ميقات حج-جلد 55

مشخصات كتاب

سرشناسه : سليماني، نادر، - 1339

عنوان و نام پديدآور : ميقات حج/ نويسنده نادر سليماني بزچلوئي

مشخصات نشر : تهران: نادر سليماني بزچلوئي، 1380.

مشخصات ظاهري : ص 184

شابك : 964-330-627-54500ريال

يادداشت : عنوان ديگر: ميقات حج (خاطرات حج).

يادداشت : عنوان روي جلد: خاطرات حج.

عنوان روي جلد : خاطرات حج.

عنوان ديگر : ميقات حج (خاطرات حج).

عنوان ديگر : خاطرات حج

موضوع : حج -- خاطرات

موضوع : سليماني، نادر، 1339 - -- خاطرات

رده بندي كنگره : BP188/8/س85م9 1380

رده بندي ديويي : 297/357

شماره كتابشناسي ملي : م 80-2524

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

اسرار و معارف حج

نام ها، ويژگى ها و احكام كعبه در قرآن

ص: 6

ناصر شكريان

مقدمه

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ، فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً. (1) نخستين عبادتگاه و خانه اى كه در زمين براى مردم و به نفع مردم ساخته شد، «كعبه» است. اين خانه، هم با بركت است، هم موجب هدايت جهانيان و هم نشانه هاى روشن الهى در آن است. خداوند آنجا را حرم امن خويش قرار داد و هيچ كس در طول سال، حتى در غير مراسم حج، نمى تواند بدون احرام و تشريفات ويژه وارد حرم شود و ورود افراد غير مسلمان به منطقه حرم ممنوع است تا كرامت اين مكان محفوظ بماند.

به موسى عليه السلام خطاب شد:

فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِي الْمُقَدَّسِ طُوىً. (2) «اى موسى، اين جا وادى مقدس طوى است، هنگام ورود به آنجا كفش خويش از پا بر كن.»

اما حاجى و زائر كعبه، در حالى كه هنوز فرسخ ها مانده تا به حرم برسد، بايد كفش ها را از پا در آورد و لباس از تن بيرون كند. رمز عبور؛ «لَبَّيْك، اللَّهُمَ


1- آل عمران: 96
2- طه: 12

ص: 7

لَبَّيْك» بگويد و جواز عبور بگيرد و پس از آن وارد شود و اگر اشتباه كرد، بايد برگردد و ...

آن كس كه در آستانه كعبه قرار مى گيرد، 120 در رحمت به سويش گشوده مى شود و نگاه كردن به او اجر و ثواب دارد. از برخى منابع تاريخى و روايى استفاده مى شود كه كعبه از زمان حضرت آدم عليه السلام وجود داشته و نزد عامه مردم و اديان مختلف، از احترامى خاص برخوردار بوده است.

هندوها همواره با ديده عظمت بر آن نگريسته اند؛ زيرا باور داشته اند كه روح شيوا، كه نزد آن ها سوّمين اقنوم (1) شمرده مى شد، در حجر الأسود حلول كرده است.

ستاره پرستان ايرانى و كلدانى، كعبه را يكى از خانه هاى هفتگانه بزرگ دانسته اند. زرتشتيان نيز كعبه را محترم شمرده و معتقدند كه روح هرمز در آن حلول كرده است.

يهود و نصارى هم كعبه را بزرگ مى شمردند؛ چون آن را وابسته به حضرت ابراهيم دانسته اند؛ از اين رو است كه صورت هايى چون ابراهيم، مريم و مسيح را در آن نصب كرده بودند تا اين كه به وسيله پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در فتح مكه، پاكسازى شد.

در باور عرب ها نيز كعبه برترين عظمت را داشت و در برابر آن كرنش مى كردند و آن را بناى ابراهيم عليه السلام مى دانستند. (2) با ظهور اسلام و نزول قرآن كريم، نه تنها آن عظمت و احترام تثبيت شد بلكه خداوند شرافت، ويژگى ها و احكامى براى خانه اش بيان كرده كه براى هيچ چيز ديگر گفته نشده است.

اين نوشتار با هدف شناساندن جايگاه ويژه كعبه در قرآن، با عناوين زير تهيه شده است:

الف: اسامى كعبه در قرآن.

ب: ويژگى هاى كعبه در قرآن.

ج: احكام كعبه و حرم در قرآن.


1- «اقانيم» جمع «اقنوم» كه در آيين هند خدايان سه گانه را گويند؛ عبارت اند از: برهما، پيشنو و سيوا.
2- الميزان، ج 3، ص 358

ص: 8

فصل اول:

* نام هاى كعبه در قرآن

خداوند در آيات مختلف، براى خانه خود عناوين و نام هاى متعدد آورده كه به ترتيب مى آوريم:

1. البيت

واژه «البيت» در 7 مورد بر خانه خدا اطلاق شده كه معناى آن هم روشن است:

إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ. (1)

إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ. (2)

فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوْ اعْتَمَرَ. (3)

وَ للَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ. (4)

مَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً. (5) وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ. (6) فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ. (7)

2. بيتى

واژه «بيتى» در سوره بقره و حج آمده است و خداوند متعال در هر دو مورد، اين خانه را به خودش نسبت مى دهد. از اين كلمه عنوان «بيت اللَّه» را هم مى توان براى كعبه انتزاع كرد.

كعبه تنها مكانى است كه خداوند آن را به خود نسبت داد، حتى بيت المقدس را، با آن همه قداستش، به خودش نسبت نداده است.

... وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ .... (8)... وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ .... (9)


1- بقره: 125
2- بقره: 127
3- بقره: 158
4- آل عمران: 97
5- انفال: 35
6- حج: 26
7- قريش: 3
8- بقره: 125
9- حج: 26

ص: 9

3. بيت الحرام

در «بيت الحرام»، «بيت» موصوف به «حرام» شده؛ يعنى خانه اى كه محترم است: (1) وَ لَاآمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ. (2)

جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ. (3)

و در جاى ديگرى، موصوف به «محرّم» گرديده است:

رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ. (4)

توضيح بيشتر آن در فصل بعد مى آيد.

4. الكعبه

عنوان «الكعبه» نيز در دو جاى قرآن به كار رفته است:

هَدْياً بَالِغَ الْكَعْبَةِ. (5)

جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ. (6)

در وجه تسميه «بيت اللَّه» به «كعبه»، چند قول آمده است:

الف: از آنجاكه خانه خدا مربع است و عرب ها بر خانه چهارگوش و مربع كعبه اطلاق مى كنند؛ ازاين رو، به خانه خدا هم «كعبه» اطلاق شد.

چنانكه امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد:

«... لأنّها مربعة، فقيل له و لم صارت مربعة، قال: لأنّها بحذاء البيت المعمور و هو مربّع، فقيل له: و لم صار البيت المعمور مربّعاً؟ قال: لأنّه بحذاء العرش و هو مربع، فقيل له:

و لم صار العرش مربعاً؟ قال: لأنّ الكلمات الّتي بني عليها الإسلام أربع و هي سبحان اللَّه، والحمدللَّه و لا إله إلّا اللَّه، و اللَّه اكبر». (7) ب: به وسط هر چيزى «كعب» مى گويند. از آنجاكه خانه خدا در وسط زمين واقع شده، به آن كعبه گفته اند. در روايت آمده است گروهى از يهوديان خدمت پيامبر آمدند و از آن حضرت مسائلى پرسيدند؛ از جمله سؤال كردند: از چه رو كعبه را كعبه خوانده اند؟ پيامبر پاسخ داد: زيرا خانه در وسط دنيا قرار گرفته است. (8) ج: هر چيزى كه داراى ارتفاع و بلندى از سطح زمين باشد كعبه گويند. به خانه خدا هم كعبه اطلاق مى شود؛ زيرا هم ارتفاع ظاهرى دارد و هم ارتفاع و عظمت معنوى. از اين رو،


1- البيت الحرام والبلد والمسجد الحرام لايحل انتهاكه، مصباح المنير.
2- مائده: 97
3- مائده: 2 و 97 و 95
4- ابراهيم: 37
5- مائده: 95
6- مائده: 97
7- بحار، ج 96، ص 57؛ علل الشرائع، ج 2، ص 398
8- بحار الأنوار، ج 96، ص 57

ص: 10

امام باقر عليه السلام فرمود:

«وَ لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْكَعْبَةِ». (1) چنانكه بعضى از مفسران در اين باره گفته اند:

فَلَمّا كانَ هذَا الْبَيت أَشرف بُيوتِ الأرضِ وَ أقدمها زَماناً وَ أَكْثَرها فَضيلَة، سُمِّي بِهِ هذا الإسْم». (2) البيت العتيق

«البيت العتيق» هم در دو جاى قرآن به كار رفته است:

وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ. (3)

ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ. (4)

در توصيف خانه خدا به «عتيق»، وجوه مختلفى به شرح ذيل ذكر شده كه ناشى از معانى لغوى آن است.

الف: قديم و كهن

يكى از معانى عتيق در كتب لغت، قديم و كهن است؛ (5) چنانكه از امام باقر عليه السلام، در حالى كه در مسجد الحرام نشسته بود، پرسيدند: چرا خانه خدا عتيق ناميده شد؟ حضرت پاسخ داد:

«إنَّ اللَّهَ خَلَقَهُ قَبل الْخَلق ثُمّ خَلَقَ اللَّهُ الأرْضَ مِن بَعدَه فَدَحاها مِن تَحْتِهِ». (6) بنابراين وجه، مفاد اين آيه همان آيه إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ (7)

خواهد شد كه توضيح پيش تر گذشت.

ب: حرّ و آزاد

عتيق به معناى آزاد نيز آمده است، اما در اين كه كعبه از چه چيز آزاد شده، هم روايات مختلف است هم نظريه مفسران، ولى هيچ مانعى ندارد كه همه آن ها اراده شده باشد:

1. آزاد از ملكيت و رقيت انسان ها

از امام باقر عليه السلام سؤال شد: «از چه رو خانه خدا را عتيق ناميدند؟» حضرت در پاسخ فرمود:

«زيرا كه خانه آزاد و رها از تملك مردم است و هيچ كس مالك آن نيست.»؛ «لِمَ سُمِّيَ الْبَيْتُ الْعَتِيقَ؟ قَالَ: هُوَ بَيْتٌ حُرٌّ عَتِيقٌ مِنَ النَّاسِ لَمْ يَمْلِكْهُ أَحَدٌ». (8)


1- فروع كافى، ج 4، ص 230؛ بحار الأنوار، ج 96، ص 60
2- التفسير الكبير، ج 8، ص 157
3- حج: 29
4- حج: 33
5- العتيق القديم من كل شيئى صحاح- المتقدم في الزمان مفردات راغب.
6- بحار الانوار، ج 96، ص 58
7- آل عمران: 96
8- بحار الانوار، ج 96، ص 58

ص: 11

2- آزاد شده از طوفان نوح

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه «خانه خدا تا زمان طوفان نوح پا بر جا بود، وقتى تمام دنيا در طوفان نوح زير آب رفت، خداوند خانه اش را بالا برد و جاى آن در زير آب قرار نگرفت؛ از اين رو، آن را «بيت العتيق» خواندند؛ يعنى خانه اى كه از غرق شدن رهايى يافت.»؛ «فَلَمَّا غَرِقَتِ الدُّنْيَا رَفَعَ اللَّهُ تِلْكَ الْقُبَّةَ وَ غَرِقَتِ الدُّنْيَا إِلَّا مَوْضِعَ الْبَيْتِ، فَسُمِّيَتِ الْبَيْتَ الْعَتِيقَ، لِأَنَّهُ أُعْتِقَ مِنَ الْغَرَقِ». (1) 3- آزادى از جهنم

كسى كه اين خانه (كعبه) را در اين دنيا زيارت كند، برائت از جهنم به او داده مى شود. (2) ج- گرانبها و نفيس

از ديگر معانى عتيق، چيز ارزشمند و نفيس است. (3) پس كعبه از آن رو كه گرانقدر و ارزشمند است، عتيق نام نهاده شد.

نتيجه و برداشت:

از آنجاكه لفظ «عتيق» در هر دو آيه مطلق است، منعى وجود ندارد كه بگوييم همه اين معانى اراده شده است و روايات هم از باب بيان بعض مصاديق است نه حصر مصداق، تا ميان روايات تنافى لازم بيايد. به علاوه، عتيق در لغت به چيزى مى گويند كه هم داراى پيشينه تاريخى باشد و هم بهره مند از قداست. اگر يكى از اين دو معنا را نداشته باشد، به آن عتيق نمى گويند؛ زيرا در بعضى از كتب معتبر لغت، آمده است كه: «عتق يجمع معنى الكرام و معنى المقدّم». (4) از مطالبى كه گذشت به دست مى آيد كه خانه خدا در قرآن به اوصاف زير توصيف شده است: الحرام (الْبَيْتَ الْحَرَام)، (5) التعيق (الْبَيْتِ الْعَتِيق)، (6) المحرّم (عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّم). (7) عناوين احتمالى كعبه

1. بكه

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً. (8)


1- تفسير صافى، ج 1، ص 189 و بحار، ج 96، ص 58
2- تفسير كبير، ج 8، ص 158
3- العتيق: الكريم من كل شيى ء: صحاح اللغه.
4- مقاييس اللغه.
5- مائده: 97
6- حج: 33 و 29
7- ابراهيم: 37
8- آل عمران: 96

ص: 12

مفسران معناى «بكه» را با اختلاف معنا كرده اند:

* بعضى گفته اند: «بكّة مزدحم الناس للطواف و هو ما حول الكعبة من داخل المسجد الحرام». (1)* گروهى ديگر گفته اند: مراد از بكّه «موضع البيت» يا «موضع الحج» است (2)و اين نظريه برداشت از دو روايت زير از امام صادق و امام باقر عليهما السلام است:

عن عبد اللَّه بن سنان، عن أبي عبد اللَّه عليه السلام قال: «مكة جملة القرية، و بكة موضع الحجر الذي تبكّ الناس بعضهم بعضاً». (3) عن جابر، عن أبي جعفر عليهما السلام قال: (4) «إنّ بكّة موضع البيت و إنّ مكّة الحرم».

پس طبق اين دو روايت، مكه با بكه فرق دارد و بكه هم نام كعبه نيست.

* اما طبق روايتى ديگر، بكه نام كعبه است؛ چنانكه عبداللَّه بن سنان از امام صادق عليه السلام پرسيد: «لِمَ سُمِّيَتِ الْكَعْبَةُ بَكَّةَ؟ فَقَالَ: لِبُكَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَ فِيهَا» (5) ظاهراً اين وجه با اشتقاق ادبى سازگار نيست؛ زيرا «بكه» مضاعف و «بكى» ناقص است.

* قول چهارم اين است كه «ميم» آن تبديل به «با» شد (قيل بكّة هي مكّة و لاقرب تبديل الباء ميماً ... (6)) چنانكه از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه: «إِنِّي سَمَّيتُ مَكّة بكّة لأنّ النّاس يتباكون فِيها». (7) در روايت ديگرى، از مام صادق عليه السلام تصريح شده كه بكّه يكى از نام هاى مكه است؛ «قال أسماء مكّة خمسة أمّ القرى و مكة و بكة و البساسة ...». (8) خلاصه اين كه بكّه، بنا به احتمالى كه نام كعبه و يا لا اقل نام مكانى كه كعبه در آنجا بنا شده و يا نام مكانى كه حجر الأسود در آن نصب گرديده است مربوط به بحث ما مى شود، اما طبق احتمالات ديگر، از بحث خارج است.

2. مسجد الحرام

قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ .... (9)

بنا به قول گروهى از مفسران، مراد از «مسجد الحرام» در اين گونه آيات «كعبه» است، اما چرا كعبه گفته نشده و يا مراد از «وجه» و «شَطر» چيست، چند وجه ذكر شده كه از محل بحث


1- مجمع البيان، ج 1، ص 477
2- الفرقان، ج 3 و 4، ص 261
3- نور الثقلين، ج 1، ص 366
4- نور الثقلين، ج 1، ص 366
5- نور الثقلين، ج 1، ص 366
6- مجمع البيان، ج 1، ص 477
7- نور الثقلين، ج 1، ص 366
8- نور الثقلين، ج 1، ص 366
9- بقره: 144

ص: 13

خارج است. احتمال ديگر آن است كه مراد از مسجد الحرام همان مسجد الحرام معهود باشد ولى مراد از شطر، يا بعض است كه در اين صورت مراد از بعض مسجد الحرام، كعبه خواهد شد. (1) و يا مراد از شطر وسط هر چيزى است و از آنجا كه كعبه در وسط مسجد الحرام قرار گرفته، پس مراد وسط مسجد الحرام- كعبه- خواهد بود. (2) 3. بيت المعمور

وَالطُّورِ وَكِتَابٍ مَسْطُورٍ فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ. (3)

از تفسيرهايى كه براى بيت المعمور كرده اند، كعبه و خانه خدا در روى زمين است كه همواره به وسيله زائران معمور و آباد است. مؤيدش اين است كه كعبه نخستين خانه اى است كه براى عبادت در روى زمين ساخته و آباد شده است. (4) اما تفسير مشهور كه الهام گرفته از روايات مى باشد، آن است كه بيت المعمور خانه اى است در آسمان ها و محازى خانه كعبه در روى زمين و همواره با عبادت فرشتگان معمور و آباد مى گردد:

و عن أمير المؤمنين عليه السلام: «البيت الّذي في السماء يقال له الضراح و هو بفناء البيت ...». (5) و في المجمع عن الباقر عليه السلام: أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ وَضَعَ تَحْتَ الْعَرْشِ أَرْبَعَةَ أَسَاطِينَ وَ سَمَّاهُ الضُّرَاحَ، وَ هُوَ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ، وَ قَالَ لِلْمَلَائِكَةِ: طُوفُوا بِهِ، ثُمَّ بَعَثَ مَلَائِكَةً فَقَالَ لَهُمُ: ابْنُوا فِي الْأَرْضِ بَيْتاً بِمِثَالِهِ وَ قَدْرِهِ وَ أَمَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ أَنْ يَطُوفُوا بِهِ». (6)* ويژگى هاى كعبه در قرآن

1. مثابة

وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ. (7)

نخستين ويژگى و صفتى كه براى بيت اللَّه در قرآن ذكر شد «مثابة» است كه خانه خدا به عنوان مرجع و ملجأ و پناهگاه عمومى مطرح شده است.


1- الميزان، ج 1، ص 325
2- تفسير كبير، ذيل آيه.
3- طور: 4- 1
4- مجمع البيان، ج 5، ص 163
5- تفسير صافى، ج 775
6- نور الثقلين، ج 5، ص 136 و صافى، ج 5، ص 77
7- بقره: 125

ص: 14

2. امناً

وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً. (1)

دومين ويژگى، كه صاحب خانه براى خانه اش آورده، «امنيت» است كه بزرگترين و مهمترين نعمت براى جوامع انسانى به شمار مى رود و تحقّق محيط و جامعه امن از آرزوهاى ديرين بشر است.

3. خانه مردم

وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ. (2)

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ. (3)

ويژگى ديگر كعبه آن است كه از آنِ ناس و همه مردم است و اختصاص به شخص يا گروه و نژاد خاصى ندارد؛ هم بناى آن براى مردم است، هم ملجأ، مرجع و مأمن براى آنان، و هم مايه قوام جوامع بشرى است.

4. خانه خدا

وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيِ .... (4)

وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِيَ .... (5)

ويژگى ديگر آن كه، بيت اللَّه است؛ تنها خانه اى كه در قرآن به خدا نسبت داده شده است و جالب اين كه خداوند منان، در اين دو آيه شريفه، آن را به خودش نسبت داده است.

از اين رو، دو تن از بهترين بندگان خود را مأمور تطهير خانه اش ساخت.

اما در جاى ديگر، حضرت ابراهيم عليه السلام اين خانه را به خداوند متعال نسبت داده است.

رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ .... (6)

ياد آورى چند نكته

1. جمع ميان اين كه: كعبه هم خانه خداست و هم خانه مردم، روشن است؛ چه اين كه كعبه خانه خداست اما براى مردم بنا گرديده و براى آن ها مأمن و مرجع قرار داده شده است.

يعنى آنچه كه به نام خدا و براى خداست، بايد در خدمت مردم و بندگان او قرار گيرد.


1- بقره: 125
2- بقره: 125
3- آل عمران: 96
4- بقره: 125
5- حج: 26
6- ابراهيم: 37

ص: 15

حضرت آيت اللَّه جوادى آملى در فرق ميان اين دو، مى گويد:

از جهت ادبى، فرق اين كه خانه خدا بدون لام به خداوند نسبت داده شده، اما در «وُضِعَ لِلنّاسِ» با لام به مردم اسناد داده شده است؛ يعنى بيت اللَّه است اما بيت الناس نيست، بلكه براى مردم قرار داده شده؛ از اين رو، به وُضِعَ است نه بُنِىَ؛ يعنى تشريفاً معبد و مطاف و قبله قرار داده شد، اما تفاوت معنوى اين است كه بيت در اثر اضافه به اللَّه، شرافت پيدا كرد. اما مردم در اثر اضافه كعبه به آن ها شريف مى شوند. پس شرف كعبه به خاطر اضافه به خدا و شرف مردم در اثر ارتباط با كعبه است. (1) 2. در آياتى كه در بالا اشاره شد، كعبه با عنوان «بَيْتِي» آمده، در حالى كه خداوند نه جسم است و نه نياز به خانه دارد. پس منظور از اين اضافه، همان اضافه تشريفيه است؛ يعنى براى بيان شرافت و عظمت چيزى، به خدا نسبت داده شده است؛ مثل شهر اللَّه، كتاب اللَّه، بيت اللَّه و مرحوم آقا ميرزا جواد ملكى تبريزى در اين باره فرمودند: «و من عظائم تلك النعم، جعل الكعبة بيتاً لنفسه ... و لعمري انّ هذا، غاية اللطف و الرفق و الكرم». (2)


1- فصلنامه «ميقات حج»، شماره 4، تابستان 1372
2- المراقبات، ص 194

ص: 16

5. بانى آن ابراهيم

وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ. (1)

كعبه با دست تواناى دو پيامبر عظيم الشأن الهى بازسازى و تجديد بنا گرديد و به خاطر همين بانى، بر بيت المقدس فضيلت پيدا كرده است؛ زيرا كه بانى كعبه، ابراهيم و بانى بيت المقدس سليمان است؛ «و لاشك انّ الخليل أعظم درجة و أكثر منقبة من سليمان فمن هذا الوجه يجب أن تكون الكعبة أشرف من بيت المقدس» (2) و به تعبير آيت اللَّه جوادى آملى، ابراهيم از پيامبران اولوالعزم كعبه را ساخت اما بيت المقدس را حضرت سليمان كه از حافظان شريعت انبياء اولوالعزم است، ساخت. (3) 6. پايه هاى كعبه بر خلوص نهاده شد

وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ. (4)

بالا بردن قواعد و پى هاى كعبه، عبادتى خالصانه به دست حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام بوده؛ به طورى كه براى اين كار هيچ پاداشى نطلبيدند، بلكه تنها گفتند: «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا»؛ «پروردگارا! اين خدمت را از ما بپذير» يعنى پاداش از ديدگاه اين دو پيامبر عظيم الشأن، پذيرش عمل نزد خداوند است كه عمل بدون قبولى خدا، ناچيز و بى ارزش است؛ از اين رو، خداوند اين دو پيامبر را به صفت بندگان مخلص ستود. (5) 7. نخستين معبد

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ.

پيشينه تاريخى، ويژگى ديگر بيت اللَّه الحرام است، تا آنجا كه در قرآن، به عنوان نخستين معبد عمومى در روى كره زمين شناسانده مى شود. بدينسان كعبه بر بيت المقدس مقدم و قبله نخست جهانيان بود. اين آيه مباركه، پاسخ به اعتراض يهوديان بر مسلمانان است كه مى گفتند بيت المقدس برتر از كعبه و براى قبله بودن سزاوارتر است؛ چون كعبه پيشتر بنا شده و قبله برخى از انبيا بوده است.

در پاسخ به اين اعتراض بود كه خداوند فرمود: نخستين خانه اى كه براى عبادت بشر بنا


1- بقره: 127
2- التفسير الكبير، ج 8، ص 154
3- ميقات حج، شماره 4، تابستان 1372
4- بقره: 127
5- اين ويژگى برداشت از كتاب «جرعه اى از بيكران زمزم، ص 48 است.

ص: 17

شده، كعبه است و هيچ معبدى پيش از آن وجود نداشته است. اگر قبله از بيت المقدس به كعبه برگردانده شد، چيز عجيبى نيست، زيرا اين بازگشت به قبله نخست است و مؤيد آن اين است كه ابراهيم وقتى هاجر و اسماعيل را در آن سرزمين اسكان داد، گفت: رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ، رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ ... هدف و غايت را اقامه نماز در اين سرزمين مقدس بيان كرد و شايد از اين جهت به كعبه بيت العتيق؛ يعنى خانه قديم (1) گفته شده است؛ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ. (2)

8. مبارك

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً. (3)

ويژگى ديگر كعبه مبارك (4) بودن آن است؛ يعنى خانه اى است پر خير و بركت و از آنجاكه مباركاً مطلق است؛ از اين رو، هم شامل بركات مادى مى شود و هم بركات معنوى. البته بعضى از مفسران گفته اند: اگر چه مباركاً هم شامل بركات مادى است و هم معنوى، ولى در اينجا به قرينه مقابله با «هُدىً لِلْعَالَمِينَ» تنها شامل افاضه بركات دنيوى مى شود. (5) و به تعبير بعضى از مفسرين، از آنجاكه خود خداوند تبارك است، خانه اش هم مبارك است. (6) 9- هُدىً لِلْعَالَمِين

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدىً لِلْعَالَمِينَ. (7)

هدايتگرى خانه خدا ويژگىِ ديگر آن است. مردم از راه دور و نزديك به كنار اين خانه مى آيند و از هدايت هاى آن بهره مند مى شوند.

مرحوم علامه طباطبايى در بيان اين ويژگى مى نويسد:

«كعبه هم هادى و راهنماى جهانيان براى سعادت اخروى و باعث رسيدن به كرامت و قرب الهى است، هم باعث هدايت مسلمين است به سعادت دنيوى كه همان وحدت كلمه و ائتلاف امت و مشاهده منافعشان مى باشد. چنانكه نحوه هدايتش هم عموميت دارد و جميع مراتب هدايت را شامل مى شود.

از سوى ديگر هدايتش مربوط به عالم خاص و دسته مخصوص نيست، بلكه شامل تمام جهانيان مى شود.» (8)


1- اهل لغت براى لفظ عتيق معانى متعددى ذكر نموده اند كه از جمله آن قديم و كهن مى باشد.
2- حج: 29
3- آل عمران: 96
4- «البركة ثبوت الخير الألهي في شي ء ... والمبارك ما فيه ذلك الخير مفردات راغب. كثير الخير و البركة، مجمع البيان، ج 1، ص 478
5- الميزان، ج 3، ص 350
6- آيت اللَّه جوادى آملى، ميقات، شماره تابستان 1372
7- آل عمران: 96
8- الميزان، ج 3، صص 351 و 352

ص: 18

و دعوت حق به وسيله انبيا از اينجا به گوش جهانيان رسيده و مى رسد؛ چنانكه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله از همين جا نداى توحيد را به گوش جهانيان رساند و نيز امام زمان عليه السلام از همين جا نداى حق را به جهانيان خواهد رساند. به علاوه، وجه امّ القرى بودن مكه، بى مناسبت با هدى للعالمين نيست.

10. فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ

فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ .... (1)

وجود نشانه هاى الهى در كنار بيت اللَّه از ويژگى هاى ديگر اين خانه است كه گام به گام آن، يادآور آيات و نشانه هاى فراوان و روشن الهى است.

11. خانه محترم

وَ لَاآمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ. (2)

جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ. (3)

رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ. (4)

كعبه، خانه اى است محترم و بايد از هر جهت احترام آن نگه داشته شود. حتى كسى نبايد خانه خود را بلندتر از كعبه بسازد؛ چنانكه امام باقر عليه السلام فرمود:

«وَ لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْكَعْبَةِ». (5) و احترام آن بايد در همه جا حفظ شود؛ حتى در دورترين نقاط جهان، به هنگام تخليه، نبايد به سوى آن و يا پشت به آن نشست.

بيت المعمور خانه اى است در آسمان ها و محازى خانه كعبه در روى زمين است و همواره با عبادت فرشتگان معمور و آباد مى گردد

در روايات آمده است كه ويران كردن آن، در رديف قتل پيامبر و امام معصوم است.

امام صادق عليه السلام مى گويد: هر كس عمداً هتك حرمت اين خانه كند و آن را به پليدى آلوده سازد، محكوم به اعدام است. (6) چنانكه در روايت ديگر فرمود:

«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُرُمَاتٍ ثَلاثاً، لَيْسَ مِثْلَهُنَّ شَيْ ءٌ كِتَابُهُ وَ هُوَ حِكْمَتُهُ وَ نُورُهُ وَ بَيْتُهُ


1- آل عمران: 96
2- مائده: 2
3- مائده: 96
4- ابراهيم: 37
5- فروع كافى، ج 4، ص 230؛ بحار الأنوار، ج 96، ص 60
6- وسايل الشيعه، ج 13، ص 291

ص: 19

الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلنَّاسِ لَا يَقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ تَوَجُّهاً إِلَى غَيْرِهِ وَ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ صلى الله عليه و آله». (1) از اين رو فرموده اند: حرمت اين خانه باعث احترام مسجد الحرام، بلكه مكه و حرم شده است و احتمالًا ماه هاى حج به خاطر حرمت خانه خدا موصوف به حرام شده است (الشَّهْرُ الْحَرامُ ...) و به خاطر همين احترام، مشركين حق ورود به آن منطقه را ندارند؛ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ .... (2)

چنانكه وقتى از امام صادق عليه السلام پرسيدند: «لِمَ سُمِّيَ بَيْتُ اللَّهِ الْحَرَامَ قَالَ لِأَنَّهُ حُرِّمَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ أَنْ يَدْخُلُوهُ». (3) 12. قِيَاماً لِلنَّاسِ

جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَاماً لِلنَّاسِ. (4)

خانه محترمى كه مسلمانان مى توانند در پناه آن همه كارهاى فردى و اجتماعى همچنين مادى و معنوىِ جامعه خود را سامان ببخشند؛ چنانكه پيشوايان معصوم عليهم السلام فرموده اند:

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: «مَنْ أَرَادَ دُنْيَا وَ آخِرَةً فَلْيَؤُمَّ هَذَا الْبَيْتَ» (5) امام صادق عليه السلام: «جَعَلَهَا اللَّهُ لِدِينِهِمْ وَ مَعَايِشِهِمْ». (6) امام صادق عليه السلام: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ». (7) حيات دين به حيات كعبه است و حيات متدين به حيات دين؛ با انهدام و ترك كعبه، دين مى ميرد و در نتيجه مردم هم خواهند مرد.

على عليه السلام فرمود: «لَا تَتْرُكُوا حَجَّ بَيْتِ رَبِّكُمْ فَتَهْلِكُوا ...». (8) 13. كعبه تجلّيگاه توحيد

وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لَاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً. (9)

ويژگى ديگر كعبه آن است كه بر توحيد محض پايه گذارى شده و با هيچ شركى؛ اعم از خفىّ و جلىّ، همراه نيست، چه اين كه نكره در سياق نهى مفيد عموم است.

و از آنجاكه «أَنْ» در أَنْ لَاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً. مفسره است؛ يعنى أَنْ لَاتُشْرِكْ بِي شَيْئاً تفسير براى بوّأ است؛ از اين رو، چنين برداشت مى شود كه هدف از جا دادن حضرت


1- وسائل الشيعه، ج 4، ص 300
2- توبه: 28
3- بحار الانوار 96، ص 65؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 236
4- مائده: 97
5- من لايحضره الفقيه، ج 11، ص 21
6- بحار الانوار، ج 96، ص 65
7- وسائل الشيعه، ج 22، ص 21
8- بحار الانوار، ج 96، ص 69
9- حج: 26

ص: 20

ابراهيم در اين مكان مقدس، اين بوده كه كعبه تجلّيگاه توحيد گردد و هيچ چيز ديگر، شريك آن قرار نگيرد و اساس اين خانه از اول بر توحيد صرف بنيان شود.

14. كعبه خانه آزاد

وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ. (1)

ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ. (2)

از ويژگى هاى كعبه، با توجه به يكى از معانى عتيق (آزاد شده)، آزاد بودن آن است؛ چنانكه از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود: «فَإِنَّهُ لَا رَبَّ لَهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ الْحُرُّ ...». (3) اما اين كه از چه چيز آزاد شده، توضيح آن پيشتر گذشت. از آنجاكه اين خانه، خانه آزاد است، پس تا انسان از بند عبوديت و بندگى ديگرى آزاد نشود، صلاحيت طواف برگرد آن (بيت العتيق) را نمى يابد و هركس به گرد آن طواف كرد، ديگر نبايد سر به بندگى غير بگذارد.

* احكام كعبه و حرم

1. امنيت تكوينى و امنيت تشريعى

از احكام اختصاصى كعبه و حرم در قرآن، «امن» بودن آن سرزمين مقدس است كه هم امنيت تكوينى دارد؛ «آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (4) كه اگر كسى بخواهد كعبه را محو سازد، به او امان داده نمى شود؛ مانند جريان ابرهه، و هم امنيت تشريعى دارد؛ «وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً». (5) كسى كه داخل حرم شود، شرعاً در امان خواهد بود.

نكته قابل توجه در اين آيه آن است كه: جمله به صورت ماضى استمرارى بيان شده و به صورت «مَنْ دَخَلَهُ» امن ذكر نشده است؛ يعنى همواره در آنجا امنيت تشريعى حكم فرماست.

پس هر فرد مسلمان، تا هنگامى كه در اين منطقه زندگى مى كند، در امان خواهد بود و هيچ كس حق تعرّض به او را ندارد؛ در خارج حرم مرتكب جنايتى شده باشد يا نه. زيرا آيه مباركه اطلاق دارد و تنها يك مورد استثنا شده است و آن اين كه اگر كسى حرمت حرم را نگه ندارد و در داخل حرم مرتكب جنايت شود، در امان نخواهد بود و حدّ شرعى بر او جارى خواهد شد.

چنانكه امام صادق عليه السلام در توضيح آيه وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً فرمود: «إِذَا أَحْدَثَ الْعَبْدُ


1- حج: 29
2- حج: 33
3- فروع كافى، ج 4، ص 189
4- قريش: 4
5- آل عمران: 97

ص: 21

فِي غَيْرِ الْحَرَمِ جِنَايَةً ثُمَّ فَرَّ إِلَى الْحَرَمِ لَمْ يَسَعْ لِأَحَدٍ أَنْ يَأْخُذَهُ فِي الْحَرَمِ وَ لَكِنْ يُمْنَعُ مِنَ السُّوقِ وَ لَا يُبَايَعُ وَ لَا يُطْعَمُ وَ لَا يُسْقَى وَ لَا يُكَلَّمُ، فَإِنَّهُ إِذَا فُعِلَ ذَلِكَ بِهِ يُوشِكُ أَنْ يَخْرُجَ فَيُؤْخَذَ وَ إِذَا جَنَى فِي الْحَرَمِ جِنَايَةً أُقِيمَ عَلَيْهِ الْحَدُّ فِي الْحَرَمِ لِأَنَّهُ لَمْ يَدَعْ لِلْحَرَمِ حُرْمَتَهُ». (1) نه تنها انسان ها، بلكه حيوانات و پرندگان هم در آن منطقه در امنيت اند؛ به طورى كه متخلفان مورد مجازات قرار خواهند گرفت؛ چراكه اطلاق «مَنْ دَخَلَهُ» شامل حيوانات و پرندگان هم مى شود.

امام صادق عليه السلام در تفسير آيه مباركه فرمود:

«... وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنَ الْوَحْشِ وَ الطَّيْرِ كَانَ آمِناً مِنْ أَنْ يُهَاجَ أَوْ يُؤْذَى حَتَّى يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ». (2) و عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَحَدَهُمَا عليهما السلام عَنِ الظَّبْيِ يَدْخُلُ الْحَرَمَ. فَقَالَ: لَا يُؤْخَذُ وَ لَا يُمَسُّ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً». (3) در كجاى دنيا چنين امنيتى وجود دارد؟ تا آنجا كه شكار حيوانات، بلكه نشان دادن آن با گوشه چشم هم ممنوع باشد! آن هم در منطقه اى كه «يُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ». (4)

حتى انسان از جهت قرض و دَين هم در امان است و طلبكار حق ندارد طلب خود را در آن منطقه از بدهكار بخواهد؛ سماعه از امام صادق عليه السلام در اين باره روايتى نقل كرده كه گفت:

«سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لِي عَلَيْهِ مَالٌ، فَغَابَ عَنِّي زَمَاناً، فَرَأَيْتُهُ يَطُوفُ حَوْلَ الْكَعْبَةِ أَ فَأَتَقَاضَاهُ مَالِي؟ قَالَ: لَا، لَا تُسَلِّمْ عَلَيْهِ وَ لَا تُرَوِّعْهُ حَتَّى يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ». (5) علاوه بر امنيت هاى ظاهرى، امنيت معنوى هم در روايات براى حرم ذكر شده است چنانكه معاوية بن عمار از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود:

«إِذَا أَرَدْتَ دُخُولَ الْكَعْبَةِ فَاغْتَسِلْ قَبْلَ أَنْ تَدْخُلَهَا وَ لَا تَدْخُلْهَا بِحِذَاءٍ وَ تَقُولُ إِذَا دَخَلْتَ، اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً فَآمِنِّي مِنْ عَذَابِ النَّارِ». (6) از تمسك امام عليه السلام به آيه شريفه، فهميده مى شود كه معناى آيه وسيع است و هر نوع امنيتى را شامل مى شود، منتهى از بعضى روايات برداشت مى شود كه امنيت معنوى در حرم، مشروط به داشتن ولايت است؛ چنانكه راوى به امام صادق عليه السلام عرض مى كند:

«جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ قَدْ يَدْخُلُهُ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِيُّ وَ الْحَرُورِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ الَّذِي لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ. قَالَ: لَا وَ لَا كَرَامَةَ


1- فروع كافى، ج 4، ص 226، ونور الثقلين، ج 1، ص 370 و صافى، ج 1، ص 360
2- فروع كافى، ج 4، ص 226، ووسائل الشيعه 12، ص 557، وصافى، ج 1، 360
3- نور الثقلين، ج 1، ص 371 و 369 و روايات ديگر.
4- عنكبوت: 67
5- نور الثقلين، ج 1، ص 371 و 369 و روايات ديگر.
6- نور الثقلين، ج 1، ص 371 و 369 و روايات ديگر.

ص: 22

قُلْتُ فَمَنْ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ: وَ مَنْ دَخَلَهُ وَ هُوَ عَارِفٌ بِحَقِّنَا كَمَا هُوَ عَارِفٌ لَهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ كُفِيَ هَمَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ». (1) 2. ممنوعيت جنگ و خونريزى

از احكام ديگر حرم ممنوعيت جنگ و خونريزى در اين منطقه است:

لَاتُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ. (2)

احترام مسجد الحرام را نگه داريد و تا هنگامى كه دشمن دست به سلاح نبرد، درصدد جنگ با آن ها برنياييد، اما اگر آن ها احترام مسجد الحرام را نگه نداشتند، شما حق دفاع داريد.

در منطقه حرم رفت و آمد با سلاح نيز ممنوع است؛ چنانكه حضرت امام در تحرير الوسيله مى گويد:

الرابع و العشرون: (من محرمات الاحرام) لبس السلاح على الأحوط؛ كالسيف والخنجر والطينجه ونحوها، فما هو و آلات الحرب الّا لضرورة و يكره حمل السلاح إذا لم يلبسه إن كان ظاهراً و الأحوط الترك». (3) همچنانكه امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود:

«لَا بَأْسَ بِأَنْ يَخْرُجَ بِالسِّلَاحِ مِنْ بَلَدِهِ وَ لَكِنْ إِذَا دَخَلَ مَكَّةَ لَمْ يُظْهِرْهُ ...». (4) همچنانكه على عليه السلام در حديث أربع مائه فرمود: «لَا تَخْرُجُوا بِالسُّيُوفِ إِلَى الْحَرَمِ». (5) 3. ورود غير مسلمان به حرم ممنوع است

ممنوعيت ورود غير مسلمانان به حرم از ديگر احكام حرم است. غير مسلمان همچنين حق سكونت و بلكه حق عبور و مرور از آن منطقه را ندارد؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا .... (6)

از آنجاكه مشركان آلوده و ناپاكند، نبايد بعد از اين سال (سالى كه على عليه السلام آيات برائت را تلاوت كرد) نزديك مسجد الحرام شوند. مضمون اين آيه نيز يكى از مواد چهارگانه اى بود كه حضرت امير عليه السلام در سال نهم هجرت، در سرزمين مكه به مردم ابلاغ كرد.

در اين آيه مباركه، به فلسفه حرمت ورود مشركان به حرم نيز اشاره شده است؛ يعنى چون مشركان نجس هستند و مسجد الحرام جاى مقدس و پاك است، پس آنان حق نزديك


1- نور الثقلين، ج 1، ص 371 و 369 و صافى، ج 1، ص 360 و روايات ديگر.
2- بقره: 191
3- تحرير الوسيله، ج 1، ص 429
4- وسائل الشيعه، ج 13، ص 256 و فروع كافى، ج 4، ص 228
5- وسائل الشيعه، ج 13، ص 257، و فروع كافى، ج 4، ص 228
6- توبه: 28

ص: 23

شدن به آن مكان مقدس را ندارند تا چه رسد بخواهند داخل حرم شوند!

از «إِنَّمَا» كه نشانه حصر است و از وصف به مصدر (نَجَسٌ) كه در مبالغه استفاده مى شود، بر مى آيد كه گويا موصوف تنها عين نجس است؛ همچنانكه ظاهر اطلاق آيه شامل هر نوع كافر با هر عنوانى مى شود؛ از اين رو، سفرا و ... هم حق عبور و گذر از آن منطقه را ندارند.

4. ممنوعيت سكونت مفسد و ظالم در حرم

چهارمين حكم از احكام حرم آن است كه بايد از سكونت عاملان فساد و ظلم و الحاد در حرم پيش گيرى شود، بلكه در اين مورد با آنان با خشونت رفتار مى شود؛ وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ. (1)

اگر چه بعضى از مفسران مصاديقى را براى الحاد به ظلم، آورده اند، اما همه اين ها از باب ذكر بعضى از مصاديق است و گرنه معناى آيه وسيع است و شاهد آن روايتى است از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه كه فرمود: «كُلُّ ظُلْمٍ يَظْلِمُهُ الرَّجُلُ نَفْسُهُ بِمَكَّةَ مِنْ سَرِقَةٍ أَوْ ظُلْمِ أَحَدٍ أَوْ شَيْ ءٍ مِنَ الظُّلْمِ فَإِنِّي أَرَاهُ إِلْحَاداً وَ لِذَلِكَ كَانَ يُتَّقَى أَنْ يُسْكَنَ الْحَرَمُ». (2) و يا از طريق اهل سنت روايت شده كه «شَتمُ الْخادِمِ فِي الْحَرَم، ظُلْمٌ فَما فَوقه». (3) به علاوه، حذف مفعولِ «يُرِدْ» هم دلالت بر عموم دارد و شامل هر نوع ظلم و انحراف از حق مى شود؛ چنانكه بعضى از مفسران در اين باره گفته اند: «وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ ممّا ترك مفعوله ليتناول كل متناول، أي و من يرد فيه شيئاً ما أو مراداً ما». (4) مؤيد ديگر، معناى الحاد (5) است كه هر نوع انحراف از حقى را شامل مى شود.

تا انسان از بند عبوديت و بندگى ديگرى آزاد نشود، صلاحيت طواف برگرد آن (بيت العتيق) را نمى يابد و هركس به گرد آن طواف كرد، ديگر نبايد سر به بندگى غير بگذارد.

نكته ديگر اين كه، براى تأكيد و مبالغه در تحذير، جزا (نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ) را بر مجرد اراده (مَنْ يُرِدْ ...) مترتب كرده است و شايد بشود گفت كه: اگر اراده گناه در موارد ديگر گناه محسوب نمى گردد، در اين سرزمين مقدس، نه تنها گناه است كه بعضى از علما از جمله «نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ» برداشت كرده اند اگر كسى در حرم مرتكب خلاف شود، علاوه بر حد و


1- حج: 25
2- نور الثقلين، ج 3، ص 483 و وسائل ج 13 ص 232
3- در المنثور، ج 6، ص 28
4- الميزان، ج 14، ص 367 وروح المعانى ج 17 ص 140 و تفسير كبير، ج 23، ص 25 و كشاف، ج 3، ص 151
5- «الحد فلان مال عن الحقّ»، مفردات راغب.

ص: 24

تعزير، مجازات افزوده هم دارد. (1) اين برداشت را برخى روايات، كه دلالت دارند گناهان در مكه دو برابر بوده و عذابش نيز شديدتر است؛ همانگونه كه عبادت در مكه چند برابر ثواب دارد، تأييد مى كند.

جمله «مَنْ يُرِدْ ...»، اگر چه ظهور در انسان دارد، اما با توجه به بعضى روايات، اين حكم شامل حيوانات هم مى شود؛ چنانكه از امام صادق عليه السلام، در حالى كه در مسجد الحرام بودند، سؤال شد «انّ سبعاً من سباع الطير على الكعبة لا يمر به شي ء من حمام الحرم الا ضربه فقال: انصبوا له و اقتلوه فانّه قد الحد في الحرم». (2) 5. برابرى مقيم و مسافر در استفاده از حرم

از احكام ديگر حرم آن است كه همه مردم در اين منطقه يكسان اند ... ... وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ .... (3)

مفسران در تفسير جمله «سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ ...»، نظريات گوناگون داده اند؛ گروهى گفته اند: مراد از «سَواء» در سكنى گزيدن است؛ از اين رو، برخى از فقها، خريد و فروش و اجاره خانه هاى مكه را حرام دانسته اند و براى اثبات آن، به آيه شريفه و روايات تمسك كرده اند، براى اين كه اگر خانه هاى مكه قابل تملّك باشد، «عاكف» و «بادى» نبايد در استفاده كردن از خانه هاى مكه مساوى باشند، در حالى كه آيه مى گويد عاكف و بادى، مساوى هستند.

در موارد متعددى از روايات نيز آمده است:

- على عليه السلام در نامه اى به قثم بن عباس، فرماندار مكه نوشت: «وَ مُرْ أَهْلَ مَكَّةَ أَلَّا يَأْخُذُوا مِنْ سَاكِنٍ أَجْراً فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ». (4)- عن على عليه السلام: «إنّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله نهى أهل مكة عن إجارة بيوتهم و إن تعلّقوا عليها أبواباً و قال: سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ». (5)

- عن ابن عمر: «إنّ النّبيّ صلى الله عليه و آله قال: مكّة مباحه لا تؤجر بيوتها و لا تباع رباعها». (6)- عن ابن عمر: «إنّ النّبيّ صلى الله عليه و آله قال: من أكل كراء بيوت مكّة أكل ناراً». (7) لازمه اين قول آن است كه مراد از مسجد الحرام مكه باشد تا بحث سكونت در خانه ها مطرح شود و براى توجيه اطلاق مسجد الحرام بر مكه، دو مؤيد ذكر كرده اند:

1. از آنجاكه مراد از «عاكف» مقيم است و اقامت مقيم در مسجد نيست، بلكه در منازل


1- السيورى جمال الدين المقداد بن عبد اللَّه، كنز العرفان فى فقه القرآن، ج 1، ص 335
2- نور الثقلين، ج 1، ص 482 و 480 و روايات ديگر.
3- حج: 25
4- نور الثقلين، ج 3، ص 482 و 480 و روايات ديگر.
5- برهان، ج 3، ص 84
6- در المنثور، ج 6، ص 26
7- در المنثور، ج 6، ص 26 و روايات ديگر.

ص: 25

است، پس مراد از مسجد الحرام مكه است. (1) 2. در آيات ديگر نيز مسجد الحرام اطلاق بر مكه شده، مانند آيه:

سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى. (2)

اين آيه، صراحت دارد كه آغاز معراج از مسجد الحرام بوده، در حالى كه در تاريخ و بعضى از روايات آمده است كه محلّ معراج، خانه خديجه يا خانه امّ هانى يا شعب ابى طالب بوده است. بنابراين، مى توان گفت منظور از مسجد الحرام در اين آيه، شهر مكّه است. (3) در مقابل اين قول، گروه ديگرى از مفسران گفته اند: مراد از «سواء»، سواء در عبادت و انجام مراسم حج است و هيچ كس حق مزاحمت به ديگرى در امور حج و عبادت را ندارد.

قال صلى الله عليه و آله: «يا بني عبد مناف، من ولي منكم من أمر النّاس شيئاً، فلا يمنعن أحداً طاف بهذا البيت و صلّى فيه أي وقت شاء في ليل أو نهار». (4) بنابراين قول، مراد از مسجد الحرام، خودِ مسجد است و طبق اين نظريه، خريد و فروش و اجاره خانه هاى مكه جايز خواهد شد؛ لقوله صلى الله عليه و آله: «و هل ترك لنا عقيل من ربع (من دار)» (5) همانگونه كه نقل شده؛ «قد اشترى عمر بن خطّاب دار السجن». (6) اما آنچه كه ابتدا به نظر مى رسد اين است كه قدر متيقّن از سواء، سواء در عبادت و اجراى مراسم حج است كه سياق آيه و ظاهر لفظ مسجد الحرام آن را تأييد مى كند؛ زيرا صدر آيه مربوط به صدّ از سبيل اللَّه و صدّ از مسجد الحرام است و اين با عبادت سازگارى دارد، نه صرف سكنى گزيدن در مكه. به علاوه، لفظ مسجد الحرام حقيقت در خود مسجد است و دليلى نداريم كه از ظاهر آيه دست برداريم، چراكه آغاز معراج از بيرون مسجد الحرام، مسلّم نيست بلكه محتمل است كه از خود مسجد آغاز شده باشد و يا به گفته مرحوم صاحب جواهر، از منزل امّ هانى به مسجد الحرام رفت و از آنجا به مسجد الاقصى سير نمود (7) و از سوى ديگر، اين احتمال وجود دارد كه مراد از عاكف، ملازم مسجد يا مجاور در مسجد باشد؛ به طورى كه براى او امكان داشته باشد كه هر وقت خواست به راحتى به آنجا برود. (8) مؤيد ديگر اين كه، خانه خدا عتيق است؛ از اين رو، ملك كسى نمى شود و خداوند متعال آن را براى عبادت همه مردم قرار داده است؛ إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ؛ يعنى «وضع لعبادة الناس» و يا در موارد ديگر فرمود: وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ. (9) قِيَاماً لِلنَّاسِ. (10)

و ... و سياق اين آيات با آيه مورد بحث؛ (جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ) سازگارى دارد اما با


1- تفسير كعبى، ج 23، ص 24
2- اسراء: 1، و نيز آيه لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ. بقره: 196
3- كنز العرفان، ج 1، ص 335
4- تفسير كبير، ج 23، ص 24
5- كنز العرفان، ج 1، ص 335 و تفسير كبير، ج 23، ص 24
6- تفسير كبير، ج 23، ص 24
7- جواهر الكلام، ج 20، ص 48
8- تفسير كبير، ج 23، ص 24
9- بقره: 125
10- مائده: 97

ص: 26

توجه به اطلاق سواء، كه متعلق آن ذكر نشده است و حذف متعلق هم دلالت بر عموم مى كند، به خصوص با عنايت به روايات زيادى كه آيه مذكور را تفسير به سواء در سكنى كرده اند، استظهار مى شود آيه مباركه، هم شامل سواء در عبادت مى شود و هم سواء در سكنى.

اما رواياتى كه آيه شريفه را تفسير به سواء در سكنى كرده اند. برخى از آن ها بشرح ذيل است؛ «عَنْ حُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ ذَكَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام هَذِهِ الْآيَةَ سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ قَالَ: كَانَتْ مَكَّةُ لَيْسَ عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا بَابٌ وَ كَانَ أَوَّلُ مَنْ عَلَّقَ عَلَى بَابِهِ الْمِصْرَاعَيْنِ مُعَاوِيَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَمْنَعَ الْحَاجَّ شَيْئاً مِنَ الدُّورِ مَنَازِلِهَا». (1) «عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيٍّ عليه السلام أَنَّهُ كَرِهَ إِجَارَةَ بُيُوتِ مَكَّةَ وَ قَرَأَ: سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ. (2)

اما اطلاق مسجد الحرام بر معناى وسيعتر از خود مسجد، ظاهراً در قرآن نمونه هايى دارد (3)، هم چنان كه لفظ «بيت عتيق» بر مكه و اطراف آن استعمال شده است؛ ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ. (4)

به علاوه مراد از عاكف به قرينه مقابله، با بادى مقيم خواهد بود، نه ملازم، چنان كه حضرت امير عليه السلام در تفسير عاكف و بادى فرمود: «فالعاكف المقيم به و البادي الّذي يحج إليه من غير أهله». (5) پس معناى آيه شريفه با توجه به اطلاق كلمه «سواء» و روايات، معنايى است وسيع كه نه تنها زائران خانه خدا در انجام مراسم حج يكسانند، بلكه در استفاده كردن از زمين و خانه هاى مكه جهت استراحت و ساير نيازها، يكسان خواهند بود.

اما بحث از اين كه آيا بيع و شراء و اجاره خانه هاى مكه حرام است يا نه، بحثى است فقهى. از اين رو، تفصيل كلام در جاى خود مى آيد. اما به اجمال مى توان گفت: از آنجاكه اساس روايات وارده در تفسير آيه مباركه دو دسته است؛ دسته اى ظهور در تحريم دارد و دسته ديگر كراهت، از اين رو، طبق قاعده اصولى، رواياتى كه ظهور در تحريم دارند، حمل بر كراهت خواهند شد: همانگونه كه قول مشهور، بر كراهت است. (6) همانطور كه مرحوم صاحب جواهر هم در اين باره فرمود: اگر چه به ظاهر، آيه و تعدادى از روايات دليل بر تحريم است، اما شهرت اصحاب و تعبير لاينبغى ترجيح بر كراهت مى دهد و در ادامه فرمود: «و كونها مفتوحة عَنوة لا يمنع من الأولوية و اختصاص الآثار بمن فعلها و حينئذ فيجوز أخذ الأجرة». (7)


1- وسائل الشيعه، ج 13، ص 269؛ نورالثقلين، ج 3، صص 481 و 480
2- نورالثقلين، ج 3، صص 480 و 481؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 269 و روايات ديگر، كه برخى از آن ها پيشتر گذشت.
3- بقره: 191 و 196- توبه 28
4- حج: 33
5- نور الثقلين، ج 3، صص 480 و 481، روايات ديگر كه برخى از آن ها پيشتر گذشت.
6- جواهر الكلام، ج 20، صص 50- 48
7- جواهر الكلام، ج 20، ص 48 تا 50

ص: 27

به علاوه، امكان دارد گفته شود كه تمليك زمين داراى اشكال است اما تملّك بنا و منافع آن، هيچ اشكالى ندارد؛ مانند بنا در زمين وقفى، كه قابل فروش و اجاره است و شايد هم كسى بگويد: نهايت چيزى كه از آيه و روايات استفاده مى شود، تحريم بيع و اجاره در موسم حج است، اما در غير موسم حج، به چه دليل حكم به تحريم شود؟

به هر حال، اين معنى مسلم است كه اهل مكه بايد از هرگونه سخت گيرى بر زائران خانه

خدا خوددارى كنند و بلكه براى آنان تسهيلات فراهم آورند. بنابراين، هيچ كس حق ندارد به هر عنوانى (متولّى- خادم) كمترين مزاحمتى براى حاجيان ايجاد كند و يا آن مكان هاى مقدس را تبديل به پايگاهى اختصاصى براى گروهى خاص نمايد، بلكه حرم متعلّق به همه مسلمانان است و هر نوع ايجاد مزاحمت و ممانعت، تجاوز به حقوق مسلمانان جهان محسوب مى شود و مرتكبين آن بر اساس آيه مباركه: نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ بايد به اشدّ مجازات تنبيه شوند؛ چون مفهوم جمله الَّذِي جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ ... اين است كه حرم در انحصار گروه يا مذهب خاص نيست؛ همانگونه كه مفهوم سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ، برابرى زائران خانه خدا در انجام مناسك و مراسم حج را مى رساند.

اگر اين خانه، خانه خداست (بَيْتِيَ) (1)

و براى همه مردم (آنهايى كه اسم ناس بر آن ها اطلاق مى گردد، بدون هيچ فرقى ميان حاضر و بادى، مكى و آفاقى و وهابى و غير وهابى)


1- بقره: 125 و حج: 26

ص: 28

قرار داده شده است؛ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ، (1) جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ، (2) مَثَابَةً لِلنَّاسِ، (3) قِيَاماً لِلنَّاسِ. (4)

پس چرا امروزه عاكفين، با ديدگاه خاصى كه دارند، بر خلاف صريح قرآن، حرم را در انحصار خود قرار داده و آزادى عمل در انجام مراسم حج را از بادى گرفته اند. آيا اين نوعى الحاد به ظلم نيست؟ آيا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ شامل آن ها نمى گردد؟

آيا اين عمل حاكمان سعودى، كه هر سال قانونى جعل و جلوى عده اى از مشتاقان و مستطيعان را مى گيرند بر خلاف آيات قرآن و برخلاف فرمانى كه على عليه السلام به قثم بن عباس نوشت (فَأَقِمْ لِلنَّاسِ) نيست؟ آيا سرزمين مكه كه بر اساس دو اصل قرآنى منطقه امن و آزاد است، ايجاد محدوديت ها و مزاحمت ها، نوعى بدعت نيست؟ (5) 6. تشريفات خاص جهت ورود به حرم

هر كس كه بخواهد از بيرون وارد حرم شود (اگر چه موسم حج نباشد) ابتدا بايد در يكى از ميقات ها، با تشريفاتى خاص احرام بپوشد و آنگاه وارد حرم شود و اين يكى ديگر از احكام حرم مى باشد. جالب توجه است كه ميقات ها با حرم، فرسنگ ها فاصله دارد؛ يعنى اگر به حضرت موسى عليه السلام در داخل سرزمين طور گفته اند: ... فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (6)

به زائران خانه خدا گفته اند: فرسنگ ها مانده به حرم، كفش و كلاه را در بياوريد و با رمز خاص و لباس ويژه، قصد زيارت خانه خدا كنيد.

7. كندن گياهان و شكستن شاخه هاى درختان در حرم ممنوع است

از احكام ديگر حرم آن است كه از كندن گياهان و شكستن شاخه درختان حرم پرهيز شود و چنين عملى ممنوع است تا آنجا كه براى متخلّفين، مجازات مالى (7) در نظر گرفته شده است و اين حكم شامل غير محرم هم مى شود؛ چنانكه حضرت امام در تحرير الوسيله فرمود:

«للمحلّ أيضا قطع الشحر و الحشيش من الحرم فيما لا يجوز». (8) همانگونه كه امام صادق عليه السلام فرمود: «كلّ شي ء ينبت في الحرم فهو حرام على الناس أجمعين». (9) حتى شاخه درختى را كه ريشه اش داخل حرم و شاخه اش در خارج حرم است، نمى شود شكست. همچنين اگر ريشه آن داخل حلّ و شاخه اش در حرم باشد.


