ميقات حج-جلد 64

مشخصات كتاب

سرشناسه : سليماني، نادر، - 1339

عنوان و نام پديدآور : ميقات حج/ نويسنده نادر سليماني بزچلوئي

مشخصات نشر : تهران: نادر سليماني بزچلوئي، 1380.

مشخصات ظاهري : ص 184

شابك : 964-330-627-54500ريال

يادداشت : عنوان ديگر: ميقات حج (خاطرات حج).

يادداشت : عنوان روي جلد: خاطرات حج.

عنوان روي جلد : خاطرات حج.

عنوان ديگر : ميقات حج (خاطرات حج).

عنوان ديگر : خاطرات حج

موضوع : حج -- خاطرات

موضوع : سليماني، نادر، 1339 - -- خاطرات

رده بندي كنگره : BP188/8/س85م9 1380

رده بندي ديويي : 297/357

شماره كتابشناسي ملي : م 80-2524

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

سرمقاله

ص: 4

در ارديبهشت ماه سال 1387 ه-. ش. آيت الله هاشمى رفسنجانى، رييس مجلس خبرگان رهبرى و مجمع تشخيص مصلحت نظام از سوى پادشاه عربستان براى شركت در كنفرانس بين المللى گفتگوى اسلامى در مكه، به عنوان ميهمان ويژه دعوت شدند كه مورد قبول ايشان واقع گرديد.

در اين سفر، احترام و ارج گذارى ويژه ملك عبدالله به آقاى هاشمى رفسنجانى، به عنوان يك عالم شيعى ايرانى، زمانى براى همه نمود يافت كه:

- اين دو شخصيت همزمان و در كنار هم، وارد اجلاس شدند.

- در افتتاحيه كنفرانس قرار گرفتن سخنرانى آقاى هاشمى رفسنجانى، نقش جمهورى اسلامى ايران و جايگاه اين عالم شيعى را برجسته نمود؛ به عبارت ديگر، بهترين زمان كنفرانس به آقاى هاشمى رفسنجانى اختصاص يافت. موضوعى كه بنا به گفته پادشاه عربستان در ملاقات پايانى با آقاى هاشمى رفسنجانى، اسباب گلايه برخى از علماى عربستان را فراهم آورد.

- موضوعات چهارده گانه اى كه از سوى ايشان در كنفرانس مطرح شد، به عنوان منشورى براى كنفرانس آينده مدّ نظر قرار گرفت.

- آقاى هاشمى رفسنجانى، به عنوان اوّلين ايرانى، به منطقه فدك رفت و از اين مكان مهم تاريخى، كه جايگاه ويژه اى نزد شيعيان دارد، ديدن كرد. در اين سفر، محدوده فدك، بوستان و چشمه هاى فاطمه 3 مورد ديدار وى قرار گرفت.

- همزمان با شب شهادت حضرت زهرا 3، درِ بقيع به روى زائران ايرانىِ همراه ايشان، به خصوص بانوان گشوده شد و چهار شب متوالى، هر شب بيش از 15 هزار نفر ايرانى؛ اعم از زن مرد، در آنجا حضور يافتند و فضاى معنوى خوبى در بقيع ايجاد شد و آنان به راحتى به عزادارى پرداختند.

- در ديدارهاى رسمى ايشان با ملك عبدالله و ديگر مقامات سعودى، احياى بقيع، برخورد مناسب با زائران ايرانى و آزادى تعدادى زائر ايرانى كه در عربستان بازداشت شده بودند، در ميان گذاشته شد و آنان وعده حلّ آن ها را دادند.

- و ...

اكنون به جهت ثبت وقايع و رخدادهاى اين سفر و ماندگارى آن در تاريخ و نيز ناشناخته ماندن اهميت آن براى عموم مردم و حتى فرهيختگان جامعه، دست اندركاران «ميقات حج» لازم ديدند براى آگاه نمودن خوانندگان محترم از جزئيات اين سفرِ موفقيت آميز، شصت و چهارمين شماره از اين فصلنامه را به آن اختصاص دهند و آن را به صورت «ويژه نامه» منتشر نمايند.

گفتنى است به جهت متفاوت بودن موضوع اين شماره از فصلنامه، عناوين آن نيز به شكل زير تغيير و در شش عنوان سامان يافت:

* روزشمار سفر*

گزارش ها و اخبار*

يادداشت ها و تحليل ها*

سخنرانى ها*

مقالات*

تصاويردر پايان، از مسؤولان محترم دفتر و روابط عمومى مجمع تشخيص مصلحت نظام، دفتر جامعه محترم مدرسين و روزنامه جمهورى اسلامى، به خاطر در اختيار گذاشتن برخى تصاوير و مطالب، سپاسگزارى و قدردانى مى نماييم.

اميد آن كه مورد استفاده علاقمندان قرار گيرد. «فصلنامه ميقات حج»

ص: 5

روز شمار سفر ده روزه آيت الله هاشمى رفسنجانى به عربستان سعودى

دو شنبه 13/ 3/ 1387

تا

چهارشنبه 22/ 3/ 1387

دوشنبه 13/ 3/ 1387

آيت الله هاشمى رفسنجانى به منظور سفرى 10 روزه به عربستان سعودى، ساعت 4 بعد ازظهر وارد پاويون جمهورى فرودگاه مهرآباد شدند. آقايان محسن رضايى، موحدى كرمانى، مسيح مهاجرى، حسينى علمى، فلاحيان، مولوى سلامى، دانش جعفرى، مظفر، معاديخواه و ... همراهان سفر بودند كه پس از سوار شدن، هواپيما در آسمانِ دود گرفته بعدازظهرِ تهران به پرواز درآمد و خلبان پس از خوش آمد گويى و يادآورى نكات ايمنى، مدت پرواز را 3 ساعت و از طريق آسمان كويت اعلام كرد.

پس از گذشتن از بالاى آب هاى نيلگون خليج هميشه فارس، وارد فضاى كويت شديم و آيت الله هاشمى رفسنجانى با ارسال پيامى به امير كويت بر تقويت روابط دو جانبه و تلاش براى حفظ وحدت كشورهاى اسلامى تأكيد كرد.

هواپيما خيلى زود از آسمان كويت گذشت و تقريباً از سمت شمال شرقى وارد فضاى عربستان شد و در جهت جنوب غرب حركت كرد و دقيقاً 53/ 16 به وقت عربستان در فرودگاه جده به زمين نشست و آيت الله هاشمى رفسنجانى مورد استقبال آقايان خالدالفيصل، امير منطقه مكه، دكتر عبدالمحسن تركى، رييس روابط العلماى عربستان و دبير كنفرانس بين المللى گفت وگوى اسلامى، دكتر المطعمى، وزير همراه، دكتر حسينى، سفير جمهورى اسلامى ايران در رياض و مرتضايى فر، سركنسول گرى جمهورى اسلامى ايران در جده قرار گرفت و پس از مصاحبه اى كوتاه در خصوص اهداف سفر، به سوى محل اقامت خويش در قصر المؤتمرات و پس از استراحتى كوتاه، براى مُحرم شدن، به سوى ميقات جُحفه حركت كرد.

گرگ و ميش هوا بود كه خودروها از جده بيرون رفتند و در جهت جنوب حركت كردند و ساعت 30/ 8 شب به جحفه رسيدند و پس از مُحرم شدن، نماز واجب مغرب و عشا و نماز مستحبى احرام و تحيّت مسجد، به جماعت و فردا اقامه شد. حجت الإسلام عسكرى، از امور روحانيون مكه، ميان دو نماز توضيحى درباره آداب عمره مفرده ارائه كرد و آيت الله هاشمى رفسنجانى و همراهان لبيك گويان به سمت مكه حركت كردند.

ساعت 11 شب، پس از گذشتن از شهرهاى صعير، خليص، غران، عسفان و الجموم، به مكه مكرمه و از طريق خيابان اجياد به مسجدالحرام رسيدند و چشم همه به عظمت مناره هاى آن، كه در هاله اى از نور بودند، روشن شد. پس از استراحتى كوتاه در قصر الضيافه، كه محلّ اسكان سران كشورهاى اسلامى در مكه مى باشد، مراسم طواف آغاز شد كه انجام طواف، نماز طواف، سعى صفا و مروه، تقصير، طواف نساء و نماز طواف نساء تا 2 بعد از نصف شب طول كشيد.

سه شنبه 14/ 3/ 87

به خاطر خستگى مسير و طولانى شدن مراسم طواف در شب گذشته، آيت الله هاشمى رفسنجانى صبح هيچ برنامه اى نداشت و به استراحت پرداخت و انبوهى از برنامه ها از ساعت 5/ 3 بعد از ظهر شروع شد.

ابتدا سه تن از روحانيون شيعه منطقه شرقيه عربستان با ايشان ديدار كردند و گزارشى از اوضاع زندگى شيعيان در عربستان ارائه كردند. آيت الله هاشمى رفسنجانى در اين ديدار با اشاره به سياست هاى سعودى ها در سال هاى اخير گفت:

شيعيان عربستان مى توانند در تعاملى سازنده به زندگى توأم با آرامش بپردازند.

پس از آن ها، دكتر محسن رضايى، ديدارى نيم ساعته با رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام داشت.

برنامه بعدى، ديدار آقاى احمد هُليّل، قاضى القضات اردن بود كه مصرّانه از آيت الله هاشمى رفسنجانى براى سفر به كشور متبوع خويش دعوت مى كرد و مى گفت: پادشان اردن آمادگى كامل دارد از جناب عالى استقبال كند.

آيت الله هاشمى رفسنجانى در اين ديدار با تأكيد بر موقعيت استراتژيك اردن به خاطر همجوارى با اشغالگران صهيونيسم و حضور ميليون ها آواره فلسطينى در اردن، نقش اين كشور را مهم توصيف كرد و در پاسخ به دعوت قاضى القضات، گفت: ان شاءالله در فرصتى مناسب به اردن خواهم آمد.

ص: 6

ايشان در ادامه، به خاطره اى از سفر خويش به اردن در سال هاى قبل از انقلاب اسلامى اشاره كرد وگفت: آمده بودم تا از اكرم زعيتر اجازه ترجمه كتاب «القضيه الفلسطينيه» را بگيرم كه بعدها با عنوان «سرگذشت فلسطين» ترجمه و چاپ شد.

برنامه بعدى، ديدار با روحانيونِ همراه بود كه آقايان موحدى كرمانى، مسيح مهاجرى، عباسى فرد، معاديخواه و حسينى علمى به بيان ديدگاه هاى خويش درباره مسائل مختلف پرداختند. در ادامه، آقاى حسينى، سفير جمهورى اسلامى ايران در رياض با آيت الله هاشمى رفسنجانى ديدار و گزارشى از روابط سياسى دو كشور و وضعيت زائران ايرانى و مشكلات آن ها ارائه كرد.

آيت الله تسخيرى، رييس مجمع تقريب مذاهب، ديدار كننده بعدى بود كه وى نيز گزارشى از روند تفكّر برگزارى همايش بين المللى گفت وگوى اسلامى و محورهاى برنامه هاى دو روزه آن ارائه كرد و گفت: تنها روحانى شيعه هستم كه رياست يكى از جلسات را برعهده دارم. در ادامه آقاى مولوى سلامى نماينده اهل سنت در مجلس خبرگان با آيت الله هاشمى رفسنجانى ديدار و گزارشى از اوضاع فرهنگى و دينى استان سيستان و بلوچستان ارائه كرد.

برنامه بعدى، ديدار وزير عربستان و آقاى بكر بن لادن، مجرى طرح توسعه مسجدالحرام بود كه گزارش كاملى از طرح ارائه كردند. شايد براى ايرانيان كه پيش تر به حج مشرف شده اند، جاى تعجب باشد كه اگر تا يك سال ديگر بروند، ديگر كوهى را اطراف مسجدالحرام نمى بينند. واقعاً با جديت كار مى كنند تا كوه ها را بردارند و به وسعت مسجد بيفزايند.

آيت آلله هاشمى رفسنجانى ساعت 9: 25 شب به بعثه مقام معظم رهبرى در مكه رفتند تا با زائران ايرانى ديدار كنند. فضاى ديدار بسيار صميمى بود. پس از ارائه گزارش توسط حجت الاسلام والمسلمين حسينى شريف، نماينده بعثه مقام معظم رهبرى در عربستان، در خصوص تعداد زائران ايرانى در سال 86 و چند ماه اخير سال 87، آيت الله هاشمى رفسنجانى در سخنانى كوتاه با گراميداشت ياد امام راحل و شهداى 15 خرداد، بر رعايت اعتدال توسط زائران ايرانى در برنامه هاى عبادى حج تأكيد كردند.

ايشان حج را عنايت الهى خواندند كه خداوند بر بندگان خويش كرده است و گفتند: بايد از ساعات حضور در مكه و مدينه براى قرب به خدا استفاده كرد.

آيت الله هاشمى رفسنجانى، خواستار تداوم پاسداشت مقام والاى امام 1 و قيام مردمى 15 خرداد شد و افزود: شخصيت حضرت امام بعد از ائمه معصوم: منحصر به فرد است.

وى با بيان اين كه حضرت امام خمينى 1 حلقه استكبار را شكست و امت نيز با «الله اكبر» هاى خود بساط رژيم پهلوى را برچيدند؛ افزود 15 خرداد و همت امام 1 را بايد با هم ببينيم و بدانيم حكومتى كه در چارچوب اسلام و با آراى مردم انتخاب شود؛ در تاريخ اسلام به جز حكومت حضرت على 7 استثنا و بى سابقه است.

آيت الله هاشمى رفسنجانى با تأكيد بر تداوم بخشى اهداف انقلاب اضافه كرد:

بى اعتنايى به انقلاب و جنبش عظيم مردمىِ 15 خرداد، خطاى بزرگى است و بايد احترام به امام 1 و شخصيت ايشان پايدار باقى بماند.

رييس مجلس خبرگان همچنين با اشاره به اين كه براى تحكيم روابط ميان دو كشور ايران و عربستان بايد محكم و با بصيرت عمل كنيم؛ تصريح كرد: «بايد براى تحكيم روابط ميان دو كشور تلاش كنيم و تخريب روابط به نفع هيچ كس نيست.»

برنامه بعدى آيت الله هاشمى رفسنجانى ديدار با ملك عبدالله، پادشاه عربستان سعودى در محل اقامت ايشان در كاخ صفا بود. ملك عبدالله در اين ديدار ضمن ابراز خوشحالى از سفر آيت الله هاشمى به عربستان، به خصوص شركت و سخنرانى در كنفرانس بين المللى گفت وگوى اسلامى، به بيان اهداف برگزارى اين كنفرانس پرداخت و گفت: «تلاش مى كنيم فرهنگ جدال احسن را جايگزين تنازعات فرقه اى در ميان علماى اسلامى نماييم.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى نيز در اين ديدار با تقدير از نقش كشور عربستان و شخص ملك عبدالله در تقويت وحدت جهان اسلام، آن را ضرورتى اجتناب ناپذير در شرايط كنونى خواند و گفت: «دشمنان اسلام به اختلافات فرقه اى مسلمانان اميد بسته اند و حاكمان و علماى اسلامى نبايد بگذارند آنان به اين هدف شوم خود برسند كه برگزارى كنفرانس بين المللى گفت وگوى اسلامى يكى از اقدامات شايسته در اين مسير خواهد بود.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى گفت: «پيشنهاد مى كنم به دليل تأثيرگذارى ايران و عربستان، خوب است كميته هاى مشتركى براى افغانستان، عراق و فلسطين تشكيل شود و كميته اى هم براى رفع مشكلات ايجاد گردد.»

ملك عبدالله در اين خصوص گفت: «نمى توان در حد كارشناسان اين مشكلات مهم را حل كرد، بايد عالى ترين مقامات در اين مسائل وارد شوند.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى گفت: «شما در عربستان عالى ترين مرجع هستيد و من هم در ايران صحبت مى كنم تا يك نفر از طرف ايران مسئول اين كار شود.»

ص: 7

در ادامه ديدار، ملك عبدالله به نوع عملكرد شيعيان در عراق انتقاد كرد و آيت الله هاشمى رفسنجانى در پاسخ وى گفت: «به شما گزارش هاى بدى مى دهند. چون بيشتر كارهاى افراطى از طرف مقابل است. عمليات انتحارى و انتقامى از هر دو طرف صورت مى گيرد و آمريكا هم نقش دارد.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى در خصوص سياست جمهورى اسلامى ايران در عراق گفت: «ما هرگونه افراطى گرى را محكوم مى كنيم و بر خلاف ادعاى اشغالگران، نيازى به نفوذ در عراق نداريم. مردم شيعه به ما علاقه مند هستند.»

ملك عبدالله در خصوص مسائل هسته اى گفت: «نمى دانم چرا اين همه اورانيوم غنى مى كنيد!؟» كه آيت الله هاشمى رفسنجانى در پاسخ گفتند: «اگر چند صد برابر فعلى غنى سازى داشته باشيم، باز هم درحد يك نيروگاه نمى شود. بارها گفته ايم كه ما سلاح هسته اى را نمى خواهيم. صنايع موشكى را براى دفاع داريم.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى در خصوص شرايط حجاج ايرانى گفت: «در زمان شما وضع خيلى بهتر شده است، ولى متأسفانه هنوز هم سخت گيرى هايى مى شود.»

ملك عبدالله با ابراز نگرانى از اين شرايط گفت: «ما جلوگيرى مى كنيم؛ به شرطى كه شما هم جلوگيرى كنيد.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى گفت: «مطمئن باشيد مسؤولان و علماى ايران در توصيه هاى مكرر به مسافران سرزمين وحى بر رعايت اعتدال در انجام مناسك تأكيد مى كنند.»

پس از ديدار و گفت وگو، شام در فضايى صميمى صرف شد و در ادامه آيت الله هاشمى رفسنجانى و ملك عبدالله به مدت نيم ساعت ديدار خصوصى داشتند.

چهار شنبه 15/ 3/ 87

تغيير متوالى ساعت شروع كنفرانس بين المللى گفت وگوى اسلامى، كه گويا براى رسيدن ميهمانان خارجى بود، باعث گرديدكه آيت الله هاشمى رفسنجانى صبح برنامه مشخصى نداشته و بتوانند به زيارت مسجدالحرام و كعبه روند.

ساعت 15/ 1 بعد ازظهر بود كه پس از اداى نماز، كنفرانس در سالنى بسيار زيبا در محل اقامت ملك عبدالله در مكه آغاز شد.

حضور خبرنگاران بى شمارى كه براى پوشش خبرى كنفرانس آمده بودند، چشمگير بود وسعى مى كردند با هر يك از علماى حاضر در سالن مصاحبه كنند.

ورود همزمان ملك عبدالله و هاشمى رفسنجانى به سالن، در حالى كه دست در دست همديگر داشتند و آن صحنه، از تلويزيون هاى عربى به صورت زنده پخش مى شد، نشان از جايگاه جمهورى اسلامى ايران و شخص آيت آلله هاشمى رفسنجانى نزد ملك عبدالله داشت.

مراسم، با تلاوت آياتى چند از كلام الله مجيد آغاز شد و پس از آن، ملك عبدالله، در سخنانى كه ايستاده و از روى نوشته مى خواند گفت:

«برادران گرامى! دور هم جمع شده ايم تا به جهان بگوييم كه صداى ما صداى عدالت و ارزش هاى انسانى است. صداى حكمت و پند و اندرز است.»

وى در ادامه به تهديدات دشمنان اسلام اشاره كرد و نسبت به آن هشدار داد وگفت: «چقدر تهديدات دشمنان زياد است كه جمع شده اند تا صفات عالى اسلام را از بين ببرند!»

پس از سخنان ملك عبد الله، شيخ عبدالعزيز بن عبدالله آل شيخ، مفتى كل عربستان (كه نابيناست) در جايگاه حاضر شد و گفت: «اختلاف بين انسان ها طبيعى است كه خداوند آن را در رنگ و لباس و زبان آورده است. اختلاف عقيده هم در قرآن آمده است، آنچه كه مسلمانان از آن نهى شده اند، تنازع و درگيرى است.»

وى در ادامه گفت: «متأسفانه دشمنان، امروزه اسلام را دين تروريست ها مى خوانند و مى گويند حقوق در بين مسلمانان رعايت نمى شود، حال آن كه اسلام كه دين رحمت و كرامت است، براى حيوانات هم حقوق مترقى دارد.»

در ادامه مراسم، نوبت به آيت الله هاشمى رفسنجانى رسيد كه سخنان متين ايشان علاوه بر شبكه هاى عربىِ منطقه، از شبكه سوم سيماى جمهورى اسلامى ايران نيز پخش گرديد. (متن كامل را، در بخش سخنرانى صفحه 98 ببينيد (.

زمانى كه سخنان آيت الله هاشمى رفسنجانى به پايان رسيد، رييس دانشگاه الأزهر مصر و پس از آن محسن التركى، دبير همايش در سخنرانى هاى خود، به نوعى سخنان ملك عبدالله و هاشمى رفسنجانى را تكرار كردند و پس از آن ناهار در فضايى كاملًا صميمى صرف شد.

ص: 8

ساعت 40/ 16 مفتى كشور آذربايجان در محلّ اقامت آيت الله هاشمى رفسنجانى با ايشان ديدار كرد. ديدارى صميمى و سياسى، آقاى عبدالمجيد در اين ديدار به بيان خاطرات سال هاى سخت پس از استقلال پرداخت و از نقش ايران در رسيدگى به امور مردم تشكّر كرد.

آقاى هاشمى رفسنجانى با گراميداشت ياد آقاى حيدرعلى اف، اوّلين رييس جمهور آذربايجان گفت: «واقعاً اقدامات ايشان مايه آرامش بوده است.»

آقاى عبدالمجيد از آيت الله هاشمى رفسنجانى براى سفر به آذربايجان دعوت كرد و گفت: مردم آذربايجان بى صبرانه منتظر ديدار شما هستند.

آيت الله هاشمى رفسنجانى از آقاى عبدالمجيد خواست سلامش را به مردم و رييس جمهور و مسؤولان آذربايجان برساند و گفت: «ان شاء الله به آذربايجان خواهد آمد.»

از نكات زيباى اين ديدار آن بود كه آقاى عبدالمجيد با لهجه تند تركى، فارسى صحبت مى كرد.

پنج شنبه 16/ 3/ 87

صبح برنامه خاصى نبود و آيت الله هاشمى رفسنجانى به مطالعه گزارش هايى كه از ايران به صورت نمابر مى رسيد و رصد سايت هاى اينترنتى پرداخت.

ساعت 5 بعدازظهر به طرف منا رفتند تا از اين منطقه و اقدامات دولت سعودى براى رفاه بيشتر حجاج در حج تمتّع، ديدارى عبورى داشته باشندكه همراه با توضيحات وزير همراه و مسؤولان حج عربستان انجام شد.

در ادامه، به جبل الرحمه رفت كه مى گويند محل هبوط آدم است. ارتفاع كوه كه بايد با پله هاى متعدد به رأس آن رسيد، مكان مناسبى براى ديدن عرفات ومناست. دست فروش ها بالاى كوه بساط پهن كرده بودند كه بيشتر آنان تسبيح بود. در ادامه، از محل رمى جمرات نيز ديدار به عمل آمد.

دولت سعودى پس از حادثه غمبار چند سال پيش، كه باعث ريزش پل رمى جمرات به خاطر ازدحام جمعيت شده بود، منطقه وسيعى را در 3 طبقه زيرين، همكف و اول، براى اين كار در نظر گرفت. جالب اين كه نماد شيطان نيز بزرگ تر و گسترده تر شده است.

آيت الله هاشمى رفسنجانى پس از اين ديدارها، به محل اقامت خويش در مكه بازگشتند. در اين رفت و آمدها، هر تازه واردى ذهنيتى نسبى از شهر به دست مى آورد؛ تونل هاى متعدد، مناطق مختلف بين كوه ها در مكه را به هم وصل مى كند.

ساعت 8: 20 سه نفر از اعضاى سازمان روابط اسلامى آمريكا در محل اقامت با آيت الله هاشمى رفسنجانى ديدار كردند.

آقاى نهاد عوض كه از اعضاى مؤسس است، به سؤالات آيت الله هاشمى رفسنجانى در خصوص اين سازمان پاسخ داد:

- كى تأسيس شد؟

سال 1994 ميلادى

- چند نفر عضو دارد؟

50

هزار نفر- عدد خوبى است!

اينها فعالان هستند.

- دفتر شما متمركز است؟

نه، در 35 شهر آمريكا و كانادا دفتر داريم.

- چقدر مسلمان در آمريكا داريم؟

هفت ميليون نفر كه اكثر آن ها مهاجر هستند.

- اعضاى شورا از لحاظ سياسى با احزاب موجود در آمريكا رابطه دارند؟

ص: 9

گرايش هاى فردى دارند، ولى به اسم شورا رابطه ندارند.

سئوالات زياد و پاسخ هاى در نوع خود تازه، باعث طولانى شدن جلسه گرديد و آن قدر طولانى شد كه با برنامه بعدى آيت الله هاشمى رفسنجانى كه ديدار با روحانيون كاروان ها بود، تداخل پيدا كرد و رييس مجلس خبرگان از آنان خواست كه اگر معطل نمى شوند، بمانند تا برنامه بعدى تمام شود.

ديدار با روحانيون، در ساعت 8: 50 شب در يكى از سالن هاى قصرالضيافه، محل اقامت انجام شد.

درآغاز اين ديدار پس ازتلاوت آياتى ازكلام الله مجيد، حجت الإسلام والمسلمين سيد احمد حسينى شريف، مسئول بعثه مقام معظم رهبرى در عربستان در سخنانى گفت:

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت آيت الله هاشمى رفسنجانى- ايدكم الله- خداوند بزرگ و منّان را سپاسگزاريم كه بر ما منت نهاد در ايام فاطميه و سالروز رحلت بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، بزرگمردى از تبار آن امام همام را در كنار مهبط وحى، در جمع اجلاس سران و رهبران مذاهب اسلامى، به عنوان پرچمدار اسلام ناب محمدى 9 در دفاع از مكتب تشيع شاهد بوديم و اين بزرگ ترين افتخار براى نظام مقدس جمهورى اسلامى است. اينجانب به عنوان نماينده بعثه مقام معظم رهبرى در عربستان، از سوى خود و به نيابت از جمع حاضر؛ روحانيون محترم كاروان ها، اين موفقيت را به حضرت بقيه الله الأعظم، رهبر معظم انقلاب و حضرت عالى تبريك مى گويم.

با اجازه از حضرت عالى، اجازه مى خواهم عملكرد فرهنگىِ بعثه مقام معظم رهبرى را به عرض برسانم؛ عزيزانى كه در اين ديدار شرف حضور دارند، روحانيون كاروان هاى عمره مى باشند.

عمدتاً روحانيون كاروان ها متشكّل از اساتيد و فضلاى حوزه هاى علميه سراسر كشور، ائمه محترم جمعه، نمايندگان رهبرى در دانشگاه ها، اساتيد دانشگاه، نمايندگان رهبرى در نهادها، سازمان ها، نيروهاى مسلّح، نيروى انتظامى و قضات محترم دادگسترى مى باشند كه با تجارب علمى و اجرايىِ چندين ساله، وجودشان در كاروان ها مايه مباهات و افتخار براى روحانيت است.

با افتخار به عرض مى رسانم 2 سال قبل، كه يك نظرسنجى از زائران بيت الله الحرام به عمل آمد، بيش از 70% زائران اعلام كردند: ما در اين سفر به اين نتيجه رسيديم كه بسيارى از بايدهاى زندگى كه تاكنون در زندگى ها وجود نداشت، از اين پس بايد به وجود آيد و بسيارى از نبايدهاى زندگى كه در زندگى ما تاكنون وجود داشته، پس از اين نبايد وجود داشته باشد. همه اين ها به بركت وجود روحانيان در كاروان ها است. از ابتداى عمره سال جارى تاكنون دوهزار و دويست و شصت و چهار (2264) روحانى در قالب همين تعداد كاروان و با جمعيتى بالغ بر 270000 زائر مشرّف شدند كه تا پايان عمره به بيش از 5000 روحانى با بيش از 625000 زائر مى رسد.

توسط روحانيون، قبل ازعزيمت، 3 جلسه در ايران براى زائران گذاشته مى شود؛ 5 جلسه در مدينه منوره و 3 جلسه در مكه مكرمه، به علاوه ديدار از اماكن متبركه و مساجد سبعه در مدينه منوره و زيارت دوره اى در مكه مكرمه كه شامل ديدار از مشاعر جبل النور، جبل ثور، حديبيه، جِعرانه و زيارت حضرت خديجه 3، عمو و اجداد پيامبر 9 مى باشد.

بحمد الله جلسات دعاى كميل شب هاى جمعه در تمامى هتل هاى مكه مكرمه و مدينه منوره برگزار مى گردد. شيفت پاسخگويى به سؤالات در حرم شريف و هتل ها، دعاى ندبه وجلسات بعثه مقام معظم رهبرى به عنوان انس معرفت، همچنين حلقات قرآنى در حرم شريف و در هتل هاى بزرگ، از ديگر فعاليت هاى فرهنگى بعثه مقام معظم رهبرى مى باشد. در سالى كه به عنوان سال نوآورى و شكوفايى از طرف مقام عظماى ولايت نامگذارى شده، ايجاد شبكه متمركز ويديويى در هتل هاى مكه مكرمه نيز از اقدامات مؤثر فرهنگى بود.

در ادامه ديدار، رييس مجلس خبرگان رهبرى و مجمع تشخيص مصلحت نظام در سخنانى گفت:

«تمام روحانيون؛ از مراجع تا طلبه هاى مبتدى، ائمه جمعه و ساير روحانيون بايد به صورت يك مجموعه هماهنگ با معيارهاى اسلامى و با توجه به زمان، مكان و شرايط، از انقلاب و ارزش هاى آن دفاع كنند ...»

آيت الله هاشمى رفسنجانى پس از ديدار با روحانيون، ديدارى داشت با اعضاى سازمان روابط اسلامى آمريكا كه در اين ديدار نيز طى سخنانى به تشريح سياست هاى جمهورى اسلامى ايران پرداخت. ايشان به ديداركنندگان توصيه كرد براى جلوگيرى از هرگونه بهانه تراشىِ دولتمردان آمريكا درخصوص ارتباط مسلمانان آمريكا با ديگر مسلمانان جهان، به اقدامات خويش رسميت ببخشند.

در ادامه ديدار، سناتور لارى شو و ابراهيم هوپر دو عضو ديگر حاضر در جلسه به بيان ديدگاه هاى خويش، در خصوص مسائل مسلمانان آمريكا پرداختند.

جمعه 17/ 3/ 87

اقامت در مكه به پايان رسيد، در اين لحظات، هر مسافرى با خود مى گويد: عقربه هاى ساعت چه با شتاب چرخيدند!

ص: 10

آيت الله هاشمى رفسنجانى براى آخرين بار و اداى نماز وداع از طريق باب ملك عبدالعزيز به مسجدالحرام رفتند و پس از ناهار و نماز، ساعت 40/ 3 از طريق بزرگراه به سوى جده حركت كردند. عبور از جاده اى خسته كننده كه از دل كوه هاى عبوس و باديه هاى بى آب و علف مى گذرد، براى هر مسافرى خسته كننده است، اما شوق سفر به مدينه خستگى ها را مى زدايد. ساعت 5 بعد ازظهر بود كه به فرودگاه ملكى در جده رسيدند و يك فروند بوئينگ 777 «الخطوط الجويه العربيه السعوديه» به سوى مدينه پرواز كرد.

هواپيما ساعت 30/ 5 دقيقه به آسمان مدينه رسيد و مسافران از پنجره هاى كوچك آن دنبال گلدسته هاى مسجدالنبى مى گشتند. با صلوات آن ها مى شد فهميد كه چه كسانى موفق شدند ...

آقاى ماجد، امير منطقه و چند تن از مسؤولان به استقبال ميهمان خويش آمدند و پس از پايان مراسم استقبال در سالن تشريفات، حرت به سوى محل اقامت خويش (هتل انتركونتينانتال) كه در نزديك ترين فاصله ممكن به مسجدالنبى بود، حركت كردند.

پس از استراحت و شام، اعلام شد كه ساعت 5/ 11 شب برنامه زيارت مسجدالنبى، مضجع نبوى و قبرستان بقيع است. نگاهى به تقويم كرديم. عجب شبى است! شب وفات حضرت فاطمه زهرا 3، عقربه هاى ساعت به خلاف مكه كه گويى با شتاب مى چرخيدند، حالا ديگر نمى چرخند. درست ساعت 5/ 11 شب آيت الله هاشمى رفسنجانى و همراهان وارد حياط مسجدالنبى شدند.

مأموران امنيتى و انتظامى عربستان در دو نوع لباس متفاوت؛ يعنى لباس عربى با دستار سفيد و لباس نظامى پلنگى با كلاه قرمز آيت الله هاشمى رفسنجانى را در ميان گرفتند. ايرانيان حاضر در حياط مسجدالنبى بسيار سريع فهميدند و به حلقه پيوستند و شعارهاى انقلابى طنين انداز شد.

پس از قرائت متن اذن ورود، وارد مسجدالنبى شدند و آرام و آهسته به سوى قبر پيغمبر 9 به راه افتادند. يكى از همراهان كه بعدها معلوم شد از مشهد براى زيارت آمده است، مرثيه سرايى كرد. زيارت و نماز دركنار ستون حنانه و منبر پيامبر و محراب مسجد، از برنامه هايى بود كه همه را به حالت خود برده بود.

هر لحظه كه مى گذشت، بر جمعيت ايرانى افزوده مى شد و آيت الله هاشمى رفسنجانى پس از زيارت قبر نبوى، به سوى بقيع رفت. در آستانه در آهنىِ ورود به بقيع ايستاد و براى همراهان سؤال شده بود. جواب را وقتى گرفتيم كه يكى از همراهان به زنان ايرانى گفت: آقاى هاشمى اينجا مى ايستند تا شما وارد بقيع شويد. چون اگر ايشان بروند، در را مى بندند.

همه زن و مرد ايرانى و شايد شيعيان ديگر كشورها وارد بقيع شدند و آيت الله هاشمى رفسنجانى حركت كرد. قبرستان بقيع تاريكِ تاريك بود. امشب دقيقاً- شايد همين ساعت- هزار و چهار صد و هجدهمين سالى است كه حضرت على 7 تابوت زهرا را به دوش گرفت و با استفاده از تاريكى شب، به بقيع آورد تا به وصيت او عمل كند كه گفته بود: «قبر مرا پنهان كن!»

مرثيه سرايى، دل ها را با غم على 7 پيوند داد كه در آن تاريكى شب مى گفت:

بريز آب روان اسما به جسم اطهر زهرا

ولى آهسته آهسته

گريه افراد نمى گذاشت صدا به گوش برسد. زنان ايرانى كه چنين سعادتى پيدا كرده بودند، دل ها را در باران اشك شستشو دادند. ساعت 1 بامداد روز شنبه بود كه مأموران سعودى درِ قبرستان بقيع را بستند، اما شيعيان در آن يك ساعت، به اندازه همه تاريخ زيارت كردند.

شنبه 18/ 3/ 87

آيت الله هاشمى رفسنجانى ساعت 5/ 10 صبح به مسجدالنبى رفتند تا بار ديگر حرم نبوى را زيارت كنند. برنامه بعدى، ديدار با زائران ايرانى در بعثه مقام معظم رهبرى يا هتل قصرالدخيل بود كه اتفاقاً در شارع على ابن ابى طالب 7 قرار دارد.

حجت الاسلام والمسلمين نجفى روحانى با اشاره به حضور مؤثر هاشمى رفسنجانى در اجلاس سران و رهبران اسلامى، از سخنان روشنگرانه و سرنوشت ساز وى دراين اجلاس قدردانى كرد.

آقاى نجفى روحانى با ذكر اين نكته كه ساليانه بيش از 625 هزار زائر ايرانى به عمره مشرف مى شوند، اين اتفاق را زمينه ساز يك تحوّل فرهنگى و معنوى بزرگ در كشور دانست و گفت: در اين زمينه با تلاش بعثه مقام معظم رهبرى و همكارى مستمر مسؤولان عمره، همگام با سند چشم انداز و با مخاطب شناسى، نيازشناسى و آسيب شناسى، روند مطلوب و رو به رشدى آغاز شده است.

نماينده بعثه مقام معظم رهبرى در مدينه منوره، در ادامه به بيان برخى از كارها و اقدامات انجام شده پرداخت كه برخى از آن ها بدين شرح است:

ص: 11

- برگزارى محافل هم انديشى پيرامون آسيب شناسى وحدت اسلامى، با حضور علما و زائران اهل سنت، در جهت انسجام و اتحاد و خنثى سازى توطئه هاى گسترده دشمنان.

- تشكيل گردهمايى هاى كوثرشناسى و كوثرگرايى به منظور تعميق در حوزه معرفتى دانشجويان.

- تدوين طرح جامع آمار و اطلاعات جهت بالا بردن كيفيت برنامه ها.

- تشكيل محافل انس و معرفت با حضور مبلّغان برجسته كشورى؛ اعم از مرد و زن، در هتل ها.

- برگزارى جلسات روحانيون كاروان ها به منظور ايجاد وحدت رويه و بيان مسائل و تذكرات لازم و نيز جلسات نقد و بررسى مديران و روابط فرهنگى.

- برنامه ريزى ديدار از اماكن تاريخى و مذهبى مدينه منوره.

- ترويج فرهنگ انس با قرآن و قرآن شناسى.

- برگزارى دعاى پر فيض كميل و ندبه در هتل ها.

- راه اندازى برنامه نظارتى و ارشادى روحانيون، حراست و رابطين فرهنگى در بقيع و بين الحرمين به منظور پيشگيرى از امور موهن و تنش زا.

در ادامه مراسم، آيت الله هاشمى رفسنجانى، رييس مجلس خبرگان رهبرى در سخنانى اعلام كرد: «ملك عبدالله، پادشاه عربستان در حضور وى دستور داده است در صورتى كه رفتار نامناسبى با زائران ايرانى صورت گيرد، با افراد خاطى برخورد شود.»

وى افزود: «ما نبايد بگذاريم افراد نادان اتفاقى را كه چند سال پيش افتاد، تكرار كنند. در يك خانواده اختلاف طبيعى است، اما بايد مواظب باشيم كه هدف اصلى عبادت و حج را حفظ كنيم.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى با اشاره به برخوردهاى نامناسبى كه در فضاى حج اتفاق مى افتد، از مذاكراتش در اين زمينه با مسؤولان كشور سعودى خبر داد و اظهار داشت: «من با مسؤولان سعودى و شخص ملك عبدالله صحبت كردم و ايشان در حضور من دستور داد كه چنانچه كسى با ايرانيان بد رفتارى كند، با افراد خاطى در آن كشور با عزل و زندان و مجازات برخورد شود.»

رييس مجلس خبرگان به حضور خود در اجلاس سران و رهبران اسلامى اشاره كرد و گفت: «در حالى كه مسلمانان يك چهارم جمعيت دنيا و آراى سازمان ملل را دارند، چرا مستكبران بايد بتوانند بين آن ها تفرقه بيندازند و حكومت كنند، اين با روح قرآن سازگار نيست.»

در اين ديدار كه علاوه بر زائران ايرانى، روحانيون كاروان ها، نمايندگان بعثه آيات عظام، مسؤولان ستاد عمره، مديران ثابت و راهنما و رابطين فرهنگى هتل ها وهيأت پزشكى در مدينه منوره نيز حضور داشتند، آيت الله هاشمى رفسنجانى گفت:

«شما خدمتگزاران حج بايد قدر اين نعمت را كه در خدمت زائران خانه خدا هستيد، بدانيد و متوجه باشيد كه اين امكان براى همه فراهم نمى شود.»

ايشان به اهميت موضوع حج اشاره كرد و افزود: «حج يكى از عبادات بسيار مهم اسلام است و به تعبير قرآن، خانه خدا با اهداف خاصى ساخته شده و همه اديان دعوت شدند تا اين خانه را زيارت كنند.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى افزود: «اگر همه دستوراتى كه در حج معين شده عمل شود، ميليون ها انسان پاك و ممتاز و متّحد خواهيم داشت و اين، جهان اسلام را مثل دانه هاى تسبيح به هم متصل مى كند، اما متأسفانه برخى اوقات اختلافات بين كشورها و دولت ها باعث مى شود كه كفّار بتوانند از آن (سوء) استفاده كنند.»

ايشان با اشاره به صبورى على و فاطمه 8 در بيان اسرار و همچنين دستور آيه شريفه قرآن مبنى بر چنگ زدن به ريسمان الهى، تأكيد كرد كه زوّار ايرانى در برخورد با مسائل ناگوارى كه مى بينند، بايد با استدلال برخورد كنند و به آتش اختلافات دامن نزنند.

آيت الله هاشمى رفسنجانى در بخش ديگرى از سخنانش به بيان نكاتى درباره شهادت حضرت فاطمه 3 پرداخت و گفت: «بعد از رحلت پيامبر 9 با اين بانوى بزرگوار و شخصيت ممتاز جهان اسلام خوب رفتار نشد و عمر مبارك ايشان در خانه اى كه مركز معنويات اسلام بود، به پايان رسيد.»

رييس مجلس خبرگان رهبرى افزود: «با اين حال، رفتار شيرمردى هم چون على 7 نشان مى دهد كه ايشان مايل نبودند جورى حرف بزنند يا رفتار كنند كه وحدت و يكپارچگى مسلمانان لطمه بخورد.»

ص: 12

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام تصريح كرد: «تاريخ مى گويد هنگام تدوين حضرت زهرا 3 پيكر مبارك ايشان درطول 75 يا 90 روز پس از آن واقعه، تبديل به سايه شده بود، اما بخش عجيب ماجرا اين جاست كه على 7 از پيامبر 9 درخواست مى كند كه خود ايشان از دخترش سؤال كند كه چه اتفاق افتاده است!

آيت الله هاشمى رفسنجانى در پايان سخنان خويش در حالى كه بغض در صدايش پيدا بود، اظهار اميدوارى كرد كه روزى قبر مطهر حضرت زهرا 3 شناسايى شود.

هنگام خروج آيت الله هاشمى رفسنجانى از قصرالدخيل، ترجيع بند زائران ايرانى اين بود كه «امشب به بقيع مى رويد؟» انگارپاسخ مثبت براى آنان شيرين ترين پاسخى بود كه در عمرشان مى شنيدند. اعلام شد كه 11: 5 شب به بقيع مى رويم. باخود مى گفتم چرا اين قدر دير؟! يكى از همراهان گفت: آيت الله هاشمى رفسنجانى گفتند ديرتر برويم تا همه زائران بتوانند بيايند.

برنامه، مثل شب گذشته بود. زيارت قبر پيامبر 9 و حركت به سوى بقيع. جمعيت آنقدر زياد بود كه باعث وحشت مأموران سعودى شده بود؛ به خصوص وقتى كه زن و مرد يك صدا فرياد مى زدند: «هاشمى هاشمى، تشكّر تشكّر.»

ازدحام جمعيت مانع حركت است و باز آيت الله هاشمى رفسنجانى مى ايستند تا همه وارد بقيع شوند. امشب هم شب نازنينى است. شام شهادت فاطمه 3. زيارت زنان چنان هيجان دارد كه هر بيننده اى را به گريه وامى دارد. كدام دل مى تواند قبر چهار امام شيعه را آن گونه مظلوم ببيند و آب نشود، حتى اگر سنگ باشد؟!

يك شنبه 19/ 3/ 87

اولين برنامه، زيارت قبر شهداى احد است كه آن را نيز با ميله هاى آهنين محصور كرده اند. كوه احد در مسير جاده از فرودگاه تا شهر مدينه و مقتل شهداى آن نيز در دامنه آن قرار دارد.

زنجيرى كه بر درِ مشهد شهيدان زده اند، از كوه هاى اطراف عبوس تر است. در اطراف ميله ها دست فروش ها چنان تراكمى دارند كه به زحمت مى توان خود را به ميله ها رساند. زيارت از پشت درهاى بسته هم حالى دارد. شايد به آن عادت كرده ايم.

بعد از آن، به سوى مساجد سبعه رفتيم. سه كاروان زيارتى ايرانى نيز مشغول ديدار از مساجدى بودند كه درهاى آن ها بسته بود. آيت الله هاشمى رفسنجانى با ديدن گريه و زارى آنان نتوانست خود را كنترل كند. زن ومرد در صدايى كه درست فهميده نمى شود، مطالبى را عنوان مى كنند و تنها سخنى كه فهميده مى شود، اين است كه «به مسئولان عربستان بگوييد مساجد امام على و فاطمه زهرا 3 را باز كنند. مى خواهيم نماز بخوانيم.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى بر يك بلندى قرار مى گيرد و چند دعا مى كند و مردم هم همزمان با دست هاى خويش، مرغ «آمين» را از قفس سينه به آسمان مى فرستند.

برنامه بعدى ديدار از طرح توسعه حرم مسجدالنبى بود كه بسيار كوتاه انجام شد. شايد به خاطر اين بود كه مسؤولان مربوط نبودند كه توضيح بدهند.

ضيافت ناهار امير مدينه برنامه بعد بود كه ساعت 10/ 14 در كاخ وى برگزار شد. آيت الله هاشمى رفسنجانى قبل از ناهار ديدارى نيم ساعته با ايشان داشت و محور مذاكرات در خصوص حضور زنان ايرانى در قبرستان بقيع بود. اميرماجد گفت: ملك عبدالله به من دستور اين كار را داده اند و ان شاءالله پس ازهماهنگى با مسؤولان مربط عمل خواهيم كرد.

ناهار در فضايى صميمى صرف شد، البته بيش از آن كه صرف ناهار باشد، ادامه مذاكرات بود. پس از آن، برنامه اى نبود تا اين كه ساعت 45/ 9 شب خودروها به حركت درآمدند تا آيت الله هاشمى رفسنجانى با شيعيان مدينه ديدار كند.

از خيابان هاى عريض و طويل گذشتند و به كوچه هاى تنگ و باريك رسيدند. از بافت كوچه ها و خانه ها فهميده مى شود كه از محله هاى فقيرنشين است. به محلى رسيديم كه مى گويند باغ شخصى آيت الله عمرى، رهبر شيعيان مدينه است. اما بر سر در آن تابلوى «حسينيه حسنى» نصب بود. شادى زايدالوصف شيعيان را مى توانستيم از گلريزان نوجوانانشان بفهميم. به فرهنگ ايرانى اسپند دود مى كردند و همگى به استقبال آمدند.

آيت الله هاشمى رفسنجانى وارد حسينيه مى شوند. چشم ما كه به مهرهاى نماز داخل قفسه افتاد، به ياد مساجد خودمان افتاديم. مراسم با تلاوت آياتى از كلام الله مجيد آغاز شد و پس از آن، ابتدا آقاى عدنان محمد الصالح كه مى گفتند رييس جماهير مدينه است و بعد از او، آقاى كاظم عمرى، فرزند آيت الله عمرى در سخنانى ضمن خير مقدم، با استناد به آيات و روايات، بر حفظ و تقويت وحدت مسلمانان تأكيد كردند و پس از آن آيت الله هاشمى رفسنجانى به همراه مترجم در جايگاه قرار گرفت و سخنانى ايراد كرد. (متن كامل در صفحه 113 (.

بعد از سخنرانى، شام در زيرزمين حسينيه صرف شد. ميهمان شيعه مدينه بودن لذتى معنوى دارد. به خصوص وقتى مى بينى آنان نيز نگاهى محبت آميز دارند.

ص: 13

آخرين برنامه، مانند شب هاى گذشته زيارت مضجع پيامبر 9 و قبرستان بقيع بود. موج جمعيت از دو شب گذشته بيشتر بود. به نظر مى رسد همه ايرانيان حاضر در مدينه آمده بودند تا در بقيع حضور يابند.

آيت الله هاشمى رفسنجانى 45 دقيقه، در بيرون درِ بقيع و در كنار ديوارهاى بلند آن ايستادند تا همه زائران بروند. ازدحام به گونه اى بود كه گروه گروه مى رفتند و برمى گشتند و سرانجام خود آيت الله هاشمى رفسنجانى نيز وارد شد. زائران كه فرصت را مناسب ديده بودند، با تلفن همراه خويش، شروع به گرفتن عكس و فيلم كردند و در آن سياهىِ شب، گويى در دست هر كسى شمعى روشن است.

از ميان آن همه، دقت مسؤولان و نگاه مأموران عربستان بر اعمال و رفتار ايرانيان برايم جالب و تعجب انگيز بود. علاوه بر عدسى هاى فراوان دوربين ها، چشمهايشان نيز از لحظه لحظه عزادارى ها فيلم و گزارش تهيه مى كردند. مطمئناً به دنبال بهانه بودند و شايد به دست آورده باشند، چون عاشقانى كه پس از سال ها چشم انتظارى، به بقيع رسيده اند، نمى دانند چه مى كنند! آيت الله هاشمى رفسنجانى نيز با بلندگوى دستى يكى از كاروان ها مردم را دعوت به صبورى مى كرد. اما خود صبورى نمى كرد و اشك مى ريخت!

دوشنبه 20/ 3/ 87

آيت الله هاشمى رفسنجانى ساعت 30/ 7 به سوى فدك حركت كردند. آب و آذوقه اى كه به همراهان مى دادند، برايشان تعجب انگيز بود؛ زيرا همه فكر مى كردند فدك باغى است در نزديكى مدينه!

خودروها به راه افتادند. از مدينه خارج شدند و به سوى جنوب حركت كردند. در جاده هيچ گياهى سبز نبود، هر از گاهى گله هاى شتر در دوسوى جاده ديده مى شدند. دلم به حالشان سوخت كه ژاژ مى خاييدند. هنوز حدود 200 كيلومتر تا شهر حايل مانده بود كه خودروها به سمت چپ تغيير مسير دادند و خيلى زود به ميدانى رسيدند كه بالاى آن نوشته اى، مقدم مسافران را به شهر حائط گرامى مى داشت.

خنده ام مى گيرد كه درباره بافت گياهان بنويسم؛ چون گياهى نبود و اصلًا خاكى نبود. زمينى بود پوشيده از سنگ هاى سياه كه گويى سنگ ها را در آن پهن كرده اند. به شهر حائط رسيديم و از بلوارهاى تميز آن گذشتيم. زمين همچنان پوشيده از سنگ بود. جاده جز فراز و فرود چيزى نداشت و پس از گذشتن از بلندى و چرخش 45 درجه اى و ورود به جاده هاى فرعى، منطقه اى سرسبز نمايان شد.

نخل هاى سربريده و سوخته اش هر ايرانى را به ياد آبادان زمان جنگ مى انداخت، اما منطقه آن قدر سرسبز بود كه هر بيننده اى را به تعجب وا مى داشت.

چند تن از اهالى شهر فدك كه يكى از آنان خود را مسؤول امر به معروف و نهى از منكر معرفى كرده بود، توضيح مى دادند و در دوردست ها گروه گروه مرد و زن از پشت بام ها و بالاى ديوارها تماشا مى كردند.

وجود چاهى بزرگ با دلوى كه روى آن بود، همه را به سوى خود برد كه با هشدار مسؤولان كنار كشيدند. به پشت بام يكى از خانه هاى قديمى تقريباً مرتفع رفتيم تا دوردست ها ديده شود. به ساختمان ساده اى رسيديم كه پنجره هاى آن را گِل گرفته بودند.

آيت الله هاشمى رفسنجانى از اين مكان پرسيد و مردى ريش قرمز كه خود را برادرزاده رييس قبيله معرفى مى كرد، گفت: اينجا مسجد حضرت فاطمه است. بارها خراب شده و باز ساخته اند.

خانه هاى قديمى ساخته شده از سنگ و گِل، يادآور قلعه هاى قديمى ايرانيان بود. به سوى چشمه هاى كم آب رفتيم و هر كس براى تبرّك و شايد شفاى دردهاى ناشناخته خويش از آن مى نوشيد. كمى شور بود، اما در آن بيابان بى آب و علفى كه از مدينه تا آنجا ديده بوديم، «تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الأَنهار» بود. ديدار 45 دقيقه طول كشيد و در برگشت، به شهردارى حائط آمديم. مراسم استقبال رسمى انجام شد و براى ناهار به آلاچيقى رفتيم كه سقف آن از چادر بود! ناهارى كه همراه برده بوديم، صرف كرديم و نماز جماعت در نمازخانه كوچك شهردارى برپا شد.

در محل باغ فدك خبرنگاران به سوى آيت الله هاشمى رفسنجانى رفتند و از ايشان پرسيدند، كه ايشان پاسخ ها را به همراهان فدكى خويش محوّل كرد.

ساعت 2 بعد ازظهر خودروها در مسير تقريباً 300 كيلومترى برگشت به سوى مدينه حركت كردند و به محل اقامت رسيدند. پس از استراحتى كوتاه، برنامه بعدى مصاحبه با روزنامه الرياض بود كه پرسش هاى فراوانى درباره انرژى هسته اى، روابط ايران و آمريكا، سياست داخلى و ... پرسيد و شنيد؛ آنچه مى بايست مى شنيد. يك ساعت طول كشيد. پس از مصاحبه، مسؤولان ايرانىِ همراه، در جلسه اى با آيت الله هاشمى رفسنجانى، در صدد لغو برنامه شبانه زيارت بقيع، به دلايل امنيتى بودند و خيلى سريع گفتند كه مسؤولان عربستانى ابراز نگرانى كرده و گفته اند: امكان دارد افراطى ها برنامه هاى شومى داشته باشند!

اما پاسخ آيت الله هاشمى رفسنجانى صريح، زيبا و شنيدنى بود. گفت: «من ديشب به مردم قول داده ام كه مى آيم. مى روم و همه مسؤوليت ها را برعهده مى گيرم. مردم امشب به اميد زيارت بقيع مى آيند و اگر من نباشم، احتمالًا نمى توانند وارد بقيع شوند. اصرار نكنيد. به خاطر مردم هم كه شده، بايد بروم.»

ص: 14

ساعت 10، برنامه طبق هر شب آغاز شد. مأموران امنيتى عربستان بر تعداد نيروهاى خود افزوده بودند. مردمِ منتظر، تمام حياط حدّ فاصل ميان بقيع و مسجدالنبى را پوشانده بودند و واقعاً جاى سوزن انداختن نبود. شعار «صلّ عَلَى محمّد، بوى خمينى آمد» در فضا طنين انداز شد. اين صحنه تعجبِ اندك زائران ديگر كشورها را بر مى انگيخت. به يقين بقيع گنجايش آن همه جميعت را نداشت. لازم به برنامه ريزى داشت. قرار شد اول زنان وارد شوند. آيت الله هاشمى رفسنجانى اين فرصت را در مسجدالنبى نشست. او مى داند كه ثواب يك ركعت نماز در مسجدالنبى معادل ده هزار ركعت است. هم نماز خواند وهم زيارتنامه حضرت رسول را و از آن طرف، فرصتى پيش آمد تا مأموران سعودى- حتى اگر دلشان نمى خواست- به زائران ايرانى اجازه ورود به بقيع را دادند. زنان گروه گروه وارد شدند، زيارت كردند و برگشتند. پس از آن مردها گروه گروه رفتند و سرانجام آيت الله هاشمى رفسنجانى به زيارت بقيع پرداختند. شب وداع با مدينه و بقيع بود. اشك ها بر گونه ها جارى بود و هر كس زير لب زمزمه مى كرد. باز آيت الله هاشمى رفسنجانى براى مردم صحبت كرد و از آنان خواست با رعايت نظم خارج شوند. ساعت 2 پس از نصف شب شد كه با بسته شدن درهاى آهنين، بين بقيع و عاشقانش فاصله افتاد.

در مسير برگشت، مردمى كه به خاطر آيت الله هاشمى رفسنجانى شهد شيرين زيارت بقيع را طى 4 شب متوالى چشيده بودند، تا ورودى هتل مانند پروانه ها كه گرد شمع مى گردند، هاشمى رفسنجانى را در ميان گرفته و شعار مى دادند:

«هاشمى هاشمى، تشكّر تشكّر»

سه شنبه 21/ 3/ 87

ساعت 35/ 8 دقيقه به سوى فرودگاه مدينه حركت كرديم و پس از سوار شدن در هواپيماى بوئينگ 777 خطوط هوايى عربستان سعودى، ساعت 10/ 9 به سوى شهر ابهاء در استان عسير حركت كرديم. ساحل درياى احمر از بالا پيدا بود و هواپيما پس از 1 ساعت و 20 دقيقه پرواز در فرودگاه ابهاء نشست.

پوشش گياهى ابهاء همه را متعجب كرد. مطمئناً نديده ها هيچگاه فكر نمى كنند كه در جغرافياى بيابانى و خشك عربستان، منطقه اى سرسبز باشد. سه كودك عرب با شاخه هاى گل به ميهمان خويش خير مقدم گفتند و پس از آن، مراسم استقبال كه آقاى فيصل بن خالد بن عبدالعزيز امير تقريباً جوان منطقه عسير در رأس آن ها بود.

آيت الله هاشمى رفسنجانى در سالن تشريفات از اوضاع جغرافيايى و شغل مردم پرسيدند و پس از آن، حركت به سوى روستاى باستانى «ظافربن حمسان» آغاز شد. قلعه هاى قديمى با موزه هايى از وسايل بسيار قديمى تر. به افتخار ميهمان ويژه خويش برنامه رقص غزال با متونى بسيار معنادار در سه سالن برگزار كردند:

. يا فخامه رئيس المصلحه باسم الأمير الحبيب جناب رييس مصلحت (نظام)، به نمايندگى از اميرعزيز ما

. واسم حامنا و اسم المل و الممله و القياده و به نمايندگى از حاكمان ما و به نمايندگى از پادشاهى عربستان سعودى

. بلّغ ايران من شعب السعودى رساله وفاءپيام وفادارى ملت عربستان را به ايران برسان

. ربّنا واحد والدّين واحد و الأمم واحدخداى ما يكى است، دينمان نيز يكى و امت يكى

. فارس أقرب شعوب الأرض لبلاد العرب و العروبه سرزمين فارس نزديكترين ملت روى زمين به سرزمين هاى عرب و عربيت است.

. فره الخندق الذى فى المدينه جاء بهاطرح خندق كه در مدينه است، يك ايرانى (سلمان فارسى) آن را براى ما آورده است.

درباره ميهمان نوازى هاى ساكنان روستا، همين بس كه به گردن همه ميهمانان شاخه هاى گل آويزان كردند و به هر كدام از آن ها نيز گل اهدا كردند.

ص: 15

رقص شمشير، ريشه درفرهنگ آنان داردكه به زيبايى اجرا مى كنند. امير عسير در لابلاى اجراى برنامه توضيحاتى به آيت الله هاشمى رفسنجانى مى داد. پذيرايى هاى به شكل سنتى و مدرن، نشان از خوشحالى آنان بود.

اقامت در روستا يك ساعت طول كشيد و پس ازآن به طرف شهر ابهاء حركت كرديم. پوشش گياهى و هواى آن وصف ناپذير بود. هر از چند گاهى صداى رعد و برق چشم ها را به آسمان مى دوخت. وارد شهر شديم. شهرى زيبا كه سدّى را درميان گرفته است. تپه هاى پوشيده از درختچه هاى سرسبز، چشم ها را تا دور دست به تماشا دعوت مى كرد. حركت خودروها در فراز و فرود خيابان ها فرصتى به همراهان مى داد تا از هواى مطبوع و مناظر زيبا لذّت ببرند.

به محل استراحت در فندق قصر ابهاء رسيديم كه كاملًا مدرن و جديد بود. توقف در آن، كوتاه بود و مى بايست به ضيافت ناهار اميرِ عسير مى رفتيم. كاخش بالاى يكى از بلندترين تپه هاى شهر قرار داشت. در آغاز ورود، امير منطقه كه از فرودگاه همراه آيت الله هاشمى رفسنجانى بود، به ايشان خوش آمدِ مجدد گفت و پس از مذاكراتى كوتاه، هداياى خويش را تقديم كرد.

خبرنگاران عربستانى حاضر در جلسه، از فرصت استفاده كرده و پيش رفتند و خبرنگار شبكه تلويزيونى الاخبار سؤالاتى از كنفرانس گفت وگوى اسلامى، سياست هاى ايران و عربستان و اوضاع استان عسير و شهر ابهاء پرسيد و آيت الله هاشمى رفسنجانى پس از پاسخ به سؤالات سياسى، در خصوص ابهاء گفت: فكر نمى كردم در عربستان چنين منطقه اى باشد. واقعاً زيباست.

پس از آن، ناهار در رستوران كاخ، كه مشرف به همه شهر بود، صرف شد و پس از آن، به سوى پارك سوده حركت كرديم. اين پارك كه منطقه وسيعى را شامل مى شود، در بلندترين نقطه شهر قرار دارد.

خودروها پس از نيم ساعت حركت در سربالايى، به محلّى رسيدند كه به نظر مى رسيد، نقطه اوج پارك است.

مه غليظى كه در دور دست جا خوش كرده بود، بر شانه بادها آمد و آمد تا ميهمانان را دعوت به خنكاى خويش نمايد. آمدن مه همان و بارش باران تند همان. آن قدر تند بود كه پذيرايى نيمه تمام ماند.

خودروها مسير رفته را در شيبى تند به سوى فرودگاه ابها آغاز كردند و ساعت 5 به آنجا رسيدند. مراسم بدرقه رسمى آغاز شد و هواپيما پس ازسوار شدن مسافرانش، در آسمان اوج گرفت و پس از 1 ساعت و 15 دقيقه در فرودگاه جده به زمين نشست.

آيت الله هاشمى رفسنجانى به محل اقامت خويش در قصر المؤتمرات رفت و پس از اداى نماز ساعت 5/ 9 شب براى ديدار مجدد با ملك عبدالله به كاخ صفا رفت.

ديدار در فضايى كاملًا صميمى برگزار شد. ملك عبدالله از مشاهدات آيت الله هاشمى رفسنجانى پرسيد و ايشان نيز از برنامه هاى خويش در مكه، مدينه، فدك و ابها گفت.

ملك عبدالله با تشكّر مجدّد از حضور آيت الله هاشمى رفسنجانى در عربستان و شركت در كنفرانس بين المللى گفت وگوى اسلامى گفت: «اميدوارم اين سفر نيز مانند همه سفرهاى جناب عالى نقطه عطفى در تاريخ روابط دو كشور و آغازى براى توسعه همكارى ها باشد.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى نيز با سپاس از ميهمان نوازى گرم مسؤولان عربستان و شخص ملك عبدالله و با تشكّر از دستورات اكيد ايشان براى كم كردن سخت گيرى ها براى زائران ايرانى درعبادتگاه ها و زيارتگاه هاى عربستان، به خصوص بقيع، گفت: «ان شاءالله با رعايت اعتدال توسط دو طرف، شاهد تداوم اين برنامه ها باشيم.»

پس از مذاكرات كوتاه، آيت الله هاشمى رفسنجانى به همراه خانواده خويش به اندرونى منزل ملك عبدالله رفتند تا شام را در كنار خانواده ايشان صرف نمايند.

چهارشنبه 22/ 3/ 87

آخرين روز سفر است. سفرى كه ابعاد گوناگون را در بردارد؛ عبادى، سياسى، دينى، تاريخى و تفريحى. استقبال ها و بدرقه ها در جده، مكه، مدينه، فدك و ابهاء بسيار معنادار بود و آيت الله هاشمى رفسنجانى قبل از حركت از محل اقامت و رفتن به سوى فرودگاه، جلسه اى با همراهان داشت و به جمع بندى سفر و برنامه هاى آن پرداخت. همگان از برنامه ها راضى بودند. يكى از سخنرانىِ ايشان در كنفرانس گفت وگوى اسلامى گفت، ديگرى از سفر به فدك و احياى تاريخ مظلوميت هاى حضرت فاطمه 3. سومى از زيارت هاى چهار شب بقيع ياد كرد و چهارمى از زيبايى هاى طبيعت در منطقه ابهاء و سرانجام آيت الله هاشمى نيز از مذاكرات خود با ملك عبدالله و اميران مكه، مدينه و عسير.

ساعت 45/ 9 صبح بود كه آيت الله هاشمى رفسنجانى در سالن تشريفات فرودگاه جده از خالد الفيصل بن عبدالعزيز، امير منطقه مكه، كه براى بدرقه رسمى آمده بود، به خاطر همه ميهمان نوازى ها و برنامه ها تشكر و بر گسترش روابط دوجانبه ايران و عربستان و تقويت وحدت همه كشورهاى اسلامى تأكيد كرد.

ص: 16

امير خالد الفيصل نيز اين سفر را سفرى به يادماندنى در تاريخ روابط دو كشور خواند و اظهار اميدوارى كرد كه در آينده اى نزديك، باز آيت الله هاشمى رفسنجانى را در عربستان زيارت كند.

ساعت دقيقاً 32/ 10 دقيقه بود كه هواپيماى بوئينگ 707 خطوط هوايى جمهورى اسلامى ايران پس از حركت روى باند، در آسمان پرواز كرد و خلبان حسين پور درباره شناسنامه سفر گفت:

ارتفاع: 33 هزار پا

مدت پرواز: 3 ساعت از طريق آسمان كويت

چشم هايم را بستم و به مرور برنامه هاى سفر پرداختم و وقتى خلبان گفت: ان شاءالله تا دقايقى ديگر در فرودگاه مهرآباد به زمين مى نشينيم، ساعتم را به وقت ايران تنظيم كردم. ساعت 20/ 2 بعد ازظهر بود كه عطر صلوات همزمان با تماس چرخ هاى هواپيما با باند در فضا پيچيد.

ص: 17

گزارش ها و اخبار

دعوت عربستان از آقاى هاشمى رفسنجانى براى شركت در كنفرانس گفت و گوى اسلامى

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

چهارشنبه ارديبهشت

احمد السنوسى سفير عربستان سعودى در تهران روز چهارشنبه (25/ 2/ 87) ضمن ديدار با آيت الله اكبر هاشمى رفسنجانى رييس مجلس خبرگان رهبرى، دعوت رسمى همراه با پيام ملك عبدالله پادشاه عربستان را براى حضور در كنفرانس بين المللى گفت و گوى اسلامى تقديم كرد. سفير عربستان تأكيد و توجه ويژه پادشاه عربستان را براى حضور آيت الله هاشمى رفسنجانى در اين كنفرانس خاطرنشان كرد و گفت: «ملك عبدالله به دليل جايگاه والايى كه در دنياى اسلام براى حضرت عالى قائل است و معتقد است بايد از انديشه و دانش شما بهره كافى برد، شخصاً به من مأموريت داد تا از جناب عالى براى حضور در اين اجلاس دعوت كنم.»

به گزارش روز چهارشنبه ايرنا به نقل از مجمع تشخيص مصلحت نظام، آيت الله هاشمى رفسنجانى در اين ديدار با قدردانى از اين دعوت، اهميت انجام كنفرانس گفت وگوى اسلامى در مكه را به ويژه در وضعيت كنونىِ جهان اسلام يادآور شد و گفت: «انتظار مى رود انجام اين كنفرانس با حضور شخصيت هاى علمى و دينى جهان منشأ ثمرات و نتايج مطلوبى براى ايجاد وفاق و همدلى در جهان اسلام و رفع تنش و تفرقه ميان كشورها و به ويژه كشورهاى اسلامى باشد.»

رييس مجلس خبرگان رهبرى، تفرقه در دنياى اسلام را در جهت منافع دشمنان ارزيابى كرد و افزود: «اختلافات در دنياى اسلام؛ چه در سطح سياسيون و چه در سطح علماى مذهبى، مايه رنج بوده و وضعيت نامطلوبى را ايجاد كرده است.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى آثار كشتار، تخريب ها و درگيرى ها در برخى كشورهاى اسلامى، به ويژه عراق و لبنان را در عميق كردن فاصله ها در جهان اسلام با اهميت عنوان كرد و افزود: «برگزارى كنفرانس گفت و گوى اسلامى مى تواند فضاى مطلوب ترى براى همكارى ميان كشورهاى اسلامى ايجاد نمايد.»

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام افزود: «از تقدّسى كه در سرزمين وحى وجود دارد مى توان براى حل مشكلات در جهان اسلام و كل جهان سود برد و جمهورى اسلامى ايران نيز مى تواند در كنار كشور عربستان، در حلّ اختلافات دنياى اسلام مؤثر باشد و در اين راه تلاش خواهد كرد.»

سفير عربستان نيز در اين ديدار هدف از برگزارى كنفرانس بين المللى گفت وگوى اسلامى در عربستان سعودى را بررسى راه هاى افزايش همكارى ميان جهان اسلام و ارتباط آن ها با ديگر كشورها ذكر كرد وگفت: «اميدواريم با برگزارى اين اجلاس بتوانيم به وحدت جهان اسلام كمك كنيم.»

ص: 18

آغاز سفر رسمى

آقاى هاشمى رفسنجانى به عربستان

خبرگزارى مهر

شنبه خرداد

به گزارش خبرگزارى مهر، به نقل از روزنامه «القدس العربى»، منابع موثق و نزديك به هاشمى رفسنجانى، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام جمهورى اسلامى ايران خبر دادند كه هاشمى رفسنجانى ظهر روز دوشنبه آينده (3 خرداد) در رأس هيأتى بلندپايه، به عربستان مى رود.

به گفته اين منابع، هاشمى رفسنجانى به دعوت «عبدالله بن عبدالعزيز» پادشاه عربستان كه از سوى سفير اين كشور در تهران تقديم وى شد، به عربستان سفر خواهد كرد.

منابع ياد شده خاطرنشان كردند: سفر هاشمى رفسنجانى به عربستان، با هدف تثبيت توافق لبنانى ها و كشورهاى عربى درباره توافقنامه دوحه برسر بحران لبنان و انتقال اين تجربه موفق به صحنه فلسطين انجام مى شود؛ به ويژه بعد از آن كه منوچهر متّكى، وزير امورخارجه ايران در خلال حضورش در بيروت، اين موضوع را به سعود الفيصل، وزير امورخارجه عربستان پيشنهاد كرد.

به نوشته اين روزنامه چاپ لندن، در نشست ايران و عربستان همچنين همه جوانب موضوع عراق؛ به ويژه تلاش آمريكايى ها براى اعمال توافقنامه ذلّت بار امنيتى طولانى مدت بين بغداد و واشنگتن مورد بررسى قرار مى گيرد.

از سوى ديگر قرار است انجمن جهانى مسلمان، چهارشنبه آتى (15 خرداد) كنفرانسى را با عنوان «ضرورت گفتگوى اسلامى» برگزار كند كه هاشمى رفسنجانى در اين كنفرانس، سخنرانى مهمى ايراد خواهد كرد.

آقاى هاشمى رفسنجانى دقايقى پيش

وارد جده شد

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

دوشنبه خرداد

آيت الله اكبر هاشمى رفسنجانى، رييس مجلس خبرگان رهبرى، دقايقى پيش براى شركت در اجلاس گفتمان اسلامى وارد فرودگاه جده شد و مورد استقبال خالد الفيصل امير منطقه مكه مكرمه و چند تن از وزراى كابينه عربستان سعودى قرار گرفت. به گزارش خبرنگار سياسى اعزامى ايرنا به مكه مكرمه، هاشمى پس از ورود به جده براى انجام اعمال عمره مفرده عازم مكه مكرمه مى شود.

اجلاس بين المللى گفتمان اسلامى با حضور شخصيت هايى، ازبيش از كشور اسلامى وآيت الله اكبر هاشمى رفسنجانى رييس مجلس خبرگان رهبرى ورييس مجمع تشخيص مصلحت نظام از فردا (سه شنبه 4 خرداد) به مدت دو روز در مكه مكرمه برگزار مى شود.

رييس مجلس خبرگان رهبرى قرار است روز سه شنبه با ملك عبدالله پادشاه عربستان در شهر جده ديدار و گفت وگو كند.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام همچنين روز چهارشنبه در اجلاس بين المللى گفتمان اسلامى سخنرانى خواهد كرد.

از شخصيت و متفكّر جهان براى حضور در اين اجلاس بين المللى دعوت به عمل آمده است.

آقاى هاشمى رفسنجانى: هدفم از سفر، شركت در كنفرانس گفتمان مذاهب اسلامى است

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

دوشنبه خرداد

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و رييس مجلس خبرگان رهبرى، هدفش از سفر به عربستان را شركت در كنفرانس گفتمان مذاهب اسلامى اعلام كرد.

ص: 19

آيت الله اكبر هاشمى رفسنجانى در بدو ورود به فرودگاه جده، در جمع خبرنگاران خاطرنشان كرد: در اين سفر كه به دعوت رسمى ملك عبدالله پادشاه عربستان صورت گرفته، علاوه بر سخنرانى در اين اجلاس، ديدارهايى را نيز با علماى ميهمانِ اين نشست خواهيم داشت.

به گزارش خبرنگار سياسى اعزامى ايرنا به جده، هاشمى رفسنجانى رسيدگى به اوضاع ايرانيان و مسائل مربوط به حج را از ديگر محورهاى مورد بحث با مقامات عربستان عنوان كرد.

دكتر عبدالله التركى دبير سازمان ارتباطات اسلامى عربستان سعودى در رابطه با اهداف اين سفر گفت: قرار است در اين اجلاس بر تجربيات گذشته درباره گفتگو بين مذاهب اسلامى و راه هاى آينده بحث شود.

هاشمى رفسنجانى عصر دوشنبه براى شركت در اجلاس بين المللى گفتمان مذاهب اسلامى وارد فرودگاه جده شد و از سوى خالد الفيصل امير منطقه مكه مكرمه، مشاور امور مجلس عربستان سعودى و سفير ايران در عربستان و جمعى از مسؤولان بعثه مقام معظم رهبرى مورد استقبال قرار گرفت.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام را در اين سفر محسن رضايى دبير و جمعى از اعضاى مجمع همراهى مى كنند.

هاشمى رفسنجانى با ملك عبدالله درباره منطقه و جهان اسلام تبادل نظر كردند

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

چهارشنبه خرداد

آيت الله هاشمى رفسنجانى سه شنبه شب و در شهر مكه مكرمه با ملك عبدالله پادشاه عربستان سعودى ديدار و در مورد روابط دوجانبه و مسائل منطقه اى و جهان اسلام تبادل نظر كرد. در اين ديدار كه تعدادى از اعضاى مجلس خبرگان رهبرى و مجمع تشخيص مصلحت نظام و مقامات دولتى عربستان حضور داشتند، هاشمى رفسنجانى با اشاره به برگزارى كنفرانس گفت وگوى اسلامى كه در شهر مكه برگزار مى شود، گفت:

ابتكار برگزارى اين همايش ها مى تواند در بررسى و يافتن راه هاى رفع مسائل و مشكلات جهان اسلام نقش آفرين باشد.

رييس مجلس خبرگان رهبرى ايجاد هرگونه اختلاف و تشتّت در جهان اسلام و فِرَق اسلامى، در قالب چاپ كتب و نشرياتِ بى محتوا و انتساب خرافه و مطالب كذب عليه مذاهب را آفتى جدى براى تحقّق وحدت اسلامى ذكر كرد و آن را خواست دشمنان اسلام دانست.

ملك عبد الله نيز با قدردانى از حضور آيت الله هاشمى رفسنجانى در كنفرانس بين المللى گفت وگوى مذاهب اسلامى اظهار اميدوارى كرد، كه حضور ايشان و ديگر شخصيت هاى مؤثر جهان اسلام، به نزديكى مواضع كشورهاى اسلامى و ارائه راهكارهاى مناسب براى ارتقاى نقش و جايگاه جهان اسلام در دنياى معاصر بيانجامد.

ايشان طرح توسعه بيت الله الحرام براى گنجايش هزار نمازگزار و زائر در رعايت احترام زوار از همه مذاهب اسلامى را يكى از برنامه هاى مهم دولت عربستان ذكر كرد.

وى اقدام برخى افراطيون در چاپ كتب بى ارزش دينى عليه مذاهب را اقدامى نامناسب دانست كه موجب ايجاد اختلاف بين مسلمانان مى شود.

پادشاه عربستان سعودى، خواستار ملاقات هاى دوره اى براى پيشبرد روابط دوجانبه و رايزنى در مورد موضوعات مهم منطقه اى شد.

طرفين در اين ملاقات، بر ضرورتِ يافتن راهكارهاى جديد و سازنده در خصوص مسائل فلسطين، لبنان، عراق و افغانستان و تشكيل گروه هايى از علماى آگاه و فهيم كشورهاى اسلامى؛ به ويژه دركشور ايران و عربستان براى كاهش فتنه هاى طايفى و تبادل نظرهاى مستمر در منطقه براى اتخاذ تصميمات مهم تأكيد كردند.

آقاى هاشمى رفسنجانى و هيأت همراه، اعمال عمره مفرده را به جا آوردند

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

سه شنبه خرداد

رييس مجلس خبرگان رهبرى، ساعاتى پس از ورود به عربستان سعودى اعمال عمره مفرده را به جا آورد. آيت الله هاشمى رفسنجانى، رييس مجلس خبرگان رهبرى وهيأت همراه، كه عصر دوشنبه براى شركت در اجلاس بين المللى گفتمان مذاهب اسلامى وارد جده شده بودند، پس از حضور در مسجد جُحفه محرم شده و با عزيمت به مكه مكرمه اعمال عمره را بجا آوردند.

ص: 20

به گزارش خبرنگار اعزامى ايرنا به مكه مكرمه، جمعى از مسؤولان محلّى عربستان سعودى و اعضاى بعثه مقام معظم رهبرى هاشمى رفسنجانى را همراهى مى كردند.

اجلاس دو روزه بين المللى گفت وگوى مذاهب اسلامى، از سه شنبه در مكه مكرمه برگزار مى شود و رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام قرار است روز چهارشنبه در اين اجلاس سخنرانى كند.

از شخصيت و متفكّر جهان اسلام براى حضور در اين اجلاس دعوت به عمل آمده است و طى آن، قرار است مسائل مربوط به روابط مذاهب اسلامى، راه هاى وحدت جهان اسلام مورد بررسى قرار گيرد.

پادشاه عربستان: اسلام دينى ارزش مدار و عدالت گستر است

خبرگزارى فارس

چهارشنبه خرداد

خبرگزارى فارس: پادشاه عربستان سعودى روز چهارشنبه، در جلسه افتتاحيه كنفرانس بين المللى گفتگوى اسلامى تأكيد كرد: اسلام دينى ارزش مدار و عدالت گستر است.

به گزارش خبرگزارى فارس، به نقل از شبكه خبرى العربيه، عبدالله بن عبدالعزيز، پادشاه عربستان كنفرانس بين المللى گفتگوى اسلامى را افتتاح كرد كه طى سه روز در شهر مكه برگزار مى شود.

بنابر اين گزارش، اين كنفرانس با هدف مشورت مسلمانان درباره كنفرانس گفتگو با اديان آسمانى سه گانه از سوى پادشاه عربستان تشكيل شد.

ملك عبدالله در افتتاحيه اين كنفرانس گفت: پيام اين نشست به جهانيان اين است كه ما مسلمانان امتى هستيم ارزش مدار و عدالت گستر.

وى افزود: اين كنفرانس مشكلات اساسى امت اسلام را بررسى خواهدكرد.

ملك عبدالله گفت: تسامح زبان اسلام است. از اين رو، زبان احترام بايد بين اديان آسمانى رايج شود.

كنفرانس بين المللى گفتگوى اسلامى با حضور ميهمانانى از كشور، شامل وزراى اوقاف و امور دينى جهان اسلام، رؤساى مجالس اسلامى، شيخ ازهر و ساير شخصيت ها همچون دكتر عزالدين ابراهيم، مشاور رييس دولت امارات و محمد على تسخيرى، رييس مجمع تقريب مذاهب برگزار مى شود.

همچنين اكبر هاشمى رفسنجانى، رييس تشخيص مصلحت نظام ايران نيز در رأس هيأتى ايرانى در اين كنفرانس شركت كرده است.

از سويى دكتر عبدالله التركى، دبيركلّ انجمن جهان اسلام كه مسؤول برگزارى اين كنفرانس است، در گفتگويى با شبكه خبرى العربيه تأكيد كرد: برخلاف ديدگاه كسانى كه فكر مى كنند هدف اين كنفرانس اتحاد اديان يا عقب نشينى از برخى احكام اسلامى است، اعلام مى كنم كه كنفرانس گفتگوى اسلامى بر اشتراكات انسانى تأكيد خواهد كرد.

اين در حالى است كه برخى از علماى عربستان با نوشتن مقالاتى با برگزارى اين كنفرانس مخالفت كرده بودند، ولى پادشاه عربستان تأكيد كرد كه براى گفتگو با ساير اديان آسمانى، از علماى كشور خود موافقت كسب كرده است و مى خواهد با ساير مسلمانان در اين باره مشورت كند.

آقاى هاشمى رفسنجانى: اختلافات پنجره اميد دشمنان اسلام است

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

چهارشنبه خرداد

به گزارش خبرنگار اعزامى ايرنا به مكه مكرمه، آيت الله هاشمى رفسنجانى كه براى شركت در اجلاس بين المللى گفتمان مذاهب اسلامى به عربستان سعودى سفر كرده است عصر سه شنبه در ديدار جمعى از علماى شيعه منطقه شرقيه عربستان، از اقدامات افراطيون در برخى نقاط جهان اسلام ابراز تأسف كرد.

رييس مجلس خبرگان رهبرى برلزوم توجه پيروان مذاهب اسلامى به مشتركات فراوان خود تأكيدكرد و گفت: اختلافات پنجره اميد دشمنان اسلام براى رخنه در صفوف مسلمانان است كه دامن زدن به آن با مصالح دنيوى و اخروى جهان اسلام ناسازگار است.

ص: 21

وى با تأكيد بر اين كه عقل و شرع اين اقدامات را نمى پذيرد، اظهار داشت:

علماى شيعه و سنى با استعانت از تعاليم الهى، در راه گسترش مبناى اسلام تلاش كنند.

حسن صفار، از علماى شيعه منطقه نيز با ارايه گزارشى تأكيد كرد در سال هاى اخير وحدت شيعه و سنى در عربستان پيشرفت داشته است.

هاشمى رفسنجانى همچنين در ديدار احمد هليل قاضى القضات كشور اردن با وى حل مسائل اسلام را نيازمند همكارى مستمر كشورهاى تأثيرگذار دانست.

وى گفت با توجه به حضور انبوه آوارگان فلسطينى در اردن انتظار مى رود از اين جايگاه براى كاهش فشار رژيم صهيونيستى بر ملّت مظلوم فلسطين استفاده شود.

قاضى القضات اردن نيز با ابلاغ درودهاى پادشاه اردن از رييس مجلس خبرگان رهبرى براى سفر به اين كشور دعوت كرد.

وى جمهورى اسلامى ايران را كشورى بزرگ و با اهميت در جهان اسلام دانست و گفت: با گسترش همكارى كشورهاى اسلامى، مى توانيم در حلّ مسائل روز جهان اسلام نقش داشته باشيم.

آقاى هاشمى رفسنجانى در اجلاس گفتمان مذاهب اسلامى:

جمهورى اسلامى ايران آماده همكارى كامل براى وحدت جهان اسلام است

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

چهارشنبه خرداد

رييس مجلس خبرگان رهبرى با اشاره به برگزارى بيست و يك كنگره وحدت اسلامى پس ازپيروزى انقلاب اسلامى در ايران، و استقبال از همّت عربستان سعودى در برگزارى اجلاس بين المللى گفتمان مذاهب اسلامى، آمادگى جمهورى اسلامى ايران را براى همكارى كامل در جهت استقرار وحدت و همدلى بين كشورهاى اسلامى اعلام كرد.

به گزارش خبرنگار اعزامى ايرنا، آيت الله اكبر هاشمى رفسنجانى امروز چهارشنبه در سخنرانى افتتاحييه اجلاس بين المللى گفتمان مذاهب اسلامى در مكه مكرمه، به عنوان ميهمان ويژه، مشكلات امت اسلامى را واقعى و غير قابل انكار دانست و اظهار داشت:

«كانون هاى آشوب و شرارت در منطقه ما خطرناك شده و فلسطين پنجره اى براى نشان دادن ظالمان و مظلومان است.»

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام خاطرنشان كرد: «امروز در غزه، ملت مظلوم فلسطين را محاصره كرده اند، لبنان دچار تفرقه شده است، عراق اشغال شده و اشغالگران، ديگر كشورهاى منطقه را تهديد مى كنند.»

هاشمى رفسنجانى با اشاره به تلاش اشغالگران آمريكايى براى انعقاد قرارداد امنيتى با عراق گفت: «آنان با اين قرارداد مى خواهند عبوديت دايمى ملت عراق را در برابر خود پايه ريزى كنند.»

وى تأكيد كرد: «همه ما بايد به ملت عراق كمك كنيم تا از خطر اشغال و گرفتارى در آينده و استعمار غير رسمى نجات يابد كه البته با هوشيارى ملت عراق اين مهم محقّق خواهد شد.»

