، روز مى گذراندند .

فقالوا على اللّه توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

اصلاح بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 14

14 _ اصلاح بينش و بصيرت بنى اسرائيل پس از پذيرش توبه آنان

ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا

كلمه {ثم} در جمله {ثم عموا و صموا} مى رساند كه بنى اسرائيل _ پس از شمول رحمت الهى بر آنان و توبه به درگاه خداوند _ بصيرت از دست رفته خويش را بازيافتند، اگر چه در مرحله و زمان ديگر بصيرت خويش را از دست داده و به اعمال ناروا گرايش پيدا كردند.

اضطراب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 2

2- زندگى بدون آرامش بنى اسرائيل تا قبل از رهايى از حكومت فرعون *

فأراد أن يستفزّهم من الأرض . .. و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

احتمال دارد كه {اسكنوا الأرض} به معناى آرام گرفتن در زمين و بيرون آمدن از اضطرابى باشد كه قبلاً گريبانگير آنان بود.

اطاعت محسنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 16

16 _ خداوند نيكوكاران بنى اسرائيل را در صورت اطاعت از فرمان هاى الهى ، علاوه بر بخشايش گناهان ، به پاداش افزونتر نويد داد .

سنزيد المحسنين

در برداشت فوق محسنان مقابل گناهكاران قرار داده نشده، بلكه به معناى لغوى آن (نيكوكاران) گرفته شده است. بر اين مبنا آيه شريفه ناظر به تقسيم بنى اسرائيل به دو گروه گنهكار و پاكدامن نيست، بلكه آنان را به دو گروه محسنان و غير محسنان تقسيم كرده است. جمله {نغفر لكم ... } مى رساند كه خدا گناه همگان _ چه محسن و چه غير محسن _ را خواهد بخشيد، ولى به نيكوكاران پاداشى افزونتر عنايت خواهد كرد.

اطمينان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 3

3- اطمينان بخشى خداوند به موسى ( ع ) و بنى اسرائيل ، در به سلامت عبور كردن آنان از دريا و غرق شدن فرعونيان

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

هر چند عبارت {واترك . ..} معناى فرمان را در خود نهفته دارد; اما قرين شدن {رهوًا} مى نماياند كه خداوند با بيان اين صفت، در صدد اطمينان بخشى و ايجاد آرامش در روح موسى(ع) و اطرافيان آن حضرت بود.

اعتراض بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 4

4 - اعتراض مرد اسرائيلى به موسى ( ع ) به توهم اين كه او بر كشتن وى تصميم گرفته است .

قال ي_موسى أتريد أن تقتلنى

اعراض بنى اسرائيل از اسلام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 3

3 - خداوند ، مسلمانان را از ايمان نياوردن بنى اسرائيل و طايفه يهود آگاه ساخت .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

همزه استفهام در {أفتطمعون} استفهام انكار توبيخى يا تعجبى است و در هر صورت دلالت بر اين دارد كه: جامعه يهود و بنى اسرائيل به اسلام و قرآن ايمان نخواهند آورد.

اعراض بنى اسرائيل از تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 1،5

1 - بنى اسرائيل از دستورات تورات اعراض كرده و پيمان الهى را شكستند .

أخذنا ميثقكم . .. ثم توليتم من بعد ذلك

{تولى} (مصدر توليتم) به معناى اعراض كردن است و متعلق آن - به قرينه آيه قبل - پيمان بنى اسرائيل بر پذيرش تورات و عمل به احكام آن مى باشد.

5 - خداوند ، بنى اسرائيل را - على رغم پيمان شكنى و اعراضشان از فرامين تورات - مورد تفضل و رحمت خويش قرار داد .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخسرين

اعراض بنى اسرائيل از دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 20

20 - اكثريت بنى اسرائيل با اعراض از تكاليف دينى ، عهد ها و پيمان هاى الهى را شكستند .

ثم توليتم إلا قليلا منكم و أنتم معرضون

{تولى} و {اعراض} به معناى رويگردانى و مراد از آن سرپيچى و تمرد است. جمله {و أنتم معرضون} چنانچه حال براى فاعل {توليتم} باشد - به دليل هم معنا بودن {اعراض} و {تولى} - حال مؤكده است و

حكايت از شدت تمرد و سرپيچى بنى اسرائيل دارد.

اعطاى تورات به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 4

4 - تورات كتابى است از جانب خداوند و عطا شده به بنى اسرائيل

خذوا ما ءاتينكم

مراد از {ما}ى موصوله در {ما آتيناكم} تورات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 4

4 - تورات ، كتابى از جانب خدا و عطا شده به بنى اسرائيل

خذوا ما ءاتينكم

مراد از {ما اتيناكم} (آنچه را به شما داديم) تورات است.

افساد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 17

17 - خداوند ، بنى اسرائيل را از فسادگرى در سراسر پهنه گيتى بر حذر داشت .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

{عثو} (مصدر لاتعثوا) به معناى فسادگرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 4 - 1،3،10

1- هشدار خداوند به بنى اسرائيل نسبت به دوبار فسادانگيزى قطعى آنان در آينده

و قضينا إلى بنى إسرءيل فى الكت_ب لتفسدنّ فى الأرض مرّتين

خداوند از آيات 4 تا 8 از دوبار فسادانگيزى بنى اسرائيل و سركوبى آنان خبر داده است. در اينكه اين دو بار تا كنون به وقوع پيوسته است يا خير، ميان مفسران بحث و گفتوگوى بسيار شده است و هيچ دليل قاطع و قانع كننده هم در خود آيات و بيرون از آنها براى وقوع و عدم وقوع آن دو حادثه وجود ندارد. از اين رو، برداشتهاى آيات ياد شده به صورت پيشگويى و

به گونه اى نوشته شده است كه با هر دو احتمال سازگار باشد. گفتنى است: {قضاء} به معناى فيصله دادن شىء است و متعدى شدن آن به {إلى} متضمن معناى {ايحاء} و {اعلام} است و چنان كه از آيات بعدى برمى آيد، آيه شريفه در مقام تهديد است.

3- پيشگويى تورات درباره دوبار فساد انگيزى مهم بنى اسرائيل

و قضينا إلى بنى إسرءيل فى الكت_ب لتفسدنّ فى الأرض مرّتين

10- { عن على بن أبى طالب ( ع ) فى قوله { لتفسدنّ فى الأرض مرّتين } قال : الأولى قتل زكريا عليه الصلوة و السلام و الأخرى قتل يحيى عليه السلام ;

از على بن ابى طالب(ع) روايت شده است كه درباره قول خدا {لتفسدنّ فى الأرض مرّتين} فرمود: بار اول كشتن زكريا _ عليه الصلوة و السلام _ و بار دوم كشتن يحيى _ عليه السلام _ بوده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 4،9

4- جنگاورى و توانمندى بنى اسرائيل ، در نخستين مرحله از فسادانگيزيشان

بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد

گسيل نيروهاى بسيار پرتوان براى سركوبى بنى اسرائيل، نشانگر توانمندى آنان در جنگ و مبارزه است.

9- فسادانگيزى بنى اسرائيل و سركوبى آنان توسط جنگاورانى قدرتمند ، وعده قطعى و تخلف ناپذير خداوند

بعثنا عليكم . .. و كان وعدًا مفعولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 13

13- دومين هجوم نيرو هاى فاتح مسجدالاقصى بر بنى اسرائيل فسادگر و سركش ، هجومى توفنده و ويرانگر

و ليتبّروا ما علوًّا تتبيرًا

{تتبير} به معناى اهلاك است و آوردن مفعول مطلق

(تتبيرا) _ كه براى تأكيد است _ إشعار به سختى هجوم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 1

1- ايجاد اميدوارى به رحمت در بنى اسرائيل ، على رغم دو بار فسادانگيزى و شكست تلخشان به وسيله خداوند

عسى ربّكم أن يرحمكم

مخاطبان آيه با توجه به آيات قبل، بنى اسرائيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 9

9- وعده خداوند به بنى اسرائيل جهت گردآورى آنان در سرزمين فلسطين ، پس از فرا رسيدن دومين موعد فساد آنان در آن سرزمين

جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه {وعد الأخرة} اشاره اى باشد به آن دو موعدى كه خداوند در آغاز اين سوره (آيه 4) براى بنى اسرائيل پيش بينى كرده و به آنان هشدار داده است.

افشاگرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 5

5 - افشا شدن راز قتل مرد قبطى به وسيله مرد اسرائيلى

قال ي_موسى . .. كما قتلت نفسًا بالأمس

افشاى بانى قتل در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 72 - 2

2 - خداوند ، قوم موسى رابه معرفى قاتل نويد داد و قاتلان را به افشاى هويتشان تهديد كرد .

و اللّه مخرج ما كنتم تكتمون

مراد از {ما كنتم تكتمون} (آنچه را كتمان مى كرديد)، به قرينه جمله قبل، معرفى نكردن قاتل على رغم آگاهى به آن است. مراد از {إخراج} (مصدر مخرج)، به قرينه تكتمون، آشكار ساختن است.

اقرار

بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 5

5 - بنى اسرائيل به عهدهايى كه خداوند با آنان داشت معترف بوده ، بر آن گواهى مى دهند .

و إذ أخذنا ميثقكم . .. ثم أقررتم و أنتم تشهدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 1

1 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، على رغم اعترافشان به پيمان الهى ( پرهيز از خونريزى ) ، همديگر را مى كشتند .

ثم اقررتم . .. ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم

كلمه {هؤلاء} در جمله {ثم أنتم هؤلاء} (شما همانانى هستيد) اشاره به اين معنا دارد كه: آنچه را آيه مورد بحث مى خواهد بيان كند مربوط به بنى اسرائيل عصر بعثت است و خطابهاى آيه نظير خطابهاى گذشته نيست كه صفت گذشتگان را با عنايتى به موجودين نسبت مى داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 2،3

2 _ بنى اسرائيل پس از آگاهى به گمراهى خويش ، از گوساله پرستى توبه كردند و به گناه خويش معترف شدند .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

3 _ بنى اسرائيل پس از اذعان به گمراهى خويش ، به اين حقيقت رسيدند كه نجاتشان از فرجام شوم گوساله پرستى در گرو شمول رحمت خدا و مغفرت اوست .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 3

3- پيامبر ( ص )

، مأمور اقرار گرفتن از بنى اسرائيل نسبت به حق ناپذيرى فرعون و پيروان او ، على رغم اعطاى معجزات فراوان به موسى ( ع )

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون إنى لأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 2

2 - بنى اسرائيل ، به پيمان شكنى و تخلف از قول و قرار خود با موسى ( ع ) معترف بودند .

ما أخلفنا موعدك بملكنا

اقرار دنياطلبان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 13

13 - اعتراف آرزوكنندگان ثروت قارونى به لطف و رحمت خداوند در حق ايشان ، به خاطر گرفتار نساختن آنان به سرنوشت قارون ( فرو نبردن آنان در زمين )

لولا أن منّ اللّه علينا لخسف بنا

اقليت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 21،22،23

21 - تنها اندكى از بنى اسرائيل به پيمان هاى الهى وفادار ماندند و به تكاليف دينى عمل كردند .

ثم توليتم إلا قليلا منكم

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

23 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان ، با مردمان معاشرت نيكو نداشتند ، نماز را اقامه نكردند و از پرداخت زكات طفره رفتند .

و قولوا للناس حسناً و أقيموا الصلوة و ءاتوا

الزكوة ثم توليتم إلا قليلا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 24،25

24 _ تنها گروهى اندك از بنى اسرائيل ، وفادار به پيمان هاى الهى ، وارسته از تحريفگرى و خيانت و پايبند به دستورات خداوند

فبما نقضهم ميثقهم . .. و لاتزال تطلع على خائنة منهم إلاّ قليلا

{الا قليلا} استثناء از تمامى صفاتى است كه درباره بنى اسرائيل بيان شد.

25 _ وجود اقليتى سالم و غير خيانت پيشه ، در ميان بنى اسرائيل

لاتزال تطلع على خائنة . .. إلاّ قليلا منهم

بنابر اينكه استثناء در (الا قليلا)، تنها از جمله {لاتزال . ..} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 29

29 _ گروهى از بنى اسرائيل پيرو انبياى خويش و متعهد به قوانين الهى

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 159 - 1

1 _ گروهى اندك از قوم موسى ، مردمى هدايتگر و عدالت پيشه بودند .

و من قوم موسى امة يهدون بالحق و به يعدلون

اكثريت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 20،23

20 - اكثريت بنى اسرائيل با اعراض از تكاليف دينى ، عهد ها و پيمان هاى الهى را شكستند .

ثم توليتم إلا قليلا منكم و أنتم معرضون

{تولى} و {اعراض} به معناى رويگردانى و مراد از آن سرپيچى و تمرد است. جمله {و أنتم معرضون} چنانچه حال براى فاعل {توليتم} باشد - به دليل هم

معنا بودن {اعراض} و {تولى} - حال مؤكده است و حكايت از شدت تمرد و سرپيچى بنى اسرائيل دارد.

23 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان ، با مردمان معاشرت نيكو نداشتند ، نماز را اقامه نكردند و از پرداخت زكات طفره رفتند .

و قولوا للناس حسناً و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة ثم توليتم إلا قليلا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 20

20 _ خيانت پيشگى اكثريت بنى اسرائيل

و لاتزال تطلع على خائنة منهم إلاّ قليلا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 26،35

26 _ بسيارى از بنى اسرائيل ، مردمى خونريز و آدمكش

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

مراد از اسراف، به قرينه فرازهاى قبلى، مى تواند خروج بنى اسرائيل از حد اعتدال در قتل نفس، يعنى آدمكشيهاى نابحق و خونريزيهاى مكرر، باشد.

35 _ بسيارى از بنى اسرائيل مرتكب خونريزى شده و حرام هاى خدا را حلال مى شمردند .

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

از امام باقر(ع) روايت شده: المسرفون هم الذين يستحلون المحارم و يسفكون الدماء.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 504; نورالثقلين، ج 1، ص 620، ح 158.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 17،18

17 _ بسيارى از بنى اسرائيل با شكستن توبه بينش بازيافته خويش را از دست داده و به اعمال ناروا گراييدند .

فعموا و صموا ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا . .. و اللّه بصير بماتعملون

18 _ توبه شكنى

بسيارى از بنى اسرائيل

ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا كثير منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 1،9

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل به پيامبر ( ص ) و قرآن ايمان نياوردند و اعتقاد راسخى به خداوند نداشتند .

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل إليه

برداشت فوق بنابر اين احتمال است كه مراد از {النبى} پيامبر اسلام(ص) باشد، در اين صورت {ما انزل اليه} قرآن خواهد بود قابل ذكر است كه بر اين مبنا عدم ايمان نسبت به خداوند ايمان واقعى و نسبت به پيامبر و قرآن ايمان واقعى و ظاهرى است. زيرا بنى اسرائيل ايمان به خداوند را اظهار مى داشتند.

9 _ بسيارى از بنى اسرائيل در زمان پيامبر ( ص ) فاسق و شكننده حدود و حريم دين خويش بودند .

و لكن كثيراً منهم فسقون

الگوى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 59 - 8

8 - حضرت عيسى ( ع ) ، نمونه و الگوى الهى براى بنى اسرائيل

و جعلن_ه مثلاً لبنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 4

4- كتاب آسمانى موسى ( تورات ) ، سرمشق زندگى و تبلور رحمت الهى براى بنى اسرائيل

و من قبله كت_ب موسى إمامًا و رحمة

با توجه به اين كه كتاب موسى براى بنى اسرائيل و هدايت آنان نازل شده است، قيد {إماماً و رحمة} نيز نظر به پيشوايى و رحمت در مورد آنان دارد.

امتحان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 10،11

10 - خداوند با گرفتار سازى بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى ، آنان را به آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} در لغت به معناى آزمون و نيز به معناى نعمت آمده است. مشاراليه {ذلكم} يا {عذاب} است، يا رهايى از عذاب (نجيناكم). برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به خود عذاب باشد.

11 - خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمون بزرگى قرار داد .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب - كه از {نجيناكم} استفاده مى شود - باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 8

8 - پيروزى بنى اسرائيل در آزمون الهى با تحمل رنج ها و سختى ها ، موجب تحقق نصرت الهى و نجاتشان شد .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم. و إذ فرقنا بكم البحر

آيه قبل كه بيانگر آزمون الهى از بنى اسرائيل و تحمل رنجها و سختيها از سوى آنان بود، توضيح دهنده سببيت بنى اسرائيل در شكافته شدن درياست; يعنى، چون بنى اسرائيل آن گونه عمل كردند شايستگى آن را پيدا كردند كه خداوند با شكافتن دريا، آنان را نجات دهد و دشمنانشان را هلاك سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره -

2 - 249 - 2،4،6،11،12،14،18

2 _ اعلام قبلى طالوت به نيرو هاى بسيج شده در مورد آزمايش آنان با رودخانه اى خروشان

قال ان اللّه مبتليكم بِنَهَر

4 _ آزمايش فرمانبرى از طالوت و نيروى اراده بنى اسرائيل از جانب خداوند به وسيله نهر *

ان اللّه مبتليكم بنهر

در آيات سابق، ترديد فرمانبرى بنى اسرائيل را در رويارويى با دشمن مطرح كرد (هل عسيتم . .. ) بنابراين آزمايش الهى، براى مشخص شدن فرمانبران و نيز ميزان فرمانبرى آنان بوده است.

6 _ طالوت ، لشكريان بسيج شده را تا قبل از موفقيّت آنان در آزمايش ، به خود نسبت نمى داد .

فلمّا فصل طالوت بالجنود

آنگاه كه طالوت، لشكريان را نيازموده بود، از آنان تعبير به {الجنود} شد، نه {جنوده} يعنى نه آنان را به خود منتسب مى دانست و نه از خود نفى مى كرد. و آنگاه كه سخن از آزمايش به ميان آمد، نسبت به آنان كه در آزمايش موفق مى شوند، گفت: {فانّه منّى}.

11 _ كسانى كه فقط يك كف از آب نهر نوشيدند ، از لشكر طرد نشدند ; گر چه منسوب به طالوت نيز نبودند .

فمن شرب منه فليس منّى و من لم يطعمه فانّه منّى ألاّ من اغترف غرفةً بيده

كلمه {الاّ} استثناى از {فمن شرب} است; بنابراين لشكر طالوت به سه گروه تقسيم مى شوند: نوشندگان، آنانكه نچشيدند و كسانى كه تنها مُشتى از آب برگرفتند. حكم گروه اوّل و دوّم روشن است ; ولى گروه سوّم چون آب را چشيده اند، {منّى} صدق نمى كند و به دليل اينكه سيراب نشده اند، {ليس منى} نيز صدق نمى كند.

12 _ طالوت با آزمايش

الهى ، برخى سپاهيان خود را تصفيه نمود و از لشكر طرد كرد .

فمن شرب منه فليس منّى

14 _ بيشتر لشكريان طالوت على رغم منع وى ، از آب نهر نوشيدند و در امتحان الهى موفق نشدند .

فشربوا منه الاّ قليلا

18 _ تنها اقليّتى كه در آزمايش تشنگى موفّق شدند ، همراه طالوت از نهر گذشتند .

فشربوا منه الاّ قليلا منهم فلمّا جاوزه هو و الذين امنوا معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 8

8 _ پندار مصونيت از امتحان و عذاب الهى ، از ميان برنده حق شنوى و بصيرت دينى بنى اسرائيل

فعموا و صموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 12،13

12 _ آزمايش بنى اسرائيل ، از اهداف امداد هاى الهى براى حاكميت بخشيدن به آنان پس از پيروزى بر دشمنانشان

و يستخلفكم فى الأرض فينظر كيف تعملون

13 _ آزمايش بنى اسرائيل از سوى خدا پس از دستيابى آنان به حكومت و قدرت ، هشدار موسى ( ع ) به آنان

فينظر كيف تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 10،11

10 _ خداوند با گرفتار ساختن بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى ، آنان را آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} مى تواند به معناى آزمون و نيز به معناى نعمت باشد. مشاراليه {ذلكم} يا عذاب است و يا رهايى از آن. در برداشت فوق {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به

خود عذاب گرفته شده است.

11 _ خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل عصر موسى از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمايشى سنگين قرار داد .

و إذ أنجينكم . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 14

14 _ آزمون بنى اسرائيل از جانب خدا ، توجيه و برداشت موسى ( ع ) از مشيت الهى بر هلاك سازى همراهان او

إن هى إلا فتنتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 18

18- آزمايش بندگان ، جلوه ربوبيت الهى نسبت به آنان است .

و فى ذلكم بلاء من ربّكم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 1،2

1 - بنى اسرائيل ، در غيبت موسى ( ع ) ، مورد آزمايش الهى قرار گرفتند .

فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

{من بعدك}; يعنى [اى موسى] بعد از آن كه تو از قوم خويش جدا گشتى و از انظار آنان غايب شدى. گفتنى است كه {فتنة} در اصل در مورد طلا و نقره اى كاربرد دارد كه با آتش گداخته شده و خوب و بد آن جدا شده باشد (مصباح) و مراد از آن در آيه بالا، آزمايش است كه مايه تشخيص انسان هاى خوب و بد است.

2 - موسى ( ع ) در ميقات و از طريق وحى ، بر امتحان شدن بنى اسرائيل

در غياب او و گمراه شدن آنان آگاهى يافت .

و عجلت إليك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 1،3،5،6

1- ارائه آيات و معجزات از سوى خداوند به بنى اسرائيل ، دربردارنده آزمونى آشكار و انكارناپذير براى ايشان

و ءاتين_هم من الأي_ت ما فيه بل_ؤا مبين

3- گزينش بنى اسرائيل از سوى خداوند ، گزينشى براى آزمايش

و لقد اخترن_هم . ..و ءاتين_هم ... ما فيه بل_ؤا

{و آتيناهم} تفسير و تبيين حقيقت {اخترناهم} است; يعنى، گزينش بنى اسرائيل همين بود كه خداوند، آنان را از نظر شرايط فكرى و اجتماعى مستحق آزمايش دانست و زمينه آن را براى آنان فراهم ساخت.

5- آزمون هاى الهى در مورد بنى اسرائيل ، روشن و خالى از ابهام

بل_ؤا مبين

6- آيات و معجزات الهى براى بنى اسرائيل ، داراى اهداف گوناگون از جمله امتحان آنان *

و ءاتين_هم من الأي_ت ما فيه بل_ؤا مبين

تعبير {فيه بلاء}، اين احتمال را مطرح مى سازد كه هر آيه اى صرفاً بُعد آزمايشى نداشته است.

امتنان بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 5

5 _ خداوند تهيه خوراكى ها از هر ناحيه بيت المقدس را براى بنى اسرائيل حلال و مباح كرد .

و كلوا منها حيث شئتم

امداد به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 8

8 - پيروزى بنى اسرائيل در آزمون الهى با تحمل رنج ها و سختى ها ، موجب تحقق نصرت الهى و نجاتشان

شد .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم. و إذ فرقنا بكم البحر

آيه قبل كه بيانگر آزمون الهى از بنى اسرائيل و تحمل رنجها و سختيها از سوى آنان بود، توضيح دهنده سببيت بنى اسرائيل در شكافته شدن درياست; يعنى، چون بنى اسرائيل آن گونه عمل كردند شايستگى آن را پيدا كردند كه خداوند با شكافتن دريا، آنان را نجات دهد و دشمنانشان را هلاك سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 4،10

4 _ وعده الهى به بنى اسرائيل بر نصرت آنان

اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. و قال اللّه انى معكم

در برداشت فوق مخاطب در {معكم}، بنى اسرائيل گرفته شده است، نه خصوص نقباى آنها.

10 _ نصرت و يارى خدا به بنى اسرائيل ، مشروط به اقامه نماز ، پرداخت زكات ، ايمان به پيامبران و انفاق در راه خدا

انى معكم لئن اقمتم الصلوة . .. و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً

در برداشت فوق جمله {انى معكم} به منزله جواب شرط و قسم در {لئن اقمتم} گرفته شده است. يعنى در واقع، جمله {لئن اقمتم}، داراى دو جزء است: يكى {انى معكم} و ديگرى {لاكفرن ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 5،6

5- تجديد توان اقتصادى و انسانى بنى اسرائيل با امداد الهى پس از اولين شكست

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم و أمددن_كم بأمول و بنين

6- سلطه مجدد بنى اسرائيل بر دشمنانشان پس از اولين شكست ، متكى بر توان اقتصادى و نيروى انسانى خدادادى است .

و أمددن_كم بأمول

و بنين

امر به معروف در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 5

5 - بيان كار هاى نيك براى مردم ( امر به معروف ، ارشاد به نيكى ها و . . . ) از عهد هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل . .. و قولوا للناس حسناً

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {حسناً} مفعولٌ به براى قولوا باشد. بنابراين {قولوا ...}; يعنى، نيكيها را براى مردم بگوييد و بيان كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 13

13 - رواج اخلاق خيرخواهى و امر به معروف و نهى از منكر ، در ميان مردم عصر موسى

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا و أحسن

اميدوارى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 8

8 _ قوم موسى على رغم پيشينه گوساله پرستى به رحمت و مغفرت الهى اميدوار بودند .

لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 1

1- ايجاد اميدوارى به رحمت در بنى اسرائيل ، على رغم دو بار فسادانگيزى و شكست تلخشان به وسيله خداوند

عسى ربّكم أن يرحمكم

مخاطبان آيه با توجه به آيات قبل، بنى اسرائيل است.

انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 59 - 12

12 - عيسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث

شده براى بنى اسرائيل *

و جعلن_ه مثلاً لبنى إسرءيل

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه ذكر {مثلاً لبنى اسرائيل} از اين باب باشد كه عيسى(ع) تنها براى بنى اسرائيل مبعوث شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 4

4 - موسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث شده براى بنى اسرائيل

و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 2

2 - عيسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث شده براى بنى اسرائيل

ي_بنى إسرءيل إنّى رسول اللّه إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 26

26 - بعثت پيامبرانى بسيار براى بنى اسرائيل

و يقتلون النبيين بغير الحق

{ال} در {النبيين} براى استغراق است و مراد از آن در اين جا كثرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 87 - 3،4

3 - خداوند ، پس از درگذشت موسى ( ع ) ، رسولانى را پى در پى به سوى بنى اسرائيل فرستاد .

و قفينا من بعده بالرسل

{تقفية} (مصدر قفينا) به معناى روانه كردن چيزى يا كسى در پى چيزى يا كسى ديگرى است. بنابراين جمله {قفينا ...}; يعنى، پس از درگذشت موسى(ع)، پيامبران بسيارى را يكى پس از ديگرى ]به سوى بنى اسرائيل [فرستاديم.

4 - بنى اسرائيل ، برخوردار از رسولانى بسيار

و قفينا من بعده بالرسل

{ال} در {الرسل} براى استغراق است و در اين جا حكايت از كثرت دارد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 19،22

19 - يهود ، پيامبران بسيارى از نژاد اسرائيل را به قتل رساندند .

فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

چون جمله {فلم تقتلون . ..} (پس چرا پيامبران خدا را مى كشتيد؟) در جواب ادعاى يهود، مبنى بر ايمان آنان به پيامبران بنى اسرائيل، آمده است، معلوم مى شود: مراد از {أنبياء اللّه} پيامبران بنى اسرائيل است.

22 - بنى اسرائيل ، برخوردار از پيامبران بسيار

فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 1،3

1 - موسى ( ع ) پيامبرى از نژاد اسرائيل و مبعوث شده براى بنى اسرائيل

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. و لقد جاء كم موسى بالبينت

3 - موسى ( ع ) ، برجسته ترين و بارزترين چهره در ميان انبياى بنى اسرائيل

و لقد جاء كم موسى بالبينت

ذكر نام موسى(ع)، از ميان پيامبران بنى اسرائيل، براى ارائه نمونه اى از برخوردهاى كفرآميز يهود با پيامبران اسرائيلى; اشاره به برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 5،10،11،15،26،28،29

5 _ پيامبر بنى اسرائيل در عصر طالوت پناهگاه مردم براى رويارويى با دشمنان

اذ قالوا لنبى لهم ابعث

10 _ پايبندى بنى اسرائيل زمان طالوت به پيكار در راه خدا ، مورد ترديد پيامبرشان ( اشموئيل ) بود .

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال الاّ تقاتلوا

11 _ پيمان گرفتن بنى اسرائيلِ زمان طالوت ( اشموئيل ) از قوم خويش براى پيكار در راه خداوند

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال

جمله {هل عسيتم}

كنايه از پيمان گرفتن از آنان است.

15 _ اطمينان بخشيدن بنى اسرائيلِ زمان طالوت به پيامبرشان ، بر پايدارى در پيكار با دشمنان

و ما لنا الاّ نقاتل فى سبيل اللّه

26 _ حضور حضرت موسى ( ع ) در ميان بنى اسرائيل ، مانع تجاوز دشمنان

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل من بعد موسى . .. و قد اُخرجنا من ديارنا

{من بعد موسى} مى تواند اشاره باشد به اينكه تا آنگاه كه موسى (ع) در ميان بنى اسرائيل بود، آنان مورد تجاوز دشمنان قرار نگرفتند.

28 _ برخى پيامبران بنى اسرائيل پس از موسى ( ع ) ، مقام زمامدارى جامعه را بر عهده نداشتند . *

ابعث لنا ملكاً . .. و قد اُخرجنا من ديارنا

درخواست ملك (پادشاه و زمامدار)، حاكى از آن است كه پيامبر آن عصر پادشاهى و زمامدارى جامعه خويش را بر عهده نداشته است.

29 _ نيرو هاى صادق و پايدار بنى اسرائيل در ركاب طالوت ، شصت هزار نفر بودند .

تولّوا الاّ قليلا

امام باقر (ع) درباره {قليل} در آيه فوق فرمود: كان القليل ستّين الفاً

_______________________________

معانى الاخبار، ص 151، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 245، ح 971.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 7

7 _ اخبار غيبى پيامبر بنى اسرائيل ، به بازگشت صندوق عهد به سوى آنان

و قال لهم نبيّهم انّ اية ملكه ان ياتيكم التّابوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 1

1 _ عيسى ( ع ) ، فرستاده و رسولى از جانب خداوند ، به سوى بنى

اسرائيل

و رسولا الى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 8،9

8 _ بعثت رسولان متعدّد براى بنى اسرائيل ، همراه دلايل روشن ( معجزات و براهين )

قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات

9 _ سوخته شدن قربانى به آتشى از غيب ، معجزه برخى انبيا و رسولان بنى اسرائيل

قال انّ اللّه عهد الينا . .. قد جاءكم رسل ... و بالّذى قلتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 14

14 _ تعدد انبيا در ميان بنى اسرائيل *

ءامنتم برسلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 4،12

4 _ بنى اسرائيل ، برخوردار از نعمت پيامبرانى متعدد پيش از موسى ( ع )

اذ جعل فيكم انبياء

12 _ برانگيخته شدن پيامبران در بنى اسرائيل ، زمينه حاكميت و استقلال آنان *

اذ جعل فيكم انبياء و جعلكم ملوكاً

تقديم جمله {جعل فيكم انبياء} بر جمله {جعلكم ملوكا}، مى تواند اشاره به اين معنى باشد كه وجود انبيا در ميان بنى اسرائيل، سبب استقلال و فرمانروايى آنان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 20،22،23

20 _ خداوند برانگيزنده پيامبرانى بسيار براى هدايت بنى اسرائيل

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

22 _ انبياى بنى اسرائيل ، داراى بياناتى روشن و بدون ابهام در توجيه احكام و قوانين كيفرى *

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

{بينات}، به قرينه صدر آيه، مى تواند اشاره به شرح و تبيين كيفرهاى الهى در موارد قتل و جنايت باشد.

23 _ اتمام

حجت خداوند بر بنى اسرائيل با فرستادن پيامبرانى به همراه دلايل روشن

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

توبيخ بنى اسرائيل به جهت اسرافكارى و قانونشكنى پس از ارسال پيامبران، گوياى اين است كه دعوت پيامبران كافى براى هدايت و رفع عذر بوده كه از آن به اتمام حجت تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 3

3 _ بعثت پيامبرانى متعدد و بلند مرتبه از جانب خداوند براى بنى اسرائيل

و ارسلنا اليهم رسلا

تنوين در {رسلا} مى تواند اشاره به عظمت و مرتبه والاى آن رسولان داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 8

8 _ مسيح ( ع ) پيامبرى فرستاده شده به سوى بنى اسرائيل

و قال المسيح يبنى اسرءيل اعبدو اللّه ربى و ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 8

8 _ حضرت داود ( ع ) و عيسى ( ع ) از پيامبران بنى اسرائيل مى باشند .

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 5

5- برخى از پيامبران ياد شده در سوره مريم ( زكريا ، يحيى ، عيسى ، موسى و هارون ( ع ) ) از نسل اسرائيل ( يعقوب ) بودند .

من النبيّن . .. من ذرّيّة إبرهيم و إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 3

3 - موسى

و هارون ، از طايفه بنى اسرائيل بودند .

و قومهما لنا ع_بدون

انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 26

26 - بعثت پيامبرانى بسيار براى بنى اسرائيل

و يقتلون النبيين بغير الحق

{ال} در {النبيين} براى استغراق است و مراد از آن در اين جا كثرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 87 - 3،4

3 - خداوند ، پس از درگذشت موسى ( ع ) ، رسولانى را پى در پى به سوى بنى اسرائيل فرستاد .

و قفينا من بعده بالرسل

{تقفية} (مصدر قفينا) به معناى روانه كردن چيزى يا كسى در پى چيزى يا كسى ديگرى است. بنابراين جمله {قفينا ...}; يعنى، پس از درگذشت موسى(ع)، پيامبران بسيارى را يكى پس از ديگرى ]به سوى بنى اسرائيل [فرستاديم.

4 - بنى اسرائيل ، برخوردار از رسولانى بسيار

و قفينا من بعده بالرسل

{ال} در {الرسل} براى استغراق است و در اين جا حكايت از كثرت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 19،22

19 - يهود ، پيامبران بسيارى از نژاد اسرائيل را به قتل رساندند .

فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

چون جمله {فلم تقتلون . ..} (پس چرا پيامبران خدا را مى كشتيد؟) در جواب ادعاى يهود، مبنى بر ايمان آنان به پيامبران بنى اسرائيل، آمده است، معلوم مى شود: مراد از {أنبياء اللّه} پيامبران بنى اسرائيل است.

22 - بنى اسرائيل ، برخوردار از پيامبران بسيار

فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 1،3

1 - موسى ( ع ) پيامبرى از نژاد اسرائيل و مبعوث شده براى بنى اسرائيل

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. و لقد جاء كم موسى بالبينت

3 - موسى ( ع ) ، برجسته ترين و بارزترين چهره در ميان انبياى بنى اسرائيل

و لقد جاء كم موسى بالبينت

ذكر نام موسى(ع)، از ميان پيامبران بنى اسرائيل، براى ارائه نمونه اى از برخوردهاى كفرآميز يهود با پيامبران اسرائيلى; اشاره به برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 5،10،11،15،26،28،29

5 _ پيامبر بنى اسرائيل در عصر طالوت پناهگاه مردم براى رويارويى با دشمنان

اذ قالوا لنبى لهم ابعث

10 _ پايبندى بنى اسرائيل زمان طالوت به پيكار در راه خدا ، مورد ترديد پيامبرشان ( اشموئيل ) بود .

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال الاّ تقاتلوا

11 _ پيمان گرفتن بنى اسرائيلِ زمان طالوت ( اشموئيل ) از قوم خويش براى پيكار در راه خداوند

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال

جمله {هل عسيتم} كنايه از پيمان گرفتن از آنان است.

15 _ اطمينان بخشيدن بنى اسرائيلِ زمان طالوت به پيامبرشان ، بر پايدارى در پيكار با دشمنان

و ما لنا الاّ نقاتل فى سبيل اللّه

26 _ حضور حضرت موسى ( ع ) در ميان بنى اسرائيل ، مانع تجاوز دشمنان

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل من بعد موسى . .. و قد اُخرجنا من ديارنا

{من بعد موسى} مى تواند اشاره باشد به اينكه تا آنگاه كه موسى (ع) در ميان بنى اسرائيل بود، آنان مورد تجاوز دشمنان قرار نگرفتند.

28 _

برخى پيامبران بنى اسرائيل پس از موسى ( ع ) ، مقام زمامدارى جامعه را بر عهده نداشتند . *

ابعث لنا ملكاً . .. و قد اُخرجنا من ديارنا

درخواست ملك (پادشاه و زمامدار)، حاكى از آن است كه پيامبر آن عصر پادشاهى و زمامدارى جامعه خويش را بر عهده نداشته است.

29 _ نيرو هاى صادق و پايدار بنى اسرائيل در ركاب طالوت ، شصت هزار نفر بودند .

تولّوا الاّ قليلا

امام باقر (ع) درباره {قليل} در آيه فوق فرمود: كان القليل ستّين الفاً

_______________________________

معانى الاخبار، ص 151، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 245، ح 971.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 7

7 _ اخبار غيبى پيامبر بنى اسرائيل ، به بازگشت صندوق عهد به سوى آنان

و قال لهم نبيّهم انّ اية ملكه ان ياتيكم التّابوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 1

1 _ عيسى ( ع ) ، فرستاده و رسولى از جانب خداوند ، به سوى بنى اسرائيل

و رسولا الى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 8،9

8 _ بعثت رسولان متعدّد براى بنى اسرائيل ، همراه دلايل روشن ( معجزات و براهين )

قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات

9 _ سوخته شدن قربانى به آتشى از غيب ، معجزه برخى انبيا و رسولان بنى اسرائيل

قال انّ اللّه عهد الينا . .. قد جاءكم رسل ... و بالّذى قلتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5

- 12 - 14

14 _ تعدد انبيا در ميان بنى اسرائيل *

ءامنتم برسلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 4،12

4 _ بنى اسرائيل ، برخوردار از نعمت پيامبرانى متعدد پيش از موسى ( ع )

اذ جعل فيكم انبياء

12 _ برانگيخته شدن پيامبران در بنى اسرائيل ، زمينه حاكميت و استقلال آنان *

اذ جعل فيكم انبياء و جعلكم ملوكاً

تقديم جمله {جعل فيكم انبياء} بر جمله {جعلكم ملوكا}، مى تواند اشاره به اين معنى باشد كه وجود انبيا در ميان بنى اسرائيل، سبب استقلال و فرمانروايى آنان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 20،22،23

20 _ خداوند برانگيزنده پيامبرانى بسيار براى هدايت بنى اسرائيل

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

22 _ انبياى بنى اسرائيل ، داراى بياناتى روشن و بدون ابهام در توجيه احكام و قوانين كيفرى *

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

{بينات}، به قرينه صدر آيه، مى تواند اشاره به شرح و تبيين كيفرهاى الهى در موارد قتل و جنايت باشد.

23 _ اتمام حجت خداوند بر بنى اسرائيل با فرستادن پيامبرانى به همراه دلايل روشن

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

توبيخ بنى اسرائيل به جهت اسرافكارى و قانونشكنى پس از ارسال پيامبران، گوياى اين است كه دعوت پيامبران كافى براى هدايت و رفع عذر بوده كه از آن به اتمام حجت تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 3

3 _ بعثت پيامبرانى متعدد و بلند مرتبه از جانب خداوند براى بنى اسرائيل

و ارسلنا اليهم رسلا

تنوين در {رسلا} مى تواند

اشاره به عظمت و مرتبه والاى آن رسولان داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 8

8 _ مسيح ( ع ) پيامبرى فرستاده شده به سوى بنى اسرائيل

و قال المسيح يبنى اسرءيل اعبدو اللّه ربى و ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 8

8 _ حضرت داود ( ع ) و عيسى ( ع ) از پيامبران بنى اسرائيل مى باشند .

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 5

5- برخى از پيامبران ياد شده در سوره مريم ( زكريا ، يحيى ، عيسى ، موسى و هارون ( ع ) ) از نسل اسرائيل ( يعقوب ) بودند .

من النبيّن . .. من ذرّيّة إبرهيم و إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 3

3 - موسى و هارون ، از طايفه بنى اسرائيل بودند .

و قومهما لنا ع_بدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 59 - 12

12 - عيسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث شده براى بنى اسرائيل *

و جعلن_ه مثلاً لبنى إسرءيل

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه ذكر {مثلاً لبنى اسرائيل} از اين باب باشد كه عيسى(ع) تنها براى بنى اسرائيل مبعوث شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 4

4

- موسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث شده براى بنى اسرائيل

و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 2

2 - عيسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث شده براى بنى اسرائيل

ي_بنى إسرءيل إنّى رسول اللّه إليكم

انتظارات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 3

3 _ رفع بيدادگرى فرعون از بنى اسرائيل ، انتظار آنان از بعثت موسى ( ع )

قالوا أوذينا من قبل أن تأتينا و من بعد ما جئتنا

انتقام از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 1

1- انتقام خداوند از بنى اسرائيل ، به وسيله نيروهايى توانمند و جنگاور ، در پى نخستين فسادانگيزى آنان

فإذا جاء وعد أُول_هما بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد

{بأس} در لغت به معناى شدت در جنگ است و {أُولى بأس} توانمندى و جنگاورى را معنا مى دهد.

انحراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 7

7 - وجود زمينه انحرافاتى ، همانند انحرافات بنى اسرائيل در بين مسلمانان

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم كما سئل موسى من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 11

11 _ بنى اسرائيل با انحراف هاى خويش ، آينده ناگوار و شومى را براى خود ترسيم نمودند .

لبئس ما قدمت لهم انفسهم

اندوه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 9

9- مورد تاخت و تاز قرار گرفتن بنى اسرائيل به وسيله جنگاورانى قدرتمند ، با فرا رسيدن دومين مرحله فسادانگيزى آنان و هويدا شدن غبار غم و شكست در چهره آنها

فإذا جاء وعد الأخرة ليسئوا وجوهكم

ضمير فاعلى {هم} در {ليسئوا} به {عباداً} باز مى گردد و لام در آن براى تعليل است; يعنى، بندگان ما براى اندوهگين كردن شما (بنى اسرائيل) بيايند.

انذار بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 4 - 1،4

1- هشدار خداوند به بنى اسرائيل نسبت به دوبار فسادانگيزى قطعى آنان در آينده

و قضينا إلى بنى إسرءيل فى الكت_ب لتفسدنّ فى الأرض مرّتين

خداوند از آيات 4 تا 8 از دوبار فسادانگيزى بنى اسرائيل و سركوبى آنان خبر داده است. در اينكه اين دو بار تا كنون به وقوع پيوسته است يا خير، ميان مفسران بحث و گفتوگوى بسيار شده است و هيچ دليل قاطع و قانع كننده هم در خود آيات و بيرون از آنها براى وقوع و عدم وقوع آن دو حادثه وجود ندارد. از اين رو، برداشتهاى آيات ياد شده به صورت پيشگويى و به گونه اى نوشته شده است كه با هر دو احتمال سازگار باشد. گفتنى است: {قضاء} به معناى فيصله دادن شىء است و متعدى شدن آن به {إلى} متضمن معناى {ايحاء} و {اعلام} است و چنان كه از آيات بعدى برمى آيد، آيه شريفه در مقام تهديد است.

4- هشدار خداوند به بنى اسرائيل به خاطر سركشى و برترى طلبى بزرگ آنان

و قضينا إلى بنى إسرءيل . .. و

لتعلنّ علوًّا كبيرًا

مراد از {لتعلنّ} به قرينه {لتفسدنّ فى الأرض} و نيز به قرينه آيه بعد _ كه در آن عكس العمل خداوند با اين عمل بنى اسرائيل بيان شده است _ برترى طلبى است و نه برترى يافتن اجتماعى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 7

7- تهديد شدن بنى اسرائيل به كيفر مجدد در صورت بازگشت به فتنه گرى ، از سوى خداوند

و إن عدتم عدنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 5

5- هشدار خداوند به بنى اسرائيل ، در غافل نشدن از آخرت پس از دستيابى به آرامش و حاكميت

اسكنوا الأرض فإذا جاء وعد الأخرة جئنا بكم لفيفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 1

1 - انحراف و گوساله پرستى بنى اسرائيل در زمان غيبت موسى ( ع ) ، على رغم هشدار هاى هارون ( ع ) صورت گرفته بود .

و لقد قال لهم هرون من قبل

{من قبل}; يعنى، پيش از بازگشت موسى(ع) از ميقات.

انذار گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 14

14 - موسى ( ع ) ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را مردمى عهدشكن توصيف كرده و آنها را به عذاب سخت الهى هشدار داد .

أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

انفاق در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 7

7 _ نماز

، زكات ، ايمان به همه انبيا و حمايت از آنان و انفاق ، از تكاليف بنى اسرائيل

لئن اقمتم الصلوة و ءاتيتم الزكوة . .. و عزرتموهم و اقرضتم اللّه

اهانت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 9

9 _ اهانت قوم موسى ، نسبت به ساحت مقدس خداوند

فاذهب انت و ربك

گفتن {ربك} و نه {ربنا}، حاكى از جسارت قوم موسى به خداوند است.

اهميت اتحاد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 12

12 - حفظ وحدت و يك پارچگى و جلوگيرى از تفرقه ، عذر هارون ( ع ) جهت اقدام نكردن به صورت عملى عليه گوساله پرستان بنى اسرائيل

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

اهميت امنيت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 3

3- رعايت جوانب امنيتى و حفاظتى در گريز بنى اسرائيل از نظام فرعونى

فأسر . .. ليلاً

اهميت سكونت بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 7

7 - حضور بنى اسرائيل در مصر ، براى فرعونيان اهميت بسيارى داشت .

فأرسل معنا بنى إسرءيل

مطرح نمودن درخواست اجازه فرعون، براى خروج بنى اسرائيل از مصر، نشانه اهميت حضور بنى اسرائيل در مصر و بيانگر نقش آنان در انجام امور فرعونيان است.

اهميت نجات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 1

1 - رهانيدن بنى

اسرائيل از سلطه و ستم فرعونى ، در رأس اهداف موسى ( ع ) و هارون ( ع ) قرار داشت .

أن ائت القوم الظ_لمين . .. فأتيا فرعون فقولا... أن أرسل معنا بنى إسرءيل

مقصود از {إرسال} (فرستادن) در اين جا آزاد كردن و رها ساختن بنى اسرائيل است. بنابراين از آيه ياد شده استفاده مى شود كه اساسى ترين مأموريت موسى(ع) اين بود كه بنى اسرائيل را از سرزمين فرعونيان خارج كند و آنان را از بند اسارت و بردگى مصريان آزاد سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 2

2 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، مهم ترين و برجسته ترين نعمت و احسان خداوند به ايشان بود .

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه نجات موسى و هارون(عليهماالسلام) از اندوه بزرگ بخشى از نعمت هاى الهى به ايشان بود; ولى در عين حال به طور جداگانه ذكر شده است.

اهميت هدايت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 6

6- موسى ( ع ) از جانب خداوند وظيفه داشت كه قوم خود را در هدايت ، در اولويت قرار دهد .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

دستور خداوند به پيامبر(ص) اين بود: {لتخرج الناس من الظلمات إلى النور} در حالى كه به حضرت موسى(ع) فرموده است: {أخرج قومك من الظلمات}. از آن جايى كه بى شك

رسالت موسى(ع) فراتر از قوم بنى اسرائيل بوده است، مراد از قيد {قومك} احتمالاً در اولويت قرار دادن آنهاست.

ايجاد اميدوارى در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 4

4 _ موسى ( ع ) ، قوم خويش را به هلاكت فرعونيان و حاكميت بنى اسرائيل بر سرزمين مصر اميدوار ساخت .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

ايمان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 2

2 _ در پس تحقق معجزه موسى ( ع ) و شكست ساحران ، تنها گروه اندكى از بنى اسرائيل به وى گرويده و ايمان آوردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

برداشت فوق بر اساس ارجاع ضمير {من قومه} به {موسى} است ; ضمناً تنكير {ذرية} دلالت بر تقليل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 28

28 - قوم موسى ( بنى اسرائيل ) ، برخوردار از ايمان و معرفت بالا نسبت به معارف الهى

إذ قال له قومه لاتفرح . .. و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة ... و أحسن ... و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 11

11- سرزنش مشركان عرب از سوى خداوند ، به سبب كفرورزى به قرآن ، على رغم ايمان برخى غير عرب به حقانيت آن *

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن و استكبرتم

اين احتمال در آيه وجود دارد كه تذكر قرآن به ايمان

فردى از بنى اسرائيل; از آن جهت براى مشركان عرب سرزنش بار باشد كه بنى اسرائيل در اصل عرب نبودند و عوامل نژادى و زبانى، مقتضى آن بوده تا در برابر قرآن خاضع نشوند. با اين وصف برخى از آنان به قرآن ايمان آوردند; در حالى كه مشركان عرب _ كه قرآن به لغت آنان نازل شده _ از پذيرش آن امتناع ورزيدند.

ايمان نياكان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 2

2- خداوند ، ايمان و شرافت نياكان بنى اسرائيل را به آنان يادآور شد .

هدًى لبنى إسرءيل . .. ذرّية من حملنا مع نوح

نصب {ذرية} يا به تقدير حرف ندا و يا به تقدير فعل {اخص} است. در هر صورت يادآورى عنوان {ذريه همراهان نوح} بيانگر حقيقت فوق است.

بازگشت بنى اسرائيل به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 28 - 7

7- بازگشت بنى اسرائيل به مصر و برخوردارى آنان از ثروت و امكانات آن سرزمين ، پس از هلاكت فرعونيان *

كذلك و أورثن_ها قومًا ءاخرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {قوماً آخرين} تمام بنى اسرائيل باشد.

باغهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 2

2 - بنى اسرائيل ، وارث سرزمينى آباد و برخوردار از باغ ها و چشمه سار ها ، پس از خارج شدن آنان از مصر

كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

ضمير {ها} در {أورثناها} به مطلق {جنّات} بازمى گردد; نه جنات مربوط به فرعونيان. بنابراين، آيه

ياد شده و آيه قبل، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، از سويى فرعونيان را از باغ ها و كاخ هاى شان بيرون كرد و همه آنان را به دريا ريخت و از سوى ديگر بنى اسرائيل را كه در مصر فاقد هر گونه امكانات بودند، به جاى ديگرى منتقل كرد و سرزمينى آباد و پر بركت كه عبارت است از ارض مقدس باشد در اختيارشان قرار داد و به آنان فرمود {ادخلوا الأرض المقدّسة التى كتب اللّه لكم}،(مائده(5) آيه 21).

بت پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 1

1 _ موسى ( ع ) با انكار شايستگى غير خدا براى پرستش ، از گرايش قومش به بت پرستى شگفت زده شد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً

همزه در {أغير اللّه} براى انكار و تعجب و {كم} به تقدير لام است. {إلهاً} مفعول براى {أبغى} و {غير اللّه} صفت و يا حال براى {إلهاً} است. يعنى: {أأبغى لكم إلهاً غير اللّه}

بدرفتارى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 23

23 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان ، با مردمان معاشرت نيكو نداشتند ، نماز را اقامه نكردند و از پرداخت زكات طفره رفتند .

و قولوا للناس حسناً و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة ثم توليتم إلا قليلا منكم

برترى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 47 - 7،8،9

7 - خداوند ، بنى اسرائيل را بر همه مردمان عصرشان برترى داد .

و

أنى فضلتكم على العلمين

كلمه {عالمين} گاهى بر همه هستى و گاهى به موجودات داراى عقل و شعور اطلاق مى شود و احياناً كاربرد آن، انسانها هستند. به نظر مى رسد مراد از {العالمين} در آيه مورد بحث - به مناسبت حكم و موضوع - انسانها باشد.

8 - برترى بنى اسرائيل بر همه مردم ، از نعمت هاى گران سنگ الهى بر آنان

و أنى فضلتكم على العلمين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: عطف {أنى فضلتكم} بر {نعمتى} عطف خاص بر عام، يا عطف تفسيرى باشد.

9 - به خاطر داشتن نعمت برترى بنى اسرائيل بر همگان ، سفارش و توصيه خداوند به آنان

اذكروا نعمتى . .. أنى فضلتكم على العلمين

عطف {أنى فضلتكم} بر {نعمتى} اقتضا مى كند كه: {أنى فضلتكم} نيز مفعول {اذكروا} باشد; يعنى: اذكروا . .. أنى فضلتكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 122 - 7،8،9

7 - خداوند ، بنى اسرائيل را در برهه اى از تاريخ ، بر همه مردمان برترى داد .

و أنّى فضلتكم على العلمين

كلمه {عالمين} بر همه هستى و گاهى به همه موجودات داراى عقل و شعور اطلاق مى گردد و احياناً كاربرد آن خصوص انسانهاست. به نظر مى رسد مراد از آن در آيه شريفه - به مناسبت حكم و موضوع - انسانها باشد.

8 - برترى بنى اسرائيل بر همه مردم ، از نعمت هاى گران سنگ الهى بر بنى اسرائيل

اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم و أنّى فضلتكم على العلمين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه عطف {أنّى فضلتكم} بر {نعمتى} عطف خاص بر عام و يا عطف تفسيرى باشد.

9

- بنى اسرائيل ، در صورت يادآورى نعمت هاى گران سنگ الهى و بررسى علت هاى فضيلتشان در اعصار گذشته ، زمينه هاى ايمان به پيامبر ( ص ) را در خويش ، شكوفا خواهند كرد .

و من يكفر به فأولئك هم الخسرون. يبنى إسرءيل اذكروا نعمتى

به نظر مى رسد توصيه به يادآورى نعمتهاى خدادادى، پس از بيان خطر كفرورزى به پيامبر(ص) و قرآن، ارائه رهنمودى باشد براى ايجاد زمينه ايمان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 3،4

3 _ خداوند ، بنى اسرائيل زمان موسى را بر همه اقوام و ملل عصرشان برترى بخشيد .

و هو فضلكم على العلمين

{ال} در {العالمين} براى عهد و اشاره به عالمين عصر موسى است.

4 _ موسى ( ع ) با بيان احسان و تفضل ويژه خداوند بر بنى اسرائيل ، تنها او را شايسته پرستش براى آنان معرفى كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

جمله {و هو فضلكم} حاليه و به منزله تعليلى است براى جمله {أغير اللّه . .. .} يعنى چگونه امكان دارد غير خدا را براى پرستش شما بجويم در حالى كه نعمتها، از جمله برترى شما بر ديگر اقوام و ملل، عطاى اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 9

9 - برترى يافتن بنى اسرائيل بر مردمان عصر خويش ، در پى رسالت موسى ( ع )

و فضّلن_هم على الع_لمين

مراد از {العالمين} در برداشت ياد شده، مردمان عصر بنى اسرائيل دانسته شده است.

برخورد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 9

9 _ تكذيب پيامبران الهى و كشتن آنان ، شيوه بنى اسرائيل در برخورد با انبيا

كلما جاءهم رسول . .. فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

بردگى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 5

5 - بنى اسرائيل ، دربند اسارت و بردگى فرعون و اشراف حكومت او

و قومهما لنا ع_بدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 1،2

1 - انتقاد صريح موسى ( ع ) از فرعون به خاطر به بردگى كشاندن بنى اسرائيل

و تلك نعمة . .. أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جمله {و تلك نعمة. ..} استفهامى و به تقدير {أوَتلك...} است. {أن عبّدتّ} مى تواند عطف بيان براى اسم اشاره {تلك} و يا منصوب به نزع خافض (لام تعليل) و به تقدير {لأن عبّدتّ} باشد. {تعبيد} (مصدر {عبّدتّ}) به معناى برده و بنده [خود] ساختن است; يعنى، آيا اين كه فرزندان اسرائيل را بنده خود ساخته اى، اين نعمتى است كه منّت آن را بر من مى نهى.

2 - بنى اسرائيل ، تحت بردگى و استثمار شديد نظام فرعونى

أن عبّدتّ بنى إسرءيل

بردگى در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 6

6_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : كانت الحكومة فى بنى اسرائيل إذا سرق أحد شيئاً استرق به ، . . . فقال لهم يوسف : ما جزاء من وجد فى رحله ؟ قالوا : هو جزاؤه

. . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: [قانون] در حكومت بنى اسرائيل چنين بود كه اگر كسى چيزى را مى دزديد، در مقابل آن به بردگى گرفته مى شد . .. پس يوسف به كاروانيان گفت: جزاى كسى كه [آن جام] در بار او يافت شود چيست؟ گفتند: خود او جزاى آن است ... [كه بايد به بردگى گرفته شود]}.

برگزيدگان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 2

2 _ خداوند از ميان بنى اسرائيل دوازده سرپرست بر آنان گماشت .

و بعثنا منهم اثنى عشر نقيباً

{نقيب} به كسى گفته مى شود كه از سوى والى و حاكم، بر گروه و طائفه اى رياست و سرپرستى مى كند.

برگزيدگى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 2

2 - بنى اسرائيل ، قومى برگزيده و مورد عنايات الهى در گذشته تاريخ

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل

برگزيدگى رهبران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 24 - 6

6 - صبر و يقين برخى از پيروان موسى ( ع ) به آيات الهى ، زمينه ساز گزينش آنان از سوى خدا براى پيشوايى بنى اسراييل بود .

و جعلنا منهم أئمّة . .. لمّا صبروا و كانوا بأي_تنا يوقنون

بنابراين احتمال كه در {لمّا} معناى جزا باشد; يعنى، آنان به رهبرى انتخاب شدند، به پاداش صبرى كه پيشه كردند و يقينى كه به آيات الهى پيدا كردند.

بسيج بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 1،5

1 _ عذر خواستن موسى ( ع ) در پيشگاه پروردگار ، از ناتوانى خويش در بسيج بنى اسرائيل براى مبارزه با جباران

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

5 _ هارون ، همانند موسى ( ع ) ، مأمور بسيج بنى اسرائيل براى فتح سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

آيه بيست و سوم (و قال رجلان . ..) بيانگر آن است كه آن دو مرد نيز همانند هارون مطيع موسى(ع) بودند و اين حقيقت با تفسير جمله {لااملك الا نفسى و اخى} به اينكه تنها اختياردار خود و برادرم هستم و در ميان بنى اسرائيل تنها هارون فرمانبردار من است، سازگار نيست. بنابراين بايد گفت {اخى} مبتدايى است با حذف خبر (و اخى لايملك الانفسه) و نام بردن از خود و برادرش به اين دليل است كه بسيج بنى اسرائيل بر عهده هارون نيز بوده است.

بشارت به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 9

9 - خداوند به قوم موسى - در صورت ورود به بيت المقدس با رعايت آداب آن - نويد آمرزش گناهانشان را داد .

ادخلوا هذه القرية . .. و قولوا حطة نغفر لكم خطيكم

ظاهر اين است كه {نغفر لكم} جواب براى همه امرهايى است كه در آيه شريفه مطرح شده بود. بنابراين تقدير چنين است: {ان تدخلوا و تأكلوا و تدخلوا الباب سجداً و تقولوا حطة نغفر لكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 13

13 _ تضمين

پاداش عظيم در برابر حفظ جان هر انسان ، نويدى از جانب خداوند بر بنى اسرائيل

كتبنا على بنى اسرءيل . .. من احياها فكانما احيا الناس جميعاً

همسنگى حفظ حيات يك انسان با تمامى انسانها، مى تواند كنايه از پاداش عظيم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 6

6 _ موسى ( ع ) ، نابودى حكومت فرعونى و تسلط مردمش بر سرزمين مصر را به آنان بشارت داد .

قال موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

چون موسى(ع) در پى تهديدهاى فرعون با جمله {إن الأرض . .. } در صدد تسلى بخشيدن به بنى اسرائيل بود، اين جمله متضمن إخبار به نابودى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 5

5 _ نويد هاى خداوند به قوم موسى با هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل به سرزمين آنان ، بى كم و كاست ، تحقق يافت .

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

{كلمه} به معناى سخن است و مراد از آن به قرينه صدر آيه و نيز آيات 128 و 129 نويد هلاك سازى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل از آنان است. {تمت} يعنى به طور كامل و تمام تحقق يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 9،14

9 _ خداوند نويد بخش آمرزش گناهان بنى اسرائيل در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود و سكونتشان در بيت المقدس

اسكنوا . .. و ادخلوا

الباب سجداً نغفر لكم خطيئتكم

ظاهر اين است كه {نغفر لكم} جواب براى همه اوامرى است كه در آيه مطرح شده. بنابراين تقدير چنين است: {إن تسكنوا و تأكلوا و تقولوا و تدخلوا الباب سجداً نغفر لكم}.

14 _ خداوند محسنان بنى اسرائيل را در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود به بيت المقدس ، به پاداشى افزونتر از احسانشان نويد داد .

سنزيد المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 10

10 _ خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد تا رهايى بنى اسرائيل از چنگال فرعون را به آنان بشارت دهد .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين . .. و بشّر المؤمنين

بصيرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 14

14 _ اصلاح بينش و بصيرت بنى اسرائيل پس از پذيرش توبه آنان

ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا

كلمه {ثم} در جمله {ثم عموا و صموا} مى رساند كه بنى اسرائيل _ پس از شمول رحمت الهى بر آنان و توبه به درگاه خداوند _ بصيرت از دست رفته خويش را بازيافتند، اگر چه در مرحله و زمان ديگر بصيرت خويش را از دست داده و به اعمال ناروا گرايش پيدا كردند.

بعثت انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 21

21 _ تمامى پيامبران مبعوث شده به سوى بنى اسرائيل ، داراى دلايل روشن ( معجزه _ برهان ) بر حقانيت رسالت خويش

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

بقاى نسل بنى اسرائيل

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 2

2- نابود و منقرض نشدن نسل بنى اسرائيل ، على رغم هجوم سنگين نيرو هاى توانمند و دو بار شكست سخت آنان

عسى ربّكم أن يرحمكم

بنى اسرائيل در بيابان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 3،10

3 - خداوند ، براى تغذيه قوم موسى - به هنگام عبورشان از صحرا - براى آنان { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) فرو فرستاد .

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز به شربتى شيرين، همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى نيز گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

10 - دسترسى قوم موسى به غذا هاى طيب و غير طيب ( حلال و حرام ) در پى عبورشان از دريا و دوران صحراگردى

كلوا من طيبت ما رزقنكم

آوردن كلمه {طيبات} و اضافه كردن آن به {ما رزقناكم} بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 2

2 - فرمان تصرف بيت المقدس به بنى اسرائيل ، پس از زندگانى بيابانى آنان بود .

و ظللنا عليكم الغمام . .. و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 7

7 - نزول { منّ و سلوى } بر بنى اسرائيل ، پس از نجات آنان از

چنگال فرعون و استقرار آنها در بيابان بوده است .

قد أنجين_كم . .. وعدن_كم ... و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

نزول {منّ و سلوى}، نشان عارى بودن منطقه از مواد غذايى متداول و بيابانى بودن محيط استقرار آنها است.

بنى اسرائيل در بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 1،2،5،10،19

1 _ بنى اسرائيل فرمان يافتند تا پس از زندگانى بيابانى ، در آبادى بيت المقدس سكونت گزينند .

و إذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية

{قريه} در لغت به معناى روستا و نيز شهر آمده و در قرآن نيز در هر دو معنا استعمال شده است. و چون قرينه اى يافت نشد كه كدامين معنا مراد است، در برداشت فوق كلمه {آبادى} آورده شد. {ال} در {القرية} عهد حضورى و اشاره به ديارى خاص دارد. بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از آن بيت المقدس است.

2 _ فرمان به سكونت گزيدن در آبادى بيت المقدس ، فرمانى بود از جانب خدا به بنى اسرائيل

و إذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية

كلمه {قيل} به صورت مجهول آمده و فرمان دهنده ذكر نشده است، ولى از جمله {نغفر لكم . .. } به دست مى آيد كه فرمان دهنده خداوند است.

5 _ خداوند تهيه خوراكى ها از هر ناحيه بيت المقدس را براى بنى اسرائيل حلال و مباح كرد .

و كلوا منها حيث شئتم

10 _ بنى اسرائيل پيش از ورود به بيت المقدس گناهان فراوانى داشتند .

نغفر لكم خطيئتكم

برداشت فوق با توجه به كلمه {خطيئات} _ كه به صورت جمع آمده _ استفاده شده است.

19 _ داستان ورود بنى اسرائيل

به بيت المقدس ، داستانى عبرت آموز و شايسته به ياد داشتن

و إذ قيل لهم اسكنوا . .. سنزيد المحسنين

كلمه {إذ} متعلق به فعلى مانند {اذكروا} (به ياد داشته باشيد)، است.

بنى اسرائيل در دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 66 - 2

2 - تعقيب بنى اسرائيل از سوى فرعونيان در مسير باز شده در دريا به وسيله موسى ( ع )

و أنجينا موسى و من معه أجمعين . ثمّ أغرقنا الأخرين

بنى اسرائيل در درياى سرخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 2

2 - خداوند ، درياى سرخ را براى عبور بنى اسرائيل شكافت .

و إذ فرقنا بكم البحر

{فرق} (مصدر فرقنا) به معناى فاصله انداختن و شكافتن است.

بنى اسرائيل در دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 3

3 - بنى اسرائيل در حكومت فرعون ، زندگى سختى داشتند و جان پسران آنها در خطر بود .

أن اقذفيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 30 - 2

2- زندگى بنى اسرائيل در نظام فرعونى ، همراه با ذلت و مشقت هاى فراوان

و لقد نجّينا بنى إسرءيل من العذاب المهين

بنى اسرائيل در ساحل دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 1

1 - قرار گرفتن بنى اسرائيل در ميان سپاه فرعون و دريا

فلمّا ترءا الجمعان . .. فأوحينا إلى موسى أن اضرب بعصاك

البحر

از عبارت {أن اضرب بعصاك البحر} معلوم مى شود كه بنى اسرائيل به هنگام مشاهده سپاه فرعون، نه راه پيش داشتند و نه راه پس; زيرا در يك طرف آنان دريا قرار داشت و در سوى ديگر سپاه فرعون.

بنى اسرائيل در سرزمين شامات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 1،4،9

1- دستور خداوند به بنى اسرائيل ، پس از هلاك فرعونيان مبنى بر انتخاب سرزمين مورد نظرشان ( شام يا مصر ) براى سكنى گزيدن

و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

4- تسلط و حاكميت بنى اسرائيل با اذن الهى بر سرزمين مصر ( يا شام ) پس از هلاكت فرعون *

اسكنوا الأرض

برداشت فوق بدان احتمال است كه مراد از {اسكنوا} استقرار و حاكميت يافتن باشد كه تا آن روز بنى اسرائيل فاقد آن بودند و مراد از {الأرض} سرزمين شام [و يا مصر ]باشد.

9- وعده خداوند به بنى اسرائيل جهت گردآورى آنان در سرزمين فلسطين ، پس از فرا رسيدن دومين موعد فساد آنان در آن سرزمين

جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه {وعد الأخرة} اشاره اى باشد به آن دو موعدى كه خداوند در آغاز اين سوره (آيه 4) براى بنى اسرائيل پيش بينى كرده و به آنان هشدار داده است.

بنى اسرائيل در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 2

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ، غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر

اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر باشد _ كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 1،4

1- دستور خداوند به بنى اسرائيل ، پس از هلاك فرعونيان مبنى بر انتخاب سرزمين مورد نظرشان ( شام يا مصر ) براى سكنى گزيدن

و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

4- تسلط و حاكميت بنى اسرائيل با اذن الهى بر سرزمين مصر ( يا شام ) پس از هلاكت فرعون *

اسكنوا الأرض

برداشت فوق بدان احتمال است كه مراد از {اسكنوا} استقرار و حاكميت يافتن باشد كه تا آن روز بنى اسرائيل فاقد آن بودند و مراد از {الأرض} سرزمين شام [و يا مصر ]باشد.

بنى اسرائيل در سرزمين مقدّس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 2،3

2 _ سكنى گزينى قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، تقديرى از جانب خداوند

الارض المقدسة التى كتب اللّه لكم

3 _ سكونت قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، حقى براى ايشان از جانب خداوند

التى كتب اللّه لكم

بنى اسرائيل در صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 10

10 - قوم موسى در صحراى سينا از غذا هاى روييدنى زمين بى بهره بودند .

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض

بنى اسرائيل در غياب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 7

7 - بنى اسرائيل ، در

غياب موسى ( ع ) به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم اتخذتم العجل من بعده

{من بعده}; يعنى پس از غياب موسى (ع) و دور شدنش از بنى اسرائيل. {اتخذتم} از افعال تصيير است. كلمه {العجل} مفعول اول آن و مفعول دومش {الهاً} است كه به خاطر وضوحش در كلام آورده نشده است; يعنى: {ثم جعلتم العجل الهاً لكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 4

4 - قوم موسى ، در غياب او به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم أتخذتم العجل من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 1،2،4،9

1 - بنى اسرائيل ، در غيبت موسى ( ع ) ، مورد آزمايش الهى قرار گرفتند .

فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

{من بعدك}; يعنى [اى موسى] بعد از آن كه تو از قوم خويش جدا گشتى و از انظار آنان غايب شدى. گفتنى است كه {فتنة} در اصل در مورد طلا و نقره اى كاربرد دارد كه با آتش گداخته شده و خوب و بد آن جدا شده باشد (مصباح) و مراد از آن در آيه بالا، آزمايش است كه مايه تشخيص انسان هاى خوب و بد است.

2 - موسى ( ع ) در ميقات و از طريق وحى ، بر امتحان شدن بنى اسرائيل در غياب او و گمراه شدن آنان آگاهى يافت .

و عجلت إليك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

4 - سامرى ، موجب گمراهى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع ) شد .

و أضلّهم السامرىّ

{سامرىّ} نام شخصى است كه

از قوم بنى اسرائيل بود و موجب گمراهى آنان گرديد.

9 - اعتراض خداوند به موسى ( ع ) در مورد جدا شدن او از مردم و پيشى گرفتن بر آنان ، به جهت بروز انحراف در آنان ، در غياب وى بوده است .

و ما أعجلك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 1

1 - موسى ( ع ) در پى آگاه شدن از گمراهى بنى اسرائيل همراه با خشم و اندوهى شديد ، به نزد آنان بازگشت .

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

با توجه به آيات ديگر قرآن در اين زمينه و نيز قرينه هاى موجود در همين آيات، چنين برمى آيد كه گمراه شدن بنى اسرائيل به دست سامرى در ميقات چهل روزه موسى(ع)، اتفاق افتاده بود و رجوع موسى(ع) به قوم خود نيز پس از پايان ميقات بوده است. {غضبان} _ چنان كه برخى از اهل لغت گفته اند _ به شخصى گفته مى شود كه غضب شديدى داشته باشد و {أسف} به فرد خشمگينى گفته مى شود كه بر چيزى افسوس مى خورد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 7

7 - بنى اسرائيل ، در زمان غيبت موسى ( ع ) و رفتن او به ميقات ، زيورآلات غنيمتى خود را دور انداختند .

حمّلنا أوزارًا من زينة القوم فقذفن_ها

{قذف} به معناى پرتاب كردن و دور انداختن است. با توجه به جمله {حمّلنا أوزاراً} به نظر مى رسد، بنى

اسرائيل زيورآلات به غنيمت گرفته شده را به اين خاطر كه گناه و آلودگى است، به دور انداختند. و يا به جهت بى قدر و قيمت شدن آنها در شرايط صحرا و زندگى بيابانى، تصميم به دور انداختن آنها گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 10

10 - هارون ، وظيفه دار رهبرى و ارشاد بنى اسرائيل در غيبت موسى ( ع )

و لقد قال لهم هرون من قبل

بنى اسرائيل در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 13

13 _ خداوند ، در قيامت نسبت به اختلافات بنى اسرائيل ، داورى خواهد كرد .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل . .. إن ربك يقضى بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 7،8

7- احضار دسته جمعى بنى اسرائيل در قيامت ، براى بازجويى از آنان درباره نعمت هاى خدادادى

اسكنوا الأرض فإذا جاء وعد الأخرة جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه احضار و حشر جمعى بنى اسرائيل در قيامت _ به قرينه فراز پيش (اسكنوا الأرض) _ از آن جهت باشد كه آنان پاسخگوى نعمت بزرگ خدادادى (اسكنوا الأرض) باشند.

8- احضار دسته جمعى بنى اسرائيل همراه با فرعونيان در قيامت براى مؤاخذه

جئنا بكم لفيفًا

بنابر اينكه مراد از {كم} بنى اسرائيل و نيز فرعونيان هلاك شده باشند، اين برداشت به دست مى آيد.

بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 87 - 2،4

2 _ موسى و هارون ( ع ) مأموريت يافتند تا براى آن دسته از بنى اسرائيل كه ساكن شهر مصر بودند ، اقدام به تهيه مسكن نمايند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بمصر} متعلق به عامل مقدر و حال يا صفت براى {قوم} باشد ; يعنى: تبوئاً لقومكما كائنين يا الكائنين بمصر.

4 _ موسى و هارون ( ع ) ، از طرف خداوند مأموريت يافتند قوم خود را از مناطق مختلف ، گرد آورده و در شهر مصر متمركز كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بمصر} متعلق به {تبوئاً} باشد. به اين صورت كه بنى اسرائيل چون در مناطق مختلف مصر پراكنده بودند و خارج كردن آنان از آن سرزمين در اين حال براى موسى (ع) عادتاً ممكن نبود، خداوند با اين دستور مى خواست آنان در يك جا متمركز شوند تا در خارج كردنشان از مصر مواجه با مشكل نشوند.

بنى اسرائيل در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 1،2

1 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا گروهى از قومش را همراه خود به ميعادگاه مناجات بياورد .

و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا

2 _ موسى ( ع ) از ميان بنى اسرائيل هفتاد نفر را براى بردن به ميعادگاه مناجات انتخاب كرد .

و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا

كلمه {سبعين} مفعول براى {اختار} مى باشد و {قومه} به سبب حذف حرف جر،

منصوب شده است ; يعنى {من قومه}. البته برخى {قومه} را مفعول و {سبعين} را بدل از آن گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 4

4 - سمت راست كوه طور ، ميقات و وعده گاه شرفيابى بنى اسرائيل براى پاسخ گويى به دعوت خداوند بود .

و وعدن_كم جانب الطور الأيمن

{أيمن} به معناى {يمين} (طرف راست) است و مراد از {جانب راست طور} دامنه و يا فضاى سمت راست آن بوده است.

بنى اسرائيل دوران داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 10

10 _ گروهى از بنى اسرائيل زمان داود و عيسى عصيان پيشه و تجاوزگر بودند .

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

بنى اسرائيل دوران عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 10

10 _ گروهى از بنى اسرائيل زمان داود و عيسى عصيان پيشه و تجاوزگر بودند .

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

بنى اسرائيل دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 2

2 - بنى اسرائيل عصر موسى ، خواهان مشاهده خداوند شدند .

لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 7

7 - بنى اسرائيل عصر موسى متشكل از دوازده طايفه بودند .

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً قد علم كل أناس

مشربهم

{أناس} جمع إنس و مراد از آن طوايف بنى اسرائيل است كه به قرينه {إثنتا عشرة عيناً} معلوم مى شود، آنها دوازده طايفه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 14

14 - قلب ها و دل هاى يهوديان عصر موسى آكنده از عشق به گوساله پرستى بود .

و أشربوا فى قلوبهم العجل

اشراب {مصدر أشربوا} به معناى آميختن و نفوذ دادن است. مراد از {عجل} (گوساله) به قرينه {فى قلوبهم} محبت و عشق گوساله است نه خود گوساله. آوردن {عجل} به جاى {محبت عجل}، بيانگر اين است كه: محبت گوساله چنان با قلبهاى آنان عجين شده بود كه گويا خود گوساله در دلهاى آنان جاى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 12

12 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى ( ع ) در سيطره نظام فاسد فرعونى

فأرسل معى بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 4

4 _ بنى اسرائيل همگام موسى ( ع ) و پيرو او در مبارزه عليه فرعون

أتذر موسى و قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 11،12

11 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى در دوران حكومت فرعون ، مردمى صبور و مقاوم در برابر دشمنان دين بودند .

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا

12 _ صبر و مقاومت بنى اسرائيل زمان موسى در برابر ستمگرى هاى فرعون ، موجب تحقق وعده الهى بر پيروزى آنان و نابودى دشمنانشان

و تمت كلمت

ربك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا

حرف {باء} در {بما صبروا} سببيه است و {ما}، مصدريه. يعنى: {تمت ... بسبب صبرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 3

3 _ خداوند ، بنى اسرائيل زمان موسى را بر همه اقوام و ملل عصرشان برترى بخشيد .

و هو فضلكم على العلمين

{ال} در {العالمين} براى عهد و اشاره به عالمين عصر موسى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 18

18 _ جامعه بنى اسرائيل در عصر موسى حاوى گروهى مفسد و با انديشه ها و روشهايى نابهنجار

و لا تتبع سبيل المفسدين

بنى اسرائيل صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 40 - 7

7 - بنى اسرائيل زمان پيامبر ( ص ) آگاه به عهد و پيمانى كه خداوند با آنان داشت .

أوفوا بعهدى أوف بعهدكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 6،8

6 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، حقانيت قرآن را به خوبى شناخته و به حرمت كتمان آن آگاه بودند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق و أنتم تعلمون

فعل {تعلمون} مى تواند فعلى متعدى لحاظ شود. بر اين مبنا مفعول آن مطالبى است كه در آيه مطرح شده است، از جمله حرمت كتمان حق و اينكه چه چيز حق است و چه چيز باطل. گفتنى است كه از مصداقهاى مورد نظر براى {الحق} - به قرينه آيه قبل - {حقانيت قرآن} است.

8 - بنى اسرائيل عصر بعثت

، با تحريف در كتاب هاى آسمانى خويش ، در صدد كتمان بشارت ها و نشانه هاى حقانيت قرآن بودند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

برخى برآنند كه مراد از {الباطل} تحريفهاى لفظى و معنوى است كه عالمان بنى اسرائيل در كتابهاى آسمانى خويش ايجاد مى كردند تا نشانه هاى حقانيت قرآن و اسلام از آن آشكار نشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 7

7 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، ويژگى ها و خصوصيات روحى اسلاف و گذشتگان خويش را دارا بودند .

إذ قلتم يموسى لن نصبر على طعام وحد

نسبت دادن كردارها و گفتارهاى گذشتگان بنى اسرائيل به بنى اسرائيل عصر بعثت و گفتن {إذ قلتم} به جاى {إذ قالوا} گوياى اين است كه: بنى اسرائيل عصرهاى بعد در روحيات و رفتارهاى اجتماعى، همسان گذشتگان خود بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 11

11 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، همسان با اسلاف گذشتگان خويش در برخورد با كتاب هاى آسمانى و احكام دين

ثم توليتم

نسبت دادن رفتار پيشينيان بنى اسرائيل به موجودين عصر بعثت و عصرهاى پس از آن (ثم توليتم)، بيانگر اتحاد و اشتراك آنان در خصلتها و ويژگيهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 1

1 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، على رغم اعترافشان به پيمان الهى ( پرهيز از خونريزى ) ، همديگر را مى كشتند .

ثم اقررتم . .. ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم

كلمه {هؤلاء} در جمله {ثم أنتم

هؤلاء} (شما همانانى هستيد) اشاره به اين معنا دارد كه: آنچه را آيه مورد بحث مى خواهد بيان كند مربوط به بنى اسرائيل عصر بعثت است و خطابهاى آيه نظير خطابهاى گذشته نيست كه صفت گذشتگان را با عنايتى به موجودين نسبت مى داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 24

24 _ هشدار خداوند به بنى اسرائيلِ زمان پيامبر ( ص ) ، نسبت به تكرار رفتار پيشينيان خويش ( نقض ميثاق _ تكذيب و قتل انبيا )

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. و اللّه بصير بماتعملون

فعل مضارع {يعملون} _ على رغم ماضى آوردن فعل هاى گذشته {حسبوا}، {عموا و صموا} _، مى رساند كه جمله {و اللّه بصير . ..} ناظر بر بنى اسرائيل زمان پيامبر(ص) نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 11

11 _ بنى اسرائيل با انحراف هاى خويش ، آينده ناگوار و شومى را براى خود ترسيم نمودند .

لبئس ما قدمت لهم انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 2،9،12

2 _ روابط ولايى و دوستانه بنى اسرائيل عصر پيامبر ( ص ) با كافران

ما اتخذوهم أولياء

9 _ بسيارى از بنى اسرائيل در زمان پيامبر ( ص ) فاسق و شكننده حدود و حريم دين خويش بودند .

و لكن كثيراً منهم فسقون

12 _ تعهد گروهى از بنى اسرائيل زمان پيامبر ( ص ) به حدود الهى و قوانين دين

و لكن كثيراً منهم فسقون

بنى اسرائيل صدراسلام

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 76 - 3،4،7

3 - بنى اسرائيل ، داراى موقعيت و نقشى بارز در جامعه عصر بعثت پيامبر ( ص )

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

از اين كه خداوند بنى اسرائيل را اختصاص به ذكر كرده است، موقعيت و نقش آنان در جامعه عصر بعثت استفاده مى شود.

4 - بنى اسرائيل ، گرفتار اختلافات فراوان در مبانى و معارف دينى ، به هنگام ظهور اسلام

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

پرداختن قرآن به حل مسائل مهم و مورد اختلاف بنى اسرائيل، نشان دهنده عمق اختلافات آنان در آن عصر است.

7 - ناتوانى تورات و انجيل عصر پيامبر ( ص ) ، از رفع اختلافات فكرى و عقيدتى بنى اسرائيل

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

اقدام قرآن به حل اختلافات بنى اسرائيل، نشان مى دهد كه آنچه به عنوان تورات و انجيل در دست آنان بوده، براى تبيين حقايق مورد اختلافشان كافى نبوده است.

بنى اسرائيل گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 19

19 - بنى اسرائيليان گنهكار و داراى اعمال ناشايست ، مورد تهديد خداوند به كيفر و مجازات

و ما اللّه بغفل عما تعملون

از هدفهاى بيان آگاهى و توجه خداوند به اعمال گنهكاران، تهديد ايشان به كيفر است.

بنى اسرائيل و اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 11

11 - ارائه نشانه هاى روشن درباره قرآن و اسلام و

پيامبراكرم ( ص ) ، از سوى خداوند به بنى اسرائيل

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {الأمر} اشاره به مسأله حقانيت دين اسلام و رسالت پيامبراكرم(ص) باشد; كه آيات پيشين اساساً درباره آن بود و در آيات بعد نيز مورد توجه قرار گرفته است.

بنى اسرائيل و اصحاب سبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 4

4 - بنى اسرائيل ، آگاه به سرگذشت شوم اصحاب سبت و علل آن هستند .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

بنى اسرائيل و افشاى راز انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 39

39 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) - و تلا هذه الآية - { ذلك بأنهم كانوا يكفرون بايات اللّه و يقتلون النبين بغير الحق ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون } قال : و اللّه ما قتلوهم بأيديهم و لاضربوهم باسيافهم و لكنهم سمعوا أحاديثهم فاذاعوها فاخذوا عليها فقتلوا فصار قتلا و اعتداء و معصية ;

از امام صادق (ع) روايت شده است كه در پى تلاوت آيه فوق، فرمودند: به خدا سوگند! بنى اسرائيل، پيامبران خود را با دستان خود نكشتند و آنان را با شمشيرهاى خود به قتل نرساندند و لكن احاديث آنان را شنيدند و اسرارشان را فاش كردند و در نتيجه پيامبران، دستگير و كشته مى شدند. از اين جهت افشاى سرّ، قتل و تجاوز و معصيت محسوب شده است}.

بنى اسرائيل و انبيا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 16

16 - قوم موسى فاقد معرفت لازم نسبت به مقام شامخ پيامبران ( ع )

أتتخذنا هزواً قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 8

8 - قوم موسى ، نمونه اى بارز از اقوام بهانه جو در برخورد با پيامبران و داراى توقعات و خواسته هاى بى جا از آنان

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم كما سئل موسى من قبل

چون بعيد به نظر مى رسد كه در ميان امتهاى گذشته، تنها قوم موسى پرسشها و درخواستهاى نا به جا از پيامبرشان داشتتند، مى توان به اين نتيجه رسيد كه: ياد كردن از قوم موسى، به خاطر رواج بيشتر اين خصيصه در ميان آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 4،5

4 _ ناسازگارى برنامه ها و اهداف پيامبران با تمايلات نفسانى بنى اسرائيل

كلما جاءهم رسول بما لاتهوى انفسهم

5 _ انطباق و عدم انطباق رسالت انبيا با تمايلات نفسانى ، عامل تصديق و تكذيب پيامبران از سوى بنى اسرائيل

كلما جاءهم رسول بما لاتهوى انفسهم فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

بنى اسرائيل و انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 8

8 _ بنى اسرائيل با نقض پيمان هاى الهى و پيروى از هوا هاى نفسانى ، فاقد پايگاه مطمئن براى اقامه تورات ، انجيل و ديگر معارف الهى

لستم على شىء . .. لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل

بنابر اينكه جمله {لستم على

شىء . ..} به اين معنا باشد كه شما پايگاهى نداريد تا بتوانيد تورات و انجيل را اقامه كنيد، مى توان گفت آيه مورد بحث آن پايگاه را تفسير مى كند ; يعنى آن پايگاه عبارت است از تعهد به ميثاق الهى و پرهيز از هواپرستى.

بنى اسرائيل و اوامر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 12،17

12 - قوم موسى ، على رغم اظهار پذيرش تورات و پيشمانشان بر گوش سپارى به فرمان هاى خدا و موسى ( ع ) ، تمرد كرده و عصيانگر شدند .

قالوا سمعنا و عصينا

17 - اشتياق قوم موسى به گوساله پرستى ، تعيين كننده موضعگيرى هاى آنان در برابر فرمان هاى الهى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

بنى اسرائيل و بت پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 4،6،9،10

4 _ بنى اسرائيل در پى عبور از دريا با مردمى بت پرست مواجه شدند .

فأتوا على قوم يعكفون على أصنام لهم

{أتوا} چون به {على} متعدى شده، متضمن معناى مرور است، يعنى {اتوا قوما مارين عليهم}.

6 _ بت پرستانى كه قوم موسى بر آنان گذر كردند ، داراى بت هاى متعدد بودند .

على أصنام لهم

{أصنام} (جمع {صنم}) به معناى بتهاست.

9 _ بنى اسرائيل از موسى خواستند تا خدايى مانند خدايان بت پرستان براى آنان قرار دهد .

اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة

10 _ بنى اسرائيل با مشاهده بت پرستان و كرنش آنان در برابر معبودهايى محسوس ، خواستار معبودى ملموس و محسوس شدند .

فأتوا على قوم يعكفون

على أصنام لهم قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة

بنى اسرائيل و برپايى نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 8

8 _ خداوند ، بنى اسرائيل را به بر پا داشتن نماز مكلف فرمود .

و أقيموا الصلوة

بنى اسرائيل و تاريخ قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 5

5- بنى اسرائيل به سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود آشنايى داشتند .

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

بنى اسرائيل و تاريخ قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 5

5- بنى اسرائيل به سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود آشنايى داشتند .

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

بنى اسرائيل و تاريخ قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 5

5- بنى اسرائيل به سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود آشنايى داشتند .

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

بنى اسرائيل و تصديق موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 3

3 - بنى اسرائيل ، تصديق رسالت موسى را منوط به آشكارا ديدن خداوند كردند .

لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة

بنى اسرائيل و تصرف بيت المقدس

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 2،3،6،7،8،10

2 - فرمان تصرف بيت المقدس به بنى اسرائيل ، پس از زندگانى بيابانى آنان بود .

و ظللنا عليكم الغمام . .. و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

3 - بنى اسرائيل به هنگام دريافت فرمان تصرف بيت المقدس ، در مكانى نزديك به آن به سر مى بردند .

و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

برداشت فوق با توجه به اسم اشاره {هذه} - كه براى اشاره به نزديك است - استفاده شده است.

6 - دروازه بيت المقدس راه تعيين شده از جانب خداوند ، براى تصرف و نفوذ بنى اسرائيل به آن سرزمين

اخلوا هذه القرية . .. وادخلوا الباب

7 - اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا - به هنگام تصرف بيت المقدس - از دستور هاى خداوند به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع ساجد و حال براى فاعل {ادخلوا} مى باشد. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك نهادن) سازگار نيست، مى توان گفت: در اينجا معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

8 - استغفار از گناهان به هنگام تصرف بيت المقدس فرمانى از جانب خداوند به بنى اسرائيل

ادخلوا . .. و قولوا حطة

{حطة} خبر براى مبتدايى محذوف همانند {مسألتنا} است. اين كلمه اسم مصدر و به معناى نهادن و فرو آوردن مى باشد و مراد از آن به قرينه جمله بعد {نغفر لكم ...} برداشتن گناهان و آمرزش آنهاست. بنابراين {قولوا حطة} يعنى بگوييد - خدايا - درخواست ما آمرزش گناهان است.

10 - بنى اسرائيل ، پيش از ورودشان به

بيت المقدس ، بر دوش دارنده گناهانى بسيار

نغفر لكم خطيكم

برداشت فوق با توجه به جمع آوردن كلمه {خطاياكم} استفاده شده است.

بنى اسرائيل و تكذيب انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 10

10 _ بى اعتنايى بنى اسرائيل به پيمان خداوند ، با تكذيب رسولان الهى و كشتن آنان

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 9،24

9 _ تكذيب و قتل انبيا از سوى بنى اسرائيل مايه محروميت آنان از حق شناسى و بينش دينى

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون . .. فعموا و صموا

جمله {عموا و صموا} علاوه بر اينكه متفرع بر جمله {حسبوا . ..} است مى تواند متفرع بر جمله {فريقاً كذبوا ...} نيز باشد.

24 _ هشدار خداوند به بنى اسرائيلِ زمان پيامبر ( ص ) ، نسبت به تكرار رفتار پيشينيان خويش ( نقض ميثاق _ تكذيب و قتل انبيا )

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. و اللّه بصير بماتعملون

فعل مضارع {يعملون} _ على رغم ماضى آوردن فعل هاى گذشته {حسبوا}، {عموا و صموا} _، مى رساند كه جمله {و اللّه بصير . ..} ناظر بر بنى اسرائيل زمان پيامبر(ص) نيز مى باشد.

بنى اسرائيل و تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 1،5،6،7

1 - خداوند ، براى فراگيرى تورات و عمل به دستورات آن از بنى اسرائيل پيمان گرفت .

و إذ أخذنا ميثقكم . .. خذوا ما ءاتينكم

{ميثاق} به معناى

پيمان مؤكد است و جمله {خذوا . ..} بيانگر مورد پيمان مى باشد. گرفتن كتابهاى آسمانى (خذوا ما آتيناكم) به اين معناست كه: پذيرفته شوند و به احكام آنها عمل گردد.

5 - بنى اسرائيل براى پذيرش تورات و عمل به فرمان هاى آن ، لجاجت كرده و سرسختى نشان مى دادند .

رفعنا فوقكم الطور خذوا ما ءاتينكم

از اينكه خداوند با تهديد و ارعاب از بنى اسرائيل خواست تا تورات را بپذيرند و بر آن پيمان بسپارند، برداشت فوق استفاده مى شود.

6 - پذيرش تورات با جديت تمام و استوارسازى رفتار و انديشه ها بر اساس آن ، فرمان خداوند به بنى اسرائيل

خذوا ما ءاتينكم بقوّة

7 - خداوند ، بنى اسرائيل را به فراگيرى احكام و معارف تورات و همواره به يادداشتن آن فراخواند .

و اذكروا ما فيه

{ذكر} به دانشى گفته مى شود كه انسان آن را به خاطر داشته و فراموش نكرده باشد. بنابراين {اذكروا ما فيه}; يعنى، محتواى تورات را فرا گيريد و آن را همواره به خاطر داشته باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 12

12 - بنى اسرائيل پس از دريافت تورات و عمل به محتواى آن ، به قدرت و حكومت رسيدند . *

ثم توليتم من بعد ذلك

از معانى {تولى} ولايت پيدا كردن و حكومت يافتن است. برداشت فوق ناظر به اين احتمال مى باشد. گفتنى است بر اين مبنا مراد از فضل خدا و رحمت او، همان اعطاى تورات و توفيق عمل به احكام آن مى باشد و مقصود از خسران در {لكنتم من الخاسرين} قرار گرفتن در تحت سيطره

حكومتهاى كفر و جور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 15

15 - بنى اسرائيل ، به برخى از دستورات تورات عمل كرده و برخى را ناديده مى گرفتند .

أفتؤمنون ببعض الكتب و تكفرون ببعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 1،5،6،12،13

1 - خداوند ، براى پذيرش تورات و عمل به دستورات آن از بنى اسرائيل پيمان گرفت .

و إذ أخذنا ميثقكم . .. خذوا ما ءاتينكم بقوة

ميثاق به معناى پيمان مؤكد است و جمله {خذوا . ..} بيانگر مورد ميثاق مى باشد. گرفتن كتابهاى آسمانى (خذوا ...) به اين است كه پذيرفته شود و به احكام آن عمل گردد.

5 - بنى اسرائيل ، براى پذيرش تورات و عمل به فرمان هاى آن لجاجت كرده و سرسختى نشان مى دادند .

و رفعنا فوقكم الطور خذوا ما ءاتينكم

از اينكه خداوند با تهديد و ارعاب (قرار دادن كوه بر سر بنى اسرائيل) از قوم موسى خواست تا تورات را بپذيرند و براى عمل كردن به آن پيمان بسپارند. برداشت فوق به دست مى آيد.

6 - پذيرش تورات با جديت تمام و استوارسازى رفتار و انديشه ها بر اساس آن ، فرمان خداوند به بنى اسرائيل

خذوا ما ءاتينكم بقوة

12 - قوم موسى ، على رغم اظهار پذيرش تورات و پيشمانشان بر گوش سپارى به فرمان هاى خدا و موسى ( ع ) ، تمرد كرده و عصيانگر شدند .

قالوا سمعنا و عصينا

13 - قوم موسى ، آشكارا و علنى و بدون هيچ پرده پوشى ، از فرمان

هاى تورات و موسى ( ع ) سرپيچى كردند .

قالوا سمعنا و عصينا

بعيد به نظر مى رسد كه قوم موسى در پاسخ به پيروى از فرمانهاى خدا و موسى(ع) - خصوصاً با قرار گرفتن طور بر بالاى سر ايشان - اظهار كنند كه {ما نافرمانى مى كنيم}. بنابراين {قالوا سمعنا و عصينا} بيان مى دارد كه اظهار اطاعت كردند و در عمل نافرمانى كردند، ولى از آن جا كه نافرمانى اينان بسيار علنى و بدون پرده پوشى بوده، گويابه زبان آوردند كه ما عصيان مى كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 8

8 _ بنى اسرائيل با نقض پيمان هاى الهى و پيروى از هوا هاى نفسانى ، فاقد پايگاه مطمئن براى اقامه تورات ، انجيل و ديگر معارف الهى

لستم على شىء . .. لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل

بنابر اينكه جمله {لستم على شىء . ..} به اين معنا باشد كه شما پايگاهى نداريد تا بتوانيد تورات و انجيل را اقامه كنيد، مى توان گفت آيه مورد بحث آن پايگاه را تفسير مى كند ; يعنى آن پايگاه عبارت است از تعهد به ميثاق الهى و پرهيز از هواپرستى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 12

12 _ توجه بنى اسرائيل به محتواى تورات، زمينه ساز ايمان آنان به قيامت و ملاقات خدا

ثم ءاتينا موسى الكتب . .. لعلهم بلقاء ربهم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 4،5،6،7

4 _ خداوند با برافراشتن كوه طور بر

سر قوم موسى ، از آنان خواست تا با جديت تمام تورات بپذيرند و رفتار و انديشه هاى خويش را بر اساس آن استوار سازند .

خذوا ما ءاتينكم بقوة

{خذوا} يعنى بگيريد. {گرفتن} تورات و ديگر كتابهاى آسمانى به اين است كه مورد پذيرش قرار گيرد و به احكام آن عمل شود.

5 _ لجاجت و سرسختى بنى اسرائيل در پذيرش تورات و عمل به فرمان هاى آن

و إذ نتقنا الجبل فوقهم . .. خذوا ما ءاتينكم

6 _ خداوند از بنى اسرائيل خواست تا احكام و معارف تورات را فراگيرند و آنها را همواره به خاطر بسپارند .

و اذكروا ما فيه

{ذكر} به دانشى گفته مى شود كه انسان آن را به خاطر داشته باشد و فراموش نكرده باشد. بنابراين {اذكروا ما فيه} يعنى محتواى تورات را فراگيرد و آن را همواره به خاطر داشته باشيد.

7 _ تحصيل تقوا و دورى از اعمال ناروا ، هدف دعوت خداوند از بنى اسرائيل به پذيرش تورات

خذوا ما ءاتينكم بقوة . .. لعلكم تتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 8

8 _ بنى اسرائيل در تفسير معارف الهى و دستورات تورات ، آگاهانه به اختلاف پرداختند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه متعلق محذوف {اختلفوا}، تورات باشد ; يعنى، {فما اخلتفوا فى التورات حتى جائهم العلم به ; بنى اسرائيل با اينكه به محتواى تورات آگاه بودند در عين حال آن را تفسيرهاى مختلف كردند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 -

110 - 3،4

3_ قوم موسى در حقانيت تورات اختلاف كرده ; گروهى آن را پذيرفتند و گروهى آن را انكار كردند .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

4_ اختلاف پيروان موسى درباره تورات اصلى و محتواى آن *

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

بنى اسرائيل و حاكمان ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 20

20 _ غضب خدا و عذاب هميشگى ، پيامد دوستى بسيارى از بنى اسرائيل با پادشاهان ستمگر و زيبا جلوه دادن هوا هاى نفسانى آنان ، به اميد دستيابى به بهره هاى دنيايى آنان

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا . .. و فى العذاب هم خلدون

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: يتولون الملوك الجبارين و يزيّنون لهم اهوائهم ليصيبوا من دنياهم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 611; نورالثقلين، ج 1، ص 661، ح 315.

بنى اسرائيل و حقوق والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

بنى اسرائيل و خانه سازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 5

5 _ خداوند ، فرمان داد تا بنى اسرائيل در بر پا كردن خانه هاى خود ، آنها را رو به روى هم بسازند .

و اجعلوا بيوتكم قبلة

برداشت فوق مبتنى بر اين است

كه لفظ {قبلة} مصدر نوعى به معناى اسم فاعل باشد ; يعنى: اجعلوا بيوتكم متقابلة.

بنى اسرائيل و خوردنى سلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 12

12 - قوم موسى با بهره گيرى حرام از { منّ } و { سلوى } مرتكب گناه شده ، بر خود ستم كردند . *

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جمله {و لكن كانوا . ..} دلالت بر آن دارد كه قوم موسى مرتكب حرام خوارى شدند. به نظر مى رسد از مصداقهاى حرام خوارى آنان - به قرينه وقوع جمله مذكور پس از بيان نزول منّ و سلوى - بهره گيرى حرام از منّ و سلوى، همانند تجاوز به سهم ديگران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 1،18،19

1 - بنى اسرائيل ، از بسنده كردن به { منّ } و { سلوى } ناخشنود بوده ، و از اكتفا كردن به آن اظهار ناشكيبايى مى كردند .

لن نصبر على طعام وحد

مراد از {طعام واحد} به قرينه آيه 57 {من} و {سلوى} مى باشد.

18 - بنى اسرائيل ، در صورت دستيابى به خوراكى هاى دلخواه ( سبزيجات و . . . ) از { منّ } و { سلوى } محروم مى شدند .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

با وجود اينكه در سخنان بنى اسرائيل اين معنا نبود كه {منّ} و {سلوى} نمى خواهيم، ولى خداوند يا موسى(ع) در پاسخ آنان، جمله {أتستبدلون} (چرا معاوضه مى كنيد) را به

كار برد تا به اين نكته اشاره كند كه: دستيابى به خوراكيهاى ياد شده، موجب محروميت شما از {منّ} و {سلوى} خواهد شد.

19 - بنى اسرائيل ، مردمى ناسپاس در برابر نعمت هاى ارزشمند الهى ( منّ و سلوى )

لن نصبر على طعام وحد . .. قال أتستبدلون الذى هو أدنى

بنى اسرائيل و خوردنى گياهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 10

10 - قوم موسى در صحراى سينا از غذا هاى روييدنى زمين بى بهره بودند .

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض

بنى اسرائيل و خوردنى منّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 12

12 - قوم موسى با بهره گيرى حرام از { منّ } و { سلوى } مرتكب گناه شده ، بر خود ستم كردند . *

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جمله {و لكن كانوا . ..} دلالت بر آن دارد كه قوم موسى مرتكب حرام خوارى شدند. به نظر مى رسد از مصداقهاى حرام خوارى آنان - به قرينه وقوع جمله مذكور پس از بيان نزول منّ و سلوى - بهره گيرى حرام از منّ و سلوى، همانند تجاوز به سهم ديگران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 1،18،19

1 - بنى اسرائيل ، از بسنده كردن به { منّ } و { سلوى } ناخشنود بوده ، و از اكتفا كردن به آن اظهار ناشكيبايى مى كردند .

لن نصبر على طعام

وحد

مراد از {طعام واحد} به قرينه آيه 57 {من} و {سلوى} مى باشد.

18 - بنى اسرائيل ، در صورت دستيابى به خوراكى هاى دلخواه ( سبزيجات و . . . ) از { منّ } و { سلوى } محروم مى شدند .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

با وجود اينكه در سخنان بنى اسرائيل اين معنا نبود كه {منّ} و {سلوى} نمى خواهيم، ولى خداوند يا موسى(ع) در پاسخ آنان، جمله {أتستبدلون} (چرا معاوضه مى كنيد) را به كار برد تا به اين نكته اشاره كند كه: دستيابى به خوراكيهاى ياد شده، موجب محروميت شما از {منّ} و {سلوى} خواهد شد.

19 - بنى اسرائيل ، مردمى ناسپاس در برابر نعمت هاى ارزشمند الهى ( منّ و سلوى )

لن نصبر على طعام وحد . .. قال أتستبدلون الذى هو أدنى

بنى اسرائيل و در خواست سبزيجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 14

14 - سبزيجات ، خيار ، گندم ، عدس و پياز از خوراكيهايى كه قوم موسى خواهان آن بودند .

يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و . .. بصلها

{فوم} به معناى گندم است. برخى از اهل لغت گفته اند كه به معناى سير نيز به كار مى رود و نيز گفته شده كه {فوم} به گندم و ديگر حبوباتى كه با آن نان پخته شود اطلاق مى گردد.

بنى اسرائيل و درخواست پياز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 14

14 - سبزيجات ، خيار ، گندم ، عدس و پياز از

خوراكيهايى كه قوم موسى خواهان آن بودند .

يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و . .. بصلها

{فوم} به معناى گندم است. برخى از اهل لغت گفته اند كه به معناى سير نيز به كار مى رود و نيز گفته شده كه {فوم} به گندم و ديگر حبوباتى كه با آن نان پخته شود اطلاق مى گردد.

بنى اسرائيل و درخواست عدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 14

14 - سبزيجات ، خيار ، گندم ، عدس و پياز از خوراكيهايى كه قوم موسى خواهان آن بودند .

يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و . .. بصلها

{فوم} به معناى گندم است. برخى از اهل لغت گفته اند كه به معناى سير نيز به كار مى رود و نيز گفته شده كه {فوم} به گندم و ديگر حبوباتى كه با آن نان پخته شود اطلاق مى گردد.

بنى اسرائيل و درخواست گندم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 14

14 - سبزيجات ، خيار ، گندم ، عدس و پياز از خوراكيهايى كه قوم موسى خواهان آن بودند .

يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و . .. بصلها

{فوم} به معناى گندم است. برخى از اهل لغت گفته اند كه به معناى سير نيز به كار مى رود و نيز گفته شده كه {فوم} به گندم و ديگر حبوباتى كه با آن نان پخته شود اطلاق مى گردد.

بنى اسرائيل و دعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

61 - 5

5 - بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواستند تا براى رسيدن به خوراكى هاى گياهى به درگاه خدا دعا كند .

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض

بنى اسرائيل و دعاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 8

8 - قوم موسى مطمئن به استجابت دعاى موسى ( ع ) بودند .

فادع لنا ربك يخرج لنا

فعل {يخرج} مجزوم است و حكايت از شرطى مقدر دارد; يعنى: {ادع لنا ربك ان تدع يخرج . ..; دعا كن، اگر دعا كردى خداوند پديد خواهد آورد ...} اين سخن دلالت بر اطمينان قوم موسى به استجابت دعاى او دارد.

بنى اسرائيل و دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 11

11 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، همسان با اسلاف گذشتگان خويش در برخورد با كتاب هاى آسمانى و احكام دين

ثم توليتم

نسبت دادن رفتار پيشينيان بنى اسرائيل به موجودين عصر بعثت و عصرهاى پس از آن (ثم توليتم)، بيانگر اتحاد و اشتراك آنان در خصلتها و ويژگيهاست.

بنى اسرائيل و رسالت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 35

35 _ بنى اسرائيل در قلمرو و مخاطب رسالت حضرت مسيح ( ع )

و اذ كففت بنى اسرءيل عنك اذ جثتهم بالبينت

بنى اسرائيل و رؤيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 3،5،13،14

3 - بنى اسرائيل ، تصديق رسالت موسى را منوط به آشكارا

ديدن خداوند كردند .

لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة

5 - قوم موسى در پى كفر به او و تقاضاى ناروايشان ( ديدن خداوند ) ، به هلاكت رسيدند .

لن نؤمن لك . .. فأخذتكم الصعقة

{اخذ} (مصدر اخذت) به معناى گرفتن است و به قرينه آيه بعد كنايه از كشتن مى باشد.

13 - قوم موسى ، در پى تقاضاى رؤيت خدا ، شاهد فرود آمدن صاعقه بر خود بودند .

فأخذتكم الصعقه و أنتم تنظرون

مفعول {تنظرون} (نگاه مى كرديد) فرود آمدن صاعقه است.

14 - داستان تقاضاى رؤيت خدا و اظهار ناباورى بنى اسرائيل به سخنان موسى ( ع ) و فرود آمدن صاعقه بر آنان ، داستانى آموزنده و شايسته به خاطر داشتن

و إذ قلتم يموسى لن نؤمن لك . .. و أنتم تنظرون

{إذ قلتم} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {اذكروا إذ قلتم . ..}.

بنى اسرائيل و زكات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 23

23 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان ، با مردمان معاشرت نيكو نداشتند ، نماز را اقامه نكردند و از پرداخت زكات طفره رفتند .

و قولوا للناس حسناً و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة ثم توليتم إلا قليلا منكم

بنى اسرائيل و شكافتن دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 7

7 - بنى اسرائيل داراى نقشى بسزا در شكافته شدن دريا بر ايشان

و إذ فرقنا بكم البحر

برداشت فوق با توجه به سببيه بودن حرف باء در {بكم} استفاده شده است.

بنى اسرائيل و شكنجه هاى فرعون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 2

2 _ قوم موسى ، از همان آغاز گرايش به او ، خود را در معرض عذاب و شكنجه فرعونيان مى ديدند .

ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

بنى اسرائيل و شنيدن كلام خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 6

6 - گروهى از بنى اسرائيل خود بدون واسطه پيامبر كلام خداوند را شنيدند . *

و قد كان فريق منهم يسمعون كلم اللّه

بر اساس نظر برخى از مفسران، مراد از {فريق منهم} در جمله فوق، آن هفتاد نفرى است كه موسى(ع) آنان را گزينش كرد تا خود كلام الهى را بشنوند. اينان همان سخنان را تحريف كردند.

بنى اسرائيل و عهد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 10

10 _ بى اعتنايى بنى اسرائيل به پيمان خداوند ، با تكذيب رسولان الهى و كشتن آنان

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

بنى اسرائيل و عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 32،33،34،36

32 _ بنى اسرائيل در صدد آسيب رسانى به حضرت مسيح ( ع ) ، پس از مشاهده معجزات و دلايل روشن آن حضرت بر رسالت خويش

و اذ كففت بنى اسرءيل عنك اذ جثتهم بالبينت

مراد از {بينات} _ به قرينه ذيل آيه (ان هذا الا سحر مبين} _ معجزات عيسى(ع) است.

33 _ پيامبرى و رسالت عيسى ( ع ) برانگيزنده دشمنى بنى اسرائيل

با وى

و اذ كففت بنى اسرءيل عنك اذ جثتهم بالبينت

{اذ جثتهم بالبينت} رساى به اين معناست كه علت دشمنى بنى اسرائيل با عيسى(ع) بعثت او به پيامبرى و دعوت آنان به ايمان بوده است.

34 _ خداوند ، نگه دارنده عيسى ( ع ) از آسيب بنى اسرائيل

و اذ كففت بنى اسرءيل عنك

36 _ ناكامى بنى اسرائيل در آسيب رسانى به مسيح ( ع ) ، از نعمت هاى خاص خداوند بر آن حضرت

اذكر نعمتى عليك . .. اذ كففت بنى اسرءيل عنك

بنى اسرائيل و فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 5

5 _ بنى اسرائيل ، زير سلطه و اقتدار فرعون و اشراف خود ، با ضعف و ذلت ، روز مى گذراندند .

فقالوا على اللّه توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

بنى اسرائيل و قتل انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 27،28،32،37،39

27 - بنى اسرائيل ، پيامبران بسيارى را به قتل رساندند .

و يقتلون النبيين بغير الحق

28 - بنى اسرائيل هيچ عذر و بهانه اى براى كشتن پيامبران الهى نداشتند .

و يقتلون النبيين بغير الحق

با توجه به اين حقيقت كه كشتن پيامبران هرگز حق نيست، قيد توضيحى (بغير الحق) آورده شده تا به اين معنا اشاره كند كه: بنى اسرائيل هيچ بهانه اى از قبيل جهل به پيامبرى پيامبران و يا خطايى از سوى ايشان، سراغ نداشتند تا بتوانند كشتن آنان را حق جلوه دهند.

32 - عصيان و تجاوز گرى بنى اسرائيل ، ريشه گرايش آنان به كفر و جرئتشان بر

كشتن پيامبران بود .

يكفرون بأيت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

مشاراليه {ذلك} در {ذلك بما عصوا} كفر به آيات خدا و كشتن پيامبران است. قابل ذكر است كه برخى از مفسران، ذلك در {ذلك بما عصوا} را اشاره به {ذلت و ...} دانسته اند و در نتيجه عصيان و تجاوز را نيز علت {ذلت و ...} شمرده اند.

37 - شهرنشينى بنى اسرائيل و رسيدن به رفاه و آسايش ، زمينه ساز عصيانگرى ، تجاوز ، كشتن پيامبران و كفرشان بود .

لن نصبر على طعام وحد . .. اهبطوا مصراً ... و ضربت عليهم الذلة

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط بخش دوم آيه; يعنى، {و ضربت عليهم الذلة . ..} با بخش اول آيه است.

39 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) - و تلا هذه الآية - { ذلك بأنهم كانوا يكفرون بايات اللّه و يقتلون النبين بغير الحق ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون } قال : و اللّه ما قتلوهم بأيديهم و لاضربوهم باسيافهم و لكنهم سمعوا أحاديثهم فاذاعوها فاخذوا عليها فقتلوا فصار قتلا و اعتداء و معصية ;

از امام صادق (ع) روايت شده است كه در پى تلاوت آيه فوق، فرمودند: به خدا سوگند! بنى اسرائيل، پيامبران خود را با دستان خود نكشتند و آنان را با شمشيرهاى خود به قتل نرساندند و لكن احاديث آنان را شنيدند و اسرارشان را فاش كردند و در نتيجه پيامبران، دستگير و كشته مى شدند. از اين جهت افشاى سرّ، قتل و تجاوز و معصيت محسوب شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 -

21 - 20،22

20 _ بنى اسرائيل ، قاتل پيامبران الهى و قاتل حاميان پيامبران

و يقتلون النّبيّن بغير حق و يقتلون الّذين يأمرون بالقسط

رسول اللّه (ص): . .. قتلت بنو اسرائيل ثلاثة و اربعين نبيّاً ... فقام مأة رجل و اثنا عشر رجلا من عُبّاد بنى اسرائيل فَاَمَرُوا من قتلهم بالمعروف و نهوهم عن المنكر فقتلوا جميعاً ... .

_______________________________

تفسير طبرى، ج 3، ص 144 ; مجمع البيان، ج 2، ص 720 ; تفسير تبيان، ج 2، ص 422.

22 _ وعده عذاب دردناك به بنى اسرائيل ، به جهت قتل چهل و سه پيامبر و صد و دوازده آمر به معروف و ناهى از منكر

و يقتلون النّبيّن بغير حقّ و يقتلون الّذين يأمرون بالقسط من النّاس فبشّرهم بعذاب

رسول اللّه (ص) به عنوان بيان مصداق براى آيه فوق فرمود: قتلت بنو اسرائيل ثلاثة و اربعين نبيّاً اول النّهار فى ساعة واحدة فقام مائة رجل و اثنى عشر رجلا من عبّاد بنى اسرائيل فامروا من قتلهم بالمعروف و نهوهم عن المنكر فقتلوا جميعاً من آخر النّهار فى ذلك اليوم.

_______________________________

تفسير طبرى، ج 3، ص 144 ; مجمع البيان، ج 2، ص 720 ; تفسير تبيان، ج 2، ص 422.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 54 - 2

2 _ مكر و تلاش كافران بنى اسرائيل ، براى كشتن عيسى ( ع )

و مكروا . .. اذ قال اللّه يا عيسى انى متوفيك

با توجه به آيه بعد كه سخن از عروج عيسى (ع) به ميان آمده، معلوم مى شود كه مكرشان در جهت كشتن عيسى (ع) بوده است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 9،10،11،16

9 _ تكذيب پيامبران الهى و كشتن آنان ، شيوه بنى اسرائيل در برخورد با انبيا

كلما جاءهم رسول . .. فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

10 _ بى اعتنايى بنى اسرائيل به پيمان خداوند ، با تكذيب رسولان الهى و كشتن آنان

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

11 _ هواپرستى بنى اسرائيل ، زمينه ساز تكذيب انبيا و قتل آنان

رسول بما لاتهوى انفسهم فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

16 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد خطر گرفتارى آنان به لغزشهايى همانند لغزش هاى بنى اسرائيل : ( نقض پيمان هاى الهى ، هواپرستى ، تكذيب و قتل انبيا )

إنّ الذين ءامنوا . .. لاتهوى انفسهم فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

از اهداف اين بخش از آيات با توجه به ذكر مسلمانان در ابتداء كلام (ان الذين ءامنوا) و آنگاه بيان سرگذشت شوم بنى اسرائيل، اين است كه مسلمانان را از گرفتار شدن به چنين سرنوشتى پرهيز دهد و به آنان گوشزد كند كه آنان نيز در خطر آلودگى به چنين اعمال ناروايى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 6،7،9،24

6 _ بى پروايى بنى اسرائيل در شكستن پيمان الهى ، تكذيب انبيا و كشتن آنان ، برخاسته از باور آنان به مصونيت از عذاب

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون. و حسبوا الا تكون فتنة

7 _ پندار رهايى از مجازات نقض ميثاق و تكذيب و كشتن انبيا ، از باور هاى بى اساس بنى اسرائيل

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. و

حسبوا الا تكون فتنة

دربرداشت فوق {فتنة} به معناى عذاب گرفته شده است.

9 _ تكذيب و قتل انبيا از سوى بنى اسرائيل مايه محروميت آنان از حق شناسى و بينش دينى

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون . .. فعموا و صموا

جمله {عموا و صموا} علاوه بر اينكه متفرع بر جمله {حسبوا . ..} است مى تواند متفرع بر جمله {فريقاً كذبوا ...} نيز باشد.

24 _ هشدار خداوند به بنى اسرائيلِ زمان پيامبر ( ص ) ، نسبت به تكرار رفتار پيشينيان خويش ( نقض ميثاق _ تكذيب و قتل انبيا )

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. و اللّه بصير بماتعملون

فعل مضارع {يعملون} _ على رغم ماضى آوردن فعل هاى گذشته {حسبوا}، {عموا و صموا} _، مى رساند كه جمله {و اللّه بصير . ..} ناظر بر بنى اسرائيل زمان پيامبر(ص) نيز مى باشد.

بنى اسرائيل و قتل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 14

14 _ تلاش مستمر بنى اسرائيل براى كشتن پيامبر اسلام ( ص )

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

فعل مضارع {يقتلون} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

بنى اسرائيل و قتل يكديگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 7،9،14،19،21

7 - كشتن يكديگر ، توبه تعيين شده اى براى گوساله پرستان بنى اسرائيل

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

حرف {فاء} در {فاقتلوا} تفسيريه است; يعنى، بيانگر اين است كه جمله {أقتلوا أنفسكم} تفسير و توضيح جمله قبل (توبوا . ..) مى باشد. در معناى جمله {فاقتلوا أنفسكم} دو نظر ايراد شده است. 1_ فاقتلوا بعضكم بعضاً

(يكديگر را بكشيد); 2_ هر كسى خود را بكشد.

9 - حضرت موسى ( ع ) با زمينه سازى فكرى و روانى براى مرتدان بنى اسرائيل ، آنان را براى پذيرش و اجراى امر خدا ( كشتن يكديگر ) آماده كرد .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم

موسى(ع) از انتساب بنى اسرائيل به خويش با گفتن {يا قوم} (اى مردم من) در صدد تفهيم اين حقيقت است كه: او از روى دلسوزى آنان را به توبه دعوت مى كند و از آنان مى خواهد كه به حكم خدا گردن نهند. تصريح به اينكه بنى اسرائيل با گوساله پرستى به خود ستم كردند نيز در راستاى اين معناست.

14 - موسى ( ع ) خير و سعادت مرتدان قومش را در توبه و كشتن يكديگر دانست .

فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم

19 - مرتد شدگان بنى اسرائيل ( گوساله پرستان ) پس از فرمان موسى ( ع ) به كشتن يكديگر پرداختند .

فاقتلوا أنفسكم . .. فتاب عليكم

جمله {تاب عليكم} عطف بر جمله اى مقدر است; يعنى: {ففعلتم ما أمرتم به فتاب عليكم} پس آنچه را بدان موظف شديد انجام داديد و خداوند توبه شما را پذيرفت}. قابل ذكر است كه ضمير در {تاب} به قرينه جمله بعد به {بارئكم} (خالق شما) بر مى گردد.

21 - داستان توبه مرتدان بنى اسرائيل و اجراى فرمان خدا مبنى بر كشتن يكديگر ، داستانى آموزنده و درخور به خاطر داشتن

و إذ قال موسى . .. فتاب عليكم

{إذ قال . ..} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {اذكروا إذ قال ...}.

بنى اسرائيل و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 1،3،7،9

1 - خداوند ، فراخوان بنى اسرائيل به تصديق قرآن و ايمان به آن

يبنى إسرائيل . .. و ءامنوا بما أنزلت

3 - ايمان به قرآن و كافر نشدن به آن ، از عهد هاى خدا با بنى اسرائيل

أوفوا بعهدى . .. و ءامنوا بما أنزلت

7 - خداوند ، بنى اسرائيل ( يهوديان و نصرانيان ) را از انكار قرآن و كافر شدن به آن ، بر حذر داشت .

و لاتكونوا أول كافر به

ضمير در {به} مى تواند به {ما أنزلت} و يا به {ما معكم} برگردد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

9 - بنى اسرائيل با انكار قرآن ، خود پيشتاز كفر به كتاب هاى آسمانى خويش خواهند بود .

و لاتكونوا أول كافر به

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {به} به {ما معكم} برگردد. بنابراين جمله {و لاتكونوا ...} در ارتباط با جمله {ءامنوا بما أنزلت} چنين معنا مى شود: اى بنى اسرائيل! به قرآن ايمان آوريد و از نخستين كسانى نباشيد كه به كتب آسمانى خود كافر مى شوند; يعنى، در صورت انكار قرآن كتابهاى آسمانى خود را انكار كرده ايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 6

6 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، حقانيت قرآن را به خوبى شناخته و به حرمت كتمان آن آگاه بودند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق و أنتم تعلمون

فعل {تعلمون} مى تواند فعلى متعدى لحاظ شود. بر اين مبنا مفعول آن مطالبى است كه در آيه مطرح شده است، از جمله حرمت كتمان

حق و اينكه چه چيز حق است و چه چيز باطل. گفتنى است كه از مصداقهاى مورد نظر براى {الحق} - به قرينه آيه قبل - {حقانيت قرآن} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 1

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل به پيامبر ( ص ) و قرآن ايمان نياوردند و اعتقاد راسخى به خداوند نداشتند .

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل إليه

برداشت فوق بنابر اين احتمال است كه مراد از {النبى} پيامبر اسلام(ص) باشد، در اين صورت {ما انزل اليه} قرآن خواهد بود قابل ذكر است كه بر اين مبنا عدم ايمان نسبت به خداوند ايمان واقعى و نسبت به پيامبر و قرآن ايمان واقعى و ظاهرى است. زيرا بنى اسرائيل ايمان به خداوند را اظهار مى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 11

11 - ارائه نشانه هاى روشن درباره قرآن و اسلام و پيامبراكرم ( ص ) ، از سوى خداوند به بنى اسرائيل

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {الأمر} اشاره به مسأله حقانيت دين اسلام و رسالت پيامبراكرم(ص) باشد; كه آيات پيشين اساساً درباره آن بود و در آيات بعد نيز مورد توجه قرار گرفته است.

بنى اسرائيل و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 9

9 _ روابط ولايى و دوستى بنى اسرائيل با كافران عامل كفرورزى و گرفتارى آنان به لعنت خدا و پيامبران

لعن الذين كفروا . .. ترى كثيراً

منهم يتولون الذين كفروا

مضمون آيه مورد بحث يعنى پذيرش ولايت مشركان بيان مصداقى ديگر از عصيان و تجاوزگرى بنى اسرائيل است. بنابراين پذيرش ولايت مشركان نيز از عوامل كفرپيشگى و گرفتارى به لعنت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 2،3

2 _ روابط ولايى و دوستانه بنى اسرائيل عصر پيامبر ( ص ) با كافران

ما اتخذوهم أولياء

3 _ بنى اسرائيل در صورت ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن خود را به ولايت و دوستى كافران آلوده نمى ساختند .

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل إليه ما اتخذوهم أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 4

4 _ بنى اسرائيل ، مايل نبودند در سرزمين كفر و در جوار كافران ، زندگى كنند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

بنى اسرائيل و كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 9

9 - بنى اسرائيل با انكار قرآن ، خود پيشتاز كفر به كتاب هاى آسمانى خويش خواهند بود .

و لاتكونوا أول كافر به

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {به} به {ما معكم} برگردد. بنابراين جمله {و لاتكونوا ...} در ارتباط با جمله {ءامنوا بما أنزلت} چنين معنا مى شود: اى بنى اسرائيل! به قرآن ايمان آوريد و از نخستين كسانى نباشيد كه به كتب آسمانى خود كافر مى شوند; يعنى، در صورت انكار قرآن كتابهاى آسمانى خود را انكار كرده ايد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 11

11 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، همسان با اسلاف گذشتگان خويش در برخورد با كتاب هاى آسمانى و احكام دين

ثم توليتم

نسبت دادن رفتار پيشينيان بنى اسرائيل به موجودين عصر بعثت و عصرهاى پس از آن (ثم توليتم)، بيانگر اتحاد و اشتراك آنان در خصلتها و ويژگيهاست.

بنى اسرائيل و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 16

16 _ وجود افراد غير مؤمن ( لجوج و ناباور ) ، در ميان بنى اسرائيل ، على رغم وجود نشانه روشن الهى بر زمامدارى طالوت

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

تعبير {ان كنتم مؤمنين} اشاره است به اينكه افرادى غيرمؤمن (ناباوران) در ميان بنى اسرائيل وجود داشته اند.

بنى اسرائيل و كوه طور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 1،2،8

1 _ خداوند كوه طور را به لرزه درآورد ، از زمين كند و آن را همچو پاره ابرى بر بالاى سر بنى اسرائيل قرار داد .

و إذ نتقنا الجبل فوقهم كأنه ظلة

{نتق} (مصدر نتقنا) به معناى لرزاندن و از جا بركندن است. {ال} در {الجبل}، عهد ذهنى است و اشاره به كوه طور دارد. {ظلة} به معناى پاره ابر، سقف و سايبان است. كوه اگر بر فراز سر انسانها قرار گيرد، شباهتش به پاره ابر بيش از شباهتش به سقف و مانند آن است.

2 _ قوم موسى هراساان از سقوط كوهِ برافراشته شده بر سر آنان

و ظنوا أنه واقع بهم

8 _ قرار گرفتن

كوه بر فراز سر بنى اسرائيل ، معجزه و رخدادى شايسته به ياد داشتن

و إذ نتقنا الجبل فوقهم كأنه ظلة

{إذ} متعلّق به فعل مقدّر {اذكروا} است.

بنى اسرائيل و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 1

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل به پيامبر ( ص ) و قرآن ايمان نياوردند و اعتقاد راسخى به خداوند نداشتند .

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل إليه

برداشت فوق بنابر اين احتمال است كه مراد از {النبى} پيامبر اسلام(ص) باشد، در اين صورت {ما انزل اليه} قرآن خواهد بود قابل ذكر است كه بر اين مبنا عدم ايمان نسبت به خداوند ايمان واقعى و نسبت به پيامبر و قرآن ايمان واقعى و ظاهرى است. زيرا بنى اسرائيل ايمان به خداوند را اظهار مى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 11

11 - ارائه نشانه هاى روشن درباره قرآن و اسلام و پيامبراكرم ( ص ) ، از سوى خداوند به بنى اسرائيل

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {الأمر} اشاره به مسأله حقانيت دين اسلام و رسالت پيامبراكرم(ص) باشد; كه آيات پيشين اساساً درباره آن بود و در آيات بعد نيز مورد توجه قرار گرفته است.

بنى اسرائيل و مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع

ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

بنى اسرائيل و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 2،3

2 _ روابط دوستانه و ولايى بنى اسرائيل با كافران مشرك رابطه اى مداوم ، علنى و آشكار

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

كلمه {ترى} مى رساند كه روابط دوستانه بنى اسرائيل با مشركان علنى بوده و فعل مضارع {يتولون} حاكى از استمرار و تداوم آن روابط مى باشد.

3 _ گروهى از بنى اسرائيل پايبند به احكام الهى و بر حذر از ايجاد روابط ولايى و دوستى با كافران مشرك

ترى كثيراً منهم يتولون

بنى اسرائيل و مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 1

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل عصر پيامبر ( ص ) داراى روابط دوستانه با مشركان مكه و پذيراى ولايت آنان بودند .

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

بنا به گفته برخى از مفسران مراد از {الذين كفروا} مشركان مكه مى باشد.

بنى اسرائيل و مشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 5

5 - اتكاى قوم موسى به مشيت و خواست خدا ، در دستيابى به گاوى كه بايد ذبح مى كردند .

و إنا إن شاء اللّه لمهتدون

بنى اسرائيل و معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 14

14 _ قوم موسى مردمى جاهل و ناآگاه به ويژگى ها و صفات معبود راستين و شايسته پرستش

قالوا يموسى

اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة قال إنكم قوم تجهلون

بنى اسرائيل و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 15

15 _ بى توجهى قوم موسى به نعمت هاى خدا و گرايش آنان به پرستش غير او ، برخاسته از جهالت دامنه دار آنان بود .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قالوا يموسى ... قال إنكم قوم تجهلون

چنانچه از آيه استفاده مى شود، گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا پس از عبورشان از دريا و تحقق اين نعمت بزرگ الهى بوده است. بنابراين مى توان گفت موسى اين جهت را نيز در نظر داشته و آنان را جاهل خوانده است. يعنى اين بى خردى است كه انسان نعمتهاى الهى را ببيند و در عين حال به غير او گرايش پيدا كند. فعل مضارع {تجهلون} بر دامنه دارى اين بى خردى دلالت مى كند.

بنى اسرائيل و معجزه عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 39،40

39 _ كافران بنى اسرائيل معجزات حضرت مسيح ( ع ) را سحر و جادويى روشن قلمداد كردند .

فقال الذين كفروا منهم ان هذا الا سحر مبين

40 _ كافران بنى اسرائيل پس از مشاهده معجزات عيسى ( ع ) ، وى را ساحرى زبردست معرفى كردند .

فقال الذين كفروا منهم ان هذا الا سحر مبين

در برداشت فوق {هذا} اشاره به مسيح(ع) گرفته شده است، بر اين مبنا اطلاق سحر به آن حضرت از باب مبالغه و حاكى از اين است كه كافران وى را ساحرى زبردست مى پنداشتند

به گونه اى كه گويا خود آن حضرت، سحر است.

بنى اسرائيل و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 4

4 - بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواستند تا رفع يكنواختى طعامشان را از درگاه خدا مسألت كند و آنان را به غذا هاى متنوع برساند .

لن نصبر على طعام وحد فادع لنا ربك

به قرينه {لن نصبر . ..} مورد دعا بر طرف شدن يكنواختى خوراكيهاست و به دليل {يخرج لنا ...} مورد دعا دستيابى به خوراكيهاى گياهى نيز هست. بنابراين بنى اسرائيل دو تقاضا داشتند: 1_ بر طرف شدن يكنواختى غذا; 2_ دستيابى به خوراكيهاى گياهى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 7،8،12

7 - قوم موسى وى را به دروغ گويى در ابلاغ حكم خدا ( فرمان ذبح گاو ) ، متهم كردند .

إن اللّه يأمركم . .. قالوا أتتخذنا هزواً

با وجود اينكه موسى(ع) با جمله {إن اللّه. ..} تصريح مى كند كه خداوند چنين دستورى داده بنى اسرائيل با خطاب به موسى (ع) (أتتخذنا) او را صادر كننده آن فرمان مى پنداشتند; يعنى، بر اين گمان بودند كه وى به گزاف آن حكم را به خداوند نسبت مى دهد.

8 - قوم موسى وى را به استهزا كردن بنى اسرائيل متهم كردند .

أتتخذنا هزواً

12 - قوم موسى ، فاقد ايمان راسخ به موسى ( ع )

أتتخذنا هزواً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 2

2 - قوم موسى ، از وى تقاضا

كردند تا رنگ گاوى را كه بايد ذبح شود ، از خداوند سؤال كند و براى ايشان بيان دارد .

قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 8

8 - قوم موسى ، مطمئن به استجابت دعا هاى موسى ( ع ) و اجابت خواسته هاى او از درگاه خداوند

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى . .. ادع لنا ربك يبين لنا ما لونها ... ادع لنا

فعل {يبين} در آيه مورد بحث و آيات پيشين مجزوم به شرط مقدر است. كلام با تقدير آن چنين مى باشد: {ادع لنا ربك ليبين لنا ان تدع اللّه يبين; از خدا بخواه براى ما بيان كند. اگر تو از خدا بخواهى بيان خواهد كرد}. اين معنا (اگر بخواهى بيان خواهد كرد) رساى به برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 12،13

12 - قوم موسى ، على رغم اظهار پذيرش تورات و پيشمانشان بر گوش سپارى به فرمان هاى خدا و موسى ( ع ) ، تمرد كرده و عصيانگر شدند .

قالوا سمعنا و عصينا

13 - قوم موسى ، آشكارا و علنى و بدون هيچ پرده پوشى ، از فرمان هاى تورات و موسى ( ع ) سرپيچى كردند .

قالوا سمعنا و عصينا

بعيد به نظر مى رسد كه قوم موسى در پاسخ به پيروى از فرمانهاى خدا و موسى(ع) - خصوصاً با قرار گرفتن طور بر بالاى سر ايشان - اظهار كنند كه {ما نافرمانى مى كنيم}. بنابراين {قالوا سمعنا

و عصينا} بيان مى دارد كه اظهار اطاعت كردند و در عمل نافرمانى كردند، ولى از آن جا كه نافرمانى اينان بسيار علنى و بدون پرده پوشى بوده، گويابه زبان آوردند كه ما عصيان مى كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 10

10 _ بنى اسرائيل ، قومى فاسق به خاطر لجاجت و تمردشان در برابر فرامين موسى ( ع )

و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 3

3 _ رفع بيدادگرى فرعون از بنى اسرائيل ، انتظار آنان از بعثت موسى ( ع )

قالوا أوذينا من قبل أن تأتينا و من بعد ما جئتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 9

9 _ بنى اسرائيل از موسى خواستند تا خدايى مانند خدايان بت پرستان براى آنان قرار دهد .

اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 7

7 _ بنى اسرائيل با توسل به موسى ( ع ) خواستار برطرف شدن مشكل كمبود آب شدند .

إذ استسقه قومه

بنى اسرائيل و ميقات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 5،6

5 _ قوم موسى مدت زمان ميعاد خدا با وى را كمتر از آنچه واقع شد ( چهل شب ) ، مى پنداشتند .

أعجلتم أمر ربكم

عجله كردن به معناى طلب كردن امرى است پيش از فرارسيدن زمان آن. مقصود از {أمر

ربكم} مواعده خدا با موسى(ع) است و استفهام در جمله {أعجلتم} استفهام توبيخى است. بنابراين جمله مذكور به اين معنى است: آيا پيش از سپرى شدن زمان مواعده خواهان انجام آن بوديد؟

6 _ توهم به سر آمدن زمان ميعاد خدا با موسى ( ع ) و تأخير وى در مراجعت ، زمينه ساز گرايش قوم موسى به گوساله پرستى شد .

بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربكم

جمله {أعجلتم . .. } اشاره به علتى دارد كه بنى اسرائيل را به گوساله پرستى واداشت.

بنى اسرائيل و نجات از كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 1

1 _ درخواست مؤمنان قوم موسى از خداوند ، براى نجات از گروه كفرپيشه

ربنا لا تجعلنا فتنة . .. و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

بنى اسرائيل و نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 23

23 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان ، با مردمان معاشرت نيكو نداشتند ، نماز را اقامه نكردند و از پرداخت زكات طفره رفتند .

و قولوا للناس حسناً و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة ثم توليتم إلا قليلا منكم

بنى اسرائيل و نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 8

8 _ ترك نهى از منكر از اعمال زشت و ناپسند گروهى از بنى اسرائيل

كانوا لايتناهون . .. لبئس ما كانوا يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 7

7 _ بنى اسرائيل

همكيشان خود را از پذيرش ولايت كافران و دوستى با آنان نهى نمى كردند .

لايتناهون عن منكره فعلوه . .. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

آيه مورد بحث بيان مصداقى است از {منكر} كه در آيه قبل مطرح شده بود.

بنى اسرائيل و هلاكت قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 81 - 5

5 - حضور نداشتن مردم به هنگام واقعه فرورفتن خانه قارون در دل زمين

فما كان له من فئة ينصرونه

چنان كه از آيه بعد استفاده مى شود واقعه {فرو رفتن قارون} هنگام شب رخ داد; يعنى، زمانى كه مردم در خانه هايشان آرميده بودند. بنابراين در آن لحظه كسانى نبودند كه بتوانند به يارى قارون بشتابند و قارون در اوج بى كسى در كام زمين فرو رفت. جمله {ما كان له من فئة...} بيانگر اين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 1

1 - اطلاع يافتن مردم از فرو رفتن قارون با خانه اش در كام زمين در بامداد آن شب

و أصبح الذين تمنّوا مكانه بالأمس

بنى اسرائيل و يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

بهانه جويى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74

- 3

3 - قساوت قلب بنى اسرائيل ، نتيجه لجاجت ها ، بهانه جويى ها و عصيانگرى هاى آنان بود .

قالوا أتتخذنا هزواً . .. ثم قست قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 8

8 - قوم موسى ، نمونه اى بارز از اقوام بهانه جو در برخورد با پيامبران و داراى توقعات و خواسته هاى بى جا از آنان

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم كما سئل موسى من قبل

چون بعيد به نظر مى رسد كه در ميان امتهاى گذشته، تنها قوم موسى پرسشها و درخواستهاى نا به جا از پيامبرشان داشتتند، مى توان به اين نتيجه رسيد كه: ياد كردن از قوم موسى، به خاطر رواج بيشتر اين خصيصه در ميان آنان بوده است.

بهترين افراد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 3

3 _ هفتاد مرد گزينش شده براى حضور در ميعادگاه مناجات ، بهترين و لايقترين مردم بنى اسرائيل در ديدگاه موسى ( ع )

و اختار موسى

{اختيار} به معناى انتخاب و گزينش خير است. بنابراين {اختار موسى} يعنى موسى بهترينها را انتخاب كرد.

بى اعتقادى بنى اسرائيل به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 12

12 - قوم موسى ، فاقد ايمان راسخ به موسى ( ع )

أتتخذنا هزواً

بى ايمانى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 8

8 - بنى اسرائيل ، در عين مشاهده آيات بزرگ الهى ، فاقد

ايمان ژرف و راسخ بودند .

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم . .. أضلّهم السامرىّ ... ألم يعدكم ربّكم

با توجه به اين كه گمراهى بنى اسرائيل به دست سامرى، پس از نجات آنان از چنگال فرعون، عبور آنان از دريا و مشاهده آيات متعدد الهى در طول آن مدت بوده است; به نظر مى رسد آنان از بينش و ايمان سستى برخوردار بودند كه اين چنين با اغواگرى سامرى به صف گمراهان پيوستند.

بى تأثيرى موعظه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 1

1 - تأثيرناپذيرى قارون در برابر اندرز هاى قوم خويش

إذ قال له قومه لاتفرح . .. و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة ... قال إنّما أُ

بى صبرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 1

1 - بنى اسرائيل ، از بسنده كردن به { منّ } و { سلوى } ناخشنود بوده ، و از اكتفا كردن به آن اظهار ناشكيبايى مى كردند .

لن نصبر على طعام وحد

مراد از {طعام واحد} به قرينه آيه 57 {من} و {سلوى} مى باشد.

بى عقلى گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 5

5 - گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مردمى جاهل و دور ازانديشه و فكر

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

بى گناهان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 13

13 _ وجود افرادى نيك كردار و پاكدامن از گناهان در

ميان قوم موسى

سنزيد المحسنين

كلمه {المحسنين} مى تواند در مقابل گروهى از بنى اسرائيل باشد كه از جمله {نغفر لكم خطيئتكم} به دست مى آيد. يعنى بنى اسرائيل دو گروه بودند: گروهى گنهكار كه جمله {نغفر لكم خيطئتكم} اشاره به آنان دارد و پاكدامنان از گناه كه {المحسنين} عهده دار تبيين آن گروه است.

بى منطقى گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 7،10

7 _ گرايش قوم موسى به پرستش مجسمه اى ناتوان از سخن گفتن و عاجز از هدايتگرى ، امر نابخردانه و شگفت آور

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

10 _ بنى اسرائيل هيچ بهانه و عذرى در گرايش به گوساله پرستى نداشتند .

اتخذوه و كانوا ظلمين

جمله حاليه {و كانوا ظلمين} مى تواند اشاره به يكى از اين دو معنا باشد: شرك ظلم است و قوم موسى با گرايش به گوساله پرستى از ظالمان شدند. گوساله پرستى بنى اسرائيل قرين ظلم بود، نه بيان اين حقيقت كه شرك خود ظلم است. يعنى اين كردار آنان از سر ظلم بود و هيچ توجيهى كه بتواند آن كار ناصواب را كارى شايسته جلوه دهد در دست نداشتند. برداشت فوق ناظر به معناى دوم است.

بى ياورى كافران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 14

14 - پيروان عيسى ( ع ) ، مورد تأييد و حمايت الهى در قبال دشمنانشان ( كافران بنى اسرائيل )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

بينش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 2

2 - قوم موسى ، بر اين باور بودند كه گاو مورد نظر براى ذبح و حل معماى قتل ، بايد ويژگى هاى منحصر به فرد داشته باشد .

إن البقر تشبه علينا

{تشابه} به معناى همانند بودن است و چون با {على} متعدى شده، متضمن معناى التباس و اشتباه نيز هست. بنابراين {إن البقر ...}; يعنى، آن گاو توصيف شده به ميانسالى و زرد رنگى، مصاديق زيادى دارد كه همگى مشابه يكديگرند و اين موجب مى شود كه ندانيم كدامين را انتخاب كنيم. اين جمله از قوم موسى، حكايت از آن دارد كه: آنان گمان داشتند گاو مورد نظر براى ذبح بايد به گونه اى توصيف شود كه تنها يك فرد داشته باشد تا همانندى از بين برود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 6

6 - قوم موسى ، ويژگى هاى اوليه گاوى را كه بايد ذبح مى شد ، نارسا پنداشته و موسى ( ع ) را به كوتاهى در بيان حقيقت متهم كردند .

قالوا الئن جئت بالحق

مفهوم كلام قوم موسى (الآن . ..; هم اكنون حق را به تمامى بيان كردى) اين است كه: وى قبل از ذكر اوصاف ياد شده در اين آيه، حق را به طور كامل بيان نكرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 5

5 - موسى ( ع ) ، شخصيتى برجسته تر از هارون ( ع ) در ديدگاه بنى اسرائيل

و لقد قال لهم هرون . .. قالوا لن نبرح

عليه ع_كفين حتّى يرجع إلينا موسى

بى اعتنايى به گفته هاى هارون و مؤثر خواندن رجوع موسى(ع)، حاكى از تفاوت شخصيت آن دو در ديدگاه بنى اسرائيل است.

بينش دنياطلبان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 79 - 9،12

9 - از ديد دنياطلبان ، قارون در اوج لذت و خوشبختى قرار داشت .

فخرج على قومه . .. قال الذين يريدون الحيوة الدنيا ... إنّه لذو حظّ عظيم

{حظّ} به معناى بهره و نصيب است; يعنى، او از سعادت و نيك بختى بهره بزرگى دارد.

12 - قدرت و ثروت ، ملاك ارزش و معيار اصلى بهره مندى و خوشبختى در نگاه دنياطلبان قوم قارون

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا ي_ليت لنا مثل ما أُوتى ق_رون إنّه لذو حظّ عظيم

بينش علماى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 7

7 - ثروت افسانه اى قارون ، بسى كم ارزش تر از پاداش هاى الهى در ديدگاه فرزانگان بنى اسرائيل

و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير

بينش غلط بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 2

2- بنى اسرائيل مى پنداشتند خداوند از ايمان و يا كفر آنان بهره مند مى شود يا زيان مى بيند .

و قال موسى إن تكفروا أنتم و من فى الأرض جميعًا فإن الله لغنى حميد

پاداش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 3

3 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام

) و قوم شان از اندوهى بزرگ ، اعطاى كتاب آسمانى و باقى ماندن نام و آوازه نيك آنان ، از پاداش هاى خداوند به ايشان

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

پاداش محسنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 16

16 _ خداوند نيكوكاران بنى اسرائيل را در صورت اطاعت از فرمان هاى الهى ، علاوه بر بخشايش گناهان ، به پاداش افزونتر نويد داد .

سنزيد المحسنين

در برداشت فوق محسنان مقابل گناهكاران قرار داده نشده، بلكه به معناى لغوى آن (نيكوكاران) گرفته شده است. بر اين مبنا آيه شريفه ناظر به تقسيم بنى اسرائيل به دو گروه گنهكار و پاكدامن نيست، بلكه آنان را به دو گروه محسنان و غير محسنان تقسيم كرده است. جمله {نغفر لكم ... } مى رساند كه خدا گناه همگان _ چه محسن و چه غير محسن _ را خواهد بخشيد، ولى به نيكوكاران پاداشى افزونتر عنايت خواهد كرد.

پرسشهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 7

7 - موسى ( ع ) از مردم خواست تا با سؤال درباره گاوى كه به ذبح آن مأمور شدند ، تكليف را بر خود مشكل نسازند .

فافعلوا ما تؤمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 4

4 - قوم موسى ، با آخرين پرسش درباره گاو ، به معين شدن گاو و رهايى از تحير اميدوار بودند .

و إنا إن شاء اللّه لمهتدون

{مهتدون} اسم

فاعل از اهتداء و به معناى راه يافتگان است و متعلق آن همان گاوى است كه بايد ذبح مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 8

8 - قوم موسى ، با سؤال و جستجوى بى مورد ، تكليف ( كشتن گاوى ماده براى حل معماى قتل ) را بر خود دشوار كردند .

فذبحوها و ما كادوا يفعلون

جمله {ما كادوا يفعلون} (نزديك بود انجام ندهند) مى تواند اشاره به دشوارى انجام تكليف مذكور باشد، كه به شهادت جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (در آيه 68) و قرينه هاى ديگر، قوم موسى خود با سؤالهاى بى مورد اين مشكل را آفريدند و تكليف را بر خويش دشوار ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 6،10

6 - بنى اسرائيل ، پرسش ها و درخواستهايى نابه جا از موسى ( ع ) داشتند .

كما سئل موسى من قبل

10 - درخواست ها و پرسش هاى نابه جاى قوم موسى از وى ، آنان را به كفر ورزى كشانيد و از ايمان به دور ساخت .

و من يتبدل الكفر بالأيمن

پشيمانى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 1

1 _ بنى اسرائيل پس از مدتى با پى بردن به عدم شايستگى مجسمه گوساله براى پرستش ، به گمراهى خود آگاه و از كرده خويش پشيمان شدند .

و لما سقط فى أيديهم و رأوا أنهم قد ضلوا

جمله {سقط فى أيديهم} كنايه از پشيمانى است. زيرا انسان در هنگام پشيمانى چانه خويش

را بر دستانش قرار مى دهد ; به گونه اى كه گويا در دست خود فرو افتاده است.

پشيمانى دنياطلبان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 5

5 - پشيمان شدن دنياطلبان غافل از سخنان نسنجيده روز پيش خويش با ديدن فرجام شوم قارون

و أصبح الذين تمنّوا مكانه بالأمس يقولون ويكأنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء من عباد

برخى از مفسران واژه {وَىْ} را كلمه {تندم} گرفته و گفته اند: اين واژه در مقام اظهار پشيمانى به كار مى رود.

پندارهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 5

5 - قوم موسى بر اين گمان بودند كه دستور ذبح گاو از ناحيه موسى ( ع ) است ، نه فرمانى از جانب خداوند

أتتخذنا هزواً

از اينكه بنى اسرائيل با جمله {أتتخذنا هزواً} (آيا ما را به مسخره مى گيرى) موسى(ع) را مورد خطاب قرار دادند، معلوم مى شود كه: آنان دستور ذبح گاو را دستورى از ناحيه خداوند نمى پنداشتند.

پيروزى بر فاسقان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 14

14 _ فراگيرى معارف و عمل به احكام الهى ، شرط پيروزى قوم موسى بر فاسقان و آزادسازى سرزمين آنان

فخذها . .. يأخذوا بأحسنها سأوريكم دار الفسقين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {ساوريكم} جواب فعل امر {فخذها بقوة و أمر قولك يأخدوا} باشد ; يعنى: {إن تاخذها و يأخذوا سأوريكم دار الفسقين} قابل ذكر است كه مجزوم نشدن {اوريكم}، على رغم اينكه

جواب امر قرار گرفته، به سبب وجود {سين} است.

پيروزى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 16

16 _ پيروزى حتمى بنى اسرائيل بر جباران ، در صورت يورش بر آنان از دروازه سرزمين مقدس

ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 12

12 _ آزمايش بنى اسرائيل ، از اهداف امداد هاى الهى براى حاكميت بخشيدن به آنان پس از پيروزى بر دشمنانشان

و يستخلفكم فى الأرض فينظر كيف تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 12

12 _ صبر و مقاومت بنى اسرائيل زمان موسى در برابر ستمگرى هاى فرعون ، موجب تحقق وعده الهى بر پيروزى آنان و نابودى دشمنانشان

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا

حرف {باء} در {بما صبروا} سببيه است و {ما}، مصدريه. يعنى: {تمت ... بسبب صبرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 4

4- وجود فاصله ميان نخستين شكست بنى اسرائيل و پيروزى آنان

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم

{ثم} دلالت بر تراخى و فاصله زمانى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 3

3 - نصرت خداوند به موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان و نيز پيروزى آنان بر فرعونيان در سايه اين يارى ، از نعمت هاى بزرگ الهى بر ايشان بود .

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و

نجّين_هما... و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

پيروى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 4

4 - مردم مصر _ از هر قشر و گروه _ ملزم به پيروى محض و اطاعت بى چون و چرا از فرعون بودند .

و جعل أهلها شيعًا

تنكير در {شيعاً} به اصطلاح تنكير تفخيم است. بنابراين {شيعاً}; يعنى، پيروانى محض و بدون كمترين آزادى و اختيار.

تأييد مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 14

14 - پيروان عيسى ( ع ) ، مورد تأييد و حمايت الهى در قبال دشمنانشان ( كافران بنى اسرائيل )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

تابوت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 3،4،5،6،7،11،12،14،17

3 _ بازگشت صندوق ( تابوت ) به سوى بنى اسرائيل ، نشانه زمامدارى طالوت

انّ اية ملكه ان ياتيكم التابوت

الف و لام در {التابوت} براى عهد ذهنى است و بيانگر اين معنا كه آن صندوق زمانى نزد بنى اسرائيل بوده است. جمله {و فيه ... بقية مما ترك ال موسى} مؤيّد اين معناست ; لذا {اتيان} به بازگشتن معنا شد.

4 _ صندوق معهود ، مايه تسكين خاطر بنى اسرائيل از سوى پروردگار

ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربّكم

5 _ صندوق بازگشته به سوى بنى اسرائيل ، صندوقى معهود ، ميراث و يادگارى از خاندان موسى و هارون

فيه سكينة من ربّكم مما ترك ال موسى و ال هرون

6 _ فرشتگان ، حاملانِ صندوق عهد به سوى بنى اسرائيل

ان يأتيكم التابوت .

.. تحمله الملئكة

7 _ اخبار غيبى پيامبر بنى اسرائيل ، به بازگشت صندوق عهد به سوى آنان

و قال لهم نبيّهم انّ اية ملكه ان ياتيكم التّابوت

11 _ صندوق معهود ، يادآور و موجب برانگيختن بنى اسرائيل به پيروى از آيين موسى ( پيكار در راه خدا و رهايى از اسارت متجاوزان ) *

و بقية ممّا ترك ال موسى و ال هرون

ذكر جمله {بقيّة ممّا ترك . .. } شايد از اين جهت باشد كه به بنى اسرائيل خاطرنشان سازد كه پيوند مذهبى خود را با موسى (ع) قطع ننمايند.

12 _ صندوق معهود داراى آثار ويژه و مورد توجّه و عنايت بنى اسرائيل

ان يأتيكم التابوت فيه سكينة من ربّكم و بقيّة ممّا ترك ال موسى و ال هرون

14 _ مؤمنان بنى اسرائيل ( اهل پذيرش حق ) ، پذيراى صندوق معهود ، به عنوان نشانه اى بر حقانيّت طالوت در زمامدارى

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

{ايمان} در آيه شريفه به معناى ايمان به خداوند و رسول و در مقابل كفر نيست; چون مخاطبين آيه از اهل ايمانند; بلكه به معناى لغوى آن است; يعنى آنانكه اهل باور و پذيراى حق هستند، مقابل كسانى كه روحى لجوج و قلبى پيوسته ناباور دارند.

17 _ در صندوق معهود ، نشانه حاكميت طالوت و شكسته هاى الواح حضرت موسى بود كه بر آن علوم آسمانى نگاشته شده بود .

ان ياتيكم التابوت

امام باقر (ع) درباره آيه {ان ياتيكم التابوت . .. } فرمود: رضاض الالواح فيها العلم و الحكمة، العلم جاء من السماء فكتب فى الالواح و جعل فى التابوت

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 133، ح 440 ; نورالثقلين،

ج 1، ص 247، ح 977.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 3

3 _ آمادگى بنى اسرائيل براى پيكار با دشمنان ، پس از پذيرش زمامدارى طالوت ، با مشاهده آن صندوق خاص

ان اية مُلكه . .. فلمّا فَصَل طالوت بالجنود

بسيج لشكريانى از بنى اسرائيل، با وجود ترديد سابق آنان نسبت به فرماندهى طالوت، دلالت بر جمله اى محذوف دارد; يعنى پس از آمدن تابوت، به فرماندهى طالوت گردن نهادند و آماده نبرد شدند و آنگاه طالوت آنان را بسيج كرد.

تاريخ بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 40 - 1،4

1 - خداوند ، بنى اسرائيل را از نعمت هاى گرانقدر بهره مند ساخت .

يبنى إسرائيل اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم

كلمه {أنعمت} به صورت مفرد آمده است. مراد از آن مى تواند نعمتى خاص و ويژه، همانند بعثت موسى (ع) باشد و مى تواند جنس نعمت باشد و شامل نعمتهاى متعددى كه در آيات 47 به بعد يادآورى شده است، باشد. اضافه {نعمت} به {ياء} متكم براى رساندن عظمت و شرافت آن نعمت و يا نعمتهاست.

4 - بنى اسرائيل ، جماعتى داراى تركيب قومى و قبيله اى تا عصر نزول قرآن

يبنى إسرائيل اذكروا

اسرائيل - نام ديگر يعقوب - فرزند اسحاق و نوه ابراهيم (ع) است. از اينكه گروه و طايفه اى با عنوان بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) معروف و مشهور بودند و در عصر پيامبر(ص) به اين نام شناخته مى شدند، معلوم مى شود: آنان از بدو پيدايش تا آن عصر، قوميت خويش را حفظ

كرده و به صورت قبيله اى زندگى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 6،8

6 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، حقانيت قرآن را به خوبى شناخته و به حرمت كتمان آن آگاه بودند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق و أنتم تعلمون

فعل {تعلمون} مى تواند فعلى متعدى لحاظ شود. بر اين مبنا مفعول آن مطالبى است كه در آيه مطرح شده است، از جمله حرمت كتمان حق و اينكه چه چيز حق است و چه چيز باطل. گفتنى است كه از مصداقهاى مورد نظر براى {الحق} - به قرينه آيه قبل - {حقانيت قرآن} است.

8 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، با تحريف در كتاب هاى آسمانى خويش ، در صدد كتمان بشارت ها و نشانه هاى حقانيت قرآن بودند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

برخى برآنند كه مراد از {الباطل} تحريفهاى لفظى و معنوى است كه عالمان بنى اسرائيل در كتابهاى آسمانى خويش ايجاد مى كردند تا نشانه هاى حقانيت قرآن و اسلام از آن آشكار نشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 47 - 4،7

4 - بنى اسرائيل ، جماعتى داراى تركيب قومى و قبيله اى تا عصر نزول قرآن

يبنى إسرائيل

7 - خداوند ، بنى اسرائيل را بر همه مردمان عصرشان برترى داد .

و أنى فضلتكم على العلمين

كلمه {عالمين} گاهى بر همه هستى و گاهى به موجودات داراى عقل و شعور اطلاق مى شود و احياناً كاربرد آن، انسانها هستند. به نظر مى رسد مراد از {العالمين} در آيه مورد بحث

- به مناسبت حكم و موضوع - انسانها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 1،4،9،10،11،12

1 - بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون ، به شكنجه هاى سخت گرفتار بودند .

و إذ نجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوءالعذاب

{سَوْم} (مصدر يسومون) به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف مى باشد; يعنى: العذاب السوء.

4 - فرعونيان ، پسران بنى اسرائيل را سر مى بريدند و زنانشان را زنده باقى مى گذاشتند .

يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

{ذبح} به معناى سربريدن است و {تذبيح} (مصدر يذبحون از باب تفعيل) از كثرت سربريدن حكايت دارد. {إستحياء} (مصدر يستحيون) به معناى باقى گذاردن بر حيات و زندگانى است.

9 - در صورتى كه خداوند بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان نجات نمى داد ، آنان همچنان به شكنجه و كشتار فرزندانشان ادامه مى دادند .

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

برداشت فوق از فعلهاى مضارع {يسومون} و {يذبحون} و {يستحيون} استفاده شده است.

10 - خداوند با گرفتار سازى بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى ، آنان را به آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} در لغت به معناى آزمون و نيز به معناى نعمت آمده است. مشاراليه {ذلكم} يا {عذاب} است، يا رهايى از عذاب (نجيناكم). برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به خود عذاب باشد.

11 - خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمون بزرگى قرار داد .

و فى ذلكم بلاء من

ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب - كه از {نجيناكم} استفاده مى شود - باشد.

12 - نجات از شكنجه فرعونيان ، از نعمت هاى بزرگ خداوند براى بنى اسرائيل

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

در برداشت فوق {بلاء} به معناى نعمت و {ذلكم} اشاره به رهاسازى از عذاب، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 1،2،3،10،13

1 - بنى اسرائيل ، در محاصره فرعونيان در كناره درياى سرخ

و إذ فرقنا بكم البحر

ال در {البحر} عهد ذهنى است و اشاره به دريايى معهود دارد كه بنا به گفته بسيارى از مفسران، مراد از آن درياى سرخ است. بيان نجات بنى اسرائيل و غرق شدن فرعونيان در پى شكافته شدن دريا، دلالت بر اين دارد كه: فرعونيان در كناره درياى سرخ در صدد هجوم به بنى اسرائيل بودند.

2 - خداوند ، درياى سرخ را براى عبور بنى اسرائيل شكافت .

و إذ فرقنا بكم البحر

{فرق} (مصدر فرقنا) به معناى فاصله انداختن و شكافتن است.

3 - بنى اسرائيل ، با عبور از دريا نجات يافتند و فرعونيان در آب دريا غرق شدند .

فأنجينكم و أغرقنا ءال فرعون

10 - بنى اسرائيل ، نظاره گر غرق شدن و به هلاكت رسيدن فرعونيان بودند .

و أغرقنا ءال فرعون و أنتم تنظرون

{نظر} به معناى ديدن و تماشا كردن است. مفعول {تنظرون} به قرينه جمله قبل غرق شدن فرعونيان مى باشد.

13 - خاطره نجات بنى اسرائيل و هلاكت خاندان فرعون با شكافته شدن دريا ، خاطره اى عبرت آموز و

شايسته و بايسته به ياد داشتن

و إذ فرقنا بكم البحر . .. و أنتم تنظرون

{إذ فرقنا} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است. بنابراين {إذ فرقنا} نيز مفعول براى {أذكروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 7،10،12

7 - بنى اسرائيل ، در غياب موسى ( ع ) به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم اتخذتم العجل من بعده

{من بعده}; يعنى پس از غياب موسى (ع) و دور شدنش از بنى اسرائيل. {اتخذتم} از افعال تصيير است. كلمه {العجل} مفعول اول آن و مفعول دومش {الهاً} است كه به خاطر وضوحش در كلام آورده نشده است; يعنى: {ثم جعلتم العجل الهاً لكم}.

10 - گرايش بنى اسرائيل به گوساله پرستى ، پس از عبورشان از دريا و نجات يافتن از سيطره فرعونيان بود .

و إذ فرقنا بكم البحر . .. و إذ وعدنا ... ثم اتخذتم العجل من بعده

12 - بنى اسرائيل ، مردمى بسيار ناسپاس در برابر نعمت هاى خداوند

فأنجينكم و أغرقنا ءال فرعون . .. ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

هدف از بيان گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا، پس از بيان نعمتهاى بزرگ الهى به آنان، نشان دادن روحيه ناسپاسى در آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 2،7،9،19،21

2 - موسى ( ع ) با بيان ستمكارى قومش ، به آنان فرمان داد تا روى به درگاه خدا آورده ، توبه كنند .

و إذ قال موسى لقومه . .. فتوبوا إلى بارئكم

7 - كشتن يكديگر ، توبه تعيين شده

اى براى گوساله پرستان بنى اسرائيل

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

حرف {فاء} در {فاقتلوا} تفسيريه است; يعنى، بيانگر اين است كه جمله {أقتلوا أنفسكم} تفسير و توضيح جمله قبل (توبوا . ..) مى باشد. در معناى جمله {فاقتلوا أنفسكم} دو نظر ايراد شده است. 1_ فاقتلوا بعضكم بعضاً (يكديگر را بكشيد); 2_ هر كسى خود را بكشد.

9 - حضرت موسى ( ع ) با زمينه سازى فكرى و روانى براى مرتدان بنى اسرائيل ، آنان را براى پذيرش و اجراى امر خدا ( كشتن يكديگر ) آماده كرد .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم

موسى(ع) از انتساب بنى اسرائيل به خويش با گفتن {يا قوم} (اى مردم من) در صدد تفهيم اين حقيقت است كه: او از روى دلسوزى آنان را به توبه دعوت مى كند و از آنان مى خواهد كه به حكم خدا گردن نهند. تصريح به اينكه بنى اسرائيل با گوساله پرستى به خود ستم كردند نيز در راستاى اين معناست.

19 - مرتد شدگان بنى اسرائيل ( گوساله پرستان ) پس از فرمان موسى ( ع ) به كشتن يكديگر پرداختند .

فاقتلوا أنفسكم . .. فتاب عليكم

جمله {تاب عليكم} عطف بر جمله اى مقدر است; يعنى: {ففعلتم ما أمرتم به فتاب عليكم} پس آنچه را بدان موظف شديد انجام داديد و خداوند توبه شما را پذيرفت}. قابل ذكر است كه ضمير در {تاب} به قرينه جمله بعد به {بارئكم} (خالق شما) بر مى گردد.

21 - داستان توبه مرتدان بنى اسرائيل و اجراى فرمان خدا مبنى بر كشتن يكديگر ، داستانى آموزنده و درخور به خاطر داشتن

و إذ قال موسى . .. فتاب عليكم

{إذ قال . ..}

عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {اذكروا إذ قال ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 1،2،5،6،13،14

1 - قوم موسى از تصديق رسالت او سرباز زدند و بر ايمان نداشتن به او تأكيد ورزيدند .

و إذ قلتم يموسى لن نؤمن لك

{لن نؤمن لك}; يعنى، تو را هرگز تصديق نمى كنيم. {آمن} چه با لام آورده شود (آمن له) و چه با حرف باء {آمن به} به يك معناست. (مجمع البيان)

2 - بنى اسرائيل عصر موسى ، خواهان مشاهده خداوند شدند .

لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة

5 - قوم موسى در پى كفر به او و تقاضاى ناروايشان ( ديدن خداوند ) ، به هلاكت رسيدند .

لن نؤمن لك . .. فأخذتكم الصعقة

{اخذ} (مصدر اخذت) به معناى گرفتن است و به قرينه آيه بعد كنايه از كشتن مى باشد.

6 - صاعقه آسمانى ، موجب به هلاكت رسيدن قوم موسى شد .

فأخذتكم الصعقة

صاعقه آتشى است از آسمان كه به هنگام رعد شديد پديد مى آيد.

13 - قوم موسى ، در پى تقاضاى رؤيت خدا ، شاهد فرود آمدن صاعقه بر خود بودند .

فأخذتكم الصعقه و أنتم تنظرون

مفعول {تنظرون} (نگاه مى كرديد) فرود آمدن صاعقه است.

14 - داستان تقاضاى رؤيت خدا و اظهار ناباورى بنى اسرائيل به سخنان موسى ( ع ) و فرود آمدن صاعقه بر آنان ، داستانى آموزنده و شايسته به خاطر داشتن

و إذ قلتم يموسى لن نؤمن لك . .. و أنتم تنظرون

{إذ قلتم} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {اذكروا إذ قلتم . ..}.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 1

1 - خداوند ، قوم موسى را پس از هلاكتشان با صاعقه ، حياتى دوباره بخشيد و آنان را زنده كرد .

ثم بعثنكم من بعد موتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 1،2،3،5،8،10،12

1 - قوم موسى پس از نجات از سلطه فرعونيان و گذر از دريا ، در بيابان ها به گرماى سوزان خورشيد گرفتار شدند .

و ظللنا عليكم الغمام

{تظليل} مصدر {ظللنا} - كه به معناى سايه قرار دادن مى باشد - گوياى اين است كه: قوم موسى پس از گذشتن از دريا، در جايى كه سقف و داراى سايه بانى باشد سكونت نكردند و لذا كلمه {بيابانها} در برداشت آورده شد.

2 - خداوند ، با سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظللنا عليكم الغمام

غمامة به معناى ابر و جمع آن غمام است (لسان العرب). برخى از اهل لغت بر آنند كه غمامة به معناى ابر سفيد مى باشد.

3 - خداوند ، براى تغذيه قوم موسى - به هنگام عبورشان از صحرا - براى آنان { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) فرو فرستاد .

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز به شربتى شيرين، همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى نيز گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

5 - نزول { منّ } و { سلوى

} بر بنى اسرائيل و نجاتشان از حرارت شديد خورشيد با ابر هاى سايه گستر ، پس از حادثه صاعقه زدگى و زنده شدن آنان بود .

ثم بعثنكم . .. و ظللنا عليكم الغمام

عطف جمله {ظللنا . ..} بر {بعثناكم ...} اقتضا مى كند كه گفته شود: داستان سايه گستر شدن ابرها و نزول {منّ} و {سلوى} پس از داستان صاعقه، تحقق يافته باشد.

8 - بهره گيرى از { منّ } و { سلوى } و روزى هاى پاكيزه و حلال توصيه خداوند به بنى اسرائيل

كلوا من طيبت ما رزقنكم

برداشت فوق با توجه به فعل امر {كلوا} استفاده شده است.

10 - دسترسى قوم موسى به غذا هاى طيب و غير طيب ( حلال و حرام ) در پى عبورشان از دريا و دوران صحراگردى

كلوا من طيبت ما رزقنكم

آوردن كلمه {طيبات} و اضافه كردن آن به {ما رزقناكم} بيانگر برداشت فوق است.

12 - قوم موسى با بهره گيرى حرام از { منّ } و { سلوى } مرتكب گناه شده ، بر خود ستم كردند . *

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جمله {و لكن كانوا . ..} دلالت بر آن دارد كه قوم موسى مرتكب حرام خوارى شدند. به نظر مى رسد از مصداقهاى حرام خوارى آنان - به قرينه وقوع جمله مذكور پس از بيان نزول منّ و سلوى - بهره گيرى حرام از منّ و سلوى، همانند تجاوز به سهم ديگران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 1،2،3،6،18

1 - خداوند ، به بنى اسرائيل فرمان داد

تا به آبادى بيت المقدس وارد شوند .

و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

{قرية} در لغت به معناى روستا و نيز شهر آمده است و در قرآن نيز در هر دو معنا استعمال شده است; چون قرينه اى يافت نشد كه كدامين معنا مراد است، در برداشت كلمه {آبادى} آورده شد. ال در {القرية} عهد حضورى است و اشاره به ديارى خاص دارد. بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از آن، بيت المقدس مى باشد.

2 - فرمان تصرف بيت المقدس به بنى اسرائيل ، پس از زندگانى بيابانى آنان بود .

و ظللنا عليكم الغمام . .. و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

3 - بنى اسرائيل به هنگام دريافت فرمان تصرف بيت المقدس ، در مكانى نزديك به آن به سر مى بردند .

و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

برداشت فوق با توجه به اسم اشاره {هذه} - كه براى اشاره به نزديك است - استفاده شده است.

6 - دروازه بيت المقدس راه تعيين شده از جانب خداوند ، براى تصرف و نفوذ بنى اسرائيل به آن سرزمين

اخلوا هذه القرية . .. وادخلوا الباب

18 - داستان ورود بنى اسرائيل عصر موسى به بيت المقدس ، داستانى آموزنده و شايسته به ياد داشتن

إذ قلنا ادخلوا . .. و سنزيد المحسنين

جمله {إذ قلنا . ..} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {أذكروا إذ قلنا ...; به ياد داشته باشيد آن زمانى را كه فرمان داديم ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 2،5

2 - حرام خواران قوم موسى ، به جاى طلب آمرزش از خدا و گفتن {

حطة } - در هنگام ورود به بيت المقدس - كلامى ديگر بر زبان جارى مى ساختند .

فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم

به نظر مى رسد مراد از {الذين ظلموا} در جمله فوق، كسانى باشند كه خداوند در آيه 57 آنان را به سبب ناسپاسى و استفاده از خوراكيهاى غير طيب، ستمكار شمرد.

5 - متمردان و ستمكاران قوم موسى ، به عذاب آسمانى گرفتار شدند .

فأنزلنا على الذين ظلموا رجزاً من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 1،7،9،19

1 - قوم موسى ، پس از نجات از سيطره فرعون و گذر از دريا ، در سرزمينى به دور از آب حركت مى كردند و كمبود شديد آب مبتلا بودند .

و إذاستسقى موسى لقومه

7 - بنى اسرائيل عصر موسى متشكل از دوازده طايفه بودند .

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً قد علم كل أناس مشربهم

{أناس} جمع إنس و مراد از آن طوايف بنى اسرائيل است كه به قرينه {إثنتا عشرة عيناً} معلوم مى شود، آنها دوازده طايفه بودند.

9 - هر كدام از طايفه هاى بنى اسرائيل آگاه به چشمه مخصوص خويش

قد علم كل أناس مشربهم

19 - خداوند ، هر طايفه از بنى اسرائيل را از تجاوز به خوراكى ها و نوشيدنى هاى مخصوص طايفه ديگر بر حذر داشت .

قد علم كل أناس مشربهم كلوا و اشربوا . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

اختصاص دادن هر چشمه به طايفه اى از بنى اسرائيل و سپس نهى از فسادگرى، اشاره به اين دارد كه: تجاوز هر طايفه به حقوق ديگرى فسادگرى است و مى بايست بنى اسرائيل

از آن پرهيز مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 1،2،4،5،10،14،16،21،23،27،38

1 - بنى اسرائيل ، از بسنده كردن به { منّ } و { سلوى } ناخشنود بوده ، و از اكتفا كردن به آن اظهار ناشكيبايى مى كردند .

لن نصبر على طعام وحد

مراد از {طعام واحد} به قرينه آيه 57 {من} و {سلوى} مى باشد.

2 - بنى اسرائيل ، از يكنواختى خوراك خويش ( منّ و سلوى ) به موسى ( ع ) شكايت كردند .

و إذ قلتم يموسى لن نصبر على طعام وحد

4 - بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواستند تا رفع يكنواختى طعامشان را از درگاه خدا مسألت كند و آنان را به غذا هاى متنوع برساند .

لن نصبر على طعام وحد فادع لنا ربك

به قرينه {لن نصبر . ..} مورد دعا بر طرف شدن يكنواختى خوراكيهاست و به دليل {يخرج لنا ...} مورد دعا دستيابى به خوراكيهاى گياهى نيز هست. بنابراين بنى اسرائيل دو تقاضا داشتند: 1_ بر طرف شدن يكنواختى غذا; 2_ دستيابى به خوراكيهاى گياهى.

5 - بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواستند تا براى رسيدن به خوراكى هاى گياهى به درگاه خدا دعا كند .

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض

10 - قوم موسى در صحراى سينا از غذا هاى روييدنى زمين بى بهره بودند .

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض

14 - سبزيجات ، خيار ، گندم ، عدس و پياز از خوراكيهايى كه قوم موسى خواهان آن بودند .

يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و . ..

بصلها

{فوم} به معناى گندم است. برخى از اهل لغت گفته اند كه به معناى سير نيز به كار مى رود و نيز گفته شده كه {فوم} به گندم و ديگر حبوباتى كه با آن نان پخته شود اطلاق مى گردد.

16 - موسى ( ع ) مردمش را به خاطر تقاضاى غذايى پست تر در مقابل از دست دادن غذايى بهتر ، سرزنش كرد .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

استفهام در {أتستبدلون} انكار توبيخى است. ضمير در {قال} مى تواند به {ربك} برگردد و مى تواند به {موسى} ارجاع شود در برداشت فوق دومين احتمال لحاظ شده است.

21 - موسى ( ع ) در پى تقاضاى قومش ( درخواست خوراكى هاى زمينى ) از آنان خواست تا به يكى از شهر ها در آيند و شهرنشينى را انتخاب كنند .

قال أتستبدلون . .. اهبطوا مصراً فان لكم ما سألتم

چنانچه ضمير در {قال} به {ربك} برگردد، جمله {اهبطوا . ..} سخن خداوند است و اگر به موسى (ع) ارجاع شود، آن جمله گفته موسى(ع) خواهد بود. برداشت فوق به لحاظ احتمال دوم است.

23 - خوارى ، فقر و درماندگى ، سرنوشت محتوم متجاوزان بنى اسرائيل است .

و ضربت عليهم الذلة و المسكنة

{مسكنة} به معناى فقر و سستى است. {ذلة} و {مسكنة} به قبّه و مانند آن تشبيه شده و لذا كلمه {ضربت} (زده شد) براى آن به كار رفته است; يعنى، خوارى و درماندگى همچون قبه اى آنان را احاطه كرده و بر آنان خيمه زده است.

27 - بنى اسرائيل ، پيامبران بسيارى را به قتل رساندند .

و يقتلون النبيين بغير الحق

38 - داستان ناسپاسى

بنى اسرائيل بر { منّ } و { سلوى } و انتخاب شهرنشينى و گرايش آنان به كفر و تجاوز ، داستانى آموزنده و شايسته به ياد آوردن است .

إذ قلتم يموسى لن نصبر . ... و ضربت عليهم الذلة ... و كانوا يعتدون

{إذ قلتم . ..} مفعول براى {أذكروا} (به ياد آوردن) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 2،5،6،9

2 - خداوند ، كوه طور را بر فراز سر بنى اسرائيل قرار داد .

و رفعنا فوقكم الطور

{الطور} نام كوهى است (مفردات راغب). الطور - چنانچه از ابن عباس نقل شده - همان كوهى است كه موسى (ع) بر آن مناجات مى كرد (مجمع البيان). قابل ذكر است كه طور به مطلق كوه نيز گفته مى شود.

5 - بنى اسرائيل براى پذيرش تورات و عمل به فرمان هاى آن ، لجاجت كرده و سرسختى نشان مى دادند .

رفعنا فوقكم الطور خذوا ما ءاتينكم

از اينكه خداوند با تهديد و ارعاب از بنى اسرائيل خواست تا تورات را بپذيرند و بر آن پيمان بسپارند، برداشت فوق استفاده مى شود.

6 - پذيرش تورات با جديت تمام و استوارسازى رفتار و انديشه ها بر اساس آن ، فرمان خداوند به بنى اسرائيل

خذوا ما ءاتينكم بقوّة

9 - قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سر بنى اسرائيل معجزه و رخدادى شايسته به يادداشتن

و إذ أخذنا ميثقكم و رفعنا فوقكم الطور

{إذ} مفعول براى فعل {اذكروا} در آيه 47 است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 1،11،12

1 - بنى اسرائيل از دستورات

تورات اعراض كرده و پيمان الهى را شكستند .

أخذنا ميثقكم . .. ثم توليتم من بعد ذلك

{تولى} (مصدر توليتم) به معناى اعراض كردن است و متعلق آن - به قرينه آيه قبل - پيمان بنى اسرائيل بر پذيرش تورات و عمل به احكام آن مى باشد.

11 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، همسان با اسلاف گذشتگان خويش در برخورد با كتاب هاى آسمانى و احكام دين

ثم توليتم

نسبت دادن رفتار پيشينيان بنى اسرائيل به موجودين عصر بعثت و عصرهاى پس از آن (ثم توليتم)، بيانگر اتحاد و اشتراك آنان در خصلتها و ويژگيهاست.

12 - بنى اسرائيل پس از دريافت تورات و عمل به محتواى آن ، به قدرت و حكومت رسيدند . *

ثم توليتم من بعد ذلك

از معانى {تولى} ولايت پيدا كردن و حكومت يافتن است. برداشت فوق ناظر به اين احتمال مى باشد. گفتنى است بر اين مبنا مراد از فضل خدا و رحمت او، همان اعطاى تورات و توفيق عمل به احكام آن مى باشد و مقصود از خسران در {لكنتم من الخاسرين} قرار گرفتن در تحت سيطره حكومتهاى كفر و جور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 2،3،6

2 - گروهى از بنى اسرائيل حكم خداوند را پاس نداشتند و تعطيلى روز شنبه را شكستند .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

3 - خداوند ، اصحاب سبت ( تجاوزكاران يهود در روز شنبه ) را به بوزينه هايى مطرود تبديل كرد .

فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

{قِرْد) (مفرد قِرَدَةَ) به معناى ميمون است. {خاسىء} به معناى مطرود و نيز به معناى حقير

و ذليل مى باشد و كلمه {خاسئين} خبر دوم براى {كونوا} است.

6 - بوزينه شدگان بنى اسرائيل از زمره خاسران و زيانكاران

لكنتم من الخسرين. و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

آيه مورد بحث اشاره به نوع خسارت و زيانى دارد كه در ذيل آيه قبل مطرح شد; يعنى، خسارتى كه آدمى بر اثر گناه و تجاوز در خطر آن است، از قبيل خسارت اصحاب سبت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 1،4،5،7،8

1 - خداوند ، قوم موسى را به ذبح گاوى ماده فرمان داد .

إن اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة

ماده بودن گاو از {بكر} در آيه بعد استفاده مى شود.

4 - بازيچه قرار دادن و به مسخره گرفتن بنى اسرائيل ، پندار و تحليل قوم موسى از دستور ذبح گاو

أتتخذنا هزواً

{هزواً} يعنى به بازى گرفتن و مسخره كردن. از آيه 72، 73 چنين بر مى آيد كه فرمان مذكور در ارتباط با قتلى بوده كه در ميان بنى اسرائيل اتفاق افتاده و هر يك از طايفه ها طايفه ديگر را مسؤول مى شناختند و از آن جا كه قوم موسى ميان دستور ذبح گاو و كشف معماى قتل ارتباطى نمى ديدند، آن دستور (ذبح گاو) را به تمسخر گرفتن خويش، تحليل كردند.

5 - قوم موسى بر اين گمان بودند كه دستور ذبح گاو از ناحيه موسى ( ع ) است ، نه فرمانى از جانب خداوند

أتتخذنا هزواً

از اينكه بنى اسرائيل با جمله {أتتخذنا هزواً} (آيا ما را به مسخره مى گيرى) موسى(ع) را مورد خطاب قرار دادند، معلوم مى شود كه: آنان

دستور ذبح گاو را دستورى از ناحيه خداوند نمى پنداشتند.

7 - قوم موسى وى را به دروغ گويى در ابلاغ حكم خدا ( فرمان ذبح گاو ) ، متهم كردند .

إن اللّه يأمركم . .. قالوا أتتخذنا هزواً

با وجود اينكه موسى(ع) با جمله {إن اللّه. ..} تصريح مى كند كه خداوند چنين دستورى داده بنى اسرائيل با خطاب به موسى (ع) (أتتخذنا) او را صادر كننده آن فرمان مى پنداشتند; يعنى، بر اين گمان بودند كه وى به گزاف آن حكم را به خداوند نسبت مى دهد.

8 - قوم موسى وى را به استهزا كردن بنى اسرائيل متهم كردند .

أتتخذنا هزواً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 1،2،3،6

1 - بنى اسرائيل ، پس از انكار اوليه ، به الهى بودن دستور ذبح گاو ماده مطمئن شدند .

قالو أتتخذنا هزواً . .. قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

تقاضاى تبيين ويژگيها و مشخصه هاى گاوى كه بايد ذبح شود، بيانگر اين معناست كه: قوم موسى در پى سخنان او (أعوذ باللّه . ..) باور كردند كه دستور ذبح گاو، فرمانى از جانب خداوند است.

2 - قوم موسى ، ناباور به كفايت ذبح هر گاوى براى حل معماى قتل

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

3 - قوم موسى ، از وى خواستند تا مشخصه هاى گاوى را كه بايد ذبح شود از خداوند بخواهد و براى ايشان بيان كند .

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

6 - ميانسال بودن گاو - پيش از سؤال از مشخصه هاى ديگر - تنها ويژگى لازم براى گاو

ماده اى كه بنى اسرائيل به ذبح آن مأمور شدند .

عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (به آنچه مأمور شديد عمل كنيد) بيانگر اين است كه: تكليف قوم موسى و به اصطلاح {مأمورٌ به} آنان، ذبح گاوى ميانسال بوده است بدون لحاظ شرطى ديگر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 1،2

1 - قوم موسى ، ميانسال بودن گاو را شرطى كافى براى مشخص شدن تكليف و رسيدن به مقصود ( حل معماى قتل ) نمى دانستند .

فافعلوا ما تؤمرون. قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

على رغم اينكه موسى(ع) با جمله {فافعلوا ما تؤمرون} به قوم خويش تفهيم كرد كه تكليف آنان بيش از اين نيست كه گاوى ميانسال را ذبح كنند; ايشان با پرسش از رنگ و ديگر ويژگيها در صدد ابقاى اين معنا بودند كه: ذبح چنين گاوى (تنها ميانسال بودن) نمى تواند وسيله حل معماى قتل باشد.

2 - قوم موسى ، از وى تقاضا كردند تا رنگ گاوى را كه بايد ذبح شود ، از خداوند سؤال كند و براى ايشان بيان دارد .

قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 1،3،4

1 - قوم موسى ، بيان رنگ و سن گاو مورد نظر را مشخص كننده ندانسته و خواهان توضيح بيشترى درباره ويژگى هاى آن شدند .

قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

3 - قوم موسى ، تحير و سردرگمى خويش را در انتخاب گاوى كه بايد ذبح مى شد ،

دليل تكرار سؤال و تقاضاى توضيح بيشتر عنوان كردند .

قال ادع لنا ربك . .. إن البقر تشبه علينا

قوم موسى، با جمله تعليليه {إن البقر . ..} - كه تعليل براى جمله قبل است - در صدد بيان اين معنا بودند كه: پرسشهاى مكررشان بدين جهت است كه امر بر آنان مشتبه شده و در پى رهايى از تحير و سردرگمى هستند نه بهانه گيرى و تلاش براى فرار از مسؤوليت.

4 - قوم موسى ، با آخرين پرسش درباره گاو ، به معين شدن گاو و رهايى از تحير اميدوار بودند .

و إنا إن شاء اللّه لمهتدون

{مهتدون} اسم فاعل از اهتداء و به معناى راه يافتگان است و متعلق آن همان گاوى است كه بايد ذبح مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 1،2،3،4،5،6،7،8

1 - گاوى كه براى شخم زنى رام نشده و براى كشتزاران آبكشى نكرده ، از ويژگى هاى گاوى كه قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند .

قال إنه يقول بقرة إنّها بقرة لاذلول تثير الأرض و لاتسقى الحرث

{ذلول} به معناى رام و مطيع است. {إثارة} (مصدر تثير) به معناى زير و رو كردن مى باشد. مراد از زير و رو كردن زمين به وسيله گاو، شخم زدن آن است.

2 - گاوى كه قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند بايد سالم ، بى نقص و پيراسته از هر نقطه و خطى در رنگ و پوستش مى بود .

مسلّمة لاشية فيها

{مسلّمة} يعنى داراى سلامت و سلامت به معناى: مبرا بودن از عيب و آفت است. {شية} به هر رنگى گفته مى

شود كه مخالف رنگ عمومى چيزى باشد. بنابراين {لاشية فيها} يعنى، در رنگ آن گاو، رنگ ديگرى نباشد. گفتنى است كه {شية} از ماده {وشى} است و {هاء} آخر عوض واو محذوف مى باشد.

3 - قوم موسى ، آخرين علايم تعيين شده را ( رام نشده براى شخم و . . . ) نشانه هايى قاطع و برطرف كننده سردرگمى خويش دانستند .

قالوا الئن جئت بالحق

{حق} در جمله فوق به معناى ثابت و استوار در مقابل امرى ترديدپذير و نامشخص است. ال در {الحق} براى استغراق خصايص افراد است; يعنى، حق كامل و تمام.

4 - قوم موسى ، از گاو براى شخم زنى و آبيارى كشتزار ها استفاده مى كردند .

لاذلول تثير الأرض و لاتسقى الحرث

5 - قوم موسى ، گاوى را با تمام ويژگى هاى تعيين شده ، يافته آن را ذبح كردند .

فذبحوها

ضمير {ها} در {ذبحوها} به {بقرة} ]توصيف شده [برمى گردد.

6 - قوم موسى ، ويژگى هاى اوليه گاوى را كه بايد ذبح مى شد ، نارسا پنداشته و موسى ( ع ) را به كوتاهى در بيان حقيقت متهم كردند .

قالوا الئن جئت بالحق

مفهوم كلام قوم موسى (الآن . ..; هم اكنون حق را به تمامى بيان كردى) اين است كه: وى قبل از ذكر اوصاف ياد شده در اين آيه، حق را به طور كامل بيان نكرده بود.

7 - قوم موسى ، پس از دستيابى به گاو مورد نظر ، تمايلى به كشتن آن نداشتند .

و ما كادوا يفعلون

{كاد} به معناى نزديك بود، است. اين فعل آن گاه كه منفى باشد گاهى دلالت بر تأكيد انجام نگرفتن فعل بعد دارد

و احياناً حاكى از انجام گرفتن آن، از روى بى ميلى، كندى يا سختى است. در جمله {ما كادوا يفعلون} به قرينه {فذبحوها} دومين معنا مراد است; يعنى، انجام دادند ولى با سختى و بى ميلى.

8 - قوم موسى ، با سؤال و جستجوى بى مورد ، تكليف ( كشتن گاوى ماده براى حل معماى قتل ) را بر خود دشوار كردند .

فذبحوها و ما كادوا يفعلون

جمله {ما كادوا يفعلون} (نزديك بود انجام ندهند) مى تواند اشاره به دشوارى انجام تكليف مذكور باشد، كه به شهادت جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (در آيه 68) و قرينه هاى ديگر، قوم موسى خود با سؤالهاى بى مورد اين مشكل را آفريدند و تكليف را بر خويش دشوار ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 72 - 1،3

1 - شخصى از قوم موسى به قتل رسيد و هر طايفه ، ديگرى را متهم به كشتن او كرده بر سر آن به نزاع پرداختند .

و إذ قتلتم نفساً فادرءتم فيها

{ادارءتم} به معناى اختلاف و نزاع كرديد، مى باشد. اين كلمه از باب تفاعل و در اصل {تدارءتم} بوده است. نزاع و اختلاف در مقتول (ادارءتم فيها) به معناى متهم كردن يكديگر به قتل، و بر سر آن نزاع كردن است.

3 - گروهى از قوم موسى قاتل را مى شناختند و از افشاى هويتش خوددارى مى كردند .

و اللّه مخرج ما كنتم تكتمون

هر چند كتمان كردن به همه قوم موسى نسبت داده شده است، ولى به قرينه {فادارءتم}، معلوم مى شود برخى از آنها قاتل را مى شناختند و از معرفى آن خوددارى

مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 1،2،4،11،17

1 - خداوند ، به قوم موسى فرمان داد تا قطعه اى از گاو ذبح شده را بر پيكر مقتول بزنند .

فقلنا اضربوه ببعضها

ضمير مفعولى در {إضربوه} به {نفساً} بر مى گردد و ضمير در {ببعضها} به {بقرة} ارجاع مى شود.

2 - مقتول قوم موسى در پى زده شدن پاره اى از گاو ذبح شده بر وى ، زنده شد .

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

عبارت {كذلك يحى اللّه الموتى; خداوند بدين سان مردگان را زنده مى كند} پس از جمله {فقلنا . ..} دلالت بر زنده شدن آن مقتول دارد.

4 - مقتول قوم موسى پس از زنده شدن ، قاتل خويش را معرفى كرد .

واللّه مخرج ما كنتم تكتمون. فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

بيان زنده شدن مقتول بنى اسرائيل، پس از بيان وعده الهى به افشاى هويت قاتل، دلالت بر جمله اى محذوف دارد; يعنى: فضربوه بها فصار حياً و قال إن فلاناً قتلنى.

11 - داستان كشته شدن فردى از قوم موسى و احياى دوباره او ، معجزه و رخدادى سزاوار به خاطر سپردن و به يادداشتن

و إذ قتلتم نفساً . .. فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

{إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكروا} مى باشد.

17 - بزنطى از امام رضا ( ع ) روايت نموده كه : { ان رجلا من بنى اسرائيل قتل قرابة له . . . فقالوا لموسى ( ع ) ان سبط آل فلان قتلوا فلاناً فاخبرنا من قتله ؟ قال ايتونى ببقرة . . . فاشترو ها

و جاؤا بها فأمر بذبح ها ثم أمر ان يضرب الميت بذنب ها فلما فعلوا ذلك حيى المقتول و قال يا رسول اللّه ابن عمّى قتلنى دون من يدعى عليه قتلى فعلموا بذلك قاتله . . . ;

شخصى از بنى اسرائيل يكى از نزديكان خود را كشت . .. بنى اسرائيل به موسى گفتند: فلان قبيله، فلانى را كشته است و تو قاتل را معرفى كن. موسى (ع) فرمود: گاوى را نزد من آوريد ... آنان گاو را خريده و نزد موسى(ع) بردند و موسى امر به ذبح آن كرد. سپس امر نمود كه دم آن گاو را به مقتول بزنند و چون اين كار را كردند آن مرده زنده شد و گفت اى پيامبر خدا! پسر عمويم مرا كشته است نه آن كس كه او را متهم به كشتن من كرده اند، پس با اين عمل قاتل را شناسايى نمودند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 5

5 - گروهى از بنى اسرائيل كلام الهى ( تورات ) را پس از شنيدن و فهميدن تحريف كردند .

و قد كان فريق منهم يسمعون كلم اللّه ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه

مراد از {كلام اللّه} در آيه شريفه، مى تواند تورات و نيز مى تواند {قرآن} باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 21،23

21 - تنها اندكى از بنى اسرائيل به پيمان هاى الهى وفادار ماندند و به تكاليف دينى عمل كردند .

ثم توليتم إلا قليلا منكم

23 - بنى

اسرائيل ، جز اندكى از آنان ، با مردمان معاشرت نيكو نداشتند ، نماز را اقامه نكردند و از پرداخت زكات طفره رفتند .

و قولوا للناس حسناً و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة ثم توليتم إلا قليلا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 1،2،3،4،9،12

1 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، على رغم اعترافشان به پيمان الهى ( پرهيز از خونريزى ) ، همديگر را مى كشتند .

ثم اقررتم . .. ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم

كلمه {هؤلاء} در جمله {ثم أنتم هؤلاء} (شما همانانى هستيد) اشاره به اين معنا دارد كه: آنچه را آيه مورد بحث مى خواهد بيان كند مربوط به بنى اسرائيل عصر بعثت است و خطابهاى آيه نظير خطابهاى گذشته نيست كه صفت گذشتگان را با عنايتى به موجودين نسبت مى داد.

2 - بنى اسرائيل با بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از خانه و ديارشان ، پيمان الهى را نقض كردند .

ثم أنتم هؤلاء . .. تخرجون فريقاً منكم من ديرهم

آيه مورد بحث اشاره به جنگها و خونريزيهايى دارد كه پيش از هجرت پيامبر(ص) به مدينه بين طوايف يهود واقع مى شد. يهوديان بنى النضير با بنى قريظه درگير مى شدند; هر كدام غالب مى شد ديگرى را از خانه و كاشانه اش اخراج مى كرد.

3 - بنى اسرائيل در كشتن و آواره كردن گروهى از همكيشان خود ، يكديگر را يارى و پشتيبانى كردند .

تظهرون عليهم

{تظاهر} (مصدر تظاهرون) به معناى يارى و پشتيبانى كردن يكديگر است. {تظاهرون عليكم}; يعنى، طايفه اى از شما طايفه ديگر را عليه گروهى از خودتان

يارى مى داد.

4 - بنى اسرائيل ، مردمى گنهكار و متجاوز به خاطر يارى رسانى به يكديگر در بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از ديارشان

تظهرون عليهم بالأثم و العدون

باء در {بالاثم} باى ملابست است و {بالاثم و العدوان} حال براى فاعل {تظاهرون} مى باشد; يعنى، عليه آنان همديگر را يارى مى كرديد و در آن هنگام گنهكار و متجاوز بوديد.

9 - بنى اسرائيل براى آزادى اسيران همكيش خود ، هر چند كه خود با آنان نبرد كرده و يا از ديارشان بيرون رانده بودند ، فديه مى دادند .

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

ضمير در {يأتوا} به {فريقاً} بر مى گردد. {مفادات} (مصدر تفادوا) به معناى پرداخت فديه براى آزادسازى اسير و مانند آن است. بنابراين جمله {إن يأتوكم أسارى ...} چنين معنا مى شود: اگر همان طايفه - كه از خانه هايشان بيرون رانديد - اسير دشمن مى شدند با پرداخت فديه آنان را آزاد مى كرديد.

12 _ بنى اسرائيل ، پس از به اسارت درآمدن همكيشانشان ، براى آزاد كردنشان از آنان فديه دريافت مى كردند .

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

برخى از اهل لغت {تفادوا} را به معناى {فديه مى گرفتيد} نيز دانسته اند. بر اين اساس جمله {و إن يأتوكم ...}; يعنى، و اگر همكيشان شما به عنوان اسير در نزد شما مى آمدند، براى آزاد كردنشان از آنان فديه مى گرفتيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 4

4 - قوم موسى ، در غياب او به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم أتخذتم العجل من بعده

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 2،10،13،14،15

2 - خداوند ، كوه طور را بر فراز سر بنى اسرائيل قرار داد .

و رفعنا فوقكم الطور

{الطور} نام كوهى است (مفردات راغب). الطور - چنانچه از ابن عباس نقل شده - همان كوهى است كه موسى(ع) در آن مناجات مى كرد (مجمع البيان). قابل ذكر است كه {طور} به مطلق كوه نيز گفته مى شود.

10 - قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سر بنى اسرائيل ، معجزه و رخدادى شايسته به يادداشتن

و إذ أخذنا ميثقكم و رفعنا فوقكم الطور

{إذ} مفعول براى فعل مقدر {أذكروا} مى باشد و بر اين اساس برداشت فوق استفاده مى گردد.

13 - قوم موسى ، آشكارا و علنى و بدون هيچ پرده پوشى ، از فرمان هاى تورات و موسى ( ع ) سرپيچى كردند .

قالوا سمعنا و عصينا

بعيد به نظر مى رسد كه قوم موسى در پاسخ به پيروى از فرمانهاى خدا و موسى(ع) - خصوصاً با قرار گرفتن طور بر بالاى سر ايشان - اظهار كنند كه {ما نافرمانى مى كنيم}. بنابراين {قالوا سمعنا و عصينا} بيان مى دارد كه اظهار اطاعت كردند و در عمل نافرمانى كردند، ولى از آن جا كه نافرمانى اينان بسيار علنى و بدون پرده پوشى بوده، گويابه زبان آوردند كه ما عصيان مى كنيم.

14 - قلب ها و دل هاى يهوديان عصر موسى آكنده از عشق به گوساله پرستى بود .

و أشربوا فى قلوبهم العجل

اشراب {مصدر أشربوا} به معناى آميختن و نفوذ دادن است. مراد از {عجل} (گوساله) به قرينه {فى قلوبهم} محبت و عشق گوساله است نه خود گوساله. آوردن {عجل}

به جاى {محبت عجل}، بيانگر اين است كه: محبت گوساله چنان با قلبهاى آنان عجين شده بود كه گويا خود گوساله در دلهاى آنان جاى داشت.

15 - وجود ريشه هاى كفر در قوم موسى ، منشأ عشق ورزى آنان به پرستش گوساله شد .

و أشربوا فى قلوبهم العجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 10

10 - درخواست ها و پرسش هاى نابه جاى قوم موسى از وى ، آنان را به كفر ورزى كشانيد و از ايمان به دور ساخت .

و من يتبدل الكفر بالأيمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 122 - 1،4،7

1 - خداوند ، درگذشته بنى اسرائيل را از نعمت هاى گرانقدر بهره مند ساخته بود .

يبنى إسرءيل اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم

كلمه {نعمت} به صورت مفرد آمده است; مراد از آن مى تواند نعمتى خاص همانند بعثت موسى(ع) باشد و مى تواند مراد از آن جنس نعمت باشد كه در اين صورت شامل نعمتهاى متعددى است كه خداوند به بنى اسرائيل ارزانى داشته بود. نسبت دادن نعمت به خداوند با اضافه كلمه {نعمت} به {ياء} متكلم، حاكى از شرافت آن نعمت و يا نعمتهاست.

4 - بنى اسرائيل ، جماعتى داراى تركيب قومى و قبيله اى تا عصر نزول قرآن

يبنى إسرءيل

7 - خداوند ، بنى اسرائيل را در برهه اى از تاريخ ، بر همه مردمان برترى داد .

و أنّى فضلتكم على العلمين

كلمه {عالمين} بر همه هستى و گاهى به همه موجودات داراى عقل و شعور اطلاق مى گردد و احياناً كاربرد آن خصوص

انسانهاست. به نظر مى رسد مراد از آن در آيه شريفه - به مناسبت حكم و موضوع - انسانها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 1،2،3،5،10،11،16،17،20،26،29

1 _ دعوت خداوند به رؤيت ( دقّت كامل ) در واقعه طالوت و بنى اسرائيل

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل

2 _ درخواست بزرگان بنى اسرائيل پس از موسى از پيامبر خويش ، براى تعيين فرماندهى در جنگ با دشمنان

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل من بعد موسى اذ قالوا لنبى لهم ابعث لنا ملكاً

{ملأ}، كسانى هستند كه نظرها را به خود جلب مى كنند. (اشراف و بزرگان هر قوم)

3 _ مسمانان موظّف به دقت كامل در تاريخ بنى اسرائيل و پندگيرى از آن هستند .

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل

5 _ پيامبر بنى اسرائيل در عصر طالوت پناهگاه مردم براى رويارويى با دشمنان

اذ قالوا لنبى لهم ابعث

10 _ پايبندى بنى اسرائيل زمان طالوت به پيكار در راه خدا ، مورد ترديد پيامبرشان ( اشموئيل ) بود .

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال الاّ تقاتلوا

11 _ پيمان گرفتن بنى اسرائيلِ زمان طالوت ( اشموئيل ) از قوم خويش براى پيكار در راه خداوند

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال

جمله {هل عسيتم} كنايه از پيمان گرفتن از آنان است.

16 _ اخراجِ از وطن و اسارت فرزندان بنى اسرائيلِ زمان طالوت ، محرك آنان به پيكار عليه متجاوزان

و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

17 _ تسلط ستمگرانى پس از موسى ( ع ) بر بنى اسرائيل و اخراج آنان از ديارشان و به اسارت گرفتن فرزندان آنان

و

قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

20 _ نافرمانى اكثر بنى اسرائيل زمان طالوت از دستور خداوند به پيكار در راه او ، على رغم پيشنهاد و درخواست آنان براى پيكار

اذ قالوا لنبى . .. فلما كُتب عليهم القتال تولّوا

ظاهراً فاعل محذوف از جمله {كتب عليهم}، اللّه است كه به جهت تعظيم حذف شده.

26 _ حضور حضرت موسى ( ع ) در ميان بنى اسرائيل ، مانع تجاوز دشمنان

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل من بعد موسى . .. و قد اُخرجنا من ديارنا

{من بعد موسى} مى تواند اشاره باشد به اينكه تا آنگاه كه موسى (ع) در ميان بنى اسرائيل بود، آنان مورد تجاوز دشمنان قرار نگرفتند.

29 _ نيرو هاى صادق و پايدار بنى اسرائيل در ركاب طالوت ، شصت هزار نفر بودند .

تولّوا الاّ قليلا

امام باقر (ع) درباره {قليل} در آيه فوق فرمود: كان القليل ستّين الفاً

_______________________________

معانى الاخبار، ص 151، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 245، ح 971.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 1،2،3،4،5،6،22

1 _ برگزيدگى طالوت براى زمامدارى بنى اسرائيل ، به نفع و سعادت آنان

ان اللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً

{لام} در {لكم} تصريح است به اينكه فرماندهى و زمامدارى طالوت در جهت نفع و سعادت آنان بوده است.

2 _ طالوت ، برانگيخته خداوند براى زمامدارى بنى اسرائيل

ان اللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً

3 _ شگفتى سردمداران بنى اسرائيل ، از برگزيدگى طالوت به دليل سرشناس نبودن و نداشتن ثروت

قالوا انى يكون له الملك . .. و لم يؤت سعة من المال

ظاهراً اعتراض كنندگان، همان پيشنهاددهندگان بودند كه

خداوند از قول آنان مى فرمايد: {قال الملأ . .. نحن احق}. بنابراين اعتراض آنان به دو جهت بوده است: يكى نبودن طالوت از طبقه ملأ و اشراف كه مى گفتند: {نحن احق}. و دوّم نداشتن مال و ثروت كه با {و لم يؤت سعة من المال} به آن اشاره شده است.

4 _ پندار غلط بزرگان بنى اسرائيل بر سزاوار بودنشان از طالوت براى زمامدارى

و نحن احقّ بالملك منه

5 _ سرشناسى و از طبقه اشراف و بزرگان بودن و داشتن ثروت فراوان ، شرط زمامدارى ، در پندار بزرگان بنى اسرائيل

و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعةً من المال

ظاهراً جمله {نحن احق . .. } سخن ملأاست; گويا آنان بدين جهت خود را براى زمامدارى سزاوارتر مى دانستند.

6 _ سرشناسى و از اشراف بودن ، مهمترين ملاك براى زمامدارى ، در ديدگاه ملأ بنى اسرائيل *

و نحن احقّ بالملك منه و لم يؤت سعة من المال

اشراف بنى اسرائيل در مقام بيان ملاك زمامدارى، در ابتدا مسأله سرشناسى و ملأ بودن را مطرح نمودند و سپس مسأله ثروت را.

22 _ نبودن طالوت از خاندان نبوت و پادشاهى ، منشأ اعتراض بزرگان ( ملأ ) بنى اسرائيل به برگزيدگى وى از جانب خداوند

قالوا انى يكون له الملك علينا

امام باقر (ع) درباره آيه {انّ اللّه قد بعث . .. } فرمود: لم يكن من سبط النبوة و لا من سبط المملكة ...

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498 ; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 2،3،5،6،7،9،11،12،17

2 _ عدم اطمينان

بنى اسرائيل به مأموريت طالوت از جانب خداوند و درخواست نشانه و دليلى از پيامبرشان بر زمامدارى وى

قد بعث لكم طالوت . .. انّ اية ملكه ان ياتيكم

جمله {ان اية . .. } مى نماياند كه آنان براى حقانيّت زمامدارى طالوت، درخواست نشانه و معجزه كرده بودند ; و نشانه خواستن، حاكى از ترديد ايشان است.

3 _ بازگشت صندوق ( تابوت ) به سوى بنى اسرائيل ، نشانه زمامدارى طالوت

انّ اية ملكه ان ياتيكم التابوت

الف و لام در {التابوت} براى عهد ذهنى است و بيانگر اين معنا كه آن صندوق زمانى نزد بنى اسرائيل بوده است. جمله {و فيه ... بقية مما ترك ال موسى} مؤيّد اين معناست ; لذا {اتيان} به بازگشتن معنا شد.

5 _ صندوق بازگشته به سوى بنى اسرائيل ، صندوقى معهود ، ميراث و يادگارى از خاندان موسى و هارون

فيه سكينة من ربّكم مما ترك ال موسى و ال هرون

6 _ فرشتگان ، حاملانِ صندوق عهد به سوى بنى اسرائيل

ان يأتيكم التابوت . .. تحمله الملئكة

7 _ اخبار غيبى پيامبر بنى اسرائيل ، به بازگشت صندوق عهد به سوى آنان

و قال لهم نبيّهم انّ اية ملكه ان ياتيكم التّابوت

9 _ فرستادن آرامش خاطر به سوى بنى اسرائيل از جانب خداوند ، به منظور استقامت و كاستن دلهره و اضطراب آنان در پيكار با دشمنان

ابعث لنا ملكاً نقاتل . .. ان ياتيكم التّابوت فيه سكينة

مراد از {سكينة} به مناسبت آيات قبل كه درباره جهاد و نبرد با دشمنان بود، يا خصوص آرامش و رفع نگرانى و دلهره در رويارويى با متجاوزان است و يا مصداق بارز و مورد نظر از آرامش.

11 _

صندوق معهود ، يادآور و موجب برانگيختن بنى اسرائيل به پيروى از آيين موسى ( پيكار در راه خدا و رهايى از اسارت متجاوزان ) *

و بقية ممّا ترك ال موسى و ال هرون

ذكر جمله {بقيّة ممّا ترك . .. } شايد از اين جهت باشد كه به بنى اسرائيل خاطرنشان سازد كه پيوند مذهبى خود را با موسى (ع) قطع ننمايند.

12 _ صندوق معهود داراى آثار ويژه و مورد توجّه و عنايت بنى اسرائيل

ان يأتيكم التابوت فيه سكينة من ربّكم و بقيّة ممّا ترك ال موسى و ال هرون

17 _ در صندوق معهود ، نشانه حاكميت طالوت و شكسته هاى الواح حضرت موسى بود كه بر آن علوم آسمانى نگاشته شده بود .

ان ياتيكم التابوت

امام باقر (ع) درباره آيه {ان ياتيكم التابوت . .. } فرمود: رضاض الالواح فيها العلم و الحكمة، العلم جاء من السماء فكتب فى الالواح و جعل فى التابوت

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 133، ح 440 ; نورالثقلين، ج 1، ص 247، ح 977.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 1،2،3،4،5،9،10،11،12،14،17،19،32،33،34

1 _ گُزيدن و بسيج افراد و گروه هاى سپاه ، از جانب طالوت و خروج آنان با فرماندهى وى ، به سوى دشمن

فلمّا فصل طالوت بالجنود

2 _ اعلام قبلى طالوت به نيرو هاى بسيج شده در مورد آزمايش آنان با رودخانه اى خروشان

قال ان اللّه مبتليكم بِنَهَر

3 _ آمادگى بنى اسرائيل براى پيكار با دشمنان ، پس از پذيرش زمامدارى طالوت ، با مشاهده آن صندوق خاص

ان اية مُلكه . .. فلمّا فَصَل طالوت بالجنود

بسيج لشكريانى از بنى اسرائيل،

با وجود ترديد سابق آنان نسبت به فرماندهى طالوت، دلالت بر جمله اى محذوف دارد; يعنى پس از آمدن تابوت، به فرماندهى طالوت گردن نهادند و آماده نبرد شدند و آنگاه طالوت آنان را بسيج كرد.

4 _ آزمايش فرمانبرى از طالوت و نيروى اراده بنى اسرائيل از جانب خداوند به وسيله نهر *

ان اللّه مبتليكم بنهر

در آيات سابق، ترديد فرمانبرى بنى اسرائيل را در رويارويى با دشمن مطرح كرد (هل عسيتم . .. ) بنابراين آزمايش الهى، براى مشخص شدن فرمانبران و نيز ميزان فرمانبرى آنان بوده است.

5 _ همراهى جمعيّت انبوهى از بنى اسرائيل با طالوت ، در آغاز حركت وى براى پيكار با متجاوزان

فلمّا فصل طالوت بالجنود

كلمه {جُند} به معناى جمعيّت انبوه و متراكم است. آوردن اين كلمه به صورت جمع (جنود) دلالت بر كثرت لشكريانى دارد كه با طالوت بسيج شدند.

9 _ اعلام طالوت به لشكريان ، در مورد عدم انتساب آنان به وى و جدايى آنان از او ، در صورتى كه از نهر بياشامند .

فمن شرب منه فليس منّى

10 _ اعلام طالوت به لشكريان ، در مورد انتساب آنان به وى ، اگر از نوشيدن آب نهر چشم پوشند .

و من لم يطعمه فانّه منّى

11 _ كسانى كه فقط يك كف از آب نهر نوشيدند ، از لشكر طرد نشدند ; گر چه منسوب به طالوت نيز نبودند .

فمن شرب منه فليس منّى و من لم يطعمه فانّه منّى ألاّ من اغترف غرفةً بيده

كلمه {الاّ} استثناى از {فمن شرب} است; بنابراين لشكر طالوت به سه گروه تقسيم مى شوند: نوشندگان، آنانكه نچشيدند و كسانى كه تنها مُشتى از آب برگرفتند.

حكم گروه اوّل و دوّم روشن است ; ولى گروه سوّم چون آب را چشيده اند، {منّى} صدق نمى كند و به دليل اينكه سيراب نشده اند، {ليس منى} نيز صدق نمى كند.

12 _ طالوت با آزمايش الهى ، برخى سپاهيان خود را تصفيه نمود و از لشكر طرد كرد .

فمن شرب منه فليس منّى

14 _ بيشتر لشكريان طالوت على رغم منع وى ، از آب نهر نوشيدند و در امتحان الهى موفق نشدند .

فشربوا منه الاّ قليلا

17 _ اظهار عجز برخى همراهان طالوت از پيكار با دشمن ، پس از عبور از نهر و ديدن سپاه عظيم جالوت

فلمّا جاوزه هو و الّذين امنوا معه قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت و جنوده

19 _ جالوت ، زمامدار ستمگر عصر بنى اسرائيل پس از حضرت موسى ( ع )

لا طاقة لنا اليوم بجالوت

32 _ ناتوانان از همراهى با طالوت پس از گذشتن از نهر ، همانهايى بودند كه يك كف ، آب نوشيدند .

الاّ من اغترف غرفة بيده . .. قالوا لا طاقة لنا

امام باقر (ع) درباره آيه مزبور فرمود: . .. قال الذين اغترفوا: {لا طاقة لنا اليوم بجالوت} ... .

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

33 _ همراهان طالوت تا آخرين مرحله پيكار ، همانهايى بودند كه حتّى يك كف از آب ننوشيدند .

فشربوا منه الاّ قليلا . .. قال الذين يظنون

امام باقر (ع) درباره آيه مزبور فرمود: . .. قال الّذين لم يغترفوا: {كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه}.

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

34 _

عده اى از ياران طالوت كه از آب نهر ننوشيدند ، سيصد و سيزده نفر بودند .

فشربوا منه الاّ قليلا

امام باقر (ع): . .. فشربوا منه الاّ ثلاثمأة و ثلاثة عشر رجلا ...

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498 ; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 24،26

24 _ چيرگى سپاه طالوت بر جالوتيان ، پرتويى از تفضّلِ جهانشمولِ الهى

فهزموهم باذن اللّه . .. و لكنّ اللّه ذو فضل على العالمين

26 _ كشته شدن جالوت ( سركرده كفر و طغيان ) به دست داود ، از عوامل اعطاى مُلك و سلطنت الهى به وى

و قتل داوُد جالوت و اتيه اللّه الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 7

7 _ درخواست عيسى ( ع ) از بنى اسرائيل ، براى يارى وى جهت حركت به سوى خدا

قال من انصارى الى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 7،9

7 _ حكومت و فرمانروايى بنى اسرائيل ، در برهه اى از تاريخ حيات خويش

و جعلكم ملوكاً

9 _ سرورى قوم موسى ( ع ) بر ديگر اقوام در گذشته تاريخ خويش

اذكروا نعمة اللّه عليكم اذ . .. جعلكم ملوكاً

{ملوك} در برداشت فوق، كنايه از سيادت و سرورى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 2،8،9،12،13،14

2 _ سكنى گزينى قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، تقديرى از جانب

خداوند

الارض المقدسة التى كتب اللّه لكم

8 _ موسى ( ع ) بر حذر دارنده قوم خويش از فرار و عقب نشينى به هنگام رويارويى با ساكنان سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم

9 _ خطر بروز برخورد و جنگ با ساكنان سرزمين مقدس به هنگام ورود قوم موسى ( ع ) به آن

ادخلوا . .. و لاترتدوا على ادباركم

12 _ تقدير الهى به سكنا گزينى قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، مشروط به جهاد و مبارزه آنان بود .

التى كتب اللّه لكم . .. و لاترتدوا على ادباركم فتنقلبوا خسرين

از مصاديق خسران (فتنقلبوا خسرين)، محروميت قوم موسى(ع) از ورود به سرزمين مقدس است. بنابراين سكونت آنان در سرزمين مقدس در صورتى مقدر خواهد بود كه در برابر دشمن مقاومت كنند.

13 _ بنى اسرائيل ، مأمور داخل شدن به سرزمين مقدس شام

ادخلوا الارض المقدسة

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: يعنى الشام . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 305، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

14 _ ورود بنى اسرائيل به شام ، پس از توبه و رضايت خداوند از ايشان ، در پايان چهل سال سرگردانى

يقوم ادخلوا الارض المقدسة

از امام باقر(ع) روايت شده كه بعد از تلاوت آيه فوق فرمود: . .. ثم دخلوها بعد اربعين سنة ... و ما كان خروجهم من مصر و دخولهم الشام الا من بعد توبتهم و رضاء اللّه عنهم ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 306، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 22 - 1،2،3

1 _

تأكيد بنى اسرائيل بر كناره گيرى از نبرد با زورگويان سرزمين مقدس ، على رغم فرمان موسى ( ع )

قالوا يموسى ان فيها قوماً جبارين و إنّا لن ندخلها

2 _ هراس قوم موسى ( بنى اسرائيل ) از برخورد و رويارويى با زورگويان قدرتمند حاكم بر سرزمين مقدس

قالوا يموسى ان فيها قوماً جبارين و إنّا لن ندخلها

3 _ خروج جباران از سرزمين مقدس ، شرط اعلام شده از سوى قوم موسى ( ع ) براى ورود به آن سرزمين

و إنّا لن ندخلها حتّى يخرجوا منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 1،10،12،24،25

1 _ يورش به سرزمين مقدس از دروازه آن ، پيشنهاد دو نفر از ياران موسى ( ع )

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب

10 _ قوم موسى ( ع ) ، مردمى گستاخ و بى پروا در برابر خداوند

قال رجلان من الذين يخافون

{من الذين يخافون} مى تواند اشاره به اين باشد كه قوم موسى(ع) به جهت نترسيدن از خداوند، فرمان موسى(ع) را اطاعت نكردند.

12 _ يوشع و كالب ، در عين ترس از دشمن ، مردم را براى يورش به سرزمين مقدس فرا خواندند .

قال رجلان من الذين يخافون

برداشت فوق مبنى بر اين است كه مفعول محذوف {يخافون}، {جبارين} باشد.

24 _ تبليغات ياوران خداترس موسى ( ع ) ( يوشع و كالب ) به هدف برانگيختن و بسيج بنى اسرائيل براى هجوم به سرزمين مقدس و نبرد با زورگويان

قال رجلان . .. ان كنتم مؤمنين

25 _ دعوت يوشع بن نون و كالب بن يافنا ( عموزاده هاى حضرت موسى ( ع ) )

، از بنى اسرائيل براى ورود به سرزمين مقدس

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: احدهما يوشع بن نون و الاخر كالب بن يافنا قال: و هما ابنا عمه . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 303، ح 68; نورالثقلين، ج 1، ص 606، ح 113.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 2،4،8،13

2 _ هراس قوم موسى ( ع ) ( بنى اسرائيل ) از برخورد و رويارويى با زورگويان قدرتمند حاكم بر سرزمين مقدس

قالوا يموسى إنّا لن ندخلها ابداً

4 _ خروج جباران از سرزمين مقدس ، شرط اعلام شده از سوى بنى اسرائيل براى ورود به آن سرزمين

إنّا لن ندخلها ابداً ما داموا فيها

8 _ بنى اسرائيل ، گستاخانه خواهان رهسپارى موسى ( ع ) و خدايش به نبرد با زورگويان سرزمين مقدس

قالوا . .. فاذهب انت و ربك فقتلا

13 _ اصرار بنى اسرائيل بر كناره گيرى از نبرد با جباران و جاخوش كردن در كاشانه خويش

إنّا ههنا قعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 3،5

3 _ شكايت موسى ( ع ) به پيشگاه پروردگار ، از تمرد بنى اسرائيل در مبارزه با جباران

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

5 _ هارون ، همانند موسى ( ع ) ، مأمور بسيج بنى اسرائيل براى فتح سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

آيه بيست و سوم (و قال رجلان . ..) بيانگر آن است كه آن دو مرد نيز همانند هارون مطيع موسى(ع) بودند

و اين حقيقت با تفسير جمله {لااملك الا نفسى و اخى} به اينكه تنها اختياردار خود و برادرم هستم و در ميان بنى اسرائيل تنها هارون فرمانبردار من است، سازگار نيست. بنابراين بايد گفت {اخى} مبتدايى است با حذف خبر (و اخى لايملك الانفسه) و نام بردن از خود و برادرش به اين دليل است كه بسيج بنى اسرائيل بر عهده هارون نيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 1،3،4،5،17،18،19

1 _ قوم موسى ( ع ) ، محروم از تصرف سرزمين مقدس به مدت چهل سال

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

مراد از {محرمة}، حرمت تكوينى است نه حرمت تشريحى.

3 _ قوم موسى ( ع ) ، سرگردان در بيابان به مدت چهل سال

اربعين سنة يتيهون فى الارض

با توجه به اينكه جمله {يتيهون} حال براى ضمير در {عليهم} است، معلوم مى شود كه زمان سرگردانى آنان نيز چهل سال بوده است.

4 _ سرگردانى قوم موسى ( ع ) در بيابان ، پيامد و كيفر فسق و سرپيچى آن از فرمان موسى ( ع )

إنّا لن ندخلها . .. يتيهون فى الارض

5 _ زمان سرپيچى قوم موسى ( ع ) از فرمان وى ، سرآغاز سرگردانى چهل ساله آنان و محروميت از تسلط بر قدس

إنّا لن ندخلها . .. اربعين سنة يتيهون فى الارض

17 _ سرگردانى قوم موسى در سرزمينى به مساحت چهار فرسخ در مدت چهل سال ، تاوان نافرمانى آنان در برابر موسى ( ع )

ادخلوا الارض المقدسة . .. قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام باقر(ع) در توضيح

آيه فوق روايت شده: فلما ابوا ان يدخلوها حرمها اللّه عليهم فناهوا فى اربع فراسخ اربعين سنة . .. .

_______________________________

اختصاص منصوب به شيخ مفيد، ص 265; تفسير برهان، ج 1، ص 456، ح 1.

18 _ سرگردانى بنى اسرائيل در پى سرپيچى از فرمان موسى ( ع ) با چرخيدن زمين به هنگام سفر شبانه آنان و بازگردانده شدن به محل سكونت اوليه خويش

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام صادق(ع) در بيان كيفيت سرگردانى بنى اسرائيل روايت شده: . .. اذا كان العشاء و اخذوا فى الرحيل ... اذا ارتحلوا و استوت بهم الارض قال اللّه للارض ديرى بهم فلايزالوا كذلك ... فاذا اصبحوا اذا ابنيتهم و منازلهم التى كانوا فيها بالامس ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 305، ح 74; نورالثقلين، ج 1، ص 608، ح 116.

19 _ سرزمين مصر ، جايگاه سرگردانى قوم موسى بمدت چهل سال

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام باقر(ع) در مورد سرگردانى قوم موسى روايت شده: . .. فتاهوا فى الارض اربعين سنة فى مصر و فيا فيها ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 306، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 26،29

26 _ بسيارى از بنى اسرائيل ، مردمى خونريز و آدمكش

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

مراد از اسراف، به قرينه فرازهاى قبلى، مى تواند خروج بنى اسرائيل از حد اعتدال در قتل نفس، يعنى آدمكشيهاى نابحق و خونريزيهاى مكرر، باشد.

29 _ گروهى از بنى اسرائيل پيرو انبياى خويش و

متعهد به قوانين الهى

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 11،12

11 _ گرايش بنى اسرائيل در برهه اى از زمان به رفتار پسنديده و انديشه صحيح دينى

ثم تاب اللّه عليهم

چون آيات قبل رفتار ناپسند و نيز انديشه هاى ناصحيح دينى بنى اسرائيل را بيان كرده بود، معلوم مى شود توبه آنان در هر دو جهت بوده است.

12 _ توبه و بازگشت بنى اسرائيل به سوى خداوند در برهه اى تاريخ

ثم تاب اللّه عليهم

اهل لغت {توبه خدا بر بنده} را به توفيق بر توبه معنا كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 10

10 _ گروهى از بنى اسرائيل زمان داود و عيسى عصيان پيشه و تجاوزگر بودند .

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 4

4 _ بنى اسرائيل همگام موسى ( ع ) و پيرو او در مبارزه عليه فرعون

أتذر موسى و قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 12

12 _ آزمايش بنى اسرائيل ، از اهداف امداد هاى الهى براى حاكميت بخشيدن به آنان پس از پيروزى بر دشمنانشان

و يستخلفكم فى الأرض فينظر كيف تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 10،11

10 _ فرعونيان با موسى ( ع ) پيمان بستند و سوگند

ياد كردند كه در صورت برطرف ساختن عذاب شديد از آنان ، به وى ايمان آورند و بنى اسرائيل را آزاد سازند .

لئن كشفت عنا الرجز لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

11 _ فرعونيان پس از وقوع هر يك از عذاب هاى پنجگانه ( طوفان . . . ) با موسى پيمان بستند كه در صورت برطرف ساختن آن ، به وى ايمان آورند و بنى اسرائيل را آزاد كنند .

لئن كشفت عنا الرجز لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ال} در {الرجز} عهد ذكرى باشد. در اين صورت {الرجز} اشاره به عذابهاى پنجگانه در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 135 - 5

5 _ خداوند پس از اجابت دعاى موسى ( ع ) و رفع عذاب از فرعونيان ، به آنان فهماند كه تا زمانى محدود به عذاب مبتلا نخواهند شد .

فلما كشفنا عنهم الرجز إلى أجل هم بلغوه

{إلى أجل} مى رساند كه خداوند عذاب را براى هميشه از فرعونيان برطرف نساخت و براى آن زمان تعيين كرد و اگر اين حقيقت را به آنان ابلاغ نمى كرد، تعيين زمان اثر مطلوب نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 136 - 1،2،3،7

1 _ خداوند پس از ارائه معجزات متعدد و اتمام حجت بر فرعونيان ، آنان را در دريا غرق كرد .

فانتقمنا منهم فأغرقنهم فى اليم

{اليم} در لغت به معناى دريا و رودخانه بزرگ است و {ال} در {اليم} براى عهد مى باشد و چنانچه بسيارى از

مفسران گفته اند اشاره به درياى سرخ دارد. برخى ديگر از مفسران آن را اشاره به رودخانه نيل دانسته اند.

2 _ خداوند با غرق كردن فرعونيان در دريا از آنان انتقام گرفت .

فانتقمنا منهم فأغرقنهم فى اليم

{فاء} در {فأغرقنا} تفسيريه است. يعنى {أغرقنا} بيان و تفسير {انتقمنا} مى باشد.

3 _ فرعونيان به دليل شكستن پيمانشان با موسى ( ع ) ( ايمان به وى و آزادسازى بنى اسرائيل ) سزاوار انتقام الهى و غرق شدن در دريا گشتند .

إذا هم ينكثون. فانتقمنا منهم

تفريع جمله {فانتقمنا} بر جمله {إذا هم ينكثون} به وسيله حرف {فاء} مى رساند كه پيمان شكنى فرعونيان در انتقام الهى از آنان دخيل بوده است.

7 _ تكذيب آيات الهى و بى اعتنايى به آنها سبب هلاكت و غرق شدن فرعونيان در دريا شد .

فأغرقنهم فى اليم بأنهم كذبوا بايتنا و كانوا عنها غفلين

حرف {باء} در {بأنهم كذبوا} سببيه است و مى رساند كه تكذيب آيات و بى اعتنايى به آنها سبب انتقام الهى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 1،2،3،5،6،11،12

1 _ بنى اسرائيل در مدت زمانى طولانى تحت سيطره فرعونيان به ضعف و ناتوانى كشانه شده بودند .

و أورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون

استعمال فعل مضارع همراه {كان} و أمثال آن دلالت بر استمرار آن فعل در گذشته دارد. بنابراين {كانوا يستضعفون} مى رساند كه استضعاف بنى اسرائيل به دست فرعونيان داراى سابقه طولانى بوده است.

2 _ خداوند با نابودسازى فرعونيان ، تمام سرزمين آنان را ، از شرق تا غرب ، در اختيار بنى اسرائيل قرار داد .

و أورثنا القوم الذين

كانوا يستضعفون مشرق الأرض و مغربها

3 _ سرزمينى كه خداوند پس از هلاكت فرعونيان در اختيار بنى اسرائيل قرار داد ، سرزمينى پربركت و بسيار حاصلخيز بود .

مشرق الأرض و مغربها التى بركنا فيها

5 _ نويد هاى خداوند به قوم موسى با هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل به سرزمين آنان ، بى كم و كاست ، تحقق يافت .

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

{كلمه} به معناى سخن است و مراد از آن به قرينه صدر آيه و نيز آيات 128 و 129 نويد هلاك سازى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل از آنان است. {تمت} يعنى به طور كامل و تمام تحقق يافت.

6 _ وعده هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل بر سرزمين آنان ، از وعده هاى نيكوى خداوند به قوم موسى

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

كلمه {الحسنى} (زيباتر) صفت براى {كلمت} است.

11 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى در دوران حكومت فرعون ، مردمى صبور و مقاوم در برابر دشمنان دين بودند .

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا

12 _ صبر و مقاومت بنى اسرائيل زمان موسى در برابر ستمگرى هاى فرعون ، موجب تحقق وعده الهى بر پيروزى آنان و نابودى دشمنانشان

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا

حرف {باء} در {بما صبروا} سببيه است و {ما}، مصدريه. يعنى: {تمت ... بسبب صبرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 1،2،3،4

1 _ خداوند ، بنى اسرائيل را از دريا عبور داد .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر

2 _ عبور بنى اسرائيل ( قوم موسى

) از همان دريايى بود كه فرعونيان در آن غرق شدند .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر

{ال} در {البحر} عهد ذكرى است و اشاره به {اليم} در آيه 136 دارد. يعنى بنى اسرائيل را از همان دريا (دريايى كه فرعونيان را درآن غرق كرديم) عبور داديم.

3 _ زمان عبور قوم موسى از دريا ، مقارن با غرق شدن فرعونيان در آن دريا بود .

فأغرقنهم فى اليم . .. و جوزنا ببنى إسرءيل البحر

{جوزنا . .. } عطف است بر آيه 136 (فانتقمنا منهم ... .)

4 _ بنى اسرائيل در پى عبور از دريا با مردمى بت پرست مواجه شدند .

فأتوا على قوم يعكفون على أصنام لهم

{أتوا} چون به {على} متعدى شده، متضمن معناى مرور است، يعنى {اتوا قوما مارين عليهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 139 - 3

3 _ موسى ( ع ) با تبيين فساد آيين بت پرستى ، بنى اسرائيل را كه آرزومند آن آيين بودند ، بر جهلشان واقف ساخت .

قال إنكم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فيه و بطل ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 1

1 _ موسى ( ع ) با انكار شايستگى غير خدا براى پرستش ، از گرايش قومش به بت پرستى شگفت زده شد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً

همزه در {أغير اللّه} براى انكار و تعجب و {كم} به تقدير لام است. {إلهاً} مفعول براى {أبغى} و {غير اللّه} صفت و يا حال براى {إلهاً} است. يعنى: {أأبغى لكم إلهاً غير اللّه}

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 1،2،3،6،7،8،9،10،11،12

1 _ بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون به شكنجه هايى سخت گرفتار بودند .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

{سَوْم} مصدر {يسومون} به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف است ; يعنى: العذاب السوء.

2 _ خداوند با بعثت موسى ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنان ر ها ساخت .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

در جمله {هو فضلكم} (او شما را برترى بخشيد)، برترى دادن تنها به خداوند نسبت داده شده است، ولى در جمله دوم {أنجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نسبت نجات بخشى به ضمير {نا} (يعنى ما) داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه خداوند در نجات بخشى نظر به اسباب نيز دارد كه به مناسبت، سبب آن بعثت حضرت موسى است. بنابراين {أنجيناكم} يعنى ما با بعثت موسى شما را نجات داديم.

3 _ نجات از سيطره فرعونيان و عذاب هاى ايشان ، خاطره اى براى بنى اسرائيل و شايسته همواره به ياد داشتن

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

{إذ} مفعولٌ به براى فعل مقدّر {اذكروا} است.

6 _ فرعونيان ، پسران بنى اسرائيل را مى كشتند و زنانشان را زنده باقى مى گذاشتند .

يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم

{تقتيل} (مصدر يقتلون) به معناى كثرت كشتار است و {استحياء} به معناى باقى گذاردن بر زندگانى است.

7 _ كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوء العذاب يقتلون أبناءكم

و يستحيون نساءكم

جمله {يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم} مى تواند تفسير جمله قبل باشد ; يعنى منظور از {سوء العذاب} همان كشتار فرزندان و باقى گذاشتن زنان است. همچنين مى تواند بيان مصداقى از آن باشد ; يعنى فرعونيان عذابهايى بر شما تحميل كردند ; از جمله كشتار فرزندان و زنده گذاشتن زنان. بر اين مبنا ذكر ويژه دو عذاب ياد شده، به سبب شدت بيشتر آن بوده است.

8 _ زنان بنى اسرائيل به سبب كشتار وسيع فرزندانشان به دست فرعونيان ، لذت حيات و زنده ماندن از آنان سلب شده بود .

يسومونكم سوء العذاب يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم

{زنده گذاشتن زنان} به عنوان يك عذاب براى قوم بنى اسرائيل است كه از جمله آن قوم، خود زنان هستند. و چون مجرد زنده گذاشتن عذاب تلقى نمى شود، با توجه به اينكه {يستحيون} پس از {يقتلون} آمده، مى توان گفت كشتن فرزندان به گونه اى بوده كه زنان، يعنى مادران جامعه، از زنده ماندن خودشان و ديدن قتل فجيع فرزندانشان در رنج و عذاب بودند. آوردن {نساء} در مقابل {أبناء} مى تواند اين احتمال را تأييد كند.

9 _ استثمار زنان بنى اسرائيل هدف فرعونيان از زنده نگاه داشتن ايشان *

يسومونكم سوء العذاب . .. يستحيون نساءكم

استثمار زنان، توجيه و احتمال ديگرى است بر اينكه چرا زنده گذاشتن زنان به عنوان يك عذاب مطرح شده است.

10 _ خداوند با گرفتار ساختن بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى ، آنان را آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} مى تواند به معناى آزمون و نيز به

معناى نعمت باشد. مشاراليه {ذلكم} يا عذاب است و يا رهايى از آن. در برداشت فوق {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به خود عذاب گرفته شده است.

11 _ خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل عصر موسى از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمايشى سنگين قرار داد .

و إذ أنجينكم . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب باشد.

12 _ نجات از شكنجه فرعونيان ، از نعمت هاى بزرگ خداوند براى بنى اسرائيل

و إذ أنجينكم . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

در برداشت فوق {بلاء} به معناى نعمت و {ذلكم} اشاره به رهاسازى از عذاب _ كه از {أنجيناكم} استفاده مى شود _ گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 1،15،18

1 _ خداوند ، موسى ( ع ) را پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، براى عبادت و مناجاتى خاص فراخواند .

و وعدنا موسى ثلثين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب)، با وجود اينكه معمولاً در بيان شبانه روز و مانند آن از كلمه {يوم} استفاده مى شود، اشاره به اين دارد كه مواعده خدا با موسى براى عبادت بوده است. و چون موسى در ميان قومش نيز عبادت و مناجات داشته، معلوم مى شود كه اين، عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

15 _ اصلاح امور جامعه بنى اسرائيل از دستورالعمل هاى موسى به برادر و خليفه خود هارون

و أصلح

چون فرمان به اصلاح پس از انتخاب هارون به سرپرستى

بنى اسرائيل آمده است، معلوم مى شود مراد، اصلاح امور اجتماعى، فرهنگى و . .. بنى اسرائيل است، نه درستكارى هارون در امور شخصى خودش.

18 _ جامعه بنى اسرائيل در عصر موسى حاوى گروهى مفسد و با انديشه ها و روشهايى نابهنجار

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 13

13 _ تصرف سرزمين فاسقان و ديدن مناظر آن ، وعده اى از جانب خداوند به امت موسى

سأوريكم دار الفسقين

در اينكه مراد از {الفسقين} چه كسانى هستند، سه احتمال وجود دارد: فرعونيان، ساكنان سرزمين قدس پيش از ورود قوم موسى به آنجا، متخلفان قوم موسى برداشت فوق ناظر به احتمال اول و دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 1،2،5،9

1 _ قوم موسى در غياب وى ( زمان حضورش در ميعادگاه مناجات ) به پرستش تنديس گوساله روى آوردند .

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

2 _ قوم موسى با زيورآلات خويش مجسمه گوساله نرى را براى پرستش ساختند .

اتخذ . .. من حليهم عجلا جسداً

اتخاذ (مصدر {اتخذ}) در اينجا به معناى ساختن است. {عجل} به معناى گوساله نر و {حُلىّ} (جمع حَلْى) به معناى زيورآلات است.

5 _ برآمدن صداى گاو از مجسمه گوساله بنى اسرائيل ، زمينه ساز روى آورى قوم موسى به پرستش آن

له خوار

معمولا ياد كردن از ويژگيهاى يك شىء ناظر به علت احكامى است كه بر آن مترتب شده است. بنابراين مى توان گفت خداوند با بيان اين ويژگى از مجسمه گوساله (بروز دادن صداى

گاو) اشاره به يكى از علل گرايش آنان به پرستش آن گوساله دارد.

9 _ وجود گرايش هاى شرك آلود در بنى اسرائيل و علاقه به معبودى محسوس ، زمينه ساز روى آورى آنان به گوساله پرستى

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

تأكيد قرآن بر اينكه قوم موسى پس از غياب وى شروع به ساختن معبود كردند (من بعده)، بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده از سوى موسى در آيه 138 و 139، تأثيرى در متقاضيان خداى محسوس نداشت و آنان همچنان در انديشه خدايى محسوس و ملموس بودند و لذا در فرصت پيش آمده (غياب موسى) به آن خواسته جامه عمل پوشاندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 1،2،6،8

1 _ بنى اسرائيل پس از مدتى با پى بردن به عدم شايستگى مجسمه گوساله براى پرستش ، به گمراهى خود آگاه و از كرده خويش پشيمان شدند .

و لما سقط فى أيديهم و رأوا أنهم قد ضلوا

جمله {سقط فى أيديهم} كنايه از پشيمانى است. زيرا انسان در هنگام پشيمانى چانه خويش را بر دستانش قرار مى دهد ; به گونه اى كه گويا در دست خود فرو افتاده است.

2 _ بنى اسرائيل پس از آگاهى به گمراهى خويش ، از گوساله پرستى توبه كردند و به گناه خويش معترف شدند .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

6 _ مرتدان بنى اسرائيل به خاطر دوران گوساله پرستى ، نگران آينده اى زيانبار براى خويش بودند .

لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

8 _ قوم موسى على

رغم پيشينه گوساله پرستى به رحمت و مغفرت الهى اميدوار بودند .

لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 6،17،18،19

6 _ توهم به سر آمدن زمان ميعاد خدا با موسى ( ع ) و تأخير وى در مراجعت ، زمينه ساز گرايش قوم موسى به گوساله پرستى شد .

بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربكم

جمله {أعجلتم . .. } اشاره به علتى دارد كه بنى اسرائيل را به گوساله پرستى واداشت.

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

18 _ هارون ، مقهور گوساله پرستان بنى اسرائيل و ناتوان از بازدارى ايشان

إن القوم استضعفونى

{استضعاف} به معناى غلبه كردن و مقهور ساختن است.

19 _ گوساله پرستان بنى اسرائيل مهياى كشتن هارون به خاطر مبارزه پى گير وى با شركورزى آنان

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 7

7 _ قوم موسى با گرايش به گوساله پرستى بر خداوند افترا بستند .

و كذلك نجزى المفترين

مصداق مورد نظر براى {المفترين} مشركان و گوساله پرستان بنى اسرائيل هستند. بنابراين شركورزى آنان افترا بر خدا بود. {افتراء}، از {فريه}، به معناى دورغ بافتن است. و مراد از {مفترين}، به مناسبت مورد، كسانى هستند كه بر خدا دروغ مى بندند ; يعنى به دروغ چيزى را به خدا نسبت مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 153 - 4

4 _ خداوند گناه آن گروه از بنى اسرائيل را كه پس از گوساله پرستى توبه كرده و با ايمان به يكتايى خدا به پرستش او بازگشتند ، آمرزيد و آنان را مشمول رحمت خويش قرار داد .

و الذين عملوا السيئات ثم تابوا من بعدها و ءامنوا

مصداق مورد نظر براى {الذين عملوا السيئات}، به دليل آيات پيشين، گوساله پرستان بنى اسرائيل است. اين آيه در حقيقت استثنايى براى آيه پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 7

7 _ فرونشستن فتنه گوساله پرستى در ميان قوم موسى ، فراهم آورنده زمينه اى مناسب براى مطرح شدن تورات از سوى آن حضرت

أخذ الألواح

بيان اين واقعيت كه موسى(ع) در پى فرونشستن فتنه گوساله پرستى، الواح را برگرفت، اين حقيقت را روشن مى سازد، كه زمينه از دست رفته براى تعاليم تورات بار ديگر در ميان قوم موسى ايجاد شد. گفتنى است آيه {149} مى رساند كه عموم بنى اسرائيل از گوساله پرستى توبه كردند و آيه {153} مى رساند كه خداوند توبه آنان را پذيرفت و در نتيجه فتنه گوساله پرستى فرونشست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 2،3،4،5،6،8،11

2 _ موسى ( ع ) از ميان بنى اسرائيل هفتاد نفر را براى بردن به ميعادگاه مناجات انتخاب كرد .

و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا

كلمه {سبعين} مفعول براى {اختار} مى باشد و {قومه} به سبب حذف حرف جر، منصوب شده است ; يعنى {من قومه}. البته برخى {قومه} را مفعول و {سبعين}

را بدل از آن گرفته اند.

3 _ هفتاد مرد گزينش شده براى حضور در ميعادگاه مناجات ، بهترين و لايقترين مردم بنى اسرائيل در ديدگاه موسى ( ع )

و اختار موسى

{اختيار} به معناى انتخاب و گزينش خير است. بنابراين {اختار موسى} يعنى موسى بهترينها را انتخاب كرد.

4 _ برگزيدگان موسى براى حضور در ميعادگاه مناجات ، از ميان مردان بنى اسرائيل بودند ; نه زنان ايشان

سبعين رجلا

5 _ برگزيدگان بنى اسرائيل براى همراهى موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات ، پس از حضور در آن مقام به لرزشى شديد و كشنده گرفتار شدند .

فلما أخذتهم الرجفة

6 _ خداوند ، بجز موسى ( ع ) ، همه حاضران در ميعادگاه مناجات را به هلاكت رسانيد .

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

8 _ موسى ( ع ) اندوهناك از هلاكت برگزيدگانش در ميعادگاه مناجات به دور از چشمان بنى اسرائيل

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

جمله {لو شئت . .. } (اگر مى خواستى من و ايشان را به هلاكت رسانى، پيش از حضور در ميقات به هلاكت مى رساندى) حكايت از تحسر و اندوه موسى(ع) بر از ميان رفتن همراهانش دارد و قيد {من قبل} مى رساند كه اندوه وى برخاسته از آن است كه هلاكت آنان در ميقات و به دور از چشمان بنى اسرائيل تحقق يافته است.

11 _ كردار سفيهانه گروهى از همراهان موسى در ميعادگاه مناجات ، عامل نزول عذاب الهى و به هلاكت رساندن همه آنان شد .

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

گفته شده مراد از كردار سفيهانه برخى از همراهان موسى، تقاضاى رؤيت خدا با چشم بوده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 159 - 1،2،5

1 _ گروهى اندك از قوم موسى ، مردمى هدايتگر و عدالت پيشه بودند .

و من قوم موسى امة يهدون بالحق و به يعدلون

2 _ هدايتگران قوم موسى خود همواره ملازم حق و حقيقت بودند .

يهدون بالحق

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {باء} در {بالحق} براى مصاحبت باشد در اين صورت {بالحق} حال براى فاعل {يهدون} است ; يعنى: {يهدون مصاحبين الحق}.

5 _ عدالت پيشگان قوم موسى همواره حق را ميزان قضاوت هاى خويش قرار داده و بر اساس آن داورى مى كردند .

و به يعدلون

{به} متعلق به {يعدلون} و {باء} در آن براى استعانت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 1،2،3،6،7،12،13،15،16،17،18،19،21،26،27،

1 _ خداوند بنى اسرائيل را دوازده تيره و قبيله قرار داد .

و قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما

تمييز {اثنتى عشرة} كلمه اى مونث و مفرد همانند {فرقة} است كه به خاطر وضوحش در كلام آورده نشده است. اسباط، جمع سبط (تيره و قبيله) بدل براى {اثنتى عشرة} است.

2 _ هر يك از دوازده تيره بنى اسرائيل خود امت و مجموعه اى مجزا از ديگر تيره ها

و قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما

{أمما} (جمع أمة) حال براى {أسباطا} است ; يعنى قبايلى كه هر كدام امتى بودند.

3 _ انتساب بنى اسرائيليان به هر يك از فرزندان يعقوب ، اساس گروه بندى آنان

و قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما

{اسباط} در لغت به معناى نوادگان است. به كارگيرى اين واژه براى تيره هاى دوازده گانه بنى اسرائيل اشاره به اين دارد كه اساس

اين قبايل _ كه همگان نواده هاى يعقوب (اسرائيل) هستند _ دوازده فرزند او مى باشند.

6 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به كمبود آب و غذا مبتلا شدند .

إذ استسقه قومه . .. و أنزلنا عليهم المن و السلوى

7 _ بنى اسرائيل با توسل به موسى ( ع ) خواستار برطرف شدن مشكل كمبود آب شدند .

إذ استسقه قومه

12 _ جوشش دوازده چشمه آب از سنگ در پى فرود آمدن عصاى موسى بر آن

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

{انبجاس} مصدر {انبجست} به معناى جوشيدن و فوران زدن است.

13 _ هر يك از دوازده چشمه جوشيده از سنگ ، مخصوص طايفه اى از دوازده طايفه بنى اسرائيل بود .

قد علم كل أناس مشربهم

{أناس} جمع إنس (مردم) است و مراد از آن طوايف دوازده گانه بنى اسرائيل مى باشد. {مشرب} به آب آشاميدنى و يا جايگاهى كه از آن آب برمى دارند گفته مى شود و مقصود از آن چشمه هايى است كه از سنگ جوشيد.

15 _ هر كدام از طوايف بنى اسرائيل به چشمه مخصوص خويش آگاه بودند .

قد علم كل أناس مشربهم

16 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به گرماى سوزان خورشيد گرفتار شدند .

و ظلّلنا عليهم الغمم

17 _ خداوند با سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظلّلنا عليهم الغمم

{غمامه} به معناى ابر و جمع آن غمام است. (لسان العرب). برخى از اهل لغت برآنند كه غمام به معناى ابر سفيد است. {تظليل} (مصدر ظلّلنا) به معناى سايه قرار دادن است.

18 _ خداوند براى تغذيه قوم

موسى به هنگام عبورشان از صحراى سوزان ، بر آنان منّ و سلوا فرو فرستاد .

و أنزلنا عليهم المن و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز شربتى شيرين همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

19 _ { منّ } و { سلوى } خوراكى پاكيزه و از روزى هاى عطا شده به بنى اسرائيل

و أنزلنا عليهم المن و السلوى كلوا من طيبت ما رزقنكم

21 _ دسترسى قوم موسى به غذا هاى حلال و حرام در پى عبور از دريا

كلوا من طيبت ما رزقنكم

26 _ ظهور معجزاتى متعدد ( پديد آمدن آب ، سايه ، نزول منّ و سلوى ) براى قوم موسى در پى عبورشان از دريا

فانبجست . .. ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

27 _ قوم موسى با بهره گيرى از خوراكى هاى ناپاك از دستور خداوند سرپيچى كردند .

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

چنانچه اطلاق ستمگرى بر قوم موسى (كانوا أنفسهم يظلمون) در ارتباط با جمله {كلوا من طيبت . .. } بيان شده باشد، مراد از ستمگرى آنان، استفاده از خوراكيهاى حرام و ناپاك است ; ولى چنانچه جمله {و ما ظلمونا و لكن ... } در ارتباط با نعمتهاى متعددى باشد كه در آيه مطرح شده، مراد از ستمگرى ايشان، ناسپاسى در برابر آن نعمتهاست. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 1،3،5،6،7،8،10،13،19

1

_ بنى اسرائيل فرمان يافتند تا پس از زندگانى بيابانى ، در آبادى بيت المقدس سكونت گزينند .

و إذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية

{قريه} در لغت به معناى روستا و نيز شهر آمده و در قرآن نيز در هر دو معنا استعمال شده است. و چون قرينه اى يافت نشد كه كدامين معنا مراد است، در برداشت فوق كلمه {آبادى} آورده شد. {ال} در {القرية} عهد حضورى و اشاره به ديارى خاص دارد. بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از آن بيت المقدس است.

3 _ بنى اسرائيل به هنگام دريافت فرمان تصرف بيت المقدس ، در مكانى نزديك به آن آبادى بسر مى بردند .

و إذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية

برداشت فوق با توجه به اسم اشاره (هذه) استفاده شده است.

5 _ خداوند تهيه خوراكى ها از هر ناحيه بيت المقدس را براى بنى اسرائيل حلال و مباح كرد .

و كلوا منها حيث شئتم

6 _ استغفار از گناهان به هنگام تصرف بيت المقدس ، فرمان خدا به بنى اسرائيل

و قولوا حطة

{حطة} خبر براى مبتدايى محذوف مانند {مسألتنا} است. اين كلمه اسم مصدر و به معناى نهادن و فرود آوردن مى باشد و مراد از آن به قرينه جمله بعد (نغفر لكم) برداشتن وزر گناهان و آمرزش آنهاست. بنابراين {قولوا حطة} يعنى بگوييد خدايا درخواست ما آمرزش گناهان است.

7 _ اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا به هنگام تصرف بيت المقدس از دستورات خدا به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع {ساجد} و حال براى فاعل {ادخلوا} است. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك ساييدن)

سازگار نيست، مى توان گفت در اينجا معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

8 _ دروازه بيت المقدس طريق تعيين شده از جانب خدا براى نفوذ به آن سرزمين و تصرف آن ديار

و ادخلوا الباب

10 _ بنى اسرائيل پيش از ورود به بيت المقدس گناهان فراوانى داشتند .

نغفر لكم خطيئتكم

برداشت فوق با توجه به كلمه {خطيئات} _ كه به صورت جمع آمده _ استفاده شده است.

13 _ وجود افرادى نيك كردار و پاكدامن از گناهان در ميان قوم موسى

سنزيد المحسنين

كلمه {المحسنين} مى تواند در مقابل گروهى از بنى اسرائيل باشد كه از جمله {نغفر لكم خطيئتكم} به دست مى آيد. يعنى بنى اسرائيل دو گروه بودند: گروهى گنهكار كه جمله {نغفر لكم خيطئتكم} اشاره به آنان دارد و پاكدامنان از گناه كه {المحسنين} عهده دار تبيين آن گروه است.

19 _ داستان ورود بنى اسرائيل به بيت المقدس ، داستانى عبرت آموز و شايسته به ياد داشتن

و إذ قيل لهم اسكنوا . .. سنزيد المحسنين

كلمه {إذ} متعلق به فعلى مانند {اذكروا} (به ياد داشته باشيد)، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 1،2

1 _ گروهى از قوم موسى داراى پيشينه اى آلوده به گناه و ستم ، پيش از ورودشان به بيت المقدس

فبدل الذين ظلموا . .. بما كانوا يظلمون

2 _ حرام خواران قوم موسى به جاى طلب آمرزش از خدا به هنگام ورود به بيت المقدس كلامى ديگر بر زبان جارى ساختند .

فبدل الذين ظلموا منهم قولا غير الذى قيل لهم

مى توان گفت مراد از {الذين ظلموا} به دليل {و لكن كانوا أنفسهم

يظلمون} در آيه 160 كسانى هستند كه با استفاده از خوراكيهاى غير پاكيزه به حرامخوارى دست يازيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 1،2،4،5،8

1 _ خداوند كوه طور را به لرزه درآورد ، از زمين كند و آن را همچو پاره ابرى بر بالاى سر بنى اسرائيل قرار داد .

و إذ نتقنا الجبل فوقهم كأنه ظلة

{نتق} (مصدر نتقنا) به معناى لرزاندن و از جا بركندن است. {ال} در {الجبل}، عهد ذهنى است و اشاره به كوه طور دارد. {ظلة} به معناى پاره ابر، سقف و سايبان است. كوه اگر بر فراز سر انسانها قرار گيرد، شباهتش به پاره ابر بيش از شباهتش به سقف و مانند آن است.

2 _ قوم موسى هراساان از سقوط كوهِ برافراشته شده بر سر آنان

و ظنوا أنه واقع بهم

4 _ خداوند با برافراشتن كوه طور بر سر قوم موسى ، از آنان خواست تا با جديت تمام تورات بپذيرند و رفتار و انديشه هاى خويش را بر اساس آن استوار سازند .

خذوا ما ءاتينكم بقوة

{خذوا} يعنى بگيريد. {گرفتن} تورات و ديگر كتابهاى آسمانى به اين است كه مورد پذيرش قرار گيرد و به احكام آن عمل شود.

5 _ لجاجت و سرسختى بنى اسرائيل در پذيرش تورات و عمل به فرمان هاى آن

و إذ نتقنا الجبل فوقهم . .. خذوا ما ءاتينكم

8 _ قرار گرفتن كوه بر فراز سر بنى اسرائيل ، معجزه و رخدادى شايسته به ياد داشتن

و إذ نتقنا الجبل فوقهم كأنه ظلة

{إذ} متعلّق به فعل مقدّر {اذكروا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

يونس - 10 - 83 - 1،2،3،4،5،6

1 _ قوم فرعون ، على رغم مشاهده معجزه بزرگ موسى ( ع ) و غلبه او بر ساحران ، بر ناباورى خود پاى فشرده و كسى از آنان به او ايمان نياورد .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير {من قومه} راجع به {موسى} و مراد از {قوم موسى}، بنى اسرائيل باشد.

2 _ در پس تحقق معجزه موسى ( ع ) و شكست ساحران ، تنها گروه اندكى از بنى اسرائيل به وى گرويده و ايمان آوردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

برداشت فوق بر اساس ارجاع ضمير {من قومه} به {موسى} است ; ضمناً تنكير {ذرية} دلالت بر تقليل مى كند.

3 _ مؤمنان و گرويدگان به موسى ( ع ) ، همگى از قشر جوان بنى اسرائيل بودند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

{ذرية} به معناى {ابناء و أولاد} به كار مى رود، با توجه به جو وحشت و ارعاب كه فرعون در ميان بنى اسرائيل به وجود آورده بود و معمولا در چنين شرايطى پيران به حكم مصلحت انديشى كنار مى كشند، مى توان گفت كه مراد از {ذرية}، جوانان بنى اسرائيل است.

4 _ مؤمنان به موسى ( ع ) ، از رؤسا و اشراف قوم خود و از اذيت و شكنجه هاى فرعون در وحشت شديدى به سر مى بردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

تنكير {خوف} دلالت بر شدت آن مى كند و از معانى فتنه عذاب و شكنجه است.

5 _ مؤمنان به موسى ( ع

) به جرم ايمان ، در معرض شكنجه و آزار فرعون و اشراف قوم خود قرار داشتند .

إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

6 _ رؤسا و اشرافِ قوم موسى ، دشمنان او و وابسته به حكومت فرعون بودند .

على خوف من فرعون و ملإيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 2،5

2 _ قوم موسى ، از همان آغاز گرايش به او ، خود را در معرض عذاب و شكنجه فرعونيان مى ديدند .

ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

5 _ بنى اسرائيل ، زير سلطه و اقتدار فرعون و اشراف خود ، با ضعف و ذلت ، روز مى گذراندند .

فقالوا على اللّه توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 4،6،7

4 _ بنى اسرائيل ، مايل نبودند در سرزمين كفر و در جوار كافران ، زندگى كنند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

6 _ بنى اسرائيل ، خواهان هجرت از سرزمين مصر به سرزمين ديگر بودند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

7 _ بنى اسرائيل ، در دعاى خويش از خداوند خواستند : زمينه هجرتشان از سرزمين مصر به سرزمينى ديگر را فراهم كند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

جمله {و نجنا برحمتك من القوم الكافرين} به معناى (ما را از كافران خلاص نما) است و مقصود از آن مى تواند درخواست هجرت به سرزمين ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،2،5،6

1

_ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

2 _ موسى و هارون ( ع ) مأموريت يافتند تا براى آن دسته از بنى اسرائيل كه ساكن شهر مصر بودند ، اقدام به تهيه مسكن نمايند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بمصر} متعلق به عامل مقدر و حال يا صفت براى {قوم} باشد ; يعنى: تبوئاً لقومكما كائنين يا الكائنين بمصر.

5 _ خداوند ، فرمان داد تا بنى اسرائيل در بر پا كردن خانه هاى خود ، آنها را رو به روى هم بسازند .

و اجعلوا بيوتكم قبلة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه لفظ {قبلة} مصدر نوعى به معناى اسم فاعل باشد ; يعنى: اجعلوا بيوتكم متقابلة.

6 _ ضعف و ذلت بنى اسرائيل در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) تا درجه اى بود كه حتى از داشتن خيمه يا كومه اى ، كه آنان را از سرما و گرما حفظ كند ، محروم بودند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس -

10 - 90 - 1،2،3،5،9

1 _ خداوند ، بنى اسرائيل را در حالى كه در معرض هجوم فرعون و سپاهيانش قرار داشتند ، از دريا عبور داد .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

2 _ فرعون و سپاهيانش ، با خارج شدن بنى اسرائيل از دريا ، با كبر و نخوت و با سرعت به سوى آن گذرگاه تاختند .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

جمله {فأتبعهم . .. } عطف بر جمله {جاوزنا} است و {فاى عاطفه} براى ترتيب بدون تراخى است. عرب به كسى كه راه رفتنش همراه با كبر و نخوت باشد مى گويد: {بغى فى مشيته} و {عدو} نيز به معناى دويدن است.

3 _ فرعون و سپاهيانش ، از سرِ ستم و كينه توزى ، بنى اسرائيل را تعقيب كردند .

فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

5 _ فرعون تا لحظه اى كه دريا به هم نيامد و در آستانه غرق شدن قرار نگرفت ، در پى بنى اسرائيل مى تاخت

فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً حتى إذا أدركه الغرق

9 _ نجات بنى اسرائيل از شر فرعون و اطرافيانش ، ثمره استقامت و پايدارى آنان بود .

فاستقيما . .. و ج_وزنا ببنى إسرءيل البحر ... حتى إذا أدركه الغرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 92 - 1

1 _ عبور بنى اسرائيل از دريا و غرق شدن فرعون و سپاهيانش ، هنگام روز بوده است .

و جوزنا ببنى إسرءيل . .. حتى إذا أدركه الغرق ... فاليوم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 1،2،3

1 _ خداوند ، بنى اسرائيل را پس از نابودى فرعون ، در سرزمينى خوش آب و هوا و واجد همه شرايط مناسب زندگى ، اسكان داد .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق

2 _ بنى اسرائيل ، پس از نابودى فرعون ، در سرزمينى با اراضى حاصل خيز كه در آن ، از انواع نعمت ها و روزى هاى پاكيزه و مناسب طبع برخوردار بودند ، روزگار خوشى مى گذراندند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

3 _ وضعيت مسكن و معيشت بنى اسرائيل در دوران حكومت فرعون ، وضعيتى نابسامان و نامناسب بود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 3،4

3_ قوم موسى در حقانيت تورات اختلاف كرده ; گروهى آن را پذيرفتند و گروهى آن را انكار كردند .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

4_ اختلاف پيروان موسى درباره تورات اصلى و محتواى آن *

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 6

6_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : كانت الحكومة فى بنى اسرائيل إذا سرق أحد شيئاً استرق به ، . . . فقال لهم يوسف : ما جزاء من وجد فى رحله ؟ قالوا : هو جزاؤه . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: [قانون] در حكومت

بنى اسرائيل چنين بود كه اگر كسى چيزى را مى دزديد، در مقابل آن به بردگى گرفته مى شد . .. پس يوسف به كاروانيان گفت: جزاى كسى كه [آن جام] در بار او يافت شود چيست؟ گفتند: خود او جزاى آن است ... [كه بايد به بردگى گرفته شود]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 13،14،17،18

13- سر بريدن پسران و زنده نگه داشتن زنان بنى اسرائيل ، بدترين نوع تحميل شكنجه و آزار از سوى فرعونيان به آنان

يسومونكم سوء العذاب و يذبّحون أبناءكم و يستحيون نساءكم

آوردن {يذبّحون أبناءكم و يستحيون نساءكم} پس از {يسومونكم} مى تواند جمله تفسيرى براى آن باشد. در اين صورت، اين دو مورد، شرح شكنجه ها و رفتارهاى ظالمانه آل فرعون است.

14- فزونى چشمگير زنان بر مردان در جامعه و بر هم خوردن اعتدال جمعيتى ، مايه پديد آمدن مشكلات اجتماعى آزار دهنده براى زنان

يستحيون نساءكم

اينكه خداوند براى شكنجه هاى آل فرعون، كشتن پسران و زنده نگه داشتن زنان را برشمرده است، امكان دارد بدين علت باشد كه چنين عملى، تعادل جمعيت را بر هم مى زند و در نتيجه جمعيت زنان افزونى پيدا مى كند و اين خود شكنجه اى آزار دهنده براى مردم است.

17- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و كشتار فرعونيان ، آزمايش بزرگ الهى از آنان بود .

إذ أنج_كم من ءال فرعون . .. و فى ذلكم بلاء من ربّكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مشاراليه {ذلكم} نجات بنى اسرائيل به وسيله خداوند از اعمال ظالمانه فرعونيان باشد.

18- آزمايش بندگان ، جلوه ربوبيت الهى

نسبت به آنان است .

و فى ذلكم بلاء من ربّكم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 4 - 8،10

8- دو بار فسادانگيزى بنى اسرائيل در زمين ، از برجسته ترين حوادث و تحولات تاريخى آنان است .

لتفسدنّ فى الأرض مرّتين و لتعلنّ علوًّا كبيرًا

10- { عن على بن أبى طالب ( ع ) فى قوله { لتفسدنّ فى الأرض مرّتين } قال : الأولى قتل زكريا عليه الصلوة و السلام و الأخرى قتل يحيى عليه السلام ;

از على بن ابى طالب(ع) روايت شده است كه درباره قول خدا {لتفسدنّ فى الأرض مرّتين} فرمود: بار اول كشتن زكريا _ عليه الصلوة و السلام _ و بار دوم كشتن يحيى _ عليه السلام _ بوده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 1،3،4،7،8

1- انتقام خداوند از بنى اسرائيل ، به وسيله نيروهايى توانمند و جنگاور ، در پى نخستين فسادانگيزى آنان

فإذا جاء وعد أُول_هما بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد

{بأس} در لغت به معناى شدت در جنگ است و {أُولى بأس} توانمندى و جنگاورى را معنا مى دهد.

3- سركوب كنندگان اولين فساد بنى اسرائيل ، مردانى بس توانمند و جنگاور

بعثنا عليكم عبادًا لنا أولى بأس شديد

4- جنگاورى و توانمندى بنى اسرائيل ، در نخستين مرحله از فسادانگيزيشان

بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد

گسيل نيروهاى بسيار پرتوان براى سركوبى بنى اسرائيل، نشانگر توانمندى آنان در جنگ و مبارزه است.

7- جست و جوى خانه به خانه جنگاوران توانمند پس از ورود به سرزمين بنى اسرائيل به منظور سركوبى آنان

بعثنا

. .. فجاسوا خل_ل الديار

{الجوس} (مصدر جاسوا) به معناى تردد و رفت و آمد است (لسان العرب)، و نوعاً براى كسب اطلاع و اخبار به كار مى رود.

8- در امان نبودن بنى اسرائيل حتى در زواياى خانه هاى خود ، به دنبال فسادانگيزى و تعقيب قرار گرفتنشان از سوى مردانى جنگاور

فجاسوا خل_ل الديار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 1،2،4،5،8،9،12

1- بازگشت قدرت و توان بنى اسرائيل با اراده خداوند پس از نخستين شكست آنان

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم

{كرّة} در لغت به معناى بازگشت و دولت و نيز به معناى تجديد خلق پس از نابودى است. در هر حال، بازگشت قدرت و توان، از آن قابل استفاده است.

2- پيروزى بنى اسرائيل بر دشمنان جنگجوى خويش با اراده خداوند پس از نخستين شكست

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم

4- وجود فاصله ميان نخستين شكست بنى اسرائيل و پيروزى آنان

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم

{ثم} دلالت بر تراخى و فاصله زمانى دارد.

5- تجديد توان اقتصادى و انسانى بنى اسرائيل با امداد الهى پس از اولين شكست

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم و أمددن_كم بأمول و بنين

8- تاريخ بنى اسرائيل ، داراى فراز و نشيب هاى شديد است .

بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد . .. ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم و أمددن_كم

9- فزونى داشتن نيروى انسانى و نفرات رزمى بنى اسرائيل بر نفرات دشمن ، پس از نخستين شكست

و جعلن_كم أكثر نفيرًا

12- روى كرد عمومى بنى اسرائيل به صلاح و شايستگى ، پس از تحمل مجازات افساد خويش و قبول شكست از مردانى جنگاور

لتفسدنّ فى الأرض . .. بعثنا عليكم عبادًا

لنا أُولى بأس شديد ... ثمّ رددنا لكم ال

قرينه دو آيه بعد {إن عدتم عدنا} دلالت مى كند بر اينكه بنى اسرائيل پس از شكست خود، متنبه شده اند و براى همين جهت، خداوند هم آنان را امداد كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 7،8،9،10،13،14

7- فسادانگيزى و بدكردارى بنى اسرائيل ، زمينه ساز شكست و نابودى آنان

بعثنا عليكم عبادًا لنا . .. و إن أسأتم فلها فإذا جاء وعد الأخرة ليسئوا وجوهكم

جمله {إن أسأتم} مى تواند تبيين كننده علت شكست نخستين و سركوب شدن بعدى بنى اسرائيل باشد; يعنى، شكستهاى آنان نمونه و مصداقى از نتيجه بديهاى آنهاست.

8- فسادانگيزى مجدد بنى اسرائيل ، پس از رسيدن به قدرت و رفاه

لتفسدنّ فى الأرض مرّتين . .. ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم ... فإذا جاء وعد الأخرة

9- مورد تاخت و تاز قرار گرفتن بنى اسرائيل به وسيله جنگاورانى قدرتمند ، با فرا رسيدن دومين مرحله فسادانگيزى آنان و هويدا شدن غبار غم و شكست در چهره آنها

فإذا جاء وعد الأخرة ليسئوا وجوهكم

ضمير فاعلى {هم} در {ليسئوا} به {عباداً} باز مى گردد و لام در آن براى تعليل است; يعنى، بندگان ما براى اندوهگين كردن شما (بنى اسرائيل) بيايند.

10- فتح مسجدالاقصى ، توسط جنگاورانى نيرومند و ر ها شدن آن از دست بنى اسرائيل ، در پى فسادانگيزى مجدد آنان

و ليدخلوا المسجد كما دخلوه أوّل مرّة

نوع مفسّران برآنند كه مقصود از {المسجد}، مسجدالأقصى است.

13- دومين هجوم نيرو هاى فاتح مسجدالاقصى بر بنى اسرائيل فسادگر و سركش ، هجومى توفنده و ويرانگر

و ليتبّروا ما علوًّا تتبيرًا

{تتبير} به

معناى اهلاك است و آوردن مفعول مطلق (تتبيرا) _ كه براى تأكيد است _ إشعار به سختى هجوم دارد.

14- نابودى و تخريب كامل آثار و تمدن بنى اسرائيل ، با دومين هجوم نيرو هاى توانمند و جنگاور

و ليتبّروا ما علوًّا تتبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 1،2

1- ايجاد اميدوارى به رحمت در بنى اسرائيل ، على رغم دو بار فسادانگيزى و شكست تلخشان به وسيله خداوند

عسى ربّكم أن يرحمكم

مخاطبان آيه با توجه به آيات قبل، بنى اسرائيل است.

2- نابود و منقرض نشدن نسل بنى اسرائيل ، على رغم هجوم سنگين نيرو هاى توانمند و دو بار شكست سخت آنان

عسى ربّكم أن يرحمكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 1،3

1- تصميم فرعون به محو موسى ( ع ) و بنى اسرائيل از صحنه زمين ، به دنبال احساس ناتوانى از مقابله با معجزات او

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فأراد أن يستفزّهم من الأرض

برداشت فوق بنابراين نكته است كه مراد از {الأرض} كره زمين باشد. در اين صورت لازمه {استفزاز} (بركندن)، قتل و نابود كردن است.

3- روى آوردن فرعون به اعمال قهرآميز عليه موسى ( ع ) در پى ناتوانى از رودررويى منطقى و فرهنگى با او

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 1،2

1- دستور خداوند به بنى اسرائيل ، پس از هلاك فرعونيان مبنى بر انتخاب سرزمين

مورد نظرشان ( شام يا مصر ) براى سكنى گزيدن

و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

2- زندگى بدون آرامش بنى اسرائيل تا قبل از رهايى از حكومت فرعون *

فأراد أن يستفزّهم من الأرض . .. و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

احتمال دارد كه {اسكنوا الأرض} به معناى آرام گرفتن در زمين و بيرون آمدن از اضطرابى باشد كه قبلاً گريبانگير آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 3

3 - بنى اسرائيل در حكومت فرعون ، زندگى سختى داشتند و جان پسران آنها در خطر بود .

أن اقذفيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 2،6،8،9

2 _ بنى اسرائيل در زمان بعثت موسى ( ع ) ، ساكن مصر و گرفتار ستم و آزار فرعونيان بودند .

فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

نهى شدن فرعون از عذاب و شكنجه بنى اسرائيل، بيانگر رنج و سختى آنان در مصر آن زمان است.

6 - نجات بنى اسرائيل از ستم فرعونيان ، بدون كوچ دادن آنان از مصر و بيرون آوردنشان از جامعه فرعونى ممكن نبود .

فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

عطف {لاتعذّبهم} بر {أرسل} گوياى اين نكته است كه درخواست {ارسال} به منظور نجات از عذاب و شكنجه است بنابراين، بدون هجرت، امكان رهايى در كار نبوده است.

8 - فرعون ، از خروج بنى اسرائيل و هجرت آنان از مصر به ديار ديگر مانع مى شد .

فأرسل معنا بنى إسرءيل

اگر خروج بنى اسرائيل به طور عادى از مصر ممكن بود، مطرح

ساختن آن با فرعون بى معنا بود پس هر چند كه بنى اسرائيل، خود خواستار رهايى و هجرت بودند; ولى فرعون و دستگاه حكومت او مانع اين كار مى شدند.

9 - بنى اسرائيل ، داراى آمادگى براى هجرت از مصر به رهبرى موسى و هارون ( ع )

فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

مطرح شدن اين درخواست نزد فرعون، بر وجود آمادگى روحى و فكرى در بنى اسرائيل براى هجرت از مصر دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 1،2،5،7،8،11

1 - موسى ( ع ) ، مأمور به حركت در آوردن شبانه بنى اسرائيل ، جهت خروج و هجرت از مصر

و لقد أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

{إسراء} به معناى سير شبانه و حرف {باء} براى تعديه است، {أسر بعبادى}; يعنى، بندگان مرا شبانه حركت بده [و از مصر خارج كن].

2 - هجرت بنى اسرائيل از مصر ، حركتى سازماندهى شده و پنهان از چشم فرعونيان *

و لقد أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

فرمان يافتن موسى(ع) به كوچ دادن شبانه بنى اسرائيل و تعقيب آنان از سوى فرعون، اين احتمال را تقويت مى كند كه انتخاب شب به جهت استتار و پنهان ماندن از چشم مأموران فرعون بوده است.

5 - بنى اسرائيل ، مورد عنايت و لطف الهى ، در عصر ستم ديدگى و شكنجه شدن از سوى فرعونيان

أسر بعبادى

اضافه {عباد} به ضمير متكلم، به جهت تكريم بنى اسرائيل و اظهار لطف به آنان است. اين امر، زمانى صورت گرفته كه آنان در بند حكومت فرعون و شكنجه هاى او بودند. خداوند با تعبير {عبادى}

بر رفتار فرعونيان _ كه بنى اسرائيل را به بندگى گرفته بودند _ خط بطلان كشيده و آنان را تنها بنده خود معرفى كرده است.

7 - بنى اسرائيل ، داراى آمادگى لازم براى هجرت از مصر و رهايى از عذاب فرعون

أسر بعبادى

حركت شبانه، گريختن از چنگ كسانى است كه براى آن حركت، مانع ايجاد مى كنند. بنابراين ماندن بنى اسرائيل نزد فرعونيان، برخلاف ميل آنان بوده است.

8 - ايجاد راهى خشك در عمق درياى سرخ براى عبور بنى اسرائيل ، از مأموريت هاى موسى ( ع )

فاضرب لهم طريقًا فى البحر يبسًا

{اضرب لهم. ..}، يعنى براى آنان راهى را ايجاد كن. {يَبَس} به معناى خشك است. {ال} در {البحر} عهد ذهنى و اشاره به درياى مشخصى است كه در مسير هجرت قرار داشت. گروهى از مفسران آن را درياى سرخ و برخى رود نيل دانسته اند.

11 - تمام بنى اسرائيل از يك راه در دريا عبور داده شدند . *

فاضرب لهم طريقًا فى البحر

چنانچه مراد از {طريقاً} جنس نباشد، بر وحدت راه دلالت خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 1،2،3،4،5

1 - موسى ( ع ) به فرمان خداوند ، بنى اسرائيل را شبانه از مصر كوچ داد و از دريا گذراند .

أسر بعبادى . .. فأتبعهم

حرف {فاء} در {فأتبعهم} فصيحه است; يعنى، از يك سرى جملات محذوف قبل از خود حكايت مى كند. حاصل آن جملات اين است كه موسى(ع) بنى اسرائيل را از مصر كوچ داد و فرعونيان نيز از حركت آنان آگاه شدند.

2 - فرعون و لشكريانش ، در پى كوچ

بنى اسرائيل از مصر ، به تعقيب آنان پرداختند .

فأتبعهم فرعون بجنوده

3 - در تعقيب بنى اسرائيل ، فرعون خود رهبرى سپاهيانش را به عهده داشت .

فأتبعهم فرعون بجنوده

4 - ماندن بنى اسرائيل در مصر و جدا نشدن آنان از ديگران ، امرى حياتى براى فرعون و فرعونيان

أسر بعبادى . .. فأتبعهم فرعون بجنوده

تعقيب بنى اسرائيل و تلاش براى جلوگيرى از هجرت آنان، نشانگر اين نكته است كه جداشدن بنى اسرائيل از جامعه مصر، خسارت و عواقب سنگينى براى آنان به همراه داشت.

5 - فرعونيان ، در تعقيب بنى اسرائيل ، به راه خشك شده دريا ، وارد شدند .

طريقًا فى البحر يبسًا . .. فأتبعهم فرعون بجنوده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 2،6،7،10

2 - خداوند ، بنى اسرائيل را از خطر فرعون رهانيد و آنان را از اسارت او نجات داد .

فأتبعهم فرعون . .. ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم من عدوّكم

6 - خداوند ، بر بنى اسرائيل زمان موسى ( ع ) ، خوردنى هاى { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) نازل كرد .

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

{منّ} قطراتى است كه از آسمان بر درخت ها و سنگ ها مى نشيند و به صورت عسل در مى آيد. طعم آن شيرين است و مانند شيره درخت خشك مى شود (قاموس). برخى از مفسران آن را ترنجبين معنا كرده اند. {سلوى}، پرنده اى است شبيه كبوتر با پا و گردنى درازتر كه حركتى سريع دارد و رنگ آن شبيه رنگ بلدرچين است (مصباح). برخى آن را همان

بلدرچين مى دانند.

7 - نزول { منّ و سلوى } بر بنى اسرائيل ، پس از نجات آنان از چنگال فرعون و استقرار آنها در بيابان بوده است .

قد أنجين_كم . .. وعدن_كم ... و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

نزول {منّ و سلوى}، نشان عارى بودن منطقه از مواد غذايى متداول و بيابانى بودن محيط استقرار آنها است.

10 - بنى اسرائيل در عصر موسى ( ع ) داراى سر فصل هاى تاريخى برجسته و بسيار قابل تأمّل

أنجين_كم . .. وعدن_كم ... و نزّلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 11

11 - منزل گاه بنى اسرائيل _ پس از عبور از دريا _ فاقد امكانات تغذيه سالم و داراى مواد غذايى بد خوراك و مغاير با طبع انسان بود .

كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم و لاتطغوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 1،2،4،11

1 - بنى اسرائيل ، در غيبت موسى ( ع ) ، مورد آزمايش الهى قرار گرفتند .

فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

{من بعدك}; يعنى [اى موسى] بعد از آن كه تو از قوم خويش جدا گشتى و از انظار آنان غايب شدى. گفتنى است كه {فتنة} در اصل در مورد طلا و نقره اى كاربرد دارد كه با آتش گداخته شده و خوب و بد آن جدا شده باشد (مصباح) و مراد از آن در آيه بالا، آزمايش است كه مايه تشخيص انسان هاى خوب و بد است.

2 - موسى ( ع ) در ميقات و از طريق وحى ، بر امتحان شدن

بنى اسرائيل در غياب او و گمراه شدن آنان آگاهى يافت .

و عجلت إليك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

4 - سامرى ، موجب گمراهى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع ) شد .

و أضلّهم السامرىّ

{سامرىّ} نام شخصى است كه از قوم بنى اسرائيل بود و موجب گمراهى آنان گرديد.

11 - ارتداد بنى اسرائيل و پيدايش گوساله پرستى در ميان آنان ، پس از عبورشان از دريا بود .

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم من عدوّكم . .. فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 1،5،7،9،11،14

1 - موسى ( ع ) در پى آگاه شدن از گمراهى بنى اسرائيل همراه با خشم و اندوهى شديد ، به نزد آنان بازگشت .

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

با توجه به آيات ديگر قرآن در اين زمينه و نيز قرينه هاى موجود در همين آيات، چنين برمى آيد كه گمراه شدن بنى اسرائيل به دست سامرى در ميقات چهل روزه موسى(ع)، اتفاق افتاده بود و رجوع موسى(ع) به قوم خود نيز پس از پايان ميقات بوده است. {غضبان} _ چنان كه برخى از اهل لغت گفته اند _ به شخصى گفته مى شود كه غضب شديدى داشته باشد و {أسف} به فرد خشمگينى گفته مى شود كه بر چيزى افسوس مى خورد (لسان العرب).

5 - بنى اسرائيل ، پيش از رفتن موسى ( ع ) به ميقات ، وعده خوبى ( نزول تورات ) از ناحيه خداوند دريافت كرده بودند .

ألم يعدكم ربّكم وعدًا حسنًا

استفهام تقريرى يا انكارى موسى(ع) از

بنى اسرائيل، نشان از داده شدن وعده اى به آنان پيش از رفتن موسى(ع) به ميقات دارد. محتواى اين وعده را، برخى نزول تورات دانسته اند.

7 - بنى اسرائيل ، بدون اين كه در تحقق وعده خداوند ( اعطاى تورات ) به آنان تأخيرى شده باشد ، به گمراهى تن در دادند .

ألم يعدكم ربّكم . .. أفطال عليكم العهد

استفهام در {أفطال} انكارى است. و {عهد} به معناى زمان است. (قاموس) و مراد زمان تحقق وعده اى است كه {ألم يعدكم} بر آن دلالت داشت، و ممكن است مراد از {عهد} زمان دورى موسى(ع) باشد.

9 - پيروى بنى اسرائيل از سامرى و بى توجهى آنان به وعده الهى ، زمينه سازگرفتارى آنان به غضب خداوند بود .

و أضلّهم السامرىّ . .. أم أردتم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

{أم} در اين آيه منقطعه است و مفاد عبارت {أم أردتم} اين است كه دليل گوساله پرستى شما، تأخير وعده نبود; بلكه شما به گونه اى عمل كرديد كه علاقه مندان به غضب الهى عمل مى كنند. بنابراين، جمله {أردتم...} استعاره است و نماى كار آنان را نشان مى دهد.

11 - موسى ( ع ) قبل از عزيمت به ميقات ، توصيه هاى لازم را به بنى اسرائيل ارائه كرده و قول و قرار هاى لازم را براى حفظ ايمان ، با آنان گذاشته بود .

فأخلفتم موعدى

{موعد} در اين آيه مصدر و به معناى {وعده} است. از اين رو {فأخلفتم موعدى}; يعنى، شما از وعده و عهد خود با من تخلف كرديد. از اين جمله برمى آيد كه موسى(ع) قبل از رفتن به ميقات، پيش بينى هاى

لازم را كرده بود و از اين نظر حجت را بر بنى اسرائيل تمام نموده بود.