1- آل عمران: 96
2- حج: 25
3- بقره: 125
4- مائده: 97
5- با استفاده از كتاب در راه بر پائى حج ابراهيمى عميد زنجانى.
6- طه: 12
7- «لو قطع الشجرة الّتي لا يجوز قطعها أو قلعها فإن كانت كبيرة فعليه بقرة و إن كانت صغيرة فعليه شاة على الأحوط» تحرير الوسيله، ج 1، ص 428 مسأله 45 از تروك احرام.
8- تحرير الوسيله، ج 1، ص 429
9- وسائل الشيعه، ج 12، ص 552

ص: 29

معاوية بن عمار از امام صادق عليه السلام پرسيد: «شَجَرَةٍ أَصْلُهَا فِي الْحَرَمِ وَ فَرْعُهَا فِي الْحِلِّ؟

فَقَالَ: حَرُمَ فَرْعُهَا لِمَكَانِ أَصْلِهَا. قَالَ: قُلْتُ فَإِنَّ أَصْلَهَا فِي الْحِلِّ وَ فَرْعَهَا فِي الْحَرَمِ. قَالَ:

حَرُمَ أَصْلُهَا لِمَكَانِ فَرْعِهَا». (1) اين حكم حتى شامل آنجا نيز مى شود كه پرنده اى روى شاخه اى نشسته كه در حل قرار دارد، اما ريشه اش در حرم است؛ يعنى كسى نمى تواند آن پرنده را رمى كند، چنان كه از على عليه السلام در اين مورد سؤال شد: «... شَجَرَةٍ أَصْلُهَا فِي الْحَرَمِ وَ أَغْصَانُهَا فِي الْحِلِّ عَلَى غُصْنٍ مِنْهَا طَائِرٌ رَمَاهُ رَجُلٌ فَصَرَعَهُ. قَالَ: عَلَيْهِ جَزَاؤُهُ إِذَا كَانَ أَصْلُهَا فِي الْحَرَمِ». (2) 8. اختيارى بودن نماز در قصر و اتمام

همچنين از احكام ويژه آن است كه زائران خانه خدا مى توانند در مسجد الحرام يا شهر مكه (3) نمازشان را تمام بخوانند.

9. حكم كسى كه عمداً كعبه و مسجد الحرام را آلوده كند

از احكام خاص كعبه و مسجد الحرام آن است كه هركس به عمد، كعبه معظمه را آلوده كند حكمش اعدام و هركس مسجد الحرام را آلوده كند حكمش تعزير شديد است؛ چنانكه ابى الصباح كِنّانى از امام صادق عليه السلام پرسيد:

«مَا تَقُولُ فِيمَنْ أَحْدَثَ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ مُتَعَمِّداً؟ قَالَ: يُضْرَبُ رَأْسُهُ ضَرْباً شَدِيداً.

ثُمَّ قَالَ: مَا تَقُولُ فِيمَنْ أَحْدَثَ فِي الْكَعْبَةِ مُتَعَمِّداً؟ قَالَ: يُقْتَلُ». (4) 10. حكم بناى ساختمان در پيرامون كعبه

حكم ساخت بنا در اطراف كعبه آن است كه بنا نبايد به احترام كعبه بلندتر از كعبه باشد؛ به طورى كه بعضى از علما فتوى به حرمت داده اند، چنان كه مرحوم صاحب جواهر در اين باره نقل كرده است: «قال الشيخ و جماعة على ما في المدارك، يحرم أن يرفع أحد بناء فوق الكعبة لاستلزامه الإهانة لها ... و قيل و القائل هو المشهور كما في كشف اللثام يكره و هو الأشبه». (5) چنانكه امام باقر عليه السلام در اين باره فرمود: «وَ لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْكَعْبَةِ». (6)


1- وسائل الشيعه، ج 12، ص 559
2- وسائل الشيعه، ج 12، ص 560
3- اين ترديد به خاطر اختلاف فتوى است.
4- وسائل الشيعه، ج 13، ص 291
5- جواهر الكلام، ج 20، ص 50 و 51
6- فروع كافى، ج 4، ص 230؛ بحار الأنوار، ج 96، ص 60

ص: 30

11. حكم لقطه در حرم

اشيائى است كه در حرم پيدا مى شود؛ يعنى لقطه حرم با لقطه غير حرم تفاوت دارد. اگر لقطه در غير حرم پيدا شود بعد از يك سال اعلان كردن و نااميدى از يافتن صاحبش، مى توان آن را تصاحب كرد، اما اگر در حرم پيدا شد:

اولًا: نبايد به آن دست زد و برخى فتوى داده اند كه كسى حق ندارد به لقطه در حرم دست بزند؛ چنان كه فيصل بن يسار از امام باقر عليه السلام در مورد لقطه حرم سؤال كرد حضرت فرمود: «لَا تَمَسَّ أَبَداً حَتَّى يَجِي ءَ صَاحِبُهَا ...» (1) و يا وقتى كه علىّ بن حمزه در باره مردى كه دينارى از حرم برداشته بود، پرسيد، حضرت فرمود: «بِئْسَ مَا صَنَعَ، مَا كَانَ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَأْخُذَهُ ...». (2) ثانياً: اگر كسى لقطه اى را از حرم برداشت، نمى تواند مالك آن شود و بايد بعد از يك سال، به نيت صاحبش صدقه بدهد و اگر صاحبش آمد، ضامن است؛ «فَإِنْ جَاءَ طَالِبُهُ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ». (3) امام صادق عليه السلام در فرق لقطه حرم و غير حرم فرمود: «اللُّقَطَةُ لُقَطَتَانِ: لُقَطَةُ الْحَرَمِ تُعَرِّفُ سَنَةً، فَإِنْ وَجَدْتَ صَاحِبَهَا وَ إِلَّا تَصَدَّقْتَ بِهَا، وَ لُقَطَةُ غَيْرِهَا، تُعَرِّفُ سَنَةً، فَإِنْ جَاءَ صَاحِبُهَا وَ إِلَّا فَهِيَ كَسَبِيلِ مَالِكَ». (4) از مطالب بالا برداشت مى شود كه گويى لقطه حرم هم در امان است و كسى حق تعرض به آن را ندارد.

* كعبه و بيت المقدس

از آن چه در اين بخش آمد، ترجيح كعبه بر بيت المقدس به خوبى دانسته مى شود، اما در عين حال، بيان مهمترين آن ها، با تفصيل، خالى از فايده نيست.

1. تنها خانه اى كه خداوند آن را به خود نسبت داد و فرمود: «بَيْتِي»، كعبه است.

2. بانى كعبه، ابراهيم خليل، از انبياى اولوالعزم است، اما بانى بيت المقدس، سليمان از حافظان شريعت پيامبران اولوالعزم مى باشد.

3. از آنجاكه بناى كعبه پيش از بناى بيت المقدس بوده، پس كعبه از نظر زمان سبقت بر بيت المقدس دارد و از قديمى ترين معبدها است. پيشينه اين خانه از زمان حضرت آدم، بلكه


1- وسائل الشيعه، ج 13، ص 260
2- وسائل الشيعه، ج 13، ص 260
3- وسائل الشيعه، ج 13، ص 260
4- وسائل الشيعه، ج 13، ص 260

ص: 31

طبق رواياتى، قبل از او بوده و همواره مصاف، معبد و قبله براى مردم بوده است. پس كعبه با اين سابقه اش (هم سبقت زمانى هم معبد و مطاف و قبله بودن)، بر بيت المقدس شرف تقدّم يافت و از اين رو بر كعبه، «بيت العتيق» اطلاق شده است. عتيق به چيزى مى گويند كه هم داراى پيشينه تاريخى بوده و هم از قداست بهره مند باشد.

4. خداوند متعال وعده داد كه كعبه را از خطر دشمنان نگه دارد، اما در باره بيت المقدس چنين وعده اى را نداده است. ازاين رو است كه وقتى بخت نصر مسجدالاقصى را خراب كرد، هيچ خطرى متوجه او نشد و ماجراى ابرهه، آنگاه كه مى خواست كعبه را ويران كند، برايش پيش نيامد.

براى كعبه، علاوه بر امنيت تكوينى، امنيت تشريعى نيز مقرّر گرديده است. (1) پى نوشت ها


1- با استفاده از مقاله آيت اللَّه جوادى آملى، فصلنامه «ميقات حج»، شماره 4، چاپ تابستان 1372

ص: 32

ص: 33

ص: 34

ص: 35

ص: 36

ص: 37

فلسفه مناسك حج در كتابهاى شيخ صدوق (ره)

عبد الهادى مسعودى

چرا آب زمزم گاهى شيرين است و زمانى شيرين نيست؟!

1. ابن عقبه، از برخى اصحاب، از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده است كه: در حضور امام عليه السلام سخن از آب زمزم به ميان آمد، حضرت فرمودند: از زير حِجر، چشمه اى به سوى زمزم جارى است، هرگاه آب چشمه غالب گردد، آب زمزم شيرين مى شود.

از چه رو مسجد الحرام محترم است و پوشيدن احرام واجب؟!

2. عباس بن معروف از برخى اصحاب از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه: خداوند مسجد الحرام را به خاطر كعبه حرم قرار داد و حرم را به خاطر مسجد الحرام و احرام را به خاطر حرم واجب كرد.

3. عبداللَّه بن محمّد بن حجّال، از برخى رجال خود، از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده كه: خداوند تبارك و تعالى كعبه را قبله براى اهل مسجد و مسجد را قبله براى اهل حرم و حرم را قبله براى مردم دنيا قرار داد.

4. حميد بن مثنى العجلى، از حضرت صادق عليه السلام نقل مى كند كه: هرگاه

ص: 38

بنى اسرائيل قربانى مى آوردند، آتشى شعله ور مى شد و قربانىِ كسى را كه از او پذيرفته شده بود، مى خورد و خداوند تبارك و تعالى احرام را به جاى قربانى قرار داد.

فلسفه تشريع تلبيه در حج

5. عبيداللَّه بن على حلبى گويد: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم: چرا تلبيه جعل و تشريع شد؟ حضرت پاسخ داد:

خداوند- عزّ وجلّ- به جناب ابراهيم عليه السلام وحى كرد «ميان مردم، انجام مناسك حج را ندا ده تا مردم پياده و سواره و از هر راه دور به سوى تو آيند» پس ابراهيم ندا داد و مردم نيز از هر راه دور اجابتش كردند و تلبيه گويان به سوى او شتافتند.

6. عبدالكريم بن حلبى مى گويد:

از امام صادق عليه السلام پرسيدم: چرا تلبيه تشريع شد؟ فرمود: چون خداوند متعال به ابراهيم عليه السلام فرمود: ميان مردم حج را ندا ده، ابراهيم بر بلندى رفت و با صداى رسا مردم را دعوت كرد، مردم نيز از هر سو دعوت او را اجابت كردند.

7. سليمان بن جعفر: از امام رضا عليه السلام در باره لبّيك گفتن و علّت آن پرسيدم، حضرت فرمود: وقتى مردم احرام ببندند، خداوند متعال ندايشان مى دهد كه:

اى بندگان و كنيزان من، شما را بر آتش حرام خواهم كرد؛ آنگونه كه شما به خاطر من احرام بستيد. آنگاه مردم به عنوان اجابت خداوند متعال، كه آنان را ندا داد، مى گويند:

«لَبَّيْك، اللَّهُمَّ لَبَّيْك».

8. حضرت حسن بن علىّ بن محمّدبن علىّ بن موسى بن جعفربن محمّدبن على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام فرمودند: مردى به حضور مبارك حضرت رضا عليه السلام رسيد و گفت: اى پسر رسول اللَّه صلى الله عليه و آله، بفرماييد تفسير «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين» چيست؟

حضرت فرمودند: پدرم، از جدّم، از حضرت باقر و آن حضرت از حضرت زين العابدين و آن بزرگوار از پدرش عليهم السلام نقل كردند كه مردى نزد امير مؤمنان عليه السلام آمد و پرسيد: تفسير «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين» چيست؟

حضرت فرمود: تفسير «الحمد للَّه» اين است كه بندگان خدا برخى از نعمت هاى الهى را به اجمال بدانند؛ زيرا نمى توانند همه آن ها را بدانند و نعمت هاى خدا بيش از آن است كه به شماره آيد. پس حق تعالى به بندگان مى فرمايد: بگوييد ستايش براى خدا است، براى نعمت هايى كه پروردگار

ص: 39

عالميان به ما داده است و عالميان عبارت اند از: جماعت هايى از جمادات و حيوانات. امّا حيوانات را نعمت داد؛ به خاطر آن كه حق تعالى به قدرت كامله اش آن ها را حركت داد و از رزق خود غذا به آن ها عنايت كرد. آن ها را در كنف و سايه خود احاطه نمود و هر يك را به گونه اى كه مصلحت ايجاب مى كند، مورد تدبير قرار داد.

و امّا جمادات را مورد نعمت قرار داد:

به خاطر آن كه حق تعالى آن ها را با قدرت خود نگاه داشت؛ جمادات متّصل را از جدا شدن و جمادات منفصل را از اتصال و چسبيدن و آسمان را از افتادن بر زمين نگه داشت، مگر آن كه خود به آن اذن سرنگون شدن دهد و زمين را از فرو رفتن حفظ كرد، مگر به فرمان خود، كه خدا به بندگانش مهربان و رحيم است.

سپس امام عليه السلام فرمود: ربّ جهانيان، مالك و خالق آنان و روزى رسان به ايشان است؛ از آن جا كه مى دانند و نمى دانند.

روزى تقسيم شده است و تمام انسان ها از آن بهره مندند و به فرزند آدم مى رسد، هرگونه كه مى خواهد رفتار كند. نه تقواى متّقى بر آن مى افزايد و نه عصيان و فجور معصيت كار از آن مى كاهد. ميان ما و آن رزق، حجاب و پرده اى است كه رزق طالب آن است. اگر يكى از شما بخواهد از روزى خود بگريزد، روزى به دنبالش مى آيد همان طور كه مرگ به دنبالش مى آيد.

خداوند- جلّ جلاله- مى فرمايد:

بگوييد حمد براى خدا است، در برابر نعمت هايى كه به ما داده است و در كتب پيشينيان، قبل از اين كه آفريده شويم، ما را ياد كرده است. پس در اين عبارت بر محمّد و آلش- صلوات اللَّه عليهم اجمعين- و شيعيان ايشان واجب گرديده كه خدا را شكرگزار باشند و در مقابل برترى و تفضّلى كه در برابر ديگر امّت ها به ايشان داده، از او قدردانى كنند.

و اين همان است كه پيامبرخدا صلى الله عليه و آله فرمود: زمانى كه خداوند- عزّوجلّ- حضرت موسى بن عمران عليه السلام را مبعوث كرد و وى را براى رازگويى برگزيد و دريا را برايش شكافت و بنى اسرائيل را نجات داد و تورات و الواح را به وى عطا كرد و منزلت خود را در دربار خداى عزيز و جليلش ديد، گفت: پروردگارا! به من كرامتى دادى و عنايتى فرمودى كه به هيچ يك از پيشينيانم چنين توجّهى نداشته اى.

خداى- عزّوجلّ- فرمود: اى موسى، آيا مى دانى كه محمّد نزد من از تمام

ص: 40

فرشتگان و از تمام مخلوقاتم برتر و بالاتر است؟!

موسى عرض كرد: پروردگارا! اگر محمّد صلى الله عليه و آله از تمام آفريدگانت افضل و برتر است، آيا در ميان آل انبيا، از آل من كسى گرامى تر و برتر هست؟

خدا فرمود: اى موسى، آيا نمى دانى كه فضل و برترى آل محمّد بر تمام انبيا، مانند برترى محمّد بر همه پيامبران است؟

موسى عليه السلام: عرض كرد: پروردگارا! اگر آل محمّد چنين هستند، پس آيا در ميان امت انبيا امّتى برتر از امّت من هست؟ چه آن كه بر امّت من ابر سايه افكند، ترنجبين و مرغ بريان بر ايشان نازل كردى و دريا را بر ايشان شكافتى؟

خداوند- جلّ جلاله- فرمود: اى موسى، آيا نمى دانى فضل و برترى امّت محمّد بر تمام امّت ها، چون فضل خود او بر تمام خلايق است؟

موسى عليه السلام گفت: پروردگارا! كاش من ايشان را مى ديدم. پس خدا وحى كرد كه: تو ايشان را هرگز نخواهى ديد؛ زيرا هنگام بروز و ظهور و خلقت ايشان اكنون نيست ولى به زودى آن ها را در بهشت؛ يعنى در جنّات عدن و فردوس برين در محضر حضرت محمّد خواهى ديد، كه در نعمت هاى بهشتى غوطه ور و در خيرات و زيبايى هاى آن غرق اند. آيا دوست دارى سخن ايشان را به تو گوشزد كنم؟

موسى عليه السلام عرض كرد: آرى، اى پروردگار من.

خداوند فرمود: در مقابل من بايست و تن پوش خود را محكم و استوار كن و همچون بنده رامى در مقابل سلطان با عظمت و شكوه قرار گير. موسى عليه السلام چنين كرد. پس حق ندا داد: اى امّت محمّد، تمام آن ها در حالى كه در پشت پدران و رحم هاى مادرانشان بودند، اجابت كرده، گفتند: «لَبَّيْك، اللَّهُمَّ لَبَّيْك، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْك، لا شَرِيكَ لَكَ».

ص: 41

آنگاه امام عليه السلام فرمودند: خداوند- عزّوجلّ- اين اجابت را با عباراتى كه ذكر شد، شعار حج قرار داد. پس از آن، پروردگار متعال ندا داد: اى امّت محمّد، حكم من بر شما چنين تقدير شده كه رحمت من نسبت به شما بر غضبم سبقت دارد و عفو و بخششم پيش از عقاب و مؤاخذه ام مى باشد. پيش از آن كه مرا بخوانيد، دعاى شما را مستجاب مى كنم و پيش از آن كه از من بپرسيد و درخواست كنيد، به شما عطا خواهم كرد. هريك از شما مرا ملاقات كند، در حالى كه اينگونه شهادت دهد:

«لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، صادِقٌ فِي أَقْوالِهِ، مُحِقٌ فِي أَفْعالِهِ ...».

«خدايى جز خداى يگانه نيست. او تنها است و شريكى ندارد و محمّد بنده و فرستاده او، راستگو در گفتار و كردار است و علىّ بن ابى طالب برادر و جانشين بعد از او و ولىّ حضرتش مى باشد و پيروى و اطاعت از او، لازم است؛ همان گونه كه اطاعت از محمّد.

همچنين كسى را كه شهادت دهد: اولياى آن حضرت برگزيدگان و پاكيزگان و بركشيدگان با آيات شگفت الهى و راهبر به حجّت هاى خدا بعد از آن دو (پيامبر و على عليهما السلام) و دوستان خدا هستند، او را در بهشت خود وارد خواهم كرد، حتى اگر گناهانش مانند كف روى دريا باشد.»

سپس امام عليه السلام افزود: پس از آن كه حق تعالى حضرت محمّد صلى الله عليه و آله را مبعوث كرد، فرمود:

اى محمّد، تو در كوه طور نبودى، آن زمان كه امّتِ تو را خوانده و به اين كرامت اختصاص دادم. سپس خداى عزيزِ جليل، به پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:

بگو اى محمّد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين»؛ ستايش تنها براى خداست، پروردگار عالميان، بر اين فضيلتى كه به من اختصاص داد. به امّت آن حضرت نيز فرمود:

بگوييد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ عَلى مَا اخْتَصَّنا بِهِ مِنْ هذِهِ الْفَضائِلِ»؛ يعنى ستايش براى خدا است كه پروردگار عالميان است، بر اين فضيلت هايى كه به ما اختصاص داده است.

9. جابر از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود: حضرت موسى عليه السلام از رمله مصر احرام بست و از «صفائح الروحاء» (1) گذر كرد؛ در حالى كه محرم بود و شتر خويش


1- علامه مجلسى رحمه الله مى گويد: جايى است ميان دو حرم مكه و مدينه و در سى يا چهل ميلى مدينه. «صفح» به معناى جانب است و «صفح جبل» يعنى پايين كوه. ممكن است نام اين مكان، به همين اعتبار نهاده شده است.

ص: 42

را با زمامى از ليف (خرما) مى كشيد و چون تلبيه گفت: كوه ها به او پاسخ مى دادند.

10. ابو بصير گويد: شنيدم كه امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت موسى بن عمران عليه السلام با هفتاد پيامبر، سوار بر شترى سرخ مو، كه مهارش از ليف بود، هنگام عبور از درّه فراخ روحاء، كه همگى عباى قطوانيه به دوش انداخته بودند، مى گفت:

«لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْك»؛ آرى، آرى، بنده است و فرزند بنده است، آرى، آرى.

اى امّت محمّد، حكم من بر شما چنين تقدير شده كه رحمت من نسبت به شما بر غضبم سبقت دارد و عفو و بخششم پيش از عقاب و مؤاخذه ام مى باشد. پيش از آن كه مرا بخوانيد، دعاى شما را مستجاب مى كنم.

11. هشام بن حكم، از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده كه: حضرت موسى بن عمران عليه السلام در حالى كه روى شتر سرخ مويى نشسته بود و آن شتر مهارى از ليف داشت و آن حضرت دو جامه قطوانيه به بر كرده بود، از راه فراخ روحاء گذر كرد و پيوسته مى گفت: «لَبَّيْكَ يا كَرِيم لَبَّيْكَ».

يونس بن متى عليه السلام نيز از همين راه مى گذشت و مى گفت:

«لَبَّيْكَ، كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظامِ، لَبَّيْك»؛ آرى، آرى، اى بازگشاى سختى هاى بزرگ، آرى، آرى.

جناب عيسى بن مريم عليه السلام هم از همين جاده مى گذشت و مى گفت:

«لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ لَبَّيْك»؛ آرى، آرى، بنده ات و فرزند كنيزت، آرى، آرى.

همچنين حضرت محمّد صلى الله عليه و آله از همين راه عبور كرد و در آن حال رو به درگاه الهى گفت:

«لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارِجِ لَبَّيْك».

از چه رو گروهى يك حج، گروهى دو حج يا بيشتر به جا مى آورند و برخى اصلًا حج نمى گزارند؟!

12. عبداللَّه بن سنان، از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده كه آن جناب گفت:

وقتى حقّ- عزّوجلّ- به ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام فرمان داد بيت اللَّه را بسازند و آن ها خانه را ساختند. به ايشان امر كرد ركنى را بالا ببرند و پس از آن، در ميان مردم ندا كنند: «آگاه باشيد و توجّه كنيد، «بيا حج»، «بيا حج».

گفتنى است، اگر ندا مى داد: «بياييد به

ص: 43

حج»، تنها كسانى اجابت مى كردند كه در آن روز بودند، اما وقتى گفت: «بيا حج»، تمام مردم؛ چه انسان هاى مخلوق و چه آنان كه در اصلاب و پشت مردان بودند، لبيك گفتند و دعوت حق را اجابت كردند. پس آنان كه ده بار لبيك گفتند، ده بار به حج رفتند و كسانى كه پنج بار لبيك گفتند، پنج مرتبه حج گزاردند و آنان كه لبيك بيشترى گفتند، به تعداد لبيكى كه گفتند، حج انجام دادند و كسانى هم كه يك بار لبيك گفتند، يك حج انجام دادند و آنان كه اصلًا لبيك نگفتند، براى انجام حج گام برنداشتند.

13. غالب بن عثمان از يكى از صحابه و او از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه گفت: چون خداوند متعال به ابراهيم عليه السلام فرمان داد كه ميان مردم نداى حج سر دهد، بر بالاى مقام رفت و بر فراز آن ايستاد، و در آن حال روبه روى كوه ابو قبيس قرار گرفت.

پس در ميان مردم به حج ندا داد و به گوش همه آنان كه تا برپايىِ قيامت، در صلب مردان و رحم زنان هستند، رسانيد.

14. على بن سالم، از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمودند: اگر براى كسى، در شبى كه تمام امور خلايق مقدّر مى شود و آن شب بيست و سوّم ماه مبارك رمضان است، حج نوشته نشود، در آن سال به حج نخواهد رفت؛ چه آن كه در شب مزبور، سفر تمام حاجيانِ آن سال نوشته مى شود و همچنين روزى ها و عمرها و وقايع و اتّفاقاتى كه در آن سال رخ خواهد داد، مقدّر مى گردد.

راوى گويد: به آن حضرت عرض كردم: پس، كسى كه در شب قدر نامش در صف حاجيان نوشته نشود، استطاعت رفتن به حج را ندارد؟ فرمود: خير. عرض كردم:

چرا چنين است؟ فرمود: من با شما خصومت و مجادله نمى كنم، واقعيت امر اينگونه است.

چرا محدوده حرم، همان مقدار كنونى است و بيشتر يا كمتر نيست؟

15. احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطى گويد: از امام رضا عليه السلام در باره حرم و محدوده آن پرسيدم و اين كه چرا در برخى مناطق محدوده حرم به خانه خدا نزديك و در برخى مناطق دور است؟ حضرت فرمود:

وقتى خداوند آدم عليه السلام را از بهشت فرود آورد، او بر كوه ابو قبيس هبوط كرد. در اين هنگام، آدم احساس وحشت كرد و احساس كرد آن چه را كه در بهشت مى شنيد ديگر نمى شنود، از اين رو به پروردگار شكايت كرد. خداوند ياقوت سرخى را فرود آورده، در محلّ كعبه قرار داد. آدم بر گِرد آن

ص: 44

طواف مى كرد و نور آن تا محدوده كنونى حرم مى رسيد. حدّ و حريم آن نشانه گذارى شد و خداوند آن را حرم قرار داد.

16. محمّد بن اسحاق، از حضرت صادق عليه السلام، از پدران گرامى اش عليهم السلام نقل كرده كه فرمودند:

خداوند متعال به جبرئيل وحى كرد:

من خداوند بخشنده و مهربانم. به آدم و حوّا ترحّم كردم؛ زيرا بسيار شكوه و شكايت كردند، از اين رو، خيمه و چادرى از چادرهاى بهشتى برايشان فرستادم، به خاطر گريه و وحشت و تنهايى شان، مورد رحم و مهربانى خويش قرارشان دادم. پس خيمه را بر ترعه، (1) كه ميان كوه هاى مكّه است، سر پا كردم.

بارى، جبرئيل خيمه را، كه به مقدار حج بيت بود، جاى آن نصب كرد و آدم را از صفا و حوّا را از مروه آورد و هر دو را در خيمه جمع كرد.

حضرت افزودند: ستون خيمه، شاخه اى از ياقوت سرخ بود كه نور و شعاعش كوه هاى مكه و اطراف آن را روشن كرده بود. اين نور امتداد داشت و نهايت بُرد و تابش آن، حدود حرم كنونى است؛ لذا حق تبارك و تعالى منتهى اليه اين نور را از اطراف حرم براى خيمه عمود منظور كرد و سرّ حرم قرار دادن براى خيمه و عمود، آن بود كه اين دو از بهشت محسوب شده، لاجرم احترامشان لازم بود؛ از اين رو، حق تعالى اجر و ثواب حسنات را مضاعف و مؤاخذه و عقوبت بدى ها را نيز دو چندان قرار داد.

امام عليه السلام ادامه دادند: و طناب و ريسمان هاى خيمه، از اطراف كشيده شد و منتهاى آن ها كه ميخ هاى چادر را آن جا مى كوبند، اطراف و حريم مسجدالحرام به حساب آمد.

ميخ هاى خيمه، سنگ هايى از طلاى ناب بهشتى و طناب هاى آن از موهاى بافته شده سرخ رنگ بود.

خداوند متعال به جبرئيل عليه السلام وحى كرد:

هفتاد هزار فرشته بر زمين فرود آورده تا خيمه را از دستياران ابليس محافظت كنند و در ضمن با آدم مأنوس شوند، به منظور تعظيم بيت و خيمه، پيرامون آن طواف كنند.

حضرت فرمودند: جبرئيل فرشتگان را پايين آورد و آن ها در آستانه خيمه، به حفاظت و جلوگيرى از گزند دستياران شياطين پرداختند. اطراف ستون هاى بيت و خيمه، هر روز و شب طواف مى كردند؛ همان گونه كه در آسمان، پيرامون بيت المعمور مى گرديدند.


1- ترعه، جايگاه بيت و ستون هاى آن است كه فرشتگان پيش از آدم آن را بالا بردند.

ص: 45

اركان و ستون هاى بيت الحرام در زمين، به موازى و محاذى بيت المعمور بنا شده كه در آسمان است. بارى، حق تعالى به جبرئيل عليه السلام وحى كرد: به زمين، نزد آدم و حوّا برو و آن ها را از جاى ستون هايى كه بعداً براى بيت من نصب مى شود دور كن و ستون هاى خانه اى را براى فرشتگان و آفريدگانم، از فرزندان آدم، بالا ببر.

خداوند متعال به جبرئيل عليه السلام وحى كرد: هفتاد هزار فرشته بر زمين فرود آورده تا خيمه را از دستياران ابليس محافظت كنند و در ضمن با آدم مأنوس شوند، به منظور تعظيم بيت و خيمه، پيرامون آن طواف كنند.

جبرئيل نزد آدم و حوّا آمد و آنان را از خيمه بيرون كرد و از ترعه و پايه هاى بيت، كنار برد و خيمه را از جاى پايه ها دورتر سرپا كرد و سپس آدم را بر كوه صفا و حوّا را بر مروه نهاد.

آدم عليه السلام فرمود: اى جبرئيل، آيا به جهت غضب پروردگار- جلّ ذكره- ما را نقل مكان داده، ميانمان جدايى انداختى يا تقدير الهى بر ما چنين اقتضا كرد؟ جبرئيل پاسخ داد: غضب پروردگار متوجّه شما نشد، ولى در عين حال، از فعل خدا نبايد پرسيد. اى آدم، هفتاد هزار فرشته را كه حق تعالى به زمين فرستاده تا با تو انس بگيرند و پيرامون اركان و عمودهاى خيمه طواف كنند، از خداى- عزّوجلّ- درخواست كرده اند كه براى ايشان به جاى خيمه، اطراف مكان آن، خانه اى مبارك و ميمون، به محاذات بيت المعمور بنا كند تا ايشان بر گرد آن طواف كنند؛ همان گونه كه در آسمان، بر گرد بيت المعمور طواف مى كنند. پس حق تعالى به من وحى فرستاد تا تو را دور سازم و خيمه را بالا ببرم.

آدم عليه السلام پس از شنيدن اين كلام، گفت:

ما به تقدير خداوند راضى هستيم و به امرش كه درباره ما نافذ و مؤثّر است، خشنوديم.

پس جبرئيل پايه هاى خانه را با سنگى از صفا و سنگى از مروه و سنگى از طور سينا و سنگى از كوه «السّلام»، كه پشت كوفه است، ساخت و بالا برد، بعد حق تعالى به جبرئيل عليه السلام وحى كرد كه بيت را بساز و تمام كن. جبرئيل به فرمان خدا، با بال خود چهار سنگ را از جاهاى چهارگانه كند و در همان جاهايى كه حق تعالى به او امر كرده بود، در اركان بيت، روى پايه هايى كه حضرت جبّار- جل جلاله- تقدير و معين كرده بود، قرار داد و نشانه هاى آن ها را نيز نصب كرد.

ص: 46

سپس به جبرئيل وحى كرد: بيت را از سنگ كوه ابوقبيس بسازد و براى آن دو در تعبيه كند؛ درى در شرق و درى در غرب.

امام عليه السلام فرمود: بدين ترتيب جبرئيل عليه السلام بنا و ساخت خانه را به پايان برد و آنگاه كه فراغت يافت، فرشتگان پيرامون آن به طواف پرداختند و چون آدم و حوّا طواف فرشتگان را ديدند، آنان نيز حركت كرده، هفت شوط طواف نمودند. سپس از طواف بيرون آمده، رفتند تا طعام تناول كنند.

علت ماندگارى اثر دو پاى ابراهيم عليه السلام در مقام و سبب انتقال مقام از محل خود به جاى كنونى

17. عمار بن موسى يا سليمان بن خالد از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: چون خداوند به حضرت ابراهيم وحى كرد كه مردم را به حج ندا دهد، سنگى را كه اثر گام هايش در آن است (مقام) رو به رو و چسبيده به كعبه؛ در همان جاى كنون قرار داد. سپس بر روى آن ايستاد و فرمان خدا را با رساترين فرياد، ندا داد.

چون آن سخن را گفت، سنگ تاب نياورد و پاهاى ابراهيم عليه السلام در آن فرو رفت. پس ابراهيم، پاهايش را از سنگ بركند. چون مردم افزون شدند و به شرّ و بلا گرويدند، بر آن ازدحام آوردند و تصميم گرفتند در جاى امروزىِ آن قرار دهند تا مطاف براى طواف كنندگان خالى شود. چون خداوند، حضرت محمد صلى الله عليه و آله را برانگيخت، به همان جايگاهى كه ابراهيم قرار داده بود، بازگرداند و همانجا بود تا آن كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله از دنيا رفت و زمان ابوبكر و اوايل حكومت عمر نيز همانجا بود. سپس عمر گفت: مردم برگِرد مقام در فشارند، كدام يك از شما جايگاهش را در جاهليّت مى دانيد؟ مردى گفت: من آن را اندازه گرفته ام. پرسيد: اندازه پيش تو است؟ گفت:

آرى. گفت: آن را بياور و آن مرد آورد.

پس عمر فرمان داد كه مقام را به جايى برگرداندند كه اكنون هست.

فلسفه استلام و لمس حجرالأسود، ركن يمانى و ركن مستجار

18. عبيداللَّه على حلبى، از حضرت صادق عليه السلام، حلبى نقل مى كند كه گفت: از امام عليه السلام پرسيدم: چرا حجرالأسود را لمس مى كنند؟

فرمود: زيرا تجديد عهد كردن بندگان با خدا، در همين لمس است. در حديث ديگر نيز آمده است كه امام عليه السلام در پاسخ اين پرسش فرمود: براى اين كه وقتى حق تعالى از بندگان ميثاق مى گرفت، به حَجَر فرمان داد و حجر ميثاق هاى بندگان را در خود فرو

ص: 47

برد. پس، هركس پيمانِ دوستى را حفظ كرد، حَجَر برايش شهادت مى دهد كه او پيمان و عهدش را نشكسته و به آن وفادار بوده است.

19. محمّد بن سنان گويد: حضرت ابو الحسن علىّ بن موسى الرضا عليهما السلام در پاسخ پرسش هاى من، در باره علّت استلام حَجَر فرمود: وقتى خداوند متعال از بندگان پيمان گرفت، به حجرالأسود فرمان داد تا پيمان بگيرد (و آن را فرو برد). از اين رو، گفته مى شود: امانت من است كه ادا كردم و پيمان من است كه وفا كردم تا براى من گواهى دهى كه وفا كردم.

20. محمّد بن مسلم، از امام صادق عليه السلام نقل كند كه فرمود: رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فرمود: پيرامون بيت اللَّه طواف كنيد و ركن را استلام نماييد؛ زيرا ركن (حجرالأسود) بركت خدا است در زمين. خلق خدا با آن مصافحه مى كنند؛ مانند مصافحه بنده با مرد و ركن (حجرالأسود) درباره هركسى كه او را استلام كند شهادت مى دهد كه وى به عهدش وفا كرده است.

21. يونس از كسى ياد كرده كه او گفته است، از امام صادق عليه السلام پرسيدم: به چه جهت كسى ملتزم به حَجَر و متوسّل به آن مى شود و براى چه چيزى ملتزم مى شود و چه چيزى را در التزامش ذكر مى كند؟

حضرت فرمود: در كنار حَجَر نهرى از بهشت جارى است كه در هر پنج شنبه اعمال بندگان را در آن مى اندازند.

22. ابو بصير و زراره و محمّد بن مسلم، از امام صادق عليه السلام نقل كرده اند كه:

خداوند تبارك و تعالى حجرالأسود را آفريد، آنگاه از بندگان پيمان و ميثاق گرفت، بعد به حجرالأسود فرمود: اين ميثاق و پيمان را فرو ببر و اهل ايمان ميثاق و عهدشان را نزد حجرالأسود تجديد مى كنند.

23. عبداللَّه بن سنان مى گويد: در طواف بوديم كه مردى از آل عمر از نزديك ما گذشت و مردى ديگر دستش را گرفته بود، پس وى حجر را استلام كرد. مرد عمرى بر سر مردى كه دستش را گرفته بود فرياد زد و با او درشتى گفت: حجّ تو باطل است. چيزى را كه تو استلام مى كنى سنگ است، نه سودى به حال تو دارد و نه ضررى.

عبداللَّه بن سنان مى افزايد: خدمت امام صادق عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم! آيا كلام مرد عمرى را شنيديد و ديديد كه او به استلام كننده چه گفت؟

حضرت پرسيد: چه گفت؟

گفتم: به وى گفت: اى بنده خدا، حجّ تو باطل است! سپس اضافه كرد: اين چيزى

ص: 48

كه تو استلام مى كنى سنگ است نه ضررى داشته و نه نفعى.

امام صادق عليه السلام فرمود: دروغ گفت، دروغ گفت، دروغ گفت. در روز قيامت، حجرالأسود زبانى تيز و گويا دارد و با آن، به وفادارى كسانى كه او را استلام نموده و بدين وسيله به عهد خود وفا كرده اند، شهادت مى دهد.

حضرت آنگاه فرمود: وقتى حق تعالى آسمان ها و زمين را آفريد، دو دريا ايجاد كرد؛ يكى شيرين و ديگرى تلخ. تربت آدم عليه السلام را از درياى شيرين آفريد، سپس از درياى تلخ بر آن پاشيد. بعد آدم را از آن آفريد. آنگاه آن را همچون پوست ماليد، سپس رهايش كرد و وقتى خواست در آن روح بدمد، او را به صورت شبح و تمثالى سرپا نگهداشت، بعد مشتى از كتف راستش برداشت، بلافاصله اجزاى ريزى چون مورچه از آن خارج شدند. و ادامه داد:

اين ها اهل بهشت اند و مشتى هم از كتف چپش برداشت و فرمود: اينها اهل جهنّم اند.

حق تعالى پس از آن، اصحاب يمين (ذرّاتى كه از كتف راست بيرون آمده بودند) و اصحاب يسار (ذرّاتى كه از كتف چپ خارج شده بودند) را به سخن گفتن واداشت. اصحاب يسار گفتند: پروردگارا! چرا آتش را براى ما آفريدى و حق را براى ما روشن نكردى، به سوى ما رسولى مبعوث ننمودى؟ خداى تعالى خطاب به آنان مى فرمايد: به خاطر آن كه مى دانم شما به طرف جهنم مى رويد. اگرچه بعد از فرستادن پيامبر و روشن نمودن واقع و حقيقت باشد و من شما را به زودى مى آزمايم. پس حق تعالى به آتش فرمان داد. آتش گرم و افروخته شد. سپس به آن ها فرمود: همگى داخل آتش شويد كه آن را براى شما سرد و سالم مى كنم.

آنان گفتند: پروردگارا! ما از تو پرسيديم چرا براى ما آتش آفريدى و مقصودمان از اين پرسش فرار و گريز از آن بود، حال بر ما امر مى كنى كه در آتش داخل شويم؟! اگر به اصحاب يمين نيز اين فرمان را بدهى داخل آن نمى شوند. خداوند به آتش فرمان داد گرم و افروخته شود. پس از آن، به اصحاب يمين فرمود داخل آتش گداخته شوند و آتش بر ايشان سرد و سالم مى شود. بعد، به تمام آن ها فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ اصحاب يمين، از روى ميل گفتند: چرا. و اصحاب يسار نيز از روى كراهت گفتند: چرا. پس بارى تعالى از همه آنان پيمان گرفت و ايشان را بر خودشان شاهد قرار داد.

ص: 49

بعد امام عليه السلام فرمود: حجرالأسود در آن هنگام در بهشت بود. پس خداوند بيرونش آورد و آن، ميثاق و پيمان خلايق را در خود فرو برد. به همين معنا اشاره دارد فرموده حق تعالى: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ؛ «تمام موجودات در آسمان و زمين؛ خواه و ناخواه، مطيع او بوده و برگشتشان به سوى او است.».

زمانى كه حضرت آدم عليه السلام در بهشت ساكن شد و مرتكب لغزش گرديد، پروردگار عالم، حجر را از بهشت فرو فرستاد و آن را در ركنى از اركان بيت خود قرار داد و جناب آدم عليه السلام را از بهشت به زمين، روى كوه صفا هبوط داد. آدم براى مدّتى آنجا درنگ نمود، سپس حجر را در بيت ديد و آن را شناخت و به ياد ميثاق و عهدش افتاد؛ ازاين رو؛ به سرعت خود را به حجر رسانيد و خويش را روى آن افكند و مدّت چهل بامداد گريست و از خطايش توبه كرد و از اين كه عهد را نقض كرده اظهار پشيمانى نمود.

سپس امام عليه السلام فرمودند: و به همين جهت دستور يافته ايد وقتى حَجَر را استلام كرديد، بگوييد: «أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَ مِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ يَوْمَ الْقِيامَةِ».

24. عبداللَّه بن ابى يعفور، از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود:

ارواح، لشگرهايى هستند آراسته و منظّم، در صفوف متعدّد. پس آن دسته از ارواح كه در عالمِ ميثاق، با هم آشنا و هم صف بودند، در اينجا و عالم دنيا با يكديگر الفت و انس دارند و آن دسته كه در عالمِ ميثاق، ميانشان تفرقه و تناكر بود، در اين عالم نيز ميانشان اختلاف و مخاصمه مى باشد و ميثاق و عهد در اين حجر نهفته است.

حضرت آنگاه فرمودند: به خدا سوگند حَجَر دو چشم و دو گوش و يك دهان و يك زبان تيز و گويا دارد. اين سنگ در ابتدا سفيدتر از شير بود، ليكن به واسطه استلام مجرمان، گناهكاران و منافقان رفته رفته تيره شد تا به اين وضعى كه مى بينيد درآمد.

25. على بن حسان واسطى، از عمويش عبدالرحمان بن كثير الهاشمى، از حضرت صادق عليه السلام، نقل كردند كه حضرت فرمود:

عمر بن خطّاب بر حجرالأسود عبور كرد و گفت: اى سنگ، به خدا سوگند مى دانيم كه تو سنگ هستى، نه نفع و نه

ص: 50

ضررى دارى، ولى ديده ايم كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله تو را دوست دارد، از اين رو، ما نيز تو را دوست مى داريم.

امير مؤمنان عليه السلام خطاب به وى فرمود:

اى پسر خطّاب، چگونه چنين سخن مى گويى؟! به خدا سوگند حتمى است كه حق تعالى در روز قيامت اين سنگ را برانگيزد، در حالى كه يك زبان و دو لب دارد. پس شهادت مى دهد در حق كسانى كه با او وفادار بوده اند، اين سنگ بركت خدا در زمين است. مخلوقات الهى با او بيعت مى كنند.

عمر گفت: خداوند ما را در شهرى كه در آن علىّ بن ابى طالب نباشد باقى ندارد.

26. ابان بن تغلب گويد، حضرت صادق عليه السلام فرمود: آيا مى دانى براى چه مردم حجرالأسود را مى بوسند؟ گفتم: خير.

فرمودند: آدم عليه السلام از وحشت در زمين به خدا شكايت كرد. جبرئيل نازل شد و ياقوتى از بهشت آورد كه هر گاه آدم در بهشت به آن عبور مى كرد، با پايش به آن ميزد. وقتى آن را در زمين ديد شناخت، بى درنگ آن را بوسيد و از آن جا است كه مردم نيز حجر را مى بوسند؛ چه آن كه حجر همان ياقوت است.

27. ابن عبّاس گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله طواف مى كرد، عايشه نيز در كنارش بود، وقتى ركن را استلام كردند و به حَجَر رسيدند، به عائشه گفت:

اگر ارجاس و آلودگى هاى جاهليّت بر اين سنگ منتقل نشده بود، انسان به واسطه آن، از هر بيمارى شفا مى يافت و نيز به همان هيأتى كه خداوند روز اوّل آن را به زمين فرستاد، ديده مى شد. اين سنگ در اصل ياقوت سفيد بود كه از ياقوت هاى بهشتى به حساب مى آمد ولى حق تعالى حسن آن را به واسطه معصيت عاصيان تغيير داد و آن را از سردمداران و ظلمه مستور ساخت؛ زيرا براى ستمكاران شايسته نيست به چيزى كه پيدايشش از بهشت بوده بنگرند؛ چه آن كه هركس به چيزى كه مبدأ و آغازش از بهشت بوده نگاه كند، بهشت بر او واجب مى شود.

سپس فرمود: ركن بركت خداى تعالى در زمين بوده و حق- جلّت عظمته- آن را در روز قيامت مبعوث كرد، در حالى كه زبان و دو لب و دو چشم دارد و در آن روز آن را به نطق و سخن درآورد و آن با زبانى گويا براى كسى كه استلامش نموده، شهادت مى دهد.

امروز استلام حجر بيعت است در حق كسانى كه بيعت با رسول اللَّه صلى الله عليه و آله را

ص: 51

درك نكرده اند.

وهب يمانى مى گويد: ركن و مقام، هر دو، دو ياقوت از ياقوت هاى بهشتى هستند كه به اين دنيا آورده و بر روى كوه صفا نهاده شدند. پس نور آن ها ميان مشرق و مغرب را براى اهل زمين روشن كرد؛ همان طورى كه در شب تار، چراغ فروزان، ظلمت را به روشنايى مبدّل مى سازد.

به واسطه آن ها (ركن و مقام)، هر اضطراب و نگرانى برطرف مى شد و انس و الفت حاصل مى گشت. خداوند اين دو را مبعوث كرد، در حالى كه از نظر عظمت و بزرگى، همچون كوه ابوقبيس بوده و براى هر كسى كه آن ها را استلام كرده و بدين وسيله تجديد عهد نموده و شهادت به وفادارى مى دهند، بعداً نور و درخشندگى از آن ها رفع گرديد و حسنشان تغيير داده شد و به وضعى كه الآن هست در آمدند.

چرا حَجَر از سفيدى رو به سياهى نهاد و دليل بهبود نيافتن بيمار به سبب مسّ نمودن حجر در اين زمان

28. حريز بن عبداللَّه، از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:

حجرالأسود پيشتر از شير سفيدتر بود. اگر ارجاس و آلودگى هاى جاهليّت آن را مسّ نمى كرد، هيچ صاحب مرضى آن را استلام نمى كرد مگر آن كه از مرضش بهبودى مى يافت.

29. عبداللَّه بن ابى يعفور، از حضرت صادق عليه السلام نقل كرده كه: راوى در حضور حضرتش نام حجرالأسود را بر زبان آورد، حضرت فرمود:

توجه داشته باش، حجر دو چشم و يك بينى و يك زبان دارد، قبلًا از شير سفيدتر بود و نيز مقام هم، همين منزلت و موقعيّت را داشت.

چرا از ميان اركان چهارگانه، تنها حَجَر و ركن يمانى را استلام مى كنند و چرا مقام ابراهيم عليه السلام در چپ عرش واقع است؟

30. يزيد بن معاويه عجلى گويد:

محضر امام صادق عليه السلام عرض كردم: چرا مردم، حجر و ركن يمانى را استلام كرده ولى دو ركن ديگر را استلام نمى كنند؟

اگر ارجاس و آلودگى هاى جاهليّت بر اين سنگ (حجر الأسود) منتقل نشده بود، انسان به واسطه آن، از هر بيمارى شفا مى يافت و نيز به همان هيأتى كه خداوند روز اوّل آن را به زمين فرستاد، ديده مى شد ..

ص: 52

حضرت فرمود: عباد بن صهيب بصرى نيز از من همين سؤال را كرد و من به او گفتم: به خاطر آن كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله تنها اين دو را استلام كردند و آن دو ركن ديگر را مسّ نكردند. بر مردم لازم است آنچه را كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله انجام دادند، انجام دهند و به زودى به تو خبر خواهم داد غير آنچه را كه به ديگر بندگان خبر دادم و آن اين است كه:

حجرالأسود و ركن يمانى در طرف راست عرش هستند و حق تبارك و تعالى امر كرد آنچه را كه در طرف راست عرش است استلام كنيم.

بريد مى گويد پرسيدم: چگونه شد كه مقام ابراهيم درسمت چپ عرش قرار گرفت؟

حضرت فرمود: به خاطر آن كه براى حضرت ابراهيم عليه السلام در قيامت مقامى است و حضرت محمّد صلى الله عليه و آله نيز در قيامت مقامى دارند، مقام پيامبر اسلام در طرف راست عرش و مقام ابراهيم در جانب چپ واقع است؛ از اين رو، مقام ابراهيم در قيامت، در جاى خودش كه چپ عرش باشد، قرار دارد و روى عرش پروردگار به سوى ما است نه پشت آن. (1) 31. معاوية بن عمّار از حضرت صادق عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: در طواف بودم كه شخصى پرسيد: چرا مردم اين دو ركن «حجر» و «يمانى» را مسح مى كنند ليكن آن دو ركن ديگر را مسح نمى كنند؟ در پاسخ وى گفتم:

زيرا پيامبرخدا صلى الله عليه و آله اين دو را مسح كرد نه آن دو را و ما نبايد متعرّض كارى شويم كه رسول گرامى صلى الله عليه و آله متعرّضش نشدند.

32. جعفر بن محمّد كوفى از مردى از اصحاب، به اسنادش از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله، هنگام طواف، وقتى به ركن غربى رسيد، ركن به پيامبر گفت: اى فرستاده خدا، آيا من ركنى از اركان بيت پروردگارت نيستم؟ چرا مرا استلام و مسّ نمى كنند؟

پيامبر صلى الله عليه و آله نزديكش رفت و فرمود:

آرام بگير، سلام بر تو باد، مهجور و كنار گذارده نشده اى.

پى نوشت ها


1- علامه محمدتقى مجلسى در اين مورد سخنى دارد كه خلاصه اش چنين است: شايسته است اينگونه تصوّر شود كه خانه خدا مساوى و موازى عرش است در دنيا و قيامت، و اين كه خانه به منزله مردى است كه يك طرف صورتش به طرف مردم و طرف ديگرش به طرف در است. هرگاه به خانه رو كند، مقام طرف راست او و حَجَر طرف چپش قرار مى گيرد، ليكن حجر طرف راست خانه و مقام ابراهيم عليه السلام طرف چپ آن است و همچنين است عرش در حال حاضر و در قيامت، و حجر به منزله مقام پيامبر ما صلى الله عليه و آله، و ركن يمانى به منزله مقام ائمه معصومين عليهم السلام مى باشد و همانطور كه مقام نبى و ائمه عليهم السلام در دنيا، در طرف راست خانه خدا و موازى طرف راست عرش است، در آخرت نيز چنين است، چون عرش روبه روى ماست، نه پشت سر؛ زيرا اگر پشت سر بود، مقام ابراهيم طرف راست قرار مى گرفت، و مقام پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام طرف چپ. اين تفسير خبر به حسب ظاهر است. و ممكن است اشاره به بلندى مرتبه پيامبر ما و عظمت مقام وى باشد و همچنين برترى وى نسبت به حضرت ابراهيم، كه او بعد از پيامبر اسلام و ائمه عليهم السلام افضل و برتر انبياست.

ص: 53

ص: 54

روش شناسى استنباط اسرار حج

(منطق اسرار حج)

محمد على رضايى اصفهانى

در آمد

حج داراى ابعاد مختلفى است، از جمله:

الف) احكام حج (مناسك): كه در آيات و احاديث مختلف بيان شده است.

ب) آداب و مستحبات حج: كه از آيات قرآن و سنت انبياى الهى همچون ابراهيم عليه السلام و پيامبر صلى الله عليه و آله و سنت اهل بيت عليهم السلام به دست مى آيد.

ج) تاريخ حج: كه در منابع تاريخى، به ويژه مطالب تاريخى كه در قرآن و روايات بيان شده است.

د) اسرار حج: كه مجموعه اى از معارف حج را بيان مى كند، كه روى دوم سكه احكام، آداب و تاريخ حج به شمار مى آيد و شايد مهم ترين بُعد معرفتى حج باشد.

از اين روست كه در قرآن كريم، از حدود 30 آيه اى كه در مورد حج بيان شده (1) تنها حدود يك سوم آن ها شامل احكام حج است و بقيه موارد، تاريخ و اسرار حج را بيان كرده است. البته همان آياتى كه در مقام بيان احكام حج است نيز، گاهى به اسرار حج اشاره مى كند.


1- بقره: 129- 125 و 189 و 200- 196؛ آل عمران: 96 و 97؛ مائده: 1، 2، 95، 96 و 97؛ برائت: 3 و 19؛ حج: 27- 35 و ابراهيم: 40- 37

ص: 55

مفهوم شناسى اسرار حج:

صاحب نظرانى كه در مورد اسرار حج مطالبى نوشته اند و در مورد اسرار حج مطالبى دارند، كمتر به تعريف آن پرداخته اند (1) و بيشتر به مصاديق و موارد اسرار پرداخته اند.

اما از مجموع سخنان و بررسى موارد، مى توان اسرار حج را اين گونه تعريف كرد:

«مجموعه معارفى كه به عنوان فلسفه و حكمت، آثار و فوايد، اهداف، علت و ملاك احكام، آموزه ها، پيام ها و باطن مناسك حج، از منابع معتبر (كتاب، سنت، عقل و تاريخ) به روش صحيح استنباط مى شود.»

اقسام اسرار:

از مجموع مواردى كه به عنوان اسرار حج از آيات و روايات و تاريخ قابل برداشت است و نيز از بررسى مصاديقى كه دانشمندان و صاحب نظران به عنوان اسرار بيان كرده اند، مى توانيم به اين نتيجه برسيم كه مقصود از اسرار حج، هركدام از هفت مورد زير است:

1. فلسفه و حكمت مناسك حج

فلسفه و حكمت احكام، علّت تامه حكم را بيان نمى كند، بلكه به زمينه هاى احكام اشاره دارد، كه گاهى اين زمينه ها قبل از صدور حكم وجود داشته و لازم است با مناسك حج تقويت شود يا حج زمينه ساز به وجود آمدن آن ها است. گاهى در آيات و روايات به فلسفه و حكمت احكام و آداب حج اشاره شده است.

مثال: فلسفه و حكمت قربانى حج، رسيدن به تقوى است؛ يعنى حج گزار با فدا كردن اموال خود، نشان مى دهد كه در برابر خدا فرمان پذير است و حالت خودنگهدارى و پرهيزكارى خود را به نمايش مى گذارد و روح تقوى را در خود تقويت مى كند. قرآن كريم در اين مورد مى فرمايد:

لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ. (2)

گوشت هاى آن (قربانى) ها و خون هاى آن ها به خدا نمى رسد، وليكن پارسايى (و


1- آيت اللَّه جوادى آملى در تعريف اسرار حج فرموده اند: «آن چه در محور عمل جوارح يا حدّ خاطره جوانح قرار مى گيرد، يا از احكام عبادت است و يا از آداب در آن و هيچ يك سرّ عبادت نيست، امّا آن چه در مدار شهود عقل نظر و انبعاث عقل عمل قرار مى گيرد، مى تواند به حساب سرّ عبادت آيد.» صهباى حج، ص 313
2- حج: 37

ص: 56

خودنگهدارى) شما به او مى رسد؛ اين گونه آن ها را براى شما رام ساخت، تا خدا را به پاس اين كه شما را راهنمايى كرده بزرگ شماريد؛ و نيكوكاران را مژده ده.»

نمونه اين مطلب، در سوره بقره (آيه 197) و سوره حج (آيه 32) آمده است.

مثال ديگر: حج زمينه ساز استغفار و توبه و بخشش گناهان است. در برخى آيات، حج را زمان استغفار (1) و در روايات نيز حج را زمان بخشيده شدن گناهان معرفى كرده است. (2) 2. اهداف حج

هدف همان علّت غايى است كه حج گزار مى خواهد بدان برسد، هرچند كه علّت تامه نخواهد بود، ولى يكى از اجزاى علت حج به شمار مى آيد.

برخى از آيات و روايات به اهداف حج اشاره كرده است و ياد الهى و آشنايى با ولايت از اهداف حج شمرده شده است.

مثال: ذكر الهى از اهداف حج:

لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ. (3)

تا (در حج) شاهد سودهايشان باشند و در روزهاى معيّنى نام خدا را (به خاطر نعمت ها و به هنگام قربانى) بر دام هاى زبان بسته، كه به آنان روزى داده است، ببرند؛ پس، از (گوشت) آن ها بخوريد و (نيز) به سختى كشيده نيازمند بخورانيد.»

مشابه اين مطلب در آيه 34 سوره حج و آيه 198 سوره بقره نيز آمده است.

مثال ديگر: از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه فرمودند:

«إِنَّمَا أُمِرُوا أَنْ يَطُوفُوا بِهَذِهِ الْأَحْجَارِ ثُمَّ يَأْتُونَّا فَيُعْلِمُونَّا وَلَايَتَهُمْ». (4)

«به مردم فرمان داده شد كه پيرامون اين سنگ هاى (كعبه) طواف كنند، سپس نزد ما آيند تا ولايت به آنان آموزش داده شود.»

3. آثار و فوايد حج

حج داراى فوايد مادى و معنوى بسيارى است، به ويژه در زمينه هاى تجارى، سياسى،


1- بقره: 199
2- بحارالأنوار، ج 99، صص 8 و 40
3- حج: 28
4- بحارالأنوار، ج 99، ص 34

ص: 57

اجتماعى و در برخى آيات و روايات نيز به اين فوايد و آثار اشاره شده است.

مثال:

يَأْتُونَّا فَيُعْلِمُونَّا وَلَايَتَهُمْ وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ. (1)

و حج را به مردم اعلام كن، تا به سوى تو آيند؛ در حالى كه پياده و (سوار) بر هر مركب لاغرى هستند كه از هر درّه ژرف (و راه دور) ى مى آيند. تا (در حج) شاهد سودهايشان باشند.

مثال ديگر: در حديثى از امام رضا عليه السلام حكايت شده كه در حج فوايدى براى همه مردم است و ... (و از آثار آن) ژرف نگرى و نقل اخبار ائمه عليهم السلام (به اطراف كشور اسلامى) است. (2) 4. پيام هاى حج

گاهى با الغاى خصوصيت از آيات و روايات مربوط به حج، قواعد و پيام هاى كلى به دست مى آيد كه در هر زمان و مكان قابل اجراست و مى تواند مصاديق جديدى داشته باشد.

مثال: در آيات آغازين سوره برائت، سخن از اعلام برائت از مشركين در روز حج اكبر (به وسيله امام على عليه السلام) است، (3) هرچند كه اين آيات مربوط به صدر اسلام است، اما با الغاى خصوصيت، اين پيام به دست مى آيد كه «حج را صحنه برائت از مشركان كنيد.»


1- حج: 28 و 29
2- بحارالأنوار، ج 99، ص 40
3- برائت توبه: 3- 1

ص: 58

مثال ديگر: حكايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله هنگام ورود به مسجدالحرام، از «باب بنى شيبه» وارد مى شد، (1) و در احاديث از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه در آن جا بت هُبل دفن گرديده، از اين رو، ورود به مسجدالحرام از اين باب مستحب شده است.» (2) پيام اين عمل پيامبر صلى الله عليه و آله براى ما آن است كه «در حج، بت ها را زيرپا بگذاريد.»

5. آموزه هاى آيه

برخى از مطالب حج، به ويژه روايات تاريخى آن، براى ما آموزه هايى را دربردارد كه مى تواند براى همه زندگى ساز باشد.

