المصادرالمجلد23

اشاره

شماره بازیابی : 5-19797

امانت : امانت داده می شود

شماره کتابشناسی ملی : 3310557

عنوان و نام پدیدآور : المصادر[نسخه خطی]

وضعیت استنساخ : : علی رضا بن محمدرضا کرانی، 1249؟ ق.

آغاز ، انجام ، انجامه : آغاز: بالله التوفیق والله اعلم به جمیع الابواب کتاب الالف المجرد باب الالف من المصادر الثانی انا دریافتن کقوله تعا( تعالی) غیر ناظرین اناه...

انجام: ... یعمور بزغاله که در خرد یعاجر جمع؟ ساد بهفتح و کسریا طرچب و توانگری یاسر تمت.

انجامه: تمت کلام بعون الملک علام از ید حقیر اقل عبادالله مذنب درگاه محتاج به مغفرت الله علی رضا ولد مرحوم محمدرضا طایفه کرانی یوم بیست و نهم شهر رمضان المبارک سمت تحریر یافته بحسب الخواهش عالیجناب قدسی مآب سیادت جناب آقا میر نصرالله خلف آقا میر اسدالله در 1249؟

مشخصات ظاهری : 380 برگ (ص. 115 الف - 380 الف)، 22سطر، اندازه سطرها: 129×220؛قطع: 201×303

یادداشت مشخصات ظاهری : نوع و درجه خط:نستعلیق به چند قلم

نوع کاغذ:فرنگی نخودی رنگ

تزئینات متن:عناوین و نشان ها به سرخی و سیاهی

نوع و تز ئینات جلد:مقوایی رویه تیماج مشکی فرسوده ضربی با ترنج و سرترنج حاشیه منگنه

یادداشت استنساخ : حسب الخواهش عالیجناب قدسی ... جناب آقای میر نصرالله خلف آقا میر اسدالله .

معرفی نسخه : کتابی است در واژه نامه عربی به فارسی که براساس مصدر افعال بصورت حروف تهجی تنظیم شده است . با تطبیق با واژه نامه های با نام « مصادر» متاسفانه نام مؤلف مشخص نشد.

یاداشت تملک و سجع مهر : شکل و سجع مهر:مهر چهارگوش با نشان: کتابخانه خصوصی داریوش کلانتری

توضیحات نسخه : نسخه بررسی شده ./ آبان 92

یادداشت کلی : عربی -

فارسی

صحافی شده با : : مفاتیح الاصول/ طباطبایی1145918

موضوع : زبان عربی -- واژه نامه ها -- فارسی

شناسه افزوده : کرانی، علی رضا بن محمدرضا ، قرن 13ق. کاتب

شناسه افزوده : کلانتری، داریوش، فروشنده

الجزء الثالث عشر

[المقدمه]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

تم إعداد الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء علیها السّلام فی خمسه و عشرین مجلدا، یختص الأول منها بخلقها النوری قبل هذا العالم و المجلد الرابع و العشرون بأحوالها علیها السّلام بعد هذا العالم، و المجلد الأخیر بالفهارس و الاثنان و العشرون البواقی بحیاتها و سیرتها فی هذا العالم.

و هذا هو المجلد الثالث عشر من الموسوعه فی غصب حقها و خطبها علیها السّلام فی ذلک و هو بقیه المطاف السادس من قسم «فاطمه الزهراء علیها السّلام فی هذا العالم».

اللهم صل علی فاطمه و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک و أحصاه کتابک، و اجعلنا من شیعتها و محبیها و الذابین عنها بأیدینا و ألسنتنا و قلوبنا و الحمد للّه رب العالمین.

قم المقدسه، یوم میلاد فاطمه الزهراء علیها السّلام

20 جمادی الثانیه 1427

إسماعیل الأنصاری الزنجانی الخوئینی

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:6

فی هذا المجلد ثلاثه فصول:

1. إرثها من أبیها صلّی اللّه علیه و آله و غصب حقها علیها السّلام

2. خطبتها علیها السّلام فی المسجد

3. خطبتها علیها السّلام فی بیتها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:7

الفصل الأول إرثها من أبیها صلّی اللّه علیه و آله و غصب حقها علیها السّلام

اشاره

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:8

فی هذا الفصل

اشاره

إن الاجتماع فی السقیفه و معرکه الأوس و الخزرج من جانب و حضور أبی عائشه و أبی حفص من جانب آخر ولّدت معقبات و فاجعات، عمّ شومها الإسلام و تتبعت مفاسد فی الدین لا یصلح أبدا إلی قیام قائم آل محمد علیهم السّلام.

و لکن المجمعون کانوا غافلین عن نسج شبکه مخفیه قد نسجت قبل أیام بل قبل سنین و أعوام، و قد مهّدت لهذا الیوم تحطیم الشیطان أغلاله فی اللیل و الناس نیام، و عیّن إبلیس الخلیفه من قبل و لم یکن حاجه إلی هذا الاجتماع.

و هذه ظاهر القضایا؛ و لکن سمعت فی السقیفه تشاجر و أصوات متغایره؛ بعضها یقول: إن للأنصار سابقه فی الدین و فضیله لیست لقبیله من العرب، و بعض یقول: إن النبی صلّی اللّه علیه و آله من المهاجرین، و یقول المهاجرون: منا الأمیر و منکم الوزیر، و یقول الأنصار:

بل منا أمیر و منکم أمیر، و علا الأصوات و المنازعه فی تعیین خلیفه اللّه الذی عیّنه اللّه قبل آدم و عیّنه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من قبل کرارا و عیّنه إلی لحظات وفاته.

و بعد اللتیا و التی غصبت الخلافه و صید الناس و أفکارهم و أضلّهم السامری

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:9

و اتخذوا العجل و مال الناس عن هارون، و بعده غصب فدک و اختلست حقوق علی و فاطمه علیها السّلام.

و بعد مضیّ أیام قلائل، اختلست الزهراء علیها السّلام و بهذا زلّت أقدام الأمه عن طریق الهدی؛ فضلّوا عن الصراط المستقیم و ذلّوا إلی آخر الدهر الذین ذلّوا، و سعدوا و عزّوا منهم الذین بقوا فی طریق عیّنه صاحب الشریعه،

و استقاموا فی باب خلیفه اللّه و رسوله صلّی اللّه علیه و آله الذی عیّن اللّه و رسوله صلّی اللّه علیه و آله و قاموا فی رحاب أمیر المؤمنین و الأئمه علیهم السّلام.

و نتاج هذا الاجتماع، نزع الخلافه و الإماره عن أمیر المؤمنین علیه السّلام و غصب فدک و الإرث عن الزهراء علیها السّلام و غصب حقوقهما بفتوی منتسبه إلی حدیث مختلعه مجعوله، لم یسمعه من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ابنته و لا أخیه و وصیه!

نعم، ما کان هناک حدیث، و انما هو حدیث یفتری حتی انتزع من هذا الحدیث فتوی لغصب فدک و غصب حقوق فاطمه علیها السّلام؛ و هذا فتوی لیس فی عهد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و لا فی شریعته و لا فی الإسلام، بل هذا فتوی لیس مثله فی النصرانیه و لا فی الیهودیه و لا فی أیّ مله و دین فی العالم؛ هذا فتوی لغصب حقوق علی و فاطمه و أهل البیت علیهم السّلام و إرثهما؛ هذه فتوی سیاسیه صدرت عن الخلیفه ینفرد بها، تخالف القرآن و السنه و العقل و العرف.

أفتی به أبو عائشه و أیّدته ابنته و زمیلتها حفصه و أوس بن الحدثان الذی یبول علی عقبه!

و نحن نورد فی هذا الباب عده أحادیث و أقوال عن المعصومین علیهم السّلام و المحدثین من الشیعه و العامه و الأعلام.

یأتی فی هذا الفصل العناوین التالیه فی 143 حدیثا:

طلب فاطمه علیها السّلام من أبی بکر إرثها من ترکه النبی صلّی اللّه علیه و آله و منعه إیاها و مهاجرتها إیاه إلی وفاتها.

وصیه فاطمه علیها السّلام بمنع حضور ظالمیها و آخذی حقها عن الصلاه علیها.

تقسیم أبی

بکر مثل قسم النبی صلّی اللّه علیه و آله غیر عطاء النبی صلّی اللّه علیه و آله قرابته.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:10

إخبار اللّه تعالی فی الإسراء نبیه صلّی اللّه علیه و آله عن ظلم ابنته و أخذ حقها غصبا.

نزول آیه: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ ...» فیمن غصب أمیر المؤمنین علیه السّلام حقه و أخذ فاطمه علیها السّلام حقها و آذاها.

جواب أبی عبد اللّه علیه السّلام لابن حمران أن وارث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فاطمه علیها السّلام.

مناظره فضّال بن الحسن مع أبی حنیفه فی دفن الرجلین فی حجره النبی صلّی اللّه علیه و آله و إفحامه أبا حنیفه فی الجواب.

تقسیم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله الخمس فی بنی هاشم و اشتراء أبی بکر و تابعیه من الخمس الخیل و السلاح و تقسیمها بین الجند.

کلام المفید فی أسباب بغض عائشه لأمیر المؤمنین علیه السّلام.

من مطاعن أبی بکر منعه فاطمه علیها السّلام قریتین من خیبر و ادعائها مع عصمتها و إشهادها علیا علیه السّلام و کونها صاحبه الید و منعه میراثها أیضا.

أمر معز الدوله بالکتابه علی أبواب المساجد لعنه معاویه و لعنه غاصب فاطمه علیها السّلام حقها و ما جری بینه و بین أهل السنه.

کلام الصدوق فی سخط فاطمه علیها السّلام علی ظالمیها و غاصبیها و مانعی إرثها إلی وفاتها.

إخبار النبی صلّی اللّه علیه و آله فاطمه علیها السّلام بأنها مظلومه مغصوبه بعده.

کلام فاطمه علیها السّلام حین عیادتها الرجلان و استرضاؤهما عنها فی إیذاؤها و غصب حقها.

کلام أبی جعفر علیها السّلام فی أن ورثه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فاطمه علیها السّلام.

طلب فاطمه علیها السّلام

أبا بکر میراثها و منعه أبی بکر بحدیث لا نورّث.

إخبار النبی صلّی اللّه علیه و آله عن هتک حرمه فاطمه علیها السّلام و غصب حقها و منع إرثها، لعن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:11

ظالمی فاطمه علیها السّلام و ضاربها و مسقط جنینها.

قصه وقف الحوائط السبع و قصه نخل بنی النضیر و أموال مخیریق و إعطائه لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و قصه الصافیه و مشربه أم إبراهیم و حسنا و المثیب و الأعواف، طلب فاطمه علیها السّلام هذه الصدقات السبع مع سهمه من خیبر، منعها أبو بکر عنها و غضب فاطمه علیها السّلام لذلک.

مجی ء علی علیه السّلام و العباس إلی عمر و طلبهما عنه إرثهما و إعطاء عمر بشروط و هی فی ید علی علیه السّلام، و بعده بید الحسن علیه السّلام ثم بید الحسین علیه السّلام ثم بید علی بن الحسین علیه السّلام و الحسن بن الحسن ثم بید بنی الحسن ثم بید الخلفاء من بنی العباس.

کلام السید جعفر مرتضی العاملی فی مطالبه الزهراء علیها السّلام بفدک و سهم خیبر و الخمس و بإرثها من أبیها و إصرارها علی تحدّی السلطه و مغاضبتها لها و سبب مطالبتها و إصرارها.

نقل السید ابن طاوس طعن من تقدّم علی علی علیه السّلام فی الخلافه.

کلام ابن قتیبه فی نقض حدیث لا نورّث بقول اللّه عز و جل حکایه عن زکریا.

کلام طه حسین المصری فی غضب علی علیه السّلام علی أبی بکر کغضب فاطمه علیها السّلام علیه.

کلام البلاغی فی أن اقتضاء آیات الأقربین و أولو الأرحام أن ترکه النبی صلّی اللّه علیه و آله لوارثه و هی ابنته فاطمه

علیها السّلام.

کلام صاحب الریاض فی اختصاص الخمس بفاطمه علیها السّلام و الحجج من ذریتها.

فی أن حدیث لا نورث فی مقابل: «یرثنی و یرث من آل یعقوب» و العمل به هو الاجتهاد فی مقابل النص.

کلام الفخر الرازی فی قوله تعالی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ ...» و حدیث لا نورّث

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:12

و البحث فیهما بالتفصیل.

طلب فاطمه علیها السّلام و العباس میراثهما من أبی بکر و منعهما بحدیث لا نورّث و غضب فاطمه علیها السّلام و هجرتها عنه إلی شهادتها.

کلام والد الشیخ البهائی فی عدم صلاحیه الخلافه لمن لا یصلح لتبلیغ سوره من القرآن.

کلام المحقق الأردبیلی فی مطاعن عمر: منع فاطمه علیها السّلام و سائر السادات عن الخمس الثابت لهم فی القرآن.

اجتماع النبی مع علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام و سجوده بعد الأکل و بکائه و ضحکه و سؤال علی علیه السّلام عن سبب سجوده و ضحکه و جوابه صلّی اللّه علیه و آله بإخبار جبرئیل بمصابهم بعده و لحوق فاطمه علیها السّلام به سریعا بعد أخذ حقها و منع إرثها و ظلم بعلها و کسر ضلعها.

کلام الشیخ الطوسی فی نقض أبی بکر روایته فی إرث النبی صلّی اللّه علیه و آله بدفع سیف النبی صلّی اللّه علیه و آله و بغلته و عمامته إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام و البحث فیه.

کلام الجصّاص فی مستحقی الخمس و الشرح و البحث فیه.