14 - موسى ( ع ) ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را مردمى عهدشكن توصيف كرده و آنها را به عذاب سخت الهى هشدار داد .

أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 1،2،4،5،6،7،8،9،10،11

1 - بنى اسرائيل در برابر بازخواست و توبيخ خود از جانب موسى ( ع ) ، سعى در بى تقصير نشان دادن خود در ماجراى گوساله پرستى داشتند .

ألم يعدكم . .. أفطال ... أم أردتّم ... قالوا ما أخلفنا موعدك بملكنا

جمله {ما أخلفنا} و نيز {حمّلنا}، جملگى توجيهات بنى اسرائيل براى پذيرش گوساله پرستى از سوى آنان است.

2 - بنى اسرائيل ، به پيمان شكنى و تخلف از قول و قرار خود با موسى ( ع ) معترف بودند .

ما أخلفنا موعدك بملكنا

4 - بنى اسرائيل بخشِ قابل توجهى از زيور آلات فرعونيان را با خود به همراه آورده بودند .

و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا من زينة القوم

مراد از {القوم} بر حسب ظاهر فرعونيان هستند. و {وزر} به معناى {ثقل} است. از همين رو به گناه نيز {وزر و ثقل} اطلاق مى گردد; چرا كه بر دوش گنه كار سنگينى مى كند. استعمال اين واژه احتمالاً اشاره به آن است كه بنى اسرائيل، همراه داشتن زيور آلات فرعونيان را بر خود جايز نمى شمردند.

5 - بنى اسرائيل در به همراه آوردن زينت آلات فرعونيان نيز خود را بى اختيار قلمداد مى كردند .

و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا من زينة القوم

آمدن {حُمّلنا}

به صيغه مجهول، در ادامه توجيه بنى اسرائيل از عملكرد خويش است; يعنى، ما در حمل زينت هاى فرعونيان نيز ناخواسته آن را انجام داديم و به ما تحميل شد.

6 - اقدام بنى اسرائيل در به همراه آوردن زينت آلات فرعونيان و مصادره آنها ، بدون صدور دستورى از جانب موسى ( ع ) صورت گرفته بود .

و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا من زينة القوم

تعبير {حمّلنا} و كلمه {وزر}، حكايت از آن دارد كه موسى(ع) در اين زمينه دستورى صادر نكرده بوده، و بنى اسرائيل، خودسرانه اين كار را انجام داده بودند.

7 - بنى اسرائيل ، در زمان غيبت موسى ( ع ) و رفتن او به ميقات ، زيورآلات غنيمتى خود را دور انداختند .

حمّلنا أوزارًا من زينة القوم فقذفن_ها

{قذف} به معناى پرتاب كردن و دور انداختن است. با توجه به جمله {حمّلنا أوزاراً} به نظر مى رسد، بنى اسرائيل زيورآلات به غنيمت گرفته شده را به اين خاطر كه گناه و آلودگى است، به دور انداختند. و يا به جهت بى قدر و قيمت شدن آنها در شرايط صحرا و زندگى بيابانى، تصميم به دور انداختن آنها گرفتند.

8 - سامرى ، سردمدار جريان به دورافكندن زيورآلات به وسيله بنى اسرائيل

فقذفن_ها فكذلك ألقى السامرىّ

مشخص كردن سامرى در بين مجموعه اى كه زيورآلات را به دور افكندند، نشان دهنده جلودار بودن او در اين قضيه است.

9 - بنى اسرائيل ، شاهد دست زدن سامرى به اقدامى مشابه با حركت عمومى بنى اسرائيل در به دور افكندن غنيمت هاى به جا مانده از فرعونيان

فقذفنها فكذلك ألقى السامرىّ

{كذلك}; يعنى، مانند آنچه ما انجام داديم. اين توصيف گوياى آن

است كه سامرى در حضور بنى اسرائيل و همانند آنان، عمل كرده و چيزهايى را دور انداخته بود.

10 - اقدام سامرى در دور افكندن اشياى خويش ، پس از آن بود كه بنى اسرائيل غنيمت هاى همراه خويش را دور ريخته بودند .

فكذلك ألقى السامرىّ

11 - بنى اسرائيل ، غنيمت هاى به جا مانده از فرعونيان را ، تأمين كننده هزينه ساخت گوساله خوانده و خود را از هرگونه كمك مالى به آن تبرئه كردند .

ما أخلفنا موعدك بملكنا و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا

يكى از معانى ذكر شده براى {ملك}، {مملوك} است (قاموس). مفاد آيه با توجه به اين معنا چنين مى شود: ما به وسيله اموال خودمان، خود را در اين انحراف سهيم نساختيم; بلكه سامرى از اموالى كه ما به دور ريخته بوديم، اين فتنه را به بار آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 1،2،6،7،8،9،10،13

1 - سامرى ، از زيورآلات به دور ريخته شده بنى اسرائيل ، تنديسى به شكل گوساله نر ساخت و آن ارائه كرد .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{عجل}; يعنى، گوساله نر. توصيف {عجلاً} به {جسداً} بيانگر اين نكته است كه گوساله به شكل تنديس بود; نه اين كه گوساله واقعى باشد. جمله {فأخرج لهم...} ممكن است كلام خداوند باشد و احتمال مى رود ادامه سخن بنى اسرائيل باشد. در صورت دوم، مراد گويندگان _ به قرينه گفتن {لهم} نه {لنا} _ تبرئه خود از پرستش گوساله است.

2 - ساخت گوساله زرين به دست سامرى ، پنهان و به دور از چشم بنى اسرائيل صورت گرفت .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{أخرج} تنها

ناظر به مرحله عرضه گوساله بر بنى اسرائيل است و مسكوت ماندن مراحل قبل از آن، (ساخت گوساله) نشانگر مستور بودن آن مراحل از انظار عمومى است.

6 - سامرى ، تنديس گوساله زرين را به عنوان { اله } بنى اسرائيل و موسى ( ع ) معرفى كرد .

فأخرج . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

7 - گروهى از بنى اسرائيل در معرفى كردن گوساله زرين به عنوان معبود ، با سامرى همراهى و هم كارى داشتند .

عجلاً . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

فعل جمع {قالوا} مى رساند كه عده اى در اطراف سامرى مجتمع گشته و مرام او را ترويج مى كردند. يا اين كه از گذشته با او هم كارى و هم فكرى داشتند و در زمان نمايش دادن گوساله، به ترويج عقيده باطل خود پرداختند.

8 - بنى اسرائيل ، داراى زمينه مساعد فكرى براى پذيرش گوساله طلايى به عنوان معبود بودند .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

انتخاب شكل گوساله براى القاى بت پرستى و نيز ارتداد سريع بنى اسرائيل، به خصوص پس از مشاهده معجزات موسى(ع)، گوياى برداشت ياد شده است.

9 - سامرى و پيروان او ، به دروغ مدعى فراموش شدن معرفى گوساله به عنوان معبود ، از جانب موسى ( ع ) شدند .

ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

در باره مرجع ضمير فاعلى {نسى} دو احتمال وجود دارد: 1_ مرجع موسى(ع) باشد. 2_ مرجع سامرى باشد. برداشت ياد شده براساس احتمال اول است.

10 - سامرى و طرفداران و مبلغان او ، پرستش گوساله را از جمله عقايد موسى ( ع ) وانمود كردند .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و

إل_ه موسى فنسى

13 - موسى ( ع ) در ديدگاه و تبلغات سامريان ، رهبرى فراموش كار حتى در اصولى ترين مسائل اعتقادى

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 1،3،5،10،11،14،15

1 - انحراف و گوساله پرستى بنى اسرائيل در زمان غيبت موسى ( ع ) ، على رغم هشدار هاى هارون ( ع ) صورت گرفته بود .

و لقد قال لهم هرون من قبل

{من قبل}; يعنى، پيش از بازگشت موسى(ع) از ميقات.

3 - فتنه و امتحان بودن گوساله زرين سامرى ، از جمله هشدارهايى كه هارون به بنى اسرائيل داده بود .

و لقد قال لهم هرون . .. إنّما فتنتم به

5 - هارون ، با يادآورى رحمت گسترده خداوند به بنى اسرائيل ، باز بودن راه بازگشت از شرك و ارتداد را به آنان يادآورى كرد .

إنّما فتنتم به و إنّ ربّكم الرحم_ن

توصيف خداوند در كلام هارون(ع)، با عنوان {الرحمان} و با توجه به گوساله پرستى و عصيان بنى اسرائيل، متضمن وعده رحمت الهى به آنان، در صورت توبه و بازگشت از شرك است.

10 - هارون ، وظيفه دار رهبرى و ارشاد بنى اسرائيل در غيبت موسى ( ع )

و لقد قال لهم هرون من قبل

11 - سخنان هارون به گوساله پرستان بنى اسرائيل ، گفتارى محبت آميز و همراه با توجيه و ارشاد بود .

ي_قوم إنّما فتنتم به

انتساب بنى اسرائيل به خود، با گفتن {اى قوم من} ابراز محبت است و ريشه يابى ماجراى سامرى با فتنه خواندن آن، روشن گرى و ارشاد است.

14 - هارون ، داراى حق

ولايت و اطاعت بر بنى اسرائيل در زمان غيبت موسى ( ع ) بود .

و لقد قال لهم هرون . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

فرمان هارون(ع) به پيروى و اطاعت مردم از او، حاكى از ثبوت حق ولايت و اطاعت او، بر عهده بنى اسرائيل است.

15 - هارون در غياب موسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را به ترك تبعيت سامرى ، و پيروى و اطاعت از خود فرا خواند .

لقد قال لهم هرون من قبل . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 1،2،3

1 - بنى اسرائيل از پذيرش فرمان هاى هارون و توبه از گوساله پرستى ، سرباز زدند .

فاتّبعونى و أطيعوا أمرى . .. قالوا لن نبرح عليه ع_كفين

{لن نبرح}; يعنى، {لانزال} (پايدار مى مانيم) و {عاكف} به كسى گفته مى شود كه به چيزى توجه كرده و خود را به تعظيم آن وادار سازد (مفردات راغب).

2 - تصميم گوساله پرستان بنى اسرائيل بر عبادت گوساله سامرى ، تا زمان بازگشتن موسى ( ع ) از ميقات و تعيين تكليف

لن نبرح عليه ع_كفين حتّى يرجع إلينا موسى

3 - بنى اسرائيل ، محل استقرار گوساله سامرى را عبادت گاه خود قرار داده و ساعات فراوانى را به عبادت آن اختصاص دادند .

لن نبرح عليه ع_كفين

ملازمت و مداومت، از لغت {عاكفين} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 1،2،3،6

1 - موسى ( ع ) ، پس از بازگشت از ميقات ، هارون را در باره عكس

العمل وى در مقابل گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مورد بازخواست و توبيخ قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

2 - جلوگيرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائيل ، از وظايف هارون در غياب موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

3 - موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى ، مقصر دانست .

قال ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

{ما منعك. ..} استفهام انكارى است و گوياى اعتراض موسى(ع) به هارون است.

6 - جلوگيرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائيل ، از وظايف هارون در غياب موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 2،3،4

2 - هارون در غياب موسى ( ع ) ، وظيفه رهبرى و هدايت بنى اسرائيل را به عهده داشت .

ي_ه_رون ما منعك . .. ألاّتتّبعن

3 - موسى ( ع ) ، وظايف و مسؤوليت هاى هارون را در زمان غيبت خود ، براى وى معين كرده بود .

ما منعك . .. ألاّتتّبعن أفعصيت أمرى

{لا} در {ألاّتتّبعن} براى تأكيد نفى مستفاد از {منعك} است و در اصل مراد چنين بوده است: {ما منعك أن تتّبعن}. برخى گفته اند: {لا} زايد نيست; بلكه مراد اين است كه: {ما الذى صدّك و حملك على ألاّتتّبعن}; يعنى، چه چيز تو را بازداشت و بر پيروى نكردن من وادار ساخت (مفردات راغب).

4 - هارون ( ع ) ، متهم به مخالفت با فرمان هاى موسى ( ع ) با سكوت و بى تفاوتى در برابر

انحراف بنى اسرائيل

ما منعك . .. أفعصيت أمرى

{أفعصيت. ..} خطاب موسى(ع) به هارون(ع) است. ظاهر آيه چنين دلالت دارد كه عصيان هارون از دستورات موسى(ع)، لااقل به عنوان اتهام از جانب موسى(ع) مطرح بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 1،2،3،12،17

1 - موسى ( ع ) با مشاهده گوساله پرستى بنى اسرائيل ، پس از بازگشت از ميقات ، به شدت خشمگين شد .

ي_بنؤُمّ لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

گرفتن سر و ريش هارون، نشان شدت از ناراحتى موسى(ع) در مورد انحراف بنى اسرائيل دارد.

2 - موسى ( ع ) با گرفتن سر و ريش هارون ، او را در باره گوساله پرست شدن بنى اسرائيل در غياب خود مورد بازخواست قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

3 - هارون ( ع ) ، داراى مسؤوليت در قبال گمراه شدن بنى اسرائيل و گوساله پرستى آنان ، از ديدگاه موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

12 - حفظ وحدت و يك پارچگى و جلوگيرى از تفرقه ، عذر هارون ( ع ) جهت اقدام نكردن به صورت عملى عليه گوساله پرستان بنى اسرائيل

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

17 - گوساله پرستان ، گروه حاكم بر جوّ عمومى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع )

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

نماى اتحاد و يك پارچگى بنى اسرائيل، در فاصله ارتداد آنان، گوياى حاكميت مرتدان و گوساله پرستان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 -

1،2

1 - موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

2 - پرسش از انگيزه و هدف سامرى در ساختن گوساله زرّين و گمراه ساختن مردم ، از موارد بازخواست موسى ( ع ) از سامرى

فما خطبك ي_س_مرىّ

{خطب} _ نزد برخى لغت دانان _ به معناى {سبب الأمر} است (لسان العرب). زمخشرى آن را به معناى {طلب} دانسته است. در نتيجه {ماخطبك}; يعنى، سبب كار تو يا مطلوب و خواسته تو چه بوده است؟ معانى {شأن} و {أمر} نيز از جمله معانى ذكر شده براى اين كلمه است (قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 4،6،7،8

4 - سوء استفاده از دين و تعاليم آسمانى ، براى گمراه ساختن بنى اسرائيل و ترويج گوساله پرستى در بين آنان ، از جمله اعترافات سامرى در نزد موسى ( ع )

فنبذتها

{نبذ} در {نبذتها}، ممكن است در معناى حقيقى آن; يعنى، دورافكندن آثار رسالت به كار رفته باشد و نيز ممكن است مجاز و به معناى سوء استفاده از تعاليم رسولان الهى باشد. براساس معناى دوم، سامرى اعتراف مى كند كه با استفاده نابه جا از آموخته هاى خويش، آن را ضايع ساخته و نابود كرده است.

6 - ارتداد سامرى ، سبب انحراف بنى اسرائيل بود .

فنبذتها

7 - خطاكارى و تسويل نفس ( تزيين داده شدن عمل از سوى نفس ) ، از جمله اعترافات سامرى در هنگام محاكمه

قال

بصرت . .. و كذلك سوّلت لى نفسى

{تسويل} به معناى نيكو و زيبا جلوه دادن و محبوب ساختن چيزى در ديدگاه ديگرى است، تا او وادار به گفتن سخنى مخصوص و يا انجام كارى خاص شود (لسان العرب). برخى نيز آن را از {سول} به معناى استرخا (نرمى و آسانى) مشتق دانسته و به معناى آسان ساختن گرفته اند.

8 - فريب كارى هاى نفس و جلوه پردازى هاى نفسانى ، وادار كننده سامرى به ايجاد انحراف گوساله پرستى در بنى اسرائيل بود .

و كذلك سوّلت لى نفسى

{كذلك} در اين موارد براى تشبيه چيزى به خود آن است. بنابراين مراد سامرى از اين تشبيه، اين است كه براى تسويلات نفسانى من، مثالى بهتر از همين تسويل _ كه دعوت مردم به گوساله پرستى است _ وجود ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 1،3،13،14،15

1 - موسى ( ع ) درپى محاكمه سامرى ، وى را به خروج فورى از جامعه و انزوا و قطع رابطه با مردم در طول زندگى محكوم كرد .

قال فاذهب فإنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

فا در {فاذهب} علاوه بر ترتب فرمان رفتن بر محكوميت سامرى، بر فوريت آن نيز دلالت دارد. {مساس} مصدر باب مفاعله است و {لامساس} به معناى نفى هرگونه تماس و برخورد است; يعنى، تو در زندگانى خود، سزاوار سرنوشتى هستى كه سخن اول و آخر تو خبر دادن از بى كسى خود و نبود هرگونه تماس گيرنده اى با تو باشد.

3 - ابتلاى سامرى به مردم گريزى و گريز مردم از وى ، پى آمد نفرين

موسى ( ع ) در حق او بود .

إنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

محتمل است {فإنّ لك فى الحياة. ..} نفرين موسى(ع) در حق سامرى باشد; يعنى، آن كه سامرى به بيمارى روحى و يا جسمى خاصى مبتلا گردد، كه از مردم بگريزد و مردم نيز از او گريز داشته باشند.

13 - موسى ( ع ) ، براى نابود ساختن گوساله سامرى ، همكارى و هم يارى بنى اسرائيل را تدارك ديده و بر شركت دادن آنان دراين اقدام مصمم بود .

لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

ضميرهاى جمع در افعال {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه} گوياى نكته ياد شده است.

14 - تراشيدن و تبديل گوساله سامرى به براده ها و خرده فلزهايى بى مصرف و پراكنده ساختن آن در آب دريا ، برنامه موسى ( ع ) در ريشه كن ساختن انحراف گوساله پرستى بنى اسرائيل

لنحرّقنّه

از معانى ذكر شده براى {حرق} و {تحريق}، سوهان كارى كردن و ساييدن است و {تحريق} بر متوالى بودن و شدت بيشتر آن دلالت دارد (لسان العرب). برداشت ياد شده بر مبناى اين معنا استفاده شده است.

15 - مبارزه با زمينه هاى فكرى و عينى شرك و نابود كردن آنها ، شيوه موسى ( ع ) در ستيز با گوساله پرستى بنى اسرائيل

إل_هك الذى . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

سوزاندن گوساله سامرى از چند جهت قابل تأمل است: 1_ از جهت نابود كردن و محو ساختن آن از ديدگان مردم تا مبادا دوباره به آن گرايش يابند. 2_ اثبات {اله} نبودن آن براى ظاهر بينان، با سوزاندن و خردكردن تنديس زرّين گوسال. جهت اول، جهتى عينى و جهت دوم، جهت فكرى است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 5،6

5 - بنى اسرائيل ، دربند اسارت و بردگى فرعون و اشراف حكومت او

و قومهما لنا ع_بدون

6 - فرعون و اشراف دربار او ، مورد پرستش بردگان تحت سلطه آنان

و قومهما لنا ع_بدون

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه {عبادة} (مصدر {عابدون})، در جمله فوق، به معناى پرستيدن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 49 - 5

5 - بنى اسرائيل در عصر فرعون ، گرفتار انحراف در عقيده و عمل و نيازمند هدايت از سوى خدا

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب لعلّهم يهتدون

{هم} در {لعلّهم} كنايه از بنى اسرائيل است و ارجاع آن به فرعون و طايفه او، درست نيست; زيرا نزول تورات، بعد از هلاكت آنها بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 3،4

3 - ممانعت فرعون از هجرت بنى اسرائيل و خارج شدن آنان از مصر

أن أرسل معنا بنى إسرءيل

4 - بنى اسرائيل در چنگال فراعنه مصر و در اسارت آنان گرفتار بودند .

أن أرسل معنا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 2

2 - بنى اسرائيل ، تحت بردگى و استثمار شديد نظام فرعونى

أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 1،4،5،6،7،8

1 - وحى خداوند به موسى ( ع ) در خارج ساختن شبانه بنى اسرائيل از سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

4 - بنى

اسرائيل گرفتار در نظام فرعونى ، مورد حمايت و لطف الهى

أن أسر بعبادى

اضافه {عباد} به ضمير متكلم، بيانگر برداشت ياد شده است.

5 - ممانعت جدى حكومت فرعون از مهاجرت بنى اسرائيل و ترك سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

فرمان الهى مبنى بر خروج مخفيانه و حركت شبانه بنى اسرائيل و نيز تعبير {إنّكم متّبعون} نشانگر ممانعت شديد حكومت فرعون نسبت به خروج بنى اسرائيل از مصر است.

6 - خبردادن خداوند به موسى ( ع ) مبنى بر تعقيب بنى اسرائيل از سوى فرعونيان در صورت خروج از مصر

أسر بعبادى إنّكم متّبعون

7 - وجود بنى اسرائيل در مصر ، در بردارنده منافعى مهم براى فرعونيان

أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

اصرار فرعونيان بر نگه داشتن بنى اسرائيل در مصر، نشانگر مطلب ياد شده است.

8 - موسى ( ع ) ، رهبرى پذيرفته شده و مورد اطاعت بنى اسرائيل ، حتى پيش از ترك مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

فرمان الهى به كوچاندن شبانه بنى اسرائيل، در صورتى عملى بود كه مجموعه بنى اسرائيل مطيع موسى(ع) بودند و اين حركت مخاطره آميز را به خاطر اطاعت از وى به جان مى خريدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 53 - 1،2،3،4

1 - تلاش فرعون براى جلوگيرى از مهاجرت بنى اسرائيل ، پس از اطلاع يافتن از گريز شبانه آنان

فأرسل فرعون فى المدائن ح_شرين

2 - اقدام فرعون به اعزام مأموران ، جهت گردآورى نيرو از شهر هاى مختلف براى تعقيب بنى اسرائيل

فأرسل فرعون فى المدائن ح_شرين

كلمه {حاشرين} (گردآورندگان) مفعول براى {أرسل} مى باشد; يعنى، فرعون

مأموران گردآورنده نيرو را به شهرها فرستاد.

3 - بنى اسرائيل ، مجموعه اى نيرومند بودند و فرعون براى مقابله با آنان نيازمند قوايى گسترده بود .

فأرسل فرعون فى المدائن ح_شرين

4 - نياز فرعون به استفاده از نيروى مردمى قبطيان ، براى سركوب بنى اسرائيل

فأرسل فرعون فى المدائن ح_شرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از اين آيه، گردآورى مردم از شهرها باشد و نه سربازان مستقر در آنها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 54 - 2

2 - تكيه فرعونيان بر عدم انسجام نيروى بنى اسرائيل ، به منظور آسان شمردن مقابله با آنان

إنّ ه_ؤلاء لشرذمة قليلون

{قليلون} (جمع قليل) به معناى چند دسته اندك است. آمدن تعبير {قليلون} به جاى {قليلة} مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه: گر چه بنى اسرائيل يك طايفه اند، اما همين يك طايفه با هم اتحاد ندارند; بلكه به چند دسته كوچك و غير منسجم تقسيم شده اند. بنابراين مقابله با آنان كارى بسيار ساده و بدون زحمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 55 - 1،2،3

1 - خشم فرعونيان از گريز شبانه بنى اسرائيل به منظور ترك ديار مصر

و إنّهم لنا لغائظون

2 - اعمال و رفتار بنى اسرائيل ، هميشه مايه خشم و نگرانى فرعونيان

و إنّهم لنا لغائظون

تعبير{غائظون} (به صيغه وصف) مى تواند بيانگر اين مطلب باشد كه خشم فرعونيان، تنها به علت حركت اخير بنى اسرائيل نبود; بلكه معمولاً حركات بنى اسرائيل مايه خشم و غضب آنان مى شده است.

3 - ترسيدن و حساب بردن مردم عصر فرعون از

خشم و غضب او و تحريك شدنشان عليه كسانى كه باعث خشم او مى شدند .

فأرسل فرعون فى المدائن ح_شرين . .. و إنّهم لنا لغائظون

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّهم لنا لغائظون} در مقام تعليل براى تعقيب بنى اسرائيل است; يعنى، چون آنان ما را به خشم آوردند، پس سزاوار است كه شما آنان را تعقيب كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 56 - 1

1 - آماده باش كامل سپاه فرعون پيش از پيوستن مردم شهر ها به آنان براى تعقيب بنى اسرائيل

و إنّا لجميع ح_ذرون

{حِذْر} در قرآن به معناى ابزار جنگ (شمشير، زره و. ..) آمده است; مانند{خذوا حذركم}. بنابراين {حاذرون} به كسانى گفته مى شود كه داراى سلاح كافى و در حال آماده باش كامل باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 1

1 - خارج شدن فرعون و فرعونيان از شهر براى تعقيب بنى اسرائيل

فأخرجن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 2

2 - بنى اسرائيل ، وارث سرزمينى آباد و برخوردار از باغ ها و چشمه سار ها ، پس از خارج شدن آنان از مصر

كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

ضمير {ها} در {أورثناها} به مطلق {جنّات} بازمى گردد; نه جنات مربوط به فرعونيان. بنابراين، آيه ياد شده و آيه قبل، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، از سويى فرعونيان را از باغ ها و كاخ هاى شان بيرون كرد و همه آنان را به دريا ريخت و از

سوى ديگر بنى اسرائيل را كه در مصر فاقد هر گونه امكانات بودند، به جاى ديگرى منتقل كرد و سرزمينى آباد و پر بركت كه عبارت است از ارض مقدس باشد در اختيارشان قرار داد و به آنان فرمود {ادخلوا الأرض المقدّسة التى كتب اللّه لكم}،(مائده(5) آيه 21).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 60 - 1،2

1 - نزديك شدن سپاه فرعون به بنى اسرائيل ، به هنگام طلوع آفتاب

فأتبعوهم مشرقين

واژه {مشرقين} از مصدر {اشراق} (داخل شدن در وقت طلوع خورشيد) مشتق شده است و حال از ضمير فاعل {أتبعوهم} مى باشد; يعنى، {فلحقوا بهم حالكونهم داخلين فى وقت طلوع الشمس}. گفتنى است كه {إتباع} (مصدر {أتبعوا}) در اين جا به معناى ملحق شدن است.

2 - خط سير بنى اسرائيل ، از مصر به سمت مشرق بود . *

فأتبعوهم مشرقين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مشرقين} _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ به معناى {قاصدين جهة الشرق} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 61 - 1،2،4

1 - نزديك شدن سپاه فرعون به بنى اسرائيل تا حدّ مشاهده يكديگر

فلمّا ترءا الجمعان

{ترائى} (مصدر {ترءا}) به معناى همديگر را ديدن و {جمع} (مفرد {جمعان}) به معناى گروه است. بنابراين {لمّا ترءا الجمعان}; يعنى، چون دو گروه همديگر را ديدند.

2 - اظهار نگرانى و وحشت همراهان موسى از گرفتار آمدن در كمند سپاه فرعون

قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون

{ادراك} (مصدر مجهول {مدركون}) به معناى گرفتار شدن است {إنّا لمدركون}; يعنى، ما قطعاً گرفتار خواهيم شد.

4 - ناتوانى مشهود بنى

اسرائيل از مقابله با سپاه فرعون

قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 1

1 - اقدام قاطع موسى ( ع ) براى زدودن وحشت همراهان خويش و ( ترس آنان از گرفتار شدن در كمند سپاه فرعون )

قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون . قال كلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 1،3

1 - قرار گرفتن بنى اسرائيل در ميان سپاه فرعون و دريا

فلمّا ترءا الجمعان . .. فأوحينا إلى موسى أن اضرب بعصاك البحر

از عبارت {أن اضرب بعصاك البحر} معلوم مى شود كه بنى اسرائيل به هنگام مشاهده سپاه فرعون، نه راه پيش داشتند و نه راه پس; زيرا در يك طرف آنان دريا قرار داشت و در سوى ديگر سپاه فرعون.

3 - شكافته شدن دريا با ضربت عصاى موسى و باز شدن راه نجات براى بنى اسرائيل

أن اضرب بعصاك البحر فانفلق

{انفلاق} (مصدر {انفلق}) به معناى شكافته شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 64 - 1

1 - اقدام فرعون و سپاهيانش ، مبنى بر تعقيب بنى اسرائيل در بستر دريا

و أزلفنا ثَمّ الأخرين

{ازلاف} (مصدر {أزلفنا}); يعنى، به پيشروى وادار كردن و {ثَمّ} ظرف مكان و معادل {آن جا} و {الأخرين} مفعول براى {أزلفنا} است; يعنى، ديگران (فرعونيان) را وادار كرديم تا به آن جا پيشروى كنند. گفتنى است كه {ثَمّ} اشاره به بستر دريا دارد كه بنى اسرائيل از آن عبور كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

شعراء - 26 - 65 - 1،2

1 - نجات يافتن موسى ( ع ) و همراهان وى ( بنى اسرائيل ) از شرّ فرعونيان ، با عبور از دريا به اراده الهى بود .

و أنجينا موسى و من معه أجمعين

2 - موفق شدن همه همراهان موسى به عبور از دريا

و أنجينا موسى و من معه أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 66 - 2

2 - تعقيب بنى اسرائيل از سوى فرعونيان در مسير باز شده در دريا به وسيله موسى ( ع )

و أنجينا موسى و من معه أجمعين . ثمّ أغرقنا الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 76 - 3،4،7،9

3 - بنى اسرائيل ، داراى موقعيت و نقشى بارز در جامعه عصر بعثت پيامبر ( ص )

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

از اين كه خداوند بنى اسرائيل را اختصاص به ذكر كرده است، موقعيت و نقش آنان در جامعه عصر بعثت استفاده مى شود.

4 - بنى اسرائيل ، گرفتار اختلافات فراوان در مبانى و معارف دينى ، به هنگام ظهور اسلام

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

پرداختن قرآن به حل مسائل مهم و مورد اختلاف بنى اسرائيل، نشان دهنده عمق اختلافات آنان در آن عصر است.

7 - ناتوانى تورات و انجيل عصر پيامبر ( ص ) ، از رفع اختلافات فكرى و عقيدتى بنى اسرائيل

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

اقدام قرآن به حل اختلافات بنى اسرائيل، نشان مى دهد

كه آنچه به عنوان تورات و انجيل در دست آنان بوده، براى تبيين حقايق مورد اختلافشان كافى نبوده است.

9 - برخى اختلافات دينى بنى اسرائيل ، فاقد ارزش تبيين و نقادى از نظر قرآن

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

اين كه قرآن به همه مسائل مورد اختلاف بنى اسرائيل نپرداخته است، مى تواند از آن جهت باشد كه قرآن به مسائل ضرورى و مورد نياز توجه داشته و اختلافات فاقد ارزش را مسكوت گذاشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 4،7،8،9،10،11،16

4 - مردم مصر _ از هر قشر و گروه _ ملزم به پيروى محض و اطاعت بى چون و چرا از فرعون بودند .

و جعل أهلها شيعًا

تنكير در {شيعاً} به اصطلاح تنكير تفخيم است. بنابراين {شيعاً}; يعنى، پيروانى محض و بدون كمترين آزادى و اختيار.

7 - استضعاف و به زبونى كشاندن بنى اسرائيل ، نمودى ديگر از حاكميت سلطه طلبانه فرعون است .

إنّ فرعون علا فى الأرض . .. يستضعف طائفة منهم

مراد از {طائفة منهم} به قرينه آيات بعد، قوم بنى اسرائيل است.

8 - تلاش زبون سازانه فرعون ، تنها متوجه قوم بنى اسرائيل بود .

يستضعف طائفة منهم

9 - اقدام فرعون به كشتار وسيع و بى رحمانه پسران بنى اسرائيل

يستضعف طائفة منهم يذبّح أبناءهم

به كارگيرى فعل مضارع باب تفعيل (يذبّح)، بيانگر وسعت و گستردگى كشتار است.

10 - خطرآفرينى افزايش جمعيت قوم بنى اسرائيل و جوانان آن ، براى حكومت فرعون

يذبّح أبناءهم

11 - زنده نگه داشتن دختران بنى اسرائيل على رغم كشتن پسران آنان ، اقدام بى رحمانه ديگر

فرعون عليه آن قوم

يذبّح أبناءهم و يستحيى نساءهم

{نساء} مقابل {رجال} و به معناى زنان است و قرار گرفتن آن در مقابل {أبناء} (پسران)، نشان مى دهد كه مقصود از آن در اين جا {بنات} (دختران) است.

16 - حكومت فرعون ها در مصر ، آميخته با فساد ، تباهى و بدبختى مردم آن سرزمين بود .

إنّه كان من المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 5 - 3،5

3 - نجات از حكومت بسيار خشن و بى رحم فرعون ، امتنانى بزرگ و نعمتى گران سنگ از سوى خدا به بنى اسرائيل بود .

و نريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض

{نمنّ} از ريشه {منّة} مشتق شده است و {منّة} به نعمت سنگين گفته مى شود (مفردات راغب).

5 - تعلق اراده الهى بر تداوم يافتن امامت و پيشوايى خلق ، در نسل بنى اسرائيل

و نجعلهم الورثين

ظاهراً {وراثت} در اين آيه، مربوط به امامت و پيشوايى است; يعنى، {الوارثين للإمامة}. بنابراين ضمير {هم} در {نجلهم} از باب استخدام بوده و به نسل بنى اسرائيل باز مى گردد; يعنى، {و نجعل نسلهم الوارثين للإمامة}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 1،4

1 - تعلق اراده الهى بر اختصاص دادن نقطه اى از زمين ( ارض مقدس ) به بنى اسرائيل [ زمان موسى و فرعون ] در خارج از كشور مصر

و نمكّن لهم فى الأرض

{تمكين} از ريشه {مكان} و به معناى اسكان دادن است. بنابراين {نمكّن لهم فى الأرض}; يعنى، {نجعل لهم مكاناًيستقرون فيه}. گفتنى است {ارض مقدس} مكان و سرزمينى بود

كه خداوند براى بنى اسرائيل مقرر فرموده بود (ادخلوا الأرض المقدسة التى كتب اللّه لكم)، (مائده، آيه 21).

4 - فرعون ، هامان و سپاهيانش همواره از خطر بنى اسرائيل ، در هراس بودند .

و نرى فرعون و ه_م_ن . .. ما كانوا يحذرون

جمله {كانوا يحذرون} ماضى استمرارى و بيانگر ترس دائمى فرعونيان از بنى اسرائيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 5،6

5 - پايبند ماندن بنى اسرائيل بر آيين توحيدى پدران خويش ( ابراهيم ، اسحاق و يعقوب )

ه_ذا من شيعته

6 - دشمنى قبطيان با بنى اسرئيل در مصر

ه_ذا من شيعته و ه_ذا من عدوّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 12

12 - اقدام قوم قارون ( بنى اسرائيل ) به نصيحت كردن و برحذر داشتن وى از شادمانى و غرور بى جا

إذ قال له قومه لاتفرح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 13،28

13 - رواج اخلاق خيرخواهى و امر به معروف و نهى از منكر ، در ميان مردم عصر موسى

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا و أحسن

28 - قوم موسى ( بنى اسرائيل ) ، برخوردار از ايمان و معرفت بالا نسبت به معارف الهى

إذ قال له قومه لاتفرح . .. و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة ... و أحسن ... و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 1

1 - تأثيرناپذيرى قارون در برابر اندرز

هاى قوم خويش

إذ قال له قومه لاتفرح . .. و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة ... قال إنّما أُ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 1

1 - موضع گيرى تند و عتاب آميز فرزانگان بنى اسرائيل در برابر آرزومندان ثروت قارونى .

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا يليت لنا مثل ما أُوتى ق_رون . .. و قال الذين أُوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 1،7

1 - اطلاع يافتن مردم از فرو رفتن قارون با خانه اش در كام زمين در بامداد آن شب

و أصبح الذين تمنّوا مكانه بالأمس

7 - پيدايش روحيه تسليم و رضا ( تسليم در برابر اراده خدا و رضا به داده او ) در آرزومندان ثروت قارونى ، با مشاهده هلاكت غافلگيرانه وى

و أصبح الذين . .. ويكأنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء من عباده و يقدر

تعبير {اللّه يبسط الرزق. ..} نشانگر اين حقيقت است كه روزىِ انسان ها در دست خداوند است. بنابراين ما به هر چه او مصلحت بداند (هر چند فقر و تنگدستى) راضى و تسليم هستيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 24 - 1

1 - پيشوايانى ، از ميان بنى اسراييل ، براى هدايت مردم ، برخاستند .

لبنى إسرءيل . و جعلنا منهم أئمّة يهدون بأمرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 25 - 4،5،6

4 - بنى اسراييل ، به رغم حضور هدايت كنندگانى در ميان آنان ، باز هم

اختلافات دينى داشتند .

و جعلنا منهم أئمّة يهدون . .. إنّ ربّك هو يفصل بينهم

احتمال دارد كه ربط ميان اين آيه و آيه پيش در اين باشد كه وقتى كه خداوند، برگزيدگان از بنى اسراييل را براى هدايت مردم مطرح مى كند، اين پرسش پيش مى آيد كه {پس چرا اختلاف كردند؟}. در اين آيه پاسخ داده مى شود كه خداوند ميان دو گروه اختلاف كننده، داورى خواهد كرد.

5 - اختلافات دينى بنى اسراييل ، اختلافاتى ادامه دار بود .

هدًى لبنى إسرءيل . .. فيما كانوا فيه يختلفون

6 - گروه هايى از بنى اسراييل هدايت نپذيرفتند و در برابر پيشوايان الهى ، تسليم نشدند .

إنّ ربّك هو يفصل بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

بنابراين كه مرجع ضمير در {بينهم} بنى اسراييل باشد و {كانوا فيه يختلفون} اشاره به اختلافات ديرينه آنان داشته باشد _ كه حتى با آمدن پيشوايان الهى، خاتمه نيافته است _ نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 1،3

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، به عنايت خداوند از اندوه بزرگ نجات يافتند .

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

3 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، گرفتار غم بزرگ و مشكلات اندوه بار از سوى فرعونيان

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

اندوهى كه موسى و هارون(عليهماالسلام) و قوم شان به آن گرفتار بودند، ناشى از مسائل و مشكلات شخصى نبود; بلكه بر اثر تبليغ رسالت شان در ميان فرعونيان به وجود آمده بود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 2

2 - غلبه و پيروزى موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان بر فرعونيان ، نتيجه نصرت الهى بود .

و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 9،10،14

9 - زنده گذاشتن دختران مؤمنان _ على رغم كشتار پسران آنان _ اقدام بى رحمانه ديگر فرعون ، هامان و قارون عليه موسى ( ع ) و بنى اسرائيل بود .

و استحيوا نساءهم

10 - خطر آفرين نبودن ايمان دختران بنى اسرائيل به آيين موسى ، براى حكومت و اقتدار فرعونيان

و استحيوا نساءهم

فرمان زنده نگه داشتن دختران مؤمنان به موسى(ع) _ على رغم فرمان عمومى كشتار فرزندان آنان _ مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

14 - توطئه مشترك فرعون ، هامان و قارون براى كشتار فرزندان ذكور مؤمنان در عصر موسى ( ع ) نافرجام ماند .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و ما كيد الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 3،3،12،13

3 - قوم موسى ، گرفتار اختلاف در پذيرش تورات و حقانيت آن

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

3 - قوم موسى ، گرفتار اختلاف در پذيرش تورات و حقانيت آن

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

12 - مبتلا نشدن قوم موسى به عذاب استيصال

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه ضمير {هم} در {بينهم} مربوط به قوم موسى باشد.

13 - سنت امهال الهى

، موجب دچار نشدن قوم موسى به عذاب دنيوى

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 5

5 - ساحران ، داراى موقعيت و احترام در ميان جامعه فرعونى *

و قالوا ي_أيّه الساحر

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه خطاب {ي_أيّه الساحر}، استهزايى نباشد; بلكه براى احترام ادا شده باشد. و مؤيد آن، ذيل آيه شريفه است كه فرعونيان از موسى(ع) تقاضاى رفع عذاب كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 5

5 - قوم و نژاد بنى اسرائيل ، مردمى حقير در نظر فرعونيان

من ه_ذا الذى هو مهين

تعبير به {مهين}، ممكن است ناظر به شخصيت ظاهرى موسى(ع) و فاصله داشتن او از طبقات اشراف و ثروتمندان باشد و نيز ممكن است اشاره به نژاد موسى(ع) باشد كه از بنى اسرائيل بوده و فرعونيان خود را سرور ايشان مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 2

2- بنى اسرائيل ، گرفتار سلطه فرعونيان و ناتوان از ر ها ساختن خويش

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه

مصداق مورد نظر از {عباداللّه} ممكن است بنى اسرائيل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 2،7،9،10

2- موسى ( ع ) ، مأمور خارج ساختن شبانه و مخفيانه بنى اسرائيل از مصر

فأسر بعبادى ليلاً

{إسراء} (مصدر {أسر}) به معناى رفتن در شب است و {ليلاً} تأكيد آن مى باشد.

7- ممانعت فرعونيان ، از مهاجرت بنى اسرائيل و خروج آنان

از سرزمين مصر

فأسر . .. إنّكم متّبعون

9- گريز علنى بنى اسرائيل از قلمرو فرعونيان ، امرى غيرقابل تحمل براى نظام فرعونى

إنّكم متّبعون

10- مهاجرت علنى بنى اسرائيل از سرزمين مصر ، امرى غيرممكن براى آنان

فأسر بعبادى ليلاً إنّكم متّبعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 1،2،6،7

1- دستور خداوند به موسى ( ع ) و بنى اسرائيل ، در عبور از نيل و وانهادن رود آرام و فروهشته به حال خويش

و اترك البحر رهوًا

{رهو}، به معناى حالت آرام و يا گودى و شكافتگى شىء است.

2- عبور بنى اسرائيل از رود نيل ، در شرايط آرامش و حركت رهوار آب *

و اترك البحر رهوًا

احتمال دارد كه تعبير {رهوًا} اشاره به حركت آرام رود داشته باشد كه عبور را آسان مى سازد. بر خلاف حركت سيل آسا و پرخروشِ جريان رود در شرايط خاص جوى كه عبور را مشكل مى سازد.

6- لشگر فرعون ، در تعقيب بنى اسرائيل پس از عبور آنان از نيل

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

تعقيب، از واژه {جند} استفاده شده است.

7- ورود گسترده لشگر فرعون به رود نيل ، به منظور تعقيب بنى اسرائيل

إنّهم جند مغرقون

از اين كه غرق شدن به لشگر نسبت داده شده است، فراوان بودن تعداد كشته شدگان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 26 - 2

2- حضور نيرو هاى مقتدر سياسى _ اقتصادى نظام فرعونى ، در ميان تعقيب كنندگان بنى اسرائيل

كم تركوا من جنّ_ت و عيون . و زروع و مقام كريم

پشت سر نهادن مزارع بزرگ، نشان مى

دهد كه در ميان فرعونيان حضور يافته در تعقيب موسى(ع)، ملاّكان و سرمايه داران شركت داشته اند; چنان كه {مقام كريم} مى تواند اشاره به قصرهاى باشكوه اطرافيان و سياست گذاران جامعه فرعونى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 28 - 7

7- بازگشت بنى اسرائيل به مصر و برخوردارى آنان از ثروت و امكانات آن سرزمين ، پس از هلاكت فرعونيان *

كذلك و أورثن_ها قومًا ءاخرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {قوماً آخرين} تمام بنى اسرائيل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 30 - 2،4

2- زندگى بنى اسرائيل در نظام فرعونى ، همراه با ذلت و مشقت هاى فراوان

و لقد نجّينا بنى إسرءيل من العذاب المهين

4- پايه هاى اقتدار و شكوفايى نظام فرعونى ، متكى بر شانه هاى رنج كشيده بنى اسرائيل *

كم تركوا من جنّ_ت و عيون . .. من العذاب المهين

از ارتباط ميان اين آيه با آياتى كه سخن از امكانات گسترده اقتصادى فرعونيان به ميان آورده، به دست مى آيد كه احتمالاً بنى اسرائيل در استخدام باغدارى و كشاورزى نظام فرعونى بوده و از اين بابت مشقت ها و بردگى ها را تحمل مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 31 - 1

1- فرعون ، عامل اصلى گرفتارى هاى بنى اسرائيل در جامعه مصر

من العذاب المهين . من فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 7

7- بيان هلاكت فرعونيان و نجات

بنى اسرائيل از سوى خداوند ، پيامدار تهديد براى مشركان و نويدى براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و لقد نجّينا بنى إسرءيل . .. بل_ؤا مبين

با توجه به اين كه آيات گذشته، در زمينه رويارويى مشركان و مؤمنان بود; طرح سرگذشت فرعونيان و بنى اسرائيل، پيامدار مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 2،8،9،10

2 - بنى اسرائيل ، قومى برگزيده و مورد عنايات الهى در گذشته تاريخ

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل

8 - بهره مندى بنى اسرائيل ، از نعمت هاى مادى و روزى هاى پاكيزه در پى رسالت موسى ( ع )

و رزقن_هم من الطيّب_ت

9 - برترى يافتن بنى اسرائيل بر مردمان عصر خويش ، در پى رسالت موسى ( ع )

و فضّلن_هم على الع_لمين

مراد از {العالمين} در برداشت ياد شده، مردمان عصر بنى اسرائيل دانسته شده است.

10 - كتاب ، حكومت ، نبوت و اقتصادى شكوفا ، عوامل برترى بنى اسرائيل بر ملت هاى عصر خويش *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب . .. و فضّلن_هم على الع_لمين

{فضّلناهم. ..}، ناظر به نتيجه موهبت هايى است كه خداوند در گذشته به بنى اسرائيل عطا كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 4

4 - اختلاف بنى اسرائيل در مسائل دينى و اجتماعى ، اختلافى آگاهانه و معلول جاه طلبى و تجاوزگرى آنان

فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيًا بينهم

{فاء} در {فما اختلفوا} اختلاف بنى اسرائيل را بر {آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم. ..} تفريع كرده است; يعنى، ما

به بنى اسرائيل هم شريعت داديم و هم اقتدار و حكومت اما آنان به اختلاف گراييدند. اين اختلاف در آيه شريفه مطلق است كه مى تواند شامل مسائل دينى و اجتماعى (كتاب و حكومت) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 2،4،5،8

2 - موسى ( ع ) ، مورد اذيت و آزار مستمر قوم خويش

و إذ قال موسى . .. لم تؤذوننى

تعبير {تؤذوننى} به صيعه مضارع _ به جاى {آذيتمونى} _ بيانگر آن است كه موسى(ع) از سوى قومش، به صورت مكرر مورد اذيت و آزار قرار مى گرفت.

4 - موسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث شده براى بنى اسرائيل

و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

5 - بنى اسرائيل ، به رغم آگاهى از رسالت الهى موسى ( ع ) ، آن حضرت را مورد آزار قرار مى دادند .

لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

8 - بنى اسرائيل ، به رغم اندرز هاى موسى ( ع ) ، از اذيت و آزار آن حضرت دست برنداشتند .

ي_قوم لم تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

جمله {فلمّا زاغوا} بيانگر آن است كه بنى اسرائيل، به جاى پذيرش نصيحت هاى موسى(ع)، بر اذيت هاى خويش نسبت به آن حضرت پاى فشردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 9

9 - بنى اسرائيل ، به رغم روشن بودن معجزات و دلايل حقانيت رسالت عيسى ( ع ) ، آنها را نپذيرفتند .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

صف - 61 - 14 - 11،15

11 - بنى اسرائيل ، در پذيرش رسالت عيسى ( ع ) و پيروى از آن حضرت ، دو دسته شدند : دسته اى مؤمن و گروهى كافر .

ف_امنت طائفة من بنى إسرءيل و كفرت طائفة

15 - غلبه يافتن پيروان حضرت عيسى ( ع ) بر كافران بنى اسرائيل ، در نتيجه تأييدات و امداد هاى الهى

فأيّدنا الذين ءامنوا . .. فأصبحوا ظ_هرين

تبعيد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 2

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ، غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر باشد _ كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل استفاده است.

تبعيد در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 2،3،4

2 - بنى اسرائيل با بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از خانه و ديارشان ، پيمان الهى را نقض كردند .

ثم أنتم هؤلاء . .. تخرجون فريقاً منكم من ديرهم

آيه مورد بحث اشاره به جنگها و خونريزيهايى دارد كه پيش از هجرت پيامبر(ص) به مدينه بين طوايف يهود واقع مى شد. يهوديان بنى النضير با بنى قريظه درگير مى شدند; هر كدام غالب مى شد ديگرى را از خانه و كاشانه اش اخراج مى كرد.

3 - بنى اسرائيل در كشتن و آواره كردن گروهى از همكيشان خود ، يكديگر را يارى و پشتيبانى كردند .

تظهرون عليهم

{تظاهر}

(مصدر تظاهرون) به معناى يارى و پشتيبانى كردن يكديگر است. {تظاهرون عليكم}; يعنى، طايفه اى از شما طايفه ديگر را عليه گروهى از خودتان يارى مى داد.

4 - بنى اسرائيل ، مردمى گنهكار و متجاوز به خاطر يارى رسانى به يكديگر در بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از ديارشان

تظهرون عليهم بالأثم و العدون

باء در {بالاثم} باى ملابست است و {بالاثم و العدوان} حال براى فاعل {تظاهرون} مى باشد; يعنى، عليه آنان همديگر را يارى مى كرديد و در آن هنگام گنهكار و متجاوز بوديد.

تبعيديان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 2

2 - بنى اسرائيل با بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از خانه و ديارشان ، پيمان الهى را نقض كردند .

ثم أنتم هؤلاء . .. تخرجون فريقاً منكم من ديرهم

آيه مورد بحث اشاره به جنگها و خونريزيهايى دارد كه پيش از هجرت پيامبر(ص) به مدينه بين طوايف يهود واقع مى شد. يهوديان بنى النضير با بنى قريظه درگير مى شدند; هر كدام غالب مى شد ديگرى را از خانه و كاشانه اش اخراج مى كرد.

تبليغ علماى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 1،2،3

1 - عالمان بنى اسرائيل ، مردمان رابه كار هاى نيك دعوت مى كردند .

أتأمرون الناس بالبر

چون مخاطبان {أتأمرون} بايد غير از {الناس} باشند، مى توان گفت: مراد از مخاطبان - به قرينه {و أنتم تتلون الكتاب} - عالمان دينى و مقصود از {الناس} توده هاى مردم است.

2 - عالمان بنى اسرائيل ، خود به

آنچه مردمان رابه آن فرا مى خواندند ، عمل نمى كردند .

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

3 - عالمان بنى اسرائيل ، مورد نكوهش و سرزنش خداوند به خاطر عمل نكردن به محتواى دعوت هاى خويش

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

استفهام در {أتأمرون . ..} استفهام انكار توبيخى است.

تبيين اختلاف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 76 - 1،2،8

1 - قرآن ، بيانگر حقيقيت بسيارى از مسائل مورد اختلاف بنى اسرائيل ، براى آنان

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

2 - تشريح سخن حق در قرآن در زمينه موضوعات مورد اختلاف بنى اسرائيل ، نمود حقانيت آن و رسالت پيامبر ( ص )

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

از مضمون آيه استفاده مى شود كه بيان حق، نشانگر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر(ص) است. علاوه بر اين كه سير آيات گذشته به اين صورت است كه از مسأله توحيد آغاز شده و سپس به حقانيت معاد و اكنون به حقانيت قرآن پرداخته شده است. گفتنى است كه حقانيت قرآن مستلزم حقانيت رسالت پيامبر(ص) نيز هست.

8 - پرداختن خداوند به تبيين حق در زمينه هاى معرفتى مورد اختلاف بنى اسرائيل ، نمودى از علم گسترده او

و إنّ ربّك ليعلم . .. إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل

برداشت ياد شده، توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در زمينه علم گسترده خداوند است _ به دست مى آيد.

تبيين گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

طه - 20 - 94 - 8

8 - هارون ( ع ) ، براى اداى توضيح در باره علل نحوه برخورد خود با گوساله پرستان ، از موسى ( ع ) تقاضاى فرصت كرد .

لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى إنّى خشيت

تجاوز بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 4

4 _ ترك نهى از منكر ، نمونه اى بارز از تجاوزگرى بنى اسرائيل

و كانوا يعتدون. كانوا لايتناهون

جمله {كانوا لايتناهون} تفسير جمله {كانوا يعتدون} و يا بيان مصداقى بارز از آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 16

16 _ جاودانگى عذاب بنى اسرائيل به خاطر عصيان گرى ، تجاوزپيشگى ، ترك نهى از منكر ، و پذيرش ولايت كافران

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون. كانوا لايتناهون ... و فى العذاب هم خلدون

تجاوز به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 3

3 - رفتار ظالمانه و تجاوزكارانه قارون عليه بنى اسرائيل ، على رغم پيوند نژادى وى با آنان

إنّ ق_رون كان من قوم موسى فبغى عليهم

تجاوز به حقوق در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 5،6

5 _ بنى اسرائيل در عين برخوردارى از زندگى مناسب ، به جاى اتحاد و حفظ حقوق يكديگر ، آگاهانه به اختلافات داخلى دامن زده و به حقوق يكديگر تجاوز مى كردند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم

العلم

6 _ بنى اسرائيل ، با وجود در اختيار داشتن تورات و برخوردارى از زندگى مناسب ، كفران نعمت كرده و به اختلاف و تجاوز به حقوق يكديگر پرداختند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {العلم} كتاب آسمانى تورات باشد.

تجاوزگران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 10،11

10 _ گروهى از بنى اسرائيل زمان داود و عيسى عصيان پيشه و تجاوزگر بودند .

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

11 _ گرفتارى كافران بنى اسرائيل به لعنت داود و عيسى ( ع ) ، برخاسته از عصيان پيشگى و تجاوزگرى آنان

لعن الذين كفروا . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

در برداشت فوق {ذلك} اشاره به {لعنت} گرفته شده است.

تجاوزگرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 31،38

31 - بنى اسرائيل ، گنهكار و همواره تجاوزگر بوده اند .

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

38 - داستان ناسپاسى بنى اسرائيل بر { منّ } و { سلوى } و انتخاب شهرنشينى و گرايش آنان به كفر و تجاوز ، داستانى آموزنده و شايسته به ياد آوردن است .

إذ قلتم يموسى لن نصبر . ... و ضربت عليهم الذلة ... و كانوا يعتدون

{إذ قلتم . ..} مفعول براى {أذكروا} (به ياد آوردن) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 4

4

- بنى اسرائيل ، مردمى گنهكار و متجاوز به خاطر يارى رسانى به يكديگر در بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از ديارشان

تظهرون عليهم بالأثم و العدون

باء در {بالاثم} باى ملابست است و {بالاثم و العدوان} حال براى فاعل {تظاهرون} مى باشد; يعنى، عليه آنان همديگر را يارى مى كرديد و در آن هنگام گنهكار و متجاوز بوديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 7

7 - داورى حتمى خداوند در قيامت ، نسبت به اختلاف هاى ناروا و تجاوزگرانه بنى اسرائيل

إنّ ربّك يقضى بينهم يوم القي_مة

تجديد قواى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 5

5- تجديد توان اقتصادى و انسانى بنى اسرائيل با امداد الهى پس از اولين شكست

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم و أمددن_كم بأمول و بنين

تحريفگران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 5

5 - گروهى از بنى اسرائيل كلام الهى ( تورات ) را پس از شنيدن و فهميدن تحريف كردند .

و قد كان فريق منهم يسمعون كلم اللّه ثم يحرفونه من بعد ما عقلوه

مراد از {كلام اللّه} در آيه شريفه، مى تواند تورات و نيز مى تواند {قرآن} باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

تحريفگرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 8

8 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، با تحريف در كتاب هاى آسمانى خويش ، در صدد كتمان بشارت ها و نشانه

هاى حقانيت قرآن بودند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

برخى برآنند كه مراد از {الباطل} تحريفهاى لفظى و معنوى است كه عالمان بنى اسرائيل در كتابهاى آسمانى خويش ايجاد مى كردند تا نشانه هاى حقانيت قرآن و اسلام از آن آشكار نشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 7

7 - عذاب آسمانى نازل شده بر گنهكاران بنى اسرائيل ، سزاى فسق ديرينه آنان و گناه تغيير و تبديل فرمان خدا بوده است .

فأنزلنا على الذين ظلموا رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون

{با}ى سببيه در {بما كانوا يفسقون} مى رساند كه: نزول عذاب آسمانى به سبب فسق ديرينه بنى اسرائيل بوده و توصيف آنان به ستمكارى (الذين ظلموا) دلالت مى كند كه عذاب به خاطر ظلم آنان، يعنى تبديل فرمان خدا بوده است. بنابراين بايد گفت: ستمكارى بنى اسرائيل به ضميمه فسق ديرينه آنان، موجب عذاب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 6

6 _ بنى اسرائيل ، مصداق بارز تفرقه افكنان و تحريفگران دين خداوند و مشمول عذاب شديد الهى

ادخلوا فى السِلم كافة . .. فان زللتم من بعد ما ... سَلْ بنى اسرائيل كم اتيناهم م

پس از امر به دخول در {سلم} (تسليم در برابر خداوند و اتّحاد جامعه ايمانى)، و عدم تبعيّت از شيطان، بنى اسرائيل را به عنوان نمونه ذكر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 10،11،24

10 _ تفسير غلط كتب آسمانى ، توسط بنى اسرائيل

يحرفون الكلم عن

مواضعه

تحريف به معنى تغيير است و همان گونه كه شامل جابجايى كلمات، كاستن و افزودن مى شود، تأويل و تفسير ناروا را نيز فرا مى گيرد.

11 _ تحريف تورات ، توسط بنى اسرائيل ( يهود )

يحرفون الكلم عن مواضعه

{كلم} جمع {كلمه} به معناى سخن است و مصداق بارز و مورد نظر آن، تورات مى باشد. گفتنى است كه مراد از بنى اسرائيل، به قرينه آيه بعد، يهوديان هستند.

24 _ تنها گروهى اندك از بنى اسرائيل ، وفادار به پيمان هاى الهى ، وارسته از تحريفگرى و خيانت و پايبند به دستورات خداوند

فبما نقضهم ميثقهم . .. و لاتزال تطلع على خائنة منهم إلاّ قليلا

{الا قليلا} استثناء از تمامى صفاتى است كه درباره بنى اسرائيل بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 35

35 _ بسيارى از بنى اسرائيل مرتكب خونريزى شده و حرام هاى خدا را حلال مى شمردند .

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

از امام باقر(ع) روايت شده: المسرفون هم الذين يستحلون المحارم و يسفكون الدماء.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 504; نورالثقلين، ج 1، ص 620، ح 158.

تحقير بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 5

5 - قوم و نژاد بنى اسرائيل ، مردمى حقير در نظر فرعونيان

من ه_ذا الذى هو مهين

تعبير به {مهين}، ممكن است ناظر به شخصيت ظاهرى موسى(ع) و فاصله داشتن او از طبقات اشراف و ثروتمندان باشد و نيز ممكن است اشاره به نژاد موسى(ع) باشد كه از بنى اسرائيل بوده و فرعونيان خود را

سرور ايشان مى پنداشتند.

تحير بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 3،4

3 - قوم موسى ، تحير و سردرگمى خويش را در انتخاب گاوى كه بايد ذبح مى شد ، دليل تكرار سؤال و تقاضاى توضيح بيشتر عنوان كردند .

قال ادع لنا ربك . .. إن البقر تشبه علينا

قوم موسى، با جمله تعليليه {إن البقر . ..} - كه تعليل براى جمله قبل است - در صدد بيان اين معنا بودند كه: پرسشهاى مكررشان بدين جهت است كه امر بر آنان مشتبه شده و در پى رهايى از تحير و سردرگمى هستند نه بهانه گيرى و تلاش براى فرار از مسؤوليت.

4 - قوم موسى ، با آخرين پرسش درباره گاو ، به معين شدن گاو و رهايى از تحير اميدوار بودند .

و إنا إن شاء اللّه لمهتدون

{مهتدون} اسم فاعل از اهتداء و به معناى راه يافتگان است و متعلق آن همان گاوى است كه بايد ذبح مى شد.

تذكر به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 4

4- حضرت موسى ( ع ) سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان را به مردم خويش يادآورى كرد .

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

برداشت مزبور بر اساس اين احتمال است كه جمله {ألم يأتكم . ..} ادامه كلام موسى(ع) باشد كه فرمود: {و قال موسى إن تكفروا ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء

- 17 - 3 - 2

2- خداوند ، ايمان و شرافت نياكان بنى اسرائيل را به آنان يادآور شد .

هدًى لبنى إسرءيل . .. ذرّية من حملنا مع نوح

نصب {ذرية} يا به تقدير حرف ندا و يا به تقدير فعل {اخص} است. در هر صورت يادآورى عنوان {ذريه همراهان نوح} بيانگر حقيقت فوق است.

تذكر تاريخ بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى سرگذشت موسى ( ع ) و قومش و به خاطر سپردن آن

و إذ قال موسى لقومه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه فعل {اذكر} قبل از {إذ} مقدر باشد. بنابراين، آيه خطاب به پيامبر(ص) و بيان وظيفهء آن حضرت است.

ترجيح قبطى بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 21

21 - در ديدگاه فرعونيان ، نژاد قبطى ، بر نسل بنى اسرائيل _ حتى بر جوان دست پرورده و محبوب خويش _ ترجيح داشت .

فنجّين_ك من الغم

ترس از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 4

4 - فرعون ، هامان و سپاهيانش همواره از خطر بنى اسرائيل ، در هراس بودند .

و نرى فرعون و ه_م_ن . .. ما كانوا يحذرون

جمله {كانوا يحذرون} ماضى استمرارى و بيانگر ترس دائمى فرعونيان از بنى اسرائيل است.

ترس از شكنجه هاى اشراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 4

4

_ مؤمنان به موسى ( ع ) ، از رؤسا و اشراف قوم خود و از اذيت و شكنجه هاى فرعون در وحشت شديدى به سر مى بردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

تنكير {خوف} دلالت بر شدت آن مى كند و از معانى فتنه عذاب و شكنجه است.

ترس بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 22 - 2

2 _ هراس قوم موسى ( بنى اسرائيل ) از برخورد و رويارويى با زورگويان قدرتمند حاكم بر سرزمين مقدس

قالوا يموسى ان فيها قوماً جبارين و إنّا لن ندخلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 2

2 _ هراس قوم موسى ( ع ) ( بنى اسرائيل ) از برخورد و رويارويى با زورگويان قدرتمند حاكم بر سرزمين مقدس

قالوا يموسى إنّا لن ندخلها ابداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 2

2 _ قوم موسى هراساان از سقوط كوهِ برافراشته شده بر سر آنان

و ظنوا أنه واقع بهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 61 - 2

2 - اظهار نگرانى و وحشت همراهان موسى از گرفتار آمدن در كمند سپاه فرعون

قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون

{ادراك} (مصدر مجهول {مدركون}) به معناى گرفتار شدن است {إنّا لمدركون}; يعنى، ما قطعاً گرفتار خواهيم شد.

ترس مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 4

4

_ مؤمنان به موسى ( ع ) ، از رؤسا و اشراف قوم خود و از اذيت و شكنجه هاى فرعون در وحشت شديدى به سر مى بردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

تنكير {خوف} دلالت بر شدت آن مى كند و از معانى فتنه عذاب و شكنجه است.

تشويقهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 5

5 - قوم قارون ، وى را بر حسن استفاده از ثروت خدادادى خويش و به كار گرفتن آن در راه آبادسازى سراى آخرت ترغيب كردند .

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة

تعاليم انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 2

2 _ عيسى ( ع ) ، همكيش پيامبران يهود و پيگير رسالت و تعاليم آنان در دوران رسالت خويش

و قفينا على ءاثرهم بعيسى ابن مريم

{اثر} به معناى چيزى است كه از چيز ديگر حاصل مى شود و دلالت بر وجود آن چيز دارد، همانند جاى پا كه دلالت بر رونده دارد. بنابراين مراد از جمله {قفينا} اين است كه عيسى(ع) همان راهى را طى كرده كه موسى(ع) و ديگر پيامبران يهود رفتند.

تعاليم كتب آسمانى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 10

10 - تلاش براى آزاد سازى اسيران بنى اسرائيل ، از فرمان هاى كتب آسمانى آنان

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم . .. فتؤمنون ببعض الكتب

جمله {أفتؤمنون ببعض الكتاب} دلالت بر اين

معنا دارد كه: انگيزه يهوديان در آزاد سازى اسيران يهودى، عمل كردن به تورات بوده است.

تعجب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 5

5 - عصاى موسى با بلعيدن ابزار جادويى ساحران ، صحنه اى شگفت و به دور از انتظار همگان به وجود آورد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {إذا} براى مفاجات است و نشانگر آن است كه جمله پس از آن، در يك حالت غير منتظره واقع شده است.

تعجب دنياطلبان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 4

4 - آرزوكنندگان ثروت قارونى ، با مشاهده فرورفتن وى و خانه اش در زمين شگفت زده شدند .

و أصبح الذين تمنّوا مكانه بالأمس يقولون ويكأنّ

واژه {وَىْ} وقتى به كار مى رود كه شخص بخواهد شگفتى خود را از موضوعى بيان كند.

تعدد افساد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 4 - 8

8- دو بار فسادانگيزى بنى اسرائيل در زمين ، از برجسته ترين حوادث و تحولات تاريخى آنان است .

لتفسدنّ فى الأرض مرّتين و لتعلنّ علوًّا كبيرًا

تعطيلى در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 1،3

1 - كار و فعاليت در روز شنبه براى بنى اسرائيل حرام بود .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى كنيم.

{اعتداء} (مصدر اعتدوا) به معناى تجاوز و تخلف مى باشد.

3 - خداوند ، اصحاب سبت ( تجاوزكاران يهود در روز شنبه ) را به بوزينه هايى مطرود تبديل كرد .

فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

{قِرْد) (مفرد قِرَدَةَ) به معناى ميمون است. {خاسىء} به معناى مطرود و نيز به معناى حقير و ذليل مى باشد و كلمه {خاسئين} خبر دوم براى {كونوا} است.

تعقيب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 8

8- در امان نبودن بنى اسرائيل حتى در زواياى خانه هاى خود ، به دنبال فسادانگيزى و تعقيب قرار گرفتنشان از سوى مردانى جنگاور

فجاسوا خل_ل الديار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 2،3،5

2 - فرعون و لشكريانش ، در پى كوچ بنى اسرائيل از مصر ، به تعقيب آنان پرداختند .

فأتبعهم فرعون بجنوده

3 - در تعقيب بنى اسرائيل ، فرعون خود رهبرى سپاهيانش را به عهده داشت .

فأتبعهم فرعون بجنوده

5 - فرعونيان ، در تعقيب بنى اسرائيل ، به راه خشك شده دريا ، وارد شدند .

طريقًا فى البحر يبسًا . .. فأتبعهم فرعون بجنوده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 6

6 - خبردادن خداوند به موسى ( ع ) مبنى بر تعقيب بنى اسرائيل از سوى فرعونيان در صورت خروج از مصر

أسر بعبادى إنّكم متّبعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 53 - 2

2 - اقدام فرعون به اعزام مأموران ، جهت گردآورى نيرو از شهر

هاى مختلف براى تعقيب بنى اسرائيل

فأرسل فرعون فى المدائن ح_شرين

كلمه {حاشرين} (گردآورندگان) مفعول براى {أرسل} مى باشد; يعنى، فرعون مأموران گردآورنده نيرو را به شهرها فرستاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 56 - 1

1 - آماده باش كامل سپاه فرعون پيش از پيوستن مردم شهر ها به آنان براى تعقيب بنى اسرائيل

و إنّا لجميع ح_ذرون

{حِذْر} در قرآن به معناى ابزار جنگ (شمشير، زره و. ..) آمده است; مانند{خذوا حذركم}. بنابراين {حاذرون} به كسانى گفته مى شود كه داراى سلاح كافى و در حال آماده باش كامل باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 1،2

1 - خارج شدن فرعون و فرعونيان از شهر براى تعقيب بنى اسرائيل

فأخرجن_هم

2 - حركت فرعونيان در پى بنى اسرائيل ، تدبير الهى براى جدا شدن آنان از نعمت هاى سرزمين مصر بود .

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

اسناد فعل {إخراج} به ضمير {نا} بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 60 - 1

1 - نزديك شدن سپاه فرعون به بنى اسرائيل ، به هنگام طلوع آفتاب

فأتبعوهم مشرقين

واژه {مشرقين} از مصدر {اشراق} (داخل شدن در وقت طلوع خورشيد) مشتق شده است و حال از ضمير فاعل {أتبعوهم} مى باشد; يعنى، {فلحقوا بهم حالكونهم داخلين فى وقت طلوع الشمس}. گفتنى است كه {إتباع} (مصدر {أتبعوا}) در اين جا به معناى ملحق شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 61 - 1

1 - نزديك شدن

سپاه فرعون به بنى اسرائيل تا حدّ مشاهده يكديگر

فلمّا ترءا الجمعان

{ترائى} (مصدر {ترءا}) به معناى همديگر را ديدن و {جمع} (مفرد {جمعان}) به معناى گروه است. بنابراين {لمّا ترءا الجمعان}; يعنى، چون دو گروه همديگر را ديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 1

1 - قرار گرفتن بنى اسرائيل در ميان سپاه فرعون و دريا

فلمّا ترءا الجمعان . .. فأوحينا إلى موسى أن اضرب بعصاك البحر

از عبارت {أن اضرب بعصاك البحر} معلوم مى شود كه بنى اسرائيل به هنگام مشاهده سپاه فرعون، نه راه پيش داشتند و نه راه پس; زيرا در يك طرف آنان دريا قرار داشت و در سوى ديگر سپاه فرعون.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 64 - 1

1 - اقدام فرعون و سپاهيانش ، مبنى بر تعقيب بنى اسرائيل در بستر دريا

و أزلفنا ثَمّ الأخرين

{ازلاف} (مصدر {أزلفنا}); يعنى، به پيشروى وادار كردن و {ثَمّ} ظرف مكان و معادل {آن جا} و {الأخرين} مفعول براى {أزلفنا} است; يعنى، ديگران (فرعونيان) را وادار كرديم تا به آن جا پيشروى كنند. گفتنى است كه {ثَمّ} اشاره به بستر دريا دارد كه بنى اسرائيل از آن عبور كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 66 - 2

2 - تعقيب بنى اسرائيل از سوى فرعونيان در مسير باز شده در دريا به وسيله موسى ( ع )

و أنجينا موسى و من معه أجمعين . ثمّ أغرقنا الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان -

44 - 23 - 8

8- هشدار خداوند به موسى ( ع ) ، در غافل نبودن از تعقيب فرعونيان نسبت به بنى اسرائيل

فأسر . .. إنّكم متّبعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 6،7

6- لشگر فرعون ، در تعقيب بنى اسرائيل پس از عبور آنان از نيل

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

تعقيب، از واژه {جند} استفاده شده است.

7- ورود گسترده لشگر فرعون به رود نيل ، به منظور تعقيب بنى اسرائيل

إنّهم جند مغرقون

از اين كه غرق شدن به لشگر نسبت داده شده است، فراوان بودن تعداد كشته شدگان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 26 - 2

2- حضور نيرو هاى مقتدر سياسى _ اقتصادى نظام فرعونى ، در ميان تعقيب كنندگان بنى اسرائيل

كم تركوا من جنّ_ت و عيون . و زروع و مقام كريم

پشت سر نهادن مزارع بزرگ، نشان مى دهد كه در ميان فرعونيان حضور يافته در تعقيب موسى(ع)، ملاّكان و سرمايه داران شركت داشته اند; چنان كه {مقام كريم} مى تواند اشاره به قصرهاى باشكوه اطرافيان و سياست گذاران جامعه فرعونى داشته باشد.

تغذيه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 18

18 _ خداوند براى تغذيه قوم موسى به هنگام عبورشان از صحراى سوزان ، بر آنان منّ و سلوا فرو فرستاد .

و أنزلنا عليهم المن و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز شربتى شيرين همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده

اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

تفضل خدا بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 5،7

5 - خداوند ، بنى اسرائيل را - على رغم پيمان شكنى و اعراضشان از فرامين تورات - مورد تفضل و رحمت خويش قرار داد .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخسرين

7 - فضل و رحمت الهى بر بنى اسرائيل ، نجات دهنده آنان از زيان و خسران شد .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخسرين

تكاليف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 43 - 1،2

1 - خداوند ، بنى اسرائيل را به اقامه نماز و پرداخت زكات دعوت كرد .

يبنى إسرائيل اذكروا . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

2 - اقامه نماز به جماعت و به همراه مسلمانان توصيه خداوند به بنى اسرائيل

و اركعوا مع الركعين

مراد از ركوع كردن، اقامه نماز است و مقصود از {راكعين} نمازگزاران مسلمان مى باشد; زيرا پس از دعوت اهل كتاب به ايمان و اسلام، اين احتمال وجهى ندارد كه گفته شود مراد از نماز، نماز شريعت خود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 6،7

6 - گفتار نيك و معاشرت نيكو با ساير اقوام و ملت ها ، ميثاق خدا با بنى اسرائيل

و قولوا للناس حسناً

مراد از {الناس} مى تواند همان اسرائيليان باشد و مى تواند اقوام و ملتهاى ديگر هم باشد. برداشت فوق مبتنى بر دومين

احتمال است.

7 - بر پا داشتن نماز و پرداختن زكات ، از عهد ها و پيمان هاى خدا با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 8

8 _ خداوند ، بنى اسرائيل را به بر پا داشتن نماز مكلف فرمود .

و أقيموا الصلوة

تكبر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 5

5 _ بنى اسرائيل ، مردمى مغرور به نژاد و دين خويش

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. و حسبوا الا تكون فتنة

بسيارى از مفسران برآنند كه ريشه اعتقاد بنى اسرائيل (رهايى از آزمون و مجازات الهى) اين بوده كه آنان از نسل اسرائيل هستند و به يهوديت و يا نصرانيت منتسب مى باشند. آيه 69 كه مجرد انتساب به دين را كارساز در سعادت نمى دانست، مى تواند اشاره به اين نظريه داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 4 - 5

5- پيشگويى تورات درباره سركشى بزرگ و برترى جويى حتمى بنى اسرائيل در زمين

و قضينا إلى بنى إسرءيل فى الكت_ب . .. و لتعلنّ علوًّا كبيرًا

تكذيبگرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 9،13

9 - بنى اسرائيل ، به رغم روشن بودن معجزات و دلايل حقانيت رسالت عيسى ( ع ) ، آنها را نپذيرفتند .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر

13 - بنى اسرائيل ، به

رغم در دست داشتن بشارت عيسى ( ع ) ، در برابر رسول اكرم ( ص ) موضع گيرى كرده و رسالت آن حضرت را نپذيرفتند .

و مبشّرًا برسول يأتى من بعدى اسمه . .. فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

تكفير گناه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 21

21 _ تكفير ( ناديده گرفتن ) گناهان بنى اسرائيل و دخول آنان به بهشت در گرو اقامه نماز ، پرداخت زكات ، ايمان به پيامبران و يارى آنان و انفاق در راه خدا

لئن اقمتم الصلوة . .. و لادخلنكم جنت

تكليف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 6

6 - پذيرش تورات با جديت تمام و استوارسازى رفتار و انديشه ها بر اساس آن ، فرمان خداوند به بنى اسرائيل

خذوا ما ءاتينكم بقوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 7

7 _ نماز ، زكات ، ايمان به همه انبيا و حمايت از آنان و انفاق ، از تكاليف بنى اسرائيل

لئن اقمتم الصلوة و ءاتيتم الزكوة . .. و عزرتموهم و اقرضتم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 13

13 _ بنى اسرائيل ، مأمور داخل شدن به سرزمين مقدس شام

ادخلوا الارض المقدسة

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: يعنى الشام . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 305، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 59 - 9

9 - بنى اسرائيل ، موظف به پيروى از عيسى ( ع ) در عصر رسالت آن حضرت

و جعلن_ه مثلاً لبنى إسرءيل

اين كه عيسى(ع) الگو و مثلى براى بنى اسرائيل قرار داده شده، نشانگر اين حقيقت است كه آنان موظف به پيروى از آن حضرت بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 1

1- دستور خداوند به موسى ( ع ) و بنى اسرائيل ، در عبور از نيل و وانهادن رود آرام و فروهشته به حال خويش

و اترك البحر رهوًا

{رهو}، به معناى حالت آرام و يا گودى و شكافتگى شىء است.

تمايلات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 4،5

4 _ ناسازگارى برنامه ها و اهداف پيامبران با تمايلات نفسانى بنى اسرائيل

كلما جاءهم رسول بما لاتهوى انفسهم

5 _ انطباق و عدم انطباق رسالت انبيا با تمايلات نفسانى ، عامل تصديق و تكذيب پيامبران از سوى بنى اسرائيل

كلما جاءهم رسول بما لاتهوى انفسهم فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

تنبه دنياطلبان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 6،12،14

6 - فرورفتن شبانه قارون با خانه اش در كام زمين ، رخدادى سخت تكان دهنده ، بيدارگر و درس آموز براى كسانى كه روز پيش آرزوى ثروتى چونان ثروت وى را داشتند .

و أصبح الذين تمنّوا مكانه بالأمس يقولون ويكأنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء من عباد

كلمه {مكانه}، منصوب به نزع

خافض و صفت براى اسم محذوف {مكاناً} است; يعنى، {الذين تمنّوا مكاناً مثل مكانه; آنان كه ديروز منزلتى هم چون منزلت قارون را آرزو كرده بودند. ..}.

12 - آگاهى دل باختگان دنيا به عاقبت شوم دنياطلبى ، پس از مشاهده نگون بختى قارون

لولا أن منّ اللّه علينا لخسف بنا

14 - آگاهى يافتن آرزومندان مال و ثروت به پى آمد شوم ناسپاسى در برابرنعمت هاى الهى ، با مشاهده نگون بختى قارون

ويكأنّه لايفلح الك_فرون

{كفر} (مصدر {كافرون}) در اين جا مقابل {شكر} و به معناى ناسپاسى است. جمله {و يكأنّه لايفلح الكافرون} اعتراف دنياطلبان به ناسپاسى خود در مقابل خدا است و اشاره به علت هلاكت قارون دارد.

تنوع طلبى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 2،4

2 - بنى اسرائيل ، از يكنواختى خوراك خويش ( منّ و سلوى ) به موسى ( ع ) شكايت كردند .

و إذ قلتم يموسى لن نصبر على طعام وحد

4 - بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواستند تا رفع يكنواختى طعامشان را از درگاه خدا مسألت كند و آنان را به غذا هاى متنوع برساند .

لن نصبر على طعام وحد فادع لنا ربك

به قرينه {لن نصبر . ..} مورد دعا بر طرف شدن يكنواختى خوراكيهاست و به دليل {يخرج لنا ...} مورد دعا دستيابى به خوراكيهاى گياهى نيز هست. بنابراين بنى اسرائيل دو تقاضا داشتند: 1_ بر طرف شدن يكنواختى غذا; 2_ دستيابى به خوراكيهاى گياهى.

توبه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 2،7،14

2

- موسى ( ع ) با بيان ستمكارى قومش ، به آنان فرمان داد تا روى به درگاه خدا آورده ، توبه كنند .

و إذ قال موسى لقومه . .. فتوبوا إلى بارئكم

7 - كشتن يكديگر ، توبه تعيين شده اى براى گوساله پرستان بنى اسرائيل

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

حرف {فاء} در {فاقتلوا} تفسيريه است; يعنى، بيانگر اين است كه جمله {أقتلوا أنفسكم} تفسير و توضيح جمله قبل (توبوا . ..) مى باشد. در معناى جمله {فاقتلوا أنفسكم} دو نظر ايراد شده است. 1_ فاقتلوا بعضكم بعضاً (يكديگر را بكشيد); 2_ هر كسى خود را بكشد.

14 - موسى ( ع ) خير و سعادت مرتدان قومش را در توبه و كشتن يكديگر دانست .

فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 14

14 _ ورود بنى اسرائيل به شام ، پس از توبه و رضايت خداوند از ايشان ، در پايان چهل سال سرگردانى

يقوم ادخلوا الارض المقدسة

از امام باقر(ع) روايت شده كه بعد از تلاوت آيه فوق فرمود: . .. ثم دخلوها بعد اربعين سنة ... و ما كان خروجهم من مصر و دخولهم الشام الا من بعد توبتهم و رضاء اللّه عنهم ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 306، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 12،13،14

12 _ توبه و بازگشت بنى اسرائيل به سوى خداوند در برهه اى تاريخ

ثم تاب اللّه عليهم

اهل لغت {توبه خدا بر بنده} را به توفيق بر

توبه معنا كرده اند.

13 _ خداوند پذيراى توبه بنى اسرائيل پس از پشيمانى آنان از رفتار ناپسند و واگذاشتن انديشه هاى ناصحيح دينى

ثم تاب اللّه عليهم

موفق ساختن بندگان بر توبه، مستلزم قبول توبه آنان است.

14 _ اصلاح بينش و بصيرت بنى اسرائيل پس از پذيرش توبه آنان

ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا

كلمه {ثم} در جمله {ثم عموا و صموا} مى رساند كه بنى اسرائيل _ پس از شمول رحمت الهى بر آنان و توبه به درگاه خداوند _ بصيرت از دست رفته خويش را بازيافتند، اگر چه در مرحله و زمان ديگر بصيرت خويش را از دست داده و به اعمال ناروا گرايش پيدا كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 2

2 _ بنى اسرائيل پس از آگاهى به گمراهى خويش ، از گوساله پرستى توبه كردند و به گناه خويش معترف شدند .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

توبه شكنى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 17،18

17 _ بسيارى از بنى اسرائيل با شكستن توبه بينش بازيافته خويش را از دست داده و به اعمال ناروا گراييدند .

فعموا و صموا ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا . .. و اللّه بصير بماتعملون

18 _ توبه شكنى بسيارى از بنى اسرائيل

ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا كثير منهم

توبه گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 7،20

7 - كشتن يكديگر

، توبه تعيين شده اى براى گوساله پرستان بنى اسرائيل

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

حرف {فاء} در {فاقتلوا} تفسيريه است; يعنى، بيانگر اين است كه جمله {أقتلوا أنفسكم} تفسير و توضيح جمله قبل (توبوا . ..) مى باشد. در معناى جمله {فاقتلوا أنفسكم} دو نظر ايراد شده است. 1_ فاقتلوا بعضكم بعضاً (يكديگر را بكشيد); 2_ هر كسى خود را بكشد.

20 - پذيرش توبه گوساله پرستان بنى اسرائيل ، از نعمت هاى خداوند به آنان

و إذ قال موسى . .. فتاب عليكم

آيه هاى اين بخش از سوره چنانچه از مطلع آن (يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى . ..) به دست مى آيد، در صدد بيان نعمتهايى است كه خداوند به بنى اسرائيل ارزانى داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 12

12 _ گذشت از گناه گوساله پرستان تائب و ناديده انگاشتن خطاى آنان پس از بازگشت به توحيد و پرستش خداى يكتا ، توصيه خداوند به موسى ( ع ) *

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق با توجه به دومين احتمالى است كه در توجيه خطاب به موسى(ع) ذكر شد. يعنى {ربك} اشاره به اين معنا باشد كه اى موسى تو نيز متخلق به اخلاق الهى باش و از خطاها و لغزشها درگذر.

توجيه گرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 1،3

1 - بنى اسرائيل در برابر بازخواست و توبيخ خود از جانب موسى ( ع ) ، سعى در بى تقصير نشان دادن خود در ماجراى گوساله پرستى داشتند .

ألم يعدكم

. .. أفطال ... أم أردتّم ... قالوا ما أخلفنا موعدك بملكنا

جمله {ما أخلفنا} و نيز {حمّلنا}، جملگى توجيهات بنى اسرائيل براى پذيرش گوساله پرستى از سوى آنان است.

3 - بى اختيار قلمداد كردن خود ، از بهانه هاى بنى اسرائيل براى توجيه پيمان شكنى با موسى ( ع ) و پذيرش گوساله پرستى در ميان خود

ما أخلفنا موعدك بملكنا

{موعد} مصدر و به معناى {وعد} است. {ملك} نيز مصدر است و مراد بنى اسرائيل، نفى مالك بودن امور خويش است. از همين رو معناى {ما أخلفنا...} چنين مى شود: ما از پيمان و وعده تو، به اختيار خود تخلف نكرديم.

توحيد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 1

1 _ قوم موسى ، پس از توصيه و دعوت او ، اعلام داشتند : ما تنها بر خدا توكل كرده و جز او بر احدى اتكال نخواهيم كرد .

و قال موسى يقوم . .. فعليه توكلوا ... فقالوا على اللّه توكلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 5

5 - پايبند ماندن بنى اسرائيل بر آيين توحيدى پدران خويش ( ابراهيم ، اسحاق و يعقوب )

ه_ذا من شيعته

تورات در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 8

8 _ وجود اعتقاد به خداوند و تورات و احكام آن ، در ميان بنى اسرائيل ، در عصر حضرت عيسى ( ع )

و لاحلّ لكم بعض الذى حرّم عليكم

تورات و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 6،10،12

6 _ بنى اسرائيل ، مدّعى حرمت برخى از خوردنى ها و انتساب آن به تورات

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. قل فاْتوا بالتورية فاتلوها

10 _ نسبت هاى ناروا و دروغ بستن بنى اسرائيل ، به تورات

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها ان كنتم صادقين

12 _ تورات ، ناسخ حرمت برخى از خوردنى ها بر بنى اسرائيل

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه من قبل ان تنزل التوري

بنابراينكه {من قبل} متعلق به {حرّم} باشد; يعنى حرمتهاى وضع شده براى بنى اسرائيل توسط يعقوب (ع)، تا قبل از نزول تورات بوده است.

توسل بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 8

8 _ بنى اسرائيل ، در دعاى خود به صفت رحمت خداوند متوسل شدند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

توصيه به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 16

16 - خوردن و آشاميدن از روزى هاى خدادادى ، توصيه و سفارش خداوند به قوم موسى

كلوا و اشربوا من رزق اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 1

1 _ قوم موسى ، پس از توصيه و دعوت او ، اعلام داشتند : ما تنها بر خدا توكل كرده و جز او بر احدى اتكال نخواهيم كرد .

و قال موسى يقوم . .. فعليه توكلوا ... فقالوا على اللّه توكلنا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 2

2- موسى ( ع ) از قوم خود خواست تا به ياد فرمان و توصيه خداوند باشند كه هر كس شكرگزارى نمايد خداوند نعمتش را افزون مى كند و هر كس كفران نمايد دچار عذاب شديد خواهد شد .

اذكروا نعمة الله عليكم . .. و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم إن

اين برداشت مبتنى بر اين نكته است كه {إذ تأذّن} مقول قول موسى(ع) و عطف به {اذكروا نعمة الله} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 2،12

2 - بهره گيرى از رزق هاى گوارا و پاكيزه ، توصيه خداوند به بنى اسرائيل

كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم

12 - تجاوز نكردن از مرز تعادل و مقررات الهى در استفاده از نعمت ها ، توصيه خداوند به بنى اسرائيل

كلوا من طيّب_ت . .. و لاتطغوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 11

11 - موسى ( ع ) قبل از عزيمت به ميقات ، توصيه هاى لازم را به بنى اسرائيل ارائه كرده و قول و قرار هاى لازم را براى حفظ ايمان ، با آنان گذاشته بود .

فأخلفتم موعدى

{موعد} در اين آيه مصدر و به معناى {وعده} است. از اين رو {فأخلفتم موعدى}; يعنى، شما از وعده و عهد خود با من تخلف كرديد. از اين جمله برمى آيد كه موسى(ع) قبل از رفتن به ميقات، پيش بينى هاى لازم را كرده بود و از اين نظر حجت را بر بنى اسرائيل تمام

نموده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 5

5 - هارون ، با يادآورى رحمت گسترده خداوند به بنى اسرائيل ، باز بودن راه بازگشت از شرك و ارتداد را به آنان يادآورى كرد .

إنّما فتنتم به و إنّ ربّكم الرحم_ن

توصيف خداوند در كلام هارون(ع)، با عنوان {الرحمان} و با توجه به گوساله پرستى و عصيان بنى اسرائيل، متضمن وعده رحمت الهى به آنان، در صورت توبه و بازگشت از شرك است.

توصيه هاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 12

12 - دستگيرى از مردم و نيكى كردن به آنان ، توصيه ديگر قوم قارون به وى

و أحسن

توطئه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 54 - 1،2

1 _ مكر بنى اسرائيل عليه عيسى ( ع )

فلمّا احس عيسى منهم الكفر . .. و مكروا

2 _ مكر و تلاش كافران بنى اسرائيل ، براى كشتن عيسى ( ع )

و مكروا . .. اذ قال اللّه يا عيسى انى متوفيك

با توجه به آيه بعد كه سخن از عروج عيسى (ع) به ميان آمده، معلوم مى شود كه مكرشان در جهت كشتن عيسى (ع) بوده است.

توطئه گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 19

19 _ گوساله پرستان بنى اسرائيل مهياى كشتن هارون به خاطر مبارزه پى گير وى با شركورزى آنان

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

توطئه مفسدان بنى اسرائيل

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 19

19 _ موسى ( ع ) نگران توطئه مفسدان بنى اسرائيل در غياب خويش

و لا تتبع سبيل المفسدين

توقعات بيجا بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 8

8 - تقاضاى رؤيت خدا ، خواسته اى نارواست .

حتى نرى اللّه جهرة فأخذتكم الصعقه

توكل بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 1،3

1 _ قوم موسى ، پس از توصيه و دعوت او ، اعلام داشتند : ما تنها بر خدا توكل كرده و جز او بر احدى اتكال نخواهيم كرد .

و قال موسى يقوم . .. فعليه توكلوا ... فقالوا على اللّه توكلنا

3 _ قوم موسى پس از اتكال بر خدا ، دست به نيايش برداشته و از درگاه او خواستند تا ضعف و ناتوانى را _ كه تشويق كننده ظالمان به ستمگرى است _ از ميان آنان بردارد .

فقالوا على اللّه توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

همان گونه كه مال، اولاد و دنيا _ به خاطر داشتن جاذبه _ فتنه است و آدميان را مفتون خود مى كند، ضعف و ناتوانى مردم نيز براى زورگويان فتنه است و آنان را بر تجاوز به آنان، ترغيب مى كند.

تهاجم به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 9،13،14

9- مورد تاخت و تاز قرار گرفتن بنى اسرائيل به وسيله جنگاورانى قدرتمند ، با فرا رسيدن دومين مرحله

فسادانگيزى آنان و هويدا شدن غبار غم و شكست در چهره آنها

فإذا جاء وعد الأخرة ليسئوا وجوهكم

ضمير فاعلى {هم} در {ليسئوا} به {عباداً} باز مى گردد و لام در آن براى تعليل است; يعنى، بندگان ما براى اندوهگين كردن شما (بنى اسرائيل) بيايند.

13- دومين هجوم نيرو هاى فاتح مسجدالاقصى بر بنى اسرائيل فسادگر و سركش ، هجومى توفنده و ويرانگر

و ليتبّروا ما علوًّا تتبيرًا

{تتبير} به معناى اهلاك است و آوردن مفعول مطلق (تتبيرا) _ كه براى تأكيد است _ إشعار به سختى هجوم دارد.

14- نابودى و تخريب كامل آثار و تمدن بنى اسرائيل ، با دومين هجوم نيرو هاى توانمند و جنگاور

و ليتبّروا ما علوًّا تتبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 2

2- نابود و منقرض نشدن نسل بنى اسرائيل ، على رغم هجوم سنگين نيرو هاى توانمند و دو بار شكست سخت آنان

عسى ربّكم أن يرحمكم

تهديد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 72 - 2

2 - خداوند ، قوم موسى رابه معرفى قاتل نويد داد و قاتلان را به افشاى هويتشان تهديد كرد .

و اللّه مخرج ما كنتم تكتمون

مراد از {ما كنتم تكتمون} (آنچه را كتمان مى كرديد)، به قرينه جمله قبل، معرفى نكردن قاتل على رغم آگاهى به آن است. مراد از {إخراج} (مصدر مخرج)، به قرينه تكتمون، آشكار ساختن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 19

19 - بنى اسرائيليان گنهكار و داراى اعمال ناشايست ، مورد تهديد خداوند به كيفر

و مجازات

و ما اللّه بغفل عما تعملون

از هدفهاى بيان آگاهى و توجه خداوند به اعمال گنهكاران، تهديد ايشان به كيفر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 22

22 _ تهديد الهى نسبت به تبهكاران بنى اسرائيل

ثم عموا و صموا كثير منهم و اللّه بصير بماتعملون

از اهداف بيان آگاهى خداوند به رفتار و اعمال تبهكاران، تهديد آنان به عذاب و مانند آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 12

12 _ خداوند ، بنى اسرائيل را به خاطر ناسپاسى ها و ايجاد اختلاف ، سرزنش كرده و به كيفر اخروى تهديد فرمود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم إن ربك يقضى ب

تهديد فاسقان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 15،16

15 _ خداوند قوم موسى را از مخالفت با رسالت هاى وى بر حذر داشت و متخلفان را مردمى فاسق خواند .

سأوريكم دار الفسقين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الفاسقين} متمردان خود بنى اسرائيل باشد. بر اين مبنا جمله {ساوريكم}، كه پس از فرمان به فراگيرى تورات و به كار بستن تعاليم آن واقع شده، اشاره به اين معنا دارد كه اگر گروهى اين فرمان را اطاعت نكنند، فاسقند. گفتنى است در اين صورت مقصود از {دار} جايگاه شوم و فرجام ناميمون آن گروه است.

16 _ خداوند ، فاسقان بنى اسرائيل را به گرفتار آمدن به فرجامى شوم تهديد كرد .

سأوريكم دار

الفسقين

تهديد گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 1،2

1 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به غضبى شديد و قريب الوقوع تهيد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم غضب من ربهم و ذلة فى الحيوة الدنيا

{فى الحيوة الدنيا} علاوه بر اينكه قيد براى {ذلة} است، مى تواند {قيد} براى غضب نيز باشد. در اين صورت مراد از غضب الهى گرفتار ساختن به عذابهاى دنيوى است. نكرده آوردن {غضب} دلالت بر شدت غضب و عظمت آن دارد.

2 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به پديد آوردن ذلتى شديد در زندگى دنيوى آنان تهديد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم . .. ذلة فى الحيوة الدنيا

تهمتهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 2،5

2 - خداوند ، از اتهامى كه قوم موسى به آن حضرت وارد كردند ، دفاع كرد و او را از آن مبرّا دانست .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالوا

{برّأه اللّه ممّا قالوا} قرينه است بر اين كه مراد از اذيت به موسى(ع)، تهمت و افترا بوده است.

5 - تهمت به موسى ( ع ) ، موجب آزردگى و اذيت آن حضرت بود .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 10،14،15

10 - بنى اسرائيل ، معجزات و دلايل روشن عيسى ( ع ) را سحرى آشكار خواندند .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

14 -

بنى اسرائيل ، معجزات و دلايل روشن رسول اكرم ( ص ) را سحرى آشكار خواندند .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

15 - متهم كردن رسول اكرم ( ص ) به سحر و ساحرى ، از حربه هاى تبليغاتى بنى اسرائيل عليه آن حضرت

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

جادو در دوران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 3

3 - آشنايى مردم عصر موسى ( ع ) ، با مقوله سحر و آثار شگفت آن

و قالوا ي_أيّه الساحر

متهم كردن موسى(ع)، به سحر پس از مشاهده آيات شگفت الهى، نشان مى دهد كه فرعونيان مشابه آن كارها را در توان ساحران مى ديدند.

جبرگرايى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 3،5

3 - بى اختيار قلمداد كردن خود ، از بهانه هاى بنى اسرائيل براى توجيه پيمان شكنى با موسى ( ع ) و پذيرش گوساله پرستى در ميان خود

ما أخلفنا موعدك بملكنا

{موعد} مصدر و به معناى {وعد} است. {ملك} نيز مصدر است و مراد بنى اسرائيل، نفى مالك بودن امور خويش است. از همين رو معناى {ما أخلفنا...} چنين مى شود: ما از پيمان و وعده تو، به اختيار خود تخلف نكرديم.

5 - بنى اسرائيل در به همراه آوردن زينت آلات فرعونيان نيز خود را بى اختيار قلمداد مى كردند .

و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا من زينة القوم

آمدن {حُمّلنا} به صيغه مجهول، در ادامه توجيه بنى اسرائيل از عملكرد خويش است; يعنى، ما در حمل زينت هاى فرعونيان نيز ناخواسته آن

را انجام داديم و به ما تحميل شد.

جرايم بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 27

27 - بنى اسرائيل ، پيامبران بسيارى را به قتل رساندند .

و يقتلون النبيين بغير الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 1،2،3،4

1 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، على رغم اعترافشان به پيمان الهى ( پرهيز از خونريزى ) ، همديگر را مى كشتند .

ثم اقررتم . .. ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم

كلمه {هؤلاء} در جمله {ثم أنتم هؤلاء} (شما همانانى هستيد) اشاره به اين معنا دارد كه: آنچه را آيه مورد بحث مى خواهد بيان كند مربوط به بنى اسرائيل عصر بعثت است و خطابهاى آيه نظير خطابهاى گذشته نيست كه صفت گذشتگان را با عنايتى به موجودين نسبت مى داد.

2 - بنى اسرائيل با بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از خانه و ديارشان ، پيمان الهى را نقض كردند .

ثم أنتم هؤلاء . .. تخرجون فريقاً منكم من ديرهم

آيه مورد بحث اشاره به جنگها و خونريزيهايى دارد كه پيش از هجرت پيامبر(ص) به مدينه بين طوايف يهود واقع مى شد. يهوديان بنى النضير با بنى قريظه درگير مى شدند; هر كدام غالب مى شد ديگرى را از خانه و كاشانه اش اخراج مى كرد.

3 - بنى اسرائيل در كشتن و آواره كردن گروهى از همكيشان خود ، يكديگر را يارى و پشتيبانى كردند .

تظهرون عليهم

{تظاهر} (مصدر تظاهرون) به معناى يارى و پشتيبانى كردن يكديگر است. {تظاهرون عليكم}; يعنى، طايفه اى از شما طايفه ديگر

را عليه گروهى از خودتان يارى مى داد.

4 - بنى اسرائيل ، مردمى گنهكار و متجاوز به خاطر يارى رسانى به يكديگر در بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از ديارشان

تظهرون عليهم بالأثم و العدون

باء در {بالاثم} باى ملابست است و {بالاثم و العدوان} حال براى فاعل {تظاهرون} مى باشد; يعنى، عليه آنان همديگر را يارى مى كرديد و در آن هنگام گنهكار و متجاوز بوديد.

جوانان مؤمن بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 3

3 _ مؤمنان و گرويدگان به موسى ( ع ) ، همگى از قشر جوان بنى اسرائيل بودند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

{ذرية} به معناى {ابناء و أولاد} به كار مى رود، با توجه به جو وحشت و ارعاب كه فرعون در ميان بنى اسرائيل به وجود آورده بود و معمولا در چنين شرايطى پيران به حكم مصلحت انديشى كنار مى كشند، مى توان گفت كه مراد از {ذرية}، جوانان بنى اسرائيل است.

جهاد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 11

11 _ پيمان گرفتن بنى اسرائيلِ زمان طالوت ( اشموئيل ) از قوم خويش براى پيكار در راه خداوند

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال

جمله {هل عسيتم} كنايه از پيمان گرفتن از آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 5،12

5 _ جهاد در راه خدا براى تصرف سرزمين مقدس ، سپاسگزارى قوم موسى ( ع ) در برابر نعمت هاى خداوند

اذكروا نعمة اللّه .

.. يقوم ادخلوا الارض المقدسة

فرمان موسى(ع) به بنى اسرائيل (ادخلوا الارض) پس از بيان نعمتهاى الهى بر آنان، بيانگر آن است كه اجراى آن فرمان، سپاس نعمتهاى ياد شده است.

12 _ تقدير الهى به سكنا گزينى قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، مشروط به جهاد و مبارزه آنان بود .

التى كتب اللّه لكم . .. و لاترتدوا على ادباركم فتنقلبوا خسرين

از مصاديق خسران (فتنقلبوا خسرين)، محروميت قوم موسى(ع) از ورود به سرزمين مقدس است. بنابراين سكونت آنان در سرزمين مقدس در صورتى مقدر خواهد بود كه در برابر دشمن مقاومت كنند.

جهل بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 17

17 - قوم موسى به مصلحت خويش در انتخاب غذا ناآگاه بودند .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 11،16

11 - موسى ( ع ) با جاهلانه خواندن استهزاى مردم ، پندار قوم خويش را درباره خود ناروا دانست .

قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

16 - قوم موسى فاقد معرفت لازم نسبت به مقام شامخ پيامبران ( ع )

أتتخذنا هزواً قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 19

19 _ بينش محدود بنى اسرائيل نسبت به ملاك هاى حقيقى گزينش ، منشأ اعتراض آنان به برگزيدن طالوت

قالوا انى يكون له الملك علينا . .. و اللّه واسع عليم

جمله {و اللّه واسع عليم} تعريضى به بنى اسرائيل است كه بينش

شما محدود و در نتيجه مُعترض به گزينش طالوت شده ايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 14،15،17

14 _ قوم موسى مردمى جاهل و ناآگاه به ويژگى ها و صفات معبود راستين و شايسته پرستش

قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة قال إنكم قوم تجهلون

15 _ بى توجهى قوم موسى به نعمت هاى خدا و گرايش آنان به پرستش غير او ، برخاسته از جهالت دامنه دار آنان بود .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قالوا يموسى ... قال إنكم قوم تجهلون

چنانچه از آيه استفاده مى شود، گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا پس از عبورشان از دريا و تحقق اين نعمت بزرگ الهى بوده است. بنابراين مى توان گفت موسى اين جهت را نيز در نظر داشته و آنان را جاهل خوانده است. يعنى اين بى خردى است كه انسان نعمتهاى الهى را ببيند و در عين حال به غير او گرايش پيدا كند. فعل مضارع {تجهلون} بر دامنه دارى اين بى خردى دلالت مى كند.

17 _ باور به توانمندى بنده اى از بندگان ( موسى ) بر ساختن و تدارك ديدن معبود ، نشانه جهل و بى خردى بنى اسرائيل

اجعل لنا إلهاً . .. قال إنكم قوم تجهلون

جمله {اجعل لنا إلهاً} دلالت مى كند كه بنى اسرائيل از موسى _ كه خود فردى از بشر است _ مى خواستند براى آنان خدا و معبود تدارك ببيند. موسى نيز بدين جهت آنان را جاهل شمرد. يعنى اين بسيار جاهلانه است كه گمان كنيد بنده اى از بندگان خدا مى تواند معبودى

شايسته پرستش بسازد و تدارك ببيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 139 - 3

3 _ موسى ( ع ) با تبيين فساد آيين بت پرستى ، بنى اسرائيل را كه آرزومند آن آيين بودند ، بر جهلشان واقف ساخت .

قال إنكم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فيه و بطل ما كانوا يعملون

جهل گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 5

5 - گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مردمى جاهل و دور ازانديشه و فكر

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

چشمه هاى اسباط بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 13،14،15

13 _ هر يك از دوازده چشمه جوشيده از سنگ ، مخصوص طايفه اى از دوازده طايفه بنى اسرائيل بود .

قد علم كل أناس مشربهم

{أناس} جمع إنس (مردم) است و مراد از آن طوايف دوازده گانه بنى اسرائيل مى باشد. {مشرب} به آب آشاميدنى و يا جايگاهى كه از آن آب برمى دارند گفته مى شود و مقصود از آن چشمه هايى است كه از سنگ جوشيد.

14 _ هر يك از دوازده چشمه جوشيده از سنگ ، داراى علامتى مشخص كننده اختصاص آن به طايفه اى از بنى اسرائيل بود .

قد علم كل أناس مشربهم

15 _ هر كدام از طوايف بنى اسرائيل به چشمه مخصوص خويش آگاه بودند .

قد علم كل أناس مشربهم

چشمه هاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 -

6،8،9،10،13،15

6 - در پى فرود آمدن عصاى موسى بر سنگ ، دوازده چشمه آب از آن جوشش كرد .

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً

8 - هر يك از دوازده چشمه جوشيده از سنگ ، مخصوص طايفه اى از طوايف بنى اسرائيل بود .

قد علم كل أناس مشربهم

{مشرب} به آب آشاميدنى و نيز به جايگاهى كه از آن آب بر مى دارند گفته مى شود و مقصود از آن در آيه، چشمه هاى جوشيده از سنگ است.

9 - هر كدام از طايفه هاى بنى اسرائيل آگاه به چشمه مخصوص خويش

قد علم كل أناس مشربهم

10 - هر يك از دوازده چشمه جوشيده از سنگ ، خود داراى علامتى مشخص كننده اختصاص آن به طايفه اى از بنى اسرائيل

قد علم كل أناس مشربهم

چنانچه خود چشمه ها علامت نداشت و پس از جوشيدن علامت گذارى مى شد تا اختصاص هر چشمه به طايفه ها معلوم شود، شايسته آن بود كه به جاى {قد علم كل أناس مشربهم} (هر طايفه اى چشمه خود را مى شناخت) گفته شود: {علّم . ..} (تعليم داده شد ...).

13 - جوشش چشمه هاى متعدد از سنگ و ويژگى هاى مخصوص آنها ، از معجزات ارائه شده به قوم موسى

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً قد علم كل أناس مشربهم

15 - داستان استسقاى موسى ( ع ) و جوشيدن چشمه هاى آب از سنگ ، داستانى آموزنده و خاطره اى شايسته و بايسته به ياد داشتن

و إذاستسقى موسى لقومه . .. قد علم كل أناس مشربهم

عبارت {إذاستسقى} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {أذكروا إذاستسقى موسى لقومه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 2

2 - بنى اسرائيل ، وارث سرزمينى آباد و برخوردار از باغ ها و چشمه سار ها ، پس از خارج شدن آنان از مصر

كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

ضمير {ها} در {أورثناها} به مطلق {جنّات} بازمى گردد; نه جنات مربوط به فرعونيان. بنابراين، آيه ياد شده و آيه قبل، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، از سويى فرعونيان را از باغ ها و كاخ هاى شان بيرون كرد و همه آنان را به دريا ريخت و از سوى ديگر بنى اسرائيل را كه در مصر فاقد هر گونه امكانات بودند، به جاى ديگرى منتقل كرد و سرزمينى آباد و پر بركت كه عبارت است از ارض مقدس باشد در اختيارشان قرار داد و به آنان فرمود {ادخلوا الأرض المقدّسة التى كتب اللّه لكم}،(مائده(5) آيه 21).

حاكميت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 5،8،12،13

5 _ موسى ( ع ) در عين اميدوارى به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن بنى اسرائيل ، نگران عدم ايجاد شرايط آن از سوى قوم خويش بوده است .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

كلمه {عسى} حكايت از آن دارد كه موسى(ع) يقين به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن قومش نداشته است و شايد دغدغه خاطر او بدان جهت بود كه وى اطمينان نداشت مردمش ش___رايطى را كه براى پيروزى مطرح ساخته بود (استعينوا ب__اللّه . .. ) رعايت كنند.

8 _ نابودى فرعونيان و به حاكميت رسيدن بنى اسرائيل ، پرتوى از ربوبيت خداوند نسبت به آنان

عسى ربكم أن يهلك

عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

12 _ آزمايش بنى اسرائيل ، از اهداف امداد هاى الهى براى حاكميت بخشيدن به آنان پس از پيروزى بر دشمنانشان

و يستخلفكم فى الأرض فينظر كيف تعملون

13 _ آزمايش بنى اسرائيل از سوى خدا پس از دستيابى آنان به حكومت و قدرت ، هشدار موسى ( ع ) به آنان

فينظر كيف تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 5،6

5 _ نويد هاى خداوند به قوم موسى با هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل به سرزمين آنان ، بى كم و كاست ، تحقق يافت .

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

{كلمه} به معناى سخن است و مراد از آن به قرينه صدر آيه و نيز آيات 128 و 129 نويد هلاك سازى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل از آنان است. {تمت} يعنى به طور كامل و تمام تحقق يافت.

6 _ وعده هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل بر سرزمين آنان ، از وعده هاى نيكوى خداوند به قوم موسى

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

كلمه {الحسنى} (زيباتر) صفت براى {كلمت} است.

حاكميت بنى اسرائيل بر مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 4

4 _ موسى ( ع ) ، قوم خويش را به هلاكت فرعونيان و حاكميت بنى اسرائيل بر سرزمين مصر اميدوار ساخت .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

حاكميت گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 17

17 - گوساله

پرستان ، گروه حاكم بر جوّ عمومى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع )

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

نماى اتحاد و يك پارچگى بنى اسرائيل، در فاصله ارتداد آنان، گوياى حاكميت مرتدان و گوساله پرستان است.

حالات بنى اسرائيل در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 5

5 _ برگزيدگان بنى اسرائيل براى همراهى موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات ، پس از حضور در آن مقام به لرزشى شديد و كشنده گرفتار شدند .

فلما أخذتهم الرجفة

حامى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 4

4 - بنى اسرائيل گرفتار در نظام فرعونى ، مورد حمايت و لطف الهى

أن أسر بعبادى

اضافه {عباد} به ضمير متكلم، بيانگر برداشت ياد شده است.

حامى مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 14

14 - پيروان عيسى ( ع ) ، مورد تأييد و حمايت الهى در قبال دشمنانشان ( كافران بنى اسرائيل )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

حرامخواران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 2

2 - حرام خواران قوم موسى ، به جاى طلب آمرزش از خدا و گفتن { حطة } - در هنگام ورود به بيت المقدس - كلامى ديگر بر زبان جارى مى ساختند .

فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم

به نظر مى رسد مراد از {الذين ظلموا} در جمله فوق، كسانى باشند كه خداوند در

آيه 57 آنان را به سبب ناسپاسى و استفاده از خوراكيهاى غير طيب، ستمكار شمرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 2

2 _ حرام خواران قوم موسى به جاى طلب آمرزش از خدا به هنگام ورود به بيت المقدس كلامى ديگر بر زبان جارى ساختند .

فبدل الذين ظلموا منهم قولا غير الذى قيل لهم

مى توان گفت مراد از {الذين ظلموا} به دليل {و لكن كانوا أنفسهم يظلمون} در آيه 160 كسانى هستند كه با استفاده از خوراكيهاى غير پاكيزه به حرامخوارى دست يازيدند.

حرامخوارى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 11،12

11 - قوم موسى با بهره گيرى از خوراكى هاى حرام و غير طيب ، از دستور خدا سرپيچى كردند .

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

ستمكار خواندن قوم موسى مى تواند در ارتباط با جمله {كلوا من طيبات . ..} لحاظ شود. در اين صورت مراد از ستمكارى آنان، استفاده از خوراكيهاى حرام و غير طيب است و نيز مى تواند در ارتباط با نعمتهاى متعددى كه در اين آيه و آيات قبل مطرح شده است، لحاظ شود. بر اين اساس مراد از ستمگرى آنان، ناسپاسى در برابر نعمتهاى الهى است. برداشت فوق ناظر به وجه اول است.

12 - قوم موسى با بهره گيرى حرام از { منّ } و { سلوى } مرتكب گناه شده ، بر خود ستم كردند . *

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جمله {و

لكن كانوا . ..} دلالت بر آن دارد كه قوم موسى مرتكب حرام خوارى شدند. به نظر مى رسد از مصداقهاى حرام خوارى آنان - به قرينه وقوع جمله مذكور پس از بيان نزول منّ و سلوى - بهره گيرى حرام از منّ و سلوى، همانند تجاوز به سهم ديگران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 27

27 _ قوم موسى با بهره گيرى از خوراكى هاى ناپاك از دستور خداوند سرپيچى كردند .

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

چنانچه اطلاق ستمگرى بر قوم موسى (كانوا أنفسهم يظلمون) در ارتباط با جمله {كلوا من طيبت . .. } بيان شده باشد، مراد از ستمگرى آنان، استفاده از خوراكيهاى حرام و ناپاك است ; ولى چنانچه جمله {و ما ظلمونا و لكن ... } در ارتباط با نعمتهاى متعددى باشد كه در آيه مطرح شده، مراد از ستمگرى ايشان، ناسپاسى در برابر آن نعمتهاست. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

حس گرايى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 4

4 - بنى اسرائيل ، داراى روحيه حس گرايى بودند .

حتى نرى اللّه جهرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 10

10 _ بنى اسرائيل با مشاهده بت پرستان و كرنش آنان در برابر معبودهايى محسوس ، خواستار معبودى ملموس و محسوس شدند .

فأتوا على قوم يعكفون على أصنام لهم قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 9

9 _ وجود گرايش هاى شرك آلود در بنى اسرائيل و علاقه به معبودى محسوس ، زمينه ساز روى آورى آنان به گوساله پرستى

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

تأكيد قرآن بر اينكه قوم موسى پس از غياب وى شروع به ساختن معبود كردند (من بعده)، بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده از سوى موسى در آيه 138 و 139، تأثيرى در متقاضيان خداى محسوس نداشت و آنان همچنان در انديشه خدايى محسوس و ملموس بودند و لذا در فرصت پيش آمده (غياب موسى) به آن خواسته جامه عمل پوشاندند.

حشر اخروى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 7،8

7- احضار دسته جمعى بنى اسرائيل در قيامت ، براى بازجويى از آنان درباره نعمت هاى خدادادى

اسكنوا الأرض فإذا جاء وعد الأخرة جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه احضار و حشر جمعى بنى اسرائيل در قيامت _ به قرينه فراز پيش (اسكنوا الأرض) _ از آن جهت باشد كه آنان پاسخگوى نعمت بزرگ خدادادى (اسكنوا الأرض) باشند.

8- احضار دسته جمعى بنى اسرائيل همراه با فرعونيان در قيامت براى مؤاخذه

جئنا بكم لفيفًا

بنابر اينكه مراد از {كم} بنى اسرائيل و نيز فرعونيان هلاك شده باشند، اين برداشت به دست مى آيد.

حق ناپذيرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 4

4 - بنى اسرائيل ، مردمى شخصيت پرست بودند ; نه حقيقت طلب .

لن نبرح .

.. حتّى يرجع إلينا موسى

گوساله پرستان بنى اسرائيل، به جاى انديشه در گفته هاى هارون(ع) و شناخت حقيقت، تنها پاسخى كه به او دادند، آن بود كه بازگشت موسى(ع) از ميقات را، شرط تجديد نظر در عقايد خود دانستند. حال آن كه معقول آن بود كه در باره كار خويش و گفته هاى هارون(ع)، درست بينديشند.

حقّانيت انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 21

21 _ تمامى پيامبران مبعوث شده به سوى بنى اسرائيل ، داراى دلايل روشن ( معجزه _ برهان ) بر حقانيت رسالت خويش

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

حقوق بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 3

3 _ سكونت قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، حقى براى ايشان از جانب خداوند

التى كتب اللّه لكم

حكومت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 12

12 - بنى اسرائيل پس از دريافت تورات و عمل به محتواى آن ، به قدرت و حكومت رسيدند . *

ثم توليتم من بعد ذلك

از معانى {تولى} ولايت پيدا كردن و حكومت يافتن است. برداشت فوق ناظر به اين احتمال مى باشد. گفتنى است بر اين مبنا مراد از فضل خدا و رحمت او، همان اعطاى تورات و توفيق عمل به احكام آن مى باشد و مقصود از خسران در {لكنتم من الخاسرين} قرار گرفتن در تحت سيطره حكومتهاى كفر و جور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- مائده - 5 - 20 - 7،8،9،12

7 _ حكومت و فرمانروايى بنى اسرائيل ، در برهه اى از تاريخ حيات خويش

و جعلكم ملوكاً

8 _ حكومت و فرمانروايى بنى اسرائيل ، نعمتى الهى بر آنان

اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. و جعلكم ملوكاً

9 _ سرورى قوم موسى ( ع ) بر ديگر اقوام در گذشته تاريخ خويش

اذكروا نعمة اللّه عليكم اذ . .. جعلكم ملوكاً

{ملوك} در برداشت فوق، كنايه از سيادت و سرورى گرفته شده است.

12 _ برانگيخته شدن پيامبران در بنى اسرائيل ، زمينه حاكميت و استقلال آنان *

اذ جعل فيكم انبياء و جعلكم ملوكاً

تقديم جمله {جعل فيكم انبياء} بر جمله {جعلكم ملوكا}، مى تواند اشاره به اين معنى باشد كه وجود انبيا در ميان بنى اسرائيل، سبب استقلال و فرمانروايى آنان شد.

حمايت از بنى اسرائيلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 7

7 - استغاثه و يارى طلبى مرد بنى اسرائيلى ، از موسى ( ع ) عليه فرد قبطى

فاستغ_ثه الذى من شيعته على الذى من عدوّه

ختم قلب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 3

3 _ خداوند ، پيمان شكنان بنى اسرائيل را از رحمت خويش دور ساخت و دل هاى آنان را از پذيرش حق بازداشت .

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

خدا در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 10

10 _ خداوند ، در ديدگاه ناصواب قوم موسى ، موجودى جسمانى و داراى حجم

*

فاذهب انت و ربك فقتلا

نسبت رفتن و جنگيدن به خداوند با يك تعبير از او و موسى(ع)، دلالت مى كند كه آنها خداوند را موجودى همانند موسى(ع) مى پنداشتند.

خطر اختلاف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 11

11 - بنى اسرائيل در خطر تشتت و تفرقه ، در صورت اقدام عملى و جدى هارون ( ع ) براى مقابله با گوساله پرستان

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

خطر ازدياد جمعيت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 10

10 - خطرآفرينى افزايش جمعيت قوم بنى اسرائيل و جوانان آن ، براى حكومت فرعون

يذبّح أبناءهم

خواسته هاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 2،3،5،13

2 - بنى اسرائيل عصر موسى ، خواهان مشاهده خداوند شدند .

لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة

3 - بنى اسرائيل ، تصديق رسالت موسى را منوط به آشكارا ديدن خداوند كردند .

لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة

5 - قوم موسى در پى كفر به او و تقاضاى ناروايشان ( ديدن خداوند ) ، به هلاكت رسيدند .

لن نؤمن لك . .. فأخذتكم الصعقة

{اخذ} (مصدر اخذت) به معناى گرفتن است و به قرينه آيه بعد كنايه از كشتن مى باشد.

13 - قوم موسى ، در پى تقاضاى رؤيت خدا ، شاهد فرود آمدن صاعقه بر خود بودند .

فأخذتكم الصعقه و أنتم تنظرون

مفعول {تنظرون} (نگاه مى كرديد) فرود آمدن صاعقه است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 4،5،6،14،15،21

4 - بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواستند تا رفع يكنواختى طعامشان را از درگاه خدا مسألت كند و آنان را به غذا هاى متنوع برساند .

لن نصبر على طعام وحد فادع لنا ربك

به قرينه {لن نصبر . ..} مورد دعا بر طرف شدن يكنواختى خوراكيهاست و به دليل {يخرج لنا ...} مورد دعا دستيابى به خوراكيهاى گياهى نيز هست. بنابراين بنى اسرائيل دو تقاضا داشتند: 1_ بر طرف شدن يكنواختى غذا; 2_ دستيابى به خوراكيهاى گياهى.

5 - بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواستند تا براى رسيدن به خوراكى هاى گياهى به درگاه خدا دعا كند .

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض

6 - قوم موسى ، خواهان خوراكى هاى گياهى و روييده شده از زمين بودند .

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و . .. بصلها

عبارت {مما تنبت الأرض} (آنچه از زمين بروياندش) دلالت بر اين دارد كه: قوم موسى، خوراكيهايى را طلب مى كردند كه گياهى بوده و محصول زمين باشد. اضافه شدن كلمات {بقل} و {بصل} به ضمير {ها} - كه به {الأرض} بر مى گردد - (سبزيجات زمين و ... پياز زمين)، بيانگر تأكيد آنان بر زمينى بودن خوراكيهاى درخواستى است.

14 - سبزيجات ، خيار ، گندم ، عدس و پياز از خوراكيهايى كه قوم موسى خواهان آن بودند .

يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و . .. بصلها

{فوم} به معناى گندم است. برخى از اهل لغت گفته اند كه به معناى سير نيز به كار مى رود و

نيز گفته شده كه {فوم} به گندم و ديگر حبوباتى كه با آن نان پخته شود اطلاق مى گردد.

15 - { منّ } و { سلوى } خوراكى بهتر در مقابل آنچه كه قوم موسى در پى دستيابى به آن بودند .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

{أدنى} از {دنو} و به معناى نزديكتر است كه به قرينه {خير} مراد از آن پست تر مى باشد. قابل ذكر است كه برخى {أدنى} را از {دنائة} (پست) دانسته اند. بر اين مبنا معناى حقيقى {أدنى} پست تر خواهد بود.

21 - موسى ( ع ) در پى تقاضاى قومش ( درخواست خوراكى هاى زمينى ) از آنان خواست تا به يكى از شهر ها در آيند و شهرنشينى را انتخاب كنند .

قال أتستبدلون . .. اهبطوا مصراً فان لكم ما سألتم

چنانچه ضمير در {قال} به {ربك} برگردد، جمله {اهبطوا . ..} سخن خداوند است و اگر به موسى (ع) ارجاع شود، آن جمله گفته موسى(ع) خواهد بود. برداشت فوق به لحاظ احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 3

3 - قوم موسى ، از وى خواستند تا مشخصه هاى گاوى را كه بايد ذبح شود از خداوند بخواهد و براى ايشان بيان كند .

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 2

2 - قوم موسى ، از وى تقاضا كردند تا رنگ گاوى را كه بايد ذبح شود ، از خداوند سؤال كند و براى ايشان بيان دارد

.

قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 1

1 - قوم موسى ، بيان رنگ و سن گاو مورد نظر را مشخص كننده ندانسته و خواهان توضيح بيشترى درباره ويژگى هاى آن شدند .

قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 6،8،10

6 - بنى اسرائيل ، پرسش ها و درخواستهايى نابه جا از موسى ( ع ) داشتند .

كما سئل موسى من قبل

8 - قوم موسى ، نمونه اى بارز از اقوام بهانه جو در برخورد با پيامبران و داراى توقعات و خواسته هاى بى جا از آنان

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم كما سئل موسى من قبل

چون بعيد به نظر مى رسد كه در ميان امتهاى گذشته، تنها قوم موسى پرسشها و درخواستهاى نا به جا از پيامبرشان داشتتند، مى توان به اين نتيجه رسيد كه: ياد كردن از قوم موسى، به خاطر رواج بيشتر اين خصيصه در ميان آنان بوده است.

10 - درخواست ها و پرسش هاى نابه جاى قوم موسى از وى ، آنان را به كفر ورزى كشانيد و از ايمان به دور ساخت .

و من يتبدل الكفر بالأيمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 22 - 3،5

3 _ خروج جباران از سرزمين مقدس ، شرط اعلام شده از سوى قوم موسى ( ع ) براى ورود به آن سرزمين

و إنّا لن ندخلها حتّى يخرجوا منها

5 _ فتح سرزمين مقدس بدون مبارزه

و درگيرى ، انتظار نابجاى قوم موسى ( ع )

إنّا لن ندخلها حتّى يخرجوا منها فان يخرجوا منها فانا دخلون

آيه و سياق آن، حكايت از تخطئه انديشه قوم موسى(ع) (فتح سرزمين قدس بدون مبارزه) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 4،5،8،11

4 _ خروج جباران از سرزمين مقدس ، شرط اعلام شده از سوى بنى اسرائيل براى ورود به آن سرزمين

إنّا لن ندخلها ابداً ما داموا فيها

5 _ فتح سرزمين مقدس بدون مبارزه ، انتظار نابجاى قوم موسى ( ع )

إنّا لن ندخلها ابداً ما داموا فيها

8 _ بنى اسرائيل ، گستاخانه خواهان رهسپارى موسى ( ع ) و خدايش به نبرد با زورگويان سرزمين مقدس

قالوا . .. فاذهب انت و ربك فقتلا

11 _ بنى اسرائيل ، با اعلام كناره گيرى از نبرد ، خواستار معجزه موسى ( ع ) و امداد خاص الهى براى فتح سرزمين مقدس

فاذهب انت و ربك فقتلا

امدادهاى الهى و معجزات موسى(ع) براى نابودى فرعونيان در حضور بنى اسرائيل، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه مراد از {اذهب . ..}، توقع و درخواست امداد خداوند و معجزه موسى(ع) براى نابودى جباران است، به گونه اى كه نياز به جهاد و مبارزه نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 9،10

9 _ بنى اسرائيل از موسى خواستند تا خدايى مانند خدايان بت پرستان براى آنان قرار دهد .

اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة

10 _ بنى اسرائيل با مشاهده بت پرستان و كرنش آنان در برابر معبودهايى محسوس ، خواستار معبودى ملموس و

محسوس شدند .

فأتوا على قوم يعكفون على أصنام لهم قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 7

7 _ بنى اسرائيل با توسل به موسى ( ع ) خواستار برطرف شدن مشكل كمبود آب شدند .

إذ استسقه قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 6،7

6 _ بنى اسرائيل ، خواهان هجرت از سرزمين مصر به سرزمين ديگر بودند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

7 _ بنى اسرائيل ، در دعاى خويش از خداوند خواستند : زمينه هجرتشان از سرزمين مصر به سرزمينى ديگر را فراهم كند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

جمله {و نجنا برحمتك من القوم الكافرين} به معناى (ما را از كافران خلاص نما) است و مقصود از آن مى تواند درخواست هجرت به سرزمين ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 11

11 - قوم خيرخواه قارون ، خواهان بسنده كردن وى به سهم خويش و صرف كردن مازاد آن در راه خدا

و لاتنس نصيبك من الدنيا

خودكشى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 7،9،14،19،21

7 - كشتن يكديگر ، توبه تعيين شده اى براى گوساله پرستان بنى اسرائيل

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

حرف {فاء} در {فاقتلوا} تفسيريه است; يعنى، بيانگر اين است كه جمله {أقتلوا أنفسكم} تفسير و توضيح جمله قبل (توبوا . ..) مى باشد. در معناى جمله {فاقتلوا أنفسكم} دو نظر ايراد شده

است. 1_ فاقتلوا بعضكم بعضاً (يكديگر را بكشيد); 2_ هر كسى خود را بكشد.

9 - حضرت موسى ( ع ) با زمينه سازى فكرى و روانى براى مرتدان بنى اسرائيل ، آنان را براى پذيرش و اجراى امر خدا ( كشتن يكديگر ) آماده كرد .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم

موسى(ع) از انتساب بنى اسرائيل به خويش با گفتن {يا قوم} (اى مردم من) در صدد تفهيم اين حقيقت است كه: او از روى دلسوزى آنان را به توبه دعوت مى كند و از آنان مى خواهد كه به حكم خدا گردن نهند. تصريح به اينكه بنى اسرائيل با گوساله پرستى به خود ستم كردند نيز در راستاى اين معناست.

14 - موسى ( ع ) خير و سعادت مرتدان قومش را در توبه و كشتن يكديگر دانست .

فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم

19 - مرتد شدگان بنى اسرائيل ( گوساله پرستان ) پس از فرمان موسى ( ع ) به كشتن يكديگر پرداختند .

فاقتلوا أنفسكم . .. فتاب عليكم

جمله {تاب عليكم} عطف بر جمله اى مقدر است; يعنى: {ففعلتم ما أمرتم به فتاب عليكم} پس آنچه را بدان موظف شديد انجام داديد و خداوند توبه شما را پذيرفت}. قابل ذكر است كه ضمير در {تاب} به قرينه جمله بعد به {بارئكم} (خالق شما) بر مى گردد.

21 - داستان توبه مرتدان بنى اسرائيل و اجراى فرمان خدا مبنى بر كشتن يكديگر ، داستانى آموزنده و درخور به خاطر داشتن

و إذ قال موسى . .. فتاب عليكم

{إذ قال . ..} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {اذكروا إذ قال ...}.

خوردنى گياهى بنى اسرائيل

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 14

14 - سبزيجات ، خيار ، گندم ، عدس و پياز از خوراكيهايى كه قوم موسى خواهان آن بودند .

يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و . .. بصلها

{فوم} به معناى گندم است. برخى از اهل لغت گفته اند كه به معناى سير نيز به كار مى رود و نيز گفته شده كه {فوم} به گندم و ديگر حبوباتى كه با آن نان پخته شود اطلاق مى گردد.

خوردنيهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 3

3 - خداوند ، براى تغذيه قوم موسى - به هنگام عبورشان از صحرا - براى آنان { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) فرو فرستاد .

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز به شربتى شيرين، همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى نيز گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 5

5 - تهيه خوراكى ها از هر ناحيه بيت المقدس ، براى بنى اسرائيل حلال و مباح بود .

فكلوا منها حيث شئتم رغداً

{حيث شئتم} (هر كجا خواستيد) دلالت بر آن دارد كه محدوده مكانى براى بهره بردارى از نعمتهاى بيت المقدس تعيين نشده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 19

19

- خداوند ، هر طايفه از بنى اسرائيل را از تجاوز به خوراكى ها و نوشيدنى هاى مخصوص طايفه ديگر بر حذر داشت .

قد علم كل أناس مشربهم كلوا و اشربوا . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

اختصاص دادن هر چشمه به طايفه اى از بنى اسرائيل و سپس نهى از فسادگرى، اشاره به اين دارد كه: تجاوز هر طايفه به حقوق ديگرى فسادگرى است و مى بايست بنى اسرائيل از آن پرهيز مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 2،4،15،17

2 - بنى اسرائيل ، از يكنواختى خوراك خويش ( منّ و سلوى ) به موسى ( ع ) شكايت كردند .

و إذ قلتم يموسى لن نصبر على طعام وحد

4 - بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواستند تا رفع يكنواختى طعامشان را از درگاه خدا مسألت كند و آنان را به غذا هاى متنوع برساند .

لن نصبر على طعام وحد فادع لنا ربك

به قرينه {لن نصبر . ..} مورد دعا بر طرف شدن يكنواختى خوراكيهاست و به دليل {يخرج لنا ...} مورد دعا دستيابى به خوراكيهاى گياهى نيز هست. بنابراين بنى اسرائيل دو تقاضا داشتند: 1_ بر طرف شدن يكنواختى غذا; 2_ دستيابى به خوراكيهاى گياهى.

15 - { منّ } و { سلوى } خوراكى بهتر در مقابل آنچه كه قوم موسى در پى دستيابى به آن بودند .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

{أدنى} از {دنو} و به معناى نزديكتر است كه به قرينه {خير} مراد از آن پست تر مى باشد. قابل ذكر است كه برخى {أدنى} را

از {دنائة} (پست) دانسته اند. بر اين مبنا معناى حقيقى {أدنى} پست تر خواهد بود.

17 - قوم موسى به مصلحت خويش در انتخاب غذا ناآگاه بودند .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 1،11،14

1 _ حلّيت همه خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، قبل از نزول تورات

كُلُّ الطعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. من قبل ان تنزّل التورية

{من قبل}، متعلق است به {كان حلا} و استثناى در {الا ما حرم . .. } منقطع مى باشد.

11 _ آنچه از خوردنى ها كه يعقوب ( ع ) بر خويش حرام كرده بود ، بر بنى اسرائيل نيز حرام بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

بنابراينكه استثناى در {الا ما حرم . .. } استثناى متصل باشد.

14 _ حليت همه خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، جز گوشت شتر كه اسرائيل ( ع ) ( يعقوب ) قبل از نزول تورات بر خود حرام كرده بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

امام صادق (ع): . .. ان اسرائيل كان اذا اكل من لحم الابل هيّج عليه وجع الخاصرة فحرّم على نفسه لحم الابل و ذلك قبل ان تنزّل التوراة.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9 ; بحارالانوار، ج 9، ص 191، ح 31.

خيانت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 20

20 _ خيانت پيشگى اكثريت بنى اسرائيل

و لاتزال تطلع على خائنة منهم إلاّ قليلا

منهم

خيرخواهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 13

13 - رواج اخلاق خيرخواهى و امر به معروف و نهى از منكر ، در ميان مردم عصر موسى

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا و أحسن

درخواست نجات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 3

3 - آزادى بنى اسرائيل و گسيل داشتن آنان با موسى و هارون ( ع ) ، نخستين خواسته آن دو از فرعون بود .

فقولا . .. فأرسل معنا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 5

5 - ادعاى رسالت الهى و درخواست آزاد گذاشتن بنى اسرائيل براى خروج از سرزمين مصر از سوى موسى ( ع ) ، دور از انتظار فرعون و عملى جسورانه در نظر وى بود .

فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين . أن أرسل معنا بنى إسرءيل . قال ألم نربّك ... و لبث

برداشت ياد شده از به رخ كشيدن دوران كودكى و بخشى از عمر موسى(ع) پس از اظهاراتش درباره رسالت الهى و آزاد سازى بنى اسرائيل، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 1،5،6

1- رهايى بنى اسرائيل از نظام فرعونى ، يكى از مهم ترين خواسته هاى موسى ( ع ) از فرعونيان

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه

چنانچه مراد از {عباداللّه} بنى اسرائيل باشد از اين كه خداوند در رأس همه سخنان موسى درخواست

آزادى بنى اسرائيل را مطرح ساخته اهميت آن استفاده مى شود.

5- تذكر موسى ( ع ) به فرعونيان ، نسبت به خيرانديشى خود در پيشنهاد رهايى بنى اسرائيل

أن أدّوا . .. إنّى لكم رسول أمين

لام در {لكم} براى منفعت و {رسول أمين} تأكيدى بر رعايت امانت در نصيحت است; يعنى، بنى اسرائيل را رها كنيد و بدانيد كه در اين پيشنهاد، منفعت واقعى شما نهفته است و من در اين سخن صداقت دارم.

6- درخواست رهايى بنى اسرائيل از سوى موسى ( ع ) ، نشأت يافته از رسالت آن حضرت و نه انگيزه هاى قومى و طبقاتى

أن أدّوا . .. إنّى لكم رسول أمين

از تأكيد موسى(ع) بر {إنّى لكم رسول أمين} استفاده مى شود كه آنچه آن حضرت به فرعونيان پيشنهاد كرده، نه از آن جهت است كه با بنى اسرائيل پيوند نژادى و طبقاتى دارد; بلكه صرفاً در اين سخن، پيامدارى امين از جانب خداوند است.

درخواستهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 2

2 _ درخواست بزرگان بنى اسرائيل پس از موسى از پيامبر خويش ، براى تعيين فرماندهى در جنگ با دشمنان

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل من بعد موسى اذ قالوا لنبى لهم ابعث لنا ملكاً

{ملأ}، كسانى هستند كه نظرها را به خود جلب مى كنند. (اشراف و بزرگان هر قوم)

دستور استغفار به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 2

2 - حرام خواران قوم موسى ، به جاى طلب آمرزش از خدا و گفتن { حطة

} - در هنگام ورود به بيت المقدس - كلامى ديگر بر زبان جارى مى ساختند .

فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم

به نظر مى رسد مراد از {الذين ظلموا} در جمله فوق، كسانى باشند كه خداوند در آيه 57 آنان را به سبب ناسپاسى و استفاده از خوراكيهاى غير طيب، ستمكار شمرد.

دشمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 9

9 _ فرعون و اشراف دربار او ، دشمنان قوم موسى

عسى ربكم أن يهلك عدوكم

كلمه {عدو} هم مى تواند به معناى دشمن باشد كه در اين صورت مراد از آن فرعون است و هم مى تواند به معناى دشمنان باشد كه در اين صورت مراد از آن فرعون و اشراف دربار او خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 3

3 _ فرعون و سپاهيانش ، از سرِ ستم و كينه توزى ، بنى اسرائيل را تعقيب كردند .

فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 1،2

1- تصميم فرعون به محو موسى ( ع ) و بنى اسرائيل از صحنه زمين ، به دنبال احساس ناتوانى از مقابله با معجزات او

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فأراد أن يستفزّهم من الأرض

برداشت فوق بنابراين نكته است كه مراد از {الأرض} كره زمين باشد. در اين صورت لازمه {استفزاز} (بركندن)، قتل و نابود كردن است.

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ،

غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر باشد _ كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 1

1 - فرعون ، دشمن بنى اسرائيل و در صدد تباهى آنان بود .

فأتبعهم فرعون . .. ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم من عدوّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 6

6 - دشمنى قبطيان با بنى اسرئيل در مصر

ه_ذا من شيعته و ه_ذا من عدوّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 2

2 - مرد قبطى ، دشمن مشترك موسى ( ع ) و مرد اسرائيلى بود .

أن يبطش بالذى هو عدوٌّ لهما

دشمنان مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 13

13 - رويارويى و دشمنى كافران بنى اسرائيل با پيروان حضرت عيسى ( ع )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

دشمنى اشراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 6

6 _ رؤسا و اشرافِ قوم موسى ، دشمنان او و وابسته به حكومت فرعون بودند .

على خوف من فرعون و ملإيهم

دشمنى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 32،33

32 _ بنى اسرائيل در صدد آسيب رسانى به حضرت مسيح

( ع ) ، پس از مشاهده معجزات و دلايل روشن آن حضرت بر رسالت خويش

و اذ كففت بنى اسرءيل عنك اذ جثتهم بالبينت

مراد از {بينات} _ به قرينه ذيل آيه (ان هذا الا سحر مبين} _ معجزات عيسى(ع) است.

33 _ پيامبرى و رسالت عيسى ( ع ) برانگيزنده دشمنى بنى اسرائيل با وى

و اذ كففت بنى اسرءيل عنك اذ جثتهم بالبينت

{اذ جثتهم بالبينت} رساى به اين معناست كه علت دشمنى بنى اسرائيل با عيسى(ع) بعثت او به پيامبرى و دعوت آنان به ايمان بوده است.

دشمنى كافران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 13

13 - رويارويى و دشمنى كافران بنى اسرائيل با پيروان حضرت عيسى ( ع )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

دعاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 3

3 _ قوم موسى پس از اتكال بر خدا ، دست به نيايش برداشته و از درگاه او خواستند تا ضعف و ناتوانى را _ كه تشويق كننده ظالمان به ستمگرى است _ از ميان آنان بردارد .

فقالوا على اللّه توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

همان گونه كه مال، اولاد و دنيا _ به خاطر داشتن جاذبه _ فتنه است و آدميان را مفتون خود مى كند، ضعف و ناتوانى مردم نيز براى زورگويان فتنه است و آنان را بر تجاوز به آنان، ترغيب مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 1،7،8

1 _ درخواست مؤمنان قوم موسى از خداوند

، براى نجات از گروه كفرپيشه

ربنا لا تجعلنا فتنة . .. و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

7 _ بنى اسرائيل ، در دعاى خويش از خداوند خواستند : زمينه هجرتشان از سرزمين مصر به سرزمينى ديگر را فراهم كند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

جمله {و نجنا برحمتك من القوم الكافرين} به معناى (ما را از كافران خلاص نما) است و مقصود از آن مى تواند درخواست هجرت به سرزمين ديگر باشد.

8 _ بنى اسرائيل ، در دعاى خود به صفت رحمت خداوند متوسل شدند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

دعوت از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 43 - 1

1 - خداوند ، بنى اسرائيل را به اقامه نماز و پرداخت زكات دعوت كرد .

يبنى إسرائيل اذكروا . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 8

8 _ خداوند از موسى خواست تا قومش را به فراگيرى معارف نوشته شده بر الواح و احكام ياد شده در آن فرمان دهد .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 2

2- بنى اسرائيل ، مخاطبان اصلى دعوت موسى ( ع ) و هدايت آنان ، مهم ترين هدف و وظيفه آن حضرت

و ءاتينا موسى الكت_ب و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

از مجموع آيات مربوط به حضرت موسى(ع) برمى آيد كه دعوت ايشان، دعوتى فراگير بوده است و ذكر بنى اسرائيل در اين آيه، مى تواند براى اين باشد

كه آنان مخاطبان اصلى دعوت بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 15

15 - هارون در غياب موسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را به ترك تبعيت سامرى ، و پيروى و اطاعت از خود فرا خواند .

لقد قال لهم هرون من قبل . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

دعوت انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 25

25 _ بسيارى از بنى اسرائيل ، على رغم دعوت پيامبرانشان ، مردمى اسرافكار و قانونشكن بودند .

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

اسراف به معناى خروج از حد اعتدال است و كلمه {فى الارض} مى رساند كه منظور از اسراف، خروج از حد اعتدال در مسائل اجتماعى است كه از آن به قانونشكنى تعبير شده است.

دعوت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 24

24 _ تبليغات ياوران خداترس موسى ( ع ) ( يوشع و كالب ) به هدف برانگيختن و بسيج بنى اسرائيل براى هجوم به سرزمين مقدس و نبرد با زورگويان

قال رجلان . .. ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 9

9 - نجات بنى اسرائيل از فرعونيان و دعوت آنان به كوه طور براى مناجات و فرو فرستادن منّ و سلوى بر آنان ، از نعمت هاى خداوند بر بنى اسرائيل در زمان موسى ( ع )

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم

. .. و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

دلايل استثمار بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 4

4 - راه يافتن موسى ( ع ) به دستگاه فرعون حلقه اى از زنجير بردگى بنى اسرائيل

قال ألم نربّك فينا وليدًا . .. و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

مقصود موسى(ع) از بيان مطلب ياد شده اين بود كه اگر ظلم تو بر بنى اسرائيل (كشتن نوزادان) نبود، هرگز مادرم مرا به نيل رها نمى كرد تا اسير تو شوم و امروز تو بر من منّت نهى.

دلايل اعراض بنى اسرائيل از اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 10

10 - تبيين علل ايمان نياوردن جامعه يهود و بنى اسرائيل به اسلام ، از اهداف تشريع سرگذشت آنان در قرآن

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

آيه مورد بحث نتيجه است براى حقايق تاريخى مربوطه به بنى اسرائيل و خصوصاً يهود; يعنى، آنان پس از مشاهده معجزه هاى فراوان و برخوردار شدن از نعمتهاى الهى كفر ورزيدند; به گوساله پرستى گرايش پيدا كردند و نسبت جهل و استهزا به موسى(ع) دادند. بنابراين انتظار ايمان آوردن به قرآن از آنان انتظارى نا به جاست.

دلايل بردگى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 4

4 - راه يافتن موسى ( ع ) به دستگاه فرعون حلقه اى از زنجير بردگى بنى اسرائيل

قال ألم نربّك فينا وليدًا . .. و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

مقصود موسى(ع) از بيان

مطلب ياد شده اين بود كه اگر ظلم تو بر بنى اسرائيل (كشتن نوزادان) نبود، هرگز مادرم مرا به نيل رها نمى كرد تا اسير تو شوم و امروز تو بر من منّت نهى.

دنياطلبى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 5،6،22

5 _ سرشناسى و از طبقه اشراف و بزرگان بودن و داشتن ثروت فراوان ، شرط زمامدارى ، در پندار بزرگان بنى اسرائيل

و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعةً من المال

ظاهراً جمله {نحن احق . .. } سخن ملأاست; گويا آنان بدين جهت خود را براى زمامدارى سزاوارتر مى دانستند.

6 _ سرشناسى و از اشراف بودن ، مهمترين ملاك براى زمامدارى ، در ديدگاه ملأ بنى اسرائيل *

و نحن احقّ بالملك منه و لم يؤت سعة من المال

اشراف بنى اسرائيل در مقام بيان ملاك زمامدارى، در ابتدا مسأله سرشناسى و ملأ بودن را مطرح نمودند و سپس مسأله ثروت را.

22 _ نبودن طالوت از خاندان نبوت و پادشاهى ، منشأ اعتراض بزرگان ( ملأ ) بنى اسرائيل به برگزيدگى وى از جانب خداوند

قالوا انى يكون له الملك علينا

امام باقر (ع) درباره آيه {انّ اللّه قد بعث . .. } فرمود: لم يكن من سبط النبوة و لا من سبط المملكة ...

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498 ; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

دنياگرايى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 92 - 7

7 _ محروميّت بنى اسرائيل از مقام برّ ، پيامد ترك انفاق از اشياى مورد

علاقه خود و دلبستگى آنان به دنيا *

لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا ممّا تحبّون

با توجه به آيات قبل و بعد مى توان گفت: بنى اسرائيل از جمله مخاطبان آيه مى باشند.

دوازده چشمه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 12،13،14

12 _ جوشش دوازده چشمه آب از سنگ در پى فرود آمدن عصاى موسى بر آن

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

{انبجاس} مصدر {انبجست} به معناى جوشيدن و فوران زدن است.

13 _ هر يك از دوازده چشمه جوشيده از سنگ ، مخصوص طايفه اى از دوازده طايفه بنى اسرائيل بود .

قد علم كل أناس مشربهم

{أناس} جمع إنس (مردم) است و مراد از آن طوايف دوازده گانه بنى اسرائيل مى باشد. {مشرب} به آب آشاميدنى و يا جايگاهى كه از آن آب برمى دارند گفته مى شود و مقصود از آن چشمه هايى است كه از سنگ جوشيد.

14 _ هر يك از دوازده چشمه جوشيده از سنگ ، داراى علامتى مشخص كننده اختصاص آن به طايفه اى از بنى اسرائيل بود .

قد علم كل أناس مشربهم

دوراندازى زيورآلات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 7،8،9،10

7 - بنى اسرائيل ، در زمان غيبت موسى ( ع ) و رفتن او به ميقات ، زيورآلات غنيمتى خود را دور انداختند .

حمّلنا أوزارًا من زينة القوم فقذفن_ها

{قذف} به معناى پرتاب كردن و دور انداختن است. با توجه به جمله {حمّلنا أوزاراً} به نظر مى رسد، بنى اسرائيل زيورآلات به غنيمت گرفته شده را به

اين خاطر كه گناه و آلودگى است، به دور انداختند. و يا به جهت بى قدر و قيمت شدن آنها در شرايط صحرا و زندگى بيابانى، تصميم به دور انداختن آنها گرفتند.

8 - سامرى ، سردمدار جريان به دورافكندن زيورآلات به وسيله بنى اسرائيل

فقذفن_ها فكذلك ألقى السامرىّ

مشخص كردن سامرى در بين مجموعه اى كه زيورآلات را به دور افكندند، نشان دهنده جلودار بودن او در اين قضيه است.

9 - بنى اسرائيل ، شاهد دست زدن سامرى به اقدامى مشابه با حركت عمومى بنى اسرائيل در به دور افكندن غنيمت هاى به جا مانده از فرعونيان

فقذفنها فكذلك ألقى السامرىّ

{كذلك}; يعنى، مانند آنچه ما انجام داديم. اين توصيف گوياى آن است كه سامرى در حضور بنى اسرائيل و همانند آنان، عمل كرده و چيزهايى را دور انداخته بود.

10 - اقدام سامرى در دور افكندن اشياى خويش ، پس از آن بود كه بنى اسرائيل غنيمت هاى همراه خويش را دور ريخته بودند .

فكذلك ألقى السامرىّ

دين بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 15

15 _ كردار نارواى بنى اسرائيل على رغم انتساب آنان به دين يهود ، دليل كارساز نبودن انتساب ظاهرى به اديان الهى در سعادت انسان

إنّ الذين ءامنو و الذين هادوا . .. فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

در آيه قبل بيان شد كه {ان الذين . ..} اشاره دارد به اين كه مجرد انتساب به اديان الهى در سعادت آدمى كارساز نمى باشد و اين آيه به منزله برهانى بر آن حقيقت است، يعنى انتساب يهود و نصارا به يهوديت و نصرانيت چگونه مى

تواند مايه سعادت آنان باشد با اينكه پيامبران راتكذيب كردند و گروهى از آنان را كشتند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 5

5 _ بنى اسرائيل ، مردمى مغرور به نژاد و دين خويش

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. و حسبوا الا تكون فتنة

بسيارى از مفسران برآنند كه ريشه اعتقاد بنى اسرائيل (رهايى از آزمون و مجازات الهى) اين بوده كه آنان از نسل اسرائيل هستند و به يهوديت و يا نصرانيت منتسب مى باشند. آيه 69 كه مجرد انتساب به دين را كارساز در سعادت نمى دانست، مى تواند اشاره به اين نظريه داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 5

5 - پايبند ماندن بنى اسرائيل بر آيين توحيدى پدران خويش ( ابراهيم ، اسحاق و يعقوب )

ه_ذا من شيعته

ذبح گاو بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 1،3،5

1 - خداوند ، قوم موسى را به ذبح گاوى ماده فرمان داد .

إن اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة

ماده بودن گاو از {بكر} در آيه بعد استفاده مى شود.

3 - تأكيد موسى ( ع ) بر اينكه دستور ذبح گاو ، از ناحيه خداست نه صلاحديد وى .

إذ قال موسى لقومه إن اللّه يأمركم

5 - قوم موسى بر اين گمان بودند كه دستور ذبح گاو از ناحيه موسى ( ع ) است ، نه فرمانى از جانب خداوند

أتتخذنا هزواً

از اينكه بنى اسرائيل با جمله {أتتخذنا هزواً} (آيا ما را به مسخره مى

گيرى) موسى(ع) را مورد خطاب قرار دادند، معلوم مى شود كه: آنان دستور ذبح گاو را دستورى از ناحيه خداوند نمى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 1،2،5،6

1 - بنى اسرائيل ، پس از انكار اوليه ، به الهى بودن دستور ذبح گاو ماده مطمئن شدند .

قالو أتتخذنا هزواً . .. قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

تقاضاى تبيين ويژگيها و مشخصه هاى گاوى كه بايد ذبح شود، بيانگر اين معناست كه: قوم موسى در پى سخنان او (أعوذ باللّه . ..) باور كردند كه دستور ذبح گاو، فرمانى از جانب خداوند است.

2 - قوم موسى ، ناباور به كفايت ذبح هر گاوى براى حل معماى قتل

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

5 - موسى ( ع ) مردم خويش را به انجام مأموريتشان ( ذبح گاو ميانسال ) فرمان داد .

إنها بقرة لافارض و لابكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

6 - ميانسال بودن گاو - پيش از سؤال از مشخصه هاى ديگر - تنها ويژگى لازم براى گاو ماده اى كه بنى اسرائيل به ذبح آن مأمور شدند .

عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (به آنچه مأمور شديد عمل كنيد) بيانگر اين است كه: تكليف قوم موسى و به اصطلاح {مأمورٌ به} آنان، ذبح گاوى ميانسال بوده است بدون لحاظ شرطى ديگر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 2،5،7،8

2 - گاوى كه قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند بايد سالم ، بى نقص و پيراسته از

هر نقطه و خطى در رنگ و پوستش مى بود .

مسلّمة لاشية فيها

{مسلّمة} يعنى داراى سلامت و سلامت به معناى: مبرا بودن از عيب و آفت است. {شية} به هر رنگى گفته مى شود كه مخالف رنگ عمومى چيزى باشد. بنابراين {لاشية فيها} يعنى، در رنگ آن گاو، رنگ ديگرى نباشد. گفتنى است كه {شية} از ماده {وشى} است و {هاء} آخر عوض واو محذوف مى باشد.

5 - قوم موسى ، گاوى را با تمام ويژگى هاى تعيين شده ، يافته آن را ذبح كردند .

فذبحوها

ضمير {ها} در {ذبحوها} به {بقرة} ]توصيف شده [برمى گردد.

7 - قوم موسى ، پس از دستيابى به گاو مورد نظر ، تمايلى به كشتن آن نداشتند .

و ما كادوا يفعلون

{كاد} به معناى نزديك بود، است. اين فعل آن گاه كه منفى باشد گاهى دلالت بر تأكيد انجام نگرفتن فعل بعد دارد و احياناً حاكى از انجام گرفتن آن، از روى بى ميلى، كندى يا سختى است. در جمله {ما كادوا يفعلون} به قرينه {فذبحوها} دومين معنا مراد است; يعنى، انجام دادند ولى با سختى و بى ميلى.

8 - قوم موسى ، با سؤال و جستجوى بى مورد ، تكليف ( كشتن گاوى ماده براى حل معماى قتل ) را بر خود دشوار كردند .

فذبحوها و ما كادوا يفعلون

جمله {ما كادوا يفعلون} (نزديك بود انجام ندهند) مى تواند اشاره به دشوارى انجام تكليف مذكور باشد، كه به شهادت جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (در آيه 68) و قرينه هاى ديگر، قوم موسى خود با سؤالهاى بى مورد اين مشكل را آفريدند و تكليف را بر خويش دشوار ساختند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 17

17 - بزنطى از امام رضا ( ع ) روايت نموده كه : { ان رجلا من بنى اسرائيل قتل قرابة له . . . فقالوا لموسى ( ع ) ان سبط آل فلان قتلوا فلاناً فاخبرنا من قتله ؟ قال ايتونى ببقرة . . . فاشترو ها و جاؤا بها فأمر بذبح ها ثم أمر ان يضرب الميت بذنب ها فلما فعلوا ذلك حيى المقتول و قال يا رسول اللّه ابن عمّى قتلنى دون من يدعى عليه قتلى فعلموا بذلك قاتله . . . ;

شخصى از بنى اسرائيل يكى از نزديكان خود را كشت . .. بنى اسرائيل به موسى گفتند: فلان قبيله، فلانى را كشته است و تو قاتل را معرفى كن. موسى (ع) فرمود: گاوى را نزد من آوريد ... آنان گاو را خريده و نزد موسى(ع) بردند و موسى امر به ذبح آن كرد. سپس امر نمود كه دم آن گاو را به مقتول بزنند و چون اين كار را كردند آن مرده زنده شد و گفت اى پيامبر خدا! پسر عمويم مرا كشته است نه آن كس كه او را متهم به كشتن من كرده اند، پس با اين عمل قاتل را شناسايى نمودند ...}.

ذكر تاريخ بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى سرگذشت موسى ( ع ) و قومش و به خاطر سپردن آن

و إذ قال موسى لقومه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه فعل

{اذكر} قبل از {إذ} مقدر باشد. بنابراين، آيه خطاب به پيامبر(ص) و بيان وظيفهء آن حضرت است.

2- سرگذشت موسى ( ع ) و قومش ، درس آموز و شايسته به خاطر سپردن

و إذ قال موسى لقومه

اينكه خداوند پيامبر(ص) را موظف به يادآورى سرگذشت حضرت موسى(ع) كرده است، حكايت از اهميت و سودمندى آن دارد و شايسته است انسانها آن را به خاطر بسپارند.

ذكر مواعظ بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 13

13 - رفتار ناصحانه قوم قارون با وى ، امرى شايان توجه و يادآورى است .

إذ قال له قومه لاتفرح

{إذ} در محل نصب و مفعول براى فعل محذوف است; يعنى، {اذكروا إذ قال له قومه. ..}.

ذكر نجات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 3

3 - نجات از چنگال فرعونيان و عذاب هاى ايشان ، خاطره اى براى بنى اسرائيل ، كه شايسته به خاطر سپردن و همواره به ياد داشتن است . *

و إذ نجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوءالعذاب

{إذ نجيناكم} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است و در حقيقت مفعول براى {اذكروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 6

6- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و كشتار فرعونيان ، نعمت چشمگير و به ياد ماندنى خداوند بر آنان بود .

إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم إذ أنج_كم من ءال فرعون

ذلت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 61 - 23،29

23 - خوارى ، فقر و درماندگى ، سرنوشت محتوم متجاوزان بنى اسرائيل است .

و ضربت عليهم الذلة و المسكنة

{مسكنة} به معناى فقر و سستى است. {ذلة} و {مسكنة} به قبّه و مانند آن تشبيه شده و لذا كلمه {ضربت} (زده شد) براى آن به كار رفته است; يعنى، خوارى و درماندگى همچون قبه اى آنان را احاطه كرده و بر آنان خيمه زده است.

29 - انكار آيات الهى و كشتن انبيا ، موجب خوار گشتن و درمانده شدن هميشگى بنى اسرائيل شد .

ذلك بأنهم كانوا يكفرون بأيت اللّه و يقتلون النبيين

{ذلك} اشاره به {ذلة}، {مسكنة} و {غضب الهى} است و باء در {بأنهم} سببيه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 5

5 - بنى اسرائيل در خطر گرفتار آمدن به عذاب هاى دنيوى ( ذليل گشتن ، مطرود شدن و . . . ) در صورت ايمان نياوردن به قرآن و انجام ندادن اعمال صالح

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

در آيات گذشته (از 41 تا 45 و نيز آيه 62) خداوند بنى اسرائيل را به ايمان و تصديق قرآن و انجام اعمال صالح دعوت كرد و در آيه مورد بحث سرگذشت شوم اسحاب سبت را يادآور شد تا هشدارى باشد به آنها كه مبادا با سرپيچى از دعوت خدا و فرمانهاى او، به سرنوشتى همانند اصحاب سبت گرفتار آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 5

5 _ بنى اسرائيل ، زير

سلطه و اقتدار فرعون و اشراف خود ، با ضعف و ذلت ، روز مى گذراندند .

فقالوا على اللّه توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 7،8

7 - استضعاف و به زبونى كشاندن بنى اسرائيل ، نمودى ديگر از حاكميت سلطه طلبانه فرعون است .

إنّ فرعون علا فى الأرض . .. يستضعف طائفة منهم

مراد از {طائفة منهم} به قرينه آيات بعد، قوم بنى اسرائيل است.

8 - تلاش زبون سازانه فرعون ، تنها متوجه قوم بنى اسرائيل بود .

يستضعف طائفة منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 30 - 2

2- زندگى بنى اسرائيل در نظام فرعونى ، همراه با ذلت و مشقت هاى فراوان

و لقد نجّينا بنى إسرءيل من العذاب المهين

ذلّت بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 6

6 _ ضعف و ذلت بنى اسرائيل در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) تا درجه اى بود كه حتى از داشتن خيمه يا كومه اى ، كه آنان را از سرما و گرما حفظ كند ، محروم بودند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

ذلت گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 2

2 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به پديد آوردن ذلتى شديد در زندگى دنيوى آنان تهديد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم . .. ذلة

فى الحيوة الدنيا

رحمت بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 4

4- كتاب آسمانى موسى ( تورات ) ، سرمشق زندگى و تبلور رحمت الهى براى بنى اسرائيل

و من قبله كت_ب موسى إمامًا و رحمة

با توجه به اين كه كتاب موسى براى بنى اسرائيل و هدايت آنان نازل شده است، قيد {إماماً و رحمة} نيز نظر به پيشوايى و رحمت در مورد آنان دارد.

رسوم بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 7

7_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { جزاؤه من وجد فى رحله فهو جزاؤه } : يعنون السنّة التى تجرى فيهم أن يحبسه . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا كه فرموده: {جزاؤه من وجد فى رحله فهو جزاؤه} روايت شده است: مقصود آنان ، سنت جارى بين آنان بوده كه او را حبس كند . ..}.

رضايت دنياطلبان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 7

7 - پيدايش روحيه تسليم و رضا ( تسليم در برابر اراده خدا و رضا به داده او ) در آرزومندان ثروت قارونى ، با مشاهده هلاكت غافلگيرانه وى

و أصبح الذين . .. ويكأنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء من عباده و يقدر

تعبير {اللّه يبسط الرزق. ..} نشانگر اين حقيقت است كه روزىِ انسان ها در دست خداوند است. بنابراين ما به هر چه او مصلحت بداند (هر چند فقر و تنگدستى) راضى

و تسليم هستيم.

رفتار بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 3،11

3 _ اعتماد بنى اسرائيل بر حدس و گمان در بينش ها و انديشه هاى دينى

و حسبوا الا تكون فتنة

11 _ گرايش بنى اسرائيل در برهه اى از زمان به رفتار پسنديده و انديشه صحيح دينى

ثم تاب اللّه عليهم

چون آيات قبل رفتار ناپسند و نيز انديشه هاى ناصحيح دينى بنى اسرائيل را بيان كرده بود، معلوم مى شود توبه آنان در هر دو جهت بوده است.

رفع اندوه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 1

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، به عنايت خداوند از اندوه بزرگ نجات يافتند .

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 3

3 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان از اندوهى بزرگ ، اعطاى كتاب آسمانى و باقى ماندن نام و آوازه نيك آنان ، از پاداش هاى خداوند به ايشان

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

رفع تحير بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 3

3 - قوم موسى ، آخرين علايم تعيين شده را ( رام نشده براى شخم و . . . ) نشانه هايى قاطع و برطرف كننده سردرگمى خويش دانستند .

قالوا الئن جئت بالحق

{حق} در جمله فوق به معناى

ثابت و استوار در مقابل امرى ترديدپذير و نامشخص است. ال در {الحق} براى استغراق خصايص افراد است; يعنى، حق كامل و تمام.

رفع ترس از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 1

1 - اقدام قاطع موسى ( ع ) براى زدودن وحشت همراهان خويش و ( ترس آنان از گرفتار شدن در كمند سپاه فرعون )

قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون . قال كلاّ

رنج از استثمار بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 7

7 - دلبستگى عميق موسى ( ع ) به بنى اسرائيل و رنج شديد وى از بردگى و استثمار آنان توسط فرعون

و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

رنج از بردگى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 7

7 - دلبستگى عميق موسى ( ع ) به بنى اسرائيل و رنج شديد وى از بردگى و استثمار آنان توسط فرعون

و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

رنج زنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 8

8 _ زنان بنى اسرائيل به سبب كشتار وسيع فرزندانشان به دست فرعونيان ، لذت حيات و زنده ماندن از آنان سلب شده بود .

يسومونكم سوء العذاب يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم

{زنده گذاشتن زنان} به عنوان يك عذاب براى قوم بنى اسرائيل است كه از جمله آن قوم، خود زنان هستند. و چون مجرد زنده گذاشتن عذاب

تلقى نمى شود، با توجه به اينكه {يستحيون} پس از {يقتلون} آمده، مى توان گفت كشتن فرزندان به گونه اى بوده كه زنان، يعنى مادران جامعه، از زنده ماندن خودشان و ديدن قتل فجيع فرزندانشان در رنج و عذاب بودند. آوردن {نساء} در مقابل {أبناء} مى تواند اين احتمال را تأييد كند.

رنجهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 16،17

16 _ اخراجِ از وطن و اسارت فرزندان بنى اسرائيلِ زمان طالوت ، محرك آنان به پيكار عليه متجاوزان

و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

17 _ تسلط ستمگرانى پس از موسى ( ع ) بر بنى اسرائيل و اخراج آنان از ديارشان و به اسارت گرفتن فرزندان آنان

و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

رنگ گاو بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 2،3

2 - قوم موسى ، از وى تقاضا كردند تا رنگ گاوى را كه بايد ذبح شود ، از خداوند سؤال كند و براى ايشان بيان دارد .

قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

3 - گاوى كه قوم موسى مأمور به ذبح آن شدند ، بايد داراى رنگ زرد خالص بوده و مسرّت بخش باشد .

إنها بقرة صفراء فاقع لونها تسرّ النظرين

{فاقع} به معناى خالص و روشن است. ضمير در {تسرّ} (مسرّت بخش باشد) به {بقرة} بر مى گردد; يعنى، آن گاو بايد به گونه اى باشد كه مايه مسرّت بينندگان شود. البته از فراز قبل (صفراء ...) اين معنا استفاده مى شود كه رنگ آن نيز دخيل در

مسرّت بخشى بوده است; يعنى: تسرّ بلونها الناظرين. بنابراين بايد هم گاو زيبا مى بود و هم رنگ آن.

روابط اجتماعى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 11

11 - تناقض رفتار اجتماعى بنى اسرائيل در رابطه با همكيشان خود

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم و هو محرم عليكم إخراجهم

{هو} در جمله فوق ضمير شأن است. {إخراجهم} مبتدا و {محرم عليكم} خبر آن مى باشد; يعنى، براى آزادى كسانى كه خود آنها را بيرون رانده بوديد، فديه مى پرداختيد در حالى كه بيرون راندن آنها بر شما حرام بود.

روز مبارزه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 15

15 - متهم كردن رسول اكرم ( ص ) به سحر و ساحرى ، از حربه هاى تبليغاتى بنى اسرائيل عليه آن حضرت

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

روزى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 7

7 - { منّ } و { سلوى } دو خوراكى پاكيزه و از روزى هاى عطا شده به قوم موسى

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 19

19 _ { منّ } و { سلوى } خوراكى پاكيزه و از روزى هاى عطا شده به بنى اسرائيل

و أنزلنا عليهم المن و السلوى كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه

- 20 - 81 - 1،2

1 - { منّ و سلوى } ، عطيه الهى به بنى اسرائيل و از روزى هاى پاكيزه و گوارا

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى . كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم

طيب، چيزى است كه قواى حسى و نفس آدمى از آن لذت ببرد (مفردات راغب). {طاب}; يعنى، لذيذ و پاكيزه شد (قاموس). البته يكى از معانى {طيّب}، {حلال} است، ولى چون همه رزق هاى الهى حلال مى باشد، معنايى كه مفهوم آن تقسيم رزق به حلال و حرام است، معناى مناسبى نخواهد بود.

2 - بهره گيرى از رزق هاى گوارا و پاكيزه ، توصيه خداوند به بنى اسرائيل

كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم

روزى پاكيزه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 2

2 _ بنى اسرائيل ، پس از نابودى فرعون ، در سرزمينى با اراضى حاصل خيز كه در آن ، از انواع نعمت ها و روزى هاى پاكيزه و مناسب طبع برخوردار بودند ، روزگار خوشى مى گذراندند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

روش برخورد با گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 11

11 - سخنان هارون به گوساله پرستان بنى اسرائيل ، گفتارى محبت آميز و همراه با توجيه و ارشاد بود .

ي_قوم إنّما فتنتم به

انتساب بنى اسرائيل به خود، با گفتن {اى قوم من} ابراز محبت است و ريشه يابى ماجراى سامرى با فتنه خواندن آن، روشن گرى و ارشاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 94 - 8

8 - هارون ( ع ) ، براى اداى توضيح در باره علل نحوه برخورد خود با گوساله پرستان ، از موسى ( ع ) تقاضاى فرصت كرد .

لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى إنّى خشيت

روش برخورد علماى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 3

3 - ستايش خداوند از فرزانگان بنى اسرائيل ، به خاطر برخورد سخت آنان با دل باختگان دنيا

و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم

تعبير {الذين أُوتوا العلم} تعبيرى ستايشگرانه است كه خداوند درباره عالمان و فرزانگان بنى اسرائيل به كار برده است.

روش مبارزه باگوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 14،15

14 - تراشيدن و تبديل گوساله سامرى به براده ها و خرده فلزهايى بى مصرف و پراكنده ساختن آن در آب دريا ، برنامه موسى ( ع ) در ريشه كن ساختن انحراف گوساله پرستى بنى اسرائيل

لنحرّقنّه

از معانى ذكر شده براى {حرق} و {تحريق}، سوهان كارى كردن و ساييدن است و {تحريق} بر متوالى بودن و شدت بيشتر آن دلالت دارد (لسان العرب). برداشت ياد شده بر مبناى اين معنا استفاده شده است.

15 - مبارزه با زمينه هاى فكرى و عينى شرك و نابود كردن آنها ، شيوه موسى ( ع ) در ستيز با گوساله پرستى بنى اسرائيل

إل_هك الذى . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

سوزاندن گوساله سامرى از چند جهت قابل تأمل است: 1_ از جهت نابود كردن و محو ساختن آن از ديدگان مردم تا مبادا دوباره

به آن گرايش يابند. 2_ اثبات {اله} نبودن آن براى ظاهر بينان، با سوزاندن و خردكردن تنديس زرّين گوسال. جهت اول، جهتى عينى و جهت دوم، جهت فكرى است.

رهبر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 8

8 - موسى ( ع ) ، رهبرى پذيرفته شده و مورد اطاعت بنى اسرائيل ، حتى پيش از ترك مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

فرمان الهى به كوچاندن شبانه بنى اسرائيل، در صورتى عملى بود كه مجموعه بنى اسرائيل مطيع موسى(ع) بودند و اين حركت مخاطره آميز را به خاطر اطاعت از وى به جان مى خريدند.

رهبران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 11

11 _ موسى ( ع ) علاوه بر رسالت رهبرى بنى اسرائيل را نيز از جانب خداوند عهده دار بود .

إنى رسول من رب العلمين . .. فأرسل معى بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 12

12 _ موسى ( ع ) ، علاوه بر مقام نبوت ، منصب امامت و رهبرى سياسى بنى اسرائيل را نيز عهده دار بود .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 5

5 - موسى و هارون ( ع ) به فرمان خداوند ، وظيفه دار رهبرى بنى اسرائيل پس از موافقت فرعون با خروج آنان

فأرسل معنا بنى إسرءيل

رهبران دينى بنى اسرائيل

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 24 - 1،2،3،5

1 - پيشوايانى ، از ميان بنى اسراييل ، براى هدايت مردم ، برخاستند .

لبنى إسرءيل . و جعلنا منهم أئمّة يهدون بأمرنا

2 - پيشوايان دينىِ برخاسته از قوم بنى اسراييل ، هدايت كننده مردم ، براساس و چهارچوب تعاليم الهى بودند .

لبنى إسرءيل . و جعلنا منهم أئمّة يهدون بأمرنا

3 - پيشوايان بنى اسراييل ، مردم را به توفيق خداوند ، هدايت و راهنمايى مى كردند .

و جعلنا منهم أئمّة يهدون بأمرنا

برداشت بالا، بنابراين است كه {أمر} در آيه، به معناى {شأن و فعل} باشد. در اين صورت هدايت به امر خدا، معناى توفيق مى دهد.

5 - در ميان بنى اسراييل ، پيشوايان متعددى وجود داشتند كه بر اساس تعاليم دينى ، مردم را هدايت مى كردند .

و جعلنا منهم أئمّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 25 - 6

6 - گروه هايى از بنى اسراييل هدايت نپذيرفتند و در برابر پيشوايان الهى ، تسليم نشدند .

إنّ ربّك هو يفصل بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

بنابراين كه مرجع ضمير در {بينهم} بنى اسراييل باشد و {كانوا فيه يختلفون} اشاره به اختلافات ديرينه آنان داشته باشد _ كه حتى با آمدن پيشوايان الهى، خاتمه نيافته است _ نكته ياد شده به دست مى آيد.

رهبرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 5 - 4

4 - قرار دادن بنى اسرائيل در مسند امامت و پيشوايى خلق ، نمود ديگر از امتنان الهى

بر آنان

أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمة

رهبرى در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 1،2

1 _ برگزيدگى طالوت براى زمامدارى بنى اسرائيل ، به نفع و سعادت آنان

ان اللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً

{لام} در {لكم} تصريح است به اينكه فرماندهى و زمامدارى طالوت در جهت نفع و سعادت آنان بوده است.

2 _ طالوت ، برانگيخته خداوند براى زمامدارى بنى اسرائيل

ان اللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 15

15 _ داود ، حاكم الهى بنى اسرائيل ، پس از طالوت

انّ اللّه قد بعث لكم طالوت ملكاً . .. و قتل داود جالوت و اتيه اللّه الملك

كاربرد {واو} عاطفه به جاى {فاء}، با وجود اينكه اعطاى ملك به {داود} مترتب بر كشته شدن جالوت است، مى تواند اشاره به فاصله اين دو امر باشد، و اين فاصله ظاهراً مدّت زمان زمامدارى طالوت است.

زكات در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 7

7 _ نماز ، زكات ، ايمان به همه انبيا و حمايت از آنان و انفاق ، از تكاليف بنى اسرائيل

لئن اقمتم الصلوة و ءاتيتم الزكوة . .. و عزرتموهم و اقرضتم اللّه

زمان عبور بنى اسرائيل از دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 92 - 1

1 _ عبور بنى اسرائيل از دريا و غرق شدن فرعون و سپاهيانش ، هنگام روز

بوده است .

و جوزنا ببنى إسرءيل . .. حتى إذا أدركه الغرق ... فاليوم

زمينه اختلاف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 3

3 - پديد آمدن اختلاف در ميان بنى اسرائيل ، در پى اتمام نعمت و حجت الهى بر آنان

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم . .. و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر فما اختلف

زمينه اسلام بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 122 - 9

9 - بنى اسرائيل ، در صورت يادآورى نعمت هاى گران سنگ الهى و بررسى علت هاى فضيلتشان در اعصار گذشته ، زمينه هاى ايمان به پيامبر ( ص ) را در خويش ، شكوفا خواهند كرد .

و من يكفر به فأولئك هم الخسرون. يبنى إسرءيل اذكروا نعمتى

به نظر مى رسد توصيه به يادآورى نعمتهاى خدادادى، پس از بيان خطر كفرورزى به پيامبر(ص) و قرآن، ارائه رهنمودى باشد براى ايجاد زمينه ايمان.

زمينه اضلال بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 17

17 _ موسى ( ع ) هلاكت همراهان خويش را زمينه ساز تحقق مشيت الهى در گمراه سازى گروهى از بنى اسرائيل و به هدايت رساندن گروهى ديگر از آنان دانست .

إن هى إلا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء

زمينه افساد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 8

8- فسادانگيزى مجدد بنى اسرائيل ، پس از رسيدن به قدرت

و رفاه

لتفسدنّ فى الأرض مرّتين . .. ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم ... فإذا جاء وعد الأخرة

زمينه ايمان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 12

12 _ توجه بنى اسرائيل به محتواى تورات، زمينه ساز ايمان آنان به قيامت و ملاقات خدا

ثم ءاتينا موسى الكتب . .. لعلهم بلقاء ربهم يؤمنون

زمينه تجاوزگرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 37

37 - شهرنشينى بنى اسرائيل و رسيدن به رفاه و آسايش ، زمينه ساز عصيانگرى ، تجاوز ، كشتن پيامبران و كفرشان بود .

لن نصبر على طعام وحد . .. اهبطوا مصراً ... و ضربت عليهم الذلة

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط بخش دوم آيه; يعنى، {و ضربت عليهم الذلة . ..} با بخش اول آيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 4 - 6

6- بنى اسرائيل ، داراى زمينه هايى براى برترى طلبى و تجاوزگرى

و قضينا إلى بنى إسرءيل فى الكت_ب لتفسدنّ فى الأرض مرّتين و لتعلنّ علوًّا كبيرًا

هشدار خداوند به بنى اسرائيل در رابطه با فتنه گرى و برترى طلبى آنان و سرانجام گرفتار آمدنشان به سزاى اعمال خود; دليل وجود زمينه تجاوزگرى در ميان آنان است.

زمينه تكبر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 4 - 6

6- بنى اسرائيل ، داراى زمينه هايى براى برترى طلبى و تجاوزگرى

و قضينا إلى بنى إسرءيل فى الكت_ب لتفسدنّ فى الأرض مرّتين و لتعلنّ علوًّا كبيرًا

هشدار

خداوند به بنى اسرائيل در رابطه با فتنه گرى و برترى طلبى آنان و سرانجام گرفتار آمدنشان به سزاى اعمال خود; دليل وجود زمينه تجاوزگرى در ميان آنان است.

زمينه رفاه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 2

2- روى آوردن بنى اسرائيل به نيكوكارى و احسان ، زمينه ساز بازگشت قدرت و رفاه به آنان

ثمّ رددنا لكم الكرّة . .. إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم و إن أسأتم فلها

جمله {إن أحسنتم. ..} مى تواند اشاره به اين باشد كه اگر شما راه صلاح و خير در پيش گيريد، نتيجه آن _ كه همان قدرت، رفاه و آسايش است _ نصيب شما خواهد شد.

زمينه شكر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 8

8 - ايجاد زمينه هاى سپاسگزارى در بنى اسرائيل ، از هدف هاى آمرزش گناه ارتداد ايشان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 6

6 - زنده شدن دوباره هلاك شدگان بنى اسرائيل ، زمينه ساز به وجود آمدن روحيه سپاسگزارى و رسيدن آنان به مقام شاكران بود .

ثم بعثنكم . .. لعلكم تشكرون

كلمه {لعل} در جمله {لعلكم تشكرون} (باشد كه سپاسگزارى كنيد) علاوه بر بيان هدف از زنده كردن صاعقه زدگان بنى اسرائيل، دلالت بر اين معنا نيز دارد كه: زنده شدن دوباره آنان موجب شكرگزارى نمى شد; بلكه زمينه شكرگزارى و روحيه سپاسگزارى را در آنان فراهم مى كرد.

زمينه شكست بنى اسرائيل

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 7

7- فسادانگيزى و بدكردارى بنى اسرائيل ، زمينه ساز شكست و نابودى آنان

بعثنا عليكم عبادًا لنا . .. و إن أسأتم فلها فإذا جاء وعد الأخرة ليسئوا وجوهكم

جمله {إن أسأتم} مى تواند تبيين كننده علت شكست نخستين و سركوب شدن بعدى بنى اسرائيل باشد; يعنى، شكستهاى آنان نمونه و مصداقى از نتيجه بديهاى آنهاست.

زمينه عصيان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 37

37 - شهرنشينى بنى اسرائيل و رسيدن به رفاه و آسايش ، زمينه ساز عصيانگرى ، تجاوز ، كشتن پيامبران و كفرشان بود .

لن نصبر على طعام وحد . .. اهبطوا مصراً ... و ضربت عليهم الذلة

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط بخش دوم آيه; يعنى، {و ضربت عليهم الذلة . ..} با بخش اول آيه است.

زمينه عنايت به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 4

4- انتساب بنى اسرائيل به همراهان نوح ( ع ) ، موجب شايستگى آنان به عنايت خدا براى هدايتشان گرديد .

و ءاتينا موسى . .. ذرّية من حملنا مع نوح

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه نصب {ذرية} به تقدير فعل {اخص} و مجموع جمله {ذرّية من حملنا. ..} در مقام تعليل براى آيه قبل (و آتينا موسى...) باشد; يعنى، ما با نزول تورات، خواستار هدايت بنى اسرائيل بوديم; چون آنان از فرزندان همراهان حضرت نوح(ع) بودند.

زمينه غفلت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 5

5- هشدار خداوند به بنى اسرائيل ، در غافل نشدن از آخرت پس از دستيابى به آرامش و حاكميت

اسكنوا الأرض فإذا جاء وعد الأخرة جئنا بكم لفيفًا

زمينه قدرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 2

2- روى آوردن بنى اسرائيل به نيكوكارى و احسان ، زمينه ساز بازگشت قدرت و رفاه به آنان

ثمّ رددنا لكم الكرّة . .. إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم و إن أسأتم فلها

جمله {إن أحسنتم. ..} مى تواند اشاره به اين باشد كه اگر شما راه صلاح و خير در پيش گيريد، نتيجه آن _ كه همان قدرت، رفاه و آسايش است _ نصيب شما خواهد شد.

زمينه كفر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 37

37 - شهرنشينى بنى اسرائيل و رسيدن به رفاه و آسايش ، زمينه ساز عصيانگرى ، تجاوز ، كشتن پيامبران و كفرشان بود .

لن نصبر على طعام وحد . .. اهبطوا مصراً ... و ضربت عليهم الذلة

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط بخش دوم آيه; يعنى، {و ضربت عليهم الذلة . ..} با بخش اول آيه است.

زمينه گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 9

9 - اعتراض خداوند به موسى ( ع ) در مورد جدا شدن او از مردم و پيشى گرفتن بر آنان ، به جهت بروز انحراف در آنان ، در غياب وى بوده است .

و ما أعجلك . ..

فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 6

6 - بنى اسرائيل با بى توجهى به وعده خداوند ( اعطاى تورات ) ، زمينه گمراهى خويش را فراهم آوردند .

و أضلّهم السامرىّ . .. ألم يعدكم ربّكم وعدًا حسنًا

زمينه گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 5،9

5 _ برآمدن صداى گاو از مجسمه گوساله بنى اسرائيل ، زمينه ساز روى آورى قوم موسى به پرستش آن

له خوار

معمولا ياد كردن از ويژگيهاى يك شىء ناظر به علت احكامى است كه بر آن مترتب شده است. بنابراين مى توان گفت خداوند با بيان اين ويژگى از مجسمه گوساله (بروز دادن صداى گاو) اشاره به يكى از علل گرايش آنان به پرستش آن گوساله دارد.

9 _ وجود گرايش هاى شرك آلود در بنى اسرائيل و علاقه به معبودى محسوس ، زمينه ساز روى آورى آنان به گوساله پرستى

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

تأكيد قرآن بر اينكه قوم موسى پس از غياب وى شروع به ساختن معبود كردند (من بعده)، بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده از سوى موسى در آيه 138 و 139، تأثيرى در متقاضيان خداى محسوس نداشت و آنان همچنان در انديشه خدايى محسوس و ملموس بودند و لذا در فرصت پيش آمده (غياب موسى) به آن خواسته جامه عمل پوشاندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 6

6 _ توهم به سر آمدن

زمان ميعاد خدا با موسى ( ع ) و تأخير وى در مراجعت ، زمينه ساز گرايش قوم موسى به گوساله پرستى شد .

بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربكم

جمله {أعجلتم . .. } اشاره به علتى دارد كه بنى اسرائيل را به گوساله پرستى واداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 8

8 - بنى اسرائيل ، داراى زمينه مساعد فكرى براى پذيرش گوساله طلايى به عنوان معبود بودند .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

انتخاب شكل گوساله براى القاى بت پرستى و نيز ارتداد سريع بنى اسرائيل، به خصوص پس از مشاهده معجزات موسى(ع)، گوياى برداشت ياد شده است.

زمينه نجات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 9

9 _ ايمان و اقامه نماز ، زمينه ساز نجات بنى اسرائيل از سلطه فرعون بود .

ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين. و نجنا برحمتك ... و أقيموا الصلوة و بشّر المؤ

زمينه هدايت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 7

7 - نايل شدن بنى اسرائيل به هدايت ، هدف از نزول تورات

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان لعلكم تهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 17

17 _ موسى ( ع ) هلاكت همراهان خويش را زمينه ساز تحقق مشيت الهى در گمراه سازى گروهى از بنى اسرائيل و به هدايت رساندن گروهى ديگر از آنان دانست .

إن هى إلا فتنتك تضل بها

من تشاء و تهدى من تشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 4،6

4- انتساب بنى اسرائيل به همراهان نوح ( ع ) ، موجب شايستگى آنان به عنايت خدا براى هدايتشان گرديد .

و ءاتينا موسى . .. ذرّية من حملنا مع نوح

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه نصب {ذرية} به تقدير فعل {اخص} و مجموع جمله {ذرّية من حملنا. ..} در مقام تعليل براى آيه قبل (و آتينا موسى...) باشد; يعنى، ما با نزول تورات، خواستار هدايت بنى اسرائيل بوديم; چون آنان از فرزندان همراهان حضرت نوح(ع) بودند.

6- استفاده { تورات } از گرايش ها و عواطف خويشاوندى بنى اسرائيل ، جهت هدايت و گرايش آنان به توحيد

و ءاتينا موسى . .. ذرّية من حملنا مع نوح

اين برداشت با توجه به دو نكته است ذيل است: 1_ بنابراين كه نصب {ذرّية} به حرف نداى محذوف و ادامه كلام تورات در آيه قبل باشد (و آتينا موسى الكتاب . ..ألاّتتخذوا ... يا ذرّية من حملنا مع نوح). 2- آيه در پى دعوت از بنى اسرائيل به توحيد، به آنان يادآورى مى كند كه آنها از فرزندان همراهان نجات يافته نوح هستند، تا به اين وسيله ايشان را به قبول دعوت برانگيزاند.

زمينه هلاكت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 7

7- فسادانگيزى و بدكردارى بنى اسرائيل ، زمينه ساز شكست و نابودى آنان

بعثنا عليكم عبادًا لنا . .. و إن أسأتم فلها فإذا جاء وعد الأخرة ليسئوا وجوهكم

جمله {إن أسأتم} مى تواند تبيين

كننده علت شكست نخستين و سركوب شدن بعدى بنى اسرائيل باشد; يعنى، شكستهاى آنان نمونه و مصداقى از نتيجه بديهاى آنهاست.

زندگى اجتماعى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 5

5 _ زندگانى قبيله اى ، شيوه زندگى بنى اسرائيل در عصر موسى

و قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما

زندگى بنى اسرائيل بعد از فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 2

2 _ بنى اسرائيل ، پس از نابودى فرعون ، در سرزمينى با اراضى حاصل خيز كه در آن ، از انواع نعمت ها و روزى هاى پاكيزه و مناسب طبع برخوردار بودند ، روزگار خوشى مى گذراندند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

زندگى بنى اسرائيل در دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 3

3 _ وضعيت مسكن و معيشت بنى اسرائيل در دوران حكومت فرعون ، وضعيتى نابسامان و نامناسب بود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

زندگى بنى اسرائيل دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 5

5 _ زندگانى قبيله اى ، شيوه زندگى بنى اسرائيل در عصر موسى

و قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما

زهد علماى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 4،7

4 - بى اعتنايى فرزانگان بنى اسرائيل به كوكبه قارون و جلوه نداشتن ثروت افسانه

اى وى در چشم و دل ايشان

فخرج على قومه فى زينته . .. و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير

7 - ثروت افسانه اى قارون ، بسى كم ارزش تر از پاداش هاى الهى در ديدگاه فرزانگان بنى اسرائيل

و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير

زيانكاران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 6

6 - بوزينه شدگان بنى اسرائيل از زمره خاسران و زيانكاران

لكنتم من الخسرين. و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

آيه مورد بحث اشاره به نوع خسارت و زيانى دارد كه در ذيل آيه قبل مطرح شد; يعنى، خسارتى كه آدمى بر اثر گناه و تجاوز در خطر آن است، از قبيل خسارت اصحاب سبت مى باشد.

زيانكارى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 6،7

6 - بنى اسرائيل بر اثر شكستن پيمان الهى ، در آستانه زيانكارى و تباه كردن هستى خويش ، قرار گرفتند .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخسرين

7 - فضل و رحمت الهى بر بنى اسرائيل ، نجات دهنده آنان از زيان و خسران شد .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخسرين

زيورآلات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 4،5،6

4 - بنى اسرائيل بخشِ قابل توجهى از زيور آلات فرعونيان را با خود به همراه آورده بودند .

و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا من زينة القوم

مراد از {القوم} بر حسب ظاهر فرعونيان هستند. و {وزر} به معناى

{ثقل} است. از همين رو به گناه نيز {وزر و ثقل} اطلاق مى گردد; چرا كه بر دوش گنه كار سنگينى مى كند. استعمال اين واژه احتمالاً اشاره به آن است كه بنى اسرائيل، همراه داشتن زيور آلات فرعونيان را بر خود جايز نمى شمردند.

5 - بنى اسرائيل در به همراه آوردن زينت آلات فرعونيان نيز خود را بى اختيار قلمداد مى كردند .

و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا من زينة القوم

آمدن {حُمّلنا} به صيغه مجهول، در ادامه توجيه بنى اسرائيل از عملكرد خويش است; يعنى، ما در حمل زينت هاى فرعونيان نيز ناخواسته آن را انجام داديم و به ما تحميل شد.

6 - اقدام بنى اسرائيل در به همراه آوردن زينت آلات فرعونيان و مصادره آنها ، بدون صدور دستورى از جانب موسى ( ع ) صورت گرفته بود .

و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا من زينة القوم

تعبير {حمّلنا} و كلمه {وزر}، حكايت از آن دارد كه موسى(ع) در اين زمينه دستورى صادر نكرده بوده، و بنى اسرائيل، خودسرانه اين كار را انجام داده بودند.

ساختار اجتماعى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 40 - 4

4 - بنى اسرائيل ، جماعتى داراى تركيب قومى و قبيله اى تا عصر نزول قرآن

يبنى إسرائيل اذكروا

اسرائيل - نام ديگر يعقوب - فرزند اسحاق و نوه ابراهيم (ع) است. از اينكه گروه و طايفه اى با عنوان بنى اسرائيل (فرزندان يعقوب) معروف و مشهور بودند و در عصر پيامبر(ص) به اين نام شناخته مى شدند، معلوم مى شود: آنان از بدو پيدايش تا آن عصر، قوميت خويش را حفظ كرده و به

صورت قبيله اى زندگى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 47 - 4

4 - بنى اسرائيل ، جماعتى داراى تركيب قومى و قبيله اى تا عصر نزول قرآن

يبنى إسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 122 - 4

4 - بنى اسرائيل ، جماعتى داراى تركيب قومى و قبيله اى تا عصر نزول قرآن

يبنى إسرءيل

سايه ابر بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 17،20،26

17 _ خداوند با سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظلّلنا عليهم الغمم

{غمامه} به معناى ابر و جمع آن غمام است. (لسان العرب). برخى از اهل لغت برآنند كه غمام به معناى ابر سفيد است. {تظليل} (مصدر ظلّلنا) به معناى سايه قرار دادن است.

20 _ پديدار شدن ابر بر فراز قوم موسى ، زمينه فرود آمدن منّ و سلوى براى آنان *

و ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

عطف شدن {أنزلنا . .. } بر جمله {ظلّلنا ... } مى تواند حاكى از ارتباط ميان آمدن ابر با نزول منّ و سلوى باشد.

26 _ ظهور معجزاتى متعدد ( پديد آمدن آب ، سايه ، نزول منّ و سلوى ) براى قوم موسى در پى عبورشان از دريا

فانبجست . .. ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

سايه بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 2،5،6

2

- خداوند ، با سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظللنا عليكم الغمام

غمامة به معناى ابر و جمع آن غمام است (لسان العرب). برخى از اهل لغت بر آنند كه غمامة به معناى ابر سفيد مى باشد.

5 - نزول { منّ } و { سلوى } بر بنى اسرائيل و نجاتشان از حرارت شديد خورشيد با ابر هاى سايه گستر ، پس از حادثه صاعقه زدگى و زنده شدن آنان بود .

ثم بعثنكم . .. و ظللنا عليكم الغمام

عطف جمله {ظللنا . ..} بر {بعثناكم ...} اقتضا مى كند كه گفته شود: داستان سايه گستر شدن ابرها و نزول {منّ} و {سلوى} پس از داستان صاعقه، تحقق يافته باشد.

6 - قرار دادن ابر هاى سايه گستر و نازل كردن { منّ } و { سلوى } از معجزات ارائه شده به قوم موسى

و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

سرزمين فاسقان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 13،14

13 _ تصرف سرزمين فاسقان و ديدن مناظر آن ، وعده اى از جانب خداوند به امت موسى

سأوريكم دار الفسقين

در اينكه مراد از {الفسقين} چه كسانى هستند، سه احتمال وجود دارد: فرعونيان، ساكنان سرزمين قدس پيش از ورود قوم موسى به آنجا، متخلفان قوم موسى برداشت فوق ناظر به احتمال اول و دوم است.

14 _ فراگيرى معارف و عمل به احكام الهى ، شرط پيروزى قوم موسى بر فاسقان و آزادسازى سرزمين آنان

فخذها . .. يأخذوا بأحسنها سأوريكم دار الفسقين

برداشت فوق بر

اساس اين احتمال است كه {ساوريكم} جواب فعل امر {فخذها بقوة و أمر قولك يأخدوا} باشد ; يعنى: {إن تاخذها و يأخذوا سأوريكم دار الفسقين} قابل ذكر است كه مجزوم نشدن {اوريكم}، على رغم اينكه جواب امر قرار گرفته، به سبب وجود {سين} است.

سرزنش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 8

8 - بنى اسرائيل در صورت كفر به قرآن ، نكوهيده ترين و ناشايسته ترين كافران در پيشگاه خداوند خواهند بود .

و لاتكونوا أول كافر به

برداشت فوق مبتنى بر دو مقدمه روشن است: 1 _ {أول} بودن در جمله {و لاتكونوا . ..} به اعتبار رتبه و منزلت است، نه به لحاظ زمان; 2 _ {أول} بودن قيد توضيحى است، نه احترازى. بر اين اساس جمله {و لاتكونوا ...}; يعنى، و به قرآن كافر نشويد كه در اين صورت اولين رتبه كفر از آن شما خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 16

16 - موسى ( ع ) مردمش را به خاطر تقاضاى غذايى پست تر در مقابل از دست دادن غذايى بهتر ، سرزنش كرد .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

استفهام در {أتستبدلون} انكار توبيخى است. ضمير در {قال} مى تواند به {ربك} برگردد و مى تواند به {موسى} ارجاع شود در برداشت فوق دومين احتمال لحاظ شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 14

14 - بنى اسرائيل مورد توبيخ و سرزنش خدا ، به خاطر تبعيض

در برخورد و عمل به دين ( عمل كردن به برخى از دستورات تورات و وانهادن برخى ديگر )

أفتؤمنون ببعض الكتب و تكفرون ببعض

مراد از ايمان و كفر در {أفتؤمنون} و {تكفرون} عمل كردن و وانهادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 4

4 _ موسى ( ع ) پس از حضور در ميان قوم منحرف خويش ، با نكوهيده خواندن شيوه آنان در غياب وى ، ايشان را بشدّت توبيخ كرد .

قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 12

12 _ خداوند ، بنى اسرائيل را به خاطر ناسپاسى ها و ايجاد اختلاف ، سرزنش كرده و به كيفر اخروى تهديد فرمود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم إن ربك يقضى ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 6

6- موسى ( ع ) قوم خود را به دليل عبرت نگرفتن از سرگذشت پيشينيان ، سرزنش كرد .

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 1

1 - بنى اسرائيل در برابر بازخواست و توبيخ خود از جانب موسى ( ع ) ، سعى در بى تقصير نشان دادن خود در ماجراى گوساله پرستى داشتند .

ألم يعدكم . .. أفطال ... أم أردتّم ... قالوا ما أخلفنا موعدك بملكنا

جمله {ما أخلفنا} و

نيز {حمّلنا}، جملگى توجيهات بنى اسرائيل براى پذيرش گوساله پرستى از سوى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 3

3 - توبيخ و سرزنش بنى اسرائيل از سوى خداوند ، به جهت عقيده كور و نسنجيده آنان به معبود بودن گوساله سامرى

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

استفهام در {أفلايرون} براى انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

سرزنش دنياطلبان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 1

1 - موضع گيرى تند و عتاب آميز فرزانگان بنى اسرائيل در برابر آرزومندان ثروت قارونى .

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا يليت لنا مثل ما أُوتى ق_رون . .. و قال الذين أُوت

سرزنش علماى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 3

3 - عالمان بنى اسرائيل ، مورد نكوهش و سرزنش خداوند به خاطر عمل نكردن به محتواى دعوت هاى خويش

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

استفهام در {أتأمرون . ..} استفهام انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 1

1 - موضع گيرى تند و عتاب آميز فرزانگان بنى اسرائيل در برابر آرزومندان

ثروت قارونى .

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا يليت لنا مثل ما أُوتى ق_رون . .. و قال الذين أُوت

سركوبى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 1

1 _ موسى ( ع ) پس از تصميم فرعون به سركوبى بنى اسرائيل ، مردمش را به استعانت از خدا و صبر و مقاومت در برابر آزار هاى فرعونيان فراخواند .

قال موسى لقومه استعينوا باللّه و اصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 7،9

7- جست و جوى خانه به خانه جنگاوران توانمند پس از ورود به سرزمين بنى اسرائيل به منظور سركوبى آنان

بعثنا . .. فجاسوا خل_ل الديار

{الجوس} (مصدر جاسوا) به معناى تردد و رفت و آمد است (لسان العرب)، و نوعاً براى كسب اطلاع و اخبار به كار مى رود.

9- فسادانگيزى بنى اسرائيل و سركوبى آنان توسط جنگاورانى قدرتمند ، وعده قطعى و تخلف ناپذير خداوند

بعثنا عليكم . .. و كان وعدًا مفعولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 13

13- دومين هجوم نيرو هاى فاتح مسجدالاقصى بر بنى اسرائيل فسادگر و سركش ، هجومى توفنده و ويرانگر

و ليتبّروا ما علوًّا تتبيرًا

{تتبير} به معناى اهلاك است و آوردن مفعول مطلق (تتبيرا) _ كه براى تأكيد است _ إشعار به سختى هجوم دارد.

سرگردانى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 19

19 - { عن الباقر ( ع ) قال فى قوله تعالى { و ادخلوا

الباب سجداً } ان ذلك حين فصل موسى من أرض التيّه فدخلوا العمران . . . ;

از امام باقر(ع) درباره {و ادخلوا الباب سجداً} روايت شده كه اين دستور هنگامى بود كه موسى (ع) از سرزمين {تيه} رهايى يافته و به سرزمين آبادى وارد گشته بودند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 3،4،5،6،17،18،19

3 _ قوم موسى ( ع ) ، سرگردان در بيابان به مدت چهل سال

اربعين سنة يتيهون فى الارض

با توجه به اينكه جمله {يتيهون} حال براى ضمير در {عليهم} است، معلوم مى شود كه زمان سرگردانى آنان نيز چهل سال بوده است.

4 _ سرگردانى قوم موسى ( ع ) در بيابان ، پيامد و كيفر فسق و سرپيچى آن از فرمان موسى ( ع )

إنّا لن ندخلها . .. يتيهون فى الارض

5 _ زمان سرپيچى قوم موسى ( ع ) از فرمان وى ، سرآغاز سرگردانى چهل ساله آنان و محروميت از تسلط بر قدس

إنّا لن ندخلها . .. اربعين سنة يتيهون فى الارض

6 _ ترك جهاد از سوى نيرو هاى كارآمد بنى اسرائيل ، موجب گرفتارى همه مردم آن قوم به سرگردانى و محروميت از تسلط بر سرزمين مقدس

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

برداشت فوق مبتنى بر امرى مسلم و طبيعى در داستان تيه مى باشد و آن اينكه همه قوم موسى ; حتى زنان و كودكان و پيران، به سرگردانى گرفتار آمده و از ورود به سرزمين مقدس محروم شدند، با اينكه اين گروه مأمور به مبارزه و جهاد نبودند تا بر اثر تخلف، عقوبت شوند.

17 _ سرگردانى قوم

موسى در سرزمينى به مساحت چهار فرسخ در مدت چهل سال ، تاوان نافرمانى آنان در برابر موسى ( ع )

ادخلوا الارض المقدسة . .. قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: فلما ابوا ان يدخلوها حرمها اللّه عليهم فناهوا فى اربع فراسخ اربعين سنة . .. .

_______________________________

اختصاص منصوب به شيخ مفيد، ص 265; تفسير برهان، ج 1، ص 456، ح 1.

18 _ سرگردانى بنى اسرائيل در پى سرپيچى از فرمان موسى ( ع ) با چرخيدن زمين به هنگام سفر شبانه آنان و بازگردانده شدن به محل سكونت اوليه خويش

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام صادق(ع) در بيان كيفيت سرگردانى بنى اسرائيل روايت شده: . .. اذا كان العشاء و اخذوا فى الرحيل ... اذا ارتحلوا و استوت بهم الارض قال اللّه للارض ديرى بهم فلايزالوا كذلك ... فاذا اصبحوا اذا ابنيتهم و منازلهم التى كانوا فيها بالامس ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 305، ح 74; نورالثقلين، ج 1، ص 608، ح 116.

19 _ سرزمين مصر ، جايگاه سرگردانى قوم موسى بمدت چهل سال

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام باقر(ع) در مورد سرگردانى قوم موسى روايت شده: . .. فتاهوا فى الارض اربعين سنة فى مصر و فيا فيها ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 306، ح 75; نورالثقلين، ج 1، ص 607، ح 114.

سكوت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 1

1 _ بى اعتنايى گروهى از بنى اسرائيل به وظيفه الهى

نهى از منكر و بى تفاوتى آنان در برابر فساد جامعه خويش

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

{لايتناهون} يعنى همديگر را باز نمى داشتند و نهى نمى كردند.

سكونت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 1،2،9

1 _ بنى اسرائيل فرمان يافتند تا پس از زندگانى بيابانى ، در آبادى بيت المقدس سكونت گزينند .

و إذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية

{قريه} در لغت به معناى روستا و نيز شهر آمده و در قرآن نيز در هر دو معنا استعمال شده است. و چون قرينه اى يافت نشد كه كدامين معنا مراد است، در برداشت فوق كلمه {آبادى} آورده شد. {ال} در {القرية} عهد حضورى و اشاره به ديارى خاص دارد. بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از آن بيت المقدس است.

2 _ فرمان به سكونت گزيدن در آبادى بيت المقدس ، فرمانى بود از جانب خدا به بنى اسرائيل

و إذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية

كلمه {قيل} به صورت مجهول آمده و فرمان دهنده ذكر نشده است، ولى از جمله {نغفر لكم . .. } به دست مى آيد كه فرمان دهنده خداوند است.

9 _ خداوند نويد بخش آمرزش گناهان بنى اسرائيل در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود و سكونتشان در بيت المقدس

اسكنوا . .. و ادخلوا الباب سجداً نغفر لكم خطيئتكم

ظاهر اين است كه {نغفر لكم} جواب براى همه اوامرى است كه در آيه مطرح شده. بنابراين تقدير چنين است: {إن تسكنوا و تأكلوا و تقولوا و تدخلوا الباب سجداً نغفر لكم}.

سيره بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- مائده - 5 - 71 - 6

6 _ بى پروايى بنى اسرائيل در شكستن پيمان الهى ، تكذيب انبيا و كشتن آنان ، برخاسته از باور آنان به مصونيت از عذاب

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون. و حسبوا الا تكون فتنة

شخصيت پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 4

4 - بنى اسرائيل ، مردمى شخصيت پرست بودند ; نه حقيقت طلب .

لن نبرح . .. حتّى يرجع إلينا موسى

گوساله پرستان بنى اسرائيل، به جاى انديشه در گفته هاى هارون(ع) و شناخت حقيقت، تنها پاسخى كه به او دادند، آن بود كه بازگشت موسى(ع) از ميقات را، شرط تجديد نظر در عقايد خود دانستند. حال آن كه معقول آن بود كه در باره كار خويش و گفته هاى هارون(ع)، درست بينديشند.

شرايط آمرزش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 9

9 - خداوند به قوم موسى - در صورت ورود به بيت المقدس با رعايت آداب آن - نويد آمرزش گناهانشان را داد .

ادخلوا هذه القرية . .. و قولوا حطة نغفر لكم خطيكم

ظاهر اين است كه {نغفر لكم} جواب براى همه امرهايى است كه در آيه شريفه مطرح شده بود. بنابراين تقدير چنين است: {ان تدخلوا و تأكلوا و تدخلوا الباب سجداً و تقولوا حطة نغفر لكم}.

شرايط پيروزى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 14

14 _ فراگيرى معارف و عمل به احكام الهى ، شرط پيروزى قوم موسى

بر فاسقان و آزادسازى سرزمين آنان

فخذها . .. يأخذوا بأحسنها سأوريكم دار الفسقين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {ساوريكم} جواب فعل امر {فخذها بقوة و أمر قولك يأخدوا} باشد ; يعنى: {إن تاخذها و يأخذوا سأوريكم دار الفسقين} قابل ذكر است كه مجزوم نشدن {اوريكم}، على رغم اينكه جواب امر قرار گرفته، به سبب وجود {سين} است.

شرايط سعادت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 14

14 - موسى ( ع ) خير و سعادت مرتدان قومش را در توبه و كشتن يكديگر دانست .

فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 15

15 _ خداوند نويدبخش موسى ( ع ) به استجابت دعايش براى سعادت بنى اسرائيل در دنيا و آخرت ، به شرط رعايت تقوا ، پرداخت زكات و ايمان به همه آيات الهى

فسأكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة و الذين هم بايتنا يؤمنون

شرك اكثريت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

شرك بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 8،11،26

8 _ آلودگى بنى اسرائيل به شرك و گوساله پرستى ، از ميان برنده

زمينه ابلاغ تورات و تعليم پيام ها و موعظه هاى آن

و ألقى الألواح

گويا هدف از بيان اين بخش از داستان كه موسى(ع) با مشاهده گوساله پرستى تورات را بر زمين افكند، اين نكته باشد كه موسى(ع) جامعه نابخرد خويش را شايسته تورات ندانست و زمينه تعاليم آن را بر باد رفته ديد و لذا آن را بر زمين نهاد.

11 _ بازدارى بنى اسرائيل از گرايش به شرك و گوساله پرستى ، مسؤوليت هارون از ديدگاه موسى ( ع )

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

26 _ هارون با بيان مبارزه خويش عليه شركورزى بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواست تا وى را همسنگ ستمكاران شرك پيشه قرار ندهد .

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى . .. و لاتجعلنى مع القوم الظلمين

روشن است كه موسى(ع) هرگز گمان نمى كرد كه هارون از ستمكاران باشد. بنابراين {مع} در جمله {لا تجعلنى مع} معيت حكمى است ; يعنى مرا در حكم ستمكاران قرار مده.

شرك عبادى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 6

6 - فرعون و اشراف دربار او ، مورد پرستش بردگان تحت سلطه آنان

و قومهما لنا ع_بدون

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه {عبادة} (مصدر {عابدون})، در جمله فوق، به معناى پرستيدن باشد.

شك بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 2

2 - قوم موسى ، ناباور به كفايت ذبح هر گاوى براى حل معماى قتل

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

شكست بنى اسرائيل

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 54 - 5

5 _ شكست مكر بنى اسرائيل عليه عيسى ( ع )

و مكروا و مكر اللّه و اللّه خير الماكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 36

36 _ ناكامى بنى اسرائيل در آسيب رسانى به مسيح ( ع ) ، از نعمت هاى خاص خداوند بر آن حضرت

اذكر نعمتى عليك . .. اذ كففت بنى اسرءيل عنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 1،4

1- بازگشت قدرت و توان بنى اسرائيل با اراده خداوند پس از نخستين شكست آنان

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم

{كرّة} در لغت به معناى بازگشت و دولت و نيز به معناى تجديد خلق پس از نابودى است. در هر حال، بازگشت قدرت و توان، از آن قابل استفاده است.

4- وجود فاصله ميان نخستين شكست بنى اسرائيل و پيروزى آنان

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم

{ثم} دلالت بر تراخى و فاصله زمانى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 9

9- مورد تاخت و تاز قرار گرفتن بنى اسرائيل به وسيله جنگاورانى قدرتمند ، با فرا رسيدن دومين مرحله فسادانگيزى آنان و هويدا شدن غبار غم و شكست در چهره آنها

فإذا جاء وعد الأخرة ليسئوا وجوهكم

ضمير فاعلى {هم} در {ليسئوا} به {عباداً} باز مى گردد و لام در آن براى تعليل است; يعنى، بندگان ما براى اندوهگين كردن شما (بنى اسرائيل) بيايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17

- 8 - 1،2

1- ايجاد اميدوارى به رحمت در بنى اسرائيل ، على رغم دو بار فسادانگيزى و شكست تلخشان به وسيله خداوند

عسى ربّكم أن يرحمكم

مخاطبان آيه با توجه به آيات قبل، بنى اسرائيل است.

2- نابود و منقرض نشدن نسل بنى اسرائيل ، على رغم هجوم سنگين نيرو هاى توانمند و دو بار شكست سخت آنان

عسى ربّكم أن يرحمكم

شكنجه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 1،5،9،10،11

1 - بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون ، به شكنجه هاى سخت گرفتار بودند .

و إذ نجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوءالعذاب

{سَوْم} (مصدر يسومون) به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف مى باشد; يعنى: العذاب السوء.

5 - كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

جمله {يذبحون . .. } مى تواند تفسير جمله قبل باشد; يعنى، منظور از {سوء العذاب} همان سربريدن پسران و باقى گذاشتن زنان است و نيز مى تواند بيان مصداق بارزى از آن باشد; يعنى، فرعونيان عذابهايى بر بنى اسرائيل تحميل مى كردند كه از آن جمله سربريدن فرزندان و ... مى باشد. بر اين مبنا ذكر به خصوص عذاب ياد شده، به خاطر شدت آن بوده است.

9 - در صورتى كه خداوند بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان نجات نمى داد ، آنان همچنان به شكنجه و كشتار فرزندانشان ادامه مى دادند .

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

برداشت فوق از فعلهاى مضارع {يسومون} و {يذبحون} و {يستحيون} استفاده شده

است.

10 - خداوند با گرفتار سازى بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى ، آنان را به آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} در لغت به معناى آزمون و نيز به معناى نعمت آمده است. مشاراليه {ذلكم} يا {عذاب} است، يا رهايى از عذاب (نجيناكم). برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به خود عذاب باشد.

11 - خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمون بزرگى قرار داد .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب - كه از {نجيناكم} استفاده مى شود - باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 1،2،4،7،10،11

1 _ بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون به شكنجه هايى سخت گرفتار بودند .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

{سَوْم} مصدر {يسومون} به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف است ; يعنى: العذاب السوء.

2 _ خداوند با بعثت موسى ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنان ر ها ساخت .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

در جمله {هو فضلكم} (او شما را برترى بخشيد)، برترى دادن تنها به خداوند نسبت داده شده است، ولى در جمله دوم {أنجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نسبت نجات بخشى به ضمير {نا} (يعنى ما) داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه

خداوند در نجات بخشى نظر به اسباب نيز دارد كه به مناسبت، سبب آن بعثت حضرت موسى است. بنابراين {أنجيناكم} يعنى ما با بعثت موسى شما را نجات داديم.

4 _ موسى ( ع ) با تكيه بر لطف خداوند به بنى اسرائيل در نجات بخشى آنان از شكنجه فرعونيان ، لزوم پرستش خداى يگانه و پرهيز از گرايش به شرك را به آنان گوشزد كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً . .. و إذ أنجينكم من ءال فرعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفاهيم ذكر شده در آيه مورد بحث برگرفته از سخنان موسى باشد و مخاطبان اصلى آن همان مردمى باشند كه پس از عبور از دريا به بت پرستى گرايش پيدا كردند.

7 _ كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوء العذاب يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم

جمله {يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم} مى تواند تفسير جمله قبل باشد ; يعنى منظور از {سوء العذاب} همان كشتار فرزندان و باقى گذاشتن زنان است. همچنين مى تواند بيان مصداقى از آن باشد ; يعنى فرعونيان عذابهايى بر شما تحميل كردند ; از جمله كشتار فرزندان و زنده گذاشتن زنان. بر اين مبنا ذكر ويژه دو عذاب ياد شده، به سبب شدت بيشتر آن بوده است.

10 _ خداوند با گرفتار ساختن بنى اسرائيل به عذاب هاى سهمگين فرعونى ، آنان را آزمونى بزرگ مبتلا ساخت .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

كلمه {بلاء} مى تواند به معناى آزمون و نيز به معناى نعمت باشد. مشاراليه {ذلكم} يا عذاب است و يا

رهايى از آن. در برداشت فوق {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به خود عذاب گرفته شده است.

11 _ خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل عصر موسى از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمايشى سنگين قرار داد .

و إذ أنجينكم . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 12،14

12- فرعونيان ، پسران قوم موسى ( بنى اسرائيل ) را به طور گسترده سر مى بريدند و زنان آنان را زنده نگه مى داشتند .

و يذبّحون أبناءكم و يستحيون نساءكم

كاربرد فعل {يذبّحون} از باب تفعيل، كه به معناى تكثير هم آمده است، احتمالاً بيانگر منظور فوق است.

14- فزونى چشمگير زنان بر مردان در جامعه و بر هم خوردن اعتدال جمعيتى ، مايه پديد آمدن مشكلات اجتماعى آزار دهنده براى زنان

يستحيون نساءكم

اينكه خداوند براى شكنجه هاى آل فرعون، كشتن پسران و زنده نگه داشتن زنان را برشمرده است، امكان دارد بدين علت باشد كه چنين عملى، تعادل جمعيت را بر هم مى زند و در نتيجه جمعيت زنان افزونى پيدا مى كند و اين خود شكنجه اى آزار دهنده براى مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 5

5 - بنى اسرائيل ، مورد عنايت و لطف الهى ، در عصر ستم ديدگى و شكنجه شدن از سوى فرعونيان

أسر بعبادى

اضافه {عباد} به ضمير متكلم، به جهت تكريم بنى اسرائيل

و اظهار لطف به آنان است. اين امر، زمانى صورت گرفته كه آنان در بند حكومت فرعون و شكنجه هاى او بودند. خداوند با تعبير {عبادى} بر رفتار فرعونيان _ كه بنى اسرائيل را به بندگى گرفته بودند _ خط بطلان كشيده و آنان را تنها بنده خود معرفى كرده است.

شكنجه زنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 6،7

6 - زنان بنى اسرائيل در نهايت سختى و شكنجه و هم آغوش مرگ ، در سيطره فرعونيان

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

7 - زنان بنى اسرائيل به خاطر كشتار وسيع فرزندانشان به دست فرعونيان ، لذت حيات از آنان سلب شده بود و از زنده ماندن خود در عذاب بودند .

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

زنده گذاشتن زنان، به عنوان يك عذاب براى بنى اسرائيل مطرح شده است; در حالى كه مجرد نكشتن، عذاب و شكنجه تلقى نمى شود. بنابراين با توجه به اينكه جمله {يستحيون نساءكم} پس از {يذبحون ابناءكم} آمده، مى توان گفت: همان كشتن فرزندان موجب مى شده كه زنان از زنده ماندن خويش و ديدن قتل فجيع فرزندانشان، در رنج و عذاب باشند. آوردن زنان و نه دختران در مقابل پسران اين معنا را تأييد مى كند.

شكنجه مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 5

5 _ مؤمنان به موسى ( ع ) به جرم ايمان ، در معرض شكنجه و آزار فرعون و اشراف قوم خود قرار داشتند .

إلا ذرية من قومه على خوف

من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

شكوه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 2

2 - بنى اسرائيل ، از يكنواختى خوراك خويش ( منّ و سلوى ) به موسى ( ع ) شكايت كردند .

و إذ قلتم يموسى لن نصبر على طعام وحد

شنبه در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 1،3

1 - كار و فعاليت در روز شنبه براى بنى اسرائيل حرام بود .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى كنيم. {اعتداء} (مصدر اعتدوا) به معناى تجاوز و تخلف مى باشد.

3 - خداوند ، اصحاب سبت ( تجاوزكاران يهود در روز شنبه ) را به بوزينه هايى مطرود تبديل كرد .

فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

{قِرْد) (مفرد قِرَدَةَ) به معناى ميمون است. {خاسىء} به معناى مطرود و نيز به معناى حقير و ذليل مى باشد و كلمه {خاسئين} خبر دوم براى {كونوا} است.

شهرنشينى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 21،38

21 - موسى ( ع ) در پى تقاضاى قومش ( درخواست خوراكى هاى زمينى ) از آنان خواست تا به يكى از شهر ها در آيند و شهرنشينى را انتخاب كنند .

قال أتستبدلون . .. اهبطوا مصراً فان لكم ما سألتم

چنانچه ضمير در {قال} به {ربك} برگردد، جمله {اهبطوا . ..} سخن خداوند است و اگر به موسى (ع) ارجاع شود، آن

جمله گفته موسى(ع) خواهد بود. برداشت فوق به لحاظ احتمال دوم است.

38 - داستان ناسپاسى بنى اسرائيل بر { منّ } و { سلوى } و انتخاب شهرنشينى و گرايش آنان به كفر و تجاوز ، داستانى آموزنده و شايسته به ياد آوردن است .

إذ قلتم يموسى لن نصبر . ... و ضربت عليهم الذلة ... و كانوا يعتدون

{إذ قلتم . ..} مفعول براى {أذكروا} (به ياد آوردن) مى باشد.

صاعقه زدگى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 5

5 - نزول { منّ } و { سلوى } بر بنى اسرائيل و نجاتشان از حرارت شديد خورشيد با ابر هاى سايه گستر ، پس از حادثه صاعقه زدگى و زنده شدن آنان بود .

ثم بعثنكم . .. و ظللنا عليكم الغمام

عطف جمله {ظللنا . ..} بر {بعثناكم ...} اقتضا مى كند كه گفته شود: داستان سايه گستر شدن ابرها و نزول {منّ} و {سلوى} پس از داستان صاعقه، تحقق يافته باشد.

صالحان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 20

20 _ برخوردارى گروهى از بنى اسرائيل بر اثر پايبندى به توبه خويش ، از بينش ها و نعمت هاى صحيح دينى

ثم عموا و صموا كثير منهم

صبر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 11

11 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى در دوران حكومت فرعون ، مردمى صبور و مقاوم در برابر دشمنان دين بودند .

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى

إسرءيل بما صبروا

صداى گوساله بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 3،5

3 _ مجسمه گوساله دست ساز بنى اسرائيل ، بانگى مانند بانگ گاو داشت .

له خوار

{خوار} به صداى گاو گفته مى شود و در صداى شتر نيز به صورت استعاره كاربرد دارد. (مفردات راغب).

5 _ برآمدن صداى گاو از مجسمه گوساله بنى اسرائيل ، زمينه ساز روى آورى قوم موسى به پرستش آن

له خوار

معمولا ياد كردن از ويژگيهاى يك شىء ناظر به علت احكامى است كه بر آن مترتب شده است. بنابراين مى توان گفت خداوند با بيان اين ويژگى از مجسمه گوساله (بروز دادن صداى گاو) اشاره به يكى از علل گرايش آنان به پرستش آن گوساله دارد.

صفات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 7

7 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، ويژگى ها و خصوصيات روحى اسلاف و گذشتگان خويش را دارا بودند .

إذ قلتم يموسى لن نصبر على طعام وحد

نسبت دادن كردارها و گفتارهاى گذشتگان بنى اسرائيل به بنى اسرائيل عصر بعثت و گفتن {إذ قلتم} به جاى {إذ قالوا} گوياى اين است كه: بنى اسرائيل عصرهاى بعد در روحيات و رفتارهاى اجتماعى، همسان گذشتگان خود بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 24

24 - شكستن پيمان هاى الهى و تمرد از فرمان هاى خدا ، عادت روزمره بنى اسرائيل است .

و أنتم معرضون

برخى از مفسران برآنند كه جمله {و أنتم معرضون} (شما ]از عهدها و پيمانها

[رويگردان هستيد) جمله معترضه است و اشاره به اين معنا دارد كه: بنى اسرائيل نه تنها پيمانهاى ياد شده را شكستند بلكه رويه و عادت آنها چنين است كه به عهدها و پيمانها پايبند نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 8

8 - قوم موسى ، نمونه اى بارز از اقوام بهانه جو در برخورد با پيامبران و داراى توقعات و خواسته هاى بى جا از آنان

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم كما سئل موسى من قبل

چون بعيد به نظر مى رسد كه در ميان امتهاى گذشته، تنها قوم موسى پرسشها و درخواستهاى نا به جا از پيامبرشان داشتتند، مى توان به اين نتيجه رسيد كه: ياد كردن از قوم موسى، به خاطر رواج بيشتر اين خصيصه در ميان آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 10،11

10 _ قوم موسى ( ع ) ، مردمى گستاخ و بى پروا در برابر خداوند

قال رجلان من الذين يخافون

{من الذين يخافون} مى تواند اشاره به اين باشد كه قوم موسى(ع) به جهت نترسيدن از خداوند، فرمان موسى(ع) را اطاعت نكردند.

11 _ گستاخى و بى پروايى قوم موسى ( ع ) در برابر خداوند ، زمينه سرپيچى آنان از فرمان موسى ( ع ) ( ورود به سرزمين مقدس و مبارزه با جباران )

إنّا لن ندخلها . .. قال رجلان من الذين يخافون انعم اللّه عليهما ادخلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 7

7 _ قوم موسى (

ع ) ، مردمى لجوج ، نصيحت ناپذير و ناسپاس در برابر نعمت هاى الهى

اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. قالوا يموسى إنّا لن ندخلها ابداً ما داموا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 7

7 _ بنى اسرائيل ، مردمى پيمان شكن و هواپرست

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. كلما جاءهم رسول بما لاتهوى انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 8

8 - بنى اسرائيل ، در عين مشاهده آيات بزرگ الهى ، فاقد ايمان ژرف و راسخ بودند .

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم . .. أضلّهم السامرىّ ... ألم يعدكم ربّكم

با توجه به اين كه گمراهى بنى اسرائيل به دست سامرى، پس از نجات آنان از چنگال فرعون، عبور آنان از دريا و مشاهده آيات متعدد الهى در طول آن مدت بوده است; به نظر مى رسد آنان از بينش و ايمان سستى برخوردار بودند كه اين چنين با اغواگرى سامرى به صف گمراهان پيوستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 4

4 - بنى اسرائيل ، مردمى شخصيت پرست بودند ; نه حقيقت طلب .

لن نبرح . .. حتّى يرجع إلينا موسى

گوساله پرستان بنى اسرائيل، به جاى انديشه در گفته هاى هارون(ع) و شناخت حقيقت، تنها پاسخى كه به او دادند، آن بود كه بازگشت موسى(ع) از ميقات را، شرط تجديد نظر در عقايد خود دانستند. حال آن كه معقول آن بود كه در باره كار خويش و گفته هاى هارون(ع)، درست بينديشند.

صفات گاو بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 3،4،6،8

3 - قوم موسى ، از وى خواستند تا مشخصه هاى گاوى را كه بايد ذبح شود از خداوند بخواهد و براى ايشان بيان كند .

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

4 - ميانسال بودن - نه گوساله جوان و نه گاوى پير - از مشخصه هاى تعيين شده براى گاوى كه قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند .

إنها بقرة لافارض و لابكر عوان بين ذلك

{فارض} به معناى پير و بزرگ سال است. {بقرة بكر} يعنى، ماده گاوى جوان كه هنوز باردار نشده است (لسان العرب). {عوان} هم به معناى ميانسال است.

6 - ميانسال بودن گاو - پيش از سؤال از مشخصه هاى ديگر - تنها ويژگى لازم براى گاو ماده اى كه بنى اسرائيل به ذبح آن مأمور شدند .

عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (به آنچه مأمور شديد عمل كنيد) بيانگر اين است كه: تكليف قوم موسى و به اصطلاح {مأمورٌ به} آنان، ذبح گاوى ميانسال بوده است بدون لحاظ شرطى ديگر.

8 - از امام صادق ( ع ) درباره آيه { قال إنه يقول إن ها بقرة لافارض و لابكر } روايت شده كه فرموده اند : و { الفارض } التى قد ضرب ها الفحل و لم تحمل و { البكر } التى لم يضرب ها الفحل . . . ;

{فارض} گاو ماده اى است كه جفت گيرى كرده ولى باردار نشده است و {بكر} گاو ماده اى است كه جفت گيرى نكرده است . ..}.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 1،4

1 - قوم موسى ، ميانسال بودن گاو را شرطى كافى براى مشخص شدن تكليف و رسيدن به مقصود ( حل معماى قتل ) نمى دانستند .

فافعلوا ما تؤمرون. قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

على رغم اينكه موسى(ع) با جمله {فافعلوا ما تؤمرون} به قوم خويش تفهيم كرد كه تكليف آنان بيش از اين نيست كه گاوى ميانسال را ذبح كنند; ايشان با پرسش از رنگ و ديگر ويژگيها در صدد ابقاى اين معنا بودند كه: ذبح چنين گاوى (تنها ميانسال بودن) نمى تواند وسيله حل معماى قتل باشد.

4 - تأكيد موسى ( ع ) بر اينكه ، صفات بيان شده براى گاوى كه بايد ذبح شود ، صفاتى تعيين شده از جانب خداوندست نه از ناحيه خود او

قالوا إنه يقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 1،2،9

1 - قوم موسى ، بيان رنگ و سن گاو مورد نظر را مشخص كننده ندانسته و خواهان توضيح بيشترى درباره ويژگى هاى آن شدند .

قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

2 - قوم موسى ، بر اين باور بودند كه گاو مورد نظر براى ذبح و حل معماى قتل ، بايد ويژگى هاى منحصر به فرد داشته باشد .

إن البقر تشبه علينا

{تشابه} به معناى همانند بودن است و چون با {على} متعدى شده، متضمن معناى التباس و اشتباه نيز هست. بنابراين {إن البقر ...}; يعنى، آن گاو توصيف شده به ميانسالى و زرد رنگى، مصاديق زيادى دارد كه

همگى مشابه يكديگرند و اين موجب مى شود كه ندانيم كدامين را انتخاب كنيم. اين جمله از قوم موسى، حكايت از آن دارد كه: آنان گمان داشتند گاو مورد نظر براى ذبح بايد به گونه اى توصيف شود كه تنها يك فرد داشته باشد تا همانندى از بين برود.

9 - از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه : { أنهم أمروا بأدنى بقرة و لكنهم لما شدوا على أنفسهم شدد اللّه عليهم و ايّم اللّه لو لم يستثنوا ما بينت لهم ، إلى آخر الأبد . . . ;

بنى اسرائيل مأمور به ذبح كم ارزش ترين گاو بودند; لكن چون بر خويشتن سخت گرفتند خداوند نيز بر آنان سخت گرفت و سوگند به خدا اگر آنان {إن شاء اللّه} نمى گفتند هرگز علامتهاى گاوى كه مى بايست ذبح نمايند براى آنان بيان نمى شد . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 1،2،3،6

1 - گاوى كه براى شخم زنى رام نشده و براى كشتزاران آبكشى نكرده ، از ويژگى هاى گاوى كه قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند .

قال إنه يقول بقرة إنّها بقرة لاذلول تثير الأرض و لاتسقى الحرث

{ذلول} به معناى رام و مطيع است. {إثارة} (مصدر تثير) به معناى زير و رو كردن مى باشد. مراد از زير و رو كردن زمين به وسيله گاو، شخم زدن آن است.

2 - گاوى كه قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند بايد سالم ، بى نقص و پيراسته از هر نقطه و خطى در رنگ و پوستش مى بود .

مسلّمة لاشية فيها

{مسلّمة}

يعنى داراى سلامت و سلامت به معناى: مبرا بودن از عيب و آفت است. {شية} به هر رنگى گفته مى شود كه مخالف رنگ عمومى چيزى باشد. بنابراين {لاشية فيها} يعنى، در رنگ آن گاو، رنگ ديگرى نباشد. گفتنى است كه {شية} از ماده {وشى} است و {هاء} آخر عوض واو محذوف مى باشد.

3 - قوم موسى ، آخرين علايم تعيين شده را ( رام نشده براى شخم و . . . ) نشانه هايى قاطع و برطرف كننده سردرگمى خويش دانستند .

قالوا الئن جئت بالحق

{حق} در جمله فوق به معناى ثابت و استوار در مقابل امرى ترديدپذير و نامشخص است. ال در {الحق} براى استغراق خصايص افراد است; يعنى، حق كامل و تمام.

6 - قوم موسى ، ويژگى هاى اوليه گاوى را كه بايد ذبح مى شد ، نارسا پنداشته و موسى ( ع ) را به كوتاهى در بيان حقيقت متهم كردند .

قالوا الئن جئت بالحق

مفهوم كلام قوم موسى (الآن . ..; هم اكنون حق را به تمامى بيان كردى) اين است كه: وى قبل از ذكر اوصاف ياد شده در اين آيه، حق را به طور كامل بيان نكرده بود.

ضعف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 17،32

17 _ اظهار عجز برخى همراهان طالوت از پيكار با دشمن ، پس از عبور از نهر و ديدن سپاه عظيم جالوت

فلمّا جاوزه هو و الّذين امنوا معه قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت و جنوده

32 _ ناتوانان از همراهى با طالوت پس از گذشتن از نهر ، همانهايى بودند كه يك كف

، آب نوشيدند .

الاّ من اغترف غرفة بيده . .. قالوا لا طاقة لنا

امام باقر (ع) درباره آيه مزبور فرمود: . .. قال الذين اغترفوا: {لا طاقة لنا اليوم بجالوت} ... .

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 6

6 _ ضعف و ذلت بنى اسرائيل در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) تا درجه اى بود كه حتى از داشتن خيمه يا كومه اى ، كه آنان را از سرما و گرما حفظ كند ، محروم بودند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 4

4 - سامرى ، فردى ماهر در فن مجسمه سازى و آشنا به نقاط ضعف فكرى بنى اسرائيل بود .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

تعبير {گوساله اى درآورد} حاكى از شدت شباهت مجسمه گوساله، به شكل حقيقى آن است.

طرد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 5

5 - بنى اسرائيل در خطر گرفتار آمدن به عذاب هاى دنيوى ( ذليل گشتن ، مطرود شدن و . . . ) در صورت ايمان نياوردن به قرآن و انجام ندادن اعمال صالح

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

در آيات گذشته (از 41 تا 45 و نيز آيه 62) خداوند بنى اسرائيل را به ايمان و تصديق قرآن و انجام اعمال صالح

دعوت كرد و در آيه مورد بحث سرگذشت شوم اسحاب سبت را يادآور شد تا هشدارى باشد به آنها كه مبادا با سرپيچى از دعوت خدا و فرمانهاى او، به سرنوشتى همانند اصحاب سبت گرفتار آيند.

طعام بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 10

10 - دسترسى قوم موسى به غذا هاى طيب و غير طيب ( حلال و حرام ) در پى عبورشان از دريا و دوران صحراگردى

كلوا من طيبت ما رزقنكم

آوردن كلمه {طيبات} و اضافه كردن آن به {ما رزقناكم} بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 21

21 _ دسترسى قوم موسى به غذا هاى حلال و حرام در پى عبور از دريا

كلوا من طيبت ما رزقنكم

طوايف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 7،8،9،10،19

7 - بنى اسرائيل عصر موسى متشكل از دوازده طايفه بودند .

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً قد علم كل أناس مشربهم

{أناس} جمع إنس و مراد از آن طوايف بنى اسرائيل است كه به قرينه {إثنتا عشرة عيناً} معلوم مى شود، آنها دوازده طايفه بودند.

8 - هر يك از دوازده چشمه جوشيده از سنگ ، مخصوص طايفه اى از طوايف بنى اسرائيل بود .

قد علم كل أناس مشربهم

{مشرب} به آب آشاميدنى و نيز به جايگاهى كه از آن آب بر مى دارند گفته مى شود و مقصود از آن در آيه، چشمه هاى جوشيده از سنگ است.

9 - هر كدام از طايفه هاى بنى

اسرائيل آگاه به چشمه مخصوص خويش

قد علم كل أناس مشربهم

10 - هر يك از دوازده چشمه جوشيده از سنگ ، خود داراى علامتى مشخص كننده اختصاص آن به طايفه اى از بنى اسرائيل

قد علم كل أناس مشربهم

چنانچه خود چشمه ها علامت نداشت و پس از جوشيدن علامت گذارى مى شد تا اختصاص هر چشمه به طايفه ها معلوم شود، شايسته آن بود كه به جاى {قد علم كل أناس مشربهم} (هر طايفه اى چشمه خود را مى شناخت) گفته شود: {علّم . ..} (تعليم داده شد ...).

19 - خداوند ، هر طايفه از بنى اسرائيل را از تجاوز به خوراكى ها و نوشيدنى هاى مخصوص طايفه ديگر بر حذر داشت .

قد علم كل أناس مشربهم كلوا و اشربوا . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

اختصاص دادن هر چشمه به طايفه اى از بنى اسرائيل و سپس نهى از فسادگرى، اشاره به اين دارد كه: تجاوز هر طايفه به حقوق ديگرى فسادگرى است و مى بايست بنى اسرائيل از آن پرهيز مى كردند.

طيبات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 1

1 - { منّ و سلوى } ، عطيه الهى به بنى اسرائيل و از روزى هاى پاكيزه و گوارا

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى . كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم

طيب، چيزى است كه قواى حسى و نفس آدمى از آن لذت ببرد (مفردات راغب). {طاب}; يعنى، لذيذ و پاكيزه شد (قاموس). البته يكى از معانى {طيّب}، {حلال} است، ولى چون همه رزق هاى الهى حلال مى باشد، معنايى كه مفهوم آن تقسيم رزق به

حلال و حرام است، معناى مناسبى نخواهد بود.

ظالمان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 1،12

1 - گروهى از قوم موسى پيش از ورودشان به بيت المقدس ، ستمكار و آلوده به گناه بودند .

فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم

12 - از امام باقر ( ع ) روايت شده : { . . . { و اما الذين ظلموا } فزعموا حنطة حمراء فبدلوا . . . ;

. .. اما كسانى كه ستم كردند لفظ {حطة} را از روى غرض به {حنطة حمراء} (گندم قرمز) تبديل كردند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 5

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 1

1 _ گروهى از قوم موسى داراى پيشينه اى آلوده به گناه و ستم ، پيش از ورودشان به بيت المقدس

فبدل الذين ظلموا . .. بما كانوا يظلمون

ظلم بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 3

3 _ فرعون و سپاهيانش ، از سرِ ستم و كينه توزى ، بنى اسرائيل را تعقيب كردند .

فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

ظلم بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 14،15

14 - ستمكارى ، عادت و رويه بنى اسرائيل

و أنتم ظلمون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه: جمله {و أنتم ظالمون} جمله اى معترضه باشد نه حاليه; يعنى، شما

مردمى ستم پيشه هستيد و گوساله پرستى نمودى از آن مى باشد.

15 - گوساله پرستى بنى اسرائيل از جمله ستمكارى هاى آنان بود .

ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 1،2

1 - قوم موسى با گوساله پرستى ، بر خويشتن ستم كرده و مستحق كيفر شدند .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل

2 - موسى ( ع ) با بيان ستمكارى قومش ، به آنان فرمان داد تا روى به درگاه خدا آورده ، توبه كنند .

و إذ قال موسى لقومه . .. فتوبوا إلى بارئكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 12،17

12 - قوم موسى با بهره گيرى حرام از { منّ } و { سلوى } مرتكب گناه شده ، بر خود ستم كردند . *

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جمله {و لكن كانوا . ..} دلالت بر آن دارد كه قوم موسى مرتكب حرام خوارى شدند. به نظر مى رسد از مصداقهاى حرام خوارى آنان - به قرينه وقوع جمله مذكور پس از بيان نزول منّ و سلوى - بهره گيرى حرام از منّ و سلوى، همانند تجاوز به سهم ديگران باشد.

17 - ناسپاسى قوم موسى و تمردشان از فرمان هاى خدا ، ستمى بود كه آنان بر خودشان روا داشتند .

و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 10

10 - ارتداد قوم

موسى و گرايش آنان به گوساله پرستى ، از جمله ستم هاى آنان

ثم أتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 13

13 _ گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، طيبات حرام شده بر بنى اسرائيل از سوى خداوند بخاطر ظلم آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

امام صادق(ع) درباره {طيبت} در آيه فوق فرمود: . .. يعنى لحوم الابل و البقر و الغنم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 572، ح 665.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 11

11 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى بر اثر ارتداد و گرايش به گوساله پرستى از ستمكاران شدند .

اتخذوه و كانوا ظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 30

30 _ ناسپاسى قوم موسى و تمرد ايشان از فرمان هاى خدا ، ستمى بود كه آنان بر خود روا داشتند .

و قطّعنهم . .. و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

ظلم به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 1

1 _ بنى اسرائيل در مدت زمانى طولانى تحت سيطره فرعونيان به ضعف و ناتوانى كشانه شده بودند .

و أورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون

استعمال فعل مضارع همراه {كان} و أمثال آن دلالت بر استمرار آن فعل در گذشته دارد. بنابراين {كانوا يستضعفون} مى رساند كه استضعاف بنى اسرائيل به دست فرعونيان داراى سابقه

طولانى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 2

2 _ بنى اسرائيل در زمان بعثت موسى ( ع ) ، ساكن مصر و گرفتار ستم و آزار فرعونيان بودند .

فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

نهى شدن فرعون از عذاب و شكنجه بنى اسرائيل، بيانگر رنج و سختى آنان در مصر آن زمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 1

1 - انتقاد صريح موسى ( ع ) از فرعون به خاطر به بردگى كشاندن بنى اسرائيل

و تلك نعمة . .. أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جمله {و تلك نعمة. ..} استفهامى و به تقدير {أوَتلك...} است. {أن عبّدتّ} مى تواند عطف بيان براى اسم اشاره {تلك} و يا منصوب به نزع خافض (لام تعليل) و به تقدير {لأن عبّدتّ} باشد. {تعبيد} (مصدر {عبّدتّ}) به معناى برده و بنده [خود] ساختن است; يعنى، آيا اين كه فرزندان اسرائيل را بنده خود ساخته اى، اين نعمتى است كه منّت آن را بر من مى نهى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 3

3 - رفتار ظالمانه و تجاوزكارانه قارون عليه بنى اسرائيل ، على رغم پيوند نژادى وى با آنان

إنّ ق_رون كان من قوم موسى فبغى عليهم

ظن در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 3

3 _ اعتماد بنى اسرائيل بر حدس و گمان در بينش ها و انديشه هاى دينى

و حسبوا الا تكون فتنة

عادلان بنى

اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 159 - 1

1 _ گروهى اندك از قوم موسى ، مردمى هدايتگر و عدالت پيشه بودند .

و من قوم موسى امة يهدون بالحق و به يعدلون

عبادتگاه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 3

3 - بنى اسرائيل ، محل استقرار گوساله سامرى را عبادت گاه خود قرار داده و ساعات فراوانى را به عبادت آن اختصاص دادند .

لن نبرح عليه ع_كفين

ملازمت و مداومت، از لغت {عاكفين} به دست مى آيد.

عبرت دنياطلبان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 82 - 6

6 - فرورفتن شبانه قارون با خانه اش در كام زمين ، رخدادى سخت تكان دهنده ، بيدارگر و درس آموز براى كسانى كه روز پيش آرزوى ثروتى چونان ثروت وى را داشتند .

و أصبح الذين تمنّوا مكانه بالأمس يقولون ويكأنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء من عباد

كلمه {مكانه}، منصوب به نزع خافض و صفت براى اسم محذوف {مكاناً} است; يعنى، {الذين تمنّوا مكاناً مثل مكانه; آنان كه ديروز منزلتى هم چون منزلت قارون را آرزو كرده بودند. ..}.

عبرت ناپذيرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 6

6- موسى ( ع ) قوم خود را به دليل عبرت نگرفتن از سرگذشت پيشينيان ، سرزنش كرد .

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود

عبور بنى اسرائيل از دريا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 3

3 - بنى اسرائيل ، با عبور از دريا نجات يافتند و فرعونيان در آب دريا غرق شدند .

فأنجينكم و أغرقنا ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 10

10 - گرايش بنى اسرائيل به گوساله پرستى ، پس از عبورشان از دريا و نجات يافتن از سيطره فرعونيان بود .

و إذ فرقنا بكم البحر . .. و إذ وعدنا ... ثم اتخذتم العجل من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 1،2،3،4

1 _ خداوند ، بنى اسرائيل را از دريا عبور داد .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر

2 _ عبور بنى اسرائيل ( قوم موسى ) از همان دريايى بود كه فرعونيان در آن غرق شدند .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر

{ال} در {البحر} عهد ذكرى است و اشاره به {اليم} در آيه 136 دارد. يعنى بنى اسرائيل را از همان دريا (دريايى كه فرعونيان را درآن غرق كرديم) عبور داديم.

3 _ زمان عبور قوم موسى از دريا ، مقارن با غرق شدن فرعونيان در آن دريا بود .

فأغرقنهم فى اليم . .. و جوزنا ببنى إسرءيل البحر

{جوزنا . .. } عطف است بر آيه 136 (فانتقمنا منهم ... .)

4 _ بنى اسرائيل در پى عبور از دريا با مردمى بت پرست مواجه شدند .

فأتوا على قوم يعكفون على أصنام لهم

{أتوا} چون به {على} متعدى شده، متضمن معناى مرور است، يعنى {اتوا قوما مارين عليهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 142 - 1

1 _ خداوند ، موسى ( ع ) را پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، براى عبادت و مناجاتى خاص فراخواند .

و وعدنا موسى ثلثين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب)، با وجود اينكه معمولاً در بيان شبانه روز و مانند آن از كلمه {يوم} استفاده مى شود، اشاره به اين دارد كه مواعده خدا با موسى براى عبادت بوده است. و چون موسى در ميان قومش نيز عبادت و مناجات داشته، معلوم مى شود كه اين، عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 6،16،21،26

6 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به كمبود آب و غذا مبتلا شدند .

إذ استسقه قومه . .. و أنزلنا عليهم المن و السلوى

16 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به گرماى سوزان خورشيد گرفتار شدند .

و ظلّلنا عليهم الغمم

21 _ دسترسى قوم موسى به غذا هاى حلال و حرام در پى عبور از دريا

كلوا من طيبت ما رزقنكم

26 _ ظهور معجزاتى متعدد ( پديد آمدن آب ، سايه ، نزول منّ و سلوى ) براى قوم موسى در پى عبورشان از دريا

فانبجست . .. ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 1،12

1 _ خداوند ، بنى اسرائيل را در حالى كه در معرض هجوم فرعون و سپاهيانش قرار داشتند ، از دريا عبور داد .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً

و عدواً

12 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله : { و جاوزنا ببنى اسرائيل . . . } . . . فخرج موسى ببنى اسرائيل و أتبعهم فرعون . . . فدعا موسى ربه فأوحى اللّه إليه : أن اضرب بعصاك البحر فضربه فانفلق البحر فمضى موسى و أصحابه حتى قطعوا البحر . . . فلما توسط فرعون و من معه أمر اللّه البحر فانطبق عليهم فغرقهم أجمعين . . . ;

از امام باقر (ع) درباره سخن خدا كه مى فرمايد: {بنى اسرائيل را از دريا عبور داديم . .. } روايت شده است: موسى (ع) بنى اسرائيل را بيرون برد و فرعون آنان را تعقيب كرد ... پس موسى (ع) پروردگار خود را خواند. خداوند به او وحى كرد كه عصاى خود را به دريا بزن. موسى (ع) عصا را به دريا زد ; آن گاه دريا شكافته شد و موسى (ع) و اصحابش از دريا گذشتند ... در آن هنگام فرعون و همراهانش به وسط دريا رسيده بودند كه خداوند فرمان داد تا امواج آب آنان را در كام خود فرو برد و [بدين ترتيب] همه آنان را غرق كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 11

11 - تمام بنى اسرائيل از يك راه در دريا عبور داده شدند . *

فاضرب لهم طريقًا فى البحر

چنانچه مراد از {طريقاً} جنس نباشد، بر وحدت راه دلالت خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 1

1 - موسى ( ع ) به

فرمان خداوند ، بنى اسرائيل را شبانه از مصر كوچ داد و از دريا گذراند .

أسر بعبادى . .. فأتبعهم

حرف {فاء} در {فأتبعهم} فصيحه است; يعنى، از يك سرى جملات محذوف قبل از خود حكايت مى كند. حاصل آن جملات اين است كه موسى(ع) بنى اسرائيل را از مصر كوچ داد و فرعونيان نيز از حركت آنان آگاه شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 65 - 1،2

1 - نجات يافتن موسى ( ع ) و همراهان وى ( بنى اسرائيل ) از شرّ فرعونيان ، با عبور از دريا به اراده الهى بود .

و أنجينا موسى و من معه أجمعين

2 - موفق شدن همه همراهان موسى به عبور از دريا

و أنجينا موسى و من معه أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 66 - 1

1 - غرق شدن فرعون و سپاهيانش ، پس از عبور كامل بنى اسرائيل از دريا

و أنجينا موسى و من معه أجمعين . ثمّ أغرقنا الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 3

3- اطمينان بخشى خداوند به موسى ( ع ) و بنى اسرائيل ، در به سلامت عبور كردن آنان از دريا و غرق شدن فرعونيان

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

هر چند عبارت {واترك . ..} معناى فرمان را در خود نهفته دارد; اما قرين شدن {رهوًا} مى نماياند كه خداوند با بيان اين صفت، در صدد اطمينان بخشى و ايجاد آرامش در روح موسى(ع) و اطرافيان آن حضرت بود.

عبور بنى

اسرائيل از درياى سرخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 8

8 - ايجاد راهى خشك در عمق درياى سرخ براى عبور بنى اسرائيل ، از مأموريت هاى موسى ( ع )

فاضرب لهم طريقًا فى البحر يبسًا

{اضرب لهم. ..}، يعنى براى آنان راهى را ايجاد كن. {يَبَس} به معناى خشك است. {ال} در {البحر} عهد ذهنى و اشاره به درياى مشخصى است كه در مسير هجرت قرار داشت. گروهى از مفسران آن را درياى سرخ و برخى رود نيل دانسته اند.

عبور بنى اسرائيل از رود نيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 8

8 - ايجاد راهى خشك در عمق درياى سرخ براى عبور بنى اسرائيل ، از مأموريت هاى موسى ( ع )

فاضرب لهم طريقًا فى البحر يبسًا

{اضرب لهم. ..}، يعنى براى آنان راهى را ايجاد كن. {يَبَس} به معناى خشك است. {ال} در {البحر} عهد ذهنى و اشاره به درياى مشخصى است كه در مسير هجرت قرار داشت. گروهى از مفسران آن را درياى سرخ و برخى رود نيل دانسته اند.

عبور بنى اسرائيلاز رود نيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 1،2،6

1- دستور خداوند به موسى ( ع ) و بنى اسرائيل ، در عبور از نيل و وانهادن رود آرام و فروهشته به حال خويش

و اترك البحر رهوًا

{رهو}، به معناى حالت آرام و يا گودى و شكافتگى شىء است.

2- عبور بنى اسرائيل از رود نيل ، در شرايط آرامش و حركت رهوار

آب *

و اترك البحر رهوًا

احتمال دارد كه تعبير {رهوًا} اشاره به حركت آرام رود داشته باشد كه عبور را آسان مى سازد. بر خلاف حركت سيل آسا و پرخروشِ جريان رود در شرايط خاص جوى كه عبور را مشكل مى سازد.

6- لشگر فرعون ، در تعقيب بنى اسرائيل پس از عبور آنان از نيل

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

تعقيب، از واژه {جند} استفاده شده است.

عُجب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 4 - 4

4- هشدار خداوند به بنى اسرائيل به خاطر سركشى و برترى طلبى بزرگ آنان

و قضينا إلى بنى إسرءيل . .. و لتعلنّ علوًّا كبيرًا

مراد از {لتعلنّ} به قرينه {لتفسدنّ فى الأرض} و نيز به قرينه آيه بعد _ كه در آن عكس العمل خداوند با اين عمل بنى اسرائيل بيان شده است _ برترى طلبى است و نه برترى يافتن اجتماعى.

عجز بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 61 - 4

4 - ناتوانى مشهود بنى اسرائيل از مقابله با سپاه فرعون

قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 2

2- بنى اسرائيل ، گرفتار سلطه فرعونيان و ناتوان از ر ها ساختن خويش

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه

مصداق مورد نظر از {عباداللّه} ممكن است بنى اسرائيل باشد.

عذاب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 14

14 - داستان تقاضاى رؤيت خدا و اظهار ناباورى بنى اسرائيل به سخنان

موسى ( ع ) و فرود آمدن صاعقه بر آنان ، داستانى آموزنده و شايسته به خاطر داشتن

و إذ قلتم يموسى لن نؤمن لك . .. و أنتم تنظرون

{إذ قلتم} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {اذكروا إذ قلتم . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 16

16 _ جاودانگى عذاب بنى اسرائيل به خاطر عصيان گرى ، تجاوزپيشگى ، ترك نهى از منكر ، و پذيرش ولايت كافران

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون. كانوا لايتناهون ... و فى العذاب هم خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 8،9

8 _ موسى ( ع ) ، نگران شمول عذاب الهى بر همه قوم خويش *

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة . .. قال عذابى أصيب به من أشاء

به نظر مى رسد تقاضاى موسى(ع) با جمله {و اكتب لنا . .. } و تعليل آن با جمله {إنا هدنا إليك}، ناشى از واقعه اى است كه در آيه قبل بيان شد و آن عبارت بود از هلاكت همه همراهان به سبب سفاهت گروهى از ايشان. گويا موسى(ع) از آن واقعه چنين برداشت كرد كه با گناه گروهى از بنى اسرائيل همه آنان در خطر نابودى خواهند بود و لذا نگران شد و از خدا چنين تقاضايى كرد.

9 _ خداوند با بيان عدم تقدير عذاب بر همگان و جريان آن بر اساس مشيت خويش ، موسى ( ع ) را از نگرانى شمول عذاب بر همه بنى اسرائيل ر ها ساخت .

قال

عذابى أصيب به من أشاء و رحمتى وسعت كل شىء

جمله {عذابى أصيب به من أشاء} در مقابل {و رحمتى وسعت كل شىء}، بيانگر اين است كه خداوند خواهان عذاب همگان نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 4

4 _ خداوند گروهى از بنى اسرائيل را به دليل تمردشان ( طلب آمرزش نكردن و به جان آن سخنى ديگر گفتن ) به عذاب آسمانى گرفتار ساخت .

فأرسلنا عليهم رجزاً من السماء بما كانوا يظلمون

عذاب دنيوى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 13

13 - قوم موسى ، در پى تقاضاى رؤيت خدا ، شاهد فرود آمدن صاعقه بر خود بودند .

فأخذتكم الصعقه و أنتم تنظرون

مفعول {تنظرون} (نگاه مى كرديد) فرود آمدن صاعقه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 5

5 - بنى اسرائيل در خطر گرفتار آمدن به عذاب هاى دنيوى ( ذليل گشتن ، مطرود شدن و . . . ) در صورت ايمان نياوردن به قرآن و انجام ندادن اعمال صالح

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

در آيات گذشته (از 41 تا 45 و نيز آيه 62) خداوند بنى اسرائيل را به ايمان و تصديق قرآن و انجام اعمال صالح دعوت كرد و در آيه مورد بحث سرگذشت شوم اسحاب سبت را يادآور شد تا هشدارى باشد به آنها كه مبادا با سرپيچى از دعوت خدا و فرمانهاى او، به سرنوشتى همانند اصحاب سبت گرفتار

آيند.

عذاب عصيانگران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 4،5

4 _ خداوند گروهى از بنى اسرائيل را به دليل تمردشان ( طلب آمرزش نكردن و به جان آن سخنى ديگر گفتن ) به عذاب آسمانى گرفتار ساخت .

فأرسلنا عليهم رجزاً من السماء بما كانوا يظلمون

5 _ عذاب نازل شده بر متمردان بنى اسرائيل ، سزاى گناهان پيشين آنان و گناه رعايت نكردن آداب مقرر شده براى ورود به بيت المقدس

فبدل الذين ظلموا منهم . .. فأرسلنا عليهم رجزاً من السماء بما كانوا يظلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ظلم و گناه در {بما كانوا يظلمون} غير از گناهى باشد كه جمله {فبدل . .. } بيانگر آن است. بنابراين تفريع {فأرسلنا ... } بر {فبدل ... } مى رساند كه عذاب به خاطر تبديل فرمان الهى بوده و {باء} سببيه در {بما كانوا... } مى رساند كه عذاب به سبب ظلم و گناه سابق بنى اسرائيل بوده است. يعنى گناهِ تبديل، به ضميمه گناهان سابق باعث ارسال عذاب بر آنان شد.

عصيان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 2

2 - گروهى از بنى اسرائيل حكم خداوند را پاس نداشتند و تعطيلى روز شنبه را شكستند .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 3

3 - قساوت قلب بنى اسرائيل ، نتيجه لجاجت ها ، بهانه جويى ها و عصيانگرى هاى آنان بود

.

قالوا أتتخذنا هزواً . .. ثم قست قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 24

24 - شكستن پيمان هاى الهى و تمرد از فرمان هاى خدا ، عادت روزمره بنى اسرائيل است .

و أنتم معرضون

برخى از مفسران برآنند كه جمله {و أنتم معرضون} (شما ]از عهدها و پيمانها [رويگردان هستيد) جمله معترضه است و اشاره به اين معنا دارد كه: بنى اسرائيل نه تنها پيمانهاى ياد شده را شكستند بلكه رويه و عادت آنها چنين است كه به عهدها و پيمانها پايبند نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 12،13

12 - قوم موسى ، على رغم اظهار پذيرش تورات و پيشمانشان بر گوش سپارى به فرمان هاى خدا و موسى ( ع ) ، تمرد كرده و عصيانگر شدند .

قالوا سمعنا و عصينا

13 - قوم موسى ، آشكارا و علنى و بدون هيچ پرده پوشى ، از فرمان هاى تورات و موسى ( ع ) سرپيچى كردند .

قالوا سمعنا و عصينا

بعيد به نظر مى رسد كه قوم موسى در پاسخ به پيروى از فرمانهاى خدا و موسى(ع) - خصوصاً با قرار گرفتن طور بر بالاى سر ايشان - اظهار كنند كه {ما نافرمانى مى كنيم}. بنابراين {قالوا سمعنا و عصينا} بيان مى دارد كه اظهار اطاعت كردند و در عمل نافرمانى كردند، ولى از آن جا كه نافرمانى اينان بسيار علنى و بدون پرده پوشى بوده، گويابه زبان آوردند كه ما عصيان مى كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره

- 2 - 211 - 1

1 _ تخلّف و انحراف بنى اسرائيل ، على رغم ارائه آيات روشن و معجزات الهى به آنان

كم اتيناهم من اية بيّنة و من يبدل نعمة اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 11،14،15،32

11 _ كسانى كه فقط يك كف از آب نهر نوشيدند ، از لشكر طرد نشدند ; گر چه منسوب به طالوت نيز نبودند .

فمن شرب منه فليس منّى و من لم يطعمه فانّه منّى ألاّ من اغترف غرفةً بيده

كلمه {الاّ} استثناى از {فمن شرب} است; بنابراين لشكر طالوت به سه گروه تقسيم مى شوند: نوشندگان، آنانكه نچشيدند و كسانى كه تنها مُشتى از آب برگرفتند. حكم گروه اوّل و دوّم روشن است ; ولى گروه سوّم چون آب را چشيده اند، {منّى} صدق نمى كند و به دليل اينكه سيراب نشده اند، {ليس منى} نيز صدق نمى كند.

14 _ بيشتر لشكريان طالوت على رغم منع وى ، از آب نهر نوشيدند و در امتحان الهى موفق نشدند .

فشربوا منه الاّ قليلا

15 _ عدم تغيير عزم طالوت در پيكار با متجاوزان ، على رغم نافرمانى بيشتر لشكريان و طرد آنان از سوى وى

فشربوا منه الاّ قليلا منهم فلمّا جاوَزَه

32 _ ناتوانان از همراهى با طالوت پس از گذشتن از نهر ، همانهايى بودند كه يك كف ، آب نوشيدند .

الاّ من اغترف غرفة بيده . .. قالوا لا طاقة لنا

امام باقر (ع) درباره آيه مزبور فرمود: . .. قال الذين اغترفوا: {لا طاقة لنا اليوم بجالوت} ... .

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498; نورالثقلين، ج 1،

ص 251، ح 996.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 15

15 _ بنى اسرائيل بخش مهمى از دستورات الهى را كنار گذاشته و بدان عمل نكردند .

و نسوا حظاً مما ذكروا به

بسيارى از مفسران بر آنند كه نسيان در اين آيه به معناى ناديده گرفتن است، چنانچه در {لسان العرب} آمده: {النسيان: الترك}. و مؤيد اين معنا مذمت خداوند از نسيان كنندگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 22 - 1

1 _ تأكيد بنى اسرائيل بر كناره گيرى از نبرد با زورگويان سرزمين مقدس ، على رغم فرمان موسى ( ع )

قالوا يموسى ان فيها قوماً جبارين و إنّا لن ندخلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 10،11

10 _ قوم موسى ( ع ) ، مردمى گستاخ و بى پروا در برابر خداوند

قال رجلان من الذين يخافون

{من الذين يخافون} مى تواند اشاره به اين باشد كه قوم موسى(ع) به جهت نترسيدن از خداوند، فرمان موسى(ع) را اطاعت نكردند.

11 _ گستاخى و بى پروايى قوم موسى ( ع ) در برابر خداوند ، زمينه سرپيچى آنان از فرمان موسى ( ع ) ( ورود به سرزمين مقدس و مبارزه با جباران )

إنّا لن ندخلها . .. قال رجلان من الذين يخافون انعم اللّه عليهما ادخلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 1،3،11

1 _ اصرار و تأكيد بنى اسرائيل بر كناره گيرى از پيكار با زورگويان سرزمين مقدس

، على رغم فرمان موسى ( ع )

قالوا يموسى إنّا لن ندخلها ابداً

3 _ بى اعتنايى قوم موسى ( ع ) به فراخوانى يوشع و كالب براى يارى موسى ( ع ) در مبارزه با جباران

ادخلوا عليهم الباب . .. قالوا يموسى إنّا لن ندخلها

بنى اسرائيل پس از شنيدن سخنان يوشع و كالب، حضرت موسى(ع) را مخاطب قرار دادند تا بى اعتنايى و بى توجهى خود را به دعوت آن دو نفر اعلام كرده باشند.

11 _ بنى اسرائيل ، با اعلام كناره گيرى از نبرد ، خواستار معجزه موسى ( ع ) و امداد خاص الهى براى فتح سرزمين مقدس

فاذهب انت و ربك فقتلا

امدادهاى الهى و معجزات موسى(ع) براى نابودى فرعونيان در حضور بنى اسرائيل، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه مراد از {اذهب . ..}، توقع و درخواست امداد خداوند و معجزه موسى(ع) براى نابودى جباران است، به گونه اى كه نياز به جهاد و مبارزه نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 3،10،12

3 _ شكايت موسى ( ع ) به پيشگاه پروردگار ، از تمرد بنى اسرائيل در مبارزه با جباران

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

10 _ بنى اسرائيل ، قومى فاسق به خاطر لجاجت و تمردشان در برابر فرامين موسى ( ع )

و بين القوم الفسقين

12 _ تمرد و گناه بنى اسرائيل ، موجب نفرين موسى ( ع ) بر آنان

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 4،5،12،14،15،16،17،18

4 _ سرگردانى قوم موسى ( ع

) در بيابان ، پيامد و كيفر فسق و سرپيچى آن از فرمان موسى ( ع )

إنّا لن ندخلها . .. يتيهون فى الارض

5 _ زمان سرپيچى قوم موسى ( ع ) از فرمان وى ، سرآغاز سرگردانى چهل ساله آنان و محروميت از تسلط بر قدس

إنّا لن ندخلها . .. اربعين سنة يتيهون فى الارض

12 _ پرهيز از تأسف و اندوه بر گناهكاران بنى اسرائيل ، فرمان خداوند به موسى ( ع )

فلاتأس على القوم الفسقين

14 _ قوم موسى ، مردمانى فاسق و نافرمان

إنّا لن ندخلها . .. فلاتأس على القوم الفسقين

15 _ لجاجت قوم موسى در برابر فرمان هاى وى ، نشانه فسق آنان

إنّا لن ندخلها . .. فلاتأس على القوم الفسقين

16 _ رأفت و مهربانى موسى ( ع ) نسبت به قوم خود ، على رغم نافرمانى و گناه آنان

فلاتأس على القوم الفسقين

{فلاتأس} از ماده {اسى} به معناى حزن و اندوه است. بر حذر داشتن موسى(ع) از تأسف بر بنى اسرائيل، دلالت بر وقوع تأسف و يا انتظار وقوع آن دارد و در هر حال، نشانه عطوفت موسى(ع) نسبت به آنان است.

17 _ سرگردانى قوم موسى در سرزمينى به مساحت چهار فرسخ در مدت چهل سال ، تاوان نافرمانى آنان در برابر موسى ( ع )

ادخلوا الارض المقدسة . .. قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: فلما ابوا ان يدخلوها حرمها اللّه عليهم فناهوا فى اربع فراسخ اربعين سنة . .. .

_______________________________

اختصاص منصوب به شيخ مفيد، ص 265; تفسير برهان، ج 1، ص 456، ح 1.

18 _ سرگردانى بنى اسرائيل در

پى سرپيچى از فرمان موسى ( ع ) با چرخيدن زمين به هنگام سفر شبانه آنان و بازگردانده شدن به محل سكونت اوليه خويش

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام صادق(ع) در بيان كيفيت سرگردانى بنى اسرائيل روايت شده: . .. اذا كان العشاء و اخذوا فى الرحيل ... اذا ارتحلوا و استوت بهم الارض قال اللّه للارض ديرى بهم فلايزالوا كذلك ... فاذا اصبحوا اذا ابنيتهم و منازلهم التى كانوا فيها بالامس ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 305، ح 74; نورالثقلين، ج 1، ص 608، ح 116.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 13

13 _ مردم ايله ( گروهى از بنى اسرائيل ) ، مورد لعن حضرت داود ، به دليل عصيان در برابر خدا درباره شنبه

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: اما داود فلعن اهل ايلة لما اعتدوا فى سبتهم . .. .

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 609; نورالثقلين، ج 1، ص 661، ح 315.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 7

7 _ بنى اسرائيل مردمانى آلوده به منكرات و گستاخ در برابر منهيات و محرمات دين

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

بدان احتمال كه {لايتناهون} به معناى {لاينتهون} باشد يعنى بنى اسرائيل دست از كار زشت بر نمى داشتند و به نهيبها و هشدارها ترتيب اثر نمى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 16

16 _ جاودانگى عذاب بنى

اسرائيل به خاطر عصيان گرى ، تجاوزپيشگى ، ترك نهى از منكر ، و پذيرش ولايت كافران

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون. كانوا لايتناهون ... و فى العذاب هم خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 27،29،30

27 _ قوم موسى با بهره گيرى از خوراكى هاى ناپاك از دستور خداوند سرپيچى كردند .

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

چنانچه اطلاق ستمگرى بر قوم موسى (كانوا أنفسهم يظلمون) در ارتباط با جمله {كلوا من طيبت . .. } بيان شده باشد، مراد از ستمگرى آنان، استفاده از خوراكيهاى حرام و ناپاك است ; ولى چنانچه جمله {و ما ظلمونا و لكن ... } در ارتباط با نعمتهاى متعددى باشد كه در آيه مطرح شده، مراد از ستمگرى ايشان، ناسپاسى در برابر آن نعمتهاست. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

29 _ قوم موسى با ناسپاسى و تخلف از دستورات خداوند هيچ زيانى را متوجه ساحت قدس او نكردند .

و ما ظلمونا

30 _ ناسپاسى قوم موسى و تمرد ايشان از فرمان هاى خدا ، ستمى بود كه آنان بر خود روا داشتند .

و قطّعنهم . .. و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 4 - 4،5

4- هشدار خداوند به بنى اسرائيل به خاطر سركشى و برترى طلبى بزرگ آنان

و قضينا إلى بنى إسرءيل . .. و لتعلنّ علوًّا كبيرًا

مراد از {لتعلنّ} به قرينه {لتفسدنّ فى الأرض} و نيز به قرينه آيه بعد _ كه در آن

عكس العمل خداوند با اين عمل بنى اسرائيل بيان شده است _ برترى طلبى است و نه برترى يافتن اجتماعى.

5- پيشگويى تورات درباره سركشى بزرگ و برترى جويى حتمى بنى اسرائيل در زمين

و قضينا إلى بنى إسرءيل فى الكت_ب . .. و لتعلنّ علوًّا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 13

13- دومين هجوم نيرو هاى فاتح مسجدالاقصى بر بنى اسرائيل فسادگر و سركش ، هجومى توفنده و ويرانگر

و ليتبّروا ما علوًّا تتبيرًا

{تتبير} به معناى اهلاك است و آوردن مفعول مطلق (تتبيرا) _ كه براى تأكيد است _ إشعار به سختى هجوم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 1

1 - بنى اسرائيل از پذيرش فرمان هاى هارون و توبه از گوساله پرستى ، سرباز زدند .

فاتّبعونى و أطيعوا أمرى . .. قالوا لن نبرح عليه ع_كفين

{لن نبرح}; يعنى، {لانزال} (پايدار مى مانيم) و {عاكف} به كسى گفته مى شود كه به چيزى توجه كرده و خود را به تعظيم آن وادار سازد (مفردات راغب).

عصيانگران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 10،11

10 _ گروهى از بنى اسرائيل زمان داود و عيسى عصيان پيشه و تجاوزگر بودند .

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

11 _ گرفتارى كافران بنى اسرائيل به لعنت داود و عيسى ( ع ) ، برخاسته از عصيان پيشگى و تجاوزگرى آنان

لعن الذين كفروا . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

در برداشت

فوق {ذلك} اشاره به {لعنت} گرفته شده است.

عطاياى خدا به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 1

1 - اعطاى كتاب آسمانى ، حكومت و نبوت به بنى اسرائيل از سوى خداوند

ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم و النبوّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 1

1 - اعطاى دلايل آشكار از سوى خداوند به بنى اسرائيل ، درباره شريعت موسى

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر

{من} در {من الأمر} مى تواند به معناى {فى} باشد و كلمه {الأمر} اشاره به كتاب و شريعت موسى(ع) داشته باشد.

عفو از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 1،4،5

1 - خداوند ، گناه گوساله پرستى بنى اسرائيل را مورد عفو خويش قرار داد .

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

4 - آمرزش گناه ارتداد و گوساله پرستى بنى اسرائيل ، از نعمت هاى بزرگ خداوند بر آنان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

چون آيه هاى اين بخش از سوره، در صدد بيان نعمتهاى الهى به بنى اسرائيل است، مفاد جمله {عفونا عنكم} نيز به منظور بيان نعمت ايراد شده است و از آن جا كه اين معنا با حرف {ثم} به ديگر نعمتها عطف گرديده، اشاره به رتبه برتر نعمت آمرزش نسبت به نعمتهاى ديگر دارد.

5 - امتنان خدا بر بنى اسرائيل به خاطر آمرزش گناه گوساله پرستى ايشان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

روشن است كه عفو از گناه پس از ارتكاب آن است. بنابراين {من بعد ذلك} بيانگر

زمان آمرزش نخواهد بود; بلكه اشاره به اين معنا دارد كه: بنى اسرائيل استحقاق آمرزش را نداشت، ولى مع ذلك خداوند بر آنان تفضل كرده و گناهشان را بخشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 27،28،29

27 _ پيامبر ( ص ) مأمور به عفو و گذشت از خطا هاى بنى اسرائيل و ترك هرگونه تعرض نسبت به آنان

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه ضمير {عنهم} به همه بنى اسرائيل برگردد.

28 _ وجود گروهى متعهد در ميان بنى اسرائيل ، دليل امر الهى به عفو و مداراى پيامبر ( ص ) با همه آنان

إلاّ قليلا منهم فاعف عنهم و اصفح

تفريع عفو با كلمه {فاء} بر جمله {و لاتزال . .. الاقليلا منهم}، اشاره به برداشت فوق دارد.

29 _ پيامبر ( ص ) مأمور عفو و گذشت از غير خائنان بنى اسرائيل

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه مراد از ضمير در {عنهم}، تنها گروه غير خائن باشد.

عقايد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 8

8 _ وجود اعتقاد به خداوند و تورات و احكام آن ، در ميان بنى اسرائيل ، در عصر حضرت عيسى ( ع )

و لاحلّ لكم بعض الذى حرّم عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 6

6 _ بنى اسرائيل ، مدّعى حرمت برخى از خوردنى ها و انتساب آن به تورات

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. قل فاْتوا بالتورية فاتلوها

عقيده باطل بنى اسرائيل

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 3

3 - توبيخ و سرزنش بنى اسرائيل از سوى خداوند ، به جهت عقيده كور و نسنجيده آنان به معبود بودن گوساله سامرى

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

استفهام در {أفلايرون} براى انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 64 - 4

4 - وجود باور هاى افراطى و غلوآميز درباره عيسى ( ع ) ، در عصر خود آن حضرت *

إنّ اللّه هو ربّى و ربّكم

تأكيد بر تعبير {ربّى}، مى تواند در راستاى تخطئه گرايش ها و باورهاى غلوآميز مردم آن زمان باشد.

عقيده بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 48 - 11،12

11 - توهم وجود يارانى كه آدمى را از عذاب قيامت نجات دهند و يا گناه او را بر عهده بگيرند ، از پندار هاى باطل بنى اسرائيل

واتقوا يوماً لاتجزى نفس عن نفس شيئاً . .. و لاهم ينصرون

12 - گناه كردن به خيال پذيرش شفاعت و يا پذيرفته شدن عوض و بدل براى رهايى از عذاب قيامت ، از پندار هاى باطل بنى اسرائيل

واتقوا يوماً . .. ولا يقبل منها شفعة و لايؤخذ منها عدل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 13

13 - قوم موسى معتقد به ربوبيت و حاكميت خداوند بر طبيعت

فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 5،7،8

5 - اتكاى قوم موسى به مشيت

و خواست خدا ، در دستيابى به گاوى كه بايد ذبح مى كردند .

و إنا إن شاء اللّه لمهتدون

7 - قوم موسى ، به وابستگى هدايت آدمى به مشيت و خواست خداوند ، باور داشتند .

و إنا إن شاء اللّه لمهتدون

8 - قوم موسى ، مطمئن به استجابت دعا هاى موسى ( ع ) و اجابت خواسته هاى او از درگاه خداوند

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى . .. ادع لنا ربك يبين لنا ما لونها ... ادع لنا

فعل {يبين} در آيه مورد بحث و آيات پيشين مجزوم به شرط مقدر است. كلام با تقدير آن چنين مى باشد: {ادع لنا ربك ليبين لنا ان تدع اللّه يبين; از خدا بخواه براى ما بيان كند. اگر تو از خدا بخواهى بيان خواهد كرد}. اين معنا (اگر بخواهى بيان خواهد كرد) رساى به برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 123 - 9،10

9 - توهم سودبخشى شفاعت از گنهكاران و يا پذيرفته شدن عوض و بدل براى رهايى از عذاب قيامت ، از پندار هاى بنى اسرائيل است .

يبنى إسرءيل . .. و لايقبل منها عدل و لاتنفعها شفعة

فعل {اتقوا} به قرينه آيات پيشين، خطاب به بنى اسرئيل است. اين خطاب خود قرينه وجود چنين افكارى در بين آنان است.

10 - توهم وجود مدافعانى در قيامت كه آدمى را از عذاب نجات دهند يا گناه او را بر عهده بگيرند ، از پندار هاى بنى اسرائيل است .

يبنى إسرءيل . .. و اتقوا يوماً لاتجزى نفس عن نفس شيئاً ... و لاهم ينصرون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 4،5،6

4 _ پندار غلط بزرگان بنى اسرائيل بر سزاوار بودنشان از طالوت براى زمامدارى

و نحن احقّ بالملك منه

5 _ سرشناسى و از طبقه اشراف و بزرگان بودن و داشتن ثروت فراوان ، شرط زمامدارى ، در پندار بزرگان بنى اسرائيل

و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعةً من المال

ظاهراً جمله {نحن احق . .. } سخن ملأاست; گويا آنان بدين جهت خود را براى زمامدارى سزاوارتر مى دانستند.

6 _ سرشناسى و از اشراف بودن ، مهمترين ملاك براى زمامدارى ، در ديدگاه ملأ بنى اسرائيل *

و نحن احقّ بالملك منه و لم يؤت سعة من المال

اشراف بنى اسرائيل در مقام بيان ملاك زمامدارى، در ابتدا مسأله سرشناسى و ملأ بودن را مطرح نمودند و سپس مسأله ثروت را.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 10،12

10 _ خداوند ، در ديدگاه ناصواب قوم موسى ، موجودى جسمانى و داراى حجم *

فاذهب انت و ربك فقتلا

نسبت رفتن و جنگيدن به خداوند با يك تعبير از او و موسى(ع)، دلالت مى كند كه آنها خداوند را موجودى همانند موسى(ع) مى پنداشتند.

12 _ برداشت نادرست قوم موسى از امداد هاى الهى و شرايط و زمينه هاى آن *

فاذهب انت و ربك فقتلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 1،3،6،7

1 _ مواجه نشدن با آزمايشات الهى ، پندار باطل بنى اسرائيل

و حسبوا الا تكون فتنة

{فتنة} مى تواند به معناى آزمون و نيز به معناى

عذاب باشد، برداشت فوق بر اساس معنى اول است.

3 _ اعتماد بنى اسرائيل بر حدس و گمان در بينش ها و انديشه هاى دينى

و حسبوا الا تكون فتنة

6 _ بى پروايى بنى اسرائيل در شكستن پيمان الهى ، تكذيب انبيا و كشتن آنان ، برخاسته از باور آنان به مصونيت از عذاب

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون. و حسبوا الا تكون فتنة

7 _ پندار رهايى از مجازات نقض ميثاق و تكذيب و كشتن انبيا ، از باور هاى بى اساس بنى اسرائيل

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. و حسبوا الا تكون فتنة

دربرداشت فوق {فتنة} به معناى عذاب گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 17

17 _ باور به توانمندى بنده اى از بندگان ( موسى ) بر ساختن و تدارك ديدن معبود ، نشانه جهل و بى خردى بنى اسرائيل

اجعل لنا إلهاً . .. قال إنكم قوم تجهلون

جمله {اجعل لنا إلهاً} دلالت مى كند كه بنى اسرائيل از موسى _ كه خود فردى از بشر است _ مى خواستند براى آنان خدا و معبود تدارك ببيند. موسى نيز بدين جهت آنان را جاهل شمرد. يعنى اين بسيار جاهلانه است كه گمان كنيد بنده اى از بندگان خدا مى تواند معبودى شايسته پرستش بسازد و تدارك ببيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 7

7 - گروهى از بنى اسرائيل در معرفى كردن گوساله زرين به عنوان معبود ، با سامرى همراهى و هم كارى داشتند .

عجلاً . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

فعل

جمع {قالوا} مى رساند كه عده اى در اطراف سامرى مجتمع گشته و مرام او را ترويج مى كردند. يا اين كه از گذشته با او هم كارى و هم فكرى داشتند و در زمان نمايش دادن گوساله، به ترويج عقيده باطل خود پرداختند.

عقيده بنى اسرائيل درباره خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 11

11 - موسى ( ع ) با جاهلانه خواندن استهزاى مردم ، پندار قوم خويش را درباره خود ناروا دانست .

قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

علاقه به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 7

7 - دلبستگى عميق موسى ( ع ) به بنى اسرائيل و رنج شديد وى از بردگى و استثمار آنان توسط فرعون

و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

علم بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 28

28 - قوم موسى ( بنى اسرائيل ) ، برخوردار از ايمان و معرفت بالا نسبت به معارف الهى

إذ قال له قومه لاتفرح . .. و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة ... و أحسن ... و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 3،5

3 - بنى اسرائيل ، به حقانيت موسى ( ع ) معرفت و آگاهى داشتند .

و قد تعلمون أنّى رسول اللّه

5 - بنى اسرائيل ، به رغم آگاهى از رسالت الهى موسى ( ع ) ، آن حضرت را مورد آزار

قرار مى دادند .

لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

علماى بنى اسرائيل و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 1

1 - آگاهى و اطلاع عالمان بنى اسرائيل از آمدن قرآن ، خود دليل حقانيت آن و صدق پيامبر ( ص ) است .

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

استفهام در اين آيه توبيخى است. ضمير {هم} در {لهم} به مشركان مكه بازمى گردد و {آية} خبر {لم يكن} و به معناى دليل روشن مى باشد. {أن يعلمه...} نيز اسم {لم يكن} و ضمير در آن به خبر {قرآن} يا {خبر نزول آن بر پيامبر} بازمى گردد; يعنى، {أوَلم يكن علم علماء بنى اسرائيل بخبر القرآن أو خبر نزوله عليك على سبيل البشارة فى كتب الأنبياء الماضين آية للمشركين على صحّة نبوّتك}.

علماى بنى اسرائيل و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 1

1 - آگاهى و اطلاع عالمان بنى اسرائيل از آمدن قرآن ، خود دليل حقانيت آن و صدق پيامبر ( ص ) است .

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

استفهام در اين آيه توبيخى است. ضمير {هم} در {لهم} به مشركان مكه بازمى گردد و {آية} خبر {لم يكن} و به معناى دليل روشن مى باشد. {أن يعلمه...} نيز اسم {لم يكن} و ضمير در آن به خبر {قرآن} يا {خبر نزول آن بر پيامبر} بازمى گردد; يعنى، {أوَلم يكن علم علماء بنى اسرائيل بخبر القرآن أو خبر نزوله عليك على سبيل البشارة فى كتب

الأنبياء الماضين آية للمشركين على صحّة نبوّتك}.

عمل بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 21

21 _ نظارت همه جانبه خداوند بر اعمال و رفتار بنى اسرائيل

و اللّه بصير بماتعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 55 - 2

2 - اعمال و رفتار بنى اسرائيل ، هميشه مايه خشم و نگرانى فرعونيان

و إنّهم لنا لغائظون

تعبير{غائظون} (به صيغه وصف) مى تواند بيانگر اين مطلب باشد كه خشم فرعونيان، تنها به علت حركت اخير بنى اسرائيل نبود; بلكه معمولاً حركات بنى اسرائيل مايه خشم و غضب آنان مى شده است.

عمل به تكليف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 14

14 - بنى اسرائيل مورد توبيخ و سرزنش خدا ، به خاطر تبعيض در برخورد و عمل به دين ( عمل كردن به برخى از دستورات تورات و وانهادن برخى ديگر )

أفتؤمنون ببعض الكتب و تكفرون ببعض

مراد از ايمان و كفر در {أفتؤمنون} و {تكفرون} عمل كردن و وانهادن است.