رييس مجلس خبرگان رهبرى ادامه داد: «امروز استكبار، افغانستان را تكه تكه كرده و ناامنى ها در اين كشور هر روز بيشتر مى شود، محيط زيست جهانى مشكل دارد، مواد مخدّر بلاى دنياى امروز است و امراض خطرناكى نظير ايدز جوانان اسلامى را آلوده مى كنند.»

وى بر ضرورت گفت وگوى جهان اسلام با دردمندان جهان براى نجات از مشكلات تأكيد كرد اما در عين حال گفت: «ثبات و امنيت پيش شرط همه كارها است و امروز خطر بزرگ عدم ثبات و امنيت كشورهاى اسلامى را تهديد مى كند.»

هاشمى رفسنجانى با تأكيد بر اين كه در منطقه اى كه صدها هزار نظامى بيگانه حضور دارند نمى توان احساس امنيت كرد، اظهار داشت: «به عنوان مسلمان بايد به فكر امنيت مسلمانان در جهان باشيم، رسالت اسلام جنگ نيست و پيامبر مكرم اسلام نيز در زمان خود آغازكننده هيچ جنگى نبودند.»

رييس مجلس خبرگان رهبرى در بخش ديگرى از سخنان خود، اجلاس گفتمان مذاهب اسلامى را مقدمه اى براى گفت وگوى اديان دانست و خاطر نشان كرد: «مسلمانان ابتدا بايد با خود صحبت كرده و روى يك مسير مشخص اسلامى تفاهم كنند پس از آن نماينده اسلام براى گفت و گو با اديان باشند.»

ص: 22

وى ريشه همه تمدن ها را اديان آسمانى نام برد و گفت: «امروز كه در مكه مكرمه به دنيا پيام مى دهيم صحبت از همين ريشه ها است.»

هاشمى رفسنجانى تعصب را از نشانه هاى جهل و شنيدن حرف درست را از نشانه هاى حكمت و عقل دانست و گفت: «افراط و تفريط انسان رابه جهالت مى رساند، اما اعتدال انسان را درمسيرى قرار مى دهد كه حاضر مى شود به اطراف خود نگاه كند.»

وى در ادامه با اشاره به تضعيف جهان اسلام بواسطه وجود اختلافات گفت:

متأسفانه در جهان اسلام انرژى هاى خود را در درگيرى با هم اسراف مى كنيم كه اين بدترين اسراف است.

رييس مجلس خبرگان رهبرى تصريح كرد: «براى تقويت جهان اسلام بايد به يكديگر دست يارى بدهيم، بهانه گيرى نكنيم و عيب هاى هم را با گفت وگو برطرف كنيم.»

وى تدوين ميثاق نامه اى براى گفت وگو را از انتظارات اصلى اجلاس گفتمان مذاهب اسلامى ذكر كرد وگفت: مبانى ميثاق را بايد از قرآن بگيريم كه اصل اول آن مشورت است.

هاشمى رفسنجانى انصاف در قضاوت، پذيرش حق و خوددارى از تعصب را از ديگر اصول ميثاق مسلمانان دانست و اظهار داشت: بايد به طور يكپارچه به نمايندگى از اسلام با اديان ديگر به گفت وگو بنشينيم و با آن ها به تفاهم برسيم.

وى% احكام اسلام را بين مسلمانان مشترك دانست وگفت: «من به عنوان يك مسلمان شيعه و اسلام شناس مى گويم مشتركات ما آن قدر زياد است كه نياز به پرداختن به نقاط افتراق ندارد.»

رييس مجلس خبرگان رهبرى اختلاف بين مسلمانان را حرام وگناه و مذاكره را مستحب و ضرورى دانست وگفت: «البته اختلاف نظر يك نعمت است؛ زيرا اگر در فضاى عاقلانه و حكيمانه مطرح شود باعث رشد و پيشرفت مى شود.»

هاشمى رفسنجانى در ادامه، سرمايه بزرگ الهى را كه در اختيار مسلمانان قرار دارد ياد آور شد وگفت: «يك چهارم جمعيت جهان متعلق به مسلمانان است و كشورهاى اسلامى رأى در سازمان هاى بين المللى دارند و از اين جهت اسلام مى تواند در جهان تعيين كننده باشد.»

وى افزود: «2% ثروت جهان در اختيار جهان اسلام است، بهترين جغرافياى كره زمين از آنِ مسلمانان است و غربى ها تمدّن را از مسلمانان آموخته اند اما با اين حال چرا جهان اسلام با اين همه توان و ظرفيت بايد در برابر استكبار ضعيف باشد.»

وى تصريح كرد: «امروز استكبار جهانى به موجودى مسلمانان طمع كرده و صهيونيسم به عنوان عامل خطرناك در اختيار كفر جهانى است.»

ملك عبدالله، پادشاه عربستان سعودى نيز در مراسم افتتاح اجلاس بين المللى گفتمان مذاهب اسلامى در مكه مكرمه گفت: «در اين جا جمع شده ايم تا به جهان بگوييم با عزّتى كه خدا به مسلمانان داده، صداى آن ها صداى عدالت و ارزش هاى انسانى است.»

وى ارزش امت اسلام را بالا و در عين حال تهديدات آن را زياد دانست و گفت:

«دشمنان اسلام جمع شده اند و بر دورى از راه و روش اسلام پا فشارى كرده و مى خواهند عدالت و اهداف اسلام را از بين ببرند.»

پادشاه عربستان تصريح كرد: «ما جمع شده ايم تا در مقابل جهل بايستيم و اسلام را بدون دشمن به ديگران برسانيم.»

ملك عبدالله با اشاره به ضرورت گفت وگو بين مذاهب اسلامى خاطرنشان كرد:

«عظمت اسلام پايه هاى گفت و گو را بنا نهاده و راهها را مشخص كرده و راه ما نيز دعوت به ارزشهاى مشترك است كه اديان به خاطر آنها نازل شده است.»

وى تأكيد كرد: «گفت و گوى خود با دنيا را از كنار بيت الله الحرام آغاز كرده و ادامه مى دهيم.»

محسن رضايى اعلام كرد:

استقبال علما از سخنان آيت الله هاشمى رفسنجانى در عربستان

www. afarineshdaily. ir

ص: 23

دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام از استقبال علما از سخنان آيت الله هاشمى رفسنجانى در كنفرانس گفت وگوى اديان الهى در عربستان خبرداد وگفت: «هم علماى اهل سنت و هم تشيّع گفتند كه بهترين سخنرانى مربوط به آقاى هاشمى بود. محسن رضايى ديروز در حاشيه نشست مجمع تشخيص مصلحت نظام در جمع خبرنگاران با اشاره به دستور كار اين جلسه مجمع گفت: در اين جلسه برخى اعضاى مجمع تشخيص مصلحت نظام از آقاى هاشمى ارائه گزارشى از سفر اخيرشان را خواستار شدند.

وى گفت: گزارش اين سفر چند بخش دارد؛ بخش اول بحث هاى سياسى بود كه آقاى هاشمى با توجه به تقاضاهايى كه از طرف مسؤولان كشور مطرح شده بود، مطرح و آن ها قبول كردند و قرار شد همكارى هاى بيشترى بين ايران و عربستان صورت بگيرد و در واقع روح كلّى اين مباحث سياسى اين بود كه عربستان آمادگى همكارى بيشترى با ايران دارد.

رضايى ادامه داد: بخش دوم گزارش، مربوط به حضورآقاى هاشمى در كنفرانس گفت وگوى بين اسلام و ساير اديان الهى بود كه سخنان آقاى هاشمى فضاى همايش را گرفت. هم علماى اهل سنت، هم علماى تشيّع گفتند: بهترين سخنرانى مربوط به آقاى هاشمى بود و هم تلويزيون هاى عربستان از چند شبكه همزمان اين سخنرانى را پخش كردند. وى خاطرنشان كرد: در سال هاى اخير جوسازى هاى زيادى شده بود كه سخنرانى آقاى هاشمى توانست بخش زيادى از حساسيت هاى دو طرف را كاهش دهد و چون دولت عربستان از ايشان به خوبى استقبال كرد و ايشان توانستند از تقريب مذاهب و سابقه آن در ايران به خوبى صحبت و نكات مهمى را در زمينه جهان اسلام مطرح كنند؛ اين كه بدون همكارى كشورهاى بزرگ جهان اسلام، مشكلات جهان اسلام قابل حل نيست از جمله موارد مطرح شده از سوى ايشان بود و هيأت شركت كننده در همايش نيز دست آوردهاى آن را مثبت ارزيابى كردند.

وى با اشاره به بخش سوم دست آورد سفر آيت الله هاشمى رفسنجانى به عربستان گفت: بخش سوم اين گزارش مربوط به دست آوردهاى عبادى سفر است، به خصوص حضور در بقيع كه چهار شب همه ايرانى ها؛ چه زن و چه مرد، درآن جا حضور داشتند و فضاى معنوى خوبى ميان ايرانى ها ايجاد شده بود و على رغم آن كه همواره ايرانى ها از برخورد با زائران ايرانى گله مند بودند، اما اين طلسم شكسته شد و بالاى 15 هزار نفر در بقيع حضور يافتند و مقامات سعودى نيز مانع تراشى نكردند. همچنين در اين سفر محدوده فدك كشف شد و هيچ ايرانى تاكنون به آن جا نرفته بود و بوستان حضرت فاطمه 3 و چاه ها كاملًا مشخّص شد؛ به گونه اى كه آقايانى كه مسؤول اين كارها و از علماى اهل سنت بودند، نقطه به نقطه فدك را توضيح دادند.

كنفرانس بين المللى گفت وگوى مذاهب اسلامى در مكه به كار خود پايان داد

خبرگزارى گزارى دانشجويان ايران- ايسنا

شنبه خرداد

به گزارش سرويس گفت وگوى اديان و تمدن هاى خبرگزارى دانشجويان ايران (ايسنا)، به نقل از خبرگزارى عربستان سعودى، اين كنفرانس بين المللى روز گذشته با هدف «گفت وگوى اديان» به كار خود پايان داد.

اين نشست كه با هدف از بين بردن فاصله ميان تمدن ها برگزار شد، به دنبال ترويج فرهنگ گفت وگو در ميان اقشار مختلف مردم، با تأكيد بر زمينه ها و پشتوانه هاى فرهنگى بود.

در اين كنفرانس سه روزه محققان بر اهميت ادامه فعاليت و مشاركت در برگزارى جلسات تأكيد كردند.

اين كنفرانس با حضور پژوهشگران مسلمان و روشنفكران جهان اسلام با عنوان «صداى عدالت و بشريت و ارزش هاى اخلاقى» با سخنرانى افتتاحيه ملك عبدالله پادشاه عربستان برگزار شد؛ هم چنين آيت الله هاشمى رفسنجانى يكى از سخنرانان اين همايش بود.

مركز بين المللى ارتباط تمدن ها در عربستان تأسيس مى شود

خبرگزارى فارس

يكشنبه خرداد

شركت كنندگان در همايش «گفت وگوى اسلام»، خواستار تأسيس مركز بين المللى ارتباط بين تمدن ها به منظور اشاعه فرهنگ گفت وگوى تمدن ها شدند.

به گزارش خبرگزارى فارس به نقل از روابط عمومى مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى، در همايش بين المللى «گفت وگوى مذاهب اسلامى» كه در تا خردادماه با سخنرانى هاشمى رفسنجانى رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و حضور آيت الله تسخيرى دبيركل مجمع و شركت بيش از تن از انديشمندان جهان اسلام و هيئت هاى سياسى كشورهاى اسلامى در مكه مكرمه برگزار شد، شركت كنندگان طى بيانيه اى ضمن تأكيد بر تأسيس مركز بين المللى ارتباط بين تمدن ها بر رفع مشكلات و بحران هاى مختلف تأكيد كرده و اظهار داشتند: امت اسلام بايد در راستاى مبارزه با تعرّضات معاصر نقش برجسته اى را ايفا كنند.

ص: 24

در بيانيه اختتاميه اين همايش، گفت وگوى عميق به منظور بهره گيرى از مشتركات انسانى ضرورتى براى همكارى هاى مشترك خوانده شد كه ضمن بررسى طرح گفت وگو، رفع مشكلات مسلمانان و جهان اسلام براساس ارزش هاى مشترك و همزيستى مسالمت آميز مورد توجه قرار گرفت.

شركت كنندگان در اين همايش خواستار وحدت جايگاه جهان اسلام در قبال گفت وگو شده و از شوراهاى جهانى چون انجمن جهانى مسلمانان خواستند تا اين برنامه ها را دنبال كنند.

اين شورا بايد كار هماهنگى مؤسسات گفت وگو و كميته هاى مرتبط را بر اساس گفت وگو، اشتراكات انسانى، منافع متقابل، همزيستى مسالمت آميز، عدالت و امنيت اجتماعى ميان ملت ها و تمدن هاى مختلف را به عهده بگيرد و براساس آن، با تعرّضات معاصر مبارزه و فرهنگ گفت وگو در جوامع اسلامى و اهتمام به انتشار كتاب ها و ترجمه هاى مختلف را مورد توجه قرار دهد.

در بيانيه اين همايش، برخورد تمدن ها و واكنش هاى جهان اسلام و همكارى با وزارات مختلف فرهنگ، ارتباطات و آموزش در كشورهاى اسلامى تأكيد شد.

در اين همايش سه روزه كه آيت الله تسخيرى رياست جلسه دوم از جلسات چهارگانه همايش را برعهده داشت، شيوه گفت وگو، ضوابط و شرايط آن، آينده گفت وگو در سايه اهانت هاى مكرر به اسلام، گفت وگو ميان پيروان اديان، فرهنگ ها و تمدن ها به جاى برخورد تمدن ها با هدف ايجاد روابط مسالمت آميز ميان ملت ها مورد بحث و بررسى قرار گرفت.

در حاشيه همايش، ديدار و گفت وگو با شخصيت ها و انديشمندان جهان اسلام و انجام مصاحبه هاى متعدد با رسانه هاى عربستان سعودى از برنامه هاى هيأت اعزامى مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى بود كه در پايان همايش عبدالله تركى دبيركل انجمن جهانى مسلمانان به عنوان مسؤول برگزارى همايش از حضور هيأت جمهورى اسلامى ايران قدردانى كرد.

پيشرفتهاى جمهورى اسلامى، دستاورد حاكميت اسلام

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

چهارشنبه خرداد

به گزارش خبرنگار اعزامى ايرنا به مكه مكرمه آيت الله اكبر هاشمى رفسنجانى سه شنبه شب در ديدار با اعضاى بعثه مقام معظم رهبرى و جمعى از زائران ايرانى بيت الله الحرام در مكه مكرمه گفت: كسانى كه مردم را دلسرد مى كنند و راهى را مى روند كه باعث بى اعتنايى مردم به انقلاب اسلامى مى شود، مرتكب گناه بزرگى مى شود.

رييس مجلس خبرگان رهبرى، جمهورى اسلامى ايران را يكى از كشورهاى كاملًا مطرح و تأثير گذار در جهان خواند و گفت: «پيشرفت هاى علمى و صنعتى خوبى دركشور حاصل شدهكه بايد به عنوان نمونه دستاوردهاى حاكميت اسلام ادامه يابد.

وى با تأكيد بر اينكه انقلاب اسلامى احترام بسيارى در جهان پيدا كرده كه بايد اين احترام باقى بماند گفت: بايد بتوانيم روابط خود را با كشورهاى همسايه به ويژه عربستان سعودى تحكيم كنيم.

رييس مجلس خبرگان رهبرى افزود: دل مردم ايران به بقاع مقدس و كشور عربستان بسته است و مى خواهند آزادانه و با خيال راحت از اين اماكن مقدس استفاده كنند. وى تصريح كرد خراب شدن روابط دو كشور به نفع كسى نبوده و تنها دشمنان جهان اسلام از آن سود مى برند.

وى در ادامه افزود: زائران ايرانى همانطور كه اينگونه است بايد با بصيرت و آگاهى در اعمال حج حركت كنند.

وى در ادامه امام خمينى 1 را شخصيتى كم نظير پس از ائمه معصوم معرفى كرد و گفت: كارى را كه امام انجام داد در تاريخ اسلام شبيه آن براى مكتب اهل بيت انجام نشده است.

هاشمى رفسنجانى افزود: حكومتى منطبق با اسلام و متكى به آراى مردم در تاريخ اسلام سابقه نداشته است كه در ايران شخصيت منحصر به فرد امام خمينى 1 بنيانگذار آن شد.

وى تصريح كرد در عصرى كه مستكبران فكر مى كردند كه دوران دين گذشته و خيالشان راحت بود كه دين به مديريت جامعه باز نمى گردد امام اين حلقه را شكست و نظام جمهورى اسلامى را بنيان نهاد.

وى با اشاره به فشارها و تحريم هاى دشمنان عليه نظام جمهورى اسلامى اظهار داشت: نظام اسلامى با اتكا به اراده خداوند و خواست مردم توانسته راه خود را ادامه دهد.

ص: 25

زائران در راستاى تحكيم روابط با عربستان و نه تضعيف آن عمل كنند

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

جمعه خرداد

به گزارش خبرنگار اعزامى خبرگزارى دانشجويان ايران (ايسنا) به مكه مكرمه، آيت الله هاشمى رفسنجانى با حضور در مراسم ارتحال امام خمينى 1 كه در بعثه مقام معظم رهبرى در عربستان برگزار شده بود، با بيان اين مطلب گفت: «امام 1 در تاريخ اسلام پس از ائمه معصوم: بى نظيرترين شخصيت بود. كارى كه امام 1 انجام داد، پيش از آن در تاريخ اسلام براى مكتب اهل بيت سابقه ندارد.»

وى بيان كرد: «اگرچه حكومت هاى مذهبى در مقاطعى از تاريخ اسلام تشكيل مى شدند و مسلمانان گاهى حكومت برپا مى كردند، ولى حكومتى كه از يك جهت چارچوب اسلام و متعهد به همه مقررات اسلام و از جهت ديگر حكومتى كه مبتنى بر آراى مردم باشد، در تاريخ اسلام سابقه ندارد. البته دوره خلافت حضرت على 7 از اين قاعده مستثناست و مسأله اى خاص است كه در اسلام عموميت ندارد. كارى كه امام/ انجام داد، امروز آثارش در همه جا كاملًا مشهود است. يكى از آثار اقدام امام/ برگزارى چنين جلسه هاى باشكوه و مملو از انسان هاى خالص زائر و خدوم به زوّار حج و عمره است؛ به عبارتى، گرد آمدن شما در بعثه مقام معظم رهبرى در عربستان براى تشكّر از فرمايشى است كه امام/ فرمودند.»

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام مهم ترين دستاورد مكتب امام خمينى/ را احياى دين اسلام در عصر مستكبران دانست و اظهار داشت: «مهم ترين دستاورد امام/ اين است كه در عصرى كه مستكبران تاريخ تصور مى كردند دوره دين در جامعه به پايان رسيده است و فكر مى كردند كه دين از اين پس به عنوان يك آلت شخصى بين انسان و خدا خواهد بود و نه تنظيم كننده رابطه انسان ها در جامعه، خيال شان راحت شده بود كه دين ديگر به مديريت جامعه بازنخواهد گشت.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى ادامه داد: «امام 1 در چنين شرايط و در موقعيتى كه حلقه محكم سيستم استعمارى در منطقه خاورميانه بود؛ يعنى ايران، اين حلقه را شكست و به جاى آن، رژيم تابناك جمهورى اسلامى را ايجاد كرد. مستكبران هيچ وقت فكر نمى كردند كه چنين توفيقى در ايران اتفاق بيفتد. آن ها روى ايران خيلى حساب مى كردند. ايران را به عنوان جزيره امن و خلوت خانه استعمار در نظر گرفته بودند و رژيم شاه را با امكانات شان، مسلّح و پشتيبانى شديدى مى كردند.»

وى افزود: «آن ها در ذهن شان اين بود كه حكومت درست كردن، يا با كودتا انجام شدنى است يا با لشكركشى و تسخير. مستكبران سابقه اى از اين كه ملتى در منطقه با شعار الله اكبر بتواند قيام كند و روى پاى خود بايستد و بدون به كارگيرى سلاح، رژيم تا دندان مسلّح را بتواند بشكند و انگليس و آمريكا را از اين كشور بيرون كند، سراغ نداشتند. آن ها اصلًا چنين تصوّرى نداشتند و غافلگير شدند. خداوند چشم وگوش آن ها را بست تا ملت فرصت پيدا كند و به ميدان بيايد و خيابان ها پر از نيروهاى مسلمان الله اكبرگو شد. در تهران و بسيارى از شهرها كار از كار گذشته بود و رژيم مجور شد كه بساطش را جمع و فرار كند.»

او يادآور شد: «آمريكا با التماس و خواهش از ملت ايران درخواست كرد كه اجازه دهد شاه از ايران خارج شود و خيلى هم ممنون شد كه نيروهاى انقلاب اجازه دادند، شاه سالم از كشور خارج شود. چنين اتفاقى را در جايى سراغ نداريم و متأسفانه بعدها هم در جايى ديگر تكرار نشد. در مقطع پيروزى انقلاب اسلامى همه فكر مى كردند، اين موضوع به ديگر كشورها هم تعميم پيدا كند، ولى مستكبران با درس گرفتن از انقلاب ايران، به گونه اى برنامه ريزى كردند كه تجربه انقلاب ايران تكرار نشود. البته آن ها بيكار ننشستند و با تحميل فشارهاى بسيار بر ايران، جنگ تحميلى را سبب شدند و ما را هميشه تحت فشار و تحريم هاى زيادى قرار داده اند؛ ولى اين نظام الهى به خواست خدا و با حمايت مردم به كارش ادامه داد و توانست همه توطئه ها را بشكند. اگرچه اين مبارزه ها هميشه براى نظام هزينه هاى زيادى داشته است.»

وى بيان كرد: «خانواده هاى داغدار شهدا، جانبازان و مفقودالأثرها، هزينه هاى اين انقلاب اند. با همه اين ها، باز امروز در دنيا يكى از نظام هاى قابل توجه و كاملًا مطرح، نظام مقدّس اسلامى است.»

آيت الله هاشمى رفسنجانى گفت: «پيشرفت هاى علمى، فرهنگى و صنعتى همراه با مشكلاتى كه مردم صبورانه آن ها را تحمّل كرده اند، بايد ادامه يابند و اين راه مشعشع باقى بماند. تحقّق اين هدف جز با حضور هميشگى مردم ممكن نيست. كسانى كه به گونه اى رفتار مى كنند كه سبب بيرون رفتن مردم از صحنه مى شوند، كسانى كه مردم را دلسرد مى كنند، كسانى كه سبب مى شوند مردم رأى خود را كارساز نبينند وكسانى كه به هر شيوه ممكن دست مى زنند تا مردم به دستاورد ارزشمند انقلاب اسلامى بى توجه شوند، گناه و ظلم بزرگى مرتكب شده اند كه متأسفانه در كشور ما اين اتفاق افتاده است.»

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام با تأكيد بر اين كه انقلاب، احترام و شخصيت بزرگى به ايران داد، اظهاركرد: «خدا چنين نعمت هايى را بدون امتحان به كسى نمى دهد و با تلاش هاى ديگرى بايد ادامه يابد. خوشبختانه راه خدا، خسارت بار نيست. انسان در راه خدا هرچه بدهد، بهترش را به دست مى آورد. با اين ديد، به قيام امام خمينى/، شخصيت هاى حاضر در حادثه خرداد و به تاريخ مان مى نگريم و از خدا مى خواهيم كه ما را در راهش موفق كند.»

ص: 26

او دربخش ديگرى ازسخنان خود، با بيان اين كه زائران ايرانى، عاشق اين هستندكه هميشه آزادانه وبا خيال راحت از اماكن مقدس عربستان سعودى بتوانند بهره مند شوند، گفت: «ان شاءالله شما زوار، خواسته هايى راكه ازكعبه مقدس وقبرمتبرّك حضرت رسول 9 داريد، به شما داده شود. اميدوارم روابط خود را با كشورهاى همسايه، به ويژه عربستان كه سر و كار زيادى با اين كشور دارند، بتوانيم حسنه كنيم.»

هاشمى رفسنجانى خطاب به زائران بيت الله الحرام، تأكيد كرد: «شما هم تلاش كنيد، در راستاى تحكيم روابط و نه تضعيف آن با عربستان سعودى عمل كنيد. البته بايد در اين مسير مقاوم باشيم و با بصيرت حركت كنيم كه زائران ايرانى نيز اين گونه اند. در صحبتى كه با يكى از وزراى سعودى داشتم، او ايرانيان را منظم ترين، مؤدب ترين و منسجم ترين زائران در انجام مراسم دانست. همچنين از برنگشتن اتباع غير ايرانى به موطن اصلى شان كه منجر به افزايش نرخ بى كارى در عربستان شده است نيز گلايه مند بود.»

با حضور آيت الله هاشمى رفسنجانى انجام شد؛

نخستين حضور بانوان ايرانى در قبرستان بقيع

با حضور آيت الله اكبر هاشمى رفسنجانى رييس مجلس خبرگان رهبرى در قبرستان بقيع، بانوان زائر ايرانى براى نخستين بار توانستند وارد بقيع شده و از نزديكترين فاصله با ائمه مظلوم بقيع به راز و نياز و درد دل بپردازند. هاشمى رفسنجانى كه يكشنبه شب براى زيارت ائمه مدفون در بقيع به اين مكان مقدس رفته بود، با خيل عظيم بانوان مشتاق زيارت قبور مطهر چهار امام معصوم مواجه شد. به گزارش ايرنا از مدينه منوره، ازدحام جمعيت در پشت درهاى بقيع به اندازه اى بود كه مأموران سعودى ديگر قادر به كنترل جمعيت نبودند و درهاى بقيع باز شد و هزاران زن زائر ايرانى با چشمان گريان و با فريادهاى «يا زهرا» و «يا حسين» در كنار امامان خود حاضر شدند و در عزاى دخت گرامى پيامبر مكرم اسلام حضرت صديقه طاهره به عزادارى پرداختند. عزاداران و زائران قبور مطهر ائمه بقيع پس از ساعاتى از نيمه شب گذشته همراه با رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، قبرستان بقيع را به آرامى ترك كردند، در حالى كه شعارهايى نظير «خامنه اى زنده باد، هاشمى پاينده باد» و «صلّ على محمد، ياور رهبر آمد» سر مى دادند.

دومين حضور زائران زن ايرانى ظرف چند روز اخير در قبرستان بقيع

آيت الله هاشمى رفسنجانى در جمع زائران ايرانى با اشاره به برگزارى اجلاس گفتگوى اسلامى در مكه و اقدام پادشاه عربستان در آغاز حركتى جديد براى ايجاد وحدت ميان مسلمانان، ابراز اميدوارى كرد كه از اين پس شيعيان بتوانند با تدابيرى در آرامش كامل قبر ائمه بقيع را زيارت كنند ...

زائران زن ايرانى خانه خدا براى دومين بار ظرف چند روز اخير موفق به حضور در قبرستان بقيع در مدينه منوره شدند.

به گزارش خبرنگار پايگاه اطلاع رسانى حج در مدينه منوره، در دقايق پايانى شب گذشته (دوشنبه) شمار زيادى از زائران زن حاضر در مدينه منوره پس از اطلاع از حضور رييس مجمع تشخيص مصلحت نطام در حرم شريف نبوى با مشايعت و همراهى آيت الله هاشمى رفسنجانى موفق به حضور در قبرستان بقيع و زيارت قبور ائمه مطهربقيع شدند.

در اين همايش معنوى عاشقان اهل بيت با مديحه سرايى و نوحه خوانى براى حضرت زهرا 3 عزادارى كردند.

در پايان اين مراسم نيز آيت الله هاشمى رفسنجانى ضمن تشكر از پادشاه عربستان، خواستار رعايت اخلاق و متانت زائران حاضر در حرم شريف نبوى و ائمه بقيع شدند.

ايشان با اشاره به برگزارى اجلاس گفتگوى اسلامى در مكه و اقدام پادشاه عربستان در آغاز حركتى جديد در جهت ايجاد وحدت ميان مسلمانان، ابراز اميدوارى كردند كه از اين پس شيعيان بتوانند با تدابيرى در آرامش كامل قبر ائمه بقيع را زيارت كنند.

اين مراسم با آرامش كامل و پس از خروج زائران از قبرستان بقيع پايان يافت.

ايران از تمام توان خود براى اتحاد مسلمانان استفاده مى كند

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

يكشنبه خرداد

رييس مجلس خبرگان رهبرى، در ادامه سفر خود به عربستان سعودى، در جمع اعضاى بعثه مقام معظم رهبرى در مدينه منوره تأكيد كرد: جمهورى اسلامى ايران تمام توان خود را براى اتحاد مسلمانان به كار مى بندد. به گزارش خبرنگار اعزامى ايرنا به مدينه منوره، آيت الله اكبر هاشمى رفسنجانى شنبه شب در بعثه مقام معظم رهبرى در مدينه حاضر شد و در سخنانى در جمع اعضاى بعثه و تعدادى از زوّار ايرانى، تأكيد كرد:

ص: 27

«اختلافات مسلمانان، باعث خشنودى كفار مى شود و زائران ايرانى اگر مسأله نامناسبى هم مشاهده كردند، بايستى با صبورى با ديگر مسلمانان مواجه شوند.»

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، با تأكيد بر ضرورت هشيارى علما و زوار ايرانى اظهار داشت: «بعضاً برخوردهاى نامناسبى نيز در فضاى حج اتفاق مى افتد، اما مهم اين است كه زوار ايرانى با شكيبايى و تحمّل، به وحدت مسلمانان بينديشند.»

هاشمى رفسنجانى، با اشاره به مذاكرات خود با مسؤولان عربستان درباره نحوه رفتار با زوّار ايرانى بيت الله الحرام و مدينه منوره گفت: «در صحبتى كه با آقاى ملك عبدالله پادشاه عربستان داشتم، وى در حضور من خطاب به يكى از مسؤولان سعودى دستور قاطعى صادر كرد كه اگر رفتار نامناسبى با زائران ايرانى صورت گرفت، با خاطى برخورد شود و اين دستور به شهر مدينه نيز ابلاغ شده است.»

رييس مجلس خبرگان رهبرى تأكيد كرد: «ما با همه مسلمانان برادر هستيم و نبايد مرتكب گناه برهم زدن اتحاد مسلمانان شويم، گرچه اختلاف نظر نيز امرى طبيعى است.»

وى در ادامه، حج را يكى از تدابير فوق العاده عبادى در اسلام دانست و گفت:

«ما آثار حج را زمانى درك مى كنيم كه به روح آن پى برده باشيم.»

هاشمى رفسنجانى، حج را داراى محورهاى عبادى، سياسى، آموزشى، ارتباطى و وحدت آفرين دانست كه اگر به همه روح حج توجه شود، انسان هايى كه به حج مشرف مى شوند، تنها به وحدت جهان اسلام مى انديشند.

وى در عين حال تأكيد كرد: «در صورتى كه روح حج محقق مى شد، دنياى اسلامى امروز متعهد و يكپارچه مى شد.»

هاشمى رفسنجانى، در ادامه، قرآن را بزرگترين سرمايه امت اسلامى خواند و گفت: «كلمات قرآن، اصلى ترين نشان از اعجاز آن است وكسانى كه به مكتب اهل بيت منتسب هستند، اجازه نمى دهند كه اين اعجاز الهى مهجور باشد.»

رييس مجلس خبرگان رهبرى كه براى حضور در اجلاس بين المللى گفتمان مذاهب اسلامى به عربستان سعودى سفر كرده است، پس از حضور در اين اجلاس در مكه مكرمه، جمعه شب وارد مدينه منوره شد.

هاشمى رفسنجانى همچنين با حضور در مسجد نبوى و قبرستان بقيع، مرقد مطهر پيامبر مكرّم اسلام و ائمه مظلوم بقيع را زيارت كرد.

آيت الله هاشمى رفسنجانى: على (ع) اهتمام خاص به وحدت و يكپارچگى مسلمانان داشت

1387 /3 /19

به گزارش خبرنگار پايگاه اطلاع رسانى حج، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و رييس مجلس خبرگان، شنبه شب در مدينه منوره سخنانى ايراد كرد.

هاشمى رفسنجانى در بخش اول سخنانش به بيان نكاتى درباره شهادت حضرت فاطمه 3 پرداخت و گفت: «بعد از رحلت پيامبر 9 با اين بانوى بزرگوار و شخصيت ممتاز جهان اسلام خوب رفتار نشد وعمر مبارك ايشان در خانه اى كه مركز معنويات اسلام بود، به پايان رسيد.»

اما رفتار شيرمردى هم چون على 7 نيز نشان مى دهد كه ايشان مايل نبودند جورى حرف بزنند يا رفتار كنند كه وحدت و يكپارچگى مسلمانان لطمه بخورد.

وى افزود: «تاريخ مى گويد هنگام تدفين حضرت زهرا 3 پيكر مبارك ايشان در طول 75 يا 90 روز پس از آن واقعه تبديل به سايه شده بود. اما بخش عجيب ماجرا اين جا است كه على 7 ازپيامبر 9 درخواست مى كند كه خود ايشان از دخترش سؤال كند كه چه اتفاقى افتاده است.»

هاشمى رفسنجانى اظهار اميدوارى كرد كه روزى قبر مطهر حضرت زهرا 3 شناسايى شود.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و رييس مجلس خبرگان، كه در جمع روحانيون كاروان ها، نمايندگان بعثه آيات عظام، مسؤولان ستاد عمره، مديران ثابت و راهنما و رابطين فرهنگى هتل ها و هيأت پزشكى در مدينه منوره سخن مى گفت در بخش ديگرى از سخنانش افزود: «شما خدمتگزاران حج بايد قدر اين نعمت را كه در خدمت زائران خانه خدا هستيد بدانيد و متوجه باشيد كه اين امكان براى همه فراهم نمى شود.»

وى در ادامه به اهميت موضوع حج اشاره كرد وافزود: «حج يكى از عبادات بسيار مهم اسلام است و به تعبير قرآن، خانه خدا با اهداف خاصى ساخته شد و همه اديان دعوت شدند تا اين خانه را زيارت كنند.»

ص: 28

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام افزود: «اگر همه به دستوراتى كه در حج معين شده، عمل كنند، ميليون ها انسان پاك و ممتاز و متحد خواهيم داشت و اين، جهان اسلام را مثل دانه هاى تسبيح به هم متصل مى كند. اما متأسفانه برخى اوقات اختلافات بين كشورها و دولت ها باعث مى شود كه كفار بتوانند از آن استفاده كنند.»

وى با اشاره به صبورى حضرت على 7 و فاطمه 3 در بيان اسرار و همچنين دستور آيه شريفه قرآن، مبنى بر چنگ زدن به ريسمان الهى تأكيد كرد كه زوار ايرانى در برخورد با مسائل ناگوارى كه مى بينند با استدلال برخورد كنند و به آتش اختلافات دامن نزنند.

هاشمى رفسنجانى با اشاره به برخوردهاى نامناسبى كه در فضاى حج اتفاق مى افتد، از مذاكراتش در اين زمينه با مسؤولان كشور سعودى خبر داد و افزود:

«من با مسئولان سعودى و شخص ملك عبدالله صحبت كردم و ايشان در حضور من دستور داد كه با فرد خاطى با عزل و زندان و مجازات برخورد شود.»

وى ادامه داد: «در يك خانواده هم اختلاف طبيعى است. اما بايد مواظب باشيم كه هدف اصلى عبادت و حج را حفظ كنيم.»

رييس مجلس خبرگان در پايان به حضور خود در اجلاس سران و رهبران اسلامى اشاره كرد وگفت: «در حالى كه مسلمانان يك چهارم جمعيت دنيا و آراى سازمان ملل را دارند، چرا مستكبران بايد بتوانند بين آن ها تفرقه بيندازند و حكومت كنند؟ اين با روح قرآن سازگار نيست.»

آقاى هاشمى رفسنجانى با امير مدينه ديدار كرد

خبرگزارى دانشجويان ايران- تهران 20/ 03/ 1387

آقاى هاشمى رفسنجانى در جريان سفر به عربستان سعودى با عبدالعزيز بن ماجد بن عبدالعزيز، امير مدينه منوره ديدار كرد.

به گزارش خبرگزارى دانشجويان ايران (ايسنا) به نقل از روزنامه «المستقبل» چاپ لبنان، در جريان اين ديدار امير مدينه ميهمانى ناهارى را در تكريم آيت الله هاشمى رفسنجانى رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام ايران و هيأت همراه برگزار كرد.

روزنامه «الجزيره»، چاپ عربستان نيز با اشاره به سفر رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام ايران به عربستان نوشت: رفسنجانى فردا (سه شنبه) از منطقه «عسير» و تعدادى از مناطق گردشگرى اين منطقه ديدار خواهد كرد.

قرار است امير فيصل بن خالد، امير منطقه عسير ضمن استقبال از هاشمى رفسنجانى، مسائل متعددى را با وى به بحث و بررسى بگذارد.

بقيع به زودى

احيا خواهد شد

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

دوشنبه خرداد

آيت الله هاشمى رفسنجانى رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، روز يكشنبه براى چندمين بار در مدت حضور دو روزه خود در مدينه منوره به قبرستان بقيع رفت و در جمع هزاران زائر ايرانى و ساير ملل اسلامى كه در مقابل درهاى بسته بقيع تجمع كرده بودند گفت: «طولى نمى كشد كه بقيع احيا مى شود.»

به گزارش خبرنگار ايرنا از مدينه منوره، آيت الله هاشمى رفسنجانى عصر يكشنبه پس از حضور در حسينيه شيعيان مدينه منوره، عازم قبرستان بقيع شد و مسؤولان عربستان درهاى بقيع را به روى زائران ايران و ساير ملل اسلامى گشودند. خيل مشتاقان، ائمه مدفون در بقيع و حضرت زهرا 3، در حالى كه شعارهاى «صلّ على محمد، ياور رهبر آمد» هاشمى را همراهى مى كردند، با چشمان اشكبار در كنار قبور چهار خورشيد بقيع حضور يافتند و مداحان اهل بيت نيز به ذكر مصيبت حضرت زهرا 3 پرداختند.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در جمع انبوه مسلمانان در بقيع، ابراز اميدوارى كرد كه شيعيان و علاقمندان اهل بيت آنگونه كه مى خواهند عزادارى كنند.

رييس مجلس خبرگان رهبرى ضمن تشكر از مساعدت مسؤولان سعودى با زوار ايرانى گفت: «آقاى ملك عبدالله، پادشاه عربستان طى امروز دو بار با وزير عربستانى همراه من صحبت كرد و از او خواست كه رضايت شيعيان مدينه جلب شود. البته شعيان نيز بايد در زمان زيارت با متانت به فكر وحدت مسلمين باشند.»

ص: 29

هاشمى رفسنجانى ابراز اميدوارى كرد، با توجه به جريانى كه امروز در عربستان در رأس كار است، مردم بتوانند به راحتى به اعمال عبادى خود بپردازند.

هاشمى تأكيد كرد: «بايد از فرصتى كه براى گفتگو بين مذاهب آغاز شده است، براى همدلى مسلمانان بيشترين بهره را ببريم.»

رييس مجلس خبرگان رهبرى، عصر يكشنبه در حسينيه شيعيان مدينه نيز گفت:

«زمانى شيعيان در مدينه مشكلاتى داشتند اما به خاطر همدلى و هماهنگى بين من و ملك عبدالله در آن زمان كه وليعهد عربستان بود، مشكلات تا حدودى حل شد و شيعيان مدينه امروز زندگى آسان ترى دارند.»

هاشمى رفسنجانى با اشاره به اقدام هاى گسترده صورت گرفته براى نزديك شدن مذاهب، خاطرنشان كرد: «وحدت امت اسلامى امروز ضرورى ترين نياز است تا بتوانيم اسلام را در جايگاهى كه خداوند مى خواهد بنشانيم.»

وى گفت: «با اختلاف و تنازعات، به هم مشغول مى شويم و ظرفيت هايى كه خداوند اعطا نموده را از دست مى دهيم.»

وى با تأكيد بر اين كه اگر كشورهاى اسلامى با هم متحد باشند بزرگترين قدرت هستند افزود: «هدف از سفر به عربستان اين بود كه بتوانيم سهمى در وحدت مسلمين داشته باشيم.»

وى يكى از اهداف اصلى اجلاس گفتمان مذاهب اسلامى در مكه را آماده شدن براى گفتگو با ديگر اديان دانست و گفت: «در صورتى كه با اتحاد وارد مذاكره با ساير اديان شويم موفق خواهيم شد، اما در صورت داشتن اختلاف، نه تنها چيزى به دست نمى آوريم بلكه داشته هاى خود را نيز از دست مى دهيم.»

وى در ادامه از شيعيان و اهل سنت خواست اختلاف هاى جزئى را كنار گذاشته و با مشتركات هماهنگ شوند. وى همچنين از علماى اسلام خواست به وحدت اسلامى كمك كنند و از اختلاف هاى تفرقه افكنانه خوددارى ورزند.

وى با تأكيد بر اين كه دنياى اسلام محتاج تعليمات ائمه اطهار است گفت:

«بايد با تدبير به گونه اى عمل كرد كه راه اشاعه مكتب اهل بيت هموار شود.»

هاشمى رفسنجانى همچنين صبح يكشنبه از منطقه احد و محل جنگ خندق در اطراف مدينه و طرح توسعه حرم نبوى ديدار به عمل آورد.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام همچنين قرار است به عنوان اوّلين فرد ايرانى، روز دوشنبه به منطقه فدك در اطراف مدينه رفته و از اين مكان مقدس ديدار به عمل آورد.

آقاى هاشمى رفسنجانى در فدك، از آب چشمه فاطمه نوشيد

دوشنبه خرداد www .aftabnews .ir

آيت الله هاشمى رفسنجانى در سفر 10 روزه خود به عربستان سعودى، در حالى كه به مدينه سفر كرده بود، از وادى فاطمه يا همان منطقه تاريخى فدك نيز ديدن كرد و در حالى كه اشك از چشمانش جارى بود، از چشمه فاطمه نوشيد.

به گزارش آفتاب، هاشمى براى ديدار از منطقه جغرافيايى فدك، با اتومبيل براى رسيدن به مقصد، بيش از 260 كيلومتر را از شهر مدينه منوره به سوى استان «حائل» درنورديد و به شهر «حائط» و «حويطه» كه به گفته آيت الله شيخ محمدعلى عمرى رهبر شيعيان مدينه، همان «فدك» است، رسيد.

در شهر حائط، فرماندار و مسؤولان اين شهر از رييس مجلس خبرگان استقبال كردند.

اين گزارش حاكى است، مردم منطقه نيز با شور و شوق از خانه ها بيرون زده و بر بام ها و بلندى هاى اطراف مشغول تماشاى صحنه هاى بازديد بودند.

نايف فرماندار شهر گفت: «اينجا فدك است و الآن قديمى ها هنوز به آن فدك مى گويند. شهر حدود 35 هزار نفر جمعيت دارد ولى جمعيت كل منطقه به اضافه روستانشينان و عشاير كوچ نشين به صدهزار نفر مى رسد.»

سپس، «محمد عبدالرحمان جابر»، پيرمردى از اهالى فدك، كه قبلًا رييس دايره امر به معروف و نهى از منكر منطقه بوده و هم اكنون نيز طبق گفته خودش، به دعوت مسؤولان منطقه مشغول همكارى با آنهاست، توضيحاتى در مورد اين منطقه به هيأت ايرانى ارائه كرد و به پرسش هاى رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام پاسخ داد.

ص: 30

آيت الله هاشمى از او پرسيد: چرا به اين منطقه فدك مى گويند؟

عبدالرحمن جابر: چون پيامبر خدا آن را به حضرت فاطمه بخشيد.

هاشمى رفسنجانى: چرا پيامبر آن را به حضرت فاطمه بخشيد؟

عبدالرحمان جابر: نظر ما اين است كه چون اهالى اين منطقه بدون درگيرى آن را به پيامبر خدا هديه كردند و پيامبر نيز آن را به حضرت فاطمه هديه كردند.

هاشمى رفسنجانى: در اين منطقه چه چيزهايى به نام فاطمه وجود دارد؟

عبدالرحمان جابر: چشمه هاى هفت گانه فاطمه، مسجد فاطمه، وادى فاطمه، و بساتين (باغستان هاى) فاطمه.

هاشمى رفسنجانى: چرا اسم فدك را عوض كرديد و حائط يعنى ديوار مى گوييد؟

عبدالرحمان جابر: در اين منطقه سه ديوار بلند است كه به صورت حلقه، منطقه را احاطه كرده است. درون ديوارها باغ (بستان) فاطمه نام دارد كه در «معجم البلدان» ياقوت حموى هم ذكر شده است. مسجدى كه الآن ترميم شده، مربوط به زمان پيامبر اسلام بوده كه به مسجد فاطمه معروف است. ما آل جابر هستيم كه قدمتى چند صدساله در منطقه داريم و پيش از دولت سعودى حكمران اينجا بوده ايم.

هاشمى رفسنجانى: مساحت كل فدك چقدر است؟

عبدالرحمان جابر: مساحت منطقه فدك 50 در 50 كيلومتر است.

هاشمى رفسنجانى: وضع آب منطقه چگونه است؟

عبدالرحمان جابر: فدك داراى هفت چشمه آب بوده كه به «عيون فاطمه» معروف است كه به دليل اهمال و بى توجهى به كشاورزى، آب آن كم شده وشايد علت كمى آب حفر چاه هاى عميق (آرتزين) در منطقه باشد.

هاشمى رفسنجانى: مى خواهم از آب چشمه فاطمه بخورم.

جابر و ديگر همراهان، وى را منع كرده، گفتند: آقاى هاشمى! اين كار را نكنيد، چون نمى دانيم وضع آب چگونه است.

هاشمى در حالى كه قطرات اشك چشمانش با چشمه فاطمه مخلوط شده بود، گفت: آيا بى سعادتى و حيف نيست كه انسان تا اينجا بيايد و از چشمه فاطمه سيراب نشود؟!

اين جمله باعث شد كه قطرات اشكِ چشمان همراهان نيز در چشمه بريزد.

ديدار رييس مجلس خبرگان به «فدك» كه در 20 خرداد ماه جارى انجام شد، براى مسؤولان عربستانى كه وى را همراهى مى كردند نيز بسيار جالب بود و تازگى داشت؛ به طورى كه در بازگشت به مدينه ضمن تشكر از ايشان كه با اين اقدام موجب شدند آنها نيز براى اولين بار قدم به فدك بگذارند، گفتند: ما تاكنون از چنين مسائلى مطلع نبوديم و آنچه در فدك ديديم و شنيديم براى خود ما نيز تازگى داشت!

گفتنى است، فدك منطقه اى است در شمال شرق مدينه كه ملك شخصى پيامبر گرامى اسلام بوده و آن حضرت آن را به حضرت فاطمه زهرا 3 بخشيدند.

اينجا همان مكانى است كه بعد از رحلت پيامبر خدا، غصب شد و عثمان آن را به مروان بن حكم داد و او فدك را به دو فرزند خود عبدالملك و عبدالعزيز هبه كرد.

عمربن عبدالعزيز كه از خلفاى بنى اميه از شاخه مروانى بود، وقتى به حكومت رسيد فدك را به فرزندان حضرت زهرا برگرداند ولى يزيدبن عبدالملك وقتى به حكومت رسيد آن را پس گرفت. تا دوران خلافت سفاح در دست بنى مروان بود تا اين كه سفاح آن را به حسن بن على 8 برگرداند تا ميان اولاد حضرت زهرا تقسيم كند ولى منصور دوانيقى آن را از آن ها گرفت.

بار ديگر مهدى، فرزند منصور، فدك را به اولاد فاطمه زهرا برگرداند؛ اما موسى الهادى آن را از آن ها پس گرفت و همچنان در دست بنى عباس بود تا اين كه مأمون بار ديگر آن را به اولاد حضرت زهرا برگرداند و سرانجام متوكّل عباسى فدك را از آن ها پس گرفت.

با اين تاريخچه پرفراز و فرود و پس از آن كه در هزار سال گذشته سرنوشت فدك در هاله اى از ابهام فرو برده شد، اين منطقه مهم به حال خود رها شد و تحوّلات زيادى را پشت سر گذاشت تا اين كه در قرن اخير به دليل ديوارهاى مستحكمى كه به طول شش كيلومتر در شش

ص: 31

كيلومتر در چهار طرف آن براى حفاظت اهالى از دزدان و اشرار وجود داشت، به «حائط» معروف شد كه به معناى ديوار است ولى نام فدك همچنان در اسناد و مدارك و بر زبان ها باقى ماند؛ به طورى كه حتى هم اكنون بر تابلوى ورودى شهر زير نام حائط، كلمه «فدك» نيز به چشم مى خورد.

گزارشى ديگر با قلمى متفاوت از حضور نخستين گروه ايرانى در فدك

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

دوشنبه خرداد

رييس مجلس خبرگان رهبرى و هيأت همراه، بامداد دوشنبه به عنوان نخستين گروه ايرانى وارد منطقه فدك كه مزيّن به نام صديقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا» 3 شدند و ازآن ديداركردند. به گزارش ايرنا، هيچ يك از همراهان آيت الله هاشمى رفسنجانى تصور نمى كردند كه چنين افتخارى نصيبشان شود. مردم منطقه فدك كه اين روزها آن را «حائط» مى نامند، هنوز هم اين شهر را به نام فاطمه مى شناسند. مسجد فاطمه در فدك هنوز هم پا برجاست وهنوز هم مى توان از فدك بوى ياس سفيد را استشمام كرد.

خبرنگار ايرنا از اهالى منطقه پرسيد: نام اينجا چيست؟ پاسخ دادند: «وادى فاطمه»، هنوز آن را ارثيه زهراى مرضيه مى دانستند. گرچه بخش اعظم نخلستان هاى فدك خشكيده است، اما هنوز هم نخل هايى رشيد سايه خود را بر وادى فاطمه مى افكند. به اين نخلستان ها «بوستان فاطمه» مى گويند. مى گويند فدك را پيامبر اعظم 9 به فاطمه 3 بخشيده بود. فدك در صدر اسلام، در اختيار شخص پيامبر بود و در آياتى در سوره حشر نيز به آن اشاره شده است. فدك امروز با كوچ نشينان اطراف آن، 150 هزار نفر جمعيت دارد. هاشمى رفسنجانى پس از ديدار از اين منطقه، به خبرنگاران گفت: «حالت عاطفى كه در جمع حاضر ايجاد شده، قابل بحث نيست.» وى تصريح كرد: «آثار و نام حضرت زهرا 3 هنوز در همه بخش هاى فدك وجود دارد و جاى جاى اين سرزمين مزيّن به قدوم زهراى اطهر است.»

آقاى هاشمى رفسنجانى، مدينه را به مقصد جده ترك كرد

جام جم آنلاين- سه شنبه 21/ 3/ 87

به گزارش خبرنگار اعزامى جام جم به مدينه منوره، آيت الله هاشمى رفسنجانى و هيات همراه صبح امروز با بدرقه مقامات و مسئولان شهر مدينه، حجت الاسلام حسينى شريف مسئول بعثه مقام معظم رهبرى وحجت الاسلام نجفى روحانى مسئول بعثه مقام معظم رهبرى در مدينه منوره، از فرودگاه اين شهر عازم جده شد.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و رييس مجلس خبرگان رهبرى كه براى حضور در همايش گفتگوى مذاهب اسلامى به عربستان سفر كرده بود، در مدت اقامتش پس از انجام مراسم حج عمره، عازم مدينه منوره شد.

وى در مدت اقامتش در اين شهر نيز چندين بار به زيارت حرم نبوى و قبور ائمه بقيع مشرف شد و از منطقه احد و منطقه فدك نيز بازديد كرد و علاوه بر سخنرانى براى دست اندركاران حج در مدينه شامل روحانيون و مديران هتل ها و رابطين فرهنگى، با شيعيان اين شهر نيز ديدار و گفت و گو كرد.

آقاى هاشمى رفسنجانى: اراده سياسى ايران توسعه روابط با رياض است.

ملك عبدالله: سياست هاى آمريكا عليه ايران اشتباه است

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

چهارشنبه خرداد

به گزارش گروه دريافت خبرِ خبرگزارى دانشجويان ايران (ايسنا)، در ديدار دوم رييس مجمع تشخيص با پادشاه عربستان كه سعود الفيصل، وزير امور خارجه عربستان نيز حضور داشت، رييس مجلس خبرگان رهبرى با تشكّر از دستورات مفيد و توجه ملك عبدالله به رفع مشكلات زائران ايرانى، خواستار تداوم اين روند شد كه نتيجه آن حفظ و تحكيم وحدت ميان فرق اسلامى خواهد بود.

آيت الله هاشمى رفسنجانى يافتن راهكارهاى مناسب براى تشريك مساعى بيش تر علماى دو كشور براى مقابله با برخى رفتارهاى افراطى از هر دو طرف را بسيار كارساز و ضرورى دانست و گفت: «عربستان سعودى و ايران دو كشور مهم اسلامى در منطقه هستند كه منافع و مصالح جهان اسلام و منطقه ايجاد مى كند توسعه همكارى هاى دينى و سياسى دو جانبه را بيش تر و جدى تر دنبال كنند.»

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، عربستان سعودى و جمهورى اسلامى را داراى نقش كليدى براى كمك به حلّ بحران هاى منطقه و جهان اسلام توصيف كرد و گفت: «اراده سياسى ايران، توسعه روابط و همكارى هاى همه جانبه با رياض است و اميدواريم در آينده شاهد توسعه هر چه بيش تر روابط دوجانبه در تمامى زمينه هاى مورد علاقه به ويژه سياسى، اقتصادى، فرهنگى و دينى باشيم.»

ص: 32

ملك عبدالله، پادشاه عربستان سعودى نيز در اين ديدار با اشاره به نقش مهم و سازنده جمهورى اسلامى ايران در معادلات منطقه و جهان اسلام گفت: «عربستان سعودى نيز خواستار توسعه روابط با ايران و توسعه هر چه بيش تر روابط دو كشور است و اميدواريم با تدبير و مديريت سنجيده دو طرف بتوانيم با خنثى كردن برخى تفكّرات افراطى ضدّ وحدت و انسجام مسلمانان به اهداف خود برسيم.»

پادشاه عربستان سعودى با تشكر از اقدام آيت الله هاشمى رفسنجانى و نظم حضور زائران در قبرستان مقدس بقيع، گفت: «تداوم اين روند، مستلزم برخورد با افراطى گريى ها و ايجاد نظم و مكانيزم خاصى است كه اميدوارم به تدريج اين مهم محقّق شود.»

ملك عبدالله با استقبال از رايزنى و تبادل نظر علماى برجسته ايران و عربستان براى نزديك تر كردن ديدگاه ها و تقويت مشتركات مذهبى دو كشور، خواستار حفظ و تقويت اين رايزنى ها شد و از نقش آيت الله هاشمى رفسنجانى در اهتمام به اين موضوع مهم قدردانى كرد.

او سياست هاى آمريكا در منطقه، به ويژه عليه جمهورى اسلامى ايران را اشتباه و برخلاف عرف ديپلماتيك عنوان كرد و گفت: «ما مواضع خود را در مورد اشتباهات سياست آمريكا صراحتاً به آن ها گوشزد كرده ايم.»

رييس مجمع تشخيص مصلت نظام جده را به مقصد تهران ترك كرد

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

چهارشنبه خرداد

آيت الله هاشمى رفسنجانى، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام روز چهارشنبه با بدرقه رسمى خالد الفيصل، امير منطقه مكه و ديگر مقامات عربستانى شهر بندرى جده در غرب عربستان را به مقصد تهران ترك كرد.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و رييس مجلس خبرگان رهبرى، به دعوت رسمى ملك عبدالله بن عبدالعزيز پادشاه عربستان سعودى به منظور شركت در اجلاس بين المللى گفتمان اسلامى به عربستان رفته بود.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در سفر روزه خود به اين كشور، ضمن شركت در اين اجلاس مهم، با پادشاه عربستان و ديگر مقامات اين كشور؛ از جمله سلطان بن عبدالعزيز وليعهد عربستان نيز در خصوص مهمترين تحوّلات منطقه اى و جهان اسلام ديدار و گفت گو كرد.

آيت الله هاشمى رفسنجانى در اين سفر همچنين در اجلاس بين المللى گفتمان اسلامى كه به رياست پادشاه عربستان برگزار شد سخنرانى كرد كه سخنان وى با استقبال گرم انديشمندان اسلامى روبه رو شد.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين سفر، همچنين ضمن اداى مناسك عمره، با زائران عمره گزار ايرانى و مسؤولان نمايندگى هاى ايران در عربستان ديدار و گفت گو كرد.

نخست وزير مالزى و رييس پيشين مجلس نمايندگان فيليپين از آيت الله هاشمى رفسنجانى و ملك عبدالله به خاطر اجلاس گفت وگوى مكه تمجيد كردند

خبرگزارى دانشجويان ايران- تهران 29/ 3/ 1387

انور ابراهيم، نخست وزير مالزى و خوزه دونشيا، رييس پيشين مجلس نمايندگان فيليپين خواستار گفت وگوى جهانى بين مسلمانان و مسيحيان و گفت وگوى بين اديان براى حلّ درگيرى هاى سياسى- مذهبى در بخش هاى مختلف جهان شدند. به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزارى دانشجويان ايران (ايسنا)، اين مطلب در ميهمانى شام دونشيا براى انور ابراهيم و همسرش خانم عزيزه، رهبر فعلى اپوزيسيون مالزى و نماينده مجلس اين كشور بيان شده است.

ديگر حاضران در اين ميهمانى فيدل راموس، مشاور پيشين امنيت ملى، تنى چند از نمايندگان مجلس، ديپلمات ها و رهبران جامعه مدنى بودند.

ابراهيم و دونشيا از ملك عبدالله پادشاه عربستان و آيت الله هاشمى رفسنجانى به خاطر اجلاس گفت وگوى رهبران شيعه و سنى در مكه تمجيد كردند و از آن به عنوان پشيرفت غير منتظره مذهبى ياد كردند كه مى تواند الگويى براى مناطق آشوب زده اى نظير عراق، افغانستان، لبنان و فلسطين باشد.

لازم به ذكر است انور ابراهيم به همراه همسرش براى ديدار از فيليپين به اين كشور سفر كرده است.

اسپانيا، ميزبان كنفرانس گفت وگوى بين اديان الهى

خبرگزارى جمهورى اسلامى ايران- ايرنا

ص: 33

دوشنبه تير

با موافقت عربستان سعودى و اسپانيا، كنفرانس گفت وگوى بين پيروان اديان اسلامى، مسيحى و يهودى در تير در مادريد اسپانيا برگزار مى شود. به گزارش پايگاه اينترنتى «العرب آنلاين»، پادشاه عربستان سعودى پس از جلب حمايت روحانيون سنى و شيعه در نشست ماه جارى در مكه، خواستار برگزارى اين نشست در مادريد شد.

طبق اعلام خبرگزارى عربستان سعودى، شخصيت هاى برجسته اى در اين نشست كه به منظور بررسى شرايط زندگى در جوامع انسانى، همكارى بين المللى، حقوق بشر، امنيت، صلح، همزيستى و مدارا برگزار مى شود، شركت خواهند كرد.

علّت انتخاب اسپانيا براى برگزارى اين نشست اعلام نشده است و امكان دسترسى به مقامات وزارت خارجه اين كشور براى توضيح درباره اين خبر نيز ميسّر نشد.

ديدار تعدادى از مسؤولان، از نمايشگاه عكس باغ فدك

خبرگزارى مهر- سه شنبه تير

به گزارش خبرنگار مهر، در ابتداى اين مراسم رسول اوليازاده رييس خانه عكاسان گفت: خوشبختانه به بركت سفر اخير آيت الله هاشمى رفسنجانى به عربستان و حضور در منطقه فدك ما شاهد برگزارى نمايشگاهى هستيم كه تاكنون تصويرى از آن برايمان وجود نداشت و ما فقط در ذهن خود با اين منطقه آشنا بوديم.

وى افزود: آن چيزى كه محمد كاظم پور با دوربين خود از منطقه فدك ثبت كرده مايه افتخار ماست؛ زيرا براى اولين بار مظلوميت حضرت زهرا 3 اينچنين براى ما بازگو شده است. اين منطقه همانطور كه در روايت هاى مختلف تاريخى آمده بارها از دست شيعيان گرفته شده و اين به اعتقاد من سندى معتبر براى اثبات مظلوميت شيعه است.

حسن بنيانيان رييس حوزه هنرى نيز با تقدير از برگزارى اين نمايشگاه و اين كه نمايشگاه بايد با شكوه بيشتر برگزار مى شد گفت: بايد به اين نكته اذعان داشت حق عكس هايى كه بغض 1400 ساله شيعه و مظلوميت او را احيا مى كند به درستى ادا نشده و من اميدوارم در آينده تمهيداتى انديشيده شود كه اين تصاوير با برگزارى يك مراسم باشكوه در خانه عكاسان رونمايى شود.

وى با اشاره به سفر اخير رييس مجلس خبرگان رهبرى به كشور عربستان تصريح كرد: اين سفر پختگى و تدبير آيت الله هاشمى رفسنجانى را نشان داد كه در اين دوره پرتنش و بحران، آبى را روى آتش ريخت و به عربستان سفر كرد تا مباحث مورد اختلاف شيعه و سنى را حل كند.

رييس حوزه هنرى گفت: احساس مسؤوليت براى شيعه در اين شرايط لوازمى دارد و ما بايد كارى كنيم كه احياى بغض شيعه طورى منعكس شود كه موجب سوء استفاده نباشد. به معناى دقيق تر ما بايد با اهل تسنن طورى برخورد كنيم كه بدسليقگى بين شيعه و سنى به وجود نيايد.

در ادامه اين مراسم رييس دفتر رييس مجلس خبرگان رهبرى در صحبت هايى با تقدير از برگزاركنندگان نمايشگاه عكس باغ فدك گفت: اميدواريم اين نمايشگاه شروع خوبى براى فدك شناسى و زهراشناسى ما باشد تا به وسيله آن بهتر بتوانيم با اهل بيت و قرآن آشنا شويم.

نمايشگ اه قطعه عكس كاظم پور از ديدار رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و زائران ايرانى از باغ فدك در شهر حائط عربستان تا دهم تيرماه در گالرى خانه عكاسان ايران برپا شد.

برپايى نمايشگاه هاى عكس «باغ فدك» و «سوره» در 7 استان كشور

خبرگزارى فارس:

نمايشگاه عكس «باغ فدك» و «سوره» در استان هاى يزد، خراسان جنوبى، مازندران، بوشهر، كرج، قزوين و كرمان تا 21 شهريور برپا گرديد.

به گزارش خبرگزارى فارس به نقل از واحد خبر حوزه هنرى، خانه عكاسان ايران، نمايشگاه «باغ فدك» را با 24 قطعه عكس از محمدكاظم پور كه از باغ فدك عكاسى شده در معرض ديد عموم قرار داده مى شود.

اين آثار در سفر اخير هاشمى رفسنجانى رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام به عربستان سعودى و نيز ديدار وى از شهر حائط (محل باغ فدك) عكاسى شده است.

عكس هاى «باغ فدك» به ترتيب زمانى از 2 تا 8 مرداد به گالرى حوزه هنرى استان يزد، از 10 تا 20 مرداد در گالرى حوزه هنرى كرج، از 24 تا 31 مرداد در گالرى حوزه هنرى بيرجند، از 3 تا 9 شهريور در گالرى حوزه هنرى قزوين، از 16 تا 21 شهريور در گالرى حوزه هنرى استان مازندران و از 13 تا 19 مهر در گالرى حوزه هنرى بوشهر به نمايش گذاشته مى شود.

ص: 34

يادداشت ها و تحليل ها

دعوت پادشاه عربستان

از آقاى هاشمى رفسنجانى

http:// iranclubs. irbb. ir

1387 /2 /25

آيت الله اكبر هاشمى رفسنجانى رييس مجلس خبرگان رهبرى، به دعوت رسمىِ ملك عبدالله پادشاه عربستان سعودى، در كنفرانس بين المللى گفت وگوى وحدت اسلامى حضور خواهد يافت.

اسامه احمد السنوسى سفير عربستان در ايران، كه از سوى شخص ملك عبدالله مأموريت يافته تا از هاشمى رفسنجانى براى حضور در اين كنفرانس بين المللى دعوت به عمل آورد، روز گذشته در ديدار با رييس مجلس خبرگان رهبرى، دعوت رسمى، همراه با پيام پادشاه عربستان را تقديم هاشمى رفسنجانى كرد. او تأكيد و توجه ويژه ملك عبدالله را براى حضور هاشمى رفسنجانى در اين كنفرانس خاطرنشان كرد و گفت: «ملك عبدالله به دليل جايگاه والايى كه در دنياى اسلام براى حضرت عالى قائل هستند و معتقدند بايد از انديشه و دانش شما بهره كافى برد، شخصاً به من مأموريت دادند تا از جناب عالى براى حضور در اين اجلاس دعوت به عمل آورم.»

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز در اين ديدار با قدردانى از اين دعوت، به ويژه تشكّر از ملك عبدالله، اهميت انجام كنفرانس گفت وگوى اسلامى در مكه را، به خصوص در وضعيت كنونىِ جهان اسلام يادآور شد و گفت: «انتظار مى رود انجام اين كنفرانس با حضور شخصيت هاى علمى و دينى جهان، منشأ ثمرات و نتايج مطلوبى براى ايجاد وفاق و همدلى در جهان اسلام و رفع تنش و تفرقه كشورها، به ويژه كشورهاى اسلامى باشد.»

تنش زدايى در روابط تهران- رياض

دعوت رسمى پادشاه عربستان از رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در حالى صورت مى گيرد كه ظرف روزهاى اخير درگيرى هاى لفظى ميان ايران و عربستان اوج گرفته است. اظهارات اخير سعود الفيصل، وزير امور خارجه عربستان سعودى كه در نشست فوق العاده وزيران خارجه اتحاديه عرب عليه ايران و سوريه بيان شد واكنش محمود احمدى نژاد رييس جمهور ايران را در پى داشت.

سعودالفيصل در سخنانى بسيار تند ايران را به مديريت جنگ لبنان متهم كرد. او در اين نشست كه روز يك شنبه در قاهره برگزار شد، تحوّلات اخير در بيروت را «جنگى ديوانه وار» خواند و گفت: «اين ايران است كه اين جنگ فراگير را مديريت مى كند و حزب الله هم عامل اين جنگ است!»

سعود الفيصل از وزراى خارجه اتحاديه عرب خواست تا با صدور بيانيه اى، حزب الله و ايران را به علت اشغال بيروت محكوم كنند! بيروت در هفته گذشته شاهد ناآرامى هايى بود كه در نهايت منجر به تصرف بخش غربى اين شهر توسط نيروهاى حزب الله شد.

درگيرى هاى لبنان از آنجا آغاز شد كه دولت لبنان اقدام به بستن شبكه مخابراتى حزب الله كرد. درگيرى هاى خيابانى ميان هواداران و مخالفان دولت كه حزب الله در رأس آن ها قرار داشت، دست كم 15 كشته بر جاى گذاشت.

اظهارات شديداللحن وزير امور خارجه عربستان سعودى با واكنش محمود احمدى نژاد مواجه شد. احمدى نژاد روز سه شنبه در كنفرانس خبرى خود با مطبوعات و اصحاب رسانه در پاسخ به پرسش خبرگزارى «المنار» وابسته به حزب الله لبنان ابراز اميدوارى كرد كه سخنان سعودالفيصل صحيح نبوده و از روى عصبانيت بيان شده باشد: «من اميدوارم اين حرف ها درست نباشد و از روى عصبانيت مطرح شده باشد، بنابراين ما هم حوصله مى كنيم تا عصبانيت ايشان بخوابد، سپس صحبت خواهيم كرد.»

ص: 35

احمدى نژاد گفت: «به احترام ملك عبدالله، پاسخ سعودالفيصل را نخواهد داد.» او سعودالفيصل را داراى ديدگاه هايى خاص دانست وگفت: نمى داند ديدگاه هاى او با ملك عبدالله چقدر هماهنگ است.

احمدى نژاد در اين مصاحبه مطبوعاتى گفت: «ايران تنها كشورى است كه در لبنان دخالت نمى كند.» از سوى ديگر سعودالفيصل نيز درست در همان روز به ايران هشدار داد كه حمايت از اقدامات حزب الله در لبنان، بر روابط ايران با جهان عرب تأثير مى گذارد.

تلاش براى حل اختلافات جهان اسلام

هاشمى رفسنجانى رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام در ديدار سفير عربستان و پس از دريافت پيام دعوت از سوى احمد السنوسى، تفرقه در دنياى اسلام را در جهت منافع دشمنان ارزيابى كرد و گفت: اختلافات در دنياى اسلام؛ چه در سطح سياسيون و چه در سطح علماى مذهبى، مايه رنج است و وضعيت نامطلوبى را ايجاد كرده است.

هاشمى رفسنجانى آثار كشتار، تخريب ها و درگيرى ها در برخى كشورهاى اسلامى، به ويژه عراق و لبنان را در عميق كردن فاصله ها در جهان اسلام با اهميت عنوان كرد و افزود: «برگزارى كنفرانس گفت وگوى اسلامى مى تواند فضاى مطلوب ترى براى همكارى ميان كشورهاى اسلامى ايجاد نمايد.»

او گفت: «از تقدّسى كه در سرزمين وحى وجود دارد مى توان براى حلّ مشكلات در جهان اسلام و كل جهان سود برد و جمهورى اسلامى ايران نيز مى تواند در كنار كشور عربستان، در حلّ اختلافات دنياى اسلام مؤثر باشد و در اين راه تلاش خواهد كرد.»

اسامه احمد السنوسى نيز كه در اين ديدار هدف از برگزارى كنفرانس بين المللى گفت وگوى اسلامى در عربستان را بررسى راه هاى افزايش همكارى ميان جهان اسلام و ارتباط آن ها با ديگر كشورها ذكر كرد و گفت: «اميدواريم با برگزارى اين اجلاس بتوانيم به وحدت جهان اسلام كمك كنيم.»

هاشمى ميهمان ويژه

«كنفرانس بين المللى گفت وگوى اسلامى»

تاريخ: خرداد moc. swenadraf. www-

خبر سفر آيت الله هاشمى رفسنجانى به عربستان، خبرى بود كه بسيارى، از اهداف آن، با توجه به دوستى هاشمى با ملك عبدالله آگاه شدند؛ ملك عبدالله از آيت الله هاشمى رفسنجانى، رييس مجلس خبرگان رهبرى، به عنوان يكى از علماى شيعه براى شركت در اجلاس هم انديشى وحدت اسلام دعوت كرد.

به عقيده تحليل گران، دعوت شخصى پادشاه عربستان از رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، با توجه به تنش هاى اخير ميان دو كشور و اوضاع منطقه، اهميت بسيار دارد.

علاوه بر پيام سياسى اين دعوت، يك پيام مذهبى در دعوت از عالم شيعىِ ايرانىِ عالى رتبه و از مقامات ايرانى نهفته بود و آن وحدت ميان مسلمانان بود.

با اين كه تعداد علماى شيعىِ اجلاس از علماى سنى كمتر بود و به جاى خود يك انتقاد به جاست، اما احترام ويژه ملك عبدالله به هاشمى، ورود شانه به شانه اين دو شخصيت به مراسم افتتاحيه و تحليل هاى دو روزنامه مهم سعودى؛ يعنى عكاظ و الرياض نشان مى دهد كه آل سعود به دنبال احياى روابط با ايران است.

علاقه اى كه در نشست هاى متعدد هاشمى با ملك عبدالله، سخنرانى ويژه وى در اجلاس گفت وگوى مذاهب اسلامى، باز شدن درِ بقيع بر روى زائران ايرانى در شب شهادت حضرت زهرا 3، وعده احياى بقيع و وعده برخورد مناسب با زائران ايرانى بروز يافت.

انتظار مى رود كه با سفر هاشمى رفسنجانى، اوضاع منطقه و روابط دو كشور مؤثر در جهان اسلام رو به بهبود گذارد.

هاشمى در جلسات مختلف با سران سعودى، به تبيين مواضع ايران در قبال مسائلى چون لبنان، فلسطين، عراق و ... پرداخته است.

اهميت حضور ايران و آقاى هاشمى رفسنجانى كه نه تنها جايگاه سياسى بلكه وجهه شخصيتى اش مورد توجه قرار مى گرفت به حدى بود كه موضوعات چهارده گانه اى كه از سوى وى در كنفرانس مطرح شد، به عنوان منشورى براى كنفرانس آينده مدّ نظر قرار گرفت و حتى از هاشمى رفسنجانى درخواست شد تا نماينده اى را به عنوان نماينده خودش براى حضور در هيأتى كه جهت ادامه گفت وگو تشكيل مى گردد معرفى كند و از نظريات او نيز در پيشبرد گفت وگو با ديگر مذاهب استفاده شود.

ص: 36

سفر آقاى هاشمى به عربستان؛ سرمايه گذارى جديد براى روابط رياض- تهران

خبرگزارى مهر/ دوشنبه خرداد

دعوت پادشاه عربستان سعودى از آيت الله هاشمى رفسنجانى، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، براى شركت در كنفرانس «گفتگوى اسلام» و سفر طولانى و ده روزه رييس مجلس خبرگان به عربستان، قطعاً در قامت يك اتفاق مهم و ويژه در تاريخ روابط ديرينه ايران و عربستان سعودى است.

دراين كنفرانس شيوه گفتگو، ضوابط و شرايط آن، آداب و چگونگى گفتگو، آينده گفتگو در سايه اهانت هاى مكرر به اسلام، امور انسان و اصلاح وضعيت جوامع بشرى، پيشگيرى از برخورد تمدن ها؛ مسائل خانواده و اخلاق در مشتركات انسانى، گفتگو ميان پيروان اديان، فرهنگ ها و تمدن ها به جاى برخورد تمدن ها با هدف ايجاد روابط مسالمت آميز مورد بحث و بررسى صاحبنظران و مقامات عالى كشورهاى اسلامى قرار گرفت.

تا پيش ازپيروزى انقلاب اسلامى و سقوط شاه، ايران و عربستان در چارچوب دكترين نيكسون دو متحد نظامى- مالى آمريكا در منطقه محسوب مى شدند و «رفاقتى آميخته با رقابت ملايم» با يكديگر داشتند (به خصوص در مورد موضوع نفت (اما بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، ايران به قطب مخالف سياست هاى آمريكا در منطقه درآمد و بلافاصله يك دوره بى ثباتى وبى اعتمادى و سپس تنش در روابط ايران و عربستان روى داد كه قريب به يك دهه دوام آورد كه شديدترين مصداق آن حادثه خونين مكه (شمسى) بود.

اما مشتركات و منافع مشترك ايران و عربستان آنقدر زياد و گسترده بود كه در سال هاى ميانى دهه هفتاد شمسى و در دوران رياست جمهورى هاشمى رفسنجانى، جرقه دوستى ايران و عربستان زده شد و مجدداً روابط ايران و عربستان به گرمى گراييد.

بعد از حادثه يازده سپتامبر، رابطه ايران و عربستان بارديگر دچار بى ثباتى و خلأ هويتى شد و موضوع لبنان و بحران انتخاب رييس جمهور در اين كشور، تبديل به يكى از كانون هاى اختلاف ايران و عربستان شد.

به نظر مى رسد ملك عبدالله با دعوت اخير از هاشمى رفسنجانى به نوعى قصد «بازسازى» و بازگشت روابط ايران و عربستان به روزهاى طلايى را دارد كه اين دعوت هم با پاسخ گرم و معنادار طرف ايرانى مواجه شد.

به نظر مى رسد از پايان دهه اصلى ثابت و استراتژيك در سياست خارجى جمهورى اسلامى با عنوان «حفظ و ارتقاى روابط با عربستان» شكل گرفته باشد كه طرف عربستانى با تكيه بر اين اصل مهم و با وارد كردن شخصيت برجسته اى چون هاشمى رفسنجانى تلاش دارد در جهت حلّ اختلافات و رفع سوء تفاهمات بين دو كشور پيش دستى كرده باشد.

اما عمده ترين چالش هاى ايران و عربستان را مى توان در موارد زير فهرست كرد:

- رقابت ايدئولوژيك دو كشور با هم ونمايندگى دو طيف اصلى شيعيان و اهل سنت از سوى ايران و عربستان و تقابل گفتمان وهابى و شيعى در شهرهاى مقدس مكه و مدينه.

- تفاوت در رويكرد كلان به حضور نيروهاى بيگانه در منطقه خليج فارس و در رأس آن ها حضور نظامى- سياسى ايالات متحده آمريكا.

- تفاوت ديدگاه ماهيتى- شكلى دو كشور در برخى امور؛ همچون اوضاع عراق، لبنان و فلسطين.

اما بروز گفتمان افراطى تروريستى در بخشى از جهان اسلام كه با گفتمان سلفى و مصاديقى چون «گروه القاعده» شناخته مى شود و حوادث تلخ عراق و بروز جنگ هاى طايفه اى و مذهبى در اين كشور، طرفيت عظيمى را براى همكارى مشترك عربستان و ايران ايجاد كرده است كه مى توان گفت: مواضع خاص، معتدل و واقع بينانه هاشمى رفسنجانى در مورد وحدت جهان اسلام، مؤلفه ديگرى است كه باعث شده است عربستانى ها سرمايه گذارى جديدى را در مورد روابط با ايران آغاز كنند. شرط مهم براى به ثمر رسيدن اين دور جديدِ سرمايه گذارى ها در روابط ايران و عربستان، كنترل جريان هاى سياسى برهم زننده در هر دو سو و تعهّد عملى و صادقانه به توافقات اين سفر مهم است.

به بهانه دومين ورود آيت الله هاشمى رفسنجانى

بر روابط رو به وخامت تهران- رياض

www. tiknews. info

در اواخر سال 1378 آيت الله هاشمى رفسنجانى همراه تعدادى از همكارانش در دولت سازندگى، سفرى به سرزمين وحى براى زيارت حرمين شريفين و انجام عمره مفرده داشت. پس از اين سفر بود كه دست اندر كاران فصلنامه «ميقات حج» (كه از منشورات حوزه نمايندگى ولى فقيه در امور حج و زيارت است)، مصاحبه اى با ايشان ترتيب دادند كه مفصل و طولانى است و بيش از 02 صفحه از صفحات اين مجله را پر كرده و گفتگويى است پرنكته، تأمّل برانگيز و خواندنى.

ص: 37

بخشى از اين مصاحبه در باره چگونگى ارتباط با عربستان سعودى و بهره ورى از اين ارتباط و بايسته ها و لوازم آن است، كه مرور و نگاه دوباره به آن، در آستانه سفر ايشان به اين كشور، خالى از لطف نيست:

ع- وارسته

جناب آقاى هاشمى! در سال هاى اخير شاهد بوديم كه روابط ايران و عربستان تحوّل چشمگيرى پيدا كرده و رو به بهبودى است و حضرت عالى نقش عمده اى در اين امر داشته ايد. لطف كنيد در زمينه روند شكل گيرى اين تحوّل و لزوم آن توضيحاتى بفرماييد!

آقاى هاشمى: من از وقتى كه مسؤول اجرايى شدم، تصميم داشتم با عربستان از درِ دوستى وارد شوم و برايم روشن بود كه ما در مسائل مربوط به نفت، جنگ، تحوّلات سياسى منطقه و كارهاى مذهبى- آموزشى كه در دنيا داريم، اگر با عربستان رابطه خوبى داشته باشيم و ميان ما اعتماد حاكم باشد، كارها روانتر پيش مى رود و درگيرى ها و خنثى شدن نيروها كمتر است.

من كار را از كنفرانس سران كشورهاى اسلامى در سنگال شروع كردم. آقاى «امير عبدالله» در آنجا حضور داشتند و قرار شد ملاقاتى ميان ما اتفاق بيفتد. در ابتدا بنا شد كه ايشان به قسمتى از تالار كنفرانس كه بنده در آنجا بودم، بيايد. بعد معلوم شد كه ايشان توقّع دارد كه من به نزد او بروم! تنها به اين دليل كه احساس كردم اين كوتاه آمدن، به تحسين روابط كمك خواهد كرد، به نزد «امير عبدالله» رفتم. در همانجا از آقاى فهد دعوت به عمل آوردم ولى پاسخ شنيدم كه ايشان از ناحيه پا و زانو مشكل دارند و راه رفتن برايشان مشكل است.

در مجموع در تمام دوران مسؤوليّتم در صدد حلّ مسائل ايران و عربستان بودم. در ظاهر موانعى همچون «مراسم برائت»، و در خفا كارشكنى هاى آمريكا و ديگران وجود داشت؛ ولى پيغام ها و رفت و آمدها در جريان بود و رفته رفته اصطكاك موجود، برطرف و رابطه تلطيف مى شد. اوج اين توفيق در «اسلام آباد» پاكستان و در آخرين اجلاس سران كنفرانس اسلامى رخ داد. من و «امير عبدالله» از قبل توافق كرده بوديم كه ملاقاتى با هم داشته باشيم. منتهى با توجّه به ملاقات قبل كه در سنگال اتفاق افتاد و بنده به نزد ايشان رفتم، انتظار مى رفت كه اين بار ايشان نزد من بيايند. اما خبر رسيد كه آقاى «امير عبدالله» منتظر شما هستند! گفتم: ما منتظريم ايشان بيايند!

با اين حال از جايم بلند شدم و تا نزديك اتاق ايشان رفتيم كه به ناگاه ايشان از اتاق خارج شد و گفت: من مى خواهم به اتاق شما بيايم! گفتم: فرقى نمى كند. حالا من آمده ام! اينجا هم اتاق ماست. ايشان قبول نكرد. گويا قاصدهايى كه پيام هاى من و ايشان را به اتاق هايمان مى بردند، خطا كرده بودند و قرار بدوى ما را كه وليعهد عربستان به اتاق من بيايد، به هم زدند. شايد هم علت ديگرى داشته است. به هر حال كار به اين نقطه كه رسيد، ايشان به اتاق من آمد و در آنجا به صراحت تمام راجع به مسائل حرف زديم. يكى از عمده ترين صحبت هايى كه شد، اين بود كه كنفرانس بعدى سران كشورهاى اسلامى در تهران برگزار شود. عجيب اين كه روز قبل از آن ماجرا، بيانيّه و مصوّبه اى در جدّه منتشر شده بود كه محلّ ديگرى را براى كنفرانس در نظر گرفته بود. من در ديدار با امير عبدالله اين مسأله را مطرح كردم و توضيح خواستم. وزير خارجه شان هم بودند و همان جا مسأله را حل كرديم.

اين نخستين ثمره آن ديدار بود. بعد از آن، هنگام ناهار فرا رسيد. در آن روز ما ميهمان نخست وزير وقت پاكستان آقاى نواز شريف بوديم. وليعهد عربستان در اين حال و در كمال تعجّب، سوار اتومبيل من شد و خارج شديم. عده زيادى شاهد اين اتّفاق نادر بودند.

مى دانيد كه شخصيّت ها براى خودشان محافظ و تشكيلات و پيشرو و اسكورت دارند. اين كه ايشان همه اين مسائل را رها كند و در ماشين من سوار شود، خلاف عرف رايج بود و اين ثمره آن نشست دوستانه و صريح بود كه از نظر ناظران آن صحنه هم دور نماند.

از آن به بعد مشاهده كردم كه خيلى از مسائل فيمابين حل شده است. وليعهد عربستان پس از آن تصميم گرفت از كنفرانس تهران حمايت كند و خودش هم به تهران آمد و براى ما مجالى شد كه بيشتر با يكديگر صحبت كنيم. مسافرت من به عربستان و سفر آقاى خاتمى هم به ميزان زيادى به تكميل اين روند كمك كرد.

به نظر حضرت عالى، گسترش روابط ايران و عربستان، در سطح بين المللى، به خصوص در رابطه با بهره گيرى هر چه بيشتر از حج، چه تأثيراتى از خود به جا خواهد گذاشت؟

آقاى هاشمى: ارزيابى من اين است كه بهبودى اين روابط يك ضرورت است. در دنياى اسلام، همكارى ايران و عربستان، مهمترين پايگاه تقويت مواضع دنياى اسلام از لحاظ سياسى، اقتصادى و ديگر ابعاد است. واقعيّت اين است كه دوستان ما و حاميان عربستان با هم اختلاف ديد دارند و كم شدن فاصله ميان ما و عربستان، در مجامع و كنفرانس هاى بين المللى، آثار مثبتى را به همراه خواهد داشت. يكى از مهمترين اين آثار در مورد قضيّه نفت است. شاهد بوديم كه طمع مصرف كنندگان نفت و نحوه عرضه و تقاضاى آن، باعث شد كه قيمت آن در بازارهاى جهانى از ده دلار هم تنزّل كند كه ظلم بزرگى به كشورهاى نفت خيز و عمدتاً كشورهاى اسلامى حاشيه خليج فارس بود كه در واقع هستى آنان به اين ماده حياتى وابسته است. اصلاح روابط موجود ميان تهران و رياض، بسيارى از مشكلات را حل كرد و به كاهش تنش موجود در خليج فارس دامن زد.

مسأله عراق براى ما بسيار مهم است. اگر ما همكارى كنيم، اين كانون تشنّج در منطقه، آرام خواهد شد.