کلام ابن قتیبه فی مطالبه فاطمه علیها السّلام أبا بکر بمیراث أبیها و منعها منها و هجرتها منه و وصیتها بمنع حضور أبی بکر فی دفنها.

کلام السید المیلانی فی مطالبه الزهراء علیها السّلام بالمیراث و ملخّص بحوثه المتقدمه فیه.

کلام السید

المیلانی فی بحث سهم ذوی القربی و الخمس و منعها أبا بکر و مطالبه الزهراء علیها السّلام بحقها بثلاث دعاوی: النحله، المیراث، سهم ذوی القربی.

کلام ابن الترکمانی فی سهم ذوی القربی و ذکر مستحقیه و البحث فی بنی هاشم و بنی المطلب.

کلام ابن حجر العسقلانی فی بکاء الرافضه علی غصب حق فاطمه علیها السّلام و أخذ فیئها.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:13

کلام ابن حجر الهیتمی فی زعم الشیعه أن أبا بکر ظالم لفاطمه علیها السّلام بمنعه إرث أبیها و أنها معصومه بنص القرآن و خبر النبی صلّی اللّه علیه و آله: «فاطمه علیها السّلام بضعه منی ...».

سلام أمیر المؤمنین علیه السّلام علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بعد دفن الزهراء علیها السّلام و شکواه علی هضمها حقها قهرا و منع إرثها جبرا.

کلام فاطمه علیها السّلام فی عالم الرجعه: اللهم أنجز وعدک لی فیمن ظلمنی و غصبنی ....

کلام علی علیه السّلام لظالمی فاطمه علیها السّلام: أو تضرب الزهراء علیها السّلام نهرا و یؤخذ منها حقها قهرا و جبرا؟!

کلام السید ابن طاوس فی زیارتها: ... السلام علیک أیها المضطهده المغصوبه ...

اللهم و صلّ علی ... المغصوبه حقها الممنوعه إرثها ....

کلام الحسن بن محمد بن علی بن أبی طالب فی منع أبی بکر فاطمه علیها السّلام و بنی هاشم سهم ذوی القربی.

کلام العلامه السید محمد حسن القزوینی فی إنکار أبی بکر و عمر سهم ذوی القربی المنصوص علیه فی القرآن و نقل الأقوال و البحث فیه.

کلام السید فی زیارتها: ... لعن اللّه أمه غصبتک حقک و منعتک.

کلام عبد الزهراء عثمان محمد فی ذکر مملّکات فاطمه علیها السّلام و ثروتها نقلا عن الماوردی و البحث فیها.

فی

زیاره السیده علیها السّلام فی یوم العشرین من جمادی الآخره: ... و صلّ علی البتول ...،

المغصوبه حقها، الممنوعه إرثها ....

منع أبی بکر فاطمه علیها السّلام میراثها من أبیها بحدیث النبی صلّی اللّه علیه و آله: لا أورّث بشهاده عائشه و حفصه و أوس بن الحدثان.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:14

طلب فاطمه علیها السّلام أبا بکر تقسیم میراثها و فدک و خمس و منعها أبو بکر بحدیث لا نورّث.

کلام الفیروزآبادی فی ردّ تخصیص عموم القرآن بخبر واحد.

اجتماع النبی مع علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام فی أکل عصیده من التمر و نزول جبرئیل و إخباره بغصب حق فاطمه علیها السّلام و ظلمها.

کلام الحافظ البرسی فی ذکر کرامات فاطمه علیها السّلام فی منع حقها بأخذها عضاده حجره النبی صلّی اللّه علیه و آله و دعائه علیهم و ارتفاع جدران المسجد عن الأرض ....

کلام أبی حنیفه المغربی فی ذکر میراث الأولاد و حق فاطمه علیها السّلام و البحث فیه.

کلام ابن شهرآشوب فی غلظه أبی بکر علی فاطمه علیها السّلام فی کبس بیتها و منع حقها.

کلام الجاحظ فی ذکر خبر منع أبی بکر میراث فاطمه علیها السّلام و البحث فیه.

کلام المفید فی جواب الناصب فی خبر نحن الأنبیاء لا نورّث و البحث و الاستدلال فیه.

کلام ابن قتیبه فی کیفیه بیعه علی علیه السّلام، کلام أبی بکر لفاطمه علیها السّلام عند طلبها المیراث:

أ فترانی أعرفک و أعرف فضلک و شرفک و أمنعک حقک و میراثک من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله إلا أنی سمعت أباک یقول: لا نورّث.

کلام السید فی زیاره أبی الحسن الثالث علیه السّلام: ... اللهم و صلّ علی ... وارثه خیر

الأنبیاء ...، متظلّمه مما حلّ بها من غاصبیها ...، المغتصبه حقها ....

کلام الشیخ الحر العاملی فی مطاعن عمر: إعطاء عائشه و حفصه کل سنه عشره آلاف درهم و منع أهل البیت علیهم السّلام خمسهم و منع فاطمه علیها السّلام إرثها و نحلتها.

کلام ابن حجر الهیتمی فی منع فاطمه علیها السّلام حقها و نحلتها و إعطائها حق عائشه و حفصه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:15

غضب فاطمه علیها السّلام علی جمیعهم لمنعهم حقها و ترکهم نصرتها.

طلب عائشه و حفصه عطائهما و میراث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من عثمان و ردّهما لشهادتهما فی حدیث لا نورّث عند طلب فاطمه علیها السّلام إرثها.

کلام السید الخوئی فی تقسیم الخمس فی زماننا؛ نصفه لبنی هاشم و أن العلوی الفاطمی من بنی هاشم أولی.

کلام السید الشیرازی فی استحباب بل وجوب مطالبه الحق حتی عند العلم بعدم التوصل له کمطالبه فاطمه علیها السّلام حقها مع علمها بعدم التوصل له.

کلام السید ابن طاوس فی عدم مساعده القوم و ترک نصرتهم لفاطمه علیها السّلام و مساعدتهم لعائشه فی بحث طویل.

کلام السید ابن طاوس فی أن حضور العباس مع فاطمه علیها السّلام أو مع علی علیه السّلام عند أبی بکر لطلب المیراث لمساعده فاطمه و علی علیهما السّلام.

کلام لسان الملک فی اتفاق علماء الاثنی عشریه و علماء العامه فی غضب فاطمه علیها السّلام علی أبی بکر و عمر ما دام حیا إلی وفاتها.

کلام أبی هریره فی ترک کلام فاطمه علیها السّلام أبا بکر حتی وفاتها.

کلام المفید فی زیارتها علیها السّلام: ... لعن اللّه من ظلمک و منعک حقک و دفعک عن إرثک.

فی اعتقادات الصدوق فی خروجها علیه السّلام من الدنیا ساخطه علی

ظالمیها و غاصبیها و مانعی إرثها.

شکوی فاطمه علیها السّلام إلی قبر أبیها عند منعها فدک و العوالی.

کلام الشیخ حسین بن عبد الصمد العاملی فی ذکر منع أبی بکر فاطمه علیها السّلام إرثها بحدیث منفرد فی روایته.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:16

کلام السرخسی فی معنی إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث ... و البحث فیه.

کلام الطوسی فی قوله تعالی: «وَ إِنْ کانَتْ واحِدَهً فَلَهَا النِّصْفُ» إنه عام فی کل بنت و أنه معلوم و حدیث لا نورّث مظنون.

الکلام فی حدیث لا نورّث، نهی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عن حدیث مختلف فیه و البحث فی الحدیث المخالف للقرآن.

کلام کاشف الغطاء فی طلب فاطمه علیها السّلام میراثها و منعها أبو بکر و غضبها علیه و هجرتها.

بعث وصول هدیه إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و أخذها و جعل أبو بکر الهدیه موروثا و تقسیمها بین فاطمه علیها السّلام و العباس.

طلب فاطمه علیها السّلام من أبی بکر سهم ذوی القربی و منعها أبو بکر لحدیث ضعیف.

احتجاج السید الکنتوری بشمول آیه: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ ...» النبی صلّی اللّه علیه و آله و حدیث لا نورّث مخالف لنص القرآن.

الکلام فی مجلس المفید فی ذکر فدک و حدیث لا نورّث و البحث فیه بطوله.

الکلام فی قوله: و میراث النبوه عندکم شامل لمیراث العلم و المعارف و میراث الأموال أیضا و البحث فیه.

کلام العلامه السید محمد حسن القزوینی فی معنی لفظ المیراث و الإرث فی اللغه و العرف و البحث و النقض و الإبرام و نقل الأقوال فیه طویلا.

کلام یوحنّا المصری مع علماء العامه فی إیذاء أبی بکر فاطمه علیها السّلام، طلب فاطمه علیها السّلام من أبی

بکر میراث أبیها و منعها أبو بکر، غضب فاطمه علیها السّلام و هجرتها أبا بکر إلی وفاتها و البحث و التشریح فی کلامه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:17

کلام العلامه السید محمد القزوینی فی قوله تعالی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ ...»،

کلام الفخر الرازی فی حدیث لا نورّث، احتجاج فاطمه علیها السّلام أبا بکر و البحث و الجرح و التعدیل فیه.

شعر الشهید الثانی فی منع فاطمه علیها السّلام تراث أبیها بآراء فاسده.

شعر البیجانی فی خلافه أبی بکر و میراث فاطمه علیها السّلام أبیها.

قصیده السید المرتضی، فیها ما جری فی إرث فاطمه علیها السّلام و غصبه.

شعر البرقی فی غصب حق فاطمه علیها السّلام و إرثها و فدکها و شهودها.

شعر الشیخ البهائی فی غصب حق فاطمه علیها السّلام و فدک و عدم قبول العذر فیه.

قصیده علی بن معرب فی دفع فاطمه علیها السّلام عن حقها بحدیث لا نورّث.

شعر الشیخ مغامس فی ذکر الغدیر و غصب میراث فاطمه علیها السّلام و سقط الجنین.

شعر القاضی الجلیس فی غصب تراث فاطمه علیها السّلام و ظلم الوصی فی حقه.

شعر ابن داغر الحلی فی الغدیر و فیه غصب حق علی و فاطمه علیها السّلام.

شعر الشیخ الحر العاملی فی منع فاطمه علیها السّلام ما ترک أبوها و العوالی و فدک.

شعر المشعشعی فی الإشاره إلی قصه الغدیر و غصب حق فاطمه علیها السّلام.

قصیده الدعبل الخزاعی المشهوره و فیها غصب تراث فاطمه علیها السّلام.

طلب فاطمه علیها السّلام أبا بکر میراثها و منعها أبو بکر بحدیث لا نورّث.

فی أن علیا علیه السّلام وارث علم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و فاطمه علیها السّلام وارث المیراث.

کلام الإمام الحسن علیه السّلام فی خطبته فی مجلس معاویه و

فیه: فاللّه بیننا و بین من ظلمنا ... و منع أمنا فاطمه علیها السّلام إرثها من أبیها.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:18

کلام بزل الهروی فی أفضلیه فاطمه علیها السّلام علی بنات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بأنها وارث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و نسله منها.

کلام ابن أبی الثلج فی قبر فاطمه علیها السّلام أنها بالمدینه ...، المجهوله قبرا، المدفونه سرّا، المغصوبه جهرا.

فی انقطاع علی علیه السّلام عن أبی بکر لمنع ترکه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عن فاطمه علیها السّلام.

کلام المفید فی أولویه أمیر المؤمنین علیه السّلام من العباس بترکه النبی صلّی اللّه علیه و آله لو لا فاطمه علیها السّلام موجوده.

کلام طه حسین فی موقف أبی بکر فی أشد العسر لوقوعه: إعطاؤه فاطمه علیها السّلام ما طلبت و بین حدیث لا نورّث.

کلام موسی بن عبد اللّه فی أبی بکر: أول من ظلمنا حقنا و میراثنا، فغصبنا فغصب الناس.

کلام عبد اللّه بن الحسن فی منع فاطمه علیها السّلام میراثها و غضبها علی أبی بکر و عمر.

طلب عائشه عثمان العطاء مثل عطاء أبی بکر و عمر لها و طلبها میراث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و ردّها لشهادتها عند أبی بکر فی حدیث لا نورّث.

کلام أبی جعفر علیه السّلام فی أبی بکر و عمر: هما أول من ظلمنا حقنا ... و أول من انتزی علی حقنا.

کلام علی بن الحسین علیه السّلام فی أبی بکر و عمر: هما أول من ظلمنا حقنا و أخذا میراثنا و جلسا مجلسا کنا أحق به منها.

ذکر الشیخ المظفر کلام المفید فی منع فاطمه علیها السّلام إرثها و ذکر الآیات فی الإرث.

کلام

الشیخ المظفر فی منع فاطمه علیها السّلام إرثها و ذکر کلامه و استدلاله للمقصود فی تنبیهین.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:19

کلام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لفاطمه علیها السّلام: «و أنت تظلمین و عن حقک تدفعین».

کلام السید حسن الأمین فی وقوع الخلاف بین الزهراء علیها السّلام و بین الخلیفه الأول فی فدک و المیراث.

کلام العلامه الحسن بن یوسف الحلی: من مطاعن أبی بکر منع فاطمه علیها السّلام إرثها بحدیث لا نورّث.

کلام عائشه فی طلب فاطمه علیها السّلام میراثها و منعها أبو بکر بحدیث لا نورّث.

فی زیاره فاطمه علیها السّلام: السلام علیک أیتها المظلومه الممنوعه حقها.

کلام علی علیه السّلام فی استجازه العباس لحضوره فی تشییع فاطمه علیها السّلام: إن بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لم تزل مظلومه، من حقها ممنوعه و عن میراثها مدفوعه.

فی زیاره فاطمه علیها السّلام: السلام علیک أیتها المظلومه المغصوبه ....