عمل صالح بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 147 - 3

3 _ اعمال نيك بنى اسرائيل در صورت تكذيب تورات و باور نداشتن قيامت براى آنان سودبخش نخواهد بود .

و الذين كذبوا . .. حبطت أعملهم

مصداق مورد نظر براى {الذين كذبوا . .. } با توجه به آيات پيشين، بنى اسرائيل است.

عمل علماى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 44 - 2،3

2 - عالمان بنى اسرائيل ، خود به آنچه مردمان رابه آن فرا مى خواندند ، عمل نمى كردند .

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

3 - عالمان بنى اسرائيل ، مورد نكوهش و سرزنش خداوند به خاطر عمل نكردن به محتواى دعوت هاى خويش

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

استفهام در {أتأمرون . ..} استفهام انكار توبيخى است.

عمل ناپسند بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 15

15 _ كردار نارواى بنى اسرائيل على رغم انتساب آنان به دين يهود ، دليل كارساز نبودن انتساب ظاهرى به اديان الهى در سعادت انسان

إنّ الذين ءامنو و الذين هادوا . .. فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

در آيه قبل بيان شد كه {ان الذين . ..} اشاره دارد به اين كه مجرد انتساب به اديان الهى در سعادت آدمى كارساز نمى باشد و اين آيه به منزله برهانى بر آن حقيقت است، يعنى انتساب يهود و نصارا به يهوديت و نصرانيت چگونه مى تواند مايه سعادت آنان باشد با اينكه پيامبران راتكذيب كردند و گروهى از آنان را كشتند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 17

17 _ بسيارى از بنى اسرائيل با شكستن توبه بينش بازيافته خويش را از دست داده و به اعمال ناروا گراييدند .

فعموا و صموا ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا . .. و اللّه بصير بماتعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 8

8 _ ترك نهى

از منكر از اعمال زشت و ناپسند گروهى از بنى اسرائيل

كانوا لايتناهون . .. لبئس ما كانوا يفعلون

عوامل اختلاف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 4

4 - اختلاف بنى اسرائيل در مسائل دينى و اجتماعى ، اختلافى آگاهانه و معلول جاه طلبى و تجاوزگرى آنان

فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيًا بينهم

{فاء} در {فما اختلفوا} اختلاف بنى اسرائيل را بر {آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم. ..} تفريع كرده است; يعنى، ما به بنى اسرائيل هم شريعت داديم و هم اقتدار و حكومت اما آنان به اختلاف گراييدند. اين اختلاف در آيه شريفه مطلق است كه مى تواند شامل مسائل دينى و اجتماعى (كتاب و حكومت) باشد.

عوامل اذيت مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 10،12

10 _ خودكامگى ، سلطه مدارى و خوى اسراف گرانه فرعون ، عامل رويارويى وى با موسى ( ع ) و آزار و اذيت پيروانش بود .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون ل

12 _ خودكامگى و سلطه مدارى فرعون ، عامل ايجاد اختناق و خفقان در سرزمين مصر بود .

فما ءامن . .. إلا ذرية ... على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون لعال ف

عوامل استثمار بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 31 - 6

6- روحيه استكبارى و اسرافگرى فرعون ، عامل استثمار و تحقير

بنى اسرائيل

من العذاب المهين . من فرعون إنّه كان عاليًا من المسرفين

جمله {إنّه. ..} مى تواند در مقام تعليل باشد.

عوامل اصلاح بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 12

12- روى كرد عمومى بنى اسرائيل به صلاح و شايستگى ، پس از تحمل مجازات افساد خويش و قبول شكست از مردانى جنگاور

لتفسدنّ فى الأرض . .. بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد ... ثمّ رددنا لكم ال

قرينه دو آيه بعد {إن عدتم عدنا} دلالت مى كند بر اينكه بنى اسرائيل پس از شكست خود، متنبه شده اند و براى همين جهت، خداوند هم آنان را امداد كرده است.

عوامل اندوه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 3

3 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، گرفتار غم بزرگ و مشكلات اندوه بار از سوى فرعونيان

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

اندوهى كه موسى و هارون(عليهماالسلام) و قوم شان به آن گرفتار بودند، ناشى از مسائل و مشكلات شخصى نبود; بلكه بر اثر تبليغ رسالت شان در ميان فرعونيان به وجود آمده بود.

عوامل برترى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 10

10 - كتاب ، حكومت ، نبوت و اقتصادى شكوفا ، عوامل برترى بنى اسرائيل بر ملت هاى عصر خويش *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب . .. و فضّلن_هم على الع_لمين

{فضّلناهم. ..}، ناظر به نتيجه موهبت هايى است كه خداوند در گذشته به بنى اسرائيل

عطا كرده بود.

عوامل تحقير بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 31 - 6

6- روحيه استكبارى و اسرافگرى فرعون ، عامل استثمار و تحقير بنى اسرائيل

من العذاب المهين . من فرعون إنّه كان عاليًا من المسرفين

جمله {إنّه. ..} مى تواند در مقام تعليل باشد.

عوامل ذلت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 16

16 - حكومت فرعون ها در مصر ، آميخته با فساد ، تباهى و بدبختى مردم آن سرزمين بود .

إنّه كان من المفسدين

عوامل عبرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 54 - 1

1 - تورات ، مايه هدايت و وسيله پندآموزى و بيدارى صاحبان عقل سليم و خرد ناب از قوم بنى اسرائيل

و أورثنا بنى إسرءيل الكت_ب . هدًى و ذكرى لأُولى الألب_ب

{لب} (مفرد {الباب}) به معناى عقل خالص و خرد ناب است.

عوامل عصيان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 16

16 - تمرد و سرپيچى قوم موسى از فرمان هاى تورات و دستورات موسى ، برخاسته از شوق آنان به گوساله پرستى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

جمله {و أشربوا . ..} حال معلله است; يعنى، بيان مى دارد كه علت عصيان و نافرمانى يهود، عشقشان به گوساله پرستى بوده است.

عوامل فساد اجتماعى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 16

16 - حكومت

فرعون ها در مصر ، آميخته با فساد ، تباهى و بدبختى مردم آن سرزمين بود .

إنّه كان من المفسدين

عوامل فساد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 22

22 - زراندوزى قارون و خوددارى وى از پرداختن حقوق مالى ، باعث پيدايش فساد و تباهى در ميان بنى اسرائيل بود .

و لاتبغ الفساد فى الأرض

عوامل گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 4

4 - سامرى ، موجب گمراهى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع ) شد .

و أضلّهم السامرىّ

{سامرىّ} نام شخصى است كه از قوم بنى اسرائيل بود و موجب گمراهى آنان گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 5

5 - شنيده شدن صداى گوساله از تنديسِ دست ساز سامرى ، مايه فريفتگى بنى اسرائيل و باور به معبود بودن آن شد .

له خوار

ذكر هر يك از اوصاف گوساله، نشانگر دخالت آن در گرايش بنى اسرائيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 3

3 - موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى ، مقصر دانست .

قال ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

{ما منعك. ..} استفهام انكارى است و گوياى اعتراض موسى(ع) به هارون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 4

4 - هارون ( ع ) ، متهم

به مخالفت با فرمان هاى موسى ( ع ) با سكوت و بى تفاوتى در برابر انحراف بنى اسرائيل

ما منعك . .. أفعصيت أمرى

{أفعصيت. ..} خطاب موسى(ع) به هارون(ع) است. ظاهر آيه چنين دلالت دارد كه عصيان هارون از دستورات موسى(ع)، لااقل به عنوان اتهام از جانب موسى(ع) مطرح بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 3

3 - هارون ( ع ) ، داراى مسؤوليت در قبال گمراه شدن بنى اسرائيل و گوساله پرستى آنان ، از ديدگاه موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 2

2 - پرسش از انگيزه و هدف سامرى در ساختن گوساله زرّين و گمراه ساختن مردم ، از موارد بازخواست موسى ( ع ) از سامرى

فما خطبك ي_س_مرىّ

{خطب} _ نزد برخى لغت دانان _ به معناى {سبب الأمر} است (لسان العرب). زمخشرى آن را به معناى {طلب} دانسته است. در نتيجه {ماخطبك}; يعنى، سبب كار تو يا مطلوب و خواسته تو چه بوده است؟ معانى {شأن} و {أمر} نيز از جمله معانى ذكر شده براى اين كلمه است (قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 6

6 - ارتداد سامرى ، سبب انحراف بنى اسرائيل بود .

فنبذتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 5

5 - نقش جدى درباريان و اطرافيان فرعون ، در انحراف و گمراهى مردمان

و لقد أرسلنا

موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

از اين كه {ملأ} در برنامه تبليغى موسى(ع) هم طراز فرعون قرار گرفته اند، نقش اساسى آنان در انحراف مردم به دست مى آيد.

عوامل گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 3

3 - موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى ، مقصر دانست .

قال ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

{ما منعك. ..} استفهام انكارى است و گوياى اعتراض موسى(ع) به هارون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 3

3 - هارون ( ع ) ، داراى مسؤوليت در قبال گمراه شدن بنى اسرائيل و گوساله پرستى آنان ، از ديدگاه موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 8

8 - فريب كارى هاى نفس و جلوه پردازى هاى نفسانى ، وادار كننده سامرى به ايجاد انحراف گوساله پرستى در بنى اسرائيل بود .

و كذلك سوّلت لى نفسى

{كذلك} در اين موارد براى تشبيه چيزى به خود آن است. بنابراين

مراد سامرى از اين تشبيه، اين است كه براى تسويلات نفسانى من، مثالى بهتر از همين تسويل _ كه دعوت مردم به گوساله پرستى است _ وجود ندارد.

عوامل مصونيت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 13

13 - سنت امهال الهى ، موجب دچار نشدن قوم موسى به عذاب دنيوى

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

عوامل مغضوبيت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 30

30 - بنى اسرائيل ، به خاطر كفرشان به آيات الهى و كشتن پيامبران ، مورد غضب خداوند قرار گرفتند .

ذلك بأنهم كانوا يكفرون بأيت اللّه و يقتلون النبيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 9

9 - پيروى بنى اسرائيل از سامرى و بى توجهى آنان به وعده الهى ، زمينه سازگرفتارى آنان به غضب خداوند بود .

و أضلّهم السامرىّ . .. أم أردتم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

{أم} در اين آيه منقطعه است و مفاد عبارت {أم أردتم} اين است كه دليل گوساله پرستى شما، تأخير وعده نبود; بلكه شما به گونه اى عمل كرديد كه علاقه مندان به غضب الهى عمل مى كنند. بنابراين، جمله {أردتم...} استعاره است و نماى كار آنان را نشان مى دهد.

عوامل ناخشنودى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 9

9 - كافران بنى اسرائيل ، ناخرسند از گسترش اسلام و در تلاش براى نابودى آن

يريدون ليطفؤا

نور اللّه . .. و لو كره الك_فرون

با توجه به آيات پيشين، به دست مى آيد كه از مصاديق مورد نظر در {و لو كره الكافرون}، بنى اسرائيل مى باشد.

عوامل نجات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 8

8 - پيروزى بنى اسرائيل در آزمون الهى با تحمل رنج ها و سختى ها ، موجب تحقق نصرت الهى و نجاتشان شد .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم. و إذ فرقنا بكم البحر

آيه قبل كه بيانگر آزمون الهى از بنى اسرائيل و تحمل رنجها و سختيها از سوى آنان بود، توضيح دهنده سببيت بنى اسرائيل در شكافته شدن درياست; يعنى، چون بنى اسرائيل آن گونه عمل كردند شايستگى آن را پيدا كردند كه خداوند با شكافتن دريا، آنان را نجات دهد و دشمنانشان را هلاك سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 7

7 - فضل و رحمت الهى بر بنى اسرائيل ، نجات دهنده آنان از زيان و خسران شد .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 9

9 _ نجات بنى اسرائيل از شر فرعون و اطرافيانش ، ثمره استقامت و پايدارى آنان بود .

فاستقيما . .. و ج_وزنا ببنى إسرءيل البحر ... حتى إذا أدركه الغرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 6

6- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و

كشتار فرعونيان ، نعمت چشمگير و به ياد ماندنى خداوند بر آنان بود .

إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم إذ أنج_كم من ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 6

6 - نجات بنى اسرائيل از ستم فرعونيان ، بدون كوچ دادن آنان از مصر و بيرون آوردنشان از جامعه فرعونى ممكن نبود .

فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

عطف {لاتعذّبهم} بر {أرسل} گوياى اين نكته است كه درخواست {ارسال} به منظور نجات از عذاب و شكنجه است بنابراين، بدون هجرت، امكان رهايى در كار نبوده است.

عوامل هدايت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 1

1- خداوند به { موسى ( ع ) } كتاب آسمانى ( تورات ) اعطا كرد تا بنى اسرائيل به وسيله آن هدايت شوند .

و ءاتينا موسى الكت_ب و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 54 - 1

1 - تورات ، مايه هدايت و وسيله پندآموزى و بيدارى صاحبان عقل سليم و خرد ناب از قوم بنى اسرائيل

و أورثنا بنى إسرءيل الكت_ب . هدًى و ذكرى لأُولى الألب_ب

{لب} (مفرد {الباب}) به معناى عقل خالص و خرد ناب است.

عهد با بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 1،8،13

1 _ ميثاق خداوند از بنى اسرائيل بر اطاعت كامل از فرامين او

و لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل

به مقتضاى ارتباط اين آيه با آيه هفتم، معلوم

مى شود كه خداوند از بنى اسرائيل نيز بر اطاعت كامل پيمان گرفته بود.

8 _ پيمان الهى از بنى اسرائيل بر اقامه نماز ، پرداخت زكات ، ايمان به پيامبران و انفاق در راه خدا

و لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. و اقرضتم اللّه قرضاً حسناً

به نظر مى رسد از جمله موارد ميثاق و پيمان الهى با بنى اسرائيل، مسائلى است كه جمله {لئن اقمتم . ..} آن را بيان مى كند.

13 _ ايمان به پيامبرانى كه بعد از موسى ( ع ) مبعوث خواهند شد ، از مواد پيمان نامه خداوند با بنى اسرائيل

لئن اقمتم الصلوة و ءاتيتم الزكوة و ءامنتم برسلى

تأخير ذكرى ايمان به پيامبران و يارى آنان از الزام به اقامه نماز و زكات، بيانگر اين معناست كه مراد از رسل، پيامبرانى هستند كه پس از موسى(ع) مبعوث مى شوند. زيرا در واقع، ايمان به آنها و يارى ايشان پس از اين است كه وجوب نماز و زكات به وسيله موسى(ع) به آنها ابلاغ شده است.

عهد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 24

24 _ تنها گروهى اندك از بنى اسرائيل ، وفادار به پيمان هاى الهى ، وارسته از تحريفگرى و خيانت و پايبند به دستورات خداوند

فبما نقضهم ميثقهم . .. و لاتزال تطلع على خائنة منهم إلاّ قليلا

{الا قليلا} استثناء از تمامى صفاتى است كه درباره بنى اسرائيل بيان شد.

عهد بنى اسرائيل با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 40 - 5،8

5 - وجود پيمان و

عهدى متقابل ميان خداوند و بنى اسرائيل

أوفوا بعهدى أوف بعهدكم

{عهدى}; يعنى، پيمان و التزامى كه خداوند بر عهده مردمان نهاده است و مراد از {عهدكم} وعده هايى است كه خداوند به بندگان خويش داده و خود را به انجام آنها ملتزم دانسته است.

8 - وفاى خدا به عهد خويش با بنى اسرائيل ، مشروط به پايبندى آنان به عهد هاى الهى است .

أوفوا بعهدى أوف بعهدكم

عهد خدا با بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 40 - 5،7،8

5 - وجود پيمان و عهدى متقابل ميان خداوند و بنى اسرائيل

أوفوا بعهدى أوف بعهدكم

{عهدى}; يعنى، پيمان و التزامى كه خداوند بر عهده مردمان نهاده است و مراد از {عهدكم} وعده هايى است كه خداوند به بندگان خويش داده و خود را به انجام آنها ملتزم دانسته است.

7 - بنى اسرائيل زمان پيامبر ( ص ) آگاه به عهد و پيمانى كه خداوند با آنان داشت .

أوفوا بعهدى أوف بعهدكم

8 - وفاى خدا به عهد خويش با بنى اسرائيل ، مشروط به پايبندى آنان به عهد هاى الهى است .

أوفوا بعهدى أوف بعهدكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 3

3 - ايمان به قرآن و كافر نشدن به آن ، از عهد هاى خدا با بنى اسرائيل

أوفوا بعهدى . .. و ءامنوا بما أنزلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 1

1 - خداوند از بنى اسرائيل خواست تا حق و باطل را به هم نياميخته و با ارائه

باطل ها ، حق را بر مردم مشتبه نكنند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل

{لبس} (مصدر لاتلبسوا) به معناى: آميختن و نيز مشتبه كردن است. بر اساس معناى اول {باء} در {بالباطل} براى تعديه و بر اساس معناى دوم {با}ى استعانت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 1،3

1 - خداوند ، براى فراگيرى تورات و عمل به دستورات آن از بنى اسرائيل پيمان گرفت .

و إذ أخذنا ميثقكم . .. خذوا ما ءاتينكم

{ميثاق} به معناى پيمان مؤكد است و جمله {خذوا . ..} بيانگر مورد پيمان مى باشد. گرفتن كتابهاى آسمانى (خذوا ما آتيناكم) به اين معناست كه: پذيرفته شوند و به احكام آنها عمل گردد.

3 - هدف از برافراشتن كوه طور بر سر بنى اسرائيل ، پذيرش ميثاق الهى بود .

و إذ أخذنا ميثقكم و رفعنا فوقكم الطور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 6

6 - بنى اسرائيل بر اثر شكستن پيمان الهى ، در آستانه زيانكارى و تباه كردن هستى خويش ، قرار گرفتند .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 1،2،3،4،5،6،7،8،9،21

1 - بنى اسرائيل ، از ناحيه خداوند عهد ها و پيمانهايى را بر عهده داشتند .

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل

2 - پرستش خداى يگانه و پرهيز از پرستش غير او ، از عهد ها و پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل لاتعبدون إلا اللّه

3 - احسان به

پدر و مادر ، خويشان ، يتيمان و درماندگان ، از جمله پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً و ذى القربى و ا

{إحساناً} مفعول مطلق براى فعل محذوف {تحسنون} يا {احسنوا} مى باشد. كلمات {ذى القربى و ...} عطف بر {الوالدين} است.

4 - با مردمان به نيكى سخن گفتن و معاشرت نيكو داشتن ، از عهد ها و پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و قولوا للناس حسناً

{حسناً} مصدر است به معناى وصف (حَسَناً = نيكو) اين كلمه مى تواند صفت براى مفعول مطلق و جانشين آن باشد; يعنى: {قولوا للناس قولا حسناً; با مردم سخن نيكو بگوييد}. در الميزان آمده كه جمله مذكور كنايه از معاشرت نيك است.

5 - بيان كار هاى نيك براى مردم ( امر به معروف ، ارشاد به نيكى ها و . . . ) از عهد هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل . .. و قولوا للناس حسناً

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {حسناً} مفعولٌ به براى قولوا باشد. بنابراين {قولوا ...}; يعنى، نيكيها را براى مردم بگوييد و بيان كنيد.

6 - گفتار نيك و معاشرت نيكو با ساير اقوام و ملت ها ، ميثاق خدا با بنى اسرائيل

و قولوا للناس حسناً

مراد از {الناس} مى تواند همان اسرائيليان باشد و مى تواند اقوام و ملتهاى ديگر هم باشد. برداشت فوق مبتنى بر دومين احتمال است.

7 - بر پا داشتن نماز و پرداختن زكات ، از عهد ها و پيمان هاى خدا با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل . .. و أقيموا

الصلوة و ءاتوا الزكوة

8 - آيين بنى اسرائيل ، داراى ابعاد اعتقادى ، اجتماعى ، عبادى و اقتصادى

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً . .. و ءاتوا الزكوة

9 - داستان پيمان گرفتن خداوند از بنى اسرائيل ، داستانى شايسته و بايسته به يادداشتن

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل

{إذ} مفعول براى فعل {أذكر} (ياد كن) است. فرمان خداوند به يادآورى، نشانه اهميت خاص موضوعى است كه بايد متذكر آن بود.

21 - تنها اندكى از بنى اسرائيل به پيمان هاى الهى وفادار ماندند و به تكاليف دينى عمل كردند .

ثم توليتم إلا قليلا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 1،2،3،5

1 - بنى اسرائيل ، از ناحيه خداوند عهد ها و پيمانهايى را بر عهده داشتند .

و إذ أخذنا ميثقكم

2 - پرهيز از كشتن و ريختن خون يكديگر ، از عهد ها و پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثقكم لاتسفكون دماءكم

جمله {لاتسفكون دماءكم} (خون ]همكيشان[ خود را نريزيد) جمله اى خبرى است و مراد از آن انشا مى باشد; يعنى، خونريزى نكنيد.

3 - آواره نساختن و بيرون نكردن ديگران از ديار و كاشانه ، از پيمان هاى خدا با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثقكم . .. لاتخرجون أنفسكم من ديركم

{دار} به معناى خانه است. به شهر و محله نيز {دار} گفته مى شود. بنابراين ديار (جمع دار) به معناى خانه ها، شهرها و محله هاست.

5 - بنى اسرائيل به عهدهايى كه خداوند با آنان داشت معترف بوده ، بر آن گواهى مى دهند .

و إذ أخذنا ميثقكم . .. ثم أقررتم و أنتم تشهدون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 1

1 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، على رغم اعترافشان به پيمان الهى ( پرهيز از خونريزى ) ، همديگر را مى كشتند .

ثم اقررتم . .. ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم

كلمه {هؤلاء} در جمله {ثم أنتم هؤلاء} (شما همانانى هستيد) اشاره به اين معنا دارد كه: آنچه را آيه مورد بحث مى خواهد بيان كند مربوط به بنى اسرائيل عصر بعثت است و خطابهاى آيه نظير خطابهاى گذشته نيست كه صفت گذشتگان را با عنايتى به موجودين نسبت مى داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 1،3،11

1 - خداوند ، براى پذيرش تورات و عمل به دستورات آن از بنى اسرائيل پيمان گرفت .

و إذ أخذنا ميثقكم . .. خذوا ما ءاتينكم بقوة

ميثاق به معناى پيمان مؤكد است و جمله {خذوا . ..} بيانگر مورد ميثاق مى باشد. گرفتن كتابهاى آسمانى (خذوا ...) به اين است كه پذيرفته شود و به احكام آن عمل گردد.

3 - پذيرش ميثاق الهى ، هدف از بر افراشتن كوه طور بر سر بنى اسرائيل بود .

و إذ أخذنا ميثقكم و رفعنا فوقكم الطور

وقوع جمله {رفعنا . ..} در ميان جمله هاى {أخذنا ميثاقكم} و {خذوا ما اتيناكم} و بيان نكردن هدف و غايتى براى برافراشتن كوه مى نماياند كه: همان پذيرش ميثاق و اطاعت از فرمان الهى (خذوا ...) هدف و غايت بر افراشتن كوه باشد. (اقتباس از الميزان)

11 - فهميدن فرمان هاى خدا و موسى ( ع ) و به كار

بستن آن فرمان ها ، از پيمان هاى خدا با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثقكم . .. واسمعوا

چون جمله {سمعنا و عصينا} (گوش سپرديم و سرپيچى كرديم) در جواب {اسمعوا} (گوش بسپاريد) قرار گرفته است، معلوم مى شود مراد از گوش سپارى (اسمعوا) فهميدن و اطاعت كردن است. متعلق {اسمعوا} به قرينه مقام، فرمانهاى خدا و دستورات موسى(ع) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 1،2

1 _ تصديق رسولان الهى و پيروى از آنان ، ميثاق خداوند از بنى اسرائيل

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل و ارسلنا اليهم رسلا

جمله {و ارسلنا اليهم رسلا} مى رساند كه مورد ميثاق تصديق رسولان الهى است.

2 _ ايمان به خدا و قيامت و انجام اعمال صالح ، پيمان خداوند با بنى اسرائيل

من ءامن باللّه و اليوم الاخر و عمل صلحاً . .. لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل

به مقتضاى اين آيه با آيه قبل مى توان گفت مورد ميثاق ايمان به خدا و قيامت و انجام عمل صالح است.

عهد شكنى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 1،2،4،5

1 - بنى اسرائيل از دستورات تورات اعراض كرده و پيمان الهى را شكستند .

أخذنا ميثقكم . .. ثم توليتم من بعد ذلك

{تولى} (مصدر توليتم) به معناى اعراض كردن است و متعلق آن - به قرينه آيه قبل - پيمان بنى اسرائيل بر پذيرش تورات و عمل به احكام آن مى باشد.

2 - پيمان شكنى بنى اسرائيل ، على رغم مشاهده معجزه اى چون برافراشته شدن كوه ، امرى سنگين ،

شگفت و نامتوقع بود .

أخذنا ميثقكم و رفعنا فوقكم الطور . .. ثم توليتم من بعد ذلك

{ثم} در جمله {ثم توليتم} حاكى از ترتيب رتبى است; زيرا {من بعد ذلك} رساننده ترتيب زمانى مى باشد و آن گاه كه {ثم} براى ترتيب رتبى به كار رود حكايت از عظمت، شگفتى و . .. مضمون جمله بعد دارد.

4 - خداوند ، گناه پيمان شكنى بنى اسرائيل را بخشود .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته

شمول فضل و رحمت الهى پس از بيان خطا و گناه، كنايه از عفو و گذشت است.

5 - خداوند ، بنى اسرائيل را - على رغم پيمان شكنى و اعراضشان از فرامين تورات - مورد تفضل و رحمت خويش قرار داد .

فلولا فضل اللّه عليكم و رحمته لكنتم من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 20،24

20 - اكثريت بنى اسرائيل با اعراض از تكاليف دينى ، عهد ها و پيمان هاى الهى را شكستند .

ثم توليتم إلا قليلا منكم و أنتم معرضون

{تولى} و {اعراض} به معناى رويگردانى و مراد از آن سرپيچى و تمرد است. جمله {و أنتم معرضون} چنانچه حال براى فاعل {توليتم} باشد - به دليل هم معنا بودن {اعراض} و {تولى} - حال مؤكده است و حكايت از شدت تمرد و سرپيچى بنى اسرائيل دارد.

24 - شكستن پيمان هاى الهى و تمرد از فرمان هاى خدا ، عادت روزمره بنى اسرائيل است .

و أنتم معرضون

برخى از مفسران برآنند كه جمله {و أنتم معرضون} (شما ]از عهدها و پيمانها [رويگردان هستيد) جمله معترضه است و اشاره به اين معنا دارد

كه: بنى اسرائيل نه تنها پيمانهاى ياد شده را شكستند بلكه رويه و عادت آنها چنين است كه به عهدها و پيمانها پايبند نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 1،2

1 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، على رغم اعترافشان به پيمان الهى ( پرهيز از خونريزى ) ، همديگر را مى كشتند .

ثم اقررتم . .. ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم

كلمه {هؤلاء} در جمله {ثم أنتم هؤلاء} (شما همانانى هستيد) اشاره به اين معنا دارد كه: آنچه را آيه مورد بحث مى خواهد بيان كند مربوط به بنى اسرائيل عصر بعثت است و خطابهاى آيه نظير خطابهاى گذشته نيست كه صفت گذشتگان را با عنايتى به موجودين نسبت مى داد.

2 - بنى اسرائيل با بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از خانه و ديارشان ، پيمان الهى را نقض كردند .

ثم أنتم هؤلاء . .. تخرجون فريقاً منكم من ديرهم

آيه مورد بحث اشاره به جنگها و خونريزيهايى دارد كه پيش از هجرت پيامبر(ص) به مدينه بين طوايف يهود واقع مى شد. يهوديان بنى النضير با بنى قريظه درگير مى شدند; هر كدام غالب مى شد ديگرى را از خانه و كاشانه اش اخراج مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 12

12 - قوم موسى ، على رغم اظهار پذيرش تورات و پيشمانشان بر گوش سپارى به فرمان هاى خدا و موسى ( ع ) ، تمرد كرده و عصيانگر شدند .

قالوا سمعنا و عصينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2

- بقره - 2 - 246 - 10،20

10 _ پايبندى بنى اسرائيل زمان طالوت به پيكار در راه خدا ، مورد ترديد پيامبرشان ( اشموئيل ) بود .

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال الاّ تقاتلوا

20 _ نافرمانى اكثر بنى اسرائيل زمان طالوت از دستور خداوند به پيكار در راه او ، على رغم پيشنهاد و درخواست آنان براى پيكار

اذ قالوا لنبى . .. فلما كُتب عليهم القتال تولّوا

ظاهراً فاعل محذوف از جمله {كتب عليهم}، اللّه است كه به جهت تعظيم حذف شده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 6

6 _ تهديد خداوند به بنى اسرائيل در مورد شكستن پيمان الهى و ترغيب آنان به وفادارى و تعهد

لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. و قال اللّه انى معكم

بنابر اينكه معيت در آيه مورد بحث، كنايه از علم و قدرت باشد. يعنى خداوند به شما و اعمالتان كاملا آگاه است ; اگر به ميثاق پايبند بوديد به شما پاداش مى دهد واگر تخلف كرديد مجازات مى شويد و در هر حال مقهور خداوند هستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 1،4،16

1 _ شكستن ميثاق الهى از سوى بنى اسرائيل پس از مدتى كوتاه

و لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. فبما نقضهم ميثقهم

كلمه {فاء} در {فبما نقضهم} دلالت مى كند به اينكه بين گرفتن پيمان و شكستن آن، زمانى زيادى فاصله نشده است.

4 _ گرفتارى بنى اسرائيل به لعن الهى و قساوت قلب ، كيفر پيمان شكنى آنان

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا

قلوبهم قسية

16 _ شكستن پيمان الهى از سوى بنى اسرائيل ، زمينه تحريفگرى و فراموشى بخشى از تذكار هاى خداوند

فبما نقضهم . .. نسوا حظاً مما ذكروا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 7،8

7 _ بنى اسرائيل ، مردمى پيمان شكن و هواپرست

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. كلما جاءهم رسول بما لاتهوى انفسهم

8 _ بنى اسرائيل با نقض پيمان هاى الهى و پيروى از هوا هاى نفسانى ، فاقد پايگاه مطمئن براى اقامه تورات ، انجيل و ديگر معارف الهى

لستم على شىء . .. لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل

بنابر اينكه جمله {لستم على شىء . ..} به اين معنا باشد كه شما پايگاهى نداريد تا بتوانيد تورات و انجيل را اقامه كنيد، مى توان گفت آيه مورد بحث آن پايگاه را تفسير مى كند ; يعنى آن پايگاه عبارت است از تعهد به ميثاق الهى و پرهيز از هواپرستى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 6،24

6 _ بى پروايى بنى اسرائيل در شكستن پيمان الهى ، تكذيب انبيا و كشتن آنان ، برخاسته از باور آنان به مصونيت از عذاب

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون. و حسبوا الا تكون فتنة

24 _ هشدار خداوند به بنى اسرائيلِ زمان پيامبر ( ص ) ، نسبت به تكرار رفتار پيشينيان خويش ( نقض ميثاق _ تكذيب و قتل انبيا )

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. و اللّه بصير بماتعملون

فعل مضارع {يعملون} _ على رغم ماضى آوردن فعل هاى گذشته {حسبوا}، {عموا و صموا} _، مى

رساند كه جمله {و اللّه بصير . ..} ناظر بر بنى اسرائيل زمان پيامبر(ص) نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 14

14 - موسى ( ع ) ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را مردمى عهدشكن توصيف كرده و آنها را به عذاب سخت الهى هشدار داد .

أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 2،3

2 - بنى اسرائيل ، به پيمان شكنى و تخلف از قول و قرار خود با موسى ( ع ) معترف بودند .

ما أخلفنا موعدك بملكنا

3 - بى اختيار قلمداد كردن خود ، از بهانه هاى بنى اسرائيل براى توجيه پيمان شكنى با موسى ( ع ) و پذيرش گوساله پرستى در ميان خود

ما أخلفنا موعدك بملكنا

{موعد} مصدر و به معناى {وعد} است. {ملك} نيز مصدر است و مراد بنى اسرائيل، نفى مالك بودن امور خويش است. از همين رو معناى {ما أخلفنا...} چنين مى شود: ما از پيمان و وعده تو، به اختيار خود تخلف نكرديم.

عهد موسى(ع) با بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 11

11 - موسى ( ع ) قبل از عزيمت به ميقات ، توصيه هاى لازم را به بنى اسرائيل ارائه كرده و قول و قرار هاى لازم را براى حفظ ايمان ، با آنان گذاشته بود .

فأخلفتم موعدى

{موعد} در اين آيه مصدر و به معناى {وعده} است. از اين رو {فأخلفتم موعدى}; يعنى، شما از

وعده و عهد خود با من تخلف كرديد. از اين جمله برمى آيد كه موسى(ع) قبل از رفتن به ميقات، پيش بينى هاى لازم را كرده بود و از اين نظر حجت را بر بنى اسرائيل تمام نموده بود.

عهدشكنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 3

3 _ خداوند ، پيمان شكنان بنى اسرائيل را از رحمت خويش دور ساخت و دل هاى آنان را از پذيرش حق بازداشت .

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

عيسى(ع) در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 12

12 _ حضرت مسيح ( ع ) در حضور بنى اسرائيل ، خود و تمامى انسان ها را مملوك خدا ، بنده او و تحت تدبير وى دانست .

يبنى اسرءيل اعبدو اللّه ربى و ربكم

عيسى(ع) و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 1،2،21،23

1 _ عيسى ( ع ) ، فرستاده و رسولى از جانب خداوند ، به سوى بنى اسرائيل

و رسولا الى بنى اسرائيل

2 _ بنى اسرائيل ، مخاطبان اصلى رسالت عيسى ( ع ) *

و رسولا الى بنى اسرائيل

21 _ مخاطبان عيسى ( ع ) ( بنى اسرائيل ) مدّعى ايمان به خدا

ان كنتم مؤمنين

برخى مفسّران برآنند كه {ان كنتم مؤمنين} يعنى: اگر ايمان به خدا داريد اين معجزات نشانه نبوّت من (عيسى) خواهد بود.

23 _ خبر دادن غيبى حضرت عيسى ( ع ) ، از مأكولات و ذخاير بنى اسرائيل

در خانه هايشان ، از سن هفت يا هشت سالگى

و انبّئكم بما تأكلون و ما تدّخرون فى بيوتكم

امام صادق (ع): . .. و مكث عيسى (ع) حتّى بلغ سبع سنين او ثمانياً فجعل يخبرهم بما يأكلون و ما يدّخرون فى بيوتهم.

_______________________________

بحار الانوار، ج 14، ص 251، ح 43 ; تفسير برهان، ج 1، ص 284، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 5،11

5 _ وعده عيسى ( ع ) به بنى اسرائيل ، دربرداشتن حرمت برخى از محرمات شريعت موسى ( ع )

و لاحلّ لكم بعض الذى حرّم عليكم

11 _ عيسى ( ع ) پس از ارائه معجزات ، بنى اسرائيل را از مخالفت با خدا بر حذر داشت و به اطاعت خويش دعوت كرد .

و جئتكم باية من ربّكم فاتقوا اللّه و اطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 51 - 1

1 _ عيسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را به توحيد ربوبى و پرستش خدا دعوت كرد .

انّ اللّه ربّى و ربّكم فاعبدوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 1،2،3،4،6،7،26

1 _ كفر و انكار بنى اسرائيل به رسالت عيسى ( ع ) ، على رغم مشاهده معجزات او

انّى قد جئتكم باية من ربّكم . .. فلمّا احسّ عيسى منهم الكفر

2 _ يقين عيسى ( ع ) به ايمان نياوردن بنى اسرائيل و اصرار آنان بر كفر

فلمّا احسّ عيسى منهم الكفر

با وجود اينكه كفر، امرى قلبى است و قابل حسّ نيست،

كلمه احساس به كار برده شده تا اشاره به شدت كفر آنان باشد. يعنى گويا مى توان كفرشان را احساس كرد; لذا در برداشت فوق از احساس، تعبير به يقين شده است.

3 _ كفر آشكار بنى اسرائيل به رسالت عيسى ( ع )

فلمّا احسّ عيسى منهم الكفر

4 _ عيسى ( ع ) با مشاهده كفر بنى اسرائيل ، در صدد اتمام حجّت و متمايز كردن جبهه حق از جبهه كفر شد .

فلمّا احسّ عيسى منهم الكفر قال من انصارى الى اللّه

6 _ عدم رعايت تقواى الهى ، ترك اطاعت انبيا و بندگى خداوند ، كفر است .

فاتقوا اللّه و اطيعون . .. فاعبدوه ... فلمّا احسّ عيسى منهم الكفر

آيات قبل نشان دهنده مصاديق كفر بنى اسرائيل است.

7 _ درخواست عيسى ( ع ) از بنى اسرائيل ، براى يارى وى جهت حركت به سوى خدا

قال من انصارى الى اللّه

26 _ شنيدن و ديدن حضرت عيسى ( ع ) سخنان و اعمال كفرآميز از بنى اسرائيل

فلمّا احسّ منهم الكفر

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اى لما سمع و رأى انّهم يكفرون.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 103 ; بحار الانوار، ج 14، ص 272، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 54 - 1،2،5

1 _ مكر بنى اسرائيل عليه عيسى ( ع )

فلمّا احس عيسى منهم الكفر . .. و مكروا

2 _ مكر و تلاش كافران بنى اسرائيل ، براى كشتن عيسى ( ع )

و مكروا . .. اذ قال اللّه يا عيسى انى متوفيك

با توجه به آيه بعد كه سخن از عروج عيسى (ع) به

ميان آمده، معلوم مى شود كه مكرشان در جهت كشتن عيسى (ع) بوده است.

5 _ شكست مكر بنى اسرائيل عليه عيسى ( ع )

و مكروا و مكر اللّه و اللّه خير الماكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 8،9

8 _ مسيح ( ع ) پيامبرى فرستاده شده به سوى بنى اسرائيل

و قال المسيح يبنى اسرءيل اعبدو اللّه ربى و ربكم

9 _ دعوت مسيح ( ع ) از بنى اسرائيل به پرستش خداى يگانه و توحيد ربوبى

و قال المسيح يبنى اسرءيل اعبدو اللّه ربى و ربكم

غضب بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 8

8 - پرخاش كردن موسى ( ع ) نسبت به مرد اسرائيلى

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

غيبت موسى(ع) از ميان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 3

3 - مدت زمان عبادت و مناجات ويژه موسى ( ع ) ، چهل شب تعيين شد .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

فاسقان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 11

11 - گروهى از قوم موسى ، از ديرباز مردمى فاسق و تبهكار بودند .

بما كانوا يفسقون

{باء} در {بما كانوا . ..} سببيه و {ما} مصدريه است. فعل مضارع آن گاه كه همراه {كان} و مانند آن آورده شود، دلالت بر استمرار در زمان گذشته دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61

- 5 - 15

15 - آزار رسانان به موسى ( ع ) ، مردمانى فاسق بودند .

لم تؤذوننى . .. و اللّه لايهدى القوم الف_سقين

فتنه گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 7

7 _ فرونشستن فتنه گوساله پرستى در ميان قوم موسى ، فراهم آورنده زمينه اى مناسب براى مطرح شدن تورات از سوى آن حضرت

أخذ الألواح

بيان اين واقعيت كه موسى(ع) در پى فرونشستن فتنه گوساله پرستى، الواح را برگرفت، اين حقيقت را روشن مى سازد، كه زمينه از دست رفته براى تعاليم تورات بار ديگر در ميان قوم موسى ايجاد شد. گفتنى است آيه {149} مى رساند كه عموم بنى اسرائيل از گوساله پرستى توبه كردند و آيه {153} مى رساند كه خداوند توبه آنان را پذيرفت و در نتيجه فتنه گوساله پرستى فرونشست.

فديه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 12

12 _ بنى اسرائيل ، پس از به اسارت درآمدن همكيشانشان ، براى آزاد كردنشان از آنان فديه دريافت مى كردند .

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

برخى از اهل لغت {تفادوا} را به معناى {فديه مى گرفتيد} نيز دانسته اند. بر اين اساس جمله {و إن يأتوكم ...}; يعنى، و اگر همكيشان شما به عنوان اسير در نزد شما مى آمدند، براى آزاد كردنشان از آنان فديه مى گرفتيد.

فراموشى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 14

14 _ بنى اسرائيل بخش مهم از تذكار ها و

معارف الهى را به فراموشى سپردند .

و نسوا حظاً مما ذكروا به

{حظ} به معناى نصيب و قسمت است و نكره آوردن آن براى اشاره به اهميت آن قسمت فراموش شده است.

فرجام بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 2

2 _ سرنوشت بنى اسرائيل ، بايد مايه عبرتى براى مسلمانان باشد .

يا ايها الذين امنوا ادخلوا فى السلم كافة . .. سَلْ بنى اسرائيل

به نظر مى رسد پندگيرى از سرنوشت بنى اسرائيل، هدف از امر الهى نسبت به تحقيق درباره آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 13

13 _ گرفتارى به غضب الهى سرنوشت شوم بنى اسرائيل

لبئس ما قدمت لهم انفسهم ان سخط اللّه عليهم

{ان سخط اللّه عليهم} به اصطلاح اهل ادب، مخصوص به ذم است يعنى گرفتارى بنى اسرائيل به غضب و سخط الهى، دستاورد شومى است كه براى آخرت خويش فرستاده اند.

فرجام فاسقان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 16

16 _ خداوند ، فاسقان بنى اسرائيل را به گرفتار آمدن به فرجامى شوم تهديد كرد .

سأوريكم دار الفسقين

فرجام متجاوزان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 23

23 - خوارى ، فقر و درماندگى ، سرنوشت محتوم متجاوزان بنى اسرائيل است .

و ضربت عليهم الذلة و المسكنة

{مسكنة} به معناى فقر و سستى است. {ذلة} و {مسكنة} به قبّه و مانند آن تشبيه شده و لذا كلمه {ضربت} (زده

شد) براى آن به كار رفته است; يعنى، خوارى و درماندگى همچون قبه اى آنان را احاطه كرده و بر آنان خيمه زده است.

فرعون و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 8

8 - فرعون ، از خروج بنى اسرائيل و هجرت آنان از مصر به ديار ديگر مانع مى شد .

فأرسل معنا بنى إسرءيل

اگر خروج بنى اسرائيل به طور عادى از مصر ممكن بود، مطرح ساختن آن با فرعون بى معنا بود پس هر چند كه بنى اسرائيل، خود خواستار رهايى و هجرت بودند; ولى فرعون و دستگاه حكومت او مانع اين كار مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 2

2 - فرعون و لشكريانش ، در پى كوچ بنى اسرائيل از مصر ، به تعقيب آنان پرداختند .

فأتبعهم فرعون بجنوده

فرعون و تعقيب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 2،3،5

2 _ فرعون و سپاهيانش ، با خارج شدن بنى اسرائيل از دريا ، با كبر و نخوت و با سرعت به سوى آن گذرگاه تاختند .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

جمله {فأتبعهم . .. } عطف بر جمله {جاوزنا} است و {فاى عاطفه} براى ترتيب بدون تراخى است. عرب به كسى كه راه رفتنش همراه با كبر و نخوت باشد مى گويد: {بغى فى مشيته} و {عدو} نيز به معناى دويدن است.

3 _ فرعون و سپاهيانش ، از سرِ ستم و كينه

توزى ، بنى اسرائيل را تعقيب كردند .

فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

5 _ فرعون تا لحظه اى كه دريا به هم نيامد و در آستانه غرق شدن قرار نگرفت ، در پى بنى اسرائيل مى تاخت

فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً حتى إذا أدركه الغرق

فرعون و هجرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 3

3 - ممانعت فرعون از هجرت بنى اسرائيل و خارج شدن آنان از مصر

أن أرسل معنا بنى إسرءيل

فرعونيان و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 2،4،5،9

2 - خداوند با بعثت موسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنها ر ها ساخت .

و إذ نجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوءالعذاب

در جمله {أنعمت عليكم} و {أنى فضلتكم} نعمت دادن و برترى بخشيدن به خداوند نسبت داده شده; ولى در جمله {نجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نجات بخشى به ضمير {نا} (ما) نسبت داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه خداوند در نجات بخشى، نظر به سببهايى نيز دارد كه به قرينه آيات بعد مى توان گفت: آن سبب بعثت حضرت موسى (ع) بوده است.

4 - فرعونيان ، پسران بنى اسرائيل را سر مى بريدند و زنانشان را زنده باقى مى گذاشتند .

يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

{ذبح} به معناى سربريدن است و {تذبيح} (مصدر يذبحون از باب تفعيل) از كثرت سربريدن حكايت دارد. {إستحياء} (مصدر يستحيون) به معناى باقى گذاردن بر حيات و زندگانى

است.

5 - كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

جمله {يذبحون . .. } مى تواند تفسير جمله قبل باشد; يعنى، منظور از {سوء العذاب} همان سربريدن پسران و باقى گذاشتن زنان است و نيز مى تواند بيان مصداق بارزى از آن باشد; يعنى، فرعونيان عذابهايى بر بنى اسرائيل تحميل مى كردند كه از آن جمله سربريدن فرزندان و ... مى باشد. بر اين مبنا ذكر به خصوص عذاب ياد شده، به خاطر شدت آن بوده است.

9 - در صورتى كه خداوند بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان نجات نمى داد ، آنان همچنان به شكنجه و كشتار فرزندانشان ادامه مى دادند .

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

برداشت فوق از فعلهاى مضارع {يسومون} و {يذبحون} و {يستحيون} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 1

1 - بنى اسرائيل ، در محاصره فرعونيان در كناره درياى سرخ

و إذ فرقنا بكم البحر

ال در {البحر} عهد ذهنى است و اشاره به دريايى معهود دارد كه بنا به گفته بسيارى از مفسران، مراد از آن درياى سرخ است. بيان نجات بنى اسرائيل و غرق شدن فرعونيان در پى شكافته شدن دريا، دلالت بر اين دارد كه: فرعونيان در كناره درياى سرخ در صدد هجوم به بنى اسرائيل بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 9

9 _ فرعون و اشراف دربار او ، دشمنان قوم موسى

عسى ربكم أن يهلك عدوكم

كلمه {عدو} هم مى

تواند به معناى دشمن باشد كه در اين صورت مراد از آن فرعون است و هم مى تواند به معناى دشمنان باشد كه در اين صورت مراد از آن فرعون و اشراف دربار او خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 1

1 _ بنى اسرائيل در مدت زمانى طولانى تحت سيطره فرعونيان به ضعف و ناتوانى كشانه شده بودند .

و أورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون

استعمال فعل مضارع همراه {كان} و أمثال آن دلالت بر استمرار آن فعل در گذشته دارد. بنابراين {كانوا يستضعفون} مى رساند كه استضعاف بنى اسرائيل به دست فرعونيان داراى سابقه طولانى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 1

1 _ بنى اسرائيل همواره تحت سيطره خاندان فرعون به شكنجه هايى سخت گرفتار بودند .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

{سَوْم} مصدر {يسومون} به معناى تحميل كردن است. اضافه {سوء} به {العذاب} اضافه صفت به موصوف است ; يعنى: العذاب السوء.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 7

7 - حضور بنى اسرائيل در مصر ، براى فرعونيان اهميت بسيارى داشت .

فأرسل معنا بنى إسرءيل

مطرح نمودن درخواست اجازه فرعون، براى خروج بنى اسرائيل از مصر، نشانه اهميت حضور بنى اسرائيل در مصر و بيانگر نقش آنان در انجام امور فرعونيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 2

2 - فرعون و لشكريانش ، در پى كوچ بنى اسرائيل از

مصر ، به تعقيب آنان پرداختند .

فأتبعهم فرعون بجنوده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 6

6 - خبردادن خداوند به موسى ( ع ) مبنى بر تعقيب بنى اسرائيل از سوى فرعونيان در صورت خروج از مصر

أسر بعبادى إنّكم متّبعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 7،8،9

7- ممانعت فرعونيان ، از مهاجرت بنى اسرائيل و خروج آنان از سرزمين مصر

فأسر . .. إنّكم متّبعون

8- هشدار خداوند به موسى ( ع ) ، در غافل نبودن از تعقيب فرعونيان نسبت به بنى اسرائيل

فأسر . .. إنّكم متّبعون

9- گريز علنى بنى اسرائيل از قلمرو فرعونيان ، امرى غيرقابل تحمل براى نظام فرعونى

إنّكم متّبعون

فرعونيان و تعقيب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 2،3

2 _ فرعون و سپاهيانش ، با خارج شدن بنى اسرائيل از دريا ، با كبر و نخوت و با سرعت به سوى آن گذرگاه تاختند .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

جمله {فأتبعهم . .. } عطف بر جمله {جاوزنا} است و {فاى عاطفه} براى ترتيب بدون تراخى است. عرب به كسى كه راه رفتنش همراه با كبر و نخوت باشد مى گويد: {بغى فى مشيته} و {عدو} نيز به معناى دويدن است.

3 _ فرعون و سپاهيانش ، از سرِ ستم و كينه توزى ، بنى اسرائيل را تعقيب كردند .

فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

فرعونيان و زنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 6

6 - زنان بنى اسرائيل در نهايت سختى و شكنجه و هم آغوش مرگ ، در سيطره فرعونيان

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

فرعونيان و هجرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 5

5 - ممانعت جدى حكومت فرعون از مهاجرت بنى اسرائيل و ترك سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

فرمان الهى مبنى بر خروج مخفيانه و حركت شبانه بنى اسرائيل و نيز تعبير {إنّكم متّبعون} نشانگر ممانعت شديد حكومت فرعون نسبت به خروج بنى اسرائيل از مصر است.

فساد در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 1،2

1 _ بى اعتنايى گروهى از بنى اسرائيل به وظيفه الهى نهى از منكر و بى تفاوتى آنان در برابر فساد جامعه خويش

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

{لايتناهون} يعنى همديگر را باز نمى داشتند و نهى نمى كردند.

2 _ رواج فساد و منكرات در بين بنى اسرائيل

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

استمرار ترك نهى از منكر كه از جمله {كانوا لايتناهون} به دست مى آيد، حكايت از استمرار و رواج كارهاى ناشايست در بين بنى اسرائيل دارد.

فسق بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 7،11

7 - عذاب آسمانى نازل شده بر گنهكاران بنى اسرائيل ، سزاى فسق ديرينه آنان و گناه تغيير و تبديل فرمان خدا بوده است .

فأنزلنا على الذين ظلموا رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون

{با}ى سببيه

در {بما كانوا يفسقون} مى رساند كه: نزول عذاب آسمانى به سبب فسق ديرينه بنى اسرائيل بوده و توصيف آنان به ستمكارى (الذين ظلموا) دلالت مى كند كه عذاب به خاطر ظلم آنان، يعنى تبديل فرمان خدا بوده است. بنابراين بايد گفت: ستمكارى بنى اسرائيل به ضميمه فسق ديرينه آنان، موجب عذاب شده است.

11 - گروهى از قوم موسى ، از ديرباز مردمى فاسق و تبهكار بودند .

بما كانوا يفسقون

{باء} در {بما كانوا . ..} سببيه و {ما} مصدريه است. فعل مضارع آن گاه كه همراه {كان} و مانند آن آورده شود، دلالت بر استمرار در زمان گذشته دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 10

10 _ بنى اسرائيل ، قومى فاسق به خاطر لجاجت و تمردشان در برابر فرامين موسى ( ع )

و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 14،15

14 _ قوم موسى ، مردمانى فاسق و نافرمان

إنّا لن ندخلها . .. فلاتأس على القوم الفسقين

15 _ لجاجت قوم موسى در برابر فرمان هاى وى ، نشانه فسق آنان

إنّا لن ندخلها . .. فلاتأس على القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 9،10

9 _ بسيارى از بنى اسرائيل در زمان پيامبر ( ص ) فاسق و شكننده حدود و حريم دين خويش بودند .

و لكن كثيراً منهم فسقون

10 _ فسق بنى اسرائيل عامل ايمان نياوردن به خدا ، پيامبر ( ص ) و وحى الهى

و لو كانوا يؤمنون . ..

و لكن كثيراً منهم فسقون

جمله {و لكن . ..} بيانگر علت عدم ايمان بنى اسرائيل است.

فضايل بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 47 - 7،8،9

7 - خداوند ، بنى اسرائيل را بر همه مردمان عصرشان برترى داد .

و أنى فضلتكم على العلمين

كلمه {عالمين} گاهى بر همه هستى و گاهى به موجودات داراى عقل و شعور اطلاق مى شود و احياناً كاربرد آن، انسانها هستند. به نظر مى رسد مراد از {العالمين} در آيه مورد بحث - به مناسبت حكم و موضوع - انسانها باشد.

8 - برترى بنى اسرائيل بر همه مردم ، از نعمت هاى گران سنگ الهى بر آنان

و أنى فضلتكم على العلمين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: عطف {أنى فضلتكم} بر {نعمتى} عطف خاص بر عام، يا عطف تفسيرى باشد.

9 - به خاطر داشتن نعمت برترى بنى اسرائيل بر همگان ، سفارش و توصيه خداوند به آنان

اذكروا نعمتى . .. أنى فضلتكم على العلمين

عطف {أنى فضلتكم} بر {نعمتى} اقتضا مى كند كه: {أنى فضلتكم} نيز مفعول {اذكروا} باشد; يعنى: اذكروا . .. أنى فضلتكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 9

9 _ سرورى قوم موسى ( ع ) بر ديگر اقوام در گذشته تاريخ خويش

اذكروا نعمة اللّه عليكم اذ . .. جعلكم ملوكاً

{ملوك} در برداشت فوق، كنايه از سيادت و سرورى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 4

4 _ موسى ( ع ) با بيان احسان و تفضل

ويژه خداوند بر بنى اسرائيل ، تنها او را شايسته پرستش براى آنان معرفى كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

جمله {و هو فضلكم} حاليه و به منزله تعليلى است براى جمله {أغير اللّه . .. .} يعنى چگونه امكان دارد غير خدا را براى پرستش شما بجويم در حالى كه نعمتها، از جمله برترى شما بر ديگر اقوام و ملل، عطاى اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 53 - 5

5 - بنى اسرائيل ، برخوردار از عنايت ويژه خداوند

و أورثنا بنى إسرءيل الكت_ب

برداشت ياد شده از تعبير ارث درباره اعطاى كتاب به دست مى آيد; زيرا ميراث چيزى است كه انسان براى آن معمولاً زحمتى نكشيده و تلاشى نكرده است تا مستحق آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 5

5- بنى اسرائيلِ گرفتار در چنگال فرعونيان ، مورد عنايت و عطوفت پروردگار

فأسر بعبادى

به كار رفتن تعبير {عبادى} در حق بنى اسرائيل، بيانگر مطلب يادشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 32 - 2

2- بنى اسرائيل ، برخوردار از امتيازاتى خاص در مقايسه با ساير امت ها ، در طول تاريخ

و لقد اخترن_هم . .. على الع_لمين

مى توان گفت: مراد از {العالمين} تمام مردم است و مقصود از برگزيدن بنى اسرائيل، اعطاى امتيازاتى همچون مبعوث ساختن انبياى متعدد از ميان آنها و فرو فرستادن خوراكى هاى گوناگون در زمان حيرت و سرگردانيشان در {تيه} و امورى نظير آن مى باشد.

فضايل عالم

بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 8

8- گواهى دهنده بر حقانيت قرآن از ميان بنى اسرائيل ، فردى دانا و متشخص بود .

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن

تكيه قرآن بر شهادت فردى از بنى اسرائيل و استفاده از گواهى وى در گرايش دادن مردم به ايمان، نشانگر اين معنا است كه وى، فردى متشخص و صاحب نظر و معتبر بوده است.

فضايل مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 14

14 - پيروان عيسى ( ع ) ، مورد تأييد و حمايت الهى در قبال دشمنانشان ( كافران بنى اسرائيل )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

فضايل نياكان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 2

2- خداوند ، ايمان و شرافت نياكان بنى اسرائيل را به آنان يادآور شد .

هدًى لبنى إسرءيل . .. ذرّية من حملنا مع نوح

نصب {ذرية} يا به تقدير حرف ندا و يا به تقدير فعل {اخص} است. در هر صورت يادآورى عنوان {ذريه همراهان نوح} بيانگر حقيقت فوق است.

فقر متجاوزان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 23

23 - خوارى ، فقر و درماندگى ، سرنوشت محتوم متجاوزان بنى اسرائيل است .

و ضربت عليهم الذلة و المسكنة

{مسكنة} به معناى فقر و سستى است. {ذلة} و {مسكنة} به قبّه و مانند آن تشبيه شده و لذا كلمه {ضربت} (زده شد) براى آن به

كار رفته است; يعنى، خوارى و درماندگى همچون قبه اى آنان را احاطه كرده و بر آنان خيمه زده است.

فلسفه برگزيدگى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 2،3

2- انتخاب بنى اسرائيل از ميان ملت هاى عصر خويش ، براى دريافت آيات الهى و زمينه آزمون بود .

و لقد اخترن_هم . ..و ءاتين_هم من الأي_ت

از ارتباط {و آتيناهم} با {اخترناهم}، مى توان استفاده كرد كه {آتيناهم} تفسير و توضيح و تبيين {اخترناهم} است; يعنى، اين اختيار و انتخاب، ريشه نژادى و نسلى ندارد; بلكه فلسفه فرهنگى و علمى دارد.

3- گزينش بنى اسرائيل از سوى خداوند ، گزينشى براى آزمايش

و لقد اخترن_هم . ..و ءاتين_هم ... ما فيه بل_ؤا

{و آتيناهم} تفسير و تبيين حقيقت {اخترناهم} است; يعنى، گزينش بنى اسرائيل همين بود كه خداوند، آنان را از نظر شرايط فكرى و اجتماعى مستحق آزمايش دانست و زمينه آن را براى آنان فراهم ساخت.

فلسفه پرسشهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 3

3 - قوم موسى ، تحير و سردرگمى خويش را در انتخاب گاوى كه بايد ذبح مى شد ، دليل تكرار سؤال و تقاضاى توضيح بيشتر عنوان كردند .

قال ادع لنا ربك . .. إن البقر تشبه علينا

قوم موسى، با جمله تعليليه {إن البقر . ..} - كه تعليل براى جمله قبل است - در صدد بيان اين معنا بودند كه: پرسشهاى مكررشان بدين جهت است كه امر بر آنان مشتبه شده و در پى رهايى از تحير و سردرگمى هستند

نه بهانه گيرى و تلاش براى فرار از مسؤوليت.

فلسفه تبيين تاريخ بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 10

10 - تبيين علل ايمان نياوردن جامعه يهود و بنى اسرائيل به اسلام ، از اهداف تشريع سرگذشت آنان در قرآن

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

آيه مورد بحث نتيجه است براى حقايق تاريخى مربوطه به بنى اسرائيل و خصوصاً يهود; يعنى، آنان پس از مشاهده معجزه هاى فراوان و برخوردار شدن از نعمتهاى الهى كفر ورزيدند; به گوساله پرستى گرايش پيدا كردند و نسبت جهل و استهزا به موسى(ع) دادند. بنابراين انتظار ايمان آوردن به قرآن از آنان انتظارى نا به جاست.

فلسفه عفو از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 8

8 - ايجاد زمينه هاى سپاسگزارى در بنى اسرائيل ، از هدف هاى آمرزش گناه ارتداد ايشان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون

فلسفه قتل پسران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 4

4 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان از سوى فرعونيان ، براى جلوگيرى از گسترش دعوت موسى ( ع ) كافى و كارساز نبود .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

تصميم شخص فرعون مبنى بر كشتن موسى(ع)، پس از اقدام او و درباريانش به كشتن مؤمنان طرفدار موسى(ع)، گوياى حقيقت ياد شده است.

فلسفه هجرت شبانه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57

- 3

3 - فرمان خداوند به حركت شبانه بنى اسرائيل ، طرحى براى بيرون كشاندن فرعونيان از سرزمينشان

أن أسر بعبادى . .. فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

قارون از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 1

1 - قارون ، از قوم موسى ( از تبار بنى اسرائيل ) بود .

إنّ ق_رون كان من قوم موسى

قانون شكنى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 25

25 _ بسيارى از بنى اسرائيل ، على رغم دعوت پيامبرانشان ، مردمى اسرافكار و قانونشكن بودند .

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

اسراف به معناى خروج از حد اعتدال است و كلمه {فى الارض} مى رساند كه منظور از اسراف، خروج از حد اعتدال در مسائل اجتماعى است كه از آن به قانونشكنى تعبير شده است.

قبله بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 13

13 _ از امام كاظم ( ع ) روايت شده است : { لما خافت بنو اسرائيل جبابرت ها أوحى اللّه إلى موسى و هارون ( ع ) : { أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً و اجعلوا بيوتكم قبلة } قال : امروا أن يصلوا فى بيوتهم ;

هنگامى كه بنى اسرائيل از حكام ستمگر زمان خود بيمناك شدند، خداوند به موسى و هارون (ع) وحى فرستاد كه براى قوم خود در مصر خانه هايى مهيّا سازيد و خانه هايتان را قبله قرار دهيد. امام فرمود:

آنان مأمور شدند كه در خانه هايشان نماز بخوانند}.

قبول توبه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 20

20 - پذيرش توبه گوساله پرستان بنى اسرائيل ، از نعمت هاى خداوند به آنان

و إذ قال موسى . .. فتاب عليكم

آيه هاى اين بخش از سوره چنانچه از مطلع آن (يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى . ..) به دست مى آيد، در صدد بيان نعمتهايى است كه خداوند به بنى اسرائيل ارزانى داشته است.

قبولى بنى اسرائيل در امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 8

8 - پيروزى بنى اسرائيل در آزمون الهى با تحمل رنج ها و سختى ها ، موجب تحقق نصرت الهى و نجاتشان شد .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم. و إذ فرقنا بكم البحر

آيه قبل كه بيانگر آزمون الهى از بنى اسرائيل و تحمل رنجها و سختيها از سوى آنان بود، توضيح دهنده سببيت بنى اسرائيل در شكافته شدن درياست; يعنى، چون بنى اسرائيل آن گونه عمل كردند شايستگى آن را پيدا كردند كه خداوند با شكافتن دريا، آنان را نجات دهد و دشمنانشان را هلاك سازد.

قتل انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 21

21 - كشته شدن پيامبرانى از نژاد اسرائيل به دست يهوديان ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل

نؤمن بما أنزل علينا . .. قل فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

قتل بنى اسرائيل

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 1

1- تصميم فرعون به محو موسى ( ع ) و بنى اسرائيل از صحنه زمين ، به دنبال احساس ناتوانى از مقابله با معجزات او

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فأراد أن يستفزّهم من الأرض

برداشت فوق بنابراين نكته است كه مراد از {الأرض} كره زمين باشد. در اين صورت لازمه {استفزاز} (بركندن)، قتل و نابود كردن است.

قتل پسران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 4،5،7،9،16

4 - فرعونيان ، پسران بنى اسرائيل را سر مى بريدند و زنانشان را زنده باقى مى گذاشتند .

يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

{ذبح} به معناى سربريدن است و {تذبيح} (مصدر يذبحون از باب تفعيل) از كثرت سربريدن حكايت دارد. {إستحياء} (مصدر يستحيون) به معناى باقى گذاردن بر حيات و زندگانى است.

5 - كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

جمله {يذبحون . .. } مى تواند تفسير جمله قبل باشد; يعنى، منظور از {سوء العذاب} همان سربريدن پسران و باقى گذاشتن زنان است و نيز مى تواند بيان مصداق بارزى از آن باشد; يعنى، فرعونيان عذابهايى بر بنى اسرائيل تحميل مى كردند كه از آن جمله سربريدن فرزندان و ... مى باشد. بر اين مبنا ذكر به خصوص عذاب ياد شده، به خاطر شدت آن بوده است.

7 - زنان بنى اسرائيل به خاطر كشتار وسيع فرزندانشان به دست فرعونيان ، لذت حيات از آنان سلب شده بود

و از زنده ماندن خود در عذاب بودند .

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

زنده گذاشتن زنان، به عنوان يك عذاب براى بنى اسرائيل مطرح شده است; در حالى كه مجرد نكشتن، عذاب و شكنجه تلقى نمى شود. بنابراين با توجه به اينكه جمله {يستحيون نساءكم} پس از {يذبحون ابناءكم} آمده، مى توان گفت: همان كشتن فرزندان موجب مى شده كه زنان از زنده ماندن خويش و ديدن قتل فجيع فرزندانشان، در رنج و عذاب باشند. آوردن زنان و نه دختران در مقابل پسران اين معنا را تأييد مى كند.

9 - در صورتى كه خداوند بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان نجات نمى داد ، آنان همچنان به شكنجه و كشتار فرزندانشان ادامه مى دادند .

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون ابناءكم و يستحيون نساءكم

برداشت فوق از فعلهاى مضارع {يسومون} و {يذبحون} و {يستحيون} استفاده شده است.

16 - از امام صادق ( ع ) روايت شده : { . . . اما مولد موسى ( ع ) فان فرعون لما وقف على ان زوال ملكه على يده . . . فلم يزل يأمر أصحابه به بشق بطون من الحوامل نساء بنى اسرائيل حتى قتل فى طلبه نيف و عشرون ألف مولود . . .

اما قصه تولد حضرت موسى (ع) پس چون فرعون فهميد كه انقراض پادشاهى او به دست موسى (ع) است; پس مدام به اطرافيانش دستور مى داد كه شكم زنان حامله بنى اسرائيل رابشكافند تا اينكه بيش از بيست هزار كودك را - در جستجوى موسى (ع) - به قتل رساندند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 127 - 11

11 _ فرعون با پذيرش پيشنهاد اشرافيان ( سركوبى موسى ( ع ) و قوم او ) بر كشتار وسيع پسران بنى اسرائيل و زنده نگاه داشتن زنانشان مصمم شد .

قال سنقتّل أبناءهم و نستحى نساءهم

تقتيل (مصدر تقتّل) به معناى كشتار وسيع است. {استحياء} از ماده {حيات} به معناى زنده نگاه داشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 6،7،8

6 _ فرعونيان ، پسران بنى اسرائيل را مى كشتند و زنانشان را زنده باقى مى گذاشتند .

يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم

{تقتيل} (مصدر يقتلون) به معناى كثرت كشتار است و {استحياء} به معناى باقى گذاردن بر زندگانى است.

7 _ كشتار گسترده پسران و زنده نگه داشتن زنان ، سخت ترين شكنجه فرعونيان بر بنى اسرائيل

يسومونكم سوء العذاب يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم

جمله {يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم} مى تواند تفسير جمله قبل باشد ; يعنى منظور از {سوء العذاب} همان كشتار فرزندان و باقى گذاشتن زنان است. همچنين مى تواند بيان مصداقى از آن باشد ; يعنى فرعونيان عذابهايى بر شما تحميل كردند ; از جمله كشتار فرزندان و زنده گذاشتن زنان. بر اين مبنا ذكر ويژه دو عذاب ياد شده، به سبب شدت بيشتر آن بوده است.

8 _ زنان بنى اسرائيل به سبب كشتار وسيع فرزندانشان به دست فرعونيان ، لذت حيات و زنده ماندن از آنان سلب شده بود .

يسومونكم سوء العذاب يقتلون أبناءكم و يستحيون نساءكم

{زنده گذاشتن زنان} به عنوان يك عذاب براى قوم بنى اسرائيل است كه از جمله آن قوم، خود زنان هستند. و چون مجرد زنده گذاشتن

عذاب تلقى نمى شود، با توجه به اينكه {يستحيون} پس از {يقتلون} آمده، مى توان گفت كشتن فرزندان به گونه اى بوده كه زنان، يعنى مادران جامعه، از زنده ماندن خودشان و ديدن قتل فجيع فرزندانشان در رنج و عذاب بودند. آوردن {نساء} در مقابل {أبناء} مى تواند اين احتمال را تأييد كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 13،14،17

13- سر بريدن پسران و زنده نگه داشتن زنان بنى اسرائيل ، بدترين نوع تحميل شكنجه و آزار از سوى فرعونيان به آنان

يسومونكم سوء العذاب و يذبّحون أبناءكم و يستحيون نساءكم

آوردن {يذبّحون أبناءكم و يستحيون نساءكم} پس از {يسومونكم} مى تواند جمله تفسيرى براى آن باشد. در اين صورت، اين دو مورد، شرح شكنجه ها و رفتارهاى ظالمانه آل فرعون است.

14- فزونى چشمگير زنان بر مردان در جامعه و بر هم خوردن اعتدال جمعيتى ، مايه پديد آمدن مشكلات اجتماعى آزار دهنده براى زنان

يستحيون نساءكم

اينكه خداوند براى شكنجه هاى آل فرعون، كشتن پسران و زنده نگه داشتن زنان را برشمرده است، امكان دارد بدين علت باشد كه چنين عملى، تعادل جمعيت را بر هم مى زند و در نتيجه جمعيت زنان افزونى پيدا مى كند و اين خود شكنجه اى آزار دهنده براى مردم است.

17- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و كشتار فرعونيان ، آزمايش بزرگ الهى از آنان بود .

إذ أنج_كم من ءال فرعون . .. و فى ذلكم بلاء من ربّكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مشاراليه {ذلكم} نجات بنى اسرائيل به وسيله خداوند از اعمال ظالمانه فرعونيان باشد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 9،11

9 - اقدام فرعون به كشتار وسيع و بى رحمانه پسران بنى اسرائيل

يستضعف طائفة منهم يذبّح أبناءهم

به كارگيرى فعل مضارع باب تفعيل (يذبّح)، بيانگر وسعت و گستردگى كشتار است.

11 - زنده نگه داشتن دختران بنى اسرائيل على رغم كشتن پسران آنان ، اقدام بى رحمانه ديگر فرعون عليه آن قوم

يذبّح أبناءهم و يستحيى نساءهم

{نساء} مقابل {رجال} و به معناى زنان است و قرار گرفتن آن در مقابل {أبناء} (پسران)، نشان مى دهد كه مقصود از آن در اين جا {بنات} (دختران) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 8 - 7

7 - كشتن پسران بنى اسرائيل از سويى و برگرفتن موسى ( ع ) از آب از سوى ديگر ، نمود خطاپيشگى و نابخردى فرعونيان

يذبّح أبناءهم . .. فالتقطه ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 5،7،9،14

5 - فرمان فرعون ، هامان و قارون ، بر كشتن فرزندان ذكور مؤمنان همراه موسى ( ع )

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

7 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان ، تنها راه پيشگيرى از رواج آيين موسى ، در نگاه فرعون ، هامان و قارون

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه نخستين واكنش فرعون و. .. در برابر ايمان آورندگان به موسى(ع)، قتل پسران آنان بود.

9 - زنده گذاشتن دختران مؤمنان _ على رغم كشتار پسران آنان _ اقدام بى رحمانه ديگر فرعون ، هامان و قارون عليه موسى (

ع ) و بنى اسرائيل بود .

و استحيوا نساءهم

14 - توطئه مشترك فرعون ، هامان و قارون براى كشتار فرزندان ذكور مؤمنان در عصر موسى ( ع ) نافرجام ماند .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و ما كيد الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

قتل در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 4،5،26،35

4 _ وجود زمينه هاى فراوان قتل و خونريزى نابحق در بنى اسرائيل

و من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل

نام بردن بنى اسرائيل با اينكه حكم ياد شده اختصاص به آنان ندارد، حاكى از اين است كه بنى اسرائيل بيش از ديگران در خطر ارتكاب قتل و جنايت بوده اند.

5 _ جنايت و برادركشى قابيل ، موجب سختگيرى خداوند در مجازات قتل بر بنى اسرائيل

فقتله . .. من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل انه من قتل نفساً بغير نفس

{ذلك} اشاره است به داستان هابيل و قابيل.

26 _ بسيارى از بنى اسرائيل ، مردمى خونريز و آدمكش

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

مراد از اسراف، به قرينه فرازهاى قبلى، مى تواند خروج بنى اسرائيل از حد اعتدال در قتل نفس، يعنى آدمكشيهاى نابحق و خونريزيهاى مكرر، باشد.

35 _ بسيارى از بنى اسرائيل مرتكب خونريزى شده و حرام هاى خدا را حلال مى شمردند .

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

از امام باقر(ع) روايت شده: المسرفون هم الذين يستحلون المحارم و يسفكون الدماء.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 504; نورالثقلين، ج 1، ص 620، ح 158.

قحطى در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 6

6 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به كمبود آب و غذا مبتلا شدند .

إذ استسقه قومه . .. و أنزلنا عليهم المن و السلوى

قدرت اقتصادى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 5،6

5- تجديد توان اقتصادى و انسانى بنى اسرائيل با امداد الهى پس از اولين شكست

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم و أمددن_كم بأمول و بنين

6- سلطه مجدد بنى اسرائيل بر دشمنانشان پس از اولين شكست ، متكى بر توان اقتصادى و نيروى انسانى خدادادى است .

و أمددن_كم بأمول و بنين

قدرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 12

12 - بنى اسرائيل پس از دريافت تورات و عمل به محتواى آن ، به قدرت و حكومت رسيدند . *

ثم توليتم من بعد ذلك

از معانى {تولى} ولايت پيدا كردن و حكومت يافتن است. برداشت فوق ناظر به اين احتمال مى باشد. گفتنى است بر اين مبنا مراد از فضل خدا و رحمت او، همان اعطاى تورات و توفيق عمل به احكام آن مى باشد و مقصود از خسران در {لكنتم من الخاسرين} قرار گرفتن در تحت سيطره حكومتهاى كفر و جور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 3

3 _ فرعونيان ، هراسان از قدرت يابى موسى ( ع ) و بنى اسرائيل و از دست دادن حكومت و سرزمين خويش

يريد أن يخرجكم من أرضكم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 4

4- جنگاورى و توانمندى بنى اسرائيل ، در نخستين مرحله از فسادانگيزيشان

بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد

گسيل نيروهاى بسيار پرتوان براى سركوبى بنى اسرائيل، نشانگر توانمندى آنان در جنگ و مبارزه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 9

9- فزونى داشتن نيروى انسانى و نفرات رزمى بنى اسرائيل بر نفرات دشمن ، پس از نخستين شكست

و جعلن_كم أكثر نفيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 53 - 3

3 - بنى اسرائيل ، مجموعه اى نيرومند بودند و فرعون براى مقابله با آنان نيازمند قوايى گسترده بود .

فأرسل فرعون فى المدائن ح_شرين

قدرت سركوب كنندگان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 3

3- سركوب كنندگان اولين فساد بنى اسرائيل ، مردانى بس توانمند و جنگاور

بعثنا عليكم عبادًا لنا أولى بأس شديد

قرآن و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 40 - 3

3 - بنى اسرائيل از مخاطبان قرآن و موظف به پيروى از آن

يبنى إسرائيل اذكروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 47 - 5

5 - بنى اسرائيل از مخاطبان قرآن و موظف به پيروى از آن

يبنى إسرائيل اذكروا

قربانى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 28

28 _ آتش گرفتن قربانى بنى اسرائيل ،

علامت قبولى آن در پيشگاه خداوند

حتّى ياتينا بقربان تاكله النار

امام صادق (ع) فرمود: كانت بنواسرائيل اذا قربت القربان تخرج نار تأكل قربان مَنْ قُبلَ منه . .. .

_______________________________

كافى، ج 4، ص 335، ح 16 ; نورالثقلين، ج 1، ص 417، ح 462.

قساوت قلب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 1،2،3،4،5،6،7

1 - قلب هاى بنى اسرائيل - على رغم دريافت آيات و معجزه هاى فراوان - به سختى گراييد و از درك معارف و آيات الهى ناتوان شد .

لعلكم تعقلون. ثم قست قلوبكم من بعد ذلك

{قساوة} (مصدر قست) به معناى غلظت پيدا كردن و سخت شدن است. جمله {لعلكم تعقلون} بيان مى دارد كه: سخت شدن دلهاى بنى اسرائيل در برابر فهم و درك آيات و معارف الهى است. {ذلك} اشاره به نعمتها و معجزاتى است كه خداوند به بنى اسرائيل ارائه كرد و در آيات پيشين مطرح شد.

2 - قلب ها و دل هاى بنى اسرائيل در سختى و نفوذناپذيرى همانند سنگ و از آن سخت تر شد .

فهى كالحجارة أو أشد قسوة

{حجارة} جمع حجر و به معناى سنگها و صخره هاست.

3 - قساوت قلب بنى اسرائيل ، نتيجه لجاجت ها ، بهانه جويى ها و عصيانگرى هاى آنان بود .

قالوا أتتخذنا هزواً . .. ثم قست قلوبكم

4 - قلب هاى بنى اسرائيل با سخت شدن ، از تراوش كمترين معرفتى ناتوان شد .

ثم قست قلوبكم . .. فهى كالحجارة أو أشد قسوة و إن من الحجارة

به مقتضاى ارتباط {ثم قست . ..} با جمله {يريكم آياته لعلكم تعقلون} سختى دل به

نپذيرفتن معارف القاشده به آن، تفسير شد و به مقتضاى جمله {إن من الحجارة ...} سختى دل به تراوش نكردن معارف و حقايق تفسير مى شود; يعنى، قلب قسى نه از خارج متأثر مى شود و نه از درون تراوشى دارد.

5 - بيرون زدن و جارى شدن نهر هاى آب از برخى صخره ها ، شاهدى بر سختى قلب هاى سخت تر از سنگ بنى اسرائيل

أو أشد قسوة و إن من الحجارة لما يتفجر منه الأنهر

{تفجّر} (مصدر يتفجر) به معناى بيرون آمدن و جارى شدن است (اقتباس از مجمع البيان). جمله {إن من الحجارة} به منزله دليل براى {أشد قسوة} مى باشد. {لما} مركب از لام تأكيد و {ما}ى موصوله است و مراد از آن، سنگ مى باشد. بنابراين {إن من الحجارة لما ...}; يعنى، برخى از سنگها همانا سنگى است كه ... .

6 - شكاف برداشتن برخى سنگ ها و بيرون آمدن آب از آن ، نشانه سخت تر بودن قلب هاى بنى اسرائيل از سنگها

و إن منها لما يشقق فيخرج منه الماء

{تَشَقُق} (مصدر يشقق = يتشقق) به معناى شكاف برداشتن است. برخى از اهل لغت برآنند كه {شق} به شكاف ريز كه به روشنى معلوم نباشد، گفته مى شود.

7 - سقوط سنگ ها بر اثر هراس و خشيت از خدا ، نشانه افزونتر بودن سختى دل هاى بنى اسرائيل از پاره سنگهاست .

و إن منها لما يهبط من خشية اللّه

{من} در {من خشية اللّه} تعليليه است. {هبوط} (مصدر يهبط) به معناى افتادن و سقوط كردن است. بنابراين جمله {إن منها ...}; يعنى، برخى سنگها همانا سنگى است كه به علت ترس از خدا

سقوط مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 4

4 - قساوت و سخت دلى بنى اسرائيل و جامعه يهود ، از ميان برنده زمينه هاى ايمان و گرايش به اسلام در آنان

ثم قست قلوبكم . .. أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

حرف {فاء} در {أفتطمعون} قطع اميد از ايمان آوردن بنى اسرائيل را نتيجه قساوت قلب ايشان - كه در آيه قبل مطرح شد - مى شمرد; يعنى، با پيدايش قساوت در قلب بنى اسرائيل، جاى اميدى به ايمان آوردن آنان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 4،12

4 _ گرفتارى بنى اسرائيل به لعن الهى و قساوت قلب ، كيفر پيمان شكنى آنان

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

12 _ سنگدلى بنى اسرائيل ، منشأ تحريف تورات

و جعلنا قلوبهم قسية يحرفون الكلم عن مواضعه

جمله {يحرفون} جمله مفسره و بيانگر آثار قساوت قلب است.

قصاص در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 11

11 _ حكم قصاص نفس و قانون اعدام مفسدان ، از احكام الهى در آيين بنى اسرائيل

انه من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض

قصه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { بل يريد كلّ امرىء منهم أن يؤتى صحفاً منشّرة } و ذلك أنّهم قالوا : يا محمد قد بلغنا أنّ الرجل من بنى اسرائيل

كان يذنب الذنب فيصبح و ذنبه مكتوب عند رأسه و كفّارته ، فنزل جبرئيل على النبىّ ( ص ) و قال : يسألك قومك سنّة بنى إسرائيل فى الذنوب فإن شاؤوا فعلنا ذلك بهم و أخذناهم بما كنّا نأخذ به بنى إسرائيل . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {بل يريد كلّ امرىء منهم أن يؤتى صحفاً منشّرة} روايت شده كه آنان [به رسول خدا ]گفتند: اى محمد! به ما خبر رسيده كه مردى از بنى اسرائيل، گناهى مرتكب مى شد و از خواب برمى خاست، در حالى كه گناهش در بالاى سرش همراه با كفّاره آن نوشته شده بود. سپس جبرئيل بر رسول خدا(ص) نازل شد و فرمود: قومت از تو مى خواهند، همان سنّت بنى اسرائيل در مورد گناهان درباره آنان جارى شود، اگر آنان بخواهند ما درباره آنان انجام مى دهيم و آنان را گرفتار مى كنيم; به همان عذابى كه بنى اسرائيل را گرفتار مى كرديم...}.

قصه قتل در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 27،30،32

27 - بنى اسرائيل ، پيامبران بسيارى را به قتل رساندند .

و يقتلون النبيين بغير الحق

30 - بنى اسرائيل ، به خاطر كفرشان به آيات الهى و كشتن پيامبران ، مورد غضب خداوند قرار گرفتند .

ذلك بأنهم كانوا يكفرون بأيت اللّه و يقتلون النبيين

32 - عصيان و تجاوز گرى بنى اسرائيل ، ريشه گرايش آنان به كفر و جرئتشان بر كشتن پيامبران بود .

يكفرون بأيت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

مشاراليه {ذلك} در {ذلك بما عصوا} كفر به آيات

خدا و كشتن پيامبران است. قابل ذكر است كه برخى از مفسران، ذلك در {ذلك بما عصوا} را اشاره به {ذلت و ...} دانسته اند و در نتيجه عصيان و تجاوز را نيز علت {ذلت و ...} شمرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 72 - 1

1 - شخصى از قوم موسى به قتل رسيد و هر طايفه ، ديگرى را متهم به كشتن او كرده بر سر آن به نزاع پرداختند .

و إذ قتلتم نفساً فادرءتم فيها

{ادارءتم} به معناى اختلاف و نزاع كرديد، مى باشد. اين كلمه از باب تفاعل و در اصل {تدارءتم} بوده است. نزاع و اختلاف در مقتول (ادارءتم فيها) به معناى متهم كردن يكديگر به قتل، و بر سر آن نزاع كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 11

11 - داستان كشته شدن فردى از قوم موسى و احياى دوباره او ، معجزه و رخدادى سزاوار به خاطر سپردن و به يادداشتن

و إذ قتلتم نفساً . .. فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

{إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 1،3

1 - بنى اسرائيل عصر بعثت ، على رغم اعترافشان به پيمان الهى ( پرهيز از خونريزى ) ، همديگر را مى كشتند .

ثم اقررتم . .. ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم

كلمه {هؤلاء} در جمله {ثم أنتم هؤلاء} (شما همانانى هستيد) اشاره به اين معنا دارد كه: آنچه را آيه مورد بحث مى

خواهد بيان كند مربوط به بنى اسرائيل عصر بعثت است و خطابهاى آيه نظير خطابهاى گذشته نيست كه صفت گذشتگان را با عنايتى به موجودين نسبت مى داد.

3 - بنى اسرائيل در كشتن و آواره كردن گروهى از همكيشان خود ، يكديگر را يارى و پشتيبانى كردند .

تظهرون عليهم

{تظاهر} (مصدر تظاهرون) به معناى يارى و پشتيبانى كردن يكديگر است. {تظاهرون عليكم}; يعنى، طايفه اى از شما طايفه ديگر را عليه گروهى از خودتان يارى مى داد.

قصه گاو بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 25

25 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرموده اند : { ان رجلا من خيار بنى اسرائيل و علمائهم خطب إمراة منهم فانعمت له و خطب ها ابن عمّ لذلك الرجل و كان فاسقاً ردياً فلم ينعموا له فحسد ابن عمّه الذى انعموا له فقعد له فقتله غيلة ثم حمله إلى موسى فقال يا نبى اللّه هذا إبن عمّى قد قتل قال موسى من قتله قال لاادرى . . . فعظم ذلك على موسى فاجتمع إليه بنو اسرائيل فقالوا ماترى يا نبى اللّه . . . قال لهم موسى { ان اللّه يأمركم ان تذبحوا بقرة } . . . ;

مردى از علما و برگزيدگان بنى اسرائيل از قوم خود زنى را خواستگارى كرد و او پذيرفت; و همان زن را پسر عموى آن عالم - كه مردى فاسق و پست بود - خواستگارى كرد و آنان به او جواب رد دادند و اين پسر عموى فاسق به آن عالم حسد برد و در كمين

او نشست و غافلگيرانه او را كشت و جنازه او را به سوى موسى(ع) برده و گفت: اى پيامبر خدا! اين پسر عموى من است كه او را كشته اند. موسى(ع) فرمود: چه كسى او را كشته است؟ گفت: نمى دانم ... اين واقعه بر موسى(ع) گران آمد و بنى اسرائيل در اطراف موسى(ع) جمع شدند و گفتند نظر و حكم شما اى پيامبر خدا چيست؟ ... موسى(ع) فرمود: خداوند به شما امر مى كند كه گاوى را ذبح كنيد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 9

9 - از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه : { أنهم أمروا بأدنى بقرة و لكنهم لما شدوا على أنفسهم شدد اللّه عليهم و ايّم اللّه لو لم يستثنوا ما بينت لهم ، إلى آخر الأبد . . . ;

بنى اسرائيل مأمور به ذبح كم ارزش ترين گاو بودند; لكن چون بر خويشتن سخت گرفتند خداوند نيز بر آنان سخت گرفت و سوگند به خدا اگر آنان {إن شاء اللّه} نمى گفتند هرگز علامتهاى گاوى كه مى بايست ذبح نمايند براى آنان بيان نمى شد . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 11،12،13

11 - امام صادق ( ع ) فرموده اند : { . . . و كان فى بنى اسرائيل رجل له بقرة و كان له ابن بارّ و كان عند ابنه سلعة فجاء قوم يطلبون سلعته و كان مفتاح بيته تحت رأس أبيه و كان نائماً . . . فلما انتبه أبوه

قال له يا بنى ما صنعت فى سلعتك قال هى قائمة لم ابع ها لان المفتاح كان تحت رأسك فكرهت ان انّبهك و انغّص عليك نومك قال له ابوه قد جعلت هذه البقرة عوضاً عما فاتك من ربح سلعتك و شكر اللّه لابنه ما فعل بابيه و امر بنى اسرائيل أن يذبحوا تلك البقرة . . . قال لهم موسى ان اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة . . . هى بقرة فلان فذهبوا ليشتروا فقال : لاابيع ها الا بملء جلد ها ذهباً فرجعوا إلى موسى فأخبروه فقال لهم موسى لابد لكم من ذبح ها بعين ها بملء جلد ها ذهباً فذبحو ها . . . ;

. .. در بين بنى اسرائيل مردى بود كه گاوى داشت و اين مرد را پسر نيكوكارى بود و نزد اين پسر كالايى بود كه عده اى براى خريد آن آمدند و كليد خانه اش زير سر پدرش بود و او نيز در خواب بود ... پدر چون از خواب بيدار شد پرسيد كه با كالاى خود چه كردى؟ پسر گفت: كالا در جاى خود باقى است و آن را نفروختم; چون كليد زير سر شما بود و دوست نداشتم كه شما را بيدار كرده و خواب را برايتان ناگوار نمايم. پدر به او گفت: اين گاو را در مقابل سودى كه از دست دادى به تو بخشيدم. و خدا خوشرفتارى اين پسر را با پدر خويش پاس داشت و به بنى اسرائيل دستور داد آن گاو را ذبح كنند ... موسى به آنان گفت: خداوند به شما دستور داده كه گاوى را بكشيد ... اين همان گاو شخص

نيكوكار بود. پس براى خريد آن رفتند و آن شخص گفت: گاو خود را نمى فروشم مگر اينكه پوست آن را پر از طلا نماييد. پس بنى اسرائيل به سوى موسى(ع) آمدند و آن حضرت به آنان گفت: بايد همين گاو را بكشيد و لو اينكه پوست آن را پر از طلا نماييد و بنى اسرائيل ناچار به ذبح آن گاو شدند ...}.

12 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . ان الذين أمروا قوم موسى بعبادة العجل ، كانوا خمسة أنفس ، و كانوا أهل بيت يأكلون على خوان واحد . . . و هم الذين ذبحوا البقرة التى أمر اللّه عز و جل بذبح ها ;

. .. كسانى كه قوم موسى (ع) را به پرستش گوساله دعوت كردند، پنج نفر بودند كه همگى از يك خانواده و سر يك سفره مى نشستند ... و آنان همان كسانى بودند كه مأمور گشته بودند گاوى را كه خداوند عز و جل دستور داده بود زبح كنند}.

13 _ يونس بن يعقوب مى گويد : { قلت لابى عبداللّه ( ع ) : ان أهل مكة يذبحون البقرة فى اللبب فما ترى فى أكل لحومها ؟ قال : فسكت هنيهة ثم قال : قال اللّه : { فذبحو ها و ما كادوا يفعلون لاتأكل الا ما ذبحوا من مذبحه ;

به امام صادق(ع) عرض كردم: اهل مكه گاو را (مثل شتر) مى كشند (نحر مى كنند) پس گوشت آن چه حكمى دارد؟ امام لحظه اى ساكت شد، سپس فرمود: خداوند فرموده: آن گاو را ذبح نمودند و نزديك بود آن

مأموريت را انجام ندهند. بنابراين هيچ گوشتى را نخور مگر اينكه از راه (شرعى) خودش ذبح شده باشد.}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 17

17 - بزنطى از امام رضا ( ع ) روايت نموده كه : { ان رجلا من بنى اسرائيل قتل قرابة له . . . فقالوا لموسى ( ع ) ان سبط آل فلان قتلوا فلاناً فاخبرنا من قتله ؟ قال ايتونى ببقرة . . . فاشترو ها و جاؤا بها فأمر بذبح ها ثم أمر ان يضرب الميت بذنب ها فلما فعلوا ذلك حيى المقتول و قال يا رسول اللّه ابن عمّى قتلنى دون من يدعى عليه قتلى فعلموا بذلك قاتله . . . ;

شخصى از بنى اسرائيل يكى از نزديكان خود را كشت . .. بنى اسرائيل به موسى گفتند: فلان قبيله، فلانى را كشته است و تو قاتل را معرفى كن. موسى (ع) فرمود: گاوى را نزد من آوريد ... آنان گاو را خريده و نزد موسى(ع) بردند و موسى امر به ذبح آن كرد. سپس امر نمود كه دم آن گاو را به مقتول بزنند و چون اين كار را كردند آن مرده زنده شد و گفت اى پيامبر خدا! پسر عمويم مرا كشته است نه آن كس كه او را متهم به كشتن من كرده اند، پس با اين عمل قاتل را شناسايى نمودند ...}.

قضاوت عادلان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 159 - 5

5 _ عدالت پيشگان قوم موسى همواره حق را ميزان قضاوت

هاى خويش قرار داده و بر اساس آن داورى مى كردند .

و به يعدلون

{به} متعلق به {يعدلون} و {باء} در آن براى استعانت است.

قوانين كيفرى در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 7

7_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { جزاؤه من وجد فى رحله فهو جزاؤه } : يعنون السنّة التى تجرى فيهم أن يحبسه . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا كه فرموده: {جزاؤه من وجد فى رحله فهو جزاؤه} روايت شده است: مقصود آنان ، سنت جارى بين آنان بوده كه او را حبس كند . ..}.

قوم بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 47 - 4

4 - بنى اسرائيل ، جماعتى داراى تركيب قومى و قبيله اى تا عصر نزول قرآن

يبنى إسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 122 - 4

4 - بنى اسرائيل ، جماعتى داراى تركيب قومى و قبيله اى تا عصر نزول قرآن

يبنى إسرءيل

كافران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 8

8 _ آلودگى كافران بنى اسرائيل و منكران عيسى و جامعه آنان

و مطهّرك من الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 1،2،11،14

1 _ كافران بنى اسرائيل با نفرين داود ( ع ) و عيسى ( ع ) به لعنت و دورى از رحمت

خداوند گرفتار شدند .

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى

فاعل محذوف از {لعن} داود(ع) و عيسى(ع) مى باشد. بنابراين جمله {لعن ... على لسان داود و عيسى} به اين معناست كه كافران بنى اسرائيل مورد لعنت داود(ع) و عيسى(ع) قرار گرفتند گفتنى است، آنگاه كه لعنت بر زبان انسان جارى شود به معناى درخواست انقطاع از رحمت الهى از لعنت شونده است.

2 _ داود و عيسى ( ع ) ، پيام آوران لعن و نفرين الهى بر كافران بنى اسرائيل *

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى ابن مريم

بدان احتمال كه فاعل محذوف {لعن}، اللّه باشد. گفتنى است كه لعنت خداوند نسبت به كافران بنى اسرائيل بر لسان داود(ع) و عيسى(ع) به معناى ابلاغ لعنت خداوند به واسطه آن پيامبران است.

11 _ گرفتارى كافران بنى اسرائيل به لعنت داود و عيسى ( ع ) ، برخاسته از عصيان پيشگى و تجاوزگرى آنان

لعن الذين كفروا . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

در برداشت فوق {ذلك} اشاره به {لعنت} گرفته شده است.

14 _ مورد لعن قرار گرفتن گروهى از بنى اسرائيل از سوى حضرت عيسى ( ع ) ، به دليل كفر آنان پس از نزول مائده آسمانى

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل . .. عيسى ابن مريم

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. و اما عيسى فلعن الذين انزلت عليهم المائدة ثم كفروا بعد ذلك.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 609; نورالثقلين، ج 1، ص 661، ح 315.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 -

39،40

39 _ كافران بنى اسرائيل معجزات حضرت مسيح ( ع ) را سحر و جادويى روشن قلمداد كردند .

فقال الذين كفروا منهم ان هذا الا سحر مبين

40 _ كافران بنى اسرائيل پس از مشاهده معجزات عيسى ( ع ) ، وى را ساحرى زبردست معرفى كردند .

فقال الذين كفروا منهم ان هذا الا سحر مبين

در برداشت فوق {هذا} اشاره به مسيح(ع) گرفته شده است، بر اين مبنا اطلاق سحر به آن حضرت از باب مبالغه و حاكى از اين است كه كافران وى را ساحرى زبردست مى پنداشتند به گونه اى كه گويا خود آن حضرت، سحر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 16

16 _ گروهى از مردم عصر موسى آيات خدا را دروغ پنداشتند و به آنها بى اعتنا بودند .

ذلك بأنهم كذبوا بايتنا و كانوا عنها غفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 11

11 - بنى اسرائيل ، در پذيرش رسالت عيسى ( ع ) و پيروى از آن حضرت ، دو دسته شدند : دسته اى مؤمن و گروهى كافر .

ف_امنت طائفة من بنى إسرءيل و كفرت طائفة

كتاب آسمانى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 3

3 _ تورات ، كتابى از جانب خدا براى بنى اسرائيل

خذوا ما ءاتينكم

مراد از {ما ءاتينكم} تورات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 1،10

1 - اعطاى كتاب آسمانى ، حكومت و نبوت

به بنى اسرائيل از سوى خداوند

ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم و النبوّة

10 - كتاب ، حكومت ، نبوت و اقتصادى شكوفا ، عوامل برترى بنى اسرائيل بر ملت هاى عصر خويش *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب . .. و فضّلن_هم على الع_لمين

{فضّلناهم. ..}، ناظر به نتيجه موهبت هايى است كه خداوند در گذشته به بنى اسرائيل عطا كرده بود.

كتب آسمانى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 7

7 - كتاب هاى آسمانى بنى اسرائيل ، حاوى بشارت به نزول قرآن و نشانه هاى حقانيت آن است .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 6

6 - كتاب هاى آسمانى بنى اسرائيل ، توبيخ كننده مبلغان و ارشادگران بى عمل

أتأمرون الناس . .. و أنتم تتلون الكتب

چون جمله حاليه {و أنتم تتلون الكتاب} (در حالى كه شما كتاب ]تورات يا انجيل [را تلاوت مى كنيد) به عنوان دليل نكوهش و مذمت ارشاد كنندگان بى عمل مطرح شده، معلوم مى شود: در كتابهاى آسمانى بنى اسرائيل بر ناروايى چنين كردارى تأكيد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 4

4 - تورات كتابى است از جانب خداوند و عطا شده به بنى اسرائيل

خذوا ما ءاتينكم

مراد از {ما}ى موصوله در {ما آتيناكم} تورات است.

كتمان بانى قتل در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 72 - 3

3 - گروهى

از قوم موسى قاتل را مى شناختند و از افشاى هويتش خوددارى مى كردند .

و اللّه مخرج ما كنتم تكتمون

هر چند كتمان كردن به همه قوم موسى نسبت داده شده است، ولى به قرينه {فادارءتم}، معلوم مى شود برخى از آنها قاتل را مى شناختند و از معرفى آن خوددارى مى كردند.

كثرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 9

9- فزونى داشتن نيروى انسانى و نفرات رزمى بنى اسرائيل بر نفرات دشمن ، پس از نخستين شكست

و جعلن_كم أكثر نفيرًا

كرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 8

8 _ پندار مصونيت از امتحان و عذاب الهى ، از ميان برنده حق شنوى و بصيرت دينى بنى اسرائيل

فعموا و صموا

كشاورزى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 4

4 - قوم موسى ، از گاو براى شخم زنى و آبيارى كشتزار ها استفاده مى كردند .

لاذلول تثير الأرض و لاتسقى الحرث

كفر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 9

9 - بنى اسرائيل با انكار قرآن ، خود پيشتاز كفر به كتاب هاى آسمانى خويش خواهند بود .

و لاتكونوا أول كافر به

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {به} به {ما معكم} برگردد. بنابراين جمله {و لاتكونوا ...} در ارتباط با جمله {ءامنوا بما أنزلت} چنين معنا مى شود: اى بنى اسرائيل! به قرآن ايمان آوريد و از

نخستين كسانى نباشيد كه به كتب آسمانى خود كافر مى شوند; يعنى، در صورت انكار قرآن كتابهاى آسمانى خود را انكار كرده ايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 1،5

1 - قوم موسى از تصديق رسالت او سرباز زدند و بر ايمان نداشتن به او تأكيد ورزيدند .

و إذ قلتم يموسى لن نؤمن لك

{لن نؤمن لك}; يعنى، تو را هرگز تصديق نمى كنيم. {آمن} چه با لام آورده شود (آمن له) و چه با حرف باء {آمن به} به يك معناست. (مجمع البيان)

5 - قوم موسى در پى كفر به او و تقاضاى ناروايشان ( ديدن خداوند ) ، به هلاكت رسيدند .

لن نؤمن لك . .. فأخذتكم الصعقة

{اخذ} (مصدر اخذت) به معناى گرفتن است و به قرينه آيه بعد كنايه از كشتن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 25،30،38

25 - بنى اسرائيل ، آيات خدا را انكار كردند و به آنها كفر ورزيدند .

كانوا يكفرون بأيت اللّه

30 - بنى اسرائيل ، به خاطر كفرشان به آيات الهى و كشتن پيامبران ، مورد غضب خداوند قرار گرفتند .

ذلك بأنهم كانوا يكفرون بأيت اللّه و يقتلون النبيين

38 - داستان ناسپاسى بنى اسرائيل بر { منّ } و { سلوى } و انتخاب شهرنشينى و گرايش آنان به كفر و تجاوز ، داستانى آموزنده و شايسته به ياد آوردن است .

إذ قلتم يموسى لن نصبر . ... و ضربت عليهم الذلة ... و كانوا يعتدون

{إذ قلتم . ..} مفعول براى {أذكروا} (به ياد آوردن) مى

باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 10

10 - درخواست ها و پرسش هاى نابه جاى قوم موسى از وى ، آنان را به كفر ورزى كشانيد و از ايمان به دور ساخت .

و من يتبدل الكفر بالأيمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 1،2،3،4،26

1 _ كفر و انكار بنى اسرائيل به رسالت عيسى ( ع ) ، على رغم مشاهده معجزات او

انّى قد جئتكم باية من ربّكم . .. فلمّا احسّ عيسى منهم الكفر

2 _ يقين عيسى ( ع ) به ايمان نياوردن بنى اسرائيل و اصرار آنان بر كفر

فلمّا احسّ عيسى منهم الكفر

با وجود اينكه كفر، امرى قلبى است و قابل حسّ نيست، كلمه احساس به كار برده شده تا اشاره به شدت كفر آنان باشد. يعنى گويا مى توان كفرشان را احساس كرد; لذا در برداشت فوق از احساس، تعبير به يقين شده است.

3 _ كفر آشكار بنى اسرائيل به رسالت عيسى ( ع )

فلمّا احسّ عيسى منهم الكفر

4 _ عيسى ( ع ) با مشاهده كفر بنى اسرائيل ، در صدد اتمام حجّت و متمايز كردن جبهه حق از جبهه كفر شد .

فلمّا احسّ عيسى منهم الكفر قال من انصارى الى اللّه

26 _ شنيدن و ديدن حضرت عيسى ( ع ) سخنان و اعمال كفرآميز از بنى اسرائيل

فلمّا احسّ منهم الكفر

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اى لما سمع و رأى انّهم يكفرون.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 103 ; بحار الانوار، ج 14، ص 272، ح 1.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 2

2 _ كفر و گمراهى بنى اسرائيل به علت نقض پيمان هاى الهى

فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل . .. فبما نقضهم ميثقهم لعنهم

به مقتضاى آيه قبل (و لقد اخذ اللّه . .. فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل سواء السبيل)، نقض ميثاق الهى، كفر و گمراهى است. و آيه مورد بحث، بنى اسرائيل را نقض كننده پيمان الهى معرفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 6

6 _ كفر گروهى از بنى اسرائيل پيامد غلو آنان در دين

لاتغلوا فى دينكم . .. لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل

بيان گرايش گروهى از بنى اسرائيل به كفر پس از اشاره به غلو و گزافه گويى اهل كتاب در دين، مى تواند بيانگر اين باشد كه كفرورزى آنان پيامد غلوشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 9

9 _ روابط ولايى و دوستى بنى اسرائيل با كافران عامل كفرورزى و گرفتارى آنان به لعنت خدا و پيامبران

لعن الذين كفروا . .. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

مضمون آيه مورد بحث يعنى پذيرش ولايت مشركان بيان مصداقى ديگر از عصيان و تجاوزگرى بنى اسرائيل است. بنابراين پذيرش ولايت مشركان نيز از عوامل كفرپيشگى و گرفتارى به لعنت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 1

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل به پيامبر ( ص ) و قرآن ايمان نياوردند

و اعتقاد راسخى به خداوند نداشتند .

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل إليه

برداشت فوق بنابر اين احتمال است كه مراد از {النبى} پيامبر اسلام(ص) باشد، در اين صورت {ما انزل اليه} قرآن خواهد بود قابل ذكر است كه بر اين مبنا عدم ايمان نسبت به خداوند ايمان واقعى و نسبت به پيامبر و قرآن ايمان واقعى و ظاهرى است. زيرا بنى اسرائيل ايمان به خداوند را اظهار مى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 37

37 _ گروهى از بنى اسرائيل عصر عيسى ( ع ) ، رسالت وى را منكر و در زمره كافران بودند .

فقال الذين كفروا منهم ان هذا الا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 1

1- موسى ( ع ) در راستاى رسالت خويش به بنى اسرائيل اعلام كرد كه كفر آنان و تمامى ساكنان زمين$ زيانى به خداوند نمى رساند .

و قال موسى إن تكفروا أنتم و من فى الأرض جميعًا فإن الله لغنى حميد

{إن} در {إن تكفروا} شرطيه است و جواب آن {لم يتضرر هو} مى باشد كه محذوف است و {فإن الله لغنى} تعليل جزاى شرط محذوف مى باشد.

كفر بنى اسرائيل به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 13

13 _ ناباورى بنى اسرائيل به قيامت و ملاقات خدا پيش از نزول تورات

ثم ءاتينا موسى الكتب . .. لعلهم بلقاء ربهم يؤمنون

كفر بنى اسرائيل به لقاء الله

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 13

13 _ ناباورى بنى اسرائيل به قيامت و ملاقات خدا پيش از نزول تورات

ثم ءاتينا موسى الكتب . .. لعلهم بلقاء ربهم يؤمنون

كفران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 12

12 - بنى اسرائيل ، مردمى بسيار ناسپاس در برابر نعمت هاى خداوند

فأنجينكم و أغرقنا ءال فرعون . .. ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

هدف از بيان گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا، پس از بيان نعمتهاى بزرگ الهى به آنان، نشان دادن روحيه ناسپاسى در آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 7

7 - بنى اسرائيل مردمى ناسپاس بودند .

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 5

5 - بنى اسرائيل ، مردمانى ناسپاس در برابر نعمت هاى خداوند

لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 13،16،17

13 - قوم موسى در برابر نعمت هاى الهى ، مردمى ناسپاس بودند .

ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {ما ظلمونا و لكن . ..} در ارتباط با فرازهايى كه بيانگر نعمتهاى الهى است، لحاظ شود.

16 - ناسپاسى قوم موسى و تمردشان از دستورات خداوند ، هيچ زيانى را متوجه ساحت قدس خدا نكرد .

و ما ظلمونا

17 - ناسپاسى قوم موسى و تمردشان از فرمان

هاى خدا ، ستمى بود كه آنان بر خودشان روا داشتند .

و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 19،38

19 - بنى اسرائيل ، مردمى ناسپاس در برابر نعمت هاى ارزشمند الهى ( منّ و سلوى )

لن نصبر على طعام وحد . .. قال أتستبدلون الذى هو أدنى

38 - داستان ناسپاسى بنى اسرائيل بر { منّ } و { سلوى } و انتخاب شهرنشينى و گرايش آنان به كفر و تجاوز ، داستانى آموزنده و شايسته به ياد آوردن است .

إذ قلتم يموسى لن نصبر . ... و ضربت عليهم الذلة ... و كانوا يعتدون

{إذ قلتم . ..} مفعول براى {أذكروا} (به ياد آوردن) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 7

7 _ قوم موسى ( ع ) ، مردمى لجوج ، نصيحت ناپذير و ناسپاس در برابر نعمت هاى الهى

اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. قالوا يموسى إنّا لن ندخلها ابداً ما داموا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 12،15

12 _ بنى اسرائيل مردمى ناسپاس در برابر نعمت هاى خداوند

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً

بيان اين حقيقت كه گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا فاصله چندانى با نجات آنان از دست فرعونيان و عبور معجزه آساى ايشان در درياى سرخ نداشت، اشاره به اين دارد كه بنى اسرائيل مردمى ناسپاس بودند.

15 _ بى توجهى قوم موسى به نعمت هاى

خدا و گرايش آنان به پرستش غير او ، برخاسته از جهالت دامنه دار آنان بود .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قالوا يموسى ... قال إنكم قوم تجهلون

چنانچه از آيه استفاده مى شود، گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا پس از عبورشان از دريا و تحقق اين نعمت بزرگ الهى بوده است. بنابراين مى توان گفت موسى اين جهت را نيز در نظر داشته و آنان را جاهل خوانده است. يعنى اين بى خردى است كه انسان نعمتهاى الهى را ببيند و در عين حال به غير او گرايش پيدا كند. فعل مضارع {تجهلون} بر دامنه دارى اين بى خردى دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 28،29،30

28 _ قوم موسى ناسپاس در برابر نعمت هاى عطا شده به آنان ( جوشيدن چشمه هاى آب براى آنان و . . . )

و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {و ما ظلمونا و لكن . .. } در ارتباط با تمامى قسمتهايى كه بيانگر نعمتهاى الهى است، ايراد شده باشد.

29 _ قوم موسى با ناسپاسى و تخلف از دستورات خداوند هيچ زيانى را متوجه ساحت قدس او نكردند .

و ما ظلمونا

30 _ ناسپاسى قوم موسى و تمرد ايشان از فرمان هاى خدا ، ستمى بود كه آنان بر خود روا داشتند .

و قطّعنهم . .. و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 5،6،9،12

5 _ بنى اسرائيل

در عين برخوردارى از زندگى مناسب ، به جاى اتحاد و حفظ حقوق يكديگر ، آگاهانه به اختلافات داخلى دامن زده و به حقوق يكديگر تجاوز مى كردند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

6 _ بنى اسرائيل ، با وجود در اختيار داشتن تورات و برخوردارى از زندگى مناسب ، كفران نعمت كرده و به اختلاف و تجاوز به حقوق يكديگر پرداختند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {العلم} كتاب آسمانى تورات باشد.

9 _ اختلاف بنى اسرائيل ، پس از رهايى از حكومت فرعون و برخوردارى از مسكن و روزى مناسب ، ناسپاسى نعمت هاى الهى بود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم

12 _ خداوند ، بنى اسرائيل را به خاطر ناسپاسى ها و ايجاد اختلاف ، سرزنش كرده و به كيفر اخروى تهديد فرمود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق . .. فما اختلفوا حتى جاءهم العلم إن ربك يقضى ب

كمبود آب در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 1

1 - قوم موسى ، پس از نجات از سيطره فرعون و گذر از دريا ، در سرزمينى به دور از آب حركت مى كردند و كمبود شديد آب مبتلا بودند .

و إذاستسقى موسى لقومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 6،7،9

6 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به

كمبود آب و غذا مبتلا شدند .

إذ استسقه قومه . .. و أنزلنا عليهم المن و السلوى

7 _ بنى اسرائيل با توسل به موسى ( ع ) خواستار برطرف شدن مشكل كمبود آب شدند .

إذ استسقه قومه

9 _ موسى ( ع ) از جانب خداوند فرمان يافت تا براى دستيابى به آب عصاى خويش را به سنگ زند .

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

{ال} در {الحجر} هم مى تواند تعريف جنس باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر}، سنگ در مقابل اشياى ديگر است، و هم مى تواند {ال} براى عهد حضورى و يا ذهنى باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر} سنگى مخصوص بوده است.

كمبود غذا در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 6

6 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به كمبود آب و غذا مبتلا شدند .

إذ استسقه قومه . .. و أنزلنا عليهم المن و السلوى

كمى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 54 - 1

1 - دستور فرعون به مأموران جمع آورى سپاه ، مبنى بر اندك جلوه دادن نيروى بنى اسرائيل به منظور تقويت روحيه مردم و تشويق آنان به پيوستن به سپاه وى

إنّ ه_ؤلاء لشرذمة قليلون

جمله {إنّ ه_ؤلاء. ..} دستور فرعون به مأموران خويش است كه به مردم بگويند: گريزندگان، تعدادى اندك و ضعيف اند. گفتنى است كه كلمه {شرذمة} به عده اى از مردم گفته مى شود و {قليلون} صفت {شرذمة} است; يعنى، عده اى اندك.

كورى

بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 8

8 _ پندار مصونيت از امتحان و عذاب الهى ، از ميان برنده حق شنوى و بصيرت دينى بنى اسرائيل

فعموا و صموا

كوه طور و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 2،10

2 - خداوند ، كوه طور را بر فراز سر بنى اسرائيل قرار داد .

و رفعنا فوقكم الطور

{الطور} نام كوهى است (مفردات راغب). الطور - چنانچه از ابن عباس نقل شده - همان كوهى است كه موسى(ع) در آن مناجات مى كرد (مجمع البيان). قابل ذكر است كه {طور} به مطلق كوه نيز گفته مى شود.

10 - قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سر بنى اسرائيل ، معجزه و رخدادى شايسته به يادداشتن

و إذ أخذنا ميثقكم و رفعنا فوقكم الطور

{إذ} مفعول براى فعل مقدر {أذكروا} مى باشد و بر اين اساس برداشت فوق استفاده مى گردد.

كيفر افساد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 7

7- تهديد شدن بنى اسرائيل به كيفر مجدد در صورت بازگشت به فتنه گرى ، از سوى خداوند

و إن عدتم عدنا

كيفر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 1

1 - قوم موسى با گوساله پرستى ، بر خويشتن ستم كرده و مستحق كيفر شدند .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 -

7

7 - عذاب آسمانى نازل شده بر گنهكاران بنى اسرائيل ، سزاى فسق ديرينه آنان و گناه تغيير و تبديل فرمان خدا بوده است .

فأنزلنا على الذين ظلموا رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون

{با}ى سببيه در {بما كانوا يفسقون} مى رساند كه: نزول عذاب آسمانى به سبب فسق ديرينه بنى اسرائيل بوده و توصيف آنان به ستمكارى (الذين ظلموا) دلالت مى كند كه عذاب به خاطر ظلم آنان، يعنى تبديل فرمان خدا بوده است. بنابراين بايد گفت: ستمكارى بنى اسرائيل به ضميمه فسق ديرينه آنان، موجب عذاب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 6

6 _ بنى اسرائيل ، مصداق بارز تفرقه افكنان و تحريفگران دين خداوند و مشمول عذاب شديد الهى

ادخلوا فى السِلم كافة . .. فان زللتم من بعد ما ... سَلْ بنى اسرائيل كم اتيناهم م

پس از امر به دخول در {سلم} (تسليم در برابر خداوند و اتّحاد جامعه ايمانى)، و عدم تبعيّت از شيطان، بنى اسرائيل را به عنوان نمونه ذكر مى كند.

كيفر دزدى در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 6،7

6_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : كانت الحكومة فى بنى اسرائيل إذا سرق أحد شيئاً استرق به ، . . . فقال لهم يوسف : ما جزاء من وجد فى رحله ؟ قالوا : هو جزاؤه . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: [قانون] در حكومت بنى اسرائيل چنين بود كه اگر كسى چيزى را مى دزديد، در مقابل

آن به بردگى گرفته مى شد . .. پس يوسف به كاروانيان گفت: جزاى كسى كه [آن جام] در بار او يافت شود چيست؟ گفتند: خود او جزاى آن است ... [كه بايد به بردگى گرفته شود]}.

7_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { جزاؤه من وجد فى رحله فهو جزاؤه } : يعنون السنّة التى تجرى فيهم أن يحبسه . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا كه فرموده: {جزاؤه من وجد فى رحله فهو جزاؤه} روايت شده است: مقصود آنان ، سنت جارى بين آنان بوده كه او را حبس كند . ..}.

كيفر دنيوى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 2

2 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به پديد آوردن ذلتى شديد در زندگى دنيوى آنان تهديد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم . .. ذلة فى الحيوة الدنيا

كيفر عصيانگران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 5

5 - متمردان و ستمكاران قوم موسى ، به عذاب آسمانى گرفتار شدند .

فأنزلنا على الذين ظلموا رجزاً من السماء

كيفر گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 15

15 - موسى ( ع ) با توجه دادن مرتدان به خالقيت خدا ، كيفر قتل را براى آنان امرى سازنده دانست .

ذلكم خير لكم عند بارئكم

انتخاب {بارء} در بيان ضرورت اجراى حكم قتل، به اين معنا اشاره دارد كه:

هر چند كشته شدن به ظاهر از ميان رفتن و نابود شدن است، ولى در حقيقت زندگى يافتن و دوباره آفريده شدن است. گفتنى است كه تكرار {بارئكم} در دو جمله {توبوا إلى بارئكم} و {ذلكم خير لكم عند بارئكم} رساى به اين است كه هر كدام به هدفى خاص آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 1

1 _ موسى ( ع ) پس از دريافت وعده الهى ( آمرزش گوساله پرستان تائب و به كيفر رساندن غير تائبان ) خشمش فرو نشست .

و لما سكت عن موسى الغضب

وقوع جمله {و لما سكت . .. }، پس از دو آيه گذشته، بيانگر اين است كه فرو نشستن غضب موسى(ع) به خاطر پذيرش توبه تائبان از سوى خدا و تهديد اصراركنندگان بر گوساله پرستى به كيفرى زودرس بوده است.

گاو بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 4،6،7

4 - بازيچه قرار دادن و به مسخره گرفتن بنى اسرائيل ، پندار و تحليل قوم موسى از دستور ذبح گاو

أتتخذنا هزواً

{هزواً} يعنى به بازى گرفتن و مسخره كردن. از آيه 72، 73 چنين بر مى آيد كه فرمان مذكور در ارتباط با قتلى بوده كه در ميان بنى اسرائيل اتفاق افتاده و هر يك از طايفه ها طايفه ديگر را مسؤول مى شناختند و از آن جا كه قوم موسى ميان دستور ذبح گاو و كشف معماى قتل ارتباطى نمى ديدند، آن دستور (ذبح گاو) را به تمسخر گرفتن خويش، تحليل كردند.

6 - موسى (

ع ) مخالفت و موضع گيرى قومش را درباره دستور ذبح گاو ، پيش بينى كرد .

إن اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة

موسى(ع) فرمان الهى (لزوم ذبح گاو) را با جمله اسميه {إن اللّه . ..} - كه قرين به حرف تأكيد {إنّ} است - بيان داشت و معمولا بيان معنا با كلامى مؤكّد، حاكى از آن است كه مخاطب پذيراى مضمون كلام نيست و يا آن را مورد ترديد قرار خواهد داد.

7 - قوم موسى وى را به دروغ گويى در ابلاغ حكم خدا ( فرمان ذبح گاو ) ، متهم كردند .

إن اللّه يأمركم . .. قالوا أتتخذنا هزواً

با وجود اينكه موسى(ع) با جمله {إن اللّه. ..} تصريح مى كند كه خداوند چنين دستورى داده بنى اسرائيل با خطاب به موسى (ع) (أتتخذنا) او را صادر كننده آن فرمان مى پنداشتند; يعنى، بر اين گمان بودند كه وى به گزاف آن حكم را به خداوند نسبت مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 3،4،5

3 - قوم موسى ، تحير و سردرگمى خويش را در انتخاب گاوى كه بايد ذبح مى شد ، دليل تكرار سؤال و تقاضاى توضيح بيشتر عنوان كردند .

قال ادع لنا ربك . .. إن البقر تشبه علينا

قوم موسى، با جمله تعليليه {إن البقر . ..} - كه تعليل براى جمله قبل است - در صدد بيان اين معنا بودند كه: پرسشهاى مكررشان بدين جهت است كه امر بر آنان مشتبه شده و در پى رهايى از تحير و سردرگمى هستند نه بهانه گيرى و تلاش براى فرار از مسؤوليت.

4

- قوم موسى ، با آخرين پرسش درباره گاو ، به معين شدن گاو و رهايى از تحير اميدوار بودند .

و إنا إن شاء اللّه لمهتدون

{مهتدون} اسم فاعل از اهتداء و به معناى راه يافتگان است و متعلق آن همان گاوى است كه بايد ذبح مى شد.

5 - اتكاى قوم موسى به مشيت و خواست خدا ، در دستيابى به گاوى كه بايد ذبح مى كردند .

و إنا إن شاء اللّه لمهتدون

گرايش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 11،17

11 _ گرايش بنى اسرائيل در برهه اى از زمان به رفتار پسنديده و انديشه صحيح دينى

ثم تاب اللّه عليهم

چون آيات قبل رفتار ناپسند و نيز انديشه هاى ناصحيح دينى بنى اسرائيل را بيان كرده بود، معلوم مى شود توبه آنان در هر دو جهت بوده است.

17 _ بسيارى از بنى اسرائيل با شكستن توبه بينش بازيافته خويش را از دست داده و به اعمال ناروا گراييدند .

فعموا و صموا ثم تاب اللّه عليهم ثم عموا و صموا . .. و اللّه بصير بماتعملون

گرايشهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 16،17

16 - تمرد و سرپيچى قوم موسى از فرمان هاى تورات و دستورات موسى ، برخاسته از شوق آنان به گوساله پرستى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

جمله {و أشربوا . ..} حال معلله است; يعنى، بيان مى دارد كه علت عصيان و نافرمانى يهود، عشقشان به گوساله پرستى بوده است.

17 - اشتياق قوم موسى به گوساله پرستى ،

تعيين كننده موضعگيرى هاى آنان در برابر فرمان هاى الهى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 15

15 _ بى توجهى قوم موسى به نعمت هاى خدا و گرايش آنان به پرستش غير او ، برخاسته از جهالت دامنه دار آنان بود .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قالوا يموسى ... قال إنكم قوم تجهلون

چنانچه از آيه استفاده مى شود، گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا پس از عبورشان از دريا و تحقق اين نعمت بزرگ الهى بوده است. بنابراين مى توان گفت موسى اين جهت را نيز در نظر داشته و آنان را جاهل خوانده است. يعنى اين بى خردى است كه انسان نعمتهاى الهى را ببيند و در عين حال به غير او گرايش پيدا كند. فعل مضارع {تجهلون} بر دامنه دارى اين بى خردى دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 1،5

1 _ موسى ( ع ) با انكار شايستگى غير خدا براى پرستش ، از گرايش قومش به بت پرستى شگفت زده شد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً

همزه در {أغير اللّه} براى انكار و تعجب و {كم} به تقدير لام است. {إلهاً} مفعول براى {أبغى} و {غير اللّه} صفت و يا حال براى {إلهاً} است. يعنى: {أأبغى لكم إلهاً غير اللّه}

5 _ موسى ( ع ) تمايل قوم خويش را به بت پرستى ، ناسپاسى به نعمت هاى خداوند دانست .

أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

گرايشهاى

ناپسند بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 9

9 _ وجود گرايش هاى شرك آلود در بنى اسرائيل و علاقه به معبودى محسوس ، زمينه ساز روى آورى آنان به گوساله پرستى

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

تأكيد قرآن بر اينكه قوم موسى پس از غياب وى شروع به ساختن معبود كردند (من بعده)، بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده از سوى موسى در آيه 138 و 139، تأثيرى در متقاضيان خداى محسوس نداشت و آنان همچنان در انديشه خدايى محسوس و ملموس بودند و لذا در فرصت پيش آمده (غياب موسى) به آن خواسته جامه عمل پوشاندند.

گروههاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 3

3 _ انتساب بنى اسرائيليان به هر يك از فرزندان يعقوب ، اساس گروه بندى آنان

و قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما

{اسباط} در لغت به معناى نوادگان است. به كارگيرى اين واژه براى تيره هاى دوازده گانه بنى اسرائيل اشاره به اين دارد كه اساس اين قبايل _ كه همگان نواده هاى يعقوب (اسرائيل) هستند _ دوازده فرزند او مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 11

11 - بنى اسرائيل ، در پذيرش رسالت عيسى ( ع ) و پيروى از آن حضرت ، دو دسته شدند : دسته اى مؤمن و گروهى كافر .

ف_امنت طائفة من بنى إسرءيل و كفرت طائفة

گستاخى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 10

10 _ قوم موسى ( ع ) ، مردمى گستاخ و بى پروا در برابر خداوند

قال رجلان من الذين يخافون

{من الذين يخافون} مى تواند اشاره به اين باشد كه قوم موسى(ع) به جهت نترسيدن از خداوند، فرمان موسى(ع) را اطاعت نكردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 8

8 _ بنى اسرائيل ، گستاخانه خواهان رهسپارى موسى ( ع ) و خدايش به نبرد با زورگويان سرزمين مقدس

قالوا . .. فاذهب انت و ربك فقتلا

گفتگوى خدا با بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 3،4

3 - خداوند ، پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، با آنان قرار گفت وگو نهاد و وعده ارتباط نزديك داد .

و وعدن_كم جانب الطور الأيمن

متعلق {واعدناكم} به قرينه {و ما أعجلك عن قومك يا موسى} (در آيات بعد) وعده مناجات و گفت وگو با موسى(ع) بوده است. اين مواعده گرچه با همه بنى اسرائيل نبود; اما بازگشت منافع آن (از قبيل نزول تورات) به عموم آنان، سبب شد كه از آن به عنوان نعمتى بر همه بنى اسرائيل ياد شود.

4 - سمت راست كوه طور ، ميقات و وعده گاه شرفيابى بنى اسرائيل براى پاسخ گويى به دعوت خداوند بود .

و وعدن_كم جانب الطور الأيمن

{أيمن} به معناى {يمين} (طرف راست) است و مراد از {جانب راست طور} دامنه و يا فضاى سمت راست آن بوده است.

گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 -

بقره - 2 - 211 - 1

1 _ تخلّف و انحراف بنى اسرائيل ، على رغم ارائه آيات روشن و معجزات الهى به آنان

كم اتيناهم من اية بيّنة و من يبدل نعمة اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 2

2 _ كفر و گمراهى بنى اسرائيل به علت نقض پيمان هاى الهى

فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل . .. فبما نقضهم ميثقهم لعنهم

به مقتضاى آيه قبل (و لقد اخذ اللّه . .. فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل سواء السبيل)، نقض ميثاق الهى، كفر و گمراهى است. و آيه مورد بحث، بنى اسرائيل را نقض كننده پيمان الهى معرفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 2

2 _ بنى اسرائيل پس از آگاهى به گمراهى خويش ، از گوساله پرستى توبه كردند و به گناه خويش معترف شدند .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 4

4- قوم موسى در انواع ظلمت ها گرفتار بودند .

أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 2

2 - موسى ( ع ) در ميقات و از طريق وحى ، بر امتحان شدن بنى اسرائيل در غياب او و گمراه شدن آنان آگاهى يافت .

و عجلت إليك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 86 - 7

7 - بنى اسرائيل ، بدون اين كه در تحقق وعده خداوند ( اعطاى تورات ) به آنان تأخيرى شده باشد ، به گمراهى تن در دادند .

ألم يعدكم ربّكم . .. أفطال عليكم العهد

استفهام در {أفطال} انكارى است. و {عهد} به معناى زمان است. (قاموس) و مراد زمان تحقق وعده اى است كه {ألم يعدكم} بر آن دلالت داشت، و ممكن است مراد از {عهد} زمان دورى موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 1

1 - انحراف و گوساله پرستى بنى اسرائيل در زمان غيبت موسى ( ع ) ، على رغم هشدار هاى هارون ( ع ) صورت گرفته بود .

و لقد قال لهم هرون من قبل

{من قبل}; يعنى، پيش از بازگشت موسى(ع) از ميقات.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 49 - 5

5 - بنى اسرائيل در عصر فرعون ، گرفتار انحراف در عقيده و عمل و نيازمند هدايت از سوى خدا

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب لعلّهم يهتدون

{هم} در {لعلّهم} كنايه از بنى اسرائيل است و ارجاع آن به فرعون و طايفه او، درست نيست; زيرا نزول تورات، بعد از هلاكت آنها بود.

گناه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 10

10 - بنى اسرائيل ، پيش از ورودشان به بيت المقدس ، بر دوش دارنده گناهانى بسيار

نغفر لكم خطيكم

برداشت فوق با توجه به جمع آوردن كلمه {خطاياكم} استفاده شده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 31

31 - بنى اسرائيل ، گنهكار و همواره تجاوزگر بوده اند .

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 4

4 - بنى اسرائيل ، مردمى گنهكار و متجاوز به خاطر يارى رسانى به يكديگر در بيرون راندن گروهى از همكيشان خود از ديارشان

تظهرون عليهم بالأثم و العدون

باء در {بالاثم} باى ملابست است و {بالاثم و العدوان} حال براى فاعل {تظاهرون} مى باشد; يعنى، عليه آنان همديگر را يارى مى كرديد و در آن هنگام گنهكار و متجاوز بوديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 12

12 _ تمرد و گناه بنى اسرائيل ، موجب نفرين موسى ( ع ) بر آنان

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 10

10 _ بنى اسرائيل پيش از ورود به بيت المقدس گناهان فراوانى داشتند .

نغفر لكم خطيئتكم

برداشت فوق با توجه به كلمه {خطيئات} _ كه به صورت جمع آمده _ استفاده شده است.

گناهكاران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 1،7

1 - گروهى از قوم موسى پيش از ورودشان به بيت المقدس ، ستمكار و آلوده به گناه بودند .

فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم

7 - عذاب آسمانى نازل شده بر گنهكاران بنى اسرائيل ، سزاى فسق ديرينه آنان و گناه تغيير و

تبديل فرمان خدا بوده است .

فأنزلنا على الذين ظلموا رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون

{با}ى سببيه در {بما كانوا يفسقون} مى رساند كه: نزول عذاب آسمانى به سبب فسق ديرينه بنى اسرائيل بوده و توصيف آنان به ستمكارى (الذين ظلموا) دلالت مى كند كه عذاب به خاطر ظلم آنان، يعنى تبديل فرمان خدا بوده است. بنابراين بايد گفت: ستمكارى بنى اسرائيل به ضميمه فسق ديرينه آنان، موجب عذاب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 1

1 _ گروهى از قوم موسى داراى پيشينه اى آلوده به گناه و ستم ، پيش از ورودشان به بيت المقدس

فبدل الذين ظلموا . .. بما كانوا يظلمون

گواهى انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 9

9 _ گواهى تمامى پيامبران يهود بر حقانيت تورات

و قفينا على ءاثرهم بعيسى ابن مريم مصدقاً لما بين يديه من التورية

توصيف عيسى(ع) به تصديق كننده تورات، پس از بيان پيروى آن حضرت از پيامبران يهود، بيانگر آن است كه آنان نيز مصدق تورات بوده اند.

گواهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 5

5 - بنى اسرائيل به عهدهايى كه خداوند با آنان داشت معترف بوده ، بر آن گواهى مى دهند .

و إذ أخذنا ميثقكم . .. ثم أقررتم و أنتم تشهدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 3

3- گواهى و ايمان بنى اسرائيل و يهود به حقانيت قرآن

، حجتى عليه كافران و مشركان

إن كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله

خداوند، ايمان فردى از يهود را _ كه آگاه به تورات و مفاد آن بود _ گواهى بر حقانيت قرآن شمرده است و به كافران تذكر داد و به آن احتجاج كرده است.

گواهى عالم بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 8

8- گواهى دهنده بر حقانيت قرآن از ميان بنى اسرائيل ، فردى دانا و متشخص بود .

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن

تكيه قرآن بر شهادت فردى از بنى اسرائيل و استفاده از گواهى وى در گرايش دادن مردم به ايمان، نشانگر اين معنا است كه وى، فردى متشخص و صاحب نظر و معتبر بوده است.

گوساله بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 6،7

6 _ معبود دست ساز بنى اسرائيل ( مجسمه گوساله ) نه با آنان سخن مى گفت و نه ايشان را به راهى رهنمون مى ساخت .

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

استفهام در {ألم يروا} براى انكار و تعجب است ; يعنى گوساله پرستان با اينكه مى ديدند معبود دست سازشان با آنان سخن نمى گويد و راهى را به آنان نشان نمى دهد، آن را {إله} مى پنداشتند و اين امرى است كه به خاطر نابخردانه بودنش هر خردمندى را شگفت زده مى كند.

7 _ گرايش قوم موسى به پرستش مجسمه اى ناتوان از سخن گفتن و عاجز از هدايتگرى ،

امر نابخردانه و شگفت آور

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 19

19 - مرتد شدگان بنى اسرائيل ( گوساله پرستان ) پس از فرمان موسى ( ع ) به كشتن يكديگر پرداختند .

فاقتلوا أنفسكم . .. فتاب عليكم

جمله {تاب عليكم} عطف بر جمله اى مقدر است; يعنى: {ففعلتم ما أمرتم به فتاب عليكم} پس آنچه را بدان موظف شديد انجام داديد و خداوند توبه شما را پذيرفت}. قابل ذكر است كه ضمير در {تاب} به قرينه جمله بعد به {بارئكم} (خالق شما) بر مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 7

7 - گروهى از بنى اسرائيل در معرفى كردن گوساله زرين به عنوان معبود ، با سامرى همراهى و هم كارى داشتند .

عجلاً . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

فعل جمع {قالوا} مى رساند كه عده اى در اطراف سامرى مجتمع گشته و مرام او را ترويج مى كردند. يا اين كه از گذشته با او هم كارى و هم فكرى داشتند و در زمان نمايش دادن گوساله، به ترويج عقيده باطل خود پرداختند.

گوساله پرستان بنى اسرائيل در غياب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 17

17 - گوساله پرستان ، گروه حاكم بر جوّ عمومى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع )

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

نماى اتحاد و يك پارچگى بنى اسرائيل، در فاصله ارتداد

آنان، گوياى حاكميت مرتدان و گوساله پرستان است.

گوساله پرستان بنى اسرائيل و هارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 18

18 _ هارون ، مقهور گوساله پرستان بنى اسرائيل و ناتوان از بازدارى ايشان

إن القوم استضعفونى

{استضعاف} به معناى غلبه كردن و مقهور ساختن است.

گوساله پرستان تائب بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 12

12 _ گذشت از گناه گوساله پرستان تائب و ناديده انگاشتن خطاى آنان پس از بازگشت به توحيد و پرستش خداى يكتا ، توصيه خداوند به موسى ( ع ) *

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق با توجه به دومين احتمالى است كه در توجيه خطاب به موسى(ع) ذكر شد. يعنى {ربك} اشاره به اين معنا باشد كه اى موسى تو نيز متخلق به اخلاق الهى باش و از خطاها و لغزشها درگذر.

گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 7،10،11،13،15

7 - بنى اسرائيل ، در غياب موسى ( ع ) به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم اتخذتم العجل من بعده

{من بعده}; يعنى پس از غياب موسى (ع) و دور شدنش از بنى اسرائيل. {اتخذتم} از افعال تصيير است. كلمه {العجل} مفعول اول آن و مفعول دومش {الهاً} است كه به خاطر وضوحش در كلام آورده نشده است; يعنى: {ثم جعلتم العجل الهاً لكم}.

10 - گرايش بنى اسرائيل به گوساله پرستى ، پس از عبورشان از دريا و نجات يافتن از سيطره فرعونيان بود .

و إذ

فرقنا بكم البحر . .. و إذ وعدنا ... ثم اتخذتم العجل من بعده

11 - بنى اسرائيل ، هيچ بهانه و عذرى براى گرايش به گوساله پرستى نداشتند .

ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جمله حاليه {أنتم ظالمون} (در حالى كه ظالم بوديد) ظهور در اين معنا دارد كه: ظالم بودن حالتى بوده مقارن گوساله پرستى; يعنى، گرايش بنى اسرائيل به شرك از سر ظلم بود و هيچ توجيهى هر چند واهى از قبيل جهل و مانند آن - كه بتواند بهانه و عذرى براى آنان باشد - در ميان نبوده است.

13 - داستان غيبت موسى ( ع ) از ميان قوم خويش و گرايش آن قوم به گوساله پرستى ، داستانى عبرت آموز و شايسته ياد آوردن

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة ثم اتخذتم العجل من بعده

15 - گوساله پرستى بنى اسرائيل از جمله ستمكارى هاى آنان بود .

ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 1،4،5

1 - خداوند ، گناه گوساله پرستى بنى اسرائيل را مورد عفو خويش قرار داد .

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

4 - آمرزش گناه ارتداد و گوساله پرستى بنى اسرائيل ، از نعمت هاى بزرگ خداوند بر آنان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

چون آيه هاى اين بخش از سوره، در صدد بيان نعمتهاى الهى به بنى اسرائيل است، مفاد جمله {عفونا عنكم} نيز به منظور بيان نعمت ايراد شده است و از آن جا كه اين معنا با حرف {ثم} به ديگر نعمتها عطف گرديده، اشاره به رتبه برتر نعمت آمرزش

نسبت به نعمتهاى ديگر دارد.

5 - امتنان خدا بر بنى اسرائيل به خاطر آمرزش گناه گوساله پرستى ايشان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

روشن است كه عفو از گناه پس از ارتكاب آن است. بنابراين {من بعد ذلك} بيانگر زمان آمرزش نخواهد بود; بلكه اشاره به اين معنا دارد كه: بنى اسرائيل استحقاق آمرزش را نداشت، ولى مع ذلك خداوند بر آنان تفضل كرده و گناهشان را بخشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 1،7

1 - قوم موسى با گوساله پرستى ، بر خويشتن ستم كرده و مستحق كيفر شدند .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل

7 - كشتن يكديگر ، توبه تعيين شده اى براى گوساله پرستان بنى اسرائيل

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

حرف {فاء} در {فاقتلوا} تفسيريه است; يعنى، بيانگر اين است كه جمله {أقتلوا أنفسكم} تفسير و توضيح جمله قبل (توبوا . ..) مى باشد. در معناى جمله {فاقتلوا أنفسكم} دو نظر ايراد شده است. 1_ فاقتلوا بعضكم بعضاً (يكديگر را بكشيد); 2_ هر كسى خود را بكشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 12

12 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . ان الذين أمروا قوم موسى بعبادة العجل ، كانوا خمسة أنفس ، و كانوا أهل بيت يأكلون على خوان واحد . . . و هم الذين ذبحوا البقرة التى أمر اللّه عز و جل بذبح ها ;

. .. كسانى كه قوم موسى (ع) را به پرستش گوساله دعوت كردند، پنج نفر بودند كه همگى

از يك خانواده و سر يك سفره مى نشستند ... و آنان همان كسانى بودند كه مأمور گشته بودند گاوى را كه خداوند عز و جل دستور داده بود زبح كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 4،8،10

4 - قوم موسى ، در غياب او به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم أتخذتم العجل من بعده

8 - قوم موسى ، هيچ عذر و بهانه اى براى گرايش به گوساله پرستى نداشتند .

ثم أتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جمله حاليه {و أنتم ظالمون} ظهور در اين معنا دارد كه: ظالم بودن، حالتى مقارن گوساله پرستى بوده است; يعنى، گوساله پرستى بنى اسرائيل از سر ظلم بوده و هيچ توجيهى از قبيل جهل كه بتواند بهانه و عذرى براى آن باشد در ميان نبوده است.

10 - ارتداد قوم موسى و گرايش آنان به گوساله پرستى ، از جمله ستم هاى آنان

ثم أتخذتم العجل من بعده و أنتم ظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 14،22

14 - قلب ها و دل هاى يهوديان عصر موسى آكنده از عشق به گوساله پرستى بود .

و أشربوا فى قلوبهم العجل

اشراب {مصدر أشربوا} به معناى آميختن و نفوذ دادن است. مراد از {عجل} (گوساله) به قرينه {فى قلوبهم} محبت و عشق گوساله است نه خود گوساله. آوردن {عجل} به جاى {محبت عجل}، بيانگر اين است كه: محبت گوساله چنان با قلبهاى آنان عجين شده بود كه گويا خود گوساله در دلهاى آنان جاى داشت.

22 - از امام باقر ( ع ) درباره

سخن خداوند كه فرموده : { و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم } روايت شده كه فرموده است : { فعمد موسى ( ع ) فبرد العجل من أنفه الى طرف ذنبه ثم احرقه بالنار فذرّه فى اليمّ قال : فكانت احدهم ليقع فى الماء و ما به إليه من حاجة فيتعرض بذالك للرماد فيشربه و هو قول اللّه : و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ;

موسى(ع) قصد ]نابودى[ گوساله ]سامرى[ را نمود; پس او را با سوهان از بينى تا دم بريد. سپس او را در آتش سوزاند و خاكسترش را به دريا ريخت. در اين هنگام بعضى از گوساله پرستان وارد آب شده در حالى كه نيازى به آب هم نداشتند و قصد آنان خاكستر گوساله بود. پس خاكستر ]مخلوط با آب را [مى نوشيدند و اين سخن خداست كه مى فرمايد: و اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 1،2،11

1 _ قوم موسى در غياب وى ( زمان حضورش در ميعادگاه مناجات ) به پرستش تنديس گوساله روى آوردند .

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

2 _ قوم موسى با زيورآلات خويش مجسمه گوساله نرى را براى پرستش ساختند .

اتخذ . .. من حليهم عجلا جسداً

اتخاذ (مصدر {اتخذ}) در اينجا به معناى ساختن است. {عجل} به معناى گوساله نر و {حُلىّ} (جمع حَلْى) به معناى زيورآلات است.

11 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى بر اثر ارتداد و گرايش به گوساله پرستى از ستمكاران شدند .

اتخذوه و كانوا ظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 1،2،8

1 _ بنى اسرائيل پس از مدتى با پى بردن به عدم شايستگى مجسمه گوساله براى پرستش ، به گمراهى خود آگاه و از كرده خويش پشيمان شدند .

و لما سقط فى أيديهم و رأوا أنهم قد ضلوا

جمله {سقط فى أيديهم} كنايه از پشيمانى است. زيرا انسان در هنگام پشيمانى چانه خويش را بر دستانش قرار مى دهد ; به گونه اى كه گويا در دست خود فرو افتاده است.

2 _ بنى اسرائيل پس از آگاهى به گمراهى خويش ، از گوساله پرستى توبه كردند و به گناه خويش معترف شدند .

قالوا لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

8 _ قوم موسى على رغم پيشينه گوساله پرستى به رحمت و مغفرت الهى اميدوار بودند .

لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 7،8،9،11

7 _ موسى ( ع ) بر اثر شدّت غضب به خاطر گوساله پرستى قومش ، لوحه هاى تورات را بر زمين افكند .

لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً . .. و ألقى الألواح

8 _ آلودگى بنى اسرائيل به شرك و گوساله پرستى ، از ميان برنده زمينه ابلاغ تورات و تعليم پيام ها و موعظه هاى آن

و ألقى الألواح

گويا هدف از بيان اين بخش از داستان كه موسى(ع) با مشاهده گوساله پرستى تورات را بر زمين افكند، اين نكته باشد كه موسى(ع) جامعه نابخرد خويش را شايسته تورات ندانست و زمينه تعاليم آن را بر باد رفته ديد و لذا آن را بر زمين نهاد.

9

_ موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى مقصر شناخت .

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

11 _ بازدارى بنى اسرائيل از گرايش به شرك و گوساله پرستى ، مسؤوليت هارون از ديدگاه موسى ( ع )

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 7

7 _ قوم موسى با گرايش به گوساله پرستى بر خداوند افترا بستند .

و كذلك نجزى المفترين

مصداق مورد نظر براى {المفترين} مشركان و گوساله پرستان بنى اسرائيل هستند. بنابراين شركورزى آنان افترا بر خدا بود. {افتراء}، از {فريه}، به معناى دورغ بافتن است. و مراد از {مفترين}، به مناسبت مورد، كسانى هستند كه بر خدا دروغ مى بندند ; يعنى به دروغ چيزى را به خدا نسبت مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 11

11 - ارتداد بنى اسرائيل و پيدايش گوساله پرستى در ميان آنان ، پس از عبورشان از دريا بود .

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم من عدوّكم . .. فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 1،3

1 - بنى اسرائيل در برابر بازخواست و توبيخ خود از جانب موسى ( ع ) ، سعى در بى تقصير نشان دادن خود در ماجراى گوساله پرستى داشتند .

ألم يعدكم . .. أفطال ... أم أردتّم ... قالوا ما أخلفنا موعدك بملكنا

جمله {ما أخلفنا} و نيز {حمّلنا}، جملگى توجيهات بنى اسرائيل براى پذيرش گوساله

پرستى از سوى آنان است.

3 - بى اختيار قلمداد كردن خود ، از بهانه هاى بنى اسرائيل براى توجيه پيمان شكنى با موسى ( ع ) و پذيرش گوساله پرستى در ميان خود

ما أخلفنا موعدك بملكنا

{موعد} مصدر و به معناى {وعد} است. {ملك} نيز مصدر است و مراد بنى اسرائيل، نفى مالك بودن امور خويش است. از همين رو معناى {ما أخلفنا...} چنين مى شود: ما از پيمان و وعده تو، به اختيار خود تخلف نكرديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 3

3 - توبيخ و سرزنش بنى اسرائيل از سوى خداوند ، به جهت عقيده كور و نسنجيده آنان به معبود بودن گوساله سامرى

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

استفهام در {أفلايرون} براى انكار توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 1

1 - انحراف و گوساله پرستى بنى اسرائيل در زمان غيبت موسى ( ع ) ، على رغم هشدار هاى هارون ( ع ) صورت گرفته بود .

و لقد قال لهم هرون من قبل

{من قبل}; يعنى، پيش از بازگشت موسى(ع) از ميقات.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 1

1 - بنى اسرائيل از پذيرش فرمان هاى هارون و توبه از گوساله پرستى ، سرباز زدند .

فاتّبعونى و أطيعوا أمرى . .. قالوا لن نبرح عليه ع_كفين

{لن نبرح}; يعنى، {لانزال} (پايدار مى مانيم) و {عاكف} به كسى گفته مى شود كه به چيزى توجه كرده و خود را به تعظيم آن وادار سازد (مفردات راغب).

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از بازگشت از ميقات ، هارون را در باره عكس العمل وى در مقابل گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مورد بازخواست و توبيخ قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

لجاجت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 5

5 - بنى اسرائيل براى پذيرش تورات و عمل به فرمان هاى آن ، لجاجت كرده و سرسختى نشان مى دادند .

رفعنا فوقكم الطور خذوا ما ءاتينكم

از اينكه خداوند با تهديد و ارعاب از بنى اسرائيل خواست تا تورات را بپذيرند و بر آن پيمان بسپارند، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 2

2 - پيمان شكنى بنى اسرائيل ، على رغم مشاهده معجزه اى چون برافراشته شدن كوه ، امرى سنگين ، شگفت و نامتوقع بود .

أخذنا ميثقكم و رفعنا فوقكم الطور . .. ثم توليتم من بعد ذلك

{ثم} در جمله {ثم توليتم} حاكى از ترتيب رتبى است; زيرا {من بعد ذلك} رساننده ترتيب زمانى مى باشد و آن گاه كه {ثم} براى ترتيب رتبى به كار رود حكايت از عظمت، شگفتى و . .. مضمون جمله بعد دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 3

3 - قساوت قلب بنى اسرائيل ، نتيجه لجاجت ها ، بهانه جويى ها و عصيانگرى هاى آنان بود .

قالوا أتتخذنا هزواً

. .. ثم قست قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 5

5 - بنى اسرائيل ، براى پذيرش تورات و عمل به فرمان هاى آن لجاجت كرده و سرسختى نشان مى دادند .

و رفعنا فوقكم الطور خذوا ما ءاتينكم

از اينكه خداوند با تهديد و ارعاب (قرار دادن كوه بر سر بنى اسرائيل) از قوم موسى خواست تا تورات را بپذيرند و براى عمل كردن به آن پيمان بسپارند. برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 16

16 _ وجود افراد غير مؤمن ( لجوج و ناباور ) ، در ميان بنى اسرائيل ، على رغم وجود نشانه روشن الهى بر زمامدارى طالوت

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

تعبير {ان كنتم مؤمنين} اشاره است به اينكه افرادى غيرمؤمن (ناباوران) در ميان بنى اسرائيل وجود داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 11

11 _ گستاخى و بى پروايى قوم موسى ( ع ) در برابر خداوند ، زمينه سرپيچى آنان از فرمان موسى ( ع ) ( ورود به سرزمين مقدس و مبارزه با جباران )

إنّا لن ندخلها . .. قال رجلان من الذين يخافون انعم اللّه عليهما ادخلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 7

7 _ قوم موسى ( ع ) ، مردمى لجوج ، نصيحت ناپذير و ناسپاس در برابر نعمت هاى الهى

اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. قالوا

يموسى إنّا لن ندخلها ابداً ما داموا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 10

10 _ بنى اسرائيل ، قومى فاسق به خاطر لجاجت و تمردشان در برابر فرامين موسى ( ع )

و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 15

15 _ لجاجت قوم موسى در برابر فرمان هاى وى ، نشانه فسق آنان

إنّا لن ندخلها . .. فلاتأس على القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 5

5 _ لجاجت و سرسختى بنى اسرائيل در پذيرش تورات و عمل به فرمان هاى آن

و إذ نتقنا الجبل فوقهم . .. خذوا ما ءاتينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 8

8 - بنى اسرائيل ، در عين مشاهده آيات بزرگ الهى ، فاقد ايمان ژرف و راسخ بودند .

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم . .. أضلّهم السامرىّ ... ألم يعدكم ربّكم

با توجه به اين كه گمراهى بنى اسرائيل به دست سامرى، پس از نجات آنان از چنگال فرعون، عبور آنان از دريا و مشاهده آيات متعدد الهى در طول آن مدت بوده است; به نظر مى رسد آنان از بينش و ايمان سستى برخوردار بودند كه اين چنين با اغواگرى سامرى به صف گمراهان پيوستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 1،2

1 - بنى اسرائيل از پذيرش فرمان هاى هارون و توبه از گوساله پرستى

، سرباز زدند .

فاتّبعونى و أطيعوا أمرى . .. قالوا لن نبرح عليه ع_كفين

{لن نبرح}; يعنى، {لانزال} (پايدار مى مانيم) و {عاكف} به كسى گفته مى شود كه به چيزى توجه كرده و خود را به تعظيم آن وادار سازد (مفردات راغب).

2 - تصميم گوساله پرستان بنى اسرائيل بر عبادت گوساله سامرى ، تا زمان بازگشتن موسى ( ع ) از ميقات و تعيين تكليف

لن نبرح عليه ع_كفين حتّى يرجع إلينا موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 5،8

5 - بنى اسرائيل ، به رغم آگاهى از رسالت الهى موسى ( ع ) ، آن حضرت را مورد آزار قرار مى دادند .

لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

8 - بنى اسرائيل ، به رغم اندرز هاى موسى ( ع ) ، از اذيت و آزار آن حضرت دست برنداشتند .

ي_قوم لم تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

جمله {فلمّا زاغوا} بيانگر آن است كه بنى اسرائيل، به جاى پذيرش نصيحت هاى موسى(ع)، بر اذيت هاى خويش نسبت به آن حضرت پاى فشردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 13

13 - بنى اسرائيل ، به رغم در دست داشتن بشارت عيسى ( ع ) ، در برابر رسول اكرم ( ص ) موضع گيرى كرده و رسالت آن حضرت را نپذيرفتند .

و مبشّرًا برسول يأتى من بعدى اسمه . .. فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

لرزش بنى اسرائيل در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 155 - 5

5 _ برگزيدگان بنى اسرائيل براى همراهى موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات ، پس از حضور در آن مقام به لرزشى شديد و كشنده گرفتار شدند .

فلما أخذتهم الرجفة

لطف به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 5

5 - بنى اسرائيل ، مورد عنايت و لطف الهى ، در عصر ستم ديدگى و شكنجه شدن از سوى فرعونيان

أسر بعبادى

اضافه {عباد} به ضمير متكلم، به جهت تكريم بنى اسرائيل و اظهار لطف به آنان است. اين امر، زمانى صورت گرفته كه آنان در بند حكومت فرعون و شكنجه هاى او بودند. خداوند با تعبير {عبادى} بر رفتار فرعونيان _ كه بنى اسرائيل را به بندگى گرفته بودند _ خط بطلان كشيده و آنان را تنها بنده خود معرفى كرده است.

لعن بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 4

4 _ گرفتارى بنى اسرائيل به لعن الهى و قساوت قلب ، كيفر پيمان شكنى آنان

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 13،14

13 _ مردم ايله ( گروهى از بنى اسرائيل ) ، مورد لعن حضرت داود ، به دليل عصيان در برابر خدا درباره شنبه

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: اما داود فلعن اهل ايلة لما اعتدوا فى سبتهم . .. .

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 609; نورالثقلين، ج 1،

ص 661، ح 315.

14 _ مورد لعن قرار گرفتن گروهى از بنى اسرائيل از سوى حضرت عيسى ( ع ) ، به دليل كفر آنان پس از نزول مائده آسمانى

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل . .. عيسى ابن مريم

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. و اما عيسى فلعن الذين انزلت عليهم المائدة ثم كفروا بعد ذلك.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 609; نورالثقلين، ج 1، ص 661، ح 315.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 10

10 _ لعن شدن گروهى از بنى اسرائيل به سبب تأثيرناپذيرى آنان در برابر نهى از منكر و نيز گروه ناهى از منكر به سبب همنشينى با گنهكاران

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل . .. كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

از حضرت على(ع) روايت شده: . .. و لما وقع التقصير فى بنى اسرائيل جعل الرجل منهم يرى اخاه على الذنب فينهاه فلاينهى فلايمنعه ذلك من ان يكون اكيله و جليسه و شربيه حتى ضرب اللّه عزوجل قلوب بعضهم ببعض و نزل فيهم القرآن حيث يقول عزوجل {لعن الذين كفروا من بنى اسرئيل ... كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه ... .}

_______________________________

ثواب الاعمال مترجم، ص 597، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 660، ح 312.

لغزش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 16

16 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد خطر گرفتارى آنان به لغزشهايى همانند لغزش هاى بنى اسرائيل : ( نقض پيمان هاى الهى ، هواپرستى ، تكذيب و قتل انبيا )

إنّ الذين

ءامنوا . .. لاتهوى انفسهم فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

از اهداف اين بخش از آيات با توجه به ذكر مسلمانان در ابتداء كلام (ان الذين ءامنوا) و آنگاه بيان سرگذشت شوم بنى اسرائيل، اين است كه مسلمانان را از گرفتار شدن به چنين سرنوشتى پرهيز دهد و به آنان گوشزد كند كه آنان نيز در خطر آلودگى به چنين اعمال ناروايى هستند.

ماجراجويى بنى اسرائيلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 10

10 - مرد اسرائيلى ، عنصرى ماجراجو و مصلحت نينديش در نگاه موسى ( ع )

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

مبارزه با بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 53 - 4

4 - نياز فرعون به استفاده از نيروى مردمى قبطيان ، براى سركوب بنى اسرائيل

فأرسل فرعون فى المدائن ح_شرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از اين آيه، گردآورى مردم از شهرها باشد و نه سربازان مستقر در آنها.

مبارزه با گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 20

20 _ هارون با بيان مبارزه خويش با گوساله پرستان و ناتوانيش از بازدارى آنان ، در تلاش جهت اثبات بى گناهى خويش براى موسى ( ع )

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 11

11 - بنى اسرائيل در خطر تشتت و تفرقه ، در صورت اقدام عملى و جدى هارون ( ع ) براى مقابله

با گوساله پرستان

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

مبارزه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 4

4 _ بنى اسرائيل همگام موسى ( ع ) و پيرو او در مبارزه عليه فرعون

أتذر موسى و قومه

متعهدان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 28

28 _ وجود گروهى متعهد در ميان بنى اسرائيل ، دليل امر الهى به عفو و مداراى پيامبر ( ص ) با همه آنان

إلاّ قليلا منهم فاعف عنهم و اصفح

تفريع عفو با كلمه {فاء} بر جمله {و لاتزال . .. الاقليلا منهم}، اشاره به برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 29

29 _ گروهى از بنى اسرائيل پيرو انبياى خويش و متعهد به قوانين الهى

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 12

12 _ تعهد گروهى از بنى اسرائيل زمان پيامبر ( ص ) به حدود الهى و قوانين دين

و لكن كثيراً منهم فسقون

مجسمه سازى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 1،2،4

1 _ قوم موسى در غياب وى ( زمان حضورش در ميعادگاه مناجات ) به پرستش تنديس گوساله روى آوردند .

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

2 _ قوم موسى با زيورآلات خويش مجسمه گوساله نرى را براى پرستش ساختند .

اتخذ .

.. من حليهم عجلا جسداً

اتخاذ (مصدر {اتخذ}) در اينجا به معناى ساختن است. {عجل} به معناى گوساله نر و {حُلىّ} (جمع حَلْى) به معناى زيورآلات است.

4 _ سازنده مجسمه گوساله بنى اسرائيل ، ماهر در فن مجسمه سازى ، صنعتكار و هنرمند بود .

عجلا جسداً له خوار

اطلاق گوساله بر مجسمه آن _ كه بيانگر اين نكته است كه مجسمه ساخته شده كاملاً شبيه گوساله بوده _ و نيز ساختن آن به گونه اى كه صداى گاو از آن برآيد، بيانگر اين است كه سازنده آن مجسمه هنرمند بوده و در صنعت مجسمه سازى مهارت كامل داشته است.

محاصره بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 1

1 - بنى اسرائيل ، در محاصره فرعونيان در كناره درياى سرخ

و إذ فرقنا بكم البحر

ال در {البحر} عهد ذهنى است و اشاره به دريايى معهود دارد كه بنا به گفته بسيارى از مفسران، مراد از آن درياى سرخ است. بيان نجات بنى اسرائيل و غرق شدن فرعونيان در پى شكافته شدن دريا، دلالت بر اين دارد كه: فرعونيان در كناره درياى سرخ در صدد هجوم به بنى اسرائيل بودند.

محرمات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 1

1 - كار و فعاليت در روز شنبه براى بنى اسرائيل حرام بود .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى كنيم. {اعتداء} (مصدر اعتدوا) به معناى تجاوز و تخلف مى باشد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 4،6،11،12،14

4 _ تحريم برخى از خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، پس از نزول تورات

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. من قبل ان تنزل التورية

بنابراينكه استثناى در {الا ما حرّم . .. } استثناى منقطع باشد.

6 _ بنى اسرائيل ، مدّعى حرمت برخى از خوردنى ها و انتساب آن به تورات

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. قل فاْتوا بالتورية فاتلوها

11 _ آنچه از خوردنى ها كه يعقوب ( ع ) بر خويش حرام كرده بود ، بر بنى اسرائيل نيز حرام بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

بنابراينكه استثناى در {الا ما حرم . .. } استثناى متصل باشد.

12 _ تورات ، ناسخ حرمت برخى از خوردنى ها بر بنى اسرائيل

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه من قبل ان تنزل التوري

بنابراينكه {من قبل} متعلق به {حرّم} باشد; يعنى حرمتهاى وضع شده براى بنى اسرائيل توسط يعقوب (ع)، تا قبل از نزول تورات بوده است.

14 _ حليت همه خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، جز گوشت شتر كه اسرائيل ( ع ) ( يعقوب ) قبل از نزول تورات بر خود حرام كرده بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

امام صادق (ع): . .. ان اسرائيل كان اذا اكل من لحم الابل هيّج عليه وجع الخاصرة فحرّم على نفسه لحم الابل و ذلك قبل ان تنزّل التوراة.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9 ; بحارالانوار، ج 9، ص 191، ح

31.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 13

13 _ گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، طيبات حرام شده بر بنى اسرائيل از سوى خداوند بخاطر ظلم آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

امام صادق(ع) درباره {طيبت} در آيه فوق فرمود: . .. يعنى لحوم الابل و البقر و الغنم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 572، ح 665.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 3

3 _ حرمت كشتن نابحق بر بنى اسرائيل

كتبنا على بنى اسرءيل انه من قتل نفساً بغير نفس . .. فكانما قتل الناس جميعاً

محروميت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 3

3 _ خداوند ، پيمان شكنان بنى اسرائيل را از رحمت خويش دور ساخت و دل هاى آنان را از پذيرش حق بازداشت .

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 2،6

2 _ محروميت قوم موسى ( ع ) از تسلط بر سرزمين مقدس و سكونت در آن ، پيامد و كيفر فسق و سرپيچى آنان از فرمان موسى ( ع )

إنّا لن ندخل ابداً . .. فانها محرمة عليهم

جمله {فانها محرمة . ..}، تفريع بر نافرمانى آنان از دستور موسى(ع) است، نه اينكه متفرع بر نفرين او (فافرق بيننا ...) باشد.

6 _ ترك جهاد از سوى نيرو هاى كارآمد بنى اسرائيل ، موجب

گرفتارى همه مردم آن قوم به سرگردانى و محروميت از تسلط بر سرزمين مقدس

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

برداشت فوق مبتنى بر امرى مسلم و طبيعى در داستان تيه مى باشد و آن اينكه همه قوم موسى ; حتى زنان و كودكان و پيران، به سرگردانى گرفتار آمده و از ورود به سرزمين مقدس محروم شدند، با اينكه اين گروه مأمور به مبارزه و جهاد نبودند تا بر اثر تخلف، عقوبت شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 9

9 _ تكذيب و قتل انبيا از سوى بنى اسرائيل مايه محروميت آنان از حق شناسى و بينش دينى

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون . .. فعموا و صموا

جمله {عموا و صموا} علاوه بر اينكه متفرع بر جمله {حسبوا . ..} است مى تواند متفرع بر جمله {فريقاً كذبوا ...} نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 6

6 _ ضعف و ذلت بنى اسرائيل در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) تا درجه اى بود كه حتى از داشتن خيمه يا كومه اى ، كه آنان را از سرما و گرما حفظ كند ، محروم بودند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

محسنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 15،16

15 - وجود افرادى نيك كردار و پاكدامن ، در ميان قوم موسى

و سنزيد المحسنين

كلمه {المحسنين} (نيكوكاران) مى تواند در مقابل گروهى از بنى اسرائيل باشد كه از جمله {نغفر

لكم خطاياكم} به دست مى آيد; يعنى، بنى اسرائيل دو گروه بودند: گروهى گنهكار كه جمله {نغفر لكم خطاياكم} به آنان اشاره دارد و گروهى پاكدامن كه {المحسنين} آنها را بيان مى كند.

16 - خداوند ، محسنان و پاكدامنان بنى اسرائيل را - در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود به بيت المقدس - به پاداشى افزونتر از ديگران نويد داد .

قولوا حطة نغفر لكم خطيكم و سنزيد المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 5

5 _ تورات، نعمتى كامل براى نيكوكاران قوم موسى

تماما على الذى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 13،14

13 _ وجود افرادى نيك كردار و پاكدامن از گناهان در ميان قوم موسى

سنزيد المحسنين

كلمه {المحسنين} مى تواند در مقابل گروهى از بنى اسرائيل باشد كه از جمله {نغفر لكم خطيئتكم} به دست مى آيد. يعنى بنى اسرائيل دو گروه بودند: گروهى گنهكار كه جمله {نغفر لكم خيطئتكم} اشاره به آنان دارد و پاكدامنان از گناه كه {المحسنين} عهده دار تبيين آن گروه است.

14 _ خداوند محسنان بنى اسرائيل را در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود به بيت المقدس ، به پاداشى افزونتر از احسانشان نويد داد .

سنزيد المحسنين

محمد(ص) و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 27،28،29

27 _ پيامبر ( ص ) مأمور به عفو و گذشت از خطا هاى بنى اسرائيل و ترك هرگونه تعرض نسبت به آنان

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه ضمير {عنهم} به

همه بنى اسرائيل برگردد.

28 _ وجود گروهى متعهد در ميان بنى اسرائيل ، دليل امر الهى به عفو و مداراى پيامبر ( ص ) با همه آنان

إلاّ قليلا منهم فاعف عنهم و اصفح

تفريع عفو با كلمه {فاء} بر جمله {و لاتزال . .. الاقليلا منهم}، اشاره به برداشت فوق دارد.

29 _ پيامبر ( ص ) مأمور عفو و گذشت از غير خائنان بنى اسرائيل

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه مراد از ضمير در {عنهم}، تنها گروه غير خائن باشد.

محمد(ص) و تاريخ بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى سرگذشت موسى ( ع ) و قومش و به خاطر سپردن آن

و إذ قال موسى لقومه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه فعل {اذكر} قبل از {إذ} مقدر باشد. بنابراين، آيه خطاب به پيامبر(ص) و بيان وظيفهء آن حضرت است.

مدت گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 2

2 - تصميم گوساله پرستان بنى اسرائيل بر عبادت گوساله سامرى ، تا زمان بازگشتن موسى ( ع ) از ميقات و تعيين تكليف

لن نبرح عليه ع_كفين حتّى يرجع إلينا موسى

مدح علماى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 3

3 - ستايش خداوند از فرزانگان بنى اسرائيل ، به خاطر برخورد سخت آنان با دل باختگان دنيا

و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم

تعبير {الذين أُوتوا العلم} تعبيرى ستايشگرانه است كه خداوند درباره عالمان و فرزانگان

بنى اسرائيل به كار برده است.

مذكر بودن مقتول بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 6

6 - مقتول قوم موسى از جنس ذكور بود .

فقلنا اضربوه ببعضها

برداشت فوق از آوردن ضمير مذكر {ه} در {إضربوه} - كه به {نفساً} بر مى گردد - استفاده شده است.

مرتدان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 9،19،21

9 - حضرت موسى ( ع ) با زمينه سازى فكرى و روانى براى مرتدان بنى اسرائيل ، آنان را براى پذيرش و اجراى امر خدا ( كشتن يكديگر ) آماده كرد .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم

موسى(ع) از انتساب بنى اسرائيل به خويش با گفتن {يا قوم} (اى مردم من) در صدد تفهيم اين حقيقت است كه: او از روى دلسوزى آنان را به توبه دعوت مى كند و از آنان مى خواهد كه به حكم خدا گردن نهند. تصريح به اينكه بنى اسرائيل با گوساله پرستى به خود ستم كردند نيز در راستاى اين معناست.

19 - مرتد شدگان بنى اسرائيل ( گوساله پرستان ) پس از فرمان موسى ( ع ) به كشتن يكديگر پرداختند .

فاقتلوا أنفسكم . .. فتاب عليكم

جمله {تاب عليكم} عطف بر جمله اى مقدر است; يعنى: {ففعلتم ما أمرتم به فتاب عليكم} پس آنچه را بدان موظف شديد انجام داديد و خداوند توبه شما را پذيرفت}. قابل ذكر است كه ضمير در {تاب} به قرينه جمله بعد به {بارئكم} (خالق شما) بر مى گردد.

21 - داستان توبه مرتدان بنى اسرائيل و اجراى فرمان خدا

مبنى بر كشتن يكديگر ، داستانى آموزنده و درخور به خاطر داشتن

و إذ قال موسى . .. فتاب عليكم

{إذ قال . ..} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {اذكروا إذ قال ...}.

مردان بنى اسرائيل در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 3

3 _ هفتاد مرد گزينش شده براى حضور در ميعادگاه مناجات ، بهترين و لايقترين مردم بنى اسرائيل در ديدگاه موسى ( ع )

و اختار موسى

{اختيار} به معناى انتخاب و گزينش خير است. بنابراين {اختار موسى} يعنى موسى بهترينها را انتخاب كرد.

مسخ بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 10

10 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده است : { . . . أما القردة فكانوا قوماً من بنى اسرائيل . . . اعتدوا فى السبت فصادوا الحيتان فمسخهم اللّه قردة . . . ;

. .. اما بوزينه ها گروهى از بنى اسرائيل بودند ... كه در روز شنبه از دستور الهى سرپيچى كرده به صيد ماهى پرداختند و خداوند آنان را به صورت بوزينه مسخ كرد}.

مسخ در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 15

15 _ مسخ گروهى از بنى اسرائيل بصورت خوك ، در اثر لعن حضرت داود ( ع ) و بصورت ميمون ، در اثر لعن حضرت عيسى ( ع )

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى

از امام صادق(ع) درباره آيه فوق روايت شده: الخنازير على

لسان داود(ع) و القردة على لسان عيسى ابن مريم(ع).

_______________________________

كافى، ج 8، ص 200، ح 240; نورالثقلين، ج 1، ص 660، ح 311.

مسخ شدگان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 6

6 - بوزينه شدگان بنى اسرائيل از زمره خاسران و زيانكاران

لكنتم من الخسرين. و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

آيه مورد بحث اشاره به نوع خسارت و زيانى دارد كه در ذيل آيه قبل مطرح شد; يعنى، خسارتى كه آدمى بر اثر گناه و تجاوز در خطر آن است، از قبيل خسارت اصحاب سبت مى باشد.

مسكن بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 3

3 _ وضعيت مسكن و معيشت بنى اسرائيل در دوران حكومت فرعون ، وضعيتى نابسامان و نامناسب بود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 11

11 - منزل گاه بنى اسرائيل _ پس از عبور از دريا _ فاقد امكانات تغذيه سالم و داراى مواد غذايى بد خوراك و مغاير با طبع انسان بود .

كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم و لاتطغوا فيه

مسلمانان صدر اسلام و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 2

2 - مسلمانان صدر اسلام ، به ايمان آوردن بنى اسرائيل دل بسته و بدان اميدوار بودند .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

برداشت فوق لازمه معناى {أن يؤمنوا لكم} است; زيرا تأييد و تصديق پيروان

يك مكتب به معناى تصديق حقانيت آن مكتب و در نتيجه ايمان آوردن به آن است.

مسؤوليت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 40 - 2،3،6،9

2 - خداوند از بنى اسرائيل خواست تا نعمت هاى او را همواره به خاطر داشته باشند .

يبنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم

3 - بنى اسرائيل از مخاطبان قرآن و موظف به پيروى از آن

يبنى إسرائيل اذكروا

6 - وفا كردن به عهد هاى الهى ، از فرامين و سفارش هاى خداوند به بنى اسرائيل

و أوفوا بعهدى

9 - ترسيدن از خدا و نهراسيدن از غير او ، توصيه و سفارش خداوند به بنى اسرائيل

و إبى فارهبون

{رهبة} به معناى ترسيدن است. {ارهبون} مركب از فعل امر {ارهبوا} و نون وقايه مكسور است كه حكايت از حذف {ياى} متكلم دارد; يعنى: {و اياى فارهبونى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 1،7،15

1 - خداوند ، فراخوان بنى اسرائيل به تصديق قرآن و ايمان به آن

يبنى إسرائيل . .. و ءامنوا بما أنزلت

7 - خداوند ، بنى اسرائيل ( يهوديان و نصرانيان ) را از انكار قرآن و كافر شدن به آن ، بر حذر داشت .

و لاتكونوا أول كافر به

ضمير در {به} مى تواند به {ما أنزلت} و يا به {ما معكم} برگردد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

15 - نهراسيدن از پيامد هاى التزام به حقايق تورات و انجيل و ايمان به قرآن ، از توصيه هاى خداوند به بنى اسرائيل

و لاتشتروا بأيتى . .. و إيّى فاتقون

حصر در جمله {اياى

فاتقون} - پس از بيان لزوم ايمان و پرهيز از دين فروشى - به اين اشاره دارد كه: ايمان به قرآن و التزام به حقايق تورات و انجيل، ممكن است براى شما يهوديان و نصرانيان مشكلاتى را به همراه داشته باشد - كه نبايد از آنها در هراس باشيد - و فقط از عذابهاى الهى بترسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 1،2

1 - خداوند از بنى اسرائيل خواست تا حق و باطل را به هم نياميخته و با ارائه باطل ها ، حق را بر مردم مشتبه نكنند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل

{لبس} (مصدر لاتلبسوا) به معناى: آميختن و نيز مشتبه كردن است. بر اساس معناى اول {باء} در {بالباطل} براى تعديه و بر اساس معناى دوم {با}ى استعانت خواهد بود.

2 - كتمان نكردن حقايق ، توصيه و سفارش خداوند به بنى اسرائيل

و لاتلبسوا . .. و تكتموا الحق

كتمان (مصدر تكتموا) به معناى مخفى كردن است. فعل {تكتموا} عطف بر {تلبسوا} مى باشد; يعنى: {و لاتكتموا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 47 - 3،5،9

3 - خداوند از بنى اسرائيل خواست تا نعمت هاى او را ياد كنند و همواره آنها را به خاطر داشته باشند .

يبنى إسرائيل اذكروا نعمتى

5 - بنى اسرائيل از مخاطبان قرآن و موظف به پيروى از آن

يبنى إسرائيل اذكروا

9 - به خاطر داشتن نعمت برترى بنى اسرائيل بر همگان ، سفارش و توصيه خداوند به آنان

اذكروا نعمتى . .. أنى فضلتكم على العلمين

عطف {أنى فضلتكم} بر {نعمتى} اقتضا مى كند كه: {أنى

فضلتكم} نيز مفعول {اذكروا} باشد; يعنى: اذكروا . .. أنى فضلتكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 7،8

7 - اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا - به هنگام تصرف بيت المقدس - از دستور هاى خداوند به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع ساجد و حال براى فاعل {ادخلوا} مى باشد. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك نهادن) سازگار نيست، مى توان گفت: در اينجا معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

8 - استغفار از گناهان به هنگام تصرف بيت المقدس فرمانى از جانب خداوند به بنى اسرائيل

ادخلوا . .. و قولوا حطة

{حطة} خبر براى مبتدايى محذوف همانند {مسألتنا} است. اين كلمه اسم مصدر و به معناى نهادن و فرو آوردن مى باشد و مراد از آن به قرينه جمله بعد {نغفر لكم ...} برداشتن گناهان و آمرزش آنهاست. بنابراين {قولوا حطة} يعنى بگوييد - خدايا - درخواست ما آمرزش گناهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 6،7

6 - پذيرش تورات با جديت تمام و استوارسازى رفتار و انديشه ها بر اساس آن ، فرمان خداوند به بنى اسرائيل

خذوا ما ءاتينكم بقوّة

7 - خداوند ، بنى اسرائيل را به فراگيرى احكام و معارف تورات و همواره به يادداشتن آن فراخواند .

و اذكروا ما فيه

{ذكر} به دانشى گفته مى شود كه انسان آن را به خاطر داشته و فراموش نكرده باشد. بنابراين {اذكروا ما فيه}; يعنى، محتواى تورات را فرا گيريد و

آن را همواره به خاطر داشته باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 5،6

5 - موسى ( ع ) مردم خويش را به انجام مأموريتشان ( ذبح گاو ميانسال ) فرمان داد .

إنها بقرة لافارض و لابكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

6 - ميانسال بودن گاو - پيش از سؤال از مشخصه هاى ديگر - تنها ويژگى لازم براى گاو ماده اى كه بنى اسرائيل به ذبح آن مأمور شدند .

عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (به آنچه مأمور شديد عمل كنيد) بيانگر اين است كه: تكليف قوم موسى و به اصطلاح {مأمورٌ به} آنان، ذبح گاوى ميانسال بوده است بدون لحاظ شرطى ديگر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 122 - 3،5

3 - خداوند ، از بنى اسرائيل خواست تا نعمت هاى او را ياد كرده و همواره آنها را به خاطر داشته باشند .

يبنى إسرءيل اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم

5 - بنى اسرائيل ، از مخاطبان قرآن و موظف به پيروى از آن

يبنى إسرءيل اذكروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 9

9 _ قوم موسى ( ع ) موظف به فراگيرى معارف ثبت شده در الواح ، به بهترين وجه ، و به كار بستن احكام آن به نيكوترين صورت .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {احسنها} به {قوة} برگردد. بر اين مبنا مفعول {يأخذوا} ضميرى است محذوف كه به {الألواح} برمى گردد. يعنى:

{يأخذوا الألواح باحسن القوة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 7

7 _ اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا به هنگام تصرف بيت المقدس از دستورات خدا به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع {ساجد} و حال براى فاعل {ادخلوا} است. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك ساييدن) سازگار نيست، مى توان گفت در اينجا معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 6

6 _ خداوند از بنى اسرائيل خواست تا احكام و معارف تورات را فراگيرند و آنها را همواره به خاطر بسپارند .

و اذكروا ما فيه

{ذكر} به دانشى گفته مى شود كه انسان آن را به خاطر داشته باشد و فراموش نكرده باشد. بنابراين {اذكروا ما فيه} يعنى محتواى تورات را فراگيرد و آن را همواره به خاطر داشته باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 5

5 _ خداوند ، فرمان داد تا بنى اسرائيل در بر پا كردن خانه هاى خود ، آنها را رو به روى هم بسازند .

و اجعلوا بيوتكم قبلة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه لفظ {قبلة} مصدر نوعى به معناى اسم فاعل باشد ; يعنى: اجعلوا بيوتكم متقابلة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 2

2- انتخاب بنى اسرائيل از ميان ملت هاى عصر خويش ، براى دريافت آيات الهى و

زمينه آزمون بود .

و لقد اخترن_هم . ..و ءاتين_هم من الأي_ت

از ارتباط {و آتيناهم} با {اخترناهم}، مى توان استفاده كرد كه {آتيناهم} تفسير و توضيح و تبيين {اخترناهم} است; يعنى، اين اختيار و انتخاب، ريشه نژادى و نسلى ندارد; بلكه فلسفه فرهنگى و علمى دارد.

مسير هجرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 3،8،11

3 - مسير هجرت بنى اسرائيل از مصر ، از طريق وحى به موسى ( ع ) مشخص شده بود .

و لقد أوحينا إلى موسى . .. فاضرب لهم طريقًا فى البحر

فرمان به كوچ دادن شبانه بنى اسرائيل و بيان برخورد آنان در مسير خود با دريا، دال براين است كه مسير حركت نيز از طريق وحى مشخص شده بود.

8 - ايجاد راهى خشك در عمق درياى سرخ براى عبور بنى اسرائيل ، از مأموريت هاى موسى ( ع )

فاضرب لهم طريقًا فى البحر يبسًا

{اضرب لهم. ..}، يعنى براى آنان راهى را ايجاد كن. {يَبَس} به معناى خشك است. {ال} در {البحر} عهد ذهنى و اشاره به درياى مشخصى است كه در مسير هجرت قرار داشت. گروهى از مفسران آن را درياى سرخ و برخى رود نيل دانسته اند.

11 - تمام بنى اسرائيل از يك راه در دريا عبور داده شدند . *

فاضرب لهم طريقًا فى البحر

چنانچه مراد از {طريقاً} جنس نباشد، بر وحدت راه دلالت خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 1

1 - موسى ( ع ) به فرمان خداوند ، بنى اسرائيل را شبانه از مصر

كوچ داد و از دريا گذراند .

أسر بعبادى . .. فأتبعهم

حرف {فاء} در {فأتبعهم} فصيحه است; يعنى، از يك سرى جملات محذوف قبل از خود حكايت مى كند. حاصل آن جملات اين است كه موسى(ع) بنى اسرائيل را از مصر كوچ داد و فرعونيان نيز از حركت آنان آگاه شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 60 - 2

2 - خط سير بنى اسرائيل ، از مصر به سمت مشرق بود . *

فأتبعوهم مشرقين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مشرقين} _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ به معناى {قاصدين جهة الشرق} باشد.

مشركان بنى اسرائيل و هارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 18

18 _ هارون ، مقهور گوساله پرستان بنى اسرائيل و ناتوان از بازدارى ايشان

إن القوم استضعفونى

{استضعاف} به معناى غلبه كردن و مقهور ساختن است.

مشكلات اجتماعى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 3

3 - بنى اسرائيل در حكومت فرعون ، زندگى سختى داشتند و جان پسران آنها در خطر بود .

أن اقذفيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ

مشكلات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 45 - 2

2 - بنى اسرائيل ، در صورت ايمان به قرآن و قبول شريعت جديد ، با تنگنا ها و مشكلاتى شديد مواجه مى شدند .

يبنى إسرائيل اذكروا . .. و ءامنوا ... و استعينوا بالصبر و الصلوة

سفارش خداوند به بنى اسرائيل (پيشه

كردن صبر و برپايى نماز) پس از دعوت آنان به ايمان، بيانگر اين است كه: آنان به خاطر پذيرش اسلام و ترك شريعت پيشين، با مشكلات فراوانى مواجه مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 6،7،16

6 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به كمبود آب و غذا مبتلا شدند .

إذ استسقه قومه . .. و أنزلنا عليهم المن و السلوى

7 _ بنى اسرائيل با توسل به موسى ( ع ) خواستار برطرف شدن مشكل كمبود آب شدند .

إذ استسقه قومه

16 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به گرماى سوزان خورشيد گرفتار شدند .

و ظلّلنا عليهم الغمم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 5

5 _ بنى اسرائيل ، زير سلطه و اقتدار فرعون و اشراف خود ، با ضعف و ذلت ، روز مى گذراندند .

فقالوا على اللّه توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 3

3 _ وضعيت مسكن و معيشت بنى اسرائيل در دوران حكومت فرعون ، وضعيتى نابسامان و نامناسب بود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 30 - 2

2- زندگى بنى اسرائيل در نظام فرعونى ، همراه با ذلت و مشقت هاى فراوان

و لقد نجّينا بنى إسرءيل من العذاب المهين

مشكلات بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 6

6 _ ضعف و ذلت بنى اسرائيل در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) تا درجه اى بود كه حتى از داشتن خيمه يا كومه اى ، كه آنان را از سرما و گرما حفظ كند ، محروم بودند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

مصالح بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 17

17 - قوم موسى به مصلحت خويش در انتخاب غذا ناآگاه بودند .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 9

9 - برخورد و درگيرى با فرعونيان ، راهى نادرست و برخلاف مصالح اسرائيليان در ديدگاه موسى ( ع )

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

{غوى} به كسى گفته مى شود كه از راه درست و صواب منحرف شده باشد.

مصونيت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 12

12 - مبتلا نشدن قوم موسى به عذاب استيصال

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه ضمير {هم} در {بينهم} مربوط به قوم موسى باشد.

معبود بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 6،9

6 - سامرى ، تنديس گوساله زرين را به عنوان { اله } بنى اسرائيل و موسى ( ع ) معرفى كرد .

فأخرج . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

9 - سامرى

و پيروان او ، به دروغ مدعى فراموش شدن معرفى گوساله به عنوان معبود ، از جانب موسى ( ع ) شدند .

ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

در باره مرجع ضمير فاعلى {نسى} دو احتمال وجود دارد: 1_ مرجع موسى(ع) باشد. 2_ مرجع سامرى باشد. برداشت ياد شده براساس احتمال اول است.

معبودان باطل بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 6

6 _ معبود دست ساز بنى اسرائيل ( مجسمه گوساله ) نه با آنان سخن مى گفت و نه ايشان را به راهى رهنمون مى ساخت .

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

استفهام در {ألم يروا} براى انكار و تعجب است ; يعنى گوساله پرستان با اينكه مى ديدند معبود دست سازشان با آنان سخن نمى گويد و راهى را به آنان نشان نمى دهد، آن را {إله} مى پنداشتند و اين امرى است كه به خاطر نابخردانه بودنش هر خردمندى را شگفت زده مى كند.

معجزه انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 21

21 _ تمامى پيامبران مبعوث شده به سوى بنى اسرائيل ، داراى دلايل روشن ( معجزه _ برهان ) بر حقانيت رسالت خويش

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

معجزه در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 1،4

1 _ تخلّف و انحراف بنى اسرائيل ، على رغم ارائه آيات روشن و معجزات الهى به آنان

كم اتيناهم من اية بيّنة و من يبدل نعمة اللّه

4 _

خداوند ، آيات روشن و معجزه هاى فراوانى براى بنى اسرائيل فرستاد .

كم اتيناهم من اية بيّنة

مغضوبيت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 24

24 - بنى اسرائيل ، به غضب و خشم خداوند گرفتار شدند .

و باءو بغضب من اللّه

{باءو} به معناى بازگشتند، است. {باء} در {بغضب} براى ملابست و مصاحبت مى باشد; يعنى، بازگشتند در حالى كه غضب و خشم خدا را به دوش مى كشيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 13،14

13 _ گرفتارى به غضب الهى سرنوشت شوم بنى اسرائيل

لبئس ما قدمت لهم انفسهم ان سخط اللّه عليهم

{ان سخط اللّه عليهم} به اصطلاح اهل ادب، مخصوص به ذم است يعنى گرفتارى بنى اسرائيل به غضب و سخط الهى، دستاورد شومى است كه براى آخرت خويش فرستاده اند.

14 _ پذيرش ولايت كافران و دوستى با آنان ، موجب غضب خداوند بر بنى اسرائيل

ترى كثيراً منهم يتولون . .. لبئس ما قدمت لهم انفسهم ان سخط اللّه عليهم

مغضوبيت گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 1

1 _ خداوند ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را به غضبى شديد و قريب الوقوع تهيد كرد .

إن الذين اتخذوا العجل سينالهم غضب من ربهم و ذلة فى الحيوة الدنيا

{فى الحيوة الدنيا} علاوه بر اينكه قيد براى {ذلة} است، مى تواند {قيد} براى غضب نيز باشد. در اين صورت مراد از غضب الهى گرفتار ساختن به عذابهاى دنيوى است. نكرده آوردن {غضب}

دلالت بر شدت غضب و عظمت آن دارد.

مكان عبور بنى اسرائيل از رود نيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 5

5- محل عبور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل از رود نيل ، گذرگاهى وسيع و گسترده دامن

و اترك البحر رهوًا

برداشت يادشده بنابر اين نكته است كه {رهوًا} به معناى راه وسيع باشد; همان گونه كه راغب در {مفردات} آن را پذيرفته است.

مكان گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 3

3 - بنى اسرائيل ، محل استقرار گوساله سامرى را عبادت گاه خود قرار داده و ساعات فراوانى را به عبادت آن اختصاص دادند .

لن نبرح عليه ع_كفين

ملازمت و مداومت، از لغت {عاكفين} به دست مى آيد.

ملاقات فرعونيان با بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 61 - 1

1 - نزديك شدن سپاه فرعون به بنى اسرائيل تا حدّ مشاهده يكديگر

فلمّا ترءا الجمعان

{ترائى} (مصدر {ترءا}) به معناى همديگر را ديدن و {جمع} (مفرد {جمعان}) به معناى گروه است. بنابراين {لمّا ترءا الجمعان}; يعنى، چون دو گروه همديگر را ديدند.

ملاك گروهبندى در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 13 - 20

20 - { عن مجمع البيان . . . الشعوب من العجم و القبائل من العرب و الاسباط من بنى اسرائيل . . . روى ذالك عن الصادق ( ع ) ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه {شعوب} از

عجم، {قبائل} از عرب و {أسباط} از بنى اسرائيل است}.

ممانعت از شهرنشينى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 22

22 - موسى ( ع ) با دور نگه داشتن قومش از سكونت در شهر ها ، اهداف بلندى را براى آنان در نظر داشت و آن را تعقيب مى كرد .

اهبطوا مصراً فان لكم ما سألتم

جمله {اهبطوا مصراً . ..} (به يكى از شهرها در آييد، آنچه مى خواستيد در آن وجود دارد) بيانگر اين است كه: انتقال قوم موسى از بيابانها به شهر كارى سهل و آسان بوده است. و ناگزير از بيابان گردى نبودند. بنابراين موسى(ع) بيابان گردى را براى قومش انتخاب كرده بود و اين معنا بديهى است كه اگر پيامبران امرى را براى قوم خويش انتخاب كنند - خصوصاً اگر مشكلاتى را هم به دنبال داشته باشد - در پى رساندن آنان به اهداف بلندى هستند.

ممانعت از گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 2،6

2 - جلوگيرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائيل ، از وظايف هارون در غياب موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

6 - جلوگيرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائيل ، از وظايف هارون در غياب موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

ممانعت از هجرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 8

8 - فرعون ، از خروج بنى اسرائيل و هجرت آنان از مصر به

ديار ديگر مانع مى شد .

فأرسل معنا بنى إسرءيل

اگر خروج بنى اسرائيل به طور عادى از مصر ممكن بود، مطرح ساختن آن با فرعون بى معنا بود پس هر چند كه بنى اسرائيل، خود خواستار رهايى و هجرت بودند; ولى فرعون و دستگاه حكومت او مانع اين كار مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 5

5 - ممانعت جدى حكومت فرعون از مهاجرت بنى اسرائيل و ترك سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

فرمان الهى مبنى بر خروج مخفيانه و حركت شبانه بنى اسرائيل و نيز تعبير {إنّكم متّبعون} نشانگر ممانعت شديد حكومت فرعون نسبت به خروج بنى اسرائيل از مصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 53 - 1

1 - تلاش فرعون براى جلوگيرى از مهاجرت بنى اسرائيل ، پس از اطلاع يافتن از گريز شبانه آنان

فأرسل فرعون فى المدائن ح_شرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 7

7- ممانعت فرعونيان ، از مهاجرت بنى اسرائيل و خروج آنان از سرزمين مصر

فأسر . .. إنّكم متّبعون

منت بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 5

5 - امتنان خدا بر بنى اسرائيل به خاطر آمرزش گناه گوساله پرستى ايشان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

روشن است كه عفو از گناه پس از ارتكاب آن است. بنابراين {من بعد ذلك} بيانگر زمان آمرزش نخواهد بود; بلكه اشاره به اين معنا دارد كه: بنى

اسرائيل استحقاق آمرزش را نداشت، ولى مع ذلك خداوند بر آنان تفضل كرده و گناهشان را بخشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 5 - 3،4

3 - نجات از حكومت بسيار خشن و بى رحم فرعون ، امتنانى بزرگ و نعمتى گران سنگ از سوى خدا به بنى اسرائيل بود .

و نريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض

{نمنّ} از ريشه {منّة} مشتق شده است و {منّة} به نعمت سنگين گفته مى شود (مفردات راغب).

4 - قرار دادن بنى اسرائيل در مسند امامت و پيشوايى خلق ، نمود ديگر از امتنان الهى بر آنان

أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 2

2 - بيرون آوردن بنى اسرائيل از محروميت و فقر و قرار دادن امكانات دنيوى ( سرزمين مستقل ، قدرت و مكنت ) در اختيار آنان ، نمودى ديگر از امتنان الهى بر آنها

و نريد أن نمنّ . .. و نمكّن لهم فى الأرض

منشأ امكانات دنيوى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 2

2 - بيرون آوردن بنى اسرائيل از محروميت و فقر و قرار دادن امكانات دنيوى ( سرزمين مستقل ، قدرت و مكنت ) در اختيار آنان ، نمودى ديگر از امتنان الهى بر آنها

و نريد أن نمنّ . .. و نمكّن لهم فى الأرض

منشأ انحراف بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5

- 9،11

9 - بنى اسرائيل ، بر اثر پافشارى بر آزاررسانى به موسى ( ع ) ، از راه راست منحرف شدند .

لم تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

{زيغ} به معناى ميل و انحراف است.

11 - خداوند ، دل هاى بنى اسرائيل را بر اثر انحراف آنان از حق ، منحرف كرد .

فلمّا زاغوا أزاغ اللّه قلوبهم

منشأ برترى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 32 - 1

1- برترى يافتن بنى اسرائيل بر مردمان عصر خويش ، به اراده الهى

و لقد اخترن_هم . .. على الع_لمين

مراد از {عالمين} ممكن است مردم عصر بنى اسرائيل باشد.

منشأ برگزيدگى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 32 - 3

3- انتخاب بنى اسرائيل و بعثت موسى ( ع ) در ميان آنان ، انتخابى عالمانه و آگاهانه از سوى خداوند

و لقد اخترن_هم على علم

متعلق {علم}، استحقاق و شايستگى بنى اسرائيل براى برگزيدن است.

منشأ پيروزى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 2

2- پيروزى بنى اسرائيل بر دشمنان جنگجوى خويش با اراده خداوند پس از نخستين شكست

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 2

2 - غلبه و پيروزى موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان بر فرعونيان ، نتيجه نصرت الهى بود .

و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

منشأ پيروزى مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف

- 61 - 14 - 15

15 - غلبه يافتن پيروان حضرت عيسى ( ع ) بر كافران بنى اسرائيل ، در نتيجه تأييدات و امداد هاى الهى

فأيّدنا الذين ءامنوا . .. فأصبحوا ظ_هرين

منشأ تداوم رهبرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 5 - 5

5 - تعلق اراده الهى بر تداوم يافتن امامت و پيشوايى خلق ، در نسل بنى اسرائيل

و نجعلهم الورثين

ظاهراً {وراثت} در اين آيه، مربوط به امامت و پيشوايى است; يعنى، {الوارثين للإمامة}. بنابراين ضمير {هم} در {نجلهم} از باب استخدام بوده و به نسل بنى اسرائيل باز مى گردد; يعنى، {و نجعل نسلهم الوارثين للإمامة}

منشأ حاكميت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 4

4- تسلط و حاكميت بنى اسرائيل با اذن الهى بر سرزمين مصر ( يا شام ) پس از هلاكت فرعون *

اسكنوا الأرض

برداشت فوق بدان احتمال است كه مراد از {اسكنوا} استقرار و حاكميت يافتن باشد كه تا آن روز بنى اسرائيل فاقد آن بودند و مراد از {الأرض} سرزمين شام [و يا مصر ]باشد.

منشأ حكومت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 1

1 - اعطاى كتاب آسمانى ، حكومت و نبوت به بنى اسرائيل از سوى خداوند

ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم و النبوّة

منشأ حمايت از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 32 - 4

4- قرار گرفتن بنى اسرائيل ، تحت حمايت ويژه

خداوند در عصر موسى ، براساس ملاك هايى متكى به علم الهى

و لقد اخترن_هم على علم

برگزيدن بنى اسرائيل ممكن است به رهايى يافتن آنان از ستم فرعونيان و وراثت آنان نظر داشته باشد; يعنى، ملت هاى زيادى تحت ستم بوده اند، ولى از آن ميان، بنى اسرائيل از اين حمايت الهى برخوردار شدند.

منشأ سلطه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 6

6- سلطه مجدد بنى اسرائيل بر دشمنانشان پس از اولين شكست ، متكى بر توان اقتصادى و نيروى انسانى خدادادى است .

و أمددن_كم بأمول و بنين

منشأ شكست كافران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 15

15 - غلبه يافتن پيروان حضرت عيسى ( ع ) بر كافران بنى اسرائيل ، در نتيجه تأييدات و امداد هاى الهى

فأيّدنا الذين ءامنوا . .. فأصبحوا ظ_هرين

منشأ قدرت اقتصادى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 5

5- تجديد توان اقتصادى و انسانى بنى اسرائيل با امداد الهى پس از اولين شكست

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم و أمددن_كم بأمول و بنين

منشأ قدرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 6 - 1

1- بازگشت قدرت و توان بنى اسرائيل با اراده خداوند پس از نخستين شكست آنان

ثمّ رددنا لكم الكرّة عليهم

{كرّة} در لغت به معناى بازگشت و دولت و نيز به معناى تجديد خلق پس از نابودى است. در هر حال، بازگشت قدرت و

توان، از آن قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 2

2 - بيرون آوردن بنى اسرائيل از محروميت و فقر و قرار دادن امكانات دنيوى ( سرزمين مستقل ، قدرت و مكنت ) در اختيار آنان ، نمودى ديگر از امتنان الهى بر آنها

و نريد أن نمنّ . .. و نمكّن لهم فى الأرض

منشأ كفر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 32

32 - عصيان و تجاوز گرى بنى اسرائيل ، ريشه گرايش آنان به كفر و جرئتشان بر كشتن پيامبران بود .

يكفرون بأيت اللّه . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

مشاراليه {ذلك} در {ذلك بما عصوا} كفر به آيات خدا و كشتن پيامبران است. قابل ذكر است كه برخى از مفسران، ذلك در {ذلك بما عصوا} را اشاره به {ذلت و ...} دانسته اند و در نتيجه عصيان و تجاوز را نيز علت {ذلت و ...} شمرده اند.

منشأ گرفتارى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 31 - 1

1- فرعون ، عامل اصلى گرفتارى هاى بنى اسرائيل در جامعه مصر

من العذاب المهين . من فرعون

منشأ گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 15

15 - وجود ريشه هاى كفر در قوم موسى ، منشأ عشق ورزى آنان به پرستش گوساله شد .

و أشربوا فى قلوبهم العجل

منشأ نجات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 2

2 _ خداوند با بعثت موسى ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنان ر ها ساخت .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

در جمله {هو فضلكم} (او شما را برترى بخشيد)، برترى دادن تنها به خداوند نسبت داده شده است، ولى در جمله دوم {أنجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نسبت نجات بخشى به ضمير {نا} (يعنى ما) داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه خداوند در نجات بخشى نظر به اسباب نيز دارد كه به مناسبت، سبب آن بعثت حضرت موسى است. بنابراين {أنجيناكم} يعنى ما با بعثت موسى شما را نجات داديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 65 - 1

1 - نجات يافتن موسى ( ع ) و همراهان وى ( بنى اسرائيل ) از شرّ فرعونيان ، با عبور از دريا به اراده الهى بود .

و أنجينا موسى و من معه أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 5 - 2،3

2 - تعلق اراده الهى بر تغيير تحولات مصر به نفع بنى اسرائيل و رهانيدن آنان از استضعاف فرعون

و نريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض

3 - نجات از حكومت بسيار خشن و بى رحم فرعون ، امتنانى بزرگ و نعمتى گران سنگ از سوى خدا به بنى اسرائيل بود .

و نريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض

{نمنّ} از ريشه {منّة} مشتق شده است و {منّة} به نعمت سنگين گفته مى شود (مفردات

راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 1

1 - تعلق اراده الهى بر اختصاص دادن نقطه اى از زمين ( ارض مقدس ) به بنى اسرائيل [ زمان موسى و فرعون ] در خارج از كشور مصر

و نمكّن لهم فى الأرض

{تمكين} از ريشه {مكان} و به معناى اسكان دادن است. بنابراين {نمكّن لهم فى الأرض}; يعنى، {نجعل لهم مكاناًيستقرون فيه}. گفتنى است {ارض مقدس} مكان و سرزمينى بود كه خداوند براى بنى اسرائيل مقرر فرموده بود (ادخلوا الأرض المقدسة التى كتب اللّه لكم)، (مائده، آيه 21).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 30 - 1

1- نجات بنى اسرائيل از زندگى سخت و خفّت بار به اراده الهى

و لقد نجّينا بنى إسرءيل من العذاب المهين

منشأ نعمتهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 2

2 - بيرون آوردن بنى اسرائيل از محروميت و فقر و قرار دادن امكانات دنيوى ( سرزمين مستقل ، قدرت و مكنت ) در اختيار آنان ، نمودى ديگر از امتنان الهى بر آنها

و نريد أن نمنّ . .. و نمكّن لهم فى الأرض

منكرات در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 2،7

2 _ رواج فساد و منكرات در بين بنى اسرائيل

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

استمرار ترك نهى از منكر كه از جمله {كانوا لايتناهون} به دست مى آيد، حكايت از استمرار و رواج كارهاى ناشايست در بين بنى اسرائيل دارد.

7

_ بنى اسرائيل مردمانى آلوده به منكرات و گستاخ در برابر منهيات و محرمات دين

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

بدان احتمال كه {لايتناهون} به معناى {لاينتهون} باشد يعنى بنى اسرائيل دست از كار زشت بر نمى داشتند و به نهيبها و هشدارها ترتيب اثر نمى دادند.

مواخذه اخروى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 7،8

7- احضار دسته جمعى بنى اسرائيل در قيامت ، براى بازجويى از آنان درباره نعمت هاى خدادادى

اسكنوا الأرض فإذا جاء وعد الأخرة جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه احضار و حشر جمعى بنى اسرائيل در قيامت _ به قرينه فراز پيش (اسكنوا الأرض) _ از آن جهت باشد كه آنان پاسخگوى نعمت بزرگ خدادادى (اسكنوا الأرض) باشند.

8- احضار دسته جمعى بنى اسرائيل همراه با فرعونيان در قيامت براى مؤاخذه

جئنا بكم لفيفًا

بنابر اينكه مراد از {كم} بنى اسرائيل و نيز فرعونيان هلاك شده باشند، اين برداشت به دست مى آيد.

موانع آزادى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 4

4 - حاكميت سركوبگر فرعون ، مانع از آزادى مردم و روى آوردن موسى به هدايت آنان ، در مرحله نخست

ثمّ أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه

با توجه به اين كه در آيات پيشين، وقتى سخن از {انبيا} به ميان مى آمد، رسالت آنان به سوى توده هاى مردم مد نظر بود; ولى در مورد موسى(ع) سخن از رسالت او به سوى فرعون به ميان آمده است، مى توان گفت كه حركت حضرت موسى به سوى فرعون،

بدان جهت بود كه نظام فرعونى، مانع از آزادى مردم و گرايش آنان به موسى _ و به عبارت ديگر _ سدى ميان او و مردم بوده است.

موسى(ع) از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 3

3 - موسى و هارون ، از طايفه بنى اسرائيل بودند .

و قومهما لنا ع_بدون

موسى(ع) در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 26

26 _ حضور حضرت موسى ( ع ) در ميان بنى اسرائيل ، مانع تجاوز دشمنان

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل من بعد موسى . .. و قد اُخرجنا من ديارنا

{من بعد موسى} مى تواند اشاره باشد به اينكه تا آنگاه كه موسى (ع) در ميان بنى اسرائيل بود، آنان مورد تجاوز دشمنان قرار نگرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 11

11 _ موسى ( ع ) در ميان قومش از نفوذى فراوان برخوردار بود .

و أمر قومك يأخذوا

فعل {يأخذوا} چون در جواب امر واقع شده، به {إن} شرطيه مقدر مجزوم شده است. تقدير جمله چنين است: {و أمر قومك إن تامرهم يأخذوا ... .} يعنى قومت را به فراگيرى الواح فرمان ده كه اگر فرمان دادى انجام خواهند داد. اين معنا كه {اگر فرمان دادى انجام خواهند داد}، نشان از نفوذ فراوان موسى دارد.

موسى(ع) و ارتداد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 3

3 _ موسى ( ع

) در زمان مناجات با خدا و پيش از حضور در ميان بنى اسرائيل ، از ارتداد و گوساله پرستى آنان آگاه شد .

و لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً

موسى(ع) و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 16،21،22

16 - موسى ( ع ) مردمش را به خاطر تقاضاى غذايى پست تر در مقابل از دست دادن غذايى بهتر ، سرزنش كرد .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

استفهام در {أتستبدلون} انكار توبيخى است. ضمير در {قال} مى تواند به {ربك} برگردد و مى تواند به {موسى} ارجاع شود در برداشت فوق دومين احتمال لحاظ شده است.

21 - موسى ( ع ) در پى تقاضاى قومش ( درخواست خوراكى هاى زمينى ) از آنان خواست تا به يكى از شهر ها در آيند و شهرنشينى را انتخاب كنند .

قال أتستبدلون . .. اهبطوا مصراً فان لكم ما سألتم

چنانچه ضمير در {قال} به {ربك} برگردد، جمله {اهبطوا . ..} سخن خداوند است و اگر به موسى (ع) ارجاع شود، آن جمله گفته موسى(ع) خواهد بود. برداشت فوق به لحاظ احتمال دوم است.

22 - موسى ( ع ) با دور نگه داشتن قومش از سكونت در شهر ها ، اهداف بلندى را براى آنان در نظر داشت و آن را تعقيب مى كرد .

اهبطوا مصراً فان لكم ما سألتم

جمله {اهبطوا مصراً . ..} (به يكى از شهرها در آييد، آنچه مى خواستيد در آن وجود دارد) بيانگر اين است كه: انتقال قوم موسى از بيابانها به شهر كارى سهل و آسان بوده است.

و ناگزير از بيابان گردى نبودند. بنابراين موسى(ع) بيابان گردى را براى قومش انتخاب كرده بود و اين معنا بديهى است كه اگر پيامبران امرى را براى قوم خويش انتخاب كنند - خصوصاً اگر مشكلاتى را هم به دنبال داشته باشد - در پى رساندن آنان به اهداف بلندى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 5

5 - موسى ( ع ) مردم خويش را به انجام مأموريتشان ( ذبح گاو ميانسال ) فرمان داد .

إنها بقرة لافارض و لابكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 2

2 _ دعوت بنى اسرائيل از سوى موسى ( ع ) به يادآورى نعمت هاى الهى بر آنان

و اذ قال موسى لقومه يقوم اذكروا نعمة اللّه عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 1،8

1 _ ورود به سرزمين مقدس و تصرف آن ، فرمان موسى ( ع ) به قوم خويش

يقوم ادخلوا الارض المقدسة

8 _ موسى ( ع ) بر حذر دارنده قوم خويش از فرار و عقب نشينى به هنگام رويارويى با ساكنان سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 2،7،9،12

2 _ نااميدى موسى ( ع ) از حركت بنى اسرائيل و مبارزه با جباران براى ورود به سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

7 _ جدايى موسى ( ع ) و برادرش هارون از بنى

اسرائيل ، درخواست و دعاى موسى ( ع ) به پيشگاه پروردگار

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

9 _ نفرين موسى ( ع ) بر قوم خويش با درخواست محروم شدن آنان از فيض وجود او و برادرش هارون

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

12 _ تمرد و گناه بنى اسرائيل ، موجب نفرين موسى ( ع ) بر آنان

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 12،16

12 _ پرهيز از تأسف و اندوه بر گناهكاران بنى اسرائيل ، فرمان خداوند به موسى ( ع )

فلاتأس على القوم الفسقين

16 _ رأفت و مهربانى موسى ( ع ) نسبت به قوم خود ، على رغم نافرمانى و گناه آنان

فلاتأس على القوم الفسقين

{فلاتأس} از ماده {اسى} به معناى حزن و اندوه است. بر حذر داشتن موسى(ع) از تأسف بر بنى اسرائيل، دلالت بر وقوع تأسف و يا انتظار وقوع آن دارد و در هر حال، نشانه عطوفت موسى(ع) نسبت به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 5

5 _ موسى ( ع ) در تعاليم خويش به بنى اسرائيل ، پندار مالكيت فرعون را بر زمين ، پندارى باطل و حاكميت او را مقهور اراده خداوند خواند .

قال موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 5

5 _ موسى ( ع ) در عين اميدوارى به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن بنى اسرائيل ،

نگران عدم ايجاد شرايط آن از سوى قوم خويش بوده است .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

كلمه {عسى} حكايت از آن دارد كه موسى(ع) يقين به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن قومش نداشته است و شايد دغدغه خاطر او بدان جهت بود كه وى اطمينان نداشت مردمش ش___رايطى را كه براى پيروزى مطرح ساخته بود (استعينوا ب__اللّه . .. ) رعايت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 4

4 _ فرعونيان نيز همچون بنى اسرائيل در دايره رسالت موسى بودند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 139 - 3

3 _ موسى ( ع ) با تبيين فساد آيين بت پرستى ، بنى اسرائيل را كه آرزومند آن آيين بودند ، بر جهلشان واقف ساخت .

قال إنكم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فيه و بطل ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 5

5 _ موسى ( ع ) تمايل قوم خويش را به بت پرستى ، ناسپاسى به نعمت هاى خداوند دانست .

أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 4

4 _ موسى ( ع ) با تكيه بر لطف خداوند به بنى اسرائيل در نجات بخشى آنان از شكنجه فرعونيان ، لزوم پرستش خداى يگانه و پرهيز از گرايش به شرك را

به آنان گوشزد كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً . .. و إذ أنجينكم من ءال فرعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفاهيم ذكر شده در آيه مورد بحث برگرفته از سخنان موسى باشد و مخاطبان اصلى آن همان مردمى باشند كه پس از عبور از دريا به بت پرستى گرايش پيدا كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 1،2،8

1 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا گروهى از قومش را همراه خود به ميعادگاه مناجات بياورد .

و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا

2 _ موسى ( ع ) از ميان بنى اسرائيل هفتاد نفر را براى بردن به ميعادگاه مناجات انتخاب كرد .

و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا

كلمه {سبعين} مفعول براى {اختار} مى باشد و {قومه} به سبب حذف حرف جر، منصوب شده است ; يعنى {من قومه}. البته برخى {قومه} را مفعول و {سبعين} را بدل از آن گرفته اند.

8 _ موسى ( ع ) اندوهناك از هلاكت برگزيدگانش در ميعادگاه مناجات به دور از چشمان بنى اسرائيل

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

جمله {لو شئت . .. } (اگر مى خواستى من و ايشان را به هلاكت رسانى، پيش از حضور در ميقات به هلاكت مى رساندى) حكايت از تحسر و اندوه موسى(ع) بر از ميان رفتن همراهانش دارد و قيد {من قبل} مى رساند كه اندوه وى برخاسته از آن است كه هلاكت آنان در ميقات و به دور از چشمان بنى اسرائيل تحقق يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس

- 10 - 84 - 1

1 _ موسى ( ع ) ، نسبت به قوم خود ، رهبرى مهربان و راهنمايى دلسوز بود .

و قال موسى يقوم

برداشت فوق از اضافه {قوم} به ياى متكلم به دست آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 6

6- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و كشتار فرعونيان ، نعمت چشمگير و به ياد ماندنى خداوند بر آنان بود .

إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم إذ أنج_كم من ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 7

7 - رسالت موسى ( ع ) ، فراتر از هدايت و رهبرى بنى اسرائيل بود .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

موسى(ع) و گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 2

2 _ موسى ( ع ) به هنگان بازگشت به سوى بنى اسرائيل از گمراه شدن قومش خشمگين و بسيار اندوهناك بود .

و لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً

{أسِف} به كسى گفته مى شود كه بسيار اندوهناك باشد. (برگرفته از لسان العرب).

موسى(ع) و مسكن بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،2

1 _ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى

بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

2 _ موسى و هارون ( ع ) مأموريت يافتند تا براى آن دسته از بنى اسرائيل كه ساكن شهر مصر بودند ، اقدام به تهيه مسكن نمايند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بمصر} متعلق به عامل مقدر و حال يا صفت براى {قوم} باشد ; يعنى: تبوئاً لقومكما كائنين يا الكائنين بمصر.

موعظه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 12

12 - اقدام قوم قارون ( بنى اسرائيل ) به نصيحت كردن و برحذر داشتن وى از شادمانى و غرور بى جا

إذ قال له قومه لاتفرح

موعظه ناپذيرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 8

8 - بنى اسرائيل ، به رغم اندرز هاى موسى ( ع ) ، از اذيت و آزار آن حضرت دست برنداشتند .

ي_قوم لم تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

جمله {فلمّا زاغوا} بيانگر آن است كه بنى اسرائيل، به جاى پذيرش نصيحت هاى موسى(ع)، بر اذيت هاى خويش نسبت به آن حضرت پاى فشردند.

موقعيت اجتماعى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 76 - 3

3 - بنى اسرائيل ، داراى موقعيت و نقشى بارز در جامعه عصر بعثت پيامبر (

ص )

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

از اين كه خداوند بنى اسرائيل را اختصاص به ذكر كرده است، موقعيت و نقش آنان در جامعه عصر بعثت استفاده مى شود.

مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 14

14 _ مؤمنان بنى اسرائيل ( اهل پذيرش حق ) ، پذيراى صندوق معهود ، به عنوان نشانه اى بر حقانيّت طالوت در زمامدارى

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

{ايمان} در آيه شريفه به معناى ايمان به خداوند و رسول و در مقابل كفر نيست; چون مخاطبين آيه از اهل ايمانند; بلكه به معناى لغوى آن است; يعنى آنانكه اهل باور و پذيراى حق هستند، مقابل كسانى كه روحى لجوج و قلبى پيوسته ناباور دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 2

2 _ وجود يارانى خداترس و داراى حس مسؤوليت در ميان قوم موسى ( ع )

قال رجلان من الذين يخافون . .. ادخلوا عليهم الباب

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول محذوف {يخافون}، {اللّه} باشد، يعنى {يخافون اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 3

3 _ گروهى از بنى اسرائيل پايبند به احكام الهى و بر حذر از ايجاد روابط ولايى و دوستى با كافران مشرك

ترى كثيراً منهم يتولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 3

3 _ مؤمنان و گرويدگان به موسى ( ع ) ، همگى از

قشر جوان بنى اسرائيل بودند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

{ذرية} به معناى {ابناء و أولاد} به كار مى رود، با توجه به جو وحشت و ارعاب كه فرعون در ميان بنى اسرائيل به وجود آورده بود و معمولا در چنين شرايطى پيران به حكم مصلحت انديشى كنار مى كشند، مى توان گفت كه مراد از {ذرية}، جوانان بنى اسرائيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 11

11 - بنى اسرائيل ، در پذيرش رسالت عيسى ( ع ) و پيروى از آن حضرت ، دو دسته شدند : دسته اى مؤمن و گروهى كافر .

ف_امنت طائفة من بنى إسرءيل و كفرت طائفة

مهمترين نعمت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 2

2 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، مهم ترين و برجسته ترين نعمت و احسان خداوند به ايشان بود .

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه نجات موسى و هارون(عليهماالسلام) از اندوه بزرگ بخشى از نعمت هاى الهى به ايشان بود; ولى در عين حال به طور جداگانه ذكر شده است.

ناامنى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 8

8- در امان نبودن بنى اسرائيل حتى در زواياى خانه هاى خود ، به دنبال فسادانگيزى و تعقيب قرار گرفتنشان از سوى مردانى جنگاور

فجاسوا خل_ل الديار

نابودى آثار باستانى

بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 14

14- نابودى و تخريب كامل آثار و تمدن بنى اسرائيل ، با دومين هجوم نيرو هاى توانمند و جنگاور

و ليتبّروا ما علوًّا تتبيرًا

نابودى تمدن بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 14

14- نابودى و تخريب كامل آثار و تمدن بنى اسرائيل ، با دومين هجوم نيرو هاى توانمند و جنگاور

و ليتبّروا ما علوًّا تتبيرًا

ناخشنودى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 1

1 - بنى اسرائيل ، از بسنده كردن به { منّ } و { سلوى } ناخشنود بوده ، و از اكتفا كردن به آن اظهار ناشكيبايى مى كردند .

لن نصبر على طعام وحد

مراد از {طعام واحد} به قرينه آيه 57 {من} و {سلوى} مى باشد.

نافرمانى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 20

20 _ نافرمانى اكثر بنى اسرائيل زمان طالوت از دستور خداوند به پيكار در راه او ، على رغم پيشنهاد و درخواست آنان براى پيكار

اذ قالوا لنبى . .. فلما كُتب عليهم القتال تولّوا

ظاهراً فاعل محذوف از جمله {كتب عليهم}، اللّه است كه به جهت تعظيم حذف شده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 7،22

7 _ فقدان روحيه تسليم در برابر دستورات الهى ، در ميان بزرگان بنى اسرائيل

ان اللّه قد بعث . .. و نحن احقّ

بالملك منه

22 _ نبودن طالوت از خاندان نبوت و پادشاهى ، منشأ اعتراض بزرگان ( ملأ ) بنى اسرائيل به برگزيدگى وى از جانب خداوند

قالوا انى يكون له الملك علينا

امام باقر (ع) درباره آيه {انّ اللّه قد بعث . .. } فرمود: لم يكن من سبط النبوة و لا من سبط المملكة ...

_______________________________

كافى، ج 8، ص 316، ح 498 ; نورالثقلين، ج 1، ص 251، ح 996.

نبوت در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 1

1 - اعطاى كتاب آسمانى ، حكومت و نبوت به بنى اسرائيل از سوى خداوند

ءاتينا بنى إسرءيل الكت_ب و الحكم و النبوّة

نجات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 2،9،11،12

2 - خداوند با بعثت موسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنها ر ها ساخت .

و إذ نجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوءالعذاب

در جمله {أنعمت عليكم} و {أنى فضلتكم} نعمت دادن و برترى بخشيدن به خداوند نسبت داده شده; ولى در جمله {نجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نجات بخشى به ضمير {نا} (ما) نسبت داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه خداوند در نجات بخشى، نظر به سببهايى نيز دارد كه به قرينه آيات بعد مى توان گفت: آن سبب بعثت حضرت موسى (ع) بوده است.

9 - در صورتى كه خداوند بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان نجات نمى داد ، آنان همچنان به شكنجه و كشتار فرزندانشان ادامه مى دادند .

يسومونكم سوءالعذاب يذبحون

ابناءكم و يستحيون نساءكم

برداشت فوق از فعلهاى مضارع {يسومون} و {يذبحون} و {يستحيون} استفاده شده است.

11 - خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمون بزرگى قرار داد .

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب - كه از {نجيناكم} استفاده مى شود - باشد.

12 - نجات از شكنجه فرعونيان ، از نعمت هاى بزرگ خداوند براى بنى اسرائيل

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

در برداشت فوق {بلاء} به معناى نعمت و {ذلكم} اشاره به رهاسازى از عذاب، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 3،4،13

3 - بنى اسرائيل ، با عبور از دريا نجات يافتند و فرعونيان در آب دريا غرق شدند .

فأنجينكم و أغرقنا ءال فرعون

4 - خداوند ، نجات بخش بنى اسرائيل و هلاك كننده فرعونيان

فأنجينكم و أغرقنا ءال فرعون

13 - خاطره نجات بنى اسرائيل و هلاكت خاندان فرعون با شكافته شدن دريا ، خاطره اى عبرت آموز و شايسته و بايسته به ياد داشتن

و إذ فرقنا بكم البحر . .. و أنتم تنظرون

{إذ فرقنا} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است. بنابراين {إذ فرقنا} نيز مفعول براى {أذكروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 1،10

1 - خداوند ، پس از نجات بنى اسرائيل از سيطره فرعونيان ، موسى ( ع ) را براى عبادت و مناجاتى خاص فرا خواند .

و إذ وعدنا موسى أربعين

ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب) - با وجود اينكه معمولا در بيان شبانه روز و مانند آن، از كلمه {يوم} (روز) استفاده مى شود - اشاره به اين معنا دارد كه: وعده خدا با موسى (ع) براى عبادت و مناجات بوده است. از آن جا كه موسى (ع) در ميان بنى اسرائيل نيز اعمال عبادى داشته، معلوم مى شود آن دعوت براى عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

10 - گرايش بنى اسرائيل به گوساله پرستى ، پس از عبورشان از دريا و نجات يافتن از سيطره فرعونيان بود .

و إذ فرقنا بكم البحر . .. و إذ وعدنا ... ثم اتخذتم العجل من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 1،2،5

1 - قوم موسى پس از نجات از سلطه فرعونيان و گذر از دريا ، در بيابان ها به گرماى سوزان خورشيد گرفتار شدند .

و ظللنا عليكم الغمام

{تظليل} مصدر {ظللنا} - كه به معناى سايه قرار دادن مى باشد - گوياى اين است كه: قوم موسى پس از گذشتن از دريا، در جايى كه سقف و داراى سايه بانى باشد سكونت نكردند و لذا كلمه {بيابانها} در برداشت آورده شد.

2 - خداوند ، با سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظللنا عليكم الغمام

غمامة به معناى ابر و جمع آن غمام است (لسان العرب). برخى از اهل لغت بر آنند كه غمامة به معناى ابر سفيد مى باشد.

5 - نزول { منّ } و { سلوى } بر بنى اسرائيل و نجاتشان از حرارت شديد

خورشيد با ابر هاى سايه گستر ، پس از حادثه صاعقه زدگى و زنده شدن آنان بود .

ثم بعثنكم . .. و ظللنا عليكم الغمام

عطف جمله {ظللنا . ..} بر {بعثناكم ...} اقتضا مى كند كه گفته شود: داستان سايه گستر شدن ابرها و نزول {منّ} و {سلوى} پس از داستان صاعقه، تحقق يافته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 1

1 - قوم موسى ، پس از نجات از سيطره فرعون و گذر از دريا ، در سرزمينى به دور از آب حركت مى كردند و كمبود شديد آب مبتلا بودند .

و إذاستسقى موسى لقومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 9،10

9 _ موسى ( ع ) در راستاى رهاسازى بنى اسرائيل از فرعون خواست تا از مهاجرت آنان با وى جلوگيرى نكند .

فأرسل معى بنى إسراءيل

10 _ رهاسازى بنى اسرائيل از نظام فاسد فرعونى ، از وظايف الهى موسى ( ع )

فأرسل معى بنى إسراءيل

تفريع جمله {فأرسل . .. } بر {إنى رسول ... } حكايت از آن دارد كه رهايى بنى اسرائيل از رسالتهاى الهى موسى بوده است. يعنى به امر خداوند موظف به انجام اين كار بود، نه به تصميم شخصى خويش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 1

1 _ به قدرت رساندن بنى اسرائيل براى برچيدن نظام فرعونى ، تحليل اشراف دربار از پيشنهاد موسى ( رهاسازى بنى اسرائيل )

فأرسل معى بنى إسراءيل . .. يريد أن يخرجكم من أرضكم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 10،11،12

10 _ فرعونيان با موسى ( ع ) پيمان بستند و سوگند ياد كردند كه در صورت برطرف ساختن عذاب شديد از آنان ، به وى ايمان آورند و بنى اسرائيل را آزاد سازند .

لئن كشفت عنا الرجز لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

11 _ فرعونيان پس از وقوع هر يك از عذاب هاى پنجگانه ( طوفان . . . ) با موسى پيمان بستند كه در صورت برطرف ساختن آن ، به وى ايمان آورند و بنى اسرائيل را آزاد كنند .

لئن كشفت عنا الرجز لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ال} در {الرجز} عهد ذكرى باشد. در اين صورت {الرجز} اشاره به عذابهاى پنجگانه در آيه قبل است.

12 _ ايمان به رسالت موسى و آزادى بنى اسرائيل ، از مهمترين خواسته هاى موسى ( ع ) از فرعونيان

لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 135 - 8

8 _ فرعونيان ، على رغم پيمان مؤكدشان با موسى ( ع ) ( تصديق رسالت او و آزادسازى بنى اسرائيل پس از برطرف شدن عذاب ) ، حتى لحظه اى به وى ايمان نياوردند و بنى اسرائيل را آزاد نكردند .

فلما كشفنا عنهم الرجز . .. إذا هم ينكثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 136 - 3

3 _ فرعونيان به دليل شكستن پيمانشان با موسى ( ع ) (

ايمان به وى و آزادسازى بنى اسرائيل ) سزاوار انتقام الهى و غرق شدن در دريا گشتند .

إذا هم ينكثون. فانتقمنا منهم

تفريع جمله {فانتقمنا} بر جمله {إذا هم ينكثون} به وسيله حرف {فاء} مى رساند كه پيمان شكنى فرعونيان در انتقام الهى از آنان دخيل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 3،4،11،12

3 _ نجات از سيطره فرعونيان و عذاب هاى ايشان ، خاطره اى براى بنى اسرائيل و شايسته همواره به ياد داشتن

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

{إذ} مفعولٌ به براى فعل مقدّر {اذكروا} است.

4 _ موسى ( ع ) با تكيه بر لطف خداوند به بنى اسرائيل در نجات بخشى آنان از شكنجه فرعونيان ، لزوم پرستش خداى يگانه و پرهيز از گرايش به شرك را به آنان گوشزد كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً . .. و إذ أنجينكم من ءال فرعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفاهيم ذكر شده در آيه مورد بحث برگرفته از سخنان موسى باشد و مخاطبان اصلى آن همان مردمى باشند كه پس از عبور از دريا به بت پرستى گرايش پيدا كردند.

11 _ خداوند با رهاسازى بنى اسرائيل عصر موسى از شكنجه هاى سخت فرعونى ، آنان را مورد آزمايشى سنگين قرار داد .

و إذ أنجينكم . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بلاء} به معناى آزمون و {ذلكم} اشاره به رهايى از عذاب باشد.

12 _ نجات از شكنجه فرعونيان ، از نعمت هاى بزرگ خداوند براى بنى اسرائيل

و إذ أنجينكم . ..

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

در برداشت فوق {بلاء} به معناى نعمت و {ذلكم} اشاره به رهاسازى از عذاب _ كه از {أنجيناكم} استفاده مى شود _ گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 10

10 _ خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد تا رهايى بنى اسرائيل از چنگال فرعون را به آنان بشارت دهد .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين . .. و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 1

1 _ خداوند ، بنى اسرائيل را در حالى كه در معرض هجوم فرعون و سپاهيانش قرار داشتند ، از دريا عبور داد .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر فأتبعهم فرعون و جنوده بغياً و عدواً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 5،7،9،18

5- موسى ( ع ) از قومش درخواست كرد كه همواره به خاطر داشته باشند كه خداوند عامل رهايى آنان از شكنجه و كشتار فرعونيان بود .

إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم إذ أنج_كم من ءال فرعون

7- نجات از نظام اجتماعى ظالمانه ، نعمتى الهى و شايسته به خاطر سپردن است .

اذكروا نمعة الله عليكم إذ أنج_كم من ءال فرعون يسومونكم

9- اطرافيان و خاندان فرعون ، مردمى ظالم و شكنجه گر بودند .

إذ أنج_كم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

18- آزمايش بندگان ، جلوه ربوبيت الهى نسبت به آنان است .

و فى ذلكم بلاء من ربّكم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9

- ابراهيم - 14 - 7 - 7

7- رهايى بنى اسرائيل از ظلم و ستم فرعونيان ، نعمتى بزرگ براى آنان و شايسته شكرگزارى

إذ أنج_كم من ءال فرعون . .. و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم لأزيدنّكم

عبارت {إذ تأذّن ربكم} ادامه كلام موسى(ع) است كه نجات بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان را به آنان يادآورى كرد. با اين كلام، موسى(ع) به طور تلويحى به بنى اسرائيل متذكر شده كه نجات آنان، نعمت خدادادى و مستلزم شكرگزارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 4

4 - نجات بنى اسرائيل از شكنجه و آزار فرعونيان و بيرون آوردن آنان از محدوده حكومت فرعون ، از اهداف مهم رسالت موسى و هارون ( ع ) بود .

فقولا إنّا رسولا ربّك فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

{فا} در {فأرسل} تفريع بر {إنّا رسولا ربّك} است و مى رساند كه كوچ دادن بنى اسرائيل، از رسالت هاى الهى موسى و هارون(ع) بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 2،7،9

2 - خداوند ، بنى اسرائيل را از خطر فرعون رهانيد و آنان را از اسارت او نجات داد .

فأتبعهم فرعون . .. ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم من عدوّكم

7 - نزول { منّ و سلوى } بر بنى اسرائيل ، پس از نجات آنان از چنگال فرعون و استقرار آنها در بيابان بوده است .

قد أنجين_كم . .. وعدن_كم ... و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

نزول {منّ و سلوى}، نشان عارى بودن منطقه از مواد غذايى متداول و بيابانى بودن محيط استقرار آنها

است.

9 - نجات بنى اسرائيل از فرعونيان و دعوت آنان به كوه طور براى مناجات و فرو فرستادن منّ و سلوى بر آنان ، از نعمت هاى خداوند بر بنى اسرائيل در زمان موسى ( ع )

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم . .. و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 2

2 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور هجرت از سرزمين مصر به همراه بنى اسرائيل

أن أرسل معنا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 3

3 - شكافته شدن دريا با ضربت عصاى موسى و باز شدن راه نجات براى بنى اسرائيل

أن اضرب بعصاك البحر فانفلق

{انفلاق} (مصدر {انفلق}) به معناى شكافته شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 2

2 - بيرون آوردن بنى اسرائيل از محروميت و فقر و قرار دادن امكانات دنيوى ( سرزمين مستقل ، قدرت و مكنت ) در اختيار آنان ، نمودى ديگر از امتنان الهى بر آنها

و نريد أن نمنّ . .. و نمكّن لهم فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 1

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، به عنايت خداوند از اندوه بزرگ نجات يافتند .

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 4

4- آزادسازى بنى اسرائيل و ترك بهره

كشى ظالمانه از آنان ، يكى از محور هاى آزمايش الهى براى فرعونيان

و لقد فتنّا قبلهم قوم فرعون . .. أن أدّوا إلىّ عباد اللّه

از ارتباط {أن أدّوا} با {و لقد فتنّا}، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 3

3- اطمينان بخشى خداوند به موسى ( ع ) و بنى اسرائيل ، در به سلامت عبور كردن آنان از دريا و غرق شدن فرعونيان

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

هر چند عبارت {واترك . ..} معناى فرمان را در خود نهفته دارد; اما قرين شدن {رهوًا} مى نماياند كه خداوند با بيان اين صفت، در صدد اطمينان بخشى و ايجاد آرامش در روح موسى(ع) و اطرافيان آن حضرت بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 7

7- بيان هلاكت فرعونيان و نجات بنى اسرائيل از سوى خداوند ، پيامدار تهديد براى مشركان و نويدى براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و لقد نجّينا بنى إسرءيل . .. بل_ؤا مبين

با توجه به اين كه آيات گذشته، در زمينه رويارويى مشركان و مؤمنان بود; طرح سرگذشت فرعونيان و بنى اسرائيل، پيامدار مطلب ياد شده است.

نجات بنى اسرائيل از گرما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 17

17 _ خداوند با سايه گستر ساختن ابر ها بر قوم موسى آنان را از تابش سوزان خورشيد رهايى بخشيد .

و ظلّلنا عليهم الغمم

{غمامه} به معناى ابر و جمع آن غمام است. (لسان العرب). برخى از اهل لغت

برآنند كه غمام به معناى ابر سفيد است. {تظليل} (مصدر ظلّلنا) به معناى سايه قرار دادن است.

نزاع بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 72 - 1

1 - شخصى از قوم موسى به قتل رسيد و هر طايفه ، ديگرى را متهم به كشتن او كرده بر سر آن به نزاع پرداختند .

و إذ قتلتم نفساً فادرءتم فيها

{ادارءتم} به معناى اختلاف و نزاع كرديد، مى باشد. اين كلمه از باب تفاعل و در اصل {تدارءتم} بوده است. نزاع و اختلاف در مقتول (ادارءتم فيها) به معناى متهم كردن يكديگر به قتل، و بر سر آن نزاع كردن است.

نزول بلدرچين بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 3

3 - خداوند ، براى تغذيه قوم موسى - به هنگام عبورشان از صحرا - براى آنان { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) فرو فرستاد .

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز به شربتى شيرين، همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى نيز گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 6

6 - خداوند ، بر بنى اسرائيل زمان موسى ( ع ) ، خوردنى هاى { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) نازل كرد .

و نزّلنا عليكم المنّ

والسلوى

{منّ} قطراتى است كه از آسمان بر درخت ها و سنگ ها مى نشيند و به صورت عسل در مى آيد. طعم آن شيرين است و مانند شيره درخت خشك مى شود (قاموس). برخى از مفسران آن را ترنجبين معنا كرده اند. {سلوى}، پرنده اى است شبيه كبوتر با پا و گردنى درازتر كه حركتى سريع دارد و رنگ آن شبيه رنگ بلدرچين است (مصباح). برخى آن را همان بلدرچين مى دانند.

نزول ترنجبين بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 3

3 - خداوند ، براى تغذيه قوم موسى - به هنگام عبورشان از صحرا - براى آنان { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) فرو فرستاد .

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز به شربتى شيرين، همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى نيز گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 6

6 - خداوند ، بر بنى اسرائيل زمان موسى ( ع ) ، خوردنى هاى { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) نازل كرد .

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

{منّ} قطراتى است كه از آسمان بر درخت ها و سنگ ها مى نشيند و به صورت عسل در مى آيد. طعم آن شيرين است و مانند شيره درخت خشك مى شود (قاموس). برخى از مفسران

آن را ترنجبين معنا كرده اند. {سلوى}، پرنده اى است شبيه كبوتر با پا و گردنى درازتر كه حركتى سريع دارد و رنگ آن شبيه رنگ بلدرچين است (مصباح). برخى آن را همان بلدرچين مى دانند.

نزول سلوى بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 3،5،6

3 - خداوند ، براى تغذيه قوم موسى - به هنگام عبورشان از صحرا - براى آنان { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) فرو فرستاد .

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز به شربتى شيرين، همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى نيز گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

5 - نزول { منّ } و { سلوى } بر بنى اسرائيل و نجاتشان از حرارت شديد خورشيد با ابر هاى سايه گستر ، پس از حادثه صاعقه زدگى و زنده شدن آنان بود .

ثم بعثنكم . .. و ظللنا عليكم الغمام

عطف جمله {ظللنا . ..} بر {بعثناكم ...} اقتضا مى كند كه گفته شود: داستان سايه گستر شدن ابرها و نزول {منّ} و {سلوى} پس از داستان صاعقه، تحقق يافته باشد.

6 - قرار دادن ابر هاى سايه گستر و نازل كردن { منّ } و { سلوى } از معجزات ارائه شده به قوم موسى

و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 6،7،8

6

- خداوند ، بر بنى اسرائيل زمان موسى ( ع ) ، خوردنى هاى { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) نازل كرد .

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

{منّ} قطراتى است كه از آسمان بر درخت ها و سنگ ها مى نشيند و به صورت عسل در مى آيد. طعم آن شيرين است و مانند شيره درخت خشك مى شود (قاموس). برخى از مفسران آن را ترنجبين معنا كرده اند. {سلوى}، پرنده اى است شبيه كبوتر با پا و گردنى درازتر كه حركتى سريع دارد و رنگ آن شبيه رنگ بلدرچين است (مصباح). برخى آن را همان بلدرچين مى دانند.

7 - نزول { منّ و سلوى } بر بنى اسرائيل ، پس از نجات آنان از چنگال فرعون و استقرار آنها در بيابان بوده است .

قد أنجين_كم . .. وعدن_كم ... و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

نزول {منّ و سلوى}، نشان عارى بودن منطقه از مواد غذايى متداول و بيابانى بودن محيط استقرار آنها است.

8 - نزول { منّ و سلوى } ، از معجزات ارائه شده به قوم موسى ( ع )

و نزّلنا

اختصاص يافتن {منّ و سلوى} از بين خوراكى ها و يادآورى نزول آن بر بنى اسرائيل، نشان از غير عادى بودن نزول آن دو دارد.

نزول منّ بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 3،5،6،22

3 - خداوند ، براى تغذيه قوم موسى - به هنگام عبورشان از صحرا - براى آنان { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) فرو فرستاد

.

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز به شربتى شيرين، همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى نيز گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

5 - نزول { منّ } و { سلوى } بر بنى اسرائيل و نجاتشان از حرارت شديد خورشيد با ابر هاى سايه گستر ، پس از حادثه صاعقه زدگى و زنده شدن آنان بود .

ثم بعثنكم . .. و ظللنا عليكم الغمام

عطف جمله {ظللنا . ..} بر {بعثناكم ...} اقتضا مى كند كه گفته شود: داستان سايه گستر شدن ابرها و نزول {منّ} و {سلوى} پس از داستان صاعقه، تحقق يافته باشد.

6 - قرار دادن ابر هاى سايه گستر و نازل كردن { منّ } و { سلوى } از معجزات ارائه شده به قوم موسى

و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

22 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه : { كان ينزل المنّ على بنى اسرائيل من بعد الفجر إلى طلوع الشمس . . . ;

{منّ} بر بنى اسرائيل بعد از سپيده صبح تا طلوع خورشيد نازل مى شد . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 6،7،8

6 - خداوند ، بر بنى اسرائيل زمان موسى ( ع ) ، خوردنى هاى { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) نازل كرد .

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

{منّ} قطراتى است كه از آسمان بر درخت ها و سنگ ها مى

نشيند و به صورت عسل در مى آيد. طعم آن شيرين است و مانند شيره درخت خشك مى شود (قاموس). برخى از مفسران آن را ترنجبين معنا كرده اند. {سلوى}، پرنده اى است شبيه كبوتر با پا و گردنى درازتر كه حركتى سريع دارد و رنگ آن شبيه رنگ بلدرچين است (مصباح). برخى آن را همان بلدرچين مى دانند.

7 - نزول { منّ و سلوى } بر بنى اسرائيل ، پس از نجات آنان از چنگال فرعون و استقرار آنها در بيابان بوده است .

قد أنجين_كم . .. وعدن_كم ... و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

نزول {منّ و سلوى}، نشان عارى بودن منطقه از مواد غذايى متداول و بيابانى بودن محيط استقرار آنها است.

8 - نزول { منّ و سلوى } ، از معجزات ارائه شده به قوم موسى ( ع )

و نزّلنا

اختصاص يافتن {منّ و سلوى} از بين خوراكى ها و يادآورى نزول آن بر بنى اسرائيل، نشان از غير عادى بودن نزول آن دو دارد.

نژاد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 3

3 _ انتساب بنى اسرائيليان به هر يك از فرزندان يعقوب ، اساس گروه بندى آنان

و قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما

{اسباط} در لغت به معناى نوادگان است. به كارگيرى اين واژه براى تيره هاى دوازده گانه بنى اسرائيل اشاره به اين دارد كه اساس اين قبايل _ كه همگان نواده هاى يعقوب (اسرائيل) هستند _ دوازده فرزند او مى باشند.

نژادپرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 5

5

_ بنى اسرائيل ، مردمى مغرور به نژاد و دين خويش

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. و حسبوا الا تكون فتنة

بسيارى از مفسران برآنند كه ريشه اعتقاد بنى اسرائيل (رهايى از آزمون و مجازات الهى) اين بوده كه آنان از نسل اسرائيل هستند و به يهوديت و يا نصرانيت منتسب مى باشند. آيه 69 كه مجرد انتساب به دين را كارساز در سعادت نمى دانست، مى تواند اشاره به اين نظريه داشته باشد.

نصرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 1

1 - خداوند ، ناصر و ياور موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان در مبارزه با فرعونيان

و نصرن_هم

نظام جزايى در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 6

6_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : كانت الحكومة فى بنى اسرائيل إذا سرق أحد شيئاً استرق به ، . . . فقال لهم يوسف : ما جزاء من وجد فى رحله ؟ قالوا : هو جزاؤه . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: [قانون] در حكومت بنى اسرائيل چنين بود كه اگر كسى چيزى را مى دزديد، در مقابل آن به بردگى گرفته مى شد . .. پس يوسف به كاروانيان گفت: جزاى كسى كه [آن جام] در بار او يافت شود چيست؟ گفتند: خود او جزاى آن است ... [كه بايد به بردگى گرفته شود]}.

نعمتهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

40 - 1،2

1 - خداوند ، بنى اسرائيل را از نعمت هاى گرانقدر بهره مند ساخت .

يبنى إسرائيل اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم

كلمه {أنعمت} به صورت مفرد آمده است. مراد از آن مى تواند نعمتى خاص و ويژه، همانند بعثت موسى (ع) باشد و مى تواند جنس نعمت باشد و شامل نعمتهاى متعددى كه در آيات 47 به بعد يادآورى شده است، باشد. اضافه {نعمت} به {ياء} متكم براى رساندن عظمت و شرافت آن نعمت و يا نعمتهاست.

2 - خداوند از بنى اسرائيل خواست تا نعمت هاى او را همواره به خاطر داشته باشند .

يبنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 47 - 1،3،9

1 - بنى اسرائيل از نعمت هاىِ گرانقدرى برخوردار بودند .

يبنى إسرائيل اذكروا نعمتى

3 - خداوند از بنى اسرائيل خواست تا نعمت هاى او را ياد كنند و همواره آنها را به خاطر داشته باشند .

يبنى إسرائيل اذكروا نعمتى

9 - به خاطر داشتن نعمت برترى بنى اسرائيل بر همگان ، سفارش و توصيه خداوند به آنان

اذكروا نعمتى . .. أنى فضلتكم على العلمين

عطف {أنى فضلتكم} بر {نعمتى} اقتضا مى كند كه: {أنى فضلتكم} نيز مفعول {اذكروا} باشد; يعنى: اذكروا . .. أنى فضلتكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 12

12 - نجات از شكنجه فرعونيان ، از نعمت هاى بزرگ خداوند براى بنى اسرائيل

و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

در برداشت فوق {بلاء} به معناى نعمت و {ذلكم} اشاره به رهاسازى از عذاب، گرفته شده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 11

11 - تماشاى نابودى فرعونيان از نعمت هاى خداوند به بنى اسرائيل

و إذ فرقنا بكم البحر . .. و أغرقنا ءال فرعون و أنتم تنظرون

چون آيات مورد بحث در صدد بيان نعمتهايى است كه خداوند به بنى اسرائيل ارزانى داشته بود، مى توان گفت: مفاد جمله {و أنتم تنظرون} نيز به منظور بيان نعمت، آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 4

4 - آمرزش گناه ارتداد و گوساله پرستى بنى اسرائيل ، از نعمت هاى بزرگ خداوند بر آنان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

چون آيه هاى اين بخش از سوره، در صدد بيان نعمتهاى الهى به بنى اسرائيل است، مفاد جمله {عفونا عنكم} نيز به منظور بيان نعمت ايراد شده است و از آن جا كه اين معنا با حرف {ثم} به ديگر نعمتها عطف گرديده، اشاره به رتبه برتر نعمت آمرزش نسبت به نعمتهاى ديگر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 5

5 - تورات عطا شده به موسى ( ع ) از نعمت هاى خداوند به بنى اسرائيل

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان

با توجه به آيه 47 معلوم مى شود: اين بخش از آيات در صدد بيان نعمتهاى گرانقدرى است كه خداوند به بنى اسرائيل عطا فرموده است. بنابراين عطاى تورات و فرقان نيز در آيه مورد بحث، به عنوان يك نعمت بزرگ مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 54 - 20

20 - پذيرش توبه گوساله پرستان بنى اسرائيل ، از نعمت هاى خداوند به آنان

و إذ قال موسى . .. فتاب عليكم

آيه هاى اين بخش از سوره چنانچه از مطلع آن (يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى . ..) به دست مى آيد، در صدد بيان نعمتهايى است كه خداوند به بنى اسرائيل ارزانى داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 3

3 - زنده شدن قوم موسى پس از هلاكتشان با صاعقه ، از نعمت هاى خداوند به آنان

اذكروا نعمتى التى أنعمت . .. ثم بعثنكم من بعد موتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 3،10،21،22

3 - خداوند ، براى تغذيه قوم موسى - به هنگام عبورشان از صحرا - براى آنان { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) فرو فرستاد .

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز به شربتى شيرين، همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى نيز گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

10 - دسترسى قوم موسى به غذا هاى طيب و غير طيب ( حلال و حرام ) در پى عبورشان از دريا و دوران صحراگردى

كلوا من طيبت ما رزقنكم

آوردن كلمه {طيبات} و اضافه كردن آن به {ما رزقناكم} بيانگر برداشت فوق است.

21 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) . . . قد أخبر اللّه فى كتابه حيث يقول

: { و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى } فهذا بعد الموت إذ بعثهم ;

از اميرالمؤمنين (ع) درباره {و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى} روايت شده كه: اين {نعمتها} بعد از آن بود كه خدا آنان را پس از مرگشان زنده كرد}.

22 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه : { كان ينزل المنّ على بنى اسرائيل من بعد الفجر إلى طلوع الشمس . . . ;

{منّ} بر بنى اسرائيل بعد از سپيده صبح تا طلوع خورشيد نازل مى شد . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 5

5 - تهيه خوراكى ها از هر ناحيه بيت المقدس ، براى بنى اسرائيل حلال و مباح بود .

فكلوا منها حيث شئتم رغداً

{حيث شئتم} (هر كجا خواستيد) دلالت بر آن دارد كه محدوده مكانى براى بهره بردارى از نعمتهاى بيت المقدس تعيين نشده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 122 - 1،8،9

1 - خداوند ، درگذشته بنى اسرائيل را از نعمت هاى گرانقدر بهره مند ساخته بود .

يبنى إسرءيل اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم

كلمه {نعمت} به صورت مفرد آمده است; مراد از آن مى تواند نعمتى خاص همانند بعثت موسى(ع) باشد و مى تواند مراد از آن جنس نعمت باشد كه در اين صورت شامل نعمتهاى متعددى است كه خداوند به بنى اسرائيل ارزانى داشته بود. نسبت دادن نعمت به خداوند با اضافه كلمه {نعمت} به {ياء} متكلم، حاكى از شرافت آن نعمت و يا نعمتهاست.

8 -

برترى بنى اسرائيل بر همه مردم ، از نعمت هاى گران سنگ الهى بر بنى اسرائيل

اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم و أنّى فضلتكم على العلمين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه عطف {أنّى فضلتكم} بر {نعمتى} عطف خاص بر عام و يا عطف تفسيرى باشد.

9 - بنى اسرائيل ، در صورت يادآورى نعمت هاى گران سنگ الهى و بررسى علت هاى فضيلتشان در اعصار گذشته ، زمينه هاى ايمان به پيامبر ( ص ) را در خويش ، شكوفا خواهند كرد .

و من يكفر به فأولئك هم الخسرون. يبنى إسرءيل اذكروا نعمتى

به نظر مى رسد توصيه به يادآورى نعمتهاى خدادادى، پس از بيان خطر كفرورزى به پيامبر(ص) و قرآن، ارائه رهنمودى باشد براى ايجاد زمينه ايمان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 1

1 _ حلّيت همه خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، قبل از نزول تورات

كُلُّ الطعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. من قبل ان تنزّل التورية

{من قبل}، متعلق است به {كان حلا} و استثناى در {الا ما حرم . .. } منقطع مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 4،5،8،10،13،14،15

4 _ بنى اسرائيل ، برخوردار از نعمت پيامبرانى متعدد پيش از موسى ( ع )

اذ جعل فيكم انبياء

5 _ بعثت پيامبرانى در ميان بنى اسرائيل ، از نعمت هاى بزرگ خداوند براى آنان

اذكروا نعمة اللّه عليكم اذ جعل فيكم انبياء

8 _ حكومت و فرمانروايى بنى اسرائيل ، نعمتى الهى بر آنان

اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. و جعلكم ملوكاً

10 _ استقلال

قوم موسى ( ع ) و خارج شدنشان از بردگى فرعونيان ، از نعمت هاى بزرگ خداوند بر آنان

و جعلكم ملوكاً

چون همه قوم موسى نمى توانند ملك (پادشاه) باشند، بنابراين مراد از ملك، با توجه به سابقه بردگى آنان براى فرعونيان، اين است كه آنها به استقلال رسيدند و سرنوشتشان به دست فرعونيان رقم نمى خورد.

13 _ اختصاص بنى اسرائيل به برخوردارى از برخى نعمت هاى ويژه الهى

و ءاتيكم ما لم يؤت احداً من العلمين

14 _ هيچيك از جهانيان از نعمت هاى ويژه اعطا شده به قوم موسى ( ع ) برخوردار نبوده اند .

و ءاتيكم ما لم يؤت احداً من العلمين

15 _ داشتن همسر ، خادم و مسكن ، از نعمت هاى خداوند بر بنى اسرائيل

و جعلكم ملوكاً

از رسوا خدا(ص) در توضيح { جعلكم ملوكاَ} در آيه فوق روايت شده: زوجه و مسكن و خادم. حديث فوق در صدد بيان معناى تنزيلى براى {ملك} مى باشد، چنانكه در عرف عامه نيز مرسوم است كه مى گويند هر كس همسر، خادم و مسكن داشته باشد، پادشاه است.

_______________________________

الدر المنثور، ج 3، ص 47، سطر 5.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 5

5 _ تورات، نعمتى كامل براى نيكوكاران قوم موسى

تماما على الذى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 12،15

12 _ بنى اسرائيل مردمى ناسپاس در برابر نعمت هاى خداوند

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً

بيان اين حقيقت كه گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا فاصله چندانى با نجات آنان

از دست فرعونيان و عبور معجزه آساى ايشان در درياى سرخ نداشت، اشاره به اين دارد كه بنى اسرائيل مردمى ناسپاس بودند.

15 _ بى توجهى قوم موسى به نعمت هاى خدا و گرايش آنان به پرستش غير او ، برخاسته از جهالت دامنه دار آنان بود .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قالوا يموسى ... قال إنكم قوم تجهلون

چنانچه از آيه استفاده مى شود، گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا پس از عبورشان از دريا و تحقق اين نعمت بزرگ الهى بوده است. بنابراين مى توان گفت موسى اين جهت را نيز در نظر داشته و آنان را جاهل خوانده است. يعنى اين بى خردى است كه انسان نعمتهاى الهى را ببيند و در عين حال به غير او گرايش پيدا كند. فعل مضارع {تجهلون} بر دامنه دارى اين بى خردى دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 12

12 _ نجات از شكنجه فرعونيان ، از نعمت هاى بزرگ خداوند براى بنى اسرائيل

و إذ أنجينكم . .. و فى ذلكم بلاء من ربكم عظيم

در برداشت فوق {بلاء} به معناى نعمت و {ذلكم} اشاره به رهاسازى از عذاب _ كه از {أنجيناكم} استفاده مى شود _ گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 4،18،19،20،21،26،28

4 _ تقسيم بنى اسرائيل به دوازده گروه ، نعمتى الهى براى آنان و در راستاى تنظيم امور اجتماعى ايشان

قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما . .. قد علم كل أناس مشربهم

با توجه به اينكه در قسمتهاى بعد،

نعمتهاى ارزانى شده به بنى اسرائيل مطرح شده است، معلوم مى شود تقسيم آنان به دوازده گروه نيز از نعمتهاى الهى است. جمله {قد علم ... } _ كه بيان ثمره نيكو براى اين گروه بندى است _ مى تواند مؤيد نعمت بودن اين تقسيم بندى باشد.

18 _ خداوند براى تغذيه قوم موسى به هنگام عبورشان از صحراى سوزان ، بر آنان منّ و سلوا فرو فرستاد .

و أنزلنا عليهم المن و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز شربتى شيرين همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

19 _ { منّ } و { سلوى } خوراكى پاكيزه و از روزى هاى عطا شده به بنى اسرائيل

و أنزلنا عليهم المن و السلوى كلوا من طيبت ما رزقنكم

20 _ پديدار شدن ابر بر فراز قوم موسى ، زمينه فرود آمدن منّ و سلوى براى آنان *

و ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

عطف شدن {أنزلنا . .. } بر جمله {ظلّلنا ... } مى تواند حاكى از ارتباط ميان آمدن ابر با نزول منّ و سلوى باشد.

21 _ دسترسى قوم موسى به غذا هاى حلال و حرام در پى عبور از دريا

كلوا من طيبت ما رزقنكم

26 _ ظهور معجزاتى متعدد ( پديد آمدن آب ، سايه ، نزول منّ و سلوى ) براى قوم موسى در پى عبورشان از دريا

فانبجست . .. ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

28 _ قوم موسى ناسپاس در برابر نعمت هاى عطا شده به آنان

( جوشيدن چشمه هاى آب براى آنان و . . . )

و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {و ما ظلمونا و لكن . .. } در ارتباط با تمامى قسمتهايى كه بيانگر نعمتهاى الهى است، ايراد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 5

5 _ خداوند تهيه خوراكى ها از هر ناحيه بيت المقدس را براى بنى اسرائيل حلال و مباح كرد .

و كلوا منها حيث شئتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 2

2 _ بنى اسرائيل ، پس از نابودى فرعون ، در سرزمينى با اراضى حاصل خيز كه در آن ، از انواع نعمت ها و روزى هاى پاكيزه و مناسب طبع برخوردار بودند ، روزگار خوشى مى گذراندند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 3،4،7

3- موسى ( ع ) از قوم خويش خواستار آن شد تا يادآور نعمت هاى اعطايى خداوند بر خود باشند .

و إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم

4- بنى اسرائيل از نعمتى عظيم برخوردار بودند .

و إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم

مراد از {نعمة الله} _ به قرينه امر به يادآورى _ نعمتى است مهم و قابل توجه.

7- نجات از نظام اجتماعى ظالمانه ، نعمتى الهى و شايسته به خاطر سپردن است .

اذكروا نمعة الله عليكم إذ أنج_كم من ءال فرعون يسومونكم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 7

7- رهايى بنى اسرائيل از ظلم و ستم فرعونيان ، نعمتى بزرگ براى آنان و شايسته شكرگزارى

إذ أنج_كم من ءال فرعون . .. و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم لأزيدنّكم

عبارت {إذ تأذّن ربكم} ادامه كلام موسى(ع) است كه نجات بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان را به آنان يادآورى كرد. با اين كلام، موسى(ع) به طور تلويحى به بنى اسرائيل متذكر شده كه نجات آنان، نعمت خدادادى و مستلزم شكرگزارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 7

7- احضار دسته جمعى بنى اسرائيل در قيامت ، براى بازجويى از آنان درباره نعمت هاى خدادادى

اسكنوا الأرض فإذا جاء وعد الأخرة جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه احضار و حشر جمعى بنى اسرائيل در قيامت _ به قرينه فراز پيش (اسكنوا الأرض) _ از آن جهت باشد كه آنان پاسخگوى نعمت بزرگ خدادادى (اسكنوا الأرض) باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 7،9

7 - نزول { منّ و سلوى } بر بنى اسرائيل ، پس از نجات آنان از چنگال فرعون و استقرار آنها در بيابان بوده است .

قد أنجين_كم . .. وعدن_كم ... و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

نزول {منّ و سلوى}، نشان عارى بودن منطقه از مواد غذايى متداول و بيابانى بودن محيط استقرار آنها است.

9 - نجات بنى اسرائيل از فرعونيان و دعوت آنان به كوه طور براى مناجات و فرو فرستادن منّ و سلوى بر آنان ، از نعمت

هاى خداوند بر بنى اسرائيل در زمان موسى ( ع )

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم . .. و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 1

1 - { منّ و سلوى } ، عطيه الهى به بنى اسرائيل و از روزى هاى پاكيزه و گوارا

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى . كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم

طيب، چيزى است كه قواى حسى و نفس آدمى از آن لذت ببرد (مفردات راغب). {طاب}; يعنى، لذيذ و پاكيزه شد (قاموس). البته يكى از معانى {طيّب}، {حلال} است، ولى چون همه رزق هاى الهى حلال مى باشد، معنايى كه مفهوم آن تقسيم رزق به حلال و حرام است، معناى مناسبى نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 2

2 - بنى اسرائيل ، وارث سرزمينى آباد و برخوردار از باغ ها و چشمه سار ها ، پس از خارج شدن آنان از مصر

كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

ضمير {ها} در {أورثناها} به مطلق {جنّات} بازمى گردد; نه جنات مربوط به فرعونيان. بنابراين، آيه ياد شده و آيه قبل، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، از سويى فرعونيان را از باغ ها و كاخ هاى شان بيرون كرد و همه آنان را به دريا ريخت و از سوى ديگر بنى اسرائيل را كه در مصر فاقد هر گونه امكانات بودند، به جاى ديگرى منتقل كرد و سرزمينى آباد و پر بركت كه عبارت است از ارض مقدس باشد در اختيارشان قرار داد و به آنان فرمود {ادخلوا الأرض المقدّسة التى

كتب اللّه لكم}،(مائده(5) آيه 21).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 5 - 3

3 - نجات از حكومت بسيار خشن و بى رحم فرعون ، امتنانى بزرگ و نعمتى گران سنگ از سوى خدا به بنى اسرائيل بود .

و نريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض

{نمنّ} از ريشه {منّة} مشتق شده است و {منّة} به نعمت سنگين گفته مى شود (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 4

4 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان از شر حكومت فرعونيان ، از احسان ها و نعمت هاى بزرگ الهى به آنان

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 3

3 - نصرت خداوند به موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان و نيز پيروزى آنان بر فرعونيان در سايه اين يارى ، از نعمت هاى بزرگ الهى بر ايشان بود .

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما... و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 8

8 - بهره مندى بنى اسرائيل ، از نعمت هاى مادى و روزى هاى پاكيزه در پى رسالت موسى ( ع )

و رزقن_هم من الطيّب_ت

نفرين بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 9،12

9 _

نفرين موسى ( ع ) بر قوم خويش با درخواست محروم شدن آنان از فيض وجود او و برادرش هارون

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

12 _ تمرد و گناه بنى اسرائيل ، موجب نفرين موسى ( ع ) بر آنان

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

نقش اجتماعى زنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 11

11 - زنان بنى اسرائيل ، فاقد هر گونه قدرت در جامعه فرعونى و نقش تأثيرگذار در سرنوشت سياسى و اجتماعى

و استحيوا نساءهم

از اين كه فرعونيان دستور قتل دختران ايمان آورندگان به موسى(ع) را صادر نكردند، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد; زيرا اگر زنان براى آنان خطرآفرين بودند و خود آنان و يا ايمان آوردنشان، نقشى در جامعه مى داشت; قهراً در مجازات قتل با مردان شريك مى شدند.

نقش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 6

6 - بنى اسرائيل با بى توجهى به وعده خداوند ( اعطاى تورات ) ، زمينه گمراهى خويش را فراهم آوردند .

و أضلّهم السامرىّ . .. ألم يعدكم ربّكم وعدًا حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 13

13 - موسى ( ع ) ، براى نابود ساختن گوساله سامرى ، همكارى و هم يارى بنى اسرائيل را تدارك ديده و بر شركت دادن آنان دراين اقدام مصمم بود .

لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

ضميرهاى جمع در افعال {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه} گوياى نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 3

3 - آگاهى قبلى فرعون از خطرساز بودن بنى اسرائيل براى حكومت و نظام سركوبگر وى

و نرى فرعون و ه_م_ن و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 30 - 4

4- پايه هاى اقتدار و شكوفايى نظام فرعونى ، متكى بر شانه هاى رنج كشيده بنى اسرائيل *

كم تركوا من جنّ_ت و عيون . .. من العذاب المهين

از ارتباط ميان اين آيه با آياتى كه سخن از امكانات گسترده اقتصادى فرعونيان به ميان آورده، به دست مى آيد كه احتمالاً بنى اسرائيل در استخدام باغدارى و كشاورزى نظام فرعونى بوده و از اين بابت مشقت ها و بردگى ها را تحمل مى كردند.

نقش بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 7

7 - وجود بنى اسرائيل در مصر ، در بردارنده منافعى مهم براى فرعونيان

أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

اصرار فرعونيان بر نگه داشتن بنى اسرائيل در مصر، نشانگر مطلب ياد شده است.

نقش سكونت بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 4

4 - ماندن بنى اسرائيل در مصر و جدا نشدن آنان از ديگران ، امرى حياتى براى فرعون و فرعونيان

أسر بعبادى . .. فأتبعهم فرعون بجنوده

تعقيب بنى اسرائيل و تلاش براى جلوگيرى از هجرت آنان، نشانگر اين نكته است كه جداشدن بنى اسرائيل از جامعه مصر، خسارت و عواقب سنگينى براى آنان به همراه داشت.

نقش عواطف خويشاوندى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 6

6- استفاده { تورات } از گرايش ها و عواطف خويشاوندى بنى اسرائيل ، جهت هدايت و گرايش آنان به توحيد

و ءاتينا موسى . .. ذرّية من حملنا مع نوح

اين برداشت با توجه به دو نكته است ذيل است: 1_ بنابراين كه نصب {ذرّية} به حرف نداى محذوف و ادامه كلام تورات در آيه قبل باشد (و آتينا موسى الكتاب . ..ألاّتتخذوا ... يا ذرّية من حملنا مع نوح). 2- آيه در پى دعوت از بنى اسرائيل به توحيد، به آنان يادآورى مى كند كه آنها از فرزندان همراهان نجات يافته نوح هستند، تا به اين وسيله ايشان را به قبول دعوت برانگيزاند.

نقش گرايشهاى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 6

6- استفاده { تورات } از گرايش ها و عواطف خويشاوندى بنى اسرائيل ، جهت هدايت و گرايش آنان به توحيد

و ءاتينا موسى . .. ذرّية من حملنا مع نوح

اين برداشت با توجه به دو نكته است ذيل است: 1_ بنابراين كه نصب {ذرّية} به حرف نداى محذوف و ادامه كلام تورات در آيه قبل باشد (و آتينا موسى الكتاب . ..ألاّتتخذوا ... يا ذرّية من حملنا مع نوح). 2- آيه در پى دعوت از بنى اسرائيل به توحيد، به آنان يادآورى مى كند كه آنها از فرزندان همراهان نجات يافته نوح هستند، تا به اين وسيله ايشان را به قبول دعوت برانگيزاند.

نگرانى از گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 3

3 - موسى ( ع ) از القاى شبهه و احتمال گمراهى مردم به واسطه سِحر ساحران نگران بود .

قلنا لاتخف إنّك أنت الاعلى

جمله {إنّك أنت الاعلى} تعليل براى {لاتخف} است و دلالت مى كند كه موسى(ع) از اين نگران بود كه معجزه او با سحر ساحران مشتبه گردد و مردم به حقانيت او پى نبرند. خداوند با بيان برترى قطعى او، زمينه هراسش را از بين برد.

نگرانى مرتدان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 6

6 _ مرتدان بنى اسرائيل به خاطر دوران گوساله پرستى ، نگران آينده اى زيانبار براى خويش بودند .

لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

نماز در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 7

7 _ نماز ، زكات ، ايمان به همه انبيا و حمايت از آنان و انفاق ، از تكاليف بنى اسرائيل

لئن اقمتم الصلوة و ءاتيتم الزكوة . .. و عزرتموهم و اقرضتم اللّه

نمايندگان بنى اسرائيل در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 - 1،2

1 - خداوند با موسى ( ع ) و قوم او ، قرار گفت وگو در كنار كوه طور نهاده بود .

وعدن_كم جانب الطور الأيمن . .. و ما أعجلك عن قومك

در آيه 80 اين سوره از مواعده خداوند با بنى اسرائيل (در كوه طور) سخن به ميان آمده بود. ظاهر اين

است كه {ما أعجلك} _ كه حاكى از شتاب موسى(ع) در آمدن به ميقات است _ مربوط به همان مواعده باشد.

2 - موسى ( ع ) ، وظيفه دار همراهى با قوم خود در مسير وصول به ميقات بود .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

پرسش خداوند از موسى(ع) به قرينه پاسخ او در آيه بعد سؤالى توبيخى و در مقام ملامت است. از اين سرزنش، برمى آيد كه موسى(ع) در رها ساختن قوم خود و جدا شدن از آنان، ترك اولى كرده است و مى بايست همراه قوم خويش حركت مى كرد و بر آنان پيشى نمى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 1،2،3

1 - موسى ( ع ) ، سبقت گرفتن خود بر قومش در آمدن به ميقات را ، به جهت اطمينان به قومش در پيروى از او و طى مسير تا ميقات دانست .

قال هم أُوْلاء على أثرى

{أُوْلا} اسم اشاره به بعيد است و {أثر} به معناى علامت باقى مانده از هر چيزى است. از همين رو به جاى پا نيز {اثر} گفته مى شود. {أثر} به معناى اتباع و دنباله روى نيز آمده است. (مقاييس اللغة). مفاد آيه بالا اين است كه آنان همان جماعت اند كه بر نشانه پاى من به سوى ميقات روان اند و يا اين كه به دنبال من در حال آمدن به ميقات هستند.

2 - ورود موسى ( ع ) به ميقات ، اندكى پيش از ورود قومش به آن مكان بود .

و ما أعجلك . .. قال هم أُوْلاء على أثرى

مورد اشاره قرارگرفتن همراهان

موسى از سوى آن حضرت، نشان مى دهد كه آنان در چشم انداز موسى(ع) بودند و براى رسيدن به ميقات، زمان زيادى لازم نداشتند. بنابراين بين ورود موسى(ع) به ميقات و ورود قوم او، چندان فاصله اى نبوده است.

3 - قوم موسى ، با فاصله زمانى كوتاهى ، به دنبال موسى ( ع ) و رد پاى او به سوى ميقات روانه شدند .

و ما أعجلك . .. قال هم أُوْلاء على أثرى

نهى از منكر در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 1

1 _ بى اعتنايى گروهى از بنى اسرائيل به وظيفه الهى نهى از منكر و بى تفاوتى آنان در برابر فساد جامعه خويش

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

{لايتناهون} يعنى همديگر را باز نمى داشتند و نهى نمى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 13

13 - رواج اخلاق خيرخواهى و امر به معروف و نهى از منكر ، در ميان مردم عصر موسى

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا و أحسن

نهى به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 4

4- موسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را از كفران نعمت هاى الهى برحذر داشت .

و إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم . .. و قال موسى إن تكفروا أنتم و من ف

نيازهاى معنوى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 49

- 5

5 - بنى اسرائيل در عصر فرعون ، گرفتار انحراف در عقيده و عمل و نيازمند هدايت از سوى خدا

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب لعلّهم يهتدون

{هم} در {لعلّهم} كنايه از بنى اسرائيل است و ارجاع آن به فرعون و طايفه او، درست نيست; زيرا نزول تورات، بعد از هلاكت آنها بود.

نياكان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 1،4

1- بنى اسرائيل ، از ذريه و نسل همراهان نوح ( ع ) در كشتى بودند .

هدًى لبنى إسرءيل . .. ذرّية من حملنا مع نوح

4- انتساب بنى اسرائيل به همراهان نوح ( ع ) ، موجب شايستگى آنان به عنايت خدا براى هدايتشان گرديد .

و ءاتينا موسى . .. ذرّية من حملنا مع نوح

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه نصب {ذرية} به تقدير فعل {اخص} و مجموع جمله {ذرّية من حملنا. ..} در مقام تعليل براى آيه قبل (و آتينا موسى...) باشد; يعنى، ما با نزول تورات، خواستار هدايت بنى اسرائيل بوديم; چون آنان از فرزندان همراهان حضرت نوح(ع) بودند.

وراثت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 2

2 - بنى اسرائيل ، وارث سرزمينى آباد و برخوردار از باغ ها و چشمه سار ها ، پس از خارج شدن آنان از مصر

كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

ضمير {ها} در {أورثناها} به مطلق {جنّات} بازمى گردد; نه جنات مربوط به فرعونيان. بنابراين، آيه ياد شده و آيه قبل، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، از سويى فرعونيان را از باغ ها

و كاخ هاى شان بيرون كرد و همه آنان را به دريا ريخت و از سوى ديگر بنى اسرائيل را كه در مصر فاقد هر گونه امكانات بودند، به جاى ديگرى منتقل كرد و سرزمينى آباد و پر بركت كه عبارت است از ارض مقدس باشد در اختيارشان قرار داد و به آنان فرمود {ادخلوا الأرض المقدّسة التى كتب اللّه لكم}،(مائده(5) آيه 21).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 28 - 3،7

3- قرار گرفتن امكانات فرعونيان ، در اختيار گروهى ديگر از مردم ( بنى اسرائيل )

كذلك و أورثن_ها قومًا ءاخرين

برداشت بالا بنابراين نكته است كه مراد از {قوماً آخرين} گروهى از بنى اسرائيل باشد; چنان كه در آيه 59 سوره {شعراء} آمده است. اين گروه ممكن است بخشى از بنى اسرائيل بودند كه در خروج از مصر با موسى(ع) همسفر نبودند.

7- بازگشت بنى اسرائيل به مصر و برخوردارى آنان از ثروت و امكانات آن سرزمين ، پس از هلاكت فرعونيان *

كذلك و أورثن_ها قومًا ءاخرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {قوماً آخرين} تمام بنى اسرائيل باشد.

ورود بنى اسرائيل به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 1،9،16،18

1 - خداوند ، به بنى اسرائيل فرمان داد تا به آبادى بيت المقدس وارد شوند .

و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

{قرية} در لغت به معناى روستا و نيز شهر آمده است و در قرآن نيز در هر دو معنا استعمال شده است; چون قرينه اى يافت نشد كه كدامين معنا مراد است، در برداشت

كلمه {آبادى} آورده شد. ال در {القرية} عهد حضورى است و اشاره به ديارى خاص دارد. بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از آن، بيت المقدس مى باشد.

9 - خداوند به قوم موسى - در صورت ورود به بيت المقدس با رعايت آداب آن - نويد آمرزش گناهانشان را داد .

ادخلوا هذه القرية . .. و قولوا حطة نغفر لكم خطيكم

ظاهر اين است كه {نغفر لكم} جواب براى همه امرهايى است كه در آيه شريفه مطرح شده بود. بنابراين تقدير چنين است: {ان تدخلوا و تأكلوا و تدخلوا الباب سجداً و تقولوا حطة نغفر لكم}.

16 - خداوند ، محسنان و پاكدامنان بنى اسرائيل را - در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود به بيت المقدس - به پاداشى افزونتر از ديگران نويد داد .

قولوا حطة نغفر لكم خطيكم و سنزيد المحسنين

18 - داستان ورود بنى اسرائيل عصر موسى به بيت المقدس ، داستانى آموزنده و شايسته به ياد داشتن

إذ قلنا ادخلوا . .. و سنزيد المحسنين

جمله {إذ قلنا . ..} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {أذكروا إذ قلنا ...; به ياد داشته باشيد آن زمانى را كه فرمان داديم ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 2

2 - حرام خواران قوم موسى ، به جاى طلب آمرزش از خدا و گفتن { حطة } - در هنگام ورود به بيت المقدس - كلامى ديگر بر زبان جارى مى ساختند .

فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم

به نظر مى رسد مراد از {الذين ظلموا} در جمله فوق، كسانى باشند كه خداوند

در آيه 57 آنان را به سبب ناسپاسى و استفاده از خوراكيهاى غير طيب، ستمكار شمرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 3،6،7،8،14،19

3 _ بنى اسرائيل به هنگام دريافت فرمان تصرف بيت المقدس ، در مكانى نزديك به آن آبادى بسر مى بردند .

و إذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية

برداشت فوق با توجه به اسم اشاره (هذه) استفاده شده است.

6 _ استغفار از گناهان به هنگام تصرف بيت المقدس ، فرمان خدا به بنى اسرائيل

و قولوا حطة

{حطة} خبر براى مبتدايى محذوف مانند {مسألتنا} است. اين كلمه اسم مصدر و به معناى نهادن و فرود آوردن مى باشد و مراد از آن به قرينه جمله بعد (نغفر لكم) برداشتن وزر گناهان و آمرزش آنهاست. بنابراين {قولوا حطة} يعنى بگوييد خدايا درخواست ما آمرزش گناهان است.

7 _ اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا به هنگام تصرف بيت المقدس از دستورات خدا به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع {ساجد} و حال براى فاعل {ادخلوا} است. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك ساييدن) سازگار نيست، مى توان گفت در اينجا معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

8 _ دروازه بيت المقدس طريق تعيين شده از جانب خدا براى نفوذ به آن سرزمين و تصرف آن ديار

و ادخلوا الباب

14 _ خداوند محسنان بنى اسرائيل را در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود به بيت المقدس ، به پاداشى افزونتر از احسانشان نويد داد .

سنزيد المحسنين

19 _ داستان ورود بنى اسرائيل به بيت المقدس ، داستانى

عبرت آموز و شايسته به ياد داشتن

و إذ قيل لهم اسكنوا . .. سنزيد المحسنين

كلمه {إذ} متعلق به فعلى مانند {اذكروا} (به ياد داشته باشيد)، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 2

2 _ حرام خواران قوم موسى به جاى طلب آمرزش از خدا به هنگام ورود به بيت المقدس كلامى ديگر بر زبان جارى ساختند .

فبدل الذين ظلموا منهم قولا غير الذى قيل لهم

مى توان گفت مراد از {الذين ظلموا} به دليل {و لكن كانوا أنفسهم يظلمون} در آيه 160 كسانى هستند كه با استفاده از خوراكيهاى غير پاكيزه به حرامخوارى دست يازيدند.

وسعت افساد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 4 - 7

7- فساد بنى اسرائيل ، فسادى عالمگير و گسترده است .

لتفسدنّ فى الأرض مرّتين

برداشت فوق بدان احتمال است كه مراد از {الأرض} همه زمين و كنايه از گستردگى فساد آنان باشد.

وعده به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 6

6 _ وعده هلاكت فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل بر سرزمين آنان ، از وعده هاى نيكوى خداوند به قوم موسى

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل

كلمه {الحسنى} (زيباتر) صفت براى {كلمت} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 13

13 _ تصرف سرزمين فاسقان و ديدن مناظر آن ، وعده اى از جانب خداوند به امت موسى

سأوريكم دار الفسقين

در اينكه مراد از {الفسقين} چه كسانى هستند، سه احتمال

وجود دارد: فرعونيان، ساكنان سرزمين قدس پيش از ورود قوم موسى به آنجا، متخلفان قوم موسى برداشت فوق ناظر به احتمال اول و دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 9

9- وعده خداوند به بنى اسرائيل جهت گردآورى آنان در سرزمين فلسطين ، پس از فرا رسيدن دومين موعد فساد آنان در آن سرزمين

جئنا بكم لفيفًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه {وعد الأخرة} اشاره اى باشد به آن دو موعدى كه خداوند در آغاز اين سوره (آيه 4) براى بنى اسرائيل پيش بينى كرده و به آنان هشدار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 3

3 - خداوند ، پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، با آنان قرار گفت وگو نهاد و وعده ارتباط نزديك داد .

و وعدن_كم جانب الطور الأيمن

متعلق {واعدناكم} به قرينه {و ما أعجلك عن قومك يا موسى} (در آيات بعد) وعده مناجات و گفت وگو با موسى(ع) بوده است. اين مواعده گرچه با همه بنى اسرائيل نبود; اما بازگشت منافع آن (از قبيل نزول تورات) به عموم آنان، سبب شد كه از آن به عنوان نعمتى بر همه بنى اسرائيل ياد شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 5،7

5 - بنى اسرائيل ، پيش از رفتن موسى ( ع ) به ميقات ، وعده خوبى ( نزول تورات ) از ناحيه خداوند دريافت كرده بودند .

ألم يعدكم ربّكم وعدًا حسنًا

استفهام تقريرى يا انكارى موسى(ع) از بنى اسرائيل،

نشان از داده شدن وعده اى به آنان پيش از رفتن موسى(ع) به ميقات دارد. محتواى اين وعده را، برخى نزول تورات دانسته اند.

7 - بنى اسرائيل ، بدون اين كه در تحقق وعده خداوند ( اعطاى تورات ) به آنان تأخيرى شده باشد ، به گمراهى تن در دادند .

ألم يعدكم ربّكم . .. أفطال عليكم العهد

استفهام در {أفطال} انكارى است. و {عهد} به معناى زمان است. (قاموس) و مراد زمان تحقق وعده اى است كه {ألم يعدكم} بر آن دلالت داشت، و ممكن است مراد از {عهد} زمان دورى موسى(ع) باشد.

وفاى به عهد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 21

21 - تنها اندكى از بنى اسرائيل به پيمان هاى الهى وفادار ماندند و به تكاليف دينى عمل كردند .

ثم توليتم إلا قليلا منكم

وقت برخورد سپاه فرعون با بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 60 - 1

1 - نزديك شدن سپاه فرعون به بنى اسرائيل ، به هنگام طلوع آفتاب

فأتبعوهم مشرقين

واژه {مشرقين} از مصدر {اشراق} (داخل شدن در وقت طلوع خورشيد) مشتق شده است و حال از ضمير فاعل {أتبعوهم} مى باشد; يعنى، {فلحقوا بهم حالكونهم داخلين فى وقت طلوع الشمس}. گفتنى است كه {إتباع} (مصدر {أتبعوا}) در اين جا به معناى ملحق شدن است.

ولايت بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 14

14 - هارون ، داراى حق ولايت و اطاعت بر بنى اسرائيل در زمان غيبت

موسى ( ع ) بود .

و لقد قال لهم هرون . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

فرمان هارون(ع) به پيروى و اطاعت مردم از او، حاكى از ثبوت حق ولايت و اطاعت او، بر عهده بنى اسرائيل است.

ويژگيهاى سرزمين بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 1،2

1 _ خداوند ، بنى اسرائيل را پس از نابودى فرعون ، در سرزمينى خوش آب و هوا و واجد همه شرايط مناسب زندگى ، اسكان داد .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق

2 _ بنى اسرائيل ، پس از نابودى فرعون ، در سرزمينى با اراضى حاصل خيز كه در آن ، از انواع نعمت ها و روزى هاى پاكيزه و مناسب طبع برخوردار بودند ، روزگار خوشى مى گذراندند .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

ويژگيهاى هجرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 2

2 - هجرت بنى اسرائيل از مصر ، حركتى سازماندهى شده و پنهان از چشم فرعونيان *

و لقد أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

فرمان يافتن موسى(ع) به كوچ دادن شبانه بنى اسرائيل و تعقيب آنان از سوى فرعون، اين احتمال را تقويت مى كند كه انتخاب شب به جهت استتار و پنهان ماندن از چشم مأموران فرعون بوده است.

هارون(ع) از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 3

3 - موسى و هارون ، از طايفه بنى اسرائيل

بودند .

و قومهما لنا ع_بدون

هارون(ع) و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 7،9

7 _ جدايى موسى ( ع ) و برادرش هارون از بنى اسرائيل ، درخواست و دعاى موسى ( ع ) به پيشگاه پروردگار

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

9 _ نفرين موسى ( ع ) بر قوم خويش با درخواست محروم شدن آنان از فيض وجود او و برادرش هارون

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

هارون(ع) و گمراهان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 22

22 _ هارون با بيان موضع خويش در برابر منحرفان بنى اسرائيل از موسى ( ع ) خواست تا با مؤاخذه وى دشمنان دين را شاد نسازد .

و كادوا يقتلوننى فلا تشمت بى الأعداء

{ال} در {الأعداء} براى جنس است و مراد از آن، به قرينه {القوم الظلمين}، دشمنان دين و توحيد، يعنى همان گوساله پرستان، است. {اشمات} (مصدر {لا تشمت}) به معناى خشنود ساختن و {باء} در {بى} سببيه است. بنابراين {لا تشمت بى الأعداء} يعنى دشمنان دين را با مؤاخذه من شاد نكن.

هارون(ع) و گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 9،10،14

9 _ موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى مقصر شناخت .

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

10 _ موسى ( ع ) به خاطر مقصر شناختن هارون در انحراف بنى اسرائيل ، با گرفتن مو هاى سر او

و كشيدنش به سوى خود ، در صدد مؤاخذه وى برآمد .