مهمترين مسأله اى كه هنوز در سطح جدّى بدان نپرداخته ايم، مسأله فلسطين است كه كمى اختلاف نظر در اين مورد وجود دارد. در مسأله افغانستان اگر همكارى هاى ما جدّى بود، وضع موجود را شاهد نبوديم. من فكر مى كنم كه در بسيارى از مسائل دنياى اسلام، همكارى ما

ص: 38

سازنده است و اميدواريم به تدريج با بحث و اقناع يكديگر به توفيقاتى دست يابيم. من با وليعهد عربستان در مورد تمام اين موضوعات، در نشست هاى خصوصى و دوستانه اى كه با هم داشتيم، صحبت كردم و به تدريج وضع بهتر مى شود.

متأسّفانه در سال هاى گذشته ميان ايران و عربستان در سطح محافل علمى، دينى و مذهبى، ارتباطى وجود نداشته و از اين رهگذر خسارات زيادى متوجه ما شده است. بفرماييد نظر شما در اين باره چيست؟ چه ميزان براى تحقّق اين ارتباط، اهميّت قائليد و چه پيشنهادى داريد؟

آقاى هاشمى: همينطور است. در حال حاضر آن مقدار كه ما در سطح ارتباط ميان رجال دولتى و سياسى، به عربستان نزديك شده ايم، از لحاظ علمى- چه نيروهاى علمى دانشگاه و چه علماى دينى- نزديكى خاصّى رخ نداده است. به نظر من بايد برنامه اى تنظيم شود كه علما با يكديگر ملاقات كنند و دور از تعصّبات به گفتگو بپردازند و ديدگاههايشان را به هم نزديك كنند. علماى ايران و عربستان در كشورهاى خودشان منشأ اثر بوده اند و لزوم تقارن و تقارب ميان اين دو گروه از علما احساس مى شود. پشتوانه روابط سياسى و اقتصادى كه ميان ما و عربستان وجود دارد، همكارى هاى دينى است و حج براى تحقّق اين امر، موقعيّت مناسبى است. علمايى كه از ايران همه ساله به حج مى روند، بايد به گونه اى برنامه ريزى كنند كه با علماى عرب، رابطه برقرار شود و از آنها براى سفر به ايران و ديدار از شهرهايى همچون قم و مشهد و بازديد از حوزه ها و دانشگاه هاى ما دعوت به عمل آورند. من هنوز اثر ديدارهايى را كه از دانشگاهها و مراكز علمى عربستان داشته ام، در وجودم احساس مى كنم و حتّى گاه تشديد و تقويت مى شود ...

اظهارات توهين آميز خطيب نماز جمعه مسجدالنبى در حضور آقاى هاشمى

جناب آقاى هاشمى! به هنگام حضور حضرت عالى در مدينه منوّره و شركتتان در نماز جمعه، خطيب جمعه، مطالب نابجا و اهانت هايى را در صحبت هايش داشت كه با عكس العمل حضرت عالى روبرو شد. اگر صلاح مى دانيد، مايليم كه براى ثبت در تاريخ اصل ماجرا را از زبان شما بشنويم.

آقاى هاشمى: بله. آن ماجرا تلخ و داراى عاقبت شيرينى بود. ما آن روز با خستگىِ زيادِ ناشى از سفر، خودمان را به نماز جمعه رسانديم و انگيزه اى جز كمك به وحدت و نزديكى نداشتيم. طبق معمول براى استماع خطبه ها نشستيم؛ ولى خطيب جمعه در خلال صحبت هايش حرف هاى نادرستى زد. در كنار من يكى از وزراى كابينه عربستان نشسته بود. من به ايشان كه معمولًا با من همراهى مى كرد، گفتم:

با توجّه به حرف هاى اين آقا، ما ديگر نمى توانيم پشت سر ايشان نماز بخوانيم. وزير مربوطه هم جواب داد: من هم توجيهى براى اين كار نمى بينم.

من شك داشتم كه آيا خطيب مزبور، اصلا متوجّه ورود من شد، يا نه؟ چون مسجد مملو از جمعيّت بود و جايى را براى ما از قبل خالى نگاه داشته بودند. برخاستيم و به اتاقى كه متعلّق به حرم بود و براى استراحت ما در نظر گرفته بودند، رفتيم و نماز خودمان را در جمع ايرانيان و عرب هايى كه همراه ما به اتاق آمدند، خوانديم. من ديگر كلمه اى در اين باب به زبان نياوردم. بعد يكى از آقايان اهل علم كه در شمار متولّيان حرم بود، نزد من آمد و گفت:

ايشان عادتش اين است و بدون در نظرگرفتن سياست دولت به نحو خودسرانه اى حرف مى زند. شما به دل نگيريد و مطمئن باشيد اين كار را بى جواب نخواهيم گذاشت و احساس مى كنيم به ما هم اهانت شده است. در سنّت ما اهانت به ميهمان، جرم بدى محسوب مى شود.

به هتل كه رفتيم، آقاى «اميرعبدالله» تلفنى با من تماس گرفت و به نحو مؤكّدى اظهار تأسّف كرد و سخنان خطيب جمعه را يك خودسرى آشكار و اهانت به مقامات سعودى خواند. من سعى كردم عصبانيّت وليعهد عربستان را كاهش دهم. گفتم:

ما حالت هاى علما و روحانيّت را بيشتر از شما مى شناسيم و مى دانيم كه در ميان آنان از اين اتفاقّات مى افتد! ايشان دوباره تأكيد كرد كه شما بعداً شاهد خواهيد بود كه ما تحمّل نخواهيم كرد كه ميهمانمان مورد اهانت قرار گيرد و خلاف سياستمان عمل شود. واقعاً هم به اين قولشان وفا كردند؛ با آنكه ما از آنها نخواسته بوديم كه اين قضيّه را دنبال كنند.

دوستى هايى كه بايد بماند

www. hamshahrionline. ir

هاشمى رفسنجانى كه در سفرى 10 روزه در عربستان سعودى به سر مى برد، طولانى ترين سفر مقامى ايرانى را در اين كشور تجربه مى كند، فرصتى كه او هر روز خبرى درباره بهبود روابط اعلام مى كند؛ روز گذشته خبر از دستور پادشاه عربستان براى مقابله با رفتارهاى افراطيون عليه شيعيان در شهرهاى مكه و مدينه را داد و ديشب نيز در جوار حرم نبوى 9 خبر داد كه «بقيع به زودى احيا خواهد شد.» وى اين خبر را در قبرستان بقيع، در دقايق پايانىِ يكشنبه شب، پس از آن كه به دستور مستقيم ملك عبدالله شاه عربستان براى اولين بار زائران زن حاضر در حرم مطهر رسول گرامى 9 توفيق حضور در كنار ائمه بقيع: را يافتند، داد.

ص: 39

رييس مجلس خبرگان رهبرى ضمن تشكّر از مساعدت مسؤولان سعودى با زوّار ايرانى گفت: «آقاى ملك عبدالله پادشاه عربستان، طى امروز دو بار با وزير عربستانى همراه من صحبت كرد و از او خواست كه رضايت شيعيان مدينه جلب شود.»

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، هر چند ميهمان ويژه پادشاه عربستان است و امروز به عنوان اوّلين ايرانى به منطقه فدك رفته و از اين مكان مقدس كه جايگاه ويژه اى نزد شيعيان دارد، ديدن مى كند اما همين كافى است، در شرايطى كه افراط گرايان عربستان هر روز بر آتش مخاصمه با شيعيان مى افزايند سران دو كشور همراهى، دوستى و مفاهمه را پيشه كرده اند.

اميرعبدالله كه در دوره وليعهدى اش آذر 1376 براى شركت در اجلاس سران كشورهاى عضو سازمان كنفرانس اسلامى به تهران آمد، به دعوت اكبرهاشمى رفسنجانى در زمانى كه او دوران رياست جمهورى اش را به پايان برده بود، به ايران سفر كرده بود، سفرى كه نقطه اوج روند رو به بهبود مناسبات سياسى دو كشور در دهه 1370 بود. پس از اين سفر رفت وآمد بلندپايگان دوكشور به پايتخت هاى يكديگر فزونى يافت.

سوء تفاهم و عدم شناخت صحيح، اصلى ترين ويژگى مناسبات ميان عربستان و ايران بوده است؛ موضوعى كه شكنندگى روابط اين دو كشور راهبردى منطقه را طى سه دهه گذشته به دنبال داشته است. از همين جهات است كه همزمان با سفر رييس مجلس خبرگان رهبرى به عربستان سعودى، ضرورت گفت وگوى كشورهاى عرب با ايران احساس شده است.

با نگاهى به پيشينه روابط ايران و عربستان، شاهد روزهاى پرفرازونشيبى هستيم. عربستان ابتداى پيروزى انقلاب اسلامى ايران سياست احتياط، سكوت و نظارت را در پيش گرفت ولى پس از مدتى، هيأتى بلندپايه به سرپرستى دبيركل «رابطه العالم الاسلامى» را براى تبريك پيروزى انقلاب اسلامى به ايران فرستاد. ملك خالد در اوّلين واكنش خود، برپايى حكومت اسلامى در ايران را مقدمه نزديكى و تفاهم هرچه بيشتر دو كشور خواند. فهد وليعهد وقت عربستان نيز گفت: «براى رهبرى انقلاب ايران احترام زيادى قائل هستيم».

اما با شروع جنگ تحميلىِ عراق بر ضدّ ايران، عربستان با كمك هاى اقتصادى، سياسى، نظامى و تبليغاتى خود، در كنار عراق قرار گرفت. مجموع اين اقدامات باعث سردى و تيرگى روابط شد و مناسبات ايران و عربستان سعودى تا سطح كاردار تنزل يافت.

يك هواپيما ربايى روابط ايران و عربستان را در اوج جنگ تحميلى عراق وارد شرايط بهترى كرد و مناسبات ايران و عربستان بهبود يافت. در سال 1363 حادثه ربوده شدن يك فروند هواپيماى سعودى و فرود آن در فرودگاه مهرآباد و اقدامات مثبت جمهورى اسلامى ايران در پايان دادن به اين حادثه، باعث شد روابط دو كشور تا حدودى رو به بهبود نهد.

در 1364 سفر وزيرخارجه عربستان به جمهورى اسلامى و سفر وزير خارجه وقت ايران به عربستان انجام شد كه اين سفرها با هدف بهبود روابط و حلّ پاره اى از مشكلات فيمابين، چون حج و جنگ ايران و عراق صورت گرفت، اما نتيجه اى در پى نداشت. اما باز در سال 1365 عربستان براى فشار بر جمهورى اسلامى ايران و با افزايش صدور نفت، قيمت را كاهش داد كه به تيرگى مجدد در روابط دو كشور انجاميد.

سردى حاكم بر روابط دو كشور و تشديد آن توسط آمريكا با هدايت جريانات منطقه اى بر ضدايران، همچنين شهادت 400 تن از حجاج ايرانى در مراسم حج 1366 كه اعتراض شديد جمهورى اسلامى را به دنبال داشت، تيرگى روابط دو كشور را به اوج خود رسانيد. ششم ارديبهشت 1367 عربستان اقدام به قطع يكجانبه مناسبات سياسى با جمهورى اسلامى ايران كرد و اين قطع رابطه حدود سه سال به طول انجاميد؛ سه سالى كه هيچ زائر ايرانى به حج مشرف نشد؛ اما عربستان سعودى كه از قطع روابط با ايران منفعتى نبرده بود با بهانه اى به دنبال تجديد رابطه بود. موضوع پذيرش قطعنامه 598 شوراى امنيت سازمان ملل توسط جمهورى اسلامى ايران گام مؤثرى در تجديد رابطه با عربستان بود. عربستان قبول قطعنامه از سوى ايران را يك اقدام شجاعانه توصيف و از آن استقبال كرد. در اين شرايط، جبهه گيرى مطبوعاتى عربستان عليه جمهورى اسلامى متوقف شد و فهد شخصاً اعلام كرد كه با ايران اختلافى ندارد كه قابل حل نباشد. تهران نيز آمادگى خود را براى آغاز مذاكرات مستقيم با رياض اعلام كرد.

تجاوز عراق به كويت در 1369 و مواضع ايران در اين حادثه و هم نياز شوراى همكارى خليج فارس به حمايت ايران، باعث شد تا كشورهاى حاشيه خليج فارس، به ويژه عربستان براى تجديد رابطه با جمهورى اسلامى ايران تلاش كنند.

اولين ديدار مقامات ايران و عربستان بين وزراى خارجه دو كشور در اجلاس ساليانه مجمع عمومى سازمان ملل متحد- شهريور 1369- و ديدار بعدى در ژنو انجام گرفت. در 15 اسفند 1369 نيز وزراى خارجه دو كشور در مسقط با هم ملاقات كردند. به دنبال اين ديدار در 2 اسفند 1369 بيانيه مشتركى در زمينه برقرارى مجدد روابط سياسى دو كشور همزمان در تهران و رياض منتشر شد.

سعود الفيصل، وزير خارجه عربستان پس از ديدار با على اكبر ولايتى، وزير خارجه وقت در مصاحبه اى اعلام كرد، عربستان سعودى و جمهورى اسلامى ايران در حلّ تمام مشكلات فيمابين به تفاهم رسيدند. سرانجام پس از سه سال قطع رابطه سياسى، در پى مذاكرات وزراى خارجه دو كشور، تجديد روابط متقابل اعلام شد و مقامات تهران و رياض در فروردين 1370 سفارتخانه هاى خود را در پايتخت هاى يكديگر گشودند.

عربستان سعودى نشان داده است «تأثير پذيرى از بيرون» ويژگى اى است كه سعى كرده است در سال هاى اخير از آن فاصله بگيرد و براساس منافع ملى و منطقه اى مناسباتش را با جمهورى اسلامى ايران بر مدار منفعت دو سويه تنظيم كند.

ص: 40

بومى گرايى و منطقه گرايى كه طى بيش از دو دهه اخير شعار آرمانى جمهورى اسلامى ايران براى فائق آمدن بر مشكلات منطقه به شمار مى رود، به تدريج نزد دولتمردان عربستان سعودى نيز معنا و مفهوم حقيقى خود را يافته است.

رفتار فعلى سران عربستان سعودى نشان مى دهد تغييراتى در راستاى منافع جهان اسلام درحال وقوع است، چرا كه به اعتقاد نويسنده سرمقاله ديروز روزنامه «الرياض» عربستان؛ «در جهانى كه كشورها براى تشكيل ائتلاف و پيمان هاى مشترك تلاش مى كنند، عقل حكم مى كندكه اعراب براى حفظ منافع اساسى خود درباره گفت وگو و دستيابى به توافق با ايرانى ها تلاش كنند، به خصوص كه اعراب و ايرانى ها از امكانات بسيار در زمينه هاى انرژى، نيروى انسانى، گردشگرى، موقعيت جغرافيايى، صنعت، كشاورزى وعرصه هاى ديگر برخوردارند.»

الرياض نوشت: «اگر اعراب و ايرانى ها به اختلافات خود ادامه دهند، درواقع با فطرت الهى خويش جنگيده اند؛ زيرا فطرت بشر بر استفاده از امكانات وخلاقيت هاى انسان و كنار گذاشتن حوادث تلخ گذشته حكم مى كند.»

اين روزنامه افزود: «انسان ها به طور طبيعى با يكديگر در برخى زمينه ها؛ از جمله عقايد و افكار، متفاوت هستند اما مسأله اين است كه اين تفاوت به اختلاف ومنازعه نبايد تبديل شود.» الرياض نوشت: «اكنون مسأله مسلمانان؛ اعم از عرب، ترك و ايرانى، بايد اين باشد كه چگونه از امكانات خود براى بهبود و پيشرفت اوضاع مسلمانان استفاده كنيم نه اين كه بر سر اين بحث كنيم كه حق با كيست.»

اوج عظمت و اقتدار تشيع

محمدرضا نورى شاهرودى

براى اولين بار در تاريخ شيعه، در يك نشست بين المللى وجهانى يكى از ياران صديق و شاگردان نستوه امام خمينى 1 و هم سنگر و يار غار مقام رهبرى به تبيين مسائل مهم اسلامى و مواضع به حق ايران عزيز براى بيش از 800 نفر از علما، انديشمندان و فرهيختگان، كه از سراسر دنيا در محيط وحى الهى دركنار مكه مكرمه جمع شده بودند، مى پردازد و باز براى اولين بار سه كانال تلويزيون عربستان به صورت زنده به اضافه، ده ها كانال عربى و انگليسى، سخنان رياست مجلس خبرگان رهبرى را پخش كردند. ده ها روزنامه كه در مجموع بيش از يك ميليون تيراژ داشتند، عكس و سخنرانى رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام را منتشر نمودند. عمده سايت هاى خبرى و اينترنتى اذعان نمودند كه كنفرانس گفتگوى اديان با وجود آيت الله هاشمى رفسنجانى و سخنرانى جامع و مستدل وى، شكل واقعى به خود گرفته است.

حقيقت آن است كه عربستان سعودى از وجود عده اى از افراطيون وهابى، كه باعث تشنج و ايجاد كينه و نفاق در آن كشور شده اند رنج مى برد و نسبت به فتاواى تفرقه افكن، موضع منفى دارد. دولت مردان سعودى به خصوص شخص ملك عبدالله كه اين افراطيون را قبول ندارند و عموماً از آن ها بيزارى مى جويند، با تدارك كنفرانس گفتگوى اديان به دنبال اعتدال در روش و منش علماى دين هستند كه به جاى تندروى هاى جاهلانه، از تسامح و ظرفيت بالاى اسلام سخن بگويند.

ملك عبدالله با دعوت از آيت الله هاشمى رفسنجانى و استقبال با شكوه و ماندنى از وى و قرار دادن ايشان در جايگاه رياست، مى خواهد به تندروى هاى سلفى بفهماند كه بايد در مسأله وحدت جهان اسلام- جايگاه شيعه فراموش نشود و آنان واقعيتى هستند كه بايد حضورشان در معادلات پذيرفته شود. بر اين اساس، بايد از رويكرد جديد عربستان استقبال شود و از وجود گوهربار اين بازوى توانمند نظام اسلامى ايران براى پيشبرد روابط با دولت مردان سعودى استفاده گردد. با اذعان و اعتراف عمده شركت كنندگان در كنفرانس، سخنران ايران توانست در مدت كوتاه، جامع ترين مسائل مورد ابتلاى كشورهاى اسلامى را بازگو كند. محورهاى چهارده گانه سخنان ايشان حاكى از واقع بينى، ژرف نگرى، اعتدال و نگاه به آينده مسلمانان و كشورهاى اسلامى است. كنفرانس گفتگو بايد اين سخنان را به عنوان منشور ملل اسلامى و به مثابه فكرى جديد بررسى و تحليل نموده و در برخورد با مشكلات جهان اسلام، به عنوان راه گشا از آن استفاده نمايد.

خوشبختانه دبيرخانه كنفرانس، سخنرانى آيت الله هاشمى را به 6 زبان مهم دنيا ترجمه و در اختيار اعضا قرار داد. آقاى هاشمى با اشاره به اين كه چهارده قرن پيش پيغمبر گرامى 9 پس از نزول، دستور علنى كردن دعوت به اسلام بر قله كوه مقدس صفا، با جمله هشدار دهنده «يا صباحا!» مكيان را دعوت به شنيدن يك خبر مهم كردند و پس از جمع شدن مردم و عمدتاً افراد قبيله قريش با گرفتن اقرار به امين و صادق بودن خودشان از حضار، دعوت آسمانى خود را علنى كردند و هنوز طنين آن دعوت مبارك در سراسر جهان شنيده مى شود و اسلام همچنان بالنده و روبه پيش است، اعلام كردند:

1- اين كنگره عظيم را در جوار بيت الله الحرام و در جوار صفا و مروه، نقطه آغاز دعوت علنى رسول گرامى، با فرمان آسمانىِ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ ... ونيز وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الأَقْرَبين مى دانم 2- ابراز اميدوارى به تأثير اين اجتماع در بهبود وضعيت امت اسلام؛ كارى كه جمهورى اسلامى ايران از سال ها پيش هر ساله انجام مى دهد و بيست و يكمين اجلاس آن چند هفته پيش در تهران برگزار شد. و كارى كه نيم قرن پيش آيت الله بروجردى و علامه شيخ شلتوت در «دارالتقريب» با هدف رفع اختلاف و ايجاد وحدت جهان اسلام آغاز كردند. 3- براى مذاكره با اديان و مكاتب ديگر، قبلًا بايد جهان اسلام با اصلاح امور خود آماده وارد شدن يكپارچه به اين ميدان شود. 4- در سايه اسلام و قرآن، جهان اسلام امروز مجموعه امكانات وسيع و بى نظيرى را در اختيار دارد.

ص: 41

يك چهارم جمعيت جهان، 20% توليد جهان و 57 راى در مراكز تصميم گيرىِ بين المللى و حضور در حساس ترين نقاط ژئوپولتيك كره زمين و تملك منابع طبيعى ارزشمند؛ از جمله اكثر منابع انرژى كره خاكى و بالاتر از همه، برخوردارى از ارزشمندترين مكتب هاى تاريخ بشرى؛ زيرا اسلام و قرآن كريم تنها سند آسمانى دست نخورده تاريخ بشر است.

5

- متأسفانه بر اثر عدم هماهنگى و وجود اختلافات بى اساس و عدم برنامه جامع براى كلّيت امت اسلامى، جهان اسلام دچار وضعى نامساعد و مورد تجاوز دنياخواران انحصار طلب و صهيونيسم غاصب و اشغالگر و غارت ثروت هاى معنوى و مادى و يا معطل بودن آن ها است. 6- انتظار مى رود چنين اجتماعى با استمداد از بركت بيت الله الحرام و توجه دانشمندان سراسر جهان اسلام و با كمك هاى دولت هاى اسلامى، گامى در جهت رفع مشكلات و استفاده بهتر از استعدادها و امكانات و نزديك كردن قلوب مسلمانان به يكديگر بردارد. 7- مى توانيم ميثاق اين اجلاس را براساس اصول و قواعد مسلّم و مورد وفاق همه مذاهب اسلامى و با تكيه بر معارف قرآن شريف تنظيم كنيم. به چند نمونه از اصول مسلّم قرآنى اشاره مى كنم: الف- اصل وظيفه تمسك به حبل الله و پرهيز از تفرقه؛ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا آل عمران: 103

ب- اصل مشورت و هماهنگى با توجه به آيات؛ وَ شاوِرْهُمْ فِى اْلأَمْر آل عمران؛ 159) و وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُم شورى: 38.

ج- قاعده نفى سبيل يا ممنوعيت سلطه پذيرى در مقابل كفار؛ وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلا نسا: 141.

د- اصل تكليف حفظ عزّت و اعتبار امت اسلامى؛ وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين آل عمران: 139.

ه-- و اصل پرهيز از تنازع و تفرقه و بى اعتبار كردن امت اسلامى؛ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُم انفال: 46.

و اصول و قواعد فراوان ديگر كه در كتاب و سنت اتخاذ شده است.

8

- بى شك وظيفه علما و مديران كشورهاى اسلامى است كه در تحكيم دين خدا و حفظ ارزش هاى اسلام و قرآن و تحكيم عدالت و دفاع از مظلومان و مبارزه با ظلم و ستم و حمايت از ارزش هاى الهى در سطح داخل و خارج تلاش كنند. آيات و روايات فراوان اين وظيفه مهم را تأكيد كرده و از مواردى است كه ترك آن را باعث استحقاق عذاب الهى دانسته است.

9

- مشكلات ونابسامانى ها معلول عوامل زيادى است كه سه عاملِ انحصارطلبى و زياده خواهى هاى مستكبران قدرت طلب و سوء عملكرد داخلى امت اسلامى و جهل و افراط ها و تفريط ها، بيش از همه تأثيرات منفى دارند. 10- كانون آشوب وفساد و ناامنى درپيكره جهان اسلام، از موارد مشخص اين نابسامانى ها و آثار عوامل فوق الذكر است؛ از جمله فلسطين، لبنان، عراق، افغانستان، سودان و سومالى كه نياز به توجه ويژه براى رفع مشكلات و اصلاح امور دارد. 11- حضور نيروهاى اشغالگر ومستكبران در قلب كشورهاى اسلامى و به خصوص در منطقه مهم خودمان نيز از آثار نكبت بار همان سه عامل فوق الذكر است. 12- بحران هاى محيط زيست، مواد مخدر، اعتيادهاى مضر و امراض خطرناك و رنج هاى فراوان كشورهاى محروم و نيازمند و عقب نگه داشته شده و شيوع فرهنگ مبتذل غرب كه در صورت اجراى احكام و معارف اسلامى نبايد در ميان امت اسلامى وجود داشته باشد. اسلام دين جهانى است و هدف آن، حلّ مشكلات همه بشريت است و ما به عنوان مسلمان و صاحب نظر اسلامى نمى توانيم از فقر و تبعيض وگرفتارى هاى بخش عظيمى از خانواده بزرگ بشرى غافل بمانيم و در گفتگو با مراكز ديگر، بايد براى آن ها راه حل ارائه كنيم. 13- ثبات و امنيت پيش شرط توسعه و تكامل و موفقيت هاست و همان سه عامل فسادگر مانع تحقّق آن ها در قلمرو امت عظيم و پهناور اسلامى است. بى شك همكارى و هماهنگى كشورهاى بزرگ تر در جهان اسلام؛ از جمله ايران و عربستان، در اين زمينه مسؤوليت ها و امكانات بيشترى دارند. 14- توجه به اين نكته مهم، كه اديان الهى قلب تمدّن هاى سراسر تاريخ بشرى است و دراين ميان دين اسلام، كه خاتم اديان آسمانى است، اساسى ترين نقش را در هدايت كاروان تمدّن بشر ايفا كرده است و امروزكه بار ديگر جنبش هاى علمى و فنى در جاى جاى جهان اسلام در حال شكوفايى است وظيفه مهمى به عهده علما و دانشمندان روحانى است كه تلاش كنند تا اين روح مقدس را در كالبد نهضت هاى نرم افزارى در حال توسعه و نهايتاً در تجديد تمدن اسلامى بدهند و حفظ كنند. 15- اين اجلاس شريف و اجلاس هاى مشابه، اصلاح امور جهان و قبل از آن امور امّت را از راه گفتگو و تفاهم مدّ نظر دارند و لذا ضرورى است به پيش نيازهاى موفقيت و رسيدن به اهداف گفتگو توجه كنيم از جمله:

ص: 42

الف- مراعات اخلاق گفتگو و جدال احسن كه توصيه قرآن كريم است.

ب- مراعات ادب و نزاكت اسلامى و انسانى و پرهيز از تحقير و توهين.

ج- انصاف در طرح مطلب و پذيرش نتيجه محاوره با هدف اتّباع احسن

د- مراعات متدلوژى و ادبيات رايج گفتگو كه حاصل تجربيات دانش بشرى است.

ه-- و نهايتاً گفت وگو با مراكز خارج از جهان اسلام با مركزيت واحد و هماهنگ و نه به شكل فرقه اى و جداگانه.

ارج گذارى ويژه

به هاشمى رفسنجانى در نشست مكه

( moc .swenbahahs .www )

مسعود جهاندوست

هاشمى رفسنجانى شخصاً از سوى پادشاه عربستان سعودى دعوت شد. ملك عبدالله، پادشاه عربستان سعودى امروز (چهار شنبه 15/ 3/ 1387) رسماً همايشى سه روزه را در شهر مكه افتتاح كرد كه هدف از آن سياستگذارى و برنامه ريزى براى گفتگو ميان جهان اسلام و پيروان ديگر اديان اعلام شده است. برگزاركننده همايش، سازمان هميارى جهان اسلام (رابطه العالم الإسلامى) در عربستان سعودى است و مديريت همايش را دبيركل اين سازمان، شيخ عبدالله التركى به عهده دارد كه از علماى برجسته عربستان سعودى و وزير پيشين امور اسلامى و اوقاف اين كشور است. در اين همايش شركت كنندگانى از پنجاه كشور جهان حضور دارند كه بلندپايه ترين آنان، آيت الله اكبر هاشمى رفسنجانى، رييس مجلس خبرگان و مجمع تشخيص مصلحت نظام ايران است. آقاى هاشمى رفسنجانى كه پيش از برگزارى همايش ديدار جداگانه اى با ملك عبدالله داشت، به عنوان ميهمان همايش، مورد پذيرايىِ ويژه قرار گرفت؛ هنگام ورود به تالارِ همايش، همراه و در كنار هم بودند. در جلسه نيز در كنار هم نشستند. تصوير و خبر ديدار اكبر هاشمى رفسنجانى و ملك عبدالله، در ايام همايش، گزارش اصلى صفحه نخست روزنامه هاى عكاظ و الرياض، دو روزنامه مهم سعودى بود.

ارج ويژه اى كه به هاشمى رفسنجانى در اين همايش نهاده شده، از ديد آگاهان به عنوان ارسال پيامى از جانب دولت سعودى به شمار مى رود، حاكى از اين كه حكومت سعودى مشكلى با حكومت شيعى ايران ندارد. قدرت گرفتن شيعيان در عراق طى سال هاى اخير نگرانى اكثريت سنى مذهب جهان عرب و در رأس آن ها عربستان سعودى را برانگيخته و مقامات سعودى بارها ايران را متهم كرده اند كه با حمايت از شيعيان در عراق و لبنان به دنبال برافراشتن قدرتى شيعى در منطقه و به چالش طلبيدن حكومت هاى عرب سنى مذهب است.

آيت الله اكبر هاشمى رفسنجانى از دو روز پيش از برگزارى همايش وارد عربستان سعودى شد. او به صورت شخصى، از جانب ملك عبدالله به همايش دعوت شده و سفير عربستان سعودى در تهران هنگام تقديم دعوت نامه پادشاه سعودى به وى گفته بود: «ملك عبدالله به دليل جايگاه والايى كه در دنياى اسلام براى حضرت عالى قائل اند و معتقدند بايد از انديشه و دانش شما بهره كافى برد، شخصاً به من مأموريت دادند تا از جناب عالى براى حضور در اين اجلاس دعوت به عمل آورم.»

بر خلاف آقاى هاشمى رفسنجانى كه علاوه بر موقعيت ممتاز دينى، مقامى سياسى است، ديگر شركت كنندگان در همايش مكه، عمدتاً علماى اسلامى اند. ديگر ميهمان ايرانى همايش مكه، آيت الله محمدعلى تسخيرى رييس مجمع جهانى تقريب بين مذاهب اسلامى و رييس پيشين سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى است. آقاى تسخيرى قرار است رياست جلسه دوم همايش را به عهده داشته باشد.

در ميان رؤساى جلسات چهارگانه همايش مكه، محمدعلى تسخيرى تنها فرد شيعه مذهبى است كه رياست جلسه به او سپرده شده است. رؤساى ديگر جلسات عبارت اند از: صالح بن عبدالله بن حميد، رييس مجلس شورا (مجلس مشورتى) عربستان سعودى، مصطفى ابراهيم تسريچ مفتى اعظم بوسنى و هرزگووين و عبدالرحمان بن محمد سوار الذهب، رييس هيأت امناى سازمان تبليغات اسلامى (الدعوه الإسلاميه) سودان.

برنامه همايش به شكل رشته اى از سخنرانى ها است كه با پرسش و پاسخ و بحث همراه مى شود و تنها سخنران شيعه مذهب همايش، شيخ جواد خالصى، از علماى شيعه عراق و رييس مدرسه علميه خالصيه در كاظمين است. شيخ جواد خالصى از بنيانگذاران مجلس اعلاى انقلاب اسلامى عراق است كه با پشتيبانى ايران و براى مبارزه با حكومت صدام در عراق تشكيل شد، هرچند آقاى خالصى بعدها با مجلس اعلا اختلاف نظر پيدا كرد و از آن جدا شد.

ديگر شركت كنندگان مهم همايش مكه عبارت اند از: على جمعه محمد عبدالوهاب، مفتى مصر، احمد محمد هليل مرجع شرعى (قاضى القضات) اردن، شيخ محمد على جوزو، مفتى جبل لبنان، شيخ محمد احمد حسين، مفتى اعظم قدس و سرزمين فلسطين، رضوان نايف السيد، مشاور نخست وزير و رييس مركز عالى مطالعات اسلامى لبنان، شيخ ابو الكلام محمد يوسف، رييس جماعت اسلامى بنگلادش، شيخ

ص: 43

بدرالحسن قاسمى نايب رييس مجمع فقه اسلامى هند، محمد على محجوب وزير پيشين اوقاف مصر، شيخ فوزى زفزاف معاون پيشين رييس دانشگاه الأزهر مصر، عزالدين مصطفى ابراهيم مشاور فرهنگى حاكم امارات متحده عربى، شيخ فضل الرحمان رييس جمعيت علماى اسلام پاكستان، ابوجره عبدالله سلطانى رييس جنبش جامعه سالم و عضو هيأت دولت الجزاير، شيخ عمار طالبى نايب رييس جمعيه العلماى الجزائر، شيخ قيس كلبى، رييس مؤسسه فرهنگى اسلامى آمريكا، محمد يوسف هاجر دبيركل سازمان اسلامى آمريكاى لاتين و درياى كارائيب، انس بن حسن شقفه رييس هيأت اسلامى اتريش، على اوزاخ رييس سازمان مطالعات اسلامى تركيه، مروان فاعورى دبيركل مركز جهانى همفكرى در اردن، حاج عمر سيلابا رييس شوراى عالى اسلامى و شيخ محمد عبدالزكى كالون رييس اتحاد مبلّغان مسلمان و مدير راديو صداى اسلام در سيرالئون، عبدالله بن عمر نصيف دبيركل شوراى جهانى اسلامى تبليغ و نجات (الدعوه والاغاثه) در عربستان سعودى، محمد سماك دبيركل كنگره اسلامى روحانى (القمه الإسلاميه الروحيه) در لبنان، مصطفى زباخ مديركل اتحاد مجامع اسلامى در سازمان فرهنگى كنفرانس اسلامى (ايسسكو (.

دعوت به وحدت در مركز توحيد

روزنامه جمهورى اسلامى 26/ 03/ 1387

رسانه ها، اصحاب فكر و فرهنگ و فعالان سياسى عربستان سعودى، آيت الله هاشمى رفسنجانى را «معمار روابط عربستان و جمهورى اسلامى ايران» مى دانند. با اين تحليل، بسيار طبيعى است كه در شرايط دشوار و زمانى كه به دلايل متعدد خدشه هايى در روابط ميان دو كشور پديد مى آيد، پادشاه عربستان، ملك عبدالله، كه او نيز براى رابطه با ايران اهميت و ارزش خاصى قائل است، دست نياز به سوى معمار روابط عربستان و جمهورى اسلامى ايران دراز كند و از او براى ترميم اين روابط استمداد نمايد.

سفر 10 روزه آيت الله هاشمى رفسنجانى به عربستان (13 تا 23 خرداد 87) اما اين بار هدفى فراتر داشت. دولت عربستان به دلايل متعدد نيازمند ايجاد تعادل در كشور و جا انداختن و نهادينه كردن فرهنگ ميانه روى به ويژه اقشار و مجموعه هاى روحانى و مذهبى است. افراط گرايى هاى سلفيون و مشكلاتى كه در داخل براى دولت پديد آورده، اقدامات خرابكارانه گروه هاى افراطى و تروريست منتسب به سلفى ها در خارج از عربستان كه موجب زير سئوال رفتن دولتمردان عربستان شده و مشكلاتى كه سياست هاى غلط و مداخله جويانه بوش و همراهى عربستان با او در منطقه براى دولتمردان سعودى پديد آورده و اعتبار عربستان را كاهش داده، از جمله اين دلايل هستند.

ملك عبدالله، پادشاه عربستان براى ترميم جايگاه عربستان وآل سعود، چاره اى جز اقداماتى از قبيل برگزارى گفتگوى مذاهب به عنوان مقدمه اى براى گفتگوى اديان نداشت. كنفرانس بين المللى گفتگوى اسلامى، كه از چهارشنبه 15 تا 17 خرداد 87 در مكه مكرمه برگزار شد، اين هدف را دنبال مى كرد. براى تأمين موفقيت اين اجلاس و ترميم روابط خدشه دار شده عربستان با جمهورى اسلامى ايران، چه اقدامى از حضور آيت الله هاشمى رفسنجانى در اين كنفرانس و در حاشيه آن براى گفتگوهاى مفصل پادشاه عربستان با ايشان مى توانست مؤثرتر باشد. درست به همين دليل بود كه پادشاه عربستان با اصرار و دعوت هاى مكرر از آقاى هاشمى رفسنجانى خواست در اين اجلاس شركت كند و در جلسه افتتاحيه آن سخنرانى نمايد.

حضور آيت الله هاشمى رفسنجانى در اجلاس مكه، به عنوان چهره اى شناخته شده و معتبر از نظر علمى، فكرى، سياسى و مديريتى كه در سطح بين المللى از اعتبار و جايگاه خاصى برخوردار است، به اين اجلاس اعتبار بالايى بخشيد و به آن جهت داد. سخنرانى آيت الله هاشمى رفسنجانى در جمع 800 نفر از علما و نمايندگان مذاهب اسلامى از سراسر جهان، به دليل محتواى جامع و توجه به مسائل مهم جهان اسلام، خوش درخشيد و موجب اعجاب بزرگان حاضر در اجلاس شد.

علاوه بر توجه دادن به مشكلات جهان اسلام؛ از قبيل اشغال فلسطين توسط صهيونيست ها، تجاوز آمريكا به كشورهاى اسلامى، اتلاف امكانات مسلمانان در اثر اختلافاتى كه وجود دارد وضرورت استفاده از ثروت هاى عظيم ونيروهاى كارآمدى كه امت اسلامى در اختيار دارند، براى تأمين وحدت و ايجاد تعادل در امت اسلامى، تكيه بر اين نكته كه اين اجلاس نبايد مثل بسيارى از اجلاس ها بدون نتيجه باشد و بايد تلاش كنيم مطالب مطرح شده در اين اجلاس را به مرحله عمل برسانيم، از نكات اساسى سخنرانى آيت الله هاشمى رفسنجانى بود. دعوت به وحدت در مركز توحيد، زيباترين فراز اين سخنرانى بود. چند عالم شيعه از عراق و لبنان و شرق عربستان نيز در اين اجلاس حضور داشتند.

هرچند تلاش براى تأثيرگذارى براجلاس گفتگوى اسلامى توسط يك عالم برجسته شيعه، آن هم از پايگاه جهانى انقلاب اسلامى از اهداف مهم اين سفر بود و سخنرانى آيت الله هاشمى رفسنجانى توسط سه شبكه تلويزيونى عربستان مستقيماً پخش شد و در شبكه هاى تلويزيون جهان غرب و همچنين در همه روزنامه هاى عربى انعكاس وسيع داشت، ليكن اصلى ترين بخش سفر، زيارت خانه خدا بود كه به مجرد ورود به عربستان و قبل از هر اقدام ديگرى صورت گرفت. مذاكره با پادشاه عربستان، ديدار با روحانيون كاروان هاى زائران ايرانى و خود زائران، اقداماتى كه براى حل مشكلات زائران انجام شد، كارهاى ديگرى است كه در حاشيه سفر آيت الله هاشمى رفسنجانى به عربستان به آن ها نيز توجه شد.

مقدمه

سفر آيت الله هاشمى رفسنجانى به عربستان، علاوه بر زيارت خانه خدا و نبى گرامى اسلام 9 و ائمه بقيع:، سه هدف را دنبال مى كرد: هدف نخست، پاسخ مثبت به دعوت ملك عبدالله براى شركت در كنفرانس مكه بود. بى ترديد، شركت در كنفرانس گفت وگوى مذاهب اسلامى، كه در آن بيش از تن از متفكران و صاحب نظران جهان اسلام حضور داشتند، فرصتى بود كه ايشان ضمن تبيين مسايل مهم مبتلابه جهان اسلام؛ از جمله وحدت جهان اسلام و ضرورت تقريب مذاهب براى جلوگيرى از شكاف، ملاقات هايى را نيز در حاشيه اجلاس با ميهمانان برجسته و با نفوذ كنفرانس، با هدفِ بررسى آخرين تحوّلات جهان اسلام، چالش هاى موجود و راه هاى مقابله با توطئه ها عليه جهان اسلام صورت دهند.

ص: 44

هدف دوم، رايزنى و تبادل نظر با ملك عبدالله پادشاه عربستان در خصوص روابط دو جانبه و موضوعات و تحوّلات مهم منطقه اى و بين المللى بود كه با توجه به شرايط خاص منطقه، به ويژه تحولات فلسطين، لبنان، عراق و افغانستان، بسيار با اهميت تلقّى شد. هدف سوم، پيگيرى حلّ مشكلات زائران خانه خدا و ايجاد تسهيلات براى آن ها بود. با توجه به روابط نزديك ميان آيت الله هاشمى رفسنجانى و ملك عبدالله، مذاكرات و برنامه ها در محيطى صميمانه انجام شد.

مقاله حاضر در بخش اول، به كالبد شكافى روابط ايران و عربستان در شرايط جديد منطقه اى و در بخش دوم به پى آمدهاى تحكيم روابط دو كشور در رابطه با تحوّلات منطقه وجهان اسلام و نيز به دستاوردهاى سفر آيت الله هاشمى رفسنجانى مى پردازد:

بخش اول: كالبد شكافى روابط ايران و عربستان

- روابط ايران و عربستان و شرايط جديد منطقه اى

عربستان به دليل ساختار خاص اجتماعى و فرهنگى خود، از ديگر كشورهاى خاورميانه و حتى كشورهاى همسايه آن در حوزه جنوبى خليج فارس متمايز مى باشد. ساختارهاى خاص قبيله اى و عشيره اى كه به پديد آمدن فرهنگى خاص منتهى شده است، همراه با آموزه هاى عميقاً سنتى و مذهبى و نيز سيطره افكار و ايده هاى سلفى در قالب «وهابيت»، به جامعه عربستان تركيب منحصر به فردى بخشيده است. حكمرانان آل سعود با وجود ذخاير عظيم نفتى، همواره از ثروت سرشارى برخوردار بوده اند. عربستان حدود يك چهارم ذخاير اثبات شده نفت جهان (حدود 262 ميليارد بشكه) را در اختيار دارد و از اين منظر، وضعيت سياسى و ثبات يا ناامنى در اين كشور نفت خيز از اهميت زيادى براى قدرت هاى بزرگ، به ويژه ايالات متّحده آمريكا برخوردار مى باشد. پادشاهى سعودى در بُعد منطقه اى و فراتر از آن، در حوزه جهان اسلام نقشى مهم براى خود قائل است و با حمايت هاى مالى گسترده از كشورهاى اسلامى و جنبش هاى اسلامى (البته به طور گزينشى)، در پى بسط حوزه نفوذ خود بوده است.

ايران و عربستان همواره به عنوان دو كشور و دو قدرت تأثيرگذار جهان اسلام، در منطقه خاورميانه و خليج فارس مطرح بوده اند و هر كدام بنا به دلايل مشابه و متفاوت، نقشى برتر براى خود در روند تحوّلات منطقه اى قائل مى باشند. روابط بين دو كشور از پيروزى انقلاب تاكنون همواره با نوساناتى توأم بوده است.

جمهورى اسلامى ايران و عربستان سعودى با توجه به ظرفيت ها و ويژگى هاى خود، دو كشور مهم و تعيين كننده در منطقه محسوب مى شوند. پيروزى انقلاب اسلامى نه تنها از اهميت روابط دو كشور نكاست بلكه پديده نوين انقلاب و رخدادهاى متأثر از آن، به همراه تغييرات منطقه اى و بين المللى، روابط دو كشور را با حساسيت خاصى همراه كرد و به آن پيچيدگى فوق العاده اى بخشيد. از همان ابتداى پيروزى انقلاب، سوء ظن اعراب حوزه خليج فارس نسبت به آنچه كه آن را تلاش جمهورى اسلامى براى صدور «انقلاب شيعى و ايدئولوژى ضدّ غربى» تعبير مى كردند، در واكنش آن ها به جمهورى اسلامى نوپا در ايران انعكاس يافت.

دو سال پس از پيروزى انقلاب، كشورهاى مذكور با تشكيل شوراى همكارى خليج فارس، به طور عملى در جهت مقابله و رفع نگرانى از بابت حضور يك ايران جديد در منطقه گام برداشتند. نمونه اين تقابل را مى توان در موضع گيرى ها و كمك هاى مالى برخى از كشورهاى عربى خليج فارس، به ويژه عربستان سعودى در جنگ هشت ساله عراق عليه ايران به رژيم صدام جست وجو نمود.

در دهه و پس از جنگ ايران و عراق، با اقداماتى كه در دوره رياست جمهورى آقاى هاشمى و به ويژه پس از حمله عراق به كويت صورت گرفت، روابط دو كشور وارد مرحله جديدى از همكارى و اعتمادسازى شد. عربستان چنين مى پنداشت كه با تغيير در شرايط نظام بين المللى (پس از سقوط كمونيسم) و تحوّلات منطقه اى، فضا براى ترسيم روابط تازه مهيا شده است. روند مناسبات دو كشور در اواسط ده شمسى و پس از اعلام سياست تنش زدايى از سوى جمهورى اسلامى، رو به بهبود نهاد و دو طرف على رغم اختلافات موجود سعى بر برطرف كردن ابهامات موجود و نزديكى روابط داشتند، اما در كل، هيچ گاه سوء ظن و بدگمانى اعراب به طور كل و عربستان به طور خاص نسبت به ايران بر طرف نشد.

در بررسى روابط ايران و عربستان، لازم است محورهاى زير مورد توجه قرار گيرد:

- اهميت و جايگاه منطقه اى و بين المللى خليج فارس؛

- موضوع انرژى و نقش دو كشور در اوپك، جايگاه قدرت هاى منطقه اى و رقابت هاى منطقه اى، فرامنطقه اى و بين المللى در منطقه استراتژيك خليج فارس؛

- موقعيت و جايگاه عربستان سعودى و ايران و عوامل تأثيرگذار در مناسبات سياسى دو كشور؛

- نقاط اشتراك و افتراق بين دو كشور؛

- خصوصيات پادشاهى عربستان؛

- چالش هاى درونى جامعه عربستان؛

ص: 45

- حوادث سپتامبر و تبعات آن براى عربستان؛

- شرايط كنونى عربستان سعودى؛

- فرصت ها و چالش هاى فراروى ايران؛

- سير روابط و وضعيت كنونى؛

- پيامدهاى نزديكى دو كشور در سطوح دو جانبه، منطقه اى و بين المللى.

با توجه به اين كه ساختار حكومت عربستان كاملًا فردى است، روابط حسنه سران عربستان و ايران طى دو دهه گذشته عاملى بازدارنده در برابر افزايش شكاف هاى طرفين به حساب مى آمد. پس از پيروزى انقلاب، سه نگرش بعضاً متفاوت در مورد برخورد با مسائل مختلف منطقه اى و بين المللى حاكم بوده است:

نگرش اول جنبه ايدئولوژيك و آرمان گرايانه دارد و سعى مى كند محيط پيرامونى را به طور كامل جذب مبانى فكرى و انقلابى ايران كند.

نگرش دوم معتقد است با توجه به حساسيت هاى موجود در منطقه و واقعيت هاى نظام بين الملل، ايران بايد بر روى مشتركات كار كند و همكارى ها در زمينه عرصه هاى غيرحساس بيشتر شود تا اعتماد لازم به وجود آيد؛ زيرا تنها در پرتو روابط خوب است كه مى توان اهداف و منافع را كسب نمود.

نگرش سوم بر اين تصور قرار دارد كه با توجه به ظرفيت هاى معنوى و مادى جمهورى اسلامى و واقعيت هاى موجود در صحنه نظام بين الملل، با برنامه ريزى و دورى از افراط و تفريط در سياست هاى اعلامى و اعمالى مى توان موقعيت نظام را به گونه اى مناسب تقويت و تثبيت كرد.

اين نگرش ها در هر مقطعى كه حاكم شده اند تأثيرات خاص خود را بر جاى گذاشته اند. تصور اعراب و به ويژه عربستان اين است كه در حال حاضر نگرش اول مجدداً در سياست خارجى ايران حاكم شده است. اين تصور براى عربستان بسيار حساسيت برانگيز و نگران كننده شده است.

- رويكرد منطقه اى عربستان

عربستان سعودى در مقايسه با ساير كشورهاى عربىِ حوزه خليج فارس، در عرصه سياست خارجى و تعامل با قدرت هاى بزرگ، رويكردى مستقل تر را دنبال مى كند كه به ديدگاه هاى ايران در خصوص محدود نمودن نقش آفرينى قدرت هاى فرامنطقه اى در خليج فارس نزديكى بيشترى دارد. اين مسأله در تلاش سعودى ها براى تقويت هم گرايى درونى شوراى همكارى خليج فارس و در اولويت قرار دادن روابط گروهى با ساير بازيگران نسبت به روابط دو جانبه بيشتر آشكار است. رويكرد فوق از ويژگى هاى ژئوپليتيك و قدرت عربستان و هم چنين حوادث بعد از يازده سپتامبر ناشى مى شود و اين كشور سعى مى كند تا در سياست خارجى خود بين قدرت هاى بزرگ توازن ايجاد كند و هم چنين روابط منطقه اى خود را نيز در اين چارچوب لحاظ كند.

گرايش عربستان به ثبات منطقه اى كه بخش عمده اى از آن در جريان تعامل و هم فكرى با ساير بازيگران اصلى منطقه اى از جمله ايران محقق مى شود، از بى ثباتى ها و تحوّلات متغيّر سال هاى گذشته در منطقه نيز تأثير پذيرفته است.

سياست نومحافظه كاران دولت بوش بعدازيازده سپتامبر، مانند: متهم كردن سعودى ها به تروريسم، طرح خاورميانه بزرگ وسياست اصلاحات و دموكراسى سازى در كشورهاى عربى و همچنين حمله به عراق، به رغم نارضايتى هاى منطقه اى، ترديد و بى اعتمادى را در رهبران سعودى نسبت به دولت آمريكا و سياست هاى آن افزايش داده است. اين امر به افزايش روابط با ساير قدرت هاى فرامنطقه اى از يك سو و تقويت مناسبات منطقه اى از سوى ديگر منجر مى شود. تحوّل مذكور فرصت مناسبى را براى توسعه روابط ايران و عربستان سعودى مهيّا مى سازد.

در سطح منطقه اى، عربستان نسبت به افزايش نقش ايران در افغانستان، لبنان، فلسطين و به ويژه عراق نگران است، تحوّلات چند سال گذشته در منطقه خاورميانه كه موجب افزايش نفوذ جمهورى اسلامى ايران و شيعيان شد، اسباب نگرانى پادشاهى سعودى در مورد كاهش نقش و نفوذ خود در منطقه را فراهم آورده است.

اين نگرانى هاى اخير به همراه حساسيت و سوء ظن هاى هميشگى عربستان به ايران، واكنش هايى را از سوى رياض به منظور تغيير در معادلات منطقه برانگيخته است.

در گذشته همواره ايران، عربستان سعودى و عراق به عنوان سه كشور مهم و تعيين كننده در منطقه خليج فارس مطرح بودند و توافق دو كشور از اين سه كشور كافى بود تا تأثيرگذارى لازم بر مسائل و تحوّلات عمده و مهم منطقه صورت گيرد، لذا عربستان تلاش مى كند كه از

ص: 46

عراق به عنوان ابزارى براى ارتقاى نقش خود در منطقه استفاده نمايد. حساسيت عربستان نسبت به افزايش نقش ايران و شيعيان در عراق، از اين زاويه اهميت مى يابد.

عربستان همواره خود را در نقش يك مدافع تمام عيار اهل سنت تعريف كرده است و نسبت به كاهش نقش سنى ها در عراق، لبنان و يا كشورهاى همجوار خود؛ مانند بحرين حساس و نگران است.

عربستان توانايى بر هم زدن بيشتر اوضاع در منطقه را از طريق حمايت از نيروهاى ضدّ شيعى دارا مى باشد؛ امرى كه جمهورى اسلامى ايران لازم است نسبت به آن حساس باشد. اخيراً بر شمار اعلاميه ها و فتاوايى كه از سوى علماى سنى عليه شيعيان صادر مى شود، افزوده شده است. در همين راستا، چندى قبل اعلاميه اى توسط نفر از علماى عربستانى امضا شد كه در ميان آن ها اسامى اشخاص مشهور مخالف دولت عربستان همچون صفر حوالى و سليمان العوده (از جمله نظريه پردازان نيروهاى تكفيرى ضد دولت عربستان كه اخيراً از زندان آزاد شده اند) مشاهده مى شود. در اين اعلاميه، آن ها خواستار مقابله مستقيم با شيعيان در منطقه شدند. دولت عربستان مى كوشد تقابل اين نيروهاى بنيادگرا را غيردولتى قلمداد نمايد و آن را به علماى اهل تسنن، حتى خارج از عربستان مربوط سازد.

نقش عربستان در جهان اهل سنت حائز اهميت است. اين نقش از موقعيت ژئوپليتيك، وجود حرمين شريفين در اين كشور و حمايت هاى مداوم آن از سنى ها نشأت مى گيرد. با توجه به نقش مذكور، در صورتى كه سعودى ها احساس كنند كه ايران خواستار برترى و تسلّط مطلق در منطقه و ناديده انگارى نقش عربستان است، اين احتمال وجود داردكه با تشديد تنش هاى شيعى- سنى از اين مسأله براى محدود كردن نفوذ ايران در منطقه و به ويژه در ميان ملت هاى عرب استفاده كنند.

- رويكرد عربستان به تحوّلات عراق

رويكرد عربستان به دولت جديد عراق كه در آن شيعيان و كردها حضور وسيعى دارند، در مراحل اوليه براساس نفى واقعيت هاى نوين، مخالفت و حتى حمايت غيرمستقيم از نيروهاى مخالف بود. عربستان همواره تلاش مى كند كه جايگاه و شأن سنى ها در ساختار سياسى عراق ارتقا يابد. پذيرش يك رييس جمهور كُرد و نخست وزير شيعه در رأس حكومت، در كشورى كه سال به طور مستمر در حاكميت اعراب قرار داشته، براى عربستان بسيار دشوار است. عربستان اصرار دارد كه عراق يك كشور عربى باقى بماند. به نظر مى رسد با بهبود شرايط امنيتى عراق، افزايش نقش گروه هاى سنى در ساختار قدرت و نهادينگى و ثبات بيشتر ساختارهاى جديد و به ويژه تعديل تصوّرات سعودى ها از دولت مالكى به عنوان دولتى فرقه گرا، اكنون عربستان همراه با اغلب دولت هاى عربى رويكرد متعادل ترى را در قبال عراق در پيش گرفته باشد. از نشانه هاى اين رويكرد مى توان به تصميم اعزام سفير به عراق در چند ماه آينده اشاره كرد.

على رغم اختلاف نظرهاى موجود ميان ايران و عربستان سعودى نسبت به وضعيت و تحولات عراق، با توجه به نگرانى هاى امنيتى دو كشور نسبت به آينده عراق و احتمال گسترش آن به برخى از كشورهاى منطقه از يك سو و حضور و نفوذ آمريكا در اين كشور و اعمال سياست هاى مخرب از سوى ديگر، زمينه هايى وجود دارد كه مى تواند موجب همكارى و تفاهم دو كشور در عراق گردد.

- دغدغه هاى روابط ايران و عربستان

ويژگى هاى ايران و عربستان سعودى؛ از جمله نقش دو كشور در جهان اسلام، موضوع حج، بازار نفت، حضور فعال هر دو كشور در مجامع بين المللى، منطقه اى و اسلامى، موقعيت ويژه جغرافيايى آن ها در منطقه خليج فارس و برخوردارى از اقليت شيعه و سنى، حكايت از اهميت اين دو كشور براى يكديگر دارد. گرچه اين ويژگى ها در وهله اول به مثابه نقاط اشتراك دو كشور تجلّى مى يابد و بعضاً به عنوان عوامل پيوند دهنده روابط فرض مى شود، اما واقعيت آن است كه تلقى و اهداف متفاوت تهران و رياض از عناصر فوق و چگونگى استفاده از هر يك از ويژگى هاى مذكور جهت تأمين منافع كشورى، منطقه اى، بين المللى و جهان اسلامى خود، بخش عمده اى از اين نقاط اشتراك را مى تواند به نقاط افتراق تبديل كند.

در كنار عناصر فوق، اختلاف نظر ميان ايران و عربستان كه متأثر از عواملى مانند نوع و ساختار حكومت، مفهوم امنيت و اجراى الگوى مشخص امنيت منطقه اى، روابط با آمريكا، تفكر وهابيت و تكفير شيعه، حمايت عربستان از صدام در طول جنگ تحميلى و كشتار مكه، تلقّى عربستان از نقش ايران در دو دهه گذشته در منطقه و انتقاد از حضور القاعده در ايران مى باشد و نيز سياست هاى متفاوت ايران و عربستان در افغانستان، عراق، لبنان و فلسطين، نشان مى دهد كه توسعه و گسترش روابط جمهورى اسلامى ايران با عربستان سعودى بر بسترى از تناقضات و رقابت هاى پيچيده استوار است كه حركت در مسير آن ظرافت و دقت بسيارى مى طلبد.

يك بحث آسيب شناسانه در روابط بين الملل آن است كه دولت ها نه براساس واقعيت هاى موجود بلكه براساس برداشت خود از واقعيت ها دست به عمل مى زنند.

وخامت اين مشكل در آن نيست كه بسيارى از برداشت ها در روابط بين الملل غيرواقعى است، بلكه در آن است كه برداشت هاى غيرواقعى، رو به افزايش و تقويت خود دارند و هر زمان خود را باز توليد مى كنند، تا آنجا كه گاه به آستانه اقدام خصمانه مى رسند.

به لحاظ عملى، روشن است كه اصلى ترين محور فعاليت هاى ديپلماتيك واشنگتن در منطقه يا ابزار سياست خارجى اين كشور، تأكيد بر تهديد آفرينى ايران است. ترس از ايران شيعى به ويژه هنگامى كه به تكنولوژى هسته اى مجهز شود، اصلى ترين ابزار اقناعى واشنگتن در ارتباط با اعراب مى باشد. اما به عكس، كاهش حس تهديد در اعراب، مخرب و زايل كننده سياست خارجى آمريكا در منطقه خواهد بود (1). حجم وسيع


1- Dilip Hiro, "Iran Sudi Arabian Embrace :A New Beginning " www. yale global. 9 March, 2007.

ص: 47

صادرات اسلحه آمريكا به منطقه خاورميانه عربى، مرهون همين احساس است. تبعيت ها و هماهنگى هاى اعراب با سياست خارجى آمريكا نيز از همين نقطه برمى خيزد. فراتر از اين، واقعيت آن است كه احساس تهديد از واقعيت يافتن تهديد مهم تر و درگير كننده تر است و اين به دليل آن است كه احساس تهديد، تداوم دارد و با تداوم خود هزينه هايى را مى آفريند و دغدغه ها را بر هم انباشته مى كند و باعث مسائل و مشكلات بيشتر مى شود. اما از آن سو، واقعيت ناامنى، از گستره زمانى و مكانى محدودى برخوردارست و حالت خاص، موردى و آشكار دارد. تهديد، همين كه از احساس به واقعيت تبديل گردد، اهميت قبلى خود را از دست مى دهد و ابعاد متفاوتى مى يابد كه محدودتر و ملموس تر است و مى توان مشخصاً به حلّ يا كاهش آن ها همت گماشت. اما حس تهديد به اين معنى است كه ممكن است تهديد در هر زمان و در هر مكان و با ميزان غيرقابل دركى از شدت روى دهد و دولت مورد نظر در هيچ مورد آگاهى قطعى از آن نداشته باشد.

پس، احساس يا تصور تهديد برعكس، نتايجى كاملًا واقعى دارد. احساس تهديد نسبت به ايران كه در برخى از كشورهاى عربى به وجود آمده موجب شده است كه كوشش هاى ديپلماسى جمهورى اسلامى ايران براى نزديكى و تفاهم با اعراب نتواند به اهداف خود برسد و از آن سو موجبات تحرك چرخ هاى ديپلماسى آمريكا را فراهم آورده است. در اين جا نكته مهم آن است كه بدانيم اصلى ترين تلقّى و ريشه اى ترين تصور در سياست خارجى خاورميانه اى آمريكا چيست؟ اين تصوّر آن است كه دو قدرت منطقه اى ايران و عربستان به طور اصولى در رقابت با يكديگر قرار دارند و بين آنها ظرفيت هاى تعارض بيش از ظرفيت هاى توافق است. از آن سو، جدى شدن نزديكى بين دو كشور نيز با تصورات و برداشت هاى نهادينه شده آمريكا از رقابت ميان دو قدرت منطقه اى منافات دارد. تهديد جلوه دادن ايران، نتيجه طبيعى اين انديشه نهادينه در سياست خارجى آمريكاست.

تلاش عمده آمريكا در منطقه خاورميانه در چند سال گذشته اين بوده است كه تهديد ايران را در جهان عرب جايگزين تهديد اسرائيل كند و اين رژيم را به عنوان بازيگرى عادى و طبيعى در منطقه جلوه دهد. در اين راستا، رهبران آمريكا به مسائل مختلفى؛ از جمله مقاصد هسته اى ايران و تلاش آن براى تسلّط بر منطقه اشاره مى كنند و خواستار حمايت كشورهاى عربى و به ويژه عربستان براى اتخاذ يك رويكرد تقابلى در برابر ايران هستند. اما اين درخواست مورد موافقت رهبران عرب؛ از جمله عربستان سعودى قرار ندارد و آن ها به رغم تمايل به محدود كردن نقش منطقه اى ايران، خواهان حفظ تعاملات مى باشند. اين امر به خصوص در تأكيد سعودى ها بر حلّ مسالمت آميز برنامه هسته اى ايران به جاى رويكرد نظامى نمود مى يابد (1).

ديپلماسى ايران بايد به محور خنثى سازى طرح آمريكا مبنى بر تهديد جلوه دادن ايران استوار باشد. با توجه به اهميت عربستان در منطقه و تأثيرگذارى اين كشور بر ديگر كشورهاى عربى خليج فارس، بى دليل نيست كه بيشترين نيروى سياست خارجى ايران در سطح استراتژيك و در عرصه ديپلماسى عربى آن، معطوف به رياض شده است. با تداوم توجهات به همكارى ها با رياض، مى توان تصور نهادينه شده آمريكا داير بر آشتى ناپذيرى تهران- رياض را از درجه اعتبار ساقط كرد و اين كار با تداوم كوشش ها براى بهبود تصوراتى ممكن مى گردد كه از ايران وجود دارد. مؤثرترين، سهل ترين و سريع ترين راه اصلاح برداشت ها استفاده از يك امكان موجود در ديپلماسى ايرانى؛ يعنى ديپلماسى مبتنى بر روابط شخصى رهبران است.

بخش دوم: پى آمدهاى تحكيم روابط ايران و عربستان و دست آوردهاى سفر

- اهميت ديپلماسى شخصى با عربستان براى اصلاح برداشت ها

سفر آقاى هاشمى رفسنجانى به عربستان واجد دستاوردهاى زيادى براى روابط دو كشور و اصلاح برداشت ها نسبت به تحوّلات منطقه بود. معمولًا در رشته روابط بين الملل كم تر، بر كارآمدى ديپلماسى شخصى رهبران، دقت و تأمل صورت مى گيرد. به جاى اين، دانشوران روابط بين الملل عمدتاً بر اهميت و تعيين كنندگى روند ساختارها يا رويه هاى نهادى تأكيد مى كنند. اين گرايش ها فقط تا حدودى درست مى باشند، چون حوزه وسيع آزادى ها و خلاقيت هاى انسانى را كه مى توانند بر فراز شبكه هاى پيچيده روابط عمل كنند، ناديده مى گيرند. در واقع، مسأله آزار و اذيت ها و محدوديت هاى اعمال شده براى زائران ايرانى بيت الله الحرام، معضلاتى ساختارى و نهادين است كه از تفكر، تاريخ و تجربيات مذهبى و حكومتى عربستان ريشه مى گيرد. اگر بخواهيم مسائل ساختارى را با روش هاى ساختارى- نهادين حل نماييم، بايد زمان زيادى صبر كنيم و نسبى بودن نتايج را نيز بپذيريم.

كاركرد عمده ديپلماسى شخصى در روابط بين الملل دور زدن ساختارها و كوتاه كردن فاصله ميان سوء تفاهم ها و برداشت هاى واقعى است؛ البته به اين شرط كه اين نوع ديپلماسى در عرض و نه در طولِ ديپلماسى عمومى كشور عمل كند.

ديپلماسى شخصى يا خصوصى از تعيين كنندگى ساختارها مى كاهد و در نتيجه تأثير برداشت هاى منفى در وخامت روابط ميان دولت ها را نيز كاهش مى دهد. اما ارزش ديپلماسى فقط در اين حد نيست. همچنان كه برداشت هاى منفى خود را در روابط بين الملل باز توليد مى كنند، به همان شكل برداشت هاى اصلاح شده نيز به تقويت و باز توليد خود مى پردازند؛ يعنى از رفتارها و خطمشى ها، برداشت هاى مبتنى بر حسن تفاهم صورت مى گيرد. تقويت تفاهم (يعنى چيزى بيشتر و فراتر از ايجاد تفاهم)، كار ويژه مهم ديپلماسى شخصى رهبران است. اين صرفاً به دليل روابط شخصى ميان آيت الله هاشمى و ملك عبدالله پادشاه عربستان بود كه مقامات عربستان به شكل كاملًا ويژه اى از هيأت ايرانى ميزبانى كردند و گفت وگوهاى مفصلى ميان آيت الله هاشمى و پادشاه سعودى صورت گرفت. همچنين، به دليل همين روابط شخصى بود كه سخنرانى آقاى هاشمى در كنفرانس گفت وگوهاى مذاهب اسلامى، هم به لحاظ محتوايى و هم به لحاظ شكلى (سخنرانى افتتاحيه)، بازتاب زيادى در ميان هيأت هاى شركت كننده، رسانه ها و افكار عمومى منطقه داشت و تمامى آن ها اين سخنان را موفقيتى براى جمهورى اسلامى عنوان كردند.

ديپلماسى شخصى، يك مشخّصه عمده در تفكر سياست خارجى آقاى هاشمى است و شايسته به نظر مى رسد كه در هيچ يك از ادوار بعدى سياست خارجى ايران، اين گرايش به محاق فراموشى سپرده نشود. مزاياى ناشى از ديپلماسى شخصى رهبران به تنهايى و به خودى خود،


1- www. IISS. org

ص: 48

واجد تأثيرات چندانى نيست بلكه مى تواند در طول و همراه با موفقيت ها و خلاقيت هاى ديگر مثمر ثمر واقع گردد. ديپلماسى شخصى يك بخش تكميلى و نه محورى در سياست خارجى است.

سفر آيت الله هاشمى به عربستان، از يك تحوّل ويژه در نحوه درك رهبران عربستان از جايگاه ايران و امكانات و ظرفيت هايى كه روابط با ايران مى تواند براى آنان داشته باشد، حكايت دارد. در اين سفر، ملك عبدالله نشان داد كه ارتقاى روابط دو جانبه براى دولت عربستان تا چه ميزان اهميت دارد. ملك عبدالله تأكيد فراوانى داشت كه اگر ايران و عربستان رايزنى و همكارى نداشته باشند، «ديگران» از اين موضوع سود مى برند. همين عبارت ملك عبدالله از يك آگاهى مثبت و يك آگاهى سلبى حكايت مى كند. آگاهى مثبت درك اهميت همكارى هاست و آگاهى سلبى، اشاره به «ديگران» دارد كه ممكن است از عدم همكارى ميان دو كشور سود ببرند.

اين مذاكرات نشان داد كه ايران در شرايطى مى تواند منبع گونه اى خودآگاهى «ملى» براى برخى از دولت ها باشد. از زمان به قدرت رسيدن ملك عبدالله مى توان چرخشى را در سياست خارجى اين كشور مشاهده كرد؛ به طورى كه تفكرات استقلال طلبانه ملى در سياست خارجى عربستان بيش از گذشته مشهود شده است.

ديپلماسى عربستان اثبات كرد برخلاف گذشته، اين كشور درك مى كند كه شكسته شدن تصوير فضاى دو قطبى، بيش از دامن زدن به اختلافات مذهبى، امكانات و فضاهاى بيشترى را پيش روى دولت عربستان مى گذارد و اين تحوّلى در خور تأمل است. علاوه بر اين، براى راهيابى مشترك درخصوص موضوعات عراق و لبنان نيز، هم فكرى و رايزنى به عمل آمد. تبادل نظر در مورد بحران ها و مشكلات منطقه حكايت از نگرانى هاى ملى عربستان نسبت به تحوّلات آينده دارد. انعطاف هاى اخير عربستان نسبت به عراق و پذيرش توافق دوحه در خصوص حل و فصل بحران لبنان، از ظهور رهيافت هاى استقلال طلبانه در ديپلماسى عربستان حكايت مى كند؛ ديپلماسى اى كه بيش از نيم قرن به نوعى تحت تأثير سياست هاى منطقه اى واشنگتن بوده است (1). عربستان مى داند كه برخلاف گذشته، اكنون مصلحت دولت اين كشور در گسترش سياست هاى ثبات و هم زيستى و نه پيگيرى سياست هاى تعارضى با ايران نهفته است. اتخاذ سياست هاى همكارى طلبانه با ايران، گسستى پنهان از الهامات سياست خارجى آمريكاست.

روندهاى اساسى در تاريخ، ممكن است دير شروع شوند اما هنگامى كه شروع شوند تداوم مى يابند و به سادگى پايان نمى پذيرند. از اين رو، اقبال عربستان به سياست همكارى و تفاهم را بايد رويكردى معنى دار و داراى اهميت تلقى كرد.

يكى از دست آوردهاى مهم سفر آقاى هاشمى رفسنجانى به عربستان سعودى، تلاش براى اصلاح برداشت ها بود كه پيش نياز اعتمادسازى در روابط دو كشور تلقى مى شود.

توجه آقاى رفسنجانى به اهميت دوستى فردى و اعتماد متقابل ميان رهبران در پيشبرد اهداف سياست خارجى، در اين مورد به نتايج مطلوب خود رسيد. خوشبختانه با تأكيدات صورت گرفته از سوى آيت الله هاشمى، پادشاه عربستان دستورات مؤكدى براى رفع برخى از اين موانع و خوش رفتارى با زائران ايرانى صادر كرد. در اين گفت وگوها، آقاى هاشمى از پخش جزوات ضدّ شيعى در ميان زائران ايرانى، اهانت به اعتقادات شيعى از سوى مأموران عربستانى، جلوگيرى از ورود بانوان به قبرستان بقيع و بازداشت تعدادى از زائران ايرانى و برخى مشكلات ايجاد شده ديگر براى زائران ايرانى ابراز گلايه كرد كه پادشاه عربستان قول داد به تمامى اين مسائل رسيدگى كند.

نكته قابل توجهى كه در سفر آيت الله هاشمى به عربستان وجود داشت و طى گفت وگوها آشكار گرديد، برداشت ها و اطلاعات نادرست طرف عربستانى از سياست ها و اقدامات جمهورى اسلامى در عرصه هاى مهم منطقه اى؛ از جمله عراق و لبنان بود كه پس از مذاكره و گفت وگو، بسيارى از اين ابهام ها مرتفع شد. در اين مذاكرات دو طرف به منظور افزايش مفاهمه و از بين بردن سوء تفاهم ها در زمينه مسائل سياسى دو جانبه و مسائل مهم منطقه و جهان اسلام، ايجاد ساختارى جديد را ضرورى تلقى كردند و لذا قرار شد در مورد تشكيل دو كميته مجزا (كميته علمايى و كميته سياسى (، تحت نظر مقامات عالى دو كشور مطالعات لازم صورت گيرد.

- همايش مكه فرصتى مغتنم

همايش گفتگوى مذاهب اسلامى، علاوه بر آن كه فرصت مغتنمى براى تعامل ميان علما و انديشمندان فِرَق و مذاهب مختلف اسلامى در سرزمين وحى ايجاد كرد، براى جمهورى اسلامى ايران و در چارچوبى وسيع تر، براى تمامى شيعيان، به دليل چگونگى و شكل حضور آيت الله هاشمى در آن، واجد معانى تأمل برانگيزى بود. اگر چه همايش، توسط عربستان سازمان دهى شده بود و تقريباً تمامى شركت كنندگان آن را علماى اهل تسنن تشكيل مى دادند، اما سخنرانى آيت الله هاشمى رفسنجانى در مراسم افتتاحيه كنفرانس نقش جمهورى اسلامى ايران و شيعه و جايگاه ايشان را برجسته نمود؛ به عبارت ديگر، بهترين زمان كنفرانس به آقاى هاشمى رفسنجانى اختصاص پيدا كرد. موضوعى كه بنا به گفته ملك عبدالله در ملاقات پايانى، اسباب گلايه برخى علماى عربستان را فراهم كرد.

آيت الله رفسنجانى طى سخنانى، بسيارى از مسائل اصلى در جهان اسلام، از جمله مسائل مربوط به اختلاف هاى مذهبى، مسائل فلسطين، عراق و لبنان را مورد تجزيه و تحليل قرار دادند. سخنان آيت الله هاشمى رفسنجانى با استقبال زياد ساير شركت كنندگان مواجه شد و بسيارى از علماى شركت كننده در كنفرانس و تحليل كنندگان بيرونى، اين سخنان را كاملًا راهگشا و مسؤولانه دانستند. همچنين، سخنان آقاى هاشمى به صورت گسترده توسط رسانه هاى مختلف عربى منطقه پوشش داده شد و بسيارى از شبكه هاى تلويزيونى و مطبوعات، اخبار مربوط به آن و بخش هايى از اين سخنان را به طور گسترده منعكس ساختند.


1- www. mfa. gov 3. SA., Kingdom Foreign Policy, Ministry of Foreign Kingdom of Saudi Arabia.

ص: 49

اين ميزان استقبال و مشخصاً اين امكان و توان براى آقاى هاشمى كه در سخنرانى خود طيف وسيعى از موضوعات منطقه اى و مسائل متنوّع جهان اسلام را، فراتر از موضوع ايران، مورد پوشش قرار دهند، حكايت از آن دارد كه ايشان به عنوان يك عالم روحانى شيعى و به عنوان نماينده اى از جمهورى اسلامى ايران در كنفرانس مذكور حضور يافتند و توانستند تجربه سى ساله حكومت دارى دينى و عبرت هاى واقعى ناشى از اين تجربه را كه در همه كشورهاى منطقه قابل كاربرد است، به خوبى طرح نمايند. آيت الله هاشمى، جدا از ابعاد ديگر، چكيده و عصاره سه دهه تاريخ سياست خارجى ايران هستند. هيچ يك از ميهمانان در كنفرانس مكه از چنين جايگاهى برخوردار نبود و طبيعى بود كه ايشان از موضعى متمايز و خاص در اين اجلاس حضور داشته باشند.

براين اساس، تأكيد آقاى هاشمى بر ضرورت گفت وگو ميان اديان و مكاتب دينى، درخواستى صرفاً انتزاعى و متكى بر عوالم نظرى و مطالعاتى نبود بلكه مبتنى بر تجربه هاى عينى در خصوص حكومت دارى دينى بود؛ يعنى تجربه هايى واقعى كه تفاهم دينى را به عنوان يك ضرورت عينى سياسى مطرح مى ساختند. بايد دانست كه ديدگاهى كه بر تجربه و واقعيت مبتنى باشد، بيشترين ظرفيت پاسخ گويى به مشكلات واقعى امت اسلامى و ارائه راه حل هايى واقعى و جدا از خطابه گرى هاى صرف را دارد.

در يك كلام، در سخنان آقاى هاشمى نداى وحدت، ندايى از سوى يك دانشمند دينى با گرايش هايى صرفاً ذهنى نبود، بلكه ندايى از سوى يك دولت و ملت شيعى بود كه بيشترين اشتغالات را با چالش هاى ناشى از ادغام سنت و مدرنيته داشته است و اين نكته اى بسيار مهم براى همه متفكران و دولت هاى اسلامى است. اگر ديده مى شود كه اين سخنرانى طبق گزارش ها، با استقبال همه گروه ها و اشخاص مواجه شد، از واقع گرايانه بودن آن و نه صرفاً از جذابيت هاى نظرى و مفهومى برمى خاست. سياستمداران كار كشته به خوبى مى دانند كه تفاهمات هنگامى به دست مى آيد كه از مسائل واقعى و تجربى سخن به ميان آيد. به گفته يكى از سياستمداران اروپايى، تجربه نشان داده است هنگامى كه مسائل به طور ملموس مطرح شوند، تفاهم نيز حاصل مى شود. در اين كنفرانس قرار بود مسائلى عام و اندكى دور از امور اجرايى مطرح شود؛ مانند راهكارهاى گفت وگو بين اديان و فرهنگ ها، مفاهيم ارتقاى انسانيت، تحقق امنيت و صلح جهانى، پيشرفت اخلاق در جوامع مختلف، دورى از زشتى ها براى تقويت پايدار خانواده و برخورد با معضل اعتياد كه زندگى بشر را به خطر انداخته است، اما رويكرد جامع آقاى هاشمى رفسنجانى در مراسم افتتاحيه، طراوتى عينى وملموس به مباحث اين كنفرانس بخشيد.

- تأثير بهبود روابط ايران و عربستان بر احياى حج ابراهيمى

يكى از دلايلى كه سبب اهميت كنفرانس مكه شد، نفس برگزارى كنفرانس در اين سرزمين؛ يعنى در جوار حرمين شريفين ومهبط وحى و سرزمين حج است. از اين گونه كنفرانس ها در ديگر كشورهاى مهم اسلامى زياد برگزار مى شود، اما از اهميتى مشابه با اهميت اين كنفرانس برخوردار نمى شوند. بدون ترديد، دولت عربستان به عنوان متولى برگزارى مراسم حج نقش مهمى در چگونگى برگزارى اين مراسم الهى ايفا مى كند.

با توجه به اين كه فلسفه تشريع حج از جانب خداوند، صرفاً محدود به حوزه هاى فردى و عبادى نيست و تمامى منافع سياسى و اجتماعى و اقتصادى مسلمانان را در برمى گيرد، مراد از امنيت در حج نيز صرفاً به معناى امنيت فردى حجاج نبوده، بلكه معنايى بس فراتر را شامل خواهد شد. اگر خداوند در قرآن، حرم الهى را حرم امن معرفى مى كند، اين بدان معناست كه متوليان حرم بايد شرايطى را فراهم نمايند تا سران طوايف مسلمانان و رهبران جوامع اسلامى با آسودگى خاطر، گرد يكديگر جمع شوند. درجريان اين گردهمايى، اوضاع جهان اسلام مورد بررسى قرار مى گيرد، زائران با وضعيت مناطق مختلف جهان اسلام آشنا مى شوند، راه هاى مقابله با دشمنان اسلام به بحث گذاشته مى شود و برقرارى وحدت ميان طوايف و مذاهب مختلف مسلمانان تسهيل مى شود.

اگر چه بسيارى از علما و مفسران مسلمان؛ اعم ازمتقدمين ومتأخرين، به ماهيت فراگير حج و ابعاد گوناگون سياسى و اجتماعى آن در كنار ابعاد فردى و عبادى اش پى برده و بدان اشاراتى داشته اند، (1) اما كسى كه به اين ابعاد عينيت بخشيده و آن را در صحنه عملى حج پياده كرد، حضرت امام 1 بود. ايشان در پيام هايى كه هر ساله در موسم حج خطاب به حجاج ايرانى و غير ايرانى صادر مى كردند، آنان را به شناخت تمامى ابعاد حج و عمل به آن ها فرا مى خواندند و از اصطلاح «حج ابراهيمى» براى بيان اين منظور استفاده مى كردند و خصوصاً بر موضوع «برائت از مشركان» در موسم حج تأكيد بسيار داشتند. خوشبختانه اين سنت حسنه امام 1 توسط مقام معظم رهبرى استمرار يافته است.

حساسيت هاى حكومت عربستان و به ويژه علماى وهابى آل شيخ (علماى نسل محمدبن عبدالوهاب كه رهبرى مذهبى جامعه وهابى را در اختيار دارند)، نسبت به ابعاد سياسى و اجتماعى حج و نيز رقابت هاى سياسى حكومت عربستان با ايران در منطقه و جهان اسلام، سبب شده است تا معرفى و تبيين ابعاد حج براى ساير مسلمانان و زائران و به ويژه برگزارى فراگيرتر مراسم برائت با دشوارى هايى مواجه شود. اگر چه بخشى از اين حساسيت هاى مذهبى و رقابت هاى سياسى غير قابل رفع به نظر مى رسد، اما به هر حال آن بخش كه با استدلالات علمى و رايزنى هاى سياسى قابل حل بوده و يا كم رنگ تر مى شود، بايد مورد لحاظ قرار گيرد.

اگر كنفرانسى همانند كنفرانس مكه بتواند مقدمه اى براى وصول به چنين اهداف بلند و تحقق چنين «منافع» فراگيرى براى مسلمانان و آغازى براى گفت وگوهاى علمى ميان انديشمندان مسلمان و رهبران مذهبى جوامع مختلف اسلامى باشد، مايه بسى اميدوارى خواهد بود. صد البته لازمه تحقق چنين هدفى استمرار چنين همايش هايى است.

4

- هماهنگى ايران و عربستان و گامى به سوى وحدت اسلامى


1- به عنوان مثال، از ميان متقدمين محمدبن جرير طبرى در تفسير معروف خود تفسير طبرى چاپ بيروت، ج، ص و از ميان متأخيرين كسانى چون شيخ شلتوت شيخ الأزهر در كتاب «الشريعه و العقيده» ص و نيز دكتر قرضاوى در كتاب «الدين و الحج على المذاهب الأربعه» ص. 5 صف: 4 إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ فى سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوص؛ «خداوند كسانى را دوست مى دارد كه در راه او پيكار مى كنند. گويى بنايى آهنين اند.» روابط ايران و عربستان در پرتو اعتماد متقابل دكتر محمود واعظى

ص: 50

مسأله وحدت اسلامى، به عنوان يك ضرورت، فقط مربوط به عصر حاضر نبوده و از صدر اسلام مطرح و از اهميت برخوردار بوده است. ولى به نظر مى رسد با توجه به تحولات پيچيده جهان امروز و اختلافات اسف انگيز سياسى و فكرى ميان امت ها و كشورهاى اسلامى، پرداختن به موقعيت جهان اسلام و به طريق اولى پرداختن به راه هاى اتحاد مسلمانان، بيش از پيش اولويت يافته است.

بسيارى از كشورها در مناطق مختلف جهان به دنبال حل مشكلات و ايجاد ائتلاف و همكارى منطقه اى مى باشند و هر روزه شاهد تشكيل يا گسترش و تعميق همكارى هاى چند جانبه و منطقه اى مى باشيم كه اكثر آن ها اهداف چند وجهى دنبال مى كنند. اكثر اين اتحاديه ها علاوه بر تأكيد بر گسترش همكارى ميان كشورهاى عضو، تلاش مى كنند با يك صداى با قدرت با ديگران تعامل نمايند.

پس از فروپاشى بلوك شرق، شاهد برخورد اسلام و غرب در برخى جنبه ها بوده ايم و غرب از همه توان و ابزارهاى خود مانند ناتو، 7 G و اتحاديه اروپا و ديگر سازمان هاى منطقه اى و بين المللى براى دستيابى به اهداف خود بهره برده است. در چنين شرايطى، بيش از پيش ضرورت اتّحاد اسلامى احساس مى شود؛ زيرا كشورهاى اسلامى به صورت منفرد و مجزا نخواهند توانست به اهداف خود برسند و از حقوق خود دفاع نمايند.

فقدان وحدت در ميان امت اسلامى، ثمره اى جز عقب ماندگى كشورهاى اسلامى، على رغم برخوردارى از مزيت هاى جغرافيايى، جمعيتى و امكانات عظيم، به همراه نداشته است. اختلافات ميان مسلمانان حاصلى جز كينه و دشمنى باقى نمى گذارد. با وجود تفرقه، مسلمانان به جاى پرداختن به مسائل اساسى خود؛ از قبيل بسط انديشه هاى بلند اسلام، حركت در راستاى برقرارى عدالت اجتماعى و آزادى هاى سياسى، تلاش براى حركت به سوى توسعه و رشد اقتصادى و رفاه امت مسلمان و موضوعات مفيد ديگر، به تعصبات غيرلازم و غير مفيد كشانيده شده و انرژى و توانايى خود را در مقابل يكديگر مصروف مى دارند.

امت اسلامى بيش از هزار سال است كه اختلافات را تجربه كرده و هيچ سودى از اين تجربه حاصل نشده است. بنابراين، دعوت اسلام امروز اين است كه اين بار وحدت اسلامى را حول موضوعات كلى و مشترك تجربه كنيم و ثمرات آن را بچشيم.