فی ذکر الحیطان السبعه: أنها وقف علی فاطمه علیها السّلام.

فی مناظره الحروری و الإمام الباقر علیه السّلام فی آیه: «لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ» و فی سدّ الأبواب و فی سهم الأزواج من الإرث.

فی دعاء صنمی قریش: ... اللهم العنهم بعدد کل منکر أتوه ... و إرث غصبوه و فی ء اقتطعوه.

کلام الإمام الصادق علیه السّلام: علامه طیب الولاده محبه أهل البیت علیهم السّلام و قول علی علیه السّلام لفاطمه علیها السّلام: أحلّی نصیبک من الفی ء لآباء شیعتنا لیطیّبوا، و قول الصادق علیه السّلام أیضا فی الخمس: أحللناه لشیعتنا لتطیب ولادتهم.

رؤیا أبی الوفاء الشیرازی فی المنام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و أمره صلّی اللّه علیه و آله بالتوسل إلی علی علیه السّلام و قوله للنبی صلّی

اللّه علیه و آله: فکیف ینتقم لی، أ لیس یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ظلمت فاطمه علیها السّلام و غصب علی إرثک فصبر؟

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:20

کلام الیعقوبی فی طلب فاطمه علیها السّلام میراثها أبا بکر و منعه بحدیث لا نورّث.

کلام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فی فاطمه علیها السّلام: «ملعون ملعون من یظلم بعدی فاطمه ابنتی و یغصبها حقها و یقتلها».

من مطاعن عمر إعطاؤه عائشه و حفصه عشره آلاف درهم فی کل سنه و منعه أهل البیت علیهم السّلام خمسهم و منع فاطمه علیها السّلام إرثها و نحلتها.

کلام الصدوق: إن أول ظالم لحق آل محمد المؤخّر علیا علیه السّلام عن الخلافه و غاصب فاطمه علیها السّلام میراثها.

إعطاء معاویه الغنیمه علی من شاء و اعتراض أبی حنیفه بفعله و إثباته الغنیمه لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و فی البحث عن فاطمه علیها السّلام العمل بحدیث لا نورّث المجعول.

کلام محمد علی برّو فی إرث فاطمه علیها السّلام و خطبتها و آیه الإرث و عمومیتها و ردّ حدیث لا نورّث و البحث و الاستدلال حوله.

کلام الإربلی فی صدقه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و فدک و إرث النبی صلّی اللّه علیه و آله و نقل الروایات فیها.

شهاده عائشه و حفصه و مالک فی حدیث لا نورّث و مجیؤها إلی عثمان لأخذ المیراث و ردّهما عثمان.

مجی ء فاطمه علیها السّلام إلی أبی بکر و طلبها میراثها و قوله لها: النبی لا یورّث و احتجاجها بآیه الإرث.

کلام یوحنّا جدید الإسلام فی مجی ء العباس و علی علیه السّلام إلی عمر لطلب المیراث و جواب عمر لهما بما قال أبو بکر

لهما و البحث فیه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:21

1
المتن:

عن عائشه:

أن فاطمه علیها السّلام سألت أبا بکر بعد وفاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ما أرثها من ترکه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من خیبر و فدک و صدقته بالمدینه، فقال أبو بکر: إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: لا نورّث ما ترکناه صدقه، فأبی أبو بکر أن یدفع إلی فاطمه علیها السّلام شیئا. فوجدت فاطمه علیها السّلام علی أبی بکر فی ذلک فهجرته، فلم تزل مهاجرته حتی توفّیت. فلما توفّیت دفنها زوجها علی بن أبی طالب علیه السّلام لیلا و لم یؤذن بها أبا بکر، و صلّی علیها علی علیه السّلام ....

المصادر:

تاریخ الإسلام سراج الدین عثمان (مخطوط): ص 225.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:22

2
المتن:

فی وصیه فاطمه علیها السّلام:

أوصیک أن لا یشهد أحد جنازتی من هؤلاء الذین ظلمونی و أخذوا حقی، فإنهم عدوی و عدوّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و لا تترک أن یصلی علیّ أحد منهم و لا من أتباعهم ....

المصادر:

1. روضه الواعظین: ج 1 ص 151.

2. بحار الأنوار: ج 43 ص 192 ح 20، عن روضه الواعظین.

3
المتن:

قال الشیخ محمد بن الحسن الحر العاملی:

من مطاعن أبی بکر ما رواه مسلم فی صحیحه أنه لما بعث فاطمه علیها السّلام تطلب إرثها و حقها من فدک و خمس خیبر، فلم یعطها شیئا و أقسم أن لا یغیّر شیئا من صدقات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و قد غیّر ذلک و قد حنث فی یمینه؛ ففی الجمع بین الصحیحین: و کان أبو بکر یقسّم نحو قسم النبی صلّی اللّه علیه و آله غیر أنه کان لا یعطی قرابه النبی صلّی اللّه علیه و آله کما کان النبی صلّی اللّه علیه و آله یعطیهم. قال ابن شهاب: و کان عمر یعطیهم منه و عثمان بعده.

المصادر:

إثبات الهداه: ج 2 ص 366 ح 196.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:23

4
المتن:

عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

لما أسری بالنبی صلّی اللّه علیه و آله قیل له: إنی مختبرک فی ثلاث لننظر کیف صبرک. قال: أسلم لأمرک یا رب و لا قوه لی علی الصبر إلا بک. إلی أن قال: و أما ابنتک فتظلم و تحرم و یؤخذ حقها غصبا الذی تجعله لها.

المصادر:

1. تفسیر البرهان: ج 4 ص 142 ح 1، عن کامل الزیارات.

2. کامل الزیارات: ص 332 ح 11.

3. ظلامات الصدیقه الشهیده علیها السّلام: ص 147 ح 171.

5
المتن:

قال علی بن إبراهیم القمی:

قوله تعالی: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً» «1»، قال: نزلت فیمن غصب أمیر المؤمنین علیه السّلام حقه و أخذ حق فاطمه علیها السّلام و آذاها، و قد قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «من آذاها فی حیاتی کمن آذاها بعد موتی کمن آذاها فی حیاتی، و من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی اللّه، و هو قول اللّه: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ...» و قوله: «وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ» «2»، یعنی علیا و فاطمه علیها السّلام، «بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً» «3»، و هی جاریه فی الناس کلهم.

______________________________

(1). سوره الأحزاب: الآیه 57.

(2). سوره الأحزاب: الآیه 58.

(3). سوره الأحزاب: الآیه 58.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:24

المصادر:

1. تفسیر القمی: ج 2 ص 196.

2. بحار الأنوار: ج 17 ص 27 ح 2، عن تفسیر القمی.

3. تفسیر کنز الدقائق: ج 8 ص 222، عن تفسیر القمی.

4. تفسیر نور الثقلین: ج 4 ص 305 ح 237، عن تفسیر القمی.

5. تفسیر الصافی: ج 4 ص 202 ح 57، عن تفسیر القمی، بزیاده و نقیصه.

6
المتن:

عن حمزه بن حمران، قال:

قلت لأبی عبد اللّه علیه السّلام: من ورث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؟ قال: فاطمه علیها السّلام؛ ورثت متاع البیت و الحرثی و کل ما کان له.

المصادر:

1. البرهان: ج 1 ص 348 ح 6، عن الکافی.

2. الکافی: ج 7 ص 86 ح 2.

3. التهذیب: ج 9 ص 277 ح 12.

الأسانید:

فی الکافی: عن محمد بن یعقوب، عن أحمد بن محمد، عن علی بن الحسن، عن علی بن أسباط، عن الحسن بن علی، عن عبد الملک حیدر، عن حمزه بن حمران، قال.

7
المتن:

فی احتجاج فضّال بن الحسن علی أبی حنیفه:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:25

روی الشیخ المفید فی مجالسه أن فضّال بن الحسن بن فضّال مرّ بأبی حنیفه و هو فی جمع کثیر، یملی علیهم شیئا من فقهه و حدیثه، فقال لصاحب کان معه: و اللّه لا أبرح أو أخجل أبا حنیفه. فدنا منه فسلّم علیه، فردّ و ردّ القوم بأجمعهم السلام علیه، فقال: یا أبا حنیفه رحمک اللّه، إن لی أخا یقول: إن خیر الناس بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله علی بن أبی طالب علیه السّلام و أنا أقول أن أبا بکر خیر الناس و بعده عمر، فما تقول أنت رحمک اللّه؟

فأطرق ملیّا، ثم رفع رأسه فقال: کفی بمکانهما من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله کرما و فخرا؛ أ ما علمت أنهما ضجیعا فی قبره؟ فأیّ حجه لک أوضح من هذه؟ فقال فضّال: إنی قد قلت ذلک لأخی. فقال: و اللّه لئن کان الموضع لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله دونهما فقد ظلما بدفنهما فی موضع لیس لهما فیه حق، و إن کان الموضع لهما فوهباه لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فقد أساءا و أحسنا إذا رجعا فی هبتهما و نکثا عهدهما.

فأطرق أبو حنیفه ساعه ثم قال له: لم یکن له و لا لهما خاصه و لکنهما نظرا فی حق عائشه و حفصه فاستحقا الدفن فی ذلک الموضع و بحقوق ابنتیهما. فقال فضّال:

قد قلت له ذلک

فقال: أنت تعلم أن النبی صلّی اللّه علیه و آله مات عن تسع نساء، و نظرنا فإذا لکل واحده منهن تسع من الثمن، ثم نظرنا فی تسع الثمن فإذا هو شبر فی شبر؛ فکیف یستحق الرجلان أکثر من ذلک؟ و بعد فما بال عائشه و حفصه ترثان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و فاطمه علیها السّلام ابنته تمنع المیراث؟!

فقال أبو حنیفه: یا قوم، نحّوه عنی فإنه و اللّه رافضی خبیث.

المصادر:

1. سفینه البحار: ج 2 ص 370.

2. الأمالی للمفید، علی ما فی السفینه.

3. الأنوار النعمانیه: ج 1 ص 87.

4. أین دفن النبی صلّی اللّه علیه و آله: ص 120.

5. بحار الأنوار: ج 44 ص 155 ح 24.

6. الخرائج و الجرائح: ص 224.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:26

7. شجره طوبی: ج 2 ص 428، شطرا منه.

8. عوالم العلوم: ج 16 (مجلد الإمام الحسن علیه السّلام) ص 292 ح 6، عن الخرائج.

8
المتن:

نقل ابن شهرآشوب عن الباقرین علیهما السّلام فی قوله: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ ...» «1»:

فلما قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله منعوا أمیر المؤمنین علیه السّلام ما نظر اللّه و رسوله صلّی اللّه علیه و آله و تعاونوا علیه و کابروه و من تبعهم، و قال ابن صهاک: تزعم أن ما أفاء اللّه یفیک الکثکث؟ فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام: بل یکفیک الکثکث.

أجمع فقهاؤکم فیما نقلوا أن النبی صلّی اللّه علیه و آله کان یقسّم الخمس من الغنائم فی بنی هاشم علی فرائض اللّه، و أن الأول لما ولّی ادعی الخمس و ادعاه من تابعه، ثم اشتری به الخیل و السلاح فقسّموا بین جنوده، و یسأل البینه کما سأل فاطمه علیها السّلام و العباس؛ فنحّی بنی هاشم عن حقوقهم سنّی أطعم فیه الطلقاء و أبناء الطلقاء ....

المصادر:

مثالب النواصب لابن شهرآشوب (مخطوط): ص 105.

9
المتن:

قال المفید فی أسباب بغض عائشه لأمیر المؤمنین علیه السّلام:

و من ذلک ما اجتمع علیه أهل النقل من شهادتها لأبی بکر فی صواب منعه فاطمه علیها السّلام فدکا، و مباینتها فی تلک الشهاده أمیر المؤمنین علیه السّلام فیما ذهب إلیه من استحقاقها، و مظاهره أبی بکر علی منع فاطمه علیها السّلام من میراث أبیها و لا تشرکها فی ذلک إحدی الأزواج.

______________________________

(1). سوره الأنفال: الآیه 1.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:27

المصادر:

الجمل و النصره: ص 428.

10
المتن:

ذکر الشیخ محمد بن الحسن الحر العاملی من مطاعن أبی بکر من طریقی العامه و الخاصه أمورا:

منها: منعه فاطمه علیها السّلام قریتین من قری خیبر نحلها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لها، و قد ادعتها مع عصمتها فی آیه التطهیر، و أورد فی مناقبها: «فاطمه علیها السّلام بضعه منی، من آذاها فقد آذانی و من أغضبها فقد أغضبنی»، و قد شهد لها علی علیه السّلام مع قول النبی صلّی اللّه علیه و آله فیه: «یدور مع الحق حیثما دار»، و قوله: «علی علیه السّلام مع الحق و الحق مع علی علیه السّلام».

مع أنه قد روی أنها کانت فی یدها فأخرج عمّالها منها، و أیضا طلبت میراثها من أبیها لقوله تعالی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ» «1» و هی محکمه- کما قال صاحب التقریب-، و عارضها بروایه تفرّد بها، و خبر الواحد إذا عارض القرآن کان مردودا للأمر بعرضه علی القرآن.

ثم قال: أ لیس قد أسند علماؤکم بطرق ثلاثه إلی الخدری، و رواه أیضا عن مجاهد و السدی: أنه لما نزل: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» «2»، دفع النبی صلّی اللّه علیه و آله إلیها فدکا؟ ....

المصادر:

إثبات الهداه: ج 2 ص 365 ح 192.

______________________________

(1). سوره النساء: الآیه 11.