مثال: هاجر براى به دست آوردن آب در بيابان بى آب و علف، ميان دو كوه صفا و مروه، هفت بار رفت و آمد مى كند، (3) اين تلاش هاجر نوعى آموزش براى ماست كه براى رسيدن به اهداف خود تلاش خستگى ناپذير داشته باشيم، كه در نااميدى بسى اميد است.

مثال ديگر: از دويدن (/ هروله) حضرت ابراهيم عليه السلام ميان صفا و مروه، كه به شيطان حمله ور شد يا از دست شيطان گريخت (4) (كه ممكن است هر دو مطلب درست باشد و اشاره به دو اتفاق باشد) اينگونه آموزش مى گيريم كه در زندگى تلاش كنيم گرفتار شيطان نشويم و از دست او بگريزيم و حتى اگر مى توانيم بر او حمله ور شويم.

6. باطن مناسك حج

بر اساس روايات متعدد، كه از پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام حكايت شده، قرآن داراى ظاهر و باطن است. (5) در مورد باطن قرآن تفسيرها و ديدگاه هاى گوناگون وجود دارد، (6) ولى يكى از اين ديدگاه ها آن است كه مى توان با الغاى خصوصيت از آيه قاعده اى كلى به دست آورد كه در هر زمان و مكان مى تواند مصداق جديدى پيدا كند.

به عبارت ديگر: ويژگى هاى افراد و وقايع خاص از آيه جدا مى شود و توسعه معنايى در آيه داده مى شود، تا به صورت قاعده كلى رخ نمايد. و اين معناى جديد يا قاعده كلى لازم معناى آيه است.


1- السنن الكبرى، ج 5، ص 117
2- الفقيه، ج 2، ص 238 ح 2299 و الحج والعمرة في الكتاب والسنة، رى شهرى، ص 67
3- بحارالأنوار، ج 99، ص 233
4- همان.
5- بحارالأنوار، ج 92، باب بطن قرآن.
6- مبانى و روش هاى تفسير، دكتر كاظم شاكر، مبحث ديدگاه هاى بطن و نيز فصلنامه قبسات، ش 29، مقاله «ظهر و بطن قرآن» از دكتر كلانترى.

ص: 59

در روايات اهل بيت عليهم السلام گاهى به بطن آيات حج اشاره شده است:

مثال: قرآن كريم مى فرمايد:

ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ. (1)

«سپس، بايد آلودگى هايشان را برطرف سازند؛ و بايد به نذرهايشان وفا كنند؛ و بايد بر خانه باستانى (كعبه) طواف نمايند.»

در حديثى از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه مقصود از آن برطرف كردن آلودگى ها، تراشيدن سر است. (2) و در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه به شخصى فرمودند: مقصود از آيه «ليَقْضُوا تَفَثَهُمْ» ملاقات با امام است.

در همين روايت حكايت شده كه شخص ديگرى از امام عليه السلام در مورد آيه بالا پرسيد و حضرت فرمود: مقصود از آن، كوتاه كردن مو و ناخن است و او به حضرت عرض كرد كه شخص اول از شما حكايت كرده كه مقصود ملاقات با امام است. حضرت فرمود: «هر دو صحيح است كه قرآن ظاهر و باطن دارد.» (3) فلسفه و حكمت قربانى حج، رسيدن به تقوى است؛ يعنى حج گزار با فدا كردن اموال خود، نشان مى دهد كه در برابر خدا فرمان پذير است و حالت خودنگهدارى و پرهيزكارى خود را به نمايش مى گذارد و روح تقوى را در خود تقويت مى كند.

در اين روايت، نخست ظاهر آيه «ليَقْضُوا تَفَثَهُمْ» بيان شده، كه همان رفع آلودگى ظاهرى و جسمى است، سپس با الغاى خصوصيت، يك قاعده كلّى از آيه به دست مى آيد كه در حج «رفع آلودگى مى شود؛ چه جسمى و چه روحى و معنوى»، سپس اين قاعده كلى بر مصاديق جديد تطبيق مى شود كه همان رفع آلودگى معنوى و آمرزش گناهان به وسيله ملاقات با امام است.

اين گونه مطالب نيز از اسرار آيات حج است كه در احاديث اهل بيت عليهم السلام بيان شده و مى توانيم از آن ها الگوگيرى نموده، با دقت در موارد مشابه اجرا كنيم.


1- حج: 29
2- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 485
3- بحارالأنوار، ج 92، ص 83 با تلخيص.

ص: 60

7. علت و ملاك احكام

يكى از جلوه هاى اسرار احكام و مناسك حج آن است كه بتوانيم با دليل قطعى از قرآن، سنت يا برهان عقلى، ملاك و مناط حكم را به دست آوريم.

البته به دست آوردن ملاك قطعى و علت تامّه تشريع احكام الهى، كارى بس دشوار است و ما در مورد احكام حج، مثال قطعى نيافتيم.

ولى در برخى احاديث تعبير «علت حج» آمده است:

مثال: در حديثى از امام رضا عليه السلام حكايت شده كه: «اگر كسى بگويد چرا به حج دستور داده شد؟ گفته مى شود: به علت ميهمان خدا شدن، زياده طلبى (در امور معنوى) و خروج از گناهان ...» (1) ياد آورى: شايد مقصود از واژه «علت» در اين گونه احاديث، علت تامه احكام نباشد، بلكه همان فلسفه و حكمت، مقصود باشد.

منابع استنباط و استخراج اسرار حج

1. قرآن

در قرآن كريم حدود 30 آيه در مورد احكام، تاريخ و اسرار حج بيان شده كه يكى از منابع معتبر براى استنباط و استخراج اسرار حج است. اين آيات گاهى دربردارنده حكمت، اهداف، فوايد، بطن، پيام و آموزه هاى مناسك حج است؛ همان طور كه مثال هاى آن گذشت.

يادآورى: استفاده از قرآن كريم در اين موارد، پيش نيازها و پيش فرض هايى دارد كه در مبانى تفسير و شرايط مفسر و قواعد و روش هاى تفسير بيان شده است، (2) كه از جمله آن ها دلالت صحيح متن به صورت دلالت مطابقى يا تضمنى يا التزامى است.

2. سنت

سنت پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام دربردارنده بسيارى از اسرار حج است كه برخى به صورت سنت عملى و برخى سنت لفظى، در ضمن احاديث حكايت شده است. همان طور كه مثال هاى آن ها گذشت.


1- بحارالأنوار، ج 99، صص 40 و 41
2- نك: منطق تفسير قرآن و درس نامه روش ها و گرايش هاى تفسير قرآن، از نگارنده، انتشارات مركز جهانى علوم اسلامى.

ص: 61

يادآورى: استفاده از احاديث در اين موارد، متوقف بر رعايت مبانى و قواعد حديثى، بعد از اطمينان از سندى و دلالت معتبر (مطابقى، تضمنّى، التزامى) آن ها است.

3. تاريخ

تاريخ، يكى از منابع معرفتى بشر است. تاريخ پيامبران (1) و اولياى الهى كه در قرآن كريم بيان شده است، مثل داستان ساختمان كعبه به دست ابراهيم و اسماعيل (2) كه داراى اسرار و آموزه ها و پيام هاى متعددى براى ماست.

و نيز حكايات تاريخى كه در احاديث و تواريخ معتبر آمده است، مثل جريان آدم عليه السلام، هاجر در صفا و مروه (3) و درگيرى ابراهيم عليه السلام با شيطان (4) و مانند آن ها كه بسيارى از اسرار حج را براى ما روشن مى سازد، كه برخى از آن ها در مباحث پيش بيان شد.

آرى، تاريخ انبياى الهى سنت ساز است نه تاريخ صرف.

يادآورى: استفاده از تاريخ پيامبران و اولياى الهى در استنباط اسرار حج، مستلزم بررسى روايات آن ها از نظر سند و دلالت است.

4. عقل

عقل به دو معنا به كار مى رود، قوّه تفكر و برهان هاى عقلى، (5) و هر دو معنا مى تواند در مورد حج كاربرد داشته باشد؛ يعنى اگر ما به وسيله عقل برهانى، مطلبى قطعى از اسرار حج را كشف كرديم، آن مطلب معتبر است؛ چراكه عقل حجت باطنى است.

و گاهى عقل با تفكّر و خردورزى مى تواند برداشت هايى از مناسك حج داشته باشد.

هرچند كه اين برداشت ها نوعى استحسان عقلى است، ولى دليلى بر ممنوعيت اين گونه برداشت ها در باب اسرار حج نداريم؛ چراكه منتهى به صدور احكام و فتوا نمى شود. بنابراين، بيان آن ها به صورت يك احتمال، مانعى ندارد.

مثال: در سعى ميان صفا و مروه، دويدن و هروله براى مردان قرار داده و اين فرمان براى زنان نيامده است. ممكن است انسان در اين مطلب تفكر كند و به اين نتيجه برسد كه از آن رو هروله براى زنان قرار داده نشده، كه دويدن زنان موجب تحريك جنسى مردان مى شود و اين مطلب ممكن است به محيط معنوى سعى صفا و مروه آسيب برساند.


1- هرچند كه تاريخ پيامبران و اولياى الهى، كه در قرآن و احاديث آمده است، بخشى از دو منبع قبلى قرآن وسنت به شمار مى آيد، ليكن به خاطر اهميت آن ها و نيز به جهت آن كه بخشى از تاريخ خارج از قرآن و حديث مصطلح است، اين منبع را جداگانه ذكر كرديم.
2- بقره: 129- 125 و آل عمران: 96 و 97
3- نك بحارالأنوار، ج 99، صص 233 و 234 و علل الشرايع، ص 432
4- همان، ص 234
5- نك: مفردات راغب اصفهانى، ماده «عقل».

ص: 62

البته اين برداشت عقلى نمى تواند علت و ملاك حكم را روشن سازد، ولى توجيهى براى تفاوت هروله زنان و مردان است. بنابراين، نمى توان از آن نتيجه گرفت كه اگر برفرض در زمانى هيچ مردى در سعى صفا و مروه نبود، هروله براى زنان لازم است.

در مورد اسرار حج، هرگاه كه سخنان آنان مستند به يكى از منابع معتبر (قرآن، سنت، عقل و تاريخ) بود، قابل قبول است. اما در صورتى كه مستند نباشد يا براساس منابع غير معتبر (مثل شهود، مكاشفه يا رؤيا) باشد، نمى توانيم آن ها را به عنوان اسرار و حكمت هاى حج به شارع نسبت دهيم.

يادآورى: در برداشت هاى عقلى از آيات و احاديث لازم است توجه كنيم كه اين مطلب به «تفسير به رأى» منتهى نشود، كه در احاديث حرام و ممنوع شمرده شده است. (1) تفسير به رأى آن است كه انسان بدون توجه به قرائن عقلى و نقلى، مطلبى را براساس رأى و گمان خود، از آيات برداشت كند و به صورت قطعى به خداى متعال نسبت دهد. (2) 5. شهود و مكاشفه عرفانى

يكى از منابع معرفتى بشر، الهامات و شهود و مكاشفات و رؤياهاى صادق است. ولى اين مطلب سه گونه است:

الف: گاهى اين منبع معرفتى براى پيامبران و معصومان حاصل مى شود، كه در آن صورت حجت است؛ همان طور كه ابراهيم عليه السلام بر اساس رؤياى خود، مى خواست فرزندش را قربانى كند. (3) ب: گاهى اين مكاشفات و رؤياها براى افراد غير معصوم اتفاق مى افتد و شخص مكاشفه گر يقين پيدا مى كند كه مكاشفه او حق و صادق است، كه در اين صورت براى خودش اطمينان آور است و چه بسا بتواند براساس آن برنامه ريزى و عمل كند.

ج: گاهى اين شهودها، مكاشفات، الهامات و رؤياها، براى افراد غيرمعصوم حاصل مى شود و براى ديگران نقل مى كنند، كه البته براى ديگران حجت نخواهد بود؛ چرا كه:

اولًا: شهود و مكاشفه امرى شخصى و غيرقابل انتقال به غير است؛ يعنى دسترسى به آن


1- نك: عيون اخبارالرضا عليه السلام، صدوق، ج 1، ص 116؛ بحارالأنوار، ج 89، ص 107 و سنن ترمذى، ج 5، ص 199
2- نك: منطق تفسير قرآن درسنامه روش ها و گرايش هاى تفسير قرآن مبحث تفسير به رأى، از نگارنده.
3- صافات: 102

ص: 63

براى ديگران معمولًا ممكن نيست.

ثانياً: شهود و مكاشفه معمولًا قابل استدلال نيست.

ثالثاً: اين گونه شهودها و مكاشفات و رؤياها، از خطا مصون نيست و احتمال دارد ربانى يا شيطانى باشد.

بنابراين، شهود، مكاشفه و رؤياهاى غيرمعصوم نمى تواند يكى از منابع استنباط و استخراج اسرار حج باشد. همان طور كه منبع معتبرى در فقه و كلام و تفسير به شمار نمى آيد.

6. سخنان دانشمندان و عرفا

سخنان بزرگان دين و عرفان مى تواند همچون چراغى روشنگر براى ما باشد و ما را به سرمنزل مقصود رهنمود شود و استفاده از راهنمايى ها و ارشادات آن ها بر ما لازم است.

اما در مورد اسرار حج، هرگاه كه سخنان آنان مستند به يكى از منابع معتبر (قرآن، سنت، عقل و تاريخ) بود، قابل قبول است. اما در صورتى كه مستند نباشد يا براساس منابع غير معتبر (مثل شهود، مكاشفه يا رؤيا) باشد، نمى توانيم آن ها را به عنوان اسرار و حكمت هاى حج به شارع نسبت دهيم.

يادآورى: در مورد اسرار حج لازم است از نقل مطالب سست و خواب هاى فراوان و مكاشفات بدون مستند، پرهيز كنيم، چراكه نقل اين گونه مطالب سست موجب بدبينى افراد فرهيخته به مناسك حج مى شود.

بنابراين، لازم است اسرار حج از منابع معتبر با شيوه صحيح استخراج و استنباط گردد و براى مردم بيان شود و در آيات و احاديث، اسرار و مطالب علمى فراوان وجود دارد كه ما را از نقل مطالب سست بى نياز و غنى مى سازد.

پى نوشت ها

ص: 64

ص: 65

فقه حج

ص: 66

استطاعت در حج

حسن رهبرى

مناسك

حج، آميزه اى از كنش هاى بدنى در جغرافياى كعبه است كه به قصد قربت به پروردگار جهانيان انجام مى گيرد. اعمال تعريف شده در كنار خانه خدا را «مناسك حج» مى گويند. مناسك در اديان مختلف، نقش آفرينى ها و اثربخشى هاى مهمى دارد كه در ديدگاه دانشمندان جامعه شناس چنين است:

يو آخيم واخ: كليه اعمالى كه از تجربه دينى مايه گرفته يا با تجربه دينى مشخص مى شود؛ همه در حكم بيان عملى مناسك هستند. به معناى محدودتر، مناسك، عمل يا اعمال پرستش انسان ديندار است. (1) تاريخ مناسك دينى نشان دهنده تأثيرات متقابل و مستمر ميان اجبار سنت از يك طرف و كشش دائم براى آزادى فرد، ايجاد انگيزه هاى تازه و بروز فعاليت خلّاقِ انسانِ ديندار از طرف ديگر است كه در سير تكاملى الگوهاى فكرى بشرى ملاحظه مى كنيم. (2) به نظر «دوركيم»، همين مناسك است كه احساسات مذهبى را ايجاد، تقويت و تجديد مى كند. حس وابستگى به يك قدرت خارجى روحانى و اخلاقى را كه در واقع همان جامعه است، تشديد مى نمايد.

همين مناسك و ماهيت جمعى چنين گردهمايى هاست كه اين همه شور و شوق برمى انگيزد و شركت كنندگان را به اهميت گروه و جامعه در قالب آيين هاى مذهبى آگاه مى سازد. بدين سان مناسك، همبستگى و انسجام اجتماعى را ايجاد و حفظ مى كند. (3) «ردكليف براون» نيز معتقد است:

مناسك كاركرد اجتماعى خاص دارد؛ كه


1- جامعه شناسى دين، يو آخيم واخ، ترجمه جمشيد آزادگان، 1380، نشر سمت، ص 26
2- همان، ص 27
3- مسجد نهاد عبادت و ستاد ولايت، حسن رهبرى، 1380، دبيرخانه كانون هاى فرهنگى هنرى مساجد، ص 155

ص: 67

ضمن تنظيم و حفظ احساساتى كه مبناى ساختمان را تشكيل مى دهد؛ آن را از نسلى به نسل ديگر انتقال مى دهد. (1) به عقيده «گيرتس»: مكانيسم ايجاد كننده ايمان، مناسك است. ايمان مذهبى در جريان مناسك مذهبى ايجاد مى شود. (2) دين زنده، با ماهيتى كه دارد، بايد رابطه اجتماعى را خلق كرده و از آن نگهدارى كند. (3) انواع مناسك:

- مناسك خانوادگى: دعا، نماز، زيارت، قربانى، قرآن خوانى و ...

- مناسك خويشاوندى: صله ارحام، ازدواج، دعا، نماز، زيارت، وليمه دادن، عيادت مريض و ...

- مناسك محلى: مسجدسازى، مراسم دعا، قرائت قرآن، مراسم شب قدر، نماز جماعت، نماز.

- مناسك ملى: مانند مثال هاى بالا.

- مناسك جهانى: حج.

مناسك جهانى، براى دنياى خارج از اسلام مفهوم ناشناخته اى است.

جامعه شناسان غربى، در بيان انواع مناسك دينى، توانسته اند تا مناسك ملى و نژادى پيش بروند. حال، اگر در قرن اخير به پديده جهانى شدن مى انديشند، جز در چهارچوب روابط مادى و سياسى، تصوّرى از جهانى شدن را درك نمى كنند.

حج، مهم ترين مناسك دينى در آيين مقدس اسلام است كه، مى تواند مسلمانان را ساليانه در يك اجتماع عظيم مذهبى گردهم آورد و همگان را با دستور و نظام هماهنگ و شعار واحد به اجراى مراحل مختلف مناسك، هدايت نمايد و ارتباط معنوى با خدا و مردم را در عالى ترين و زيباترين صورت نشان دهد.

اين است كه حج در اسلام از اركان اعتقادى ايمان آورندگان به شمار مى رود و در قرآن و روايت ها، به رفتن به سوى آن تأكيد مى شود؛ اما نه هجوم همگانى، كه ممكن نخواهد بود، بلكه آنان كه شرايط برايشان فراهم است و عذر و مشكل خاصى براى به جا آوردن مناسك حج ندارند، بايد آهنگ حج نمايند.

مناسك جهانى حج در سفارش پيشوايان اسلامى

احكام و دستورهاى اسلامى همواره متناسب با مصالح و مفاسد فردى و اجتماعى صادر شده است. هركدام آثار فردى و اجتماعى خاصى دارد. هركدام از


1- همان.
2- همان، ص 156
3- جامعه شناسى دين، ص 28

ص: 68

ديگرى متأثر مى باشد. همگى در يك سخن، اسلام را تعريف مى كند. اگر روزه اثر فردى بيشترى دارد، نماز، زكات، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، هم اثر فردى دارد هم اثر اجتماعى. در اين ميان حج است كه علاوه بر داشتن آثار دوگانه، اثر جهانى را هم با خود به همراه دارد. اين است كه گاه در ترازوى اسلام، وزنه حج بر نماز و روزه سنگينى مى كند و با فضيلت تر به شمار مى رود. (1) در جهان اسلام، تقويت دين و پيوند مسلمانان به حج بستگى دارد. (2) كعبه، نماد و مظهر اسلام است. (3) دين جهانى اسلام، تا آن جا ماندگار است كه حج ماندگار باشد. (4) خداوند متعال تا آن جا مسلمانان را مهلت مى دهد كه حج رَوى و مناسك حج را ترك نكنند؛ و خانه خدا را خالى نگذارند. (5) حج، جداى از آثار جهانى، آثار مادى و معنوى ويژه اى را هم در انسان پديدار مى كند:

حج پذيرفته شده در پيشگاه خداوند، پاداشى جز بهشت ندارد. (6) حج گزار، از گناه پاك مى شود، همانند روزى كه از مادر متولد شده است. (7) هر مالى و نعمتى را پاسخگويى لازم است، مگر هزينه كردنى كه در راه جهاد براى خدا و زيارت كعبه انجام گرفته باشد. (8) حج مايه سلامتى بدن، افزايش درآمد و شايستگى در ايمان خواهد بود. (9) آن كه حج واجب انجام دهد؛ آزادى از آتش جهنم پاداش اوست؛ و اگر دوباره رود، تا پايان عمر سعادتمند خواهد زيست؛ و اگر سه باره پشت سرِ هم حج كند، همانند كسى است كه هرساله به حج رود. (10) چنين كسى ديگر روى فقر و تهيدستى نخواهد (11) ديد.

حج، در عمر انسان بالغ و عاقل، بيش از يك بار واجب نيست؛ اما از چنان اهميتى برخوردار است كه در سفارش پيشوايان اسلام مى خوانيم: «اگر مى توانيد در زندگيتان به نان و نمك قناعت كرده و ساليانه به حج رويد، چنين كنيد!»

گاه فقيهان قديم شيعه، حج رَوى را در روايت هاى رسيده به قدرى عميق يافته اند كه به واجب بودن همه ساله آن فتوى داده اند. (12) زيرا علاوه بر تأكيدهاى فراوان براى رفتن به حج، از كسانى هم كه با وجود استطاعت، به حج نمى روند، كافر نام برده مى شود. (13) تعريف استطاعت

«استطاعت، اصطلاح كلامى به معناى توانايى (قدرتِ) انجام دادن كار (فعل) از سوى انسان است كه متكلّمان درباره ماهيت


1- «وَ قَدْ رُوِيَ أَنَّ الْحَجَّ أَفْضَلُ مِنَ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ»، من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، 1413 ه. ق، بيروت، دارالأضواء، ج 2، ص 170
2- على عليه السلام: «الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّينِ»- نهج البلاغه صبحى صالح، حكمت 252
3- على عليه السلام: «جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلامِ عَلَماً»، همان، خطبه اول
4- امام صادق عليه السلام: «لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ»، وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملى، 1378 ه. ق بيروت، دار إحياء التراث العربي، ج 8، ص 14
5- على عليه السلام: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا»، نهج البلاغه، نامه 47
6- رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: «الحجّ الْمَبْرُور لَيس لَهُ جَزاءٌ إلّاالْجَنّة»، كنز العمّال، فاضل هندى، 1224 ه. ق بيروت، دارالكتب العلمية، ج 5، ص 3 و مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نورى، 1407 ه. ق قم، مؤسسه آل البيت عليه السلام لإحياء التراث، ج 8، ص 41
7- ابوعبداللَّه عليه السلام عن أبيه: «مَنْ أَمَّ هَذَا الْبَيْتَ حَاجّاً أَوْ مُعْتَمِراً مُبَرَّأً مِنَ الْكِبْرِ رَجَعَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ»، فروع كافى، شيخ كلينى، 1350، دارالكتب الإسلامية، ج 4، ص 252
8- عن رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: «وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله كُلُّ نَعِيمٍ مَسْئُولٌ عَنْهُ صَاحِبُهُ إِلَّا مَا كَانَ فِي غَزْوٍ أَوْ حَجٍّ»، سفينةالبحار، شيخ عباس قمى، بى تا، انتشارات فراهانى، ج 1، ص 211
9- قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام يَقُولُ حُجُّوا وَاعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَجْسَامُكُمْ وَ تَتَّسِعْ أَرْزَاقُكُمْ وَ ...»؛ ثواب الأعمال، شيخ صدوق، ترجمه على اكبر غفارى، 1363، 108
10- وَ قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام مَنْ حَجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ فَقَدْ حَلَّ عُقْدَةً مِنَ النَّارِ مِنْ عُنُقِهِ وَ مَنْ حَجَّ حَجَّتَيْنِ لَمْ يَزَلْ فِي خَيْرٍ حَتَّى يَمُوتَ وَ مَنْ حَجَّ ثَلَاثَ حِجَجٍ مُتَوَالِيَةٍ ثُمَّ حَجَّ أَوْ لَمْ يَحُجَّ فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ مُدْمِنِ الْحَجِّ»؛ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 162
11- عَنِ الصّادق عليه السلام: «مَنْ حَجَّ ثَلَاثَ حِجَجٍ لَمْ يُصِبْهُ فَقْرٌ أَبَداً»؛ خصال، شيخ صدوق، باب ثلاثة، حديث 93
12- حج در قرآن، شهيد سيد محمد حسينى بهشتى، 1378، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 103
13- پيامبر اسلام به على عليه السلام: «يَا عَلِيُّ تَارِكُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِيعٌ كَافِرٌ ...»؛ وسائل الشيعه، ج 8، ص 21

ص: 69

آن و همچنين نسبتش با فعل اختلاف نظر دارند.

استطاعت، مصدر باب استفعال از ريشه «طوع» است. راغب اصفهانى مى گويد: استطاعت به معناى وجود چيزى است كه به سبب آن امكان پذير مى شود و انسان به وسيله چهار امر استطاعت مى يابد كه خواسته هايش را به عنوان فعل پديد آورد:

1. نيرو يا قدرت ويژه اى كه از آنِ فاعل است.

2. تصور كردن فعل.

3. ماده اى كه پذيراى تأثير فعل است.

4. ابزار انجام دادن فعل (اگر فعل به ابزار نيازمند باشد).

عجز، ضدّ استطاعت است و عاجز كسى است كه فاقد يك يا چند امر از امور يادشده باشد. بدين قرار، هرگاه فردى اين امور را دارا باشد، مطلقاً مستطيع، و هرگاه فاقد همه آنها باشد، مطلقاً عاجز است؛ و زمانى كه داراى برخى و فاقد برخى ديگر باشد، از جهتى مستطيع، و از جهتى عاجز است؛ و بهتر آن است كه او را عاجز بخوانند. استطاعت اخصّ از قدرت است. (1) مبحث استطاعت از نخستين مباحث كلامى به شمار مى رود. «جبرگرايان»، استطاعت را همراه با فعل مى دانند؛ يعنى آنان معتقدند كه يارى خداوند، در زمان انجام دادن فعل و به همراه آن مى رسد و اين يارى همان استطاعت است. «عدل گرايان» به سبب مختار دانستن انسان در كارهايش، به استطاعت قبل از فعل معتقدند. هشام بن حكم- متكلم امامى- با بهره گيرى از سخنان معصومان عليهم السلام، بر اين باور است كه استطاعت دو جنبه دارد؛ يك جنبه آن، توفيقى است كه كار مخلوق نيست و اين جنبه همراه با فعل است؛ اما جنبه ديگر آن، استطاعتى است كه از جهت تندرستى، وسع، توانايى و سلامت اعضاست. اين جنبه، پيش از فعل است و خطاب تكليف كننده نيز به آن تعلّق مى گيرد. (2) اگر مى توانيد در زندگيتان به نان و نمك قناعت كرده و ساليانه به حج رويد، چنين كنيد!

آن چه در مفهوم استطاعت، منطقى مى نمايد و آيات قرآنى و روايات آن را تأييد مى كند، همان است كه هشام بن حكم گفته است؛ «يعنى استطاعت پيش از فعل و همراه با آن».

براى رفتن به حج ابتدا عقل، ايمان، نيت و پول لازم است، اما اين ها همه كافى نيست. تا در بدن توانايى حركت و اجراى


1- دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، جمعى از نويسندگان، تهران، 1377، ج 8، ص 192
2- همان، صص 193 و 194

ص: 70

مناسك حج نباشد، اعمال حج امكان برگزارى نخواهد داشت.

سيداى نسفى در اين خصوص چه زيبا سروده است:

احرام كعبه را به تصوّر مكان تمام اين راه، قطع، بى مدد پا نمى شود (1)

استطاعت در قرآن

استطاعت از ريشه «طوع»، در صيغه هاى مختلف باب استفعال، 42 بار در قرآن آمده است. اهل لغت، استطاعت را توانستن، و ممكن شدن انجام كارى، معنى كرده اند. واژه مخالف آن «عجز» است كه به معنى ناتوانى و واماندگى است. (2) ازاين رو، كسى كه از لحاظ مادى و معنوى يا جسمى و روحى قادر به انجام كارى بوده و ابزار كار برايش فراهم باشد، او «مستطيع» است؛ در غير اين صورت «عاجز» است و معذور.

فقيه دامغانى در تفسير واژه قرآنى «استطاعت» چنين مى نويسد:

«الإستطاعة على وجهين: السعة في المال، الطاقة في القلب»:

الوجه الأول

- وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ (3)

يعني لو وجدنا السعة في المال.

- وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا (4)

يعني من وجد سعة في المال على أن يحجّ قدر ما يبلغه.

- وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا (5)

أي: فمن لم يجد في المال سعة «أن ينكِحَ المُحصناتِ».

الوجه الثاني

- وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ (6)

يقول لن تطيقوا أن تعدلوا بين النساء في الحبّ.

- فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ (7)

يعني ما أطقتُم. (8) استطاعت در قرآن بر دو معنى آمده است: توانگرى و توانايى به عنوان مثال:

1) در مفهوم توانگرى

- (منافقان) به زودى به خدا سوگند ياد مى كنند كه: «اگر توانايى داشتيم همراه شما براى (جهاد) حركت مى كرديم» يعنى اگر مالى داشتيم (كه معاش خانواده و هزينه خريد سلاح و ... را تأمين كنيم با سپاه اسلام به سوى ميدان روانه مى شديم).

- براى مردمى كه راهى يابند، رفتن به خانه كعبه واجب است؛ يعنى مقدار دارايى


1- ديوان سيداى نسفى، با تصحيح و تعليق حسن رهبرى، 1382، انتشارات بين المللى الهدى، ص 276
2- نك: مفردات راغب اصفهانى، 1393 ه. ق دارالكاتب العربى افست قم، دارالكتب العلميه، ص 319
3- توبه: 43
4- آل عمران: 97
5- نساء: 25
6- نساء: 129
7- تغابن: 16
8- الوجوه والنظائر، فقيه دامغانى، 1390 ه. ق بيروت، دارالعلم للملايين، ص 300

ص: 71

كه براى حج لازم است، (داشته باشند).

- كسى كه توانايى مالى براى ازدواج با زنان پاكدامن مؤمن ندارد، پس با كنيزان مؤمن ازدواج نمايد.

2) در معنى توانايى قلبى:

- شما هرگز نمى توانيد در ميان زنان، به عدالت رفتار كنيد؛ يعنى نمى توانيد علاقه يكسان به آنان داشته باشيد.

- تقواى الهى پيشه كنيد تا مى توانيد؛ يعنى تا آن جا كه طاقت داريد.

با توجه به معناى «استطاعت»، «مستطيع» كسى خواهد بود كه براى انجام كارى قدرت بدنى و امكانات مادى داشته باشد. البته نوع كارها از هم متفاوت اند؛ برخى تنها توان جسمى، برخى به توان فكرى، برخى به توان مادى و برخى ديگر به وجود هر دو يا هر سه با هم نيازمند مى باشند.

نماز، با رمقى از توان جسمى و فكرى قابل انجام است؛ روزه، انرژى بيشترى نسبت به نماز، نياز دارد؛ اما حج، غالباً با پيمايش مسافت بسيار طولانى همراه است.

چنين مسافرتى، مركبى هموار و ساز و برگى بسيار مى طلبد. از اين رو، تحمّل سختى هاى راهپيمايى تا مكّه مكرمه، انجام اعمال و مناسك حج و اسكان چند روزى در شهر مكه، هم قدرت بدنى و فكرى مى خواهد و هم قدرت مالى.

پس، از منظر قرآن و عقل، استطاعت در حج، مستلزم سلامت جسم است و داشتن درهم و دينارى عرف پسند براى تأمين هزينه سفر و هزينه خانواده اش به اندازه بسندگى در روزهاى مسافرت به خانه خدا و بازگشت از آن.

ص: 72

حال، شايد كسى راهى نزديك يا حتى راهى دور، اما با قدرت بدنى زيادى كه دارد، پاى پياده حج رود و ديگرى توان تهيه چهارپايى لاغراندام داشته باشد و با آن آهنگ كعبه كند؛ و آن يكى هم با خودرو و هواپيما به اين سفر معنوى رو نهد. به هرحال دستور خداوندى بر اين است كه از مليت ها و قشرهاى مختلف امت اسلامى بايد هر سال در كنگره عظيم حج حضور يافته و در تمرين شيوه هاى عبوديت به روش ابراهيمى، درس زندگى سعادتمند را فراگيرند و بدانسان رفتار نمايند. متن دعوت نامه خداوند سبحان از مردم، كه ابلاغ آن را به عهده پيامبرش حضرت ابراهيم عليه السلام مى گذارد چنين است:

وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ. (1)

« (اى ابراهيم)، مردم را به حج دعوت كن تا پياده و يا سوار بر مركب هاى لاغراندام، از هر راه دورى به سوى تو روان شوند.»

اين دعوت، عمومى است و همه جهانيان را دربرمى گيرد؛ امّا بديهى است كه هر تكليفى از عهده هركس برنمى آيد؛ در ضمن محدوديت زمانى ايّام حج و محدوديت مكانى كعبه، اجازه حضور همگانى در حج را نمى دهد. ازاين رو:

وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا (2)

«از جانب خداوند سبحان، حج بر كسى واجب است كه توانايى براى حج كردن داشته باشد.»

استطاعت در روايت

معناى «استطاعت» در قرآن را دانستيم، حال ببينيم كه روايت ها در معناى فقهى استطاعت چه مى گويند:

1- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: قَالَ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا قَالَ: هَذِهِ لِمَنْ كَانَ عِنْدَهُ مَالٌ وَ صِحَّةٌ ...». (3) امام صادق عليه السلام در تفسير آيه استطاعت حج فرمود: وجوب حج براى كسى است كه دارايى و سلامتى را داشته باشد.

2- عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ رَجُلٍ لَهُ مَالٌ وَ لَمْ يَحُجَّ قَطُّ قَالَ هُوَ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى. (4)

راوى مى گويد: از امام صادق عليه السلام از حال مردى كه امكان مالى دارد ولى هرگز به حج نرفته است پرسيدم، فرمود: آن كس،


1- حج: 27
2- آل عمران: 97
3- وسائل الشيعة، ج 8، ص 16
4- همان، ص 17

ص: 73

مصداق اين سخن خداوند است كه مى فرمايد: «روز قيامت نابينا ظاهر مى شود».

3- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليهما السلام قَوْلُهُ تَعَالَى وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا قَالَ: يَكُونُ لَهُ مَا يَحُجُّ بِهِ». (1) محمد بن مسلم مى گويد: از امام محمد باقر عليه السلام از معناى آيه «استطاعت حج» پرسيدم؛ فرمود: هرچه حج بدان بستگى دارد، [استطاعت] را شامل مى شود.

كسى كه از لحاظ مادى و معنوى يا جسمى و روحى قادر به انجام كارى بوده و ابزار كار برايش فراهم باشد، او «مستطيع» است؛ در غير اين صورت «عاجز» است و معذور.

4- عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ؛ قَالَ: سَأَلَ حَفْصٌ الْكُنَاسِيُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا مَا يَعْنِي بِذَلِكَ؟ قَالَ: مَنْ كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّى سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَهُوَ مِمَّنْ يَسْتَطِيعُ الْحَجَّ أَوْ قَالَ مِمَّنْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَقَالَ لَهُ حَفْصٌ الْكُنَاسِيُّ: فَإِذَا كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّى سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَلَمْ يَحُجَّ فَهُوَ مِمَّنْ يَسْتَطِيعُ الْحَجَّ؟

قَالَ نَعَمْ». (2) راوى مى گويد كه حفص كناسى آن گاه كه من هم حضور داشتم، از امام صادق عليه السلام از تفسير آيه «استطاعت حج» پرسيد. حضرت فرمود: آيا كسى كه از لحاظ جسمى سالم است راه حج امنيت لازم را دارد، توشه راه و مركب برايش فراهم است، يا اين كه دارايى لازم را داشته باشد، او مستطيع نمى شود؟ كناسى گفت:

يعنى كسى كه داراى اين ويژگى ها باشد مستطيع است؟ حضرت فرمود: آرى!

5- عَنِ الرِّضَا عليه السلام فِي كِتَابِهِ إِلَى الْمَأْمُونِ قَالَ: «وَ حِجُّ الْبَيْتِ فَرِيضَةٌ عَلَى مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا، وَ السَّبِيلُ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ مَعَ الصِّحَّةِ». (3) امام رضا عليه السلام در نامه اى به مأمون نوشت: حج براى هر مستطيعى واجب است و منظور از راه داشتن: توشه و مركب و سلامتى بدن است.

6- عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، قَالَ: «سَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِهِ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا قَالَ: الصِّحَّةُ فِي بَدَنِهِ وَ الْقُدْرَةُ فِي مَالِهِ». (4) راوى گويد از امام صادق عليه السلام از تفسير آيه «استطاعت حج» پرسيده، فرموده است:


1- همان، ص 22
2- استبصار، شيخ طوسى، 1390 ه. ق تهران، دارالكتب الاسلامية، ج 2، ص 139 و كافى، ج 4، ص 267
3- وسائل الشيعه، ج 8، ص 23
4- همان، ج 8، ص 24

ص: 74

سلامتى در جسم و توانايى در مال است.

7- عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليهما السلام ... قَالَ: وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَاجِبٌ لِمَنْ (عَلَى مَنِ) اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ هُوَ الزَّادُ وَ الرَّاحِلَةُ مَعَ صِحَّةِ الْبَدَنِ وَ أَنْ يَكُونَ لِلْإِنْسَانِ مَا يُخَلِّفُهُ عَلَى عِيَالِهِ وَ مَا يَرْجِعُ إِلَيْهِ بَعْدَ حَجِّهِ». (1) امام صادق عليه السلام فرمود: رفتن به خانه خدا بر هر كسى كه استطاعت رفتن داشته باشد واجب است و استطاعت آن است كه:

توشه راه، مركب سوارى، تندرستى، و مخارج اهل و عيال خود را تا هنگام بازگشت از مكه داشته باشد.

اين ها نمونه رواياتى بود كه از كتاب هاى حديثى، در اين جا آورديم.

روايات ديگرى هم وجود دارد كه به دليل يكسان بودن مضمون آن ها و پرهيز از طولانى شدن مطلب، از بيان همگى خوددارى كرديم.

چنانكه ملاحظه كرديد؛ چه در قرآن و چه در روايات، مفهوم فقهى استطاعت، داشتن توانايى انجام حج با تمام امكانات لازم براى سفر به خانه خدا است.

همان گونه كه براى رفتن به يك سفرى و انجام مأموريتى، داشتن پول، ابزار كار، وسيله سفر، صحّت بدن و تأمين نيازمندى هاى خانواده اى كه در خانه بى سرپناه خواهند ماند لازم است و عقل و عرف چنين برنامه ريزى را لازمه سفر مى شمارد، شرع نيز، عقل و عرف بشرى را همراهى كرده و دريافت آن ها را براى عملى شدن اين سفر مهم الهى پسنديده و امضا كرده است.

اما بديهى است كه امروزه ابزار سفر، زمان سفر، ميزان نقدينگى و ... با توجه به شرايط روز و روابط بين المللى، به مراتب با گذشته فرق كرده و به روز كردن تكاليف وارده، از ضروريات زمانى و مكانى در فقه اسلامى تبعيّت خواهد كرد.

اين جستار پس از بيان ديدگاه برخى از فقيهان جهان تشيع در استطاعت حج، مفهوم امروزين استطاعت را مورد نظر دارد كه بدان خواهد پرداخت.

استطاعت در نگاه فقيهان

فقيهان شيعه و سنى، براى وجوب حج، شرايط پنج گانه زير را قائل شده اند:

1. اسلام (2) 2. بلوغ

3. عقل

4. آزاد بودن

5. استطاعت (3) اما در مفهوم استطاعت، اختلاف نظر


1- خصال، شيخ صدوق، ترجمه سيد احمد فهرى زنجانى، انتشارات علميه اسلاميه، ج 2، ص 733
2- بعضى از فقيهان شيعه، اسلام را معتبر نمى دانند، نك: الدروس الشرعيه، شهيد اول، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1417 ه. ق ج 1، ص 270
3- فقه السنه، السيد سابق، قاهره، دارالفتح الأعلام العربي و بيروت، المكتبة العصرية، 1420 ه. ق ج 1، ص 637 ونك: اللمعة الدمشقية، شهيد اول، كتاب الحج، فصل اول في شرائطه وأسبابه و المحجة البيضاء، فيض كاشانى، بيروت مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، 1403 ه. ق ج 2، ص 160

ص: 75

وجود دارد. برخى توان مالى را براى استطاعت بسنده مى دانند برخى توان بدنى را و گروهى توان مالى و بدنى را يكجا شرط استطاعت مى شمرند.

فاضل مقداد در كتاب معروف «كنز العرفان» مى نويسد:

با توجه به اين كه حديث نبوى صلى الله عليه و آله، كه استطاعت را داشتن توشه و سوارى (الزاد والراحلة) تفسير مى كند، بنابراين:

شافعى، تنها توان مالى را شرط استطاعت مى داند. پس مطابق اين ديدگاه، كسى كه از كار افتاده و زمين گير است، ولى توان مالى دارد، حج بر او واجب مى شود و بايد به جاى خود كسى را به حج بفرستد.

مالك، توان جسمى را شرط استطاعت مى داند. برابر ديدگاه او، كسى كه توان راه رفتن و كسب و كار را [حتّى به گدايى] (1) در طول مسير حج داشته باشد، حج بر او واجب مى شود.

ابوحنيفه، توان مالى و بدنى را به طور همزمان شرط استطاعت مى داند. برابر رأى او، كسى كه توشه راه، سوارى، هزينه رفت و آمد به حج و پس انداز لازم براى خود و هزينه خانواده اش را نداشته باشد، حج بر او واجب نيست.

شيعه [افزون بر ديدگاه ابوحنيفه]، داشتن سرمايه و امكاناتى كه پس از بازگشت از حج در كسب و كار كسى لازم است، (2) و امنيت راه و داشتن وقت كافى براى رسيدن به حج را نيز از جمله شرايط استطاعت مطرح كرده اند. (3) البته برخى از فقيهان شيعه- همانند ديدگاه شافعى- استطاعت بدنى را شرط وجوب ندانسته اند؛ يعنى آنان بر اين باورند كه اگر تمام شرايط حج براى كسى آماده باشد، ولى به دليل مرض مزمنى زمين گير است، حج بر او واجب است و بايد به جاى خود كسى را به حج بفرستد. اما باوركنندگان به اين ديدگاه كم هستند، بلكه ديدگاه غالب اين است كه افراد پولدار ناتوان و زمين گير مستطيع نمى شوند و نايب گرفتن براى حج هم بر آنان واجب نيست (لو كان المتمكّن مريضاً لم يجب الإستنابة)؛ (4) مگر اين كه قبل از ناتوانى و زمين گير شدن، حج بر او محقّق شده باشد؛ آن وقت واجب است كه از طرف خود نايبى را به حج بفرستد و اگر بميرد، وارثان از سرمايه اش اين كار را انجام بدهند. (5) اولويت بندى واجبات درمقام استطاعت

از شرايط استطاعت آن است كه واجبِ مهم تر و مقدم ترى بر حج وجود


1- مسالك الأفهام إلى آيات الأحكام، جواد كاظمى، مكتبة المرتضويه، 1343 ه. ش، ج 2، ص 105
2- كنزالعرفان، فاضل مقداد، 1343، تهران، مكتبة المرتضويه، ج 1، صص 263 و 264
3- مسالك الأفهام، ص 105 والمحجة البيضاء، ج 2، ص 160
4- تبصرة المتعلّمين، علامه حلى، تهران، مكتبة العلمية الإسلاميه، 1372 ه. ق ص 39
5- الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقيه، شهيد ثانى، قم، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، چاپ سوم، 1375 ه. ش ج 1، ص 243 و تحريرالوسيله، امام خمينى، كتاب الحج، مسأله 42 و 48 و مناسك حج، ناصر مكارم شيرازى، مدرسة الإمام على بن ابى طالب، 1374، ص 2

ص: 76

نداشته باشد وگرنه استطاعت محقّق نخواهد شد؛ مثلًا بدهكار در مقابل مطالبه طلبكار، بدهكار حقوق واجب (زكات)، نيازمند خانه، مسكن، ازدواج، يا ديگر ضروريات زندگى براى خود يا افراد واجب النفقه- در صورتى كه رفتن به حج حيثيت اجتماعى او را لكه دار خواهد كرد- مستطيع نخواهد بود. (1) امام خمينى (ره) در پاسخ به اين كه، آيا حج مقدّم است يا ازدواج؟ مى نويسد:

اگر نياز به ازدواج دارند، در صورتى مستطيع هستند كه علاوه بر مصارف حج، مخارج ازدواج را هم داشته باشند. (2) استطاعت در موقعيت كنونى

امروزه با توجه به وضعيت سياسى، اقتصادى و اجتماعى پيش آمده، مفهوم استطاعت، ديگر در همان مفهوم سى- چهل سال پيش باقى نمانده است. در گذشته، زمان استطاعت را از روزهايى كه كاروان ها آماده ثبت نام مى شدند به حساب مى آوردند و هركس متناسب با وضعيتى كه در آن روزها داشت استطاعت مالى و بدنى خود را مى سنجيد و تشخيص مى داد؛ امّا از دو- سه دهه گذشته، افزايش جمعيت كشورهاى اسلامى، فزونىِ داوطلبان حج، محدوديت هاى اسكان در مدينه و مكه، محدوديت هاى پروازى، ارزى، امنيتى و ...

دست به دست هم داده و حالتى را پديد آورده است كه درخواست كنندگان بايد در يك فرصت معيّنى ثبت نام كنند و سپس مدتى را در انتظار باشند تا قرعه كشى، زمان سفر آنان به حج را معلوم كند. چه بسا كه پنج- شش سالى زمان انتظار به درازا بكشد، كه چنين هم شده است!

ازاين رو، در فرصت اعلان شده براى ثبت نام، كسانى كه خود را از لحاظ مالى در آن روز مستطيع مى شناسند و يا احتمال مى دهند كه تا اعلام اسامى آنان مستطيع خواهند شد، با قرض كردن و فروش زيورآلات همسر و غيره نسبت به ثبت نام اقدام مى نمايند، تا چه پيش آيد!

روشن است كه در فقه، مقدّمه واجب، واجب است و ثبت نام اوليه، امروز يكى از مقدمات حج به شمار مى رود. بنابراين، كسى كه در زمان اعلام ثبت نام، استطاعت لازم را داشته باشد، ثبت نام بر وى واجب خواهد بود. اگر پس از اعلام نتايج قرعه كشى، نوبتش در همان سال اول قرار گرفت و تا زمان ثبت نام كاروان ها شرايط استطاعت برايش باقى بود، حج بر او استقرار يافته و واجب مى باشد؛ امّا اگر نوبتش در سال هاى


1- نك: الدروس، شهيد اول، ص 266؛ تحرير الوسيله، ج 2، ص 120، مسأله 15 و استفتائات مختلف از مراجع عظام تقليد ...
2- استفتائات، امام خمينى، دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366، ج 1، ص 435

ص: 77

ديگر قرار گرفت، اختيار خواهد داشت كه نوبت را براى خود حفظ كند يا اين كه وديعه خود را از بانك يا سازمان حج و زيارت مسترد، و در امور لازم سرمايه گذارى و يا هزينه نمايد.

حال در فرض اين كه وديعه را همچنان در بانك نگه داشته باشد، زمان بررسى استطاعت مالى و جانى، زمانى خواهد بود كه شخص به سال نوبتش وارد شده و كاروان ها ثبت نام از حايزين شرايط را آغاز كرده باشند. اگر در چنين زمانى، از هر لحاظ، خود را مستطيع مى داند، حج بر او مستقر شده و واجب خواهد بود و اگر حتى مقدارى از شرايط استطاعت را دارا نباشد، مستطيع نخواهد بود و اگر چنين شخصى با اصرار و احساس علاقه مندى، به حج برود، از حَجّةالاسلام كفايت نخواهد كرد؛ يعنى اگر در سال هاى بعد مستطيع شد بايد به حج برود.

نظر فقيهان نسبت به استطاعت در وضعيت حاضر

مسأله اى كه مسلمانان ايران در موضوع استطاعت حج با آن روبه رو هستند، همان است كه در بالا بدان اشاره كرديم، امّا اين كه فقيهان شيعه در شرايط مذكور، نسبت به مسأله چه حكمى دارند، در اكثر رساله ها و استفتائات، جز سكوت به چيزى نمى توان رسيد، مگر در «تحريرالوسيله» كه مى نويسد:

«لو كان عنده ما يكفيه للحجّ، فإن لم يتمكّن من المسير لأجل عدم الصحّة في البدن أم عدم تخلية السّرب، فالأقوى جواز التصرف فيه بما يخرجه عن الاستطاعة».

اگر نزد او مالى باشد كه براى حجش كفايت مى كند، چنان كه به علت سالم نبودن خودش يا باز نبودن راه نتواند حج برود، اقوى آن است كه تصرف در آن مال، به طورى كه او را از استطاعت بيندازد، جايز است:

«... والظاهر جواز التصرّف لو لم يتمكّن في هذا العام، و إن علم بتمكّنه في العام القابل، فلا يجب إبقاء المال إلى السنين القابلة». (1) على ا صدق الله العظيم لامى ي الحمد لله ا تمهيد والفضل ا صدق الله العظيم لامى

از شرايط استطاعت آن است كه واجبِ مهم تر و مقدم ترى بر حج وجود نداشته باشد وگرنه استطاعت محقّق نخواهد شد


1- تحريرالوسيله، امام خمينى ره، ترجمه على اسلامى، دفتر انتشارات اسلامى، 1368، ج 2، ص 124 و 125

ص: 78

نتيجه

وجوب حج، به استطاعت جانى، مالى و فراهم شدن شرايط، ابزار و امنيت سفر بستگى دارد. تنها ثبت نام كردن و واريز وديعه به حساب سازمان حج و زيارت، استطاعت آور نيست. كسى را كه مقررات دولتى در همان سالِ ثبت نام، اجازه رفتن ندهد، به انتظار نشستن او براى سال هاى بعد الزام شرعى ندارد. او اختيار دارد وديعه اش را تا رسيدن نوبت در حساب واريزشده نگه دارد يا اين كه مطالبه و در امور مورد نظر خود مصرف كند؛ امّا اگر وديعه اش را همچنان نگه داشت، استطاعتش در سالى كه نوبت حج او رسيده است- منوط به داشتن تمام شرايط استطاعت در همان سال خواهد بود.

پى نوشت ها

ص: 79

ص: 80

ص: 81

تاريخ و رجال

ص: 82

حرمين شريفين و سلاطين عثمانى

بهاءالدين قهرمانى نژاد شائق

چكيده و خلاصه مقاله

همزمان با عصر سلطان مماليك شامات و مصر (624- 923 ه. ق 1250- 1517 م)، (1) حاكميت بزرگ و همه جانبه اى- كه بعدها به نام امپراتورى عثمانى شهره گشت- به ظهور رسيد. اين حاكميت كه از شمال و شمال غربى تا قلب اروپا، از شرق مجاور با صفويان و سلسله هاى پس از آن، از غرب با مديترانه و بالكان و از جنوب و جنوب غربى شامل شامات، مصر و سرزمين حجاز و همچنين، بيشتر مناطق عربى بود؛ از قبيل تركى قاپى و به نام بنيانگذارشان، عثمان بن ارطغرل (687 ه. ق 1288 م) (2)، به عثمانى معروف شده و حاكميتشان از همين سال، تا سال 1923 م برابر 1342 ه. ق (3) طول كشيد و در حدّ فاصل اين چند قرن، اهميت حرمين شريفين به عنوان نقطه ثقل اين حاكميت، باعث توجه جدّى به حجاز بود و در اين نوشتار، سعى و اهتمام به رؤوس مطالب مربوط به سلاطين عثمانى معطوف شده است.

واژگان كليدى: حرمين شريفين، حجاز، مكه معظمه، مدينه منوره، عثمانى.


1- ابراهيم، حسن، تاريخ سياسى اسلام، ترجمه عبدالحسين بينش، نشر آرايه، تهران، چ 2 137، ج 4، ص 125
2- الشناوى، عبدالعزيز، الدولة العثمانيه، چاپ قاهره، 1980 م، ص 33
3- فاضل، حسين، مؤتمر لوزان و آثاره في البلاد العربية، چ بغداد، 1967 م، ص 22

ص: 83

اهميت حرمين

نگاه ويژه مسلمانان به حرمين كه دو مركز اصلى ثقل سياست هاى اسلامى و عهده دار تقدّس و تلبّس به اين آرايه، حاكميت ها را بر آن مى داشت كه سر فصل اساسى براى اين دو شهر در كتاب و منشور حاكميت خويش بگشايند.

مجموعه اتفاقات و رويدادهايى كه در روزگار حاكميت بنى عباس، كه حدود پنج قرن طول كشيد، زعامت دينى شرفا بر حرمين شريفين را، كه از انتساب به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله بهره مى بردند، بديهى مى نمود.

روى كار آمدن مماليك، اين وضعيت را عوض نكرد و ايشان نيز سعى و اهتمام فراوان در توقير خاندان شريف در حجاز داشتند و از آن سو نيز، توجه تمام به حفظ روابط خود با عثمانيان مى نمودند و حتى پس از فتح قسطنطنيه در (857 ه. ق/ 1453 م) به دست سلطان محمد فاتح جشن بزرگى را در قاهره (پايتخت مماليك) برگزار كردند. (1) اما اختلافات مرزى در حدود شام يا عثمانيان از يك سو و پناه دادن مماليك و ايجاد رابطه با صفويان در دوره اسماعيل صفوى و جنگ با سلطان سليم اول از سوى ديگر، زمينه را براى برخورد عثمانيان با مماليك فراهم كرد. (2) سرانجام در نبردى كه ميان سپاهيان سليم با قانصوه الغورى مملوكى در مرج دابق در 922 ه. ق. 1516 م. پيش آمد، مملوكيان حلب و شام شكست خوردند (3) و سپس بر مماليك مصر به فرماندهى طومان باى نيز در ريدانيه ظفر يافتند. (4) در اثر اين پيروزى، شريف مكه خود به استقبال سليم، كه به سمت حجاز شتافته بود، رفت و تسليم بى قيد و شرط خود را اعلام كرد. سليم نيز كه در اين زمان به خادم الحرمين الشريفين شهرت داشت، (5) حاكيمت شرفا را بر مكه و مدينه به رسميت شناخت. (6) سياست عثمانى در قبال حرمين

توجه مسلمانان به كعبه و حرمين شريفين، عثمانيان را كه خود را خليفه عالم اسلام مى شمردند، بر آن داشته بود كه سعى و اهتمام وافرى به عمران و آبادانى اين دو شهر، به ويژه مكه معظمه داشته باشند. باز گذاشتن دست شرفا و اختيار كامل و آزادى عمل دادن به ايشان،


1- السيد رجب حرار، العالم العربي في التاريخ، ص 14
2- ابن اياس، محمد احمد، بدايع الزهور في وقايع الدهور، تحقيق مصطفى زياده، قاهره، 1984 م، ج 3، ص 404
3- همان، ص 445
4- همان.
5- همان، ص 463
6- احمد ياقى، اسماعيل، دولت عثمانى از اقتدار تا انحلال، ترجمه رسول جعفريان، نشر پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1379، چاپ اول، ص 56

ص: 84

در راستاى همين سياست است. ضمن اين كه جايگاه و مرتبت ايشان در انتساب به خاندان قريش و پيامبر صلى الله عليه و آله، پيشينه طولانى در امور حرمين و نفوذ اين جماعت هم در ميان مسلمانان و در نهايت سعى و اهتمامى كه در عمل براى حفظ توازن در روابط خويش با عثمانيان به كار مى بردند، مزيد بر علت بود.

پيروى از اين سياست در طول ايام عثمانى، به وضوح قابل رؤيت است. اگرچه در اين ميان اقدامات برخى از سلاطين عثمانى به دليل روحيات شخصى خويش يا اقدامات و تشويقات اطرافيان، كارهاى مؤثرترى انجام دادند.

از جمله، در زمان حاكميت سلطان سليم دوم (974- 982 ه. ق./ 1566- 1574 م.) كه وى دستور داد به عمران و آبادانى حرمين، به ويژه، حقوق خدّام، سعى و اهتمام ويژه اى مبذول گردد. (1) همچنين دستور تجديد بناى مسجدالحرام و توسعه آن از اقدامات وى بود و دستور ويژه اى نيز براى دوبرابر نمودن صدقات براى ساكنان حرمين شريفين داد. (2) اين اقدامات، كم و بيش ادامه داشت. در زمان سلطان احمد اول (1012- 1027 ه. ق.

1603- 1617 م.)، وى در زمينه آبرسانى در حرمين تلاش فراوان كرد و نسبت به زمينه پرده كعبه اقدامات زيبايى داشت. او همچنين نسبت به بازسازى روضه نبوى دستورات مهمى داد و عوايد روستاهايى را نيز وقف خادمان حرمين كرد. (3) احمد اول، سعى وافرى در كارهاى خير در مكه از خود نشان داد. (4) شرفاى مكه در طول اين ايام، اقتدار ظاهرى خود را حفظ كرد و دولت عثمانى نيز سعى در سيادت كامل، اما با مراعات حدود و احترامات لازم، نسبت به حرمين داشتند؛ به گونه اى كه حاكى از اقتدار، مجد و عظمت ايشان در چشم مسلمانان باشد.

برخى روش ها و اقدامات عثمانى

اگرچه سلاطين عثمانى براى همه مسلمانان، امكانات مناسبى براى موسم حج ايجاد كرده بودند، اما نسبت به شيعه به دليل سياست هاى مذهبى بسيار متعصبانه، موضع خصمانه اى داشتند.

حتى در سال 1040 رسماً اعلاميه دادند و شيعيان را از شركت در موسم حج منع كردند و اين قضيه مدت ها ادامه داشت. (5) بسيارى از عالمانِ به نام شيعه؛ مانند شهيد ثانى، در شدت فشار سلاطين عثمانى، به ويژه


1- همان، ص 87
2- النهروانى المكّي، البرق اليماني في الفتح العثماني، دارالتنوير بيروت، 1986 م، ص 250
3- احمد ياقى اسماعيل، همان، ص 93
4- همان.
5- جعفريان، رسول، آثار اسلامى مكه و مدينه، نشر مشعر، چ 6، 1382 ش، ص 59

ص: 85

در موسم حج بازداشت شد و به شهادت رسيد. (1) گروه ديگرى از علما نيز به همين ترتيب شهيد شدند و يا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. (2) از سوى ديگر، مسلمانان كشورهاى مختلف، با توجه به نهضت استقلال گرايى كه در ممالك زير سيطره عثمانى، به ويژه در قرن نوزدهم آغاز شده بود، در موسم حج و در مجامع مسلمانان، مطالب خود را بازگو مى كردند.

در ميان بزرگان، مصلحانِ بزرگى چون سيد جمال الدين اسدآبادى (1255- 1384 ه. ق.) كواكبى (1266- 1321 ه. ق.)، رشيد رضا (1282- 1354 ه. ق.) و محمد عبده (1266- 323 ه. ق.) از موسم حج، براى اعلام حمايت از نهضت بيدارى مسلمانان بهره جسته و سيد جمال مسلمانان را به مراعات سطوت خلافت، با توجه به مصالح عاليه، فرا مى خواند. (3) اقدامات سلطان عبدالحميد عثمانى در حرمين

عبدالحميد در زمان حاكميتش، حج را از اركان سياست اسلامى خود قرار داد. او شريف مكه را براى نشر دعوت خود در ميان حجاج برگزيد و جهت تسهيل آمد و شد حجّاج، راه آهن دمشق به مدينه را راه انداخت و قرارداد احداث اين خط را با متخصّصان آلمانى در 1319 ه. ق./ 1901 م. منعقد كرد.