هر مسلمانى بايد از خود بپرسد: آيا به «اسلام» تعهد و التزام دارد يا به اختلافاتى كه باعث جدايى مذاهب اسلامى از يكديگر مى شود؟ مسأله وحدت در دنياى امروز با سربلندى و عظمت اسلام مرتبط است و مى توان گفت كه در تقسيم بندى علل، در دسته «علل مبقيه» يعنى از عوامل پايدارى، استمرار و بقاى اسلام قرار مى گيرد.

ترديدى نيست كه حل و فصل مسائل و اختلافات اعتقادى و فرهنگى، بسيار بيش از اختلافات سياسى نيازمند عناصرى اساسى از قبيل «روحيه علمى»، «سعه صدر»، «انصاف و بى طرفى» و «بينش و آگاهى نسبت به طرف مقابل» است و هرگونه پيش داورى ذهنى مبنى بر بطلان عقيده مقابل به معناى قضاوت زودرس بوده و در نتيجه هر حاصلى از آن به بار آيد، يقيناً چيزى به نام وحدت نخواهد بود.

كسى منكر اين مسأله نيست كه در هر دو جامعه تشيع و اهل سنت، افرادى هستند كه به دلايل مختلف سخنانى را بر زبان رانده يا مكتوب مى كنند كه حاصلى جز افزايش تفرقه به همراه ندارد.

اما از علما و دانايان دلسوز هر دو طرف انتظار مى رود كه ضمن پيشگيرى از تداوم و تكرار اين تفرقه افكنى ها، از دامن زدن به اختلافات پرهيز نموده و بدين ترتيب اجازه ندهند خواسته تاريخى دشمنان اسلام جامه عمل بپوشد.

آن وحدتى كه مسلمانان امروز بدان نيازمندند، نه وحدت در فروع فقهى است و نه وحدت در تبيين عقلانى جزئيات اصول معتقدات، بلكه وحدتى همه جانبه براى تقويت جهان اسلام و خنثى سازى توطئه ها مى باشد؛ يعنى همان وحدتى كه قرآن كريم از آن به ديوار آهنين تعبير مى فرمايد تا در راه خدا پيكار كنند 5. اين پيكار نه تنها در ميدان كارزار، بلكه در تمامى صحنه هاى دانش و همكارى هاى علمى و مبادلات اقتصادى و غير آن بايد تحقق يابد.

اگر چه كل مسلمانان در اين زمينه مسؤول هستند، اما بيشترين وظيفه هدايت امت اسلامى به سمت وحدت و دورى از تفرقه، بر عهده دانشمندان و علماى اسلام است و در اين زمينه وظيفه آنان از همه سنگين تر است. دعوت به وحدت و مبارزه با تفرقه، از مصاديق بارز امر به معروف و نهى از منكر است و خداوند براى امر به معروف و نهى از منكر از علما پيمان گرفته است.

هنگامى كه اين مباحث از سطح واقعى خود- يعنى مباحثات ميان علما و خيرخواهان دو طرف- تنزل نموده و در ميان عوام كه معمولًا خارج از حيطه آگاهى هاى علمى و وسعت نظر در تحمّل سخنان مخالف هستند مطرح شود، از سطح واقعى خود تنزل مى نمايد.

يكى از وظايف علماى اسلام از هر دو طايفه شيعى و سنى در اين برحه حساس از تاريخ اين است كه از نزديك يكديگر را بشناسند و ارتباطات كلامى و مكاتباتى مستمر و دوستانه علمى ميان آنان برقرار شود. الگوى مكاتباتى علّامه سيد عبدالحسين شرف الدين با شيخ الأزهر مى تواند بسيار مفيد باشد.

زمانى كه علماى شيعه و سنى با يكديگر مباحثات علمى و مستدل و به دور از تعصبات غير لازم داشته باشند، به زودى ثمرات آن را نيز در جامعه و امت اسلامى شاهد خواهيم بود. اين امر حتى بر سياستمداران كشورهاى اسلامى نيز تأثيرگذار خواهد بود.

5

- تعامل ايران و عربستان براى ثبات و امنيت در منطقه

ص: 51

پس از يك دوره روابط نسبتاً مطلوب بين ايران و عربستان، شرايط منطقه و تفاوت نوع نگاه طرفين درباره موضوعات مختلف منطقه، فضاى روابط دو كشور را بسيار حساس و پيچيده كرده است. اگر چه عربستان از تشديد بحران در منطقه و ايجاد يك بحران جديد در محيط امنيتى خود استقبال نمى كند، اما از تضعيف نقش و نفوذ ايران در خاورميانه خشنود خواهد شد.

ملك عبدالله در مقايسه با سلف خود داراى تجربه، عقلانيت و هوشمندى سياسى است، اما خود او نيز بين شاهزادگان خانواده سلطنتى، روحانيون سلفى و خواست هاى ايالات متحده براى مقاومت در برابر آنچه «بلند پروازى و توسعه طلبى ايران» توصيف مى شود، محصور مى باشد. در چنين شرايطى كه غليان سياسى عربستان طبيعى به نظر مى رسد و روند تحولات به طور طبيعى نمى تواند كاملًا همسو با خواست هاى رياض به پيش رود، تقابل و مواجهه كامل به خصوص در عرصه رسانه اى نمى تواند متضمن منافع ملى جمهورى اسلامى باشد.

آنچه كه ايران در تعقيب اهداف وسياست هاى منطقه اى و اتخاذ استراتژى ها در محيط پيرامونى خود بايد مورد توجه قرار دهد، نه تنها منافع ملى وامنيتى، بلكه دركى واقع بينانه ازمنافع ملى وامنيتى ونگرانى وحساسيت هاى ساير بازيگران اصلى منطقه اى به ويژه عربستان سعودى است. بدين معنى كه ايران براى حفظ دستاوردهاى خود در منطقه و موقعيت كنونى اش نياز دارد كه از ايجاد احساس ناكامى و باخت كامل در حريف جلوگيرى نمايد؛ چرا كه در غير اين صورت بازيگران رقيب، چون عربستان تلاش مى كنند شرايط و ائتلاف هاى منطقه اى را به گونه اى تغيير دهند كه ممكن است به تضعيف موقعيت و از دست رفتن موفقيت ها براى ايران منجر شود.

در سال هاى اخير، با توجه به شرايط جهانى و تحوّلات منطقه به دورانى وارد شده ايم كه در آن موضوع سياست خارجى ايران بايد ميل به استقرار ثبات در منطقه (برحسب آراى مردم) و نه ميل به تغيير و دگرگونى باشد. اما در مورد عربستان به عكس، ضرورى است كه ميل به تغيير، موضوع سياست خارجى عربستان واقع شود و اين كشور از تمايل تاريخى خود به محافظه كارى فاصله گيرد. دولتمردان اين كشور به تدريج به آن سمت مى روند (و ديپلماسى ايران نيز بايد بكوشد آن را تسريع كند) كه مصلحت دولت خود را در تغييرات و نه در تداوم و ثبات وضع موجود بجويند.

در اين سال ها همچنين مسائل و موانع در روابط ايران و عربستان جدّى تر و قابل درك تر شده اند، اما الزاماً نمى توان گفت كه اين روابط وخيم تر و يا بهتر شده است. در اين دوران، بحران سه گانه منطقه كه يكى از اصلى ترين عرصه هاى تعيين كننده آينده سياسى خاورميانه هستند؛ يعنى فلسطين، لبنان و عراق، صرفاً التهاب و اهميت بيشترى يافتند و به دنبال آن سه گانه يا مثلث ايران- عربستان- آمريكا نيز از تعيين كنندگى بيشترى برخوردار شده است و مجموعاً بر حالت انتظار براى تحقق يك تحوّل در منطقه افزوده شده است.

با وجود آن كه عربستان براى رويارويى با جهش استراتژيك و نفوذ منطقه اى ايران دست به تحركات گوناگون و پذيرفتن انواع هزينه ها زده است، ولى بى گمان نمى خواهد چالش و تنش در روابطش با ايران افزايش يابد. اين دولت از جهت گسترش دامنه بحران ها در خاورميانه و درغلطيدن تمام منطقه به بى ثباتى بسيار نگران است. اين حقيقتى بسيار اساسى است و به مثابه عامل توازن بخش در همه سياست هاى تعارضى عربستان از جمله در برابر ايران عمل مى كند. گرايش به ثبات و وحشت از تغييرات اساسى در منطقه، اصل اساسى ديپلماسى رياض است و همين گرايش اصولى سبب شده است راه هاى بهبود روابط با ايران علاوه بر آن كه هيچ گاه كاملًا بسته نشود، ظرفيت هاى رو به رشدى براى گسترش روابط نيز خلق كند.

عربستان به كاهش سهم، جايگاه و نقش آفرينى خود در عراق، لبنان، اراضى اشغالى و كشورهاى همسايه خود حساس مى باشد و رايزنى ها و واكنش هاى اخير سعودى ها نيز تلاش براى آرايش صحنه بازى به گونه اى مى باشد كه مطلوب آنهاست. در چنين شرايطى، درايت، هوشمندى و عدم مواجهه و مقابله كامل با رياض از سوى ايران مى تواند گزينه اى مطلوب باشد.

مناسب است جمهورى اسلامى ايران تحركات اخير عربستان (به خصوص تلاش براى احياى طرح صلح عربى) را به دقت مدّ نظر قرار دهد. اگر ايران موفق به القاى اين نكته به پادشاهى سعودى شود كه جمهورى اسلامى نقش و سهم متناسب و معقول عربستان را درموضوعات منطقه لحاظ مى كند و بدان واقف است، مى تواند از تنش بيشتر در روابط دوجانبه جلوگيرى كند. به نظر مى رسد اگر عربستان احساس كندكه تحوّلات سال هاى اخير منطقه باعث شده شرايط به نفع جمهورى اسلامى ايران و شيعيان و به ضرر عربستان سعودى و اهل تسنن تغيير يابد، آن گاه فعاليت هاى ضدّ شيعى و ضدّ ايرانى خود را در تمامى صحنه ها با شدت بيشترى ادامه دهد.

جمهورى اسلامى مناسب است نگاهى عميق، استراتژيك و دراز مدت نسبت به تحولات منطقه و روابط با عربستان سعودى داشته باشد. قدر مسلّم آن كه ايران نمى تواند از حقوق خود چشم پوشى كند، اما مى تواند درضمن حفظ منافع كشور به گونه اى عمل كند كه كشور به طور همزمان در چند جبهه سياسى درگير نشود. با توجه به شرايط منطقه، درگيرى و مواجهه كامل با عربستان مى تواند مانعى جدى بر سر راه منافع ملى ايران به وجود آورد.

در آينده ممكن است باز هم بر نفوذ و امكانات منطقه اى ايران افزوده شود؛ اما نكته مهم تثبيت نفوذ است كه ايران بايد براى آن برنامه ريزى و طراحى داشته باشد و در اين راه همكارى با كشورهاى مهم منطقه ضرورى است. افزايش نفوذ ايران حالت تدريجى دارد و بايد با ثبات و امنيت در منطقه همراه گردد. لازم است براى بارور شدن زمينه هاى كهن فرهنگى و روانى كه ملت ايران در دوران قبل از تاريخ مدرن خود از آن برخوردار بود؛ يعنى نفوذ بدون عامليت نفوذ، گسترش فرهنگى و نيز اقتصادى، بدون گسترش سياسى گام هاى لازم برداشته شود. انواع تحركات فرهنگى و اقتصادى و علمى و بدون لحاظ نمودن برخى از حساسيت هاى تنش زا مى تواند موجب كاهش و تضعيف ذهنيت هاى منفى در همسايگان شود. بايد پذيرفت كه هر چه آرامش در فضاى پيرامونى ايران بيشتر شود، نفوذ (ماهيتاً تدريجى) ايران نيز بيشتر مى شود و در اين راه، ايران بايد براساس شرايط در منطقه ابتكارهاى جديدى طرح كند و وضعيت جديد را مديريت نمايد.

ص: 52

نتيجه گيرى:

عربستان سعودى به لحاظ موقعيت خاص خود همواره نقشى مهم در تحولات منطقه اى و جهان اسلام داشته است. اهميت عربستان سعودى تنها محدود به تأثيرگذارى در بازارهاى انرژى جهان نيست و اين كشور بنا به دلايل تاريخى، جغرافيايى و سوق الجيشى همواره در روند تحولات منطقه خاورميانه نقش ايفا كرده است. در سال هاى اخير با كاهش نقش مصر در تحوّلات كشورهاى عربى بر نقش عربستان افزوده شده است. طى دهه هاى اخير، رياض هيچ گاه در سياست خارجى خود تا اين اندازه با متغيرهاى منطقه اى جديد مواجه نشده بود. سياست خارجى عربستان همواره مبتكرانه و فعال بوده است، اما شرايط كنونى منطقه، موجب شده است كه سياست خارجى عربستان سعودى با مقتضيات تازه اى مواجه شود.

بازگشت مجدد روابط ايران و عربستان به صحنه رويارويى و جدال سياسى و ديپلماتيك نمى تواند تأمين كننده منافع جمهورى اسلامى در چنين شرايطى باشد. ايران و عربستان در پايان سومين دهه از مناسبات خود پس از انقلاب، بار ديگر با مقتضيات و شرايط تازه اى مواجه شده اند. در اين شرايط، افزايش نگرانى هاى سياسى عربستان امرى طبيعى به نظر مى رسد. با توجه به ملاحظات فوق هوشمندى، درايت، تدبير بيشتر و عدم مقابله و مواجهه آشكار، به خصوص در عرصه رسانه اى، با عربستان، منافع ملى ايران را به شكلى مطلوب تر تأمين خواهد كرد.

جمهورى اسلامى ايران بايد از هرگونه اقدامى كه به ارائه تصويرى نامطلوب از ايران در نزد سعودى ها كمك كند، اجتناب ورزد و براى رفع ابهام هاى موجود (كه به خصوص پس از تحولات سياسى سال گذشته ايران در مناسبات طرفين ايجاد شده است) بكوشد. در صورتى كه ايران موفق به القاى اين نكته به سعودى ها شود كه تهران نقش، جايگاه و سهم متناسب و معقول عربستان را در معادلات منطقه و به ويژه صحنه عراق و ترتيبات امنيتى خليج فارس مدنظر گرفته و آن را لحاظ مى كند، اطمينان خاطرى را كه عربستان از جانب ايران نياز دارد، به دست خواهد آورد.

از جمله مواردى كه در نزديكى بيشتر روابط ايران و عربستان سعودى مى توان مورد توجه قرار داد، اعمال كنترل و نظارت بيشتر بر برخى از فعاليت ها، انتشارات و تبليغات مذهبى آشكارا ضدّ سنى مى باشد. اين كنترل با توجه به قدرت نهادين وهابيت در عربستان و واكنش هاى ضد شيعى و ضد ايرانى آن اهميت فراوانى دارد. البته اين اقدام و تفاهم بايد دو طرفه باشد و عربستان نيز فعاليت هاى ضد شيعى را كنترل نمايد.

مورد ديگر، معطوف كردن بخشى از رقابت هاى منطقه اى به عرصه هاى غيرحساسيت برانگيز؛ مانند مسائل اقتصادى به جاى تمركز صرف بر مسائل سياسى و امنيتى است. از نكات ديگر مى توان به تلاش براى نزديكى ديدگاه ها در خصوص مسأله فلسطين و دفاع از حقوق مردم فلسطين؛ توجه به راه حل هاى ميانه و مشترك در خصوص ترتيبات امنيتى خليج فارس؛ از جمله امنيت مبتنى بر همكارى و مشاركت منطقه اى؛ تبديل عراق پس از صدام به عاملى براى ثبات منطقه اى، و ارتقاى همكارى هاى ايرانى- عربى در سطح منطقه، اشاره كرد.

لازم به ذكر است كه نشانه هاى گرايش جديد، در سفر آقاى هاشمى به عربستان مشهود بود؛ زيرا طرف عربستانى به تشكيل كميته هايى فراتر از ساختارهاى رسمى موجود (يعنى تشكيل دو كميته؛ يكى كميته علمايى متشكل از روحانيون و روشنفكران و كميته سياسى متشكل از سياستمداران مورد وثوق دو طرف) علاقه نشان داد. اين امر از تمايل عربستان براى ايجاد تغيير در وضعيت موجود بين دو كشور حكايت مى كند. امروز از اين اصل در سياست خاورميانه اى نبايد غفلت كرد كه هر نوع اقبال جدى دولت ها به ايران، به معناى توجه به استقلال خواهد بود.

طبيعى است كه بى پاسخ گذاشتن اين تفاهم با عربستان از سوى ايران، ممكن است موجب سوء برداشت طرف عربستانى و از بين رفتن فرصت ايجاد شده براى بهبود و ارتقاى روابط دو كشور و همكارى هاى منطقه اى شود.

در صورت تلطيف فضاى موجود و تقويت نقاط اشتراك و دورى از نقاط افتراق بين دو كشور مى توان نتايج نزديكى ديدگاه هاى دو كشور را به طور ملموس مشاهده نمود. به طور خلاصه، مى توان به بهره گيرى مردم دو كشور از نزديك تر شدن روابط ايران و عربستان سعودى، تسهيل شرايط حج، احساس امنيت و آرامش در بين مردم و رهبران كشورهاى منطقه، برقرارى وضعيت با ثبات در خليج فارس و بسيارى از موضوعات ديگر كه مربوط به وحدت اسلامى مى شود، به عنوان نتايج بهبود روابط ايران و عربستان اشاره كرد.

ص: 53

سخنرانى ها و گفت و گو ها

متن سخنان آيت الله هاشمى رفسنجانى در

همايش گفت و گوى مذاهب اسلامى

در مكه مكرمه

چهار شنبه 15/ 3/ 87

بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله والسّلام على رسول الله و آله و أصحابه الكرام.

فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه.

از بزرگوارى خادم الحرمين الشريفين، به خاطر برگزارى برنامه خوب «كنگره جهانى گفتگوى اسلامى» تشكّر مى كنم؛ موضوعى كه امّت اسلامى در اين شرايط به آن نياز دارند، مخصوصاً اين كه اين كنگره در مهبط وحى برگزار مى شود.

نكته جالبى كه به ذهن من تداعى كرد اين است كه در چند قدمىِ كوه صفا؛ آنجا كه پيغمبر اكرم بعد از مكلف شدن به علنى نمودنِ دعوت ايستادند و با كلمه «يا صباحاً» بشريت را مورد خطاب قرار دادند و هشدار دادند به مسير تاريخ.

امروز برادران ما در مملكت عربستان سعودى در كنار بيت الله الحرام و چند قدمىِ همان صفا فضاى جديدى براى دنيا و پيام بزرگى براى كلّ عالم درنظر گرفته اند. اميدوارم كه با بركت بيت الله و پيروى از فرمان قرآن بتوانيم پياممان را از اين مركز به گوش جهان برسانيم.

زحمت زيادى كشيده شده، علماى بزرگى از بلاد آمده اند و خبرهايى در دنيا پخش شده و گوش هايى، مستمعِ شنيدن پيام اين اجلاس هستند. حيف است كه ما با كلمات تشريفاتى از اين اجتماع بزرگ به آسانى عبور كنيم.

من از نكات خوبى كه در بيانات خادم الحرمين وجود داشت استفاده كردم و از كلمه قيم علّامه آل شيخ بهره بردم. بنده هم نكاتى را در نظر دارم كه با شما بزرگواران و از طريق شما با امّت اسلامى و با همه اديان آسمانى مطرح مى كنم.

چهارده محور را به طور اختصار در صحبت كوتاهم عرض مى كنم. براى نشان دادن هدف از اين مؤتمر شايد آن طور كه من مى فهمم كارگشا باشد. اميدوارم كه اين پيام مؤتمر تأثير خودش را در عالم امروز بگذارد. البته اين اجلاس مى تواند مقدمه اى باشد براى گفت وگوى اديان و مكاتب بشرى، ولى در عين مقدمه بودن، خودش هم اصالت دارد. چون ما، قبل از اين كه به دنيا برسيم و با اديان ديگر حرف بزنيم، با خودمان بايد حرف بزنيم و يك مسير مشخص اسلامى را روى آن تفاهم كنيم و با وحدت نظر، نماينده اسلام باشيم در گفتگوى با اديان و تمدّن ها.

شما مى دانيد كه همه تمدّن ها ريشه در اديان آسمانى دارند و در حقيقت اديان آسمانى، قلبِ همه تمدّن هاست. مادرِ همه تمدن هاست و ما اگر امروز از موضع دين اسلام، آن هم در مكه مكرمه به دنيا پيام مى دهيم، صحبت قلب و مادر به فرزندان خودش است. اميدواريم گوش شنواى زيادى باشد.

ص: 54

آيه اى كه در اوّل صحبتم خواندم، يكى از ويژگى هاى بندگان خوب خود را اين مى داند كه حاضرند به حرف ديگران گوش بدهند و منصفانه قضاوت كنند و بهترينش را انتخاب كنند.

ما اين را فقط براى خودمان نمى گوييم. اين يك پيام براى همه مردم است. هر انسان عالم وآگاهى اگر گوش خودش وقلب خودش را بر روى حقايق ببندد، اشتباه مى كند. تعصب از نشانه هاى جهل است و باز بودن وشنيدن حرف درست از نشانه هاى حكمت و عقل است. افراط و تفريط انسان را به جهالت مى رساند ولى اعتدال انسان را در مسيرى قرار مى دهد كه حاضر است به اطراف خودش نگاه كند و اقتباس كند. اول ما به دنياى خودمان؛ يعنى به امت اسلامى مى پردازيم. امّت اسلامى امروز دچار مشكلات واقعى است و حقيقتاً وظيفه شما علماى اسلام بسيار سنگين است؛ كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ مفهومش اين است كه تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ومنكر را محدود نكنيد به تخلّف از ظواهر شرع. منكر گاهى ظاهر زيبايى دارد اما در باطن بسيار كثيف و نادرست است. علمايى كه آگاه هستند بايد بشريت را آگاه بكنند و شما امت اسلامى را بايد آگاه بكنيد. كسانى كه در جهالت هستند، آن ها را راهنمايى كنيد. جهان اسلام به خاطر اختلافاتى كه در بين ما هست، تضعيف شده. خودمان خودمان را تضعيف مى كنيم. انرژى هايمان را در درگيرى با يكديگر مصرف مى كنيم كه بدترين اسراف است و بدترين نوع استفاده از نعمت هاى خدا است. ما بايد براى تقويت دنياى اسلام دست هماهنگى و دوستى به هم بدهيم. بهانه گيرى نكنيم، همديگر را تضعيف وبدنام نكنيم. اگر عيبى مى بينيم، با مذاكره آن عيب را برطرف كنيم و اگر بد مى بينيم بپذيريم كه ما اشتباه كرده ايم.

ما از اين اجلاس انتظار يك ميثاق داريم براى گفتگو و براى تعامل و براى بهره گيرى از نظرات صائب در دنيا و براى انتقال نظرات اسلام به دنيا. مبانى ميثاقمان را از قرآن گرفته ايم. اصل اوليه اش «مشورت» است. قرآن ستايش مى كند مسلمانان را به خاطر اين كه اهل مشورت هستند.

) وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُم (، از پيغمبر 9 كه مستقيماً از وحى مى گرفت و جبرئيل دائماً پيام خدا را براى او مى آورد، مى خواهد كه با ديگران مشورت كند؛) وَ شاوِرْهُمْ فِى اْلأَمْر (. ما اصل مشورت را بايد مبناى اين ميثاق اجلاس مان قرار بدهيم. و اصل ديگرى كه بايد درنظر بگيريم، «انصاف درقضاوت وپذيرش حق» است. خوددارى از تعصّب جاهلى است. تعصب اگر به معناى پاى بندى به اصول و عقايد است، اين مذموم نيست، ممدوح است. تعصب اين است كه انسان اجازه ندهد عقلش قضاوت بكند وگوشش براى استماع آماده باشد. اعلام پيام اين اجلاس مى تواند- اگر درست تبيين شود- خيلى ها را اميدوار كند و ان شاءالله اين كار را خواهد كرد.

و قدم بعدى ما بايد اين باشد كه به طور يكپارچه و نه با اختلاف، به نمايندگى از اسلام با اديان ديگر، با تمدّن هاى برخاسته از اديانِ ديگر، به گفت وگو بنشينيم و با آن ها به تفاهم برسيم. مگر ما از زبان قرآن نمى شنيديم كه پيامبر اكرم 9 به دستور خداوند، از اهل كتاب زمانِ خودشان دعوت مى كنند كه بياييد روى مشتركاتمان تكيه كنيم به جاى دعوا. ما قبل از اين كه ديگران را دعوت كنيم، خودمان به اين پيام بايد پاسخ بدهيم. مشتركات مذاهب اسلامى براى شما كارشناسان و علما روشن است. بيش از 95% احكام اسلامى مشترك بين ما است. عقايد ما يكى است. توحيدمان، رسالتمان، معادمان كه اصول اسلامى مان هست و فروع مهمى مثل عدالت و انصاف و حق پذيرى و امثال اين ها، همه مورد وثاق ماست. پس اين دعوت را اول متوجّه خودمان بكنيم كه همه مذاهب روى نقاط مشتركشان تكيه كنند.

من به عنوان يك مسلمان، يك شيعه و يك اسلام شناس، كه عمرم را صرف كرده ام و يك صاحب تجربه در ميدان عمل شده ام، عرض مى كنم كه ما مشتركاتمان به قدرى زياد است كه نيازى به پرداختن به نقاط افتراق نداريم. من نمى گويم ديگران نظرشان را مطرح نكنند! عرض مى كنم نزاع نكنند. همان نص قرآنى كه به ما مى گويد:) وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُم (. اين بدترين ثمره تنازع است. ما اگر از امر و نهى قرآن تكليف به وظيفه نفهميم، از كجا مى توانيم بفهميم حرام است. گناه است. مضرّ است تنازع. براى اين كه مذاكره و استدلال مستحب است و لازم است. اختلاف ذاتاً مضر نيست. آنچه كه مضرّ است، تفرقه و تنازع است. اختلاف نظر نعمت است و رشد مى آورد. كمال مى آورد. پيشرفت مى آورد؛ اگر در فضاى دوستانه و عاقلانه و حكيمانه مطرح شود.

ما بايد بپذيريم، آقايان علماى اسلام! بايد بپذيريم كه دنياى اسلام امروز دچار مشكلات واقعى است. سرمايه بزرگى خداوند به ما داده ولى حفاظت از آن ضعيف است. خداوند به مسلمان ها، بر اثر رشد طبيعى اسلام در تاريخ با معنويت قرآن و اعجاز قرآن امروز يك چهارم جمعيت دنيا را داده است. يك چهارم جمعيت دنيا خيلى مهم است. كشورهاى اسلامى 57 رأى در سازمان هاى بين المللى دارند. بيش از يك چهارم! ما مى توانيم با پيدا كردن چند همراه در سازمان هاى بين المللى تصميم گيرنده باشيم؛ يعنى اسلام مى تواند، ما كه چيزى نيستيم. اسلام مى تواند.

بيست درصد ثروت جهانى در اختيار كشورهاى مسلمان است و بهترين نقاط سوق الجيشى دنيا، تنگه ها و آبراه ها و بهترين جغرافياى روى كره زمين در قلمرو مسلمان ها است. بازار عظيم توليد.

امروز الحمد لله دانشگاه هاى كشورهاى اسلامى دارد رشد مى كند. تشويق منابعِ انسانى در دنياى اسلام به قرآن و علم و تعلّم بايد سرآمد باشد. دنياى غرب از شما آموخته است. تمدّن اسلامى از محيط ما به غرب رفته است و آن ها امروز به صورت ديگرى آن را عرضه مى كنند. اين مكتب و اين انسان ها و اين مكتب خوب و بى نظير و ابدى و اين سرمايه هاى مادى و همه منابع طبيعى خوب دنيا در كشورهاى ما وجود دارد. اين مجموعه چرا بايد در دنيا در مقابل استكبار و انحصارطلب ها تسليم باشد؟! ما نمى خواهيم زورگويى كنيم، اما حق اين امت را ما نمى توانيم به آسانى به ديگران واگذار كنيم. علماى اسلام مكلّف هستند كه از حقوق اسلامى مسلمان ها دفاع كنند. شما خوب مى دانيد كه امروز مشكلاتى كه در كشورهاى اسلامى هست، در درجه اول به خودشان مربوط است، به خاطر جهل و عقب افتادگى و افراط و تفريطها. و همان ها سبب شده است كه انحصارطلبان جهانى و استكبار جهانى طمع كنند در موجودى ما و فشار بياورند بر منابع ما و غارت كنند منابع ما را. صهيونيست به عنوان يك عامل بسيار خطرناك در اختيار كفر جهانى است، در مقابل كشورهاى اسلامى. و اين سرمايه عظيم را بايد قدر بدانيم.

ص: 55

شما مى دانيد در ايران بعد از انقلاب اسلامى، بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، ما تاكنون 21 كنگره وحدت گذاشته ايم و ده ها سمينار و همايش براى گفتگو با ديگران گذاشته ايم. ساليانه چند اجلاس داريم.

جناياتى امروز در غزّه اتفاق مى افتد. ملت مظلومى را محاصره كرده اند. روزبه روز وضع براى مردم در غزه بدتر مى شود.

عراق اشغال شده است. با اشغال شدن عراق، خطر براى بقيه كشورها از ناحيه اشغالگران به وجود آمده است. شما در جريان هستيد كه آمريكايى ها درصدد هستند قرارداد امنيتى درازمدّت با عراقى ها ببندند. اين قرارداد عبوديت كامل عراق در مقابل آمريكايى ها است. ان شاءالله اين كار نخواهد شد. من اميدوارم مجاهدان عراق، مردم عراق اجازه نخواهند داد اين قرارداد تحميل شود.

مواد مخدّر بلاى بزرگ دنياى ماست. امراض خطرناكى مثل ايدز وچيزهاى ديگر دارد كشورها و جوانان اسلامى را با خودش مى برد. فرهنگ مبتذل غرب جوانان ما را در معرض خطر واقعى قرار داده است و اخلاق اسلامى را تحت فشار قرار داده. رسالت جهانى- اسلامى شما بزرگان و دولت هاى اسلامى نمى تواند در مقابل اين مسائل بى تفاوت باشد و ما به خاطر همين مسائل و به خاطر خدمت كردن به بشريت، كه پيام قرآن و اسلام است، اين اجلاس بزرگ را تشكيل داده ايم و اعلام آمادگى مى كنيم براى گفتگو با دردمندان جهان براى اين كه راه حلّى براى همين مشكلات به دست بياوريم و براى علاج اين همه دردها با هم همكارى مى كنيم تا بشريت از اين منجلابى كه به وجود آورده اند، نجات پيدا كنند.

ثبات و امنيت پيش شرط همه كارها است. بنده به عنوان يك مدير اجرايى و يك طلبه و يك اسلام شناس عرض مى كنم كه امروز خطر بزرگ در دنياى ما براى مسلمان ها عدم ثبات و عدم امنيت است. در منطقه اى كه صدها هزار اخلالگر نظامى با ادوات جنگى شان حضور تهديدكننده دارند، نمى شود احساس امنيت درازمدت كرد. امنيت مقدمه همه پيشرفت ها است. ما بايد براى ثبات و امنيت جهان، به خصوص كشورهاى عقب افتاده دل بسوزانيم به عنوان اسلام. آنچه كه در شرق و جنوب سودان مى گذرد، آنچه كه در افغانستان و خيلى جاهاى ديگر مى گذرد، اين ها چيزهايى است كه به ما مسؤوليت واگذار مى كند.

برادرم، جناب ملك عبدالله كه اين اقدام معنادار را انجام داده اند من در مذاكراتى كه با ايشان داشتم ديدم خوب دردها و مشكلات جهان اسلام را مى دانند و ما هم به خوبى مى دانيم. اميدواريم كه همه نيروها را به جاى درگيرى و اختلاف هماهنگ كنيم و هماهنگ براى اصلاح جهان اسلام كنيم.

رسالت اسلام جنگ نيست. هرجا جنگى پيش آمده، ديگران بر پيغمبر 9 تحميل كرده اند. وقتى كه آن ها مانع حرف حق شدند، درگيرى پيش آمده است، والّا منطق اسلام و قرآن نيازى به نزاع ندارد. كسى كه پيام خدا، قادرِ مطلقِ جهان را براى مردم مى خواند او اهل نزاع نمى تواند باشد. اهل صلح و صفا است.) وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها ... (.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.

آقايان علماى اسلام! بايد بپذيريم كه دنياى اسلام امروز دچار مشكلات واقعى است. سرمايه بزرگى خداوند به ما داده ولى حفاظت از آن ضعيف است. خداوند به مسلمان ها، بر اثر رشد طبيعى اسلام در تاريخ با معنويت قرآن و اعجاز قرآن امروز يك چهارم جمعيت دنيا را داده است. يك چهارم جمعيت دنيا خيلى مهم است. كشورهاى اسلامى 57 رأى در سازمان هاى بين المللى دارند. بيش از يك چهارم! ما مى توانيم با پيدا كردن چند همراه در سازمان هاى بين المللى تصميم گيرنده باشيم

متن سخنان رئيس مجلس خبرگان رهبرى

در جمع روحانيون

كاروان هاى زائران ايرانى

مكه مكرمه- قصر الضيافه

87 /3 /16

بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله والسلام على رسول الله وآله.

بسيار خوش آمديد برادران عزيز و گرانقدر، معلمان نمونه اى كه مردم واقعاً احتياج به آموزش و هدايت شما دارند.

قطعاً شما خودتان ارزش كارتان را مى دانيد، مخاطبين شما نوعاً انسان هايى هستند كه حالت پذيرش زيادى دارند. ما خودمان سابقه سفر به مكّه مكرمه و مدينه منوّره را در زندگيمان داريم؛ مخصوصاً براى اولين سفر انسان وقتى آماده مسافرت مى شود حالت ويژه اى پيدا مى كند. اين حالت هميشه در زندگى انسان ها نيست. خيلى ها كه مثلًا اهل وجوهات نيستند، وقتى كه اينجا مى خواهند بيايند خودشان را تطهير مى كنند، از

ص: 56

لحاظ روحى كسب آمادگى مى كنند، به اميد گرفتن عفو كامل از خداوند و شروع زندگى نو، اين سفر را انجام مى دهند. چنين حالتى را ما جاى ديگرى، از اين طور جمعيت ها نمى توانيم پيدا كنيم. هستند بالأخره در همه مجالسِ دينى انسانهاى لايق و مستعد و خيلى فراوان هستند. حقيقتاً تفاوت دارد. آماده پذيرشِ خيلى چيزها هستند در اين مسافرت، طبعاً هم آدمهاى خوبى هستند، در گذشته ها كه حج سخت بوده، خيلى خالص تر بودند. الآن يك مقدار مخلوط مى شوند، چون سفر به آن وضع گذشته نيست.

بنابراين، نوعاً اين فرصت استثنايى در اختيار علماى كاروان هايى كه اين انسان ها را مى آورند، هست. كه خوشبختانه به طور منظم همراه اين ها هستند و اين كار بسيار خوبى است كه جمهورى اسلامى ايران در اين دوره ها دارد انجام مى دهد. تأثيرش را هم ما مى بينيم. من چند موردى تا به حال برخورد كرده ام. معمولًا كسانى كه مى آيند حج و برمى گردند، گاهى ما هم با آنها سر و كار پيدا مى كنيم. من كم موردى برخورد كردم كه تحت تأثير آموزشهاى معلمان از كاروان ها و روحانيون نباشند. فقط يك يادآورى مى خواستم بكنم. شما حتماً ارزشهاى خودتان را مى دانيد. من هم مى خواستم اين ها را يادآورى كنم. فرصت خيلى ارزشمندى است، در عين حال وظيفه بزرگى هم هست، اگر خوب ادا نكنيم، حتماً خداوند از ما سئوال خواهد كرد، اگر با دقت، به خوبى و ظرافت انجام ندهيم. آموزشهاى دينى هم مشكلى ندارد. در زمان ما، نمى تواند خودش منشأ مسائل و مشكلاتى بشود از لحاظ سياسى و چيزهاى ديگر. بستگى دارد به آن نقاط مختلف و حساس سياسى كه وجود دارد، در منطقه ما، در كشور ميزبان ما، در روابط خودمان كه آن هم ان شاء الله معلمان كاروان ها اينها را در نظر مى گيرند.

ما يك فرصت استثنايى تاريخى، با انقلاب اسلامى به دست آورديم. ما يعنى جهان اسلام، عموماً به خصوص مكتب اهل بيت. اين انقلابى كه امام راحل ما هدايت كردند و كار را به انجام رساندند كه همه تان مى دانيد، خيلى از شماها در اين كار شريك بوديد، يك مسئله كاملًا استثنايى در تاريخ اسلام است. ما حركت هاى دينى، خيلى زياد داشتيم، دولت هايى كه بعضى هاشان مسلمان بودن و مى خواستند مسلمان بميرند و بمانند، خيلى زياد داريم، اما كسى كه با جريانى كه موفق شده باشد، نظامى را تشكيل داده باشد و بنا دارد اسلامى زندگى بكند از لحاظ ساختار و عمل به آن، در تاريخ نبوده است. ما نمى شناسيم چنين چيزى را. خيلى ها مى خواستند به صورت يك مسلمان حكومت بكنند و خيلى ها هم كرده اند، ولى اينكه ساختار نظام، اسلامى بشود ومقرراتش منطبق با اسلام باشد، اين يك چيز واقعاً بى سابقه اى است كه نمونه اش را در گذشته نداشته ايم. اين دست ما ست. ما طلبه ها و روحانيون در اين بخش، اين سرمايه بزرگ را در اختيارمان داريم.

پاسدارى از اين، در زمان ما آسان نيست، كار به اين عظمت را كه به قيمت مجاهدت بسيار انسانهاى با شرف و با ارزش به وجود آمده و خونهاى زيادى هم پاى آن ريخته، انسانهاى زيادى واقعاً در اين راه فدا شده اند و البته آنها برده اند و برنده اين ميدان هستند، به هر حال فداكارى خودش ارزش بالايى دارد، ما چنين چيزى به دست آورديم، واقعاً بايد خيلى جدى تر از آن چيزى كه الآن روحانيت ما دارد عمل مى كند. ما بايد بيشتر هزينه كنيم، بيشتر وقت بگذاريم، دلسوزى بكنيم، شجره اى كه هنوز خيلى جوان است، اين را نگه داريم، براى نسلهاى بعدى.

عوامل تهديد كننده هم كم نيست براى ما و زياد هم هست. عوامل خارجى به نظر نمى رسد خيلى بتواند موفق باشد در به هم زدن اين نظام. آنچه ممكن است مشكل واقعى درست بكند، اين است كه ما در داخل به گونه اى عمل بكنيم كه خود نظام از درون آسيب ببيند، اگر استحكام درونى مان را حفظ بكنيم و خودمان را نگه بداريم در مسير باشيم، همان كه هدف انقلاب بوده، به نظر مى رسد كه براى ما مشكلاتى درست مى كنند، فرصت هايى هم در دنيا هست. شما كارتان محدود به اين مسافرت نيست. شما خيلى جاها هستيد و بايد خدمت بكنيد، بخشى از وقتتان هم به اينجا رسيده. به طور كلّى با آقايان علما كه صحبت مى كنم، كليّت قضيه را مى گويم.

ما بايد براى پاسدارى از اين راهى كه شروع شده، كسانى واقعاً افتخار دارندكه اين كار را در اختيار ما گذاشته اند يا حمايت كرده اند، يا سرمايه گذارى كرده اند. بايد روى اين خيلى جدى باشيم. در مورد اين كه چگونه جدى باشيم، چيزهايى نيست كه براى شما تحفه اى باشد. خودتان تشخيص مى دهيد و داريد عمل مى كنيد، ولى نكات مهمى وجود دارد. در مكّه و مدينه كاروان هايى كه مى آيند، شما حرفهاى اساسى را با زوار مطرح مى كنيد. نمونه تربيتى شما هم آثارش را نشان مى دهد، همراه آثار معنوى سفر حج. ولى در سطح وسيعتر كه بخواهيم نگاه بكنيم، روحانيت الآن همه مان از مراجع گرفته تا طلبه هاى مبتدى، از وعاظ و ائمه جمعه و جماعات و ارگانهايى كه در آنجا روحانيت مشغوليت دارد. مجموعه اين ها بايد هماهنگ با معيارهاى اسلامى و با توجه به زمان و مكان و شرايط از انقلاب حمايت بكنند. اين را اصل قرار بدهيم در زندگيمان و مسائل ديگر فرع اين است. مثلا اگر مواضع سياسى كه انسان مى گيرد به نفع يك جريان باشد يا نباشد. اين يك مسأله اى است كه آدم يك جريان را قبول دارد و براى آن جريان كار مى كند، قبول دارد، اما تا آنجايى مى تواند مقبول باشد كه با انقلاب سازگار باشد، با اهداف انقلاب سازگار باشد. بالاخره امروز حالا قرن ما، قرن افكار عمومى است، قرن مردم است. روحانيت هيچ وقت در آن دوره هايى كه ما مى شناسيم قدرت قاهره نداشته كه با قدرت قاهره اى كه با نيروهاى مسلح و امكانات ديگر بتواند مردم را با خودش بكند. اين طور سربازگيرى هم خيلى جواب نمى دهد. روش سربازگيرى خيلى آسيب پذير است. سربازگيرى درست اين است كه انسان با قلوب مردم سروكار داشته باشد. يكى از دستاوردهاى خوب دوران مبارزه اين بود كه حقيقتا مردم با قلبشان پيوستند به جهاد اسلامى. هيچ منفعتى براى توده مردم نبوده كه با روحانيت كار كنند. مقلد امام خمينى/ باشند. مردم رسيدند به اينكه اين جمعيت پيشتاز مبارزه دارند براى نجات كشور، براى نجات اسلام، براى رفع شر دارند كار مى كنند و اين ها همراهى كردند. اين حالت را بايد حفظ كنيم، اگر مى خواهيم همراه مردم باشيم و مردم همراه انقلاب باشند. الآن به اندازه روحانيت، هيچ جريانى نمى تواند اين حالت را در مردم ايجاد كند. خداى نكرده اگر روزى اين مردم باور كنند كه ما براى منافع خودمان براى منافع شخصى يا جريانى، يا صنفى اين مسائل را مطرح مى كنيم، ديگر آن رابطه نيست و اگر مردم با روحانيت نباشند، روحانيت اگر فكر مى كند كه با زور و فشارهاى سياسى، امنيتى يا فشارهاى نظامى و پليسى بتواند راهش را ادامه بدهد اشتباه فكر مى كند. اگر هم بتواند ديگر روحانى نيست. اگر هم بتوانيم با اين ابزار خودمان را، انقلابمان را، ظاهر حكومت را حفظ بكنيم، اين آنى كه ما مى خواستيم و مى خواهيم نيست. شماها كه از اين نوع نمى خواهيد تبليغ بكنيد. تبليغى كه روحانيت مى خواهد بكند، اين است كه قلوب مردم با اسلام باشد، مردم به دينشان علاقه مند هستند. همين مردمى كه به اسم دين، بخاطر دين با ما همراهى مى كنند ممكن است در شرايطى احساس كنند ما با دين، ابزارى رفتار مى كنيم، آن موقع با روحانيت جور ديگرى رفتار مى كنند، و لذا از اين كارى كه محصول زحمات خودمان و همراه فداكاريهاى مردم، حضور مردم و خواست مردم بوده بايد حراست بكنيم و جورى رفتار كنيم كه مردم از صميم قلب در صحنه حضور داشته باشند و راهى كه مال آنهاست، پيروزى اش مال مردم است.

ص: 57

ما سالهاى طولانى مبارزه كرديم، اما اگر مردم نمى آمدند در ميدان، جلوى رگبار مسلسل ها نايستاده بودند، شاه را عاجز نمى كردند، ما پيروز نمى شديم. در زندان ها خيلى ها داشتند مى پوسيدند، روحيه ها شكسته بود. ولى وقتى مردم آمدند همه چيز حل شد. حالا هم همين است. يك عده اى ممكن است با زرق و برق و با منافع و با اينها حضور داشته باشند، اما اين ها لشكر اسلام واقعى نيستند، آن هايى كه لشكر واقعى هستند، آن هايى هستند كه به فرمان دلشان و روحشان به سوى اسلام مى آيند. اين يك رسالتمان كه با مردم اينجورى كار بكنيم و شماها واقعا سرباز اين ميدان هستيد. من در اين جايى كه فعلا حرف مى زنيم، براى كاروانها عرض مى كنم، ولى آن مسؤوليت هايى هم كه در جاى ديگر داريد، باز همين است و ان شاء الله اين وضع تقويت بشود و باقى مى ماند. اگر روحانيت كاملا در ميدان باشد، همين وضع ان شاءالله خواهد بود.

در مورد مسائل حج و شرايطى كه آنجا هست، اگر بعضى از افكار تندى كه در مسائل فرقه اى و اختلافات مذهبى در ميان بعضى از آقايان علما و طلبه ها هست، آن ها بخواهد در اين فضا پيدا شود- در فضاى شما الحمدلله تاكنون اينطور نبوده- اگر بخواهد پيدا بشود- ما ضرر مى كنيم. بالأخره اين فضا، فضاى ديگران است. ديگران كه مى گويم؛ يعنى مذهب غير شيعه، البته اين ها ديگران نيستند، مسلمان هستند. براى خودشان مثل ما عقايد دارند مثل ما اعمال دارند، روى عقيده خودشان عمل مى كنند و خيلى هم درراه خودشان محكم هستند و خوب هم دنبال كارشان مى روند. ما واقعا وحدت اسلامى را اينجا بايد اصل قرار بدهيم. خيلى مهم است الآن دنياى اسلام. بايد با هم باشيم. بعلاوه براى همين كه انقلاب خودمان را آشنا كنيم با اين، بايد فضايى باشد؛ فضاى منطقى و در جامعه حضور داشته باشد. اين كه بعضى ها حالا عواطفشان الآن مثلا در رحلت حضرت زهرا 3 كه اين روزها در پيش است، بگونه اى بخواهند صحبت بكنند كه ديگران بهفمند كه به مقدساتشان برمى خورد، معلوم است كه تأثيرات منفى هم مى گذارد، ممكن است دل بعضى ها را يك كمى تشفى بدهد، اما آثار آن طرفش را ببينيم. ما ممكن است الآن حرفى بزنيم به خاطر اين كه جواب كارهاى زشت ديگران را بدهيم، در يك بعدى انسان بايد اين كار را بكند، نه به قيمت اينكه مسلمان ها به جان هم بيفتند و همديگر را اينجورى كه در بعضى جاها هست از ميدان در بكنند، اين طور چيزها آدم نمى داند كه اين ها واقعا عمل صالح باشد، ذاتش اگرهم صالح باشد، مطرح كردن اين طور چيزها ممكن است به مكتب اهل بيت آسيب بزند.

حرف هاى غلوآميز و چيزهايى كه كمى بوى شرك مى دهد الآن براى شيعه و براى اهل بيت بسيار مضر است. امام رضا 7 در جواب سؤالى فرمودند: خيلى ازاين مسائلى كه براى ما نقل مى كنند، اين ها در اصل براى جداكردن مردم از ما گفته شده است. رواياتى است كه ديگران گفته اند براى اين كه ديگران فكر كنند ما مشركيم و ما از حد عبوديت ائمه بالاتر رفته ايم. لذا واقعاً مطالب غلو آميز در آموزشها كه گاهى هم منعكس مى شود در رسانه ها، ضمن اين كه عاشقان اهل بيت را خيلى خوشحال مى كند، خوششان مى آيد، اما بايد ما فكر بكنيم كه يك جور ديگر نشود. شما حقيقتاً مى توانيد معلمان واقعى باشيد، جلوى غلوها را بگيريد، جلوى سب ها و بدگويى ها را بگيريد. ما يك آيه خيلى محكمى در قرآن داريم و همه شما شايد هزار بار خوانده ايد. قرآن به ما مى فرمايد: به مقدسات بت پرست ها اهانت نكنيد كه آن ها هم خدا را سب بكنند. نه فقط از اين كه خدا از سب مثلًا خداى نكرده بترسد. ما فكر مى كنيم خداوند مى ترسد از سب كردن و از اين بدش مى آيد، نه از اينكه انسانها به خاطر سب خداوند، آن ها بدبخت مى شوند. خود آيه همين مضمون را مى گويد. ما با احترام، با ادب، با استدلال، مسائل را در جاى خودش، بدون راه هاى تحريك كننده بايد مطرح كنيم.

امام خمينى/ وقتى كه آن جور محكم گفتند در نمازهاى اهل سنت حضور پيدا كنيد. امام از اين كار چه هدفى داشتند؟ مى خواستند آن ها احساس كنند اين برادرى هست. اين چيزها را اگر مراعات كنيم به نتيجه مى رسيم. من با مسؤولان سعودى دو سه- روز پيش صحبت مفصلى داشتيم درباره كارهاى ايذايى كه نسبت به بعضى از زوار ايرانى مى شود، من ديدم واقعاً آن ها دلشان مى خواهد اين نباشد و چيزهاى روشنى به من گفتند كه آن ها خودشان هم در معرض اين نوع فشارها- منتهى با زبان ديگر- هستند؛ مثلًا مخالفت با همين كنگره و از طريق شخصيت هاى سلفى انجام مى شود. اين ها مى خواهند صفا و مروه را آماده كنند براى زندگى بهتر زوار، آن ها مخالفت مى كنند، جلوى اين ها مى ايستند، اين ها را انحراف مى دانند. اين مسائل زياد است بين آن ها. دلشان نمى خواهد كه ما را وادار بكنند كه به اين وضع در بيايد. چندين مسأله را برادران ما در سازمان حج و بعثه به ما گفتند وما با ايشان مطرح كرديم. آنها گفتند ما كاملًا ناراحت هستيم از اين مسائل و بنا شد اقدام بكنند، منتهى يادشان رفت. گفتند: در گذشته هم اقداماتى شد، ولى همكارى متقابل كم بود. همكارى را خود شما تقويت كنيد. هم زوار را نصيحت كنيد، هم خودتان مواظبت كنيد. ما هم بايد مراقب باشيم، قولى كه آن ها مى دهند كه مايل هم هستند عمل بكنند، از آن استفاده كنيم. شايد بعد از اين سفر من، دوباره يك مرحله بهترى در اين مسائل پيش بيايد. ولى مراقبتش با شماست. شما بايد ديگران را نصيحت بكنيد. من شنيده ام حتى از داخل حوزه قم باز افرادى هستند كه نظر ديگرى دارند براى بعضى از مسائل در اينجا.

ما اگر در داخل هم زمينه هاى خوبى داشته باشيم، اينجا (مكه و مدينه) جايش نيست. اينجا واقعاً بايد با ملاحظات بيشترى انجام شود. زيارت شما جزو حوادث ارزشمند زندگى من است.

صيانت از اسلام و انقلاب در اين مكان مقدس و دوره هاى طولانى، يكى از آرزوهاى همه دلسوزان نظام است.

ان شاءالله دعاى خير شهدا و بخصوص امام را حل/ بدرقه راه شما باشد. به اميد ديدارهاى بهتر و با فرصت بيشتر، ان شاءالله.

ما سالهاى طولانى مبارزه كرديم، اما اگر مردم نمى آمدند در ميدان، جلوى رگبار مسلسل ها نايستاده بودند، شاه را عاجز نمى كردند، ما پيروز نمى شديم. در زندان ها خيلى ها داشتند مى پوسيدند، روحيه ها شكسته بود. ولى وقتى مردم آمدند همه چيز حل شد. حالا هم همين است.

حرف هاى غلوآميز و چيزهايى كه كمى بوى شرك مى دهد الآن براى شيعه و براى اهل بيت بسيار مضر است. امام رضا 7 در جواب سؤالى فرمودند: خيلى ازاين مسائلى كه براى ما نقل مى كنند، اين ها در اصل براى جداكردن مردم از ما گفته شده است. رواياتى است كه ديگران گفته اند براى اين كه ديگران فكر كنند ما مشركيم و ما از حد عبوديت ائمه بالاتر رفته ايم.

سخنان آيت الله هاشمى رفسنجانى

ص: 58

در جمع زائران ايرانى خانه خدا

در مكه مكرمه/ 1387

بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله والسلام على رسول الله و آله.

خيلى خوشحاليم كه موفق شديم لحظاتى را در خدمت شما عزيزان، زائران بزرگوار و مسؤولان و كاركنان بعثه در اينجا باشيم و چند كلمه اى با هم صحبت كنيم.

اولًا صميمانه متشكريم كه شما در كنار بيت الله الحرام براى مراسم سالگرد 15 خرداد و امام راحل و همچنين شهادت حضرت زهرا 3 برنامه اى را تنظيم كرديد. مايل بودم وقت زيادى اينجا باشيم و از برنامه هاى شما استفاده كنيم اما به خاطر مسافر بودن و اين كه برنامه هاى ملاقات و كارى داريم با مسؤولان كشور عربستان، ناچاريم كه خيلى زود از خدمت شما مرخص بشويم.

15

خرداد و سالگرد رحلت امام راحل، همه را بايد با هم ديد. امام راحل در عصر ما نمونه يك شخصيت كم نظير و شايد هم بى نظير در تاريخ اسلام بعد از ائمه معصوم بوده است. كارى كه امام كردند، شبيه آن، در تاريخ اسلام براى مكتب اهل بيت سابقه ندارد. حكومت هاى مذهبى بوده اند، مسلمانان گاهى حكومت هايى برپا كرده اند، اما حكومتى كه در چارچوب اسلام باشد و متعهد به اين كه همه مقرراتش با اسلام منطبق باشد از يك جهت و از جهت ديگر حكومتى كه با آراى مردم باشد و اين كه خود مردم حكومت را انتخاب كرده باشند، با اين دو خصيصه، ما در تاريخ اسلام نداريم. البته دوره كوتاه خلافت حضرت على 7 مستثنى است. اين قطعه خاصى است كه البته نگذاشتند حضرت على 7 به اهداف حكومت اسلامى بپردازند. مشغول جنگ و آن طور مسائل- كه مى دانيد- شدند. در ايران اسلامى، در ايرانِ تابع مكتب اهل بيت به رهبرى يك مرجع تقليدِ عام، در آن زمان و سپس بنيانگذار يك نظام مقدس اسلامى از نوع جمهورى در اين كشور، اين نظام به وجود آمد. ما قبلًا انقلاب مشروطه را داشتيم اما به اينجاها نرسيد. براى كارى كه امام كردند سابقه روشن تاريخى در تاريخ 1400 ساله اسلام نمى بينيم. به همين جهت ايشان شخصيت منحصر به فرد، احيا كننده اسلام در عصر حاضر هستند. دستاورد مهم امام اين است كه، در عصرى كه مستكبران تاريخ فكر مى كردند دوره دين در جامعه گذشته و فكر مى كردند دين از اين به بعد به عنوان يك حالت شخصى بين انسان ها و خدا خواهد بود نه تنظيم كننده رابطه انسان ها در جامعه، خيالشان راحت شده بود كه ديگر دين بر نمى گردد به مديريت جامعه، در چنين شرايطى امام در جايى كه حلقه محكم سيستم استعمارى در منطقه ما ايران بود، اين حلقه را شكستند و به جاى آن رژيم تابناك جمهورى اسلامى را ايجاد كردند. هيچ وقت مستكبرين فكر نمى كردند چنين توفيقى در ايران اتفاق مى افتد. روى ايران خيلى حساب كرده بودند و اينجا را به عنوان جزيره امن و خلوت خانه استعمار در نظر گرفته بودند و رژيم شاه را با امكانات زيادى مسلح كرده بودند و پشتيبانى هاى زيادى مى كردند. آن ها در ذهنشان اين بود كه حكومت درست كردن يا با كودتا مى تواند بشود يا با لشكركشى و گرفتن و اشغال كردن.

سابقه اى در منطقه ما نمى ديدند كه ملتى قيام كند، روى پاى خودش بايستد، با شعار الله اكبر و بدون به كارگيرى سلاح بتواند يك رژيم تا دندان مسلّح موجود را بشكند و پشتيبانانش، آمريكا و انگليس را از كشور خارج كند. اصلًا چنين فكر نمى كردند. غافلگير شدند. خداوند چشم وگوش آن ها را بست تا ملت فرصت پيدا كرد به ميدان آمد. وقتى كه خيابان ها پر از نيروهاى مسلمان الله اكبرگو شد، در تهران و بسيارى از شهرهاى كشور ديگر كار از كار گذشته بود و رژيم مجبور شد كه بساطش را جمع كند و فرار كند و آمريكا با التماس و خواهش اجازه خواست از ملت ايران كه از ايران برود بيرون و خيلى هم ممنون مى شد كه نيروهاى انقلاب اسلامى اجازه بدهند او سالم از ايران برود. چنين اتفاقى را شما هيچ جا پيدا نمى كنيد. بعد هم متأسفانه تكرار نشد.

آن روز كه اتفاق افتاد، خيلى ها فكر مى كردند اين رشته سرِ دراز دارد و به كشورهاى ديگر هم خواهد رفت اما آن ها با درس گرفتن از اين انقلاب، برنامه ريزى كردند تا اين انقلاب تكرار نشود. با فشارهاى زياد بر روى ايران كه آخرش هم منجر به جنگ 8 ساله شد. ما هميشه تحريم بوديم. هميشه تحت فشار بوديم. هميشه مورد امواج خروشان تبليغات منفى بوديم. ولى نظام، متكى به اراده خداوند و خواست مردم و به حمايت مردم توانست راه خودش را ادامه دهد و تا آن روز همه توطئه ها را بشكند. البته اين مبارزه براى نظام هزينه داشت. چه جان هاى مقدسى كه رفتند. چه نيروهاى ارزشمندى كه جانباز شدند و چه عزيزانى كه به كلى مفقود شدند و ما هنوز هيچ خبرى از آن ها نداريم و چه رنج هايى كه نيروهاى مقاوم و رزمنده تحمّل كردند با اين توطئه ها. با همه اين ها باز امروز در دنيا يكى از كشورهاى كاملًا مطرح و قابل توجه همين نظام مقدس اسلامى است.

پيشرفت هاى فرهنگى- صنعتى، همراه با مشكلاتى كه مردم صبورانه تحمّل كردند، بايد ادامه پيدا كند و بايد اين راه، به عنوان يك نمونه حاكميتِ اسلام، مشعشع بماند وتلألؤ داشته باشد و اين جز با حضور هميشگى مردم نمى شود.

كسانى كه باعث مى شوند مردم از صحنه بيرون بروند، كسانى كه باعث مى شوند مردم رأى خودشان را كارساز نبينند و هرچه ... هر راهى كه باعث مى شود كه مردم به اين دستاورد مهم بى اعتنا باشند، اين خلاف بزرگى است. اين ظلم بزرگى است به اين جنبش عظيم اسلامى كه دركشور ما اتفاق افتاده. احترام زيادى انقلاب در دنياپيداكرد. اين احترام بايد محفوظ بماند. شخصيت بزرگى به ايران داد، اين شخصيت بايد باقى بماند وخداوند هم اينگونه نعمت ها را بدون امتحان به كسى نمى دهد؛ وَأَنْ لَيْسَ لِلإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى با آن تلاش ها و آن مجاهدت ها اين ها به دست آمده، با تلاش هاى ديگرى بايد تداوم پيدا كند وخوشبختانه راه خدا هيچ وقت خسارت بار نيست. انسان در راه خدا هرچه بدهد مضاعفش را به دست مى آورد. خسارت وخسران دراين فضا به چشم نمى خورد. ما با اين ديد به قيام امام راحلمان نگاه بكنيم. با اين ديد به فداكارى شخصيت هاى حاضر درحادثه 15 خرداد نگاه كنيم. ما با اين ديد به تاريخ پشت سرمان كه نگاه مى كنيم توجه مى كنيم و از خداوند مى

ص: 59

خواهيم ما را در راه خودش موفق بدارد. ان شاءالله شما حجاج عزيز را به اهداف مقدسى كه داريد و خواسته هايى كه از كعبه و حرم مطهّر حضرت رسول 9 داريد، ان شاءالله به شما بدهد و من اميدوارم كه ما بتوانيم تلاش كنيم روابط را با كشورهاى همسايه به خصوص كشور عربستان سعودى كه سر و كار زيادى داريم و مردم ما دلشان به اين بقاع متبركه در اين كشور بسته است. مردم ايران عاشق اين هستند كه بتوانند آزادانه و با خيال راحت از اين امكنه مقدس استفاده كنند. شما هم تلاش كنيد هر جور مى توانيد براى تحكيم روابط كار كنيد. خراب شدن روابط به نفع هيچ كس نيست. فقط دشمنان استفاده مى كنند و خيلى ها محروم مى شوند از زيارت عتبات مقدس. بنابراين، ما در اين راه هم بايد محكم باشيم و با بصيرت عمل كنيم كه الحمد لله زائران ايرانى چنين هستند. من با يكى از وزراى عربستان صحبت مى كردم. ايشان مى گفتند: بهترين زائران، ايرانى ها هستند. ايرانيها هستندكه منظم تر با ادب تر و با برنامه و منسجم مراسم شان را انجام مى دهند و هزينه اى دركشور ما ندارند. بسيارى از كشورهاى ديگر وقتى زوارشان مى آيند خيلى هايشان بر نمى گردند و اينجا مى مانند و بيكارى دركشور درست مى كنند ولى ايرانى ها اين جور نيستند. ايرانى ها براى ما زائران عزيز ومحترمى هستند وان شاءالله شما هم اين احترام را حفظ مى كنيد. شما را به خدا مى سپاريم، مرخص مى شويم. ان شاءالله باز هم شما را زيارت مى كنيم. والسلام عليكم و رحمه الله.

سخنان رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام

در جمع شيعيان مدينه

يك شنبه 19/ 3/ 87

وحدت ضرورى ترين نياز امّت اسلامى

بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله والسلام على رسول الله و آله.

براى بنده ساعات خوبى است كه امروز در حسينيه حسنى و در حضور آيت الله عمرى و بين شيعيان عزيز مدينه گفت وگويى با هم داريم. درگذشته من بارها به مدينه آمدم و در آن زمان مشكل بود زيارت مردم شيعه مدينه و همچنين آيت الله عمرى. بالأخره در اثر همدلى و هماهنگى كه بين من و ملك كه آن روز وليعهد بودند، صورت گرفت اين راه باز شد و براى شيعيان در كلّ مملكت و به خصوص در مدينه زندگى آسان شد و رفت و آمدها ميسور شد و امروز ما شاهد هستيم كه خادم الحرمين اقدام هاى وسيعى مى كنند در اين كشور براى نزديك كردن همه مذاهب اسلامى و ايجاد توحيد كلمه. وحدت امّت اسلامى امروز ضرورى ترين نيازهاست. براى اين كه بتوانيم اسلام را در جايگاهى كه خداوند مى خواهد در دنيا بنشانيم. خيلى واضح است كه با اختلافات و تنازعات، نيروهاى اسلامى با همديگر مشغول مى شوند و قدرت و سطوت و عظمت و آنچه كه خدا براى آن ها از بزرگى خواسته از دست مى رود و در مقابل، اگر امّت اسلامى متحد در صحنه باشند بزرگترين قدرت جهانى خواهند شد. سفربنده و هيئت همراه ما به اينجا، هدف مهمّش بعد از زيارت خانه خدا و اعتاب مقدسه اين بود كه سهمى در ايجاد وحدت بين امت اسلامى داشته باشيم. و به فضل خداوند در مؤتمر بزرگ حوار مسلمين نكات لازم را براى حركت وحدت در امت اسلامى مطرح كرديم. دعا مى كنيم و از خدا مى خواهيم كه برادرمان ملك عبدالله، خادم الحرمين را موفق كند كه به گامى كه برداشته اند اين گام را به خوبى به جلو ببرند. شما مى دانيد كه ما در ايران بعد از پيروزى انقلاب تاكنون 21 مؤتمر در جهت وحدت امت اسلامى برگزار كرديم. و يكى از مهم ترين اهداف مؤتمر مكه آماده شدن براى گفت وگو با ساير اديان آسمانى است و من در آن اجلاس عرض كردم كه ما در صورتى كه با اتحاد وارد مذاكره با اديان ديگر بشويم موفق مى شويم. ولى اگر بخواهيم با تنازع وتفرقه به ميدان مذاكرات برويم چيزى به دست نمى آوريم بلكه چيزهايى ازدست خواهيم داد.

دولت هاى استعمارى ومستكبر قرنهاست كه سياست «تفرقه بينداز حكومت كن» را براى سلطه بر امت اسلامى به كار مى گيرند تا به حال هم از اين حربه اختلاف بين مسلمين سوء استفاده هاى زيادى كرده اند. من از برادران وخواهران شيعه اين مملكت وهمچنين از برادران اهل سنت از همه ملتمسانه درخواست مى كنم كه سعى كنند اختلافات جزئى را نديده بگيرند و روى مشتركات خودشان با هم همدلى و همكارى بكنند. و از مردم شريف اين كشور هم درخواست مى كنم كه به نداى وحدت لبيك بگويند.

و از علماى عظيم الشأن بلاد مى خواهيم كه كمك كنند براى پيشرفت اسلام كه امت ما متّحد باشند ومانع باشند از نيروهاى تفرقه انداز. از آيت الله عمرى تشكر مى كنيم كه با صبر و متانت و مقاومت توانستند براى شيعيان مدينه گام بزرگى را بردارند. من در هر سفرى كه بعد از پيروزى انقلاب به اينجا آمده ام با ميل وعشق درخواست كردم كه ملاقاتى هم با ايشان و شيعيان در اين منطقه داشته باشم.

و اين بار بهتر از دوره هاى سابق توفيق پيدا كرديم كه در جمع بيشترى از برادرانمان در اينجا گفتگو كنيم.

اميدواريم كه اين حركتى كه خادم الحرمين از سال ها پيش درخصوص مردم و فرق اسلامى در اينجا شروع كرده اند مسأله حوار ملّى عمق بيشترى پيدا كند و گفتگوها به نتيجه خوبى برسد. بيش از اين لازم نمى دانم كه وقت عزيز شماها را بگيريم. از زيارت شماها خوشحالم و دعا مى كنيم. شما هم دعا كنيد براى عظمت و اعتلاى اسلام و قرآن عزيز. دنياى اسلام امروز شديداً محتاج به تعليمات مكتب اهل بيت است. ما بايد با تدبير بگونه اى عمل بكنيم كه راه اشاعه مكتب اهل بيت را در امت اسلامى هموارتر كنيم. والسلام عليكم و رحمه الله.

گزارش ديدار از فدك

ص: 60

در خطبه هاى نماز جمعه

...

بنا شد در مورد حضرت زهرا 3 از زاويه مسأله فدك حرف بزنيم و از اين به بعد، بحثمان حالت جديدى پيدا مى كند. از خيلى راه ها مى توان حضرت زهرا 3 را شناخت و پى به عظمت ايشان برد و من فقط از اين زاويه عرض مى كنم، خداوند توفيق داد سفرى رفتيم به عربستان، در اصل به خاطر يك كنفرانسى كه همه فِرَق اسلامى را دعوت كرده بودند و حدود 800 عالِم اسلامى در آنجا حضور داشتند و در كنار كعبه و خانه خدا بود و حضور من و هيأت همراه و همچنين جناب آيت الله تسخيرى كه از طريق ديگرى آمده بودند در آنجا خيلى مؤثر بود. اگر ما نرفته بوديم آن وحدت اسلامى شكل درستى نمى گرفت و چون شيعه غايب بود، تقريباً از اين 800 نفر همين چند نفر ما و يكى از علماى حجاز بود كه شيعه بوديم. بالأخره خداوند توفيق داد به گونه اى عمل شد كه تفكّر انقلابى شيعى اسلامى ايرانى درخشش بى نظيرى را در آن اجلاسِ بسيار مهم داشت. ما چند روزى كه در مكه بوديم نوعا كانال هاى راديويى و تلويزيونىِ عربى بحث عمده شان در مورد محتواى سخنرانى من بود كه باعث شده بود بعضى از علماى تند وهابى اعتراض بكنند به آقاى خادم الحرمين كه به ايشان بگويند شما در اينجا باعث شديد كه تنها شيعه درخشش داشته باشد و ايران را بزرگ كرديد و ايشان گفتند: ميدان براى همه باز بود، هركس برنامه داشت اجرا كرد. البته در مقابل اين ها، اكثريت قاطع علماى حاضر، صميمانه از برنامه هيأت جمهورى اسلامى استقبال كردند و تشويق كردند.

كار ديگر ما آنجا غير از زيارت، كه خوب همه عاشقان خانه خدا و مرقد حضرت رسول اكرم 9 و بقيع در آنجا دارند، مسائل مربوط به مشكلات حج بود كه به زوّار ما كم و بيش دادند. در سفرهاى قبل تا حدودى ما اين مسأله را حل كرده بوديم ولى كم كم چيزهاى ناروايى پيدا شده بود. بحث هاى جدّى و سريعى كرديم تا حدودى اصلاح شد و برنامه اى طرّاحى شدكه درآينده ان شاءالله زوّار ما مشكلاتى از اين نوع نداشته باشند. من احساس كردم مسؤولان اصلى كشور عربستان دلشان مى خواهد شيعيان راضى برگردند از مكه و مدينه، حالا اين كه چقدر بشود آن هايى كه بايد پيگيرى كنند را پيگيرى مى كنند كه مخالفانى هم دارد مخالفان جدى هم دارد. با تعقّل و تدبّر با صبر و راهكارهاى اتحادآفرين بايد اين مسأله حل شود.

در مورد «فدك» من در سفر قبل كه خبير را ديده بودم، مى خواستم فدك هم بروم موفق نشدم. اين طلبِ من باقى بود، اين دفعه برادران سعودى به وعده اى كه داده بودند عمل كردند. هيأت ما را خيلى خوب به فدك بردند. چيزهاى عجيبى ديديم و صميمانه ديديم و صميمانه تشكّر مى كنم از روحيه اى كه آنجا ديديم، از علاقه اى كه در فدك نسبت به حضرت زهرا 3 مشاهده كرديم و ديديم نام حضرت زهرا 3 زنده است در آنجايى كه پاى ايرانى ها و ماها به آنجا نرسيده بود آن حقيقت حضرت زهرا 3 هنوز آنجا جلوه دارد. زياد خوانده بودم راجع به فدك نمى توانستم خيلى بفهمم چرا مسأله يك مزرعه اينقدر در تاريخ مهم است. از لحظه فتح خيبر؛ يعنى از سال هفتم هجرت پيغمبر تا 300، 400 سال بعد اين مسأله يك مسأله زنده و مشاجره اى و مورد توجه دنياى اسلام بوده است. چرا اينقدر اين مهم است اين را نمى فهميدند. البته خوب احتجاجات معمولى در تاريخ هست. آدم اين ها را مى بيند ولى روح قضيه را از اين چيزها آدم بايد بزرگتر ببيند كه بيهوده سخن به اين درازى نشود. اين يك ماجراى واقعى در پشت سرش دارد. من كمى از اين تاريخ مى گويم، بعد كمى از مشاهدات خود را عرض مى كنم. در جنگ خندق در مدينه معلوم شد يهودى ها كه تقريباً اقتصاد جزيره العرب در دستشان بود با مشركين ساخته اند و توطئه كرده اند و عهدشان را شكسته اند و درگيرى با يهود شروع شد در مدينه. در خندق شكست خوردند بعد سريه ها و جنگ هاى كوچكى بود و مسأله به جنگ خيبر رسيد كه آنجا پايگاه اصلى شان بود. قلعه هاى فراوان مستحكم و مزارع بسيار وسيع و پرثمر اطراف آنجا كه اگر انسان تاريخ آن موقع حجاز را ببيند مى فهمد كه چقدر آن موقع محصول داشتند و زرخيز بوده و چقدر آباد بوده است وخيلى روشن است كه تا شمال مدينه سرسبز بوده و به خصوص منطقه فدك و خيبر.

پيغمبر 9 براى حلّ مشكلى كه از ناحيه همكارى مشركين و يهود پيش آمده بود به خيبر رفتند، از اينجا مسأله فدك شروع مى شود، همزمان با رفتن به خيبر، ايشان يك گروهى را با رهبرى شخصى بنام «مُحَيِّصه» فرستادند به فدك- فدك تقريباً 90 كيلومتر با خيبر فاصله دارد ولى در همان منطقه است- كه مسأله آنجا را همراه فدك حل كنند. خود اين براى من اهميت داشت كه چطور] مى شود]، مگر فدك چقدر اهميت داشته است كه هم وزن خيبر دراين لشكركشى پيغمبر مورد توجه بوده است؟! اين را آنجا فهميدم كه همين جورها بوده و اهميت بسيار بالايى دارد كه حالا آن ها را عرض مى كنم.

موقعى كه «مُحَيِّصه» رفت، بعضى از قلعه هاى خيبر تحت محاصره پيغمبر بود و هنوز فتح نشده بود. پيغمبر آن ها را دعوت كرده بود كه بدون جنگ بياييد مذاكره كنيم وصلح كنيم و حقوق شما محفوظ باشد و امنيت برقرار باشد و جانتان و مالتان محفوظ باشد. آن ها باور نمى كردند كه فدك بشكند. هيچ كس باور نمى كرد.] در [مكه مشركان منتظر بودند پيغمبر در فدك بشكند و بعد اسلام را از پاى در آورند! اينقدر اهميت قائل بودند براى خيبر. آن ها از اول طفره مى رفتند ولى با توضيحاتى كه «مُحَيّصه» داد، آن ها كمى به حال آمدند وگفتند ما هيأت مى فرستم پيش پيغمبر. هيأت را پيش پيغمبر فرستادند ببينند چه مى شود. در همين فاصله قلعه هاى خيبر فتح شد و چيزى كه باوركردنى نبود، در آن مقطع اتفاق افتاد. آنها هم ديگر مى دانستند كه مقاومت آن ها فايده اى ندارد، آمدند و گفتند كسى را بفرستيد تا مصالحه كنيم.

على بن ابى طالب از طرف پيغمبر مأمور شدند با يك جمعى به فدك، كه فدك را بدون جنگ تحويل بگيرند. آن ها وقتى اسم على را شنيدند، ديگر تصميم گرفتند كه زودتر تسليم شوند و شدند.

من يك چيز در روايت ديدم هنوز برايم يك قدرى جاى مطالعه دارد كه يك بار پيغمبر و على بن ابى طالب در يك مسافرت طىّ الأرض به فدك رفته بودند، قبل از اين، خيبر و آن سورها و برج و باروها و استحكامات فدك و مزارع فدك را بررسى كرده بودند. اين حالا يك سرى توجيهات ديگرى لازم دارد ولى اهميت فدك را مى رساند كه مهم بوده است.

ص: 61

به هر حال على بن ابى طالب به فدك تشريف بردند و آن ها هم بزرگانشان جمع شدند قرارداد خوبى بستند. در قراردادشان هم تاريخ اختلاف دارد؛ دريك نظر مى گويند نصف فدك را تحويل پيغمبر دادند و نصف ديگر را براى خودشان نگه داشتند. بعضى ها هم مى گويند نه، همه فدك را دادند، اما گفتند محصولاتش نصف از ما و نصف از شما؛ چون كاركنانش هم خودشان بودند و فقط مديريتش با پيغمبر بود. اين نظر دوّم بهتر مى تواند صحيح باشد. به هرحال مسأله فدك بدون جنگ تمام شد.

اينهايى كه من عرض مى كنم تمامش را، هم اهل سنت دارند و هم شيعه دارند، فقط از زاويه تاريخ شيعى عرض نمى كنم. مورد به موردش را در كتب معتبر اهل سنت مى بينيد؛ مثلًا همين كه مى خواهم بگويم از كتاب تفسير «الدرّ المنثور» كه از علماى به نام اهل سنت است، عرض مى كنم، وقتى كه فدك مسأله اش اينطور شد، جبرئيل به پيغمبر نازل شد و گفت: خداوند از شما مى خواهد كه فدك را به مصداق قرآن به زهرا واگذار كنيد و پيغمبر واگذار كردند. «درّالمنثور» در تفسير آيه مربوطه كه گويا در سوره «اسراء» است دو روايت نقل مى كند؛ يكى از ابوسعيد خُدرى كه از بزرگان روات اهل سنت] است [و يكى از ابن عباس، كه پيغمبر فدك را به حضرت زهرا واگذار كرده، آن هم به فرمان الهى. مبناى فقهى اش هم روشن است، چون عمل پيغمبر اينجورى بود. آيه قرآن هم همين را مى گويد. در جنگ ها اگر با جنگ چيزى را گرفتند، غنايم بين تمام رزمندگان تقسيم مى شود. خمس آن هم به بيت المال داده مى شود، ولى اگر بدون جنگ گرفتند، اين خالصه در اختيار پيغمبر است. اين آيه قرآن است در سوره «حَشر» مى توانيد بخوانيد.

پس اين اراضى بدون جنگ در اختيار پيغمبر بود و دستور خداوند هم طبق اين روايات، كه عرض مى كنم، اين بود كه به حضرت زهرا بدهند. حالا چرا به حضرت زهرا 3؟ منحصر به اين هم نيست، چيزهاى ديگرى هم به حضرت زهرا داده اند كه بايد در كنار اين ببينيم و ما نتوانستيم.

يك چيز ديگرى هم به نام «اوالى» كه هفت حديقه است، هفت مزرعه است، آن ها هم به حضرت زهرا 3 واگذار شده است كه در وصيت نامه حضرت زهرا 3 اسم اين ها آمده است. اين «اوالى» داستان عجيبى دارد. در جنگ احُد وقتى كه مشركين به مدينه حمله كردند، جلسه اى يهوديان تشكيل دادند، هنوز هم پيمان پيغمبر بودند يك عالم يهودى به نام «مُخَيْريق» در جمع يهوديان گفت: شما كه مى دانيد اين پيغمبر است. شما مى دانيد و ما منتظر بوديم. ما از راه هاى دور آمديم كه وقتى پيغمبر ظهور مى كند در ركابش باشيم! چرا حمايت نمى كنيد؟! الآن تهديد مى شود راهِ پيغمبر! كسى به حرفش گوش نكرد. خودش سوار اسب شد وآمد در ميدان احد، وقتى كه آمد، دو لشكر در مقابل هم صف كشيده بودند و جنگ داشت شروع مى شد. ايستاد و فرياد زده، به مسلمان ها گفت: شهادت بدهيد كه من هرچه داشتم به پيغمبر واگذار كردم و زد به لشكر و شهيد شد. وقتى شهيد شد، پيغمبر گفتند كه «مُخَيْريق» وارد بهشت شد بدون اين كه يك ركعت نماز خوانده باشد و راه خودش را پيدا كرد. چون آن هايى كه به دست آمده بود، جزو غنايم جنگ نبود پيغمبر آن ها را به حضرت زهرا 3 واگذار كردند، حالا مى گوييم چرا به حضرت زهرا 3 واگذار مى شود. مصارفى كه حضرت زهرا از اين ها دادند ما دقيق نمى دانيم ولى از وصيتنامه شان مى شود يك چيزهايى فهميد كه چه مصرفى ايشان داشتند.

در وصيتنامه حضرت زهرا 3 من حدود 15 مورد ديده ام، خوب، خيلى از آن ها مسائل مهمى است كه فعلًا به بحث ما مربوط نيست، دو موردش به اينجا مربوط است؛] ايشان [به حضرت على 7 مى فرمايد: «آن مقررى كه من براى زنان بنى هاشم و همسران پيغمبر مى پرداختم، بعد از من هم شما بپرداز.»

و در يك روايتى دارد 12 يا 14 اوقيه به هركدام ازآن ها حضرت زهرا مى پرداخت.

و در يك بند ديگرى مى گويد يك جعبه سبزى است كه آن مال دختر ابوذر است به ايشان بپردازند. و در بند ديگرى مى گويد: اين مقدار را به امامه دختر خواهرم- كه بعداً همسر حضرت على شد- به خاطر مشكلاتى كه دارد بپردازيد. مصارف اينجورى. و باز از همين ها استفاده مى شود كه در زمان خود پيغمبر مراجعات مالى- كه بنى هاشم و فقرا مى آمدند- داشتند. اين نهادى كه حضرت زهرا 3 تأسيس كرده بودند، به اين ها رسيدگى و اداره مى كرد. ايشان وكلايى داشتند؛ وكلايى در خيبر داشتند كه سهم خودشان را مى گرفتند و مى فرستادند و حضرت زهرا اداره مى كردند.

از بعضى روايات مى شود استفاده كرد تحليل تاريخى اش هم همين است كه پيغمبر و برنامه الهى اين بوده كه مى دانستند خاندان پيغمبر بعد از رحلت ايشان در سياست هاى متضادى كه پيش مى آيد، دچار مشكلات مى شوند؛ مشكلات مالى و خيلى چيزها مى آيد. با آيه قرآن، با اين رواياتِ صريح و با شهادت هايى كه خيلى ها دادند، اين فدك را در اختيار حضرت زهرا و خاندانشان گذاشتند. بعضى روايات دارد كه اين ها وقف بود و متولّى آن حضرت زهرا بود يا وقف خاص بود.

اين ها بحث هايى است كه هريك از آن ها احتياج به يك بررسى دارد و من اينجا نمى خواهم بررسى كنم و كسانى كه مى خواهند و مى توانند پيدا كنند. اهميت فدك را اگر مى خواهيد توجه كنيد- تا برسم به آن بخش آخر كه مى خواهم عرض كنم- در طول تاريخ ببينيد به اين مزرعه چه آمده است. خلفا بيست وچهار بار فدك را گرفتند يا پس دادند؛ از همان روز بعد از رحلت پيغمبر شروع شد و تا زمان خليفه عباسى كه در سنه 323 خليفه شده و تا سنه 329 خليفه بوده تا آن موقع گرفتن و پس دادن فدك ادامه داشته است. چرا؟ مگر اين قطعه مُلك چه رمزى در آن است و چه مسائلى دارد كه اينقدر خلفاى بزرگى، حتى مثل هارون الرشيد كه مى گفت به ابر، هرجا مى خواهى بروى برو، آخرش هم در زمين من بايد ببارى! اين طور كسى بود، باز هم فدك] برايش [مسأله بود. مسأله سياسى است، همان مسأله امامت است، همان مسأله ولايت است، همان مسأله مقاومت است. نيروهايى كه مظلوم مى شوند و مقاومت مى كنند و اين يك پرچم بود. هنوز هم يك پرچم است. ديگر بعداً هم من تعقيب نكردم تاريخ را، بعداً چه اتفاقى افتاده است، تا قرن چهارم ديدم، حالا من اين هايى كه گرفتند و پس دادند را برايتان بخوانم:

گفتم 24 مورد؛ اول بار خليفه اول ابوبكر گرفت، البته استدلال او اين بود كه اين اموال در زمان پيغمبر دست ولىّ امر؛ يعنى خود پيغمبر بوده و مى توانستند به هر كسى بدهند يا بگيرند. الآن ما هستيم و ما ...

ص: 62

حضرت زهرا را از فدك اخراج مى كنند بعد دوباره نامه نوشت، گفت: برگردند. منتهى خليفه دوم مخالف بود و نامه حضرت زهرا 3 را گرفت و پاره كرد و نگذاشت اجرا شود. اين اوّلين حادثه بود. يك بار گرفتند و پس دادند و دوباره گرفتند. در بعضى از تواريخ و روايات آمده كه زمان عمر خليفه دوم با چيزهايى كه ديد قانع شد كه حق با حضرت زهرا 3 بوده و درزمان خودش فدك را به حضرت زهرا 3 برگرداند. حضرت زهرا 3 كه نبودند به خاندان اهل بيت: برگرداندند. و بود تا زمان معاويه. يكى يكى پيش مى رويم. اول عطاى پيامبر 9، دوم پس گرفتن ابوبكر، سوم پس دادن ابوبكر به حضرت زهرا 3 با آن نوشته. البته حضرت زهرا 3 در استدلال هايى كه با ابوبكر داشتند، نامه اى و حكمى از پيغمبر را نشان دادند و گفتند: نوشته پيامبر 9 است كه به من واگذار كرده و اين سند مهمى شد برايشان.

بعد گفتيم عمر در زمان خليفه اول پس گرفت بعد عمر پس داد. و زمان معاويه دوباره پس گرفتند و بود همين جور، چون در زمان معاويه اهل بيت با معاويه سازشى نداشتند. قبل از آن، اين اختلافات شديد نبود. بعد از معاويه اختلافات جدى شد. آن ها به عنوان منبع تأمين مالى اهل بيت: پس گرفتند و دست آن ها بود تا زمان عمر ابن عبدالعزيز. و عمر ابن عبدالعزيز هم به خاطر اين كه يك معلم شيعى در موقع تحصيلش او را هدايت كرده بود، اولين كارى كه كرد فدك را به آل پيامبر: برگرداند. ولى تاريخ دارد با درخواست امام باقر، امام باقر 7 ملاقاتى كردند با عمر ابن عبدالعزيز و فدك را خواستند و ايشان در اختيار گذاشت. اين ششمين مورد بود. البته آن ها مورد معاويه را اضافه كنيم مى شود هفتمين مورد.

هفتمين مورد يزيد بن عبدالملك بود كه دوباره پس گرفت و تا آخر عمر بنى اميه دست بنى اميه بود. سفاح اولين خليفه عباسى است كه توجهات شيعى هم داشت و با هم رزمى شيعيان و علوى ها كه توانسته بودند بنى اميه را بشكنند دوباره پس داد.