(2). سوره الإسراء: الآیه 26.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:28

11
المتن:

قال أبو الصلاح الحنبلی فی وقائع سنه إحدی و خمسین و ثلاثمائه:

و فیها- کما قال فی العبر- رفعت المنافقون رءوسها ببغداد و قامت الدوله الرافضیه و کتبوا علی أبواب المساجد: لعنه معاویه و لعنه من غصب فاطمه علیها السّلام حقها و لعنه من نفی أبا ذر. فمحته أهل السنه فی اللیل، فأمر معز الدوله بإعادته، فأشار علیه الوزیر المهلبی أن یکتب: ألا لعنه اللّه علی الظالمین و لعنه معاویه فقط.

المصادر:

1. شذرات الذهب فی أخبار من ذهب لأبی الصلاح: ج 3 ص 7.

2. العبر فی خبر من غبر: ج 2 ص 86.

12
المتن:

قال الصدوق فی اعتقاداته:

و أما فاطمه علیها السّلام، فاعتقادنا أنها سیده نساء العالمین من الأولین و الآخرین، و أن اللّه عز و جل یغضب لغضبها و یرضی لرضاها، و أنها خرجت من الدنیا ساخطه علی ظالمیها و غاصبیها و مانعی إرثها.

المصادر:

1. الاعتقادات للصدوق: ص 111.

2. بحار الأنوار: ج 27 ص 62 ح 21، عن الاعتقادات للصدوق.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:29

13
المتن:

قال أبو ذر الغفاری:

دخلت علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فی مرضه الذی توفّی فیه، فقال: یا أبا ذر! ایتنی بابنتی فاطمه علیها السّلام. قال: فقمت و دخلت علیها و قلت: یا سیده النسوان، أجیبی أباک. قال: فلبست جلبابها و خرجت حتی دخلت علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

فلما رأت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله انکبّت علیه و بکت و بکی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لبکائها و ضمّها إلیه، ثم قال: یا فاطمه! لا تبکی فداک أبوک، فأنت أول من تلحقین بی مظلومه مغصوبه، و سوف تظهر بعدی حسیکه النفاق و یسمل جلباب الدین ....

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 36 ص 288 ح 110، عن کفایه الأثر.

2. کفایه الأثر: ص 3.

الأسانید:

فی کفایه الأثر: أبو الفرج المعافا بن زکریا، عن محمد بن همام بن سهیل، عن محمد بن معافی السلمانی، عن محمد بن عامر، عن عبد اللّه بن زاهر، عن عبد القدوس، عن الأعمش، عن جیش بن المعتمر، قال: قال أبو ذر الغفاری.

14
المتن:

عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری، قال:

کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فی الشکاه التی قبض فیها فإذا فاطمه علیها السّلام عند رأسه؛ قال: فبکت حتی ارتفعت صوتها ....

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:30

فلما قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، دخل إلیها رجلان من الصحابه فقالا لها: کیف أصبحت یا بنت رسول اللّه؟ قالت: أصدقانی هل سمعتما من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «فاطمه بضعه منی فمن آذاها فقد آذانی»؟ قالا: نعم، و اللّه قد سمعنا ذلک منه. فرفعت یدیها إلی السماء و قالت:

اللهم إنی أشهدک أنها قد آذیانی و غصبا حقی. ثم أعرضت عنهما، فلم تکلّمهما بعد ذلک ...

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 36 ص 308 ح 146، عن کفایه الأثر.

2. کفایه الأثر: ص 9.

15
المتن:

قال الفضیل:

سمعت أبا جعفر علیه السّلام یقول: لا و اللّه ما ورث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله العباس و لا علی علیه السّلام و لا ورثته إلا فاطمه علیها السّلام، و ما کان أخذ علی علیه السّلام السلاح و غیره إلا أنه قضی عنه دینه. ثم قال علیه السّلام:

«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ». «1»

المصادر:

1. من لا یحضره الفقیه: ح 4 ص 19 ح 660.

2. تفسیر نور الثقلین: ج 2 ص 178، عن من لا یحضره الفقیه.

الأسانید:

فی من لا یحضره الفقیه: روی أحمد بن محمد بن أبی نصر، عن الحسن بن موسی الخیاط، عن الفضیل بن یسار، قال: سمعت أبا جعفر علیه السّلام.

______________________________

(1). سوره الأنفال: الآیه 75.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:31

16
المتن:

عن عمر بن الخطاب، قال:

لما کان الیوم الذی توفّی فیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، بویع لأبی بکر فی ذلک الیوم. فلما کان من الغد، جاءت فاطمه علیها السّلام إلی أبی بکر معها علی علیه السّلام، فقالت: میراثی من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أبی. فقال أبو بکر: من الرئه أو من العقد؟ قالت: فدک و خیبر و صدقاته لمدینه إرثها کما یرثک بناتک إذا متّ. فقال أبو بکر: أبوک و اللّه خیر منی و أنت خیر من بناتی، و قد قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: لا نورّث، ما ترکناه صدقه (یعنی هذه الأموال القائمه)، فتعلمین أن أباک أعطاکها؛ فو اللّه لئن قلت نعم لأقبلنّ قولک و لأصدّقنّک. قالت: جاءتنی أم أیمن فأخبرتنی أنه أعطانی فدک. قال عمر: فسمعته یقول: هی لک؟ فإذا قلت قد سمعته فهی لک فأنا أصدّقک فأقبل قولک. قالت: أخبرتک بما عندی.

المصادر:

1. مسند فاطمه علیها السّلام للسیوطی: ص 33 ح 25.

2. طبقات ابن سعد: ج 2 ص 315، علی ما فی هامش المسند.

17
المتن:

عن ابن عباس، قال:

إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله کان جالسا ذات یوم إذ أقبل الحسن علیه السّلام. فلما رآه بکی ...، إلی أن قال صلّی اللّه علیه و آله: و إنی لما رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی؛ کأنی بها و قد دخل الذلّ بیتها و انتهکت حرمتها و غصبت حقها و منعت إرثها ... فتقدّم علیّ محزونه مکروبه مغمومه مغصوبه مقتوله، فأقول عند ذلک: اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها و ذلّل من أذلّها و خلّد فی نارک من ضرب جنبیها حتی ألقت ولدها، فتقول الملائکه عند ذلک: آمین.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:32

المصادر:

1. الأمالی للصدوق: ص 112 ح 2 المجلس الرابع و العشرون.

2. فرائد السمطین: ج 2 ص 34 ح 371.

3. بحار الأنوار: ج 43 ص 172 ح 13، عن الأمالی للصدوق.

4. بحار الأنوار: ج 28 ص 37 ح 1، عن الأمالی للصدوق.

5. إثبات الهداه: ج 1 ص 280 ح 150، عن الأمالی للصدوق، شطرا منه.

6. الفضائل لابن شاذان: ص 8.

7. إرشاد القلوب: ص 295.

الأسانید:

1. فی الأمالی للصدوق: علی بن أحمد بن موسی الدقاق، قال: حدثنا محمد بن أبی عبد اللّه الکوفی، قال: حدثنا موسی بن عمران النخعی، عن عمه الحسین بن یزید النوفلی، عن الحسن بن علی بن أبی حمزه، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس، قال.

2. فی فرائد السمطین: أنبأنی الشیخ أبو طالب علی بن أنجب بن عبید اللّه بن الخازن، عن کتاب برهان الدین ناصر بن أبی المکارم، عن أبی المؤید بن الموفق، أنبأنا علی بن أحمد بن موسی الدقاق، قال: أنبأنا محمد بن أبی عبد اللّه الکوفی، قال:

أنبأنا موسی بن عمران، عن عمه الحسین بن یزید النوفلی، عن الحسن بن علی بن حمزه، عن أبیه، عن سعید بن جبیر، عن ابن عباس.

18
المتن:

قال النبهانی فی جواهر البحار الفصل الثانی من الباب السادس فی صدقاته و ما غرسه بیده الشریفه:

ثم قال: و قال الواقدی: إن النبی صلّی اللّه علیه و آله وقف الحوائط السبعه المتقدمه سنه سبع من الهجره.

و فی سنن أبی داود، عن رجل من أصحاب النبی صلّی اللّه علیه و آله؛ فذکر قصه بنی النضیر إلی أن قال: فکانت نخل بنی النضیر لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله خاصه، أعطاها اللّه إیاه، فقال تعالی: «ما

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:33

أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْهُمْ ...» «1»، قال: فأعطی أکثرها المهاجرین و بقی منها صدقه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله التی فی أیدی بنی فاطمه أی الحوائط السبعه.

و لابن زباله، عن محمد بن کعب: أنها کانت أموالا لمخیریق؛ قال لیهود یوم أحد:

أ لا تنصرون محمدا؟ فو اللّه إنکم لتعلمون أن نصرته حق. قالوا: السبت؟ قال: فلا سبت لکم،

و أخذ بسیفه فمضی مع النبی صلّی اللّه علیه و آله. فقاتل حتی اثخنته الجراح، فقال: أموالی إلی محمد صلّی اللّه علیه و آله، یضعها حیث شاء؛ فهی عام صدقاته صلّی اللّه علیه و آله.

ثم قال: و أما الصدقات السبع المتقدمه، فالصافیه معروفه الیوم شرقی المدینه بجزع زهیره تصغیر زهره، و برقه معروفه الیوم أیضا فی قبله المدینه و مما یلی المشرق و لناحیتها شهره بها، و الدلال جزع أیضا معروف أیضا قبلی الصافیه قرب الملیکی وقف المدرسه الشهابیه، و المیثب غیر معروفه الیوم و یؤخذ مما سبق من کون هذه الأربعه مجاوات أنها قریبه من الثلاثه قبلها، و الأعواف جزع معروف بالعالیه، و مشربه أم إبراهیم معروفه بالعالیه، و حسنا- بضمّ الحاء- سبق أنها بالقف تشرب بمهزور.

قال السمهودی: و الذی ظهر لی أن حسنا الیوم هی الموضع المعروف بالحسینیات قرب جزع الدلال إذا هو بجهه القف و یشرب بمهزور، و هذه السبع الصدقات النبویه، و هذه الصدقات مما طلبته فاطمه من أبی بکر مع سهمه صلّی اللّه علیه و آله بخیبر، و فدک کما فی الصحیح أنها کانت تسأل أبا بکر نصیبها مما ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من خیبر و فدک و صدقته بالمدینه، فأبی أبو بکر علیها ذلک و قال: لست تارکا شیئا کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یعمل به إلا عملت به، فإنی أخشی إن ترکت شیئا من أمره أن أزیغ. ثم دفع عمر صدقته صلّی اللّه علیه و آله بالمدینه إلی علی علیه السّلام و عباس، و أمسک خیبر و فدک و قال: هما صدقه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، کانتا لحقوقه

التی تعروه.

و فیه أن أبا بکر احتجّ علیها بقوله صلّی اللّه علیه و آله: لا نورّث، ما ترکناه صدقه، فغضبت. و فی الصحیح أیضا: إن علیا علیه السّلام و العباس جاءا إلی عمر یطلبان منه ما طلبته فاطمه علیها السّلام من

______________________________

(1). سوره الحشر: الآیه 6.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:34

أبی بکر، مع اعترافهما له بأن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال: لا نورّث، ما ترکناه صدقه. فالوجه أنهما مع فاطمه علیها السّلام فهموا من قوله: و ما ترکناه صدقه الوقف، و رأوا أن حق النظر علی الوقف یورث دون رقبته، و رأی أبو بکر أن الأمر فی ذلک له؛ و لذا لما أعطاها عمر علیا علیه السّلام و عباسا، أخذ علیهما أن یعملا بما عمل فیها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و أبو بکر بعده.

و کانت هذه الصدقه بید علی علیه السّلام منع العباس فغلبه علیها. ثم کانت بید الحسن، ثم بید الحسین، ثم بید علی بن الحسین علیهم السّلام و الحسن بن الحسن، ثم بید بنی الحسن رضی اللّه عنهم. قال معمر: ثم کانت بید عبد اللّه بن الحسن حتی ولّی هؤلاء (یعنی بنی العباس) فقبضوها.

قال أبو غسان: صدقات النبی صلّی اللّه علیه و آله بید الخلیفه، یولّی علیها و یعزل عنها و یقسّم ثمرها و غلّتها فی أهل الحاجه من أهل المدینه علی قدر ما یری من هی فی یده.

و قال الشافعی فیما نقله البیهقی: و صدقه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قائمه عندنا و صدقه الزبیر قریب منها و صدقه عمر قائمه و صدقه عثمان و صدقه علی علیه السّلام و صدقه فاطمه علیها السّلام و

صدقه من لا أحصی من أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بالمدینه و أعراصها.

قال السمهودی: قلت: ثم تغیّرت الأمور بعد ذلک و اللّه المستعان.

قال: و ذکرنا فی الأصل من روی أن فاطمه علیها السّلام قالت فی فدک: أن النبی صلّی اللّه علیه و آله أنحلنیها و ما أنفق فیها.

المصادر:

جواهر البحار فی فضائل النبی المختار صلّی اللّه علیه و آله: ج 4 ص 86.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:35

19
المتن:

قال العلامه السید جعفر مرتضی العاملی فی فصل: الزهراء علیها السّلام فی مواجهه التحدی:

إن مطالبه علی علیه السّلام بأموال بنی النضیر و مطالبه الزهراء علیها السّلام بفدک و بسهمهما بخیبر و بسهمهما من الخمس و بإرثها أیضا من أبیها الرسول الأعظم صلّی اللّه علیه و آله ... و إصرارها علی تحدّی السلطه فی إجراءاتها الظالمه، ثم مغاضبتها للسلطه حتی توفّیت حیث أوصت أن یدفن لیلا، إن ذلک کله لا یمکن تفسیره علی أنه رغبه فی حطام الدنیا و حبّ للحصول علی المال ...، فإن حیاتها و هی الصدیقه الطاهره و الزاهده عن الدنیا و الفانیه فی اللّه حتی أنها کانت تقوم اللیل حتی تورّمت قدماها ...، و کذلک ما شاع و ذاع حول کیفیه تعاملها مع الأموال التی کانت تحصل علیها من ترک و غیرها.