اين خط براى مدتى، در 1326 ه. ق به بهره بردارى رسيد. (4) عبدالحميد، عنايت خاصّى به توسعه مساجد و مرمّت آن در حرمين شريفين داشت و بسيارى از بناهاى تاريخى و مقدس، كه اكنون به صورت مساجد در اين دو شهر و به ويژه مدينه وجود دارد، از آثار وى است. (5) وى در اين مطلب، هدف خود را بارها توجه به شؤون مسلمانان و حرمين اعلام مى كرد.

از اقدامات مهمى كه به نوعى مى توان خدمات مجموعه عثمانى به حرمين دانست، مقابله با طرح تجاوزكارانه نيروهاى صليبى پرتغالى بود كه در نظر داشتند براى شكستن سطوت مسلمانان، از درياى سرخ بگذرند و از جدّه به مكه مكرمه حمله كنند. (6) كشتى هاى جنگى پرتغال، دوبار براى تصرّف ساحل جدّه وارد جنگ شدند و با مشاهده كشتى هاى عثمانى، عقب نشينى كردند. (7)


1- الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقيه، شهيد ثانى، ج 1، مقدمه.
2- جعفريان، همان.
3- احمد ياقى اسماعيل، همان، ص 167
4- الشتاوى، عبدالعزيز، همان، ج 2، ص 862
5- رفعت، محمد، التوحيد السياسى للفكرة العربية الحديثه، قاهره، 1964 م، ص 90، نقل از همان، ص 170
6- زين، نورالدين زين، نشؤ القومية العربيه، بيروت، 1986، ص 57
7- همان، ص 863

ص: 86

صليبى ها پيشتر نيز نقشه حمله به مدينه منوره و نبش قبر پيامبر صلى الله عليه و آله و تخريب روضه نبوى را در سر داشتند كه اين واقعه در 587 ه. ق./ 1182 م. در شرف انجام بود، ليكن توسط صلاح الدين ايوبى شكست خورد و همين ماجرا باعث توجه و بيدارى عثمانى ها در اين رابطه شد. (1) فرجام عثمانى و تأثير آن بر حرمين

با نهضت تجدّدخواهى، كه در قلب حاكميت عثمانى آغاز شده بود؛ از يك سو منجر به نهضت تركان جوان، موسوم به «جمعية الشباب العثمانيين» به رهبرى مدحت پاشا و از سوى ديگر به استقلال طلبى در ممالك محروسه، به ويژه ممالك عربى كه بى تأثير از سياست هاى مزورانه اروپا، به خصوص استعمار پير بريتانيا نبود، تأثيرات فوق العاده اى در وضعيت حرمين شريفين به وجود آورد و موجب قوت گرفتن سلفيان، به رهبرى محمدبن عبدالوهاب گرديد.

نتيجه طبيعى آن نيز حركت از سوى درعيه به مناطق نجد و سپس تسلّط تدريجى بر حرمين، در زمان شريف حسين و تسليم شدن مناطق حجاز در برابر دعوت وهابيان بود.

متأسفانه، تمامى اين سياست ها كه از آثار رو به افول قدرت عثمانى در حجاز بود، باعث تخريب قبور مطهّر اهل بيت و صحابه پاك نبوى در شوال 1324 گرديد و به دنبال آن، ديگر كنترلى بر حاكميت حجاز از سوى دولت عثمانى وجود نداشت؛ زيرا در زمان سلطان محمد


1- همان.

ص: 87

ششم، مصطفى كمال پاشا (آتا ترك) با اختياراتى كه در كنفرانس لوزان به سال 1922 م. گرفت، خلافت عثمانى را ملغى و جمهوريت را اعلام كرد. (1) برداشت:

روى كار آمدن سلاطين عثمانى، مجد و عظمت اسلامى را به رخ جهانيان كشيد و همين حاكميتِ مبتنى بر ظواهر اسلامى، جاذبه فراوانى در ميان ملل جهان ايجاد كرد و نداى توحيد، همچنان از حجاز و حرمين شريفين، در كنگره عظيم مسلمانان (حج) بر مى خاست و در زمان حاكميت عثمانى، اگر چه اندك، اما به هر حال مورد توجه بود؛ آن هم با تضييقات و سخت گيرى هاى شديدى كه بر ضد مسلمانان راستين و پيروان پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام اعمال مى شد. در هر صورت، مجد و عظمت حرمين در طول اين سلسله حفظ شد و اقدامات مناسبى به واسطه برخى از سلاطين عثمانى صورت گرفت.

پى نوشت ها


1- همان.

ص: 88

ص: 89

نسخه هاى خطى فارسى كتابخانه عارف حكمت مدينه منوره

سيد محمدباقر نجفى

1/ ث: اخلاق

- مائة كلمة في الحكمة والنصائح

امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام، تاريخ پايان نگارش نسخه 958 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم محمود (شهابى، يا شاه محمود نيشابورى).

18 صفحه، 20* 12 سانتى متر شماره ثبت «327- 2/ 217»

از اين كتاب، نسخه ديگرى به شماره ثبت «2/ 712» در 92 صفحه، 19* 11 سانتى متر موجود است.

2/ ث: تصوف

- ترجمه عوارف المعارف

كمال زاده، تاريخ پايان نگارش نسخه 905 ه. ق. به خط نستعليق، مذهب.

934 صفحه، 21* 15 سانتى متر شماره ثبت: «10- 2/ 260»

- رسالة الانسية في طريقة النقشبندية

شيخ يعقوب الچرخى، تاريخ پايان نگارش نسخه 993 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم محمد امين كاتب، مذهب.

ص: 90

68 صفحه، 18* 10 سانتى متر شماره ثبت: «3- 2/ 260»

- سبحة الأبرار

عبدالرحمان جامى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 958 ه. ق، به خط نستعليق، به قلم ابوالحمدى كندباد. مذهب.

194 صفحه، 20* 13 سانتى متر شماره ثبت: «23- 2/ 260»

- مرآت الجمال

ادريس البدلسى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 925 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم مؤلف.

218 صفحه، 22* 15 سانتى متر شماره ثبت: «52- 2/ 260»

3/ ث: تاريخ و آثار

- تاريخ سلاطين گجرات

محمود شاهى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 986 ه. ق. به خط نسخ.

632 صفحه، 20* 12 سانتى متر شماره ثبت: «539- 2/ 900»

- تاريخ الوصاف

عبداللَّه بن فضل اللَّه شيرازى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 998 ه. ق. به خط نستعليق، مذهب.

678 صفحه، 24* 17 سانتى متر شماره ثبت: «520- 2/ 900»

- تحفة الملوك

مؤلف:؟، تاريخ پايان نگارش نسخه، قرن دهم هجرى قمرى، به خط نستعليق، به قلم خطاط بزرگ و شهير ايران، مير عماد الحسينى.

14 صفحه، 24* 14 سانتى متر شماره ثبت: «536- 2/ 900»

- تذكره شعراء فرس

ابن اسماعيل الحسينى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 987 ه. ق. به خط نستعليق.

232 صفحه، 18* 11 سانتى متر شماره ثبت: «544- 2/ 900»

- تذكرة الشعراء و أحوال العرب و العجم

مير دولتشاه بن علاء الدين غازى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 991 ه. ق. به خط نستعليق،

ص: 91

به قلم محمد صالح، مذهب.

470 صفحه، 25* 16 سانتى متر شماره ثبت: «517- 2/ 900»

- تيمورنامه

هاتفى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 990 ه. ق. به خط نستعليق.

228 صفحه، 24* 16 سانتى متر شماره ثبت: «525- 2/ 900»

- رسالة العدليه

خواجه بن نعمت اللَّه هروى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 950 ه. ق. به خط نسخ.

66 صفحه، 20* 12 سانتى متر شماره ثبت: «552- 2/ 900»

- فتوح الحرمين الشريفين

محى الدين شاعر قسطنطينى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 961 ه. ق. به خط نستعليق، با صفحات مذهب و منقوش.

104 صفحه، 24* 15 سانتى متر شماره ثبت: «574- 2/ 900»

- فضائل الشام

مؤلف:؟، تاريخ پايان نگارش نسخه، 999 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم محمد امين الحسينى.

102 صفحه، 18* 11 سانتى متر شماره ثبت: «571- 2/ 900»

- مطلع السعدين

كمال الدين عبدالرزاق، تاريخ پايان نگارش نسخه، 911 ه. ق. به خط نستعليق، مذهب.

530 صفحه، 33* 23 سانتى متر شماره ثبت: «585- 2/ 900»

- المعجم في آثار ملوك العجم

فضل اللَّه بن عبداللَّه، تاريخ پايان نگارش نسخه، 1253 ه. ق. به خط نستعليق.

234 صفحه، 30* 20 سانتى متر شماره ثبت: «583- 2/ 900»

4/ ث: ادب:

- بوستان

شيخ مصلح الدين سعدى شيرازى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 976 ه. ق. به خط نستعليق

ص: 92

بسيار پخته. به قلم كمال الدين حسينى، با صفحات تذهيب شده.

450 صفحه، 24* 16 سانتى متر شماره ثبت: «45- 4/ 890»

- تجنيات كاتبى

تاريخ پايان نگارش نسخه، 957 ه. ق. به خط نستعليق به قلم على شروانى، مذهب.

112 صفحه، 18* 11 سانتى متر شماره ثبت: «62- 4/ 890»

- تحفة الأحرار

عبدالرحمان جامى، پايان تاريخ نگارش نسخه، 917 ه. ق. به خط فارسى بسيار نفيس، به قلم شمس الدين كرمانى، مذهب به نقوش هندسى بسيار زيبا.

220 صفحه، 22* 13 سانتى متر شماره ثبت: «50- 4/ 890»

- تحفة الأحرار

عبدالرحمان جامى، پايان تاريخ نگارش نسخه، 944 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم جلال هروى، با صفحات مذهب و مزيّن به نقوش بسيار زيبا.

23* 14 سانتى متر شماره ثبت: «56- 4/ 890»

- حدائق السحر

رشيدالدين الوطواط، تاريخ پايان نگارش نسخه، 995 ه. ق. به خط نستعليق، مذهب.

160 صفحه، 18* 11 سانتى متر شماره ثبت: «6- 3/ 890»

- ديوان اشعار سعدى

شيخ مصلح الدين سعدى شيرازى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 977 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم مرشد عطار.

300 صفحه، 16* 11 سانتى متر شماره ثبت: «95- 4/ 890» گ

- ديوان انورى

تاريخ پايان نگارش نسخه، 993 ه. ق. به خط نستعليق بسيار پخته، با صفحات منقش و مزيّن به زيباترين نقوش مذهب.

492 صفحه، 22* 13 سانتى متر شماره ثبت: «38- 4/ 890»

- ديوان جلال الدين مولوى

تاريخ پايان نگارش نسخه، 977 ه. ق. به خط نستعليق، مذهب.

ص: 93

244 صفحه، 24* 17 سانتى متر شماره ثبت: «65- 4/ 890»

- ديوان السقاء

تاريخ پايان نگارش نسخه، 972 ه. ق. به خط نستعليق به قلم مائيخان، مذهب.

366 صفحه، 22* 15 سانتى متر شماره ثبت: «97- 4/ 890»

- ديوان سلمى

تاريخ پايان نگارش نسخه، 917 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم مظفر، مذهب.

120 صفحه، 18* 11 سانتى متر شماره ثبت: «96- 4/ 890»

- ديوان سليم

تاريخ پايان نگارش نسخه، 991 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم درويش همت، مذهب.

480 صفحه، 24* 12 سانتى متر شماره ثبت: «100- 4/ 890»

- ديوان شهاب الدين هاتفى

تاريخ پايان نگارش نسخه، 999 ه. ق. به خط نستعليق، بسيار پخته، به قلم محمود الحسينى، مذهب.

162 صفحه، 24* 16 سانتى متر شماره ثبت: «105- 4/ 890»

- ديوان لسانى

تاريخ پايان نگارش نسخه، 972 ه. ق. به خط نستعليق، مذهب و منقش به نقوش هندسى ملون.

312 صفحه، 17* 11 سانتى متر شماره ثبت: «203- 4/ 890»

- روش نامه

عبدالواحد، تاريخ پايان نگارش نسخه، 975 ه. ق. به خط نستعليق، مذهب.

40 صفحه، 23* 16 سانتى متر شماره ثبت: «90- 4/ 890»

- روضة الأنوار

خواجه كرمانى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 953 ه. ق. به خط نستعليق، مذهب.

78 صفحه، 21* 13 سانتى متر شماره ثبت: «552- 80» ضمن مجموعه، رساله 2

- سبحة الأبرار

عبدالرحمان جامى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 977 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم بابا

ص: 94

شاه اصفهانى.

400 ضمن مجموعه.، 19* 13 سانتى متر شماره ثبت: «94- 4/ 890»

- روضة المحبين

شيخ الامام ابن عماد، تاريخ پايان نگارش نسخه، 953 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم بنده محمد، مذهب.

212 ضمن مجموعه.، 21* 13 سانتى متر شماره ثبت: «85- 4/ 890»

- روضة المحبين

امام محمد ابن عماد، تاريخ پايان نگارش نسخه، 953 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم محمد امين كاتب ابن ابراهيم هروى.

78 صفحه، 21* 13 سانتى متر شماره ثبت: «552- 80» ضمن مجموعه رساله 1

- مجموعه آثار منظوم و منثور عبدالرحمان جامى

رساله اول: سلسلة الذهب

رساله دوم: سبحة الأبرار

رساله سوم: تحفة الأحرار

رساله چهارم: يوسف و زليخا

رساله پنجم: ليلى و مجنون

رساله ششم: سلامان و ابسال

رساله هفتم: خردنامه اسكندرى

ص: 95

رساله هشتم: قصائد في مدح الرسول و صحابة الكرام

رساله نهم: بهارستان

رساله دهم: منشات

رساله يازدهم: معماى كبير

رساله دوازدهم: معماى متوسط

رساله سيزدهم: معماى صغير

رساله چهاردهم: معماى اصغر

رساله پانزدهم: فى العروض

رساله شانزدهم: فى القافية

رساله هفدهم: فى الموسيقى

تاريخ مكتوب بر نسخه: 983 ه. ق. به خط مؤلف

31* 21 سانتى متر شماره ثبت: «559/ 80»

- مجموعه مؤلفات عبدالرحمان جامى

تاريخ پايان نگارش نسخه، 983 ه. ق. به خط نستعليق، با صفحه پردازى هاى بسيار زيبا و مذهب.

1050 صفحه، 31* 21 سانتى متر شماره ثبت: «151- 4/ 890»

- مناجات

خواجه عبداللَّه انصارى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 969 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم امام خطاطان زمان، محمود شهابى.

24 صفحه، 23* 15 سانتى متر شماره ثبت: «325- 2/ 217»

- منظومه

تاريخ پايان نگارش نسخه، 982 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم سلطان محمد هروى، مذهب به نقوش زيبا.

20 صفحه، 24* 17 سانتى متر شماره ثبت: «157- 4/ 890»

- نسيم الربيع

مؤلف مجهول، تاريخ پايان نگارش نسخه، 917 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم شفيعى

ص: 96

شريف، مذهب.

660 صفحه، 23* 17 سانتى متر شماره ثبت: «26- 4/ 890»

- هفت اورنگ

عبدالرحمان جامى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 909 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم نصراللَّه كاتب، مذهب.

644 صفحه، 26* 15 سانتى متر شماره ثبت: «196- 4/ 890»

- يوسف و زليخا

طالعى بخارى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 978 ه. ق. به خط نستعليق، مذهب و مزيّن به نقوش بسيار زيبا.

180 صفحه، 19* 11 سانتى متر شماره ثبت: «202- 4/ 890»

5/ ث: علوم غريبه

- غاية السرور (رساله اى در كيميا)

ابن عبداللَّه قزوينى، تاريخ پايان نگارش نسخه، 940 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم عزيزاللَّه عبداللَّه الحافظ القزوينى.

216 صفحه، 19* 14 سانتى متر شماره ثبت: «4- 2/ 540»

- قيافتنامه (رساله در علم فراست)

مؤلف؟، تاريخ پايان نگارش نسخه، 951 ه. ق. به خط نستعليق، به قلم امام خطاطين ميرعلى كاتب، با صفحات منقش به نقوش.

16 صفحه، 9 س، 27* 18 سانتى متر شماره ثبت: «621/ 80»

ص: 97

آتش افروزى متعصبانه عوام در مكه

(سال 945 هجرى)

رسول جعفريان

همزمان با رويارويى دولت عثمانى و صفوى كه در جنگ چالدران (سال 920) به اوج خود رسيد، حجاج عجم كه از ايران عازم حج مى شدند، به طور خاص، و شيعيان به طور عام، هم در طول راه و هم در مكه و مدينه، با دشوارى هايى روبه رو شدند. اين زمان، به تدريج گروه هايى از روميان يا به اصطلاح منابع عربى «اروام» در مكه و مدينه ساكن شدند و همراه گروه هاى متعصب موجود در اين دو شهر، كه شمارى هم از عجم هاى ماوراءالنهرى و طبعاً سنى بودند، با شيعيان، به خصوص شيعيان ايرانى برخورد مى كردند.

داستان شهادت شهيد ثانى در سال 965، نمونه اى روشن از آن برخوردهاى خشن است كه با مكه نيز ارتباط دارد. وى به رغم داشتن موضع اعتدالى و اين كه هرگز به ايران نيامد و حتى به استانبول هم رفت و آمد مى كرد و در بعلبك هم رفتارى متعادل با گروه هاى مذهبى مختلف داشت، از سوى گروه هاى افراطى مورد اتهام قرار گرفت و به شهادت رسيد و جسدش سوزانده شد!

همچنين ملّا زين العابدين كاشانى، كه نويسنده رساله «مفرّحة الأنام فى تأسيس بيت اللَّه الحرام» است، در سال 1041 در مسجد الحرام كشته شد. (1)


1- نك: حديقةالشيعه، عبدالحى رضوى، نسخه 1124، كتابخانه آيت اللَّه مرعشى، برگ 49؛ رياض العلما، ج 2، ص 399

ص: 98

در سال 1081، روز جمعه، پانزدهم ماه رمضان، در حالى كه خطيب جمعه مشغول خواندن خطبه بود، عجمى با شمشيرى به وى حمله ور شد در حالى كه فرياد مى زد: «انا المهدى»، اطرافيان جلويش را گرفتند و وى را حبس كردند. پس از نماز به سراغش آمده، او را كشان كشان به طرف معلات بردند و در نزديك بركة المصرى، با آتش سوزاندند.

عصامى با ذكر اين حادثه مى نويسد:

«و هذا أمر عظيم تُحار فيه الأفكار، كون المسلم يُهان هذه الإهانة، و يُقتل بغير موجب، ثم يُحرّك بالنار، نعوذ باللَّه من مكراللَّه». (1) در سال 1088 باز هم وقايعى در مكه رخ داد كه تعدادى از حجاج شيعه كشته يا سنگسار شدند و اساس آن هم، به گفته عصامى، كه خود معاصر و حاضر در مكه بوده، بى اساس و ناشى از يك توطئه يا توهّم بود. (2) اما اكنون، مورد ديگرى از قتل يك روحانى شيعه استرآبادى، در سال 945 ق. داريم كه منبعى كهن و معاصر، خبر آن را ضبط كرده است. اين زمان سلطان عثمانى، سلطان سليمان فرزند سلطان سليم (م 926) بود كه از سال 926 تا 974 سلطنت كرد. همين زمان، شاه طهماسب در ايران سلطنت مى كرد و سلطنتش از سال 930 تا 984 به درازا كشيد.

منبع خبر مورد نظر ما، كتاب «نيل المنى بذيل بلوغ القرى لتكملة اتّحاف الورى» از جاراللَّه بن العز بن النجم بن فهد المكى (3)، يك اثر تاريخى است كه رويدادهاى شهر مكه را از ذى حجه سال 923 تا جمادى الآخر 946 ثبت كرده است. (4) همان گونه كه از نام كتاب پيداست، اين اثر ذيل كتاب «بلوغ القرى بذيل اتحاف الورى بأخبار امّ القرى» (نوشته العز بن فهد- م 922) است كه آن كتاب، خود تكمله اى بر كتاب معروف «اتحاف الورى بأخبار امّ القرى»، (از نجم الدين عمر بن محمد بن فهد مكى هاشمى- م 885) است.

متأسفانه در ديگر تواريخ اين دوره مكه، از جمله «الاعلام بأعلام بيت اللَّه الحرام» (از قطب الدين نهروالى م. 990، چاپ قاهره، 2004) خبر آن نيامده است. چنان كه در منائح الكرم (نك: ج 3، ص 266؛ چاپ مكه، 1419) نيز ذيل وقايع سال ياد شده، اين خبر گزارش نشده است.

واقعه مورد نظر، در سال 945 رخ داد و اين زمان، امير مكه، محمد ابونمى فرزند بركات


1- سمط النجوم، ج 4، ص 517 و نك: منائح الكرم، ج 4، ص 302؛ خلاصة الكلام، ص 84
2- سمط النجوم، ج 4، ص 529؛ و نك: خلاصة الكلام، ص 97
3- لندن، مؤسسة الفرقان، تحقيق محمد الحبيب الهيله، 1420
4- روى جلد كتاب به اشتباه سال 922 ضبط شده كه با توجه به مطالب آغاز كتاب، همان سال 923 درست است.

ص: 99

بود. بركات در سال 932 درگذشت و حكومت اين شهر به ابونمى دوم، يكى از مشهورترين امراى مكه، كه زمان امارتش هم بسيار طولانى بود، رسيد. وى در محرم سال 992 ق.

درگذشت و آن زمان، فرزندش حسن عهده دار امارت اين شهر شد. بنابراين، واقعه ياد شده در دوره ابونمى دوم رخ داده است.

خبر كشته شدن حسين استرآبادى به اين شرح در «نيل المنى» نقل شده است:

در مغرب شب يكشنبه، 18 شوال (945)، گروهى از عجم ها در مدرسه كلبرجيه كه در كنار باب الصفا- يكى از درهاى مسجد الحرام- بود، از قبيل ملا عارف و شيخ ابوالمعين سمرقندى با شخصى كه به او حسين استرآبادى گفته مى شد، در باره آيه إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ گفتگو مى كردند. گفتند (تعبير: فقالوا. شايد: قال، يعنى او گفت:) اين آيه در شأن عمر بن خطاب نازل شده است و بُغضش را نسبت به صدّيق (يعنى ابوبكر) آشكار كرده و اين كه ائمه مذاهب اربعه به خاطر اختلاف در فروع، گمراه هستند و اين كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرموده است: امت به 73 فرقه تقسيم شده و يكى تنها نجات يافته است و آن گروه ناجيه، همانا شيعه است.

در اين وقت بسيارى از عجم ها سخن او را انكار كرده، وى را برداشته به منزل قاضى رومى افندى، مصلح الدين مصطفى حنفى بردند و مطالب او را در آنجا مطرح كردند. او سخن اوّلش را انكار كرد و گفت: من گفتم كه آيه عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ ...؛ (1)

يعنى با زنان در امر روزه، اين در باره عمر نازل شده است. ده نفر از آنان شهادت دادند كه سخن اوّل را گفت و او هم اعتراف كرد. قاضى از او پرسيد: آيا تو ديوانه هستى؟ وى پاسخ گفت: نه. اين مذهب من و مذهب شيعه است. قاضى دستور داد او را زندانى كنند. آنگاه از فرمانده محمدبن عقبه، نايب حاكم مرشد حسنى خواست تا وى را به زندان ببرد. در اين وقت، صداى عجم هاى حاضر و رومى ها و برخى از اهل مكه بلند شده، خطاب به قاضى گفتند: تو مى خواهى از او رشوه گرفته، مانند رافضى اوّل، رها سازى؟! در اين وقت داد و فرياد، در باب قاضى در مدرسه عينيه كه در قديم به مدرسه مجاهديه مشهور بود، چسبيده به مسجد، در وقت نماز مغرب بالا گرفت. فرمانده محمدبن عقبه خواست او را از باب [خانه] قاضى ببرد كه مردم او را به سنگباران تهديد كردند. وى از ترس او را رها كرد و با رفتن به مسجد الحرام خود را نجات داد. در اين وقت يكى از روميان جلو آمده، با


1- بقره: 187

ص: 100

خنجرى به گردن آن مرد عجمى زد. ديگرى كاردى به او زد و آن مرد روى زمين افتاد. در اين وقت، حاضرين او را، كه نزديك باب قاضى بود، سنگسار كردند. قاضى هم درِ خانه اش را بست تا خود را از دست آنان نجات دهد. سپس مردم، مقتول را آتش زده او را سوزاندند. آتش، تا پاسى از شب گذشته، شعله ور بود. وقتى مردم رفتند و آرام شد.

گفته شده كه قاضىِ مالكيه، تاجى بن يعقوب مفصول- معزول- به فرمانده دستور داد تا مقتول را برداشته، كفن كرده، در قبرستان شَبيكه دفن كند. او هم آتش را خاموش كرده، او را به شبيكه برد و دفن كرد. عاقلان كار وى را ستايش كرده، اقدام عامه را در اين كه در كنار خانه قاضى اين چنين تجرّى كردند، انكار كردند. خداوند متعال احوال را اصلاح گرداند و عاقبت به خير كند!

از اين مقتول، يك بچه و يك كنيز (مادر آن بچه) باقى ماند. گفته مى شد كه همراه او جماعتى از شيعه بودند كه روز عيد همراه اهل سنت حاضر نشدند بلكه روز بعد آمدند و نماز عيد را در معلات خواندند. (1) در شرح اين متن، لازم است نكاتى را توضيح دهيم:

1. متأسفانه اين خبر در منابع شيعه؛ اعم از تواريخ يا كتب شرح حال نيامده است تا اطلاعاتى در باره حسين استرآبادى به دست آوريم. در باره استرآباد- گرگان فعلى- مى دانيم كه از شهرهاى كهن ايران، و مركزى براى شيعيان بوده است. اين شهر تقريباً از قرن هفتم به اين سو، يكسره شيعى امامى بوده و بسيارى از علماى برجسته شيعه از اين قرن تا زمان صفويه، استرآبادى بودند. در اين باره شرحى مفصل در كتاب تاريخ تشيع در جرجان و استرآباد (2) آورده ايم.

از تواريخ دوره صفوى چنين به دست مى آيد كه شيعيان اين شهر، كمك زيادى به روى كار آمدن صفويه كرده و به خصوص در تشيع خويش، بسيار صريح و تند بودند. در حاشيه همان كتاب نيل المنى، به نقل از قطب الدين نهروالى آمده است كه وى در حاشيه نيل المنى به جاى «حسين استرآبادى» «ملاحسين رافضى» نوشته است. اما اين نام هم چيزى را در باره مقتول روشن نمى كند. گويا نهروالى، براى اين قسمت، عنوانى انتخاب كرده و كنار صفحه نوشته، نه آن كه اطلاع خاصى از استرآبادى داشته است. آنچه هست اين كه اين شخص بايد


1- نيل المنى، ج 2، صص 766- 763
2- مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى، 1384

ص: 101

يك نفر عالم دين باشد كه اهل بحث و جدل بوده و مانند بسيارى از موارد كه از ديرزمان تا به امروز شاهدش بوده ايم، به بحث و گفتگوى مذهبى با مخالفان پرداخته است.

2. در تمام اين سال ها، همواره شيعيانى از ايرانى ها در حرمين زندگى مى كردند و به رغم اين فشارها، رفت و آمد به اين شهرها، هم براى انجام فريضه حج و هم بهره هاى علمى، ادامه داشت. به خصوص استرآبادى ها در دوره صفوى، شمارشان در حرمين اندك نبود و برخى مانند ميرزا محمد امين استرآبادى بخش مهمى از حيات علمى اش را در آن نواحى سپرى كرد.

البته شمار شيعيان در مدينه بيشتر بود و اقامت شيعيان هم در آن ديار بيشتر بود. به خصوص كه شمارى از سادات مدينه، رسماً شيعه اثناعشرى بودند. در همين كتاب نيل المنى (1/ 231) اشاره به آن شده است كه وقتى پولى از هند براى تقسيم رسيد، ميان فقهاى مدينه و رافضه درگيرى پيش آمد؛ زيرا وكيل بر آن بود تا پول را تنها ميان سنيان تقسيم كند. در نهايت با فشارى كه شيعيان آوردند، مقرّر شد تا هزار دينار آن به ايشان داده شود.

3. در اين متن از دو مدرسه در مكه ياد شده است؛ نخست مدرسه كلبرجيه و دوم مدرسه العينيه كه سابقاً به آن مدرسة المجاهديه گفته مى شده است. تنها در يك جا (نيل المنى، ج 2، ص 574) از اين مدرسه با عنوان «كَلَبَرقيه» ياد شده است. مصحح در جايى (نيل المنى:

2/ 735) گفته است كه نام اين مدرسه در غاية المرام (3/ 147) الكبرقيه ضبط شده است. اين مدرسه، محل فرود آمدن امين صرّه عثمانى؛ يعنى مسؤول توزيع سكه هاى طلاى دولت عثمانى در مكه بوده و دست كم در چند مورد در همان منبع (546، 574، 589، 679) از اين مطلب ياد شده است. مدرسه ياد شده در كنار باب الصفا بوده است. گفتنى است كه مدرسه العينيه هم زمانى محل اقامت امين صرّه روميه بوده و سكه ها در آنجا ميان طبقات مختلف مردم و با نظارت قضات مكه، توزيع مى شده است (نيل المنى، ج 1، صص 174، 557).

در جاى ديگرى هم آمده است كه مدرسه مجاهديه، در رواق يمانى بوده است (همان، ج 1، ص 417). نايب جده هم كه از طرف سلطان عثمانى نصب مى شد، زمانى كه به مكه مى آمد، در همين مدرسه العينيه سكونت مى گزيد (همان، ج 1، ص 470).

4. در نخستين عبارت آمده است كه گروهى از «عجم»- ج: اعاجم- در مدرسه كلبرجيه با حسين استرآبادى بحث مى كردند. بايد توجه داشت كه در اين موارد، عجم- كه فراوان در

ص: 102

اين كتاب به آن اشارت مى رود- اشاره به ساكنان و يا طلاب سنى ماوراءالنهرى از سمرقند و مناطق ديگرى است كه از دير باز در مكه مى زيستند و درس مى خواندند. اين جماعت، در ادوار مختلف از مناطق خود كوچ كرده براى حج به مكه مى آمدند و همين جا مى ماندند. اين مهاجرت تا اين اواخر كه دولت روسيه در آن نواحى غلبه كرد ادامه داشت و از قديم تاكنون، نسلى عظيم از اين گروه، به صورت ساكنان اصلى مكه در آمده اند به طورى كه قيافه هاى آنان نيز فراوان حكايت از اين امر دارد. در اسناد عثمانى، هميشه از اعاجم كه سهمى هم از بخشش ها به آنان داده مى شد، ياد شده و مقصود همان سنيان بخارايى و ازبكى و سمرقندى بودند. در ماجراى مزبور، منهاى اين عجم ها، اروام يعنى رومى ها يا به عبارتى ترك هاى عثمانى هم بودند. به علاوه جماعتى از اهل مكه نيز دست داشتند. اينها مطالبى است كه در اصل خبر به صراحت گزارش شده است.

5. آيه مورد نظر كه در خصوص قاضى ادعا شد كه حسين استرآبادى گفته است كه در شأن عمر نازل شده؛ يعنى إِنَّ اللَّهَ لَايُحِبُّ الْخَائِنِينَ در سوره انفال، آيه 58 آمده و ضمن آياتى است كه مربوط به بنى قينقاع است. اين طايفه پيمان شكن مورد خشم خدا و رسول صلى الله عليه و آله قرار گرفته و در سال دوم از هجرت از مدينه بيرون رانده شدند. در اين آيه، با اشاره به نقض عهد آنان، ايشان متهم به خيانت شده و آمده است كه خداوند خائنان را دوست ندارد.

در تفاسير شيعه، شرحى از اين مطلب و اين كه مربوط به آن حادثه است، مورد تصريح قرار گرفته است. تنها در تفسير صافى به نقل از تفسير قمى آمده است كه اين آيه در باره خيانت معاويه در حق على بن ابى طالب است (تفسير الصافى، ج 2، ص 311). اما خبرى داير بر اين كه آيه در شأن عمر باشد، ديده نشد. بنابراين، به نظر مى رسد كه اين روحانى استرآبادى، چنين مطلبى را كه در هيچ كتاب تفسيرى شيعه نيامده، نگفته باشد. چنان كه خودش هم انكار كرد. وى گفت كه من گفتم آيه: عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَكُمْ ... بَاشِرُوهُنَّ در باره عمر است؛ و اين مطلبى است كه در تفسير طبرى معروف به جامع البيان (ج 2، ص 225) و منابع ديگر آمده است. به احتمال زياد، خبر مى تواند تحريف شده باشد و شهادت دهندگان هم كه از همين بلواييان بودند، شهادتشان نمى تواند درست باشد؛ زيرا به روشنى آنان مدعيانى متعصب بودند كه اصرار بر كشتن اين روحانى شيعه داشتند و سخنشان حجّت نتواند بود.

ص: 103

6. قاضى حنفى مورد نظر، مصلح الدين مصطفى بن ادريس رومى است. اولًا بايد توجه داشت كه اين زمان، قاضى اصلى مكه، حنفى بود و البته از مذاهب ديگر هم قاضيانى در مكه بودند. تا پيش از او قاضى القضات مكه از شافعيان انتخاب مى شد كه ادامه سنتى از دوران مماليك بود. اما نخستين قاضى حنفى كه قاضى القضات شد، همين مصلح الدين مصطفى بود.

على بن عبدالقادر طبرى (م 1070) نوشته است كه با ورود قاضى مصلح الدين (در منبع به اشتباه: مصدر الدين!) در سال 943 بود كه افندى اعظم، از سوى روم مى آمد و از آنجا حكم مى گرفت. (الارج المسكى فى التاريخ المكى- مكه، 1416- ص 190) به هر روى، اين مصلح الدين مصطفى در ذى قعده سال 943 همراه با حجاج شامى وارد مكه شد در حالى كه پيش از آن قاضى حلب بود. صاحب نيل المنى (ج 2، ص 679) نوشته است كه وى در مدرسه جماليه در نزديكى باب الحزوره در منزل دامادش مولانا ابوالقاسم بن الغبارى رومى سكونت كرد و همه قضات به جز كسانى كه از خدمت منفصل شده بودند، براى تبريك و سلام نزد وى آمدند. در همين كتاب، اخبار فراوانى از وى در صفحات مختلف درج شده است كه مى توان ذيل صفحاتى كه در پس نام وى در فهرست اعلام آمده (نيل المنى، ج 2، ص 871) موارد مزبور را ملاحظه كرد. وى پس از شروع به كار قضاوت در مدرسه العينيه كه سابقا به مدرسه المجاهديه شهرت داشت، سكونت كرد (نيل المنى، ج 2، ص 691).

7. نكته اى كه در خبر بالا در باره اتهام عامه مردم بر ضدّ قاضى آمده كه او بنا دارد از اين متهم هم رشوه گرفته و مانند رافضى اوّل او را رها سازد، مربوط به خبر ديگرى است كه روز چهارشنبه، ششم جمادى الاولى سال 945/ 1538 م رخ داد. در اين روز، در حضور قاضى مصلح الدين مصطفى، در باره يك فرد شامى به نام حسن بندره ادعا شد كه شيخين را سبّ كرده است. اما او انكار كرد. شهود نزد قاضى آمدند اما در اداى كلمات شهادت با يكديگر

ص: 104

اختلاف كردند. برخى گفتند كه او ادعا كرده است كه جبرئيل در نزول وحى بر محمد صلى الله عليه و آله اشتباه كرده و وحى مربوط به على عليه السلام بوده است كه همان مذهب غرابيه مى شود ... آنان گفتند كه سبّ شيخين سبب كفر است و نديده اند كه تصريح به امكان توبه يا توبه دادن او شده باشد. قاضى، برخلاف آنان گفت كه تعزير شده و توبه داده مى شود. و اين [قول] روايت شده است. اما علماى هم مذهب او با وى موافقت نكردند و در اين باره سخن مردم در كار او بالا گرفت. در ظهر روز جمعه، هشتم ماه مزبور، قاضى دستور داد تا سر او را برهنه كرده و او را در مسعى گردش داده اعلام كردند: «اين پاداش كسى است كه شيخين را سبّ كرده است». حاميان او هم از منزل قاضى به سمت مروه هجوم آورده، او را بازگردانده و آزادش كردند. سخن در اين باره بالا گرفت و الأمر الى اللَّه تعالى. (1) گويا اين قصه سبب اين ذهنيت براى مردم متعصب شده است كه قاضى طرف آن شخص را گرفته و بسا با گرفتن رشوه، برخوردى مسامحه آميز- البته از نگاه افراطى ها- با او داشته است. همين ذهنيت سبب شده است تا در ماجراى حسين استرآبادى، مردم خود وارد ميدان شده و با كنار گذاشتن قاضى، متهم را كشتند و آتش زدند.

8. قاضى معزول مالكى كه واسطه براى كفن و دفن مقتول شده و از او با عنوان تاجى بن يعقوب ياد شده، در اصل زمانى قاضى مالكى مكه بود. نام وى تاج الدين بن نجم الدين بن يعقوب مالكى است كه در شوال سال 935 با آمدن قاضى مالكى جديد، ابوالقاسم انصارى معزول گرديد. (2) در نيل المنى، ذيل رويدادهاى ربيع الاول سال 924 خبر ازدواج وى با سيده قريش دختر قاضى القضاة حنبلى درج شده است. (3) اخبار ديگرى هم از نقش وى در رويدادهاى مكه در همان كتاب آمده است كه با مراجعه به فهرست اعلام، ذيل نام تاج الدين بن نجم الدين بن يعقوب مالكى مى توان موارد آن را يافت.

9. اما در باره اين كه اينان جماعتى شيعه بوده اند كه روز عيد همراه سنيان در منا حاضر نشده اند، اين مسأله به اختلاف در رؤيت هلال باز مى گردد. مسأله اى كه در دوره ياد شده تا چندين قرن، مسأله اى مهم در اختلاف ميان شيعيان و سنيان در حج گزارى بود. البته در اين باره ميان سنيان نيز اختلافاتى رخ مى داد كه اندك بود. به نظر مى رسد در سال ياد شده، شيعيان نتوانسته اند رؤيت هلال توسط سنيان را بپذيرند و در نتيجه يك روز ديرتر ماه ذى حجه را


1- نيل المنى، ج 2، ص 755
2- نيل المنى، ج 1، صص 464 و 468
3- نيل المنى، ج 1، ص 56

ص: 105

آغاز كرده و در نتيجه براى آنان دهم ذى حجه كه عيد قربان بوده، يك روز پس از عيد سنيان بوده است. اين كه در پايان خبر قيد شده است كه آنان نماز عيد را در معلات خواندند، مى تواند ناشى از ترس آنان براى ماندن در منا و يا اقامه نماز پس از قربانى در منا و بازگشت از آنجا به سوى مكه باشد.

10. اين خبر نشان مى دهد كه افراد متعصب، تا چه اندازه جرى بوده و رفتار نا معقول داشته اند. اين در حالى است كه قاضى حنفى برخوردى عاقلانه داشته و تلاش كرده است تا زمينه را براى رفتارى مطابق فتاواى موجود داشته باشد. همان طور كه صاحب نيل المنى در پايان خبر اشاره كرده، عقلًا نيز نه تنها از كار قاضى مالكى ستايش كردند، بلكه رفتار عوام متعصب را محكوم كردند. اين قبيل رفتارها يكى از مشكلات هميشگى امت اسلامى در برافروختن آتش فتنه هاى فرقه اى بوده است. در مقدمه همين بحث هم ديديم كه عصامى هم از اين گونه رفتارهاى نابخردانه گلايه كرده است.

احمد سباعى در كتاب تاريخ مكه خود هم بارها از اين گونه اعمال ابراز انزجار كرده و در قدح رفتارهاى متعصبانه با شيعيان و نامعقول بودن آن برخوردها سخن گفته است. از زشتى هاى اين رخداد، آتش زدن است كه متأسفانه در مكّه بى سابقه نبوده است. از مواردى كه يافت شد مربوط به آتش زدن فردى است كه مدعى شدند رومى بوده و مى خواسته حجر الاسود را بشكند. وى را از مسجد الحرام بيرون آوردند و آتش زدند. اين واقعه در سال 363 بوده است. (1) همين منبع تأييد كرده است كه يكى از همراهان همسر شاه طهماسب كه در سال 971 به سفر حج رفته بود، در مدينه سبّ شيخين كرد. او را نزد قاضى و شيخ الحرم آورده و آن دو دستور به قتل او دادند. آنان نيز او را كشته و كنار باب السلام آتش زدند. (2). داستان گردن زدن ابوطالب يزدى در سال 1322 ش. به دست وهابيان عربستان آن هم به اتهام آن كه قصد آلوده كردن كعبه را داشته، نشان از آن دارد كه اين ماجراها ادامه داشته است. در حالى كه وى ناخواسته قى كرده بود، براى اين كه در مسجد نريزد، حوله احرام خود را جلوى دهان خود گرفته بود. اخيراً آقاى قاضى عسكر كتابچه اى با نام شهيد مروه درباره وى منتشر كرد كه در سال 1385 توسط نشر مشعر چاپ شده است.


1- درر الفرائد المنظمه: ج 1، ص 331
2- درر الفرائد المنظمه، ج 2، ص 492

ص: 106

اين حادثه بلكه حوادث از آن روى مرور شد كه درسى باشد براى مبارزه با تعصبات مذهبى. عبرتى باشد براى كسانى كه به آتش اين اختلافات دامن مى زنند و سبب ريختن خون بيگناهان به دست مشتى عوام و جاهل مى شوند.

پى نوشت ها

ص: 107

اماكن و آثار

ص: 108

پرده كعبه در گذر زمان

نفيسه طهورى

مقدّمه

هيچ مكانى در دنيا، مانند كعبه، اين چنين مورد توجه، علاقه، احترام و تكريم قرار نگرفته است. مسلمانان در جاى جاى جهان، روزى پنج مرتبه رو به كعبه، اين مكان مقدس نماز مى گزارند، سر تعظيم خم كرده، پيشانى بر خاك مى نهند و تمام آرزويشان اين است كه براى مراسم حج و عمره، به ديدار كعبه روند و خدا را عبادت كنند.

خداوند بلند مرتبه، در قرآن كريم مى فرمايد:

«ما كعبه را محل اجتماع و مكان امن قرارداديم. سپس از مقام ابراهيم براى خود جايگاه نماز قرار دهيد. به ابراهيم و اسماعيل سپرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان، معتكفان، راكعان و ساجدان پاكيزه دارند.» (1) پيرامون كعبه هميشه پر است از كسانى كه در برابر خداوند سر فرود آورده اند؛ آنان كه عاجزانه به نيايش مشغول اند، واعظان و همه آن ها كه به خلوت اين مكان مقدس پناه برده اند. آنان را مى بينى در هر ساعتى از شب يا روز، در فصل هاى پياپى، هميشه تاريخ، تا قيام قيامت.

به سبب مقام والاى كعبه است كه چنين در قلب انسان ها جاى گرفته.


1- بقره: 125

ص: 109

پيش از اسلام و پس از آن، همواره پادشاهان و شاهزادگان، به دنبال شهرت يافتن بر سر تهيه و مزيّن نمودن پرده خانه كعبه و پذيرايى از زائران رقابت مى كردند. پرده خانه كعبه به صورت مكانيزه براى اولين بار در كارخانه اى در مكه تهيه شد. اين پروژه با دستور ملك عبدالعزيز مبنى بر ساختن بناى كارخانه در نزديكى مسجدالحرام آغاز شد.

كارخانه مراحل مختلف عمران و توسعه را پشت سر گذاشت تا تبديل شود به اثرى بديع و برجسته در ارتقاى فرهنگى و نمادى از خدمتگزارى در تجهيز مسجدالحرام و مسجدالنبى.

اين امر موجب انتشار مجموعه اى شد كه جزئيات كامل تاريخى و اهميت كارخانه را از جهت اسلامى بررسى كند.

اهميت تاريخى- مذهبى خانه كعبه:

خانه كعبه از ديرباز قبله مسلمانان از كشورها و نژادهاى مختلف بوده است. آنان پنج بار در هر روز، به هنگام نماز، رو به سوى كعبه مى ايستند و قلب و روحشان در آرزوى زيارت آن است. چه لذّتى مى برند زائران، هنگامى كه براى به جا آوردن حج، به سوى اين مكان هاى مقدس مى روند. خداوند متعال در قرآن مى فرمايد:

«نخستين خانه اى كه براى مردم قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكه است كه پربركت و مايه هدايت جهانيان است. در آن، آيات روشن و مقام ابراهيم است. هركس وارد آن شود، در امان است.»

از زمانى كه خداوند زمين و موجودات آن را آفريد، هيچ نقطه واحدى در جهان نبود كه احترامى مانند كعبه داشته باشد.

زائران هنگام طواف خانه كعبه دعا مى كنند و خداوند را حمد و سپاس مى گويند.

قلب هاى همه مسلمانان در سراسر جهان، هنگام نماز، متوجه كعبه مى گردد. اين يگانه خانه عبادت در اين نقطه پاك، از چنان حرمت والايى در قلب هاى مردم برخوردار است كه هيچ نقطه ديگرى در دنيا همانند آن يافت نمى شود. حتى مشركين در دوره جاهليت براى تقرب و عبادت، بت هاى خود را در كعبه مى گذاشتند. هركس كه با مقاصد شوم به مسجدالحرام

ص: 110

نزديك شود، به راستى شكست خورده و رسوا مى شود.

در كتاب هاى تاريخى، داستان ها و احاديث متفاوتى، در مورد ساختمان كعبه نقل شده است. تعداد زيادى از اين احاديث كه از صحابه و تابعين نقل شده، در مورد ساختمان بيت عتيق است. گروهى معتقدند كه پيش از خلقت آدم عليه السلام به وسيله فرشتگان ساخته شده، گروهى ديگر عقيده دارند كه حضرت آدم عليه السلام آن را ساخت، بعضى شيث پسر آدم را سازنده كعبه مى دانند و عده اى مى گويند كه دو هزار سال پيش از خلقت زمين خداوند كعبه را بنا نهاد و سپس زمين زير آن مستقر گرديد.

درباره صحت و سقم اين اخبار، در هيچ يك از منابع اسلامى مطلبى بيان نشده است. مهم اين است كه كعبه از زمانى كه خداوند آسمان ها و زمين را خلق كرد، برپا بوده است. در كتاب هاى بخارى و مسلم (دو منبع از احاديث اهل سنت) از عبداللَّه بن عباس نقل شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله در روز فتح مكه فرمودند:

«از روزى كه خداوند آسمان ها و زمين را خلق كرد، اين مكان واجب الاحترام بود و تا روز قيامت با عنايت خدا همان گونه باقى خواهد ماند.»

اما به فرموده قرآن، حضرت ابراهيم و فرزندش اسماعيل عليهما السلام بناى كعبه را پى ريزى كردند. اين مطلب پيشينه ساختمان كعبه را ثابت مى كند. حضرت اسماعيل عليه السلام در طول زندگى خود، با دقت و توجه تمام، از خانه كعبه محافظت نمود. پس از وى نگهدارى كعبه به برادرش نبت و سپس به برادر ديگر او رسيد و اين افتخار بعدها نصيب پسر وى؛ از قبيله جرهم شد.

رسيدگى به امور كعبه در اين قبيله، همچنان ادامه يافت و پس از ترك خوردن ديوارهاى كعبه، مرمت آن را به عهده گرفتند و نيز ارتفاع آن را افزايش دادند.

يكى از پادشاهان يمن كه قصد تخريب خانه كعبه را داشت، به دست قريش شكست خورد. سپس يكى ديگر از پادشاهان يمن اقدام به تخريب آن كرد كه قريش با آنان روبه رو شد و مهاجمان را شكست داد. براى سومين بار الحميارى، پادشاه ديگر يمن سعى كرد كعبه را خراب كند و گنج هاى آن را بربايد، اما تندباد شديدى وى را متوقف كرد. او بعدها دچار بيمارى صعب العلاجى شد و اطرافيان به او توصيه كردند كه تسليم شود و كعبه را محترم بشمرد و آن را طواف كند. موى سر خود را در آن جا بتراشد و همه آثار فروتنى را نسبت به مسجدالحرام نشان دهد. پادشاه اين توصيه را پذيرفت و شش روز در مكه ماند و با شكوه ترين

ص: 111

پارچه را براى ساختن پرده خانه كعبه تقديم كرد. براى همين، اعتقاد بر اين است كه الحميارى نخستين كسى بود كه خانه كعبه را با پارچه ملبّس كرد.

سال ها گذشت و قبايل در مكه به تجارت مشغول بودند و خرافات به طور گسترده ادامه مى يافت. تلاش مؤمنان براى هدايت مردم به راه راست و ايمان حقيقى بى نتيجه بود. قبيله قريش به خارج مكه مهاجرت كرد و كنترل خود بر كعبه را از دست داد. تا اين كه فردى از قبيله قريش حكومت و اداره كعبه را به دست گرفت و توجه فراوانى به آن مبذول داشت. او شؤون و تكاليف دينى جديدى وضع كرد. او دارالندوه (تالار مناظره) را ساخت. پس از وى، اداره كعبه به پسرش عبدالدار واگذار شد و بعد از او، فرزندان عبد مناف در اداره كعبه شريك شدند.

حفاظت از كعبه، پرچم و دارالندوه به پسران عبدالدار و ميزبانى، تهيه آذوقه و رهبرى، به پسران عبدمناف رسيد. چند سال قبل از بعثت حضرت محمد صلى الله عليه و آله قريش خانه كعبه را كه به وسيله آتش گسترده اى آسيب ديده بود، بازسازى كرد. قريش بر شرك خود و عرب بر جاهليت خود باقى بود تا خداوند اراده كرد كه نور اسلام بر انسانيت بتابد. از كعبه نداى يكتاپرستى برخيزد، بت پرستى از ميان برود و كعبه قبله شود؛ مكانى كه مردم از شرق و غرب هنگام نماز رو به سوى آن كنند.

كعبه در دوران حكومت هاى مختلف، چندين بار بازسازى شد. در سال 1040 ه. ق.

كعبه بعد از سيلابى شديد تخريب و سپس بازسازى شد. محوطه مسجدالحرام در گذر زمان توسعه يافت. بسيارى از روش هاى مدرن معمارى در طرح توسعه به كار رفت. محل سعى ميان صفا و مروه در 1375 ه. ق. مسطح و هموار شد. در توسعه يافتگى شهرى، توجه زيادى به

ص: 112

حفاظت از مسجدالحرام در برابر سيلاب هايى كه از كوه هاى اطراف مكه سرازير مى شد و در گذشته به محوطه مسجد مى ريخت مبذول گشت. معايب سقف كعبه مرمت و ديوارهاى آن مستحكم شد. نگهدارى از مسجدالحرام همچنان ادامه يافت، سرويس هاى نظافتى در خدمت پاكيزگى مسجداند و رواق ها كم نظير و بى مانندند. در حال حاضر مسجدالحرام مى تواند در يك زمان به راحتى پذيراى 750 هزار (هفتصد و پنجاه هزار) نمازگزار باشد. كميته هاى فنى پيوسته در حال بررسى ساختمان هستند تا هر نوع نقص يا آسيب را كشف كرده و در مورد راه هايى كه راحتى زائران را فراهم كند گزارش هايى ارائه كنند.

پرده كعبه در گذر زمان

پرده كعبه، نشانه احترام، ارزش و اعتبار اين خانه مقدس است. تاريخ پرده، بخشى از تاريخ كعبه به حساب مى آيد.

در تاريخ آمده است كه حضرت اسماعيل عليه السلام كعبه را جامه مى پوشيد. همچنين نوشته اند كه عدنان بن عاد، جد بزرگ پيغمبر صلى الله عليه و آله نخستين كسى بود كه كعبه را با پارچه پوشانيد. پس از او افراد زيادى در پيش از اسلام، كعبه را پوشش دادند. آنان اين امر را وظيفه اى دينى مى دانستند.

هركس كه تمايل داشت خانه كعبه را ملبّس كند، مجاز بود و مى توانست به آزادى و در هر زمانى كه مى خواست اين كار را انجام دهد.

جنس پرده از حصير، پارچه يمنىِ راه راه، ابريشم، پارچه پنبه اىِ عراقى، شال هاى يمنى يا نوعى پارچه مصرى بود. همه اين منسوجات در دوره قبل از اسلام شناخته شده بودند. وقتى پرده ها روى هم قرار مى گرفت و سنگين مى شد، آنها را پاره مى كردند و به مردم مى دادند و يا دفن مى كردند.

پرده كعبه در زمان پيامبر

پيش از فتح مكه، پيامبر صلى الله عليه و آله در پوشش كعبه شركت نمى كرد؛ زيرا مشركين به ايشان چنين اجازه اى را نمى دادند. اما پس از فتح مكه پيامبر صلى الله عليه و آله پرده سابق را حفظ كردند تا اين كه پرده به وسيله زنى كه قصد داشت با بخور مشتعل آن را خوشبو كند آتش گرفت. در اين زمان پيامبر صلى الله عليه و آله كعبه را با پارچه يمنى پوشاندند.

ص: 113

پرده كعبه در زمان معاصر

در 1346 هجرى قمرى، دستور ساخت كارخانه اى براى بافت پرده كعبه صادر شد.

همه چيز در اين رابطه مهيا گرديد. كارخانه در اواسط همان سال افتتاح و نخستين پرده كعبه در مكه توليد شد. براى تكميل كار و تهيه آن، در بهترين طرح ممكن، كه در شأن قداست كعبه باشد، كارخانه در 1362 ه. ق. بازسازى شد. در 1397 ه. ق. ساختمان جديد در امّ الجود در مكه افتتاح شد. اين كارخانه مجهز به ماشين هاى مدرن براى توليد پارچه بود. در حالى كه بخش دستى به خاطر ارزش بالاى هنرى به كار خود ادامه مى داد. يك بخش اتوماتيك هم شروع به كار كرد. با اين كه هم اكنون كارخانه به پيشرفته ترين دستگاه ها مجهز است، هنوز هم سنت هنر دستى را حفظ مى كند. بنابراين، پرده در زيباترين طرح توليد مى شود.

تشريح پرده كعبه

پرده كعبه از ابريشم خالص سياه رنگ تهيه شده كه بر روى آن اين عبارات حك شده است: «لا إله إلّااللَّه، محمد رسول اللَّه، الرحمن الرحيم، جَلَّ جلاله»

(شكل شماره 1)

ص: 114

اين پارچه 14 متر ارتفاع دارد. در 13 بالاى آن ناحيه «كمربند» پرده وجود كه 95 سانتى متر عرض و 45 متر طول دارد و شامل 16 قسمت بوده و پرده را از هر طرف احاطه كرده است.

كمربند به صورت طرح برجسته دوخته شده و به وسيله نخ نقره با روكش طلا لعاب داده شده است. تعدادى از آيه هاى قرآن به روش خاصى از كتابت عربى بر روى آن خطاطى شده است.

در هر يك از اركان كعبه، زير كمربند، سوره اخلاص درون دايره اى نوشته و اطراف آن با تزئينات اسلامى احاطه شده است.

در ارتفاع مشابه، در زير كمربند، 6 آيه از قرآن به چشم مى خورد. هريك از اين آيات در قاب جداگانه اى نوشته شده و در حدّ فاصل اين قاب ها، طرح فانوس مانندى- شكل شماره 8- وجود دارد كه هركدام از اين عبارات در آن نوشته شده است:

«يا حيّ يا قيّوم»، «يا رحمنُ يا رَحيمُ»، «الحمدُ للَّه ربِّ العالمين»

(شكل هاى 8- 9- 10)

همه نقوشى كه در زير كمربند قرار دارد، به روش خاصى از نوشتار عربى خطاطى و به صورت طرح هاى برجسته، زردوزى گرديده كه آن را با نخ نقره روكش شده با طلا به هم بافته اند. در هر ضلع كعبه آياتى از قرآن نوشته شده است:

اول، ضلع ملتزم:

كه شامل الف: كمربند، ب: ناحيه زير كمربند و ج: پرده مجاور در خانه كعبه است.

الف: كمربند

1. به نام خداوند بخشنده مهربان، به ياد داشته باش كه ما اين خانه را محلّ تجمع و مكان امن قرار داديم و

ص: 115

مقام ابراهيم را مكانى براى نماز (289 سانتى متر)

2. و ما به ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام فرمان داديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان، مجاوران، ركوع كنندگان و ساجدين، پاك و پاكيزه كنند (303 سانتى متر)

3. و به ياد آوريد هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه كعبه را بالا مى بردند و مى گفتند: پروردگارا! از ما بپذير كه تو شنوا و دانايى (314 سانتى متر)

4. پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار ده و از دودمان ما امتى كه تسليم فرمانت باشند به وجود آور و آداب عبادتمان را به ما بياموز كه تو توبه پذير و مهربانى (338 سانتى متر)

ب: ناحيه زير كمربند

اين قسمت شامل بيانيه اهدا كننده، سوره اخلاص و سه طرح فانوس مانند است.

بيانيه اهدا كننده به اين صورت آمده است: اين پرده در مكه مكرمه تهيه شده و پيش كشى است به خانه كعبه (490 سانتى متر)

ص: 116

علاوه بر اين، صورت اخلاص به ابعاد (85* 82 سانتى متر) و سه طرح فانوس مانند نيز به صورت ذيل به چشم مى خورد:

1. الحمد للَّه ربّ العالمين (72* 58 سانتى متر)

2. يا حيّ يا قيّوم (46* 65 سانتى متر)

3. يا رحمن يا رحيم (46* 65 سانتى متر)

ج: پرده مجاور در كعبه، در قسمت «باب ملتزم» پرده در كعبه است. اين پرده مزين، براى نخستين بار در سال 810 ه. ق بر در كعبه نصب شد و تا كنون بر آن باقى است (البته به استثناى سالهاى 816 و 817 و 818 ه. ق.).

پرده شامل پنج قسمت است كه آن ها را به هم دوخته اند و مساحت هر قسمت 2086 متر مربع است. اين قسمت مشابه ساير قسمت هاى پرده، از پارچه ابريشم سياه رنگ تهيه شده است. بر روى آن تزيينات اسلامى به صورت طرح برجسته زردوزى و طراحى شده است كه به وسيله نخ نقره با روكش طلا به هم بافته اند.

همچنين آيات قرآنى زير، بر روى آن به چشم مى خورد:

- سوره حمد بر سه طرف (پايين، چپ و راست) از لبه پرده نوشته شده است.

- در بالاى پرده اين آيه نوشته شده است: «نگاه هاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان مى بينم، اكنون روى تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى برمى گردانم».

- در زير آن، اين آيه آمده است: «براى آمرزش پروردگارتان و رسيدن به بهشتى كه به وسعت آسمان ها و زمين است و براى پرهيزكاران آماده شده بر يكديگر پيشى بگيريد.»

- اندكى پايين تر 4 طرح فانوس مانند شامل آيه اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ است كه با نقوش اسلامى مزيّن شده.

در قسمت پايين تر، آيةالكرسى نوشته شده است تا جايى كه مى رسد به: لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ تقريباً در وسط پرده آيه 27 سوره فتح آمده است: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم خداوند رؤياى رسولش را به حقيقت رساند تا بنابر اراده خدا همه شما در نهايت امنيت، تقصير كرده و بدون هيچ ترسى به مسجدالحرام داخل شويد.»