بعد از اين كه بنى الحسن فساد را در دولت بنى عباس ديدند و مبارزاتشان را شروع كردند، منصور دوانيقى پس گرفت. اين نهمين مورد است و يك مقدارى كه فضا آرام تر شد مهدى فرزند منصور عباسى، كه خليفه بعدى بود، فدك را پس داد.

دوباره هادى عباسى به خاطر ديدن تحرك هاى خاندان اهل بيت، به خصوص بنى الحسن پس گرفت. اين هم يازدهمين مورد است.

در زمان هارون الرشيد، حضرت موسى ابن جعفر 8 پيشنهاد كردند كه برگردانيد به حضرت موسى ابن جعفر 8. هارون الرشيد گفت كه شما حدود فدك را تعيين كنيد تا من برگردانم. حضرت موسى ابن جعفر به هارون الرشيد فرمودند: شما نمى دهيد. ولى در روايت هست كه حدود سياسى براى فدك حضرت امام موسى كاظم 7 معرفى كردند و هارون الرشيد گفت: اين جورى نمى شود و نداد. ولى مأمون يك كار عجيب و غريبى كرد. اين ديگر به نظر من از نقاط برجسته فدك است كه بايد رفت دنبالش. دوازدهمين مورد مى رسيم به مأمون كه مى خواست پس بدهد. اما مخالفت زياد بود. مأمون با برادرش اختلاف داشت. مشاجره داشتند. بعد هم صف كشى شده بود بين نيروها كار تصميم گيرى دشوار بود. مأمون 2 تا جلسه گذاشت و يك جلسه 200 نفرى از علما. علما جمع شدند بحث كردند و به اين نتيجه رسيدند كه فدك متعلّق به حضرت زهرا 3 بوده و پيامبر 9 داده و بايد برگردد. خبر اين جلسه منتشر شد و مخالفت هايى پيدا شد. مأمون هزار نفر را از سراسر دنيا دعوت كرد. مثل كنگره هاى سراسرى كه ماها مى گيريم. از سراسر] جهان اسلام گِرد [آورد. از جاهاى مختلف. اين ها بحث هاى زيادى كردند و نتيجه باز به نفع خاندان اهل بيت شد. اگر بشود در تاريخ اين بحث ها را پيدا كرد خيلى خوب است؛ مخالف چه مى گفته، موافق چه مى گفته. وقتى اين جلسه تمام شد، متنى در جلسه تهيه شد و يك جمله را من مى خوانم كه مأمون نوشت به حاكم مدينه. مأمون خودش مدينه نبود. دستور داد كه: «إنّه قد كان رسول الله أعطى فاطمه فدكاً»، گفت ما از اين بحث ها فهميديم كه پيغمبر 9 اين را داده به حضرت فاطمه 3 و مال آن هاست. دستور داد آن ها هم پس دادند. يك دفعه مثل بمب صدا كرد كه يكى از جرقه هايش در شعرهاى دعبل خزاعى آمده است. دعبل در يكى از بندهاى شعرش مى گويد:

أصبح وجه الزمان قد ضحكا

بردّ مأمون هاشما فدكا

«چهره زمانه و تاريخ لبخند زد وقتى خبر شد كه مأمون با اين چنين مقدمه اى فدك را به بنى هاشم برگرداند.»] مسأله فدك [به شعرها و ادبيات هم رسيد.

و سيزدهمين مورد معتصم عباسى گرفت. چهاردهمين مورد واثق عباسى پس داد. پانزدهمين مورد متوكّل گرفت. متوكل را، خصومتش را با اهل بيت همه مى دانيد. و شانزدهمين، فرزندش منتصر پس داد. منتصر همان كسى است كه پدر خودش را هم به خاطر عداوت هايش با اهل بيت كشت. چهره سياسى قضيه خيلى خوب روشن مى شود و هفدهمين مورد حاكمِ بعد از منتصر پس گرفت و هجدهمين مورد مستعين پس داد. نوزدهمين مورد معتمد پس گرفت و معتمد بيستمين مورد پس داد و بيست ويكمين خليفه بعد از معتمد پس گرفت و بيست و دومش معتضد پس داد. بيست و سوم حاكم بعدى گرفت و بيست و چهارم در سال 324 الراضى كه خليفه عالم ودانشمندى بود پس داد و اين آخرين بارى است كه حالا من ديده ام.

ببينيد، يك قطعه زمين، يك مزرعه با آن مقدماتش و مؤخراتش و تاريخش خيلى ارزشمند است و من از مسؤولان عربستان سعودى تشكر مى كنم كه ما را بردند تا من قدرى بفهمم منطقه را، ببينيم چرا اين جور است. اولًا در خود عربستان كسى فدك را نمى شناخت. ما وقتى مى خواستيم برويم، شب آقاى عَمرى كه از علماى بزرگ مدينه است و شخصيت والامقامى هست، من ميهمانش بودم، به من گفت: شما چرا مى رويد اين همه راه؟! چيزى نمى بينيد. اصلًا چيزى به نام فدك نمى بينيد. يك منطقه است. من گفتم: حالا مى رويم. به علاوه من منطقه را نمى خواهم ببينم. من مى خواهم بدانم منطقه قديم چگونه بوده است. بالأخره رفتيم. خيلى هم راه رفتيم؛ راهى كه ما رفتيم طولانى شد. 260 كيلومتر رفتيم. اما اگر كسى بخواهد مستقيم از مدينه برود و راه درست وجود داشته باشد از 130، 140 كيلومتر بيشتر نيست. مى گويند در

ص: 63

زمان پيامبر 2 9 تا 3 روز با وسايل آن روز راه بوده است. خيبر هم 160 كيلومتر از مدينه است و اين ها تقريباً موازى هم در شرق و غرب هستند. وقتى كه رفتيم، چيزى نمى دانستيم. يك كسى را شناسايى كرديم كه پيدا شود و بيايد پيش ما و توضيح بدهد و وارد آن بخش شهر كه مى خواستيم بشويم، ديديم يك تابلوى بزرگى اول شهر زده اند: «الحائط تُرَحِّبُ بِكُم» و زيرش هم با كلمه درشت نوشته اند: «فدك». چشم ما روشن شد! حالت خاصى پيدا كرديم. ما اصلًا انتظارى نداشتيم كه كلمه اى به نام فدك در آن بيابان ببينيم و ديديم. وارد شهر شديم، يك شهر زيبا، در دامنه ارتفاعات دامنه كوه و گشتى زديم و ما را بردند به فدك قديمى. رفتيم آنجا كنار شهر و متصل به شهر بود. رفتيم و ديديم مسؤولان شهرستان فرماندار و ديگران هم آمده بودند. جمع شده بودند يك نقطه اى ايستاده بودند. ما هم پياده شديم. يك خرابه اى بود. برج و بارو و ديوارهاى قديمى مشخص بود. شكل ساختمان ها عمدتاً گِلى است. سنگ هايى هم هست كه نشان مى دهد منطقه آتش فشان داشته. جمعيت زيادى بودند. فرماندار، بخشدار، رييس شوراى شهر، علما و ... بودند. پيرمرد روشن ضميرى بود. اين هم برايم جالب بود كه آنجا من يك ذره تعصب نديدم. آن ها ما را مى شناختندكه ما شيعه هستيم و از ايران آمده ايم. اختلافات شيعه و سنى و وهابى و ... را مى دانستند. اين آقا هم خودش مسؤول امر به معروف ونهى از منكر بود. ايشان آمد براى ما توضيح داد 3- 4 كلمه گفت و من لرزيدم. حتماً همراهان من هم همين حال را داشتند. كنار يك ساختمانى ايستاده بوديم. ساختمان بدى هم نبود. خراب نشده بود، راهنما گفت: «هذا مسجد فاطمه»، قلب ما يك باره تكان خورد. اشكهايمان ريخت، اما سعى كرديم به آن ها توجه نكنيم. پرسيدم: اين مسجد را؛ يعنى حضرت فاطمه 3 ساخته اند؟ گفت: بله. آخرين بار هم اين مسجد را عثمانى ها ساخته اند. الآن متروك است. در همان جايى كه بوديم رودخانه بود. رو به رويمان هم نخلستان بود. راهنما گفت: «هذا بستان فاطمه» من گفتم: يعنى اين نخلستان از آن زمان تا به حال هست؟ گفت: بله همين جا نقطه بستان و نقطه عبور آب بود و سپس گفت: «هذا وادى فاطمه». وادى معمولًا به آن جاهايى مى گويند كه رودخانه ها بدون اين كه از دره ها عبور كنند، جلويشان باز مى شود. معانى ديگرى هم دارد و بعد از دور چيزى را نشان داد و گفت: اين چشمه هاى حضرت فاطمه 3 است. يكى يكى مكان هاى مهم فدك را ديديم. سؤالات زيادى كرديم. آن راهنما هم بدون هيچ تعصبى، هر چه مى دانست به ما گفت و ضبط هم شد. توضيحاتى به ما دادند. بعد ما آمديم به شهردارى. براى مراسم و معارفه. من احساس كردم مردم آنجا علاقه مند به حضرت فاطمه 3 هستند. خيلى با احترام اسم ايشان را مى برند. خوب مى دانند اين آقاى راهنما خودش از مأمورين امر به معروف حكومت سعودى در مدينه بود. ما فكر مى كنيم اين ها سخت گير هستند ولى ما سخت گيرى نديديم. حتى مأموران عربستان كه با ما آمده بودند و زياد هم بودند. از وزير تا سطوح پايين تر آمده بودند. از ما تشكر كردند وگفتند شما باعث شديد ما يك جاى شناخته نشده كشورمان را شناختيم و از شما تشكر مى كنيم. آن ها هم قدردانى كردند. به هر حال اين فدك بود و من مى خواهم عرض كنم اين حادثه فدك با اين حوادثش بحث بيشترى مى طلبد، بدون اين كه تفرقه آميز باشد. فدك مى تواند وسيله اتحاد باشد. خدا كند روزى بيايد مردمى كه به حج مى روند يك تور بگذارند و بروند آنجا و فدك را هم ببينند. يكى از خواسته هاى آن ها اين بود كه ايرانى ها بيايند اينجا. الآن دارند تداركات مى بينند. استاندارش گفت كه ما منتظريم شيعيان بيايند ببينند. به نظر مى رسد كه يكى از كارهاى خوب اين است كه دولت عربستان كم كم اين آثار ارزشمند تاريخ اسلامى را، كه افتخار همه اسلام است و براى خود عربستان بسيار اهميت دارد، كم كم معرفى كند و شايد نظر وسيعى كه آقاى ملك عبدالله دارد، آن ها را به اين نقطه برساند و من مى خواهم عرض كنم كه حضرت زهرا 3، از نواحى مختلف مى شود زهرا را شناخت.

ما درباره عظمت حضرت زهرا 3 كم گفته ايم. شخصيت زهرا 3 را در همان زمان ببينيد. در همان زمان كه فشار آوردند، از على بن ابى طالب بيعت بگيرند، حضرت زهرا 3 آن صحنه را كه ديد نتوانست تحمل كند، يك جمله گفت و همه را متوحش كرد. فرمود: دست از پسر عموى من برداريد. اگر ادامه دهيد گيسوانم را باز مى كنم و نفرينتان مى كنم و مى دانم چه بر سرتان مى آيد؛ «خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّى فَوَالَّذِى بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لأَنْشُرَنَّ شَعْرِى» يك جمله حضرت زهرا 3 صحنه را آرام كرد.

خيلى ها فهميدند كه حضرت زهرا 3 شخصيت بزرگى است و ما چنين مقتدايى داريم تا ان شاءالله استفاده كنيم ...

مگر اين قطعه مُلك چه رمزى در آن است و چه مسائلى دارد كه اينقدر خلفاى بزرگى، حتى مثل هارون الرشيد كه مى گفت به ابر، هرجا مى خواهى بروى برو، آخرش هم در زمين من بايد ببارى! اين طور كسى بود، باز هم فدك [برايش] مسأله بود. مسأله سياسى است، همان مسأله امامت است، همان مسأله ولايت است، همان مسأله مقاومت است. نيروهايى كه مظلوم مى شوند و مقاومت مى كنند و اين يك پرچم بود. هنوز هم يك پرچم است.

علما جمع شدند بحث كردند و به اين نتيجه رسيدند كه فدك متعلّق به حضرت زهرا 3 بوده و پيامبر 9 داده و بايد برگردد. خبر اين جلسه منتشر شد و مخالفت هايى پيدا شد. مأمون هزار نفر را از سراسر دنيا دعوت كرد. مثل كنگره هاى سراسرى كه ماها مى گيريم. از سراسر [جهان اسلام گِرد آورد.] از جاهاى مختلف. اين ها بحث هاى زيادى كردند و نتيجه باز به نفع خاندان اهل بيت شد

گزارش سفر به عربستان

آيت الله هاشمى رفسنجانى و

در اجلاسيه جامعه محترم مدرسين حوزه علميه قم

«... من اين سفرى كه رفتم به عربستان، اولًاانگيزه اولى من شركت در كنفرانسى بود كه علماى اسلام ازهمه جا آمده بودند. حدود 800 عالم اسلامى از همه دنيا؛ چه از كشورهاى اسلامى و چه از آن هايى كه بخشى مسلمان دارند، آمده بودند. انصافاً جلسه اى پرمحتوا از لحاظ حضور

ص: 64

در مكه، نزديك كوه صفا برگزار شد. جمعيت خوبى آمده بود، مكه همان نقطه اى است كه اولين پيام اسلام از آنجا بلند شد. من اول صحبتم به آن ها گفتم پيامبر وقتى كه مأمور به تبليغ شد، رفت روى صفا «يا صباحا» فرياد كشيد و مردم جمع شدند كه ببينند چه خبر است. ما از اينجا اين را مى گوييم دردهاى خودمان و دردهاى دنيا را مى گوييم و راه علاجش را هم داريم. حالا من آنجا كه رفتم عرض كردم بنا هم نداشتم كه بروم بعد آقاى تسخيرى و ديگران گفتند ناچاريد برويد چون امّت اسلامى آنجاست و شيعه خيلى كمرنگ است. وقتى هم رفتم ديدم همين است. ما فقط چند نفر بوديم يكى از خود عربستان آقاى صفار بودند. از ايران آقاى تسخيرى بودند و كسى ديگرى هم بود و ما آنجا به عنوان شيعه شخص ديگرى نديديم. لااقل من ملاقات نكردم شايد هم بودند. ولى غير از ما همه بودند. نكاتى كه براى شما مهم است به نظرم، عرض مى كنم. ميزبان ما انصافاً خيلى ادب كرد و محبت كرد. زمان سخنرانى مرا در بهترين ساعات كنفرانس گذاشتند. دو ساعت افتتاحيه داشتند. چند دقيقه خود ملك خيرمقدم كوتاهى گفت و از رو خواند و مفتى شان آقاى آل شيخ صحبت كوتاهى كرد. بعد نوبت من شد.

آنها نمى خواستند من فارسى حرف بزنم. مى گفتند شما عربى بلديد، عربى بگوييد. من گفتم نمى توانم از رو بخوانم، از بر حرف مى زنم. تفكّرى دارم، آن ها را به حرف در مى آورم و متن سخنرانى ننوشتم. اول گفتند متن بدهيد ترجمه مى كنيم، مى خواهيم مستقيم پخش بشود. گفتم من چون ننوشتم نمى توانم متن بدهم ترجمه هماهنگ باشد. و بعد گفتند عربى صحبت كنيد گفتم براى صحبت كردن عربى دو تا كار بايد بكنم؛ يكى همّت كنم معنا پيدا كنم يكى هم لفظ پيدا كنم و يك نفر نمى تواند در حين صحبت هر دو را خوب مراعات بكند. اگر بنويسم از رو مى شود. يك مترجم افغانى داشتند كه فارسى را به عربى ترجمه بكند. گفتم اين هم به درد ما نمى خورد. اين آقا كه حرف هاى ما را معلوم نيست بفهمد و ما خودمان مترجم مى خواهيم سختشان بود. ولى پذيرفتند به خاطر احترامى كه ملك قائل بود. گفتند فلانى مى خواهد اين را قبول كنيد. مترجم خوبى بود و خوب هم ترجمه كرد. آن سخنرانى ديگر خيلى محدود بود، حتى آقاى طنطاوى از مصر كه آمده بودند، انتظار داشتيم كه از الأزهر يك پيام مهمى بياورند. آن انتظار ما را تأمين نكرد؛ يعنى ايشان وارد محتواها نشد. من افكار خودم را آنجام مطرح كردم. افكار انقلاب را فارسى مطرح كردم به عربى هم، مستقيم از چند كانال پخش مى شد. وقتى كه حرف من تمام شد، آن اجلاس كه عمدتاً هم علماى سنى بودند، تقريباً همه، خيلى خوب استقبال كردند و بعد هم هرجا كه برخورد مى كرديم، مى گفتند شما كنفرانس را نجات داديد، بدون اين سخنرانى، كنفرانس با اين انتظارى كه در امّت اسلامى بود بى مايه مى شد.

و يك نكته ديگرى كه بعداً يكى به من گفت و اين هم خيلى مهم است و من به خاطر اين مى خواستم بگويم. ملك به من گفت بعد كه شما سخنرانى كرديد و اثر بخش بود، فضاى كنفرانس ديگر قبضه شد و ايرانى شد، چند نفر از آقايان علماى وهّابىِ تند آمدند پيش من وبه من اعتراض كردند. گفتند: شما اهل سنت وكنفرانس را به ايرانى ها فروختيد و همه اهل سنت يك طرف و شيعه را شما اينجا اين طورى معرفى كرديد. الآن هرچه مردم در اين كنفرانس مى شنوند از ايران و از سخنگوى شيعه مى شنوند. ايشان هم گفتند من به آن ها گفتم ما به شما نگفتيم چه بگوييد، شما هم مى خواستيد با هر چه فكر مى كنيد پيامتان را برسانيد. اين كه عملى بود. بالأخره اين ميدان باز بود. نصحيت شان كرده بود و گفته بود بر طبل تفرقه نكوبيد. ما اين كنفرانس را درست كرديم براى وحدت، نه تفرقه. به هر حال جلويشان را گرفت. البته از قبل 22 نفر از وهابى هاى تندرو بيانيه داده بودند، هم شيعه را و هم كنفرانس را محكوم كرده بودند. ولى كنفرانس كار خودش را ادامه داده بود. اين اثرى بود كه در كنفرانس گذاشتيم ان شاءالله آثارش بماند.

من براى اجلاس و براى زيارت رفته بودم. ولى يك روز قبل] از اين [كه از اينجا بروم، آقايان آمدند از وزارت خارجه و جاهاى ديگر و گفتند: در شوراى عالى امنيت بحث شده وگفتند از اين فرصت سفر فلانى استفاده كنيد، مسائلمان را با عربستان وكشورهاى اسلامى درآنجا حل بكنيم و من هم استقبال كردم و نيازهايشان را گفتند و من هم گوش دادم. من آن ها را با ملك] عبدالله [در دو جلسه خصوصىِ طولانى مطرح كردم، خوشبختانه بسيار مؤثر بود، حالا اگر اينجا اجرا بكنند.

ما با ايشان قرار گذاشتيم ايران و عربستان گروه هاى كارشناسى مشترك بگذارند. مسائل منطقه را با هم تصميم بگيريم. ايشان هم واقعاً استقبال كرد وگفت: من دربست مى پذيرم. منتها بايد ظرفيتش را ايجاد كرد. اين ديگر كار من نيست. من ديگر كار را تمام كردم. خدمت آقا و آقايانى كه از من خواسته بودند گفتم. ديگر بروند خودشان اين كار را انجام بدهند.

بخش ديگر، مسائل حج بود كه آقاى رى شهرى و رفقايشان از سازمان حج آمدند و مشكلاتى كه آنجا دارند؛ از اهانت ها و كتاب هايى كه منتشر مى شود و محدوديت ها و خيلى چيزها شكايت كردند. من اين ها را با مَلِك مطرح كردم، ايشان در همان جلسه اول دو- سه تا تصميم گرفت ولى مسائلى هم باقى ماند؛ يك مسأله اين بودكه گفتم به شيعه اهانت مى شود. به ايشان استدلال كردم وگفتم اين چه نفعى براى عربستان دارد كه ما هفتصد هزار زائر در سال مى فرستيم، اگر اين ها ناراضى برگردند، اين ها در ظرف يك سال همه اين نارضايتى شان را منتقل مى كنند به همه مردم و شما چه نفعى مى بريد؟ اخلاق و يك رفتار درست اسلامى مى خواهد ايشان گفت مثلًا چه؟ گفتم مثلًا چند تا افغانى در بقيع آورديد تا به شيعه ها كه آنجا مى روند به زبان فارسى اهانت كنند. اين كه خيلى بد است. اين با اين كنگره نمى سازد. ايشان همانجا به برادر ديگرش كه مسئول امنيت است گفت دستور بدهيد در بقيع اگر كسى چنين توهينى كرد همانجا تنبيه اش كنند، اگر دست برنداشت عزلش كنند و من وقتى آمدم مدينه اين دستور به مدينه هم رسيده بود. امير مدينه در فرودگاه به من گفت ما هم اقدام كرديم و آن آدم مسؤول تندرو را برداشتيم و يك آدم معتدلى را در رأس امر به معروف گذاشتيم و حالا بايد نظارت بشود كه ديگران خوب عمل بكنند. روز آخر كه مى خواستيم بياييم به ما اطلاع دادند افغانى ها را از آنجا برداشتند و فضاى بقيع بهتر شده است. البته من الآن نمى دانم ادامه دارد يا نه.

بحث ديگرى كه طرح كرديم و خيلى هم جدى بود، من گفتم چه فايده اى دارد كه زن ها را شما بقيع راه نمى دهيد. حالا فرض كنيد يك حكمى شايد داريد- البته ايشان فقهاى خودش را قبول ندارد. ايشان هم با افكار تند موافق نيست. خيلى نمونه ها به من گفت. من گفتم از اين چه سودى مى بريد؟ زن هاى ايرانى مثل زن هاى عربستان نيستند متنفّذ هستند، هم در خانه و هم در جامعه متنفذ هستند. اگر اين ها ناراضى باشند، برگردند همه جامعه را ناراضى مى كنند و شما چرا اين ها را ناراضى مى كنيد؟ بگذاريد اين ها هم بيايند مثل مردها قبر شريفى را مى بينند، نزديك هم كه نمى گذارند بروند، از آنجا زيارت مى كنند و بر مى گردند.

ص: 65

به هر حال ايشان به طور اصولى پذيرفت تبعيضى كه براى زن ها هست برداشته شود ولى چه وقت عملى بشود، احتياج به پيگيرى دارد.

البته آن چهار شبى كه من در مدينه بودم، حقيقتاً شكوه مكه و اهل بيت را مى ديدم. با وجود زوار و دو- سه ساعتى كه بين حرم و بقيع ما رفت و آمد داشتيم، اصلًا قابل توصيف نيست. يك مقدارش ضبط شده و شايد يك روزى منتشر كنم.

يكى از چيزهاى خيلى خوبى كه داشتيم، فدك بود. فدك حقيقتاً براى من در اين سفر يك هديه بود. واقعاًلطف خداوند بود. شماها شايد اكثرتان تاريخ فدك را خوانده باشيد منتهى من چيزهايى خوانده بودم نمى فهميدم چرا اين طورى است؟ چرا يك منطقه كشاورزى اين قدر در تاريخ مهم شده است. چرا اين قدر سياسى شده؟ چرا اين قدر خود ائمه آن را مربوط به امامت مى كنند؟ اصلًا حدود فدك را تعيين مى كنند، حرف هاى خيلى مهمى مى زنند. تاريخش را خوانده بودم و اصل قضيه برايم عجيب بود. چون آن چيزى كه در تاريخ آمده، اين است كه پيامبر بعد از خندق و خيانت يهودى ها آن ها را تنبيه كردند و خيبر را گرفتند. هماهنگ با فتح خيبر، ظاهراً به شخصى به نام مُحَيِّصه مسؤوليت دادند؛ گفتند: برو فدك و به مردم آنجا بگو كه شما نجنگيد و بياييد تسليم بشويد و جانتان را نجات بدهيد، ما هم حقوق شما را حفظ مى كنيم. محيّصه نزد شخصيت هاى بزرگ فدك رفت، كه 90 كيلومتر فعلًا با خيبر فاصله دارد- آن زمان يك روز بيشتر تقريباً راه بوده است- با يك گروهى رفتند و به علماى يهود پيام پيامبر را دادند. آن ها گفتند: ما خدمت پيامبر مى آييم. چند نفر از انسان دوست و عالم و شخصيت هاى معتبر يهود را انتخاب كردند و خدمت پيامبر آمدند. پيامبر فرمود: اگر شما پيشنهاد ما را نپذيريد، براى شما سخت مى شود. گفتند: نه كار با مشكل است. من اينجا را خوانده بودم دنبال اين بودم كه چطورى بوده كه اين ها اين حرف را مى زنند. آن ها گفتند فدك جايى است كه سه تا برج و بارو پشت سر هم دارد؛ يعنى يك سور دو سور سه سور، و هر سورى هم اطرافش برجى هست و تمام اين سورها درهاى مخصوص و كليدهاى خاصى دارد. ما اين كليدها را جمع مى كنيم در يك صندوقى نگاه مى داريم، وقتى كسى به ما حمله بكند به اين آسانى نمى تواند از آنجا عبور كند و آسان نيست. پيامبر فرمود: همان كليدهايى كه شما مى گوييد الآن در دست من است. اينها يك دفعه تكان خوردند، ديدند در دست پيامبر است. اين ها كه در يك اتاق مهر و موم شده بود، در همان جا جمعى از اين هايى كه آمده بودند مسلمان شدند. چون آن ها مى فهميدند. گفتند اين كليدها را از كجا آورديد و چه كسى به شما داده است؟ به يك نفر مظنون شده بودند. حضرت فرمودند: نه، مظنون نشويد، همان كسى كه الواح را براى حضرت موسى آورد، همان كسى كه تابوت را براى بنى اسرائيل آورد، براى من هم اين ها را آورد. لذا اين ها مسلمان شدند وايستادند. عده اى هم رفتند. پيامبر هم حكم كردند و گفتند: هركس مسلمان شد خمس از اموالش را مى گيريم و هركسى مسلمان نشد همه اموالش را مى گيريم و جان خودش نجات پيدا مى كند. فدك همينطورى بدون جنگ تسليم شد.

براساس آيه اى كه همه بهتر از من مى دانيد فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكاب در روايات ما دارد كه جبرئيل آمد و به پيامبر گفت بر اساس وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه اين بايد به حضرت زهرا داده شود. پيامبر هم نوشتند و فدك را به حضرت زهرا 3 دادند و سه سال حضرت زهرا اينجا را اداره مى كردند. عاملان حضرت زهرا آنجا بودند و سهم خودشان را مى گرفتند و مى آوردند مدينه. آن طورى كه من در منابع كار كردم و همه شما هم كار كرديد و از تخصّص هاى شماست، حضرت محصول فدك را در اختيار فقرا و اقوام و همه مى گذاشتند. خودشان مصرف نمى كردند. حتى ايشان وقتى كه به زمان رحلتشان مى رسند يكى از موارد وصيت نامه اين است كه براى زن هاى پيامبر و همه بخش هاى ديگر اهل بيت سهميه قرار دادند و حضرت على بسيج شدند كه از اين فدك و اموالى كه آنجا جمع شده بود، به اينها بدهند. اين ها همه تاريخ فدك است. من رفتم ببينم آنجا چيست؟ در مدينه با هركسى كه صحبت مى كرديم مى گفتند شما بيخود مى رويد، آنجا هيچى نيست. فدك يك اسم تاريخى است. الآن هيچى وجود ندارد. حتى آقاى عمرى كه ما ميهمان ايشان بوديم و بالأخره بايد همه چيز را آنجا خوب بشناسد عالم قديمى آنجاست شب به من گفت شما لازم نيست برويد هرچه مى خواهيد ما مى توانيم به شما بگوييم آنجا چيزى نيست. من گفتم به هر حال قرار گذاشتيم و ميزمان ما محبت كرده و تنظيم كرده و درست نيست نرويم. به هر حال منطقه را مى خواهم ببينم كه اصلًا منطقه چيست. رفتيم، راه دور بود. ما از اتوبان آنجا 260 كيلومتر راه رفتيم تا وارد فدك شديم. وقتى از جاده اصلى وارد شهر مى خواستيم بشويم، تابلويى ديدم مثل اينكه دنيا را به من دادند، تابلو نوشته بود، «الحائط تُرَحِّبُ بِكُم» زيرش هم درشت نوشته بود «فدك» ما ديديم كه ديگر اينجا اسم فدك نيست. اينجا همان فدك است. وارد شديم. شهر تميزى بود. شهر را گشتيم و بعد ما را بردند آن قسمت قديمى شهر كه همين فدك قديمى است و من در محاسبات مى گويم همانجايى است كه فدك اصلى بوده است. اين كنار شهر است. وصل به شهر است. مسؤولان شهر هم آنجا جمع شده بودند، از ما آنجا استقبال كردند. وقتى پياده شديم يك پيرمرد خوش زبانى كه خودش مسؤول امر به معروف آن شهر بود و بازنشسته شده بود يا در حال بازنشستگى بود. او براى ما توضيح مى داد. تا ما ايستاديم، زير آفتاب بوديم. گفتم خب حالا بگوييد قضيه اينجا چيست؟ گفت: «هذا وادى فاطمه» اين وادى حضرت فاطمه است. وادى رودخانه است رودخانه اى كه وسيع مى شود. از بين دو دره كه رودخانه اى مى رود آنجا كه باز مى شود. اينجا را عرب ها وادى مى گويند. البته وادى در لغت خيلى تعريف دارد؛ يك مصداقش اين است. بعد يك ساختمانى پهلوى ما بود كه ساختمان نسبتاً خوبى بود و بقيه بيشتر مخروبه بود. گفت: «هذا مسجد فاطمه» من گفتم يعنى اين مسجد را حضرت زهرا ساخته اند؟ گفت بله. وقتى پيامبر به حضرت زهرا تحويل دادند، ايشان اينجا، اين مسجد را ساختند و اين مسجد در طول تاريخ بارها خراب شده و آخرين بار عثمانى ها اين مسجد را 250 سال پيش ساختند و الآن هم كسى در مسجد نيست، به خاطر اينكه بيرون شهر است. ما رفتيم پشت بام مسجد، عكسش را هم ديدم در روزنامه ها هست. بعد آمديم پايين، يك نخلستانى جلوى ما بود همان اول، گفت: «هذا بستان فاطمه». اين هم بستان ايشان بوده.

چشمه هايى اشاره كرد و گفت: «هذه عيون فاطمه» چهار عنوان را ايشان معرفى كرد و اين ها هم ضبط شد. من از ايشان پرسيدم چرا پيامبر] فدك را [به حضرت زهرا داد؟ هرچه كه پرسيدم، او كه مى دانست توضيح داد و جواب داد. اما آن را كه من الآن مى خواهم بگويم، ما آنجا كه ايستاده بوديم رودخانه بود، اطرافمان به صورت پلكانى در دامنه كوه بود و طبقه به طبقه ساخته شده بود. خانه بود. خانه ها مثل اين كه زلزله خراب كند، اين طورى بود. برج ها پيدا بود ولى نيمه مخروبه بودند. ديوارها هنوز كاملًامشخص است. من به نظرم آن حرفى كه صاحبان يهودى فدك به پيامبر گفته بودند درست بوده، به نظرم همين جا بوده؛ يعنى يك جاى محاصره شده، حفاظت شده و اين كه حالا فلسفه اين كه خداوند خواسته اين هديه به حضرت زهرا داده بشود بحث هاى ديگرى است كه از عهده شما بر مى آيد.

آنجا پر آب است. اخيراً كه چاه هاى زيادى زدند، چشمه هاى بالا خشك شده و يك چشمه اى پايين بود كه هنوز آب داشت. ما رفتيم سر آن چشمه، از آن چشمه هم آب خورديم. آب كم داشت. ولى چاه هايى كه زده بودند 20 مترى به آب رسيده بود. گفتند هر چه آب بخواهيد از اين

ص: 66

چاه ها مى توانيم برداريم. البته او يك ادعاى بزرگى كرد و من هنوز نمى دانم. من گفتم منطقه فدك چقدر وسعتش است؟ ايشان گفت 50 كيلومتر در 50 كيلومتر. حالا ما ديگر اين را نديديم اين حرفى بود كه ايشان زد. چون جمعيت كلّ منطقه فدك بيش از 100 هزار تاست. ما فيلم داريم. من نمى دانم بنا بوده اين فيلم همراه ما باشد. اگر آقايان مايل باشند مى توانند تصوير را ببينند.

از اين سفر به هر حال با قرارى كه گذاشتيم آمديم، روابط دو جانبه كشور پايه اش گذاشته شد، ديگر بستگى دارد به مجريان كه درست عمل بكنند.

مسأله بقيع را من دوبار مطرح كردم كه بايد بقيع از اين غربت خارج شود. آن ها مبنايى اشكال نداشتند، تا ببينيم بعد چه مى شود و گفتم يك ساعت وقت در روز براى خانم ها بگذاريدكه مجزّا بروند، اين راهم ابتدا پذيرفتند، اگر پيگيرى بشود قابل اجراست. چند تا زندانى داشتيم كه وعده عفو دادند كه برگردند. ان شاءالله اين ها پيگيرى و عمل بشود. شايد يك گشايشى در همكارى مسلمان ها در منطقه از اين طريق به وجود بيايد.

آيت الله هاشمى رفسنجانى در

گفتگو با شبكه اول

سيماى جمهورى اسلامى ايران

درشب عيد سعيد مبعث

1378 /5 /8

اشاره

شامگاه سه شنبه، 8/ 5/ 1387 شب عيد سعيد مبعث از شبكه اول سيماى جمهورى اسلامى ايران مصاحبه اى از آيت الله هاشمى رفسنجانى پخش شد كه ايشان ضمن بيان مطالبى در باره حضرت رسول گرامى اسلام، قرآن و خاطراتى از سفرهاى خود به كشور عربستان و ديدار از اماكن تاريخى- اسلامى آن كشور، بر ضرورت احياى آثار اسلامى عربستان تأكيد كردند. متن اين مصاحبه را به دليل اهميت و ارتباط آن با مطالب ويژه نامه، از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانيم:

مجرى: عيد مبعث است. بزرگترين عيد عالم اسلام و مسلمين است وشادى بخش همه جانهاى آزاده و آزادى خواه اسلام در حقيقت بندهاى بندگى دنيايى را از دست و پاى همه باز كرد و به بندگى خدا فرا خواند. شما در خصوص بعثت و اين اتفاق خجسته براى ما و همه عزيزان مشتاقى كه اين برنامه را مى بينند صحبت بفرماييد.

آقاى هاشمى: بسم الله الرحمن الرحيم، ابتدا تبريك عرض مى كنم اين عيد عظيم را كه بزرگترين عيد دينى تاريخ است، براى همه مسلمانان و بلكه بشريت. چون خيلى ها مسلمان هم نيستند ولى غير مستقيم از بركات اين عيد بهره گرفته اند. به اين دليل اين عيد اهميت دارد. بعد از 500 سال، پس از دوران حضرت مسيح 7 كه ارتباطى بين آسمان و زمين نبود و فرشتگان وحى نمى آمدند، درهاى آسمان باز شد و حضرت جبرئيل 7 آمد و پيام خداوند را آورد و بعثت پيامبر اكرم 9 آغاز شد. 23 سال هم اين آمد و رفت بود و هميشه جبرئيل 7 براى هدايت انسان ها و سعادت بشر، حامل پيام هاى مؤثر الهى بود. علاوه بر اين كه خود پيغمبر 9 هم از درون با تربيت الهى به گونه اى ساخته شده بود كه دائماً با الهامات شبيه وحى مردم را هدايت مى كرد. آخرين صحبت مهم پيغمبر 9 در مكه نزديك پايان دوره رسالتشان بود، فرمودند: هر چه مايه سعادت بشر است من در اين 23 سال آوردم وهر چه هم مايه بدبختى انسان ها است، شما را از آن ها نهى كردم.

البته معلوم است كه پيغمبر 9 وارد جزئيات زياد نشده بودند ولى كلّيت رسالت پيغمبر 9 اين سرمايه را در اختيار ما گذاشته است. كسانى كه اسلام شناس هستند، تاريخ مى دانند، دين شناس هستند، حتى آن هايى كه جامعه شناسى درستى بلدند بايد بررسى كنيم واقعاً چه قدرتى بود كه پيغمبر 9 را از يك انسان معمولى تبديل كرد به يك مرشد و رهبر و معلّم همه تاريخ، از آن زمان تا قيامت! هزار و چهارصد سال الآن گذشته، بيش از يك ميليارد و نيم مسلمان دارند عشق مى ورزند به پيغمبر 9 و غير مستقيم هم، حتى در اديان ديگر، حتى در انسان هاى ملحد اگر باشند، غير مستقيم از اين آموزش ها بهره مى گيرند و اين دين در اين 1400 سال كهنه نشده است. قرآنى كه پيامبر 9 آورده، هر روز طراوتش بيشتر مى شود. واقعا بيشتر مى شود. من خودم به نوبه خودم كه 70 و چند سال عمر دارم، از آن روزى كه با قرآن آشنا شده ام، هر روز قرآن برايم با طراوت بيشتر مطرح است. واقعاً اين طورى است؛ يعنى هيچ وقت قرآن كهنه نمى شود.

مجرى: شما خودتان سال ها است تفسيرى هم در خصوص قرآن داريد. در اين باره توضيح بيشترى بدهيد.

ص: 67

آقاى هاشمى: من از ابتداى طلبگى، حتى در خانواده مان كه توسط پدرم با قرآن انس پيدا كردم، دوره خوبى در يك زندان طولانى، مدت 3 سال در زندان اوين بودم، يك دوره يادداشت هايى از قرآن برداشتم به منظور اين كه يك فهرست كاملى از مطالب قرآن به نام «كليد قرآن» به وجود بياورم، كه جايش هنوز هم در كتابخانه ها خالى است، بعدكه بيرون آمدم، دوستان گفتند: اين يك تفسير آماده هم هست. اول تفسيرش را منتشر كردم؛ «تفسير راهنما»، بعد هم فرهنگ قرآن را دادند كه 20 جلدش را تا به حال منتشر كرده اند كه 10- 15 جلد ديگر مانده است. فكر مى كنم باز از بركت قرآن است. به نام انسانِ جذب شده به قرآن، توانسته ام از طريق قرآن پيغمبر 9 را بهتر بشناسم.

مجرى: اين مطلبى كه فرموديد، مربوط به سال هاى زندان مى شود. اگر موافق باشيد يك نقبى بزنيم و دوباره برگرديم. به سال هاى زندان، شما خاطرات بسيارى، هم در كتاب هايى كه از خاطرات شما چاپ شده و هم آن هايى كه چاپ نشده و بعضاً شفاهى اين طرف و آن طرف، در حلقه هاى خصوصى تر عنوان كرده ايد. يك ارتباطى هم مى خواهم از بعثت پيامبر 9 بگيرم به زندان شما و تفسير قرآن. مى خواهم اين را عرض بكنم بعثتى كه در 1400 سال پيش انجام مى شود، چه پويايى و چه حس زندگى و روح هميشه جارى در آن هست كه بعد از 1400 سال آن بعثت و كتابى كه نتيجه آن بعثت است شما را وادار مى كند به اين كه هر دفعه نگاهش مى كنيد دريافت جديد و درك و شهود تازه اى نسبت به آن داشته باشيد؛ چه در زندان باشد، چه در بى خوابى هاى دوره جنگ باشد، چه در اوج مشغله كارى شما باشد، راز اين چيست؟

آقاى هاشمى: راز اين مسأله بر مى گردد به اين كه: دين، آن طورى كه قرآن مطرح مى كند درست منطبق بر فطرت بشر است؛ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ، همه حرف همين جاست. بشر كه فطرت انسان را به اين خوبى نمى شناسد. اين خداست كه فطرت ما را به خوبى مى شناسد. بنا بوده كه دين خاتم بياورد. دينى كه ديگر بعدش هم راهنمايى آسمانى نمى آيد. جامع ترين مسائلى كه نياز فطرت بشر است و با اقتضاى فطرت بشر بايد در اختيار ما گذاشته شود را آورده اند و حقيقتاً ما هر چه بيشتر كار مى كنيم مى بينيم با عمق قرآن هنوز فاصله زيادترى داريم. علتش هم اين است كه بنا بر اين بوده كه بعد از اين و كامل تر از اين، چيزى براى هدايت بشر نمى آيد. البته بشر زندگى خودش را بر اساس علم و تجربه و تلاش تنظيم مى كند ولى اين اصول كلّى راهنما است. اين راهنمايى ها چون در فطرت ما هست كهنه نخواهد شد.

مجرى: يك نكته اى الآن به ذهنم رسيد مى خواهم نظر شما را بدانم. موقعى كه پيامبر 9 قرآن را بر مردم باز مى خواندند و آيات وحى را براى مردم بيان مى كردند، در ابتداى كار، اتهام اين كه اين ها شعر است، اين ها ساخته ذهن خود پيامبر است، مطرح مى شد. الآن قرآن را شما نگاه مى كنيد، بعد از 1400 سال به عنوان يك معجزه مى بينيد كه در نهايت بلاغت در نهايت استحكام و در نهايت تصويرگرى و ظرافت و پر از قصه و تمثيل و ظرائف است. مى خواهم نظر شما را به عنوان كسى كه سال هاست روى قرآن و مفاهيم آن كار مى كند، بپرسم بر اين كه چرا قرآن به اين شيوه بيان شده، به اين شيوه نازل شده، قصه، تمثيل. خداوند در قرآن مى فرمايد: هيچ ابايى ندارم از اين كه به يك پشه مثل بزنم. چه چيزى، چه ارتباطى بوده بين كلام خداوند و ذهن بشر كه اينگونه خداوند اين كلام را بر بشر نازل كرد؟

آقاى هاشمى: معمولًا انبيا هميشه با معجزه شناخته مى شدند. چون كسى كه مى آيد ادعا مى كند كه من از طرف خداوند آمده ام بايد يك چيزهايى داشته باشد كه ديگران نداشته باشند و اين ادعا را همه مى توانند بكنند و كشف صحّت راهكار انبيا معجزاتشان بوده است. طبعاً پيامبر اسلام 9 هم بايد معجزات زيادى ارائه بدهد بر حسب فهم مردم. در حدّى كه مردم زمان خودش و زمان هاى بعد اين معجزات را ببينند و باور كنند. البته پيغمبر معجزات محسوس براى عامه مردم داشتند در هر مقطعى ولى كاملًا از خود قرآن شنيده مى شود كه معجزه اساسى پيغمبر 9 و به تعبير خود ايشان «معجزه خالده» قرآن است. آن موقع اعرابى كه مخاطب بودند، از الفاظ قرآن، از آهنگ قرآن، از بلاغت و فصاحت قرآن بيشتر مسرور مى شدند ولى كسانى كه عالم بودند مى رفتند به محتوا و نكته. جالب تر اين است كه پيغمبر 9 كه اين معجزه را مى آورد، خود ايشان سابقه شاهكارهاى ادبى يا علمى يا شعرى هيچ نداشتند. حتى خيلى روشن است از خود قرآن كه پيغمبر 9 سواد نوشتن و خواندن را در شروع بعثت نداشته اند، البته ويژگى هاى ديگرى داشتند كه همه مديون پيغمبر 9 بودند. امانتشان بود، راستى شان بود، صداقت و اخلاق بسيار خوبى كه داشتند يا فاميلى داشتند كه از زمان حضرت ابراهيم 7 تا آن زمان همه رشته فاميل شناخته شده بودند و فاميل پر افتخارى بودند. اجداد پيامبر 9. زندگى 40 ساله پيغمبر 9 هم هيچ كس را آزرده نكرده بود، با اين كه ايشان يك شخصيت مبرز، نامدار يا سرمايه دار يا تيول دار يا قدرت مادى داشته باشد يا يك آثار ادبى علمى ارائه كند نبودند، به نظرم از چنين انسانى آمدن چنين كتابى معجزه است. حالا آن نكاتى كه شما اشاره كرديد] و گفتيد [تهمت مى زدند، خوب مخالفان، مشركان و هركس كه مخالف بود بايد فكرى مى كرد در برابر تأثير قرآن. بعضى ها مى گفتند سِحر است. چون در زمان پيغمبر سحر هم بود. بعضى ها مى گفتند پيغمبر معلّم دارد. خودِ قرآن مى فرمايد: معلمى كه اين ها اشاره مى كنند عجمى است؛ يعنى قرآن عربى است، نمى شود يك انسان عجم يك چنين اثر عربى بياورد. بعضى ها مى گفتند از اسطوره هاى قديم و در ارتباطى كه با كاهن ها و امثال آن ها دارد، داشته و از آن ها چيز ياد گرفته و آن ها را دارد براى ما تكرار مى كند. حرف هاى قرآن همه گذشته ها و شيوه هايى كه مرسوم شده بود را نفى مى كرد. گاهى مى گفتند شعر است. البته شعر به آن شعر مرسومى كه در عربستان بود نمى خورد. قرآن قافيه خوب دارد. موزون است. ذائقه شعرى انسان را تحريك مى كند. وقتى انسان آيات قرآن را مى خواند ذائقه شعرى اش تحريك مى شود، منتهى اتهام شعر به قرآن نمى چسبيد. عمده مسأله همين است كه اين قرآن كلام خدا است وبا فطرت انسان تطبيق مى كند و خداوند اين الفاظ را خلق كرده است. اين تفكرى كه گاهى پيدا مى شودكه مى گويند الفاظ را خداوند خلق نكرده، بلكه معانى را القا كرده به پيغمبر 9 الفاظ را پيامبر خلق كرده با خود قرآن ناسازگار است. قرآن مى فرمايد: با همين الفاظ پيغمبر 9 دريافت مى كرد و حتى از قرآن استفاده مى شود كه پيغمبر 9 گاهى نگران بود كه فراموش كند كلمه اى را، عجله مى كرد، به زبان مى آورد، تكرار مى كرد در حين دريافت وحى و خداوند در همين قرآن مى فرمايد: تو اين كار را نكن ما خودمان كمك مى كنيم كه شما فراموش نكنيد. باز از آيات خود قرآن مى فهميم كه خداوند براى پيغمبر 9 به مسلمان ها تضمين كرده كه قرآن را من حفظ مى كنم. هيچ كس نمى تواند اين قرآن را تحريف بكند: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون خيلى تأكيد شده است. بعد آيه ديگر همين را تفسير مى كند. نه از عقب نه از جلو، نه از يمين، نه ازشمال، تحريف به اين قرآن راه نخواهد داشت واين متن مانده است. يكى از كارهاى زشتى كه بعضى ها مى كنند، بحث تحريف قرآن را مى كنند. نمى فهمند چه ضربه اى مى زنند به اصالت اين سند. مى خواهند مسأله اى را و اختلافى را با فرقه هاى ديگر دارند مى خواهند يك جورى درست كنند اين جور حرف مى زنند. معتبرترين سند مانده از تاريخ هاى قديم براى ما همين قرآن است.

ص: 68

به خلق و خوى پيامبر اشاره گرديده در خود قرآن، جاهاى مختلف و آيات مختلف، اشاره به خلق وخوى پيامبر 9 شده است؛ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ ... الى آخر. خود حضرت پيامبر 9 فرموده اند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لأُتَمِّمَ مَكَارِمَ اْلأَخْلَاق». اين يك وزنه اى را ايجاد مى كند و يك مركز توجهى را در بعثت پيامبر 9 با توجه به سابقه اى كه حضرتشان داشتند در مكه و دليلى كه از بعثت خودشان مى آورند و تصريح قرآن اين جايگاه را براى ما جايگاه ويژه اى مى كند. خلق و خوى پيامبر 9 چى بوده كه هنوز كه هنوز است ما از خُلق محمدى 9 وقتى ياد مى كنيم در سويداى دلمان چيزى را حس مى كنيم كه نمى توانيم وصف بكنيم.

رمز اين خلق عجيب پيغمبر 9 را در چند چيز بايد جستجو بكنيم.

اول: در وجود خود ايشان. خداوند خواسته بود و] حضرت [اين جورى بار آمده بودند كه نسبت به مردم بسيار رؤف بودند. اين را هم ما از قرآن مى فهميم. براى اين كه محكم تر حرف بزنيم، از قرآن مى گوييم. سند داريم خداوند مى فرمايد: ما انسانى را مبعوث كرديم كه براى شما رؤف است؛ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بيش از خودتان به سعادت و خوشى و خوبى شما حرص دارد بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيم قلب رؤف ومهربانى دارد. طبعاً هر كسى كه دوست بدارد ديگران را، در همان حدى كه دوست مى دارد رفتارش با آن ها رفتار خوب مى شود. رفتار قابل تحسين مى شود. انسان با فرزند خودش معلوم است چه كار مى كند. قابل مقايسه نيست. با اين روحيه پيغمبر 9 همه ناملايماتى كه برايشان مى آمد آن ناملايمات برايشان قابل حل بود. آن چيزى كه ايشان را راضى مى كرد اين بود كه مى ديد كسى را هدايت كرده يا مشكل كسى را حل كرده و بالأخره در مورد ديگران صبر و تحمّل داشته تا بتواند آن ها را جذب كند و هدايت كند. تعبيرات ديگرى در قرآن مى بينيد؛ مثلًا طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى ما نخواستيم شما به خاطر اين كه قرآن را اجرايى بكنيد اين همه زحمت بكشيد. ما به شما مسؤوليت تذكّر داديم ولى شما داريد خودتان را به زحمت مى اندازيد! گاهى تعبير بيشترى دارد و مى فرمايد: تو دارى جان خودت را از دست مى دهى با اين التهابى كه دارى براى خوبى مردم. پس ببينيد اين در ذات خود پيغمبر 9 بوده. در تعليمات قرآن هم پيغمبر 9 تحت تأثير بوده. يا مى گرفته يا آموزش مى داده. تنظيم مى كرده. با اين تنظيمات قرآن هم آن جورى كه پيغمبر 9 مى فهمند كه ما نمى فهميم. بنابر اين، همه اين ها براى اين بوده كه آن صفت عالى انسانى كه حسن خلق است به گونه اى باشد كه خداوند اين جورى تعريف كند كه وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيم يكى از معجرات پيامبر 9 خودِ همين خلقش بوده است.

افرادى مى آمدند، عصبانى بودند، بت پرست بودند، به بتهايشان اهانت مى شد، با خشم مى آمدند خدمت پيغمبر 9. در مقابل خشونتى كه نسبت به پيغمبر 9 مى كردند، محبت مى ديدند، كافى بود و ديندار بر مى گشتند، مجذوب مى شدند. خُلق پيامبر 9 مثال زدنى براى همه است.

يكى از دلايل جاذبه حضرت رسول 9 همين خُلق خوش بوده است. در ضرب المثل هاى خودمان داريم كه مى گويند: «مردم به روى باز مى آيند خانه مان نه به درِ باز». لازمه نبوت و دعوت همين خُلق خوش است. بله، يكى از شروط همين است. قرآن مى فرمايد: فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك. اين آيه مربوط به جنگ احد است. در جنگ احد پيغمبر 9 حق داشتند عصبانى بشوند، چون جنگ فتح شده اى را به خاطر تخلّفِ جمعى كه مى خواستند زودتر به غنائم برسند، سنگر و تنگه را خالى كردند و آمدند خراب كردند و مسلمان ها آن همه هم شهيد دادند. براى پيغمبر 9 اين ماجرا خيلى سنگين بود. ولى حالا جالب بود كه خداوند با ابراز تحسين مى گويد: با رحمت خداوند درحال نرمشى با اين ها قرار گرفته. همين ها كه تخلّف كردند. حالا ببخشيد. تعليمات قرآن با همه اين موضوع كه خُلق پيغمبر 9 عظيم بوده، باز بعضى جاها به داد پيغمبر 9 مى رسد. به طور طبيعى يك فرمانده جنگ در آن شرايط بايد از جا در برود. شما مى دانيد حضرت موسى 7 وقتى از كوه طور بر مى گردد و مى بيند بنى اسرائيل منحرف شده اند وگوساله پرست شده اند، عصبانى مى شود و آن برخورد شديد را با برادرش هارون مى كند. هارون نبى بوده. اما موسى با او برخورد مى كند و مى گويد تو خوب بنى اسرائيل را هدايت نكردى. حتى ريش برادرش را مى گيرد و مى كشد. الواحى را كه برايش آورده بود از خشم به زمين مى اندازد. اين ها را قرآن مى فرمايد. موسى مى بيند همه زحماتش برباد رفته! او مى بيند كه مردم را از دست فرعون نجات داده و خداپرستشان كرده و آورده صحراى سينا يك دفعه رفته اند دنبال گوساله!

مجرى: آيا پيامبر 9 غير از مواردى مثلًا در مقابل مشركين يا كفار، شده بود جاى ديگرى عصبانى بشوند. شما در مطالعاتى كه كرده ايد، چيزى در نظرتان هست؟

آقاى هاشمى: مشخصاً الآن مورد خاصى در ذهنم نيست. البته مواردى بوده كه پيامبر 9 مصلحت مى ديده كه قيافه خشم آلودى نشان بدهد.

يك جاهايى هم بايد به جاى خنده اخم كرد براى تاديب طرف. از اين موارد در زندگى پيغمبر هست. گفت:

نرمى زحد مَبَركه چو دندان مار ريخت هر طفلِ نى سوار كند تازيانه اش

به هر حال پيغمبر 9 با حساب و اخلاق خوش برخورد مى كردند و آن جايى هم كه لازم بود چهره شان را جور ديگر نشان بدهند مى دادند اما آن خلاف اخلاق نبود، به خاطر خشم گرفتن براى طرف مقابل نبود. حالت مسأله ايجاب مى كرد كه چنين چهره اى از خودشان نشان بدهند.

مجرى: شما اخيراً مشرّف شده بوديد به زيارت خانه خدا و حرم پيامبر 9. شما غار حِرا هم مشرّف شديد و مسير صعب العبور را پياده رفته بوديد بالا. از غار حِرا براى ما بگوييد.

آقاى هاشمى: بارها غار حِرا رفته ام. انسان كه مكه مى رود، يكى از جاهايى را كه دوست دارد ببيند غار حِراست. جايى كه پيامبر 9 عبادت مى كردند. جايى است كه مشرف بر مكه هم هست. آدم آنجا مى بيند افراد ضعيف و مريض هم خرده خرده و پله پله دارند خودشان را مى رسانند. آنجايى كه آدم به معشوق مى خواهد برسد ديگر از خار مغيلان خيلى پرهيز نمى كند. رفتن به غار حِرا خستگى نمى آورد. انسان اين

ص: 69

راه را با عشق بالا مى رود. لحظاتى است كه آدم ياد مى آورد منظره نزول اولين آيات آسمانى بر پيغمبر را اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذى خَلَقَ. اصلا آدم يك جاى ديگرى مى رود.

وصفش هم باعث حلاوت وشيرينى است. عربها مى گويند: يُدرَك وَ لَا يُوصَف. غار حِرا اينجورى است.

مجرى: اين سفر براى خودِ شما تازگى و حلاوت داشته و براى ما هم شيرين بود. اولين بار بود كه نام فدك با تصوير براى ما گره خورد. شايد ذهنيتى كه در خصوص فدك داشتيم حالا ديگر عينيت پيدا كرده بود و تصاويرش را مى ديديم. از فدك براى ما بگوييد.

آقاى هاشمى: من سالهاست به خاطر تأثيرى كه از ميراث فرهنگ اسلامى و صدر اسلام درسازندگى انسانها مى شناسم هميشه در فكر بودم كه بايد نقبى بزنيم به عربستان از مكه و مدينه كه معمولا همه مى رويم به جاهايى كه متأسفانه از دسترس بيرون رفته. خيلى چيزها هست. يكى از آثار بد تفكر وهابى ها و سلفى ها كه آن ها خودشان را توحيدى مى دانند، فكر مى كنند توجه به گذشته و قبور و آثار قديم اين ها انسان را از خدا دور مى كند. اشتباه مى كنند؛ چون خود قرآن از ما مكرر خواسته بگرديد در زمين آثار گذشتگان را ببينيد و عبرت بگيريد. اين ميدان آموزش قرآن است و حتى آثار تاريخى را اسم مى برد. مثلا بعضى از مناطقى كه اقوام گذشته بوده اند و رفته اند و آثارشان مانده. قرآن مى فرمايد شما داريد مى بينيد اينها را. خوب اين تفكر براى من يك تفكر اصيلى بود.

وقتى كه با مسؤولان عربستان آشنا شديم، من جزو اهدافم بود كه كم كم اين مانعى كه وهابى ها آنجا ايجاد كرده اند به خصوص بر سر آثارى كه از پيغمبر 9 و ائمه و بزرگان صحابه در صدر اسلام مانده، اين ها را كم كم بشناسيم و معرفى كنيم.

يك بار ملك عبدالله- كه آن موقع امير بود- در تهران بود. جلسه اى بود، علماى دينى هم همراهش بودند. بحث هاى قرآنى مى كردند. نمونه هايى كه قرآن اشاره مى كند در خاك خود عربستان اطراف مكه ومدينه هست و قرآن مثال مى زند را برايشان گفتم. گفتم: چرا نمى گذاريد اين ها را ما بياييم ببينيم و خودتان چرا نمى بينيد، چرا معرفى نمى كنيد؟ كم كم اين در را باز كردم. از آن وقتى كه ديگر روابطمان، روابط كم مشكل شد، من هر سفرى كه رفتم آنجا، از آنها خواهش كردم كه بگذاريد ما يك جاهاى كشف نشده امروزى را برويم پيدا كنيم. اين ها با كلّيت موافقت مى كردند ولى از علماى تندروى وهابى مى ترسند. چون آن ها عكس العمل نشان مى دهند. حرام مى دانند. سخت هم هست براى سران عربستان كه با علماى خودشان بر سر اين مسائل درگير شوند. به هرحال قانعشان كردند. آن ها هم روى دوستى و ميهمان نوازى گاهى خواسته هاى من را رد نمى كردند.

اوّلين چيزى كه از آن ها خواستم، گفتم برويم خيبر را ببينيم و بعد فدك را. آن ها اصلا فدك را نمى شناختند. خيبر را مى شناختند. چون جنگ خيبر معروف است. ما را خيبر بردند. ديدنى است. قلعه بزرگى كه حضرت على 7 با مرهب جنگيد و فتح كرد و همان كمر قدرت يهود را كه تقريباً وارد جنگ با پيغمبر شده بودند شكست. چشمه هايى كه حضرت على 7 در آورده بودند را ديديم. اكثر چشمه هاى قديم خشك شده بود. چشمه اى مانده بود و به نام چشمه على 7 معروف است. ما را بردند سر چشمه على 7 ماهى هاى كوچكى در چشمه بود. البته طبيعت خيبر هنوز مانده است. چشمه در عمق دره بود. آنجا چيز جالبى كه براى من اتفاق افتاد، در شهردارى خيبر ميزبانان ما آمدند داستان فتح خيبر را شهردار آنجا براى ما خواند. ما كه خودمان معلم اين چيزها هستيم تحت تأثير آن ها قرار گرفتيم. چگونه در آخرين لحظه، عَلَم را به دست على ابن ابى طالب داد. خيلى صحبت هاى شهردار خيبر براى ما شيرين بود.

آنجا ما گفتيم مى خواهيم برويم فدك. راهش ماشين رو نيست. با اين ماشين هايى كه همراه ماست ما نمى توانيم برويم. با جيپ مى توانيم برويم و آن هم خيلى طولانى است. آن سفر را منصرف شديم. ديگر هم فرصت نكرديم تا اين سفر پيش آمد. ما هم عهد قديمى را به ياد آورديم وگفتيم ما مى خواهيم برويم فدك. آن ها هم با روى باز پذيرفتند. ما را بردند به فدك. ولى همه نمى دانستند فدك چيست و كجاست. اصلًا من دنبال چه هستم. حتى آقاى عَمرى كه از علماى بزرگ شيعه است و همان جا بزرگ شده و الآن نزديك 100 سال عمر دارد، مى گفت: اگر شما فدك برويد چيزى نمى بينيد. آنها هم نتوانسته بودند تا به حال بروند. من گفتم بالأخره ما مى رويم. قرار گذاشتيم و رفتيم. اولين لحظه اى كه به منطقه فدك وارد شديم، يك چيزى مثل هديه آسمانى ديديم. تابلويى ديديم نوشته بود: «الحائط تُرَحِّبُ بِكُم»، زيرش هم كلمه «فدك» را درشت نوشته بود. ما ديديم كه چطور مى گويند فدك را نمى شناسيم. از آن لحظه ديگر بحث من با وزير همراه و كسانى كه با ما در ماشين بودند، درباره فدك عوض شد و درباره فدك خيلى حرف زديم. شهر حائط را ديديم. گشت زديم كنار شهر. حائط شهر قديمى است كه آن فدك است و فدك مانده است. در تصويرها مى بينيد كه چگونه شهرى بوده. شهرى است كه از داخل يك رودخانه كه دو طرفش به ارتفاع مى رود، شروع مى شود و اطراف همين جورى پله پله ساختمان است كه ساختمان ها نوعاً از سنگ هاى آذرى و آتشفشانى است. ديوارها ساخته شده اند. از سه تا ديوار عبور كرديم. اين ها باروهاى شهر بودند. برج هايى بودند كه خراب شده بودند. به نقطه مركزى رودخانه كه رفتيم، ديديم مسؤولان شهر آنجا منتظر ما هستند. استقبال كردند و ما خواستيم سؤال شروع كنيم كه ديديم آن ها آماده جواب هستند. پيرمرد خوش اخلاقى به نام آقاى عبدالرحمان جابر، از طايفه آل جابر بود. مى گفت ما قبلًا، از 150 سال پيش، طايفه جابرى، حاكم اين منطقه بوديم ولى سعودى ها كه آمدند از ما گرفتند وحال حاكم نيستيم ولى اينجا هستيم. پيرمرد توضيح داد. همان جا كه ايستاده بود مى گفت: «هذا وادى فاطمه»، من پرواز كردم! اولين بار نام فاطمه را از زبان اين ها شنيديم. بعد يك نخلستانى بود كه قسمتى از آن خيلى سر سبز و در جوار رودخانه بود و يك قسمتى هم داشت نخل هايش از بين مى رفت و داشت خشك مى شد. گفت: «هذا بستان فاطمه» و بعد كنارمان يك ساختمان نسبتاً جالبى بود، گفت: «هذا مسجد فاطمه» و از دور هم چشمه هايى را نشان داد وگفت: «هذه عيون فاطمه». واقعا هر چه مى خواستيم به دست آورده بوديم. شروع كردم سؤالات زيادى از اين پيرمرد كردم.

- اين مسجد كى ساخته شده بود؟

- گفت: اين مسجد در زمان حضرت فاطمه 3 ساخته شده است.

ص: 70

گفتم: مگر حضرت فاطمه 3 اينجا بوده است حالا من تاريخ را مى دانستم اما مى خواستم ببينم آن ها چه مى گويند؟

گفت: نه، بعد از جنگ خيبر، مردم فدك رفتند آنجا، با پيغمبر صلح كردند و چون فدك با جنگ فتح شد، در اختيار پيغمبر 9 بود. غنيمت نبود كه به رزمندگان بدهند. پيغمبر 9 هم به دستور خداوند اين را در اختيار حضرت فاطمه 3 گذاشت و حضرت فاطمه 3 از سال هفتم تا آخر عمر پيامبر 9 آنجا را اداره مى كردند و از محصولاتش هزينه فقراى مدينه و به خصوص بنى هاشم را مى پرداختند.

آخرين چشمه اى كه در فدك آب داشت يك قدرى از خزه ها رويش را گرفته بود. ديديم آب دارد آنجا حركت مى كند. رفتم قدرى آب بخورم. نمى گذاشتند. يك مشتى از آب خوردم. طراوتش مرا گرفت. برايم خيلى لذّت بخش بود.

من در سفر قبلى، با آقاى امير مقرم، برادر كوچك ملك عبدالله كه در مدينه آن موقع امير بود، سر ميز شام از او پرسيدم و گفتم: چرا آثار تاريخى را در معرض ديد عموم نمى گذاريد. گفت: ما اخيراً تصميم گرفته ايم آثار تاريخى و فرهنگى اسلامى را احيا كنيم و مسلمان ها بيايند ببينند. در مدينه هزار اثر ارزشمند شناسايى شده است. در خود مدينه و اطراف مدينه. در كلّ مملكت عربستان 5 هزار اثر تاريخى اسلامى شناسنامه دار شده اند.

من چند جا در اين مدت كه به مكه و مدينه سفر كرده ام ديده ام. يكى از اين جاهايى كه رفته ام همين در راه فرودگاه مدينه روستايى است به نام عُرَيض. بيرون جاده است. آنجا چون على ابن ابراهيم عريضى آنجا هست و مسجدى به نام او بوده، ما رفتيم آنجا. در تاريخ هم خوانده بودم. چند نفر از ائمه ما در آن روستا زندگى مى كردند. امام رضا 7 را وقتى مى خواستند به خراسان بياورند، از اين خانه حركت دادند. نخلستان هاى خيلى زيبايى هم داشت. رفتيم ميان نخلستان ها، گفتند اين نخلستان ها همه الآن مال شيعيان است.

از همان زمانى كه ائمه بوده اند، آنجا مزرعه و نخلستان بوده و هم اكنون مانده است. در آنجا معلمى شيعه بود و باغ خرمايى داشت. ما رفتيم باغ، اين معلم شيعه وضع شيعيان منطقه را براى ما شرح داد. اين يك جا بود. يكى از جاهايى كه ديدنى است. مدائن صالح است. من اين ها را خوانده بودم. مدائن صالح را و آثارى كه در كوه ها و خانه هايى كه تراشيده بودند. آن موقع پيغمبر 9 به مسلمان ها مى گفت كه در قرآن هست و شما داريد مى بينيد خانه هايى كه در كوه تراشيده اند و بعد بلا آمده. يك استانى است به نام العُلى كه مدائن صالح بالاى العلى است. من خواهش كردم از مقامات عربستان كه ما را ببرند آنجا. يك ميهمانى عشيره اى ترتيب دادند. يكى از كارهاى خوب عرب ها اين است كه ميهمان هاى صميمى را مى برند بيابان و زير چادر پذيرايى مى كنند. با هواپيماهاى 330 كه در زمين خاكى هم مى نشيند ما را بردند آنجا. رفتيم آنجا واقعاً ديدنى است. كوه هاى بلند متعلق به چندين هزار سال پيش. مردم خانه تراشيده اند. خانه راهرو دارد، سالن دارد، اتاق دارد. گاهى من مى ديدم كه 40 متر ارتفاع خانه ها است. گفتم با چه ابزارى اين بالاها را تراشيده اند. قوم عاد و ثمود و صالح كه در قرآن همه اين ها هستند. رفتيم آن خانه ها را ديديم. واقعاً ديدنى و عبرت آموز است.

بعد از من آن نقطه شد يك نقطه توريستى. يكى از جاهايى كه باز به خواهش من آن ها موافقت كردند ما برويم، يَنبُع بود. ينبع هم چيزى شبيه همين خيبر و فدك، يك منطقه زراعى بوده. زمان پيغمبر دست يهودى ها بوده. فتح شده، تقسيم شده بين رزمندگان آن موقع. الآن و بعد از 1400 سال كه من رفتم ديدم جاهايى به نام امام حسن، امام حسين، حضرت على، چاه حضرت على بود. منطقه اى به نام منطقه شرفا بود. چون طايفه قريش جزو شرفاى آن زمان بودند. محله اى به نام شرفا بود. حقيقتاً خيلى آثار ديدنى در عربستان هست. ما آنچه در تاريخ مى خوانديم، ديديم. بدر را ديديم. معمولًا زوار را نمى برند. منطقه جنگى بدر را ديديم. مقبره شهداى بدر را ديديم. خيلى ديدنى است. معجراتى كه آنجا اتفاق افتاده. ملائكه اى كه نازل شده اند و آن مركز فرماندهى پيغمبر 9 چاهى كه براى آب بوده. يكى از جاهاى واقعاً ديدنى بود.

آبار على 7 را در بيرون مدينه ديديم. البته آن خادمى كه آمد و به ما توضيح مى داد وقتى ما را شناخت كه ايرانى هستيم مى خواست بگويد متعلق به حضرت على 7 نبوده و متعلق به يك على ديگرى بوده.

از مهم ترين نقاطى كه مورد علاقه ما و همه شماها است، بقيع است. بقيع مملو از شخصيت هاى بزرگ صدر اسلام من جمله چند امام شيعه و احتمالًا حضرت زهرا 3- شايد- آنجا هستند. نمى گذاشتند كسى داخل بقيع برود. وهابى ها حرام مى دانند. زن ها را اجازه نمى دادند بقيع بروند. من يكى از كارهايم اين بود كه اين سد را بشكنم.

وقتى خودم مى روم با اجازه مقامات عربستان مى روم و همه زوار به خصوص زن ها را هم همراه مى برم. هر بار رفته ام به همه اجازه داده اند كه زيارت بياييد. مذاكراتى با مقامات عربستان كرده ام. استدلال كردم و گفتم: شما نمى توانيد تابع افكار خشك يك عده مقدس خشك كه هيچ ارزشى براى ميراث فرهنگى اسلامى قائل نيستند كشورتان را ضعيف كنيد. دنيا براى آثار اسلامى منطقه عربستان ارزش قائل است. شما در عربستان بيشتر از همه دنيا ميراث ارزشمند داريد. همه دنيا عاشق هستند كه بيايند اين ميراث را ببينند. اين ها را احيا كنيد. بگذاريد مردم دنيا مخصوصاً شيعه ها بيايند و از نزديك با ميراث اسلامى آشنا شوند. شما اگر بياييد و اين كار را بكنيد و بقيع را براى آن ها آزاد كنيد و اين آثار را نشان دهيد، صدها ميليون شيعه و دوستداران اهل بيت را محب خودتان مى كنيد. شما چرا اين سرمايه را استفاده نمى كنيد چرا مردم دنيا را از دست خودتان عصبانى مى كنيد. اين چه سياستى است؟! مملكت دارى اين نيست.

ايشان منطق من را پذيرفت. مشكلاتش را گفت. فكر مى كنم باب گفتگوى ما ان شاءالله اگر خداوند اين توفيق را بدهد يك روزى برسيم به اين كه همه آثار متروكه در اختيار مسلمانان سراسر جهان قرار بگيرد.

خيلى ممنون حاج آقا. يك دعا براى ما بكنيد.

ص: 71

دعايى كه همه بايد بكنيم و خداوند خواسته اين طور دعا كنيم وقتى كه اعمال مكه را انجام داديم، خداوند مى فرمايد: اگر مى خواهيد دعا كنيد بگوييد: رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَهً وَ فِى اْلآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النَّار. هم دنيايمان را خوب كن و هم آخرتمان را خوب كن و هم ما را از آتش جهنم مصون بدار.

يكى از آثار بد تفكر وهابى ها و سلفى ها كه آن ها خودشان را توحيدى مى دانند فكر مى كنند توجه به گذشته و قبور و آثار قديم اين ها انسان را از خدا دور مى كند. اشتباه مى كنند؛ چون خود قرآن از ما مكرر خواسته بگرديد در زمين، آثار گذشتگان را ببينيد و عبرت بگيريد. اين ميدان آموزش قرآن است و حتى آثار تاريخى را اسم مى برد.

من در سفر قبلى، با آقاى امير مقرم، برادر كوچك ملك عبدالله كه در مدينه آن موقع امير بود، سر ميز شام از او پرسيدم و گفتم: چرا آثار تاريخى را در معرض ديد عموم نمى گذاريد. گفت: ما اخيراً تصميم گرفته ايم آثار تاريخى و فرهنگى اسلامى را احيا كنيم و مسلمان ها بيايند ببينند. در مدينه هزار اثر ارزشمند شناسايى شده است. در خود مدينه و اطراف مدينه. در كلّ مملكت عربستان 5 هزار اثر تاريخى اسلامى شناسنامه دار شده اند.

ص: 72

مقالات

اشاره

از صفا تا فدك

يادى از آن سفر نورانى

زهراى عزيز! ما به فدك رسيديم

وصف خورشيد به «شب پره اعمى» نرسد

فدك در گذر تاريخ

ماجراى فدك

ص: 73

از صفا تا فدك

مسيح مهاجرى

) مكه (در روزهاى اول ارديبهشت امسال (1387) ملك عبدالله پادشاه عربستان با ارسال پيامى به آيت الله هاشمى رفسنجانى از ايشان دعوت كرد در اجلاسى كه قرار است در روزهاى دهم تا دوازدهم خرداد ماه تحت عنوان «المؤتمر الاسلامى العالمى للحوار» (اجلاس بين المللى گفتگوى اسلامى) در مكه مكرمه برگزار شود شركت كنند. اين دعوت ابتدا به دليل ملاحظات سياسى آن روزها كه مسائل لبنان و عراق و دخالت هاى دولت عربستان همراه با كارشكنى هايى مطرح بود و همينطور به اين دليل كه ابعاد اين اجلاس و اهداف آن روشن نبود، مورد قبول آيت الله هاشمى رفسنجانى قرار نگرفت

پادشاه عربستان دعوت را تكرار كرد و با دادن توضيحاتى درباره ابعاد و اهداف اجلاس اصرار كرد كه آقاى هاشمى رفسنجانى در اين اجلاس شركت كنند. اين اصرار موجب شد بررسى هايى صورت بگيرد و مشورت هايى هم به عمل آيد تا تصميم درستى گرفته شود.

بررسى ها نشان داد حضور شخصيت شناخته شده و تأثيرگذارى چون آيت الله هاشمى رفسنجانى، كه در ميان علماى شيعه، به دليل برخوردارى از همه جنبه هاى لازم؛ از قبيل علمى، فكرى، مبارزاتى، سياسى، مديريتى و بين المللى، چهره اى منحصر به فرد و با نفوذ است، مى تواند اجلاس را به معناى واقعى كلمه به سوى گفتگوى مذاهب اسلامى سوق دهد، اعتبار و وزن لازم را به آن بدهد و هدف مهم انقلاب اسلامى، كه تلاش براى تحقّق وحدت اسلامى و تشريح ديدگاه هاى مترقى اين انقلاب در جهت تعالى امت اسلامى است، را در جامع ترين اجلاس علما و صاحب نظران مسلمان؛ از همه مذاهب و ملت ها كه از سراسر جهان در مكه مكرمه و در جوار كعبه گردهم مى آيند مطرح نمايد.

ص: 74

براى دولت عربستان و شخص ملك عبدالله نيز حضور آيت الله هاشمى رفسنجانى، با ويژگى هايى كه دارد، اهميت زيادى داشت؛ زيرا اجلاسى كه تحت عنوان «گفتگوى اسلامى» آن هم با وصف بين المللى، در جوارِ خانه خدا برگزار مى شود فقط با حضور و سخنرانى چنين شخصيتى است كه مى تواند جدّى تلقى شود. در اين اجلاس علمايى از شيعيان ايران، لبنان، عراق و شرق عربستان نيز شركت داشتند كه حضورشان مفيد نيز بود اما آنچه مى توانست وزن اجلاس را تا حدّ مطلوب بالا ببرد، حضور آيت الله هاشمى رفسنجانى بود. اين نقطه نظرى بود كه خود علماى شيعه شركت كننده در اجلاس نيز ابراز كردند و اصرار به اين حضور داشتند و بعد از سخنرانى آقاى هاشمى رفسنجانى در اجلاس نيز بر صحّت نظرى كه قبل از اجلاس داده بودند تأكيد كردند.

با اين كه همه بررسى ها و مشورت ها نشان مى دادند حضور آيت الله هاشمى رفسنجانى در اجلاس مكه مفيد است، ايشان به دليل اين كه اين اجلاس با مراسم ايام سالگرد رحلت بنيانگذار نظام جمهورى اسلامى حضرت امام خمينى- رضوان الله تعالى عليه- تقارن داشت و خود ايشان قرار بود در شب 15 خرداد در حرم امام سخنرانى كنند، همين نكته را بهانه قرار دادند و دعوت را نپذيرفتند. اما ملك عبدالله زمان اجلاس را 5 روز به تأخير انداخت و تاريخ برگزارى آن را از 15 تا 17 خرداد اعلام كرد تا اين مشكل نيز برطرف شود.

بدين ترتيب همه بهانه ها برطرف شدند و آنچه باقى ماند، يكى احساس وظيفه براى حضور در اجلاسى بود كه زمينه بسيار مناسبى براى مطرح ساختن آرمان هاى انقلاب اسلامى دريك عرصه مهم بين المللى با حضور 800 عالم و صاحب نظر جهان اسلام بود و ديگرى اشتياق زيارت خانه خدا و تربت پاك پيامبر گرامى و ائمه معصوم و حضرت صديقه كبرى، فاطمه زهرا: بود كه از انگيزه اول جاذبه بيشترى داشت.

آقاى هاشمى رفسنجانى با توجه به اين كه مناسك عمره و آماده شدن براى سخنرانى در اجلاس مكه و گفتگوهايى كه لازم بود قبل از آن صورت گيرد، نياز به فرصتى داشتند كه با سفر به عربستان بلافاصله بعد از سخنرانى در مراسم سالگرد حضرت امام قابل جمع نبود، سخنرانى شب 15 خرداد را به ديگرى سپردند و روز 13 خرداد عازم جده شدند.

اين سومين و البته مفيدترين سفر آيت الله هاشمى رفسنجانى به عربستان در سال هاى بعد از پايان مسؤوليت رياست جمهورى بود. درباره آثار اين سفر در ادامه همين سلسله مقالات مطالبى خواهم نوشت، ليكن اكنون لازم مى دانم به نكته مهم ترى اشاره كنم كه اين سفرها و فوايد آن ها و حتى جايگاه ويژه آقاى هاشمى رفسنجانى همگى به آن نكته مربوط مى شوند و اگرحقيقتى وجود دارد بايدآن را در آنجا جستجوكرد ويافت. آن حقيقت اين است كه نهضت امام خمينى- كه به پيروزى انقلاب اسلامى و تأسيس نظام جمهورى اسلامى در ايران انجاميد- كاركردى بسيار فراتر از آنچه در ايران پديد آمده داشته است. اين نهضت را نه تنها نمى توان در احياى تشيع و مكتب اهل بيت محدود ساخت بلكه بايد اعتراف كرد كه امام خمينى 1 حتى كارى فراتر از تجديد حيات اسلام انجام داده است.

كار بزرگ امام خمينى اين بود كه روح دينى را در جهان امروز كه همه چيز در آن شتابان به طرف بى دينى و سوزاندن ريشه هاى اعتقاد به خدا و معنويت مى رفت زنده كرد. همه اديان الهى با جانى كه امام خمينى از طريق نهضت دينى و معنوى خود در كالبد جهان مادى زده قرن حاضر دميد، تجديد حيات كردند. رشد الهيات آزاديبخش در آمريكاى لاتين طى 30 سال اخير، ورود پاپ و كليساى كاتوليك به عالم سياست بعد از قرن ها انزواى ناشى از رنسانس، جان گرفتنِ كليساى ارتودوكس در اروپاى شرقى، فروپاشى اتحاد جماهير سوسياليستى شوروى و احياى كليساها و مساجد و كنيسه ها در روسيه و جمهورى هاى جوان آسياى ميانه و جرأت و جسارتى كه علماى يهودى غيرصهيونيست براى ابراز وجود پيدا كرده اند و در سال هاى اخير آزادانه تبرّى خود را از رژيم صهيونيستى و به طور كلى صهيونيسم جهانى اعلام مى نمايند، همه اين تحوّلات چشمگير محصول نهضت امام خمينى 1 است كه به احيا و تقويت روح دينى در عصر حاضر انجاميد. قرن جديد از نظر ماديون؛ اعم از سوسياليست ها و اردوگاه سرمايه دارى قرار بود قرن حاكميت سكولاريسم باشد اما اكنون همه صاحبنظران در شرق و غرب عالم اعتراف مى كنند كه نهضت امام خمينى موجب شد قرن جديد به قرن حاكميت فكر دينى تبديل شود. اين واقعه را ملت ها مرهون امام خمينى هستند كما اين كه همه مسؤولان ايرانى و علماى شيعه؛ از جمله آقاى هاشمى رفسنجانى كه در اجلاس مكه خوش درخشيد پرتوى از خورشيد وجود امام خمينى هستند.

*** ساعت 3 بعد از ظهر روز دوشنبه 13 خرداد از فرودگاه تهران عازم جده شديم. در هواپيما به تركيب هيأت همراه آيت الله هاشمى رفسنجانى كه نگاه كردم، برايم هم عجيب بود و هم جالب. عجيب بود چون بيشتر همراهان با كارى كه قرار بود در اين سفر انجام شود؛ يعنى شركت در اجلاس گفتگوى اسلامى تناسبى نداشتند و جالب بود چون اكثرآن ها افراد فراموش شده اى بودندكه كسى يادى ازآن ها نمى كندوحالى از آن ها نمى پرسد؛ افرادى كه در سال هاى نه چندان دور، داراى مسؤوليت هاى بالا و منشأ خدماتى بوده اند و هم اكنون نيز بى سر و صدا درحال خدمت و تلاش هستند.

آيت الله موحّدى كرمانى، نماينده سابق چند دوره مجلس شوراى اسلامى و نماينده مجلس خبرگان رهبرى، آقاى مصطفى ميرسليم وزير اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامى، آقاى على محمد بشارتى وزير اسبق كشور، حجت الاسلام على فلاحيان وزير اسبق اطلاعات، حجت الاسلام عبدالمجيد معاديخواه وزير اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامى، آقاى محسن رضايى فرمانده اسبق سپاه پاسداران و دبير فعلى مجمع تشخيص مصلحت نظام، حجت الاسلام محمدرضا عباسى فرد عضو سابق حقوقدانان شوراى نگهبان، آقاى داود دانش جعفرى وزير سابق اقتصاد، آقاى حسين مظفر وزير اسبق آموزش و پرورش و نماينده مجلس هفتم، آقاى حسين مرعشى نماينده سابق مجلس شوراى اسلامى، آقاى محمود واعظى از مسؤولين مركز تحقيقات استراتژيك، آقاى مولوى على احمد سلامى عضو مجلس خبرگان رهبرى، حجت الاسلام حسن روحانى دبير اسبق شوراى عالى امنيت ملى كه شب پنج شنبه 16 خرداد به هيأت ملحق شد و تأخيرش به خاطر اين بود كه در سالگرد رحلت حضرت امام در سمنان سخنرانى داشت.

ص: 75

علاوه بر بعضى افراد، كه نامشان برده شد و حضورشان در هيأت با موضوع سفر متناسب بود، افرادى هم در هيأت حضور داشتند كه با موضوع سفر تناسب داشتند؛ مثل حجت الاسلام سيد ابوالحسن نواب، قائم مقام سابق مجمع اهل البيت و مدير مؤسسه اديان حجت الاسلام سيد حسين علمى حسينى رابط رييس مجمع تشخيص صلحت نظام با روحانيون.

براى من و ساير همراهان كاملًا قابل درك بود كه آقاى هاشمى رفسنجانى افراد فراموش شده را با هدف تكريم به سفر عمره دعوت كند، اين از ويژگى هاى اين روحانى با عاطفه است همان چيزى كه امروز در جامعه انقلابى و اسلامى ما حكم اكسير را پيدا كرده است.

البته بعضى از اين افراد خودشان پيشنهاد كرده بودند در اين سفر حضور داشته باشند و آقاى هاشمى رفسنجانى هم استقبال كرده بودند. آقاى دانش جعفرى به دليل دعوتى كه از دوران وزارت براى شركت در يك اجلاس اقتصادى در جده داشت و با اين سفر همزمان مى شد قصد داشت بعد از آن اجلاس به هيأت ملحق شود ولى آقاى هاشمى رفسنجانى به ايشان گفتند از ابتدا با هيأت همراه باشند و در اثنا به اجلاس خودشان هم بروند كه همين كار را هم كردند. آقايان فلاحيان و محسن رضايى هم براى اين كه روى آن دسته از اروپايى ها- كه در مسند حكومتى شان مى نشينند و به پليس بين الملل دستور مى دهند فلان مسؤول ايرانى را به اتهام واهىِ دست داشتن در واقعه «آميا» يا «ميكونوس» در هر نقطه جهان كه ديده شود بازداشت كنند- كم شود، به همراه آقاى هاشمى عازم سفر خارج از كشور شدند و به 5 شهر عربستان هم رفتند و علاوه بر انجام مناسك عمره و زيارت مدينه در ميهمانى دولتمردان كشور عربستان هم شركت كردند و بعد از 10 روز مسافرت خارجى به تهران برگشتند. البته بوق هاى تبليغاتى رژيم صهيونيستى آن روزها سرو صداى زيادى به راه انداختند و حتى به پليس بين الملل توصيه كردند كه از موقعيت استفاده كند و اين دو نفر را بازداشت نمايد ولى مثل اين كه پليس بين الملل كه مى دانست اينجا تيغش نمى برد، اصلًا به روى خودش نياورد و بى سروصدا از كنار قضيه گذشت.