و کیف کانت تصرفها؟ إن ذلک خیر دلیل علی ما نقول و أوضح شاهد علیه، و هذا بالذات هو ما یجعلنا نتساءل عن السر الکامن وراء تلک المطالبه، و ذلک الإسرار.

و لعلنا نستطیع أن نفسّر ذلک بما یلی:

1. الانتصار للحق و رفض الباطل.

2. الصیانه عن الفهم الخاطئ و عن التحریف المترتب علی سکوتها.

3. أن الوقوف فی وجه الباطل لا یخصّص بغیر الحاکم.

4. أن الآمر بالمعروف و الناهی عن المنکر لا یختص بالرجال بل یشمل النساء أیضا.

5. أن التصدی للمطالبه بالحق و تسجیل الموقف لا ینحصر بصوره العلم بإمکان الحصول بل یجب مع العلم بعدم الحصول أیضا.

المصادر:

الصحیح من سیره النبی الأعظم صلّی اللّه علیه و آله للسید جعفر مرتضی العاملی: ج 6 ص 212.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:36

20
المتن:

قال السید ابن طاوس نقلا عن کتاب أبی بکر أحمد بن موسی بن مردویه فی طعن علی علیه السّلام علی من تقدّم علیه فی الخلافه:

قال علیه السّلام: ... أ فیکم أحد یأخذ الخمس غیری و غیر فاطمه علیها السّلام؟ قالوا: لا.

المصادر:

1. جامع الأحادیث: ج 8 ص 562، عن کتاب الطرف.

2. الطرف لابن طاوس: ص 124، عن کتاب أبی بکر.

3. کتاب أبی بکر أحمد بن موسی بن مردویه، علی ما فی کتاب الطرف.

21
المتن:

قال ابن قتیبه فی حدیث لا نورّث:

... قالوا: رویتم أن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال: إنا معشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه، و هذا خلاف قول اللّه عز و جل حکایه عن زکریا علیه السّلام.

المصادر:

تأویل مختلف الحدیث لابن قتیبه: ص 279.

22
المتن:

قال طه حسین المصری فی فصل بیعه أبی بکر:

... إن علیا علیه السّلام لم یسرع إلی بیعه أبی بکر و إنما تلبّث وقتا غیر قصیر، و لعله وجد علی

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:37

أبی بکر کما وجدت علیه فاطمه علیها السّلام، لأنه أبی أن یدفع إلیها ما طلبت من میراث أبیها صلّی اللّه علیه و آله، و روی لها قوله: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه ....

المصادر:

الفتنه الکبری (علی و بنوه علیهم السّلام): ص 18.

23
المتن:

قال البلاغی فی ذیل آیه: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ ...» «1»:

و حاصله أن آیات: «الْأَقْرَبِینَ» «2» و «أُولُوا الْأَرْحامِ» و «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ» «3» تقتضی أن ترکه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یرثها وارثه، و هی ابنته و بضعته فاطمه علیها السّلام.

المصادر:

آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن للبلاغی: ص 37.

24
المتن:

قال السید علی الطباطبائی فی بحث اختصاص الخمس بفاطمه علیها السّلام و نقل الروایه:

... و ظاهرها الاختصاص بسیده النساء فاطمه و الحجج من ذریتها علیهم السّلام.

و استشکل السید الطباطبائی فیه، و للبحث سعه فی الفقه لیس هنا محله.

______________________________

(1). سوره الأنفال: الآیه 75.

(2). سوره البقره: الآیه 180.

(3). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:38

المصادر:

ریاض المسائل للسید الطباطبائی: ج 5 ص 245.

25
المتن:

قال محمد بن أبی بکر بن عبد القادر الرازی فی آیه المیراث:

... فإن قیل: کیف قال: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «1» و النبی لا یورّث؛ فقوله صلّی اللّه علیه و آله: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه، قلنا: المراد بقوله «یرثنی» أی یرث العلم و النبوه.

و استشکل المحقق فی مقدمه الکتاب: أن هذا المؤلف قد أفتی هنا مقابل النص و استدلّ لمرامه بحدیث واحد، قد وضعه أبو بکر لإسکات الزهراء علیها السّلام و إبطال دعواها و إخماد النار ....

المصادر:

أسئله القرآن المجید و أجوبتها للرازی: ص 5.

26
المتن:

قال الفخر الرازی فی تفسیر قوله تعالی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ ...» «2»:

... الموضع الرابع من تخصیصات هذه الآیه ما هو مذهب أکثر المجتهدین أن الأنبیاء علیه السّلام لا یورثون، و الشیعه خالفوا فیه.

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

(2). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:39

روی أن فاطمه علیها السّلام لما طلبت المیراث و منعوها منه، احتجّوا بقوله صلّی اللّه علیه و آله: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه. فعند هذا احتجّت فاطمه علیها السّلام بعموم قوله تعالی:

«لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» «1»، و کأنها أشارت إلی أن عموم القرآن لا یجوز تخصیصه بخبر الواحد.

ثم إن الشیعه قالوا بتقدیر أن یجوز تخصیص عموم القرآن بخبر الواحد إلا أنه غیر جائز هاهنا، و بیانه من ثلاثه أوجه:

أحدها: إنه خلاف قوله تعالی حکایه عن زکریا: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «2»، و قوله تعالی: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «3»؛ قالوا: و لا یمکن حمل ذلک علی وراثه العلم و الدین لأن ذلک لا یکون وراثه فی الحقیقه بل یکون کسبا جدیدا مبتدا، إنما التوریث لا یتحقّق إلا فی المال علی سبیل الحقیقه.

و ثانیها: إن المحتاج إلی معرفه هذه المسأله ما کان إلا فاطمه و علی علیهما السّلام و العباس و هؤلاء کانوا من أکابر الزهاد و العلماء و أهل الدین، و أما أبو بکر فإنه ما کان محتاجا إلی معرفه هذه المسأله البته لأنه ما کان ممن یخطر بباله أنه یرث من الرسول صلّی اللّه علیه و آله، فکیف یلیق بالرسول صلّی اللّه علیه و آله أن یبلغ هذه المسأله إلی من لا حاجه إلیها

و لا یبلغها إلی من له إلی معرفتها أشد الحاجه؟!

و ثالثها: یحتمل أن قوله: ما ترکناه صدقه، صله لقوله لا نورّث، و التقدیر أن الشی ء الذی ترکناه صدقه کذلک الشی ء لا یورث.

فإن قیل: فعلی هذا التقدیر لا یبقی للرسول صلّی اللّه علیه و آله خاصیه فی ذلک، قلنا: فلتبق الخاصیه لاحتمال أن الأنبیاء إذا عزموا علی التصدق بشی ء فبمجرد العزم یخرج ذلک عن ملکهم و یرثه وارث عنهم، و هذا المعنی مفقود فی حق غیرهم. و الجواب: أن فاطمه علیها السّلام

______________________________

(1). سوره النساء: الآیه 11.

(2). سوره مریم: الآیه 6.

(3). سوره النمل: الآیه 27.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:40

رضیت بقول أبی بکر بعد هذه المناظره و انعقد الإجماع علی صحه ما ذهب إلیه أبو بکر، فسقط هذا السؤال، و اللّه أعلم.

أقول: إن هذا الجواب ادعاء کاذب، فإن الرواه و المحدثین و المؤرخین قالوا: إن فاطمه علیها السّلام بعد هذه المناظره غضبت أو وجدت علی أبی بکر فهجرته و لم تکلّمه حتی ماتت، و أوصت أن لا یحضر جنازتها و الصلاه علیها.

المصادر:

التفسیر الکبیر: ج 9 ص 210.

27
المتن:

عن عائشه:

أن فاطمه علیها السّلام و العباس أتیا أبا بکر یلتمسان میراثهما من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و هما حینئذ یطلبان أرضیهما من فدک و سهمهما من خیبر. فقال لهما أبو بکر: سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: لا نورّث، ما ترکنا صدقه، إنما یأکل آل محمد علیهم السّلام من هذا المال. قال أبو بکر: و اللّه لا أدع أمرا رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یصنعه فیه إلا صنعته. قال: فغضبت فاطمه علیها السّلام فهجرته، فلم تکلّمه حتی ماتت. فدفنها علی علیه السّلام لیلا و لم یؤذن بها أبا بکر.

المصادر:

1. مناقب علی و الحسنین و أمهما علیهم السّلام: ص 268 ح 515.

2. تاریخ الأمم و الملوک: ج 2 ص 447.

3. المصنف لعبد الرزاق: ج 5 ص 472 ح 9774.

4. عبقات الأنوار: ج 2 ص 167.

5. العواصم من القواصم: ص 56، عن الطبری.

6. مسند أحمد بن حنبل: ج 1 ص 4.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:41

7. صحیح البخاری: ج 8 ص 3.

8. بحار الأنوار: ج 28 ص 353، عن شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید.

9. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: ج 2 ص 18.

10. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: ج 6 ص 46، بتفاوت فیه.

الأسانید:

1. فی تاریخ الأمم و الملوک: حدثنا أبو صالح الضراری، قال: حدثنا عبد الرزاق بن همام، عن معمر، عن الزهری، عن عروه، عن عائشه.

2. فی عبقات الأنوار: قال أبو عبد اللّه الحاکم فی تاریخه: أنبأنا أبو الحسین محمد بن یعقوب، حدثنا الحسین بن حسن القاضی بأنطاکیه، حدثنا محمد بن عبد اللّه بن عبد الحکم، حدثنا سعید بن مریم، أخبرنی محمد بن یحیی، عن عبد الرزاق، عن معمر عن الزهری، عن عروه، عن عائشه.

3. فی مسند أحمد: قال یونس کبیرا: حدثنا عبد اللّه، حدثنی أبی، ثنا حسن الأشیب، عن أبی لهیعه، قال: قال کبیرا، حدثنا عبد اللّه، قال: حدثنی أبی، قال: ثنا عبد الرزاق، ثنا معمر، عن الزهری، عن عروه، عن عائشه.

28
المتن:

عن عائشه:

أن فاطمه بنت النبی علیها السّلام أرسلت إلی أبی بکر تسأله میراثها من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مما أفاء اللّه بالمدینه و فدک و ما بقی من خمس خیبر. فقال أبو بکر: إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال:

لا نورّث، ما ترکنا صدقه، إنما یأکل آل محمد علیهم السّلام فی هذا المال، و إنی و اللّه لا أغیّر شیئا من صدقه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عن مالها التی کان علیها عهد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و لأعملنّ فیها بما عمل به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

فأبی أبو بکر أن یدفع إلی فاطمه علیها السّلام منها شیئا. فوجدت فاطمه علیها السّلام علی أبی بکر فی ذلک فهجرته، فلم تکلّمه حتی توفّیت، و عاش بعد النبی صلّی اللّه علیه و آله سته أشهر؛ فلما توفّیت دفنها زوجها علی علیه السّلام لیلا و

لم یؤذن بها أبا بکر، و صلّی علیها علی علیه السّلام.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:42

المصادر:

1. صحیح البخاری: ج 5 ص 82.

2. العمده لابن البطریق: ص 390 ح 776، عن صحیح البخاری.

3. بحار الأنوار: ج 29 ص 111، عن العمده.

4. بنور فاطمه علیها السّلام اهتدیت: ص 61، عن صحیح البخاری.

5. صحیح مسلم: ج 12 ص 76.

6. مسند أحمد بن حنبل: ج 2 ص 242 و ص 376، 463.

7. إحقاق الحق: ج 10 ص 478، عن صحیح البخاری.

8. السنن الکبری: ج 6 ص 300، بتفاوت و نقیصه، علی ما فی الإحقاق. الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ج 13 42 المصادر: ..... ص : 42

تاریخ الأمم و الملوک: ج 2 ص 488، بتفاوت یسیر، علی ما فی الإحقاق.

10. کفایه الطالب: ص 225، بتفاوت یسیر، علی ما فی الإحقاق.

11. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: ج 2 ص 18، بتفاوت.

12. تیسیر الوصول: ج 1 ص 209، بتفاوت، علی ما فی الإحقاق.

13. الغدیر: ج 7 ص 227، شطرا منه، عن صحیح البخاری.

14. بحار الأنوار: ج 43 ص 182 ح 16، عن المناقب.

15. المناقب لابن شهرآشوب: ج 3 ص 362، عن صحیح مسلم.

16. إتمام الوفاء فی سیره الخلفاء: ص 15، علی ما فی الإحقاق.

17. الوقوف علی ما فی صحیح مسلم: ص 357، علی ما فی الإحقاق.

18. إحقاق الحق: ج 25 ص 535.

19. إحقاق الحق: ج 33 ص 356.

20. من مناقب علی و الحسنین و أمها فاطمه علیهم السّلام: ص 263 ح 505.

21. آل بیت الرسول صلّی اللّه علیه و آله: ص 267.

22. الإحسان بترتیب صحیح ابن حبان: ج 7 ص 156، علی ما فی الإحقاق، بزیاده فیه.

23. حیاه

فاطمه علیها السّلام لشلبی: ص 317.

24. مناقب أهل البیت علیهم السّلام للشروانی: ص 412.

25. الفصول المهمه: ص 89.

26. الصواعق: ص 14، عن البخاری.

27. مناقب علی و الحسنین و أمهما علیهم السّلام: ص 268 ح 516.

28. تاریخ المدینه المنوره للنمیری: ج 1 ص 196.

29. تاریخ المدینه المنوره للنمیری: ج 1 ص 207، بتفاوت فی الألفاظ.