ص: 117

ص: 118

سوره اخلاص در زير همه اين ها و درون دو دايره به همراه اين آيات نوشته شده است:

«محمد، پيامبر خداست و كسانى كه با او هستند، با كافران سخت گير و با مؤمنان مهربان اند.»

و ما بين آن ها آمده است: «بگو اى بندگان من، كه بر نفس خويش اسراف كرده ايد، از رحمت خدا نااميد نباشيد. خدا تمامى گناهان شما را مى بخشد كه او آمرزنده مهربان است.»

پايين تر كه مى آييم مى رسيم به: «لا إله إلّااللَّه الملك الحقُّ المُبين» و «محمدٌ رسولُ اللَّه صادقُ الوعْدُ الأمين».

سپس در زير آن، سوره قريش و در انتهاى پرده، اين عبارت ديده مى شود:

«اين پرده در مكه مكرمه تهيه شده و به عنوان هديه به خانه كعبه پيش كش گرديده است.»

دوم: هجر اسماعيل

الف: كمربند كه خود شامل 4 بخش است:

1. حج در ماه هاى معينى است، هركس در آن ماه ها خود را ملزم به انجام اين فريضه كرد در اثناى حج از نزديكى با زنان، فسق و جدال خوددارى كند (323 سانتى متر)

شكل شماره 12 ص 27

2. خداوند از كار خيرى كه انجام مى دهيد آگاه است، زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين توشه پرهيزكارى است و از من پروا كنيد اى خردمندان (238 سانتى متر)

3. خدا را به ياد داشته باشيد آن چنان كه شما را هدايت كرد اگرچه پيش از آن از گمراهان بوديد. سپس از همان جا كه مردم به سمت منا كوچ مى كنند كوچ كنيد و از خدا آمرزش بطلبيد كه او آمرزنده مهربان است (199 سانتى متر)

ص: 119

4. بر شما گناهى نيست كه از فضل پروردگارتان در ايام حج برخوردار شويد. چون از عرفات بازگشتيد در مشعرالحرام خدا را ياد كنيد (252 سانتى متر)

ب: زير كمربند:

1. بندگانم را آگاه كن كه من بخشنده مهربانم (240 سانتى متر)

2. خداوند مى فرمايد: «و هنگامى كه بندگان از تو درباره من سؤال مى كنند، بگو من نزديكم و هركه مرا بخواند دعايش را اجابت مى كنم (243 سانتى متر)

علاوه بر اينها، سوره اخلاص با ابعاد (85* 82 سانتى متر) و سه طرح فانوس مانند با اين مضامين وجود دارد:

1. الحمد للَّه ربّ العالمين (72* 58 سانتى متر)

2. يا حيّ يا قيّوم (46* 65 سانتى متر)

3- يا رحمن يا رحيم (65* 46 سانتى متر)

ص: 120

سوم: مستجار (ميان ركن يمانى و حجر اسماعيل)

الف: كمربند كه مشتمل بر 4 قسمت مى باشد

1. به خاطر بياور زمانى را كه مكان خانه كعبه را براى ابراهيم عليه السلام آماده ساختيم و به او گفتيم: چيزى را همتاى من قرار مده، خانه ام را براى طواف كنندگان، قيام كنندگان و سجده كنندگان، از هرگونه آلودگى پاك ساز (328 سانتى متر)

2. و مردم را به حج دعوت كن تا پياده و سواره بر مركب هاى لاغر از راه هاى دور به سوى تو بيايند (243 سانتى متر)

3. كه شاهد منافع گوناگون خويش باشند و نام خدا را هنگام ذبح بر چارپايانى كه به آنان داده ايم ببرند. پس، از گوشت آن ها بخوريد و بينوايان فقير را نيز اطعام كنيد. (337 سانتى متر)

4- آن گاه آلودگى ها را از خود بزدايند و به نذر خود وفا كرده و بر گرد خانه كعبه طواف كنند (304 سانتى متر)

ب: زير كمربند

1. مؤمنان را بشارت ده كه براى آن ها از سوى خدا فضل بزرگى است (244 سانتى متر)

ص: 121

2. هركدام از شما، از روى نادانى كار بدى انجام دهد سپس توبه نمايد، مشمول رحمت خدا مى شود؛ چرا كه او آمرزنده مهربان است.

به علاوه، سوره اخلاص نيز به ابعاد 85* 82 سانتى متر و سه طرح فانوس مانند در زير آن ديده مى شود كه مشتمل بر اين عبارات است:

1. الحمد للَّه ربّ العالمين (* 72 58 سانتى متر)

2. يا حىّ يا قيّوم (46* 65)

3. يا رحمن يا رحيم (46* 65)

چهارم: حجرالاسود (مابين ركن يمانى و حجرالاسود)

الف: كمربند كه شامل 4 قسمت به شرح زير مى باشد:

1. بگو خدا راست گفته و از آيين ابراهيم عليه السلام پيروى كنيد كه او از مشركان نبود.

(254 سانتى متر)

2. نخستين خانه اى كه براى هدايت مردم قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكه است. كه پربركت و مايه هدايت جهانيان است (267 سانتى متر).

3. در آن نشانه هاى روشن؛ از جمله مقام ابراهيم است و هركس داخل آن شود در امان است (203 سانتى متر).

ص: 122

4. حج اين خانه براى خدا بر كسى واجب است كه توانايى رفتن به سوى آن را دارد و هركس كفر بورزد بداند كه خدا از همه جهانيان بى نياز است (303 سانتى متر)

ب: زير كمربند

1. بزرگ داشتن شعائر الهى، به راستى از پرهيزكارى دل ها است (242 سانتى متر)

2. و من هركه را كه توبه كند، ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد و سپس هدايت شود مى آمرزم (237 سانتى متر)

همچنين سوره اخلاص به ابعاد 85* 82 سانتى متر و سه طرح فانوس مانند با محتواى زير مشاهده مى شود:

1. الحمد للَّه ربّ العالمين 72* 58 سانتى متر

2. يا حىّ يا قيّوم (46* 65)

3. يا رحمن يا رحيم (46* 65)

تصاوير ص 34 كتاب؟؟؟

ص: 123

مراحل تهيه پرده خانه كعبه

مرحله اول: رنگ آميزى:

رنگ آميزى، نخستين مرحله از مراحل توليد در كارخانه است.

در حوزه رنگرزى، بهترين نوع از ابريشم طبيعى جهان تأمين شده است. كه در ابتدا به صورت كلاف هاى نخ خام و پوشانده شده با يك لايه صمغ است. وجود همين صمغ باعث مى شود كه ابريشم حالت زرد رنگى به خود بگيرد. كلاف هاى نخ حدود 100 گرم وزن، 3000 متر طول و 76 سانتى متر ارتفاع دارند. اين نخ طبيعى، طى دو مرحله رنگ آميزى مى شود كه عبارت اند از:

الف) برداشتن صمغ از روى ابريشم: اين عمل در حوضچه هاى رنگرزى با دماى بالا محتوى صابون روغن زيتون و بعضى مواد شيميايى با تركيبات قليايى متوسط، انجام مى گيرد.

كلاف ها براى مدت 2 ساعت در دماى 90 درجه سانتى گراد در اين مواد غوطه ور مى مانند سپس چندين بار آن ها را با آب شستشو مى دهند.

ابريشم طبيعى بار ديگر رنگ سفيد اوليه خود را باز مى يابد و براى رنگ آماده مى شود.

در اين مرحله، ابريشم چيزى حدود 27 تا 30 درصد وزن خود را از دست مى دهد.

ب: اين مرحله نيز در حوضچه هايى با دماى بالا انجام مى شود؛ جايى كه رنگ هاى از پيش تعيين شده، با هم مخلوط شده اند. رنگ سياه براى سطح خارجى پرده خانه كعبه و رنگ سبز براى سطح داخلى آن انتخاب شده است.

رنگ آميزى براى مدت دو ساعت و در دماى 90 درجه سانتيگراد در حوضچه ها انجام مى گيرد، سپس كلاف ها چندين بار شستشو مى شوند تا رنگ اضافه آن خارج شود.

سپس خشك شده و به حوزه مكانيزه توليد فرستاده مى شوند.

روند كار رنگ آميزى با وزن كردن نخ هاى لازم براى هر دستگاه ادامه مى يابد. سپس مقدار رنگ متناسب با آن ها مهيا مى شود. در اين مرحله بعضى تركيبات شيميايى را كه باعث تثبيت رنگ مى شود، به آن مى افزايند. اين مواد رنگ پارچه را در مقابل تابش نور خورشيد شستشو و سايش تثبيت مى كند.

ابريشم به طور خودكار، به مدت 2 ساعت پياپى، در دستگاه مى چرخد، بعد از آن، ابريشم چندين بار آبكشى و سپس خشك مى شود. در اين هنگام نخ ها به صورت كاملًا همگن

ص: 124

و مانا در مى آيد و قابليت آن را دارد كه براى مدت يك سال در مقابل گرماى طاقت فرساى مكه و نيز فرسايش ناشى از دست كشيدن جمعيت طواف كننده دوام بياورد.

مرحله دوم: نساجى

* مراحل بافندگى

الف: بافت مقدماتى: براى تبديل كلاف ابريشم به دوك نخ، بايد آن را بر روى دستگاه مخصوصى پهن كرد؛ به اين صورت كه نخ ها به حالت طولى، كنار هم، بر روى يك استوانه مرتب مى شوند. اين مرحله منجر به توليد «تار» در پارچه مى شود.

سپس انتهاى نخ ها از شانه هاى دستگاه بافندگى عبور داده مى شود. اين مرحله را مرحله اتصال مى گويند نخ هاى عرضى (پود) به دور چرخ هاى خاصى كه به آن ماسوره مى گويند پيچيده مى شود و درون ماكو ثابت مى شود ماكو در ميان نخ هاى طولى (تار) به حركت درمى آيد و از سويى به سوى ديگر مى رود تا پارچه توليد شود.

در گذشته اين مراحل به صورت دستى انجام مى گرفت، ولى اكنون، پس از پيشرفت متوالى در روش هاى توليد، بافت دستى جاى خود را به بافت ماشينى داده است.

ب: بافت دستى: ارزش پارچه دست بافت در عرصه بين المللى كاملًا شناخته شده است.

با وجود پيشرفت هاى اخير در صنعت بافت پارچه ماشينى، هنوز بسيارى در توليد پارچه دست بافت رقابت دارند.

در اين كارخانه ارتباط نزديكى ميان قسمت دست بافت و ماشينى براى توليد پارچه مزيّن (سبز يا مشكى) وجود دارد. اين كار با دقت فراوان و زحمت و صبر بسيار انجام مى گيرد كه نتيجه آن شاهكارى در هنر نساجى و مورد ستايش همگان است.

ج: بافت خودكار: كمّيت ديگر در مورد رنگ آميزى نخ، آماده كردن براى نساجى و عجين كردن آن با دستگاه هاى پيشرفته بافندگى است. پارچه منقوش در يك دستگاه الكترونيكى و پارچه ساده اوليه، در ماشين ديگرى توليد مى شده است. با افزايش تقاضا، طبيعى بود كه مسؤولان خود را در قبال عملكرد كارخانه مديون بدانند، لذا به فكر دستگاه هاى خودكار و پيشرفته بافندگى افتادند. بنابراين، كارخانه به عنوان پيشتاز در عرصه پيشرفت بين المللى در زمينه علم و فن آورى، در جايگاه خاصى قرار گرفت.

ص: 125

مرحله سوم: طراحى

طراحى هنرمندانه و خوشنويسى بر روى پرده ثابت نيست و از دوره اى به دوره ديگر، با جستجوهاى پى درپى براى يافتن بهترين طرح در نوع خود، تغييراتى در آن ايجاد شده است.

طراح با مطالعه بر روى تزيينات و نقوش اسلامى و انعكاس ايده هاى خود بر طرح اوليه، تلاش مى كند تا توانايى در خور توجه خود را به عرصه ظهور برساند و سرانجام بهترين نقوش در فضاهاى از پيش تعيين شده طراحى مى شود. پس از رنگ آميزى و سايه روشن زدن، طرح ها كه شامل تزيينات و نقوش است، روى پارچه چاپ مى شود. طراحى نقوش بر پشت و روى پرده كاملًا مشابه يكديگر است. طرح هاى ويژه بر روى الگوهاى خاصى از كاغذ پياده مى شود و بر روى دستگاه بافندگى نصب مى گردد. به اين ترتيب الگوى لازم براى بالا و پايين رفتن نخ ها، تنظيم تزيينات و هماهنگى كليشه ها به دستگاه داده مى شود. نقوشى كه مى بايد بر روى پارچه برگردانده شود، در حوزه چاپ (كه در سال 1399 ه. ق تأسيس گرديده) كار انتقال آن انجام مى گيرد.

روش جديدى در چاپ، جايگزين روش قديمى شده است كه به صورت پاشيدن گرد و آغشتن آن بر نقوش حكاكى شده و سپس برگرداندن نقوش بر روى پارچه انجام مى شود.

مرحله چهارم: چاپ

در بخش چاپ، ابتدا دستگاه بافندگى آماده به كار مى شود، كه شامل دو قسمت چوبى مشابه هم است. كمربند، پرده مجاور در كعبه و ساير تزيينات بر روى ابريشم سياه رنگ چاپ شده است. كار چاپ توسط كليشه هاى مخصوص انجام مى گيرد. آماده كردن كليشه ها نيازمند تلاش و مهارت فراوان است كه در اين مجمل نمى گنجد.

به طور كلى، كليشه يا شاپلون نوعى قاب است كه توسط نايلون يا پارچه ابريشم با منفذهاى خاص كشيده مى شود. براى تبديل شاپلون به الگوهاى چاپ، كليه سوراخ ها به جز آن هايى كه براى طرح آماده شده براى چاپ مورد نياز است، بايد مسدود شود.

سپس نوعى ماده شيميايى كه در مقابل نور خاصيت جامد پيدا مى كند، بر روى شاپلون پخش مى شود. بنابر اين، در تاريكى روى سطح پخش و سپس خشك مى شود.

ص: 126

طرح هاى مورد نظر به صورت سياه رنگ روى پلاستيك شفاف چاپ مى شود تا همانند نگاتيو عمل كند. اين فيلم بر روى شاپلون طرح ريزى و عكس بردارى مى شود و چندين دقيقه در معرض نور قرار مى گيرد. نور به تمام سطح فيلم به جز قسمت هايى كه با رنگ سياه پوشانده شده، نفوذ مى كند. پس از عكس بردارى و شستشو، ماده پخش شده از اين قسمت ها جدا مى شود و فقط در جاهايى كه منفذ وجود دارد باقى مى ماند. در اين مرحله شاپلون به صورت الگوى طراحى شده براى چاپِ نقوش روى پارچه آماده شده است.

در حوزه چاپ جوهرهاى خاصى تهيه شده كه به راحتى از منافذ روى شاپلون عبور مى كند، لذا پس از مشخص شدن نخ ها و نقوش، چاپ به صورت دقيقى صورت مى پذيرد.

توسعه حوزه چاپ:

حوزه چاپ كارخانه، كار توليد خود را در سال 1399 ه. ق آغاز كرد. تمامى دستگاه ها دستى و به صورت بومى شناخته شده بودند.

به دليل كند بودن روند توليد و نيز همگام شدن با توسعه برنامه ها، تعدادى از تجهيزات به صورت زير نوسازى شدند:

1. دستگاه عكاسى خودكار (اتوماتيك) 2. كوره خشك كننده شاپلون 3. كوره خشك كننده نقوش برجسته.

1. دستگاه عكاسى خودكار: ظهور فيلم هاى گرفته شده به وسيله دستگاه و انتقال آن روى ابريشم، ظرف مدت چند دقيقه صورت مى گيرد. استفاده از اين دستگاه چند مزيت دارد:

الف: با مكيدن هوا به صورت خودكار و كنترل شده اسلايدها روى ابريشم چاپ مى شود.

ب: اين دستگاه داراى قابليتى است كه زمان عكاسى را به هنگام نياز كنترل مى كند تا چراغ ها به طور خودكار در پايان فرايند خاموش شوند.

ج: سرعت و راحتى عملكرد آن در مقايسه با دستگاه مشابه دستى قابل توجه است.

2. كوره خشك كننده شاپلون: اين قسمت جعبه نفوذناپذير بزرگى است به همراه يك رسّام كه شاپلون را آماده مى كند و نيز شامل يك سيستم كنترل گر دما است كه دماى مورد نياز

ص: 127

را در طول مدّت فرآيند خشك كردن فراهم مى كند و در نهايت، بهترين نتيجه پس از پوشاندن شاپلون با رنگ حاصل مى شود.

3- كوره خشك كننده نقوش برجسته: اين قسمت نوعى لايه ضخيم حصيرمانند است كه حركات مكانيكى متداومى دارد. در فاصله معينى از وسط لايه ضخيم هواى گرم با دماى كنترل شده به داخل پمپاژ مى شود. نقوشى كه احتياج به خشك شدن دارند، در قسمت راست قرار داده مى شوند؛ به طورى كه با جريان هواى گرم كه از راست به چپ در حركت است در تماس باشد و در انتهاى كار به صورت كاملًا خشك از بخش چپ بيرون مى آيند.

مرحله پنجم: آراستن

پس از توليد پارچه و طراحى بر روى آن، به مهم ترين مرحله از منقوش كردن پرده خانه كعبه مى رسيم كه مرحله آراستن پارچه با نخ هاى طلا و نقره است.

اين فرآيندِ منحصر به فرد، طبق مراحل زير صورت مى پذيرد:

1. قرار دادن نخ ها با تراكم متفاوت در يك ريل.

2. چاپ نقوش بر روى پارچه طراحى شده در كارگاه بافندگى.

3. تنظيم كردن قاب نقوش برجسته بر روى سطح پارچه.

قاب هايى كه با نخ زرد تزيين شده با نخ طلا مزيّن مى شوند و قسمت هايى كه با نخ سفيد نقش داده شده اند با نخ نقره و با مهارت خاصى تزيين مى شوند. سپس قاب هاى برجسته با نخ نقره خالص يا نقره روكش شده با طلا پوشانده مى شوند. اين قاب ها حدوداً به اندازه 2 سانتى متر از سطح پارچه برجستگى دارند. همين امر باعث مى شود كار اجراى آن با دستگاه بسيار مشكل باشد.

كار دستى به صورت مداوم و خستگى ناپذير ادامه مى يابد تا شاهكارى هنرى را، كه نشان دهنده دقت و كمال است، به ظهور برساند. بنابراين، پرده آماده مى شود تا در نهم ذى الحجّه روزى كه زائران براى انجام مراسم در عرفات هستند، بر روى كعبه پوشانده شود.

سرانجام هنگامى كه زائران از اعمال عرفات فارغ مى شوند و به سوى مسجدالحرام سرازير مى شوند تا طواف نهايى اعمال حج را به جا آورند، كعبه را با پوششى مجلّل تر و با شكوه تر از گذشته مى بينند.

ص: 128

مرحله ششم: آزمايشگاه

همه تلاش دست اندركاران امر بر اين است كه تا حدّ اعلا كيفيت توليد را ارتقا ببخشند. به اين منظور، بخشى تحت عنوان آزمايشگاه كنترل كيفيت به وجود آمده كه شامل 3 قسمت است:

اول: ساختمان آزمايشگاه و تجهيز آن با تمامى امكانات و ملزومات.

دوم: تجهيز آن با تعدادى از سامان و ابزار آزمايشگاهى.

سوم: سفارش دادن آخرين گروه از وسايل مورد نياز، كه عبارت اند از:

1. دستگاهى براى اندازه گيرى پايدارى رنگ در مقابل تعرّق.

2. دستگاهى براى اندازه گيرى ضخامت پارچه.

3. دستگاهى براى اندازه گيرى دوام و مقاومت نخ ها كه به صورت مكانيزه انجام مى گيرد.

4. دستگاهى براى اندازه گيرى مقاومت پارچه در مقابل آتش سوزى كه به كامپيومتر متصل مى شود.

5. دستگاهى براى اندازه گيرى ميزان سايش.

6. دستگاهى براى اندازه گيرى ميزان پايدارى رنگ در مقابل شستشو.

همچنين آزمايشگاه ابزارآلات لازم را براى محاسبه مقاومت پارچه در مقابل نور، داراست. اين كارخانه در نوع خود بهترين به شمار مى رود و به پيشرفته ترين دستگاه هاى بين المللى مجهز است و چيزى در حدود 2 ميليون ريال سعودى ارزش گذارى شده است.

مرحله هفتم: متصل كردن قسمت هاى مختلف پرده به يكديگر

پارچه پرده خانه كعبه به وسيله ماشين هاى خاصى در ابعاد 14 متر در 101 سانتى متر توليد و پانزده بار عيناً تكرار مى شود.

پارچه هريك از 4 قسمتِ كعبه، به صورت جداگانه و با توجه به عرض همان قسمت بريده مى شود. سپس با رعايت و حفظ طرح به هم دوخته و با پارچه اى نخى با همان ابعاد آستر مى شود.

ص: 129

لبه هاى پارچه از هر طرف به هم كوك زده مى شود و با نخ هايى به قطر 7 سانتى متر دوخته مى شود تا مقاومت و پايدارى لبه هاى پارچه را افزايش دهد.

قسمت بالاى پارچه با طناب هاى ضخيمى به هم متصل مى گردد و سپس از داخل يك حلقه عبور مى كند. پارچه به كمك طناب و حلقه، آويزان مى شود.

قسمت هاى تزيين شده كمربند، زير آن و نقوش فانوس مانند در هر ضلع كعبه، كه طول هاى متفاوتى دارند، به همين صورت به هم وصل مى شوند.

4 ضلع كعبه به اين صورت است: 18/ 10 متر، 89/ 9 متر، 20/ 10 متر و 4/ 12 متر.

با توجه به سنگين بودن بخشى از پرده، كه مجاور در كعبه است، آن را مستقيماً به ديوار همان قسمت نصب مى كنند، لبه ها نيز به اضلاع مجاور محكم مى شوند.

قبل از تعويض پرده، كميته مخصوصى كه مسؤول بازرسى از قسمت هاى مزيّن است تشكيل مى شود. بعد از غروب روز نهم ذى حجه، روزى كه زائران در عرفات وقوف دارند، پرده جديد كه شامل 4 قسمت است، به مسجدالحرام منتقل مى شود.

هر قسمت جداگانه روى كعبه نصب مى شود. هنگامى كه همه قسمت ها از بالا به كعبه متصل شد، هركدام از اضلاع نيز به يكديگر اتصال مى يابند. با نصب قسمت هاى جديد، بخش هاى قديمى جدا و به پايين رها مى شوند. بعد از آن، كمربند به صورت ممتد هر 4 ضلع كعبه را دربرمى گيرد. گفتنى است در پرده براى ناودان طلا حفره مخصوص تعبيه شده است.

بعد از قرار گرفتن پرده در همه اضلاع و نصب كمربند، نوبت به اتصال گوشه ها و كوك زدن آن ها به يكديگر مى رسد.

نصب پرده مهارتى خاص مى طلبد. در مقابل درِ كعبه شكافى در پرده درنظر گرفته شده كه همانند پرده 30/ 3 متر طول دارد. 3 حلقه در قسمت سياه رنگ پارچه درنظر گرفته شده تا ريسمان هاى پرده در زير پارچه از آن عبور كند و به اين صورت پرده به بالاى كعبه متصل شود.

در طول ايام حج، همه ساله مراسمى در كارخانه پرده بافى با حضور مقامات بلندپايه كشورى، خبرنگاران و اصحاب رسانه ها برگزار مى شود كه طى آن پرده جديد به كليددار كعبه تحويل داده مى شود.

ص: 130

ساير توليدات كارخانه:

اكنون اين پرسش به ذهن خطور مى كند كه آيا پرده خانه كعبه، تنها محصول توليدى كارخانه است؟! شايد بسيارى، از ديگر توليدات كارخانه بى اطلاع باشند.

پرده داخلى خانه كعبه و هداياى يادبود- كه تزيينات آن با پرده كعبه مشابه است- نيز در كارخانه توليد مى شود. اين هدايا به نشانه برادرى مسلمانان جهان به شخصيت ها و مقامات بلندپايه جهانى كه به عربستان سفر مى كنند، اهدا مى شود. ابتكار ديگر كارخانه، تأسيس بخشى براى تهيه پرچم است؛ بدين منظور كميته ويژه اى براى تهيه پرچم با توجه به قاعده، ابعاد و سلسله مراتب آن تشكيل مى شود. پرچم ها در اندازه هاى مختلف براى مدارس و ادارات دولتى آماده مى شوند. همه زائران با مشاهده پرده خانه كعبه و كارخانه متوجه تلاش و زحمت بى اندازه دست اندركاران آن مى شوند و بدون اغراق بايد گفت كه صفحات اين نوشتار توانايى بيان حق مطلب در اين باره را ندارد.

كارخانه پرده بافى خانه كعبه، در سال 1346 ه. ق آغاز به كار كرد و تا سال 1357 ه. ق. به كار خود ادامه داد. پس از آن، كارخانه در سال 1382 ه. ق از نو مشغول به كار شد كه تا به امروز ادامه دارد.

كار در سال 1382 با جمعاً 16 نفر نيروى انسانى از سر گرفته شد كه اين تعداد اكنون به 240 نفر افزايش يافته كه 10 نفر از آنان تكنيسين هاى خارجى هستند.

كارخانه، شامل 6 بخش است. در حالى كه در آن زمان فقط با 3 بخش آغاز به كار كرد.

اين بخش ها هريك مخصوص توليد يك قسمت از پرده است؛ بخش توليد كمربند، بافت دستى و رنگرزى و سه بخش جديد بافت ماشينى، چاپ و پرچم.

پارچه كعبه از ابريشم خالص و به عنوان ماده خام از خارج وارد شده و سپس در كارخانه رنگ مى شود. هر پرده كعبه چيزى حدود 670 كيلوگرم ابريشم بافته شده براى مساحتى بالغ بر 658 متر مربع نياز دارد. كه اين مقدار شامل 47 طاقه است، هركدام با 14 متر طول و 101 سانتى متر عرض.

قسمت هاى زربافت كه روى پارچه محكم مى شود، شامل 16 قسمت مى باشد. با طول 47 متر و عرض 95 سانتى متر، علاوه بر اين ها 4 ركن كعبه با سوره اخلاص، 6 قسمت زير

ص: 131

كمربند با آيات قرآن، قسمتى در پايين پرده كه اهدا كننده آن را مشخص مى كند و نيز 12 طرح فانوس مانند در چهار طرف كعبه به صورت طلا فام به چشم مى خورد. پرده مجاور در كعبه نيز با ابعاد 32/ 6 متر طول، 30/ 3 متر عرض شامل آيات فراوانى است كه با نخ هاى طلا و نقره مزيّن شده است.

پرده خانه كعبه چيزى حدود 17 ميليون ريال سعودى هزينه دربر دارد كه شامل هزينه خريد مواد خام، دستمزد كارگران و كليه مخارج مرتبط با توليد پرده است.

توجه و مراقبت ويژه نسبت به پرده خانه كعبه و كارخانه، باعث پيشرفت هاى زيادى در زمينه چاپ عالى قرآن شده است:

در سال 1410 مطالعاتى دقيق، منجر به تحوّل جامعى در حوزه رنگ آميزى شد. اين فرآيند در گذشته به صورت دستى و با گرم كردن مستقيم توسط گاز انجام مى گرفت. دو دستگاه مدرن رنگ آميزى از يكى از كارخانه هاى بزرگ جهان با قيمت 212 هزار دلار خريدارى شد كه شامل دو دستگاه براى تأمين ابريشم هريك با ظرفيت 19 كيلوگرم و نيز يك دستگاه خشك كننده ابريشم با استفاده از نيروى گريز از مركز، همچنين شامل ماشين توليد بخار است كه بخار لازم براى گرم كردن مستقيم را فراهم مى كند.

به اين ترتيب، بسيارى از بخش هاى حوزه رنگ آميزى با اين دستگاه مرتبط هستند و منجر به ذخيره 15 تا 20 درصد از ابريشم مورد استفاده در هر طاقه مى شود.

چون ابريشم مورد نياز پرده به شكل كلاف از خارج وارد مى شود، بايد به صورت دوك دربيايد. روش قبلى تبديل به دوك به اين صورت بود كه يك چرخ با موتور مرتبط مى شد و كارگران آن را به كار مى انداختند. همين امر منجر به سفت شدن دوك ها و در نتيجه كند شدن سرعت فرآيند چرخش و هدر رفتن مقدار زيادى از ابريشم ها مى شد.

در سال 1410 ه. ق. دستگاهى براى تابيدن دوك ها فراهم شد. دستگاه فوق دوك هايى كاملًا مشابه از نظر شكل و تراكم توليد مى كند و با قيمت 75100 فرانك سوئيس خريدارى شده است. در همان سال ماشين نخ ريسى خودكار براى تنيدن نخ ها به صورت ماسوره (مورد استفاده در تهيه پود) از يك كارخانه بين المللى با قيمت 62 هزار مارك آلمان خريده شد.

چون پودهاى توليد شده فقط براى تعداد 4 تا 6 ماسوره كفايت مى كرد، دستگاهى تهيه شد تا اين كار را به طور خودكار و همزمان انجام دهد.

ص: 132

در گذشته هر ماشين به طور جداگانه كار مى كرد و در ابتدا فقط با دو ماسوره سپس 3 و بعد به 4 ماسوره رسيد، ولى اين فرآيند مدت زمان زيادى به طول انجاميد.

ماشين ديگرى نيز براى متراكم كردن تارهاى نخ تهيه شد، كه مى تواند در يك دقيقه 600 ماسوره توليد كند و در نهايت از نخ هاى متراكم شده تعداد 9900 ماسوره به وجود مى آيد كه اگر قرار بود اين كار به صورت دستى انجام بگيرد، حدود يك ماه به طول مى انجاميد.

در تاريخ 30/ 10/ 1417 ه. ق. قراردادى با يك كمپانى معروف سوئيسى منعقد شد كه طى آن، 3 دستگاه بافندگى براى كارخانه تهيه شد.

يكى از اين دستگاه ها به واحد الكترونيكى- انفورماتيكى مجهز بود كه انرژى آن 2688 اسب بخار و مقام اول در زمينه بافندگى را داراست.

هركدام از قسمت ها به بخش الكترونيكى مجهز شده اند تا روند توليد و عملكرد دستگاه ها و هرگونه نقص فنى موجود را كشف و گزارش كنند.

بنابراين، هر دستگاه به خودى خود، كارخانه مجزايى است با تمام وسايل مورد نياز قسمت هاى يدكى و امدادى. قراردادى به ارزش 1040000 فرانك سوئيس منعقد شده كه شامل نصب تأسيسات و بهره بردارى از تجهيزات كارخانه است. گفتنى است توليد محصول در كارخانه، تنها به توليد پرده كعبه و محصولات مرتبط با آن اختصاص دارد.

اسامى دستگاه هاى خريدارى شده براى كارخانه به اين شرح است:

1. دستگاه بافندگى مدل S 6200 (با 140 سانتى متر عرض) مجهز به واحد الكترونيكى براى تهيه پارچه مشكى پرده خانه كعبه، با توجه به اين كه مزين نمودن پارچه كار مشكلى است نقوش اين پارچه ها توسط كامپيوتر طراحى و براى مدت طولانى در حافظه آن ذخيره مى شود.

به علاوه، براى محافظت در برابر حوادث پيش بينى نشده و نيز امكان تغيير و اصلاح آن در ديسكت هم ذخيره شده است. هركدام از نقوش و طرح ها بدون هيچ گونه محدوديتى مى تواند وارد حافظه كامپيوتر ذخيره و سپس توليد شود.

2. دستگاه مدل S 6200 (با 220 سانتى متر عرض) براى بافتن هرگونه پارچه ساده مورد نياز در قسمت تزيينات كمربند، پرده مجاور در و ...

3. دستگاه بافندگى مدل S 6200 (با 260 سانتى متر عرض) براى تهيه آستر پارچه، كمربند و ساير قسمت ها.

ص: 133

با تهيه اين دستگاه ها، هدف اصلى مدير كل در رابطه با كارخانه، كه تلفيق فن آورى نوين و سنتى با يكديگر است، تحقق مى يابد.

پرده خانه كعبه چيزى حدود 17 ميليون ريال سعودى هزينه دربر دارد كه شامل هزينه خريد مواد خام، دستمزد كارگران و كليه مخارج مرتبط با توليد پرده است.

ميزان توليد كارخانه:

1- توليدات تذهيب شده:

در سال 1395 قمرى محصولات طلاكارى شده كه عبارت است از كمربند (شامل 16 قسمت)، بخش زير كمربند (شامل 3 قسمت)، طرح هاى فانوس مانند (شامل 8 قسمت)، چهار ركن بيانيه اهدا كننده و «برقع» (1) بر روى كعبه نصب شد.

در 1405 ه. ق. تعداد بخش هاى طلا فام با اندكى تغيير به اين صورت درآمد:

كمربند شامل 16 قسمت، زير كمربند 6 قسمت، طرح هاى فانوس مانند شامل 11 قسمت، 4 ركن، بيانيه اهدا كننده و برقع. به عبارت ديگر 3 قسمت زير كمربند و 3 طرح فانوس مانند كه حدود 5 تا 18% است به ميزان توليد افزون شده است.

سپس نقوش فانوس مانند به 12 عدد افزايش يافت كه به اين ترتيب بخش تذهيب شده تكميل شد و جمعاً به 36 متر رسيد كه نرخ رشد آن 200% است.

2- هداياى يادبود:

در سال 1395 ه. ق. تعداد هداياى ويژه اى كه براى مقامات ساير كشورها تهيه شد، 30 قطعه بود كه بيشتر آن ها در اندازه كوچك و زردوزى شده بود.

در سال 1405 ه. ق. تعداد آن ها به 120 قطعه رسيد كه 32 تا از آن ها به كمربند مربوط مى شد. ميزان اين قسمت ها با تعداد بخش هاى كمربند- 16 قطعه- برابرى مى كند.

برخى از بخش هاى بزرگ تذهيب شده با اين مضامين است: يا رحمن يا رحيم، يا حىّ يا قيّوم الحمد للَّه ربّ العالمين.


1- پرده مجاور درِ كعبه.

ص: 134

3. نساجى

در گذشته، كارخانه تنها به توليد پرده خانه كعبه اختصاص داشت و اكنون با توافق دولت و مديران، محصولاتى به اين شرح در آن توليد مى شود:

1. پرده خارجى خانه كعبه، كه به طور معمول توليد مى شده است و در آن نسبت به يكسان نمودن خطنوشته ها، براى ايجاد يكنواختى بيشتر در نظر بيننده، دقت فراوان مى شود.

2. پرده داخلى كعبه به طور دقيق و در حد كمال توليد مى شود.

3. پارچه ساده كه براى تذهيب كارى هاى كمربند از آن استفاده مى شود.

4. تهيه پرده يدكى براى كعبه.

4. رنگ آميزى

در همه مراحل ذكرشده براى تهيه پرده، پارچه هاى بافته شده و كمربند بايد از مرحله ديگرى كه بخش رنگ رزى است عبور كنند. مدت زمان پيش بينى شده براى اين مرحله 1500 ساعت است كه با توجه به زمان لازم براى رنگ آميزى نخ هاى قسمت هاى مختلف، محاسبه شده است. اين حوزه دستخوش پيشرفتى منحصر به فرد شده كه در نوع خود بى نظير است.

بخش هاى جديدالتأسيس:

1. بخش چاپ: با توجه به لزوم گام برداشتن به سمت افزايش توليد، پشتيبانى و بهره بردارى از نيروى عظيم متخصّصين، بخش جديدى با هدف چاپ قسمت هاى ذيل ايجاد شد: 1- كمربند 2- بخش هاى طلاكارى شده 3- تزيينات ويژه 4- پرچم 5- تارهاى نخ لازم براى تذهيب هداياى يادبود.

2. بخش نساجى خودكار: فرآيند توسعه در هر كارخانه، بستگى به شرايط كارخانه و وضعيت نيروى انسانى و تخصصى آن دارد. ادامه كار و توسعه با توليدات دستى بى نتيجه است؛ زيرا برآورده كردن هدف افزايش توليد كارخانه را عملًا غير ممكن مى سازد.

ماشين تهيه پرده خانه كعبه بيش از سه سال است كه در كنار ساير دستگاه هاى خريدارى شده قبلى (در سال 1395 ه. ق.) مشغول به كار است.

اين دستگاه ها مرتباً تعمير و تنظيم مجدّد مى شوند. اين بخش در حال حاضر با دقت

ص: 135

فراوان و در حد كمال مطلوب و قابل رقابت با كار دستى فعاليت مى كند.

3. پرچم: در كنار توليد پرچم ها در بخش چاپ، آن ها را در اندازه هاى مختلف و با ابريشم، نخ هاى طلا و نقره تزيين مى كنند. كار اين قسمت در ابتدا با 6 كارگر و دستگاه هاى كاملًا معمولى بافندگى آغاز شد تا اين كه امروز محصولى با كيفيت توليد و آماده مى شود.

اهداى پرده كعبه به سازمان ملل متحد

در روز چهارم ربيع الاول سال 1403 ه. ق دولت سعودى پرده خانه كعبه را از طرف مسلمانان جهان به صورت ابتكارى بى سابقه به سازمان ملل متحد تقديم كرد.

به همين مناسبت مراسم بزرگى در سازمان ملل با حضور دبير كل، سفير عربستان و سران بسيارى از كشورها برگزار شد و طى آن پرده خانه كعبه به سازمان ملل اهدا گرديد.

پى نوشت ها

ص: 136

احداث پل جديد جمرات

تحولى در مفهوم مديريت اجتماعات بزرگ انسانى

ماهنامه الحج و العمره (1)/ مهدى سرحدى

پل قديم جمرات كه در دو طبقه و براى استفاده يك ميليون نفر زائر، در سال 1395 قمرى احداث شده بود، پس از سى سال بازنشسته شد و در پايان موسم حج 1426 قمرى تخريب گرديد تا ساخت پل جديد در محل آن آغاز شود.

پل قديم كه 600 متر طول و در هر طرف 40 متر عرض داشت و 3 حوضچه بيضى شكل با قطرى معادل 15 تا 21 متر را شامل مى شد، با مسؤوليت وزارت راه، با عرض 40 متر احداث گرديد و در جهت هاى شرق و غرب، هر يك از دو ورودى شمالى- جنوبى آن، دو معبر براى عبور حجاج در نظر گرفته شده بود.

در سال هاى گذشته و در چندين مرحله، اصلاحات اساسى در ساختار پل قديمى انجام گرفت تا اين امكان براى حجاج فراهم شود كه مناسك خود را به سهولت و سادگى و به دور از ازدحام به انجام رسانند؛ از جمله اصلاحات مزبور، ايجاد پلكان هاى بتونى در كناره هاى پل، جنب جمره صغرى براى رفتن حجاج به طبقه دوم بود كه در سال 1399 ق. و با نظارت مجريان طرح توسعه عمرانى منطقه منا انجام شد. در سال 1403 ق. ديواره فلزى طبقه پايين پل برچيده


1- الحج و العمره، ارگان وزارت حج عربستان سعودى، سال شصت و يكم، شماره 2 صفر 1427 ه.، مارس 2006 م و شماره 3 ربيع الاول 1427 ه.، آوريل 2006 م.

ص: 137

شد. در سال هاى بعد اصلاحات ديگرى نيز انجام گرفت؛ از جمله اين كه در سال 1404، پل در منطقه جمره صغرى تعريض گرديد و در 1409، ورودى هاى پل تعريض شدند و عرض آن ها از 20 متر به 40 متر افزايش يافت. در 1410، بدنه پل نيز تعريض گرديد و عرض آن از 40 متر به 80 متر رسيد. در سال 1415، ديواره فلزى كه در 1404 ايجاد شده بود، برچيده شد و پل به شكل نهايى درآمد كه تا سال گذشته (زمان تخريب پل قديمى) به همان صورت باقى بود.

هزينه احداث پل قديمى و تغييرات انجام شده بر روى آن، در سال هاى گذشته، جمعاً بالغ بر 1/ 5 ميليارد ريال سعودى بوده است. آخرين اصلاحات انجام شده، تغيير شكل حوضچه رمى از دايره به بيضى بود كه با صرف هزينه اى بالغ بر 120 ميليون ريال و در سال 1425 به انجام رسيد.

نماد جهانى

پل جديد جمرات، پروژه اى است كه با همه طرح هاى گذشته تفاوت دارد و از لحاظ معمارى و طراحى، نمونه و نمادى جهانى به شمار مى آيد كه در ادامه پروژه هاى عظيم انجام شده توسط دولت سعودى در منطقه مشاعر مقدسه اجرا خواهد شد. اين پروژه از طرح هاى مهم و در واقع تحوّلى در معمارى و مهندسى به شمار مى آيد كه ضمن ايجاد امنيت حجاج در خلال انجام رمى جمرات، از وقوع حوادثى كه در برخى موارد جان آنان را تهديد مى كرد، جلوگيرى مى كند. مجرى پروژه شركت «بن لادن» است كه ضمن عقد قراردادهايى با سه شركت ديگر، اجراى پروژه هريك از جمرات سه گانه را به يكى از آن شركت ها واگذار كرده است. عمليات اجرايى پل جديد در چهار مرحله انجام مى گيرد كه براى اجراى هر مرحله، مدت يك سال در نظر گرفته شده است. براى اجراى هر فاز از پروژه نيز عوامل اجرايى جداگانه در نظر گرفته شده تا كار با سرعت بيشترى به پيش رود.

فاز اول طرح، احداث 2 طبقه از پل را شامل مى شود كه در هر طبقه، حداكثر 125 هزار نفر در هر ساعت مى توانند عمل رمى جمره را انجام دهند. به اين ترتيب با اجراى فاز اول، در هر ساعت 250 هزار نفر قادر به انجام رمى خواهند بود. انجام اين فاز از پروژه، دشوارترين مرحله به شمار مى آيد؛ زيرا اجراى زيرساخت ها، ستون ها و راه هاى ورودى و خروجى و امنيتى براى حجاج در زمان رمى، در اين مرحله انجام مى گيرد. فاز اول پروژه در تاريخ

ص: 138

15/ 11/ 1427 به پايان خواهد رسيد و كل پروژه تا پايان سال 1429 تكميل خواهد شد.

به منظور تحقّق زمان بندى پروژه و ايجاد صلاحيت هاى اجرايى لازم، شركت مجرى طرح اقدام به تأسيس بزرگترين كارگاه عملياتى خاورميانه در منطقه «بحره» نموده است كه مساحت آن بر 450 هزار متر مربع بالغ مى شود. در اين كارگاه تيرچه هاى بتونى پيش ساخته (بريكاست)، قطعات پيش ساخته پل و ميلگردهاى مخصوص استفاده در بتون توليد مى شود.

مشخصات پل جديد

پل جديد جمرات از چهار طبقه دوگانه و يك طبقه همكف تشكيل شده است كه جمعاً دوازده طبقه را شامل مى شود و عرض آن بالغ بر 85 متر است. مطالعه و طراحى پل از سه سال پيش در مركز پژوهش هاى حج خادم الحرمين الشريفين، در دانشگاه امّ القرى و نيز معاونت مسكن و شهرسازى وزارت امور شهرها و شهردارى ها آغاز شده است. برخى مؤسسات ديگر نيز در كار پژوهش و طراحى پل مشاركت داشتند كه از آن جمله مى توان «شوراى عالى توسعه مكه و مدينه و اماكن مقدسه» را نام برد. با انجام اين پروژه، 12 ورودى و 12 خروجى در چهار طرف منطقه جمرات ايجاد خواهد شد كه هر يك از آن ها با پل هاى معلق به منطقه چادرهاى حجاج ارتباط مى يابد. براى طبقه همكف نيز ورودى ها و خروجى هاى متعددى در نظر گرفته شده است. سيستم سرمايش نيز در طبقات مختلف و مناطق اطراف جمرات تعبيه خواهد شد كه درجه حرارت محيط را تا 29 درجه سانتيگراد كاهش مى دهد.

طرح هاى آينده

هزينه احداث پل جديد، چهار ميليارد و دويست ميليون ريال سعودى و مدت زمان انجام آن چهار سال خواهد بود. بيش از هشت هزار نفر نيز در احداث بخش هاى مختلف آن مشغول به كار خواهند شد. از ويژگى هاى طرح آن است كه در آينده مى توان دست كم هشت سطح ديگر در سه طبقه جديد به سطوح پل افزود كه هر يك از آن ها با سطوح شيب دار و پله هاى برقى و معمولى، به ديگر طبقات متصل مى شوند. در ادامه امكان افزايش سطوح به ده سطح نيز به سادگى ميسر خواهد بود كه پس از تكميل آن، روزانه حدود پنج ميليون نفر مى توانند عمل رمى جمرات را انجام دهند. ارتفاع طبقه اول به 12 متر بالغ مى شود و حجاج

ص: 139

ساكن در منطقه عزيزيه، كه عمدتا از داخل كشور و خليج فارس هستند، به سادگى قادر به انجام رمى خواهند بود و به مرور زمان امكان افزايش تعداد حاجيان نيز وجود دارد. سطوح هفتم و هشتم نيز براى حجاج ساكن در مناطق كوهستانى و كوهپايه هاى شمال منا در نظر گرفته شده است.

توسعه منطقه مشاعر مقدس

وزارت امور مسكن و شهرسازى عربستان، مبلغ هشتصد ميليون ريال سعودى براى اجراى فاز اول پروژه توسعه مشاعر مقدس منا در نظر گرفته است. اين مبلغ به منظور ايجاد زيرگذرها، ايستگاه هاى سوار و پياده شدن حجاج، گسترش شبكه انتقال آب و هدايت سيلاب ها، توسعه خطوط برق و تلفن و باز سازى بافت منطقه بر مبناى ساختار پل جديد جمرات هزينه خواهد شد.

نخستين بخش از اين مرحله، با اصلاح هندسى ميادين اطراف پل آغاز مى گردد. همچنين احداث 3 رشته تونل زيرگذر در دستور كار قرار دارد. تونل اول به حوالى خيابان ملك فيصل؛ و تونل دوم به خيابان سوق العرب و خيابان جديد منتهى مى شود. تونل ديگر نيز كه اخيراً در زير زمين احداث شده است، با عبور از زير پل ملك عبدالعزيز در جهت شمال، به تونل ملك فهد واقع در منطقه «شيشه» منتهى مى گردد. اين تونل با هدف جلوگيرى از تداخل عبور افراد پياده با حركت وسايل نقليه طراحى شده است و بدين ترتيب، عبور و مرور هرگونه وسايل نقليه در مركز منا متوقف خواهد شد و منطقه حد فاصل ميدان هاى منا، فقط به عبور پياده ها اختصاص خواهد يافت و عبور اتوبوس ها و وسايل نقليه خدماتى نيز به سهولت از زيرگذر مزبور انجام خواهد شد. تونل مذكور كه سه كيلومتر طول دارد و براى نخستين بار در موسم حج سال گذشته مورد استفاده قرار گرفت، چهار معبر دارد: دو معبر براى كسانى كه به منا مى آيند و دو معبر نيز براى خروج از منا از طريق تونل هاى ملك فهد در منطقه شيشه.

معبرديگرى نيز براى خدمات رسانى در نظر گرفته شده است. همچنين حجاجى كه قصد خروج دارند، مى توانند با استفاده از راه پله هاى ارتباطى به سطح زمين برسند. همه تونل ها به اتاقك هاى امداد كه آمبولانس نيز در آنها وجود دارد، مجهز شده اند. تكميل اين پروژه ها موجب كاهش ازدحام در تمامى محوطه هاى اطراف پل خواهد شد. ورود اتومبيل و هرگونه

ص: 140

وسايل نقليه ديگر به اين محوطه ها ممنوع خواهد بود؛ زيرا با بررسى هاى انجام شده و اصلاح هندسى معابر، مسير عبور پياده ها از وسايط نقليه تفكيك شده است.

هزينه احداث پل جديد، چهار ميليارد و دويست ميليون ريال سعودى و مدت زمان انجام آن چهار سال خواهد بود. بيش از هشت هزار نفر نيز در احداث بخش هاى مختلف آن مشغول به كار خواهند شد.

همچنين به منظور سهولت دسترسى به مبادى ورودى و خروجى پل جديد، با اجراى طرح هاى جانبى، ساختار معابر منطقه بهسازى شده و معابر ورودى و خروجى در شش جهت (3 معبر در جهت شمال و 3 معبر نيز در جهت جنوب) احداث خواهد شد.

مهمترين ويژگى هاى طرح

از مهمترين ويژگى هاى طرح، احداث دو تونل اضطرارى براى انتقال سريع مصدومان و حادثه ديدگان به بيمارستان است. يكى از اين تونل ها در جهت شمال و در ضلع جنوبى خيابان جوهره قرار دارد كه مسير آن به بيمارستان منا منتهى مى گردد و تونل ديگر نيز در جهت جنوب واقع شده و از طريق آن، مى توان با سرعتى قابل توجه، به بيمارستان ملك فيصل در منطقه شيشه دسترسى پيدا كرد. همچنين، فضاها و ميادين وسيعى در منطقه جمرات پديد خواهد آمد كه براى حضور صدها هزار نفر از حجاج در حال انجام رمى گنجايش دارد. نظافت ميادين به صورت مكانيزه و سيستم حمل و نقل با قطار نيز در نظر گرفته شده است كه كار انتقال حجاج از محل خيمه ها تا پل جمرات و از آنجا به مسجد الحرام را تسهيل خواهد كرد. همچنين، پل ها با محل خيمه هاى مستقر در كوهپايه هاى منا نيز ارتباط خواهند يافت. اتاق هاى ويژه معاينات پزشكى، اتاق هاى عمل، باند فرود هواپيما، و پله هاى برقى براى بالابردن حجاج، از ديگر امكانات پيش بينى شده در پروژه است. براى رساندن آمبولانس ها به طبقات نيز آسانسورهاى خودروبر در نظر گرفته شده است و علاوه بر آن، آمبولانس ها مى توانند براى رسيدن به طبقات هشت گانه، از دوربرگردان هاى شيب دار نيز استفاده كنند؛ از جمله امكانات ديگرى كه براى آينده پيش بينى شده، احداث خانه هاى بتونى در كوهپايه هاست كه امكان استقرار صدها

ص: 141

هزار تن از حجاج را فراهم خواهد كرد. سيستم هشداردهنده حريق و حوادث نيز از ديگر امكانات طرح است.

سيستم هاى هوشمند الكترونيكى

با نصب سيستم هاى هوشمند الكترونيكى، كه به طور مستقيم با خيمه هاى اسكان حجاج در ارتباط است، جمعيت موجود بر روى پل ها، ميادين و خيابان هاى منتهى به منطقه و ساير اطلاعات مورد نياز، در هر لحظه، به طور زنده و مستقيم در خيمه گاه و محل اسكان حجاج در دسترس آنان قرار خواهد گرفت و علاوه بر امكان ساماندهى و هماهنگى بيشتر، سلامت حجاج را در حين عملِ رمى، بيش از پيش تأمين خواهد كرد. اين اطلاعات به زبان هاى مختلف از طريق تلويزيون ها و مانيتورهاى نصب شده در محل هاى اقامت و حضور حجاج قابل مشاهده خواهد بود.

نكاتى در باره توسعه و تجديدبناى پل جمرات

با وجود تمامى ويژگى هاى ياد شده، در ماه هاى اخير نظريات و ديدگاه هاى مختلفى در باره شكل و ساختار پل جديد جمرات و تعداد طبقات آن مطرح گرديده است؛ از جمله افرادى كه در اين باره اظهار نظر كرده و احداث چنين پلى را در حال حاضر ضرورى نمى داند، دكتر عمر سراج ابو رزيزه، استاد معمارى دانشگاه ملك عبد العزيز است. به عقيده وى، آنچه در اين باره بايد مورد توجه قرار گيرد، آن است كه ازدحام و شلوغى مسجد الحرام در مقايسه با منا، تبعات و مشكلات بيشترى در بر خواهد داشت؛ زيرا منا يك منطقه باز است، اما مسجد الحرام محوطه اى بسته و محدود است كه مساحت معين و ورودى هاى محدودى دارد.

شكى نيست كه توسعه پل جمرات و افزايش ظرفيت آن، ضرورتى اجتناب ناپذير است، اما اين كار نيازمند بررسى هاى كامل و دقيقى است كه در آن تمامى بخش هاى مناسك حج مورد توجه قرار گيرد، نه اين كه تنها معضلات يك بخش برطرف گردد و به ديگر بخش ها توجه نشود.

در سال هاى گذشته ورودى ها، خروجى ها و حوضچه هاى رمى واقع در پل جمرات توسعه يافت و اين كار نقش قابل توجهى در كاهش ازدحام داشت. اما حادثه اى كه در موسم

ص: 142

حج سال گذشته (1426 ه.) در منا روى داد و موجب كشته و مجروح شدن عده اى از حجاج گرديد، تأثر و تألم مسؤولان امر و شهروندان را در پى داشت و در پى آن حادثه دولت سعودى بر آن شد كه با صرف هزينه هاى بسيار و احداث يك پل چهار طبقه، از تكرار اين گونه حوادث پيش گيرى كند. در اينجا نكاتى چند را در مورد توسعه و نوسازى پل و پيامدهاى آن مورد بررسى قرار مى دهيم:

* مناسك حج؛ مجموعه اى منسجم و يكپارچه

در توسعه پل جمرات نبايد اين نكته را از نظر دور داشت كه مناسك و اعمال حج تمتع، يك مجموعه منسجم و به هم پيوسته هستند كه به ترتيب و در پى هم انجام مى شوند و چه بسا چاره انديشى براى كاستن از ازدحام در يك منطقه، افزايش ازدحام و شلوغى در مناطق ديگر را موجب شود. اعمال حج تمتع در روز نهم ذى حجه با ورود به عرفات آغاز مى گردد و با خروج از منا در روز دوازدهم يا سيزدهم پايان مى يابد. در نگرشى فراگيرتر، امور مربوط به حج از لحظه دريافت رواديد از سفارت سعودى در كشورهاى مختلف آغاز مى شود و با مراجعت حجاج به كشورهاى خود پايان مى پذيرد. به عبارت بهتر، پايان هر بخش از مناسك، به معناى آغاز بخش ديگر است و خروج از هر منطقه، ورود به منطقه ديگر را در پى دارد.

* گنجايش پل جمرات

براى آشكارتر شدن موضوع يادآور مى شويم كه در حال حاضر ميانگين گنجايش پل جمرات، در هر ساعت يكصد هزار نفر است. بدين ترتيب تعداد افرادى كه از طلوع فجر تا ظهر روز عيد قربان عمل رمى جمرات را انجام مى دهند، حدود ششصد هزار نفر خواهد بود.

اگر با تحقق برنامه توسعه پل جمرات اين رقم به دو و نيم برابر افزايش يابد، تعداد كسانى كه در هر ساعت پس از انجام رمى، براى طواف عازم مكه مى شوند نيز دو و نيم برابر خواهد شد كه مستلزم افزايش تعداد اتوبوس ها و تعريض راه هاى ارتباطى حد فاصل منا تا مكه خواهد بود؛ و حتى اگر اين امر نيز محقق شود، تعداد افرادى كه در هر ساعت براى طواف وارد مسجدالحرام مى شوند، با افزايشى چشمگير مواجه خواهد شد و نكته مهمى كه در نوسازى پل جمرات بايد مورد توجه قرار گيرد، همين است.

ص: 143

ص: 144

* جابه جايى ازدحام

آنچه بيش از هر چيز موجب نگرانى است، انتقال ازدحام از جمرات به مسجدالحرام و صحن هاى پيرامونى آن است كه در صورت توسعه پل جمرات، اجتناب ناپذير خواهد بود. اين ازدحام موجب خواهد شد كه حجاج براى انجام اعمال پس از رمى، با مشكلات زيادى مواجه شوند كه به مراتب از دشوارى هاى كنونى بيشتر و خطرات آن نيز از احتمال سقوط از پل جمرات جدى تر خواهد بود.

ازدحام و شلوغى مسجد الحرام در مقايسه با منا، تبعات و مشكلات بيشترى در بر خواهد داشت؛ زيرا منا يك منطقه باز است، اما مسجد الحرام محوطه اى بسته و محدود است كه مساحت معين و ورودى هاى محدودى دارد.

مقايسه اى ساده ميان وسعت منطقه منا و مسجد الحرام نشان مى دهد كه مشكلات ناشى از ازدحام در مسجد الحرام بسيار بارزتر از منا و جمرات خواهد بود؛ زيرا منا منطقه اى وسيع و گسترده است، در حالى كه مسجد الحرام يك ساختمان بسته و داراى ورودى ها و خروجى هاى مشخص مى باشد كه از همه طرف با ساختمان هاى بلند احاطه شده است. اين مسأله سبب مى شود كه در شرايط اضطرارى، خارج شدن حجاج مستقر در صحن ها و فضاهاى بيرون مسجد نيز دشوار باشد، چه رسد به كسانى كه در داخل مسجد مشغول طواف يا سعى و يا اقامه نماز هستند.

* رابطه ميان «تعداد» و «تراكم»

در بررسى طرح توسعه پل جمرات نبايد اين نكته را از نظر دور بداريم كه افزايش جمعيت موجب مى شود تراكم نيز به صورت تصاعدى افزايش يابد، بدين معنا كه به طور مثال، دوبرابر شدن جمعيت موجب مى شود كه تراكم به سه يا چهار برابر افزايش پيدا كند.

در ايام تشريق و روز عيد قربان، موسم حج سال گذشته و در هنگام طواف و سعى، شاهد افزايش چشمگير جمعيت بوديم و حضور چنين جمعيتى تاكنون سابقه نداشته است و اين در حالى بود كه پل جمرات به همان صورت سابق بود، چه رسد به آن كه پل توسعه يابد و گنجايش آن دو و نيم برابر شود.

ص: 145

* مراحل مختلف رمى

با توجه به تصاوير ضبط شده توسط دوربين هاى مستقر در منطقه جمرات، شاهد بوديم كه در موسم حج سال گذشته و در روز عيد و روز اول از ايام تشريق و حتى ساعاتى از بعد از ظهر آن روز (يازدهم ذى حجه)، عمل رمى به آسانى انجام مى شد و ازدحام جمعيت از حد معمول فراتر نمى رفت. اما در بعد از ظهر روز دوم از ايام تشريق (روز دوازدهم ذى حجه و روز حركت تعجيل كنندگان به سوى مكه)، گروه بسيارى از حجاج كه بخشى از آنان اثاثيه خود را نيز به همراه داشتند، به يكباره براى انجام رمى به پل جمرات هجوم آوردند تا پس از رمى، مستقيماً به مكه بروند. بنابر اين، مى توان گفت كه سقوط عده اى از حجاج از روى پل در آن روز، ارتباطى با گنجايش پل جمرات ندارد. تصاوير تلويزيونى و اظهارات مسؤولان امر نيز به همين واقعيت اشاره دارد. حقيقت آن است كه علت اصلى وقوع حادثه، هجوم حجاج و سقوط اثاثيه و سپس سقوط خود آنان از ورودى ها و خروجى هاى پل بود، اما در اطراف حوضچه هاى رمى، كسى دچار حادثه نشد. اين امر بيانگر آن است كه براى رفع مشكل، به جاى افزايش ظرفيت پل، بايد برنامه ريزى دقيق ترى انجام شود تا از هجوم يكباره و شديد حجاج براى رمى جلوگيرى به عمل آيد. البته ممكن است ورودى ها و خروجى هاى پل نياز به توسعه و افزايش داشته باشد، اما چنانكه پيش تر اشاره كرديم، نبايد از ياد ببريم كه اعمال و مناسك حج با هم ارتباط زمانى و مكانى دارند و لازم است تدابيرى اتخاذ شود كه با حل مشكل در يك منطقه، مشكل بزرگترى در منطقه ديگر پديد نيايد؛ از اين رو به نظر مى رسد كه در صورت افزايش ورودى ها و خروجى هاى پل جمرات، افزايش گنجايش پل در حال حاضر چندان ضرورتى ندارد.