أخذ برأس أخيه يجره إليه

مفسران در معناى جمله {أخذ برأس أخيه} گفته اند كه موسى موهاى هارون را گرفت. گويا تفسير {راس} به موهاى سر به دليل جمله بعد (يجره إليه، او را به سوى خود مى كشيد) باشد. زيرا اگر موسى سر هارون را گرفته بود، طبعاً هارون با او فاصله اى نداشت تا او را به سوى خود بكشد.

14 _ هارون با تحريك عواطف موسى ( ع ) در صدد تسكين غضب او و مطمئن ساختنش بر انجام وظايف و مسؤوليت هاى خويش در برابر منحرفان بنى اسرائيل برآمد .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

به نظر مى رسد هارون با انتخاب {اى فرزند مادرم} در خطاب به موسى، در صدد تحريك عواطف وى به سوى خود بوده است.

هارون(ع) و گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 17

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 5

5 _ موسى ( ع ) در عين قانع شدن به بى تقصيرى هارون در گرايش بنى اسرائيل به گوساله پرستى ، وى را كاملا دور از خطا ندانست . *

قال رب اغفر لى و لأخى

طلب مغفرت براى هارون مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

هارون(ع) و مسكن بنى اسرائيل

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،2

1 _ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

2 _ موسى و هارون ( ع ) مأموريت يافتند تا براى آن دسته از بنى اسرائيل كه ساكن شهر مصر بودند ، اقدام به تهيه مسكن نمايند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بمصر} متعلق به عامل مقدر و حال يا صفت براى {قوم} باشد ; يعنى: تبوئاً لقومكما كائنين يا الكائنين بمصر.

هجرت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 9

9 _ موسى ( ع ) در راستاى رهاسازى بنى اسرائيل از فرعون خواست تا از مهاجرت آنان با وى جلوگيرى نكند .

فأرسل معى بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 9

9 - بنى اسرائيل ، داراى آمادگى براى هجرت از مصر به رهبرى موسى و هارون ( ع )

فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

مطرح شدن اين درخواست نزد فرعون، بر وجود آمادگى روحى و فكرى

در بنى اسرائيل براى هجرت از مصر دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 7،13

7 - بنى اسرائيل ، داراى آمادگى لازم براى هجرت از مصر و رهايى از عذاب فرعون

أسر بعبادى

حركت شبانه، گريختن از چنگ كسانى است كه براى آن حركت، مانع ايجاد مى كنند. بنابراين ماندن بنى اسرائيل نزد فرعونيان، برخلاف ميل آنان بوده است.

13 - خداوند به موسى ( ع ) اطمينان داد كه در مسير هجرت از مصر نه با نيرو هاى دشمن درگير خواهد شد و نه مشگل جدى ديگرى براى آنان بروز خواهد كرد .

أسر بعبادى . .. لاتخ_ف دركًا و لاتخشى

حذف متعلق {لاتخشى} بيانگر منتفى بودن هر چيزى است كه مايه دلهره و خشيت باشد; از قبيل: احتمال غرق شدن در دريا و يا خطرهاى غير قابل پيش بينى ديگر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 3

3- رعايت جوانب امنيتى و حفاظتى در گريز بنى اسرائيل از نظام فرعونى

فأسر . .. ليلاً

هجرت شبانه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 1

1 - موسى ( ع ) ، مأمور به حركت در آوردن شبانه بنى اسرائيل ، جهت خروج و هجرت از مصر

و لقد أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

{إسراء} به معناى سير شبانه و حرف {باء} براى تعديه است، {أسر بعبادى}; يعنى، بندگان مرا شبانه حركت بده [و از مصر خارج كن].

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20

- 78 - 1

1 - موسى ( ع ) به فرمان خداوند ، بنى اسرائيل را شبانه از مصر كوچ داد و از دريا گذراند .

أسر بعبادى . .. فأتبعهم

حرف {فاء} در {فأتبعهم} فصيحه است; يعنى، از يك سرى جملات محذوف قبل از خود حكايت مى كند. حاصل آن جملات اين است كه موسى(ع) بنى اسرائيل را از مصر كوچ داد و فرعونيان نيز از حركت آنان آگاه شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 1،5

1 - وحى خداوند به موسى ( ع ) در خارج ساختن شبانه بنى اسرائيل از سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

5 - ممانعت جدى حكومت فرعون از مهاجرت بنى اسرائيل و ترك سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

فرمان الهى مبنى بر خروج مخفيانه و حركت شبانه بنى اسرائيل و نيز تعبير {إنّكم متّبعون} نشانگر ممانعت شديد حكومت فرعون نسبت به خروج بنى اسرائيل از مصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 55 - 1

1 - خشم فرعونيان از گريز شبانه بنى اسرائيل به منظور ترك ديار مصر

و إنّهم لنا لغائظون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 2

2- موسى ( ع ) ، مأمور خارج ساختن شبانه و مخفيانه بنى اسرائيل از مصر

فأسر بعبادى ليلاً

{إسراء} (مصدر {أسر}) به معناى رفتن در شب است و {ليلاً} تأكيد آن مى باشد.

هجرت علنى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان -

44 - 23 - 9،10

9- گريز علنى بنى اسرائيل از قلمرو فرعونيان ، امرى غيرقابل تحمل براى نظام فرعونى

إنّكم متّبعون

10- مهاجرت علنى بنى اسرائيل از سرزمين مصر ، امرى غيرممكن براى آنان

فأسر بعبادى ليلاً إنّكم متّبعون

هدايت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 3

3- موسى ( ع ) ، وظيفه دار هدايت مردم خويش به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ، با آيات و معجزات الهى .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 2

2- بنى اسرائيل ، مخاطبان اصلى دعوت موسى ( ع ) و هدايت آنان ، مهم ترين هدف و وظيفه آن حضرت

و ءاتينا موسى الكت_ب و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

از مجموع آيات مربوط به حضرت موسى(ع) برمى آيد كه دعوت ايشان، دعوتى فراگير بوده است و ذكر بنى اسرائيل در اين آيه، مى تواند براى اين باشد كه آنان مخاطبان اصلى دعوت بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 10،11

10 - هارون ، وظيفه دار رهبرى و ارشاد بنى اسرائيل در غيبت موسى ( ع )

و لقد قال لهم هرون من قبل

11 - سخنان هارون به گوساله پرستان بنى اسرائيل ، گفتارى محبت آميز و همراه با توجيه و ارشاد بود .

ي_قوم إنّما فتنتم به

انتساب بنى اسرائيل به خود، با گفتن {اى قوم من} ابراز محبت است و ريشه يابى ماجراى سامرى با فتنه خواندن

آن، روشن گرى و ارشاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 2

2 - هارون در غياب موسى ( ع ) ، وظيفه رهبرى و هدايت بنى اسرائيل را به عهده داشت .

ي_ه_رون ما منعك . .. ألاّتتّبعن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 5

5 - موسى ( ع ) ، داراى مقامى ويژه در نزد خدا و واسطه وصول رحمت و هدايت الهى به بنى اسرائيل

إنّ معى ربّى سيهدين

آمدن تعبير {إنّ معى ربّى} (پروردگار من با من است) به جاى {إنّ معنا ربّنا} (پروردگار ما با ما است) نشان دهنده برخوردارى شخص موسى(ع) از امداد خاصه الهى است; كه در پرتو آن امداد، بنى اسرائيل نيز نجات مى يافتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 8،9،10

8 - كتاب آسمانى موسى ، هدايت كننده قوم بنى اسرائيل بود .

و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

9 - هدايت بنى اسراييل ، هدف رسالت موسى ( ع ) بوده است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب . .. و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

10 - موسى ( ع ) ، از سوى خداوند مأمور هدايت بنى اسراييل بود .

و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

بنابراين احتمال كه مرجع ضمير مفعولى {جعلناه} حضرت موسى(ع) باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 12

12 - تلاش حواريون به همراه عيسى ( ع ) ، براى هدايت بنى اسرائيل

ف_امنت طائفة

من بنى اسرءيل و كفرت طائفة

هدايت ناپذيران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 25 - 6

6 - گروه هايى از بنى اسراييل هدايت نپذيرفتند و در برابر پيشوايان الهى ، تسليم نشدند .

إنّ ربّك هو يفصل بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

بنابراين كه مرجع ضمير در {بينهم} بنى اسراييل باشد و {كانوا فيه يختلفون} اشاره به اختلافات ديرينه آنان داشته باشد _ كه حتى با آمدن پيشوايان الهى، خاتمه نيافته است _ نكته ياد شده به دست مى آيد.

هدايتگران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 159 - 1،2،3

1 _ گروهى اندك از قوم موسى ، مردمى هدايتگر و عدالت پيشه بودند .

و من قوم موسى امة يهدون بالحق و به يعدلون

2 _ هدايتگران قوم موسى خود همواره ملازم حق و حقيقت بودند .

يهدون بالحق

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {باء} در {بالحق} براى مصاحبت باشد در اين صورت {بالحق} حال براى فاعل {يهدون} است ; يعنى: {يهدون مصاحبين الحق}.

3 _ هدايتگران قوم موسى با روش ها و موازين حق ، نه اسباب باطل ، مردم را هدايت مى كردند .

يهدون بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {باء} در {بالحق} براى استعانت باشد.

هشدار به بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 17

17 - خداوند ، بنى اسرائيل را از فسادگرى در سراسر پهنه گيتى بر حذر داشت .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

{عثو} (مصدر لاتعثوا) به معناى فسادگرى است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 5

5 - بنى اسرائيل در خطر گرفتار آمدن به عذاب هاى دنيوى ( ذليل گشتن ، مطرود شدن و . . . ) در صورت ايمان نياوردن به قرآن و انجام ندادن اعمال صالح

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

در آيات گذشته (از 41 تا 45 و نيز آيه 62) خداوند بنى اسرائيل را به ايمان و تصديق قرآن و انجام اعمال صالح دعوت كرد و در آيه مورد بحث سرگذشت شوم اسحاب سبت را يادآور شد تا هشدارى باشد به آنها كه مبادا با سرپيچى از دعوت خدا و فرمانهاى او، به سرنوشتى همانند اصحاب سبت گرفتار آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 6

6 _ تهديد خداوند به بنى اسرائيل در مورد شكستن پيمان الهى و ترغيب آنان به وفادارى و تعهد

لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. و قال اللّه انى معكم

بنابر اينكه معيت در آيه مورد بحث، كنايه از علم و قدرت باشد. يعنى خداوند به شما و اعمالتان كاملا آگاه است ; اگر به ميثاق پايبند بوديد به شما پاداش مى دهد واگر تخلف كرديد مجازات مى شويد و در هر حال مقهور خداوند هستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 24

24 _ هشدار خداوند به بنى اسرائيلِ زمان پيامبر ( ص ) ، نسبت به تكرار رفتار پيشينيان خويش ( نقض ميثاق _ تكذيب و قتل انبيا

)

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. و اللّه بصير بماتعملون

فعل مضارع {يعملون} _ على رغم ماضى آوردن فعل هاى گذشته {حسبوا}، {عموا و صموا} _، مى رساند كه جمله {و اللّه بصير . ..} ناظر بر بنى اسرائيل زمان پيامبر(ص) نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 18

18 _ هشدار مسيح ( ع ) به بنى اسرائيل در مورد فرجام ناميمون شرك

قال المسيح . .. انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة

ظاهراً جمله {انه من يشرك . ..} گفتار حضرت مسيح(ع) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 13

13 _ آزمايش بنى اسرائيل از سوى خدا پس از دستيابى آنان به حكومت و قدرت ، هشدار موسى ( ع ) به آنان

فينظر كيف تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 18

18 _ خداوند به قوم موسى هشدار داد كه در صورت ادامه مخالفت با راه رشد و تعالى و پيمودن راه ضلالت ، ايشان را از درك معارف تورات محروم خواهد ساخت .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها . .. إن يروا كل ءاية لايؤمنوا بها ... سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 3

3 - فتنه و امتحان بودن گوساله زرين سامرى ، از جمله هشدارهايى كه هارون به بنى اسرائيل داده بود .

و لقد قال لهم هرون . .. إنّما فتنتم به

هشدار به متكبران بنى اسرائيل

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 17

17 _ خداوند به قوم موسى هشدار داد كه متكبران و ناباروان ايشان را از درك تورات و معارف آن باز خواهد داشت .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها . .. سأصرف عن ءايتى الذين يتكبرون فى الأرض

مصداق مورد نظر براى آيه مورد بحث، با توجه به آيات پيشين، متكبران و متمردان قوم موسى هستند.

هلاكت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 5،6

5 - قوم موسى در پى كفر به او و تقاضاى ناروايشان ( ديدن خداوند ) ، به هلاكت رسيدند .

لن نؤمن لك . .. فأخذتكم الصعقة

{اخذ} (مصدر اخذت) به معناى گرفتن است و به قرينه آيه بعد كنايه از كشتن مى باشد.

6 - صاعقه آسمانى ، موجب به هلاكت رسيدن قوم موسى شد .

فأخذتكم الصعقة

صاعقه آتشى است از آسمان كه به هنگام رعد شديد پديد مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 1،3

1 - خداوند ، قوم موسى را پس از هلاكتشان با صاعقه ، حياتى دوباره بخشيد و آنان را زنده كرد .

ثم بعثنكم من بعد موتكم

3 - زنده شدن قوم موسى پس از هلاكتشان با صاعقه ، از نعمت هاى خداوند به آنان

اذكروا نعمتى التى أنعمت . .. ثم بعثنكم من بعد موتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 6

6 _ بنى اسرائيل در پى تقاضاى آشكارا ديدن خداوند ، با صاعقه به

هلاكت رسيدند .

فأخذتهم الصعقة بظلمهم

هواپرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 7،8،11،16

7 _ بنى اسرائيل ، مردمى پيمان شكن و هواپرست

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. كلما جاءهم رسول بما لاتهوى انفسهم

8 _ بنى اسرائيل با نقض پيمان هاى الهى و پيروى از هوا هاى نفسانى ، فاقد پايگاه مطمئن براى اقامه تورات ، انجيل و ديگر معارف الهى

لستم على شىء . .. لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل

بنابر اينكه جمله {لستم على شىء . ..} به اين معنا باشد كه شما پايگاهى نداريد تا بتوانيد تورات و انجيل را اقامه كنيد، مى توان گفت آيه مورد بحث آن پايگاه را تفسير مى كند ; يعنى آن پايگاه عبارت است از تعهد به ميثاق الهى و پرهيز از هواپرستى.

11 _ هواپرستى بنى اسرائيل ، زمينه ساز تكذيب انبيا و قتل آنان

رسول بما لاتهوى انفسهم فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

16 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد خطر گرفتارى آنان به لغزشهايى همانند لغزش هاى بنى اسرائيل : ( نقض پيمان هاى الهى ، هواپرستى ، تكذيب و قتل انبيا )

إنّ الذين ءامنوا . .. لاتهوى انفسهم فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

از اهداف اين بخش از آيات با توجه به ذكر مسلمانان در ابتداء كلام (ان الذين ءامنوا) و آنگاه بيان سرگذشت شوم بنى اسرائيل، اين است كه مسلمانان را از گرفتار شدن به چنين سرنوشتى پرهيز دهد و به آنان گوشزد كند كه آنان نيز در خطر آلودگى به چنين اعمال ناروايى هستند.

يوشع بن نون و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 19

19 _ يوشع و كالب براى مقابله با زورگويان و پيروزى بر آنان ، قوم موسى ( ع ) را به تلاش همراه با توكل بر خدا فرا خواندند .

ادخلوا عليهم الباب . .. فانكم غلبون و على اللّه فتوكلوا

يهود و انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 21

21 - كشته شدن پيامبرانى از نژاد اسرائيل به دست يهوديان ، دليل ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل

نؤمن بما أنزل علينا . .. قل فلم تقتلون أنبياء اللّه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 18

18 - اعمال نارواى يهود در طول تاريخ ( كشتن پيامبران ، گوساله پرستى و . . . ) نشانه ايمان نداشتن آنان حتى به پيامبران بنى اسرائيل و كتاب هاى آسمانى خويش است .

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. قل بئسما يأمركم به إيمنكم إن كنتم مؤمنين

چون جمله {قل بئسما . ..} (اگر ايمان داريد، ايمانتان شما را به كارهاى ناروايى واداشته است) در جواب {نؤمن بما أنزل علينا} قرار گرفته، بيانگر آن است كه: شما يهوديان به كتابهاى آسمانى ايمان نداريد كه چنين اعمال ناپسندى را مرتكب مى شويد.

يهود و انبياى غير بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 11

11 - يهوديان ، به هر پيامبرى كه از نژاد اسرائيل نباشد ، كافر مى شوند .

و يكفرون

بما وراءه

بني قريظه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بنى قريظه

اخراج يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 1،2،7

1 - خداوند ، يهود بنى قريظه را از قلعه هاى مستحكم خود بيرون كشيد تا در دسترس مسلمانان مدينه قرار گيرند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب من صياصيهم . ..فريقًا تقتلون

{صياصى} جمع {صيصية} است و {صيصية} به دژ و قلعه و هر آنچه را كه بتوان در پناه آن خود را حفظ كرد، گفته مى شود (مفردات راغب).

2 - توان مندى و شكست ناپذيرى خداوند ، يهوديان را از قلعه هاى مستحكم خويش ، فرود آورد .

و كان اللّه قويًّا عزيزًا . و أنزل الذين ظ_هروا من أهل الكت_ب من صياصيهم

7 - چيره شدن ترس بر يهود بنى قريظه ، موجب شد كه آنان ، بدون هيچ گونه زحمتى از قلعه هاى مستحكم خارج شوند . *

و أنزل الذين ظ_هروهم . .. و قذف فى قلوبهم الرعب

ممكن است _ چنان چه در كتاب هاى سيره و تاريخ آمده است _ واقعيت امر، چنين باشد كه بر يهوديان، ترس چيره شد و باعث گرديد كه آنها، از قلعه هاى مستحكم خود بيرون بيايند و به راحتى در دست رس سپاه مسلمانان قرار بگيرند. بنابراين، ذكر {أنزل} پيش از {قذف} ممكن است به خاطر اهميت خارجى آن باشد.

اسارت يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 11

11 - گروهى از يهود بنى قريظه ، به اسارت سپاه مسلمانان در آمدند .

و تأسرون فريقًا

ترس يهود بنى قريظه

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 3،6،7،12

3 - دل هاى يهوديان بنى قريظه ، آكنده از ترس و وحشت از مسلمانان مدينه شده بود .

و قذف فى قلوبهم الرعب

{رعب} در لغت، بريدن و لاعلاج شدن ناشى از ترسى است كه همه جان را فراگرفته است (مفردات راغب).

6 - خداوند ، بر دل هاى يهود بنى قريظه ، ترس و وحشت افكند .

و قذف فى قلوبهم الرعب

7 - چيره شدن ترس بر يهود بنى قريظه ، موجب شد كه آنان ، بدون هيچ گونه زحمتى از قلعه هاى مستحكم خارج شوند . *

و أنزل الذين ظ_هروهم . .. و قذف فى قلوبهم الرعب

ممكن است _ چنان چه در كتاب هاى سيره و تاريخ آمده است _ واقعيت امر، چنين باشد كه بر يهوديان، ترس چيره شد و باعث گرديد كه آنها، از قلعه هاى مستحكم خود بيرون بيايند و به راحتى در دست رس سپاه مسلمانان قرار بگيرند. بنابراين، ذكر {أنزل} پيش از {قذف} ممكن است به خاطر اهميت خارجى آن باشد.

12 - چيره شدن ترس بر سپاه يهود بنى قريظه ، باعث از بين رفتن توان رزمى آنان شد و به راحتى ، به دست مسلمانان مدينه ، شكست خوردند .

و قذف فى قلوبهم الرعب فريقًا تقتلون و تأسرون فريقًا

تملك اموال يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 1،2،9

1 - سرزمين ها و خانه ها و مال هاى يهود بنى قريظه ، در غزوه بنى قريظه ، به تملك مسلمانان درآمد .

و أورثكم

أرضهم و دي_رهم و أمولهم

2 - خداوند فراهم آورنده زمينه تملّك اموال و خانه و سرزمين يهود بنى قريظه براى مسلمانان مدينه

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

9 - قدرت مطلق خداوند ، عامل فروپاشى يهود بنى قريظه و به ارث رسيدن اموال و خانه ها و سرزمين شان به مسلمانان مدينه بود .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب . .. و أورثكم أرضهم ... و كان اللّه على كلّ ش

تملك خانه هاى يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 1،2،9

1 - سرزمين ها و خانه ها و مال هاى يهود بنى قريظه ، در غزوه بنى قريظه ، به تملك مسلمانان درآمد .

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

2 - خداوند فراهم آورنده زمينه تملّك اموال و خانه و سرزمين يهود بنى قريظه براى مسلمانان مدينه

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

9 - قدرت مطلق خداوند ، عامل فروپاشى يهود بنى قريظه و به ارث رسيدن اموال و خانه ها و سرزمين شان به مسلمانان مدينه بود .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب . .. و أورثكم أرضهم ... و كان اللّه على كلّ ش

تملك سرزمين يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 1،2،3،9

1 - سرزمين ها و خانه ها و مال هاى يهود بنى قريظه ، در غزوه بنى قريظه ، به تملك مسلمانان درآمد .

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

2 - خداوند فراهم آورنده زمينه تملّك اموال و خانه و سرزمين يهود بنى

قريظه براى مسلمانان مدينه

و أورثكم أرضهم و دي_رهم و أمولهم

3 - وعده خداوند به مسلمانان مدينه براى تصاحب سرزمين هايى علاوه بر سرزمين يهود بنى قريظه كه هيچ گاه براى تملّك آنها ، اقدامى صورت نمى دادند .

و أورثكم . .. و أرضًا لم تطئوها

{وطئ} به معناى {گرفتن به شدت و زور} است. مراد از {و أرضاً لم تطئوها} _ به رغم ماضى بودن {لم تطئوها} _ سرزمينى است كه در آينده به دست مسلمانان مى افتاد. آوردن فعل ماضى، يا براى قطعى بودن آن است و يا به دليل عطف به فعل محذوفى مانند {يورثكم} مى باشد.

9 - قدرت مطلق خداوند ، عامل فروپاشى يهود بنى قريظه و به ارث رسيدن اموال و خانه ها و سرزمين شان به مسلمانان مدينه بود .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب . .. و أورثكم أرضهم ... و كان اللّه على كلّ ش

شكست يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 12

12 - چيره شدن ترس بر سپاه يهود بنى قريظه ، باعث از بين رفتن توان رزمى آنان شد و به راحتى ، به دست مسلمانان مدينه ، شكست خوردند .

و قذف فى قلوبهم الرعب فريقًا تقتلون و تأسرون فريقًا

عوامل شكست يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 8،9

8 - قدرت مطلق خداوند ، عامل شكست يهود بنى قريظه و پيروزى مسلمانان مدينه بود .

أنزل الذين ظ_هروهم . .. فريقًا تقتلون ... وكان اللّه على كلّ شىء قديرًا

9 - قدرت

مطلق خداوند ، عامل فروپاشى يهود بنى قريظه و به ارث رسيدن اموال و خانه ها و سرزمين شان به مسلمانان مدينه بود .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب . .. و أورثكم أرضهم ... و كان اللّه على كلّ ش

قتل يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 10

10 - گروهى از يهود بنى قريظه ، به دست مسلمانان ، به قتل رسيدند .

فريقًا تقتلون

قلعه هاى يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 1،5،7

1 - خداوند ، يهود بنى قريظه را از قلعه هاى مستحكم خود بيرون كشيد تا در دسترس مسلمانان مدينه قرار گيرند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب من صياصيهم . ..فريقًا تقتلون

{صياصى} جمع {صيصية} است و {صيصية} به دژ و قلعه و هر آنچه را كه بتوان در پناه آن خود را حفظ كرد، گفته مى شود (مفردات راغب).

5 - يهود بنى قريظه ، دژ هاى مستحكمى داشتند .

أهل الكت_ب من صياصيهم

7 - چيره شدن ترس بر يهود بنى قريظه ، موجب شد كه آنان ، بدون هيچ گونه زحمتى از قلعه هاى مستحكم خارج شوند . *

و أنزل الذين ظ_هروهم . .. و قذف فى قلوبهم الرعب

ممكن است _ چنان چه در كتاب هاى سيره و تاريخ آمده است _ واقعيت امر، چنين باشد كه بر يهوديان، ترس چيره شد و باعث گرديد كه آنها، از قلعه هاى مستحكم خود بيرون بيايند و به راحتى در دست رس سپاه مسلمانان قرار بگيرند.

بنابراين، ذكر {أنزل} پيش از {قذف} ممكن است به خاطر اهميت خارجى آن باشد.

معاهده يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

يهود بنى قريظه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 4

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. {من فوقكم} اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و {من أسفل منكم} اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

يهود

بنى قريظه و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 3

3 - دل هاى يهوديان بنى قريظه ، آكنده از ترس و وحشت از مسلمانان مدينه شده بود .

و قذف فى قلوبهم الرعب

{رعب} در لغت، بريدن و لاعلاج شدن ناشى از ترسى است كه همه جان را فراگرفته است (مفردات راغب).

بنيامين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بنيامين

آثار اتهام دزدى به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 6

6_ اظهار كينه برادران بنيامين به وى در گزارش سرقتش به يعقوب

إن ابنك سرق

لحن جمله {إن ابنك سرق} (به يقين پسرت دزدى كرد) گوياى كينه برادران بنيامين نسبت به اوست.

آثار محبت يعقوب(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 7

7_ محبت و علاقه افزون تر يعقوب ( ع ) به دو فرزندش يوسف ( ع ) و بنيامين ، برانگيزنده حسادت ديگر فرزندان وى نه اطلاعشان از رؤياى يوسف ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

چنان چه يوسف(ع) رؤياى خويش را براى برادرانش نقل كرده بود و آن باعث حسادت و توطئه عليه او شده بود ، سخن از بنيامين به ميان نمى آوردند و تنها به ذكر يوسف(ع) اكتفا مى كردند.

آثار ملاقات يوسف(ع) با بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 10

10_ توفيق ملاقات يوسف ( ع ) در مقام عزيزى مصر با برادرش بنيامين ، از ميان برنده تلخ كامى ها و زايل

كننده ناراحتى آن دو از بد رفتارى هاى گذشته برادران

إنى أنا أخوك فلاتبتئس بما كانوا يعملون

تفريع {فلاتبتئس . ..} به وسيله حرف {فاء} بر {إنى أنا أخوك} بيانگر دليل يوسف(ع) براى جا نداشتن حزن و اندوه بر رفتار ناپسند برادرانش است ; يعنى، يوسف(ع) با اين تفريع بيان مى دارد كه هر چند بر اثر رفتار آنان مشكلاتى را متحمل شدم ; ولى همانها زمينه شد كه به اين مقام نايل شوم. بنابراين نه تو و نه من نبايد از عملكرد برادرانمان محزون باشيم.

اتهام دزدى به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 1،2،7،8

1_ برادران يوسف با مشاهده جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، وى را سارق آن جام شناختند و به آن اعتراف كردند .

قالوا إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

2_ برادران يوسف در حضور او ، بنيامين را به داشتن روحيه سرقت متهم كردند .

قالوا إن يسرق

چون از نظر ظاهر بنيامين سارق شناخته شد، اقتضاى مقام آن بود كه برادران يوسف از فعل ماضى (سرق) استفاده مى كردند. آنان با آوردن فعل مضارع (يسرق) _ كه دلالت بر استمرار و تجدد دارد _ به جاى فعل ماضى درصدد بيان اين معنا بودند كه بنيامين داراى روحيه سرقت است.

7_ فرزندان يعقوب گرايش بنيامين به دزدى را از ناحيه مادر وى دانسته و او را منشأ پيدايش ناهنجارى فرزندانش شمردند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

جواب شرط (إن يسرق) جمله اى محذوف است و جمله {فقد سرق . ..} - از باب آمدن سبب به جاى مسبب - جانشين جواب

مى باشد. بنابراين جمله {إن يسرق ...} چنين معنا مى شود: اگر او دزدى كرد خلاف انتظار نيست; زيرا برادر مادرى اش نيز دزدى كرده بود پس دزدى آنان ريشه مادرى دارد.

8_ فرزندان يعقوب با اين تحليل كه دزدى بنيامين ريشه مادرى دارد ، درصدد پيراستن خويش از عار و ننگ دزدى او بودند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

برادران يوسف با توصيف بنيامين به دارا بودن روحيه دزدى (إن يسرق) و اثبات آن با مطرح ساختن دزدى برادر مادرى اش، درصدد بيان اين معنا بودند كه مادر آن دو در پيدايش روحيه دزدى نقش داشته ; ولى ساير برادرانش چون از مادرانى ديگرند، از اين ناهنجارى پيراسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 8

8_ دزدى مخفيانه بنيامين و ناتوانى برادران از مراقبت وى در نهان ، اعتذار آنان نزد يعقوب ( ع ) از باز نگرداندن او

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا . .. و ما كنا للغيب ح_فظين

جمله {و ما كنا . ..} در حقيقت پاسخ به پرسشى است كه لاوى انتظار آن را از يعقوب(ع) داشت و آن اينكه: گيرم بنيامين دزدى كرد ، چرا او را از دزدى كردن باز نداشتيد تا كار به آنچه مى گوييد بينجامد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 82 - 6

6_ لاوى از برادرانش خواست نزد پدر بر راستگويى خويش در سرقت بنيامين تأكيد كنند .

و إنا لص_دقون

احترام بنيامين به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

63 - 9

9_ بنيامين بدون رخصت پدرش يعقوب ( ع ) به مسافرت اقدام نمى كرد .

ا$ز اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواست

ز اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواستند كه وى را به همراه ايشان بفرستد (فأرسل معنا أخانا) معلوم مى شود كه بنيامين بدون اجازه پدرش به مسافرت نمى رفت.

احساسات خطر براى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 8

8_ احساس خطر براى بنيامين ، دليل يعقوب ( ع ) بر عدم موافقتش با مسافرت وى

جلوگيرى مى كرد. جمله {إنا له لحافظون} مى رساند كه از دلايل اين امر ، احساس خطر ب

اذيت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 2،3،8

2_ بنيامين ، برادر پدرى و مادرى يوسف ( ع ) ، همچون يوسف ( ع ) ، مورد آزار و اذيت برادرانش بود .

قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

3_ بنيامين برخورد هاى نامناسب و آزار هاى برادرانش را براى يوسف ( ع ) شرح داده بود .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

عبارت {ما فعلتم بيوسف و أخيه} گوياى اين است كه فرزندان يعقوب بنيامين را نيز آزار داده بودند و يوسف(ع) از آن مطلع بود و ظاهر اين است كه او از طريق بنيامين با خبر شده بود.

8_ برادران يوسف پس از سپرى كردن برهه اى از عمرشان از آزار و اذيت بنيامين دست كشيدند

. *

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

چون {إذ أنتم جاهلون} ظرف براى {فعلتم} است، زمان آن فعل را مقيد به زمان جهل و نادانى برادران يوسف مى كند و اين مفهوم را القا مى كند كه پس از آن زمان، برخوردشان با بنيامين برخورد نامناسبى نبوده است. تناسب حكم و موضوع و طبيعت حال، اين احتمال را به ذهن مى آورد كه بگوييم آن زمان، زمان جدايى ايشان بوده است.

اندوه بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 6

6_ تأسّف و اندوه بنيامين از رفتار گذشته برادرانش در ماجراى ناپديد شدن يوسف ( ع )

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

اهتمام لاوى به بازگشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 7

7_ فرزند بزرگ يعقوب ، بازگشت كاروان بدون همراه داشتن بنيامين را تخلف از عهد و سوگند پيشين خود و برادرانش خواند .

قال كبيرهم ألم تعلموا أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا من الله

لاوى با تفريع جمله {فلن أبرح . ..} بر {ألم تعلموا أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا} بيان داشت كه: با توجه به عهد و پيمانمان با يعقوب(ع)، سزاوار نيست بدون همراه داشتن بنيامين باز گرديم [اگر شما تصميم به بازگشت داريد خود مى دانيد]، ولى من باز نخواهم گشت.

بازداشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 1

1_ يوسف ( ع ) بنيامين را بازداشت كرد و از رفتن او به همراه برادرانش جلوگيرى كرد .

فهو جزؤه .

.. قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا

_______________________________

الدرالمنثور، ج4، ص564.

بازرسى مال التجاره بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 2،3

2_ يوسف ( ع ) پيش از بازرسى اثاثيه بنيامين ، به تفتيش دقيق بار و اثاثيه ديگر فرزندان يعقوب پرداخت .

فبدأ بأوعيتهم قبل وعاء أخيه ثم استخرجها من وعاء أخيه

كلمه {ثم} دلالت مى كند كه مدتى طول كشيد تا نوبت بازرسى بار بنيامين فرا رسيد. و اين حكايت از آن دارد كه بازرسى اثاثيه ديگر برادران به دقت انجام مى گرفته كه كار به درازا كشيده شده بود.

3_ يوسف ( ع ) در بازرسى بار بنيامين ، جام شاهى را از بار وى بيرون آورد .

ثم استخرجها من وعاء أخيه

ضمير مفعولى در {استخرجها} به {صواع} و يا {سقاية} باز مى گردد. قابل ذكر است كه آوردن فعل {استخرج} (بيرون آورد) به جاى {وجد} (يافت) به خاطر اين است كه يوسف(ع) مى دانست جام شاهى در اثاثيه بنيامين است.

برادران يوسف و استرداد بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 13

13_ دريافت آذوقه در نزد فرزندان يعقوب ، داراى اهميت بيشتر از يافتن و جست و جو كردن يوسف ( ع ) و استرداد بنيامين *

ي_أيها العزيز مسّنا و أهلنا الضر . .. فأوف لنا الكيل و تصدق علينا

فرزندان يعقوب به فرمان وى به مصر آمدند تا از يوسف(ع) خبر بگيرند و بنيامين را باز ستانند ، ولى پيش از آن سخن از فقر و تنگدستى و مطالبه آذوقه دارند. اين معنا مى تواند

اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

برادران يوسف و بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 6،7

6_ همه فرزندان يعقوب محبت افزون تر او به يوسف ( ع ) و بنيامين را احساس مى كردند و بر آن رشك مى بردند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

ضمير در {قالوا} به {إخوته} در آيه قبل برمى گردد ; يعنى ، همه آنان چنين گفتند و بر اين نظر اتفاق داشتند.

7_ محبت و علاقه افزون تر يعقوب ( ع ) به دو فرزندش يوسف ( ع ) و بنيامين ، برانگيزنده حسادت ديگر فرزندان وى نه اطلاعشان از رؤياى يوسف ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

چنان چه يوسف(ع) رؤياى خويش را براى برادرانش نقل كرده بود و آن باعث حسادت و توطئه عليه او شده بود ، سخن از بنيامين به ميان نمى آوردند و تنها به ذكر يوسف(ع) اكتفا مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 5

5_ برادران يوسف در صورت نبود او ، بنيامين را رقيب خويش در جلب محبت يعقوب ( ع ) نمى ديدند .

ليوسف و أخوه أحب . .. اقتلوا يوسف ... يخل لكم وجه أبيكم

برادران يوسف از محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) و نيز بنيامين در رنج بودند ; ولى با از ميان بردن يوسف(ع) مشكل را حل شده مى دانستند. بنابراين چنين مى پنداشتند كه بنيامين ، نمى تواند مانع توجه كامل يعقوب(ع) به آنان باشد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 4،5

4_ فرزندان يعقوب براى آوردن بنيامين به مصر ، راهى جز جلب رضايت يعقوب ( ع ) نداشتند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

5_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه بنيامين را در نوبت بعد به حضور وى بياورند .

سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 16

16_ تعريض يعقوب ( ع ) به فرزندانش مبنى بر دلسوز نبودن آنان و ترحم نداشتنشان بر يوسف ( ع ) و بنيامين

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل فالله خير ح_فظًا و هو أرحم الرحمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 13

13_ فرزندان يعقوب سوگند ياد كردند و با خدا پيمان بستند كه در حد استطاعت ، از بنيامين مراقبت كنند و او را به نزد پدر باز گردانند .

حتى تؤتون موثقًا . .. فلما ءاتوه موثقهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 8

8_ برادران بنيامين مى دانستند كه وى در نزد پدرشان يعقوب ، از محبوبيت افزون ترى برخوردار است .

فخذ أحدنا مكانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 3

3_ فرزندان يعقوب بر باز گرداندن بنيامين از سفر مصر ، با پدرشان يعقوب پيمان بسته و سوگند ياد كرده بودند .

أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا من الله

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 2،8

2_ بنيامين ، برادر پدرى و مادرى يوسف ( ع ) ، همچون يوسف ( ع ) ، مورد آزار و اذيت برادرانش بود .

قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

8_ برادران يوسف پس از سپرى كردن برهه اى از عمرشان از آزار و اذيت بنيامين دست كشيدند . *

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

چون {إذ أنتم جاهلون} ظرف براى {فعلتم} است، زمان آن فعل را مقيد به زمان جهل و نادانى برادران يوسف مى كند و اين مفهوم را القا مى كند كه پس از آن زمان، برخوردشان با بنيامين برخورد نامناسبى نبوده است. تناسب حكم و موضوع و طبيعت حال، اين احتمال را به ذهن مى آورد كه بگوييم آن زمان، زمان جدايى ايشان بوده است.

برادران يوسف و دزدى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 3،4،5،9

3_ لاوى از برادرانش خواست ، به پدرشان تفهيم كنند كه به دزدى بنيامين اطمينان پيدا كردند و گزارش و شهادت آنان عالمانه است .

إن ابنك سرق و ما شهدنا إلاّ بما علمنا

در اينكه مراد از شهادت در {ما شهدنا} چيست، چند نظر ابراز شده است. از جمله آنهاست همين شهادت برادران يوسف نزد يعقوب به دزدى كردن فرزندش بنيامين (إن ابنك سرق). بر اين اساس مفاد جمله {ما شهدنا ...} چنين مى شود: آنچه هم اكنون در نزد تو مى گوييم (إن ابنك سرق) شهادتى است از روى علم و ما بدان اطمينان و يقين داريم.

4_ لاوى به برادرانش سفارش

كرد ، دسته جمعى به حضور پدر برسند و همگان بر دزدى بنيامين شهادت دهند .

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا . .. ما شهدنا إلاّ بما علمنا

تصريح لاوى به صيغه هاى جمع {قولوا} و {ما شهدنا} و {علمنا} گوياى برداشت فوق است.

5_ لاوى از برادرانش خواست ، گزارش سفر و دزدى بنيامين را با لحنى مشفقانه ، به پدر بيان كنند .

ي_أبانا

تصريح لاوى به اينكه در ابتداى سخن پدر را با جمله {ي_أبانا} مخاطب قرار دهيد ، رساننده اين است كه به گونه اى سخن بگوييد كه شفقت او را بر خويش جلب كنيد.

9_ فرزندان يعقوب در صورت آگاهى به وجود جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، كيفر سارق در آيين خويش را بيان نمى كردند .

ما شهدنا إلاّ بما علمنا و ما كنا للغيب ح_فظين

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه مراد از شهادت در {ما شهدنا} بيان حكم سارق _ كه آيه 75 (جزاؤه من وجد فى رحله) رساننده آن است _ باشد. بر اين اساس مفاد {ما شهدنا إلاّ بما علمنا و ما كنا للغيب حافظين} چنين مى شود: ما به آنچه مى دانستيم (كيفر سارق بردگى است) شهادت داديم ; ولى نمى دانستيم كه جام شاهى نزد بنيامين است تا از بيان آن حكم خوددارى كنيم. قابل ذكر است كه بر اين مبنا {حافظين} به معناى {عالمين} خواهد بود.

برادران يوسف و مسافرت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 2،3،4،5

2_ ممنوع شدن فرزندان يعقوب از دريافت سهميه خوار و بار بدون همراهى بنيامين ، از گزارش هاى آنان به پدرشان

يعقوب بود .

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم . .. فلما رجعوا إلى أبيهم قالوا ي_أبانا منع منا الكي

3_ فرزندان يعقوب با اظهار محبت به بنيامين از پدرشان خواستند او را به همراه آنان روانه مصر كند .

فأرسل معنا أخانا

هدف فرزندان يعقوب از نام نبردن بنيامين و ياد كردن از او به عنوان {أخانا} (برادرمان) اظهار محبت به اوست.

4_ فرزندان يعقوب بر حفاظت از بنيامين ، در طول سفرشان به مصر متعهّد شدند و بر آن تأكيد كردند .

فأرسل معنا أخانا نكتل و إنا له لح_فظون

5_ گزارش تحريم سهميه آذوقه بدون همراهى بنيامين ، خبر و گزارشى مهم در ديدگاه فرزندان يعقوب

ي_أبانا منع منا الكيل

فرزندان يعقوب پيش از باز كردن بارها و محموله ها _ كه معمولاً اولين اقدام مسافران و كاروانهاست _ خبر تحريم سهميه آذوقه را براى پدرشان بيان كردند. اين تعجيل نشان دهنده اهميت اين خبر در نظر آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 7،10،11،12

7_ فرزندان يعقوب با مشاهده سرمايه بازگردانده شده ، تلاش مجددى را براى جلب توافق پدر با مسافرت كردن بنيامين آغاز كردند .

قال هل ءامنكم . .. ي_أبانا ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلنا و نحفظ أ

سخنان فرزندان يعقوب (ما نبغى ه_ذه بضاعتنا. ..) به قرينه مخاطب قرار دادن يعقوب (يا أبانا)، در راستاى جلب موافقت وى براى سفر بنيامين بود.

10_ ضرورت تهيه طعام ، دغدغه خاطر نداشتن براى بهاى آذوقه و لطف و عنايت خاص دربار مصر به فرزندان يعقوب ، دليل هاى آنان براى لزوم سفر به مصر و اصرارشان بر

جلب موافقت پدر با مسافرت بنيامين

ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلنا

سخنان فرزندان يعقوب (يا أبانا ه_ذه . ..) در راستاى جلب رضايت وى براى سفر بنيامين است و هر جمله آن اشاره به دليلى بر لزوم اين مسافرت دارد. فرزندان يعقوب با جمله {ما نبغى ...} بيان مى دارند كه مورد توجه خاص عزيز مصر قرار گرفته اند و سزاوار نيست درخواست او (آوردن بنيامين) را برآورده نسازند. آنان با عطف جمله {نمير أهلنا} بر جمله اى مقدر نظير {نستظهر بها} (از اين بضاعت باز گردانده شده براى تهيه آذوقه كمك مى گيريم) بيان مى كنند كه مشكل نداشتن بهاى آذوقه را ندارند و با جمله {نحفظ أخانا} مى رسانند كه به خاطر پاسخ مثبت به عزيز مصر و دريافت آذوقه، ملزم به حفظ برادرشان هستند و با جمله {ذلك كيل يسير} بيان مى كنند كه سخت نيازمند تهيه طعام هستند.

11_ تعهد مجدد و محبت آميز فرزندان يعقوب براى حفاظت از برادرشان بنيامين در سفر به مصر

نمير أهلنا و نحفظ أخانا

12_ لغو تحريم آذوقه و اضافه شدن يك بار شتر غلّه با آمدن بنيامين به مصر ، از دليل هاى ارائه شده به يعقوب ( ع ) براى جلب موافقت آن حضرت به روانه ساختن بنيامين

و نزداد كيل بعير ذلك كيل يسير

{ازدياد} (مصدر {نزداد} از باب افتعال) به معناى درخواست زياده و اضافه است. {كيل بعير} ; يعنى، بار و محموله اى كه معمولاً بر يك شتر حمل مى كنند. گفتنى است جمله هاى {فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم ...} و {منع منا الكيل} دلالت مى كند بر اينكه يوسف(ع) اعطاى

سهميه به فرزندان يعقوب را بدون همراهى بنيامين ممنوع و تحريم كرد. بنابراين مراد از {نزداد كيل بعير} اين است كه اگر بنيامين را به همراه ببريم علاوه بر لغو تحريم، يك بار اضافه نيز مطالبه مى كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 1

1_ يعقوب ( ع ) سرانجام با مسافرت بنيامين به مصر همراه ديگر فرزندانش ، موافقت نمود .

قال لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا

برادران يوسف و نجات بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 2،3،6،7،11

2_ فرزندان يعقوب با تحريك عواطف يوسف ( ع ) درصدد جلب رضايت او براى آزادسازى بنيامين برآمدند .

قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا

3_ اقتدار يوسف ( ع ) بر انجام خواسته هاى خويش ، نيكوكار بودن وى و سزاوارى يعقوب ( ع ) براى ترحم ، دليل هاى ارائه شده از سوى فرزندان يعقوب به يوسف ( ع ) براى آزادسازى بنيامين

قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا . .. إنا نري_ك من المحسنين

هدف برادران يوسف از مخاطب ساختن يوسف(ع) با عنوان {عزيز} بيان اقتدار او بر انجام خواسته هايش است، و توصيف يعقوب به {پيرمردى سالخورده} بيان سزاوارى او براى ترحم است و مدح يوسف(ع) به نيكوكارى به منظور ترغيب او به احسان و گذشت مى باشد.

6_ بازداشت يكى از برادران بنيامين در مقابل آزاد كردن او ، پيشنهاد برادران به يوسف

فخذ أحدنا مكانه

7_ فداكارى و گذشت برادران بنيامين ، براى باز گرداندن او به پدرشان يعقوب

فخذ أحدنا مكانه

11_ مشاهده نيكوكار

بودن يوسف ، مايه تشجيع فرزندان يعقوب به تقاضاى آزادى بنيامين و بازداشت يكى از آنان به جاى وى

فخذ أحدنا مكانه إنا نري_ك من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 1

1_ يوسف ( ع ) پيشنهاد فرزندان يعقوب ( بازداشت يكى از آنان به جاى بنيامين ) را نپذيرفت .

فخذ أحدنا مكانه . .. قال معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا

{معاذ} مصدر ميمى و مفعول مطلق براى فعل محذوف است (نعوذ بالله معاذاً). عبارت {أن نأخذ} به تقدير {من} و متعلق به {معاذ الله} مى باشد. بنابراين جمله {معاذ الله أن نأخذ ...} ; يعنى، به خدا پناه مى بريم پناه آوردنى از اينكه بگيريم (بازداشت كنيم) مگر كسى را كه متاع خويش را نزد او يافتيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 1،2

1_ فرزندان يعقوب به جلب رضايت يوسف موفق نشدند و از آزاد شدن بنيامين كاملاً نااميد گشتند .

فلما استيئسوا منه

{يأس} {و {استيئاس} به معناى نااميد شدن است، با اين تفاوت كه {استيئاس} حاكى از مبالغه و شدت نااميدى مى باشد. مراد از ضمير در {منه} يوسف و يا بنيامين است. بنابراين {فلما استيئسوا منه ...} ; يعنى، پس آن گاه كه فرزندان يعقوب از [جلب رضايت ]يوسف و يا [آزادى] بنيامين كاملاً نااميد شدند ... .

2_ فرزندان يعقوب پس از نااميد شدن از آزادى بنيامين ، در كنارى به دور از يوسف و كارگزارانش براى چاره انديشى درباره مشكل پيش آمده به مشورت و گفت و گوى محرمانه پرداختند .

فلما

استيئسوا منه خلصوا نجيًّا

از معانى {خلوص} اعتزال و كناره گيرى كردن است. {نجىّ} به فرد و يا افرادى اطلاق مى گردد كه در نهان با او گفت و گو شود. اين كلمه در آيه شريفه حال براى فاعل {خلصوا} مى باشد. بنابراين {خلصوا نجيّاً} ; يعنى، برادران يوسف از ديگران جدا شدند و با يكديگر به نجوا و گفت و گوى سرّى پرداختند.

بنيامين از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

بنيامين از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

بنيامين در فراق يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 4

4_ فراق يوسف ( ع ) و بنيامين و جدايى آنان از يكديگر ، رويدادى سخت و رنج آور براى آن دو برادر

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

{ما} در عبارت {ما فعلتم بيوسف و أخيه} مى تواند اشاره به رنج فراق و جدايى يوسف(ع) و بنيامين نيز باشد.

بنيامين و اندوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 7

7_ يوسف ( ع ) از برادرش بنيامين

خواست گذشته برادرانش را ناديده انگارد و از رفتار نارواى پيشين آنان اندوهى به خود راه ندهد .

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

بنيامين و برخورد برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 6

6_ تأسّف و اندوه بنيامين از رفتار گذشته برادرانش در ماجراى ناپديد شدن يوسف ( ع )

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

بنيامين و رضايت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 9

9_ بنيامين بدون رخصت پدرش يعقوب ( ع ) به مسافرت اقدام نمى كرد .

ا$ز اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواست

ز اينكه برادران يوسف براى بردن بنيامين به مصر با يعقوب سخن گفتند و از او خواستند كه وى را به همراه ايشان بفرستد (فأرسل معنا أخانا) معلوم مى شود كه بنيامين بدون اجازه پدرش به مسافرت نمى رفت.

بنيامين و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 6

6_ تأسّف و اندوه بنيامين از رفتار گذشته برادرانش در ماجراى ناپديد شدن يوسف ( ع )

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

بنيامين و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 1

1_ از ميان برادران يوسف ، بنيامين برادر پدرى و مادرى يوسف ( ع ) و سايرين ، برادران پدرى او بودند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه

فرزندان يعقوب، بنيامين را برادر يوسف مى خواندند، با اينكه وى نيز فرزند يعقوب(ع) و با آنان برادر بود

(ليوسف و أخوه). اين تعبير مى رساند كه ارتباط اخوّت ميان يوسف(ع) و بنيامين قوى تر از ارتباط اخوّت وى با ديگر فرزندان يعقوب مى باشد ; يعنى، بنيامين برادر پدر و مادرى يوسف(ع) و با ساير برادران، برادر پدرى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 4

4_ بنيامين به اينكه عزيز مصر ، برادر ناپديد شده وى ( يوسف ( ع ) ) باشد ، ناباور بود .

إنى أنا أخوك

تأكيد حكم در جمله {إنى أنا أخوك} با اسميه آوردن جمله به همراه حرف تأكيد {إنّ} و ضمير فصل (أنا) گوياى ترديد و شك بنيامين در برادرى عزيز مصر با اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 6

6_ بنيامين و يوسف ( ع ) دو فرزند يعقوب ( ع ) از يك مادر

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 3

3_ بنيامين برخورد هاى نامناسب و آزار هاى برادرانش را براى يوسف ( ع ) شرح داده بود .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

عبارت {ما فعلتم بيوسف و أخيه} گوياى اين است كه فرزندان يعقوب بنيامين را نيز آزار داده بودند و يوسف(ع) از آن مطلع بود و ظاهر اين است كه او از طريق بنيامين با خبر شده بود.

تأثير بازداشت بنيامين در يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 2

2_ ماجراى بنيامين ،

خاطره يوسف ( ع ) را براى يعقوب ( ع ) تجديد كرد و موجب اظهار تأسف شديد او بر فراق يوسف ( ع ) شد .

و قال ي_أسفى على يوسف

حرف {الف} در آخر {اسفى} منقلب از ياى متكلم است. بنابراين {ي_أسفى} ، يعنى اى دريغ من.

تشويق به آوردن بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 9

9_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به عدالت خويش در معامله و پذيرايى نيكويش از مهمانان ، آنان را به آوردن بنيامين ترغيب كرد .

ائتونى بأخ لكم من أبيكم ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

جمله {ألا ترون . ..} (آيا ملاحظه نمى كنيد كه...) پس از {ائتونى بأخ لكم} بيانگر هدف يوسف(ع) (ترغيب به آوردن بنيامين) از توجه دادن برادرانش به مهمان نوازى و عدالتش در معامله است.

تهمت به مادر بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 7

7_ فرزندان يعقوب گرايش بنيامين به دزدى را از ناحيه مادر وى دانسته و او را منشأ پيدايش ناهنجارى فرزندانش شمردند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

جواب شرط (إن يسرق) جمله اى محذوف است و جمله {فقد سرق . ..} - از باب آمدن سبب به جاى مسبب - جانشين جواب مى باشد. بنابراين جمله {إن يسرق ...} چنين معنا مى شود: اگر او دزدى كرد خلاف انتظار نيست; زيرا برادر مادرى اش نيز دزدى كرده بود پس دزدى آنان ريشه مادرى دارد.

جستجوى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 2،4،6

2_ يعقوب ( ع ) به فرزندانش دستور داد براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين حركت كنند و به جست و جوى آنها بپردازند .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

{تحسس} (مصدر تحسسوا) به معناى طلب كردن و جست و جو نمودن است.

4_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست براى يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين تلاشى پى گير داشته و از يافتن آنها هرگز مأيوس نشوند .

و لاتاْيئسوا من روح الله

6_ يعقوب ( ع ) مطمئن به يارى و رحمت خداوند در يافتن يوسف و بنيامين

فتحسسوا من يوسف و أخيه و لاتاْيئسوا من روح الله

جلوه و نمود رحمت خداوند در آيه شريفه ، يارى و كمك او در يافتن يوسف و دستيابى به بنيامين است.

حكمت در فراق بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 25

25_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) را حاوى حكمت و مصلحتى الهى مى ديد .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

درخواست استرداد بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 12

12_ فرزندان يعقوب از يوسف ( ع ) تقاضا كردند برادرشان بنيامين را به آنان باز گرداند .

و تصدق علينا

در اينكه مقصود فرزندان يعقوب از عطيه درخواستى چيست سه نظر ايراد شده است: 1_منظور بنيامين است كه به ظاهر ملك يوسف(ع) مى باشد. 2_ مقصود آنان مقدارى بيش از سهميه و

جيره ايشان است. 3_مراد همان سهميه است بدون دريافت همه بهاى آن. برداشت فوق، ناظر به اولين احتمال است.

درخواست تفحص از دزدى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 82 - 4

4_ لاوى به برادرانش سفارش كرد از يعقوب بخواهند كه وى از اهالى مصر و نيز از همسفران ايشان ، داستان سرقت بنيامين را جويا شود .

فقولوا ي_أبانا . .. وسئل القرية ... والعير التى أقبلنا فيها

{اقبال} (مصدر أقبلنا) به معناى روى آوردن است و متعلق آن {إليك} و مانند آن است كه به خاطر وضوحش در كلام نيامده و {فيها} حال براى ضمير {أقبلنا} مى باشد. بنابراين {وسئل ... العير التى ...} ; يعنى، از كاروانى بپرس كه ما در ميان آنها به سوى شما آمديم. قابل ذكر است كه آيه مورد بحث نيز مانند آيه سابق، از سفارشهاى لاوى به برادرانش مى باشد.

دشمنان بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 6

6_ اظهار كينه برادران بنيامين به وى در گزارش سرقتش به يعقوب

إن ابنك سرق

لحن جمله {إن ابنك سرق} (به يقين پسرت دزدى كرد) گوياى كينه برادران بنيامين نسبت به اوست.

دعوت از بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 2

2_ يوسف ( ع ) در پى ملاقات با برادرانش ، بنيامين را فراخواند و او را در كنار خويش جاى داد .

و لما دخلوا . .. ءاوى إليه أخاه

دلايل عدم همراهى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 61 - 3

3_ علاقه شديد يعقوب ( ع ) به بنيامين ، دليل برادران يوسف براى همراه نبودن بنيامين با آنان

قالوا سنرود عنه أباه

{با پدرمان گفت و گو مى كنيم و تلاش مى نماييم كه رضايت او را براى سفر بنيامين جلب كنيم} _ كه مفاد {سنرود عنه أباه} مى باشد _ اشاره اى است از سوى برادران يوسف به او كه علت همراه نبودن بنيامين ، ممانعت پدرشان مى باشد.

رازدارى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 8

8_ يوسف ( ع ) به رازدارى بنيامين ، اطمينان داشت .

إنى أنا أخوك

رضايت به مسافرت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 2

2_ يعقوب ( ع ) روانه ساختن بنيامين به سفر مصر را ، منوط به آن دانست كه فرزندانش وثيقه اى الهى بسپارند ( با خدا پيمان ببندند و به نام او سوگند ياد كنند ) .

لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا من الله

{موثق} به معناى عهد و پيمان است كه به دليل {لام} قسم در {لتأتنّنى} عهد و پيمانى است همراه با سوگند. {من الله} بيانگر اين است كه بايد سوگند به نام خدا و پيمان و عهد با او باشد. آوردن سوگند و پيمان (حتى تؤتون موثقًا) ; يعنى، سوگند ياد كردن و پيمان بستن.

رنجهاى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 4

4_ فراق يوسف ( ع ) و بنيامين و جدايى آنان از

يكديگر ، رويدادى سخت و رنج آور براى آن دو برادر

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

{ما} در عبارت {ما فعلتم بيوسف و أخيه} مى تواند اشاره به رنج فراق و جدايى يوسف(ع) و بنيامين نيز باشد.

شك بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 4

4_ بنيامين به اينكه عزيز مصر ، برادر ناپديد شده وى ( يوسف ( ع ) ) باشد ، ناباور بود .

إنى أنا أخوك

تأكيد حكم در جمله {إنى أنا أخوك} با اسميه آوردن جمله به همراه حرف تأكيد {إنّ} و ضمير فصل (أنا) گوياى ترديد و شك بنيامين در برادرى عزيز مصر با اوست.

شيوع دزدى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 82 - 1،2

1_ خبر دزدى بنيامين در آبادى محل سكونت يوسف ( مصر ) ، شايع شده بود .

وسئل القرية التى كنا فيها

{قرية} به محل سكونت و اجتماع انسانها (شهر و روستا) گفته مى شود. از اين رو در برداشت از آن به {آبادى} تعبير شد. پرسش از آبادى با اينكه مقصود پرسش از اهل آبادى است، براى رساندن اين معناست كه: خبر سرقت بنيامين در شهر شايع شده و همگان از آن مطلع بودند.

2_ كاروانيان همراه فرزندان يعقوب به ماجراى دزدى بنيامين آگاه بودند .

وسئل . .. العير التى أقبلنا فيها

صبر بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا

إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

ظلم به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 5

5_ يوسف ( ع ) جهل و نادانى برادرانش را منشأ ستم آنان به وى و بنيامين دانست .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

عزت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 9

9_ حفظ عزت بنيامين و درمانده و خوار نگشتن او به مانند ديگر برادرانش ، نشانه ضايع نشدن پاداش تقواپيشگان صبور و نيكوكار است .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

علاقه يعقوب(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 4

4_ تعلق قلبى يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) ، بسى افزون تر از تمايل او به بنيامين و ديگر برادرانش بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا . .. و قال ي_أسفى على يوسف

علاقه يوسف(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 8

8_ اشتياق وافر يوسف ( ع ) به بنيامين و ديدار او

ائتونى بأخ لكم . .. فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى و لاتقربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 8

8_ يوسف ( ع ) به آمدن برادرش بنيامين به مصر علاقه اى وافر داشت و بدان اميد بسته بود .

اجعلوا بض_عتهم فى

رحالهم . .. لعلهم يرجعون

عوامل رفع اندوه بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 10

10_ توفيق ملاقات يوسف ( ع ) در مقام عزيزى مصر با برادرش بنيامين ، از ميان برنده تلخ كامى ها و زايل كننده ناراحتى آن دو از بد رفتارى هاى گذشته برادران

إنى أنا أخوك فلاتبتئس بما كانوا يعملون

تفريع {فلاتبتئس . ..} به وسيله حرف {فاء} بر {إنى أنا أخوك} بيانگر دليل يوسف(ع) براى جا نداشتن حزن و اندوه بر رفتار ناپسند برادرانش است ; يعنى، يوسف(ع) با اين تفريع بيان مى دارد كه هر چند بر اثر رفتار آنان مشكلاتى را متحمل شدم ; ولى همانها زمينه شد كه به اين مقام نايل شوم. بنابراين نه تو و نه من نبايد از عملكرد برادرانمان محزون باشيم.

غيرقانونى بودن بازداشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 7

7_ نگاه داشتن بنيامين در مصر حتى به جرم سرقت ، بر طبق قوانين جزايى پادشاه مصر ، براى يوسف ( ع ) مجاز نبود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

دين به معناى آيين و روش است و مراد از آن به اعتبار اضافه شدنش به {ملك} قوانين و مقررات حاكم بر مصر مى باشد. قابل ذكر است كه به قرينه {فما جزاؤه ...} در آيه 74، اگر سارق مى خواست بر اساس آيين خودش تنبيه شود، قاضى و حاكم مصر مى توانست بر آن اساس حكم كند.

فضايل بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

فلسفه تهمت به مادر بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 8

8_ فرزندان يعقوب با اين تحليل كه دزدى بنيامين ريشه مادرى دارد ، درصدد پيراستن خويش از عار و ننگ دزدى او بودند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

برادران يوسف با توصيف بنيامين به دارا بودن روحيه دزدى (إن يسرق) و اثبات آن با مطرح ساختن دزدى برادر مادرى اش، درصدد بيان اين معنا بودند كه مادر آن دو در پيدايش روحيه دزدى نقش داشته ; ولى ساير برادرانش چون از مادرانى ديگرند، از اين ناهنجارى پيراسته اند.

فلسفه نگهدارى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 6

6_ حضور بنيامين نزد يوسف ( ع ) ، به سود و منفعت يوسف ( ع ) بود .

كذلك كدنا ليوسف

لام در {ليوسف} لام منفعت است. بنابراين نقشه طرح شده و هدف از آن (نگه داشتن بنيامين) در جهت منافع يوسف(ع) بوده است.

كاروان تجارى و دزدى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 82 - 2

2_ كاروانيان همراه فرزندان يعقوب به ماجراى دزدى بنيامين آگاه بودند .

وسئل . .. العير التى أقبلنا فيها

كيفر بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 4

4_ طرح

و نقشه يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين ، كيفر و طرحى از ناحيه خداوند و به وحى او بود .

كذلك كدنا ليوسف

گواهان دزدى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 6

6_ اظهار كينه برادران بنيامين به وى در گزارش سرقتش به يعقوب

إن ابنك سرق

لحن جمله {إن ابنك سرق} (به يقين پسرت دزدى كرد) گوياى كينه برادران بنيامين نسبت به اوست.

گواهى بر دزدى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 2،3،4

2_ شهادت به دزدى بنيامين در نزد يعقوب با جمله اى متضمن تأكيد ، از سفارش هاى لاوى به برادران خويش

إن ابنك سرق

3_ لاوى از برادرانش خواست ، به پدرشان تفهيم كنند كه به دزدى بنيامين اطمينان پيدا كردند و گزارش و شهادت آنان عالمانه است .

إن ابنك سرق و ما شهدنا إلاّ بما علمنا

در اينكه مراد از شهادت در {ما شهدنا} چيست، چند نظر ابراز شده است. از جمله آنهاست همين شهادت برادران يوسف نزد يعقوب به دزدى كردن فرزندش بنيامين (إن ابنك سرق). بر اين اساس مفاد جمله {ما شهدنا ...} چنين مى شود: آنچه هم اكنون در نزد تو مى گوييم (إن ابنك سرق) شهادتى است از روى علم و ما بدان اطمينان و يقين داريم.

4_ لاوى به برادرانش سفارش كرد ، دسته جمعى به حضور پدر برسند و همگان بر دزدى بنيامين شهادت دهند .

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا . .. ما شهدنا إلاّ بما علمنا

تصريح لاوى به صيغه هاى جمع {قولوا} و {ما شهدنا} و {علمنا} گوياى

برداشت فوق است.

گواهى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 5

5_ عزيز مصر برادرش بنيامين را شاهدى بر صدق دعواى خويش ( من يوسفم ) دانست .

قال أنا يوسف و هذا أخى

جمله {هذا أخى} مى تواند علاوه بر اينكه تمهيدى براى {قد منّ الله} باشد به عنوان شاهدى بر ادعاى عزيز مصر كه خود را يوسف معرفى كرده نيز باشد. گويا به برادرانش مى گويد: اگر ترديد داريد كه من يوسفم، در چهره من و بنيامين بنگريد، اخوّت ما را درخواهيد يافت.

لاوى و اتهام دزدى به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 7

7_ لاوى از برادرانش خواست براى پدرشان بيان كنند كه بنيامين در نهان و به دور از چشم آنان دزدى كرد .

و ما كنا للغيب ح_فظين

در معناى جمله {و ما كنا . ..} چند نظر ابراز شده است. با توجه به اطمينان برادران يوسف به دزدى بنيامين كه جمله {إن ابنك سرق} گوياى آن است، اين معنا به نظر روشن تر مى رسد كه: ما نمى توانستيم آنچه را در غياب و به دور از چشم انجام مى گيرد، نگهبان باشيم ; يعنى، دزدى بنيامين در نهان انجام گرفت. از اين رو نتوانستيم او را باز داريم.

لاوى و دزدى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 81 - 1

1_ لاوى ضمن موافقت با مراجعه برادرانش به كنعان ، نحوه گزارش سرقت بنيامين را به آنان تعليم داد .

قال كبيرهم . ..

ارجعوا إلى أبيكم فقولوا ي_أبانا إن ابنك سرق

لاوى و نجات بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 6

6_ ناراحتى و شرمسارى فرزند ارشد يعقوب از توفيق نيافتن در عمل به عهد و پيمان خويش ( بازگرداندن بنيامين )

قال كبيرهم . .. قد أخذ عليكم موثقًا ... فلن أبرح الأرض

مجازات بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 4

4_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين ، كيفر و طرحى از ناحيه خداوند و به وحى او بود .

كذلك كدنا ليوسف

محافظت از بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 4

4_ فرزندان يعقوب بر حفاظت از بنيامين ، در طول سفرشان به مصر متعهّد شدند و بر آن تأكيد كردند .

فأرسل معنا أخانا نكتل و إنا له لح_فظون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 3

3_ بى تعهدى برادران يوسف در حفاظت از او ، دليل يعقوب ( ع ) براى اطمينان نكردن بر تعهد آنان به حفاظت از بنيامين

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

يعقوب(ع) اعتماد و اطمينان به فرزندانش درباره بنيامين را، به اعتماد و اطمينانش به آنان درباره يوسف(ع) تشبيه كرد. وجه شبه در اين تشبيه بى ثمرى و نتيجه بخش نبودن است. بنابراين مفاد {هل ءامنكم عليه إلاّ ...} چنين مى شود: اعتماد من به شما [اگراعتماد كنم ]در بى نتيجه ماندن و ثمر نداشتن

نيست مگر همانند اعتمادم به شما درباره يوسف(ع).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 11

11_ تعهد مجدد و محبت آميز فرزندان يعقوب براى حفاظت از برادرشان بنيامين در سفر به مصر

نمير أهلنا و نحفظ أخانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 3،5،6،13

3_ يعقوب در توصيه بر حفاظت از بنيامين به فرزندانش تأكيد كرد كه هيچ عذرى جز مغلوب شدن و ناتوان گشتن را از آنان نخواهد پذيرفت .

حتى تؤتون موثقًا من الله لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

5_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش انتظار نداشت با به خطر انداختن خويش در حفظ بنيامين و باز$ گرداندن او تلاش كنند .

إلاّ أن يحاط بكم

احاطة كه ظاهراً مصدر {يحاط} است به معناى گرفتن پيرامون چيزى از همه جوانب آن است و در آيه شريفه كنايه از مغلوب شدن و بسته شدن همه راهها و چاره هاست.

6_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست صورت ناتوانى و عذر را ، در سوگندشان بر محافظت از بنيامين و باز گرداندن او استثنا كنند .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

ظاهر اين است كه عبارت {إلاّ أن يحاط بكم} استثنا از قسم _ كه مفاد {لتأتنّنى به} است _ مى باشد. بر اين اساس يعقوب(ع) به فرزندانش توصيه كرد كه در اجراى صيغه سوگند مورد عذر و ناتوانى را استثنا كنند و چنين بگويند: {والله لنأتينك به إلاّ أن يحاط بنا} (به خدا سوگند بنيامين را به تو باز مى گردانيم مگر مغلوب شويم و همه راهها و چاره ها

بر ما بسته شود).

13_ فرزندان يعقوب سوگند ياد كردند و با خدا پيمان بستند كه در حد استطاعت ، از بنيامين مراقبت كنند و او را به نزد پدر باز گردانند .

حتى تؤتون موثقًا . .. فلما ءاتوه موثقهم

محبت به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 3

3_ فرزندان يعقوب با اظهار محبت به بنيامين از پدرشان خواستند او را به همراه آنان روانه مصر كند .

فأرسل معنا أخانا

هدف فرزندان يعقوب از نام نبردن بنيامين و ياد كردن از او به عنوان {أخانا} (برادرمان) اظهار محبت به اوست.

محبت يعقوب(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 3،4،6،9،13

3_ يوسف ( ع ) و بنيامين محبوب تر از ديگر فرزندان يعقوب در نزد آن حضرت

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

مراد از {أخوه} چنانچه مفسران گفته اند بنيامين است.

4_ يوسف ( ع ) محبوب تر از بنيامين در نزد يعقوب ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

برداشت فوق ، از تقديم {يوسف} بر برادرش {بنيامين} استفاده شده است.

6_ همه فرزندان يعقوب محبت افزون تر او به يوسف ( ع ) و بنيامين را احساس مى كردند و بر آن رشك مى بردند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

ضمير در {قالوا} به {إخوته} در آيه قبل برمى گردد ; يعنى ، همه آنان چنين گفتند و بر اين نظر اتفاق داشتند.

9_ لطف و محبت افزون تر يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين و

شايسته نبودن آن دو براى آن لطف و محبت ، از سخنان و پيش درآمد هاى جلسه مشورتى برادران يوسف عليه وى

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا و نحن عصبة إن أبانا لفى ضل_ل مبين

13_ محبت فراوان يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه ديگر فرزندان او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. إن أبانا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 1،2،3

1_ يعقوب ( ع ) به فرزندش بنيامين علاقه اى ويژه داشت .

قالوا سنرود عنه أباه

2_ يعقوب ( ع ) ، همواره از مسافرت كردن بنيامين به همراه برادرانش ، جلوگيرى مى كرد .

قالوا سنرود عنه أباه

3_ علاقه شديد يعقوب ( ع ) به بنيامين ، دليل برادران يوسف براى همراه نبودن بنيامين با آنان

قالوا سنرود عنه أباه

{با پدرمان گفت و گو مى كنيم و تلاش مى نماييم كه رضايت او را براى سفر بنيامين جلب كنيم} _ كه مفاد {سنرود عنه أباه} مى باشد _ اشاره اى است از سوى برادران يوسف به او كه علت همراه نبودن بنيامين ، ممانعت پدرشان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 4

4_ يعقوب ( ع ) ، علاقه اى وافر به بنيامين و سلامتى او داشت و جدايى و فراق او برايش رنج آور بود .

لتأتنّنى به

جمله هاى {إنا له لحافظون} و {فالله خير حافظاً} در آيات پيشين دلالت بر آن داشت كه يعقوب(ع) خواهان نرسيدن

گزند و آسيب به بنيامين بود و جمله {لتأتنّنى به} (او را نزد من آوريد) حاكى است كه دورى او نيز بر آن حضرت مشكل بود و خواهان حضور وى نزد خويش بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 8

8_ برادران بنيامين مى دانستند كه وى در نزد پدرشان يعقوب ، از محبوبيت افزون ترى برخوردار است .

فخذ أحدنا مكانه

مسافرت بنيامين به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 5

5_ برادران يوسف به دستور وى موظف شدند بنيامين را در سفر آينده به همراه خويش بياورند .

قال ائتونى بأخ لكم من أبيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 4،5،6،7

4_ فرزندان يعقوب براى آوردن بنيامين به مصر ، راهى جز جلب رضايت يعقوب ( ع ) نداشتند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

5_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه بنيامين را در نوبت بعد به حضور وى بياورند .

سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

6_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه پدرشان يعقوب ( ع ) را براى روانه ساختن بنيامين متقاعد كنند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

{مراوده} (مصدرنراود) به معناى درخواست با لطف و مداراست و {عنه} دلالت به مورد درخواست دارد. و مفاد {سنرود ...} چنين است، همانا با ملاطفت و مدارا از پدرش (پدر بنيامين) خواهيم خواست كه وى را در سفر آينده با ما همراه سازد.

7_ تأكيد برادران يوسف بر توانايى خويش براى جلب رضايت

پدر و آوردن بنيامين به نزد يوسف ( ع )

إنا لف_علون

جمله {سنرود عنه أباه} اين احتمال را براى يوسف(ع) ايجاد مى كند كه شايد پدرتان راضى نشد. برادران وى با جمله {إنا لفاعلون} به وى اطمينان مى دهند كه بدون هيچ ترديد ، رضايت پدر را جلب خواهند كرد و بنيامين را خواهند آورد.

معرفى يوسف(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 3

3_ يوسف ( ع ) در نشستى با بنيامين و به دور از حضور ديگر برادرانش ، خود را به وى شناساند .

قال إنى أنا أخوك

از آيات قبل و آيات بعد معلوم مى شود كه يوسف(ع) از اينكه برادرانش وى را بشناسند، امتناع داشت. بنابراين انجام معرفى خود به بنيامين در خفاى از برادران بوده است. فصل جمله {قال ...} از ما قبل مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه سخن يوسف(ع) با برادرش در مقامى غير از مقام ورود برادرانش بر وى انجام گرفته است.

ملاقات بنيامين با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 1،3،5

1_ فرزندان يعقوب به همراه بنيامين به جايگاه يوسف ( ع ) درآمدند و به حضور وى رسيدند .

و لما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أخاه

3_ يوسف ( ع ) در نشستى با بنيامين و به دور از حضور ديگر برادرانش ، خود را به وى شناساند .

قال إنى أنا أخوك

از آيات قبل و آيات بعد معلوم مى شود كه يوسف(ع) از اينكه برادرانش وى را بشناسند، امتناع داشت. بنابراين انجام معرفى خود به

بنيامين در خفاى از برادران بوده است. فصل جمله {قال ...} از ما قبل مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه سخن يوسف(ع) با برادرش در مقامى غير از مقام ورود برادرانش بر وى انجام گرفته است.

5_ يوسف ( ع ) شرح ماجراى خود و برادرانش ( داستان قرار دادن او در چاه كنعان و . . . ) را براى بنيامين باز گفت .

قال إنى أنا أخوك فلاتبتئس بما كانوا يعملون

مراد از ضمير در {كانوا} و {يعملون} برادران يوسف است. آوردن جمله {لاتبتئس} (اندوهگين نشو و تأسّف نخور) پس از {إنى أنا أخوك} مى رساند كه يوسف(ع) پس از معرفى خويش، ماجراى چاه كنعان و مسائل پيرامون آن را براى بنيامين باز گفته بود و گرنه مجرد معرفى خودش، زمينه اى براى ناراحتى و اندوه بنيامين نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 4،11

4_ بنيامين در سومين جلسه ملاقات فرزندان يعقوب با عزيز مصر ، حضور داشت .

و هذا أخى

11_ ديدار يوسف ( ع ) و بنيامين و پايان يافتن فراق آن دو ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به ايشان

قال أنا يوسف و هذا أخى قد منّ الله علينا

ملاقات يوسف(ع) با بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 11

11_ ديدار يوسف ( ع ) و بنيامين و پايان يافتن فراق آن دو ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به ايشان

قال أنا يوسف و هذا أخى قد منّ الله علينا

منشأ بازداشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 83 - 5،6

5_ يعقوب ( ع ) ، ماجراى گرفتارى بنيامين را نتيجه توطئه اى برخاسته از جلوه پرداز هاى نفس فرزندان خويش دانست .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

جمله {سوّلت لكم . ..} ; يعنى ، نفس شما امر ناپسندى را براى شما زيبا جلوه داد و ارتكاب آن را براى شما آسان ساخت. اين جمله حاكى از اطمينان يعقوب به توطئه فرزندانش است.

6_ آگاهى يعقوب به اينكه بازداشت بنيامين بر اساس كيد و نقشه اى از طرف فرزندانش ( يوسف ، بنيامين يا برادران ديگر ) بوده است . *

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

در اينكه چرا يعقوب(ع) گزارش فرزندانش را باور نكرد و آنان را على رغم داشتن شهود عينى _ كه جاى شك باقى نمى گذاشت _ به تسويل كردن متهم ساخت، پاسخهايى ذكر كرده اند. آنچه به نظر روشن تر مى رسد اين است كه: 1_ يعقوب(ع) به فراست خاص خويش و اطمينانش به درست كارى بنيامين دريافته بود كه گزارش ياد شده واقعيت ندارد. 2_ كيد و نقشه اى براى گرفتار شدن بنيامين در كار بوده و به اصطلاح كاسه اى زير نيم كاسه بوده است. 3_ اين كيد و نقشه از ناحيه فرزندانش اجرا شده است. اينها واقعيتهايى بود كه يعقوب(ع) به فراست دريافت ; ولى نكته اى كه براى او _ پس از آنكه فهميده بود نقشه گرفتارى بنيامين از ناحيه فرزندانش است _ مجهول و مبهم مانده بود، اين بود كه متوجه نشد خود بنيامين و يوسف طرّاح و مجرى آن نقشه بودند.

نعمتهاى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 6،11

6_ خداوند يوسف ( ع ) و بنيامين را از نعمتى بزرگ بهره مند ساخت .

قد منّ الله علينا

{منّ} به معناى احسان كردن و نعمت بخشيدن است. در {مفردات راغب} آمده كه {منّة} به معناى نعمت گران سنگ است. مراد از ضمير در {علينا} به قرينه جمله بعد (إنه من يتق ...) _ كه تعليل براى {قد منّ الله علينا} است _ يوسف(ع) و بنيامين مى باشد نه همه برادران.

11_ ديدار يوسف ( ع ) و بنيامين و پايان يافتن فراق آن دو ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به ايشان

قال أنا يوسف و هذا أخى قد منّ الله علينا

نگرانى از سرنوشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 4

4_ احتمال گرفتارى بنيامين به سرنوشت يوسف ( ع ) ، مايه نگرانى يعقوب ( ع ) از همراه سازى او با فرزندان خويش

إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

يعقوب(ع) با نام نبردن از يوسف(ع) و ياد كردن از او با عنوان برادر بنيامين ، اشاره اى لطيف به اين معنا دارد كه اخوّت آن دو با يكديگر مرا نگران همسانى سرنوشتشان (فراق و جدايى از پدر) كرده است.

نگهدارى بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 1

1_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگاهداشتن بنيامين نزد خويش

فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقاية فى رحل أخيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 4،5،14،15،21

4_ طرح

و نقشه يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين ، كيفر و طرحى از ناحيه خداوند و به وحى او بود .

كذلك كدنا ليوسف

5_ گذاشتن جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، جويا$ شدن از مجازات سارق در آيين فرزندان يعقوب و تفتيش بار بنيامين پس از ساير برادران ، از الهامات خدا به يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين نزد خود بود .

كذلك كدنا ليوسف

{كذلك} اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد كه آيات 70 تا 75 بيانگر آن بود.

14_ مشيّت الهى ، زمينه ساز باقى ماندن بنيامين نزد يوسف ( ع )

ما كان . .. إلاّ أن يشاء الله

15_ يوسف ( ع ) جز به مشيت خدا و امداد او با هيچ سبب و مستمسكى ، نمى توانست بنيامين را نزد خويش نگه دارد .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك إلاّ أن يشاء الله

21_ موفقيت يوسف ( ع ) در طرح و اجراى نقشه براى نگه داشتن بنيامين ، جلوه اى از برترى او بر برادران خويش و نمودى از دانش افزون تر وى

كذلك كدنا ليوسف . .. نرفع درج_ت من نشاء و فوق كل ذى علم عليم

مصداق مورد نظر براى {من نشاء} يوسف(ع) است.

يعقوب(ع) در فراق بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 8

8_ يعقوب ( ع ) بر آن بود كه در فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) صبرى نيكو و بدور از هر گونه جزع و شكايت پيشه كند .

فصبر جميل

صبر جميل ، صبرى است كه در آن جزع

نباشد و از مصيبت رخ داده به مردم شكايت نشود(مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 6

6_ افول بينايى يعقوب ( ع ) ، در زمان كهنسالى او و مصادف با دوران بازداشت بنيامين بوده است .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا . .. وابيضت عيناه من الحزن

يعقوب(ع) و اتهام دزدى به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 2،14

2_ يعقوب ( ع ) داستان سرقت بنيامين را داستانى ساختگى يافت و گفته هاى فرزندانش را باور نكرد .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

كلمه {بل} دلالت مى كند كه يعقوب(ع) سخن فرزندانش را نپذيرفت.

14_ يعقوب ( ع ) ، صبورانه از پى گيرى ماجراى اتهام سرقت بنيامين چشم پوشيد و به امداد هاى الهى دل بست .

فصبر جميل عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

يعقوب(ع) و بازداشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 3،6

3_ يعقوب ( ع ) ، فرزندانش را در گرفتارى بنيامين و باز نگشتن وى مقصر دانست .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

6_ آگاهى يعقوب به اينكه بازداشت بنيامين بر اساس كيد و نقشه اى از طرف فرزندانش ( يوسف ، بنيامين يا برادران ديگر ) بوده است . *

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

در اينكه چرا يعقوب(ع) گزارش فرزندانش را باور نكرد و آنان را على رغم داشتن شهود عينى _ كه جاى شك باقى نمى گذاشت _ به تسويل كردن متهم ساخت، پاسخهايى ذكر كرده اند. آنچه

به نظر روشن تر مى رسد اين است كه: 1_ يعقوب(ع) به فراست خاص خويش و اطمينانش به درست كارى بنيامين دريافته بود كه گزارش ياد شده واقعيت ندارد. 2_ كيد و نقشه اى براى گرفتار شدن بنيامين در كار بوده و به اصطلاح كاسه اى زير نيم كاسه بوده است. 3_ اين كيد و نقشه از ناحيه فرزندانش اجرا شده است. اينها واقعيتهايى بود كه يعقوب(ع) به فراست دريافت ; ولى نكته اى كه براى او _ پس از آنكه فهميده بود نقشه گرفتارى بنيامين از ناحيه فرزندانش است _ مجهول و مبهم مانده بود، اين بود كه متوجه نشد خود بنيامين و يوسف طرّاح و مجرى آن نقشه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 1

1_ يعقوب ( ع ) پس از شنيدن خبر بازداشت بنيامين و مقصر دانستن فرزندانش ، بر آنان خشم گرفت و از ايشان روى برتافت .

و تولى عنهم

{تولى} به معناى روى گردانى است. روى گردانى يعقوب(ع) از فرزندانش به قرينه {فهو كظيم} از سر خشم و غضب بر آنان بوده است.

يعقوب(ع) و بازگشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 12

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

يعقوب(ع) و بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 4

4_ احتمال گرفتارى بنيامين به سرنوشت يوسف (

ع ) ، مايه نگرانى يعقوب ( ع ) از همراه سازى او با فرزندان خويش

إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

يعقوب(ع) با نام نبردن از يوسف(ع) و ياد كردن از او با عنوان برادر بنيامين ، اشاره اى لطيف به اين معنا دارد كه اخوّت آن دو با يكديگر مرا نگران همسانى سرنوشتشان (فراق و جدايى از پدر) كرده است.

يعقوب(ع) و حيات بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 11

11_ يعقوب ( ع ) به زنده بودن يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ، اطمينان داشت .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

مراد از ضمير جمع در {بهم} يوسف(ع) ، بنيامين و لاوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 1

1_ يعقوب ( ع ) بر اين باور بود كه يوسف ( ع ) و بنيامين زنده اند و با جست و جو كردن ، پيدا خواهند شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

يعقوب(ع) و فراق بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 4

4_ يعقوب ( ع ) ، علاقه اى وافر به بنيامين و سلامتى او داشت و جدايى و فراق او برايش رنج آور بود .

لتأتنّنى به

جمله هاى {إنا له لحافظون} و {فالله خير حافظاً} در آيات پيشين دلالت بر آن داشت كه يعقوب(ع) خواهان نرسيدن گزند و آسيب به بنيامين بود و جمله {لتأتنّنى به} (او را نزد من آوريد) حاكى است كه دورى او نيز بر

آن حضرت مشكل بود و خواهان حضور وى نزد خويش بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 14

14_ بسنده كردن يعقوب ( ع ) به اعراض از فرزندان ، على رغم مقصر شناختن آنان در فراق يوسف ( ع ) و بنيامين ، بيانگر توان بالاى او بر نهان ساختن و پوشيده داشتن خشم و غضب خويش است .

و تولّى عنهم . .. فهو كظيم

برداشت فوق ، مقتضاى تفريع {هو كظيم} به وسيله حرف {فاء} بر {تولّى عنهم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 3

3_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق بنيامين را نشانه پايان يافتن اندوه هاى خويش دانست و به يافتن يوسف ( ع ) و بنيامين اميدوار شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه و لاتاْيئسوا من روح الله

از آن جا كه يعقوب(ع) پس از داستان بنيامين، جستوجو از يوسف را مطرح مى سازد و فرزندانش را مأمور تفحص از وى مى كند، چنين برمى آيد كه وى قضيه بنيامين را نشانه اى به نزول فرج الهى دانسته و به يافتن يوسف(ع) اميدوار شده بود. اقدام نكردن وى براى يافتن يوسف پيش از داستان بنيامين، دليل اين حقيقت است و اين معنا توجيه كننده برنامه يوسف(ع) در بازداشت بنيامين مى باشد.

يعقوب(ع) و مسافرت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 2

2_ يعقوب ( ع ) ، همواره از مسافرت كردن بنيامين به همراه برادرانش ، جلوگيرى مى

كرد .

قالوا سنرود عنه أباه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 8

8_ احساس خطر براى بنيامين ، دليل يعقوب ( ع ) بر عدم موافقتش با مسافرت وى

جلوگيرى مى كرد. جمله {إنا له لحافظون} مى رساند كه از دلايل اين امر ، احساس خطر ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 1

1_ يعقوب ( ع ) پيشنهاد فرزندانش را نپذيرفت و با روانه ساختن بنيامين به سفر مصر مخالفت كرد .

قال هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 1،2

1_ يعقوب ( ع ) سرانجام با مسافرت بنيامين به مصر همراه ديگر فرزندانش ، موافقت نمود .

قال لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا

2_ يعقوب ( ع ) روانه ساختن بنيامين به سفر مصر را ، منوط به آن دانست كه فرزندانش وثيقه اى الهى بسپارند ( با خدا پيمان ببندند و به نام او سوگند ياد كنند ) .

لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا من الله

{موثق} به معناى عهد و پيمان است كه به دليل {لام} قسم در {لتأتنّنى} عهد و پيمانى است همراه با سوگند. {من الله} بيانگر اين است كه بايد سوگند به نام خدا و پيمان و عهد با او باشد. آوردن سوگند و پيمان (حتى تؤتون موثقًا) ; يعنى، سوگند ياد كردن و پيمان بستن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 6

6_ يعقوب

( ع ) حادثه اى ناگوار را براى بنيامين در سفرش به مصر احساس كرده بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

از اينكه يعقوب(ع) نه در سفر اول و نه در سفر سوم فرزندان خويش (اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه در آيه 87) _ كه بنيامين همراه آنان نبود _ نگرانى خاصى را ابراز نكرد و سفارش ويژه اى نداشت، معلوم مى شود در اين سفر، خطرى را براى بنيامين احساس كرده بود.

يعقوب(ع) و ملاقات با بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 12

12_ يعقوب ( ع ) به مراجعت سه فرزندش ، يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى و ملاقات با آنان اميدوار بود .

عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

يوسف(ع) در فراق بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 4

4_ فراق يوسف ( ع ) و بنيامين و جدايى آنان از يكديگر ، رويدادى سخت و رنج آور براى آن دو برادر

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه

{ما} در عبارت {ما فعلتم بيوسف و أخيه} مى تواند اشاره به رنج فراق و جدايى يوسف(ع) و بنيامين نيز باشد.

يوسف(ع) و اتهام به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 5

5_ اجتناب يوسف ( ع ) از نسبت دادن دزدى به بنيامين

أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

آوردن عبارت {إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده} (مگر كسى كه متاع خويش را نزد او يافتيم)

به جاى {إلاّ من سرق مت_عنا} (مگر كسى كه متاع ما را سرقت كرده باشد) گوياى اجتناب يوسف از نسبت دادن سرقت به بنيامين است.

يوسف(ع) و بازداشت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 7

7_ نگاه داشتن بنيامين در مصر حتى به جرم سرقت ، بر طبق قوانين جزايى پادشاه مصر ، براى يوسف ( ع ) مجاز نبود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

دين به معناى آيين و روش است و مراد از آن به اعتبار اضافه شدنش به {ملك} قوانين و مقررات حاكم بر مصر مى باشد. قابل ذكر است كه به قرينه {فما جزاؤه ...} در آيه 74، اگر سارق مى خواست بر اساس آيين خودش تنبيه شود، قاضى و حاكم مصر مى توانست بر آن اساس حكم كند.

يوسف(ع) و بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 8

8_ اشتياق وافر يوسف ( ع ) به بنيامين و ديدار او

ائتونى بأخ لكم . .. فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى و لاتقربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 69 - 2،7

2_ يوسف ( ع ) در پى ملاقات با برادرانش ، بنيامين را فراخواند و او را در كنار خويش جاى داد .

و لما دخلوا . .. ءاوى إليه أخاه

7_ يوسف ( ع ) از برادرش بنيامين خواست گذشته برادرانش را ناديده انگارد و از رفتار نارواى پيشين آنان اندوهى به خود راه ندهد .

فلاتبتئس بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 1

1_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگاهداشتن بنيامين نزد خويش

فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقاية فى رحل أخيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 4،5،21

4_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين ، كيفر و طرحى از ناحيه خداوند و به وحى او بود .

كذلك كدنا ليوسف

5_ گذاشتن جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، جويا$ شدن از مجازات سارق در آيين فرزندان يعقوب و تفتيش بار بنيامين پس از ساير برادران ، از الهامات خدا به يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين نزد خود بود .

كذلك كدنا ليوسف

{كذلك} اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد كه آيات 70 تا 75 بيانگر آن بود.

21_ موفقيت يوسف ( ع ) در طرح و اجراى نقشه براى نگه داشتن بنيامين ، جلوه اى از برترى او بر برادران خويش و نمودى از دانش افزون تر وى

كذلك كدنا ليوسف . .. نرفع درج_ت من نشاء و فوق كل ذى علم عليم

مصداق مورد نظر براى {من نشاء} يوسف(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 1

1_ يوسف ( ع ) بنيامين را بازداشت كرد و از رفتن او به همراه برادرانش جلوگيرى كرد .

فهو جزؤه . .. قالوا ي_أيها العزيز إن له أبًا شيخًا كبيرًا

_______________________________

الدرالمنثور، ج4، ص564.

يوسف(ع) و مسافرت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 7،8،9

7_

يوسف ( ع ) على رغم ترغيب و تهديد برادران و نيز آماده سازى همه زمينه هاى مراجعت آنان ، اطمينان به بازگشت آنان نداشت و عدم موافقت يعقوب را با سفر بنيامين محتمل مى دانست .

لعلهم يرجعون

8_ يوسف ( ع ) به آمدن برادرش بنيامين به مصر علاقه اى وافر داشت و بدان اميد بسته بود .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم . .. لعلهم يرجعون

9_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى مسافرت بنيامين از كنعان به مصر

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم . .. اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم ... لعلهم يرجعون

يوسف(ع) و ملاقات با بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 9،12

9_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به عدالت خويش در معامله و پذيرايى نيكويش از مهمانان ، آنان را به آوردن بنيامين ترغيب كرد .

ائتونى بأخ لكم من أبيكم ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

جمله {ألا ترون . ..} (آيا ملاحظه نمى كنيد كه...) پس از {ائتونى بأخ لكم} بيانگر هدف يوسف(ع) (ترغيب به آوردن بنيامين) از توجه دادن برادرانش به مهمان نوازى و عدالتش در معامله است.

12_ يوسف ( ع ) به برادرانش وعده داد كه اگر در سفر بعد ، بنيامين را به همراه بياورند ، باز هم از آنان به خوبى پذيرايى خواهد كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

بهانه جوئي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بهانه جويان

اعراض از بهانه جويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 6

6- لزوم فيصله دادن به بحث و گفتوگو با

بهانه جويان و حق ناپذيران

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

هدايت ناپذيرى بهانه جويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 3

3 _ اگر امور غيبى براى بهانه جويان و منكران آيات الهى محسوس شود، ايمان نمى آورند.

و لو أننا نزّلنا إليهم الملئكة و كلمهم الموتى و حشرنا عليهم كل شىء قبلا ما كانوا

ملائكه، سخن گفتن مردگان، شهادت موجودات جملگى از امور غيبى هستند كه حتى در فرض محسوس شدن آنها، گروهى ايمان نخواهند آورد.

هشدار به بهانه جويان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 15

15 _ سوزنده تر بودن آتش دوزخ از گرمى هواى دنيا ، هشدارى شديد به تخلف كنندگان از جهاد به بهانه گرمى هوا

قل نار جهنم أشد حراً

بهانه جويى

آثار بهانه جويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 3

3 - قساوت قلب بنى اسرائيل ، نتيجه لجاجت ها ، بهانه جويى ها و عصيانگرى هاى آنان بود .

قالوا أتتخذنا هزواً . .. ثم قست قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 11

11 _ نگرش مادى در مورد خداوند و بهانه جويى در مقابل پيامبران ، از مصاديق بارز ظلم و موجب گرفتارى به عذاب الهى است .

يسئلك أهل الكتب . .. فأخذتهم الصعقة بظلمهم

آثار بهانه جويى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 4

4 _ گمراهىِ گريز

ناپذير سران كفر و شرك ، پيامد برخورد هاى عناد آلود و بهانه جويانه آنان با قرآن و پيامبر ( ص )

إن ه_ذا إلاّ إفك. .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

{فاء} در {فضلّوا} براى سببيت و در {فلايستطيعون} تفسيريه است; يعنى، برخوردهاى عناد آلود كافران با پيامبر(ص) سبب گمراهى آنان بود و اين گمراهى، موجب نيافتن راهى براى گريز از آن گرديد.

آثار بهانه جويى رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 4

4 _ گمراهىِ گريز ناپذير سران كفر و شرك ، پيامد برخورد هاى عناد آلود و بهانه جويانه آنان با قرآن و پيامبر ( ص )

إن ه_ذا إلاّ إفك. .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

{فاء} در {فضلّوا} براى سببيت و در {فلايستطيعون} تفسيريه است; يعنى، برخوردهاى عناد آلود كافران با پيامبر(ص) سبب گمراهى آنان بود و اين گمراهى، موجب نيافتن راهى براى گريز از آن گرديد.

بهانه جويى اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 57 - 1

1 - مجرمان در روز قيامت ، بهانه جويى مى كنند .

يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون . .. فيومئذ لاينفع الذين ظلموا معذرتهم

مراد از {الذين ظلموا} مى تواند {المجرمون} باشد كه در آيه پنجاه و پنج گذشت.

بهانه جويى اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 9

9 - برخوردارى پيامبر از اوصاف بشرى ، دستاويز اشراف جامعه پس از نوح در انكار

رسالت وى

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

بهانه جويى اشراف قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 9

9 - برخوردارى پيامبر از اوصاف بشرى ، دستاويز اشراف جامعه پس از نوح در انكار رسالت وى

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

بهانه جويى اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 7

7_ انحصار پيروان نوح به قشر مستضعف و تهى دست ، بهانه و دستاويز اشراف براى ايمان نياوردن به او و انكار رسالت هاى وى

فقال الملأ . .. ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 6

6 - { از جنس بشر بودن نوح ( ع ) } دستاويز اشراف كافر در انكار رسالت آن حضرت

فقال الملؤا . .. ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

بهانه جويى اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 1

1 _ مجرمان سردمدار مكه از ايمان به رسالت پيامبر(ص) و آيات خدا به بهانه هاى واهى سر باز مى زدند.

أكبر مجرميها . .. قالوا لن نؤمن

بهانه جويى اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 4

4 - برخوردارى شعيب ( ع ) از ويژگى هاى بشرى ، دستاويز مردم { اَيكه } در رد رسالت وى

قالواإنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} مى تواند مشتق از {سحر} باشد {مسحّر} مرادف {رئه} (شُش)است. بنابراين واژه {مسحّر}

به معناى موجود داراى شُش _ كه از خصوصيات بشرى است _ مى باشد. اين تعبير كنايه از همگونى شعيب(ع) با ساير مردم و امتياز نداشتن وى مى باشد. گفتنى است برپايه اين احتمال، آيه بعد توضيح همين تعبير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 3

3 - عدم برخوردارى شعيب ( ع ) از موقعيت برتر اجتماعى و طبقاتى ، مانع پذيرش رسالت او از سوى مردم اَيكه

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

تعبير {مثلنا} مى تواند به معناى همانندى در بشر بودن نباشد; بلكه مراد، مثل بودن از جهت موقعيت اجتماعى باشد.

بهانه جويى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 17

17- كافران اقوام پيشين به جاى دادن جواب مساعد به دعوت منطقى انبياى خويش ، بشر بودن آنان را بهانه نپذيرفتن دعوتشان قرار دادند .

قالت رسلهم أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض . .. قالوا إن أنتم إلاّ بشر مثلنا

بهانه جويى امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 8

8- تكذيب معجزات درخواستى از سوى امت هاى پيشين ، دليل بهانه جويى و بى صداقتى تقاضا كنندگان معجزات متعدد است .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

از اينكه تكذيب معجزات درخواستى (اقتراحى) از سوى پيشينيان، دليل امتناع خداوند از ارائه معجزات براى امتهاى بعدى مطرح شده است مى تواند نشان از بى صداقتى و بهانه جويى اين امتها باشد و خداوند به همين دليل

به معجزات درخواستى اينها، پاسخ منفى داده است.

بهانه جويى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 3،21

3 _ عناد ، لجاجت و بهانه جويى ، ريشه درخواست هاى بى جاى اهل كتاب از حضرت محمد ( ص ) و موسى ( ع )

فقد سألوا موسى أكبر من ذلك . .. فأخذتهم الصعقة بظلمهم

لحن مذمت آميز آيه در بيان خواستهاى اهل كتاب، مى رساند كه آنان نه به خاطر حق جويى بلكه از سر بهانه جويى و عنادورزى چنين تقاضاهايى را مطرح مى كرده اند.

21 _ دلجويى و حمايت خداوند از پيامبر اسلام ( ص ) ، در برابر بهانه جويى ها و گزافگويى هاى اهل كتاب

يسئلك أهل الكتب أن تنزل عليهم . .. و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً

بيان گرفتارى يهوديان بهانه جو براى پيامبر(ص)، به منظور دلجويى و وعده حمايت از آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 12

12 - ادعاى نبودن برهانى روشن بر حقانيت اسلام ، بهانه اهل كتاب و مشركان ، در امتناع از پذيرش آن

لم يكن الذين كفروا. .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

بهانه جويى باديه نشينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 3

3 _ عذرتراشى برخى از باديه نشينان براى شركت نكردن در جنگ

و جاء المعذّرون من الأعراب

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {معذّرون} اسم فاعل از باب تفعيل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 -

11 - 13

13 - عذر باديه نشينان براى توجيه غيبت خويش از سفر حديبيه ، بهانه اى واهى و مخالف نيات درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با {شغلتنا أموالنا و أهلونا} باشد; يعنى، اعراب در اين كه گرفتارى مالى و خانوادگى را عذر آورده اند; دروغ مى گويند و مشكل آنان چيز ديگرى است.

بهانه جويى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 74 - 3

3 - قساوت قلب بنى اسرائيل ، نتيجه لجاجت ها ، بهانه جويى ها و عصيانگرى هاى آنان بود .

قالوا أتتخذنا هزواً . .. ثم قست قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 8

8 - قوم موسى ، نمونه اى بارز از اقوام بهانه جو در برخورد با پيامبران و داراى توقعات و خواسته هاى بى جا از آنان

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم كما سئل موسى من قبل

چون بعيد به نظر مى رسد كه در ميان امتهاى گذشته، تنها قوم موسى پرسشها و درخواستهاى نا به جا از پيامبرشان داشتتند، مى توان به اين نتيجه رسيد كه: ياد كردن از قوم موسى، به خاطر رواج بيشتر اين خصيصه در ميان آنان بوده است.

بهانه جويى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 8،11

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه

احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

بهانه جويى حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 3

3 - كفرپيشگان حق ستيز ، منكر آسمانى بودن قرآن به بهانه عدم نزول دفعى آن

قالوا لولا أُوتى مثل ما أُوتى موسى

مقصود از {ما أُوتى موسى} تورات است كه يكباره نازل شده بود; يعنى، چرا قرآن مانند تورات، يكباره نازل نشده است؟

بهانه جويى در تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 8

8 _ جبرگرايى بهانه اى براى فرار از مسؤوليت است.

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا

بهانه جويى در عمل به تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 4

4 _ مشروط نمودن انجام فرايض و صالح شدن ، به برخوردارى از مال و ثروت ، خصلتى است منافقانه .

و منهم من عهد اللّه . .. لنكوننّ من الصلحين

بهانه جويى دشمنان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 32 - 1

1 _

تدريجى نازل شدن قرآن ، بهانه و دستاويز كافران براى مخالفت با آن

و قال الذين كفروا لولا نزّل عليه القرءان جملة وحدة

مجموعه اشياى به هم پيوسته و بدون فاصله از هم را {جمله} گويند. بنابراين {جملة} در آيه شريفه، به معناى {مجتمعاً} (باهم و دسته جمعى) مى باشد (مفردات راغب).

بهانه جويى رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 3

3 - سران شرك و كفر ، نوپيدايى و بى سابقه بودن پيام توحيدى پيامبراسلام را در تاريخ اديان گذشته ، بهانه اى بر مخالفت خود قرار داده بودند .

ما سمعنا به_ذا فى الملّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 3

3 - سران كفر و شرك ، برگزيده شدن پيامبر ( ص ) را به رسالت بدون برخوردار بودن آن حضرت از امتياز و شايستگى هاى لازم ، دليل نپذيرفتن دعوت او اعلام كردند .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

قيد {من بيننا} در حقيقت در مقام بيان تعليل براى انكار رسالت است; يعنى، پيامبراسلام از ميان ما انتخاب شده است و مانند ما هيچ امتياز و برترى و شايستگى براى دريافت وحى ندارد; پس نمى توان ادعاى او را تصديق كرد.

بهانه جويى رهبران ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 12

12 _ القاى شبهات و بهانه جويى در برابر آيات الهى و رسالت رسولان او، از مكرهاى سردمداران مجرم بوده است.

أكبر مجرميها ليمكروا . .. لن نؤمن حتى نؤتى ... بما كانوا يمكرون

يادآور شدن اشكال

تراشيهاى سردمداران كفر، پس از ذكر مكر و فريبكارى آنان، مى تواند بيان مصداقى بارز براى مكر و فريب آنان باشد.

بهانه جويى رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 3

3 - سران شرك و كفر ، نوپيدايى و بى سابقه بودن پيام توحيدى پيامبراسلام را در تاريخ اديان گذشته ، بهانه اى بر مخالفت خود قرار داده بودند .

ما سمعنا به_ذا فى الملّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 3

3 - سران كفر و شرك ، برگزيده شدن پيامبر ( ص ) را به رسالت بدون برخوردار بودن آن حضرت از امتياز و شايستگى هاى لازم ، دليل نپذيرفتن دعوت او اعلام كردند .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

قيد {من بيننا} در حقيقت در مقام بيان تعليل براى انكار رسالت است; يعنى، پيامبراسلام از ميان ما انتخاب شده است و مانند ما هيچ امتياز و برترى و شايستگى براى دريافت وحى ندارد; پس نمى توان ادعاى او را تصديق كرد.

بهانه جويى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 9

9 - تنها ستم پيشگان پس از تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، دست از بهانه جويى برنداشته و به دشمنى خويش عليه مسلمانان ادامه مى دادند .

لئلا يكون للناس عليكم حجة إلا الذين ظلموا منهم

بهانه جويى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 9

9 - حفظ آيين مردم ( قبطيان ) ، بهانه

فرعون براى كشتن موسى ( ع )

أقتل موسى . .. إنّى أخاف أن يبدّل دينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 6

6 - همراه نبودن فرشتگان با موسى ( ع ) ، دستاويزى براى فرعون در انكار رسالت او

فلولا . .. أو جاء معه المل_ئكة مقترنين

{مقترنين} حال براى ملائكه و تأكيدكننده معناى {معه} است.

بهانه جويى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 7

7 - ديرينه نداشتن موضوع نبوت در تاريخ گذشته مصر ، دستاويز فرعونيان براى انكار رسالت موسى ( ع )

و ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

بهانه جويى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 153 - 5

5 - برخوردارى صالح ( ع ) از ويژگى هاى بشرى ، دستاويز ثموديان در رد رسالت وى

قالواإنّما أنت من المسحّرين

{مسحّر} مى تواند مشتق از {سحر} باشد. {سحر} نيز مرادف {رئه} (شُش) است. بنابراين واژه {مسحر} به معناى موجود داراى شُش است كه از خصوصيات بشرى مى باشد. گفتنى است برپايه اين معنا، آيه بعد، توضيح و تفسير همين تعبير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 4

4 - برخوردار نبودن صالح ( ع ) از موقعيت برتر اجتماعى و طبقاتى ، مانع از پذيرش رسالت وى از سوى ثموديان

قالوا . .. ما أنت إلاّ بشر مثلنا

تعبير {مثلنا} مى تواند به معناى مثليت در بشر بودن نباشد; بلكه مراد مثل بودن از جهت موقعيت اجتماعى

و طبقاتى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 157 - 4

4 - معجزه خواهى ثموديان ، پيشنهادى بهانه جويانه بود ; نه درخواستى صادقانه .

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين . .. فعقروها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 24 - 1

1 - بشر بودن صالح پيامبر ( ع ) ، بهانه قوم ثمود ، براى تكذيب رسالت آن حضرت

فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه

بهانه جويى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 3

3_ بشر بودن نوح ( ع ) ، بهانه و دستاويز كفرپيشگان براى انكار پيامبرى و رسالت آن حضرت

فقال الملأ . .. ما نريك إلاّ بشرًا مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 1

1 - امتناع قوم نوح از ايمان آوردن به وى ، به بهانه وجود گروهى محروم ، بى اعتبار و فاقد پايگاه اجتماعى _ اقتصادى در كنار او

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

{أرذلون} جمع {أرذل} است و آن تفضيل {رذل} (حقير، پست و فرومايه) مى باشد. بنابراين {أرذلون}; يعنى، پست ترين فرومايگان و فرومايه ترين مردمان. گفتنى است كه اشراف قوم نوح، اين نسبت ناروا را از آن جهت به پيروان آن حضرت مى دادند كه آنان از طبقات محروم جامعه بودند و از اعتبارات اجتماعى و اقتصادى بهره اى نداشتند.

بهانه جويى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 1،2

1

_ مشاهده نزول فرشتگان بر پيامبر(ص)، درخواست نابجا و بهانه جويانه كافران

و قالوا لو لا أنزل عليه ملك و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر

2 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

حرف {لو} غالباً در مواردى به كار گرفته مى شود كه شرط، امرى غير عملى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 2،3،10

2 _ درخواست نزول فرشته به عنوان پيامبر، از بهانه هاى كفرپيشگان

و لو جعلنه ملكا

جمله {و لو جعلناه ملكا . .. }، مى تواند منقطع از آيه قبل بوده و جواب از درخواست ديگر كفار، كه فرستادن فرشته به عنوان پيامبر است، باشد.

3 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

10 _ بقاى مغالطه كارى و بهانه جوييهاى كافران، حتى در صورت انتخاب پيامبر از ميان فرشتگان

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا و للبسنا عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 5

5 _ بهانه جويى و اتهام كافران نبايد سبب نگرانى و تزلزل مؤمنان گردد.

و ليقولوا درست . .. اتبع ما أوحى اليك

فرمان به اتباع از وحى، پس از اشاره به شبهات كافران، تأكيدى بر لزوم استقامت مؤمنان در برابر شبهات كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 2

2- بشر بودن رسولان الهى ، تنها دستاويز عمده براى بهانه جويى هاى مخالفان كافر و مشرك جهت ايمان نياوردن

به آنان

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 7

7 - تاريخ گذشتگان و تحليل آن ، دست آويز كافران و ناباوران به معارف الهى ، براى رد و انكار ايمان و توحيد

قال فما بال القرون الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 32 - 1

1 _ تدريجى نازل شدن قرآن ، بهانه و دستاويز كافران براى مخالفت با آن

و قال الذين كفروا لولا نزّل عليه القرءان جملة وحدة

مجموعه اشياى به هم پيوسته و بدون فاصله از هم را {جمله} گويند. بنابراين {جملة} در آيه شريفه، به معناى {مجتمعاً} (باهم و دسته جمعى) مى باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 7

7 _ خداوند ، همواره حامى پيامبر ( ص ) در برابر بهانه تراشى ها و سخنان شبهه آلود و باطل كفار و دشمنان

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 5

5 - تحقق نيافتن قيامت پس از گذشت زمان ها و اعصار طولانى ، دستاويز كافران براى انكار آن

إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

طرح پيشينه طولانى عقيده به معاد، ظاهراً تلاشى است از سوى كافران براى بيان اين كه اگر واقعاً وعده رستاخيز حق بود، بايد تاكنون محقق مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 -

48 - 3،5،8

3 - كفرپيشگان حق ستيز ، منكر آسمانى بودن قرآن به بهانه عدم نزول دفعى آن

قالوا لولا أُوتى مثل ما أُوتى موسى

مقصود از {ما أُوتى موسى} تورات است كه يكباره نازل شده بود; يعنى، چرا قرآن مانند تورات، يكباره نازل نشده است؟

5 - نزول دفعى قرآن همانند تورات ، شرط پيشنهادى كافران براى قبول رسالت پيامبر ( ص )

فلمّا جاءهم الحقّ من عندنا

8 - انكار پيشين تورات از سوى كافران ، نشانه بهانه جويى و عدم صداقت آنان در پيشنهاد خويش

أوَلم يكفروا بما أُوتى موسى من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 8

8 - كافران ، در قيامت بهانه مى آورند كه در دنيا ، فرصت لازم را براى ايمان آوردن نداشته اند . *

و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مكانى كه كافران مجرم، از آن سخن مى گويند، دنيا باشد و مرادشان از بيان چنين نكته اى، با ذكر قسم، به قرينه آيه پنجاه و هفت {فيومئذ لاينفع الذين ظلموا معذرتهم} عذرخواهى و يا بهانه تراشى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به بيان فوايد و آثار قرآن ، در پاسخ به بهانه جويى هاى كافران

و لو جعلنه . .. ءاْعجمىّ و عربىّ قل هو للذين ءامنوا هدًى و شفاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 4

4 - بشر بودن پيامبران ، بهانه

و دستاويز كافران براى كفر و روى گردانى از تعاليم دين

فقالوا أبشر يهدوننا فكفروا و تولّوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 2،7

2 - روشن نبودن زمان برپايى قيامت ، دستاويز كافران براى انكار آن

و يقولون متى ه_ذا الوعد

7 - پرسش بهانه جويانه كافران ، درباره زمان برپايى قيامت ، ناشى از خوى لجاجت ، استكبارى و حق گريزى آنان بوده است .

بل لجّوا فى عتوّ و نفور . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 53 - 1

1 - مشروط دانستن ايمان به رسالت پيامبر ( ص ) ، به نازل شدن نامه هاى سرگشاده از سوى خداوند در تأييدِ آن ، بهانه اى از سوى كافران بود .

بل يريد كلّ امرىء منهم . .. كلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 5 - 1

1 - انكار و زير سؤال بردن برپايى قيامت ، بهانه كافران براى انجام هرگونه فسق و فجور

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه . .. بل يريد الإنس_ن ليفجر أمامه

{فجور} (مصدر {يفجر}) به معناى فسق (صحاح اللغة) و لام در {ليفجر} براى تعليل است. {أمام} اسم مكان و در اين آيه مجازاً در زمان مستقبل _ كه مفيد استمرار است _ استعمال شده است. بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: {بلكه انسان مى خواهد تا راه فسق و فجور، براى هميشه به روى او باز باشد و آن را ادامه دهد و همين سبب انكار معاد از

جانب او است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 4

4 - استبعاد و ترديد در توانايى خداوند ، مشكل و بهانه كافران در پذيرش مسأله معاد و احياى مردگان

أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

طرح مسأله توانايى خداوند بر احياى مردگان به صورت سؤال، نشان دهنده حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 14 - 3

3 - روى گردانى كافران از قرآن ، به دليل ناتوانى آنان از درك مفاهيم آن است و افسانه دانستن آن ، بهانه اى بيش نيست .

قال أس_طير الأوّلين . كلاّ بل ران على قلوبهم

بهانه جويى كافران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 3

3 _ كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم نزول پى در پى آيات و سوره هاى قرآن _ خواستار نزول معجزه اى ديگر بودند .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 32 - 2

2 _ دسته جمعى و به يكباره نازل نشدن آيات قرآن بر پيامبر ( ص ) ، دليل وحى نبودن آن در ديدگاه كافران صدراسلام

و قال الذين كفروا لولا نزّل عليه القرءان جملة وحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 47 - 2

2 - روزى رسان بودن خداوند براى بشر ، بهانه و دستاويز كافرانِ صدراسلام براى خوددارى از انفاق به مستمندان و گرسنگان

و إذا قيل

لهم أنفقوا ممّا رزقكم اللّه قال الذين كفروا للذين ءامنوا أنطعم من لو ي

استفهام در {أنطعم} استفهام انكارى است; يعنى، {لانطعم من لو شاء اللّه لأطعمهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 48 - 3

3 - مشخص نبودن زمان برپايى قيامت ، دستاويز كافران صدراسلام براى انكار آن

و يقولون متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 3

3 - انسان بودن پيامبر ( ص ) و برخاستن ايشان از ميان توده هاى مردم ، مانع ايمان آوردن كافران صدراسلام بود .

و عجبوا أن جاءهم منذر منهم و قال الك_فرون ه_ذا س_حر كذّاب

بهانه جويى كافران قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 76 - 4

4 _ ايمان مستضعفان قوم ثمود بهانه اى براى كفرورزى و استكبار اشراف كفرپيشه آن قوم

قال الذين استكبروا إنا بالذى ءامنتم به كفرون

مجادله كافران با مستضعفان اقتضا مى كرد كه كفرپيشگان در پاسخ مؤمنان بگويند: {إنا به كفرون} و يا {إنا بما ارسل به كفرون}، ولى در پاسخ گفتند ما به آنچه شماها بدان ايمان آورده ايد كافر هستيم. و اين تعبير نشان مى دهد كه از ريشه هاى استكبار آنان در برابر حق، ايمان مستضعفان بوده است. تقديم {بالذى} بر {كفرون}، كه افاده حصر مى كند، اين معنا را تأييد مى كند.

بهانه جويى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 4

4- درخواست نزول ملائكه ، جهت اثبات حقانيت ادعاى پيامبر

( ص ) از سوى كافران مكه ، بهانه اى بيش نبود .

لو ما تأتينا بالملئكة . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ

قيد {إلاّبالحق} مى تواند احترازى باشد; يعنى، نزول فرشتگان تنها در صورت وجود مصلحت و حكمت تحقق پذير است، در حالى كه در تقاضاى كفار چنين مصلحتى نيست. مضافاً به اينكه {إذاً منظرين} نيز دلالت مى كند بر اينكه آنان، حتى پس از آمدن ملائكه هم حقانيت پيامبر(ص) را نمى پذيرفتند.

بهانه جويى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 7

7 _ متخلفان از جنگ ، به بهانه مصون ماندن از فتنه و گناه ، خود در منجلاب فتنه و گناه بودند .

ائذن لى و لاتفتنى ألا فى الفتنة سقطوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 2

2 _ بهانه جويان متخلف از جنگ ، آرزومند عدم موفقيت سپاه اسلام و نگران از پيروزى آنان .

إن تصبك حسنة تسؤهم

بهانه جويى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6،13

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

13 - عذر باديه نشينان براى توجيه غيبت خويش از سفر حديبيه ، بهانه اى واهى و مخالف نيات درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با

{شغلتنا أموالنا و أهلونا} باشد; يعنى، اعراب در اين كه گرفتارى مالى و خانوادگى را عذر آورده اند; دروغ مى گويند و مشكل آنان چيز ديگرى است.

بهانه جويى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 2

2- بشر بودن رسولان الهى ، تنها دستاويز عمده براى بهانه جويى هاى مخالفان كافر و مشرك جهت ايمان نياوردن به آنان

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

بهانه جويى مخالفان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 16

16 _ ارائه كلمه تامه پروردگار (قرآن) با در نظر گرفتن همه شبهات و بهانه هاى مخالفان انجام پذيرفته است.

و تمت كلمت ربك صدقا و عدلا . .. و هو السميع العليم

از وجوه محتمل در بيان تناسب {السميع} با مضمون آيه آن است كه ذكر اين وصف براى اشاره به شبهات و القائاتى است كه درباره قرآن مطرح مى شود. يعنى كلام خداوند تمام است و او شبهات را نيز در نظر داشته و با عنايت به آنها قرآن را نازل فرموده است.

بهانه جويى مخالفان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 113 - 3

3 - مخالفان نوح ، بهانه جويانى فاقد خرد و توان كافى ، براى فهم رسالت تبليغى او

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون . .. إن حسابهم إلاّ على ربّى لو تشعرون

بهانه جويى مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف -

18 - 28 - 4

4- توانگران ، با اظهار آمادگى براى كمك هاى مادّى ، حضور مؤمنان تهيدست را در پيرامون پيامبر ( ص ) ، مانع نشست با آن حضرت مى شمردند .

و اصبر نفسك . .. و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

بهانه جويى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 12

12 - تسلى دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر بهانه هاى نا به جاى مشركان

لولا يكلمنا اللّه أو تأتينا ءاية كذلك قال الذين من قبلهم

از هدفهاى بيان كفرورزى امتهاى گذشته و يادآورى بهانه جوييهاى آنان، دلدارى و تسلى دادن به پيامبر (ص) است; يعنى، اى پيامبر! اگر مشركان ايمان نمى آورند و بهانه جويى مى كنند، مپندار كه كوتاهى كرده اى; زيرا مردمان گذشته نيز در برابر پيامبران همين گونه عمل مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 2

2 _ نازل نشدن معجزه ويژه و دلخواه مشركان، بهانه كفرورزى آنان به رسالت پيامبر(ص)

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

درخواست معجزه از پيامبر(ص)، على رغم ارائه معجزات از سوى آن حضرت، حاكى است كه آنان خواهان معجزه ويژه و دلخواه خود بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 13

13 _ پيامبر اكرم(ص) و مؤمنان در اينكه معجزه طلبى مشركان از سر حقجويى نيست، نبايد به خود ترديد راه دهند.

فلا تكونن من الممترين

متعلق {ممترين} بايد چيزى متناسب با مضمون آيه باشد. پيام اصلى آيه آن

است كه معجزه طلبى كافران و مخالفتهاى اهل كتاب با پيامبر(ص) از سر حقجويى نيست. بنابراين {لا تكونن من الممترين} يعنى ترديدى در اين مسأله نداشته باش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 3

3 _ نامشخص بودن زمان وقوع عذاب استيصال ، دستاويز مشركان براى به استهزا گرفتن تهديد آن بود .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

پاسخ به اين پرسش _ كه در آيه بعد آمده _ مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 2

2- نسخ و تغيير برخى از پيام هاى الهى ، دستاويزى براى مشركان در مبارزه با پيامبر ( ص ) و متهم كردن او به دروغ گويى

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قالوا إنما أنت مفتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 2

2- بشر بودن رسولان الهى ، تنها دستاويز عمده براى بهانه جويى هاى مخالفان كافر و مشرك جهت ايمان نياوردن به آنان

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 7

7- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در قبال بهانه جويى هاى مشركان

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

آيه فوق، همان گونه كه مى تواند تهديدى عليه مشركان حق ستيز باشد، مى تواند نوعى تسلى و دلدارى از پيامبر(ص) نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 15

15- سحر بودن قرآن و ساحر بودن پيامبر ( ص ) ، دليل واهى و بهانه ديگر مشركان ستم پيشه براى ايمان نياوردنشان

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

مشركان براى ردّ ادعاى نبوت پيامبر(ص)، دو دليل واهى و بهانه جويانه مى آوردند: 1_ بشر بودن آن حضرت (هل ه_ذا إلاّ بشر مثلكم)، 2_ ساحر بودن ايشان (أفتأتون السحر).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 1،2،3

1 - اقدام مشركان به طرح يكى ديگر از بهانه هاى خويش در ردّ دعوت پيامبر ( ص )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

در آيات پيشين يكى از بهانه جويى هاى مشركان مطرح شد (چرا قرآن همانند تورات يكباره نازل نشده است). در اين آيه نيز به يكى ديگر از بهانه تراشى هاى آنان اشاره شده است.

2 - ترس ربوده شدن از سرزمين مكه به وسيله مشركان عرب ( كوچ اجبارى و از دست دادن ملك و خانه و اموال ) ، بهانه شرك پيشگان مكه در نپذيرفتن دعوت پيامبر ( ص )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

3 - رد دعوت پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ، على رغم اعتقاد آنان به هدايت بخش بودن آيين آن حضرت

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 4

4 - مشركان ، به بهانه حفظ سنت هاى دينى به يادگار مانده از پدرانشان ، در مقابل آيات روشن الهى موضع گيرى كردند .

إذا

تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 2

2 - مشركان ، دليل نپذيرفتن دعوت پيامبراسلام را ، مجنون و شاعر بودن آن حضرت معرفى مى كردند .

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مجنون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه لام در {لشاعر} براى تعليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 168 - 1

1 - مشركان ، منكر وجود كتاب آسمانى جديد از سنخ كتاب هاى رسولان پيشين

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين

{لو} شرطيه بوده و جواب آن، جمله {لكنّا عباد اللّه. ..} (در آيه بعد) است. مقصود از {ذكر}، كتاب هاى آسمانى و مراد از {الأوّلين} رسولان پيشين است. بر اين اساس پيام آيه چنين مى شود: اگر پيش ما كتابى مانند كتاب هاى آسمانى رسولان پيشين بود، ما از بندگان خالص بوديم; ولى چون چنين كتابى در دست ما نيست، پس به آيين توحيدى جديد ايمان نخواهيم آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 1

1 - مشركان ، مدعى پذيرش آيين توحيدى و بندگى خالصانه خداى يكتا ، در صورت برخوردار بودن از كتاب آسمانى

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 1

1 - تأكيد پيامبر ( ص ) ، بر نقش پيام آورى خويش در مقابل مخالفت ها

و بهانه جويى هاى مشركان

و قالوا قلوبنا فى أكنّة . .. قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 4

4 - بهانه جويى مشركان ، در قبال دلايل روشن وحى بر معاد

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت ما كان حجّتهم إلاّ أن قالوا ائتوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 12

12 - ادعاى نبودن برهانى روشن بر حقانيت اسلام ، بهانه اهل كتاب و مشركان ، در امتناع از پذيرش آن

لم يكن الذين كفروا. .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

بهانه جويى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 5

5 _ كفر اهل كتاب به پيامبر(ص) و اسلام، بهانه مشركان صدر اسلام براى گريز از ايمان

لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى . .. الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه

روى اصلى سخن در اين آيه با مشركان و علل ايمان نياوردن آنان است. مطرح كردن اهل كتاب مى تواند براى پاسخگويى به سؤالى باشد كه براى مشركان مطرح بوده و آن اينكه اگر پيامبر(ص) حق است، چرا اهل كتاب _ كه آنان نيز دين آسمانى دارند _ به او ايمان نياورده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 2،7،8

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، مردمانى بهانه جو

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه

درخواست نزول معجزه از سوى مشركان _ على رغم نزول مستمر آيات قرآن _ در واقع نوعى

بهانه جويى براى فرار از پذيرش رسالت پيامبر(ص) است.

7 _ وعده نزول معجزه از سوى خدا به شرك پيشگان بهانه جوى عصر بعثت

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه فقل إنما الغيب للّه فانتظروا

8 _ پيامبر اكرم ( ص ) در پى بهانه جويى هاى مشركان و پرسش هاى مكرر آنان از علت عدم نزول معجزه ، در انتظار پاسخ و رهنمودى از سوى خداوند بود .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه . .. إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 9،10

9- درخواست معجزه ، همانند معجزات پيامبران پيشين ، از بهانه هاى مشركان براى نپذيرفتن رسالت پيامبر ( ص ) بود .

و أسرّواالنجوى الذين ظلموا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

10- مشركان ستم پيشه صدراسلام ، مردمى لجوج ، حق ناپذير و بهانه جو بودند .

بل قالوا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

بهانه جويى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 3

3- مشركان مكه ، با درخواست معجزه ، درصدد بهانه جويى و دستيابى به منافع خويش بودند نه كشف حقانيت پيامبر ( ص )

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا . و قا

از اينكه مشركان براى شناخت حقانيت پيامبر(ص) راههاى گوناگون موجود را رها كرده و ايمان خود را منحصر به برآوردن پيشنهادهاى محدودى، كردند كه بيشتر منافع مادى اشان را تأمين مى كرد، مطلب فوق قابل استفاده است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 3

3- تنها دستاويز مشركان مكه براى ايمان نياوردن به پيامبر اسلام ( ص ) ، بشر بودن آن حضرت بود .

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 8

8- درخواست معجزه از سوى مشركان ستم پيشه مكه ، در جهت بهانه جويى بود ; نه حقيقت طلبى .

فليأتنا. .. أفهم يؤمنون

خداوند، درخواست معجزه از طرف مشركان را به اين دليل ردّ فرمود كه آنان مانند مشركان اقوام گذشته، قصد ايمان آوردن نداشتند. بنابراين چنين درخواستى بهانه و دست آويزى بيش نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 8،22

8 - رد شدن ادعاى مشركان مكه ( ربوده شدن آنان در صورت گرويدن به آيين پيامبر ( ص ) ) از سوى خداوند

و قالوا . .. نتخطّف من أرضنا أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

22 - { عن زين العابدين ( ع ) إنّه اجتمعت قريش إلى أبى طالب و رسول اللّه عنده . . . و قالت و اللّه لو سمعت به_ذا فارس و الروم لأختطفتنا من أرضنا و لقلعت الكعبة حجراً حجراً ، فنزل { و قالوا إن نتّبع الهدى معك } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده: همانا قريش نزد ابى طالب جمع شدند، در حالى كه رسول خدا(ص) نزد وى بود. .. و گفتند به خدا سوگند اگر اين پيروى از محمد(ص) را اهل فارس و روم بشنوند، ما را از سرزمينمان مى ربايند و كعبه را

سنگ به سنگ از جا خواهند كند پس اين آيه نازل شد: {و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 2

2 - مشركان مكه ، مردمى عناد پيشه و بهانه جو بودند .

و لو جعلن_ه قرءانًا أعجميًّا لقالوا لولا فصّلت ءاي_ته ءاْعجمىّ و عربىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 23

23 - ادعاى تازگى و پيشينه نداشتن معارف اسلام ، از بهانه هاى مشركان مكه

شرع لكم . .. كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مشركان بوده است، ذكر سابقه معارف توحيدى در شرايعت هاى پيشين; مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه مشركان مكه به بهانه تازگى معارف اسلامى تلاش در انكار آن داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 5

5 - بهانه جويى هاى پياپى و گوناگون مشركان مكه ، در برابر پيامبر ( ص ) و قرآن

قالوا ه_ذا سحر . .. و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

از اين كه مشركان مكه گاهى قرآن را به سحر متهم مى كردند و گاهى فقر و تنگدستى پيامبر(ص) را بهانه قرار مى دادند، مطلب بالا استفاده مى شود.

بهانه جويى معرضان از عبادت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 14

14 - تلاش براى ايجاد امنيت ، پيش از تبليغ خداپرستى ، كارى الهى و از بين برنده بهانه مشركان

در ترك عبادت است .

فليعبدوا . .. و ءامنهم من خوف

بهانه جويى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 85 - 6

6 - فروماندن ظالمان تكذيب كننده آيات خدا ، از عذرآورى و بهانه تراشى در محكمه الهى ، پس از قطعى شدن عذاب بر آنان

وقع القول عليهم . .. فهم لاينطقون

در برداشت ياد شده قيد {پس از قطعى شدن. ..}، بر اين اساس است كه {وقع القول...} به معناى {حقّ القول...} باشد.

بهانه جويى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 9

9- درخواست معجزه ، همانند معجزات پيامبران پيشين ، از بهانه هاى مشركان براى نپذيرفتن رسالت پيامبر ( ص ) بود .

و أسرّواالنجوى الذين ظلموا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

بهانه جويى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 18

18- منكران معاد پس از دريافت دليل هاى قاطع و غير قابل انكار قرآن بر حقانيت معاد به طرح مسائلى بى ثمر و بى تأثير در اصل مسأله معاد ، روى آوردند .

و يقولون متى هو

منكران معاد على رغم پرسشهاى به ظاهر استدلالى نخستين، به پرسشهايى روى آوردند كه نه ثمرى براى آنان داشت و نه حقانيت معاد بر دانستن آنها متكى بود چه اينكه قيامت واقعيتى است حتمى الوقوع و دانستن و ندانستن زمان آن، در آن واقعيت تأثيرى ندارد.

بهانه جويى مكذّبان نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

109 - 4

4 _ انكار معجزه بودن معجزات ارائه شده از جانب پيامبر(ص)، از بهانه هاى منكران رسالت

لئن جاءتهم ءاية ليؤمننّ بها

ترديدى نيست كه پيامبر(ص) معجزاتى را به مردم ارائه مى كرد، ولى مشركان با درخواست نزول آيات گويا در صدد انكار آن معجزات بودند.

بهانه جويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 9،11

9 _ بهانه جويى منافقان براى سرباز زدن از حضور در ميدان احد ، با اين ادّعا كه در آن ميدان ، پيكارى رخ نخواهد داد .

قاتلوا لو نعلم قتالا لاتّبعناكم

برخى از مفسّران گفته اند مراد از جمله {لو نعلم . .. } نفى برخورد نظامى است ; يعنى ما مى دانيم كه جنگى رخ نخواهد داد و لذا با شما نمى آييم.

11 _ اظهار عدم آشنايى با دانش و مهارت هاى جنگى ، بهانه منافقان براى سرباز زدن از حضور در پيكار احد *

لو نعلم قتالاً لاتّبعناكم

برداشت فوق احتمال سوّمى است كه در بيان جمله {لو نعلم . .. } گفته شده است. يعنى اگر پيكار مى دانستيم، شركت مى كرديم، ولى ما با فنون جنگ و مبارزه آشنايى نداريم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 9

9 _ اشكال تراشى و اخلال گرى ، از ترفند هاى منافقان پس از روى نمودن مشكلات و سختى ها به جامعه ايمانى براى تحكيم موقعيّت خويش

لو اطاعونا ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 1

1 _ اذن طلبى برخى منافقان

براى نرفتن به جنگ تبوك ، به بهانه گرفتار شدن به فتنه و گناه

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

در شأن نزول آيه آورده اند كه: يكى از منافقان به پيامبر اكرم (ص) گفت: {يا رسول اللّه ائذن لى و لاتفتنى ببنات الأصغر فإنى أخاف أن أفتتن بهن}; يعنى، اى رسول خدا! به من اذن بده تا در جنگ شركت نكنم . .. چون، مى ترسم مفتون دختركان رومى گردم و به گناه بيفتم. (مجمع البيان، ذيل آيه)

بهانه جويى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 2

2 _ اجازه گرفتن بهانه جويان ( منافقان ) از پيامبر ( ص ) ، براى شركت نكردن در جنگ تبوك با اظهار دروغين عجز و ناتوانى خود

لم أذنت لهم حتى يتبين لك

مقصود از {اذن} در آيه فوق _ به قرينه آيه قبل (لو استطعنا . ..) و شأن نزولها _ اذن دادن به كسانى است كه از شركت در جهاد، خود را معذور مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 11

11 _ گرمى هوا ، بهانه منافقان صدر اسلام براى تخلف از جنگ و دستاويزى براى تبليغ و بازداشتن از شركت ديگران در جهاد

و قالوا لاتنفروا فى الحر

بهانه جويى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 8،11،20

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن

خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

20 - { عن عبداللّه الحلبى عنه ( ع ) : إنّهم قالوا { إنّ بيوتنا عورة . . . } فأكذبهم اللّه قال : { و ما هى بعورة . . . } و هى رفيعة السمك حصينة ;

از عبداللّه حلبى، از امام(ع) نقل شده كه منافقان گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است. خداوند آنان را تكذيب كرد و فرمود: {و ما هى بعورة...} و آن خانه ها، داراى ديوارهاى بلند و محكم بود.}

بهانه جويى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 21،24

21 _ بهانه جويى يهود براى گريز از ايمان به پيامبر ( ص )

الّذين قالوا . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جمله {فلم قتلتموهم . .. }، مى رساند كه پيشنهاد آنان براى ايمان آوردن، بهانه اى بيش نبوده است.

24 _ سرزنش يهود از سوى خداوند به جهت بهانه جويى و ادعا هاى واهى

الّذين قالوا انّ اللّه . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 8

8 _ غير علمى

شمردن تعاليم انبيا ، بهانه بى اساس يهود ، براى نپذيرفتن آنها

و قولهم قلوبنا غلف

مقصود يهوديان از اينكه مى گفتند قلبهايمان آكنده از علم است، مى تواند اين باشد كه تعاليم انبيا اگر داراى مبنايى علمى بود، قلبهاى ما آن را درك مى كرد و در خود جاى مى داد و چنين نتيجه مى گرفتند كه تعاليم انبيا _ به دليل نافذ نبودنش در قلبها _ علمى نيست.

بى اعتنايى به بهانه جويى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 7

7 - بى اعتنايى خداوند به بهانه تراشى ها و عذرخواهى هاى كافران ، براى رهايى از عذاب دوزخ

فاليوم لايخرجون منها و لا هم يستعتبون

چنانچه از {استعتاب} (طلب عذرخواهى)، لازمه آن (قبول عذر) اراده شده باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

تداوم بهانه جويى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 167 - 1

1 - مشركان ، سخنانى بهانه جويانه عليه اسلام و به دفاع از مواضع عقيدتى خود پيوسته ، تكرار مى كردند .

و إن كانوا ليقولون

{إنْ} مخفف {إنّ} است. آمدن فعل {كانوا} دلالت مى كند كه خبر آن (ليقولون)، امرى ثابت در گذشته و داراى پيشينه است و آمدن خبر به صورت فعل مضارع بيانگر تكرار مضمون آن است. بنابراين مقصود از آيه شريفه _ با توجه به آيات بعد _ سخنان بهانه جويانه مشركان است كه پيوسته آن را تكرار مى كردند.

رد بهانه جويى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 4

4

- با ارائه شدن وحى و پيام هاى الهى ، هيچ عذر و بهانه اى براى كافران و انسان هاى متخلّف ، در پيشگاه خداوند قابل قبول نيست .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

مطلب ياد شده، در واقع پيام اصلى آيه شريفه است.

رد بهانه جويى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 4

4 - با ارائه شدن وحى و پيام هاى الهى ، هيچ عذر و بهانه اى براى كافران و انسان هاى متخلّف ، در پيشگاه خداوند قابل قبول نيست .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

مطلب ياد شده، در واقع پيام اصلى آيه شريفه است.

رد بهانه جويى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 6

6 - بستن راه توجيه منكران ، حكمت برانگيخته شدن پيامبران از ميان مردم محيط خويش

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

قرآن، ضمن ردّ موجه بودن انكار كافران، به اين نكته اشاره مى كند كه: اگر شخصيت پيامبر(ص) براى شما ناشناخته بود و او در ميان شما رشد نكرده بود، راهى براى ترديد در حقانيت او وجود داشت; اما حتى چنين مجالى نيز، در اختيار شما گذاشته نشده است.

زمينه اجتناب از بهانه جويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 10

10- توجه به احاطه علمى خدا بر بندگان ، زمينه ساز پرهيز آنان از حق ناپذيرى و بهانه جويى است .

قل كفى بالله شهيدًا . .. إنه كان بعباده خبيرًا بصيرًا

اينكه خداوند بر مشركان حق ناپذير اتمام

حجت كرده و آنگاه فرموده است: {او بر حال بندگان آگاه و بيناست} مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

زمينه بهانه جويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 5

5 - اجرت خواهى و مزد طلبى در راه تبليغ دين و هدايت مردم ، داراى تأثير منفى بوده و بهانه دادن به دست بهانه جويان است .

أم تسئلهم خرجًا

زمينه بهانه جويى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 3

3- گرايش محرومان به قرآن ، بهانه مستكبران براى ترديد در حقانيت آن

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

تعبير {لو كان خيراً. ..}، بيان دليل است و از محتواى آيه استفاده مى شود كه كافران، از طايفه اشراف مستكبر و مؤمنان از طبقه محروم بودند. بدين جهت مستكبران، ابراز مى داشتند اگر قرآن خيرى در برداشت، تهى دستان بى هويت بدان روى نمى آوردند.

عوامل بهانه جويى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 105 - 5

5 _ آيات گوناگون قرآن مايه تقويت بينش آگاهان و منجر به بهانه جويى كافران خواهد شد.

و ليقولوا درست و لنبينه لقوم يعلمون

منشأ بهانه جويى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 6 - 2

2 - آگاه نبودن از زمان برپايى قيامت ، بهانه كافران براى انكار آن

يسئل أيّان يوم القي_مة

منشأ بهانه جويى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص

- 28 - 58 - 5

5 - غرور و سرمستى ، ريشه بهانه جويى هاى مشركان عصر بعثت

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره بهانه جويى هاى مشركان مكه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

موانع بهانه جويى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 14

14 - تلاش براى ايجاد امنيت ، پيش از تبليغ خداپرستى ، كارى الهى و از بين برنده بهانه مشركان در ترك عبادت است .

فليعبدوا . .. و ءامنهم من خوف

موانع بهانه جويى معرضان از عبادت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 7

7 - تأمين غذاى مردم ، قبل از الزام آنان به بندگى خداوند ، كارى است الهى و از ميان برنده بهانه مخالفان در ترك عبادت

فليعبدوا . .. الذى أطعمهم من جوع

نشانه هاى بهانه جويى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 54 - 1

1 - درخواست نزول نامه سرگشاده از سوى خداوند ، در تأييد رسالت پيامبر ( ص ) و بر درستى قرآن ، درخواستى نابجا و نشانه بهانه جويى كافران

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة . .. كلاّ إنّه تذكرة

كلمه {كلاّ}، تأكيد مطلبى است كه در آيه پيش (كلاّ بل لايخافون. ..) بيان شده است; يعنى، قرآن كريم تذكره است و اگر بنا بود كه كافران به سبب آن متذكر شوند، نزول قرآن به همين صورت براى پندآموزى

آنان كافى بود. پس درخواست كافران مبنى بر نامه اختصاصى از جانبِ خداوند، بهانه اى بيش از سوى آنان نيست.

بهداشت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بهداشت

اهميت بهداشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 10

10 _ لزوم رعايت بهداشت در آميزش جنسى

و لا تقربوهنّ حتى يطهرن فاذا تطهّرن فأتوهنّ

با توجّه به اينكه جواز آميزش جنسى، وابسته به قطع خون و تحصيل طهارت شده است.

اهميت بهداشت تغذيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 5

5 - ضرورت رعايت بهداشت در بهره ورى از خوراكى هاى زمين

كلوا مما فى الأرض حللا طيباً

اهميت بهداشت در تغذيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 6

6 - توجه اسلام به بهداشت در تغذيه

كلوا من طيبت ما رزقنكم

بهداشت تغذيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 15

15 _ توجه اسلام به نظام تغذيه و سالم سازى آن

حرمت عليكم الميتة . .. و ما اكل السبع الا ما ذكيتم

تفصيل و تبيين موارد خوردنيهاى حلال و حرام، نشانه توجه اسلام به نظام تغذيه مى باشد.

بهداشت در آميزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 10

10 _ لزوم رعايت بهداشت در آميزش جنسى

و لا تقربوهنّ حتى يطهرن فاذا تطهّرن فأتوهنّ

با توجّه به اينكه جواز آميزش جنسى، وابسته به قطع خون و تحصيل طهارت شده است.

بهداشت در يهوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه

- 20 - 81 - 3

3 - توجه به بهداشت و تغذيه سالم در آيين موسى ( ع )

كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم

زمينه بهداشت روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 7

7 _ ايمان به انبيا، همراه با شايسته ساختن عمل، زمينه سلامت، تعادل و بهداشت روانى

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

اندوه و ترس از ويژگيهاى افرادى است كه از سلامت و بهداشت روانى برخوردار نيستند. چون خداوند زمينه دور ماندن از اندوه را در اين آيات بيان فرموده است، مطلب فوق را مى توان برداشت كرد.

بهشت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 201 - 6

6 _ حسنه در دنيا ، وسعت روزى و اخلاق نيك و در آخرت ، رضوان الهى و بهشت است .

ربّنا اتنا فى الدنيا حسنة

امام صادق (ع) درباره آيه {ربّنا اتنا . ..}، فرمود: رضوان اللّه و الجنة فى الاخرة و السعة فى الرزق و المعاش و حسن الخلق فى الدنيا

_______________________________

معانى الاخبار، ص 175 ; نورالثقلين، ج 1، ص 199، ح 725 و 728.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 5،6،7،8،9،12،14،15،16،17

5 _ آمرزش الهى و بهشت تقواپيشگان ، مقصود بايسته اى براى اهل ايمان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم . .. اعدّت للمتّقين

6 _ نيل به آمرزش الهى و بهشت تقواپيشگان ، برانگيزنده اهل ايمان به اطاعت از خدا و رسول ( ص )

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اطيعوا اللّه و

الرّسول ... سارعوا الى مغفرة من ربّك

جمله {سارعوا الى . .. }، بعد از امر به اطاعت از خدا و رسول(ص)، براى ايجاد انگيزه و نيز تشويق مؤمنان به پيروى از خدا و پيامبرش است.

7 _ اميد نيل به آمرزش الهى و بهشت ، برانگيزنده اهل ايمان براى شركت در نبرد با دشمنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اطيعوا اللّه و الرّسول ... سارعوا الى مغفرة من ربّك

چون آيات پيشين درباره نبرد و رويارويى با كافران بود، گويا آيات مورد بحث به منظور دستورالعملى است براى اينكه جامعه ايمانى را به گونه اى تربيت كند كه ديگر همچون نبرد اُحُد، دلبسته به دنيا نباشد و دچار دلهره و ترس نگردد تا هميشه بر دشمنان دين غالب شود.

8 _ ورود به بهشتِ تقواپيشگان ، در گرو آمرزش گناهان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

تقديم ذكرى آمرزش الهى بر بهشت پهناور، بيانگر تقدّم خارجى آن است; يعنى نخست بايد آمرزش حاصل شود، و آنگاه ورود به بهشت متّقين.

9 _ بهشتِ تقواپيشگان ، منزلگاه پاكان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

چون درآمدن به بهشتِ مهيّا شده براى تقواپيشگان در گرو آمرزش گناهان است، آن بهشت، جايگاه پاكان از گناه خواهد بود.

12 _ بهشت موعود اهل تقوا ، داراى وسعتى به پهنه آسمان ها و زمين

و جنّة عرضها السّموات و الأرض اعدّت للمتّقين

بنابر اينكه مراد از {عرض}، وسعت باشد، نه عرض مقابلِ طول.

14 _ بهشت ، در انتظار تقواپيشگان است و براى آنان مهيا شده .

و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

15 _

اطاعت خدا و رسول ( ص ) ، جلب رحمت الهى و آمرزش گناهان ، مراحلى در طول هم براى ورود به بهشت متّقين

و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون. و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها

16 _ بهشتِ تقواپيشگان ، اكنون حاضر و آماده است .

اعدّت للمتّقين

كلمه {اعدّت} (مهيّا شده)، به صيغه ماضى، دلالت بر وجود بالفعل بهشت دارد.

17 _ بهشت ، در اصل ، براى تقواپيشگان آفريده و مهيّا شده است .

و جنّة . .. اعدّت للمتّقين

بنابر اينكه توصيف {جنّة} به صفت {اعدّت للمتّقين}، وصف توضيحى باشد و نه احترازى; يعنى بهشت، جايگاهى براى تقواپيشگان است و اگر ديگران وارد شوند، به تَبَع خواهد بود، نه بالاصالة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 11،12،13

11 _ بهشت ، پاداش كامل براى اعمال نيك انسانها

و انّما توفّون اجوركم يوم القيمة فمن زحزح عن النّار و ادخل الجنّة فقد فاز

12 _ سعادتمندى رهايى يافتگان از آتش و ره يافتگان به بهشت

فمن زحزح عن النّار و ادخل الجنّة فقد فاز

{زحزح}، از مصدر {زحزحة}، به معنى دور شدن و كنايه از نجات يافتن است.

13 _ بهشت ، جايگاه سعادتمندان

فمن زحزح . .. و ادخل الجنّة فقد فاز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 15

15_ زندگى دنيا داراى عاقبت و فرجامى نيك ( بهشت ) مى باشد .

أُول_ئك لهم عقبى الدار

{ال} در {الدار} عهد حضورى است و لذا مراد از {الدار} حيات دنياست. مقصود از فرجام نيك آن (عقبى الدار) به قرينه آيه بعد بهشت مى

باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 1

1_ بهشت ، سرانجام و فرجام حيات دنياست .

أُول_ئك لهم عقبى الدار. جن_ّت عدن

{جنات عدن} عطف بيان و يا بدل براى {عقبى الدار} در آيه قبل است.

آبريزهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 18 - 3

3 - جام ، آبريز و پياله ، ظروف باده بهشت

بأكواب و أباريق و كأس

{كوب} (مفرد {أكواب}) به ظرفى كه نه خرطوم دارد و نه دسته گفته مى شود. بهترين معادل فارسى آن ظاهراً جام است. {أبريق} (مفرد {أباريق} و به معناى آبريز) ظرفى است كه هم دسته و هم خرطوم دارد و {كأس} پياله اى است كه از شراب پر شده باشد.

آبهاى جارى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 31 - 1

1 - بهشت اصحاب اليمين ، داراى آبى همواره جارى

و ماء مسكوب

{ماء مسكوب}; يعنى، آبى كه همواره ريزان است.

آثار جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 2

2 - سرور و شادمانى بهشتيان ، از نمردن و جاودانه زيستنن و نيز رهايى از عذاب الهى در آخرت

إلاّ موتتنا الأُولى و ما نحن بمعذّبين

آثار جاودانگى نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 7

7 - آسايش خاطر بهشتيان ، در پرتو اطمينان از زوال ناپذيرى نعمت ها

ادخلوها بسل_م ذلك يوم الخلود

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك يوم. ..}

در مقام تعليل براى {ادخلوها بسلام} باشد; يعنى، چون در بهشت جاودانه ايد، ديگر مجال هيچ اندوه نداريد و خاطرتان آسوده باد.

آثار ذكر جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 7

7- توجه يكتاپرستان استوار بر ايمان به جاودانگى در بهشت ، زداينده هر گونه بيم و اندوه از ايشان

فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون . أُول_ئك أصح_ب الجنّة خ_لدين فيها

با توجه به ارتباط اين آيه با {فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون} در آيه قبل، توجه به وعده خداوند به بهشتى بودن موحدان نيك كردار، مى تواند زداينده ترس و اندوه آنان باشد.

آثار علاقه به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 5

5 - اشتياق به نعمت هاى موعود خداوند و ارزش هاى بهشت ، مستلزم پرهيز از هرگونه كفر و تكذيب

متّك_ين على رفرف خضر . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

خداوند با برشمردن نعمت هاى بهشت، شوق دستيابى به آن را در خلق فزونى مى بخشد و در پى آن هشدار مى دهد كه كفر و تكذيب، مانع ره يابى به آن نعمت ها است; زيرا تكذيب كنندگان، منفور خدا و شايسته توبيخ اند; نه احسان.

آثار ورود به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 5

5 _ وجود برخى از كينه ها در سينه مؤمنان قبل از ورود به بهشت و زدودن آن با ورود به بهشت *

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 57 - 4

4- سعادت واقعى ، تنها در پرتو رهايى از دوزخ و ره يابى به بهشت ميسّر است .

و وق_هم عذاب الجحيم . .. ذلك هو الفوز العظيم

آخرت طلبان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 10 - 1

1 - انسان هاى كوشا و آخرت طلب ، از بين مناطق گوناگون بهشت ، بوستانى ارجمند و عالى رتبه ، در اختيار خواهند داشت .

لسعيها راضية . فى جنّة عالية

{عالية}، ممكن است وصف توضيحى بوده و بهشت موعود را به علوّ رتبه توصيف كرده باشد. هم چنين مى تواند وصف احترازى باشد; حاكى از اين كه برخى از بوستان هاى بهشت، در مقايسه با ديگر بوستان هاى آن، رتبه برترى دارند. برداشت ياد شده، نظر به احتمال دوم دارد.

آخرين قطرات شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 26 - 2

2 - صُراح باده بهشتى نيكوكاران ، با مشك لاك و مهر شده است .

خت_مه مسك

برخى از اهل لغت، {ختام} را به معناى وسيله ختم و علامت گذاشتن مى دانند و مى گويند: تنگ شراب را در آخرت، با مشك ممهور مى كنند; نه اين كه مانند صُراح (تنگ شراب) دنيا، آن را با گل و امثال آن سربسته سازند. راغب اين معنا را با آيه شريفه مناسب نمى داند.

آدم(ع) در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 3

3 - حوا ، قبل از سكونت آدم

( ع ) در بهشت ، آفريده شده بود .

اسكن أنت و زوجك الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 1،2

1 _ خداوند به آدم(ع) و همسرش فرمان داد تا در بهشت سكونت گزينند.

و يأدم أسكن أنت و زوجك الجنة

2 _ خداوند تمام خوردنيهاى بهشت را براى آدم و همسرش مباح كرد.

فكلا من حيث شئتما

آرامش در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 2

2 _ بهشت، خانه اى داراى امنيت و آرامش كامل است.

لهم دارالسلم

چنانكه مفسران گفته اند مراد از دارالسلام مى تواند بهشت باشد كه از ويژگيهاى آن سلامت و امنيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 25 - 1

1 _ بهشت ، سرايى است سراسر سلامت ، امنيت و آرامش .

و اللّه يدعوا إلى دارالسلم

آرزوى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 85 - 2

2 - چشمداشت به پاداش الهى ، آرزوى بهشت و درخواست نعمت هاى آن از خداوند ، امرى شايسته و بايسته براى اهل ايمان

و اجعلنى من ورثة جنّة النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 87 - 8

8 - عزّت اخروى و بهشت پر نعمت ، والاترين آرزو و درخواست ابراهيم ( ع ) از خداوند

و اجعلنى من ورثة جنّة النعيم . .. و لاتخزنى يوم يبعثون

از اين كه دو مسأله ياد شده، به عنوان آخرين آرزو و درخواست ابراهيم(ع) بوده است،

مى توان برداشت ياد شده را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 26 - 5

5 - بهشت ، هدف اصلى و آرزوى نهايى مؤمنان مجاهد

قيل ادخل الجنّة

برخى از مفسران برآنند كه حذف {مقول له} (كسى كه سخن درباره او است; يعنى، مؤمن انطاكيه) و ذكر {مقولِ} تنها (آنچه كه درباره آن سخن به ميان آمده است; يعنى، بهشت) براى بيان اين حقيقت است كه آنچه اهميت دارد و بايد غرض اصلى و هدف نهايى باشد، بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 11 - 4

4 - بهشت و بودن در جوار لطف خداوند ، نهايت آرزو و آرمان معنوى همسر فرعون ( آسيه )

إذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتًا فى الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 39 - 1

1 - ورود كافران به بهشت ، امرى ناممكن و آرزويى بى جا

أيطمع كلّ امرىء منهم أن يدخل جنّة نعيم . كلاّ

آزادى متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 2

2- تقواپيشگان ، مجاز به ورود به هر قسمتى از باغ هاى بهشتند . *

ادخلوها بسل_م ءامنين

ذكر جمله {ادخلوها}، پس از آنكه گفته شد {متقين در بهشت قرار خواهند داشت}، ممكن است از اين جهت باشد كه آنان، در آزاد بودن در بخشهاى مختلف ترديد داشته باشند كه به آنها گفته مى شود: {با سلامت و امنيت وارد هر بخشى مى توانند بشوند}.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 7

7 - تقواپيشگان ، در انتخاب جايگاه و منزل خود در بهشت آزاد خواهند بود .

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء

{تَبَوّأ} (مصدر {نتبوّأ}) به معناى سكنى و منزل گرفتن است.

آسايش در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 9

9- بهشت ، مكانى بس آسايش آفرين ، و نعمت هاى آن ، پاداشى بس نيك براى مؤمنان است .

نعم الثّواب و حسنت مرتفقًا

{مرتفق} اسم مكان به معناى {متكا} (تكيگاه) است و چون هنگام استراحت، نوعاً، مرفق خود را روى زمين مى گذارند، به محل استراحت و لميدن {مرتفق} گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 108 - 4

4- عالى ترين نعمت ها و آرمانى ترين ارزش و آسايش براى مؤمنان در بهشت برين ، وجود دارد .

لايبغون عنها حولاً

درخواست تغيير، نوعاً، در پى تصوّر چيزى بهتر و بالاتر پديد مى آيد. اين كه بهشتيان، خواهان تغييرى در وضع خود نيستند، مى تواند بدين جهت باشد كه چيزى فوق آنچه آنان در بهشت برخوردارند، به ذهن شان نمى رسد تا آن را آرزو كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 2

2- بهشت ، جايگاه ماندن و استقرار و سرشار از امنيت و آسايش

جنّت عدن

برخى {عدن} را مصدر و به معناى اقامت كردن مى دانند و برخى ديگر آن را علَم براى زمين بهشت دانسته و گفته اند: اين نام بدان جهت

بر بهشت نهاده شده كه جايگاه اقامت و استقرار است (كشاف، ج 3). در هر صورت اين كلمه بر اين كه بهشت محل استقرار است، دلالت دارد. لازم به ذكر است محل استقرار _ در مقام تمجيد _ به جايى گفته مى شود كه همه شرايط اقامت را دارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 1

1 - بهشت ، جايگاهى سرشار از امن و آسايش و از هر جهت آماده براى ماندن و استقرار بهشتيان است .

جنّت عدن

در باره اين كه مراد از {عدن} چيست، نظرياتى از سوى مفسران ابراز گرديده است. برخى آن را نام يكى از بهشت هاى هشت گانه دانسته اند، و برخى ديگر معناى لغوى آن را لحاظ نموده و آن را به {اقامت كردن} معنا كرده اند. در اين صورت {عدن} قيدى توضيحى براى {جنّات} خواهد بود نه قيد احترازى. گروهى ديگر {عدن} را اسم خاص براى زمين بهشت مى دانند و مى گويند جايگاه اقامت بودن بهشت، باعث اين نام گذارى است. گفتنى است كه {محل اقامت} در مقام تمجيد به جايى گفته مى شود كه همه شرايط آسايش در آن فراهم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 3

3 - بهشت ، سراى آسودگى و به دور از رنج و افسردگى

لايمسّنا فيها نصب و لايمسّنا فيها لغوب

{نصب} به معناى تعب و رنج و {لغوب} به معناى عجز و ناتوانى است كه غالباً به سبب تعب و مشقت به وجود مى آيد. گفتنى است كه در برداشت ياد

شده از آن به افسردگى تعبير شده است.

آسايش در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 5

5 - بهشت مسكونى آدم و حوا ، جايگاهى آماده براى آسايش و راحتى و به دور از هرگونه مشقت و سختى

فلايخرجنّكما من الجنّة فتشقى

آستر پشتى هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 2

2 - ارزشمندترين پارچه هاى دنيا ، به كار رفته در لايه هاى زيرين پشتى هاى اهل بهشت

متّك_ين على فرش بطائنها من إستبرق

واژه {بطائن} ممكن است نظر به اين داشته باشد كه آنچه در دنيا بهترين به حساب مى آيد، آن جا كمترين جلوه را دارد; تا حدى كه به عنوان آستر و يا مواد درونى پشتى ها مورد استفاده قرار مى گيرد.

آشاميدنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 1،2،3،4

1 - گردش ظرف هايى از شراب ناب ، گرداگرد بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس

{كأس} به معناى ظرفى است كه در آن شراب باشد. گفتنى است گاهى اين واژه استعمال مى شود، ولى مقصود از آن خود شراب است; نه ظرفى كه در آن شراب باشد.

2 - جارى بودن چشمه هايى از شراب ناب در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

{معين} به آبى زلال گفته مى شود كه بر روى زمين جارى باشد (چون نهر). اين واژه به منزله صفت براى {كأس} است; بنابراين بهشت بندگان خالص خدا داراى نهرهايى از شراب ناب است كه جام هايى از آنها به

بهشتيان عرضه مى شود.

3 - در دسترس بودن شراب و فراوانى و مستمر بودن آن ، براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

تعبير دور دادن شراب بر سر بهشتيان، بيانگر در دسترس بودن آن است و آمدن {يطاف} به صورت فعل مضارع، دلالت بر استمرار اين عمل دارد.

4 - شراب ناب ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 46 - 1،2

1 - سپيد و درخشان بودن شراب ، براى بندگان مخلص خدا در بهشت

بيضاء

{بيضاء} به اعتبار مظروف (شراب) صفت براى {كأس} (ظرف شراب) است; نه به اعتبار ظرف. توصيف ديگر آن در آيه بعد به اين كه مايه دردسر و مستى نمى شود، مؤيد همين مطلب است.

2 - لذت بخش و گوارا بودن شراب بهشتى براى نوشندگان آن

لذّة للش_ربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 1،4

1 - پذيرايى خادمان بهشتى از پرهيزگاران ، با نوشيدنى هايى در جام هاى زرين

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

{صِحاف} (از ماده {صحف}) به معناى گستردن و در اين جا به معناى ظرف هاى بزرگ و وسيع است. {أكواب} نيز به معناى ظرف هاى آب است كه دسته ندارند (منظور همان {جام} يا {قدح} است). گفتنى است كه در آيه شريفه حذفى صورت گرفته است; بدين صورت: {يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب من ذهب...}.

4 - دسترسى بهشتيان به طعام و نوشيدنى بدون هيچ گونه رنج و تلاش

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و

أكواب

از مجهول آمدن {يُطاف} استفاده مى شود كه ظرف هاى غذا و جام هاى نوشيدنى، بدون تلاش بهشتيان در اختيار آنان قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 1

1 - مؤمنان بهشتى ، برخوردار از خوردنى ها و نوشيدنى ها

كلوا و اشربوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 5 - 1،3

1 - مىِ آميخته با كافور ، نوشيدنى ابرار در بهشت

إنّ الأبرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورًا

{بَرّ} و {بارّ} (مفرد {أبرار})، به كسى گفته مى شود كه احسان و خير او، بسيار است (قاموس المحيط) و {كأس} در معناى مى و نيز جام مى به كار مى رود (لسان العرب). {كافور} به گياه و ماده عطرى و خوشبو گفته مى شود. (قاموس المحيط)

3 - احسان و نيكوكارى ، موجب بهره مندى از نعمت هاى بهشتى ، همچون نوشيدنى هاى گوارا و معطر

إنّ الأبرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورًا

توصيف بهشتيان به ابرار، نشانگر اين حقيقت است كه آنچه موجب بهشتى شدن آنان مى شود، برّ و نيكوكارى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 7

7 - بهشتيان ، از شراب بسيار پاكيزه و به دور از هر گونه آثار ناگوار ، خواهند نوشيد .

و سقيهم ربّهم شرابًا طهورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 1

1 - پذيرايى شدن تقواپيشگان در بهشت ، از خوردنى ها و نوشيدنى ها

كلوا و اشربوا

آشنايى شهيدان با

بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 6 - 2

2- آشنايى شهيدان با بهشت ، قبل از ورود به آن

عرّفها لهم

$ماضى بودن "عرّفها" و مضارع آمدن "يدخلهم"، مطلب بالا را افاده مى كند.

آفتاب در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 3

3 - وجود نوعى سايه دلپذير و نور خورشيدمانند در بهشت

هم و أزوجهم فى ظل_ل

وجود سايه ها (ظلال) در بهشت، دليل وجود نوعى نور است.

آفرينش بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 16،17

16 _ بهشتِ تقواپيشگان ، اكنون حاضر و آماده است .

اعدّت للمتّقين

كلمه {اعدّت} (مهيّا شده)، به صيغه ماضى، دلالت بر وجود بالفعل بهشت دارد.

17 _ بهشت ، در اصل ، براى تقواپيشگان آفريده و مهيّا شده است .

و جنّة . .. اعدّت للمتّقين

بنابر اينكه توصيف {جنّة} به صفت {اعدّت للمتّقين}، وصف توضيحى باشد و نه احترازى; يعنى بهشت، جايگاهى براى تقواپيشگان است و اگر ديگران وارد شوند، به تَبَع خواهد بود، نه بالاصالة.

آمادگى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 10،11

10 - بهشت موعود ، هم اكنون موجود و آماده است . *

أُعدّت للذين ءامنوا

به كار رفتن تعبير {اُعدّت} (آماده شده است) به صورت فعل ماضى، بيانگر مطلب ياد شده است.

11 - بهشت ، براى كسانى آماده شده است كه به خداوند و پيامبران او ايمان دارند .

أُعدّت للذين ءامنوا باللّه و رسله

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - تكوير - 81 - 13 - 4

4 - آماده سازى بهشت و جهنم براى ورود اهل آن ، هم زمان با برپايى قيامت

و إذا الجحيم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت

آمادگى خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 17 - 3

3 - وجود خدمت كارانى آماده پذيرايى ، براى ابرار در بهشت

و يسقون فيها كأسًا كان مزاجها زنجبيلاً

آميختگى شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 27 - 1

1 - باده هاى بهشتى نيكوكاران ، با شربتى از چشمه { تسنيم } آميخته است .

و مزاجه من تسنيم

به هر يك از عناصر مخلوط شده با چيز ديگر، {مزاج} گفته مى شود. {تسنيم} نام چشمه اى است كه مقرّبان در بهشت از آن مى نوشند. ممكن است اين نام، از ماده {سنم} _ كه به معناى علوّ و ارتفاع است _ مشتق باشد و بر ارزش والاى آن چشمه دلالت كند.

ابرار در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 13 - 1،2،3

1 - ابرار در بهشت ، بر تخت هاى مزين تكيه مى زنند .

متّكئين فيها على الأرائك

{أريكه} (مفرد {أرائك}) به معناى تخت مزين است.

2 - ابرار در بهشت ، برخوردار از آرامش و آسايش كامل

متّكئين فيها على الأرائك

تكيه زدن ابرار بر تخت هاى مزيّن، نشانه آرامش و آسايش كامل آنان است; زيرا فرد مضطرب و دغدغه دار، اين گونه بر جايگاهى قرار نمى گيرد.

3 - ابرار در بهشت ، آسوده از گرما و سرماى

آزاردهنده و برخوردار از هواى مطبوع و معتدل در بهشت

لايرون فيها شمسًا و لازمهريرًا

{زمهرير}به معناى سرماى شديد است. مقصود از نديدن خورشيد و سرما، روبه رو نشدن با گرما و سرماى آزاردهنده و برخوردارى از هواى مطبوع و معتدل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 14 - 1

1 - ابرار در بهشت ، از سايه هاى دل انگيز و دامن كشيده بر فراز آنان برخوردار بوده و در كمال آسايش به سر مى برند .

و دانية عليهم ظل_لها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 15 - 1

1 - گردش پيوسته جام هاى نقره اى و كوزه ها و قدح هاى بلورين ، جهت پذيرايى از ابرار در بهشت

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

{اناء} (مفرد {ءانية}) به معناى ظرف است و {كوب} (مفرد {أكواب}) در معناى كوزه بى دسته و قدح بى دسته استعمال مى شود. {قارورة} (مفرد {قوارير}) نيز به معناى ظرف شيشه اى و بلورين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 1،2

1 - ابرار در بهشت ، از كوزه ها و قدح هاى بلورينى استفاده مى كنند كه از جنس نقره است .

قواريرَا من فضّة

2 - قدح ها و كوزه هاى بهشتيان ( ابرار و . . . ) ، در صفا و شفافيت ، مانند شيشه و بلور و در سفيدى و زيبايى ، همچون نقره است .

كانت قواريرَا . قواريرَا من فضّة

برخى از مفسران، اين آيه را از باب تشبيه

بليغ دانسته اند; نه اين كه ظرف هاى مورد استفاده بهشتيان، حقيقتاً از جنس شيشه و در عين حال نقره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 17 - 3

3 - وجود خدمت كارانى آماده پذيرايى ، براى ابرار در بهشت

و يسقون فيها كأسًا كان مزاجها زنجبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 4

4 - خدمت گزاران ابرار در بهشت ، جوانانى آراسته و گوشواره بر گوش

و يطوف عليهم ولدن مخلّدون

برخى احتمال داده اند كه {مخلّدون}، مشتق از {خُلُد} به معناى گوشواره باشد. بنابراين {ولدان مخلّدون}; يعنى، جوانانى كه گوشواره، بر گوششان آويخته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 20 - 2

2 - ابرار در بهشت ، از هر نوع امكانات و نعمت هاى مادى و معنوى به مقدار گسترده برخوردار خواهند بود .

وإذا رأيت ثَمّ رأيت نعيمًا و ملكًا كبيرًا

مطلب ياد شده، از توصيف {ملكاً} به {كبيراً} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 1،6

1 - ابرار در بهشت ، برخوردار از بالاپوش هاى سبز رنگ از حرير نازك و ريزباف و حرير ستبر و درشت باف

ع_ليهم ثياب سندس خضر و إستبرق

{سندس}، در لغت به معناى پارچه ابريشمى نازك و {استبرق} به معناى پارچه ضخيم است. برخى نيز آن را معرب و برگرفته از كلمه فارسى {استبر} يا {ستبر} دانسته اند (تاج العروس). از تعبير {عاليهم} (بالاى ايشان) مى توان استفاده كرد كه مقصود،

لباس رويى و بالاپوش است.

6 - ابرار در بهشت ، برخوردار از شراب بسيار پاكيزه و به دور از هرگونه آثار ناگوار ( بيهوشى ، غفلت و عقل زدايى )

و سقيهم ربّهم شرابًا طهورًا

{طهور}، صيعه مبالغه و صفت براى {شراباً} است; يعنى، شراب ابرار در نهايت پاگيزگى و خالص از هر گونه آثار ناگوار شراب هاى دنيا (همچون بيهوشى، غفلت و كم شدن عقل) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 2

2 - تخت هاى مزيّن در هوايى مطبوع ، ميوه هاى آماده ، انواع شراب هاى دلپذير ، جوانكان خدمت گزار و لباس هاى فاخر ، از نعمت هاى اختصاصى براى ابرار در بهشت

متّكئين فيها على الأرائك . .. و ذلّلت قطوفها... يسقون فيها كأسًا ... يطوف عليهم

تقديم جار و مجرور (لكم) مفيد اختصاص است. ضمن آن كه لام در {لكم}، مى تواند براى اختصاص باشد.

ابعاد بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 15

15 - بهشت داراى بعد مكانى و زمانى *

أن لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر كلما رزقوا منها

{كلما} به معناى هرگاه، بر وجود بعد زمانى دلالت دارد و كلمه {تحتها} از بعد مكانى حكايت مى كند.

اجابت كنندگان خدا در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 5

5_ بهشت ، جايگاه اجابت كنندگان دعوت خداوند است .

للذين استجابوا لربهم الحسنى

اختفاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 11

11- خداوند

، بهشت موعود را ار ديدگان مردم پنهان داشته است .

يدخلون الجنّة . .. التى وعد الرحمن عباده بالغيب

{بالغيب} در برداشت بالا حال براى ضمير محذوف در {وعد الرحمن} است كه به {التى} برمى گردد.

اخراج آدم(ع) از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 3،4،22

3 - شيطان و اغواگرى هاى او سبب خروج آدم ( ع ) و حوا از بهشت شد .

فأخرجهما مما كانا فيه

4 - خداوند ، پس از سلب شايستگى آدم ( ع ) و حوا براى سكونت در بهشت ، آنان را به خروج از بهشت و فرود آمدن به زمين فرمان داد .

و قلنا اهبطوا

هبوط (مصدر اهبطوا) به معناى فرود آمدن است. مفعول {اهبطوا} به دليل جمله بعد، {الأرض} مى باشد.

22 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده : { . . . فتسلط عليه ( آدم ( ع ) ) الشيطان . . . و تسلط على حوا . . . فأخرجهما اللّه عز و جل عن جنته فاهبطهما عن جواره إلى الأرض . . . ;

. .. پس شيطان بر آدم (ع) ... و حوا مسلط گشت ... پس خدا آنان را از بهشت خود بيرون راند و از جوار خود به زمين فرو فرستاد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 1،4

1 - خداوند ، پس از نافرمانى آدم ( ع ) و حوا ، از آنان خواست تا از بهشت خارج شوند .

قلنا اهبطوا منها

درباره دليل تكرار جمله {قلنا اهبطوا} (آمدنش در اين

آيه و آيه 36) چند نظر ايراد شده است. نبودن واو و ديگر حروف عطف در آيه مورد بحث، اين نظر را تقويت مى كند كه: {قلنا اهبطوا} در آيه فوق، تأكيد جمله {قلنا اهبطوا} در آيه 36 است.

4 - خداوند ، به هنگام خروج آدم ( ع ) و حوا از بهشت ، آنان و نسلشان را به بهره مند ساختن از هدايت ها و رهنمودهايى از جانب خودش ، بشارت داد .

فإما يأتينكم منى هدًى

{إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايده است. شرطيه بودن جمله از يكسو و تأكيد آن با {ما}ى زايده و نون تأكيد در {يأتينّ} از سوى ديگر، اقتضا مى كند كه جمله چنين معنا شود: اگر هدايتى از جانب من آمد كه البته خواهد آمد ... .

اخراج حوا از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 3،4،22

3 - شيطان و اغواگرى هاى او سبب خروج آدم ( ع ) و حوا از بهشت شد .

فأخرجهما مما كانا فيه

4 - خداوند ، پس از سلب شايستگى آدم ( ع ) و حوا براى سكونت در بهشت ، آنان را به خروج از بهشت و فرود آمدن به زمين فرمان داد .

و قلنا اهبطوا

هبوط (مصدر اهبطوا) به معناى فرود آمدن است. مفعول {اهبطوا} به دليل جمله بعد، {الأرض} مى باشد.

22 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده : { . . . فتسلط عليه ( آدم ( ع ) ) الشيطان . . . و تسلط على حوا . . . فأخرجهما اللّه عز و جل عن

جنته فاهبطهما عن جواره إلى الأرض . . . ;

. .. پس شيطان بر آدم (ع) ... و حوا مسلط گشت ... پس خدا آنان را از بهشت خود بيرون راند و از جوار خود به زمين فرو فرستاد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 1،4

1 - خداوند ، پس از نافرمانى آدم ( ع ) و حوا ، از آنان خواست تا از بهشت خارج شوند .

قلنا اهبطوا منها

درباره دليل تكرار جمله {قلنا اهبطوا} (آمدنش در اين آيه و آيه 36) چند نظر ايراد شده است. نبودن واو و ديگر حروف عطف در آيه مورد بحث، اين نظر را تقويت مى كند كه: {قلنا اهبطوا} در آيه فوق، تأكيد جمله {قلنا اهبطوا} در آيه 36 است.

4 - خداوند ، به هنگام خروج آدم ( ع ) و حوا از بهشت ، آنان و نسلشان را به بهره مند ساختن از هدايت ها و رهنمودهايى از جانب خودش ، بشارت داد .

فإما يأتينكم منى هدًى

{إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايده است. شرطيه بودن جمله از يكسو و تأكيد آن با {ما}ى زايده و نون تأكيد در {يأتينّ} از سوى ديگر، اقتضا مى كند كه جمله چنين معنا شود: اگر هدايتى از جانب من آمد كه البته خواهد آمد ... .

اخراج شيطان از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 8

8 - خداوند به شيطان فرمان داد تا از بهشت خارج شود و به زمين فرود آيد .

و قلنا اهبطوا

{اهبطوا} - به

صورت صيغه جمع - مى نماياند كه: خطاب در آن، علاوه بر آدم(ع) و حوا متوجه شخص و يا اشخاص ديگرى نيز هست. برخى بر اين نظر هستند كه شيطان نيز مخاطب آن امر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 3

3 - خداوند ، شيطان را نيز از بهشت خارج كرد . *

قلنا اهبطوا منها جميعاً

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: خطاب در {اهبطوا} علاوه بر آدم(ع) و حوا، شامل شيطان نيز باشد.

ارزش باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 6

6 _ برخوردارى مؤمنان مهاجر ومجاهد از رحمت ويژه خدا و مقام رضوان ، نعمتى است بسيار ارجمندتر از دستيابى آنان به باغ ها و بوستان هاى بهشت .

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم برحمة منه و رضون و جنت

تقديم {رحمة} و {رضوان} بر {جنات} رساننده برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 62 - 2

2 - باغ هاى بهشت ، داراى مراتب و ارزش متفاوت

و من دونهما جنّتان

برداشت بالا بر اين اساس است كه {دون} _ در {من دونهما}_ بيانگر مرتبه پايين تر باشد.

ارزش بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 4

4 _ بهشت ، مظهر رحمت الهى

فسيدخلهم فى رحمة منه

بنابر اينكه پاداشهاى ذكر شده، پاداشهاى اخروى باشد ; بر اين مبنا {رحمت}، به قرينه واژه {دخول} و {فى} بهشت خواهد بود.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 12

12 _ جلب رضايت خداوند و خشنودى انسان از وى ، برتر از بهره مندى از بهشت جاويدان

رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلك الفوز العظيم

برداشت فوق بر اين مبناست كه ذلك تنها اشاره به جمله {رضى اللّه عنهم و رضوا عنه} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 17

17 _ بهشت ، جايگاهى بس والا و ارجمند در پيشگاه خداوند

أن تلكم الجنة

به كارگيرى كلمه {تلكم}، على رغم نزديك بودن مشاراليه آن (بهشت)، بيانگر عظمت و ارجمندى بهشت است.

ارزش فرشهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 16 - 1

1 - بهشت برين ، تزيين يافته با فرش هاى مخمل باف و گران قدر كه همواره گسترده است .

و زرابىّ مبثوثة

{زرابىّ} جمع {زُرْب} (بر وزن قُفْل) يا {زربيّة} ( به فتح، ضم يا كسر حرف اول) است و به فرش هايى گفته مى شود كه داراى، پرزهاى لطيف باشد (نهايه ابن اثير). اصل معناى آن، لباس هايى با خطوط زيبا است كه به يكى از مناطق انتساب دارد (مفردات راغب) برخى از مفسران، {زربيّة} را تخفيف يافته {آذربيّة} مى دانند كه در انتساب به آذربايجان گفته مى شود. (التحريروالتنوير)

ارزش نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 4

4 - حقارت و ناچيزى زخارف دنيا ، در مقايسه با موهبت هاى بهشتى

كلوا و تمتّعوا قليلاً

ناچيز شمرده شدن بهره هاى دنيوى كافران

در اين آيه، با مواهب بى پايان و گسترده بهشت سنجيده شده است.

ارضاى تمايلات در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 42 - 3،4

3 - وجود تمايلات مادى ، براى انسان ، در قيامت و ارضاى كامل آنها در بهشت

و فوكه ممّا يشتهون

4 - بهشت ، محل ارضاى تمامى تمايلات و خواسته هاى بشر

و فوكه ممّا يشتهون

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {من} در {ممّا يشتهون}براى تبعيض باشد، بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: بهشتيان از ميوه هايى كه بخشى از خواسته ها و تمايلات آنان را تشكيل مى دهد، بهره مند خواهند شد.

ازدواج در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 2

2- وجود ازدواج و همسرى در بهشت

كذلك و زوّجن_هم

استحاله ورود كافران به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 38 - 1

1 - ورود كافران به بهشت ، امرى ناممكن و آرزويى بى جا

أيطمع كلّ امرىء منهم أن يدخل جنّة نعيم

استفهام در {أيطمع} انكارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 39 - 1

1 - ورود كافران به بهشت ، امرى ناممكن و آرزويى بى جا

أيطمع كلّ امرىء منهم أن يدخل جنّة نعيم . كلاّ

استفاده از شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 4

4 - آرميدن متقين در سايه بوستان ها و مى گسارى آنان ، در برابر

محروميت جهنميان از خنكى و نوشيدنى ، انعكاسى از تقابل آثار طغيان گرى و تقوا است .

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. حدائق و أعن_بًا ... و كأسًا دهاقًا

استفاده از ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 12

12 - بهشتيان در بهره گيرى از ميوه ها و روزى هاى بهشت ، كمترين رنج و محنت را نخواهند برد .

كلما رزقوا منها . .. وأتوا به متشبها

مجهول آوردن كلمه {رزقوا} و {أتوا} اشاره به اين دارد كه: خدمتكارانى در بهشت روزيها و ميوه ها را در اختيار بهشتيان قرار مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 73 - 1،2

1 - بهرهورى متقين در بهشت ، از ميوه هاى فراوان آماده شده براى ايشان

لكم فيها ف_كهة

2 - ميوه هاى بهشت ، چندان فراوان اند كه تقواپيشگان تنها از بخشى از آن بهره مى برند .

لكم فيها ف_كهة كثيرة منها تأكلون

از {منها} _ كه براى تبعيض است _ استفاده مى شود كه مؤمنان تنها از گوشه اى از نعمت هاى بهشت استفاده مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 3

3 - برخوردارى تقواپيشگان از باغ ها و ميوه جات بهشت و موهبت هاى مادى جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . حدائق و أعن_بًا

استفاده از نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 12

12 - بهشتيان در بهره گيرى

از ميوه ها و روزى هاى بهشت ، كمترين رنج و محنت را نخواهند برد .

كلما رزقوا منها . .. وأتوا به متشبها

مجهول آوردن كلمه {رزقوا} و {أتوا} اشاره به اين دارد كه: خدمتكارانى در بهشت روزيها و ميوه ها را در اختيار بهشتيان قرار مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 1

1 - تقواپيشگان ، مورد تكريم و دعوت الهى براى بهرهورى آزاد از نعمت هاى بهشتى

كلوا و اشربوا

استفاده ازباغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 3

3 - برخوردارى تقواپيشگان از باغ ها و ميوه جات بهشت و موهبت هاى مادى جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . حدائق و أعن_بًا

استهزاگران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 77 - 6

6- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { أفرأيت الذى كفر بآياتنا و قال لأُوتينّ مالاً و ولداً } : . . . كان لخبّاب بن الأرَتّ على العاص بن وائل حقّ فأتاه يتقاضاه ، فقال له العاص : ألستم تزعمون أنّ فى الجنّة الذهب والفضة و الحرير قال : بلى قال : فموعد ما بينى و بينك الجنّة فو اللّه لأُوتينّ فى ها خيراً ممّا أوتيت فى الدنيا ;

از امام باقر(ع) در مورد سخن خداوند {أفرأيت الذى كفر بأياتنا و قال لأُوتينّ مالاً و ولداً} روايت شده كه فرمود: خبّاب بن ارتّ از عاص بن وائل طلبى داشت نزد او آمد و حق خويش را

طلب كرد. پس عاص به او گفت: مگر شما نمى گوييد كه در بهشت طلا و نقره و حرير هست. خبّاب جواب داد: بلى، عاص _ از روى تمسخر _ گفت: پس بهشت وعده گاه بين من و تو باشد. قسم به خداوند بهتر از آنچه در دنيا به من داده شده در آن جا به من داده خواهد شد}.

استهزاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 38 - 2

2 - ادعاى استهزاآميز كافران ، به بهشتى بودن خود بر فرض برپايى قيامت

أيطمع كلّ امرىء منهم أن يدخل جنّة نعيم

مفسران اظهار داشته اند: كه كافران به هنگام شنيدن سخنان پيامبر(ص)، به استهزا مى گفتند: اگر آنچه پيامبر مى گويد درست باشد; ما زودتر از آنان به بهشت خواهيم رفت و از آنان سزاوارتريم.

اشتياق به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 5

5 - شوق ديدار بهشت ، باعث حركت شتابان مؤمنان در قيامت و دويدن آنان در مسير منتهى به آن

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم بين أيديهم

حركت سريع و دوان دوان مؤمنان به سوى بهشت، حكايت از اشتياق شديد آنان به ديدار آن و رساندن هر چه زودتر خود به آن جايگاه هميشگى دارد.

اشتياق خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 4

4 - خدمت نوجوانان زيباروى بهشتى ، براى تقواپيشگان از سرشوق و پروانهوار

و يطوف عليهم غلمان لهم

تعبير {يطوف}، حركت پروانهوار و مشتقانه را افاده مى كند.

اصحاب يمين در بهشت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 28 - 1،3

1 - عالى ترين نوع درختان سدر ، موجود در بهشت اصحاب اليمين

و أصح_ب اليمين . .. فى سدر مخضود

توصيف درخت سدر به {مخضود} (بدون تيغ)، ظاهراً اشاره به نوع عالى آن دارد.

3 - استراحت اصحاب اليمين ، در سايه درختان سدر در بهشت

فى سدر مخضود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 29 - 1،4

1 - وجود درختان موز ، در بهشت اصحاب اليمين

و طلح منضود

درباره واژه {طلح} چند معنا ذكر كرده اند كه يكى از آنها {موز} است.

4 - بهشت اصحاب اليمين ، معطر با عطر گل هاى درختان اقاقيا

و طلح منضود

برخى از مفسران {طلح} را به {ام غيلان} (درخت اقاقيا) تفسير كرده اند. درخت اقاقيا داراى گلى بسيار خوشبو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 30 - 1،2

1 - بهشت اصحاب اليمين ، داراى سايه اى پايدار و زايل نشدنى

و ظلّ ممدود

{ممدود}; يعنى، كشيده شده. مفسران عبارت {ظلّ ممدود} را به سايه دائم و هميشگى تفسير كرده اند.

2 - اصحاب اليمين ، همواره در هواى مطبوع بهشت قرار داشته و از گزند گرماى خورشيد در امان خواهند بود .

و ظلّ ممدود

{ظلّ} عطف بر {سدر} و خبر براى مبتداى محذوف است. تقدير آن {و هم فى ظلّ ممدود} مى باشد. گفتنى است كه تعبير بالا، كنايه از مطبوع بودن هواى بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 31 - 1،3

1 - بهشت

اصحاب اليمين ، داراى آبى همواره جارى

و ماء مسكوب

{ماء مسكوب}; يعنى، آبى كه همواره ريزان است.

3 - اصحاب اليمين ، شاد و سرخوش در كنار چشمه هاى همواره ريزان بهشت

و ماء مسكوب

عبارت {و ماء مسكوب} به تقدير {هم فى ماء مسكوب} است; يعنى، ايشان در كنار آب هاى هميشه ريزان به سر مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 32 - 1،2

1 - بهشت اصحاب اليمين ، داراى ميوه هاى فراوان

و ف_كهة كثيرة

2 - تنوع و فراوانى ميوه ها در بهشت اصحاب اليمين

و ف_كهة كثيرة

{كثرت} در آيه شريفه هم شامل كثرت در مقدار و هم شامل كثرت در نوع ميوه مى شود، برداشت ياد شده ناظر به معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 33 - 1،2

1 - وجود ميوه هاى فراوان در بهشت اصحاب اليمين ، هميشگى است ; نه فصلى و مقطعى

و ف_كهة كثيرة . لامقطوعة

2 - در بهشت اصحاب اليمين ، هرگز مانعى همچون سير بودن ، بيمار بودن ، در دسترس نبودن و . . . براى تناول ميوه وجود ندارد .

و ف_كهة . .. و لاممنوعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 34 - 1،2

1 - وجود فرش هاى عالى و گران ب ها در بهشت اصحاب اليمين

و فرش مرفوعة

{فُرُش} جمع {فراش} است و {فراش} به چيزى گفته مى شود كه پهن باشد و انسان بتواند روى آن استقرار پيدا كند. ازاين رو در قرآن بر {زمين}، {مركب}، {فرش}، {تشك} و {تخت}، {فراش}

اطلاق شده است. بنابراين {و فرش مرفوعة} مى تواند به معناى فرش هاى نفيس و گران بها باشد.

2 - استفاده اصحاب اليمين در بهشت ، از تخت هاى بلند و با شكوه

و فرش مرفوعة

برداشت ياد شده بر اين احتمال است كه {فرش} به معناى تخت ها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 38 - 1

1 - بهشت ، جلوه گاه امتنان و لطف عظيم الهى به اصحاب اليمين

إنّا أنشأن_هنّ إنشاءً . .. لأصح_ب اليمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 22 - 1

1 - كسانى كه نامه اعمالشان به دست راست آنان داده مى شود ، در بهشت برين جاى خواهند داشت .

إنّى ظننت أنّى مل_ق حسابيه . .. فى جنّة عالية

{عالية} هم مى تواند بيانگر علوّ قدر و منزلت باشد و هم به علوّ مكانى اشاره داشته باشد. در اين صورت مقصود از آن، مسرّت آفرين بودن بوستان هاى بهشتى است; زيرا صاحبان آنها به خوبى بر همه مناظر آن اشراف داشته و از اين رهگذر لذت برده و مسرور خواهند شد. برداشت بالا براساس معناى نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 40 - 1،2

1 - اصحاب اليمين ( خوبان و نيكان ) ، در بوستان هاى پرعظمت و وصف ناپذير جاى خواهند گرفت .

أصح_ب اليمين . فى جنّ_ت

{جنّات} جمع {جنّت} (بوستان) است و تنوين آن بر تعظيم دلالت دارد.

2 - اصحاب اليمين در بهشت ، به گفتوگو و پرسوجو از يك ديگر خواهند پرداخت .

يتساءلون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 41 - 1

1 - پرسوجوى اصحاب اليمين در بهشت ، از وضعيت مجرمان در قيامت

عن المجرمين

اقامت در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 1

1 - بهشت ، جايگاهى سرشار از امن و آسايش و از هر جهت آماده براى ماندن و استقرار بهشتيان است .

جنّت عدن

در باره اين كه مراد از {عدن} چيست، نظرياتى از سوى مفسران ابراز گرديده است. برخى آن را نام يكى از بهشت هاى هشت گانه دانسته اند، و برخى ديگر معناى لغوى آن را لحاظ نموده و آن را به {اقامت كردن} معنا كرده اند. در اين صورت {عدن} قيدى توضيحى براى {جنّات} خواهد بود نه قيد احترازى. گروهى ديگر {عدن} را اسم خاص براى زمين بهشت مى دانند و مى گويند جايگاه اقامت بودن بهشت، باعث اين نام گذارى است. گفتنى است كه {محل اقامت} در مقام تمجيد به جايى گفته مى شود كه همه شرايط آسايش در آن فراهم باشد.

امكانات مادى بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 15

15 - بهشتى كه آدم و حوا ( ع ) در آن مى زيستند ، بوستانى مادى و داراى آثار و خواص ماده بود .

يخصفان عليهما من ورق الجنّة

امنيت در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 2،8

2 _ بهشت، خانه اى داراى امنيت و آرامش كامل است.

لهم دارالسلم

چنانكه مفسران گفته اند

مراد از دارالسلام مى تواند بهشت باشد كه از ويژگيهاى آن سلامت و امنيت است.

8 _ دارالسلام (بهشت و جايگاه امن الهى) پاداش كردار مستمر هدايت يافتگان است.

لهم دارالسلم . .. بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 8

8 _ اصحاب اعراف با فريادى رسا سلامت و امنيت كامل را به مؤمنان راهى بهشت مژده مى دهند .

و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {سلم عليكم} جمله اى اخبارى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 5،6

5 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت بشارت دهنده راهيان بهشت به زندگانى آكنده از امنيت و به دور از حزن

ادخلوا الجنة لا خوف عليكم و لا أنتم تحزنون

6 _ بهشت ، جايگاهى أمن ، بى خطر و به دور از حوادث حزن آور

لا خوف عليكم و لا أنتم تحزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 25 - 1

1 _ بهشت ، سرايى است سراسر سلامت ، امنيت و آرامش .

و اللّه يدعوا إلى دارالسلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 2

2- بهشت ، جايگاه ماندن و استقرار و سرشار از امنيت و آسايش

جنّت عدن

برخى {عدن} را مصدر و به معناى اقامت كردن مى دانند و برخى ديگر آن را علَم براى زمين بهشت دانسته و گفته اند: اين نام بدان جهت بر بهشت نهاده شده كه جايگاه اقامت و استقرار است

(كشاف، ج 3). در هر صورت اين كلمه بر اين كه بهشت محل استقرار است، دلالت دارد. لازم به ذكر است محل استقرار _ در مقام تمجيد _ به جايى گفته مى شود كه همه شرايط اقامت را دارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 1

1 - بهشت ، جايگاهى سرشار از امن و آسايش و از هر جهت آماده براى ماندن و استقرار بهشتيان است .

جنّت عدن

در باره اين كه مراد از {عدن} چيست، نظرياتى از سوى مفسران ابراز گرديده است. برخى آن را نام يكى از بهشت هاى هشت گانه دانسته اند، و برخى ديگر معناى لغوى آن را لحاظ نموده و آن را به {اقامت كردن} معنا كرده اند. در اين صورت {عدن} قيدى توضيحى براى {جنّات} خواهد بود نه قيد احترازى. گروهى ديگر {عدن} را اسم خاص براى زمين بهشت مى دانند و مى گويند جايگاه اقامت بودن بهشت، باعث اين نام گذارى است. گفتنى است كه {محل اقامت} در مقام تمجيد به جايى گفته مى شود كه همه شرايط آسايش در آن فراهم باشد.

امنيت در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 9

9 - بهشت آدم ، محيط صفا و صلح و تأمين كامل نياز ها و عارى از بروز دشمنى در ميان ساكنان آن بود .

إنّ لك ألاّتجوع . .. اهبطا ... بعضكم لبعض عدوّ

چون موضوع دشمن به عنوان مجازات و اقتضاى هبوط مطرح گرديده. چنين برمى آيد كه در مسكن قبلى آدم(ع) (بهشت) چنين عارضه

اى در كار نبوده و به خاطر فراهم بودن نيازمندى ها، زمينه هاى عداوت منتفى بوده است.

امنيت متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 1

1- دعوت از تقواپيشگان براى ورود به بهشت ، همراه با سلامت و امنيت كامل و به دور از هرگونه رنج ، درد ، ناخوشى و ناامنى است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

{باء} در {بسلام} در معناى {مصاحبت} به كار رفته است.

اميدوارى به نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 48 - 3

3 - بهشتيان ، به دور از ملال و دلسردى نسبت به نعمت هاى اخروى

جنّتان . .. ذواتا أفنان

در صورتى كه {أفنان} به معناى انواع باشد، در حقيقت تذكر به آن، براى افاده مطلب ياد شده است.

انار بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 1،2

1 - وجود انواع ميوه ها _ خصوصاً خرما و انار_ در بهشت ، نعمتى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - ميوه هاى متنوع _ به ويژه خرما و انار _ در بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

اندازه جامهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 3

3 - ظرف ها و جام هاى بهشتيان ( ابرار و . . . ) ، در هندسه و اندازه هاى

بسيار دقيق است .

قدّروها تقديرًا

نصب {تقديراً}به جهت مفعول مطلق بودن آن براى فعل {قدّروا} است و اين در حقيقت تأكيدى براى مفاد آن فعل است.

اندازه ظروف بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 5

5 - اندازه گيرى و هندسه ظرف ها و جام هاى بهشتى و مقدار محتواى آنها ، به سفارش و خواسته خود بهشتيان است .

قدّروها تقديرًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه فاعل {قدّروا} خود ابرار باشد.

اندوه در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 5،6

5 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت بشارت دهنده راهيان بهشت به زندگانى آكنده از امنيت و به دور از حزن

ادخلوا الجنة لا خوف عليكم و لا أنتم تحزنون

6 _ بهشت ، جايگاهى أمن ، بى خطر و به دور از حوادث حزن آور

لا خوف عليكم و لا أنتم تحزنون

اهل تسليم در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 6

6- خردمندان روى آورده به خدا ، با روحيه شكر ، توبه و تسليم ، در زمره بهشتيان

و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى . .. إنّى تبت ... نتجاوز عن سيّئاتهم فى أصح_ب ال

مرجع ضمير {سيّئاتهم} كسانى است كه به سن رشد و كمال رسيده و به نيايش پرداخته و بر توبه و تسليم خويش تأكيد مىورزند.

اهل كتاب و بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 1

1 - اهل كتاب (

يهود و نصارا ) ، تنها خويشتن را سزاوار بهشت دانسته و ديگران را از آن ، محروم مى پندارند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

ضمير در {قالوا} به {اهل الكتاب} (در آيه 109) باز مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 112 - 1

1 - ادعاى اهل كتاب مبنى بر اختصاص بهشت به آنان ، ادعايى بى اساس است .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى . .. بلى

كلمه {بلى} براى ابطال ادعاى مطرح شده به كار مى رود. بنابراين، {بلى} در آيه شريفه دلالت بر بطلان سخن يهود (لن يدخل الجنة ...) دارد.

اهميت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 11

11 _ بهره مندى از بهشت جاويدان ، جلب خشنودى خدا ، و دلشاد بودن از وى ، رستگارى و موفقيتى بس بزرگ

لهم جنت . .. رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلك الفوز العظيم

در برداشت فوق {ذلك} اشاره به تمامى پاداشهاى مذكور در آيه گرفته شده است. و {ال} در {الفوز} براى استغراق مجازى است يعنى پاداشهاى مذكور كمال رستگارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 5

5_ نيل به بهشت ، تنها دستاورد شايسته و بدون زيان در برابر سرمايه عمر و جان آدمى است .

أُول_ئك الذين خسروا أنفسهم . .. إن الذين ءامنوا ... أُول_ئك أصح_ب الجنة

عنوان كردن بهشت ، به عنوان پاداش مؤمنان در مقابل زيانكارشمردن كفرپيشگان ، اشاره به

برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 10 - 2

2 - سعادت و رستگارى اخروى ، در سايه دستيابى به بهشت

قد أفلح المؤمنون . .. أُول_ئك هم الورثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 16،17

16 - ره يابى به بهشت جاودان و زودوده شدن گناهان ، رستگارى بزرگ و حقيقى در بينش الهى

و كان ذلك عند اللّه فوزًا عظيمًا

17 - ورود به بهشت جاودان ، كاميابى واقعى است و نه سرخوشى ها و پيروزى هاى مقطعى زندگى دنيوى .

و كان ذلك عند اللّه فوزًا عظيمًا

تصريح به {كان ذلك. ..}، مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه اگر صلح حديبيه، در نظر شما يك پيروزى و مايه خشنودى است; توجه داشته باشيد كه اين امور زودگذر است و رستگارى واقعى در بهشت مى باشد.

اهميت جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 61 - 1،2

1 - نجات از عذاب الهى و دستيابى به زندگى جاودانه بهشتى و رستگارى بزرگ ، سزاوار هرگونه عمل و تلاش است .

و ما نحن بمعذّبين . إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم . لمثل ه_ذا فليعمل الع_ملون

{لام} در {لمثل} براى تعليل و {ه_ذا} اشاره به مضامين آيات گذشته است كه درباره رهايى از عذاب الهى و نيل به بهشت جاودان بود.

2 - رهايى از عذاب الهى و دستيابى به حيات جاودانه بهشتى ( رستگارى بزرگ ) ، تنها هدف شايسته براى هرگونه سعى و تلاش در زندگى آدمى

لمثل ه_ذا فليعمل الع_ملون

از تقدم

جار و مجرور (لمثل) بر عامل خود (فليعمل) _ كه مفيد حصر است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

اهميت گوشت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 3

3 - ميوه و گوشت ، دو غذاى مهم در بهشت

و أمددن_هم بف_كهة و لحم

اهميت لذايذ بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 3

3-ارزش ها و لذت هاى بهشتى ، فراتر از تصوّر و انديشه بشر

مثل الجنّة الّتى وعد المتّقون

در صورتى كه واژه {مثل} به معناى تمثيل و تشبيه باشد; مى رساند كه بيان نعمت هاى اخروى بدون استفاده از تمثيل و تشبيه، براى بشر قابل فهم نيست.

اهميت ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 3

3 - ميوه و گوشت ، دو غذاى مهم در بهشت

و أمددن_هم بف_كهة و لحم

اهميت نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 10

10 - دستيابى به غفران الهى و نعمت هاى جاودان بهشت ، رستگارى بزرگى است .

يغفر لكم ذنوبكم . .. ذلك الفوز العظيم

اهميت نهرهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 8

8 - اهميت نقش نهر هاى بهشت ، در زيبايى و جذابيت آن

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

از اين كه خداوند، تنها وصفى را كه براى باغ هاى بهشت ياد كرده وصف {تجرى. ..} است; مطلب ياد شده استفاده مى شود.

ايمان به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 10

10 _ هابيل ، معتقد به معاد و معارف دين و داراى يقين به بهشت و دوزخ و آگاه به كيفر و پاداش اعمال

انى اخاف اللّه رب العلمين . .. تبوأ باثمى و اثمك فتكون من اصحب النار

باغهاى انگور بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 1

1 - تقواپيشگان در آخرت ، برخوردار از چندين باغ و تاكستان بزرگ ، با انگورى فراوان

حدائق و أعن_بًا

{حديقة} (مفرد {حدائق}) به باغى گفته مى شود كه اطراف آن را برجستگى هاى طبيعى يا دست ساز احاطه كرده باشد (لسان العرب). كلمه {حدائق} بدل براى {مفازاً} و بيانگر اين است كه بوستان هاى متعدد، گوشه اى از جايگاه سعادت و خوشبختى متقين است. نكره آوردن {حدائق} و {أعناب}، براى بيان عظمت آنها است.

باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 5

5 - بهشت داراى بوستان هاى فراوان است .

أن لهم جنّت

برداشت فوق با توجه به جمع بودن كلمه {جنات}، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 11

11 _ وجود باغ هاى متعدّد در آخرت ، براى متّقين

للّذين اتّقوا عند ربّهم جنّات تجرى من تحتها الانهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 8،9

8 _ بهشت ، داراى نهر ها و باغ هاى متعدد

لهم جنّات تجرى

من تحتها الانهار

9 _ جريان نهر هاى متعدد ، در زير باغ هاى بهشت

جنّات تجرى من تحتها الانهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 6

6 _ بهشت ، داراى باغ هاى متعدد ، نهر هاى جارى و جاودانه است .

جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 27

27 _ بهشت ، داراى نهر هاى جارى و باغ هاى متعدد

جنت تجرى من تحتها الانهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 11

11 _ بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد و سرشار از نعمت

لادخلنهم جنت النعيم

{نعيم} به معناى فراوان است. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 6

6 _ كثرت باغ هاى بهشت و فراوانى نهر هاى جارى در آن

جنت تجرى من تحتها الانهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 6

6 _ بهشت داراى باغ ها و بوستان هاى بسيار با نهرهايى جارى از زير درختان انبوه آن

لهم جنت تجرى من تحت الانهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 8

8 _ نعمتِ سرشارِ باغ ها و بوستان هاى بهشت ، جاودان و زوال ناپذير است .

جنت لهم فيها نعيم مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 2،15

2 _ باغ هاى

پوشيده از درختان

جنت تجرى

{جنة} (مفرد جنات) به بوستانى گفته مى شود كه زمين آن پوشيده از درخت باشد.

15 _ بهشت جاودان ، بوستان هاى پوشيده از درخت ، خانه هاى دلپذير و خشنودى خدا ، پاداش الهى به مؤمنان در برابر امر به معروف و نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف ... و يطيعون اللّه و رسوله ... وعد الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 3

3 _ باغ هاى بهشت ، متعدد و داراى نهر هاى فراوان

لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 10

10 _ باغ هاى بهشت ، سرشار از نعمت هاى الهى است .

فى جنت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 1

1- جايگاه تقواپيشگان ، باغ ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 1

1- استقرار در باغ هاى بهشت ، از جمله پاداش هاى مؤمنان نيك كردار است .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. أُولئك لهم جنّ_ت عدن

جمله {أُول_ئك. ..} يا خبر يكم براى {إنّ} در صدر آيه قبل است و يا خبر دوم و احتمال سوم آن است كه جمله مستأنفه باشد در هر صورت، مشاراِليه {أُول_ئك} {الذين امنوا...} در آيه قبل

است. {عَدنْ} به معناى اقامت گزيدن و مستقر شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 107 - 1،2

1- بوستان هاى فردوس ، منزل گاهى تضمين شده براى نيك كردارانِ مؤمنِ به آيات الهى و قيامت است .

إنّ الذين ءامنوا . .. نزلاً

متعلق ايمان در {آمنوا} به قرينه آيات قبل _ كه درباره كفر به آيات و لقاى پروردگار بود _ ايمان به آيات و قيامت است. {فردوس} يعنى {وادى سرسبز}. برخى از زبان شناسان، آن را كلمه اى رومى مى دانند كه به زبان عرب وارد شده است (تاج العروس) كلمه {نزل} در معانى {منزل} و {وسايل پذيرايى} و... استعمال مى شود. برداشت ياد شده، براساس معناى نخست است. فعل ماضى (كانت) درباره حوادث آينده، بر وقوع حتمى و تضمين شده آن حوادث دلالت دارد.

2- باغ هاى سرسبز آخرت ، وسيله پذيرايى از مؤمنان نيك كردار است .

كانت لهم جنّت الفردوس نزلاً

يكى از معانى {نزل}، {غذا} و يا {امكانات ديگرى است كه براى پذيرايى از ميهمان آماده مى شود. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 4

4 - بوستان هاى بهشت ، داراى چشمه سار هاى روان از زير درختان

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 5

5 - بوستان هاى بهشت ، داراى چشمه سارهايى روان از زير درختان

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 1

1 - بوستان

عظيم بهشتى ، پاداش مؤمنان نيك كردار است .

فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فهم فى روضة

نكره آورده شدن {روضة} دلالت بر عظمت آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 1،3،4،5

1 - باغ هاى بهشتى مهيّا براى پذيرايى ، پاداش مؤمنان نيك كردار است .

أمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فلهم جنّت المأوى نزلاً

3 - منزل گاه واقعى مؤمنان ، باغ هاى بهشت است .

فلهم جنّت المأوى

{مأوى} اسم مكانى از ريشه {أوى} به معناى {پناه گاه} است. اضافه شدن {جنّات} به {الماوى} حكايت از جايگاه حقيقى بودن آن براى مؤمنان مى كند.

4 - باغ هاى بهشت ، تنها به عنوان پيش پذيرايى از مؤمنان نيك كردار است و نه پاداش كامل آنان .

فلهم جنّت المأوى نزلاً

{نزل} در لغت به چيزى گفته مى شود كه براى مهمان تهيه و آماده مى شود (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {نزلاً} حال براى {جنّات} و مفيد معناى ياد شده است.

5 - پيشكش باغ هاى بهشت به مؤمنان نيك كردار ، پاداشى فوق تصور و روشنى بخش ديده آنان است .

فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرّة أعين . .. فلهم جنّت المأوى نزلاً

جمله {فلهم جنّات المأوى. ..} مى تواند تأكيدى بر {ما أُخفى لهم...} و نيز نمادى از آنچه در خفا، براى مؤمنان در نظر گرفته شده، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون .

فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 2

2 - بندگان مخلَص خدا ، بهره مند از بزم خوش و مجلس انس در بوستان هاى بهشتى

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

روياروى هم قرار داشتن بندگان خالص خدا، اشاره به انس و محبت متقابل و بزم خوش آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 3

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 3،5

3 - باغ هاى جاويدان بهشت ، فرجامى نيك براى انسان ها

لحسن مئاب . جنّ_ت عدن

5 - درب هاى باغ هاى جاويدان بهشت ، به روى تقواپيشگان باز و گشوده است .

مفتّحة لهم الأبوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 1،2

1 - تقواپيشگان ، در باغ هاى بهشتى بر تخت ها تكيه مى زنند .

متّكئين فيها

مقصود از تكيه كردن بهشتيان _ به قرينه آيات مشابه _ (على الأرائك متّكئين) [سوره يس (36) آيه 56 ]تكيه زدن آنان بر تخت هاى بهشتى است.

2 - آرامش كامل تقواپيشگان در باغ هاى بهشتى

متّكئين فيها

برداشت ياد شده

بر اين فرض استوار است كه تعبير {متّكئين فيها} كنايه از آرامش كامل باشد; زيرا اين حالت مربوط به كسانى است كه در آرامش به سر مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 9،10

9 - مؤمنان نيك كردار ، ايمن در قيامت و برخوردار از بوستان هاى بهشت

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فى روضات الجنّات

از تقابل {ترى الظالمين} با {و الذين ءامنوا} مطلب ياد شده استفاده مى شود.

10 - بهشت ، داراى باغ هايى خرم و سرسبز با درختانى انبوه

فى روضات الجنّات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 52 - 1

1- بوستان ها و چشمه ساران بهشت ، جايگاه امن تقواپيشگان

إنّ المتّقين فى مقام أمين . فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 15 - 2

2 - بهشت ، داراى باغ هاى پوشيده از درختان و چشمه ساران متعدد

فى جنّ_ت و عيون

{جنّت} (مفرد {جنّات}) به باغ پوشيده از درختان گفته مى شود و {عيون} (جمع {عين}) به معناى چشمه ساران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 2

2 - باغ هاى بهشت ، پوشيده از درختان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به باغ پوشيده از درختان گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 54 - 1،3

1 - استقرار حتمى تقواپيشگان ، در باغ هاى پر درخت و كنار نهر هاى بهشت

إنّ المتّقين فى جنّ_ت

و نهر

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به باغ پوشيده شده از درختان گفته مى شود.

3 - باغ ها و نهر هاى بهشتى ، پاداش عملكرد خود متقين

و كلّ شىء فعلوه . .. إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در زمينه نقش مؤثر عمل در پاداش و كيفر انسان بود، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 3

3 - باغ هاى بهشت ، مزين به حوريان خمارچشم مصون مانده از دست هر بيگانه

فيهنّ ق_صرت الطرف لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

برداشت بالا بدين احتمال است كه {قاصرات الطرف} كنايه از چشم خمار باشد كه در نتيجه خمارى پلك ها بهم نزديك شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 11

11 - وجود نهر هاى هميشه روان در باغ هاى بهشت

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

به كارگيرى فعل مضارع {تجرى}، بيانگر هميشگى بودن جريان نهرها در بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 18

18 - بوستان هاى بهشت ، پوشيده از درختان است .

و يدخلهم جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 3

3 - آمرزش گناه و حيات جاودان در بوستان هاى بهشت ، تضمين شده از سوى خداوند ، براى مؤمنان راستين و مجاهدان راه او

تؤمنون باللّه . .. يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 1

1 - مؤمنان و مسلمانان راستين ، بهره مند از بوستان هاى بهشتى

إلاّ المصلّين . .. أُول_ئك فى جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 38 - 3

3 - بهشت ، بوستانى پرنعمت

جنّة نعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 12 - 1

1 - بوستانى بزرگ و پرنعمت و لباسى فاخر از حرير ، پاداش ابرار در قيامت

إنّ الأبرار . .. و جزيهم بما صبروا جنّة و حريرًا

{جنّة} به معناى بوستان است و تنكير آن بر تعظيم و تفخيم دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 1

1 - استقرار در باغ هاى بهشت و جاودانگى در آن ، پاداش تضمين شده خداوند براى مؤمنان نيكوكردار

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. جزاؤهم عند ربّهم جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأن

باغهاى بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 4

4_ بهشت عدن دربردارنده باغ ها و بوستان هاى متعدد

جن_ّت عدن

بالش هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 15 - 2

2 - بزم عيش و نوش بهشتيان ، همواره مزيّن به پياله ها ، تخت ها و بالش هاى آماده است .

و نمارق مصفوفة

مراد از {رديف بودن} بالش ها، فراهم بودن آنها در نقطه اى است كه بهشتيان براى استراحت خود، لازم داشته باشند.

بدن در بهشت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 4

4- حضور انسان ها در بهشت ، جسمانى است .

و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ إخونًا على سرر متق_بلين

برات بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 13 - 8

8- { عن أبى بصير قال : سمعت أباعبدالله ( ع ) يقول : إن المؤمن يعطى يوم القيامة كتاباً يلقاه منشوراً مكتوب فيه : كتاب الله العزيز الحكيم ، ادخلوا فلاناً الجنة ;

ابى بصير گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: همانا در روز قيامت نامه اى به مؤمن داده مى شود كه او را گشوده مى بيند و در آن نوشته شده كه اين نامه خداوند عزيز و حكيم است; فلانى را داخل بهشت كنيد}.

برگ درختان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 8

8 _ تلاش آدم و همسرش در پوشاندن شرمگاهشان با برگ درختهاى بهشت

و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة

كلمه {طفق} از افعال مقاربه، و به معناى {شروع كرد} است. قرار دادن قسمتى از دو يا چند چيز را بر يكديگر و به هم دوختن آنها را خصف مى گويند و چون {يخصفان} به {على} متعدى شده، معناى نهادن نيز در آن تضمين شده است. يعنى آدم و حوا برگها را به يكديگر متصل كردند و آنها را بر شرمگاه خويش نهادند.

بشارت به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 11

11 _ بشارت خداوند به مهاجران و

انصار و تابعان نيك كردار ، به مهيّا بودن بهشت براى آنان

أعد لهم جنت تجرى تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 23

23 _ مژده خداوند به مجاهدان و معامله گران جان و مال خويش در قبال بهشت

فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به

بشارت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 1

1 - بشارت اهل ايمان به بهشت با توصيف و بيان نعمت هاى آن از وظايف تبليغى پيامبر ( ص )

و بشر الذين ءامنوا . .. و هم فيها خلدون

{أنّ لهم . ..} به تقدير حرف {باء}، متعلق به {بشّر} است; يعنى: {بشّر الذين آمنوا بأنّ لهم ...}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 29 - 12

12 - بشارت به عالمان خداترس ، تلاوتگر قرآن ، برپادارنده نماز و انفاق كننده در نهان و آشكار ، مبنى بر تجارتى از بين نرفتنى ( بهشت برين ) از ناحيه خداوند

إنّما يخشى اللّه من عباده العلم_ؤا . .. إنّ الذين يتلون كت_ب اللّه و أقاموا الصل

{بوار} (ريشه {لن تبور}) به معناى شدت كسادى است و از آن جا كه كسادى شديد موجب فساد و نابودى مى شود، اين واژه در معناى {هلاك} به كار مى رود (برگرفته از مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 11

11 - فرشتگان ، بشارت دهنده موحدان پايدار بر حق ، به بهشت موعود

و أبشروا بالجنّة الّتى كنتم توعدون

{الإبشار} (مصدر {أبشروا}) به

معناى مسرور بودن است. بنابراين {أبشروا بالجنّة}; يعنى، به بهشت مسرور و خوشنود باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 1

1 - فضل و بخشش بى كران الهى در بهشت ، بشارت خداوند به مؤمنان نيك كردار

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. ذلك الذى يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و ع

{ذلك} اشاره به بهشت و تفضل الهى دارد كه در آيه قبل ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 1

1- نويد الهى به ورود مؤمنان نيك كردار ، به باغ هاى بهشت با تكريم و اجلال

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

واژه {يدخل} و اسناد فعل به خداوند، مى رساند كه مؤمنان با تكريم و اجلال و در سايه لطف و اراده الهى، گام در بهشت مى نهند.

بشارت بهشت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 19

19 _ بهشت ، مژدگانى مؤمنان راستين

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. بأن لهم الجنة ... و بشّر المؤمنين

بشارت بهشت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 9

9 - قيامت ، روز دريافت بشارت بهشت براى مردان و زنان مؤمن

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت . .. بشريكم اليوم جنّ_ت

بشارتهاى نگهبانان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 10

10 - بشارت دربانان بهشت به تقواپيشگان ، مبنى بر

در امنيت و سلامت بودن آنان در بهشت جاويدان

و قال لهم خزنتها سل_م عليكم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه عبارت {قال لهم خزنتها سلام}، جمله اخبارى باشد; يعنى، درصدد اخبار از آينده تقواپيشگان در بهشت و در واقع بشارت به ايشان باشد.

بُعد زمانى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 15

15 - بهشت داراى بعد مكانى و زمانى *

أن لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر كلما رزقوا منها

{كلما} به معناى هرگاه، بر وجود بعد زمانى دلالت دارد و كلمه {تحتها} از بعد مكانى حكايت مى كند.

بعد مكانى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 15

15 - بهشت داراى بعد مكانى و زمانى *

أن لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر كلما رزقوا منها

{كلما} به معناى هرگاه، بر وجود بعد زمانى دلالت دارد و كلمه {تحتها} از بعد مكانى حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 7

7 - بهشت ، داراى ابعاد مكانى است .

تحتها

بكارت همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 49 - 3

3 - تميزى و دوشيزگى ، از اوصاف زنان بهشتى

كأنّهنّ بيض مكنون

تشبيه به پوشيده بودن تخم ها زير پر شترمرغ، كنايه از تمييز بودن زنان بهشتى است و مصون بودن آنان _ كه مفاد عبارت {مكنون} مى باشد _ كنايه از محفوظ ماندن آنان از دستبرد ديگران و دوشيزگى ايشان است.

بلندى باغهاى بهشت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 22 - 3

3 - بوستان هاى مؤمنان در بهشت ، مسرت آفرين و در جايى بلند قرار دارد .

فى جنّة عالية

بلندى تختهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 13 - 1

1 - بهشت برين ، داراى تخت هايى بر افراشته و با عظمت

فيها سرر مرفوعة

{سرير} (مفرد {سرر})، به معناى مكان دراز كشيدن است (قاموس). اين كلمه به معناى جايگاه جلوس نيز آمده و با سرور (شادمانى)، از يك ريشه است. تناسب آن اين است كه {سرير} ويژه رفاه مندان است (مفردات راغب). نكره آوردن {سرير}، براى بيان عظمت است و توصيف آن به {مرفوعة} _ با آن كه {سرير} همواره از زمين برجسته است _ تأكيدى بر كمال برجستگى آن است.

بلندى غرفه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 3

3 - غرفه ها و قصر هاى بهشت ، بلند و با شكوه است .

من الجنّة غرفًا

{غرفة} مفرد {غرف} به {بناى بلند} گفته مى شود (مفردات راغب). نكره آوردن آن دلالت بر شكوه و عظمت مى كند.

بندگان خدا در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 1،3،10

1 _ بنا هاى برافراشته و درجات عالى در بهشت ، پاداش بندگان خدا ( عباد الرحمان ) است .

و عباد الرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ {أُول_ئك} اشاره به {عبادالرحمان} است. 2_ {غرفة} به معناى بناى مرتفع

و برافراشته است. در آيه شريفه نيز مى تواند هم در معناى لغوى خود به كار رفته باشد و هم مى تواند منزلت و مقام رفيع مقصود باشد.

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

10 _ بندگان خالص خدا ، در بهشت با درود و سلام روبه رو خواهند شد .

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 1

1 _ بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت گاه نيكوى آن ، پاداش بندگان خالص خدا

و عبادالرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة ... خ_لدين فيها حسنت مستقرًّا و مقامًا

{مستقرّاً} تميز براى ضمير در {حسنت} و به معناى محل استقرار است و {مقام} اسم مكان و به معناى اقامت گاه مى باشد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون . فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 1،2،4

1 - بندگان مخلَص خدا ، بر تخت هاى بهشتى روياروى هم تكيه خواهند زد .

على سرر متق_بلين

{سرر} (جمع {سرير}) به معناى تخت ها است.

2 - بندگان مخلَص خدا ، بهره مند از بزم خوش و مجلس انس در بوستان هاى بهشتى

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

روياروى هم قرار داشتن بندگان خالص خدا، اشاره به انس و محبت متقابل و بزم خوش آنان دارد.

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 1،3،4

1 - گردش ظرف هايى از شراب ناب ، گرداگرد بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس

{كأس} به معناى ظرفى است كه در آن شراب باشد. گفتنى است گاهى اين واژه استعمال مى شود، ولى مقصود از آن خود شراب است; نه ظرفى كه در آن شراب باشد.

3 - در دسترس بودن شراب و فراوانى و مستمر بودن آن ، براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

تعبير دور

دادن شراب بر سر بهشتيان، بيانگر در دسترس بودن آن است و آمدن {يطاف} به صورت فعل مضارع، دلالت بر استمرار اين عمل دارد.

4 - شراب ناب ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 3

3 - بندگان مخلَص خدا در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود مشغول مى دارند.

بوى شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 5 - 2

2 - مىِ بهشت ، معطّر و پيراسته از بوى آزاردهنده

إنّ الأبرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 17 - 2

2 - مى بهشت ، معطّر و پيراسته از بوى آزاردهنده

و يسقون فيها كأسًا كان مزاجها زنجبيلاً

بهترين آشاميدنى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 27 - 3

3 - { عن أبى جعفر ( ع ) . . . عن النبىّ ( ص ) قال : قوله تعالى { و مزاجه من تسنيم } قال : هو أشرف شراب فى الجنّة يشربه محمّد ( ص ) و آل محمّد ( ص ) ، . . . تَسْنَمْ عليهم من اعالى دُورِهم ;

امام باقر(ع) از پيامبر(ص) روايت كرده كه فرمود: [درباره] قول خداى تعالى

{و مزاجه من تسنيم}. تسنيم بهترين نوشابه اى است كه در بهشت هست و آن را محمد و آل محمد(ص) مى نوشند ... و از[ منطقه ]بالاى منزل هايشان بر آنان جريان پيدا مى كند}.

بهترين لذايذ بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 15

15 _ از امير المؤمنين ( ع ) روايت شده است : { ان اطيب شىء فى الجنة و ألذّه حب اللّه و الحب فى اللّه و الحمد للّه قال اللّه عزوجل : { و آخر دعواهم ان الحمدللّه رب العالمين } . . . ;

دلپذيرترين و لذت بخش ترين چيز در بهشت، دوستى خدا و دوستى در راه خدا و {حمد} براى خداست. خداى عزوجل فرمود: آخرين دعا [و گفتار ]مؤمنان در بهشت {الحمدللّه رب العالمين} است} ... .

بهشت اصحاب يمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 62 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . .و أمّا قوله { و من دونهما جنّتان } يقول من دونهما فى الفضل و ليس من دونهما فى القرب و هما لأصحاب اليمين و هى جنّة النعيم و جنّة المأوى . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده: . ..اما اين قول خداوند {و من دونهما جنّتان} مى فرمايد: پايين تر از آن دو در فضيلت نه پايين تر در نزديكى (مكانى) و آن دو بهشت براى اصحاب اليمين است و آن [معروف] به {جنّة النعيم} و {جنّة المأوى} مى باشد}.

بهشت برزخى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - يس - 36 - 26 - 6،7

6 - بهشتِ برزخى پاداش و جايگاه مؤمن انطاكيه

قيل ادخل الجنّة

7 - وجود زندگى بهشتى در عالم برزخ

قيل ادخل الجنّة

بهشت جاودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 9

9 _ برخوردارى از رحمت و رضوان الهى و بهشت سرشار از نعمتِ زوال ناپذير ، نمودى از رستگارى انسان است .

و أولئك هم الفائزون. يبشرهم ربهم برحمة منه و رضون و جنت لهم فيها نعيم مقيم

بهشت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 5

5 _ بهشت نخستين آدم و حوا، مكانى غير از زمين و بالاتر و برتر از آن بود.

و يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة . .. قال اهبطوا

جمله {و لكم فى الأرض مستقر} دلالت مى كند كه بهشتى كه آدم و حوا در آن سكونت داشتند در زمين نبوده است و كلمه {اهبطوا} حكايت از آن دارد كه آن مكان برتر و بالاتر از زمين بوده است.

بهشت خداترسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 62 - 1

1 - خائفان مقام پروردگار ، علاوه بر دو بوستان بهشت ، از دو بوستان ديگر نيز برخوردارند .

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان . .. و من دونهما جنّتان

واژه {دون} _ در {من دونهما} _ در صورتى كه به معناى {غير} باشد بيانگر برداشت بالا خواهد بود.

بهشت در آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40

- 8،9

8 _ بهشت، حقيقتى موجود در آسمان

لاتفتح لهم أبوب السماء و لايدخلون الجنة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {السماء} در جمله {لاتفتح . ..} حقيقتى مقابل زمين باشد. در اين صورت مراد از نگشودن درهاى آسمان، به قرينه فراز بعد، باز نبودن آنها براى ورود كافران به بهشت خواهد بود.

9 _ آسمان حاوى بهشت، داراى درهايى متعدد و راههايى گوناگون براى ورود به آن جايگاه برين

لاتفتح لهم أبوب السماء و لايدخلون الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 22 - 5

5 - بهشت موعود الهى ، در آسمان قرار دارد . *

و فى السّماء . .. و ما توعدون

با توجه به اين كه عمده ترين وعده خداوند به آدميان بهشت است، بسيارى از مفسران {ما توعدون} را به معناى بهشت گرفته اند.

بهشت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 13 - 1

1 - بهشت در قيامت ، به جايگاهى نزديك مردم آورده خواهد شد .

و إذا الجنّة أُزلفت

{ازلاف} (مصدر {اُزلفت}); يعنى، نزديك آوردن.

بهشت صاحبان نفس راضيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 1

1 - خداوند در قيامت ، انسان هاى دل آرام ، راضى و مورد پسند خويش را به بهشتى خاص دعوت خواهد كرد .

و ادخلى جنّتى

اضافه {جنّة} به ضمير متكلم و انتساب آن به خداوند، ممكن است براى بيان شرافت همان بهشت معروف و يا بيانگر اختصاصى بودن بهشتى باشد كه اين دسته از بندگان به آن وارد خواهند شد.

بهشت صاحبان

نفس مرضيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 1

1 - خداوند در قيامت ، انسان هاى دل آرام ، راضى و مورد پسند خويش را به بهشتى خاص دعوت خواهد كرد .

و ادخلى جنّتى

اضافه {جنّة} به ضمير متكلم و انتساب آن به خداوند، ممكن است براى بيان شرافت همان بهشت معروف و يا بيانگر اختصاصى بودن بهشتى باشد كه اين دسته از بندگان به آن وارد خواهند شد.

بهشت صاحبان نفس مطمئنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 1

1 - خداوند در قيامت ، انسان هاى دل آرام ، راضى و مورد پسند خويش را به بهشتى خاص دعوت خواهد كرد .

و ادخلى جنّتى

اضافه {جنّة} به ضمير متكلم و انتساب آن به خداوند، ممكن است براى بيان شرافت همان بهشت معروف و يا بيانگر اختصاصى بودن بهشتى باشد كه اين دسته از بندگان به آن وارد خواهند شد.

بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 6

6 _ وجود خانه هاى عالى و پاكيزه براى مؤمنان نيك كردار در { جنات عدن }

و مسكن طيبة فى جنت عدن

{جنات عدن} مى تواند نامى خاص باشد و غير از {جنات تجرى . .. } به شمار آيد. برداشت فوق برگرفته از اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 6

6_ وارد شدگان به بهشت عدن متشكل از طايفه اى كه بالأصاله مستحق آن جايگاهند و طايفه

اى كه به تبع آنان به آن جايگاه برين برده خواهند شد .

جن_ّت عدن يدخلونها و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذريّ_تهم

عطف شدن {من صلح . ..} بر ضمير {يدخلون} حاكى است كه طوايف مذكور (اباءهم و ...) از كسانى نيستند كه داراى همه اوصاف ياد شده در آيات قبل باشند و در نتيجه بالأصاله مستحق جنات عدن باشند و گرنه لازم به عطف نبود زيرا جمله {يدخلونها} شامل آنان نيز مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 1

1 - بهشت پاينده ، فضل بزرگ الهى

ذلك هو الفضل الكبير . جنّ_ت عدن يدخلونها

{جنّات} بدل از {الفضل الكبير} و {عدن} به معناى اسقرار و پايندگى است.

بهشت قبل از قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 13 - 3

3 - جايگاه بهشت پيش از برپايى قيامت ، در فاصله اى دور نسبت به جايگاه مردم است .

و إذا الجنّة أُزلفت

از آنجا كه ظاهر آيه شريفه نزديك آوردن بهشت است; نه نزديك ساختن مردم به آن، مى توان گفت: جايگاه بهشت در آغاز برپايى قيامت به عرصه محشر نزديك نيست.

بهشت مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 46 - 4

4 - بيمناكان از مقام پروردگار ، برخوردار از بهشتى مادى و بهشتى معنوى *

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان

تثنيه آمدن {جنّتان} ممكن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد; چه اين كه برخى از مفسران نيز بدان اشاره كرده اند.

بهشت متقين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 5،6،8،9،12،14،15،16،17

5 _ آمرزش الهى و بهشت تقواپيشگان ، مقصود بايسته اى براى اهل ايمان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم . .. اعدّت للمتّقين

6 _ نيل به آمرزش الهى و بهشت تقواپيشگان ، برانگيزنده اهل ايمان به اطاعت از خدا و رسول ( ص )

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اطيعوا اللّه و الرّسول ... سارعوا الى مغفرة من ربّك

جمله {سارعوا الى . .. }، بعد از امر به اطاعت از خدا و رسول(ص)، براى ايجاد انگيزه و نيز تشويق مؤمنان به پيروى از خدا و پيامبرش است.

8 _ ورود به بهشتِ تقواپيشگان ، در گرو آمرزش گناهان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

تقديم ذكرى آمرزش الهى بر بهشت پهناور، بيانگر تقدّم خارجى آن است; يعنى نخست بايد آمرزش حاصل شود، و آنگاه ورود به بهشت متّقين.

9 _ بهشتِ تقواپيشگان ، منزلگاه پاكان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

چون درآمدن به بهشتِ مهيّا شده براى تقواپيشگان در گرو آمرزش گناهان است، آن بهشت، جايگاه پاكان از گناه خواهد بود.

12 _ بهشت موعود اهل تقوا ، داراى وسعتى به پهنه آسمان ها و زمين

و جنّة عرضها السّموات و الأرض اعدّت للمتّقين

بنابر اينكه مراد از {عرض}، وسعت باشد، نه عرض مقابلِ طول.

14 _ بهشت ، در انتظار تقواپيشگان است و براى آنان مهيا شده .

و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

15 _ اطاعت خدا و رسول ( ص ) ، جلب رحمت الهى و آمرزش گناهان ، مراحلى در طول

هم براى ورود به بهشت متّقين

و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون. و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها

16 _ بهشتِ تقواپيشگان ، اكنون حاضر و آماده است .

اعدّت للمتّقين

كلمه {اعدّت} (مهيّا شده)، به صيغه ماضى، دلالت بر وجود بالفعل بهشت دارد.

17 _ بهشت ، در اصل ، براى تقواپيشگان آفريده و مهيّا شده است .

و جنّة . .. اعدّت للمتّقين

بنابر اينكه توصيف {جنّة} به صفت {اعدّت للمتّقين}، وصف توضيحى باشد و نه احترازى; يعنى بهشت، جايگاهى براى تقواپيشگان است و اگر ديگران وارد شوند، به تَبَع خواهد بود، نه بالاصالة.

بهشت معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 46 - 4

4 - بيمناكان از مقام پروردگار ، برخوردار از بهشتى مادى و بهشتى معنوى *

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان

تثنيه آمدن {جنّتان} ممكن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد; چه اين كه برخى از مفسران نيز بدان اشاره كرده اند.

بهشت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 7

7 _ اميد نيل به آمرزش الهى و بهشت ، برانگيزنده اهل ايمان براى شركت در نبرد با دشمنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اطيعوا اللّه و الرّسول ... سارعوا الى مغفرة من ربّك

چون آيات پيشين درباره نبرد و رويارويى با كافران بود، گويا آيات مورد بحث به منظور دستورالعملى است براى اينكه جامعه ايمانى را به گونه اى تربيت كند كه ديگر همچون نبرد اُحُد، دلبسته به دنيا نباشد و دچار دلهره و ترس نگردد تا هميشه بر دشمنان دين غالب شود.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 5

5 _ بهشت مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، جاودانه ، داراى نهر هاى جارى و سايه هاى پيوسته ( هواى مطبوع و ملايم )

انّ الّذين امنوا و عملوا الصّالحات . .. و ندخلهم ظلا ظليلا

{ظلّ} به معناى سايه و {ظليلا} تأكيد آن و ظاهراً كنايه از مطبوعيت هواى بهشت است.

بهشت و اندوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 8

8- بهشت ، دور از هرگونه حزن و اندوه

فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون . أُول_ئك أصح_ب الجنّة

بهشتيان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 7

7 _ بهشتيان براى هميشه بهره مند از بهشت جاويدان و نعمت هاى آن

خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 9

9 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت و مشاهده مواهب آن ، خداوند را به خاطر هدايت شدن و نيلشان به بهشت ، سپاس مى گويند .

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 1

1 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت با فريادى رسا دوزخيان را مخاطب قرار داده و با آنان سخن مى گويند .

و نادى اصحب الجنة اصحب النار

{نداء} به معناى فرياد زدن و كسى را با صدايى بلند خواندن است.

بى زيانى خوردنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 3

3- بهرهورى بى ضرر و زيان بهشتيان ، از انواع خوراكى هاى مورد تمايل خويش

يدعون فيها بكلّ ف_كهة ءامنين

بى زيانى نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 4

4- بهشت در تمامى امكانات و نعمت هايش ، ايمن از هرگونه ناگوارى و زيان براى بهشتيان

يدعون فيها بكلّ ف_كهة ءامنين

با توجه به اين كه {فاكهة}، در ميان ساير بهرهورى هاى بهشتيان خصوصيتى ندارد; وصف {آمنين} مى تواند بيانگر تمامى نعمت ها و امكانات بهشت باشد.

بى ضررى شراب بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 47 - 1

1 - شراب بهشتيان ، از هرگونه ضرر و زيان و پى آمد ناگوار ، به دور و خالص است .

لا فيها غول

{غول} به معناى فساد و آسيبى مخفى است كه ديده و حس نشود. مقصود از آن در آيه شريفه، پى آمدهاى ناگوار و ضرر و زيانى است كه در همه شراب هاى دنيايى وجود دارد.

بيمارى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 33 - 2

2 - در بهشت اصحاب اليمين ، هرگز مانعى همچون سير بودن ، بيمار بودن ، در دسترس نبودن و . . . براى تناول ميوه وجود ندارد .

و ف_كهة . .. و لاممنوعة

پاداش بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 34،35

34 _ ضايع نشدن اعمال مؤمنان و ثمردهى آن ، به بهره مندى

از پاداش هاى الهى ( مغفرت و بهشت ) است .

انّى لا اضيع عمل عامل . .. ثواباً من عند اللّه

35 _ بهشت و آمرزش گناهان ، پاداش نيك خداوند

لاكفّرنّ . .. و لادخلنّهم ... ثواباً من عند اللّه و اللّه عنده حسن الثّواب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 5

5 _ بهشت پاداش راستگويان و راست كرداران است .

هذا يوم ينفع الصدقين صدقهم لهم جنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 1،24

1 _ خداوند ، خريدار جان و مال مؤمنان به بهاى بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

24 _ ايثار جان و مال در راه خدا و دريافت پاداش بهشت ، شايسته سرور و شادمانى ، در بينش الهى

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 11 - 10

10_ صابران داراى اعمال صالح ، از پاداش بزرگ الهى ( بهشت ) برخوردار خواهند شد .

أُول_ئك لهم مغفرة و أجر كبير

بنا به گفته گروهى از مفسران ، مراد از {أجركبير} بهشت و موهبتهاى اخروى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 60 - 10

10- بهشت ، پاداش كامل مؤمنانى كه كردار نيك داشته و از كار هاى بد توبه كنند .

فأُولئك يدخلون الجنّة و لايظلمون شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 4

4- بهشت

، پاداشى فراتر از اجر كردار متقيان ، است ; نه هم پايه آن .

نورث من عبادنا من كان تقيًّا

به مالى كه بدون رنج و سختى به كسى برسد {ارث} اطلاق مى گردد (مفردات راغب). اين تعبير براى بهشت در كنار تخصيص آن به {من كان تقيّاً} اشاره به اين دارد كه تا تقوا نباشد، ورود به بهشت ممكن نيست. از طرفى بهشت را سرمايه اى كه بدون تلاش به دست آمده معرفى كرده است تا بفهماند كه اين پاداش، با آن كردار، قابل قياس نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 1

1 - بهشت ، پاداش خدا به مؤمنان نيك كردار

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 2

2 - بهشت ، پاداش خداوند به مؤمنان نيك كردار

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 56 - 4

4 - بهشت ، پاداشت مؤمنان نيك كردار

فالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 26 - 3،6

3 - بهشت ، پاداش و جايگاه مؤمن انطاكيه

قيل ادخل الجنّة

در اين كه مقصود از {الجنّة} چيست؟ ميان مفسران دو نظريه وجود دارد: 1_ برخى آن را بهشت اخروى دانسته اند; 2_ برخى ديگر آن را بهشت برزخى گرفته اند. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه نخست است.

6 - بهشتِ برزخى پاداش و جايگاه مؤمن

انطاكيه

قيل ادخل الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 2

2 - بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش تقواپيشگان است .

جنّ_ت . .. ه_ذا ما توعدون ليوم الحساب

{ليوم الحساب} به تقدير {لأجل جزاء يوم الحساب} است; يعنى، اين نعمت ها همان چيزى است كه به خاطر روز حساب به شما وعده داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 2

2 - بناهاى مرتفع و چند طبقه (كاخ ها) در بهشت، پاداش اختصاصى تقواپيشگان

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف من فوقها غرف مبنيّة

"غرفه" (مفرد "غرف") به معناى بناهاى مرتفع و خانه اى بالاى خانه اى ديگر (چند طبقه چون كاخ) است. گفتنى است لام در "لهم" براى اختصاص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 12

12 - بهشت ، پاداش و بهاى عمل و تلاش تقواپيشگان است كه آن را به بهانه نمى دهند .

نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر الع_ملين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 72 - 1

1 - بهشت با نعمت هاى فراوان و پايان ناپذير آن ، پاداش عملكرد پرهيزگاران

و تلك الجنّة الّتى أُورثتموها بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 4

4- بهشت جاودان ، پاداش اعمال نيك و مستمر موحدان

أُول_ئك أصح_ب الجنّة . .. جزاء بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح

- 48 - 17 - 4

4 - باغ هاى بهشت ، با نهر هاى هميشه جارى ، پاداش الهى به شركت كنندگان در جهاد و نبرد با دشمنان دين

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت تجرى

با توجه به اين كه سياق آيات، در رابطه با جنگ و جهاد مى باشد; مراد از {من يطع. ..} كسى است كه فرمان جهاد را اطاعت كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 10

10 - تكامل و تعالى و داشتن دستاوردى بهتر ، فلسفه و هدف آغازين خلقت بشر و برخوردار شدن از جزا و پاداش اخروى ( بهشت برين ) ، فلسفه و هدف نهايى آفرينش او است .

ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً

به مقتضاى جمله {ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً}، هدف از خلقت انسان و تقدير مرگ و حيات براى وى، تكامل و داشتن دستاوردى بهتر در دنيا است; ولى چون پاداش و جايزه اصلى آن را در جهان آخرت دريافت مى كند، بنابراين مى توان گفت: تكامل، هدف مرحله اولى خلقت بشر و بهشت برين، هدف مرحله نهايى آفرينش او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 8

8 - نعمت هاى سرشار بهشت ، پاداش الهى اهل بيت ( على ، فاطمه ، حسن و حسين ( ع ) )

إنّ الأبرار يشربون من كأس . .. و سقيهم ربّهم شرابًا طهورًا . إنّ ه_ذا كان لكم جز

برداشت ياد شده، با توجه به شأن نزولى است كه از طريق شيعه و سنى نقل شده است و آن اين

كه از آيه 5 تا آيه مورد بحث (آيه 22)، درباره آن بزرگواران نازل شده است. (مجمع البيان، ج 10; الكشاف، ج 4، ذيل آيه)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش و مزد تقواپيشگى است .

إنّ للمتّقين . .. جزاء

{جزاء} مفعول مطلق و تأكيد كننده مفاد {إنّ للمتّقين مفازاً} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 10

10 - { قال الرضا ( ع ) و لقد حدثنى أبى عن أبيه أبى عبداللّه الصادق ( ع ) . . . قال : إنّ اللّه عزّوجلّ لايسئل عباده عمّا تفضّل عليهم و لايمنّ بذلك عليهم و الإمتنان بالإنعام مستقبح من المخلوقين فكيف يضاف إلى الخالق عزّوجلّ ما لايرضى المخلوق به و ل_كنّ النعيم حبّنا أهل البيت و موالاتنا يسئل اللّه عباده عنه بعد التوحيد و النبّوة لأنّ العبد إذا وفى بذلك ادّاه إلى نعيم الجنّة الذى لايزول ;

امام رضا(ع) فرمود: پدرم از پدر خويش از امام صادق(ع) براى من روايت كرده است كه فرمود: خداى عزّوجلّ درباره آنچه به بندگانش تفضل كرده است، از آنها بازخواست نمى كند و با اين كار بر آنان منّت نمى گذارد. منّت نهادن به جهت نعمت بخشيدن، از جانب مخلوق ها كار زشتى است; پس چگونه به خالق عزّوجلّ چيزى نسبت داده مى شود كه مخلوق از نسبت دادن آن ناخشنود است؟! ولى نعيم [در آيه {ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم}] محبت ما اهل بيت و [پذيرش ]ولايت ما است كه خداوند

همه بندگان را بعد از توحيد و نبّوت، از آن بازخواست خواهد كرد; زيرا بنده اگر به آن نعمت وفادار باشد، او را به نعمت هاى بهشت كه هرگز زايل نمى شود خواهد رساند}.

پاكان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 15

15 _ خداوند ، آمرزنده گناهان و جاى دهنده پاكان در بهشت

نكفر عنكم . .. و ندخلكم مدخلا كريماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 14

14 - بهشت ، سراى پاكان و طهارت يافتگان از بدى ها

جنّ_ت . .. و يكفّر عنهم سيّئاتهم

تعبير {يكفّر} مى رساند كه بهشت، جايى نيست كه انسان ها با آلودگى گناه و تيرگى لغزش ها بدان گام نهند; بلكه بايد پس از تطهير در آن استقرار يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 2

2 - بهشت ، جايگاه انسان هاى پاك و تطهيرشدگان از گناه

يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت

ذكر جمله {يغفر لكم. ..} پيش از {يدخلكم جنّات}، بيانگر مطالب بالا است.

پاكى همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 13

13 - بهشتيان در بهشت ، همسرانى پاك و مطهر خواهند داشت .

و لهم فيها ازوج مطهرة

پاكيزگى شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 6،7

6 - ابرار در بهشت ، برخوردار از شراب بسيار پاكيزه و به دور از هرگونه آثار ناگوار ( بيهوشى

، غفلت و عقل زدايى )

و سقيهم ربّهم شرابًا طهورًا

{طهور}، صيعه مبالغه و صفت براى {شراباً} است; يعنى، شراب ابرار در نهايت پاگيزگى و خالص از هر گونه آثار ناگوار شراب هاى دنيا (همچون بيهوشى، غفلت و كم شدن عقل) است.

7 - بهشتيان ، از شراب بسيار پاكيزه و به دور از هر گونه آثار ناگوار ، خواهند نوشيد .

و سقيهم ربّهم شرابًا طهورًا

پاكيزگى همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 49 - 3

3 - تميزى و دوشيزگى ، از اوصاف زنان بهشتى

كأنّهنّ بيض مكنون

تشبيه به پوشيده بودن تخم ها زير پر شترمرغ، كنايه از تمييز بودن زنان بهشتى است و مصون بودن آنان _ كه مفاد عبارت {مكنون} مى باشد _ كنايه از محفوظ ماندن آنان از دستبرد ديگران و دوشيزگى ايشان است.

پدران مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 4،8،14

4 - بهره مندى پدران ، همسران و فرزندان صالح از بوستان هاى ماندنى بهشت ، در سايه لطف الهى به مؤمنان تائب و پيرو دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند تنها به مؤمنان تائب و اهل عمل، وعده بهشت داده; ولى در عين حال فرموده است: پدران، همسران و فرزندان ايشان نيز _ در صورت صالح بودنشان _ وارد بهشت خواهند شد. يادآورى اينان در رديف مؤمنان تائب _ كه وعده بهشت تنها به آنان اختصاص دارد _ مى تواند نوعى

پاداش به ايشان و لطف الهى در حق آنان باشد.

8 - بودن پدران ، همسران و فرزندان در بهشت ، از الطاف الهى در حق مؤمنان تائب و پيروان دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

ياد كردن مسأله بودن پدران و. .. در بهشت در كنار مؤمنان تائب، در عين آن كه آنان از نظر مقام و كمال در حدى نيستند كه مانند مؤمنان باشند (هرچند صلاحيت عمومى ورود به آن جا را دارند)، مى تواند بيانگر اظهار لطف الهى به مؤمنان تائب باشد; زيرا وجود اين افراد در كنار انسان، خود نعمتى بزرگ است.

14 - عزت و حكمت بى مانند خداوند ، مقتضى دل بستن و اميد داشتن به ورود مؤمنان تائب و پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بهشت جاويدان

ربّنا و أدخلهم جن_ّت . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّك أنت العزيز الحكيم} تعليل براى جمله هاى پيشين است.

پذيرايى با شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 17 - 1

1 - ابرار در بهشت ، از مىِ آميخته با زنجبيل پذيرايى خواهند شد .

و يسقون فيها كأسًا كان مزاجها زنجبيلاً

{كأس} در معناى مى و نيز جام به كار مى رود. (لسان العرب)

پذيرايى خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 1

1 - پذيرايى خادمان بهشتى از پرهيزگاران ، با نوشيدنى هايى در جام هاى زرين

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

{صِحاف} (از ماده

{صحف}) به معناى گستردن و در اين جا به معناى ظرف هاى بزرگ و وسيع است. {أكواب} نيز به معناى ظرف هاى آب است كه دسته ندارند (منظور همان {جام} يا {قدح} است). گفتنى است كه در آيه شريفه حذفى صورت گرفته است; بدين صورت: {يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب من ذهب...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 1،5

1 - گردش پروانهوار جوانكان بهشتى ، پيرامون ابرار براى خدمت گزارى

و يطوف عليهم ولدن

5 - ابرار در بهشت ، مى آميخته با زنجبيل را از دست جوانكان هميشه شاداب خواهند نوشيد .

و يطاف عليهم ب_انية . .. و يسقون فيها ... مزاجها زنجبيلاً ... و يطوف عليهم ولدن

آيات گذشته، قرينه بر اين است كه يكى از مصاديق اصلى خدمت گزارى جوانكان به ابرار، نوشاندن مى بهشتى به آنان است، چنان كه در آيه 17 و 18 سوره {واقعه} بدان تصريح شده است: {يطوف عليهم ولدان مخلّدون . بأكواب و أبارق و كأس من معين}.

پذيرايى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 4،5

4 - باغ هاى بهشت ، تنها به عنوان پيش پذيرايى از مؤمنان نيك كردار است و نه پاداش كامل آنان .

فلهم جنّت المأوى نزلاً

{نزل} در لغت به چيزى گفته مى شود كه براى مهمان تهيه و آماده مى شود (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {نزلاً} حال براى {جنّات} و مفيد معناى ياد شده است.

5 - پيشكش باغ هاى بهشت به مؤمنان نيك كردار ، پاداشى فوق تصور و

روشنى بخش ديده آنان است .

فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرّة أعين . .. فلهم جنّت المأوى نزلاً

جمله {فلهم جنّات المأوى. ..} مى تواند تأكيدى بر {ما أُخفى لهم...} و نيز نمادى از آنچه در خفا، براى مؤمنان در نظر گرفته شده، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 17 - 1

1 - گردش پروانهوار جوانكان بهشتى پيرامون پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، جهت خدمت گذارى به آنان در مجالس انس آنها

متّك_ين عليها متق_بلين . يطوف عليهم ولدن مخلّدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 20 - 2

2 - جوانان خدمت گذار ، آماده پذيرايى از پيشتازان ( سابقون ) در بهشت با هر نوع ميوه اى كه آنان انتخاب كنند .

و ف_كهة ممّا يتخيّرون

واژه {فاكهة} عطف بر {أكواب} (در دو آيه پيش) است; يعنى، {و يطوف عليهم ولدان مخلّدون بفاكهة ممّا يتخيّرون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 15 - 2

2 - جام هاى سيمين و كوزه ها و قدح هاى بلورين ، از ظرف هاى بهشتى براى پذيرايى بهشتيان

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 1

1 - تقواپيشگان در بهشت ، با جام لبريز از شراب پذيرايى خواهند شد .

و كاسًا دهاقًا

{كأس} به جامى گفته مى شود كه در آن {خمر} باشد. گاهى بر خود {خمر} نيز {كأس} اطلاق مى شود. {دهاق} كه در دو معناى متضاد

(با فشار پر كردن ظرف و يا خالى كردن آن) كاربرد دارد، در اين آيه به معناى پركردن به صورت فشرده و متراكم است (لسان العرب). اين كلمه گرچه مصدر است; ولى چون وصف {كأساً} مى باشد، به معناى اسم مفعول آن (لبالب و پر شده) است.

پرسش از كيفيت ورود به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 25 - 2

2 - پرسش بهشتيان از يكديگر ، درباره چگونگى راهيابى شان به بهشت

و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون

از آنچه در آيه بعد آمده است، محتواى سؤال _ به گونه اى كه ياد شد _ استفاده مى شود.

پشتى ابريشمى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 1

1 - بهشتيان ، تكيه زده بر پشتى ها با آسترهايى از ابريشم

متّك_ين على فرش بطائنها من إستبرق

{بطائن} (جمع {بطانة}) به معناى آسترها است. {إستبرق} به ابريشم درشت باف گفته مى شود.

پوشاك در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 118 - 1

1 - آدم ( ع ) در بهشت خويش از نظر غذا و پوشاك تأمين بود .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

تعبير {إنّ لك. ..} وعده اى از جانب خداوند به آدم(ع) است و بيان خاصيت بهشت نمى باشد; زيرا خوردن از درخت ممنوع سبب شد كه آدم(ع) در همين بهشت عريان شود و وعده {لاتعرى} در حق او عملى نگردد.

پيشگامان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 -

4 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { فالسابقات سبقاً } يعنى أرواح المؤمنين تسبق أرواحهم إلى الجنّة . . . و أرواح الكافرين إلى النار ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {فالسابقات سبقاً} روايت شده است، مراد ارواح مؤمنان است كه به سوى بهشت [بر يكديگر ]سبقت مى گيرند. .. و [نيز ]ارواح كافران كه به سوى آتش [سبقت مى گيرند]}.

پيشگامان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 12 - 1

1 - بهشت ، سراى اخروى سابقون ( پيشتازان )

و الس_بقون . .. فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 15 - 1،2

1 - محل سكونت پيشتازان راه خدا در بهشت ، آراسته به تخت هاى جواهرنشان

على سرر موضونة

يكى از معانى {موضونة}، بافته شده به همراه جواهر است.

2 - زندگى پيشتازان راه خدا ( سابقون ) در بهشت ، در اوج شكوه و جلال

على سرر موضونة

وجود تخت هاى جواهرنشان در قصرهاى پيشتازان، نشان از زندگى بسيار با شكوه آنان در سراى بهشت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 16 - 1،2

1 - پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، داراى مجلس انس با يكديگر در بهشت

على سرر موضونة . متّك_ين عليها متق_بلين

از قيد {متقابلين} (روبه روى هم)، انس و الفت بهشتيان با همديگر استفاده مى شود.

2 - تكيه زدن پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، بر تخت هاى جواهرنشان در مجلس هاى انس خويش

على سرر موضونة . متّك_ين

عليها متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 18 - 1

1 - باده نوشى پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، در مجالس انس شان در بهشت

متّك_ين عليها متق_بلين . .. بأكواب و أباريق و كأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 20 - 1،2

1 - وجود ميوه هاى متنوع و گوناگون در بهشت پيشتازان ( سابقون )

و ف_كهة ممّا يتخيّرون

2 - جوانان خدمت گذار ، آماده پذيرايى از پيشتازان ( سابقون ) در بهشت با هر نوع ميوه اى كه آنان انتخاب كنند .

و ف_كهة ممّا يتخيّرون

واژه {فاكهة} عطف بر {أكواب} (در دو آيه پيش) است; يعنى، {و يطوف عليهم ولدان مخلّدون بفاكهة ممّا يتخيّرون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 21 - 1،2

1 - وجود گوشت انواع پرندگان در بهشت پيشتازان ( سابقون )

و لحم طير ممّا يشتهون

{طير} (پرنده) جنس است و شامل انواع پرندگان مى شود. {ممّايشتهون} (آنچه دلشان مى خواهد) تأكيد بر هيمن معنا است.

2 - جوانان خدمت گذار ، پذيرايى كننده پيشتازان ( سابقون ) در بهشت باگوشت انواع پرندگان دلخواه

و لحم طير ممّا يشتهون

{لحم طير} عطف بر {أكواب} است; يعنى، {و يطوف عليهم ولدان مخلدون بلحم طير}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 25 - 1

1 - در بهشت پيشتازان ( سابقون ) ، هرگز كسى از ديگرى سخن لغو و بيهوده و يا نسبت ناروا نخواهد شنيد .

لايسمعون فيها لغوًا و لاتأثيمًا

{لغو} به سخنى

گفته مى شود كه هيچ فايده اى بر آن مترتب نباشد و {تأثيم} به معناى نسبت دادن گناه به كسى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 26 - 1،2

1 - در بهشت پيشتازان ( سابقون ) ، جز سخنان سالم و پيراسته از لغو و نسبت هاى ناروا مبادله نمى شود .

لايسمعون فيها لغوًا . .. إلاّ قيلاً سل_مًا سل_مًا

{قيل} معادل {قول} و موصوف {سلاماً} است; يعنى، {لايسمعون فيها إلاّ قولاً هو سالم من اللغو و التأثيم}.

2 - مكالمات در بهشت پيشتازان ، همراه با درود و تحيت پى درپى است ; نه آميخته با لغو و نسبت هاى ناروا .

لايسمعون فيها لغوًا . .. إلاّ قيلاً سل_مًا سل_مًا

كلمه {سلاماً} مى تواند بدل براى {قليلاً} باشد. گفتنى است كه تكرار {سلاماً}، براى بيان تعاقب و پى درپى بودن است; يعنى، {سلاماًاثر سلام} (درود پى درپى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 89 - 5

5 - ره يافتگان به مقام قرب در آخرت ( پيشتازان ) ، برخوردار از بهشتى سرشار از نعمت

فأمّا إن كان من المقرّبين . .. و جنّت نعيم

واژه {نعيم}، به معناى نعمت فراوان آمده است (مفردات راغب).

تأمين خواسته ها در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 4

4- بهشت ، سرايى جاودان و دل خواه و نعمت هاى آن ارضا كننده تمامى اميال و خواسته هاى آدمى است .

و هم فى مااشتهت أنفسهم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 16 - 3،6

3 _ تأمين تمامى خواسته هاى متقين در بهشت جاويدان ، وعده تخلف ناپذير و متعهدانه خداوند به آنان

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدًا مسئولاً

6 _ بهشت جاويدان ، تنها جايى است كه تمامى خواسته ها و تمايلات بشر در آن تأمين و ارضا خواهد شد .

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين

اين كه خداوند وعده داد كه: {تمامى خواسته هاى متقين در بهشت تأمين مى شود (نه در دنيا)} مى توان به برداشت ياد شده دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 8

8 - آدمى ، در بهشت به تمامى آنچه مى خواهد و طلب مى كند ، خواهد رسيد .

و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم و لكم فيها ما تدّعون

تقديم {فيها} بر {تشتهى} گوياى حصر است; يعنى، آنچه مى خواهيد و آرزو مى كنيد تنها در بهشت بدان دست مى يابيد و در غير بهشت اين گونه نيست كه آدمى هر آنچه بخواهد، بتواند آن را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 9

9 - تنها بهشت ، محل تأمين تمامى خواسته ها و لذت هاى انسان

و فيها ما تشتهيه الأنفس

تقديم {فيها} اشعار به اين نكته دارد كه تمايلات وجودى انسان، به طور كامل تنها در بهشت تأمين مى شود.

تأمين نيازها در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 9

9 - بهشت آدم ، محيط صفا و صلح و تأمين كامل

نياز ها و عارى از بروز دشمنى در ميان ساكنان آن بود .

إنّ لك ألاّتجوع . .. اهبطا ... بعضكم لبعض عدوّ

چون موضوع دشمن به عنوان مجازات و اقتضاى هبوط مطرح گرديده. چنين برمى آيد كه در مسكن قبلى آدم(ع) (بهشت) چنين عارضه اى در كار نبوده و به خاطر فراهم بودن نيازمندى ها، زمينه هاى عداوت منتفى بوده است.

تائبان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 6

6- خردمندان روى آورده به خدا ، با روحيه شكر ، توبه و تسليم ، در زمره بهشتيان

و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى . .. إنّى تبت ... نتجاوز عن سيّئاتهم فى أصح_ب ال

مرجع ضمير {سيّئاتهم} كسانى است كه به سن رشد و كمال رسيده و به نيايش پرداخته و بر توبه و تسليم خويش تأكيد مىورزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 32 - 2

2 - بهشت ، از آن همه تائبان خداجوى و پاسدار ارزش ها و وظايف دينى

ه_ذا ما توعدون لكلّ أوّاب حفيظ

تائبان در بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 3

3- بهشت هاى عدن ، جايگاه توبه كنندگان مؤمن و داراى عمل صالح

فأُولئك يدخلون الجنّة . .. جنّت عدن

تحريم نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 6،7

6 _ خداوند آب و ديگر مواهب بهشت را بر دوزخيان تحريم كرده است .

إن اللّه حرمهما على الكفرين

7 _ تحريم روزى هاى

بهشت بر اهل دوزخ ، دليل خوددارى بهشتيان از اهداى آب و ديگر مواهب درخواستى دوزخيان به ايشان

أن أفيضوا علينا . .. قالوا إن اللّه حرمهما على الكفرين

تحول در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 108 - 2

2- بهشتيان ، از جايگاه خود ، رضايت كامل داشته و هيچ تمايلى به جابه جايى از آن و يا تغييرى در وضع موجود ندارند .

لايبغون عنها حولاً

{بغى} به معناى {طلب} است. {بغى عنه} حاوى تضمين است; يعنى، از چيزى اعراض كرد و چيز ديگر به جاى آن طلبيد. {حول} مصدر و به معناى {تحوّل} (جابه جايى) است. بنابراين، {لايبغون عنها حولاً} يعنى: {بهشتيان، طالب هيچ دگرگونى و تحوّلى در وضع خود نيستند.}.

تختهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 6

6- متقين ، در بهشت در حالى كه روبه روى يكديگر قرار دارند ، بر تخت ها مى آرامند .

إن المتقين فى جنّ_ت . .. على سرر متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل

بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، بر تخت هاى بهشتى روياروى هم تكيه خواهند زد .

على سرر متق_بلين

{سرر} (جمع {سرير}) به معناى تخت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 1،3

1 - زندگى انسان هاى بهشتى با انواع نعمت ها ( همچون نهر ها ، تخت ها ، شراب و همسران زيبا ) قابل مقايسه با زندگى پردرد و رنج دوزخيان نيست .

أذلك خير نزلاً أم شجرة الزقّوم

خوب بودن زندگى بهشتيان و بدى زندگى دوزخيان امرى روشن و آشكار است. بر اين اساس سؤال از بهتر بودن زندگى بهشتيان نسبت به دوزخيان مى تواند براى بيان شدت تفاوت اين دو زندگى و قابل قياس نبودن آنها مى باشد.

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 13 - 2

2 - استراحت بهشتيان بر تختخواب ها و تماشاى صحنه هاى بهشت ، از نعمت هاى الهى در

آخرت

ناعمة . .. فيها سرر مرفوعة

ارتفاع تخت هاى بهشتيان، نشانگر اشراف آنان بر صحنه هاى دل انگيز بهشت است.

تختهاى جواهرنشان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 16 - 2

2 - تكيه زدن پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، بر تخت هاى جواهرنشان در مجلس هاى انس خويش

على سرر موضونة . متّك_ين عليها متق_بلين

تختهاى مزين بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 13 - 1

1 - ابرار در بهشت ، بر تخت هاى مزين تكيه مى زنند .

متّكئين فيها على الأرائك

{أريكه} (مفرد {أرائك}) به معناى تخت مزين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 2

2 - تخت هاى مزيّن در هوايى مطبوع ، ميوه هاى آماده ، انواع شراب هاى دلپذير ، جوانكان خدمت گزار و لباس هاى فاخر ، از نعمت هاى اختصاصى براى ابرار در بهشت

متّكئين فيها على الأرائك . .. و ذلّلت قطوفها... يسقون فيها كأسًا ... يطوف عليهم

تقديم جار و مجرور (لكم) مفيد اختصاص است. ضمن آن كه لام در {لكم}، مى تواند براى اختصاص باشد.

تداوم پذيرايى خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 3

3 - خدمت گزارى جوانكان بهشتى به ابرار ، دائمى و پيوسته است .

و يطوف عليهم ولدن مخلّدون

تداوم جوانى خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 2

2 - جوانان خدمت گزار بهشتى ، در

جوانيشان جاودان بوده و گرد پيرى هرگز بر رخسار آنان نمى نشيند .

و يطوف عليهم ولدن مخلّدون

مقصود از جاودانگى در {مخلدون} (جاودانگان)، هم مى تواند جاودانگى جوانى باشد و هم مى تواند اشاره به ملازمت دائمى جوانكان، با ابرار و خدمت گزاراى پيوسته به آنان باشد. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

تداوم نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 6

6- بهره مندى هماره و سهل موحدان نيكوكار ، از نعمت هاى الهى در بهشت

أُول_ئك أصح_ب الجنّة

تعبير به {أصحاب} اشاره به همنشينى دائم و هميشگى يكتاپرستان استوار بر طريق ايمان، با نعمت هاى بهشتى دارد.

تداوم وفور ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 33 - 1

1 - وجود ميوه هاى فراوان در بهشت اصحاب اليمين ، هميشگى است ; نه فصلى و مقطعى

و ف_كهة كثيرة . لامقطوعة

تذكر اجابت خواسته ها در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 6

6- يادآورى برآورده شدن خواسته هاى انسان در بهشت ، از روش هاى هدايت و جذب انسان ها به دين *

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون . ادخلوها بسل_م ءامنين . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

تزكيه قبل از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 5

5 _ وجود برخى از كينه ها در سينه مؤمنان قبل از ورود به بهشت و زدودن آن با ورود به بهشت *

و نزعنا

ما فى صدورهم من غل

تزيين بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 76 - 3

3 - رنگ سبز ، از رنگ هاى زينت بخش امكانات تجملى بهشت

متّك_ين على رفرف خضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 16 - 2

2 - مكان هاى فراوانى از بهشت ، براى بزم بهشتيان ، همواره مفروش و آماده است .

و زرابىّ مبثوثة

{بثّ}; يعنى، متفرق ساختن و آشكار كردن و {مبثوثة}; يعنى، فراوان و متفرق. (مقاييس اللغة)، مراد از متفرق بودن فرش ها در بهشت، مفروش بودن نقاط مختلفى از آن است.

تزيين تختهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 15 - 1

1 - محل سكونت پيشتازان راه خدا در بهشت ، آراسته به تخت هاى جواهرنشان

على سرر موضونة

يكى از معانى {موضونة}، بافته شده به همراه جواهر است.

تزيين فرشهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 16 - 1

1 - بهشت برين ، تزيين يافته با فرش هاى مخمل باف و گران قدر كه همواره گسترده است .

و زرابىّ مبثوثة

{زرابىّ} جمع {زُرْب} (بر وزن قُفْل) يا {زربيّة} ( به فتح، ضم يا كسر حرف اول) است و به فرش هايى گفته مى شود كه داراى، پرزهاى لطيف باشد (نهايه ابن اثير). اصل معناى آن، لباس هايى با خطوط زيبا است كه به يكى از مناطق انتساب دارد (مفردات راغب) برخى از مفسران، {زربيّة} را تخفيف يافته {آذربيّة} مى دانند كه در انتساب به آذربايجان گفته

مى شود. (التحريروالتنوير)

تشبيه خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 3

3 - خدمت كاران بهشتى ، چونان مرواريد هاى نهفته در صدف

غلمان لهم كأنّهم لؤلؤ مكنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 6

6 - جوانكان خدمت گزار ابرار در بهشت ، چون مرواريد پراكنده اند .

و يطوف عليهم ولدن مخلّدون$ إذا رأيتهم حسبتهم لؤلؤًا منثورًا

إذا رأيتهم حسبتهم لؤلؤًا منثورًا

تشنگى در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 119 - 1

1 - آدم ( ع ) در بهشت خويش ، از تشنگى و تحمل تابش آفتاب در امان و مصون بود .

و إنّك لاتظمؤا فيها و لاتضحى

{لاتضحى}; يعنى، روبه روى خورشيد قرار نمى گيرى و حرارت آن به تو نمى رسد (لسان العرب). اين وصف با توجه به معناى لغوى {جنّة} _ كه بستان پوشيده از درخت است _ به وجود سايه فراوان در سراى آدم(ع) اشاره دارد.

تضمين بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 1

1 - خداوند ، بهشت را ، براى مؤمنان داراى عمل صالح ، تضمين كرده است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنبوّئنّهم من الجنّة غرفًا

لام تأكيد و نون ثقيله در {لنبوّئنّ} دلالت بر ضمانت مى كند.

تعدد باغ بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 13

13 _ باغ هاى بهشت ، متعدد و داراى نهر هاى فراوان

أعد

لهم جنت تجرى تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 9

9 _ بهشت ، داراى باغ هاى متعدد

فى جنت

تعدد باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 4

4- بهشت ، مجموعه اى از باغ هاى متعدد است . *

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

جمع آورده شدن {جنات} مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 3

3- بهشت ، باغ ها و بوستان هاى متعددى دارد .

جنّ_ت عدن

{جنة} به معناى باغ داراى درختانى كه به هم تنيدگى درختانش زمين را مى پوشاند است. جمع آوردن آن دلالت بر نكته فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 107 - 3

3- بهشت ، داراى بوستان هاى متعدّد است .

جنّت الفردوس

مراد از {فردوس} (وادى سرسبز) همان بهشت موعود است و {جنّات} دلالت بر تعدّد بوستان هاى آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 1

1- بهشت ، از بوستان هايى متعدد تشكيل شده است .

يدخلون الجنّة . .. جنّت عدن

{جنّات عدن} بدل از {الجنّة} در آيه قبل است. آمدن {جنّات} به صورت جمع و بدل بودن آن از {الجنّة}، نشانگر آن است كه بهشت از باغ هاى متعددى تشكيل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 2

2 - بهشت ، از بوستان

هايى متعدد تشكيل يافته است .

جنّت عدن

ذكر {جنّات} به صورت جمع، حكايت از آن دارد كه باغ هايى متعدد و ممتاز از يكديگر بهشت را تشكيل مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 3

3 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد ، سرسبز و پوشيده از درختان

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 4

4 - بهشت ، داراى بوستان هايى است متعدد ، سر سبز و پوشيده از درختان .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنات} جمع جنّة است و {جنّت} به بوستانى گفته مى شود كه پوشيده از درختان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 56 - 7

7 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد و سرشار از نعمت

فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 5

5 - بهشت ، باغ هاى متعدد دارد .

جن_ّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 2

2 - بهشت ، داراى باغ هاى متعدد

جنّ_ت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 11

11 - بهشت ، داراى بوستان هاى متفاوت و متعدد

جن_ّت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 1،4

1 - تعدد و تنوع باغ هاى بهشت ، از نعمت هاى انكارناپذير الهى

و غير قابل تكذيب

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

4 - بهشت هاى متنوع و متعدد ، جلوه اى از ربوبيت الهى به جن و انس

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 10

10 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد با نهر هاى جارى در زير آنها

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنّات} (جمع {جنّة}) به معناى بوستان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 15

15 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد با نهر هاى جارى در زير آنها

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به معناى بوستان است و جمع آن، نشان دهنده تعدد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 8

8 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد با نهر هاى روان در قسمت زيرين آنها

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به معناى بوستان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 34 - 4

4 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد و گوناگون

إنّ للمتّقين . .. جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 1

1 - تقواپيشگان در آخرت ، برخوردار از چندين باغ و تاكستان بزرگ ، با انگورى فراوان

حدائق و أعن_بًا

{حديقة} (مفرد {حدائق}) به باغى گفته مى شود كه اطراف آن را برجستگى هاى طبيعى يا دست ساز احاطه كرده باشد (لسان

العرب). كلمه {حدائق} بدل براى {مفازاً} و بيانگر اين است كه بوستان هاى متعدد، گوشه اى از جايگاه سعادت و خوشبختى متقين است. نكره آوردن {حدائق} و {أعناب}، براى بيان عظمت آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 1،3

1 - مؤمنان داراى عمل صالح ، برخوردار از بوستان هايى متعدد ، در آخرت

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

3 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد است .

لهم جنّ_ت

تعدد بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 6

6 _ تعدّد و جاودانگى بهشت

يدخله جنّات . .. خالدين فيها

لازمه خلود بهشتيان در بهشت، جاودانگى خود بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 46 - 2

2 - بيم دارندگان از گناه و مخالفت پروردگار ، بهره مند از دو بهشت

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان

خوف از مقام پروردگار، مى تواند كنايه از ترك گناه و پرهيز از مخالفت با فرمان پروردگار باشد. برداشت بالا بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 50 - 2

2 - دو بهشت خائفان از خدا ، داراى تفاوت هاى بسيار و تنوع فراوان *

و لمن خاف . .. جنّتان ... ذواتا أفنان ... فيهما عينان تجريان

از اين كه پس از عبارت {و لمن خاف . .. جنّتان} اوصاف به گونه تثنيه آمده است، چنين استفاده مى شود كه تفاوت آن دو {جنّت} اعتبارى نيست; بلكه آن چشمه اى دارد

و اين چشمه اى ديگر; به خصوص اگر {أفنان} به معناى {انواع} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 4

4 - تعدد و تنوع بهشت ها در قيامت

جنّتى

تعدد تختهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 3

3 - وجود تخت هاى متعدد براى بهشتيان

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

تعدد دربهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 7

7 - بهشت ، داراى درب هاى متعدد

مفتّحة لهم الأبوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 6

6 - بهشت ، داراى درب هاى متعدد

فتحت أبوبها

تعدد درهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 9

9 _ آسمان حاوى بهشت، داراى درهايى متعدد و راههايى گوناگون براى ورود به آن جايگاه برين

لاتفتح لهم أبوب السماء و لايدخلون الجنة

تعدد نگهبانان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 8

8 - بهشت ، داراى دربانان متعدد

و قال لهم خزنتها

تعدد نهرهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 6

6 _ بهشت داراى نهرهايى متعدد ، لبريز و همواره جارى

تجرى من تحتهم الأنهر

اِسناد جريان به خود نهرها، همانند {جرى الميزاب}، حكايت از پر بودن و لبريز بودن نهرهاى بهشتى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 100 - 13

13 _ باغ هاى بهشت ، متعدد و داراى نهر هاى فراوان

أعد لهم جنت تجرى تحتها الأنهر

تفاوت باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 62 - 2

2 - باغ هاى بهشت ، داراى مراتب و ارزش متفاوت

و من دونهما جنّتان

برداشت بالا بر اين اساس است كه {دون} _ در {من دونهما}_ بيانگر مرتبه پايين تر باشد.

تفريح در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 28 - 2

2 - تفرج و تفريح اصحاب اليمين ، در ميان درختان سدر در بهشت

فى سدر مخضود

{فى سدر} خبر براى مبتداى محذوف است; يعنى، {هم فى سدر مخضود}. اين جمله به دو گونه معنا مى شود: الف) آنان در ميان درختان سدر به سر مى برند; ب) آنان در سايه درختان سدر به سر مى برند. برداشت ياد شده بر پايه احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 29 - 3

3 - گردش و تفريح اصحاب اليمين ، در ميان درختان پر از ميوه موز در بهشت

و طلح منضود

{و طلح منضود} به تقدير {هم فى طلح منضود} است; يعنى، آنان در ميان درختان ميوه موز به سر مى برند.

تكامل در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 3

3 - بهشت برين ، جايگاه رشد و كمال در پرتو ربوبيت خداوند

ارجعى إلى ربّك . .. و ادخلى جنّتى

اين آيه، عطف بر آيه قبل و

هر دو تفصيل رجوع به خداوند است. برگزيدن واژه {ربّك} در آيات پيشين، بيانگر مواجه شدن بهشتيان با ربوبيت خداوند است.

تكامل مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 5

5 _ بهره مندى مؤمنان از كمال معرفت و شناخت خداوند در بهشت

جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

تكذيب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 6 - 7

7 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمودند : { الكفر فى كتاب اللّه على خمسة أوجه . . . فمن ها كفر الجحود و الجحود على وجهين . . . فأما كفر الجحود فهو الجحود بالربوبية و هو قول من يقول لارب و لاجنة و لانار . . . قال اللّه عز و جل : . . . إن الذين كفروا سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون . . . ;

كفر در كتاب خدابه پنج معنا آمده است . .. يكى از آنها كفر جحود است كه دو وجه دارد: يك وجه آن، انكار ربوبيت است و آن قول كسى است كه مى گويد: نه خدايى هست نه بهشتى و نه جهنمى ... خداوند فرمود: إن الذين كفروا سواء عليهم ...}.

تكليف آدم(ع) در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 5،8،12

5 - استفاده از تمام خوراكى هاى بهشت ، براى آدم ( ع ) و همسرش مباح بود .

و كلا منها رغداً حيث شئتما

8 - خداوند تناول و خوردن از درختى

مخصوص را بر آدم ( ع ) و حوا تحريم كرد .

و لاتقربا هذه الشجرة

به قرينه {و كلا} (بخوريد) مى توان گفت: مراد از {لاتقربا} (نزديك نشويد) استفاده خوراكى از شجره منهيه بوده است.

12 _ هر گونه بهره بردارى از شجره منهيه بر آدم ( ع ) و حوا ممنوع بود . *

و لاتقربا هذه الشجرة

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: جمله {و لاتقربا . ..} كنايه از حرمت همه تصرفات باشد نه خصوص خوردن. جمله مذكور ابايى از اين احتمال ندارد، بلكه توجيه پسنديده اى است براى اين پرسش كه چرا نفرمود: و لاتاكلا من هذه الشجرة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 9

9 - آدم ( ع ) و حوا ، در بهشت مسكونى خود نيز به انجام تكاليف ، ملزم بوده اند .

فلايخرجنّكما

گرچه نهى در {فلايخرجنّ} متوجه ابليس است; ولى خطاب آن به آدم(ع) و حوا، به معناى نهى آن دو از تأثيرپذيرى از القائات او است.

تكليف حوا در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 5،8،12

5 - استفاده از تمام خوراكى هاى بهشت ، براى آدم ( ع ) و همسرش مباح بود .

و كلا منها رغداً حيث شئتما

8 - خداوند تناول و خوردن از درختى مخصوص را بر آدم ( ع ) و حوا تحريم كرد .

و لاتقربا هذه الشجرة

به قرينه {و كلا} (بخوريد) مى توان گفت: مراد از {لاتقربا} (نزديك نشويد) استفاده خوراكى از شجره منهيه بوده است.

12 _ هر گونه بهره بردارى از شجره منهيه

بر آدم ( ع ) و حوا ممنوع بود . *

و لاتقربا هذه الشجرة

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: جمله {و لاتقربا . ..} كنايه از حرمت همه تصرفات باشد نه خصوص خوردن. جمله مذكور ابايى از اين احتمال ندارد، بلكه توجيه پسنديده اى است براى اين پرسش كه چرا نفرمود: و لاتاكلا من هذه الشجرة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 9

9 - آدم ( ع ) و حوا ، در بهشت مسكونى خود نيز به انجام تكاليف ، ملزم بوده اند .

فلايخرجنّكما

گرچه نهى در {فلايخرجنّ} متوجه ابليس است; ولى خطاب آن به آدم(ع) و حوا، به معناى نهى آن دو از تأثيرپذيرى از القائات او است.

تكيه بر پشتى هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 76 - 1

1 - بهشتيان ، در بزم با شكوه خويش ، تكيه زده بر پشتى هاى سبز و فرش هاى بى نظير در جنس و زيبايى

متّك_ين على رفرف خضر و عبقرىّ حسان

تكيه بر تختهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 20 - 1

1 - بهشتيان ، داراى مجالس انس و تكيه زده بر تخت هاى چيده شده در كنار هم

متّك_ين على سرر مصفوفة

{اتكاء} (مصدر {متك_ين}) به معناى تكيه زدن و {سُرُر} (جمع {سرير}) به معناى تخت ها است. {مصفوفة} (صفت {سُرُر}; يعنى، چيده شده در كنار هم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 16 - 2

2 -

تكيه زدن پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، بر تخت هاى جواهرنشان در مجلس هاى انس خويش

على سرر موضونة . متّك_ين عليها متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 13 - 1

1 - ابرار در بهشت ، بر تخت هاى مزين تكيه مى زنند .

متّكئين فيها على الأرائك

{أريكه} (مفرد {أرائك}) به معناى تخت مزين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 23 - 1،2

1 - نيكوكاران در قيامت ، بر تخت هاى تزيين شده آرميده و به تماشاى منظره ها خواهند پرداخت .

على الأرائك ينظرون

{أريكة} (مفرد {أرائك}) به تختى گفته مى شود كه تزيين يافته و در خيمه يا خانه اى نهاده شود. هم چنين به جايگاه آرميدن و لميدن _ اعم از تخت، يا تخت عروس و يا تخت خواب _ اطلاق مى شود. (قاموس)

2 - چشم نيكوكاران در آخرت ، بى نياز از خواب است و حتى به هنگام آرميدن بر تختخواب ، نظاره گر زيبايى نعمت ها است . *

على الأرائك ينظرون

{أرائك} (تخت خواب ها)، به معناى محل خوابيدن است كه در آيه شريفه محل نظاره گرى معرفى شده است. شايد اين تعبير، به نبود خواب در بهشت اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 35 - 3

3 - صحنه قيامت ، در چشم انداز مؤمنان آرميده برتخت هاى بهشتى است .

فاليوم . .. على الأرائك ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 36 - 6

6 -

مؤمنان ، با آرميدن بر تخت هاى بهشتى ، مراحل كيفر دادن كافران را نظاره مى كنند .

ينظرون . هل ثوّب الكفّار ما كانوا يفعلون

در برداشت ياد شده، آيه مورد بحث مفعول براى {ينظرون} (در آيه قبل) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 14 - 2

2 - نوشيدن از چشمه بهشت با پياله هاى آماده ، در حال آرميدن بر تختخواب خويش ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فيها عين جارية . فيها سرر مرفوعة . و أكواب موضوعة

ارتباط اين آيه با آيات پيشين، بيانگر برداشت ياد شده است.

تلاش براى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 3،4

3 - تلاش هرچه بيشتر انسان ها ، براى رسيدن به غفران الهى و بهشت جاودان ، توصيه خداوند به آنان

سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

4 - دنيا ، عرصه مسابقه و تلاش براى كسب سعادت اخروى ( بهشت پهناور ) است ; نه ميدان بازى ، آرايش ، فخرفروشى و فزون خواهى .

سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

تلاش براى جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 61 - 1

1 - نجات از عذاب الهى و دستيابى به زندگى جاودانه بهشتى و رستگارى بزرگ ، سزاوار هرگونه عمل و تلاش است .

و ما نحن بمعذّبين . إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم . لمثل ه_ذا فليعمل الع_ملون

{لام} در {لمثل} براى تعليل و {ه_ذا} اشاره به مضامين آيات گذشته است كه درباره رهايى از عذاب

الهى و نيل به بهشت جاودان بود.