30. التمهید لابن عبد البر: ج 8 ص 152.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:43

31. السنن الکبری: ج 7 ص 65.

32. جامع الأصول لأحادیث الرسول صلّی اللّه علیه و آله: ص 386، بتفاوت یسیر.

33. تاریخ الإسلام و وفیات مشاهیر الأعلام: ص 21، بتفاوت یسیر.

34. التاج الجامع للأصول: ج 3 ص 355.

35. جامع الأحادیث للسیوطی: ج 18 ص 217.

36. تاریخ الإسلام و وفیات مشاهیر الاعلام: ص 591.

37. جامع الأحادیث للسیوطی: ج 13 ص 20.

38. إتمام الوفاء فی سیره الخلفاء: ص 16.

39. الإحسان بترتیب صحیح ابن حبان: ج 8 ص 205.

40. السنن الکبری: ج 7 ص 64.

41. مسند أحمد بن حنبل: ج 1 ص 9.

42. جامع الأحادیث للسیوطی: ج 13 ص 246.

43. الحدائق فی علم الحدیث: ج 1 ص 322.

44. السنن الکبری: ج 10 ص 142.

45. نبراس الضیاء: ص 37.

46. زوجات النبی صلّی اللّه علیه و آله و أولاده: ص 341.

47. الخلفاء الراشدین: ص 12.

48. النکت الظراف: ج 5 ص 308.

49. الریاض النضره: ج 1 ص 164.

50. مسند أبی یعلی: ج 1 ص 45.

51. سنن النسائی: ج 7 ص 132.

52. العواصم من القواصم: ص 65.

53. دلائل النبوه للبیهقی: ج 7 ص 280.

54. روضه المتقین: ج 8 ص 586.

55. السقیفه و فدک: ص 105.

الأسانید:

1. فی صحیح البخاری: عن یحیی بن بکیر، عن اللیث، عن

عقیل بن شهاب، عن عروه، عن عائشه.

2. فی صحیح مسلم: حدثنی محمد بن رافع، أخبرنا حجین، حدثنا لیث، عن عقیل، عن ابن شهاب، عن عروه بن الزبیر، عن عائشه، أنها أخبرته.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:44

3. فی السنن الکبری: أخبرنا أبو محمد عبد اللّه بن یحیی بن عبد الجبار ببغداد، أنا إسماعیل بن محمد الصفار، ثنا أحمد بن منصور، ثنا عبد الرزاق، أنا معمّر، عن الزهری، عن عروه، عن عائشه.

4. فی تاریخ الأمم و الملوک: حدثنا أبو صالح الضراری، قال: حدثنا عبد الرزاق، ... بقیه الأسناد مثل ما فی السنن.

5. فی کفایه الطالب: أخبر الشیخ أبو محمد إبراهیم بن محمود بن سالم بن مهدی المقرئ قراءه علیه و أنا أسمع ببغداد، أخبرتنا خدیجه بنت النهروانی، قالت: أخبرنا أبو عبد اللّه الحسین بن طلحه النعالی، قال: أخبرنا أبو الحسین علی بن محمد بن عبد اللّه بن بشران، أخبرنا إسماعیل.

6. فی الإحسان: أخبرنا محمد بن عبید اللّه بن الفضل الکلاعی بحمص، قال: حدثنا عمرو بن عثمان بن سعید، قال: حدثنا أبی، عن شعیب بن أبی حمزه، عن الزهری، قال:

حدثنی عروه بن الزبیر: أن عائشه أخبرته.

7. فی الإحسان: أخبرنا محمد بن الحسن، حدثنا یزید بن موهب، حدثنی اللیث بن سعد، عن عقیل، عن ابن شهاب، عن عروه، عن عائشه.

8. فی الحدائق: حدثنا أحمد، قال: حدثنا یعقوب، قال: حدثنا أبی، عن صالح، قال: قال ابن شهاب: أخبرنی عروه، عن عائشه.

9. فی مسند أحمد ج 1: حدثنی عبد اللّه، حدثنی أبی، حدثنا حجاج، حدثنا لیث، حدثنی عقیل، عن ابن شهاب. عن عروه، عن عائشه.

10. فی مسند أحمد ج 7: أخبرنا أبو الحسن علی بن أحمد، أنبأ أحمد بن عبید،

ثنا أحمد بن إبراهیم، ثنا ابن بکیر، ثنا اللیث، عن عقیل، عن ابن شهاب، عن عروه، عن عائشه.

11. فی السقیفه و فدک: أخبرنا أبو زید عمر بن شبه، قال: حدثنا سوید بن سعید و الحسن بن عثمان، قالا: حدثنا الولید بن محمد، عن الزهری، عن عروه، عن عائشه.

12. فی العمده: بإسناده إلی البخاری من صحیحه، عن یحیی بن بکیر، عن اللیث، عن عقیل بن شهاب، عن عروه، عن عائشه.

29
المتن:

قال والد الشیخ البهائی فی ذکر أبی بکر:

... و من لا یصلح لتبلیغ سوره من القرآن کیف یسلّم إلیه زمام الإیمان؟ و من منع

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:45

فاطمه علیها السّلام إرثها بروایه مخالفه للقرآن، و قد روی البخاری بطریقین أن فاطمه علیها السّلام أرسلت تطالبه میراثها، فمنعها ذلک، فوجدت فاطمه علیها السّلام علی أبی بکر و هجرته، فلم تکلّمه حتی ماتت، و دفنها علی علیه السّلام لیلا و لم یؤذن بها أبا بکر.

المصادر:

وصول الأخیار إلی أصول الأخبار لحسین بن عبد الصمد العاملی: ص 69.

30
المتن:

قال المحقق الأردبیلی فی بحث الإمامه و ذکر عمر بن الخطاب و مطاعنه:

منها: أنه منع فاطمه علیها السّلام و سائر السادات عن الخمس الذی ثبت لهم فی القرآن.

المصادر:

رساله فی أصول الدین: فی بحث الإمامه.

31
المتن:

قال المجلسی:

وجدت بخط الشیخ محمد بن علی الجبعی نقلا من خط الشهید رفع اللّه درجته نقلا من مصباح الشیخ أبی منصور طاب ثراه، قال: روی أنه دخل النبی صلّی اللّه علیه و آله یوما إلی فاطمه علیها السّلام، فهیّأت له طعاما من تمر و قرص و سمن، و اجتمعوا علی الأکل هو و علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام. فلما أکلوا سجد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و أطال سجوده، ثم بکی ثم ضحک ثم جلس، و کان أجرؤهم فی الکلام علی علیه السّلام فقال: یا رسول اللّه! رأینا منک الیوم ما لم نره قبل ذلک!؟

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:46

فقال صلّی اللّه علیه و آله: إنی لما أکلت معکم فرحت و سررت بسلامتکم و اجتماعکم فسجدت اللّه شکرا، فهبط جبرئیل یقول: سجدت شکرا لفرحک بأهلک؟ فقلت: نعم. فقال:

أ لا أخبرک بما یجری علیهم بعدک؟ فقلت: بلی یا أخی جبرئیل. فقال: أما ابنتک فهی أول أهلک لحاقا بک بعد أن تظلم و یؤخذ حقها و تمنع إرثها و یظلم بعلها و یکسر ضلعها.

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 98 ص 44 ح 84.

2. المصباح لأبی منصور، علی ما فی البحار.

32
المتن:

نقل العلامه المجلسی کلام الشیخ الطوسی قال:

اعلم أن بعض الأصحاب ذکر أن أبا بکر ناقض روایته التی رواها فی المیراث حیث دفع سیف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و بغلته و عمامته و غیر ذلک إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام، و قد نازعه العباس فیها فحکم بها لأمیر المؤمنین علیه السّلام.

أما لأن ابن العم إذا کان أبوه عمّ من الأب و الأم أولی من العمّ الذی کان عمّ المیت من جانب الأب فقط، لأن المتقرّب إلی المیت بسببین أولی من المتقرّب إلی بسبب واحد.

و إما لعدم توریث العم مع البنت کما هو مذهب أهل البیت علیهم السّلام

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 29 ص 70.

2. تلخیص الشافی: ج 3 ص 147، علی ما فی هامش البحار.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:47

33
المتن:

قال الجصّاص فی آیه الخمس و الذین یستحقونه و من ذوی القربی:

... فثبت أن بنی المطلب لیسوا من آل النبی من الذین تحرم الصدقه علیهم کبنی عبد الشمس، و موالی بنی هاشم تحرم علیهم الصدقه و لا قرابه لهم و لا تستحقون من الخمس شیئا بالقرابه؛ و قد سألته فاطمه علیها السّلام خادما من الخمس فوکلها إلی التکبیر و التحمید و لم یعطها.

فإن قیل: إنما لم یعطها لأنها لیست من ذوی قرباه لأنه أقرب إلیه من ذوی قرباه، قیل له: فقد خاطب علیا علیه السّلام بمثل ذلک- و هو من ذوی القربی- و قال لبعض بنات عمه حین ذهبت مع فاطمه علیها السّلام إلیه تستخدمه: سبقکن یتامی بدر، و فی یتامی بدر من لم یکن من بنی هاشم لأن أکثرهم من الأنصار، و لو استحقّتا بالقرابه شیئا لا یجوز منعهما إیاه لما منعهما حقهما و لا عدل بهما إلی غیرهما؛ و فی هذا دلیل علی معنیین: أحدهما إن سهمهم من الخمس أمره کان موکولا إلی رأی النبی صلّی اللّه علیه و آله من أن یعطیه من شاء منهم، و الثانی إن إعطاءهم من الخمس أو منعه لا تعلّق له بتحریم الصدقه.

المصادر:

أحکام القرآن للرازی: ج 3 ص 65.

34
المتن:

قال ابن قتیبه:

... قالوا: و قد طالبت فاطمه علیها السّلام أبا بکر بمیراث أبیها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فلما لم یعطها إیاه حلفت أن لا تکلّمه أبدا، و أوصت أن تدفن لیلا لئلا یحضرها، فدفنت لیلا ....

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:48

المصادر:

تأویل مختلف الحدیث لابن قتیبه: ص 279.

35
المتن:

قال آیه اللّه السید المیلانی بعد کلامه فی حق الزهراء علیها السّلام فی الحوائط السبعه:

فتلخّص مما قدّمناه فی مطالبه الزهراء علیها السّلام بالمیراث:

1. آیات الإرث تشمل جمیع المسلمین.

2. آیات خاصه فی إرث الأنبیاء و تفنید إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث.

3. حدیث أبی بکر: لا نورّث، ما ترکنا صدقه.

4. تفرّد أبی بکر بروایه الحدیث.

5. مستند أبی بکر فی روایته.

6. مناقشه فی متن الحدیث بما لا یصحّح مذهب أبی بکر.

7. تحدید میراث النبی صلّی اللّه علیه و آله.

8. حق الزهراء علیها السّلام فی الحوائط السبعه.

9. مطالبه الزهراء علیها السّلام بحقها فی الإرث فی خطبتها الشهیره بعد أن دفعت عن دعوی النحله، و کانت محقّه فی کلا الدعویین.

المصادر:

قادتنا کیف نعرفهم: ج 4 ص 379.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:49

36
المتن:

قال آیه اللّه السید المیلانی بعد البحث فی سهم ذوی القربی:

هذا خلاصه البحث:

1. آیات الخمس صریحه فی سهم ذوی القربی.

2. سیره الرسول صلّی اللّه علیه و آله تؤید ذلک.

3. منع أبو بکر فاطمه علیها السّلام و بنی هاشم من ذوی القربی فی الخمس.

4. لم یکن اجتهاده هذا صائبا.

5. کانت الزهراء علیها السّلام محقّه فی مطالبتها بالخمس أیضا لکنها حرمت منه، و النتیجه أن الزهراء علیها السّلام کانت محقّه فی دعاویها الثلاث فمنعها أبو بکر.

المصادر:

قادتنا کیف نعرفهم للمیلانی: ج 4 ص 383.

37
المتن:

قال آیه اللّه السید المیلانی فی مطالبه فاطمه علیها السّلام حقها من أبی بکر:

تقدّمت الزهراء علیها السّلام إلی أبی بکر فی مطالبتها بحقها بثلاث دعاوی: ا. النحله، ب.

المیراث، ج. سهم ذوی القربی.

قال ابن أبی الحدید: و اعلم إن الناس یظنّون أن نزاع فاطمه علیها السّلام أبا بکر کان فی أمرین، فی المیراث و النحله، و قد وجدت فی الحدیث أنها نازعت فی أمر ثالث و منعها أبو بکر إیاه أیضا و هو سهم ذوی القربی.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:50

و قیل أن فاطمه علیها السّلام ادعت المیراث أولا ثم ادعت النحله ثانیا، و لیس الأمر کذلک بل الأمر بالعکس.

المصادر:

قادتنا کیف نعرفهم: ج 4 ص 343.

38
المتن:

قال ابن الترکمانی فی باب سهم ذوی القربی:

ذکر فیه حدیث جبیر بن مطعم: إنما بنو هاشم و بنو المطلب شی ء واحد. قال جبیر:

و لم یقسّم لبنی عبد شمس و لا لبنی نوفل من ذلک الخمس کما قسّم لبنی هاشم و بنی المطلب. قال: و کان أبو بکر یخمس الخمس نحو قسم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، غیر أنه لم یکن یعطی قربی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ....

ثم قال البیهقی: و أما روایه یونس عن الزهری فلم أعلم بعد أن الذی فی آخرها من قول جبیر فیکون موصولا، أو عن قول ابن المسیّب أو الزهری فیکون مرسلا. قلت:

قد تقدّم قبل ذلک: قال جبیر، ثم قال: و کان أبو بکر؛ فالقائل ثانیا هو جبیر القائل أولی و هذا ظاهر. فکیف لا یعلمه البیهقی و یتردّد فیه؟

ثم ذکر حدیثا عن ابن نمیر: ثنا هاشم بن برید، حدثنی حسین بن میمون إلی آخره.