ص: 146

* ازدحام در مسجدالحرام و صحن هاى پيرامون آن

در ماه رمضان و موسم حج سال گذشته (1426 ه.)، ازدحام شديد و بى سابقه اى را در مسجدالحرام و صحن هاى پيرامون آن شاهد بوديم. ساختمان هاى بزرگ متصل به اين صحن ها مانع از امتداد يافتن صفوف نماز جماعت مى شد و همواره جمعيتى بيش از گنجايش مسجد در آن حضور داشتند. در روزهاى دهه اول ذى حجه و روزهاى پايانى ماه مبارك رمضان، به علت تكميل ظرفيت مسجدالحرام، از ساعت يازده صبح درهاى مسجد بسته مى شد. چنين وضعيتى ايجاب مى كند كه به طور جدى و سريع در فكر اتخاذ تدابير لازم و چاره جويى براى مواقع اضطرارى باشيم؛ زيرا در چنين حالاتى مسجدالحرام به يك قلعه بزرگ دربسته شباهت پيدا مى كند كه در صورت وقوع حادثه اى ناگوار، تخليه جمعيت حاضر در آن بسيار دشوار خواهد بود.

گفتنى است در موسم حج گذشته، علاوه بر زمان هاى اقامه نماز، به هنگام طواف و سعى نيز در مسجدالحرام و مسعى و ركن و مقام، ازدحام بى سابقه اى را شاهد بوديم كه در سال هاى قبل، نظير آن را هرگز نديديم. براى غلبه بر اين مشكل، لازم است بررسى هاى دقيق و عميقى صورت گيرد كه مناسك حج را به عنوان يك مجموعه به هم پيوسته و منسجم در نظر آورد و ابعاد شرعى، اجتماعى، اقتصادى و فنى موضوع را مورد توجه قرار دهد. در اين زمينه چند ضرورت مهم وجود دارد كه عبارتند از:

لازم است تدابيرى اتخاذ شود كه با حل مشكل در يك منطقه، مشكل بزرگترى در منطقه ديگر پديد نيايد؛ از اين رو به نظر مى رسد كه در صورت افزايش ورودى ها و خروجى هاى پل جمرات، افزايش گنجايش پل در حال حاضر چندان ضرورتى ندارد.

1. تجديدنظر و آينده نگرى در پروژه هاى احداث بنا و ساختمان در منطقه مركزى حرم مقدس مكه و حتى برچيدن برخى از ساختمان هاى موجود (به ويژه آن هايى كه در حاشيه صحن هاى مسجدالحرام قرار دارند)، تا آنچه در مورد پل جمرات پيش آمد، تكرار نشود.

برچيده شدن تمامى ساختمان هاى متصل به صحن هاى اطراف حرم چندان بعيد به نظر نمى رسد و اميدواريم در زمانى كه فرصت كافى داريم، چنين امرى محقق شود و اين بهتر

ص: 147

است از آن كه وقوع حادثه اى ناگوار، ما را به انجام آن وادار كند.

2. تحقيق و بررسى دقيق در مورد پروژه هايى كه در اطراف مسجدالحرام در دست مطالعه و اجرا است، با توجه به افزايش مستمر تعداد حجاج و عمره گزاران.

3. بررسى و توجه كامل به تمامى نقاط مسجدالحرام؛ اعم از مطاف و مقام ابراهيم عليه السلام و مسعى و صفا و مروه و درهاى ورود و خروج و چگونگى جابه جايى و انتقال حجاج در مشاعر مقدسه، با درنظر گرفتن راهكارهايى براى پيشگيرى از حوادث غيرمترقبه.

4. توجه به آرا و نظريات فقهاى مذاهب و در نظر داشتن اين نكته كه حجاج حاضر در مكه، از جاى جاى جهان اسلام مى آيند و هريك از آنان قوانين فقهى خاص خود را پيروى مى كنند.

5. توجه به مقوله برنامه ريزى و هماهنگى، كه مكمل پروژه هاى عمرانى خواهد بود و موجب مى شود با صرف هزينه و وقت كمتر، نتايج بهترى به دست آيد.

ص: 148

ص: 149

گفتگو

ص: 150

ويژگى هاى حج 84 در گفت وگو با امير الحاج

: ضمن تشكّر و سپاس از حضرت عالى به خاطر شركت در اين گفت وگو، خواهشمنديم ارزيابى كلّى خود از مراسم شكوهمند حج 1384 ه. ش. را بيان كنيد.

آقاى رى شهرى: حج سال گذشته به دليل تحوّلات سياسى منطقه، انتخابات رياست جمهورى در ايران، تغييرات ايجاد شده در سطح رهبرىِ برخى كشورهاى منطقه؛ از جمله عربستان، از حساسيت ويژه اى برخوردار بود، كه به شكرانه خداوند، خوب برگزار شد. اگر نبود حادثه ناگوار فرور يختن ساختمان در نزديكى مسجد الحرام، در روز پنجم ذى حجّه و نيز حادثه تأثّر انگيز روز دوازدهم ذى حجّه در منا، كه تلفات زيادى را به همراه داشت، در ديگر زمينه ها هيچگونه مشكل جدّى نداشتيم و خوشبختانه، حج آرام و بى مشكلى را پشت سرگذاشتيم.

البته در بُعد امنيتى، پيش از سفر نگرانى هايى در زمينه تحرّكات گروه هاى تندرو و برخى حركات ايذايى آنان وجود داشت كه آن هم به لطف و يارى خداوند، با چاره جويى ها و پيش بينى هاى انجام شده به وسيله بعثه مقام معظم رهبرى و نيز سياست هاى دولت عربستان، تا حدّ زيادى كاهش يافت و مراسم دعاى كميل ايرانيان؛ چه در مدينه قبل و چه در مدينه بعد و همچنين مراسم مهم برائت از مشركان در

ص: 151

صحراى عرفات و ديگر همايش ها و گردهمايى هاى بعثه، به خوبى و بى هيچ مشكلى اجرا و برگزار گرديد.

: ويژگى هاى حج 84 را بيان فرماييد.

آقاى رى شهرى: مى توان گفت حجّى كه گذشت، داراى پنج ويژگى مهم بود؛ ويژگى هاى سياسى، فرهنگى، تبليغى، اطلاع رسانى و اجرايى:

1- ويژگى هاى سياسى:

خوشبختانه تحوّلات جديد در سياست خارجى ايران و پافشارى بر ادامه تحقيقات هسته اى و برخوردار شدن ايران اسلامى از استفاده صلح آميز هسته اى، خوشحالى و سرور خاصّى را در مسلمانان جهان به وجود آورده بود كه در ديدارها و ملاقات هاى مختلفِ اين جانب و ديگر اعضاى محترم بعثه با ديگر مسلمانان، بسيار مشهود بود.

از سوى ديگر، حضور حجّاج شيعه عراقى در حج و نيز شيعيان لبنان و پاكستان و افغانستان در اين مراسم الهى و سياسى، موجب گرديد تا تحركات برخى از جريان هاى افراطى مخالف، خنثى شود و همسويى آنان با روش ها و سياست هاى جمهورى اسلامى ايران پررنگ تر و بيشتر گردد. همچنين در حج 84، مراسم برائت از مشركان بهتر از سال پيش برگزار شد و براى نخستين بار به طور مستقيم از صدا و سيماى جمهورى اسلامى پخش گرديد و شبكه العالم نيز آن را به زبان عربى براى مخاطبان خود پخش كرد.

پيام مقام معظّم رهبرى به مسلمانان نيز به 14 زبان ترجمه و نشر يافت.

2- ويژگى هاى فرهنگى

در حجى كه گذشت، جلسات عمومى بعثه تقريباً همه روزه و در منا هر شب برگزار گرديد و در آن، سخنرانان و شخصيت هاى علمى و روحانى براى مردم به ايراد سخن مى پرداختند. اين مراسم كه همراه با مرثيه سرايى براى اهل بيت عصمت و طهارت بود، با استقبال گرم زائران روبه رو گرديد. علاوه بر آن، تعدادى از سخنرانان نيز به مجتمع هاى مسكونى محل استقرار زائران ايرانى اعزام مى شدند كه هر چند كاروان در

ص: 152

يكجا تجمع كرده، از سخنرانان بهره مى گرفتند.

تشكيل شوراهاى فرهنگى و گروه هاى ارشاد در كاروان ها، حركت مثبت و رو به رشدى داشت كه با برنامه ريزى هاى انجام شده، در گسترش فعاليت هاى مذهبى و فرهنگى و پركردن اوقات فراغت زائران بسيار مؤثر بود. رويكرد زائران به قرائت و ختم قرآن، ختم صلوات، برگزارى مسابقات فرهنگى و مانند آن، در بهبود رفتار مذهبى زائران، نقش بسزايى داشت.

روند بهسازى آموزش روحانيون و جذب خانم هاى معين براى تغذيه معنوى بانوان نيز در حج گذشته همچنان ادامه يافت.

3- ويژگى هاى تبليغى

در حج 84، هفت همايش بين المللى، با موضوعات «زن و خانواده»، «تقريب»، «قدس»، «اهل بيت»، «فرهنگيان»، «عالمان شيعه» و ايرانيان خارج از كشور و 5 همايش داخلى مانند همايش «روحانيان»، «گردهمايى ارشاد» و مانند آن داشتيم كه بيشترين محور مباحث اين همايش ها موضوع «پيوند قرآن و عترت» بود و در زمينه هاى تبليغى تأثير بسزايى داشت.

4- ويژگى هاى خبر و اطلاع رسانى

گروه هاى اعزامى صدا و سيما تلاش هاى خوبى را در زمينه اطلاع رسانى داشتند و 214 مورد گزارش مكتوب، 4721 دقيقه گزارش صوتى و 2064 دقيقه گزارشى تصويرى به ايران فرستادند. مراسم برائت را به طور زنده از شبكه هاى اوّل سيما، شبكه تلويزيونى اينترنتى لبيك، شبكه خبر، العالم و سحر براى سراسر جهان پخش كردند.

نشريه زائر با مديريت جديد، اقدام به نشر روزانه زائر، به مدت 45 روز نمود و علاوه بر آن، براى نخستين بار نشريه صفا «ويژه روحانيون» و مروه «ويژه بانوان» و دليل كاروان «ويژه مديران كاروان ها» به صورت نوبتى و هر چند روز يك بار منتشر شد.

پايگاه هاى اينترنتى بعثه و سازمان حج در بخش اطلاع رسانى، فعاليت هاى خوبى داشتند. پايگاه Hajj. ir، و نيز «Al- hajj. com» و «Iranhadj. org» نزديك به 124 هزار مراجعه كننده در موسم داشت.

امور خبرى بعثه و مؤسسه علمى- فرهنگى مشعر، ضمن ضبط برنامه ها و پخش

ص: 153

وسيعى از فعاليت هاى بعثه را به دستگاه هاى اطلاع رسانى داخلى و خارجى منعكس مى كردند.

5- ويژگى هاى اجرايى

در زمينه هاى اجرايى و مسائلى مانند مسكن، حمل و نقل و نيز بهداشت و درمان، بحمداللَّه كارها روان تر پيش مى رفت و نسبت به گذشته از بهبود نسبى برخوردار بود.

مشكلاتى كه در زمينه حمل و نقل درون شهرى در سال گذشته در مكّه داشتيم امسال بسيار كمتر شده بود. در مدينه هم كه بسيار روان و بدون مشكل بود، حمل و نقل ايام تشريق نيز بهبود نسبى يافته بود و ما اميدواريم در سال آينده بتوانيم با همكارى دولت عربستان، از روشى كه براى زائران اندونزى اجرا مى شود بهره بگيريم تا زائران زودتر به مشعر برسند.

طرح پخت متمركز در حج گذشته گسترده تر شد در مدينه تمامى كاروان ها تحت پوشش قرار گرفتند و در مكّه نيز به حدود 63% يعنى دو برابر سال قبل از آن توسعه يافت.

78% از زائران ايرانى در مدينه، در منطقه مركزى اسكان يافتند كه 13% نسبت به سال گذشته افزايش يافت و اميدواريم در سال آينده بيشتر هم بشود.

طرح قربانى نيز بحمد اللَّه به گونه اى برگزار گرديد كه حدود 75% زائران در روز دهم (عيد قربان) و بقيه در روز يازدهم قربانى كردند و 108 ذابح ايرانى نيز انجام ذبح را به عهده داشتند كه بخشى از گوشت ها نيز پس از حج براى لبنان ارسال مى شود. بنابر اين مى توان گفت با ويژگى هاى ذكر شده، حج سال 84 يكى از بهترين مراسم حج ايرانيان در مدّت تصدّى سرپرستى حجاج توسط اينجانب بود.

: وضعيت تركيب سنّى و تحصيلى زائران حج تمتّع در سال 84 چگونه بود و چه تفاوت هايى با آن سال داشت؟

آقاى رى شهرى: طبق آمارى كه عربستان اعلام كرد، در حج سال 84، حدود 594، 130، 2 نفر به حج مشرف شده بودند و از اين تعداد، حدود 47، 573 نفر از داخل عربستان و نزديك به 1557447 نفر نيز حجاج ساير كشورها را تشكيل مى دادند و از ميان آنان،

ص: 154

حدود 89548 نفر زائر و حدود 6267 نفر مجموعه عوامل خدماتى را تشكيل مى دادند؛ اعم از مدير، روحانى، خدمه كاروان ها، اعضاى بعثه و ستاد، گروه خبرى صدا و سيما، هيأت پزشكى، قاريان قرآن، هواپيمايى، افراد تحت پوشش طرح قربانى و نيز آشپزخانه هاى پخت متمركز.

حدود 1500 نفر نيز خارج از تشكيلات حج و زيارت، با عناوين: بازرگان، كاركنان نمايشگاه ها و مانند آن بودند كه خودشان به طور مستقيم از عربستان ويزا گرفته و به حج مشرّف شده بودند.

از مجموع زائران ايرانى 8/ 49% را مردان و 2/ 50% را زنان تشكيل مى دادند. گفتنى است، در سال 84 حدود 2000 نفر به تعداد زائران حج تمتّع افزوده شده بود، امّا از نظر تركيب سنّى و تحصيلى تفاوت و تغيير قابل توجّهى ديده نمى شد.

گروه سنّى سال 83 سال 84

تا 20 سال 132 151

از 21 تا 30 1649 1802

از 31 تا 40 11891 11701

از 41 تا 50 26579 26953

از 51 تا 60 13037 24531

از 61 تا 70 15889 15934

بالاى 70 سال 8523 8470

جمع كل 87690 89541

: جناب عالى ديدارهاى زيادى با رؤساى بعثه هاى كشورهاى مختلف داشتيد، اين ديدارها را چگونه ارزيابى مى كنيد و چه نتايجى دربرداشته است؟

آقاى رى شهرى: با مسؤولان 11 بعثه و نيز هيأت هاى گوناگون از مسلمانان كشورهاى مختلف ديدار داشتم. اين ديدارها چه در سال گذشته و چه در سال هاى پيش از آن، مفيد و سودمند بوده است. پيوند دولت و ملّت ما را با ديگر مسلمانان مستحكم تر

ص: 155

مى كند. از ديدگاه هاى همديگر آگاه شده، تبادل نظرهايى با هم مى كنيم.

در ملاقات ها؛ چه رؤساى بعثه ها و چه ديگر زائران، بيشتر از مواضع ضدّ امپرياليستى و ضدّ صهيونيستى اخير رييس جمهور كشورمان اظهار خوشحالى مى كردند. برخى ها مى گفتند: پيش بينى هاى حضرت امام خمينى قدس سره در باره شوروى سابق و فروپاشى كمونيزم و نيز سقوط صدام كاملًا تحقّق يافت و اظهار اميدوارى مى كردند كه اين وضعيت در مورد آمريكا نيز تحقّق يابد و اين حكومت فاسد نيز در سراشيبى سقوط قرار گيرد.

در حجّ گذشته، نسبت به سال هاى پيش از آن، نكاتى برجسته تر مى نمود، و آن اين كه در مراجعاتى كه افراد و گروه ها به بعثه داشتند، بيشتر در باره مهدويت و آينده بشر مى پرسيدند. پرسش هايى نيز در مورد تشيع و عقايد شيعه داشتند و مطالبى در باره فقدان رهبرى در جهان اسلام مى گفتند و اظهار مى كردند كه ايران بايد براى هماهنگ كردن جهان اسلام دقيق و با تدبير برنامه ريزى كند و ... اين ها نكات مثبتى بود كه در ديدارها مطرح مى شد. البته در مورد برخى رفتارها هم، كه در جوامع شيعى، از بعضى سر مى زند؛ مانند قمه زنى، اظهارات منتقدانه اى داشتند. در باره شبهات دينى و تفاوت هاى عقايد شيعى و سنّى و برخى اعتقادات پيروان اهل بيت عليهم السلام پرسش هايى

ص: 156

مطرح مى شد و اين گوشزد و هشدارى است به مراكز علمى و پژوهشى كشور، به ويژه اصحاب رسانه و صدا و سيما كه بايد در اين رابطه گام هاى مؤثرترى بردارند و نه تنها زبان فارسى، كه به زبان هاى مختلف اين مسائل را به گوش ديگر مسلمانان برسانند. به نظر مى رسد؛ چه در مجله «ميقات الحج» و چه از طريق سايت و نيز از طرق ديگر، بايد اين اطلاع رسانى انجام گيرد.

در رابطه با جايگاه و مصاديق اهل بيت عليهم السلام نيز پرسش هايى مى شد. جايگاه زنان، انرژى هسته اى، اقليّت هاى مذهبى در ايران و ... نيز از مسائلى بود كه در باره آن ها هم مى پرسيدند. در زمينه شبهات و نيز مسائل سياسى و فرهنگى بايد گام هاى بلندترى برداشته شود و در جهت اطلاع رسانى و روشنگرى اذهان مسلمانان تلاش بيشترى صورت گيرد.

: بعثه مقام معظم رهبرى، همايش هاى مختلفى در موسم حج برگزار مى كند، برگزارى اين همايش ها تا چه حد ضرورت دارد و تاكنون چه دست آوردهايى داشته است؟

آقاى رى شهرى: پيش از اين، نام همايش هايى را كه در حج گذشته داشتيم ذكر كرده ام، تنها همايشى كه در حج 84، براى نخستين بار برگزار شد، همايش عالمان شيعه بود كه به نظر رسيد كارى است لازم و ضرورى و از اين طريق، مى توان با مشكلات آن ها در ديگر كشورها آشنا شد و براى حل مشكلاتشان و انتقال پيام نظام مقدس جمهورى اسلام به آنان اقدام كرد.

معلوم است كه در مورد لزوم همايش ها و دستاوردهاى آن، نبايد اغراق شود و بگوييم كه دستاوردهاى بسيار بالايى دارد، چنين ادعايى هم نداريم، ليكن معتقديم با توجّه به اين كه علماى جهان اسلام در موسم حج حضور پر رنگى دارند و در اين همايش ها هم به صورت فعال شركت مى كنند، پيام اين همايش ها هم در شعاع قابل توجهى است و دستاوردهاى خوبى به دنبال داشته و دارد؛ مثلًا همين كه ما بتوانيم در كنار خانه خدا همايش قدس برگزار كنيم و پيام مظلوميت مردم فلسطين را به گوش جهان اسلام برسانيم، خود دستاورد مهمّى است. هر چند كار پژوهشى گسترده اى در

ص: 157

اين باره لازم است كه هنوز صورت نگرفته است.

همچنين مسأله تقريب مذاهب اسلامى و حضور عالمان شيعى و سنّى و تجمّع آن ها در كنار خانه خدا، كارى تبليغى ارزشمند است كه در برابر توطئه هاى تفرقه انگيز انجام مى شود.

هر چند ما معتقد نيستيم كه اين همايش ها مى تواند تفرقه ها را برطرف كند، امّا دست كم گامى است در راه نزديك كردن مسلمانان به يكديگر.

ديگر همايش ها نيز در شعاع تلاش هايى صورت مى گيرد و افراد حاضر در آن ها، دستاوردهاى تبليغىِ خوبى، هم براى اهداف همايش ها و هم براى جمهورى اسلامى دارد.

: برگزارى مراسم دعاى كميل و نيز برائت از مشركان چگونه بود و ارزيابى جناب عالى از آن چيست؟

آقاى رى شهرى: مراسم دعاى كميل به خوبى و بدون مشكل برگزار شد، هر چند مقامات امنيتى عربستان در مذاكراتى كه با مسؤولان حج و زيارت داشتند، موافقت كتبى نكرده و نگران بودند كه برخى گروه هاى تندرو، كه با عربستان هم مشكل دارند، كارهاى ايذايى انجام دهند، ليكن با توجّه به تأكيد جمهورى اسلامى و مقام معظّم رهبرى نسبت به اين موضوع، ما به آنان اهميت موضوع را منتقل كرديم كه بالاخره به صورت شفاهى موافقت كردند دو جلسه دعاى كميل در مدينه قبل و دو دعاى كميل نيز در مدينه بعد برگزار كنيم و انصافاً هم همكارى خوبى كردند.

در مورد مراسم برائت نيز، به دليل پخش مستقيم مراسم، برجستگى خاصّى نسبت به سال هاى قبل پيدا كرد.

: حركت هاى ايذايى و فعاليت هاى تبليغى وهّابيان در سال جارى چگونه بود و ارزيابى شما از آن، چيست؟

آقاى رى شهرى: متأسفانه در سال هاى اخير حركت هاى ايذايى وهّابيان و گروه هاى تندرو سلفى، نسبت به گذشته بيشتر شده است. هر چه ارتباط دو كشور ايران و عربستان بيشتر مى شود، اين حركت هاى ايذايى شدت مى يابد؛ چرا كه جريان وهابيت و سلفى گرى در

ص: 158

جهان و نيز در كشور عربستان، به دليل انحرافات عقيدتى و عملى كه با ريختن خون بى گناهان و انفجار و كشتار مسلمانان همراه بوده، به شدّت در حال انزوا قرار گرفته است. از اين رو نسبت به روحانيان و زائران ما اين حركت ها تا حدودى تشديد شده است. البته ما نيز چه از طريق بعثه و سازمان و چه از طريق وزارت امور خارجه و سفارت ايران در عربستان، اعتراض خود را به مسؤولان مربوطه در كشور ميزبان منتقل كرده ايم.

آن ها نيز در مذاكره مى گفتند كه ما هم با اين گروه ها مشكل داريم. در مواردى هم برخورد داشته اند، ليكن ما انتظار داريم برخورد جدّى ترى با آن ها صورت بگيرد تا مسلمانان در حرمين شريفين با امنيت بيشترى بتوانند مناسك حج و اعمال و عبادات خود را انجام دهند.

البته ما مى توانيم با اين افراد برخورد كنيم، ليكن احساس مى كنيم برخورد فيزيكى با آنان، نه تنها مشكل را حل نمى كند، بلكه مشكلات جديدترى را به وجود خواهد آورد كه به مصلحت اسلام و دو كشور نيست؛ زيرا ما در حج به دنبال وحدت هستيم و نبايد كارهايى كه موجب تفرقه مى شود، صورت بگيرد، لذا ما پيشنهاد كرديم اوّلًا: افراد تندرو و متعصب را در بقيع و مسجد النبى نگذارند و ثانياً: مأمورانى را در آنجا داشته باشند تا با كسانى كه با زائران رفتارهاى نامناسب دارند برخورد كرده، مشكل را همانجا حل كنند.

البته زائران ما نيز بايد از كارهايى كه به اين حساسيت ها دامن مى زند و يا آن ها را تشديد مى كند خوددارى كنند.

: با توجّه به انتخاب شعار «پيوند قرآن و عترت» در حج سال 84، اكنون ارزيابى جناب عالى از ميزان تحقّق اهداف آن، چيست؟

آقاى رى شهرى: هر چند تلاش هاى خوبى براى محور قرار گرفتن موضوع «پيوند قرآن و عترت» صورت گرفته ليكن ارزيابى بنده اين است كه ما در تحقق اهداف چندان موفق نبوده ايم. اين عدم موفقيت شايد از آن رو است كه موضوع به گونه اى نبود كه بتوان مجموعه فعاليت هاى فرهنگى و تبليغى را حول محور آن قرار داد و يا تلاش لازم

ص: 159

صورت نگرفت. به هر حال، موفقيت در اين زمينه نسبى بوده است. البته تجربه اى بود براى سال جارى كه از سوى مقام معظّم رهبرى، سال پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله اعلام شده و ما موضوع حركت فرهنگى و تبليغى سال جارى را «سيره اخلاقى و عملى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله» انتخاب كرده ايم. پس بايد بكوشيم اين شعار، پوشش وسيعترى در مجموعه فعاليت هاى بعثه پيدا كند و بحمداللَّه در اين زمينه تلاش هايى هم در معاونت آموزش و پژوهش بعثه صورت گرفته است كه برنامه هاى در نظر گرفته شده پياده شود و بتوانيم در تحقّق اين شعار در حجّ موفق تر باشيم.

: مشكلاتى امسال در آغازين روزهاى اعزام زائران به عمره پيش آمد. لطفاً بفرماييد ريشه اين مشكلات چه بود و چه گام هايى براى حلّ آن برداشته شده است؟

آقاى رى شهرى: معمولًا همه ساله در آغاز عمليات عمره با مسائل و مشكلاتى روبه رو هستيم كه در روزهاى نخستِ راه اندازى عمليات، اين مشكلات خود را نشان مى دهد.

ليكن در سال جارى مقدارى بيشتر شد و دليل آن هم اين بود كه وزارت حج كشور عربستان، على رغم توافق هاى دو جانبه، كه قرار بود كاروان هاى عمره از 25/ 12/ 84 به عربستان اعزام شوند، به دليل مشكلات داخلى خودشان، اعلام كردند كه زائران را با دو هفته تأخير خواهند پذيرفت.

با توجّه به هماهنگى هاى به عمل آمده در ثبت نام زائران و برنامه ريزى هاى گروهى از زائران كه مى خواستند از تعطيلات نوروز استفاده كنند و به عمره مشرّف شوند، طبيعى بود كه پس از اعلام اين تصميم مشكلاتى پديد آيد. از سوى ديگر ما به گونه اى برنامه ريزى كرده بوديم كه عدالت رعايت شود و زائران ثبت نام شده اعزام شوند و مانند سال هاى گذشته، نباشد كه افرادى خاص و برخى مسؤولان كشور بتوانند از اين فرصت استفاده كنند. ليكن متأسفانه اين پيش بينى تحقّق نيافت و وزارت حج عربستان اعزام زائران را دو هفته به تأخير انداخت، امّا به تعدادى از مسؤولان و نيز برخى از كسانى كه همه ساله از اين فرصت استفاده مى كنند، ويزا دادند و در نتيجه اين ها به عمره رفتند امّا ثبت نام كنندگان از رفتن باز ماندند.

ص: 160

پس از راه اندازى عمره نيز ويزاها منظم نبود و طبق گزارشى كه مسؤولان عمره به اينجانب دادند، ويزاى حدود 30% از زائران با تأخير مى آمد، گاهى مثلًا ويزاى شوهر آمده، ويزاى زن نيامده بود يا تعدادى از يك مجموعه ويزا داشتند و تعدادى ديگر فاقد ويزا بودند و اين مسأله، مشكلاتى را هم براى سازمان حج و زيارت و هم براى مردم به وجود آورد كه اخيراً سفارت عربستان براى رييس سازمان حج نامه اى فرستاده و رسماً اين مطلب را پذيرفته است كه مشكل از طرف آن ها بوده است.

به هر حال اين موضوع را ما در شوراى عالى حج مطرح خواهيم كرد و خواهيم خواست كه وزارت امور خارجه براى سال آينده به طور جدّى با اين مشكل مقابله كند و اگر قرار است كسى در ايام نوروز مشرّف شود، حتماً از زائران و مردم ثبت نام كننده باشند، نه از افرادى كه به نوعى به مسؤولان و يا سفارت عربستان دسترسى دارند.

: اخيراً حضرت عالى سفرى به عتبات عاليات داشتيد، ارزيابى شما از وضعيت عراق چيست؟ و براى آينده عراق چه پيش بينى هايى داريد؟

آقاى رى شهرى: اوضاع عراق به نظر من قابل پيش بينى نيست. شرايط سختى كه اشغالگران براى مردم عراق به وجود آورده اند، زندگى را بر مردم بسيار سخت كرده است. آن ها نه تنها براى رفاه و امنيت مردم كارى صورت ندادند بلكه خود در بى نظمى ها و ناامنى ها دخيل اند و با دخالت هاى بى جاى خود نمى گذارند حكومت عراق استقرار يابد و نظم و قانون را حاكم كند، امّا على رغم همه اين مشكلات، ما اميدواريم كه اشغالگران هر چه زودتر عراق را ترك كنند و مردم عراق آينده خوبى داشته باشند.

: زائران ايرانى با چه مشكلاتى روبه رو هستند و براى حلّ آن ها چه اقداماتى صورت داده ايد؟

آقاى رى شهرى: گرچه سفر من، يك سفر شخصى و زيارتى بود، ليكن در عين حال مردم مكرّر به اينجانب مراجعه و مشكلات خود را مطرح مى كردند. زائران در مرز، زياد معطل مى شوند. امكانات موجود در مرز مهران پاسخگوى حجم زائران؛ به ويژه در روزهاى ازدحام نيست. زائران براى رفت و آمد در فاصله ميان دو مرز دچار مشكل

ص: 161

هستند. زياد معطل مى شوند و برخوردهاى نامناسب مأموران عراقى، كمبود فضاهاى مسقف و سرويس هاى بهداشتى، عدم رعايت بهداشت و نظافت، پايين بودن كيفيت غذا و ارائه نكردن خدمات در زمينه مسكن و ... برخى از مشكلاتى است كه زائران با آن روبه رو هستند. به همين دليل بلا فاصله پس از مراجعت از عراق، از مسؤولان ذى ربط دعوت كرده، جلسه اى تشكيل داديم و مشكلات را با آن ها در ميان گذاشتيم و تصميم گرفته شد كه:

* ساختمان هاى مناسبى براى اسكان زائران در مرز مهران احداث گردد. اماكن مرزىِ موجود، به تجهيزات رفاهى لازم مجهز شوند. ايستگاه هاى بازرسىِ مرزى افزايش يابد. جاده ميان دو مرز آسفالت و براى تردّد زائران وسيله نقليه اى گذاشته شود.

* با مقامات عراقى در زمينه مشكلات آن سوى مرز صحبت شود تا براى حلّ آن ها چاره انديشى به عمل آيد.

* در منطقه كوت عراق، كه مردم از نبود امكانات گله مند بودند، لازم است دولت عراق امكانات بيشترى را فراهم سازد. همچنين با مسؤولان عراقى براى احداث هتل هاى مناسب، جديد و بهداشتى، مذاكره به عمل آيد و با سرعت تصميم گيرى شود تا در آينده نزديك، ان شاءاللَّه حجم مشكلات كاهش يابد و زائران عزيز عتبات بتوانند با راحتى به اين سفر نورانى مشرف شوند.

* مطلب مهم ديگر اين كه زائران عتبات مقدس نيز بايد آموزش ببينند تا با توجّه به نبود امنيت در بغداد و كاظمين و سامرا، به اين مناطق سفر نكنند و براى خود و دولت جمهورى اسلامى ايران مشكل به وجود نياورند.

* تصميم ديگر اين بود كه مردم را با اهداف و آداب زيارت و رعايت برخى نكات، كه مى تواند در آينده مشكلاتى را در پى داشته باشد، آشنا كنيم.

جلسه اوّل، بحمد اللَّه نتايج خوبى در پى داشت و اميدواريم با استمرار اين گونه جلسات و پى گيرى ها، بتوانيم از حجم مشكلات بكاهيم و زمينه را براى بهره بردارى هر چه بيشتر زائران فراهم سازيم.

در نجف هم شنيديم فرودگاهى در حال احداث است كه اگر اين فرودگاه آماده

ص: 162

شود، به يارى خداوند، امكان حمل و نقل هوايى نيز فراهم خواهد شد و كسانى كه مايل اند با هواپيما به عتبات مشرّف شوند، اين امكان برايشان فراهم باشد.

: در پايان، بار ديگر از حضرت عالى به خاطر فرصتى كه در اختيار ما گذاشتيد، تشكر مى كنيم و اگر مطلبى را لازم مى دانيد بيان فرماييد.

آقاى رى شهرى: از دست اندركاران فصلنامه وزين و علمى «ميقات حج» و همه كسانى كه براى اعتلاى فرهنگ حج و اطلاع رسانى به زائران و نيز ارتقاى سطح معلومات آنان تلاش مى كنند صميمانه سپاسگزارى مى كنم و از خداوند مى خواهم تا شايستگى خدمتگزارى به زائران حرمين شريفين و عتبات عاليات را به همه ما عطا فرمايد و زيارت صاحبِ خانه را با تعجيل در فرج ولى اللَّه اعظم- عجّل اللَّه فرجه الشريف- نصيب گرداند!

پى نوشت ها

ص: 163

خاطرات

ص: 164

هجرت از وادى خود به خدا

على دارابى

تمامى افعال دينى داراى جوهر و ماهيت اند كه حقيقت حكم شرعى را تشكيل مى دهند. رفتارهاى عينى، خود به خود ارتباطى با مقوله ارزش ها ندارند، بلكه اين روح حاكم بر عمل و انديشه ها و انگيزه هاى انسان است كه به رفتار و اعمال او معنى و مفهوم مى بخشد.

انسان ها در طول عمر خود بارها و بارها به سير و سفر مى روند، اما اين سيرها، سير جغرافيايى و مادى است و گذار از قطعه اى از زمين به سرزمين ديگر است. گونه اى ديگر از هجرت ها وجود دارند كه انتقال و گذار مادى و فيزيكى تنها كالبد و جسم آن ها را پديد مى آورد، ولى در بطن و متن آن، مسافر نقشه جغرافياى ديگرى را پيش رو دارد؛ نقشه اى كه در آن خبرى از مرزهاى سياسى، درياها، راه ها و كوه ها نيست؛ بلكه نقشه اى است كه در آن مراحل و منازل سير و سلوك «معنوى» انسان به سوى ابديت و كمال مطلق ترسيم شده است. سيرى از «خود» آغاز و به «خدا» پايان مى يابد. جالب اين كه برخلاف «هجرت مادى»، هركسى اهل «هجرت معنوى» نيست. ما به سوى خانه خدا مى رويم؛ جسممان با پرنده اى فلزى و روحمان با پرنده دل.

سفرى به سوى نور مطلق و هستى محض؛ سفرى كه رمز و راز عبورش چيزى

ص: 165

جز از خود گسستن و به دوست پيوستن نيست:

ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست تو خود حجاب خودى، حافظ از ميان برخيز

خدايا! يارى مان كن تا از بند اسارت در نفسانيت خود رها شويم و در آسمان نامتناهى رحمت تو به پرواز درآييم. خدايا! نشانى خانه ات را مى دانيم، اما «راه» كافى نيست؛ به «راهنما» نيز محتاجيم. اين طريق را بدون هدايت و عنايت تو چگونه طى كنيم؟!

طى اين مرحله بى همرهى خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گمراهى

نه بال پريدن داريم و نه روش پريدن مى دانيم. مگر مقتضاى لطف بى كرانه تو دستگيرى از بندگانت نيست؟! پس ما را به طريق خود هدايت كن و در زمره بندگان حقيقى و مهاجران به سوى آستانه ات قرار ده. اكنون عزم كرده ام كه از روزمرگى ها و عادات سخيف دنيوى هجرت نموده، زنجير تعلّقات و دلبستگى هاى خويش را از لذايذ و زينت هاى حقير دنيا پاره كنم و به دوران اسارت خود پايان دهم. و اين سفر، مقدمه اى است براى اين «آزادى معنوى».

حج، حديث «آزادى» و «بندگى» است. «آزادى» از آن چه كه دون شأن انسانيت انسان و روح الهى اوست و «بندگى» خداوندى كه هرچه هست اوست و هرچه داريم از نعمات و الطاف كريمانه او است.

تا هنگامى كه در قفس آهنينِ تن اسيريم، ديدگانمان به روى حقايق هستى بسته است و از عالم به جز ظاهرى فريبنده درك نمى كنيم. بايد از «ماده» گذر كرد و به «معنا» رسيد تا حياتمان رنگ خدا بپذيرد و ديدگانمان نور معنويت بيابد.

«زندگى انسانى» در فعاليت هاى زيستى انسان، همچون تپش قلب و جريان خون و سلسله اعصاب نيست؛ زندگى حقيقت ديگرى است كه تنها در سايه «عبوديت» حاصل مى شود. قرآن كريم مى فرمايد: «ما پيامبر را به سوى شما فرستاديم تا شما را زنده گرداند»

ص: 166

پس معلوم مى شود كه حياتى فراتر از حيات مادى نيز در ميان است كه از رهگذر وحى و نبوّت حاصل مى گردد. در نخستين گام، نيت خود را براى خدا خالص مى كنم و هدف غايى.

خويش را رضاى حق تعالى و قرب به سوى او قرار مى دهم و آرزو دارم كه خداوند نيز يارى خود را از من دريغ نكند كه: وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا ....

حج از مهم ترين عباداتى است كه در اسلام تشريع شده و داراى آثار و بركات فراوان و بى شمارى است. امام صادق عليه السلام فرمود: بدان كه خداوند عالم وجوب حج را در ميان ساير عمل ها به ذات شريف خود نسبت داد و فرمود: وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا .... (1) امام على عليه السلام در وصيت نامه خود به امام حسن و امام حسين عليهما السلام مى فرمايند:

«خدا را، خدا را، درباره خانه خدا، تا هستيد آن را خالى مگذاريد؛ زيرا اگر كعبه خلوت شوت مهلت داده نمى شويد». (2) على عليه السلام در تشريح فلسفه حج مى فرمايند:

«خدا حج خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانه اى كه آن را قبله گاه انسان ها قرار داده كه چونان تشنگان به سوى آن رو مى آورند و همانند كبوتران به آن پناه مى برند. خداى سبحان كعبه را مظهر تواضع بندگان در برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگى و قدرت خود قرار داد و در ميان انسان ها، شنوندگانى را برگزيد كه دعوت او را براى حج اجابت كنند و سخن او را تصديق نمايند و پاى بر جايگاه پيامبران الهى نهند، همانند فرشتگانى كه بر گِرد عرش الهى طواف مى كنند و سودهاى فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوى وعدگاه آمرزش الهى بشتابند.

خداى سبحان، كعبه را براى اسلام، نشانه گويا و براى پناهندگان، خانه امن و امان داد. اداى حق آن را واجب و حج بيت اللَّه الحرام را واجب شمرد و بر همه شما انسان ها مقرر داشت كه به زيارت آن برويد.» (3) با هدف اشاعه و گسترش فرهنگ حج و نيز مشاركت در توسعه ادبيات زيارت


1- آل عمران: 97
2- نهج البلاغه، نامه 47
3- نهج البلاغه، خطبه 1

ص: 167

و ثبت و ضبط وقايع و رخدادها و انتقال آموزه هايى به مشتاقان كوى دوست خلاصه و چكيده اى از سفرنامه حج تمتّع سال 1382 را تقديم خوانندگان گرامى مى نمايم. اين سفرنامه به صورت خاطرات روزانه تنظيم شده است. اميد كه مورد قبول قرار گيرد.

يكشنبه 21/ 10/ 82

امروز آخرين روز اقامت ما در تهران است و ديروز آخرين جلسه كاروان بود.

اعضاى كاروان ما 140 نفر هستند. كاروان شماره 17728، مدير كاروان محمد بايگان كه بالغ بر 18 بار مشرّف به حج شده است.

روحانى كاروان حجةالاسلام علوى حسينى كه 16 بار مشرف شده است و روحانى معين، حجةالاسلام جمال الدين سروش كه اولين سفر حج تمتّع اوست. تمام افكارم معطوف به اين سفر است و چند روزى است كه در پى مقدمات خداحافظى؛ از جمله حلاليت طلبيدن (1) از اطرافيان هستم.

پرواز ساعت 5/ 23 دقيقه و به مقصد مدينه خواهد بود.

چند ساعت قبل از پرواز به اتفاق خانواده عازم فرودگاه شديم. گذشتن از زير قرآنى كه در دست پسرم (حامد) بود و پاشيدن آب به پشت سرم كه از جمله سنت هاى معمول ايرانيان براى مسافران است، انجام شد. تشريفات پرواز طى شد و پس از نشستن در هواپيما، دعاى سفر را خواندم. با حركت هواپيما و بلند شدن آن از زمين، فكرم را از خانواده كه تا چند لحظه پيش به خود مشغول كرده بود برگرفتم و معطوف به مقصد كردم.

دوشنبه: 22/ 10/ 82

پس از سه ساعت و نيم پرواز، هواپيمايى كه بر آن سوار بوديم، ساعت 30/ 2 به وقت محلى عربستان، در فرودگاه محمد بن عبدالعزيز شهر مدينه به زمين نشست. پس از كنترل گذرنامه ها و تكميل فرم هايى كه به حجاج داده شده بود، به سوى هتل محل اقامت؛ يعنى هتل ماريوت كه از سلسله هتل هاى زنجيره اى فرانسوى است، حركت كرديم. هتل ماريوت در تقاطع ملك فيصل و طريق عمربن الخطاب واقع شده و داراى 10 طبقه مسكونى، 5 طبقه آشپزخانه، زيرزمين و تأسيسات است.

مسافت هتل تا حرم به صورت پياده 10 دقيق دقيقه است. پس از مشخص شدن محل


1- حلاليت خواستن از جمله كارهايى است كه قبل از مشرف شدن به خانه خدا بايد انجام داد. كسى كه به مسلمانى ظلمى كرده باشد، بايد از او عذرخواهى كند و دل او را به دست آورد و به اصطلاح حلاليت طلب كند، در غير اين صورت حج او پذيرفته نيست. از ديگر اعمال قبل از حج، تهيه مال حلال، نوشتن وصيت نامه، دادن صدقه، خواندن آيةالكرسى، دو ركعت نماز، پرداختن خمس، خواندن دعاى فرج، خداحافظى با بستگان و ... مى باشد.

ص: 168

اقامت به اتفاق اخوى و همسرش كه در اين سفر در يك كاروان بوديم، البته چند نفر از بستگان نيز در همين كاروان همراه ما بودند، به حرم رفتيم. نماز صبح را همان جا خوانديم. زيارت پيامبر گرامى اسلام و حضرت زهرا عليها السلام را انجام داديم و براى زيارت ائمه بزرگوار عازم بقيع (1) شريف شديم. حج فرصتى است تا انسان رابطه خود را از تمام متعلقاتش قطع و تماماً متوجه حضورش در آن ساحت مقدس سازد. ظهر عازم حرم براى اقامه نماز جماعت شديم. از امروز قرار بر اين است ميان ساعت 4 تا 5 بعد از ظهر جلسه سخنرانى، مناسك و احكام برگزار شود.

در جلسه امروز، كه دوشنبه بود، ذكر قاضى الحاجات (2) را صد مرتبه گفتم و به ديگر همراهان نيز سفارش كردم.

سه شنبه 23/ 20/ 82

همراه برادرم عازم مسجدالنبى شديم.

ازدحام جميعت در يك ساعت مانده به اذان صبح به قدرى بود كه جا به سختى يافت مى شد. پس از نماز صبح، به زيارت قبر پيامبر صلى الله عليه و آله و بانوى بزرگ اسلام، حضرت فاطمه عليها السلام رفتم و پس از خواندن نماز زيارت، عازم بقيع شدم. در طى مسير، صحنه جالبى توجهم را جلب كرد. در بين الحرمين (ميان حرم نبوى و بقيع) گروهى از زائران مالزيايى با لباس متحدالشكل سبز رنگ حضور داشتند كه روحانى شان برايشان سخنرانى مى كرد. او در سخنان خود از ائمه عليهم السلام نام مى برد و از آنان تجليل مى كرد. در اين حال زائرى ايرانى كه احساس خوشحالى به او دست داده بود، به سمت مبلغ ماليزيايى رفت و او را در آغوش گرفت و بوسيد و ماليزيايى هاى حاضر نيز ابراز احساسات كردند.

در آستانه ورودى بقيع، زيارت ائمه و در كنار قبور مطهّر امامان معصوم عليهم السلام زيارت نامه خواندم. به تازگى حفاظى نرده اى جلوى قبور ائمه گذاشته اند تا ميان زائران و قبور مطهّر حايل شود؛ قبورى كه هشتاد سال پيش، گنبد و بارگاه داشت، اكنون توسط وهابيان (3) تخريب شده است.

سر و صداى زياد مأموران، مزاحمت هايى را براى زائران بقيع ايجاد كرده است.

پس از خواندن نماز ظهر و عصر، فرصتى پيش آمد تا به نيابت هر يك از بستگان، دو ركعت نماز بخوانم. همچنين موفق شدم جزء دوم قرآن را، كه از ديروز آغاز كرده ام، تلاوت كنم. جلسات آموزش احكام به وسيله حجت الاسلام سروش


1- بقيع، گورستان مدينه منوره است كه در زمان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله بسيارى از صحابه و پس از رحلت ايشان چهارتن از امامان معصوم عليهم السلام و نيز تعدادى از بزرگان تابعين و سادات اهل بيت عصمت و طهارت در آن جا به خاك سپرده شده اند. برخى دفن شدگان در بقيع عبارت اند از: امام حسن بن على عليه السلام، امام زين العابدين عليه السلام، امام محمد باقر عليه السلام، امام جعفر صادق عليه السلام، فاطمه بنت اسد مادر حضرت على عليه السلام، فرزندان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله زينب، ام كلثوم، رقيه، ابراهيم، همسران پيامبر ام سلمه، زينب بنت جحش، ماريه قبطيه، زينب بنت خزيمه، عايشه دختر ابوبكر، حفصه، ام حبيبه، صفيه، سوده، ريحانه بنت زيد، جويريه بنت حارث، عقيل بن ابى طالب، عبداللَّه بن جعفر، محمد بن على معروف به ابن حنفيه، ابوسفيان بن حارث و ...
2- اذكار هفته عبارت از: شنبه «يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ»، يكشنبه «يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ»، دوشنبه «يَا قَاضِيَ الْحَاجَات»، سه شنبه «يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»، چهارشنبه «يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ»، پنج شنبه «لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبِينُ» و روز جمعه «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ».
3- به باور وهابى ها، شفيع قرار دادن پيامبر در پيشگاه خدا و توسل جستن به آن حضرت، شرك است كفر. وهابى ها در سال 1344 ه. ق. در حمله به برخى شهرهاى عربستان قبور پيشوايان و ائمه را تخريب و با خاك يكسان كردند و زمانى كه به مكه وارد شدند، گنبدهاى متعلق به عبدالمطّلب، جدّ پيامبر و ابو طالب عموى آن حضرت و خديجه همسر آن بزرگوار و همچنين محل تولّد پيامبر صلى الله عليه و آله و حضرت زهرا عليها السلام را ويران كردند. سپس به مدينه يورش برده، در هشتم شوال 1344 ه. ق. گنبد و بارگاه ائمه عليهم السلام را در داخل بقيع منهدم كردند و ديوارها و صندوق و ضريحى را كه در روى اين قبور شريف بود از ميان بردند. از اين قبور، به جز قطعه سنگ هايى كه در اطراف قبور نصب شده، اثر و علامتى باقى نماند. تنها حرم پيامبر صلى الله عليه و آله به جهت ترس از اعتراض مسلمانان جهان، از تعرض و تخريب مصون ماند. براى آگاهى بيشتر نك: تاريخ حرم ائمه بقيع، محمد صادق نجمى.

ص: 169

برگزار مى شود. او مى گويد: چهار بنا قصرهاى بهشتى هستند؛ مسجدالحرام، مسجدالنبى، مسجدالاقصى و مسجد كوفه.

ميان ركن يمانى و حجرالأسود 70 تن از انبياى الهى مدفون اند. امير مؤمنان، على عليه السلام مى فرمايند: «بهترين آب در روى زمين، آب زمزم است» زمانى كه پيامبر در مدينه بودند، آب زمزم را به عنوان هديه مى پذيرفتند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

«من هيچ گاه به ركن يمانى نرسيدم مگر آن كه جبرئيل را در آن جا ديدم. براى كسانى كه طواف مى كنند، 60 ثواب و رحمت و براى كسانى كه نماز مى خوانند 40 ثواب و براى آنان كه به كعبه مى نگرند 20 ثواب.»

امام صادق عليه السلام فرموده اند: «كسى كه نگاه به كعبه كند، پيوسته يك حسنه براى او مى نويسند و يك سيئه و گناه از پرونده اش پاك مى كنند، تا آن گاه كه چشم از كعبه بردارد.»

جلسه كه به پايان رسيد، عازم حرم شديم. پس از نماز و زيارت، برادرم را به ايوان صفّه و محراب تهجّد حضرت زهرا عليها السلام، كه پشت منزل آن بانوى بزرگ واقع شده است، بردم و برايش توضيحاتى دادم. در هر يك از مواقف، دو ركعت نماز براى پدر و مادرم و دو ركعت براى همسر و فرزندانم خواندم.

روزنامه عرب نيوز را هر روز در اتاق ها توزيع مى كنند. آن روز صحنه اى از تحصّن برخى از نمايندگان دوره ششم مجلس شوراى اسلامى را چاپ كرده بود.

همچنين تلويزيون ايران (شبكه خبر و جام جم) هم در عربستان قابل ديدن است.

وقتى اخبار آن روز را از طريق آن روزنامه عربى و تلويزيون خودمان دنبال مى كردم از تصورهايى كه ممكن بود براى غير ايرانيان درباره وضعيت ايران پيش آيد، خجلت زده و شرمنده مى شدم.

ص: 170

چهارشنبه 24/ 10/ 82

امروز سوّمين روز حضورمان در مدينه منوّره است. جلسات مرسوم روزانه، ساعت چهار بعد از ظهر آغاز مى شود و حجةالاسلام علوى حسينى، روحانى كاروان، در حال تشريح مناسك حج است.

بحث اين روز او در باره نيت، طهارت و پاك بودن از حدث اصغر است (كه لازمه آن داشتن وضو است) و حدث اكبر (كه لازمه اش غسل كردن است). پاك بودن لباس احرام و بدن و ستر عورت را از جمله شرايط اوليه طواف دانست و رعايت موارد زير را از واجبات طواف برشمرد:

اول: آغاز طواف از حجرالأسود و پايان آن در حجرالأسود.

دوم: رعايت حدّ فاصله ميان مطاف (كعبه و مقام ابراهيم).

سوم: هفت شوط (دور) كامل.

چهارم: به طرف كعبه بودن شانه چپ.

پنجم: فاصله گرفتن از شاذروان.

ششم: داخل كردن حجر اسماعيل در طواف.

امروزمان هم، چون روزهاى گذشته، به نماز، زيارت و قرائت قرآن گذشت. شب براى آزمون حمد و سوره نزد آقاى علوى، روحانى كاروان رفتم كه پس از قرائت حمد و سوره تشويقم كرده، سؤالاتى نيز در خصوص خمس و ... پرسيد كه پاسخ دادم.

پنج شنبه 25/ 10/ 82

طبق روال چند روز گذشته، نماز صبح را در حرم مى خوانم و سپس براى زيارت به بقيع مى روم. ازدحام جمعيت روزبه روز بيشتر مى شود. تعداد زائران تركيه، پاكستان، بنگلادش، مالزى، هندى، اندونزى، كشورهاى عربى و ... هر روز بيشتر مى شود.

در بقيع ده ها تن از صحابه (1) پيامبر صلى الله عليه و آله دفن شده اند. فاطمه بنت اسد، مادر حضرت على عليه السلام كه مادر دوم پيامبر صلى الله عليه و آله نيز به حساب مى آمد. او از نخستين زنانى بود كه اسلام آورد. فاطمه بنت اسد در سال سوم هجرت از دنيا رفت. پيامبر صلى الله عليه و آله لباس خود را به تن او كرد و فرمود: بعد از ابوطالب، براى من هيچ كس مهربان تر از او نبود! همچنين فرمود: من لباسم را بر تن او كردم كه از زيباترين زينت هاى بهشتى باشد.

بى شك زيارت قبور ائمه در بقيع و قبر ابراهيم، فرزند پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و قبور مطهر ديگرى كه صاحبان هركدام از آن قبور بخشى از تاريخ پر فراز و فرود اسلام را رقم زده، خالى از لطف نيست. حضور 94 هزار زائر ايرانى در مراسم حج باعث شده است


1- برخى از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله كه در بقيع مدفون شده اند، عبارت اند از: - عثمان بن مظعون؛ صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله سيزدهمين كسى كه به آن حضرت ايمان آورد. او دو بار به حبشه هجرت كرد. در جنگ بدر شركت داشت و در سال دوم هجرى درگذشت. عثمان بن مظعون نخستين مهاجرى است كه در مدينه درگذشت و در بقيع دفن شد. - اسعد بن زراره؛ از بيعت كنندگان با پيامبر در عقبه و نخستين كسى كه به دستور آن حضرت نماز جمعه را در مدينه اقامه كرد. - خنيس بن حذافه سهمى؛ از هجرت كنندگان به حبشه و از نخستين اسلام آورندگان بود و بر اثر زخمى كه در جنگ بدر داشت، سرانجام به شهادت رسيد. - سعد بن معاذ؛ از قبيله اوس و از صحابه بزرگ پيامبر صلى الله عليه و آله كه در جنگ بدر پرچم دار اسلام بود. - عبداللَّه بن مسعود، ابوسعيد خُدرى، مقداد بن اسود، ارقم بن ابى ارقم و ...

ص: 171

كه هيچ گاه اطراف بقيع خلوت نباشد و هميشه دلسوختگان شيعى، پرواز وار بر گِرد آن مكان مقدس در چرخش باشند.

پس از نماز مغرب و عشا، فرصتى دست داد تا براى همراهان توضيحاتى در باب مسجدالنبى ارائه كنم. مسجدالنبى كه مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله است، در قسمت شرقى مدينه بنا شده و پس از مسجدالحرام، مشهورترين مسجد در تاريخ اسلام است.

هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه رسيد، در خانه ابو ايوب انصارى منزل گزيد؛ جايى كه شتر وى آن جا خوابيد. زمين مسجدالنبى، از آنِ دو يتيم بود و در آن جا خرما خشك مى كردند. پيامبرخدا صلى الله عليه و آله آن را به مبلغ ده دينار از ولىّ دو طفل خريدند و مسجد را در آن ساختند. مساحت زمين در آن روز حدود 2071 متر مربع بوده است. در ساختن بناى اين مسجد، شخص پيامبر صلى الله عليه و آله شركت داشتند.

ساخت مسجدالنبى در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله هفت ماه طول كشيد. (1) در داخل مسجدالنبى صفّه يا ايوان مانندى وجود دارد كه مهاجران اسلام در آن جا به سر مى بردند. اين دسته از مسلمانان به اصحاب صفه شناخته مى شوند.

روضه نبوى از ديگر مواقف مسجدالنبى است كه در ناحيه جنوب شرقى مسجد؛ يعنى مسافت ميان قبر پيامبر صلى الله عليه و آله و منبر آن حضرت است و طول آن 22 متر و عرض آن 15 متر مى باشد.

محراب تهجّد از ديگر مواقف مسجدالنبى است كه جايگاه نماز پيامبر صلى الله عليه و آله است و اين محراب در جريان توسعه مسجد در زمان وليد بن عبدالملك اموى، در محل نماز پيامبر صلى الله عليه و آله ساخته شد. مئذنه بلال مكانى بود كه بلال بر آن اذان مى گفت و هم اكنون مؤذن مسجد النبى بر فراز آن رفته، اذان مى گويد. مقام جبرئيل محلى است كه جبرئيل امين در آنجا به حضور رسول اللَّه مشرف مى شد. خانه حضرت زهرا عليها السلام كه پيشتر در كنار خانه و مسجد پيامبر بود و اكنون در محدوده حرم قرار دارد، ستون هاى مسجد نبوى از ديگر مواردى بود كه براى همراهان توضيحاتى در باره آن ارائه كردم.

در مسجد نبوى ستون هايى است كه هريك نامى مخصوص دارد. هشت ستون از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله هنوز باقى است كه با رنگ سفيد مشخص شده اند كه عبارت اند از:

ستون مخلّقه؛ اين ستون در جاى تنه درخت خرمايى بنا شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله به هنگام ايراد خطبه بر آن تكيه مى كرد.


1- ساختمان حرم نبوى، مدينه منوره، سلمى سمر دملوجى، ترجمه محمدرضا مرواريد، تهران، نشر مشعر، چاپ 1377

ص: 172

روايت شده كه وقتى براى آن حضرت منبرى ساختند، از آن ستون ناله اى برخاست و به همين دليل به آن ستون «حنانه» نيز گفته اند.

ستون توبه؛ آن را ستون ابو لبابه نيز مى نامند. پس از شكست بنو قريظه، ابو لبابه به خاطر گناهى كه مرتكب شد، مورد بى توجهى پيامبر صلى الله عليه و آله و ياران آن حضرت قرار گرفت و سرانجام خود را به ستون مسجد بست تا آن كه آيه اى در پذيرفته شدن توبه او به رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل گرديد.

ستون محرّس؛ على عليه السلام در كنار اين ستون مى ايستاد و از رسول خدا محافظت مى كرد. اين ستون به «استوانه على عليه السلام» نيز مشهور است؛ زيرا جايگاه نماز آن حضرت بوده است.

ستون وفود؛ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله هيأت هاى نمايندگى و سياسى و سران قبايل را در كنار اين ستون به حضور مى پذيرفتند و با آنان ديدار مى كردند.

ستون سرير؛ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در كنار اين ستون تختى از شاخه هاى خرما مى گذاشت و شب بر روى آن استراحت مى كرد. زمانى كه مسجدالنبى ساخته شد، سه در براى ورود و خروج مردم ساختند.

برخى از اصحاب نيز در حاشيه مسجد خانه ساخته، درى به درون مسجد باز كردند. در سال سوم هجرت، قبل از غروه احد بود كه به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله همه درهاى خانه ها، به جز در خانه على عليه السلام به مسجد بسته شد. تعداد درهاى مسجد در امتداد زمانى تغييراتى يافته است.

مشهورترين آن ها عبارت اند از:

1. باب الرحمه

2. باب جبرئيل.

3. باب السلام

4. باب النساء.

با توسعه هاى اخير، مسجدالنبى هم اكنون داراى هفت در است.

اين مسجد 27 صحن دارد، (1) كه دو صحن آن داراى 12 چادر با ارتفاع 14 متر است و هر چادر 10 تن وزن دارد و 90 ثانيه طول مى كشد كه چادرها باز يا بسته شوند. و داراى 6 ستون است كه وزن هر ستون 10 تن مى باشد. پاركينگ مسجدالنبى تعداد 4444 ماشين را در خود جاى مى دهد و تعداد ستون هاى مسجد 2104 عدد مى باشد.

گنجايش مسجدالنبى هم اكنون بالغ بر 700 هزار نفر و ظرفيت پشت بام آن بالغ بر 90 هزار نفر است.