تنوع آشاميدنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 4

4 - باغ هاى بهشتى ، داراى انواع ميوه ها و نوشيدنى هاى عالى و نفيس

بف_كهة كثيرة و شراب

تنوع باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 3

3- بهشت متقين ، داراى باغ هاى مختلف و چشمه هاى گوناگون

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 2

2 - بهشت ، داراى بوستان هاى گوناگون و متنوع

فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 11

11 - بهشت ، داراى بوستان هاى متفاوت و متعدد

جن_ّت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 1،4

1 - تعدد و تنوع باغ هاى بهشت ، از نعمت هاى انكارناپذير الهى و غير قابل تكذيب

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

4 - بهشت هاى متنوع و متعدد ، جلوه اى از ربوبيت الهى به جن و انس

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 34 - 4

4 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد و گوناگون

إنّ للمتّقين . .. جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 2

2 - بهشت ، داراى بوستان هاى گوناگون

جنّ_ت

{جنّة}

(مفرد {جنّات}) به معناى بوستان است.

تنوع بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 50 - 2

2 - دو بهشت خائفان از خدا ، داراى تفاوت هاى بسيار و تنوع فراوان *

و لمن خاف . .. جنّتان ... ذواتا أفنان ... فيهما عينان تجريان

از اين كه پس از عبارت {و لمن خاف . .. جنّتان} اوصاف به گونه تثنيه آمده است، چنين استفاده مى شود كه تفاوت آن دو {جنّت} اعتبارى نيست; بلكه آن چشمه اى دارد و اين چشمه اى ديگر; به خصوص اگر {أفنان} به معناى {انواع} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 4

4 - تعدد و تنوع بهشت ها در قيامت

جنّتى

تنوع چشمه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 3

3- بهشت متقين ، داراى باغ هاى مختلف و چشمه هاى گوناگون

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

تنوع گوشت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 21 - 1،2

1 - وجود گوشت انواع پرندگان در بهشت پيشتازان ( سابقون )

و لحم طير ممّا يشتهون

{طير} (پرنده) جنس است و شامل انواع پرندگان مى شود. {ممّايشتهون} (آنچه دلشان مى خواهد) تأكيد بر هيمن معنا است.

2 - جوانان خدمت گذار ، پذيرايى كننده پيشتازان ( سابقون ) در بهشت باگوشت انواع پرندگان دلخواه

و لحم طير ممّا يشتهون

{لحم طير} عطف بر {أكواب} است; يعنى، {و يطوف عليهم ولدان مخلدون بلحم طير}.

تنوع ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 42 - 1

1 - انواع ميوه ها ، رزق و روزى مخصوص و ممتاز بندگان مخلَص خدا در بهشت

أُول_ئك لهم رزق معلوم . فوكه

{فواكه} (جمع {فاكهة}) بدل كل از {رزق معلوم} و يا خبر براى مبتداى محذوف است و تقدير آن {ذلك الرزق فواكه} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 4

4 - باغ هاى بهشتى ، داراى انواع ميوه ها و نوشيدنى هاى عالى و نفيس

بف_كهة كثيرة و شراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 52 - 1،2،3

1 - دو بوستان عطا شده به خداترسان ، داراى دو گونه متمايز از هر نوع ميوه

فيهما من كلّ ف_كهة زوجان

2 - دو بوستان خائفان از خدا ، هر يك داراى ميوه هايى مخصوص به خود و متمايز از ديگرى *

فيهما من كلّ ف_كهة زوجان

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه {زوجان} به معناى وجود دو نوع در دو بهشت باشد كه در هر بهشت يك نوع از هر ميوه وجود داشته باشد.

3 - بهشت ، داراى همه گونه ميوه ها

فيهما من كلّ ف_كهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 1،2

1 - وجود انواع مختلف از هر ميوه در بهشت ، نعمتى غير قابل انكار و تكذيب ناپذير

فيهما من كلّ ف_كهة زوجان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - ميوه هاى متنوع بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما من كلّ ف_كهة زوجان . فبأىّ ءالآء

ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 1،2

1 - وجود انواع ميوه ها _ خصوصاً خرما و انار_ در بهشت ، نعمتى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - ميوه هاى متنوع _ به ويژه خرما و انار _ در بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 20 - 1،2

1 - وجود ميوه هاى متنوع و گوناگون در بهشت پيشتازان ( سابقون )

و ف_كهة ممّا يتخيّرون

2 - جوانان خدمت گذار ، آماده پذيرايى از پيشتازان ( سابقون ) در بهشت با هر نوع ميوه اى كه آنان انتخاب كنند .

و ف_كهة ممّا يتخيّرون

واژه {فاكهة} عطف بر {أكواب} (در دو آيه پيش) است; يعنى، {و يطوف عليهم ولدان مخلّدون بفاكهة ممّا يتخيّرون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 32 - 2

2 - تنوع و فراوانى ميوه ها در بهشت اصحاب اليمين

و ف_كهة كثيرة

{كثرت} در آيه شريفه هم شامل كثرت در مقدار و هم شامل كثرت در نوع ميوه مى شود، برداشت ياد شده ناظر به معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 42 - 2

2 - وجود انواع ميوه هاى دلخواه در بهشت

و فوكه ممّا يشتهون

تنوع نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 -

17 - 7

7 - بهشت ، متشكل از باغ هاى بسيار با درختانى انبوه و نعمت هاى گسترده و گوناگون

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 48 - 2

2 - نعمت هاى بهشت ، داراى تنوع و گوناگونى فراوان

ذواتا أفنان

{أفنان} مى تواند جمع {فانّ} به معناى انواع باشد. در اين صورت {أفنان}، اشاره به گوناگونى نعمت هاى بهشت و تنوع آن خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 1،4

1 - درختان پرطراوت و نعمت هاى متنوع بهشت ، غير قابل انكار و تكذيب ناپذير

ذواتا أفنان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

4 - نعمت هاى متنوع بهشت ، جلوه ربوبيت الهى به جن و انس

ذواتا أفنان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

به كار گرفتن وصف {ربّ} بيانگر مطلب بالا است. تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس و يا مرد و زن از انسان ها باشد.

تنوع نهرهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 6

6-نهر هاى مختلف ، زلال ، گوارا و لذّت آفرين ، نمودى از نعمت هاى والاى بهشت

فيها أنه_ر من ماء غير ءاسن . .. و أنه_ر من خمر لذّة

توصيف بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 2

2- خداوند ، توصيف كننده بهشت براى متقين ، در قبال جلوه دنيا در چشم كافران

و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون . .. زيّن

له سوء عمله ... مثل الجنّة الّتى وعد ا

در صورتى كه {مثل} به معناى توصيف باشد، از ارتباط اين آيه با آيات پيشين مطلب بالا استفاده مى شود.

توقع بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 20 - 6

6 - انتظار بهشتى بودن با داشتن عملى چون دوزخيان ، پندارى ناروا است .

و لاتكونوا كالذين نسوا اللّه . .. لايستوى أصح_ب النار و أصح_ب الجنّة

با توجه به اين كه مخاطب {لاتكونوا} در آيه قبل، مؤمنان مى باشند. روى سخن اين آيه با مؤمنان است كه نپندارند، در صورت همگون بودن با غافلان از خدا و دوزخيان، مى توانند در زمره بهشتيان باشند.

جابجايى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 108 - 2،5

2- بهشتيان ، از جايگاه خود ، رضايت كامل داشته و هيچ تمايلى به جابه جايى از آن و يا تغييرى در وضع موجود ندارند .

لايبغون عنها حولاً

{بغى} به معناى {طلب} است. {بغى عنه} حاوى تضمين است; يعنى، از چيزى اعراض كرد و چيز ديگر به جاى آن طلبيد. {حول} مصدر و به معناى {تحوّل} (جابه جايى) است. بنابراين، {لايبغون عنها حولاً} يعنى: {بهشتيان، طالب هيچ دگرگونى و تحوّلى در وضع خود نيستند.}.

5- { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله { . . .لايبغون عنها حولاً } قال : { لايريدون بها بدلاً } ;

از امام صادق(ع) درباره اين سخن خدا {. .. لايبغون عنها حولاً} روايت شده كه فرمود: (ساكنان فردوس) مكان ديگرى را بدل از فردوس، درخواست نمى كنند}.

جام شراب بهشتى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 1

1 - گردش ظرف هايى از شراب ناب ، گرداگرد بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس

{كأس} به معناى ظرفى است كه در آن شراب باشد. گفتنى است گاهى اين واژه استعمال مى شود، ولى مقصود از آن خود شراب است; نه ظرفى كه در آن شراب باشد.

جامهاى بلورين بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 15 - 1،2

1 - گردش پيوسته جام هاى نقره اى و كوزه ها و قدح هاى بلورين ، جهت پذيرايى از ابرار در بهشت

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

{اناء} (مفرد {ءانية}) به معناى ظرف است و {كوب} (مفرد {أكواب}) در معناى كوزه بى دسته و قدح بى دسته استعمال مى شود. {قارورة} (مفرد {قوارير}) نيز به معناى ظرف شيشه اى و بلورين است.

2 - جام هاى سيمين و كوزه ها و قدح هاى بلورين ، از ظرف هاى بهشتى براى پذيرايى بهشتيان

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 1

1 - ابرار در بهشت ، از كوزه ها و قدح هاى بلورينى استفاده مى كنند كه از جنس نقره است .

قواريرَا من فضّة

جامهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 18 - 2،3

2 - جوانكان خدمت گذار ، باده گردانان مجالس انس پيشتازان ( سابقون ) در بهشت

يطوف عليهم ولدن . .. بأكواب

و أباريق و كأس من معين

3 - جام ، آبريز و پياله ، ظروف باده بهشت

بأكواب و أباريق و كأس

{كوب} (مفرد {أكواب}) به ظرفى كه نه خرطوم دارد و نه دسته گفته مى شود. بهترين معادل فارسى آن ظاهراً جام است. {أبريق} (مفرد {أباريق} و به معناى آبريز) ظرفى است كه هم دسته و هم خرطوم دارد و {كأس} پياله اى است كه از شراب پر شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 25 - 3

3 - در آخرت ، ساقى شراب ، در خدمت نيكوكاران و عهده دار باده نوشاندن به آنان خواهد بود .

يسقون

فعل مجهول {يُسْقَون} بيانگر اين است كه در آخرت فرد يا افرادى، باده ريز و شرابدار محفل مى گسارى نيكوكاران خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 14 - 1،2

1 - بهشت ، داراى جام هاى آماده براى پذيرايى از بهشتيان

و أكواب موضوعة

{كوب} (مفرد {اكواب}); يعنى، تنگ آب كه سر آن حلقه مانند است و دستگيره ندارد. برخى آن را پياله بى دسته مى دانند. (مصباح)

2 - نوشيدن از چشمه بهشت با پياله هاى آماده ، در حال آرميدن بر تختخواب خويش ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فيها عين جارية . فيها سرر مرفوعة . و أكواب موضوعة

ارتباط اين آيه با آيات پيشين، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 15 - 2

2 - بزم عيش و نوش بهشتيان ، همواره مزيّن به پياله ها ، تخت ها و

بالش هاى آماده است .

و نمارق مصفوفة

مراد از {رديف بودن} بالش ها، فراهم بودن آنها در نقطه اى است كه بهشتيان براى استراحت خود، لازم داشته باشند.

جامهاى شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 1،3

1 - تقواپيشگان در بهشت ، با جام لبريز از شراب پذيرايى خواهند شد .

و كاسًا دهاقًا

{كأس} به جامى گفته مى شود كه در آن {خمر} باشد. گاهى بر خود {خمر} نيز {كأس} اطلاق مى شود. {دهاق} كه در دو معناى متضاد (با فشار پر كردن ظرف و يا خالى كردن آن) كاربرد دارد، در اين آيه به معناى پركردن به صورت فشرده و متراكم است (لسان العرب). اين كلمه گرچه مصدر است; ولى چون وصف {كأساً} مى باشد، به معناى اسم مفعول آن (لبالب و پر شده) است.

3 - جام هايى پياپى از شراب ناب ، وسيله پذيرايى از تقواپيشگان در بهشت

و كأسًا دهاقًا

برخى گفته اند: {دهاقاً}; _ از ريشه {دهق} (گره زدن پياپى) به معناى رساندن پياپى به نوشندگان است. برخى ديگر آن را به معناى خالص و صاف دانسته اند. (لسان العرب)

جامهاى طلايى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 1،2

1 - پذيرايى خادمان بهشتى از پرهيزگاران ، با نوشيدنى هايى در جام هاى زرين

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

{صِحاف} (از ماده {صحف}) به معناى گستردن و در اين جا به معناى ظرف هاى بزرگ و وسيع است. {أكواب} نيز به معناى ظرف هاى آب است كه دسته ندارند (منظور همان {جام} يا {قدح}

است). گفتنى است كه در آيه شريفه حذفى صورت گرفته است; بدين صورت: {يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب من ذهب...}.

2 - ظرف ها و جام هاى بهشتيان ، از جنس طلا است .

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

جامهاى نقره اى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 15 - 1،2

1 - گردش پيوسته جام هاى نقره اى و كوزه ها و قدح هاى بلورين ، جهت پذيرايى از ابرار در بهشت

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

{اناء} (مفرد {ءانية}) به معناى ظرف است و {كوب} (مفرد {أكواب}) در معناى كوزه بى دسته و قدح بى دسته استعمال مى شود. {قارورة} (مفرد {قوارير}) نيز به معناى ظرف شيشه اى و بلورين است.

2 - جام هاى سيمين و كوزه ها و قدح هاى بلورين ، از ظرف هاى بهشتى براى پذيرايى بهشتيان

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 1

1 - ابرار در بهشت ، از كوزه ها و قدح هاى بلورينى استفاده مى كنند كه از جنس نقره است .

قواريرَا من فضّة

جاودانان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 3

3 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين و نيز به پدران ، همسران و فرزندان ايشان

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است

كه {مَن} در {و من صلح . ..} عطف بر ضمير {هم} در {وعدتهم...} باشد; يعنى، همان گونه كه به مؤمنان وعده بهشت داده شده، اين وعده به پدران، همسران و فرزندان صالح نيز داده شده است.

جاودانان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 1

1 _ بهشت ، جايگاه ابدى مؤمنان نيك كردار

إن الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. فى جنت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 26 - 7

7 _ نيكوكاران ، در بهشت جاودانه خواهند ماند .

للذين أحسنوا . .. أولئك أصحب الجنة هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 1،7

1- مؤمنان داراى عمل صالح قطعاً وارد بهشت مى شوند و در آن جاودانه خواهند بود .

و أُدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. خ_لدين فيها

7- مؤمنان داراى عمل صالح ، مورد عنايت پروردگار خويش بوده و ورود و جاودان ماندنشان در بهشت برخاسته از ربوبيت اوست .

أُدخل الذين ءامنوا . .. جنّ_ت ... خ_لدين فيها بإذن ربّهم

اضافه شدن {ربّ} به ضمير {هم}، كه مرجع آن {الذين آمنوا} است، مشعر به معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 2

2- متقين ، از بهشت اخراج نمى شوند و در آن جاويد خواهند ماند .

و ما هم منها بمخرجين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 1،7

1-

جايگاه تقواپيشگان در آخرت ، بهشت جاودانه است .

و لنعم دار المتّقين. جنّ_ت عدن

{عدن} در لغت به معناى استقرار و ثبات است و اين معنا دلالت بر جاودانگى مى كند.

7- ورود به بهشت جاودان و رسيدن به تمامى خواسته ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان است .

دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 1

1- مؤمنانِ نيك كردار ، در بهشت و نعمت هاى آن جاودانه اند .

أنّ لهم أجرًا حسنًا . مكثين فيه أبدًا

مرجع ضمير {فيه} واژه {أجر} است و مراد از {أجر} به قرينه {ماكثين} (ماندگاران)، بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 108 - 1

1- مؤمنان نيك كردار ، در باغ هاى بهشت برين ، جاودانه اند .

جنّت الفردوس نزلاً . خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 3

3 _ بهشت ، جاودانه است و متقين در آن جاويدان اند .

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جاودانگى تقواپيشگان، از وعده اى كه خداوند به آنان براى دخول در بهشت جاويد داده است، قابل استفاده مى باشد و در واقع اين سخن، كنايه از جاويد بودن خود متقين در بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 1،5

1 _ بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت گاه نيكوى آن ، پاداش بندگان خالص خدا

و عبادالرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة ... خ_لدين فيها

حسنت مستقرًّا و مقامًا

{مستقرّاً} تميز براى ضمير در {حسنت} و به معناى محل استقرار است و {مقام} اسم مكان و به معناى اقامت گاه مى باشد.

5 _ بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت گاه نيكوى آن ، پاداش صابران است .

يجزون الغرفة بما صبروا . .. خ_لدين فيها حسنت مستقرًّا و مقامًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 6

6 - مؤمنان داراى عمل صالح ، در بهشت ، جاودانه خواهند بود .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنبوّئنّهم من الجنّة. ..خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 1،4

1 - جاودانگى در بهشت سراسر نعمت ، پاداش مؤمنان داراى عمل صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها

4 - وعده ورود مؤمنان داراى عمل صالح به بهشت و خلود در آن ، وعده اى تخلف ناپذير است .

لهم جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها وعد اللّه حقًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 2،3

2 - بهشت پاينده ، فرجام تمامى مسلمين ( تفريط كننده ، ميانه رو و پيشتاز )

جنّ_ت عدن يدخلونها

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه فاعل {يدخلون} سه دسته ياد شده در آيه پيش باشد; يعنى، تمامى مسلمانان _ كه امت برگزيده خدايند _ سرانجام وارد بهشت خواهند شد; هرچند برخى از آنان در اثر بعضى از گناهان، بر خود ستم كرده باشند، ولى در نهايت بر اثر شفاعت و عفو عمومى خداوند از بهشت بهره مند

خواهند شد. گفتنى است آيه بعد _ كه سخن از غفران الهى است _ و دو آيه بعد _ كه از كافران سخن گفته و در مقابل {الذين اصطفينا} قرار داده شده است _ تأكيد كننده همين مطلب است.

3 - پيشگامان در انجام كار هاى خير و وارثان قرآن كريم ، بهره مند از بهشت پاينده

جنّ_ت عدن يدخلونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 14

14 - تقواپيشگان ، در بهشت ، جاودانه خواهند ماند .

فادخلوها خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 13

13 - مؤمنان متقى ، در بهشت جاويدان اند .

و أنتم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 1

1- تقواپيشگان ، داراى حياتى جاودان در بهشت برين

لايذوقون فيها الموت إلاّ الموتة الأُولى

عبارت {الموتة الاُولى}، ناظر به مرگ دنيوى است و استثنا {إلاّ الموتة الاُولى} تأكيدى بر جاودانگى تقواپيشگان در آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 1

1- يكتاپرستانِ پايدار بر طريق ايمان ، برخوردار از زندگى جاودان در بهشت

إنّ الذين قالوا . .. أُول_ئك أصح_ب الجنّة خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 7

7 - زنان و مردان مؤمن ، برخوردار از حيات جاودان و پرنشاط در باغ هاى بهشت

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

مجادله - 58 - 22 - 21

21 - مؤمنان راستين ، در بوستان هاى بهشت جاودان خواهند ماند .

خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 3

3 - آمرزش گناه و حيات جاودان در بوستان هاى بهشت ، تضمين شده از سوى خداوند ، براى مؤمنان راستين و مجاهدان راه او

تؤمنون باللّه . .. يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 11

11 - مؤمنانِ داراى عمل صالح ، در بهشت جاودانه اند .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا . .. يدخله جنّ_ت... خ_لدين فيها أبدًا

جاودانان در بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 5

5 - خلود در بهشت عدن ، تبلور درجات عالى مؤمنان داراى عمل صالح در آخرت

لهم الدرجت العلى . جنّت عدن ... خ_لدين

{جنّات عدن} بدل براى {الدرجات العلى} است; يعنى، آن درجات بلند، همان باغ هاى بهشت عدن است.

جاودانگى باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 1

1 - باغ هاى جاويدان بهشت ، فرجام تقواپيشگان

و إنّ للمتّقين لحسن مئاب . جنّ_ت عدن

{جنّات} (جمع {جنّة}) به معناى باغ ها و {عدن} به معناى خلود و استقرار است و جمله {جنّات عدن} عطف بيان براى {لحسن مئاب} مى باشد.

جاودانگى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 14

14 - بهشت جايگاهى

است زوال ناپذير و بهشتيان در آن جاودان خواهند بود .

و هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 82 - 3

3 - بهشت جايگاهى است ابدى و هميشگى .

هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 4،8

4 _ بهشت جاودان و همسران پاكيزه و رضايت الهى ، پاداش تضمين شده از جانب خداوند ، براى تقواپيشگان

للّذين اتقوا . .. جنات ... خالدين فيها و ازواج مطهرة و رضوان من اللّه

8 _ پرهيز از شيفتگى به تمايلات نفسانى ، عامل دستيابى به بهشت جاودان و رضوان الهى

للّذين اتقوا عند ربّهم

به قرينه آيه قبل مى توان مفعول {اتّقوا} را موارد ذكر شده در آن آيه دانست. موارد ياد شده عبارت است از حب و شيفتگى به شهوات و ... . گفتنى است معناى لغوى {اتقوا}، پرهيز و دورى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 136 - 1،2،7،8،9،10

1 _ آمرزش الهى و جاودانگى در بهشت ، پاداش تقواپيشگان

اعدّت للمتّقين . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات ... خالدين فيها

{اولئك}، اشاره به تقواپيشگان است; يعنى آنان كه به ويژگيهاى ياد شده، ستوده شدند.

2 _ آنان كه پشيمان از كرده هاى ناشايست و ستم بر خويش هستند و اصرارى بر گناهان ندارند ، بهره مند از آمرزش الهى و بهشت جاودانه خواهند بود .

و الّذين اذا فعلوا . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات ... خالدين فيها

7 _ ورود بندگان به بهشتى جاودانه ،

در گرو آمرزش گناه آنان

اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات تجرى . .. خالدين فيها

تقدّم ذكرى مغفرت و آمرزش بر بهشت (جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات)، حكايت از تقدّم واقعى و خارجى آن بر بهشت دارد; يعنى نخست بايد آمرزش صورت گيرد، آنگاه اجازه ورود به بهشت داده شود.

8 _ آمرزش الهى و بهشت جاودان ، پاداش انفاق در توانگرى و تنگدستى و فرو خوردن خشم و گذشت از خطاى ديگران

الّذين ينفقون فى السّرّاء و الضّرّاء . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات

9 _ آمرزش الهى و بهشت جاودان ، پاداش احسان و نيكوكارى

و اللّه يحب المحسنين . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم

10 _ بهشت ها ، جايگاهى جاودانه و داراى نهرهايى جارى

و جنّات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 1،7،11

1 _ بى ارزشى بهره ها و قدرت محدود كافران در دنيا ، نسبت به نعمت جاودانه بهشت

متاع قليل ثمّ ماويهم جهنّم . .. لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات ... خالدين فيه

7 _ توجّه به بهشت جاودانه ، موجب گرايش به تقوا و فريفته نشدن در برابر بهره هاى اندك دنيا

متاع قليل . .. لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات ... خالدين فيها

11 _ بهشت جاودان با نهر هاى روان ، مهيّا براى پذيرايى از پرهيزكاران

لهم جنّات تجرى من تحتها الانهار . .. نزلا من عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 6،8

6 _ تعدّد و جاودانگى بهشت

يدخله جنّات . ..

خالدين فيها

لازمه خلود بهشتيان در بهشت، جاودانگى خود بهشت است.

8 _ دخول در بهشت جاودان ، رستگارى بزرگ است .

يدخله جنّات . .. و ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 15

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 1،2،5،8،9

1 _ ايمان مسيحيان به خدا و اعترافشان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) موجب برخوردارى آنان از بهشت جاودان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

2 _ ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن عامل ورود به بهشت جاويدان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

5 _ بهشت ، جاودانه و داراى درختانى انبوه و نهرهايى روان

جنت تجرى من تحتها الانهر خلدين فيها

8 _ صالحان بهره مند از بهشت جاويدان

و نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين. فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

9 _ بهشت جاودانه ، پاداش محسنان

جنت تجرى من تحتها الانهر خلدين فيها و ذلك جزاء المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 120 - 7

7 _ مالكيت خداوند بر آسمان ها و زمين و توانايى مطلق وى ، ضامن اعطاى بهشت جاودانه به صادقان

ينفع الصدقين صدقهم لهم جنت . .. و ما فيهن و هو على كل شىء قدير

بيان مالكيت خداوند بر هستى و توانايى مطلق او پس از وعده بهشتى جاويدان به صدق پيشگان، مى تواند اشاره به اين باشد كه تحقق بخشيدن به اين وعده هرگز از توان خداوند خارج نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 42 - 1،6

1 _ بهشت جاودان ، جايگاه كسانى كه به آيات الهى ايمان آورند و اعمال نيك انجام دهند .

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. اولئك اصحب الجنة هم فيها خلدون

متعلق {ءامنوا} به دليل آيه 40، آيات الهى است.

6 _ بهشت جايگاه ابدى و بهشتيان در آن جاويدان هستند .

هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 10

10 _ رهيابى به بهشت جاودان ، جز در پرتو هدايت الهى ميسر نيست .

و ما كنا لنهتدى لو لا أن هدينا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 15

15 _ بهشت جاودان ، بوستان هاى پوشيده از درخت ، خانه هاى دلپذير و خشنودى خدا ، پاداش الهى به مؤمنان در برابر امر به معروف و نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف ... و يطيعون اللّه و رسوله ... وعد الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 7

7_ بهشت ، جايگاهى هميشگى و زوال ناپذير

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 10

10_ بهشت و موهبت هاى آن ، از ميان نخواهد رفت و از بهشتيان باز پس گرفته نخواهد شد .

عطاءً غير مجذوذ

{عطاء} حال براى {الجنة} است و {مجذوذ} به معناى مقطوع مى باشد. بنابراين {عطاءً غير مجذوذ}; يعنى

، [وارد بهشت مى شوند ]در حالى كه آن بهشت ، عطايى تمام نشدنى و مداوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 4

4- بهشت ، سرايى جاودان و دل خواه و نعمت هاى آن ارضا كننده تمامى اميال و خواسته هاى آدمى است .

و هم فى مااشتهت أنفسهم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 3،4،5

3 _ بهشت ، جاودانه است و متقين در آن جاويدان اند .

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جاودانگى تقواپيشگان، از وعده اى كه خداوند به آنان براى دخول در بهشت جاويد داده است، قابل استفاده مى باشد و در واقع اين سخن، كنايه از جاويد بودن خود متقين در بهشت است.

4 _ زندگى در بهشت جاويدان ، وعده خداوند به تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون

5 _ بهشت جاودان ، پاداش و سر انجام تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون كانت لهم جزاء و مصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 3

3 _ بهشت ، سرايى جاودانه است و بهشتيان در آن جاويدان اند .

خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 7،10

7 - بهشت ، جاودانه و ابدى است .

من الجنّة . .. خ_لدين فيها

10 - بهشت جاودان ، براى مؤمنان داراى عمل صالح ، پاداشى نيكو است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنبوّئنّهم من الجنّة . .. خ_لدين فيها نعم أجر ال

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 2

2 - بهشت ، مكانى جاودان است .

جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 2

2 - بهشت ، سراى هميشگى

دارالمقامة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 5

5 - بهشت و جريان نهر هاى آن ، جاودانه است .

جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا

جاودانگى چشمه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 12 - 1

1 - بهشت برين ، داراى چشمه اى با عظمت و هميشه جارى

فيها عين جارية

{عين} نكره است و دلالت بر آن دارد كه عظمت چشمه بهشت، فراتر از آن است كه بتوان شناخت. توصيف آن با كلمه {جارية} يا {تجرى}، دلالت دارد كه جريان آن، مداوم است.

جاودانگى خوردنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 6

6_ ميوه ها و خوراكى هاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و زوال ناپذير است .

أُكلها دائم و ظلّها

{ظلّها} مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدير است.

جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 12

12 _ حيات جاودانه متقين در بهشت

للّذين اتّقوا عند ربّهم جنّات . .. خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 12

12 _ بهشت و بشارت خلود در آن ،

تنها بخشى از ضيافت الهى براى تقواپيشگان است .

نزلا من عند اللّه

كلمه {نزل}، به چيزهايى گفته مى شود كه در آغاز ورود ميهمان براى پذيرايى از وى فراهم مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 2

2 _ اطاعت از خدا و رسولش ، عامل دخول و جاودانگى در بهشت

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّات . .. خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 7

7 _ جاودانگى مؤمنانِ داراى اعمال صالح در بهشت

و الذين امنوا . .. خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 5

5 _ مؤمنان داراى اعمال صالح ، در بهشت ، جاودان و پاينده اند .

و الذين ءامنوا . .. سندخلهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها ابداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1،2

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

2 _ بهشت و زندگى جاودان در آن ، پاداش جهاد با مال و جان

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 16

16 _ آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمت هاى بهشتى و زندگى در آن

خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 8

8_ بهشتيان ، براى هميشه در بهشت ماندگار خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الجنة هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 2،6،8

2_ بهشتيان ، براى هميشه در بهشت ماندگار خواهند بود .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

6_ خلود بهشتيان در بهشت ، بسته به مشيّت خداوند است .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة خ_لدين . .. إلاّ ما شاء ربك

8_ وعده خداوند بر مخلّد ساختن بهشتيان در بهشت ، مشيّت او را محدود نخواهد ساخت و مانع او در موقت قرار دادن آن نخواهد شد .

خ_لدين فيها . .. إلاّ ما شاء ربك عطاءً غير مجذوذ

{عطاءً غير مجذوذ} حاكى از دوام بهشت و نعمتهاى آن و تأكيدى بر {خالدين فيها} است. استثناى {ما شاء ربك} در ضمن بيان خلود و دوام نعمتهاى بهشت گوياى اين نكته است كه وعده هاى خداوند، موجب آن نمى شود كه مشيت او مقيّد شود و وى را از اين كه برخلاف آن عمل كند، ناتوان سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 108 - 3

3- خلود در بهشت ، هيچ ملالت و خستگى براى اهل بهشت فراهم نمى آورد .

خ_لدين فيها لايبغون عنها حولاً

جمله {لايبغون} مانند {خالدين} حال است براى {هم} در آيه قبل; يعنى، آنان، در عين خلود در بهشت، چيزى غير آن نمى طلبند، گرچه، نوعاً، ماندن در يك مكان، قدرى ملالت همراه دارد، ولى بهشت، به گونه اى است

كه چنين ملالتى در پى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 14

14- { عن رسول اللّه ( ص ) : إذا دخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار . . . يقال : يا أهل الجنّة خلود فلاموت و يا أهل النار خلود فلاموت ثمّ قرأ رسول اللّه ( ص ) : { و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر و هم فى غفلة } و أشار بيده و قال : أهل الدنيا فى غفلة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده: آن گاه كه بهشتيان به بهشت و جهنميان به جهنم درآيند . .. گفته مى شود: اى اهل بهشت! (اين جا) جاودانگى است و مرگ نيست و اى اهل آتش! (اين جا) جاودانگى است و مرگ نيست، سپس رسول خدا(ص) اين آيه را خواند {و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر و هم فى غفلة} (آن گاه حضرت) با دست خود اشاره كرد و فرمود: اهل دنيا در غفلت اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 2

2- بهشت ، جايگاه ماندن و استقرار و سرشار از امنيت و آسايش

جنّت عدن

برخى {عدن} را مصدر و به معناى اقامت كردن مى دانند و برخى ديگر آن را علَم براى زمين بهشت دانسته و گفته اند: اين نام بدان جهت بر بهشت نهاده شده كه جايگاه اقامت و استقرار است (كشاف، ج 3). در هر صورت اين كلمه بر اين كه بهشت محل استقرار است، دلالت دارد. لازم به ذكر است محل استقرار _ در مقام

تمجيد _ به جايى گفته مى شود كه همه شرايط اقامت را دارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 2

2 _ متقين ، در بهشت موعود خويش همواره جاودان خواهند بود .

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 2

2 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، ترس از قيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دعا ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، موجب ورود به بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت نيكوى آن

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_ئك يجزون الغرفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 29 - 12

12 - بشارت به عالمان خداترس ، تلاوتگر قرآن ، برپادارنده نماز و انفاق كننده در نهان و آشكار ، مبنى بر تجارتى از بين نرفتنى ( بهشت برين ) از ناحيه خداوند

إنّما يخشى اللّه من عباده العلم_ؤا . .. إنّ الذين يتلون كت_ب اللّه و أقاموا الصل

{بوار} (ريشه {لن تبور}) به معناى شدت كسادى است و از آن جا كه كسادى شديد موجب فساد و نابودى مى شود، اين واژه در معناى {هلاك} به كار مى رود (برگرفته از مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 1

1 - سپاس گزارى بهشتيان از خداوند ، به خاطر وارد

كردن آنان به سراى هميشگى

الحمد للّه . .. الذى أحلّنا دار المقامة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إذا دخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار . . . يقال : خلود فلا موت أبداً . فيقول أهل الجنّة : { أفما نحن بميّتين . إلاّ موتتنا الأُولى . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه بهشتيان به بهشت و دوزخيان به دوزخ وارد مى شوند. .. گفته مى شود: اين جا جاودانگى است و هرگز مرگى نيست پس اهل بهشت مى گويند: {أفما نحن بميّتين...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 60 - 1

1 - رهايى از عذاب الهى و دستيابى به حيات جاودانه بهشتى ، فوز عظيم و رستگارى بزرگ براى انسان ها است .

فى جنّ_ت النعيم . .. و ما نحن بمعذّبين . إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 2

2 - بهشت جاودانه ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 4،5

4- بهشت جاودان ، پاداش اعمال نيك و مستمر موحدان

أُول_ئك أصح_ب الجنّة . .. جزاء بما كانوا يعملون

5- آميخته ساختن ايمان با عمل صالح ، شرط بهرهورى مؤمنان از بهشت جاودان

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه . .. أُول_ئك أصح_ب الجنّة ... جزاء بما كانوا يعملون

در آيه قبل،

دو عنصر ايمان و استقامت، زمينه ورود به بهشت جاودان معرفى شده است و در اين آيه عمل، به عنوان اساس و ملاك ره يافتن به بهشت جاودان مطرح گشته است. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه تجلى عقيده در عمل، براى يكتاپرستان كارساز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 6

6 - جاودانگى در بهشت و لذت هاى آن ، مهم ترين نويد به بهشتيان ، در آغاز ورود

ادخلوها بسل_م ذلك يوم الخلود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 12

12 - بهشت ، جايگاه ابدى مؤمنان

جنّ_ت . .. خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 1،6

1 - استقرار در باغ هاى بهشت و جاودانگى در آن ، پاداش تضمين شده خداوند براى مؤمنان نيكوكردار

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. جزاؤهم عند ربّهم جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأن

6 - وجود تمامى امكانات ، براى اقامت دائمى انسان در بهشت

جنّ_ت عدن . .. خ_لدين فيها أبدًا

{عدن}، معرفه است; خواه علم براى مصدر {العدن} (اقامت گزيدن) باشد و خواه علم براى زمين بهشت. در صورت دوم نيز، تناسب معناى لغوى آن مورد نظر بوده است; يعنى، بهشت داراى تمام امكاناتى است كه لازمه اقامت دائمى انسان در آن است.

جاودانگى در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 9

9 - آدم ( ع ) به سكونت جاودانه خويش در بهشت اطمينان

نداشت .

إنّ لك ألاّتجوع . .. هل أدّلك على شجرة الخلد

خداوند، تأمين بودن آدم(ع) از نظر غذا، پوشاك، آب، و مسكن را به او خبر داد; ولى گويا آدم در عين تضمين اين نعمت ها، نسبت به جاويد بودن خود در آن بهشت اطمينان نداشت. از همين رو وسوسه شيطان در او اثر كرد.

جاودانگى در بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 4

4 - بهشتيان در بهشت هاى عدن ، جاودانه و مخلداند .

جنّت عدن . .. خ_لدين فيها

جاودانگى سايه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 30 - 1

1 - بهشت اصحاب اليمين ، داراى سايه اى پايدار و زايل نشدنى

و ظلّ ممدود

{ممدود}; يعنى، كشيده شده. مفسران عبارت {ظلّ ممدود} را به سايه دائم و هميشگى تفسير كرده اند.

جاودانگى لذايذ بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 6

6 - جاودانگى در بهشت و لذت هاى آن ، مهم ترين نويد به بهشتيان ، در آغاز ورود

ادخلوها بسل_م ذلك يوم الخلود

جاودانگى متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 7

7 - تجلى فرمانروايى و اقتدار يگانه خداوند براى متقين ، در جايگاه جاودانه بهشت

فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

جاودانگى مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى

روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 16

16 _ آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمت هاى بهشتى و زندگى در آن

خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 1

1 _ بهشت ، جايگاه ابدى مؤمنان نيك كردار

إن الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. فى جنت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 7

7 - زنان و مردان مؤمن ، برخوردار از حيات جاودان و پرنشاط در باغ هاى بهشت

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها

جاودانگى ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 6

6_ ميوه ها و خوراكى هاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و زوال ناپذير است .

أُكلها دائم و ظلّها

{ظلّها} مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدير است.

جاودانگى نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 8

8 _ نعمتِ سرشارِ باغ ها و بوستان هاى بهشت ، جاودان و زوال ناپذير است .

جنت لهم فيها نعيم مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 16

16 _ آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمت هاى بهشتى و زندگى در آن

خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- هود - 11 - 108 - 10

10_ بهشت و موهبت هاى آن ، از ميان نخواهد رفت و از بهشتيان باز پس گرفته نخواهد شد .

عطاءً غير مجذوذ

{عطاء} حال براى {الجنة} است و {مجذوذ} به معناى مقطوع مى باشد. بنابراين {عطاءً غير مجذوذ}; يعنى ، [وارد بهشت مى شوند ]در حالى كه آن بهشت ، عطايى تمام نشدنى و مداوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 6

6_ ميوه ها و خوراكى هاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و زوال ناپذير است .

أُكلها دائم و ظلّها

{ظلّها} مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 54 - 2

2 - نعمت هاى بهشت ، جاويدان و پايان ناپذير است .

ما له من نفاد

{نفاد}، به معناى زوال و انقطاع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 15

15 - نعمت هاى بهشتى ، تمام ناشدنى و پايان ناپذير

و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين و أنتم فيها خ_لدون

از جاودانگى تقواپيشگان در بهشت (أنتم فيها خالدون) و فراهم بودن تمامى خواسته ها و لذت هاى آنان (و فيها ما تشتهيه الأنفس)، استفاده مى شود كه نعمت هاى پايان ناپذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 72 - 1

1 - بهشت با نعمت هاى فراوان و پايان ناپذير آن ، پاداش عملكرد پرهيزگاران

و تلك الجنّة الّتى أُورثتموها بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 3

3 - لذت ها و نعمت هاى بهشتى ، پايدار و جاودان است ; نه چون نعمت هاى دنيا زوال پذير .

فى جنّ_ت و نهر . فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

در صورتى كه عبارت {فى مقعد صدق}، در بيان اوصاف همان استقرار در باغ ها و نهرها باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 10

10 - دستيابى به غفران الهى و نعمت هاى جاودان بهشت ، رستگارى بزرگى است .

يغفر لكم ذنوبكم . .. ذلك الفوز العظيم

جاودانگى نهرهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 5

5 - بهشت و جريان نهر هاى آن ، جاودانه است .

جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا

جاودانگى هواى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 6

6_ ميوه ها و خوراكى هاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و زوال ناپذير است .

أُكلها دائم و ظلّها

{ظلّها} مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدير است.

جايگاه بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 5

5 _ بهشت نخستين آدم و حوا، مكانى غير از زمين و بالاتر و برتر از آن بود.

و يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة . .. قال اهبطوا

جمله {و لكم فى الأرض مستقر} دلالت مى كند كه بهشتى كه آدم و حوا در آن

سكونت داشتند در زمين نبوده است و كلمه {اهبطوا} حكايت از آن دارد كه آن مكان برتر و بالاتر از زمين بوده است.

جذابيت همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 3،4،5

3 - بندگان مخلَص خدا در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود مشغول مى دارند.

4 - زنان بهشتى ، زنانى بس زيبا و جذاب اند .

و عندهم ق_صرت الطرف

5 - زنان بهشتى ، برخوردار از چشمانى درشت و جذاب

ق_صرت الطرف عين

{عيناء} (مفرد {عِين}) به معناى چشم درشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 3

3 - تقواپيشگان در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه {طرف} مربوط به غير زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را، به خود مشغول مى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 4

4- همسران بهشتى تقواپيشگان ( حوريان ) ، داراى بدنى سفيد و چشمانى جذاب و دلربا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء}); يعنى، زنانى كه سياهى چشم او كاملاً مشكى و سفيدى آن كاملاً نمايان بوده و بدنى سفيد داشته باشند. {عين} (جمع {عيناء}); يعنى، زنان فراخ چشم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55

- 56 - 4

4 - بهشتيان و خداترسان ، مجذوب همسران بهشتى خود

فيهنّ ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود مشغول مى دارند.

جريان نهرهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 6

6 _ بهشت داراى نهرهايى متعدد ، لبريز و همواره جارى

تجرى من تحتهم الأنهر

اِسناد جريان به خود نهرها، همانند {جرى الميزاب}، حكايت از پر بودن و لبريز بودن نهرهاى بهشتى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 15

15 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد با نهر هاى جارى در زير آنها

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به معناى بوستان است و جمع آن، نشان دهنده تعدد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 6

6 - بوستان هاى بهشت ، داراى نهرهايى فراوان كه از زير آن بيرون زده و جريان مى يابد .

لهم جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

حرف {من} براى ابتداى غايت است و دلالت دارد كه آب نهرها، از منابع زير زمينى بوستان ها تأمين مى شود. اين احتمال نيز وجود دارد كه با تقدير گرفتن كلمه {اشجار}، مراد از {من تحتها}، {من تحت اشجارها} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 4،5

4 - جارى بودن نهر هاى فراوان ، از زير درختان بهشت

عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها

أبدًا

درباره مفاد {تجرى من تحتها الأنهار}، سه تصور وجود دارد; 1. با تقدير كلمه {أشجار}، مراد جريان آب از زير درختان و كنار ساقه هاى آن است; 2. مراد جريان آب، زير كاخ ها و تخت هاى بهشتيان است; 3. مراد بيان آب خيز بودن زمين بهشت است; به گونه اى كه آب نهرها، از زير زمين بهشت سرچشمه مى گيرد.

5 - بهشت و جريان نهر هاى آن ، جاودانه است .

جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا

جنة المأوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 62 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . .و أمّا قوله { و من دونهما جنّتان } يقول من دونهما فى الفضل و ليس من دونهما فى القرب و هما لأصحاب اليمين و هى جنّة النعيم و جنّة المأوى . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده: . ..اما اين قول خداوند {و من دونهما جنّتان} مى فرمايد: پايين تر از آن دو در فضيلت نه پايين تر در نزديكى (مكانى) و آن دو بهشت براى اصحاب اليمين است و آن [معروف] به {جنّة النعيم} و {جنّة المأوى} مى باشد}.

جنة النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 62 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . .و أمّا قوله { و من دونهما جنّتان } يقول من دونهما فى الفضل و ليس من دونهما فى القرب و هما لأصحاب اليمين و هى جنّة النعيم و جنّة المأوى

. . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده: . ..اما اين قول خداوند {و من دونهما جنّتان} مى فرمايد: پايين تر از آن دو در فضيلت نه پايين تر در نزديكى (مكانى) و آن دو بهشت براى اصحاب اليمين است و آن [معروف] به {جنّة النعيم} و {جنّة المأوى} مى باشد}.

جنس جامهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 2

2 - ظرف ها و جام هاى بهشتيان ، از جنس طلا است .

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

جنس فرشهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 34 - 4

4 - { عن رسول اللّه ( ص ) { . . .فيها فرش مرفوعة } بعضها فوق بعض من الحرير و الديباج بألوان مختلفة . . . و ذلك قول اللّه عزّوجلّ { و فرش مرفوعة } . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است: در غرفه هاى بهشت فرش هايى است كه بعضى از آنها بر روى بعض ديگر گسترده شده و از جنس حرير و ديبا با رنگ هاى مختلف است. .. و اين گفتار خداوند است كه مى فرمايد: و فرش مرفوعة}... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 16 - 1

1 - بهشت برين ، تزيين يافته با فرش هاى مخمل باف و گران قدر كه همواره گسترده است .

و زرابىّ مبثوثة

{زرابىّ} جمع {زُرْب} (بر وزن قُفْل) يا {زربيّة} ( به فتح، ضم يا كسر حرف اول) است و به فرش هايى

گفته مى شود كه داراى، پرزهاى لطيف باشد (نهايه ابن اثير). اصل معناى آن، لباس هايى با خطوط زيبا است كه به يكى از مناطق انتساب دارد (مفردات راغب) برخى از مفسران، {زربيّة} را تخفيف يافته {آذربيّة} مى دانند كه در انتساب به آذربايجان گفته مى شود. (التحريروالتنوير)

جوانى خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 17 - 2

2 - جوانان خدمت گذار بهشتى ، همواره جوان بوده و هرگز گرد پيرى بر رخسار آنان نمى نشيند .

يطوف عليهم ولدن مخلّدون

جواهرات تختهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 15 - 1،3

1 - محل سكونت پيشتازان راه خدا در بهشت ، آراسته به تخت هاى جواهرنشان

على سرر موضونة

يكى از معانى {موضونة}، بافته شده به همراه جواهر است.

3 - { عن جابر عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّ أسرّتها من درّ و ياقوت و ذلك قول اللّه { على سرر موضونة } يعنى اوساط السرر من قضبان الدرّ و الياقوت ;

جابر از امام باقر(ع) روايت نموده كه تخت هاى بهشتيان مقرّب، از درّ و ياقوت است و اين سخن خداوند است كه مى فرمايد: {على سرر موضونة}; يعنى، بر تخت هاى بافته شده كه در ميانه آن تخت ها، شاخه هاى درّ و ياقوت هست}.

جوشش چشمه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 66 - 1

1 - وجود چشمه هاى هميشه جوشان در باغ هاى بهشت

فيهما عينان نضّاختان

{نضّاختان} وصف براى {عينان} است; يعنى، دو چشمه

اى كه داراى جوشش و فوران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 2

2 - وجود چشمه هاى جوشان در باغ هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما عينان نضّاختان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جهنميان و نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 6،7

6 _ خداوند آب و ديگر مواهب بهشت را بر دوزخيان تحريم كرده است .

إن اللّه حرمهما على الكفرين

7 _ تحريم روزى هاى بهشت بر اهل دوزخ ، دليل خوددارى بهشتيان از اهداى آب و ديگر مواهب درخواستى دوزخيان به ايشان

أن أفيضوا علينا . .. قالوا إن اللّه حرمهما على الكفرين

چشمه بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 14 - 2

2 - نوشيدن از چشمه بهشت با پياله هاى آماده ، در حال آرميدن بر تختخواب خويش ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فيها عين جارية . فيها سرر مرفوعة . و أكواب موضوعة

ارتباط اين آيه با آيات پيشين، بيانگر برداشت ياد شده است.

چشمه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 8

8 _ بهشت ، داراى چشمه سار هاى روان در زير پاى بهشتيان

تجرى من تحتهم الأنهر فى جنت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 1

1- جايگاه تقواپيشگان ، باغ ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 4

4 - بوستان هاى بهشت ، داراى چشمه سار هاى روان از زير درختان

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 5

5 - بوستان هاى بهشت ، داراى چشمه سارهايى روان از زير درختان

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 52 - 1

1- بوستان ها و چشمه ساران بهشت ، جايگاه امن تقواپيشگان

إنّ المتّقين فى مقام أمين . فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 15 - 2

2 - بهشت ، داراى باغ هاى پوشيده از درختان و چشمه ساران متعدد

فى جنّ_ت و عيون

{جنّت} (مفرد {جنّات}) به باغ پوشيده از درختان گفته مى شود و {عيون} (جمع {عين}) به معناى چشمه ساران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 50 - 1،3

1 - دو بوستان عطا شده به خداترسان ، داراى دو چشمه هميشه جارى

و لمن خاف . .. جنّتان ... فيهما عينان تجريان

3 - چشمه هاى هميشه جارى ، از نعمت هاى لذت آفرين و دلخواه بهشت

فيهما عينان تجريان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 1،4

1 - چشمه هاى جارى در بهشت خائفان ، نعمتى غير قابل انكار و تكذيب ناپذير

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

4 - وجود چشمه هاى هميشه جارى در

بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 1

1 - چشمه هاى جوشان و فوران كننده بهشت ، نعمتى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب

فيهما عينان نضّاختان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 31 - 3

3 - اصحاب اليمين ، شاد و سرخوش در كنار چشمه هاى همواره ريزان بهشت

و ماء مسكوب

عبارت {و ماء مسكوب} به تقدير {هم فى ماء مسكوب} است; يعنى، ايشان در كنار آب هاى هميشه ريزان به سر مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 6 - 1

1 - وجود چشمه كافور در بهشت ابرار

كافورًا . عينًا يشرب بها عباد اللّه

{عيناً}، بدل براى {كافوراً} در آيه پيش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 18 - 1

1 - وجود چشمه سلسبيل در بهشت ابرار

زنجبيلاً . عينًا فيها تسمّى سلسبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال رسول اللّه ( ص ) : . . . إذا انتهى إلى باب الجنّة . . . فيدخل فإذا هو بشجرة ذات ظلّ ممدود . . . يخرج من ساقها عينان تجريان فينطلق إلى إحديها فيغتسل منها . . . ثمّ يشرب من الاُخرى فلايكن فى بطنه مغص و لامرض و

لاداء أبداً و ذلك قوله تعالى { و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً } . . . ;

امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) روايت كرده كه فرمود: هرگاه [بنده خدا] به در بهشت برسد. .. وارد آن مى شود، آن گاه با درختى روبه رو مى شود كه داراى سايه اى گسترده است ... از ساق آن دو چشمه جارى مى شود آن گاه به سوى يكى از آن دو مى رود و از آن غسل مى كند ... سپس از چشمه ديگر مى نوشد، پس از آن براى هميشه در شكم او هيچ درد، مرض و بيمارى نمى باشد و اين است سخن خداى تعالى: {و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 41 - 1،2

1 - جايگاه تقواپيشگان ، در سايه ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون

2 - بهشت ، دارى سايه هايى از درختان انبوه و چشمه سارها

فى ظل_ل و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 1

1 - محسنان ، بهره مند از سايه ها ، چشمه سار ها ، ميوه هاى دل خواه و انواع خوردنى ها و نوشيدنى هاى گوارا در بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. كلوا و اشربوا هنيئًا ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 12 - 2،3

2 - نوشيدنى بهشتيان ، از چشمه اى هميشه جارى تأمين مى گردد .

تسقى من عين ءانية . .. فيها عين

جارية

اين آيه، در مقابل آيه اى است كه از نوشاندن مايعات چشمه سوزان به جهنميان، سخن گفته بود. بنابراين در اين آيه نيز، ذكر چشمه جارى تنها به منظور بيان زيبايى آن نبوده; بلكه توصيف نوشيدنى بهشتيان نيز مراد است.

3 - چشمه هاى جارى در بهشت ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

ناعمة . .. فيها عين جارية

كلمه {عين} اسم جنس نكره و قابل تطبيق بر يك يا چند چشمه مى باشد. آياتى كه بهشت را به داشتن چشمه هايى متعدد توصيف كرده است، مى تواند قرينه بر اراده تعدد در اين آيه نيز باشد. ارتباط اين آيه با {ناعمة} در آيات پيشين، بيانگر برداشت ياد شده است.

چشمهاى همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 2،5

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از زنان چشم فروهشته

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {قاصرات الطرف} كوتاه كردن از نگاه و فروهشتن اندك چشم از نظر ظاهرى باشد. گفتنى است كه اين نوع نگاه كردن و فروهشتن چشم، خود بر زيبايى و جذابيت زنان مى افزايد.

5 - زنان بهشتى ، برخوردار از چشمانى درشت و جذاب

ق_صرت الطرف عين

{عيناء} (مفرد {عِين}) به معناى چشم درشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 2

2 - تقواپيشگان در بهشت ، برخوردار از زنان چشم فروهشته

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه مراد از {قاصرات الطرف}، كوتاه كردن از نگاه و فروهشتن اندك چشم از نظر ظاهرى

باشد. گفتنى است كه اين نوع نگاه كردن و فروهشتن چشم، خود بر زيبايى و جذابيت زنان مى افزايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 4

4- همسران بهشتى تقواپيشگان ( حوريان ) ، داراى بدنى سفيد و چشمانى جذاب و دلربا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء}); يعنى، زنانى كه سياهى چشم او كاملاً مشكى و سفيدى آن كاملاً نمايان بوده و بدنى سفيد داشته باشند. {عين} (جمع {عيناء}); يعنى، زنان فراخ چشم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 20 - 2

2 - بهشتيان ، داراى همسرانى نيكو ، با چشمانى سياه و زيبا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء{) به معناى سياه چشمان و {عين} جمع {عيناء}) و به معناى زيبا چشمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 22 - 2

2 - پيشتازان در بهشت ، داراى همسرانى با چشم هاى سياه و زيبا

و حور عين

{حور} جمع {حوراء} است و {حوراء} به چشمى گفته مى شود كه سياهى آن بسيار سياه و سفيدى آن بسيار سفيد باشد. {عين} جمع {عيناء} است و {عيناء} در وصف چشم زيبا آورده مى شود.

حبيب نجار در بهشت برزخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 26 - 9

9 - مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) ، پس از به شهادت رسيدنش ، از آگاه نبودن مردم از جايگاه بهشتى خود ، اظهار تأسف كرده و آرزو نمود كه اى كاش آنان آگاه مى شدند .

ي_ليت

قومى يعلمون

جمله {يا ليت قومى. ..} براى استئناف بيانى است; يعنى، بيانگر امرى است كه پس از ورود به بهشت [برزخى] اتفاق افتاده است.

حقانيت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 10

10- ترسيم هاى قرآن از بهشت و دوزخ ، نمودى از حقايق سهولت يافته وحى براى بيدارى خلق

فإنّما يسّرن_ه بلسانك لعلّهم يتذكّرون

تعبير {فإنّما يسّرناه. ..} پس از مجموعه آياتى آمده است كه ترسيم كننده تفصيلى بهشت و دوزخ و فرجام بهشتيان و دوزخيان است، بنابراين آن آيات نمونه اى بارز براى اثبات آسان بودن قرآن است.

حقيقت آشاميدنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 14

14- شراب ها و نوشيدنى هاى بهشت ، متفاوت با شراب هاى دنيا و داراى ماهيت و اثرى ديگر

و أنه_ر من خمر لذّة للش_ربين

صفاتى كه خداوند براى نوشيدنى هاى بهشت (آب، شير و شراب) بيان داشته، صفاتى است كه در دنيا براى آنها موجود نمى باشد. آنها در اسم شبيه اند، ولى در ماهيت و اثر متفاوت.

حقيقت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 16

16 - بهشت ، مقام قرب الهى است . *

فى روضات الجنّات . .. عند ربّهم

بنابراين احتمال كه {عند ربّهم} خبر ديگرى براى {الذين. ..} باشد، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 11

11- حقيقت بهشت و دوزخ ، فراتر از سطح درك بشر

فإنّما يسّرن_ه بلسانك لعلّهم يتذكّرون

با توجه

به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در ترسيم دوزخ و بهشت بود _ استفاده مى شود كه آنچه در آن آيات آمده، شكل آسان شده و تنزل يافته مطلب است; نه ماهيت عالى آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 11 - 5

5 - بهشت ، سر منزل قرب و جوار الهى

ابن لى عندك بيتًا فى الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 38 - 3

3 - بهشت ، بوستانى پرنعمت

جنّة نعيم

حقيقت بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 16

16 - { حسين بن ميسر قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن جنّة آدم فقال : جنّة من جنّات الدنيا تطلع فيها الشمس والقمر و لو كانت من جنان الأخرة ما خرج منها أبداً ;

حسين بن ميسر گويد از امام صادق(ع) در مورد بهشت آدم(ع) سؤال كردم فرمود: آن باغى از باغ هاى دنيا بود كه خورشيد و ماه در آن جا طلوع مى كرد و اگر از باغ هاى آخرت بود هرگز از آن جا خارج نمى شد}.

حقيقت بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 10

10_ { قال رسول الله ( ص ) : . . . جنات عدن قضيب غرسه الله بيده ثم قال له : كن فكان . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: {جنات عدن} شاخه اى است كه خداوند با دست خود

كاشته سپس فرموده: [بهشت] باش ، پس آن شد . ..}.

حقيقت شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 14

14- شراب ها و نوشيدنى هاى بهشت ، متفاوت با شراب هاى دنيا و داراى ماهيت و اثرى ديگر

و أنه_ر من خمر لذّة للش_ربين

صفاتى كه خداوند براى نوشيدنى هاى بهشت (آب، شير و شراب) بيان داشته، صفاتى است كه در دنيا براى آنها موجود نمى باشد. آنها در اسم شبيه اند، ولى در ماهيت و اثر متفاوت.

حوا در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 1

1 _ خداوند به آدم(ع) و همسرش فرمان داد تا در بهشت سكونت گزينند.

و يأدم أسكن أنت و زوجك الجنة

حوريان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 15

15 _ حوران بهشتى ، از آنِ مؤمنان مجاهد و ايثارگر است .

و أولئك لهم الخيرت

منظور از {الخيرات} به قرينه آيه 70 سوره الرحمن (فيهن خيرات حسان) مى تواند حوران بهشت باشد.

خانواده مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 7

7 - الحاق اعضاى مؤمن خانواده بهشتيان به ايشان ، تبلور لطف و فضل الهى در حق آنان

و الذين ءامنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيم_ن ألحقنا بهم ذرّيّتهم

خانه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 6

6 _ وجود خانه هاى عالى و پاكيزه براى مؤمنان نيك كردار در

{ جنات عدن }

و مسكن طيبة فى جنت عدن

{جنات عدن} مى تواند نامى خاص باشد و غير از {جنات تجرى . .. } به شمار آيد. برداشت فوق برگرفته از اين احتمال است.

خداترسان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 1،4

1 - بهشت ، از آن بيم دارندگان از خداوند در نهان

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. من خشى الرحم_ن بالغيب

بنابراين كه {بالغيب} متعلق به {خشى} باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

4 - بهشت پاداش آنان كه با وجود محسوس نبودن خداوند ، همه جا وى را در نظر داشته و از او بيم دارند .

من خشى الرحم_ن بالغيب

بنابر اين كه {بالغيب} وصف براى {رحمان} باشد، برداشت بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 46 - 2،4،5

2 - بيم دارندگان از گناه و مخالفت پروردگار ، بهره مند از دو بهشت

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان

خوف از مقام پروردگار، مى تواند كنايه از ترك گناه و پرهيز از مخالفت با فرمان پروردگار باشد. برداشت بالا بر پايه اين احتمال است.

4 - بيمناكان از مقام پروردگار ، برخوردار از بهشتى مادى و بهشتى معنوى *

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان

تثنيه آمدن {جنّتان} ممكن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد; چه اين كه برخى از مفسران نيز بدان اشاره كرده اند.

5 - بيمناكان از مقام پروردگار ، برخوردار از بهشتى در قبال عمل و بهشتى ديگر از فضل الهى *

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان

طبق نظر برخى از مفسران، تثنيه آمدن {جنّتان}

نظر به مطلب بالا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 50 - 2

2 - دو بهشت خائفان از خدا ، داراى تفاوت هاى بسيار و تنوع فراوان *

و لمن خاف . .. جنّتان ... ذواتا أفنان ... فيهما عينان تجريان

از اين كه پس از عبارت {و لمن خاف . .. جنّتان} اوصاف به گونه تثنيه آمده است، چنين استفاده مى شود كه تفاوت آن دو {جنّت} اعتبارى نيست; بلكه آن چشمه اى دارد و اين چشمه اى ديگر; به خصوص اگر {أفنان} به معناى {انواع} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 1

1 - چشمه هاى جارى در بهشت خائفان ، نعمتى غير قابل انكار و تكذيب ناپذير

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 4،5

4 - شكوه ، جلال ، آسايش و تنعم ، جملگى جمع در بهشت خائفان از مقام پروردگار

و لمن خاف مقام . .. متّك_ين على فرش ... و جنى الجنّتين دان

5 - بى قراران از خوف مقام پروردگار ، داراى آرامش و آسايش در نعمت هاى بهشت

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان . .. متّك_ين على فرش ... و جنى الجنّتين دان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 2

2 - آسايش ، تنعم و بهرهورى هاى خائفان مقام پروردگار در بهشت ، جلوه اى از ربوبيت عالى خداوند و نعمتى غير قابل انكار و تكذيب

متّك_ين

. .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 41 - 1

1 - بهشت ، تنها جايگاه نهايى براى خداترسان رهيده از هواى نفس

فإنّ الجنّة هى المأوى

جمله {فإنّ الجنّة. ..} به دليل وجود {ال} جنس در خبر، دلالت بر حصر دارد.

خداشناسى مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 5

5 _ بهره مندى مؤمنان از كمال معرفت و شناخت خداوند در بهشت

جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 6

6 - مأموران الهى ، خدمت گذاران اهل تقوا و همسران آنان در بهشت

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم . .. يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: الف) به قرينه آيه قبلى مى توان استفاده كرد كه مرجع ضمير {عليهم} پرهيزگاران و همسران آنانند. ب) از صيغه مجهول {يُطاف} مى توان استفاده كرد كه خدمت گذاران بهشتيان، مأموران الهى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 17 - 4

4 - { [ عن مجمع ] إنّهم أولاد أهل الدنيا لم يكن لهم حسنات فيثابوا عليها و لا سيئات فيعاقبوا فأنزلوا ه_ذه المنزلة . عن على ( ع ) ;

از امام على(ع) درباره {ولدان مخلّدون} روايت شده كه آنان فرزندان اهل دنيا هستند كه حسناتى نداشتند تا به آنان ثواب داده شود و گناهى نداشتند كه مورد عقاب قرار گيرند. پس آنان

در اين منزلت (خادمان اهل بهشت) قرار گرفته اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 20 - 4

4 - { عن الحسن البصرى أنّ رسول اللّه ( ص ) قال : إنّ أدنى أهل الجنّة منزلة الذى يَرْكَبُ فى ألف ألف من خدمة من الولدان المخلدين على خيل من ياقوت أحمر لها أجنحة من ذهب { إذا رأيت ثَمّ رأيت نعمياً و ملكاً كبيراً } ;

از حسن بصرى روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: كمترين اهل بهشت از نظر مقام، كسى است كه در ميان يك ميليون خدمت كار نوجوان، هميشه جوان بر اسبى از ياقوت سرخ _ كه بال هاى طلايى دارد _ سوار مى شود [سپس اين آيه را تلاوت فرمود:] {إذا رأيت ثَمّ رأيت نعيماً و ملكاً كبيراً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 2

2 - تخت هاى مزيّن در هوايى مطبوع ، ميوه هاى آماده ، انواع شراب هاى دلپذير ، جوانكان خدمت گزار و لباس هاى فاخر ، از نعمت هاى اختصاصى براى ابرار در بهشت

متّكئين فيها على الأرائك . .. و ذلّلت قطوفها... يسقون فيها كأسًا ... يطوف عليهم

تقديم جار و مجرور (لكم) مفيد اختصاص است. ضمن آن كه لام در {لكم}، مى تواند براى اختصاص باشد.

خدمتكاران متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 2

2 - خدمت كاران زيباروى تقواپيشگان ، موجوداتى بهشتى

غلمان لهم

نكره آمدن {غلمان} مى رساند كه اين خدمتكاران، مخلوقاتى بهشتى اند و نه از نوع

خدمت كاران دنيوى متقين; و گرنه بايد {غلمانهم} گفته مى شد.

خرماى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 1،2

1 - وجود انواع ميوه ها _ خصوصاً خرما و انار_ در بهشت ، نعمتى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - ميوه هاى متنوع _ به ويژه خرما و انار _ در بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

خستگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 108 - 3

3- خلود در بهشت ، هيچ ملالت و خستگى براى اهل بهشت فراهم نمى آورد .

خ_لدين فيها لايبغون عنها حولاً

جمله {لايبغون} مانند {خالدين} حال است براى {هم} در آيه قبل; يعنى، آنان، در عين خلود در بهشت، چيزى غير آن نمى طلبند، گرچه، نوعاً، ماندن در يك مكان، قدرى ملالت همراه دارد، ولى بهشت، به گونه اى است كه چنين ملالتى در پى ندارد.

خلقت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 35 - 3

3- بهشت اصحاب اليمين و حوريان آن ، از پيش آفريده شده است .

إنّا أنشأن_هنّ إنشاءً

به كارگيرى فعل ماضى {أنشأناهنّ}، بيانگر مطلب ياد شده است.

خوردنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 2

2 _ خداوند تمام خوردنيهاى بهشت را براى آدم و همسرش مباح كرد.

فكلا من حيث شئتما

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 5

5_ بهشت دربردارنده ميوه و خوراكى و داراى هوايى مطبوع است .

أُكلها دائم و ظلّها

{أُكل} به معناى ميوه و ثمره است و گاهى به مطلق خوراكى نيز اطلاق مى شود. {ظلّ} به معناى سايه و در آيه شريفه كنايه از خوش آب و هوا بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 4

4 - دسترسى بهشتيان به طعام و نوشيدنى بدون هيچ گونه رنج و تلاش

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

از مجهول آمدن {يُطاف} استفاده مى شود كه ظرف هاى غذا و جام هاى نوشيدنى، بدون تلاش بهشتيان در اختيار آنان قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 1

1 - مؤمنان بهشتى ، برخوردار از خوردنى ها و نوشيدنى ها

كلوا و اشربوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 1

1 - پذيرايى شدن تقواپيشگان در بهشت ، از خوردنى ها و نوشيدنى ها

كلوا و اشربوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 1

1 - محسنان ، بهره مند از سايه ها ، چشمه سار ها ، ميوه هاى دل خواه و انواع خوردنى ها و نوشيدنى هاى گوارا در بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. كلوا و اشربوا هنيئًا ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

خوردنيهاى بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 5

5

- استفاده از تمام خوراكى هاى بهشت ، براى آدم ( ع ) و همسرش مباح بود .

و كلا منها رغداً حيث شئتما

خوش اخلاقى همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 70 - 6

6 - { قال الصادق ( ع ) الخيرات الحسان من نساء أهل الدنيا و هنّ أجمل من الحورالعين ;

امام صادق(ع) فرمود: {خيرات حسان} (زنان نيك خو و زيباصورت بهشت) از زنان اهل دنيا هستند و آنان از {حورالعين} زيباتراند}.

خوشبويى شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 26 - 2

2 - صُراح باده بهشتى نيكوكاران ، با مشك لاك و مهر شده است .

خت_مه مسك

برخى از اهل لغت، {ختام} را به معناى وسيله ختم و علامت گذاشتن مى دانند و مى گويند: تنگ شراب را در آخرت، با مشك ممهور مى كنند; نه اين كه مانند صُراح (تنگ شراب) دنيا، آن را با گل و امثال آن سربسته سازند. راغب اين معنا را با آيه شريفه مناسب نمى داند.

خيريت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 4

4 _ خير و رستگارى واقعى ، دستيابى به بهشت و زندگى جاودان بهشتى است .

أولئك لهم الخيرت و أولئك هم المفلحون. أعد اللّه لهم جنت

خيمه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 72 - 2

2 - حوريان بهشتى ، مستور در خيمه ها و پنهان از ديد مردان بيگانه

حور مقصورت فى الخيام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 1،2

1 - حوريان مستور در خيمه هاى بهشت ، از نعمت هاى انكارناپذير پروردگار و غيرقابل تكذيب

حور مقصورت . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - حوريان جذاب و مستور در خيمه هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى نسبت به جن و انس

حور مقصورت فى الخيام . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

دربهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 5

5 - درب هاى باغ هاى جاويدان بهشت ، به روى تقواپيشگان باز و گشوده است .

مفتّحة لهم الأبوب

درجات بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 107 - 6،7

6- { عن النبى ( ص ) : الفردوس أعلى درجة فى الجنّة و فيها يكون عرش الرحمن و منها تفجر أنهار الجنّة الأربعة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده: فردوس، بالاترين درجه بهشت است و عرش رحمان در آن جا است و نهرهاى چهارگانه بهشت، از آن جا سرچشمه مى گيرد}.

7- { عن النبى ( ص ) : الفردوس من ربوة الجنّة هى أوسطها و أحسنها ;

از پيامبر(ص) روايت شده: فردوس، از مكان هاى مرتفع بهشت است و آن جا وسط و بهترين مكان بهشت است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 11 - 2،3،6

2 - بهشت ، داراى مراتب و درجات مختلف

الذين يرثون الفردوس

برخى از مفسران، {فردوس} را به {أعلى الجنان} (بالاترين درجه بهشت) معنا كرده اند. برداشت فوق بر پايه اين احتمال استوار است.

3 -

فردوس ، نام بالاترين درجات بهشت

الذين يرثون الفردوس هم فيها خ_لدون

6 - { عن رسول اللّه ( ص ) . . . والفردوس ربوة الجنة و أوسطها و أفضلها ;

رسول خدا(ص) فرمود: فردوس، جايگاه بلند، و بهتر و برتر بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 1،2،5

1 _ بنا هاى برافراشته و درجات عالى در بهشت ، پاداش بندگان خدا ( عباد الرحمان ) است .

و عباد الرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ {أُول_ئك} اشاره به {عبادالرحمان} است. 2_ {غرفة} به معناى بناى مرتفع و برافراشته است. در آيه شريفه نيز مى تواند هم در معناى لغوى خود به كار رفته باشد و هم مى تواند منزلت و مقام رفيع مقصود باشد.

2 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، عامل برخوردار شدن آنان از بنا ها و درجات عالى بهشت است .

أُول_ئك يجزون الغرفة بما صبروا

گفتنى است {با} در {بما} براى سببيت است.

5 _ صبر و شكيبايى در انجام تكاليف و ترك محرمات الهى ، عامل بهره مندى از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا ... و الذين لايشهدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 3

3 - وجود فاصله ميان موقف تقواپيشگان در محشر و بهشت

و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة زمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 62 - 3،5

3 - مؤمنان به تناسب

عملكرد خويش ، برخوردار از بهشت هاى متفاوت *

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان . .. و من دونهما جنّتان

در صورتى كه {دونهما} به معناى مرتبه پايين تر باشد، احتمال مى رود كه دو بهشت قبل مخصوص خائفان و اين دو بهشت فروتر، از آنِ كسانى باشد كه در مرتبه پايين تر قرار دارند.

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . .و أمّا قوله { و من دونهما جنّتان } يقول من دونهما فى الفضل و ليس من دونهما فى القرب و هما لأصحاب اليمين و هى جنّة النعيم و جنّة المأوى . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده: . ..اما اين قول خداوند {و من دونهما جنّتان} مى فرمايد: پايين تر از آن دو در فضيلت نه پايين تر در نزديكى (مكانى) و آن دو بهشت براى اصحاب اليمين است و آن [معروف] به {جنّة النعيم} و {جنّة المأوى} مى باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 9

9 - بهشت ، داراى درجات و مراتب است .

جنّ_ت تجرى . .. فى جنّ_ت عدن

از تمايز {جنّات تجرى} و {جنّات عدن}، مى توان مطلب بالا را استفاده كرد.

درخت اقاقياى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 29 - 4

4 - بهشت اصحاب اليمين ، معطر با عطر گل هاى درختان اقاقيا

و طلح منضود

برخى از مفسران {طلح} را به {ام غيلان} (درخت اقاقيا) تفسير كرده اند. درخت اقاقيا داراى گلى بسيار خوشبو است.

درخت موز بهشت

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 29 - 1،2،6

1 - وجود درختان موز ، در بهشت اصحاب اليمين

و طلح منضود

درباره واژه {طلح} چند معنا ذكر كرده اند كه يكى از آنها {موز} است.

2 - درختان موز در بهشتِ اصحاب اليمين ، پربار و ميوه هاى آن چيده شده بر روى هم

و طلح منضود

{نضد} به معناى چيدن بر روى هم است {طلح منضود} ;يعنى، درختان موز كه ميوه هاى آن بر روى هم چيده شده است.

6 - { عن على بن أبى طالب ( ع ) فى قوله { و طلح منضود } قال : هو الموز ;

از امام على(ع) درباره سخن خداوند {و طلح منضود} روايت شده كه مراد درخت موز است}.

درختان انار بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 68 - 1

1 - باغ هاى بهشت ، آكنده از ميوه ها و درختان نخل و انار

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان

درختان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 7

7 - بهشت داراى درختانى انبوه و ميوه دار

أن لهم جنّت . .. كلما رزقوا منها من ثمرة

{ثمرة} به ميوه درختان گفته مى شود. بهشت و بستان را از آن جهت جنت مى گويند كه پوشيده از درختان انبوه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 31

31 _ جريان نهر هاى متعدد ، زير درختان بهشت

جنّات تجرى من تحتها الانهار

به نظر مى رسد مراد از {من تحتها الانهار}، {من تحت اشجارها} باشد، يعنى

نهرها از زير درختان آن جارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 5

5 _ بهشت ، جاودانه و داراى درختانى انبوه و نهرهايى روان

جنت تجرى من تحتها الانهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 6

6 _ بهشت داراى باغ ها و بوستان هاى بسيار با نهرهايى جارى از زير درختان انبوه آن

لهم جنت تجرى من تحت الانهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 2،15

2 _ باغ هاى پوشيده از درختان

جنت تجرى

{جنة} (مفرد جنات) به بوستانى گفته مى شود كه زمين آن پوشيده از درخت باشد.

15 _ بهشت جاودان ، بوستان هاى پوشيده از درخت ، خانه هاى دلپذير و خشنودى خدا ، پاداش الهى به مؤمنان در برابر امر به معروف و نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف ... و يطيعون اللّه و رسوله ... وعد الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 15

15 _ جارى شدن نهر ها در زير درختان انبوه بهشتى ، جلوه اى از نعمت هاى جذاب و لذت آفرين اخروى

لهم جنت تجرى تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 3

3- بهشت جايگاه مؤمنان و پوشيده از درختان انبوه است .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنات} به

جايى گفته مى شود كه مملو از درخت باشد، به گونه اى كه زمين را با درختان خود بپوشاند. جمع آورده شدن {جنات} هم مى تواند مؤيد اين مطلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 4،5

4 - بهشت ، داراى بوستان هايى است متعدد ، سر سبز و پوشيده از درختان .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنات} جمع جنّة است و {جنّت} به بوستانى گفته مى شود كه پوشيده از درختان است.

5 - بوستان هاى بهشت ، داراى چشمه سارهايى روان از زير درختان

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 4

4 - از زير درختان بهشت ، نهر هاى آب ، مدام ، جارى است .

من الجنّة غرفًا تجرى من تحتها الأنه_ر

جمله {تجرى من تحتها الأنهار} مى تواند حال براى {الجنة} باشد و ضمير {تحتها} به {الجنة} برگردد. در اين صورت، اين برداشت، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 4

4- جريان نهر ها در زير قصر ها و درخت هاى بهشت ، از جاذبه هاى مهم آن است .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

از آن جا كه خداوند از ميان همه اوصاف بهشت، تنها به جريان نهرها اشاره كرده است، اهميت آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 2،7

2 - باغ هاى بهشت ، پوشيده از درختان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به باغ پوشيده از

درختان گفته مى شود.

7 - بهشت ، متشكل از باغ هاى بسيار با درختانى انبوه و نعمت هاى گسترده و گوناگون

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 64 - 5

5 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله { مدهامّتان } قال : يتصل ما بين مكّة و المدينة نخلاً ;

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند: {مدهامّتان} فرمود: [مثل اين است كه] ما بين مكه تا مدينه نخل هاى خرما به يكديگر متصل باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 28 - 1

1 - عالى ترين نوع درختان سدر ، موجود در بهشت اصحاب اليمين

و أصح_ب اليمين . .. فى سدر مخضود

توصيف درخت سدر به {مخضود} (بدون تيغ)، ظاهراً اشاره به نوع عالى آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 29 - 1

1 - وجود درختان موز ، در بهشت اصحاب اليمين

و طلح منضود

درباره واژه {طلح} چند معنا ذكر كرده اند كه يكى از آنها {موز} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 10

10 - باغ هاى بهشت ، پوشيده از درختان است .

بشريكم اليوم جنّ_ت

{جنّة} (مفرد {جنّات})، به باغ پوشيده از درختان گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 19

19 - وجود نهر هاى هميشه روان ، از زير درخت هاى بوستان هاى بهشت

تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 41 - 2

2 - بهشت ، دارى سايه هايى از درختان انبوه و چشمه سارها

فى ظل_ل و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 4

4 - جارى بودن نهر هاى فراوان ، از زير درختان بهشت

عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا

درباره مفاد {تجرى من تحتها الأنهار}، سه تصور وجود دارد; 1. با تقدير كلمه {أشجار}، مراد جريان آب از زير درختان و كنار ساقه هاى آن است; 2. مراد جريان آب، زير كاخ ها و تخت هاى بهشتيان است; 3. مراد بيان آب خيز بودن زمين بهشت است; به گونه اى كه آب نهرها، از زير زمين بهشت سرچشمه مى گيرد.

درخواست آشاميدنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 3

3 - تقواپيشگان در باغ هاى بهشتى ، خواستار ميوه ها و نوشيدنى هاى بسيار عالى ، متنوع و گوناگون

يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب

مقصود از كثرت ميوه ها و نوشيدنى ها، تنوع آنها است و تنكير {فاكهة} و {شراب} براى تفخيم مى باشد; يعنى، ميوه هاى عالى و نفيس.

درخواست بهشت براى تائبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و

أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

درخواست بهشت براى صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

درخواست بهشت براى فرزندان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

درخواست بهشت براى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز

پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

درخواست بهشت براى والدين مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

درخواست بهشت براى همسران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

درخواست خانه بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 11 - 3

3 - درخواست همسر فرعون از خداوند ، مبنى بر زيستن در جوار رحمت او و بنا كردن خانه اى در بهشت براى وى

إذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتًا فى الجنّة

درخواست ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 3

3 - تقواپيشگان در باغ هاى بهشتى ، خواستار ميوه ها و نوشيدنى هاى بسيار عالى ، متنوع و گوناگون

يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب

مقصود از كثرت ميوه ها و نوشيدنى ها، تنوع آنها است و تنكير {فاكهة} و {شراب} براى تفخيم مى باشد; يعنى، ميوه هاى عالى و نفيس.

درخواست نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 85 - 2

2 - چشمداشت به پاداش الهى ، آرزوى بهشت و درخواست نعمت هاى آن از خداوند ، امرى شايسته و بايسته براى اهل ايمان

و اجعلنى من ورثة جنّة النعيم

درخواست وراثت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 85 - 1

1 - دعاى ابراهيم ( ع ) به درگاه خدا ، براى قرار گرفتنش در زمره وارثان بهشت

و اجعلنى من ورثة جنّة النعيم

{من} در اين آيه تبعيضيه و {ورثة} جمع وارث است; يعنى، مرا يكى از وارثان بهشت قرار بده.

درهاى بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 9

9_ بهشت عدن داراى درب هاى بسيار

والمل_ئكة يدخلون

عليهم من كل باب

دشنام در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 25 - 1

1 - در بهشت پيشتازان ( سابقون ) ، هرگز كسى از ديگرى سخن لغو و بيهوده و يا نسبت ناروا نخواهد شنيد .

لايسمعون فيها لغوًا و لاتأثيمًا

{لغو} به سخنى گفته مى شود كه هيچ فايده اى بر آن مترتب نباشد و {تأثيم} به معناى نسبت دادن گناه به كسى است.

دعوت به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 21

21 _ خداوند ، دعوت كننده انسان ها به بهشت و آمرزش خويش است .

و اللّه يدعوا الى الجنّة و المغفرة باذنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 25 - 2

2 _ خدا ، مردم را از فريفته شدن به زندگى ناپايدار دنيا بر حذر داشته و به سرايى سراسر امن و سلامت ( بهشت ) فرامى خواند .

إنما مثل الحيوة الدنيا . .. و اللّه يدعوا إلى دارالسلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 1

1- دعوت از تقواپيشگان براى ورود به بهشت ، همراه با سلامت و امنيت كامل و به دور از هرگونه رنج ، درد ، ناخوشى و ناامنى است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

{باء} در {بسلام} در معناى {مصاحبت} به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 13

13- دعوت فرشتگان از تقواپيشگان به هنگام قبض روح آنان

، براى ورود به بهشت

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون ... ادخلوا الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 11

11 _ تلاش براى سوق دادن انسان ها به بهشت و نجات آنان از ابتلاى به آتش جهنم ، از هدف هاى پيامبران الهى

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 3

3 - دعوت خداوند از تقواپيشگان ، براى ورود آنان همراه با همسرانشان به بهشت

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 1

1 - خداوند در قيامت ، انسان هاى دل آرام ، راضى و مورد پسند خويش را به بهشتى خاص دعوت خواهد كرد .

و ادخلى جنّتى

اضافه {جنّة} به ضمير متكلم و انتساب آن به خداوند، ممكن است براى بيان شرافت همان بهشت معروف و يا بيانگر اختصاصى بودن بهشتى باشد كه اين دسته از بندگان به آن وارد خواهند شد.

دعوت كنندگان به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 2

2 - پيشوايان و رهبران جوامع در بينش الهى دو دسته اند : دعوت كنندگان به آتش دوزخ و فراخوانان به نعمت هاى بهشت .

و جعلن_هم أئمة يدعون إلى النار

دعوتهاى نگهبانان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 13

13 - دعوت دربانان بهشت از تقواپيشگان براى ورود به آن

قال لهم خزنتها

. .. فادخلوها خ_لدين

دلايل حقانيت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 12 - 14

14 - آفرينش آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها ، نشانه تحقّق وعده هاى خداوند به برپايى قيامت و وجود بهشت و جهنّم است .

أعدّ اللّه لهم عذابًا شديدًا . .. جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر ... اللّه الذى خلق

يادآورى خلقت آسمان ها و زمين و تدبير امور آنها _ پس از ذكر دو گروه دوزخيان و بهشتيان در آيات گذشته _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

دورى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 13 - 3

3 - جايگاه بهشت پيش از برپايى قيامت ، در فاصله اى دور نسبت به جايگاه مردم است .

و إذا الجنّة أُزلفت

از آنجا كه ظاهر آيه شريفه نزديك آوردن بهشت است; نه نزديك ساختن مردم به آن، مى توان گفت: جايگاه بهشت در آغاز برپايى قيامت به عرصه محشر نزديك نيست.

دوستى متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 2

2- متقين در بهشت ، داراى روابط صميمانه و به دور از هرگونه ناخالصى اند .

ادخلوها بسل_م ءامنين . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

{غلّ} در لغت به معناى غش و ناخالصى آمده است.

ذكر نعمت در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 5

5 - ياد نعمت ها و تعظيم عطاياى خداوند ، نقل مجلس انس متقين ، در

بهشت *

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

در معناى {فاكهين} گفت و گوهاى دوستانه در مجالس انس آورده شده است.

ربوبيت خدا در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 3

3 - بهشت برين ، جايگاه رشد و كمال در پرتو ربوبيت خداوند

ارجعى إلى ربّك . .. و ادخلى جنّتى

اين آيه، عطف بر آيه قبل و هر دو تفصيل رجوع به خداوند است. برگزيدن واژه {ربّك} در آيات پيشين، بيانگر مواجه شدن بهشتيان با ربوبيت خداوند است.

رحمت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 6

6- بهشت هاى عدن ، جلوه اى از رحمت بى كران الهى است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن

كلمه {الرحمن} بيانگر نكته فوق است.

رضايت بخشى زندگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 21 - 2

2 - زندگى در بهشت ، زندگى كاملاً رضايت بخش و دل پسند

فى عيشة راضية

به قرينه آيه بعد (فى جنّة عالية) زندگى رضايت بخش، در بهشت خواهد بود.

رفاه در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 6

6 - بهشتى كه آدم ( ع ) و حوا در آن سكنى گزيدند ، جايگاهى مرفه و داراى نعمت هاى فراوان و نيكو بود .

و كلا منها رغداً حيث شئتما

{رغد} به معناى: پر خير و بركت، پاك و داراى رفاه مى باشد. كلمه {رغداً} حال براى ضمير {منها} است; يعنى، از بهشت استفاده بريد، در حالى كه اين بهشت پر

خير و بركت و ... است.

رفع اندوه در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 3،4

3 - بهشت ، سراى آسودگى و به دور از رنج و افسردگى

لايمسّنا فيها نصب و لايمسّنا فيها لغوب

{نصب} به معناى تعب و رنج و {لغوب} به معناى عجز و ناتوانى است كه غالباً به سبب تعب و مشقت به وجود مى آيد. گفتنى است كه در برداشت ياد شده از آن به افسردگى تعبير شده است.

4 - اعطاى بهشت و سراى پايدار و بى رنج و افسردگى ، فضل و لطف خداوند به بندگان

لايمسّنا فيها نصب و لايمسّنا فيها لغوب

رفع سختى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 3

3 - بهشت ، سراى آسودگى و به دور از رنج و افسردگى

لايمسّنا فيها نصب و لايمسّنا فيها لغوب

{نصب} به معناى تعب و رنج و {لغوب} به معناى عجز و ناتوانى است كه غالباً به سبب تعب و مشقت به وجود مى آيد. گفتنى است كه در برداشت ياد شده از آن به افسردگى تعبير شده است.

رفع كينه در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 1

1- خداوند ، هرگونه دشمنى و كينه اى را از دل متقين در بهشت بيرون مى كند .

ادخلوها بسل_م ءامنين . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

{غلّ} در لغت به معناى دشمنى و كينه است.

رفعت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88

- 10 - 3

3 - بهشت ، در مكانى بلند و رفيع

فى جنّة عالية

وصف {عالية} در برداشت ياد شده، وصفى توضيحى لحاظ شده است.

رنگ پشتى هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 76 - 1

1 - بهشتيان ، در بزم با شكوه خويش ، تكيه زده بر پشتى هاى سبز و فرش هاى بى نظير در جنس و زيبايى

متّك_ين على رفرف خضر و عبقرىّ حسان

رنگ سبز در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 76 - 3

3 - رنگ سبز ، از رنگ هاى زينت بخش امكانات تجملى بهشت

متّك_ين على رفرف خضر

رنگ شراب بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 46 - 1

1 - سپيد و درخشان بودن شراب ، براى بندگان مخلص خدا در بهشت

بيضاء

{بيضاء} به اعتبار مظروف (شراب) صفت براى {كأس} (ظرف شراب) است; نه به اعتبار ظرف. توصيف ديگر آن در آيه بعد به اين كه مايه دردسر و مستى نمى شود، مؤيد همين مطلب است.

رنگ همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 49 - 1،2

1 - زنان و حوران بهشتى ، از شدت سفيدى و درخشندگى همچون تخم شترمرغ زير پر هستند .

كأنّهنّ بيض

{بيض} اسم جنس و مفرد آن {بيضة} و به معناى تخم شترمرغ است كه رنگ آن سفيد و درخشنده و كمى متمايل به زردى است و اين حيوان آن را زير پر خود مى پوشاند تا از غبار و آلودگى

و دستبرد محفوظ ماند. عرب ها، زنان زيبا را به {بيض} تشبيه مى كنند.

2 - رنگ زنان بهشتى ، سفيد و درخشنده و كمى متمايل به زردى است .

كأنّهنّ بيض

روابط عاطفى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 4

4 - پيوند هاى عاطفى ، باقى ميان مؤمنان و نسل ايشان در بهشت

ألحقنا بهم ذرّيّتهم

نويد به ملحق شدن ذريه مؤمنان به آنان در بهشت، مى رساند كه مؤمنان در بهشت نيز به نسل خود دلبسته اند و از قرار گرفتن آنان در كنار خويش احساس لذت مى كنند.

روابط متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 2

2- متقين در بهشت ، داراى روابط صميمانه و به دور از هرگونه ناخالصى اند .

ادخلوها بسل_م ءامنين . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

{غلّ} در لغت به معناى غش و ناخالصى آمده است.

رؤيت بهشت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 31 - 2

2 _ { متقين } ، قادر به مشاهده بهشت در صحنه قيامت *

الجنّة . .. غير بعيد

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {غير بعيد} _ از پى {أزلفت} _ بيانگر اين معنا باشد كه بهشت آن قدر به متقين نزديك خواهد شد، كه در مرئى و منظر آنان قرار خواهد گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 13 - 5

5 - بهشت و جهنم ، براى مردم در قيامت قابل مشاهده

است . *

و إذا الجحيم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت

هدف از شعلهور كردن جهنم و نزديك نمودن بهشت ممكن است اين باشد كه همگان آنها را مشاهده كرده و به فرجام نيكان و بدان آگاه شوند.

زمين بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 14

14 - { عن أبى جعفر ( ع ) { الحمد للّه الذى صدقنا وعده و أورثنا الأرض . . . } يعنى : أرض الجنّة ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه درباره {. ..و أورثنا الأرض...} فرمود: مقصود زمين بهشت است}.

زمينه اخراج از بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 4

4 - شيطان با وسوسه و اغواگرى خود ، زمينه ساز اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوط آنان به زمين گرديد .

فوسوس إليه الشيط_ن . .. قال اهبطا منها

زمينه بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 8

8- تقوا ، زمينه ساز ورود به بهشت و رسيدن به مواهب بى كران الهى

دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 1

1 - نزول آرامش از سوى خداوند بر مؤمنان ، مايه افزايش ايمان و زمينه ساز ورود آنان به بهشت

أنزل السكينة . .. ليزدادوا إيم_نًا ... ليدخل المؤمنين و ... جنّ_ت

{ليدخل. ..} نتيجه اطمينان عطا شده از ناحيه خداوند و فزونى ايمان مؤمنان است كه در آيات پيشين

طرح شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 1

1 - دعا و نيايش به درگاه خداوند ، زمينه ساز راهيابى انسان به بهشت و رهايى از دوزخ

فمنّ اللّه علينا و وقينا عذاب السموم . إنّا كنّا من قبل ندعوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 60 - 1

1 - نعمت هاى شگرف بهشت ، پاداش و احسان خداوند به اعمال نيك و شايسته خلق

كأنّهنّ الياقوت . .. هل جزاء الإحس_ن إلاّالإحس_ن

واژه {إحسان} در لغت عرب بر دو معنا اطلاق مى شود: الف) كار نيك، ب) نيكى به غير. در آيه شريفه {احسان} اول به معناى اول و احسان دوم به معناى دوم به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 2

2 - انسان ها ، بايد دنيا را ميدان مسابقه جهت دست يافتن به بهشت و آمرزش الهى قرار دهند .

و ما الحيوة الدنيا إلاّ مت_ع الغرور . سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 5

5 - انديشه صحيح نسبت به فقر و غنا ، برخورد شايسته با يتيمان و مسكينان ، قطع حرام خوارى و دل نبستن به ثروت ، زمينه ساز ورود به بهشت برين

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتل_يه . .. و ادخلى جنّتى

زمينه بهشت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 4

4 - پيشينه درخشان

تقواپيشگان و پايبندى آنان بر نيكى و احسان ، مايه دستيابى آنان به بهشت و هداياى پروردگار

ءاخذين ما ءاتيهم . .. إنّهم كانوا قبل ذلك محسنين

زمينه جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 7

7 _ هجرت در راه خدا و يارى دين ، سبب جلب رضايت الهى و دستيابى به حيات جاودان در بهشت

من المهجرين و الأنصار . .. رضى اللّه عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 2

2 - اطمينان و آرامش معنوى ، درپى دارنده كمال ايمان در دنيا و بهشت جاودان در آخرت

أنزل السكينة . .. ليزدادوا إيم_نًا ... ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 17

17 - ضرورت توأم بودن ايمان و عمل صالح ، در به دست آوردن سعادت اخروى و بهشت جاودانه

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يدخله جنّ_ت. .. خ_لدين فيها أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 9

9 - ايمان و عمل ، مكمل يكديگر در رساندن انسان به بهشت جاويدان

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. جزاؤهم عند ربّهم جنّ_ت عدن ... خ_لدين فيه

زمينه نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 3

3 - دستابى به بهشت و نعمت هاى فراوان آن ، منوط به عبوديت و بندگى انسان به درگاه خداوند است .

يبشّر اللّه عباده

الذين ءامنوا

ذكر كلمه {عباد}، مى تواند اشعار به اين داشته باشد كه عبوديت بندگان صالح، موجب برخوردارى آنان از بهشت و نعمت هاى آن شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 3

3- پيوستگى ايمان و عمل صالح در زندگى مؤمنان ، شرط بهره مندى آنان از نعمت بهشت

يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 60 - 3

3 - دستيابى به بهشت و نعمت هاى آن ، منوط به عملكرد نيك خود انسان

هل جزاء الإحس_ن إلاّالإحس_ن

از اين كه احسان، در مقابل احسان مطرح شده _ به دلالت التزام _ دانسته مى شود كه آدمى، آن گاه به احسان و پاداش حق دست مى يابد كه خود، اهل احسان و عملكرد نيك باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 5

5 - بهشت برين و نعمت هاى آن ، محصول تلاش ها و دستاورد هاى انسان ها در دنيا است .

بما أسلفتم فى الأيّام الخالية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 12 - 2،3،6

2 - صبر و شكيبايى ابرار در راه خدا ، سبب بهره مندى آنان از بهشت و موهبت هاى آن است .

و جزيهم بما صبروا جنّة و حريرًا

3 - وفاى به نذر ، ايثار و انفاق به نيازمندان جامعه بدون چشمداشتى و خوف از قيامت ، از موجبات ورود به بهشت و بهره مندى از موهبت هاى آن است .

يوفون بالنذر و

يخافون يومًا . .. إنّما نطعمكم لوجه اللّه ... و جزيهم بما صبروا ج

از مصاديق مورد نظر صبر در اين آيه، موارد ياد شده است كه در آيات پيش در وصف ابرار آمده است.

6 - صبر در راه خدا ، از موجبات ورود به بهشت و بهره مندى از موهبت هاى آن است .

و جزيهم بما صبروا جنّة و حريرًا

زمينه هاى ورود به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 10

10 _ آمرزش گناهان و درآمدن به بهشت ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و اطيعوا اللّه و الرّسول . .. سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة

آمرزش گناهان، فعل خدا و در اختيار اوست. بنابراين مراد از شتاب به سوى مغفرت، انجام اعمالى است كه موجبات آمرزش الهى را فراهم مى سازد، كه به قرينه عطف شدن {سارعوا} بر {اطيعوا اللّه و الرسول}، همان پيروى از خدا و پيامبرش است.

زنان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 20

20 _ زنان بهشتى از حيض و حدث پاك هستند .

و ازواج مطهّرة

امام صادق (ع) در تفسير آيه فوق فرمود: لا يحضن و لا يحدثن.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 164، ح 11 ; نورالثقلين، ج 1، ص 321، ح 57، 58.

زنجبيل بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 17 - 1

1 - ابرار در بهشت ، از مىِ آميخته با زنجبيل پذيرايى خواهند شد .

و يسقون فيها كأسًا كان مزاجها

زنجبيلاً

{كأس} در معناى مى و نيز جام به كار مى رود. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 5

5 - ابرار در بهشت ، مى آميخته با زنجبيل را از دست جوانكان هميشه شاداب خواهند نوشيد .

و يطاف عليهم ب_انية . .. و يسقون فيها ... مزاجها زنجبيلاً ... و يطوف عليهم ولدن

آيات گذشته، قرينه بر اين است كه يكى از مصاديق اصلى خدمت گزارى جوانكان به ابرار، نوشاندن مى بهشتى به آنان است، چنان كه در آيه 17 و 18 سوره {واقعه} بدان تصريح شده است: {يطوف عليهم ولدان مخلّدون . بأكواب و أبارق و كأس من معين}.

زندگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 5

5 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت بشارت دهنده راهيان بهشت به زندگانى آكنده از امنيت و به دور از حزن

ادخلوا الجنة لا خوف عليكم و لا أنتم تحزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 7

7 _ زندگى در بهشت جاودان ، بهترين و برترين زندگى و سرانجام براى انسان

قل أذلك خير أم جنّة الخلد . .. جزاء و مصيرًا

زيبايى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 8

8 - اهميت نقش نهر هاى بهشت ، در زيبايى و جذابيت آن

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

از اين كه خداوند، تنها وصفى را كه براى باغ هاى بهشت ياد كرده وصف {تجرى. ..} است; مطلب ياد شده استفاده

مى شود.

زيبايى پشتى هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 76 - 1

1 - بهشتيان ، در بزم با شكوه خويش ، تكيه زده بر پشتى هاى سبز و فرش هاى بى نظير در جنس و زيبايى

متّك_ين على رفرف خضر و عبقرىّ حسان

زيبايى جامهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 2

2 - قدح ها و كوزه هاى بهشتيان ( ابرار و . . . ) ، در صفا و شفافيت ، مانند شيشه و بلور و در سفيدى و زيبايى ، همچون نقره است .

كانت قواريرَا . قواريرَا من فضّة

برخى از مفسران، اين آيه را از باب تشبيه بليغ دانسته اند; نه اين كه ظرف هاى مورد استفاده بهشتيان، حقيقتاً از جنس شيشه و در عين حال نقره است.

زيبايى جوشش چشمه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 66 - 2

2 - زيبايى فزاينده مناظر بهشت ، با فوران آب چشمه ها

فيهما عينان نضّاختان

زيبايى خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 1،4

1 - خدمت كاران جوان و زيبارو ، در طواف متقين بهشتى براى پذيرايى از آنان

و يطوف عليهم غلمان لهم

{غلام} (مفرد {غلمان}) به نوجوانى گفته مى شود كه تازه پشت لبش سبز شده باشد.

4 - خدمت نوجوانان زيباروى بهشتى ، براى تقواپيشگان از سرشوق و پروانهوار

و يطوف عليهم غلمان لهم

تعبير {يطوف}، حركت پروانهوار و مشتقانه را افاده مى كند.

زيبايى

درختان انار بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 68 - 3

3 - زيبايى ويژه منظره درختان نخل و انار در ميان ديگر درختان بهشت

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان

اختصاص به ذكر يافتن نخل و انار، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

زيبايى فرشهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 76 - 1

1 - بهشتيان ، در بزم با شكوه خويش ، تكيه زده بر پشتى هاى سبز و فرش هاى بى نظير در جنس و زيبايى

متّك_ين على رفرف خضر و عبقرىّ حسان

زيبايى نخلستانهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 68 - 3

3 - زيبايى ويژه منظره درختان نخل و انار در ميان ديگر درختان بهشت

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان

اختصاص به ذكر يافتن نخل و انار، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

زيبايى همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 2،4

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از زنان چشم فروهشته

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {قاصرات الطرف} كوتاه كردن از نگاه و فروهشتن اندك چشم از نظر ظاهرى باشد. گفتنى است كه اين نوع نگاه كردن و فروهشتن چشم، خود بر زيبايى و جذابيت زنان مى افزايد.

4 - زنان بهشتى ، زنانى بس زيبا و جذاب اند .

و عندهم ق_صرت الطرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص -

38 - 52 - 2،4

2 - تقواپيشگان در بهشت ، برخوردار از زنان چشم فروهشته

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه مراد از {قاصرات الطرف}، كوتاه كردن از نگاه و فروهشتن اندك چشم از نظر ظاهرى باشد. گفتنى است كه اين نوع نگاه كردن و فروهشتن چشم، خود بر زيبايى و جذابيت زنان مى افزايد.

4 - زنان بهشتى ، زنانى بس زيبا و جذاب اند .

و عندهم ق_صرت الطرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 20 - 2،3

2 - بهشتيان ، داراى همسرانى نيكو ، با چشمانى سياه و زيبا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء{) به معناى سياه چشمان و {عين} جمع {عيناء}) و به معناى زيبا چشمان است.

3 - همسران زيبا ، نمود لطف الهى به بهشتيان

و زوّجن_هم بحور عين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 70 - 6

6 - { قال الصادق ( ع ) الخيرات الحسان من نساء أهل الدنيا و هنّ أجمل من الحورالعين ;

امام صادق(ع) فرمود: {خيرات حسان} (زنان نيك خو و زيباصورت بهشت) از زنان اهل دنيا هستند و آنان از {حورالعين} زيباتراند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 22 - 2

2 - پيشتازان در بهشت ، داراى همسرانى با چشم هاى سياه و زيبا

و حور عين

{حور} جمع {حوراء} است و {حوراء} به چشمى گفته مى شود كه سياهى آن بسيار سياه و سفيدى آن بسيار سفيد باشد. {عين} جمع {عيناء} است و {عيناء} در وصف چشم زيبا آورده مى

شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 34 - 3

3 - همخوابگان اصحاب اليمين در بهشت ، زنانى در اوج شكوه و جلال مادى و معنوى ( عقل ، كمال و جمال )

و فرش مرفوعة

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از {فرش} در آيه شريفه _ به قرينه آيه بعد (إنّا أنشأناهنّ إنشاء) _ همسران و همخوابگان مى باشد. بر اين اساس وصف {مرفوعة} اشاره به مطلبى دارد كه در برداشت بالا آمده است.

زيباييهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 8

8 - تمامى زيبايى ها و لذت هاى مورد تمايل اهل تقوا ، آماده براى آنان در بهشت

و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 52 - 2

2- امنيت و آسايش ، مهم ترين نعمت در كنار زيبايى ها و طراوت هاى بهشت

فى مقام أمين . فى جنّ_ت و عيون

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه قرآن، در مقام ذكر نعمت هاى اخروى متقين، از امنيت به عنوان نعمتى مهم و حتى مقدم بر ديگر نعمت ها نام برده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 1

1 - لذت ها ، زيبايى ها و آسايش بهشت ، نعمت هاى انكارناپذير خدا و غيرقابل تكذيب

متّك_ين على رفرف خضر . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

زينت خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه -

56 - 17 - 3

3 - خدمت گذاران پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، در بهشت جوانانى آراسته و گوشواره بر گوش

يطوف عليهم ولدن مخلّدون

برخى احتمال داده اند كه {مخلّدون} مشتق از {خُلْد} به معناى گوشواره باشد. بنابراين عبارت {ولدان مخلّدون}; يعنى، جوانانى كه بر گوش آنها، گوشواره آويخته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 4

4 - خدمت گزاران ابرار در بهشت ، جوانانى آراسته و گوشواره بر گوش

و يطوف عليهم ولدن مخلّدون

برخى احتمال داده اند كه {مخلّدون}، مشتق از {خُلُد} به معناى گوشواره باشد. بنابراين {ولدان مخلّدون}; يعنى، جوانانى كه گوشواره، بر گوششان آويخته شده است.

زينتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 3

3 - باغ هاى بهشت ، مزين به حوريان خمارچشم مصون مانده از دست هر بيگانه

فيهنّ ق_صرت الطرف لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

برداشت بالا بدين احتمال است كه {قاصرات الطرف} كنايه از چشم خمار باشد كه در نتيجه خمارى پلك ها بهم نزديك شده است.

ساختار بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 6

6 _ بهشت داراى باغ ها و بوستان هاى بسيار با نهرهايى جارى از زير درختان انبوه آن

لهم جنت تجرى من تحت الانهر خلدين فيها

ساقى شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 25 - 3

3 - در آخرت ، ساقى شراب ، در خدمت نيكوكاران و عهده دار باده نوشاندن به آنان خواهد

بود .

يسقون

فعل مجهول {يُسْقَون} بيانگر اين است كه در آخرت فرد يا افرادى، باده ريز و شرابدار محفل مى گسارى نيكوكاران خواهند بود.

سايه در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 3

3 - وجود نوعى سايه دلپذير و نور خورشيدمانند در بهشت

هم و أزوجهم فى ظل_ل

وجود سايه ها (ظلال) در بهشت، دليل وجود نوعى نور است.

سايه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 5،8

5 _ بهشت مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، جاودانه ، داراى نهر هاى جارى و سايه هاى پيوسته ( هواى مطبوع و ملايم )

انّ الّذين امنوا و عملوا الصّالحات . .. و ندخلهم ظلا ظليلا

{ظلّ} به معناى سايه و {ظليلا} تأكيد آن و ظاهراً كنايه از مطبوعيت هواى بهشت است.

8 _ سايه آرام و دلپذير ، جايگاهى ويژه در بهشت

و ندخلهم ظلا ظليلا

تكرار {ندخلهم} حكايت از ويژگى ظلّ (سايه) در بهشت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 14 - 1،2

1 - ابرار در بهشت ، از سايه هاى دل انگيز و دامن كشيده بر فراز آنان برخوردار بوده و در كمال آسايش به سر مى برند .

و دانية عليهم ظل_لها

2 - بهشت ، داراى درختان پرسايه و نزديك بر سر بهشتيان

و دانية عليهم ظل_لها

{دانية} از ريشه {دُنُوّ} (قرب و نزديكى) است و {دانية عليهم ظلالها}; يعنى، سايه هاى درختان بهشت، مانند چتر بر سر بهشتيان سايه افكنده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات -

77 - 41 - 1،2

1 - جايگاه تقواپيشگان ، در سايه ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون

2 - بهشت ، دارى سايه هايى از درختان انبوه و چشمه سارها

فى ظل_ل و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 1

1 - محسنان ، بهره مند از سايه ها ، چشمه سار ها ، ميوه هاى دل خواه و انواع خوردنى ها و نوشيدنى هاى گوارا در بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. كلوا و اشربوا هنيئًا ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 4

4 - آرميدن متقين در سايه بوستان ها و مى گسارى آنان ، در برابر محروميت جهنميان از خنكى و نوشيدنى ، انعكاسى از تقابل آثار طغيان گرى و تقوا است .

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. حدائق و أعن_بًا ... و كأسًا دهاقًا

سخن پسنديده در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 26 - 1

1 - در بهشت پيشتازان ( سابقون ) ، جز سخنان سالم و پيراسته از لغو و نسبت هاى ناروا مبادله نمى شود .

لايسمعون فيها لغوًا . .. إلاّ قيلاً سل_مًا سل_مًا

{قيل} معادل {قول} و موصوف {سلاماً} است; يعنى، {لايسمعون فيها إلاّ قولاً هو سالم من اللغو و التأثيم}.

سرسبزى باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 64 - 1

1 - باغ هاى بهشت ، در نهايت

سبزى و طراوت ، بدون كمترين زردى و پژمردگى

مدهامّتان

{مدهامّتان} وصف براى {جنّتان} است و {ادهيمام}; يعنى، رنگ سبز كه از شدت سبزى سياه گون مى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 65 - 1،2

1 - باغ هاى سبز و پرطراوت بهشت ، نعمتى غير قابل انكار و تكذيب ناپذير

و من دونهما جنّتان . .. مدهامّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - برگ هاى سبز و پرطراوت باغ هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى به جن و انس

مدهامّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

سرسبزى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 3

3 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد ، سرسبز و پوشيده از درختان

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 4

4 - بهشت ، داراى بوستان هايى است متعدد ، سر سبز و پوشيده از درختان .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنات} جمع جنّة است و {جنّت} به بوستانى گفته مى شود كه پوشيده از درختان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 7

7 - ايمان به خداوند و اعتقاد به عزّت ، ستودگى ، حاكميت ، مالكيت و گواه بودن او و انجام دادن تمامى اعمال صالح ، مايه بهره بردن از مناظر سبز و پر درخت و زمين آب خيز بهشت است .

إلاّ أن يؤمنوا باللّه العزيز . .. إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم

جنّ_ت تج

برداشت ياد شده، از ارتباط اين آيه با آيه هشتم و نهم استفاده مى شود. {الصالحات}، جمع محلى به {ال} و مفيد عموم است. عموم در اين موارد، عرفى است; يعنى، تمام آن چه ميسّر است. {جنّة}; يعنى، بوستانى كه با درختان خود زمين را پوشانده باشد. (مفردات راغب).

سرسبزى درختان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 10

10 - بهشت ، داراى باغ هايى خرم و سرسبز با درختانى انبوه

فى روضات الجنّات

سرور در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 2

2 - مؤمنان نيك كردار ، در بهشت ، در سرور و شادمانى مستمر بسر مى برند .

فهم فى روضة يحبرون

{حِبر} درلغت به معناى اثر تحسين برانگيز است (مفردات راغب) و {فى روضة يحبرون} يعنى در باغى شادمانند.

سرور مردان بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت

مزين در حجله عروس است.

سرور همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس است.

سروربخشى باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 22 - 3

3 - بوستان هاى مؤمنان در بهشت ، مسرت آفرين و در جايى بلند قرار دارد .

فى جنّة عالية

سعادت در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 3

3 - بهشت ، جايگاه خوشبختى و به دور از آزار و نوشيدنى هاى ناگوار و رنج گرما و تشنگى است .

لايذوقون فيها بردًا و لاشرابًا . إلاّ حميمًا و غسّاقًا ... إنّ للمتّقين مفازًا

رهايى از شرّ _ كه جزئى از معناى {مفاز} است _ ناظر به شرورى است كه دامنگير دوزخيان است و آيات پيشين، گوشه هايى از آن را بيان كرده است.

سعادتمندان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 12،13

12 _ سعادتمندى رهايى يافتگان از آتش و ره يافتگان به بهشت

فمن زحزح عن النّار و ادخل الجنّة فقد فاز

{زحزح}، از مصدر {زحزحة}، به معنى دور شدن و كنايه از نجات يافتن است.

13 _ بهشت ، جايگاه سعادتمندان

فمن زحزح . .. و ادخل الجنّة فقد فاز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 1

1_ بهشت ، جايگاه سعادتمندان صحنه قيامت است .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة خ_لدين فيها

سفيدى بدن همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 4

4- همسران بهشتى تقواپيشگان ( حوريان ) ، داراى بدنى سفيد و چشمانى جذاب و دلربا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء}); يعنى، زنانى كه سياهى چشم او كاملاً مشكى و سفيدى آن كاملاً نمايان بوده و بدنى سفيد داشته باشند. {عين} (جمع {عيناء}); يعنى، زنان فراخ چشم.

سفيدى همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 49 - 1،2

1 - زنان و حوران بهشتى ، از شدت سفيدى و درخشندگى همچون تخم شترمرغ زير پر هستند .

كأنّهنّ بيض

{بيض} اسم جنس و مفرد آن {بيضة} و به معناى تخم شترمرغ است كه رنگ آن سفيد و درخشنده و كمى متمايل به زردى است و اين حيوان آن را زير پر خود مى پوشاند تا از غبار و آلودگى و دستبرد محفوظ ماند. عرب ها، زنان زيبا را به {بيض} تشبيه مى كنند.

2 - رنگ زنان بهشتى ، سفيد و درخشنده

و كمى متمايل به زردى است .

كأنّهنّ بيض

سكونت آدم(ع) در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 1،2

1 - خداوند ، به آدم ( ع ) و همسرش فرمان داد تا در بهشت سكونت كنند .

و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة

2 - سكونت آدم ( ع ) و همسرش در بهشت پس از سجده فرشتگان بر آدم ( ع ) بوده است .

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم . .. و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 5،19

5 - فاصله زمانى ميان سكونت آدم ( ع ) و حوا در بهشت با لغزش آنان ، فاصله اى نسبتاً كوتاه و اندك بود .

و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة . .. فأزلّهما الشيطن عنها

عطف جمله {أزلهما . ..} بر آيه قبل به وسيله حرف {فا} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

19 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { انما كان لبث آدم و حوا فى الجنة حتى خرجا من ها سبع ساعات من أيام الدنيا . . . ;

توقف آدم و حوا تا زمان خروجشان از بهشت هفت ساعت از روزهاى دنيا بود . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 1

1 _ ابليس پس از سكونت آدم و همسرش در بهشت، در انديشه فريبكارى و توطئه عليه ايشان برآمد.

فوسوس لهما الشيطن

هنگامى كه پس از كلمه {وسوسه}

حرف {لام} آورده شود، به معناى نقشه كشيدن و توطئه كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 1

1 - آدم ( ع ) و همسرش حوا ، در بهشت سكونت داشتند .

فقلنا . .. فلايخرجنّكما من الجنّة

{جنّة} به معناى باغ است و {الجنّة} در قرآن نوعاً به معناى بهشت به كار رفته است. گفتنى است كه خروج آدم و حوا(ع) از بهشت خويش، نشانه آن است كه آن بهشت، غير از بهشت موعود بوده است.

سكونت حوا در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 1،2

1 - خداوند ، به آدم ( ع ) و همسرش فرمان داد تا در بهشت سكونت كنند .

و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة

2 - سكونت آدم ( ع ) و همسرش در بهشت پس از سجده فرشتگان بر آدم ( ع ) بوده است .

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم . .. و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 5،19

5 - فاصله زمانى ميان سكونت آدم ( ع ) و حوا در بهشت با لغزش آنان ، فاصله اى نسبتاً كوتاه و اندك بود .

و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة . .. فأزلّهما الشيطن عنها

عطف جمله {أزلهما . ..} بر آيه قبل به وسيله حرف {فا} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

19 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { انما

كان لبث آدم و حوا فى الجنة حتى خرجا من ها سبع ساعات من أيام الدنيا . . . ;

توقف آدم و حوا تا زمان خروجشان از بهشت هفت ساعت از روزهاى دنيا بود . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 1

1 _ ابليس پس از سكونت آدم و همسرش در بهشت، در انديشه فريبكارى و توطئه عليه ايشان برآمد.

فوسوس لهما الشيطن

هنگامى كه پس از كلمه {وسوسه} حرف {لام} آورده شود، به معناى نقشه كشيدن و توطئه كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 1

1 - آدم ( ع ) و همسرش حوا ، در بهشت سكونت داشتند .

فقلنا . .. فلايخرجنّكما من الجنّة

{جنّة} به معناى باغ است و {الجنّة} در قرآن نوعاً به معناى بهشت به كار رفته است. گفتنى است كه خروج آدم و حوا(ع) از بهشت خويش، نشانه آن است كه آن بهشت، غير از بهشت موعود بوده است.

سلام به متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 3

3- متقين با سلام و خوشامدگويى ، وارد بهشت مى شوند .

ادخلوها بسل_م ءامنين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {سلام} همان سلام و درود گفتن متعارف باشد كه جزء فرهنگ مسلمانان است.

سلام نگهبانان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 9

9 - سلام و خوش آمدگويى دربانان بهشت به تقواپيشگان ، هنگام ورود آنان

و قال لهم

خزنتها سل_م عليكم

سلامت متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 1

1- دعوت از تقواپيشگان براى ورود به بهشت ، همراه با سلامت و امنيت كامل و به دور از هرگونه رنج ، درد ، ناخوشى و ناامنى است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

{باء} در {بسلام} در معناى {مصاحبت} به كار رفته است.

سلامتى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 8

8 _ اصحاب اعراف با فريادى رسا سلامت و امنيت كامل را به مؤمنان راهى بهشت مژده مى دهند .

و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {سلم عليكم} جمله اى اخبارى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 25 - 1

1 _ بهشت ، سرايى است سراسر سلامت ، امنيت و آرامش .

و اللّه يدعوا إلى دارالسلم

سنگ هاى نازله از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 23

23 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه فرمود : { نزلت ثلاثة احجار من الجنة . . . و حجر بنى اسرائيل . . . ;

سه سنگ از بهشت نازل گشته . .. يكى از آنها سنگى بود كه در ميان بنى اسرائيل بود ]و به هنگام نياز از آن آب بر مى گرفتند[ ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 27

27 -

از امام باقر ( ع ) روايت شده : { نزلت ثلاثة أحجار من الجنة . . . و مقام إبراهيم . . . ;

سه سنگ از بهشت فرود آمده . .. و از جمله آنها مقام ابراهيم است ... }.

سهولت ورود متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 2

2 - نبودن كم ترين سختى و ملالت براى تقواپيشگان ، در انتقال از صحنه قيامت به باغ هاى بهشت

ادخلوها بسل_م

سيرى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 33 - 2

2 - در بهشت اصحاب اليمين ، هرگز مانعى همچون سير بودن ، بيمار بودن ، در دسترس نبودن و . . . براى تناول ميوه وجود ندارد .

و ف_كهة . .. و لاممنوعة

شاخه هاى درختان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 48 - 1

1 - بهشت ، داراى درختانى با شاخ و برگ هايى شاداب و پرطراوت

ذواتا أفنان

{أفنان} (جمع {فنن}) است و آن به شاخه تر و تازه درخت گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 29 - 5

5 - درختان روييده در بهشت اصحاب اليمين ، داراى شاخه هاى چيده شده بر روى هم

و طلح منضود

در صورتى كه {طلح} به معناى درخت اقاقيا باشد، {منضود} وصف شاخه هاى آن خواهد بود.

شادابى خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 5

5

- ابرار در بهشت ، مى آميخته با زنجبيل را از دست جوانكان هميشه شاداب خواهند نوشيد .

و يطاف عليهم ب_انية . .. و يسقون فيها ... مزاجها زنجبيلاً ... و يطوف عليهم ولدن

آيات گذشته، قرينه بر اين است كه يكى از مصاديق اصلى خدمت گزارى جوانكان به ابرار، نوشاندن مى بهشتى به آنان است، چنان كه در آيه 17 و 18 سوره {واقعه} بدان تصريح شده است: {يطوف عليهم ولدان مخلّدون . بأكواب و أبارق و كأس من معين}.

شادابى درختان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 48 - 1

1 - بهشت ، داراى درختانى با شاخ و برگ هايى شاداب و پرطراوت

ذواتا أفنان

{أفنان} (جمع {فنن}) است و آن به شاخه تر و تازه درخت گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 1

1 - درختان پرطراوت و نعمت هاى متنوع بهشت ، غير قابل انكار و تكذيب ناپذير

ذواتا أفنان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

شب در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 7

7- در زندگى بهشتيان ، تنوع زمان ( بامداد و پسين ) وجود دارد .

لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 18 - 1،2

1 - باده نوشى پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، در مجالس انس شان در بهشت

متّك_ين عليها متق_بلين . .. بأكواب و أباريق و كأس من معين

2 - جوانكان خدمت گذار

، باده گردانان مجالس انس پيشتازان ( سابقون ) در بهشت

يطوف عليهم ولدن . .. بأكواب و أباريق و كأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 5

5 - ابرار در بهشت ، مى آميخته با زنجبيل را از دست جوانكان هميشه شاداب خواهند نوشيد .

و يطاف عليهم ب_انية . .. و يسقون فيها ... مزاجها زنجبيلاً ... و يطوف عليهم ولدن

آيات گذشته، قرينه بر اين است كه يكى از مصاديق اصلى خدمت گزارى جوانكان به ابرار، نوشاندن مى بهشتى به آنان است، چنان كه در آيه 17 و 18 سوره {واقعه} بدان تصريح شده است: {يطوف عليهم ولدان مخلّدون . بأكواب و أبارق و كأس من معين}.

شراب بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 2،4

2 - جارى بودن چشمه هايى از شراب ناب در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

{معين} به آبى زلال گفته مى شود كه بر روى زمين جارى باشد (چون نهر). اين واژه به منزله صفت براى {كأس} است; بنابراين بهشت بندگان خالص خدا داراى نهرهايى از شراب ناب است كه جام هايى از آنها به بهشتيان عرضه مى شود.

4 - شراب ناب ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 1،3

1 - زندگى انسان هاى بهشتى با انواع نعمت ها ( همچون نهر ها ، تخت ها ، شراب و همسران زيبا ) قابل مقايسه با

زندگى پردرد و رنج دوزخيان نيست .

أذلك خير نزلاً أم شجرة الزقّوم

خوب بودن زندگى بهشتيان و بدى زندگى دوزخيان امرى روشن و آشكار است. بر اين اساس سؤال از بهتر بودن زندگى بهشتيان نسبت به دوزخيان مى تواند براى بيان شدت تفاوت اين دو زندگى و قابل قياس نبودن آنها مى باشد.

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

شراب بهشتى و مستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 47 - 2

2 - شراب بهشتيان ، مستى آور و عقل و هوش برنده نيست .

و لا هم عنها ينزفون

كلمه {ينزفون}، به معناى {يسكرون} است.

شرايط بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 3

3 - ايمان به همراه عمل صالح ، شرط ورود به بهشت

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

شرايط جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 6

6- ورود به بهشت و جاودان ماندن مؤمنان صالح در آن به اذن خداوند است .

و أُدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. بإذن ربّهم

شرايط نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47

- 15 - 4

4- تقوا و خويشتن دارى از مخالفت با خدا ، شرط بهرهورى از نعمت هاى عالى بهشت

الجنّة الّتى وعد المتّقون

وصف {متّقين}، مشعر به علّيت است.

شرايط ورود به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 6

6- ورود به بهشت و جاودان ماندن مؤمنان صالح در آن به اذن خداوند است .

و أُدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. بإذن ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 6،7،10

6 - صلاحيت و شايستگى ، شرط ورود پدران ، همسران و فرزندان مؤمنان به بهشت

و أدخلهم جن_ّت . .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

7 - صلاحيت و شايستگى ، شرط ورود به بهشت

و أدخلهم جن_ّت . .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

10 - ايمان ، توبه و پيروى از دين ، از شرايط ورود به بهشت

و يستغفرون للذين ءامنوا . .. فاغفر للذين تابوا و اتّبعوا سبيلك ... و أدخلهم جن_ّ

برداشت ياد شده از آن جا است كه فرشتگان پيش از درخواست بهشت براى مؤمنان، آنان را به وصف ايمان، توبه و پيروى از راه دين توصيف كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 4

4 - تقوا ، اصلى ترين شرط ورود به بهشت و بارزترين ويژگى بهشتيان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

شفافيت جامهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 2

2 -

قدح ها و كوزه هاى بهشتيان ( ابرار و . . . ) ، در صفا و شفافيت ، مانند شيشه و بلور و در سفيدى و زيبايى ، همچون نقره است .

كانت قواريرَا . قواريرَا من فضّة

برخى از مفسران، اين آيه را از باب تشبيه بليغ دانسته اند; نه اين كه ظرف هاى مورد استفاده بهشتيان، حقيقتاً از جنس شيشه و در عين حال نقره است.

شكر نعمت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 9

9 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت و مشاهده مواهب آن ، خداوند را به خاطر هدايت شدن و نيلشان به بهشت ، سپاس مى گويند .

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا

شكل جامهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 3

3 - ظرف ها و جام هاى بهشتيان ( ابرار و . . . ) ، در هندسه و اندازه هاى بسيار دقيق است .

قدّروها تقديرًا

نصب {تقديراً}به جهت مفعول مطلق بودن آن براى فعل {قدّروا} است و اين در حقيقت تأكيدى براى مفاد آن فعل است.

شكل ظروف بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 5

5 - اندازه گيرى و هندسه ظرف ها و جام هاى بهشتى و مقدار محتواى آنها ، به سفارش و خواسته خود بهشتيان است .

قدّروها تقديرًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه فاعل {قدّروا} خود ابرار باشد.

شهيدان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- محمد - 47 - 6 - 1

1- بهشت موعود ، پاداش شهيدان راه خدا

و يدخلهم الجنّة عرّفها لهم

شيطان در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 4

4 - شيطان در بهشت آدم ( ع ) ، حضور يافته بود .

قال ي__َادم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 7

7 - شيطان در بهشتِ آدم ( ع ) و حوا ، حضور داشت .

فأزلهما الشيطن عنها

صابران در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 5

5 _ بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت گاه نيكوى آن ، پاداش صابران است .

يجزون الغرفة بما صبروا . .. خ_لدين فيها حسنت مستقرًّا و مقامًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 1

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، ميهمانان خداوند در بهشت

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. نزلاً من غفور رحيم

{نُزُل} به چيزى گفته مى شود كه براى پذيرايى از ميهمان آماده مى كنند.

صادقان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 120 - 7

7 _ مالكيت خداوند بر آسمان ها و زمين و توانايى مطلق وى ، ضامن اعطاى بهشت جاودانه به صادقان

ينفع الصدقين صدقهم لهم جنت . .. و ما فيهن و هو على كل شىء قدير

بيان مالكيت خداوند بر هستى و توانايى مطلق او پس از وعده بهشتى جاويدان به

صدق پيشگان، مى تواند اشاره به اين باشد كه تحقق بخشيدن به اين وعده هرگز از توان خداوند خارج نيست.

صالحان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 4

4 _ مسيحيان مؤمن به قرآن و پيامبر ( ص ) آرزومند همراهى با صالحان در بهشت

و نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول حذف شده از {يدخلنا} به قرينه مقام و نيز آيه بعد {الجنة} باشد يعنى {نطمع ان يدخلنا الجنة مع القوم الصالحين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 8

8 _ صالحان بهره مند از بهشت جاويدان

و نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين. فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 7

7_ بهشت جايگاه صالحان است .

و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذريّ_تهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 1

1- استقرار در باغ هاى بهشت ، از جمله پاداش هاى مؤمنان نيك كردار است .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. أُولئك لهم جنّ_ت عدن

جمله {أُول_ئك. ..} يا خبر يكم براى {إنّ} در صدر آيه قبل است و يا خبر دوم و احتمال سوم آن است كه جمله مستأنفه باشد در هر صورت، مشاراِليه {أُول_ئك} {الذين امنوا...} در آيه قبل است. {عَدنْ} به معناى اقامت گزيدن و مستقر شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

كهف - 18 - 108 - 1

1- مؤمنان نيك كردار ، در باغ هاى بهشت برين ، جاودانه اند .

جنّت الفردوس نزلاً . خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 6

6 - مؤمنان داراى عمل صالح ، در بهشت ، جاودانه خواهند بود .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنبوّئنّهم من الجنّة. ..خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 2

2 - مؤمنان نيك كردار ، در بهشت ، در سرور و شادمانى مستمر بسر مى برند .

فهم فى روضة يحبرون

{حِبر} درلغت به معناى اثر تحسين برانگيز است (مفردات راغب) و {فى روضة يحبرون} يعنى در باغى شادمانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 1

1 - بهشت هاى سرشار از نعمت ، پاداش مؤمنانِ داراى اعمال صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. لهم جن_ّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 4

4 - وعده ورود مؤمنان داراى عمل صالح به بهشت و خلود در آن ، وعده اى تخلف ناپذير است .

لهم جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها وعد اللّه حقًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 3

3 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، اهل بهشت اند .

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42

- 22 - 9،13

9 - مؤمنان نيك كردار ، ايمن در قيامت و برخوردار از بوستان هاى بهشت

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فى روضات الجنّات

از تقابل {ترى الظالمين} با {و الذين ءامنوا} مطلب ياد شده استفاده مى شود.

13 - تمامى خواسته هاى مادى و معنوى مؤمنان نيك كردار ، در بهشت فراهم است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 6

6- بهره مندى هماره و سهل موحدان نيكوكار ، از نعمت هاى الهى در بهشت

أُول_ئك أصح_ب الجنّة

تعبير به {أصحاب} اشاره به همنشينى دائم و هميشگى يكتاپرستان استوار بر طريق ايمان، با نعمت هاى بهشتى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 2

2- ره يافتن مؤمنان نيك كردار به بهشت ، نمودى از ولايت الهى بر آنان

ذلك بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا . .. إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح

صالحان در بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 3

3- بهشت هاى عدن ، جايگاه توبه كنندگان مؤمن و داراى عمل صالح

فأُولئك يدخلون الجنّة . .. جنّت عدن

صبح در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 7

7- در زندگى بهشتيان ، تنوع زمان ( بامداد و پسين ) وجود دارد .

لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

صداقت در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 4

4 -

بهشت ، سرزمين صداقت و راستى بدون كمترين دغل و نادرستى *

فى جنّ_ت و نهر . فى مقعد صدق

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {صدق} در مقابل كذب باشد. در اين صورت جايگاه صدق; يعنى، جايگاهى كه در آن صداقت و راستى حاكم است و از هرگونه دغل و نادرستى مبرا مى باشد.

صفات بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 4

4 _ بهشت جاودان و همسران پاكيزه و رضايت الهى ، پاداش تضمين شده از جانب خداوند ، براى تقواپيشگان

للّذين اتقوا . .. جنات ... خالدين فيها و ازواج مطهرة و رضوان من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 2،12

2 _ ضرورت شتاب براى نيل به بهشتى كه به پهناى آسمان ها و زمين است .

و سارعوا . .. و جنّة عرضها السّموات و الارض

12 _ بهشت موعود اهل تقوا ، داراى وسعتى به پهنه آسمان ها و زمين

و جنّة عرضها السّموات و الأرض اعدّت للمتّقين

بنابر اينكه مراد از {عرض}، وسعت باشد، نه عرض مقابلِ طول.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 136 - 10،12

10 _ بهشت ها ، جايگاهى جاودانه و داراى نهرهايى جارى

و جنّات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها

12 _ آمرزش گناهان و بهشت هاى داراى نهر هاى جارى ، پاداش خوبى براى عمل كنندگان به دستورات الهى

اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و نعم اجر

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 11

11 _ بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد و سرشار از نعمت

لادخلنهم جنت النعيم

{نعيم} به معناى فراوان است. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 3،4،5

3- بهشت جايگاه مؤمنان و پوشيده از درختان انبوه است .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنات} به جايى گفته مى شود كه مملو از درخت باشد، به گونه اى كه زمين را با درختان خود بپوشاند. جمع آورده شدن {جنات} هم مى تواند مؤيد اين مطلب باشد.

4- بهشت ، مجموعه اى از باغ هاى متعدد است . *

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

جمع آورده شدن {جنات} مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد.

5- نهر هاى فراوانى همواره در بهشت جارى است .

تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 5

5- بهشت ، واجد تمامى موهبت ها و خوبى هاى قابل تصور براى انسان

جنّ_ت عدن . .. لهم فيها ما يشاءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 17 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال : إنّ اللّه خلق الجنّة . . . و لم ترها عين و لم يطلع عليها مخلوق . . . و هو قول اللّه تعالى : { فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرّة أعين } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: خداوند، بهشت را آفريد و هيچ چشمى آن را نديده و هيچ مخلوقى از آن

آگاه نگشته است . .. و آن، اين سخن خداوند است كه مى فرمايد: فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرُّة أعين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 7

7 - اطلاع فرشتگان از بهشت برين و خصوصيات آن

تتنزّل عليهم المل_ئكة . .. و أبشروا بالجنّة ... و لكم فيها ما تدّعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 4

4- جريان نهر ها در زير قصر ها و درخت هاى بهشت ، از جاذبه هاى مهم آن است .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

از آن جا كه خداوند از ميان همه اوصاف بهشت، تنها به جريان نهرها اشاره كرده است، اهميت آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 35 - 1

1 - بهشت ، در بردارنده همه آرزو ها و برآورنده همه خواسته هاى بهشتيان

لهم ما يشاءون فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 7

7 - بهشت ، متشكل از باغ هاى بسيار با درختانى انبوه و نعمت هاى گسترده و گوناگون

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 14 - 2

2 - بهشت ، داراى درختان پرسايه و نزديك بر سر بهشتيان

و دانية عليهم ظل_لها

{دانية} از ريشه {دُنُوّ} (قرب و نزديكى) است و {دانية عليهم ظلالها}; يعنى، سايه هاى درختان بهشت، مانند چتر بر سر بهشتيان سايه افكنده است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 6

6 - بوستان هاى بهشت ، داراى نهرهايى فراوان كه از زير آن بيرون زده و جريان مى يابد .

لهم جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

حرف {من} براى ابتداى غايت است و دلالت دارد كه آب نهرها، از منابع زير زمينى بوستان ها تأمين مى شود. اين احتمال نيز وجود دارد كه با تقدير گرفتن كلمه {اشجار}، مراد از {من تحتها}، {من تحت اشجارها} باشد.

صفات بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 8

8 _ حسين بن ميسرقال: سألت أبا عبدالله(ع) عن جنة آدم(ع) فقال: جنة من جنان الدنيا تطلع فيها الشمس و القمر و لو كانت من جنان الآخرة ما خرج منها أبدا.

حسين بن ميسر گويد از امام صادق(ع) درباره بهشت آدم سؤال كردم، فرمود: باغى از باغهاى دنيا بود كه خورشيد و ماه در آن طلوع مى كرد و اگر از باغهاى بهشتى بود، هرگز آدم(ع) از آن خارج نمى شد.

صفات جامهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 3

3 - ظرف ها و جام هاى بهشتيان ( ابرار و . . . ) ، در هندسه و اندازه هاى بسيار دقيق است .

قدّروها تقديرًا

نصب {تقديراً}به جهت مفعول مطلق بودن آن براى فعل {قدّروا} است و اين در حقيقت تأكيدى براى مفاد آن فعل است.

صفات درختان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 11

11 _ عبدالسلام بن صالح الهروى قال:

قلت للرضا(ع): يابن رسول الله أخبرنى عن الشجرة التى اكل منها آدم و حوا ما كانت؟ فقد اختلف الناس فيها فمنهم من يروى انها الجنية و منهم من يروى انها العنب و منهم من يروى انها شجرة الحسد، فقال(ع): كل ذلك حق. قلت: فما معنى هذه الوجوه على اختلافها؟ فقال: يا أباالصلت ان شجرة الجنة تحمل انواعا فكانت شجرة الحنطة و فيها عنب و ليست كشجرة الدنيا ... .

عبدالسلام بن صالح هروى گويد: به امام رضا(ع) گفتم: يابن رسول الله(ص) مرا آگاه كنيد، درختى كه آدم و حوا از آن خوردند چه بوده؟ مردم درباره آن اختلاف دارند ; عده اى مى گويند: آن، درخت گندم بوده، عده اى گويند: درخت انگور بوده و بعضى ديگر مى گويند: آن، درخت حسد بوده، آن حضرت فرمود: تمامى اينها درست است. گفتم: اين وجوه مختلفى كه گفته شده چه معنايى دارد؟ فرمود: اى اباصلت، درخت بهشتى چند نوع ثمره دارد ; يعنى درخت گندم انگور هم مى دهد و مانند درختان دنيا نيست ... .

صفات نهرهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 6

6 _ بهشت داراى نهرهايى متعدد ، لبريز و همواره جارى

تجرى من تحتهم الأنهر

اِسناد جريان به خود نهرها، همانند {جرى الميزاب}، حكايت از پر بودن و لبريز بودن نهرهاى بهشتى دارد.

صفات همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 2،4،5

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از زنان چشم فروهشته

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مراد

از {قاصرات الطرف} كوتاه كردن از نگاه و فروهشتن اندك چشم از نظر ظاهرى باشد. گفتنى است كه اين نوع نگاه كردن و فروهشتن چشم، خود بر زيبايى و جذابيت زنان مى افزايد.

4 - زنان بهشتى ، زنانى بس زيبا و جذاب اند .

و عندهم ق_صرت الطرف

5 - زنان بهشتى ، برخوردار از چشمانى درشت و جذاب

ق_صرت الطرف عين

{عيناء} (مفرد {عِين}) به معناى چشم درشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 49 - 1،2،3

1 - زنان و حوران بهشتى ، از شدت سفيدى و درخشندگى همچون تخم شترمرغ زير پر هستند .

كأنّهنّ بيض

{بيض} اسم جنس و مفرد آن {بيضة} و به معناى تخم شترمرغ است كه رنگ آن سفيد و درخشنده و كمى متمايل به زردى است و اين حيوان آن را زير پر خود مى پوشاند تا از غبار و آلودگى و دستبرد محفوظ ماند. عرب ها، زنان زيبا را به {بيض} تشبيه مى كنند.

2 - رنگ زنان بهشتى ، سفيد و درخشنده و كمى متمايل به زردى است .

كأنّهنّ بيض

3 - تميزى و دوشيزگى ، از اوصاف زنان بهشتى

كأنّهنّ بيض مكنون

تشبيه به پوشيده بودن تخم ها زير پر شترمرغ، كنايه از تمييز بودن زنان بهشتى است و مصون بودن آنان _ كه مفاد عبارت {مكنون} مى باشد _ كنايه از محفوظ ماندن آنان از دستبرد ديگران و دوشيزگى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 4

4 - زنان بهشتى ، زنانى بس زيبا و جذاب اند .

و عندهم ق_صرت الطرف

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 4

4- همسران بهشتى تقواپيشگان ( حوريان ) ، داراى بدنى سفيد و چشمانى جذاب و دلربا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء}); يعنى، زنانى كه سياهى چشم او كاملاً مشكى و سفيدى آن كاملاً نمايان بوده و بدنى سفيد داشته باشند. {عين} (جمع {عيناء}); يعنى، زنان فراخ چشم.

ضامن بهشت شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 16

16 _ تضمين قطعى بهشت از سوى خداوند ، براى مجاهدان رزمنده اى كه سرانجام به شهادت مى رسند . *

فيقتلون و يقتلون

برداشت فوق بدين احتمال است كه {و يقتلون} قيد باشد ; يعنى، صرفاً كشتن دشمنان خدا تضمين كننده بهشت نيست و به حساب معامله با خدا گذاشته نمى شود ; بلكه كشتن و نهايتا كشته شدن، معامله با خداست.

طبقات بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 10 - 2

2 - بخش هاى متعدد بهشت ، در ارزش و موقعيت جغرافيايى ، باهم برابر نيستند .

فى جنّة عالية

{عالية} مطلق بوده و ممكن است به علوّ مكانى، يا رتبه اى و يا هر دو نظر داشته باشد.

طعام در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 118 - 1

1 - آدم ( ع ) در بهشت خويش از نظر غذا و پوشاك تأمين بود .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

تعبير {إنّ لك. ..} وعده اى از جانب خداوند به آدم(ع) است و بيان خاصيت بهشت نمى باشد; زيرا

خوردن از درخت ممنوع سبب شد كه آدم(ع) در همين بهشت عريان شود و وعده {لاتعرى} در حق او عملى نگردد.

طهارت همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 13،17

13 - بهشتيان در بهشت ، همسرانى پاك و مطهر خواهند داشت .

و لهم فيها ازوج مطهرة

17 - { سئل الصادق ( ع ) عن قول اللّه عز و جل { لهم فيها أزواج مطهرة } قال : الأزواج المطهرة اللاتى لايحضن و لايحدثن ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداى عز و جل كه مى فرمايد: {براى مؤمنان در بهشت همسران پاكيزه هست} سؤال شد فرمود: يعنى همسران بهشتى آلوده به حيض و حدث نمى شوند}.

ظروف بلورين بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 15 - 3

3 - لذت بخش بودن استفاده از ظرف هاى سيمين و بلورين ، براى بهشتيان

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان نعمت ها و لذت هاى بهشتى است.

ظروف بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 18 - 3

3 - جام ، آبريز و پياله ، ظروف باده بهشت

بأكواب و أباريق و كأس

{كوب} (مفرد {أكواب}) به ظرفى كه نه خرطوم دارد و نه دسته گفته مى شود. بهترين معادل فارسى آن ظاهراً جام است. {أبريق} (مفرد {أباريق} و به معناى آبريز) ظرفى است كه هم دسته و هم خرطوم دارد و {كأس} پياله اى

است كه از شراب پر شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 15 - 2

2 - جام هاى سيمين و كوزه ها و قدح هاى بلورين ، از ظرف هاى بهشتى براى پذيرايى بهشتيان

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 4

4 - پذيرايى از بهشتيان ( ابرار و . . . ) ، با ظرف ها و جام هاى متناسب با نياز و ميل آنان خواهد بود .

قدّروها تقديرًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه اندازه گيرى ظرف ها و جام ها، ممكن است به لحاظ مقدار نيازها و ميل هاى بهشتيان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 3

3 - جام هايى پياپى از شراب ناب ، وسيله پذيرايى از تقواپيشگان در بهشت

و كأسًا دهاقًا

برخى گفته اند: {دهاقاً}; _ از ريشه {دهق} (گره زدن پياپى) به معناى رساندن پياپى به نوشندگان است. برخى ديگر آن را به معناى خالص و صاف دانسته اند. (لسان العرب)

ظروف طلايى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 2،3

2 - ظرف ها و جام هاى بهشتيان ، از جنس طلا است .

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

3 - در بهشت ، خوردن و آشاميدن از ظرف هاى طلا ممنوعيتى ندارد .

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

ظروف نقره اى بهشت

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 15 - 3

3 - لذت بخش بودن استفاده از ظرف هاى سيمين و بلورين ، براى بهشتيان

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان نعمت ها و لذت هاى بهشتى است.

ظهور حقايق در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 14

14 _ بهشتيان حقانيت رسالت و وعده هاى پيامبران را درمى يابند و با سوگند آن را بازگو مى كنند .

لقد جاءت رسل ربنا بالحق

عاقلان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 6

6- خردمندان روى آورده به خدا ، با روحيه شكر ، توبه و تسليم ، در زمره بهشتيان

و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى . .. إنّى تبت ... نتجاوز عن سيّئاتهم فى أصح_ب ال

مرجع ضمير {سيّئاتهم} كسانى است كه به سن رشد و كمال رسيده و به نيايش پرداخته و بر توبه و تسليم خويش تأكيد مىورزند.

عبادت براى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 10

10 - پرستش خدا با انگيزه برخوردار شدن از موهبت ها و نعمت هاى بهشت ، امرى جايز و بلامانع است .

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

عجز از ادراك بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 7

7_ آدميان در حيات دنيا از تصور و درك

صحيح بهشت و ويژگى هاى آن ، ناتوانند .

مثل الجنة التى وعد المتقون

برخى برآنند كه كلمه {مثل} در آيه شريفه به معناى شبيه و مانند مى باشد و به اين نكته اشاره دارد كه آنچه در بيان بهشت ذكر مى شود به عنوان مشابه است و گرنه واقعيت و حقيقت آن چيزديگرى است كه نمى توان آن را توصيف كرد; زيرا بشر در تنگناى حيات دنيا از ادراك آن ناتوان است.

عجله در ورود به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 5،6

5 - شوق ديدار بهشت ، باعث حركت شتابان مؤمنان در قيامت و دويدن آنان در مسير منتهى به آن

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم بين أيديهم

حركت سريع و دوان دوان مؤمنان به سوى بهشت، حكايت از اشتياق شديد آنان به ديدار آن و رساندن هر چه زودتر خود به آن جايگاه هميشگى دارد.

6 - منظره حركت شتابان زنان و مردان مؤمن در قيامت ، به سوى بهشت با چهره هايى چونان چراغ فروزان ، بس زيبا و چشم نواز براى بينندگان

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم بين أيديهم و بأيم_نهم

در صورتى كه مراد {ترى} هر فرد بيننده باشد، به نظر مى رسد آيه شريفه در مقام تصوير صحنه اى است كه نظر هر بيننده اى را در آن روز به خود جلب مى كند.

عطر بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 17 - 2

2 - مى بهشت ، معطّر و پيراسته از بوى آزاردهنده

و يسقون فيها كأسًا كان مزاجها زنجبيلاً

عطر

شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 5 - 2

2 - مىِ بهشت ، معطّر و پيراسته از بوى آزاردهنده

إنّ الأبرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورًا

عظمت باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 22 - 4

4 - بوستان هاى دنيوى در مقايسه با بوستان هاى بهشتى ، بى مقدار و ناچيز است .

فى جنّة عالية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 40 - 1

1 - اصحاب اليمين ( خوبان و نيكان ) ، در بوستان هاى پرعظمت و وصف ناپذير جاى خواهند گرفت .

أصح_ب اليمين . فى جنّ_ت

{جنّات} جمع {جنّت} (بوستان) است و تنوين آن بر تعظيم دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 9

9 - برخوردارى از بوستان هاى آب خيز بهشت ، دستاوردى عظيم و آزادى بزرگ است .

ذلك الفوز الكبير

{فاز به}; يعنى، به آن دست يافت و {فاز منه}; يعنى، از آن نجات پيدا كرد (قاموس). در اين موارد _ كه حرف ربط آن ذكر نشده است _ هر دو معنا مى تواند، مراد باشد.

عظمت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 12

12 _ بهشت ، مكانى گرانمايه و با شرافت

و ندخلكم مدخلا كريماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 11

11- حقيقت بهشت و دوزخ ، فراتر از سطح درك بشر

فإنّما يسّرن_ه

بلسانك لعلّهم يتذكّرون

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در ترسيم دوزخ و بهشت بود _ استفاده مى شود كه آنچه در آن آيات آمده، شكل آسان شده و تنزل يافته مطلب است; نه ماهيت عالى آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 7

7 - بهشت ، تجلى رحمت الهى در قيامت

فيدخلهم ربّهم فى رحمته

بنابراين كه مراد از {رحمت} بهشت باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

عظمت تختهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 34 - 2

2 - استفاده اصحاب اليمين در بهشت ، از تخت هاى بلند و با شكوه

و فرش مرفوعة

برداشت ياد شده بر اين احتمال است كه {فرش} به معناى تخت ها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 13 - 1

1 - بهشت برين ، داراى تخت هايى بر افراشته و با عظمت

فيها سرر مرفوعة

{سرير} (مفرد {سرر})، به معناى مكان دراز كشيدن است (قاموس). اين كلمه به معناى جايگاه جلوس نيز آمده و با سرور (شادمانى)، از يك ريشه است. تناسب آن اين است كه {سرير} ويژه رفاه مندان است (مفردات راغب). نكره آوردن {سرير}، براى بيان عظمت است و توصيف آن به {مرفوعة} _ با آن كه {سرير} همواره از زمين برجسته است _ تأكيدى بر كمال برجستگى آن است.

عظمت چشمه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 12 - 1

1 - بهشت برين ، داراى چشمه اى

با عظمت و هميشه جارى

فيها عين جارية

{عين} نكره است و دلالت بر آن دارد كه عظمت چشمه بهشت، فراتر از آن است كه بتوان شناخت. توصيف آن با كلمه {جارية} يا {تجرى}، دلالت دارد كه جريان آن، مداوم است.

عفت همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 1

1 - زنان بهشت ، تنها شيفته و فريفته شوهران خويش و چشم بسته بر هر اجنبى

فيهنّ ق_صرت الطرف

{قاصرات الطرف} (زنان فرو هشته نگاه)، ظاهراً كنايه از چشم دريده نبودن است.

عفت همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهران خود ، چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان)، زنانى اند كه چشم از ديگران برگرفته و تنها به همسران خود مى نگرند. گفتنى است كه اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسران خود باشد.

عقل همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 34 - 3

3 - همخوابگان اصحاب اليمين در بهشت ، زنانى در اوج شكوه و جلال مادى و معنوى ( عقل ، كمال و جمال )

و فرش مرفوعة

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از {فرش} در آيه شريفه _ به قرينه آيه بعد (إنّا أنشأناهنّ إنشاء) _ همسران و همخوابگان مى باشد. بر اين اساس وصف {مرفوعة} اشاره به مطلبى دارد كه در برداشت بالا

آمده است.

علايق همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 1

1 - زنان بهشت ، تنها شيفته و فريفته شوهران خويش و چشم بسته بر هر اجنبى

فيهنّ ق_صرت الطرف

{قاصرات الطرف} (زنان فرو هشته نگاه)، ظاهراً كنايه از چشم دريده نبودن است.

علايق همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهران خود ، چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان)، زنانى اند كه چشم از ديگران برگرفته و تنها به همسران خود مى نگرند. گفتنى است كه اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسران خود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 1

1 - تقواپيشگان در بهشت ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهرانشان چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان) زنانى اند كه چشم از ديگران برمى گيرند و تنها به همسران خود مى نگرند. اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسرانشان باشد.

عوامل آسايش در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 4

4 - آرميدن متقين در سايه بوستان ها و مى گسارى آنان ، در برابر محروميت جهنميان از خنكى

و نوشيدنى ، انعكاسى از تقابل آثار طغيان گرى و تقوا است .

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. حدائق و أعن_بًا ... و كأسًا دهاقًا

عوامل اخراج آدم(ع) از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 2

2 - ابليس ، براى بيرون راندن آدم و حوا ( ع ) از بهشت ، در كمين آنان بود .

إنّ ه_ذا عدوّ لك و لزوجك فلايخرجنّكما

عوامل جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 82 - 1،2

1 - مؤمنان به پيامبر ( ص ) ، كه داراى اعمال صالح باشند ، اهل بهشت بوده و در آن جاودان خواهند بود .

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت أولئك أصحب الجنة هم فيها خلدون

مراد از ايمان در آيه مورد بحث - به قرينه آيه 75 (أفتطمعون أن يؤمنوا لكم) - ايمان به پيامبر(ص) و اسلام است.

2 - ايمان بدون عمل صالح و عمل صالح بدون ايمان ، در پى دارنده پاداش ( خلود در بهشت ) نخواهد بود .

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 7

7- مؤمنان داراى عمل صالح ، مورد عنايت پروردگار خويش بوده و ورود و جاودان ماندنشان در بهشت برخاسته از ربوبيت اوست .

أُدخل الذين ءامنوا . .. جنّ_ت ... خ_لدين فيها بإذن ربّهم

اضافه شدن {ربّ} به ضمير {هم}، كه مرجع آن {الذين آمنوا} است، مشعر به معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 3

3- درنگِ جاودانه مؤمنان در بهشت ، نتيجه مداومت آنان بر اَعمال نيك است .

يعملون الص_لح_ت . .. مكثين فيه أبدًا

ذكر {ماكثين فيه أبداً} پس از جمله {يعملون الصالحات} _ كه بر استمرار دلالت دارد _ مى تواند نشاندهنده اين مطلب باشد كه جاودانگى آنان در بهشت، نتيجه مداومت شان بر اَعمال نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 15

15 - تقوا ، عامل جاودانگى در بهشت

الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة زمرًا . .. فادخلوها خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 14

14 - ضرورت توأم بودن ايمان و عمل صالح ، در به دست آوردن كاميابى اخروى و بهشت جاويدان

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يكفّر عنه سيّئاته . .. ذلك الفوز العظيم

عوامل جذابيت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 8

8 - اهميت نقش نهر هاى بهشت ، در زيبايى و جذابيت آن

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

از اين كه خداوند، تنها وصفى را كه براى باغ هاى بهشت ياد كرده وصف {تجرى. ..} است; مطلب ياد شده استفاده مى شود.

عوامل محروميت از بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 1

1 - آدم ( ع ) و حوا ، در پى تناول از درخت منع شده ، صلاحيت سكونت در بهشت را از دست دادند .

فأكلا

منها . .. قال اهبطا منها

{إهبطا} ممكن است خطاب به آدم (ع) و حوا و يا خطاب به آدم(ع) و ابليس باشد در صورت دوم، حوا به خاطر اين كه در عصيان و پى آمد آن تابع آدم بوده، مورد خطاب قرار نگرفته است. در هر دو صورت برداشت ياد شده، به دست مى آيد.

عوامل محروميت از نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 5

5 - جرم پيشگى ، عامل محروميت از نعمت ها و موهبت هاى بهشت

إنّكم مجرمون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّكم مجرمون} در مقام تعليل براى مطالب پيشين است.

غرفه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 5

5 - از زير غرفه هاى بهشت ، نهر هاى آب ، مدام ، جارى است .

من الجنّة غرفًا تجرى من تحتها الأنه_ر

بنابر بازگشت ضمير {تحتها} به {غرف}، نكته بالا، قابل استفاده است.

غفلت از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 47 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس به خاطر نينديشيدن به نعمت بهشت ، بيم نداشتن از مقام پروردگار و تكذيب نعمت هاى او

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

لحن توبيخى آيه شريفه و تقابل تكذيب گران با بيم دارندگان از مقام پروردگار، بيانگر مطلب ياد شده است.

فاصله بهشت و جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50

- 2

2 _ بهشت در مكانى بالاتر از دوزخ و با فاصله اى زياد از آن

و نادى اصحب النار اصحب الجنة أن أفيضوا علينا

كلمه {افاضه} كه به معناى ريزش است، حكايت از اين دارد كه بهشت در مكانى بالاتر از دوزخ قرار گرفته است. به كارگيرى ندا (خواندن با صداى بلند)، اشاره به دورى بهشت و دوزخ از يكديگر دارد.

فردوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 107 - 6،7

6- { عن النبى ( ص ) : الفردوس أعلى درجة فى الجنّة و فيها يكون عرش الرحمن و منها تفجر أنهار الجنّة الأربعة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده: فردوس، بالاترين درجه بهشت است و عرش رحمان در آن جا است و نهرهاى چهارگانه بهشت، از آن جا سرچشمه مى گيرد}.

7- { عن النبى ( ص ) : الفردوس من ربوة الجنّة هى أوسطها و أحسنها ;

از پيامبر(ص) روايت شده: فردوس، از مكان هاى مرتفع بهشت است و آن جا وسط و بهترين مكان بهشت است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 11 - 3

3 - فردوس ، نام بالاترين درجات بهشت

الذين يرثون الفردوس هم فيها خ_لدون

فرزندان متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 1

1 - نويد الهى به ملحق گشتن نسل مؤمن تقواپيشگان ، به ايشان در بهشت

و الذين ءامنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيم_ن ألحقنا بهم ذرّيّتهم

فرزندان مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8

- 4،8،14

4 - بهره مندى پدران ، همسران و فرزندان صالح از بوستان هاى ماندنى بهشت ، در سايه لطف الهى به مؤمنان تائب و پيرو دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند تنها به مؤمنان تائب و اهل عمل، وعده بهشت داده; ولى در عين حال فرموده است: پدران، همسران و فرزندان ايشان نيز _ در صورت صالح بودنشان _ وارد بهشت خواهند شد. يادآورى اينان در رديف مؤمنان تائب _ كه وعده بهشت تنها به آنان اختصاص دارد _ مى تواند نوعى پاداش به ايشان و لطف الهى در حق آنان باشد.

8 - بودن پدران ، همسران و فرزندان در بهشت ، از الطاف الهى در حق مؤمنان تائب و پيروان دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

ياد كردن مسأله بودن پدران و. .. در بهشت در كنار مؤمنان تائب، در عين آن كه آنان از نظر مقام و كمال در حدى نيستند كه مانند مؤمنان باشند (هرچند صلاحيت عمومى ورود به آن جا را دارند)، مى تواند بيانگر اظهار لطف الهى به مؤمنان تائب باشد; زيرا وجود اين افراد در كنار انسان، خود نعمتى بزرگ است.

14 - عزت و حكمت بى مانند خداوند ، مقتضى دل بستن و اميد داشتن به ورود مؤمنان تائب و پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بهشت جاويدان

ربّنا و أدخلهم جن_ّت . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّك أنت العزيز

الحكيم} تعليل براى جمله هاى پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 12،13

12 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { و الذين آمنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيمان ألحقنابهم ذرّيّتهم } قال : قصرت الأبناء عن عمل الأباء فألحقوا الأبناء بالأباء لتقر بذلك أعينهم ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {والذين آمنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيمان ألحقنابهم ذرّيّتهم} روايت شده كه فرمود: فرزندان از نظر عمل از پدرانشان كمترند; ولى براى چشم روشنى پدران مؤمن، فرزندانشان را به پدرانشان ملحق مى كنند}.

13 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ اللّه تبارك و تعالى كفّل إبراهيم ( ع ) و ساره أطفال المؤمنين يغذونهم بشجرة من الجنّة . . . فإذا كان يوم القيامة ألبسوا و طيّبوا و اهدوا إلى آبائهم و هو قول اللّه عزّوجلّ { و الذين آمنوا و اتّبعتهم ذريّتهم بإيمان ألحقنا بهم ذرّيّتهم ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه خداوند _ تبارك و تعالى _ اطفال مؤمنان را تحت تكفل ابراهيم(ع) و ساره قرار داده كه آنان را به وسيله درختى از بهشت غذا مى دهند. .. هرگاه قيامت فرارسد به آنان لباس پوشانده و آنها را معطر مى كنند و به عنوان هديه براى پدرانشان مى برند... و اين گفتار خداى عزّوجلّ است {والذين آمنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيمان ألحقنابهم ذرّيّتهم}.

فضايل بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 18

18 _ بهشتى كه آدم ( ع ) و

حوا در آن سكونت داشتند ، مكانى غير از زمين و بالاتر و برتر از آن بود .

قلنا اهبطوا . .. و لكم فى الأرض مستقر

جمله {و لكم فى الأرض مستقر} دلالت مى كند بر اينكه: بهشتى كه آدم(ع) و حوا در آن سكونت داشتند در زمين نبوده و كلمه {اهبطوا} مى رساند كه آن جايگاه، برتر و بالاتر از زمين بوده است.

فضيلت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 24 - 3

3 _ بهشت ، برترين جايگاه و نيكوترين آسايشگاه

أصح_ب الجنّة يومئذ خير مستقرًّا و أحسن مقيلاً

فضيلت بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 16

16 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { عدن ، داراللّه التى لم تر ها عين و لم تخطر على قلب بشر لا يسكن ها غير ثلاثة النبيين و الصديقين و الشهدا . . . ;

{عدن} خانه [ويژه] خداست كه هيچ چشمى آن را نديده و به قلب هيچ بشرى خطور نكرده است. در آن خانه ساكن نمى شود مگر سه دسته: پيامبران، صديقان و شهيدان ... }.

فعليت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 13 - 2

2 - وجود بهشت ، پيش از حسابرسى كردار ها در قيامت

و إذا الجنّة أُزلفت

قياس بهشت و جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 1

1 - زندگى انسان هاى بهشتى با انواع نعمت ها ( همچون

نهر ها ، تخت ها ، شراب و همسران زيبا ) قابل مقايسه با زندگى پردرد و رنج دوزخيان نيست .

أذلك خير نزلاً أم شجرة الزقّوم

خوب بودن زندگى بهشتيان و بدى زندگى دوزخيان امرى روشن و آشكار است. بر اين اساس سؤال از بهتر بودن زندگى بهشتيان نسبت به دوزخيان مى تواند براى بيان شدت تفاوت اين دو زندگى و قابل قياس نبودن آنها مى باشد.

كاخهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 1،2

1 _ بنا هاى برافراشته و درجات عالى در بهشت ، پاداش بندگان خدا ( عباد الرحمان ) است .

و عباد الرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ {أُول_ئك} اشاره به {عبادالرحمان} است. 2_ {غرفة} به معناى بناى مرتفع و برافراشته است. در آيه شريفه نيز مى تواند هم در معناى لغوى خود به كار رفته باشد و هم مى تواند منزلت و مقام رفيع مقصود باشد.

2 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، عامل برخوردار شدن آنان از بنا ها و درجات عالى بهشت است .

أُول_ئك يجزون الغرفة بما صبروا

گفتنى است {با} در {بما} براى سببيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 37 - 6،7

6 - مؤمنان داراى عمل صالح ، همواره در غرفه هاى بهشت ، در امنيت خواهند بود .

إلاّ من ءامن و عمل ص_لحًا . .. و هم فى الغرف_ت ءامنون

7 - در بهشت ، غرفه هاى گوناگون و متعددى براى يك مؤمن داراى عمل صالح هست .

و هم فى

الغرف_ت ءامنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 2،10

2 - بناهاى مرتفع و چند طبقه (كاخ ها) در بهشت، پاداش اختصاصى تقواپيشگان

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف من فوقها غرف مبنيّة

"غرفه" (مفرد "غرف") به معناى بناهاى مرتفع و خانه اى بالاى خانه اى ديگر (چند طبقه چون كاخ) است. گفتنى است لام در "لهم" براى اختصاص است.

10 - اعطاى كاخ ها و بنا هاى رفيع به همراه نهر هاى جارى ، وعده تخلف ناپذير خداوند به تقواپيشگان

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف . .. وعد اللّه لايخلف اللّه الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 4

4- جريان نهر ها در زير قصر ها و درخت هاى بهشت ، از جاذبه هاى مهم آن است .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

از آن جا كه خداوند از ميان همه اوصاف بهشت، تنها به جريان نهرها اشاره كرده است، اهميت آن استفاده مى شود.

كاخهاى بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 2

2- در بهشت عدن ، نهر ها ، از زير پاى ( كاخ ها و بنا هاى رفيع ) بهشتيان جريان دارد .

تجرى من تحتهم الأنه_ر

مرجع ضمير {تحتهم} عبارت {الذين امنوا} در آيه قبل است; يعنى، از زير پاى بهشتيان، نهرها جارى است. روشن است كه جريان آب از زير پاى بهشتيان، تعبيرى براى ترسيم محل اقامت آنان در بهشت و جريان يافتن آب از زير بناها و يا تكيگاه هاى آنان است.

كاسه هاى بهشت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 18 - 3

3 - جام ، آبريز و پياله ، ظروف باده بهشت

بأكواب و أباريق و كأس

{كوب} (مفرد {أكواب}) به ظرفى كه نه خرطوم دارد و نه دسته گفته مى شود. بهترين معادل فارسى آن ظاهراً جام است. {أبريق} (مفرد {أباريق} و به معناى آبريز) ظرفى است كه هم دسته و هم خرطوم دارد و {كأس} پياله اى است كه از شراب پر شده باشد.

كام دهى همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 36 - 3

3 - زنان بهشتى ، همواره در اوج كام دادن به همسران خويش

فجعلن_هنّ أبكارًا

از اين كه زنان بهشتى همواره دوشيزه مى مانند، گوياى آن است كه آنان _ برخلاف زنان دنيايى _ همواره مانند شب زفاف به همسران خود كام مى دهند.

كمال همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 34 - 3

3 - همخوابگان اصحاب اليمين در بهشت ، زنانى در اوج شكوه و جلال مادى و معنوى ( عقل ، كمال و جمال )

و فرش مرفوعة

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از {فرش} در آيه شريفه _ به قرينه آيه بعد (إنّا أنشأناهنّ إنشاء) _ همسران و همخوابگان مى باشد. بر اين اساس وصف {مرفوعة} اشاره به مطلبى دارد كه در برداشت بالا آمده است.

كوزه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 15 - 2

2 - جام هاى سيمين و كوزه ها و قدح

هاى بلورين ، از ظرف هاى بهشتى براى پذيرايى بهشتيان

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 1

1 - ابرار در بهشت ، از كوزه ها و قدح هاى بلورينى استفاده مى كنند كه از جنس نقره است .

قواريرَا من فضّة

كيفيت ورود به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 1

1 - تقواپيشگان ، پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به سوى بهشت هدايت خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و قضى بينهم بالحقّ ... و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة

كيفيت ورود متقين به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 3،6

3- متقين با سلام و خوشامدگويى ، وارد بهشت مى شوند .

ادخلوها بسل_م ءامنين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {سلام} همان سلام و درود گفتن متعارف باشد كه جزء فرهنگ مسلمانان است.

6- { عن أبى عبدالله ( ع ) : إن أميرالمؤمنين ( ع ) لمّا بويع . . . صعد المنبر فقال : . . . أيّها الناس . . . ألا و إن التقوى مطايا ذلل حمل عليها أهلها و اعطوا أزمتّها فأوردتهم الجنة و فتحت لهم أبوابها و وجدوا ريحها و طيبها و قيل لهم : { ادخلوها بسلام آمنين } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: پس از آنكه با اميرالمؤمنين(ع) بيعت شد . .. بالاى منبر رفت

و فرمود:... اى مردم! آگاه باشيد تقوا[ همانند] مركبهاى رامى است كه اهل آن بر آنها سوار شده و زمام آنها به دست آنان است و آن مركبها اهل خود را وارد بهشت مى كنند و درهاى آن جا براى آنان باز مى شود و نسيم و بوى خوش آن را مى يابند و به آنان گفته مى شود: ادخلوها بسلام آمنين ...}.

كيفيت ورود متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 8

8 - پرهيزگاران با چهره اى سرشار از شادى و سرور ، وارد بهشت مى شوند .

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم تحبرون

{حبر} (مصدر {تحبرون}) به معناى شادمان شدن و سرورى است كه اثر آن در چهره نمايان گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 1

1 - رهنمون شدن متقين در قيامت ، به سوى بهشت همراه با تكريم و درود و شادمانى

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. ادخلوها بسل_م

گردش جامهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 1

1 - گردش ظرف هايى از شراب ناب ، گرداگرد بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس

{كأس} به معناى ظرفى است كه در آن شراب باشد. گفتنى است گاهى اين واژه استعمال مى شود، ولى مقصود از آن خود شراب است; نه ظرفى كه در آن شراب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 15 - 1

1 - گردش پيوسته جام هاى نقره اى و

كوزه ها و قدح هاى بلورين ، جهت پذيرايى از ابرار در بهشت

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

{اناء} (مفرد {ءانية}) به معناى ظرف است و {كوب} (مفرد {أكواب}) در معناى كوزه بى دسته و قدح بى دسته استعمال مى شود. {قارورة} (مفرد {قوارير}) نيز به معناى ظرف شيشه اى و بلورين است.

گردش جامهاى شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 23 - 1،2

1 - دست به دست شدن جام هاى شراب ، ميان متقين در بهشت

يتن_زعون فيها كأسًا

{تنازع} (مصدر {يتنازعون}) به معناى گرفتن است و {كأس} به جامى كه حاوى شراب باشد گفته مى شود. احتمال دارد مراد، گرفتن جام شراب از دست خدمتكاران (غلمان) باشد و نيز مى تواند گرفتن آن از دست يكديگر باشد.

2 - سرخوشى بهشتيان در مجالس انس ، با ربودن جام هاى شراب از دست يكديگر

يتن_زعون فيها كأسًا

گرما در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 119 - 1

1 - آدم ( ع ) در بهشت خويش ، از تشنگى و تحمل تابش آفتاب در امان و مصون بود .

و إنّك لاتظمؤا فيها و لاتضحى

{لاتضحى}; يعنى، روبه روى خورشيد قرار نمى گيرى و حرارت آن به تو نمى رسد (لسان العرب). اين وصف با توجه به معناى لغوى {جنّة} _ كه بستان پوشيده از درخت است _ به وجود سايه فراوان در سراى آدم(ع) اشاره دارد.

گشودن دربهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 4،5

4

- باز شدن درب هاى بهشت ، به هنگام نزديك شدن تقواپيشگان

حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

5 - باز بودن درب هاى بهشت ، پيش از رسيدن تقواپيشگان

حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه واو در{و فتحت} حاليه باشد نه زايد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: به بهشت خواهند رسيد در حالى كه قبلاً درب هاى آن گشوده شده است.

گوارايى آشاميدنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 2،4

2 - خوردنى ها و نوشيدنى هاى بهشت ، گوارا است .

كلوا و اشربوا هنيئًا

4 - خوردنى ها و نوشيدنى هاى گواراى بهشت ، پاداش اعمال گذشته اهل بهشت است .

بما أسلفتم فى الأيّام الخالية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 2

2 - تخت هاى مزيّن در هوايى مطبوع ، ميوه هاى آماده ، انواع شراب هاى دلپذير ، جوانكان خدمت گزار و لباس هاى فاخر ، از نعمت هاى اختصاصى براى ابرار در بهشت

متّكئين فيها على الأرائك . .. و ذلّلت قطوفها... يسقون فيها كأسًا ... يطوف عليهم

تقديم جار و مجرور (لكم) مفيد اختصاص است. ضمن آن كه لام در {لكم}، مى تواند براى اختصاص باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 2

2 - خوراكى ها و نوشيدنى هاى بهشت ، گوارا و بدون عوارض نامطلوب است .

كلوا و اشربوا هنيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 1

1

- محسنان ، بهره مند از سايه ها ، چشمه سار ها ، ميوه هاى دل خواه و انواع خوردنى ها و نوشيدنى هاى گوارا در بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. كلوا و اشربوا هنيئًا ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

گوارايى خوردنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 2،4

2 - خوردنى ها و نوشيدنى هاى بهشت ، گوارا است .

كلوا و اشربوا هنيئًا

4 - خوردنى ها و نوشيدنى هاى گواراى بهشت ، پاداش اعمال گذشته اهل بهشت است .

بما أسلفتم فى الأيّام الخالية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 2

2 - خوراكى ها و نوشيدنى هاى بهشت ، گوارا و بدون عوارض نامطلوب است .

كلوا و اشربوا هنيئًا

گوارايى شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 25 - 1

1 - نيكوكاران در آخرت ، با گواراترين باده و شرابى ناب ، پذيرايى خواهند شد .

يسقون من رحيق مختوم

{رحيق}، به باده خالص يا گواراترين نوع آن گفته مى شود. (قاموس)

گوارايى شراب بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 46 - 2

2 - لذت بخش و گوارا بودن شراب بهشتى براى نوشندگان آن

لذّة للش_ربين

گوارايى نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 3

3 - نعمت هاى بهشت ، گوارا و بى هيچ ناخالصى و رنج و زيان

كلوا و اشربوا هني_ًا

{هنيىء} (معادل گوارا) به امرى گفته مى

شود كه رنج و تعب در پى نداشته باشد. {هينئاً} در آيه شريفه، صفت براى مصدر محذوف است; يعنى، {كلوا و اشربوا أكلاً و شرباً هينئاً}.

گوشت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 1

1 - بهره مندى تقواپيشگان ، از ميوه ها و گوشت هاى مورد تمايل خويش در بهشت ، علاوه بر نعمت هاى سرشار ديگر

فى جنّ_ت و نعيم . .. و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

گوشواره خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 17 - 3

3 - خدمت گذاران پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، در بهشت جوانانى آراسته و گوشواره بر گوش

يطوف عليهم ولدن مخلّدون

برخى احتمال داده اند كه {مخلّدون} مشتق از {خُلْد} به معناى گوشواره باشد. بنابراين عبارت {ولدان مخلّدون}; يعنى، جوانانى كه بر گوش آنها، گوشواره آويخته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 4

4 - خدمت گزاران ابرار در بهشت ، جوانانى آراسته و گوشواره بر گوش

و يطوف عليهم ولدن مخلّدون

برخى احتمال داده اند كه {مخلّدون}، مشتق از {خُلُد} به معناى گوشواره باشد. بنابراين {ولدان مخلّدون}; يعنى، جوانانى كه گوشواره، بر گوششان آويخته شده است.

لباسهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 2

2 - تخت هاى مزيّن در هوايى مطبوع ، ميوه هاى آماده ، انواع شراب هاى دلپذير ، جوانكان خدمت گزار و لباس هاى فاخر ، از نعمت هاى اختصاصى براى ابرار

در بهشت

متّكئين فيها على الأرائك . .. و ذلّلت قطوفها... يسقون فيها كأسًا ... يطوف عليهم

تقديم جار و مجرور (لكم) مفيد اختصاص است. ضمن آن كه لام در {لكم}، مى تواند براى اختصاص باشد.

لذايذ بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 1

1 - لذت ها ، زيبايى ها و آسايش بهشت ، نعمت هاى انكارناپذير خدا و غيرقابل تكذيب

متّك_ين على رفرف خضر . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

لذايذ جنسى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 4،5

4 - وجود لذت هاى جنسى در بهشت

و كواعب أترابًا

5 - لذت هاى جنسى تقواپيشگان در بهشت ، گوشه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . .. و كواعب أترابًا

لذايذ مادى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 10

10 _ وجود نعمت ها و لذايذ مادى و معنوى در بهشت

جنت . .. مسكن ... و رضون من اللّه أكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 4

4 - انسان در بهشت ، داراى ويژگى هاى موجود مادى است و از خوردنى ها و آشاميدنى ها لذت مى برد .

كلوا و اشربوا هني_ًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 25 - 2

2 - پيشتازان ( سابقون ) ، در بهشت ، در كنار لذات جسمى از لذات روحى سرشار نيز برخوردار خواهند بود .

فى جنّ_ت النعيم . .. لايسمعون

فيها لغوًا و لاتأثيمًا

شنيدن سخنان لغو و يا نسبت هاى دروغ و ناروا، باعث آزار روح است. ازاين رو نفى لغو و تأثيم در بهشت پيشتازان _ پس از بيان نعمت هاى مربوط به لذات جسمى _ بيانگر مطلب بالا است.

لذايذ مادى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 5

5 - انسان ، در بهشت به خوردن و آشاميدن نياز دارد و از آن لذت مى برد .

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

لذايذ معنوى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 10،14

10 _ وجود نعمت ها و لذايذ مادى و معنوى در بهشت

جنت . .. مسكن ... و رضون من اللّه أكبر

14 _ برترين لذت ها براى اهل بهشت ، لذت معنوى و روحانى است .

و رضون من اللّه أكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 25 - 2

2 - پيشتازان ( سابقون ) ، در بهشت ، در كنار لذات جسمى از لذات روحى سرشار نيز برخوردار خواهند بود .

فى جنّ_ت النعيم . .. لايسمعون فيها لغوًا و لاتأثيمًا

شنيدن سخنان لغو و يا نسبت هاى دروغ و ناروا، باعث آزار روح است. ازاين رو نفى لغو و تأثيم در بهشت پيشتازان _ پس از بيان نعمت هاى مربوط به لذات جسمى _ بيانگر مطلب بالا است.

لذت بخشى شراب بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 46 - 2

2 - لذت بخش و گوارا

بودن شراب بهشتى براى نوشندگان آن

لذّة للش_ربين

لذت بخشى نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 9

9- نعمت هاى بهشتى ، خالى از نقص و بهرهورى از آن به دور از هر گونه رنج و ملال

ماء غير ءاسن . .. لبن لم يتغيّر طعمه ... خمر لذّة للش_ربين و أنه_ر من عسل مصفًّى

تعابير {غير آسن}، {لم يتغيّر طعمه}، {لذّة للشاربين} و {مصفّى} بيانگر بدبو و بدطعم نشدن، رنج آور نبودن و ملال نياوردن است.

لغو در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 25 - 1

1 - در بهشت پيشتازان ( سابقون ) ، هرگز كسى از ديگرى سخن لغو و بيهوده و يا نسبت ناروا نخواهد شنيد .

لايسمعون فيها لغوًا و لاتأثيمًا

{لغو} به سخنى گفته مى شود كه هيچ فايده اى بر آن مترتب نباشد و {تأثيم} به معناى نسبت دادن گناه به كسى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 26 - 1

1 - در بهشت پيشتازان ( سابقون ) ، جز سخنان سالم و پيراسته از لغو و نسبت هاى ناروا مبادله نمى شود .

لايسمعون فيها لغوًا . .. إلاّ قيلاً سل_مًا سل_مًا

{قيل} معادل {قول} و موصوف {سلاماً} است; يعنى، {لايسمعون فيها إلاّ قولاً هو سالم من اللغو و التأثيم}.

مالك باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 4

4 - مؤمنانى كه زير شكنجه كافران جان دادند و در آتش آنان سوختند ، مالك

بوستان هاى بهشت خواهند شد .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 12،16،17

12 _ حيات جاودانه متقين در بهشت

للّذين اتّقوا عند ربّهم جنّات . .. خالدين فيها

16 _ خرسندى و رضايتمندى تقواپيشگان در بهشت ، موهبت الهى به ايشان

للّذين اتّقوا . .. و رضوان من اللّه

17 _ خرسندى و رضايت خداوند از تقواپيشگان در بهشت ، نعمتى بزرگ براى آنان

للّذين اتّقوا . .. و رضوان من اللّه

بنابراينكه {من}، ابتدائيه باشد; يعنى رضايتى از جانب خداوند نسبت به تقواپيشگان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 2،11،12

2 _ پرهيزكاران ، جاودان در بهشت و برخوردار از نعمت هاى آن

لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات . .. خالدين فيها

11 _ بهشت جاودان با نهر هاى روان ، مهيّا براى پذيرايى از پرهيزكاران

لهم جنّات تجرى من تحتها الانهار . .. نزلا من عند اللّه

12 _ بهشت و بشارت خلود در آن ، تنها بخشى از ضيافت الهى براى تقواپيشگان است .

نزلا من عند اللّه

كلمه {نزل}، به چيزهايى گفته مى شود كه در آغاز ورود ميهمان براى پذيرايى از وى فراهم مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 1

1- جايگاه تقواپيشگان ، باغ ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر

- 15 - 47 - 1،6،7

1- خداوند ، هرگونه دشمنى و كينه اى را از دل متقين در بهشت بيرون مى كند .

ادخلوها بسل_م ءامنين . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

{غلّ} در لغت به معناى دشمنى و كينه است.

6- متقين ، در بهشت در حالى كه روبه روى يكديگر قرار دارند ، بر تخت ها مى آرامند .

إن المتقين فى جنّ_ت . .. على سرر متق_بلين

7- متقين ، در بهشت بزم باصفايى دارند .

إن المتقين فى جنّ_ت . .. و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ إخونًا على سرر متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 1،2،5

1- متقين در بهشت ، دچار هيچ گونه سختى و رنجى نخواهند شد .

لايمسّهم فيها نصب

{نصب} در لغت به معناى سختى و رنج است.

2- متقين ، از بهشت اخراج نمى شوند و در آن جاويد خواهند ماند .

و ما هم منها بمخرجين

5- متقين در بهشت ، در رفاه مادى و آسايش فكرى كامل هستند .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون . ادخلوها بسل_م ءامنين ... على سرر متق_بلين . لايمسّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 1،4،7،9

1- جايگاه تقواپيشگان در آخرت ، بهشت جاودانه است .

و لنعم دار المتّقين. جنّ_ت عدن

{عدن} در لغت به معناى استقرار و ثبات است و اين معنا دلالت بر جاودانگى مى كند.

4- تمامى خواسته هاى تقواپيشگان در بهشت ، برآورده مى شود .

دار المتّقين . جنّ_ت عدن يدخلونها ... لهم فيها ما يشاءون

7- ورود به بهشت جاودان و رسيدن به تمامى خواسته

ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان است .

دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون

9- نيل به سعادت اخروى ، جاى گرفتن در بهشت و برآورده شدن تمامى خواسته ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان

و لنعم دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون كذلك يجزى الله المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 15

15- اعمال تقواپيشگان ، عامل ورود آنان به بهشت

المتّقين . .. ادخلوا الجنّة بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 3،4،5

3 _ بهشت ، جاودانه است و متقين در آن جاويدان اند .

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جاودانگى تقواپيشگان، از وعده اى كه خداوند به آنان براى دخول در بهشت جاويد داده است، قابل استفاده مى باشد و در واقع اين سخن، كنايه از جاويد بودن خود متقين در بهشت است.

4 _ زندگى در بهشت جاويدان ، وعده خداوند به تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون

5 _ بهشت جاودان ، پاداش و سر انجام تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون كانت لهم جزاء و مصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 1،2،7

1 _ متقين ، در جايگاه ابدى خويش در بهشت ، هر آنچه را كه بخواهند آماده است .

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين

2 _ متقين ، در بهشت موعود خويش همواره جاودان خواهند بود .

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين

7 _ تحقق وعده الهى بر تأمين تمامى خواسته ها در بهشت جاويدان ،

انتظار و توقع متقين از خداوند

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدًا مسئولاً

{مسؤول}; يعنى، كسى كه مورد سؤال و مطالبه مستحقان و حق داران است و در آيه شريفه _ به قرينه مقام _ مقصود اين است كه متقين، مى توانند توقع و انتظار داشته باشند كه خداوند به وعده خود عمل كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 24 - 2

2 _ متقين ، برخوردار از برترين جايگاه و نيكوترين آسايشگاه در بهشت

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون . .. أصح_ب الجنّة يومئذ خير مستقرًّا أحسن مقيلاً

آيه شريفه جايگاه اهل بهشت و برخوردارى هاى آنان را، در برابر مجرمان مشخص كرده است; اما اين كه بهشتيان چه كسانى اند، در اين آيه از آنان ياد نشده است; ولى در آيه 15 اهل بهشت به {متقين} توصيف شده است. ارتباط ميان اين دو دسته از آيات، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 6

6 - تقواپيشگان هنگام ورود به باغ هاى بهشتى ، با استقبال گرم و احترام و تكريم رو به رو خواهند شد .

مفتّحة لهم الأبوب

برداشت ياد شده بر اين فرض استوار است كه مقصود از گشوده بودن درب هاى باغ هاى بهشتى بر روى تقواپيشگان و بهشتيان، استقبال گرم و با احترام و تكريم از ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 1،2،3

1 - تقواپيشگان ، در باغ هاى بهشتى بر تخت ها تكيه مى

زنند .

متّكئين فيها

مقصود از تكيه كردن بهشتيان _ به قرينه آيات مشابه _ (على الأرائك متّكئين) [سوره يس (36) آيه 56 ]تكيه زدن آنان بر تخت هاى بهشتى است.

2 - آرامش كامل تقواپيشگان در باغ هاى بهشتى

متّكئين فيها

برداشت ياد شده بر اين فرض استوار است كه تعبير {متّكئين فيها} كنايه از آرامش كامل باشد; زيرا اين حالت مربوط به كسانى است كه در آرامش به سر مى برند.

3 - تقواپيشگان در باغ هاى بهشتى ، خواستار ميوه ها و نوشيدنى هاى بسيار عالى ، متنوع و گوناگون

يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب

مقصود از كثرت ميوه ها و نوشيدنى ها، تنوع آنها است و تنكير {فاكهة} و {شراب} براى تفخيم مى باشد; يعنى، ميوه هاى عالى و نفيس.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 3

3 - تقواپيشگان در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه {طرف} مربوط به غير زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را، به خود مشغول مى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 4،8

4 - تقواپيشگان ، از منظره هاى چشم نواز و لذت بخش بهشت بهره مند خواهند شد .

لهم غرف من فوقها غرف مبنيّة

مرتفع و چند طبقه بودن بناهاى بهشت به همراه جريان نهرها در پايين آنها، مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

8 - كاخ ها و بنا هاى تقواپيشگان در بهشت ، داراى نهرهايى است جارى در پايين

آنها .

غرف مبنيّة تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 1،3،7،9،14

1 - تقواپيشگان ، پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به سوى بهشت هدايت خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و قضى بينهم بالحقّ ... و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة

3 - وجود فاصله ميان موقف تقواپيشگان در محشر و بهشت

و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة زمرًا

7 - تقوا ، داراى مراتب مختلف و تقواپيشگان برخوردار از جايگاه هاى گوناگون در بهشت

و سيق . .. إلى الجنّة زمرًا حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

تقسيم شدن تقواپيشگان به چند دسته و گروه (زمراً) و نيز ورود آنان از درب هاى گوناگون بهشت، مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

9 - سلام و خوش آمدگويى دربانان بهشت به تقواپيشگان ، هنگام ورود آنان

و قال لهم خزنتها سل_م عليكم

14 - تقواپيشگان ، در بهشت ، جاودانه خواهند ماند .

فادخلوها خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 4،6،8

4 - بهشت جاويدان ، ميراث تقواپيشگان

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

6 - بهشت جاويدان ، فراتر از استحقاق تقواپيشگان و جلوه اى از لطف و بخشش الهى به آنان

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

برداشت ياد شده از تعبير ارث درباره بهشت به دست مى آيد; زيرا ميراث چيزى است كه انسان براى آن معمولاً زحمتى نكشيده و تلاشى نكرده تا مستحق آن باشد.

8 - بهشت تقواپيشگان ، بسيار گسترده و پهناور است .

نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 4،5

4 - همراهى اهل تقوا در بهشت با همسران دنيوى خويش ، پاداش الهى براى آنان

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

5 - وجود رابطه و دلبستگى ميان همسران متقى ، در جهان آخرت و در بهشت

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 13

13 - مؤمنان متقى ، در بهشت جاويدان اند .

و أنتم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 73 - 1،2

1 - بهرهورى متقين در بهشت ، از ميوه هاى فراوان آماده شده براى ايشان

لكم فيها ف_كهة

2 - ميوه هاى بهشت ، چندان فراوان اند كه تقواپيشگان تنها از بخشى از آن بهره مى برند .

لكم فيها ف_كهة كثيرة منها تأكلون

از {منها} _ كه براى تبعيض است _ استفاده مى شود كه مؤمنان تنها از گوشه اى از نعمت هاى بهشت استفاده مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 52 - 3

3- فراهم آمدن نعمت هاى روحى و جسمى ، براى متقين در بهشت ( مادى و معنوى )

فى مقام أمين . فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 53 - 1،4

1- ديباى نازك و ضخيم ، پوشش تقواپيشگان در بهشت

يلبسون من سندس و إستبرق

{سندس} به پارچه ابريشمى نازك و لطيف گفته مى شود. {استبرق} نيز به معناى پارچه ابريشمى ضخيم است.

4- تقواپيشگان در بهشت ، داراى ديدار ها

و نشست هاى دوستانه و محافل انس

متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 1

1- تقواپيشگان بهشتى ، برخوردار از هرگونه ميوه مورد تمايل خويش

يدعون فيها بكلّ ف_كهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 1

1- تقواپيشگان ، داراى حياتى جاودان در بهشت برين

لايذوقون فيها الموت إلاّ الموتة الأُولى

عبارت {الموتة الاُولى}، ناظر به مرگ دنيوى است و استثنا {إلاّ الموتة الاُولى} تأكيدى بر جاودانگى تقواپيشگان در آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 57 - 1

1- بهرهورى متقين از نعمت هاى گسترده بهشت ، ناشى از فضل پروردگار است ; نه صرفاً استحقاق خود ايشان .

فضلاً من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 10،15،16

10- متّقين در بهشت ، بهره مند از همه ميوه ها

و لهم فيها من كلّ الثمرت

15- راه يافتن تقواپيشگان به بهشت ، پس از غفران لغزش هاى دنيوى آنان از سوى پروردگار

الجنّة الّتى وعد المتّقون فيها . .. و مغفرة من ربّهم

با توجه به اين كه در بهشت، زمينه لغزش و گناه نيست; تعبير {مغفرة} نظر به خطاهاى دنيوى دارد كه به هر حال _ حتى همه اهل تقوا _ از آن مصون نيستند.

16- بهره مندى متقين از نعمت هاى عالى بهشت ، همراه با زدايش خاطره تلخ لغزش ها از ياد آنان *

و لهم فيها من كلّ الثمرت و مغفرة من ربّهم

مراد از {مغفرة} مى تواند، چشم پوشى از لغزش ها پس از

ورود به بهشت باشد. در اين صورت {مغفرة} به معناى صرف بخشش گناه نيست; زيرا اگر بخشيده نشده بودند، وارد بهشت نمى شدند. بنابراين مراد از غفران، ممكن است پوشاندن لغزش ها باشد; به گونه اى كه ديگر بهشتيان، خود به ياد گذشته نيفتاده و خاطرشان ملول نگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 35 - 3

3 - بازدارندگان خويش از هوس ها ، برخوردار از هر آرزو در بهشت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. أوّاب حفيظ ... لهم ما يشاءون فيها

با توجه به اين كه {تقوا} و خوددارى از گناه و هواى نفس، به عنوان بارزترين صفت اهل بهشت ياد شده است، نويد {لهم ما يشاءون فيها} مى تواند بيانگر معناى بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 1،3

1 - بهشت ، جايگاه حتمى تقواپيشگان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

3 - بهشت تقواپيشگان ، سرشار از نعمت است .

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

واژه {نعيم} به معناى نعمت بسيار و فراوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 1،4،5

1 - شادمانى تقواپيشگان در بهشت ، از عطاياى پروردگار به آنان

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

{فاكه} (از مصدر {فكاهه}) به معناى شادمان است.

4 - بهشت ، جلوه ربوبيت خداوند ، در حق تقواپيشگان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت . .. ءاتيهم ربّهم

مطرح ساختن ربوبيت خداوند، در مقام اعطاى بهشت به پرهيزكاران و نيز اضافه {رب} به {هم}، مطلب بالا را افاده مى كند.

5 - ياد نعمت ها و تعظيم عطاياى

خداوند ، نقل مجلس انس متقين ، در بهشت *

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

در معناى {فاكهين} گفت و گوهاى دوستانه در مجالس انس آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 1

1 - بهره مندى تقواپيشگان ، از ميوه ها و گوشت هاى مورد تمايل خويش در بهشت ، علاوه بر نعمت هاى سرشار ديگر

فى جنّ_ت و نعيم . .. و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 23 - 1

1 - دست به دست شدن جام هاى شراب ، ميان متقين در بهشت

يتن_زعون فيها كأسًا

{تنازع} (مصدر {يتنازعون}) به معناى گرفتن است و {كأس} به جامى كه حاوى شراب باشد گفته مى شود. احتمال دارد مراد، گرفتن جام شراب از دست خدمتكاران (غلمان) باشد و نيز مى تواند گرفتن آن از دست يكديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 1

1 - خدمت كاران جوان و زيبارو ، در طواف متقين بهشتى براى پذيرايى از آنان

و يطوف عليهم غلمان لهم

{غلام} (مفرد {غلمان}) به نوجوانى گفته مى شود كه تازه پشت لبش سبز شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 5،8

5 - ستايش تقواپيشگان از نيكى هاى خداوند ، در مجالس انس خويش در بهشت

يتساءلون . .. إنّه هو البرّ الرحيم

8 - راهيابى متقين به بهشت ، جلوه اى از نيكى و رحمت گسترده خداوند

فمنّ اللّه علينا و وقينا عذاب السموم .

.. إنّه هو البرّ الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 54 - 1،3

1 - استقرار حتمى تقواپيشگان ، در باغ هاى پر درخت و كنار نهر هاى بهشت

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به باغ پوشيده شده از درختان گفته مى شود.

3 - باغ ها و نهر هاى بهشتى ، پاداش عملكرد خود متقين

و كلّ شىء فعلوه . .. إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در زمينه نقش مؤثر عمل در پاداش و كيفر انسان بود، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 2

2 - متقين در بهشت ، برخوردار از مقامات معنوى ، علاوه بر نعمت هاى مادى

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر . فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه عبارت {فى مقعد صدق. ..} نعمتى متفاوت و حقيقتى ممتاز از نعمت باغ ها و نهرها باشد و به تعبير ديگر، نظر به ارزش هاى معنوى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 41 - 1،3

1 - جايگاه تقواپيشگان ، در سايه ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون

3 - زندگى تقواپيشگان در بهشت ، در اوج آسودگى و شادابى است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون

زندگى در زير سايه ها و در كنار چشمه سارها، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 1،3

1 - پذيرايى شدن تقواپيشگان در بهشت ، از خوردنى ها و نوشيدنى ها

كلوا و اشربوا

3 - تقواپيشگان در بهشت ، مورد ضيافت و تكريم و تجليل الهى اند .

كلوا و اشربوا هنيئًا

{هنيئاً} واژه اى است كه به در وقت اطعام به ميهمانان و براى تكريم به آنان گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 1

1 - تقواپيشگان در آخرت ، اهل بهشت ، سعادتمند و رهيده از عذاب اند .

إنّ للمتّقين مفازًا

{مفاز} (مانند {فوز} و {مفازة}) مصدر و به معناى دستيابى به خير و رهايى از شرّ است (لسان العرب). هم چنين ممكن است اسم مكان و كنايه از بهشت نيز باشد كه مكان رستگارى و سعادت است. آيات بعد _ كه بيان {مفازاً} است و از بوستان ها و ديگر لذت هاى بهشتى سخن مى گويد - اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 1

1 - تقواپيشگان در آخرت ، برخوردار از چندين باغ و تاكستان بزرگ ، با انگورى فراوان

حدائق و أعن_بًا

{حديقة} (مفرد {حدائق}) به باغى گفته مى شود كه اطراف آن را برجستگى هاى طبيعى يا دست ساز احاطه كرده باشد (لسان العرب). كلمه {حدائق} بدل براى {مفازاً} و بيانگر اين است كه بوستان هاى متعدد، گوشه اى از جايگاه سعادت و خوشبختى متقين است. نكره آوردن {حدائق} و {أعناب}، براى بيان عظمت آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ

- 78 - 33 - 1،3

1 - تقواپيشگان در بهشت ، بهره مند از حوريانى نورس و نار پستان

كواعب

{كاعب} (مفرد {كواعب}) به زنى گفته مى شود كه پستان هايش برجسته شده باشد. (لسان العرب)

3 - تقواپيشگان ، برخوردار از هم نشينى صميمانه حوريان جوان در بهشت

أترابًا

در {معجم مقاييس اللغة}، {تِرْب} با {خِدْن} (دوست و همراه) به يك معنا گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 1

1 - تقواپيشگان در بهشت ، هيچ سخن ياوه ، زشت و بى فايده اى نخواهند شنيد .

لايسمعون فيها لغوًا

{لغو}; يعنى، بى فايده و آنچه قابل اعتنا نباشد (قاموس) و گاه سخنان زشت نيز {لغو} ناميده مى شود. (مفردات راغب). نشنيدن سخنان لغو، كنايه از نبود آن سخنان در بهشت است. ضمير {فيها} به {مفازاً} برمى گردد; به اين اعتبار كه مراد از آن {جنّة} (بهشت) باشد.

متقين هنگام ورود به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 4،5،11

4 - باز شدن درب هاى بهشت ، به هنگام نزديك شدن تقواپيشگان

حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

5 - باز بودن درب هاى بهشت ، پيش از رسيدن تقواپيشگان

حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه واو در{و فتحت} حاليه باشد نه زايد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: به بهشت خواهند رسيد در حالى كه قبلاً درب هاى آن گشوده شده است.

11 - تمجيد دربانان بهشت از خوبى ها و پاكدامنى تقواپيشگان ، در آستانه ورودآنان به بهشت

و قال لهم خزنتها. .. طبتم

مجاهدان

در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 10

10 - افراد ناتوان از جهاد ، همانند مجاهدان ، برخوردار از بهشت در صورت داشتن روح اطاعت در برابر خدا و رسول او

ليس على الأعمى حرج . .. و من يطع اللّه و رسوله جنّ_ت

برداشت بالا بنا بر اين نكته است كه {من يطع. ..} جواب سؤال مقدر باشد، زيرا پس از رفع حكم جهاد از افراد ناتوان، ممكن است سؤال شود كه: چرا اين گروه از فيض جهاد محروم اند؟ خداوند در جواب مى فرمايد: آنان نيز اگر مطيع باشند، همانند مجاهدان، از پاداش الهى برخوردار خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 3

3 - آمرزش گناه و حيات جاودان در بوستان هاى بهشت ، تضمين شده از سوى خداوند ، براى مؤمنان راستين و مجاهدان راه او

تؤمنون باللّه . .. يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

مجاهدان در بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 8

8 - وجود خانه هاى عالى و دلپذير براى مؤمنان مجاهد در { جنّات عدن }

و مس_كن طيّبة فى جنّ_ت عدن

{جنّات عدن}، مى توان

اسم خاص باشد و غير از {جنّات تجرى} به شمار آيد، براشت ياد شده برگفته از اين احتمال است.

محدوديت در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 14

14 - آدم ( ع ) ، داراى محدوديت در استفاده از برخى ميوه هاى درختان بهشت بود .

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى

محرمات در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 8

8 - خداوند تناول و خوردن از درختى مخصوص را بر آدم ( ع ) و حوا تحريم كرد .

و لاتقربا هذه الشجرة

به قرينه {و كلا} (بخوريد) مى توان گفت: مراد از {لاتقربا} (نزديك نشويد) استفاده خوراكى از شجره منهيه بوده است.

محرومان از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 1،2،3،4،5،6،10

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، تنها خويشتن را سزاوار بهشت دانسته و ديگران را از آن ، محروم مى پندارند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

ضمير در {قالوا} به {اهل الكتاب} (در آيه 109) باز مى گردد.

2 - يهوديان ، بهشت را مخصوص يهود و ديگران را از آن محروم مى دانند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً

آيه 113، بيانگر آن است كه هر يك از يهود و نصارا ديگرى را اهل نجات نمى دانند. بنابراين به اصطلاح اهل ادب، در آيه مورد بحث {لفّ اجمالى} وجود دارد و حرف {أو} نيز براى تفصيل است; يعنى،

جمله {قالوا لن ...} حاكى از دو جمله است: 1_ قالت اليهود: { لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً}. 2_ و قالت النصارى: { لن يدخل الجنة إلا من كان نصرى}.

3 - نصارا ، بهشت را از آن خويش دانسته و ديگران را از آن بى نصيب مى پندارند .

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

نصارا جمع نصرانى است و به پيروان حضرت مسيح گفته مى شود، و {هود} جمع هائد است و به پيروان حضرت موسى اطلاق مى گردد.

4 - اتفاق نظر يهود و نصارا ، بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

هدف از اينكه قرآن، پندار نصارا و يهود را به صورت {لفّ اجمالى} بيان كرده، رساندن اين معناست كه: مقصود اصلى يهود و نصارا در طرح آن ادعا، بيان محروميت مسلمانان از بهشت است.

5 - يهود و نصارا ، درتلاش براى تضعيف روحيه مسلمانان و بازدارى مردم از گرايش به اسلام

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

6 - محروميت مسلمانان از بهشت از خيالات واهى و نادرست يهود و نصارا

تلك أمانيّهم

{أمانى} جمع امنية و به معناى آرزوها، خيالات واهى و دروغهاى يافته شده است.

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان از يهود و نصارا بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 5،6

5 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران، محروم از ورود به بهشت

إن الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها . .. لايدخلون

الجنة

6 _ ورود تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران به بهشت، امرى ناممكن، همچون عبور شتر از روزنه سوزن

و لايدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط

{جمل} به معناى شتر است و {سم} به معناى روزنه اى است كه در انتهاى سوزن براى عبور نخ تعبيه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 7

7 _ ملائكه هنگام روبه رو شدن با منكران معاد در قيامت ، به آنان خواهند گفت كه شما از غفران الهى و بهشت محروميد .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه فاعل {يقولون} ملائكه باشد و {حجراً محجوراً} نيز مقول قول ايشان باشد. گفتنى است كه در اين صورت، مقصود از اين كلام، اعلام محروميت و ممنوعيت منكران معاد از غفران الهى و بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 7

7 - مشركان و كافران ، محروم از بهشت و موهبت هاى آن

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف

لام اختصاص در {لهم} بيانگر اين حقيقت است: كافران و مشركان _ كه در قطب مقابل مؤمنان قرار دارند _ از نعمت هاى بهشتى محروم اند.

محرومان از نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 7

7 - مشركان و كافران ، محروم از بهشت و موهبت هاى آن

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف

لام اختصاص در {لهم} بيانگر اين حقيقت است: كافران و مشركان _ كه در قطب مقابل مؤمنان قرار دارند

_ از نعمت هاى بهشتى محروم اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 5

5 - مشركان از بهشت و موهبت هاى آن ، بهره اى نخواهند داشت .

و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم و لكم فيها ما تدّعون

از تقابل اين آيات با آيات پيشين _ كه در مورد مشركان بود _ و نيز از تقديم {لكم} و تكرار آن، مطلب بالا استفاده مى شود.

محروميت از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 124 - 7

7 _ كافران ، محروم از ورود به بهشت ، هر چند داراى اعمال صالح باشند .

و من يعمل من الصلحت . .. و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة

قيد {و هو مؤمن} مى رساند كه ايمان، شرط ثمربخشى اعمال نيك است; بنابراين اعمال نيك، بدون ايمان و در حال كفر، پاداش بهشت ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 19،21

19 _ خداوند بهشت را بر مشركان حرام كرده است .

انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة

21 _ معتقدان به الوهيت مسيح ( ع ) محروم از بهشت و گرفتار به آتش دوزخ

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. فقد حرم اللّه عليه الجنة مأويه النار

محروميت از بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 13

13 _ تناول آدم ( ع ) و حوا از شجره ممنوعه ، مايه سلب شايستگى نسل آنان براى سكونت در بهشت نخستين شد .

*

قلنا اهبطوا

خداوند در بيان اخراج آدم(ع) و حوا از بهشت و استقرار آن دو در زمين، خطاب خويش را - بر خلاف مقتضاى طبيعى كلام - متوجه نسل آنان نيز كرد; تا به اين نكته اشاره كند كه: تناول آدم(ع) و حوا از شجره منهيه در نسل ايشان نيز اثرى به جاى گذاشت كه باعث شد آنان نيز، حيات خويش را در زمين سپرى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 2

2 - نسل آدم ( ع ) و حوا نيز بر اثر تناول آن دو از شجره منهيه ، از بهشت نخستين محروم شدند .

قلنا اهبطوا منها جميعاً

{اهبطوا} به صيغه جمع اقتضا مى كند كه: غير از آدم (ع) و حوا فرد يا افراد ديگرى نيز مورد خطاب باشند. در اين باره چند نظر ابراز شده است. از جمله اينكه ديگر مخاطبان، نسل آدم(ع) و حوا مى باشند. برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است.

محروميت از لذايذ بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 10

10 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت كفر به اسلام ، از لذّت مناظر پردرخت و زمين آب خيز بهشت محروم خواهند بود .

من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم . .. الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت ... جزا

محروميت از نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 51 - 10

10 _ خداوند ، منكران قيامت را از بهشت و مواهب آن محروم خواهد كرد .

إن اللّه

حرمهما على الكفرين . .. فاليوم ننسيهم كما نسوا لقاء يومهم هذا

از مصاديق كلمه {الكفرين} به دليل {كما نسوا لقاء يومهم هذا}، منكران قيامت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 3

3 - تهديد تكذيب گران روز جزا ، به محروميت از موهبت هاى بهشتى

كلوا و تمتّعوا قليلاً

امر در {كلوا و تمتّعوا} در معناى تهديد و انذار به كار رفته است. در آيات گذشته، از مواهب بهشت و تأمين خواسته هاى تقواپيشگان در آن، سخن به ميان آمده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه اين تهديد، ناظر به محروميت از موهبت هاى بهشتى است.

محسنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 26 - 6،7،9

6 _ نيكوكاران ، اهل بهشتند .

للذين أحسنوا . .. أولئك أصحب الجنة

7 _ نيكوكاران ، در بهشت جاودانه خواهند ماند .

للذين أحسنوا . .. أولئك أصحب الجنة هم فيها خلدون

9 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله { للذين احسنوا الحسنى و زيادة } فاما الحسنى ، الجنة و اما الزيادة فالدنيا ، ما اعطاهم اللّه فى الدنيا لم يحاسبهم به فى الأخرة . . . ;

از امام باقر (ع) روايت شده كه درباره سخن خدا كه مى فرمايد: {براى كسانى كه نيكى كرده اند، پاداشى نيكوتر و خيرى زياده بر آن هست} فرمود: اما پاداش نيكوتر، بهشت است و اما زياده بر آن، عطاى خدا در دنياست. آنچه خدا در دنيا به آنان داده، در آخرت حساب آن را از ايشان نمى خواهد ... }.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 1

1 - محسنان ، بهره مند از سايه ها ، چشمه سار ها ، ميوه هاى دل خواه و انواع خوردنى ها و نوشيدنى هاى گوارا در بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. كلوا و اشربوا هنيئًا ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

محمد(ص) در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 16

16 - { عن علىّ رضى اللّه عنه عن النبى ( ص ) لرادّك إلى معاد قال : الجنّة ;

على(ع) از نبى اكرم(ص) روايت نموده كه مقصود از {معاد} در آيه {لرادّك إلى معاد} بهشت است}.

مخلصان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 2

2 - بندگان خالص خداوند و هم نشينان آنان ، در بهشت برين جاى داده خواهند شد .

فى عب_دى . و ادخلى جنّتى

مخلصين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون . فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 1،2،4

1 - بندگان مخلَص خدا ، بر تخت هاى بهشتى روياروى هم تكيه خواهند زد .

على سرر متق_بلين

{سرر} (جمع {سرير}) به معناى تخت ها است.

2 - بندگان مخلَص خدا ، بهره مند از بزم خوش و مجلس انس در بوستان هاى بهشتى

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

روياروى هم قرار داشتن بندگان خالص خدا، اشاره به انس و محبت متقابل و بزم خوش آنان دارد.

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 1،3،4

1 - گردش ظرف هايى از شراب ناب ، گرداگرد بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس

{كأس} به معناى ظرفى است كه در آن شراب باشد. گفتنى است گاهى اين واژه استعمال مى شود، ولى مقصود از آن خود شراب است; نه ظرفى كه در آن شراب باشد.

3 - در دسترس بودن شراب و فراوانى و مستمر بودن آن ، براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

تعبير دور دادن شراب بر سر بهشتيان، بيانگر در دسترس بودن آن است و آمدن {يطاف} به صورت فعل مضارع، دلالت بر استمرار اين عمل دارد.

4 - شراب ناب ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 3

3 - بندگان مخلَص خدا در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود مشغول مى دارند.

مدحهاى نگهبانان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 11

11 - تمجيد دربانان بهشت از خوبى ها و پاكدامنى تقواپيشگان ، در آستانه ورودآنان به بهشت

و قال لهم خزنتها. .. طبتم

مراتب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 7

7 _ بهشت داراى مراتب ، و پاداش هاى اخروى ، داراى گونه هاى متكامل

جنت تجرى . .. جنت عدن و رضون من اللّه أكبر

در برداشت فوق، از تمايز {جنات تجرى} و {جنات عدن} از يكديگر مراتب بهشت، و از {رضوان من اللّه أكبر} تفاوت كمالى نعمتهاى آن استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 5

5- هر يك از بندگان خاص خداوند ، داراى بهشتى مخصوص به خود است . *

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده

جمع آمدن {جنّات} و {عباد} ممكن است حاكى از اين باشد كه براى هر بنده اى بهشتى مخصوص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 6

6 - بهشت ، داراى گونه ها و مراتب مختلف است .

فلهم جنّت المأوى نزلاً

احتمال دارد كه آمدن لفظ {المأوى}

به دنبال {جنّات} براى جداسازى و تمييز اين بهشت ها از بهشت هاى ديگر باشد و نشان مى دهد كه بهشت هاى ديگرى نيز وجود دارد.

مراد از بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 16

16 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { عدن ، داراللّه التى لم تر ها عين و لم تخطر على قلب بشر لا يسكن ها غير ثلاثة النبيين و الصديقين و الشهدا . . . ;

{عدن} خانه [ويژه] خداست كه هيچ چشمى آن را نديده و به قلب هيچ بشرى خطور نكرده است. در آن خانه ساكن نمى شود مگر سه دسته: پيامبران، صديقان و شهيدان ... }.

مراد از بهشت فردوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 11 - 6

6 - { عن رسول اللّه ( ص ) . . . والفردوس ربوة الجنة و أوسطها و أفضلها ;

رسول خدا(ص) فرمود: فردوس، جايگاه بلند، و بهتر و برتر بهشت است.

مراد از نهرهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 54 - 5

5 - { عن ابن عباس قال : قال : رسول اللّه ( ص ) النهر الفضاء و السعة ليس بنهر جار ;

از ابن عباس روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: مراد از نهر [در اين آيه] فضا و وسعت است [و] نهر جارى مراد نيست}.

مرغوبيت فرشهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 34

- 1

1 - وجود فرش هاى عالى و گران ب ها در بهشت اصحاب اليمين

و فرش مرفوعة

{فُرُش} جمع {فراش} است و {فراش} به چيزى گفته مى شود كه پهن باشد و انسان بتواند روى آن استقرار پيدا كند. ازاين رو در قرآن بر {زمين}، {مركب}، {فرش}، {تشك} و {تخت}، {فراش} اطلاق شده است. بنابراين {و فرش مرفوعة} مى تواند به معناى فرش هاى نفيس و گران بها باشد.

مزاح مردان بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس است.

مزاح همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم

فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس است.

مزه شير بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 7

7- وجود نهرهايى از آب هاى زلال ، شير هاى گوارا ، شراب هاى مسرت آفرين و عسل خالص در بهشت

فيها أنه_ر من ماء غير ءاسن و أنه_ر من لبن لم يتغيّر طعمه و أنه_رمن خمر لذّة للش_

مسابقه براى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 2

2 - انسان ها ، بايد دنيا را ميدان مسابقه جهت دست يافتن به بهشت و آمرزش الهى قرار دهند .

و ما الحيوة الدنيا إلاّ مت_ع الغرور . سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

مستحقان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 13

13 - بهشت و تأمين تمامى خواسته ها ، پاداش استحقاقى و حق محسنان است .

ذلك جزاء المحسنين

تعبير {جزاء} مى رساند كه محسنان در برابر احسان هاى خود، حقى بر خدا پيدامى كنند; هر چند اين حق را خود او مقرر فرموده است.

مسلمانان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 40 - 3

3 - { عن عبداللّه ابن مسعود قال : قال رسول اللّه (

ص ) إنّى لأرجوا أن يكون من اتّبعنى من اُمّتى ربع أهل الجنّة . . . ثمّ قال : إنّى لأرجوا أن يكون من اُمّتى الشطر ، ثمّ قرأ { ثلّة من الأوّلين . و ثلّة من الأخرين } ;

از عبداللّه بن مسعود نقل شده كه رسول خدا(ص) فرمود: من اميدوارم از امت من كسانى كه از من تبعيت مى كنند، يك چهارم اهل بهشت باشند. .. سپس فرمود: من اميدوارم پيروان من نيمى از اهل بهشت باشند و اين آيه را قرائت فرمود: ثلّة من الأوّلين و ثلّة من الأخرين}.

مسلمانان و بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 6

6 - محروميت مسلمانان از بهشت از خيالات واهى و نادرست يهود و نصارا

تلك أمانيّهم

{أمانى} جمع امنية و به معناى آرزوها، خيالات واهى و دروغهاى يافته شده است.

مسيحيان و بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 1،4،8،10

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، تنها خويشتن را سزاوار بهشت دانسته و ديگران را از آن ، محروم مى پندارند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

ضمير در {قالوا} به {اهل الكتاب} (در آيه 109) باز مى گردد.

4 - اتفاق نظر يهود و نصارا ، بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

هدف از اينكه قرآن، پندار نصارا و يهود را به صورت {لفّ اجمالى} بيان كرده، رساندن اين معناست كه: مقصود اصلى يهود و نصارا در طرح آن ادعا، بيان محروميت

مسلمانان از بهشت است.

8 - يهود و نصارا هيچ برهانى بر ادعاى خويش ( اختصاص بهشت به خويشتن و محروميت مسلمان از آن ) ندارند .

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

{هات} (مفرد هاتوا) اسم فعل و به معناى عطا كن است. بنابراين {هاتوا برهانكم) يعنى، برهانتان را ارائه كنيد.

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان از يهود و نصارا بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

مشركان و بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 8

8- مشركان مدعى بودند بهشت ، از آنِ آنان است .

و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {أن لهم الحسنى}، به قرينه فراز بعدى (أن لهم النار) بهشت باشد.

معذوران از جهاد در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 10

10 - افراد ناتوان از جهاد ، همانند مجاهدان ، برخوردار از بهشت در صورت داشتن روح اطاعت در برابر خدا و رسول او

ليس على الأعمى حرج . .. و من يطع اللّه و رسوله جنّ_ت

برداشت بالا بنا بر اين نكته است كه {من يطع. ..} جواب سؤال مقدر باشد، زيرا پس از رفع حكم جهاد از افراد ناتوان، ممكن است سؤال شود كه: چرا اين گروه از فيض جهاد محروم اند؟ خداوند در جواب مى فرمايد: آنان نيز اگر مطيع باشند، همانند مجاهدان، از پاداش الهى برخوردار خواهند بود.

مفروش بودن بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 16 -

2

2 - مكان هاى فراوانى از بهشت ، براى بزم بهشتيان ، همواره مفروش و آماده است .

و زرابىّ مبثوثة

{بثّ}; يعنى، متفرق ساختن و آشكار كردن و {مبثوثة}; يعنى، فراوان و متفرق. (مقاييس اللغة)، مراد از متفرق بودن فرش ها در بهشت، مفروش بودن نقاط مختلفى از آن است.

مقربان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 89 - 5

5 - ره يافتگان به مقام قرب در آخرت ( پيشتازان ) ، برخوردار از بهشتى سرشار از نعمت

فأمّا إن كان من المقرّبين . .. و جنّت نعيم

واژه {نعيم}، به معناى نعمت فراوان آمده است (مفردات راغب).

مكان باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 22 - 3

3 - بوستان هاى مؤمنان در بهشت ، مسرت آفرين و در جايى بلند قرار دارد .

فى جنّة عالية

مكان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 8،9

8 _ بهشت، حقيقتى موجود در آسمان

لاتفتح لهم أبوب السماء و لايدخلون الجنة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {السماء} در جمله {لاتفتح . ..} حقيقتى مقابل زمين باشد. در اين صورت مراد از نگشودن درهاى آسمان، به قرينه فراز بعد، باز نبودن آنها براى ورود كافران به بهشت خواهد بود.

9 _ آسمان حاوى بهشت، داراى درهايى متعدد و راههايى گوناگون براى ورود به آن جايگاه برين

لاتفتح لهم أبوب السماء و لايدخلون الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 2

2 _ بهشت در مكانى

بالاتر از دوزخ و با فاصله اى زياد از آن

و نادى اصحب النار اصحب الجنة أن أفيضوا علينا

كلمه {افاضه} كه به معناى ريزش است، حكايت از اين دارد كه بهشت در مكانى بالاتر از دوزخ قرار گرفته است. به كارگيرى ندا (خواندن با صداى بلند)، اشاره به دورى بهشت و دوزخ از يكديگر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 22 - 5

5 - بهشت موعود الهى ، در آسمان قرار دارد . *

و فى السّماء . .. و ما توعدون

با توجه به اين كه عمده ترين وعده خداوند به آدميان بهشت است، بسيارى از مفسران {ما توعدون} را به معناى بهشت گرفته اند.

مكان بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 21

21 _ حسين بن ميسّر گويد : { سألت أبا عبداللّه عن جنة آدم . فقال : جنة من جنان الدنيا تطلع فى ها الشمس و القمر و لو كانت من جنان الآخرة ما خرج من ها ابداً ;

از امام صادق (ع) از بهشت آدم(ع) سؤال كردم، فرمود: باغى از باغهاى دنيا بود كه ماه و خورشيد در آن طلوع مى كرد و اگر از بهشتهاى آخرت بود، هرگز از آن خارج نمى گشت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 18

18 _ بهشتى كه آدم ( ع ) و حوا در آن سكونت داشتند ، مكانى غير از زمين و بالاتر و برتر از آن بود .

قلنا اهبطوا . .. و لكم فى الأرض

مستقر

جمله {و لكم فى الأرض مستقر} دلالت مى كند بر اينكه: بهشتى كه آدم(ع) و حوا در آن سكونت داشتند در زمين نبوده و كلمه {اهبطوا} مى رساند كه آن جايگاه، برتر و بالاتر از زمين بوده است.

مكان بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 11

11_ { رسول الله ( ص ) قال : جنة عدن و هى فى وسط الجنان . . . فسورها ياقوت أحمر و حصاها اللؤلؤ . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: بهشت عدن در وسط بهشت هاست . .. پس ديوار آن ياقوت سرخ و سنگريزه هاى آن لؤلؤ مى باشد ...}.

مكان جنة المأوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 15 - 1

1 - { جنة المأوى } ، در مجاورت { سدرة المنتهى } قرار دارد .

عند سدرة المنتهى . عندها جنّة المأوى

ضمير {عندها} به {سدرة المنتهى} بازمى گردد.

منشأ بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 16

16 - آمرزش گناه بندگان و اعطاى بهشت پهناور به آنان ، جلوه فضل و فزون بخشى خداوند به آنان است ; نه استحقاق ايشان .

سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة . .. ذلك فضل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 41 - 2

2 - بهشت و پاداش هاى اخروى ، برخاسته از مقام ربوبيت خداوند است .

من خاف مقام ربّه . .. فإنّ الجنّة هى

المأوى

منشأ جاودانگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 14

14 - بهشت جاودان و نعمت هاى آن ، كسب رضايت خداوند و راضى شدن از او ، ويژه كسانى است كه به عظمت خداوند ، پى برده و از او هراس دارند .

جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلك

{خشيت}، به معناى ترس آميخته با احساس عظمت است. (مفردات)

منشأ جاودانگى در نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 14

14 - بهشت جاودان و نعمت هاى آن ، كسب رضايت خداوند و راضى شدن از او ، ويژه كسانى است كه به عظمت خداوند ، پى برده و از او هراس دارند .

جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلك

{خشيت}، به معناى ترس آميخته با احساس عظمت است. (مفردات)

منشأ شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال رسول اللّه ( ص ) : . . . إذا انتهى إلى باب الجنّة . . . فيدخل فإذا هو بشجرة ذات ظلّ ممدود . . . يخرج من ساقها عينان تجريان فينطلق إلى إحديها فيغتسل منها . . . ثمّ يشرب من الاُخرى فلايكن فى بطنه مغص و لامرض و لاداء أبداً و ذلك قوله تعالى { و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً } . .

. ;

امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) روايت كرده كه فرمود: هرگاه [بنده خدا] به در بهشت برسد. .. وارد آن مى شود، آن گاه با درختى روبه رو مى شود كه داراى سايه اى گسترده است ... از ساق آن دو چشمه جارى مى شود آن گاه به سوى يكى از آن دو مى رود و از آن غسل مى كند ... سپس از چشمه ديگر مى نوشد، پس از آن براى هميشه در شكم او هيچ درد، مرض و بيمارى نمى باشد و اين است سخن خداى تعالى: {و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً}...}.

منشأ نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 57 - 1

1- بهرهورى متقين از نعمت هاى گسترده بهشت ، ناشى از فضل پروردگار است ; نه صرفاً استحقاق خود ايشان .

فضلاً من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 6

6 - بهره مندى از نعمت هاى سرشار بهشتى ، جلوه تقدير و سپاس گزارى خداوند از ابرار

و جزيهم بما صبروا جنّة و حريرًا . إنّ ه_ذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورًا

منظره هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 4

4 - تقواپيشگان ، از منظره هاى چشم نواز و لذت بخش بهشت بهره مند خواهند شد .

لهم غرف من فوقها غرف مبنيّة

مرتفع و چند طبقه بودن بناهاى بهشت به همراه جريان نهرها در پايين آنها، مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 11

11 - منظره هاى زيبا و دلنشين بهشت ، مسحوركننده چشم نظاره گران

و تلذّ الأعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 4

4- جريان نهر ها در زير قصر ها و درخت هاى بهشت ، از جاذبه هاى مهم آن است .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

از آن جا كه خداوند از ميان همه اوصاف بهشت، تنها به جريان نهرها اشاره كرده است، اهميت آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 66 - 2

2 - زيبايى فزاينده مناظر بهشت ، با فوران آب چشمه ها

فيهما عينان نضّاختان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 7

7 - ايمان به خداوند و اعتقاد به عزّت ، ستودگى ، حاكميت ، مالكيت و گواه بودن او و انجام دادن تمامى اعمال صالح ، مايه بهره بردن از مناظر سبز و پر درخت و زمين آب خيز بهشت است .

إلاّ أن يؤمنوا باللّه العزيز . .. إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت تج

برداشت ياد شده، از ارتباط اين آيه با آيه هشتم و نهم استفاده مى شود. {الصالحات}، جمع محلى به {ال} و مفيد عموم است. عموم در اين موارد، عرفى است; يعنى، تمام آن چه ميسّر است. {جنّة}; يعنى، بوستانى كه با درختان خود زمين را پوشانده باشد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 10

10 -

اهل كتاب و مشركان ، در صورت كفر به اسلام ، از لذّت مناظر پردرخت و زمين آب خيز بهشت محروم خواهند بود .

من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم . .. الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت ... جزا

موانع بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 51 - 5،10،11

5 _ سرگرمى و بازيچه گرفتن دين و فريفته شدن به زندگانى دنيا ، موجب محروميت از بهشت و مواهب آن

إن اللّه. حرمهما على الكفرين. الذين اتخذوا ... و غرتهم الحيوة الدنيا

توصيف كافران دوزخى به {الذين اتخذوا . .. } بيانگر علت گرفتارى آنان به آتش جهنم است.

10 _ خداوند ، منكران قيامت را از بهشت و مواهب آن محروم خواهد كرد .

إن اللّه حرمهما على الكفرين . .. فاليوم ننسيهم كما نسوا لقاء يومهم هذا

از مصاديق كلمه {الكفرين} به دليل {كما نسوا لقاء يومهم هذا}، منكران قيامت هستند.

11 _ انكار مستمر آيات الهى ، موجب محروم شدن از بهشت و مواهب آن

فاليوم ننسيهم كما نسوا . .. و ما كانوا بايتنا يجحدون

آيه مورد بحث تبيين كننده حال كافرانى است كه در روز قيامت از مواهب بهشتى محروم خواهند شد و اين فراز آيه (و ما كانوا . .. ) بيانگر اين است كه منكران آيات الهى از آن كافران خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 17

17 - ظلم و ستم پيشگى ، انسان را از رحمت الهى و ورود به بهشت ، محروم مى سازد .

فريق فى الجنّة و فريق فى السعير . ..

و ل_كن يدخل من يشاء فى رحمته و الظ_لمون ما

از مقابله دو گروه (فريق فى الجنّة و فريق فى السعير) استفاده مى شود كه ستم پيشگان محروم از بهشت و رحمت الهى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 41 - 3

3 - بى پروايى در برابر خداوند و پيروى از هواى نفس ، مانع ورود به بهشت است .

و نهى النفس عن الهوى . فإنّ الجنّة هى المأوى

موانع ورود به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 7،10

7 _ ورود تكذيب كنندگان و مستكبران به بهشت، مخالف سنتهاى خداوند در نظام آفرينش

و لايدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط

ورود شتر به روزنه سوزن گرچه عقلا محال نيست، ولى بر خلاف نظام جارى در طبيعت است. بنابراين به كارگيرى ضرب المثل مذكور مى تواند بيانگر اين باشد كه ورود تكذيب كنندگان به بهشت اگر چه امتناع عقلى ندارد، ولى با سنن الهى ناسازگار است.

10 _ تكذيب آيات الهى و تكبّر در مقابل معارف دين، موجب مسدود شدن تمامى راههاى ورود به بهشت

لاتفتح لهم أبوب السماء و لايدخلون الجنة

در برداشت فوق جمله {و لايدخلون . ..} تفسير جمله {لاتفتح لهم ...} گرفته شده است.

موجبات بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 3،4

3 - بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش كسانى است كه به قرآن و پيامبر ( ص ) ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهند .

و بشر الذين ءامنوا . .. أن لهم

جنت تجرى من تحت الأنهر

متعلق {آمنوا} به دليل آيات قبل، قرآن و پيامبر(ص) است.

4 - ايمان بدون عمل صالح و عمل صالح بدون ايمان ، آدمى را به بهشت رهنمون نخواهد شد .

و بشر الذين ءامنوا . .. و عملوا الصلحت أن لهم جنت

عطف {عملوا . ..} بر {آمنوا} - بدون تكرار {الذين} - ظهور در اين دارد كه: دستيابى به بهشت در گرو جمع شدن هر دو وصف (ايمان و عمل) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 112 - 2،4،5

2 - پاداش هاى الهى ( بهشت ) از آن كسانى است كه با تمام وجود تسليم خدا شده و از سر اخلاص كار هاى نيك انجام دهند .

من أسلم وجهه للّه و هو محسن فله أجره عند ربه

از مصاديق {أجر} - به دليل آيه قبل - {بهشت} است. {وجه} به معناى صورت است و مراد از آن در آيه شريفه، وجود و ذات آدمى است. {محسن} به كسى گفته مى شود كه كار نيك انجام دهد.

4 - مجرد انتساب به اديان الهى ( يهوديت ، نصرانيت و يا هر آيينى ديگر ) ، آدمى را به بهشت نخواهد رسانيد .

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى . .. بلى من أسلم ... فله أجره

آيه شريفه پس از نفى ادعاى يهود و نصارا - كه معيار ورود به بهشت را يهودى يا نصرانى بودن مى دانستند - انتساب به دينى خاص حتى اسلام را شرط برخوردار شدن از پاداشهاى الهى نشمرد تا به اين نكته اشاره كند كه: منتسب بودن به اديان الهى

كار ساز نيست; بلكه معيار {تسليم خدا بودن} است. البته پس از بعثت پيامبر و نزول قرآن انسان نمى تواند مدعى تسليم خدا بودن باشد و دين اسلام را نپذيرد.

5 - يهود و نصارا ، در صورتى كه تسليم خدا شوند ( اسلام را بپذيرند ) و كار هاى نيك انجام دهند ، اهل بهشت خواهند بود .

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً . .. بلى من أسلم ... فله أجره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 2،3

2 _ ورود به بهشت ، بدون تحمّل سختى ها و مصائب ، پندارى بيش نيست .

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة

3 _ ايمان ، بدون تحمل مصائب ، براى ورود به بهشت كافى نيست .

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة

با توجّه به اينكه خطاب به مؤمنان است ; ورود آنان را به بهشت، مشروط به تحمّل مصائب كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 22

22 _ دستيابى به بهشت و مغفرت الهى ، به توفيق اوست .

و اللّه يدعوا الى الجنّة و المغفرة باذنه

باء در {باذنه} به معناى مصاحبت و متعلّق به {يدعوا} است و كلمه {اذن} به معناى توفيق است; يعنى دعوت الهى به بهشت، همراه با توفيق او براى دستيابى مؤمنان به بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 136 - 7،11

7 _ ورود بندگان به بهشتى جاودانه ، در گرو آمرزش گناه آنان

اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات تجرى . .. خالدين

فيها

تقدّم ذكرى مغفرت و آمرزش بر بهشت (جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات)، حكايت از تقدّم واقعى و خارجى آن بر بهشت دارد; يعنى نخست بايد آمرزش صورت گيرد، آنگاه اجازه ورود به بهشت داده شود.

11 _ آمرزش الهى و بهشت را به بهاى عمل به اوامر خداوند دهند ، نه به صرف شعار و ادّعا

اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات . .. و نعم اجر العاملين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 1،2،5

1 _ گمان دستيابى به سعادت اخروى و بهشت ، به صرف داشتن ايمان ، پندارى باطل است .

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

2 _ پندار غلط ورود به بهشت بدون جهاد و صبر ، در ميان مسلمانان صدر اسلام

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

5 _ بدون مجاهده و صبر ، نمى توان به بهشت دست يافت .

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 19،20،23،29

19 _ بخشش گناهان و دخول در بهشت ، پاداش بزرگ الهى ، براى هجرت ، آوارگى ، آزار ديدن در راه خدا و جهاد و شهادت

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى و قاتلوا و قتلوا لاكفّرنّ عنه

20 _ آمرزش گناهان و بهشت ، پاداش خداوند به هجرت كنندگان از شرك و كفر *

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم

. .. لاكفّرنّ عنهم سيّاتهم و لادخلنّهم جنّات

مى توان گفت مراد از هجرت به قرينه ادامه آيه (اخرجوا من ديارهم)، هجرتى است كه رانده شدن از خانه و كاشانه را در پى داشته باشد. و اين هجرت همان ترك شرك و كفر است.

23 _ تنها خداوند آمرزنده گناهان و واردكننده بندگان به بهشت .

لاكفّرنّ عنهم سيّئاتهم و لادخلنّهم جنّات

29 _ پاكى ازگناه ، شرط ورود به بهشت *

لاكفّرنّ عنهم سيّئاتهم و لادخلنّهم جنّات

تقدّم جمله {لاكفّرنّ . .. } بر جمله {لادخلنّهم}، مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه پاك شدن از گناه، مقدمه ورود به بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 10

10 _ تقوا ، زمينه برخوردارى از موهبت بهشت و نعمت هاى آن

لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 2،4

2 _ اطاعت از خدا و رسولش ، عامل دخول و جاودانگى در بهشت

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّات . .. خالدين فيها

4 _ عمل به احكام ارث ، اطاعت از خدا و رسول و عامل دخول در بهشت است .

يوصيكم اللّه فى اولادكم . .. و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّات

از موارد مورد نظر براى {من يطع . .. }، رعايت احكام و قوانين ارث است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 10،13،14

10 _ بهشت ، پاداش اجتناب كنندگان از گناهان كبيره

و ندخلكم مدخلا كريماً

13

_ پاكى از گناهان صغيره و كبيره ، شرط ورود به بهشت

ان تجتنبوا كبائر . .. نكفر عنكم سيّئاتكم و ندخلكم و مدخلا كريماً

14 _ بهشت ، پيامد پاكى و پيراستگى از گناهان صغيره و كبيره

ان تجتنبوا . .. و ندخلكم مدخلا كريماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 2

2 _ ايمان و اعمال صالح ، دو شرط لازم براى ورود به بهشت

و الّذين امنوا و عملوا الصّالحات سندخلهم جنّات تجرى من تحتها الانهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 2

2 _ ايمان و عمل ، مكمّل يكديگر در رهنمون ساختن آدمى به سوى بهشت

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت سندخلهم جنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 124 - 1،2،5،6

1 _ ايمان و عمل صالح ، تضمين كننده ورود به بهشت

و من يعمل من الصلحت . .. و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة

2 _ راهيابى مؤمنان به بهشت ، منوط به انجام بخشى از اعمال صالح ; و نه مشروط به انجام تمامى كار هاى نيك

و من يعمل من الصلحت . .. و هو مؤمن

بنابر اينكه {من} براى تبعيض باشد.

5 _ بهره مندى مردم از پاداش هاى الهى و ورودشان به بهشت ، در گرو ايمان و عمل صالح است ، نه جنسيت و انتساب به مذهب يا فرقه اى خاص .

و من يعمل من الصلحت من ذكر او انثى و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة

6 _ ايمان ، شرط بارورى اعمال صالح آدمى و ورود

وى به بهشت

و من يعمل من الصلحت . .. و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 3

3 _ نيل به مقام قرب الهى ، بهره مندى كامل از بهشت و نعمت هاى آن و برخوردارى از فضل الهى ، پاداش مؤمنان متمسك به خداوند

فاما الذين ءامنوا . .. فسيدخلهم فى رحمة منه و فضل و يهديهم إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 20،21،25،28

20 _ اقامه نماز ، پرداخت زكات ، ايمان به پيامبران و يارى آنان و انفاق در راه خدا ، موجب تكفير ( ناديده گرفتن ) قطعى گناهان و دخول حتمى در بهشت

لئن اقمتم . .. لاكفرن عنكم سياتكم و لادخلنكم جنت

21 _ تكفير ( ناديده گرفتن ) گناهان بنى اسرائيل و دخول آنان به بهشت در گرو اقامه نماز ، پرداخت زكات ، ايمان به پيامبران و يارى آنان و انفاق در راه خدا

لئن اقمتم الصلوة . .. و لادخلنكم جنت

25 _ ورود به بهشت در گرو پاك بودن از گناهان است .

لاكفرن عنكم سياتكم و لادخلنكم جنت

28 _ عمل كنندگان به ميثاق و فرمان هاى الهى ; هر يك بهره مند از بهشتى خاص هستند .

لقد اخذ اللّه ميثق . .. لئن اقمتم الصلوة ... لادخلنكم جنت

بهره گيرى عمل كنندگان به فرمانهاى الهى از بهشتهاى متعدد (جنت)، مى تواند به اين صورت باشد كه هر كس به بهشت مخصوص خويش راه مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده -

5 - 65 - 7،9،10

7 _ تأكيد خداوند بر وارد ساختن اهل كتاب به بهشت پر نعمت در صورت ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و تمامى كتب آسمانى و رعايت تقوا

و لو ان أهل الكتب . .. لادخلنهم جنت النعيم

9 _ آمرزش گناهان ، شرط ورود به بهشت

لكفّرنا عنهم سيئاتهم و لادخلنهم جنت النعيم

تقدم آمرزش بر ورود به بهشت مى تواند اشاره به اين باشد كه تا گناهان آدمى آمرزيده نشود، به بهشت وارد نخواهد شد.

10 _ پرهيز از رشوه گيرى ، حرام خوارى ، تجاوزگرى و گفتار كفرآميز شرط آمرزش گناهان اهل كتاب و ورود آنان به بهشت

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا

متعلق {واتقوا} چنانچه گذشت، گناهان است، از مصاديق مورد نظر آن _ با توجه به آيات گذشته _، گناهانى است كه در برداشت به آنها اشاره شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 1،2

1 _ ايمان مسيحيان به خدا و اعترافشان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) موجب برخوردارى آنان از بهشت جاودان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

2 _ ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن عامل ورود به بهشت جاويدان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 120 - 7

7 _ مالكيت خداوند بر آسمان ها و زمين و توانايى مطلق وى ، ضامن اعطاى بهشت جاودانه به صادقان

ينفع الصدقين صدقهم لهم جنت . .. و ما فيهن و هو على كل شىء قدير

بيان مالكيت خداوند بر هستى و توانايى

مطلق او پس از وعده بهشتى جاويدان به صدق پيشگان، مى تواند اشاره به اين باشد كه تحقق بخشيدن به اين وعده هرگز از توان خداوند خارج نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 9

9 _ بهاى بهشت و برخوردارى از ولايت الهى، عمل در پرتو ايمان است.

لهم دارالسلم . .. بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 10،11،13،16

10 _ رهيابى به بهشت جاودان ، جز در پرتو هدايت الهى ميسر نيست .

و ما كنا لنهتدى لو لا أن هدينا اللّه

11 _ خداوند هدايت كننده مردم به ايمان و انجام اعمال صالح براى رساندن آنان به بهشت و مواهب آن

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا

برداشت فوق بر اين اساس است كه متعلّق {هدينا}، به قرينه آيه پيشين، ايمان و عمل صالح و {لام} در {لهذا} بيانگر هدف و غايت هدايت باشد. يعنى: هدانا إلى الايمان لنكون من أصحاب الجنة.

13 _ عدم اتكاى بهشتيان به اعمال خويش ، در رسيدن به نعمت هاى بهشت

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا و ما كنا لنهتدى

16 _ بهشت تفضلى است از جانب خداوند به مؤمنان نيك كردار ، نه پاداشى همپايه عملكرد آنان

تلكم الجنة اورثتموها بما كنتم تعملون

خداوند از يك سو بهشت را پاداش عملكرد اهل ايمان دانسته (بما كنتم تعملون) و از سوى ديگر آن را ميراث (دستيابى به چيزى بدون عوض) خوانده است تا به اين حقيقت اشاره كند كه اعطاى بهشت همپايه اعمال مؤمنان نيست، بلكه تفضلى است از جانب خداوند به

ايشان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 5

5 _ برخوردارى از باغ ها و بوستان هاى متعدد بهشت ، از ثمرات ايمان ، هجرت و جهاد در راه خدا

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم ... و جنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 11،15

11 _ ايمان همراه با عمل نيك ، شرط دستيابى انسان به نعمت هاى جاودان بهشت و رستگارى عظيم

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت . .. الفوز العظيم

مراد از {المؤمنين و المؤمنت}، با توجه به آيه پيش، زنان و مردان مؤمنى هستند كه اهل عمل صالحند.

15 _ بهشت جاودان ، بوستان هاى پوشيده از درخت ، خانه هاى دلپذير و خشنودى خدا ، پاداش الهى به مؤمنان در برابر امر به معروف و نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف ... و يطيعون اللّه و رسوله ... وعد الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 2

2 _ بهشت و زندگى جاودان در آن ، پاداش جهاد با مال و جان

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 18

18 _ رضايت خدا از انسان و رضايت انسان از خدا ، عامل دستيابى انسان به بهشت جاودان و رستگارى حقيقى

رضى اللّه عنهم

و رضوا عنه و أعد لهم جنت . .. ذلك الفوز العظيم

ممكن است مقدم شدن {رضى اللّه عنهم . .. } بر {أعد لهم جنات} مشعر به سببيت و عليت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 2،4،25

2 _ نقش و كاربرد جهاد مالى همانند جهاد با جان ، در دستيابى به بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

4 _ ايمان ، شرط تأثير ايثار هاى مالى و جانى انسان در دستيابى به بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

قيد {من المؤمنين} اشعار دارد به اينكه تنها انسانهاى مؤمن در اين معامله شركت دارند.

25 _ دستيابى به بهشت در پرتو جهاد و شهادت ، تنها رستگارى و پيروزى بزرگ

إن اللّه اشترى . .. بأن لهم الجنة ... ذلك هو الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 11 - 11

11_ دستيابى به پاداش بزرگ الهى ( بهشت ) در گرو بخشوده شدن گناهان است .

أُول_ئك لهم مغفرة و أجر كبير

تقديم ذكرى {مغفرت} بر {أجر كبير} مى تواند اشاره به اين باشد كه: رسيدن به پاداش بزرگ الهى و ورود به بهشت ، در گرو آمرزش گناهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 1،2

1_ بهشت از آنِ مؤمنانى است كه اعمال صالح انجام دهند و در برابر خدا خاضع و فروتن باشند .

إن الذين ءامنوا . .. أُول_ئك أصح_ب الجنة

إخبات (مصدر أخبتوا) به معناى خضوع و خشوع و نيز

به معناى اطمينان است. برداشت فوق ، براساس معناى اول مى باشد. گفتنى است كه در اين صورت {إلى} به معناى لام است; يعنى: {أخبتوا لربهم; در برابر خدا خاضع هستند}.

2_ اطمينان به ربوبيت خدا و زدودن دل از ترديد درباره آن ، از شرايط ورود به بهشت است .

إن الذين . .. أخبتوا إلى ربهم أُول_ئك أصح_ب الجنة

برداشت فوق ، بر اين مبناست كه {إخبات} به معناى اطمينان باشد. بنابراين {أخبتوا إلى ربهم}; يعنى ، به ربوبيت خدا اطمينان دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 2،3

2_ بهشت عدن ، پاداش وفا كردن به پيمان هاى الهى ، نشكستن عهد ها و برقرار كردن پيوندهايى كه خدا به برقرارى آن امر كرده است .

الذين يوفون بعهد الله . .. أُول_ئك لهم عقبى الدار. جن_ّت عدن

3_ بهشت عدن ، پاداش صبر و استقامت بر فرمان هاى الهى ، برپا داشتن نماز و انفاق كردن

والذين صبروا . .. أُول_ئك لهم عقبى الدار. جن_ّت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 4

4_ صبر و استقامت بر پيروى از فرمان هاى خدا درپى دارنده ورود به بهشت

سل_م عليكم بما صبرتم

حرف {باء} در {بما صبرتم} سببيه و {ما} در آن مصدريه است. متعلق {صبرتم} امورى است كه در آيات گذشته ({الذين يوفون} تا {يدرءون بالحسنة السيئة}) مطرح شد كه مى توان از آنها به {طاعة الله} تعبير كرد. بنابراين بما صبرتم ; يعنى: {بسبب صبركم على طاعة الله}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد

- 13 - 35 - 2

2_ آنان كه از شرك بپرهيزند و از استهزاى پيامبران و از كفر به ايشان حذر كنند ، به بهشت خواهند رفت .

مثل الجنة التى وعد المتقون . .. تلك عقبى الذين اتقوا

مقصود اولى از {متقون} و {الذين اتقوا} _ به قرينه آيات گذشته _ كسانى اند كه از شرك ، استهزاى پيامبران و كفر به آنان حذر كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 2

2- تقوا ، عامل برخوردارى از موهبت هاى بهشت

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 15،16

15- اعمال تقواپيشگان ، عامل ورود آنان به بهشت

المتّقين . .. ادخلوا الجنّة بما كنتم تعملون

16- بهشت ، پاداش كردار و اعمال متقين

ادخلوا الجنّة بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 60 - 2

2- توبه كنندگان مؤمن و داراى عمل صالح ، به بهشت وارد مى شوند .

إلاّ من تاب و ءامن و عمل صلحًا فأُولئك يدخلون الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 8،12

8- بندگى خداوند ، مرتبتى والا و موجب ورود به بهشت

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده

12- ورود مؤمنان به بهشت عدن ، به خاطر ايمان آنان به غيب و تصديق آن است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده بالغيب

{باء} در {بالغيب} مى تواند سببيه و متعلق به {وعد} باشد; يعنى، وعده خداوند به مؤمنان، به جهت ايمان آنان به غيب بوده

است. روشن است كه بنابراين وجه، تقدير كلام {بتصديق الغيب} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 3

3- عبادت و تقوا ، موجب دستيابى به بهشت است .

تلك الجنّة . .. من عبادنا من كان تقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 2

2 - همراهى ايمان و عمل صالح ، شرط ورود به بهشت

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 50 - 5

5 - ايمان به خداى يگانه ( توحيد و نفى شرك ) ، مايه برخوردارى از غفران الهى و عمل صالح ، مايه بهره مندى از نعمت هاى بهشت

فالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم مغفرة و رزق كريم

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه {مغفرت} مربوط به ايمان و {رزق كريم} مرتبط با عمل صالح باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 10 - 3

3 _ خشوع در نماز ، اجتناب از لغو ( گفتاربيهوده و كردار عبث ) ، پرداخت زكات ، عفت و پاك دامنى ، امانت دارى ، پايبندى به عهد و پيمان و اهميت دادن به نماز و انجام به موقع آن ، تضمين كننده رستگارى اخروى و دستيابى مؤمنان به بهشت

قد أفلح المؤمنون . الذين هم ... أُول_ئك هم الورثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 6

6 _ تقواپيشگى ، عامل

دستيابى به بهشت جاودان و سرانجامى خوش و برتر

جنّة الخلد . .. و مصيرًا

از پاداش قرارگرفتن بهشت براى متقين، استفاده مى شود كه بهشت را به بهاى تلاش مى دهند نه به بهانه و اين تلاش _ به قرينه وصف {متّقين} _ تقواپيشگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 3،4،5

3 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، در انجام تكاليف الهى چون فروتنى ، و شب زنده دارى ، حلم ، ترس ازقيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق و دعا و نيايش ، سبب برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا . .. و الذين يقولون ربّنا... أُول_ئك يجزون الغرفة بم

متعلق و موارد صبر هر چند در آيه شريفه ذكر نشده است، ولى مقصود از آن _ به قرينه آيات گذشته كه در بيان تكاليف بندگان خالص و محرماتى است كه آنان مى بايست ترك مى كردند _ مجموعه مسائلى است كه خداوند به انجام آنها امر كرده و يا از انجام آنها باز داشته است; زيرا انجام چنين تكاليفى و يا ترك محرمات الهى، صبر و شكيبايى در برابر هواى نفس را نيازمند است.

4 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا در ترك محرمات الهى چون اسراف و يا تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، عامل برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا . .. و لايزنون ... و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

5 _ صبر و

شكيبايى در انجام تكاليف و ترك محرمات الهى ، عامل بهره مندى از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا ... و الذين لايشهدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 2

2 _ فروتنى ، شب زنده دارى ، حلم ، ترس از قيامت ، توبه ، عفو كريمانه ، پذيرش حق ، دعا ، دورى از اسراف ، تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، موجب ورود به بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت نيكوى آن

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين لايشهدون الزور ... أُول_ئك يجزون الغرفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 90 - 4

4 - تقواپيشگى و دورى كردن انسان از انجام گناه در دنيا ، سبب نزديك شدن بهشت به وى در رستاخيز

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 2

2 - توأم بودن ايمان و عمل صالح ، شرط دستيابى به غرفه هاى بهشت است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنبوّئنّهم من الجنّة غرفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 26 - 4

4 - بهشت ، پاداش جهاد و دفاع از دين تا مرز شهادت

قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين . .. إنّى ءامنت بربّكم فاسمعون . قيل ادخل الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 -

55 - 3

3 - بهشت و نعمت ها و خوشى هاى آن ، نتيجه و پاداش كردار انسان ها در دنيا است .

و لاتجزون إلاّ ما كنتم تعملون . إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون

از ارتباط ميان اين آيه _ كه سخن از بهشت و نعمت هاى آن است _ و آيه پيش _ كه درباره پاداش مطابق رفتار و كردار بود _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 61 - 4

4 - منافات نداشتن عمل براى نيل به بهشت جاودانه ، با اخلاص و رسيدن به مقام شامخ عبوديت

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و ما نحن بمعذّبين . إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم . لم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 5

5 - تقوا ، عامل اصلى ورود به بهشت و برخوردارى از مواهب آن است .

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف من فوقها غرف مبنيّة $اختصاص يافتن بهشت به كسانى

اختصاص يافتن بهشت به كسانى كه داراى صفت تقوا هستند _ در حالى كه بهشتيان بايد از اوصاف ديگرى نيز برخوردار باشند _ مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 16

16 - پادكدامنى و طهارت از گناه ، عامل ورود تقواپيشگان به بهشت

طبتم فادخلوها خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 9،10،12

9 - بهشت ، اجرى نيكو و پسنديده براى اهل عمل

و تلاش

نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر الع_ملين

10 - بهشت ، پاداشى نيكو و شايسته براى تقواپيشگان

و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة زمرًا . .. فنعم أجر الع_ملين

12 - بهشت ، پاداش و بهاى عمل و تلاش تقواپيشگان است كه آن را به بهانه نمى دهند .

نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر الع_ملين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 7

7 - توأم بودن ايمان و عمل صالح ، موجب ورود به بهشت مى شود ( نه يكى از آنها به تنهايى )

و من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 13

13 - ثبات و پايدارى در راه توحيد ، شرط ايمنى از هر حزن و هراس و برخوردارى از بهشت

إنّ الذين قالوا . .. كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 6

6 - توحيد و استقامت در راه ايمان ، در پى دارنده بهشت و نعمت هاى گسترده براى مؤمنان

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 5

5 - تقسيم انسان ها به بهشتى و دوزخى ، نتيجه برخوردارى آنان از اختيار و حق انتخاب

فريق فى الجنّة و فريق فى السعير . و لو شاء اللّه لجعلهم أُمّة وحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 3

3 - دستابى به بهشت و نعمت هاى فراوان آن ، منوط به عبوديت و بندگى انسان به درگاه خداوند است .

يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا

ذكر كلمه {عباد}، مى تواند اشعار به اين داشته باشد كه عبوديت بندگان صالح، موجب برخوردارى آنان از بهشت و نعمت هاى آن شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 1،7

1 - راه يابى به بهشت ، فرجام نيك ايمان به آيات الهى و تسليم بودن در برابر حق

الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين . ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

7 - ورود به بهشت ، تنها در پرتو عبوديت و بندگى خداوند ميسر است .

ي_عباد . .. ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 72 - 2

2 - پايدارى و مداومت در اعمال نيك ، مايه راه يابى به بهشت

و تلك الجنّة . .. بما كنتم تعملون

با توجه به واژه {كنتم} _ كه دلالت بر استمرار دارد _ استفاده مى شود براى دستيابى به نعمت بهشتى، بايد در انجام اعمال نيك مداومت داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 5

5- آميخته ساختن ايمان با عمل صالح ، شرط بهرهورى مؤمنان از بهشت جاودان

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه . .. أُول_ئك أصح_ب الجنّة ... جزاء بما كانوا يعملون

در آيه قبل، دو عنصر ايمان و استقامت، زمينه ورود به بهشت جاودان معرفى شده است و در اين آيه عمل، به عنوان

اساس و ملاك ره يافتن به بهشت جاودان مطرح گشته است. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه تجلى عقيده در عمل، براى يكتاپرستان كارساز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 2

2- احسان به پدر و مادر ، همواره مورد توجه موحّدان و مايه دست يابى آنان به بهشت

جزاء بما كانوا يعملون . و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

بيان {وصّينا الإنسان. ..} _ در پى {جزاء بماكانوا يعملون} _ بيانگر اين ارتباط است كه يكى از وظايف مورد عمل يكتاپرستان، احسان به پدر و مادر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 10

10- راه يابى انسان به بهشت ، تنها پس از آمرزش گناهان وى از سوى خداوند است .

و نتجاوز عن سيّئاتهم فى أصح_ب الجنّة

از تعبير{نتجاوز. ..}، استفاده مى شود كه تا عفو و گذشت الهى شامل بنده گنه كار نشود، او قادر به ورود به بهشت و قرار گرفتن در زمره بهشتيان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 7

7 - روح تسليم و اطاعت از خدا و رسول او ، ملاك اصلى ورود به بهشت

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

موضوع قرار گرفتن اطاعت به جاى هر عنوان ديگرى، مى تواند اشاره به مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 31 - 3

3 - تقوا ، مهم ترين سرمايه مؤمنان براى ورود به بهشت

و أُزلفت الجنّة

للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 7

7 - حفظ روحيه توبه و خداجويى تا پايان عمر ، شرط ره جويى به بهشت *

و أُزلفت الجنّة . .. و جاء بقلب منيب

تعبير {جاء} مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه اگر كسى، برهه اى از عمر را با قلب منيب بگذراند; ولى آن را در نهايت از دست داده و نتواند آن را در صحنه قيامت به همراه آورد، برخوردار از بهشت نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 15 - 3

3 - تقوا ، شرط دستيابى به بهشت

إنّ المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 17 - 2

2 - تأثير مهم عبادت شبانه ، در دستيابى به بهشت و نعمت هاى اخروى

إنّ المتقين فى جنّ_ت و عيون . .. كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 18 - 4

4 - استغفار در سحرگاهان ، از عوامل رهيابى به بهشت

إنّ المتقين فى جنّ_ت . .. و بالأسحار هم يستغفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 6

6 - انفاق به سائلان و محرومان ، از عوامل دستيابى به بهشت و نعمت هاى آن

إنّ المتقين فى جنّ_ت و عيون . .. و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 -

18 - 11

11 - اعتراف متقين به نقش اصلى ربوبيت خداوند ، در هدايت آنان به بهشت و نجات از دروخ

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

قيد {بماآتاهم. ..} مى رساند كه پارسايان بهشتى، در عين برخوردارى از نعمت ها، گرفتار غفلت نشده و مغرور به تقواى خود نمى باشند; بلكه توجه دارند كه به هر نعمتى رسيده اند و از هر بلايى كه رهيده اند جز در پرتو امداد و رهنمودهاى رشد آفرين خداوند و الطاف او نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 5

5 - بهرهورى متقين از نعمت هاى گواراى بهشت ، پاداش عملكرد نيك و مداوم خود آنان

كلوا و اشربوا هني_ًا بما كنتم تعملون

تعبير {كنتم تعلون}، ماضى استمرارى و دلالت بر مداومت پارسايان بر اعمال نيك دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 6

6 - اصل ايمان ، شرط بهرهورى فرزندان ، از مزيت پيوستن نسل ها به پدارن بهشتى خود

و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيم_ن ألحقنا بهم ذرّيّتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 3

3 - توجه به خداوند و دغدغه آخرت ، در تمامى لحظات زندگى ، عامل اصلى راهيابى متقين به بهشت

يتساءلون . قالوا إنّا كنّا ... مشفقين

در صورتى كه {يتساءلون} سؤال از علت رهيابى به بهشت باشد، {إن_ّا كن_ّا. ..} بيانگر علت آن خواهد بود. از اين كه پارسايان در محيط پرشور خانواده از ياد آخرت غافل نشده اند، استفاده مى شود كه در ساير شرايط

به طريق اولى غافل نبوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 2

2 - متقين ، دستيابى خود به بهشت را مرهون دعا ها و نيايش هاى خود به درگاه خداوند مى دانند .

فمنّ اللّه علينا . .. إنّا كنّا من قبل ندعوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 60 - 3،8

3 - دستيابى به بهشت و نعمت هاى آن ، منوط به عملكرد نيك خود انسان

هل جزاء الإحس_ن إلاّالإحس_ن

از اين كه احسان، در مقابل احسان مطرح شده _ به دلالت التزام _ دانسته مى شود كه آدمى، آن گاه به احسان و پاداش حق دست مى يابد كه خود، اهل احسان و عملكرد نيك باشد.

8 - { عن على بن أبيطالب ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان } فقال رسول اللّه ( ص ) هل جزاء من أنعمت عليه بالتوحيد إلاّ الجنّة ؟

از امام على بن ابى طالب(ع) درباره سخن خداوند {هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان} روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: [خداوند مى فرمايد] آيا پاداش كسى كه به او نعمت توحيد داده ام، غير از بهشت است؟}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 24 - 3

3 - تداوم بر انجام عمل صالح و پايدار ماندن بر آن تا آخر عمر _ و نه انجام دادن مقطعى آن _ شرط لازم براى دستيابى به مقام قرب الهى در آخرت و بهشت سرشار از نعمت

أُول_ئك المقرّبون . فى جنّ_ت النعيم ...

جزاء بما كانوا يعملون

از تعبير {كانوا يعملون} (ماضى استمرارى) برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 89 - 6

6 - تقرب به خداوند ، عامل بهره مندى از رحمت بى كران الهى و بهشت سرشار از نعمت

فأمّا إن كان من المقرّبين . فروح و ريحان و جنّت نعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 6

6 - دستيابى به بهشت ، در گرو جلب غفران و آمرزش الهى است .

سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 23

23 - رضايت خداوند از مؤمنان راستين ، باعث دستيابى آنان به بوستان هاى بهشت

و يدخلهم جنّ_ت . .. رضى اللّه عنهم

جمله {رضى اللّه عنهم} تعليل براى {يدخلهم جنّات} است; يعنى، خداوند بدان جهت مؤمنان راستين را وارد بوستان هاى بهشت مى كند كه از آنان راضى و خرسند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 1

1 - دستيابى به مغفرت الهى و بوستان هاى بهشت ، ره آورد پايدارى بر ايمان به خدا و رسول و جهاد با مال و جان در راه خدا است .

تؤمنون باللّه . .. و تج_هدون ... يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 9،12

9 - ايمان و عمل صالح ، موجب ورود انسان به بهشت

و من يؤمن باللّه و يعمل

ص_لحًا . .. يدخله جنّ_ت

12 - آمرزش گناهان و دستيابى به بهشت ، كاميابى بزرگ است .

يكفّر عنه سيّئاته و يدخله جنّ_ت . .. ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 13،14

13 - خداوند ، مؤمنان داراى عمل صالح را به بهشت وارد مى سازد .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يدخله جنّ_ت

14 - ايمان و عمل صالح ، عامل ورود به بهشت

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يدخله جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 5

5 - توبه خالصانه ، عامل ورود به بهشت

توبوا إلى اللّه توبة نصوحًا . .. و يدخلكم جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 5

5 - بهشت برين و نعمت هاى آن ، محصول تلاش ها و دستاورد هاى انسان ها در دنيا است .

بما أسلفتم فى الأيّام الخالية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 4،5

4 - انجام دادن دائم نماز ، اداى حق سائلان و محرومان جامعه ، تصديق روز جزا و هراس از عذاب الهى ، از موجبات ورود به بهشت

إلاّ المصلّين . .. و الذين فى أمولهم حقّ ... و الذين يصدّقون بيوم الدين ... أُول

5 - پاكدامنى ، رعايت امانت ، وفاى به عهد ، اداى شهادت و مراقبت از نماز ، از موجبات ورود به بهشت

و الذين هم لفروجهم ح_فظون . .. و الذين هم لأم_ن_تهم و عهدهم رعون .

و الذين هم بش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 7 - 5

5 - وفاى به نذر و خوف از قيامت ، از عوامل ورود به بهشت و بهره مندى از موهبت هاى آن

إنّ الأبرار يشربون من كأس . .. يوفون بالنذر و يخافون يومًا كان شرّه مستطيرًا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {يوفون بالنذر. ..} جمله اى است بيانيه كه علت بهره مندى ابرار از مواهب بهشتى را بيان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 12 - 2،3،6

2 - صبر و شكيبايى ابرار در راه خدا ، سبب بهره مندى آنان از بهشت و موهبت هاى آن است .

و جزيهم بما صبروا جنّة و حريرًا

3 - وفاى به نذر ، ايثار و انفاق به نيازمندان جامعه بدون چشمداشتى و خوف از قيامت ، از موجبات ورود به بهشت و بهره مندى از موهبت هاى آن است .

يوفون بالنذر و يخافون يومًا . .. إنّما نطعمكم لوجه اللّه ... و جزيهم بما صبروا ج

از مصاديق مورد نظر صبر در اين آيه، موارد ياد شده است كه در آيات پيش در وصف ابرار آمده است.

6 - صبر در راه خدا ، از موجبات ورود به بهشت و بهره مندى از موهبت هاى آن است .

و جزيهم بما صبروا جنّة و حريرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش و مزد تقواپيشگى است .

إنّ للمتّقين .

.. جزاء

{جزاء} مفعول مطلق و تأكيد كننده مفاد {إنّ للمتّقين مفازاً} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 14 - 6

6 - ورود هر انسان به بهشت يا جهنم ، سزاى كردار او است .

و إذا الجحيم سعّرت . و إذا الجنّة أُزلفت . علمت نفس ما أحضرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 1،7

1 - مؤمنان داراى عمل صالح ، برخوردار از بوستان هايى متعدد ، در آخرت

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

7 - ايمان به خداوند و اعتقاد به عزّت ، ستودگى ، حاكميت ، مالكيت و گواه بودن او و انجام دادن تمامى اعمال صالح ، مايه بهره بردن از مناظر سبز و پر درخت و زمين آب خيز بهشت است .

إلاّ أن يؤمنوا باللّه العزيز . .. إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت تج

برداشت ياد شده، از ارتباط اين آيه با آيه هشتم و نهم استفاده مى شود. {الصالحات}، جمع محلى به {ال} و مفيد عموم است. عموم در اين موارد، عرفى است; يعنى، تمام آن چه ميسّر است. {جنّة}; يعنى، بوستانى كه با درختان خود زمين را پوشانده باشد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 13 - 8

8 - { إنّ أعرابيّاً قال لرسول اللّه ( ص ) علّمنى عملاً يدخلنى الجنّة ؟ قال : أعتق النَسَمَة و فُكّ الرقبة . قال : أوَ ليستا بواحدة ؟ قال له : إنّ عتق الرقبة أن تفرّد بعتقها و فكّ

الرقبة أن تُعين فى عتقها . . . ;

مردى باديه نشين به رسول خدا(ص) عرض كرد: عملى را به من تعليم ده كه مرا به بهشت ببرد. رسول خدا(ص) فرمود: {أعَتِقِ النَّسمةَ و فُكَّ الرقبةَ} آن مرد گفت: آيا {عتق نسمه و فكّ رقبه} هر دو، به يك معنا (آزاد كردن برده) نيست؟ فرمود: نه; {عتق رقبه} آن است كه به تنهايى برده را آزاد كنى و {فكّ رقبه} آن است كه در آزادىِ برده اى كمك كنى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 1

1 - استقرار در باغ هاى بهشت و جاودانگى در آن ، پاداش تضمين شده خداوند براى مؤمنان نيكوكردار

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. جزاؤهم عند ربّهم جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأن

موجبات بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 6

6 - خلود در بهشت هاى عدن ، پاداش پاكى و دورى جستن از كفر و شرك و گناه است .

جنّت عدن . .. خ_لدين فيها و ذلك جزاء من تزكّى

موجبات نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 5 - 3

3 - احسان و نيكوكارى ، موجب بهره مندى از نعمت هاى بهشتى ، همچون نوشيدنى هاى گوارا و معطر

إنّ الأبرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورًا

توصيف بهشتيان به ابرار، نشانگر اين حقيقت است كه آنچه موجب بهشتى شدن آنان مى شود، برّ و نيكوكارى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان

- 76 - 7 - 5

5 - وفاى به نذر و خوف از قيامت ، از عوامل ورود به بهشت و بهره مندى از موهبت هاى آن

إنّ الأبرار يشربون من كأس . .. يوفون بالنذر و يخافون يومًا كان شرّه مستطيرًا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {يوفون بالنذر. ..} جمله اى است بيانيه كه علت بهره مندى ابرار از مواهب بهشتى را بيان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 5

5 - برخوردارى تقواپيشگان از موهبت هاى بهشت ، نتيجه عملكرد خود آنان است .

كلوا و اشربوا هنيئًا بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 2،3

2 - بهره مندى از موهبت هاى بهشت ، جزا و پاداش الهى به نيكوكاران

فى ظل_ل و عيون . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

3 - احسان و نيكوكارى ، عامل بهره مندى از موهبت هاى بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش و مزد تقواپيشگى است .

إنّ للمتّقين . .. جزاء

{جزاء} مفعول مطلق و تأكيد كننده مفاد {إنّ للمتّقين مفازاً} است.

موحدان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 1

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، ميهمانان خداوند در بهشت

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. نزلاً من غفور رحيم

{نُزُل} به

چيزى گفته مى شود كه براى پذيرايى از ميهمان آماده مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 1،6

1- يكتاپرستانِ پايدار بر طريق ايمان ، برخوردار از زندگى جاودان در بهشت

إنّ الذين قالوا . .. أُول_ئك أصح_ب الجنّة خ_لدين فيها

6- بهره مندى هماره و سهل موحدان نيكوكار ، از نعمت هاى الهى در بهشت

أُول_ئك أصح_ب الجنّة

تعبير به {أصحاب} اشاره به همنشينى دائم و هميشگى يكتاپرستان استوار بر طريق ايمان، با نعمت هاى بهشتى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 2

2- احسان به پدر و مادر ، همواره مورد توجه موحّدان و مايه دست يابى آنان به بهشت

جزاء بما كانوا يعملون . و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

بيان {وصّينا الإنسان. ..} _ در پى {جزاء بماكانوا يعملون} _ بيانگر اين ارتباط است كه يكى از وظايف مورد عمل يكتاپرستان، احسان به پدر و مادر است.

موقعيت جغرافيايى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 10 - 2

2 - بخش هاى متعدد بهشت ، در ارزش و موقعيت جغرافيايى ، باهم برابر نيستند .

فى جنّة عالية

{عالية} مطلق بوده و ممكن است به علوّ مكانى، يا رتبه اى و يا هر دو نظر داشته باشد.

مؤمنان به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 10

10- اشخاص مؤمن ، وعده الهى در مورد بهشت را _ على رغم پنهان بودن آن از ديده ها در دنيا _ پذيرفته و باور دارند

.

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده بالغيب

در اين برداشت ياد شده {بالغيب . ..}، حال براى ضمير محذوف گرفته شده است كه به {التى} برمى گردد. در اين صورت حرف {با} به معناى ملابست است; يعنى، وعده خدا به بندگان، در مورد بهشت هايى است كه از ديده ها پنهان است و آنان گرچه بهشت هاى عدن را نديده اند; ولى به آن ايمان دارند. اين نحوه بيان، حاوى نوعى تمجيد از مؤمنان به وعده الهى مى باشد. هم چنين اگر {بالغيب} حال براى {عباده} گرفته شود و مراد غايب بودن بندگان از بهشت هاى عدن باشد، همين معنا استفاده مى شود.

مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 1،4

1 _ بهشت ، پاداش مؤمنان داراى عمل صالح

و الّذين امنوا و عملوا الصّالحات سندخلهم جنّات تجرى من تحتها الانهار

4 _ خداوند ، واردكننده مؤمنان به بهشت

سندخلهم جنّات . .. و ندخلهم ظلا ظليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 1،3،5،7

1 _ بهشت ، پاداش مؤمنان داراى اعمالِ صالح

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت سندخلهم جنت

3 _ خداوند ، وارد كننده مؤمنان داراى اعمال صالح به بهشت

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت سندخلهم جنت

5 _ مؤمنان داراى اعمال صالح ، در بهشت ، جاودان و پاينده اند .

و الذين ءامنوا . .. سندخلهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها ابداً

7 _ بهشت ، وعده حتمى و تخلّف ناپذير خداوند به مؤمنانِ داراى اعمال شايسته

سندخلهم جنت . .. وعد اللّه حقّاً

{وَعْدَ اللّه} و {حقاً}،

مفعول مطلق براى فعل محذوف است. يعنى {وعد اللّه وعداً حَقَه حقاً} و حق بودن وعده به اين است كه تخلّف نشود و در موعد مقرر انجام پذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 8

8 _ ورود به بهشت و برخوردارى از فضل خدا و رسيدن به مقام قرب الهى ، پاداش مؤمنان به خدا و پيروان پيامبر ( ص ) و قرآن

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا . .. يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 7

7 _ سكونت مؤمنان در بهشت هميشگى و دايمى است .

خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 5،18

5 _ وجود برخى از كينه ها در سينه مؤمنان قبل از ورود به بهشت و زدودن آن با ورود به بهشت *

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

18 _ برخوردارى مؤمنان از نعمت هاى الهى در بهشت ، نتيجه كردار نيك و مستمر آنان است .

و نودوا أن . .. بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 2

2 _ اعلان تحقق وعده هاى الهى ( بهشت و مواهب آن ) ، به اهل ايمان گزارشى از سوى بهشتيان به گرفتاران در آتش دوزخ

و نادى . .. أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 15

15 _ بهشت جاودان ،

بوستان هاى پوشيده از درخت ، خانه هاى دلپذير و خشنودى خدا ، پاداش الهى به مؤمنان در برابر امر به معروف و نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف ... و يطيعون اللّه و رسوله ... وعد الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 11

11 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { . . . ان اللّه تبارك و تعالى . . . يوم القيامة . . . يهدى اهل الإيمان و العمل الصالح إلى جنته . . . قال عزّ و جل : { إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات يهديهم ربهم بإيمانهم تجرى من تحتهم الأنهار فى جنات النعيم } . . . ;

. .. خداى تبارك و تعالى ... روز قيامت ... اهل ايمان و عمل صالح را به سوى بهشت خود راهنمايى مى كند ... خداى عزوجل فرمود: به تحقيق كسانى كه ايمان آورده اند و داراى اعمال صالح هستند، پروردگارشان آنان را در پرتو ايمانشان هدايت مى كند. از زير [قصرهاى] آنان در باغهاى پر نعمت، نهرها جارى است ... }.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 14

14 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . و إذا اراد المؤمن شيئاً او اشتهى انما دعواه فى ها إذا أراد ، أن يقول : { سبحانك اللّهم } فاذا قال ها تبادرت إليه الخدم بما اشتهى من غير ان يكون طلبه منهم أو أمر به و ذلك قول اللّه عز و جل : { دعواهم فى ها سبحانك اللّهم و تحيتهم فى ها سلام } يعنى الخدام قال : { و آخر دعواهم أن الحمد للّه رب العالمين } يعنى بذالك عند ما يقضون من لذاتهم من الجماع و الطعام و الشراب يحمدون اللّه عز و جل عند فراغتهم . . . ;

. .. هر گاه مؤمن [در بهشت] چيزى را اراده كرد يا بدان ميل پيدا كرد، دعا [و گفتار] او در آن جا اين است كه مى گويد: {سبحانك اللّهم}. پس وقتى اين ذكر را گفت، خادمان آنچه را او خواسته برايش حاضر مى كنند بدون اينكه آن را طلبيده يا دستور داده باشد و اين است معناى قول خدا {دعواهم فيها سبحانك اللهم}. [و اينكه خدا مى فرمايد] {تحيتهم فيها سلام}; يعنى، تحيت مؤمنان در بهشت، سلام خادمان بهشتى است. امام فرمود: {و آخر دعواهم أن الحمد لله رب العالمين}; يعنى، مؤمنان هنگامى كه از لذت آميزش و خوردنيها و آشاميدنيها، بهره مند شدند، با گفتن {الحمدللّه رب العالمين} خداى عزوجل را حمد مى گويند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23

- 3

3- بهشت جايگاه مؤمنان و پوشيده از درختان انبوه است .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنات} به جايى گفته مى شود كه مملو از درخت باشد، به گونه اى كه زمين را با درختان خود بپوشاند. جمع آورده شدن {جنات} هم مى تواند مؤيد اين مطلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 3

3- درنگِ جاودانه مؤمنان در بهشت ، نتيجه مداومت آنان بر اَعمال نيك است .

يعملون الص_لح_ت . .. مكثين فيه أبدًا

ذكر {ماكثين فيه أبداً} پس از جمله {يعملون الصالحات} _ كه بر استمرار دلالت دارد _ مى تواند نشاندهنده اين مطلب باشد كه جاودانگى آنان در بهشت، نتيجه مداومت شان بر اَعمال نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 1

1- استقرار در باغ هاى بهشت ، از جمله پاداش هاى مؤمنان نيك كردار است .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. أُولئك لهم جنّ_ت عدن

جمله {أُول_ئك. ..} يا خبر يكم براى {إنّ} در صدر آيه قبل است و يا خبر دوم و احتمال سوم آن است كه جمله مستأنفه باشد در هر صورت، مشاراِليه {أُول_ئك} {الذين امنوا...} در آيه قبل است. {عَدنْ} به معناى اقامت گزيدن و مستقر شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 108 - 1

1- مؤمنان نيك كردار ، در باغ هاى بهشت برين ، جاودانه اند .

جنّت الفردوس نزلاً . خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23

- 1،6

1 - تضمين بهشت براى اهل ايمان از سوى خداوند

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

تأكيد جمله {اللّه يدخل. ..} به {إنّ} بيانگر مطلب فوق است.

6 - مؤمنان در بهشت ، با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مى شوند .

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا

{لؤلؤ} به معناى مرواريد و {أساور} (جمع {أسورة}) معرّب دستواره و معادل دستبند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 56 - 6

6 - ورود اهل ايمان به بهشت پس از پايان داورى خدا ميان آنان و كافران

يحكم بينهم فالذين ءامنوا . .. فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 6

6 - مؤمنان داراى عمل صالح ، در بهشت ، جاودانه خواهند بود .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنبوّئنّهم من الجنّة. ..خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 2

2 - مؤمنان نيك كردار ، در بهشت ، در سرور و شادمانى مستمر بسر مى برند .

فهم فى روضة يحبرون

{حِبر} درلغت به معناى اثر تحسين برانگيز است (مفردات راغب) و {فى روضة يحبرون} يعنى در باغى شادمانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 1

1 - بهشت هاى سرشار از نعمت ، پاداش مؤمنانِ داراى اعمال صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. لهم جن_ّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 4

4 - وعده

ورود مؤمنان داراى عمل صالح به بهشت و خلود در آن ، وعده اى تخلف ناپذير است .

لهم جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها وعد اللّه حقًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 3،8

3 - منزل گاه واقعى مؤمنان ، باغ هاى بهشت است .

فلهم جنّت المأوى

{مأوى} اسم مكانى از ريشه {أوى} به معناى {پناه گاه} است. اضافه شدن {جنّات} به {الماوى} حكايت از جايگاه حقيقى بودن آن براى مؤمنان مى كند.

8 - جايگاه خوب مؤمنان در بهشت ، نمودى از عدم تساوى آنان با فاسقان است .

أفمن كان مؤمنًا كمن كان فاسقًا . .. أمّا الذين ءامنوا ... فلهم جنّت المأوى

{أمّا الذين آمنوا. ..} تشريح تفصيلى عدم تساوى دو گروهى است كه در آيه پيش، از آن سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 3

3 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، اهل بهشت اند .

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 4

4 - تمامى تمايلات و خواسته هاى مؤمنان قابل دستيابى براى آنان در بهشت

و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم و لكم فيها ما تدّعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 2

2 - تأمين نياز ها و ارضاى همه تمنيات اهل ايمان ، پيش پذيرايى خداوند از آنان هنگام ورود به بهشت

نزلاً من غفور رحيم

با توجه به معناى {نُزُل}

(غذاى هنگام نزول و پيش درآمد پذيرايى از ميهمان) مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 9،13

9 - مؤمنان نيك كردار ، ايمن در قيامت و برخوردار از بوستان هاى بهشت

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فى روضات الجنّات

از تقابل {ترى الظالمين} با {و الذين ءامنوا} مطلب ياد شده استفاده مى شود.

13 - تمامى خواسته هاى مادى و معنوى مؤمنان نيك كردار ، در بهشت فراهم است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 2

2- ره يافتن مؤمنان نيك كردار به بهشت ، نمودى از ولايت الهى بر آنان

ذلك بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا . .. إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 12،13

12 - لغزش هاى مؤمنان ، مانع ورود آنان به بهشت نخواهد بود .

و يكفّر عنهم سيّئاتهم

13 - ورود مؤمنان به بهشت ، در پرتو تفضّل الهى و گذشت او از لغزش هاى آنان

ليدخل المؤمنين . .. جنّ_ت ... و يكفّر عنهم سيّئاتهم

نفس تكفير سيّئات، خود بيانگر تفضّل است و در عين حال تعبير {يدخل} ممكن است بيانگر همين حقيقت باشد كه همه مؤمنان، در آن حدى نيستند كه به اقتضاى اعمالشان، بهشتى باشند; بلكه بايد فضل الهى، كاستى هاى آنان را جبران كند و آنان را وارد بهشت گرداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 12،13

12

- بهشت ، جايگاه ابدى مؤمنان

جنّ_ت . .. خ_لدين فيها

13 - دستابى به بهشت ، كاميابيى بس بزرگ براى مؤمنان

ذلك هو الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 11

11 - بهشت ، براى كسانى آماده شده است كه به خداوند و پيامبران او ايمان دارند .

أُعدّت للذين ءامنوا باللّه و رسله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 21،23،24،25

21 - مؤمنان راستين ، در بوستان هاى بهشت جاودان خواهند ماند .

خ_لدين فيها

23 - رضايت خداوند از مؤمنان راستين ، باعث دستيابى آنان به بوستان هاى بهشت

و يدخلهم جنّ_ت . .. رضى اللّه عنهم

جمله {رضى اللّه عنهم} تعليل براى {يدخلهم جنّات} است; يعنى، خداوند بدان جهت مؤمنان راستين را وارد بوستان هاى بهشت مى كند كه از آنان راضى و خرسند است.

24 - مؤمنان راستين ، در بهشت از خداوند راضى و خرسنداند .

و رضوا عنه

25 - دستيابى به بهشت ، مايه خرسند شدن مؤمنان راستين از خداوند

يدخلهم جنّ_ت . .. و رضوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 3

3 - آمرزش گناه و حيات جاودان در بوستان هاى بهشت ، تضمين شده از سوى خداوند ، براى مؤمنان راستين و مجاهدان راه او

تؤمنون باللّه . .. يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 11

11 - مؤمنانِ داراى عمل صالح ، در بهشت جاودانه اند .

و من

يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا . .. يدخله جنّ_ت... خ_لدين فيها أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 16

16 - مؤمنان داراى عمل صالح ، به صورت جاودانه در بهشت خواهند ماند .

خ_لدين فيها أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 22 - 3

3 - بوستان هاى مؤمنان در بهشت ، مسرت آفرين و در جايى بلند قرار دارد .

فى جنّة عالية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 1

1 - مؤمنان بهشتى ، برخوردار از خوردنى ها و نوشيدنى ها

كلوا و اشربوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 1

1 - مؤمنان و مسلمانان راستين ، بهره مند از بوستان هاى بهشتى

إلاّ المصلّين . .. أُول_ئك فى جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { فالسابقات سبقاً } يعنى أرواح المؤمنين تسبق أرواحهم إلى الجنّة . . . و أرواح الكافرين إلى النار ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {فالسابقات سبقاً} روايت شده است، مراد ارواح مؤمنان است كه به سوى بهشت [بر يكديگر ]سبقت مى گيرند. .. و [نيز ]ارواح كافران كه به سوى آتش [سبقت مى گيرند]}.

مؤمنان در بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 3

3- بهشت هاى عدن ، جايگاه توبه كنندگان

مؤمن و داراى عمل صالح

فأُولئك يدخلون الجنّة . .. جنّت عدن

مؤمنان صالح در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 6

6 _ وجود خانه هاى عالى و پاكيزه براى مؤمنان نيك كردار در { جنات عدن }

و مسكن طيبة فى جنت عدن

{جنات عدن} مى تواند نامى خاص باشد و غير از {جنات تجرى . .. } به شمار آيد. برداشت فوق برگرفته از اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 1،6،9

1- مؤمنان داراى عمل صالح قطعاً وارد بهشت مى شوند و در آن جاودانه خواهند بود .

و أُدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. خ_لدين فيها

6- ورود به بهشت و جاودان ماندن مؤمنان صالح در آن به اذن خداوند است .

و أُدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. بإذن ربّهم

9- بر مؤمنان داراى عمل صالح در بهشت ، درود و سلام فرستاده مى شود .

تحيّتهم فيها سل_م

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اضافه {تحيت} به {هم} اضافه مصدر به مفعول باشد. طبق اين احتمال معناى عبارت چنين مى شود: تحيت گفتن به آنان در بهشت با {سلام} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 1

1- مؤمنانِ نيك كردار ، در بهشت و نعمت هاى آن جاودانه اند .

أنّ لهم أجرًا حسنًا . مكثين فيه أبدًا

مرجع ضمير {فيه} واژه {أجر} است و مراد از {أجر} به قرينه {ماكثين} (ماندگاران)، بهشت است.

مهاجران صدراسلام در بهشت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 4

4 - تضمين بهشت از سوى خدا ، براى آن دسته از مهاجران صدراسلام كه تا آن زمان ( زمان نزول آيه فوق ) با مرگ طبيعى از دنيا رفته و يا به دست دشمن كشته شده بودند .

و الذين هاجروا فى سبيل اللّه ثمّ . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

مهتدين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 8

8 _ دارالسلام (بهشت و جايگاه امن الهى) پاداش كردار مستمر هدايت يافتگان است.

لهم دارالسلم . .. بما كانوا يعملون

مهمانى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 1

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، ميهمانان خداوند در بهشت

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. نزلاً من غفور رحيم

{نُزُل} به چيزى گفته مى شود كه براى پذيرايى از ميهمان آماده مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 3

3 - تقواپيشگان در بهشت ، مورد ضيافت و تكريم و تجليل الهى اند .