ثم قال: قال أبو عبد اللّه: رواته من ثقات الکوفیین، و قال فی کتاب المعرفه هذا: أسناد صحیح. قلت: فی هذا الحدیث أمران.

و قال بعد البحث فی سند الحدیث: ... و فی الاستذکار: أدخل بنی المطلب مع بنی هاشم الشافعی و أحمد و أبو ثور، و أما سائر الفقهاء فیقتصرون بسهم ذوی القربی علی بنی هاشم و هو مذهب عمر بن عبد العزیز، و روی عن ابن عباس و محمد بن الحنفیه ....

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:51

المصادر:

الجوهر النقی فی الرد علی البیهقی: ج 2 ص 61.

39
المتن:

قال الزهری:

... عن عروه، عن عائشه: أن فاطمه علیها السّلام سألت أبا بکر بعد وفاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أن یقسّم لها میراثها مما ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مما أفاء اللّه علیه، فقال لها: إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال:

لا نورّث، ما ترکنا صدقه. فغضبت و هجرت أبا بکر حتی توفّیت.

و أرسل أزواج النبی صلّی اللّه علیه و آله عثمان بن عفان إلی أبی بکر یسألنه میراثهن مما أفاء اللّه علی رسوله صلّی اللّه علیه و آله حتی کنت أنا رددتهن، فقلت لهنّ: أ لا تتقین اللّه؟ أ لم تسمعن من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: لا نورّث، ما ترکنا صدقه، إنما یأکل آل محمد علیهم السّلام فی هذا المال؟

المصادر:

1. الخلفاء الراشدون من تاریخ الإسلام للذهبی: ص 12.

2. الغدیر: ج 7 ص 226، عن البخاری.

3. صحیح البخاری: ج 5 ص 5 باب فرض الخمس.

40
المتن:

قال ابن حجر العسقلانی:

أخبرنی علی بن محمود، قال: کان البلخی الواعظ کثیرا ما یدمن فی مجالسه سبّ الصحابه. فحضرت مره مجلسه فقال: بکت فاطمه علیها السّلام یوما من الأیام، فقال علی علیه السّلام: یا فاطمه، لم تبکین علی أن أ أخذت منک فیئک؟ أ غصبتک حقک؟ أفعلت أفعلت و عدّ

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:52

أشیاء مما یزعم الروافض أن الشیخین فعلاها فی حق فاطمه علیها السّلام. قال: فضجّ المجلس بالبکاء من الرافضه الحاضرین.

المصادر:

لسان المیزان: ج 5 ص 218 ح 758.

41
المتن:

قال ابن حجر الهیتمی:

زعموا (الشیعه) أنه (أبا بکر) ظالم لفاطمه علیها السّلام بمنعه إیاها مخلف أبیها، و أنه لا دلیل له فی الخبر الذی رواه: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه، لأن فیه احتجاجا بخبر الواحد، مع معارضته لآیه المواریث و فیه ما هو المشهور عند الأصولیین.

و زعموا أیضا أن فاطمه علیها السّلام معصومه بنصّ: «إنما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت»، و خبر: «فاطمه بضعه منی» و هو صلّی اللّه علیه و آله معصوم فتکون معصومه، و حینئذ فیلزم صدق دعواها الإرث.

و جواب ابن حجر عنها ....

المصادر:

الصواعق المحرقه: ص 37.

42
المتن:

کلام أمیر المؤمنین علیه السّلام بعد دفن الزهراء علیها السّلام متوجّها إلی قبر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:

السلام علیک یا رسول اللّه منی، و السلام علیک من ابنتک و حبیبتک ...، و ستنبّئک

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:53

ابنتک بتضافر أمتک علیّ و علی هضمها حقها .... فبعین اللّه تدفن ابنتک سرّا و تهتضم حقها قهرا و تمنع إرثها جهرا ....

المصادر:

1. الأمالی للمفید: ص 281 ح 7 المجلس الثالث و الثلاثون.

2. الکافی: ج 1 ص 458 ح 3.

3. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: ج 1 ص 25 ح 200 شطرا منه.

الأسانید:

فی الأمالی للمفید قال: حدثنا أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین، قال: حدثنا أبی، قال: حدثنا أحمد بن إدریس، قال: حدثنا محمد بن عبد الجبار، عن القاسم بن محمد الرازی، عن علی بن محمد الهرمزانی، عن علی بن الحسین بن علی علیه السّلام، عن أبیه الحسین علیه السّلام، قال.

43
المتن:

فی حدیث طویل عن المفضل، قال:

یا مولای ثم ما ذا؟ قال الصادق علیه السّلام: تقوم فاطمه بنت رسول اللّه علیها السّلام فتقول: اللهم انجز وعدک و موعدک لی فیمن ظلمنی و غصبنی و ضربنی و جزعنی بکل أولادی ....

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 53 ص 23، عن الهدایه الکبری.

2. الهدایه الکبری: ص 392.

الأسانید:

فی الهدایه: عن الحسین بن حمدان، عن محمد بن إسماعیل و علی بن عبد اللّه الحسنی، عن أبی شعیب محمد بن نصیر، عن عمر بن الفرات، عن محمد بن المفضل، عن المفضل بن عمر، قال.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:54

44
المتن:

فی الصوارم:

لما أوقف علی علیه السّلام تکلّم فقال: أیتها الغدره الفجره .... فاستعدّوا للمسأله جوابا و لظلمکم لنا أهل البیت احتسابا. أو تضرب الزهراء علیها السّلام نهرا و یؤخذ منا حقنا قهرا و جبرا؟! فلا نصیر و لا مجیر و لا مسعد و لا منجد! ....

المصادر:

1. نوائب الدهور: ج 3 ص 157، عن الصوارم.

2. الصوارم الحاسمه، علی ما فی النوائب.

3. عوالم العلوم: ج 11 ص 575 ح 26، عن النوائب.

4. جزاء أعداء الصدیقه الشهیده الزهراء علیها السّلام: ص 72 ح 241.

45
المتن:

قال السید ابن طاوس فی باب زیارتها علیها السّلام:

و لقد انقطعت إعذار المتعذرین و حیله المحتالین بدفنها لیلا و دعواهم أن أهل بیت النبی- صلوات اللّه علیه و آله و عترته الطاهرین- کانوا موافقین لمن تقدّم علیهم من المتقدمین.

و ذکر زیارتها علیها السّلام و فیها: ... السلام علیک أیتها المعصومه المظلومه، السلام علیک أیتها الطاهره المطهّره، السلام علیک أیتها المضطهده المغصوبه .... اللهم صلّ علی محمد و أهل بیته، و صلّ علی البتول الطاهره الصدیقه المعصومه التقیه النقیه الزکیه الرشیده المظلومه المقهوره المغصوبه حقها، الممنوعه إرثها، المکسوره ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها ....

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:55

المصادر:

إقبال الأعمال: ص 625.

46
المتن:

عن الحسن بن محمد بن علی بن أبی طالب علیه السّلام:

أن أبا بکر منع فاطمه علیها السّلام و بنی هاشم سهم ذوی القربی و جعله فی سبیل اللّه فی السلاح و الکراع.

المصادر:

1. السقیفه و فدک: ص 115.

2. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: ج 16 ص 231.

47
المتن:

قال السید محمد حسن القزوینی فی بحث إنکار أبی بکر و عمر سهم ذوی القربی المنصوص علیه فی القرآن:

قال ابن أبی الحدید المعتزلی فی الشرح: إنه قال أبو بکر الجوهری: أخبرنی زید أبو زید عمر بن شبه، قال: حدثنی هارون بن عمیر، قال: حدثنا الولید ابن مسلم، قال:

حدثنی صدقه أبو معاویه، عن محمد بن عبد اللّه، عن محمد بن عبد الرحمن بن أبی بکر، عن یزید الرقاشی، عن أنس بن مالک: أن فاطمه علیها السّلام أتت أبا بکر فقالت:

لقد علمت الذی ظلفتنا «1» عنه أهل البیت من الصدقات و ما أفاء اللّه علینا من الغنائم فی

______________________________

(1). الظلف: المنع.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:56

القرآن من سهم ذوی القربی. ثم قرأت علیه قوله تعالی: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی». «1»

فقال أبو بکر: بأبی أنت و أمی و والد ولّدک، السمع و الطاعه لکتاب اللّه و لحق رسول اللّه و حق قرابته، و أنا أقرأ من کتاب اللّه الذی تقرئین منه، و لم یبلغ علمی منه أن هذا السهم من الخمس یسلّم إلیکم کاملا. قالت: أ فلک هو و لأقربائک؟ قال: لا، بل أنفق علیکم منه و أصرف الباقی فی مصالح المسلمین.

قالت: لیس هذا حکم اللّه تعالی. قال: هذا حکم اللّه، فإن کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عهد إلیک فی هذا عهدا أو أوجبه لکم حقا صدّقتک و سلّمته کله إلیک و إلی أهلک. قالت: إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لم یعهد إلیّ فی ذلک بشی ء،

إلا أنی سمعته یقول لما أنزلت هذه الآیه:

أبشروا آل محمد، فقد جاءکم الغنی. قال أبو بکر: لم یبلغ علمی من هذه الآیه أن أسلّم إلیکم هذا السهم کله کاملا، و لکن لکم الغنی الذی یغنیکم و یفضل عنکم، و هذا عمر بن الخطاب و أبو عبیده بن الجرّاح، فاسألیهم عن ذلک و انظری هل یوافقک علی ما طلبت أحد منهم.

فانصرفت إلی عمر فقالت له مثل ما قالت لأبی بکر، فقال لها مثل ما قاله لها أبو بکر.

فعجبت فاطمه علیها السّلام من ذلک و ظنّت أنهما کانا قد تذاکرا ذلک و اجتمعا علیه.

قلت: هذا الحدیث فیه شواهد علی مطالب:

أولها: إن أبا بکر إنما منع فاطمه علیها السّلام سهمها و سائر بنی هاشم سهامهم لا لعهد إلیه من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و إنما عمل بذلک لرأی رآه، و ذلک لقوله: و لم یبلغ علمی من هذه الآیه أن أسلّم إلیکم هذا السهم کله کاملا. فکان قد زعم أن الآیه لا دلاله فیها علی إعطاء ذی القربی سهامهم، و هذا خطأ منه فی الرأی لدلاله الآیه علی کون سهم ذی القربی ملکا لهم لا فیئا للمسلمین، کما أن آیه الصدقات- أعنی قوله تعالی: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ

______________________________

(1). سوره الأنفال: الآیه 41.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:57

لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ» «1»- داله علی أن الزکاه ملک للمذکورین فی الآیه، و قد أجمعت علماء المذاهب علی فساد الاجتهاد فی قبال النص، و لذا ردّت فاطمه علیها السّلام علی أبی بکر قائله له:

لیس هذا حکم اللّه و إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: أبشروا آل محمد علیهم السّلام فقد جاءکم الغنی، بل النبیّ صلّی اللّه علیه

و آله لما علم بأن المال لذوی قرابته بشّرهم بالغنی، فلا یحتاجون إلی ما فی أیدی الناس و أوساخهم.

ثانیها: إن فاطمه علیها السّلام ظنّت أنهما کانا قد تذاکرا ذلک و اجتمعا علیه یدلّ علی أن أبا بکر و عمر کانا متهمین عند فاطمه علیها السّلام و أنهما اجتمعا علی منعها و منع قرابتها سهامهم من الفی ء.

و یشهد علی ذلک قول عمر فی روایه مالک بن أوس المرویه فی الصواعق: ص 23 و غیرها، حین التفت إلی علی علیه السّلام و العباس قائلا: و أنتما تزعمان أن أبا بکر فیها ظالم فاجر، ثم قال فی حق نفسه: و أنتما تزعمان إنی فیها ظالم فاجر. و فی روایه البخاری و مسلم و جامع الأصول أنه قال عمر لعلی علیه السّلام و العباس حین قال: قال أبو بکر: قال رسول اللّه: لا نورّث، ما ترکناه صدقه؛ فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا، و اللّه یعلم أنه لصادق بارّ راشد تابع للحق. ثم توفّی أبو بکر فقلت: أنا ولیّ رسول اللّه و ولیّ أبی بکر؛ فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا، و اللّه یعلم أنی لصادق بارّ تابع للحق. فولّیتها ....

و روی أن ابن أبی الحدید، عن أحمد بن عبد العزیز الجوهری مثل ذلک بأسانیده.

قلت: و هذا الیقین من علی علیه السّلام و العباس فی حق الشیخین و من فاطمه علیها السّلام قبلهما لما غضبت علی الشیخین و هجرتهما، إنما هو لمکان القرآن و نصوصه و دلالتها علی صحه دعوی الجمیع، و أن النبی صلّی اللّه علیه و آله لم یکن تارکا لشی ء من أحکام القرآن، فکیف ینسب إلیه خلافه و أنه قال: لا نورّث و لم یظهره لوراثه و أهل

قرابته؟

ثالثهما: أن أبا بکر و عمر أسقطا سهم ذی القربی، و الحال أن اللّه تعالی أثبته فی القرآن بقوله: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 6.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:58

وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ». «1»

قال الفخر الرازی فی التفسیر: یعنی إن کنتم آمنتم باللّه فاحکموا بهذه القسمه، و یدلّ علی أنه متی لم یحصل الحکم بهذه القسمه لم یحصل الإیمان باللّه تعالی ....