ساعت 5: 6 بعد از ظهر به وقت تهران و 5 به وقت عربستان وارد جده شديم. بعد از مراسم استقبال كه توسط مقامات عربستان در فرودگاه جده صورت گرفت، به «قصر المؤتمرات» يا هتل محل اقامت ميهمانان اجلاس ها رفتيم و بعد از يك ساعت استراحت عازم «جُحفه» شديم تا براى انجام مناسك عمره مفرده مُحرم شويم.

ورود ما به جحفه با اذان مغرب مقارن شد. نماز مغرب و عشا را با لباس احرام در مسجد جحفه به امامت آيت الله هاشمى رفسنجانى خوانديم و عازم مكه مكرمه شديم. يك ساعت و نيم بعد به مكه رسيديم و در «قصر الضيافه» يا هتل محل اقامت ميهمانان دولت عربستان مستقر شديم.

قصر الضيافه ساختمان بلند مرتبه اى است كه جنب كوه صفا قرار دارد و طبقات بالاى آن به مسجدالحرام و كعبه مشرف است. علاوه بر اتاق هايى كه پنجره هايشان به كعبه ديد نزديك دارند در طبقه پانزدهم اين ساختمان نمازخانه اى وجود دارد كه مسجدالحرام و كعبه و اطراف مسجدالحرام كاملا زير نگاه قرار دارند و وقتى از آن بالا چشمت به جمعيتى كه درحال طواف كعبه است بيفتد، حتى اگر خيلى خوددارباشى تا مدتى نمى توانى نگاهت را از اين زيباترين منظره معنوى بردارى. در كنار قصرالضيافه دو ساختمان ديگر با همان قد و قواره و شكل و شمايل و رنگ وجود دارد كه يكى «قصرالملكى» يا محل ديدارهاى پادشاه عربستان است و ديگرى «قصرالمؤتمرات» يا محل برگزارى اجلاس ها است. اجلاس بين المللى گفتگوى اسلامى قرار است روز چهارشنبه 15 خرداد در اين ساختمان برگزار شود و قبل از آن، ديدار آيت الله هاشمى رفسنجانى و همراهان با ملك عبدالله پادشاه عربستان در آن ديگرى انجام خواهد شد. اين هر دو ساختمان هم مثل قصرالضيافه بر مسجدالحرام و كعبه مشرف هستند.

اين ها همه حواشى قضيه هستند، اصل اين است كه فعلا ساعت نزديك 12 شب سه شنبه 14 خرداد است و حوله هاى سفيد احرام ما را به غرق شدن در درياى انسان هاى درحال طواف به دور كعبه دعوت مى كنند. من و آقاى علمى حسينى كه سيد بزرگوارى است، ساعت 12: 5 به مسجدالحرام مى رويم و در جمعيت درحال طواف محو مى شويم. يكساعت و نيم بعد كه خود را باز مى يابم، طواف ها و سعى ها را انجام داده ام و نمازها را خوانده ام و مناسك عمره مفرده را به پايان برده ام اما نمى دانم آيا واقعاً خودم را يافته ام يا همانم كه يكساعت و نيم قبل بودم! اين عمره را كه در اولين ساعات صبح روز 14 خرداد انجام شد، به نيابت از امام خمينى و شهيد بهشتى و ساير شهدا انجام دادم. خدا قبول كند.

آقاى هاشمى رفسنجانى و ديگر همراهان، با اين كه حدود يك ربع ديرتر از ما وارد طواف شده بودند با چالاكى همه مناسك را پشت سرهم انجام دادند و همزمان با ما به پايان اعمال رسيدند.

*** دولت عربستان كه مسعى را توسعه داده، براى زائران حلّ مشكل كرده ولى براى خودش دردسر درست كرده است. دراين طرح به اندازه مسعاى قديم، از سمت راست مسير صفا به طرف مروه ضميمه مسعى شده تا شروع سعى از اين مسير باشد و زائران از مروه كه بر مى گردند مسير سابق را به طرف صفا طى كنند. بدين ترتيب وسعت مسعى دو برابر شده و كمك خوبى به زائران صورت گرفته است. اما همين اقدام براى دولت عربستان دردسر هم درست كرده است. مخالفت ها و ايرادهاى بنى اسراييلى علماى وهابى كه تازگى ها ترجيح مى دهند به آن ها «سلفى» گفته شود نه وهابى؛ يعنى مى خواهند بگويند ما پيروان سلف صالح هستيم نه محمد بن عبدالوهاب! همين هم غنيمت است، چون اين اميد وجود دارد كه تبرّى جستن از اين آقاى محمد بن عبدالوهاب كم كم راه را براى دور شدن اين حضرات از افكار خشك او هم هموار كند.

دردسرهاى جديد را ملك عبدالله در ديدار با آيت الله هاشمى رفسنجانى در همان قصرالملكى كه جنب كوه صفا قرار دارد به عنوان يك درد دل با ايشان در ميان گذاشت.

ص: 76

روز سه شنبه، بيشتر به استراحت و يكى دو ديدار كه علماى شركت كننده در اجلاس مكه با آقاى هاشمى رفسنجانى داشتند گذشت؛ از جمله قاضى القضات اردن كه علاوه بر اين عنوان «رييس روضه الهاشميه» را هم براى خودش يك اعتبار و افتخار مى داند و پشت سر هم از دربار اردن به عنوان متولّى و متصدى امور اهل البيت نام مى برد و از طرف ملك عبدالله دوم پادشاه اردن آقاى هاشمى رفسنجانى را براى سفر به اردن دعوت مى كند. آقاى هاشمى رفسنجانى قاضى القضات را به حرف مى گيرد و خيلى زود به اين نتيجه مى رسد كه نبايد خيلى براى حرف هايش اعتبارى قائل شود و دعوت را هم با تعارفات تشريفاتى از سر مى گذراند و جدّى نمى گيرد.

قاضى القضات از جلسه كه خارج مى شود پيش آقاى نورى شاهرودى گله مى كند كه آقاى هاشمى رفسنجانى ما را تحويل نگرفت و به دعوت سفر به اردن هم بى اعتنايى كرد.

مجال اين كه در آن جلسه به او چيزى بگويم نبود و بعداً هم او را نديدم ولى تا در مكه بودم اين سؤال در ذهنم بود كه مرد حسابى! بلا نسبت با پسوند «هاشمى» كه شماها به اردن بسته ايد مگر مى شود دربار پادشاهانى كه نوكرى انگليس و دلال اسراييل بودن مشخصه اصلى آنهاست را متولى امور اهل البيت جا بزنيد! اين روزها هم كه دولت اردن به دستور آمريكا به منافقين چراغ سبز داده كه اگر عراق آن ها را اخراج كرد، مى توانند به اردن بروند. جالب است كه سفير اردن هم همين دو روز پيش نامه اى به من نوشت و از اين كه در سرمقاله شنبه 15 تير ماه روزنامه «جمهورى اسلامى» به دولت اردن به خاطر پذيرفتن منافقين اعتراض شده، گلايه كرد، گويى كه آغوش براى يك گروهك تروريستى باز كردن از معيارهاى پذيرفته شده عرف بين المللى است! اين را در جواب نامه سفير نوشتم و برايش فرستادم.

قبل از قاضى القضات اردن شيخ حسن الصفار از علماى معروف شرق عربستان به ديدار آيت الله هاشمى رفسنجانى آمده بود. او از وضعيت شيعيان عربستان گزارشى داد كه جالب بود؛ به طورى كه من احساس كردم درباره آنچه اكنون در شرق عربستان جريان دارد بايد بيشتر بدانيم و به همين دليل با آقاى شيخ حسن الصفار قرارى گذاشتم و بعداً به محل اقامتش رفتم و ساعتى با او صحبت كردم و مطالب جالبى شنيدم كه در ادامه گزارش، اجمالى از آن ها را خواهم آورد.

شب 15 خرداد آقاى هاشمى رفسنجانى عدم حضور خود درحرم امام خمينى 1 را با حضور در جمع زائران ايرانى، در بعثه رهبرى در مكه جبران كردند.

ايشان در اين جلسه پرجمعيت كه مديران گروه ها و دست اندركاران حج و زيارت و روحانيون كاروان ها هم حضور داشتند، درباره نهضت امام خمينى و قيام 15 خرداد سخن گفتند و بر اين واقعيت تأكيد كردند كه «خدمتى كه امام خمينى به مكتب اهل بيت كرد در تاريخ نظير ندارد.»

برنامه بعد از اين سخنرانى، ديدار با ملك عبدالله پادشاه عربستان بود. در همين ديدار بود كه او از علماى وهابى گله كرد و از دردسرهايى كه آن ها براى دولت عربستان به خاطر توسعه مسعى درست كرده اند گفت.

بعد از ايستادن روى پله برقى هاى متعدد و صعود به آسمان، نمى دانم پله چندم به محل ديدارهاى پادشاه رسيديم كه سالن بزرگى است مشرف بر مسجدالحرام و كعبه. بعد از چاق سلامتى با ميزبان كه البته جزو تشريفات است و گريزى از آن نيست، همراهان به جاى آن كه حواسشان به جلسه باشد، محو تماشاى كعبه شدند كه با نورپردازى قوى مسجد الحرام در آن ساعت شب، منظره چشم نوازى داشت. صحنه به قدرى جالب بود كه حتى پيرمردهاى هيأت هم تلفن هاى همراه خودشان را از جيب ها در آوردند و شروع كردند به فيلم و عكس گرفتن. فرصت قهوه عربى خوردن براى كسى باقى نماند و با اين كه ملك عبدالله همه بزرگان آل سعود از سعودالفيصل گرفته تا مقرن و بندر بن سلطان و نايف و ... را به جلسه آورده بود حواس ميهمانان ايرانى را كعبه به خود جلب كرده بود كه از آن بالا بسيار جذاب مى نمود.

تا ميهمانى شام برگزار شود، كه در سالن بزرگى جنب سالن ديدار ترتيب داده شد و سران آل سعود يك لقمه مى خوردند و يك نگاه به تلويزيون العربيه كه شبكه ماهواره اى خودشان است مى انداختند، ساعت 11: 5 شد و ما همراهان به محل اقامت برگشتيم و بعد از تجديد وضو براى طواف به مسجدالحرام رفتيم و آقاى هاشمى رفسنجانى با ملك عبدالله ماندند تا با هم گفتگو كنند.

فردا پيش از ظهر در جلسه اى كه با آقاى هاشمى رفسنجانى داشتيم، ايشان گفتند گفتگوى ديشب تا ساعت 2: 5 بعد از نصف شب ادامه داشت و البته ناتمام ماند ولى ملك عبدالله گفت حالا كه تا اين ساعت بيدار مانده ايم بهتر است اجلاس را كه قرار بود ساعت 9 صبح برگزار شود به تأخير بيندازيم و در ساعت يك بعد از ظهر شروع كنيم. گفتگوهاى آقاى هاشمى رفسنجانى و ملك عبدالله در لحظات قبل از شروع اجلاس و در روز چهارشنبه هفته بعد (22 خرداد) در جده ادامه يافت.

درباره محتواى اين گفتگوها جداگانه خواهم نوشت ليكن در اينجا فقط اين نكته را به مناسبت توسعه مسعى لازم است يادآورى كنم كه ملك عبدالله در اولين ديدار، ضمن ارائه گزارشى به آقاى هاشمى رفسنجانى درباره كارهايى كه در اين زمينه صورت گرفته گفت: علماى ما با توسعه مسعى مخالفت كردند درحالى كه كوه هاى صفا و مروه بسيار عريض تر از آن چيزى است كه تاكنون مورد استفاده سعى كنندگان بوده و در قسمت هايى از اين كوه ها مردم خانه ساختند و ما خانه ها را از آن ها خريديم و مسعى را توسعه داديم. با اين حال علماى ما به ما اعتراض كردند و مشكلاتى به وجود آوردند ولى ما اعتنا نكرديم و اين كار را كه براى رفاه حال زائران لازم بود انجام داديم.

جالب است كه در خود عربستان شيخ محمد على عمرى، رهبر شيعيان مدينه طرح توسعه مسعى را تأييد كرد و آن را منطبق با معيارهاى شرعى دانست و در ايران نيز مراجع تقليد همين نظر را داده اند. ملك عبدالله مشكلات ديگرى هم با علماى عربستان دارد كه در ادامه اين يادداشت ها به آن ها نيز اشاره خواهم كرد.

ص: 77

*** روز چهارشنبه 15 خرداد به نيابت از شهداى 15 خرداد، كه به مصاف رژيم طاغوت رفتند و به خون غلطيدند تا اسلام بماند، طواف كردم و مثل هر روز در مسجدالحرام يك جزء قرآن خواندم و به محل اقامت رفتم تا براى شركت در جلسه افتتاحيه اجلاس بين المللى گفتگوى اسلامى آماده شوم.

ساعت 12: 5 به «قصرالصفا» كه محل اجلاس است، رفتيم و نماز را در سالن بزرگى كه بر كوه صفا مشرف است و كعبه را جلوى روى خود دارد، به جماعت خوانديم و در اجلاس كه در سالن ديگر و بزرگ ترى در همانجا برگزار مى شد شركت كرديم. آقاى هاشمى رفسنجانى و ملك عبدالله چند دقيقه بعد با هم به اجلاس آمدند و در جايگاه هيأت رييسه نشستند. دكتر محمد سيد طنطاوى رييس دانشگاه الأزهر مصر شيخ عبدالعزيز آل الشيخ مفتى عربستان و شيخ عبدالله بن محسن التركى رييس رابطه العالم الاسلامى، سه عضو ديگر بودند كه همگى در جايگاه هيأت رييسه مستقر شدند. آقاى تسخيرى هم كه در كشورهاى عربى و اسلامى به «شيخ المؤتمرات» معروف است، در رديف دست اندركاران لجنه هاى اجلاس نشسته بود و براى سخنرانى آقاى هاشمى رفسنجانى كه انتظار داشت وزن و جايگاه اين اجلاس را بالا ببرد، لحظه شمارى مى كرد.

درحالى كه عنوان «المؤتمرالاسلامى العالمى للحوار» (اجلاس بين المللى گفتگوى اسلامى) در كنار نقشى از كعبه و دو دست كه همديگر را مى فشرند و برروى نقشه جهان اسلام بر پيشانى ميز هيأت رييسه نقش بسته بود و پارچه نوشته اى مشكى با نقش باب الكعبه با جملات «لاإله إلّا الله الملك الحقّ المبين- محمد رسول الله صادق الوعد الأمين» به همراه سوره مباركه ايلاف، پشت سر هيأت رييسه و در مقابل چشمان شركت كنندگان در اجلاس قرار داشت. جلسه افتتاحيه با تلاوت آياتى از قرآن مجيد آغاز شد. سپس با سخنان ملك عبدالله كه فقط حدود 5 دقيقه طول كشيد و با خواندن مطلبى كه دلايل برگزارى اين اجلاس را در برداشت صورت گرفت، كار اجلاس رسماً شروع شد. حرف اصلى پادشاه عربستان كه 86 سال دارد و به دليل كهولت، به كندى سخن مى گويد و روخوانى او هم كند است و اعراب كلمات را هم رعايت نمى كند، اين بود كه اين اجلاس را ترتيب داديم تا با جهل و تنگ نظرى مقابله كنيم و خط مشتركى توسط علما و متفكّران مسلمان ترسيم شود براى اين كه با پيروان ساير اديان هم گفتگو كنند.

وقتى اين جملات را مى شنيدم، در اين كه ملك عبدالله اعتقاد واقعى خود را بيان مى كند ترديدى نداشتم چون او كسى است كه از دوران جوانى و زمانى كه وليعهد بود، تعامل را بر تقابل ترجيح مى داد. با اين حال در اين واقعيت نيز ترديدى نداشتم كه شرايط منطقه و جهان هم عوامل مهمى هستند كه پادشاه عربستان را به تشكيل اين اجلاس و مطرح ساختن اين مطالب وادار كرده اند. او به دلايل زيادى اكنون به ايجاد تعادل در كشور و جا انداختن و نهادينه كردن فرهنگ ميانه روى نيازمند است و البته اين نياز را در اقشار روحانى و مذهبى عربستان بيشتر احساس مى كند. تندروى هاى وهابى هاى عربستان مشكلاتى براى دولت پديد آورده كه مواجهه با آن ها آسان نيست. اقدامات خرابكارانه گروه هاى افراطى و تروريستى منتسب به سلفى ها در خارج از عربستان نيز دولتمردان آل سعود را به شدت زير سؤال برده و در كنار اين مسائل دردسرهايى كه سياست هاى غلط و مداخله جويانه بوش و البته همراهى دولت عربستان با او در منطقه براى دولتمردان سعودى پديد آورده، اعتبار عربستان را كاهش داده است. پيروزى قطرى ها در به دست گرفتن ابتكار عمل در حلّ بحران لبنان كه به نوعى ناكامى دولت عربستان محسوب مى شود شكست سياست هاى عربستان در مواجهه با مسأله فلسطين كه از پيروزى حزب الله لبنان درجنگ 33 روزه تابستان 1385 و باطل شدن افسانه شكست ناپذيرى ارتش رژيم صهيونيستى تاكنون ادامه دارد و مشكلاتى كه براى عربستان در عراق در اثر پيروى از سياست هاى اشغالگران پيش آمد، همگى عوامل مهمى هستند كه ملك عبدالله را وادار مى كنند براى حفظ اعتبار و جايگاه عربستان و آل سعود كارى انجام دهد. برگزارى اجلاس گفتگوى بين المللى اسلامى در چنين موقعيتى يك اقدام كاملًا قابل درك است.

اصرار ملك عبدالله به آيت الله هاشمى رفسنجانى براى حضور در اين اجلاس نيز به همين واقعيت مربوط مى شود. حضور چهره شناخته شده و معتبرى از جمهورى اسلامى ايران و جهان تشيع همچون آيت الله هاشمى رفسنجانى كه از نظر علمى، فكرى، سياسى و مديريتى در سطح بين المللى از جايگاه و اعتبار خاصى برخوردار است، طبعا به اين اجلاس اعتبار زيادى مى بخشيد و آن را از يكجانبه بودن خارج مى ساخت و موجب مى شد ناظران، برگزارىِ اجلاس مكه را يك اقدام جدّى براى گفتگوى پيروان همه مذاهب اسلامى تلقى كنند.

بعد از ملك عبدالله به طور طبيعى نوبت شيخ عبدالعزيز آل الشيخ بود كه به عنوان مفتى عربستان، رضايت خود و علماى سلفى را نسبت به برگزارى چنين اجلاسى كه با گروه خونى سلفى ها به هيچ وجه تناسبى ندارد اعلام كند. جالب است كه مفتى عربستان و رييس علماى وهابى؛ يعنى همان كسانى كه فقط اعتقادات خود را اسلام واقعى مى دانند و بقيه مسلمانان را گمراه و خارج از دين و حتى عده اى از آن ها (شيعيان) را مشرك مى دانند، حالا در حضور 800 عالم و صاحب نظر از همه مذاهب اسلامى و دركنار كعبه با صراحت اعلام مى كنند: «حوار (گفتگو با ديگران) يك ضرورت اسلامى است». من وقتى اين جمله را از مفتى عربستان در اين اجلاس شنيدم، به كسانى كه كنارم نشسته بودند گفتم بى جهت نيست كه گفته اند بعضى ها زير بار زور نمى روند مگر آن كه زورش پر زور باشد!

اين آقاى مفتى چقدر هم با حرارت صحبت مى كرد. هركس كه از پشت صحنه خبر نداشت، اگر صحبت آتشين رييس سلفى هاى عربستان را بدون صدا و از تلويزيون مى شنيد و تكان هاى شديد دست هايش را مى ديديد، فكر مى كرد شيخ دارد حكم تكفير همه مسلمان هاى غير وهابى را صادر مى كند! پدر سياست بسوزد كه تندروترين رهبران وهابى را هم وقتى حفظ موقعيت ايجاب كند، مثل موم نرم مى كند!

در جلسه افتتاحيه، سخنران اصلى آقاى هاشمى رفسنجانى بود كه طولانى تر از همه صحبت كرد و مطالب نيز جدى و كاملًا متفاوت با آنچه معمولًا در اجلاس هاى تشريفاتى گفته مى شود بود. اما دو عضو ديگر هيأت رييسه؛ يعنى طنطاوى و تركى هم بعد از آقاى هاشمى رفسنجانى صحبت كردند. طنطاوى كه رييس الأزهر مصر است، برخلاف انتظار، حرف هاى بسيار سست و نامربوطى زد. او براى تأييد گفتگو گفت قرآن سرتاسر گفتگو است؛ مثل گفتگوهاى نوح و ابراهيم و هود با قوم هاى خودشان و گفتگوهاى اهل جهنم با اهل بهشت! با شنيدن اين حرف

ص: 78

ها همه عقلاى اجلاس مات و مبهوت مانده بودند كه اين آقاى دكتر طنطاوى كه فرق بين «حوار» و «هوار» را نمى داند چطور شده است رييس دانشگاه الأزهر!

براى من البته اين صحنه چندان تعجب آور نبود چون در سال 1374 كه به مصر رفته بودم و آن زمان همين آقاى طنطاوى مفتى مصر و رييس محاكم آن كشور بود، در محلّ كارش ضمن صحبتى كه درباره چگونگى صدور فتوا و حدود اختياراتش با او داشتم، از او درباره چگونگى صدور حكم اعدام متهمين و عفو محكومان به اعدام كه سؤال كردم، معلوم شد جناب مفتى فقط يك ماشين امضاست و حكم اصلى را حسنى مبارك صادر مى كند تا بتواند بگويد: «أنا أحيى و أميت»! خوب طبيعى است كه چنين شخصى به خاطر اين همه امتيازكه مى دهد ارتقاء درجه پيدا كند و به مقام عالى رياست الأزهر منصوب شود؛ مقامى كه عزل و نصبش در اختيار همان آقاى حسنى مبارك است!

*** شيخ عبدالله بن محسن التركى رييس رابطه العالم الاسلامى، آخرين سخنران جلسه افتتاحيه بود. او به تناسب مسؤوليتى كه دارد، قاعدتاً بايد همه مسلمان ها را به هم صدا شدن با كسانى كه از مكه سخن اسلام را به گوش ها مى رسانند، دعوت كند؛ زيرا اصولًا مؤسسه «رابطه العالم الاسلامى» حدود 50 سال قبل با هدف فراگير ساختن افكار سلفى ها به عنوان اسلام مورد نظر عربستان تأسيس شد و بودجه كلانى را كه همواره در اختيار داشته و دارد نيز در همين راه خرج كرده و مى كند ولى يكى از عجايب جلسه افتتاحيه اجلاس بين المللى گفتگوى اسلامى اين بود كه رييس اين مؤسسه هم برخلاف فلسفه وجودى مؤسسه متبوع خود گفت: حوار (گفتگو) جوهر اسلام است.

اين سنگين ترين جمله اى بودكه درمكه تحت سيطره سلفى ها آن هم از زبان خود سلفى ها مى توانست شنيده شود. البته آقاى تركى در ادامه صحبتش براى آن كه از تهاجم تندروها در امان بماند، اين را هم اضافه كرد كه: «حوار زمينه را براى پيشرفت و رهبرى جامعه معاصر فراهم مى كند و ضمناً معنايش به هيچ وجه تنازل از اعتقادات نيست بلكه همانطور كه قرآن كريم فرموده: لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِىَ دين سوره مباركه «كافرون» كه اين آيه شريفه، نكته محورى آن است در مكه نازل شده و مربوط به زمانى است كه پيامبر خدا 9 در تنگناى محاصره كفار قرار داشتند و اقتضاى زمان و مكان ايجاب مى كرد از چنين موضعى باكفار برخورد كنند. استناد رييس رابطه العالم الاسلامى به اين آيه هر چند ذهن ها را متوجه اين نكته كرد كه او مى خواهد بگويد اين اجلاس كه مقدمه گفتگوى اديان است، به معناى كوتاه آمدن ما در برابر اديان ديگر نيست ولى اهل فن متوجه اين نكته ظريف تر هم شدند كه آقاى تركى بدون آن كه تصريح كند، مى خواهد بگويد حتى در برابر مذاهب اسلامى هم ما كوتاه نخواهيم آمد.

قبل از رييس رابطه العالم الاسلامى و قبل از مفتى عربستان همانطور كه قبلًا اشاره كردم، آقاى هاشمى رفسنجانى سخنرانى كردند. اين سخنرانى طولانى ترين صحبت جلسه افتتاحيه و در واقع سخنرانى اصلى بود. ويژگى اين سخنرانى اين بود كه ازچارچوب هاى تشريفاتى فراتر بود وچون حاوى مطالب كاربردى بود، توانست فضاى اجلاس را جدى كند. نكات مهم اين سخنرانى اينها بودند:

- اين همه عالم صاحب نظر كه در اين اجلاس جمع شده اند نبايد در عالم الفاظ باقى بمانند بلكه همه بايد با دستاورد خوبى از اين اجلاس برويم.

- پيامبر اسلام اهل مشورت بودند و ما هم بايد مشورت را محور ميثاقمان قرار دهيم.

- اگر پيام اين اجلاس درست منتقل شود، مى تواند آثار مثبت زيادى داشته باشد و بسيارى از مشكلات را حل كند.

- اين اجلاس مى تواند مقدمه اى براى گفتگوى اديان باشد به شرطآن كه مذاهب اسلامى روى خط مشخصى به توافق برسند.

- پيامبر اسلام اهل كتاب را براى تكيه بر مشتركات دعوت كردند قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَهٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً. ما مسلمانان هم مى توانيم اهل كتاب را مخاطب چنين دعوتى قرار دهيم ولى قبل از اين اقدام بايد مشكلات خودمان را حل كنيم.

- تعصب از نشانه هاى جهل است و شنيدن حرف درست از نشانه هاى حكمت و عقل است.

- افراط و تفريط انسان را به جهالت مى رساند ولى اعتدال انسان را در مسيرى قرار مى دهد كه حاضر است به اطراف خود نگاه كند و طبق فرموده قرآن فَبَشِّرْ عِباد الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه ... اقتباس نمايد.

- من به عنوان يك مسلمان شيعه اسلام شناس، كه عمرم را در ميدان عمل صرف كرده ام، اعلام مى كنم كه مشتركات ما مسلمانان آنقدر زياد است كه فرصتى براى پرداختن به افتراقات باقى نمى ماند.

- ما بايد بپذيريم كه ضعيف عمل مى كنيم. آنچه در لبنان، فلسطين، عراق، افغانستان و سودان مى گذرد، نتيجه همين عملكرد ضعيف ما مسلمانان است.

- صهيونيسم در اختيار كفر جهانى قرار دارد و ما با سرمايه هاى عظيمى كه در جهان اسلام داريم، بايد در مقابل آن ها بايستيم و به ملت هاى مسلمان كه تحت ستم قرار دارند كمك كنيم.

ص: 79

- جهان اسلام اكنون با تهديد جدّى قدرت هاى استكبارى مواجه است و علماى اسلام وظيفه سنگينى برعهده دارند و نمى توانند در برابر اين تهديد بى تفاوت باشند؛ كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ.

منكر را به تخلف از ظواهر شرع محدود نكنيد بشريت را آگاه كنيد و اجازه ندهيد انرژى هاى ما مسلمانان صرف درگيرى با يكديگر شود كه اين بدترين اسراف است.

- ما بايد براى تقويت جهان اسلام دست هماهنگى و دوستى به همديگر بدهيم ما اگر روى مشتركات تكيه كنيم كه بيش از 95% احكام اسلام مشترك است و اصول اسلامى مان يكى است، مى توانيم با خطرها مقابله كنيم و سپس اقدام به گفتگو با ديگران كنيم.

اگر عيبى در كار ما هست، بپذيريم كه اشتباه كرده ايم و اين اشتباه را برطرف كنيم.

نمى گويم ديگران نظرشان را مطرح نكنند، مى گويم نزاع نكنيد ... وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ ... آمريكا كه عراق را اشغال كرده، درصدد است قرارداد امنيتى دراز مدت با عراقى ها امضا كند و اين قرارداد عبوديت كامل عراق در مقابل آمريكا را به همراه خواهد داشت. مجاهدان عراقى نخواهند گذاشت چنين قراردادى امضا شود ولى رسالت جهانى شما علماى اسلام هم ايجاب مى كند در مقابل اين مسائل بى تفاوت نباشيد.

بعد از پيروزى انقلاب اسلامى تا امروز ما 21 كنگره وحدت و ده ها همايش براى گفتگو با ديگران تشكيل داده ايم و گام هاى مهمى در اين زمينه برداشته ايم.

خطر بزرگ دنياى اسلام عدم ثبات و امنيت است و چون امنيت مقدمه همه پيشرفت هاست ما بايد براى مقابله با اشغالگران و قدرت هايى كه امنيت مسلمانان را به خطر انداخته اند احساس مسؤوليت كنيم.

آيت الله هاشمى رفسنجانى سخنان خود را با اين جمله به پايان بردند كه:

«رسالت اسلام جنگ نيست. هرجا جنگى پيش آمده ديگران بر پيغمبر تحميل كرده اند. وقتى كه آن ها مانع حرف حق شدند، درگيرى پيش آمده است و الّا منطق اسلام و قرآن نيازى به نزاع ندارد. كسى كه پيام خداى قادر مطلق جهان را براى مردم مى خواند او اهل نزاع نمى تواند باشد، اهل صلح و صفاست: وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها ....

شركت كنندگان در اجلاس استقبال خوبى از سخنرانى آيت الله هاشمى رفسنجانى كردند و بسيارى از آن ها به ما گفتند: از اين كه كسى پيدا شد كه توانست اين اجلاس هاى تشريفاتى و سرد و بى روح را از چارچوب هاى فرمايشى خارج كند و حرف هاى اساسى و دردها و درمان هاى واقعى امت اسلامى را مطرح نمايد بسيار خوشحاليم. براى ما كه اين قبيل سخنان را بارها و بارها در نماز جمعه ها و اجلاس ها در ايران شنيده ايم اين سخنرانى يك واقعه معمولى بود ولى با توجه به زمان و مكان و حاضران و مخاطبان و مهمتر از همه پخش مستقيم اين سخنرانى از شبكه هاى تلويزيونى عربستان و چند شبكه ماهواره اى مى توان به اهميت بسيار زياد اين سخنان پى برد؛ سخنانى كه پيام نهضت امام خمينى را در بر داشت و خود علماى عربستان و ميزبانان اجلاس به شنيدن آن بيش از ديگران نياز داشتند و جالب است بدانيد كه روزنامه هاى جهان عرب آن را با عكس و تيتر صفحه اول به چاپ رساندند.

در اجلاس مكه كه بوديم با خبر شديم شبكه 3 سيماى جمهورى اسلامى ايران هم سخنرانى آيت الله هاشمى رفسنجانى را به طور مستقيم پخش مى كند ولى همه خبرها چه در ايران و چه در عربستان حاكى از عدم پوشش مناسب اخبار سفر آيت الله هاشمى رفسنجانى به عربستان؛ اعم از سخنرانى در اجلاس مكه و سخنرانى هاى ديگر و مسائل ديگر ومسائل بقيع و فدك و مذاكرات و كارهاى انجام شده بود.

واقعيت اين است كه صدا و سيما در زمينه پوشش اخبار مربوط به آقاى هاشمى رفسنجانى سالها است كه زير سئوال است. اين روش كه رسانه ملّى حتى سرفه بعضى افراد معمولى را چندين بار پخش كند ولى اخبار كسى كه علاوه بر جايگاه ممتاز رياست مجلس خبرگان رهبرى، خود از اركان نظام و از پديدآورندگان امكاناتى از قبيل رسانه ملى براى نظام است را تا رده هاى اخبار هواشناسى و حوادث معمولى تنزل دهد فقط مسؤولان صدا و سيما را زير سؤال مى برد. در اين مقوله سخن زياد است و شايد در همين يادداشت ها باز هم به آن بپردازيم.

*** اين همه از قصرهاى آل سعود نوشتم، شايد ذهن شما را به طرف تصوّراتى برده باشم كه از قصرهاى شاهان داريد و فكر كنيد در سفر عمره، آن هم دركنار خانه خدا ما چگونه در ناز و نعمت غرق بوديم و لابد اين نكته هم به ذهنتان مى زند كه قصرنشين ها كه نمى توانند با اخلاص عمره به جا بياورند و در اجلاس بين المللى گفتگوى اسلامى براى اسلام و امت اسلامى حرف بزنند و كار كنند.

اگر اين ها كه اسمشان «قصر الضيافه» و «قصرالصفا» و «قصر المؤتمرات» است واقعا همان قصرهايى باشند كه در ادبيات فارسى از كلمه «قصر» مى فهميم آن تصور هم تا حدودى مى تواند درست باشد ولى خوشبختانه هيچ كدام از اين ها قصر به آن معنا نيستند. البته كاخ هاى اختصاصى شاهان عرب واقعاً قصرند؛ به طورى كه وقتى ما ايرانى ها آن كاخ ها را مى بينيم، احساس مى كنيم در كل جهان فقط اين ها هستند كه شاهى مى كنند ودر قصر زندگى مى كنند و رؤساى جمهور كشورهايى مثل ايران در مقايسه با آن ها واقعاً ساده زيست هستند و اين ساختمان ها كه دفتر رياست جمهورى و محل برگزارى جلسات آنها است در برابر آنچه در اختيار شاهان عرب و حتى حاكمانى مثل شيخ هاى

ص: 80

خليج فارس قرار دارند، اصلا چيزى به حساب نمى آيند. اما جاهايى مثل «قصرالضيافه» و «قصر المؤتمرات» كه در مكه وجده محل اقامت ما بودند، چيزى در حد هتل هاى درجه 2 بودند، آن هم منهاى بعضى امكانات. درهيچ كدام از اين به اصطلاح قصرها، در اتاقهايشان حتى مسواك و خميردندان و دمپايى هم نگذاشته بودند. عجيب تر اين كه تلفن هاى اتاق ها قابل استفاده براى تماس هاى بين شهرى و خارج از كشور نبودند و ما براى آن كه با ايران صحبت كنيم ناچار بوديم از تلفن هاى همراه خودمان استفاده كنيم و فقط تلفن قسمتى كه آقاى هاشمى رفسنجانى در آن اقامت داشتند خط آزاد داشت. وضعيت عمومى اتاق ها و ساختمان هاى محل اقامت هم در همين سطح بود و اصولًا چيز فوق العاده اى كه ما احساس كنيم در «قصر» زندگى مى كنيم در آن ها وجود نداشت. وقتى در باره تلفن با مسؤول خدمات محل اقامت صحبت كردم، معلوم شد براى صرفه جويى صفرها را بسته اند! ولى در باره دم پايى و مسواك و خميردندان و بقيه خدمات توضيحى نداشتند.

هدفم از نوشتن اين نكته ايراد گرفتن به سعودى ها نبود، خواستم قدرى ريا كرده باشم و اطمينان بدهم كه با اين ميهمانى، دچار خوى كاخ نشينى نشديم. البته از انصاف نگذريم آن نمازخانه طبقه 15 محل اقامتمان در مكه، به لحاظ نماى زيبايى كه به خاطر تسلّط بر مسجدالحرام و كعبه دارد، يك امتياز بزرگ بود. خوشبختانه اتاق ما هم در همان طبقه 15 بود و بحمدالله توفيق استفاده از اين امتياز معنوى هم دست داد.

شب پنج شنبه 16 خرداد، طبق قرارى كه داشتيم بعد از خواندن نماز مغرب و عشا در مسجدالحرام به اتفاق آقاى علمى حسينى به هتل اينتر كنتينانتال، كه در همان نزديكى ها بود رفتيم و حدود يكساعت و نيم با آقاى شيخ حسن الصفار در باره وضعيت شيعيان عربستان و رفتار حكومت با آن ها صحبت كرديم. شيخ از سياست «انفتاح» كه توسط ملك عبدالله در پيش گرفته شده، بسيار راضى بود. او يك جلد صحيفه سجاديه به من داد و گفت اين صحيفه را با مجوز دولت عربستان و در خود عربستان چاپ و توزيع كرده ايم و الآن كه با شما صحبت مى كنم، رساله توضيح المسائل آيت الله سيستانى هم با مجوزى كه از دولت عربستان گرفته ايم، زير چاپ است و به زودى توزيع خواهد شد.

شيخ حسن الصفار بعد از توضيحات مفصّلى كه در باره آزادى هايى كه در دوران ملك عبدالله به شيعيان داده شده و آن ها براى انجام مراسم دينى و ساختمان مسجد و حسينيه و انجام ساير امور بر طبق اعتقادات تشيع مشكلى ندارند داد، اين را هم گفت كه متأسفانه افرادى از حوزه علميه قم به منطقه قطيف و شرق عربستان مى آيند و تندروى هايى مى كنند كه فضاى باز موجود را به خطر مى اندازند. در مقابل اين تندروى ها طبعاً افراطيون وهابى نيز بهانه هايى به دست مى آورند و براى شيعيان مشكلاتى درست مى كنند. شيخ در حالى كه بشدت از اين وضعيت نگران بود، به من گفت: وقتى انقلاب اسلامى در ايران پيروز شد، شما گفتيد ما مى خواهيم انقلاب را صادر كنيم ولى الآن به جاى آن كه انقلاب صادر كنيد در حال صادر كردن ارتجاع هستيد. بعضى افرادكه از اهالى شرق عربستان هستند و در قم تحصيل مى كنند هر سال چند نوبت به عربستان مى آيند و از قول بعضى مراجع مطالبى نقل مى كنند كه قطعاً نظر آن مراجع نيست ولى براى تحقق اهداف خودشان هر چه مى خواهند به بزرگان نسبت مى دهند و در اينجا جنگ شيعه و سنى به راه مى اندازند و همه زحمات ما را به باد مى دهند.

وقتى از شيخ اطلاعات ريزترى در باره اين جريان گرفتم، به اين نتيجه رسيدم كه او هم با همان مشكلى مواجه است كه ما در ايران با آن دست و پنجه نرم مى كنيم. جريانى كه با توسل به خواب و خيال و خرافات و اضافه كردن افكار خود به احكام و اعتقادات، هرچه مى خواهند به اهل البيت: نسبت مى دهند تا به دكانى كه براى جذب عوام باز كرده اند رونق ببخشند و شيعيان عربستان نيز كه به حوزه و مراجع دسترسى ندارند، همان مطالب را قبول مى كنند واين ها مى شود زمينه اختلاف و درگيرى؛ از يك طرف ميان خود شيعيان و از طرف ديگر ميان اين جماعت افراطى با افراطيون وهابى. روشن است كه از اين آب گِل آلود چه كسانى ماهى مقصود خودشان را مى گيرند ...

در باره شيخ حسن الصفار اين نكته را ناگفته نگذارم كه او داراى سوابق مبارزاتى با حكومت عربستان براى آزادى شيعيان است و در پرونده خود تحمل زندان و شكنجه و محروميت هاى زيادى دارد. به همين دليل او بيش از ديگران قدر فضاى باز فعلى عربستان براى شيعيان را مى داند و دقيقاً درك مى كند كه تخريب اين فضا به نفع چه كسانى است.

نكته ديگر اين كه اهميت چاپ صحيفه سجاديه و رساله عمليه و كتاب هاى ديگر وساير كارهايى كه شيعيان در شرايط فعلى عربستان انجام مى دهند براى ما كه در ايران و در سايه حاكميت اهل البيت: هستيم قابل درك نيست. فقط كسانى مى توانند اهميت اين شرايط را بفهمند كه از مشكلات و شدايدى كه شيعيان عربستان در گذشته با آن مواجه بودند، مطلع باشند و ضمناً اين را هم بدانند كه همين حالا افراطيون وهابى هر لحظه در صدد پيدا كردن بهانه اى براى از بين بردن فضاى متعادل موجود هستند و عده اى نيز منتظرند ملك عبدالله سرش را زمين بگذارد تا دمار از روزگار شيعيان عربستان در بياورند. درست در چنين وضعيتى متأسفانه عده اى جاهل مرتكب اقدامات تحريك آميز مى شوند و بعضى سايت هاى وابسته به آن ها هم خبرهاى دروغ و راست را با هم ممزوج مى كنند وبه خورد مردم ايران مى دهند تا به تخريب فضاى كنونى كمك كنند، لابد قربهً إلى الله!

بعد از گفتگو با شيخ حسن الصفار وقتى به محل اقامت برگشتيم، تلويزيون عربستان در حال پخش مستقيم يك گفتگو در باره ضرورت تعامل و تفاهم ميان پيروان مذاهب اسلامى بود كه در آن آقاى تسخيرى و يك عالم سنى شركت داشتند و لحظاتى بعد آقاى شيخ حسن الصفار نيز به آن ها ملحق شد. اين گفتگوى تلويزيونى مستقيماً از هتل اينتركنتينانتال مكه پخش مى شد كه محل اقامت همين آقايان بود و جالب اين است كه در تمام مدت برگزارى اجلاس بين المللى گفتگوى اسلامى در مكه، هر شب چنين ميزگردهايى به طور زنده از تلويزيون عربستان پخش مى شد كه در آن ها علماى شيعه و سنى حضور داشتند و نقطه نظرهاى خود را بيان مى كردند. اين علماى شيعه از ايران، عراق، لبنان و خود عربستان بودند كه فعالانه در اجلاس مكه شركت كرده بودند.

پخش مستقيم نقطه نظرات علماى شيعه از تلويزيون عربستان، پديده اى بى سابقه است براى كسانى كه با فضاى آن كشور و عقايد و مواضع علماى سلفى نسبت به شيعيان آشنا هستند، يكى از شگفتى ها به حساب مى آيد. يك نمونه اين كه درست در روزهاى قبل از برگزارى اجلاس مكه بيانيه اى به امضاى 22 نفر از همين علماى سلفى عربستان منتشر شد كه در آن دولت هاى شيعه ايران و عراق به مقابله با مسلمانان سنى متهم شده و به حزب الله لبنان بى توجهى به مبارزه عليه اسراييل نسبت داده شده بود! خبرگزارى هاى خارجى كه اين خبر را مخابره كردند،

ص: 81

در باره آن اين تحليل را نيز افزودند كه امضا كنندگان اين بيانيه كه از جناح محافظه كار در نهاد دينى عربستان هستند با اين اقدام در صدد بودند اجلاس بين المللى گفتگوى اسلامى را هدف قرار دهند و آن را به شكست بكشانند.

اين اقدام بقدرى از نظر دولت عربستان منفى بود كه ملك عبدالله در اولين ديدارى كه با آيت الله هاشمى رفسنجانى داشت گفت: امضاكنندگان اين بيانيه ما را پيش شما شرمنده كرده اند!

با توجه به چنين وضعيتى است كه مى توان اهميت فضاى باز كنونى براى شيعيان عربستان را درك كرد و طبعاً همه بايد براى حفظ اين فضا و استفاده صحيح از آن تلاش كنيم.

*** پركارى آقاى هاشمى رفسنجانى همه را متعجب كرده است. هر روز چند ملاقات و جلسه و سخنرانى و رفت و آمد و ديدار براى كسى كه در سن بالاى 70 سال است كار زيادى است. روحانيون كاروان هاى زائران ايرانى كه شب 15 خرداد ميزبان آقاى هاشمى رفسنجانى در محل بعثه رهبرى در مكه بودند و ايشان براى آن ها و مديران گروه ها وعده اى از زائران سخنرانى كرده بود، دبه در آورده اند كه چون بسيارى از ما روحانيون در آن جلسه نبوديم بايد جلسه ديگرى داشته باشيم.

جلسه دوم، شب جمعه 17 خرداد در «قصرالضيافه» برگزار شد و آقاى هاشمى رفسنجانى خطر نگاه هاى محدود و گرايش هاى قشرى را گوشزد كردند و از روحانيون خواستند با مسائل منطقى و با سعه صدر برخورد كنند.

قبل و بعد از جلسه با روحانيون، جلسه مفصلى هم با سه نفر از مسلمانان آمريكا كه در اجلاس مكه شركت كرده بودند، برگزار شد كه آقاى هاشمى رفسنجانى به سؤالات متعدد آن ها درباره اوضاع منطقه جهان اسلام، ايران و برخورد قدرت هاى استكبارى با مسلمانان پاسخ دادند و ضمن تشريح شرايط كنونى جهان به آن ها توصيه كردند در روابط با ايران بسيار شفاف و آشكار عمل نمايند و چيزى را از دولت آمريكا پنهان نكنند؛ زيرا همه مطالب و عملكردهاى ما منطقى است و نيازى به پنهان كارى وجود ندارد. اين ها دو نفرشان از اعضاى مجمع مشورتى مسلمانان آمريكا هستند و يكى از آن ها يك سناتور است.

قبل از اين جلسات، كه شب برگزار شدند، عصر پنج شنبه به منا و عرفات رفتيم. در بالا رفتن از جبل الرحمه تقريباً همه كم آوردند ولى آقاى هاشمى رفسنجانى يك نفس تا بالاى كوه دوام آورد. وزير همراه وسط هاى راه پيشنهاد توقف و استراحت داد و بقيه همراهان هم از اين پيشنهاد خوششان آمد ولى با لبخند معنى دار آقاى هاشمى رفسنجانى مواجه شد. از بناى جمرات هم كه دو طبقه آن ساخته شده و بقيه طبقات درحال تكميل است ديدن كرديم كارى اساسى كه جلوى تلفات را مى گيرد و مشكلات رمى جمرات را حل مى كند. در جبل الرحمه آقاى هاشمى رفسنجانى مقدارى تسبيح چوبى خريدند تا به همكارانشان كه در مجمع تشخيص مصلحت نظام به ديدنشان مى روند سوغاتى بدهند. چقدر دست و دل باز است اين رييس مجمع! لابد بچه هاى روزنامه جمهورى اسلامى اين جمله را بخوانند به من خواهند گفت باز هم گلى به گوشه جمال آقاى هاشمى رفسنجانى! تو كه حتى تسبيح چوبى هم براى ما سوغاتى نياورده اى!

هرقدر طواف شب جمعه و دعاى كميلى كه در مسجدالحرام خواندم برايم لذت بخش بود. خطبه هاى نماز جمعه به همان اندازه مرا دچار افسوس كرد كه اين جمعيت زائران كه از گوشه و كنار جهان آمده اند و 800 نفر عالم و دانشمند شركت كننده در اجلاس گفتگوى اسلامى و مكانى مثل مسجدالحرام چگونه چنين موقعيتى مفت از دست مى رود و امام جمعه مركز ظهور اسلام ظرف 20 دقيقه دو خطبه نماز جمعه را مى خواند و حتى يك كلمه از مسائل و مصائب جهان اسلام نمى گويد! امام جمعه كه بر منبرى در كنار مقام ابراهيم و پشت به كعبه صعود كرده بود، خطاب به جمعيت در خطبه اول درباره نماز جماعت و جمعه صحبت كرد وگفت: همه بندگان خدا بايد براى دورى از جهنم و رفتن به بهشت خدا را بندگى كنند واعمال خود را از شرك و ريا پالايش نمايند و عبادات را درست انجام دهند.

در خطبه دوم هم همان بحث را دنبال كرد و باز هم گفت كه عبادت بايد درست انجام شود و بدون آن كه حتى يك كلمه درباره اجلاس بين المللى اسلامى كه همان روزها در كنار كعبه برگزار بود، بگويد خطبه ها را كه از رو مى خواند به پايان برد و فقط چند دعا در آخر كرد كه خدايا! مسلمانان و فلسطينى ها را حمايت كن. دولتمردان ما را هدايت فرما و خادم الحرمين و وليعهد او و برادرانش را به سلامت بدار.

امام جمعه بعد از خطبه ها به زير سايه بانى كه همانجا بود رفت و رو به كعبه به نماز ايستاد و در ركعت اول بعد از حمد، سوره كافرون را و در ركعت دوم، هم سوره توحيد را خواند.

هرچند با خوش بينى مى توان گفت انتخاب اين سوره هاى كوچك براى رعايت حال نمازگزارانى بود كه زير آفتاب قرار داشتند، اما فوراً اين سئوال هم مطرح مى شود كه چرا به جاى سوره كافرون، سوره هاى ايلاف يا كوثر و يا فيل را نخواند؟ آيا انتخاب سوره كافرون و بى تفاوت از كنار اجلاس گفتگوى اسلامى كه قرار است مقدمه اى براى گفتگوى اديان باشد گذشتن هدف خاصى را به همراه نداشت! حالا بهتر مى شود فهميد ملك عبدالله چرا دنبال ايجاد تعادل و مبارزه با افراط است.

بعد از نماز جمعه مسجدالحرام كه زير حرارت مستقيم آفتاب 17 خرداد قرار داشت يكباره از جمعيت خالى شد. خلوتى دور كعبه آدم هايى مثل ما را كه فقط چهار روز در مكه بوديم به يك طواف جانانه دعوت مى كرد. من و آقاى علمى حسينى به اين دعوت لبيك گفتيم و مشغول طواف شديم. ضمناً اين طواف وداع ما هم بود چون قرار بود ساعت 3 بعد از ظهر عازم جده شويم و از آنجا به مدينه برويم.

ص: 82

بعد از نماز طواف به حِجر اسماعيل رفتم و دو ركعت نماز هم آنجا خواندم و ناگهان خود را چسبيده به پرده كعبه در زير ناودان طلا يافتم و درحال دعا. آيا اين نشانه پذيرفته شدن توسط صاحب خانه است.

از دو روز قبل در جلساتى كه با آقاى هاشمى رفسنجانى داشتيم، اين سؤال مطرح بود كه روز جمعه طبق برنامه به طائف برويم و شنبه عازم مدينه شويم يا سفر به طائف را حذف كنيم و عصر جمعه به مدينه برويم تا شب شنبه كه شب شهادت حضرت صديقه كبرى فاطمه زهرا 3 است در كنار تربت ايشان باشيم. طبيعى بود كه براى همه ترجيح با حذف سفر به طائف و درك فضيلت همجوارى با تربت حضرت زهرا در شب شهادت باشد. برنامه رفتن به طائف هم البته براى ديدن باغى بود كه گفته مى شود پيامبر اكرم 9 در جريان سفر تبليغى به آن منطقه و آزار و اذيتى كه ديده بودند به آن نقطه رفته بودند و آنجا اكنون به صورت يك باغ همچنان موجود است. در سفر اول آقاى هاشمى رفسنجانى از اين باغ ديدن كرده بودند.

در مكه هم آقاى هاشمى رفسنجانى خواستار رفتن به داخل كعبه نشدند و در جواب يكى از همراهان كه پرسيده بود آيا برنامه اى براى رفتن به داخل كعبه داريد؟ گفتند: در سفر اول عمره كه به داخل كعبه رفته بودم وقتى از كعبه بيرون مى آمدم در برابر عده زيادى از مردم كه به ما نگاه مى كردند و آن ها هم دلشان مى خواست مثل ما وارد كعبه شوند احساس خوبى نداشتم و به همين جهت ترجيح مى دهم اين كار را نكنم.

در سفر سال 1384 هم كه دومين سفر عمره آقاى هاشمى رفسنجانى بود با توجه به همين نكته از رفتن به داخل كعبه صرفنظر كرده بودند.

*** ساعت 3 بعد از ظهر عازم جده شديم و مستقيم به فرودگاه رفتيم و با يك هواپيماى سعودى به مدينه منوره پرواز كرديم. ساعت 5: 5 بعد از ظهر به مدينه رسيديم و در هتل دارالايمان كه در شمال مسجدالنبى قرار دارد مستقر شديم.

خوشبختانه اينجا هم اتاق من به حرم مشرف است و گنبد خضراى رسول خدا چشم نوازى مى كند. چه صفايى دارد در خلوت تنهايى از هياهوى دنيا دور شدن و با حبيب خدا نجوا كردن.

ساعت 11 شب شنبه 18 خرداد كه شب شهادت حضرت فاطمه زهرا 3 (سوم جمادى الثانى) بود براى زيارت به حرم نبوى مشرف شديم. هرچند حرم را براى آقاى هاشمى رفسنجانى خلوت كرده بودند ولى عده اى از ايرانى ها هم به همراه ما وارد حرم شدند. در قسمت روضه، كنار ضريح مطهر حضرت رسول 9 نشستيم و ذكر مصيبتى توسط يكى از مداحان اهل بيت شد و بعد از زيارت و نمازهاى مستحبى در مكان هاى سفارش شده مثل ستون توبه و محراب حضرت رسول و ... عازم بقيع شديم.

فقط آقاى هاشمى رفسنجانى ضريح حضرت رسول را بوسيدند. هم اين بوسه و هم آن ذكر مصيبت حضرت زهرا در كنار تربت پيامبر خدا كه شور و حال زيادى در حضار ايجاد كرده بود، مأموران امر به معروف و نهى از منكر را خشمگين كرد؛ به طورى كه عصبانيت در چهره آن ها موج مى زد. يكى از آن ها وقتى ديد آقاى هاشمى رفسنجانى صورت خود را به ضريح نزديك مى كنند حركتى كرد تا طبق عادتى كه دارد و نمى گذارد كسى ضريح را ببوسد، مانع ايشان هم بشود ولى خيلى سريع متوجه موقعيت شد و خود را پس كشيد، هرچند نتوانست خشم شديد خود را پنهان كند.

وقتى به طرف بقيع حركت كرديم جمعيت ايرانى ها هر لحظه زيادتر مى شد. زائران ايرانى در بين الحرمين آقاى هاشمى رفسنجانى را در ميان گرفتند و با شعارهاى: «هاشمى هاشمى خدا نگهدار تو- صلّ على محمد بوى خمينى آمد- صلّ على محمد ياور رهبر آمد» ايشان را تا بقيع همراهى كردند. مأموران سعودى در مغتسل را براى ورود به بقيع در نظر گرفته بودند. شايد يك علت اين بود كه اين در كوچك تر است و كنترل جمعيت براى جلوگيرى از ورود افرادى كه عضو هيأت همراه نيستند آسان تر بود. بين مغتسل و قبرستان هم يك در ديگر وجود دارد كه آن هم كوچك است و كنترل را آسان تر مى كند.

برخلاف پيش بينى مأموران وقتى به در مغتسل رسيديم، جمعيت- كه حالا ديگر زيادتر هم شده بود- به قدرى فشرده و منسجم هجوم آورد كه هيچ كارى از مأموران بر نمى آمد. مأموران تلاش كردند بلافاصله بعد از ورود آقاى هاشمى رفسنجانى و تعدادى از همراهان، در را ببندند ولى مردم كه اينجا شعارهايشان عوض شده بود و درحالى كه شور و حال غيرقابل توصيفى داشتند با فرياد «يا زهرا» به پيش مى رفتند به همديگر گفتند «نگذاريد در را ببندند» و سيل جمعيت وارد مغتسل شد و همين موج ايجاد شده، از بسته شدن در دوم هم جلوگيرى كرد و زن و مرد وارد بقيع شدند.

بقيع در آن نيمه شب پرسوز و گداز كه گريه خانم هاى ايرانى فضاى آن را دگرگون كرده بود، بسيار حزن انگيزتر و معنوى تر از آنچه هميشه هست شده بود. اصلًا نمى شد فهميد اين زن ها كه گريه مى كنند اشك شوق مى ريزند كه توانسته اند وارد بقيع شوند يا اين اشك وجود حزن آلود آن هاست كه بعد از قرن ها محروميت اكنون آب مى شود و خاك تفتيده بقيع را نمناك مى كند. راستش را بخواهيد ما هم نمى دانستيم تربت فاطمه زهرا 3 را در حرم نبوى كه در ذكر مصيبت شب شهادتش حضور داشتيم زيارت كرده ايم يا اكنون در بقيع بايد جگر گوشه پيامبر را زيارت كنيم.

شب هاى دوم و سوم جمعيت همراه آقاى هاشمى رفسنجانى چند برابر شد و در غلغله اى كه براى ورود به بقيع در نيمه شب هاى فاطميه برپا مى شد، كسى به كسى نبود و همراهان ايشان معمولًا پشت در مى ماندند و مردهاى زائر هم سعيشان بر اين بود كه راه را براى زن ها باز كنند

ص: 83

تا آن ها كه از رفتن به داخل بقيع در مواقع معمولى محروم اند بتوانند از اين فرصت استثنايى استفاده كنند و به داخل بقيع بروند. خود آقاى هاشمى رفسنجانى هم در شب هاى دوم و سوم بيرون ماندند تا خانم ها بروند و زيارت كنند، سپس خود ايشان وارد بقيع شدند.

روز سوم اقامت در مدينه، مسؤولان ارشد دولت سعودى؛ از جمله وزير كشور، وزير همراه و مسؤولان امنيتى پيغام دادند كه امشب ما براى آقاى هاشمى رفسنجانى احساس خطر مى كنيم و بهتر است ايشان از رفتن به بقيع خوددارى كنند. نكته اى كه روى آن تكيه مى كردند اين بود كه احتمالًا تعدادى از تندروهاى وهابى به داخل جمعيت نفوذ خواهند كرد و شعارهايى عليه شما خواهند داد تا احساسات مردم را تحريك كنند و درگيرى ايجاد نمايند و ممكن است جان شما در اين ميان به خطر بيفتد.

در مذاكرات و مشورت هايى كه عصر روز سوم صورت گرفت، نظر اطرافيان اين بود كه آقاى هاشمى رفسنجانى توصيه مسؤولان سعودى را بپذيرند ولى ايشان قبول نكردند و گفتند امشب بعد از زيارت حضرت رسول من در بين الحرمين مى مانم تا مردم به زيارت بقيع بروند و بعد از پايان زيارت مردم نوبت زيارت ما بشود و همين كار را هم كردند. شب چهارم كه آخرين شب بود، جمعيت فوق العاده زياد بود و همه چيز حكايت از اين داشت كه نگرانى مسؤولان ارشد سعودى چندان هم بى مورد نبود.

در اينجا شايد توضيح اين نكته لازم باشد كه آنچه در مدت حضور آقاى هاشمى رفسنجانى در مدينه، در مورد بقيع رخ داد، ورود زائران به بقيع به هنگام شب و به ويژه ورود خانم ها به داخل بقيع بود. اين امتيازى است كه مخصوص زمان حضور آيت الله هاشمى رفسنجانى در مدينه است ولى امتيازى كه سفر عمره قبلى ايشان براى زائران ايرانى ايجاد كرد و هنوز هم باقى است، اين است كه به خواست ايشان و دستور ملك عبدالله، اولًا نوبت عصر به باز شدن در بقيع و تشرف زائران به زيارت افزوده شد و ثانياً به خانم ها هم اجازه داده شد به بالاى پله ها و ايوان بقيع بروند و از پشت نرده ها به زيارت مشغول شوند امرى كه تا سال 1384 صورت نمى گرفت و از آن سال تاكنون پابرجاست.

*** از جمله خواسته هاى آيت الله هاشمى رفسنجانى از ملك عبدالله در سفرهاى عمره، همواره اين بود كه سختگيرى هايى را كه مسؤولان و مأموران امر به معروف و نهى از منكر نسبت به خانم ها در زيارت بقيع دارند از بين ببرد و كارى كند كه آن ها هم فرصتى براى نزديك شدن به قبور مطهّر معصومين: داشته باشند.

پاسخ ملك عبدالله هم هميشه اين بود كه علماى ما ورود زن ها به قبرستان را جايز نمى دانند و ما از اين نظر مشكل داريم. به همين دليل درسفرهاى گذشته، مطالبه آقاى هاشمى رفسنجانى فقط در اين حد بود كه ملك عبدالله دستور بدهد خانم ها تا بالاى پله ها و ايوان بروند؛ جايى كه به داخل بقيع چشم انداز دارد و از آنجا مى توان قبور را ديد. اين همان خواسته اى است كه پذيرفته شد و از سال 1384 تاكنون به آن عمل مى شود. درگذشته نيز گاهى چنين مساعدت هايى صورت گرفته بود ولى معمولًا دوام نمى يافت.

در سفر امسال، آقاى هاشمى رفسنجانى مطالبات خود را افزايش دادند و خواستار ورود خانم ها به داخل قبرستان بقيع و ساير قبرستان ها واماكن زيارتى شدند. درباره پاسخ ملك عبدالله به اين خواسته، در آخرين بخش اين سلسله مقالات خواهم نوشت ولى اكنون لازم است به اين نكته اشاره كنم كه در ايام حضور آقاى هاشمى رفسنجانى در مدينه، در همه سفرها به اين خواسته عمل شده و خانم ها به همراه خودِ ايشان وارد قبرستان بقيع شده اند. خواسته هاى ديگر؛ ازقبيل جلوگيرى از برخوردهاى خشن مأموران امر به معروف و نهى از منكر با زائران، در نظر گرفتن فرصت زمانى بيشتر براى زيارت بقيع، جلوگيرى از تخريب اماكن تاريخى- اسلامى، آزادسازى زندانيان ايرانى و ... نيز از خواسته ها بودند كه چون بيشتر آن ها با نظريات علماى وهابى در تضاد هستند، به بعضى از آن ها عمل شده و بقيه در كشاكش وعده و بررسى باقى مانده اند. در اين سفر، ملك عبدالله قول داد دستور آزادى زندانى هاى ايرانى را كه به دلايلى از قبيل مواد مخدّر دزدى و اعمال خلاف اخلاق دستگير و محكوم شده بودند، صادر كند.

در باره مسائل بقيع، نكات ديگرى هم وجود داشت كه طرفين مطرح كردند. ملك عبدالله از تندروى هاى بعضى مدّاحان ايرانى و رفتار نامناسب بعضى زائران گله كرد و آقاى هاشمى رفسنجانى هم از انتشار و توزيع كتاب هاى ضدّ شيعه و اظهارات روحانيون وهابى افغانى الأصلى كه در بقيع مى ايستند و حرف هاى بى ربطى مى زنند و به اصطلاح زائران ايرانى را به زبان فارسى موعظه مى كنند كه مثلًا زيارت مردگان شرك است، درخت كاشتن در قبرستان حرام است، كسى كه مرده است بايد او را به حال خود رها كرد و از اين قبيل مطالب كه گوش كسى هم بدهكار آن ها نيست، انتقاد كردند و خواستار جلوگيرى از اين كارها شدند.

امسال پديده ديگرى هم اضافه شده كه گسترش حضور دستفروش ها تا بالاى پله ها و ايوان بقيع و چند برابر شدن آن ها در همه مكان هاى زيارتى؛ از قبيل مساجد سبعه و ذوقبلتين و احد است. اين وضعيت را در ديدار از مساجد سبعه بيش از هر جاى ديگر احساس كرديم، هرچند ورودى بقيع هم وضع مشابهى دارد.

حجت الاسلام حسينى شريف، نماينده بعثه رهبر معظم انقلاب در عربستان معتقد بود اين يك شگرد است كه عمداً و با هدف سرگرم كردن زائران به خريد و بى توجه شدن آن ها نسبت به اماكن زيارتى به ويژه بقيع به كار گرفته شده و مى گفت با اين كه تذكرهايى هم داده ايم كارى براى مقابله با آن صورت نگرفته است. بعضى ها مقدارى بدبينانه تر به اين پديده نگاه مى كردند و آن را يك اقدام براى مراقبت ونظارت مى دانستند ولى نظر ديگر اين بودكه اين ها افراد فقيرى هستند كه براى آن كه كمكى به زندگيشان بشود آن ها را به اينجا آورده اند. درعين حال همه در اين نكته اتفاق نظر داشتند كه وجود اين دستفروش ها در اين اماكن به ويژه بقيع به هيچ وجه قابل قبول نيست.

ص: 84

در مساجد سبعه زائران ايرانى آقاى هاشمى رفسنجانى را خيلى تحويل گرفتند؛ به طورى كه بساط دستفروش ها تعطيل شد و همه چيز تحت الشعاع حضور ايشان قرار گرفت. در ميان شعارها و خوش آمدگويى ها عده اى تلاش مى كردند خود را به آقاى هاشمى رفسنجانى نزديك كنند و از ايشان قدردانى نمايند؛ از جمله يك زن شيرازى كه خود را به قلب جمعيت زد و با جملاتى كه بسيار عاطفى بودند از آقاى هاشمى رفسنجانى به عنوان كسى كه افتخار ايران است ياد كرد و به اطرافيان گفت: «هاشمى خودمان است، بگذاريد با او حرف بزنم» و سپس خود را به آقاى هاشمى رفسنجانى رساند و گفت: «آقاى هاشمى! خدا تو را براى ما نگهدارد، تو ما را زنده كرده اى».

مكان تاريخى مساجد سبعه كه يادگار جنگ خندق است، متأسفانه از جمله آثار تاريخ اسلام است كه درحال نابودى است. مسجد حضرت فاطمه كه يكى از مساجد هفتگانه به يادگار مانده از ايام جنگ خندق است، سالها است كه بسته است و زائران در كنار آن و در حاشيه خيابان نماز تحيت مى خوانند. مسجد حضرت على هم هرچند هنوز موجود است ولى به نظر مى رسد در جريان اجراى طرحى كه براساس آن يك مسجد بزرگ در همان منطقه ساخته شده و آماده بهره بردارى است قرار است به همراه ساير مساجد تخريب و اين بخش از تاريخ پرافتخار دوران صدر اسلام نيز محو شود.

*** علاوه بر زيارت شهداى احد و رفتن به مساجد سبعه، ديدار از طرح توسعه اطراف حرم نبوى هم از برنامه هاى پيش از ظهر يك شنبه 19 خرداد بود. قسمت بين بقيع و شرق مسجدالنبى كه از اوايل دهه هشتاد خالى شده بود، اكنون به سرعت درحال ساخت و ساز است. در اينجا هم قرار است هتل هاى بزرگى ساخته شود تا ظرفيت پذيرش زائران در مدينه بالا برود؛ همان كارى كه در مكه درحال انجام است و روزهايى كه در مكه بوديم عمليات تسطيح زمين هاى آن رو به پايان بود.

پشت كوه مروه كه از بازار ابوسفيان شروع مى شود و تا مسافت زيادى ادامه پيدا مى كند، هرچه هتل و خانه و آثار تاريخى وجود داشت همه را خراب كرده اند و قرار است طرح تفصيلى هتل و پاركينگ و خيابان و آب نما بسازند. ظاهر حرف طراحان كه مى گويند براى بالا بردن ظرفيت پذيرش زائران اين كار بايد انجام شود، مقبول است اما معلوم نيست تكليف بافت قديمى و آثار تاريخى كه در همين زمين قرار داشتند و تاريخ اسلام را شكل مى دادند چه مى شود. آيا نمى شد اين طرح را كمى آن طرف تر اجرا كنند تا اين آثار مهم لطمه نبيند؟

در فاصله ميان هتل تا طرح توسعه مدينه كه پياده مى رفتيم، آقاى هاشمى رفسنجانى درباره وضعيت بقيع اظهار ناراحتى مى كردند كه چرا بايد هنوز ائمه: اين همه غريب باشند؟! ايشان امروز هم مثل ديشب با قاطعيت اظهار اميدوارى مى كرد كه روزى ائمه ما از غربت خارج خواهند شد و لحن كلام طورى بود كه گويا چنين روزى نزديك است. اين را مى گفت و گريه مى كرد ...

ديشب آيت الله هاشمى رفسنجانى در جمع روحانيون كاروان هاى ايرانى در محل بعثه رهبرى سخنرانى پرسوز و گدازى داشتند. ايشان با يادآورى رفتار نادرستى كه با اهل بيت پيامبر بعد از رحلت آن حضرت شد و با نقل گفتگوى جانسوز حضرت على 7 با پيامبر خدا، به هنگام دفن كردن بدن مطهّر حضرت زهرا كه عرض كرد «فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَال»؛ «او را سؤال پيچ كنيد و آنچه رخ داده است را از او بپرسيد شايد آنچه را به من نگفته به شما بگويد» و با يادآورى صبرها و تحمل هاى طاقت فرسا و تاريخ ساز حضرت زهرا و زحماتى كه براى حفظ اسلام و قرآن كشيده شده نتيجه گيرى كردند كه همه بايد براى ائتلاف مسلمانان كار كنند و اجازه ندهند افراطيون با كارهاى نامعقول خود تلاش هايى را كه براى حل مشكلات شيعيان صورت مى گيرد خنثى كنند. در همين سخنرانى ايشان براى احياى بقيع اظهار اميدوارى كردند وگفتند: «به اميد روزى بمانيم كه ان شاالله قبر مقدس زهرا را بشناسيم و بدانيم كجا با ايشان درد دل كنيم»

كسانى كه آقاى هاشمى رفسنجانى را مى شناسند مى دانند كه ايشان وقتى چنين مطالبى را به زبان بياورند، قبل از همه خودشان گريه مى كنند و جلسه به يك محفل تمام عيار عزادارى تبديل مى شود. اگر به اين واقعيت اين نكته را هم اضافه كنيد كه اين جلسه در مدينه و در نزديكى بقيع برگزار شده بود، مى توانيد حدس بزنيد چه شور و حالى بر اين محفل معنوى حاكم بود ...

پيش از ظهر يك شنبه چند نفر از همراهان به منطقه خيبر رفتند تا قلعه معروف و تاريخى خيبر را ببينند. آقاى هاشمى رفسنجانى در سفر اولشان (سال 76) از خيبر ديدار كرده بودند و اين بار ديدار از فدك را در برنامه داشتند ولى آقايان حسين مظفر، مصطفى ميرسليم، على آقا محمدى، داود دانش جعفرى و حجت الاسلام معاديخواه علاقمند بودند به خيبر هم بروند و همين كار را هم كردند.

روايت آقايان مظفر و آقا محمدى، كه ايشان هم از اعضاى هيأت بود از سفر به خيبر چنين است:

ديدن قلعه خيبر كه فتح آن خاطراتى حماسى و فتح الفتوحى بزرگ را در اذهان شيعيان شيفته على 7 مصوّر مى سازد، از آرزوهاى بزرگ ما بود كما اين كه آرزوى همه زائران مشتاق است. صبح روز سوم استقرار در مدينه (يك شنبه 1 3 87) به سوى خيبر حركت كرديم و 180 كيلومتر به طرف شمال مدينه پيش رفتيم و بعد از دو ساعت به منطقه خيبر رسيديم. ابتدا وارد روستايى متروكه شديم كه خانه هايى با ديوارهاى گِلى و اتاق هاى تو در تو و قديمى داشتند. از نخلستانى قديمى و بى رمق با برگ هاى آغشته به گرد وغبار، كه بعضى از آن ها زرد بودند، عبور كرديم و در انتهاى باغستان به تپه اى بزرگ رسيديم كه با سيم هايى محصور شده بود. قلعه معروف خيبر در بالاى همين تپه قرار داشت؛ قلعه اى با سنگ هاى بسيار سخت و خشن. تصوّر رفتن به بالاى قلعه در وضع عادى بسيار مشكل و شايد ناممكن بود. هيبت اين دژ نفوذناپذيركه اعاظم صدر اسلام از تسخير آن عاجز شده بودند كاملًا مشهود بود اما تسخير آن توسط مولاى خيبرشكن على رغم همه تجهيزات و سربازان آماده و تا دندان مسلّح و تسلط آن ها بر اطراف قلعه، اعجاب انگيز و چيزى شبيه معجزه بود و نشان داد كه در برابر ايمان مولاى متقيان حتى قلعه خيبر نيز از مصاديق بارز وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوت است.

ص: 85

فاتحان خيبركه سحرخيز هم بودند تا نماز، خودشان را به مدينه رساندند و بعد از نماز همگى به ميهمانى امير مدينه رفتيم.

عبدالعزيز بن ماجد بن عبدالعزيز همانطور كه از اسمش پيداست نوه ملك عبدالعزيز است. او كه در باغ بزرگى در شمال مدينه و در منطقه اى پوشيده از نخلستان هاى سرسبز بر استان مدينه امارت دارد، همه سران كشورى و لشكرى مدينه را به اين ميهمانى دعوت كرده بود. قاضى القضات منطقه سر ميز غذا سمت چپ آقاى هاشمى رفسنجانى نشسته بود و با اشتياق به سؤالات ايشان درباره وضعيت قضايى و ساير مسائل پاسخ مى داد.

شب دوشنبه براى ديدار شيعيان مدينه به حسينيه آن ها در منطقه العوالى رفتيم. از قديم معروف بود كه شيعيان مدينه وضع مالى خوبى ندارند اما حالا اينطور نيست. اين واقعيت را از تجديد بناى حسينيه و شامى كه آن ها به ما دادند و از ناهار امير مدينه دست كمى نداشت به خوبى مى شد فهميد. اشتغال شيعيان مدينه به مشاغل مناسب و مساعدت هايى كه به آن ها شده، در سال هاى اخير وضع آن ها را متحوّل كرده است. آقاى عمرى رهبر شيعيان مدينه كه بالاى 90 سال سن دارد و تقريباً از كار افتاده است، آقاى هاشمى را در آغوش گرفت و از اين ديدار اظهار خرسندى زيادى كرد. او كه با صبر و مقاومت و تحمّل شدائد و زندان هاى متعدّد توانست هويت شيعيان مدينه را حفظ كند، اكنون از فضاى بازى كه براى شيعيان در عربستان فراهم شده راضى است و آقاى هاشمى رفسنجانى هم طى سخنانى كه در جمع شيعيان در همين ديدار داشت صبر و متانت و مقاومت آقاى عمرى را عامل مهمى براى رسيدن به وضعيت مناسب دانستند. (متن كامل در صفحه 113 (

*** دوشنبه 20 خرداد 1387 «روز فدك» بود. تا آن روز تصوير روشنى از اين كه فدك كجاست و چه خصوصياتى دارد، در ذهن ما وجود نداشت. اين را مى دانستيم كه بعد از فتح خيبر در سال هفتم هجرى و شكسته شدن ستون فقرات يهود، اهالى فدك به اين نتيجه رسيدند كه بدون درگيرى تسليم شوند و همراه با اين اقدام فدك را نيز به پيامبر خدا 9 هبه كردند و ايشان هم به فرمان خدا وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه) اسراء: 26) آن را به حضرت فاطمه زهرا بخشيدند كه درآمد آن خرج ضعفاى بنى هاشم مى شد و بعد از رحلت حضرت رسول غصب شد و توسط خلفاى بنى اميه و بنى عباس هم دست به دست گشت وگاهى به اولاد حضرت فاطمه برگردانده شد و باز هم پس گرفته شد اما اين كه در حدود هزار سال اخير با چه سرنوشتى مواجه شد مشخص نبود.

آيت الله هاشمى رفسنجانى درسفرهايى كه به عربستان داشتند، معمولًا علاوه بر زيارت و ديدارها و گفتگوها از يك يا چند منطقه تاريخى كه نقشى در شكل گيرى حوادث صدر اسلام داشتند يا ارتباطى با هويت اسلامى كشور عربستان و يا با تاريخ اقوامى كه سرگذشت آن ها در قرآن آمده، دارند ديدار به عمل آورده اند.

در سفر اول (1376) طائف و منطقه اى كه منسوب به قوم ثمود است، مورد ديدار ايشان قرار گرفت و به شرق عربستان كه محل زندگى اكثر شيعيان اين كشور مى باشد نيز رفتند و با شيعيان ديدار كردند.

درسفر دوم (1384) به آبارعلى، ينبع و بدر رفتند و دراين سفركه سفر سوم بود فدك در برنامه بود.

شب دوشنبه كه ميهمان آقاى عمرى و شيعيان مدينه بوديم، وقتى آقاى عمرى متوجه شد كه قرار است آقاى هاشمى رفسنجانى و همراهان فردا به فدك بروند گفت در آنجا چيزى وجود ندارد كه شما ببينيد. اين سخن قدرى موجب ترديد شد؛ به طورى كه آقاى هاشمى رفسنجانى بعد از اين ميهمانى و هنگامى كه در نيمه شب عازم زيارت حرم حضرت رسول بوديم موضوع را با همراهان در ميان گذاشتند و نظرخواهى كردند كه: سفر به فدك كه قرار است فردا باشد انجام شود يا نه، نظرها عموماً مثبت بود وسرانجام تصميم اين شد كه اين سفر انجام شود.

ساعت 7: 5 صبح دوشنبه 20 خرداد عازم فدك شديم. از آزاد راه «قصيم» كه مدينه را به رياض وصل مى كند، حدود يكصد كيلومتر به طرف شرق رفتيم و از آنجا به جاده اى وارد شديم كه در جهت شمال به استان «حائل» مى رود. تقريباً همين مقدار هم در جاده «حائل» به طرف شمال رفتيم و بعد وارد جاده اى شديم كه به طرف غرب؛ يعنى به طرف مدينه مى رفت. در مجموع بعد از طى مسافتى حدود 260 كيلومتر در ساعت 10: 5 به شهرى رسيديم كه برپيشانى دروازه ورودى آن نوشته بود: «الحائط تُرحِّبُ بِكُم»؛ شهر حائط به شما خوش آمد مى گويد؛ زير اين جمله هم، كلمه «فدك» نقش بسته بود؛ يعنى اين شهر كه اكنون حائط نام دارد، نام اصلى آن «فدك» است؛ منطقه اى بين استان حائل و استان مدينه.

اين شهر دو قسمت دارد؛ قسمت شرقى، كه جديد ساخت است وشامل ادارات و خانه هاى مسكونى نوساز مى باشد و قسمت غربى كه نخلستان ها، خانه هاى قديمى، چشمه ها و آثار تاريخى در آن به چشم مى خورد. فدك همين قسمت قديمى است.

راهنماها آقاى هاشمى و هيأت همراه را مستقيماً به همين قسمت غربى بردند.

در لحظه ورود، يك پيرمرد كه مى گفت تا دو سال قبل رييس امر به معروف و نهى از منكر همين شهر بوده كه بازنشست شده ولى باز هم به دعوت مسؤولان شهر با آن ها همكارى مى كند، جلو آمد و ضمن خوش آمدگويى مشغول توضيح دادن شد. او گفت: اين منطقه «وادى فاطمه» نام دارد به اين نخلستان ها مى گوييم «بساتين فاطمه» اينجا مسجدى هست كه نامش «مسجد فاطمه» است و چشمه هايى در اين نخلستان ها وجود دارند كه اهالى به آن ها مى گويند «عيون فاطمه».

ص: 86

اين جملات همه ما را به وجد آورد و چهره آقاى هاشمى رفسنجانى كاملًا نشان مى داد كه با ديدن اين صحنه و شنيدن اين مطالب تكان خورده و شگفت زده شده است. با اين كه قرار بود فقط نيم ساعتى در فدك بمانيم و به مدينه برگرديم آقاى هاشمى رفسنجانى به فرماندار كه جز مستقبلين بود گفتند بگوييد ناهار تهيه كنند ما تا ظهر در اينجا مى مانيم و از پيرمرد راهنما خواستند هيأت را براى ديدن مسجد و چشمه ها و قسمت هايى از نخلستان ها راهنمايى كند.

مسجد چون در قسمت قديمى قرار داشت تقريباً متروكه بود اكثر چشمه ها به دليل خشك سالى و همچنين حفر چاه هاى نيمه عميق توسط اهالى خشك شده بودند غير از دو چشمه، كه يكى از آن ها با آب قابل توجهى جارى بود و ديگرى مرطوب بود ولى به دليل عدم رسيدگى و لايروبى نشدن جارى نبود. نخل ها هم بيشترشان سرپا بودند و تعدادى هم خشك شده بودند. آقاى هاشمى رفسنجانى وقتى به كنار چشمه جارى رسيدند، با اشتياق زايدالوصفى با كف دست يك جرعه از آن نوشيدند و به توصيه راهنماى اهل محل و بعضى همراهان كه مى گفتند چون اين آب بهداشتى نيست از آن نخوريد، اعتنايى نكردند و گفتند اين كمال بى سعادتى است كه تا اينجا بياييم و از آب چشمه فدك نخوريم.

كار بسيار ابتكارى و جالبى كه آقاى هاشمى رفسنجانى در فدك انجام دادند اين بود كه در كنار همين چشمه، روى تپه كوچكى ايستادند و درحالى كه دوربين هاى تلويزيونى مشغول فيلم بردارى بودند، از پيرمرد راهنما كه «عبدالرحمان آل جابر» نام داشت درباره نام منطقه، نام نخلستان ها، نام چشمه ها، نام مسجد و ساير خصوصيات پرسيدند و عبدالرحمان هم به همه سؤال ها جواب داد؛ جواب هايى كه در همه آن ها نام فدك موج مى زد و در جواب اين سؤال كه اينجا مال چه كسى بود هم گفت: فدك ملك شخصى پيغمبر بود كه آن را به دختر خود فاطمه بخشيد. او در صحبت هايش اين را هم گفت كه اينجا تا يكصد سال قبل تحت حكومت خاندان آل جابر بود، كه من هم از همين خاندان هستم، ولى از آن زمان به دست آل سعود افتاده. او وقتى به اين جمله رسيد، نگاهى به مأموران و مسؤولان حاضر در صحنه انداخت و اين جمله را هم اضافه كرد كه: البته آل سعود بحمدالله رفتار خوبى با ما دارند ...

پشت بام مسجد فاطمه چشم انداز خوبى به نخلستان هاى فدك داشت. همانجابه حاج خسرو وركانى عكاس روزنامه گفتم از اين بلندى عكس هايى از صحنه هاى دوردست بگيرد و او هم كه از ديدن فدك هيجان زده شده بود تا توانست عكس گرفت. همان بالا كه بوديم، يكى از مسؤولان فرهنگى شهر آمد و ضمن معرفى خود براى جواب دادن به سئوال ها اعلام آمادگى كرد. از او پرسيدم چرا نام اين شهر حائط است. گفت: تا حدود يكصد سال قبل براى محافظت در برابر دزدان و اشرار اطراف اين منطقه به وسعت 6 كيلومتر در 6 كيلومتر ديوار كشيده شده بود كه هنوز قسمتى از ديوارها موجود است. به همين دليل نام «حائط» كه به معناى ديوار است روى اين شهر مانده است. او درباره نام اصلى گفت: مردم اين منطقه اينجا را به نام فدك مى شناسند و اين نام همچنان بر سر زبانهاست.

بعد از صرف ناهار- كه حاضرى بود- و خواندن نماز ظهر و عصر در بلديه، در قسمت شهر جديد، ساعت يك بعد از ظهر عازم مدينه شديم. درحالى كه همه احساس مى كرديم بعد از قرن هاى متمادى، يكبار ديگر «فدك» به دست آمده است. همينقدركه فدك را بعد از اين همه مدت پيداكرده ايم به اين معناست كه آن را به دست آورده ايم و اين واقعه مقدمه اى است براى احياى فدك.

درباره موقعيت مكانى فدك، با توجه به مسيرى كه ما پيموديم و با توجه به فاصله 180 كيلومترى كه خيبر تا مدينه دارد مى توان به اين نتيجه رسيدكه آنچه در تاريخ درباره تسليم شدن اهالى فدك بعد از فتح خيبر آمده و نشان دهنده نزديكى مكانى فدك با خبير مى باشد درست است؛ زيرا مسير نيم دايره اى كه ما براى رفتن به فدك پيموديم موقعيت مكانى آن را در شرق خبير ترسيم مى كند؛ جايى كه به طور طبيعى و ميان بر، بايد حدود 80 كيلومترى شرق خيبر باشد.

نكته جالب توجه اين است كه اهالى عربستان، حتى نسل كنونىِ منطقه مى دانند جايى به نام فدك وجود دارد، هرچند درباره شناسنامه فدك و تاريخ آن اطلاع چندانى ندارند. اين نكته هنگامى براى ما جالب تر شد كه وزير همراه آقاى هاشمى رفسنجانى و ساير همراهان سعودىِ ايشان، بعد از بازگشت به مدينه از ايشان به خاطر اين كه سبب آشنايى آن ها با مسائل مربوط به فدك و تعلّق آن به دختر پيامبر 9 شدند، تشكر كردند.

*** روز سه شنبه، 21 خرداد، بعد از وداع با پيامبر و معصومين بقيع: از مدينه عازم شهر «ابها» واقع در استان «عسير» كه هم مرز يمن است، شديم. در فرودگاه، امير مدينه آقاى هاشمى رفسنجانى را بدرقه كرد.

عربستان از طريق سه استان عسير، نجران و شرقيه با كشور يمن هم مرز است. در ميان اين سه استان، عسير علاوه بر مجاورت با يمن، درساحل درياى سرخ هم قرار دارد و يمن نيز از طريق استان صنعا، كه در مجاورت استان عسير قرار دارد، به درياى سرخ متصل است.

شهر «ابها» كه مركز استان عسير است، علاوه بر اين كه خود از هواى معتدلى برخوردار است، ييلاق خوش آب و هوا و خوش منظره اى هم دارد. استان «عسير» به دليل همين ويژگى ها و همينطور آثار تاريخى و هنرهاى دستى و سنتى، يكى از جاذبه هاى سياحتى عربستان است.

از فرودگاه شهر ابها، به شهر «خميس مشيط» در نزديكى همان شهر رفتيم و در دهكده «بن حمسان» كه درحومه «خميس مشيط» قرار دارد، از موزه ميراث فرهنگى استان عسير ديدن كرديم. رييس مركز ميراث فرهنگى توضيح داد كه درسال 8 هجرى هيأتى از عسير به مدينه رفت و ايمان آوردن مردم اين منطقه به اسلام را به عرض پيامبر خدا رساند. آن حضرت نيز «عبدالله صرد» را به عنوان نماينده خود و امير اين منطقه تعيين فرمودند.