كلوا و اشربوا هنيئًا

{هنيئاً} واژه اى است كه به در وقت اطعام به ميهمانان و براى تكريم به آنان گفته مى شود.

مهمترين غذاهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 3

3 - ميوه و گوشت ، دو غذاى مهم در بهشت

و أمددن_هم بف_كهة و لحم

ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 7،8

7 - بهشت داراى درختانى انبوه و ميوه دار

أن لهم جنّت . .. كلما رزقوا منها من ثمرة

{ثمرة} به ميوه درختان گفته مى شود. بهشت و بستان را از آن جهت جنت مى گويند كه پوشيده از درختان انبوه است.

8 - ميوه درختان بهشت از روزى هاى بهشتيان

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً

{رزقاً} به معناى روزى است و مفعول دوم براى {رزقوا} مى باشد. ضمير در {منها} به {جنات} بر مى گردد و {من ثمرة} به منزله بيان براى {منها} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 5

5_ بهشت دربردارنده ميوه و خوراكى و داراى هوايى مطبوع است .

أُكلها دائم و ظلّها

{أُكل} به معناى ميوه و ثمره است و گاهى به مطلق خوراكى نيز اطلاق مى شود. {ظلّ} به معناى سايه و در آيه شريفه كنايه از خوش آب و هوا بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 57 - 1،2

1 - بهشتيان ، از ميوه هاى بسيار عالى و مطلوب برخوردارند .

لهم فيها ف_كهة

در برداشت ياد شده عالى و مطلوب بودن ميوه ها، از تنكير {فاكهة} _ كه براى تفخيم است _ استفاده مى شود.

2 - ميوه ها ، از غذا هاى اصلى بهشتيان است .

لهم فيها ف_كهة

از اختصاص به ذكر يافتن ميوه ها از ميان ديگر غذاها و خوراكى ها، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 3

3

- انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 5

5 - ميوه ها ، از غذا هاى اصلى بهشتيان است .

يدعون فيها بف_كهة كثيرة

از اختصاص به ذكر يافتن ميوه ها، از ميان ديگر غذاها و خوراكى هاى درخواستى بهشتيان، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 1

1- تقواپيشگان بهشتى ، برخوردار از هرگونه ميوه مورد تمايل خويش

يدعون فيها بكلّ ف_كهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 10

10- متّقين در بهشت ، بهره مند از همه ميوه ها

و لهم فيها من كلّ الثمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 1

1 - بهره مندى تقواپيشگان ، از ميوه ها و گوشت هاى مورد تمايل خويش در بهشت ، علاوه بر نعمت هاى سرشار ديگر

فى جنّ_ت و نعيم . .. و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 68 - 2

2 - خرما و انار ، داراى ويژگى و امتياز در ميان ميوه

هاى بهشت

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان

{فاكهه} به مطلق ميوه گفته مى شود و شامل خرما و انار نيز مى گردد. بنابراين ذكر {نخل و رمان} پس از آن، از باب ذكر خاص بعد از عام و نشانگر ويژگى خاص آن دو ميوه در ميان ميوه هاى بهشتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 2

2 - تخت هاى مزيّن در هوايى مطبوع ، ميوه هاى آماده ، انواع شراب هاى دلپذير ، جوانكان خدمت گزار و لباس هاى فاخر ، از نعمت هاى اختصاصى براى ابرار در بهشت

متّكئين فيها على الأرائك . .. و ذلّلت قطوفها... يسقون فيها كأسًا ... يطوف عليهم

تقديم جار و مجرور (لكم) مفيد اختصاص است. ضمن آن كه لام در {لكم}، مى تواند براى اختصاص باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 42 - 1

1 - تقواپيشگان ، برخوردار از انواع ميوه هاى دلخواه در بهشت

و فوكه ممّا يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 1

1 - محسنان ، بهره مند از سايه ها ، چشمه سار ها ، ميوه هاى دل خواه و انواع خوردنى ها و نوشيدنى هاى گوارا در بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. كلوا و اشربوا هنيئًا ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

ناظران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 13 - 2

2 - استراحت بهشتيان بر تختخواب ها و تماشاى صحنه هاى بهشت ، از نعمت هاى الهى

در آخرت

ناعمة . .. فيها سرر مرفوعة

ارتفاع تخت هاى بهشتيان، نشانگر اشراف آنان بر صحنه هاى دل انگيز بهشت است.

نخلستانهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 68 - 1

1 - باغ هاى بهشت ، آكنده از ميوه ها و درختان نخل و انار

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان

نزديكى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 13 - 1

1 - بهشت در قيامت ، به جايگاهى نزديك مردم آورده خواهد شد .

و إذا الجنّة أُزلفت

{ازلاف} (مصدر {اُزلفت}); يعنى، نزديك آوردن.

نزديكى بهشت به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 31 - 1

1 - نزديك شدن بهشت در قيامت ، به اهل تقوا و قرار گرفتن آن در فاصله اى بسيار نزديك به ايشان

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

نزديكى ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 3

3 - ميوه هاى رسيده برشاخساران باغ هاى بهشت ، در دسترس بهشتيان تكيه زده بر مسندها

متّك_ين . .. و جنى الجنّتين دان

{جنى} به ميوه رسيده گفته مى شود و {دان} (از ريشه {دُنوّ}) به معناى نزديك و در دسترس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 23 - 1

1 - ميوه هاى بوستان هاى بهشتى ، نزديك و در دسترس بهشتيان است .

قطوفها دانية

{قِطْف} (مفرد {قطوف}) در معناى ميوه چيده شده و نيز ميوه آماده چيدن به كار مى رود. (لسان العرب)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 14 - 3

3 - ميوه هاى بهشتى ، نزديك و در دست رس بهشتيان ، بى هيچ زحمت و رنجى

و ذلّلت قطوفها تذليلاً

{قِطُفُ} (مفرد {قطوف}) به معناى خوشه هاى ميوه است و {تذليل} مصدر مجهول {ذلّلت} و به معناى رام شده است. مقصود اين است كه چيدن خوشه هاى ميوه، براى بهشتيان آسان است.

نعمت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 9

9_ بهشت و موهبت هاى آن ، عطايى الهى است .

عطاءً غير مجذوذ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 47 - 1

1 - پاداش بهشت به بيمناكان مقام پروردگار ، نعمتى انكارناپذير و غير قابل تكذيب

و لمن . .. جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 20 - 3

3 - بهشت ، نعمت چشم گير و سلطنت بزرگ و گسترده است .

نعميًا و ملكًا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 10 - 4

4 - بهشت برين ، از نعمت هاى الهى براى انسان هاى كوشا و آخرت طلب

ناعمة . .. فى جنّة عالية

نعمت روزى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 54 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن ، روزى و عطاى الهى است .

جنّ_ت عدن . .. إنّ ه_ذا لرزقنا

نعمتهاى اخروى بهشت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 2

2 - تخت هاى مزيّن در هوايى مطبوع ، ميوه هاى آماده ، انواع شراب هاى دلپذير ، جوانكان خدمت گزار و لباس هاى فاخر ، از نعمت هاى اختصاصى براى ابرار در بهشت

متّكئين فيها على الأرائك . .. و ذلّلت قطوفها... يسقون فيها كأسًا ... يطوف عليهم

تقديم جار و مجرور (لكم) مفيد اختصاص است. ضمن آن كه لام در {لكم}، مى تواند براى اختصاص باشد.

نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 1،3،5،6،7،13

1 - بشارت اهل ايمان به بهشت با توصيف و بيان نعمت هاى آن از وظايف تبليغى پيامبر ( ص )

و بشر الذين ءامنوا . .. و هم فيها خلدون

{أنّ لهم . ..} به تقدير حرف {باء}، متعلق به {بشّر} است; يعنى: {بشّر الذين آمنوا بأنّ لهم ...}

3 - بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش كسانى است كه به قرآن و پيامبر ( ص ) ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهند .

و بشر الذين ءامنوا . .. أن لهم جنت تجرى من تحت الأنهر

متعلق {آمنوا} به دليل آيات قبل، قرآن و پيامبر(ص) است.

5 - بهشت داراى بوستان هاى فراوان است .

أن لهم جنّت

برداشت فوق با توجه به جمع بودن كلمه {جنات}، استفاده شده است.

6 - بهشت داراى نهر هاى متعدد و همواره جارى

تجرى من تحتها الأنهر

تعدد نهرها از جمع بودن كلمه {الأنهار} استفاده مى شود و فعل مضارع (تجرى) حكايت از جريان مداوم و مستمر نهرها دارد. گفتنى است كه ضمير در {تحتها} به {جنات} بر مى گردد

و مراد از آن مى تواند، درختان و ساختمانهاى بهشت باشد.

7 - بهشت داراى درختانى انبوه و ميوه دار

أن لهم جنّت . .. كلما رزقوا منها من ثمرة

{ثمرة} به ميوه درختان گفته مى شود. بهشت و بستان را از آن جهت جنت مى گويند كه پوشيده از درختان انبوه است.

13 - بهشتيان در بهشت ، همسرانى پاك و مطهر خواهند داشت .

و لهم فيها ازوج مطهرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 3،9،11،17

3 _ لذّت هاى اُخروى ( باغ هاى بهشتى و رضايت خدا و زنان پاكيزه ) ، برتر از خوشى ها و امكانات دنيا

بخير من ذلكم . .. جنات ... و ازواج مطهرة و رضوان من اللّه

9 _ جريان دائمى نهر ها در زير درختان بهشت

جنات تجرى من تحتها الانهار

در برداشت فوق ضمير در {تحتها} به درختان بهشت، برگردانده شده كه در اصطلاح از آن به استخدام در ضمير تعبير مى كنند.

11 _ وجود باغ هاى متعدّد در آخرت ، براى متّقين

للّذين اتّقوا عند ربّهم جنّات تجرى من تحتها الانهار

17 _ خرسندى و رضايت خداوند از تقواپيشگان در بهشت ، نعمتى بزرگ براى آنان

للّذين اتّقوا . .. و رضوان من اللّه

بنابراينكه {من}، ابتدائيه باشد; يعنى رضايتى از جانب خداوند نسبت به تقواپيشگان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 136 - 10

10 _ بهشت ها ، جايگاهى جاودانه و داراى نهرهايى جارى

و جنّات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 -

198 - 1،2،10

1 _ بى ارزشى بهره ها و قدرت محدود كافران در دنيا ، نسبت به نعمت جاودانه بهشت

متاع قليل ثمّ ماويهم جهنّم . .. لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات ... خالدين فيه

2 _ پرهيزكاران ، جاودان در بهشت و برخوردار از نعمت هاى آن

لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات . .. خالدين فيها

10 _ تقوا ، زمينه برخوردارى از موهبت بهشت و نعمت هاى آن

لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 5

5 _ بهشت ، داراى نهر هاى جارى

جنّات تجرى من تحتها الانهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 5،8،11

5 _ بهشت مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، جاودانه ، داراى نهر هاى جارى و سايه هاى پيوسته ( هواى مطبوع و ملايم )

انّ الّذين امنوا و عملوا الصّالحات . .. و ندخلهم ظلا ظليلا

{ظلّ} به معناى سايه و {ظليلا} تأكيد آن و ظاهراً كنايه از مطبوعيت هواى بهشت است.

8 _ سايه آرام و دلپذير ، جايگاهى ويژه در بهشت

و ندخلهم ظلا ظليلا

تكرار {ندخلهم} حكايت از ويژگى ظلّ (سايه) در بهشت دارد.

11 _ همسران بهشتيان ، پاكيزه از آلودگى به حيض و حدث

لهم فيها ازواج مطهّرة

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: الازواج المطهّرة اللاّتى لا يحضن و لا يحدثن.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 50، ح 4، باب 20، مسلسل 195 ; تفسير برهان، ج 1، ص 379، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

3 - نساء - 4 - 69 - 9

9 _ همنشينى و مصاحبت با پيامبران ، صديقين ، شاهدان و صالحان ، از نعمت هاى الهى در بهشت

فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم

از اينكه همنشينى با پيامبران و . .. پاداشى براى پيروان خدا و رسول (ص) شمرده شده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 6

6 _ بهشت ، داراى باغ هاى متعدد ، نهر هاى جارى و جاودانه است .

جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 19

19 _ مؤمنان داراى عمل صالح ، بهره مند از نعمت بهشت و داراى حق شفاعت براى كسانى كه در دنيا به ايشان نيكى كرده اند .

فيوفيهم أجورهم و يزيدهم من فضله

رسول خدا(ص) درباره {اجورهم} در آيه فوق فرمود: يدخلهم الجنة و درباره {يزيدهم من فضله} فرمود: الشفاعة فيمن وجبت لهم النار ممن صنع اليهم المعروف فى الدنيا.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 752.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 3،9

3 _ نيل به مقام قرب الهى ، بهره مندى كامل از بهشت و نعمت هاى آن و برخوردارى از فضل الهى ، پاداش مؤمنان متمسك به خداوند

فاما الذين ءامنوا . .. فسيدخلهم فى رحمة منه و فضل و يهديهم إليه

9 _ هدايت و رسيدن به خداوند ، پاداشى برتر از بهشت و نعمت هاى آن

فاما الذين ءامنوا باللّه . .. و يهديهم إليه صرطاً

مستقيماً

غالباً در مقام بيان پاداش، اول ادنى و آنگاه اعلى را ذكر مى كنند ; بنابراين رسيدن به خدا و قرب به او {يهديهم اليه} مى تواند بهترين پاداش مؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 27

27 _ بهشت ، داراى نهر هاى جارى و باغ هاى متعدد

جنت تجرى من تحتها الانهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 7،8،11

7 _ تأكيد خداوند بر وارد ساختن اهل كتاب به بهشت پر نعمت در صورت ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و تمامى كتب آسمانى و رعايت تقوا

و لو ان أهل الكتب . .. لادخلنهم جنت النعيم

8 _ بهره مند شدن از نعمت هاى بهشتى در گرو ايمان و تقوا

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم و لادخلنهم جنت النعيم

11 _ بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد و سرشار از نعمت

لادخلنهم جنت النعيم

{نعيم} به معناى فراوان است. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 5

5 _ بهشت ، جاودانه و داراى درختانى انبوه و نهرهايى روان

جنت تجرى من تحتها الانهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 7

7 _ بهشتيان براى هميشه بهره مند از بهشت جاويدان و نعمت هاى آن

خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 9،11،13،18

9 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت و مشاهده

مواهب آن ، خداوند را به خاطر هدايت شدن و نيلشان به بهشت ، سپاس مى گويند .

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا

11 _ خداوند هدايت كننده مردم به ايمان و انجام اعمال صالح براى رساندن آنان به بهشت و مواهب آن

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا

برداشت فوق بر اين اساس است كه متعلّق {هدينا}، به قرينه آيه پيشين، ايمان و عمل صالح و {لام} در {لهذا} بيانگر هدف و غايت هدايت باشد. يعنى: هدانا إلى الايمان لنكون من أصحاب الجنة.

13 _ عدم اتكاى بهشتيان به اعمال خويش ، در رسيدن به نعمت هاى بهشت

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا و ما كنا لنهتدى

18 _ برخوردارى مؤمنان از نعمت هاى الهى در بهشت ، نتيجه كردار نيك و مستمر آنان است .

و نودوا أن . .. بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 2

2 _ اعلان تحقق وعده هاى الهى ( بهشت و مواهب آن ) ، به اهل ايمان گزارشى از سوى بهشتيان به گرفتاران در آتش دوزخ

و نادى . .. أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 8

8 _ بهشت و مواهب آن از برترين جلوه هاى رحمت خداوند

لاينالهم اللّه برحمة ادخلوا الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 51 - 5

5 _ سرگرمى و بازيچه گرفتن دين و فريفته شدن به زندگانى دنيا ، موجب محروميت از بهشت و مواهب آن

إن اللّه. حرمهما

على الكفرين. الذين اتخذوا ... و غرتهم الحيوة الدنيا

توصيف كافران دوزخى به {الذين اتخذوا . .. } بيانگر علت گرفتارى آنان به آتش جهنم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 7

7 _ باغ ها و بوستان هاى بهشت ، سرشار از نعمت هاى الهى

جنت لهم فيها نعيم

{نعيم} به معناى نعمت فراوان و بسيار است. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 15

15 _ حوران بهشتى ، از آنِ مؤمنان مجاهد و ايثارگر است .

و أولئك لهم الخيرت

منظور از {الخيرات} به قرينه آيه 70 سوره الرحمن (فيهن خيرات حسان) مى تواند حوران بهشت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1،3،7

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

3 _ باغ هاى بهشت ، متعدد و داراى نهر هاى فراوان

لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر

7 _ دستيابى به بهشت جاودان و نعمت هاى آن ، رستگارى بزرگ است .

ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 13،15

13 _ باغ هاى بهشت ، متعدد و داراى نهر هاى فراوان

أعد لهم جنت تجرى تحتها الأنهر

15 _ جارى شدن نهر ها در زير درختان انبوه بهشتى ، جلوه اى از نعمت هاى جذاب و لذت آفرين اخروى

لهم جنت تجرى تحتها الأنهر

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 8،9،10

8 _ بهشت ، داراى چشمه سار هاى روان در زير پاى بهشتيان

تجرى من تحتهم الأنهر فى جنت النعيم

9 _ بهشت ، داراى باغ هاى متعدد

فى جنت

10 _ باغ هاى بهشت ، سرشار از نعمت هاى الهى است .

فى جنت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 3،5

3_ بهشت داراى نهر هاى بسيار است .

مثل الجنة . .. تجرى من تحتها الأنه_ر

برداشت فوق از جمع بودن كلمه {أنهار} استفاده شده است. قابل ذكر است كه از معانى {مَثَل} صفت و ويژگى است.

5_ بهشت دربردارنده ميوه و خوراكى و داراى هوايى مطبوع است .

أُكلها دائم و ظلّها

{أُكل} به معناى ميوه و ثمره است و گاهى به مطلق خوراكى نيز اطلاق مى شود. {ظلّ} به معناى سايه و در آيه شريفه كنايه از خوش آب و هوا بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 2،3

2- تقوا ، عامل برخوردارى از موهبت هاى بهشت

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

3- بهشت متقين ، داراى باغ هاى مختلف و چشمه هاى گوناگون

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 5

5- بهشت ، واجد تمامى موهبت ها و خوبى هاى قابل تصور براى انسان

جنّ_ت عدن . .. لهم فيها ما يشاءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 108 - 4

4- عالى ترين

نعمت ها و آرمانى ترين ارزش و آسايش براى مؤمنان در بهشت برين ، وجود دارد .

لايبغون عنها حولاً

درخواست تغيير، نوعاً، در پى تصوّر چيزى بهتر و بالاتر پديد مى آيد. اين كه بهشتيان، خواهان تغييرى در وضع خود نيستند، مى تواند بدين جهت باشد كه چيزى فوق آنچه آنان در بهشت برخوردارند، به ذهن شان نمى رسد تا آن را آرزو كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 2،3

2 - بهشت ، از بوستان هايى متعدد تشكيل يافته است .

جنّت عدن

ذكر {جنّات} به صورت جمع، حكايت از آن دارد كه باغ هايى متعدد و ممتاز از يكديگر بهشت را تشكيل مى دهند.

3 - بهشت ، داراى نهرهايى متعدد است كه از فرو دست آن جارى مى گردد .

جنّت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 3،4

3 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد ، سرسبز و پوشيده از درختان

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

4 - بوستان هاى بهشت ، داراى چشمه سار هاى روان از زير درختان

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 4،5

4 - بهشت ، داراى بوستان هايى است متعدد ، سر سبز و پوشيده از درختان .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنات} جمع جنّة است و {جنّت} به بوستانى گفته مى شود كه پوشيده از درختان است.

5 - بوستان هاى بهشت ، داراى چشمه سارهايى روان از زير درختان

جنّ_ت تجرى من

تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 56 - 5،7

5 - دستيابى به نعمت هاى بهشتى در گرو همراهى ايمان و عمل صالح

فالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فى جنّ_ت النعيم

7 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد و سرشار از نعمت

فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 2

2 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا ، عامل برخوردار شدن آنان از بنا ها و درجات عالى بهشت است .

أُول_ئك يجزون الغرفة بما صبروا

گفتنى است {با} در {بما} براى سببيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 85 - 3،4

3 - بهشت ، سرشار از نعمت هاى الهى است .

جنّة النعيم

{نعيم} به معناى نعمت فراوان است.

4 - بهشت پر از نعمت ، فضل و ارزانى خدا به انسان است ; نه مزدى هم پاى عمل وى .

و اجعلنى من ورثة جنّة النعيم

راغب در {مفردات} آورده است: {و يقال لكلّ من حصل له شىء من غير تعب قد ورث كذا; هر كس مالى را به رايگان به دست آورد، گفته مى شود به ارث برد}. بنابراين، اعمال ما هرگز نمى تواند بهاى واقعى بهشت باشد; بلكه بهشت فضل ارزانى خدا به مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 6

6 - آتش دوزخ و نعمت هاى بهشت ، تجسم عينى اعمال آدميان است .

و جعلن_هم أئمة يدعون إلى النار

آنچه مسلّم است اين كه پيشوايان كفر، مردم را به

اعمال بد و ناشايست _ كه اسباب ورود انسان به آتش است _ فرا مى خوانند; نه به خود آتش. بنابراين تعبير {يدعون إلى النار} به جاى {يدعون إلى الضلال} مى تواند اشاره به اين باشد كه اعمال بد در واقع خود آتش دوزخ است كه در آخرت صورت حقيقت آن آشكار خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 1

1 - بهشت هاى سرشار از نعمت ، پاداش مؤمنانِ داراى اعمال صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. لهم جن_ّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 1

1 - جاودانگى در بهشت سراسر نعمت ، پاداش مؤمنان داراى عمل صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 57 - 1

1 - بهشتيان ، از ميوه هاى بسيار عالى و مطلوب برخوردارند .

لهم فيها ف_كهة

در برداشت ياد شده عالى و مطلوب بودن ميوه ها، از تنكير {فاكهة} _ كه براى تفخيم است _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 2

2 - بهشت ، داراى بوستان هاى گوناگون و متنوع

فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 4

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده

با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 1،2،4

1 - گردش ظرف هايى از شراب ناب ، گرداگرد بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس

{كأس} به معناى ظرفى است كه در آن شراب باشد. گفتنى است گاهى اين واژه استعمال مى شود، ولى مقصود از آن خود شراب است; نه ظرفى كه در آن شراب باشد.

2 - جارى بودن چشمه هايى از شراب ناب در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

{معين} به آبى زلال گفته مى شود كه بر روى زمين جارى باشد (چون نهر). اين واژه به منزله صفت براى {كأس} است; بنابراين بهشت بندگان خالص خدا داراى نهرهايى از شراب ناب است كه جام هايى از آنها به بهشتيان عرضه مى شود.

4 - شراب ناب ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 50 - 2

2 - مجلس اُنس و به پرس و جو نشستن ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فأقبل بعضهم على بعض يتساءلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 1

1 - زندگى انسان هاى بهشتى با انواع نعمت ها ( همچون نهر ها ، تخت ها ، شراب و همسران زيبا ) قابل مقايسه با زندگى پردرد و رنج دوزخيان نيست .

أذلك خير نزلاً أم شجرة الزقّوم

خوب بودن زندگى بهشتيان و

بدى زندگى دوزخيان امرى روشن و آشكار است. بر اين اساس سؤال از بهتر بودن زندگى بهشتيان نسبت به دوزخيان مى تواند براى بيان شدت تفاوت اين دو زندگى و قابل قياس نبودن آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 4

4 - جاودانگى بهشتيان ، در ناز و نعمت بهشتى

جنّ_ت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 5

5 - تقوا ، عامل اصلى ورود به بهشت و برخوردارى از مواهب آن است .

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف من فوقها غرف مبنيّة $اختصاص يافتن بهشت به كسانى

اختصاص يافتن بهشت به كسانى كه داراى صفت تقوا هستند _ در حالى كه بهشتيان بايد از اوصاف ديگرى نيز برخوردار باشند _ مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 6

6 - توحيد و استقامت در راه ايمان ، در پى دارنده بهشت و نعمت هاى گسترده براى مؤمنان

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 4

4 - نعمت هاى بى كران و توصيف ناپذير بهشتى ، جلوه اى از غفران و رحمت گسترده الهى است .

نزلاً من غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 10،14

10 - بهشت ، داراى باغ هايى خرم و سرسبز با درختانى انبوه

فى

روضات الجنّات

14 - اراده و خواست مؤمنان بهشتى ، مؤثر در پديد آمدن نعمت ها و خواسته هاى آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 72 - 3

3 - نعمت هاى بهشتى ، تفضل الهى و افزون بر استحقاق آدمى است . *

تلك الجنّة الّتى أُورثتموها

واژه {اُورثتموه} از ماده {ارث}) به معناى رسيدن مال بدون عوض و زحمت است. عبارت {بما كنتم تعملون} نيز نقش عمل را در رسيدن به بهشت بيان مى كند. اين مطلب نشانگر آن است كه عمل تنها زمينه اى براى دستيابى به بهشت است و نعمت هاى بى كران الهى در آن، تفضل الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 57 - 3

3- راه يابى به بهشت جاودان و نعمت هاى بى پايان آن ، رستگارى بزرگ و راستين

ذلك هو الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 5،6،7،16،27

5- مؤمنان نيك كردار ، همان { متّقين } بهره مند از نعمت هاى بهشتى اند .

يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. مثل الجنّة الّتى وعد المتّقون

در آيات پيشين، سخن از مؤمنان صلاح پيشه بود و اكنون در اين آيه بر آنان عنوان {المتّقون} اطلاق شده است. آنچه به اجمال در آيات پيشين به ايشان وعده داده اند، خداوند در اين آيه به تفصيل، بيان فرموده است.

6-نهر هاى مختلف ، زلال ، گوارا و لذّت آفرين ، نمودى از نعمت هاى والاى بهشت

فيها أنه_ر من ماء غير ءاسن

. .. و أنه_ر من خمر لذّة

7- وجود نهرهايى از آب هاى زلال ، شير هاى گوارا ، شراب هاى مسرت آفرين و عسل خالص در بهشت

فيها أنه_ر من ماء غير ءاسن و أنه_ر من لبن لم يتغيّر طعمه و أنه_رمن خمر لذّة للش_

16- بهره مندى متقين از نعمت هاى عالى بهشت ، همراه با زدايش خاطره تلخ لغزش ها از ياد آنان *

و لهم فيها من كلّ الثمرت و مغفرة من ربّهم

مراد از {مغفرة} مى تواند، چشم پوشى از لغزش ها پس از ورود به بهشت باشد. در اين صورت {مغفرة} به معناى صرف بخشش گناه نيست; زيرا اگر بخشيده نشده بودند، وارد بهشت نمى شدند. بنابراين مراد از غفران، ممكن است پوشاندن لغزش ها باشد; به گونه اى كه ديگر بهشتيان، خود به ياد گذشته نيفتاده و خاطرشان ملول نگردد.

27- { عن معاوية بن حيدة : سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول فى الجنّة بحر اللبن و بحر الماء و بحر العسل و بحر الخمر ثمّ تشقق الأنهار منها بعد ;

معاوية بن حيدة مى گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه مى فرمود: در بهشت درياى شير، درياى آب، درياى عسل و درياى شراب است كه نهرهاى بهشتى از آنها منشعب گشته است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 35 - 1

1 - بهشت ، در بردارنده همه آرزو ها و برآورنده همه خواسته هاى بهشتيان

لهم ما يشاءون فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 2،3

2 - باغ هاى بهشت ، پوشيده از درختان

إنّ المتّقين

فى جنّ_ت

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به باغ پوشيده از درختان گفته مى شود.

3 - بهشت تقواپيشگان ، سرشار از نعمت است .

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

واژه {نعيم} به معناى نعمت بسيار و فراوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 5

5 - بهرهورى متقين از نعمت هاى گواراى بهشت ، پاداش عملكرد نيك و مداوم خود آنان

كلوا و اشربوا هني_ًا بما كنتم تعملون

تعبير {كنتم تعلون}، ماضى استمرارى و دلالت بر مداومت پارسايان بر اعمال نيك دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 1

1 - بهره مندى تقواپيشگان ، از ميوه ها و گوشت هاى مورد تمايل خويش در بهشت ، علاوه بر نعمت هاى سرشار ديگر

فى جنّ_ت و نعيم . .. و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 48 - 1

1 - بهشت ، داراى درختانى با شاخ و برگ هايى شاداب و پرطراوت

ذواتا أفنان

{أفنان} (جمع {فنن}) است و آن به شاخه تر و تازه درخت گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 50 - 3

3 - چشمه هاى هميشه جارى ، از نعمت هاى لذت آفرين و دلخواه بهشت

فيهما عينان تجريان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 1،4

1 - چشمه هاى جارى در بهشت خائفان ، نعمتى غير قابل انكار و تكذيب ناپذير

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

4

- وجود چشمه هاى هميشه جارى در بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 52 - 3

3 - بهشت ، داراى همه گونه ميوه ها

فيهما من كلّ ف_كهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 2،3

2 - ارزشمندترين پارچه هاى دنيا ، به كار رفته در لايه هاى زيرين پشتى هاى اهل بهشت

متّك_ين على فرش بطائنها من إستبرق

واژه {بطائن} ممكن است نظر به اين داشته باشد كه آنچه در دنيا بهترين به حساب مى آيد، آن جا كمترين جلوه را دارد; تا حدى كه به عنوان آستر و يا مواد درونى پشتى ها مورد استفاده قرار مى گيرد.

3 - ميوه هاى رسيده برشاخساران باغ هاى بهشت ، در دسترس بهشتيان تكيه زده بر مسندها

متّك_ين . .. و جنى الجنّتين دان

{جنى} به ميوه رسيده گفته مى شود و {دان} (از ريشه {دُنوّ}) به معناى نزديك و در دسترس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 1

1 - امتنان خداوند بر خلق ، به خاطر قرار دادن پاداش هايى چون نعمت هاى بهشت براى ايشان

متّك_ين على فرش . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 57 - 1

1 - حوريان زيبا ، جذاب و پاكدامن بهشت ، نعمتى غيرقابل انكار و تكذيب ناپذير

فيهنّ ق_صرت الطرف . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 1

1 - تعدد و تنوع باغ هاى بهشت ، از نعمت هاى انكارناپذير الهى و غير قابل تكذيب

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 65 - 1

1 - باغ هاى سبز و پرطراوت بهشت ، نعمتى غير قابل انكار و تكذيب ناپذير

و من دونهما جنّتان . .. مدهامّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 66 - 1

1 - وجود چشمه هاى هميشه جوشان در باغ هاى بهشت

فيهما عينان نضّاختان

{نضّاختان} وصف براى {عينان} است; يعنى، دو چشمه اى كه داراى جوشش و فوران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 1

1 - چشمه هاى جوشان و فوران كننده بهشت ، نعمتى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب

فيهما عينان نضّاختان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 1

1 - وجود انواع ميوه ها _ خصوصاً خرما و انار_ در بهشت ، نعمتى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 1

1 - حوريان نيك سيرت و زيباصورت بهشت ، از نعمت هاى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب

فيهنّ خيرت حسان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 1

1 - حوريان مستور در خيمه هاى بهشت ، از نعمت هاى انكارناپذير پروردگار و غيرقابل تكذيب

حور مقصورت . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 1

1 - حوريان عفيف و پاكدامن بهشتى ، از نعمت هاى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب الهى

لم يطمثهنّ إنس قبلهم . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 77 - 1،5

1 - لذت ها ، زيبايى ها و آسايش بهشت ، نعمت هاى انكارناپذير خدا و غيرقابل تكذيب

متّك_ين على رفرف خضر . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

5 - اشتياق به نعمت هاى موعود خداوند و ارزش هاى بهشت ، مستلزم پرهيز از هرگونه كفر و تكذيب

متّك_ين على رفرف خضر . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

خداوند با برشمردن نعمت هاى بهشت، شوق دستيابى به آن را در خلق فزونى مى بخشد و در پى آن هشدار مى دهد كه كفر و تكذيب، مانع ره يابى به آن نعمت ها است; زيرا تكذيب كنندگان، منفور خدا و شايسته توبيخ اند; نه احسان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 12 - 3

3 - بهشت سابقون ( پيشتازان ) ، سرشار از نعمت است .

فى جنّ_ت النعيم

واژه {نعيم}، در نعمت بسيار به كار مى رود (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 20 - 1

1 - وجود ميوه هاى متنوع و

گوناگون در بهشت پيشتازان ( سابقون )

و ف_كهة ممّا يتخيّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 30 - 2

2 - اصحاب اليمين ، همواره در هواى مطبوع بهشت قرار داشته و از گزند گرماى خورشيد در امان خواهند بود .

و ظلّ ممدود

{ظلّ} عطف بر {سدر} و خبر براى مبتداى محذوف است. تقدير آن {و هم فى ظلّ ممدود} مى باشد. گفتنى است كه تعبير بالا، كنايه از مطبوع بودن هواى بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 89 - 5

5 - ره يافتگان به مقام قرب در آخرت ( پيشتازان ) ، برخوردار از بهشتى سرشار از نعمت

فأمّا إن كان من المقرّبين . .. و جنّت نعيم

واژه {نعيم}، به معناى نعمت فراوان آمده است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 10،11

10 - باغ هاى بهشت ، پوشيده از درختان است .

بشريكم اليوم جنّ_ت

{جنّة} (مفرد {جنّات})، به باغ پوشيده از درختان گفته مى شود.

11 - وجود نهر هاى هميشه روان در باغ هاى بهشت

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

به كارگيرى فعل مضارع {تجرى}، بيانگر هميشگى بودن جريان نهرها در بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 18،19

18 - بوستان هاى بهشت ، پوشيده از درختان است .

و يدخلهم جنّ_ت

19 - وجود نهر هاى هميشه روان ، از زير درخت هاى بوستان هاى بهشت

تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان

- 76 - 15 - 2

2 - جام هاى سيمين و كوزه ها و قدح هاى بلورين ، از ظرف هاى بهشتى براى پذيرايى بهشتيان

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 20 - 4

4 - { عن الحسن البصرى أنّ رسول اللّه ( ص ) قال : إنّ أدنى أهل الجنّة منزلة الذى يَرْكَبُ فى ألف ألف من خدمة من الولدان المخلدين على خيل من ياقوت أحمر لها أجنحة من ذهب { إذا رأيت ثَمّ رأيت نعمياً و ملكاً كبيراً } ;

از حسن بصرى روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: كمترين اهل بهشت از نظر مقام، كسى است كه در ميان يك ميليون خدمت كار نوجوان، هميشه جوان بر اسبى از ياقوت سرخ _ كه بال هاى طلايى دارد _ سوار مى شود [سپس اين آيه را تلاوت فرمود:] {إذا رأيت ثَمّ رأيت نعيماً و ملكاً كبيراً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 1،2،8

1 - نعمت هاى الهى در بهشت ، پاداش فراهم آمده براى ابرار

إنّ ه_ذا كان لكم جزاء

{ه_ذا} به مجموع نعمت هايى اشاره دارد كه در آيات گذشته ياد شده است.

2 - تخت هاى مزيّن در هوايى مطبوع ، ميوه هاى آماده ، انواع شراب هاى دلپذير ، جوانكان خدمت گزار و لباس هاى فاخر ، از نعمت هاى اختصاصى براى ابرار در بهشت

متّكئين فيها على الأرائك . .. و ذلّلت قطوفها... يسقون فيها كأسًا ... يطوف عليهم

تقديم جار و مجرور (لكم) مفيد اختصاص است. ضمن

آن كه لام در {لكم}، مى تواند براى اختصاص باشد.

8 - نعمت هاى سرشار بهشت ، پاداش الهى اهل بيت ( على ، فاطمه ، حسن و حسين ( ع ) )

إنّ الأبرار يشربون من كأس . .. و سقيهم ربّهم شرابًا طهورًا . إنّ ه_ذا كان لكم جز

برداشت ياد شده، با توجه به شأن نزولى است كه از طريق شيعه و سنى نقل شده است و آن اين كه از آيه 5 تا آيه مورد بحث (آيه 22)، درباره آن بزرگواران نازل شده است. (مجمع البيان، ج 10; الكشاف، ج 4، ذيل آيه)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 41 - 1،2

1 - جايگاه تقواپيشگان ، در سايه ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون

2 - بهشت ، دارى سايه هايى از درختان انبوه و چشمه سارها

فى ظل_ل و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 42 - 1،2

1 - تقواپيشگان ، برخوردار از انواع ميوه هاى دلخواه در بهشت

و فوكه ممّا يشتهون

2 - وجود انواع ميوه هاى دلخواه در بهشت

و فوكه ممّا يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 1

1 - محسنان ، بهره مند از سايه ها ، چشمه سار ها ، ميوه هاى دل خواه و انواع خوردنى ها و نوشيدنى هاى گوارا در بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. كلوا و اشربوا هنيئًا ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

نبأ - 78 - 32 - 2

2 - بهشت ، سراى ناز و نعمت ، همراه با تأمين تمام نيازمندى ها براى تقواپيشگان

حدائق و أعن_بًا

تأمين انگور و باغ ميوه _ با آن كه از نيازهاى ضرورى انسان نيستند _ نشانگر آن است كه بهشتيان در مرحله نيازهاى اوليه، كمبودى ندارند و بايد از امور ديگرى _ كه به تجمّلات و تشريفات زندگى مربوط مى شود _ سخن گفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 37 - 8

8 - نعمت هاى بهشت و پاداش تقواپيشگان در آن ، جلوه رحمت گسترده خداوند است .

جزاء من ربّك . .. الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 6

6 - وجود تمامى امكانات ، براى اقامت دائمى انسان در بهشت

جنّ_ت عدن . .. خ_لدين فيها أبدًا

{عدن}، معرفه است; خواه علم براى مصدر {العدن} (اقامت گزيدن) باشد و خواه علم براى زمين بهشت. در صورت دوم نيز، تناسب معناى لغوى آن مورد نظر بوده است; يعنى، بهشت داراى تمام امكاناتى است كه لازمه اقامت دائمى انسان در آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 10

10 - { قال الرضا ( ع ) و لقد حدثنى أبى عن أبيه أبى عبداللّه الصادق ( ع ) . . . قال : إنّ اللّه عزّوجلّ لايسئل عباده عمّا تفضّل عليهم و لايمنّ بذلك عليهم و الإمتنان بالإنعام مستقبح من المخلوقين فكيف يضاف إلى الخالق عزّوجلّ ما لايرضى المخلوق به و ل_كنّ النعيم حبّنا أهل

البيت و موالاتنا يسئل اللّه عباده عنه بعد التوحيد و النبّوة لأنّ العبد إذا وفى بذلك ادّاه إلى نعيم الجنّة الذى لايزول ;

امام رضا(ع) فرمود: پدرم از پدر خويش از امام صادق(ع) براى من روايت كرده است كه فرمود: خداى عزّوجلّ درباره آنچه به بندگانش تفضل كرده است، از آنها بازخواست نمى كند و با اين كار بر آنان منّت نمى گذارد. منّت نهادن به جهت نعمت بخشيدن، از جانب مخلوق ها كار زشتى است; پس چگونه به خالق عزّوجلّ چيزى نسبت داده مى شود كه مخلوق از نسبت دادن آن ناخشنود است؟! ولى نعيم [در آيه {ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم}] محبت ما اهل بيت و [پذيرش ]ولايت ما است كه خداوند همه بندگان را بعد از توحيد و نبّوت، از آن بازخواست خواهد كرد; زيرا بنده اگر به آن نعمت وفادار باشد، او را به نعمت هاى بهشت كه هرگز زايل نمى شود خواهد رساند}.

نعمتهاى بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 6

6 - بهشتى كه آدم ( ع ) و حوا در آن سكنى گزيدند ، جايگاهى مرفه و داراى نعمت هاى فراوان و نيكو بود .

و كلا منها رغداً حيث شئتما

{رغد} به معناى: پر خير و بركت، پاك و داراى رفاه مى باشد. كلمه {رغداً} حال براى ضمير {منها} است; يعنى، از بهشت استفاده بريد، در حالى كه اين بهشت پر خير و بركت و ... است.

نعمتهاى بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 4

4_ بهشت عدن

دربردارنده باغ ها و بوستان هاى متعدد

جن_ّت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 2

2- در بهشت عدن ، نهر ها ، از زير پاى ( كاخ ها و بنا هاى رفيع ) بهشتيان جريان دارد .

تجرى من تحتهم الأنه_ر

مرجع ضمير {تحتهم} عبارت {الذين امنوا} در آيه قبل است; يعنى، از زير پاى بهشتيان، نهرها جارى است. روشن است كه جريان آب از زير پاى بهشتيان، تعبيرى براى ترسيم محل اقامت آنان در بهشت و جريان يافتن آب از زير بناها و يا تكيگاه هاى آنان است.

نعمتهاى مادى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 6،10،13

6 _ وجود خانه هاى عالى و پاكيزه براى مؤمنان نيك كردار در { جنات عدن }

و مسكن طيبة فى جنت عدن

{جنات عدن} مى تواند نامى خاص باشد و غير از {جنات تجرى . .. } به شمار آيد. برداشت فوق برگرفته از اين احتمال است.

10 _ وجود نعمت ها و لذايذ مادى و معنوى در بهشت

جنت . .. مسكن ... و رضون من اللّه أكبر

13 _ برخوردارى انسان از نعمت هاى مادى و معنوى بهشت جاودان ، همان رستگارى و سعادت عظيم و بى بديل است .

جنت . .. مسكن طيبة ... و رضون من اللّه ... ذلك هو الفوز العظيم

با توجه به اينكه {ذلك} مى تواند اشاره به تمام فرازهاى پيشين باشد (جنات تجرى . .. خالدين فيها ... مساكن طبية ... جنات عدن و رضوان من اللّه)، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 3

3- بهشت متقين ، داراى نعمت هاى مادى و معنوى

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون . ادخلوها بسل_م ءامنين ... على سرر متق_بلين . لايمسّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 52 - 3

3- فراهم آمدن نعمت هاى روحى و جسمى ، براى متقين در بهشت ( مادى و معنوى )

فى مقام أمين . فى جنّ_ت و عيون

نعمتهاى معنوى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 10،13

10 _ وجود نعمت ها و لذايذ مادى و معنوى در بهشت

جنت . .. مسكن ... و رضون من اللّه أكبر

13 _ برخوردارى انسان از نعمت هاى مادى و معنوى بهشت جاودان ، همان رستگارى و سعادت عظيم و بى بديل است .

جنت . .. مسكن طيبة ... و رضون من اللّه ... ذلك هو الفوز العظيم

با توجه به اينكه {ذلك} مى تواند اشاره به تمام فرازهاى پيشين باشد (جنات تجرى . .. خالدين فيها ... مساكن طبية ... جنات عدن و رضوان من اللّه)، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 3

3- بهشت متقين ، داراى نعمت هاى مادى و معنوى

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون . ادخلوها بسل_م ءامنين ... على سرر متق_بلين . لايمسّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 52 - 3

3- فراهم آمدن نعمت هاى روحى و جسمى ،

براى متقين در بهشت ( مادى و معنوى )

فى مقام أمين . فى جنّ_ت و عيون

نفى سخن لغو در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 1

1 - تقواپيشگان در بهشت ، هيچ سخن ياوه ، زشت و بى فايده اى نخواهند شنيد .

لايسمعون فيها لغوًا

{لغو}; يعنى، بى فايده و آنچه قابل اعتنا نباشد (قاموس) و گاه سخنان زشت نيز {لغو} ناميده مى شود. (مفردات راغب). نشنيدن سخنان لغو، كنايه از نبود آن سخنان در بهشت است. ضمير {فيها} به {مفازاً} برمى گردد; به اين اعتبار كه مراد از آن {جنّة} (بهشت) باشد.

نقش بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 9

9 - بهشت ، تجلى و نمود والاى رحمت الهى است .

فريق فى الجنّة . .. ل_كن يدخل من يشاء فى رحمته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 16

16- بهشت ، پايان رنج و تلاش مؤمنان و دوزخ فرجام لذّت جويى و فساد كافران

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. و الذين كفروا... النارمثوًى لهم

در اين آيات، ميان زندگى، اهداف و فرجام مؤمنان و كافران، مقايسه صورت گرفته است. مؤمنان اهل جهاد و عمل صالح اند و در پى دشوارى هاى آن، از بهشت برخوردار خواهند شد. اما كافران اهل رفاه و لذت جويى اند و در پى آن گرفتار آتش خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 38 - 1

1 - بهشت

، جلوه گاه امتنان و لطف عظيم الهى به اصحاب اليمين

إنّا أنشأن_هنّ إنشاءً . .. لأصح_ب اليمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 31 - 3

3 - بهشت ، مظهر رحمت الهى به انسان ها است .

يدخل من يشاء فى رحمته

نقش خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 1

1 - خدمت كاران جوان و زيبارو ، در طواف متقين بهشتى براى پذيرايى از آنان

و يطوف عليهم غلمان لهم

{غلام} (مفرد {غلمان}) به نوجوانى گفته مى شود كه تازه پشت لبش سبز شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 17 - 1

1 - گردش پروانهوار جوانكان بهشتى پيرامون پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، جهت خدمت گذارى به آنان در مجالس انس آنها

متّك_ين عليها متق_بلين . يطوف عليهم ولدن مخلّدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 18 - 2

2 - جوانكان خدمت گذار ، باده گردانان مجالس انس پيشتازان ( سابقون ) در بهشت

يطوف عليهم ولدن . .. بأكواب و أباريق و كأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 20 - 2

2 - جوانان خدمت گذار ، آماده پذيرايى از پيشتازان ( سابقون ) در بهشت با هر نوع ميوه اى كه آنان انتخاب كنند .

و ف_كهة ممّا يتخيّرون

واژه {فاكهة} عطف بر {أكواب} (در دو آيه پيش) است; يعنى، {و يطوف عليهم ولدان مخلّدون بفاكهة ممّا يتخيّرون}.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 21 - 2

2 - جوانان خدمت گذار ، پذيرايى كننده پيشتازان ( سابقون ) در بهشت باگوشت انواع پرندگان دلخواه

و لحم طير ممّا يشتهون

{لحم طير} عطف بر {أكواب} است; يعنى، {و يطوف عليهم ولدان مخلدون بلحم طير}.

نوجوانى خدمتكاران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 1،4

1 - خدمت كاران جوان و زيبارو ، در طواف متقين بهشتى براى پذيرايى از آنان

و يطوف عليهم غلمان لهم

{غلام} (مفرد {غلمان}) به نوجوانى گفته مى شود كه تازه پشت لبش سبز شده باشد.

4 - خدمت نوجوانان زيباروى بهشتى ، براى تقواپيشگان از سرشوق و پروانهوار

و يطوف عليهم غلمان لهم

تعبير {يطوف}، حركت پروانهوار و مشتقانه را افاده مى كند.

نهرهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 6

6 - بهشت داراى نهر هاى متعدد و همواره جارى

تجرى من تحتها الأنهر

تعدد نهرها از جمع بودن كلمه {الأنهار} استفاده مى شود و فعل مضارع (تجرى) حكايت از جريان مداوم و مستمر نهرها دارد. گفتنى است كه ضمير در {تحتها} به {جنات} بر مى گردد و مراد از آن مى تواند، درختان و ساختمانهاى بهشت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 9

9 _ جريان دائمى نهر ها در زير درختان بهشت

جنات تجرى من تحتها الانهار

در برداشت فوق ضمير در {تحتها} به درختان بهشت، برگردانده شده كه در اصطلاح از آن به استخدام در ضمير تعبير مى كنند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 30،31

30 _ بهشت داراى نهر هاى متعدد

لادخلنّهم جنّات تجرى من تحتها الانهار

31 _ جريان نهر هاى متعدد ، زير درختان بهشت

جنّات تجرى من تحتها الانهار

به نظر مى رسد مراد از {من تحتها الانهار}، {من تحت اشجارها} باشد، يعنى نهرها از زير درختان آن جارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 8،9،11

8 _ بهشت ، داراى نهر ها و باغ هاى متعدد

لهم جنّات تجرى من تحتها الانهار

9 _ جريان نهر هاى متعدد ، در زير باغ هاى بهشت

جنّات تجرى من تحتها الانهار

11 _ بهشت جاودان با نهر هاى روان ، مهيّا براى پذيرايى از پرهيزكاران

لهم جنّات تجرى من تحتها الانهار . .. نزلا من عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 5

5 _ بهشت ، داراى نهر هاى جارى

جنّات تجرى من تحتها الانهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 5

5 _ بهشت مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، جاودانه ، داراى نهر هاى جارى و سايه هاى پيوسته ( هواى مطبوع و ملايم )

انّ الّذين امنوا و عملوا الصّالحات . .. و ندخلهم ظلا ظليلا

{ظلّ} به معناى سايه و {ظليلا} تأكيد آن و ظاهراً كنايه از مطبوعيت هواى بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 6

6 _ بهشت ، داراى باغ هاى متعدد ، نهر هاى جارى

و جاودانه است .

جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 27

27 _ بهشت ، داراى نهر هاى جارى و باغ هاى متعدد

جنت تجرى من تحتها الانهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 5،6

5 _ بهشت ، جاودانه و داراى درختانى انبوه و نهرهايى روان

جنت تجرى من تحتها الانهر خلدين فيها

6 _ كثرت باغ هاى بهشت و فراوانى نهر هاى جارى در آن

جنت تجرى من تحتها الانهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 6

6 _ بهشت داراى باغ ها و بوستان هاى بسيار با نهرهايى جارى از زير درختان انبوه آن

لهم جنت تجرى من تحت الانهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 7،8

7 _ جايگاه رفيع بهشتيان ، مشرف بر نهرهايى جارى

تجرى من تحتهم الأنهر

8 _ نهر هاى جارى بهشت ، پاداش مؤمنان نيك كردار

تجرى من تحتهم الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1،3

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

3 _ باغ هاى بهشت ، متعدد و داراى نهر هاى فراوان

لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

100 - 15

15 _ جارى شدن نهر ها در زير درختان انبوه بهشتى ، جلوه اى از نعمت هاى جذاب و لذت آفرين اخروى

لهم جنت تجرى تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 3،4

3_ بهشت داراى نهر هاى بسيار است .

مثل الجنة . .. تجرى من تحتها الأنه_ر

برداشت فوق از جمع بودن كلمه {أنهار} استفاده شده است. قابل ذكر است كه از معانى {مَثَل} صفت و ويژگى است.

4_ نهر هاى بهشت از زير درختان آن جارى است .

تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 5

5- نهر هاى فراوانى همواره در بهشت جارى است .

تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 2

2- بهشت متقين ، داراى نهر هاى روان

جنّ_ت عدن يدخلونها تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 3

3 - بهشت ، داراى نهرهايى متعدد است كه از فرو دست آن جارى مى گردد .

جنّت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 4

4 - بوستان هاى بهشت ، داراى چشمه سار هاى روان از زير درختان

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 4،5

4 - از زير درختان بهشت ، نهر هاى آب ، مدام ، جارى است .

من

الجنّة غرفًا تجرى من تحتها الأنه_ر

جمله {تجرى من تحتها الأنهار} مى تواند حال براى {الجنة} باشد و ضمير {تحتها} به {الجنة} برگردد. در اين صورت، اين برداشت، قابل استفاده است.

5 - از زير غرفه هاى بهشت ، نهر هاى آب ، مدام ، جارى است .

من الجنّة غرفًا تجرى من تحتها الأنه_ر

بنابر بازگشت ضمير {تحتها} به {غرف}، نكته بالا، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 1

1 - زندگى انسان هاى بهشتى با انواع نعمت ها ( همچون نهر ها ، تخت ها ، شراب و همسران زيبا ) قابل مقايسه با زندگى پردرد و رنج دوزخيان نيست .

أذلك خير نزلاً أم شجرة الزقّوم

خوب بودن زندگى بهشتيان و بدى زندگى دوزخيان امرى روشن و آشكار است. بر اين اساس سؤال از بهتر بودن زندگى بهشتيان نسبت به دوزخيان مى تواند براى بيان شدت تفاوت اين دو زندگى و قابل قياس نبودن آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 4

4- جريان نهر ها در زير قصر ها و درخت هاى بهشت ، از جاذبه هاى مهم آن است .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

از آن جا كه خداوند از ميان همه اوصاف بهشت، تنها به جريان نهرها اشاره كرده است، اهميت آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 4

4 - باغ هاى بهشت ، با نهر هاى هميشه جارى ، پاداش الهى به شركت كنندگان در جهاد و نبرد با

دشمنان دين

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت تجرى

با توجه به اين كه سياق آيات، در رابطه با جنگ و جهاد مى باشد; مراد از {من يطع. ..} كسى است كه فرمان جهاد را اطاعت كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 54 - 1،3

1 - استقرار حتمى تقواپيشگان ، در باغ هاى پر درخت و كنار نهر هاى بهشت

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به باغ پوشيده شده از درختان گفته مى شود.

3 - باغ ها و نهر هاى بهشتى ، پاداش عملكرد خود متقين

و كلّ شىء فعلوه . .. إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در زمينه نقش مؤثر عمل در پاداش و كيفر انسان بود، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 11

11 - وجود نهر هاى هميشه روان در باغ هاى بهشت

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

به كارگيرى فعل مضارع {تجرى}، بيانگر هميشگى بودن جريان نهرها در بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 19

19 - وجود نهر هاى هميشه روان ، از زير درخت هاى بوستان هاى بهشت

تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 5

5 - وجود نهر هاى همواره جارى در بوستان هاى بهشت

تجرى من تحتها الأنه_ر

به كارگيرى فعل مضارع (تجرى)، بيانگر تداوم جريان نهرهاى بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 10

10 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد با نهر هاى جارى در زير آنها

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنّات} (جمع {جنّة}) به معناى بوستان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 8

8 - بهشت ، داراى بوستان هاى متعدد با نهر هاى روان در قسمت زيرين آنها

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به معناى بوستان است.

نهرهاى بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 2

2- در بهشت عدن ، نهر ها ، از زير پاى ( كاخ ها و بنا هاى رفيع ) بهشتيان جريان دارد .

تجرى من تحتهم الأنه_ر

مرجع ضمير {تحتهم} عبارت {الذين امنوا} در آيه قبل است; يعنى، از زير پاى بهشتيان، نهرها جارى است. روشن است كه جريان آب از زير پاى بهشتيان، تعبيرى براى ترسيم محل اقامت آنان در بهشت و جريان يافتن آب از زير بناها و يا تكيگاه هاى آنان است.

نهرهاى زلال بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 7

7- وجود نهرهايى از آب هاى زلال ، شير هاى گوارا ، شراب هاى مسرت آفرين و عسل خالص در بهشت

فيها أنه_ر من ماء غير ءاسن و أنه_ر من لبن لم يتغيّر طعمه و أنه_رمن خمر لذّة للش_

نهرهاى شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 7،27

7- وجود نهرهايى از آب هاى زلال ،

شير هاى گوارا ، شراب هاى مسرت آفرين و عسل خالص در بهشت

فيها أنه_ر من ماء غير ءاسن و أنه_ر من لبن لم يتغيّر طعمه و أنه_رمن خمر لذّة للش_

27- { عن معاوية بن حيدة : سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول فى الجنّة بحر اللبن و بحر الماء و بحر العسل و بحر الخمر ثمّ تشقق الأنهار منها بعد ;

معاوية بن حيدة مى گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه مى فرمود: در بهشت درياى شير، درياى آب، درياى عسل و درياى شراب است كه نهرهاى بهشتى از آنها منشعب گشته است}.

نهرهاى شير بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 7،27

7- وجود نهرهايى از آب هاى زلال ، شير هاى گوارا ، شراب هاى مسرت آفرين و عسل خالص در بهشت

فيها أنه_ر من ماء غير ءاسن و أنه_ر من لبن لم يتغيّر طعمه و أنه_رمن خمر لذّة للش_

27- { عن معاوية بن حيدة : سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول فى الجنّة بحر اللبن و بحر الماء و بحر العسل و بحر الخمر ثمّ تشقق الأنهار منها بعد ;

معاوية بن حيدة مى گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه مى فرمود: در بهشت درياى شير، درياى آب، درياى عسل و درياى شراب است كه نهرهاى بهشتى از آنها منشعب گشته است}.

نهرهاى عسل بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 7،27

7- وجود نهرهايى از آب هاى زلال ، شير هاى گوارا ، شراب هاى مسرت آفرين و عسل خالص در بهشت

فيها أنه_ر من

ماء غير ءاسن و أنه_ر من لبن لم يتغيّر طعمه و أنه_رمن خمر لذّة للش_

27- { عن معاوية بن حيدة : سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول فى الجنّة بحر اللبن و بحر الماء و بحر العسل و بحر الخمر ثمّ تشقق الأنهار منها بعد ;

معاوية بن حيدة مى گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه مى فرمود: در بهشت درياى شير، درياى آب، درياى عسل و درياى شراب است كه نهرهاى بهشتى از آنها منشعب گشته است}.

وارثان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 1

1- بندگان تقواپيشه خداوند ، وارثان بهشت اند .

تلك الجنّة التى نورث من عبادنا من كان تقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 7

7- بشارت خداوند به وراثت بهشت براى بندگان صالح خويش

أنّ الأرض يرثها عبادى الص_لحون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {الأرض} بهشت باشد، چنان كه در برخى از آيات به صراحت چنين آمده است: {و أورثنا الأرض نتبؤأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر العاملين} (سوره زمر (39) آيه 74).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 10 - 1

1 - مؤمنان راستين ، تنها وارثان بهشت

قد أفلح المؤمنون . .. أُول_ئك هم الورثون

{أُول_ئك} مبتدا و اشاره به مؤمنانى است كه داراى صفات ياد شده در آيات پيشين (آيات 2 تا 9) هستند. {الوارثون} خبر مبتدا و {ال} در آن براى تعريف عهد ذهنى يا اسم موصول و به تقدير {الذين يرثون} مى باشد. به هر

حال {الوارثون} بيانگر اين معنا است كه كسانى كه به عنوان ميراث بر بهشت خوانده مى شوند، اين دسته از مؤمنان اند. گفتنى است كه ضمير {هم} مى تواند ضمير فصل و مفيد حصر باشد (رساننده اين معنا كه مسند (الوارثون)، تنها براى مسنداليه ثابت است) و نيز مى تواند مبتدا و {الوارثون} خبر آن و جمله {هم الوارثون} خبر {أُول_ئك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 11 - 1

1 - مؤمنان راستين ، وارثان بهشت اند .

الذين يرثون الفردوس

{الذين} در محل رفع و صفت توضيحى (عطف بيان) است و يا بدل براى {الوارثون} مى باشد. {فردوس} واژه اى معرّب و به معناى بوستان است كه در اين جا به جاى {الجنة} به كار رفته است; چون با اين كه مذكّر مى باشد، به آن ضمير مؤنث (فيها) ارجاع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 4،5

4 - بهشت جاويدان ، ميراث تقواپيشگان

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

5 - وراثت بهشت جاويدان ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

ورود به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 1

1 _ پندار باطل گروهى از اهل كتاب و برخى از مسلمانان در مورد نجات از جهنم و ورود به بهشت ، به صرف انتساب به اديان الهى

ليس بامانيكم و لا امانى أهل الكتب

مراد از اسم {ليس} با توجه به آيات گذشته، رهايى از جهنم و ورود به بهشت است يعنى ليس

الجنة و المحيص عن النار . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 8

8 _ ورود به بهشت و برخوردارى از فضل خدا و رسيدن به مقام قرب الهى ، پاداش مؤمنان به خدا و پيروان پيامبر ( ص ) و قرآن

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا . .. يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 23

23 _ تكفير ( ناديده گرفتن ) گناهان و دخول در بهشت ، پرتويى از نصرت الهى به بندگان خويش

و قال اللّه انى معكم لئن اقمتم الصلوة . .. لاكفرن عنكم سياتكم و لادخلنكم جنت

بنابر اينكه {لاكفرن} تفسير {انى معكم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 4

4 _ مؤمنان راهى بهشت با فرمان اصحاب اعراف به آن جايگاه رفيع وارد خواهند شد .

ادخلوا الجنة

ظاهر اين است كه جمله {اهؤلاء الذين . .. } دنباله سخنان اصحاب اعراف با كافران مستكبر باشد. يعنى: قالوا ... اهؤلاء الذين ... بر اين تقدير جمله {ادخلوا ... } نيز سخن اعرافيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 5

5_ نيل به بهشت ، تنها دستاورد شايسته و بدون زيان در برابر سرمايه عمر و جان آدمى است .

أُول_ئك الذين خسروا أنفسهم . .. إن الذين ءامنوا ... أُول_ئك أصح_ب الجنة

عنوان كردن بهشت ، به عنوان پاداش مؤمنان در مقابل زيانكارشمردن كفرپيشگان ، اشاره به برداشت فوق دارد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 57 - 3

3- راه يابى به بهشت جاودان و نعمت هاى بى پايان آن ، رستگارى بزرگ و راستين

ذلك هو الفوز العظيم

ورود تائبان به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 13

13 - آمرزش مؤمنان تائب و پيرو دين و وارد شدن آنان به بهشت از سوى خداوند ، حكيمانه و از موضع اقتدار است .

فاغفر للذين تابوا . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

ياد شدن دو صفت عزت و حكمت در پايان آيه شريفه، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

ورود شهيدان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 6 - 3

3- خداوند ، هدايتگر شهيدان به منزل آشناى بهشت

سيهديهم . .. و يدخلهم الجنّة عرّفها لهم

ورود متقين به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 14

14- تقواپيشگان ، با ميل و رغبت وارد بهشت مى شوند .

المتّقين. جنّ_ت عدن يدخلونها ... يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

استعمال فعل {يدخلون} و نيز امر {ادخلوا} همراه با {سلام عليكم} براى ورود متقين به بهشت، در برابر (ادخلوا جهنم) كه فرمانى است به كافران براى ورود به جهنم با يادآورى بد بودن آن، مفيد نكته فوق است.

ورود متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 9

9 - راه يابى تقواپيشگان به بهشت ، همراه با همسران دنيايى خود ، مايه شادمانى

عميق آنان

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم تحبرون

بنابراين كه شادمانى بهشتيان به واسطه آن باشد كه در بهشت نيز با همسرشان همدم خواهند بود; برداشت بالا به دست مى آيد.

ورود مؤمنان به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 13

13 - آمرزش مؤمنان تائب و پيرو دين و وارد شدن آنان به بهشت از سوى خداوند ، حكيمانه و از موضع اقتدار است .

فاغفر للذين تابوا . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

ياد شدن دو صفت عزت و حكمت در پايان آيه شريفه، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 3

3 - فروغ چهره مؤمنان ، روشنگر راه آنان در قيامت به سوى بهشت

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم

{سعى} به معناى دويدن است. دويدن نور مؤمنان در پيش روى آنان، بيانگر آن است كه آنان دوان دوان به سويى در حركت اند. برخى از مفسران برآنند كه در اين حال، آنان به سوى بهشت مى روند.

ورود مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 9

9 - پيوستن مؤمنان ، به درجه عالى پدران بهشتى خود ، تفضل الهى و نه مايه كم شدن از مقام پدر آنان و كاسته شدن از عمل آنان

ألحقنا بهم ذرّيّتهم و ما ألتن_هم من عملهم من شىء

جمله {ما ألتناهم. ..} معادل {ما نقصناهم} است و ضميرهاى {هم} به {الذين آمنوا} بازمى گردد. مقصود اين است كه خداوند، در ملحق كردن ذريه بهشتيان

به آنان، از منزلت و درجه پدران چيزى نمى كاهد; بلكه بر درجه ذريه مى افزايد.

وسعت بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 8

8 - بهشت تقواپيشگان ، بسيار گسترده و پهناور است .

نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 9

9 - وسعت بهشت ، به اندازه وسعت همه آسمان ها و زمين است .

و جنّة عرضها كعرض السّماء و الأرض

واژه {عرض} در آيه شريفه معادل {سعه} است _ نه مقابل طول _ و {ال} در {السماء} جنسيه مى باشد. بنابراين {السماء}; يعنى، همه آسمان ها.

وسعت نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 57 - 1

1- بهرهورى متقين از نعمت هاى گسترده بهشت ، ناشى از فضل پروردگار است ; نه صرفاً استحقاق خود ايشان .

فضلاً من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 35 - 2،4

2 - نبود كم ترين محدوديت در نعمت هاى بهشت

لهم ما يشاءون فيها

4 - وجود نعمت هايى فراتر از تصور و آرزوى بهشتيان در نزد خداوند

لهم ما يشاءون فيها و لدينا مزيد

وعده آشاميدنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف

أتراب . ه_ذا ما

وعده به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 32

32 _ ترغيب الهى به تحمّل رنج ها و سختى هاى راه ايمان ، با وعده بهشت و آمرزش گناه مؤمنان آزارديده و رنج كشيده

فالّذين هاجروا . .. لاكفّرنّ عنهم سيّئاتهم و لادخلنّهم جنّات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 2

2 _ اعلان تحقق وعده هاى الهى ( بهشت و مواهب آن ) ، به اهل ايمان گزارشى از سوى بهشتيان به گرفتاران در آتش دوزخ

و نادى . .. أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً

وعده بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 30

30 _ كفر ( شكستن پيمان خدا ، ترك نماز و . . . ) پس از دريافت وعده بهشت و آمرزش گناهان ، ضلالت و انحراف است .

لاكفرن عنكم سياتكم . .. فمن كفر بعد ذلك منكم فقد ضل سواء السبيل

بنابر اينكه مشاراليه {ذلك}، جمله {لاكفرن . .. و لادخلنكم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و

قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 14

14- بهشت ، وعده تخلف ناپذير خداوند به مؤمنان

يدخلون الجنّة . .. وعد الرحمن ... إنّه كان وعده مأتيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 4

4- عكس العمل نوع انسان ها در برابر وعده بهشت و نعمت هاى آن از جانب خداوند ، انكار و استبعاد معاد است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن . .. و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ

چنانچه دو آيه قبل ){ و ما نتنزّل. .. سميًّا}) جملاتى معترضه و بريده از آيات قبل و بعد باشد، آيه مورد بحث در ادامه آيات قبل از اين دو آيه خواهد بود كه در مورد بهشت و نعمت هاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 6

6- قيامت ( بهشت ) ، وعده پيشين خداوند به مؤمنان راستين

ه_ذا يومكم الذى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب . ه_ذا ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 10

10 - اعطاى كاخ ها و بنا هاى رفيع به همراه نهر هاى جارى ،

وعده تخلف ناپذير خداوند به تقواپيشگان

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف . .. وعد اللّه لايخلف اللّه الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 2،5

2 - بهشت جاودانه ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده

5 - وراثت بهشت جاويدان ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2،3

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

3 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين و نيز به پدران ، همسران و فرزندان ايشان

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {مَن} در {و من صلح . ..} عطف بر ضمير {هم} در {وعدتهم...} باشد; يعنى، همان گونه كه به مؤمنان وعده بهشت داده شده، اين وعده به پدران، همسران و فرزندان صالح نيز داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 12

12 - بهشت ، وعده مكرر خداوند به يكتاپرستان پايدار بر توحيد

و أبشروا بالجنّة الّتى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 11

11- قبولى اعمال نيك و ورود در زمره بهشتيان ، وعده هميشگى و تخلف ناپذير الهى به اهل تسليم ، صلاح و شكر

وعد الصدق الذى كانوا يوعدون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 1

1- بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش موعود الهى براى تقواپيشگان

الجنّة الّتى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 32 - 1

1 - وعده بهشت به متقين ، همپاى تهديد كافران به جهنم

يوم نقول لجهنّم . .. و أُزلفت الجنّة للمتّقين ... ه_ذا ما توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 15 - 1

1 - بهشت وعده أكيد خداوند به اهل تقوا

إنّ المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 17

17 - وعده بهشت از سوى خداوند به مؤمنان راستين

أُول_ئك . .. يدخلهم جنّ_ت

وعده بهشت به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 1

1_ بهشت ، وعده و نويد خداوند به تقواپيشگان

مثل الجنة التى وعد المتقون

وعده بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 4

4- خداوند به بندگان خويش ، وعده ورود به بهشت هاى عدن داده است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده

وعده ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب .

ه_ذا ما

وعده همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب . ه_ذا ما

وفور باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 3

3 - بهشت ، داراى بستان هاى فراوان و درختانى انبوه

جنّ_ت

{جنّة}، بستانى است كه با درختانش زمين را بپوشاند (مفردات). جمع بودن {جنّات} _ به قرينه آياتى كه وجود يك بهشت را مطرح كرده است _ به اعتبار تعدّد بستان هاى آن است.

وفور بالش هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 15 - 1

1 - در بهشت برين ، بالش هايى فراوان براى استراحت بهشتيان ، به رديف چيده شده است .

و نمارق مصفوفة

{نمْرقة} (مفرد {نَمارِق}) _ كه {نون} و {راء} در آن به سه حركت خوانده مى شود _ به معناى {بالش كوچك} است و نيز در معانى {روپوش}، {چيزى مانند بالش يا فرش كه روى زين نهاده مى شود} و {زين ابريشمى} استعمال مى گردد(قاموس). كلمه {مصفوفة}، قرينه بر اراده معناى اول است.

وفور درختان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 3،10

3 - بهشت ، داراى بستان هاى فراوان و درختانى انبوه

جنّ_ت

{جنّة}، بستانى است كه با درختانش زمين را بپوشاند (مفردات). جمع بودن

{جنّات} _ به قرينه آياتى كه وجود يك بهشت را مطرح كرده است _ به اعتبار تعدّد بستان هاى آن است.

10 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت كفر به اسلام ، از لذّت مناظر پردرخت و زمين آب خيز بهشت محروم خواهند بود .

من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم . .. الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت ... جزا

وفور شراب بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 3

3 - در دسترس بودن شراب و فراوانى و مستمر بودن آن ، براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

تعبير دور دادن شراب بر سر بهشتيان، بيانگر در دسترس بودن آن است و آمدن {يطاف} به صورت فعل مضارع، دلالت بر استمرار اين عمل دارد.

وفور ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 73 - 1،2

1 - بهرهورى متقين در بهشت ، از ميوه هاى فراوان آماده شده براى ايشان

لكم فيها ف_كهة

2 - ميوه هاى بهشت ، چندان فراوان اند كه تقواپيشگان تنها از بخشى از آن بهره مى برند .

لكم فيها ف_كهة كثيرة منها تأكلون

از {منها} _ كه براى تبعيض است _ استفاده مى شود كه مؤمنان تنها از گوشه اى از نعمت هاى بهشت استفاده مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 11

11- وفور و فراوانى نعمت ها و ميوه ها در بهشت

و لهم فيها من كلّ الثمرت

تعبير {من كلّ الثمرات}، مى فهماند كه اولاً ميوه هاى بهشت

گوناگون و بسيار متنوع است. ثانياً هر نوع ميوه آن به وفور و فراوانى وجود دارد; نه به صورت نمونه و اندك. مطلب نخست از واژه {كل} و مطلب دوم از جمع آمدن {الثمرات}، برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 32 - 1

1 - بهشت اصحاب اليمين ، داراى ميوه هاى فراوان

و ف_كهة كثيرة

وفور نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 3

3 - بهشت ، سرشار از نعمت ها و به دور از هرگونه ناخوشى

فى جنّ_ت النعيم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه اضافه {جنات} به {نعيم} اضافه لاميه و متضمن معناى اختصاصى باشد; يعنى، بهشتى كه جز انواع نعمت ها، چيز ديگرى در آن وجود ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 11

11 - نعمت ها و روزى هاى بهشت ، فراوان و بى شمار است .

يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغير حساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 20

20 - برخوردارى ها و نعمت هاى بى پايان بهشت ، نشانگر فضل و رحمت خدا است و نه رفاه و خوشى محدود كافران در دنيا .

يرزق من يشاء . .. و من كان يريد حرث الدنيا نؤته منها ... لهم ما يشاءون ... ذلك ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 72 - 1

1 - بهشت با نعمت هاى فراوان و پايان

ناپذير آن ، پاداش عملكرد پرهيزگاران

و تلك الجنّة الّتى أُورثتموها بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 11

11- وفور و فراوانى نعمت ها و ميوه ها در بهشت

و لهم فيها من كلّ الثمرت

تعبير {من كلّ الثمرات}، مى فهماند كه اولاً ميوه هاى بهشت گوناگون و بسيار متنوع است. ثانياً هر نوع ميوه آن به وفور و فراوانى وجود دارد; نه به صورت نمونه و اندك. مطلب نخست از واژه {كل} و مطلب دوم از جمع آمدن {الثمرات}، برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 38 - 3

3 - بهشت ، بوستانى پرنعمت

جنّة نعيم

ويژگى آشاميدنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 2

2 - خوراكى ها و نوشيدنى هاى بهشت ، گوارا و بدون عوارض نامطلوب است .

كلوا و اشربوا هنيئًا

ويژگى باغهاى بهشت آخرت طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 10 - 1

1 - انسان هاى كوشا و آخرت طلب ، از بين مناطق گوناگون بهشت ، بوستانى ارجمند و عالى رتبه ، در اختيار خواهند داشت .

لسعيها راضية . فى جنّة عالية

{عالية}، ممكن است وصف توضيحى بوده و بهشت موعود را به علوّ رتبه توصيف كرده باشد. هم چنين مى تواند وصف احترازى باشد; حاكى از اين كه برخى از بوستان هاى بهشت، در مقايسه با ديگر بوستان هاى آن، رتبه برترى دارند. برداشت ياد شده، نظر به احتمال دوم دارد.

ويژگى

تختهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 20 - 1

1 - بهشتيان ، داراى مجالس انس و تكيه زده بر تخت هاى چيده شده در كنار هم

متّك_ين على سرر مصفوفة

{اتكاء} (مصدر {متك_ين}) به معناى تكيه زدن و {سُرُر} (جمع {سرير}) به معناى تخت ها است. {مصفوفة} (صفت {سُرُر}; يعنى، چيده شده در كنار هم.

ويژگى چشمه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 12 - 1

1 - بهشت برين ، داراى چشمه اى با عظمت و هميشه جارى

فيها عين جارية

{عين} نكره است و دلالت بر آن دارد كه عظمت چشمه بهشت، فراتر از آن است كه بتوان شناخت. توصيف آن با كلمه {جارية} يا {تجرى}، دلالت دارد كه جريان آن، مداوم است.

ويژگى خوردنيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 3

3- بهرهورى بى ضرر و زيان بهشتيان ، از انواع خوراكى هاى مورد تمايل خويش

يدعون فيها بكلّ ف_كهة ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 2

2 - خوراكى ها و نوشيدنى هاى بهشت ، گوارا و بدون عوارض نامطلوب است .

كلوا و اشربوا هنيئًا

ويژگى نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 4

4- بهشت ، سرايى جاودان و دل خواه و نعمت هاى آن ارضا كننده تمامى اميال و خواسته هاى آدمى است .

و هم فى مااشتهت أنفسهم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 15

15 - نعمت هاى بهشتى ، تمام ناشدنى و پايان ناپذير

و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين و أنتم فيها خ_لدون

از جاودانگى تقواپيشگان در بهشت (أنتم فيها خالدون) و فراهم بودن تمامى خواسته ها و لذت هاى آنان (و فيها ما تشتهيه الأنفس)، استفاده مى شود كه نعمت هاى پايان ناپذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 4

4- بهشت در تمامى امكانات و نعمت هايش ، ايمن از هرگونه ناگوارى و زيان براى بهشتيان

يدعون فيها بكلّ ف_كهة ءامنين

با توجه به اين كه {فاكهة}، در ميان ساير بهرهورى هاى بهشتيان خصوصيتى ندارد; وصف {آمنين} مى تواند بيانگر تمامى نعمت ها و امكانات بهشت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 2

2 - بهشت و نعمت هاى گسترده آن ، مايه بهرهورى و لذت كامل بهشتيان _ و نه مانند امكانات محدود و ناقص دنيوى _ *

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

ممكن است كه {فاكهين}، تعريض به امكانات دنيا داشته باشد كه معمولاً بشر قادر به بهرهورى كامل از آنها نيست و لذت آن، آميخته با محروميت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 3

3 - نعمت هاى بهشت ، گوارا و بى هيچ ناخالصى و رنج و زيان

كلوا و اشربوا هني_ًا

{هنيىء} (معادل گوارا) به امرى گفته مى شود كه رنج و تعب در پى نداشته باشد. {هينئاً} در آيه شريفه، صفت براى مصدر محذوف است;

يعنى، {كلوا و اشربوا أكلاً و شرباً هينئاً}.

ويژگى نهرهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 6

6-نهر هاى مختلف ، زلال ، گوارا و لذّت آفرين ، نمودى از نعمت هاى والاى بهشت

فيها أنه_ر من ماء غير ءاسن . .. و أنه_ر من خمر لذّة

ويژگى همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهران خود ، چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان)، زنانى اند كه چشم از ديگران برگرفته و تنها به همسران خود مى نگرند. گفتنى است كه اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسران خود باشد.

ويژگيهاى انار بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 68 - 2

2 - خرما و انار ، داراى ويژگى و امتياز در ميان ميوه هاى بهشت

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان

{فاكهه} به مطلق ميوه گفته مى شود و شامل خرما و انار نيز مى گردد. بنابراين ذكر {نخل و رمان} پس از آن، از باب ذكر خاص بعد از عام و نشانگر ويژگى خاص آن دو ميوه در ميان ميوه هاى بهشتى است.

ويژگيهاى باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 7

7 _ باغ ها و بوستان هاى بهشت ، سرشار از نعمت هاى الهى

جنت لهم فيها

نعيم

{نعيم} به معناى نعمت فراوان و بسيار است. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 1

1 - باغ هاى جاويدان بهشت ، فرجام تقواپيشگان

و إنّ للمتّقين لحسن مئاب . جنّ_ت عدن

{جنّات} (جمع {جنّة}) به معناى باغ ها و {عدن} به معناى خلود و استقرار است و جمله {جنّات عدن} عطف بيان براى {لحسن مئاب} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 4

4 - باغ هاى بهشتى ، داراى انواع ميوه ها و نوشيدنى هاى عالى و نفيس

بف_كهة كثيرة و شراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 4،9

4 - باغ هاى بهشت ، با نهر هاى هميشه جارى ، پاداش الهى به شركت كنندگان در جهاد و نبرد با دشمنان دين

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت تجرى

با توجه به اين كه سياق آيات، در رابطه با جنگ و جهاد مى باشد; مراد از {من يطع. ..} كسى است كه فرمان جهاد را اطاعت كرده است.

9 - باغ هاى بهشت ، داراى ويژگى هاى مادى *

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

آنچه از ظاهر آيه شريفه استفاده مى شود، اين است كه وعده هاى الهى به وجود باغ هاى بهشتى، بيانى نمادين و كنايى نيست; بلكه بيانگر عينيتى ملموس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 64 - 1

1 - باغ هاى بهشت ، در نهايت سبزى و طراوت ، بدون كمترين زردى و پژمردگى

مدهامّتان

{مدهامّتان} وصف براى

{جنّتان} است و {ادهيمام}; يعنى، رنگ سبز كه از شدت سبزى سياه گون مى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 66 - 1

1 - وجود چشمه هاى هميشه جوشان در باغ هاى بهشت

فيهما عينان نضّاختان

{نضّاختان} وصف براى {عينان} است; يعنى، دو چشمه اى كه داراى جوشش و فوران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 2

2 - وجود چشمه هاى جوشان در باغ هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما عينان نضّاختان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 68 - 1

1 - باغ هاى بهشت ، آكنده از ميوه ها و درختان نخل و انار

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 10

10 - باغ هاى بهشت ، پوشيده از درختان است .

بشريكم اليوم جنّ_ت

{جنّة} (مفرد {جنّات})، به باغ پوشيده از درختان گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 4،5

4 - باغ هاى بهشت ، پوشيده از درختان

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنّة}; يعنى، باغ پوشيده از درخت.

5 - وجود نهر هاى همواره جارى در بوستان هاى بهشت

تجرى من تحتها الأنه_ر

به كارگيرى فعل مضارع (تجرى)، بيانگر تداوم جريان نهرهاى بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 10

10 - بهشت ، داراى بوستان هاى

متعدد با نهر هاى جارى در زير آنها

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنّات} (جمع {جنّة}) به معناى بوستان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 22 - 3

3 - بوستان هاى مؤمنان در بهشت ، مسرت آفرين و در جايى بلند قرار دارد .

فى جنّة عالية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 6

6 - بوستان هاى بهشت ، داراى نهرهايى فراوان كه از زير آن بيرون زده و جريان مى يابد .

لهم جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

حرف {من} براى ابتداى غايت است و دلالت دارد كه آب نهرها، از منابع زير زمينى بوستان ها تأمين مى شود. اين احتمال نيز وجود دارد كه با تقدير گرفتن كلمه {اشجار}، مراد از {من تحتها}، {من تحت اشجارها} باشد.

ويژگيهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 25 - 1

1 _ بهشت ، سرايى است سراسر سلامت ، امنيت و آرامش .

و اللّه يدعوا إلى دارالسلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 10

10_ بهشت و موهبت هاى آن ، از ميان نخواهد رفت و از بهشتيان باز پس گرفته نخواهد شد .

عطاءً غير مجذوذ

{عطاء} حال براى {الجنة} است و {مجذوذ} به معناى مقطوع مى باشد. بنابراين {عطاءً غير مجذوذ}; يعنى ، [وارد بهشت مى شوند ]در حالى كه آن بهشت ، عطايى تمام نشدنى و مداوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35

- 3،4،5،6

3_ بهشت داراى نهر هاى بسيار است .

مثل الجنة . .. تجرى من تحتها الأنه_ر

برداشت فوق از جمع بودن كلمه {أنهار} استفاده شده است. قابل ذكر است كه از معانى {مَثَل} صفت و ويژگى است.

4_ نهر هاى بهشت از زير درختان آن جارى است .

تجرى من تحتها الأنه_ر

5_ بهشت دربردارنده ميوه و خوراكى و داراى هوايى مطبوع است .

أُكلها دائم و ظلّها

{أُكل} به معناى ميوه و ثمره است و گاهى به مطلق خوراكى نيز اطلاق مى شود. {ظلّ} به معناى سايه و در آيه شريفه كنايه از خوش آب و هوا بودن است.

6_ ميوه ها و خوراكى هاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و زوال ناپذير است .

أُكلها دائم و ظلّها

{ظلّها} مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 9

9- بهشت ، مكانى بس آسايش آفرين ، و نعمت هاى آن ، پاداشى بس نيك براى مؤمنان است .

نعم الثّواب و حسنت مرتفقًا

{مرتفق} اسم مكان به معناى {متكا} (تكيگاه) است و چون هنگام استراحت، نوعاً، مرفق خود را روى زمين مى گذارند، به محل استراحت و لميدن {مرتفق} گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 1،2

1- بهشت ، از بوستان هايى متعدد تشكيل شده است .

يدخلون الجنّة . .. جنّت عدن

{جنّات عدن} بدل از {الجنّة} در آيه قبل است. آمدن {جنّات} به صورت جمع و بدل بودن آن از {الجنّة}، نشانگر آن است كه بهشت از باغ هاى متعددى تشكيل شده است.

2- بهشت ،

جايگاه ماندن و استقرار و سرشار از امنيت و آسايش

جنّت عدن

برخى {عدن} را مصدر و به معناى اقامت كردن مى دانند و برخى ديگر آن را علَم براى زمين بهشت دانسته و گفته اند: اين نام بدان جهت بر بهشت نهاده شده كه جايگاه اقامت و استقرار است (كشاف، ج 3). در هر صورت اين كلمه بر اين كه بهشت محل استقرار است، دلالت دارد. لازم به ذكر است محل استقرار _ در مقام تمجيد _ به جايى گفته مى شود كه همه شرايط اقامت را دارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 6

6 _ بهشت جاويدان ، تنها جايى است كه تمامى خواسته ها و تمايلات بشر در آن تأمين و ارضا خواهد شد .

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين

اين كه خداوند وعده داد كه: {تمامى خواسته هاى متقين در بهشت تأمين مى شود (نه در دنيا)} مى توان به برداشت ياد شده دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 4

4 _ بهشت ، قرارگاه و اقامت گاهى نيكو و شايسته براى آدمى

حسنت مستقرًّا و مقامًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 85 - 3

3 - بهشت ، سرشار از نعمت هاى الهى است .

جنّة النعيم

{نعيم} به معناى نعمت فراوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 3

3 - بهشت ، سراى آسودگى و به دور از رنج و افسردگى

لايمسّنا فيها نصب و لايمسّنا فيها

لغوب

{نصب} به معناى تعب و رنج و {لغوب} به معناى عجز و ناتوانى است كه غالباً به سبب تعب و مشقت به وجود مى آيد. گفتنى است كه در برداشت ياد شده از آن به افسردگى تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 3

3 - بهشت ، سرشار از نعمت ها و به دور از هرگونه ناخوشى

فى جنّ_ت النعيم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه اضافه {جنات} به {نعيم} اضافه لاميه و متضمن معناى اختصاصى باشد; يعنى، بهشتى كه جز انواع نعمت ها، چيز ديگرى در آن وجود ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 4،5،6،8،9

4 - باز شدن درب هاى بهشت ، به هنگام نزديك شدن تقواپيشگان

حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

5 - باز بودن درب هاى بهشت ، پيش از رسيدن تقواپيشگان

حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه واو در{و فتحت} حاليه باشد نه زايد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: به بهشت خواهند رسيد در حالى كه قبلاً درب هاى آن گشوده شده است.

6 - بهشت ، داراى درب هاى متعدد

فتحت أبوبها

8 - بهشت ، داراى دربانان متعدد

و قال لهم خزنتها

9 - سلام و خوش آمدگويى دربانان بهشت به تقواپيشگان ، هنگام ورود آنان

و قال لهم خزنتها سل_م عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 6،8

6 - بهشت جاويدان ، فراتر از استحقاق تقواپيشگان و جلوه اى از لطف و بخشش الهى

به آنان

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

برداشت ياد شده از تعبير ارث درباره بهشت به دست مى آيد; زيرا ميراث چيزى است كه انسان براى آن معمولاً زحمتى نكشيده و تلاشى نكرده تا مستحق آن باشد.

8 - بهشت تقواپيشگان ، بسيار گسترده و پهناور است .

نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 11

11 - نعمت ها و روزى هاى بهشت ، فراوان و بى شمار است .

يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغير حساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 3،4،9،11

3 - در بهشت ، خوردن و آشاميدن از ظرف هاى طلا ممنوعيتى ندارد .

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

4 - دسترسى بهشتيان به طعام و نوشيدنى بدون هيچ گونه رنج و تلاش

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

از مجهول آمدن {يُطاف} استفاده مى شود كه ظرف هاى غذا و جام هاى نوشيدنى، بدون تلاش بهشتيان در اختيار آنان قرار مى گيرد.

9 - تنها بهشت ، محل تأمين تمامى خواسته ها و لذت هاى انسان

و فيها ما تشتهيه الأنفس

تقديم {فيها} اشعار به اين نكته دارد كه تمايلات وجودى انسان، به طور كامل تنها در بهشت تأمين مى شود.

11 - منظره هاى زيبا و دلنشين بهشت ، مسحوركننده چشم نظاره گران

و تلذّ الأعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 8

8- بهشت ، دور از هرگونه حزن و اندوه

فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون . أُول_ئك أصح_ب الجنّة

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - ق - 50 - 35 - 1

1 - بهشت ، در بردارنده همه آرزو ها و برآورنده همه خواسته هاى بهشتيان

لهم ما يشاءون فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 15 - 2

2 - بهشت ، داراى باغ هاى پوشيده از درختان و چشمه ساران متعدد

فى جنّ_ت و عيون

{جنّت} (مفرد {جنّات}) به باغ پوشيده از درختان گفته مى شود و {عيون} (جمع {عين}) به معناى چشمه ساران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 2

2 - بهشت و نعمت هاى گسترده آن ، مايه بهرهورى و لذت كامل بهشتيان _ و نه مانند امكانات محدود و ناقص دنيوى _ *

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

ممكن است كه {فاكهين}، تعريض به امكانات دنيا داشته باشد كه معمولاً بشر قادر به بهرهورى كامل از آنها نيست و لذت آن، آميخته با محروميت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 4

4 - پيوند هاى عاطفى ، باقى ميان مؤمنان و نسل ايشان در بهشت

ألحقنا بهم ذرّيّتهم

نويد به ملحق شدن ذريه مؤمنان به آنان در بهشت، مى رساند كه مؤمنان در بهشت نيز به نسل خود دلبسته اند و از قرار گرفتن آنان در كنار خويش احساس لذت مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 4

4 - نبود محدوديت براى بهشتيان ، در رسيدن به مشتهيات و خواسته هاى خويش

و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 15 - 2

2 - بهشت ، اقامتگاه نهايى و محلى راحت و آرام براى اهل آن است .

عندها جنّة المأوى

{مأوى} در لغت به جايى گفته مى شود كه حيوان، شبانگاه به آن بازمى گردد و استراحت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 4

4 - بهشت ، سرزمين صداقت و راستى بدون كمترين دغل و نادرستى *

فى جنّ_ت و نهر . فى مقعد صدق

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {صدق} در مقابل كذب باشد. در اين صورت جايگاه صدق; يعنى، جايگاهى كه در آن صداقت و راستى حاكم است و از هرگونه دغل و نادرستى مبرا مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 12 - 3

3 - بهشت سابقون ( پيشتازان ) ، سرشار از نعمت است .

فى جنّ_ت النعيم

واژه {نعيم}، در نعمت بسيار به كار مى رود (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 25 - 1

1 - در بهشت پيشتازان ( سابقون ) ، هرگز كسى از ديگرى سخن لغو و بيهوده و يا نسبت ناروا نخواهد شنيد .

لايسمعون فيها لغوًا و لاتأثيمًا

{لغو} به سخنى گفته مى شود كه هيچ فايده اى بر آن مترتب نباشد و {تأثيم} به معناى نسبت دادن گناه به كسى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 26 - 1

1 - در بهشت پيشتازان ( سابقون )

، جز سخنان سالم و پيراسته از لغو و نسبت هاى ناروا مبادله نمى شود .

لايسمعون فيها لغوًا . .. إلاّ قيلاً سل_مًا سل_مًا

{قيل} معادل {قول} و موصوف {سلاماً} است; يعنى، {لايسمعون فيها إلاّ قولاً هو سالم من اللغو و التأثيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 29 - 4

4 - بهشت اصحاب اليمين ، معطر با عطر گل هاى درختان اقاقيا

و طلح منضود

برخى از مفسران {طلح} را به {ام غيلان} (درخت اقاقيا) تفسير كرده اند. درخت اقاقيا داراى گلى بسيار خوشبو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 33 - 2

2 - در بهشت اصحاب اليمين ، هرگز مانعى همچون سير بودن ، بيمار بودن ، در دسترس نبودن و . . . براى تناول ميوه وجود ندارد .

و ف_كهة . .. و لاممنوعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 13 - 4

4 - بهشت ، داراى هوايى لطيف ، مطبوع و معتدل

جنّة . .. لايرون فيها شمسًا و لازمهريرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 20 - 3

3 - بهشت ، نعمت چشم گير و سلطنت بزرگ و گسترده است .

نعميًا و ملكًا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 2

2 - تخت هاى مزيّن در هوايى مطبوع ، ميوه هاى آماده ، انواع شراب هاى دلپذير ، جوانكان خدمت گزار و لباس هاى فاخر ، از نعمت هاى اختصاصى براى

ابرار در بهشت

متّكئين فيها على الأرائك . .. و ذلّلت قطوفها... يسقون فيها كأسًا ... يطوف عليهم

تقديم جار و مجرور (لكم) مفيد اختصاص است. ضمن آن كه لام در {لكم}، مى تواند براى اختصاص باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 42 - 4

4 - بهشت ، محل ارضاى تمامى تمايلات و خواسته هاى بشر

و فوكه ممّا يشتهون

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {من} در {ممّا يشتهون}براى تبعيض باشد، بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: بهشتيان از ميوه هايى كه بخشى از خواسته ها و تمايلات آنان را تشكيل مى دهد، بهره مند خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 3

3 - بهشت ، جايگاه خوشبختى و به دور از آزار و نوشيدنى هاى ناگوار و رنج گرما و تشنگى است .

لايذوقون فيها بردًا و لاشرابًا . إلاّ حميمًا و غسّاقًا ... إنّ للمتّقين مفازًا

رهايى از شرّ _ كه جزئى از معناى {مفاز} است _ ناظر به شرورى است كه دامنگير دوزخيان است و آيات پيشين، گوشه هايى از آن را بيان كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 2

2 - بهشت ، سراى ناز و نعمت ، همراه با تأمين تمام نيازمندى ها براى تقواپيشگان

حدائق و أعن_بًا

تأمين انگور و باغ ميوه _ با آن كه از نيازهاى ضرورى انسان نيستند _ نشانگر آن است كه بهشتيان در مرحله نيازهاى اوليه، كمبودى ندارند و بايد از امور ديگرى _ كه

به تجمّلات و تشريفات زندگى مربوط مى شود _ سخن گفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 1

1 - تقواپيشگان در بهشت ، هيچ سخن ياوه ، زشت و بى فايده اى نخواهند شنيد .

لايسمعون فيها لغوًا

{لغو}; يعنى، بى فايده و آنچه قابل اعتنا نباشد (قاموس) و گاه سخنان زشت نيز {لغو} ناميده مى شود. (مفردات راغب). نشنيدن سخنان لغو، كنايه از نبود آن سخنان در بهشت است. ضمير {فيها} به {مفازاً} برمى گردد; به اين اعتبار كه مراد از آن {جنّة} (بهشت) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 10 - 3

3 - بهشت ، در مكانى بلند و رفيع

فى جنّة عالية

وصف {عالية} در برداشت ياد شده، وصفى توضيحى لحاظ شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 11 - 1

1 - بهشتيان ، هيچ گونه صدا و سخن بيهوده اى در بهشت برين نمى شنوند .

لاتسمع فيها ل_غية

{كلام لغو}; يعنى، آنچه قابل اعتنا نيست و بدون تأمل و انديشه گفته شده است (مفردات راغب) و كلمه {لاغية}; يعنى، سخن زشت (قاموس) گفتنى است كه {لاغية} اسم فاعل و وصفى مناسب با گوينده سخن است. توصيف سخن به وصفى كه مخصوص گوينده آن است، بر مبالغه دلالت دارد; يعنى، سخنى كه حتى اندكى از {لغو} را پديد آورد، به گوش بهشتيان نخواهد خورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 12 - 1

1 - بهشت برين ، داراى چشمه اى با

عظمت و هميشه جارى

فيها عين جارية

{عين} نكره است و دلالت بر آن دارد كه عظمت چشمه بهشت، فراتر از آن است كه بتوان شناخت. توصيف آن با كلمه {جارية} يا {تجرى}، دلالت دارد كه جريان آن، مداوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 13 - 1،2

1 - بهشت برين ، داراى تخت هايى بر افراشته و با عظمت

فيها سرر مرفوعة

{سرير} (مفرد {سرر})، به معناى مكان دراز كشيدن است (قاموس). اين كلمه به معناى جايگاه جلوس نيز آمده و با سرور (شادمانى)، از يك ريشه است. تناسب آن اين است كه {سرير} ويژه رفاه مندان است (مفردات راغب). نكره آوردن {سرير}، براى بيان عظمت است و توصيف آن به {مرفوعة} _ با آن كه {سرير} همواره از زمين برجسته است _ تأكيدى بر كمال برجستگى آن است.

2 - استراحت بهشتيان بر تختخواب ها و تماشاى صحنه هاى بهشت ، از نعمت هاى الهى در آخرت

ناعمة . .. فيها سرر مرفوعة

ارتفاع تخت هاى بهشتيان، نشانگر اشراف آنان بر صحنه هاى دل انگيز بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 14 - 1،2

1 - بهشت ، داراى جام هاى آماده براى پذيرايى از بهشتيان

و أكواب موضوعة

{كوب} (مفرد {اكواب}); يعنى، تنگ آب كه سر آن حلقه مانند است و دستگيره ندارد. برخى آن را پياله بى دسته مى دانند. (مصباح)

2 - نوشيدن از چشمه بهشت با پياله هاى آماده ، در حال آرميدن بر تختخواب خويش ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فيها عين جارية . فيها سرر مرفوعة . و

أكواب موضوعة

ارتباط اين آيه با آيات پيشين، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 15 - 1،2

1 - در بهشت برين ، بالش هايى فراوان براى استراحت بهشتيان ، به رديف چيده شده است .

و نمارق مصفوفة

{نمْرقة} (مفرد {نَمارِق}) _ كه {نون} و {راء} در آن به سه حركت خوانده مى شود _ به معناى {بالش كوچك} است و نيز در معانى {روپوش}، {چيزى مانند بالش يا فرش كه روى زين نهاده مى شود} و {زين ابريشمى} استعمال مى گردد(قاموس). كلمه {مصفوفة}، قرينه بر اراده معناى اول است.

2 - بزم عيش و نوش بهشتيان ، همواره مزيّن به پياله ها ، تخت ها و بالش هاى آماده است .

و نمارق مصفوفة

مراد از {رديف بودن} بالش ها، فراهم بودن آنها در نقطه اى است كه بهشتيان براى استراحت خود، لازم داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 16 - 1،2

1 - بهشت برين ، تزيين يافته با فرش هاى مخمل باف و گران قدر كه همواره گسترده است .

و زرابىّ مبثوثة

{زرابىّ} جمع {زُرْب} (بر وزن قُفْل) يا {زربيّة} ( به فتح، ضم يا كسر حرف اول) است و به فرش هايى گفته مى شود كه داراى، پرزهاى لطيف باشد (نهايه ابن اثير). اصل معناى آن، لباس هايى با خطوط زيبا است كه به يكى از مناطق انتساب دارد (مفردات راغب) برخى از مفسران، {زربيّة} را تخفيف يافته {آذربيّة} مى دانند كه در انتساب به آذربايجان گفته مى شود. (التحريروالتنوير)

2 - مكان هاى فراوانى از بهشت

، براى بزم بهشتيان ، همواره مفروش و آماده است .

و زرابىّ مبثوثة

{بثّ}; يعنى، متفرق ساختن و آشكار كردن و {مبثوثة}; يعنى، فراوان و متفرق. (مقاييس اللغة)، مراد از متفرق بودن فرش ها در بهشت، مفروش بودن نقاط مختلفى از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 3،4،5،6،7،10

3 - بهشت ، داراى بستان هاى فراوان و درختانى انبوه

جنّ_ت

{جنّة}، بستانى است كه با درختانش زمين را بپوشاند (مفردات). جمع بودن {جنّات} _ به قرينه آياتى كه وجود يك بهشت را مطرح كرده است _ به اعتبار تعدّد بستان هاى آن است.

4 - جارى بودن نهر هاى فراوان ، از زير درختان بهشت

عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا

درباره مفاد {تجرى من تحتها الأنهار}، سه تصور وجود دارد; 1. با تقدير كلمه {أشجار}، مراد جريان آب از زير درختان و كنار ساقه هاى آن است; 2. مراد جريان آب، زير كاخ ها و تخت هاى بهشتيان است; 3. مراد بيان آب خيز بودن زمين بهشت است; به گونه اى كه آب نهرها، از زير زمين بهشت سرچشمه مى گيرد.

5 - بهشت و جريان نهر هاى آن ، جاودانه است .

جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها أبدًا

6 - وجود تمامى امكانات ، براى اقامت دائمى انسان در بهشت

جنّ_ت عدن . .. خ_لدين فيها أبدًا

{عدن}، معرفه است; خواه علم براى مصدر {العدن} (اقامت گزيدن) باشد و خواه علم براى زمين بهشت. در صورت دوم نيز، تناسب معناى لغوى آن مورد نظر بوده است; يعنى، بهشت داراى تمام امكاناتى است كه لازمه اقامت دائمى انسان در

آن است.

7 - بهشت ، داراى ابعاد مكانى است .

تحتها

10 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت كفر به اسلام ، از لذّت مناظر پردرخت و زمين آب خيز بهشت محروم خواهند بود .

من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم . .. الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت ... جزا

ويژگيهاى بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 6،7،14

6 - بهشتى كه آدم ( ع ) و حوا در آن سكنى گزيدند ، جايگاهى مرفه و داراى نعمت هاى فراوان و نيكو بود .

و كلا منها رغداً حيث شئتما

{رغد} به معناى: پر خير و بركت، پاك و داراى رفاه مى باشد. كلمه {رغداً} حال براى ضمير {منها} است; يعنى، از بهشت استفاده بريد، در حالى كه اين بهشت پر خير و بركت و ... است.

7 - رفت و آمد به هر كجاى بهشت براى آدم ( ع ) و حوا آزاد بود .

حيث شئتما

14 _ بهشتى كه آدم ( ع ) و حوا در آن سكونت گزيدند ، دارِ تكليف بود .

اسكن أنت و زوجك الجنة . .. و لاتقربا هذه الشجرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 5،9،10

5 - بهشت مسكونى آدم و حوا ، جايگاهى آماده براى آسايش و راحتى و به دور از هرگونه مشقت و سختى

فلايخرجنّكما من الجنّة فتشقى

9 - آدم ( ع ) و حوا ، در بهشت مسكونى خود نيز به انجام تكاليف ، ملزم بوده اند .

فلايخرجنّكما

گرچه نهى در {فلايخرجنّ} متوجه ابليس است; ولى خطاب آن

به آدم(ع) و حوا، به معناى نهى آن دو از تأثيرپذيرى از القائات او است.

10 - حوا در بهشت مسكونى خويش ، همسر آدم ( ع ) و تحت سرپرستى وى بود .

عدوّ لك و لزوجك فلايخرجنّكما

خداوند، رهنمودهاى مربوط به حوا را، با آدم(ع) در ميان گذاشته و او را به پرهيز هر دو از زمينه هاى خروج از بهشت فرمان داده است. اين گونه خطاب را مى توان نشانِ سرپرستى آدم(ع) قلمداد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 118 - 1،2

1 - آدم ( ع ) در بهشت خويش از نظر غذا و پوشاك تأمين بود .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

تعبير {إنّ لك. ..} وعده اى از جانب خداوند به آدم(ع) است و بيان خاصيت بهشت نمى باشد; زيرا خوردن از درخت ممنوع سبب شد كه آدم(ع) در همين بهشت عريان شود و وعده {لاتعرى} در حق او عملى نگردد.

2 - آدم ( ع ) و حوا در بهشت مسكونى خود نيازمند خوراك و پوشاك بودند .

إنّ لك ألاّتجوع فيها و لاتعرى

اختصاص يافتن فعل ها به آدم(ع) شايد به اين جهت باشد كه اصل سخن خداوند متوجه آدم(ع) بوده است و تنها در مواردى افعال تثنيه آمده كه چاره اى جز آن نبوده است. بنابراين، حوا نيز مانند آدم(ع) از نظر غذا و پوشاك تأمين بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 119 - 1

1 - آدم ( ع ) در بهشت خويش ، از تشنگى و تحمل تابش آفتاب در امان و مصون بود .

و

إنّك لاتظمؤا فيها و لاتضحى

{لاتضحى}; يعنى، روبه روى خورشيد قرار نمى گيرى و حرارت آن به تو نمى رسد (لسان العرب). اين وصف با توجه به معناى لغوى {جنّة} _ كه بستان پوشيده از درخت است _ به وجود سايه فراوان در سراى آدم(ع) اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 15

15 - بهشتى كه آدم و حوا ( ع ) در آن مى زيستند ، بوستانى مادى و داراى آثار و خواص ماده بود .

يخصفان عليهما من ورق الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 9

9 - بهشت آدم ، محيط صفا و صلح و تأمين كامل نياز ها و عارى از بروز دشمنى در ميان ساكنان آن بود .

إنّ لك ألاّتجوع . .. اهبطا ... بعضكم لبعض عدوّ

چون موضوع دشمن به عنوان مجازات و اقتضاى هبوط مطرح گرديده. چنين برمى آيد كه در مسكن قبلى آدم(ع) (بهشت) چنين عارضه اى در كار نبوده و به خاطر فراهم بودن نيازمندى ها، زمينه هاى عداوت منتفى بوده است.

ويژگيهاى بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 5،11،12

5_ پدران ، همسران و فرزندان واردشدگان به بهشت عدن در صورتى كه صالح باشند به ايشان ملحق خواهند شد .

جن_ّت عدن يدخلونها و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذريّ_تهم

11_ { رسول الله ( ص ) قال : جنة عدن و هى فى وسط الجنان . . . فسورها ياقوت أحمر و حصاها اللؤلؤ .

. . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: بهشت عدن در وسط بهشت هاست . .. پس ديوار آن ياقوت سرخ و سنگريزه هاى آن لؤلؤ مى باشد ...}.

12_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : سأل على ( ع ) رسول الله ( ص ) : . . . فقال : لماذا بنيت ه_ذه الغرف ( فى الجنة ) يارسول الله ؟ فقال : يا على تلك غرف بناها الله لأوليائه . . . فإذا دخل المؤمن إلى منازله فى الجنة . . . فإذا استقرت لولىّ الله منازله فى الجنة . . . يبعث الله ألف ملك يهنّونه بالجنة . . . فينتهون إلى أوّل باب من جنانه فيقولون للملك الموكل . . . إستأذن لنا على ولىّ الله . . . فيأذن لهم فيدخلون على ولىّ الله و هو فى الغرفة و ل ها ألف باب . . . فيدخل كل ملك من باب من أبواب الغرفة فيبلّغونه رسالة الجبّار و ذلك قول الله : { و المل_ئكة يدخلون عليهم من كلّ باب } ; يعنى : من أبواب الغرفة { سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: حضرت على _ عليه السلام _ از رسول الله(ص) پرسيد: اى رسول خدا! چرا اين غرفه ها [دربهشت] ساخته شده است؟ فرمود: اى على! اينها غرفه هايى اند كه خداوند آنها را براى دوستانش بنا كرده است، هنگامى كه مؤمن وارد منزلهاى خود در بهشت شود و براى ولىّ خدا منزلهاى او در بهشت تثبيت گردد، خداوند هزار

فرشته مى فرستد كه بهشت را به او تهنيت گويند. آنها به اولين درب از بهشتهاى او مى رسند و به فرشته اى كه گماشته آن جاست مى گويند: براى ما اذن ورود بر ولىّ خدا بگير. آن گاه [او] به ايشان اذن مى دهد و بر ولىّ خدا وارد مى شوند، در حالى كه او در غرفه خويش است و براى آن غرفه هزار درب است. آن گاه هر فرشته اى از يكى از دربهاى غرفه وارد مى شود و پيام خداى غالب را مى رساند و اين است گفته خداوند: و الملائكة يدخلون عليهم من كلّ باب مقصود اين است كه از دربهاى غرفه وارد مى شوند [و مى گويند:] سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 1

1- در بهشت عدن ، هيچ سخن لغو و بيهوده اى به گوش بهشتيان نمى خورد .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده . .. لايسمعون فيها لغوًا

{لغو}; يعنى، كلام و يا هر چيزى كه قابل اعتنا نبوده و فايده اى بر آن مترتب نباشد. در آيه مورد بحث _ به قرينه {استماع} _ مراد از {لغو} كلام باطل و ياوه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 1

1 - بهشت ، جايگاهى سرشار از امن و آسايش و از هر جهت آماده براى ماندن و استقرار بهشتيان است .

جنّت عدن

در باره اين كه مراد از {عدن} چيست، نظرياتى از سوى مفسران ابراز گرديده است. برخى آن را نام يكى از

بهشت هاى هشت گانه دانسته اند، و برخى ديگر معناى لغوى آن را لحاظ نموده و آن را به {اقامت كردن} معنا كرده اند. در اين صورت {عدن} قيدى توضيحى براى {جنّات} خواهد بود نه قيد احترازى. گروهى ديگر {عدن} را اسم خاص براى زمين بهشت مى دانند و مى گويند جايگاه اقامت بودن بهشت، باعث اين نام گذارى است. گفتنى است كه {محل اقامت} در مقام تمجيد به جايى گفته مى شود كه همه شرايط آسايش در آن فراهم باشد.

ويژگيهاى بهشت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 3

3- بهشت متقين ، داراى باغ هاى مختلف و چشمه هاى گوناگون

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 3

3- بهشت متقين ، داراى نعمت هاى مادى و معنوى

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون . ادخلوها بسل_م ءامنين ... على سرر متق_بلين . لايمسّه

ويژگيهاى پادشاهى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 20 - 5،6

5 - { عن الصادق ( ع ) : { و ملكاً كبيراً } لايزول و لايفنى ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه [مراد از] {ملكاً كبيراً} ملكى است كه از بين نمى رود و فانى نمى شود}.

6 - { عباس بن يزيد قال : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) . . . أخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ { و إذا رأيت ثَمّ رأيت نعيماً و ملكاً كبيراً } ما ه_ذا الملك الذى كبّره اللّه

حتّى سمّاه كبيراً ؟ قال : فقال لى : إذا أدخل اللّه أهل الجنّة ، الجنّة أرسل رسولاً إلى ولىّ من أوليائه فيجد الحجبة على بابه ، فيقول له : قف حتّى نستأذن لك فما يصل إليه رسول ربّه إلاّ بإذن ، فهو قوله عزّوجلّ { و إذا رأيت ثَمّ رأيت نعيماً و ملكاً كبيراً } ;

عباس بن يزيد گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: . .. مراد از سخن خداوند عزّوجلّ {و إذا رأيت ثَمّ رأيت نعيماً و ملكاً كبيراً} آگاه كن كه اين كدام ملك است كه خداوند آن را بزرگ قرار داده است تا جائى كه خود آن را {ملك كبير} (بزرگ) ناميده است؟ حضرت به من فرمود: زمانى كه خداوند اهل بهشت را وارد بهشت مى كند پيكى را به سوى دوستى از اولياء خود مى فرستد، آن پيك نگهبانانى را بر در خانه او (ولى خدا) مشاهده مى كند; نگهبان به پيك خدا مى گويد: بايست تا براى تو اذن ورود بخواهم. پيك پروردگار آن بهشتى به وى دسترسى پيدا نمى كند مگر با اجازه و اذن [او] و اين سخن خداى عزّوجلّ است {و إذا رأيت ثَمّ رأيت نعمياً و ملكاً كبيراً}.

ويژگيهاى پذيرايى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 15 - 1

1 - گردش پيوسته جام هاى نقره اى و كوزه ها و قدح هاى بلورين ، جهت پذيرايى از ابرار در بهشت

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

{اناء} (مفرد {ءانية}) به معناى ظرف است و {كوب} (مفرد {أكواب}) در معناى كوزه بى دسته و

قدح بى دسته استعمال مى شود. {قارورة} (مفرد {قوارير}) نيز به معناى ظرف شيشه اى و بلورين است.

ويژگيهاى پشتى هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 1،2

1 - بهشتيان ، تكيه زده بر پشتى ها با آسترهايى از ابريشم

متّك_ين على فرش بطائنها من إستبرق

{بطائن} (جمع {بطانة}) به معناى آسترها است. {إستبرق} به ابريشم درشت باف گفته مى شود.

2 - ارزشمندترين پارچه هاى دنيا ، به كار رفته در لايه هاى زيرين پشتى هاى اهل بهشت

متّك_ين على فرش بطائنها من إستبرق

واژه {بطائن} ممكن است نظر به اين داشته باشد كه آنچه در دنيا بهترين به حساب مى آيد، آن جا كمترين جلوه را دارد; تا حدى كه به عنوان آستر و يا مواد درونى پشتى ها مورد استفاده قرار مى گيرد.

ويژگيهاى جام شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 25 - 2

2 - جام مى نيكوكاران در آخرت ، سربسته و مهرخورده و محفوظ از هرگونه دخل و تصرف است .

رحيق مختوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 26 - 1

1 - معطّر بودن آخرين جرعه ها و مشك انگيز بودن آن ، از ويژگى هاى باده بهشتى است .

خت_مه مسك

{ختام} به معناى نهايت و پايان است (مفردات راغب). جمله {ختامه مسك} بيانگر صفاى شراب بهشتى است; به گونه اى كه حتى آخرين قطرات آن نيز نوشيده مى شود و مانند ته نشين شراب دنيايى دور ريخته نخواهد شد; زيرا به خوشبويى مشك است.

ويژگيهاى خرماى

بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 68 - 2

2 - خرما و انار ، داراى ويژگى و امتياز در ميان ميوه هاى بهشت

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان

{فاكهه} به مطلق ميوه گفته مى شود و شامل خرما و انار نيز مى گردد. بنابراين ذكر {نخل و رمان} پس از آن، از باب ذكر خاص بعد از عام و نشانگر ويژگى خاص آن دو ميوه در ميان ميوه هاى بهشتى است.

ويژگيهاى خيمه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 72 - 5

5 - { عن الحلبى قال : سألت أباعبداللّه عن قول اللّه عزّوجلّ { . . .حور مقصورات فى الخيام } قال الحور هنّ البيض المضمومات [ المضمرات ] [ المصونات ] المخدّرات فى خيام الدرّ و الياقوت و المرجان . . . ;

حلبى مى گويد از امام صادق(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ {. ..حور مقصورات فى الخيام} سؤال نمودم، فرمود: [آن ]حوريان همان سفيداندامانى هستند كه پرده نشين در خيمه هايى از دُرّ، ياقوت و مرجان مى باشند...}.

ويژگيهاى درختان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 48 - 1

1 - بهشت ، داراى درختانى با شاخ و برگ هايى شاداب و پرطراوت

ذواتا أفنان

{أفنان} (جمع {فنن}) است و آن به شاخه تر و تازه درخت گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 29 - 2،5

2 - درختان موز در بهشتِ اصحاب اليمين ، پربار و ميوه هاى

آن چيده شده بر روى هم

و طلح منضود

{نضد} به معناى چيدن بر روى هم است {طلح منضود} ;يعنى، درختان موز كه ميوه هاى آن بر روى هم چيده شده است.

5 - درختان روييده در بهشت اصحاب اليمين ، داراى شاخه هاى چيده شده بر روى هم

و طلح منضود

در صورتى كه {طلح} به معناى درخت اقاقيا باشد، {منضود} وصف شاخه هاى آن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 14 - 2

2 - بهشت ، داراى درختان پرسايه و نزديك بر سر بهشتيان

و دانية عليهم ظل_لها

{دانية} از ريشه {دُنُوّ} (قرب و نزديكى) است و {دانية عليهم ظلالها}; يعنى، سايه هاى درختان بهشت، مانند چتر بر سر بهشتيان سايه افكنده است.

ويژگيهاى زندگى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 21 - 2

2 - زندگى در بهشت ، زندگى كاملاً رضايت بخش و دل پسند

فى عيشة راضية

به قرينه آيه بعد (فى جنّة عالية) زندگى رضايت بخش، در بهشت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 22 - 2

2 - زندگى در بهشت ، برترين زندگى است .

فى عيشة راضية . فى جنّة عالية

ويژگيهاى شراب بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 23 - 3

3 - شراب هاى بهشت ، مبرا از كمترين پيامد بيهوده گويى و دستيازى به گناه

لا لغو فيها و لاتأثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 18 - 4

4 -

شراب بهشت ، شرابى روان ( ناب و خالص )

و كأس من معين

{معين} به معناى جارى است. احتمال مى رود توصيف شراب به روان بودن، براى بيان ناب و خالص بودن آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 19 - 1

1 - شراب بهشت ، نه سر درد ايجاد مى كند و نه عقل را مى ربايد .

لايصدّعون عنها و لاينزفون

{يصدّعون} از {صداع} (به معناى سردرد) و {ينزفون} از {نزف} (به معناى از دست دادن عقل) مشتق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 5 - 1،2

1 - مىِ آميخته با كافور ، نوشيدنى ابرار در بهشت

إنّ الأبرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورًا

{بَرّ} و {بارّ} (مفرد {أبرار})، به كسى گفته مى شود كه احسان و خير او، بسيار است (قاموس المحيط) و {كأس} در معناى مى و نيز جام مى به كار مى رود (لسان العرب). {كافور} به گياه و ماده عطرى و خوشبو گفته مى شود. (قاموس المحيط)

2 - مىِ بهشت ، معطّر و پيراسته از بوى آزاردهنده

إنّ الأبرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 6 - 4

4 - شراب ابرار در بهشت ، آميخته با آب چشمه كافور

عينًا يشرب بها عباد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 17 - 1،2

1 - ابرار در بهشت ، از مىِ آميخته با زنجبيل پذيرايى خواهند شد .

و يسقون فيها كأسًا كان مزاجها زنجبيلاً

{كأس} در

معناى مى و نيز جام به كار مى رود. (لسان العرب)

2 - مى بهشت ، معطّر و پيراسته از بوى آزاردهنده

و يسقون فيها كأسًا كان مزاجها زنجبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 18 - 2

2 - شراب ابرار در بهشت ، آميخته با آب چشمه سلسبيل

زنجبيلاً . عينًا فيها تسمّى سلسبيلاً

{عيناً} بدل براى {زنجبيلاً} در آيه پيش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 6،7،9،10

6 - ابرار در بهشت ، برخوردار از شراب بسيار پاكيزه و به دور از هرگونه آثار ناگوار ( بيهوشى ، غفلت و عقل زدايى )

و سقيهم ربّهم شرابًا طهورًا

{طهور}، صيعه مبالغه و صفت براى {شراباً} است; يعنى، شراب ابرار در نهايت پاگيزگى و خالص از هر گونه آثار ناگوار شراب هاى دنيا (همچون بيهوشى، غفلت و كم شدن عقل) است.

7 - بهشتيان ، از شراب بسيار پاكيزه و به دور از هر گونه آثار ناگوار ، خواهند نوشيد .

و سقيهم ربّهم شرابًا طهورًا

9 - { روى عن الصادق ( ع ) أنّه قال : فى معناه تعلوهم الثياب فيلبسونها . . . { و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً } يطهرهم عن كلّ شىء سوى اللّه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره معناى {عاليهم ثياب سندس خضر و إستبرق} فرمود: لباس به طرف آنان بالا مى رود و آن را مى پوشند. .. و درباره {و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً} فرمود: [آن نوشيدنى پاك كننده] آنان را از هر چه غير خدا است، پاك مى كند...}.

10 - {

عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال رسول اللّه ( ص ) : . . . إذا انتهى إلى باب الجنّة . . . فيدخل فإذا هو بشجرة ذات ظلّ ممدود . . . يخرج من ساقها عينان تجريان فينطلق إلى إحديها فيغتسل منها . . . ثمّ يشرب من الاُخرى فلايكن فى بطنه مغص و لامرض و لاداء أبداً و ذلك قوله تعالى { و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً } . . . ;

امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) روايت كرده كه فرمود: هرگاه [بنده خدا] به در بهشت برسد. .. وارد آن مى شود، آن گاه با درختى روبه رو مى شود كه داراى سايه اى گسترده است ... از ساق آن دو چشمه جارى مى شود آن گاه به سوى يكى از آن دو مى رود و از آن غسل مى كند ... سپس از چشمه ديگر مى نوشد، پس از آن براى هميشه در شكم او هيچ درد، مرض و بيمارى نمى باشد و اين است سخن خداى تعالى: {و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 7

7 - نوشندگان شراب بهشتى ، منزّه از زبان گشودن به هذيان و دروغ

و كأسًا دهاقًا . لايسمعون فيها لغوًا و لا كذّابًا

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر اين نكته است كه شراب بهشتى، از نوع شراب هاى دنيا نيست كه بر عقل انسان تأثير منفى گذاشته، مايه هذيان گويى و لاف زدن گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 25

- 1

1 - نيكوكاران در آخرت ، با گواراترين باده و شرابى ناب ، پذيرايى خواهند شد .

يسقون من رحيق مختوم

{رحيق}، به باده خالص يا گواراترين نوع آن گفته مى شود. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 26 - 2

2 - صُراح باده بهشتى نيكوكاران ، با مشك لاك و مهر شده است .

خت_مه مسك

برخى از اهل لغت، {ختام} را به معناى وسيله ختم و علامت گذاشتن مى دانند و مى گويند: تنگ شراب را در آخرت، با مشك ممهور مى كنند; نه اين كه مانند صُراح (تنگ شراب) دنيا، آن را با گل و امثال آن سربسته سازند. راغب اين معنا را با آيه شريفه مناسب نمى داند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 27 - 1

1 - باده هاى بهشتى نيكوكاران ، با شربتى از چشمه { تسنيم } آميخته است .

و مزاجه من تسنيم

به هر يك از عناصر مخلوط شده با چيز ديگر، {مزاج} گفته مى شود. {تسنيم} نام چشمه اى است كه مقرّبان در بهشت از آن مى نوشند. ممكن است اين نام، از ماده {سنم} _ كه به معناى علوّ و ارتفاع است _ مشتق باشد و بر ارزش والاى آن چشمه دلالت كند.

ويژگيهاى شراب بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 46 - 1،2

1 - سپيد و درخشان بودن شراب ، براى بندگان مخلص خدا در بهشت

بيضاء

{بيضاء} به اعتبار مظروف (شراب) صفت براى {كأس} (ظرف شراب) است; نه به اعتبار ظرف. توصيف ديگر

آن در آيه بعد به اين كه مايه دردسر و مستى نمى شود، مؤيد همين مطلب است.

2 - لذت بخش و گوارا بودن شراب بهشتى براى نوشندگان آن

لذّة للش_ربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 47 - 1،2

1 - شراب بهشتيان ، از هرگونه ضرر و زيان و پى آمد ناگوار ، به دور و خالص است .

لا فيها غول

{غول} به معناى فساد و آسيبى مخفى است كه ديده و حس نشود. مقصود از آن در آيه شريفه، پى آمدهاى ناگوار و ضرر و زيانى است كه در همه شراب هاى دنيايى وجود دارد.

2 - شراب بهشتيان ، مستى آور و عقل و هوش برنده نيست .

و لا هم عنها ينزفون

كلمه {ينزفون}، به معناى {يسكرون} است.

ويژگيهاى ظروف بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 3

3 - ظرف ها و جام هاى بهشتيان ( ابرار و . . . ) ، در هندسه و اندازه هاى بسيار دقيق است .

قدّروها تقديرًا

نصب {تقديراً}به جهت مفعول مطلق بودن آن براى فعل {قدّروا} است و اين در حقيقت تأكيدى براى مفاد آن فعل است.

ويژگيهاى غذاهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 2

2 - كاستى نيافتن ميوه ها و غذا هاى بهشتى ، با بهرهورى اهل بهشت

و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

{مدّ} (ريشه {أمددنا}) به معناى جريان داشتن است. بنابراين در معناى {امداد} پيوستگى و استمرار نهفته است.

ويژگيهاى كاخهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 8

8 - كاخ ها و بنا هاى تقواپيشگان در بهشت ، داراى نهرهايى است جارى در پايين آنها .

غرف مبنيّة تجرى من تحتها الأنه_ر

ويژگيهاى ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 10،11

10 - ميوه ها و روزى هاى بهشت به نوعى ، همسان و مشابه يكديگرند .

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً . .. وأتوا به متشبها

ضمير در {به} به {رزقاً} بر مى گردد و {متشابهاً} به معناى همسان است و حال براى اين ضمير مى باشد; يعنى، و روزيهاى بهشتى را به حضور مؤمنان مى آورند در حالى كه همسان يكديگرند. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {أتوا به ...} مستأنفه بيانيه باشد.

11 - هرگاه ميوه اى از درختان بهشت چيده شود ، ميوه اى همانند آن بر آن درختان نمايان مى شود .

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا . .. وأتوا به متشبها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: جمله {أتوا به . ..} عطف بر {قالوا ...} باشد كه در نتيجه {أتوا به ....} جواب شرط (كلما رزقوا ...) خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 2

2 - كاستى نيافتن ميوه ها و غذا هاى بهشتى ، با بهرهورى اهل بهشت

و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

{مدّ} (ريشه {أمددنا}) به معناى جريان داشتن است. بنابراين در معناى {امداد} پيوستگى و استمرار نهفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- واقعه - 56 - 33 - 1

1 - وجود ميوه هاى فراوان در بهشت اصحاب اليمين ، هميشگى است ; نه فصلى و مقطعى

و ف_كهة كثيرة . لامقطوعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 23 - 1

1 - ميوه هاى بوستان هاى بهشتى ، نزديك و در دسترس بهشتيان است .

قطوفها دانية

{قِطْف} (مفرد {قطوف}) در معناى ميوه چيده شده و نيز ميوه آماده چيدن به كار مى رود. (لسان العرب)

ويژگيهاى نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 10

10 - ميوه ها و روزى هاى بهشت به نوعى ، همسان و مشابه يكديگرند .

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً . .. وأتوا به متشبها

ضمير در {به} به {رزقاً} بر مى گردد و {متشابهاً} به معناى همسان است و حال براى اين ضمير مى باشد; يعنى، و روزيهاى بهشتى را به حضور مؤمنان مى آورند در حالى كه همسان يكديگرند. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {أتوا به ...} مستأنفه بيانيه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 8

8 _ نعمتِ سرشارِ باغ ها و بوستان هاى بهشت ، جاودان و زوال ناپذير است .

جنت لهم فيها نعيم مقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 7

7 _ بهشت داراى مراتب ، و پاداش هاى اخروى ، داراى گونه هاى متكامل

جنت تجرى . .. جنت عدن و رضون من اللّه أكبر

در برداشت

فوق، از تمايز {جنات تجرى} و {جنات عدن} از يكديگر مراتب بهشت، و از {رضوان من اللّه أكبر} تفاوت كمالى نعمتهاى آن استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 9

9- بهشت ، مكانى بس آسايش آفرين ، و نعمت هاى آن ، پاداشى بس نيك براى مؤمنان است .

نعم الثّواب و حسنت مرتفقًا

{مرتفق} اسم مكان به معناى {متكا} (تكيگاه) است و چون هنگام استراحت، نوعاً، مرفق خود را روى زمين مى گذارند، به محل استراحت و لميدن {مرتفق} گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 9

9- نعمت هاى بهشتى ، خالى از نقص و بهرهورى از آن به دور از هر گونه رنج و ملال

ماء غير ءاسن . .. لبن لم يتغيّر طعمه ... خمر لذّة للش_ربين و أنه_ر من عسل مصفًّى

تعابير {غير آسن}، {لم يتغيّر طعمه}، {لذّة للشاربين} و {مصفّى} بيانگر بدبو و بدطعم نشدن، رنج آور نبودن و ملال نياوردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 3

3 - لذت ها و نعمت هاى بهشتى ، پايدار و جاودان است ; نه چون نعمت هاى دنيا زوال پذير .

فى جنّ_ت و نهر . فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

در صورتى كه عبارت {فى مقعد صدق}، در بيان اوصاف همان استقرار در باغ ها و نهرها باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 48 - 2

2 -

نعمت هاى بهشت ، داراى تنوع و گوناگونى فراوان

ذواتا أفنان

{أفنان} مى تواند جمع {فانّ} به معناى انواع باشد. در اين صورت {أفنان}، اشاره به گوناگونى نعمت هاى بهشت و تنوع آن خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 64 - 2

2 - زيبايى ها و ارزش هاى بهشت ، در عالى ترين حد ، بدون كمترين نقص و كاستى

مدهامّتان

با الغاى خصوصيت از مورد، استفاده مى شود كه نعمت هاى بهشت به صورت ناب وجود دارد; مانند برگ هاى سبز درختانش كه در آن زردى و خزان زدگى مشهود نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 7

7 - نعمت هاى اعطايى خداوند به بهشتيان ، تأمين كننده تمام خواسته هاى ايشان است .

حسابًا

{حساباً} اسم مصدر براى {إحساب} است و {أحسب}; يعنى، عطا را افزايش داد تا حدى كه دريافت كننده گفت: {حسبى} ;يعنى، مرا كافى است (تاج العروس) و ممكن است {حساباً} مصدر و به معناى محاسبه كردن باشد. در هر صورت به دليل صفت بودن آن براى {عطاء}، معناى مصدرى ندارد; بلكه به معناى {مُحْسَب} (كافى) و يا {محسوب} (شمرده شده) است. در برداشت ياد شده، معناى اول مورد نظر است.

ويژگيهاى ورود به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 2

2 - نبودن كم ترين سختى و ملالت براى تقواپيشگان ، در انتقال از صحنه قيامت به باغ هاى بهشت

ادخلوها بسل_م

ويژگيهاى ورود مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- فتح - 48 - 5 - 9

9 - ورود مؤمنان به بهشت جاودان ، همراه با تكريم و اجلال از سوى خداوند *

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

فعل متعدّى {يدخل} و اسناد آن به خداوند، مى تواند دربردارنده احتمال بالا باشد.

ويژگيهاى همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 1،2،3،6،7

1 - تقواپيشگان در بهشت ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهرانشان چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان) زنانى اند كه چشم از ديگران برمى گيرند و تنها به همسران خود مى نگرند. اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسرانشان باشد.

2 - تقواپيشگان در بهشت ، برخوردار از زنان چشم فروهشته

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه مراد از {قاصرات الطرف}، كوتاه كردن از نگاه و فروهشتن اندك چشم از نظر ظاهرى باشد. گفتنى است كه اين نوع نگاه كردن و فروهشتن چشم، خود بر زيبايى و جذابيت زنان مى افزايد.

3 - تقواپيشگان در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه {طرف} مربوط به غير زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را، به خود مشغول مى دارند.

6 - هم سن و سال بودن زنان اهل بهشت

و عندهم . .. أتراب

{تِرْب} (مفرد {أتراب}) اسم براى كسى است كه عمر و سن و سالش در مقايسه با ديگرى مساوى

و برابر باشد.

7 - زنان بهشتى ، با همسرانشان هم سن و سال اند .

و عندهم . .. أتراب

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه هم سن و سال بودن زنان بهشتى، ممكن است در مقايسه با همسران آنان سنجيده شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 4

4- همسران بهشتى تقواپيشگان ( حوريان ) ، داراى بدنى سفيد و چشمانى جذاب و دلربا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء}); يعنى، زنانى كه سياهى چشم او كاملاً مشكى و سفيدى آن كاملاً نمايان بوده و بدنى سفيد داشته باشند. {عين} (جمع {عيناء}); يعنى، زنان فراخ چشم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 22 - 2

2 - پيشتازان در بهشت ، داراى همسرانى با چشم هاى سياه و زيبا

و حور عين

{حور} جمع {حوراء} است و {حوراء} به چشمى گفته مى شود كه سياهى آن بسيار سياه و سفيدى آن بسيار سفيد باشد. {عين} جمع {عيناء} است و {عيناء} در وصف چشم زيبا آورده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 36 - 3

3 - زنان بهشتى ، همواره در اوج كام دادن به همسران خويش

فجعلن_هنّ أبكارًا

از اين كه زنان بهشتى همواره دوشيزه مى مانند، گوياى آن است كه آنان _ برخلاف زنان دنيايى _ همواره مانند شب زفاف به همسران خود كام مى دهند.

همانند نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 10

10 - ميوه ها

و روزى هاى بهشت به نوعى ، همسان و مشابه يكديگرند .

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً . .. وأتوا به متشبها

ضمير در {به} به {رزقاً} بر مى گردد و {متشابهاً} به معناى همسان است و حال براى اين ضمير مى باشد; يعنى، و روزيهاى بهشتى را به حضور مؤمنان مى آورند در حالى كه همسان يكديگرند. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {أتوا به ...} مستأنفه بيانيه باشد.

همانندى ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 10،11

10 - ميوه ها و روزى هاى بهشت به نوعى ، همسان و مشابه يكديگرند .

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً . .. وأتوا به متشبها

ضمير در {به} به {رزقاً} بر مى گردد و {متشابهاً} به معناى همسان است و حال براى اين ضمير مى باشد; يعنى، و روزيهاى بهشتى را به حضور مؤمنان مى آورند در حالى كه همسان يكديگرند. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {أتوا به ...} مستأنفه بيانيه باشد.

11 - هرگاه ميوه اى از درختان بهشت چيده شود ، ميوه اى همانند آن بر آن درختان نمايان مى شود .

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا . .. وأتوا به متشبها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: جمله {أتوا به . ..} عطف بر {قالوا ...} باشد كه در نتيجه {أتوا به ....} جواب شرط (كلما رزقوا ...) خواهد بود.

همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 3،4،14

3 _

لذّت هاى اُخروى ( باغ هاى بهشتى و رضايت خدا و زنان پاكيزه ) ، برتر از خوشى ها و امكانات دنيا

بخير من ذلكم . .. جنات ... و ازواج مطهرة و رضوان من اللّه

4 _ بهشت جاودان و همسران پاكيزه و رضايت الهى ، پاداش تضمين شده از جانب خداوند ، براى تقواپيشگان

للّذين اتقوا . .. جنات ... خالدين فيها و ازواج مطهرة و رضوان من اللّه

14 _ پاكيزگى و پاكدامنى همسران بهشتى

و ازواج مطهرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 6،11

6 _ همسران اهل بهشت ، همواره پاكيزه و منزه از هر گونه آلودگى

و الذين امنوا . .. لهم فيها ازواج مطهّرة

{مطهّر} به كسى گفته مى شود كه از نظر جسمى و روحى پاك و منزه باشد.

11 _ همسران بهشتيان ، پاكيزه از آلودگى به حيض و حدث

لهم فيها ازواج مطهّرة

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: الازواج المطهّرة اللاّتى لا يحضن و لا يحدثن.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 50، ح 4، باب 20، مسلسل 195 ; تفسير برهان، ج 1، ص 379، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 1،3

1 - زندگى انسان هاى بهشتى با انواع نعمت ها ( همچون نهر ها ، تخت ها ، شراب و همسران زيبا ) قابل مقايسه با زندگى پردرد و رنج دوزخيان نيست .

أذلك خير نزلاً أم شجرة الزقّوم

خوب بودن زندگى بهشتيان و بدى زندگى دوزخيان امرى روشن و آشكار است. بر اين اساس سؤال از بهتر بودن

زندگى بهشتيان نسبت به دوزخيان مى تواند براى بيان شدت تفاوت اين دو زندگى و قابل قياس نبودن آنها مى باشد.

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 35 - 4

4 - { فى جوامع الجامع ، { إنّا أنشأناهنّ إنشاءً } و عن النبى ( ص ) قال لاُمّ سلمة هنّ اللّواتى قبضن فى دار الدنيا عجايز شمطاء جعلهنّ اللّه بعد الكبر أتراباً على ميلاد واحد . . . ;

در جوامع الجامع [بعد از آيه] {إنّا أنشأناهنّ إنشاءً} از نبىّ اكرم(ص) روايت شده كه به ام سلمه فرمود: آنان زنانى اند كه در حال پيرى با موهاى سفيد از دنيا رفتند و خداوند آنان را بعد از پيرى [جوان و تازه] و همانند و هم سن و سال قرار مى دهد}.

همسران مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 4،8،14

4 - بهره مندى پدران ، همسران و فرزندان صالح از بوستان هاى ماندنى بهشت ، در سايه لطف الهى به مؤمنان تائب و پيرو دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته

است كه خداوند تنها به مؤمنان تائب و اهل عمل، وعده بهشت داده; ولى در عين حال فرموده است: پدران، همسران و فرزندان ايشان نيز _ در صورت صالح بودنشان _ وارد بهشت خواهند شد. يادآورى اينان در رديف مؤمنان تائب _ كه وعده بهشت تنها به آنان اختصاص دارد _ مى تواند نوعى پاداش به ايشان و لطف الهى در حق آنان باشد.

8 - بودن پدران ، همسران و فرزندان در بهشت ، از الطاف الهى در حق مؤمنان تائب و پيروان دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

ياد كردن مسأله بودن پدران و. .. در بهشت در كنار مؤمنان تائب، در عين آن كه آنان از نظر مقام و كمال در حدى نيستند كه مانند مؤمنان باشند (هرچند صلاحيت عمومى ورود به آن جا را دارند)، مى تواند بيانگر اظهار لطف الهى به مؤمنان تائب باشد; زيرا وجود اين افراد در كنار انسان، خود نعمتى بزرگ است.

14 - عزت و حكمت بى مانند خداوند ، مقتضى دل بستن و اميد داشتن به ورود مؤمنان تائب و پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بهشت جاويدان

ربّنا و أدخلهم جن_ّت . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّك أنت العزيز الحكيم} تعليل براى جمله هاى پيشين است.

همسنى همسران بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 6،7

6 - هم سن و سال بودن زنان اهل بهشت

و عندهم . .. أتراب

{تِرْب} (مفرد {أتراب}) اسم براى كسى است كه عمر

و سن و سالش در مقايسه با ديگرى مساوى و برابر باشد.

7 - زنان بهشتى ، با همسرانشان هم سن و سال اند .

و عندهم . .. أتراب

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه هم سن و سال بودن زنان بهشتى، ممكن است در مقايسه با همسران آنان سنجيده شده باشد.

همنشينان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 7 - 3

3 - { عن نعمان بن بشير سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول : { و إذا النفوس زوّجت } قال : هما الرجلان يعملان العمل ، يدخلان الجنّة و النار ;

از نعمان بن بشير روايت شده كه گفت: از رسول خدا(ص) شنيدم كه اين آيه را قرائت مى فرمود: {و إذا النفوس زوّجت} و فرمود: آنان دو مردى هستند كه هر دو يك عمل را انجام مى دهند و همراه هم داخل بهشت يا جهنم مى شوند}.

همنشينان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 69 - 6،9

6 _ پيروان خدا و رسول ( ص ) ، از همنشينان بهشتى پيامبران ، صدّيقان ، شاهدان و صالحان خواهند بود .

و من يطع اللّه . .. فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيّين ... و الصّالحين

چون مصاحبت و همنشينى با پيامبران براى همه پيروان آنان در دنيا تحقق نمى يابد، بنابراين زمان آن، آخرت و مكانش بهشت است.

9 _ همنشينى و مصاحبت با پيامبران ، صديقين ، شاهدان و صالحان ، از نعمت هاى الهى در بهشت

فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم

از

اينكه همنشينى با پيامبران و . .. پاداشى براى پيروان خدا و رسول (ص) شمرده شده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

همنشينان مخلصان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 2

2 - بندگان خالص خداوند و هم نشينان آنان ، در بهشت برين جاى داده خواهند شد .

فى عب_دى . و ادخلى جنّتى

هواى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 5

5 _ بهشت مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، جاودانه ، داراى نهر هاى جارى و سايه هاى پيوسته ( هواى مطبوع و ملايم )

انّ الّذين امنوا و عملوا الصّالحات . .. و ندخلهم ظلا ظليلا

{ظلّ} به معناى سايه و {ظليلا} تأكيد آن و ظاهراً كنايه از مطبوعيت هواى بهشت است.

هواى مطبوع بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 5،6

5_ بهشت دربردارنده ميوه و خوراكى و داراى هوايى مطبوع است .

أُكلها دائم و ظلّها

{أُكل} به معناى ميوه و ثمره است و گاهى به مطلق خوراكى نيز اطلاق مى شود. {ظلّ} به معناى سايه و در آيه شريفه كنايه از خوش آب و هوا بودن است.

6_ ميوه ها و خوراكى هاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و زوال ناپذير است .

أُكلها دائم و ظلّها

{ظلّها} مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 30 - 2

2 - اصحاب اليمين ، همواره در هواى مطبوع بهشت قرار داشته

و از گزند گرماى خورشيد در امان خواهند بود .

و ظلّ ممدود

{ظلّ} عطف بر {سدر} و خبر براى مبتداى محذوف است. تقدير آن {و هم فى ظلّ ممدود} مى باشد. گفتنى است كه تعبير بالا، كنايه از مطبوع بودن هواى بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 13 - 3،4

3 - ابرار در بهشت ، آسوده از گرما و سرماى آزاردهنده و برخوردار از هواى مطبوع و معتدل در بهشت

لايرون فيها شمسًا و لازمهريرًا

{زمهرير}به معناى سرماى شديد است. مقصود از نديدن خورشيد و سرما، روبه رو نشدن با گرما و سرماى آزاردهنده و برخوردارى از هواى مطبوع و معتدل است.

4 - بهشت ، داراى هوايى لطيف ، مطبوع و معتدل

جنّة . .. لايرون فيها شمسًا و لازمهريرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 2

2 - تخت هاى مزيّن در هوايى مطبوع ، ميوه هاى آماده ، انواع شراب هاى دلپذير ، جوانكان خدمت گزار و لباس هاى فاخر ، از نعمت هاى اختصاصى براى ابرار در بهشت

متّكئين فيها على الأرائك . .. و ذلّلت قطوفها... يسقون فيها كأسًا ... يطوف عليهم

تقديم جار و مجرور (لكم) مفيد اختصاص است. ضمن آن كه لام در {لكم}، مى تواند براى اختصاص باشد.

يهود و بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 4،7،12

4 - يهوديان ، اختصاص يافتن بهشت را به قوم يهود ، حكم و تقديرى الهى مى شمرند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه

{عند اللّه} متعلق به

{كانت} است و مفادش اين است كه ثبوت آخرت براى يهود در نزد خداست; يعنى، او اين معنا را پذيرفته، تحقق بخشيده و مقرر ساخته است.

7 - ادعاى يهوديان ( يقين به بهشتى بودن ) آن گاه صادقانه و برخاسته از باور آنان است كه تمناى مرگ كرده و از آن استقبال كنند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

12 - يهود ، بر خلاف ادعايشان ، به بهشتى بودن خويش اطمينان نداشتند .

فتمنوا الموت إن كنتم صدقين

جمله {إن كنتم صادقين} اشاره به دروغ گويى يهود دارد; يعنى، آنان خود مى دانند كه ادعايشان واقعيت ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 7

7 - يهوديان خود نيز بر بى پايه بودن ادعايشان ( تقدير بهشت براى آنان ) واقفند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. و لتجدنهم أحرص الناس

جمله هاى {لتجدنهم . ..} و {يود أحدهم ...} را مى توان ناظر به ادعاى يهود (إن كانت ... در آيه 94) دانست; يعنى، شما يهوديان از يكسو مدعى هستيد كه سراى آخرت از آن شماست و از سوى ديگر آرزوى ماندگار شدن در حيات دنيا را داريد، اين نشان مى دهد كه خود شما نيز آن ادعا را باور نداريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 1،2،4،8،10

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، تنها خويشتن را سزاوار بهشت دانسته و ديگران را از آن ، محروم مى پندارند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

ضمير

در {قالوا} به {اهل الكتاب} (در آيه 109) باز مى گردد.

2 - يهوديان ، بهشت را مخصوص يهود و ديگران را از آن محروم مى دانند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً

آيه 113، بيانگر آن است كه هر يك از يهود و نصارا ديگرى را اهل نجات نمى دانند. بنابراين به اصطلاح اهل ادب، در آيه مورد بحث {لفّ اجمالى} وجود دارد و حرف {أو} نيز براى تفصيل است; يعنى، جمله {قالوا لن ...} حاكى از دو جمله است: 1_ قالت اليهود: { لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً}. 2_ و قالت النصارى: { لن يدخل الجنة إلا من كان نصرى}.

4 - اتفاق نظر يهود و نصارا ، بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

هدف از اينكه قرآن، پندار نصارا و يهود را به صورت {لفّ اجمالى} بيان كرده، رساندن اين معناست كه: مقصود اصلى يهود و نصارا در طرح آن ادعا، بيان محروميت مسلمانان از بهشت است.

8 - يهود و نصارا هيچ برهانى بر ادعاى خويش ( اختصاص بهشت به خويشتن و محروميت مسلمان از آن ) ندارند .

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

{هات} (مفرد هاتوا) اسم فعل و به معناى عطا كن است. بنابراين {هاتوا برهانكم) يعنى، برهانتان را ارائه كنيد.

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان از يهود و نصارا بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

بهشتيان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 3،16

3 - بهشت و نعمت هاى آن

، پاداش كسانى است كه به قرآن و پيامبر ( ص ) ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهند .

و بشر الذين ءامنوا . .. أن لهم جنت تجرى من تحت الأنهر

متعلق {آمنوا} به دليل آيات قبل، قرآن و پيامبر(ص) است.

16 - سليم گويد : { قلت ] لعلىّ بن ابى طالب ( ع ) [ : . . . فمن لقى اللّه عارفاً بامامه مطيعاً له من اهل الجنة هو ؟ قال : نعم إذا لقى اللّه و هو مؤمن من الذين قال اللّه عز و جل : { الذين آمنوا و عملوا الصالحات } . . . ;

به على (ع) عرض كردم آيا كسى كه خدا را ملاقات بكند در حالى كه امام خود را شناخته و او را اطاعت كرده باشد، اهل بهشت است؟ فرمود: آرى، هر كس خدا را ملاقات كند در حالى كه مؤمن باشد جزو كسانى است كه خداوند فرموده: {ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 112 - 2

2 - پاداش هاى الهى ( بهشت ) از آن كسانى است كه با تمام وجود تسليم خدا شده و از سر اخلاص كار هاى نيك انجام دهند .

من أسلم وجهه للّه و هو محسن فله أجره عند ربه

از مصاديق {أجر} - به دليل آيه قبل - {بهشت} است. {وجه} به معناى صورت است و مراد از آن در آيه شريفه، وجود و ذات آدمى است. {محسن} به كسى گفته مى شود كه كار نيك انجام دهد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 1

1 _ بهشت ، از آنِ كسانى است كه در مقابل آزمايش هاى الهى شكيبا باشند .

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 3،5

3 _ خداوند ، وارد كننده مؤمنان داراى اعمال صالح به بهشت

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت سندخلهم جنت

5 _ مؤمنان داراى اعمال صالح ، در بهشت ، جاودان و پاينده اند .

و الذين ءامنوا . .. سندخلهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها ابداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 10

10 _ حضرت مسيح ( ع ) ، همواره خشنود از خداوند و از زمره جلب كنندگان رضايت الهى و اهل بهشت است .

قال اللّه هذا يوم ينفع الصدقين . .. رضى اللّه عنهم و رضوا عنه

از مصاديق مورد نظر براى اين آيه _ به قرينه آيات گذشته _ حضرت مسيح(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 2،6

2 _ مؤمنان هجرت كننده و مجاهد ، برخوردار از زندگى جاودان در باغ هاى سرشار از نعمت ، در سراى بهشت

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت لهم فيها نعيم مقيم. خلدين فيها أبداً

6 _ مؤمنان مهاجر و مجاهد ، علاوه بر بهره مندى از رحمت و رضوان الهى و بهشت ، از پاداشى ويژه و بزرگ در پيشگاه خداوند برخوردارند .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت ... إن اللّه

عنده أجر عظيم

قرار گرفتن جمله {إن اللّه عنده أجر عظيم} _ كه داراى معنانى عام و كلى است _ پس از ذكر پاداشهاى گوناگون مؤمنانِ مهاجر و مجاهد، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 11

11 _ بشارت خداوند به مهاجران و انصار و تابعان نيك كردار ، به مهيّا بودن بهشت براى آنان

أعد لهم جنت تجرى تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 16،18

16 _ تضمين قطعى بهشت از سوى خداوند ، براى مجاهدان رزمنده اى كه سرانجام به شهادت مى رسند . *

فيقتلون و يقتلون

برداشت فوق بدين احتمال است كه {و يقتلون} قيد باشد ; يعنى، صرفاً كشتن دشمنان خدا تضمين كننده بهشت نيست و به حساب معامله با خدا گذاشته نمى شود ; بلكه كشتن و نهايتا كشته شدن، معامله با خداست.

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 19

19 _ بهشت ، مژدگانى مؤمنان راستين

إن اللّه اشترى من المؤمنين . ..

بأن لهم الجنة ... و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 1

1 _ بهشت ، جايگاه ابدى مؤمنان نيك كردار

إن الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. فى جنت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 26 - 6

6 _ نيكوكاران ، اهل بهشتند .

للذين أحسنوا . .. أولئك أصحب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 11 - 10

10_ صابران داراى اعمال صالح ، از پاداش بزرگ الهى ( بهشت ) برخوردار خواهند شد .

أُول_ئك لهم مغفرة و أجر كبير

بنا به گفته گروهى از مفسران ، مراد از {أجركبير} بهشت و موهبتهاى اخروى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 1

1_ بهشت ، جايگاه سعادتمندان صحنه قيامت است .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 5

5_ بهشت ، جايگاه اجابت كنندگان دعوت خداوند است .

للذين استجابوا لربهم الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 2،7

2_ بهشت عدن ، پاداش وفا كردن به پيمان هاى الهى ، نشكستن عهد ها و برقرار كردن پيوندهايى كه خدا به برقرارى آن امر كرده است .

الذين يوفون بعهد الله . .. أُول_ئك لهم عقبى الدار. جن_ّت عدن

7_ بهشت جايگاه صالحان است .

و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذريّ_تهم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 6

6_ عاقبت و فرجام حيات دنيا ( بهشت ) براى صبرپيشگان بر طاعت خدا عاقبتى خوش و نيكوست .

فنعم عقبى الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 1،2،8

1_ بهشت ، وعده و نويد خداوند به تقواپيشگان

مثل الجنة التى وعد المتقون

2_ آنان كه از شرك بپرهيزند و از استهزاى پيامبران و از كفر به ايشان حذر كنند ، به بهشت خواهند رفت .

مثل الجنة التى وعد المتقون . .. تلك عقبى الذين اتقوا

مقصود اولى از {متقون} و {الذين اتقوا} _ به قرينه آيات گذشته _ كسانى اند كه از شرك ، استهزاى پيامبران و كفر به آنان حذر كنند.

8_ بهشت فرجام تقواپيشگان است .

تلك عقبى الذين اتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 1،3

1- مؤمنان داراى عمل صالح قطعاً وارد بهشت مى شوند و در آن جاودانه خواهند بود .

و أُدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. خ_لدين فيها

3- بهشت جايگاه مؤمنان و پوشيده از درختان انبوه است .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنات} به جايى گفته مى شود كه مملو از درخت باشد، به گونه اى كه زمين را با درختان خود بپوشاند. جمع آورده شدن {جنات} هم مى تواند مؤيد اين مطلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 1

1- جايگاه تقواپيشگان ، باغ ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 1

1- دعوت از تقواپيشگان براى ورود به بهشت ، همراه با سلامت و امنيت كامل و به دور از هرگونه رنج ، درد ، ناخوشى و ناامنى است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

{باء} در {بسلام} در معناى {مصاحبت} به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 14

14- تقواپيشگان ، با ميل و رغبت وارد بهشت مى شوند .

المتّقين. جنّ_ت عدن يدخلونها ... يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

استعمال فعل {يدخلون} و نيز امر {ادخلوا} همراه با {سلام عليكم} براى ورود متقين به بهشت، در برابر (ادخلوا جهنم) كه فرمانى است به كافران براى ورود به جهنم با يادآورى بد بودن آن، مفيد نكته فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 107 - 1

1- بوستان هاى فردوس ، منزل گاهى تضمين شده براى نيك كردارانِ مؤمنِ به آيات الهى و قيامت است .

إنّ الذين ءامنوا . .. نزلاً

متعلق ايمان در {آمنوا} به قرينه آيات قبل _ كه درباره كفر به آيات و لقاى پروردگار بود _ ايمان به آيات و قيامت است. {فردوس} يعنى {وادى سرسبز}. برخى از زبان شناسان، آن را كلمه اى رومى مى دانند كه به زبان عرب وارد شده است (تاج العروس) كلمه {نزل} در معانى {منزل} و {وسايل پذيرايى} و... استعمال مى شود. برداشت ياد شده، براساس معناى نخست است. فعل ماضى (كانت) درباره حوادث آينده، بر وقوع حتمى و تضمين شده آن حوادث دلالت دارد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 3

3- بهشت هاى عدن ، جايگاه توبه كنندگان مؤمن و داراى عمل صالح

فأُولئك يدخلون الجنّة . .. جنّت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 4

4 - تضمين بهشت از سوى خدا ، براى آن دسته از مهاجران صدراسلام كه تا آن زمان ( زمان نزول آيه فوق ) با مرگ طبيعى از دنيا رفته و يا به دست دشمن كشته شده بودند .

و الذين هاجروا فى سبيل اللّه ثمّ . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 1،2

1 - بهشت هاى سرشار از نعمت ، پاداش مؤمنانِ داراى اعمال صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. لهم جن_ّ_ت النعيم

2 - مؤمنان به آيات خدا و انجام دهندگان عمل صالح ، جايگاه شان بهشت است .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جن_ّ_ت النعيم

به قرينه مقابله با آيه قبل، متعلق {آمنوا} در اين آيه كسانى اند كه به آيات الهى ايمان آورده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 1

1 - باغ هاى جاويدان بهشت ، فرجام تقواپيشگان

و إنّ للمتّقين لحسن مئاب . جنّ_ت عدن

{جنّات} (جمع {جنّة}) به معناى باغ ها و {عدن} به معناى خلود و استقرار است و جمله {جنّات عدن} عطف بيان براى {لحسن مئاب} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 -

1

1 - تقواپيشگان ، پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به سوى بهشت هدايت خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و قضى بينهم بالحقّ ... و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 3

3 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، اهل بهشت اند .

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 22،23

22 - تقسيم انسان ها در قيامت ، به دو گروه بهشتى و دوزخى

فريق فى الجنّة و فريق فى السعير

23 - در قيامت جز ورود به جهنم و يا بهشت ، سرنوشت ديگرى در انتظار انسان نخواهد بود .

فريق فى الجنّة و فريق فى السعير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 6

6- خردمندان روى آورده به خدا ، با روحيه شكر ، توبه و تسليم ، در زمره بهشتيان

و بلغ أربعين سنة قال ربّ أوزعنى . .. إنّى تبت ... نتجاوز عن سيّئاتهم فى أصح_ب ال

مرجع ضمير {سيّئاتهم} كسانى است كه به سن رشد و كمال رسيده و به نيايش پرداخته و بر توبه و تسليم خويش تأكيد مىورزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 32 - 2

2 - بهشت ، از آن همه تائبان خداجوى و پاسدار ارزش ها و وظايف دينى

ه_ذا ما توعدون لكلّ أوّاب حفيظ

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 1،4

1 - بهشت ، از آن بيم دارندگان از خداوند در نهان

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. من خشى الرحم_ن بالغيب

بنابراين كه {بالغيب} متعلق به {خشى} باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

4 - بهشت پاداش آنان كه با وجود محسوس نبودن خداوند ، همه جا وى را در نظر داشته و از او بيم دارند .

من خشى الرحم_ن بالغيب

بنابر اين كه {بالغيب} وصف براى {رحمان} باشد، برداشت بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 3 - 4

4 - { عن الزهرى قال : سمعت على بن الحسين ( ع ) يقول : . . . { إذا وقعت الواقعة } يعنى القيامة ليس لوقعتها كاذبة . { خافضة } خفضت و اللّه بأعداء اللّه إلى النار { رافعة } رفعت و اللّه أولياء اللّه إلى الجنّة . . . ;

زهرى گويد: از امام سجاد(ع) شنيدم كه با استناد به آيه {إذا وقعت الواقعة} مى فرمود: . ..يعنى، هرگاه قيامت واقع شود، كه در وقوع آن دروغ راه ندارد. [قيامت] {خافضة} است; به خداوند سوگند! دشمنان خدا را به زير مى كشد و به سوى جهنم [روانه مى كند] و {رافعة} است; به خدا سوگند اولياى خدا را بالا مى برد و به سوى بهشت [هدايت مى كند]...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 12 - 1،2

1 - بهشت ، سراى اخروى سابقون ( پيشتازان )

و الس_بقون . .. فى جنّ_ت النعيم

2 - هر يك

از سابقون ( پيشتازان ) برخوردار از بهشت هاى متعدد

و الس_بقون . .. فى جنّ_ت النعيم

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {فى جنّات النعيم} به تقدير {كل واحد منهم فى جنّات النعيم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 11

11 - بهشت ، براى كسانى آماده شده است كه به خداوند و پيامبران او ايمان دارند .

أُعدّت للذين ءامنوا باللّه و رسله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 20 - 3،4

3 - تقواپيشگان مراقبِ اعمال خويش ، اهل بهشت اند .

اتّقوا اللّه و لتنظر نفس ما قدّمت لغد . .. لايستوى أصح_ب النار و أصح_ب الجنّة

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

4 - بهشتيان ، همان رستگاران راستين اند .

أصح_ب الجن_ّة هم الفائزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 2

2 - بهشت ، جايگاه انسان هاى پاك و تطهيرشدگان از گناه

يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت

ذكر جمله {يغفر لكم. ..} پيش از {يدخلكم جنّات}، بيانگر مطالب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 1

1 - مؤمنان و مسلمانان راستين ، بهره مند از بوستان هاى بهشتى

إلاّ المصلّين . .. أُول_ئك فى جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 40 - 2

2 - اصحاب اليمين در بهشت ، به گفتوگو و پرسوجو از يك ديگر خواهند پرداخت .

يتساءلون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 41 - 1

1 - جايگاه تقواپيشگان ، در سايه ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 1

1 - تقواپيشگان در آخرت ، اهل بهشت ، سعادتمند و رهيده از عذاب اند .

إنّ للمتّقين مفازًا

{مفاز} (مانند {فوز} و {مفازة}) مصدر و به معناى دستيابى به خير و رهايى از شرّ است (لسان العرب). هم چنين ممكن است اسم مكان و كنايه از بهشت نيز باشد كه مكان رستگارى و سعادت است. آيات بعد _ كه بيان {مفازاً} است و از بوستان ها و ديگر لذت هاى بهشتى سخن مى گويد - اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 4

4 - مؤمنانى كه زير شكنجه كافران جان دادند و در آتش آنان سوختند ، مالك بوستان هاى بهشت خواهند شد .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 1،2

1 - خداوند در قيامت ، انسان هاى دل آرام ، راضى و مورد پسند خويش را به بهشتى خاص دعوت خواهد كرد .

و ادخلى جنّتى

اضافه {جنّة} به ضمير متكلم و انتساب آن به خداوند، ممكن است براى بيان شرافت همان بهشت معروف و يا بيانگر اختصاصى بودن بهشتى باشد كه اين دسته از بندگان به آن وارد

خواهند شد.

2 - بندگان خالص خداوند و هم نشينان آنان ، در بهشت برين جاى داده خواهند شد .

فى عب_دى . و ادخلى جنّتى

آثار اراده بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 14

14 - اراده و خواست مؤمنان بهشتى ، مؤثر در پديد آمدن نعمت ها و خواسته هاى آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم

آثار تبيين مكان بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 6 - 4

4- نماياندن جايگاه بهشتيان به آنان ، زداينده نگرانى ها از خاطر ايشان *

و يصلح بالهم . .. عرّفها لهم

ارتباط {يصلح بالهم} با {عرّفها لهم} ممكن است اين گونه باشد كه خداوند، با شناساندن جايگاه بهشتيان به آنان پس از شهادتشان، به همه نگرانى هاى آنان پايان داده و قلبشان را آرامش بخشيده و امورشان را اصلاح كرده باشد.

آرامش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 2

2- بهشتيان ، فارغ از دغدغه مرگ و از دست دادن نعمت ها

لايذوقون فيها الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 15 - 2

2 - بهشت ، اقامتگاه نهايى و محلى راحت و آرام براى اهل آن است .

عندها جنّة المأوى

{مأوى} در لغت به جايى گفته مى شود كه حيوان، شبانگاه به آن بازمى گردد و استراحت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 76 - 2

2 - بهشتيان ، برخوردار از آرامش و آسودگى بسيار

متّك_ين

على رفرف خضر و عبقرىّ حسان

تكيه زدن بهشتيان بر پشتى هاى زيبا و بى مانند، مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

آرزوى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 4

4- گفتار بهشتيان با يكديگر ، عارى از ياوه و بيهودگى و سرشار از سلامت خواهى و آرزوى امنيت خواهد بود .

لايسمعون فيها لغوًا إلاّ سل_مًا

استثنا در {إلاّ سلاماً} منقطع است; يعنى، {ل_كن يسمعون سلاماً} و يا {كلاماً سالماً}. برخى از مفسران آن را استثناى متصل دانسته و گفته اند: {سلام} _ كه دعاى به سلامتى از آفات است _ براى بهشتيان جز اكرام و گرامى داشت مفهومى ندارد; زيرا در بهشت آفتى نيست تا دعا به سلامتى از آن لغو نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 58 - 2

2 - دريافت سلام و تحيت از جانب پروردگار ، آرزو و خواسته بهشتيان است .

و لهم ما يدّعون . سل_م قولاً من ربّ

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {سلام} بدل از {ما يدّعون} باشد.

آزادى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 4

4 - نبود محدوديت براى بهشتيان ، در رسيدن به مشتهيات و خواسته هاى خويش

و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

آسايش اخروى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 6

6 - راه نداشتن كمترين ملال و زحمت ، در زندگى اخروى بهشتيان

متّك_ين . .. و جنى الجنّتين دان

از اين

كه خداوند با تعابير {متّكئين على فرش} و {دان}، نهايت آسايش بهشتيان را ترسيم كرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

آسايش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 6

6- متقين ، در بهشت در حالى كه روبه روى يكديگر قرار دارند ، بر تخت ها مى آرامند .

إن المتقين فى جنّ_ت . .. على سرر متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 1،5

1- متقين در بهشت ، دچار هيچ گونه سختى و رنجى نخواهند شد .

لايمسّهم فيها نصب

{نصب} در لغت به معناى سختى و رنج است.

5- متقين در بهشت ، در رفاه مادى و آسايش فكرى كامل هستند .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون . ادخلوها بسل_م ءامنين ... على سرر متق_بلين . لايمسّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 108 - 4

4- عالى ترين نعمت ها و آرمانى ترين ارزش و آسايش براى مؤمنان در بهشت برين ، وجود دارد .

لايبغون عنها حولاً

درخواست تغيير، نوعاً، در پى تصوّر چيزى بهتر و بالاتر پديد مى آيد. اين كه بهشتيان، خواهان تغييرى در وضع خود نيستند، مى تواند بدين جهت باشد كه چيزى فوق آنچه آنان در بهشت برخوردارند، به ذهن شان نمى رسد تا آن را آرزو كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 2

2 - بهشتيان ، در كمال آسودگى و به دور از هرگونه حزن و اندوه

و قالوا الحمد للّه الذى أذهب عنّا الحزن

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 4

4 - اعطاى بهشت و سراى پايدار و بى رنج و افسردگى ، فضل و لطف خداوند به بندگان

لايمسّنا فيها نصب و لايمسّنا فيها لغوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 4

4 - دسترسى بهشتيان به طعام و نوشيدنى بدون هيچ گونه رنج و تلاش

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

از مجهول آمدن {يُطاف} استفاده مى شود كه ظرف هاى غذا و جام هاى نوشيدنى، بدون تلاش بهشتيان در اختيار آنان قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 4

4 - شكوه ، جلال ، آسايش و تنعم ، جملگى جمع در بهشت خائفان از مقام پروردگار

و لمن خاف مقام . .. متّك_ين على فرش ... و جنى الجنّتين دان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 23 - 2

2 - بهشتيان ، در اوج رفاه و راحتى به سر مى برند .

قطوفها دانية

وجود ميوه هاى آماده و در دسترس براى بهشتيان، حاكى از برخوردارى آنان از رفاه و راحتى بسيار است.

آشاميدنيهاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 12 - 2

2 - نوشيدنى بهشتيان ، از چشمه اى هميشه جارى تأمين مى گردد .

تسقى من عين ءانية . .. فيها عين جارية

اين آيه، در مقابل آيه اى است كه از نوشاندن مايعات چشمه سوزان به جهنميان، سخن گفته بود. بنابراين در

اين آيه نيز، ذكر چشمه جارى تنها به منظور بيان زيبايى آن نبوده; بلكه توصيف نوشيدنى بهشتيان نيز مراد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 14 - 2

2 - نوشيدن از چشمه بهشت با پياله هاى آماده ، در حال آرميدن بر تختخواب خويش ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فيها عين جارية . فيها سرر مرفوعة . و أكواب موضوعة

ارتباط اين آيه با آيات پيشين، بيانگر برداشت ياد شده است.

آغاز دعاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 2،3

2 _ بهشتيان ، نيايش خود را با تسبيح و تنزيه خدا آغاز مى كنند .

فى جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

جمله {آخر دعواهم . .. } قرينه است بر اينكه مراد از {دعواهم فيها سبحانك} {أول دعواهم ... } مى باشد ; يعنى، آغاز نيايش اهل بهشت تسبيح خدا و پايان بخش آن، حمد و ستايش اوست.

3 _ ذكر { سبحانك اللّهم } سر فصل نيايش مؤمنان با خدا در بهشت

جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

آمرزش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 9

9 - سپاس گزارى بهشتيان از خداوند ، به خاطر آمرزش خطا هاى آنان و قدردانى از كار هاى نيكشان

و قالوا الحمد للّه . .. إنّ ربّنا لغفور شكور

جمله {إنّ ربّنا لغفور شكور} بيان ديگرى از فلسفه سپاس گزارى از خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 8 - 7

7 - {

عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { . . .و من يعمل مثقال ذرّة شرّاً يره } يقول : إذا كان من أهل الجنّة رأى ذلك الشرّ يوم القيامة ثمّ غفر اللّه تعالى له ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {و من يعمل مثقال ذرّة شرّاً يره} روايت شده كه [خداوند] مى فرمايد: اگر [شخص ]از اهل بهشت باشد [و در دنيا عمل بدى انجام داده باشد] آن عمل بد را در قيامت مى بيند; آن گاه خداوند متعال او را مى آمرزد}.

اجابت آرزوى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 58 - 3

3 - بهشتيان ، آنچه بخواهند و آرزويش كنند ، به طور سالم و خالص دريافت خواهند كرد .

سل_م قولاً من ربّ رحيم

برداشت ياد شده بر اين مبنا استوار است كه {سلام} خبر براى {ما يدّعون} باشد. ازاين رو {سلام} به معناى سالم و خالص خواهد بود.

اجابت خواسته هاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 4

4- تمامى خواسته هاى تقواپيشگان در بهشت ، برآورده مى شود .

دار المتّقين . جنّ_ت عدن يدخلونها ... لهم فيها ما يشاءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 35 - 1،3،5

1 - بهشت ، در بردارنده همه آرزو ها و برآورنده همه خواسته هاى بهشتيان

لهم ما يشاءون فيها

3 - بازدارندگان خويش از هوس ها ، برخوردار از هر آرزو در بهشت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. أوّاب حفيظ ... لهم ما يشاءون فيها

با توجه به اين

كه {تقوا} و خوددارى از گناه و هواى نفس، به عنوان بارزترين صفت اهل بهشت ياد شده است، نويد {لهم ما يشاءون فيها} مى تواند بيانگر معناى بالا باشد.

5 - اعطاى خواسته هاى بهشتيان به ايشان ، فراتر از حد انتظارشان *

لهم ما يشاءون فيها و لدينا مزيد

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مزيد} در مقايسه با خواسته بهشتيان (ما يشاءون) مطرح شده باشد; يعنى، آنچه آنان بخواهند، فزون ترش را داريم و در اختيار آنان قرار مى دهيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 4

4 - نبود محدوديت براى بهشتيان ، در رسيدن به مشتهيات و خواسته هاى خويش

و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

احترام بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 2

2 - خوردن و آشاميدن بهشتيان ، همراه با پيام { گوارا باد } به ايشان

كلوا و اشربوا هني_ًا

جمله {كلوا و اشربوا} مقول قول محذوف است; يعنى، {يقال لهم كلوا. .. هنيئاً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 3

3 - مؤمنان بهشتى ، در اوج عزت و احترام به سر مى برند .

أُول_ئك فى جنّ_ت مكرمون

احوال پرسى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 25 - 1

1 - گفت وگوى بهشتيان و پرسش آنان از احوال يكديگر

و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون

اذكار بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 2،3،9،14،15

2

_ بهشتيان ، نيايش خود را با تسبيح و تنزيه خدا آغاز مى كنند .

فى جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

جمله {آخر دعواهم . .. } قرينه است بر اينكه مراد از {دعواهم فيها سبحانك} {أول دعواهم ... } مى باشد ; يعنى، آغاز نيايش اهل بهشت تسبيح خدا و پايان بخش آن، حمد و ستايش اوست.

3 _ ذكر { سبحانك اللّهم } سر فصل نيايش مؤمنان با خدا در بهشت

جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

9 _ ذكر { الحمد للّه رب العالمين } حسن ختام نيايش اهل بهشت است .

و ءاخر دعويهم أن الحمد للّه رب العلمين

14 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . و إذا اراد المؤمن شيئاً او اشتهى انما دعواه فى ها إذا أراد ، أن يقول : { سبحانك اللّهم } فاذا قال ها تبادرت إليه الخدم بما اشتهى من غير ان يكون طلبه منهم أو أمر به و ذلك قول اللّه عز و جل : { دعواهم فى ها سبحانك اللّهم و تحيتهم فى ها سلام } يعنى الخدام قال : { و آخر دعواهم أن الحمد للّه رب العالمين } يعنى بذالك عند ما يقضون من لذاتهم من الجماع و الطعام و الشراب يحمدون اللّه عز و جل عند فراغتهم . . . ;

. .. هر گاه مؤمن [در بهشت] چيزى را اراده كرد يا بدان ميل پيدا كرد، دعا [و گفتار] او در آن جا اين است كه مى گويد: {سبحانك اللّهم}. پس وقتى اين ذكر را گفت، خادمان آنچه را او خواسته برايش حاضر مى كنند بدون اينكه

آن را طلبيده يا دستور داده باشد و اين است معناى قول خدا {دعواهم فيها سبحانك اللهم}. [و اينكه خدا مى فرمايد] {تحيتهم فيها سلام}; يعنى، تحيت مؤمنان در بهشت، سلام خادمان بهشتى است. امام فرمود: {و آخر دعواهم أن الحمد لله رب العالمين}; يعنى، مؤمنان هنگامى كه از لذت آميزش و خوردنيها و آشاميدنيها، بهره مند شدند، با گفتن {الحمدللّه رب العالمين} خداى عزوجل را حمد مى گويند ... .

15 _ از امير المؤمنين ( ع ) روايت شده است : { ان اطيب شىء فى الجنة و ألذّه حب اللّه و الحب فى اللّه و الحمد للّه قال اللّه عزوجل : { و آخر دعواهم ان الحمدللّه رب العالمين } . . . ;

دلپذيرترين و لذت بخش ترين چيز در بهشت، دوستى خدا و دوستى در راه خدا و {حمد} براى خداست. خداى عزوجل فرمود: آخرين دعا [و گفتار ]مؤمنان در بهشت {الحمدللّه رب العالمين} است} ... .

ازدواج بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 4

4 - وجود تمايلات جنسى و پيوند زناشويى ، ميان مردان و زنان در بهشت

هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 7 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و إذا النفوس زوّجت } قال : أمّا أهل الجنّة فزوّجوا الخيرات و الحسان و أمّا أهل النار فمع كلّ إنسان منهم شيطان ;

از امام باقر(ع) در تفسير قول خداوند {و إذا النفوس زوّجت} روايت شده كه

فرمود: اهل بهشت با زنان زيبا و نيكو خلق ازدواج مى كنند و اما اهل آتش، با هر انسانى از آنان شيطانى[ قرين] است}.

استراحت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 13 - 2

2 - استراحت بهشتيان بر تختخواب ها و تماشاى صحنه هاى بهشت ، از نعمت هاى الهى در آخرت

ناعمة . .. فيها سرر مرفوعة

ارتفاع تخت هاى بهشتيان، نشانگر اشراف آنان بر صحنه هاى دل انگيز بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 14 - 2

2 - نوشيدن از چشمه بهشت با پياله هاى آماده ، در حال آرميدن بر تختخواب خويش ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فيها عين جارية . فيها سرر مرفوعة . و أكواب موضوعة

ارتباط اين آيه با آيات پيشين، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 15 - 1

1 - در بهشت برين ، بالش هايى فراوان براى استراحت بهشتيان ، به رديف چيده شده است .

و نمارق مصفوفة

{نمْرقة} (مفرد {نَمارِق}) _ كه {نون} و {راء} در آن به سه حركت خوانده مى شود _ به معناى {بالش كوچك} است و نيز در معانى {روپوش}، {چيزى مانند بالش يا فرش كه روى زين نهاده مى شود} و {زين ابريشمى} استعمال مى گردد(قاموس). كلمه {مصفوفة}، قرينه بر اراده معناى اول است.

استراحتگاه بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 24 - 1

1 _ اهل بهشت در روز قيامت ، داراى برترين

جايگاه و نيكوترين بستر براى استراحت

أصح_ب الجنّة يومئذ خير مستقرًّا و أحسن مقيلاً

{مقيلاً} اسم مكان از ماده {قيلولة} است و {قيلوله} به معناى استراحت ميان روز مى باشد و مقصود از آن در آيه شريفه، مطلق آسايشگاه و محل استراحت; يعنى، بهشت است.

استقبال از بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 3

3- بهشتيان و مؤمنان راستين ، به هنگام برپايى قيامت مورد استقبال فرشتگان قرار خواهند گرفت .

و تتلقيهم الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 4

4 - استقبال فرشتگان از بهشتيان ، با تحيت و سلام

ادخلوها بسل_م

بنابراين كه قائل {ادخلوها} فرشتگان باشند، برداشت بالا قابل استفاده است.

اصحاب اعراف و بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 5

5 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت بشارت دهنده راهيان بهشت به زندگانى آكنده از امنيت و به دور از حزن

ادخلوا الجنة لا خوف عليكم و لا أنتم تحزنون

اقرار بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 5

5 - اعتراف بهشتيان به لطف و تفضل خدا در وارد كردن آنان به بهشت و مستحق نبود آنها به اين نعمت

الذى أحلّنا دارالمقامة من فضله

اقسام بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 6

6_ وارد شدگان به بهشت عدن متشكل از طايفه اى كه بالأصاله مستحق آن جايگاهند و طايفه اى كه به تبع آنان به آن جايگاه

برين برده خواهند شد .

جن_ّت عدن يدخلونها و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذريّ_تهم

عطف شدن {من صلح . ..} بر ضمير {يدخلون} حاكى است كه طوايف مذكور (اباءهم و ...) از كسانى نيستند كه داراى همه اوصاف ياد شده در آيات قبل باشند و در نتيجه بالأصاله مستحق جنات عدن باشند و گرنه لازم به عطف نبود زيرا جمله {يدخلونها} شامل آنان نيز مى شد.

امنيت اخروى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 3

3- بهرهورى بى ضرر و زيان بهشتيان ، از انواع خوراكى هاى مورد تمايل خويش

يدعون فيها بكلّ ف_كهة ءامنين

امنيت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 4،9

4- گفتار بهشتيان با يكديگر ، عارى از ياوه و بيهودگى و سرشار از سلامت خواهى و آرزوى امنيت خواهد بود .

لايسمعون فيها لغوًا إلاّ سل_مًا

استثنا در {إلاّ سلاماً} منقطع است; يعنى، {ل_كن يسمعون سلاماً} و يا {كلاماً سالماً}. برخى از مفسران آن را استثناى متصل دانسته و گفته اند: {سلام} _ كه دعاى به سلامتى از آفات است _ براى بهشتيان جز اكرام و گرامى داشت مفهومى ندارد; زيرا در بهشت آفتى نيست تا دعا به سلامتى از آن لغو نباشد.

9- امنيت و سلامت روح و جسم ، ره آورد ورود به بهشت

لايسمعون فيها لغوًا إلاّ سل_مًا و لهم رزقهم فيها

در اين آيه، دو نوع تأمين براى بهشتيان مطرح شده است: 1_ امنيت روحى به جهت آن كه سخن ها، همه سلام و ايمنى بخش است; 2_ امنيت جسمى كه با

تأمين نيازهاى جسمى حاصل است.

اميدوارى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 9

9 _ بهشتيان در آستانه ورود به بهشت در عين اميد به حضور در آن جايگاه رفيع ، نگران از تغيير سرنوشت خويشند .

لم يدخلوها و هم يطمعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير فاعلى در {لم يدخلوها} و {يطمعون} به أصحاب الجنة، برگردانده شود. بر اين مبنا جمله {لم يدخلوها} حال براى {أصحاب الجنة} است. گفتنى است {يطمعون} (اميد دارند) اشاره به نگرانى آنان دارد كه مبادا از ورود به بهشت منع گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 7

7 _ راهيان بهشت در عين اميدوارى براى ورود به بهشت ، نگران ملحق شدن به دوزخيان هستند .

ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 48 - 3

3 - بهشتيان ، به دور از ملال و دلسردى نسبت به نعمت هاى اخروى

جنّتان . .. ذواتا أفنان

در صورتى كه {أفنان} به معناى انواع باشد، در حقيقت تذكر به آن، براى افاده مطلب ياد شده است.

اندوه بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 3

3 - اندوهگين بودن بهشتيان در عرصه قيامت پيش از ورود به بهشت

و قالوا الحمد للّه الذى أذهب عنّا الحزن

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه لازمه برطرف كردن حزن وجود آن از پيش است.

انس بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - واقعه - 56 - 16 - 1،2

1 - پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، داراى مجلس انس با يكديگر در بهشت

على سرر موضونة . متّك_ين عليها متق_بلين

از قيد {متقابلين} (روبه روى هم)، انس و الفت بهشتيان با همديگر استفاده مى شود.

2 - تكيه زدن پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، بر تخت هاى جواهرنشان در مجلس هاى انس خويش

على سرر موضونة . متّك_ين عليها متق_بلين

ايمان بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 2

2 - تصديق و باور داشتن قيامت و زنده شدن انسان ها ، از ويژگى هاى بهشتيان و بندگان مخلَص خدا در دنيا است .

يقول أءنّك لمن المصدّقين

برنامه ريزى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 5

5- بهشتيان ، داراى روزى ويژه ، منظم و تضمين شده در هر صبح و عصر

و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

از آن جايى كه در بهشت هر آنچه كه خواسته شود مهيا است، روشن مى گردد كه آنچه در اين آيه در مورد رزق صبح و عصر آمده، تفضلى ويژه است. البته برخى اين جمله را كنايه از دائمى بودن رزق بهشتى دانسته اند. درباره معناى {عشىّ} نظريات گوناگونى ابراز شده است; از جمله: {بين ظهر تا غروب} و {آخر روز} (مصباح).

بزم بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 7

7- متقين ، در بهشت بزم باصفايى دارند .

إن المتقين فى جنّ_ت . .. و نزعنا ما فى صدورهم من

غلّ إخونًا على سرر متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 2

2 - بندگان مخلَص خدا ، بهره مند از بزم خوش و مجلس انس در بوستان هاى بهشتى

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

روياروى هم قرار داشتن بندگان خالص خدا، اشاره به انس و محبت متقابل و بزم خوش آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 50 - 1،2

1 - برخى از بهشتيان ، در بزم عيش خود رو به بعضى ديگر كرده و به پرسوجو خواهند پرداخت .

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين... و عندهم ق_صرت الطرف عين ... فأقبل بعضهم عل

2 - مجلس اُنس و به پرس و جو نشستن ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فأقبل بعضهم على بعض يتساءلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 51 - 1،2،3

1 - گفتوگوى بهشتيان با يكديگر ، درباره هم نشينان خود در دنيا در بزم بهشتى

قال قائل منهم إنّى كان لى قرين

2 - بهشتيان با يادآورى خاطرات دنيايى خويش ، در بزم بهشتى به گفتوگو خواهند پرداخت .

قال قائل منهم إنّى كان لى قرين

3 - لذت بخش بودن ياد خاطرات دنيوى ، در بزم بهشتى براى بهشتيان

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين... و عندهم ق_صرت الطرف... قال قائل منهم إنّى

يادكرد خاطرات خود در دنيا، در آن بزم باشكوه و پر از ناز و نعمت، گوياى اين حقيقت است كه ياد چنين خاطراتى، خود لذت بخش و طراوت آفرين است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 16 - 1،2

1 - پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، داراى مجلس انس با يكديگر در بهشت

على سرر موضونة . متّك_ين عليها متق_بلين

از قيد {متقابلين} (روبه روى هم)، انس و الفت بهشتيان با همديگر استفاده مى شود.

2 - تكيه زدن پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، بر تخت هاى جواهرنشان در مجلس هاى انس خويش

على سرر موضونة . متّك_ين عليها متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 18 - 1،2

1 - باده نوشى پيشتازان راه خدا ( سابقون ) ، در مجالس انس شان در بهشت

متّك_ين عليها متق_بلين . .. بأكواب و أباريق و كأس من معين

2 - جوانكان خدمت گذار ، باده گردانان مجالس انس پيشتازان ( سابقون ) در بهشت

يطوف عليهم ولدن . .. بأكواب و أباريق و كأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 15 - 2

2 - بزم عيش و نوش بهشتيان ، همواره مزيّن به پياله ها ، تخت ها و بالش هاى آماده است .

و نمارق مصفوفة

مراد از {رديف بودن} بالش ها، فراهم بودن آنها در نقطه اى است كه بهشتيان براى استراحت خود، لازم داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 16 - 2

2 - مكان هاى فراوانى از بهشت ، براى بزم بهشتيان ، همواره مفروش و آماده است .

و زرابىّ مبثوثة

{بثّ}; يعنى، متفرق ساختن و آشكار كردن و {مبثوثة}; يعنى، فراوان و متفرق. (مقاييس اللغة)، مراد از متفرق

بودن فرش ها در بهشت، مفروش بودن نقاط مختلفى از آن است.

بشارت امنيت به بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 10

10 - بشارت دربانان بهشت به تقواپيشگان ، مبنى بر در امنيت و سلامت بودن آنان در بهشت جاويدان

و قال لهم خزنتها سل_م عليكم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه عبارت {قال لهم خزنتها سلام}، جمله اخبارى باشد; يعنى، درصدد اخبار از آينده تقواپيشگان در بهشت و در واقع بشارت به ايشان باشد.

بشارت به بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 5

5 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت بشارت دهنده راهيان بهشت به زندگانى آكنده از امنيت و به دور از حزن

ادخلوا الجنة لا خوف عليكم و لا أنتم تحزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 3

3_ فرشتگان ، نويد دهنده سلامت به بهشتيان و دورى هر گزند از ايشان

سل_م عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 5

5- بشارت فرشتگان به مؤمنان راستين و بهشتيان در قيامت ، به فرا رسيدن روز موعود ( قيامت )

ه_ذا يومكم الذى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 6

6 - جاودانگى در بهشت و لذت هاى آن ، مهم ترين نويد به بهشتيان ، در آغاز ورود

ادخلوها بسل_م ذلك يوم الخلود

بهترين لذايذ بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 72 - 8،9،14

8 _ پرتوى از خشنودى و رضوان الهى ، برتر از همه لذت هاى ديگر براى مؤمنان در بهشت *

و رضون من اللّه أكبر

نكره آمدن {رضوان} مى تواند براى تقليل باشد ; يعنى، حتى شمه اى و نسيمى از رضوان الهى، برتر از ساير لذتهاست.

9 _ رضوان خداوند و خشنودى او از بهشتيان ، بالاترين لذت و نعمت براى آنان

و رضون من اللّه أكبر

14 _ برترين لذت ها براى اهل بهشت ، لذت معنوى و روحانى است .

و رضون من اللّه أكبر

بهشتيان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 7

7 _ بهشتيان براى هميشه بهره مند از بهشت جاويدان و نعمت هاى آن

خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 9

9 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت و مشاهده مواهب آن ، خداوند را به خاطر هدايت شدن و نيلشان به بهشت ، سپاس مى گويند .

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 1

1 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت با فريادى رسا دوزخيان را مخاطب قرار داده و با آنان سخن مى گويند .

و نادى اصحب الجنة اصحب النار

{نداء} به معناى فرياد زدن و كسى را با صدايى بلند خواندن است.

بهشتيان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 3،5،7

3 _ راهيان بهشت در صحنه قيامت

منظره شوم و هول انگيز دوزخيان را مشاهده خواهند كرد .

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير {ابصرهم} و {قالوا} به {اصحب الجنة} در آيه قبل برگردانده شود.

5 _ راهيان بهشت پس از مشاهده وضعيت نابهنجار دوزخيان و منظره هولناك دوزخ ، به دعا خواهند پرداخت

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

7 _ راهيان بهشت در عين اميدوارى براى ورود به بهشت ، نگران ملحق شدن به دوزخيان هستند .

ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

بهشتيان و تسبيح خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 2

2 _ بهشتيان ، نيايش خود را با تسبيح و تنزيه خدا آغاز مى كنند .

فى جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

جمله {آخر دعواهم . .. } قرينه است بر اينكه مراد از {دعواهم فيها سبحانك} {أول دعواهم ... } مى باشد ; يعنى، آغاز نيايش اهل بهشت تسبيح خدا و پايان بخش آن، حمد و ستايش اوست.

بهشتيان و تهمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 6

6 - بهشتيان ، هرگز دروغ نمى گويند و يكديگر را به دروغ گويى متهم نمى كنند .

و لا كذّابًا

{كذّاباً} يا به معناى {كَذِباً} (دروغ) و يا مصدر باب تفعيل و به معناى تكذيب است (لسان العرب). بنابراين مفاد {و لا كذّاباً} اين است كه در بهشت، دروغ وجود ندارد يا اين كه كسى تكذيب گفتار خويش را از ديگران نمى شنود; زيرا همگان صداقت يكديگر را باور دارند.

بهشتيان و جهنميان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 1،2،3

1 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت با فريادى رسا دوزخيان را مخاطب قرار داده و با آنان سخن مى گويند .

و نادى اصحب الجنة اصحب النار

{نداء} به معناى فرياد زدن و كسى را با صدايى بلند خواندن است.

2 _ اعلان تحقق وعده هاى الهى ( بهشت و مواهب آن ) ، به اهل ايمان گزارشى از سوى بهشتيان به گرفتاران در آتش دوزخ

و نادى . .. أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً

3 _ بهشتيان براى ملامت و سرزنش دوزخيان ، از آنان جوياى تحقق وعيد هاى الهى براى منكران آيات خداوند خواهند شد .

و نادى . .. فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 3،4،5،8

3 _ راهيان بهشت در صحنه قيامت منظره شوم و هول انگيز دوزخيان را مشاهده خواهند كرد .

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير {ابصرهم} و {قالوا} به {اصحب الجنة} در آيه قبل برگردانده شود.

4 _ مشاهده دوزخيان از سوى بهشتيان ، مشاهده اى ناخواسته و بدون اختيار

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار

مجهول آوردن فعل {صرفت} حكايت از برداشت فوق دارد.

5 _ راهيان بهشت پس از مشاهده وضعيت نابهنجار دوزخيان و منظره هولناك دوزخ ، به دعا خواهند پرداخت

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

8 _ دوزخيان ستمگر ، انسانهايى منفور در ديدگاه بهشتيان

ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

راهيان بهشت خواسته خويش مبنى بر گرفتار نشدن به

آتش دوزخ را با درخواست دورى از ستمكاران بيان داشتند و اين مى رساند كه بهشتيان در روز قيامت از ستمكاران نيز متنفر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 7

7 _ تحريم روزى هاى بهشت بر اهل دوزخ ، دليل خوددارى بهشتيان از اهداى آب و ديگر مواهب درخواستى دوزخيان به ايشان

أن أفيضوا علينا . .. قالوا إن اللّه حرمهما على الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 16

16 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . .يوم التغابن ، يوم يَغبُن أهلُ الجنّة أهلَ النّار . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . ..{يوم التغابن} روزى است كه بهشتيان، جهنميان را مغبون مى سازند...}.

بهشتيان و دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 7

7 - نوشندگان شراب بهشتى ، منزّه از زبان گشودن به هذيان و دروغ

و كأسًا دهاقًا . لايسمعون فيها لغوًا و لا كذّابًا

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر اين نكته است كه شراب بهشتى، از نوع شراب هاى دنيا نيست كه بر عقل انسان تأثير منفى گذاشته، مايه هذيان گويى و لاف زدن گردد.

بهشتيان و سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 1

1- در بهشت عدن ، هيچ سخن لغو و بيهوده اى به گوش بهشتيان نمى خورد .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده . .. لايسمعون فيها لغوًا

{لغو}; يعنى،

كلام و يا هر چيزى كه قابل اعتنا نبوده و فايده اى بر آن مترتب نباشد. در آيه مورد بحث _ به قرينه {استماع} _ مراد از {لغو} كلام باطل و ياوه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 5،6،7

5 - گفتار بهشتيان با يكديگر ، عارى از هرگونه سخن زشت و بيهوده است .

لايسمعون فيها لغوًا

6 - بهشتيان ، هرگز دروغ نمى گويند و يكديگر را به دروغ گويى متهم نمى كنند .

و لا كذّابًا

{كذّاباً} يا به معناى {كَذِباً} (دروغ) و يا مصدر باب تفعيل و به معناى تكذيب است (لسان العرب). بنابراين مفاد {و لا كذّاباً} اين است كه در بهشت، دروغ وجود ندارد يا اين كه كسى تكذيب گفتار خويش را از ديگران نمى شنود; زيرا همگان صداقت يكديگر را باور دارند.

7 - نوشندگان شراب بهشتى ، منزّه از زبان گشودن به هذيان و دروغ

و كأسًا دهاقًا . لايسمعون فيها لغوًا و لا كذّابًا

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر اين نكته است كه شراب بهشتى، از نوع شراب هاى دنيا نيست كه بر عقل انسان تأثير منفى گذاشته، مايه هذيان گويى و لاف زدن گردد.

بهشتيان و سلب نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 2

2- بهشتيان ، فارغ از دغدغه مرگ و از دست دادن نعمت ها

لايذوقون فيها الموت

بهشتيان و كينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 1

1 _ خداوند دل ها و سينه هاى اهل بهشت را از

هر كينه و دشمنى پاك خواهد كرد .

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

{غل} به معناى كينه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 1

1- خداوند ، هرگونه دشمنى و كينه اى را از دل متقين در بهشت بيرون مى كند .

ادخلوها بسل_م ءامنين . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

{غلّ} در لغت به معناى دشمنى و كينه است.

بهشتيان و لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 11 - 1،2،3

1 - بهشتيان ، هيچ گونه صدا و سخن بيهوده اى در بهشت برين نمى شنوند .

لاتسمع فيها ل_غية

{كلام لغو}; يعنى، آنچه قابل اعتنا نيست و بدون تأمل و انديشه گفته شده است (مفردات راغب) و كلمه {لاغية}; يعنى، سخن زشت (قاموس) گفتنى است كه {لاغية} اسم فاعل و وصفى مناسب با گوينده سخن است. توصيف سخن به وصفى كه مخصوص گوينده آن است، بر مبالغه دلالت دارد; يعنى، سخنى كه حتى اندكى از {لغو} را پديد آورد، به گوش بهشتيان نخواهد خورد.

2 - اهل بهشت ، هيچ گونه سخن لغو و بيهوده اى در آن جا نمى گويند .

فى جنّة . .. لاتسمع فيها ل_غية

شنيده نشدن {لغو}، نشانه نبودن آن است.

3 - نشنيدن سخن لغو و بيهوده ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

ناعمة . .. لاتسمع فيها ل_غية

بهشتيان و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إذا دخل أهل الجنّة الجنّة و

أهل النار النار . . . يقال : خلود فلا موت أبداً . فيقول أهل الجنّة : { أفما نحن بميّتين . إلاّ موتتنا الأُولى . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه بهشتيان به بهشت و دوزخيان به دوزخ وارد مى شوند. .. گفته مى شود: اين جا جاودانگى است و هرگز مرگى نيست پس اهل بهشت مى گويند: {أفما نحن بميّتين...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 2

2- بهشتيان ، فارغ از دغدغه مرگ و از دست دادن نعمت ها

لايذوقون فيها الموت

بهشتيان و وعده انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 14

14 _ بهشتيان حقانيت رسالت و وعده هاى پيامبران را درمى يابند و با سوگند آن را بازگو مى كنند .

لقد جاءت رسل ربنا بالحق

بينش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 6

6 - تأكيد بهشتيان ، به نقش عملكرد دنيوى آنان در سعادت اخروى ايشان

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 27 - 4

4 - بهشتيان ، قدردان لطف الهى اند ; نه مغرور به عمل خويش .

فمنّ اللّه علينا و وقينا عذاب السموم

توجه پارسايان به امتنان الهى و تكيه آنان بر لطف حق، مى رساند كه آنان تنها عمل خويش را مايه سعادت نمى دانند و مغرور به كردار خود نيستند.

پاداش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 3

3 - شادمانى و عيشِ بهشتيان ، فضل الهى در قبال تعهد و تقواى ايشان

إنّ المتّقين . .. ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 4

4 - خوردنى ها و نوشيدنى هاى گواراى بهشت ، پاداش اعمال گذشته اهل بهشت است .

بما أسلفتم فى الأيّام الخالية

پاكى قلب بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 1،5

1 _ خداوند دل ها و سينه هاى اهل بهشت را از هر كينه و دشمنى پاك خواهد كرد .

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

{غل} به معناى كينه است.

5 _ وجود برخى از كينه ها در سينه مؤمنان قبل از ورود به بهشت و زدودن آن با ورود به بهشت *

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

پايان دعاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 8،9

8 _ حمد و ستايش خدا ، پايان بخش نيايش مؤمنان در بهشت

و ءاخر دعويهم أن الحمد للّه رب العلمين

9 _ ذكر { الحمد للّه رب العالمين } حسن ختام نيايش اهل بهشت است .

و ءاخر دعويهم أن الحمد للّه رب العلمين

پدران بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 5

5_ پدران ، همسران و فرزندان واردشدگان به بهشت عدن در صورتى كه صالح باشند به ايشان ملحق خواهند شد .

جن_ّت عدن يدخلونها و من صلح من ءابائهم و أزوجهم

و ذريّ_تهم

پذيرايى از بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 2

2 - تأمين نياز ها و ارضاى همه تمنيات اهل ايمان ، پيش پذيرايى خداوند از آنان هنگام ورود به بهشت

نزلاً من غفور رحيم

با توجه به معناى {نُزُل} (غذاى هنگام نزول و پيش درآمد پذيرايى از ميهمان) مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 3

3 - اهل بهشت ، همچون مهمانان گرامى ، مورد پذيرايى قرار خواهند گرفت .

كلوا و اشربوا هنيئًا

جمله {كلوا و اشربوا هنيئاً} مقول قول محذوف است و تقدير آن چنين است: {يقال للذين يؤتون كتبهم بأيمانهم كلوا و اشربوا هنيئاً}. اين تعبير درباره مهمانان به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 2

2 - مى گسارى بهشتيان و استفاده آنان از جام هاى شراب آماده ، جلوه اى از خوشبختى آنان است .

إنّ للمتّقين مفازًا . .. و كأسًا دهاقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 14 - 1

1 - بهشت ، داراى جام هاى آماده براى پذيرايى از بهشتيان

و أكواب موضوعة

{كوب} (مفرد {اكواب}); يعنى، تنگ آب كه سر آن حلقه مانند است و دستگيره ندارد. برخى آن را پياله بى دسته مى دانند. (مصباح)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 15 - 2

2 - بزم عيش و نوش بهشتيان ، همواره مزيّن به پياله ها ، تخت

ها و بالش هاى آماده است .

و نمارق مصفوفة

مراد از {رديف بودن} بالش ها، فراهم بودن آنها در نقطه اى است كه بهشتيان براى استراحت خود، لازم داشته باشند.

پرسش از بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 112 - 4

4 - { قال رسول اللّه ( ص ) إنّ اللّه إذا أدخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار قال لأهل الجنة : { كم لبثتم فى الأرض عدد سنين ؟ قالوا : لبثنا يوماً أو بعض يوم قال لنعم ما اتجرتم فى يوم أو بعض يوم رحمتى و رضوانى و جنتى اُسكنوا فى ها خالدين مخلدين ثمّ يقول : يا أهل النار { كم لبثتم فى الأرض عدد سنين قالوا لبثنا يوماً أو بعض يوم } فيقول : بئس ما اتجرتم فى يوم أو بعض يوم نارى و سخطى اُمكثوا فيها خالدين ;

رسول خدا(ص) فرمود: همانا خدا وقتى كه اهل بهشت را در بهشت و اهل آتش را در آتش داخل مى كند، به بهشتيان مى گويد {كم لبثتم فى الأرض عدد سنين؟} و آنان جواب مى هند: {لبثنا يوماً أو بعض يوم}. خدا مى فرمايد: چه خوب تجارتى كرديد در يك روز يا قسمتى از آن! اينك [اين] رحمت، رضوان و بهشت من است، در آن ساكن شويد هميشه و جاويدان. سپس مى فرمايد: اى اهل آتش {كم لبثتم فى الأرض عدد سنين؟} و آنان جواب مى هند: {لبثنا يوماً أو بعض يوم}. پس خدا مى فرمايد: چه بد تجارتى كرديد در يك روز يا قسمتى از يك روز. اينك، [اين] آتش و خشم

من است، در آن هميشه بمانيد}.

پرسش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 3

3 _ بهشتيان براى ملامت و سرزنش دوزخيان ، از آنان جوياى تحقق وعيد هاى الهى براى منكران آيات خداوند خواهند شد .

و نادى . .. فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً

پرسشهاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 50 - 1،2

1 - برخى از بهشتيان ، در بزم عيش خود رو به بعضى ديگر كرده و به پرسوجو خواهند پرداخت .

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين... و عندهم ق_صرت الطرف عين ... فأقبل بعضهم عل

2 - مجلس اُنس و به پرس و جو نشستن ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فأقبل بعضهم على بعض يتساءلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 54 - 1

1 - بهشتيان ، درباره سرنوشت هم نشينان كافر دنيايى خود ، از ديگر بهشتيان پرسش كرده و از وضعيت آنان كسب اطلاع خواهند كرد .

قال هل أنتم مطّلعون

استفهام {هل} براى عرض و يا امر است كه مفاد آن تقاضا و درخواست مى باشد.

تأمين خواسته هاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 4

4 - تمامى تمايلات و خواسته هاى مؤمنان قابل دستيابى براى آنان در بهشت

و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم و لكم فيها ما تدّعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 13،14،19

13 - تمامى خواسته هاى

مادى و معنوى مؤمنان نيك كردار ، در بهشت فراهم است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم

14 - اراده و خواست مؤمنان بهشتى ، مؤثر در پديد آمدن نعمت ها و خواسته هاى آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم

19 - تحقق همه خواسته هاى انسان در بهشت ، نمود فضل بزرگ خداوند است .

لهم ما يشاءون . .. ذلك هو الفضل الكبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 7

7 - نعمت هاى اعطايى خداوند به بهشتيان ، تأمين كننده تمام خواسته هاى ايشان است .

حسابًا

{حساباً} اسم مصدر براى {إحساب} است و {أحسب}; يعنى، عطا را افزايش داد تا حدى كه دريافت كننده گفت: {حسبى} ;يعنى، مرا كافى است (تاج العروس) و ممكن است {حساباً} مصدر و به معناى محاسبه كردن باشد. در هر صورت به دليل صفت بودن آن براى {عطاء}، معناى مصدرى ندارد; بلكه به معناى {مُحْسَب} (كافى) و يا {محسوب} (شمرده شده) است. در برداشت ياد شده، معناى اول مورد نظر است.

تأمين نيازهاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 57 - 4

4 - تمامى خواسته ها و آرزو هاى اهل بهشت تأمين خواهد شد .

و لهم ما يدّعون

فعل {يدّعون} در آيه شريفه، هم مى تواند از ماده {دعاء} (خواستن) باشد و هم مى تواند به معناى {يتمنون} (آرزو مى كنند) باشد; زيرا در زبان عرب عبارت {يدّعون} مانند {ادع على ما شئت} (هر چه مى خواهى از من بخواه و تمنا كن) در مورد تمنى به كار مى رود (مجمع البيان و كشّاف).

تبريك به

بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 8

8_ فرشتگان از هر سو براى تهنيت گويى به بهشتيان بر آنان وارد مى شوند .

والمل_ئكة يدخلون عليهم من كل باب

تحيت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 8

8- درود و تحيت بهشتيان به يكديگر در بهشت ، با لفظ { سلام } است .

تحيّتهم فيها سل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 26 - 2

2 - مكالمات در بهشت پيشتازان ، همراه با درود و تحيت پى درپى است ; نه آميخته با لغو و نسبت هاى ناروا .

لايسمعون فيها لغوًا . .. إلاّ قيلاً سل_مًا سل_مًا

كلمه {سلاماً} مى تواند بدل براى {قليلاً} باشد. گفتنى است كه تكرار {سلاماً}، براى بيان تعاقب و پى درپى بودن است; يعنى، {سلاماًاثر سلام} (درود پى درپى).

تختهاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 6،7

6- تخت هاى افراشته شده در حجله ها ، تكيگاه بهشتيان است .

متّكئين فيها على الأرائك

{أريكه} به تختى گفته مى شود كه در حجله قرار مى دهند (قاموس) و به گفته راغب به حجله اى اطلاق مى شود كه بر روى تخت به پا مى شود.

7- بهشتيان ، به هنگام تكيه زدن بر تخت هاى خود ، لباس هاى فاخر ديبا بر تن دارند .

و يلبسون ثيابًا خضرًا من سندس و إستبرق متّكئين فيها على الأرائك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه

- 88 - 13 - 2

2 - استراحت بهشتيان بر تختخواب ها و تماشاى صحنه هاى بهشت ، از نعمت هاى الهى در آخرت

ناعمة . .. فيها سرر مرفوعة

ارتفاع تخت هاى بهشتيان، نشانگر اشراف آنان بر صحنه هاى دل انگيز بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 15 - 2

2 - بزم عيش و نوش بهشتيان ، همواره مزيّن به پياله ها ، تخت ها و بالش هاى آماده است .

و نمارق مصفوفة

مراد از {رديف بودن} بالش ها، فراهم بودن آنها در نقطه اى است كه بهشتيان براى استراحت خود، لازم داشته باشند.

تزيين تختهاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 23 - 1

1 - نيكوكاران در قيامت ، بر تخت هاى تزيين شده آرميده و به تماشاى منظره ها خواهند پرداخت .

على الأرائك ينظرون

{أريكة} (مفرد {أرائك}) به تختى گفته مى شود كه تزيين يافته و در خيمه يا خانه اى نهاده شود. هم چنين به جايگاه آرميدن و لميدن _ اعم از تخت، يا تخت عروس و يا تخت خواب _ اطلاق مى شود. (قاموس)

تشبيه بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 3

3 - اهل بهشت ، همچون مهمانان گرامى ، مورد پذيرايى قرار خواهند گرفت .

كلوا و اشربوا هنيئًا

جمله {كلوا و اشربوا هنيئاً} مقول قول محذوف است و تقدير آن چنين است: {يقال للذين يؤتون كتبهم بأيمانهم كلوا و اشربوا هنيئاً}. اين تعبير درباره مهمانان به كار مى رود.

تشبيه جامهاى بهشتيان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 2

2 - قدح ها و كوزه هاى بهشتيان ( ابرار و . . . ) ، در صفا و شفافيت ، مانند شيشه و بلور و در سفيدى و زيبايى ، همچون نقره است .

كانت قواريرَا . قواريرَا من فضّة

برخى از مفسران، اين آيه را از باب تشبيه بليغ دانسته اند; نه اين كه ظرف هاى مورد استفاده بهشتيان، حقيقتاً از جنس شيشه و در عين حال نقره است.

تشبيه كوزه هاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 2

2 - قدح ها و كوزه هاى بهشتيان ( ابرار و . . . ) ، در صفا و شفافيت ، مانند شيشه و بلور و در سفيدى و زيبايى ، همچون نقره است .

كانت قواريرَا . قواريرَا من فضّة

برخى از مفسران، اين آيه را از باب تشبيه بليغ دانسته اند; نه اين كه ظرف هاى مورد استفاده بهشتيان، حقيقتاً از جنس شيشه و در عين حال نقره است.

تشكر از بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 9

9 - سپاس گزارى بهشتيان از خداوند ، به خاطر آمرزش خطا هاى آنان و قدردانى از كار هاى نيكشان

و قالوا الحمد للّه . .. إنّ ربّنا لغفور شكور

جمله {إنّ ربّنا لغفور شكور} بيان ديگرى از فلسفه سپاس گزارى از خداوند است.

تعجب بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 58 - 1

1 - شگفتى بهشتيان

، از جاودانه زيستن و نمردن خود در حيات اخروى

أفما نحن بميّتين

استفهام در {أفما. ..} از نوع استفهام تقريرى و متضمن معناى تعجب است. گفتنى است كه اين تعجب از فرط سرور و خوشحالى مى باشد.

تفضل به بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 4،5

4 - اعطاى بهشت و سراى پايدار و بى رنج و افسردگى ، فضل و لطف خداوند به بندگان

لايمسّنا فيها نصب و لايمسّنا فيها لغوب

5 - اعتراف بهشتيان به لطف و تفضل خدا در وارد كردن آنان به بهشت و مستحق نبود آنها به اين نعمت

الذى أحلّنا دارالمقامة من فضله

تقواى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 3

3 - شادمانى و عيشِ بهشتيان ، فضل الهى در قبال تعهد و تقواى ايشان

إنّ المتّقين . .. ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

تكريم بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 58 - 7

7 - بهشتيان ، مورد تكريم و عنايت ويژه پروردگاراند .

سل_م قولاً من ربّ رحيم

سخن گفتن خداوند با بهشتيان و دريافت سلام و تحيت بزرگ از جانب او، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 73 - 4

4 - سخن گفتن مستقيم و بىواسطه خداوند با بهشتيان در آخرت ، نشانه تكريم آنان از سوى خداوند

ي_عباد . .. ادخلوا الجنّة ... لكم فيها ف_كهة

تكلم ملائكه با بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد -

13 - 24 - 1

1_ ديدار فرشتگان با اهل بهشت و سخن گفتن آنان با ايشان

والمل_ئكة يدخلون عليهم . .. سل_م عليكم

تكيه گاه بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 6

6- تخت هاى افراشته شده در حجله ها ، تكيگاه بهشتيان است .

متّكئين فيها على الأرائك

{أريكه} به تختى گفته مى شود كه در حجله قرار مى دهند (قاموس) و به گفته راغب به حجله اى اطلاق مى شود كه بر روى تخت به پا مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، بر تخت هاى بهشتى روياروى هم تكيه خواهند زد .

على سرر متق_بلين

{سرر} (جمع {سرير}) به معناى تخت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 1

1 - بهشتيان ، تكيه زده بر پشتى ها با آسترهايى از ابريشم

متّك_ين على فرش بطائنها من إستبرق

{بطائن} (جمع {بطانة}) به معناى آسترها است. {إستبرق} به ابريشم درشت باف گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 15 - 1،2

1 - در بهشت برين ، بالش هايى فراوان براى استراحت بهشتيان ، به رديف چيده شده است .

و نمارق مصفوفة

{نمْرقة} (مفرد {نَمارِق}) _ كه {نون} و {راء} در آن به سه حركت خوانده مى شود _ به معناى {بالش كوچك} است و نيز در معانى {روپوش}، {چيزى مانند بالش يا فرش كه روى زين نهاده مى شود} و {زين ابريشمى} استعمال مى

گردد(قاموس). كلمه {مصفوفة}، قرينه بر اراده معناى اول است.

2 - بزم عيش و نوش بهشتيان ، همواره مزيّن به پياله ها ، تخت ها و بالش هاى آماده است .

و نمارق مصفوفة

مراد از {رديف بودن} بالش ها، فراهم بودن آنها در نقطه اى است كه بهشتيان براى استراحت خود، لازم داشته باشند.

تلاش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 54 - 2

2 - بهشتيان ، براى يافتن هم نشينان كافر دنيايى خود و آگاه شدن از سرنوشت آنان در قيامت ، به جستوجو خواهند پرداخت .

قال هل أنتم مطّلعون

تلكم بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 1،2

1 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت با فريادى رسا دوزخيان را مخاطب قرار داده و با آنان سخن مى گويند .

و نادى اصحب الجنة اصحب النار

{نداء} به معناى فرياد زدن و كسى را با صدايى بلند خواندن است.

2 _ اعلان تحقق وعده هاى الهى ( بهشت و مواهب آن ) ، به اهل ايمان گزارشى از سوى بهشتيان به گرفتاران در آتش دوزخ

و نادى . .. أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً

تمايلات بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 10

10 - خواهش ها و كشش هاى درونى انسان ، همراه با او حتى در بهشت و جهان آخرت

و فيها ما تشتهيه الأنفس

از اين كه انسان حتى در بهشت داراى شهوات و خواهش ها است، مطلب بالا استفاده مى شود.

تمايلات جنسى بهشتيان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 4

4 - وجود تمايلات جنسى و پيوند زناشويى ، ميان مردان و زنان در بهشت

هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 20 - 4

4 - بهشتيان ، داراى تمايلات جنسى و نياز هاى عاطفى در بهشت

و زوّجن_هم بحور عين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 9

9 - بهشتيان ، داراى تمايلات جنسى و حس لذت جويى

متّك_ين على فرش . .. فيهنّ ق_صرت الطرف

از اين كه خداوند به وجود حوريان بشارت داده، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 74 - 4

4 - بهشتيان ، داراى تمايلات جنسى و حس لذت جويى

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 22 - 1

1 - وجود غريزه و تمايل جنسى در ميان بهشتيان

و حور عين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 37 - 4

4 - وجود غريزه و تمايل جنسى در ميان بهشتيان

إنّا أنشان_هنّ إنشاءً . .. عربًا أترابًا

تنزيه بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 6

6 - بهشتيان ، هرگز دروغ نمى گويند و يكديگر را به دروغ گويى متهم نمى كنند .

و لا كذّابًا

{كذّاباً} يا به معناى {كَذِباً} (دروغ) و يا مصدر باب تفعيل و

به معناى تكذيب است (لسان العرب). بنابراين مفاد {و لا كذّاباً} اين است كه در بهشت، دروغ وجود ندارد يا اين كه كسى تكذيب گفتار خويش را از ديگران نمى شنود; زيرا همگان صداقت يكديگر را باور دارند.

تنوع لباس بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 53 - 3

3- لباس هاى بهشتيان ، داراى تنوع

سندس و إستبرق

جامهاى شراب بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 2

2 - مى گسارى بهشتيان و استفاده آنان از جام هاى شراب آماده ، جلوه اى از خوشبختى آنان است .

إنّ للمتّقين مفازًا . .. و كأسًا دهاقًا

جاودانگى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 14

14 - بهشت جايگاهى است زوال ناپذير و بهشتيان در آن جاودان خواهند بود .

و هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 2

2 _ پرهيزكاران ، جاودان در بهشت و برخوردار از نعمت هاى آن

لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات . .. خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 7

7 _ سكونت مؤمنان در بهشت هميشگى و دايمى است .

خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 7

7 _ بهشتيان براى هميشه بهره مند از بهشت جاويدان و نعمت هاى آن

خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 42 - 4

4 _ انسان ها در باورشان به معارف دين و انجام تكاليف الهى ، برخوردار از توانايى هاى متفاوت هستند .

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت لانكلف نفساً إلا وسعها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 8

8_ بهشتيان ، براى هميشه در بهشت ماندگار خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الجنة هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 2،6

2_ بهشتيان ، براى هميشه در بهشت ماندگار خواهند بود .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة خ_لدين فيها مادامت السم_وت و الأرض

6_ خلود بهشتيان در بهشت ، بسته به مشيّت خداوند است .

و أما الذين سعدوا ففى الجنة خ_لدين . .. إلاّ ما شاء ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 4

4 - بهشتيان در بهشت هاى عدن ، جاودانه و مخلداند .

جنّت عدن . .. خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 3

3- بهشتيان ، غرق و جاودان در نعمت هاى دل خواه خويش خواهند بود .

و هم فى مااشتهت أنفسهم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 11 - 5

5 - اهل بهشت در آن ، جاودان مى مانند .

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 76 - 3

3 _ بهشت ، سرايى جاودانه است و بهشتيان در

آن جاويدان اند .

خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 58 - 1،2

1 - شگفتى بهشتيان ، از جاودانه زيستن و نمردن خود در حيات اخروى

أفما نحن بميّتين

استفهام در {أفما. ..} از نوع استفهام تقريرى و متضمن معناى تعجب است. گفتنى است كه اين تعجب از فرط سرور و خوشحالى مى باشد.

2 - بهشتيان ، در اوج سرور و شادمانى از نمردن و جاودانه بودن شان در حيات اخروى

أفما نحن بميّتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 4

4 - جاودانگى بهشتيان ، در ناز و نعمت بهشتى

جنّ_ت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 2

2- بهشتيان ، فارغ از دغدغه مرگ و از دست دادن نعمت ها

لايذوقون فيها الموت

جاودانگى سرور بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 5

5 - روزگار خوش بهشت ، روزگارى جاودان

ادخلوها بسل_م ذلك يوم الخلود

جايگاه بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 7

7 _ جايگاه رفيع بهشتيان ، مشرف بر نهرهايى جارى

تجرى من تحتهم الأنهر

جذابيت همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 4

4 - بهشتيان و خداترسان ، مجذوب همسران بهشتى خود

فيهنّ ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود

مشغول مى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 3،4،5

3 - بندگان مخلَص خدا در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود مشغول مى دارند.

4 - زنان بهشتى ، زنانى بس زيبا و جذاب اند .

و عندهم ق_صرت الطرف

5 - زنان بهشتى ، برخوردار از چشمانى درشت و جذاب

ق_صرت الطرف عين

{عيناء} (مفرد {عِين}) به معناى چشم درشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 3

3 - تقواپيشگان در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه {طرف} مربوط به غير زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را، به خود مشغول مى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 4

4- همسران بهشتى تقواپيشگان ( حوريان ) ، داراى بدنى سفيد و چشمانى جذاب و دلربا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء}); يعنى، زنانى كه سياهى چشم او كاملاً مشكى و سفيدى آن كاملاً نمايان بوده و بدنى سفيد داشته باشند. {عين} (جمع {عيناء}); يعنى، زنان فراخ چشم.

جنس لباس بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 7

7 - پرنيان ، جنس لباس مؤمنان در بهشت

و لباسهم فيها حرير

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 53 - 1

1- ديباى نازك و ضخيم ، پوشش تقواپيشگان در بهشت

يلبسون من سندس و إستبرق

{سندس} به پارچه ابريشمى نازك و لطيف گفته مى شود. {استبرق} نيز به معناى پارچه ابريشمى ضخيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 2

2 - جامه هاى سبز رنگ از حرير نازك و ستبر ، از لباس هاى فاخر و رسمى بهشتيان

ع_ليهم ثياب سندس خضر و إستبرق

جهنميان و بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 4

4 _ اعتراف دوزخيان در برابر بهشتيان ، به تحقق تهديد هاى الهى درباره ايشان

فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً قالوا نعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 1،5

1 _ دوزخيان با فريادى بلند از بهشتيان تقاضا مى كنند كه از آب هاى بهشت يا ديگر مواهب آن بر ايشان فروريزند .

و نادى اصحب النار . .. أن أفيضوا علينا من الماء او مما زرقكم اللّه

5 _ دوزخيان با خوددارى بهشتيان از پذيرش درخواستشان ، از دستيابى به آب و ديگر مواهب بهشت ناكام خواهند شد .

أن أفيضوا علينا . .. قالوا إن اللّه حرمهما على الكفرين

حالات بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 67 - 2

2 - قيامت و احوال خوبان و بدان و بهشتيان و دوزخيان ، خبرى پرفايده و بزرگ

قل هو نبؤا عظيم

حجاب بهشتيان و جهنميان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 1،2

1 _ وجود حجاب و فاصله ميان بهشتيان و دوزخيان

و بينهما حجاب

2 _ مردانى بلند مرتبه ( أصحاب اعراف ) ، بر بلنداى حجاب حايل بين دوزخيان و بهشتيان حضور خواهند داشت .

و بينهما حجاب و على الاعراف رجال

{عرف} به قسمتهاى بالا و رويين هر چيز بلند و مرتفع گفته مى شود و جمع آن {اعراف} است. (لسان العرب). ال در {الاعراف} جانشين مضاف إليه است، يعنى: و على اعراف الحجاب رجال.

حمد بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 15

15 _ از امير المؤمنين ( ع ) روايت شده است : { ان اطيب شىء فى الجنة و ألذّه حب اللّه و الحب فى اللّه و الحمد للّه قال اللّه عزوجل : { و آخر دعواهم ان الحمدللّه رب العالمين } . . . ;

دلپذيرترين و لذت بخش ترين چيز در بهشت، دوستى خدا و دوستى در راه خدا و {حمد} براى خداست. خداى عزوجل فرمود: آخرين دعا [و گفتار ]مؤمنان در بهشت {الحمدللّه رب العالمين} است} ... .

خاطره گويى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 51 - 2،3

2 - بهشتيان با يادآورى خاطرات دنيايى خويش ، در بزم بهشتى به گفتوگو خواهند پرداخت .

قال قائل منهم إنّى كان لى قرين

3 - لذت بخش بودن ياد خاطرات دنيوى ، در بزم بهشتى براى بهشتيان

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين... و عندهم ق_صرت الطرف... قال قائل منهم إنّى

يادكرد خاطرات خود در دنيا، در

آن بزم باشكوه و پر از ناز و نعمت، گوياى اين حقيقت است كه ياد چنين خاطراتى، خود لذت بخش و طراوت آفرين است.

خداجويى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 6

6 - تقواپيشگان و ره جويان به بهشت ، داراى قلبى خداجو و تائب

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. و جاء بقلب منيب

خواسته هاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 14

14 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . و إذا اراد المؤمن شيئاً او اشتهى انما دعواه فى ها إذا أراد ، أن يقول : { سبحانك اللّهم } فاذا قال ها تبادرت إليه الخدم بما اشتهى من غير ان يكون طلبه منهم أو أمر به و ذلك قول اللّه عز و جل : { دعواهم فى ها سبحانك اللّهم و تحيتهم فى ها سلام } يعنى الخدام قال : { و آخر دعواهم أن الحمد للّه رب العالمين } يعنى بذالك عند ما يقضون من لذاتهم من الجماع و الطعام و الشراب يحمدون اللّه عز و جل عند فراغتهم . . . ;

. .. هر گاه مؤمن [در بهشت] چيزى را اراده كرد يا بدان ميل پيدا كرد، دعا [و گفتار] او در آن جا اين است كه مى گويد: {سبحانك اللّهم}. پس وقتى اين ذكر را گفت، خادمان آنچه را او خواسته برايش حاضر مى كنند بدون اينكه آن را طلبيده يا دستور داده باشد و اين است معناى قول خدا

{دعواهم فيها سبحانك اللهم}. [و اينكه خدا مى فرمايد] {تحيتهم فيها سلام}; يعنى، تحيت مؤمنان در بهشت، سلام خادمان بهشتى است. امام فرمود: {و آخر دعواهم أن الحمد لله رب العالمين}; يعنى، مؤمنان هنگامى كه از لذت آميزش و خوردنيها و آشاميدنيها، بهره مند شدند، با گفتن {الحمدللّه رب العالمين} خداى عزوجل را حمد مى گويند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 3

3- بهشتيان ، غرق و جاودان در نعمت هاى دل خواه خويش خواهند بود .

و هم فى مااشتهت أنفسهم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 19 - 4

4 - مؤمنان بهشتى ، خواستار مشاهده و قرائت شدن نامه اعمالشان در عرصه قيامت

فيقول هآؤُم اقرءوا كت_بيه

{هآؤُم} اسم فعل امر و به معناى {خذوا} (بياييد بگيريد) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 5

5 - اندازه گيرى و هندسه ظرف ها و جام هاى بهشتى و مقدار محتواى آنها ، به سفارش و خواسته خود بهشتيان است .

قدّروها تقديرًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه فاعل {قدّروا} خود ابرار باشد.

درخواست از بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 32 - 7

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . { يوم التناد } يوم ينادى أهل النار أهل الجنّة أن أفيضوا علينا من الماء أو ممّا رزقكم اللّه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده فرمود: {يوم

التناد} روزى است كه دوزخيان بهشتيان را صدامى زنند كه از فيض آب ها يا آنچه را خدا به شما عطافرموده ما را مستفيض كنيد. ..}.

دستبندهاى طلايى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 3

3- دست بند هاى زرين طلا ، از جمله زينت هاى بهشتيان در بهشت است .

يحلّون فيها من أساور من ذهب

{سوار} به معناى {دست بند} است. جمع آن {اسورة} و جمع الجمع آن {أساورة} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 6

6 - مؤمنان در بهشت ، با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مى شوند .

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا

{لؤلؤ} به معناى مرواريد و {أساور} (جمع {أسورة}) معرّب دستواره و معادل دستبند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 4

4 - بهشتيان ، با دستبند هاى طلا ، مرواريد ، آراسته خواهند شد .

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا

دستبندهاى مرواريدنشان بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 6

6 - مؤمنان در بهشت ، با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مى شوند .

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا

{لؤلؤ} به معناى مرواريد و {أساور} (جمع {أسورة}) معرّب دستواره و معادل دستبند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 4

4 - بهشتيان ، با دستبند هاى طلا ، مرواريد ، آراسته خواهند شد

.

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا

دستبندهاى نقره اى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 5

5 - دستواره هاى سيمين ، از زينت هاى بهشتيان

و حلّوا أساور من فضّة

دعاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 5،6

5 _ راهيان بهشت پس از مشاهده وضعيت نابهنجار دوزخيان و منظره هولناك دوزخ ، به دعا خواهند پرداخت

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

6 _ قرار نگرفتن در كنار دوزخيان ستمگر ، دعاى رهروان بهشت به درگاه خداوند

و إذا صرفت . .. قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 1،3،8،14

1 _ نيايش مؤمنان با خدا در بهشت

فى جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

3 _ ذكر { سبحانك اللّهم } سر فصل نيايش مؤمنان با خدا در بهشت

جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

8 _ حمد و ستايش خدا ، پايان بخش نيايش مؤمنان در بهشت

و ءاخر دعويهم أن الحمد للّه رب العلمين

14 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . و إذا اراد المؤمن شيئاً او اشتهى انما دعواه فى ها إذا أراد ، أن يقول : { سبحانك اللّهم } فاذا قال ها تبادرت إليه الخدم بما اشتهى من غير ان يكون طلبه منهم أو أمر به و ذلك قول اللّه عز و جل : { دعواهم فى ها سبحانك اللّهم و تحيتهم فى ها سلام } يعنى الخدام قال

: { و آخر دعواهم أن الحمد للّه رب العالمين } يعنى بذالك عند ما يقضون من لذاتهم من الجماع و الطعام و الشراب يحمدون اللّه عز و جل عند فراغتهم . . . ;

. .. هر گاه مؤمن [در بهشت] چيزى را اراده كرد يا بدان ميل پيدا كرد، دعا [و گفتار] او در آن جا اين است كه مى گويد: {سبحانك اللّهم}. پس وقتى اين ذكر را گفت، خادمان آنچه را او خواسته برايش حاضر مى كنند بدون اينكه آن را طلبيده يا دستور داده باشد و اين است معناى قول خدا {دعواهم فيها سبحانك اللهم}. [و اينكه خدا مى فرمايد] {تحيتهم فيها سلام}; يعنى، تحيت مؤمنان در بهشت، سلام خادمان بهشتى است. امام فرمود: {و آخر دعواهم أن الحمد لله رب العالمين}; يعنى، مؤمنان هنگامى كه از لذت آميزش و خوردنيها و آشاميدنيها، بهره مند شدند، با گفتن {الحمدللّه رب العالمين} خداى عزوجل را حمد مى گويند ... .

دلايل رضايت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 20 - 5

5 - ايمان به قيامت و حساب رسى اعمال ، دليل شادمانى و رضايت مندى مؤمنان بهشتى ، هنگام مشاهده نامه اعمال خويش است .

فيقول هآؤُم اقرءوا كت_بيه . إنّى ظننت أنّى مل_ق حسابيه

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّى ظننت. ..} در مقام تعليل براى جمله {فيقول هآؤُم ...} باشد.

دورى بهشتيان از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 1

1- بهشتيان ، در جايگاهى به دور از

شنيدن صداى آهسته برخاسته از آتش دوزخ خواهند بود .

لايسمعون حسيسها

{حسيس} به معناى صداى آهسته است و مقصود از آن در آيه شريفه، صدايى است كه از حركت آتش دوزخ برمى خيزد.

رضايت از بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 17

17 _ از امام سجاد ( ع ) روايت شده كه فرمود : { إذا صار اهل الجنة فى الجنة . . . فيقول لهم تبارك و تعالى : رضاى عنكم و محبتى لكم خير و اعظم مما انتم فيه . . . ثم قرء على بن الحسين هذه الآية { وعد اللّه المؤمنين و المؤمنات جنات تجرى من تحت ها الانهار . . . و رضوان من اللّه اكبر . . . } ;

آن گاه كه بهشتيان در بهشت قرار گيرند . .. خداى تبارك و تعالى به آنان مى فرمايد: رضايت و محبت من درباره شما بهتر و بزرگتر است از نعمتهاى بهشتى كه غرق در آن هستيد. سپس امام (ع) اين آيه را قراءت فرمود: خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرهايى از زير درختانش جارى است ... و رضايت و خشنودى خدا [از همه اينها ]بزرگ تر است }.

رضايت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 9

9 _ خداوند همواره خشنود از اهل بهشت مى باشد و بهشتيان نيز همواره از خدا دلشادند .

رضى اللّه عنهم و رضوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18

- 108 - 2

2- بهشتيان ، از جايگاه خود ، رضايت كامل داشته و هيچ تمايلى به جابه جايى از آن و يا تغييرى در وضع موجود ندارند .

لايبغون عنها حولاً

{بغى} به معناى {طلب} است. {بغى عنه} حاوى تضمين است; يعنى، از چيزى اعراض كرد و چيز ديگر به جاى آن طلبيد. {حول} مصدر و به معناى {تحوّل} (جابه جايى) است. بنابراين، {لايبغون عنها حولاً} يعنى: {بهشتيان، طالب هيچ دگرگونى و تحوّلى در وضع خود نيستند.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 1

1 - تقواپيشگان بهشتى ، دريافت كنندگان عطاياى پروردگار با رغبت و رضا

ءاخذين ما ءاتيهم ربّهم

واژه {أخذ} در مورد بهشتيان است و به قرينه موضوع مى رساند كه آنان با اشتياق هداياى الهى را مى پذيرند; برخلاف كافران كه در قيامت با ناراحتى و به قهر عذاب الهى را مى چشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 19 - 5

5 - شادمانى و رضايت مندى كامل مؤمنان بهشتى ، از نامه اعمال و كارنامه خويش در عرصه قيامت

فيقول هآؤُم اقرءوا كت_بيه

رفاه بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 5

5- متقين در بهشت ، در رفاه مادى و آسايش فكرى كامل هستند .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون . ادخلوها بسل_م ءامنين ... على سرر متق_بلين . لايمسّه

رفع اندوه بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 1،2

1 - سپاسگزارى بهشتيان از خداوند ، به

خاطر برداشتن حزن و اندوه از ايشان

و قالوا الحمد للّه الذى أذهب عنّا الحزن

2 - بهشتيان ، در كمال آسودگى و به دور از هرگونه حزن و اندوه

و قالوا الحمد للّه الذى أذهب عنّا الحزن

رنگ لباس بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 4

4- پوشاك هايى به رنگ سبز ، فراهم آمده از حرير و در كمال ظرافت و لطافت ، لباس رسمى بهشتيان است .

يلبسون ثيابًا خضرًا من سندس

{سندس} به {پارچه ديباى نازك} گفته مى شود نكره بودن واژهاى {ثياباً} و {خضراً} و {سندس} دال بر تفخيم است، از همين رو، در برداشت، قيد {كمال ظرافت و لطافت} آمده است. و نيز بدان جهت كه اهل بهشت، هرگونه لباس كه بخواهند، فراهم است، از اين لباس، به عنوان لباس ويژه و رسمى ياد گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 2

2 - جامه هاى سبز رنگ از حرير نازك و ستبر ، از لباس هاى فاخر و رسمى بهشتيان

ع_ليهم ثياب سندس خضر و إستبرق

روابط بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 10

10- بهشتيان در بهشت ، روابط حسنه و سرشار از محبت با يكديگر خواهند داشت .

تحيّتهم فيها سل_م

اينكه خداوند مى فرمايد {تحيت مؤمنان در بهشت سلام گفتن و يا درخواست سلامتى براى يكديگر است} حكايت از روابط خوب آنان مى كند.

روزى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 8،9

8

- ميوه درختان بهشت از روزى هاى بهشتيان

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً

{رزقاً} به معناى روزى است و مفعول دوم براى {رزقوا} مى باشد. ضمير در {منها} به {جنات} بر مى گردد و {من ثمرة} به منزله بيان براى {منها} است.

9 - روزى اهل بهشت ، نتيجه و تجسم عقايد صحيح و اعمال صالحشان است .

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا الذى رزقنا من قبل

برداشت فوق بر اين اساس است كه: مراد از {من قبل} دنيا باشد. بر اين مبنا، جمله {هذا الذى ...} دلالت مى كند كه روزيهاى بهشت همان است كه در دنيا به اهل ايمان داده شده بود. در توجيه اين معنا (عينيت روزى بهشت با روزى دنيا) مى توان گفت، مقصود آن است كه: نعمتهاى بهشت تجسم همان اعمال و عقايد اهل ايمان در دنياست. روشن است كه بر اين مبنا، مراد از {الذى رزقنا} ايمان و عمل صالح است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 5،6

5- بهشتيان ، داراى روزى ويژه ، منظم و تضمين شده در هر صبح و عصر

و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

از آن جايى كه در بهشت هر آنچه كه خواسته شود مهيا است، روشن مى گردد كه آنچه در اين آيه در مورد رزق صبح و عصر آمده، تفضلى ويژه است. البته برخى اين جمله را كنايه از دائمى بودن رزق بهشتى دانسته اند. درباره معناى {عشىّ} نظريات گوناگونى ابراز شده است; از جمله: {بين ظهر تا غروب} و {آخر روز} (مصباح).

6- بهشتيان ، همواره از نعمت هاى بهشتى و ارزاق آن

بهره مند خواهند بود .

و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

{صبح و عصر} مى تواند كنايه از تمام وقت باشد.

روش برخورد بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 10

10- بهشتيان در بهشت ، روابط حسنه و سرشار از محبت با يكديگر خواهند داشت .

تحيّتهم فيها سل_م

اينكه خداوند مى فرمايد {تحيت مؤمنان در بهشت سلام گفتن و يا درخواست سلامتى براى يكديگر است} حكايت از روابط خوب آنان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 11

11 _ درود و سلام ، سخن اهل بهشت به هنگام روبه رو شدن با يكديگر

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه گوينده درود و سلام به يكديگر خود خود اهل بهشت باشند.

زمينه آرامش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 7

7 - آسايش خاطر بهشتيان ، در پرتو اطمينان از زوال ناپذيرى نعمت ها

ادخلوها بسل_م ذلك يوم الخلود

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك يوم. ..} در مقام تعليل براى {ادخلوها بسلام} باشد; يعنى، چون در بهشت جاودانه ايد، ديگر مجال هيچ اندوه نداريد و خاطرتان آسوده باد.

زندگى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 2

2 _ زندگى بهشتيان آكنده از صلح و سلامت و به دور از كشمكشهايى مانند جدال دوزخيان است .

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

هدف از بيان پاكيزگى دل هاى بهشتيان از كينه و عداوت

پس از گوشزد كردن نزاع دوزخيان، مقايسه دو جايگاه از جهت صفا و صميميت و عداوت و كينه توزى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 58 - 1،2

1 - شگفتى بهشتيان ، از جاودانه زيستن و نمردن خود در حيات اخروى

أفما نحن بميّتين

استفهام در {أفما. ..} از نوع استفهام تقريرى و متضمن معناى تعجب است. گفتنى است كه اين تعجب از فرط سرور و خوشحالى مى باشد.

2 - بهشتيان ، در اوج سرور و شادمانى از نمردن و جاودانه بودن شان در حيات اخروى

أفما نحن بميّتين

زيبايى لباس بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 7

7- بهشتيان ، به هنگام تكيه زدن بر تخت هاى خود ، لباس هاى فاخر ديبا بر تن دارند .

و يلبسون ثيابًا خضرًا من سندس و إستبرق متّكئين فيها على الأرائك

زيبايى لباس حرير بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 4

4- پوشاك هايى به رنگ سبز ، فراهم آمده از حرير و در كمال ظرافت و لطافت ، لباس رسمى بهشتيان است .

يلبسون ثيابًا خضرًا من سندس

{سندس} به {پارچه ديباى نازك} گفته مى شود نكره بودن واژهاى {ثياباً} و {خضراً} و {سندس} دال بر تفخيم است، از همين رو، در برداشت، قيد {كمال ظرافت و لطافت} آمده است. و نيز بدان جهت كه اهل بهشت، هرگونه لباس كه بخواهند، فراهم است، از اين لباس، به عنوان لباس ويژه و رسمى ياد گرديده است.

زينتهاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 3

3- دست بند هاى زرين طلا ، از جمله زينت هاى بهشتيان در بهشت است .

يحلّون فيها من أساور من ذهب

{سوار} به معناى {دست بند} است. جمع آن {اسورة} و جمع الجمع آن {أساورة} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 6

6 - مؤمنان در بهشت ، با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مى شوند .

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا

{لؤلؤ} به معناى مرواريد و {أساور} (جمع {أسورة}) معرّب دستواره و معادل دستبند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 4،5

4 - بهشتيان ، با دستبند هاى طلا ، مرواريد ، آراسته خواهند شد .

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا

5 - طلا ، مرواريد ، بهترين وسايل زينت در بهشت

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بر شمردن وسايل زينت بهشتيان مى باشد. بنابراين اختصاص به ذكر يافتن اين وسايل، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 4،5

4 - دستواره هاى سيمين ، زينت ابرار در بهشت

و حلّوا$ أساور من فضّة

{سوار} (مفرد {أساور}) به معناى دستواره است.

5 - دستواره هاى سيمين ، از زينت هاى بهشتيان

و حلّوا أساور من فضّة

سرزنشهاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 3

3 _ بهشتيان براى

ملامت و سرزنش دوزخيان ، از آنان جوياى تحقق وعيد هاى الهى براى منكران آيات خداوند خواهند شد .

و نادى . .. فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً

سرگرمى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس است.

سرور بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 55 - 1،2

1 - بهشتيان ، در ناز و نعمت و خوشى و شادمانى وصف ناپذير غوطهور خواهند بود .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل

{شغل} به معناى شأن و كار اصلى است كه انسان را از ديگر كارها بازداشته و به خود مشغول كرده است. گفتنى است كه تنكير آن مى تواند براى تعظيم باشد; يعنى، مشغله اى كه كنه و عمق آن ناشناخته و وصف ناپذير است.

2 - بهشتيان ، در فضايى سرشار از سرور و شادمانى به سر برده و به شوخى و صحبت لذت بخش باهم خواهند پرداخت .

إنّ أصح_ب

الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون

{فاكهون} از {فكاهه} گرفته شده كه به معناى سخن با اهل انس و گفتوگوى مسرت آميز است. گفتنى است در برداشت ياد شده، {فاكهون} خبر دوم براى {إنّ} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 50 - 1

1 - برخى از بهشتيان ، در بزم عيش خود رو به بعضى ديگر كرده و به پرسوجو خواهند پرداخت .

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين... و عندهم ق_صرت الطرف عين ... فأقبل بعضهم عل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 3

3 - شادمانى و عيشِ بهشتيان ، فضل الهى در قبال تعهد و تقواى ايشان

إنّ المتّقين . .. ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

سلام بر بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 12

12_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : سأل على ( ع ) رسول الله ( ص ) : . . . فقال : لماذا بنيت ه_ذه الغرف ( فى الجنة ) يارسول الله ؟ فقال : يا على تلك غرف بناها الله لأوليائه . . . فإذا دخل المؤمن إلى منازله فى الجنة . . . فإذا استقرت لولىّ الله منازله فى الجنة . . . يبعث الله ألف ملك يهنّونه بالجنة . . . فينتهون إلى أوّل باب من جنانه فيقولون للملك الموكل . . . إستأذن لنا على ولىّ الله . . . فيأذن لهم فيدخلون على ولىّ الله و هو فى الغرفة و ل ها

ألف باب . . . فيدخل كل ملك من باب من أبواب الغرفة فيبلّغونه رسالة الجبّار و ذلك قول الله : { و المل_ئكة يدخلون عليهم من كلّ باب } ; يعنى : من أبواب الغرفة { سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: حضرت على _ عليه السلام _ از رسول الله(ص) پرسيد: اى رسول خدا! چرا اين غرفه ها [دربهشت] ساخته شده است؟ فرمود: اى على! اينها غرفه هايى اند كه خداوند آنها را براى دوستانش بنا كرده است، هنگامى كه مؤمن وارد منزلهاى خود در بهشت شود و براى ولىّ خدا منزلهاى او در بهشت تثبيت گردد، خداوند هزار فرشته مى فرستد كه بهشت را به او تهنيت گويند. آنها به اولين درب از بهشتهاى او مى رسند و به فرشته اى كه گماشته آن جاست مى گويند: براى ما اذن ورود بر ولىّ خدا بگير. آن گاه [او] به ايشان اذن مى دهد و بر ولىّ خدا وارد مى شوند، در حالى كه او در غرفه خويش است و براى آن غرفه هزار درب است. آن گاه هر فرشته اى از يكى از دربهاى غرفه وارد مى شود و پيام خداى غالب را مى رساند و اين است گفته خداوند: و الملائكة يدخلون عليهم من كلّ باب مقصود اين است كه از دربهاى غرفه وارد مى شوند [و مى گويند:] سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 2،7

2_ فرشتگان از هر سو بر

بهشتيان وارد مى شوند و بر آنان سلام مى كنند .

والمل_ئكة يدخلون عليهم من كل باب. سل_م عليكم

7_ { قال [ أبوعبدالله ( ع ) ] : إن طائفة من الملائكة عابوا ولد آدم فى اللّذات و الشهوات . . . فإذا كان يوم القيامة و صار أهل الجنة فى الجنة ، إستأذن أُولئك الملائكة على أهل الجنة فيؤذن لهم فيدخلون عليهم فيسلّمون عليهم و يقولون لهم : { سلام عليكم بما صبرتم } فى الدنيا عن اللّذات والشهوات الحلال ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا عده اى از فرشتگان، آدميان را به خاطر گرايش به لذات و شهوات، عيب جويى مى كردند . .. پس آن گاه كه روز قيامت برپا شود و بهشتيان در بهشت قرار گيرند، آن فرشتگان براى ورود بر بهشتيان اجازه مى خواهند، پس به آنان اذن داده مى شود و آن گاه فرشتگان با سلام بر آنان وارد مى شوند و به ايشان مى گويند: سلام بر شما باد به خاطر اينكه شكيبايى ورزيديد و از لذتها و شهوتهاى حلال چشم پوشى كرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 58 - 1،5

1 - بهشتيان ، سلام و تحيتى با عظمت از جانب پروردگار بزرگ دريافت خواهند كرد .

سل_م قولاً من ربّ

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه {سلام} مبتدا و خبرِ آن، فعل محذوف باشد. و {قولاً} مفعول مطلق و نايبِ آن خبرِ محذوف باشد. در اين صورت، تقديرِ آن چنين مى شود: {سلام يقال لهم قولاً من ربّ...}. گفتنى است تنكيرِ {سلام} و {ربّ} براى

تعظيم است.

5 - سلام و تحيت خداوند به بهشتيان ، برخاسته از ربوبيت و مهربانى او به خلق است .

سل_م قولاً من ربّ رحيم

برداشت ياد شده، از بيان دو صفتِ {ربّ} و {رحيم} براى خداوند (در اين آيه شريفه) به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 9

9 - سلام و خوش آمدگويى دربانان بهشت به تقواپيشگان ، هنگام ورود آنان

و قال لهم خزنتها سل_م عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 4

4 - استقبال فرشتگان از بهشتيان ، با تحيت و سلام

ادخلوها بسل_م

بنابراين كه قائل {ادخلوها} فرشتگان باشند، برداشت بالا قابل استفاده است.

سلام به بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 9

9- بر مؤمنان داراى عمل صالح در بهشت ، درود و سلام فرستاده مى شود .

تحيّتهم فيها سل_م

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اضافه {تحيت} به {هم} اضافه مصدر به مفعول باشد. طبق اين احتمال معناى عبارت چنين مى شود: تحيت گفتن به آنان در بهشت با {سلام} است.

سلام بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 6

6 _ ( سلام ) كلمه تحيت و درود بهشتيان به هنگام ديدار يكديگر است .

و تحيتهم فيها سلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 8

8- درود و تحيت بهشتيان به يكديگر در بهشت ، با لفظ { سلام } است .

تحيّتهم

فيها سل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 11

11 _ درود و سلام ، سخن اهل بهشت به هنگام روبه رو شدن با يكديگر

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه گوينده درود و سلام به يكديگر خود خود اهل بهشت باشند.

سلامتى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 7

7 _ بهره مندى از سلامتى مطلق ، تحيت و عطيه خداوند به اهل بهشت

و تحيتهم فيها سلم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {هم} در {تحيتهم} مفعول و فاعل آن، ضمير عايد به (اللّه) باشد ; يعنى، تحيت خدا به اهل بهشت، اعطاى سلامتى مطلق به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 4،9

4- گفتار بهشتيان با يكديگر ، عارى از ياوه و بيهودگى و سرشار از سلامت خواهى و آرزوى امنيت خواهد بود .

لايسمعون فيها لغوًا إلاّ سل_مًا

استثنا در {إلاّ سلاماً} منقطع است; يعنى، {ل_كن يسمعون سلاماً} و يا {كلاماً سالماً}. برخى از مفسران آن را استثناى متصل دانسته و گفته اند: {سلام} _ كه دعاى به سلامتى از آفات است _ براى بهشتيان جز اكرام و گرامى داشت مفهومى ندارد; زيرا در بهشت آفتى نيست تا دعا به سلامتى از آن لغو نباشد.

9- امنيت و سلامت روح و جسم ، ره آورد ورود به بهشت

لايسمعون فيها لغوًا إلاّ سل_مًا و لهم رزقهم فيها

در اين آيه، دو نوع تأمين براى بهشتيان مطرح شده است: 1_ امنيت

روحى به جهت آن كه سخن ها، همه سلام و ايمنى بخش است; 2_ امنيت جسمى كه با تأمين نيازهاى جسمى حاصل است.

سوگند بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 14

14 _ بهشتيان حقانيت رسالت و وعده هاى پيامبران را درمى يابند و با سوگند آن را بازگو مى كنند .

لقد جاءت رسل ربنا بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 56 - 3

3 - سوگند مؤكد بهشتيان براى هم نشينان دوزخى خود ، مبنى بر تلاش آنان در جهت هلاكت مؤمنان و معتقدان به معاد در دنيا

قال تاللّه إن كدتّ لتردين

{ارداء} (مصدر {تردين}) به معناى نابودكردن است.

شام بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 5

5- بهشتيان ، داراى روزى ويژه ، منظم و تضمين شده در هر صبح و عصر

و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

از آن جايى كه در بهشت هر آنچه كه خواسته شود مهيا است، روشن مى گردد كه آنچه در اين آيه در مورد رزق صبح و عصر آمده، تفضلى ويژه است. البته برخى اين جمله را كنايه از دائمى بودن رزق بهشتى دانسته اند. درباره معناى {عشىّ} نظريات گوناگونى ابراز شده است; از جمله: {بين ظهر تا غروب} و {آخر روز} (مصباح).

شكر بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 9

9 _ بهشتيان پس از ورود به بهشت و مشاهده مواهب آن ، خداوند را به خاطر هدايت شدن

و نيلشان به بهشت ، سپاس مى گويند .

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا

شكرگزارى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 1،9

1 - سپاسگزارى بهشتيان از خداوند ، به خاطر برداشتن حزن و اندوه از ايشان

و قالوا الحمد للّه الذى أذهب عنّا الحزن

9 - سپاس گزارى بهشتيان از خداوند ، به خاطر آمرزش خطا هاى آنان و قدردانى از كار هاى نيكشان

و قالوا الحمد للّه . .. إنّ ربّنا لغفور شكور

جمله {إنّ ربّنا لغفور شكور} بيان ديگرى از فلسفه سپاس گزارى از خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 35 - 1

1 - سپاس گزارى بهشتيان از خداوند ، به خاطر وارد كردن آنان به سراى هميشگى

الحمد للّه . .. الذى أحلّنا دار المقامة

شكوه بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 4

4 - شكوه ، جلال ، آسايش و تنعم ، جملگى جمع در بهشت خائفان از مقام پروردگار

و لمن خاف مقام . .. متّك_ين على فرش ... و جنى الجنّتين دان

صبحانه بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 5

5- بهشتيان ، داراى روزى ويژه ، منظم و تضمين شده در هر صبح و عصر

و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

از آن جايى كه در بهشت هر آنچه كه خواسته شود مهيا است، روشن مى گردد كه آنچه در اين آيه در مورد رزق صبح و عصر آمده، تفضلى ويژه است. البته

برخى اين جمله را كنايه از دائمى بودن رزق بهشتى دانسته اند. درباره معناى {عشىّ} نظريات گوناگونى ابراز شده است; از جمله: {بين ظهر تا غروب} و {آخر روز} (مصباح).

صبر بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 7

7_ { قال [ أبوعبدالله ( ع ) ] : إن طائفة من الملائكة عابوا ولد آدم فى اللّذات و الشهوات . . . فإذا كان يوم القيامة و صار أهل الجنة فى الجنة ، إستأذن أُولئك الملائكة على أهل الجنة فيؤذن لهم فيدخلون عليهم فيسلّمون عليهم و يقولون لهم : { سلام عليكم بما صبرتم } فى الدنيا عن اللّذات والشهوات الحلال ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا عده اى از فرشتگان، آدميان را به خاطر گرايش به لذات و شهوات، عيب جويى مى كردند . .. پس آن گاه كه روز قيامت برپا شود و بهشتيان در بهشت قرار گيرند، آن فرشتگان براى ورود بر بهشتيان اجازه مى خواهند، پس به آنان اذن داده مى شود و آن گاه فرشتگان با سلام بر آنان وارد مى شوند و به ايشان مى گويند: سلام بر شما باد به خاطر اينكه شكيبايى ورزيديد و از لذتها و شهوتهاى حلال چشم پوشى كرديد}.

صفات بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 13

13 _ عدم اتكاى بهشتيان به اعمال خويش ، در رسيدن به نعمت هاى بهشت

و قالوا الحمد للّه الذى هدينا لهذا و ما كنا لنهتدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- مريم - 19 - 62 - 5

5- بهشتيان ، داراى روزى ويژه ، منظم و تضمين شده در هر صبح و عصر

و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

از آن جايى كه در بهشت هر آنچه كه خواسته شود مهيا است، روشن مى گردد كه آنچه در اين آيه در مورد رزق صبح و عصر آمده، تفضلى ويژه است. البته برخى اين جمله را كنايه از دائمى بودن رزق بهشتى دانسته اند. درباره معناى {عشىّ} نظريات گوناگونى ابراز شده است; از جمله: {بين ظهر تا غروب} و {آخر روز} (مصباح).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 22 - 1

1 - وجود غريزه و تمايل جنسى در ميان بهشتيان

و حور عين

صلح بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 2

2 _ زندگى بهشتيان آكنده از صلح و سلامت و به دور از كشمكشهايى مانند جدال دوزخيان است .

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

هدف از بيان پاكيزگى دل هاى بهشتيان از كينه و عداوت پس از گوشزد كردن نزاع دوزخيان، مقايسه دو جايگاه از جهت صفا و صميميت و عداوت و كينه توزى است.

صميميت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 2

2 _ زندگى بهشتيان آكنده از صلح و سلامت و به دور از كشمكشهايى مانند جدال دوزخيان است .

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

هدف از بيان پاكيزگى دل هاى بهشتيان از كينه و عداوت پس از گوشزد كردن نزاع دوزخيان، مقايسه دو جايگاه از جهت

صفا و صميميت و عداوت و كينه توزى است.

ضخامت لباس بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 5

5- تن پوش هايى فاخر و ضخيم ، فراهم آمده از حرير سبز ، از جمله لباس هاى ويژه اهل بهشت است .

و يلبسون ثيابًا خضرًا من سندس و إستبرق

كلمه {إستبرق} معرب {إستبر} فارسى است. و به معناى {ديباى ضخيم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 2

2 - جامه هاى سبز رنگ از حرير نازك و ستبر ، از لباس هاى فاخر و رسمى بهشتيان

ع_ليهم ثياب سندس خضر و إستبرق

ظرافت لباس بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 2

2 - جامه هاى سبز رنگ از حرير نازك و ستبر ، از لباس هاى فاخر و رسمى بهشتيان

ع_ليهم ثياب سندس خضر و إستبرق

عجز از رؤيت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 1،2

1 - طاغيان و دوزخيان ، در جهنم از ديدن بهشتيان ناتوان خواهند بود .

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

مقصود از {رجال} در آيه شريفه، مؤمنان و تقواپيشگان اند كه در بهشت جاى دارند.

2 - اظهار تعجب و حسرت طاغيان و دوزخيان ، از ناتوانى شان در ديدن مؤمنان و جايگاه آنان

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

استفهام در {ما لنا. ..} براى تعجب و تحسر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- ص - 38 - 63 - 2

2 - طاغيان در دوزخ ، خود را از ديدن بهشتيان و مؤمنان ناتوان خواهند ديد .

أم زاغت عنهم الأبص_ر

عدم تساوى جهنميان با بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 20 - 1

1 - نابرابرى ، فرجام اخروى دوزخيان و بهشتيان

لايستوى أصح_ب النار و أصح_ب الجنّة

عزت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 3

3 - مؤمنان بهشتى ، در اوج عزت و احترام به سر مى برند .

أُول_ئك فى جنّ_ت مكرمون

عطاياى خدا به بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 7

7 _ بهره مندى از سلامتى مطلق ، تحيت و عطيه خداوند به اهل بهشت

و تحيتهم فيها سلم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {هم} در {تحيتهم} مفعول و فاعل آن، ضمير عايد به (اللّه) باشد ; يعنى، تحيت خدا به اهل بهشت، اعطاى سلامتى مطلق به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 1،2

1 - تقواپيشگان بهشتى ، دريافت كنندگان عطاياى پروردگار با رغبت و رضا

ءاخذين ما ءاتيهم ربّهم

واژه {أخذ} در مورد بهشتيان است و به قرينه موضوع مى رساند كه آنان با اشتياق هداياى الهى را مى پذيرند; برخلاف كافران كه در قيامت با ناراحتى و به قهر عذاب الهى را مى چشند.

2 - عطاياى خداوند به اهل بهشت ، جلوه اى از ربوبيت و پروردگارى او

ءاتيهم ربّهم

علاقه به رؤيت بهشتيان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 4

4 - طاغيان و دوزخيان ، مشتاق ديدن مؤمنان و مطلع گشتن از سرنوشت آنان هستند .

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً

علم بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 1

1 - اطلاع يافتن بهشتيان ، از سرنوشت هم نشينان كافر دنيايى خويش در قيامت

إنّى كان لى قرين . .. قال هل أنتم مطّلعون . فاطّلع

{فا} در فاطّلع} فصيحه و عطف بر جمله مقدر است كه تقدير آن چنين مى باشد: {هل أنتم مطّلعون حتّى اطّلع أنا أيضاً فاطّلعوا و اطّلع هو بعد ذلك; آيا شما اطلاع داريد تا من هم مطلع شوم؟ پس اطلاع يافتند و سپس او نيز اطلاع يافت}.

عمل بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 1

1 _ خداوند دل ها و سينه هاى اهل بهشت را از هر كينه و دشمنى پاك خواهد كرد .

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

{غل} به معناى كينه است.

عمل خير بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 9

9 - سپاس گزارى بهشتيان از خداوند ، به خاطر آمرزش خطا هاى آنان و قدردانى از كار هاى نيكشان

و قالوا الحمد للّه . .. إنّ ربّنا لغفور شكور

جمله {إنّ ربّنا لغفور شكور} بيان ديگرى از فلسفه سپاس گزارى از خداوند است.

عوامل آرامش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 6 -

4

4- نماياندن جايگاه بهشتيان به آنان ، زداينده نگرانى ها از خاطر ايشان *

و يصلح بالهم . .. عرّفها لهم

ارتباط {يصلح بالهم} با {عرّفها لهم} ممكن است اين گونه باشد كه خداوند، با شناساندن جايگاه بهشتيان به آنان پس از شهادتشان، به همه نگرانى هاى آنان پايان داده و قلبشان را آرامش بخشيده و امورشان را اصلاح كرده باشد.

عوامل سرور بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 58 - 2

2 - بهشتيان ، در اوج سرور و شادمانى از نمردن و جاودانه بودن شان در حيات اخروى

أفما نحن بميّتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 2

2 - سرور و شادمانى بهشتيان ، از نمردن و جاودانه زيستنن و نيز رهايى از عذاب الهى در آخرت

إلاّ موتتنا الأُولى و ما نحن بمعذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 7

7 - بهشتيان ، مسرور و شادمان از لطف پروردگار خويش ، به خاطر رهايى از دوزخ

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 23 - 2

2 - سرخوشى بهشتيان در مجالس انس ، با ربودن جام هاى شراب از دست يكديگر

يتن_زعون فيها كأسًا

عوامل لذايذ اخروى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 2

2 - بهشت و نعمت هاى گسترده آن ، مايه بهرهورى و لذت كامل بهشتيان _ و نه مانند امكانات

محدود و ناقص دنيوى _ *

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

ممكن است كه {فاكهين}، تعريض به امكانات دنيا داشته باشد كه معمولاً بشر قادر به بهرهورى كامل از آنها نيست و لذت آن، آميخته با محروميت ها است.

غذاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 5

5 - ميوه ها ، از غذا هاى اصلى بهشتيان است .

يدعون فيها بف_كهة كثيرة

از اختصاص به ذكر يافتن ميوه ها، از ميان ديگر غذاها و خوراكى هاى درخواستى بهشتيان، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

فراموشى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 15

15 - امتنان الهى بر مؤمنان بهشتى ، با زدودن ياد تلخ لغزش هاى دنيوى از خاطره آنان *

و يكفّر عنهم سيّئاتهم

با توجّه به اين كه مسأله تكفير سيّئات پس از ورود مؤمنان به بهشت مطرح شده است _ در حالى كه رتبه تكفير، قبل از مرحله ورود به بهشت است _ احتمال مى رود كه مراد از تكفير در اين جا، بخشش گناهان نباشد; بلكه پوشاندن گناهان مورد نظر باشد; به گونه اى كه بهشتيان ديگر از آن پس، با به ياد آوردن لغزش هاى گذشته شرمنده و مكدّر نشوند.

فرجام اخروى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 20 - 1

1 - نابرابرى ، فرجام اخروى دوزخيان و بهشتيان

لايستوى أصح_ب النار و أصح_ب الجنّة

فرزندان بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 5

5_ پدران ، همسران

و فرزندان واردشدگان به بهشت عدن در صورتى كه صالح باشند به ايشان ملحق خواهند شد .

جن_ّت عدن يدخلونها و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذريّ_تهم

فضايل بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 8

8 _ همنشينى و مؤانست بهشتيان در بهشت و تنهايى جهنّميان در جهنّم *

خالدين فيها . .. خالداً فيها

جمع آوردن {خالدين} براى بهشتيان و مفرد بودن {خالداً} براى جهنّميان، مى تواند گوياى مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 6

6 _ همسران اهل بهشت ، همواره پاكيزه و منزه از هر گونه آلودگى

و الذين امنوا . .. لهم فيها ازواج مطهّرة

{مطهّر} به كسى گفته مى شود كه از نظر جسمى و روحى پاك و منزه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 6

6- بهشتيان ، همواره از نعمت هاى بهشتى و ارزاق آن بهره مند خواهند بود .

و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

{صبح و عصر} مى تواند كنايه از تمام وقت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 3

3- بهشتيان ، غرق و جاودان در نعمت هاى دل خواه خويش خواهند بود .

و هم فى مااشتهت أنفسهم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 1،3

1- بهشتيان و مؤمنان راستين ، از ناله و اندوه بزرگ قيامت در امان بوده و غمگين نخواهند شد .

إنّ الذين سبقت

لهم منّا الحسنى . .. لايحزنهم الفزغ الأكبر

{فزع} به معناى انقباض و گرفتگى ناشى از شىء ترسناك و از جنس {جزع} (ناله و افغان) است (مفردات راغب).

3- بهشتيان و مؤمنان راستين ، به هنگام برپايى قيامت مورد استقبال فرشتگان قرار خواهند گرفت .

و تتلقيهم الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 58 - 1،6،7

1 - بهشتيان ، سلام و تحيتى با عظمت از جانب پروردگار بزرگ دريافت خواهند كرد .

سل_م قولاً من ربّ

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه {سلام} مبتدا و خبرِ آن، فعل محذوف باشد. و {قولاً} مفعول مطلق و نايبِ آن خبرِ محذوف باشد. در اين صورت، تقديرِ آن چنين مى شود: {سلام يقال لهم قولاً من ربّ...}. گفتنى است تنكيرِ {سلام} و {ربّ} براى تعظيم است.

6 - خداوند ، با بهشتيان سخن خواهد گفت .

سل_م قولاً من ربّ رحيم

7 - بهشتيان ، مورد تكريم و عنايت ويژه پروردگاراند .

سل_م قولاً من ربّ رحيم

سخن گفتن خداوند با بهشتيان و دريافت سلام و تحيت بزرگ از جانب او، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 50 - 1

1 - برخى از بهشتيان ، در بزم عيش خود رو به بعضى ديگر كرده و به پرسوجو خواهند پرداخت .

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين... و عندهم ق_صرت الطرف عين ... فأقبل بعضهم عل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 4

4 - بهشتيان ، مهمانان خدا در بهشت

أذلك خير نزلاً

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 17

17 - پاداش الهى به بهشتيان ، فراوان و توصيف ناپذير است .

و الذين ءامنوا . .. ذلك هو الفضل الكبير

بنابراين كه {ذلك} اشاره به مجموعه هاى نعمت هاى بهشتيان داشته باشد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 2

2 - خوردن و آشاميدن بهشتيان ، همراه با پيام { گوارا باد } به ايشان

كلوا و اشربوا هني_ًا

جمله {كلوا و اشربوا} مقول قول محذوف است; يعنى، {يقال لهم كلوا. .. هنيئاً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 20 - 3

3 - همسران زيبا ، نمود لطف الهى به بهشتيان

و زوّجن_هم بحور عين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 11 - 1،2

1 - بهشتيان ، هيچ گونه صدا و سخن بيهوده اى در بهشت برين نمى شنوند .

لاتسمع فيها ل_غية

{كلام لغو}; يعنى، آنچه قابل اعتنا نيست و بدون تأمل و انديشه گفته شده است (مفردات راغب) و كلمه {لاغية}; يعنى، سخن زشت (قاموس) گفتنى است كه {لاغية} اسم فاعل و وصفى مناسب با گوينده سخن است. توصيف سخن به وصفى كه مخصوص گوينده آن است، بر مبالغه دلالت دارد; يعنى، سخنى كه حتى اندكى از {لغو} را پديد آورد، به گوش بهشتيان نخواهد خورد.

2 - اهل بهشت ، هيچ گونه سخن لغو و بيهوده اى در آن جا نمى گويند .

فى جنّة . .. لاتسمع فيها ل_غية

شنيده نشدن {لغو}، نشانه

نبودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 12 - 3

3 - چشمه هاى جارى در بهشت ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

ناعمة . .. فيها عين جارية

كلمه {عين} اسم جنس نكره و قابل تطبيق بر يك يا چند چشمه مى باشد. آياتى كه بهشت را به داشتن چشمه هايى متعدد توصيف كرده است، مى تواند قرينه بر اراده تعدد در اين آيه نيز باشد. ارتباط اين آيه با {ناعمة} در آيات پيشين، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 13 - 2

2 - استراحت بهشتيان بر تختخواب ها و تماشاى صحنه هاى بهشت ، از نعمت هاى الهى در آخرت

ناعمة . .. فيها سرر مرفوعة

ارتفاع تخت هاى بهشتيان، نشانگر اشراف آنان بر صحنه هاى دل انگيز بهشت است.

فلسفه عجز از رؤيت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 3

3 - طاغيان و دوزخيان ، در جستوجوى علل و چرايى ناتوانى شان از ديدن مؤمنان و جايگاه آنان

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً

لام در {لنا} متضمن معناى علت است و {ما لنا. ..}; يعنى، به چه علت ما نمى توانيم مؤمنان را ببينيم؟ به سخن ديگر مقصود آيه شريفه، اين نكته است كه دوزخيان از علل و چرايى ناتوانى شان از ديد بهشتيان پرسش مى كنند; نه از خود ديدن.

گفتگوى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى

با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 51 - 1،2

1 - گفتوگوى بهشتيان با يكديگر ، درباره هم نشينان خود در دنيا در بزم بهشتى

قال قائل منهم إنّى كان لى قرين

2 - بهشتيان با يادآورى خاطرات دنيايى خويش ، در بزم بهشتى به گفتوگو خواهند پرداخت .

قال قائل منهم إنّى كان لى قرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 25 - 1،2

1 - گفت وگوى بهشتيان و پرسش آنان از احوال يكديگر

و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون

2 - پرسش بهشتيان از يكديگر ، درباره چگونگى راهيابى شان به بهشت

و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون

از آنچه در آيه بعد آمده است، محتواى سؤال _ به گونه اى كه ياد شد _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 26 - 2

2 - مكالمات در بهشت پيشتازان ، همراه با درود و تحيت پى درپى است

; نه آميخته با لغو و نسبت هاى ناروا .

لايسمعون فيها لغوًا . .. إلاّ قيلاً سل_مًا سل_مًا

كلمه {سلاماً} مى تواند بدل براى {قليلاً} باشد. گفتنى است كه تكرار {سلاماً}، براى بيان تعاقب و پى درپى بودن است; يعنى، {سلاماًاثر سلام} (درود پى درپى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 5

5 - گفتار بهشتيان با يكديگر ، عارى از هرگونه سخن زشت و بيهوده است .

لايسمعون فيها لغوًا

گفتگوى بهشتيان با جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 4

4 _ دوزخيان ، از داخل جهنم ، توانا بر گفتگو با بهشتيان و بهشتيان نيز قادر بر سخن گفتن با دوزخيان هستند .

و نادى اصحب النار اصحب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 56 - 1،2

1 - سخن گفتن بهشتيان با هم نشينان كافر دنيايى خويش ، به وقت مشاهده آنان در دوزخ

فرءاه فى سواء الجحيم . قال تاللّه إن كدتّ

2 - امكان برقرارى ارتباط و سخن گفتن بهشتيان با دوزخيان ، به وقت مشاهده آنان در دوزخ

فرءاه فى سواء الجحيم . قال تاللّه إن كدتّ

گفتگوى جهنميان با بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 4

4 _ دوزخيان ، از داخل جهنم ، توانا بر گفتگو با بهشتيان و بهشتيان نيز قادر بر سخن گفتن با دوزخيان هستند .

و نادى اصحب النار اصحب الجنة

گفتگوى خدا با بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - يس - 36 - 58 - 6

6 - خداوند ، با بهشتيان سخن خواهد گفت .

سل_م قولاً من ربّ رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 73 - 4

4 - سخن گفتن مستقيم و بىواسطه خداوند با بهشتيان در آخرت ، نشانه تكريم آنان از سوى خداوند

ي_عباد . .. ادخلوا الجنّة ... لكم فيها ف_كهة

گوارا باد به بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 2

2 - خوردن و آشاميدن بهشتيان ، همراه با پيام { گوارا باد } به ايشان

كلوا و اشربوا هني_ًا

جمله {كلوا و اشربوا} مقول قول محذوف است; يعنى، {يقال لهم كلوا. .. هنيئاً}.

لباس بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 53 - 2

2- انسان در بهشت ، داراى جامه و پوشش

يلبسون من سندس و إستبرق

لباس حرير بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 5

5- تن پوش هايى فاخر و ضخيم ، فراهم آمده از حرير سبز ، از جمله لباس هاى ويژه اهل بهشت است .

و يلبسون ثيابًا خضرًا من سندس و إستبرق

كلمه {إستبرق} معرب {إستبر} فارسى است. و به معناى {ديباى ضخيم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 7

7 - پرنيان ، جنس لباس مؤمنان در بهشت

و لباسهم فيها حرير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 6

6 - لباس

بهشتيان از حرير است .

و لباسهم فيها حرير

لباس رسمى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 4

4- پوشاك هايى به رنگ سبز ، فراهم آمده از حرير و در كمال ظرافت و لطافت ، لباس رسمى بهشتيان است .

يلبسون ثيابًا خضرًا من سندس

{سندس} به {پارچه ديباى نازك} گفته مى شود نكره بودن واژهاى {ثياباً} و {خضراً} و {سندس} دال بر تفخيم است، از همين رو، در برداشت، قيد {كمال ظرافت و لطافت} آمده است. و نيز بدان جهت كه اهل بهشت، هرگونه لباس كه بخواهند، فراهم است، از اين لباس، به عنوان لباس ويژه و رسمى ياد گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 2

2 - جامه هاى سبز رنگ از حرير نازك و ستبر ، از لباس هاى فاخر و رسمى بهشتيان

ع_ليهم ثياب سندس خضر و إستبرق

لذايذ اخروى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 8

8 - تمامى زيبايى ها و لذت هاى مورد تمايل اهل تقوا ، آماده براى آنان در بهشت

و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين

لذايذ بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 55 - 2

2 - بهشتيان ، در فضايى سرشار از سرور و شادمانى به سر برده و به شوخى و صحبت لذت بخش باهم خواهند پرداخت .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون

{فاكهون} از {فكاهه} گرفته شده كه به معناى سخن با اهل انس و

گفتوگوى مسرت آميز است. گفتنى است در برداشت ياد شده، {فاكهون} خبر دوم براى {إنّ} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 51 - 3

3 - لذت بخش بودن ياد خاطرات دنيوى ، در بزم بهشتى براى بهشتيان

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين... و عندهم ق_صرت الطرف... قال قائل منهم إنّى

يادكرد خاطرات خود در دنيا، در آن بزم باشكوه و پر از ناز و نعمت، گوياى اين حقيقت است كه ياد چنين خاطراتى، خود لذت بخش و طراوت آفرين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 15 - 3

3 - لذت بخش بودن استفاده از ظرف هاى سيمين و بلورين ، براى بهشتيان

و يطاف عليهم ب_انية من فضّة و أكواب كانت قواريرَا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است

كه آيه شريفه در مقام بيان نعمت ها و لذت هاى بهشتى است.

لذت طلبى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 9

9 - بهشتيان ، داراى تمايلات جنسى و حس لذت جويى

متّك_ين على فرش . .. فيهنّ ق_صرت الطرف

از اين كه خداوند به وجود حوريان بشارت داده، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 74 - 4

4 - بهشتيان ، داراى تمايلات جنسى و حس لذت جويى

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

مجلس انس بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 53 - 4

4- تقواپيشگان در بهشت ، داراى ديدار ها و نشست هاى دوستانه و محافل انس

متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 5

5 - ياد نعمت ها و تعظيم عطاياى خداوند ، نقل مجلس انس متقين ، در بهشت *

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

در معناى {فاكهين} گفت و گوهاى دوستانه در مجالس انس آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 20 - 1

1 - بهشتيان ، داراى مجالس انس و تكيه زده بر تخت هاى چيده شده در كنار هم

متّك_ين على سرر مصفوفة

{اتكاء} (مصدر {متك_ين}) به معناى تكيه زدن و {سُرُر} (جمع {سرير}) به معناى تخت ها است. {مصفوفة} (صفت {سُرُر}; يعنى، چيده شده در كنار هم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 23 -

2

2 - سرخوشى بهشتيان در مجالس انس ، با ربودن جام هاى شراب از دست يكديگر

يتن_زعون فيها كأسًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 5

5 - ستايش تقواپيشگان از نيكى هاى خداوند ، در مجالس انس خويش در بهشت

يتساءلون . .. إنّه هو البرّ الرحيم

محبت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 10

10- بهشتيان در بهشت ، روابط حسنه و سرشار از محبت با يكديگر خواهند داشت .

تحيّتهم فيها سل_م

اينكه خداوند مى فرمايد {تحيت مؤمنان در بهشت سلام گفتن و يا درخواست سلامتى براى يكديگر است} حكايت از روابط خوب آنان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 50 - 2

2 - مجلس اُنس و به پرس و جو نشستن ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فأقبل بعضهم على بعض يتساءلون

مدت زندگى دنيوى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 112 - 4

4 - { قال رسول اللّه ( ص ) إنّ اللّه إذا أدخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار قال لأهل الجنة : { كم لبثتم فى الأرض عدد سنين ؟ قالوا : لبثنا يوماً أو بعض يوم قال لنعم ما اتجرتم فى يوم أو بعض يوم رحمتى و رضوانى و جنتى اُسكنوا فى ها خالدين مخلدين ثمّ يقول : يا أهل النار { كم لبثتم فى الأرض عدد سنين قالوا لبثنا يوماً أو بعض يوم } فيقول : بئس ما اتجرتم فى

يوم أو بعض يوم نارى و سخطى اُمكثوا فيها خالدين ;

رسول خدا(ص) فرمود: همانا خدا وقتى كه اهل بهشت را در بهشت و اهل آتش را در آتش داخل مى كند، به بهشتيان مى گويد {كم لبثتم فى الأرض عدد سنين؟} و آنان جواب مى هند: {لبثنا يوماً أو بعض يوم}. خدا مى فرمايد: چه خوب تجارتى كرديد در يك روز يا قسمتى از آن! اينك [اين] رحمت، رضوان و بهشت من است، در آن ساكن شويد هميشه و جاويدان. سپس مى فرمايد: اى اهل آتش {كم لبثتم فى الأرض عدد سنين؟} و آنان جواب مى هند: {لبثنا يوماً أو بعض يوم}. پس خدا مى فرمايد: چه بد تجارتى كرديد در يك روز يا قسمتى از يك روز. اينك، [اين] آتش و خشم من است، در آن هميشه بمانيد}.

مراتب بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 75 - 4

4 - اهل بهشت از درجات و مراتبى مختلف ، برخوردارند .

لهم الدرجت العلى

ذكر {الدرجات} به صورت جمع، از كثرت و تعدد درجات و تفاوت آنها با يكديگر حكايت دارد; زيرا اگر همه در يك رتبه بودند صيغه مفرد نيز براى افاده آن كافى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 19 - 2

2- وجود تفاوت درجات ، در بهشت براى مؤمنان و در دوزخ براى كافران *

و لكلّ درج_ت ممّا عملوا

برداشت بالا بنابراين است كه {لكلّ} به معناى هر يك از مؤمنان و هر يك از كافران باشد كه در آيات پيشين به عنوان {مسلم} و {منكر معاد} از

آنان ياد شد.

مربى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 4

4 - بهشت ، جلوه ربوبيت خداوند ، در حق تقواپيشگان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت . .. ءاتيهم ربّهم

مطرح ساختن ربوبيت خداوند، در مقام اعطاى بهشت به پرهيزكاران و نيز اضافه {رب} به {هم}، مطلب بالا را افاده مى كند.

مزاح بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 55 - 2

2 - بهشتيان ، در فضايى سرشار از سرور و شادمانى به سر برده و به شوخى و صحبت لذت بخش باهم خواهند پرداخت .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون

{فاكهون} از {فكاهه} گرفته شده كه به معناى سخن با اهل انس و گفتوگوى مسرت آميز است. گفتنى است در برداشت ياد شده، {فاكهون} خبر دوم براى {إنّ} گرفته شده است.

مصونيت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 1

1- بهشتيان و مؤمنان راستين ، از ناله و اندوه بزرگ قيامت در امان بوده و غمگين نخواهند شد .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى . .. لايحزنهم الفزغ الأكبر

{فزع} به معناى انقباض و گرفتگى ناشى از شىء ترسناك و از جنس {جزع} (ناله و افغان) است (مفردات راغب).

مقامات اخروى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 24 - 1

1 _ اهل بهشت در روز قيامت ، داراى برترين جايگاه و نيكوترين بستر براى استراحت

أصح_ب الجنّة يومئذ خير مستقرًّا و أحسن مقيلاً

{مقيلاً} اسم مكان از ماده {قيلولة} است و

{قيلوله} به معناى استراحت ميان روز مى باشد و مقصود از آن در آيه شريفه، مطلق آسايشگاه و محل استراحت; يعنى، بهشت است.

مقامات بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 7

7 _ جايگاه رفيع بهشتيان ، مشرف بر نهرهايى جارى

تجرى من تحتهم الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 9

9 _ بهشتيان در آستانه ورود به بهشت در عين اميد به حضور در آن جايگاه رفيع ، نگران از تغيير سرنوشت خويشند .

لم يدخلوها و هم يطمعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير فاعلى در {لم يدخلوها} و {يطمعون} به أصحاب الجنة، برگردانده شود. بر اين مبنا جمله {لم يدخلوها} حال براى {أصحاب الجنة} است. گفتنى است {يطمعون} (اميد دارند) اشاره به نگرانى آنان دارد كه مبادا از ورود به بهشت منع گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 75 - 4

4 - اهل بهشت از درجات و مراتبى مختلف ، برخوردارند .

لهم الدرجت العلى

ذكر {الدرجات} به صورت جمع، از كثرت و تعدد درجات و تفاوت آنها با يكديگر حكايت دارد; زيرا اگر همه در يك رتبه بودند صيغه مفرد نيز براى افاده آن كافى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 4

4- بهشتيان و مؤمنان راستين ، برخوردار از مقام و منزلتى والا در روز رستاخيز

و تتلقّي_هم الملئكة

استقبال فرشتگان از مؤمنان و بهشتيان، حاكى از منزلت و مقام والاى آنان است.

ملاقات ملائكه با

بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 1

1_ ديدار فرشتگان با اهل بهشت و سخن گفتن آنان با ايشان

والمل_ئكة يدخلون عليهم . .. سل_م عليكم

منابع تغذيه بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 57 - 2

2 - ميوه ها ، از غذا هاى اصلى بهشتيان است .

لهم فيها ف_كهة

از اختصاص به ذكر يافتن ميوه ها از ميان ديگر غذاها و خوراكى ها، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

منت بر بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 15

15 - امتنان الهى بر مؤمنان بهشتى ، با زدودن ياد تلخ لغزش هاى دنيوى از خاطره آنان *

و يكفّر عنهم سيّئاتهم

با توجّه به اين كه مسأله تكفير سيّئات پس از ورود مؤمنان به بهشت مطرح شده است _ در حالى كه رتبه تكفير، قبل از مرحله ورود به بهشت است _ احتمال مى رود كه مراد از تكفير در اين جا، بخشش گناهان نباشد; بلكه پوشاندن گناهان مورد نظر باشد; به گونه اى كه بهشتيان ديگر از آن پس، با به ياد آوردن لغزش هاى گذشته شرمنده و مكدّر نشوند.

منشأ پاداش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 5

5 - پاداش هاى بهشتيان ، عطا و تفضّل خداوند است .

عطاء

{عطاء} اسم مصدر و به معناى پرداختن و نيز به معناى چيزى است كه به ديگرى پرداخته مى شود. راغب در {مفردات} مى گويد: {اين

كلمه به جايزه و بخشش اختصاص يافته است}.

منشأ جاودانگى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 8

8- جاودانگى بهشتيان و برخوردارى ابدى آنان از نعمت ها ، متكى به مبدأ لايزال و پايان ناپذير فيض الهى است .

خ_لدين فيها . .. قل لو كان البحر مدادًا لكلم_ت ربّى لنفد البحر

منشأ نجات بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 57 - 1

1 - بهشتيان ، رهايى خود از پيامد هاى هلاكت بار هم نشينى با كافران دوزخى را ، مديون لطف خدا و به توفيق او مى دانند .

و لولا نعمة ربّى لكنت من المحضرين

نامه عمل بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 19 - 2،4

2 - نامه اعمال مؤمنان بهشتى در قيامت ، در دست راست آنان قرار دارد .

فأمّا من أُوتى كت_به بيمينه

از اوصاف بيان شده براى اين گروه در آيات بعدى به دست مى آيد كه آنان مؤمنانى بهشتى و از همان گروهى اند كه در آيه 38 سوره {واقعه}، از آنان به {اصحاب اليمين} نام برده شده است.

4 - مؤمنان بهشتى ، خواستار مشاهده و قرائت شدن نامه اعمالشان در عرصه قيامت

فيقول هآؤُم اقرءوا كت_بيه

{هآؤُم} اسم فعل امر و به معناى {خذوا} (بياييد بگيريد) است.