ساعت 10 شب دعاى كميل در بين الحرمين برگزار شد. حضور زائران


1- براى آگاهى بيشتر نك: تعمير و توسعه مسجد شريف نبوى، نوشته ناجى محمد حسن عبدالقادر الانصارى، ترجمه عبدالحميد آيتى تهران، مشعر، 1378.

ص: 173

ايرانى در اين دعا و وجود هزاران پليس سعودى در صحنه، نمايشى از قدرت شيعه در آن بلاد بود.

جمعه 26/ 10/ 82

صبح زود طبق معمول عازم حرم شديم، چون فرصت زيادى نداشتيم به بقيع رفتيم و پس از خواندن نماز براى صرف صبحانه و برنامه ريزى براى زيارت دوره عازم هتل شديم.

مكان هايى كه امروز رفتيم عبارت بودند از: مسجد قبا، (1) مسجد قبلتين، (2) احد (3) و مساجد سبع كه در واقع همان محل وقوع جنگ احزاب و يا خندق است.

مساجد هفت گانه اى كه با نام مسجد على عليه السلام، فاطمه عليها السلام، فتح و ... در آن جا بود، در طرح جديد، در يك مسجد بزرگ در حال طراحى و بازسازى بود.

دو روز ديگر در مدينه هستيم و سپس به سوى مكه حركت خواهيم كرد. محمد بايگان مدير كاروان مى گفت: از 25 ذى قعده تا 8 ذى حجه مدارس مكه و مدينه تعطيل اند. ساكنان شهر مدينه در اين ايام ميزبان حجاج بلاد اسلامى هستند.

براى خريد سوغاتى به مغازه هاى اطراف هتل طيبه رفتيم، در آن جا هزار تومانى هاى ايران به وفور در همه مغازه ها مبادله مى شد.

شنبه 27/ 10/ 82

صبح زود عازم حرم شديم و پس از آن، به زيارت بقيع شريف رفتيم. نيمه شب باران آمده و زمين نمناك بود. هر روز از كشورهاى مختلف بر تعداد زائران افزوده مى شود؛ با رنگ، نژاد و ملّيت و زبان گوناگون. اما همه اين ها به يك خدا، كعبه، قرآن و حضرت محمد صلى الله عليه و آله اعتقاد دارند و اين عامل وحدت چون چترى فراگير همه مسلمان ها را دربرگرفته است:

- زائران تركيه با 104 هزار نفر، بيشترين تعداد زائر را تشكيل مى دهند. آنان داراى لباس هاى متحدالشكل كرم و طوسى هستند. زنانشان با پوشش كامل در حرم و ديگر اماكن حاضر مى شوند. پرچم كشورشان را بر روى لباس هاى خود دوخته اند.

- افغان ها با شكل و شمايل خاص خود با لباس هاى افغانى، كه معمولًا يك پتوى كوچك بر سر خود انداخته اند.

- پاكستانى ها نيز همين لباس و قيافه را دارند.

- چينى ها با لباس هاى بلند كرم،


1- قبا دهكده اى بوده در دو ميلى مدينه، كه مقارن هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله به اين شهر، طايفه بنى عمرو بن عوف در آن سكونت داشتند. پيامبر صلى الله عليه و آله پس از ورود به مدينه، با كمك اصحاب و يارانش نخستين مسجد را، كه به قبا معروف شد، در همين مكان ساختند. آيه «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى ...» درباره همين مسجد نازل شده است.
2- اين مسجد در فاصله 5/ 3 كيلومترى مسجدالنبى در شمال غربى مدينه واقع است و در ماه شعبان، سال دوم هجرت، هنگامى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله نماز ظهر را مى خواندند آيه «فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها ...» نازل شد و آن حضرت براى نماز روى خود را از بيت المقدس به طرف كعبه برگرداندند. در اين مسجد به يادبود اين تغيير، دو محراب به سوى قبله نخستين و قبله دوم ساخته بودند كه در نوسازى اخير، آن ها را برداشته اند.
3- احد نام مجموعه اى از كوه هاى بزرگ و كوچك در شمال مدينه است كه حدود 6000 متر طول دارد. در اين منطقه مسلمانان با كفار جنگيدند كه متأسفانه امروزه به علت گسترش شهر، دشتى كه مى توانست بسيارى از اسناد تاريخى مربوط به تاريخ مدينه و تجاوز قريشيان به مدينه را نشان دهد به مرورِ زمان، در لابلاى ساختمان ها به فراموشى سپرده شده است.

ص: 174

مشكى و آبى (سه رنگ) مجزا، كه مرتب لباس خود را عوض مى كردند و خيلى با نظم، در حج شركت كرده بودند.

- آفريقايى ها بيشتر بلند قد، تكيده و لاغر، سيه چرده و هرچند معدودى از آن ها چاق و فربه هستند.

- مالزيايى ها آرام و صبور، منظم با قد و قواره كوتاه هستند.

- ايرانى ها هم با شكل و شمايل خوب و در كاروان هاى منظم در انظار ظاهر مى شوند. بانوانشان داراى چادر مشكى به سر مى كنند و مردانشان كت وشلوار طوسى و سرمه اى مى پوشند.

هر روز زائران شهر مدينه بيشتر و بيشتر مى شود؛ از جمله مواردى كه امسال نسبت به گذشته چشمگير است، استفاده از ماسك براى جلوگيرى از سرماخوردگى و استفاده از تلفن همراه است كه مزاحمى است جديد براى زيارت و عبادت.

در ميان زائران، چهره هاى جوان كمتر ديده مى شود و بيشتر پير و سالخورده اند.

برخى تفاوت ها ميان شيعه و سنى، در احكام و مناسك، گروهى از همراهان را؛ به ويژه هنگام خواندن نماز متعجب مى ساخت، از اين رو، در فرصتى كه پيش آمده بود، آن تفاوت ها را توضيح دادم.

دوشنبه 29/ 10/ 82

امروز آخرين روز حضور ما در مدينه است. طبق معمول روزهاى گذشته، صبح زود عازم حرم شديم. جمعيت به قدرى زياد بود كه نتوانستيم وارد داخل حرم شويم. در روبه روى باب جبرئيل نماز خوانديم و بعد براى وداع به بقيع رفتيم. از ساعت 15 شور و همهمه اى در هتل محل اقامت برپا شد.

همه آماده حركت به مسجد شجره (1) شده بودند. بسيارى از زنان چادر سفيد و مردان حوله احرام كه همه سفيد يك دست بود، بر تن كرده بودند تا لحظاتى بعد همگى محرم شوند. كاروان ما، كه از چند ساعت قبل از اذان حركت خود را آغاز كرده بود، پس از چند توقف، در چند ايستگاه ايست و بازرسى پليس، هنگام اذان مغرب به مسجد شجره رسيديم.

نماز مغرب و عشا را خوانديم و تلبيه (2) گفتيم. حال و هواى معنوى خاصى همه را فرا گرفته بود. برخى گريه مى كردند؛ آرى:

«احرام در ميقات، نشانگر از بين رفتن مرزها و تشخّص ها و داشتن ها و نداشتن هاست، چرا كه لباس تشخّص و تبعيض است. مرز و تفرقه است و تفاوت آن ظاهر آدم ها را متفاوت مى كند، اما با


1- مسجد شجره در فاصله حدود يك فرسنگ و نيم از مدينه قرار داشته كه اكنون با گسترش شهر، اين مسافت كمتر شده است. چون درخت در كنار مسجد بوده، اين مسجد به نام «شجره» معروف گرديده است. اهميت اين مسجد بيشتر در آن است كه پيامبرخدا صلى الله عليه و آله در عمره حديبيه، عمرة القضاء و در حجّة الوداع، در آن جا محرم شد. هم اكنون حاجيان ايرانى كه پيش از اعمال عمره به مدينه مى روند، در مسجد شجره احرام مى بندند.
2- تلبيه يا همان ذكر «لَبَّيْك، اللَّهُمَّ لَبَّيْك، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْك، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك». اين ذكر يك بار آن واجب و بيش از آن مستحب است. برخى از مراجع و فقها گفته اند «إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْك، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك» را از باب احتياط بخواند.

ص: 175

احرام اين مرز و تبعيض از بين مى رود. همه يك دست سفيد مى پوشند، آن هم سفيدى ساده براى مردان حتى بدون دوخت، دو تكه پارچه و براى زنان ساده، بى طرح، بى رنگ، بى هيچ نشانى از تجمّل و زر و زيور. عبادتى كه بسيارى از علما و نويسندگان به كار برده اند و حتى افراد عادى در هنگام محرم شدن از آن ياد كرده اند، تعبير كفن پوش شدن با احرام بستن است؛ يعنى لباسى كه در هنگام سفر به سوى خدا مى پوشيم، در آغاز سفر به سوى خانه خدا هم مى پوشيم. با احرام بستن در محشر انسان ها، فرد گم مى شود. حتى بسيارى از آن چه زندگى براى انسان محدوديت ها و زرق و برق ها را به همراه دارد. با محرم شدن بر خود حرام مى كنيم هرچه كه ما را به ياد خودمان مى آورد و نشانى از ما به همراه دارد، هرچه كه مى پنداشتيم در زندگى نمى توانيم آن را ترك و رها كنيم و هرچه يادگار دنياست بر خود حرام مى كنيم؛ مثل نگاه در آيينه و خيلى از روزمرگى و روزمرگى ها را از خودمان دور مى كنيم، لبيك مى گوييم؛ يعنى به نداى دعوت خدا پاسخ مثبت مى دهيم. به سوى او، همچون براده هاى آهن، كه جذب مغناطيسى قوى مى شوند، جذب شده و حركت مى كنيم ...

به سوى مكه مى رويم».

فاصله مدينه تا مكه 450 كيلومتر است.

حدود 30: 3 دقيقه بامداد به مكه رسيديم.

مكه- سه شنبه 30/ 10/ 82

در قرآن كريم، از مكه به نام هاى زير ياد شده است: بكه (آل عمران: 96)، امّ القرى (انعام: 92، شورى: 77)، بلد (بلد:

1)، بلد امين (تين: 3)، البلدة (نمل: 91)، حرم امن (قصص: 57، عنكبوت: 67). مكه ام القرى و مركز ظهور دين اسلام است و گذشته از شرافت و قداستى كه از آغاز خلقت و به خصوص از زمان حضرت ابراهيم عليه السلام داشت، نخستين آيه هاى قرآن كريم نيز در آن جا بر پيامبرخدا صلى الله عليه و آله فرود آمد و نيز آن جا زادگان آن حضرت و امير مؤمنان عليه السلام و فاطمه زهرا عليها السلام است. مكه در ارتفاع 330 متر از سطح دريا قرار دارد و رشته كوه هاى متعددى آن را فرا گرفته است.

هرچند اين شهر از هزاران سال پيش به قداست معروف بوده اما سراسر اين تاريخ جز آغاز و آخر آن به درستى روشن نيست.

به فرموده قرآن كريم، نخستين كس ابراهيم بود كه خانواده خود را در اين سرزمين بى آب و علف جاى داد. با ورود به مكه، ديگر زمزمه و يا فرياد لبيك ها قطع

ص: 176

مى شود؛ يعنى ديگر رسيده ايم. جالب است كه كعبه در مركز درّه اى واقع شده چون شهر مكه، شهرى كوهستانى است، ولى كعبه در پايين ترين قسمت اين شهر كوهستانى يعنى در وسط دره واقع شده، حتى در خود مسجدالحرام، كعبه در پايين ترين نقطه آن قرار گرفته و همواره عادت كرده ايم كه در صعود و حركت به سوى بلندى، به عظمت برسيم، به ويژه آنگاه كه عظمت خدايى است، ولى اين جا به عكس هرچه پايين تر مى رويم و از بلندى فرود مى آييم به خدا نزديك تر مى شويم و در مقابل كعبه، كه قبله نماز روز و شب ماست و به سوى آن نماز مى گزاريم، به سوى او مى ميريم و به سوى او دفن مى شويم و مرگ و حياتمان رو به اوست، حاضر مى شويم.

پس از رسيدن به شهر مكه، به محلّ اسكانى كه در خيابان ابن قيم، در عزيزيه، در نظر گرفته شده بود، رفتيم، پس از مستقر شدن در اتاقمان، وضو گرفتيم و عازم مسجدالحرام شديم.

مسجدالحرام همان مسجد پيرامون كعبه است و قديمى ترين و معروف ترين مسجد در تاريخ اسلام به شمار مى آيد.

تاريخ نشان مى دهد كه پس از رحلت پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله، مردم خانه هاى خود را نزديك به كعبه مى ساختند، سپس در دوران خلفا از آن جلوگيرى كرده و به تدريج بر مساحت مسجد افزودند؛ به شكلى كه هم اكنون حدود يكصد و هشتاد هزار متر مربع مساحت دارد. شصت و دو در بزرگ و كوچك براى آن ساخته اند؛ سه در اصلى و بزرگ آن به نام هاى «باب العمره»، «باب السلام» و «باب ملك العزيز» معروف است و بر هريك دو مناره به ارتفاع 92 متر با قاعده اى به ابعاد 7* 7 متر قرار دارد و بر تارك هر مناره، هلالى به ارتفاع 6/ 5 متر از برنز طلاكارى است. هفتمين مناره مسجد بر در «باب الصفا» است. دو مناره بزرگ نيز كه هريك به ارتفاع 89 متر است وجود دارد و بدين ترتيب، تعداد آن ها به نُه عدد رسيده است. مسجد با وسعت فعلى گنجايش حدود 820 هزار نمازگزار را دارد. در مسجدالحرام، پس از اقامه نماز صبح اعمال حج را به جا آورديم. نيت، هفت بار طواف كعبه، دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم، هفت بار سعى صفا و مروه و تقصير از جمله اعمالى بود كه به جا آورديم.

گاهى همراه شدن با كاروان، به دليل ازدحام جمعيت، تقريباً غير ممكن مى شود.

فشار جمعيت بارها و بارها طواف را با مشكل روبه رو مى كرد. امروز پايم به پاى

ص: 177

زائرى از تركيه خورد و مقدارى از آن را كبود كرد. درد پا و رفتن به پيش دكتر بختيارى، پزشك كاروان موجب آشنايى بيشتر بين ما شد. او تخصص بى هوشى دارد و اين دومين بار است كه به عنوان پزشك كاروان به حج مى آيد.

او مى گويد از سياست خوشش مى آيد ولى به شدت از ورود به عرصه سياست برائت مى جويد و ... دكتر بختيارى كه از زاويه نگاه يك پزشك به برخى مسائل حج مى نگرد، درخصوص وضعيت پزشكى حجاج ايرانى معتقد است كه حجاج مى بايست از مدت ها قبل تحت نظر پزشكان قرار گيرند و معاينات دقيقى بر روى آن ها انجام گيرد. كاهش و كنترل قند خون و فشار براى آن هايى كه با اين مشكلات روبه رو هستند، از ضروريات است و همچنين سرماخوردگى حجاج به علت خستگى بيش از حد و مستهلك شدن انرژى شان را رايج ترين بيمارى در حج مى داند.

چهارشنبه 1/ 11/ 82

روز نخست بهمن ماه، فكرم بى اختيار به ايران كشيده مى شود و به ياد مبارزات مردم بر ضدّ رژيم شاه، به رهبرى حضرت امام خمينى قدس سره در انقلاب اسلامى و كليه شهيدان انقلاب اسلامى افتادم. آشوبى از يادها و خاطرات، ذهنم را درگير مى كند. اما براى آن كه هرچه بيشتر بتوانم از فضاى معنوى حج استفاده كنم، سعى مى كنم كه تمام حواس خود را متمركز اين فضا و ساحت بسازم. امشب پس از نماز عشا به بام مسجدالحرام رفتم. از بالاى مسجدالحرام چشم انداز بسيار زيبايى است. مسجدالحرام داراى 9 گلدسته است كه همگى دوتايى و تنها يكى از آنها، كه در سمت حجرالأسود است، تنها است.

حجرالاسود كه در ركن شرقى است و به ارتفاع تقريبى يك و نيم متر از زمين قرار گرفته، سنگى است سياه، مايل به سرخى و بيضى شكل، به قطر سى سانتى متر، كه در آن، نقطه هاى قرمز ديده مى شود و در پوششى از نقره قرار گرفته است.

چاه زمزم، كه با بيست پله به زير زمين مى رسيد، همسطح ديگر جاهاى مسجدالحرام شده است و اكنون هيچ اثرى از ورودى قبلى به چشم نمى خورد. هر يك از مكان ها و مقام هاى مسجدالحرام تاريخ خود را دارد. در تاريخ آمده است هنگامى كه ابراهيم همسرش هاجر و اسماعيل را به مكه آورد و كنار كعبه

ص: 178

سكونت داد، اسماعيل به شدت تشنه شد و مادر به دنبال آب ميان صفا و مروه دويد و سرانجام زمزم به امر الهى جوشيد. پس از مدتى آثار چاه از ميان رفت تا آن كه عبدالمطّلب بار ديگر آن را حفر كرد و از آن زمان تاكنون حاجيان از اين آب بهره مند مى شوند.

پنج شنبه: 2/ 11/ 82

حجت الاسلام علوى، اعمال اول ذى حجه را براى زائرا كاروان بيان كرد؛ روزه گرفتن، خواندن دو ركعت نماز ميان مغرب و عشا در اين دهه، خواندن دعايى بعد از نماز صبح و پيش از مغرب منسوب به امام صادق عليه السلام و خواندن دعايى كه حضرت جبرئيل براى حضرت عيسى عليه السلام هديه آورد و بالاخره خواندن تهليلات منسوب به اميرالمؤمنين على عليه السلام.

جمعه 3/ 11/ 82

امروز مصادف با اول ذى حجه است.

ازدحام زائران به قدرى است كه رفت و برگشت به حرم ساعت ها طول مى كشد.

امروز باران رحمت الهى در شهر مكه باريدن گرفت و به قدرى باريد كه تمامى مسجدالحرام را آب فرا گرفت.

شنبه 4/ 11/ 82

صبح به قبرستان ابوطالب رفتم.

محوطه وسيعى است در كنار پل حجون و اكنون گورستان مردم مكه است. در گذشته به نام «شعب ابى دب» معروف بوده و عبد مناف، عبدالمطّلب، ابوطالب، خديجه كبرى عليهم السلام و تعداد زيادى از صحابه، تابعين و علما در آن جا مدفون اند. برخى به غلط گمان كرده اند كه شعب ابى طالب اين جاست. نام اين قبرستان، معلاة است، ولى در ميان ايرانيان به قبرستان ابوطالب شهرت دارد.

هواى مكه در اين ايام از سال، بسيار خوب است؛ تا آنجا كه گاهى بايد لباس گرم پوشيد. پنكه و كولر اتاق ما بيشتر خاموش است. دماى هواى مكه از ارديبهشت تا مهر، 32 تا 40 درجه و از آبان تا فروردين، 28 تا 32 درجه است.

آخر شب به حرم رفتيم و فرصتى دست داد تا به نيابت حضرت امام خمينى قدس سره، مقام معظم رهبرى، شهيدان، جانبازان، همه دوستان و همه مرحومان و درگذشتگان طواف انجام دهم و نماز طواف بخوانم. برخى شهيدان چون باكرى (مهدى و حميد)، حسين خرازى، تقى رضوى، مهدى عاصى تهرانى، حسين

ص: 179

ناجيان، همّت، صياد شيرازى، بهشتى، رجايى، باهنر، ملاآقايى، زين الدين و ... از جمله شهيدانى هستند كه همواره در خاطرم هستند.

يكشنبه 5/ 11/ 82

برنامه معمول زيارت بود.

دوشنبه 6/ 11/ 82

امشب بر آن شدم تا مقدارى كه امكان دارد، تصويرى از ديدنى هاى مسجدالحرام را بر روى گاغذ بياورم. اگرچه به هنگام اقامه نماز جماعت در طبقات دوم و سوم جايى براى نشستن نيست. اما اكنون كه دو ساعت و نيم از بامداد گذشته، اين دو طبقه خالى از زائران است. معدودى از زائران در حال طواف در طبقه دوم هستند. همچنين عده اى با ويلچر آمده و در طبقه دوم در حال طواف اند. عده اى خوابيده اند. به نظر برخى از اهل سنت خواب كوتاه، آن هم در صورتى كه به پهلو بخوابند مبطل وضو نيست! اما گروه زيادى به گونه اى خوابيده اند كه گويى سال هاست در خوابند. حاجيان كشورهاى مختلف در طبقه همكف چون پروانه پيرامون كعبه مى چرخند.

اكنون كه سه ساعت از بامداد گذشته، حجر اسماعيل خالى است و هيچ كس در آن نيست. شرطه ها (مأموران پليس) حِجر را بسته اند تا در آن نظافت آن انجام شود.

حجر اسماعيل ميان ركن شامى و عراقى و با ديواره اى به صورت نيم دايره، به ارتفاع 30/ 1 و عرض 50 سانتيمتر قرار دارد.

مى گويند هاجر و اسماعيل و حدود 70 پيامبر در آن جا دفن شده اند. گروهى از مأموران نظافت كه تعدادشان 20 نفر است و بيشتر اهل افغانستان، مصر، يمن و بنگلادش اند، لباس و شلوار آبى به تن دارند و مسؤوليت نظافت حرم به عهده اين ها است.

طبقه اول حرم مملو از زائران ايرانى است كه از ساعت 10- 11 شب به حرم مى آيند و يك يا دو ساعت پس از بامداد حرم را ترك مى كنند و از اين ساعت به بعد زائران كشورهاى ديگر مى آيند. ايرانى ها بيشتر در روبه روى حجر اسماعيل و ركن يمانى و مقام ابراهيم مستقر مى شوند و به دعا، نماز و تلاوت قرآن مى پردازند.

چهار زاويه كعبه را «اركان كعبه» مى گويند و هريك نامى خاص دارد. ركن شمالى را «عراقى»، ركن غربى را «شامى»، ركن جنوبى را «يمانى» و ركن شرقى را ركن «اسود» مى نامند. چون حجرالأسود در اين

ص: 180

ركن است.

امام صادق عليه السلام درباره ركن يمانى مى فرمايند: «ركن يمانى درى از درهاى بهشت است، از هنگامى كه خداوند آن را گشوده، هرگز بسته نشده است.»

مشاهده حجاج پابرهنه كشورهاى آفريقايى و آسيايى بسيار آزار دهنده است.

آيا براى حج استطاعت مالى كافى است و نيازى به استطاعت فكرى و بلوغ فكر نيست؟ (1) چرا كشورهاى مسلمان با بيش از 50 كشور و بيش از 5/ 1 ميليارد جمعيت دنيا و داشتن منابع سرشار طبيعى و خدادادى بايد اين همه گرسنه باشند؟!

تنها برترى حجاج ديگر كشورها نسبت به جمهورى اسلامى، شايد جوان بودن زائران آن ها است. همانگونه كه پيشتر اشاره شد، متأسفانه زائران ايرانى بيشتر سالخورده اند و جمعيت جوان در ميان حجاج ايرانى بسيار كم است. در كنار من زائرى از تركيه نماز را از روى كتاب مى خواند و حتى براى قرائت ذكر ركوع و سجده از كتاب استفاده مى كند. عجيب تر آن كه اين زائر در نمازش دوبار به ركوع رفت؟!

ساعت سه و نيم بامداد است و روبه روى مقام ابراهيم نشسته ام. حضرت حجت الاسلام محسن قرائتى در حال خروج از حرم است و زائران بسيارى به وى ابراز علاقه مى كنند. هركدام از او مطلبى مى پرسند. دكتر بختيارى، پزشك كاروان نيز از او پرسيده است: بهترين اعمال در مسجدالحرام چيست؟ و ايشان پاسخ دادند:

«طواف، نماز و بيرون كردن كينه كسانى كه از آن ها كينه اى به دل داريم.»

پايين بودن سطح سواد ايرانيان موجب شده است كه كمتر قرآن بخوانند و به جاى نماز و طواف، بيشتر با همديگر مشغول صحبت مى شوند. وصف صحنه هاى


1- برخى شرايط استطاعت عبارت اند از: سلامتى بدن، توانايى مالى، باز بودن راه، كافى بودن وقت و ...

ص: 181

مسجدالحرام بسيار كار دشوارى است.

جمعى به طواف و جمع زيادى به تماشاى كعبه نشسته اند. عده اى به نماز، گروهى در سعى صفا و مروه، عده اى در صف استلام حجرالأسود، عده اى مشغول تلاوت قرآن، سالخوردگان و جانبازانى بر روى ويلچر، در طبقه دوم مشغول طواف اند.

چرا ركن يمانى مركز تجمع ايرانيان است؟ چرا صداى ناله ها در ركن يمانى بلندتر است؟ شايد براى اين است كه شيعه، شناسنامه و هويت خود را در آن جا مى يابد و از آن جا، قرن ها تاريخ را مى كاود و به ياد على عليه السلام، فاطمه بنت اسد و ولادت آن حضرت در 13 رجب در خانه كعبه مى افتد.

همه در حال قيام و قعود در مسجدالحرام و در گرد خانه كعبه هستند. همه فرياد توحيد و برائت از مشركان را سر مى دهند. همه آمده اند تا در كنگره بزرگ حج، وحدانيت خدا را سردهند. فرق نمى كند كه ايرانى باشد يا يمنى و سودانى و اندونزيايى و مالزيايى و تركيه اى و افغانستانى و چينى و هندى و پاكستانى و ... همه با نژادها، ملّيت ها، زبان ها و رنگ هاى مختلف يك چيز را مى گويند:

«أَشْهَدُ أَنْ لاإِلَهَ إِلااللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ».

در كاروان ما مردى است سالخورده اما سرا پا نشاط به نام حاج احمد مداح، كه 26 بار به سفر حج مشرّف شده است. 9 بار تمتّع و بقيه را عمره. نخستين بار سال 1345 به حج آمده، با سه هزار و پانصد تومان هزينه و به مدت چهل و پنج روز اقامت در سرزمين وحى. از وى پرسيدم از خدا چه خواسته اى كه 26 بار به حج مشرف شده اى؟ گفت: در دعاى ماه مبارك رمضان، همواره توفيق آمدن به اين سفر را از خدا خواسته ام و همچنين ميان مقام و كعبه اين خواسته را هميشه با خدا در ميان گذاشته ام.

امروز صبح، با همراهان براى جمع آورى سنگ ريزه به اطراف محل سكونتمان رفتيم. قرار است فردا عازم عرفات شويم. عرفات، صحرايى است در شرق مكه در فاصله بيست و يك كيلومترى، بر سر راه طائف. گفته اند در آن جا آدم و حوا با هم آشنا شدند. در شمال اين اين سرزمين كوهى است كه آن را «جبل الرحمه» يا «جبل عرفات» مى نامند. صحراى عرفات در اين سال ها درختكارى شده و هر حاجى بايد از ظهر روز نهم ذى حجه تا غروب شرعى آن روز، در اين صحرا به قصد قربت وقوف كند.

ص: 182

جمعه 10/ 11/ 82: كوچ به عرفات

امروز مصادف با نهم ذى حجه 1424 هجرى قمرى است. اكنون ساعت 30/ 11 دقيقه صبح به وقت مكه است. تا چند ساعت ديگر بايد عازم عرفات شويم ...

حدود ساعت 30/ 15 سوار بر ماشين ها شديم و محل اسكان را كه در خيابان ابن قيم شمالى بود، به مقصد عرفات ترك كرديم. ساعت 30/ 16 دقيقه به عرفات رسيديم. در بدو ورودمان، برخى به كوه جبل الرحمه، كه چادر ما در جوار آن بود، رفتند و برخى به استراحت پرداختند.

روايت است كه پيامبر صلى الله عليه و آله خطبه حَجّةالوداع را بر فراز اين كوه ايراد كرد. آسمان نيمه ابرى است و گرماى آن قابل تحمّل است.

مسير نسبت به سال هاى گذشته بسيار خلوت بود. مسيرى كه سال هاى گذشته 4 تا 5 ساعت طول مى كشيد را در نيم ساعت آمديم. هنوز بسيارى از چادرها خالى است و حجاج نيامده اند.

واقعاً درك شب عرفات چه دل انگيز است. نماز مغرب و عشا را در چادر اقامه كرديم، سپس دعاى سمات و دعاى شب عرفه را خوانديم. بعد از صرف شام كه مقدارى خوراك لوبيا و مرغ بود، برخى به استراحت پرداختند و برخى مناجات و راز و نياز كردند.

من نيز سجاده و كتاب دعا را برداشته، خود را در دل جمعيت، براى پيدا كردن جاى مناسب، براى راز و نياز گم كردم. هر كاران كه به عرفات مى رسيد، برنامه اى داشت و گويى پس از مدت ها مى خواستند بغض فروخفته خود را بيرون بريزند كه توسل و گريستن بر امام حسين عليه السلام اوج بغض شيعه است. هركسى به صورت فردى و يا در گروه هاى دسته جمعى در حال مناجات، راز و نياز و زمزمه با خداى خود بود. همه زائران با لباس سفيد و يكپارچه. منظره دل انگيز شب عرفه بسيار زيباست. در دل شب «مسجد نمره» (1) و «جبل الرحمه» چون نگين در عرفات خودنمايى مى كند و خيل عظيم جمعيت در جبل الرحمه براى لحظه اى كاهش نمى يابد. هوا بسيار خوب است.

بسيارى از پتو استفاده مى كنند. فتواى مقام معظم رهبرى در بحث حج، واقعاً راهگشا است و به نظر مى رسد كه در آينده منشأ تحوّلى عظيم باشد.

به دليل بارندگى چند روز اخير، زمين نم دارد و نمى شود روى آن خوابيد. برادر همسرم چند حصير به عنوان زيرانداز براى خود و همراهان تهيه كرد. اگرچه مشكل نم زمين تا حدى حل شدنى بود، اما پستى و


1- اين مسجد كه در وادى نَمِرَه قرار دارد، محل توقف پيامبر صلى الله عليه و آله و حضرت ابراهيم در روز عرفه است. وادى نمره متصل به سرزمين عرفات و بر سر راه مشعر قرار گرفته است. مساحت اين مسجد بزرگ، حدود يكصد و بيست هزار متر مربع است و گنجايش حدود صدو پنجاه هزار نمازگزار را دارد.

ص: 183

بلندى آن به قدرى بود كه خوابيدن را مشكل مى كرد.

شنبه 11/ 11/ 82

صبح، نزديك ساعت چهار و نيم بامداد كه براى نماز بيدار شدم، دو نفر در چادر ما مشغول نماز شب بودند و بعد كه اذان صبح گفته شد، نماز را به جماعت خوانديم. پس از صرف صبحانه براى شركت در مراسم برائت از مشركين بعثه رهبرى رفتيم. آقاى رى شهرى پس از قرائت پيام رهبرى، به ايراد سخنرانى پرداخت و آقاى مرتضايى فر نيز شعارهايى بر ضدّ آمريكا و اسرائيل و ... سرداد. نكته مهم در پيام رهبرى آن بود كه ايشان خواستار برخوردارى سازمان كنفرانس اسلامى از حق وتو در شوراى امنيت شده بودند. بعد از ظهر نيز دعاى عرفه را خوانديم و هركس تلاش داشت از فضاى معنوى آن بهره گيرد؛ به خصوص آن كه در روز عرفه امام زمان عليه السلام با حاجيان در صحراى عرفات هم صدا مى شود و رحمت واسعه الى همه را دربرمى گيرد.

پس از خواندن نماز مغرب و عشا، آماده حركت به مشعر شديم. نكته جالب آن كه اهل سنت تنها جايى كه نماز مغرب و عشا را با هم مى خوانند، همين روز و در عرفات است.

كوچ عظيم ديگرى از «عرفات» به «مشعر» (1) آغاز شد. چند نفر از اعضاى كاروان ما پياده عازم مشعر شدند و به خيل كوچ كنندگان پيوستند. طريق مشاة، مسيرى است براى كسانى كه پياده عازم مشعر هستند و مشتاقان خاص خود را دارد.

سردار كاظمى، فرمانده نيروى هوايى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و دكتر عباس عصارى معاون سازمان تأمين اجتماعى، دو تن از اعضاى كاروان ما بودند كه مسير عرفات تا منا را پياده طى كردند و با چه شور و شعفى از آن فضاى روحانى و معنوى سخن مى گفتند. اين دو برادر كه با همسران خود به حج مشرف شده بودند تلاش وافرى در بهره گيرى از اوقات خود در حج داشتند و اين امر كاملًا محسوس بود.

اتوبوس ما در صف طولانى اتوبوس هايى كه به مشعر مى رفتند قرار گرفت، ولى به علت ازدحام شديد، پس از چند ساعت نشستن در اتوبوس، به پيشنهاد آقاى بايگان، مدير كاروان، بقيه راه را پياده رفتيم. كاروان حجاج شهر زلزله زده بم با نوار مشكى كه بر لباس احرام خود بسته بودند، شناخته مى شدند و اين موجب


1- مشعر، يعنى مكان شعور و درك و فهم. اين سرزمين كه در محدوده حرم است، درّه اى است كم وسعت كه ميان عرفات و منا واقع شده و طول آن تقريباً چهار كيلومتر است. در اين منطقه مسجدى است بسيار وسيع كه آن را مسجد «مزدلفه» مى خوانند. در محل همين مسجد، جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و آياتى را درباره مشعر براى آن حضرت تلاوت كرد. در اين سرزمين حجاج علاوه بر ماندن شب عيد، بايد از دميدن فجر تا طلوع آفتاب، وقوف كنند و مستحب است ريگ ها را از اين محل گردآورند.

ص: 184

مى شد كه ايرانيان وقتى آن ها را مى ديدند، براى آمرزش جان باختگانشان فاتحه بخوانند.

يكشنبه 12/ 11/ 82: روز عيد قربان

صبح زود، پس از طلوع آفتاب وارد سرزمين منا (1) شديم. براى رمى جمره (2) عقبه عازم جمرات شديم. ازدحام جمعيت به حدى بود كه حجاج ضعيف تر زير دست و پا مى ماندند و كمك كردن به آن ها بسيار مشكل بود. توجه به اجراى اعمال و مناسك در ميان حاجى ها به حدّى است كه هركس در هر شرايطى كار خود را انجام مى دهد. در نزديكى ما مرد سياه پوستى حوله هاى احرام خود را كاملًا از دست داده و برهنه در حال رمى بود! چندبار كه به همراه برادرم مى خواستيم براى رمى به جلوتر برويم، به علت ازدحام و فشار جمعيت نتوانستيم. پس از توسّل به حضرت زهرا عليها السلام در جايى كه قرار داشتم سنگ ها را زدم و سنگ هايى را به نيابت يكى از اعضاى كاروان كه بيمار بود انداختم. تلفات در رمى جمرات امسال بسيار بود كه رسانه ها تعداد آن ها را 270 نفر اعلام كردند. صداى آمبولانس ها لحظه اى قطع نمى شد. يكى از مسائل بحث انگيز درباره رمى جمرات همين كشته شدن برخى از حجاج است. آيا نمى شود تدبيرى اتخاذ كرد كه كسى كشته نشود؟

وقتى از رمى برگشتيم متوجه شديم كه يك اتوبوس هاى خانم ها، به همراه يكى از روحانيون كاروان نيامده و در راه مانده است! كيف و برخى وسايل؛ از جمله كالابرگ هاى قربانى نيز در آن ماشين جا مانده است. بالأخره با تلاش فراوان، نزديك غروب، قربانى 60 نفر از اعضاى كاروان ذبح شد و آنان با انجام حلق و يا تقصير از احرام خارج شدند. برخى نيز تلاش فراوان كردند كه به رغم عدم قربانى، از احرام خارج شوند كه آقاى علوى، روحانى كاروان با پرسش از بعثه، به آن ها اجازه داد. معدودى از زائران از جمله خودم در احرام مانديم.

به هرحال، ضعف در برنامه ريزى مسؤولان، عدم همكارى حجاج ساير كشورها و بالاخره كم تجربگى برخى مديران و در نهايت، ضعف رانندگى رانندگان مصرى و سودانى كه بيشتر اتوبوس ها را آن ها هدايت مى كنند و ... را بايد از جمله مشكلات مهم در جابه جايى حجاج دانست.

حضور برخى چهره هاى جوان در حج


1- منا درّه اى است به عرض تقريباً پانصد متر و طول حدود سه كيلومتر و نيم، كه حاجيان بايد از طلوع خورشيد روز دهم تا ظهر روز دوازدهم- جز ساعاتى كه اجازه داده شده- آن جا را ترك نكنند و در آن مكان بمانند. آن جا را «مُنى»، «مَنى» و «مِنى» هرسه خوانده اند.
2- جمره هاى سه گانه، در منا و نزديك به مكه است. نوشته اند در اين جا آدم شيطان را كه در پى وى مى رفت با افكندن سنگريزه از خود راند و حاجيان با تأسى به آن حضرت و به عنوان يك واجب دينى، روزهاى 10 تا 12 ذى حجه سنگ به طرف ستون هاى سنگى پرتاب مى كنند.

ص: 185

قابل تأمل است؛ چرا كه بيشتر حجاج ايران ميانسال و پير هستند. در كاروان ما چند چهره جوان حضور دارند كه با هركدام صحبت هايى شد؛ از جمله جوانى كه با همسرش ماه عسل خود را به حج آمده بودند و چه رسم زيبايى!

آقاى مشك فروش سى سال سن دارد و فارغ التحصيل رشته مكانيك است و در بخش صنعت مشغول به كار است. او به وهابيان و برخى ضعف ها در تدبير امور حج معترض بود. جوان ديگرى از كاروان، به نام حسين عراقچى كه 16 سال بيشتر نداشت و سال اول دبيرستان بود، پس از انجام دو عمره، اين سفر سوم او به سرزمين وحى بود و از اين كه توفيق سفر پيدا كرده، بسيار خوشحال بود. او هم مانند ديگر حجاج حلق كرد و به خيل سرتراشيده ها پيوست.

يكى ديگر از جوانان كاروان به نام مجيد انصارى، مؤذن كاروان در عرفات و منا بود و دعاى عرفه را به زيبايى مى خواند.

او دانشجوى سال سوم داروسازى بود و بيست و يك سال داشت. از وى پرسيدم وقتى كه حلق كردى چه احساسى داشتى؟

گفت: «تجربه جديد را حس كردم و نقطه اوج حج را در نيمه شب عرفات مى دانم.

بزرگ ترين تحوّل در من، در اين زمان ايجاد شد؛ چراكه گفته مى شود در آن جا هم نفس با امام زمان (عج) هستيم.

علاوه بر اين جوانان، حضور برخى چهره ها در كاروان نمود بيشترى داشت؛ مانند دكتر سيد هاشم سيد مهدى، پزشك جراح 60 ساله. اين سفر، پنجمين سفر حج او است. خانواده وى؛ از جمله خودش، پدر، برادر، پسر و دامادش، همگى از مدرّسان و مربّيان قرآن اند. او بخش اعظم خطبه هاى نهج البلاغه و همچنين اشعار حافظ، سعدى، مولوى و فردوسى را از حفظ دارد و با قرآن محشور است.

در هر سال، 12 مرتبه قرآن را ختم مى كند و تلاوت يك جزء قرآن در هر روز از برنامه هاى اوست. او ذكر خدا را آرامش بخش مى داند. پزشكى است خوش اخلاق و مبادى آداب.

دكتر سيدجواد مير، مشاور وزير و مدير كل بين الملل و سازمان هاى تخصّصى وزارت جهاد كشاورزى، كه از بستگان مى باشد، نيز از زائران كاروان است. او داراى تحصيلات دكتراى اقتصاد است و تجربه زيادى در آشنايى با جهان دارد.

به دليل تحصيلات خارج از كشور و نيز مسؤوليت هايى كه داشته، به بيش از 100

ص: 186

كشور جهان سفر كرده است و گنجينه اى از آموختنى هاى جهان را در سينه دارد. او لحظه ورود به عرفات و خروج از منا را اوج سازندگى معنوى مى داند و مى گويد: در سفر حج احساس مى كنيم كه حائلى ميان بنده و خدا نيست و اين بالاترين رضايتمندى است كه در اين سفر به انسان دست مى دهد.

حاج محمد (برادربزرگترم) و همسرش، حاج محمود حسينى (دايى همسرم) با همسرش و دكتر سيد جواد مير كه ذكر اوصافش رفت، با همسرش در اين سفر همراهم بودند.

دكتر ياوريانفر چشم پزشك، با مادرش به حج آمده است. رفتار بسيار محترمانه و مؤدبانه او با مادرش، مى تواند الگويى براى جوانان امروز جامعه ما باشد.

وقتى با او صحبت مى كردم مى گفت: از زمان فوت پدرش تلاش كرده است كه مادرش احساس تنهايى نكند.

مهندس سيد مصطفى خردمند، قائم مقام مدير عامل شركت قطار مسافربرى رجاء، از همسفران باصفا است. هرگاه او را مى ديدم، ياد فضاى جبهه و جهاد مى افتادم، به خصوص كه او همواره چفيه اى بر گردن مى انداخت.

سه شنبه 14/ 11/ 82

بعد از رمى جمرات، قربانى و حلق، در دومين روز بيتوته در منا، ساعت اندكى از بامداد گذشته، به همراه مدير كاروان و حدود 40 نفر از اعضاى كاروان، مسير منا تا عزيزيه را پياده و از آنجا تا مسجدالحرام را با اتوبوس طى كرديم تا آخرين اعمال حج را انجام دهيم؛ طواف، نماز طواف، سعى صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف نساء، آخرين مراحل و برنامه هاى حج تمتّع است. حوالى ساعت 2 بامداد به مسجدالحرام رسيديم و تنها دغدغه ام رسيدن به موقع بود كه بتوانيم پس از انجام اعمال طواف و نماز طواف به منا برگرديم و رمى جمرات سه گانه را انجام دهيم. ساعت 30/ 2 بود كه اعمال را آغاز كردم. در كمال ناباورى، اعمالم تا ساعت 4 بامداد طول كشيد. وقتى مؤذن مسجدالحرام اذان نماز شب را گفت، اعمال من تمام شده بود. هر شوط از سعى صفا و مروه را در 5 يا 6 دقيقه طى مى كردم. دليل اصلى رسيدگى سريع به اين اعمال، شايد خلوت بودن مسجدالحرام بود.

فرياد صلوات شيعيان لبنانى در طواف و سعى، فضاى عرفانى و روحانى ويژه اى را به مسجدالحرام بخشيد.

ص: 187

هنگام برگشت به منا، مدير كاروان يك دستگاه اجاره كرد و براى هر نفر 15 ريال كرايه داد. نزديك جمرات پياده شديم و پس از طى مسافت كوتاهى (صد پلكان) به جمرات سه گانه رسيديم. آخرين اعمال نماز ظهر و عصر را در سرزمين منا خوانديم و من چند ركعت نماز به نيابت از همسر و فرزندان و پدر و مادرم خواندم. شايد اين نمازها بهترين نوع به ياد بودن خانواده و بالاترين هديه معنوى براى آن ها باشد. از منا به سوى مكه و هتل ابن قيم شمالى را پياده طى كرديم كه حدود 20 دقيقه طول كشيد.

شب موفق به ختم قرآن شدم، سجده شكر به خاطر اين توفيق به جا آوردم. دقايقى از بامداد گذشته بود كه راهى مسجدالحرام شدم. به علت شلوغى بيش از حد، 45 دقيقه طول كشيد تا به حرم رسيديم. در كنار ركن يمانى دعاى مشلول را خواندم. گروهى به تنعيم (1) رفته و محرم شده اند تا حج مستحبى به جا آورند. جمعى نيز به طواف وداع مشغول اند؛ چراكه فردا بايد به ايران برگردند يا به مدينه بروند.

جمعه 17/ 11/ 82

پس از نماز صبح، به همراه اخوى و چند تن از دوستان دو وسيله كرايه كرديم و عازم جبل النور (2) براى رفتن به غار حِرا شديم. مسافت از پاى كوه تا غار 50 دقيقه طول كشيد. از پايين كوه تا بالاى آن دستفروشان و گداها بساط پهن كرده اند.

عكاس ها هم با عكس فورى كاسبى خوبى به هم زده اند. با 10 ريال سعودى يك قطعه عكس رنگى فورى مى گرفتند. فضاى غار بسيار محدود است و تنها يك نفر مى تواند درون آن به نماز بايستد و صف طولانى منتظران مانع از رفتن به داخل غار مى شود.

در فراز و فرود كوه، در اين فكر بودم كه حضرت خديجه عليها السلام اين مسير طولانى را چگونه 40 شبانه روز طى مى كرده و براى پيامبر صلى الله عليه و آله آب و غذا مى برده است.

شنبه 18/ 11/ 82

پس از نماز صبح، براى عمره مفرده عازم مسجد تنعيم شديم. حدود 50 نفر از اعضاى كاروان آمده بودند. از اين كه خداوند توفيق داد بار ديگر محرم شوم و اعمال حج به جا آورم خداى بزرگ را شكر كردم. در مسجد تنعيم محرم شدم و اعمال از حدود ساعت 30/ 8 آغاز شد. صفوف طواف كنندگان و سعى كنندگان به كندى حركت مى كرد. هنگامى كه نماز طواف نساء را خواندم، ساعت 15/ 11 را نشان مى داد.


1- مسجد تنعيم در ابتداى محدوده حرم واقع شده كه با توجه به توسعه شهر مكه، در حال حاضر جزو شهرمكه محسوب مى شود. هنگامى كه از مدينه يا جده وارد مكه مى شويم، در سمت چپ خيابان و در ورودى شهر مكه، ساختمان مسجد به چشم مى خورد. اين مسجد يكى از ميقات ها است و كسانى كه در مكه باشند، جهت احرام عمره مفرده به اين مسجد مى آيند و در آن محرم مى شوند. فاصله مسجد تنعيم تا مسجدالحرام شش كيلومتر است.
2- جبل النور در شرق شهر مكه واقع است و غار حِرا در بالاى آن قرار گرفته و ارتفاع آن، به اندازه قامت يك انسان است. پيامبر صلى الله عليه و آله تمام ماه رمضان هر سال را در اين غار به عبادت مى پرداخت و در غير ماه رمضان گاهى براى عبادت به آن جا مى رفت و تنها ياور آن حضرت؛ يعنى همسرش خديجه، بارها براى آن حضرت آب و غذا مى برده است. تا اين كه جبرئيل امين در بيست و هفتم ماه رجب بر پيامبر صلى الله عليه و آله كه در داخل غار مشغول عبادت بود نازل شد و اولين آيات قرآن را بر آن حضرت تلاوت كرد.

ص: 188

اين عمره مفرده را به نيت پدر و مادر و همسر و فرزندانم و همه شيعيان انجام دادم.

امشب ساعت 7 بايد چمدان ها را تحويل دهيم تا كاروان آن ها را به هواپيمايى جمهورى اسلامى تحويل دهد.

يكشنبه 19/ 11/ 82

ساعت 45 دقيقه بامداد است. زيارت اسماعيل و هاجر را خواندم و همچنين نماز زيارت را. حضرت حجةالاسلام جناب آقاى قرائتى ده قدم جلوتر از من نشسته است و جمعى از روحانيون گرد او را گرفته اند. آقاى قرائتى از جمله روحانيون پرنفوذ ايران است. شايد اين رمز موفقيتش در گرو اخلاص، سادگى و بذله گويى و مردمى بودن وكم بودن فاصله گفتار و عملش باشد.

مسجدالحرام در حال خلوت شدن است؛ به طورى كه مى توان به راحتى وارد حِجر اسماعيل شد و يا طواف انجام داد.

پس از نماز صبح و صرف صبحانه عازم قبرستان ابوطالب شديم. سپس به حرم رفتيم و آخرين خداحافظى با كعبه را انجام داديم.

پس از نماز ظهر و صرف ناهار، ساعت 30/ 15 مكه را به سمت جده ترك كرديم.

امشب فرصتى پيش آمد تا با دو تن از حجاج صحبت كنم. ابتدا با دكتر سيد هاشم سيدمهدى، پزشك جراح، 60 ساله كه وصفش گذشت. او مى گويد طبق يك سنت خانوادگى، مرتب جلسات قرآنى در خانه شان برگزار مى شود و خود او بنيان گذار هيأت پيروان قرآن است. دكتر سيد مهدى كه به همراه همسر و چهار فرزند خود به حج آمده است، در پاسخ به اين پرسش كه اوج حج را در چه مى داند؟ گفت: اوج حج را در وحدت مى دانم.

دكتر سيد جواد مير، ديگر هم صحبتى ام در جده بود. دكتر مير مجموعه سفر حج را با توجه به كاستى هايى كه در مديريت و مسائل اجرايى آن وجود دارد، بسيار سازنده مى داند و مى گويد: وقتى اعمال تمام شد، در روحم احساس سبكى كردم.

ساعت حدود 18 بود كه به جده رسيديم، در ميان راه، مؤسسه اى خيريه، به حجاج آب زمزم، پوستر مكه و مدينه، يك عدد نوار قرآن و يك بسته خوراكى هديه داد.

اين تبليغات در بدو ورود هم به صورت ديگرى خودنمايى مى كرد و حاكى از سرمايه گذارى هنگفت در امر اطلاع رسانى و تبليغات است.

ص: 189

آخرين نماز جماعت در اين سفر معنوى را به امامت حجت الاسلام علوى حسينى، روحانى كاروان اقامه كرديم. يكى از خدمه هاى كاروان گذرنامه و بليت ها را تحويل داد و گفت تا ساعت 10 شب در زير چادرى كه مستقر هستيم خواهيم بود و پس از آن به سالن انتظار، براى انجام تشريفات پرواز خواهيم رفت.

ساعت 30/ 23 براى تشريفات پرواز به سمت سالن فرودگاه رفتيم. مأموران هواپيمايى ايران اير چمدان ها و بارهاى فراوان حاجيان را كه چندين تن بود، از حجاج گرفتند و به بار هواپيما منتقل كردند. هنگام خروج يك جلد كلام اللَّه مجيد هديه پادشاه عربستان به همه حجاج داده شد.

از خداى بزرگ توفيق زيارت خانه كعبه و مسجدالنبى صلى الله عليه و آله و بقيع شريف و اجراى فريضه بزرگ حج را براى مشتاقان كوى دوست خواهانم.

پى نوشت ها

ص: 190

ص: 191

ص: 192

ص: 193

از نگاهى ديگر

ص: 194

حجّاج تركستان

اسرا دوغان

بخش نخست اين نوشته را، در شماره گذشته (54) آورديم و اكنون بخش دوم آن را، در شماره حاضر به شما خوانندگان گرامى تقديم مى كنيم:

حج در دوران روسيه تزارى

در نيمه نخست قرن نوزدهم، تركستانى ها از يك سو به خاطر عقب ماندگى سياسى، اقتصادى و فرهنگى و از سوى ديگر به دنبال سياست گسترش سيطره روس بر ديگر بلاد، زير سلطه روس ها درآمدند. در اين زمان مسلمانان تركستان براى انجام عبادات دينى، با مشكلات جديدى روبه رو شدند؛ به ويژه در عباداتى مانند حج، كه لازم بود دولت از ايشان محافظت كند. اسلام در اين سرزمين ها اهميت بسيار داشت و روس ها مى دانستند كه مانع شدن و جلوگيرى از عبادت، براى آنان دردسر ساز خواهد شد.

بنابراين، به جاى «منع»، سياست «محدود كردن» را به كار بستند.

امين الدوله كه در سال 1316 به حج رفته، مى نويسد:

«... چنانكه دو سال است احدى از تبعه روس نتوانسته اند براى حج تذكره بگيرند و آنچه رفتند، تذكره آن ها عنوان تجارت و سفر استانبول و مصر بود.»

وى در جاى ديگر مى نويسد: «محمد شامل پاشا پسر شيخ شامل داغستانى است كه سال ها با دولت روس جنگيده به دربار عثمانى پناهنده شده و در آنجا مدفون گشت.

ص: 195

محمد پاشا كه پسر اوست، ماهى 150 ليره مجاناً شهريه مى گيرد و در مدينه اقامت دارد.» (1) روس ها مى دانستند كه حج عبادت صرف نيست. به عكس، نقشه سياسى حج را هميشه زير نظر مى گرفتند و ارتباط حجاج تركستان در راه حج و خبر گرفتن از اوضاع همديگر براى روسيه بسيار خطرناك بود؛ زيرا اين امر نشانه اتحاد مسلمانان ماوراءالنهر محسوب مى شد. آن ها به دنبال اين بودند كه به شكل مناسبى جلوى اينگونه عبادات را بگيرند.

يكى از كارشكنى هاى آنان، خوددارى از دادن گذرنامه به حجاج تركستان بود. در سال 1880 بر اساس يك قانون، اعطاى گذرنامه به مسلمانان به حالت تعليق در آمد، ولى حجاج در برابر اين موانع تسليم نشده و با رفتن به بندر ادسه، با هزينه بسيار زيادى گذرنامه تهيه مى كردند و به راه خود، به سمت حجاز ادامه مى دادند.

روسيه نيز قادر نبود جلوى اين كار را بگيرد تا اين كه در سال 1904 اين ممنوعيت لغو شد، حتى در ادسه براى فروختن گذرنامه به مسلمانان، دفاتر زيادى باز شده بود و بعضى از مسلمانان نيز در اين ميان، دچار نيرنگ بازى هاى دفترداران مى شدند. (2) حكومت براى مقابله با فريضه حج، تشكّل هاى مسيونرى به راه انداخت و به علما در مورد نوشتن كتاب و رساله براى منع مردم از سفر به حجاز فرمان داد. يكى از اين كتاب ها در سال 1870 با نام «سفر به حج و مكه و تأثير سياست و دين» چاپ شد. در اين رساله به نقش سياسى- فرهنگى مناسك حج توجه شده و در عين حال، تا حدّ ممكن مسلمانان از رفتن به حج منع شده بودند.

در اواخر قرن 19، تفكّر اسلامى گسترش يافت و بالطبع روس ها از اين امر بسيار نگران بودند. اين ترس و وحشت تنها در روس ها نبود، بلكه كشورهاى غربى؛ مانند انگلستان كه مستعمرات زيادى در ميان ممالك اسلامى داشتند، نيز گرفتار چنين وحشتى بودند. براى جلوگيرى از سفر مسلمانان به حج، داشتن تنها يك دروغ و شايعه نيز كافى بود؛ مثلًا كافى بود بگويند بيمارى وبا در ميان حاجيان شايع شده است!

بعد از 1890 سازمان هاى قرنطينه بيمارى هاى مسرى تشكيل شد. در اين سياست، به ظاهر هيچ منعى براى رفتن به حج وجود نداشت، ليكن با گنجاندن مسأله بيمارى به عنوان شرط شرعى، براى


1- سفرنامه مكه، امين الدوله، انتشارات توس، 1376، صص 64 و 233
2- حجاج مسلمين و امور صحيّه، عبداللَّه، ابراهيم، ص 142، چاپ 1328

ص: 196

پيش گيرى از اين سفر كفايت مى كرد.

عبدالرشيد ابراهيم، يكى از مسلمانان روسيه، كه اصالتاً ازبك بود، تجربه خود را در كتاب «سفرنامه حج» اينگونه آورده است:

«هر اندازه كه قرنطينه در ظاهر يك تدبير صحيح است، در اصل يك معلنت سياسى است. ولى متأسفانه رجال حكومت عثمانى و پزشكان، از اين جهت در كل معنا غافل و بيگانه هستند.»

شگفت آن بود كه معمولًا در اوايل ماه رجب، زمانى كه حجاج مى خواستند گذرنامه بگيرند، اعلام مى شد كه در يكى از ايالات روسيه وبا مشاهده شده است! چون راه عبور حجاج، در ماه رجب و شعبان از خاك روسيه بود، اين امر هر سال اتفاق مى افتاد و خبر ديده شدن آثار بيمارى وبا مرتب اعلام مى شد. همچنين بايد در نظر داشته باشيم كه به خاطر ساخت راه آهن به وسيله دولت عثمانى، راه حج بسيار كوتاه شده بود. به همين دليل اجازه نمى دادند كسى در ماه رجب براى اخذ گذرنامه مراجعه كند.

مسلمانان بعد از مدتى، به فكر چاره افتادند. آن ها نه گذرنامه حج كه گذرنامه يك كشور ديگرى را از دولت روسيه مى گرفتند! ولى متأسفانه حجاج ما وقتى از مكه خارج مى شدند، مى بايست قرنطينه را تحمل مى كردند. از آنجا به بيروت رسيده و دوباره قرنطينه مى شدند و به ازمير مى آمدند و بار ديگر همان بدبختى را داشتند و اگر مى خواستند به روسيه بروند، دوباره در كفّه قرنطينه مى شدند، ولى در هيچ يك از آن ها، نه قانونى وجود داشت و نه بهداشتى.

حتى بعضى وقت ها چنان برخوردهاى بدى مى شد كه با هيچ عقلى سازگار نبود.

اگر يك كشتى از مسلمانان از استانبول به روسيه مى رفت، حتماً قرنطينه مى شد، ولى كشتى روسى كه قصد برگشت از قدس را داشت، مشمول قرنطينه نمى شد و اگر در اين كشتى فقط و فقط يك مسلمان وجود داشت آن فرد بايستى تحت قرنطينه در مى آمد. در واقع، آن زمان قرنطينه منحصر به ايام بازگشت حجاج بود.

به نظر مى رسد اين امر از يك سو به جا بود و از سوى سياسى و نوعى ستم؛ زيرا قرنطينه اى كه در كشورهاى مسلمان (مانند مصر و يا قدس) اجرا شد، تا اين حد سخت گيرانه نبود.

در اسناد عثمانى، نمونه هاى زيادى از اين دست وجود دارد كه تنها دو مورد از

ص: 197

آن ها را در اينجا مى آوريم:

* عثمانى ها در خصوص بيمارى وبا و انجام قرنطينه، بسيار سختگيرانه عمل نموده، به شكايتى از طرف حجاج توجه نمى كردند. حجاج و مسافرانى كه از سمرقند وارد قلمرو عثمانى مى شدند و نشانه هاى وبا در آن ها پديدار مى گشت، تحت كنترل و معاينات بهداشتى قرار مى گرفتند.

92 /Z /0131( N .PRK .AZJ 52 /85

قرنطينه (تحفّظ خانه) حجاج و ديگر مسافرانى كه از ادسه و كؤستنجه به درِ سعادت آمده اند.

)42 /6 /5231( Y .MTV .303 /071

گزارش عزيمت حجاج خراسان به مكه، از مسير كرمانشاه، به خاطر اغتشاش راه روسيه و لزوم جلوگيرى مفرط آن ها به قبض عبور و لزوم صدور تذكره براى آن ها از اداره تذكره محل اقامت. (65- 165/ 1/ 25 1324 سال- مركز اسناد وزارت خارجه ايران، فرستنده: اداره تذكره خراسان و سيستان).

رونوشت نامه در خصوص دستور استرداد جريمه دريافتى از حجاج تيمورى با توجه به سرقت تذكره هاى آن ها و نامه در مورد صدور دستور استرداد وجوه جريمه دريافتى از حجاج تيمورى به آن ها.

سال 1324. 4- 4، 3- 3/ 5/ 25/ (مركز اسناد وزارت خارجه ايران).

نامه اى در باره رييس گمرگ سيستان از استرداد وجه دريافتى از حجاج تيمورى سرقت تذكره آنها و لزوم رسيدگى به قضيه.

116- 115/ 1/ 6/ 25/ 1324 (مركز اسناد وزارت خارجه ايران).

ممانعت از حركت حجاج روس به سمت حجاز كه در قرنطينه خانه كالازومن شورش به پا كرده بودند.