ص: 87

مهم تر از ديدن آثار تاريخى و ميراث فرهنگى و سنتى، مراسم استقبالى بود كه در دو- سه مرحله در همان محل موزه برگزار شد. مردان عسيرى با لباس هاى محلى در حالى كه شمشير در دست داشتند و لبخند بر لب به بالا مى پريدند و شعرهايى مى خواندند كه مضمون خوش آمد داشت. ميزبانان به ميهمانان خود گُل هديه دادند و غذاهاى محلى آوردند ولى كسى نخورد، چون قرار بود ناهار ميهمان امير منطقه باشيم.

براى نماز ظهر و عصر به هتل ابها رفتيم كه بالاى تپه اى قرار دارد و بعد از نماز به ميهمانى امير رفتيم كه او هم يكى از شاهزاده هاى آل سعود است و از ميهمان هاى خود در ميهمانسرايى كه بر روى تپه بلندى قرار دارد، پذيرايى مى كند. اين ميهمانسرا چشم انداز بسيار زيبايى دارد و شهر ابها را با تمام ويژگى هايش از چهار طرف به نمايش مى گذارد؛ شهرى بزرگ با خيابان هاى پردرخت و پستى و بلندى هاى موزون كه با مزارع آباد احاطه شده است.

بعد از ناهار، به منطقه سياحتى سوده رفتيم كه در 20 كيلومترى ارتفاعات حومه ابها قرار دارد و به امكانات تفريحى از قبيل ويلا و تله كابين مجهّز است و توسط كوه هاى مرتفع با درختان متوسط محاصره شده است. فرصتى براى ماندن نداشتيم. بعد از شنيدن چند دقيقه توضيحات عازم فرودگاه ابها شديم و به طرف جده پرواز كرديم. البته باران تندى كه در همان لحظات باريدن گرفت برگشت را تسريع كرد.

اگر ديدار آقاى هاشمى رفسنجانى با ملك عبدالله نبود كه خودِ پادشاه عربستان خواستارآن شده بود و قرار بود شب چهارشنبه درجدّه برگزار شود مى توانستيم همان شب به تهران برگرديم ولى ناچار شب را در جدّه مانديم. بعد از نماز مغرب و عشا آقاى هاشمى رفسنجانى عازم ديدار شدند و من و آقايان علمى حسينى و فلاحيان بعد از ديدار از يك مسجد زيبا در جده كه لب دريا ساخته شده، به محلّ اقامت برگشتيم و براى استراحت هر كدام به اتاق خود رفتيم.

فرصتى دست داد تا قدرى تلويزيون هتل را ورق بزنم. اين تلويزيون سعودى هم عجب معجونى است! از مكه تا مدينه و تا جده هرجا فرصتى پيدا كردم و آن را روشن كردم و ورق زدم، ديدم از منتها اليه تحجّر دارد تا منتها اليه بى مبالاتى. مثل اين كه در كارگاه خلقت قرار بر اين شده كه هرگز تعادل نصيب اين برادران عرب ما نشود. هميشه يا حرف ها خشك است و يا زن هاى هفت قلم آرايش در حال ادا و اطوار با مردهاى مثل خودشان در فيلم هاى هفت تا يك صنار كه هيچ وقت خالى از دعواهاى خاله زنكى و روابط عشقى نيست. تلويزيون هاى هتل هاى رسمى سعودى علاوه بر اين ها شبكه هاى الجزيره و بى. بى. سى و سى. ان. ان و مصر و سودان و يمن و امارات و حتى شارجه را هم مى گيرند ولى المنار و العالم و شبكه هاى ايرانى و ساير شبكه هاى آدميزادى را نمى گيرند!

دور از جان خود تلويزيون خودمان كه هفته اى هشت دفعه چشممان را به جمال بعضى تازه به دوران رسيده ها روشن مى كند و گورپدر كسانى كه از سنگ بناى انقلاب كنار امام خمينى بودند و تا امروز در تمام صحنه ها نقش آفرينى داشتند صلوات! چه لزومى دارد آن ها را در سيره عملى امام نشان بدهيم يا اعتراف كنيم كه در دفاع مقدس حضور داشتند و يا كشور جنگ زده را از بى برقى و آنهمه مشكلات نجات دادند و ساخته شده تحويل بعدى ها دادند دنيا روى آن ها حساب مى كند مى خواست نكند. براى كشور آبرو هستند مى خواستند نباشند. اين ها قديمى شده اند ما بايد الآن را دريابيم.

صبح چهارشنبه 22 خرداد در آخرين روز سفر بعد از نماز صبح مشغول نوشتن شدم و قدرى هم خودم را به خواندن كتابى كه به همراه برده بودم مشغول كردم.

ساعت 6: 5 آقاى بهنام حسينى مقام دوم تشريفات كه خيلى پرتلاش است تلفن زد و برنامه كارها را داد: ساعت 7 صبحانه 7: 5 جلسه با حاج آقاى هاشمى رفسنجانى و 8 و ربع حركت به طرف فرودگاه براى رفتن به تهران.

مقام اول تشريفات آقاى اصغر افشارى است كه هر وقت با سعودى ها حرف مى زند هر جمله اش تركيبى است از عربى و انگليسى و فارسى و عجيب است كه سعودى ها هم حرف هاى او را خوب مى فهمند! ومقام سوم تشريفات آقاى مهرداد محمودى است كه او هم مثل آقاى حسينى وظيفه شناس است. علاوه بر اين افراد سخت كوش بچه هاى روابط عمومى و حفاظت هم در اين سفرها تلاش زيادى داشتند كه قابل تقدير است.

درآخرين روز سفر آقاى هاشمى رفسنجانى علاوه بر نظرخواهى از همراهان درباره سفر و آنچه بايد براى نتيجه بخش بودن آن انجام شود به همسفران گزارشى از مذاكرات خود با ملك عبدالله هم دادند.

محورهاى مذاكرات در طول اين سفر يكى پيشنهاد ملك عبدالله براى همفكرى و همكارى دو كشور درباره مسائل منطقه بود كه مورد استقبال آقاى هاشمى رفسنجانى قرار گرفت ولى اجرايى شدن آن به نظر رهبرى و مسؤوليت دولتمردان موكول شد. محور ديگر ايفاى نقش توسط آقاى هاشمى رفسنجانى در موضوع گفتگوى اسلامى و سپس گفتگوى اديان بود كه ايشان پذيرفتند و قرار شد فردى را براى اين كار معرفى نمايند. محور ديگر مسائل زائران ايرانى به ويژه مشكلات خانم ها براى رفتن به زيارت و بقيع بود كه علاوه برآنچه در دور اول مذاكرات مقرّر شد و به قسمت هايى از آن ها در طول سفر عمل هم شد آقاى هاشمى رفسنجانى اين بار اين موضوع را به صورت اصولى تر مطرح كردند و به ملك عبدالله گفتند اسلام دراين مسائل فرقى بين زن و مرد قائل نيست همان طوركه در ايران زن ها مانند مردها به زيارتگاه ها و مساجد و قبرستان ها مى روند، چرا شما اين محدوديت هايى كه در اسلام نيست را اعلام مى كنيد؟ ملك عبدالله گفت: نظر شما را قبول دارم ولى مشكل ما علماى ما هستند كه حاضر نيستند زير بار اين نظر بروند. اتفاقاً ام فيصل (همسر ملك عبدالله) هم اخيراً ناشناس به زيارت رفت و از دست همين مأموران كتك خورد. آقاى هاشمى گفتند: نتيجه اين مى شود كه در هر سال چند صدهزار زن ايرانى كه به مكه و مدينه مى آيند و با اين محدوديت ها مواجه مى شوند با ناراحتى به ايران بر مى گردند و از شما عصبانى هستند. شما نبايد اجازه بدهيد علماى شما بر اين نظر ناحق پافشارى كنند و شما را زير سئوال ببرند. ملك عبدالله گفت: شما به من فرصتى بدهيد تا با علما صحبتى داشته باشم و مشكل را حل كنم.

ص: 88

درباره موضوعاتى از قبيل توزيع كتاب هاى ضدّ شيعه و زندانيان ايرانى و ساير مسائل مربوط به ايرانيان هم صحبت هايى شد كه قبلًا به آن ها پرداخته ايم.

بعد از جلسه به طرف فرودگاه رفتيم و ساعت 10: 5 به وقت جده (12 به وقت تهران) حركت كرديم و ساعت 2: 5 بعداز ظهر به تهران رسيديم، والحمد لله أولًا و آخراً.

آقاى هاشمى رفسنجانى افراد فراموش شده را با هدف تكريم به سفر عمره دعوت كند، اين از ويژگى هاى اين روحانى با عاطفه است؛ همان چيزى كه امروز در جامعه انقلابى و اسلامى ما حكم اكسير را پيدا كرده است

اين اجلاس را ترتيب داديم تا با جهل و تنگ نظرى مقابله كنيم و خط مشتركى توسط علما و متفكّران مسلمان ترسيم شود براى اين كه با پيروان ساير اديان هم گفتگو كنند.

وقتى اين جملات را مى شنيدم، در اين كه ملك عبدالله اعتقاد واقعى خود را بيان مى كند ترديدى نداشتم چون او كسى است كه از دوران جوانى و زمانى كه وليعهد بود، تعامل را بر تقابل ترجيح مى داد.

من به عنوان يك مسلمان شيعه اسلام شناس، كه عمرم را در ميدان عمل صرف كرده ام، اعلام مى كنم كه مشتركات ما مسلمانان آنقدر زياد است كه فرصتى براى پرداختن به افتراقات باقى نمى ماند.

ما بايد بپذيريم كه ضعيف عمل مى كنيم. آنچه در لبنان، فلسطين، عراق، افغانستان و سودان مى گذرد، نتيجه همين عملكرد ضعيف ما مسلمانان است

اهميت چاپ صحيفه سجاديه و رساله عمليه و كتاب هاى ديگر وساير كارهايى كه شيعيان در شرايط فعلى عربستان انجام مى دهند براى ما كه در ايران و در سايه حاكميت اهل البيت: هستيم قابل درك نيست. فقط كسانى مى توانند اهميت اين شرايط را بفهمند كه از مشكلات و شدايدى كه شيعيان عربستان در گذشته با آن مواجه بودند، مطلع باشند و ضمناً اين را هم بدانند كه همين حالا افراطيون وهابى هر لحظه در صدد پيدا كردن بهانه اى براى از بين بردن فضاى متعادل موجود هستند

) مدينه (پشت كوه مروه كه از بازار ابوسفيان شروع مى شود و تا مسافت زيادى ادامه پيدا مى كند، هرچه هتل و خانه و آثار تاريخى وجود داشت همه را خراب كرده اند و قرار است طرح تفصيلى هتل و پاركينگ و خيابان و آب نما بسازند. ظاهر حرف طراحان كه مى گويند براى بالا بردن ظرفيت پذيرش زائران اين كار بايد انجام شود، مقبول است اما معلوم نيست تكليف بافت قديمى و آثار تاريخى كه در همين زمين قرار داشتند و تاريخ اسلام را شكل مى دادند چه مى شود؟!

ص: 89

يادى از آن سفر نورانى

حسين مظفر

اين دوّمين بار بود كه همسفر مردى مى شدم كه نامش همراه با تاريخ انقلاب و همراه با امام در گوش هاى دل و جان ياران انقلاب طنين انداز است.

بار اول همسفر ايشان در سفر به استان مازندران براى شركت در كنگره شهيدان سرافراز استان توفيق داشتم و اين بار نيز همسفر او در ديار زائران و عاشقان و رهپويان حرم نبوى، بقيع مظلوم و در مركز توحيد كه به يادماندنى است.

ص: 90

صلابت هاشمى در عربستان، در حقيقت تبلور هيمنه و اقتدار نظام اسلامى بود و استقبال عزّت مدارانه عربستان از او، استقبال از امام و حرمت گذارى به ملت بزرگ ايران محسوب مى شد و حضور و سخنرانى حكيمانه اش در كنفرانس بين المللى گفت وگوى اسلامى در 15 خرداد 87 در كنار خانه خدا، تجلّى عزّت اسلام نبوى و تشيّع علوى به شمار مى آمد. براى اولين بار بود كه عالمِ متفكّرِ شيعى و يك سياستمدار مجرّب ايرانى در جمع 800 نفر از علما و نمايندگان مذاهب اسلامى از سراسر جهان، در مراسم افتتاحيه اى بعد از پادشاه عربستان سخن مى گويد و خوش مى درخشد و اعجاب بزرگان در اجلاس را برمى انگيزاند و تجلّى بخش عزّت تشيع و اسلام ناب مى گردد.

طرح مهم ترين مسائل مربوط به جهان اسلام، از قبيل فلسطين، عراق، افغانستان، لبنان و يادآورىِ خطر صهيونيسم بين المللى و سلطه و تجاوز آمريكايى ها در منطقه خاورميانه و به غارت رفتن حيثيت معنوى و سرمايه هاى مادى مسلمانان منطقه و غفلت زدايى از سران و علماى كشورهاى اسلامى و تأكيد بر مشتركات اسلامى و اتحاد ملل مسلمان و بهره گيرى از ثروت هاى عظيم و نيروهاى خروشان امت اسلامى در مقابله با تهديدها و تجاوزها توسط آيت الله هاشمى رفسنجانى جايگاه اجلاس را ارتقا داد و به گفت وگوها و روند اجلاس، جهت و رونق خاص بخشيد.

حضورش در حرم نبوى و بقيع مطهّر، روىِ ديگرِ اين هيمنه و صلابت را به نمايش مى گذارد؛ هيمنه اى كه يك سوى آن اقتدار و صلابت و سوى ديگرش تواضع و خضوع بود. صلابت و اقتدار در تحقّق خواسته هايش براى ورود بى مزاحمت مشتاقان اهل بيت عصمت و طهارت در بقيع و حرم مطهر نبوى و تواضع و خضوعش با حضور در كنار مضجع شريف نبوى، در كنار خانه كوچك زهرا و در مزار بى چراغ بقيع.

از يك سو افكار متحجّرانه وهابيونِ سلفى را منزوى مى كند و راه را براى حضور زنان دلسوخته و پروانه هاى عاشق به بقيع مظلوم مى گشايد و ازسوى ديگر در روضه رضوان نبوى مى نشيند و در كنار خانه فاطمه مى آسايد و آرام آرام زمزمه مى كند و مى گريد و در حالى كه وهابيون خشك مغز و متعصّب، صداى مناجات را برنمى تابند، به مداح اجازه مديحه سرايى و روضه خوانى مى دهند. مداح نيز از مظلوميت زهرا مى سرايد و مشتاقان نيز مى گريند و اشك مى ريزند.

و در پايان مراسم نيز اين مرد با صلابت، با در آغوش گرفتن ضريح محبوب ترين مخلوق آفرينش و بوسه زدن بر آن مضجع شريف، شگفتى ديگرى مى آفريند و ژرفاى وجودش را از عشق به سرور كائنات لبريز و دل عاشقان اهل بيت را مسرور و خشم متحجّران خشك مغز وهابى را كه تماشاگر رابطه و شيوه عاشقى در اين صحنه بودند، برمى انگيزاند.

داستان بقيع و حضور در آن بهشت بى بارگاه، در چهار شب متوالى حكايتى ديگر داشت.

شايد براى هاشمى انتظارى بيش از يك بار براى رفتن به زيارت ائمه بقيع متصور نبود، اما اصرار او براى حضور مقتدرانه اش در همه شبهايى كه در مدينه بود در بقيع مطهر، چيزى جز باز كردن ميدان عشق ورزى و عقده تكانى بيشتر زنان ايرانى با ائمه مظلوم بقيع نبود.

نشستن هاشمى در كنار ديوارهاى بقيع و نظاره كردن هجوم عاشقانه زنان ايرانى براى حضور در بارگاه مقدس به منظور كام گرفتن از درياى كرم و محبت اهل بيت عصمت و طهارت و شنيدن ضجّه هاى جانسوز آنان در لحظه هاى وصال و پيوستن به آنان بعد از رفتن آخرينِ آن ها يدرك و لايوصف بوده؛ چه ناله هايى كه در آن شب هاى نورانى فرياد نشد، چه اشك هايى كه جارى نشد و چه دعاهايى كه بر لبان زائران ايرانى زمزمه نشد؛ دعا براى امام، دعا براى رهبرى فرزانه، دعا براى شهيدان و دعا براى آيت الله هاشمى و باليدن بر خود به خاطر آن اقتدار و اين افتخار.

العزه لله و لرسوله و للمؤمنين

ص: 91

زهراى عزيز! ما به فدك رسيديم

محمد رضا نورى شاهرودى

امسال از غربت هميشگى قبرستان بقيع در ايام شهادت حضرت فاطمه زهرا 3 خبرى نبود چون بانوان ايرانى با حمايت رييس مجلس خبرگان رهبرى وارد آن مزار نورانى شدند و در كنار ديگر زائران مشتاق به مرثيه سرايى و سوگوارى يگانه دخت پيامبر اسلام 9 پرداختند.

هجده سال زندگى دوران بسيار كوتاهى براى كسى است كه لباس هستى به آفرينش او تكوين يافته است. در هيچ برهه اى از تاريخ سراغ نداريم كه امت با اين سرعت سفارش هاى پيامبرشان را فراموش كنند و كشتى نجات خود و بشريت آينده را به آتش بكشند. چه شد كه فرشته اى معصوم كه نگاه او دل رسول خدا را شاد و چهره اش را خندان مى نمود به اين روز افتد كه براى جلوگيرى از انحراف در رسالت پدر و احقاق حق جانشين مظلومش اينگونه در شب هاى تاريك و غريب مدينه به در خانه مهاجر و انصار رود و وصاياى اشرف كائنات و غدير جاودانه را به يك يك آن قوم كينه توز گوشزد نمايد! صبورى و اصرار بر مقاومت و ايثار «امّ ابيها» در احقاق حقوق بزرگ مرد تاريخ انسانيت سبب گشت كه نشانه هاى مرقد مقدسش هم مجهول بماند. بى جهت نيست وقتى كه نزديك بود جان از كالبد صاحب ذوالفقار بيرون رود، او با چشمى گريان و آهى سوزان زمزمه مى كند كه سنگينى بار مصيبت كمر تاريخ را مى شكند چه رسد به تنهايى و غربت و بى كسى على. محنت

ص: 92

تاريخى وارثان به حق پيامبر از ساعتى آغاز شد كه اهل بيت را از مراتب و درجاتى كه خداوند براى آنان درنظر گرفته بود پايين كشيدند و نگذاشتندفضايل و مناقب و سيره كوثر كائنات هستى و الگوى زندگى همه زنان گيتى، به منصّه ظهور برسد.

عبادت و پرستش خالق هستى از سجده ها و قنوت هاى دخت پيامبر مفهوم و معنا گرفته است. آن تنديس رضا كه با صبر و بردبارى و اشك هاى سرشار از معنويت و مظلوميت تاريخ تشيع را در نشأه تكوين نگاشته است. او شجره طيّبه اى است كه با اخلاق و عرفان و عفاف و حمايت از ولايت، با آن شجاعت و شهامت، آموزه چگونه زيستن را به پيروان خود ارزانى داشت و تاريخ را جوش و خروش ديگرى بخشيد. هر فصل از زندگى اش كتابى مرصع و وزين است كه نياز به كاوش و تحقيق و قرائت دقيق دارد. سردار بزرگ كارهاى ماندنى تاريخ ايران كه دوستى و آشنايى با وى جزو افتخارات زندگى ام محسوب مى شود و گذشت ايام اين ارادات قلبى را مضاعف نموده پس از يك سخنرانى بى نظير كه مستقيم براى اوّلين بار از همه كانال هاى تلويزيون عربستان سعودى در حضور بيش از 800 نفر از دانشمندان، علما، فقها و صاحبان فكر وفتوا پخش مى شد، مبانى نظرى، عملى و علمى اسلام را در محورهاى چهارده گانه تبيين نمود.

آيت الله هاشمى رفسنجانى در مدينه تصميم گرفت موقعيت جغرافيايى «فدك» كه ميراث قطعى همه سادات است را زنده كند و با عزمى راسخ با اتومبيل براى رسيدن به مقصود بيش از 260 كيلومتر از شهر مدينه منوره، به سوى استان «حائل» را درنورديد و به شهر «حائط» و «حويطه» كه به گفته آيت الله شيخ محمدعلى عمرى رهبر شيعيان مدينه همان «فدك» است رسيد.

در شهر حائط فرماندار و مسؤولان اين شهر به استقبال ميهمان ويژه خود آمده بودند. نايف فرماندار شهر گفت: «اينجا فدك است و الآن قديمى ها هنوز به آن فدك مى گويند. شهر حدود 35 هزار نفر جمعيت دارد ولى جمعيت كلّ منطقه به اضافه روستانشينان و عشاير كوچ نشين به صدهزار نفر مى رسد». فرماندار مردى را معرفى كرد كه «محمد عبدالرحمان جابر» نام داشت تا توضيحات لازم را بدهد.

آيت الله هاشمى از او پرسيد: چرا به اين منطقه فدك مى گويند؟

عبدالرحمن جابر: چون پيامبر خدا آن را به حضرت فاطمه بخشيد.

هاشمى رفسنجانى: چرا پيامبر آن را به حضرت فاطمه بخشيد؟

عبدالرحمان جابر: نظر ما اين است كه چون اهالى اين منطقه بدون درگيرى آن را به پيامبر خدا هديه كردند و پيامبر نيز آن را به حضرت فاطمه هديه كردند.

هاشمى رفسنجانى: در اين منطقه چه چيزهايى به نام فاطمه وجود دارد؟

عبدالرحمان جابر: چشمه هاى هفت گانه فاطمه، مسجد فاطمه، وادى فاطمه، و بساتين (باغستان هاى) فاطمه.

هاشمى رفسنجانى: چرا اسم فدك را عوض كرديد و حائط؛ يعنى ديوار مى گوييد؟

عبدالرحمان جابر: در اين منطقه سه ديوار بلند است كه به صورت حلقه، منطقه را احاطه كرده است. درون ديوارها باغ (بستان) فاطمه نام دارد كه در «معجم البلدان» ياقوت حموى هم ذكر شده است. مسجدى كه الآن ترميم شده، مربوط به زمان پيامبر اسلام بوده كه به مسجد فاطمه معروف است. ما آل جابر هستيم كه قدمتى چند صدساله در منطقه داريم و پيش از دولت سعودى حكمران اينجا بوده ايم.

هاشمى رفسنجانى: مساحت كل فدك چقدر است»؟

عبدالرحمان جابر: مساحت منطقه فدك 50 در 50 كيلومتر است.

هاشمى رفسنجانى: وضع آب منطقه چگونه است؟

عبدالرحمان جابر: فدك داراى هفت چشمه آب بوده كه به «عيون فاطمه» معروف است كه به دليل اهمال و بى توجهى به كشاورزى، آب آن كم شده وشايد علت كمى آب حفر چاه هاى عميق در منطقه باشد.

هاشمى رفسنجانى: مى خواهم از آب چشمه فاطمه بخورم.

جابر و ديگر همراهان، وى را منع كرده، گفتند: «آقاى هاشمى! اين كار را نكنيد، چون نمى دانيم وضع آب چگونه است.

هاشمى در حالى كه قطرات اشك چشمانش با چشمه فاطمه مخلوط شده بود، گفت: آيا بى سعادتى و حيف نيست كه انسان تا اينجا بيايد و از چشمه فاطمه سيراب نشود؟!

اين جمله باعث شد كه قطرات اشكِ چشمان همراهان نيز در چشمه بريزد.

ص: 93

صدا وسيما بايد فيلم فدك را بارها پخش نموده و آن را به صورت يك سند در اذهان ملت عزيز ايران زنده نگاه دارد. اساساً راديو وتلويزيون و مطبوعات حداقل در ايام شهادت آن بانوى بزرگ اسلام بايد شرح زندگى و مجاهدت هاى آن اسوه كامل ارزش ها و مقاومت و فضايل اخلاقى كه محور هدفمند تعاليم آسمانى و اهل بيت دانا و تواناى اسلام است را به صورتى جذاب براى مخاطبان ولايت مدار خود بازگو كنند. آموزش وپرورش بايد چكيده اى از زندگى سراسر افتخار اين بانوى نمونه الهى كه بيشترين قرابت مادى و معنوى در ميان زنان جهان با خاتم رسل را دارد، براى يادگيرى و الگوبردارى نونهالان اين مرز وبوم در كتاب هاى درسى قرار دهد وجايگاه بانويى كه سيده زنان عالم بوده و در تولدش مريم وآسيه، خديجه همسر با وفاى حضرت مصطفى 9 را كمك مى كردند و فرشتگان و زنان بهشتى بر او آب بهشتى مى ريختند و براى خدمت به وى بر يكديگر سبقت مى گرفتند و براين خدمت بر عرشيان و فرشيان فخر مى ورزيدند را تبيين نمايد. واقعاً فاطمه، جانِ پيامبر خدا، مام ائمه معصوم، كه تبليغ و ترويج او با گفتار و كردار آموزه هايى چون چشمه جوشان و دريايى مواج و خروشان و شمعى فروزان در گستره زمان براى آبادى دين و ايمان و دنياى خردمندان و ذخيره آخرت هر انسان است.

پيشنهاد آخر آن كه عالمان و رهپويان معصومان و فرهيختگان به خصوص زنان مؤمن و معتقد اين مرز وبوم با افتخار بايد نهضت و جنبش «فاطمه شناسى» و «فاطمه پژوهشى» را در دستور كار خود براى جست وجوگران مسير فضيلت و حقيقت قرار دهندكه اگر شگفتى زندگانى اين خورشيد عالم تاب روشن نشود، همگان مسؤوليم.

ص: 94

وصف خورشيد به «شب پره اعمى» نرسد

رضا مختارى

اشاره

از اين ناچيز خواسته اند كه در وصف حضرت صدّيقه طاهره، انسيّه حوراء، فاطمه زهرا «سَلَامُ الله وَ رُسُلِهِ وَ مَلَائِكَتِهِ عَلَيهَا وَ عَلَى أَبِيهَا وَ بَعلِهَا وَ بَنِيهَا» مقاله اى بنگارم.

بى هيچ تعارفى تعارفى بايد بگويم: «چه نسبت خاك را با عالم پاك؟» و «أينَ الثُريّا و أينَ الثَّرَى؟»، من و امثال من، چگونه مى توانيم درباره كسى كه خداى سبحان و پيامبر خدا 9 و ائمّه هدى: او را معرفى و وصف كرده اند، سخن بگوييم؟ و خلاصه «وصف خوشيد به شب پره اعمى نرسد!»

از سوى ديگر، نمى خواهم از فضيلت و منزلتِ قلم زنانِ درباره حضرتش محروم بمانم و فيضى نبرم، به ناچار، از باب «ألقِ دلوَك فى الدِلاء» نه درباره وصف و عظمتِ آن يگانه عالَم، بلكه درباره پاره اى از حوادث و وقايعِ زندگىِ عادى و سياسى او، اين مقاله بسيار ناچيز را مى پردازم و رانِ ملخى به محضر سيّده زنان عالم تقديم مى دارم:

جَاءَتْ سُلَيْمَانَ يَوْمَ الْعَرْضِ هُدْهُدَهٌ

أَهْدَتْ إلَيْهِ جَرَادًا كَانَ فِى فِيهَا

وَأَنْشَدَتْ بِلِسَانِ الْحَالِ قَائِلَهً

إنَّ الْهَدَايَا عَلَى مِقْدَارِ مُهْدِيهَا

درباره زندگى سياسى و مبارزاتى حضرت صدّيقه طاهره 3 زياد سخن گفته و مطلب نوشته اند. بنابراين، براى روشن شدن پاره اى از مبهمات و پرهيز از تكرار مكرّرات، بهتر است در اينجا سؤالاتى را مطرح كنم تا اهل فن درباره آنها بحث و تحقيق كنند، هر چند جسته گريخته راجع به آنها پژوهش كرده و سخن گفته اند. براى برخى از آنها هم پاسخى در حد بضاعت خود يا از سخن بزرگان ذكر مى كنم:

1- مطالبات حضرت صدّيقه طاهره 3 از ابى بكر علاوه بر رفع يد از خلافت و واگذارى آن به اميرالمؤمنين 7 چه چيزهايى بود؟ الف) ارث خود از اموال شخصى پيامبر 9

ب: فدك؛

ج: صدقات رسول الله 9؛

ص: 95

د: سهم خيبر؛

ه: سهم ذى القربى از غنائم جديد.

آيا حضرت فاطمه 3 همه امور فوق را مطالبه كرد يا برخى را؟

2- خطبه معروف به فدكيّه مربوط به كداميك از مطالبات بالاست؟ مسلّماً مطالبه ارث رسول خدا 9 درآن هست. علاوه بر آن آيا در خصوص فدك، آن حضرت جداگانه با ابوبكر محاجّه كرده است؟ چطور در متن خطبه از «فدك» با همين تعبير، سخنى نيست و عمده احتجاج در خصوص ارث است. هرچند راويان زمان ايراد آن را پس از منع فدك مى دانند (1).

3- در صورتى كه بگوييم در خطبه فدكيّه، مطالبه فدك به عنوان «ارث» بوده است، چه چيزى باعث شد كه آن حضرت، از باب ارث آن را مطالبه كند با اينكه پيامبر خدا 9 در زمان حياتش فدك را به او بخشيده بود و پيش از وفات پيامبر خدا 9 دراختيار حضرت صدّيقه 3 قرار داشت؟ 4- خطبه فدكيّه چند روز پس از رحلت رسول خدا 9 ايراد شده است (2)؟ 5- چرا در آن خطبه غرّا به صراحت سخنى از غصب خلافت و اعتراض به آن نيست؟ آيا كار از كار گذشته بوده است؟ آيا براى محكوم كردن خليفه، موضوع ارث كاراتر بوده است؟ و چطور در آن خطبه، استشهادى به حديث غدير و مانند آن ديده نمى شود؟ هرچند توبيخ شديد مهاجر و انصار و شمّه اى از فضايل حضرت امير 7 در آن موجود است. 6- چرا حضرت امير 7 در دوره خلافت خود، فدك را برنگرداند؟ 7- ماجراى حمله به بيت و احراق يا تهديد به احراق، چند روز پس از وفات پيامبر 9 روى داد؟ قبل از ايراد خطبه فدكيّه يا بعد ازآن؟ 8- مدفن مطهّر حضرت زهرا 3 كجاست؟ آيا درست است كه مدفن آن حضرت در بيت او واقع در شرق مسجد و شمال حجره پيامبر 9 مى باشد؟ 9 (3)- مسلّماً براى اعتراض به دستگاه خلافت، حضرت زهرا 3 شبانه غسل، كفن و دفن شدند و خواستِ آن حضرت و نيز اميرالمؤمنين 8 بر اخفاى قبر مطهّر بوده است؛ ولى آيا بنا و خواسته معصومين: به عنوان سندى براى نارضايى حضرت صدّيقه 3 از خطبه در همه دورانها و اعصار، بر مخفى ماندن قبر تا ظهور حضرت حجّت- عجّل الله تعالى فرجه- بوده است؟ يا همانطور كه قبر حضرت اميرمؤمنان 7 سالها مخفى بود، ولى پس از رفع خطر و حصول غرض از اخفا، ائمّه هدى: محل قبر را مشخص كردند و خود و شيعيان به زيارت آن قبر مطهّر شتافتند، در مورد قبر حضرت صدّيقه 3 هم پس از مسجّل شدن غضب پاره تن رسول الله 9 بر خليفه و تأمين اين هدف عالى، ديگر داعى بر اخفاى قبر نبوده و ائمّه: مردم را به محلّ قبر مطهّر دلالت مى فرموده اند؟ يا اينكه فقط نادراً و براى خواصّ اصحاب محلّ آن را مشخّص كرده اند؟ 10- آيا حوادث هولناك و دردآور پس از وفات پيامبر خدا 9 در همين خانه- كه محلّ قبر حضرت صدّيقه 3 و متصل به مسجد و حجره پيامبر خدا 9 است- رخ داد؟ برخى از اشكالها به اين موضوع را چگونه بايد پاسخ داد؟ از جمله فضل بن روزبهان در نقد سخن علّامه حلّى درباره احراق بيت گويد: «من أسمج ما افتراه الروافض هذا الخبر، وهو إحراق عمر بيت فاطمه ... [3] و ذلك لوجوه سبعه:

الأول: إن بيت فاطمه [3] كان متصلًا ببيوت أزواج النبىّ، ومتّصلًا بالمسجد وقبر النبىّ [9]، وهل كان عمر يحرق بيوت النبىّ [9] والمسجد والقبر المكرم؟! نعوذ بالله من هذا الاعتقاد الفاسد؛ لأنّ بيوتهم كانت متصلهً معمولهً من الطين والسعف اليابس، فإذا أخذ الحريق فى بيت، كان يحترق جميعَ البيوت والمسجد والقبر المكرّم (4).

همچنين محمّد الياس عبدالغنى در مقام ردّ دفن در بيت و تأييد دفن در بقيع مى نويسد:

«توفّيتْ سيّدهْ نساء أهل الجنّه فاطمه [3] فى بيتها الذى كان بجوار حجره أُمّ المؤمنين عائشه و دفنتْ فى البقيع، و قيل: دفنتْ فى بيتها، و القول الأوّل هو الراجح والمعتمد. و يدلّ على ذلك يلى:

أوّلًا: أنّ فاطمه [3] كانتْ تستحيى أن تُحمَلَ بعد الوفاه كما يُحمَل الرجالُ بأن يُطرح عليها الثوب فيصف جسدها الشريف، و لَمّا رأتْ هودجاً عملتْه أسماء بنت عميس لتحمل فيه للدفن أوصتْ أن تحمل فيه بعد أن تموت، كما روى عن أُمّ جعفر أنّ فاطمه بنت رسول الله 9 قالت لأسماء بنت عميس: «يا أسماء إنّى قد استقبحت ما يصنع بالنساء. أنّه يطرح على المرأه الثوب فيصفها». قالت أسماء: «يا ابنه رسول الله، ألا أُريك شيئاً رأيتُه بأرض الحبشه». فدعت بجرائد رطبه فحنَّتها، ثمّ طرحت عليها ثوباً. فقالت فاطمه: [3] «ما أحسن هذا و أجمله! تعرف به المرأه من الرجل، فإذا أنا مِتُّ فاغسلينى أنتِ و علىّ و لا تُدْخِلى عَلَىَّ أحداً ..». فلمّا توفّيت فاطمه [3] جعلتْ لها أسماء مثل هودج العروس و قالت: «أمرتنى فاطمه [3] أن أصنع ذلك لها.»


1- بنابه نقل ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 251 در كتاب سقيفه جوهرى آمده است: «آنگاه كه فاطمه 3 دريافت كه ابوبكر مى خواهد فدك را به او ندهد ... به مسجد آمد و خطبه خواند.» نيز. ر. ك. به: احتجاج، ج 1، ص 253
2- ابن ابى الحديد گفته كه اين خطبه ده روز پس از رحلت رسول خدا 9 ايراد شده. رك: شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 251.
3- شواهد و روايات معتبر اين موضوع را حجّه الاسلام و المسلمين جناب آقاى محمّد صادق نجمى در كتاب تاريخ حرم ائمّه بقيع، صص 151- 113 ذكر كرده اند.
4- ر. ك. به: دلائل الصدق، ج 3، صص 80--97

ص: 96

و روى ابن شبه أيضاً أنّ فاطمه [3] قالت: «إنّى لأستحيى من جلاله جسمى إذا أُخرجتُ على الرجال غداً». و كانوا يحملون الرجال كما يحملون النساء، فقالت أسماء بنت عميس رضى الله عنها: «انّى رأيت شيئاً يصنع بالحبشه فصنعت النعش» فاتّخذَ بعد ذلك سُنَّه.

وقد روى عن ابن عيّاش أنّ فاطمه [3] أوّل من غُطِّى نعشُها من النساء فى الإسلام ثمّ بعدها زينب بنت جحش صنع ذلك بها أيضاً.

و بهذا ثبت أنّ فاطمه [3] كانت تَعْرِفُ بأنّه تحمل من البيت بعد الموت لتدفن فى البقيع لذا كانت تستحيى أن تحمل مثل الرجال، فلمّا أخبرتُها أسماء بنت عميس بها يستر جسدها الشريف أثناء التشييع، حسَّنتْ ذلك، و لمّا توفّيتُ عملتْ لها أسماء هودجاً لتحمل فيه للدفن.

و لو كان المقرَّر دفنها فى بيتها الذى توفّيت فيه لم يكن هناك ما يقتضى أن تستحيى فاطمه [3] من حملها مثل الرجال و أن يُعمل لها هودج» (1)

نيز مرحوم آيه الله كمره اى در كتاب ملكه اسلام همين ايراد را به علاوه ايراد ذيل بر دفن در بيت، مطرح كرده اند:

دفن آن پيكر مطهّر در خانه اش مناسب نبوده است؛ زيرا قبر هميشه در معرض ديد و پيش چشم فرزندان صغير و كودكان عزيز آن بانوى بزرگ واقع مى شده و همواره داغ آنان را تازه مى كرده است. بنابراين، دفن در بيت از جنبه عاطفى نمى تواند توجيه شود. (2)

شايد بتوان بر اين اشكال افزود: با توجه به زندگى روز مره در بيت، نمى توان دفن در بيت را توجيه كرد؛ زيرا با توجه به احترام فوق العاده امير مؤمنان عليه افضل صلوات المصلّين براى همسر، و فرزندان براى مادر خود، زندگى در خانه اى كه قبر در آن است و موضع آن هم عمداً مخفى نگه داشته مى شود و معيّن نيست تا احترامش حفظ شود، مناسب نيست.

پاسخ همه اين اشكالات- با اينكه حضرت زهرا 3 در بيت خود و در جوار رسول الله 9 دفن شده اند- آن است كه:

حضرت اميرالمؤمنين 7 و خانواده پس از رحلت پيامبر خدا 9، در خانه ديگرى- غير از خانه متصل به مسجد و حجره پيامبر 9- كه در غرب بقيع و از آنِ حضرت على 7 بوده است، زندگى مى كرده اند و حوادث هولناكِ پس از وفات پيامبر 9 در آن خانه اتفاق افتاده است. شواهد وجود چنين خانه اى براى حضرت امير 7 عبارتاند از:

الف) بنا به نقل سمهودى در وفاء الوفا، ابن شبّه يكى از قديمى ترين مدينه شناسان گويد:

«و اتّخذ علىُّ بن أبى طالب بالمدينه دارين؛ إحداهما دخلت فى مسجد رسول الله- صلّى الله عليه] وآله [وسلم- و هى منزل فاطمهَ بنت رسول الله- صلّى الله عليه] وآله [و سلم- التى تسكن فيها، و الأخرى دار علىٍّ [7] التى بالبقيع، و هى بأيدى ولد علىٌّ [7]» (3)

ب) ابن نجّار از برخى نقل مى كند:

«رأيت قبر الحسن بن علىّ بن أبى طالب]: [فى فم الزُقاق الذى بين دار نبيّه [9] و بين دار علىّ بن أبى طالب [7]» (4)

ج) سمهودى درباره موضعى مى گويد:

«و أظنّه فى موضع دار علىّ بن أبى طالب [7] الذى اتّخذه بالبقيع» (5)

د) درباره تخريب حجره فاطمه 3 به دستور وليد، نقل كرده اند كه حسن بن حسن و همسرش فاطمه بنت الحسين: مجبور به ترك آن حجره و منتقل به خانه اميرالمؤمنين 7 شدند:

«فخرجوا منه حتّى أتوا دار علىّ [7] نهاراً» (6)

بنابراين، مسلّم است كه حضرت امير 7 خانه ديگرى، غير از حجره كنار مسجد داشته است؛ همچنان كه برخى از ديگر صحابه، علاوه بر بيت جوار مسجد، خانه ديگرى داشته اند. گفته اند كه پيامبر خدا زمينى را در غرب بقيع براى ساختن منزل تقطيع كرد و هر قطعه اى را در اختيار يكى از مهاجرين قرار داد؛ از جمله حضرت امير 7 و ابوبكر و عثمان، كه مرگ ابوبكر و قتل عثمان هم در همين خانه هاى غرب بقيع رخ داد نه در بيوت همجوار مسجد (7)

امّا دلايل و شواهد اينكه حوادث هولناكِ پس از رحلت پيامبر خدا و شهادت حضرت صدّيقه كبرى 3 در اين خانه اتفاق افتاده، متعدّد است؛ ازجمله:

الف) حضرت صدّيقه كبرى 3 هنگامى كه براى ايراد خطبه به مسجد آمدند:

«لاثَتْ خِمَارَهَا عَلَى رَأْسِهَا، وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا، وَ أَقْبَلَتْ فِى لُمَهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُيُولَهَا، مَا تَخْرِمُ مِشْيَتُهَا مِشْيَهَ رَسُولِ اللَّهِ 9 حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِى بَكْر» (8)


1- بيوت الصحابه حول المسجد النبوى الشريف، صص 172- 171.
2- اين حاصل سخنان مرحوم كمره اى در كتاب مذكور است كه ساله پيش خوانده ام و الان آن كتاب در دسترس نبود تا عين سخن ايشان را نقل كنم.
3- وفاء الوفا، ج 2، ص 469، بنا به نقل تاريخ حرم ائمّه بقيع، ص 159.
4- اخبار المدينه، ج 1، ص 54، بنا به نقل تاريخ حرم ائمهّ بقيع، ص 160.
5- وفاء الوفا، ج 2، ص 918، بنابه نقل تاريخ حرم أئمّه بقيع، ص 160.
6- وفاء الوفا، ج 2، ص 466، بنابه نقل تاريخ حرم ائمّه بقيع، ص 160.
7- ر. ك. به: تاريخ حرم ائمّه بقيع، صص 159- 158. البته اين سخن از مؤلّف محقّق اين كتاب است و بايد پژوهش بيشترى درباره آن صورت گيرد.
8- شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 251، بنا به نقل الغدير، ج 7، ص 260، چ جديد؛ احتجاج، ج 2، ص 3

ص: 97

«صدّيقه كبرى 3 خمار (چارقد) خود را بر سر كشيد و چادرى بر خود پيچيد، و در ميان گروهى از زنان همدل و زنانى از بستگانش، در حالى كه بر دامنه هاى چادرش قدم مى گذاشت و همچون پيامبر خدا گام بر مى داشت به مسجد در آمد.»

پيداست كه ذيل اين وصف، با خروج از حجره فاطمه 3 كه متصل به مسجد بود، سازگار نيست و اگر آن حضرت در آن حجره بود، همينكه در كنار باب حجره به سوى مسجد، ايراد خطبه مى كرد، همه مى شنيدند و حتى نيازى به خروج از حجره هم نبود، چه رسد به وصف فوق؛ چنانكه راجع به اعتراض امّ سلمه به ابوبكر، هنگامى كه در مسجد بود آمده است: «فأطلعتْ أُمّ سلمه رأسها من بابها وقالت: ...»

نيز آنچه در وصف امير المؤمنين هنگام رفتن حضرت صديقه براى ايراد خطبه فدكيه در منابع آمده است گوياى اين مطلب و شاهد ماست: «و أميرالمؤمنين ينتظر و صولها إليه و يتطلّع طلوعها عليه ...»

ب) هنگام حمله به بيت فاطمه 3، علاوه بر آن حضرت و حضرت امير 7، عده اى از بنى هاشم و شمارى از صحابه نيز در منزل حضرت حضور داشتند و در آنجا متحصّن شده بودند، مانند: عبّاس بن عبدالمطّلب، عتبه ابن ابى لهب، سلمان فارسى، ابوذر غفارى، عمّار بن ياسر، مقداد بن اسود، براء بن عازب، ابىّ بن كعب، سعد بن أبى وقّاص، طلحه بن عبيدالله (1)

پيداست كه اقامت و تحصّن اين عده در حجره كوچكِ همجوارِ مسجد ممكن نبوده است.

ج) با توجه به قطعى بودن دفن حضرت صدّيقه كبرى 3 در حجره مذكور، سخنان حضرت امير 7 پس از دفن، شاهد آن است كه حضرت در آن حجره ساكن نبوده است:

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّى وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَهِ فِى جِوَارِكَ) بُقعَتِكَ- خ ل (وَ السَّرِيعَهِ اللَّحَاقِ بِكَ، وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ، لَا قَالٍ وَ لا سَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَهٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِين» (2)

بنابراين، جواب درست به اشكال ابن روزبهان و ديگر ابهامات همين است كه ذكر شد. و جواب مرحوم مظفّر در دلائل الصدق به ابن روز بهان ناتمام است:

«... إنّ إحراق بيت فاطمه 3 لا يستلزم إحراق غيره لوجود الآجر والطين، فيمكن الإطفاء قبل السرايه» (3)

اشكال ديگرى را برخى مطرح كرده اند كه پاره اى جوابها به آن ناقص است. اشكال كرده اند كه حضرت صدّيقه كبرى 3 در جواب به حديث ساختگى ابوبكر: «نحن معاشر الأنبياء لا نُورَث» به عمومات آيات ارث در قرآن كريم و نيز ارث سليمان از داود 8 و مانند آن تمسّك كرده اند. در حالى كه حديث ابوبكر از عمومات ارث اخصّ مطلق است و اين دو قابل جمع عرفى اند.

از سوى ديگر آيات ارث بردن برخى از وارثان پيامبران از آنها، اخصّ مطلق است كه حديث جعلى ابوبكر، و اين دو از نظر دِلالى قابل جمع عرفى اند. بنابراين، به اين حديث، فقط اشكال سندى مى توان وارد كرد نه دلالى؛ مانند مخالفت باقرآن.

مثلًا قرطبى در تفيسرش گويد:

«ويحتمل قوله عليه السلام: «إنّا معشر الأنبياء لا نُورَثُ» أن يريد أنّ ذلك من فعل الأنبياء وسيرتهم، وإن كان فيهم من وُرِثَ ماله كزكريّاء على أشهر الأقوال فيه، وهذا كما تقول: إنّا معشر المسلمين إنّما شغلتنا العباده، والمراد أن ذلك فعل الاكثر.

ومنه ما حكى سيبويه: إنّا معشر العرب أقرى الناس للضيف» (4)

همچنين فخر رازى در تفسير آيه يازدهم سوره نساء گويد:

«الموضع الرابع من تخصيصات هذه الآيه ما هو مذهب أكثر المجتهدين أنّ الأنبياء: لا يُورَثون، و الشيعه خالفوا فيه ...» (5)

فضل بن روزبهان هم در نقد سخن علّامه حلّى در نهج الحق مى نويسد:

«... فصار عنده [أى عند أبى بكر] دليلًا قطعيّاً مخصّصاً للعمومات الوارده فى بيان إلارث ...» (6)

عالمان بزرگوار شيعه به اين اشكال هم پاسخ هايى داده اند كه برخى دقيق و صحيح و برخى ناصواب است (7)

از جمله جواب هاى دقيق و درست، سخن علّامه امينى در «الغدير» (8) و دومين پاسخ فخر رازى از قول علماى شيعه (9) و نيز توضيح آيه الله سيّد عزّ الدين حسينى زنجانى در شرح خطبه حضرت زهراست (10) كه چون همه اين كتابها در دسترس اند به ذكر نشانى سخن آنها بسنده مى كنم و از نقل مشروح سخنانشان چشم مى پوشم.


1- منابع متعدد اين موضوع را علّامه عسكرى در كتاب سقيفه، صص 76 و 77 ذكر كرده اند.
2- نهج البلاغه، ص 319- 320، خ 202، صبحى صالح، نيز رك: تاريخ حرم ائمّه بقيع، صص 122- 121.
3- دلائل الصدق، ج 3، ص 89
4- الجامع لاحكام القرآن، ج 13، ص 164
5- التفسير الكبير، ج 9، ص 210، ذيل آيه 11 از سوره نساء.
6- دلائل الصدق، ج 3، ص 44. نيز رك: اللمعه البيضاء، صص 833- 813.
7- ر. ك. به: دانشنامه امام على 7، ج 8، ص 377- 384، مقاله «فدك»؛ دلائل الصدق، ج 3، صص 41- 40؛ اللمعه البيضاء، صص 823- 813 در پاسخ اين ايراد شايد بتوان گفت كه «نحن معاشر الأنبياء لا نُورَث» آبى از تخصيص است، چون عدم ارث را يكى از ويژگى هاى نبوّت مى شمارد، همان گونه كه آيه شريفه «ان يتّبعونَ الّا الظَّنَّ و إنَّ الظَّنَّ لا يُغنى مِنَ الْحَقِّ شَيئاً» [نجم 53: 28] آبى از تخصيص و تقييد است [رك: مصباح الاصول، ج 2، ص 114]. بنابراين با آيات ارث برخى وارثان از انبيا قابل جمع عرفى نيست و با آنها مخالفت تباينى دارد، و چون مخالفت تباينى دارد از حجيّت ساقط است. و چون از حجيّت ساقط است عمومات ارث را هم نمى تواند تخصيص بزند، هر چند- با قطع نظر از عدم حجيّت- از عمومات ارث اخصّ مطلق و با آنها قابع جمع است. با اين بيان، با قطع نظر از هر دليل ديگرى، مى توان گفت حديث ابوبكر با قرآن به نحو تباين مخالف و از حجيّت ساقط است.
8- الغدير، ج 7، صص 266- 257، چ جديد، صص 197- 190، چ قديم.
9- التفسير الكبير، ج 9، صص 211- 210، ذيل آيه 11 از سوره نساء.
10- شرح خطبه حضرت زهرا 3، صص 540- 533، 589- 580، 595- 594، چاپ هشتم.

ص: 98

نكته: حديث ساختگى: «نحن معاشر الأنبياء لا نُورَثُ، ما تركناه صدقه» در بيشتر كتابهاى چاپ شده عالمان شيعه و نيز در منابر و خطبه ها، به اشتباه «لُانوَرِّثُ» ضبط شده و خوانده مى شود. شيخ مفيد هم رساله اى دارد با نام رساله حول حديث «نحن معاشر الأنبياء لا نُورَثُ» كه درچاپ كنگره شيخ مفيد، روى جلد و در صفحه عنوانِ آن «لا نُوَرِّث» ضبط شده، ولى قطعاً اشتباه بوده وصحيح آن همچنان كه در كتب عامّه و بحار الأنوار مرحوم مجلسى ضبط شده است- «لا نُورَثُ» است. در اين باره اندكى در «جمع پريشان» توضيح داده ام و اينجا بيشتر به آن نمى پردازم. (1)

قصّه: اين قصّه را تاكنون در كتابى نديده ام و براى ثبت در تاريخ در اينجا مى نويسم و آن را از حضرت آيه الله بهجت (دام ظلّه) شنيده ام. ايشان گفتند: روزى علماى اهل سنت در بغداد جلسه اى تشكيل دادند و از عالم بزرگ شيعه شيخ محمّد حسن مظفّر صاحب «دلائل الصدق» يا يكى ديگر از بزرگان خاندان مظفّر خواستند كه براى مناظره درباره امامت در آن جلسه حاضر شود. هنگامى كه وى حاضر شد، از او پرسيدند: «نظر شما در خصوص دستور پيامبر به ابى بكر درهنگام بيمارى اش چيست؟ آنگاه كه به ابوبكر فرمان داد به جايش نماز بخواند و امام جماعت شود؟ هنوز سؤال آنان تمام نشده بود كه مظفر به آن پاسخ داد و چنان عالمان سنّى را مات و مبهوت كرد كه «كأنّ على رؤوسهم الطير» همه ساكت شدند و هيچ كس هيچ حرفى نتوانست بر زبان بياورد و مجلس مناظره به نفع مظفّر خاتمه يافت و از هم پاشيد. جواب مرحوم مظفّر تنها يك جمله بود، وى پيش از تمام شدن سؤال به سرعت گفت: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُر!»

يعنى بر فرض كه پيامبر در بيمارى اش به ابوبكر چنين دستورى داده باشد، خود اهل سنّت روايت كرده اند كه وقتى پيامبر خدا فرمود: «إيتونى بقلم و دواه ...» عمرگفت: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُر!» و شماكه سخنان پيامبر در بيمارى را- معاذالله- هذيان مى دانيد، پس دستور نماز به ابى بكر هم يكى از همان هذيانهاست!

آيه الله بهجت مى فرمود: اين جواب مسلّماً نوعى كرامت و امرى خارق العاده است و هيچ جوابى در آن مجلس، مانند اين پاسخ ويرانگر و كوبنده نمى توانست باشد.


1- جمع پريشان، ج 1، صص 18، 74، مقاله «الجواد قد يكبو». هنگام حمله به بيت فاطمه 3، علاوه بر آن حضرت و حضرت امير 7، عده اى از بنى هاشم و شمارى از صحابه نيز در منزل حضرت حضور داشتند و در آنجا متحصّن شده بودند، مانند: عبّاس بن عبدالمطّلب، عتبه ابن ابى لهب، سلمان فارسى، ابوذر غفارى، عمّار بن ياسر، مقداد بن اسود، براء بن عازب، ابىّ بن كعب، سعد بن أبى وقّاص، طلحه بن عبيدالله. حديث ساختگى: «نحن معاشر الأنبياء لا نُورَثُ، ما تركناه صدقه» در بيشتر كتابهاى چاپ شده عالمان شيعه و نيز در منابر و خطبه ها، به اشتباه «لُانوَرِّثُ» ضبط شده و خوانده مى شود. شيخ مفيد هم رساله اى دارد با نام رساله حول حديث «نحن معاشر الأنبياء لا نُورَثُ» كه درچاپ كنگره شيخ مفيد، روى جلد و در صفحه عنوانِ آن «لا نُوَرِّث» ضبط شده، ولى قطعاً اشتباه بوده وصحيح آن همچنان كه در كتب عامّه و بحار الأنوار مرحوم مجلسى ضبط شده است- «لا نُورَثُ» است.

ص: 99

ص: 100

فدك درگذر تاريخ

على اكبر مهدى پور

براساس نويدهاى شفّاف تورات، قوم يهود از طلوع خورشيد اسلام از افقِ مكّه آگاه بودند و مى دانستندكه نور محمد 9 از «جبل فاران» خواهد درخشيد (1). بشارت هاى تورات در باره پديدار شدن امّتى عظيم از تبار حضرت ابراهيم، از نسل اسماعيل و اقامت هاجر در «صحراى فاران» بسيار صريح بود (2).

از اين رهگذر، قوم يهود پس از شناسايى نياكان پيامبر و ناكام ماندنشان در ترور آنان، در صدد برآمدند كه در برابر پيشرفت اسلام سدّهاى مستحكمى ايجاد كنند و مطمئن شوند كه نور اسلام به سرزمين قدس شريف نخواهد تابيد و آنها در تأسيس پايتخت دولت جهانشمول يهود در سرزمين فلسطين موفق خواهند شد. از اين رهگذر تعدادى خاكريز بين مكه و قدس ايجاد كردند كه مهم ترين آنها به قرار زير است:

.1يثرب 2. بنى قريضه 3. بنى مصطلق 4. بنى نظير 5. خيبر 6. تبوك 7. موته. سپاه اسلام درعهد رسالت، تا موته پيش رفتند و لشگر اسامه به فرمان آن حضرت به سوى قدس گسيل شد كه با كارشكنى منافقان عقيم ماند.

با مهاجرت پيامبر خدا 9 به يثرب، خاكريز اول به راحتى فتح گرديد.

يهود بنو قريضه، بنو نضير و بنو قينقاع، كه محور شرارت در منطقه بودند، به محضر آن حضرت رسيده، از محتواى دعوتش پرس و جو كردند.

پيامبر خدا در پاسخ فرمود:


1- كتاب مقدس، عهد قديم، سفر تثنيه، فصل 33، فراز 2؛ حبقوق نبى، فصل 3، فراز 3، انجمن پخش كتب مقدسه، لندن، 1904 م.
2- همان، سفر پيدايش، فصل 21، فراز 21- 18

ص: 101

من به سوى خداوند يكتا و رسالت خويش فرا مى خوانم، شما در تورات نشانه هاى مرا خوانده ايد و دانشمندانِ شما به شما خبر داده اند كه من از مكّه خروج كرده، به سوى حَرّه (يثرب) هجرت مى كنم.

گفتند: ما اين ها را شنيده ايم، ولى اكنون مى خواهيم پيمان صلح امضا كنيم.

سرانجام پيمان عدم تعرّض بسته شد كه عليه پيامبر و ياران آن حضرت با دست، زبان، سلاح، در نهان يا آشكار، اقدامى نكنند (1). آنگاه گروهى از آنها به مكّه رفتند و در برابر بتها سجده كردند تا اعتماد مشركان را به خود جلب كنند (2)

با تحريك يهود، قريش آماده نبرد شدند و نامه تهديد آميزى از سوى ابوجهل به سوى پيامبر فرستاده شد و مقدّمات جنگ بدر فراهم گرديد (3)

پس از پيروزى مسلمانان در جنگ بدر، يهوديان به مكه رفتند و بركشته هاى مشركان اشك ريختند و مقدّمات جنگ احد را فراهم ساختند.

نخستين شورش يهود عليه مسلمانان توسّط «بنو قينقُاع» از داخل مدينه آغاز شد. پيامبر خدا آنان را به مدّت 15 روز در محاصره نگه داشت، سپس كوچ داد (4) آنگاه «بنى نضير» اعلان جنگ كردند و سپاه اسلام آنها را نيز محاصره كرده و وادار به تسليم نمودند. سپس ابوسفيان يهود «بنى قُرَيضه» را تحريك كرده، قول همكارى دادند و جنگ خندق را پيش آوردند.

پس ازجنگ خندق، پيامبر خدا دستور داد قلعه هاى آنها را نيز محاصره كرده، وادار به تسليم نمودند (5)

پس از شكست بنوقريضه، يهود خيبر همپيمانان خود را فراخوانده، مهيّاى حمله به مدينه شدند. آنها به قلعه هاى مستحكم خود مغرور بودند و قلعه هاى خود را دژهاى نفوذ ناپذير مى پنداشتند.

يهود خيبر شش قلعه داشتند كه محكم ترين آنها «قموص» بود و مرحب خيبرى در آن اقامت داشت.

20 /000

جنگجو در خيبر مهيّاى حمله بودند كه مسلمانان آنها را به محاصره خود درآوردند. هر روز يكى از اصحاب مسؤوليّت حمله را بر عهده مى گرفت و ناكام بر مى گشت، تا اينكه پيامبر فرمود: فردا پرچم را به دست كسى مى سپارم كه خدا و پيامبر را دوست دارد، خدا و پيامبر نيز او را دوست دارند. او حمله مى كند و فتح نكرده بر نمى گردد. آنروز پرچم را به دست امير مؤمنان داد، او در يك حمله، قلعه را گشود و درِ خيبر را سپر قرار داد و سپس از آن پل ساخت و سرانجام چهل ذراع به كنار پرتاب كرد و مرحب خيبرى را از پاى درآورد و خيبر را فتح نمود (6)

هشت نفر تلاش كردند كه آن را جابه جا كنند ولى نتوانستند (7)

پس از فتح خيبر، پيامبر خدا 9 پرچمى فراهم ساخت و فرمود: چه كسى براى اين پرچم داوطلب مى شود؟

زبير گفت: من، فرمود: دور شو.

سعد بن عباده گفت: من، فرمود: دور شو.

آنگاه فرمود: على جان! اين پرچم را بردار و به سوى قلعه «فدك» برو.

چون خبر دلاورى اميرمؤمنان در منطقه پيچيد و آوازه فتح خيبر و قتل مرحب به گوش اهالى فدك رسيد، آنها در خود ياراى مقاومت نديدند و پيشنهاد صلح كردند. اميرمؤمنان فدك را در برابر حفظ خون اهالى فدك پذيرفت (8)

بدينسان فدك بدون جنگ و خون ريزى در اختيار پيامبر خدا 9 قرار گرفت و لذا خالصه پيامبر بود؛ چنانكه همه مفسّران، محدّثان و مورّخان بر آن تصريح كرده اند (9)

*** پس، آياتى از قرآن نازل شد و پيامبر خدا 9 مأموريّت يافت كه آن را به حضرت فاطمه 3 عطا كند. ازاينرو، دخت گرامى اش را فرا خواند و فدك را به او عطا كرد و به اميرمؤمنان فرمان داد كه قباله فدك را به عنوان «نِحله» به نام حضرت فاطمه بنويسد (10)

سرگذشت فدك در پرتو آيات:

براساس روايات شيعه و سنّى از پيامبر خدا 9 و پيشوايان معصوم:، آيات فراوانى در قرآن كريم به داستان فدك مربوط است و حضرت فاطمه 3 در خطبه اى كه به عنوان استيضاح دولت وقت ايراد كرد، به برخى از آنها استدلال نمود:


1- طبرسى، اعلام الورى، ج 1، ص 157، مؤسسه آل البيت، قم، 1417 ق.
2- شيخ طوسى، تفسير تبيان، ج 3، ص 223، داراحياء التّراث العربى، بيروت.
3- واقدى، المغازى، ج 1، ص 180، اعلمى، بيروت، 1409 ق.
4- همان، ص 374.
5- ابن هشام، السّيره النّبويه، ج 4، ص 195، دار الجيل، بيروت.
6- يعقوبى، التّاريخ، ج 2، ص 46، حيدريه، نجف اشرف، 1384 ق.
7- ابن هشام، السّيره النّبويه، ج ، ص
8- طبرسى، اعلام الورى، ج 1، ص 209.
9- ابن شبه، تاريخ المدينه المنوّره، ج 1، ص 193، دارالفكر، قم، 1410 ق.؛ بلاذرى، فتوح البلدان، ص 27، محمد على بيضون، بيروت، 1420 ق.؛ ابن هشام، السّيره النّبويه، ج 4، ص 326؛ طبرى، تاريخ الأمم و الملوك، ج 2، ص 498، اعلمى، بيروت، 1418 ق.؛ ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 210، عيسى البابى، قاهره، 1926 م؛ ذهبى، تاريخ الاسلام، ج 2، ص 422، دار الكتاب، بيروت، 1410 ق.
10- قطب راوندى، الخرائج، ج 1، ص 112، مؤسّسه الامام المهدى، قم، 1409 ق.

ص: 102

1.

وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؛ «حقّ ذِى الْقُرْبى را بپرداز.» (1) بسيارى از محدّثان، مفسّران و مورّخان اهل سنّت اين آيه را به داستان فدك تفسير كرده اند؛ از آن جمله اند:

الف) حافظ عبيد الله حسكانى، از علماى بزرگ اهل تسنّن در قرن پنجم هجرى در ذيل اين آيه شريفه، با سلسله اسنادش به شش طريق از «ابوسعيد خُدرى» روايت كرده كه گفت:

«لَماّ نَزَلَتْ: وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ دَعا رَسُولُ اللهِ 9 فاطِمَهَ فَأَعْطاها فَدَكاً».

چون اين آيه نازل شد پيامبر خدا فاطمه را فرا خواند وفدك را بهاو عطا كرد (2)

ب) آنگاه با سلسله اسنادش از اميرمؤمنان 7 نيز به همين تعبير روايت كرده است (3)

ج) حافظ ابن كثير (متوفاى 774 ق.) نيز با سلسله اسنادش از ابوسعيد به همان تعبير نقل كرده است (4)

د) حافظ جلال الدين سيوطى (متوفاى 911 ق.) در تفسير اين آيه از بزّار، ابويعلى، ابن ابى حاتم و ابن مردويه نقل كرده كه با سلسله اسنادشان از ابوسعيد خدرى روايت كرده اند كه گفت:

«چون اين آيه نازل شد، پيامبر خدا فاطمه را فراخواند و فدك را به او عطا كرد.» (5)

ه-) امام ثعلبى (متوفاى 427 ق.) بدون اشاره به فدك مى نويسد:

برخى گفته اند: منظور از «ذَا القُربى» خويشاوندان پيامبرند (6)

آنگاه از امام سجاد 7 روايت كرده كه به مردى از اهل شام فرمود: آيا اين آيه را در سوره بنى اسرائيل خوانده اى؟ پرسيد: آيا شما از خويشاوندان پيامبر هستيد كه خداوند امر فرموده حق آنها ادا شود؟ فرمود: آرى (7)

و) امام فخر رازى، متوفاى 606 ق. مى نويسد: درمورد مخاطبِ اين آيه دو قول است؛ قول نخست اين است كه:

اين آيه خطاب به پيامبر 9 است. خداوند به آن حضرت فرمان داد كه حقوق خويشاوندانش را از فَى ء و غنيمت عطا فرمايد (8)

ز) قرطبى (متوفاى 671 ق.) مى نويسد: امام زين العابدين 7 فرمود:

منظور از ذوى القربى خويشاوندان پيامبر هستندكه خداوند امركرده حقوق آن ها ازبيت المال داده شود؛ يعنى ازسهم ذوى القربى ازجنگ وغنايم جنگى. پس واليانِ امر و جانشينان آن ها، به اين امر مخاطب مى باشند (9)

ح) بيضاوى (متوفاى 791 ق.) نيز گويد:

گفته شده كه منظور از «ذوى القربى» خويشاوندان پيامبر هستند (10)

محدّثان، مفسّران و مورّخان شيعه، متّفق القول اند كه اين آيه در باره فدك نازل شده و اكنون اشاره اى داريم كوتاه، به برخى از آنها:

* فرات كوفى، از رجال برجسته عصر غيبت صغرى، با سلسله اسنادش از امام صادق 7 روايت كرده: هنگاميكه آيه وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ نازل شد، پيامبر فدك را به فاطمه عطا كرد. ابان بن تغلب پرسيد: پيامبر خدا آن را عطا كرد؟ فرمود: بلكه خداوند آن را به فاطمه عطا فرمود* (11) على بن ابراهيم قمى تصريح كرده كه اين آيه در حق حضرت فاطمه نازل شده و فدك را از آنِ او قرار داده است* (12) عياشى (متوفاى 320 ق.) از امام صادق 7 روايت كرده كه پيامبر خدا 9 فدك را وقف كرده بود، پس اين آيه نازل شد و پيامبر آن را به فاطمه عطا كرد (13) سپس ازعطيّه كوفى نقل كرده كه چون پيامبر خدا 9 خيبر را فتح كرد، خداوند فدك را فَىْ ء آن حضرت قرار داد. پس اين آيه نازل شد و پيامبر فرمود:

«يَا فَاطِمَهُ لَكِ فَدَكُ»؛ «اى فاطمه فدك از آن توست.» (14)


1- اسراء 17: 26
2- حسكانى، شواهد التّنزيل، ج 1، ص 438، ح 472- 467، چاپ وزارت ارشاد، تهران، 1411 ق.
3- همان، ص 442، ح 473.
4- ابوالفداء، تفسير القرآن العظيم، ج 3، ص 35، المكتبه العصريّه، بيروت، 1422 ق.
5- سيوطى، الدّر المنثور، ج 4، ص 477، چاپ آيه الله مرعشى، قم، 1404 ق. افست چاپ مصر.
6- ثعلبى، الكشف و البيان، ج 6، ص 95، داراحياء التراث، بيروت، 1422 ق.
7- همان.
8- فخر رازى، التفسير الكبير، ج 20، ص 193
9- قرطبى، الجامع لأحكام القرآن، ج 10، ص 247، داراحياء التراث، بيروت، 1966 م
10- بيضاوى، انوار التّنزيل، ج 2، ص 298، دارالرّشيد، بيروت، 1421 ق.
11- فرات كوفى، تفسير فرات، ج 3، ص 239، ح 322، مؤسّسه النّعمان، بيروت، 1412 ق.
12- على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 2، ص 18، دارالكتاب، قم، 1387 ق.
13- عيّاشى، التّفسير، ص 45، ح 47، مؤسّسه البعثه، قم، 1421 ق.
14- همان، ص 46، ح 50.

ص: 103

* شيخ طوسى نيز به تفصيل نقل كرده كه پس از نزول آيه، پيامبر خدا 9 حضرت فاطمه را فراخواند و فدك را به او عطاكرد وكارگزاران فاطمه درطول حيات پيامبر درآنجا مستقر بودند. پس از ارتحال آن حضرت فدك را مصادره كردند* (1) علّامه طبرسى از امام سجاد و ديگر معصومين: و از حافظ حسكانى روايت كرده كه پس از نزول اين آيه، پيامبر خدا 9 فدك را به حضرت فاطمه بخشيد* (2) سيد هاشم بحرانى، بيش از ده حديث از طريق شيعه و سنى روايت كرده كه پس از نزول اين آيه، پيامبر به فرمان خدا فدك را به فاطمه عطا كرد* (3) فيض كاشانى پس از نقل احاديث وارده، در ذيل اين آيه مى نويسد: احاديث در اين معنى، به حدّ استفاضه رسيده است (4)

* ابن مشهدى نيز بيش از ده حديث در ذيل اين آيه، در همين رابطه نقل كرده است. (5)

وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؛ «پس حق (ذِى القُربى) را بپرداز.» (6) گروهى از مفسّران شيعه و سنّى در ذيل اين آيه شريفه روايت كرده اند كه چون اين آيه نازل شد، پيامبرخدا 9 حضرت فاطمه 3 را فرا خواند و فدك را به او عطا كرد، كه از آن جملهاند:

الف) حافظ حسكانى، با سلسله اسنادش از ابن عباس (7)

ب) فرات كوفى، با سلسله اسنادش از امام صادق 7 (8)

ج) عياشى، با سلسله اسنادش از امام صادق 7 (9)

د) على بن ابراهيم، با سلسله اسنادش از امام صادق 7 (10)

ه-) بحرانى با سلسله اسنادش از امام باقر، امام صادق و ابوسعيد خدرى (11)

.3

مَا أَفاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى (12) «آنچه خداوند از اهل آبادى ها بر پيامبر بر گرداند، از آنِ خدا، پيامبرِ خدا و ذوى القربى است.»

در اين آيات مباركه، خداوند منّان در مورد آنچه مسلمانان براى به دست آوردنآن ركاب نزده، اسب واسترى نتاخته اند، مى فرمايد: آنها «فَىْ ء» هستند و ازآنِ خدا و رسول و ذوى القربى مى باشند.

در ذيل اين آيات، مفسّران و محدّثان به داستان فدك پرداخته و آن را جزو «فَىْ ء» شمرده اند؛ از جمله آنها است:

الف) ثعلبى از ابن عباس نقل كرده كه منظور از اين آيه، اموال بنو قُريَضه، بنو نَضير، فدك، خيبر، و عُرَينه مى باشد، كه خداوند همه اش را در اختيار پيامبر قرار داد و اين آيات را نازل كرد و منظور از ذوى القربى خويشان پيامبر هستند و آنها بنى هاشم و بنى عبد المطّلب هستند (13)

ب) طبرى نيز همين متن را با سلسله اسنادش از ابن عباس نقل كرده است (14)

ج) قطب راوندى معجزه باهره اى از پيامبر خدا 9 روايت كرده كه در فرازى از آن آمده است:

«جبرئيل امين پيامبر را با طىّ الأرض به سرزمين فدك برد و در خانه هاى آن به گردش در آورد و آيه شريفه را تلاوت كرده، گفت: اى محمد، اين را خداوند به تو اختصاص داده، ديگران هيچ نصيبى درآن ندارند.»

پيامبر 9 به مدينه باز گشته، كليدهاى فدك را به مردم ارائه كرد و به حضرت فاطمه 3 فرمود:

«دخترم! خداوند فدك را به پدرت اختصاص داد. ديگر مسلمانان نصيبى در آن ندارند. هرگونه كه بخواهم درآن تصرّف مى كنم. مادرت خديجه مهريّه اى در عهده پدرت داشت، پدرت فدك را به عنوان مهريّه مادرت به تو داد، تا نحله تو باشد، سپس از آن فرزندانت.»

آنگاه پوست دبّاغى شده عُكاظى طلب نمود و به على 7 فرمود:


1- شيخ طوسى، التّبيان، ج 6، ص 468، داراحياء التّراث، بيروت، بى تا.
2- طبرسى، مجمع البيان، ج 6، ص 633، دارالمعرفه، بيروت، 1408 ق.
3- بحرانى، البرهان، ج 6، صص 78- 75، مؤسّسه البعثه، بيروت، 1419 ق.
4- فيض، الصّافى، ج 4، ص 402، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1419 ق.
5- مشهدى، كنزالدّقايق، ج 7، صص 392- 388، چاپ ارشاد، تهران، 1411 ق.
6- روم 30: 38.
7- حسكانى، شواهد التنزيل، ج 3، ص 570، ح 608.
8- فرات كوفى، التّفسير، ج 1، ص 322، ح 437 و 438.
9- عياشى، التفّسير، ج 3، ص 45، ح 49.
10- على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج 2، ص 155.
11- بحرانى، البرهان، ج 7، صص 443- 447.
12- حشر 59: 7.
13- ثعلبى، الكشف و البيان، ج 9، ص 273.
14- طبرى، جامع البيان، ج 28، ص 24، دارالمعرفه، بيروت، 1412 ق.

ص: 104

«اكْتُبْ لِفاطِمَهَ بِفَدَكَ نِحْلَهً مِنْ رَسُولِ اللهِ».

«براى فاطمه فدك را به عنوان نِحله پيامبر خدا بنويس.»

حضرت على، امّ ايمن و يكى از غلامان پيامبر بر آن گواه شدند (1)

سپس راوندى گويد:

«اهالى فدك آمدند و پيامبر 9 فدك را به آنها ساليانه به 24000 دينار مقاطعه نمود.» (2)

د) به نقلى ديگر پيامبر 9 و على 7 دركنار هم، فدك را گشودند (3)

ه-) امام رضا 7 در مجلس مأمون با اين آيه شريفه استشهاد نموده، فرمود: هنگاميكه اين آيه نازل شد، رسول الله 9 حضرت فاطمه 3 را فراخواند و فرمود:

«اين فدك بهمن اختصاص دارد، مسلمانان براى تصرّفآن ركاب نزده اند. خداوند به من امر فرموده كه آن را به تو عطا كنم. پس آن را براى خود و فرزندانت بگير.» (4)

پيشينه فدك

براساس آنچه مرحوم نهاوندى از كتاب «زبده الأقارن» نقل كرده، پيشينه سرزمين فدك به قرن دهم پيش از ميلاد مى رسد.

وى در ضمن داستان بسيار مفصّلى نقل مى كند كه يكى از خواصّ اصحاب حضرت موسى 7 به نام «ذَرخاء» مشهور به «ذَرخاءِ زاهد» از حضرت موسى 7 وصف پيامبر اسلام 9 و امير مؤمنان 7 را شنيده بود و آگاهى زيادى از رمل و اسطرلاب داشت.

در ضمن سير و سياحت خود، به محلّى در نزديكى «يثرب» رسيد، از آنجا خوشش آمد. چاه آبى حفر نمود، چشمه پر آبى پديدار گرديد. پس در آبادانى آنجا كوشيد. زاهدان و عابدان از ايل و تبارش به آنجا كوچ كردند. در اندك زمانى هشت قريه در آنجا پديد آمد.

چون اجلش فرا رسيد فرزندانش را گرد آورد و گفت:

«يكهزار وپانصد وپنجاه سال بعد، پيامبرى به نام «محمد» دراينجا مبعوث مى شود، دامادش كه «على» نام دارد، وصىّ و خليفه اوست.»

آنگاه معجزه باهره اى از آن حضرت نقل كرده، افزود:

«چون او مبعوث شود و اين معجزه از او صادر گردد، پس همگى به او ايمان آورده، اين هشت قريه را تسليمش نماييد.» (5)

وجه تسميه فدك

در اينكه چرا اين سرزمين «فدك» ناميده مى شود، دو وجه گفته شده:

.1

پس از مهاجرت پيامبر 9 به يثرب، يكى از نوادگانِ «ذَرخاء» به پيامبر ايمان آورد و معجزه اى را كه نياى او (ذرخاء) پيشگويى كرده بود، توسّط آن حضرت به وقوع پيوست، پس او بر اساس لوحى زرّين، كه در صندوقى در بسته از «ذرخاء» به او رسيده بود، آن هشت قريه را به آن حضرت تقديم نمود و عرضه داشت: «فَداكَ»؛ «اين سرزمين به فداى شما.»

پس آنجا به «فَداكَ» موسوم شد و در اثركثرت استعمال، الفِ آن حذف گرديد و به «فَدَك» شهرت يافت (6)

.2

زجاجى گويد: نخستين كسى كه در اين سرزمين فرود آمد «فدك بن حام» بود و لذا به نام او «فدك» ناميده شد (7) گستره فدك

فدك بيش از آنكه به عنوان مال ومنال و جاه و مقام مطرح باشد، نمادِ حقّانيت اهلبيت: در برابر صاحبان زر و زور و تزوير است. آنچه از معصومين: در مورد محدوده فدك رسيده، اين معنى را به روشنى بيان مى كند و اكنون به چند نمونه اشاره مى كنيم:

الف) اميرمؤمنان 7 محدوده فدك را به شرح زير بيان فرمود:


1- قطب راوندى، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 112.
2- همان، ص 113.
3- فرات كوفى، تفسير فرات، ج 2، ص 474.
4- مشهدى، كنز الدّقايق، ج 13، ص 161.
5- نهاوندى، خزينه الجواهر، صص 565- 568، چاپ ششم، اسلاميه، تهران، 1364 ش.
6- نهاوندى، همان، ص 568.
7- حموى، ياقوت، معجم البلدان، ج 4، ص 240، داراحياء التّراث، بيروت، 1399 ق.

ص: 105

* يك حدّ آن كوه احُد*

يك حدّ آن عَريش مصر*

حدّ ديگرش سَيفُ البحر*

حدّ چهارمش دَومَهُ الجَندَل (1) اگر حدود كشور پهناور اسلامى را در عهد مولاى متقيان در نظر بگيريم، در واقع آن حضرت حدود كشور اسلامى را به عنوان محدوده فدك بيان فرموده است.

ب) روزى حضرت موسى بن جعفر 8 بر مهدى عباسى وارد شد، او مشغول ردّ مظالم بود، حضرت فرمود: چه شده كه مظالمِ ما به ما برگردانيده نمى شود؟!

خليفه عباسى پرسيد: چه مظلم هاى؟

امام 7 سرگذشت فدك را به تفصيل بيان كرد. وى گفت: حدّ آن را براى من بازگو. فرمود:

* يك حدّ آن كوه احد*

حدّ ديگرش عريش مصر*

حدّ سومش سيف البحر*

حدّ چهارم دومه الجندل. خليفه پرسيد: همه اينها جزو فدك ميباشد؟ فرمود: آرى (2)

ج) روزى هارون الرشيد به حضرت موسى بن جعفر 8 گفت: فدك را بگير. حضرت امتناع كرد. هارون اصرار ورزيد. حضرت فرمود: اگر فدك را پس مى دهى، همه حدود آن را ميخواهم.

هارون گفت: حدود آن چيست؟ حضرت فرمود: اگر حدود آن را بيان كنم، تسليم نخواهى كرد. هارون گفت: به جدّت سوگند كه تسليم مى كنم.

امام كاظم 7 فرمود: يك حدّ آن، عدن است.

چهره هارون دگرگون شد.

حضرت فرمود: حدّ ديگر آن سمرقند است.

در اين هنگام اضطراب و نگرانى به هارون دست داد.

حضرت فرمود: حدّ سوّم آن آفريقا است.

رنگ هارون سياه شد.

امام 7 فرمود: حدّ چهارم آن كرانه خزر و ارمنستان است.

هارون گفت: ديگر چيزى براى ما باقى نماند.

حضرت فرمود: گفتم كه اگر حدود آن را مشخّص كنم، پس نخواهى داد.

اينجا بود كه هارون تصميم گرفت او را به شهادت برساند (3)

روى اين بيان، مطالبه فدك از سوى حضرت زهرا 3 به جهت ارزش مالى آن نبود، بلكه فدك نماد حقّانيت اهلبيت بود و حضرت فاطمه براى حمايت از امام زمانش آن را از حكومت وقت مطالبه مى كرد و در طلب آن پاى مى فشرد.


1- طريحى، مجمع البحرين، ج 5، 283، مكتبه مرتضويه، تهران، 1365 ش.
2- كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 543، دارالاضواء، بيروت، 1405 ق.
3- سبط ابن جوزى، تذكره الخواص، ج 2، ص 466، مجمع جهانى اهلبيت، قم، 1426 ق. به نقل از ربيع الأبرار زمخشرى، ج 1، ص 315، شريف رضى، قم، 1410 ق.

ص: 106

مطالبه فدك

به گفته روايات، خواسته هاى حضرت فاطمه 3 از دولت وقت، منحصر به «فدك» نبود، بلكه ارث خود از پيامبر اكرم 9، فَىْ ء، فدك و بازمانده خمس خيبر را نيز طلب مى نمود.

بخارى با سلسله اسنادش از عايشه روايت كرده كه گفت:

«إنَّ فاطِمَهَ 3 بِنْتَ النَّبىّ 9، أرْسَلَتْ إلى أبى بَكْرٍ تَسْألُهُ ميراثَها مِنْ رَسُولِ اللهِ 9 مِمّا أفاءَ اللهُ عَلَيْهِ بِالْمَدينهِ وَفَدَكَ، وَ ما بَقِىَ مِنْ خُمْسِ خَيْبَرٍ».

«فاطمه دخت پيامبر، كسى را نزد ابوبكر فرستاد وميراث خود را از پيامبر، از آنچه خداوند براى او «فَىْ ء» قرار داده، از فدك و از بازمانده خمس خيبر طلب كرد.»

ابوبكرگفت: پيامبر فرموده است: «ما ارث نمى گذاريم، آنچه از ما بماندصدقه است ...»

ابوبكر از اينكه چيزى از آنها را به فاطمه بدهد امتناع كرد، پس فاطمه بر او خشم كرده، قهر نمود و تا زنده بود با او سخن نگفت.

وقتى وفات يافت، على 7 او را شبانه دفن كرد و خود بر او نماز گزارد و ابوبكر را از اين امر آگاه نكرد (1)

ابن ابى الحديد مى نويسد:

«مردم خيال مى كنند كه حضرت فاطمه 3 تنها ميراث و نحله خود را از ابوبكر مطالبه مى كرد، ولى من در احاديث يافتم كه وى مطالبه سوّمى نيز داشت كه آن را نيز ابوبكر دريغ نمود و آن سهم ذوى القربى بود.» (2)

البته حضرت فاطمه 3 دو مطالبه ديگر نيز داشت و آنها عبارت بودند از:

( 1

صدقات پيامبر 2 9) سهم وى از غنايم جديدكه در اختيار حكومت بود. صدقات پيامبر:

بحث در باره صدقات پيامبر 9 زمان گسترده اى را مى طلبد، در اينجا تنها به يك قلم از آنها اشاره مى كنيم و آن اموال «مُخَيرِيق» يهودى بود كه همه اش را در اختيار پيامبر قرار داد و حضرت آنها را جزو صدقات خود نمود.

اموال او شامل: دلال، برقه، اعواف، صافيه، مَيثب، حُسنى و مَشرَبه امّ ابراهيم بود (3)

ابن شبّه با سلسله اسنادش نقل كرده كه حضرت فاطمه 3 كسى را نزد ابوبكر فرستاد وميراثش را از فَى ء، فدك، باقيمانده خمس خيبر وصدقات پيامبرطلب كرد (4)

با توجه به نمادين بودن بحث «فدك»، بسيار طبيعى بود كه حضرت فاطمه 3 از غنايم جديدى كه در اختيار خليفه قرار مى گرفت، حق خود را مطالبه كند.

ارزش ريالى فدك

محدّثان، مفسّران و مورّخان حامى مكتب خلافت، كوشيده اند ارزش ريالى فدك را بسيار پايين نشان دهند و گفته اند كه خليفه دوم نصف فدك را از اهالى فدك به 000/ 50 درهم خريد (5)

اين ادّعا يقيناً بى پايه است؛ زيرا:

اوّلًا: به نصّ آيات قرآن، تمام فدك در اختيار پيامبر بود، نه نصف آن.

ثانياً: پيامبر 9 درآمد فدك را به اهالى فدك ساليانه به 24000 دينار (معادل 000/ 240 درهم) مقاطعه كرده بود (6)

ثالثاً: درآمد ساليانه فدك به 000/ 70 دينار (معادل 000/ 700 درهم) مى رسيد (7)

رابعاً: نخل هاى فدك، با همه نخلستان هاى كوفه برابرى مى كرد (8)


1- بخارى، الصّحيح، ج 5، ص 177، دارالجيل، بيروت، افست چاپ سلطانى يونينى.
2- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 230، چاپ عيسى الحلبى، قاهره، 1963 م.
3- ابن شبه، تاريخ المدينه المنوّره، ج 1، ص 173.
4- همان، ص 196.
5- واقدى، المغازى، ج 2، ص 707، اعلمى، بيروت، 1409.
6- مجلسى، بحارالانوار، ج 29، ص 116.
7- سيد بن طاووس، كشف المحجّه، ص 124.
8- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 236.