نشاط اخروى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 6

6 - راه نداشتن كمترين ملال و زحمت ، در زندگى اخروى بهشتيان

متّك_ين . .. و جنى الجنّتين دان

از

اين كه خداوند با تعابير {متّكئين على فرش} و {دان}، نهايت آسايش بهشتيان را ترسيم كرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

نشانه هاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 5

5 _ امت ها و گروه هاى موجود در صحنه قيامت ، چه بهشتى و چه دوزخى ، هر كدام داراى علايمى مخصوص به خويش

و على الاعراف رجال يعرفون كلاً بسيمهم

كلمه {سيما} به معناى علامت و نشانه است.

نشانه هاى سعادت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 2

2 - مى گسارى بهشتيان و استفاده آنان از جام هاى شراب آماده ، جلوه اى از خوشبختى آنان است .

إنّ للمتّقين مفازًا . .. و كأسًا دهاقًا

نعمتهاى اخروى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 11 - 3

3 - نشنيدن سخن لغو و بيهوده ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

ناعمة . .. لاتسمع فيها ل_غية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 12 - 3

3 - چشمه هاى جارى در بهشت ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

ناعمة . .. فيها عين جارية

كلمه {عين} اسم جنس نكره و قابل تطبيق بر يك يا چند چشمه مى باشد. آياتى كه بهشت را به داشتن چشمه هايى متعدد توصيف كرده است، مى تواند قرينه بر اراده تعدد در اين آيه نيز باشد. ارتباط اين آيه با {ناعمة} در آيات پيشين، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 13 - 2

2 - استراحت بهشتيان بر تختخواب ها و تماشاى صحنه هاى بهشت ، از نعمت هاى الهى در آخرت

ناعمة . .. فيها سرر مرفوعة

ارتفاع تخت هاى بهشتيان، نشانگر اشراف آنان بر صحنه هاى دل انگيز بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 14 - 2

2 - نوشيدن از چشمه بهشت با پياله هاى آماده ، در حال آرميدن بر تختخواب خويش ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فيها عين جارية . فيها سرر مرفوعة . و أكواب موضوعة

ارتباط اين آيه با آيات پيشين، بيانگر برداشت ياد شده است.

نعمتهاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 9

9 _ رضوان خداوند و خشنودى او از بهشتيان ، بالاترين لذت و نعمت براى آنان

و رضون من اللّه أكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 2

2- در بهشت عدن ، نهر ها ، از زير پاى ( كاخ ها و بنا هاى رفيع ) بهشتيان جريان دارد .

تجرى من تحتهم الأنه_ر

مرجع ضمير {تحتهم} عبارت {الذين امنوا} در آيه قبل است; يعنى، از زير پاى بهشتيان، نهرها جارى است. روشن است كه جريان آب از زير پاى بهشتيان، تعبيرى براى ترسيم محل اقامت آنان در بهشت و جريان يافتن آب از زير بناها و يا تكيگاه هاى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 102 - 3

3- بهشتيان ، غرق

و جاودان در نعمت هاى دل خواه خويش خواهند بود .

و هم فى مااشتهت أنفسهم خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 55 - 1

1 - بهشتيان ، در ناز و نعمت و خوشى و شادمانى وصف ناپذير غوطهور خواهند بود .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل

{شغل} به معناى شأن و كار اصلى است كه انسان را از ديگر كارها بازداشته و به خود مشغول كرده است. گفتنى است كه تنكير آن مى تواند براى تعظيم باشد; يعنى، مشغله اى كه كنه و عمق آن ناشناخته و وصف ناپذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 17

17- غفران و خوشنودى پروردگار از بهشتيان ، نعمتى عظيم براى ايشان

فيها . .. و مغفرة من ربّهم

در اين آيه مغفرت پروردگار، همانند ساير نعمت ها، تذكر داده شده است و تنوين {مغفرة} دال بر تفخيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 1

1 - تقواپيشگان بهشتى ، دريافت كنندگان عطاياى پروردگار با رغبت و رضا

ءاخذين ما ءاتيهم ربّهم

واژه {أخذ} در مورد بهشتيان است و به قرينه موضوع مى رساند كه آنان با اشتياق هداياى الهى را مى پذيرند; برخلاف كافران كه در قيامت با ناراحتى و به قهر عذاب الهى را مى چشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 1

1 - شادمانى تقواپيشگان در بهشت ، از عطاياى پروردگار به آنان

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

{فاكه} (از مصدر {فكاهه}) به معناى شادمان

است.

نگرانى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 9

9 _ بهشتيان در آستانه ورود به بهشت در عين اميد به حضور در آن جايگاه رفيع ، نگران از تغيير سرنوشت خويشند .

لم يدخلوها و هم يطمعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير فاعلى در {لم يدخلوها} و {يطمعون} به أصحاب الجنة، برگردانده شود. بر اين مبنا جمله {لم يدخلوها} حال براى {أصحاب الجنة} است. گفتنى است {يطمعون} (اميد دارند) اشاره به نگرانى آنان دارد كه مبادا از ورود به بهشت منع گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 7

7 _ راهيان بهشت در عين اميدوارى براى ورود به بهشت ، نگران ملحق شدن به دوزخيان هستند .

ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

نيازهاى عاطفى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 20 - 4

4 - بهشتيان ، داراى تمايلات جنسى و نياز هاى عاطفى در بهشت

و زوّجن_هم بحور عين

نيازهاى مادى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 5

5 - انسان ، در بهشت به خوردن و آشاميدن نياز دارد و از آن لذت مى برد .

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

وفور پاداش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 17

17 - پاداش الهى به بهشتيان ، فراوان و توصيف ناپذير است .

و الذين ءامنوا . .. ذلك هو الفضل الكبير

بنابراين كه {ذلك} اشاره

به مجموعه هاى نعمت هاى بهشتيان داشته باشد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

ويژگيهاى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 2

2 - تصديق و باور داشتن قيامت و زنده شدن انسان ها ، از ويژگى هاى بهشتيان و بندگان مخلَص خدا در دنيا است .

يقول أءنّك لمن المصدّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 4

4 - تقوا ، اصلى ترين شرط ورود به بهشت و بارزترين ويژگى بهشتيان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

ويژگيهاى پذيرايى از بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 16 - 4

4 - پذيرايى از بهشتيان ( ابرار و . . . ) ، با ظرف ها و جام هاى متناسب با نياز و ميل آنان خواهد بود .

قدّروها تقديرًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه اندازه گيرى ظرف ها و جام ها، ممكن است به لحاظ مقدار نيازها و ميل هاى بهشتيان باشد.

ويژگيهاى زندگى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 7

7- در زندگى بهشتيان ، تنوع زمان ( بامداد و پسين ) وجود دارد .

لهم رزقهم فيها بكرة و عشيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 1

1 - زندگى انسان هاى بهشتى با انواع نعمت ها ( همچون نهر ها ، تخت ها ، شراب و همسران زيبا ) قابل مقايسه با زندگى پردرد و

رنج دوزخيان نيست .

أذلك خير نزلاً أم شجرة الزقّوم

خوب بودن زندگى بهشتيان و بدى زندگى دوزخيان امرى روشن و آشكار است. بر اين اساس سؤال از بهتر بودن زندگى بهشتيان نسبت به دوزخيان مى تواند براى بيان شدت تفاوت اين دو زندگى و قابل قياس نبودن آنها مى باشد.

ويژگيهاى گفتگوى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 4

4- گفتار بهشتيان با يكديگر ، عارى از ياوه و بيهودگى و سرشار از سلامت خواهى و آرزوى امنيت خواهد بود .

لايسمعون فيها لغوًا إلاّ سل_مًا

استثنا در {إلاّ سلاماً} منقطع است; يعنى، {ل_كن يسمعون سلاماً} و يا {كلاماً سالماً}. برخى از مفسران آن را استثناى متصل دانسته و گفته اند: {سلام} _ كه دعاى به سلامتى از آفات است _ براى بهشتيان جز اكرام و گرامى داشت مفهومى ندارد; زيرا در بهشت آفتى نيست تا دعا به سلامتى از آن لغو نباشد.

ويژگيهاى لباس بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 4،5

4- پوشاك هايى به رنگ سبز ، فراهم آمده از حرير و در كمال ظرافت و لطافت ، لباس رسمى بهشتيان است .

يلبسون ثيابًا خضرًا من سندس

{سندس} به {پارچه ديباى نازك} گفته مى شود نكره بودن واژهاى {ثياباً} و {خضراً} و {سندس} دال بر تفخيم است، از همين رو، در برداشت، قيد {كمال ظرافت و لطافت} آمده است. و نيز بدان جهت كه اهل بهشت، هرگونه لباس كه بخواهند، فراهم است، از اين لباس، به عنوان لباس ويژه و رسمى ياد گرديده است.

5- تن پوش هايى

فاخر و ضخيم ، فراهم آمده از حرير سبز ، از جمله لباس هاى ويژه اهل بهشت است .

و يلبسون ثيابًا خضرًا من سندس و إستبرق

كلمه {إستبرق} معرب {إستبر} فارسى است. و به معناى {ديباى ضخيم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 21 - 2،9

2 - جامه هاى سبز رنگ از حرير نازك و ستبر ، از لباس هاى فاخر و رسمى بهشتيان

ع_ليهم ثياب سندس خضر و إستبرق

9 - { روى عن الصادق ( ع ) أنّه قال : فى معناه تعلوهم الثياب فيلبسونها . . . { و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً } يطهرهم عن كلّ شىء سوى اللّه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره معناى {عاليهم ثياب سندس خضر و إستبرق} فرمود: لباس به طرف آنان بالا مى رود و آن را مى پوشند. .. و درباره {و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً} فرمود: [آن نوشيدنى پاك كننده] آنان را از هر چه غير خدا است، پاك مى كند...}.

همسران بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 5

5_ پدران ، همسران و فرزندان واردشدگان به بهشت عدن در صورتى كه صالح باشند به ايشان ملحق خواهند شد .

جن_ّت عدن يدخلونها و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذريّ_تهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 20 - 2

2 - بهشتيان ، داراى همسرانى نيكو ، با چشمانى سياه و زيبا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء{) به معناى سياه چشمان و {عين} جمع {عيناء})

و به معناى زيبا چشمان است.

همسران دنيوى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 56 - 6

6 - حوريان بهشتى ، زنانى غير از همسران دنيوى بهشتيان

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

تعبير {لم يطمثهنّ إنس. ..} مى رساند كه اصولاً حوريه هاى بهشت، سابقه ارتباط هيچ موجودى را نداشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 74 - 3

3 - حوران بهشتى ، زنانى غير از همسران دنيايى بهشتيان

لم يطمثهنّ إنس قبلهم و لاجانّ

تعبير {لم يطمثهنّ إنس قبلهم. ..} مى رساند كه اصولاً حوريان بهشتى، سابقه ارتباط با هيچ موجودى را نداشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 23 - 3

3 - حوران بهشتى ، غير از همسران دنيوى بهشتيان اند .

كأمث_ل اللؤلؤ المكنون

در صورتى كه تشبيه به {لؤلؤ مكنون} كنايه از اين باشد كه هيچ بيگانه اى، حوران بهشتى را قبلاً لمس نكرده; معلوم مى شود كه آنها زنانى غير از زنان دنيوى اند.

همنشينان بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 5

5_ پدران ، همسران و فرزندان واردشدگان به بهشت عدن در صورتى كه صالح باشند به ايشان ملحق خواهند شد .

جن_ّت عدن يدخلونها و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذريّ_تهم

همنشينان دنيوى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 51 - 1

1 - گفتوگوى بهشتيان با يكديگر ، درباره هم نشينان خود در دنيا در بزم

بهشتى

قال قائل منهم إنّى كان لى قرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 54 - 1،2

1 - بهشتيان ، درباره سرنوشت هم نشينان كافر دنيايى خود ، از ديگر بهشتيان پرسش كرده و از وضعيت آنان كسب اطلاع خواهند كرد .

قال هل أنتم مطّلعون

استفهام {هل} براى عرض و يا امر است كه مفاد آن تقاضا و درخواست مى باشد.

2 - بهشتيان ، براى يافتن هم نشينان كافر دنيايى خود و آگاه شدن از سرنوشت آنان در قيامت ، به جستوجو خواهند پرداخت .

قال هل أنتم مطّلعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 1

1 - اطلاع يافتن بهشتيان ، از سرنوشت هم نشينان كافر دنيايى خويش در قيامت

إنّى كان لى قرين . .. قال هل أنتم مطّلعون . فاطّلع

{فا} در فاطّلع} فصيحه و عطف بر جمله مقدر است كه تقدير آن چنين مى باشد: {هل أنتم مطّلعون حتّى اطّلع أنا أيضاً فاطّلعوا و اطّلع هو بعد ذلك; آيا شما اطلاع داريد تا من هم مطلع شوم؟ پس اطلاع يافتند و سپس او نيز اطلاع يافت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 56 - 1،3

1 - سخن گفتن بهشتيان با هم نشينان كافر دنيايى خويش ، به وقت مشاهده آنان در دوزخ

فرءاه فى سواء الجحيم . قال تاللّه إن كدتّ

3 - سوگند مؤكد بهشتيان براى هم نشينان دوزخى خود ، مبنى بر تلاش آنان در جهت هلاكت مؤمنان و معتقدان به معاد در دنيا

قال تاللّه إن كدتّ لتردين

{ارداء} (مصدر {تردين}) به

معناى نابودكردن است.

بي پناهان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بى پناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 18

18 _ كسانى كه با اعمال نارواى خود، خويشتن را تباه و محروم از خير نموده اند، هيچ دوست و ياور و شفيعى در بين مخلوقات نخواهند داشت.

أن تبسل نفس بما كسبت ليس لها من دون الله ولى و لا شفيع

بى پناهى

بى پناهى آخرت فروشان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 9

9 - كسانى كه به انگيزه دستيابى به دنيا ، آخرت خويش را تباه مى كنند ، براى رهايى از عذاب ، ياورى نخواهند داشت .

فلا يخفف عنهم العذاب و لاهم ينصرون

بى پناهى اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 101 - 5

5 - بى پناهى و تنهايى شديد انسان ها در عرصه قيامت ، على رغم حضور در جمع

فلاأنساب بينهم يومئذ و لايتساءلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 47 - 8

8 - قيامت ، صحنه بى پناهى و بى ياورى انسان ها است .

ما لكم من ملجإ يومئذ

بى پناهى اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 5

5 - كافران و منافقان ، در قيامت از ياور و پشتيبان محروم خواهند بود .

هى موليكم

{مولى} به معناى ناصر و ياور است و قالب {هى مولاكم} قالب قصر است; يعنى، {ليس لكم ناصر إلاّ النار} (كافران و منافقان به جز آتش

ياورى ندارند).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 17 - 5

5 - هيچ پناهگاه و راه گريزى از سختى ها و اندوه هاى روز محشر براى كافران نيست .

فكيف تتّقون إن كفرتم يومًا يجعل الولدن شيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 11 - 2

2 - در عرصه قيامت ، هيچ ملجأ و پناهگاهى براى كافران نخواهد داشت .

لاوزر

{وزر} به معناى ملجأ و پناهنگاه است.

بى پناهى اخروى مرفهان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 65 - 4

4 - قيامت ، روز بى پناهى و درماندگى كامل مرفهان كفرپيشه

لاتجئروا اليوم إنّكم منّا لاتنصرون

بى پناهى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 92 - 2

2 - دست مشركان در قيامت ، كوتاه از معبود هاى خيالى خود

و قيل لهم أين ما كنتم تعبدون

بى پناهى اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 5

5 - كافران و منافقان ، در قيامت از ياور و پشتيبان محروم خواهند بود .

هى موليكم

{مولى} به معناى ناصر و ياور است و قالب {هى مولاكم} قالب قصر است; يعنى، {ليس لكم ناصر إلاّ النار} (كافران و منافقان به جز آتش ياورى ندارند).

بى پناهى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 22 - 4،5

4 - هيچ پناهگاهى براى بشر در برابر عذاب خداوند ، جز خود خدا وجود

ندارد .

و لن أجد من دونه ملتحدًا

5 - هيچ كس ، توانايى پناه دادن به انس و جن در برابر عذاب الهى را ندارد .

و لن أجد من دونه ملتحدًا

بى پناهى انسان ها در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 4 - 1

1 - مردم در قيامت ، مانند پروانه هاى ريز و پراكنده در هوا ، هراسان و بى سامان به هر طرف روى خواهند آورد .

يوم يكون الناس كالفراش المبثوث

{فَراشَة} (مفرد {فَراش}); يعنى، آنچه بال زده و در حرارت چراغ سقوط كرده و خود را مى سوزاند (تاج العروس) {فرّاء} آنها را ملخ هايى مى داند كه روى زمين گسترده و در هم مى لولند (مجمع البيان). تشبيه مردم در قيامت به آن حشرات، نشانگر سردرگمى، ترس و اضطرابى است كه انسان ها را به هر سو خواهد كشاند.

بى پناهى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 22 - 5

5 - هيچ كس ، توانايى پناه دادن به انس و جن در برابر عذاب الهى را ندارد .

و لن أجد من دونه ملتحدًا

بى پناهى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 65 - 4

4 - قيامت ، روز بى پناهى و درماندگى كامل مرفهان كفرپيشه

لاتجئروا اليوم إنّكم منّا لاتنصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 47 - 8

8 - قيامت ، صحنه بى پناهى و بى ياورى انسان ها است .

ما لكم من ملجإ يومئذ

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 8

8 - تنهايى و بى پناهى در قيامت ، هشدارى به مال اندوزان و قدرت مداران

و لايغنى عنهم ما كسبوا شي_ًا و لا ما اتّخذوا من دون اللّه أولياء

بى پناهى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 22

22 _ ستمكاران هيچ ياورى براى نجات از آتش دوزخ ندارند .

و ما للظلمين من انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 45 - 7

7 _ قطع هر گونه امداد الهى به ظالمانِ تكذيب كننده آيات الهى*

فقطع دابر

{دابر} به معنى پشت و عقب است و از معانى محتمل كنايى در آيه قطع هر گونه امداد و فيض الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 10

10 - هنگامه عذاب ، لحظه ظهور و بروز بى پناهى گمراهان ستم پيشه است .

فما له من ولىّ من بعده و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يقولون هل إلى مردّ من سبي

بى پناهى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 116 - 5

5 _ كافران ، بى پناه و بى دفاع در برابر خواست خداوند

انّ الذين كفروا لن تغنى عنهم . .. من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 43 - 5

5- بى پناهى همه جانبه كافران دربرابر عذاب الهى و حتمى بودن هلاكت آنان

أم لهم ءالهة تمنعهم من

دوننا . .. و لا هم منّا يصحبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 5

5 - قطع اميد كافران از همه عوامل مادى و احساس بى پناهى كامل در هنگام مرگ

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2 - كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با حوادث ، زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 2

2 - كافران لجوج و حق ناپذير ، تنها به هنگام مشاهده نشانه هاى نزول عذاب الهى ، به ناتوانى و بى پناهى خود پى مى برند .

حتّى إذا رأوا ما يوعدون فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

بى پناهى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 10

10 - هنگامه عذاب ، لحظه ظهور و بروز بى پناهى گمراهان ستم پيشه است .

فما له من ولىّ من بعده و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يقولون هل إلى مردّ من سبي

بى پناهى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 58 -

11

11- براى مجرمان ، پس از پايان مهلت آنان و فرا رسيدن موعد تحقُّق عذاب آنان ، كمترين پناهگاهى وجود ندارد .

بل لهم موعد لن يجدوا من دونه موئلاً

{موئل} اسم مكان به معناى {ملجأ و پناگاه} است. ضمير در {من دونه} به {موعد} برمى گردد و مراد اين است كه كافران، جز حركت به سوى زمان تعيين شده عذاب، راه نجاتى ندارند. نكره بودن {موئلاً} بر عموم نفى دلالت دارد; يعنى، براى مجرمان كمترين پناگاهى نيز پيدا نمى شود.

بى پناهى لعن شدگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 5،9،10

5 _ لعنت شدگان الهى ، هرگز ياورى نخواهند داشت .

و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

9 _ كارساز نبودن يارى هيچكس ، براى مشمولان لعن الهى

و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

چون كافران و مشمولان لعن الهى احياناً همديگر را يارى مى دهند، بنابراين جمله {فلن تجد . .. } ناظر به غايت و هدف يارى رسانى است. يعنى بر فرض اينكه همديگر را يارى دهند، سودبخش نخواهد بود.

10 _ كارساز نبودن يارى براى مشمولان لعن الهى ، از سنت هاى خداوند

و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

كلمه {لن}، كه دلالت بر نفى ابدى دارد، مى رساند كه اين معنا از سنتهاى الهى است.

بى پناهى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 9،13

9 _ بى پناهى مستكبران رويگردان از بندگى خدا در برابر كيفر الهى در قيامت

اما الذين استنكفوا و استكبروا فيعذبهم عذاباً أليماً و لايجدون لهم من دون اللّه و

13

_ خداوند ، هرگز مستكبران رويگردان از عبادت را ، در قيامت يارى نخواهد كرد .

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

بى پناهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 2

2 _ بى پناهى مشركان در قيامت و ناتوانى معبودهاى آنان از كمك رساندن به آنها

أين شركاؤكم . .. ثم لم تكن فتنتهم إلا أن قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين

اين آيه و آيه پيش ترسيمى از چهره مشركان در قيامت است. در آيه پيش خطاب به مشركان شده كه: {أين شركاؤكم} ؟ و در اين آيه درماندگى و بيچارگى و عجز آنان از پاسخ و دفاع را بيان داشته است.

بى پناهى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2 - كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با حوادث ، زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

بى پناهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 145 - 4

4 _ منافقان ، براى رهايى از عذاب اخروى ، هيچ ياور و شفيعى نخواهند داشت .

إنّ المنفقين فى الدرك الاسفل من النار و لن تجد لهم نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 28

28 _ هيچ كس توانايى ندارد كه به منافقان ، هنگام گرفتار آمدنشان به عذاب دنيوى و اخروى ، يارى رساند .

يعذبهم اللّه . .. و ما لهم فى الأرض من ولىّ و لانصير

بى پناهى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 2

2 _ كارساز نبودن يارى هيچكس براى يهوديان ، معلول نقش نداشتن آنان در نظام هستى است .

فلن تجد له نصيراً. ام لهم نصيب من الملك

در برداشت فوق، جمله {ام لهم}، علت براى جمله {فلن تجد . ..} گرفته شده است.

عوامل بى پناهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 18

18 _ كسانى كه با اعمال نارواى خود، خويشتن را تباه و محروم از خير نموده اند، هيچ دوست و ياور و شفيعى در بين مخلوقات نخواهند داشت.

أن تبسل نفس بما كسبت ليس لها من دون الله ولى و لا شفيع

موجبات بى پناهى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 5

5 - انجام دادن رسالت الهى ، موجب پناه داشتن پيامبر ( ص ) و كوتاهى ايشان ، سبب بى پناهى آن حضرت در برابر عذاب خداوند

و لن أجد من دونه ملتحدًا . إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه عبارت {إلاّ بلاغاًمن اللّه. ..} استثنا از {ملتحداً} باشد; يعنى، من پناهگاهى در برابر عذاب الهى نمى يابم; جز آن كه با انجام رسالت الهى، پناهى

براى خود بيابم.

بي تقوايان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 1،4،5

1 _ بى تقوايان ، برادران شيطان هستند .

و إخونهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {إخوانهم} به {الشيطان} در آيه قبل برگردد، كه به قرينه مقابله مراد از {اخوان} بى تقوايان است. گفتنى است كه چون {ال} در {الشيطان} براى جنس است، ضمير جمع مى تواند به آن ارجاع شود.

4 _ مشركان ، مصداق بارز بى تقوايان هستند .

و إخونهم

چنانچه گذشت مراد از {اخوان} بى تقوايان هستند و چون آيات پيشين درباره مشركان بود، مى توان گفت مصداق مورد نظر براى بى تقوايان، اهل شرك هستند.

5 _ شيطان برادر انسان هاى مشرك و بى تقواست .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير در {إخوانهم} مى تواند به مشركان و بى تقوايان برگردد. بر اين مبنا مراد از {اخوان}، به قرينه آيه قبل، شيطان است. قابل ذكر است كه در اين صورت ضمير فاعلى در {يمدونهم} به {اخوان} و ضمير مفعولى به مشركان و بى تقوايان برمى گردد.

آثار اخروى دوستى با بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 67 - 4

4 - آشكار شدن آثار زيانبار دوستى و مودّت بى تقوايان در روز قيامت

الأخلاّء يومئذ بعضهم لبعض عدوّ إلاّ المتّقين

دوستانى كه دوستى خويش را بر غير تقوا بنا نهاده اند، در قيامت خواهند فهميد كه چه اثرات شومى را به واسطه آن متحمل شده اند و در نتيجه با يكديگر دشمن خواهند شد.

اندوه اخروى بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 35 - 8

8 _ ترس و اندوه در قيامت بر ناصالحان و بى تقوايان سايه گستر خواهد شد.

فمن اتقى و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

بى تقوايان از مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 14

14 - وجود عناصرى ناخالص ، در ميان مهاجران صدراسلام *

المه_جرين الذين . .. يبتغون فضلاً من اللّه و رضونًا و ينصرون اللّه و رسوله أُول_

برداشت يادشده بدان احتمال است كه فعل هاى {يبتغون. ..} و {ينصرون...} قيدهاى احترازى باشد; نه توضيحى.

ترس اخروى بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 35 - 8

8 _ ترس و اندوه در قيامت بر ناصالحان و بى تقوايان سايه گستر خواهد شد.

فمن اتقى و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 68 - 7

7 - سيطره وحشت و هراس بر غير متقين در قيامت

ي_عباد لا خوف عليكم اليوم و لا أنتم تحزنون

از اين كه خوف و حزن تنها از تقواپيشگان نفى شده است، به دست مى آيد كه غير آنان گرفتار بيم و اندوه خواهند بود.

تهديد بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 133 - 6

6 _ تهديد بى تقوايان كفرپيشه به هلاكت و نابودى ، از سوى خداوند

ان اتقوا اللّه و إن تكفروا . .. ان يشأ يذهبكم ايها الناس

زمينه عذاب بى تقوايان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 4

4 - رهاكنندگان عبادت خدا ، تقواى الهى و اطاعت از پيامبران ، در معرض عذاب الهى و مرگ زودرس قرار دارند .

أن اعبدوا اللّه . .. و يؤخّركم إلى أجل مسمًّى

زيان اخروى دوستى با بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 67 - 4

4 - آشكار شدن آثار زيانبار دوستى و مودّت بى تقوايان در روز قيامت

الأخلاّء يومئذ بعضهم لبعض عدوّ إلاّ المتّقين

دوستانى كه دوستى خويش را بر غير تقوا بنا نهاده اند، در قيامت خواهند فهميد كه چه اثرات شومى را به واسطه آن متحمل شده اند و در نتيجه با يكديگر دشمن خواهند شد.

شيطان و بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 1،2،3،5

1 _ بى تقوايان ، برادران شيطان هستند .

و إخونهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {إخوانهم} به {الشيطان} در آيه قبل برگردد، كه به قرينه مقابله مراد از {اخوان} بى تقوايان است. گفتنى است كه چون {ال} در {الشيطان} براى جنس است، ضمير جمع مى تواند به آن ارجاع شود.

2 _ شياطين ، بى تقوايان را به گمراهى مى كشانند و آنان را در ضلالت فرو مى برند .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير فاعلى در {يمدونهم} به شياطين برمى گردد و ضمير مفعولى به {اخوان}، يعنى {و اخوان الشياطين يمدهم الشياطين فى الغى}. {مد} (مصدر يمدون) به معناى كشيدن است و آوردن {فى} به جاى {إلى} براى رساندن اين معناست كه

شيطان بى تقوايان را به عمق گمراهى مى برد.

3 _ شيطان پس از گمراه ساختن بى تقوايان آنان را در ر ها نمى كند و همچنان در منجلاب گمراهى نگه مى دارد .

ثم لايقصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {لايقصرون} به شيطان بازگردانده شود. {اقصار} (مصدر يقصرون) به معناى دست برداشتن است.

5 _ شيطان برادر انسان هاى مشرك و بى تقواست .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير در {إخوانهم} مى تواند به مشركان و بى تقوايان برگردد. بر اين مبنا مراد از {اخوان}، به قرينه آيه قبل، شيطان است. قابل ذكر است كه در اين صورت ضمير فاعلى در {يمدونهم} به {اخوان} و ضمير مفعولى به مشركان و بى تقوايان برمى گردد.

فرجام بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 98 - 4

4 _ بيان فرجام كفرپيشگان بى تقوا ، از روش هاى قرآن در هدايت مردم به ايمان و تقواست .

و لكن كذبوا فأخذنهم . .. أو أمن أهل القرى أن يأتيهم بأسنا

كيفر بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 17

17 - بى تقوايان و مخالفت كنندگان با پيامبر ( ص ) ، داراى كيفرى شديد

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه . .. و اتّقوا اللّه إنّ اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 4

4 _ اضلال ، از كيفر هاى الهى براى بى تقوايان

ما كان اللّه ليضل . .. حتى يبين لهم ما يتقون

گمراهى بى تقوايان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 2،3،6

2 _ شياطين ، بى تقوايان را به گمراهى مى كشانند و آنان را در ضلالت فرو مى برند .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير فاعلى در {يمدونهم} به شياطين برمى گردد و ضمير مفعولى به {اخوان}، يعنى {و اخوان الشياطين يمدهم الشياطين فى الغى}. {مد} (مصدر يمدون) به معناى كشيدن است و آوردن {فى} به جاى {إلى} براى رساندن اين معناست كه شيطان بى تقوايان را به عمق گمراهى مى برد.

3 _ شيطان پس از گمراه ساختن بى تقوايان آنان را در ر ها نمى كند و همچنان در منجلاب گمراهى نگه مى دارد .

ثم لايقصرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {لايقصرون} به شيطان بازگردانده شود. {اقصار} (مصدر يقصرون) به معناى دست برداشتن است.

6 _ پافشارى مشركان و بى تقوايان پيرو شيطان به گمراهى خويش

ثم لايقصرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {لايقصرون} به مشركان و بى تقوايان برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 4

4 _ اضلال ، از كيفر هاى الهى براى بى تقوايان

ما كان اللّه ليضل . .. حتى يبين لهم ما يتقون

مرگ بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 4

4 - رهاكنندگان عبادت خدا ، تقواى الهى و اطاعت از پيامبران ، در معرض عذاب الهى و مرگ زودرس قرار دارند .

أن اعبدوا اللّه . .. و يؤخّركم إلى أجل مسمًّى

هشدار به بى تقوايان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 20

20 _ هشدار خداوند به مردمان بى تقوا و قاطع رحم

و اتّقوا اللّه . .. و الارحام انّ اللّه كان عليكم رقيباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 29

29 _ هشدار و تهديد خداوند نسبت به كسانى كه تقوا را رعايت نكنند و پرهيزگار نباشند .

و اتقوا اللّه إنّ اللّه سريع الحساب

جمله {ان اللّه . ..} در مقام تهديد بى تقوايان است.

هلاكت بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 97 - 4

4 _ هلاكت امت هاى بى تقوا و تكذيب كننده پيامبران ، عبرتى براى امت هاى بعدى است .

و لكن كذبوا فأخذنهم . .. أفأمن أهل القرى أن يأتيهم بأسنا

بى تقوايى

آثار بى تقوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 7

7 _ بى تقوايى آدمى نسبت به حقوق ايتام ديگران ، زمينه ساز پايمال شدن حقوق يتيمان وى از سوى جامعه

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم فليتّقوا اللّه

برداشت فوق را فرمايش امام صادق (ع) تأييد مى كند كه فرمود: يعنى ليخش ان اخلفه فى ذريّته كما صنع بهؤلاء اليتامى.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 128، ح 1 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 238، ح 38.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 11،12،13،15

11 _ عدم رعايت تقوا ، نوعى كفر است .

ان اتقوا اللّه و إن تكفروا

خداوند، بى تقوايى را

كفر ناميده است. چون مراد از {ان تكفروا}، {ان لاتتقوا} مى باشد.

12 _ بى تقوايى ، زمينه گرايش آدمى به كفر

ان اتقوا اللّه و إن تكفروا

جمله {و ان تكفروا . ..} پس از امر به رعايت تقوا، مى تواند اشاره به اين باشد كه بى تقوايى، آدمى را به كفر گرايش مى دهد.

13 _ بى تقوايى و كافر شدن مردم ، هيچ ضررى را متوجه خداوند نخواهد كرد .

و إن تكفروا فان للّه ما فى السموت و ما فى الأرض و كان اللّه غنياً حميداً

15 _ بازگشت زيان كفر و بى تقوايى ، به خود انسان نه به خداوند

و إن تكفروا فان للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 133 - 5

5 _ كفر و بى تقوايى ، زمينه هلاكت و انقراض ملتها

و إن تكفروا . .. ان يشأ يذهبكم ايها الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 11

11 _ رعايت نكردن تقوا و بى اعتنايى به دستورات خداوند ، فسق و مايه محروميت از هدايت خاص الهى است .

و اسمعوا و اللّه لايهدى القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 3

3 _ انسان هاى بى تقوا ، محروم از دستيابى به بصيرت ويژه الهى براى تمييز حق و باطل و شناخت حقايق

إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 13

13 _ بى تقوايى يهوديان

عصر بعثت عامل پيمان شكنى آنان

ينقضون عهدهم فى كل مرة و هم لايتقون

جمله حاليه {و هم لا يتقون} بيانگر ريشه پيمان شكنى يهوديان و به اصطلاح حال معلّله است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 7

7 _ عدم رعايت تقوا در عمل ، نشانه عدم صداقت مدعى ايمان

اتقوا اللّه و كونوا مع الصدقين

از اينكه خداوند مؤمنان متقى را {صادق} شمرده است، برداشت مى شود كه: اظهاركنندگان ايمان، اگر عملا به احكام دين پايبند نباشند و تقوا پيشه نكنند، در اظهار ايمان صادق نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 8

8- تعرّض و اهانت به مهمان ديگران ، عملى ناپسند و به دور از تقواپيشگى

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. و اتقوا الله و لاتخزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 1 - 3

3- عصيان و سرپيچى از فرمان هاى خدا ( بى تقوايى ) ، در پى دارنده فرجامى شوم و موجب گرفتار شدن به عذاب اخروى

اتّقوا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 53 - 2

2 - بى تقوايى مردمان ، عامل برهم زدن وحدت رويه پيامبران و پيدايش تفرقه هاى دينى

و إنّ ه_ذه أُمّتكم أُمّة وحدة . .. فتقطّعوا أمرهم بينهم زبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 87 - 3

3 - ترديد در يگانگى خدا ، على رغم اعتراف به مالكيت مطلق او بر سراسر هستى ، ناشى

از بى پروايى و بيم نداشتن از عذاب او

سيقولون للّه قل أفلاتتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 146 - 7

7 - بى تقوايى و مخالفت با پيامبران ، ناسپاسى و تهديد كننده بقاى نعمت هاى دنيايى

ألاتتّقون . .. فاتّقوا اللّه و أطيعون ... أتتركون فى ما ه_هنا ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 12

12 - بى تقوايى ، زمينه ساز انحراف از مسير حق و افتادن در دام آيين شرك و بت پرستى

إذ قال لقومه ألاتتّقون . أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه الياس(ع)، پيش از سرزنش قوم خود به جهت گرويدن آنان به آيين شرك، آنان را به دليل بى تقوايى سرزنش كرده است و اين مطلب مى رساند كه بى تقوايى، زمينه ساز گرايش به آيين هاى باطل (همچون بت پرستى) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 55 - 4

4 - طغيان ، ناسازگار با تقواپيشگى است و بى تقوايى نوعى طغيان مى باشد .

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. ه_ذا و إنّ للط_غين لشرّ مئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 67 - 5

5 - دوستى هاى بنا شده بر بى تقوايى ، داراى باطنى عداوت خيز و دشمنى پرور

الأخلاّء يومئذ بعضهم لبعض عدوّ إلاّ المتّقين

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه آيه شريفه اشاره به كشف باطن اين گونه دوستى ها در قيامت داشته باشد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 45 - 2

2 - گذراندن زندگى دنيا همراه با بى پروايى ، سرمست شدن به ثروت و مكنت و بى رحمى و آدم كشى ، درپى دارنده قطعى عذاب هولناك دوزخ

فى سموم و حميم . .. إنّهم كانوا قبل ذلك مترفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 7

7 - بى تقوايى و ترك انفاق ، سوق دهنده انسان به سوى فرجامى سخت

فأمّا من أعطى و اتّقى . .. و أمّا من ... فسنيسّره للعسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 11 - 3

3 - ترك انفاق و تقوا ، ساقط كننده انسان و مايه هلاكت اخروى او است .

فأمّا من أعطى و اتّقى . .. و أمّا من ... إذا تردّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 7

7 - شقاوت ، برخاسته از بى تقوايى است .

الأشقى

به قرينه مقابله {أشقى} با {أتقى} (در آيات بعد)، مراد از {شقاوت} فاصله گرفتن از تقوا است.

آثار بى تقوايى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 131 - 5

5 - ريشه تمام مفاسد اجتماعى و روحى قوم عاد ، در بى تقوايى و دورى آنان از ارزش هاى الهى بود .

أتبنون بكلّ ريع . .. بطشتم جبّارين . فاتّقوا اللّه و أطيعون

از اين كه هود(ع) پس از سرزنش عاديان به خاطر روحيه بيهوده كارى، كاخ نشينى و خشونت

با ديگران، آنان را به تقواى الهى فرا خوانده است، نشان مى دهد كه آن مفاسد، همگى ريشه در بى تقوايى آنان دارد.

بى تقوايى اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 177 - 2،5

2 - مردم سرزمين ايكه ، مردمى بى تقوا و گناه پيشه

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون

5 - اصحاب ايكه مورد سرزنش شعيب ( ع ) به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون

استفهام در جمله {ألاتتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 181 - 1

1 - فساد اقتصادى و تجارى ، بارزترين جلوه بى تقوايى مردم { ايكه }

ألاتتّقون . .. أوفوا الكيل و لاتكونوا من المخسرين

{إيفاء} (مصدر {أوفوا}) مرادف {إتمام} و {كيل} به معناى پيمانه است. {إخسار} (مصدر {مخسرين}) نيز معادل {تنقيص} و به معناى كم فروشى است; يعنى، {پيمانه را كامل بدهيد و از كم فروشان نباشيد}.

بى تقوايى اصحاب شمال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 45 - 1

1 - اصحاب شمال ، مجموعه اى از انسان هاى بى پروا ، متنعمان سرمست و جباران ( انسان هاى بى رحم و آدم كش )

إنّهم كانوا قبل ذلك مترفين

{مترف} (مفرد {مترفين}) در معانى زير به كار مى رود: الف) انسان يله و رهايى كه بدون هيچ مانعى هرچه دلش بخواهد انجام مى دهد (بى پروا); ب) كسى كه تنعم و رفاه او را سرمست كرده باشد;

ج) جبار و ستمگر (قاموس المحيط).

بى تقوايى الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 124 - 3

3 - الياس پيامبر ، قوم خود را به خاطر بى تقوايى شان سرزنش كرد .

إذ قال لقومه ألاتتّقون

همزه در {ألاتتّقون} براى استفهام انكارىِ توبيخى است.

بى تقوايى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 16

16 _ كفرورزى انسان ها و بى تقوايى آنان ، خارج از خواست و اختيار خداوند نخواهد بود .

و إن تكفروا فان للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

بيان مالكيت خداوند نسبت به تمامى هستى پس از جمله {ان تكفروا}، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه، كفرورزى انسانها چون خارج از هستى نيست، در اختيار خداوند است.

بى تقوايى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 5،6

5 _ اهل كتاب ، فاقد انگيزه كافى براى ايمان و تقوا

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا

بيان شرط با كلمه {لو} حكايت از آن دارد كه ايمان و تقواپيشگى از اهل كتاب امرى بعيد است.

6 _ اهل كتاب در عصر پيامبر ( ص ) مردمى بى ايمان و فاقد تقوا

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا

بى تقوايى در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 16

16 - خطر خروج از مرز عدالت و تقوا در جنگ و پاسخ به تعديات دشمن ( مقابله به مثل )

فاعتدوا عليه . .. و اتقوا

اللّه

تأكيد به رعايت تقوا با جمله {واتقوا اللّه} و نيز {و اعلموا . ..} پس از تجويز مقابله به مثل، مى رساند كه: اجراى اين قانون خطر عدم رعايت حد و مرز مقابله به مثل و خروج از عدالت را در پى دارد; لذا براى جلوگيرى از ابتلا به اين امر ناروا، بر رعايت تقوا تأكيد شده است.

بى تقوايى قابيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 19،23

19 _ هابيل پذيرفته نشدن قربانى برادرش قابيل را معلول بى تقوايى او دانست .

و لم يتقبل من الاخر قال لاقتلنك قال انما يتقبل اللّه من المتقين

23 _ قابيل ، انسانى ناآشنا به معارف الهى ، بى تقوا و حسود

قال لاقتلنك . .. قال انما يتقبل اللّه من المتقين

بى تقوايى قوم الياس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 124 - 2

2 - قوم الياس پيامبر ، مردمى بى تقوا بودند .

إذ قال لقومه ألاتتّقون

بى تقوايى قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 142 - 4،6

4 - ثموديان ، مردمى بى تقوا و گنه پيشه

إذ قال لهم . .. ألاتتّقون

6 - ثموديان ، مورد سرزنش صالح ( ع ) به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم أخوهم ص_لح ألاتتّقون

استفهام در جمله {ألا تتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 150 - 6

6 - بى تقوايى و گنه پيشگى ، بزرگ ترين مشكل ثموديان

فاتّقوا

اللّه و أطيعون

در سفارش هاى حضرت صالح(ع)، توصيه به تقوا بيش از همه توصيه ها تكرار شده است و اين نشان مى دهد كه مشكل عمده ثموديان، مسأله بى تقوايى آنان بوده است.

بى تقوايى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 124 - 4،6

4 - قوم عاد ، مردمى بى تقوا و گنه پيشه

إذ قال لهم . .. ألاتتّقون

6 - عاديان ، مورد سرزنش هود ( ع ) به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم أخوهم هود ألاتتّقون

استفهام در جمله {ألا تتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 132 - 4

4 - بى تقوايى ، بزرگ ترين مشكل عاديان

إذ قال لهم أخوهم هود ألاتتّقون . .. فاتّقوا اللّه... و اتّقوا الذى أمدّكم بماتعل

در سفارش هاى حضرت هود(ع)، توصيه به تقوا بيش از همه توصيه ها تكرار شده است و اين نشان مى دهد كه مشكل عمده عاديان، بى تقوايى آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 135 - 1

1 - تأكيد هود ( ع ) بر بيمناك بودن درباره سرنوشت قومش ، به خاطر بى تقوايى و ناسپاسى آنان

فاتّقوا اللّه . .. الذى أمدّكم ... إنّى أخاف عليكم عذاب يوم عظيم

بى تقوايى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 20

20_ قوم لوط ، فاقد حتى يك انسان فهميده ، غيور و خداترس

فاتقوا الله و لاتخزون فى

ضيفى أليس منكم رجل رشيد

{رشيد} به معناى راه يافته است و به مناسبت جمله {اتقواالله} و {لاتخزون فى ضيفى} مصداق راه يافتگى، خداترسى و غيرت و حميّت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 161 - 4،6

4 - قوم لوط ، مردمى بى تقوا و گناه پيشه بودند .

إذ قال لهم أخوهم لوط ألاتتّقون

6 - قوم لوط ، مورد سرزنش وى به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم أخوهم لوط ألاتتّقون

استفهام در جمله{ألا تتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد.

بى تقوايى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 106 - 4،6

4 - قوم نوح ، مردمى بى تقوا و گنه پيشه

إذ قال لهم أخوهم نوح ألاتتّقون

دعوت نوح(ع) از قوم خويش به رعايت تقوا و خداترسى، بيانگر مطلب ياد شده است.

6 - قوم نوح ، مورد سرزنش وى به خاطر بى تقوايى و گنه پيشگى

إذ قال لهم أخوهم نوح ألاتتّقون

استفهام در جمله {ألاتتّقون} مى تواند براى توبيخ و سرزنش باشد.

بى تقوايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 4

4 _ مشركان ، مصداق بارز بى تقوايان هستند .

و إخونهم

چنانچه گذشت مراد از {اخوان} بى تقوايان هستند و چون آيات پيشين درباره مشركان بود، مى توان گفت مصداق مورد نظر براى بى تقوايان، اهل شرك هستند.

بى تقوايى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 5

5 - بى تقوايى و هواپرستى ، بزرگ ترين

مشكل تكذيب كنندگان دين در قيامت

فويل يومئذ للمكذّبين . .. ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون ... إنّ المتّقين فى

در اين آيات، {متّقين} جبهه مقابل {مكذّبين} قرار گرفته است. از اين تقابل مطلب استفاده مى شود.

بى تقوايى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 8

8 - تكذيب گران روز جزا ، فاقد تقوا و روح احسان و نيكوكارى اند .

ويل يومئذ للمكذّبين . ..إنّ المتّقين ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

از تقابل تكذيب گران با تقواپيشگان و محسنان در آيات مورد بحث، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

بى تقوايى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 11

11 _ يهوديان عصر بعثت بى هيچ ترس و پروايى از پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، پيمانهايشان را نقض مى كردند .

و هم لايتقون

براى فعل {يتقون} چندين متعلق مى توان لحاظ كرد ; از جمله ضمير {ك} كه خطاب به پيامبر(ص) باشد و يا كلمه اى همانند {المؤمنين}.

بى تقوايى يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 12،13

12 _ جامعه يهود در عصر پيامبر ( ص ) ، جامعه اى به دور از تقوا و پرهيزگارى *

و هم لايتقون

برداشت فوق بر اين اساس است كه متعلق {لايتقون}، اللّه باشد ; يعنى يهوديان ترسى از خداوند ندارند و تقواى الهى را رعايت نمى كنند.

13 _ بى تقوايى يهوديان عصر بعثت عامل پيمان شكنى آنان

ينقضون عهدهم فى كل مرة و هم لايتقون

جمله حاليه {و هم

لا يتقون} بيانگر ريشه پيمان شكنى يهوديان و به اصطلاح حال معلّله است.

بى تقوايى يهود كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 10

10 _ بى پروايى يهوديان كفرپيشه از پيمان شكنى هاى مكرر

و هم لايتقون

زمينه بى تقوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 9

9 _ انفال و غنايم جنگى ، زمينه لغزش و ابتلاى مردم به سوء استفاده و بى تقوايى است .

قل الأنفال للّه و الرسول فاتقوا اللّه

هشدار خداوند با امر به تقوا پس از بيان حكم انفال، حاكى از برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 18 - 12

12 - احساس اقتدار و ايمنى از آسيب دشمن ، زمينه ساز غفلت و كم تقوايى است . *

ي_أي_ّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه و لتنظر . .. و اتّقوا اللّه

در آيات پيشين خداوند به مؤمنان اطمينان داد كه كافران يهود از اين پس، تاب رويارويى مستقيم نخواهند داشت و منافقان هم كارى از پيش نخواهند برد; ولى پس از آن اطمينان بخشى، اكنون توصيه به تقوا كرده است. گويى كه احساس ايمنى، زمينه غفلت را فراهم مى آورد.

زيان بى تقوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 15

15 _ بازگشت زيان كفر و بى تقوايى ، به خود انسان نه به خداوند

و إن تكفروا فان للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

علايم بى تقوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 31

31 _ تسليم نبودن در برابر احكام الهى و هراس از رويارويى با دشمن ، نشانه بى تقوايى

و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال لولا اخّرتنا الى اجل قريب و الاخرة خير لمن ات

مفعول {اتقى} مى تواند مسائلى باشد كه در آيه به متخلفان از جهاد نسبت داده شد ; همانند اعتراض به حكم خدا و ترس از جنگ.

فرجام بى تقوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 20

20- بى تقوايى و هواپرستى ، منتهى به خلود در آتش دوزخ

زيّن له سوء عمله و اتّبعوا أهواءهم . .. هو خ_لد فى النار

موارد بى تقوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 10

10 _ صيد حيوانات صحرايى و خوردن گوشت آنها در حال احرام بى تقوايى است .

و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً و اتقوا اللّه

از مصاديق مورد نظر براى {تقوا} به قرينه {حرم عليكم . ..} پرهيز از صيد در حال احرام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 4

4 _ رعايت نكردن احكام الهى در بهرهورى از غنايم جنگى بى تقوايى است .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 20

20 - به كارگيرى روش هاى نادرست و غيرمنطقى براى انجام كار ها ، خلاف تقواست .

ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها . .. و أتوا

البيوت من أبوبها و اتقوا اللّه

فرمان به رعايت تقوا، پس از ارشاد به اتخاذ روش صحيح براى رسيدن به مقصود، بيانگر يكى از اين دو نكته است: 1_ اتخاذ روش و وسيله صحيح و منطقى از مصداقهاى تقواست. 2_ ضرورت رعايت تقوا در پيمودن راهها براى رسيدن به مقاصد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 12

12 - بى عدالتى در مقابله به مثل ، خلاف تقواپيشگى است .

فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 15،18

15_ اطفاى شهوت جنسى از غير طريق ازدواج و انتخاب همسر ، خلاف تقوا و خداترسى است .

فاتقوا الله

18_ رسوا ساختن افراد در ميان مردمان ، خلاف تقوا و خداترسى است .

فاتقوا الله و لاتخزون فى ضيفى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 183 - 2

2 - كاستن از ارزش كالاى مردم و كم ب ها جلوه دادن آن به هنگام خريد ، از مصاديق بى تقوايى است .

فاتّقوا اللّه . .. و لاتبخسوا الناس أشياءهم

موانع بى تقوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 13

13 _ ايمان ، ناسازگار با بى تقوايى ، ترك جهاد و بى اعتنايى به وسايل تقرب به خدا

يأيها الذين ءامنوا اتقوا اللّه و ابتغوا إليه الوسيلة و جهدوا فى سبيله

نشانه هاى بى تقوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 43

43 _ تعدى و تجاوز حتى به دشمنان ، تعاون در گناه و تجاوز و ترك همكارى در كار هاى نيك ، حاكى از بى تقوايى است .

لايجرمنكم . .. و لاتعاونوا على الاثم و العدون واتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 11 - 7

7 _ ياد نكردن و به فراموشى سپردن نعمت هاى خداوند ، نشانه بى تقوايى است .

اذكروا . .. و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 14

14 _ عمل به احكام الهى نشانگر تقواپيشگى و تجاوز از حدود خداوندى نشانه بى تقوايى است .

و لاتعتدوا . .. و اتقوا اللّه الذى انتم به مؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 15

15 _ درخواست هاى نابجا از پيامبران الهى ، نشانه بى تقوايى

ان ينزل علينا مائدة . .. اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 8

8 _ بازداشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، حاكى از نداشتن تقواست .

يصدون عن المسجدالحرام . .. إن أولياؤه إلا المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 13

13 - ترك وصيت هاى مالى نشانه بى تقوايى است .

كتب عليكم . .. الوصية ... حقاً على المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 -

16

16 _ شرك پيشگى و انكار ربوبيت خدا _ على رغم اعتقاد به رازقيت ، حاكميت ، حيات بخشى و تدبير بىوقفه خدا نسبت به امور جهان _ نشانه اى از وجود روحيه بى پروايى در انسان است .

قل من يرزقكم . .. فسيقولون اللّه فقل أفلاتتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 21

21_ همجنس بازى ، مخالف تقوا و خداترسى و ناسازگار با رشد و فهميدگى است .

فاتقوا الله . .. أليس منكم رجل رشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 5

5- ترك تقوا ، ظلم است و ظلم نشانه بى تقوايى .

ثمّ ننجّى الذين اتقوا و نذر الظ_لمين

در اين آيه، مردم به دودسته تقسم شده اند: متقى يا ظالم. براين اساس شخص بى تقوا از ظالمان است و ظلم نيز نشانه بى تقوايى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 10

10 - فروهشتن مسؤوليت هاى دينى و بى تفاوتى در برابر مشكلات جامعه ، بى تقوايى است .

فأصلحوا . .. و اتّقوا اللّه

از مفهوم آيه شريفه، استفاده مى شود كه اگر به وظايف ياد شده در صدر آيه عمل نشود و مؤمنان خود را در قبال ديگر برادران ايمانى مسؤول ندانند، تقوا را رعايت نكرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 21

21 - بدگمانى ، تجسّس و غيبت نسبت به مؤمنان ، بى تقوايى ، گناه و نيازمند توبه است .

اجتنبوا

كثيرًا من الظنّ . .. و لاتجسّسوا و لايغتب بعضكم بعضًا ... و اتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 33 - 3

3 - خوددارى از انفاق ، نمودى از دنيامدارى و بى تقوايى

فأعرض عن من تولّى . .. لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا... فلاتزكّوا أنفسكم هو أعلم بمن

در صورتى كه مراد از {تولّى} اعراض از انفاق باشد، از تفريع {أفرأيت. ..} بر آيات پيشين، مى توان استفاده كرد كه دريغورزان از انفاق، در زمره دنيامداران بى تقوا قرار دارند.

نشانه هاى بى تقوايى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 165 - 5

5 - هم جنس گرايى ، بارزترين نمود بى تقوايى قوم لوط

فاتّقوا اللّه . .. أتأتون الذكران من الع_لمين

بي عقلي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بى عقلى

آثار بى عقلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 11

11 _ ارزش گذارى غلط و ترجيح دادن همنشينى با عاجزان بر شركت در جهاد ، معلول جهل و نابخردى

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم فهم لا يعلمون

برداشت فوق بر اين مبنا است كه طبع قلب و عدم علم، عامل موضع گيريهاى متخلفان از جهاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 6

6 _ به كار نبستن عقل و خرد ، عامل آلودگى انسان به پليديهاست .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

آثار بى عقلى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34

- 46 - 8

8 - نسبت جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مردم مكه ، ناشى از بى انديشگى بوده است .

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

بى عقلى بت پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 5

5 _ بت پرستان و مشركان ، مردمى بى خرد و نادانند .

و أعرض عن الجهلين

از مصاديق مورد نظر براى {الجاهلين}، به قرينه آيات قبل، مشركان و بت پرستان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 2

2 _ مشركان و بت پرستان ، مردمى ساده انديش و بى خرد

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

يادآورى ناتوانى معبودها از رسانيدن نفع و يا دفع ضرر، در مقام محكوميت شرك و بت پرستى، مى تواند اشاره به اين حقيقت عقلايى داشته باشد كه عملى كه هيچ سودآور نباشد و يا زيانى را دور نسازد، عملى به دور از خرد و سرزنش آميز است و هيچ عاقلى دست به چنين كارى نخواهد زد.

بى عقلى حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 7

7 _ تعقل و انديشه ، حق شنوى و درس آموزى ، از ويژگى هاى انسان و فارق ميان او و حيوان است .

أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون إن هم إلاّ كالأنع_م

بى عقلى شفيعان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 3

3 - معبود ها و شفيعان مشركان عصر پيامبر ( ص ) ،

فاقد هرگونه توانايى و تعقل

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

بى عقلى عبرت ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 128 - 12

12 - كسانى كه از سرنوشت اقوام پيشين عبرت نمى گيرند ، از خرد بى بهره اند .

إنّ فى ذلك لأي_ت لأُولى النهى

بى عقلى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 67 - 5

5- قوم بت پرست ابراهيم ، مردمى سطحى نگر و كم خرد بودند .

أفتعبدون من دون اللّه ما لاينفعكم شيئًا و لايضرّكم . أُفّ لكم ... أفلاتعقلون

برداشت ياد شده از عبادت بى حاصل قوم ابراهيم و سرزنش شدن آنان از سوى آن حضرت بر تعقل نكردن و انديشه نورزيدن به دست مى آيد. گفتنى است به كسى كه عقل خود را به كار نيندازد و در حد قوّه نگه دارد، كم خرد اطلاق مى شود; به عبارت ديگر بى خردى يا كم خردى نسبت به خرد بالفعل است نه بالقوّه.

بى عقلى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 20

20_ قوم لوط ، فاقد حتى يك انسان فهميده ، غيور و خداترس

فاتقوا الله و لاتخزون فى ضيفى أليس منكم رجل رشيد

{رشيد} به معناى راه يافته است و به مناسبت جمله {اتقواالله} و {لاتخزون فى ضيفى} مصداق راه يافتگى، خداترسى و غيرت و حميّت است.

بى عقلى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 21

21 - مؤمنان ، برخوردار از عقل

سليم و خردناب و كافران فاقد آن هستند .

إنّما يتذكّر أُولوا الألب_ب

اين كه خداوند فرمود: تنها صاحبان خردناب پندپذيراند، اشاره به گروه مؤمنان و كافران دارد; زيرا آيات ياد شده درصدد توصيف اين دو گروه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 20

20 - مؤمنان ، برخورد از عقل و خرد و كافران فاقد آن

إنّ فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب

برداشت بالا از ارتباط آيه شريفه با آيات گذشته به دست مى آيد; زيرا آيات پيش درباره اوصاف مؤمنان در مقابل كافران بود و در اين آيه نيز يكى ديگر از اوصاف مؤمنان بيان شده است.

بى عقلى گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 5

5 - گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مردمى جاهل و دور ازانديشه و فكر

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً

بى عقلى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 5

5 _ بت پرستان و مشركان ، مردمى بى خرد و نادانند .

و أعرض عن الجهلين

از مصاديق مورد نظر براى {الجاهلين}، به قرينه آيات قبل، مشركان و بت پرستان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 2

2 _ مشركان و بت پرستان ، مردمى ساده انديش و بى خرد

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

يادآورى ناتوانى معبودها از رسانيدن نفع و يا دفع ضرر، در مقام محكوميت شرك و بت پرستى، مى تواند اشاره به اين حقيقت عقلايى داشته باشد

كه عملى كه هيچ سودآور نباشد و يا زيانى را دور نسازد، عملى به دور از خرد و سرزنش آميز است و هيچ عاقلى دست به چنين كارى نخواهد زد.

بى عقلى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 4

4 _ بيشتر مشركان مكّه ، مردمانى حق نشنو و نابخرد

إذا رأوك إن يتّخذونك . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است; چرا كه بيشتر مشركان آن شهر در نيمه نخست بعثت داراى چنين خصلتى بودند.

بى عقلى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 3

3 - معبود ها و شفيعان مشركان عصر پيامبر ( ص ) ، فاقد هرگونه توانايى و تعقل

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

بى عقلى معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 22 - 5

5 - معبود هاى مشركان ، فاقد شعور و درك

ما كانوا يعبدون

از آمدن {ما} _ كه براى موجودات فاقد شعور به كار مى رود _ درباره معبودهاى مشركان، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

بى عقلى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 3

3 _ كسانى كه پيامبران الهى را تكذيب كنند و به آيات و نشانه هاى خدا ايمان نياورند ، مردمى بى خرد و نادان هستند .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

مراد از {الذين لايعقلون} _ به قرينه مقابله

با {ما كان لنفس أن تؤمن . ..} _ تكذيب كنندگان و كافران هستند. گفتنى است ذكر {لايعقلون} به جاى {لايؤمنون} برداشت فوق را تأييد مى كند.

بى عقلى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 3

3 _ كسانى كه پيامبران الهى را تكذيب كنند و به آيات و نشانه هاى خدا ايمان نياورند ، مردمى بى خرد و نادان هستند .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

مراد از {الذين لايعقلون} _ به قرينه مقابله با {ما كان لنفس أن تؤمن . ..} _ تكذيب كنندگان و كافران هستند. گفتنى است ذكر {لايعقلون} به جاى {لايؤمنون} برداشت فوق را تأييد مى كند.

بى عقلى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 9

9_ ناباوران به حقانيّت قرآن و الهى بودن آن ، از خردمندى بى بهره اند .

أفمن يعلم . .. كمن هو أعمى إنما يتذكّر أُولُوا الألب_ب

بى عقلى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 3

3 - درخواست نامه هاى سرگشاده و جداگانه براى خود ، جلوه نابخردى و سبك مغزى كافران مخالف پيامبر ( ص )

فما لهم عن التذكرة معرضين . .. بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

بى عقلى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 16

16 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { كأنّهم خشب مسنّدة } يقول : لايسمعون و

لايعقلون ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {كأنّهم خشب مسنّدة} روايت شده مقصود خداوند [از اين تشبيه ]اين است كه آنان نه گوش شنوا دارند و نه تعقل مى كنند}.

بى عقلى هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 1،6

1 _ پندار حق شنوى و خرد ورزى بيشتر هواپرستان ، پندارى بس واهى و به دور از واقعيت

من اتّخذ إل_هه هويه . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه {أم} در آيه شريفه، از نوع منقطعه و براى اضراب (مانند {بل}) و متضمن معناى استفهام انكارى است. گفتنى است مقصود از {يسمعون} شنيدن ظاهرى نيست; بلكه مراد شنيدن با گوش دل و حرف شنوى است.

6 _ مردمان هواپرست را ، در حق نشنوى و بى خردى ، جز به چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) نمى توان تشبيه كرد .

إن هم إلاّ كالأنع_م

{أنعام} نامى است كه شامل سه نوع حيوان مى شود: شتر و گاو و گوسفند.

بى عقلى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 16

16 - يهود ، مردمانى دور از انديشه و خردورزى *

ذلك بأنّهم قوم لايعقلون

با توجه به بازگشت ضمير {هم} به يهوديان، اسناد عدم تعقل به {قوم}; مى تواند اشاره به خصوصيت اين {قوم} داشته باشد.

تهمت بى عقلى به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 8

8_ سست شدن عقل و خرد بر اثر پيرى و كهنسالى

، اتهام خانواده يعقوب به آن حضرت

لولا أن تفنّدون

{فَنَد} به معناى فساد عقل بر اثر پيرى است و {تفنيد} (مصدر تفنّدون) ; يعنى ، كسى را به خاطر پيرى و فرتوتى سست انديشه شمردن (كشاف).

نشانه هاى بى عقلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 13

13 _ پذيرش ولايت معبودانى نيازمند و ناتوان از رفع نياز ديگران، نشانه بى خردى است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

استفهام انكارى همراه با توبيخ و تعجب در {قل أغير اللّه} حكايت از آن دارد كه پذيرش ولايت غير خدا توجيه صحيحى ندارد و كارى ست دور از منطق و خرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 5

5 _ پرستش چيزى ناتوانتر از پرستنده آن ، نابخرى و مايه شگفتى است .

ألهم أرجل يمشون بها . .. أم لهم ءاذان يسمعون بها

استفهام در جمله {ألهم . .. } به انگيزه تعجب ايراد شده و منشأ تعجب به مناسبت مورد، نابخردى پرستشگران بتهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 2

2 _ انكار وحى و رسالت انسان از جانب خدا ، نشانه بى خردى و كوته نظرى

أكان للناس عجباً أن أوحينا إلى رجل منهم

استفهام در {أكان للناس عجباً} استفهام انكارى و براى اظهار شگفتى از موضع گيرى انكارآميز مردم مكه در برابر پديده وحى و رسالت انسان از جانب خداست. اظهار شگفتى خداوند، نشان دهنده اين حقيقت است كه: مسأله وحى و نبوت

مسأله اى بديهى و ضرورى و از مقتضيات ربوبيت خدا نسبت به انسان است و انكار آن به منزله انكار امور بديهى و ضرورى بوده و بيانگر بى خردى و كوته نظرى منكران آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 9

9 _ انكار آسمانى بودن قرآن و رسالت حضرت محمد ( ص ) على رغم آگاهى به زندگى و شخصيت پيش از بعثت او ، نشانه بى خردى است .

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 12

12 _ پيروى از غير خدا و سر برتافتن از هدايت هاى الهى ، نشانه اى است از كوته نظرى و نابخردى .

أفمن يهدى إلى الحق أحق أن يتبع أمن لايهدّى . .. فما لكم كيف تحكمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 21

21_ شرك و كفر ، نشانه نادانى و بى خردى است .

و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 12

12_ شركورزى و انكار رسالت پيامبران ، نشانه بى خردى است .

ي_قوم اعبدوا الله . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 16

16_ تكذيب پيامبر ( ص ) به خاطر بشر بودنش ، نشانه بى خردى و دليل بى اطلاعى از تاريخ بشر ، پيامبران پيشين

و سنّت الهى است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم من أهل القرى . .. أفلاتعقلون

لحن جمله {و ما أرسلنا . ..} گوياى اين است كه آن جمله در پاسخ اين توهّم ايراد شده كه: فرستاده خدا نمى تواند فردى از افراد بشر باشد ; بلكه بايد از فرشتگان و مانند آنها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 6

6_ اطلاع كافران از عاقبت شوم كفرپيشگان گذشته و عبرت نگرفتن از آنان ، مايه تعجب و شگفتى و نشانه بى خردى آنان است .

و يستعجلونك بالسيئة قبل الحسنة و قد خلت من قبلهم المثل_ت

آيه شريفه در مقام تعجّب و بيان سخافت رأى و خرد كفرپيشگان است و جمله حاليه (و قد خلت . ..) به منزله دليل براى اثبات آن مى باشد. از اين رو بايد آنان از گرفتار شدن امتهاى كفرپيشه گذشته به عقوبتهاى الهى مطلع باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 36 - 1

1 - برابر دانستن مسلمانان با مجرمان ، نشانه كوته فكرى و بى خردى است .

ما لكم كيف تحكمون

آيه شريفه داراى دو استفهام است: 1_ {ما} كه درصدد بيان منشأ و اساس قضاوت است; 2_ {كيف} كه مربوط به كيفيت قضاوت است. اين عبارت در جايى به كار مى رود كه فردى بدون داشتن دليل و منطق صحيح، درباره چيزى قضاوت كند و اين كار افراد جاهل و بى خرد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 8 - 4

4

- احساس امنيت در برابر عذاب الهى به جهت برخوردارى از امكانات مادى ، احساسى بى پايه و نشان نابخردى است .

لذى حجر . .. الّتى لم يخلق مثلها فى البل_د

خبر از هلاكت قوم عاد با وجود تمدن پيشرفته آنها _ پس از سوگندهايى كه خردمندان را مخاطب ساخته بود _ نشانگر اين است كه اهل خرد، امكانات مادى را نجات بخش از عذاب الهى نمى دانند.

نشانه هاى بى عقلى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 8 - 7

7 - كشتن پسران بنى اسرائيل از سويى و برگرفتن موسى ( ع ) از آب از سوى ديگر ، نمود خطاپيشگى و نابخردى فرعونيان

يذبّح أبناءهم . .. فالتقطه ءال فرعون

نشانه هاى بى عقلى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 6

6_ اطلاع كافران از عاقبت شوم كفرپيشگان گذشته و عبرت نگرفتن از آنان ، مايه تعجب و شگفتى و نشانه بى خردى آنان است .

و يستعجلونك بالسيئة قبل الحسنة و قد خلت من قبلهم المثل_ت

آيه شريفه در مقام تعجّب و بيان سخافت رأى و خرد كفرپيشگان است و جمله حاليه (و قد خلت . ..) به منزله دليل براى اثبات آن مى باشد. از اين رو بايد آنان از گرفتار شدن امتهاى كفرپيشه گذشته به عقوبتهاى الهى مطلع باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 50 - 4

4 - روى گردانى كافران از كلام بيداربخش و پندآموز قرآن ، ناشى از نابخردى و كوته فكرى آنان بود

.

فما لهم عن التذكرة معرضين . كأنّهم حمر مستنفرة

بي گناهان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بى گناهان

ابتلاى بى گناهان به عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 2

2 _ برخى از گناهان و ستمكارى ها در جامعه ايمانى مايه گرفتار شدن همگان ( مرتكبان گناه و غير آنها ، يعنى ظالم و غير ظالم ) به عذاب هاى الهى است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

{لا} در {لاتصيبن} نافيه و {خاصة} حال براى {الذين} است. جمله {لاتصيبن الذين ... } تبيين و توضيحى است براى {فتنة}. و مراد از اتقاء فتنة، پرهيز از عامل آن مى باشد كه به قرينه {ظلموا}، ستمكارى است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: اى اهل ايمان از گناهانى كه موجب فتنه اى عظيم مى شود بپرهيزيد ; آن گونه فتنه اى كه نه تنها دامنگير گناهكار مى شود، بلكه همگان را در شعله هاى خود خواهد سوزانيد.

اجتناب از كيفر بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 4

4_ لزوم پرهيز حاكمان از مجازات بى گناهان به جاى گنه كاران

قال معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

بى گناهان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 13

13 _ وجود افرادى نيك كردار و پاكدامن از گناهان در ميان قوم موسى

سنزيد المحسنين

كلمه {المحسنين} مى تواند در مقابل گروهى از بنى اسرائيل باشد كه از جمله {نغفر لكم خطيئتكم} به دست مى آيد. يعنى بنى اسرائيل دو گروه بودند: گروهى گنهكار

كه جمله {نغفر لكم خيطئتكم} اشاره به آنان دارد و پاكدامنان از گناه كه {المحسنين} عهده دار تبيين آن گروه است.

ظلم قتل بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 2

2 - تهاجم بى دليل به انسان ها و كشتار آنها ، ظلم است .

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

ظلم كيفر بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 12

12_ مجازات بى گناهان به جاى مجرمان ، گناه و از مصاديق ظلم است .

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

كيفر بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 11

11 _ بى گناهان جامعه ، در خطر گرفتار آمدن به كيفر گناهكاران

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 2،3

2_ داوطلب شدن بى گناهان براى مجازات شدن به جاى مجرمان ، مجوز كيفر دادن آنان نيست .

فخذ أحدنا مكانه . .. معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

3_ قوانين جزايى مصر در زمان يوسف ، كيفر بى گناهان را به جاى مجرمان هر چند داوطلبانه باشد ، مجاز نمى شمرد . *

معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

برداشت فوق را مى توان از به كارگيرى ضميرهاى متكلم مع الغير به جاى ضمير متكلم وحده استفاده كرد ; يعنى، يوسف(ع) با جمله {بازداشت نمى كنيم} به جاى {بازداشت نمى كنم} اشاره به اين معنا مى كند

كه قوانين مصر چنين اجازه اى به من نمى دهد كه بى گناه را به جاى گنهكار بازداشت كنم، هر چند او خود داوطلب باشد.

گناه كيفر بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 12

12_ مجازات بى گناهان به جاى مجرمان ، گناه و از مصاديق ظلم است .

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

ناپسندى قتل بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 10

10- كشتن فرد بى گناه ، كارى زشت و ناروا است .

لقد جئت شيئًا نكرًا

{نكر} صفت مشبه و به معناى {منكَر} است {يعنى كار قبيح و ناپسند و خلاف معروف}.

هلاكت بى گناهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 13

13 _ هلاكت گروهى به سبب گناه گروهى ديگر ، خلاف سنن الهى در ديدگاه موسى ( ع )

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

بي لياقتي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بى لياقتى

اعلان بى لياقتى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 7

7 _ اعلان عدم صلاحيت منافقان براى همراه شدن با پيامبر ( ص ) جهت مقابله با دشمنان دين

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى عدواً

بى لياقتى بخيلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 18

18_ شرافت پاسدارى از دين ، شايسته ملت هاى مجاهد و انفاقگر و نه بخلورزان دنياگرا

و إن تتولّوا يستبدل قومًا غيركم ثمّ لايكونوا أمث_لكم

با توجه به اين

كه آيات پيشين در زمينه جهاد و انفاق و نيز روى گردانان از جهاد و انفاق بود; اين آيه مى تواند خطاب به جامعه مسلمين عصر پيامبر(ص) باشد كه اگر آنان از جهاد و انفاق روى گردانند، خداوند شرافت پاسدارى از دين را از آنان سلب كرده و به امتى خواهد داد كه اين چنين نباشند.

بى لياقتى تاركان زكات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 5

5 _ كافران ، مشركان و مسلمانان بى مبالات و ناپايبند به نماز و زكات ، فاقد صلاحيت تعمير و رسيدگى به امور مساجدند .

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر و أقام الصلوة و ءاتى الزكوة

بى لياقتى تاركان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 5

5 _ كافران ، مشركان و مسلمانان بى مبالات و ناپايبند به نماز و زكات ، فاقد صلاحيت تعمير و رسيدگى به امور مساجدند .

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر و أقام الصلوة و ءاتى الزكوة

بى لياقتى خويشاوندان زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 5 - 2

2- بستگان زكريا ، در نظر وى براى تسلط بر امور مادى و اجتماعى او صلاحيت نداشتند . *

و إنّى خفت المولى من وراءى

از معانى {موالى} خويشاوندانى از قبيل پسر عمو، پسر خواهر و نظاير آنان است (تاج العروس).

بى لياقتى دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 18

18_

شرافت پاسدارى از دين ، شايسته ملت هاى مجاهد و انفاقگر و نه بخلورزان دنياگرا

و إن تتولّوا يستبدل قومًا غيركم ثمّ لايكونوا أمث_لكم

با توجه به اين كه آيات پيشين در زمينه جهاد و انفاق و نيز روى گردانان از جهاد و انفاق بود; اين آيه مى تواند خطاب به جامعه مسلمين عصر پيامبر(ص) باشد كه اگر آنان از جهاد و انفاق روى گردانند، خداوند شرافت پاسدارى از دين را از آنان سلب كرده و به امتى خواهد داد كه اين چنين نباشند.

بى لياقتى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 211 - 1

1 - شياطين ، فاقد كمترين شايستگى براى نزول قرآن

و ما ينبغى لهم

ضمير فاعل در {ينبغى} به {تنزّل} (مصدر {تنزّلت}) بازمى گردد {استطاعة} (مصدر {يستطيعون}) به معناى توانايى است; يعنى، {و ما ينبغى لهم أن يتنزّلوا به و لايقدرون على التنزّل به; نه مى سزد كه شياطين قران را نازل كنند و نه مى توانند}.

بى لياقتى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 11

11_ ستمكاران ، شايسته ولايت و سرپرستى نيستند .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا . .. و ما لكم من دون الله من أولياء

بى لياقتى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 7

7_ نوميدى نوح ( ع ) از هدايت يابى قومش و آگاهى او از ناشايستگى آنان براى ايمان ، زمينه ساز رفع اندوه از او

لن يؤمن من قومك . .. فلاتبتئس بما كانوا يفعلون

برداشت فوق ، از

تفريع {لاتبتئس} بر اِخبار از ايمان نياوردن كافران استفاده شده است; يعنى ، حال كه از هدايت نيافتن كافران آگاه شدىو احساس مسؤوليت نمى كنى، زمينه اى براى اندوه وجود ندارد پس غمگين مباش.

بى لياقتى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 5

5 _ كافران ، مشركان و مسلمانان بى مبالات و ناپايبند به نماز و زكات ، فاقد صلاحيت تعمير و رسيدگى به امور مساجدند .

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر و أقام الصلوة و ءاتى الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 20

20_ مشركان ، كافران به خدا و ناباوران به قيامت ، فاقد صلاحيت براى ارائه برنامه و مقررات براى انسانها

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 8

8 - برخى كافران ناتوان از درك دين پيامبر ( ص ) و ارزش آن و نالايق براى استفاده از آن

و لى دين

بى لياقتى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 152 - 2

2 - اسراف گران و فسادانگيزان ، فاقد صلاحيت رهبرى و فرماندهى

و لاتطيعوا أمر المسرفين . الذين يفسدون فى الأرض

بى لياقتى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 1،2

1 _ مشركان ، صلاحيت تعمير و رسيدگى به مساجد را ندارند .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

2

_ وانهادن امور مساجد به شرك پيشگان ، ممنوع است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 5

5 _ كافران ، مشركان و مسلمانان بى مبالات و ناپايبند به نماز و زكات ، فاقد صلاحيت تعمير و رسيدگى به امور مساجدند .

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر و أقام الصلوة و ءاتى الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 20

20_ مشركان ، كافران به خدا و ناباوران به قيامت ، فاقد صلاحيت براى ارائه برنامه و مقررات براى انسانها

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

بى لياقتى معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 5،6

5_ معبود هاى اهل شرك ، فاقد ويژگى هاى خدايى و شايستگى پرستش

قل سمّوهم

{تسمية} (مصدر سمّوا) به معناى نام نهادن و يا نام بردن است و مراد از نام بردن معبودهاى پندارى _ به قرينه بيان صفت ويژه خداوند _ توصيف آنها و برشمردن ويژگيهاى آنهاست نه مجرد نام بردن و گفتن اينكه فلان بت نامش لات يا عزّى و يا . .. است.

6_ توجه به صفات خدايان اهل شرك ، كافى در اطمينان آدمى به شريك نبودن آنها براى خدا و شايسته نبودنشان براى پرستش

قل سمّوهم

جمله {قل سمّوهم} (بگو: خدايان پندارى را توصيف كنيد) در حقيقت استدلالى است براى بى اساس بودن پندار شرك ; يعنى، شما خود ويژگيهاى بتها را برشمريد. همين امر كافى

است كه دريابيد آنها شايسته الوهيت و ربوبيت نيستند و نمى توانند شريك خدا شمرده شوند.

بى لياقتى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 22

22 _ مفسدان شايسته حكومت بر مردم نيستند .

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 152 - 2

2 - اسراف گران و فسادانگيزان ، فاقد صلاحيت رهبرى و فرماندهى

و لاتطيعوا أمر المسرفين . الذين يفسدون فى الأرض

بى لياقتى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 20

20_ مشركان ، كافران به خدا و ناباوران به قيامت ، فاقد صلاحيت براى ارائه برنامه و مقررات براى انسانها

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

دلايل بى لياقتى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 211 - 3

3 - شرارت و پليدى نهفته در نهاد شياطين ، دليل بيگانگى عميق آنان بامفاهيم هدايتگر قرآن

و ما ينبغى لهم

مقصود از برداشت ياد شده اين است كه با توجه به محتواى هدايتگر و تكامل بخش قرآن عرصه اى بر اين اتهام _ كه عناصر پليدى چون شياطين در آن دخالت داشته باشند _ باقى نمى ماند.

دلايل بى لياقتى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 7

7 - كفر به حق و اصالت وحى ، دليل عدم شايستگى كافران براى دوستى

تلقون إليهم بالمودّة و قد كفروا بما جاءكم من الحقّ

عبارت {و

قد كفروا. ..} در حقيقت بيانگر علت نهى (لاتتّخذوا عدوّى) است.

نشانه بى لياقتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 6

6- گرفتارى به عذاب الهى با توجه به رحمانيت خداوند ، نشانه كمال بى لياقتى و محروميت از تمام زمينه هاى رحمت الهى است .

أن يمسّك عذاب من الرحمن

بي نيازي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بى نيازى

آثار احساس بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 7 - 2

2 - احساس بى نيازى _ حتى در صورت كاذب بودن آن _ زمينه گستاخى و تجاوزگرى انسان

أن رءاه استغنى

فعل {رآه} دلالت دارد كه عامل طغيان، اين است كه شخص خود را بى نياز ببيند. بنابراين، درك يا توهّم بى نيازى، عامل طغيان است; نه وجود حقيقى آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 9 - 5

5 - خوى ثروت اندوزى و احساس بى نيازى ، زمينه ساز مخالفت با برگزارى نماز

أن رءاه استغنى . .. أرءيت الذى ينهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 14 - 7

7 - حالت طغيان گرى و ثروت اندوزى و احساس بى نيازى مطلق ، مايه بى پروا شدن انسان در برابر نظارت خداوند

ليطغى . أن رءاه استغنى ... ألم يعلم بأنّ اللّه يرى

آثار بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 15

15 _ بى نيازى و رفاه ، زمينه ساز طغيان و ستيزه جويى با حق

و ما نقموا إلا أن

أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 64 - 6

6 - بى نيازى و واجد بودن همه كمالات ، شرط شايستگى براى ربوبيت و تدبير امور عالم و آدم

و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

آثار بى نيازى از پاداشهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 8 - 4

4 - احساس بى نيازى از پاداش هاى موعود خداوند ، زمينه بخل ورزى و ترك انفاق

فأمّا من أعطى . .. و أمّا من بخل و استغنى

در برداشت ياد شده، عطف {استغنى} بر {بخل}، عطف سبب بر مسبب دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 9 - 3

3 - بخلورزى ، ترك انفاق و احساس بى نيازى از پاداش هاى الهى ، نشانه بى اعتمادى به وعده هاى خداوند است .

و أمّا من بخل و استغنى و كذّب بالحسنى

از عطف اين آيه بر آيه قبل _ چه عطف سبب بر مسبب باشد و چه عكس آن _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 6

6 - بخلورزى و احساس بى نيازى از پاداش هاى الهى و تكذيب آن ، مايه محروميت از امداد هاى خداوند در دنيا و گرفتارى به فرجامى سخت در آخرت است .

و أمّا من بخل و استغنى . و كذّب بالحسنى . فسنيسّره للعسرى

مراد از {عسرى} _ به قرينه آيه بعد _ زمان سقوط و هلاكت است

و بر دنيا و آخرت تطبيق مى كند. آيه {و إنّ لنا للآخرة و الاُولى} نيز مؤيد تعميم به آن دو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 11 - 4

4 - سقوط و هلاكت ثروتمندان بخيل در دنيا و آخرت ، گواه بى ثمر بودن ثروت و واهى بودن احساس بى نيازى آنان از پاداش هاى الهى است .

استغنى . .. و ما يغنى عنه ماله إذا تردّى

آثار بى نيازى از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 9

9 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { . . .فسنيسّره للعسرى } قال : لايريد شيئاً من الشرّ إلاّ يسّره له ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {فسنيسّره للعسرى}، روايت شده كه فرمود: [هركه بخل ورزد و خود را از خدا بى نياز بيند و نيكوترين پاداش الهى را تكذيب كند]، درباره انجام دادن هيچ شرّى تصميم نمى گيرد; جز آن كه خداوند آن را براى او آسان مى سازد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 7 - 3

3 - احساس بى نيازى از خداوند ، زمينه ساز سركشى از خواسته هاى او است .

ربّك الأكرم . الذى علّم ... إنّ الإنس_ن ليطغى . أن رءاه استغنى

آيات آغازين سوره، قرينه بر متعلق {يطغى} و {استغنى} است و نشان مى دهد كه طغيان در برابر خداوند و استغنا از او، از مصاديق مورد نظر آن است.

آثار بى نيازى از دين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 6

6 - بى نياز ديدن خويش از تعاليم دين ، مصداق بارز ناپاكى و محروميت از تزكيه است .

أمّا من استغنى . .. و ما عليك ألاّ يزّكّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 9 - 5

5 - احساس بى نيازى از تعاليم دين ، زمينه ساز غفلت از خداوند و بى باكى از آلودگى به پليدى ها است .

أمّا من استغنى . .. ألاّ يزّكّى ... و هو يخشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 40 - 2

2 - احساس بى نيازى از تعاليم دين ، مايه روسياهى در قيامت

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى ... و وجوه يومئذ عليها غبرة

ارائه دو ترسيم از حاضران صحنه قيامت در ذيل سوره، ممكن است اشاره به تقسيمى باشد كه در آغاز سوره انجام گرفته بود كه در يك طرف ابن ام مكتوم و در طرف ديگر اشراف قرار داشتند.

آثار بى نيازى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 11

11 _ بى نيازى و رحمت خداوند موجب امهال به جوامع كفر و ستم پيشه و نابود ساختن آنان است.

و ربك الغنى ذو الرحمة إن يشأ يذهبكم و يستخلف من بعدكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 7

7- بى نيازى و ستودگى خداوند ، دليل زيان نديدن او از كفر مردم

إن تكفروا أنتم و من

فى الأرض جميعًا فإن الله لغنى حميد

{فإن الله لغنى حميد} در مقام تعليل جزاى شرط محذوف است . در اين صورت، معنا چنين مى شود: چون خداوند بى نياز است، كفران شما به او ضررى نمى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 6

6- اختصاص همه ستايش ها به خداوند ، در پرتو بى نيازى او از داشتن فرزند ، شريك و حمايتگر است .

الحمد لله الذى لم يتخذ . .. و لم يكن له ولىّ

اگر خداوند نياز به فرزند، شريك و حمايتگر مى داشت هر كدام از اينها دليل نقص و كاستى بود. در آن صورت همه ارزشهاى ستايش برانگيز منحصر به خداوند نمى شد; پس انحصار ستايشها به خدا، در صورتى است كه او را بى نياز مطلق بشناسيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 15 - 8

8 - غنا و بى نيازى هيچ كس جز خداوند ، قابل ستايش و مدح نيست .

و اللّه هو الغنّى الحميد

برداشت ياد شده از آمدن صفت حميد، به دنبال صفت غنى به دست مى آيد.

احساس بى نيازى از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 8

8 _ احساس بى نيازى از خداوند، زمينه غفلت از ياد او و گرايش به شرك است.

تدعونه تضرعاً و خفية . .. قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم أنتم تشركون

احساس بى نيازى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11

- 6

6 - طغيان گران ، بى اعتنا به هدايت يافته بودن نماز گزاران و گرفتار احساس بى نيازى از رهنمود هاى آنان

ليطغى . أن رءاه استغنى ... أرءيت إن كان على الهدى

ارزش بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 273 - 6

6 _ ارجمندى عفّت نفس ، خويشتن دارى و تظاهر به بى نيازى ، على رغم نيازمندى شديد

يحسبهم الجاهل اغنياء من التّعفّف . .. لا يسئلون النّاس الحافاً

چون آيه در مقام مدح چنين افرادى است، صفات شمرده شده به عنوان ارزش تلقى مى شود. گفتنى است كه {الحاف} به معناى اصرار است و جمله {لا يسئلون} به قرينه {يحسبهم الجاهل اغنياء} و نيز به قرينه {تعفّف} بايد به اين معنا باشد كه تقاضا نمى كنند تا به اصرار منجر شود; نه اينكه تقاضا مى كنند ولى اصرار نمىورزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 17

17 _ الوهيت و خدايى ، تنها از آن كسى است كه ازلى ، ابدى و منزه از هر گونه نيازمندى باشد .

ما المسيح ابن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل . .. كانا يأكلان الطعام

امتحان با بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 4

4 - آزمون دانستن فقر و غنا ، گرامى داشت يتيمان ، سير كردن گرسنگان ، تصرف نكردن ارث ديگران و پرهيز از مال دوستى ، زمينه ساز اعتماد به رهايى از صحنه هاى وحشت بار قيامت

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه

. .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

{نفس مطمئن} _ به قرينه آيات پيشين _ انسانى است كه از اوصاف ذكر شده در آن آيات، مبرّا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 28 - 8

8 - آزمون ديدن فقر و غنا ، گرامى داشت يتيمان ، تغذيه فقيران ، ترك تصرف ارث ديگران و پرهيز از مال دوستى ، مايه احساس رضايت انسان از خداوند و زمينه ساز رضايت خداوند از او است .

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. راضية مرضيّة

نفس {راضى} و {مرضى} _ به قرينه آيات پيشين _ انسانى است كه از اوصاف ذكر شده در آن آيات، مبرّا باشد.

انفاق در بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 3

3 _ انفاق در حال تهيدستى ، داراى ارزشى برتر نسبت به انفاق در حال غنا و توانگرى

الذين يلمزون المطوّعين . . و الذين لايجدون إلا جهدهم

عنوان {مطّوّع} هم شامل توانگران و هم شامل تهيدستان مى شود. بنابراين ذكر دوباره تهيدستان مى تواند به اهميت برتر انفاق آنان اشاره داشته باشد.

اهميت بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 55 - 3

3 - غم ، شادى ، مرگ ، حيات و نيازمندى و غنا ، هر يك ضرورت و نعمتى در نظام زندگى انسان *

فبأىّ ءالاء ربّك تتمارى

در صورتى كه تعبير {آلاء} در مورد مطالب آيات پيشين به كار رفته باشد، مطلب ياد شده را مى توان به دست آورد.

بى نيازى از پدر

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 5،6

5 - خداوند ، نياز به فرزند و پدر و مادر ندارد .

اللّه الصمد . لم يلد و لم يولد

اين آيه و آيه بعد، چنانچه تفسير آيه قبل باشد; نداشتن فرزند و مبدأ پيدايش را، مصداق معناى {صمد} (بى نيازى) قرار داده است.

6 - نياز همه موجودات به خداوند ، دليل بى نيازى او از فرزند و پدر و مادر است .

الصمد . لم يلد و لم يولد

اين آيه، مى تواند بيانگر لوازم {صمد} بودن خداوند باشد.

بى نيازى از غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 7

7- خداوند ، براى همگان كارساز و حامى كافى است و جز او به كسى نيازى نيست .

و كفى بربّك وكيلاً

بى نيازى از فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 5،6

5 - خداوند ، نياز به فرزند و پدر و مادر ندارد .

اللّه الصمد . لم يلد و لم يولد

اين آيه و آيه بعد، چنانچه تفسير آيه قبل باشد; نداشتن فرزند و مبدأ پيدايش را، مصداق معناى {صمد} (بى نيازى) قرار داده است.

6 - نياز همه موجودات به خداوند ، دليل بى نيازى او از فرزند و پدر و مادر است .

الصمد . لم يلد و لم يولد

اين آيه، مى تواند بيانگر لوازم {صمد} بودن خداوند باشد.

بى نيازى از مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 5،6

5 - خداوند ، نياز به فرزند

و پدر و مادر ندارد .

اللّه الصمد . لم يلد و لم يولد

اين آيه و آيه بعد، چنانچه تفسير آيه قبل باشد; نداشتن فرزند و مبدأ پيدايش را، مصداق معناى {صمد} (بى نيازى) قرار داده است.

6 - نياز همه موجودات به خداوند ، دليل بى نيازى او از فرزند و پدر و مادر است .

الصمد . لم يلد و لم يولد

اين آيه، مى تواند بيانگر لوازم {صمد} بودن خداوند باشد.

بى نيازى از مبلغان تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 8

8 - بى توجهى به مربيان تقوا و احساس بى نيازى از آنان ، نشان طغيان گرى است .

ليطغى . إن رءاه استغنى ... ينهى . عبدًا ... أمر بالتّقوى

بى نيازى از مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 6

6 - استغنا از مردم ، در برابر تبليغ دين و هدايت آنان ، سيره اى پيامبرگونه است .

أم تسئلهم خرجًا

بى نيازى از موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 5 - 1

1 - برخى از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم ، خود را از پند و اندرز هاى الهى بى نياز مى ديدند و از فرجام خود نگرانى نداشتند .

أمّا من استغنى

به قرينه {جاءك} و {يخشى} _ در آيات بعد _ مراد از جمله {استغنى}، احساس بى نيازى نسبت به حضور در مجلس وعظ و ارشاد و نيز بى خطر ديدن عاقبت خويش است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 2

2 - فرد خشمگين از حضور ابن ام مكتوم در مجلس پيامبر ( ص ) ، تمام توجّه خود را معطوف كسى ساخته بود كه خود را از فراگيرى آموزه هاى آن مجلس بى نياز مى دانست .

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى

بى نيازى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 4

4 - استغنا از مردم ، شرط لازم نبوت و درخواست كمترين مزد از آنان ، نشانه عدم صداقت مدعى پيامبرى است .

أم تسئلهم خرجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 4،5

4 _ داشتن ثروتى بى نياز كننده از هرگونه داد و ستد با مردم ، و تأمين شدن نياز هاى مادى از سوى خداوند و يا داشتن بوستانى پر ثمر ، نشانه درستى ادعا پيامبرى در ديدگاه كافران

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة يأكل منها

5 _ خودكفايى مالى و بى نيازى از تلاش اقتصادى ، حداقل شرط پيامبرى و كمترين شايستگى لازم براى احراز مقام نبوت ، در ديدگاه سران كفر و شرك

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة يأكل منها

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در آيه پيش آمده بود: {كافران اين نكته را القا كردند كه پيامبر(ص) از نظر جسمى نبايد نيازمند به تغذيه و داد و ستد اقتصادى باشد}; ولى در اين آيه از آن نكته صرف نظر كردند و گفتند: {پيامبر بايد از نظر معيشتى و مالى خودكفا باشد}.

بى

نيازى حاضران در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 5 - 1

1 - برخى از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم ، خود را از پند و اندرز هاى الهى بى نياز مى ديدند و از فرجام خود نگرانى نداشتند .

أمّا من استغنى

به قرينه {جاءك} و {يخشى} _ در آيات بعد _ مراد از جمله {استغنى}، احساس بى نيازى نسبت به حضور در مجلس وعظ و ارشاد و نيز بى خطر ديدن عاقبت خويش است.

بى نيازى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 13

13 - خداوند ، بى نياز از اعمال خير بندگان ( اقامه نماز ، پرداخت زكات و . . . )

و ما تقدموا لأنفسكم من خير تجدوه عنداللّه

هدف از آوردن قيد {لأنفسكم} (براى خودتان) توجه دادن انسانها به اين حقيقت است كه: آنچه انجام مى دهيد خود از آن بهره مى گيريد. مبادا خيال كنيد كه خداوند به آنها نيازمند است و سودى عايد او مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 117 - 5،9

5 - آفرينش آسمان ها و زمين ، بدون مثال و الگويى از پيش ، دليل منزه بودن خدا از اختيار كردن فرزند و نياز داشتن به آن

قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل . .. بديع السموت و الأرض

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بديع السماوات . ..} همانند جمله {له ما فى السماوات ...}، دليل و برهانى براى تنزيه خداوند از

داشتن فرزند باشد.

9 - خداوند ، در ايجاد اشيا بى نياز از استخدام وسايط است .

إذا قضى أمراً فإنما يقول له كن فيكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 6

6 _ بى نيازى مطلق خداوند از غير

هو الحىّ القيّوم

برخى در معناى كلمه {قيّوم} گفته اند: {هو القائم بذاته}. (روح المعانى) و لازمه قيام به ذات، بى نيازى از غير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 263 - 9،12

9 _ بى نيازى خداوند از انفاق آدميان و بردبارى او در كيفر دادن به انفاق كنندگانِ آزاررسان

قول . .. و اللّه غنىّ حليم

12 _ غناى الهى ، كفايت كننده نياز محرومان از انفاق هاى همراه با آزار و اذيّت

و اللّه غنىّ حليم

بكارگيرى صفت {غنى} بيانگر اين است كه نيازى به انفاق همراه با آزار محرومان نيست و خداوند با غناى خود روزى آنان را خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 267 - 11،13

11 _ خداوند ، ستايشگر انفاق كنندگان ، در عين بى نيازى از انفاق آنان

اَنّ اللّه غنىّ حميد

{حميد} در برداشت فوق به معناى حامد (ستايش كننده) گرفته شده است.

13 _ توجه به غناى الهى و ستايش وى از انفاق كنندگان ، برانگيزنده آدمى به انفاق از اموال پاكيزه خويش

و اعلموا اَنّ اللّه غنىّ حميد

مقصود از توجه دادن مؤمنان به بى نيازى خداوند و نيز ستايش وى از انفاق كنندگان، ايجاد انگيزه انفاق صحيح در آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 -

آل عمران - 3 - 2 - 7

7 _ خداوند ، بى نياز از ديگران

اللّه . .. الحىّ القيّوم

قيوم (قائم به ذات)، يعنى كفايت ذات در قوام خويش; و اين معنا مستلزم بى نيازى از غير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 9

9 _ خداوند ، غنى و بى نياز از انفاق بندگان

انّ الّذين . .. انّ اللّه فقير و نحن اغنياء سنكتب ما قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 126 - 5

5 _ خداوند ، بى نياز از دوست گرفتن مردم _ حتى بر گزيدگان ايشان _ براى خويش

و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا. و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 14،18،19

14 _ مالكيت انحصارى خداوند بر تمامى هستى و غناى وى ، دليل مصونيت او از هرگونه خسارت و آسيب از كفر كافران

و إن تكفروا فان للّه . .. و كان اللّه غنياً حميداً

18 _ خداوندِ بى نياز ، سزاوار ستايش است .

و كان اللّه غنياً حميداً

19 _ خداوند ، بى نياز از تقوا و ايمان مردم است .

ان اتقوا اللّه و إن تكفروا فان للّه . .. و كان اللّه غنياً حميداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 1

1 _ خداوند ، بندگان را از سر نياز عذاب نمى كند .

ما يفعل اللّه بعذابكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

نساء - 4 - 170 - 9

9 _ بازگشت سود و زيان ايمان به خود انسان نه خداوند

فامنوا خيراً لكم و إن تكفروا فان للّه ما فى السموت و الارض

جواب شرط {ان تكفروا} به قرينه {خيراً لكم} و نيز جمله {فان للّه . ..} مى تواند به اين گونه باشد {يكن شراً لكم و لايضر اللّه شيئاً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 39

39 _ توان و غناى نامحدود و علم گسترده خداوند ، تضمين كننده جريان خواست ها و مشيت هاى او

ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشاء و اللّه واسع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 1،7،12

1 _ جز خداوند خالق آسمانها و زمين و روزى دهنده بى نياز، كسى شايسته ولايت و سرپرستى نيست.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

7 _ تنها خداوند، روزى دهنده مخلوقات و خود بى نياز از روزى است.

و هو يطعم و لا يطعم

12 _ پذيرش ولايت خالق روزى دهنده بى نياز، حكم فطرت و عقل است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 1،2

1 _ تنها خداى مبدع آسمانها و زمين و آفريننده هستى و بى نياز از شريك و فرزند، شايسته پروردگارى آدميان است.

بديع السموت . .. ذلكم الله ربكم لا إله إلا هو

در آيه گذشته، صفات متعددى براى خداوند ذكر گرديد و {ذلكم} در

اين آيه اشاره به خداوند، با تمامى صفات مذكور در آيه پيشين، است.

2 _ الوهيت، مخصوص پروردگارى است كه آفريننده هستى و بى نياز از شريك و فرزند است.

بديع السموت و الأرض أنى يكون له ولد و لم تكن له صحبة . .. ذلكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 1،2،4،5،6

1 _ تنها پروردگار، بى نياز مطلق و داراى رحمت گسترده است.

و ربك الغنى ذو الرحمة

معرفه بودن مبتدا و خبر و داراى {ال} بودن {الغنى} مفيد حصر است.

2 _ رحمت فراگير خداوند به بندگان در اوج بى نيازى او از ايشان است.

و ربك الغنى ذو الرحمة

4 _ فرستادن پيامبران و استقرار نظام عمل و جزا، در عين بى نيازى خداوند، جلوه اى از رحمت گسترده اوست.

لكل درجت ما عملوا . .. و ربك الغنى ذو الرحمة

5 _ بود و نبود انسانها هيچ نفع و زيانى براى خداوند ندارد.

و ربك الغنى ذو الرحمة إن يشأ يذهبكم

جمله {و ربك الغنى . ..} به منزله تمهيدى براى جمله شرطيه {إن يشأ ...} است. يعنى خداوند به دليل نيازمند نبودن، اگر بخواهد آدميان را از صحنه زمين محو خواهد كرد.

6 _ اگر جن و انس راه طاعت و يا عصيان پيشه كنند، هيچ سود و زيانى به خداوند نمى رساند.

و ربك الغنى ذو الرحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 7

7 _ تأكيد خداوند بر جهاد با مال و جان ( در عين بى نيازى او از جهاد و تلاش مردم ) ، به خاطر تأمين مصالح خود

انسانهاست .

ما لكم إذا قيل لكم انفروا . .. إلا تنفروا يعذبكم ... انفروا خفافاً و ثقالا جهدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 6

6 _ خدا ، هادىِ بى نياز از هدايت

قل اللّه يهدى للحق أفمن يهدى إلى الحق . . إلا أن يهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 4،5

4 _ خداوند ، غنى مطلق است و ماسواى او همه به او نيازمندند .

هو الغنى

{الغنى} مسند محلّى به {الف و لام جنس} مفيد حصر مى باشد.

5 _ اختيار فرزند ، معلول نياز است و خداوند بى نياز مطلق است .

قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه هو الغنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 12 - 13

13- استقلال همه جانبه خداوند و كمال ذاتى او ، مستلزم اختصاص توكل بر او

و ما لنا ألاّ نتوكّل على الله و قد هدي_نا سبلنا . .. و على الله فليتوكّل المتوكّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 9

9- تمامى هستى در برابر خداوند غنى ، فقير و نيازمند مطلق است .

ضرب الله مثلاً عبدًا مملوكًا لايقدر على شىء و من . .. فهو ينفق منه سرًّا و جهرًا

برداشت فوق بر اين اساس است كه خداوند در مقام ردّ عقيده مشركان و تبيين اين حقيقت كه خداوند قابل مقايسه با خلق نيست از مثالى استفاده كرده است كه مجموعه هستى را به منزله برده اى ناتوان و جايگاه خداوندى را به

مثابه توانمندى انفاقگر دانسته است كه هستى از نعمتهاى او ارتزاق مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 40 - 6

6- خداوند ، بدون فرزند و بى نياز از آن است .

ما كان للّه أن يتّخذ من ولد . .. إنّا نحن نرث الأرض و من عليها

در آيات قبل، سخن از پندار فرزندى عيسى(ع) براى خداوند به ميان آمد. اين آيه با بيان رجوع نهايى همه موجودات به خداوند و نفى نياز از او، بر بطلان آن پندار تأكيد مىورزد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 5

5 - بى نيازى مطلق خداوند از غير خود

القيّوم

{قيّوم} به كسى گفته مى شود كه قائم به ذات بوده و در وجود، متكى به غير نباشد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 9

9- خداوند در رسيدگى به اعمال بندگان ، حسابگرى با كفايت و بى نياز از كمك و يارى ديگران در روز قيامت است .

و كفى بنا ح_سبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 64 - 4،7

4 - خدا ، تنها وجود غنى ، بى نياز ، حميد و ستوده در سراسر هستى

و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

{هو} ضمير فصل و {الغنى} خبر اول {إنّ} و {الحميد} خبر دوم است و {ال} در آنها براى جنس و مفيد حصر مى باشد. گفتنى است كه اين قسمت، متضمن دليل ديگرى بر موهوم بودن انديشه شرك است; زيرا با توجه به

اين كه سراسر هستى، ستايشگر خدا و تنها نيازمند به او است، ديگر جايى براى موجود ديگرى _ كه بى نياز باشد و نياز ديگران را بر آورده كند و بدين جهت مورد ستايش آنان واقع شود _ وجود ندارد.

7 - مالكيت و بى نيازى مطلق خدا ، سرچسمه شايستگى او براى حمد و ستايش

له ما فى السم_وت . .. و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

ذكر {حميد} در پى {مالكيت و غناى مطلق}، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 2 - 4

4 - خدا ، از نماز نمازگزاران بى نياز است و فوايد آن تنها به خود نمازگزاران بازمى گردد .

الذين هم فى صلاتهم خ_شعون

اضافه {صلاة} به ضمير {هم}، اضافه لاميه و به تقدير {صلاة لهم} مى باشد; يعنى، نمازى كه از آنِ مؤمنان است و نفع آن به خود آنان بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 9 - 4

4 - خدا از نمازگزاران ، بى نياز است و فايده هاى آن ، تنها به خود آنان بازمى گردد .

و الذين هم على صلوتهم يحافظون

اضافه {صلوات} به ضمير {هم}،اضافه لاميه و به تقدير {صلوات لهم} مى باشد; يعنى، نمازهايى كه از آن مؤمنان است و سود آن، به خود آنان باز مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 91 - 1

1 - خدا ، بى نياز از گزينش فرزند

ما اتخذ اللّه من ولد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل

- 27 - 40 - 21

21 - خداوند ، بى نياز از شكرگزارى خلق به درگاه او

و من كفر فإنّ ربّى غنىّ كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 6 - 4،5

4 - خداوند ، قطعاً از همه جهانيان ، بى نياز است .

إنّ اللّه لغنىّ عن الع_ملين

5 - بى نيازى مطلق خداوند از همه ، دليل بازگشت دستاورد تلاش هركسى به خود او است .

و من ج_هد فإنّما يج_هد لنفسه إنّ اللّه لغنىّ عن الع_ملين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 12،16

12 - خداوند ، از شكر بندگان بى نياز است .

و من يشكر فإنّما يشكر لنفسه و من كفر فإنّ اللّه غنىّ حميد

16 - بازگشتِ شكرِ به درگاه خداوند ، به خود انسان ، برخاسته از بى نيازى خداوند است .

و من يشكر فإنّما يشكر لنفسه . .. فإنّ اللّه غنىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 7،8

7 - تنها خداوند ، از هر چيز و از هركس بى نياز است .

إنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

جمله اسميه و حرف تأكيد {إنّ} و ضمير فصل {هو} همه، دلالت بر انحصارى بودن غناى ذاتى خداوند دارند.

8 - توصيه خداوند به اداى حمد به درگاه او ، به خاطر انجام دادن وظيفه انسان ها است و نه نياز خدا به حمد .

قل الحمد للّه . .. إنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

اعلام بى نيازى مطلق خداوند در پى توصيه به حمد او، مى تواند به حقيقت ياد شده، دلالت

داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 15 - 2،4،5،11

2 - غنا و بى نيازى مطلق ، حقيقى و كامل ، تنها از آنِ خداوند است .

أنتم الفقراء إلى اللّه و اللّه هو الغنىّ

4 - بى نيازى خداوند ، از عبادت ، ستايش و حاجت خواهى بندگان

إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم . .. أنتم الفقراء إلى اللّه و اللّه هو الغنىّ

5 - نياز همه جانبه انسان به خدا و بى نيازى مطلق خداوند ، نشانه قدرت و يكتايى او

أنتم الفقراء إلى اللّه و اللّه هو الغنىّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه اين آيه در سلسله آياتى قرار دارد كه در صدد اثبات قدرت و يكتايى خداوند مى باشد. گفتنى است برخى از مفسران از اين آيه، براى يكى از براهين اثبات وجود خدا (برهان امكان و وجوب و فقر و غنا) استفاده كرده اند.

11 - غنا و بى نيازى مطلق و ستودنى خداوند ، دليل شايستگى او براى عبادت و حاجت خواهى از او

إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم . .. و اللّه هو الغنىّ الحميد

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه اين آيه در رديف آياتى قرار گرفته كه درباره عبادت و حاجت خواهى مشركان از معبودهاى ادعايى خود، بحث مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 28 - 3

3 - نابود كردن جوامع محكوم به فنا ، امرى آسان براى خدا و او بى نياز از لشكر آسمانى است .

جند من السماء و ما كنّا منزلين

تأكيد خداوند بر نفرستادن هيچ لشكر

آسمانى و نيز عذاب و نابود كردن انسان هاى محكوم به فنا تنها با يك صيحه _ كه در آيه بعد آمده است _ مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 82 - 2

2 - خداوند در آفرينش پديده ها ، از هرگونه ابزار و وسايل و كمك و هم فكرى ، بى نياز است .

إنّما أمره إذا أراد شيئًا أن يقول له كن فيكون

قصر در {إنّما أمره. ..} قصر اضافى است. اين عبارت در مقابل عقيده منكران معاد ادا شده است; زيرا آنان تجديد حيات انسان ها از استخوان هاى پوسيده و پراكنده را، امرى غير ممكن مى دانستند; چرا كه بر اين تصور بودند كه جمع كردن استخوان هاى پوسيده و پراكنده و دميدن حيات در آن، نياز به ابزار، وسايل، كمك و هم فكرى ديگران داردو بايدوقت و زمانِ بسيارى صرف شود و خداوند از انجام چنين كارى ناتوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 1،2

1 - خداوند ، بى نياز از انسان ها است .

إن تكفروا فإنّ اللّه غنىّ عنكم

2 - خداوند ، از ايمان مردم بى نياز است و از آن بهره اى نخواهد برد .

إن تكفروا فإنّ اللّه غنىّ عنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 68 - 5

5 - خداوند ، در آفرينش پديده ها از هرگونه ابزار و وسايل و كمك و هم فكرى ، بى نياز است .

فإذا قضى أمرًا فإنّما يقول له

كن فيكون

قصر در {فإنّما يقول له . ..} قصر اضافى است و در مقابل عقيده منكران معاد ادا شده است; زيرا آنان تجديد حيات انسان ها را، امرى غير ممكن مى دانستند. آنها بر اين تصور بودند كه جمع كردن اجزاى پوسيده و پراكنده بدن بشر و دميدن حيات به آن، امرى است كه نياز به ابزار و كمك و هم فكرى ديگران و صرف وقت دارد و خداوند از چنين كارى ناتوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 2

2 - بى نيازى مطلق خداوند ، از عبادت انسان ها

فإن استكبروا فالذين عند ربّك يسبّحون له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 11

11- بى نيازى خداوند از طاعت و جهاد بندگان ، و بهره مندى خود انسان ها از نتايج آن *

فإذا عزم الأمر فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم

تأكيد بر {لكان خيراً لهم}، مى تواند دربردارنده معناى بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 7

7- ايمان و كفر و طاعت و معصيتِ خلق ، بى تأثير در ساحت خداوندى *

إنّ الذين كفروا و . .. لن يضرّوا اللّه شيئًا

جمله {لن يضرّوا اللّه شيئاً} مى رساند كه كفر و عصيان خلق در برابر خدا و رسول او، زيانى به خداوند نمى رساند. به قرينه مقابله مى توان استفاده كرد كه ايمان و طاعت آنان نيز، نفعى براى خداوند ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 -

36 - 9

9- خداوند ، اعطا كننده پاداش و نه نيازمند به اموال و دارايى خلق

يؤتكم أجوركم و لا يسئلكم أمولكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 8،9،11

8- خداوند ، بى نياز مطلق و خلق ، سراپا نياز به درگاه او

و اللّه الغنىّ و أنتم الفقراء

9- انفاق هاى خلق در راه خدا ، سودمند به حال خود ايشان و بى تأثير در ذات بى نياز يگانه معبود هستى

تدعون لتنفقوا فى سبيل اللّه . .. و اللّه الغنىّ

11- قوانين شريعت ، در جهت رفع نياز هاى واقعى خود مردم و بى تأثير در ذات بى نياز خداوند

و اللّه الغنىّ و أنتم الفقراء

با توجه به اين كه {واللّه الغنىّ و أنتم الفقراء} در بيان غناى الهى و نيز فقر خلق مطلق است; اين نكته استفاده مى شود كه همه دستورات دين براى رفع نيازهاى خلق است; و نفعى براى ذات خدا ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 16 - 3،5

3 - خداوند ، آگاه به ضمير آدميان و بى نياز از اظهار و اعلام آنان

قل أتعلّمون اللّه بدينكم و اللّه يعلم ما فى السم_وت و ما فى الأرض

5 - خداوند ، به دليل آگاهى بر تمامى هستى ، بى نياز از گزارش خلق براى اطلاع از ايمانشان

قل أتعلّمون اللّه بدينكم و اللّه يعلم ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 8

8 - انسان ، خود بهرهور از ثمرات ايمان ، و خداوند

بى نياز از ايمان وى

يمنّون عليك . .. قل لاتمنّوا ... بل اللّه يمنّ عليكم أن هدي_كم للإيم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 4

4 - خداوند جهان آفرينِ حكيم و قادر ، بى نياز از گزافه گويى و صادق در وعده هاى خويش

والذري_ت ذروًا . فالح_مل_ت وقرًا . فالج_ري_ت يسرًا . فالمقسّم_ت أمرًا . إنّما تو

با توجه به اين كه {إنّما. ..} جواب سوگندهاى آيات پيشين است، از ارتباط نزديك ميان جواب قسم و مقسم به، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 47 - 3

3 - خداوند ، آفريدگارى بى نياز و توانا

و السّماء بنين_ها. .. و إنّا لموسعون

{موسع} (مفرد {موسعون}) به معناى غنىِ قدرتمند است; يعنى، {إنّا لذو واسعة فى القدرة و الغنى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 57 - 1،2،4

1 - خداوند ، بى نياز از رزق و عطاياى بندگان خويش

ما أُريد منهم من رزق

2 - عبادت و بندگى خلق به درگاه خداوند ، فاقد كمترين سود براى ذات بى نياز او

و ما خلقت . .. إلاّ ليعبدون . ما أُريد منهم من رزق

تعبير {ما اُريد. ..} _ در پى {إلاّ ليعبدون} _ مى رساند كه حتى عبادت خلق نيز به خاطر آن نيست كه نيازى از خدا را برآورده مى سازد.

4 - خداوند ، بى نياز مطلق

و ما أُريد منهم من رزق و ما أُريد أن يطعمون

تعبير {رزق} با تنوين تنكير، مى رساند كه خداوند به هيچ نوع از

روزى _ چه كم و چه زياد، چه مادى و چه معنوى و چه. .. _ نياز ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 50 - 2

2 - بى نيازى خداوند به زمان ، براى خلق اشياء

و ما أمرنا إلاّ وحدة كلمح بالبصر

عبارت {كلمح بالبصر} (مانند چشم به هم زدن) ظاهراً اشاره به سرعت تحقق {امر} دارد; يعنى، به گونه اى است كه ميان فرمان و تحقق شىء هيچ فاصله اى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 24 - 6

6 - فرمان خداوند به انفاق ، بدان معنا نيست كه او به انفاق آنان نيازمند است .

و من يتولّ فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 23

23 - تشريع جهاد از سوى خداوند ، به معناى نياز داشتن او به يارى ديگران نيست .

و أنزلنا الحديد . .. إنّ اللّه قوىّ عزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 9،10،15

9 - خداوند ، حقيقتى بى نياز

و استغنى اللّه

10 - خداوند ، بى نياز از ايمان انسان ها

و استغنى اللّه

متعلق و مورد استغناى خداوند در آيه شريفه، مى تواند دو چيز باشد: 1_ استغناى خداوند از ايمان انسان ها به او; 2_ استغناى الهى از اين كه پس از ارائه معجزات و دلايل روشن از سوى پيامبران، باز هم معجزات و دلايل ديگرى به بشر عرضه دارد; زيرا همين مقدار براى هدايت بشر كافى است. برداشت

ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

15 - خداوند بى نياز ، ستودنى و قابل ستايش است .

و اللّه غنىّ حميد

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {حميد}، صفت براى {غنى} باشد; نه صفت مستقل براى {اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 13 - 4

4 - خداوند ، بى نياز از انفاق ، تقوا و ايمانِ مردم و مصون از آسيب بخلورزى و تكذيب گرىِ ثروت اندوزان *

فأمّا من أعطى . .. و أمّا من بخل ... و إنّ لنا للأخرة و الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 3،6

3 - خداوند ، بى نياز مطلق

اللّه الصمد

كسى كه همه چيز، در تمامى حوائج به او توجّه مى كنند، خود به آنها نيازى ندارد.

6 - خداوند ، منزّه از كاستى هاى درونى و بى نياز از غذا و آب است .

اللّه الصمد

{صمد}; يعنى، {مُصْمَت} و آن موجودى است كه جوف (درون خالى) ندارد (تاج العروس). درون خالى نداشتن موجود زنده، بر بى نيازى او از غذا و آب دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 5

5 - خداوند ، نياز به فرزند و پدر و مادر ندارد .

اللّه الصمد . لم يلد و لم يولد

اين آيه و آيه بعد، چنانچه تفسير آيه قبل باشد; نداشتن فرزند و مبدأ پيدايش را، مصداق معناى {صمد} (بى نيازى) قرار داده است.

بى نيازى ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18

- 95 - 1

1- ذوالقرنين ، از كمك هاى مادّى مردم در برابر ساختن سدّ در مقابل يأجوج و مأجوخ ، اظهار بى نيازى كرد .

فهل نجعل لك خرجًا . .. قال ما مكّنّى فيه ربّى خير

بى نيازى مادى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 28 - 6

6 - ملائكه ، بى نياز از خوردن غذا ، حتى در صورت تجسم به شكل بشر

قال ألا تأكلون . .. قالوا لاتخف

از آيه شريفه استفاده مى شود كه ملائكه سرانجام از غذاى ابراهيم(ع) نخوردند، هر چند شكل بشرى يافته بودند.

بى نيازى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 6

6 - معبودى سزاوار پرستش است كه بى نياز از شريك بوده و علم او مطلق و محيط بر همه چيز باشد .

إنّما إل_هكم اللّه . .. وسع كلّ شىء علمًا

جمله {وسع. ..} بدل براى {لا إل_ه إلاّ هو} است و هر دو، تعليل براى {إنّما إل_هكم...} مى باشند.

بى نيازى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 16

16 _ غنا و بى نيازى مؤمنان ، پرتوى از فضل الهى نسبت به آنان

فسوف يغنيكم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 4

4 - روشنگرى هاى قرآن ، بى نياز كننده مؤمنان از طرح ها و ايده هاى جاهلانه و هواپرستانه ظالمان

و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون . .. ه_ذا بصائر للناس

تعقل در بى نيازى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 5

5 - انديشه صحيح نسبت به فقر و غنا ، برخورد شايسته با يتيمان و مسكينان ، قطع حرام خوارى و دل نبستن به ثروت ، زمينه ساز ورود به بهشت برين

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتل_يه . .. و ادخلى جنّتى

دلايل بى نيازى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 101 - 11

11 _ انحصار آفرينش هستى به خدا، دليل بى نيازى او از فرزند و شريك است.

أنى يكون له ولد . .. و خلق كل شىء و هو بكل شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 7

7 _ مالكيت مطلق خداوند بر تمامى موجودات ، دليل بى نيازى او از برگزيدن فرزند

قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه هو الغنى له ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 92 - 2

2 - احاطه علمى خدا بر سراسر هستى ، بى نياز كننده او از داشتن شريك

سبح_ن اللّه عمّا يصفون . ع_لم الغيب و الشه_دة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 8

8 _ پادشاهى و حاكميت مطلق خداوند بر جهان ، دليل بى نيازى او از گزينش فرزند و داشتن شريك و همتا

الذى له ملك السم_وت و الأرض و لم يتّخذ ولدًا و لم يكن له شريك فى الملك

ذكر حاكميت و پادشاهى و حاكميت مطلق خداوند بر هستى

در ابتداى آيه، مى تواند مقدمه و زمينه چينى براى ابطال عقيده فرزندگزينى و شريك داشتن خدا باشد كه از اصول اعتقادات مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 17

17_ قدرت خداوند بر از ميان بردن يك قوم و جايگزين ساختن قومى ديگر ، به جاى ايشان دليل بى نيازى مطلق او از خلق

و اللّه الغنىّ . .. و إن تتولّوا يستبدل قومًا غيركم

از اين كه جمله {و إن تتولّوا . ..} به دنبال {واللّه الغنىّ و أنتم الفقراء} آمده است; محتواى آن {و إن تتولّوا} را دليل و مؤيد بى نيازى خداوند دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 47 - 4

4 - مطالعه بناى شگفت آسمان ، راهنماى انسان به عظمت قدرت و بى نيازى آفريدگار آن

و السّماء بنين_ها بأييْد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 58 - 2

2 - رازقيت يگانه خداوند در نظام وجود ، دليل بى نيازى مطلق او از خلق

و ما أُريد منهم أن يطعمون . إنّ اللّه هو الرزّاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 6

6 - نياز همه موجودات به خداوند ، دليل بى نيازى او از فرزند و پدر و مادر است .

الصمد . لم يلد و لم يولد

اين آيه، مى تواند بيانگر لوازم {صمد} بودن خداوند باشد.

دلايل بى نيازى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 13

13-

خضوع و سجود آگاهان در برابر قرآن ، گواه بى نيازى آن از ايمان ديگران و بى تأثيرى بى ايمانى آنان *

ءامنوا به أو لاتؤمنوا إن الذين أُوتوا العلم من قبله إذا يتلى عليهم يخرّون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إن} تعليل باشد براى جمله {آمنوا به أو. ..}; يعنى، چون اهل دانش به قرآن ايمان مى آورند، ايمان و عدم ايمان ديگران مساوى بوده و نيازى به ايمان آنان نيست.

زمينه بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 3 - 6

6 - توكّل بر خداوند ، از موجبات جلب امداد هاى او و بى نيازى در زندگى

و من يتوكّل على اللّه فهو حسبه

زمينه بى نيازى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 24،25

24 - غنا ( بى نيازى ) و كرم ( بخشندگى ) لازمه پروردگارى خداوند

فإنّ ربّى غنىّ كريم

25 - ربوبيت آميخته به غنا و كرم خداوند ، مقتضى نعمت بخشى به خلق حتى با وجود ناسپاسى آنان

و من كفر فإنّ ربّى غنىّ كريم

ارتباط {فإنّ ربّى} با {من كفر} بيانگر اين نكته است كه گرچه ناسپاسان، مستحق دورى از رحمت و نعمت اند; اما چون خداوند در مقام ربوبيت است و غنى و كريم نيز مى باشد، باز بر آنان نعمت هايش را ارزانى مى دارد.

سرزنش بى نيازى از پاداشهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 8 - 3

3 - اعتماد به اموال خويش و احساس بى نيازى در برابر پاداش هاى

موعودِ خداوند ، خصلتى نكوهيده است .

و صدّق بالحسنى . .. فأمّا من ... استغنى

مراد از {استغنى} _ به قرينه جمله {صدّق بالحسنى} در آيات پيشين _ ممكن است استغناى از {حسنى} (پاداش هاى نيك خداوند) باشد. بيان فرجام دشوار (العسرى) براى صاحبان اين خصلت ها (در آيات بعد) بيانگر نكوهش آن خصلت ها است.

شكر در بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 9 - 7

7_ انسان ، بايد همواره و در همه حال ( فقر ، غنا و . . . ) سپاسگزار خداوند باشد .

و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة . .. إنّه ليئوس كفور

عبوديت در بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 2

2 - پايبندى بر بندگى خدا در حال غنا ، تنگدستى ، كاميابى و ناكامى ، نشانه قوت ، ثبات و استحكام ايمان است .

و من الناس من يعبد اللّه على حرف . .. انقلب على وجهه

علم به فلسفه بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 5

5 - آگاهى از فلسفه فقر و غنا و برخورد صحيح با يتيمان ، مسكينان و اموال مردم و دل نبستن به ثروت ، فرونشاننده اضطراب درونى و مايه اطمينان نفس انسان

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

توصيف {نفس} به {مطمئن} _ در قيامت _ ممكن است به اعتبار اطمينانى باشد كه در دنيا، براى او حاصل شده بود.

عوامل بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 2

2 - مال و اولاد ، دو عنصر كارساز و مايه بى نيازى در زندگى دنيايى

لن تغنى عنهم أمولهم و لا أول_دهم من اللّه شيئًا

عوامل بى نيازى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 21

21- مهربانى و لطف خداوند به حضرت ابراهيم ( ع ) ، بى نيازكننده او از خانه و كاشانه آزر و محبت او

قال سل_م عليك . .. إنّه كان بى حفيًّا

جمله {إنّه كان بى حفيّاً} پاسخ ابراهيم(ع) به برخورد ناشايست آزر نيز مى باشد; يعنى اگر چه تو مرا از خانه طرد كرده و به رجم تهديد مى كنى، ولى لطف و عنايت خداوند براى من كافى است.

فرجام بى نيازى از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 41 - 2

2 - روسياهى در قيامت ، فرجام بى نياز ديدن خود از پند و اندرز قرآن

أمّا من استغنى . .. كلاّ إنّها تذكرة ... ترهقها قترة

ارتباط اين آيه با آيات آغاز سوره، گوياى برداشت ياد شده است.

مدح بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 8 - 3

3 - فقر ، حالتى نامطلوب و تبديل آن به توانگرى ، امرى ستوده است .

و وجدك عائلاً فأغنى

لحن آيه شريفه _ كه در مقام امتنان بر پيامبر(ص) است _ بيانگر برداشت ياد شده است.

منشأ بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 245 -

9،10

9 _ تنگدستى و فراخ روزى آدميان ، به دست خداوند است .

و اللّه يقبض و يبصط

10 _ حاكميّت خداوند بر وُسعت ها و محدوديّت هاى امكانات مادى انسانها

و اللّه يقبض و يبصط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 17

17 _ خداوند ، يگانه منبع و منشأ فيض ، رحمت و غنا

أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

گرچه خداوند نام پيامبر (ص) را در كنار نام خود آورده است، اما فضل را تنها به خود نسبت داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 48 - 6

6 - { قال أميرالمؤمنين ( ع ) فى قول اللّه { و أنّه هو أغنى و أقنى } قال أغنى كلّ انسان بمعيشته و أرضاه بكسب يده ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده كه درباره آيه {و أنّه هو أغنى و أقنى} فرمود: او است كه هركس را در معيشت بى نياز مى كند و وى را به كسب و درآمدش خشنود مى سازد}.

منشأ بى نيازى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 33 - 2

2 - خداوند ، به منظور جلوگيرى از گرايش عمومى انسان ها به كفر ، زندگى تمامى كافران را سرشار از امكانات رفاهى و تجملى نساخت ; بلكه فقر و غنا را نيز در ميان ايشان تقسيم كرد .

و لولا أن يكون الناس أمّة وحدة لجعلنا . .. سقفًا من فضّة

منشأ بى نيازى متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65

- 3 - 4

4 - خداوند ، كفايت كننده امور متوكلان و بى نيازكننده آنان است .

و من يتوكّل على اللّه فهو حسبه

منشأ بى نيازى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 8 - 2

2 - خداوند ، تنگدستى پيامبر ( ص ) را به ثروتمندى و بى نيازى از ديگران مبدّل ساخت .

فأغنى

{غِنى}، به معناى توانگر بودن (صحاح اللغة) و {غَناء} (بر وزن كلام) به معناى اكتفاكردن است (مصباح). فعل {أغنى} به دليل حذف متعلقات آن، مى تواند هر دو معنا را برساند.

موانع بى نيازى از هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 19 - 5

5 - توجّه انسان به دوران نطفه بودن و ناتوانى هاى خويش در آغاز پيدايش ، از ميان برنده احساس بى نيازى از رهنمود هاى خداوند است .

أمّا من استغنى . .. من أىّ شىء خلقه . من نطفة خلقه

نشانه هاى بى نيازى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 8

8 _ قدرت نامحدود خداوند ، نشان بى نيازى او از جهاد مؤمنان و آسيب ناپذيرى او ، از تخلف آنان

إلا تنفروا . .. و لا تضروه شيئاً و اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 1

1 _ نصرت خداوند به پيامبر ( ص ) در سخت ترين شرايط هجرت ، نشان قدرت و بى نيازى خدا از نصرت ديگران براى تحقق اراده خويش است .

و

اللّه على كل شىء قدير. إلا تنصروه فقد نصره اللّه إذ أخرجه الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 12

12 - خالقيت خداوند و مالكيت انحصارى او بر عالم ، نشانه بى نيازى او است .

من خلق السموت . .. ليقولنّ اللّه ... للّه ما فى السموت و الأرض إنّ اللّه هو الغن

خلق شدن آسمان ها و زمين از سوى خداوند و نيز مملوك خدا بودن شان، عين احتياج آنها به خدا است. بنابراين، ذكر دو نكته ياد شده، قبل از {اللّه هو الغنىّ } به منزله تمهيدى براى بيانِ غناى مطلق الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 16 - 3

3 - توانايى خداوند بر نابودى كامل ملّتى و جايگزين كردن مردمى جديد به جاى آنان نشانه غنا و بى نيازى مطلق او از بندگان و عبادت آنان است .

و اللّه هو الغنّى الحميد . إن يشاء يذهبكم و يأت بخلق جديد

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در جهت تبيين مطلب ياد شده در آيه قبل (قدرت مطلق خداوند و غنا و بى نيازى مطلق و ستودنى او) است.

نعمت بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 55 - 3

3 - غم ، شادى ، مرگ ، حيات و نيازمندى و غنا ، هر يك ضرورت و نعمتى در نظام زندگى انسان *

فبأىّ ءالاء ربّك تتمارى

در صورتى كه تعبير {آلاء} در مورد مطالب آيات پيشين به كار رفته باشد، مطلب

ياد شده را مى توان به دست آورد.

ويژگيهاى بى نيازى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 10

10 - غنا و بى نيازى خداوند ، مبرّا از هرگونه صفات ناستوده

فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

وصف {الحميد} پس از {الغنىّ}، مى تواند تعريض بدان داشته باشد كه توانمندى و غناى خداوند، همچون ديگر توانمندان نيست كه با بخل، آز و محدوديت در توانمندى و. .. آميخته باشد.

بي همسران از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بى همسران

امداد به بى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 6

6 - مردان و زنان غير متأهل عفيف ، از فضل و امداد خداوند در فراهم آمدن امكانات ازدواج ، برخوردارند .

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

اهميت عفت بى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 1

1 - لزوم عفت گزينى و پاكدامنى ، بر كسانى كه به همسر مناسب و امكانات لازم براى ازدواج ، دستيابى ندارد .

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا

تأمين نياز بى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 8

8 - وعده خداوند به برطرف ساختن نياز هاى غير متأهلان فاقد امكانات ازدواج ، در صورت رعايت عفت و پاكدامنى

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

تفضل به بى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 6

6 - مردان و زنان غير متأهل عفيف ،

از فضل و امداد خداوند در فراهم آمدن امكانات ازدواج ، برخوردارند .

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

توصيه به بى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 4

4 - ضرورت اقدام عملى براى فراهم آوردن تسهيلات ازدواج در جهت حل مشكلات جنسى غير متأهلان ، قبل از توصيه آنان به عفت و پاكدامنى

و أنكحوا الأي_مى منكم . .. و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا

توصيه به فراهم ساختن امكانات ازدواج مجردان، پيش از توصيه به عفت گزينى، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

عفت بى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 4

4 - ضرورت اقدام عملى براى فراهم آوردن تسهيلات ازدواج در جهت حل مشكلات جنسى غير متأهلان ، قبل از توصيه آنان به عفت و پاكدامنى

و أنكحوا الأي_مى منكم . .. و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا

توصيه به فراهم ساختن امكانات ازدواج مجردان، پيش از توصيه به عفت گزينى، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

فضايل بى همسران عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 6

6 - مردان و زنان غير متأهل عفيف ، از فضل و امداد خداوند در فراهم آمدن امكانات ازدواج ، برخوردارند .

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

لغزشگاههاى بى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 3،10

3 - زنان و مردان غير متأهل ، بيش از ديگران در معرض فحشا

و آلودگى جنسى اند .

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا

فرمان خداوند به عفت گزينى افراد غير متأهل، مى تواند گوياى اين نكته باشد كه آنان بيش از افراد متأهل، در معرض فساد جنسى اند.

10 - زنان و مردان غير متأهل فقير و فاقد امكانات ازدواج ، بيش از ديگران در معرض آلودگى به فساد جنسى اند .

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

توصيه خداوند به افراد غير متأهل فقير و فاقد امكانات ازدواج مبنى بر عفت و پاكدامنى، مى تواند بيانگر نكته ياد شده باشد.

مسؤوليت اولياى بى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 1

1 - فراهم آوردن تسهيلات لازم براى ازدواج زنان و مردان مؤمنِ غير متأهل ، تكليفى است بر عهده اولياى آنان .

و أنكحوا الأي_مى منكم

{أيامى} (جمع {أيم}) به معناى زنان و مردان مجرد و بى همسر است; چه آنان از ابتدا بى همسر باشند و چه همسران خود را از دست داده باشند.

مسؤوليت بى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 5

5 - لزوم خوددارى غير متأهلان فاقد تسهيلات ازدواج ، از دستيازى به اموال و امكانات حرام براى ازدواج خود

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

مقصود از نيافتن نكاح، مى تواند اسباب و امكانات مالى براى ازدواج باشد و عفت گزينى نيز، مربوط به همين امكانات باشد; يعنى، از اسباب و امكانات حرام نبايد تسهيلات ازدواج را فراهم ساخت.

بى همسرى

آثار بى همسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

نور - 24 - 33 - 2،10

2 - نيافتن همسر مناسب و امكانات ازدواج ، مجوز آلودگى به فحشا و فساد جنسى نيست .

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا

10 - زنان و مردان غير متأهل فقير و فاقد امكانات ازدواج ، بيش از ديگران در معرض آلودگى به فساد جنسى اند .

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

توصيه خداوند به افراد غير متأهل فقير و فاقد امكانات ازدواج مبنى بر عفت و پاكدامنى، مى تواند بيانگر نكته ياد شده باشد.

بيابان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بيابان

بنى اسرائيل در بيابان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 3،10

3 - خداوند ، براى تغذيه قوم موسى - به هنگام عبورشان از صحرا - براى آنان { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) فرو فرستاد .

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز به شربتى شيرين، همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى نيز گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

10 - دسترسى قوم موسى به غذا هاى طيب و غير طيب ( حلال و حرام ) در پى عبورشان از دريا و دوران صحراگردى

كلوا من طيبت ما رزقنكم

آوردن كلمه {طيبات} و اضافه كردن آن به {ما رزقناكم} بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 2

2 - فرمان تصرف بيت المقدس به بنى اسرائيل ، پس از زندگانى بيابانى آنان بود .

و ظللنا عليكم

الغمام . .. و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 7

7 - نزول { منّ و سلوى } بر بنى اسرائيل ، پس از نجات آنان از چنگال فرعون و استقرار آنها در بيابان بوده است .

قد أنجين_كم . .. وعدن_كم ... و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

نزول {منّ و سلوى}، نشان عارى بودن منطقه از مواد غذايى متداول و بيابانى بودن محيط استقرار آنها است.

تبديل باغ ها به بيابان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 40 - 6

6- تبديل شدن بوستان هاى زيبا و حاصل خيز ، به كويرى خشك و بى حاصل ، با عذاب الهى ، در نتيجه كفر و فخر و مباهات به ديگران ، امرى ممكن است .

فعسى ربّى . .. يرسل عليها حسبانًا من السماء فتصبح صعيدًا زلقًا

{صعيد} يعنى، روى زمين و {زلق} يعنى، بدون گياه.

تبديل زمين به بيابان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 8 - 4

4- زمين ، در نهايت ، به كويرى بى حاصل و خالى از گياه ، تبديل خواهد شد .

و إنّا لج_علون ما عليها صعيدًا جرزًا

راهيابى در بيابان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 97 - 1

1 _ خداوند ستارگان را براى راهيابى انسان در ظلمتهاى دشت و دريا قرار داده است.

و هو الذى جعل لكم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمت البر و البحر

سرگردانى در بيابان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 19

19 _ مرتد به سرگردانى در بيابان مى ماند كه شيطانها او را به بى راهه مى خوانند و گروهى نيز او را به راه هدايت دعوت مى كنند.

كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

{فى الأرض} متعلق به {استهوى} است، و {استهوى فى الأرض} به معنى عقل او را در بيابان ربوده اند، مى تواند باشد و مراد از {اصحاب} در {له اصحاب يدعونه} ممكن است مشركان و يا موحدان باشند كه در برداشت فوق احتمال دوم برگزيده شده است.

نجات از گرفتارى در بيابان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 2

2 - نعمت و لطف ويژه خداوند به يونس ( ع ) ، مانع گرفتار شدن او به بيابان خشك و بى آب و گياه شد .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه لنبذ بالعراء

يونس(ع) در بيابان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 1

1 - يونس ( ع ) با اراده الهى ، از شكم ماهى در زمينى خالى از درخت و پوشش گياهى بيرون افكنده شد .

فنبذن_ه بالعراء

{نبذ} (مصدر {نبذنا}) به معناى افكندن است و {عراء} به سرزمينى خالى از درخت و پوشش گياهى گفته مى شود.

بيان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بيان

آزادى بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 10

10 _ آزادى بيان مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) در عقايد و موضعگيرى هاى خويش

لو اطاعونا ما قتلوا

آزادى

بيان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 34 - 9

9 - پيامبران الهى ، مجاز به اظهار نظر در پيشگاه خدا درباره رسالت خويش

قال ربّ . .. و أخى ه_رون ... إنّى أخاف أن يكذّبون

آزادى بيان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 13

13- آزاد و بدون مانع بودن سخن گفتن براى برخى از افراد در قيامت

ثمّ يوم القي_مة . .. قال الذين أُوتوا العلم

آزادى بيان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 5

5 - كسى كه فرمان به تقواپيشگى در گفتار او نمودار يا محتمل است ، هرگز نبايد او را به سكوت وادار كرد .

أرءيت الذى ينهى . .. أرءيت إن ... أمر بالتّقوى

حرف {إن}، براى شرط و بيانگر كافى بودن احتمال در اين موارد است.

آزادى بيان مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 14 - 6

6 - كسانى كه خداوند را ناظر خويش مى دانند ، از تبليغات هدايت پيشگان و دعوت كنندگان به تقوا جلوگيرى نمى كنند .

أرءيت إن كان على الهدى . أو أمر بالتّقوى ... ألم يعلم بأنّ اللّه يرى

اهميت بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 4 - 2

2 - قدرت بيان ، از امتياز هاى مهم انسان و داراى نقش اساسى در زندگى او

خلق الإنس_ن . علّمه البيان

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه

از ميان اوصاف و ويژگى هاى انسان، تنها به قدرت بيان تكيه شده است.

اهميت بيان قصه ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 51 - 1

1- پيامبر ( ص ) وظيفه دار باخبر ساختن بندگان از ماجراى مهمانان حضرت ابراهيم ( فرشتگان )

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم

اهميت بيان مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 8

8 - بايد به هنگام پذيرش مسؤوليت هاى محوله ، تمامى مشكلات ، كاستى ها و پى آمد هاى آنها را با مقام بالاتر در ميان گذاشت .

و إذ نادى ربّك موسى أن ائت القوم الظ_لمين . . . قال ربّ إنّى أخاف أن يكذّبون . و يضيق صدرى و لاينطلق لسانى

بيان حاجت در دعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 38 - 4

4- حسن عرض حاجت كردن و بر زبان راندن نياز ها و مشكلات به درگاه خداوند به هنگام دعا

ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامناً . .. ربّنا إنى ... بواد غير ذى زرع ... ربّنا إنك تعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 4

4- بر زبان آوردن خواسته ها در پيشگاه خدا ، از آداب دعا و نيايش

و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق

بيان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 23،25

23 - خداوند ، هيچ گونه ملاحظه اى براى بيان حق ندارد .

و اللّه لايستحيى من الحقّ

25 -

در بيان حق ، نبايد شرم و حيا داشت .

و اللّه لايستحيى من الحقّ

بيان حقايق كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 8

8 - بيان حقايق كتاب هاى آسمانى ، موجب دستيابى به هدايت و مغفرت الهى است .

إن الذين يكتمون . .. أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى و العذاب بالمغفرة

برداشت فوق از مفهوم آيه به دست مى آيد.

بيان راز عمل خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 70 - 4،5

4- خضر موسى ( ع ) را از اين كه آنچه انجام خواهد داد ، بى دليل و حكمت نيست ، آگاه ساخت .

حتّى أُحدث لك منه ذكرًا

5- خضر ( ع ) به موسى ( ع ) وعده داد كه در نهايت ، بخشى از اسرار كار خود را براى او تبيين خواهد كرد .

أُحدث لك منه ذكرًا

{من} در {منه} براى تبعيض است و گوياى اين كه خضر، تنها، به بيان گوشه اى از ويژگى هاى كردار خويش وعده داد.

بيان عوامل عبرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 11

11_ مبلغان دين بايد از بازگويى تاريخ و فرجام گذشتگان ، سود جسته و با بيان علل سرنوشت آنان ، مردمان را به آيين پيامبران گرايش دهند .

و ي_قوم لايجرمنّكم شقاقى أن يصيبكم مثل ما أصاب قوم نوح

بيان فرجام ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 45 - 15

15- بيان سرگذشت ستم پيشگان كيفر شده و

نيز داستان هاى مثال زدنى و درس آموز ، در قلمرو موضوعات قرآن

و سكنتم فى مس_كن الذين . .. و تبيّن لكم كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الأمثال

بيان فرجام عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 12

12_ توجيه پيشنهاد ها و توصيه ها با بيان فرجام و نتيجه آنها ، امرى شايسته و نيكوست .

لاتاْيئسوا من روح الله إنه لاياْيئس من روح الله إلاّ القوم الك_فرون

جمله {إنه لاياْيئس . ..} تعليل براى {لاتاْيئسوا ...} است. يعقوب(ع) توصيه خويش (مأيوس نشدن از رحمت الهى) را با بيان فرجام آن (سقوط به ورطه كفر) تعليل و توجيه كرد و اين درسى است براى همگان كه توصيه و يا فرمان خويش را با دليل و بيان فرجام آن قرين سازند.

بيان فرجام گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 5

5- ذكر فرجام شوم گمراهان در كنار فرجام سعادتمندانه تقواپيشگان ، از روش هاى هدايتى قرآن *

الغاوين . و إن جهنّم لموعدهم أجمعين ...إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

بيان فرجام متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 5

5- ذكر فرجام شوم گمراهان در كنار فرجام سعادتمندانه تقواپيشگان ، از روش هاى هدايتى قرآن *

الغاوين . و إن جهنّم لموعدهم أجمعين ...إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

بيان قصه يوسف(ع) براى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 8

8_ يوسف ( ع ) پس از ورود خاندانش

به مصر ، خلاصه اى از سرگذشت خويش و احسان هاى خداوند را درباره خود براى پدرش يعقوب ( ع ) بازگو كرد .

ي_أبت . .. قد أحسن بى إذ أخرجنى من السجن و جاء بكم من البدو

بيان كنندگان حق در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 17

17- خداوند در قيامت ، عالمان متعهد و بيان كنندگان حقايق و معارف كتاب هاى آسمانى را مورد لطف خويش قرار خواهد داد و با آنان سخن خواهد گفت .

إن الذين يكتمون . .. لايكلمهم اللّه

برداشت فوق از مفهوم جمله {إن الذين . .. لايكلمهم اللّه} استفاده شده است.

بيان نعمتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 6

6- برشمردن و به زبان آوردن نعمت ها به هنگام حمد و ستايش خداوند ، امرى پسنديده و از آداب دعاست .

الحمد لله الذى وهب لى على الكبر إسم_عيل و إسح_ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 8

8- بيان نعمت هاى الهى در ابعاد زندگى ، از مصاديق { بلاغ مبين } ( بيان روشن دين ) است .

و الله جعل لكم ممّا خلق ظل_لاً . .. كذلك يتمّ نعمته عليك لعلّكم تسلمون ... فإنما

در آيات گذشته نعمتهاى مختلف خداوند بيان گرديد و در پايان اشاره شد كه هدف از بيان نعمتها، تسليم شدن انسانها در برابر خداست و اگر مردم روى گرداندند، وظيفه اى جز همين بيان روشن (بيان نعمتها) نيست.

تاريخ آزادى بيان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 9

9 - آزادى ابراز عقيده و بيان انديشه در جامعه دينى عصر موسى

أتتخذنا هزواً

تنوع بيان در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 10

10 _ مبلغان دين وظيفه دار تأمل و تحقيق در شيوه هاى بيان حقايق در قرآن و به كارگيرى آن در تبليغ هستند.

انظر كيف نصرف الأيت لعلهم يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 113 - 6

6 - تنوع بيان و ارائه صورت هاى گوناگون آن ، از روش هاى قرآن در تبليغ و تربيت

و صرّفنا فيه من الوعيد لعلّهم يتّقون

تنوع در بيان تعليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 13

13 _ بيان مطلب به شيوه هاى گوناگون و متنوع، روشى كارساز در تعليم و تربيت است.

انظر كيف نصرف الأيت لعلهم يفقهون

{لعل} حرف ترجى و كاربرد آن در جايى است كه اميد به عملى شدن فعل وجود داشته باشد. در اين بخش از آيه چون فعل {يفقهون} در پى حرف ترجى آمده، چنين بر مى آيد كه {فهم} پس از بيان آيات به شيوه هاى مختلف متوقع است.

درخواست آزادى بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 21 - 1

1- درخواست آزادى بيان ، پيشنهاد موسى ( ع ) به فرعونيان پس از يأس از ايمان آوردن آنان

و إن لم تؤمنوا لى فاعتزلون

{فاعتزلون}، كنايه از اين است كه اگر خود اهل

ايمان نيستيد، لااقل متعرض من نباشيد تا آزادانه پيامم را به مردم برسانم.

ذكر نعمت بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 9 - 4

4 - توجه به خدادادى بودن نعمت بيان و ابزار آن ، مايه يقين به آگاهى خداوند از نيت ها ، افكار و دانسته هاى انسان است .

أيحسب أن لم يره أحد . ألم نجعل له ... و لسانًا و شفتين

سرزنش غفلت از قدرت بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 9 - 2

2 - بى توجّهى به قدرت بيان و ابزار آن و غفلت از وابستگى آنها به خداوند ، شگفت آور و سرزنش بار است .

ألم نجعل له . .. و لسانًا و شفتين

شگفتى غفلت از قدرت بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 9 - 2

2 - بى توجّهى به قدرت بيان و ابزار آن و غفلت از وابستگى آنها به خداوند ، شگفت آور و سرزنش بار است .

ألم نجعل له . .. و لسانًا و شفتين

صراحت در بيان عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 8

8 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، در مجادله با اهل كتاب ، موظف اند كه به صراحت ، اعتقادات توحيدى خود را مطرح كنند .

قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و أُنزل إليكم و إل_هنا و إل_هكم وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 -

65 - 5

5 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور اعلام صريح مواضع عقيدتى خود به مردم

قل . .. ما من إل_ه إلاّ اللّه الوحد القهّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 20 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان علنى مواضع اعتقادى خويش براى همگان

قل

ظلم كيفر بى بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 17

17 _ كيفر انسان ها ، قبل از تبيين حق و باطل براى آنان ، ظلم و دور از ساحت قدس خداست .

أتتهم رسلهم بالبيّنت فما كان اللّه ليظلمهم

نفى ظلم از خدا و متفرع شدن آن بر وجود بينات، بيانگر اين نكته است كه: درصورت ارائه نشدن دلايل روشن، به هلاكت رساندن انسانها ظلم مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 209 - 7

7 - مؤاخذه بندگان ، قبل از بيان و اتمام حجت بر ايشان ، ظلم و دور از ساحت خداوند است .

و ما أهلكنا من قرية . .. ذكرى و ما كنّا ظ_لمين

مفاد مطلب ياد شده، همان {قبح عقاب بلابيان} است كه از آيه مورد بحث استفاده مى شود.

عذاب بدون بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 6

6 _ خداوند ، بدون بيان ، كسى را عقاب نخواهد كرد .

و من يشاقق الرسول من بعد ما تبيّن له الهدى . .. نصله جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء -

4 - 144 - 12

12 _ خداوند بدون حجت و برهان ، كسى را عقاب نخواهد كرد .

أتريدون أن تجعلوا اللّه عليكم سلطناً مبيناً

عذاب بى بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 6

6 - منكران دين بدون اتمام حجت با آنان ، به آتش دوزخ گرفتار نخواهند شد .

فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار

جواب شرط {فان لم تفعلوا} محذوف است و جمله {فاتقوا . ..} جانشين آن شده است. جمله با تقدير آن چنين است: فان لم تفعلوا تمت عليكم الحجة و ثبت لديكم ان القرآن منزل من عنداللّه فاتقوا ...

فضايل بيان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 17

17- خداوند در قيامت ، عالمان متعهد و بيان كنندگان حقايق و معارف كتاب هاى آسمانى را مورد لطف خويش قرار خواهد داد و با آنان سخن خواهد گفت .

إن الذين يكتمون . .. لايكلمهم اللّه

برداشت فوق از مفهوم جمله {إن الذين . .. لايكلمهم اللّه} استفاده شده است.

فلسفه بيان قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 4

4_ خداوند با بيان مكر برادران يوسف عليه وى ، تسلّى دهنده پيامبر ( ص ) بر مخالفت مردمان با وى

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون. و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط ميان {ما أكثر الناس . ..} با خصوص مكر برادران يوسف عليه وى (و هم يمكرون) است و به اين نكته اشاره دارد كه: اى

پيامبر! آنان كه فرزندان يعقوب پيامبر بودند با پدر و برادرشان آن گونه رفتار كردند، پس مبادا از ايمان نياوردن مردم اندوهگين باشى و خود را مقصر پندارى چرا كه عموم مردم حق ناپذيرند.

قاعده عقاب بلا بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 18

18 _ خداوند بدون اتمام حجت، بندگان متخلف را توبيخ نخواهد كرد.

ألم أنهكما عن تلكما الشجرة و أقل لكما إن الشيطن لكما عدو مبين

قاعده قبح كيفر بى بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 4

4 _ مؤاخذه كفار به جرم مبارزه با اسلام ، پيش از ارائه معارف الهى قرآن به آنان و تمام شدن حجت بر ايشان ، ممنوع است .

و خذوهم و احصروهم . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلم اللّه

قاعده كيفر بى بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 15 - 10

10- عقاب و كيفر دادن بر هر عملى بدون بيان زشتى و خلاف بودن آن عمل ، زشت و ناپسند است .

و ما كنّا معذّبين حتى نبعث رسولاً

اينكه خداوند فرمود: {ما بدون اينكه رسولى براى تبيين حقايق براى مردم بفرستيم، عذاب و كيفرشان نمى كنيم} احتمال دارد به جهت اين داورى عقل باشد كه: {عقاب بدون بيان زشت و قبيح است}.

قدرت بيان انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 4 - 8

8- انسان موجودى توانمند براى بيان مقاصد و نظرات خويش

فإذا هو خصيم

مبين

كيفر بدون بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 131 - 2

2 _ هلاك جوامع بشرى، بدون فرستادن هدايت براى ايشان، كارى ظالمانه و به دور از ساحت قدس الهى است.

ذلك أن لم يكن ربك مهلك القرى بظلم

{بظلم} مى تواند حال براى {ربك} باشد. در اين صورت معناى جمله چنين مى شود: خداوند از روى ظلم جامعه ناآگاه را هلاك نمى كند. بنابراين هلاكت در صورت عدم ابلاغ كارى ظالمانه است.

كيفر بى بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 165 - 8

8 _ خداوند كسى را بدون اتمام حجت عقاب نمى كند .

رسلا . .. لئلا يكون للناس على اللّه حجة بعد الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 3

3 _ سنت خداوند بر عقوبت نكردن انسان ها پيش از بيان دستورات خويش است .

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم

در اينكه مراد از {كتب . .. } چيست، چندين نظر ايراد شده است ; از جمله سنت الهى بر اينكه تا دستورى را به روشنى براى مردم بيان نكند، آنان را به عذاب گرفتار نمى سازد. و اسير گرفتن در جنگ بدر هر چند كارى بسيار ناصواب بوده، ولى حكم آن به روشنى بيان نشده بود و لذا خداوند مرتكبان اين عمل ناصواب را به عذاب گرفتار نساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 47 - 9

9 _ نزول عذاب استيصال ، همواره پس از تمام

شدن حجت خدا بر مردم است .

فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط

مراد از بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 4 - 4

4 - { فى مجمع البيان قال الصادق ( ع ) : البيان الإسم الأعظم الذى به علم كلّ شىء ;

در مجمع البيان آمده است كه امام صادق(ع) فرمود: {بيان} اسم اعظم الهى است كه به وسيله آن آگاهى بر همه چيز حاصل مى شود}.

ناپسندى كيفر بى بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 3

3 - كيفردادن قبل از بيان و اتمام حجت ، كارى ناروا است .

و لو أنّا . .. لولا أرسلت إلينا رسولاً

گرچه {لولا أرسلت} در اين آيه، اعتراضى است كه از زبان كافران نقل شده; ولى از آن جهت كه بر اين اعتراض فرضى، ترتيب اثر داده شده است، برمى آيد كه اين اعتراض، قابل قبول بوده و فرستادن رسولان براى اتمام حجت، ضرورت داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 3

3 - مجازات خطاكاران پيش از تبيين راه صواب و خطا براى ايشان ، امرى نادرست و نكوهيده در بينش الهى

و لولا أن تصيبهم مصيبة . .. و نكون من المؤمنين

نعمت بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 4 - 1

1 - تكلم و قدرت بيان مفاهيم ، از نعمت هاى مهم الهى براى انسان

الرحم_ن . .. علّمه البيان

نقش بيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - رحمن - 55 - 4 - 2

2 - قدرت بيان ، از امتياز هاى مهم انسان و داراى نقش اساسى در زندگى او

خلق الإنس_ن . علّمه البيان

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه از ميان اوصاف و ويژگى هاى انسان، تنها به قدرت بيان تكيه شده است.

بيت المال از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بيت المال

تقسيم بيت المال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 4

4 _ حق تصميم گيرى در نحوه تقسيم و صرف بيت المال با پيامبر ( ص ) بود .

ما ءاتيهم اللّه و رسوله

خيانت به بيت المال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 16

16 _ به مجازات رسيدن خيانتكاران در اموال امام در قيامت

و من يغلل يأت بما غلّ

امام صادق (ع): الغلول كلّ شىء غلّ عن الامام.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 205، ح 148 ; تفسير برهان، ج 1، ص 324، ح 2.

روش حفاظت از بيت المال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 12

12_ سهميه بندى كالا ها در شرايط بحرانى و دريافت بهاى كالاى اعطا شده ، مقتضاى حراست از بيت المال و آگاهى به امور اقتصادى است .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم . .. اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

عملكرد يوسف(ع) (سهميه بندى در شرايط كمبود و دريافت بهاى كالاها) به عنوان مدير و مسؤولى حفيظ و عليم ، گوياى برداشت فوق است.

غصب بيت المال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 188 - 9

9 - چنگ اندازى به اموال و دارايى هاى عمومى ، حرام است .

لتأكلوا فريقاً من أمول الناس بالأثم

مقصود از {أموال الناس} مى تواند اموال و داراييهاى شخصى افراد باشد، همچنين منظور از آن مى تواند اموال عمومى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.

محمد(ص) و بيت المال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 4

4 _ حق تصميم گيرى در نحوه تقسيم و صرف بيت المال با پيامبر ( ص ) بود .

ما ءاتيهم اللّه و رسوله

مصارف بيت المال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 2،8

2 - مخارج و مهريه اى كه مرد مؤمن براى همسر كافر خويش ، صرف كرده و اكنون به حكم اسلام از او جدا شده است ، بايد از بيت المال و غنايم جنگى ، به مرد مؤمن پرداخت شود .

و إن فاتكم شىء من أزوجكم إلى الكفّار فعاقبتم

واژه {عاقبتم}، به معناى {اصبتم منهم غنيمة} دانسته شده است.

8 - { عن يونس عن أصحابه عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبداللّه ( ع ) قال : قلت : . . . و قد قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه { و إن فاتكم شىء من أزواجكم إلى الكفّار فعاقبتم . . . } ما معنى العقوبة هاهنا ؟ قال : إنّ الذى ذهبت إمرأة فعاقب على إمرأة اُخرى غيرها يعنى تزوّجها [ بعقب ] . . . فعلى الإمام أن يعطيه مهر إمرأة الذاهبة ;

از يونس از اصحابش از امام باقر(ع)

و امام صادق(ع) روايت شده كه گفت: به امام(ع) عرض كردم: . .. خداوند عزّوجلّ فرموده است: {و إن فاتكم شىء من أزواجكم إلى الكفّار فعاقبتم} مراد از اين عقوبت در اين جا چيست؟ امام فرمود: مردى كه همسرش از دست او رفته [و به كفّار ملحق شده ]و در پى آن همسر ديگرى اختيار كرده ... برعهده امام است كه مهر زنى را كه رفته به آن مرد بپردازد [و معناى ]{عاقبتم} يعنى پس از رفتن آن زن، همسر ديگرى گرفته باشد}.

منافقان و بيت المال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 2

2 _ نارضايتى برخى از مسلمانان ( منافقان ) نسبت به سهم خود از بيت المال

و لو أنهم رضوا ما ءاتيهم اللّه و رسوله

يوسف(ع) و بيت المال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 11

11_ يوسف ( ع ) داراى اختياراتى ويژه در دخل و تصرف بيت المال و بذل و بخشش آذوقه هاى ذخيره شده

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل و تصدق علينا

بيت المعمور از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بيت المعمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 4 - 5

5 - { بيت المعمور } نام ديگر كعبه

و البيت المعمور

تعبير {و البيت المعمور} _ به جاى {و الكعبة} _ مى تواند بدان جهت باشد كه در آن زمان، كعبه به اين نام نيز خوانده مى شده است.

مكان بيت المعمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 4 - 6،7،8

6

- { فى مجمع البيان ، ( فى قوله ) { و البيت المعمور } هو بيت فى السماء الرابعة بحيال الكعبة تعمره الملائكة بما يكون منها فيه من العبادة . . . و روى ايضاً عن أميرالمؤمنين ( ع ) قال : و يدخله كلّ يوم سبعون ألف ملك . . . ;

در مجمع البيان آمده است: بيت المعمور خانه اى است در آسمان چهارم موازى كعبه، كه فرشتگان با عبادت خود آن را آباد نگه مى دارند. .. و اين مطلب از امام على(ع) نيز روايت شده و فرموده است: در هر روزى هفتاد هزار فرشته [براى عبادت ]داخل آن بيت مى شوند...}.

7 - { عن النبى ( ص ) ، قال : { البيت المعمور } فى السماء السابعة يدخله كلّ يوم سبعون ألف ملك لايعودون إليه حتّى تقوم الساعة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه بيت المعمور در آسمان هفتم قرار گرفته و هر روز، هفتاد هزار فرشته [براى عبادت] وارد آن مى شوند [و اين فرشتگان پس از خروج ]ديگر باز نمى گردند و اين كار تا قيامت ادامه دارد}.

8 - { عن ابى هريرة عن النبى ( ص ) قال : البيت المعمور فى السماء الدنيا . . . ;

ابى هريره از رسول خدا(ص) روايت نموده كه بيت المعمور در آسمان دنيا است}.

نزول قرآن به بيت المعمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 8

8 - { قال الصادق ( ع ) نزل القرآن فى ليلة القدر إلى البيت المعمور جملة ثمّ نزل من البيت المعمور على رسول اللّه

( ص ) فى طول عشرين سنة ;

امام صادق(ع) فرمود: قرآن در شب قدر به صورت كامل و يك جا، به بيت المعمور نازل گشت و سپس از بيت المعمور به رسول خدا(ص) در طول بيست سال [به صورت تدريجى] نازل شد}.

ويژگيهاى بيت المعمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 4 - 6،7

6 - { فى مجمع البيان ، ( فى قوله ) { و البيت المعمور } هو بيت فى السماء الرابعة بحيال الكعبة تعمره الملائكة بما يكون منها فيه من العبادة . . . و روى ايضاً عن أميرالمؤمنين ( ع ) قال : و يدخله كلّ يوم سبعون ألف ملك . . . ;

در مجمع البيان آمده است: بيت المعمور خانه اى است در آسمان چهارم موازى كعبه، كه فرشتگان با عبادت خود آن را آباد نگه مى دارند. .. و اين مطلب از امام على(ع) نيز روايت شده و فرموده است: در هر روزى هفتاد هزار فرشته [براى عبادت ]داخل آن بيت مى شوند...}.

7 - { عن النبى ( ص ) ، قال : { البيت المعمور } فى السماء السابعة يدخله كلّ يوم سبعون ألف ملك لايعودون إليه حتّى تقوم الساعة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه بيت المعمور در آسمان هفتم قرار گرفته و هر روز، هفتاد هزار فرشته [براى عبادت] وارد آن مى شوند [و اين فرشتگان پس از خروج ]ديگر باز نمى گردند و اين كار تا قيامت ادامه دارد}.

بيت المقدس از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 -

72 - 7،10

7 _ يهود ، آنچه را در اوّل روز بر پيامبر ( ص ) نازل شده بود ( قبله بودن بيت المقدّس ) ، پذيرفتند و به آنچه در انت هاى روز نازل شده بود ( قبله بودن كعبه ) ، كفر ورزيدند تا مؤمنان را گمراه سازند .

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

برخى از مفسران برآنند كه {وجه النهار} و {آخره} متعلق به {انزل} است ; و سياق آيه مى رساند كه مراد از {الذى}، حكمى خاص است ; برخى روايات دلالت دارد كه آن حكم خاص، تغيير قبله بوده است كه پيامبر (ص) در عصرگاهى مأمور شد نماز را به سوى كعبه بخواند و قبله مسلمانان را كه تا صبحگاه آن روز، بيت المقدس بوده است تغيير دهد.

10 _ دستور علماى يهود به پيروان خود مبنى بر پذيرش بيت المقدس به عنوان قبله و مخالفت با كعبه

و قالت طائفة من اهل الكتاب امنوا بالّذى انزل . .. و اكفروا اخره

امام باقر (ع): . .. فقالوا صلى محمد الغداة فاستقبل قبلتنا فامنوا بالّذى انزل على محمد وجه النهار و اكفروا اخره يعنون القبلة حين استقبل رسول اللّه (ص) المسجد الحرام.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 105 ; تفسير برهان، ج 1، ص 292، ح 11.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 96 - 5،6

5 _ شرافت كعبه بر بيت المقدس ، على رغم پندار يهوديان

انّ اوّل بيت وضع للناس

با توجه به شأن نزول كه يهوديان مى گفتند بيت المقدّس، برتر و باارزشتر از كعبه است.

6 _ قدمت كعبه ، ملاك شرافت آن بر

بيت المقدس

انّ اوّل بيت وضع للناس

با توجه به شأن نزول ذكر شده در مجمع البيان.

آبادانى بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 1،4

1 - خداوند ، به بنى اسرائيل فرمان داد تا به آبادى بيت المقدس وارد شوند .

و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

{قرية} در لغت به معناى روستا و نيز شهر آمده است و در قرآن نيز در هر دو معنا استعمال شده است; چون قرينه اى يافت نشد كه كدامين معنا مراد است، در برداشت كلمه {آبادى} آورده شد. ال در {القرية} عهد حضورى است و اشاره به ديارى خاص دارد. بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از آن، بيت المقدس مى باشد.

4 - سرزمين بيت المقدس در عصر موسى ( ع ) ، سرزمينى آباد ، پرنعمت و داراى مناطقى سرشار از خوراكى ها بود .

فكلوا منها حيث شئتم رغداً

كلمه {رغداً} (پاك، مرفه و پر خير و بركت) حال براى ضمير {منها} مى باشد كه به دليل {كلوا} مراد، فراوانى نعمتها و خوراكيهاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 4

4 _ سرزمين بيت المقدس در عصر موسى ، سرزمينى آباد و پرنعمت و داراى مناطقى سرشار از خوراكيها

و كلوا منها حيث شئتم

آثار تداوم قبله بودن بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 4

4 - ادامه داشتن بيت المقدس به عنوان قبله ، موجب برخوردارى مخالفان اسلام از دليل و حجت بر عليه پيامبر و مسلمانان

فول وجهك

. .. فولوا وجوهكم شطره لئلا يكون للناس عليكم حجة

آداب ورود به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 6

6 _ يهوديان عصر موسى ، مأمور ورود به بيت المقدس ، با حالتى خاضعانه

و قلنا لهم ادخلوا الباب سجداً

مراد از {الباب} بنابه گفته بسيارى از مفسران، دروازه شهر بيت المقدس است و {سجداً} جمع ساجد مى باشد و مراد از سجده مى تواند معناى لغوى آن (خضوع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 6،7،9

6 _ استغفار از گناهان به هنگام تصرف بيت المقدس ، فرمان خدا به بنى اسرائيل

و قولوا حطة

{حطة} خبر براى مبتدايى محذوف مانند {مسألتنا} است. اين كلمه اسم مصدر و به معناى نهادن و فرود آوردن مى باشد و مراد از آن به قرينه جمله بعد (نغفر لكم) برداشتن وزر گناهان و آمرزش آنهاست. بنابراين {قولوا حطة} يعنى بگوييد خدايا درخواست ما آمرزش گناهان است.

7 _ اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا به هنگام تصرف بيت المقدس از دستورات خدا به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع {ساجد} و حال براى فاعل {ادخلوا} است. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك ساييدن) سازگار نيست، مى توان گفت در اينجا معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

9 _ خداوند نويد بخش آمرزش گناهان بنى اسرائيل در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود و سكونتشان در بيت المقدس

اسكنوا . .. و ادخلوا الباب سجداً نغفر لكم خطيئتكم

ظاهر اين

است كه {نغفر لكم} جواب براى همه اوامرى است كه در آيه مطرح شده. بنابراين تقدير چنين است: {إن تسكنوا و تأكلوا و تقولوا و تدخلوا الباب سجداً نغفر لكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 5

5 _ عذاب نازل شده بر متمردان بنى اسرائيل ، سزاى گناهان پيشين آنان و گناه رعايت نكردن آداب مقرر شده براى ورود به بيت المقدس

فبدل الذين ظلموا منهم . .. فأرسلنا عليهم رجزاً من السماء بما كانوا يظلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ظلم و گناه در {بما كانوا يظلمون} غير از گناهى باشد كه جمله {فبدل . .. } بيانگر آن است. بنابراين تفريع {فأرسلنا ... } بر {فبدل ... } مى رساند كه عذاب به خاطر تبديل فرمان الهى بوده و {باء} سببيه در {بما كانوا... } مى رساند كه عذاب به سبب ظلم و گناه سابق بنى اسرائيل بوده است. يعنى گناهِ تبديل، به ضميمه گناهان سابق باعث ارسال عذاب بر آنان شد.

اسراء محمد(ص) به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 24،26

24- { عن ابى عبدالله جعفربن محمدالصادق ( ع ) قال : لما أسرى برسول الله ( ص ) إلى بيت المقدس حمله جبرائيل على البراق فاتيا بيت المقدس و عرض إليه محاريب الأنبياء و صلى بها و رده . . . ;

جبرئيل، آن حضرت را بر بُراق سوار كرد و هر دو به بيت المقدس آمدند و جبرئيل محرابهاى انبيا را به او نشان داد و پيامبر(ص)

در آن جا نماز خواند و سپس آن حضرت را باز گرداند. ..}.

26- { روى عن على ( ع ) : انه لمّا كان بعد ثلاث سنين من مبعثه صلى الله عليه و آله و سلّم أسرى به إلى بيت المقدس و عرج به منه إلى السّماء ليلة المعراج . . . ;

از حضرت على(ع) روايت شده است: پس از گذشت سه سال از بعثت رسول خدا(ص) آن حضرت در شب معراج به بيت المقدس و از آن جا به آسمان برده شد. ..}.

بنى اسرائيل در بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 1،2،5،10،19

1 _ بنى اسرائيل فرمان يافتند تا پس از زندگانى بيابانى ، در آبادى بيت المقدس سكونت گزينند .

و إذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية

{قريه} در لغت به معناى روستا و نيز شهر آمده و در قرآن نيز در هر دو معنا استعمال شده است. و چون قرينه اى يافت نشد كه كدامين معنا مراد است، در برداشت فوق كلمه {آبادى} آورده شد. {ال} در {القرية} عهد حضورى و اشاره به ديارى خاص دارد. بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از آن بيت المقدس است.

2 _ فرمان به سكونت گزيدن در آبادى بيت المقدس ، فرمانى بود از جانب خدا به بنى اسرائيل

و إذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية

كلمه {قيل} به صورت مجهول آمده و فرمان دهنده ذكر نشده است، ولى از جمله {نغفر لكم . .. } به دست مى آيد كه فرمان دهنده خداوند است.

5 _ خداوند تهيه خوراكى ها از هر ناحيه بيت المقدس را براى بنى

اسرائيل حلال و مباح كرد .

و كلوا منها حيث شئتم

10 _ بنى اسرائيل پيش از ورود به بيت المقدس گناهان فراوانى داشتند .

نغفر لكم خطيئتكم

برداشت فوق با توجه به كلمه {خطيئات} _ كه به صورت جمع آمده _ استفاده شده است.

19 _ داستان ورود بنى اسرائيل به بيت المقدس ، داستانى عبرت آموز و شايسته به ياد داشتن

و إذ قيل لهم اسكنوا . .. سنزيد المحسنين

كلمه {إذ} متعلق به فعلى مانند {اذكروا} (به ياد داشته باشيد)، است.

بنى اسرائيل و تصرف بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 2،3،6،7،8،10

2 - فرمان تصرف بيت المقدس به بنى اسرائيل ، پس از زندگانى بيابانى آنان بود .

و ظللنا عليكم الغمام . .. و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

3 - بنى اسرائيل به هنگام دريافت فرمان تصرف بيت المقدس ، در مكانى نزديك به آن به سر مى بردند .

و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

برداشت فوق با توجه به اسم اشاره {هذه} - كه براى اشاره به نزديك است - استفاده شده است.

6 - دروازه بيت المقدس راه تعيين شده از جانب خداوند ، براى تصرف و نفوذ بنى اسرائيل به آن سرزمين

اخلوا هذه القرية . .. وادخلوا الباب

7 - اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا - به هنگام تصرف بيت المقدس - از دستور هاى خداوند به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع ساجد و حال براى فاعل {ادخلوا} مى باشد. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك نهادن) سازگار نيست، مى توان گفت: در اينجا

معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

8 - استغفار از گناهان به هنگام تصرف بيت المقدس فرمانى از جانب خداوند به بنى اسرائيل

ادخلوا . .. و قولوا حطة

{حطة} خبر براى مبتدايى محذوف همانند {مسألتنا} است. اين كلمه اسم مصدر و به معناى نهادن و فرو آوردن مى باشد و مراد از آن به قرينه جمله بعد {نغفر لكم ...} برداشتن گناهان و آمرزش آنهاست. بنابراين {قولوا حطة} يعنى بگوييد - خدايا - درخواست ما آمرزش گناهان است.

10 - بنى اسرائيل ، پيش از ورودشان به بيت المقدس ، بر دوش دارنده گناهانى بسيار

نغفر لكم خطيكم

برداشت فوق با توجه به جمع آوردن كلمه {خطاياكم} استفاده شده است.

بيت المقدس در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 4

4 - سرزمين بيت المقدس در عصر موسى ( ع ) ، سرزمينى آباد ، پرنعمت و داراى مناطقى سرشار از خوراكى ها بود .

فكلوا منها حيث شئتم رغداً

كلمه {رغداً} (پاك، مرفه و پر خير و بركت) حال براى ضمير {منها} مى باشد كه به دليل {كلوا} مراد، فراوانى نعمتها و خوراكيهاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 4

4 _ سرزمين بيت المقدس در عصر موسى ، سرزمينى آباد و پرنعمت و داراى مناطقى سرشار از خوراكيها

و كلوا منها حيث شئتم

پاداش نماز به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 25

25 - نمازهايى كه پيش از تغيير قبله به سمت بيت المقدس

خوانده شده بود ، مورد پذيرش خدا بوده و اجرش ضايع نخواهد شد .

و ما كان اللّه ليضيع إيمنكم

تغيير قبله يا نويد به تغيير آن، اين پرسش را براى مسلمانان در پى داشت كه: نمازها و عبادتهاى انجام شده به سوى بيت المقدس آيا محكوم به بطلان است. جمله {و ما كان ...} پاسخ به اين پرسش مى باشد.

تاريخ بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 4،6

4 - سرزمين بيت المقدس در عصر موسى ( ع ) ، سرزمينى آباد ، پرنعمت و داراى مناطقى سرشار از خوراكى ها بود .

فكلوا منها حيث شئتم رغداً

كلمه {رغداً} (پاك، مرفه و پر خير و بركت) حال براى ضمير {منها} مى باشد كه به دليل {كلوا} مراد، فراوانى نعمتها و خوراكيهاى آن است.

6 - دروازه بيت المقدس راه تعيين شده از جانب خداوند ، براى تصرف و نفوذ بنى اسرائيل به آن سرزمين

اخلوا هذه القرية . .. وادخلوا الباب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 4

4 _ سرزمين بيت المقدس در عصر موسى ، سرزمينى آباد و پرنعمت و داراى مناطقى سرشار از خوراكيها

و كلوا منها حيث شئتم

تصرف بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 3،7،8

3 - بنى اسرائيل به هنگام دريافت فرمان تصرف بيت المقدس ، در مكانى نزديك به آن به سر مى بردند .

و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

برداشت فوق با توجه به اسم اشاره {هذه} - كه براى اشاره به

نزديك است - استفاده شده است.

7 - اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا - به هنگام تصرف بيت المقدس - از دستور هاى خداوند به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع ساجد و حال براى فاعل {ادخلوا} مى باشد. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك نهادن) سازگار نيست، مى توان گفت: در اينجا معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

8 - استغفار از گناهان به هنگام تصرف بيت المقدس فرمانى از جانب خداوند به بنى اسرائيل

ادخلوا . .. و قولوا حطة

{حطة} خبر براى مبتدايى محذوف همانند {مسألتنا} است. اين كلمه اسم مصدر و به معناى نهادن و فرو آوردن مى باشد و مراد از آن به قرينه جمله بعد {نغفر لكم ...} برداشتن گناهان و آمرزش آنهاست. بنابراين {قولوا حطة} يعنى بگوييد - خدايا - درخواست ما آمرزش گناهان است.

خوردنيهاى بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 5

5 - تهيه خوراكى ها از هر ناحيه بيت المقدس ، براى بنى اسرائيل حلال و مباح بود .

فكلوا منها حيث شئتم رغداً

{حيث شئتم} (هر كجا خواستيد) دلالت بر آن دارد كه محدوده مكانى براى بهره بردارى از نعمتهاى بيت المقدس تعيين نشده بود.

دروازه بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 6

6 - دروازه بيت المقدس راه تعيين شده از جانب خداوند ، براى تصرف و نفوذ بنى اسرائيل به آن سرزمين

اخلوا هذه القرية . .. وادخلوا الباب

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 8

8 _ دروازه بيت المقدس طريق تعيين شده از جانب خدا براى نفوذ به آن سرزمين و تصرف آن ديار

و ادخلوا الباب

راه تصرف بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 6

6 - دروازه بيت المقدس راه تعيين شده از جانب خداوند ، براى تصرف و نفوذ بنى اسرائيل به آن سرزمين

اخلوا هذه القرية . .. وادخلوا الباب

سرزمين بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 4

4 - سرزمين بيت المقدس در عصر موسى ( ع ) ، سرزمينى آباد ، پرنعمت و داراى مناطقى سرشار از خوراكى ها بود .

فكلوا منها حيث شئتم رغداً

كلمه {رغداً} (پاك، مرفه و پر خير و بركت) حال براى ضمير {منها} مى باشد كه به دليل {كلوا} مراد، فراوانى نعمتها و خوراكيهاى آن است.

سوگند به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 1 - 3،5

3 - سوگند خداوند ، به سرزمين انجير و زيتون *

و التين و الزيتون

از احتمالاتى كه درباره مفاد آيه گفته شده، اين است كه مراد از {انجير} و {زيتون} _ به قرينه دو آيه بعد _ دو منطقه است كه يكى مانند {كوفه} سرزمين انجيرخيز و ديگرى مانند {بيت المقدس} سرزمين زيتون بوده است. در اين صورت سوگندهاى چهارگانه اين سوره، سرزمين هاى نزول وحى را دربرگرفته است; زيرا {نوح}(ع) در كوفه، ابراهيم و عيسى(ع) در بيت المقدس، موسى(ع) در

طور سينا و پيامبر اسلام(ص) در مكه به نشر آيين خويش پرداختند.

5 - { عن أبى الحسن الاوّل قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إنّ اللّه تبارك و تعالى . . . اختار من البلدان أربعة فقال عزّوجلّ : { و التين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين } فالتين المدينة ، و الزيتون بيت المقدّس ، و طور سينين الكوفة و ه_ذا البلد الأمين مكّة ;

از امام موسى بن جعفر(ع) روايت شده است كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند تبارك و تعالى . .. از بين شهرها، چهار شهر را انتخاب كرد. او _ كه عزيز و جليل است _ فرمود: { والتين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين}. پس {تين} مدينه و {زيتون} بيت المقدس و {طور سينين} كوفه و {ه_ذا البلد الأمين} مكه است.}

فضيلت بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 7

7 _ اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا به هنگام تصرف بيت المقدس از دستورات خدا به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع {ساجد} و حال براى فاعل {ادخلوا} است. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك ساييدن) سازگار نيست، مى توان گفت در اينجا معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

فلسفه قبله شدن بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 9،10،17

9 - هدف از تعيين بيت المقدس به عنوان قبله مسلمانان

، مشخص شدن پيروان واقعى پيامبر ( ص ) از غير آنان بود

و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها إلا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب على عقبيه

10 - تعيين بيت المقدس به عنوان قبله ، آزمونى براى مسلمانان و تصفيه ايشان

و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها إلا لنعلم

17 - مشخص شدن روحيه تعبد و تسليم در برابر خدا ، فلسفه تعيين بيت المقدس به عنوان قبله مسلمانان

إلا لنعلم من يتبع الرسول . .. و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

قبله بودن بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 1،2

1 - بيت المقدس در برهه اى از عصر بعثت ، قبله مسلمانان بود .

ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليها

اكثر مفسران برآنند كه مراد از {قبلتهم . ..} بيت المقدس است.

2 - قبله نخستين مسلمانان ( بيت المقدس ) ، به فرمان خداوند به جانب كعبه تغيير يافت .

ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليها . .. يهدى من يشاء

جمله {يهدى من يشاء} قرينه بر اين است كه: تغيير قبله به فرمان خداوند بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 8،19

8 - بيت المقدس ، قبله مسلمانان در برهه اى از عصر بعثت

و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها

مراد از {القبلة} بيت المقدس است. قابل ذكر است كه {كان} در {التى كنت عليها} مى تواند به معناى حال باشد; يعنى، قبله اى كه بر آن هستى. بر اين مبنا نزول آيه مورد بحث قبل از تغيير قبله خواهد بود

و مى تواند {كان} در جمله فوق به معناى گذشته باشد. در اين صورت، زمان نزول آيه مورد بحث پس از تغيير قبله خواهد بود. از آن جا كه فرمان تغيير قبله در آيه بعد مطرح شده، به نظر مى رسد احتمال نخست پسنديده تر باشد.

19 - تغيير قبله مسلمانان از بيت المقدس به سوى مسجد الحرام *

و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {كان} در {التى كنت عليها} دلالت بر زمان ماضى داشته باشد، در اين صورت {التى كنت عليها} دلالت بر تغيير قبله دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 3

3 - تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه ، حق و پيراسته و از هرگونه بطلان و ناروايى

الحق من ربك

به دليل آيات قبل مصداق مورد نظر براى {الحق}، تغيير قبله مى باشد.

قداست بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 8

8 _ حرمت و عظمت بيت المقدس ، نزد خداوند

و قلنا لهم ادخلوا الباب سجداً

امر به خضوع و سجده به هنگام ورود به بيت المقدس، حاكى از حرمت و عظمت آن نزد خداوند است.

مسلمانان و قبله شدن بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 11

11 - قبله بودن بيت المقدس براى اهل اسلام ، امرى دشوار و ناپذيرفتنى براى گروهى از مسلمانان

و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

مهتدين و قبله شدن بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 12

12 - تنها هدايت يافتگان ، بيت المقدس را به عنوان قبله پذيرفته و آن را تكليفى سنگين نمى شمردند .

و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

نسخ قبله بودن بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 7

7 - انتظار و اشتياق پيامبر ( ص ) براى نسخ قبله سابق ( بيت المقدس ) داراى نقشى بسزا در نسخ آن بود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها

تفريع جمله {فلنولينك . ..} بر {قد نرى ...} به وسيله حرف {فاء} مى رساند كه انتظار و اشتياق پيامبر(ص) به تغيير قبله در آن امر مؤثر بوده است.

نماز به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 30

30 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { . . . و لما ان اصرف نبيه إلى الكعبة عن بيت المقدس قال المسلمون للنبى ( ص ) أرأيت صلاتنا التى كنا نصلى إلى بيت المقدس ما حالنا فى ها و ما حال من مضى من أمواتنا و هم يصلون إلى بيت المقدس ؟ فأنزل اللّه { و ما كان اللّه ليضيع إيمانكم ان اللّه بالناس لرؤف رحيم } فسمّى الصلوة إيماناً . . . ;

چون خداوند، رسول اللّه را از بيت المقدس به كعبه برگرداند، مسلمانان به پيامبر عرضه داشتند: صحت نمازهايى كه به طرف بيت المقدس خوانده ايم و نمازهاى كسانى كه به طرف بيت المقدس نماز خوانده و

از دنيا رفته اند، چطور مى شود؟ خداوند آيه شريفه {و ما كان اللّه ليضيع إيمانكم ان اللّه بالناس لرءوف رحيم} را نازل فرمود و در آن نماز را ايمان ناميد . ..}.

نماز محمد(ص) به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 17

17 - امام صادق ( ع ) فرمود : { و صلّى رسول اللّه ( ص ) إلى بيت المقدس بعد النبوة ثلاث عشرة سنة بمكة و تسعة عشر شهراً بالمدينة ثمّ عيّرته اليهود . . . ;

رسول خدا(ص) بعد از رسالت خويش، سيزده سال در مكه و نوزده ماه در مدينه به سوى بيت المقدس نماز مى خواند، تا آنكه يهود او را سرزنش كردند . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 31

31 - { عن ابى بصير عن أحدهما . . . فقلت له : اللّه أمره أن يصلى إلى بيت المقدس ، قال : نعم ، ألاترى ان اللّه تعالى يقول ، { و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها إلا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب على عقبيه } . . . ;

ابى بصير از امام باقر يا امام صادق(ع) سؤال كرد: . .. آيا خداوند رسول خود را مأمور كرد كه به سوى بيت المقدس نماز گزارد؟ آن حضرت فرمود: بله آيا نديدى كه خداوند تعالى مى فرمايد: {ما آن قبله اى كه قبلا بر آن بودى تنها براى اين قرار داديم تا افرادى كه از پيامبر پيروى مى كنند را از كسانى كه

به جاهليت باز مى گردند، مشخص كنيم} ... }.

نماز محمد(ص) در بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 24

24- { عن ابى عبدالله جعفربن محمدالصادق ( ع ) قال : لما أسرى برسول الله ( ص ) إلى بيت المقدس حمله جبرائيل على البراق فاتيا بيت المقدس و عرض إليه محاريب الأنبياء و صلى بها و رده . . . ;

جبرئيل، آن حضرت را بر بُراق سوار كرد و هر دو به بيت المقدس آمدند و جبرئيل محرابهاى انبيا را به او نشان داد و پيامبر(ص) در آن جا نماز خواند و سپس آن حضرت را باز گرداند. ..}.

ورود بنى اسرائيل به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 1،9،16،18

1 - خداوند ، به بنى اسرائيل فرمان داد تا به آبادى بيت المقدس وارد شوند .

و إذ قلنا ادخلوا هذه القرية

{قرية} در لغت به معناى روستا و نيز شهر آمده است و در قرآن نيز در هر دو معنا استعمال شده است; چون قرينه اى يافت نشد كه كدامين معنا مراد است، در برداشت كلمه {آبادى} آورده شد. ال در {القرية} عهد حضورى است و اشاره به ديارى خاص دارد. بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از آن، بيت المقدس مى باشد.

9 - خداوند به قوم موسى - در صورت ورود به بيت المقدس با رعايت آداب آن - نويد آمرزش گناهانشان را داد .

ادخلوا هذه القرية . .. و قولوا حطة نغفر لكم خطيكم

ظاهر اين است كه {نغفر لكم} جواب

براى همه امرهايى است كه در آيه شريفه مطرح شده بود. بنابراين تقدير چنين است: {ان تدخلوا و تأكلوا و تدخلوا الباب سجداً و تقولوا حطة نغفر لكم}.

16 - خداوند ، محسنان و پاكدامنان بنى اسرائيل را - در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود به بيت المقدس - به پاداشى افزونتر از ديگران نويد داد .

قولوا حطة نغفر لكم خطيكم و سنزيد المحسنين

18 - داستان ورود بنى اسرائيل عصر موسى به بيت المقدس ، داستانى آموزنده و شايسته به ياد داشتن

إذ قلنا ادخلوا . .. و سنزيد المحسنين

جمله {إذ قلنا . ..} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {أذكروا إذ قلنا ...; به ياد داشته باشيد آن زمانى را كه فرمان داديم ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 59 - 2

2 - حرام خواران قوم موسى ، به جاى طلب آمرزش از خدا و گفتن { حطة } - در هنگام ورود به بيت المقدس - كلامى ديگر بر زبان جارى مى ساختند .

فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم

به نظر مى رسد مراد از {الذين ظلموا} در جمله فوق، كسانى باشند كه خداوند در آيه 57 آنان را به سبب ناسپاسى و استفاده از خوراكيهاى غير طيب، ستمكار شمرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 3،6،7،8،14،19

3 _ بنى اسرائيل به هنگام دريافت فرمان تصرف بيت المقدس ، در مكانى نزديك به آن آبادى بسر مى بردند .

و إذ قيل لهم اسكنوا هذه القرية

برداشت فوق با توجه به اسم اشاره (هذه)

استفاده شده است.

6 _ استغفار از گناهان به هنگام تصرف بيت المقدس ، فرمان خدا به بنى اسرائيل

و قولوا حطة

{حطة} خبر براى مبتدايى محذوف مانند {مسألتنا} است. اين كلمه اسم مصدر و به معناى نهادن و فرود آوردن مى باشد و مراد از آن به قرينه جمله بعد (نغفر لكم) برداشتن وزر گناهان و آمرزش آنهاست. بنابراين {قولوا حطة} يعنى بگوييد خدايا درخواست ما آمرزش گناهان است.

7 _ اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا به هنگام تصرف بيت المقدس از دستورات خدا به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع {ساجد} و حال براى فاعل {ادخلوا} است. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك ساييدن) سازگار نيست، مى توان گفت در اينجا معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

8 _ دروازه بيت المقدس طريق تعيين شده از جانب خدا براى نفوذ به آن سرزمين و تصرف آن ديار

و ادخلوا الباب

14 _ خداوند محسنان بنى اسرائيل را در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود به بيت المقدس ، به پاداشى افزونتر از احسانشان نويد داد .

سنزيد المحسنين

19 _ داستان ورود بنى اسرائيل به بيت المقدس ، داستانى عبرت آموز و شايسته به ياد داشتن

و إذ قيل لهم اسكنوا . .. سنزيد المحسنين

كلمه {إذ} متعلق به فعلى مانند {اذكروا} (به ياد داشته باشيد)، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 162 - 2

2 _ حرام خواران قوم موسى به جاى طلب آمرزش از خدا به هنگام ورود به بيت المقدس كلامى ديگر بر زبان جارى ساختند .

فبدل

الذين ظلموا منهم قولا غير الذى قيل لهم

مى توان گفت مراد از {الذين ظلموا} به دليل {و لكن كانوا أنفسهم يظلمون} در آيه 160 كسانى هستند كه با استفاده از خوراكيهاى غير پاكيزه به حرامخوارى دست يازيدند.

ورود به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 7،12

7 _ ورود به بيت المقدس و سجده به درگاه الهى در آن هنگام ، فرمان خداوند به يهوديان عصر موسى ( ع )

و قلنا لهم ادخلوا الباب سجداً

12 _ ورود خاضعانه به بيت المقدس و رعايت قانون تعطيلى روز شنبه ، از جمله پيمان هاى خداوند با يهود

و قلنا لهم ادخلوا . .. و أخذنا منهم ميثقاً غليظاً

يهود در بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 6

6 _ يهوديان عصر موسى ، مأمور ورود به بيت المقدس ، با حالتى خاضعانه

و قلنا لهم ادخلوا الباب سجداً

مراد از {الباب} بنابه گفته بسيارى از مفسران، دروازه شهر بيت المقدس است و {سجداً} جمع ساجد مى باشد و مراد از سجده مى تواند معناى لغوى آن (خضوع) باشد.

بيداري از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بيدارى

آثار بيدارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 11

11 - بازگشت روح به بدن ، هنگام بيدار شدن از خواب

و يرسل الأُخرى إلى أجل

بيدارى از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 15

15 - { حيات و مرگ } و { خواب و بيدارى } ، در

بردارنده آيات متعدد خداوند و جلوه هاى گوناگون قدرت او

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها . .. فيمسك ... و يرسل الأُخرى ... إنّ فى ذلك لأي_ت

جمع آمدن {آيات} مى رساند كه آيه و نشانه بودن {حيات و مرگ} و {خواب و بيدارى}، از جهات مختلف و گوناگون است.

بيدارى از خواب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 60 - 4،6،11

4 _ خداوند بيداركننده و برانگيزنده آدمى از خواب شبانگاه

هو الذى يتوفكم بالّيل و يعلم ما جرحتم بالنهار ثم يبعثكم فيه

6 _ خداوند در عين آگاهى به اعمال روز گذشته آدميان (اعمال ناروا)، آنان را از خواب شب بيدار مى كند و روح را به آنان بازمى گرداند.

هو الذى يتوفكم بالّيل و يعلم ما جرحتم بالنهار ثم يبعثكم فيه

11 _ تا زمانى كه اجل آدمى فرا نرسيده باشد، خداوند وى را از خواب شبانگاهى برانگيخته و بيدار مى كند.

ثم يبعثكم فيه ليقضى أجل مسمى

بيدارى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 15،21

15- اصحاب كهف ، پس از بيدار شدن از خواب طولانى خويش ، احساس گرسنگى كردند .

فابعثوا أحدكم بورقكم . .. أزكى طعامًا

21- حافظه و قدرت تفكّر و تصميم گيرى اصحاب كهف و جهاز هاضمه آنان _ پس از خواب طولانى ايشان _ باز ، باقى و سالم مانده بود .

فابعثوا أحدكم بورقكم

بيدارى فطرت توحيدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 10

10 _ فرعون ، به هنگام غرق شدن ، نجات خويش را از

خداوند درخواست كرد .

قال ءامنت . .. و أنا من المسلمين

تشبيه به بيدارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 11

11_ مرگ و رستاخيز ، پديده اى مانند خواب و بيدارى است .

ليعلموا. .. أنّ الساعة لاريب فيها

به خواب رفتن اصحاب كهف و بيدارى آنان پس از چند قرن و استشهاد قرآن به اين واقعه براى بيان حقانيّت معاد، گواه اين مدعا است كه مرگ، مانند خواب، و رستاخيز قيامت، بسانِ بيدارى از خواب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 9 - 6

6 - مرگ و معاد انسان ، شبيه خواب و بيدارى است .

و جعلنا نومكم سباتًا

ياد كردن از خواب در ميان آياتى كه به منظور رفع استبعاد از معاد مطرح شده; ممكن است به جهت تشابهى باشد كه بين خواب و مرگ و نيز بيدارى و معاد وجود دارد.

تعقل درباره بيدارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 60 - 8

8 _ دقت و تأمل در خوابيدن و بيدار شدن آدمى، راهى براى خداشناسى و توحيد

هو الذى يتوفكم بالّيل و يعلم ما جرحتم بالنهار ثم يبعثكم فيه

حقيقت بيدارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 14،18

14 - حقيقت خواب ، خروج روح از بدن و حقيقت بيدارى بازگشت آن به بدن است .

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها و الّتى لم تمت فى منامها . .. و يرسل الأُخرى إلى أ

برداشت ياد شده با توجه به اين

نكته است كه خداوند مى فرمايد: جان انسان ها را در حال خواب دريافت مى كنم و كسانى كه مرگشان در آن حال مقدر شده باشد در همين حال مى ميرند و آن دسته كه برايشان مقدر نشده باشد آن جان رها و آزاد مى گردد تا اجلشان فرا رسد. پس روح انسان در حال خواب قبض مى شود و اين همان حقيقت خواب است و وقتى در حال بيدارى به بدن بازمى گردد تا اجل فرا رسد، اين همان حقيقت بيدارى مى باشد.

18 _ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : ما من أحد ينام إلاّ عرجت نفسه إلى السماء و بقيت روحه فى بدنه و صار بينهما سبب كشعاع الشمس فإن أذن اللّه فى قبض الأرواح اجابت روح النفس و إذا اذن اللّه فى رد الروح أجابت النفس الروح و هو قوله سبحانه : { اللّه يتوفّى الأنفس حين موت ها و الّتى لم تمت فى منام ها } ;

امام باقر(ع) فرمود: هيچ كس نيست كه به خواب رود مگر اين كه نفس او به آسمان مى رود و روح او در بدنش مى ماند و ارتباطى مشابه خورشيد و شعاعش بين نفس و روح باقى مى ماند. پس اگر خداوند اجازه در قبض روح ها دهد، روح نفس را اجابت مى كند [و مرگ حاصل مى شود] و اگر خداوند اجازه دهد روح برگردد و (قبض نشود) نفس آن را پذيرفته و به او ملحق مى شود و اين سخن خداوند سبحان است كه مى فرمايد: اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها}.

زمان بيدارى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 18،21

18- خداوند ، در روزگار اختلاف و نزاع مردم درباره معاد ، اصحاب كهف را از خواب بيدار كرد .

أعثرنا عليهم . .. إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

21- بيدارى اصحاب كهف با بروز مشاجره ميان مردم ، درباره هويت و اهداف آنان ، هم زمان بود .

أعثرنا عليهم . .. إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

به قرينه {ربّهم أعلم بهم} مى توان گفت كه نزاع مردم، در باره اصحاب كهف بوده و به دليل مضارع بودن {يتنازعون} اين مشاجره ديرينه، حتى با مشاهده آنان نيز پايان نيافته بود، بلكه گروهى از مردم، شناخت حقيقى آنان را به خداوند، احاله كردند و از پى بردن به هويت واقعى آنان، اظهار عجز كردند. بر اين اساس، ضمير در {أمرهم} به اصحاب كهف مربوط مى شود. حرف {فاء} در {فقالوا} اين احتمال را تأييد مى كند.

شگفتى اصحاب كهف هنگام بيدارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 4

4- فضاى حاكم بر اصحاب كهف ، به هنگام بيدارى آنان ، منظره اى بهت آور براى يكى از آنان و مايه كنجكاوى و تبادل نظر وى با همراهان خود ، در سنجش گذشت زمان بود .

قال قائل منهم كم لبثتم

شگفتى بيدارى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 1،2

1- بيدارى اصحاب كهف از خواب ، رخدادى شگفت و تحت تدبير و اراده خداوند بود .

و كذلك بعثن_هم

اسناد {بعث} و بيدارسازى به خداوند، گوياى نكته فوق است.

2- بيدارى اصحاب كهف ،

همچون خواب شگفت و سلامت جسم شان در آن مدّت طولانى ، آيت و نشانه اى الهى بود .

و كذلك بعثن_هم

مشاراليه {ذلك} _ كه بعث و بيدارسازى اصحاب كهف به آن تشبيه شده است _ خواب طولانى آنان و تدابيرى است كه در مدّت خواب براى سلامت آنان به كار برده شده بود. وجه شبه مورد نظر _ آنگونه كه از جمله {ذلك من آيات اللّه من يهد اللّه فهو المهتد} در آيه هفده به دست مى آيد _ نشانه بودن و دلالت اين حوادث بر امدادهاى هدايت گرانه خداوند، به موحّدان است.

فلسفه بيدارى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 12 - 2

2- هدف از بيدار ساختن اصحاب كهف ، نماياندن ارزيابى آنان درباره مدّت زمان خواب خويش بود .

ثمّ بعثن_هم لنعلم أىّ الحزبين أحصى لما لبثوا أمدًا

با توجه به اين كه {لنعلم} _ (تا بدانيم) _ در مورد خداوند به معناى كسب علم نيست، بلكه محقّق ساختن معلوم است، در برداشت فوق از دانستن خدا به {نماياندن} تعبير شده. {أمد} به معناى {وقت ممتدّ} و نيز {پايان مدّت} است. در اين آيه، به قرينه {أحصى}، معناى نخست مراد است. كلمه {أحصى} محتمل است كه فعل ماضى باشد و {أمداً} مفعول آن، كه در نتيجه، {لما لبثوا} به {أمداً} تعلّق خواهد داشت. و ممكن است كه {أحصى} اسم تفضيل و {أمداً} تمييز آن باشد.

منشأ بيدارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 61 - 2

2 _ خوابانيدن و بيدار كردن تا زمان اجل و سپس بازگشت

به خداوند و محاسبه اعمال، نشانه تسلط خداوند بر امور بندگان است.

هو الذى يتوفكم بالّيل . .. و هو القاهر فوق عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 13

13 - { زندگى و مرگ } و { خواب و بيدارى } انسان ها ، تحت تدبير خداوند قرار دارد .

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها و الّتى لم تمت فى منامها . .. و يرسل الأُخرى إلى أ

منشأ بيدارى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 12 - 1

1- اصحاب كهف ، به اراده خداوند ، پس از خوابى چندين ساله ، بيدار شدند .

فضربنا على ءاذانهم فى الكهف سنين عددًا . ثمّ بعثنهم

نقش بيدارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 15

15 - { حيات و مرگ } و { خواب و بيدارى } ، در بردارنده آيات متعدد خداوند و جلوه هاى گوناگون قدرت او

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها . .. فيمسك ... و يرسل الأُخرى ... إنّ فى ذلك لأي_ت

جمع آمدن {آيات} مى رساند كه آيه و نشانه بودن {حيات و مرگ} و {خواب و بيدارى}، از جهات مختلف و گوناگون است.

وقت بيدارى اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 7

7- بيدارى اصحاب كهف ، هم زمان با يكديگر و در هنگامى بود كه پاسى از روز باقى مانده بود .

قالوا لبثنا يومًا أو بعض . .. فابعثوا أحدكم

از گفتوگوى اصحاب

كهف در باره مشخصات زمان خواب شان و نيز از تصميم آنان به تهيه غذا از شهر، نكته فوق استفاده مى شود.

بيع از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بيع

آثار بيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 6

6 - وجود خطر غافل شدن از ياد خدا ، در كسب و كار و خريد و فروش

و ابتغوا من فضل اللّه و اذكروا اللّه كثيرًا

آداب بيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 5

5 - ذكر و ياد فراوان خدا ، به هنگام كسب و كار و خريد و فروش ، توصيه الهى به مؤمنان

و ابتغوا من فضل اللّه و اذكروا اللّه كثيرًا

احكام بيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 22

22- وكالت از جانب خريدار ، جايز است .

فابعثوا أحدكم بورقكم

جمله {فابعثوا. ..} گرچه گفته اصحاب كهف است و گفتار و كردار غير پيامبران براى استنباط حكم شرعى كارايى ندارد، ولى بيان آن در قرآن، به زبان مدح و تمجيد، گوياى جواز و صحّت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 13

13 - خريد و فروش و كسب و كار ، پيش از اعلام نماز جمعه جايز است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 1

1 - جواز خريد و فروش ، پس از تمام شدن نماز جمعه

فإذا قضيت الصلوة

فانتشروا فى الأرض و ابتغوا من فضل اللّه

بيع بعد از نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 1

1 - جواز خريد و فروش ، پس از تمام شدن نماز جمعه

فإذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الأرض و ابتغوا من فضل اللّه

بيع حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 16

16 - { قال رسول اللّه ( ص ) حرمت التجارة يوم الجمعة ما بين الأذان الأوّل إلى الإقامة إلى انصراف الإمام لأنّ اللّه يقول : { يا أيّها الذين آمنوا إذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: ما بين اذان اول تا اقامه و انصراف امام از آن، تجارت حرام است; زيرا خداى تعالى مى فرمايد: يا أيّها الذين آمنوا إذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع}.

بيع هنگام نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 13،16

13 - خريد و فروش و كسب و كار ، پيش از اعلام نماز جمعه جايز است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع

16 - { قال رسول اللّه ( ص ) حرمت التجارة يوم الجمعة ما بين الأذان الأوّل إلى الإقامة إلى انصراف الإمام لأنّ اللّه يقول : { يا أيّها الذين آمنوا إذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع ;

از رسول خدا(ص) روايت شده

كه فرمود: ما بين اذان اول تا اقامه و انصراف امام از آن، تجارت حرام است; زيرا خداى تعالى مى فرمايد: يا أيّها الذين آمنوا إذا نودى للصلاة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه و ذروا البيع}.

ترك بيع هنگام نماز جمعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 7،9

7 - تعطيل كردن خريد و فروش و هر عملى كه مانع شركت در نماز جمعه مى شود ، فرمان الهى به مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و ذروا البيع

مراد از {ذروا البيع} _ با توجه به دعوت مردم به شركت در نماز جمعه _ تنها رها كردن خريد و فروش نيست; بلكه ذكر خريد و فروش، از باب ذكر بارزترين مصداقى است كه مانع شركت در نماز جمعه مى شود. بر اين اساس هر عملى كه مانع شركت در نماز جمعه شود، بايد ترك گردد.

9 - فريضه نماز جمعه و ر ها كردن داد و ستد به هنگام اقامه آن ، در جهت تأمين مصالح و منافع خود مؤمنان است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه. .. ذلكم خير لكم

وكالت در بيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 22،24

22- وكالت از جانب خريدار ، جايز است .

فابعثوا أحدكم بورقكم

جمله {فابعثوا. ..} گرچه گفته اصحاب كهف است و گفتار و كردار غير پيامبران براى استنباط حكم شرعى كارايى ندارد، ولى بيان آن در قرآن، به زبان مدح و تمجيد، گوياى جواز و صحّت است.

24- نامشخص بودن جنس و مقدار كالا ،

مانع از صحّت وكالت نيست .

فابعثوا . .. فليأتكم برزق منه

بيعت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بيعت

آثار بيعت با رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 15

15 - پيمان وفادارى با رهبرى الهى ، درپى دارنده آسايش روحى و پيروزى عملى براى امت *

يبايعونك . .. فأنزل السكينة عليهم و أث_بهم فتحًا قريبًا

مى توان از مورد آيه، الغاى خصوصيت كرده و به موارد مشابه سرايت داد.

آثار بيعت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 14

14 - آرامش درونى ، و پيروزى صلح حديبيه و فتح خيبر ، نتيجه بيعت مهم مؤمنان با پيامبر ( ص )

إذ يبايعونك تحت الشجرة . .. فأنزل السكينة عليهم و أث_بهم فتحًا قريبًا

عبارت {فتحاً قريباً} ممكن است اشاره به {فتحاً مبيناً} (صلح حديبيه) و يا فتح خيبر داشته باشد; چه اين كه هر دو فتح با فاصله اى نه چندان دور، صورت گرفته و اطلاق فتح قريب بر هر دو ممكن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 2

2 - پيوستن به صف مؤمنان در صدراسلام ، مستلزم بيعت با پيامبر ( ص )

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك المؤمن_ت يبايعنك

آثار بيعت رضوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 3،13،14

3 - { بيعت رضوان } ، حركتى مؤثر و سرنوشت ساز ، در جريان حديبيه

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

تأكيد خداوند در اين آيات، بر مسأله بيعت مؤمنان و

اعلام رضايت از آنان، حكايت از اهميت اين رخداد در روند حركت اسلام دارد.

13 - صلح حديبيه و پيروزى هاى پس از آن ، پاداش الهى به مؤمنان حاضر در بيعت رضوان

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك . .. و أث_بهم فتحًا قريبًا

بنابراين كه مراد از {فتحاً قريباً} _ به قرينه سياق آيات _ صلح حديبيه باشد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

14 - آرامش درونى ، و پيروزى صلح حديبيه و فتح خيبر ، نتيجه بيعت مهم مؤمنان با پيامبر ( ص )

إذ يبايعونك تحت الشجرة . .. فأنزل السكينة عليهم و أث_بهم فتحًا قريبًا

عبارت {فتحاً قريباً} ممكن است اشاره به {فتحاً مبيناً} (صلح حديبيه) و يا فتح خيبر داشته باشد; چه اين كه هر دو فتح با فاصله اى نه چندان دور، صورت گرفته و اطلاق فتح قريب بر هر دو ممكن است.

آثار بيعت زنان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 18

18 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، در دعا براى زنان بيعت كننده با آن حضرت و آمرزش خواهى براى آنان

و استغفر لهنّ اللّه

اخلاص در بيعت رضوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 7

7 - خداوند ، آگاه از خلوص و صداقت باطنى مؤمنان در بيعت رضوان

لقد رضى اللّه . .. فعلم ما فى قلوبهم

مراد از {ما} در {ما فى قلوبهم} _ به قرينه {رضى اللّه. ..} مى تواند صداقت و خلوص مؤمنان باشد; زيرا اين امور است كه رضايت و خشنودى را

در پى دارد.

اهميت بيعت با رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 4

4 - ضرورت اقدام رهبرى ، به اخذ پيمان از پيروان ، در مقاطع حساس و سرنوشت ساز *

إنّ الذين يبايعونك إنّمايبايعون اللّه

پيامبر(ص) در شرايط بحرانى قبل از انعقاد صلح حديبيه، از مسلمانان بيعت مجدد بر دفاع از دين گرفت. از اين نكته استفاده مى شود كه رهبرى، نبايد هميشه به نخستين اعلام وفادارى افراد، تكيه كند; بلكه بايد در شرايط حساس و سرنوشت ساز با اخذ بيعت مجدد، پيمان گذشته را تحكيم بخشد.

اهميت تجديد بيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 5

5 - اهميت اخذ بيعت مجدد رهبرى از پيروان ، در شرايط حساس و سرنوشت ساز

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

پيامبر(ص)، در جريان پرمخاطره حديبيه اقدام به اخذ بيعت كرد و خداوند نيز آن را تأييد نمود، بنابراين، اخذ بيعت در موارد مشابه آن، مطلوب است.

بشارت به بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 1

1 - نويد الهى به بيعت كنندگان در حديبيه ، در زمينه دستيابى آنان به غنايمى فراوان

يبايعونك . .. و مغانم كثيرة يأخذونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 1

1 - بشارت خدا به مسلمانان حاضر در حديبيه ، مبنى بر برخوردارى آنان از غنايم فراوان در آينده

وعدكم اللّه مغانم كثيرة تأخذونها

بيعت از مسلمانان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 2

2 - پديد آمدن شرايطى حساس و نيازمند اخذ بيعتى ويژه از مسلمانان ، در جريان حديبيه

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

ايمان نخستين، خود بيعتى با پيامبر(ص) است. حال از اين كه دوباره از مؤمنان بيعت گرفته شد، ويژه و حساس بودن شرايط استفاده مى شود.

بيعت با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 1

1 - حقيقت بيعت و پيمان با پيامبر ( ص ) ، بيعت با خداوند است .

إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللّه

بيعت با رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 12

12 _ لزوم پيمان گرفتن رهبرى جامعه از مردم ، براى پايبندى بر تبعيّت از وى در جنگ و غير آن

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال اَلاّ تقاتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 12

12 _ پذيرش توبه نقض كنندگان حاكميّت اسلامى ، در گرو بيعت مجدّد با رهبرى است .

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول

بيعت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 5

5 - قدرت خداوند ، حاكم بر بيعت كنندگان با پيامبر ( ص )

إنّ الذين يبايعونك . .. يد اللّه فوق أيديهم

بنابراين كه {يد} كنايه از قدرت باشد، جمله {يداللّه فوق أيديهم} پيام هشدارى است به اين كه: اى بيعت

كنندگان! از شكستن بيعت ها بپرهيزيد كه با قدرت خداوند، مواجه خواهيد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 4

4 - بيعت ويژه مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، در جريان حديبيه ، باعث غفران لغزش هاى گذشته آنان نزد خداوند *

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

تعبير {رضى اللّه عن المؤمنين} _ به جاى تعبير {رضى عن بيعتكم} _ اين برداشت را افاده مى كند كه خود مؤمنان _ علاوه بر عملشان _ مورد رضايت الهى قرار گرفتند.

بيعت زنان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 1،27

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، در پذيرش بيعت زنان گرويده به ايمان و پايبند به لوازم آن

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ

27 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لمّا فتح رسول اللّه مكة بايع الرجال ثمّ جاء النساء يبايعنه فأنزل اللّه عزّوجلّ { يا أيّها النبىّ إذا جائك المؤمنات يبايعنك . . . فبايعهنّ } . . . فقالت اُمّ حكيم : . . . يا رسول اللّه كيف نبايعك ؟ قال : إنّى لا اُصافح النساء فدعا بقدح من ماء فأدخل يده ثمّ أخرج ها فقال اُدخلن أيديكنّ فى ه_ذه الماء فهى البيعة ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هنگامى كه رسول خدا(ص) مكه را فتح كرد، مردان با آن حضرت بيعت كردند. سپس زنان آمدند تا بيعت كنند. خداى عزّوجلّ اين آيه را نازل فرمود (يا أيّها النبىّ إذا جائك المؤمنات...

فبايعهنّ) ... زنى به نام اُمّ حكيم گفت: ...اى رسول خدا! چگونه بيعت كنيم؟ حضرت فرمود: من با زنان مصافحه نمى كنم و قدحى از آب خواست و دست خود را در آب فرو برد و بيرون آورد و فرمود: دست هاى خود را در اين آب فرو بريد و همين بيعت است}.

بيعت مسلمانان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 3

3 - بيعت مجدد مسلمانان با پيامبر ( ص ) ، در شرايط بحرانى قبل از صلح حديبيه

إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللّه

از قرينه هاى موجود در آيه شريفه، استفاده مى شود كه بيعت مورد نظر، بيعت خاصى بوده است و از تعبير {فمن نكث. ..} بحرانى بودن آن شرايط استفاده مى شود و شأن نزول نيز مؤيد اين ديدگاه است.

پاداش بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 13

13 - صلح حديبيه و پيروزى هاى پس از آن ، پاداش الهى به مؤمنان حاضر در بيعت رضوان

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك . .. و أث_بهم فتحًا قريبًا

بنابراين كه مراد از {فتحاً قريباً} _ به قرينه سياق آيات _ صلح حديبيه باشد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

تجديد بيعت با رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 5

5 - اهميت اخذ بيعت مجدد رهبرى از پيروان ، در شرايط حساس و سرنوشت ساز

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

پيامبر(ص)، در جريان پرمخاطره حديبيه

اقدام به اخذ بيعت كرد و خداوند نيز آن را تأييد نمود، بنابراين، اخذ بيعت در موارد مشابه آن، مطلوب است.

حامى بيعت كنندگان با رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 7

7 - خداوند ، حامى و يارى دهنده بيعت كنندگان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى

إنّ الذين يبايعونك . .. يد اللّه فوق أيديهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه تعبير {يد اللّه. ..} در مقام تأييد و تشويق و دلجويى باشد; يعنى، اى بيعت كنندگان با پيامبر! شما با خدا بيعت كرده ايد و از حمايت او برخوردار خواهيد بود.

حامى بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 7

7 - خداوند ، حامى و يارى دهنده بيعت كنندگان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى

إنّ الذين يبايعونك . .. يد اللّه فوق أيديهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه تعبير {يد اللّه. ..} در مقام تأييد و تشويق و دلجويى باشد; يعنى، اى بيعت كنندگان با پيامبر! شما با خدا بيعت كرده ايد و از حمايت او برخوردار خواهيد بود.

حقيقت بيعت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 1

1 - حقيقت بيعت و پيمان با پيامبر ( ص ) ، بيعت با خداوند است .

إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللّه

رضايت از بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 1

1

- خشنودى و رضايت حتمى خداوند ، از مؤمنان بيعت كننده با پيامبر ( ص ) در سفر حديبيه

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

شرايط بيعت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 19

19 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به پذيرش بيعت متعهدان به شرايط ايمان ، با وجود پيشينه ناشايست آنان

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ و استغفر لهنّ اللّه

از سياق آيه و شرايط تاريخ نزول آن، استفاده مى شود كه برخى از زنان بيعت كننده، خطاهايى در گذشته داشته اند كه چه بسا پذيرش بيعت آنان دشوار مى نموده است; ولى خداوند به پيامبر(ص) فرمان داده تا بيعت ايشان را بپذيرد و براى آنان طلب آمرزش كند.

غنايم بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 5

5 - تنها بيعت كنندگان با پيامبر ( ص ) در جريان حديبيه ، برخوردار از غنايم خيبر *

إذ يبايعونك تحت الشجرة . .. و مغانم كثيرة يأخذونها

از اين كه {مغانم كثيرة} به مؤمنان بيعت كننده نويد داده شده است ، مطلب بالا احتمال مى رود.

فضايل بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 1

1 - خشنودى و رضايت حتمى خداوند ، از مؤمنان بيعت كننده با پيامبر ( ص ) در سفر حديبيه

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

قصه بيعت رضوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

فتح - 48 - 18 - 7،8

7 - خداوند ، آگاه از خلوص و صداقت باطنى مؤمنان در بيعت رضوان

لقد رضى اللّه . .. فعلم ما فى قلوبهم

مراد از {ما} در {ما فى قلوبهم} _ به قرينه {رضى اللّه. ..} مى تواند صداقت و خلوص مؤمنان باشد; زيرا اين امور است كه رضايت و خشنودى را در پى دارد.

8 - اقدام مؤمنان ، به بيعت رضوان ، على رغم همه نگرانى ها و احساس خطر ها *

يبايعونك تحت الشجرة فعلم ما فى قلوبهم

مى توان گفت: مراد از {ما فى قلوبهم} _ به قرينه {فأنزل السكينة} _ نوعى اضطراب و نگرانى و احساس خطر نسبت به رخدادهاى آينده آن سفر باشد.

مفاد بيعت زنان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 6،8،9،13

6 - پرهيز از كمترين شرك به خداوند ، نخستين موضوع بيعت زنان مؤمن با پيامبر ( ص )

على أن لايشركن باللّه شيئًا

8 - پرهيز از دزدى ، زنا و فرزندكشى ( سقط جنين و . . . ) ، از جمله مواد مورد بيعت زنان مؤمن با پيامبر ( ص )

و لايسرقن و لايزنين و لايقتلن أول_دهنّ

9 - پرهيز از نسبت دادن فرزند زنا به همسر ، از جمله مواد مورد بيعت زنان مؤمن با پيامبر ( ص )

و لايأتين ببهت_ن يفترينه بين أيديهنّ و أرجلهنّ

13 - عدم مخالفت با رهنمود هاى ارزشى پيامبر ( ص ) ، از جمله مواد بيعت زنان با آن حضرت

و لايعصينك فى معروف

مكان بيعت رضوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح

- 48 - 18 - 6

6 - صورت گرفتن بيعت رضوان ، در سايه درخت { سمره }

يبايعونك تحت الشجرة

{الف و لام} در {الشجرة} براى عهد است و اشاره به درخت خاصى دارد كه بيعت زير آن صورت گرفت.

نعمتهاى بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 2

2 - غنايم سرشار خيبر ، موهبت الهى به پيروزمندان آزمون حديبيه

يبايعونك . .. و مغانم كثيرة يأخذونها

بيعت رضوان

آثار بيعت رضوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 3،13،14

3 - { بيعت رضوان } ، حركتى مؤثر و سرنوشت ساز ، در جريان حديبيه

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

تأكيد خداوند در اين آيات، بر مسأله بيعت مؤمنان و اعلام رضايت از آنان، حكايت از اهميت اين رخداد در روند حركت اسلام دارد.

13 - صلح حديبيه و پيروزى هاى پس از آن ، پاداش الهى به مؤمنان حاضر در بيعت رضوان

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك . .. و أث_بهم فتحًا قريبًا

بنابراين كه مراد از {فتحاً قريباً} _ به قرينه سياق آيات _ صلح حديبيه باشد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

14 - آرامش درونى ، و پيروزى صلح حديبيه و فتح خيبر ، نتيجه بيعت مهم مؤمنان با پيامبر ( ص )

إذ يبايعونك تحت الشجرة . .. فأنزل السكينة عليهم و أث_بهم فتحًا قريبًا

عبارت {فتحاً قريباً} ممكن است اشاره به {فتحاً مبيناً} (صلح حديبيه) و يا فتح خيبر داشته باشد; چه اين كه هر دو فتح با فاصله اى نه

چندان دور، صورت گرفته و اطلاق فتح قريب بر هر دو ممكن است.

اخلاص در بيعت رضوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 7

7 - خداوند ، آگاه از خلوص و صداقت باطنى مؤمنان در بيعت رضوان

لقد رضى اللّه . .. فعلم ما فى قلوبهم

مراد از {ما} در {ما فى قلوبهم} _ به قرينه {رضى اللّه. ..} مى تواند صداقت و خلوص مؤمنان باشد; زيرا اين امور است كه رضايت و خشنودى را در پى دارد.

قصه بيعت رضوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 7،8

7 - خداوند ، آگاه از خلوص و صداقت باطنى مؤمنان در بيعت رضوان

لقد رضى اللّه . .. فعلم ما فى قلوبهم

مراد از {ما} در {ما فى قلوبهم} _ به قرينه {رضى اللّه. ..} مى تواند صداقت و خلوص مؤمنان باشد; زيرا اين امور است كه رضايت و خشنودى را در پى دارد.

8 - اقدام مؤمنان ، به بيعت رضوان ، على رغم همه نگرانى ها و احساس خطر ها *

يبايعونك تحت الشجرة فعلم ما فى قلوبهم

مى توان گفت: مراد از {ما فى قلوبهم} _ به قرينه {فأنزل السكينة} _ نوعى اضطراب و نگرانى و احساس خطر نسبت به رخدادهاى آينده آن سفر باشد.

مكان بيعت رضوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 6

6 - صورت گرفتن بيعت رضوان ، در سايه درخت { سمره }

يبايعونك تحت الشجرة

{الف و لام} در {الشجرة} براى عهد است و اشاره به درخت خاصى

دارد كه بيعت زير آن صورت گرفت.

بيگانگان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 4،13

4 _ منزلت والاى جامعه ايمانى ، در برابر بيگانگان و جوامع غير ايمانى *

يا ايها الذين امنوا . .. من دونكم

استعمال كلمه {دون} به جاى {غير}، مى تواند اشاره به حقارت جوامع غير ايمانى باشد.

13 _ كينه هاى نهانى و قلبى بيگانگان نسبت به مؤمنان ، شديدتر و عميقتر از آن چيزى است كه از لابلاى گفتارشان آشكار مى گردد .

قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 5

5 _ كينه و دشمنى كافران و بيگانگان نسبت به اهل ايمان ، على رغم ابراز محبّت مؤمنان به آنان

ها انتم أولاء تحبونهم و لا يحبّونكم

اصول رابطه با بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 8،9،13

8 _ جواز ايجاد روابط با اهل كتاب در صورتى كه مقدسات اسلام و معارف الهى را محترم شمرده و قداست آن را محفوظ دارند . *

لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً

جمله {الذين اتخذوا} اشاره به علت تحريم ايجاد روابط با اهل كتاب دارد، بنابراين در صورتى كه آنان دين اسلام را محترم بشمارند، ايجاد روابط با آنان جايز است.

9 _ حفظ قداست و احترام اسلام ، اصلى ضرورى در روابط با بيگانگان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً . .. أولياء

13 _ پذيرش ولايت و دوستى كافران و تمسخر كنندگان

اسلام ، ناسازگار با ايمان و تقوا

و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 4،5

4 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با كسانى كه نماز و اذان را بازيچه مى پندارند و آن را به تمسخر مى گيرند .

لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة

5 _ تمسخر برخى اهل كتاب نسبت به نماز و اذان ، دليل تحريم روابط دوستى با آنان

لاتتخذوا الذين . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

افشاى راز براى بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 8،9

8 _ هشدار تهديدآميز خداوند به عناصر سست ايمان ، نسبت به همراز شدن با بيگانگان و در ميان نهادن اسرار مسلمانان با آنان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين . .. و لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسو

9 _ حرمت برقرار كردن روابط پنهانى با بيگانگان و در ميان نهادن اسرار مسلمانان با آنان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين . .. لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله

اندوه بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 8

8 _ رفاه ، آسايش و امنيّت جامعه ايمانى ، مايه غم و اندوه بيگانگان

ودّوا ما عنتّم

از مفهوم جمله {ودّوا ما عنتم}، استفاده شده است.

اهميت شناسايى بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 5

5_

رهبران جامعه بايد احراز كنند كه بيگانگان وارد شده به قلمرو حكومتى آنان ، خرابكار و فسادگر نيستند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

بدخواهى بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 18

18 _ دشمنى ، توطئه گرى و بدخواهى بيگانگان ( كافران ) ، از دلايل ضرورت پرهيز جامعه اسلامى از ايجاد روابط صميمانه با آنان

لا تتّخذوا . .. لا يألونكم خبالا ... و ما تخفى صدورهم اكبر

جمله {لا يألونكم . .. }، بيان علت براى {لا تتخذوا ...} است.

توطئه بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 6،17،24،25

6 _ توطئه و تلاش پيگير بيگانگان و غير مؤمنان ، براى ايجاد اخلال و فساد در ميان اهل ايمان و جامعه ايمانى

يا ايها الذين امنوا . .. لا يألونكم خبالا

17 _ ضرورت بررسى گفتار و منويّات درونى بيگانگان ( كافران ) ، براى شناسايى توطئه هاى آنان عليه جامعه اسلامى

لا تتخدوا بطانة من دونكم لا يألونكم خبالا ودّوا ما عنتّم قد بدت البغضاء من افواه

24 - اتمام حجّت خداوند به مؤمنان ، درباره افشاگرى چهره حقيقى بيگانگان و دشمنان دين و ارائه روش هاى مصونيت از توطئه هاى آنان

يا ايها الذين امنوا . .. قد بيّنا لكم الايات

25 _ افشاگرى دسيسه و توطئه بيگانگان و دشمنان دين ، از آيات الهى است .

قد بدت البغضاء من افواههم . .. قد بيّنّا لكم الايات

حرمت رابطه با بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

توبه - 9 - 16 - 9

9 _ حرمت برقرار كردن روابط پنهانى با بيگانگان و در ميان نهادن اسرار مسلمانان با آنان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين . .. لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله

خواسته هاى بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 7

7 _ بيگانگان ، خواهان گرفتارى جامعه ايمانى به رنج ، مشقّت و ضرر

ودّوا ما عنتّم

{ما} در {ما عنتّم}، مصدريّه است و {عنت} به معناى شدت گرفتارى و رنج است.

دشمنى بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 9،12،14،18

9 _ دشمنى بيگانگان با اسلام و جامعه ايمانى ، آشكار از لابلاى گفتار ايشان

قد بدت البغضاء من افواههم

12 _ لزوم هوشيارى مستمر جامعه ايمانى ، در برابر توطئه ها و نفوذ هاى دشمنان دين

يا ايها الذين امنوا . .. لا يألونكم خبالا ... ودّوا ما عنتّم ... قد بدت البغضاء

بيان دشمنى و كينه بيگانگان، دلالت بر لزوم هوشيارى جامعه ايمانى در قبال آنان دارد.

14 _ افشاگرى عداوت هاى قلبى بيگانگان ( كفّار ) با اسلام و اهل ايمان ، از سوى خداوند

و ما تخفى صدورهم اكبر

18 _ دشمنى ، توطئه گرى و بدخواهى بيگانگان ( كافران ) ، از دلايل ضرورت پرهيز جامعه اسلامى از ايجاد روابط صميمانه با آنان

لا تتّخذوا . .. لا يألونكم خبالا ... و ما تخفى صدورهم اكبر

جمله {لا يألونكم . .. }، بيان علت براى {لا تتخذوا ...} است.

رابطه با بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 10

10 _ جواز معاشرت و مجالست با كافران ، آنگاه كه آيات الهى را استهزا نكنند و سخنانشان كفر به آيات الهى نباشد .

فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره

مفهوم جمله {حتى يخوضوا . ..}، جواز معاشرت با شرط ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 5

5 _ وابستگى به بيگانگان كافر ، خصيصه بيماردلان سست ايمان

اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 7

7 _ وجود برخى افراد سست ايمان و مرتبط با بيگانگان ، در ميان مسلمانان صدر اسلام

و لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله و لا المؤمنين وليجة

روابط با بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 1،2،3،15،18،19،28

1 _ لزوم پرهيز اهل ايمان ، از مَحْرم اسرار قرار دادن بيگانگان

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم

{بطانة} به معنى آستر لباس در مقابل {ظهارة}، كه رويه لباس است; كنايه است از كسى كه او را براى اطلاع از كار خود برگزينى (مفردات راغب).

2 _ ضرورت حفاظت اطلاعات و اسرار جامعه اسلامى ، از بيگانگان ( كافران ، منافقان و . . . )

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم

3 _ ممنوعيّت روابط دوستانه و صميمانه با غير اهل ايمان ( بيگانگان )

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم

لازمه نهى از محرم اسرار قرار دادن، نهى از روابط دوستانه و

خالصانه است.

15 _ بدخواهى ، توطئه گرى و عداوت قلبى اهل كتاب نسبت به مؤمنان ، و خطر ايجاد روابط صميمانه جامعه ايمانى با آنان

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. صدورهم اكبر

بنابر اينكه مراد از {من دونكم}، اهل كتاب باشند; به قرينه آيات قبل.

18 _ دشمنى ، توطئه گرى و بدخواهى بيگانگان ( كافران ) ، از دلايل ضرورت پرهيز جامعه اسلامى از ايجاد روابط صميمانه با آنان

لا تتّخذوا . .. لا يألونكم خبالا ... و ما تخفى صدورهم اكبر

جمله {لا يألونكم . .. }، بيان علت براى {لا تتخذوا ...} است.

19 _ مناسبات صميمانه جامعه اسلامى با بيگانگان ، همواركننده نفوذ ايشان در آن جامعه و اخلال در آن

لا تتخذوا بطانة من دونكم لا يألونكم خبالا

جمله {لا يألونكم . .. }، بيان علت براى {لا تتخذوا ...} است.

28 _ ايجاد روابط دوستانه با بيگانگان و مَحرم اسرار خويش گرفتن آنان ، نشانه بى عقلى آدمى

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. ان كنتم تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 1،3

1 _ محبّت برخى از مؤمنان نسبت به بيگانگان و اهل كفر ، و دغلبازى اينان با مؤمنان

يا ايها الذين امنوا . ..ها انتم اولاء تحبونهم ... و اذا خلوا عضّوا عليكم الأَنام

3 _ انديشه در آيات الهى ( افشاى توطئه و دشمنى كافران ) ، موجب رويگردانى اهل ايمان از محبّت بيگانگان

لا يألونكم خبالا ودّوا ما عنتّم . .. قد بيّنّا لكم الايات ان كنتم تعقلون. ها انت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 7

7 _ قطع دوستى مسلمانان با دشمنان دين ، دربردارنده ناگواريها

لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. و ان تصبروا

توصيه به صبر و تقوا پس از دستور به قطع رابطه با دشمنان دين، اشاره به اين حقيقت دارد.

روش برخورد با بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 4

4 _ لزوم هشيارى در برابر ادعا هاى صلحجويانه بيگانگان

ستجدون اخرين يريدون ان يَامنوكم و يَامنوا قومهم كلّما ردّوا الى الفتنة اركسوا في

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 5

5_ رهبران جامعه بايد احراز كنند كه بيگانگان وارد شده به قلمرو حكومتى آنان ، خرابكار و فسادگر نيستند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

سلطه بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 16

16 _ زنده ماندن حتّى به بهاى پذيرش سلطه دشمنان و بيگانگان ، ارزشى در ديدگاه منافقان

و قيل لهم تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا . .. قالوا ... لو اطاعونا ما قتل

شيوه برخورد با بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 23،24

23 _ پاسدارى جامعه ايمانى از خطر نفوذ بيگانگان و دشمنان دين ، وظيفه و مسؤوليت همه اهل ايمان

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم

به نظر مى رسد هدف از دستور خداوند مبنى بر اينكه كافران را محرم اسرار

قرار ندهيد، جلوگيرى از نفوذ آنان در جامعه اسلامى باشد.

24 - اتمام حجّت خداوند به مؤمنان ، درباره افشاگرى چهره حقيقى بيگانگان و دشمنان دين و ارائه روش هاى مصونيت از توطئه هاى آنان

يا ايها الذين امنوا . .. قد بيّنا لكم الايات

عوامل وابستگى به بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 13

13 _ نفاق ، مايه وابستگى سياسى به بيگانگان و عدم استقلال در عرصه هاى بين المللى است .

أيبتغون عندهم العزّة

مجازات بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 4

4_ جواز كيفر مجرمان بيگانه مطابق موازين خودِ آنان

فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 16

16_ مجازات مجرمان بيگانه بر اساس مقررات خودِ آنان ، با قوانين و مقررات مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) مخالفتى نداشت .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك إلاّ أن يشاء الله

معاشرت با بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 26

26 - اهل كتاب با جامعه مسلمانان صدر اسلام برخورد و حشر و نشر نداشتند .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره إن اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 6

6 _ همنشينى با كافران و مشركانى كه به استهزا و مغالطه در قرآن و اسلام نپردازند، حرام نيست. *

و ما على الذين يتقون من حسابهم

من شىء

در اين آيه فاعل {يتقون} كافران، و مرجع ضمير {حسابهم} خوض كنندگان فرض شده است; يعنى حساب كافرانى كه از خوض پرهيز مى كنند، از حساب خوض كنندگان جدا و همنشينى با آنان بى اشكال است.

ملاك مجازات بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 3

3_ جواز عقوبت مجرمان بيگانه بر اساس قوانين كيفرى خود آنان ، از مقررات جزايى مصر در عصر يوسف

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

جمله {فما جزاؤه} كه پرسش از تعيين كيفر سارق است، مى تواند به اين معنا باشد كه متهمان خود كيفرى را براى سارق مشخص كنند. همچنين مى تواند به اين معنا باشد كه بيان كنند در شريعت و آيين آنان براى سارق چه كيفرى مقرر شده است. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.

بيگانه

آثار سلطه بيگانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 3

3 - ويرانى شهر ها ، تباهى جامعه و ذلّت عزّتمندان ، نتيجه هميشگى سلطه شاهان بر كشور بيگانه

إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة

بيمار از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بيمار

احكام بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 22

22 - محمد بن مسلم گويد : { سألت أباعبداللّه ( ع ) عن الرجل و المرأة يذهب بصره فيأتيه الأطباء فيقولون : نداويك شهراً أو اربعين ليلة مستلقياً كذلك يصلى ؟ فرخص فى ذلك ، و قال : فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا اثم عليه ;

از امام صادق(ع) درباره زن يا مردى

كه ديد چشم آنان از دست رفته سؤال كردم كه پزشكان به او گفته اند: تو را درمان مى كنيم به شرطى كه يك ماه يا چهل روز به پشت بخوابى، آيا او همان طور كه خوابيده است نماز بخواند؟ امام اجازه داد همان طور نماز بخواند و فرمود: { فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 3،4،23،25،27،28

3 - روزه گرفتن بر مريض و مسافر در ماه رمضان مشروع نيست .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

كلمه {عدة} مبتدا و خبر آن به قرينه {كتب عليكم} و جمله بعد، {عليه} است; يعنى: فمن كان . .. فعليه عدة من أيام أخر. اين جمله بيانگر آن است كه: مكلف اگر در {أيام معدودات} (ماه رمضان) مريض و يا مسافر باشد، وظيفه او روزه گرفتن در غير ماه رمضان است و اين بدان معناست كه او نبايد در ماه رمضان روزه بگيرد.

4 - وجوب قضاى روزه ماه رمضان ، بر كسى كه در آن ماه مسافر و يا مريض بوده است .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

23 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده كه فرمودند : { فأما صوم السفر و المرض . . . يفطر فى الحالين جميعاً فان صام فى السفر أو فى حال المرض فعليه القضاء فان اللّه عز و جل يقول { فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر ;

مسافر و مريض . .. در حال مسافرت و بيمارى

بايد روزه خود را افطار كنند; پس اگر در حال سفر ويا بيمارى روزه گرفتند بايستى قضاى آن روز را به جا آورند. خداوند عز و جل مى فرمايد: هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را روزه بدارد}.

25 - ابى بصير مى گويد : { سألته عن رجل مرض من رمضان إلى رمضان قابل و لم يصح بينهما و لم يطق الصوم قال : تصدق مكان كل يوم أفطر على مسكين مدّاً من طعام و ان لم يكن حنطة فمن تمر و هو قول اللّه : { فدية طعام مسكين } ;

از آن حضرت (امام باقر يا امام صادق(ع) از بيمارى كه از اين رمضان تا رمضان سال آينده بيمارى اش طول كشيده و توان روزه گرفتن ندارد، سؤال كردم، امام فرمودند: در ازاى هر روزى كه روزه نگرفته، يك مد طعام (از نوع گندم) به تهيدست صدقه دهد و اگر گندم نبود، از خرما صدقه دهد و اين سخن خداست كه مى فرمايد: فدية طعام مسكين}.

27 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { حد المرض الذى يجب على صاحبه فيه الأفطار . . . لقول اللّه عز و جل { فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر } ان يكون العليل لايستطيع أن يصوم أو يكون ان استطاع الصوم زاد فى علته و خاف منه على نفسه . . . فإن أحس ضعفاً فليفطر و إن وجد قوة على الصوم فليصم كان المرض ما كان . . . ;

ملاك بيماريى كه شخص بيمار بايد روزه خود را افطار

كند آن طور كه خداوند فرموده: {فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر} اين است كه بيمار توانايى روزه گرفتن را نداشته باشد و يا روزه باعث افزايش بيمارى او بشود و ازضرر بر جان خود بترسد (احتمال ضرر بدهد); بنابراين اگر بيمار احساس ضعف كرد، بايد روزه خود را افطار نمايد و اگر در خود توان روزه گرفتن يافت روزه بگيرد، بيمارى هر نوع كه مى خواهد باشد . .. }.

28 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه : { يقضى شهر رمضان من كان فيه عليلا أو مسافراً عدة ما اعتل أو سافر فيه إن شاء متصلا و إن شاء مفترقاً قال اللّه عز و جل { فعدة من أيام أخر } . . . ;

مسافر و مريض بايد تعداد روزهايى را كه بيمار و يا در سفر بوده قضا نمايد، خواه پيوسته و متصل و خواه متفرق به جا آورد، خداى عز و جل فرموده: {فعدة من أيام أخر} . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 15،16،17

15 - روزه بر مريض و مسافر واجب نبوده و مشروع نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

16 - قضاى روزه هاى ماه رمضان ، بر كسى كه در اين ماه مريض و يا مسافر بوده ، واجب است .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

17 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است

.

فعدة من أيام أخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 8،27

8 _ مُحرمى كه بيمار باشد و يا از ناحيه سَر در اذيّت است ، مى تواند قبل از قربانى كردن ، سرش را بتراشد .

و لا تحلقوا رءوسكم . .. فمن كان منكم مريضاً

مراد از {مريض} به قرينه قسيمش (او به اذىً من رأسه)، مرضى است كه مداواى آن در گرو تراشيدن سر است. و مراد از {به اذىً}، آزارى است كه از غير ناحيه مرض، همانند وجود حشرات، در موهاى مُحرم باشد.

27 _ مريض ، مصداق محصور در حج

فان احصرتم

امام صادق (ع): . .. المحصور المريض.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 369، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 183، ح 654.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 18

18 _ وظيفه مريضى كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

و ان كنتم مرضى . .. فتيمّموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 21

21 _ معافيت مسلمانان از حمل سلاح ، به هنگام نماز خوف در صورت بيمارى و يا در آزار بودن به واسطه بارش باران

و لاجناح عليكم ان كان بكم اذىً من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 12

12 _ وظيفه مريض ، كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

و إن كنتم مرضى . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

جمله {فلم تجدوا

ماء} نسبت به مريض به اين معناست كه آب براى او موجب ضرر شود.

انبيا و شفاى بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 8

8_ امكان پديدار شدن امور خارق العاده از ناحيه پيامبران و شفا يافتن بيماران با اشياى وابسته به آنان

اذهبوا بقميصى هذا فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

اهميت ملاقات بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 11

11 - { روى عن أنس عن النبىّ ( ص ) قال : فى قوله : { فإذا قضيت الصلاة فانتشروا . . . } ليس لطلب دنيا و ل_كن عيادة مريض و حضور جنازة و زيارة أخ فى اللّه . . . ;

اَنَس از رسول خدا(ص) روايت نموده كه آن حضرت درباره سخن خداوند {فإذا قضيت الصلاة فانتشروا. ..} فرموده: [اين انتشار و پراكنده شدن در زمين] براى به دست آوردن دنيا نيست; بلكه براى عيادت بيمارى يا حضور بر جنازه اى و يا زيارت برادرى براى خداوند است...}.

بيمار دلى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 3

3 - جبهه كفر و شرك در طول تاريخ ، متشكل از انسان هايى بيمار دل و قسى القلب

و ما أرسلنا من قبلك من رسول . .. للذين فى قلوبهم مرض و القاسية قلوبهم

توطئه قلب بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 2

2 _ شتاب زدگى بيماردلان سست ايمان و محروم از هدايت الهى ،

در پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

در برداشت فوق {يسرعون فيهم} _ به قرينه آيه قبل _ به معناى {يسارعون فى توليهم} گرفته شده است.

روزه بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 3،4،5،23،27،28

3 - روزه گرفتن بر مريض و مسافر در ماه رمضان مشروع نيست .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

كلمه {عدة} مبتدا و خبر آن به قرينه {كتب عليكم} و جمله بعد، {عليه} است; يعنى: فمن كان . .. فعليه عدة من أيام أخر. اين جمله بيانگر آن است كه: مكلف اگر در {أيام معدودات} (ماه رمضان) مريض و يا مسافر باشد، وظيفه او روزه گرفتن در غير ماه رمضان است و اين بدان معناست كه او نبايد در ماه رمضان روزه بگيرد.

4 - وجوب قضاى روزه ماه رمضان ، بر كسى كه در آن ماه مسافر و يا مريض بوده است .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

5 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است .

فعدة من أيام أخر

آوردن كلمه {عدة} - كه به معناى تعداد و شماره است - گوياى اين معناست كه: بايد روزه هايى كه به عنوان قضا گرفته مى شود، شمارش شود. هدف از ضرورت شمارش روزه هاى قضا تطابق تعداد آنها با تعداد روزه هايى است كه از مكلف فوت شده است.

23 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده كه فرمودند : { فأما صوم

السفر و المرض . . . يفطر فى الحالين جميعاً فان صام فى السفر أو فى حال المرض فعليه القضاء فان اللّه عز و جل يقول { فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر ;

مسافر و مريض . .. در حال مسافرت و بيمارى بايد روزه خود را افطار كنند; پس اگر در حال سفر ويا بيمارى روزه گرفتند بايستى قضاى آن روز را به جا آورند. خداوند عز و جل مى فرمايد: هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را روزه بدارد}.

27 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { حد المرض الذى يجب على صاحبه فيه الأفطار . . . لقول اللّه عز و جل { فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر } ان يكون العليل لايستطيع أن يصوم أو يكون ان استطاع الصوم زاد فى علته و خاف منه على نفسه . . . فإن أحس ضعفاً فليفطر و إن وجد قوة على الصوم فليصم كان المرض ما كان . . . ;

ملاك بيماريى كه شخص بيمار بايد روزه خود را افطار كند آن طور كه خداوند فرموده: {فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر} اين است كه بيمار توانايى روزه گرفتن را نداشته باشد و يا روزه باعث افزايش بيمارى او بشود و ازضرر بر جان خود بترسد (احتمال ضرر بدهد); بنابراين اگر بيمار احساس ضعف كرد، بايد روزه خود را افطار نمايد و اگر در خود توان روزه گرفتن يافت روزه بگيرد، بيمارى هر نوع كه مى

خواهد باشد . .. }.

28 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه : { يقضى شهر رمضان من كان فيه عليلا أو مسافراً عدة ما اعتل أو سافر فيه إن شاء متصلا و إن شاء مفترقاً قال اللّه عز و جل { فعدة من أيام أخر } . . . ;

مسافر و مريض بايد تعداد روزهايى را كه بيمار و يا در سفر بوده قضا نمايد، خواه پيوسته و متصل و خواه متفرق به جا آورد، خداى عز و جل فرموده: {فعدة من أيام أخر} . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 15،16،17،22

15 - روزه بر مريض و مسافر واجب نبوده و مشروع نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

16 - قضاى روزه هاى ماه رمضان ، بر كسى كه در اين ماه مريض و يا مسافر بوده ، واجب است .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

17 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است .

فعدة من أيام أخر

22 - سختى و دشوارى روزه بر مريض و مسافر ، دليل و حكمت برداشتن روزه از آنان است .

و من كان مريضاً . .. يريد اللّه بكم اليسر و لايريد بكم العسر

جمله {يريداللّه . ..} را مى توان ناظر به جمله {من كان ...} دانست و آن را دليل و حكمت برداشتن روزه از مسافر و مريض شمرد و نيز مى توان آن را ناظر به اصل

وجوب روزه و بيان حكمت آن دانست. برداشت فوق بر اساس نظر اول است.

سجده بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 15

15- { على بن محمد . . . قال : سئل أبوعبدالله ( ع ) عمّن بجبهته علة لايقدر على السجود عليها قال : يضع ذقنه على الأرض ان الله عزّوجلّ يقول : { و يخرّون للأذقان سجداً } ;

على بن محمد . .. گفت: از امام صادق(ع) درباره كسى كه بر پيشانى او علتى است (زخم، يا دمل و يا...) كه نمى تواند سجده كند سؤال شد، حضرت فرمود: چانه اش را روى زمين بگذارد; زيرا خداوند مى فرمايد: و يخرّون للأذقان سجّداً}.

سرزنش قلب بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 18

18 _ تخطئه پندار بيماردلان سست ايمان درباره بى ثباتى و شكست اسلام از سوى خداوند

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

شخصيت بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 5

5 - شخصيت افراد نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، برابر شخصيت ديگر انسان ها است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفاتحه أو صديقكم

از اين كه افراد ناقص العضو (مانند نابينايان و. ..) در استفاده از خوراكى هاى منازل خويشان خود همانند ديگر افراد جامعه شمرده شدند، حاكى از حقيقت ياد شده است. گفتنى است آنچه در برخى از تواريخ آمده كه برخى از مردم از هم غذا

شدن با نابينايان، مريضان و... خوددارى مى كردند تأييد كننده همين برداشت است; زيرا اسلام خواسته است با چنين سنّتِ نادرستى مبارزه كند.

شفاى بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 41

41 _ معجزه حضرت عيسى ( ع ) در شفاى بيماران و زنده كردن مردگان متناسب با شيوع بيمارى در آن زمان و نياز شديد مردم به طب بود .

و تبرى الاكمه و الابرص باذنى و اذ تخرج الموتى باذنى

امام رضا(ع): . .. {ان اللّه تبارك و تعالى بعث عيسى فى وقت ظهرت فيه الزمانات و احتاج الناس الى الطب فاتاهم من عند اللّه تعالى بما لم يكن عندهم مثله، و بما احيى الهم الموتى و ابرء الاكمه و الابرص باذن اللّه ... .

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 80، ح 12، ب 32; نورالثقلين، ج 1، ص 342، ح 145.

صفات قلب بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 5

5 _ وابستگى به بيگانگان كافر ، خصيصه بيماردلان سست ايمان

اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

عهد شكنى قلب بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 10

10 _ نقض پيمان و شكستن سوگند ، خصيصه بيماردلان سست ايمان

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم

قرآن و قلبهاى بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 125 - 8

8 _ زرارة بن اعين روايت كرد كه امام باقر ( ع ) فرمود : { و اما الذين فى قلوبهم

مرض فزادتهم رجساً إلى رجسهم يقول : شكّاً إلى شكّهم ;

اينكه خداوند مى فرمايد: {اما كسانى كه در قلبهاى آنان مرض است [سوره نازل شده ]رجسى را بر رجس آنان مى افزايد} مراد اين است كه شكى رابر شك آنان مى افزايد}.

قلب بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 1،6،8،9،14،22

1 _ پيامبر ( ص ) ، شاهد تلاش آشكار و شتابزده بيماردلان سست ايمان براى پيوستن به يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

كلمه {فيهم}، مى رساند كه بيمار دلان علاوه بر طرح دوستى با يهود و نصارا، اراده پيوستن به آنها را در سر مى پروراندند.

6 _ شتاب بيماردلان سست ايمان در دوستى و پذيرش ولايت يهود و نصارا ، پيامد محروميت آنان از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

8 _ بيماردلان سست ايمان ، از زمره ستمگران

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

9 _ گرايش بى حد و مرز گروهى از مسلمانان بيمار دل به سوى يهود و نصارا ، دليلى روشن براى محروميت ستمگران از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

تفريع جمله {فترى} بر جمله {ان اللّه . ..}، مى رساند كه گرايش عميق بيماردلان، بيان مصداقى براى جمله {ان اللّه لايهدى ...} است.

14 _ مصلحت انديشى و ترس از پيشامد هاى ناگوار ، بهانه بيماردلان براى دوستى با يهود و نصارا

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

{دائرة} از مصدر {دوران} (چرخيدن) است ; كه در برداشت فوق به معناى حادثه هاى

ناگوار گرفته شده ; چون چرخش روزگار احياناً موجب كمبودهايى نظير قحطى، خشكسالى و ديگر حوادث تلخ مى شود.

22 _ پيروزى مسلمانان ، مايه پشيمانى بيماردلان سست ايمان عصر بعثت از شك و ترديد نسبت به حقانيت اسلام

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {ما اسروا فى انفسهم}، ترديد مسلمانان سست ايمان نسبت به حقانيت اسلام باشد. {فى قلوبهم مرض}، اين احتمال را تأييد مى كند.

قلب هاى بيمار و صداى طنّازانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 4

4 - صداى نرم و طنّازانه زنان ، موجب طمع قلب هاى بيمار در آنان است .

فلاتخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض

محدوده اختيارات بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 2،3،4

2 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، در استفاده از خوراكى هاى اهل خانه خود ( فرزندان و همسر ) بدون هيچ اجازه اى ، مجازاند .

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج . .. أن تأكلوا من بيو

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه جمله {و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم} عطف بر جمله پيشين باشد. گفتنى است مقصود از {بيوتكم} (خانه هاى خود) خانه همسر و فرزندان است كه از افراد خودى هر شخصى محسوب مى شوند.

3 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، در استفاده از خوراكى هاى منازل پدر ، مادر ، برادر

، خواهر ، عمو ، عمه ، دايى و خاله خود ، بدون هيچ اذنى ، مجازاند .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من ... بيوت ءابائكم ... أو بيوت أخوتكم

4 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، در استفاده از خوراكى هاى منازلى كه كليد هاى آنها را در دست دارند و نيز از منازل دوستان خود ، بدون هيچ اذنى ، مجازاند .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم ... أو ما ملكتم مفاتحه أو صديقكم

محروميت قلب بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 32

32 _ بيماردلان سست ايمان و پذيراى ولايت و دوستى كافران ، محروم از فضل خاص خداوند

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه يقوم . .. ذلك فضل اللّه

معذوريت بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 1

1 - افراد نابينا ، لنگ و مريض ، معاف از شركت در جنگ

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

نگرانى بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 3

3 - افراد مريض و ناتوان از شركت در سفر حديبيه ، نگران از عدم حضور خود و همراهى نكردن مسلمانان در آن سفر *

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

توبيخ شديد متخلّفان از سفر حديبيه در آيات گذشته و استثناى معذوران در اين آيه; بيانگر آن است كه مؤمنان معذور، نگران

آن بوده اند كه مشمول توبيخ خداوندباشند. خداوند در اين آيه، به رفع اين نگرانى آنان پرداخته است.

نگرانى قلب بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 12

12 _ مسلمانان سست ايمان و بيماردل عصر بعثت ، نگران از سرنوشت خويش به خاطر پندار بى ثباتى و شكست اسلام

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

مراد از {دائرة} مى تواند چرخش وضع موجود و برگشت به حالت سابق باشد. يعنى شكست اسلام و برگشت كفر و شرك.

نماز بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 37

37 _ انسان سالم نماز را ايستاده و مريض آن را نشسته و ناتوانتر از او آن را به پهلو مى خواند .

يذكرون اللّه قياماً و قعوداً و على جنوبهم

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. {قياماً} الاصحاء و {قعوداً} يعنى المرضى {و على جنوبهم} قال: اعلّ ممّن يصلّى جالساً و اوجع.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 211، ح 173 ; تفسير برهان، ج 1، ص 333، ح 7.

بيماران

معذوريت از بيماران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 1

1 _ افراد ضعيف و مريض و فاقد هزينه و امكانات جنگى ، از شركت در جنگ معافند و گناهى بر آنان نيست .

ليس على الضعفاء . .. حرج

مقدار تهجد بيماران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 15

15 - رعايت حال مريضان ، مسافران تاجر و سوداگر و جنگ جويان خداجو ،

فلسفه تخفيف دادن تكليف شب زنده دارى و كاستن از آن ، به ميزان ميسور و ممكن

فاقرءوا ما تيسّر من القرءان علم أن سيكون منكم مرضى و. .. و ءاخرون يق_تلون فى سبي

عبارت {ضرب فى الأرض} در معانى سفر براى تجارت و خارج شدن براى جنگ آمده است; ولى با آمدن {و آخرون يقاتلون فى سبيل اللّه} معناى اول مراد است.

همسفرگى با بيماران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 19،38

19 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، مى توانند با ديگر اعضاى خانواده خود و نيز باخويشاوندان و دوستان خويش باهم ( بر سر يك سفره ) و يا جداگانه ، غذا ميل كنند .

ليس على الأعمى حرج . ..و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ... أ

38 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج } وذالك أن أهل المدينة قبل أن يسلّموا كانوا يعزلون الأعمى و الأعرج و المريض و كانوا لايأكلون معهم و كان الأعمى و المريض يقولون : لعلّنا نوذيهم إذا أكلنا معهم فاعتزلوا مواكلتهم فلمّا قدم النبى ( ص ) سألوه عن ذالك فأنزل اللّه { ليس عليكم جناح أن تأكلوا جميعًا أو أشتاتاً ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {ليس على الأعمى حرج. ..} فرمود: اهل مدينه قبل از آنكه مسلمان شوند، نابينايان، لنگان و بيماران را از خود جدا مى كردند و با آنان هم غذا نمى شدند... و كوران و بيماران مى گفتند: شايد

اگر ما با ديگران هم غذا شويم، موجب اذيت آنان باشيم. از اين رو از هم غذا شدن با ديگران كناره مى گرفتند. پس هنگامى كه پيامبر(ص) وارد مدينه شد، از آن حضرت سؤال كردند. خداوند اين آيه را نازل فرمود: ليس عليكم جناح أن تأكلوا جميعاً أو أشتاتاً}.

بيماردلان

{بيماردلان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10 - 1،2

1 - دل و انديشه منافقان ، مبتلا به مرضى سخت

فى قلوبهم مرض

سخت بودن بيمارى از نكره آمدن {مرض} استفاده شده است.

2 - خداوند ، افزايش دهنده بيمارى در دل و جان منافقان

فزادهم اللّه مرضاً

آواره سازى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 2

2 - تداوم آزار و اذيت زنان مسلمان ، از سوى بيماردلان ، موجب سخت گيرى پيامبر ( ص ) بر آنان ، در حد آواره سازى همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ

آواره سازى بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه

{قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

اذيتهاى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 2

2 - تداوم آزار و اذيت زنان مسلمان ، از سوى بيماردلان ، موجب سخت گيرى پيامبر ( ص ) بر آنان ، در حد آواره سازى همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ

اذيتهاى بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 3

3 - افرادى ضعيف الايمان و بيماردل ، در مدينه بودند كه متعرض زنان مؤمن مى شدند .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم

استهزاهاى بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، با طرح پرسش هايى از امور غيبى ، مانند { زمان وقوع قيامت } ، در صدد استهزاى پيامبر ( ص ) بودند .

لئن لم ينته المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. يسئلك الناس عن الساعة

بنابراين كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى باشد و به منافقان و بيماردلان در آيه شصت برگردد، نكته بالا، قابل استفاده است.

اغواپذيرى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 1

1 - حكمت آزاد گذاشته شدن شيطان از سوى خداوند ، براى القاى شبهات پيرامون آيات الهى ، اين بود كه افراد بيمار دل و قسى القلب گمراه

شوند و گرفتار دام فتنه هاى شيطان گردند .

و ما أرسلنا من قبلك . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته ... ليجعل ... و القاسية قلوبهم

{فتنة} براى بيان چند معنا به كار مى رود: يكى از معانى آن _ كه در آيه فوق به همان معنا به كار رفته است _ اضلال و گمراه كردن است. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: {تا خدا آنچه را كه شيطان القا مى كند، براى كسانى كه در دل هايشان بيمارى است و نيز براى كسانى كه سنگدل اند، مايه گمراهى قرار دهد}. گفتنى است كه از آيهء پيش دو مطلب استفاده مى شود: 1_ خداوند اجازه مى داد تا شيطان درآيات وحى _ كه توسط پيامبران تلاوت مى شد _ القاى شبهه كند. 2_ خداوند شبه هاى شيطان را محو مى كرد و از چهره آياتش مى زدود. آيه مورد، بحث تعليل براى مطلب اول است; يعنى، خداوند بدان جهت اذن مى داد كه شيطان در تلاوت آيات شبهه آفرينى كند تا آنها را مايه ضلالت و گمراهى بيماردلان و سنگ دلان قرار دهد.

افساد بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه

{قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

بهانه جويى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 8،11

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 3،5،9

3 - غير از چهره هاى منافق ، افراد بيماردل نيز در مدينه عصر پيامبر ( ص ) وجود داشتند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و الذين فى قلوبهم مرض} مى تواند عطف جمله اى مستقل بر اسم باشد. در نتيجه، افزون بر منافقان، گروه ديگرى هم بودند كه به دليل داشتن نوعى بيماردلى و ضعف اعتقاد، در صف و جبهه منافقان عمل مى كردند.

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

9 - ظن و گمان منافقان

و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

بيماردلان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 8،11

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

بيماردلان مدينه و مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5،9

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و

إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

بيماردلان مدينه و وعده پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

بيماردلان مدينه و وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

بيماردلان مدينه و وعده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

بيماردلان و اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 4

4 _ دين اسلام در بينش منافقان و بيماردلان ، دينى فريبنده و به دور از واقعنگرى

يقول المنفقون . ..

غر هؤلاء دينهم

بينش بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 6

6- جهاد ، در نگاه بيماردلانِ سست ايمان ، عامل فساد ، فتنه و برادركشى *

الذين فى قلوبهم مرض . .. إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض

برداشت بالا بدان اختمال است كه مجموع آيه، پاسخى به بهانه جويى ها و دستاويزهاى منافقان و عناصر سست ايمان باشد; زيرا از اين پاسخ، استفاده مى شود كه بيماردلان براى توجيه فرار خويش از جهاد، آن را مايه فساد و برادركشى مى شمردند; ولى خداوند به ايشان يادآور شده كه مفسد و برادركش واقعى شماييد كه به دنيا چسبيده و براى حفظ دنيايتان هر كارى خواهيد كرد.

پرسش بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 11

11 - ذكر تعداد فرشتگان نگهبان دوزخ در قرآن ، مورد پرسش انكارآميز كافران و گروه بيماردل و مغرض قرار گرفت .

و ليقول الذين فى قلوبهم مرض و الك_فرون ماذا أراد اللّه به_ذا مثلاً

ترس بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 8

8- نگاه بيماردلان به پيامبر ( ص ) ، پس از نزول آيات جهاد ، نگاهى وحشت زده و محتضرگونه

ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

تشبيه نگاه بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 8

8- نگاه بيماردلان به پيامبر ( ص ) ، پس از نزول آيات جهاد ، نگاهى وحشت زده و محتضرگونه

ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من

الموت

تلاش بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 6

6 - فعاليت تبليغاتى منافقان و بيماردلان مدينه ، براى ايجاد تزلزل در روحيه مسلمانان ، شايسته يادآورى است .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و إذ} عطف به {إذ زاغت} است و {اُذكر} در تقدير مى باشد.

حق ناپذيرى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

زمينه گمراهى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 1

1 - حكمت آزاد گذاشته شدن شيطان از سوى خداوند ، براى القاى شبهات پيرامون آيات الهى ، اين بود كه افراد بيمار دل و قسى القلب گمراه شوند و گرفتار دام فتنه هاى شيطان گردند .

و ما أرسلنا من قبلك . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته ... ليجعل ... و القاسية قلوبهم

{فتنة} براى بيان چند معنا به كار مى رود: يكى از معانى آن _ كه در آيه فوق به همان معنا به كار رفته است _ اضلال و گمراه كردن است. بنابراين معناى جمله فوق چنين مى شود: {تا خدا آنچه را كه شيطان القا مى كند، براى كسانى كه در دل هايشان بيمارى است و نيز براى كسانى كه سنگدل اند، مايه گمراهى قرار دهد}. گفتنى است كه از آيهء پيش دو مطلب استفاده مى شود: 1_ خداوند

اجازه مى داد تا شيطان درآيات وحى _ كه توسط پيامبران تلاوت مى شد _ القاى شبهه كند. 2_ خداوند شبه هاى شيطان را محو مى كرد و از چهره آياتش مى زدود. آيه مورد، بحث تعليل براى مطلب اول است; يعنى، خداوند بدان جهت اذن مى داد كه شيطان در تلاوت آيات شبهه آفرينى كند تا آنها را مايه ضلالت و گمراهى بيماردلان و سنگ دلان قرار دهد.

سرزنش بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 24 - 1

1- توبيخ بيماردلان حق گريز ، از سوى خداوند به خاطر نينديشيدن در ژرفاى مفاهيم قرآن

أفلايتدبّرون القرءان

صفات بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 6

6- بيماردلان و منافقان گريزان از تكاليف دينى ، داراى زمينه گرايش به دشمنان اسلام

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض. .. قالوا للذين كرهوا ... سنطيعكم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، مى توان نتيجه گرفت كه ميان بيماردلى و گريز از تكاليف دشوار و تمايل به دشمنان اسلام، ارتباطى تنگاتنگ وجود دارد.

ظلم بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 4

4 - بيمار دلان و افراد سنگ دل ، مردمانى ظالم و بى دادگر

للذين فى قلوبهم مرض و القاسية قلوبهم و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

مراد از {ستمگران} افراد بيمار دل و قسى القلب است و {شقاق} به معناى مخالفت و ستيزه جويى مى باشد. {بعيد} صفت {شقاق} و به معناى دور و دراز است; يعنى، اين

گروه ستمگر، در ستيزجويى دور و درازى با حق هستند; مقصود اين كه فاصله ميان آنها و حق، چنان زياد است كه نبايد هيچ گونه اميدى به دست برداشتن آنها از مخالفت و ستيزه جويى با آن داشت. در واقع، اين توصيه اى است به پيامبر(ص) كه از آنها قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد.

عجز بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 8

8- بيماردلانِ منافق ، ناتوان از درك خير واقعى خويش و پيمودن راه صدق و جهاد

فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم . .. أول_ئك ... فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

با توجه به ارتباط آيات، ممكن است به ميان آوردن {أصمّ} و {أعمى} _ در پى {فلو صدقوا اللّه لكان خيراً لهم} _ بيانگر اين معنا باشد كه صداقت با خدا و دستورات او، تضمين گر منافع آدمى است; اما افسوس كه بيماردلان در نتيجه كورى باطنى عاجز از درك مصالح آن اند.

قتل بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 6

6 - بيماردلانى كه اقدام به فساد و آزار زنان مى كنند ، در صورت ادامه كار خود ، محكوم به قتل اند .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... ملعونين أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا ت

قتل بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 62 - 4

4 - فرمان مهدورالدم بودن منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان در مدينه ، ادامه اجراى سنّت تغيير ناپذير

الهى بوده است .

أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا . .. سنّة اللّه ... ولن تجد لسنّة اللّه تبديلاً

قرآن و بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 32 - 1

1 - آموزه هاى قرآن ، بى تأثير در بيماردلان و كافران

و ليقول الذين فى قلوبهم مرض و الك_فرون . .. و ما هى إلاّ ذكرى للبشر . كلاّ

{كلاّ} در اين آيه براى انكار است; انكار تذكار بودن قرآن براى بيماردلان و كافران حق ناپذير.

كرى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

كورى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

لعن بر بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 1

1- عناصر بيماردلِ روى گردان از جهاد و دستورات الهى ، مورد نفرين خداوند

رأيت الذين فى قلوبهم مرض . .. فهل عسيتم إن تولّيتم ... أول_ئك الذين لعنهم اللّه

برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه مشاراليه {أول_ئك}، كسانى باشند كه {تولّيتم} خطاب به آنان است و {تولّى} به معناى روى گردانى از جهاد و يا مجموعه فرمان هاى حق باشد.

مبارزه محمد(ص) با بيماردلان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 2

2 - تداوم آزار و اذيت زنان مسلمان ، از سوى بيماردلان ، موجب سخت گيرى پيامبر ( ص ) بر آنان ، در حد آواره سازى همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ

منشأ گمراهى بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 16

16 - ازدياد شك و ترديد نسبت به حقانيت قرآن ، بر اثر يادآورى بعضى از حقايق الهى ، جلوه اى از گمراه شدن كافران و بيماردلان از سوى خداوند

كذلك يضلّ اللّه من يشاء و يهدى من يشاء

نقش بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 11

11 - بيماردلان ، آسيب رسانان به هنجار هاى اجتماعى اند .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم

هشدار به بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 4

4 - هشدار شديد خداوند ، به افراد بيماردل مدينه ، براى پايان دادن به كار هاى خلاف شان

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك

يأس از ايمان بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 7

7 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از حق ستيزان بيماردل و قسى القلب

قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

بيماردلى

بيماردلى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 5

5 - مخالفان پيامبر ( ص ) در صدراسلام ، مردمانى بودند بيمار دل ، قسى القلب و ستم پيشه .

ليجعل ما يلقى الشيط_ن . .. و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

بيماردلى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 3

3 - جبهه كفر و شرك در طول تاريخ ، متشكل از انسان هايى بيمار دل و قسى القلب

و ما أرسلنا من قبلك من رسول . .. للذين فى قلوبهم مرض و القاسية قلوبهم

بيماردلى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 1،3

1 _ شك و ترديد ، بيمارى مزمن قلب منافقان

لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

3 _ مرگ ، تنها درمانِ قلبِ آكنده از شك و ترديد منافقان

لا يزال . .. إلا أن تقطع قلوبهم

زمينه بيماردلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 3

3- لهو و دل مشغولى به امور غير مهم و بى ارزش ، از بيمارى هاى قلب و امرى زشت و ناپسند

لاهية قلوبهم

آيه شريفه، در مقام بيان اوصاف ناپسند و ويژگى هاى منفى مشركان و مذمت از آنان است.

نشانه هاى بيماردلى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 9

9 _ روى گردانى منافقان

از پيامبر خيرخواه ، دلسوز و مهربان ، نشانه پليدى و بيماردلى آنان

الذين فى قلوبهم مرض . .. صرف اللّه قلوبهم ... لقد جاءكم رسول من أنفسكم ... بالمؤ

بيمارى

آثار بيمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 1،20

1 - نابينايى ، لنگى و مرض ، سه عامل معاف شدن از تكاليفى است كه در آنها ، بينايى ، حركت و راه رفتن و سلامت لازم است .

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه جمله {و لا على أنفسكم أن تأكلوا. ..} استينافيه و جدا از جمله {ليس على الأعمى حرج...} باشد. بر اين اساس جمله {ليس على الأعمى...} درصدد بيان قانون و اصلى كلى است و آمدن آن به تناسب بيان احكام افرادى است كه به شكلى از برخى از تكاليف معاف اند; مانند زنان سالخورده كه از حجاب معاف اند و نيز معاف بودن فرزندان و برادر زادگان و... از اجازه خواستن جهت ورود به خانه ديگران كه در دنبال همين آيه ذكر شده است.

20 - نقص عضو مانند نابينايى ، لنگى و بيمارى را ، نبايد مانع از هم غذا شدن با افراد سالم دانست .

ليس على الأعمى حرج . ..و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ... أ

توصيه خداوند به اين كه افراد ناقص العضو، نابينايان و. .. حق دارند با افراد سالم هم غذا شوند، مى تواند به اين دليل باشد كه كسى گمان نكند كه نقص عضو، مانع از هم غذا شدن

است و بايد از افراد ناقص العضو، اجتناب كرد. گفتنى است آنچه در برخى از تواريخ آمده است كه برخى از مردم از هم غذا شدن با نابينايان و... خوددارى مى كردند، مؤيد همين برداشت است.

آثار بيمارى روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 3

3- مخالفت با پيام اصول وحى ، ريشه در انحرافات روحى و روانى فرد دارد ; نه پيچيدگى و ابهام مفاهيم آن .

بل هم فى شكّ يلعبون

{شك} و {لعب} _ آن هم شكى كه دستمايه بازى و سرگرمى و بحث و لجاج قرار گيرد _ از موانع رسيدن به حق و اقرار به آن مى باشد و ويژگى چنين شكى، بيمارى روحى است.

آثار بيمارى قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10 - 3،5

3 - نفاق ، خدعه گرى و دروغ پردازى ، رذايلى هستند برخاسته از بيمارى دل

و من الناس من يقول ءامنا . .. يخدعون اللّه ... فى قلوبهم مرض

{فى قلوبهم مرض} بيانگر ريشه رذايلى است كه در آيات قبل و فرازهاى بعد، براى منافقان بيان شده است.

5 - سرايت بيمارى دل و انديشه آدمى به تمامى وجود او

فى قلوبهم مرض فزادهم اللّه مرضاً

جمله نخست حاكى است كه دل و انديشه منافقان، بيمار است و جمله بعد، دلالت مى كند كه بيمارى وجود آنان را فرا مى گيرد; زيرا نفرمود {فزادها اللّه مرضاً}. اين اختلافِ تعبير يا اشاره به اين معنا دارد كه تمام حقيقت آدمى، دل و انديشه اوست; و يا حاكى از آن است كه بيمارى دل

به همه وجود سرايت كرده و همه حركات و سكنات آدمى را متأثر مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 7

7 - فسادگرى و نصيحت ناپذيرى منافقان ، برخاسته از بيمار دلى آنان است .

فى قلوبهم مرض . .. و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 5

5 - بيماردلى منافقان ، مانع از درك فسادگرى خويش

فى قلوبهم مرض . .. ألا إنهم هم المفسدون و لكن لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 4

4 - بيمار دلىِ اهل نفاق ، منشأ متهم ساختن اهل ايمان به بى خردى است .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 3،5

3 _ بيمار دلى و ضعف ايمان ، زمينه تخلف از فرامين خداوند

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء . .. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

5 _ بيمارى دل و سستى ايمان ، زمينه محروميت از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 125 - 7

7 _ بيماردلى و پليدى باطن ، زمينه ساز مردن بر حال كفر است .

و أما الذين فى قلوبهم مرض . .. و ماتوا و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج

- 22 - 53 - 2

2 - يمار دلى و قساوت ، زمينه اى مناسب براى قرار گرفتن در دام فتنه ها و اغواگرى هاى شيطان

ليجعل ما يلقى الشيط_ن فتنة . .. و القاسية قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 2

2 - بيمار دلى ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أفى قلوبهم مرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 2

2 - بى اثر بودن قرآن در برخى از انسان ها ، معلول بيمارى خود آنان است ، نه ابهام و نارسايى پيام الهى .

إنّك على الحقّ المبين . إنّك لاتسمع الموتى ... إذا ولّوا مدبرين

پس از اين كه خداوند حقانيت پيامبر(ص) و قرآن را بيان فرمود، اين سؤال مطرح مى شود كه پس چرا برخى اين سخن حق را نمى پذيرند؟ قرآن پاسخ مى دهد: كه مشكل از ناحيه حق نيست; بلكه مشكل از ناحيه خود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 10

10 - بيمار دلى ، باعث طمع ورزى در زنان نامحرم است .

فلاتخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 14

14 - بيماردلى و نفاق ، از موانع شناخت و حق پذيرى

و ليقول الذين فى قلوبهم مرض . .. ماذا أراد اللّه به_ذا مثلاً

آثار بيمارى قلب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 -

5

5 - منافقان بر اثر بيمارىِ دل و انديشه ، فسادگرى هاى خويش را اصلاح طلبى قلمداد مى كنند .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا إنما نحن مصلحون

ازدياد بيمارى قلب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10 - 2

2 - خداوند ، افزايش دهنده بيمارى در دل و جان منافقان

فزادهم اللّه مرضاً

برادران يوسف و بيمارى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 3

3_ فرزندان يعقوب ، نگران وضعيت رو به وخامت پدر خويش و ناراحت از قرار گرفتنش در معرض بيمارى و هلاكت

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

بيمارى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 88 - 4

4 - { عن الكاظم ( ع ) . . .قد قال اللّه تعالى فى حق ابراهيم ( ع ) : . . . { فنظر نظرة فى النجوم . فقال إنّى سقيم } فلو لم يكن عالماً بعلم النجوم ما نظر فيها و ما قال : { إنّى سقيم } . . . ;

از امام كاظم(ع) روايت شده . ..كه خداوند متعال در حق ابراهيم(ع) فرموده: ...{فنظر نظرة فى النجوم . فقال إنّى سقيم} اگر ابراهيم عالم به علم نجوم نبود در ستارگان نظر نمى افكند و نمى گفت: {إنّى سقيم}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 89 - 1،2،3،4،7،8

1 - ابراهيم ( ع ) ، پس از انديشه عميق ، مريض بودن

خود را به قومش اعلام كرد .

فنظر نظرة فى النجوم . فقال إنّى سقيم

2 - مريض بودن ابراهيم ( ع ) ، به هنگام دعوت شدن از جانب قوم خود براى خروج از شهر

فقال إنّى سقيم

3 - مريض بودن ، عذر و دليل ابراهيم ( ع ) براى نپذيرفتن دعوت قوم خود براى خروج از شهر و شركت در مراسم سالانه مشركان

فقال إنّى سقيم

4 - ابراهيم ( ع ) ، به مرضى موسمى و فصلى مبتلا بود .

فنظر نظرة فى النجوم . فقال إنّى سقيم

اگر پذيرفته شود كه نگاه ابراهيم(ع) به ستارگان نگاه با چشم و حقيقى بود، مى توان گفت كه اظهار بيمارى پس از اين نگاه، حاكى است كه ايشان به مرضى موسمى و فصلى گرفتار بود كه با نگاه به ستارگان، توانسته بود وقت رو به رو شدن با مرض موسمى خود را پيش بينى كند (هم زمان با روز مراسم ويژه).

7 - { عن رجل من أصحابنا عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن قول اللّه _عزّوجل_ . . . { إنّى سقيم } قال : ما كان ابراهيم ( ع ) سقيماً و ما كذب إنّما عنى سقيماً فى دينه مرتاداً . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {. ..إنى سقيم} روايت شده كه ابراهيم(ع) بيمار [جسمى] نبود و در عين حال دروغ هم نگفت; بلكه مقصود او اين بود كه به علت دينى كه دارم از كفر كافران دل آزرده ام و من در طلب حقيقت هستم}.

8 - { قال أبوعبداللّه ( ع ) : التقية من دين اللّه . . . و لقد

قال ابراهيم : { إنّى سقيم } واللّه ما كان سقيماً ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: تقيه جزئى از دين خدا است . .. و ابراهيم گفت: {إنى سقيم} در حالى كه به خداوند سوگند او مريض نبود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 90 - 3

3 - { عن حجر عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : خالف ابراهيم ( ع ) قومه و عاب آلهتهم . . . قال أبوجعفر ( ع ) : عاب آلهتهم { فنظر نظرة فى النجوم فقال إنّى سقيم } . . . و اللّه ما كان سقيماً و ما كذب فلمّا تولّوا عنه مدبرين إلى عيد لهم ، دخل ابراهيم إلى آلهتهم فكسر ها إلاّ كبيراً لهم . . . ;

از حجر نقل شده كه از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: ابراهيم با قومش مخالفت كرد و خدايان آنها را مورد عيب جويى خود قرار داد . .. امام باقر(ع) فرمود: از معبودهاى آنان خرده گرفت {فنظر نظرة فى النجوم فقال إنى سقيم} ...به خدا سوگند ابراهيم مريض نبود و دروغ هم نگفت. پس چون قومش براى عيدى كه داشتند از پيش ابراهيم(ع) رفتند، او [با تبر] به سوى معبودهاى آنان رفت و آنها را شكست مگر بزرگ ترين بت آنان را...}.

بيمارى ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 83 - 2

2- ايوب ( ع ) به انواع ناگوارى ها ، ناراحتى ها ، فقر و مرض مبتلا بود .

أنّى مسّنى الضرّ

{الضرّ} اسم مصدر و به

معناى سوء حال، فقر و ناراحتى بدنى مى باشد و نيز هر آن چه كه ضد نفع است (لسان العرب).

بيمارى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 33 - 2

2 - در بهشت اصحاب اليمين ، هرگز مانعى همچون سير بودن ، بيمار بودن ، در دسترس نبودن و . . . براى تناول ميوه وجود ندارد .

و ف_كهة . .. و لاممنوعة

بيمارى روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 26 - 3

3 - بيهوده گويى و دادن نسبت هاى ناروا ، دو بيمارى روحى _ روانى براى انسان ها

إلاّ قيلاً سل_مًا سل_مًا

از تعبير {سلاماً} استفاده مى شود كه {لغو} و {تأثيم} _ كه در آيه پيش آمده _ دو گونه از بيمارى است.

بيمارى قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 8

8 - امكان دارد كه نوعى بيمارى معنوى ، بر قلب انسان عارض شود .

و الذين فى قلوبهم مرض

مراد از {مرض} بيمارى جسمى و فيزيكى نيست و به قرينه مقام، بيماردلى است كه باعث مى شود شخص بيماردل، اقدام به كارهايى خلاف اعتدال بكند.

بيمارى قلب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 85 - 4

4 - شرك ، نوعى از بيمارى هاى قلبى است .

إذ جاء ربّه بقلب سليم . إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

بيمارى قلب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10

- 1،4،9

1 - دل و انديشه منافقان ، مبتلا به مرضى سخت

فى قلوبهم مرض

سخت بودن بيمارى از نكره آمدن {مرض} استفاده شده است.

4 - منافقان ، خود موجب پيدايش بيمارىِ دل و انديشه ، در خويشتن

فى قلوبهم مرض

برداشت فوق از مقايسه دو جمله {فى قلوبهم مرض} (در قلب منافقان بيمارى است) و {فزادهم اللّه مرضاً} (پس خداوند بيمارى آنان را افزون كرد) به دست مى آيد; زيرا در جمله دوم خداند را افزايش دهنده بيمارى مى داند، ولى در جمله نخست بيمار شدن قلب منافقان را به خداوند نسبت نمى دهد; يعنى اصل پيدايش مرض را از خود آنان مى شمرد.

9 _ دروغ گويى مداوم منافقان ، موجب افزايش بيمارى در دل و جان آنان

فزادهم اللّه مرضاً . .. بما كانوا يكذبون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بما كانوا . ..} علاوه بر تعلقش به {لهم عذاب اليم}، متعلق به {فزادهم ...} نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 7،10

7 - فسادگرى و نصيحت ناپذيرى منافقان ، برخاسته از بيمار دلى آنان است .

فى قلوبهم مرض . .. و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

10 - فسادگرى منافقان ، زمينه ساز افزايش بيمارىِ دل و انديشه آنان

فزادهم اللّه مرضاً . .. بما كانوا يكذبون. و إذا قيل لهم لاتفسدوا

برداشت فوق مبتنى بر دو امر است: 1_ {إذا قيل . ..} عطف بر {يكذبون} باشد. 2_ {بما كانوا يكذبون} علاوه بر تعلقش به {و لهم عذاب أليم} - متعلق به {فزادهم اللّه} نيز باشد. بر اين مبنا جمله چنين مى شود: {فزادهم اللّه مرضاً

... بما كانوا اذا قيل لهم ... لهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 5

5 - بيماردلى منافقان ، مانع از درك فسادگرى خويش

فى قلوبهم مرض . .. ألا إنهم هم المفسدون و لكن لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 4

4 - بيمار دلىِ اهل نفاق ، منشأ متهم ساختن اهل ايمان به بى خردى است .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 125 - 2

2 _ منافقان ، داراى پليدى باطن و بيمارى دل

و أما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجساً إلى رجسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 2

2 - بيمار دلى ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أفى قلوبهم مرض

بيمارى قلب منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 1

1 - منافقان صدراسلام ، به بيمار دلى مبتلا بودند .

أفى قلوبهم مرض

همزه در {أفى} براى استفهام است; ولى متضمن معناى تقرير مى باشد كه براى سرزنش بيشتر منافقان آمده است.

بيمارى قلب منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 2

2 - منافقان مدينه ، شخصيت هايى با قلب هاى بيمار بودند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و الذين فى قلوبهم مرض} مى تواند عطف تفسيرى از {المنافقون} باشد.

در اين صورت، معناى ياد شده به دست مى آيد.

بيمارى محرومان از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 8

8- اعراض از خدا در حال رفاه ، و به پوچى و يأس رسيدن در ناگوارى ها ، بيمارى محرومان از هدايت قرآن است .