)9231 h( /Dosya 05 /1 DH .ID

على رغم اين كه حكومت روسيه قادر به حلّ اين مسأله نبود، در سال 1896 كميته اى زير نظر والى عمومى تركستان تأسيس كرد. اين كميته در جلسه اول خود اظهار داشت كه اساساً ممانعت از رفتن به حج قابل قبول نيست. به همين دليل بايد بدين امر اجازه داده شود. ولى اين مسامحه، امرى ناخواسته بود. بر اساس رأى اين مجمع، سفرهاى حج مى بايستى در چهارچوب برنامه اى خاص انجام مى شد.

اگر كسى مى خواست از راه دريا برود، با قطار از تركستان به بندر كريمه (ادسا) و از آنجا هم مى بايست با كشتى هاى روسى به حجاز مى رفت.

اين برنامه بعد از مباحثه هاى طولانى

ص: 198

در تاريخ 1903 از طرف روسيه تزارى تأييد و به مرحله اجرا در آمد.

)hukumeti ,Mayis 1993 s .31 Car yol ,Turkistan Hacilari ve( [ D .Brazuer ,Mekke ge

در اين ميان و در سال 1904، قانون ممنوعيت سفر حج لغو شد. در آن دوران، تاجرى ثروتمند از تاشكندى، به نام سيد غنى عظيم بايف، پيشنهادى را درباره حج گزارى به والى عمومى تركستان ارائه كرد، ليكن نگاه والى به اين پيشنهاد مثبت نبود. او هم بعد از اين به پايتخت روسيه رفت و از سن پطرزبورگ موافقت گرفت.

در اين پيشنهاد براى حجاج بايستى قطارهاى خصوصى تهيه مى شد. جايى كه حجاج در آنجا جمع مى شدند، يا همان بندر ادسا، حاجى خانه ها و مراكز بهداشتى تأسيس مى شد و مترجم ها در طول راه براى كمك به حجاج مستقر مى شدند. امور حج نيز بايد بر عهده شركت هاى خصوصى گذاشته مى شد.

روس ها در سفارت ها و كنسول گرى هاى حجاز از مسلمانان تركستان اقدام به جذب كارمند مى كردند. از ميان اين افراد، شاعر و متفكر سمرقندى، صدقى منجزى (1869- 1927) در تاريخ 1900 در سفارت جده به كار مترجمى مشغول شده بود. يكى ازاين شركت هاى مسافرتى، شركت عظيم بايف بود كه با مديريت جديد، اولين سند حج خود را در سال 1908 با گروهى ده هزار نفرى محقّق ساخت. (همان كتاب، ص 32).

اين تنظيمات جديد نتوانست درگيرى هاى حجاج تركستان را از ميان بردارد. انتقاد بسيار تندى كه عليه عظيم بايف از طرف يكى از حجاج تركستان به نام مصطفى يانقليجو، كه به اداره اتحاد مسلمين فرستاده شده بود، چنين مى گويد:

«افندى محترم! شما را به خدا قسم مى دهم اين نامه را كه با اشك خونم نوشته ام، در مجله تان مطرح كنيد. دو سال قبل كسى كه با نام سيد غنى عظيم اف، بين حجاج سمسارى مى كرد، امسال كارش بسيار گسترده تر شد. حجاجى كه وارد ادسه شده و وارد منازل مى شوند از طرف مأمورين دولتى دستگير مى شوند، گويا به زندان برده مى شوند. از دو طرفشان كشيده و به حاجى خانه عظيم بايف مى برند. بعد از اين كه يكبار به حاجى خانه وارد شدند، ديگر ممنوع الخروج مى شوند. اگر كسى به طور اشتباه نيز از اين حاجى خانه بيرون

ص: 199

مى آمد، نگهبانى فرياد مى زد كه داخل شو اى سگ! اين رفتار را مجله هاى ادسا به بهداشت حجاج نسبت مى دادند. ولى حجاج روسى كه از قدس مى آمدند) Palamonikha (و با ما در يك جا زندگى كرده و با همان واگن آمده بودند، در داخل شهر آزادانه تردد مى كردند.

حجاج در رفتن از ادسا مجبور هستند بليت شان را رفت و برگشت بخرند و بايستى با كشتى روس عزيمت كنند. اگر تنها بليت رفت مى خواستند شركت ها از فروش بليت خوددارى مى كردند. قيمت بليت آنقدر زياد است كه در عقل انسان نمى گنجد. اين امر هر ساله بدين گونه است. حاجى مانند فردى تبعيدى تحت الأمرِ خادمان كشتى به حج مى رود و بر مى گردد. كشتى حجاج را مانند يك قايق فاضلاب نگاه مى كنند. تا چه وقت حالمان بدينگونه خواهد بود؟! چه وقت چشم اعضاى مسلمان محترم مجلس مبعوثان استانبول دوما به وضعيت ما مى خورد و از اين رذالت خلاص مى شويم!؟

موكّل هاى مرخص دوما و اعضاى مجلس مبعوثان! شما ميزبان هستيد و ما ميهمان. گمان مى شود كه توجه داشتن به حال ما و راضى شدن به اين حال، كه در سرزمين خودتان اتفاق مى افتاد، با ميهمان نوازى عثمانى كه به اين خصوصيت از اول افتخار مى كردند، هيچ وقت قابل قبول نباشد.

اى نايبان! نگاه كنيد به احوال مسلمانان، مرحمت بكنيد! به اين وحشت كه در داخل مدنيت اجرا مى شود، اجازه ندهيد.

مثل ملت هاى ديگر، ما هم حج شريفمان را با كمال حرمت و استراحت انجام دهيم. چاره اين مسأئله بر عهده شما واجب است مگر نه مسؤوليت شما در پيش خدا خيلى زياد است؟!»

سفرهاى قبلى كه با كاروان انجام مى شد، جاهاى مشخص و معين طبق سن ميهمانپذيرها و سيستم هاى حفاظتى داشت.

در مسير قطار حجاج هم هزاران نفر براى سوارشدن به قطار در ايستگاه كوچك و غير مجهّز تجمع مى كردند. در اينجا خطرهايى جان حجاج را تهديد مى كرد.

بيشتر حجاج نمى توانستند از نظر بهداشتى به اندازه كافى از خود مراقبت نموده، مريض شده و در استانبول براى بازگشت به كشور خودشان گدايى مى كردند. اما برخى از اسناد در اين ارتباط:

آنان به سفارت روسيه سر مى زدند.

در صورت برگشت، دست خالى از آنجا پيش امراى عثمانى رفته و از آنان

ص: 200

كمك مى خواستند.

اعطاى هزينه كافى براى بازگشت حجاج بخارا و اهالى چين، كه در سعادت پريشان شده بودند.

)21 /R /6331( MV /361 /63

- حمل و نقل رايگان حجاج بخارايى) 92/ M/ 2331 (DH. ID. 25/ 11

- پرداخت هزينه سفر بازگشت 600 حاجى افغانى كه بعد از برگشتن از جده، در استانبول متوقف شده بودند، از ترتيبات مصارف غير مسلحيفه.

)10 /RA /8231( MV .731 /711

- مساعدت به بازگشت حجاج افغان كه از بخارا به قصد حجاز وارد استانبول شده و به خاطر كمبود مالى، قادر به ادامه سفر نبودند.

01 /05 )32 /RA /2331( DH .MP .HPS .M

به نظر مى رسد كه حجاج تركستان، در مسير حج، مشكلات گوناگونى داشته اند.

بهبودى در سفرنامه حج خود چنين مى نويسد:

«حاجى به خاطر اين كه در كيسه پولش، هزاران سكه پول نداشت، نمى توانست به اندازه اى كه دلش مى خواست غذا بخورد. در قرنطينه خودش را مسكين نشان مى دهد و بدون پول از قرنطينه عبور مى كند و ذلّت را به جان مى خرد، حاجى مكتب و مدرسه ديده پيدا نمى شود.

بعضى از حجاج ما بدون داشتن پول راهى سفر مى شدند، بسيار تأسف آور است كه «ما مسكينيم» مى گفتند و با حمال و مأمورين بندر دعوا مى كردند. بعضى گوشت هاى يك ماه قبل را مى خوردند و مريض مى شدند. در آن هواى گرم، گوشت اسب و غاز مى خوردند.

يكى از شكايات حجاج تركستان به دولت عثمانى را در ذيل مى آوريم:

مشكل تراشى دلال هاى تبعه روس در بين مسلمانانى كه قصد عزيمت به حج را داشتند، با سوء استفاده از عدم آشنايى حجاج به زبان روسى. در عوض دولت عثمانى نيز با مهر رسمى اقدام به تعيين كدخدايى از اهالى مسلمان چين و تركستان مى نمود تا اين مسأله را برطرف نمايد.) 92/ 2/ 0131 (Y. PRK. AZT 52/ 85

سفر حجاج زن به حجاز بسيار دشوارتر است. بهبودى در اين مورد مى نويسد:

بعضى از برادران تركستان با عيالشان به سفر مى روند. در كشتى احوال حجاج

ص: 201

خانم بسيار اسف بار است. با اين حال كشانيدن آن ها به حج و زير پا گذاشتن ايشان و پنهان كردنشان دربدترين جاى كشتى و پوشاندن آنان در لباس هاى ناراحت، واقعاً گناه است. آن ها به سبب شدت سفر و اذيت در مسير، مريض مى شوند. اگر مى شد مادرهاى بيچاره مان را نبريم، بهتربود. امپراتورى روسيه براى جلوگيرى از يك شورش و نارضايتى اجتماعى بود كه رفتن به حج را به صورت علنى منع نمى كرد. مسلمانان نيز در راه چاره جويى براى مبارزه با دسيسه روس ها، به ناچار حج پنهانى را در پيش گرفتند. آنان گاهى به بهانه بيمارى، گاهى براى تجارت و گاهى نيز به صورت غيرقانونى از كشور خارج و به حج مى رفتند؛ زيرا كنسولگرى روسيه در جده مراجعه افراد زيادى را ثبت كرده كه فاقد گذرنامه بوده و به صورت غير قانونى وارد حجاز شده بودند.

(Brauzer ,S .30)

بيشتر اين حجاج احتمالًا به صورت قاچاق از راه ايران، افغانستان و هند به جده سرازير مى شدند.

روس ها هميشه سعى مى كردند تا اخبار شورشى ها و حوادث داخلى و خارجى مسلمانان تركستان به گوش ديگران نرسد. به طور مثال، در سال 1903 كه شورش دوكچودر فرغانه به وقوع پيوست، روس ها رفتن به حج را براى مسلمانان تركستان ممنوع اعلام كردند.

Kaybolan vatan Turkistan Faciasi( )Muhammed MusaTurkistani ,

(1983 ,S .345 )

ما از تعداد مسلمانانى كه هر سال از روسيه تزارى موفق به انجام سفر حج مى شدند، اطلاع دقيقى نداريم. براى تثبيت ارقامى كه نزديك به حقيقت باشد، بايستى اسناد مربوط به حج در كنسولگرى روسيه در جده و مدارك موجود در سازمان هاى روسى مورد بررسى قرار گيرد.

با اين حال، اسناد و نوشته هاى ثبت شده در كنسولگرى روس در سال 1894 اطلاعاتى را در اختيار ما مى گذارد كه نشان مى دهد، حدود 75% از 3500 نفر حاجى اعزامى، از حجاج فرغانه بوده اند.

Marefetge ,Taskent ,1984( )Isa Cabbarov ,Zulmetten

تعداد حجاج، باتوجه به قحطى ويا وفور نعمت در كشورهاى اسلامى، هر سال كم وزياد مى شد. به طور مثال، در سال 1909 به دنبال افت ميزان توليد پنبه، كه از اصلى ترين منابع درآمد مردم فرغانه به شمار

ص: 202

مى آمد، تعداد حجاج به 1500 نفر كاهش و در عوض در سال 1910 به خاطر خوب بودن محصول پنبه، اين رقم به 5000 نفر افزايش يافته بود. Brauzer S. 31 (

على رغم اين كه ترك هاى تركستان در دوره روسيه تزارى شرايط بسيار سختى را مى گذراندند، با اين وجود علاقه و عشق خود به سرزمين مقدس را در هر جايى بروز مى دادند. آنان براى آسان كردن سفرهاى حج از هيچ تلاشى دريغ نمى كردند. در اين چهارچوب، از آنجا كه راه آهن اسانبول حجاز دولت عثمانى مسير حج را كوتاهتر و آسانتر كرده و براى اهالى تركستان نيز بسيار پر فايده به شمار مى آمد، آنان نيز تا جايى كه توان داشتند كمك هاى مالى خود را براى انجام اين پروژه ارسال مى كردند. از آن جمله در سال 1316 هجرى، از طرف كوشبك هاى بخارا و آستاناكول براى راه آهن حجاز مقدار 846. 37 قروش به كميسيون اعانه راه آهن عثمانى فرستاده شد. ب)

81 -3 /evrak n .084 /032( )BA .Yildiz esas evrak ,Kisim

به همين شكل، يابال باطور از اميران مانايماى گرگير در سال 1904 در اثناى سفر به حجاز از راه استانبول، مقدار دو هزار صم) Som (كمك مالى كرده بود. در مقابل، از طرف عبدالحميد پادشاه عثمانى نيز برات و نشان طلا به وى اعطا شد.

Sabdan )Kemal Sabdan Ululu ,

baatir ,Haz .N .Kapov Biskek ,1992( Sabdan Koskaca Tarih ,

حج در دوران كمونيست ها

تركستان به دوره جديدى پا گذاشت كه در آن، انقلاب بلشويك بر ضدّ اسلام به وقوع مى پيوست. بلشويك ها در سال هاى

ص: 203

ابتدايى حكومت خود تدابير سختى را در برابر اسلام انديشيده بودند. از مهمترين دلايل اين امر، شورش آزاديخواهان باسمالچيان مسلمانان در تركستان بود. رژيم در جهت عدم موفقيت در برابر اين گونه حركات، سياست مجادله با مسلمانان را مدتى كنار گذاشت.

اسنادى در خصوص رفتن مسلمانان به حج در اين دوره در دست نداريم.

در ميان سال هاى 1918- 1920 بين ارتش سرخ روسيه و باسمالچيان جنگ شديدى رخ داد كه در نتيجه آن، مردم فرغانه روزهاى سختى را پشت سر گذاشتند.

در اين زمان مسلمانان فرغانه به حج، به عنوان راهى براى نجات مى نگريستند.

كايقوسوز آتاباى در چهارمين اجتماع كميته مركزى تركستان چنين مى گويد:

«مردم فرغانه اكنون تك تك و گروه گروه زندگى روستاييان را خراب مى كنند، مال هايشان را مى فروشند. آن ها كه بچه ندارند زنانشان را طلاق مى دهند و براى رفتن به حج، به سوى قطارها مى شتابند.»

در اين ايام رفتن به حج آنقدر رواج يافته بود كه به حجاز به چشم سرزمين موعود موعود فرغانه نگريسته مى شد.

Taskent 1992 ,)S .85( kaygilari ,Ozbegim ,ed .M .Mansur ,Kaygisiz Atabeyin

در اين سال ها ترك هاى تركستان به بهانه اداى فريضه حج و به جا آوردن مراسم آن، به خارج كشور رفته و ديگر برنمى گشتند. تعداد حجاجى كه از سال 1920 به اين سوى به عربستان رفتند و در آنجا ساكن شدند، 300- 400 هزار نفر را شامل مى شود.

بلشويك ها بعد از تسلط كامل بر تركستان، مجدداً مجادلات دينى خود بر ضدّ مسلمانان را به راه انداختند. آنان بعد از سال 1920 بر سرعت فعاليت هاى خود افزودند.(Guresgen Hudusizlar birligi)

جمعيت مبارزان بى خدا مقاله اى را در نشريه خود به نام «مجله بى خدايان» چاپ كردند كه در آن نوشته هايى را بر ضدّ حج و جدال با مسلمان ها مشاهده مى كنيم. در اين مجله، مقاله اى به نام «حج و قربانى» منتشر شد كه در آن آمده بود: حج از طرف محمد تنها براى تأمين مالى صحراى عربستان درست شده و به خاطر تسلّط بر دنياى اسلام است! اين اعراب فقط مى خواهند از فقراى تركستان سود ببرند!

(Hudasizlar ,N .4 .1929 ,s .3233)

ص: 204

در ميان سال هاى 1390- 35 هيچگونه برنامه اى براى رفتن به حج وجود نداشت و مسلمانان تنها با سعى و كوشش خود به حجاز مى رفتند.

وقتى روس ها در جنگ جهانى دوم با شكست مواجه شدند، در خصوص سياست دينى خود نيز تجديد نظر كردند. در اين زمان، براى كسانى كه داراى احساسات وطن پرستى بودند تا اندازه اى نسبت به مسائل دينى آزادى عمل داده مى شد. در سال 1943 مؤسسه نظارت دينى مسلمانان قزاقستان و آسياى ميانه تأسيس شد. مردم زيادى براى رفتن به سفر حج به اين مؤسسه مراجعه مى كردند. مؤسسه نظارت دينى نيز اين درخواست ها را به حكومت اعلام كرده و براى سفر مسلمانان از آن اجازه مى گرفت. در اين سال، هيأتى 6 نفره متشكل از آخوند قاراقالپاكستانى از قاضى هاى مؤسسه نظارت دينى، يك اجر از نمنگان، يك امام خطيب از خجند، يك معلم و يك نفر تاجر از قزاقستان از راه ايران به بغداد، از آنجا به مصر و از مصر نيز به مكه رفتند.

Jurnali ,S ,3 .4 .Taskent( Muslumanlari Diniye Nezareti yil hac seferi ,Orta Asya ve Kazakisan )Kadi Muradhaca Salihi Otgen

ولى در سال 1947، همانند امپراتورى تزارى، به بهانه وجود خطر بيمارى مالاريا، از رفتن به حج ممانعت به عمل مى آمد كه اين رويه تا مرگ استالين در سال 1953 نيز ادامه پيدا كرد. در اين سال حكومت شوروى به عنوان نوعى تبليغات مثبت و براى نشان دادن خود به تمامى مسلمانان جهان، آزادى هاى دينى و امكانات خصوصى ويژه اى را براى حجاج تركستان در نظر گرفت. روس ها ابتدا كاروانى از مأموران خودشان را تشكيل داده و آن ها را براى تبليغات به استانبول فرستادند. رياست اين كاروان را امام مسجد مسكو، صالح اف كه از مسلمانان تاتار بود، برعهده داشت.

دولت روسيه در اين كاروان افرادى از تمامى جمهورى هاى مسلمان خود؛ همچون باشقورد، قزاق، قفقاز و آذربايجان را جاى داده بود. در ميان سال هاى 1945- 1980 روس ها هر ساله 15- 30 نفر را به حج مى فرستادند كه هريك از جمهورى ها، در اين تعداد 2 الى 4 نفر نماينده داشتند.

در سال 1980 و در پى اجراى سياست هاى باز گورباچف، ده ها هزار نفر به مؤسسات زيارتى حج مراجعه كردند. به دنبال آن، مسؤولان شوروى با مشكلات فراوانى روبه رو شده و براى كاستن از اين

ص: 205

مشكلات، هزينه هاى سفر حج را افزايش دادند.

به عنوان مثال هرچه سفر حج كه در سال 1989، 400 روبل بود، در سال 1990 به روبل رسيده بود.

toMekke ,1991( protest Aganist Cost of pligiramage Anny Sheehy ,Dagistani Muslim

حج در تركستان پس از كمونيست ها

جمهورى هاى تركستان در سال 1991 به استقلال رسيدند و قوانين و مقررات جديدى را براى آزادى هاى دينى تصويب كرده و امكان انجام عبادات دينى را فراهم آوردند. مردم مى توانستند با آسودگى به حج بروند. تعداد حجاج در اين دوران به اوج خود رسيد. در سال 1991، 400 نفر و در سال 1994، 2700 نفر تنها از جمهورى ازبكستان به سفر حج رفتند. در حال حاضر نيز حجاج تركستان مى توانند آزادانه به حج بروند. گمان مى شود كه از كشورهاى ديگر همسايه هم به همين اندازه به حج رفته باشند.

آداب و رسوم حج در تركستان

مردم تركستان از قرن ها پيش اهميت زيادى را براى انجام فريضه حج قائل بوده اند و براى سفرهاى رفت و بازگشت حج، برنامه هاى مخصوصى داشته اند.

وامبرى در خصوص اين آداب و رسوم، چنين مى نويسد:

«وقتى به چادر باسملا رسيديم، ما را پياده كردند. در اينجا مشخص شد كه اهالى كاروان ما در كجا ميهمان مى شوند.

احوالاتى را كه در اينجا مشاهده كردم، در عمرم فراموش نمى كنم. مردم قادر نبودند. اين ميهمان ها را در ميان خود تقسيم كرده و به خانه خود ببرند. آن ها پذيرايى از كاروان حجاج را براى خود يك افتخار مى دانستند (وامبرى، ص 62).»

مسلمانان قرقيز نيز فريضه حج را انجام مى دادند. كسانى هم كه قادر به انجام سفر حج نبودند، ملّاهاى ديندارى را كه از بخارا كاشمر، سمرقند و تاشكند آمده و به سمت حج مى رفتند را «حج بدل» و يا نايب الزياره قرار مى دادند. مخبرالسلطنه مى نويسد:

«در مدينه بين اهالى، تعصّب بيشتر از مكه است، خصوصاً در مردم بخارايى كه هميشه جمعى مجاورند. وقتى كه در مدينه بودم، (1321) وقتى مى خواستم وضو بگيرم، گفتم با عصبانيت، آقا! عجله

ص: 206

كن. متوجه شدم كه چند بخارايى غضب آلود منتظرند. محلّ تعجب است كه به اين اندازه مغاير بين برادرهاى دينى انداخته اند. (سفرنامه مخبر السلطنه، انتشارات تيراژه، 1367، ص 296).»

ميرزا داود هم مى نويسد:

«حجاج بخارايى در همان كشتى كه ميرزا داود با هم مى رفتند، از او مذهبش را پرسيدند. او پاسخ داده است كه شافعى است. آنان باور نكرده اند و از او سؤال كشيده اند.»

وى در جاى ديگرى مى نويسد:

«بعضى از اهل تاتار در كشتى بودند. بعد از احرام قمه هاى خود را بسته و تفنگ هاى دولول بردوش انداخته بودند، مثل كسى كه مى خواهد به جنگ برود.

(سفرنامه ميرزا داود وزير وظايف، به كوشش سيدعلى قاضى عسكر، انتشارات مشعر، 1379، صص 87، 88).»

در ميان ازبك ها، حجاج قبل از رفتن به حج به مردم «پلوى حج» مى دادند و جشن وسرور بر پا مى كردند. مردم نيز براى وى هدايايى آورده و با جشن و شادى حجاج را بدرقه مى كردند. كسانى كه از سفر حج بازمى گشتند به مدت يك ماه لباس اعراب را به تن كرده وگردش مى كردند، مردم نيز احترام زيادى براى او قائل مى شدند. حاجى در بازگشت ازسفر حج، هدايايى را براى اقوام و آشنايان آورده و ميهمانى بر پا مى كردند. يكى از با ارزشترين اين هدايا، آب چاه زمزم بوده است. خانم هايى هم كه از سفر حج برمى گشتند، روسرى سفيد به سر مى كردند.

مردم ماوراءالنهر، جاهايى را كه در نظر شاه مقدس محسوب مى شد، با كعبه مقايسه مى كردند. اين امر نشان مى دهد كه آنان تا چه اندازه نسبت به اين مكان ارزش و احترام قائل بودند. (درويش دروغين، ص 148)

مردم ماوراءالنهر معتقدند رودخانه شيبش كه بستر رود جيحون است، در زمان هاى قديم اززير ديوار بنايى كه قراربود خانه كعبه درآن ساخته شود، جريان پيدامى كرد، ازاين رو آنها شهر بخارارا درمقام ومنزلت با مكه ومدينه مقايسه مى كردند (درويش دروغين، ص 248).

وامبرى مى نويسد:

«حاجى ها غالباً در كوله پشتى خود دانه هايى متبرّك از مكه، خرماى مدينه و نشانه هاى ساخت ايران را به همراه داشتند. حجاج مسلمان قبل و بعد از

ص: 207

حج، اماكن مقدس را نيز زيارت مى كردند. يكى از اين اماكن مزار عبدالخالق در ده فرسخى شهر بخارا و ديگرى مزار قوجه عبدالحق قيجوانى (متوفاى سال 1201) معاصر با دريابند، زمين» مصرف بود. شهرت او در علم رياضى تا امروز محفوظ مانده است (درويش دروغين، ص 261).»

حجاج ماوراءالنهر علاوه بر آنچه در بالا اشاره شد، براى صحت بيماران، گرد صحت و خاك شفا را از مدينه به همراه مى آوردند. (ص 257).

شعرا و علمايى كه از ماوراءالنهر و تركستان به قصد حج حركت مى كردند، در هر حال از آناتولى واستانبول، مركز خلافت نيز مى گذشتند. برخى ازاين شعرا وعلما از آناتولى واستانبول عبور كرده و برخى ديگر به خواست پادشاه در آنجا اقامت مى گزيدند.

اين سفر به منزله پل ارتباطى ميان آناتولى و استانبول با اهالى مناطق تركستان محسوب مى شد. از آنجا كه پادشاهان عثمانى حمايت هاى بى دريغى را از اين افراد به عمل مى آوردند، در نتيجه علما تركستان در سرزمين عثمانى و خصوصاً در شهر استانبول مى ماندند. همچنان كه مشاهده مى كنيم نمونه هاى ادبى مشترك زيادى در ادبيات آناتولى و تركستان وجود دارد. يكى از مهمترين اين افراد ملاجامى است.

افرادى از تركستان كه در آناتولى ماندگار شدند

امير سلطان (1368- 1429 ميلادى)

نامش محمد و لقبش شمس الدين است. پدرش آلپ افندى معروف به اميركولال بوده است. وى بعد از ازدواج با دختر سلطان بايزيد، لقب «امير سلطان» را به خود مى گيرد. او از طريقت كبرويه تبعيت مى كند. بعد از اتمام تحصيلات در بخارا به دنبال يك الهام آسمانى به حج رفته و از آنجا نيز به آناتولى آمد و در آنجا سكنى گزيد.

عبدالقادر جزائرى گويد: بدرالدين محمدبن احمدبن عبدالعزيز بن ماده البخارى رييس حنفيه بخارايى در سال 603 از راه بغداد به حج رفت.

(درر الفوائد، درالكتب العلميه، 2002، ص 416).

خندان (م 1426)

وى برادر سيد عمادالدين نسيمى و از اهالى بخارا است. در ايام جوانى و در اثناى حركت به سمت حج، شهرهاى زيادى

ص: 208

همچون نيشابور، اصفهان را سياحت كرد و بعد از انجام حج نيز به آناتولى آمد و از آنجا به كربلا رفت. با لقب شاه خندان ژوليده موى مشهور شد و در سال 830 نيز وفات يافت.

عبداللَّه بن محمد كاشغرى (وفات 1100)

وى در كاشغر به دنيا آمد و در 17 سالگى وارد طريقت نقشبندى شد. به سمرقند هرات، بلخ و خجند سفر كرد. در خراسان، شيراز، بغداد و شام اقامت گزيد.

در شام در خدمت حاج عمر بلخى بود.

سه بار به قدس و حجاز رفت و فريضه حج را به جاى آورد. بعد از 45 سال سياحت به استانبول آمد و در منطقه ايوب سلطان اسكان يافت. در ميان سال هاى 1156- 59 شيخ تكيه قلندريه شده و در سال 1174 نيز وفات يافت.

پى نوشت ها

ص: 209

محل تصاوير؟؟؟؟؟

ص: 210

محل تصاوير؟؟؟؟؟

ص: 211

اخبار حج

ص: 212

اخبار حج و حرمين شريفين

نخستين گردهمايى پژوهش هاى مدينه منوره

اين گردهمايى، روز سه شنبه مورخ 25 مارس 2006 م مصادف به 5/ 1/ 85 در مدينه منوره آغاز و در روز دوشنبه مورخ 27 مارس 2006 م مصادف با 7/ 1/ 85 پايان يافت. در مراسم افتتاحيه اين گردهمايى كه از سوى مركز پژوهش هاى حج خادم الحرمين وابسته به دانشگاه امّ القرى و مركز پژوهش ها و مشاورت هاى دانشگاه طيّبه مدينه منوره برگزار و به وسيله امير مدينه آغاز گرديد، علاوه بر رييس مركز پژوهش هاى خادم الحرمين الشريفين، وزير حج سعودى و رييس بانك اسلامى توسعه به ايراد سخن پرداختن. وزير حج سعودى در سخنان خود آمادگى وزارتخانه اش را جهت پياده كردن توصيه هاى گردهمايى اعلام داشت. عنوان سخنرانى رييس بانك اسلامى توسعه، «مديريت در حج ... به چالش كشاندن زمان» بود.

نخستين دور از جلسات گردهمايى، به عنوان «مطالعات حمل و نقل و ترافيك» به رياست دبير كميته عالى بهسازى مكه، مدينه و مشاعر مقدسه برگزار شد و طى آن گزارش ها و مطالعات زير مطرح گرديد:

- مطالعات پروژه قطار مكه- مدينه.

- مطالعات حمل و نقل عمومى در مدينه.

- مطالعات رابطه جمعيت و ترافيك در منطقه مركزى مدينه منوره.

ص: 213

- كاربرد تكنولوژى در آسان سازى خدمات رسانى به حجاج و زائران.

- پروژه استفاده از خدمات الكترونيكى در تأييد قراردادهاى مسكن حجاج.

چهارمين دور از جلسات گردهمايى، با عنوان «مطالعات زيست محيطى و بهداشتى» به رياست دكتر منصور النزهه برگزار و طى آن پنج گزارش كار به شرح زير مطرح شد:

1. گياهان طبيعى (خودرو) در منطقه مدينه منوره.

2. آثار منفى به كارگيرى ماده پلى ستبارين در ظرف آب آشاميدنى و آب گرم.

3. آلوده كننده ها از جنس معادن سنگين در فاضلاب هاى صنعتى مدينه منوره.

4. مطالعات تحليلى درخصوص آلوده كننده هاى بيولوژيك و شيميايى مثلث زندگى كه ساكنان مدينه منوره و مقيمان در آن، حجاج و عمره گزاران در سال 1426 در تماس با آن بودند.

5. چگونگى وعده افطار روزه داران كه توسط تشكّل هاى نيكوكارى در مكه و مدينه تقديم مى شود.

پنجمين دور جلسات گردهمايى، با عنوان «مطالعات ادارى و انسانى بخش دوم» به رياست دكتر يوسف حواله برگزار و 4 گزارش در آن ارائه گرديد:

1. پژوهش هاى مدينه منوره- واقعيت ها و آرزوها.

2. خط مشى استراتژيك در تضمين زندگى امن و رفتارهاى متعادل در مدينه منوره و شهرهاى مقدس.

3. مؤسسه ادلاء و تلاش براى خدمت به ميهمانان خانه خدا در مدينه.

4. ارزيابى سطح كيفيت خدمات ارائه شده به زائران در مدينه.

ششمين دور جلسات گردهمايى با عنوان مطالعات اطلاع رسانى و به رياست دكتر محمدبن سالم العونى برگزار گرديد و پنج تن از پژوهشگران گزارش هاى خود را به شرح زير مطرح كردند:

1. نقش متغيرهاى فرهنگى، اجتماعى و تكنولوژيك در كسب اطلاعات در مسير تاريخ تا دوران انقلاب اطلاعات.

ص: 214

2. آگاه سازى حجاج، اهميت و ابزارها.

3. تصاوير حجاج در مكه و مدينه، منتشره در روزنامه هاى اينترنتى طى ماه هاى ذى قعده و ذى حجه 1426

4. روش ها و ابزارهاى تبليغاتى تأثيرگذار بر حجاج در ابعاد عقيدتى و فكرى و نقش آن ها در تغيير مفاهيم عقيدتى و فكرى حجاج.

5. نقش تبليغات در فعال كردن سياحت داخلى (مطالعات اجرايى در مورد مدينه منوره).

هفتمين دور جلسات گردهمايى تحت عنوان «مطالعات عمرانى و مهندسى» به رياست مهندس الحصينى شهردار مدينه برگزار و طى آن گزارش ها و موضوعات زير مطرح شد:

1. تجربه بهسازى و توسعه منطقه مركزى مدينه منوره.

2. خانه هاى مدينه ... معمارى سازگار با محيط زيست.

3. توسعه عمرانى و تأثير آن بر طبيعت مدينه منوره.

4. بهره گيرى از محوطه هاى جنوبى مسجد شريف نبوى.

سپس مراسم اختتاميه برگزار شد.

بررسى طرح اعزام حجاج به پل جمرات

امير نايف وزير كشور و رييس شوراى عالى حج، دستور داد كميته اى متشكل از نمايندگان وزارت حج، نيروهاى انتظامى، دفاع مدنى و شوراى بازسازى و بهسازى مكه، مدينه و مشاعر مقدسه، وزارت راه و ترابرى و مركز پژوهش هاى حج و شوراى عالى نظارت بر حمل و نقل حجاج، به بررسى طرح اعزام حجاج به پل جمرات، با استفاده از طرح هاى جديد احداث شده در مشاعر مقدسه بپردازد. حاتم قاضى رييس كميته مزبور اعلام كرد كه اين كميته طرح هاى اعزام در سنوات گذشته را مورد بحث و بررسى قرار خواهد داد و نكات مثبت و منفى آن را ارزيابى خواهد كرد و مكانيسم مناسبى جهت پرهيز از نكات منفى آن ها به مورد اجرا در خواهد آورد و از كليه تجربيات و مطالعات انجام شده در اين خصوص، استفاده خواهد كرد.

ص: 215

درخواست وزارت حج از شركت هاى عمره سعودى

وزارت حج عربستان در روز گذشته (روز يكشنبه 8/ 4/ 2006 م) از شركت ها و مؤسسات عمره سعودى خواست طرح عملياتى خود را در رابطه با عمره، با ذكر مقدار كلى عمره گزارانى كه قصد دارد در اين موسم جذب كند، جدول زمانبندى اعزام عمره گزاران، مقدار كارمندان مورد استفاده در هر مرحله از مراحل جدول مزبور و وظايف آن ها را تهيه و تنظيم و به وزارت حج ارائه كند.

دكتر عيسى رواس معاونت امور عمره وزارت حج در اين مورد گفت: در طرح ارائه شده بايد اسامى شركت هاى خارجىِ طرف قرارداد (فعلى يا در آينده) اسامى هتل ها، واحدهاى مسكونى و استيجارى براى اسكان عمره گزاران و اسامى شركت هاى حمل و نقل طرف قرارداد ذكر شود ... وزارت حج همچنين خواست آمار و مشخصات ورود عمره گزاران به هتل ها و خروج آن ها را حد اكثر ظرف 24 ساعت از تاريخ آن، به وزارت حج اعلام كنند؛ زيرا ارسال به موقع اين آمارها از عوامل و معيارهاى ارزيابى نهايى عملكرد شركت عمره و در نتيجه ادامه يا تعليق فعاليت آن و استفاده اش از سيستم رايانه اى صدور رواديد به شمار مى رود.

كتابخانه حرم مكى، نفايس در معرض نابودى

آيا قابل قبول و معقول است كه يك شاخص فرهنگىِ كهن، بلكه كهن ترين شاخص هاى فرهنگى در سطح جهانى؛ يعنى كتابخانه حريم شريف مكى از ده ها سال پيش تاكنون از ساختمانى به ساختمان موقت ديگرى منتقل شود و ثروت عظيم فرهنگى اين كتابخانه به مخاطره افتد؟ زيرا اين كتابخانه حاوى كتاب هاى كمياب و دست نويس است و كتاب هاى آن در معرض نابودى و تلف شدن قرار دارند. كتابخانه حريم مكى، در داخل مسجدالحرام كه جايگاه طبيعى آن است، قرار داشت، سپس به ساختمان اشراف در سمت مسعى و از آن جا به ساختمان بن سليمان و سپس به ساختمانى مقابل باب ملك عبدالعزيز منتقل شد و ديرى نپاييد كه به خيابان منصور انتقال يافت و اكنون در عزيزيه قرار دارد و معلوم نيست سرانجام آن به كجا خواهد انجاميد ... از مراجع ذى ربط درخواست مى گردد، كتابخانه را در ساختمان شايسته اى، در جايگاه طبيعى و مناسب داير كنند كه مشرف به مسجدالحرام باشد.

ص: 216

سجده كردن، انسان را دربرابر غده هاى بدخيم و نگران كننده محافظت مى كند

بررسى هاى علمى نشان مى دهد كه سجده نمازگزار باعث رهايى انسان از خستگى، تشنج، سردردهاى مزمن و عصبى و همچنين دورى از ابتلا به غده هاى بدخيم مى شود.

براساس مطالعات علمى، دكتر محمد ضياءالدين حامد، استاد علوم بيولوژيك مركز تكنولوژى تشعشعات در مصر، انسان در معرض تابش مقادير زيادى تشعشات قرار مى گيرد و در محيطى آكنده از تشعشعات الكترومنيتيك زندگى مى كند كه اين تشعشعات بر سلول هاى بدنش تأثير (منفى) دارد و ميزان انرژى درونى سلول ها را افزايش مى دهد، ولى سجده كردن انسان او را از تشعشعات مازاد كه موجب بسيارى از بيمارى ها مى شود، نجات مى دهد.

مطالعات انجام شده در اين خصوص نشان مى دهد كه با افزايش مقادير تشعشعات وارده بر بدن و عدم تخليه آن ها ضريب خطر ابتلاى او به سرطان افزايش مى يابد. لذا بايد اين تشعشعات بدون توسل به دارو و فقط از طريق تماس انسان با زمين تخليه شود كه همين امر در سجود رخ مى دهد. در سجود امواج مثبت از بدن انسان به زمين با بار منفى منتقل مى شود و درنتيجه، تخليه بار صورت مى گيرد. به خصوص اگر 7 عضو بدن (پيشانى، بينى، دو كف دست، دو زانو و پاها) در تماس با زمين باشد.

احداث سايه بان براى صحن مسجدالحرام و فضاى خارجى اطراف آن

رياست كلّ امور حرمين شريفين، چندين پروژه تجربى پيشنهادى را در دست مطالعه دارد كه مربوط به احداث سايه بان براى صحن مسجدالحرام و فضاهاى اطراف آن مى باشد.

قرار است ماكت هاى مربوط ساخته شود و مطالعات لازم قبل از اجراى پروژه به عمل آيد تا الگوى مناسبى انتخاب شود؛ زيرا صحن مسجدالحرام و فضاهاى خارجى اطراف آن، مستلزم احداث سايه بان هنگام شدت يافتن گرما مى باشد.

برگزارى ششمين گردهمايى حج

ششمين گردهمايى علمىِ پژوهش هاى حج، با عنوان «مطالعات منطقه مركزى مكه مكرمه» به وسيله وزير كشور، رييس شوراى عالى حج و رييس كميته نظارت بر مركز

ص: 217

پژوهش هاى حج افتتاح گرديد. هدف از برگزارى اين گردهمايى، جذب پژوهشگران و متخصصين و دست اندركاران امور مربوط به منطقه مركزى اطراف مسجدالحرام و بهره بردارى از نظريات آن ها جهت دستيابى به امنيت، ايمنى و سلامتى حجاج و عمره گزاران و ساماندهى بهتر توده هاى زائر در اين منطقه مى باشد. اين گردهمايى متضمن محورهاى زير است:

* محور نخست: مطالعات عمرانى و برنامه ريزى.

* محور دوم: مطالعات محيط زيست و بهداشت.

* محور سوم: مطالعات ادارى و امور انسانى.

* محور چهارم: مطالعات اطلاع رسانى.

* محور پنجم: مطالعات ترافيك و حمل و نقل.

* محور ششم: مطالعات تكنولوژى اطلاعات.

* محور هفتم: مطالعات پروژه ها و پيشنهادها.

تعداد 30 فقره گزارش درخصوص محورهاى پيشگفته به اين گردهمايى ارسال شده كه نتايج حاصله در برنامه ريزى هاى حج مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

براساس اظهارات رييس مركز پژوهش هاى حج، اين مركز ماه رمضان هر سال را به بررسى و مطالعه مسجدالحرام و منطقه مركزى اطراف آن و همچنين مدينه منوره اختصاص مى دهد و مطالعاتى درخصوص مبادى ورودى حجاج در فرودگاه جده و مدينة الحجاج كه 80% حجاج ورودى را استقبال مى كنند، انجام مى دهد. نامبرده در باره دلايل عدم اشاره به موضوع عمره در اين گردهمايى عنوان كرد كه معضل اصلى در موضوع عمره، مسأله تخلف عمره گزاران است و جا ماندن تعداد زيادى از عمره گزاران در پايان موسم عمره، موجب نگرانى دست اندركاران امور حج شده است؛ زيرا تعداد عمره گزارانى كه تا موسم حج تخلف اقامتى دارند، به نيم ميليون نفر در سال مى رسد كه تعداد حجاج هر سال را به ميزان 33% افزايش مى دهد. در حالى كه براى اين تعداد از افراد هيچ گونه برنامه ريزى به عمل نيامده است.

البته مطالعاتى در زمينه عمره در دست انجام است كه در گردهمايى هاى بعدى مطرح خواهد شد. وى يكى از معضلات حج را معضل مسكن حجاج، به خصوص در مشعر و منا دانست. همچنين در باره محدوديت مساحت فضاهاى اطراف مسجدالحرام گفت: شوراى عالى بازسازى و عمران منطقه مكه مكرمه معتقد است كه بايد پروژه ها و طرح هاى بازسازى و

ص: 218

عمران منطقه مركزى مكه به گونه اى اجرا شود كه به عنوان امتداد طبيعى مسجدالحرام تلقى شود و جاده ها بايد به سوى كعبه مشرفه احداث شود و همچنين نماى برج ها و مجتمع هاى مسكونى تا امكان اتصال نمازگزاران مستقر در آن ها به صفوف نمازگزاران مسجدالحرام فراهم شود و به همين خاطر پروژه جبل عمره 110 هزار نمازگزار (معادل 25% تعداد نمازگزاران داخل مسجدالحرام) به ظرفيت نمازگزاران حرم اضافه خواهد كرد و در پروژه وقف ملك عبدالعزيز يك طبقه به طور كامل براى نمازگزاران اختصاص يافته كه ظرفيت آن-/ 000/ 50 نمازگزار خواهد بود.

آغاز مشاركت هاى مردمى در نظافت مسجدالحرام

در راستاى اجراى طرح مشاركت دانش آموزان سعودى، در نظافت بيت اللَّه الحرام، روز دوشنبه مورخ 21/ 1/ 85 بيش از 60 نفر از دانش آموزان دبيرستانى مكه بر نظافت مسجد، نظافت فرش آن، نظافت ابزارها و لوازم مسى مسجد، مرتب كردن قرآن ها و نظافت ديوارها پرداختند. در نخستين گروه اين طرح، 300 دانش آموز از 28 دبيرستان حضور دارند و اين طرح براى مدت 6 هفته به مورد اجرا درمى آيد. دانش آموزان مزبور علاوه بر اجراى كارهاى نظافت دستى، از ابزارها و خودروهاى نظافت نيز استفاده كردند.

ص: 219

انهدام آثار اسلامى به بهانه شرك و بدعت!

در راستاى سياست تخريب و انهدام آثار اسلامى در سرزمين وحى و نبوت، به انگيزه مبارزه با شرك و بدعت! اخيراً بحث گسترده اى ميان روحانيون عربستان، در باره «غار كوه احد» مطرح شده و گروهى به تخريب اين اثر اسلامى، به بهانه جلوگيرى از تقديس اين مكان دعوت مى كنند. لازم به يادآورى است كه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و پيروانش پس از جنگ احد به اين غار پناه بردند. منطقه كوه احد به دليل اهميت جنگ احد در تاريخ اسلام و درس ها و عبرت هايى كه براى مسلمانان در دوران هاى متمادى دربر داشته، از اهميت تاريخى ويژه اى برخوردار است. اما برخى از دست اندركاران امور در عربستان عقيده ديگرى دارند.

عبدالباسط بدر، مدير مركز پژوهش هاى مدينه، در اين باره مى گويد: منابع موثق تاريخى نشان مى دهد كه در كوه احد غارى وجود نداشته، بلكه شكاف كوچكى در سمت غربى كوه وجود دارد. اخيراً روايت هاى متأخرى در مدينه مطرح شده كه نشان مى دهد پيامبر و صحابه در جنگ بدر به آن پناه برده اند، ليكن تاكنون هيچ سندى در تأييد يا رد اين روايت به دست نيامده است. اين غار در دهانه كوه احد واقع شده و عبارت است از شكاف ميان دو سمت كوه كه از پيچ و خم كوه تشكيل شده و به صورت حوضچه درآمده كه بستر آن بسيار تنگ است.

حتى اگر روايات مربوط به پناه بردن رسول اللَّه صلى الله عليه و آله به اين غار صحت داشته باشد، باز هم قدسيت نخواهد داشت؛ زيرا هيچ متنى در خصوص قدسيت آن وارد نشده است و فقط از ارزش تاريخى برخوردار خواهد بود كه براى آن اهميت قائل خواهيم شد و آن را به عنوان محلى براى آگاه سازى تلقى خواهيم كرد.

اما واقعيت نشان مى دهد كه منطقه كوه احد، نقاط تاريخى مهمى دربردارد كه به سيره شريفه پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله ارتباط دارد، از جمله، محل اقامت نماز ظهر و عصر پيامبر صلى الله عليه و آله كه اكنون مسجدى بر آن احداث شده است. همچنين قبور شهداى احد يكى از مهم ترين نمادهاى تاريخى اين منطقه مى باشد.

اما در مورد غار كوه احد، در كتب سيره و تاريخ تصريح شده كه غار كوچكى به مساحت تقريبى 32* 1 م در كوه احد وجود دارد كه در شمال مسجد محل استراحت پيامبر و در پايان جنگ احد قرار دارد. فاصله اين غار تا مسجد مزبور 100 متر و تا كوه رماة 1000 متر مى باشد.

ص: 220

سمهودى به نقل از ابن النجار اظهار مى دارد: «در كوه احد غارى وجود دارد كه گفته مى شود پيامبر صلى الله عليه و آله در آن پنهان شد و همچنين مسجدى در آن وجود دارد كه گفته مى شود پيامبر گرامى در آن نماز خوانده است. صخره اى نيز در كوه موجود است كه حفره اى به اندازه سر يك انسان در آن وجود دارد و گفته مى شود كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر صخره زير آن نشسته است.

طرح بازسازى چشمه زبيده و احياى اين اثر تاريخى

پس از گذشت بيش از سه قرن، جان تازه اى در كالبد «چشمه زبيده/ عين زبيده» دميده مى شود. امير مكه كميته اى را براى جلوگيرى از تعدّى به حريم مجراى «عين زبيده» در ميان كوه هاى الكر در شمال شرقى استان طائف و مكه مكرمه تشكيل داد. از سوى ديگر، پادشاه كنونى عربستان سعودى، در دوران ولايت عهدى خود دستور اجراى پروژه بازسازى چشمه مزبور و احياى اين اثر تاريخى را صادر كرده بود. رييس تيم پژوهشى پروژه مزبور و مدير مركز آبيارى دانشگاه ملك عبدالعزيز جده در اين مورد اظهار مى دارد كه تعديات برخى از شهروندان عربستان نسبت به حريم مجراى چشمه، مزاحمت هايى براى افراد اين تيم در مرحله سوم اجراى پروژه پژوهشى، باعث تعطيل شدن موقت پروژه گرديد و به همين خاطر موضوع به امير مكه ارجاع شد و وى دستور جلوگيرى از تعدّى را صادر كرد. اين تعديات از سرچشمه مجراى عين زبيده واقع در بخش شمالى كوه هاى الكر آغاز و تا مركز بازرسى واقع در منطقه رهجان (وادى ملكان) در شرق مشعر عرفات ادامه داشت ... تاكنون 80% مطالعات ويژه مرحله سوم پروژه به اتمام رسيده و تنها نقشه ها و طرح هاى مهندسى و فنى اين مرحله باقى مانده است. ملك عبداللَّه، پادشاه كنونى سعودى در دوران ولايت عهدى خود، مبلغ 5 ميليون ريال جهت تكميل مرحله سوم پروژه كه از نيمه سپتامبر 2004 شروع شده، اختصاص داده بود.

طبق اظهارات مشار اليه، چشمه زبيده از وادى نعمان و مشخصاً از دامنه هاى كوه هاى سراة در وادى نعمان سرچشمه مى گيرد و پس از عبور از منابع مختلف آبى، به مرز عرفات مى رسد و پس از گذشت از آن، به مأزمين و سپس به مشعرالحرام و مزدلفه مى رسد و از آن جا به منطقه عزيزيه در مكه و سپس به حىّ المعابده مى رسد و آب آن از آن جا به ساير محلات و مناطق قديمى مكه منتقل مى شود و هر باز آن، يا چند باز آن به يك محله از محلات بخش قديمى مكه اختصاص داشت. طول قنات اصلى چشمه زبيده به 26 كيلومتر مى رسد، اما

ص: 221

كانال هاى فرعى آن به صورت مستقيم به خرزه ها امتداد دارد. مقدار خرزه ها به 132 فقره مى رسد كه 82 خرزه آن قبل از ورود مجراى چشمه به عرفات قرار دارد و 2 خرزه آن داخل عرفات، 22 خرزه در منطقه بين عرفات و مزدلفه و 8 خرزه داخل مزدلفه است. منابع تاريخى نشان مى دهد كه تعداد خرزه ها به 86 مى رسد.

هزينه اولِ مرحله اول پروژه، كه 11 ماه طول كشيد و طى آن اطلاعات اوليه و نقشه هاى چشمه، عمليات مسّاحى، تصويب نقشه ها، نظافت و لايروبى بخشى از اجزاى مجراى چشمه، آزمايش هاى هيدروليكى مطالعات كيفيت آن چشمه و دره هاى مجاور مجراى آن، مطالعه ژئوفيزيكى منطقه، مطالعه آب هاى سطحى، برآورد ظرفيت آب هاى زيرزمينى، حفر چاه هاى آزمايشى و تهيه دستگاه ها و تجهيزات مربوط بالغ بر 600 هزار ريال سعودى مى باشد.

اما مرحله دوم پروژه كه 24 ماه طول كشيد و طى آن عمليات مسّاحى تكميل و خرزه ها و دبول ها لاى روبى شد و تأثيرات محيط زيست ارزيابى و آب هاى سطحى و كيفيت آب ها مورد مطالعه قرار گرفت و مطالعات ژئوفيزيكى و برآورد منابع زيرزمينى آب ها و خدمات عمومى پروژه انجام گرفت، هزينه اى معادل-/ 000/ 700/ 3 ريال سعودى دربرداشته است.

مرحله سوم بازسازى و احياى چشمه زبيده از نيمه سپتامبر 2004 ميلادى شروع شده و مدت سه سال است ادامه دارد و هزينه هاى آن 5 ميليون ريال برآورد شده است. مطالعات به عمل آمده نشان مى دهد كه اين چشمه، در صورت احيا، در پايان عمليات اجراى پروژه فوق الذكر، مى تواند تا 30 هزار متر مكعب آب آشاميدنى در روز به مكه برساند.

مخازن زيرزمينى مجراى چشمه زبيده با مساحت 17 كيلومتر مربع، بين 30 تا 40 ميليون آب در خود نگه مى دارند ... مجموع هزينه هاى پروژه هاى مزبور به-/ 000/ 000/ 69 ريال سعودى مى رسد.

اتصال پلكان هاى متحرك با تعدادى پل به فضاهاى خارجى اطراف حرم شريف مكى

رياست كل امور حرمين شريفين، طرح همه جانبه اى براى ايجاد آمادگى در موسم عمره، در دست تدوين و اجرا دارد. اين طرح شامل موارد زير است:

- افزايش تعداد مدرسان و روحانيان در مسجد، براى پاسخ گويى به استفتاءات زائران.

ص: 222

- آغاز تهويه بخش هاى مربوط به توسعه نخست سعودى ها در مسجدالحرام.

- ساخت پل هاى رابط ميان طبقه اول، پلكان هاى متحرك (برقى) و اطراف فضاهاى خارجى اطراف مسجدالحرام.

- افزايش تعداد سرويس هاى بهداشتى در منطقه قشاشيه.

- احداث تأسيسات ويژه افراد داراى نيازمندى هاى خاص به گونه اى كه ميان مسيرهاى ويلچرها و مسير عابرين پياده، فاصله اى وجود داشته باشد.

- تأسيس مركز سيستم اطلاعات جغرافيايى (GIS)

- احداث قاليشويى جهت شست و شوى فرش حرم به ظرفيت شست و شوى 200 تخته قالى در روز.

- ارتقاى سطح آگاه سازى زائران و ارائه راهنمايى هاى مذهبى به آنان و افزايش جلسات درس و موعظه در مسجدالحرام.

احداث 13 ماكت ويژه مراحل توسعه مسجد شريف نبوى

مركز پژوهش ها و مطالعات مدينه منوره قصد دارد 13 ماكت مجسم كننده مراحل و دوران هاى مختلف تاريخى حرم شريف نبوى بسازد و براساس اظهارات مدير مركز مزبور، ظرف سه ماه آينده، تعداد سه ماكت به پايان مى رسد. اين سه ماكت، مربوط به دوران پيامبر مى باشد كه يكى از آن ها مربوط به مرحله تأسيس دوم به دوران تغيير قبله و سومى مرحله توسعه مى باشد.

ماكت سوم متضمّن بسيارى از جرئيات داخلى مسجد شريف نبوى خواهد بود.

كارگاه هاى ويژه اى با مشاركت تعدادى از پژوهشگران و تكنسين هاى متخصص جهت احداث اين ماكت ها تجهيز شده و تمام مواد به كار رفته در احداث اين پروژه، طبيعى خواهد بود؛ از جمله منبر پيامبر از چوپ درخت «الطرف» ساخته خواهد شد؛ زيرا در آن دوران از همين نوع چوب در احداث منبر استفاده مى شد.

ماكت چهارم كه در مقياس 125 احداث مى شود، تمام جزئيات داخلى مربوط به مسجد شريف نبوى را در بر دارد؛ از نظر وضعيت منبر، گلدسته ها، طبيعت زمين و غيره به علاوه مكان هاى تاريخى آن زمان.

ص: 223

پس از تكميل مرحله اول احداث ماكت ها، مقدمات طراحى ماكت هاى ديگر آغاز خواهد شد. اين ماكت ها مربوط به توسعه دوم (در دوره خلافت عمر در سال 17 ه. ق.) توسعه سوم (در دوران عثمان بن عفان)، توسعه وليد بن عبدالملك، توسعه مهدى عباسى، توسعه ششم (دوران اشراف قايتباى در سال 888 ه. ق.)، توسعه عبدالمجيد دوم عثمانى و توسعه اول سعودى مى باشد.

از سوى ديگر، مركز پژوهش ها و مطالعات مدينه منوره زمان برگزارى ميزگرد آينده خود را تحت عنوان «غزوه احزاب» تعيين كرد و مقرر شد كه اين ميزگرد در نيمه ماه شوال آينده با مشاركت گروهى از پژوهشگران از عربستان سعودى برگزار شود.

مصوبات مجمع فقهى رابطة العالم الاسلامى

هيجدهمين اجلاس مجمع فقهى اسلامى رابطة الاسلامى در مكه مكرمه به كار خود پايان داد و ديدگاه هاى خود را در مورد مسائل زير بيان كرد:

1. توهين و اسائه ادب به ساحت مقدس پيامبر گرامى؛ مجمع ضمن محكوميت هرگونه توهين و اسائه ادب نسبت به ساحت مقدس پيامبر گرامى، از دولت ها و ملت ها درخواست كرد با اين گونه اقدامات و جسارت ها مقابله كنند و به محافل بين المللى پيشنهاد داد كه نسبت به تصويب منشور بين المللى ممنوعيت هرگونه توهين و اسائه ادب نسبت به ساحت مقدس پيامبران الهى اقدام نمايند.

2. كتاب «فرقان حق»؛ مجمع اقدام گروهى از افراد معلوم الحال در ايالت تگزاس آمريكا در خصوص تدوين كتابى با عنوان «فرقان حق» به عنوان جايگزين قرآن را محكوم كرد و خواست قرآن با ترجمه هاى مختلف به آسانى در دسترس عموم قرار گيرد تا امكان گسترش كتاب «فرقان حق» منتفى شود. (لازم به يادآورى است در اين كتاب مجعول علاوه بر تقدم و تأخر آيات و سور و حذف برخى از آيات، بسيارى از آيات ديگر دستكارى و جمع شده است».

3. المتاجرة بالهامش (تجارت با حاشيه)؛ در اين نوع داد و ستد، مشترى بخش اندكى از قيمت كالاى مورد نياز را كه هامش (/ حاشيه) نام دارد مى پردازد و واسطه (بانك يا غيره) مابقى مبلغ كالا را به عنوان قرض به جاى مشترى مى پردازد، البته عقود كالاى خريدارى شده

ص: 224

به عنوان رهن مبلغ قرض مزبور، نزد واسطه مى ماند. در اين گونه معاملات كه معمولًا در مورد ارزهاى اصلى و يا اوراق بهادار (سهام و اسناد) و يا برخى از كالاها صورت مى گيرد و بعضاً شامل عقود خيارات، عقود مستقبليات و تجارت در شاخص هاى اصلى بازارها مى شود، مبلغى به عنوان رسوم التبييت پرداخت مى شود كه به عنوان سود مشروط بر سرمايه گذار (معادل درصدى از مبلغ قرض يا به صورت مبلغى قطعى) تلقى مى شود كه اين مبلغ ربا به حساب مى آيد و اين معامله بنا به دلايل زير حرام است:

اولًا: رسوم التبييت نوعى ربا به حساب مى آيد كه حرام است.

ثانياً: در اين گونه معاملات شرطى بر مشترى تحميل مى شود كه تجارت خود را فقط از كانال واسطه انجام دهد و در نتيجه اين معامله جمع ميان سلف و معاوضه «سمسارى» و به عبارتى ديگر جمع بين سلف و بيع مى باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را حرام كرده است و چون واسطه در اين خصوص از قرض خود منتفع مى شود و هرگونه قرض منتهى به سود ربا است، لذا اين معامله حرام است.

ثالثاً: در اين گونه معاملات، داد و ستد در بازارهاى جهانى معمولًا مشتمل بر مكاسب محرّمه از قبيل داد و ستد اسناد، داد و ستد بدون تعيين سهام شركت ها و يا داد و ستد سهام شركت هايى كه معاملات حرام دارند، خريد و فروش ارزها و يا داد و ستد در قالب عقود خيارات يا عقود مستقبليات مى باشد و يا اين كه واسطه اين گونه معاملات آن چه را كه در مالكيت ندارد، به فروش مى رساند.

رابعاً: ضرر و زيان ناشى از اين گونه معاملات بر مشترى يا بر اقتصاد جامعه.

4- فروش كارت هاى تخفيف در نرخ برخى از كالاها و خدمات بدون اشاره به منشأ آنها: مجمع، خريد و فروش اين گونه كارت ها را حرام دانست.

5- طلاق خلع: مجمع، با ذكر شرايط خاص، اين نوع از طلاق را حق زن دانست.

6- نكاح هاى مستحدثه: مجمع زواج مسيار، ازدواج «افرند/ دوست» را شرعى دانست اما زواج موقت تا انجاب را حرام شمرد؛ زيرا آن را نوعى از ازدواج موقت (متعه) تلقى كرد كه ازدواج متعه حرام است (!) ازدواج به شرط طلاق نيز حرام تلقّى شد.

7- تعيين جنسيت نوزاد: قرار شد مجمع نظر خود را در اين خصوص در اجلاسيه هاى بعدى ارائه كند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109