ص: 107

و نكته مهم اينجا است كه مطالبه فدك از سوى حضرت فاطمه 3 تنها براى احقاق حق بود وگرنه در تمام مدّتى كه فدك در اختيار حضرت فاطمه بود، او درآمد فدك را به فقرا مى داد و خود همانند وضع پيش از تملّكِ فدك زندگى مى كرد.

حضرت فاطمه در زهد و ايثار همسنگ امير مؤمنان است كه معاويه در حقّش مى گويد:

«اگر براى على دو انبار؛ يكى از طلا و ديگرى از كاه باشد، او نخست طلاها را انفاق مى كند، سپس كاه ها را.» (1)

روى اين بيان، مطالبه ارث، فى ء، نحله، خمس و صدقات، منحصراً براى دفاع از ولايت امير مؤمنان 7 بوده است.

قباله هاى فدك

پيامبر خدا با توجّه به علم گسترده اى كه از رخدادهاى بعدى داشت، براى حضرت فاطمه سندى نوشت و حضرت على، امّ ايمن و يكى از غلامانش را برآن، شاهد گرفت، اين نخستين قباله فدك بود (2)

دوّمين قباله را ابوبكر، پس ازگواهى اميرمؤمنان و امّ ايمن، به عنوان عدم تعرّض، نوشت و به آن حضرت داد. حضرت زهرا وقتى از منزل خليفه به خانه برمى گشت، با عمربن خطاب روبه رو آمد. عمر پرسيد: اين چيست كه همراه تو است؟ فرمود: پسر ابى قحافه براى من نوشته است. گفت: بر من ارائه كن تا ببينم. وقتى آن را از حضرت گرفت، نگاه كرده، به آن آب دهان انداخت و پاره كرد (3)

سومين قباله را مأمون عباسى (4) وچهارمين قباله را عمر بن عبدالعزيز نوشتند (5)

ماجراى فدك

داستان فدك بسيار گسترده و بستر سخن بسيار وسيع است و سخنان ناگفته و دُرهاى ناسفته در اين زمينه فراوان است كه به جهت محدوديت صفحات مجلّه، از همه آنها صرف نظر مى كنيم، فقط دست به دست شدن آن را به طور فشرده مى آوريم:

1- پيامبر 9 به فرمان پروردگار، به عنوان «خالصه» آن را در دست گرفت. 2- به فرمان خداوند آن را به عنوان «نحله» به حضرت زهرا تسليم كرد. 3- در طول حيات پيامبر، حضرت زهرا آن را در تصرّف خود داشت. 4- پس از ارتحال پيامبر، ابوبكر آن را مصادره كرد. 5- پس از آن، خليفه دوم به مدّت دو سال فدك را تصرّف كرده، به امير مؤمنان بازگرداند. 6- عثمان آن را مصادره كرد. 7- معاويه آن را به مروان بخشيد. 8- عمر بن عبدالعزيز آن را بازگرداند. 9- پس از او، بار ديگر مصادره شد و سفّاح برگرداند. 10- باز هم غصب شد و مهدى پس داد. 11- باز هم مصادره شد و مأمون برگرداند. 12- همچنين غصب شد و واثق پس داد. 13- باز هم غصب شد و منتصر برگرداند. 14- و باز مصادره شد و مهتدى برگرداند. 15- باز براى چندمين بار مصادره شد و راضى بالله پس داد (6) روى اين بيان، فدك در ايّام خلافت امويان و عباسيان، 10 بار مصادره شد و باز به فرزندان حضرت فاطمه بازگردانده شد.


1- علامه حلّى، كشف اليقين، ص 457.
2- طبرسى، اعلام الورى، ج 1، ص 209.
3- كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 543.
4- طبرسى، مجمع البيان، ج 6، ص 634.
5- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 225.
6- ر. ك به: ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 216؛ طبرسى، مجمع البيان، ج 6، ص 634؛ سمهودى، وفاء الوفا، ج 3، ص 997، احياء التراث، بيروت، 1401 ق. بحرانى، البرهان، ج 6، ص 78 و محدّث قمى، فيض العلّام، ص 211، نويد، قم، 1365 ش.

ص: 108

از اين دست به دست شدن، مى توان كشف كرد كه خلفا نيز يقين داشتند كه حديث «نحن معاشرالأنبياء لا نورث» دروغ است و دروغ بودن آنرا، حضرت فاطمه با استناد به آيات قرآن در خطبه مشهور خود، كه به عنوان استيضاح دولت وقت در ميان مهاجران و انصار ايراد كرد، اثبات نمود (1)


1- نگارنده اين خطبه را از ده منبع معتبر نقل كرده و كتابشناسى 92 عنوان از شروح آن را در «كتابنامه آثار ماندگار تنها يادگار پيامبر» دليل ما، قم، 1384 ش. آورده است. چون خبر دلاورى اميرمؤمنان در منطقه پيچيد و آوازه فتح خيبر و قتل مرحب به گوش اهالى فدك رسيد، آنها در خود ياراى مقاومت نديدند و پيشنهاد صلح كردند. اميرمؤمنان فدك را در برابر حفظ خون اهالى فدك پذيرفت. بدينسان فدك بدون جنگ و خون ريزى در اختيار پيامبر خدا 9 قرار گرفت و لذا خالصه پيامبر بود؛ چنانكه همه مفسّران، محدّثان و مورّخان بر آن تصريح كرده اند. فرات كوفى، از رجال برجسته عصر غيبت صغرى، با سلسله اسنادش از امام صادق 7 روايت كرده: هنگاميكه آيه وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ نازل شد، پيامبر فدك را به فاطمه عطا كرد. ابان بن تغلب پرسيد: پيامبر خدا آن را عطا كرد؟ فرمود: بلكه خداوند آن را به فاطمه عطا فرمود. مطالبه فدك از سوى حضرت فاطمه 3 تنها براى احقاق حق بود وگرنه در تمام مدّتى كه فدك در اختيار حضرت فاطمه بود، او درآمد فدك را به فقرا مى داد و خود همانند وضع پيش از تملّكِ فدك زندگى مى كرد. حضرت فاطمه در زهد و ايثار همسنگ امير مؤمنان است كه معاويه در حقّش مى گويد: «اگر براى على دو انبار؛ يكى از طلا و ديگرى از كاه باشد، او نخست طلاها را انفاق مى كند، سپس كاه ها را.

ص: 109

ص: 110

ص: 111

ماجراى فدك

على محمد بشارتى

تلاش ما بر آن است با بررسى دقيق موضوعِ فدك و كاوش در اسناد مربوط به آن و تجزيه و تحليل مدارك مختلف، به اين رويداد تاريخى بپردازيم.

علاقمندى شديد نگارنده به اين موضوعِ حساس، به گونه اى است كه از سال ها پيش اسناد و مدارك مختلف مربوط به فدك را از كتب معتبر اهل سنت و تشيّع استخراج و فيش بردارى نموده و پس از دسته بندى به صورت دقيق تنظيم كرده ام.

اكنون كه پس از 20 سال، با عنايت ويژه پروردگار سبحان، به نگارش اين رويداد مهم اقدام مى شود، تقريباً اسناد و مدارك آن كاملًا در دسترس مى باشد.

ص: 112

از سوى ديگر، با توجّه به اهميت اين موضوع از ديد شيعه و توجّه خاص بسيارى از بزرگان اهل تسنن به اين رويداد، دو اقدام جديد به تلاش هاى مستمر گذشته اضافه شده است:

1- سفر به منطقه فدك؛ نگارنده از مناطق بدر و حنين و تبوك و خيبر و فدك ديدار كرده و منطقه را به لحاظ استراتژيكى مورد بررسى دقيق (البته از ديد خود) قرار داده و يادداشت هاى مفيد تهيه كرده ام. شايد اين تحليل دقيق، نخستين بار است كه در زبان فارسى منتشر مى شود. 2- بررسى دقيق تر اسناد؛ همانگونه كه پيش تر اشاره شد، مدارك مربوطبه فدك، هرچند از قبل تهيه وتنظيم گرديده، ولى براى پرهيز از يكجانبه گرايى و جلوگيرى از عجله و شتاب- كه با كارهاى پژوهشى وتحقيقاتى منافات آشكار دارد- اسناد مربوط، مجدداً مورد بررسى و مطالعه قرار گرفت تا چيزى از قلم نيفتد. سرزمين فدك

درجنوب شرقى مدينه و در نزديكى هاى خيبر، آبادى هاى پراكنده و چشمه سارها و قنات هاى فراوانى در قديم وجود داشته كه آن را «فدك» مى خواندند.

با توجه به هواى داغ، گرم و خشك مكه و هواى گرم مدينه، فدك از هوايى نسبتاً ملايم برخوردار بوده و هنوز هم نسبت به مكه و مدينه، هواى بهترى دارد.

اين سرزمين سوق الجيشى و تپه ماهورها سرزمينى بسيار آباد و پرمحصول بوده و از اين رو، همواره مورد توجه ساكنان و مردمى بوده كه با اهالى آنجا در داد و ستد و رفت و آمد بوده اند.

فاصله فدك تا مدينه حدود 140 كيلومتر است. به جهت حاصلخيز بودن سرزمين آن، يهوديان از دير باز بر آن استيلا يافته و قدرت سياسى، نظامى و اقتصادى خود را بر اطراف توسعه دادند و تقريباً همه مناطق؛ اعم از يثرب وحومه را زير سلطه سنگين خود گرفتند.

سلطه بر اين سرزمين حاصلخيز و آباد، به يك نبرد نظامى نيرومند نياز دارد؛ به همين دليل سران سلطه گر يهود و رؤساى قبايل آن، همواره براى جلوگيرى از نفوذ بيگانگان در قلمرو گسترده خود، در يك حالت نظامى دائمى به سر مى بردند.

اگر سخن يعقوبى را در مورد جمعيت يهوديان اين منطقه بپذيريم، حساسيت منطقه و موقعيت ويژه آن مشخص مى شود. يعقوبى جمعيت اين منطقه را در آن زمان بالغ بر بيست هزار نفر نوشته است (1)

موقعيت فدك

يهوديان ازديرباز، عناصرى حريص و مال دوست بوده اند. درست است كه مهاجرت آن ها به مدينه، برابر بعضى از اسناد، به منظور گرويدن به اسلام و ايمان آوردن به پيامبر اسلام بوده، اما خوى مال دوستى و دنيا طلبى شان باعث شد كه پس از بعثت حضرت محمد، نه تنها به اسلام ايمان نياورند كه به عكس، در تمامى توطئه ها و پيكارهايى كه بر ضدّ اسلام صورت مى گرفت سهيم شدند. آنان عناصرى موقعيت شناس واقتصادى بودند. استقرار در بهترين وخوش آب وهواترين و استراتژيك ترين نقاط جزيره العرب- كه فدك يكى از آن ها بود- از همين خصلت آنان نشأت مى گرفت.

فدك سرزمينى تپه ماهور و كوهپايه بود. اين مسأله را علاوه بر اين كه نگارنده خود از نزديك مشاهده كرده، اسناد تاريخى نيز دليل محكمى است بر اين ادعا.

واقدى كه مورخ قرن دوم بوده و درسال 207 قمرى از دنيا رفته است، مى نويسد:

«يهويان مردمى بودند كه همواره محصول و ميوه داشتند. آب هاى ايشان؛ چون آب ناحيه «تيماء»، چشمه اى بود كه از بُن كوهى جريان داشت و هيچ گاه كم نمى شد. خيبر آن قدر آب داشت كه گويى بر روى آب قرار گرفته است. فدك هم اينگونه بود.» (2)

از نوشته واقدى بر مى آيد كه فدك منطقه اى كوهستانى بوده؛ زيرا درآن چشمه هايى وجود داشته است.

بسيارى از مورّخان نوشته اند: فاصله فدك تا مدينه دو روز راه بوده است (3) به نظر مى رسد اين سخن درست باشد؛ زيرا در آن روزگار و با وسايل آن زمان، هر روز مى توانستند حد اكثر 70 كيلومتر راه طى كنند، جز موارد استثنايى و ضرورى كه با اسب هاى تندرو بسيار بيش از اين مى پيمودند. حال با توجه به اين كه اغلب اسناد حاكى است فاصله فدك تا مدينه دو روز بوده، البته با وسايل نقليه مرسوم زمان پيامبر كه اسب، استر و يا شتر بوده است، نتيجه مى گيريم كه فاصله فدك تا مدينه حدود 140 كيلومتر است نه بيشتر. بنابراين، بعضى از نظريات، كه فاصله مدينه تا فدك را 220 يا 250 كيلومتر دانسته اند صحيح به نظر نمى رسد.

محصول فدك


1- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 46.
2- مغازى، ص 544.
3- مصباح المنير فيومى و بهجه قلب المصطفى ص 55 و مجمع البحرين و معجم البلدان، ج 6، ص 342.

ص: 113

عمده توليدات فدك خرما بوده و اگر جو يا گندمى توليد مى شده، قابل توجه و ملاحظه نبوده است.

به گفته برخى روايات، محصول ساليانه فدك 24 و يا 70 هزار دينار بوده است (1) البته هر دو دسته روايات مى تواند درست باشد؛ زيرا همانگونه كه گفتيم، عمده محصولات فدك خرما بوده و نخل خرما درختى است پر محصول كه يك سال خوب ثمر مى دهد و سال بعد حدود يك سوم محصول سال قبل بار مى آورد.

بنابراين، عدد 70000 دينار، متعلق به سال هاى پر محصول و 24000 دينار (حدود يك سوم هفتاد هزار دينار) مربوط به سال هاى كم محصول است؛ يعنى متوسط درآمد ساليانه فدك چيزى حدود 50 هزار دينار بوده است.

درآمد سابق فدك به وجه رايج امروز

تبديل درهم و دينار- كه وجه رايج زمان پيامبر بوده- به وجه رايج امروز، كار دشوارى نيست. هر دينار معادل ده درهم و هر درهم به وجه رايج امروز، حدود بيست هزار ريال (دو هزار تومان) مى شود. پس در آمد ساليانه فدك به وجه رايج امروز، چيزى حدود يك ميليارد تومان بوده است.

ممكن است برخى در رقم ياد شده ترديد كنند. اكنون براى روشن شدن ذهن اينگونه افراد، توضيح مى دهيم كه برابر آنچه كتب معتبر شيعه در مورد در آمد ساليانه فدك نقل كرده اند و مرحوم شيخ عباس قمى در سفينه البحار آورده، (2) محصول ساليانه فدك 24 و يا 70 هزار دينار بوده است.

گفتيم كه تفاوت عدد 24 هزار دينار و 70 هزار متعلّق به توليدات متفاوت خرماى فدك در سنوات مختلف بوده است. بنابراين:

در آمد دو سال فدك (دينار (

70000 G 24000 /94000

ميانگين درآمد ساليانه فدك (دينار (

2 /47000

94000

در آمد متوسط ساليانه فدك (ريال) 000/ 000/ 20000* 47000/ 940

از طرفى تقريباً همه محقّقان، هر دينار را ده برابر درهم (3) و هر ده دينار را معادل هفت مثقال طلا نوشته اند، (4) پس اگر قيمت هرمثقال طلا را امروز 000/ 362 ريال (5) محاسبه كنيم، عدد زير به دست مى آيد:

قيمت هفت مثقال طلا يا ده دينار به ريال 000/ 492/ 000* 7/ 2/ 356

قيمت يك دينار به ريال

10 /249 /00

2 /492 /000

ما براى سادگى محاسبات، قيمت هر دينار را بيست هزار تومان گرفته ايم تا محاسبات بعدى براى عموم قابل درك و فهم باشد.

وچون متوسط در آمد ساليانه فدك 50 هزار دينار بوده است، به تومان مى شود:

يك ميليارد تومان در آمد ساليانه فدك

( 50 /000 *200 /000 /1000 /000 /000 )

افرادى كه متوجه نشدند، يك بار ديگر محاسبات را ملاحظه كنند.

وسعت و گستره فدك

حال كه دانستيم حداقل در آمد ساليانه فدك چيزى حدود يك ميليارد تومان بوده است، با يك محاسبه علمى مى توانيم وسعت فدك را هم به دست آوريم.


1- مصباح المنير فيومى و بهجه قلب المصطفى، ص 55 و مجمع البحرين و معجم البلدان، ج 6، ص 346 و سفينه البحار، ج 2، ص 351.
2- سفينه البحار، ج 2، ص 351.
3- لغت نامه دهخدا، ج 7، ص 9417 و تفسير برهان، ج 2، ص 1099.
4- لغت نامه دهخدا، ج 7، ص 10045.
5- روزنامه جام جم چهارشنبه 9 ارديبهشت 83، ص 4.

ص: 114

نخلبان ها و آشنايان به نخلدارى و نخلكارى، به خوبى مى دانند كه مقدار توليد خرما از هر نخل متفاوت است و اين تفاوت، به چند عامل بستگى دارد:

1

- موقعيت زمين: هر چه زمين مناسب تر باشد، توليد خرما بيشتر و كيفيت آن بهتر مى شود. در زمين هاى ماسه اى و شنزار، نخل زودتر و بهتر ثمر مى دهد. 2- آب و هوا: نخل در مناطق گرم و مرطوب، محصولِ مطلوب ترى دارد و نيز در هنگام باردارى، بايد هر هفته آب بخورد. گرم و خشك بودن محيط، كميّت و كيفيت خرما را پايين مى آورد. 3- پيرى و جوانى: نخل جوان، خرماى ممتاز و زياد ندارد. نخل پير نيز خرماى فراوان ومطلوب نمى دهد. بهترين خرما مربوط به نخل هاى 15 تا 40 ساله است. گفتنى است عمر نهايى نخل، مانند عمر انسان، از 80 تا 100 سال است. 4- انواع خرما: تاكنون بيش از 70 نوع خرما در جهان شناسايى شده است. خرماى جنوب كشورمان (ايران) از بهترين خرماهاست. خرماى مطلوب، خرمايى است كه قندش متوسط و پروتئين و مواد مُغذّى آن مناسب باشد. در مناطق جنوب ايران، نزديك به 25 نوع خرما وجود دارد. بهترين خرماى ايران، خرماى شاهانى است. خرماى كشورهاى شمال آفريقا؛ مانند الجزاير، تونس و مراكش بهترين و گرانترين خرما در دنياست. قيمت هر كيلو خرماى اين كشورها در اروپا، حدود 5 تا 10 دلار است؛ يعنى 000/ 40 تا 000/ 80 ريال.

در كشور عربستان بيش از ده نوع خرما وجود دارد. خرماى مدينه مطلوب و خوب است. قيمت هركيلو خرماى بسيار معمولى در عربستان ده ريال سعودى است؛ يعنى 25000 ريال به پول ايران. البته اين خرما از پست ترين و ارزان ترين خرماهاى سعودى است. قيمت خرماهاى بسيار مرغوب اين كشور، هر كيلو تا 100 ريال سعودى؛ يعنى بيش از بيست هزار تومان است.

اگر توليد متوسط خرماى هر نخل را در سال 50 كيلو و هر كيلو گرم خرما در زمان پيامبر را يك درهم به حساب آوريم، مى توانيم مقدار توليد نخل هاى مزرعه فدك را با محاسبه زير به دست آوريم:

در آمد متوسط ساليانه فدك با درهم 50000* 10/ 500000

تعداد نخل هاى فدك

500000 50 /10000

خرمابان ها به خوبى مى دانند كه متوسط فاصله لازم براى كاشت و داشت هر اصله نخل حدود ده متر است. بنابراين، وسعت فدك با محاسبه زير به دست مى آيد:

وسعت فدك

10 /000 *10 /100 /000

متر مربعو چون هر ده هزار متر، يك هكتار است، پس وسعت فدك حدود 10 هكتار بوده است. البته اين محاسبه با دقت و مراقبت و مطالعه و تفحص صورت گرفته است و اولين بارى است كه چنين محاسبه اى انجام مى شود.

وسعت فدك به هكتار

100 /000 10 /000 /10

پس خلاصه اين بخش از بحث فدك، به قرار زير است:

1- وسعت 10: هكتار 2- تعداد نخل ها 3 10000:- در آمد ساليانه: يك ميليارد تومان 4- مقدار توليد 500: تن يا پانصدهزار كيلو

ص: 115

البته در محاسبات فوق، كه مستند به روايات و مسائل علمى در امور كشاورزى و توليد صنعتى است، كمترين ترديدى نيست. وسعت فدك و توليدات خرما و عايدات ساليانه ياد شده، قدرى بيشتر از مراتب فوق است اما اين تفاوت در نتيجه گيرى تأثير چندانى ندارد.

اشكالات وارد بر اين بحث

اشكالات و ايرادهايى كه ممكن است خوانندگان و پژوهشگران بر اين بحث بگيرند، از دو دسته و گروه خارج نيست:

1- گروهى ممكن است اين بحث را فاقد مبناى علمى بدانند و اصولًا بحث در باره يك مزرعه را توهين به ساحت عده اى! تلقّى كنند كه بايد گفت اين ايراد كاملًا وارد است! و اصلًا بحث هاى اين كتاب و ديگر آثار نويسنده تماماً از ديد چنين كسانى پر از اشكال است؟! 2- گروهى ديگر، صاحبنظران و پژوهشگران و محقّقان هستند كه ممكن است كليّت بحث را بپسندند ولى در آمار و ارقام آن ترديد كنند. براى روشن شدن اذهان اين عزيزان، به نكاتى اشاره مى كنيم: الف: از آنجاكه اين بحث كاملًا جديد و بى سابقه است و در اسناد؛ اعم از فارسى و عربى، ردپايى از آن ديده نمى شود، ممكن است اعجاب انگيز باشد ولى با دقت در اسناد و محاسبات، صحّت ارقام به اثبات مى رسد.

ب: در اذهان ما، از فدك، يك مزرعه دور افتاده و كم ثمر تصوير شده است، در حالى كه فدك از يك مبحث ساده، كه عده اى دنبال آن بودند، به يك بحث علمى، اعتقادى، فلسفى و به قول امروزى ها به صورت يك بحث استراتژيك و راهبردى در آمده و هزار و چهارصد سال است كه همچنان بحثى چالشى است.

ج: عده اى ممكن است در مورد در آمد ساليانه فدك ترديد كنند. راستى كه عدد يك ميليارد تومان عدد درشتى است. اگر خوانندگان به ياد داشته باشند، قيمت يك دلار قبل از انقلاب 80 ريال و قيمت هر قطعه سكه رايج آن روز 7500 تا 8000 ريال بود، ولى امروز دلار 8370 ريال و هر قطعه سكه بهار آزادى 000/ 895 ريال است؛ (1) يعنى قيمت دلار صد برابر و قيمت هر سكه نيز حدود صد برابر افزايش يافته است. با اين محاسبه مى توانيم بگوييم در آمد ساليانه فدك به قيمت بيست و پنج سال پيش، ده ميليون تومان بوده است.

د: گفتيم اين مبحث جديد است، ولى طرح، توضيح و تفسير و تشريح آن مبتنى بر اسناد و مدارك غير قابل انكار مى باشد. در محاسبات، كمترين خبط و خطايى راه نيافته است. اسناد و مدارك و مبانى آن هم محكم است. بنابراين، جاى اشكال نمى ماند. ولى عزيزان با بررسى مستندات، به درستى محاسبات و نتيجه گيرى پى مى برند.

ه-: خوب است نگاهى به بعضى از اسناد و مدارك تاريخى بيندازيم تا اعداد و ارقام ارائه شده، علمى تر و دقيق تر جلوه كنند. سيد قطب نويسنده معروف سنى مصرى مى نويسد:

«روزى كه عثمان كشته شد (سال 35 هجرى)، يكصد و پنجاه هزار مثقال طلا و يك ميليون درهم نقد داشت. قيمت ضياع وى (اموال غير منقول) صد هزار دينار بود. علاوه بر آن، وى داراى تعداد زيادى اسب و شتر بود.» (2)

اگر از درهم و دينار و بقيه دارايى عثمان بگذريم، تنها قيمت يكصد و پنجاه هزار مثقال طلاى وى، چيزى حدود پنج ميليارد و سيصد و چهل ميليون تومان مى شود. چون وزن مثقال امروز با زمان عثمان تغيير نكرده است؛ يعنى قيمت اموال منقول عثمان 10 ميليارد تومان بوده است!

و: وقتى از آغاز اسلام و به فرمان پروردگار سبحان، امير مؤمنان 7 جانشين بلافصل پيامبر شدند، بايد آن حضرت به لحاظ مادى نيز از امكانات لازم برخوردار باشند تا بتوانند مشكلات عديده نيازمندان را برطرف كنند. به گفته برخى از محقّقان و عالمان؛ پذيرش مقام و منصب، به هزينه سنگين نياز داشت.

على 7 براى حفظ اين مقام ومنصب مى توانستند از درآمد فدك حداكثر استفاده را بكنند. گويا دستگاه خلافت از اين پيش بينى آگاه شده بود كه در همان روزهاى نخست، فدك را در دست خودگرفت (3) بايد درآمد فدك به اندازه اى باشد كه امير المؤمنين و حضرت زهرا 8 بتوانند مشكلات اقتصادى مردم و ارباب رجوع را برطرف كنند. به خصوص انبوه قبايل و عشايرى كه تازه مسلمان بودند و از تمكّن مالى بهره اى نداشتند.

ز: درآمد فدك در آغاز به مصرف عموم مردم مى رسيد. عثمان درآمد و عايدات آن را ميان اقوام خود تقسيم مى كرد. معاويه يك سوم در آمد فدك را به مروان بن حَكَم و دو سوم ديگر را به عمرو بن عثمان بخشيد. معاويه پس از به شهادت رساندن حضرت مجتبى 7 تمامى فدك را به مروان داد (4)راستى اگر تصوّر شود كه فدك يك مزرعه معمولى و كوچك و كم درآمد بود، ارزش آن را داشت كه يك سوم آن را به مروان بن حكم بدهد و دو سوم ديگر را به فرزند عثمان هديه كند؟!

اين ها دلايل نويسنده اين مقال، در تجزيه و تحليل درآمد نجومى فدك است.

درمورد ارزش فدك و درآمد ساليانه آن، به دو سند مهم استناد مى كنيم:

.1

ابن ابى الحديد، دانشمند مشهور اهل تسنن در قرن ششم هجرى مى نويسد:


1- روزنامه كيهان، سه شنبه دوم ديماه 1382 ش. ص 4.
2- العداله الاجتماعيه از سيد قطب، ص 209.
3- آيه الله جعفر سبحانى، فروغ ابديت ج 2، ص 670.
4- ميهمان آسمانى، ص 25.

ص: 116

«به يكى از دانشمندان علم كلام اماميه، به نام على بن تقى از شهرستان نيل گفتم آيا فدك غير از نخلستانى كوچك با زمينى نه چندان بزرگ بود؟ پاسخ داد، نه، اين چنين نيست، بلكه بسيار بزرگ بود؛ به اندازه اى كه هم اكنون در كوفه نخلستان وجود دارد، در آن جا درخت خرما بود. ابوبكر و عمر كه حضرت زهرا را از تصرف در فدك منع كردند، منظورى جز اين نداشتند كه على 7 نتواند از طريق در آمد اين نخلستان نيرويى جمع كند و بر سر خلافت درگير شود. لذا به دنبال تصرف فدك، على و فاطمه و ديگر افراد بنى هاشم را از خمس منع كردند و نگذاشتند در خمس تصرّف كنند؛ زيرا انسان تهى دست كه مالى در بساط ندارد، همتش ناتوان و شخصيتش نزد خود خُرد و كوچك مى نماياند و به جاى اين كه در رياست و خلافت باشد، به دنبال كسب و پيشه اى است تا زندگى خود را اداره كند.» (1)

.2

علّامه مجلسى از كشف المهجّه سيّد بن طاووس نقل مى كند كه عوايد و درآمد فدك در هر سال، بيست و چهار هزار دينار و در روايتى ديگر هفتاد هزار دينار بود و شايد اين اختلاف رقمِ در آمد، مربوط به سال هاى مختلف است. به هر حال، از اين ثروت فروان نمى شود بى جهت چشم پوشى كرد و از آن سخن نگفت (2)در تجزيه و تحليل دو سند پيش گفته، كافى است بگوييم: مقايسه نخلستان هاى فدك با ميزان نخلستان هاى كوفه، درخور توجه بسيار وتأييد محاسبات ماست. حجم نخلستان هاى كوفه در قرن ششم كه دوره اقتدار بنى عباس و توسعه بى سابقه اين شهر است، بخوبى نشان مى دهدكه همواره وسعت فدك و درآمد قابل ملاحظه آن، مورد توجه همگان بوده است. همچنين درآمد ساليانه فدك را اگر بخواهيم بر مبناى 24 هزار دينار (بنابر بعضى از روايات) محاسبه كنيم، چيزى حدود 480 ميليون تومان به وجه رايج امروز مى شود ولى چنانچه براساس 70 هزار دينار حساب كنيم، به رقم نجومى يك ميليارد و چهارصد ميليون تومان مى رسد. هر عدد را كه بخواهيم بپذيريم، به سياست كلى خلفا و تمهيدات آن ها در محروم ساختن اهل بيت و هواداران آن ها از مسائل اقتصادى بر مى گردد.

درمورد وسعت فدك به روايتى اشاره مى كنيم كه ازاهل تسنن نيزنقل شده است:

«لما نزلت وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه دَعَا النَّبِى 9 فَاطِمَهَ فَأَعطَاهَا فَدَكَ الكَبِيرَ» (3)

«زمانى كه آيه وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه نازل شد، پيامبر فاطمه را خواست و فدك بزرگ را به او بخشيد.»

تسليم فدك بدون جنگ و درگيرى

با توجه به پيروزى هاى گسترده و برق آساى مسلمانان در سرزمين هاى يهود، شكست سنگين يهوديان بنى قينقاع و بنو قريظه، ترس زيادى در دل يهود ايجاد شد. آن ها يقين كردند كه روزى به سرنوشت يهوديان شكست خورده مدينه مبتلا خواهند شد، ولى لاف وگزاف هاى سران تبهكار يهود و حمايت هاى متقابل بت پرستان از آن ها و حمايت آن ها از بت پرستان، به صورت مصنوعى، مقدارى به آينده كوتاه مدت خود اميدوارىِ نسبى پيدا كرده بودند كه البته اين وضعيت چندان طول نكشيد.

البته بايد بگوييم كه استحكامات نيرومند و فوق العاده يهوديان بنى نضير، بعضى از مسلمانان را هم ترسانده بود. راستى هم كه استحكامات آن ها نيرومند بود.

مسلمان ها تصور نمى كردند كه بتوانند بنى نضير را، با آن همه امكانات از پاى در آورند. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:

مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِى قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ (4)

«شما تصور نمى كرديد كه آن ها از آنجا دفع شوند و خود آن ها هم تصور مى كردند كه استحكامات و قلعه هاى آن ها مانع شكستشان خواهد شد. پس خداوند از جايى بر آن ها ضربه زد كه فكرش را نمى كردند. آرى، خدا در دل آن ها وحشت انداخت ...»

ترس و وحشتى كه پيروزى هاى برق آساى مسلمانان در مناطق مختلف، در دل هاى مشركين انداخته بود را، از همين آيه به راحتى مى توان فهميد. اما يهوديان سركش و بد عهد و كينه توز و نا آرام، هرگز از اين شكست ها درس نگرفتند. آن ها شبانه روز در صدد توطئه بر ضدّ اسلام بودند. اغلب با يك گام عقب نشينى، در سنگرى جديد موضع مى گرفتند و به برنامه ريزى و هماهنگى جهت حمله به مدينه مشغول مى شدند. سنگر خيبر، قلاع و استحكامات كم نظير، با امكانات گسترده و وسيع همراه با جنگجويان متعصب و زخم خورده! آنان حتى شرايط لازم براى پايدارى در برابر لشكركشى هاى ايران و رومِ آن روز را هم داشتند.

اگر حمايت هاى سياسى و روانى و اطلاعاتى بت پرستان قريش را به اين امكانات بيفزايم، موقعيت ممتاز خيبر را تا حدى به تصوير كشيده ايم، اما خداوند اراده ديگرى داشت. قرار خداوند بر اين بودكه يهود را زبون، ذليل و نابود سازد.

تسخير خيبر تقريباً تمامى حيله ها و نقشه ها و برنامه هاى براندازى يهود را بر هم ريخت و دسيسه هاى آن ها را خنثى كرد و برنامه ريزى هاى آن ها را به كلى برهم زد و عقيم گذاشت.

امضاى صلح «حديبيه» در ذى قعده سال ششم هجرى، تا حد زيادى مسلمانان را از ناحيه مكه و مشركان قريش آسوده خاطر كرده بود. بنابراين، پيامبر با آسودگى بيشتر به دفع يهود پرداختند.


1- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 236.
2- سيد محمد كاظم قزوينى، فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص 330.
3- ينابيع المودّه، باب 39، تفسير جلال الدين سيوطى، ج 4 و شبهاى پيشاور، ص 634.
4- حشر 59: 2.

ص: 117

فتح خيبر در ماه رجب سال هفتم هجرى، هرچند حادثه بسيار مهم و فوق العاده بود اما به لحاظ سياسى، صلح حديبيه بسيار مهم تر و ارزنده تر محسوب مى شد؛ زيرا:

.1مهم ترين و قوى ترين و مركزى ترين مخالفان اسلام، بى طرفى اختيار كرده و از مخالفت بيهوده با اسلام دست كشيده بودند.. 2 يهود، مؤثرترين متّحد استراتژيك خود را از دست داده بود.. 3 عشاير و قبايل بت پرست كه متّحد بالقوه و بالفعل قريش بودند، راه خود را انتخاب كردند و به تدريج مسلمان شدند. اين ها اثرات صلح حديبيه در داخل جزيره العرب بود. درعرصه خارجى نيز اين صلح اثرات بسيار مفيدى به همراه داشت؛ مانند:

الف) رومِ آن روز، كه با نا آرام كردن دائمى سرحدات و حدود كشور اسلامى آماده رو در رويى با اسلام بود، مصلحت خود را در بيطرفى و توقف اقدامات نسنجيده خود ديد.

ب) قدرت مثال زدنى مشركان قريش و يهوديان، در دل آن ها نيز ترس زيادى از قدرت اسلام انداخته بود. آن ها پس از آن كه قدرت توفنده اسلام را در آرام كردن مكه و شكست دادن يهوديان مشاهده كردند، براى دفاع در مقابل اسلام حالت آماده باش به خود گرفتند؛ يعنى حالت تهاجمى آن ها به حالت تدافعى تبديل شد. اين موضوع مسأله بسيار مهم و فوق العاده اى بود.

ج) تحوّل بسيار مهم ديگر اين كه: پس از صلح حديبيه پيامبر اسلام، رسالت جهانى خود را اعلام كردند و با نوشتن نامه هاى متعدد به سران كشورهاى دور و نزديك و اعزام هيأت نمايندگى به ايران و روم و حبشه و مناطق ديگر، دعوت جهانى خود را آغاز كردند.

فتح خيبر، در اين روند سرعت ايجاد كرد و امور را بيشتر وفق مراد اسلام پيش برد. اكنون نمى خواهيم در باره اين سؤال بحث كنيم كه آيا صلح حديبيه موجب شكست زود هنگام يهوديان خيبر و تسخير قلعه هاى آنان شد و يا اين كه ضعف و شكست هاى يهوديان بنى قينقاع و بنى نضير و نابودى يهوديان بنى قريظه، مكيان را واداشت كه با پيامبر اسلام صلح نامه امضا كنند؟

هرچه هست به نظر ما هر دو رويداد بر يكديگر اثرات غير قابل انكار داشت كه حاصل آن فراگير شدن اسلام در جزيره العرب بود.

پيروزى هاى برق آسا

رويدادهاى سال هاى پنجم و ششم هجرى تأثيرات زيادى بر جزيره العرب گذاشت و ديگر هيچ شهر و قلعه و روستا و هيچ قبيله و عشيره اى نبود كه از اسلام و از موج هدايت گر توحيدى- كه از مدينه آغاز شده بود- سخن نگويد و اظهار علاقه براى شنيدن آخرين اخبار در مورد پيروزى هاى سپاه اسلام نكند. هر چند عرب جاهلى از وسايل خبررسانى به شكل آن روز و آن سال ها كه در ايران و روم مرسوم بود، بهره اى نداشت، اما در انتشار اخبار مربوط به اسلام و مسلمانان يد طولايى داشت؛ يعنى در آن سال ها، برابر اسناد تاريخى، هيچ حادثه اى در جزيره العرب به مانند اخبار اسلام، تكان دهنده و توفنده نبود.

جنگ هاى طولانى ايران و روم نيز مسأله بسيار مهمى بود كه ميان دو قدرت مسلّط منطقه اى جريان داشت و خبرهاى آن جنگ هم بسيار موحش و تكان دهنده بود. هر روز خبرهاى تازه اى از جبهه ها مى رسيد. گاهى ايرانيان پيشروى مى كردند وزمانى روميان دست به پيشروى در جبهه ايرانيان مى زدند. اين جنگ ها از سال 604 تا 628 ميلادى به مدت بيست و چهار سال به درازا انجاميد. طولانى شدن اين جنگ ها قدرى ازحساسيت آن مى كاست و اخبارآن را نيز كمرنگ مى كرد. سرانجام روميان توانستند قواى ايران ساسانى را در سال 628 ميلادى شكست دهند. آن سال دقيقاً مقارن سال ششم هجرى وسال صلح نامه حديبيه بود؛ (1) يعنى قواى اسلام درهمه جا به برترى رسيده بود. حال شايد خشم و عصبانيت خسرو پرويز را بتوانيم از دريافت نامه پيامبر اسلام بفهميم. خسرو پرويز پادشاه فاسد و خودكامه و ستمكار ساسانى كه بر اثر بى كفايتى، نيروهايش از روميان شكست خورده بودند و وى به شدت ذليل و تحقير شده بود با دريافت نامه پيامبر اسلام بيشتر تحقير شد و از روى عصبانيت نامه پيامبر اسلام را پاره كرد. وقتى خبر حركت زشت خسرو پرويز به پيامبر رسيد، آن حضرت فرمودند: «اللّهُمّ مَزّقْ مُلْكَه» (2) «خداوند! پادشاهى اش متلاشى ساز!»

نفرين پيامبر اثر گذاشت. طولى نكشيد كه «شيرويه» فرزند خسرو پرويز، كه پدرش را مسبّب شكست هاى سنگين از روميان مى دانست، شبانگاه به سراپرده وى راه يافت و از پايش در آورد؛ «فَمَزّقَ اللّهُ مُلْكَهُ وَ مُلْكَ قَوْمِهِ» (3) بگذريم.

نقل اين فرازهاى تاريخى، از قدرت رو به توسعه اسلام در سال هاى پنجم و ششم هجرى حكايت دارد؛ حركت و توسعه اى كه هرگز متوقف نشد.

اهالى فدك چه كردند؟

با توجه به مقدماتى كه آورديم، اهالى فدك از حوادثى كه پيرامون آن ها مى گذشت آگاه مى شدند. فاصله آن ها تا خيبر فقط يك منزل راه بود. آن ها تصميم گرفتند با پيامبر اسلام صلح كنند، كه اين تصميم عاقلانه اى بود.


1- از ظهور اسلام تا سقوط بغداد، ص 124.
2- فرازهايى ازتاريخ پيامبر اسلام، ص 384.
3- از ظهور اسلام تا سقوط بغداد، ص 125.

ص: 118

واقدى مى نويسد: «مُحيِّصه گويد: مردى از سران فدك كه به او «نون بن يوشع» مى گفتند، همراه تنى چند از يهوديان با من آمدند و با رسول خدا صلح كردند تا خونهايشان محفوظ بماند. آن حضرت ايشان را از آن سرزمين تبعيد كند و تمام اموال خود را به پيامبر واگذارند و چنين شد. در پيشنهاد صلح چنين آمد كه: نيمى از خاك فدك از يهوديان و نيمى از پيامبر خدا باشد و پيامبر اين پيشنهاد را پذيرفتند. اين مطلب از مطلب نخست صحيح تر است.» (1)

«فدك قريه اى است در حجاز كه از آنجا تا مدينه دو روز راه است (2) وگويند سه بخش بوده است. هنگامى كه پيامبر خدا 9، خيبر و قلاع آن را فتح كرد، سه قلعه پايدارى كردند و محاصره آن ها به دشوارى گراييد و اهل فدك قاصدى نزد پيامبر خدا فرستادند كه اموال و ميوه هاى خود را به نصف تقسيم و مصالحه نمايند. پيامبرخدا اين غنيمت جنگى را پذيرفت. در اين ناحيه چشمه ها و نخلستان ها بود.» (3)

فدك متعلّق به پيامبر است

بنابراين، مزارع گسترده فدك از آنِ پيامبر شد. باز برابر نصّ قرآن كريم اگر سرزمينى و يا اموالى بدون جنگ و لشكركشى به دست پيامبر اسلام بيفتد، تعلّق مطلق به پيامبر دارد. قرآن كريم مى فرمايد:

وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّه يسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ (4)

«چيزى كه خداوند به رسولش از آن ها داد، چيزى است كه براى به دست آوردن آن نتاختيد ولى خداوند پيامبرش را بر آن مسلّط كرد و خداوند بر تمامى كارها تواناست.»

تداوم فقر، با دور شدن على 7 از خلافت

با توجه به بررسى هاى اسناد و مدارك غير قابل انكار، مى توان گفت: نتيجه در اختيار گرفتن و تصرف فدك از سوى خلفا، محروم كردن مردم از عوايد سرشار و در آمد هنگفت و نجومى آن گرديد. واضح بودكه نشستن بر مسند خلافت در جاى اميرالمؤمنين، على بن ابى طالب كار ساده اى نيست؛ زيرا تنها 70 روز از ماجراى شورانگيز غديرخم كه در آن، پيامبر گرامى اسلام، على بن ابى طالب 8 را به عنوان خليفه و جانشين بلافصل بعد از خود به مردم معرفى كردند، مى گذشت. ذهن ها همچنان آكنده و خاطره ها مشحون از رايحه دلكش ولايت و امامت بود. هنوز عطر دلپذير غدير به مشام مى رسيد و ترانه زيبا و شنيدنى غدير، زيباترين سرود آزادگى و بالندگى تلقّى مى شد. قلب ها مملو بود از نسيم فرح بخش «اكمال دين» و روح ها با نشاط از پيام دلنواز «اتمام نعمت».

آرى، اگر اهل بيت: خلافت را در اختيار داشتند، مردم را در مسير تعيين شده توسط پيامبر راهنمايى مى كردند. مشكلات اعتقادى واقتصادى مردم حل مى شد و اسلام به عنوان دين عزّت و عظمت و معنويت و زندگى، به دنياى پرظلم و جور حاكمان روم و ايرانِ آن روز معرفى مى گرديد.

بيفزاييم بر اين مطلب كه با طلوع اسلام، آفتاب امپراتورى هاى ايران و روم در شُرف غروب بود.

آثار زوال اين دو امپراتورى كه زمانى بر بخش اعظم زمين حكومت مى كردند، در همه جا مشهود و محسوس بود. عدم تعرض اين دو قدرت مسلّط منطقه اى به عاصمه اسلام، يكى از دلايل اين مدعاست.

اگر اميرالمؤمين 7 زمام امور را به دست مى گرفت، علاوه براين كه ريشه شرك و كفر و نفاق براى هميشه مى خشكيد و از جوامع بشرى كَنده مى شد و مردم در مسير صلاح و فلاح طى طريق مى كردند، دنياى مردم نيز آباد و پر رونق و چشم گير و خدايى مى شد؛ يعنى اشتغال و توسعه و توليد و عدالتخواهى، ضامن سعادت دنياى مردم مى گشت.

راستى كه اگر اميرالمؤمنين 7 به قدرت مى رسيد، مشكلات عديده مردم به سرعت حل و رفع مى گرديد. اهل بيت همواره در جهت حلّ مشكلات اقتصادى مردم گام برمى داشتند و از اين جهت مشهور خاص وعام بودند؛ به طورى كه خداوند سبحان از اين روحيه آسمانى آنان تقدير نمود، آنجا كه فرمود:

وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً (5)

«غذا را در حالى كه خود به آن نياز دارند، به مسكين ويتيم و اسير مى بخشند. اين حركت را فقط و فقط به خاطر خدا انجام مى دهند و انتظار يك تشكّر ساده را هم ندارند.»

اهل بيت بهتر از هركس ديگر مى دانستند كه اگر مشكلات اقتصادى مردم حل شود، مردم با شوق و علاقه فراوان، به اسلام روى مى آورند و عاشقانه گِردِ شمع اسلام مى چرخند. اين مهم را خداوند بزرگ بيان كرده، آنجا كه مى فرمايد:

فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ. (6)

«خداى كعبه را عبادت كنند؛ خدايى كه آن ها را از گرسنگى رهانيد وبه آن ها امنيت بخشيد.»


1- شيخ فخر الدين طريحى، مجمع البحرين. نقل از بهجه قلب المصطفى، ص 550.
2- واقدى، ص 539.
3- معجم البلدان، ج 6، ص 342.
4- حشر 59: 6.
5- انسان 9: 8 و 9
6- قريش 106: 5- 3.

ص: 119

پروردگار نمى فرمايد به خدايى ايمان بياوريد كه به شما تعالى و بالندگى و عزّت و كرامت داد، بلكه مى فرمايد: گرسنگىِ شما را برطرف ساخت. پس گرسنگى و فقر عامل اصلى همه نابسامانى ها؛ از جمله بى دينى و قانون گريزى است بلكه معيشت مناسب و اقتصاد قابل قبول، موجب گرايش مردم مسلمان به دين و رعايت ملاحظات دينى خواهد شد. اين موضوع بسيار مهم است.

اگر اميرالمؤمنين بعد از پيامبر 9 عهده دار امور مى شدند، كارها وفق مراد خدا وپيامبر پيش مى رفت و امور سامان مى گرفت ونارسايى ها با برنامه ريزى هاى على 7 مرتفع مى گشت؛ زيرا امام اميرالمؤمنين 7 اهل برنامه ريزى بودند. بهترين سند براى اثبات اين ادعا، نهج البلاغه است.

بخشى از برنامه هاى اميرالمؤمنين براى حكومت، كه از فرمان تاريخى به مالك اشتر گرفته ايم، به شرح زير است:

.1ايجاد اشتغال در جهت افزايش توليد و قطع وابستگى و كاهش واردات و افزايش صادرات.. 2 عمران شهرها و روستاها در راستاى تقويت توليد و كم كردن جاذبه شهرنشينى.. 3 ترميم راه هاى موجود و ايجاد راه هاى جديد وتوسعه آن ها و ايجاد كاروانسراها و چاپارخانه ها به منظور تقويت ارتباطات سهل تر شهرها و روستاها با مركز.. 4 توسعه تجارت جهت تشويق توليد و صادرات و تحكيم قدرت اقتصادى بخش خصوصى.. 5 ايجاد كارگاه هاى توليدى جهت توليد سلاح هاى سبك و نيمه سبك.. 6 توليد انبوه اسب هاى رونده و قوى در مسير تقويت نيروهاى رزمى و آمادگى دايمى.. 7 تعليم و تدريب و آموزش نظامى با تشكيل كلاس هاى آموزش تئورى و آموزشگاه ها و دانشكده هاى فرماندهى و ستاد جهت آموزش فرماندهان ارشد نظامى.. 8 تأسيس دانشگاه ها و دانشكده ها و پژوهشكده هاى مختلف در جهت فناورى علمى در زمينه هاى مختلف.. 9 تأسيس مدارس در اقصى نقاط كشور درجهت سوادآموزى عمومى و پايان دادن به بى سوادى.. 10 توسعه كشاورزى و دامدارى در جهت توليد انبوه محصولات كشاورزى و دامى به منظور خود كفايى و نيل به صادرات.. 11 اعزام هيأت هاى فرهنگى و تبليغى به كشورهاى دور و نزديك، همراه با پيام در جهت معرفى اسلام به مردم تشنه عدالت.. 12 رفع بيمارى با تأسيس بيمارستان در نقاط مختلف كشور و ترويج بهداشت عمومى.. 13 تخصيص زكات در سير الهى، در جهت فقرزدايى و ايجاد تمايل در غير مسلمانان براى پذيرش اسلام.. 14 كمك درجهت ساخت مساجد در نقاط مختلف و تشويق مردم در اين راه.. 15 ساخت برج و باور در مرزها و ايجاد پادگان ها در نقاط مرزى و انجام گشت دائم در پاسدارى از مرزها به منظور حفاظت دائمى از تماميت ارضى و برگزارى مانورهاى مرتب در جهت آمادگى دفاعى دائمى و ايجاد ترس در دل دشمن.. 16 ايجاد كلاس هاى آموزش قضاوت، در تكميل برنامه نيل به عدالت اجتماعى.. 17 رسيدگى به امور اقليت هاى مذهبى وتوجه به رفاه آن ها در راستاى گرايش آن ها به اسلام.. 18 تشويق دائمى مردم به كار و تلاش و توليد، با ايجاد زمينه هاى آن و تقويت توليد.. 19 ايجاد يك سازمان نيرومند اطلاعات مردمى در جهت كشف توطئه هاى خارجى و خنثى كردن اقدامات خرابكارانه و شناسايى عوامل داخلى آن ها.. 20 بها دادن به علما و دانشمندان و علم، با احترام به آن ها و ارتباط پيوسته با ايشان و تشويق و تقويت آنان در نشر آثار علمى و دانش جامعه.. 21 ارتباط با كشورها و قدرت ها و انعقاد قرار داد صلح و عدم تجاوز و در عين حال آمادگى كامل و زير نظر داشتن دشمن و عدم اعتماد به او.

ص: 120

«وَ لَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فِى ذَلِكَ حُسْنَ الظَّن» (1)

«زنهار! زنهار از دشمن خود پس از آشتى بپرهيز، چه بسا دشمن به تو روى آورده تا غافلت كند وآنگاه ضربه ات زند. پس دور انديش باش و به دشمن، زياد خوش بين مباش.»

.22بازرسى دائمى و محترمانه از مقدمات و مأموران در مناطق دور و نزديك كه مردم گريز نشوند و به رفاه و خود محورى مبتلا نگردند و خود را از مردم خود بالاتر نپندارند.. 23 توجه به عوامل ماليات و خراج كه ظلم نكنند. گرفتن ماليات به منظور رفاه عمومى و حل مشكلات عامه است. نكند با شعار رفاه مردم، مردم آزارى شود.. 24 به توده مردم بهاى ويژه داده شود. مأموران و مقامات بايد در عمل به آن ها بينديشند و به آن ها گرايش داشته باشند. مردم محبوب خدا ورسول و مطلوب آنانند. «إِنَّمَا عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّهُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّهُ مِنَ الْأُمَّهِ فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُم» (2)

«همانا آنان كه دين را پشتيبانند و موجب انبوهى مسلمانان و آماده پيكار با دشمنان عامه مردم اند، پس بايد گرايش تو به آنان باشد و ميلت به سوى ايشان.»

كارگزاران، مسؤولان ومقامات بايد همواره به مردمى بها دهندكه سهم بيشترى در تقويتِ دين باورى و امنيت شهرها و مرزها دارند؛ همان هايى كه هر وقت نيازى بوده، سريع تر وصادق تر و بى ادعاتر از ديگران به صحنه آمده اند و ازخودگذشتگى ها داشته اند و دارند.

اين ها بخش هايى از استراتژى امام اميرالمؤمنين على بن ابى طالب به عنوان جانشين پيامبر در اداره جامعه بود.

در آمد سرشارى كه به تدريج به دست مسلمانان افتاد، بقدرى فراوان بود كه اگر زمامدارى مانند اميرالمؤمنين در عرصه بودند، تمامى مشكلات اقتصادى مردم وفقر فزاينده آن ها حل مى شد.

در مورد استفاده از درآمد سرشار مسلمانان و غنيمت هاى فراوانى كه پس از تسخير تيسفون نصيب شد كافى است به يك سند اشاره كنيم:

مسلمانان پس ازآن كه كاخ خسرو پرويز را تسخير كردند، فرش بسيار نفيسى را كه در تالار «بهارستان» پهن شده و تار و پودش از طلا بود، يافتند و آن را به مدينه آوردند. اين فرش را قطعه قطعه نموده و بين اصحاب تقسيم كردند. سهم اميرالمؤمنين، على بن ابى طالب از آن فرش چيزى حدود يك كف دست بود. حضرت آن را به قيمت 30 هزار درهم فروختند؛ يعنى چيزى حدود 60 هزار تومان و آن را ميان فقرا تقسيم كردند.

راستى اگر تمام آن فرش به دست على مى رسيد، ايشان چند فقير و مسكين را مى توانستند از فقر نجات دهند؟ و اگر تمامى خزائن ساسانيان، كه نصيب سپاه اسلام شد، در اختيار آن حضرت قرار مى گرفت چه اتفاقى مى افتاد؟! به يقين مسلمانان از فقر و ندارى رهايى مى يافتند.

بيهقى مى نويسد: درزمان خلافت عثمان، فدك در اختيار مروان بن حكم قرار گرفت (همان كسى كه همراه پدرش، به دليل نفاق وحشتناكشان، به دستور پيامبر از مدينه تبعيد شدند (3)

معاويه در زمان سلطنت خود ثلث فدك را به مروان بن حكم داد و ثلث ديگر را به عمربن عثمان و ثلث سوم آن را به پسرش يزيد. اين تقسيم بعد از شهادت امام حسن بن على 8 صورت گرفت (4)

معاويه تنها يك سوم فدك را به مروان داد و بقيه را از وى پس گرفت. درآمد سرشار فدك از اين فراز تاريخى مشخص مى شود.

هنگامى كه عمربن عبدالعزيز به خلافت رسيد خطبه اى ايرادكرد وگفت: فدك از اموالى بودكه خداوند به رسول خويش بخشيد. مسلمان ها در راه دستيابى به فدك هيچگونه جنگى نكردند وكوشش نداشتند. فاطمه 3 آن را از پيامبر درخواست كرد ....

معاويه كه به حكومت رسيد آن را به مروان بن حكم بخشيد و مروان به پدرم و به عبدالملك داد و بعد به من و وليد و سليمان رسيد. وليد كه به حكومت رسيد، از او خواستم سهم خود از فدك را به من ببخشد و هم چنين از سليمان خواستم كه سهمش را به من دهد. آن دو با درخواست من موافقت كردند و سهم خود را واگذار كردند و من ديگر اموالى كه دارم بيش از اين مال دوست مى دارم لذا آن را به همان موردى كه در اصل بود واگذار كردم (5)

در دوران حكومت عمر بن عبدالعزيز فدك در دست فرزندان حضرت زهرا بود و بعد كه يزيد بن عبدالملك به حكومت رسيد از آنان گرفت و تا پايان خلافت بنى اميه بين بنى مروان دست به دست مى گشت.


1- سيّد جعفر شيهدى، ترجمه نهج البلاغه، ص 338.
2- همان، ص 327.
3- سنن بيهقى، ج 6، ص 301.
4- فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ص 618.
5- فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ص 618.

ص: 121

هنگامى كه سفّاح مؤسس سلسله بنى عباس به قدرت رسيد، آن را به عبدالله بن حسن بن على بن امير المؤمنين برگردانيد.

بعدها كه منصور دوانيقى به قدرت رسيد، فدك را از فرزندان امام حسن پس گرفت. مهدى پسر منصور عباسى فدك را به فرزندان حضرت فاطمه برگردانيد.

موسى بن مهدى برادرش كه در خشونت مشهور بود، فدك را از فرزندان حضرت زهرا پس گرفت. مأمون در سال 210 هجرى پس از اين كه حكومتش مستقر و بلامنازع شد، فدك را به فرزندان حضرت زهرا برگرداند.

سرانجام پس از به قدرت رسيدن متوكّل، دشمن خونخوار اهل بيت؛ همان عنصر پليدى كه فرمان داد قبر مطهّر ابا عبدالله الحسين را تخريب كنند، وقتى متوجه شد كه سادات و كودكان بنى هاشم در ايام حج، خرماى فدك را ميان حجاج تقسيم مى كنند واين امر موجب تقويت ومحبوبيت آن ها شده است، دستور داد تمامى نخل هاى فدك را قطع كنند و چنين شد.

در اين تبادل فدك ميان خلفا و فرزندان حضرت زهرا، دو نكته بسيار مهم وجود دارد:

.1

بسيارى از خلفا نظر خليفه اول و دوم را كه مى گفتند: پيامبر ارث نگذاشته و هر چه از ايشان برجاى مانده صدقه است، قبول نداشتند. بازگرداندن فدك به فرزندان حضرت زهرا درحقيقت رد حديثى است كه ابوبكر به پيامبر نسبت داده است.. 2 در تمامى مواردى كه خلفا فدك را به ذرارى حضرت فاطمه زهرا پس دادند، هرگز به هيچ يك از ائمه اطهار تحويل نشد. در بازگرداندن فدك هرگز وارث حقيقى حضرت زهرا كه امامان معصوم بودند، مورد توجه قرار نگرفتند؛ يعنى بازگرداندن فدك را هم نوعى كار سياسى مى توان محسوب كرد. دليل ناراحتى ها و مخالفت هاى حضرت زهرا و امام على 8

اكنون با زبان وشيوه ديگرى رفتار تصرف كنندگان فدك را مورد تجزيه و تحليل قرار مى دهيم تا به علل رنج ها و ناراحتى هاى حضرت زهرا پى ببريم و از انگيزه هاى مخالفت غير قابل انعطاف على بن ابى طالب و و اهل بيت و به تبع آن ها شيعه آگاه شويم.

1

- دليل بر عهده مدّعى استدر قضاى اسلامى، قانونى محكم و زيبا وجود دارد كه همواره در قضاوت ها مورد توجه قرار مى گرفته است. اتفاقاً اين حكم در قضاوت هاى كشورهاى غربى نيز آمده است و آن، موضوع «ارائه دليل از سوى مدعى» است؛ يعنى اگر كسى ادعايى بر چيزى و يا بركسى دارد بايد دليل بياورد. «البينه على المدّعى و اليمين على المدّعى عليه».

با توجه به اين اصل معقول و اسلامى، وقتى حكومت درباره فدك با حضرت زهرا چالش پيدا كرد و ادعا نمودكه فدك متعلّق به حضرت زهرا نيست، بايد براى ادعاى خود دليل بياورد نه آن كه از آن حضرت مطالبه دليل و شاهد كند.

خليفه اول پس از استقرار در مسند خلافت، با نظر خليفه دوم، مزرعه گسترده فدك را، كه پيامبر به حضرت زهرا بخشيده بود، تصرف كرد و كارگزاران حضرت فاطمه را از آن اراضى اخراج نمود. وى پس از آن كه با اعتراض شديد حضرت فاطمه مواجه شد، گفت: اگر ادعا دارى كه فدك تعلّق به شما دارد شاهد بياور. در حالى كه او خود مدّعى فدك شده بود بايد بينّه و دليل اقامه مى كرد. چون فدك در دست حضرت زهرا بود و مدعى خودش بود كه بايد دليل مى آورد. حتى على 7 پس از اين رويداد، نزد ابوبكر رفتند و ضمن اعتراض به وى، حكم قضاى اسلامى را براى ايشان تشريح كرد، اما او نپذيرف و عمرگفت: ما در مقابل حجّت و دليل تو توانى نداريم كه استدلال كنيم ولى بايد فاطمه دليل بياورد كه فدك ملك اوست و تا دليل ارائه نكند از وى نخواهيم پذيرفت.

روايات اسلامى كه فريقين؛ اعم از شيعه وسنى نقل كرده اند و آن ها بر ارائه دليل از سوى مدعى حكايت دارد، به صورت محكم مالكيت فدك بر حضرت زهرا را اثبات مى كند.

نكته مهم ديگركه در اينجا بايد به آن توجه كرد، اين كه ارائه دليل و بيّنه در جايى مطرح مى شود كه موضوع مجهول بوده و نياز به اثبات داشته باشد؛ يعنى ارائه دليل در جايى طرح مى شود كه يا مدّعى عليه مشكوك باشد و يا موضوع غير روشن و نامفهوم و در يك جمله نياز به اثبات و استدلال داشته باشد. وقتى فدك در دست حضرت زهراست و حضرت زهرا بنا به قول صريح خداوند، مُطهّر و به دور از هر گونه «رِجس» هستند و هرگز ادعاى خلافى نمى كنند، چگونه است كه حكومت با اين همه دلايل روشن و آشكار، باز هم ادعاهاى حضرت زهرا را نمى پذيرد؟!

نكته ديگر، اگر خليفه اول و دوم مدعى بودند كه فدك ملك حضرت زهرا نيست و از حضرت زهرا شاهد و دليل مى خواستند و حتى نظر «صديقّه طاهره» را به تنهايى كافى نمى دانستند، آن حضرت، شاهد كامل و محكم و مستدلّ و فوق العاده اى مانند على بن ابى طالب ارائه كردند؛ همان شخصيت برجسته و آسمانى كه هرجا باشند، حق آنجاست كه پيامبر فرمودند: «عَلِىٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِىٍّ»؛ (1) «على همواره با حق است و حق با على است.»


1- الامامه و السياسه، ج 1، ص 98 و شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 24 و الفصول المختاره، ص 221.

ص: 122

بعضى از علما و محققان اهل تسنن، اين روايت بسيار معروف پيامبر اسلام درباره اميرمؤمنان على 7 را به شكل هاى ديگرى نقل كرده اند؛ ازجمله گروهى گفته اند:

«عَلِىٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِىٍّ، لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ» (1)

«على با حق است و حق با على است و هرگز از هم جدا نمى شوند تا روز قيامت در حوض (كوثر) بر من درآيند.»

اين حديث به قدرى مشهور است كه فخر رازى مى گويد: هركس در دينش به على بن ابى طالب اقتدا كند، بى گمان هدايت مى يابد و دليل آن، گفته پيامبر است كه فرمود: «خدايا! حق را هميشه بر مدار او بگردان.» (2)

مطالبات حضرت زهرا از خليفه

بسيارى از محقّقان و مورّخان و تقريباً بيشتر آنان كه در تجزيه و تحليل حوادث صدر اسلام و به خصوص در مسائل پس از ارتحال پيامبر اسلام به بحث و بررسى پرداخته اند، مطالبات گسترده حضرت زهرا از ابوبكر را به فدك منحصر كرده و از پرداختن به عمده ترين مسائل، تجاهل و يا غفلت كرده اند.

بايد توجه داشت كه حضرت زهرا علاوه بر فدك، سه موضوع مهم ديگر را هم از آنان مطالبه مى كردند:

الف) جانشينى اميرمؤمنان كه پيامبربارها مطرح كرده بودند وبرآن اصرار داشتند.

ب) اموال پيامبر اسلام كه در مدينه بود و از سوى حكومت تصرف گرديد.

ج) باقى مانده خمس خيبر، كه خليفه اول و دوم از پرداختن آن ها به حضرت زهرا خوددارى كردند.

ابن ابى الحديد معتزلى مى نويسد: ابوبكر حاضر نشد چيزى به فاطمه بدهد. حضرت زهرا بدين جهت ناراحت شد و از او دورى گزيد و تا هنگام وفات با او تكلّم نكرد.

ادامه جدال حضرت زهرا

با خليفه اول

همانگونه كه اشاره شد، ابوبكر پس از استقرار بر مسند خلافت، نه تنها فدك را كه اموال منقول و غير منقول پيامبر را ضبط كرد و حضرت زهرا را كه وارث پيامبر بود، از تصرف در آن اموال منع نمود. قرائن حاكى از آن است كه با اين اقدام، حضرت زهرا از ما ترك پدر محروم گرديد؛ به طورى كه در اداره امور عادى منزل هم دچار عسرت و مشكل بسيار شديد شدند. چيزى كه متأسفانه از قلم بسيارى از مورّخان و محقّقان افتاده است.

ابن ابى الحديد مى نويسد: «حضرت زهرا به ابوبكر پيغام داد: آيا تو وارث رسول پيامبرى يا اهل او؟ ابوبكر پاسخ داد: اهلش. حضرت زهرا فرمود: پس سهم رسول خدا از غنايم چه شد؟ ابوبكر گفت: من از پدرت شنيدم كه فرمود: خداوند براى پيغمبرش طعمه اى قرار داد. آنگاه كه او را قبض روح نمود آن مال را براى خليفه اش قرار داد. من خليفه پدر تو هستم. پس بايد آن اموال را به مسلمانان برگردانم.» (3)

ابوبكر مطالبه خمس دختر پيامبر را اينگونه پاسخ مى دهد. روشن است كه با چنين پاسخى، راه هرگونه بحث و استدلال بسته مى شود. خواست حضرت زهرا خمس بود كه تعلّق به پيامبر و حضرت زهرا داشت ولى ابوبكر به حاشيه مى رفت و از متن فاصله مى گرفت.

2

- نفى ميراث پيامبريكى از دلايل مدعيان خلافت و فدك، جعل حديثى از قول پيامبر بود. وقتى حضرت زهرا با مراجعه به ابوبكر پرسيدند: چرا شما كارگزاران مرا از ملك شخصى ام (فدك) اخراج كرده ايد و آن را به تصرّف خود در آورده ايد؟ ابوبكر گفت: از پيامبر شنيدم كه گفت: «نَحْنُ مَعَاشِرَ اْلأَنْبِيَاءِ لَا نُورِثُ»؛ (4) «ما پيامبران ميراثى باقى نمى گذاريم.»

عمر مى گويد: ابوبكر اين جمله را از قول پيامبر نقل كرد و سوگند ياد نمود كه ابوبكر راستگوست (5)

اولًا: بايد پرسيد: چگونه است موضوع به اين مهمى را، ديگران نشنيدند و تنها خليفه اول شنيد؟

ثانياً: چگونه مى شود پيامبر دستورى خلاف قرآن كريم در مورد نفى ارثِ پيامبران صادر كنند! مگر نه اين است كه خداوند متعال در كتاب آسمانى خود، آياتى بر ارث گذاشتن پيامبران و قانون ارث اسلامى، آورده است؟


1- تاريخ بغداد، ج 14، ص 321 و تاريخ دمشق و كفايه الأثر و الإستغاثه، ج 2، ص 63 و بحارالأنوار، ج 36، ص 286.
2- تفسير فخر رازى، ج 1، ص 210، تمامى احاديث فوق از دانشمنامه اميرالمؤمنين، استاد محمدى رى شهرى، ج 2، صص 225 و 226 نقل شده است.
3- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 219.
4- شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 227.
5- مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 13.

ص: 123

ثالثاً: شما كه چنين مطلبى از پيامبر نقل مى كنيد و برآن اصرار مى ورزيد، چگونه است كه از حضرت زهرا دليل مى خواهيد؟

مطلب به قدر كافى روشن است و نقل عباراتى از اين دست، همانگونه كه گفتيم با شرع و عقل منافات دارد. قرآن كريم در سوره مريم در مورد ارث گذاشتن زكريّا مى فرمايد:

إِذْ نادى رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا* قالَ رَبِّ إِنِّى وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّى وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِيًّا* وَ إِنِّى خِفْتُ الْمَوالِىَ مِنْ وَرائِى وَ كانَتِ امْرَأَتِى عاقِراً فَهَبْ لِى مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِى وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا (1)

«... درآن هنگام كه زكريا از نداشتن فرزند سخت ناراحت بود، پروردگارش را در خلوتگاه عبادت خواند و گفت: پروردگارا! پير شده ام و استخوان هايم سست گشته و برف پيرى بر سرم نشسته است. پروردگارا! من هرگز در دعاى خود از تو محروم و مأيوس نبوده ام و در هيچ امرى مرا مأيوس نساخته اى. پروردگارا! من از خويشان خويش پس از خود بيمناكم، همسرم پير و نازاست. پروردگارا! تو براى من از خودم جانشينى عطا نماى. فرزندى عطا كن كه جانشين من شود. جانشينى كه وارث من و دودمان يعقوب باشد. سپس او را مورد توجه خود قرار ده و از وى راضى باش.»

آيه فوق، موضوع وراثت زكرّياى پيامبر را به روشنى بيان مى كند.

ازسوى ديگر، طبق مدارك تاريخى، كسى ادعاى خليفه را، مبنى بر اين كه پيامبر فرموده اند: «ما پيامبران ارث بر جاى نمى گذاريم!» تأييد نكرده است و تمام آنان كه ادعاى ارث نگذاشتن پيامبران را تأييد كرده اند، در واقع قول خليفه را تأييد كرده اند نه اين كه خودشان از پيامبر شنيده باشند (2)

به عبارت ديگر، ادعاى خليفه در ارث نگذاشتن پيامبران و حمايت خليفه دوم و سوم از اين ادعا، رنگ و بوى سياسى داشته نه اعتقادى. جالب تر اين كه در دوران خليفه دوم، وقتى قاضى القضات «عبدالجبار» به دنبال مشروعيت بخشيدن به آن بود، غير از عمر و عثمان و مالك بن اوس بن حَدَثان، هيچ كس؛ اعم از مهاجر و انصار، ادعاى ارث نگذاشتن پيامبران را تأييد نكردند (3) خود خليفه دوم هم گفته است:

ابوبكر اين حديث را به من گفت و سوگند ياد كرد كه او راستگوست و از پيامبرخدا 9 شنيده است كه گفت: پيامبر ارث نمى گذارد. ميراث او در ميان فقرا و مساكين است (4)

مقصود از نقل اين حديث، شهادت و گواهى عمر بر اين نكته است كه حديث را عمر از ابوبكر شنيده است نه از ديگران (5)

بسيارى ازمورّخان وعالمان اهل سنت ازعايشه روايت كرده اند: هنگامى كه پيامبرخدا رحلت كرد و در ميراث آن حضرت اختلاف كردند، در نزد هيچ كس در اين باره مطلبى نيافتند، تنها ابوبكر بود كه گفت: از پيامبر خدا شنيدم كه مى فرمود: «هر آنچه كه از ما گروه پيامبران بازمانده صدقه است.» (6)

اظهارات عايشه و موضعگيرى صريح او در اين مورد، نشانگر آن است كه ناقل اين سخن تنها خليفه اول بوده است؛ چنانكه ابن ابى الحديد هم چنين نظرى دارد.

دانشمند ارزشمند سيدهاشم معروف الحسنى مى نويسد: «مورّخان و محدثّان همگى بر اين موضوع اجماع دارند كه اين روايت تنها از ابوبكر رسيده و تنها منبع و مستند اوليه، اوست ...».

چگونه ممكن است شخصى مانند پيامبر، چنان مسأله مهمى را مطرح كنند كه هم مخالفت صريح با قرآن و قول خدا داشته باشد و هم از دختر و از جانشين به حق خويش مخفى كنند؟! اصولًا رسم پيامبر اين بود وقتى مى خواستند مطلبى را كه جنبه تشريع و قانونگذارى داشت، طرح كنند، آن را در جمع مسلمانان و اصحاب مطرح مى كردند و گروه كثيرى به ضبط آن مى پرداختند ....

گمان نمى كنم كسى كه به خدا و رسول ايمان داشته باشد و با سبك و روشى كه پيامبر در تبليغ احكام الهى داشته، آشنا بوده و مقام حضرت زهرا 3 و حضرت على 7 را در پيشگاه آن حضرت بداند و ترديد در نادرست بودن حديث كند (7)

3

- اداى سوگندبا توجه به اين كه خليفه مدعى بود پيامبران ارث نمى گذارند و دلايل حضرت زهرا را بر مالكيت فدك كافى نمى دانست، برابر رسم و عرف و شرع، بايد از حضرت زهرا بخواهد كه براى اثبات ادعاى خود قسم ياد كند.

در قضاى اسلامى، در مواردى كه موضوع براى قاضى روشن نيست، قاضى از مدّعى مى خواهد كه سوگند ياد كند. پس از اداى سوگند، دادگاه مختومه مى شود و حكم به نفع مدّعى صادر مى گردد. اما خليفه باز هم از چنين موضوعى خوددارى نمود و از صدور حكم مانع گرديد.

4

- تقاضا از مدّعى براى اداى سوگند توسط قاضى


1- مريم 19: 3 و 4. 38
2- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 227.
3- شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 228.
4- مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 13.
5- فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ص 601.
6- علامه مظفّر، دلائل الصدق، ج 3، ص 56.
7- سيره الائمه، ج 1، ص 120.

ص: 124

وقتى در قضاوت ها، موضوع مبهم باشد و كار صدور حكمِ نهايى طولانى شود، راه ديگرى وجود دارد كه قضات به آن تأسى مى كنند. در نزاع مفروض وقتى حضرت زهرا 3 مدعى بودند كه پيامبر فدك را به ايشان بخشيدند و خليفه منكر چنين ادعايى بود، قاضى موظف است به مدّعى تذكر دهد كه چون شهود تو ناقص است، حق دارى از منكر (خليفه اول) مطالبه قسم كنى. بنابراين، بايد خليفه به حضرت زهرا تذكر مى داد كه چون دلايل شما كافى نيست، اگر ميل دارى من كه منكر هستم حاضرم قسم ياد كنم. ليكن خليفه به اين قانون قضا عمل نكرد و به مجرد نقص شهود، نزاع را مختومه اعلام كرد (1) و رأى را بر ضدّ ايشان صادر نمود.

5

- قاضى منكرخليفه در قضيه فدك، خود در موضع قاضى نشست و منكر تفويض و بخشش فدك به دختر پيامبر شد و قضاوت در چنين مسأله مهمى را، خود به عهده گرفت! و خود قاضى و حاكم و شاكى و مدعى شد!

در قضاى اسلامى، اگر شخصى برچيزى ادعايى داشته باشد ومنكر آن را انكار كند، بايد موضوع به شخص ثالث بى طرف، به عنوان قاضى ارجاع گردد و قاضى پس از بررسىِ ادعاى مدعى و اظهارات منكر و با توجه به قوانين و قرائن، به موضوع رسيدگى كند و رأى نهايى را صادر نمايد. اما در موضوع فدك، شرايط به گونه ديگرى رقم خورد؛ يعنى خليفه كه منكر بخشش فدك توسط پيامبر به حضرت زهرا بود، خود به عنوان قاضى اظهارات مدعِى را رد كرد و حكم بر «صحت انكار» خود داد. چيزى كه كاملًا جديد بود و بعدها اين روش مورد سوء استفاده خلفاى جور شد.

در حالى در تاريخ مى خوانيم، روزى عربى در دوران اقتدار پيامبرخدا، بر شتر ايشان ادعايى داشت و حضرت انكار كردند. به دستور پيامبر داورى در اين مورد به شخص ثالث ارجاع گرديد. در زمان خلافت ظاهرى على بن ابى طالب 7 نيز روزى عربى در زره آن حضرت ادعا كرد و ايشان منكر شدند. قاضىِ محكمه، شاكى و متهم را احضار كرد. اين قضاوت در تاريخ اسلام بسيار مشهور و از افتخارات اسلام و تشيّع است. حضرت هم با كمال تواضع و وقار در محكمه حاضر شدند و حتى به قاضى محكمه كه به ايشان احترام ويژه گذاشتند، تذكر دادند. اتفاقاً در هر دو موضوع و در هر دو محكمه، رأى به صداقت پيامبر و اميرالمؤمنين 8 صادر شد.

6

- ضرورت پايبندى به روش پيامبرپيامبر عالى قدر اسلام كه ظهور محبّت، عنايت، عواطف و رحمت خداوند بودند، در بسيارى از موارد لطف هاى بى حد و فراوانى نسبت به افراد مختلف داشتند كه در تاريخ اسلام ثبت و ضبط است. عفو مردم گستاخ و بت پرست و خونخوار مكه دليل اين عواطف بود. پيامبر افراد زيادى را كه مرتكب اشتباه و يا اسائه ادب نسبت به ايشان مى شدند، عفو مى كردند. برخورد صميمانه ايشان حتى با مخالفين خود و حتى بخشش اموال منقول و غير منقول به اصحاب و ديگر موارد در تاريخ ثبت است.

پيامبرخدا بخش هايى از زمين هاى يهوديان بنى نضير را به ابوبكر وعبدالرحمان ابن عوف و ابو دجاجه واگذار كردند (2) هيچ كس هم ادعايى نكرد و اعتراضى نداشت. اين زمين ها پس از ارتحال پيامبر در دست آن ها ماند و خليفه حرفى در آن اموال نداشت.

پيامبر همچنين قواره قابل ملاحظه اى از زمين هاى بنى نضير را با درخت هايش به زبير بن عوام واگذار نمودند (3)

مؤلف فتوح البلدان مى نويسد: پيامبرخدا يك قطعه زمين را كه داراى كوه و معدن بود، به بلال و چهار قطعه زمين را به على بن ابى طالب واگذار كردند (4)

خوب بود خليفه كه در جاى پيامبر نشسته و خود را براى چنين مقامى محق تر از ديگران مى دانست، به شيوه پيامبر عمل مى كرد و در ماجراى فدك، به فرض اگر دلايل حضرت زهرا در مالكيت بر فدك كافى نبود، فدك را به عنوان صاحب قدرت و زمامدار امور مسلمانان، به آن حضرت واگذار مى كرد.

7

- پشيمانىِ احساسى نه اساسيخليفه اول پس از تصرف فدك و آزرده خاطر شدن دختر بزرگوار پيامبر از اين ماجرا، از كار خود پشيمان و از عاقبت خويش نگران شد.

ابن قتيبه دينورى موضوع مهمى را در پشيمانى خليفه اول و دوم نقل كرده است. اين گفته را براى تأييد مطلب خود مى آوريم:

«... عمر به ابوبكر گفت بيا برويم نزد فاطمه، چون ما او را به خشم آورده ايم. با يكديگر به منزل حضرت زهرا رفتند و اجازه خواستند كه بر آن حضرت وارد شوند. حضرت اجازه نداد. نزد حضرت على رفتند و با او صحبت كردند. آن حضرت آن دو را به حضور فاطمه برد. هنگامى كه روبه روى آن حضرت نشستند، حضرت زهرا روى خود را به طرف ديوار برگرداند. آنان به آن حضرت سلام كردند. حضرت پاسخ سلام نداد. ابوبكر لب به سخن گشوده، گفت:

اى حبيبه پيامبرخدا، به خدا سوگندكه خويشاوندان رسول الله از خويشاوندان خودم نزد من محبوب تر مى باشند و تو در نزد من از عايشه دخترم محبوب ترى. دوست مى داشتم كه روز رحلت پدرت من نيز از دنيا مى رفتم و بعد از او، در اين دنيا نمى بودم. آيا شما مرا چنين آدمى مى بينيد


1- آيه الله ابراهيم امينى، بانوى نمونه اسلام، ص 222.
2- احمد بن يحيى بلاذرى، فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، ص 31.
3- فتوح البلدان، ص 34.
4- فتوح البلدان، ص 27.

ص: 125

كه با آن كه عارف به حق شما هستم و فضيلت و شرافت تو را به خوبى مى دانم، در عين حال حق تو را بگيرم و از ميراث پيامبر خدا مانع شوم ...؟

حضرت زهرا فرمود: آيا شما خود اين چنين مى بينيد كه اگر من حديثى را از پيامبرخدا برايتان نقل كنم كه شما با آن حديث آشنا باشيد به آن عمل خواهيد كرد؟

گفتند: آرى. فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم آيا از پيامبرخدا 9 نشنيده ايد كه مى فرمود: «خشنودى فاطمه خشنودى من و خشم فاطمه موجب خشم و غضب من است. هر كس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر كس فاطمه را خشنود و راضى سازد مرا خشنود و راضى ساخته است و هر كس فاطمه را به خشم درآورد مرا به خشم در آورده است؟»

گفتند: آرى، اين حديث را از رسول خدا شنيده ايم.

فرمود: پس من، خداوند و فرشتگانش را شاهد و گواه مى گيرم كه شما مرا به خشم در آورده و راضى نساختيد و هرگاه پيامبر 9 را ملاقات كردم از شما به او شكايت خواهم كرد.

ابوبكر گفت: من از خشم و غضب آن حضرت و از خشم و غضب تو، اى فاطمه به خداوند پناه مى برم و شروع به گريه كرد و چنان مى گريست كه نزديك بود جانش به در رود. در آن لحظه حضرت زهرا فرمود: به خدا سوگند، به دنبال هر نمازى كه مى خوانم تو را نفرين مى كنم.» (1)

شواهد و قرائن نشان مى دهد خليفه اول از رنجاندن حضرت زهرا پشيمان بود اما هيچ گونه اقدامى كه موجب جبران شود انجام نداد؛ يعنى پشيمانى وى نه اساسى كه احساسى و عاطفى بود.

8

- كفايت شهادت اميرالمؤمنين بر رسالت پيامبر 9 مقام و منزلت على 7 به قدرى برجسته و عظيم و در نزد خداوند به اندازه اى مقرّب و محبوب اند كه پروردگار سبحان شهادت ايشان را به تنهايى بر نبوّت پيامبر كافى مى داند. آنجا كه مى فرمايد:

وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِى وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (2)

«كافران مى گويند تو پيامبر نيستى. به آن ها بگو شهادت خداوند و كسى كه داراى علم كتاب است، بر نبوت من كافى است.»

علما و مفسّران شيعه و بسيارى از اهل تسنن، با نقل حديثى از پيامبر اسلام معتقدند كه صاحب علم كتاب، كه شهادتش بر رسالت پيامبر كافى است، اميرالمؤمنين است. خلفا بايد شهادت اميرالمؤمنين را بر ادعاى حضرت زهرا مى پذيرفتند و از او شاهد ديگرى نمى خواستند.

خُزيمه بن ثابت (ذو الشهادتين)

مرد عربى در مورد ناقه پيامبر ادعايى كرد و اظهار داشت كه اين ناقه (شتر ماده) متعلق به اوست. پيامبر فرمودند: اين شتر، تعلّق به من دارد؛ زيرا قبلًا پول آن را به تو داده ام. مرد عرب از پيامبر پرسيد: آيا شما بر اين حرف خود شاهد داريد؟ شخصى به نام «خزيمه بن ثابت» اظهار داشت كه من گواهى مى دهم اين شتر تعلّق به پيامبر دارد. پيامبر از خزيمه پرسيدند: تو ازكجا به چنين يقينى رسيده اى؟ خزيمه گفت: چون من به رسالت شما يقين دارم به ادعاى شما در مالكيت شتر هم يقين دارم. حضرت پيامبر استدلال خزيمه را پذيرفتند و فرمودند: من شهادت تو را به تنهايى كافى و نافذ مى دانم و به منزله دو شهادت قرار مى دهم. سپس به ماجرا خاتمه دادند. از آن روز خزيمه به «ذوالشهادتين» شهرت يافت (3)

وقتى شهادت و گواهى شخصى مانند خزيمه، به منزله دو شهادت حساب مى شود، آيا خليفه نبايد شهادت اميرمؤمنان را كه به تنهايى بر رسالت پيامبر از منظر خداوند كفايت مى كرد بپذيرند؟

9

- تضاد و تناقضمورّخان مى نويسند: وقتى حضرت زهرا با استدلال محكم و قوى در مورد فدك بحث كردند، ابوبكر سند و قباله اى بر مالكيت حضرت زهرا بر فدك نوشت و امضا كرد و به وى تقديم كرد. وقتى حضرت زهرا از خانه ابوبكر با سند مذكور مراجعت مى كرد، خليفه دوم ايشان را ديد و ماجرا را پرسيد. فاطمه 3 موضوع را گفت و سند را نيز به وى نشان داد. امّا خليفه سند را گرفت و پاره كرد (4) اما خود وى پس از رسيدن به خلافت، فدك را به ورثه پيامبرخدا واگذار كرد (5)

اكنون در اينجا پرسشى پيش مى آيد و آن اين كه:


1- الامامه و السياسه ابن قتيبه دينورى عالم مشهور سنى قرن سوم متوفاى سال 276 هجرى، ج 1، ص 13.
2- رعد 43: 43.
3- تلخيص الشافى، ج 3، ص 122، فاطمه الزهراء بهجه قلب المصطفى، ص 581.
4- سيره حلبى، ج 3، ص 391.
5- عمده كتب اهل تسنن؛ مانند صحيح بخارى باب فرض الخمس، صص 5 و 10 و صحيح مسلم و سنن بيقهى، ج 6، ص 299 و معجم البلدان، ج 6، ص 343 و تفسير ابن كثير، ج 5، ص 288، اين مطلب را نقل كرده اند كه عمر در دوران خلافت خود، فدك را به اميرالمؤمنين و به عباس بن عبدالمطلب باز گرداند.

ص: 126

اگر پيامبران ارث نمى گذارند، پس دادن سند فدك به حضرت زهرا براى چيست؟ و اگر در نظر خليفه دوم، بايد درآمد فدك در مسائل عمومى هزينه شود، چرا خودِ وى نسبت به واگذارى آن به ورثه پيامبر اقدام كرد؟

اين نكته نيز جالب است كه طبق مدارك اهل سنت، فدك به حضرت على و عباس بن عبدالمطّلب باز گردانده شد. اگر اين مطلب صحت دارد، مى توان اين پرسش را طرح كرد كه مگر عباس بن عبدالمطّلب وارث پيامبر بود؟! و مگر نه اين است كه با بودن حضرت زهرا و پس از وى، با بودن فرزندان حضرت زهرا، ارث به طبقه دوم نمى رسد؟!

ص: 127

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109