و ننزّل . .. شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا . و إذا أنعمنا ع

بيمارى معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 8

8 - امكان دارد كه نوعى بيمارى معنوى ، بر قلب انسان عارض شود .

و الذين فى قلوبهم مرض

مراد از {مرض} بيمارى جسمى و فيزيكى نيست و به قرينه مقام، بيماردلى است كه باعث مى شود شخص بيماردل، اقدام به كارهايى خلاف اعتدال بكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 17

17 - رخنه بيمارى معنوى در جان آدمى ، امرى امكان پذير است .

فى قلوبهم مرض

بيمارى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 2،4

2 - يونس ( ع ) ، به هنگام بيرون افتادن از شكم ماهى ، بيمار بود .

فنبذن_ه بالعراء و هو سقيم

4 - "قال رسول اللّه(ص): "لما أراد اللّه حبس يونس _ عليه السلام _ فى بطن الحوت، أوحى اللّه إلى الحوت أن خذه، و لاتخدش له لحماً، و لاتكسر له عظماً، فأخذه ثمّ أهوى به إلى مسكنه فى البحر، فلمّا انتهى به إلى أسفل البحر سمع يونس حساً فقال فى

نفسه: ما ه_ذا ....؟ فأوحى اللّه إليه و هو فى بطن الحوت: إنّ ه_ذا تسبيح دوابّ الأرض فسبّح و هو فى بطن الحوت فسمعت الملائكة _ عليهم السلام _ تسبيحه فقالوا: ربّنا إنّا نسمع صوتاً ضعيفاً بأرض غربة، قال: ذاك عبدى يونس، عصانى فحبسته فى بطن الحوت فى البحر، قالوا: العبد الصالح الذى كان يصعد إليك منه فى كلّ يوم عمل صالح؟ قال: نعم. فشفعوا له عند ذلك، فأمره فقذفه فى الساحل، كما قال اللّه: "و هو سقيم";

رسول خدا(ص) فرمود: خداوند اراده نمود كه يونس را در شكم ماهى زندانى كند به ماهى وحى (الهام) نمود: او را بگير، اما خدشه اى به گوشت او وارد نكن و استخوانش را نشكن. پس ماهى يونس را گرفت و به سوى جايگاهش در دريا حركت كرد پس چون به قعر دريا رسيد، يونس صداى خفيفى شنيد و با خود گفت: اين صدا چيست ...؟ سپس خدا به يونس _ كه در شكم ماهى بود _ وحى كرد كه: اين تسبيح جنبندگان زمين است، پس يونس در حالى كه در شكم ماهى بود تسبيح گفت: ملائكه تسبيح او را شنيدند و گفتند: پروردگارا! ما صداى ضعيفى را در زمينى ناآشنا مى شنويم؟ خداوند فرمود: اين بنده من يونس است. وى نافرمانى من نمود، پس او را در شكم ماهى در دريا زندانى كردم. ملائكه گفتند: همان بنده صالحى كه هر روز عمل صالحى از او به سوى تو بالا مى آمد؟ خدا فرمود: آرى . پس ملائكه در اين هنگام يونس را شفاعت كردند، سپس خدا به ماهى امر كرد و ماهى يونس را در ساحل انداخت، چنان

كه خدا فرمود: و هو سقيم".

درمان بيمارى روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 9

9- راه يابى برخى بيمارى هاى فكرى ، روحى و اخلاقى در مؤمنان و نياز آنان به درمان خويش با قرآن

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

درمان بيمارى روانى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 9

9- راه يابى برخى بيمارى هاى فكرى ، روحى و اخلاقى در مؤمنان و نياز آنان به درمان خويش با قرآن

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

زمينه ازدياد بيمارى قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 10

10 - فسادگرى منافقان ، زمينه ساز افزايش بيمارىِ دل و انديشه آنان

فزادهم اللّه مرضاً . .. بما كانوا يكذبون. و إذا قيل لهم لاتفسدوا

برداشت فوق مبتنى بر دو امر است: 1_ {إذا قيل . ..} عطف بر {يكذبون} باشد. 2_ {بما كانوا يكذبون} علاوه بر تعلقش به {و لهم عذاب أليم} - متعلق به {فزادهم اللّه} نيز باشد. بر اين مبنا جمله چنين مى شود: {فزادهم اللّه مرضاً ... بما كانوا اذا قيل لهم ... لهم}.

زمينه بيمارى روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 5

5- انسان ، بدون هدايت وحى ، گرفتار نوعى بيمارى فكرى ، روحى و اخلاقى است .

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة

از اينكه نزول قرآن براى شفابخشى معرفى شده است، حكايت

از آن دارد كه بدون وحى، بشر گرفتار مرضهاى علاج ناپذير روحى است.

زمينه بيمارى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 2

2_ يعقوب ( ع ) در اثر درد طاقت سوز فراق يوسف ( ع ) ، در معرض زمين گير شدن و يا از دست دادن جان خويش بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

{حرض} به بيمارى گفته مى شود كه بنيانش تباه شده و مشرف بر هلاكت باشد.

شفاى بيمارى ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 2،6

2- خداوند ، مشكلات ايوب ( ع ) را گشود و غم و اندوه آن حضرت را از جسم و جان وى زدود .

و أيّوب . .. فكشفنا ما به من ضرّ

6- رفع بيمارى ، غم و گرفتارى ايوب ( ع ) و بازگشت خانواده اش به آن ، رحمتى از جانب خدا بر او بود .

فكشفنا ما به . .. رحمة من عندنا

شفاى بيمارى روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 8

8- شفابخشى قرآن نسبت به بيمارى هاى روحى ، فكرى و اخلاقى توأم با رحمت ، شفقت و مهربانى است .

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

ذكر دو صفت {شفاء} و {رحمت} براى قرآن، در كنار يكديگر، مى تواند مشعر به معناى ياد شده باشد.

عذاب با بيمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 21

- 13

13 - { عن أبى ادريس الخولانى ( رض ) قال : سألت عبادة بن الصامت ( رض ) عن قول اللّه : { و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى دون العذاب الأكبر } فقال : سألت رسول اللّه ( ص ) عنها ، فقال : هى المصائب و الأسقام و الأنصاب ، عذاب للمسرف فى الدنيا ، دون عذاب الأخرة . . . ;

ابوادريس خولانى گويد: از عبادة بن صامت(رض) از اين سخن خدا: {و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى دون العذاب الأكبر} پرسيدم. گفت: از رسول خدا(ص) پرسيدم، فرمود: عذاب نزديك تر، مصيبت ها و بيمارى ها و رنج ها است. [آن]، عذابى دنيايى است براى مسرف، نه اين كه عذاب آخرت باشد}.

عوامل ازدياد بيمارى قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10 - 9

9 _ دروغ گويى مداوم منافقان ، موجب افزايش بيمارى در دل و جان آنان

فزادهم اللّه مرضاً . .. بما كانوا يكذبون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بما كانوا . ..} علاوه بر تعلقش به {لهم عذاب اليم}، متعلق به {فزادهم ...} نيز باشد.

عوامل بيمارى قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10 - 4

4 - منافقان ، خود موجب پيدايش بيمارىِ دل و انديشه ، در خويشتن

فى قلوبهم مرض

برداشت فوق از مقايسه دو جمله {فى قلوبهم مرض} (در قلب منافقان بيمارى است) و {فزادهم اللّه مرضاً} (پس خداوند بيمارى آنان را افزون كرد) به دست مى آيد; زيرا در جمله دوم خداند را افزايش دهنده بيمارى مى داند، ولى در

جمله نخست بيمار شدن قلب منافقان را به خداوند نسبت نمى دهد; يعنى اصل پيدايش مرض را از خود آنان مى شمرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 12

12 - بروز برخى از حالت هاى روانى و روحى براى انسان ، ممكن است كه فعاليت قلب را از سيستم عادى خارج كرده و او را غير متعادل سازد .

إذ جاءوكم . .. و بلغت القلوب الحناجر

عوامل بيمارى يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 3

3 - بلعيده شدن يونس ( ع ) به وسيله ماهى ، موجب بيمارى او گرديد .

فالتقمه الحوت . .. فنبذن_ه بالعراء و هو سقيم

عوامل درمان بيمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 3،4،9

3- نقش نزول تدريجى آيه هاى قرآن ، در زدايش بيمارى انسانها

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة

برخى اهل لغت برآنند كه ماده {نزل} در باب تفعيل، به معناى نزول تدريجى است. بنابراين، ذكر نزول قرآن به صورت تدريجى و يادآورى هدف آن كه شفاست، گوياى حقيقت فوق است.

4- قرآن ، شفابخش هرگونه بيمارى در انسانهاست .

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء

9- راه يابى برخى بيمارى هاى فكرى ، روحى و اخلاقى در مؤمنان و نياز آنان به درمان خويش با قرآن

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

عوامل شفاى بيمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 16

16- خداوند ،

شفاى امراض انسان را از راه علل و اسباب طبيعى ، مقدر كرده است .

شراب مختلف ألونه فيه شفاء للناس

برداشت فوق، به خاطر اين است كه خداوند بهبودى بيمارى انسان را به وسيله عسل _ كه از راههاى طبيعى به دست مى آيد و خود از عوامل طبيعت است _ قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 6

6 - دعا در درمان بيمارى ها و شفاى آسيب ديدگى هاى انسان مؤثر است .

واحلل عقدة من لسانى

گفته شده است لكنت زبان موسى(ع)، از صدمه ديدن براثر آتشى بوده كه در دوران كودكى به دهان برده و بر زبان نهاده بود.

منشأ بيمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 16

16 _ خداوند ، منشأ تمام نعمت ها ( مانند سلامتى ، امنيت و گشايش روزى ) و تمام بلا ها ( از قبيل بيمارى ، ترس و گرسنگى )

و ان تصبهم حسنةٌ يقولوا هذه من عند اللّه و ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك قل

از ائمه معصومين (ع) در معناى حسنات و سيئات در آيه فوق روايت شده است: . .. الصحة و السلامة و الامن و السعة فى الرزق و قد سمّاها اللّه حسنات ... يعنى بالسيّئة هاهنا المرض و الخوف و الجوع ... .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 144 ; نورالثقلين، ج 1، ص 519، ح 416.

منشأ رفع بيمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 5

5 - خداوند ، قادر به

دفع امراض و رفع هرگونه نقص و عيب از موجودات است .

واحلل عقدة من لسانى

منشأ شفاى بيمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 80 - 1

1 - شفاى انسان ، پس از بيمارى به دست خدا است .

و إذا مرضت فهو يشفين

موارد بيمارى قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 11

11 - رفتار جنسى خارج از اعتدال ، مثل طمعورزى در زنان نامحرم ، نوعى بيمارى است .

فلاتخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض

نشانه هاى بيمارى قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 8

8 - فسادگرى و نصيحت ناپذيرى ، از نشانه هاى بيمارىِ دل و انديشه است .

فى قلوبهم مرض . .. و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض قالوا إنما نحن مصلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 15

15 _ گسستن سرنوشت خويش از سرنوشت اسلام و مسلمين ، على رغم اظهار ديانت ، نشانه بيمارى دل و سستى ايمان

فترى الذين فى قلوبهم مرض . .. يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 16،25

16 _ تهى بودن دل از محبت خدا ، بى مهرى نسبت به اهل ايمان ، احساس كوچكى در برابر كافران ، از نشانه هاى بيمارى دل و ضعف ايمان

فترى الذين فى قلوبهم مرض . .. اذلة على المؤمنين اعزة على الكفرين

ارتباط آيه مورد بحث

با آيات پيش گوياى اين است كه بيماردلان (الذين فى قلوبهم مرض) از مصاديق مرتدان مى باشند و چون صفات شمرده شده براى مؤمنان واقعى نقطه مقابل مرتدان قرار گرفته ; است معلوم مى شود نبود اين صفات در مدعيان اسلام، نشانه بيماردلى آنان است.

25 _ گريز از جهاد و ترس از ملامت دشمنان دين ، از نشانه هاى بيمارى دل و ضعف ايمان

فترى الذين فى قلوبهم مرض . .. يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 11

11 _ ناباورى به حمايت خدا از متوكلان ، نشانه بيماردلى و ضعف ايمان است .

إذ يقول المنفقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. فإن اللّه عزيز حكيم

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 125 - 3

3 _ كفر و نفاق ، نشان بيمارى دل و پليدى باطن است .

الذين فى قلوبهم مرض . .. رجسهم ... و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 8

8- حق ناپذيرى ، نشانه بيمارى قلب است . *

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة

فعل {لايؤمنون} (ايمان نمى آورند) حكايت از حق ناپذيرى دارد و {منكرة} به معناى زير بار حق نرفتن است كه بيمارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 7

7- ترس و هراس از جهاد در راه خدا ، نشان بيماردلى انسان

و ذكر

فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظرالمغشىّ عليه من الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 8

8- كينه و عداوت نسبت به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، نوعى بيماردلى است .

أم حسب الذين فى قلوبهم مرض أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

نشانه هاى بيمارى قلب كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 13

13 - مخالفت برخى از كافران با قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، ناشى از بيماردلى و غرضورزى آنان بود .

و ليقول الذين فى قلوبهم مرض . .. ماذا أراد اللّه به_ذا مثلاً

بينايي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بينايى

آثار بينايى اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 38 - 8

8- شنوايى و بينايى كافران در قيامت ، موجب نجات آنان نمى گردد .

أسمع بهم و أبصر يوم يأتوننا ل_كن الظ_لمون اليوم فى ضل_ل مبين

{ال} در {اليوم} چنانچه عهد ذكرى باشد، مراد روز قيامت است كه در {يوم يأتوننا} مطرح شده است و {ل_كن} استدراك از توهم نجات است كه جمله {أسمع بهم و أبصر} آن را پديد آورده است.

آثار بينايى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 6

6 - شنوايى و بينايى خداوند ، پشتوانه اى اطمينان بخش براى تضمين يارى موسى و هارون ( ع ) در برابر فرعون بود .

إنّنى معكما أسمع و أرى

ابداع حس بينايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون

- 23 - 78 - 2

2 - دستگاه شنوايى ، بينايى و تعقل انسان ، دستگاهى بديع و بى مانند در نظام خلقت

و هو الذى أنشأ لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

{إنشاء} (مصدر {أنشأ}) به ايجاد بدون طرح و الگوى قبلى، گفته مى شود.

اهميت بينايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 6،7

6 _ شنوايى و بينايى ، از مهمترين و كارآمدترين قواى موجود در انسان

أمن يملك السمع و الأبصر

گزينش دو قوه {شنوايى} و {بينايى}، از ميان ديگر قوا، مفيد برداشت فوق است.

7 _ شنوايى و بينايى و ديگر حواس ، از جلوه هاى ربوبيت خدا بر انسانها

أمن يملك السمع و الأبصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 4،8

4- شنوايى ، بينايى و قلب ( مركز ادراك ) مهم ترين ابزار شناخت

و الله أخرجكم . .. لاتعلمون شيئًا و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

8- توجه به اهميت شنوايى ، بينايى و ادراك ، مستلزم سپاسگزارى انسان از خداوند

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة لعلّكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 7

7- اهميت ويژه بينايى ، شنوايى و نيروى ادراكى انسان ، در مقايسه با ساير نعمت هاى الهى

و لقد مكّنّ_هم . .. و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة

از اختصاص به ذكر يافتن چشم، گوش و قلب، مطلب بالا استفاده مى شود.

بينايى اخروى كوردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 -

101 - 8

8- چشم هاى نابينا در برابر حق ، در قيامت ، شعله هاى آتش دوزخ را خواهد ديد .

و عرضنا جهنّم يومئذ للك_فرين عرضًا . الذين كانت أعينهم فى غطاء عن ذكرى

عرضه شدن جهنم بر كافران در قيامت و رويت آن، عقوبتى متناسب با بهره نبردن آنان از بينايى براى شناخت خداوند است، همانگونه كه گوش ناشنواى آنان نيز صداى جهنم را درخواهد يافت، زيرا، عرضه جهنم، محدود به عرضه بصرى نيست.

بينايى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 5

5 - حواس آدمى ( شنوايى ، بينايى و . . . ) از ابزار درك و شناخت اوست .

صم بكم عمى فهم لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 23 - 4

4 - انسان ، برخوردار از قدرت شنوايى ، بينايى و تعقّل

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

مقصود از{أفئدة} - به قرينه {سمع} و {أبصار} _ عقول است و استعمال اين واژه در معناى ياد شده، در قرآن بسيار شايع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 9

9 - خداوند ، انسان را شنوا و بينا آفريد .

فجعلن_ه سميعًا بصيرًا

بينايى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 5

5 - خداوند ، شنواى هر گفتار ، بيناى هر كردار و داناى هر چيز است .

أسمع و أرى

ذكرنشدن مفعول خاص براى فعل هاى {أسمع} و {أرى} افاده عموم مى كند. و مراد از

آگاهى خداوند به تمام شنيدنى ها و ديدنى ها، علم مطلق او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 28 - 8

8 - شنوايى و بينايى خداوند ، پشتوانه كيفر و پاداش آدميان پس از رستاخير است .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة إنّ اللّه سميع بصير

احتمال دارد ذكر {إنّ اللّه سميع بصير} پس از بيان قدرت خداوند بر بازآفرينى انسان ها پس از مرگ، به اين جهت باشد كه بازآفرينى، براى حساب رسى اَعمال است و پشتوانه آن هم، آگاهى خداوند از اَعمال انسان ها است.

بينايى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 7

7 _ معبود راستين بايد شنوا و بينا باشد .

إن تدعوهم . .. لايسمعوا ... و هم لايبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع نياز ، از شروط بديهى معبود حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

بينايى نوزاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 3

3- عدم برخوردارى فرزند انسان از علم و آگاهى از طريق ابزار شنوايى ، بينايى و قلب به هنگام تولد ، از نشانه هاى تدبير و حكمت الهى *

و الله أخرجكم من بطون أمّه_تكم لاتعلمون شيئًا

اين آيه در مقام اثبات توحيد و توجه دادن انسانها به آثار و نشانه هاى الهى است. بنابراين عالم نبودن فرزندان و عدم توجه

آنان به موقعيت خويش، در مراحل تولد و پس از آن، مى تواند اشاره به حكمت الهى و اهميت اين موضوع در زندگى انسانها داشته باشد.

بينايى يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 2،7

2_ يوسف ( ع ) از برادرانش خواست پيراهن او را به صورت يعقوب ( ع ) بيفكنند تا بينا شود .

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

{يأت} در آيه شريفه به معناى يصير (مى گردد و مبدل مى شود) است. جمله {فارتد بصيراً} در آيه 96 مؤيد اين معناست. قابل ذكر است كه برخى برآنند كه {يأت} به معناى {مى آيد} است و {بصيراً} حال مى باشد; يعنى، او به مصر مى آيد در حالى كه بيناست.

7_ بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن يوسف ( ع ) ، كرامتى از يوسف

فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا

فعل {يأت} جواب امر {فألقوه} است و لذا با حرف شرطى مقدر مجزوم شده است. تقدير كلام چنين مى باشد: {إن تلقوه على وجه أبى يأت بصيراً}. اين معنا گوياى تأثير پيراهن يوسف(ع) در بينا شدن چشم يعقوب(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 4،5،8

4_ چشمان يعقوب ( ع ) بلافاصله پس از قرار گرفتن پيراهن يوسف ( ع ) بر آن ، فروغ گرفت و بيناييش بازگشت .

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

{ارتداد} (مصدر ارتد) به معناى بازگشتن چيزى و يا حالتى به صورت و حالت سابق خود است. حرف {فاء} در جمله {فارتد ...} حاكى از دو معناست:$1_ ترتّب و سببيّت

ميان افكندن پيراهن و بينا شدن يعقوب(ع)، 2_ نبود فاصله و تراخى ميان آن دو.

5_ پيشگويى يوسف ( ع ) مبنى بر بينا شدن يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهنش ، تحقق يافت .

اذهبوا بقميصى هذا فألقوه على وجه أبى يأت بصيرًا . .. ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

ضمير {ه} در {ألقاه} به قميص باز مى گردد و مراد از ضمير در {وجهه} و {ارتد} يعقوب(ع) است و در مرجع ضمير فاعلى {ألقى} دو نظر ابراز شده است: برخى گفته اند به {بشير} باز مى گردد و برخى مراد از آن را يعقوب(ع) دانسته اند.

8_ ظهور كرامت و معجزه يوسف ( ع ) با شفا يافتن چشمان بى فروغ يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن او

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

تصرف در بينايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 44 - 1،4،8

1 _ خداوند به هنگام رويارويى و شروع جنگ بدر ، هر يك از دو سپاه ايمان و كفر را در نظر ديگرى اندك نمايان ساخت .

و إذ يريكموهم إذالتقيتم فى أعينكم قليلا

4 _ وقوع جنگ بدر با فرجام پيروزى مسلمانان در آن نبرد ، هدف از تصرف خداوند در ديد هر يك از دو سپاه و كم نماياندن هر يك در نظر ديگرى

إذ يريكموهم إذالتقيتم فى أعينكم قليلا . .. ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

8 _ كم نماياندن هر يك از دو سپاه در جنگ بدر در نظر يكديگر ، امرى شايسته و بايسته به ياد داشتن

إذ يريكموهم إذالتقيتم فى أعينكم قليلا و يقللكم فى أعينهم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {إذا}

مفعول براى فعل مقدر {اذكروا} باشد.

خطاى بينايى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 2،4،5

2 - جلوه نمودن صحن بلورين قصر سليمان به شكل آبگيرى ژرف در نظر بلقيس

فلمّا رأته حسبته لجّة

{لجّة} معادل بركه، آبگير و استخرى است كه آب زيادى در آن ايستاده باشد. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: چون نگاه بلقيس به صحن افتاد، گمان كرد كه آبگيرى است پر از آب.

4 - بلقيس ، براى عبور از آبگينه هاى آب نما ، دامن بركشيد و ساق هاى پايش نمايان شد .

فلمّا رأته حسبته لجّة و كشفت عن ساقيها

5 - سليمان ( ع ) ، ناظر عكس العمل بلقيس ، در مواجهه با آبگينه هاى آب نما

و كشفت عن ساقيها قال إنّه صرح

مراد از ضمير فاعل در {قال} سليمان(ع) مى باشد.

رفع خطاى بينايى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 6

6 - اقدام سليمان ( ع ) به تصحيح خطاى ديد بلقيس در آب پنداشتن شيشه هاى مفروش

حسبته لجّة . .. قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

زمينه بينايى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 7

7 - بينايى انسان در پرتو وجود روز ، نشانه اى از تدبير خداى جهان

و النهار مبصرًا إنّ فى ذلك لأي_ت

وصف {مبصراً} گرچه از نظر لفظ براى {نهار} آمده است; اما در حقيقت وصفى است براى انسان كه در پرتو روشنى روز، قادر به ديدن اشيا مى باشد.

سلب بينايى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 3،5

3 _ توانايى خداوند بر گرفتن قوه شنوايى و بينايى و از كار انداختن قوه درك انسان

إن أخذ اللّه سمعكم و أبصركم و ختم على قلوبكم

5 _ اگر خداوند نعمت بينايى، شنوايى و ادراكى انسان را سلب كند، معبودهاى باطل قدرت بازگرداندن آنها را ندارند.

إن أخذ اللّه سمعكم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

شگفتى بينايى اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 38 - 1

1- كافران در قيامت و به هنگام حضور در پيشگاه خداوند ، شنوايى و بينايى اعجاب برانگيزى برخوردار خواهند بود .

أسمع بهم و أبصر يوم يأتوننا

{أسمع بهم} و {أبصر} صيغه هاى تعجب هستند، يعنى چقدر شنوا و بينا هستند!؟.

قدرت بينايى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 13

13 _ انسان در معرض ديد شياطين است و آنان از چشم آدميان نهانند.

إنه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم

محدوديت بينايى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 13

13 _ انسان در معرض ديد شياطين است و آنان از چشم آدميان نهانند.

إنه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم

محدوديت بينايى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 13

13 _ انسان در معرض ديد شياطين است و آنان از چشم آدميان نهانند.

إنه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم

مركز

بينايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 12

12 - قلب ، مركز آگاهى ، شنوايى و بينايى انسان

فانها لاتعمى الأبص_ر و ل_كن تعمى القلوب التى فى الصدور

منشأ بينايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 78 - 1

1 - دستگاه شنوايى ، بينايى و قوه تعقل در انسان ، جلوه هايى از تدبير و ربوبيت خداوند

و هو الذى أنشأ لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

{فواد} (جمع {أفئدة}) به معناى دل ( قوه ادراك و تعقل) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 11

11 - قدرت شنوايى و بينايى و درك انسان ، از روح او است .

نفخ فيه من روحه و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

التفات از غيبت به خطاب، در آيه مى تواند به اين جهت باشد كه پس از دميده شدن روح، انسان، لايق خطاب مى شود و اين حكايت كننده آن است كه روح، چنين توانى را براى انسان ايجاد مى كند.

منشأ نعمت بينايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 6

6 _ تنها خداوند يكتا، قادر بر بازگرداندن و اعطاى شنوايى، بينايى و ادراك به انسان است.

إن أخذ اللّه سمعكم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

نعمت بينايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 4

4 _ شنوايى، بينايى و عقل و درك آدمى، از مهمترين نعمتهاى الهى در وجود

انسان

إن أخذ اللّه سمعكم و أبصركم و ختم على قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 5

5- شنوايى ، بينايى و قلب ( قدرت ادراك ) ، از مهم ترين نعمت هاى خداوند به انسان

و الله أخرجكم . .. و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

برداشت فوق، از آن جاست كه آيه شريفه علاوه بر بيان آيات قدرت الهى، در صدد برشمردن نعمتهاى الهى و در مقام امتنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 7

7- بهره نگرفتن صحيح از نعمت شنوايى ، بينايى و قلب براى شناخت حق ، باعث مسؤوليت انسان نزد خداوند است .

و لاتقف . .. إن السمع ... كان عنه مسئولاً

خداوند، به منظور دور كردن انسانها از حركتهاى غير علمى، به آنان نعمت شنوايى، بينايى و قلب را يادآور شده است تا آنان، با بهره گيرى صحيح از آن، به يقين دست يافته و بر اساس آن، حكم كرده و عمل نمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 78 - 4

4 - نيروى شنوايى ، بينايى و ادراكى انسان ، نعمت هايى الهى و در خور شكر و سپاس گزارى

و هو الذى أنشأ لكم . .. قليلاً ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 23 - 3،5،7،8،9

3 - پيدايش بشر و نعمت هاى نهفته در وجود او ( قدرت شنوايى ، بينايى و تعقّل ) ، نشانه و جلوه قدرت خداى رحمان

الرحم_ن

. .. هو الذى أنشاكم و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

5 - قدرت شنوايى ، بينايى و تعقّل ، از نعمت هاى الهى و در خور شكر و سپاس

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة قليلاً ما تشكرون

7 - استفاده بهينه نكردن كافران تكذيب گر از نعمت شنوايى ، بينايى و تعقّل

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة قليلاً ما تشكرون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه شكر نكردن انسان ها در برابر نعمت ها، به معناى استفاده صحيح نكردن از آنها است.

8 - ناسپاسى بسيار انسان ها ، در برابر نعمت شنوايى ، بينايى و تعقّل

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

9 - كافران لجوج و دين گريز ، مردمى ناسپاس بوده و از نعمت شنوايى ، بينايى و تعقّل بهره كافى نبرده اند .

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة قليلاً ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 4

4 - ايمان به آيات الهى ، سفارش يكديگر به استقامت در تكاليف دشوار و اظهار محبت به بردگان ، يتيمان و تنگدستان ، قدردانى از نعمت هاى بينايى ، گويايى و هدايت است .

ألم نجعل له عينين . و لسانًا و شفتين . و هدين_ه النجدين ... ثمّ كان من الذين ءام

{الذين آمنوا} گرچه مطلق است; ولى مصداق بارز آنها _ به قرينه {و الذين كفروا بآياتنا} در آيات بعد _ مؤمنان به آيات الهى است و آيات پيشين _ كه بعضى از تكاليف را {عقبة} ناميده بود _ قرينه بر مراد از {صبر}

است و سياق آيات نشان مى دهد كه مراد از {مرحمة}، ترّحم بر {رقبة}، {يتيم} و {مسكين} است. ارتباط اين آيات با آيه هاى پيشين _ كه نعمت هاى الهى را برشمرده _ گوياى برداشت ياد شده است; زيرا {بينايى و بصيرت}، زمينه ساز {ايمان} و {داشتن زبان و لب}، زمينه ساز توصيه است.

نقش بينايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 21

21_ قواى ادراكى بشر ، تحت تأثير مشاهده اوج زيبايى و جلوه هاى جمال ، كارآيى خود را از دست مى دهد .

و قطّعن أيديهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 78 - 7

7- حس و تجربه ( شنيدن و ديدن ) ، زمينه شكوفايى ادراك و دانش هاى بشر *

و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

اين برداشت بدان احتمال است كه تقدم {السمع و الأبصار} بر {الأفئدة} اشاره به مطلب مذكور داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 5

5- بينايى ، شنوايى و نيروى ادراك ، از پايه هاى مهم شناخت

و جعلنا لهم سمعًا و أبص_رًا و أفئدة فما أغنى عنهم

در آيه شريفه {سمع}، {أبصار} و {أفئدة} عواملى كافى براى رهيابى انسان به حقايق معرفى شده است و قوم عاد به خاطر بهره نگرفتن از آنها، مورد سرزنش قرار گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 10

10 - شنوايى و بينايى ، دو ابزار اصلى بشر براى معرفت حقايق

نبتليه فجعلن_ه سميعًا

بصيرًا

سميع و بصير قرار داده شدن بشر در آستانه آزمايش او، مى تواند به اين دليل باشد كه آزمايش، نياز به شناخت مواد آزمون و راه هاى قبولى آن دارد. ازاين رو خداوند، به بشر دو ابزار شناخت (قدرت شنوايى و بينايى) عطا فرموده است تا به اين معرفت دست يازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 6

6 - قدرت شنوايى و بينايى ، دو ابزار لازم براى هدايت

فجعلن_ه سميعًا بصيرًا . إنّا هدين_ه السبيل

بينش از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بينش

آثار اخروى بينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 4

4-نزديكى ها و جدايى ها در صحنه قيامت ، بر اساسا سنخيت هاى فكرى و عملى خواهد بود .

لنحشرنّهم والشي_طين ثمّ لنحضرنّهم

پيوستن منكران معاد به صف شياطين در قيامت، به جهت سنخيتى است كه در اين از نظر فكرى و عملى، در بين اين دو طائفه به وجود آمده است. ذكر شياطين در اين آيه، براى بيان همين سنخيت و نتيجه اى است كه از آن در صحنه قيامت بروز مى كند.

آثار بينش باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 5

5 - نارسايى هاى معنوى و باور هاى نادرست ، مانع درس آموزى انسان از الگو هاى شايسته

أسوة حسنة لمن كان يرجوا اللّه و اليوم الأخر

تصريح به {لمن كان يرجوا. ..} در حقيقت مى رساند كه هر چند ابراهيم(ع)، الگويى براى همگان است; اما تنها كسانى از اين الگو درس مى گيرند كه از روح معنويت (اميد به رحمت

حق) و ايمان به قيامت برخوردار باشند و اشخاصى كه چنين نباشند; بهره اى نخواهند برد.

آثار بينش صحيح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 14

14 - ترك رفتار زشت و انجام عمل صالح ، نتيجه درك صحيح از زندگى دنيايى و حيات اخروى

إنّما ه_ذه الحيوة الدنيا مت_ع . .. من عمل سيّئة ... و من عمل ص_لحًا ... فأُول_ئك

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه مؤمن آل فرعون، در آغاز حقيقت دنيا و آخرت را به مردم شناساند آن گاه از آنان خواست تا رفتار زشت را رها كرده و به عمل صالح روى آورند.

آثار بينش طبقاتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 5

5 - اشرافيت و بينش غلط طبقاتى ، مانع از ايمان آوردن به پيامبران

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

آثار بينش غلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 37 - 8

8- پايه هاى غرور ، بنا شده بر سراب پندار هاى بى اساس

و لاتمش فى الأرض مرحًا إنك لن تخرق الأرض و لن تبلغ الجبال طولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 5

5 - اشرافيت و بينش غلط طبقاتى ، مانع از ايمان آوردن به پيامبران

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 8

8 - تصوير نادرست از زندگى دنيايى و اخروى ، منشأ اصلى انحراف

ها ، خودكامگى ها و حق ستيزى ها است .

ي_قوم . .. و إنّ الأخرة هى دار القرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 12

12 - پندار ها و نگرش هاى غلط ، تباه كننده شخصيت و ارج انسانى

و ظننتم ظنّ السوء و كنتم قومًا بورًا

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه ظن سوء، زمينه جمله بعد باشد; يعنى، از آن زمان كه بدگمان شديد به فساد و تباهى كشيده شديد.

ارزش بينش الهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 2

2 _ تقليد از سنتهاى زشت پيشينيان، امرى نكوهيده در بينش الهى

و إذا فعلوا فحشة قالوا وجدنا عليها ءاباءنا

بى ارزشى بينش هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 31

31- آرا و پيشنهاد هاى هواپرستان ، بى ارزش ، و اطاعت از آن ناروا است .

و لاتطع من . .. اتبع هويه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 4

4- تنها راه شناخت شيوه برخورد با مؤمنان تهيدست ، وحى الهى است نه آراى هواپرستان غافل از خداوند

و لاتطع من . .. و قل الحقّ من ربّكم

بينش آخرت طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 79 - 13

13 - قدرت و ثروت در نگاه مؤمنان آخرت جو ، ملاك ارزش و معيار اصلى بهره مندى و خوشبختى نيست .

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا ي_ليت لنا مثل ما

أُوتى ق_رون إنّه لذو حظّ عظيم

تعبير {قال الذين يريدون الحياة الدنيا} مى رساند كه اين گفته، تنها مربوط به دنياطلبان سست ايمان است; نه مؤمنان آخرت جو.

بينش آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 12

12- آزر ، گرايش خويش به بت پرستى را گرايشى عالمانه مى پنداشت .

إنّى قد جاءنى من العلم ما لم يأتك

از تعبير {ما لم يأتك} معلوم مى شود كه ابراهيم(ع) در صدد بوده، آزر را به محروميت از علم واقف سازد، اين برخورد گوياى مواجه شدن ابراهيم(ع) با كسى است كه از جهل خويش بى خبر است و خود را آگاه مى پندارد.

بينش آسيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 8

8 - از ديدگاه آسيه ، نگه دارى موسى ( ع ) پركننده خلأ بى فرزندى ، مايه روشنى ديدگان و ارمغان آور سرور و شادمانى براى وى و فرعون بود .

و قالت . .. قرّت عين لى و لك ... عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

بينش آل يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 1

1_ بستگان يعقوب باور به زنده بودن يوسف ( ع ) را خطاى ديرينه يعقوب ( ع ) و اصرار بر آن را برخاسته از كژانديشى مى شمردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

مقصود فرزندان و بستگان يعقوب از خطاى ديرينه وى (ضلالك القديم) مى تواند اعتقاد او به زنده بودن يوسف(ع) و يا برتر دانستن وى بر ديگر فرزندان باشد. هر چند بعيد نيست

كه هر دو معنا نيز مراد باشد.

بينش ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 4

4 - ابراهيم ( ع ) ، كفرپيشگان مكه را شايسته بهره مند شدن از روزى هاى الهى نمى دانست .

و ارزق . .. من ءامن منهم باللّه و اليوم الأخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 1

1- از ديدگاه حضرت ابراهيم ( ع ) ، بت ها و بت پرستان عامل گمراهى بسيارى از مردم در عصر او بودند .

اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 20

20- حضرت ابراهيم ( ع ) ، لطف و عنايت ويژه خداوند به خود را ، پشتوانه پذيرش استغفار خود مى دانست .

سأستغفر لك ربّى إنّه كان بى حفيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 1

1- ابراهيم ( ع ) ، زندگى در ميان هم كيشان آزر را هم سان زندگى در خانه او ، مانعى در راه خداپرستى خويش ديده و از همه آنها كناره گيرى كرد .

و أعتزلكم و ما تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 75 - 3

3 - لزوم استوار بودن باور هاى دينى بر دلايل عقلى و نه بر تقليد و سنّت ملّى ، در بينش ابراهيم ( ع )

قال أفرءيتم ما كنتم تعبدون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 77 - 1

1 - بت و بت پرستى ، دشمن انديشه ، سعادت و تكامل انسان در ديدگاه حضرت ابراهيم ( ع )

فإنّهم عدوٌّ لى

ضمير {هم} در {فإنّهم} به {أصنام} بازمى گردد.

بينش ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 33 - 4،5

4- ابليس ، با توجه به ماده اوّليه خلقت انسان ، او را شايسته مسجود شدن موجودى چون خود نمى ديد .

قال لم أكن لأسجد لبشر خلقته من صلص_ل من حمإ مسنون

تعبير {لم أكن لأسجد} به جاى {لا أسجد} يا {لست أسجد}، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه شيطان، مقام خود را برتر از آدم(ع) مى ديد.

5- ابليس ، ضمن تحقير آدم ( ع ) خود را داراى مقامى برتر از او مى دانست .

قال لم أكن لأسجد لبشر خلقته من صلص_ل من حمإ مسنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 1،4

1- ابليس ، گمراه شدن خود از سوى خداوند را ، عامل زيبا نماياندن زشتى ها و به گمراهى كشاندن همه انسان ها معرفى كرد .

قال ربّ بما أغويتنى لأزيننّ لهم فى الأرض و لأغوينّهم أجمعين

{با} در {بما} باى سببيه است.

4- ابليس گمراه شدن خود را ، نتيجه فرمان خداوند به سجده بر آدم ( ع ) مى دانست .

فسجد الملئكة كلّهم . .. إلاّ إبليس أبى ... قال فاخرج منها فإنك رجيم ... قال ربّ

در اينكه مقصود ابليس از اغوا شدنش توسط خداوند چيست؟ چند نظريه وجود دارد:

يكى از آنها اين است كه چون خداوند، ابليس را با فرمان سجده بر آدم(ع) مورد آزمايش قرار داد، او در اين امتحان مردود شد و اين مردود شدن نيز موجب لعن و طرد وى شد; لذا همين طرد و لعن _ در نظر ابليس _ نوعى گمراهى تلقى گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 7،12

7- ابليس ، موجود خلق شده از گِل را از جنس خود پست تر و كم ارزش تر مى دانست .

ءأسجد لمن خلقت طينًا

12- ابليس ، ملاك ارزش را در نژاد و عنصر مادى مى داند .

ءأسجد لمن خلقت طينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 62 - 6

6- پندار ابليس در بى توجهى خداوند به ضعف ها و آسيب پذيرى هاى آدم و نسلش ، عامل اعتراض وى به تكريم آدم از سوى خداوند *

أرءيتك الذى كرّمت علىّ لئن أخّرتن إلى يوم القي_مة لأحتنكنّ ذريّته

ذكر {لئن أخّرتن . .. لأحتنكنّ ...} پس از اعتراض به تكريم انسان، مى تواند به منظور برشمردن آسيب پذيرى، ضعف آدميان و عدم صلاحيت آنان براى تكريم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 20 - 3

3 - با پيروى مردم از ابليس ، او گمان و حدسش را درباره اغواى مردم تحقق يافته ديد .

و لقد صدّق عليهم إبليس ظنّه فاتّبعوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 76 - 11،12

11 - ابليس ، فرمان خداوند به سجده بر

آدم ( ع ) را ، فرمانى نابه جا و برخلاف منطق و حكمت دانست .

فقعوا له س_جدين . .. إلاّ إبليس استكبر ... قال أنا خير منه خلقتنى من نار و خلقته

از اين كه ابليس، بر به جا بودن سرپيچى اش از فرمان سجده بر آدم دليل آورده است، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

12 - ابليس خود را از مهتران و از موجودات بلندمرتبه و برتر از آدم ( ع ) مى دانست .

أستكبرت أم كنت من العالين . قال أنا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه ابليس در پاسخ به سؤال خداوند كه: {تو متكبرى يا از مهتران و عالى رتبگانى؟} خود را از مهتران و برتر از آدم معرفى كرد.

بينش ابو لهب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 2 - 2

2 - ابولهب ، ثروت و موقعيت هاى اكتسابى خويش را ، نجات بخش از تهديد هاى الهى مى دانست .

ما أغنى عنه ماله و ما كسب

بينش اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 125 - 8،11

8 - حاضران صحنه قيامت ، خداوند را محشور كننده انسان ها و اختياردار قواى درك و فهم آنان مى دانند .

لم حشرتنى أعمى

11 - در ديدگاه حاضران صحنه قيامت بدن انسان در آن جا ، بايد با بدنى دنيايى او هماهنگ باشد .

لم حشرتنى أعمى و قد كنت بصيرًا

بينش اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- صافات - 37 - 102 - 18

18 - اسماعيل ( ع ) صبر و شكيبايى خود را در قربانى شدن به دست پدر ، منوط به مشيت خدا دانست .

ي_أبت افعل ما تؤمر ستجدنى إن شاء اللّه من الص_برين

بينش اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 10،11

10 - بشر بودن و خوردن و آشاميدن همانند انسان ها ، مانع از رسالت در نظر اشراف و عناصر مرفه

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم يأكل ممّا تأكلون منه و يشرب ممّا تشربون

11 - توجه اشراف به خوردن و آشاميدن و غفلت آنان از فضايل علمى و معنوى مردان الهى

ما ه_ذا إلاّ بشر . .. و يشرب ممّا تشربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 34 - 2،3

2 - پيروى از پيامبر ، كارى زيانبار در بينش اشراف و عناصر رفاه زده

و لئن أطعتم . .. إنّكم إذًا لخ_سرون

3 - اعتقاد اشراف به لزوم برترى پيامبر بر مردم و داشتن جنسيتى غير بشرى

و لئن أطعتم بشرًا مثلكم إنّكم إذًا لخ_سرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 2

2 - تبديل دوباره خاك و استخوان به شكل انسان و دميده شدن حيات در آن ، امرى غير قابل قبول براى اشراف كفر پيشه

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 37 - 3

3 - دنيا و صحنه آمد و شد نسل ها و آفرينش آنها ، فاقد كمترين هدف و

فرجام در بينش اشراف و مرفهان كفرپيشه

نموت و نحيا

مقصود از {نموت و نحيا} (مى ميريم و زنده مى شويم) اين است كه نسلى مى ميرد و نسلى پديد مى آيد.

بينش اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 8

8 _ فرعون و اطرافيانش ، قدرت و مكنت خود را ، در دفاع از آيين نياكانشان مى دانستند .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 1

1 - فرعون و اشراف دربار او ، منكر صلاحيت بشر براى دستيابى به مقام رسالت الهى

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا

همزه در {أنؤمن} براى استفهام انكارى است. {قوم} به معناى طايفه و {عبادة} (مصدر {عابدون}) در اين آيه، به معناى خدمت گذارى است.

بينش اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 37 - 1

1 - در ديدگاه اشراف و عناصر مرفه جامعه پس از نوح ، زندگى انسان محدود به زندگى دنيايى بود .

إن هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ما نحن بمبعوثين

{بعث} (مصدر مجهول {مبعوثين}) به معناى بر انگيخته شدن است.

بينش اشراف قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 37 - 1

1 - در ديدگاه اشراف و عناصر مرفه جامعه پس از نوح ، زندگى انسان محدود به زندگى دنيايى بود .

إن هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ما نحن بمبعوثين

{بعث} (مصدر مجهول {مبعوثين}) به معناى

بر انگيخته شدن است.

بينش اشراف قوم فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 6

6 _ موسى ( ع ) و قوم او در پندار اشرافيان و فرعونيان ، مردمى فسادگر بودند .

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض

بينش اشراف قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 60 - 2،3

2 _ اشراف و سرشناسان قوم نوح وى را در احاطه گمراهى هاى آشكار مى پنداشتند .

قال الملأ من قومه إنا لنريك فى ضلل مبين

3 _ ايمان به يگانگى خداوند و لزوم پرستش او و باور به معاد ، پندارهايى باطل و واهى در ديدگاه اشراف قوم نوح

قال الملأ من قومه إنا لنريك فى ضلل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 2،6،11،12،13

2_ سران كفرپيشه قوم نوح ، بشر را شايسته رسالت نمى پنداشتند .

فقال الملأ . .. ما نريك إلاّ بشرًا مثلنا

6_ توده هاى غير مرّفه ، مردمى پست و حقير در ديدگاه اشراف قوم نوح

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا

أرذل (مف_رد أراذل) به مع_ن_اى پ_ست و حق_ي_ر مى باش_د.

11_ اشراف قوم نوح ، ايمان توده هاى مستضعف را ايمانى سطحى و برخاسته از خوش باورى و عدم تفكر مى شمردند .

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

{بادى} از {بدوّ} و به معناى ظاهر است. {ظاهر الرأى}; يعنى، ديد سطحى و انديشه خالى از تفكر و تأمل. {بادى الرأى} مى تواند ظرف براى {اتبعك} باشد. براين اساس معناى جمله {مانريك ...} چنين

است: مى بينيم كه أراذل از تو پيروى كرده اند و پيروى آنان سطحى و بدون تأمل در درستى و نادرستى ادعاى تو بوده است.

12_ حقارت و پستى مؤمنان به نوح ( ع ) ، امرى آشكار و روشن در نظر اشراف و سران قوم نوح

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

برداشت فوق، براساس اين احتمال است كه {بادى الرأى}ظرف براى مضمون جمله {هم أراذلنا} باشد; يعنى ، در يك نگاه ظاهرى مى توان دريافت كه پيروان تو، مردمى پست و حقيرند.

13_ اشراف و سران قوم نوح ، با اين پندار كه او و پيروانش هيچ مزيت و فضيلتى بر آنان ندارند ، ادعاهايشان را شايسته پذيرش نمى شمردند .

و ما نرى لكم علينا من فضل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 12

12_ اشراف و سران قوم نوح ، به معارف الهى تمايلى نشان نمى دادند و از آن بيزار و متنفر بودند .

و أنتم لها ك_رهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 3

3_ دستيابى به مال و دارايى مردم به بهانه پيامبرى ، تحليل نابخردانه سران و اشراف قوم نوح از ادعاى نبوت و رسالت آن حضرت

و ي_قوم لاأسئلكم عليه مالاً

از اينكه نوح(ع) در پاسخ به قوم خويش ، مطرح مى سازد كه كمترين مالى از آنان مطالبه نمى كند ، معلوم مى شود كه كفرپيشگان چنين اتهامى را متوجه او كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 2،9،10

2_ اشراف و

سران قوم نوح ، او را به دليل ملك نبودن و دسترسى نداشتن به گنجينه هاى هستى و نداشتن علم غيب ، لايق مقام پيامبرى نمى دانستند .

و لا أقول لكم عندى خزائن الله . .. و لا أقول إنى ملك

به نظر مى رسد جمله هاى {لا أقول لكم . ..} ناظر به {ما نرى لكم علينا من فضل} باشد و لذا اشاره به انتظارات نابه جاى قوم نوح ، از مدعيان نبوت دارد.

9_ تهى دستان و مستضعفان جامعه ، در نظر ظاهر بين اشراف قوم نوح ، مردمى پست و حقير

و لاأقول للذين تزدرى أعينكم لن يؤتيهم الله خيراً

إزدراء (مصدر تزدرى) به معناى حقير شمردن و ناقص و معيوب دانستن است (لسان العرب). مفعول {تزدرى} ضمير محذوفى است كه به {الذين} برمى گردد و مراد از آن، پيروان حضرت نوح مى باشد. يعنى {الذين تزدريهم أعينكم} (آنان كه چشمان شما ايشان را حقير و ناقص و معيوب مى بيند.) اسناد {تزدرى} به {أعينكم} اشاره به ظاهربينى اشراف و سران دارد.

10_ سران و اشراف قوم نوح ، محرومان و مستضعفان را ، ناتوان از رسيدن به خير و نيكى مى پنداشتند .

لاأقول للذين تزدرى أعينكم لن يؤتيهم الله خيراً

جمله {لن يؤتيهم الله خيراً} بيان انديشه سران و اشراف قوم نوح درباره محرومان و تهى دستان جامعه است. اين جمله با توجه به كلمه {لن} حكايت از آن دارد كه: اشراف دستيابى محرومان را به خير و نيكى ، نامحتمل مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 7،9،14

7 - اعتقاد اشراف قوم نوح ، به

عدم صلاحيت بشر براى رسالت الهى

فقال الملؤا . .. ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

9 - تنها فرشتگان ، شايسته رسالت الهى در بينش اشراف كافر قوم نوح

و لوشاء اللّه لأنزل مل_ئكة

{مشيئة} (مصدر {شاء}) به معناى خواستن و اراده كردن و {إنزال} (مصدر {أنزل}) به معناى فرو فرستادن است. {ملائكة}، جمع {ملك} (فرشتگان) مى باشد; يعنى: {اگر خدا مى خواست، قطعاً فرشتگانى فرو مى فرستاد}.

14 - اشراف مرتجع قوم نوح ، مدافع وضع موجود و مخالف دگرگونى و تحول

فقال الملؤا . .. ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 9

9 - برخوردارى از امكانات مالى و اعتبار اجتماعى ، معيار ارزش افراد در نگاه اشراف جامعه نوح

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

بينش اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 4

4 _ سردمداران مشركان مكه خود را همشأن پيامبر(ص) در استحقاق نزول وحى و كتاب آسمانى مى دانستند.

أكبر مجرميها . .. لن نؤمن حتى نؤتى مثل ما أوتى رسل الله

بينش اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 3

3 - در ديدگاه اصحاب اخدود ، ايمان مردم ، جرمى سنگين و موجب كيفر سوزاندن بود .

ما يفعلون بالمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 8 - 1،7

1 - اصحاب اخدود ، جز ايمان به خداوند ، هيچ يك از ويژگى هاى مؤمنان را ناپسند نمى شمردند .

و ما نقموا منهم إلاّ

أن يؤمنوا

فعل {نَقَم}; يعنى، چيزى را به شدت ناپسند شمرد. (لسان العرب)

7 - در ديدگاه اصحاب اخدود ، ايمان به خداوند جرمى سنگين و غير قابل گذشت بود .

و ما نقموا منهم إلاّ أن يؤمنوا باللّه

بينش اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 2

2 - بشر بودن ، مانع رسالت و پيامبرى در ديد مردم اَيكه

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 187 - 3

3 - فرو ريختن قطعات آسمانى ، امرى خارج از قلمرو قدرت شعيب ( ع ) در پندار مردم اَيكه

فأسقط علينا كسفًا من السماء إن كنت من الص_دقين

بينش اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 6

6- اصحاب كهف ، گروهى يكتاپرست و داراى معرفت به ربوبيّت يگانه خدا

فقالوا ربّنا ءاتنا من لدنك رحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 16 - 8

8- اطمينان اصحاب كهف به برخوردارى از رحمت الهى در صورت هجرت كردن از حاكميّت شرك و جامعه مشرك

فأوُواْ إلى الكهف ينشر لكم ربّكم من رحمته

فعل {ينشر} در جواب امر قرار گرفته و جزا براى شرط مقدر است; يعنى {إنْ تأووا إلى الكهف ينشر. ..} و مفاد آن، حتمى بودن نشرِ رحمت الهى در صورت هجرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 5،9

5- خواب اصحاب كهف ، در نظر گروهى از آنان ، درنگى

يك روزه ، يا كمتر از آن بود .

قالوا لبثنا يومًا أو بعض يوم

حرف {أو} براى ترديد است و منشأ ترديد در {يوماً أو بعض يوم} اين بود كه گويندگان اين سخن، با نگاه به جايگاه خورشيد، مردّد ماندند كه: {آيا شبى بر آن ها گذشته و در نتيجه يك شبانه روز در خواب بودند، يا هنوز در همان روزى به سر مى برند كه در آن به خواب رفتند؟}. براساس اين تقريب، كلمه {يوماً} به معناى يك شبانه روز خواهد بود و به جز ساعات نزديك غروب، هر لحظه اى از روز را مى توان لحظه آغاز خواب آنان تصوّر كرد.

9- گروهى از اصحاب كهف ، با اعتراف به ناتوانى خود از تشخيص مدّت خواب اندك بودن آن را احتمالى ناصحيح دانسته و گفتوگو درباره خواب را بى ثمر خواندند و تنها خداوند را به زمان دقيق آن آگاه دانستند .

قالوا ربّكم أعلم بما لبثتم

كلمه {ربّكم} قرينه بر اين است كه گويندگان جمله {ربّكم أعلم} افرادى غير آن دسته بودند كه گفتند: {لبثا يوماً. ..} زيرا، در غير اين صورت، گفتن {ربّنا} مناسب مى نمود. آن ها، با بيان آگاهى خداوند، در حقيقت، همراهان خود را در حدس شان (لبثنا يوماً أو بعض يوم) تخطئه كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 1،12

1- اصحاب كهف ، خود را در صورت اسارت به دست كافران ، محكوم به سنگ سار و يا مجبور به پذيرش آيين شرك مى ديدند .

إنّهم إن يظهروا عليكم يرجموكم أو يعيدوكم فى ملّتهم

{ملّة} به معناى دين و آيين است و

جمله {يعيدوكم فى ملّتهم} يعنى: شما را به دين و آيين خود، برمى گردانند.

12- اصحاب كهف ، ارتداد و پذيرش دوباره شرك را ، گناهى بزرگ و مانع سعادت جاودان خود مى دانستند .

أو يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

بينش اعراب جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 9 - 2

2 - دختر بودن فرزند _ در ديدگاه برخى از اعراب جاهلى _ موجب استحقاق قتل بود .

بأىّ ذنب قتلت

بينش اعراب دوران بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 18

18 - بَردگان ، در ديد اعراب عصر بعثت ، فاقد هرگونه هويت و ارزش بودند .

هل لكم . .. تخافونهم كخيفتكم أنفسكم

از اين كه مشركان، از ناحيه بردگان خويش، يا احساس نگرانى نداشتند و يا چندان قابل توجه نبود، استفاده مى شود كه آنان را داراى قدر و منزلت نمى دانستند.

بينش اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 20،22،26

20- اقوام كافر گذشته ، انبيا را فاقد ويژگى اى مى دانستند كه پيروى از آنان را ايجاب كند .

قالوا إن أنتم إلاّ بشر مثلنا

كافران در جواب انبيا، آنان را انسانهايى مانند خود مى دانستند و با اين مطلب، درصدد بيان اين نكته بودند كه انبيا، موجوداتى برتر از آنها نبوده و در نتيجه ويژگى لازم را براى پيامبرى ندارند.

22- اقوام كافر گذشته ، دعوت انبيا را به خداپرستى تلاشى براى خارج كردن معبودهايشان از صحنه مى دانستند و با آن به مخالفت

برمى خاستند .

تريدون أن تصدّونا عمّا كان يعبد ءاباؤنا

26- تداول و تداوم عقيده اى در ميان چند نسل ، دليل قابل قبول بودن آن از ديدگاه كافران اقوام پيشين

تريدون أن تصدّونا عمّا كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 1

1- انبيا در مقابل اقوام كافر كه بشر بودن را با مقام پيامبرى منافى مى دانستند ، بر بشر بودن خود تأكيد مى كردند و عدم تنافى آن را با مقام نبوت اعلام مى داشتند .

قالوا إن أنتم إلاّ بشر مثلنا . .. قالت لهم رسلهم إن نحن إلاّ بشر مثلكم و ل_كنّ ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 13 - 5

5- اقوام كافر ، عقايد خود را آيين و شريعتى قابل پيروى مى دانستند .

أو لتعودنّ فى ملّتنا

بينش انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 9

9 - آموزش كتاب آسمانى ; يادگيرى حكمت ، احكام و معارف الهى و زدودن آلودگى ها و ناپاكى ها از خويشتن ، داراى جايگاهى رفيع و ارجمند در ديدگاه پيامبران الهى

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلوا . .. يزكّيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 5،11

5- انبياى الهى ، برگزيدگى خويش را از سوى خداوند به مقام پيامبرى ، نعمتى بزرگ از سوى او بر خود مى دانستند .

و ل_كنّ الله يمنّ على من يشاء من عباده

11- انبيا در مقابل درخواست معجزه از سوى اقوام كفرپيشه ،

خود را جز به اذن خداوند ، فاقد توانايى لازم براى آن مى دانستند .

و ما كان لنا أن نأتيكم بسلط_ن إلاّ بإذن الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 12 - 3

3- همه انبيا خود را مديون هدايت خاص خداوند مى دانستند .

و قد هدي_نا سبلنا

بينش انبياى انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 19 - 1

1 - پيامبران مردم انطاكيه ، بدبختى و زندگى شوم آنان را ناشى از عمل كرد خود مردم دانستند ، نه ناشى از تذكرات شان به آنان

قالوا ط_ئركم معكم أئن ذكّرتم

همزه در جمله {أئن ذكّرتم} براى استفهام است و فعل مجزوم {ذُكِّر} فعل شرطى است كه خبر آن مقدر مى باشد و تقدير آن، يا {أتشأمون بالتذكر إن ذكرتم} و يا {أتتوعدون إن ذكرتم} است. برداشت ياد شده براساس تقدير نخست مى باشد.

بينش انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 7 - 5

5 - بينش انسان ، رفتارساز و شكل دهنده كردار او است .

ليطغى . أن رءاه استغنى

بينش انسان كامل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 5

5- اولياى خداوند و افراد كامل ، خطاى خود را در صورت فراموشى نيز مايه استحقاق مؤاخذه مى دانند .

لاتؤاخذنى بما نسيت

در خواست موسى از خضر(ع) مبنى بر مؤاخذه نشدن، دال بر آن است كه خطا، حتى در صورت نسيان نيز قابليت مؤاخذه دارد.

بينش انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 11

11 - انسان ها ، آسودگى و برخوردارى از نعمت ها را ، نتيجه دانش و تلاش خود مى دانند .

ثمّ إذا خوّلن_ه نعمة منّا قال إنّما أُوتيته على علم

بينش اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 5

5- اولياى خداوند و افراد كامل ، خطاى خود را در صورت فراموشى نيز مايه استحقاق مؤاخذه مى دانند .

لاتؤاخذنى بما نسيت

در خواست موسى از خضر(ع) مبنى بر مؤاخذه نشدن، دال بر آن است كه خطا، حتى در صورت نسيان نيز قابليت مؤاخذه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 95 - 4

4- مردان الهى ، در اوج قدرت و توانايى ، از خداوند و ولىّ نعمت خود غافل نيستند .

قال ما مكّنّى فيه ربّى خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 6

6 - علم ، فضيلتى راستين در بينش مردان الهى

و لقد ءاتينا داود و سليم_ن علمًا و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 23

23 - شكوه و اقتدار مادى ، رنگ باخته و غيرقابل اتكا در مقايسه با مقام صالحان ، در نزد مردان الهى

و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه سليمان(ع) با داشتن همه امكانات، باز آرزوى مقام صالحان را داشت.

بينش اهالى جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- قصص - 28 - 57 - 11

11 - مكه ، مكانى مقدس و محترم براى مردم جزيرة العرب

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

مكه از آن جهت {حرم} نام گرفته كه مورد حرمت و احترام مردم آن ديار بوده است.

بينش اهالى جزيرة العرب و كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 13

13 - حرمت و قداست كعبه در نزد مردم جزيرة العرب مانع از تجاوز ديگران به مكه و برهم زدن امنيت و آرامش ساكنان آن

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

بينش اهل انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 15 - 1،2،3،5،6،9

1 - مردم انطاكيه ، پيامبران الهى را انسان هايى همانند خود مى دانستند و هيچ برترى و امتيازى براى آنان قائل نبودند .

قالوا ما أنتم إلاّ بشر مثلنا

تصريح مردم انطاكيه به مثل و مانند خود بودنِ پيامبران، بيانگر نكته ياد شده است.

2 - مردم انطاكيه ، مسؤوليت پيامبرى را در شأن انسان نمى دانستند و او را شايسته تلقى وحى از جانب خداوند نمى انگاشتند .

قالوا ما أنتم إلاّ بشر مثلنا

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، در مقام بيان علل و انگيزه هاى تكذيب رسولان الهى از جانب مردم است; همان طور كه به اين نكته در ذيل آيه تصريح شده است: {ما أنزل الرحمان من شىء إن أنتم إلاّ تكذبون}.

3 - انسان بودن ، دليل رد رسالت رسولان و نادرستى ادعا هاى آنان ، در ديدگاه مردم انطاكيه

قالوا ما أنتم إلاّ بشر مثلنا

5 - مردم انطاكيه ، نزول چيزى را

از ناحيه خداوند رحمان براى عالم دنيا و پديده هاى آن ( انسان و . . . ) ، ممكن نمى دانستند .

و ما أنزل الرحم_ن من شىء

6 - مردم انطاكيه ، نزول وحى و آمدن پيامى از جانب خداى رحمان بر پيامبران فرستاده شده به سوى خويش را ، انكار مى كردند .

و ما أنزل الرحم_ن من شىء

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه چون آيه شريفه در مقام بيان علتِ انكار وحى از سوى كافران است، مقصود از {شىء} همان وحى خواهد بود.

9 - فرستادن پيامبران ، همراه با پيامِ تكليف آفرين ، مخالف رحمانيت خداوند در ديدگاه مردم انطاكيه بود .

و ما أنزل الرحم_ن من شىء

برخى از مفسران برآنند كه ذكر رحمانيت خداوند از سوى مردم انطاكيه، مى تواند به اين جهت باشد كه آنان، فرستادن پيامبر را ناسازگار با رحمانيت خدا مى پنداشتند; زيرا آمدن پيامبران نوعاً همراه با تكليف بوده و آنان اين كار را با رحمانيت خدا ناسازگار مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 18 - 1،3

1 - مردم انطاكيه ، آمدن پيامبران را براى خود به فال بد گرفته و وجودشان را مايه شرّ و بدبختى مى پنداشتند .

قالوا إنّا تطيّرنا بكم

مقصود از {بكم} مى تواند وجود خود پيامبران و يا دعوت و پيام آنان باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

3 - مردم انطاكيه ، دعوت و پيام پيامبران را به فال بد گرفته و آن را مايه شر و بدبختى خود مى دانستند .

قالوا إنّا تطيّرنا بكم

بينش اهل كتاب

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 10،11

10 - تلاش تبليغاتى اهل كتاب عليه اسلام و مسلمانان ، حتى درديدگاه خودشان نيز ريشه مكتبى و دينى نداشت . *

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم . .. من عند أنفسهم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من عند أنفسهم} متعلق به {ودّ كثيراً} باشد; يعنى، اهل كتاب از پيش خود و نه از روى احساس مسؤوليت دينى، در صدد بازگرداندن مسلمانان از اسلام بودند.

11 - ايمان به پيامبر ( ص ) حتى در ديدگاه اهل كتاب ارزشمند بوده و كمال محسوب مى شده است .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

برانگيخته شدن حسد در انسان به هنگامى است كه محسود را برخوردار از نعمتى مادى يا كمالات انسانى ببيند. بنابراين در نظر اهل كتاب - كه بر ايمان مسلمانان به پيامبر(ص) رشك مى بردند - بايد ايمان، نعمت و كمالى ارجمند مى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 29 - 2

2 - اهل كتاب ، بر اين باور بودند كه آنان تنها قوم صاحب فضيلت و شايسته نبوت اند .

لئلاّيعلم أهل الكت_ب ألاّيقدرون على شىء

بينش اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 8

8_ پايبندى جوامع به آرا و آداب باطل پيشينيان ، مانع بروز انديشه هاى نو و برحق در ميان آنان است .

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 -

91 - 3،4،5،6،11

3_ مردم مدين ، بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) را ، سخنانى سخيف و بى فايده مى شمردند و شايسته اعتنا كردن نمى دانستند .

ما نفقه كثيرًا مما تقول

مراد از جمله {ما نفقه . ..} (بسيارى از سخنانت را نمى فهميم) مى تواند معناى حقيقى آن باشد; يعنى، واقعاً توان درك تعاليم تو را نداريم، مسأله توحيد براى ما لاينحل است، محدود دانستن مالك در تصرف اموال خويش قابل هضم نيست و ... و مى تواند كنايه از نامعقول بودن و نا به جا و بى ثمر بودن باشد; يعنى، پيامهاى تو آن قدر سخيف است كه شايسته تأمّل كردن و فهميدن و عمل كردن نيست. برداشت فوق، ناظر به احتمال دوم است.

4_ شعيب ( ع ) در نظر مردم مدين ، به خاطر نداشتن پشتيبان و ياور ، ضعيف و ناتوان بود .

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا

كلمه {فينا} (در ميان ما) گوياى اين است كه مردم مدين حضرت شعيب(ع) را در قياس با مخالفانش ناتوان مى شمردند; نه اينكه او را شخصى ضعيف و ناتوان بدانند و لذا در برداشت {به خاطر نداشتن ياور} آورده شد.

5_ مردم مدين ، نفوذ پيام هاى شعيب ( ع ) در مردم و پياده كردن رسالتهايش در جامعه را ، نامحتمل شمردند .

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا

جمله {ما نفقه . ..} به ضميمه {و إنا لنراك ...} در حقيقت استدلالى است بر نامحتمل دانستن موفقيت شعيب(ع). مردم مدين با جمله هاى فوق، بيان مى دارند كه: آنان سخنان شعيب(ع) را درك نمى كنند و به آنها اعتنايى

ندارند تا به او رايش پيدا كنند. و خود او نيز توان و قدرتى ندارد تا با قوّه قهريه، افكار و آرايش را بر مردم تحميل كند. بنابراين راهى براى موفقيت او نيست.

6_ شعيب ( ع ) ، در ديدگاه مردم مدين مستحق كيفر و مجازات و سنگسار شدن بود .

و لولا رهطك لرجمن_ك

11_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به خاطر مبارزه اش عليه شركورزى و بى عدالتى ، فاقد كرامت دانسته و شايسته احترام نمى شمردند .

و ما أنت علينا بعزيز

{عزيز} به معناى محترم و بزرگوار و نيز به معناى شكست ناپذير مى باشد. مراد از آن در آيه شريفه معناى اول است.

بينش اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 16

16 - هشدار دادن به مردم از عذابى كه در پيش رو دارند ، در نگاه مردم مكه سخن جنون آميز تلقى مى شد .

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة إن هو إلاّ نذير لكم بين يدى عذاب شديد

بينش باديه نشينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 1

1 _ گروهى از بدويان بى فرهنگ در عصر بعثت ، انفاق ( زكات و صدقات ) را غرامت و تاوان تلقى مى كردند .

و من الأعراب من يتخذ ما ينفق مغرماً

بينش باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 6

6 _ كافران زشتكردار عصر جاهلى از سر جهل، انجام كارهاى زشت و ناپسند را اجراى فرمان خدا مى پنداشتند.

و إذا

فعلوا فحشة قالوا . .. الله أمرنا بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 2 - 1

1 - آسوده داشتن خاطر ، از ناحيه خداوند ، به صِرف اظهار ايمان ، و پندار آزمون نشدن از سوى او ، خيالى باطل است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون

استفهام در {أحسب. ..} براى انكار اِبطالى است و منظور از آن، مردود دانستن پندار كسانى است كه احساس مى كنند، به صِرف اِظهار ايمان زبانى، رها خواهند شد و آزموده نخواهند گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 4 - 2

2 - پندار بدكاران در سيطره و غلبه بر دين خدا ، پندارى خام و باطل است .

أم حسب الذين يعملون السيّئات أن يسبقونا

بنابراين احتمال كه مراد از {سبقت از خدا}، پشت سر نهادن دين خدا باشد كه كنايه از مغلوب ساختن آن است، نكته بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 6

6 - برترى پسران و مردان بر دختران و زنان ، انديشه اى پوچ و فاقد دليل و برهان قطعى و روشن

فليأت مستمعهم بسلط_ن مبين . أم له البن_ت و لكم البنون

يادآورى برتر دانستن پسر بر دختر از سوى مشركان، پس از بيان پوچى و بى پايگى عقايد آنان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق گر قبل

از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 21

21 - پندار تأمين بعضى منافع از طريق روابط سرّى با دشمنان دين ، پندارى باطل و بى فرجام *

و من يفعله منكم فقد ضلّ سواء السبيل

برداشت ياد شده با توجه به شأن نزول آيه شريفه است; يعنى، برقرارى ارتباط برخى از مسلمانان با دشمن، به انگيزه حفظ منافع; نه خيانت به مسلمانان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 15 - 10

10 - خودپسندى و احساس شرافت مندى بر اثر ثروت ، حالتى نكوهيده و ناشايست است .

فيقول ربّى أكرمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 3 - 1

1 - ثروت و منزلت ، نشانه برترى نيست و برتر پنداشتن خويش بر ديگران به جهت آن ، پندارى ناروا است .

كلاّ

حرف {كلاّ}، مطالب قبل خود را منتفى مى داند و مخاطب را از باور داشتن آن باز مى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 1

1 - مؤثر دانستن ثروت ، در جاودانگى و رهايى از نابودى و مرگ ، پندارى نادرست و ناروا است .

أخلده . كلاّ

حرف {كلاّ}، مخاطب را از پذيرش گفتارهاى بيان شده در جملات پيش، بازمى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

12 - مؤمنون - 23 - 115 - 2

2 - گزاف و بى هدف شمردن آفرينش انسان ، پندارى غلط و ناروا

أفحسبتم أنّما خلقن_كم عبثًا

بينش باطل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 1

1 - آراسته نبودن موسى ( ع ) به دستبند هاى زرين ، دليل بطلان رسالت او از نظر فرعون

فلولا أُلقى عليه أسورة من ذهب

{أسورة} (جمع {سوار} ) به معناى دستبندها است.

بينش باطل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 35 - 8

8 - پندار باطل مشركان ، در امتياز آنان بر ديگران و بى نيازى از هدايت و ارشاد *

أم خلقوا من غير شىء

معناى {أم خلقوا من غير شىء}، مى تواند اين باشد كه آيا مشركان مكه، خود را تافته جدابافته اى در آفرينش مى بينند كه ديگران نياز به هدايت دارند و اينان بى نيازند؟! بر اين مبنا تقدير آيه شريفه چنين مى شود: {أم خلقوا من غير شىء خلق منه غيرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 19،20

19 - خداوند هستى ، منزّه از پندار هاى ناروا و نادرست مشركان درباره او

سبح_ن اللّه عمّا يشركون

20 - مشركان ، داراى پندار هاى نادرست و غلط از خداوند و صفات او

سبح_ن اللّه عمّا يشركون

بينش باطل مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 11 - 1

1 - انسان در ديدگاه منكران معاد ; پس از مرگ نابود شده و از او چيزى

جز استخوان هاى پوسيده باقى نمى ماند .

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

{نَخير}; يعنى، صداى بينى و {نخرة} به استخوان كهنه و پوسيده اى گفته مى شود كه با اندك تماسى از هم بپاشد و چنانچه قدرى از آن باقى باشد _ به گونه اى كه با وزش باد به صدا درآيد _ به آن {ناخر} مى گويند. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 2

2 - منكران معاد ، حيات دوباره انسان ها را پس از مرگ ، حياتى بى ثمر و سراسر زيان وانمود مى كنند .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

{كرّة}; يعنى، رجوع. نسبت دادن زيان كارى به رجوع _ نه رجوع كنندگان _ مبالغه در ترسيم زيان كارى است.

بينش باطل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 8

8 - منافقان مى پندارند ، در قيامت نيز مى توان از سوگند دروغ بهره جست و خود را از مهلكه نجات داد .

فيحلفون له . .. و يحسبون أنّهم على شىء

كلمه {شىء} در {أنّهم على شىء} موصوف صفت محذوف است و تقدير آن {على شىء نافع} مى باشد; يعنى، منافقان مى پندارند كه چيز مفيدى در اختيار دارند (مقصود سوگند دروغ است).

بينش باطل وليد بن مغيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 24 - 3

3 - قرآن ، در ديدگاه غرض آلود وليدبن مغيره ، سحرى برگرفته شده از ساحران پيشين بود .

فقال إن ه_ذا إلاّ سحر يؤثر

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است

كه {يؤثر} از ماده {أثر} (روايت و مطلب نقل شده از پيشينيان) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 25 - 1

1 - قرآن ، در نظر غرض آلود وليدبن مغيره ، ساخته و پرداخته انسان است .

إن ه_ذا إلاّ قول البشر

بينش باغدار متكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 35 - 7

7- ثروت مند مغرور ، باغ و بوستان و نعمت هاى خود را جاودانه و فناناپذير مى پنداشت .

قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا

{تبيد} از {بيد} به معناى هلاك و نابود شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 2،9،10

2- به گمان مرد ثروت مند ، عاملى كه مى توانست باغ ها و كشت زار او را نابود ، كند قيامت بود .

ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا . و ما أظنّ الساعة قائمة

تناسب پايان آيه قبل و شروع اين آيه را مى توان اين گونه بيان كرد كه مرد ثروت مند، گمان نابودى اموال خود را نداشت. سخن از قطعى نبودن قيامت نيز، پاسخى از جانب او به اين سؤال است كه: {با قيامت چه خواهى كرد كه همه چيز را درهم مى ريزد؟} او براى پاسخ به اين مشكل مى گويد: {و ما أظنّ الساعة قائمة ...}.

9- رفاه مند مغرور ، به برخوردارى از عاقبتى نيكوتر و نعمت هايى برتر در صورت برپايى قيامت مطمئن بود .

ولئن رُددتُّ إلى ربّى لأجدنّ خيرًا منها منقلبًا

10- مرد رفاه مند مغرور ، به محبوبيّت خود نزد

خدا ، اطمينان داشت .

ولئن رُددتُّ إلى ربّى لأجدنّ خيرًا منها منقلبًا

اضافه {ربّ} به ضمير متكلم، نشانه آن است كه گوينده، خود را به {ربّ}، بسيار نزديك مى داند; چرا كه او را {ربِّ} خود مى داند و فاصله اى بين خود و پروردگار خويش _ از نظر معنوى _ نمى بيند. اين نكته و نيز اطمينان به آخرتى برتر، نشان مى دهد كه ثروت مند مغرور خود را محبوب خدا مى ديد.

بينش بت پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 63 - 5

5- بت ها ، فاقد قدرت نطق و كلام ، حتى در اعتقاد بت پرستان

فس_لوهم إن كانوا ينطقون

بينش بدكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 4 - 2

2 - پندار بدكاران در سيطره و غلبه بر دين خدا ، پندارى خام و باطل است .

أم حسب الذين يعملون السيّئات أن يسبقونا

بنابراين احتمال كه مراد از {سبقت از خدا}، پشت سر نهادن دين خدا باشد كه كنايه از مغلوب ساختن آن است، نكته بالا قابل استفاده است.

بينش برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 12،13

12_ برادران يوسف به دليل نيرومندى و كارآمد بودنشان ، خويش را به محبت پدرشان يعقوب سزاوارتر مى ديدند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا و نحن عصبة

13_ محبت فراوان يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه ديگر فرزندان او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب

. .. إن أبانا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 4،5،7،8،9،10

4_ برادران يوسف ، نبود وى در ميان خانواده را ، مايه توجه كامل يعقوب ( ع ) به آنان مى پنداشتند .

اقتلوا يوسف . .. يخل لكم وجه أبيكم

{يخل لكم وجه أبيكم} (خالى شود صورت پدرتان براى شما) كنايه از آن است كه توجه و اقبال او از يوسف(ع) منقطع مى شود و تنها براى شما خواهد بود. فعل {يخل} جواب امر (اقتلوا) و (اطرحوه) است و با {إن} شرطيه مقدر مجزوم شده است ; يعنى: {إن تقتلوه أو تطرحوه يخل لكم ...}.

5_ برادران يوسف در صورت نبود او ، بنيامين را رقيب خويش در جلب محبت يعقوب ( ع ) نمى ديدند .

ليوسف و أخوه أحب . .. اقتلوا يوسف ... يخل لكم وجه أبيكم

برادران يوسف از محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) و نيز بنيامين در رنج بودند ; ولى با از ميان بردن يوسف(ع) مشكل را حل شده مى دانستند. بنابراين چنين مى پنداشتند كه بنيامين ، نمى تواند مانع توجه كامل يعقوب(ع) به آنان باشد.

7_ برادران يوسف حضور او در نزد يعقوب را ، مايه تلخ كامى و نابسامانى خويش مى دانستند .

اقتلوا يوسف . .. تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

8_ برادران يوسف ، صلاح امور خويش و بهبود وضعيت خود را در كشتن و يا تبعيد او مى پنداشتند .

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

مراد از صلاح در {قوماً صالحين} صلاح امور دنيوى است ; زيرا ظاهر آن است

كه فعل مضارع {تكونوا} عطف بر {يخل} و جواب امر {اقتلوا} و {اطرحوه} مى باشد. بر اين اساس جمله {تكونوا ...} چنين معنا مى شود: اگر يوسف را بكشيد و يا تبعيدش كنيد، امور شما اصلاح مى شود و بدبختى از شما برطرف مى گردد.

9_ برادران يوسف ، بر آن بودند كه پس از كشتن يا تبعيد او ، توبه كرده و درستكار شوند . *

اقتلوا يوسف . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

در برداشت فوق، صلاح در {قوماً صالحين} صلاح دينى و اخلاقى گرفته شده است. اين احتمال مبتنى بر اين است كه {واو} در {و تكونوا} به معناى مع و {تكونوا} منصوب به {أن} مقدر باشد. بر اين اساس {اقتلوا يوسف ... و تكونوا من بعده قوماً صالحين} چنين معنا مى شود: يوسف را بكشيد، ولى با اين قيد و شرط كه پس از آن با توبه به درگاه خدا، مردمى صالح و درستكار باشيد.

10_ برادران يوسف ، كشتن يا تبعيد او را گناه مى شمردند و به ناروا بودن آن معترف بودند .

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 14 - 5

5_ برادران يوسف در حضور پدر نابودى يوسف ( ع ) را براى خود ، امرى خسارت بار و تباه كننده قلمداد كردند .

إنا إذًا لخ_سرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 20 - 6

6_ يوسف ( ع ) در نزد برادرانش ، شخصى بى مقدار و كم ارزش بود . *

و

كانوا فيه من الزهدين

در برداشت فوق ، ضمير در {كانوا} به برادران يوسف باز گردانده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 1،4

1_ فرزندان يعقوب ، برده شدن را كيفر و مجازات سرقت كننده جام پادشاه دانستند .

قالوا فما جزؤه . .. قالوا جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه

مفاد جمله {فهو جزؤه} اين است كه سارق ملك كسى مى شود كه از اموال او دزدى شده است. در {مجمع البيان} آمده است كه: مدت اين استرقاق و ملكيت يك سال بوده است.

4_ فرزندان يعقوب ، ضمن تعيين مجازات سارق تصريح كردند كه خصوص سارق ( كسى كه جام شاهى در اثاثيه اش يافت شود ) مسؤول شناخته مى شود نه همه افراد كاروان

قالوا جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه

فرزندان يعقوب در مقام پاسخ به اين پرسش كه {فما جزؤه} كافى بود كه بگويند: {هو جزؤه} ; ولى از آن جا كه همه كاروان به سرقت متهم شدند (أيّتها العير إنكم لس_رقون) لازم دانستند كه با جواب تفصيلى (جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه) بيان كنند كه همه كاروان مسؤول نيستند ; بلكه تنها آن كس كه جام شاهى در اثاثيه اش يافت شود، مسؤول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 5،7

5_ برادران يوسف بر$ اين باور بودند كه يوسف ( ع ) از ميان رفته و نابود شده است .

فقد سرق أخ له من قبل

{من قبل} مى تواند متعلق به {سرق} باشد. بر اين اساس جمله {فقد سرق ...} چنين

معنا مى شود: او برادرى داشت كه پيش از اين دزدى كرده بود. همچنين مى تواند متعلق به مضمون {أخ له} باشد. بر اين مبنا جمله چنين معنا مى شود: او پيشتر برادرى داشت كه دزدى كرده بود. بر اين فرض قيد {من قبل} حاكى است كه برادران يوسف مى پنداشتند كه يوسف(ع) از ميان رفته است.

7_ فرزندان يعقوب گرايش بنيامين به دزدى را از ناحيه مادر وى دانسته و او را منشأ پيدايش ناهنجارى فرزندانش شمردند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

جواب شرط (إن يسرق) جمله اى محذوف است و جمله {فقد سرق . ..} - از باب آمدن سبب به جاى مسبب - جانشين جواب مى باشد. بنابراين جمله {إن يسرق ...} چنين معنا مى شود: اگر او دزدى كرد خلاف انتظار نيست; زيرا برادر مادرى اش نيز دزدى كرده بود پس دزدى آنان ريشه مادرى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 18

18_ عزيز مصر ( يوسف ) در ديده فرزندان يعقوب حاكمى خداشناس ، خيرخواه و اهل جود و كرم بود .

فأوف لنا الكيل و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 91 - 6

6_ اعتقاد و باور برادران يوسف به خدادادى بودن مقام و منزلت برتر او

لقد ءاثرك الله علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 97 - 5

5_ فرزندان يعقوب به تقرّب وى در نزد خداوند باور داشته و بدان معترف بودند .

ي_أبانا استغفر لنا ذنوبنا

بينش برده داران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 71 - 5،6

5- برده داران ، هيچ گاه برده هاى خود را در امكانات فراوان اقتصادى و معيشتى خويش ، شريك نمى سازند و خود را با آنان مساوى و برابر نمى دانند .

فما الذين فضّلوا برادّى رزقهم على ما ملكت أيم_نهم فهم فيه سواء

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه آيه در صدد بيان يك حكم اقتصادى درباره بردگان نباشد; بلكه براى بيان يك واقعيت خارجى و ارتباط آن با مسأله شرك باشد. بر اين اساس پيام آيه چنين مى شود: شما كه بردگان را با خود برابر نمى دانيد، پس چطور برخى از بندگان خدا را با خدا برابر مى دانيد و آنها را شريك او مى پنداريد؟

6- برده داران ، خود را با برده ها برابر نمى دانند و هرگز از برده دارى دست برنمى دارند .

فما الذين فضّلوا برادّى رزقهم على ما ملكت أيم_نهم فهم فيه سواء

بينش بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 2

2 - قوم موسى ، بر اين باور بودند كه گاو مورد نظر براى ذبح و حل معماى قتل ، بايد ويژگى هاى منحصر به فرد داشته باشد .

إن البقر تشبه علينا

{تشابه} به معناى همانند بودن است و چون با {على} متعدى شده، متضمن معناى التباس و اشتباه نيز هست. بنابراين {إن البقر ...}; يعنى، آن گاو توصيف شده به ميانسالى و زرد رنگى، مصاديق زيادى دارد كه همگى مشابه يكديگرند و اين موجب مى شود كه

ندانيم كدامين را انتخاب كنيم. اين جمله از قوم موسى، حكايت از آن دارد كه: آنان گمان داشتند گاو مورد نظر براى ذبح بايد به گونه اى توصيف شود كه تنها يك فرد داشته باشد تا همانندى از بين برود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 6

6 - قوم موسى ، ويژگى هاى اوليه گاوى را كه بايد ذبح مى شد ، نارسا پنداشته و موسى ( ع ) را به كوتاهى در بيان حقيقت متهم كردند .

قالوا الئن جئت بالحق

مفهوم كلام قوم موسى (الآن . ..; هم اكنون حق را به تمامى بيان كردى) اين است كه: وى قبل از ذكر اوصاف ياد شده در اين آيه، حق را به طور كامل بيان نكرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 5

5 - موسى ( ع ) ، شخصيتى برجسته تر از هارون ( ع ) در ديدگاه بنى اسرائيل

و لقد قال لهم هرون . .. قالوا لن نبرح عليه ع_كفين حتّى يرجع إلينا موسى

بى اعتنايى به گفته هاى هارون و مؤثر خواندن رجوع موسى(ع)، حاكى از تفاوت شخصيت آن دو در ديدگاه بنى اسرائيل است.

بينش بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 6

6 - تأكيد بهشتيان ، به نقش عملكرد دنيوى آنان در سعادت اخروى ايشان

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 27 - 4

4 - بهشتيان ،

قدردان لطف الهى اند ; نه مغرور به عمل خويش .

فمنّ اللّه علينا و وقينا عذاب السموم

توجه پارسايان به امتنان الهى و تكيه آنان بر لطف حق، مى رساند كه آنان تنها عمل خويش را مايه سعادت نمى دانند و مغرور به كردار خود نيستند.

بينش بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 6

6- جهاد ، در نگاه بيماردلانِ سست ايمان ، عامل فساد ، فتنه و برادركشى *

الذين فى قلوبهم مرض . .. إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض

برداشت بالا بدان اختمال است كه مجموع آيه، پاسخى به بهانه جويى ها و دستاويزهاى منافقان و عناصر سست ايمان باشد; زيرا از اين پاسخ، استفاده مى شود كه بيماردلان براى توجيه فرار خويش از جهاد، آن را مايه فساد و برادركشى مى شمردند; ولى خداوند به ايشان يادآور شده كه مفسد و برادركش واقعى شماييد كه به دنيا چسبيده و براى حفظ دنيايتان هر كارى خواهيد كرد.

بينش پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 2

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

بينش پسر نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 43 - 2

2_ فرزند نوح ، مأوا گرفتن در كوه را مايه نجات از

حادثه طوفان مى پنداشت .

قال سأوى إلى جبل يعصمنى من الماء

{اُوىّ} (مصدر آوى) به معناى رجوع كردن و منضم شدن و جاى گرفتن است و {عصمة} (مصدر يعصم) به معناى منع كردن و بازداشتن است. بنابراين {سأوى ...}; يعنى ، به زودى به كوهى مى روم كه مرا از [خطر] اين آب باز دارد.

بينش پوچى خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 115 - 2

2 - گزاف و بى هدف شمردن آفرينش انسان ، پندارى غلط و ناروا

أفحسبتم أنّما خلقن_كم عبثًا

بينش پيروان سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 13

13 - موسى ( ع ) در ديدگاه و تبلغات سامريان ، رهبرى فراموش كار حتى در اصولى ترين مسائل اعتقادى

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

بينش پيروان شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 10

10 _ پذيرندگان ولايت شياطين، بى خبر از گمراهى خويش و در پندار برخوردارى از توفيق هدايت هستند.

و يحسبون أنهم مهتدون

بينش پيروان طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 3

3 - پيروان طاغيان ، آنان را عامل دوزخى شدن خود معرفى مى كنند .

أنتم قدّمتموه لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 61 - 4

4 - طاغيان ، به اعتقاد پيروانشان ، عامل دوزخى شدن آنان هستند .

قالوا ربّنا من قدّم لنا ه_ذا فزده عذابًا ضعفًا فى النار

درخواست عذاب دوچندان

براى طاغيان از سوى پيروان آنان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

بينش توطئه گران عليه آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 5 - 7

7 - تلاش گران بر ضد آيات خدا _ به زعم خود _ درصدد ناتوان جلوه دادن خدا هستند .

الذين سَعَوْ فى ءاي_تنا مع_جزين

از جمله معناهايى كه براى {معاجزين} ذكر شده، اين است كه افراد ياد شده در اين آيه، به گمان خود تلاش مى كنند تا خدا را از ايجاد قيامت ناتوان جلوه دهند (مفردات راغب).

بينش ثروت اندوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 3 - 1

1 - شيفتگان ثروت ، بقاى خود را در گرو انباشتن آن دانسته و آن را نشانه جاودانگى مى نمايانند .

يحسب أنّ ماله أخلده

جمله {يحسب. ..} استعاره است; يعنى، زراندوزان مانند كسى عمل مى كنند كه خود را جاودان مى دانند.

بينش ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 35 - 9

9- ثروت مندان و قدرت مندان ، در خطر پندار جاودانگى نعمت ها در دنيايند .

أنا أكثر منك مالاً . .. قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا

داستان مذكور در آيه، چه واقعى باشد و چه سمبليك، بيان خصلت هاى آدمى و واكنش هاى او در شرايط مختلف است. از جمله اين خصلت ها آن است كه وقتى در اوج رفاه قرار گيرد و اموال خود را در اطراف خود مشاهده كند، چنين مى پندارد كه نعمت هاى اطراف او جاودانه هستند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 36 - 6

6 - توسعه اقتصادى برخورداران از مال و مكنت ، از ناحيه خداوند است و نبايد آنان به خاطر برخوردارى از آنها ، خود را برتر بدانند .

و قالوا نحن أكثر أمولاً و أول_دًا . .. قل إنّ ربّى يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

بينش جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 6

6 - ساحران فرعون ، شكست موسى ( ع ) را در صورت اقدام او به سِحر ، حتمى ديده و نيازى به وارد عمل شدن خود احساس نمى كردند . *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

ساحران دو شق تخيير را، به گونه اى بيان كردند كه گويا اگر موسى(ع) ابزار سحر خود را بيفكند، كار او تمام است و ناتوانى او بر همگان روشن خواهد شد و تنها در صورتى كه آنها دست به كار شوند، نوبت {اول} و {دوم} معنا پيدا مى كند از اين رو وصف {أوّل من ألقى} را در باره موسى(ع) به كار نبردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 3

3 - ساحران ، با مشاهده معجزه موسى ، آن را قدرتى الهى دانسته و در برابر عظمت خداوند اظهار فروتنى كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 12

12 - تحقير دنيا و حاكميت موقت فرعون در آن ، از

سوى ساحران مؤمن

إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

فعل {تقضى} خطاب به فرعون و {ه_ذه الحياة} مفعول فيه آن است; يعنى، {إنّما تقضى مدة ه_ذه الحياة الدنيا} (دايره حكم رانى تو، همين زندگى دنيايى است و فراتر از آن در دسترس تو نيست).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 5

5 - فرعون ، داراى عزت و جلال در چشم و دل ساحران عصر خود .

فلمّا جاء السحرة . .. و قالوا بعزّة فرعون

بينش جامعه دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 5،6

5- جامعه اصحاب كهف ، فاقد هرگونه دليل و برهان بر عقايد شرك آلود خويش بودند .

ه_ؤلاء قومنا . .. لولا يأتون عليهم بسلط_ن بيّن

6- بى منطقى در عقيده و سستى انديشه ، بزرگ ترين مشكل جامعه اصحاب كهف از ديدگاه خود آنان

اتخذوا من دونه ءالهة لولا يأتون عليهم بسلط_ن بيّن

بينش جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 77 - 1

1- برخى از ناآگاهان كفر به آيات الهى را ، موجب دستيابى خود به مال و فرزند فراوان مى پندارند .

كفر بأي_تنا و قال لأُتينّ مالاً و ولدًا

جمله {قال لأُوتينّ. ..} بر {كفر بأياتنا} مترتب است; يعنى، گوينده اين سخن به گمان اين كه كفر او، موجب دستيابى به مال و فرزند مى گردد، كفر را برگزيده است.

بينش جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 14 - 1،2

1 - اهل دوزخ در دنيا ، مى

پنداشتند زندگى شاداب آنان دگرگون نشده و الفت هاى خانوادگى شان هرگز از هم نخواهد گسست .

إنّه ظنّ أن لن يحور

{حَور}، رجوع از چيزى و به چيزى مى باشد. اصل معناى آن بازگشت به كم بود است و با ضمّه {حاء} به معناى هلاكت خواهد بود (لسان العرب). فعل {يحور} از هر كدام مشتق باشد، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

2 - دوزخيان ، در دنيا در اين گمان به سر مى برند كه هرگز پس از مرگ ، حيات دوباره نخواهند يافت .

إنّه ظنّ أن لن يحور

{حَوْر}، تعبيرى ديگر از {حشر} است و به هلاكت يا نقص و انحطاطى نظر دارد كه در آخرت، نصيب منكران معاد خواهد شد.

بينش حبيب نجار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 2،3

2 - اخلاص و مزد نخواستن در ابلاغ رسالت و ره يافته بودن ، دليل لزوم پيروى از پيامبران در ديدگاه مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار )

اتّبعوا المرسلين . اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

جمله {اتّبعوا من لايسئلكم أجراً. ..} تأكيد براى جمله {اتّبعوا المرسلين} در آيه پيش و نيز در مقام تعليل براى آن جمله است.

3 - اخلاص و مزد نخواستن در ابلاغ رسالت و ره يافته بودن ، دو ملاك و معيار براى سنجش درستى ادعاى رسالت و پيامبرى در ديدگاه مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار )

اتّبعوا المرسلين . اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 22 - 1

1 - عبادت آفريدگار در نظر مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار

) ، امرى لازم است و هيچ دليلى بر ترك آن وجود ندارد .

و ما لى لا أعبد الذى فطرنى

{ما} در {مالى} از نوع استفهام انكارى است و جمله {لاأعبد} حال براى ضمير در {لى} است و در حقيقت صدر آيه چنين است: {لا شىء يمنعنى من عبادة الذى خلقنى}; يعنى، هيچ چيز نمى تواند مرا از عبادت آفريدگارم باز دارد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 24 - 1

1 - مؤمن انطاكيه به مردم اعلان كرد : شرك و پرستش غيرخدا ، گمراهى آشكارى است .

ءأتّخذ من دونه ءالهة . .. إنّى إذًا لفى ضل_ل مبين

{إذاً} در آيه شريفه براى جواب و جزاى مقدر است و تقدير آن چنين مى باشد: {إن اتّخذت من دون اللّه ءالهة أكن فى ضلال مبين}; يعنى، اگر من به جز خدا معبود ديگرى برگيرم، در گمراهى آشكارى به سر خواهم برد.

بينش حس گرايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 7

7 - اعتراف برخى از مردم به حوادث بعد از مرگ ، تنها با مشاهده آن امكان پذير است .

كلاّ سيعلمون

سؤال در {يتسائلون} چنانچه به معناى استفهام حقيقى باشد جمله {كلاّ سيعلمون} به منزله پاسخ خواهد بود; يعنى، پاسخ اين گونه پرسش ها مشكل اين گروه از مردم را حل نمى كند; بلكه بايد آن را مشاهده كنند تا به حقانيت آن اعتراف نمايند.

بينش حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 1

1- حق ناباوران كافر ، آيات الهى

را سحر و جادوئى روشن قلمداد مى كردند .

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر

بينش خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 1

1- خضر ، موسى ( ع ) را از تحمّل همراهى با وى ، براى فراگيرى علوم ويژه ، ناتوان ديد .

هل أتّبعك . .. قال إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 68 - 2

2- خضر ( ع ) بى اطلاعى موسى از زواياى كردار وى را ، دليل ناتوانى موسى از تحمّل عملكرد وى دانست .

إنّك لن تستطيع . .. و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرًا

بينش داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 16،19،21

16 - داوود ( ع ) ، ماجراى دادخواهى برادران داراى ميش و داورى ميان آنان را ، يك آزمايش الهى دانست .

قال لقد ظلمك بسؤال نعجتك . .. و ظنّ داود أنّما فتنّ_ه

19 - داوود ( ع ) ، شيوه داورى خود درباره برادران متخاصم را خطا دانست .

قال لقد ظلمك بسؤال نعجتك . .. و ظنّ داود أنّما فتنّ_ه فاستغفر ربّه

در اين كه استغفار داوود(ع) درباره چه اشتباهى بود، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد; از جمله بهترين و موافق ترين آنها با آيه شريفه، مسأله نشنيدن دفاع برادر متهم و شتاب در داورى است. گفتنى است برخى از روايات مربوط به آيه، مؤيد همين برداشت است (تفسير برهان، ج 4، ص 45).

21

- به سجده افتادن داوود ( ع ) به درگاه خداوند پس از گمان خطا كردنش در داورى ميان برادران متخاصم

و خرّ راكعًا

مقصود از {خرّ راكعاً} _ مطابق نظر بيشتر مفسران _ سجده است.

بينش دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 6،7

6 - موسى ( ع ) ، مردى نيرومند و شخصيتى امين در ديدگاه دختر شعيب

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

7 - موسى ( ع ) ، از ديدگاه دختر شعيب ، بهترين و شايسته ترين مرد براى نگه دارى دام هايشان

قالت إحديهما . .. إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

بينش دنياپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 200 - 5

5 _ دنياطلبان ، زيبايى ها را تنها در امكانات و بهره هاى دنيوى مى پندارند .

فمن الناس من يقول ربنا اتنا فى الدنيا

از اينكه در هنگام خواسته هايشان قيد {حَسَنه} را ذكر نكرده اند، چنين برمى آيد كه هر چه را در دنياست، زيبا مى پنداشتند.

بينش دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 34 - 4

4- كثرت مال و عزّت اجتماعى حاصل آمده از آن ، مهم ترين ارزش در نظر دنياگرايان است .

فقال لص_حبه . .. أنا أكثر منك مالاً و أعزّ نفرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 11

11- در بينش دنياگرايان ، ثروت مندى ، نشانه محبوبيّت بيشتر انسان نزد خداوند است .

ولئن رُددتُّ إلى ربّى لأجدنّ خيرًا منها منقلبًا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 42 - 12

12- توجه دنياگرايان به خدا ، براى منافع و مطامع مادّى آنان است . *

و أُحيط بثمره . .. و هى خاوية على عروشها و يقول ي_ليتنى لم أُشرك بربّى أحدًا

احتمال دارد كه تأسّف مرد مغرور سرمايه از دست داده، بر شرك خويش، نه از آن رو باشد كه به قبح ذاتى شرك پى برده، بلكه از آن رو باشد كه چرا شرك ورزيده تا منافع اش تهديد و سرمايه اش نابود شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 11

11 - دنيامداران ، مغرور به آخرت اند و سرنوشت خويش را در آن جا نيك مى پندارند .

و لئن رجعت إلى ربّى إنّ لى عنده للحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 4

4 - خرافات و موهومات ، اوج ديد و نگرش مشركان دنياگرا

ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى و ما لهم به من علم . .. ذلك مبلغهم من العلم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به عقايد خرافى مشركان در مورد دختر انگاشتن ملائكه براى خداوند، داشته باشد.

بينش دنياطلبان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 79 - 9،12

9 - از ديد دنياطلبان ، قارون در اوج لذت و خوشبختى قرار داشت .

فخرج على قومه . .. قال الذين يريدون الحيوة الدنيا ... إنّه لذو حظّ عظيم

{حظّ} به معناى بهره و نصيب است; يعنى، او از سعادت و

نيك بختى بهره بزرگى دارد.

12 - قدرت و ثروت ، ملاك ارزش و معيار اصلى بهره مندى و خوشبختى در نگاه دنياطلبان قوم قارون

قال الذين يريدون الحيوة الدنيا ي_ليت لنا مثل ما أُوتى ق_رون إنّه لذو حظّ عظيم

بينش ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 10

10- ذوالقرنين عذاب اخروى ظالمان را ، از كيفر دنيوى آنان ، شديدتر و سنگين تر دانست .

قال . ..ثمّ يردّ إلى ربّه فيعذّبه عذابًا نكرًا

{نكر} به معناى {منكَر} صفت مشبهه و توصيفِ عذاب جهنم است; يعنى، عذاب آخرت، بسيار ناگوار و ميزان دشوارى آن ناشناخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 4

4- مردم بى ايمان و فاقد عمل صالح ، در بينش ذوالقرنين ، مردمى ظالم بودند .

قال أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا فله جزاءً الحسنى

مقابله بين دو گروه {من ظلم} و {من ءامن. ..} حكايت از آن دارد كه ترك ايمان و عمل صالح ظلم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 95 - 3

3- ذوالقرنين ، خود را مملوك خداوند و عطيه هاى الهى را ، برخاسته از مقام ربوبيّت او مى دانست .

ما مكّنّى فيه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 1،3

1- در بينش ذوالقرنين ، توانايى برساختن سدّ پولادين و نفوذناپذير ، جلوه اى از رحمت پروردگار بود .

قال ه_ذا رحمة من ربّى

مشاراليه {ه_ذا}، {سد ساخته شده

به دست ذوالقرنين} است.

3- در وجود ذى القرنين بينش توحيدى و الهى همراه ، با قدرت علمى و فنى ، تبلور داشت .

ما مكّنّى فيه ربّى خير . .. ه_ذا رحمة من ربّى

بينش رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 128 - 4

4 - ساختن آثار بى ثمر ، خارج از نياز و صرفاً بازيگرانه ، مورد نكوهش در بينش دين و رهبران الهى

أتبنون بكلّ ريع ءاية تعبثون

بينش رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 5،14

5 _ خودكفايى مالى و بى نيازى از تلاش اقتصادى ، حداقل شرط پيامبرى و كمترين شايستگى لازم براى احراز مقام نبوت ، در ديدگاه سران كفر و شرك

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة يأكل منها

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در آيه پيش آمده بود: {كافران اين نكته را القا كردند كه پيامبر(ص) از نظر جسمى نبايد نيازمند به تغذيه و داد و ستد اقتصادى باشد}; ولى در اين آيه از آن نكته صرف نظر كردند و گفتند: {پيامبر بايد از نظر معيشتى و مالى خودكفا باشد}.

14 _ قرآن ، كتابى پرجاذبه و شگفت آور در نظر سران كفر وشرك

و قالوا أس_طيرالأوّلين . .. إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

اسطوره خواندن قرآن و سحر دانستن آن از سوى سران كفر و شرك، گوياى اين نكته است كه اين كتاب الهى، همانند اسطوره، سحر و جادو، براى آنان جاذبه داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63

- 7

7 - تلاش اغواگرانه _ به اعتقاد پيشوايان شرك _ تنها دعوت و فراخوانى است ; نه اجبار و سلب كردن اختيار از ديگران

أغوين_هم كما غوينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 29 - 2

2 - پيشوايان شرك ، در گفت و گو با مشركان فريب خورده در روز رستاخيز ، سوء اختيار خود آنان را عامل گمراهى شان معرفى خواهند كرد .

قالوا بل لم تكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 1،2

1 - پيشوايان شرك در قيامت ، هرگونه اعمال زور و سلطه از ناحيه خود را براى به گمراهى كشاندن مشركان ، مردود خواهند دانست .

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن

2 - پيشوايان شرك ، عامل اصلى گمراهى مشركان را ، روح طغيان و حق ناپذيرى خود آنان معرفى خواهند كرد .

بل كنتم قومًا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 1

1 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، موجب مستحق بودن آنان به عذاب الهى ( دوزخ ) در نظر سران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 5

5 - پيشوايان شرك در عرصه قيامت ، گمراهى خود را ، عامل انحراف ديگران معرفى خواهند كرد .

فأغوين_كم إنّا كنّا غ_وين

برداشت ياد شده به خاطر تعليل بودنِ جمله {إنّا كنّا غاوين} براى جمله پيشين (فأغويناكم) است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 5،6

5 - سران كفر و شرك ، صبر و پايدارى بر آيين شرك و بت پرستى را ، امرى مطلوب و تكليف دينى خود مى دانستند .

و اصبروا على ءالهتكم إنّ ه_ذا لشىء يراد

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {ه_ذا} به صبر اشاره داشته و مقصود از {يراد} (خواسته شده) اقتضاى اعتقاد به آيين شرك باشد.

6 - سران شرك و كفر ، هدف و انگيزه پيامبراسلام ( ص ) از دعوت به يكتاپرستى را ، دستيابى به رياست و آقايى بر دينداران مى دانستند .

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا . .. إنّ ه_ذا لشىء يراد

برداشت ياد شده، براساس اين ديدگاه است كه {ه_ذا} اشاره به يكتاپرستى و نفى آيين شرك (مضمون دعوت پيامبراسلام) باشد و مقصود از {شىء يراد} سيادت و آقايى بر مردم باشد كه در نگاه سران كفر، هدف و آرزوى پيامبراسلام بود; زيرا با يكى شدن پرستش ها، قهراً آن حضرت رهبرى امت يكتاپرست را به عهده مى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 1

1 - سران كفر و شرك ، پيام توحيدى پيامبراسلام را ، سخنى نو ظهور و بى سابقه مى دانستند .

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا . .. ما سمعنا به_ذا فى الملّة الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، در نظر سران كفر و شرك ، فاقد هرگونه ملاك برترى و شايستگى براى رسالت و دريافت وحى

الهى

أءنزل عليه الذكر من بيننا

همزه در {أءنزل} براى استفهام انكارى است و قيد {من بيننا} (از ميان ما) قرينه است بر اين كه نفى و انكار آنان، مربوط به شايستگى پيامبر(ص) براى رسالت بود.

بينش رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 5،14

5 _ خودكفايى مالى و بى نيازى از تلاش اقتصادى ، حداقل شرط پيامبرى و كمترين شايستگى لازم براى احراز مقام نبوت ، در ديدگاه سران كفر و شرك

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة يأكل منها

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در آيه پيش آمده بود: {كافران اين نكته را القا كردند كه پيامبر(ص) از نظر جسمى نبايد نيازمند به تغذيه و داد و ستد اقتصادى باشد}; ولى در اين آيه از آن نكته صرف نظر كردند و گفتند: {پيامبر بايد از نظر معيشتى و مالى خودكفا باشد}.

14 _ قرآن ، كتابى پرجاذبه و شگفت آور در نظر سران كفر وشرك

و قالوا أس_طيرالأوّلين . .. إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

اسطوره خواندن قرآن و سحر دانستن آن از سوى سران كفر و شرك، گوياى اين نكته است كه اين كتاب الهى، همانند اسطوره، سحر و جادو، براى آنان جاذبه داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 5،6

5 - سران كفر و شرك ، صبر و پايدارى بر آيين شرك و بت پرستى را ، امرى مطلوب و تكليف دينى خود مى دانستند .

و اصبروا على ءالهتكم إنّ ه_ذا لشىء يراد

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {ه_ذا}

به صبر اشاره داشته و مقصود از {يراد} (خواسته شده) اقتضاى اعتقاد به آيين شرك باشد.

6 - سران شرك و كفر ، هدف و انگيزه پيامبراسلام ( ص ) از دعوت به يكتاپرستى را ، دستيابى به رياست و آقايى بر دينداران مى دانستند .

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا . .. إنّ ه_ذا لشىء يراد

برداشت ياد شده، براساس اين ديدگاه است كه {ه_ذا} اشاره به يكتاپرستى و نفى آيين شرك (مضمون دعوت پيامبراسلام) باشد و مقصود از {شىء يراد} سيادت و آقايى بر مردم باشد كه در نگاه سران كفر، هدف و آرزوى پيامبراسلام بود; زيرا با يكى شدن پرستش ها، قهراً آن حضرت رهبرى امت يكتاپرست را به عهده مى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 1

1 - سران كفر و شرك ، پيام توحيدى پيامبراسلام را ، سخنى نو ظهور و بى سابقه مى دانستند .

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا . .. ما سمعنا به_ذا فى الملّة الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، در نظر سران كفر و شرك ، فاقد هرگونه ملاك برترى و شايستگى براى رسالت و دريافت وحى الهى

أءنزل عليه الذكر من بيننا

همزه در {أءنزل} براى استفهام انكارى است و قيد {من بيننا} (از ميان ما) قرينه است بر اين كه نفى و انكار آنان، مربوط به شايستگى پيامبر(ص) براى رسالت بود.

بينش زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 4 - 11

11- زكريا ،

زندگى سعادت مندانه خود را مرهون راز و نياز و دعا به پيشگاه خداوند مى دانست .

و لم أكن بدعائك ربّ شقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 5 - 2

2- بستگان زكريا ، در نظر وى براى تسلط بر امور مادى و اجتماعى او صلاحيت نداشتند . *

و إنّى خفت المولى من وراءى

از معانى {موالى} خويشاوندانى از قبيل پسر عمو، پسر خواهر و نظاير آنان است (تاج العروس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 8 - 3،11

3- زكريا ( ع ) ، موهبت فرزند را از جلوه هاى ربوبيت خداوند براى خويش مى دانست .

قال ربّ أنّى يكون لى غل_م

11- زكريا ( ع ) ، محروميت از فرزند را در دوران جوانى خود و همسرش ، تنها ناشى از نازايى همسر خويش مى دانست .

و كانت امرأتى عاقرًا و قد بلغت من الكبر عتيًّا

اختصاص وصف {نازايى} به همسر زكريا، گوياى برداشت ياد شده است.

بينش زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 18

18_ زليخا ، تسليم نشدن يوسف ( ع ) در برابر خواسته اش را ، ناسپاسى و قدرناشناسى مى شمرد .

رودته التى هو فى بيتها . .. إنه ربى أحسن مثواى

در برداشت فوق، {إنه ربى . ..} ناظر به مفهومى گرفته شده كه از عبارت {التى هو فى بيتها} استفاده مى شود ; يعنى، زليخا با اظهار اينكه مربى يوسف(ع) بوده و او را در خانه خويش سر و سامان بخشيده است، توقع داشت كه يوسف(ع)

در برابر تقاضايش تسليم شود ; ولى يوسف(ع) با جمله {إنه ربى ...} بيان مى دارد كه خداوند، مربى و مدبر امور او بوده و هست، و سزاوار آن است كه وى مطيع او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 13

13_ زليخا شهادت زنان اشراف بر پاكدامنى يوسف ( ع ) را تصديق كرد و سخن آنان را مايه روشن شدن حقيقت دانست .

قالت امرأت العزيز الئ_ن حصحص الحق

{حصحصة} (مصدر حصحص) به معناى روشن شدن چيزى پس از كتمان آن است. برخى نيز گفته اند به معناى ثبوت و استقرار است.

بينش زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 8

8_ شيفته غلام زرخريد شدن و تقاضاى كام روايى از او ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه زنان اشراف و همپالگى هاى زليخا

قد شغفها حبًّا إنا لنري_ها فى ضل_ل مبين

هدف زنان اشراف از ياد كردن يوسف(ع) به عنوان {برده و جوانك زليخا}، خرده گرفتن بر اوست كه چرا به غلام زرخريد عشق مىورزد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 23،24

23_ زنان اشراف ، يوسف ( ع ) را بسان فرشته اى گرامى و بلند مرتبه يافتند .

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

24_ زنان ملامت كننده زليخا ، با مشاهده يوسف ( ع ) ، زليخا را در عشقش محق دانستند .

فلما رأينه أكبرنه . .. إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12

- 51 - 7

7_ يوسف ( ع ) به دليل پاكدامنى شگفت انگيزش ، از آفريده هاى بى نظير خداوند در ديدگاه زنان اشراف مصر

قلن ح_ش لله

بينش ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 8

8_ ساقى ، احتمال مى داد دربار مانع رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم شود .

لعلّى أرجع إلى الناس لعلّهم يعلمون

بينش سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 13

13 - موسى ( ع ) در ديدگاه و تبلغات سامريان ، رهبرى فراموش كار حتى در اصولى ترين مسائل اعتقادى

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

بينش سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 9

9- جهاد ، به معناى مرگ و نابودى ، در بينش منافقان و انسان هاى سست ايمان

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظرالمغشىّ عليه من الموت

تعبير {المغشىّ عليه من الموت} و كاربرد اين تشبيه، مى تواند بر اين اساس باشد كه انسانِ سست ايمان با فرمان جهاد، مرگ خويش را به چشم مى بيند; چنان كه محتضر نيز چنين است; در حالى كه جهاد زمينه شهادت است و نه نابودى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 6

6- جهاد ، در نگاه بيماردلانِ سست ايمان ، عامل فساد ، فتنه و برادركشى *

الذين فى قلوبهم مرض . .. إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض

برداشت بالا بدان اختمال است كه

مجموع آيه، پاسخى به بهانه جويى ها و دستاويزهاى منافقان و عناصر سست ايمان باشد; زيرا از اين پاسخ، استفاده مى شود كه بيماردلان براى توجيه فرار خويش از جهاد، آن را مايه فساد و برادركشى مى شمردند; ولى خداوند به ايشان يادآور شده كه مفسد و برادركش واقعى شماييد كه به دنيا چسبيده و براى حفظ دنيايتان هر كارى خواهيد كرد.

بينش سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 6،19

6 - توجه سليمان به خدايى بودن نعمت هاى عطا شده به او و پدر و مادرش

أن أشكر نعمتك التى أنعمت علىّ و على ولدىّ

19 - عبوديت و بندگى خدا ، شرف و مقامى والا در بينش سليمان ( ع )

و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 27 - 6

6 - اهميت سرزمين سبا و مسائل آن براى سليمان ( ع )

قال سننظر أصدقت أم كنت من الك_ذبين

تحقيق و بررسى درباره سبا و مسائل آن، نشانگر اهميت اين موضوع در نظر سليمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 5

5 - هيأت نمايندگان سبا ، مأمور گزارش كردن نقطه نظر هاى جديد سليمان ( ع ) به دربار

فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 8،9

8 - ارجمندى عطاياى الهى و بى ارزشى هر عطاى غير الهى در نظر سليمان ( ع )

أتمدّونن بمال فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

9

- افتخار سليمان ( ع ) به مقام نبوت و رسالت الهى خود و نه مال و قدرت مادى

فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

مراد از {ما آتان اللّه} حقيقتى متفاوت با امكانات مادى است; چرا كه اولاً دربار سبا نيز از آن امكانات مادى برخوردار بود ثانياً بجاى {خير} بايد مى فرمود {ما آتانى اللّه أكثر ممّا آتاكم}.

بينش شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 8

8_ شعيب ( ع ) با بيان سيطره خداوند بر رفتار كفرپيشگان مدين ، تهديد هاى آنان را به هيچ انگاشت .

لولا رهطك لرجمن_ك . .. إن ربى بما تعملون محيط

چنان چه مراد از احاطه خدا بر اعمال، سيطره و حاكميت او بر اعمال باشد، هدف شعيب(ع) از آوردن {ربّى}، {إن ربى . ..} و نگفتن {إن الله ...} اين است كه چون اعمال شما در سيطره خداست و او رب و مدبر من است، اجازه نخواهد داد بر من غلبه كنيد و اگر غلبه نيز كرديد، آن را در راستاى تدبير و تربيت من قرار مى دهد; پس در هر حال مرا از تهديدهاى شما باكى نيست.

بينش صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 9،15

9_ صالح ( ع ) به مردم خويش اعلام كرد : در صورت پذيرش خواسته آنان ( ترك دعوت به توحيد ) گنه كار و مستحق عذاب الهى خواهد بود .

فمن ينصرنى من الله إن عصيته

15_ صالح ( ع ) ، توجه كردن به درخواست كافران قومش ( ترك ابلاغ توحيد ) را

، مايه خسارت و تباهى خويش دانست .

فما تزيدوننى غير تخسير

{تخسير} به معناى خسارت زدن مى باشد و فاعل آن قوم ثمود است.

بينش صحيح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 5

5 - مؤمنان به آخرت ، برخوردار از بينش درست نسبت به ارزش ها و ضد ارزش ها و به دور از تحيّر و سرگردانى در زندگى

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. فهم يعمهون

با استفاده از مفهوم آيه و نيز از تقابل ميان آن و آيه پيشين، مى توان گفت كه مؤمنان به آخرت (برخلاف كافران) نه گرفتار بينش غلط در ارزش گذارى اند و نه گرفتار حيرت و سرگردانى.

بينش طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 5

5 - طغيان گران در دنيا ، مؤمنان را از اشرار به حساب مى آوردند .

رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

بينش ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 44 - 9

9- سوگند ستمگران در دنيا بر پايدارى و زوال ناپذيرى قدرت خويش

الذين ظلموا . .. أو لم تكونوا أقسمتم من قبل ما لكم من زوال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 16 - 5

5- مرفهان ستمگر ، جهان را بازيچه و بى هدف مى پندارند .

قرية كانت ظالمة . .. وارجعوا إلى ما أُترفتم فيه ... و ما خلقنا السماء والأرض و م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 48 - 4

4

- ستمگران اعمال و رفتار هاى بد و زشت خود را در دنيا ، زيبا و خوب پنداشته و يا از بدى و زشتى آنها غافل اند .

و بدا لهم سيّئات ما كسبوا

ظاهر شدن اعمال زشت ستمگران در نظر آنان، ممكن است به خاطر اين باشد كه آنها را خوب و زيبا مى دانستند و يا از بدى و زشتى چنين رفتارى، كاملاً غافل بودند.

بينش عقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 60 - 2

2 - بى تفاوت بودن در برابر احسان ديگران ، امرى نكوهيده در پيشگاه خداوند و عقل

هل جزاء الإحس_ن إلاّالإحس_ن

پرسش در آيه شريفه در حقيقت به داورى كشاندن عقل است و نيز مهر تأييدى از جانب خداوند بر داورى هاى عقل سليم مى باشد.

بينش علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 12

12- برخورداران از علوم اعطايى خداوند ، بينشى پسنديده و مقامى والا دارند .

قال الذين أُوتوا العلم إن الخزى اليوم و السوء على الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 6،8

6- آيه هاى قرآن ، تبلور ربوبيت كامل و بى نقص خداوند نسبت به انسان ها ، در نظر آگاهان

إن الذين أُوتوا العلم . .. إذا يتلى عليهم ... يقولون سبح_ن ربّنا إن كان وعد ربّن

8- معاد و حيات مجدد انسان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند در بينش عالمان *

يقولون . .. إن كان وعد ربّنا لمفعولاً

احتمال دارد كه مراد از {وعد} _ به قرينه آيات 97 و

98 همين سوره _ مسأله حيات مجدّد انسانها و معاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 12

12- صاحبان نعمت و دانش _ حتى افراد برجسته و سرامد نيز _ بايد خداوند را سرچشمه كمالات خود بدانند .

ءاتين_ه رحمة من عندنا و علّمنه من لدنّا علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 6

6 - قدرت و ثروت ( هر چند بسيار و افسانه اى باشد ) در نگاه اهل معرفت و مؤمنان دين شناس ، بسى كم ارزش تر از پاداش هاى الهى است .

و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 6 - 1،2،5

1 - عالمان ( آشنايان به معارف آسمانى ) ، آنچه را كه از جانب خداوند به پيامبر ( ص ) نازل شده است ، حق مى دانند .

و يرى الذين أُوتوا العلم الذى أُنزل إليك من ربّك هو الحقّ

2 - قرآن ، كتابى نازل شده از جانب خدا و سراسر حق و حقيقت در ديدگاه عالمان

و يرى الذين أُوتوا العلم الذى أُنزل إليك من ربّك هو الحقّ

مراد از {الذى أُنزل إليك} قرآن كريم است و مصداق كامل و تمام عيار آن مى باشد.

5 - عالمان ، قرآن را كتابى مى دانند كه همواره هدايت گر مردمان به راه خدا است .

و يرى الذين أُوتوا العلم الذى أُنزل إليك . .. و يهدى إلى صرط العزيز الحميد

بينش علماى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 7

7 - ثروت افسانه اى قارون ، بسى كم ارزش تر از پاداش هاى الهى در ديدگاه فرزانگان بنى اسرائيل

و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير

بينش علماى دينى مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 9

9- بشر بودن پيامبران ، امرى مسلّم نزد عالمان دينى و آگاهان تاريخ انبيا در عصر بعثت

و ما أرسلنا . .. فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

مقصود از {أهل الذكر} عالمان دينى است; زيرا اولاً عموم مردم از تاريخ پيامبران بى خبر بودند و اين نوع اطلاعات در اختيار عالمان دينى بود و ثانياً واژه {ذكر} در قرآن، بر كتاب هاى آسمانى و از جمله خودِ قرآن اطلاق گرديده است.

بينش علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 6،8،11،12

6 - ناتوانى مسلمانان از احتجاج عليه يهود در پيشگاه خدا ، توجيه عالمان يهود براى بازدارى مردم خويش از بازگويى و نشر صفات پيامبر موعود

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

8 - پيشوايان يهود ، بازگويى صفات پيامبر موعود و اعتراف به حقانيت او را ، نشانه بى خردى بازگو كننده مى شمردند .

أتحدثونهم . .. أفلا تعقلون

11 - حفظ منافع قوم و جامعه يهود ، برتر از اعتراف به باور ها و عقايد دينى در ديدگاه عالمان و پيشوايان آنان

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

12 - پيشوايان و عالمان يهود ، اعتراف به حقايق دينى و معارف الهى را

، در صورتى كه مخدوش كننده منافع قومى آنان گردد ، ناروا و برخاسته از بى خردى مى دانستند .

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 5

5 - گروهى از عالمان يهود ، افكار تحرير يافته خويش را حقايقى ( معارف ، احكام و . . . ) از جانب خدا قلمداد نموده ، به مردم ارائه مى كردند .

فويل للذين يكتبون الكتب بأيديهم ثم يقولون هذا من عند اللّه

{بأيديهم} (با دستهاى خود)، تأكيد بر اين است كه عالمان يهود آنچه را به عنوان كتاب الهى مى نوشتند، ساخته و پرداخته خود آنان بود، همانند جمله هاى {يقولون بأفواههم} و {نظرته بعينى . ..} و ... .

بينش عوام يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 7

7 - عوام يهود ، خريداران تحريف ها و بدعت هاى عالمانشان

ليشتروا به ثمناً قليلا

بينش عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 30 - 2

2- بندگى خداوند ، اولين اعتراف عيسى ( ع ) و بالاترين مقام در ديدگاه آن حضرت

قال إنّى عبداللّه

تقديم وصف بندگى، حتى بر نبوت و داشتن كتاب آسمانى، نشانه اين است كه در ديدگاه عيسى(ع)، اين وصف برتر از ساير مقام هاى اوبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 31 - 2

2- عيسى ( ع ) در كودكى ، فرخندگى و فزايندگى خير و خوبى را از صفات خدادادى خويش

برشمرد .

و جعلنى مباركًا أين ما كنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 2

2- عيسى ( ع ) در گهواره ، خود را فرزندى خوش رفتار و نيكوكار براى مادرش مريم ( س ) خواند و اين ويژگى را عطيه خداوند دانست .

و برًّا بولدتى

تقدير {و برّاً بوالدتى} به قرينه آيه قبل {و جعلنى برّاً بوالدتى} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 36 - 2

2- عيسى ( ع ) ، خود را چون همه مردم ، موجودى نيازمند به ربوبيت خدا دانست و آن را به همگان اعلام كرد .

و إنّ اللّه ربّى و ربّكم

بينش غلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 9،16

9_ تهى دستان و مستضعفان جامعه ، در نظر ظاهر بين اشراف قوم نوح ، مردمى پست و حقير

و لاأقول للذين تزدرى أعينكم لن يؤتيهم الله خيراً

إزدراء (مصدر تزدرى) به معناى حقير شمردن و ناقص و معيوب دانستن است (لسان العرب). مفعول {تزدرى} ضمير محذوفى است كه به {الذين} برمى گردد و مراد از آن، پيروان حضرت نوح مى باشد. يعنى {الذين تزدريهم أعينكم} (آنان كه چشمان شما ايشان را حقير و ناقص و معيوب مى بيند.) اسناد {تزدرى} به {أعينكم} اشاره به ظاهربينى اشراف و سران دارد.

16_ ناشايست شمردن تهى دستان ، براى كسب خير و مقام هاى معنوى ، گناه و پندارى است به دور از واقعيت .

لا أقول للذين تزدرى أعينكم . .. إنى إذًا لمن الظ_لمين

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 32 - 8

8_ نوح ( ع ) ، در پندار نارواى كفرپيشگان قومش ، فردى دروغگو و ارائه كننده مطالب نادرست

إن كنت من الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 12

12_ خارج پنداشتن تدبير امور هستى از اختيار خداوند ، نشانه جهل و كور فكرى است .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 77 - 2

2- گمان دستيابى به مال و فرزند به مجرد كفرورزى ، پندارى بس ناروا و شگفت انگيز است .

أفرءيت الذى كفر بأي_تنا و قال

همزه استفهام در {أفرأيت} مفيد تعجب و متضمن معناى امر است; يعنى، به قدرى شگفت آور است كه جا دارد حتماً چنين كسى را ببينى. حرف {فاء} در اين براى ترتيب معنوى است; يعنى، كافرانى كه گفته آنان در آيات پيشين آمد، در حال رفاه و تنعّم، چنان سخنانى را گفتند; ولى تعجب از كسى است كه ايمان را به هواى پيداكردن مال و فرزند رها مى كند و به كافران مى پيوندد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 16 - 6

6- بى هدف پنداشتن جهان ، به معناى بازيچه و بيهوده دانستن آفرينش است .

و ما خلقنا السماء والأرض و ما بينهما ل_عبين

از به كار بردن تعبير {لاعبين} به جاى {مبطلين}، استفاده مى شود كه باطل و بى هدف دانستن جهان، مساوى با لعب و بازيچه پنداشتن آفرينش است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 2

2- مشركان ، مى پنداشتند پيامبران بايد در دنيا عمر جاويد داشته باشند .

و ما جعلنا لبشر من قبلك الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 88 - 1

1 - جمود و ايستايى كوه ها در پندار آدمى ، على رغم حركت ابرآساى آنها

و ترى الجبال تحسبها جامدة و هى تمرّ مرّ السحاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 22 - 3

3 - برابر انگاشتن مؤمن و كافر در پيشگاه خداوند ، پندارى مغاير با هدفمندى و حقانيت نظام جهان

أم حسب الذين اجترحوا . .. و خلق اللّه السم_وت و الأرض بالحقّ

خداوند، هدفمندى و حقانيت نظام جهان را به دنبال طرح عدم تساوى صالح و ناصالح در پيشگاه داورى حق، ياد كرده و از يك مقوله و معنا دانسته است. بر اين اساس آيه شريفه را مى توان تفسير و تعليلى براى آنچه كه در آيه قبل بيان شده، دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 16 - 3

3 - برتر ديدن زندگانى دنيا از آخرت ، ديدگاهى ناروا و مايه شقاوت و روى گردانى از تذكّرات قرآن و گرفتارى به آتش دوزخ است .

و يتجنّبها الأشقى . الذى يصلى النار ... بل تؤثرون الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 5

5 - پندار مرفّهان به گرامى بودن نزد خداوند ، با وجود بى توجهى آنان به مساكين ،

پندارى بى پايه و نادرست است .

ربّى أكرمن . كلاّ ... و لاتح_ضّون على طعام المسكين

بينش غلط باديه نشينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 18

18 - سفر حديبيه ، براى مسلمانان همراه با پيروزى و خلاف انتظار اعراب متخلف

سيقول لك المخلّفون . .. فاستغفر لنا

در آيات پيشين، سفر حديبيه به عنوان سفرى پر بار معرفى شده و خداوند پس از تمجيد آثار اين سفر، عذرخواهى هاى آينده اعراب متخلف را يادآور شده است. با توجه به اين نكته، از مجموع آيات استفاده مى شود كه اعراب متخلف، انتظار چنين فرجام فرخنده اى را براى اين سفر نداشته و با مشاهده نتايج مثبت آن، از تخلف خود اظهار ندامت خواهند كرد.

بينش غلط بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 2

2- بنى اسرائيل مى پنداشتند خداوند از ايمان و يا كفر آنان بهره مند مى شود يا زيان مى بيند .

و قال موسى إن تكفروا أنتم و من فى الأرض جميعًا فإن الله لغنى حميد

بينش غلط خطاكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 24 - 3

3 - خطاكاران ، زندگانى اخروى خويش را فاقد توشه هاى لازم ديده و در حسرت فرصت هاى برباد رفته بسر مى برند .

ي_ليتنى قدّمت لحياتى

بينش غلط درباره خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 3 - 6

6- قرار دادن هرگونه شريك براى خداوند ، نشانه تصور ناصحيح و غير

واقعى از اوست .

تع_لى عمّا يشركون

بينش غلط طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 6

6 - پى بردن طغيان گران در دوزخ ، به نادرستى پندار خود نسبت به مؤمنان در دنيا

و قالوا ما لنا لانرى رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

بينش غلط غافلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 24

24- فكر اولويّت ثروت مندان بر تهيدستان در كسب هدايت ، انديشه اى سخيف و بافته قلب غافلان از ياد خدا است .

و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا

بينش غلط فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 4

4 - تصور نادرست فرعون ، از حقيقت خداوند و اعتقاد باطل وى به وجود او در آسمان ها و انحصار راه خدا شناسى در محسوسات

أسب_ب السم_وت فأطّلع إلى إل_ه موسى

از اين كه فرعون براى كسب اطلاع از خداوند، به كاوش در آسمان ها پرداخت، اين مطلب به دست مى آيد كه او خدا را موجودى مى دانست كه اولاً در آسمان ها جاى دارد نه در زمين، ثانياً از راه هاى محسوس آسمانى (أسباب السماوات) قابل شناخت است.

بينش غلط فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 7

7 - دنياطلبى فرعونيان و تصوير نادرست آنها از زندگى دنيايى و اخروى ، سبب انحراف و خودكامگى آنان شد .

ي_قوم . .. و إنّ الأخرة هى دار القرار

با توجه به يادآورى حقيقت زندگى در دنيا و آخرت

از سوى مؤمن آل فرعون براى فرعونيان، برداشت بالا به دست مى آيد.

بينش غلط قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 82 - 6

6- اصحاب حجر با پناه گرفتن در خانه هاى سنگى مستحكم ، به گمان باطل خود را از عذاب الهى در امان مى پنداشتند .

و كانوا ينحتون من الجبال بيوتًا ءامنين

ساختن خانه هاى سنگى مستحكم، ممكن است در مقابل تهديد شدن به عذاب الهى باشد. دو آيه بعد (فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون) مؤيد اين برداشت است.

بينش غلط كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 6

6- پندار و تصوير نادرست كافران ، از مسأله معاد و چگونگى آن

أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى

تعبير {و قد خلت القرون من قبلى} _ كه به عنوان علت براى انكار معاد از سوى كافر مطرح شده _ نشانگر آن است كه معاد در پندار آنان، بازگشت به دنيا در زمانى است كه هنوز نسل هاى بعد در زمين زندگى مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 2 - 5

5 - دلخوشى كافران به پندار غلط خود ، در زودگذرى آثار معجزات پيامبر ( ص ) *

و إن يروا ءاية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مستمر} از ماده {مرور} (زايل شدن و گذرا بودن)، مشتق شده باشد; چنان كه برخى از مفسران بدان اشاره كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم -

68 - 15 - 1

1 - كافران تكذيب گر ، آيات قرآن و مطالب آن را بى اساس و از افسانه هاى كهن مى پنداشتند .

إذا تتلى عليه ءاي_تنا قال أس_طير الأوّلين

بينش غلط مال دوستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 2

2 - پندار عزّت در پيشگاه خداوند ، براى كسانى كه گرفتار مال دوستى اند ، پندارى موهوم است .

ربّى أكرمن . .. كلاّ ... و تحبّون المال حبًّا جمًّا

بينش غلط مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 18

18 _ نينديشيدن، ريشه تلقى نادرست مشركان از پيامبرى و توقّعات نابجاى آنان است.

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه . .. أفلاتتفكرون

جمله توبيخى {أفلا تتفكرون} دعوتى است به تفكر در تمامى معارف عنوان شده در اين دسته آيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 22 - 7

7- خداوند يگانه ، از توصيف ها و پندار هاى مشركان منزّه و مبرّا است .

لو كان فيهما ءالهة . .. فسبح_ن اللّه ربّ العرش عمّا يصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 149 - 5

5 - تصور غلط مشركان درباره خداوند متعال و كوچك شمردن منزلت او

فاستفتهم ألربّك البنات و لهم البنون

انتساب دختر به خداوند و برگزيدن پسر براى خود، با اين عقيده باطل كه پسر بر دختر ترجيح دارد، نشانگر اين حقيقت است كه مشركان، تصور درستى از خدا و معارف الهى نداشتند و منزلت خدا را كمتر از

منزلت بشر مى دانستند.

بينش غلط مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 5

5 - تصور جاهلانه و غلط مشركانِ عرب جاهلى از { مشيت الهى }

و قالوا لو شاء الرحم_ن . .. ما لهم بذلك من علم

بينش غلط مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 2

2_ ناآگاهى خداوند به سخنان و كار هاى پنهانى ، از پندار هاى نادرست مشركان عصر بعثت

ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 2

2 - نكوهش شرك پيشگان مرفه صدراسلام ، به خاطر پندار غلط آنان در ارزيابى موقعيت خويش در نزد خداوند

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 4

4 - مشركان ، گرفتار توهّم هماهنگى دين پيامبر ( ص ) با عقايد شرك آلود آنان

لا أعبد ما تعبدون

سوره {كافرون}، بيانگر اعلان مواضع قطعى پيامبر(ص) در برابر معبودهاى مشركان است. گويا آنان در آغاز رسالت، گمان مى كردند كه دين پيامبر(ص) تباينى با آيين آنان ندارد و معبود آن حضرت از سنخ معبودان ايشان است. پيامبر(ص) در اين سوره، با صراحت از تباين دو دين سخن مى گويد و خود را پرستشگر معبودى معرفى مى كند كه از سنخ معبودهاى مشركان نيست.

بينش غلط مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 3

3 -

بينش غلط منكران آخرت در تشخيص زشتى كردار خويش ، كيفرى الهى براى آنان

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة زيّنّا لهم أعم_لهم

تعبير {زيّنّا} (ما آراستيم) اشاره به اين حقيقت دارد كه بينش نادرست كافران در عرصه ارزش گذارى، نتيجه اى است كه خداوند در ازاى حق ناپذيرى آنان مقرر فرموده است.

بينش فاسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 56 - 7

7 - پاكى و پارسايى ، جرم و مايه استهزا در جامعه فاسد

قالوا أخرجوا ءال لوط من قريتكم إنّهم أُناس يتطهّرون

در جامعه فاسدى چون جامعه قوم لوط، وى و خاندانش به جرم پاكى و پارسايى مورد ريشخند قرار گرفتند و محكوم به تبعيد و اخراج شدند.

بينش فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 2

2 _ فرعون ، مردم را در گزينش دين و آيين ، نيازمند رخصت دهى خويش مى دانست و آن را حقى براى خود مى شمرد .

قال فرعون ءامنتم به قبل أن ءاذن لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 124 - 4

4 _ ايمان به رسالت موسى ( ع ) ، خيانتى بزرگ از ديدگاه فرعون و در پى دارنده مجازاتى سخت

لأقطعن . .. ثم لأصلبنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 5

5 _ موسى ( ع ) در تعاليم خويش به بنى اسرائيل ، پندار مالكيت فرعون را بر زمين ، پندارى باطل و حاكميت او را مقهور اراده خداوند خواند .

قال موسى لقومه

. .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 8

8 _ فرعون و اطرافيانش ، قدرت و مكنت خود را ، در دفاع از آيين نياكانشان مى دانستند .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 4

4 - فرعون آيات و معجزات الهى موسى ( ع ) را سِحر خواند و آن را وسيله اى براى بيرون راندن فرعونيان از مصر دانست .

لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 3،7،10،11،20

3 - فرعون ، انتخاب دين و تغيير مسلك مردم را ، مشروط به اجازه خويش مى دانست .

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

7 - فرعون ، موسى ( ع ) را برترين ساحر و معجزه او را سِحرى فراتر از آنچه به ديگران آموخته بود ، قلمداد كرد .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

10 - فرعون ، شكست ساحران از موسى ( ع ) را ، امرى تصنّعى و براثر تبانى قبلى با موسى ( ع ) دانست و آنان را به سهل انگارى عمدى متهم ساخت .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

11 - در ديدگاه فرعون ، ساحران پيش از حضور در ميدان مبارزه ، به موسى ( ع ) ايمان داشتند و ايمان آنان در صحنه مبارزه ، ايمانى صورى و برنامه ريزى شده بود .

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم إنّه لكبيركم

الذى علّمكم السحر

20 - فرعون ، درك سنگين تربودن شكنجه هايش از عذاب موعود موسى ( ع ) را ، تنها در صورت چشيدن آن امكان پذير دانست .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 1

1 - فرعون و اشراف دربار او ، منكر صلاحيت بشر براى دستيابى به مقام رسالت الهى

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا

همزه در {أنؤمن} براى استفهام انكارى است. {قوم} به معناى طايفه و {عبادة} (مصدر {عابدون}) در اين آيه، به معناى خدمت گذارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 19 - 3،5

3 - قتل مرد قبطى توسط موسى ( ع ) ، نشانه ناسپاسى و كفران نعمتى بزرگ در نظر فرعون

و فعلت فعلتك . .. و أنت من الك_فرين

مراد فرعون از {و أنت من الكافرين} ناسپاسى موسى(ع) در قبال خدمات گذشته وى به او مى باشد.

5 - قتل نفس و ناسپاسى نعمت ، دو رفتار نامناسب با شأن و ادعاى پيامبرى در نظر فرعون

و فعلت فعلتك التى فعلت و أنت من الك_فرين

به رخ كشيدن قتل نفس و ناسپاسى موسى(ع) از جانب فرعون، مى تواند به منظور خدشه دار كردن پيامبرى آن حضرت و منافى دانستن مقام نبوت با قتل نفس و ناسپاسى ادا شده باشد. گفتنى است آيه بعد _ كه در آن حضرت موسى(ع) قتل نفس را عملى غير عمدى و ناخواسته مى شمرد _ مؤيد برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 23 - 3

3 -

وجود ربّ و پروردگارى واحد براى جهانيان ، امرى شگفت و باور نكردنى در نظر فرعون

قال فرعون و ما ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 3

3 - فرعون دلايل آفاقى و انفسى ارائه شده از سوى موسى را گوياى صدق ادعاى او ندانسته و تنها معجزه را شاهد صدق گفتارش مى دانست .

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال ... لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون دلايل آفاقى وانفسى حضرت موسى را نپذيرفت و ضمن تمسخر آنها، او را به زندان تهديد كرد; ولى آن گاه كه آن حضرت مسأله معجزه (شىء مبين) را مطرح ساخت، فرعون به ظاهر به آن تن داد و پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 56 - 3

3 - فرعون ، طرفداران و كارگزاران حكومت خود را ، گروهى متحد ، نيرومند و آماده نبرد معرفى كرد .

و إنّا لجميع ح_ذرون

يكى از معانى {جميع} ضدّ {متفرق}; يعنى، متحد است (لسان العرب). برداشت ياد شده بر اساس همين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 9

9 - ضرورت قابل رؤيت بودن خدا در پندار فرعون

فاجعل لى صرحًا لعلّى أطّلع إلى إل_ه موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 3،5،6،14

3 - اقدام بر قتل موسى ( ع ) ، كارى دشوار ، خطرآفرين و داراى بازتاب ناگوار در ميان

افكار عمومى درنظر فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون، در كشتن فرزندان ايمان آورندگان به موسى(ع) با كسى به مشاوره نپرداخت (اقتلوا أبناء الذين آمنوا معه); ولى در كشتن موسى(ع) با مشاوران و درباريان خود به رايزنى پرداخت.

5 - موسى ( ع ) ، كانون اصلى خطر در نگاه فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

تصميم بر قتل موسى(ع)، پس از كشتار فرزندان پيروان او، گوياى مطلب ياد شده است.

6 - كشتن موسى ( ع ) ، راه اصلى مبارزه با رسالت وى و گسترش آيين او ، در نگاه فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

14 - فرعون ، منافع و بقاى اقتدار خود را در حفظ آيين گذشته مردم و نگه دارى وضعيت اجتماعى موجود مى ديد .

إنّى أخاف أن يبدّل دينكم أو أن يظهر فى الأرض الفساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 15،17

15 - فرعون ، خود را فردى خيرخواه و پايبند به انديشه ها و عقايد خويش و نيز به دور از دورويى معرفى كرد .

قال فرعون ما أريكم إلاّ ماأرى

برداشت ياد شده از آن جااست كه فرعون با گفتن {ما أريكم إلاّ ما أرى} (من جز آنچه را كه تشخيص مى دهم به شما ارائه نمى دهم)، مى خواست خويشتن را فردى صادق، خيرخواه و پايبند به انديشه ها و نظرات خود، جلوه دهد.

17 - فرعون كشتن موسى ( ع ) را ، سياستى درست در حكومت و به صلاح جامعه دانست .

و ما أهديكم إلاّ سبيل الرشاد

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 6

6 - قدرت و ثروت ، تنها ملاك ارزش در ديدگاه فرعون و فرعونيان

قال ي_قوم أليس لى ملك مصر . .. أم أنا خير من ه_ذا الذى

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته زير است: الف) فرعون پس از يادآورى فرمانروايى و ثروت خويش، موسى(ع) را غير قابل قياس با خود مى داند و اين نشان دهنده بينش فرعون در زمينه ملاك ارزش است. ب) سخنرانى فرعون و تكيه وى بر قدرت و ثروت، نشان مى دهد كه در جامعه قبطى چنين ديدگاهى وجود داشته است.

بينش فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 1،2

1 _ فرعونيان خويشتن را مبارك مى دانستند و موسى ( ع ) و مؤمنان به وى را مردمى بدشگون و نامبارك مى پنداشتند .

فإذا جاءتهم الحسنة قالوا لنا هذه و إن تصبهم سيئة يطيروا بموسى و من معه

{لام} در {لنا} تعليليه است و تقديم {لنا} دلالت بر حصر دارد. بنابراين {لنا هذه} يعنى اين رفاه و آسايش (الحسنة) تنها به سبب خود ما و ميمنت ماست. {تطير بكذا} يعنى چيزى را نامبارك دانست و به سبب آن فال بد زد.

2 _ فرعونيان ، رفاه ها و آسايش ها را ناشى از ميمنت خويش ، و سختى ها و ناراحتى ها را برخاسته از بدشگونى موسى ( ع ) و پيروانش مى دانستند .

قالوا لنا هذه . .. يطيروا بموسى و من معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132

- 3

3 _ فرعونيان ايمان به رسالت موسى را سحرزدگى مى دانستند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 7،8

7 - فرعونيان ، خود را برخوردار از راه و آيينى نمونه و برتر مى دانستند .

و يذهبا بطريقتكم المثلى

{طريقة} به معناى راه و روش است و {مثلى} (مؤنث {أمثل}); يعنى، به حق شبيه تر و به خير و خوبى نزديك تر (مفردات راغب).

8 - فرعونيان در تبليغات خود عليه موسى و هارون ( ع ) ، آنان را درهم شكننده و نابود كننده راه و روش نمونه و برتر خويش معرفى كردند .

و يذهبا بطريقتكم المثلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 5،6،7

5 - روز مقابله ساحران فرعون با موسى ( ع ) روزى سرنوشت ساز و تعيين كننده ، از ديدگاه فرعونيان

و قد أفلح اليوم من استعلى

{فلاح} به معناى موفقيت و پيروزى است. ابراز اين سخن از ناحيه فرعونيان، گواه اين مدعا است كه آنان اين مبارزه را، مبارزه مرگ و زندگى و نقطه عطفى در تاريخ خود تلقى مى كردند.

6 - فرعونيان نجات و بقاى خود را در گرو غلبه ساحران بر موسى ( ع ) در صحنه مقابله مى دانستند .

و قد أفلح اليوم من استعلى

7 - فرعونيان ، در سخنان و تبليغات خويش ، سِحر برتر و بى رقيب را ، نشانگر حقانيت مرام ساحر و عقايد او قلمداد مى كردند .

و قد أفلح اليوم من استعلى

بسيج ساحران براى ابطال ادعاهاى

موسى(ع)، حاكى از آن است كه در نظر فرعونيان، قدرت ساحر ميزان حق و باطل بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 2

2 - فرعونيان ، منكر هر گونه امتياز براى موسى و هارون ( ع )

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 4

4 - قتل مرد قبطى توسط موسى ( ع ) ، از نظر نظام فرعونى جرم و گناه بود ; ولى در پيشگاه پروردگار چنين نبود .

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

موسى(ع) در دستگاه فرعون مجرم شمرده مى شود و مى گريزد; اما در پيشگاه پروردگار مورد لطف قرار گرفته و به دريافت حكمت و رسالت مفتخر مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 3

3 - عظمت معجزه موسى در نظر فرعونيان

يأتوك بكلّ سحّار عليم

جمع آورى تمامى ساحران ماهر، نشان دهنده آن است كه فرعونيان مرعوب معجزه موسى شده و معتقد بودند كه جز با گردآورى تمام توان خويش، قادر به مقابله با آن نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 13

13 - فرعونيان پس از گرفتارى به عذاب الهى ، اظهار ايمان كرده و خود را مردمى هدايت يافته قلمداد كردند . *

و قالوا . .. إنّنا لمهتدون

جمله {إنّنا لمهتدون} ممكن است خبر از تسليم شدن در برابر هدايت هاى الهى باشد. در اين صورت مفاد آيه اين است كه فرعونيان

پس از نزول عذاب، ادعاى ايمان كرده و از موسى(ع) خواستند كه خداوند نيز به عهدش در رفع عذاب از آنان، وفا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 6

6 - قدرت و ثروت ، تنها ملاك ارزش در ديدگاه فرعون و فرعونيان

قال ي_قوم أليس لى ملك مصر . .. أم أنا خير من ه_ذا الذى

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته زير است: الف) فرعون پس از يادآورى فرمانروايى و ثروت خويش، موسى(ع) را غير قابل قياس با خود مى داند و اين نشان دهنده بينش فرعون در زمينه ملاك ارزش است. ب) سخنرانى فرعون و تكيه وى بر قدرت و ثروت، نشان مى دهد كه در جامعه قبطى چنين ديدگاهى وجود داشته است.

بينش فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 16 - 5

5 - انسان ها ، تنگدستى و كاهش روزى را ، اهانتى از جانب خداوند قلمداد كرده ، اظهار شكوه مى كنند .

و أما إذا . .. فقدر عليه رزقه فيقول ربّى أه_نن

{اهانة} از ريشه {هَوان} (ذلّت و حقارت) به معناى استهزا و استخفاف است. (مصباح)

بينش قدرتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 35 - 9

9- ثروت مندان و قدرت مندان ، در خطر پندار جاودانگى نعمت ها در دنيايند .

أنا أكثر منك مالاً . .. قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا

داستان مذكور در آيه، چه واقعى باشد و چه سمبليك، بيان خصلت هاى آدمى و واكنش هاى او در شرايط

مختلف است. از جمله اين خصلت ها آن است كه وقتى در اوج رفاه قرار گيرد و اموال خود را در اطراف خود مشاهده كند، چنين مى پندارد كه نعمت هاى اطراف او جاودانه هستند.

بينش قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 3

3 _ قوم ابراهيم ستارگان را {رب} و مؤثر در تدبير هستى مى پنداشتند.

رءا كوكبا قال هذا ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 2

2 _ قوم ابراهيم او را به آسيب ديدن از جانب معبودهاى خود تهديد مى كردند.

و لاأخاف ما تشركون به . .. و كيف أخاف ما أشركتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 55 - 1،5

1- قوم ابراهيم نسبت به حق بودن سخن ابراهيم ( ع ) و جدى بودن او در نفى شرك و بت پرستى ، ترديد داشته و آن را بعيد مى دانستند .

قالوا أجئتنا بالحقّ أم أنت من اللّ_عبين

5- مردم بت پرست ، حضرت ابراهيم ( ع ) را فردى بازيگر كه عقيده آنان رابه شوخى و بازى گرفته است ، مى پنداشتند .

أجئتنا بالحقّ أم أنت من اللّ_عبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 59 - 7،9

7- حضرت ابراهيم ( ع ) به خاطر شكستن بت ها ، در پندار قومش ظالم و ستمگر بود .

قالوا من فعل ه_ذا ب_الهتنا إنّه لمن الظ_لمين

9- تعرض به بت ها ، ظلمى بزرگ و گناهى نابخشودنى در پندار قوم

بت پرست ابراهيم

قالوا من فعل ه_ذا ب_الهتنا إنّه لمن الظ_لمين

ظالم و ستم پيشه به كسى گويند كه بارها به ستم دست بزند. بنابراين توصيف ابراهيم به ستمكار بودن از جانب بت پرستان _ در حالى كه او تنها يك بار به بت ها تعرض كرده بود _ گوياى اين نكته است كه تعرض به بت ها در نظر بت پرستان ظلمى بزرگ محسوب مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 60 - 4

4- ابراهيم ( ع ) در ديدگاه قوم خود ، موقعيت اجتماعى ممتازى نداشت و مورد تحقير آنان قرار مى گرفت .

سمعنا فتًى يذكرهم يقال له إبرهيم

توصيف ابراهيم(ع) به جوان بودن از سوى بت پرستان، ممكن است تعريضى به ناپختگى و كم تجربگى حضرت ابراهيم(ع) باشد; نه اين كه او واقعاً از نظر سنى جوان باشد. اين و تعبير {يقال له إبراهيم} را نوعى تحقير آن حضرت و ناشناخته بودن او به حساب آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 62 - 1

1- بت پرستان ، حضرت ابراهيم ( ع ) را شكننده بت ها مى دانستند .

قالوا ءأنت فعلت ه_ذا ب_الهتنا ي_إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 65 - 6

6- بت پرستان ، استدلال هاى ابراهيم ( ع ) بر بطلان شرك را نادرست انگاشته و او را به خاطر شكستن بت ها مجرم دانستند .

فس_لوهم إن كانوا ينطقون . .. ثمّ نكسوا على رءوسهم لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون

جمله {لقد علمت ما ه_ؤلاء ينطقون} پاسخ

مشركان به كلام ابراهيم(ع) (فسئلوهم إن كانوا ينطقون) است; يعنى، تو مى دانى كه بت ها از سخن گفتن عاجزاند، پس چرا ما را به سؤال كردن از بت ها حواله مى دهى. لابد سؤال تو براى فرار از اتهام بت شكنى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 68 - 5،6

5- معبود ها ، نيازمند يارى و نصرت از ديد قوم بت پرست ابراهيم

و انصروا ءالهتكم

6- سوزاندن كامل ابراهيم ( ع ) ، تنها راه دفاع از عقيده بت پرستان و معبود هاى ادعايى در ديد قوم او بود .

قالوا حرّقوه و انصروا ءالهتكم إن كنتم ف_علين

بينش قوم الياس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 126 - 4

4 - عقايد و ديدگاه هاى نياكان ، امرى ارزشمند ، پذيرفته شده و غير قابل تجديد نظر در نزد قوم الياس

اللّه ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

از تصريح ربوبيت خداوند نسبت به نياكان (آباء)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

بينش قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 62 - 3

3_ قوم ثمود ، صالح ( ع ) را به خاطر ويژگى ها و استعدادهايش ، مايه ترقى و تعالى آن قوم مى دانستند .

قد كنت فينا مرجوًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 3

3 - ويژگى هاى بشرى صالح ( ع ) ، مانع از رسالت وى در ديدگاه ثموديان

قالوا . .. ما أنت إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 14 - 11

11 - فرشتگان _ در ديد قوم عاد و ثمود _ موجوداتى برتر از آدميان و شايسته تر براى رسالت از جانب خداوند

قالوا لو شاء ربّنا لأنزل مل_ئكة

از اين كه قوم عاد و ثمود، پيامبران خويش را به واسطه بشر بودن انكار مى كردند و نبوت را فقط لايق فرشتگان مى دانستند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 24 - 2،5،6،7،8،9،10

2 - رسالت الهى ، مرتبتى غير قابل دستيابى براى بشر در ديدگاه قوم ثمود

فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه

برداشت ياد شده در صورتى است كه گفتار قوم ثمود و انكار آنان، صرفاً جنبه بهانه جويى نداشته; بلكه ريشه در باورهاى آنان داشته باشد.

5 - صالح پيامبر ( ع ) ، فاقد پايگاه اجتماعى از نظر قوم ثمود

فقالوا أبشرًا منّا وحدًا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {واحداً}، نظر به عدم برخوردارى صالح(ع) از عِدّه و عُدّه و قدرت اجتماعى، داشته باشد.

6 - مكانت و شوكت اجتماعى ، از بالاترين ملاك هاى ارزشى در نظر قوم ثمود

فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه

در صورتى كه تعبير {واحداً} بيانگر عدم برخوردارى صالح(ع) از قدرت، شوكت و اشرافيت باشد; مى توان استفاده كرد كه قوم ثمود، انتظار داشتند كه پيامبر از ميان اشراف جامعه، انتخاب شود.

7 - پيروى از بشرى معمولى و فاقد موقعيت اجتماعى ، گمراهى و جنون در نظر قوم ثمود

إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر

واژه {إذًا} ضلالت و جنون را مترتب بر تبعيت از {بشراً منّا واحداً} ساخته است.

گفتنى است در صورتى كه {واحداً} اشاره به تنهايى و بى ياورى صالح(ع) داشته باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

8 - پذيرش ادعاى نبوت از يك انسان ، گمراهى و جنون در نظر قوم ثمود

فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر

در صورتى كه {أبشراً منّا واحداً} در مقام نفى شايستگى بشر براى نبوت باشد، از ارتباط {إذًا لفى. ..} با جمله قبلى مطلب بالا استفاده مى شود.

9 - قبول پيامبرى صالح ( ع ) ، مايه تيره بختى در نگاه قوم ثمود

إنّا إذًا لفى . .. سعر

در صورتى كه {سعر} جمع {سعير} (آتش افروخته) باشد، مراد از آن در آيه شريفه، گرفتار شدن در آتش حسرت و تيره بختى خواهد بود.

10 - قوم ثمود ، مدعى ارزش خواهى و سعادت جويى ، در تكذيب پيامبرى صالح ( ع )

إنّا إذًا لفى ضل_ل و سعر

قوم ثمود با گفتن {إنّا إذًا. ..}، در حقيقت مدعى بودند كه ما اكنون در گمراهى و شقاوت نيستيم و چنانچه از صالح(ع) پيروى كنيم، گمراه و تيره بخت خواهيم شد و ما گمراهى و تيره بختى را براى خويش نمى پسنديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 25 - 3

3 - قوم ثمود ، براساس ملاك هاى مادى خود ، معتقد به وجود افرادى شايسته تر از صالح ( ع ) براى پيامبرى

أءلقى الذكر عليه من بيننا

بينش قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 3

3_ قوم عاد ، برخى از آلهه خويش را عامل جنون و اغتشاش

روانى هود ( ع ) مى پنداشتند .

إن نقول إلاّ اعتريك بعض ءالهتنا بسوء

{إعتراء} به معناى شامل شدن و اصابت كردن است (لسان العرب). و از آن جا كه {إعتراء} در آيه شريفه، به وسيله حرف {باء} به مفعول دوم (بسوء) متعدى شده، به معناى رسانيدن و شامل كردن مى باشد. بنابراين جمله {إن نقول ...; يعنى، ما سخنى جز اين نمى گوييم كه يكى از خدايان ما، مرض و آفتى بر تو افكنده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 136 - 1

1 - بى تأثير خوانده شدن موعظه ها و اندرز هاى هود از سوى قوم عاد

قالوا سواء علينا أَوَعظت أم لم تكن من الوعظين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 137 - 1،4،5

1 - عاديان ، نصيحت هاى هود ( ع ) را تكرار شيوه مدعيان پيامبرى در گذشته خوانده و آن را فاقد ارزش و اعتبار اعلام كردند .

إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

واژه {خُلُق} به معناى شيوه و رفتار است. بنابراين {خلق الأوّلين}; يعنى، رفتار پيشينيان. گفتنى است كه برداشت ياد شده بدان احتمال است كه كلمه {ه_ذا} اشاره به رفتار ناصحانه هود(ع) داشته باشد. بر اين اساس مراد از{خلق الأوّلين} (شيوه پيشينيان)، شيوه پيامبران پيش از هود(ع) مى باشد.

4 - عاديان شيوه زندگى خويش ( برج سازى ، كاخ نشينى و . . . ) را ، سنتى برجاى مانده از پيشنيان خود اعلام كردند .

إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه كلمه {ه_ذا} اشاره به رفتار عاديان داشته باشد.

بر اين اساس مراد از {خلق الأوّلين}، شيوه نياكان خود آنان است.

5 - تقدس و ارزش مندى سنت هاى كهن در نظر قوم عاد

سواء علينا أَوَعظت . .. إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 138 - 2

2 - به دور بودن راه پيشينيان از هرگونه پيامد شوم ( عذاب و كيفر الهى ) ، در ديدگاه قوم عاد

إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين . و ما نحن بمعذّبين

با توجه به اين كه {ه_ذا} در آيه پيش، اشاره به روش و رفتار قوم عاد داشته باشد، استدلال آنها به صورت زير خواهد بود: اين شيوه اى كه ما در پيش گرفته ايم، سلوك پيشينيان ما است. اين رفتار براى پيشينيان، پيامد ناگوارى نداشته است; پس براى ما نيز نتيجه بدى نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 14 - 11

11 - فرشتگان _ در ديد قوم عاد و ثمود _ موجوداتى برتر از آدميان و شايسته تر براى رسالت از جانب خداوند

قالوا لو شاء ربّنا لأنزل مل_ئكة

از اين كه قوم عاد و ثمود، پيامبران خويش را به واسطه بشر بودن انكار مى كردند و نبوت را فقط لايق فرشتگان مى دانستند، مطلب بالا استفاده مى شود.

بينش قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 67 - 3

3- قوم لوط انحرافات جنسى ( لواط و همجنس بازى ) را ، كارى خوب مى پنداشتند و به آن علاقه و تمايل شديدى داشتند .

و جاء أهل المدينة يستبشرون

از

اظهار شادمانى و شادباش گويى قوم لوط به هنگام باخبر شدن از مهمانان حضرت لوط(ع)، استفاده مى شود كه آنان از تجاوز جنسى خوشحال و آن را امرى پسنديده مى انگاشتند. گفتنى است كه طبق آيه 78 {هود} و نيز اشاراتى كه در آيات بعد (68، 69 و71) آمده است، آنان مردمانى آلوده به انحراف جنسى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 70 - 4

4- قوم لوط در پاسخ به درخواست حضرت لوط ( ع ) مبنى بر اجتناب از هتك آبروى وى ، خود او را مقصر اصلى آن معرفى كردند .

فلاتفضحون . .. و لاتخزون. قالوا أو لم ننهك عن الع_لمين

اينكه قوم لوط در جواب درخواست او براى اجتناب از ايجاد فضاحت و آبروريزى گفتند: تو را از پيش از پذيرش هرگونه مهمان بيگانه منع كرده بوديم، حكايت از اين نكته مى كند كه آنان با اين بيان، مى خواستند مقصر اصلى چنين عملى را خود او معرفى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 56 - 6

6 - گرايش به پاكى و ارزش ها ، تنها جرم لوط ( ع ) و خاندانش در نظر آن جامعه فسادزده

قالوا أخرجوا ءال لوط من قريتكم إنّهم أُناس يتطهّرون

عبارت {إنّهم أُناس} تعليل براى حكم اخراج است.

بينش قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 32 - 8

8_ نوح ( ع ) ، در پندار نارواى كفرپيشگان قومش ، فردى دروغگو و ارائه كننده مطالب نادرست

إن كنت من الص_دقين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 9

9_ كفرپيشگان قوم نوح ، او را خيرخواه نمى دانستند و تعاليمش را سودمند نمى پنداشتند .

ي_نوح قد ج_دلتنا . .. إن أردت أن أنصح لكم

اشراف قوم نوح ، تلاشهاى مستمر نوح(ع) را جدل (جرّ و بحث) ناميدند; ولى او در مقابل ، تعبير نصيحت را به كار برد تا پندار آنان را تخطئه كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 39 - 4

4_ كفرپيشگان ، ساختن كشتى را آزار و عذابى بى جا و تحميل شده بر نوح ( ع ) و پيروانش قلمداد كرده و آن را مايه شرمسارى ايشان مى شمردند .

يصنع الفلك . .. فسوف تعلمون من يأتيه عذاب يخزيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 11

11 - بعثت رسولى از ميان نسل بشر ، پديده اى نو و بى سابقه در نظر قوم نوح

ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

كلمه {ه_ذا} به قرينه {و لوشاء اللّه لأنزل ملائكة} اشاره دارد به موضوع بعثت رسولى از ميان نسل بشر.

بينش كاروان يابنده يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 10

10_ كاروانيان بردن يوسف ( ع ) را به بردگى ، كارى نامشروع و غيرقانونى مى دانستند .

و أسرّوه بض_عة والله عليم بما يعملون

چنان چه برده قرار دادن و فروش كودكى كه پيدا شده امرى مجاز و قانونى بود ، مخفى ساختن يوسف(ع) (أسرّوه بضاعة) وجهى نداشت.

بينش كاشفان اصحاب

كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 28

28- گروهى از بازديدكنندگان از اصحاب كهف ، ماجراى آنان را مبهم و خود را از تحليل آن ناتوان ديدند .

فقالوا ابنوا عليهم بني_نًا ربّهم أعلم بهم

جمله {ربّهم أعلم بهم} گوياى اين است كه گويندگان آن، به حقيقت ماجراى اصحاب كهف، پى نبردند و علم آن را به خداوند احاله كردند.

بينش كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 3

3- كافران مكه ، منكر قيامت و عذاب هاى اخروى بودند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 11

11 _ كافران، از آن رو كه در ظلمت و گمراهى هستند، كردار زشت خويش را زيبا مى پندارند.

كمن مثله فى الظلمت . .. كذلك زين للكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 6

6 _ كافران زشتكردار عصر جاهلى از سر جهل، انجام كارهاى زشت و ناپسند را اجراى فرمان خدا مى پنداشتند.

و إذا فعلوا فحشة قالوا . .. الله أمرنا بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 48 - 7

7 _ كفرپيشگان مستكبر و زراندوز ، ثروت ها و قدرت خويش را موجب مصون ماندن از عذاب هاى الهى مى پندارند .

ما أغنى عنكم جمعكم و ما كنتم تستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 -

1

1 _ كفرپيشگان مستكبر در دنيا سوگند ياد مى كنند كه خداوند مؤمنان را در آخرت مشمول هيچ رحمتى نخواهد كرد .

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة

كلمه {رحمة} نكره است و چون پس از نفى واقع شده، معناى عموم از آن استفاده مى شود. قابل ذكر است كه مراد كافران از {رحمت}، رحمتهاى اخروى است. يعنى بر فرض اينكه آخرتى باشد، خداوند رحمتش را شامل حال مؤمنان نخواهد كرد. فعل مضارع {لا ينال} و نيز معقول نبودن نفى تمامى رحمتها در دنيا اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 9

9 _ زيبا جلوه كردن كردار هاى زشت كافران ، در نظر ايشان

زين لهم سوء أعملهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 7 - 12

12_ كفرپيشگان ، قيامت را امرى گزاف و طرح آن را از سوى پيامبر ( ص ) چون سحر ، نيرنگى روشن قلمداد مى كردند .

إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

{ه_ذا} به گفتار پيامبر(ص) مبنى بر زنده شدن مردگان و برپايى قيامت اشاره دارد. اطلاق {سحر} بر اين گفتار و ادعا، از باب تشبيه است و وجه شبه آن بطلان و نيرنگ مى باشد; يعنى، اين سخن ظاهرى فريبنده و باطنى پوچ و بى اساس دارد و در بطلان و نيرنگ بازى، همانند سحر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 8 - 4

4_ كفرپيشگان ، تأخير عذاب را نشانه بى پايه بودن تهديد هاى پيامبر دانسته و آنها را به استهزا

مى گيرند .

ل_ئن أخّرنا . .. ليقولنّ ما يحبسه

استفهام در جمله {ما يحبسه} به قرينه {ماكانوا به يستهزءون} به داعى استهزا و تمسخر ايراد شده است. بنابراين {ليقولنّ ...;}; يعنى ، از سر استهزا و تمسخر مى پرسند: چه چيز مانع نزول آن عذاب و تحقق تهديدها شده است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 6

6_ تأخير عذاب كفرپيشگان تكذيب گر ، موجب اطمينان آنان بر دروغ بودن آن مى شد .

و ظنوا أنهم قد كذبوا

{كِذب} به معناى دروغ گفتن است و {كُذبوا} ; يعنى، به آنان دروغ گفته شد. جمله {فنجّى من نشاء} و {لايردّ بأسنا} مى رساند كه از مصاديق آنچه كافران دروغش مى پنداشتند، نزول عذاب بوده است. قابل ذكر است كه حرف {قد} در {قد كذبوا} _ كه براى تأكيد و تحقيق است _ مى رساند كه {ظنّوا} به معناى اطمينان پيدا كردند، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 1

1- كافران ، زندگى دنيوى را محبوب خود دانسته و آن را به جاى حيات اخروى برمى گزينند .

ويل للك_فرين من عذاب شديد . الذين يستحبّون الحيوة الدنيا على الأخرة

برداشت فوق بنابراين اساس است كه {الذين يستحبّون الحياة . ..} جمله وصفى براى {للكافرين} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 3،5

3- كافران ، حيات دوباره انسان را پس از تبديل شدن به خاك و استخوان پراكنده ، بعيد مى شمردند .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون

5- مرگ

در ديدگاه كافران ، پايان زندگى انسان است .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 2

2- كافران ، اولياى برگزيده خود ( معبود هاى باطل ) را به حال خويش سودمند مى پندارند .

أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

درباره معناى اين آيه، توجيهات ادبى مختلفى ابراز شده است. از جمله اين كه {أن يتّخذوا} مفعول يكم براى {حسب} و مفعول دوم آن {نافعاً} محذوف باشد. برداشت بالا بر اين وجه ادبى مبتنى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 104 - 10

10- كسانى كه غير خدا را معبود و ولىّ خود ساخته اند ، به خطا ، خود را كام روا و نيك كردار مى پندارند .

أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء . .. و هم يحسبون أنّهم يحسنون صنعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 77 - 4

4- در ديدگاه كافران ، دين مانع پيشرفت اقتصادى و نظامى است .

كفر بأي_تنا و قال لأُتينّ مالاً و ولدًا

تلاش براى فراوانى اولاد (در عصر نزول قرآن) برخاسته از نيازهاى امنيتى و اقتصادى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 2

2 - تبديل دوباره خاك و استخوان به شكل انسان و دميده شدن حيات در آن ، امرى غير قابل قبول براى اشراف كفر پيشه

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- مؤمنون - 23 - 37 - 3

3 - دنيا و صحنه آمد و شد نسل ها و آفرينش آنها ، فاقد كمترين هدف و فرجام در بينش اشراف و مرفهان كفرپيشه

نموت و نحيا

مقصود از {نموت و نحيا} (مى ميريم و زنده مى شويم) اين است كه نسلى مى ميرد و نسلى پديد مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 83 - 1،5

1 - معاد ، وعده اى بى اساس و افسانه اى كهن ، در نظر كافران و مشركان

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون . .. لقد وعدنا ... إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

{اسطورة} (مفرد {أساطير}) به معناى افسانه است. بنابراين {أساطيرالأوّلين}; يعنى، افسانه هايى كه پيشينيان ساخته اند.

5 - تحقق نيافتن وعده رستاخيز ، پس از گذشت زمانى دراز ، دليل بى اساس بودن آن در پندار كافران

لقد وعدنا نحن . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

مقصود كافران از عبارت {لقد وعدنا. .. من قبل} مى تواند اين باشد كه اگر قيامتى هست تا كنون بايستى تحقق مى يافت. بنابراين عدم تحقق آن تاكنون، دليل بى اساس بودن و واقعيت نداشتن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84 - 1

1 - زمين و هر آنچه در آن هست ، از آن خدا و متعلق به او است .

قل لمن الأرض و من فيها إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 1،4،9

1 _ تناول غذا ، رفت و آمد و داد و ستد

در بازار ، ناسازگار با شأن رسالت و پيامبرى از ديدگاه مشركان و كافران

و قال الذين كفروا . .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

4 _ در پندار مشركان ، بشر بودن و همچون مردم عادى زيستن ، ناسازگار با رسيدن به مقام نبوت و دريافت وحى از جانب خداوند

مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

برداشت فوق، از اسم استفهام {ما} _ كه در اين جا براى اظهار تعجب است _ استفاده مى شود.

9 _ انجام رسالت الهى ( انذار مردمان ) در ديدگاه مشركان ، تنها در خور شأن فرشتگان بود ، نه در توان انسان .

و قالوا مالِ ه_ذا الرسول . .. لولا أُنزل إليه ملك

برداشت فوق، از آن جا است كه مشركان به خاطر غذا خوردن و رفت و آمد پيامبر(ص) در بازار، او را شايسته پيامبرى نمى دانستند و خواستار نزول فرشته اى براى هميارى با آن حضرت بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 4

4 _ داشتن ثروتى بى نياز كننده از هرگونه داد و ستد با مردم ، و تأمين شدن نياز هاى مادى از سوى خداوند و يا داشتن بوستانى پر ثمر ، نشانه درستى ادعا پيامبرى در ديدگاه كافران

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة يأكل منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 4

4 _ علم به ارزش ها در نظام كفر ، مقهور عادات و رسوم اجتماعى

و صدّها ما كانت تعبد من دون اللّه

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 67 - 3

3 - زنده شدن دوباره نسل هاى گذشته تاريخ با همه قدمت آنها ، غيرقابل پذيرش در نظر كافران

أءذا كنّا تربًا و ءاباؤنا أئنّا لمخرجون

آمدن كلمه {آباؤنا} در ضمن استبعاد كافران، ممكن است بدين جهت باشد كه به نظر آنان زنده شدن نياكان به جهت قدمت زمانى، امرى دشوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 4

4 - در پندار كافران ، عقيده به معاد ، باورى ارتجاعى و افسانه اى ساخته و پرداخته پيشينيان است .

و قال الذين كفروا . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

{أسطوره} (مفرد {أساطير}) معادل افسانه است و آن عبارت از هر حكايت و قصه بى اصل و دروغ است كه به قصد اخلاقى يا سرگرم كردن ساخته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 13

13 - كافران ، سخنان مؤمنان پيرو پيامبر ( ص ) را نيز عارى از حقيقت مى دانستند .

و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

جمع آورده شدن مخاطب كافران (إن أنتم. ..) در خطاب به پيامبر(ص) احتمال دارد از اين جهت باشد كه آنان، مى خواستند با اين موضع گيرى، مدافع فكرى براى پيامبر(ص) باقى نگذارند و گفته هاى مؤمنان را نيز پيشاپيش، مخدوش اعلام كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 3

3 - در نظر كافران ، حقيقت انسان ، در جسم و اجزاى مادى ، خلاصه

شده است .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 8

8 - كافران ، درباره لحظه وقوع قيامت ، ناباور بودند و آن را محال مى دانستند . *

و يقولون متى ه_ذا الفتح إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 2،10

2 - كافران ، وعده تحقق روز قيامت را وعده اى نادرست مى دانستند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة

لازمه انكار قيامت از سوى كافران، اين است كه به آنان وعده اى مبنى بر وقوع قيامت داده شده باشد.

10 - سخن گفتن همراه با اداى سوگند ، داراى تأثيرى قابل توجه حتى در ديدگاه كافران

قل بلى و ربّى

اين كه خداوند به پيامبر(ص) دستور مى دهد كه آن حضرت سخن خود را همراه با سوگند به كافران بگويد، به خاطر تأثير زياد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 2،3،5

2 - كافران ، به خاطر استبعاد معاد ، منكر آن بودند .

و قال الذين كفروا . .. إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد

از تعبير {رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق. ..} استفاده مى شود كه آنان از طرح مسأله معاد شگفت داشتند و چنين امرى آنان را به انكار معاد واداشته بود.

3 - بازآفرينى انسان ها پس از قطعه قطعه و پراكنده شدن اجزاى بدنشان ، امرى ناشدنى در ديدگاه كافران

و قال الذين كفروا . .. إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد

{مزق} در لغت به

معناى پاره پاره شدن و قطعه گرديدن است (العين).

5 - كافران ، به دليل امكان نداشتن بازآفرينى انسان ها ، وقوع قيامت را منكر بودند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة . .. و قال الذين كفروا ... إذا مزّقتم كلّ ممزّ

اين آيه عطف به آيه {و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة. ..} است و به منزله اقامه دليل براى آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 4،6

4 - كافران ، بازآفرينى انسان ها را _ پس از قطعه قطعه شدن _ از سوى خداوند ، امرى ناشدنى مى دانستند .

هل ندلّكم على رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم . ..أفترى على اللّه

كافران مدعى بودند كه امر بازآفرينى انسان ها در قيامت _ كه پيامبر(ص) مطرح مى كند _ افترا به خداوند است. احتمال دارد از اين جهت باشد كه آنان اين امر را حتى براى خدا ناشدنى مى دانستند. ازاين رو مى گفتند اسناد چنين امرى به خدا، دروغ بستن به او است.

6 - كافران ، امكان بازآفرينى انسان ها را پس از قطعه قطعه و پراكنده شدن ، امرى عقلانى نمى دانستند .

و قال الذين كفروا . .. إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد . أفترى على اللّه

اين كه كافران به خاطر اظهار امكان تجديد حيات انسان ها پس از مرگ، به آن حضرت نسبت جنون دادند; به دست مى آيد كه احتمالاً آنان چنين اظهاراتى را اصلاً عاقلانه نمى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 18

18

- قرآن كريم در نگاه كافران ، فراتر از كلام عادى است و تأثيرى در حد سحر دارد .

و قال الذين كفروا للحقّ لمّا جاءهم إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

از سحر دانستن قرآن، استفاده مى شود كه مشركان، قرآن را كلامى فراتر از كلام معمولى و داراى تأثيرى فوق العاده مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 78 - 3،4،5

3 - زنده شدن انسان ها پس از تبديل شدن به استخوان كهنه و پوسيده ، امرى شگفت آور و ناممكن در ديدگاه كافران

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

{من} در آيه شريفه براى استفهام انكارى و تعجبى است و {رميم} به معناى كهنه و پوسيده است.

4 - تبديل شدن انسان ها به استخوان كهنه و پوسيده ، دليل و شاهد مثالِ كافران براى دور شمردن برپايى قيامت و زنده شدن مجدد انسان ها

و ضرب لنا مثلاً . .. قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

برداشت ياد شده با توجه به اين مطلب است كه جمله {قال من يحىِ. ..} استئناف بيانى است; يعنى، بيان براى جمله {ضرب لنا مثلاً} است.

5 - كافران ، خدا را از احياى مجدد انسان ها پس از مرگ ، ناتوان مى دانستند .

و ضرب لنا مثلاً. .. قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

مقصود از {ضرب لنا مثلاً} (براى ما مثل آورد) مى تواند اين معنا باشد كه: كافران، قدرت خدا را با قدرت ديگران يكى مى دانستند; يعنى، همان گونه كه همه از احياى استخوان كهنه ناتوان اند، او نيز مانند همه ناتوان است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 53 - 2

2 - تبديل خاك ها و استخوان هاى مردگان به انسانى كامل ، امرى ناممكن در نظر كافران

يقول . .. أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمدينون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 1،2

1 - برخاستن فردى از توده هاى مردم به پيامبرى ، امرى شگفت انگيز در نظر كافران

و عجبوا أن جاءهم منذر منهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه مقصود از {منهم} اين است كه پيامبر از ميان توده هاى مردم و با ويژگى مردمى باشد. گفتنى است تعبير {من بيننا} در آيه 8 مؤيد همين مطلب است.

2 - انتخاب شدن انسان به پيامبرى ، امرى شگفت آور در نظر كافران

و عجبوا أن جاءهم منذر منهم

برداشت ياد شده براساس اين ديدگاه است كه مقصود از {منهم} از جنس انسان بودن پيامبر باشد; زيرا كافران و مشركان صدراسلام، انسان را شايسته رسيدن به مقام پيامبرى و ارتباط با خداوند نمى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 1

1 - برگزيده شدن پيامبراسلام ( ص ) از ميان توده هاى عرب براى پيامبرى ، امرى غيرمنطقى و ناممكن در نظر كافران و مشركان

أءنزل عليه الذكر من بيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 8

8 - آفرينش جهان در نظر كافران ، باطل و بى هدف است .

و ما خلقنا السماء . .. ب_طلاً ذلك ظنّ الذين كفروا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 1

1 - ترديد و شك كافران مكه ، نسبت به برپايى قيامت

ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 35 - 7

7 - افق ديد كافران ، محدود به زندگى كوتاه دنيا است .

لجعلنا لمن يكفر بالرحم_ن . .. لمّا مت_ع الحيوة الدنيا و الأخرة عند ربّك للمتّقين

خداوند در اين آيه، توانايى خويش را بر ايجاد يك زندگى آكنده از تجمل براى كافران، بيان كرده و سپس حضور در جوار ربوبى را مطرح نموده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه كافران تنها در محدوده تنگ زندگى دنيا مى انديشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 1،7

1- حق ناباوران كافر ، آيات الهى را سحر و جادوئى روشن قلمداد مى كردند .

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر

7- اتهام سحر ، سپر دفاعى كافران در برابر آيات روشن وحى

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 13

13- مجال زندگى دنيا و عالم برزخ ، درنگى كوتاه در نظر كافران حضور يافته در صحنه قيامت

كأنّهم يوم يرون ما يوعدون لم يلبثوا إلاّ ساعة من نهار

با توجه به اين كه آنچه كافران در قيامت پشت سر خود مى بينند زندگى دنيا و عالم برزخ است; {لم يلبثوا} مى تواند ناظر به هر دو باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 2

2- خداوند ، توصيف كننده بهشت براى متقين ، در قبال جلوه دنيا در چشم كافران

و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون . .. زيّن له سوء عمله ... مثل الجنّة الّتى وعد ا

در صورتى كه {مثل} به معناى توصيف باشد، از ارتباط اين آيه با آيات پيشين مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 3 - 1،2،5

1_ زنده شدن دوباره انسان ، پس از مردن و خاك شدن ، امرى بعيد از نظر كافران

أءذا متنا و كنّا ترابًا ذلك رجع بعيد

2_ انكار معاد از سوى كافران ، متكى بر استبعاد و نه دليل قطعى

أءذا متنا و كنّا ترابًا ذلك رجع بعيد

5_ متلاشى شدن اجزاى بدن در خاك ، محور اشكال كافران در مسأله معاد

و كنّا ترابًا ذلك رجع بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 59 - 4

4 - ناباورى بى جاى كافران نسبت به نزديك شدن لحظه به لحظه قيامت

أزفت الأزفة . .. أفمن ه_ذا الحديث

در صورتى كه {ه_ذا} اشاره باشد به آنچه در آيات پيشين درباره نزديكى قيامت و وعده ها و عيدهاى الهى بيان شده است، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 47 - 3

3 - كافران ، زنده شدن انسان را پس از تبديل شدن وى به خاك و استخوان ، غيرقابل باور مى پنداشتند .

و كانوا يقولون أئذا متنا و كنّا

ترابًا و عظمًا أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 48 - 1،2

1 - احياى مجدد گذشتگان تاريخ ، موضوعى انكارآميزتر در پندار كافران

أو ءاباؤنا الأوّلون

آيه بالا تأكيدى بر آيه پيش است; يعنى، بر فرض بپذيريم كه ما پس از مرگ زنده مى شويم; زنده شدن نياكان ما _ كه روزگارى دراز از مرگ آنان گذشته است _ به هيچ وجه باور كردنى نيست.

2 - گذشت زمان بر مردگان ، تأثيرگذار در غير ممكن شدن احياى مجدد آنان در پندار كافران منكر معاد

أءنّا لمبعوثون . أو ءاباؤنا الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 8

8 - مرگ ، پايان همه چيز در بينش كافران

كما يئس الكفّار من أصح_ب القبور

{من} در آيه شريفه مى تواند براى ابتداى غايت و يا بيانيه باشد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 5

5 - در بينش كافران ، بشر شايسته مقام پيامبرى ، واسطه ارتباط ميان خدا و خلق و هادى براى انسان ها نيست .

فقالوا أبشر يهدوننا فكفروا و تولّوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 8

8 - كافران ، قرآن را نشانه جنون پيامبر ( ص ) مى دانستند .

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 6 - 2

2 - كافران ، هيچ دليل قاطعى بر نفى

قيامت ندارند ، بلكه تنها به گمانه زنى درباره آن مى پردازند .

إنّهم يرونه بعيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 3 - 1

1 - انكار قيامت ، برخاسته از پندار كافران به ناتوان بودن خداوند بر گردآورى استخوان هاى مردگان و احياى مجدد آنها

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه

مقصود از انسان در اين آيه _ برابر نظر مفسران و به قرينه مقام _ انسان كافر است; نه همه انسان ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 13 - 4

4 - قرآن ، حتى در ديدگاه كافران ، ظاهرى زيبا و آراسته دارد .

أس_طير الأوّلين

در صورتى نوشته افسانه اى را {اسطوره} مى گويند كه زيبا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 4

4 - گنه پيشگان كافر ، در برخورد با مؤمنان ، چنان خود را در مقام قيّم و نگهبان مى نشانند كه گويا هدايت آنان را مأموريت خود مى دانند .

و ما أُرسلوا عليهم ح_فظين

بينش كافران جاهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 28 - 7

7 _ در بينش كافران زشتكردار عصر جاهلى، روش پدرانشان مهمتر از امر خداوند بود.

قالوا وجدنا عليها ءاباءنا و الله أمرنا بها

از اينكه زشتكاران در توجيه كردار خويش قبل از استناد به امر خدا به روش پدرانشان تمسك جستند، برداشت فوق استفاده مى شود.

بينش كافران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 -

8،9

8- كفرورزان عصر بعثت ، برترى وضعيت اقتصادى و اجتماعى خود را نشانه حقانيت عقايد خويش مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

پاسخ كافران به دلايل روشن و آيات الهى، صرفاً تكيه بر مظاهر مادى و نظام اجتماعى خود بوده است و اين نشان دهنده تفكر آنان و ارزش هايى است كه در نظر آنها، معيار ارجحيت يك مكتب است.

9- كافران عصر بعثت ، مشكلات اقتصادى ، اجتماعى و سياسى مسلمانان را ، نشانه ناروابودن عقيده و تفكر آنان مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 2

2 - كفرپيشگان عصر بعثت ، وعده عذاب را دروغ پنداشته و آن را به ريشخند مى گرفتند .

و يستعجلونك بالعذاب

از اين كه تكذيب گران، از پيامبر(ص) مى خواستند وعده خود را عملى سازد و هر چه زودتر عذاب را بر آنان نازل كند، معلوم مى شود كه آنان تهديد پيامبر(ص) را تهديدى تو خالى مى انگاشتند و با درخواست تسريع عذاب، آن را به ريشخند مى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 32 - 2

2 _ دسته جمعى و به يكباره نازل نشدن آيات قرآن بر پيامبر ( ص ) ، دليل وحى نبودن آن در ديدگاه كافران صدراسلام

و قال الذين كفروا لولا نزّل عليه القرءان جملة وحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 67 - 1

1 - تبديل ذرات خاك به بدن انسانى زنده ، امرى شگفت و باور نكردنى

در نظر كافران عصر پيامبر

و قال الذين كفروا أءذا كنّا تربًا . .. أئنّا لمخرجون

كافران مى ديدند كه پيكر مرده انسان در خاك پوسيده و پس از روزگارى تبديل به ذرات خاك مى شود. پذيرش اين مطلب (تبديل دوباره ذرات و عناصر خاكى به بدن انسانى زنده) براى آنان غير قابل باور بود و از آن اظهار شگفتى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 1،2

1 - كافران ، اظهارات پيامبر ( ص ) را درباره تجديد حيات انسان ها پس از مرگ ، افتراى او بر خدا مى دانستند .

و قال الذين كفروا هل ندلّكم على رجل ينبّئكم . .. أفترى على اللّه كذبًا

2 - كافران ، در اظهار نظرشان درباره پيامبر ( ص ) و تبليغ آن حضرت از معاد ، مردد بودند و نظرى ثابت و قطعى نداشتند .

رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد . أفترى على اللّه كذبًا أم ب

{أم} حرف عطف و براى ترديد است; يعنى، طبق نظر كافران پيامبر(ص) يا مى داند كه معاد، شدنى نيست و در عين حال از آن خبر مى دهد _ كه افترا به خدا است _ و يا از آن خبر ندارد و سخنى جنون آميز بر زبان جارى مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 47 - 8

8 - كافرانِ صدراسلام ، عقيده به روزى رسانى خدا براى انسان ها را باطل دانسته و مؤمنان را در گمراهى محض مى پنداشتند .

قال الذين كفروا للذين ءامنوا أنطعم من

لو يشاء اللّه أطعمه إن أنتم إلاّ فى ضل_ل م

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {إن أنتم إلاّ فى ضلال مبين} دنباله گفتار كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 2 - 2

2- از نگاه كافران عصر نزول ، مقام رسالت شايسته موجودى آسمانى و فرابشرى است .

بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 51 - 2

2 - تكذيب و انكار معاد ، از سوى كافران صدراسلام

ثمّ إنّكم أيّها الضالّون المكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 4

4 - مشركان و كافران صدراسلام ، منكر برپايى قيامت بوده و آن را دروغ مى پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 24 - 4

4 - قرآن ، كلامى پرجاذبه و اثرگذار ، حتى در نظر كافران حق ناپذير عصر نزول

فقال إن ه_ذا إلاّ سحر يؤثر

اطلاق {سحر} به قرآن، مى تواند به اين جهت باشد كه همان گونه كه سحر بسيار تأثيرگذار است، قرآن نيز چنين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 25 - 2

2 - اصرار و تأكيد فراوان كافران حق ناپذير و مستكبر صدراسلام ، بر الهى نبودن قرآن و منشأ بشرى داشتن آن

و استكبر . فقال إن ه_ذا إلاّ سحر يؤثر . إن ه_ذا إلاّ قول البشر

بينش كافران مستكبر

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 3

3 _ مستكبران كفرپيشه مدعى برخوردارى خويش از رحمت هاى الهى در آخرت

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة

زيرا سوگند مستكبران به محروميت مؤمنان از رحمت الهى، از موضع كسى است كه تنها خود را بهره مند از مواهب الهى مى داند.

بينش كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 4،5

4- كافران مكه ، نزول وحى بر پيامبر ( ص ) را ، ادعايى بيش نمى دانستند .

قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

ذكر نكردن منشأ نزول ذكر و مجهول آوردن فعل {نُزِّل} و نيز با استهزا بيان كردن آن، مى تواند به منظور ياد شده باشد.

5- نزول وحى از جانب خداوند بر بشر ، امرى غير قابل قبول و به دور از عقل و خرد و در حد ديوانگى در بينش كافران مكه

قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 2،4،6

2- كافران مكه ، دليل صداقت پيامبر ( ص ) را در ادعاى نزول وحى ، آمدن ملائكه براى تصديق او مى دانستند .

لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

4- كافران مكه ، بر اين باور بودند كه نزول هر نوع پيام آسمانى بر بشر ، بايد همراه با شاهد آسمانى محسوسى باشد . *

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

درخواست كافران از پيامبر(ص) براى آوردن ملائكه جهت تصديق نبوتش، ممكن است از اين رو باشد كه: آنان ارتباط بشر با

خداوند را غير ممكن مى دانستند و براى قبول نبوت بشر، خواستار آوردن شاهد آسمانى بودند و ذكر نام ملائكه شايد به عنوان نمونه و يا شناخته شده بودن آنان باشد.

6- كافران و مشركان مكه ، ملائكه را موجوداتى قابل احساس براى همگان مى دانستند .

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة

از تعبير {لو ما تأتينابالملئكة} (چرا فرشته اى نمى آورى؟) استفاده مى شود كه آنان، فرشتگان را موجوداتى محسوس و قابل رؤيت مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 7،8،9

7- كافران و مشركان مكه ، نسبت به نام { رحمان } براى خداوند ، بسيار حساس و منكر رحمانيت او بودند .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

اختصاص به ذكر يافتن نام {رحمان} از ميان ديگر نام هاى مقدس پروردگار و نيز تكرار {هم}، بيانگر برداشت ياد شده است.

8- كافران مكه ، منكر خداى رحمان بودند .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

گفتنى است كه كافران منكر نام رحمان بودند; به اولويت استفاده مى شود كه منكر ذات خداى رحمان نيز بوده اند.

9- آسمانى بودن قرآن ، مورد انكار كافران و مشركان مكه بود .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن كريم باشد، چنان كه در موارد متعدد در قرآن _ از جمله آيه دوم همين سوره _ از قرآن به {ذكر} ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 4

4 - كافران مكه ، براى عقيده خود ، هويتى مستقل ، قائل بودند .

اتّبعوا

سبيلنا

بينش كفرآميز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 37 - 2

2- انكار معاد و ترديد در آن و مغرور شدن به زندگى دنيا ، انديشه و بينشى كفرآميز است .

و ما أظنّ الساعة قائمة . .. قال له صاحبه وهو يحاوره أكفرت بالذى خلقك

بينش گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 7

7 - قيامت ، عرصه رنگ باختن پندار هاى دروغين گمراهان و فريب خوردگان

و يحسبون أنّهم مهتدون . حتّى إذا جاءنا

بينش لاوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 10 - 2

2_ لاوى برخلاف ديگر برادرانش ، با توطئه عليه يوسف ( ع ) و دور ساختن او از نزد پدرشان يعقوب ( ع ) موافق نبود .

لاتقتلوا يوسف و ألقوه فى غي_بت الجب . .. إن كنتم ف_علين

جمله شرطى {إن كنتم فاعلين} (اگر بر توطئه عليه يوسف(ع) مصمم هستيد) مى رساند كه لاوى با انجام توطئه موافق نبود. لازم به ذكر است كه جواب جمله شرطى (إن كنتم...) معنايى است كه از {ألقوه...} استفاده مى شود ; يعنى، {إن كنتم فاعلين فألقوه فى غي_بت الجب}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 80 - 7،9،11

7_ فرزند بزرگ يعقوب ، بازگشت كاروان بدون همراه داشتن بنيامين را تخلف از عهد و سوگند پيشين خود و برادرانش خواند .

قال كبيرهم ألم تعلموا أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا من الله

لاوى با تفريع جمله {فلن أبرح . ..} بر {ألم تعلموا أن أباكم قد أخذ عليكم موثقًا} بيان داشت كه: با توجه به عهد و پيمانمان با يعقوب(ع)، سزاوار نيست بدون همراه داشتن بنيامين باز گرديم [اگر شما تصميم به بازگشت داريد خود مى دانيد]، ولى من باز نخواهم گشت.

9_ فرزند بزرگ يعقوب با يادآور شدن ظلم و ستم برادرانش به يوسف ، بازگشت به نزد پدر را بدون همراه داشتن بنيامين ناروا شمرد .

ألم تعلموا . .. من قبل ما فرّطتم فى يوسف

{ما} در {ما فرّطتم} مصدريه است و عبارت {من قبل ما فرّطتم . ..} عطف بر {أنّ أباكم ...} مى باشد ; يعنى: {ألم تعلموا تفريطكم فى يوسف من قبل}. تفريط به معناى كوتاهى كردن و رها كردن چيزى تا نابود شدن آن است (لسان العرب).

11_ لاوى بازگشت از مصر بدون بنيامين را به پيام رخصتى از ناحيه يعقوب ( ع ) و يا به تقدير و حكمى از جانب خدا موكول كرد .

فلن أبرح الأرض حتى يأذن لى أبى أو يحكم الله لى

گويا مقصود لاوى از {حتى يأذن لى أبى} اين معنا باشد كه پدرش يعقوب اطمينان كند كه ما در نگه دارى از بنيامين كوتاهى نكرديم و مصداق سخنى كه خود گفته بود (إلاّ أن يحاط بكم) تحقق يافت. و يا اگر چنين اطمينانى پيدا نكرد، از پيمان خويش چشم پوشى

كند و در نتيجه اجازه بازگشت را به من بدهد. و مراد از {يحكم الله} شايد اين باشد كه تقدير الهى سبب شود من بتوانم بنيامين را از دست عزيز مصر برهانم و با او باز گردم.

بينش لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 5

5 - اقامه نماز ، از ديد لقمان اهميت ويژه اى دارد .

ي_بنىّ أقم الصلوة

از اين كه لقمان پس از توصيه پسرش به پرهيز از شرك (توحيد) و يادآورى روز حساب به نماز مى پردازد ، حكايت از اهميت آن مى كند.

بينش متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 1

1 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان در جريان حديبيه ، سفرى پرخطر و بى بازگشت در نظراعراب متخلف

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

بينش متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 2

2 - متقين ، دستيابى خود به بهشت را مرهون دعا ها و نيايش هاى خود به درگاه خداوند مى دانند .

فمنّ اللّه علينا . .. إنّا كنّا من قبل ندعوه

بينش متوليان غار اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 34

34- متصدّيان جايگاه اصحاب كهف ، آنان را اهل عبادت خداوند و جايگاه شان را مكانى مقدّس مى دانستند .

قال الذين غلبوا على أمرهم لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

تصميم بر ساختن مسجد، نشانه آن است كه سازندگان

آن، اهداف اصحاب كهف را با مسجد، هماهنگ دانسته و آن ها را اهل سجود و عبادت شناخته بودند. شايسته ديدن آرامگاه آنان براى بناى مسجد، گوياى اعتقاد به تقدّس آن جا است.

بينش مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 2

2 - فتح سنگر هاى دشمن و پيروزى برق آسا بر آنان ، نيازمند نصرت و امداد هاى الهى در نگاه مجاهدان راه خدا

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

ذكر عبارت {نصر من اللّه} پيش از {فتح قريب}، مى تواند براى بيان مطلب بالا باشد.

بينش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 5

5 _ جهاد پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، نشأت يافته از درك صحيح و بينش عميق آنان نسبت به ارزش جهاد

فهم لايفقهون. لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا

با توجه به فراز پيش (رضوا . .. فهم لايفقهون) مقصود اين است كه منافقان چون نمى فهمند، از جهاد مى گريزند و لكن مؤمنان، به بركت درك عميقى كه دارند، به سوى عرصه هاى كارزار پيش مى تازند.

بينش مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 5

5 - مال و قدرت ، تنها ملاك ارزش انسان ، از نگاه مخالفان پيامبران در طول تاريخ

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم . .. فلولا أُلقى عليه أس

بينش مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43

- 8 - 3

3 - مشركان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، معتقد به اقتدار و متكى به نيرومندى خود

أن كنتم قومًا مسرفين . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

از يادآورى هلاكت اقوامى نيرومندتر از مردم مكه، استفاده مى شود كه مكيان، به قدرت خويش مغرور بوده و آن را غير قابل زوال مى پنداشتند.

بينش مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 2،3

2_ زندانى شدن و خوار گشتن ، محبوب تر از گناه و معصيت ، در پيش حضرت يوسف ( ع ) و بندگان مخلص خدا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

3_ رنج و محنت در راستاى اطاعت خداو حفظ حريم عفت ، امرى محبوب و ارزشمند براى يوسف ( ع ) و بندگان خالص خداوند

رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

بينش مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 6

6 _ از ديدگاه برخى مردم در اختيار داشتن خزاين الهى و آگاهى به غيب و فرشته بودن، نشانه پيامبرى است.

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه و لاأعلم الغيب و لاأقول لكم إنى ملك

بينش مردم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 8

8 - برخى از مردم پيش از اسلام ، فرزند داشتن و متولد شدن را مانع خدايى نمى دانستند .

لم يلد و لم يولد

ماضى آوردن فعل هاى {لم يلد} و {لم يولد} _ با آن كه نفى ولادت هميشگى است _ به چنين پندارى در بين مردم آن

زمان، اشاره دارد.

بينش مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 4

4 - در طلاق از نوع ظهار ، پندار مردم جزيرة العرب اين بود كه زن ظهار شده ، براى شوهرش حكم مادر را پيدا كرده و حرام مؤبّد مى شود .

الذين يظ_هرون منكم من نسائهم ما هنّ أُمّه_تهم

بينش مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 7،13

7_ مردم عصر بعثت ، پيامبرىِ فردى از افراد بشر را امرى بعيد مى شمردند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

13_ توانايى به ارائه هر گونه معجزه و در هر زمان ، از شرايط پيامبرى در ديدگاه ناصواب مردم عصر بعثت

و لقد أرسلنا رسلاً . .. و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن الله لكل أجل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 6 - 4

4 - ارضاى غرايز جنسى حتى از راه آميزش با همسر و يا كنيز خود ، مورد ملامت در بينش برخى از مردم عصر بعثت

فإنّهم غير ملومين

تعبير {غير ملومين} (نكوهيده نيستند)، مى تواند تعريض به انديشه رهبانانى باشد كه هرگونه ارضاى غرايز جنسى را، منافى با مقامات معنوى مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 30 - 4

4 - ارضاى غرايز جنسى ، حتى از راه آميزش با همسر و يا كنيز خود ، مورد ملامت در بينش برخى از مردم عصر بعثت

فإنّهم

غير ملومين

تعبير {غيرملومين} (نكوهيده نيستند)، مى تواند تعريضى باشد به انديشه رهبانان كه هرگونه ارضاى غرايز جنسى را، منافى با مقامات معنوى مى پنداشتند.

بينش مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 5

5- مردم عصر بعثت ، معتقد به توانايى علمى پيامبر ( ص ) در پاسخ گويى به مسائل اسرارآميز و ناشناخته اى چون روح

يسئلونك عن الروح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 2،3،4

2- نزول داستان اصحاب كهف در قرآن ، زمينه ساز اظهار نظرهايى گوناگون در ميان مردم عصربعثت ، در باره تعداد آنان شد .

سيقولون . .. و يقولون ... و يقولون

حرف {سين} در {سيقولون} نشانه صدور آن گفته و گفته هاى بعدى در زمان آينده است و به قرينه {فلا تمار فيهم} اين اقوال، در زمان حيات رسول اللّه(ص) پيدا شده بود.

3- مردم عصربعثت ، با اظهار سه نظريه متفاوت ، اصحاب كهف را سه ، يا پنج و يا هفت نفر مى پنداشتند .

سيقولون ثل_ثة رابعهم كلبهم و يقولون خمسة . .. و يقولون سبعة

4- سگ اصحاب كهف ، چهارم يا ششم و يا هشتمين عضوگروه اصحاب كهف در نظر مردم بود .

سيقولون ثل_ثة رابعهم كلبهم و يقولون خمسة سادسهم كلبهم . .. و يقولون سبعة و ثامنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 5 - 4

4 - لزوم حفظ درختان بارور ، در باور مردمان عصر بعثت

ما قطعتم من لينة . .. فبإذن اللّه

از توضيح خداوند نسبت به مشروعيت

عمل مسلمانان در قطع درختان بنى نضير، چنين استفاده مى شود كه عمل آنان، براى مردم مدينه چه بسا سؤال برانگيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 25 - 1

1 - برخى از مردم عصر بعثت ، قرآن را كلامى القا شده از سوى شيطان مى پنداشتند .

و ما هو بقول شيط_ن

بينش مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 16 - 5

5- مرفهان ستمگر ، جهان را بازيچه و بى هدف مى پندارند .

قرية كانت ظالمة . .. وارجعوا إلى ما أُترفتم فيه ... و ما خلقنا السماء والأرض و م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 10

10 - بشر بودن و خوردن و آشاميدن همانند انسان ها ، مانع از رسالت در نظر اشراف و عناصر مرفه

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم يأكل ممّا تأكلون منه و يشرب ممّا تشربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 37 - 3

3 - دنيا و صحنه آمد و شد نسل ها و آفرينش آنها ، فاقد كمترين هدف و فرجام در بينش اشراف و مرفهان كفرپيشه

نموت و نحيا

مقصود از {نموت و نحيا} (مى ميريم و زنده مى شويم) اين است كه نسلى مى ميرد و نسلى پديد مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 34 - 5

5 - مترفان ، هيچ تعليمى از تعاليم آسمانى پيامبران را قبول نداشتند .

قال مترفوها إنّا

بما أُرسلتم به ك_فرون

برداشت ياد شده از آن جا است كه موصول {ما اُرسلتم به} اطلاق دارد و شامل هر تعليمى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 1،4،6

1 - مترفان ، دارايى بيشتر و اولاد زيادتر را ملاك برترى و ارزش مى دانند .

قال مترفوها . .. و قالوا نحن أكثر أمولاً و أول_دًا

4 - برخورداران از امكانات رفاهى ، خود را مأمون از عذاب مى دانند .

قال مترفوها . .. نحن أكثر أمولاً و أول_دًا و ما نحن بمعذّبين

6 - مترفان ، به خاطر كثرت مال و اولاد ، خود را از عذاب در امان مى دانستند .

و قالوا نحن أكثر أمولاً و أول_دًا و ما نحن بمعذّبين

اين جمله به منزله نتيجه عبارت قبلى است و به خاطر روشنى مطلب براى ذهن مخاطب، از {فا}ى تفريع استفاده نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 50 - 1،4

1 - دادن نقش اصلى به دانش و تلاش بشرى در برخوردارى از آسودگى ها و نعمت ها و ناديده گرفتن نقش خداوند در عرصه زندگى ، تفكر همه مرفهان و برخورداران در طول تاريخ

قال إنّما أُوتيته على علم . .. قد قالها الذين من قبلهم

4 - همسانى طرز تلقى مرفهان ناسپاس از دنيا و نعمت هاى آن ، و يگانگى موضع آنان در برابر انديشه توحيدى پيامبران

قال إنّما أُوتيته على علم . .. قد قالها الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 5

5 -

پندار مرفّهان به گرامى بودن نزد خداوند ، با وجود بى توجهى آنان به مساكين ، پندارى بى پايه و نادرست است .

ربّى أكرمن . كلاّ ... و لاتح_ضّون على طعام المسكين

بينش مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 1

1 - مال و فرزند بسيار ، نشانه لطف و مهر خداوند در ديدگاه شرك پيشگان مرفه صدراسلام

أيحسبون . .. من مال و بنين . نسارع لهم فى الخيرت

بينش مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 11

11- { روى عن على ( ع ) إنّه قال : علمت أنّ التقىّ ينهاه التقى عن المعصية ;

از حضرت على(ع) روايت شده كه فرمود: مريم دانست كه انسان پرهيزگار، تقوايش او را از معصيت باز مى دارد}.

بينش مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 17

17 - مستكبران ، عاملى براى انحراف مردم از دين الهى و مانع ايمان آنان ، از ديدگاه مستضعفان

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 1،3،5،6

1 - مستضعفان در قيامت ، بى گناه دانستن مستكبران را در گمراه كردن ديگران ، مردود شمرده و آنان را عامل اصلى آن معرفى خواهند كرد .

بل كنتم مجرمين . و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الّيل و النهار إذ تأ

3 - مستضعفان در قيامت ، تلاش مكّارانه و شبانه روزى مستكبران را ،

مانع ايمانشان معرفى خواهند كرد .

لولا أنتم لكنّا مؤمنين . قال الذين استكبروا ... بل كنتم مجرمين . و قال الذين است

5 - مستضعان در قيامت ، مستكبران را عامل اصلى شريك گرفتن براى خدا معرفى خواهند كرد .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا . .. تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أنداد

6 - مستضعفان در قيامت ، انتخاب كفر و بى دينى را تحميلى از سوى مستكبران معرفى خواهند كرد .

إذ تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أندادًا

كاربرد فعل {تأمروننا} (از ماده {أمر} و به معناى فرمان و دستور) دلالت مى كند كه مستكبران به صورت دستور آمرانه، مستضعفان را وادار به پذيرش عقيده اى مى كرده اند.

بينش مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 32 - 3

3 - مستكبران ، در قيامت ، خود را مانع حق پذيرى مستضعفان در دنيا نخواهند دانست .

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى بعد إذ جاءكم

بينش مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 2

2 _ دورنماى مشقت آميز و به دور از منافع مادى جنگ تبوك ، در نظر برخى از مسلمانان صدر اسلام ، عامل امتناع آنان از حضور در جنگ

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 2

2 _ گمان برخى از مسلمانان صدر اسلام به وجوب بسيج همه مردم براى شركت در جنگ

ما كان المؤمنون لينفروا

كافة

آيه شريفه _ چنان كه در برخى شأن نزولها آمده _ در مقام دفع ذهنيت اشخاصى است كه مى پنداشتند همه مسلمانان بى استثنا بايد در جنگ شركت كنند.

بينش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 13

13 _ خيرخواهيهاى مشركان مبنى بر زيانبار بودن حضور مؤمنان ضعيف در كنار پيامبر(ص) نبايد موجب طرد و محروميت آنان از محضر پيامبر(ص) گردد.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء فتطردهم

{حسابهم} مى تواند اضافه مصدر به فاعل خود (هم) باشد ; يعنى حسابگريهاى مشركان درباره مؤمنان و فقر و محروميت آنها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 18

18 _ مشركان، مرتدان متحير را به شرك دعوت مى كنند و خود را هدايت يافته مى پندارند.

له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

مراد از {اصحاب}، بنا بر يك احتمال، مشركان و منحرفانى هستند كه مرتدان را تشويق مى كنند و به جانب خود سوق مى دهند و راه خود را طريق هدايت مى شمارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 11

11 _ مشركان مى پنداشتند امنيت آنان با پرستش بتها و ديگر معبودها تأمين مى گردد.

فأى الفريقين أحق بالأمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 9

9 _ دشنام به خدا براى دفاع از باورهاى خويش، عملى شايسته و زيبا در نظر مشركان است.

فيسبوا الله عدوا بغير علم كذلك زينا لكل أمة عملهم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 3،5،8،10

3 _ قرار دادن سهم براى خداوند، از آنچه خود آفريده، از پندارهاى پوچ مشركان

و جعلو الله مما ذراً من الحرث و الأنعم نصيبا فقالوا هذا لله بزعمهم

5 _ شرك، عقيده اى برخاسته از پندار و اوهام مشركان است.

فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشركائنا فما كان لشركائهم

منتسب كردن {شركاء} به مشركان و نه به خداوند، گويا اشاره بدين نكته باشد كه آنچه را آنان شريك خدا مى پندارند به ساخته هاى ذهنى آنان مربوط است.

8 _ مشركان، مصرف اموال سهم شريكان پندارى خداوند را در راه خدا غير مجاز و ناروا مى شمردند.

فما كان لشركائهم فلايصل إلى الله و ما كان لله فهو يصل إلى شركائهم

10 _ داورى زشت و غلط مشركان جاهلى در مقايسه خدا با بتها و ترجيج بتها بر او

فما كان لشركائهم . .. ساء ما يحكمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 3،12

3 _ مشركان از مفهوم {مشيت الهى} برداشتى نادرست داشتند.

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا

12 _ پيامبر(ص) مأمور احتجاج با مشركان و رد انديشه هاى غلط آنان

قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 15

15_ مشركان به پندار فرمان خدا بر پرستش معبود هاى خويش ، آنها را عبادت مى كنند . *

أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 7

7_ مشركان با وجود دلايل روشن

بر ولايت خداوند ، ديگران را ولىّ و سرپرست خويش مى پنداشتند و به آنان روى مى آوردند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

تفريع جمله {اتخذتم . ..} به وسيله حرف {فاء} بر بيان كارها و شؤونى كه براى خداوند برشمرده شد$_ كه مشركان نيز آنها را باور دارند _ مى رساند كه ولايت بر انسانها تنها از آنِ خداست و پندار ولايت غير او ، پندارى ناموجّه و بدون دليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 1،2

1- مشركان ، براى معبود هاى خويش سهمى در روزى دهى قائل بودند .

يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم

آيه، ادامه بيان كارهاى خلاف مشركان است و برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ما} ى موصول، معبودهاست و مفعولٌ به فعل {لايعلمون} محذوف است.

2- مشركان ، براى اسباب و علل ظاهرى در انجام امور ، نقش مستقل قائل بودند .

بربّهم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم ... و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه {ما}ى موصول اسباب و عواملى باشد كه مشركان آنها را در نجات خود از ناگواريها دخيل مى دانستند، در حالى كه خبر از وضعيت آنها هم نداشتند و از اينكه خداوند مشركان را به خاطر چنين تفكرى مورد سرزنش قرار داده است، استفاده مى شود كه آنان براى چنين اسبابى نقش مستقل قائل بوده اند و گرنه جاى سرزنش و توبيخ نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 10

10- مشركان ، در

برابر اسناد دختر به خدا ، فرزند دلخواهشان ( پسر ) را به خود اسناد مى دادند .

و يجعلون لله البن_ت . .. و لهم ما يشتهون

{و} در {و لهم} مى تواند حاليه و هم مى تواند عاطفه باشد. در صورت عاطفه بودن جمله {ما...} در محل نصب خواهد بود براى عطف به {البنات}. در هر صورت برداشت فوق قابل استفاده است و اسناد دادن فرزند دختر براى خدا، قرينه اى است بر اينكه مراد از {ما} در {ما يشتهون} فرزند پسر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 6

6- مشركان ، على رغم نفرت از دختردار شدن ، آن را به خداوند نسبت مى دادند .

و يجعلون لله البن_ت . .. و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا و هو كظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 87 - 3

3- دست نيافتن مشركان در قيامت به بافته هاى دروغين خويش درباره شريك داشتن خداوند

و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 3

3- مشركان ، مرگ را به منزله نيستى و نابودى پنداشته و حيات پس از آن را مستبعد مى شمردند .

أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 9

9- اصل وجود خدا و نياز به رسالت ، امرى پذيرفته شده حتى در بينش مشركان

أبعث الله بشرًا رسولاً

از اينكه مشركان به جاى انكار اصل

رسالت به استبعاد نبوت بشر پرداختند، مى توان استفاده كرد كه اصل رسالت و نبوت براى آنان، امرى محرز بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 4

4- در نظر مشركان تنها ملائكه ، شايسته رسالت و پيامبرى بودند .

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً. قل لو كان فى الأرض مل_ئكة ... لنزّلنا عليهم من الس

از پاسخ خداوند در قبال اعجاب مشركان و از گفته آنان (أبعث الله بشراً رسولاً) استفاده مى شود كه آنان، توقع داشتند كه پيامبر(ص) از جنس ملائكه باشد نه از جنس بشر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 10

10- غفلت از رستاخيز و تصوّر عدم برپايى قيامت ، آفت فراگير مشركان است .

بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 5

5- شرك پيشاگان ، عزّت و سعادت را در تحصيل مال و فرزند ، و فزونى آن مى ديدند .

قال لأُتينّ . .. واتّخذوا ... ليكونوا لهم عزًّا

در آيات پيشين انگيزه روى آوردن به كفر، علاقه به مال و فرزند بيان شده و در اين آيه طلب عزّت ذكر گرديده است. حاصل اين دو تعبير، اين است كه مشركان مال و فرزند را مايه عزّت مى دانستند و پرستش غير خدا را، راه وصول به آن شناخته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 92 - 2

2- در پندار گروهى از مشركان ، خداوند برخى از مخلوقات خويش را فرزند

خوانده خود قرار داده است .

أن يتّخذ ولدًا

از تعبير {إتّخاذ} در اين آيه و نيز در آيات پيشين، برمى آيد كه قائلانِ فرزند گزينى خداوند، تنها اين بوده است كه او از ميان موجودات، كسى را به عنوان فرزندى خود برگزيده است; نه اين كه مدعى تولّد فرزندى براى او باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 2

2- قائلان به فرزندگزينى خداوند ، فرزند خوانده او را از بين موجودات شعورمند آسمان ها و زمين مى دانستند .

من فى السموت والأرض

كلمه {من} موصولى است كه براى عاقلان به كار مى رود. به كار بردن آن، ممكن است ناظر به پندار فرزندخواندگى فرشتگان، عيسى و عزير(ع) براى خدا باشد در نتيجه تعبير {موجودات آسمان ها} كنايه از ملائكه و {موجودات زمين} كنايه از عيسى و عزير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 10

10- ناسازگارى بشر بودن با دستيابى به مقام نبوت ، از ديدگاه مشركان

هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 7

7- پندار مشركان در مستقل بودن فرشتگان در شفاعت

لايشفعون إلاّلمن ارتضى

از اين كه استقلال در شفاعت نفى شده، به دست مى آيد كه مشركان (مخاطبان اين آيه) چنين پندارى داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 2

2- مشركان ، مى پنداشتند پيامبران بايد در دنيا عمر جاويد داشته باشند .

و ما جعلنا لبشر من قبلك الخلد

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 4

4 - در جهان بينى مشركان ، تدبير امور جهان و انسان ها ، در اختيار خدايان است نه خداى متعال .

ي_أيّها الناس . .. إنّ الذين تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 7

7 - انسان ، موجودى جاودان در بينش اديان الهى و پديده اى فناپذير در نگرش شرك پيشگان تاريخ

بل قالوا . .. قالوا أءذا متنا ... أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 83 - 1

1 - معاد ، وعده اى بى اساس و افسانه اى كهن ، در نظر كافران و مشركان

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون . .. لقد وعدنا ... إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

{اسطورة} (مفرد {أساطير}) به معناى افسانه است. بنابراين {أساطيرالأوّلين}; يعنى، افسانه هايى كه پيشينيان ساخته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84 - 1

1 - زمين و هر آنچه در آن هست ، از آن خدا و متعلق به او است .

قل لمن الأرض و من فيها إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 41 - 4

4 _ رسالت مدارى انسان از سوى خداوند ، امرى شگفت آور و غير قابل قبول از ديدگاه مشركان

أه_ذا الذى بعث اللّه رسولاً

استفهام در {أه_ذا} انكارى و براى اظهار تعجب و شگفتى آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 42 - 6

6 _ دست شستن از گرايش هاى شرك آلود و روى كردن به تعاليم پيامبران ( همچون يگانه پرستى ) و عقيده به قيامت ، در ديدگاه اهل شرك ، گمراهى و انحراف است .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 3،9

3 - رد دعوت پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ، على رغم اعتقاد آنان به هدايت بخش بودن آيين آن حضرت

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

9 - در ديدگاه مشركان ، گمراهى توأم با امنيت و آسايش ، برتر از هدايت همراه با ناامنى و اضطراب است .

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 3،5

3 - مشركان ، وعده پيامبر ( ص ) را درباره وقوع قيامت و معاد درست نمى دانستند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

5 - مشركان ، پيروان مؤمن پيامبر ( ص ) را سهيم و هم رأى او در رسالت مى دانستند .

متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جمع آورده شدن {صادقين}، به اين خاطر است كه مؤمنان نيز مخاطب مشركان بوده اند. مخاطب قرار دادن مؤمنان و پرسش از زمان وقوع قيامت از آنان، بيانگر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 5

5 - مشركان ، خود را مصون از عذاب الهى مى دانند .

و قال الذين كفروا . .. و

ما نحن بمعذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 5،13،14

5 - مشركان ، پيامبراكرم ( ص ) را شخصى معمولى مى دانستند كه هدفش بازداشتن مردم از دين و آيين پدرانشان بود .

قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

تعبير از پيامبر(ص) به {رجل} _ آن هم به صورت نكره _ حاكى از نكته ياد شده است.

13 - مشركان ، معتقد بودند قرآن ساخته و پرداخته است ; نه وحى .

و قالوا ما ه_ذا إلاّ إفك مفترًى

مشاراليه {ه_ذا} به قرينه {تتلى عليهم آياتنا} مى تواند قرآن باشد. هم چنين مى تواند حاصل تلاوت (قول به توحيد) باشد. برداشت ياد شده بنابر احتمال اول است.

14 - مشركان ، پيامبر ( ص ) را افترازننده به خدا مى دانستند .

إلاّ إفك مفترًى

{إفك}; يعنى، بازداشته شدن چيزى از وضعيتى كه شايسته است در آن وضعيت باشد. و در دروغ استعمال مى شود (مفردات راغب). آوردن {مفترًى} به عنوان صفت {إفك}، مى تواند به اين منظور باشد كه آنان قرآن را دروغى مى دانستند كه به خدا نسبت داده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 2

2 - پندار مشركان درباره گمراهى پيامبر ( ص )

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى

سفارش خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر اعلام موضع روشن درباره اين كه به فرض گمراهى او، ضررش عايد خود آن حضرت مى شود; احتمال دارد براى رفع توهم و يا اتهامى (نكته ياد شده) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 1،3

1 - مشركان ، پيش از نزول عذاب بر آنان ، منكر آن بودند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به من قبل

3 - مشركان به حشر و معاد ، كفر ورزيده و منكر آن بودند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 11 - 5

5 - مشركان آفرينش مجدد انسان ها را در قيامت ، امرى بعيد و غيرممكن و بسيار سخت مى دانستند .

فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا أم من خلقنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15 - 2

2 - قرآن ، سحرى آشكار در ديدگاه مشركان

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 16 - 2،3

2 - برپايى قيامت و حيات مجدد انسان ها پس از مرگ و تبديل شدن به خاك و استخوان ، مورد انكار مشركان

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

دو همزه به كار رفته در آيه شريفه، براى استفهام انكارى است.

3 - برپايى قيامت و حيات دوباره انسان ها پس از متلاشى شدن بدن ، امرى غيرممكن و بس بعيد در نظر مشركان

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 17 - 1،2

1 - مشركان ، تجديد حيات نياكانشان را

پس از مرگ و تبديل شدن آنان را به خاك و استخوان ، امرى بسيار بعيد و غير قابل قبول مى دانستند .

أءنّا لمبعوثون . أوَ ءاباؤنا الأوّلون

{ءاباؤنا} مبتدا و خبر آن _ به قرينه خبر موجود در آيه قبل (لمبعوثون) _ حذف شده است. اين جمله (مبتدا و خبر) عطف بر جمله قبل (ءإنا لمبعوثون) است.

2 - مشركان ، حيات مجدد نياكان اوليه خود را در روز رستاخيز ، بعيدتر و غيرممكن تر از تجديد حيات خود مى دانستند .

أءنّا لمبعوثون . أوَ ءاباؤنا الأوّلون

از عطف {أو ءاباؤنا. ..} بر {أءنا لمبعوثون} _ كه براى ارتقاى اظهارِ استحاله امرِ معاد است _ و نيز از اختصاص به ذكر يافتن {آباء}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 28 - 3،4

3 - پيشوايان شرك با تظاهر به خيرخواهى ، عامل اصلى فريب خوردن و دور شدن از مسير خير و حق در ديدگاه مشركانِ گمراه شده

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

{يمين} مى تواند مشتق از {يمن} (خير و بركت) باشد. بر اين اساس، معناى آيه چنين مى شود: شما از سر خيرخواهى به سراغ ما مى آمديد. اما متعدى شدن فعل {تأتوننا} به {عن} _ كه براى مجاوزت است _ موجب مى شود كه اين كلمه متضمن معناى {تصددننا} _ كه متناسب با معناى مجاوزت است _ باشد. بر اين اساس، پيام اصلى آيه چنين خواهد بود: شما بوديد كه در ظاهر از سر خيرخواهى به سراغ ما آمده و ما را از مسير حق و خير گمراه مى كرديد.

4 -

مشركان گمراه شده ، در قيامت اعمال قدرت سران شرك را عامل گمراهى و فريب خود معرّفى خواهند كرد .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

برداشت ياد شده براساس اين ديدگاه است كه {يمين} (جهت راست) كنايه از قدرت و قوت باشد; زيرا معمولا سمت راست قوى تر است. ازاين رو بيشتر مردم كارهاى مهم و سنگين را با دست راست انجام مى دهند. گفتنى است كه دو آيه بعد (و ما كان لنا عليكم من سلطان) و نيز آمدن واژه {يمين} به اين معنا در آيه 93 همين سوره (فراغ عليهم ضربا باليمين) مؤيد مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 180 - 4

4 - ساحت خداوند ، از هرگونه نسبت ها و توصيف هاى مشركان منزه است .

سبح_ن ربّك ربّ العزّة عمّا يصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 1

1 - برگزيده شدن پيامبراسلام ( ص ) از ميان توده هاى عرب براى پيامبرى ، امرى غيرمنطقى و ناممكن در نظر كافران و مشركان

أءنزل عليه الذكر من بيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 3

3 - مشركان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، معتقد به اقتدار و متكى به نيرومندى خود

أن كنتم قومًا مسرفين . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

از يادآورى هلاكت اقوامى نيرومندتر از مردم مكه، استفاده مى شود كه مكيان، به قدرت خويش مغرور بوده و آن را غير قابل زوال مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 7

7 - زندگى و مرگ در نگاه مشركان ، پديده اى طبيعى و بى ارتباط با اراده الهى و وجود خداوند

و ما يهلكنا إلاّ الدهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، از نگاه مشركان ، فردى گنه كار و برهم زننده نظم اجتماعى شرك

ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

{ذنبك} به معناى اتهام ها و گناهانى است كه مشركان، براى پيامبر(ص) برمى شمردند; زيرا با بعثت آن حضرت، حرمت بت ها درهم ريخت، نظم جاهلى جامعه شرك _ با ايمان آوردن طبقات مختلف اجتماعى _ بر هم خورد و اين همه امورى بود كه از نظر مشركان، جرم و گناه پيامبر(ص) تلقى مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 1،4

1 - افق ديد و نگرش مشركان خداگريز ، محصور در محدوده دنيا و مظاهر آن

و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا . ذلك مبلغهم من العلم

{ذلك} اشاره به دنياگرايى مشركان دارد; يعنى، دنياگرايى منتهاى دانش آنان است.

4 - خرافات و موهومات ، اوج ديد و نگرش مشركان دنياگرا

ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى و ما لهم به من علم . .. ذلك مبلغهم من العلم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به عقايد خرافى مشركان در مورد دختر انگاشتن ملائكه براى خداوند، داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 10 - 4

4 - { عن أبى جعفر (

ع ) فى قوله : { أءنّا لمردودون فى الحافرة } يقول : فى الخلق الجديد ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {أءنّا لمردودون فى الحافرة} روايت شده كه فرمود: خدا مى فرمايد: [مشركان مى گويند: آيا ما] در آفرينش مجدد [بازمى گرديم؟]}

بينش مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 6،8

6- مشركان صاحب دختر در دوران جاهليت ، نگهدارى دختران را براى خود عار و ذلت مى دانستند .

أيمسكه على هون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {على هون} حال براى ضمير فاعلى {يمسك} باشد.

8- مشركان صاحب دختر ، حيثيت اجتماعى خود را با داشتن دختر در مخاطره مى ديدند .

يتورى من القوم من سوء ما بشّر به أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 4

4- داشتن دختر در ديدگاه مشركان جاهلى ، صفتى زشت محسوب مى شد .

للذين لايؤمنون بالأخرة مثل السوء

{مثل السوء}، مثلى است كه مشركان جاهلى براى صاحبان دختر به كار مى بردند و مرادشان از آن، ضرب المثل بد حالى و بدى بود. اينكه خداوند پس از ذكر ديدگاه آنها درباره نوزادان دختر و محكوميتشان، {مثل السوء} را به خود آنان نسبت مى دهد، مى تواند قرينه اى باشد بر مطلب ياد شده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 9

9- مشركان ، تداوم نسل خويش را از طريق داشتن پسر ، براى خود فرجامى نيك تلقى مى كردند . *

و يجعلون لله ما

يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {الحسنى} به قرينه {و يجعلون لله البنات . .. و لهم ما يشتهون} و {يجعلون لله ما يكرهون} ادامه نسل مشركان از طريق پسرانى باشد كه آنان براى خويش مدعى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 2

2 - پسر مايه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ و عار ، در ميان عرب جاهلى

و أصفيكم بالبنين . و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 4

4 - لطافت طبيعى زن و فرودستى او در ميدان جدال و درگيرى ، دو عامل آسيب پذيرى و دو نقيصه براى زن در فرهنگ خشن جاهلى

و هو فى الخصام غير مبين

در آيه قبل (و إذا بشّر أحدهم. ..) ناراحتى عرب جاهلى از داشتن دختر بيان شده است. اين آيه مى تواند اشاره به علت آن ناراحتى داشته باشد; يعنى، اين دو ويژگى از نظر عرب جاهلى، نقص زن به حساب مى آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 8

8 - طبيعت گرايى و انكار حيات اخروى ، داراى ريشه در جاهليت عرب

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ما يهلكنا إلاّ الدهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 3

3 - اعتقاد عرب جاهلى ، به امتياز و برترى مردان بر زنان

أم له البن_ت

و لكم البنون

از اين كه خداوند، مشركان را مدعى اختصاص پسران به خويش شمرده است; استفاده مى شود كه آنان، از داشتن دختر احساس ننگ مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 14

14 - حرمت استفاده از گوشت قربانى ، پندار باطل عرب هاى جاهلى

فكلوا منها

تجويز استفاده از گوشت قربانى، ناظر به پندار باطل عرب هاى جاهلى است كه استفاده از آن را حرام مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 33 - 3

3 - ممنوعيت استفاده از دام هاى قربانى ، در پندار مشركان عصر بعثت

لكم فيها من_فع إلى أجل مسمًّى

تصريح به جواز بهره بردارى از دام هاى قربانى، نشان مى دهد كه اعتقاد عمومى پيش از نزول آيه، برخلاف آن بوده است.

بينش مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 1

1 _ مشركان صدر اسلام، شرك خويش و پدرانشان و بدعتهاى ديگر را به مشيت خدا و رضايت او مى پنداشتند.

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا و لا ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 9

9 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، انسان را فاقد شايستگى براى دست يافتن به مقام قرب خدا و بار يافتن به پيشگاه او مى انگاشتند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 -

1

1_ مشركان عصر بعثت ، قرآن را ساخته و پرداخته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

أم يقولون افتري_ه

در اينكه مقصود از ضمير در {يقولون} چه كسانى هستند، دو نظر ابراز شده است: برخى برآنند كه مقصود، مشركان عصر پيامبر(ص) هستند و گروهى ديگر از مفسران، مراد از آن را كفرپيشگان قوم نوح مى دانند. برداشت فوق براساس نظر اول است. گفتنى است كه براين اساس، مخاطب كلمه {قل} پيامبر(ص) و ضمير مفعولى در {إفتراه} به قرآن و يا خصوص داستان نوح(ع) باز مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 2

2- مشركان عصر بعثت ، عزت و اعتبار خود را در پرستش معبودان ساختگى خود مى دانستند .

ليكونوا لهم عزًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 16

16- مشركان صدراسلام ، پيروى از سحر را با عقل و خرد ناسازگار مى ديدند .

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 8

8- آگاهى مشركان در عصر بعثت ، از ماهيت معجزه و فرق آن با سحر و خواب هاى پريشان و شعر

بل قالوا أضغ_ث أحل_م بل افتريه بل هو شاعر

مشركان در مخالفت با پيامبر(ص) ابتدا سخن او را سحر، يا شعر و يا خواب هاى آشفته مى دانستند. سپس براى اثبات رسالت پيامبر(ص) از ايشان خواستار معجزه شدند. اين مى رساند كه آنان از معجزه و فرق آن با سحر و شعر و... آگاه بودند و به آن اعتراف داشتند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 9

9- بازيچه انگاشتن نظام خلقت و بعثت پيامبران ، از سوى مشركان عصر پيامبر

و ما خلقنا السماء. .. ل_عبين... و لكم الويل ممّا تصفون

مخاطب {لكم} و {تصفون} مشركانند و به قرينه آيات پيشين، مقصود از توصيف عقيده نادرست مشركان در باره آفرينش جهان و نسبت نارواى سرگرمى گرفتن آفرينش به خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 3

3 - ثروت و فرزندان ذكور ، دو ملاك براى ارزيابى موقعيت انسان در پيشگاه خدا در ديدگاه مشركان عصر بعثت

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 1

1 - مال و فرزند بسيار ، نشانه لطف و مهر خداوند در ديدگاه شرك پيشگان مرفه صدراسلام

أيحسبون . .. من مال و بنين . نسارع لهم فى الخيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 4

4 _ مشركان صدراسلام ، منكر نزول ملائكه بر پيامبر ( ص ) بودند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

از اين كه مشركان، اعتراض مى كردند كه چرا فرشتگان وحى به طور مستقيم بر خود آنان فرود نمى آيد؟ مى توان به دست آورد كه آنان، در صدد اين بودند كه اصل نزول فرشيه وحى بر پيامبر(ص) را زير سؤال ببرند و آن را انكار كنند. گفتنى است: آيه 7 سوره {حجر} مؤيد همين برداشت است (لو ما تأتينا بالملائكة إن كنت

من الصادقين).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15 - 1

1 - مشركان صدر اسلام ، معجزات الهى را سحرى آشكار و بى ترديد مى دانستند .

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

مشاراليهِ {هذا} هم مى تواند معجزه باشد _ كه در آيه قبل از آن به {آية} ياد شده است _ و هم مى تواند قرآن كريم باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 149 - 3

3 - برترى پسر بر دختر در ديدگاه مشركان صدراسلام

ألربّك البنات و لهم البنون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته تاريخى است كه مشركان، فرزند پسر را بر دختر ترجيح مى دادند; ولى در عين حال معتقد بودند كه خداوند دختر را برگزيده است. از اين رو خداوند چنين طرز تفكرى را محكوم كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 6

6 - مشركان عصر بعثت ، فرشتگان را موجوداتى شبيه خداوند در رحمت مى دانستند .

بما ضرب للرحم_ن مثلاً

با توجه به كلمه {رحمان} و {مثلاً}، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 3 - 4

4_ انسان در نگاه مشركانِ عصر بعثت ، موجودى صرفاً مادى و جسمانى است .

أءذا متنا و كنّا ترابًا ذلك رجع بعيد

تعبير {كنّا تراباً} مى رساند كه توجه كافران، بيشتر به متلاشى شدن اجزاى بدن در خاك بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - نجم - 53 - 36 - 3

3 - احترام و موقعيت موسى ( ع ) ، نزد مشركان صدراسلام

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى

توبيخ شدن مردم عصر نزول به خاطر توجه نكردن به پيام آسمانى موسى(ع)، نشانگر آن است كه آن حضرت در ميان آنان موقعيت ويژه اى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 37 - 5

5 - احترام و موقعيت حضرت ابراهيم ( ع ) ، نزد مشركان صدراسلام

أم لم ينبّأ. .. و إبرهيم الذى وفّى

توبيخ شدن مردم عصر نزول، به خاطر توجه نكردن به پيام آسمانى ابراهيم(ع)، نشانگر آن است كه آن حضرت در ميان آنان موقعيت ويژه اى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 4

4 - مشركان و كافران صدراسلام ، منكر برپايى قيامت بوده و آن را دروغ مى پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

بينش مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 3

3 - پندار مشركان عصر بعثت ، خاموش شدن فروغ دين و آيين نبوى ، با رحلت پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

آيه شريفه، گويا در پاسخ توهم مشركان است كه مى پنداشتند با رحلت پيامبر(ص)، تمامى مسائل خاتمه خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 12

12- ارج و منزلت تورات نزد مشركان عصر بعثت ، به رغم عدم پيروى از آن

و من قبله كت_ب

موسى إمامًا و رحمة و ه_ذا كت_ب مصدّق

اين احتمال وجود دارد كه تذكّر به وجود مشابهت قرآن و تورات، از آن جهت باشد كه مشركان مكه _ با اين كه عملاً پيرو تورات نبودند _ نوعى احترام و قداست براى آن قائل بوده و به تكذيب آن اقدام نمى كردند. بر اين اساس خداوند فرموده است: شما چگونه قرآن را دروغ مى پنداريد، با اين كه شبيه تورات است كه نزد شما قرب و منزلت دارد.

بينش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 3

3 _ مشركان مكه خويشتن را شايسته تر از ديگران براى دريافت حقايق مى پنداشتند.

لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 2

2_ مشركان مكه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. أم يقولون افتري_ه

برداشت فوق ، براين اساس است كه ضمير مفعولى در {إفتراه} به داستان نوح(ع) و قوم او كه در آيات پيشين آمده ، باز گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 1،2

1- مشركان

مكه ، بت پرستى خود و پدرانشان را برخاسته از مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

با توجه به مكى بودن سورهء نحل و نيز قرينه {كذلك فعل الذين من قبلهم} مراد از {الذين أشركوا} مشركان مكه است.

2- مشركان مكه ، جبرى مسلك بوده و عمل خود را بر اساس مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 7

7- مشركان مكه ، مبعوث شدن انسان زوال پذير را براى نبوت ، قبول نداشتند . *

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

به قرينه آيات قبل _ كه درباره بعثت انبيا و مورد انكار قرار گرفتن آن از سوى مشركان بود _ احتمال دارد مراد آيه نكته ياد شده باشد; يعنى، منظور از {يبعث} برانگيختن براى نبوت باشد نه حشر اخروى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 5

5- مشركان مكه ، نزول وحى به انسان را قبول نداشتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

آيه درصدد تعريض به مشركان و جواب گويى به آنان است كه طبق قرينه ها و آيات ديگر قرآن كريم (سوره يونس ، آيه 2) آنها مبعوث شدن انسان را از جانب خداوند براى پيامبرى قبول نداشتند. فعل {نوحى} در آيه قرينه و نشانه اى است بر نكته فوق.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء

- 17 - 40 - 7

7- مشركان مكه ، جنس مذكر را بسى ارزشمندتر و با اهميت تر از زن مى دانستند .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

از اينكه از واژه {إناث} (زنان) به جاى هر واژه ديگرى مثل {بنات} (دختران) براى بيان مقصود استفاده شده است، مى تواند به منظور اشاره به اين واقعيت داشته باشد كه مشركان با ادعاى مؤنث بودن ملائكه در صدد عيب جويى از خدا بودند و چنين امرى، حكايت مى كند كه آنان، ذهنيت منفى در باره زن داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 5

5- مشركان مكه ، قرآن را على رغم بى مانندى اش ، معجزه نمى دانستند .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. و قالوا لن نؤمن لك

از اينكه خداوند، پس از توصيف قرآن به معجزه و بى مانند بودن، درخواست معجزه حسى آنان را نقل مى كند، مى تواند به نكته فوق اِشعار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 2

2- توانايى مادى و امكانات سرشار دنيوى ، ملاك پيامبرى و پيشوايى در ديد مشركان مكه

لن نؤمن لك حتى . .. تكون لك جنّة من نخيل و عنب

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه خواسته مشركان مكه، داشتن مال، مكنت و باغ بوده است نه معجزه اقتراحى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 9

9- مشركان مكه ، داراى تصورى مادى و جسمانى از خدا و ملائكه

تأتى بالله و

المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى رو در رو شدن و مشاهده آمده است و از آن نكته فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 1

1- مشركان مكه ، برگزيده شدن نوع بشر براى پيامبرى را منكر بودند و آن را امرى امكان ناپذير و ناشدنى تلقى مى كردند .

و ما منع الناس . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

{ال} در {الناس} عهد است و با توجه به آيات سابق مراد از آن، مشركان مكه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 5

5- زيبايى و گيرايى قرآن ، پذيرفته شده و مسلّم در نظر مشركان مكه

بل هو شاعر

از آن جايى كه شعر از زيبايى و گيرايى خاصى برخودار است; بدين سبب مشركان، پيامبر(ص) را شاعر مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 13

13- عالمان دينى و آگاهان به كتاب هاى آسمانى ، داراى منزلت و جايگاه اجتماعى نزد مشركان مكه

فس_لوا أهل الذكر

ارجاع مشركان به عالمان دينى و آگاهان به تاريخ انبيا، بيانگر اين نكته است كه اين عالمان، از جايگاهى خاص در ميان مشركان برخوردار بودند و سخنان اين قشر نزد آنان مورد پذيرش بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 7،9

7- كافران و مشركان مكه ، نسبت به نام { رحمان } براى خداوند ، بسيار حساس و منكر رحمانيت او بودند .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

اختصاص به ذكر

يافتن نام {رحمان} از ميان ديگر نام هاى مقدس پروردگار و نيز تكرار {هم}، بيانگر برداشت ياد شده است.

9- آسمانى بودن قرآن ، مورد انكار كافران و مشركان مكه بود .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن كريم باشد، چنان كه در موارد متعدد در قرآن _ از جمله آيه دوم همين سوره _ از قرآن به {ذكر} ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 4

4 - در ديدگاه مشركان مكه فرشتگان ، دختران خدا و همانند او در صفات

و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً

با توجه به اين كه {مَثَل} در آيه به معناى شبيه است، مى توان گفت كه مشركان مكه معتقد به همسانى فرشتگان با خدا بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 3

3 - ثروت و اشرافيت ، ملاك تمامى ارزش ها _ حتى ارزش هاى دينى _ در نگاه مشركان مكه

لولا نزّل ه_ذا القرءان . .. عظيم

مشركان در مقام اعتراض به پيامبر(ص) اظهار مى داشتند: اگر وحى اصالت داشت، مى بايست بر اشراف نازل مى شد. از اين نكته استفاده مى شود كه ملاك ارزش براى آنان، مال و مقام بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 1

1- مرگ ، پايانى ابدى بر حيات انسان ، در بينش مشركان مكه

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى و ما نحن بمنشرين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 12

12 - { قال الرضا ( ع ) : لم يكن أحد عند مشركى أهل مكّة أعظم ذنباً من رسول اللّه ( ص ) لأنّهم كانوا يعبدون من دون اللّه ثلثمأة و ستّين صنماً ، فلمّا جاءهم ( ص ) بالدعوة إلى كلمة الإخلاص ، كبر ذلك عليهم و عظم . . . فلمّا فتح اللّه عزّوجلّ على نبيّه ( ص ) مكة قال له يا محمّد : { إنّا فتحنا لك [ مكة ] فتحاً مبيناً ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر } عند مشركى أهل مكة ;

امام رضا(ع) فرمود: هيچ كس در نزد مشركان عرب، گناهش از گناه رسول خدا(ص) بزرگ تر نبود; زيرا مشركان 360 بت را مى پرستيدند و چون پيامبر(ص) آنان را به كلمه توحيد و اخلاص دعوت كرد، در نظر آنان [گناه] بزرگ و عظيم بود . .. پس چون خداى عزّوجلّ، مكه را براى پيامبرش فتح كرد; به آن حضرت فرمود: اى محمد! ما مكه را با فتح آشكارى براى تو فتح كرديم، تا خدا گناهان گذشته و آينده تو در نزد مشركان اهل مكه را بپوشاند}.

بينش مشمولان نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 12

12- صاحبان نعمت و دانش _ حتى افراد برجسته و سرامد نيز _ بايد خداوند را سرچشمه كمالات خود بدانند .

ءاتين_ه رحمة من عندنا و علّمنه من لدنّا علمًا

بينش مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

43 - 10

10_ مصريان باستان ، رؤيا ها را دريچه اى براى اطلاع از وقايع مى دانستند .

أفتونى فى رءي_ى

بينش معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 5

5 - خداگريزان ، بر اثر نادانى و گمراهى ، خود را هدايت يافته و راه جسته مى پندارند .

و يحسبون أنّهم مهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 11

11 - خداگريزان تا روز قيامت ، خود را اهل هدايت مى پندارند .

و يحسبون أنّهم مهتدون . حتّى إذا جاءنا قال ي_ليت

از كلمه {حتّى} _ كه براى غايت است _ استفاده مى شود كه گمراهان، تا روز قيامت، خود را بر هدايت مى پندارند.

بينش مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 153 - 4

4 - پايبندى عميق به ارزش ها ، ساده لوحى و حماقت در نظر جامعه فاسد و منحرف

إذ قال لهم أخوهم ص_لح ألاتتّقون . .. قالواإنّما أنت من المسحّرين

نسبت دادن جنون به صالح پيامبر مى تواند صرفًا به دليل ادعاى رسالت از سوى وى نباشد بلكه بخاطر نصايح و اصرار وى بر رعايت تقوا و پايبندى به ارزش هاى الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 5

5 - پايبندى عميق به ارزش ها ، در نظر جامعه فاسد و منحرف ، ساده لوحى و حماقت است .

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون . .. قالواإنّما أنت من المسحّرين

نسبت دادن جنون به شعيب(ع) مى

تواند صرفًا به دليل ادعاى رسالت نباشد; بلكه به خاطر اندرزها و اصرار وى بر رعايت تقوا و پايبندى به ارزش هاى الهى باشد.

بينش مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 45 - 8

8 _ گروهى از انسان ها به خاطر نپذيرفتن قيامت ، دين خدا را دينى منحرف مى پندارند و از آن رويگردان مى شوند .

الذين يصدون عن سبيل اللّه و يبغونها عوجاً و هم بالأخرة كفرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و هم بالأخرة كفرون} جمله حاليه و در مقام تعليل باشد كه در اصطلاح به آن حال معللّه گفته مى شود. بر اين مبنا آيه اشاره به اين معنا دارد كه: برخى انسانها به علت نپذيرفتن قيامت، مى پندارند دينى كه در آن زنده شدن مردگان مطرح باشد دينى بى اساس و داراى اعوجاج است و در نتيجه از آن رويگردان شده و ديگران را از آن بازمى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 3

3_ منكران قيامت ، زنده شدن مردگان خاك گشته را امرى بس بعيد مى شمرند .

أءذا كنّا تربًا أءنا لفى خلق جديد

استفهام در جمله {أءذا . ..} استفهام انكارى است و تكرار آن دلالت بر شدت انكار و استبعاد دارد.

بينش مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 2

2- منكران رسالت پيامبر ( ص ) ، با ناديده گرفتن معجزه قرآن ، آن حضرت را فاقد هرگونه معجزه معرفى مى كردند .

و قالوا

لولا يأتينا ب__َاية من ربّه أوَلم تأتهم بيّنة

بينش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 2

2 _ منكران معاد داراى بينشى سطحى و مادى هستند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 6

6- منكران معاد ، بر اين پندار بودند كه خداوند خود ، انسان هاى مرده را زنده نمى كند .

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 4

4 - در نظر منكران معاد ، انسان موجودى صرفاً مادى و جسمانى است .

أيعدكم . .. و كنتم ترابًا و عظ_مًا أنّكم مخرجون

از اين كه اشراف، خاك و استخوان شدن را به خود انسان نسبت داده اند نه به جسم او (يعنى نگفتند {و كان جسمكم تراباً. ..}) استفاده مى شود كه آنان براى انسان، هويتى بيرون از كالبد و جسم او معتقد نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 14

14- وعده الهى به معاد ، اسطوره اى كهنه و بى اساس ، در نگاه نسل كافر عصيانگر

و الذى قال لولديه أُفّ لكما أتعداننى أن أُخرج . .. فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 10 - 2،3

2 - منكران معاد ، زنده شدن اهل قبور را شگفت آور خوانده و آن را بعيد

مى شمارند .

يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة

يكى از معانى {حافرة} قبر است (مفردات راغب). قيد {فى الحافرة} حال و مفاد جمله {أءنّا ...} اين است كه آيا ما در حالى كه در قبر هستيم، به زندگى بازگردانده خواهيم شد؟!

3 - استبعاد ، تنها واكنش منكران معاد

يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 11 - 2،3

2 - از هم پاشيده شدن اجزاى بدن انسان پس از مرگ ، مايه استبعاد معاد در ديدگاه منكران آن

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

3 - استبعاد تنها واكنش منكران معاد ، در برابر هشدار هاى الهى نسبت به حوادث پس از مرگ

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 14 - 2

2 - منكران معاد ، آيات مربوط به آن را ، عارى از حقيقت پنداشته و شوخى قلمداد مى كردند .

و ما هو بالهزل

هدف از توصيف قرآن به دورى از مزخرفات و مهملات، بيان اوصاف قرآن نيست; زيرا در توصيف چيزى، به بيان حداقل كمال آن بسنده نمى شود. بنابراين مراد، نفى پندار مخالفان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 6 - 3

3 - مصرف ثروت براى رفع نيازمندى هاى مردم ، در ديدگاه منكران معاد ، خسارتى سنگين و جبران ناپذير است .

أهلكت مالاً لبدًا

انتخاب تعبير {أهلكت} و پرهيز از گفتن {أنفقت} و نظاير آن، بيانگر اين است كه گوينده، مال هاى مصرف شده را {هلاك شده} مى پندارد. اين بينش ممكن است برخاسته از انكار پاداش انفاق، بر

اثر انكار معاد باشد.

بينش مكذبان مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 7

7 - باورنداران به تقدير الهى ، برخوردارى ها و امكانات را نشانه شايستگى هاى خود پنداشته و دچار خودپسندى و فخرفروشى مى شوند .

لكيلا . .. و لاتفرحوا بما ءاتيكم و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

بينش ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 15

15 _ فرشتگان با توجه به حضورشان در هستى و لياقتشان براى خلافت ، فلسفه اى براى خلقت و خلافت انسان نمى ديدند .

قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها . .. و نحن نسبح بحمدك

جمله حاليه {و نحن نسبح . ..} گوياى اين مطلب است كه: فرشتگان علاوه بر اينكه انسان رابه خاطر فسادگرى اش شايسته خلافت نمى دانستند، وجود خويش را براى احراز اين مقام لايق دانسته و زمين را از خلافت انسان بى نياز مى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 7

7 - نزول وحى ، مايه كمال آفرينش ، در نگاه فرشتگان

كذلك يوحى إليك . .. و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

با توجه به اين كه {تسبيح} به معناى تنزيه و نفى نقيصه و كاستى است، تسبيح فرشتگان، حكايت از مشاهده كمال آفرينش پس از نزول وحى دارد.

بينش ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 2

2 - جلوه عظمت و گران سنگى نامه سليمان و پيام آن در نظر ملكه سبا

( بلقيس )

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

{كريم}، صفت {كتاب} و به معناى گران مايه است. {كتاب كريم}; يعنى، نامه اى عظيم و گران سنگ.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 4،7

4 - تأكيد بلقيس بر استمرار شيوه شاهان در تباه ساختن ممالك تحت سلطه خويش

قالت إنّ الملوك . .. و كذلك يفعلون

7 - برداشت ملكه سبا از شخصيت سليمان ( ع ) ، به عنوان پادشاهى از پادشاهان

قالت إنّ الملوك . .. و كذلك يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 10

10 - توجه بلقيس به هدف الهى و توحيدى سليمان ( ع ) ، از نماياندن امور شگفت به وى

قيل لها ادخلى الصرح . .. قال إنّه صرح... قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى

بينش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 9،10

9 _ بهانه جويى منافقان براى سرباز زدن از حضور در ميدان احد ، با اين ادّعا كه در آن ميدان ، پيكارى رخ نخواهد داد .

قاتلوا لو نعلم قتالا لاتّبعناكم

برخى از مفسّران گفته اند مراد از جمله {لو نعلم . .. } نفى برخورد نظامى است ; يعنى ما مى دانيم كه جنگى رخ نخواهد داد و لذا با شما نمى آييم.

10 _ منافقان به انگيزه سرباز زدن از پيكار ، مدعى بودند كه حضور در ميدان احد نوعى انتحار و خودكشى است ، نه پيكار و جنگ .

قالوا لو نعلم قتالاً لاتّبعناكم

برخى برآنند كه مراد منافقان از

جمله {لو نعلم . .. } اين معنا بوده كه بيرون شدن شما مسلمانان به سوى احد، پيكار و قتال نيست، بلكه خود را به مهلكه انداختن است ; چرا كه نيروى شما در برابر نيروى دشمن هيچ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 2،3،11،13،16،18

2 _ ادعاى باطل منافقان كه اگر جنگاوران احد در آن كارزار شركت نمى كردند ، به شهات نمى رسيدند .

لو اطاعونا ما قتلوا . .. ان كنتم صادقين

3 _ مسرت و خشنودى منافقان از سلامت خويش به دليل عدم حضورشان در پيكار احد

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا لو اطاعونا ما قتلوا

اظهار تأسّف منافقان براى كشته هاى احد، دلالت بر مسرت و خشنودى از زنده ماندن خودشان دارد.

11 _ ادعاى منافقان به اينكه تدبير و سياست آنان ، جلوگير مرگ آنان است .

لو اطاعونا ما قتلوا

13 _ جهاد و شهادت در راه خدا ، حركتى بى ارزش در ديدگاه منافقان

لو اطاعونا ما قتلوا

16 _ زنده ماندن حتّى به بهاى پذيرش سلطه دشمنان و بيگانگان ، ارزشى در ديدگاه منافقان

و قيل لهم تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا . .. قالوا ... لو اطاعونا ما قتل

18 _ ناتوانى منافقان از جلوگيرى مرگ مقدّر نشانگر باطل بودن پندار آنان در تحليل عوامل به شهادت رسيدن پيكارگران احد

لو اطاعونا ما قتلوا قل فادرؤا عن انفسكم الموت ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 5

5 _ در بينش منافقان جهاد در راه خدا ، بلا و گرفتارى است .

ائذن لى و

لاتفتنى

يكى از معانى {فتنه} در لغت بلا و گرفتارى است; يعنى، مرا در ماندن اذن بده وگرفتار بلا و مصيبت جنگ نساز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 6

6 _ كنار كشيدن از مسؤوليت و مشكلات جامعه در بينش منافقان ، تيزهوشى و كياست است .

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 2

2 _ ارزش ها و ملاك هاى ارزش گذارى در بينش مؤمنان و منافقان ، متفاوت است .

إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل . .. قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 1

1 _ توبيخ منافقان پيمان شكن از سوى خداوند ، به خاطر بينش غلطشان درباره علم و آگاهى كامل خدا به نيات و عملكرد آدميان

ألم يعلموا أن اللّه يعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 9

9- جهاد ، به معناى مرگ و نابودى ، در بينش منافقان و انسان هاى سست ايمان

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظرالمغشىّ عليه من الموت

تعبير {المغشىّ عليه من الموت} و كاربرد اين تشبيه، مى تواند بر اين اساس باشد كه انسانِ سست ايمان با فرمان جهاد، مرگ خويش را به چشم مى بيند; چنان كه محتضر نيز چنين است; در حالى كه جهاد زمينه شهادت است

و نه نابودى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 1

1 - منافقان ، بدان پندار كه در دنيا با مؤمنان بوده اند و در انجام اعمال و تكاليف دينى ( نماز ، روزه و . . . ) با آنان همراهى داشته اند ، خود را همچون مؤمنان سزاوار رحمت الهى مى دانند .

فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمة . .. ينادونهم ألم نكن معكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 9

9 - منافقان ، هر فريادى را عليه خود و هر حركتى را به ضرر خويش مى پندارند .

يحسبون كلّ صيحة عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 16

16 - نگرش ظاهرى و مادى منافقان در تحليل مسائل

هم الذين يقولون . .. و ل_كنّ المن_فقين لايفقهون

بينش منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 11

11 _ ترجيح داشتن ترك پيكار ( همنشينى با افراد عاجز و ناتوان ) بر عزت جهاد و همراهى با پيامبر ( ص ) در نظر منافقان توانگر و ثروتمند

و قالوا ذرنا نكن مع القعدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 5

5 - سردمدار منافقين ( عبداللّه بن أُبىّ ) ، خود را عزيز و پيروزمند و پيامبر ( ص ) را ذليل و شكست خورده مى پنداشت .

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

بينش منافقان مدينه

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 3

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 5

5 - منافقان مدينه ، حضور در جبهه جهاد را ، مساوى با كشته شدن و از بين رفتن تلقى مى كردند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

اين كه آيه بيان مى كند كه آنان، با شنيدن خبر جنگ، به حال احتضار درمى آمدند، حكايت از اين نكته مى كند كه منافقان مدينه وقوع جنگ و شركت در جبهه جهاد را مساوى با كشته شدن تلقى مى كردند.

بينش موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 15

15- موحّدان معتقد به معاد ، هيچ گاه به دستاورد هاى فنى و آثار تمدن بشرى ، مغرور نشده و فرجام جهان را ويرانى و انهدام مى بينند .

ه_ذا رحمة ربّى فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 5 - 13

13- اراده الهى ، در بينش موحدان راستين ، بر عوامل طبيعى ، حاكم است .

و كانت امرأتى عاقرًا فهب لى من لدنك وليًّا

بينش مورخان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 9

9- بشر بودن پيامبران ، امرى مسلّم

نزد عالمان دينى و آگاهان تاريخ انبيا در عصر بعثت

و ما أرسلنا . .. فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

مقصود از {أهل الذكر} عالمان دينى است; زيرا اولاً عموم مردم از تاريخ پيامبران بى خبر بودند و اين نوع اطلاعات در اختيار عالمان دينى بود و ثانياً واژه {ذكر} در قرآن، بر كتاب هاى آسمانى و از جمله خودِ قرآن اطلاق گرديده است.

بينش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 13،14،17

13 _ هلاكت گروهى به سبب گناه گروهى ديگر ، خلاف سنن الهى در ديدگاه موسى ( ع )

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

14 _ آزمون بنى اسرائيل از جانب خدا ، توجيه و برداشت موسى ( ع ) از مشيت الهى بر هلاك سازى همراهان او

إن هى إلا فتنتك

17 _ موسى ( ع ) هلاكت همراهان خويش را زمينه ساز تحقق مشيت الهى در گمراه سازى گروهى از بنى اسرائيل و به هدايت رساندن گروهى ديگر از آنان دانست .

إن هى إلا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 8

8- حضرت موسى ( ع ) ملاقات با حضرت خضر ( ع ) را آن اندازه مهم و با ارزش مى دانست كه حتى جستوجو در زمانى طولانى را براى آن روا مى ديد .

لاأبرح حتّى . .. أو أمضى حقبًا

{حقب} به معناى {دهر و زمانى طولانى} است اهل لغت آن را هشتاد سال نيز دانسته اند و مراد از پيمودن آن نيز، همان رسيدن به مجمع

البحرين بوده است; يعنى، حتّى أبلغ مجمع البحرين بسير قريب أو أسير أزماناً طويلة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 6،8

6- در ديدگاه موسى ( ع ) ، خضر ( ع ) ، _ فردى تعليم ديده ، و علوم ويژه او ، دانشى اكتسابى بود .

ممّا علّمت

8- دريافت آموخته هاى خضر ، در ديدگاه موسى ، وابسته به پيروى از آن حضرت بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 8،11

8- آسيب رساندن خضر ( ع ) به كشتى ، امرى بس ناروا و غيرقابل توجيه در نظر موسى ( ع ) بود .

لقد جئت شيئًا إمرًا

{إمر} به معناى {منكَر عظيم} و نيز {منكَر عجيب} آمده است. (لسان العرب).

11- موسى ( ع ) ، لغزش هايى نظير غرق انسان ها بى گناه را ، از جانب خضر ( ع ) منتفى نمى دانست .

أخرقتها لتغرق أهلها لقد جئت شيئًا إمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 5

5- موسى ( ع ) نوجوان مقتول را ، فردى بى گناه دانست و خضر ( ع ) را به جهت كشتن وى ، به شدّت مورد اعتراض قرار داد .

قال أقتلت نفسًا زكيّة بغير نفس لقد جئت شيئًا نكرًا

{زكاة} به معناى {طهارت} و {صلاح} و {نمو} و {بركت} و {مدح} آمده است. (لسان العرب) در آيه، مراد از {زكية}، توصيف نوجوان به طهارت و پاكى از گناه است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 2

2- موسى ( ع ) خود را در صورت سؤال مجدد ( سومين تخلّف ) سزاوار محروم شدن از مصاحبت با خضر ( ع ) دانست .

قال إن سألتك من شىء بعدها فلاتصحبنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 3

3 - موسى ( ع ) ، جهالت مردم را پايه طغيان فرعون دانست .

يفقهوا قولى

تأكيد موسى(ع) بر آگاه سازى اطرافيان فرعون _ در جهت مبارزه با طغيان گرى او _ گوياى اين است كه موسى(ع)، ريشه موفقيت فرعون را در ناآگاهى اطرافيانش مى دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 31 - 2

2 - موسى ( ع ) ، معاونت هارون را براى خود ، موجب توان مندى بيشتر در انجام مسؤوليت مى دانست .

هرون أخى . أشدّد به أزرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 34 - 3

3 - موسى ( ع ) ، پيدايش شرح صدر و خوش بيانى را ، مايه فراهم آمدن زمينه ياد فراوان خداوند مى دانست .

قال ربّ اشرح لى صدرى . .. و نذكرك كثيرًا

تعليل {و نذكرك} مى تواند به تمامى خواسته هاى موسى(ع) _ از جمله درخواست شرح صدر و روان گويى _ مربوط باشد. موسى(ع) هدف خود را از آن خواسته ها، توفيق افزون تر براى ياد خدا در هر كوى و برزن و هنگام موعظه هر فرد و گروه، اعلام كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 45 - 6

6 - فرعون در ديدگاه موسى و هارون ( ع ) ، فردى خودكامه و سركوبگر حقيقت بود .

نخاف أن يفرط علينا أو أن يطغى

احتمال فرصت ندادن فرعون به موسى و هارون(ع)، براى بيان حقيقت، ناشى از شناخت آنان از خودكامگى فرعون است و احتمال افزايش طغيان گرى او، برخاسته از آگاهى آن دو به روحيه مقاومت و لجاجت او در برابر حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 13

13 - موسى ( ع ) ، رسالت خويش را پرتويى از هدايت گسترده ربوبى دانست .

من ربّكما . .. ربّنا الذى أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

مناسبت بحث موسى(ع) با فرعون، چنين اقتضا كرده است كه آن حضرت، موضوع هدايت عام الهى را مطرح كند تاپاسخ سؤال مقدر فرعون را داده باشد; زيرا ممكن بود فرعون بگويد: بر فرض كه خداى خالق ربّ تو است، چه دليلى بر لزوم پذيرش سخن رسولان او وجود دارد؟ موسى(ع) با مطرح كردن هدايت عام الهى، علاوه بر پاسخ به سؤال احتمالى او، زمينه كلى اثبات رسالت خويش را نيز مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 4

4 - موسى ( ع ) ، حضور پيش از موعد خود و جلوتر از ديگران را در ميقات موجب جلب رضايت خداوند مى پنداشت .

و ما أعجلك . .. و عجلت إليك ربّ لترضى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92

- 3

3 - موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى ، مقصر دانست .

قال ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

{ما منعك. ..} استفهام انكارى است و گوياى اعتراض موسى(ع) به هارون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 3،19

3 - هارون ( ع ) ، داراى مسؤوليت در قبال گمراه شدن بنى اسرائيل و گوساله پرستى آنان ، از ديدگاه موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

19 - موسى ( ع ) ، در ديدگاه هارون ( ع ) ، رهبرى حساس در برابر تفرقه جامعه و قاطع در برخورد با عوامل اختلاف

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 5

5 - امتنان فرعون بر موسى ( ع ) ، امرى بى جا و مردود از نظر موسى ( ع )

و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 12

12 - در ديدگاه موسى ( ع ) قتل ناخواسته مرد قبطى ، عملكرد شيطان بود .

قال ه_ذا من عمل الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 17 - 6

6 - فرعون و دار و دسته وى ، مردمى تبه كار در ديدگاه موساى جوان

فلن أكون ظهيرًا للمجرمين

گرچه {المجرمين} شامل همه تبه كاران مى شود; ولى مصداق بارز و مورد

نظر موسى(ع) فرعون و دار و دسته اش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 9،10

9 - برخورد و درگيرى با فرعونيان ، راهى نادرست و برخلاف مصالح اسرائيليان در ديدگاه موسى ( ع )

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

{غوى} به كسى گفته مى شود كه از راه درست و صواب منحرف شده باشد.

10 - مرد اسرائيلى ، عنصرى ماجراجو و مصلحت نينديش در نگاه موسى ( ع )

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 34 - 4

4 - اعتقاد موسى ( ع ) به ضرورى بودن وجود هارون در كنار وى ، در مصاف با فرعون

و أخى ه_رون هو أفصح منّى لسانًا . .. إنّى أخاف أن يكذّبون

بينش مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 3

3 - مؤمن آل فرعون پيروى از خود را ، موجب دستيابى به راه صواب و درست مى دانست .

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

{رشاد} به معناى اهتدا و راه يافتن است.

بينش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 5

5 _ جهاد پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، نشأت يافته از درك صحيح و بينش عميق آنان نسبت به ارزش جهاد

فهم لايفقهون. لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا

با توجه به فراز پيش (رضوا . .. فهم لايفقهون) مقصود اين است كه منافقان چون نمى فهمند، از جهاد مى گريزند و

لكن مؤمنان، به بركت درك عميقى كه دارند، به سوى عرصه هاى كارزار پيش مى تازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 8

8 - تحمل دشوارى ها در راه دين در نظر مؤمنان راستين ، تنها زمينه ساز برخوردارى از مغفرت الهى است و نه تضمينى حتمى .

قالوا لاضير . .. إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا

ساحران مؤمن، در عين اظهار آمادگى براى پذيرش هر دشوارى، خود را در آن مرتبه نديدند كه حتماً مورد غفران قرار مى گيرند; بلكه فقط اظهار اميدوارى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 3

3 - مؤمنان واقعى ، پايبند به تكاليف فردى و اجتماعى و داراى بينشى ژرف در عقايد دينى

الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم بالأخرة هم يوقنون

{نماز} برقرار ساختن پيوند عبوديت و بندگى با خدا و {زكات} ايجاد ارتباط با مردم پيرامون خود و دستگيرى از نيازمندان جامعه است. بنابراين آوردن {پرداخت زكات} پس از {اقامه صلاة} بيانگر اين حقيقت است كه مؤمنان واقعى تنها به فكر خود نيستند; بلكه با مردم جامعه خود نيز ارتباطى مسؤولانه دارند. گفتنى است كه {يقين به آخرت} _ كه عبارت از اعتقاد قطعى است _ بيانگر آن است كه مؤمنان واقعى در مسائل اعتقادى داراى بينشى عميق و ترديدناپذيراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 5

5 - مؤمنان به آخرت ، برخوردار از بينش درست نسبت به ارزش ها و ضد ارزش ها و به دور از

تحيّر و سرگردانى در زندگى

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. فهم يعمهون

با استفاده از مفهوم آيه و نيز از تقابل ميان آن و آيه پيشين، مى توان گفت كه مؤمنان به آخرت (برخلاف كافران) نه گرفتار بينش غلط در ارزش گذارى اند و نه گرفتار حيرت و سرگردانى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 6

6 - قدرت و ثروت ( هر چند بسيار و افسانه اى باشد ) در نگاه اهل معرفت و مؤمنان دين شناس ، بسى كم ارزش تر از پاداش هاى الهى است .

و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 37 - 7

7 - صاحبان ايمان ، قبض و بسط هاى اقتصادى را ، از آيات خداوند تلقى مى كنند .

أنّ اللّه يبسط الرزق . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 1

1- مؤمنان ، متكى به برهان و عقل و كافران ، دلخوش به پندار و هواى نفس

أفمن كان على بيّنة من ربّه . .. و اتّبعوا أهواءهم

در واژه {بيّنة} شناخت عقلى نهفته است. از مقابله آن با {أهواء}، مطلب بالا استفاده مى شود.

بينش هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 6

6 - فرعون در ديدگاه موسى و هارون ( ع ) ، فردى خودكامه و سركوبگر حقيقت بود .

نخاف أن يفرط علينا أو أن يطغى

احتمال فرصت ندادن

فرعون به موسى و هارون(ع)، براى بيان حقيقت، ناشى از شناخت آنان از خودكامگى فرعون است و احتمال افزايش طغيان گرى او، برخاسته از آگاهى آن دو به روحيه مقاومت و لجاجت او در برابر حق است.

بينش همبندان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 12

12_ هم بندان يوسف در زندان مصر ، به شخصيت والاى يوسف ( ع ) پى بردند و به نيكوكار بودنش مطمئن شدند .

إنا نري_ك من المحسنين

بينش هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 3

3_ هود ( ع ) ، پس از ابلاغ پيام هاى الهى و اتمام حجت بر مردم ، خويشتن را مسؤول اعراض آنان نمى دانست .

فإن تولّوا فقد أبلغتكم ما أُرسلت به إليكم

روشن است كه جمله {فقد أبلغتكم . ..} نمى تواند جواب شرط {فإن تولّوا ...} باشد; زيرا هود(ع) رسالت خويش را ابلاغ كرده بود _ چه مردم اعراض كنند و چه ايمان آورند _ بلكه آن جمله سببِ جواب و جانشين آن مى باشد; يعنى، اگر اعراض كنيد، من مسؤوليتى ندارم و مؤاخذه اى بر من نيست; زيرا آنچه را كه به خاطر آن به سوى شما فرستاده شده بودم، به شما ابلاغ كردم.

بينش يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 9

9_ يعقوب ( ع ) فريب كارى هاى نفس و جلوه پردازى هاى نفسانى را ، وادار كننده فرزندانش بر توطئه عليه يوسف ( ع ) دانست .

بل سوّلت لكم

أنفسكم أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 5،15،25

5_ يعقوب ( ع ) ، ماجراى گرفتارى بنيامين را نتيجه توطئه اى برخاسته از جلوه پرداز هاى نفس فرزندان خويش دانست .

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

جمله {سوّلت لكم . ..} ; يعنى ، نفس شما امر ناپسندى را براى شما زيبا جلوه داد و ارتكاب آن را براى شما آسان ساخت. اين جمله حاكى از اطمينان يعقوب به توطئه فرزندانش است.

15_ يعقوب ( ع ) پيشه ساختن صبر و بردبارى را زمينه ساز يارى خداوند در رفع مشكلات مى دانست .

فصبر جميل عسى الله أن يأتينى بهم جميعًا

25_ يعقوب ( ع ) گرفتار شدن به فراق فرزندانش ( يوسف ( ع ) ، بنيامين و لاوى ) را حاوى حكمت و مصلحتى الهى مى ديد .

فصبر جميل . .. إنه هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 86 - 4،6

4_ يعقوب ( ع ) تنها خداوند را بر زايل ساختن غم و اندوهش توانا مى دانست .

قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

هدف يعقوب(ع) از شكايت كردن از حزن و اندوهش به خدا ، درخواست زايل كردن آنها از او بود.

6_ يعقوب ( ع ) با بيان اينكه از غم و اندوهش به اطرافيان و فرزندانش شكايت نمى كند ، خويشتن را سزاوار ملامت آنان نمى ديد .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف . .. قال إنما أشكوا بثّى و حزنى إلى الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 87 - 1

1_ يعقوب ( ع ) بر اين باور بود كه يوسف ( ع ) و بنيامين زنده اند و با جست و جو كردن ، پيدا خواهند شد .

ي_بنىّ اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه

بينش يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 2

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 28

28_ يوسف ( ع ) ، تسليم شدن در برابر تمناى نامشروع زليخا را ، مصداقى از ستم كارى مى دانست .

إنه لايفلح الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 2،3،10،18،19

2_ زندانى شدن و خوار گشتن ، محبوب تر از گناه و معصيت ، در پيش حضرت يوسف ( ع ) و بندگان مخلص خدا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

3_ رنج و محنت در راستاى اطاعت خداو حفظ حريم عفت ، امرى محبوب و ارزشمند براى يوسف ( ع ) و بندگان خالص خداوند

رب السجن أحب إلىّ

مما يدعوننى إليه

10_ يوسف ( ع ) بدون امداد الهى ، خويشتن را از مقاومت در برابر خواست نامشروع زليخا و همپالگى هاى او ناتوان مى ديد .

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

18_ يوسف ( ع ) پذيرش تقاضاى نامشروع زليخا و همپالگى هاى او را ، سقوط به ورطه سفاهت و بى خردى مى دانست .

و إلاّ تصرف . .. أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

جهل به معناى سفاهت در مقابل عقل ، و نيز به معناى نادانى در مقابل علم مى باشد. برداشت فوق ، ناظر به معناى نخست است.

19_ يوسف ( ع ) ، ارتكاب گناه و پذيرش تقاضاى زليخا و همپالگى هاى او را ، موجب از دست دادن علم و حكمت خدادادى خويش مى دانست .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ و أكن من الج_هلين

برداشت فوق ، بر اين مبناست كه مراد از جهل نادانى باشد. بر اين مبنا مى توان گفت: مقصود يوسف(ع) از جاهل شدن ، سلب گشتن علم و حكمتى است كه خداوند به او عطا كرده بود (ءاتيناه حكماً و علماً) {آيه 22}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 10

10_ ارزش اعاده حيثيت و شرف بيش از ارزش رهايى از زندان و نجات از دشوارى ها و مشكلات ، در بينش يوسف ( ع )

فلما جاءه الرسول قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 2

2_ يوسف ( ع ) از اين

انديشه كه امور خويش را خود بدون عنايت الهى تدبير كند ، مبرّا و منزه بود .

و ما أُبرّءُ نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 89 - 5

5_ يوسف ( ع ) جهل و نادانى برادرانش را منشأ ستم آنان به وى و بنيامين دانست .

هل علمتم ما فعلتم بيوسف و أخيه إذ أنتم ج_هلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 14

14_ يوسف ( ع ) تحقق امور را به مشيت خداوند مى دانست و در عين قدرت و مكنت ، به او اتكا داشت .

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

بينش يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 6

6- خدمت كار موسى ، غفلت خود را از يادآورى ماجراى ماهى به موسى ( ع ) ، ناشى از نفوذ شيطان در خود دانست .

و ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

بينش يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 18

18- در ديدگاه يونس ( ع ) ، خروج از ميان قوم خود بدون اذن الهى ، ظلمى به خويش بود .

إذ ذهب مغ_ضبًا . .. إنّى كنت من الظ_لمين

بينش يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 3

3 - يهوديان ، ناتوانى خويش را از پذيرش اسلام ، برخاسته از فطرت و خلقت خويش پنداشته ، خود را معذور مى دانستند .

و قالوا قلوبنا غلف

جمله {لعنهم

اللّه يكفرهم} (خدا يهوديان را بسزاى كفرشان لعنتشان كرده است) با جمله تفريع شده بر آن (فقليلا ما يؤمنون; و لذا كمتر ايمان مى آورند) به خوبى مى رساند كه: ادعاى يهود مبنى بر ناتوانى از درك معارف اسلام ادعاى صحيحى است. بنابراين كلمه {بل} رد معناى مطابقى {قلوبنا غلف} نيست; بلكه نفى معنايى است كه مى توان گفت مقصود اصلى يهوديان بوده و آن معذور بودن به خاطر درك نكردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 48

48 - ترجيح منافع دنيوى بر منافع اخروى ، در ديدگاه يهوديان ساحر

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم لو كانوا يعلم

كسى كه بداند با دستيابى به منافعى نامشروع، آخرت خويش را از دست داده است (لقد علموا . ..) ولى در عين حال به زيانبارى اين داد و ستد اعتقاد نداشته باشد (لو كانوا يعلمون)، معلوم مى شود وى منافع دنيوى را بر آخرت ترجيح مى دهد.

تحليل بينش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 10

10 _ تحليل نظريات و سخنان منافقان ، در گرو تبيين انگيزه هاى درونى و گرايش هاى روحى آنان

و منهم من يلمزك فى الصدقت . .. إذا هم يسخطون

از اينكه خداوند براى بيان نادرستى داورى منافقان به تبيين انگيزه هاى مادى آنان پرداخته است، برداشت فوق استفاده مى شود.

حقيقت بينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 6

6- بينش ، حقيقتى فراتر از

ادراكات حسى است .

أعينهم فى غطاء عن ذكرى و كانوا لايستطيعون سمعًا

زيرا، كافران، از حواس ظاهرى سالم برخوردارند و با اين حال، از درك حقايق ناتوان اند.

زمينه بينش پوچى خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 115 - 4

4 - انكار معاد ، مستلزم بيهوده شمردن آفرينش انسان

أنّما خلقن_كم عبثًا و أنّكم إلينا لاترجعون

زيان در بينش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 6 - 3

3 - مصرف ثروت براى رفع نيازمندى هاى مردم ، در ديدگاه منكران معاد ، خسارتى سنگين و جبران ناپذير است .

أهلكت مالاً لبدًا

انتخاب تعبير {أهلكت} و پرهيز از گفتن {أنفقت} و نظاير آن، بيانگر اين است كه گوينده، مال هاى مصرف شده را {هلاك شده} مى پندارد. اين بينش ممكن است برخاسته از انكار پاداش انفاق، بر اثر انكار معاد باشد.

سلب بينش صحيح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 11

11 _ سلب قدرت بينش و برداشت صحيح از آيات الهى، نمودى از گمراه ساختن خداوند است.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت من يشإاللّه يضللّه

جمله {من يشإاللّه} بيانگر اين معنى است كه كرى و لالى تكذيب كنندگان آيات الهى تحقق همان مشيت الهى در مورد گمراه ساختن تكذيب كنندگان است.

شگفتى بينش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 154 - 1،2

1 - داورى و ديدگاه مشركان درباره خداوند ، بى اساس و شگفت آور است .

أصطفى البنات

على البنين . ما لكم كيف تحكمون

استفهام در آيه شريفه، از نوع استفهام انكارى و تعجبى است.

2 - انتساب برگزيدن دختر به خداوند _ به جاى پسر_ داورى ناشايست و شگفت آور

أصطفى البنات على البنين . ما لكم كيف تحكمون

عوامل بطلان بينش اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 29 - 1

1 - بعثت پيامبراكرم ( ص ) و ظهور امت جديد و بالنده اسلام ، خط بطلانى بر پندار باطل اهل كتاب بود .

يأيها الذين ءامنوا . .. ءامنوا برسوله ... لئلاّيعلم أهل الكت_ب ألاّيقدرون على شى

كلمه {لا} در {لئلاّيعلم} زايد است; يعنى، تا اهل كتاب بدانند كه هيچ بخشى از فضل خداوند در حوزه اختيار آنان قرار ندارد.

مبارزه با بينش غلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 9

9 _ پيشوايان و مبلغان دين وظيفه دار مبارزه با پندارهاى غلوآميز مردم درباره آنان

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك

الزام پيامبر(ص) به اعلام موارد مذكور در آيه الزامى است براى همه مبلغان و پيشوايان دين كه اين موارد را براى مردم بيان نمايند.

ملاك ارزش بينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 104 - 8

8 - فاصله ديدگاه ها با واقع ، معيارى در ارزش يابى و ارزش گذارى آنها است .

إذ يقول أمثلهم طريقة إن لبثتم إلاّيومًا

منشأ بينش ذلت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 11

11 - پندار ذلّت براى يتيمان ،

مايه توهّم معيار بودن ثروت براى عزّت مندى است .

نعّمه فيقول ربّى أكرمن . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

كلمه كلاّ _ به قرينه تقابل {اكرمن} و {لاتكرمون} اين نكته را گوشزد مى كند كه گوينده {ربّى اكرمن}، اگر يتيمان را محترم و گرامى مى دانست، ثروت را مايه احترام نزد خداوند، قرار نمى داد; زيرا در آن صورت معترف بود كه يتيم با وجود محروميت از ثروت نيز گرامى است; ولى حال كه يتيمان را گرامى نمى شمارد، اين گمان براى او پديدار شده است كه فقط ثروتمندان نزد خداوند محترم اند.

منشأ بينش غلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 18

18 _ نينديشيدن، ريشه تلقى نادرست مشركان از پيامبرى و توقّعات نابجاى آنان است.

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه . .. أفلاتتفكرون

جمله توبيخى {أفلا تتفكرون} دعوتى است به تفكر در تمامى معارف عنوان شده در اين دسته آيات

موانع بينش صحيح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 7

7- گرفتار آمدن به لعن الهى ، عامل محروميت انسان از حق شنوى و بينش صحيح

لعنهم اللّه فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 32 - 2

2 - گناه ، مانع بينش صحيح و زمينه ساز باطل ديدن راه مؤمنان

إنّ الذين أجرموا . .. و إذا رأوهم قالوا إنّ ه_ؤلاء لضالّون

موجبات بينش غلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 9

9 _ رفاه و آسايش

فراوان ، زمينه ساز غفلت از ياد خدا و پيدايش بينش هاى غير الهى است .

ثم بدلنا . .. حتى عفوا و قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

نشانه هاى بينش صحيح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 15

15 - رهايى از وابستگى به دنيا ، آخرت خواهى ، ترك رفتار زشت و انجام عمل صالح ، از نشانه هاى دستيابى به راه درست در زندگى

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد . .. إنّما ه_ذه الحيوة الدنيا مت_ع ... من عمل سيّئة ..

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه يادشدن مسأله زندگانى دنيا و آخرت، ترك رفتار زشت و انجام عمل صالح _ پس از طرح مسأله هدايت به راه درست زندگى _ مى تواند به عنوان مصداق و مظهر اين هدايت باشد.

نشانه هاى بينش غلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 11

11 - انكار قرآن ، نشانه خروج از بينش صحيح در شناخت وحى و رسالت است .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

برداشت فوق با توجه به معناى فسق (خروج از حد اعتدال) استفاده شده است. خروج از اعتدال در مقوله ايمان - كه يك مقوله معرفتى و شناختى است - به نداشتن انديشه و بينش صحيح باز مى گردد.

نقش بينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 2

2 - گرايش هاى مادى و معنوى انسان ، متأثر از محدوده ديد و بينش او است .

و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا

ذلك مبلغهم من العلم

عبارت {ذلك مبلغهم. ..}، مى تواند جنبه تعليلى براى دنيامدارى مشركان داشته باشد; يعنى، چون آنان از درك معارف معنوى عاجزاند، بنابراين تمامى همت خويش را در دنيا و مظاهر آن خلاصه كرده اند.

نقش بينش انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 39 - 5

5 - وحى و داورى خداوند ، تابع داورى ها و ديدگاه هاى انسان ها نيست .

أم لكم أيم_ن . .. إنّ لكم لما تحكمون

بينش توحيدى

{بينش توحيدى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 11

11 _ بينش توحيدىِ قرآن در تحليل حوادث تاريخى

و تلك الايّام نداولها بين النّاس

مستفاد از انتساب گردش حوادث تاريخى به خداوند (نداولها).

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109