قلت: العجب من أبی بکر و عمر أنهما مع صراحه الآیه فی حجیه قول فاطمه علیها السّلام و ادّعائها سهم ذی القربی علی أبی بکر، کیف یسألانها إقامه الحجه علی دعواها؟ و أیّ حجه و عهد أقوی و أتمّ من القرآن الذی هو الناطق بالصواب؟ و أیّ ذنب أعظم من ترک الحکم بما أنزل اللّه علی رسوله صلّی اللّه علیه و آله؟

ثم أقول: الآیه صریحه فی أن لذی القربی حقا فی الخمس و أن أول من أنکره أبو بکر، ثم من بعده عمر؛ فالمرویّ فی جامع الأصول من سنن أبی داود: ج 3 ص 146 و النسائی، عن یزید بن هرمز، قال: إن نجده الحروری حین حجّ فی فتنه ابن الزبیر، أرسل إلی ابن عباس یسأله عن سهم ذی القربی لمن یراه. فقال له: لقربی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؛ قسّمه صلّی اللّه علیه و آله لهم، و قد کان عمر عرض علینا من ذلک عرضا رأیناه دون حقنا، فرددناه علیه و أبینا أن نقبله. روی

الحدیث أحمد بن حنبل فی مسنده: ج 1 ص 320 و مسلم فی صحیحه: ج 5 ص 197 و السیوطی فی الدر المنثور: ج 3 ص 186.

فالروایه مع أنها صحیحه عندهم، صریحه فی أن عمر منع عن ذی القربی حقهم الذی أعطاهم النبی صلّی اللّه علیه و آله بأمر من اللّه تعالی. و لکن فی صحیح النسائی فی أوائل کتاب قسم الفی ء: أن عمر بن عبد العزیز بعث بسهم الرسول صلّی اللّه علیه و آله و سهم ذی القربی إلی بنی هاشم .... و هذا صریح فی أن ابن عبد العزیز لم یرض بحکم أبی بکر و عمر.

و فی الصحیح المزبور أنه کتب عمر بن عبد العزیز إلی عمر بن الولید: و قسّم أبوک لک الخمس کله، و إنما سهم أبیک کسهم رجل من المسلمین و فیه حق اللّه و حق رسوله صلّی اللّه علیه و آله و حق ذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل.

______________________________

(1). سوره الانفال: الآیه 41.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:59

المصادر:

1. هدی المله إلی أن فدک نحله: ص 121.

2. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: ج 16 ص 230، شطرا منه.

3. السقیفه و فدک: ص 114، شطرا منه.

الأسانید:

فی السقیفه و فدک: أخبرنی أبو زید عمر بن شبه، قال: حدثنی هارون بن عمیر، قال:

حدثنا الولید بن مسلم، قال: حدثنی صدقه أبو معاویه، عن محمد بن عبد اللّه، عن محمد بن عبد الرحمن بن أبی بکر، عن یزید الرقاشی، عن أنس بن مالک.

48
المتن:

ذکر السید ابن طاوس بعد دعاء یوم عرفه:

... السلام علیک یا فاطمه البتول، السلام علیک یا زین نساء العالمین، السلام علیک یا بنت رسول اللّه رب العالمین صلّی اللّه علیک و علیه، السلام علیک یا أم الحسن و الحسین. لعن اللّه أمه غصبتک حقک و منعتک ما جعله اللّه لک حلالا؛ أنا بری ء إلیک منهم و من شیعتهم ...

المصادر:

1. إقبال الأعمال: ص 382.

2. مستدرک الوسائل: ج 10 ص 370.

49
المتن:

قال عبد الزهراء عثمان محمد فی ممتلکات فاطمه علیها السّلام و ثروتها نقلا عن الماوردی:

تحدّثت الکثیر من مصادر التاریخ الإسلامی و السنن عن ثروه النبی صلّی اللّه علیه و آله و ممتلکاته

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:60

الخاصه و قد عبّر عنها البعض من المؤرخین و الرواه بمصطلح «صدقات النبی صلّی اللّه علیه و آله»، انسجاما مع حدیث للصحابی أبی بکر انفرد بروایته: إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه، و تبریرا من رواه البلاط لعملیه مصادره ممتلکات النبی صلّی اللّه علیه و آله و ثروته، و حرمان أهله منها بعد وفاته؛ و هذه الممتلکات هی:

1. الحوائط السبعه فی المدینه المنوّره، و الحائط فی المصطلح القدیم: البستان المسیّج، و قد أهداها إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أحد علماء الیهود بعد إسلامه، و یدعی مخیریق.

و قد أسلم مخیریق عند وصول النبی صلّی اللّه علیه و آله إلی قبا فی بدایه بلوغه یثرب مهاجرا، و استمرّ علی إسلامه حتی قتل فی معرکه أحد، و کان من وصیته قبل موته: إذا أصیب فی الحرب فأمواله لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

و کانت بساتینه السبعه هی: الأعواف، الصافیه، الدلال، المیثب، برقه، حسنی، و مشربه أم إبراهیم التی کانت تسکنها ماریه القبطیه جاریه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و قد أوقف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله هذه الممتلکات دون الصافیه، و جعلها صدقات؛ تصرّف مواردها فی سبیل اللّه، و فی مصالح المسلمین اعتبارا من السنه السابعه للهجره.

2. ما وهبه الأنصار للرسول صلّی اللّه علیه و آله من أراضیهم، و هی

کل أرض لا یبلغها الماء، یفعل بها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ما یشاء.

3. أرضه من أموال یهود بنی النضیر، و هذه الأرض مما أفاء اللّه علی رسوله صلّی اللّه علیه و آله خاصه، حیث لم یوجف علیها بخیل و لا رکاب.

فقد اختصّ اللّه تعالی بها رسوله صلّی اللّه علیه و آله دون المسلمین لسقوطها دون قتال، و کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یتصرّف بها تصرّف الملاک فی أملاکهم؛ ینفق منها علی أهله و یهب منها ما یشاء لمن یشاء.

و قد وهب منها شیئا للصحابی أبی بکر و للصحابی عبد الرحمن بن عوف و الصحابی أبی دجانه سمّاک بن خرشه الساعدی و آخرین، و کان ذلک عام 4 ه

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:61

4. ممتلکاته من خیبر؛ و خیبر من قری الیهود الکبیره الغنیه جدا، و تقع خارج المدینه لمن یقصد الشام، و کان یقطنها یهود متشدّدون، و تشتمل علی سبعه حصون أو ثمانیه، و کانت ذات مزارع و نخل کثیر؛ و قد تحالف یهود خیبر مع المشرکین من العرب فی الجزیره و جاهروا بالعدوان علی الإسلام. فلما عاد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من الحدیبیه، غزاهم بین نهایه صفر و أوائل ربیع الأول من السنه السابعه من الهجره بمن شهد معه إحداث الحدیبیه دون غیرهم.

و بعد حصار دام شهرا واحدا و بدءوا بالانهیار و الاستسلام و مما سقط من حصونهم بالقوه، قسّمه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بین المسلمین و أخذ خمسه، و ما سقط من أرض یهود خیبر دون قتال، کان مما أفاء اللّه تعالی علی رسوله صلّی اللّه علیه و آله دون

المسلمین.

و هکذا صار نصف خیبر لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ...، و هذه الأرض أقطع النبی صلّی اللّه علیه و آله قسما منها لأزواجه، کما کان یقسّم غلات الأرض التی امتلکها من الخمس علی أصحابها من المساکین و ذوی القربی و أمثالهم، و ما عدا ما وهب کان ملکا خالصا لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، ینفق منه کیف شاء.

هذا، و تشیر بعض المصادر التاریخیه: أن النبی صلّی اللّه علیه و آله کان ما امتلکه ثلاثه حصون، هی الکتیبه و الوطیح و السلالم، و الأخیران صارا له ملکا مما أفاء اللّه علیه. أما حصن الکتیبه فقد أخذه بالخمس.

5. قریه فدک؛ تقع فدک خارج المدینه، بینها و بین المدینه یومان، و فیها نخل کثیر و عین ماء فوّاره.

و بعد انصراف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من خیبر، دعا أهل فدک إلی الإسلام و کانوا علی الیهودیه. فامتلئوا رعبا، فأرسلوا إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أن لهم رقابهم و نصف أرضهم و نخلهم و لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله النصف الآخر من الأرض بنخیلها.

فکان نصف فدک خالصا لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، لأنه لم یوجف المسلمون علیه بخیل و لا رکاب، و هذا مما اجمعت علیه الأمه. فأصبحت بذلک تحت تصرّف رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله،

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:62

ینفق ما یأتیه منها. فلما أنزل اللّه تعالی قوله: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» «1»، وهب حقه من فدک لابنته فاطمه الزهراء علیها السّلام؛ فقد حدّث الحسکانی فی شواهد التنزیل و السیوطی فی الدر المنثور و الذهبی فی میزان الاعتدال و الهیثمی

فی مجمع الزوائد و المتقی فی کنز العمال و الطبرسی فی مجمع البیان، رووا جمیعا عن أبی سعید الخدری: لما نزلت:

«وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» «2»، و دعا النبی صلّی اللّه علیه و آله فاطمه علیها السّلام و أعطاها فدک.

و روی الحسکانی ذلک عن ابن عباس عند نزول الآیه من سوره الروم، و هی الآیه الثامنه و الثلاثین ....

و هکذا تحوّلت ملکیه فدک بأمر اللّه عز و جل من ید رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله إلی ید ابنته الصدیقه فاطمه علیها السّلام، و منذ ذلک التاریخ عیّنت الزهراء علیها السّلام وکیلا عنها و عمّالا لإداره شئون ملکیتها تلک، و کانت تنفق غلّتها علی شئونها، و ما یلمّ بها من أمور منذ ربیع الثانی من عام 7 ه حتی الأسبوع الأول من وفاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عام 11 ه، حیث صودرت من قبل حکومه الخلافه و تمّ تأمیمها جهارا ضمن عملیه التأمیم الجائر لجمیع ممتلکات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

6. وادی القری؛ یقع بین المدینه و بلاد الشام بل بین تیماء و خیبر، و تیماء بأطراف الشام، و سمّی بوادی القری لکثره ما فیه من القری التی تنتظم خلاله، و تسکنها قبائل یهودیه.

و یذکر المؤرخون و أهل السیر أن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أتی وادی القری فی جمادی الآخره سنه سبع من الهجره، بعد فتحه لخیبر کما هو معلوم، و دعا الیهود إلی الدین الحق، فامتنعوا امتناعا شدیدا، و قاتلوا جیش المسلمین فوقعت الحرب بین الجبهتین. فنصر اللّه عز و جل فیها نبیه صلّی اللّه علیه و آله و فتحت تلک القری عنوه من قبل

جیش المسلمین المظفر.

و حسب مقرّرات أحکام اللّه تعالی فی هذه الحالات، فقد أصاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله خمس هذا الوادی و قد أقطع منه الصحابی حمزه بن النعمان العذری رمیه سوط من وادی القری.

______________________________

(1). سوره الإسراء: الآیه 26.

(2). سوره الإسراء: الآیه 26.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:63

و فی تفصیل للماوردی و أبی یعلی: إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله کان له الثلث من وادی القری، لأن ثلث الوادی کان لبنی عذره و الثلثین الآخرین للیهود، فصالحهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله علی نصفهما فصارت أثلاثا؛ منها ثلث لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ....

هذا، و یلاحظ أن النبی صلّی اللّه علیه و آله قد أبقی الیهود، یعملون فی تلک الأراضی و النخل ضمن اتفاق له معهم.

7. سوق مهزوز؛ کان وادیا فی العالیه من المدینه المنوره، و کان یسکنه یهود بنی قریضه و یبدو أنه صار سوقا بعد ذلک، و قد تحوّلت هذه الأرض إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بعد نقض هؤلاء الیهود لمیثاقهم مع النبی صلّی اللّه علیه و آله الذی أبرمه معهم بعد هجرته للمدینه المنوره. فنقضوه أیام معرکه الأحزاب، فحاصرهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فصالحوه علی مغادره أرضهم و أموالهم.

هذه، و من ممتلکات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله دار أمه آمنه بنت وهب و کانت فی شعب أبی طالب فی مکه المکرمه، و دار زوجته الطاهره خدیجه بنت خویلد، ورثها بعد وفاتها، و کانت تلک الدار بین الصفا و المروه فی مکه المکرمه أیضا.

هذه مفردات ثروه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله التی کان ینفق

منها علی شئونه و ما یهمه من أمور الحیاه.

و قد أشرنا إلی ما وهبه إلی بعض أصحابه و نسائه و ابنته، فضلا عما تصدّق به و أوقفه، أما سوی ذلک فهو ملک خاص لنبی اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

المصادر:

1. الصدیقه الزهراء علیها السّلام بین المحنه و المقاومه: ص 57.

2. الأحکام السلطانیه: ص 168، علی ما فی الصدیقه الزهراء علیها السّلام.

3. المغازی للواقدی: ج 1 ص 263، شطرا منه.

4. فتوح البلدان: ج 18 ص 22، شطرا منه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:64

50
المتن:

قال السید:

من تعظیم یوم العشرین من جمادی الآخره زیاره سیدتنا علیها السّلام، فیه تقول: السلام علیک یا بنت رسول اللّه ...، و صلّ علی البتول الطاهره الصدیقه المعصومه التقیه النقیه الرضیه المرضیه الزکیه الرشیده المظلومه المقهوره المغصوبه حقها، الممنوعه إرثها، المکسور ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها ....

المصادر:

1. إقبال الأعمال: ص 100.

2. بحار الأنوار: ج 97 ص 200 ح 20، عن الإقبال.

51
المتن:

عن حنان بن سدیر، قال:

سأل صدقه بن مسلم أبا عبد اللّه علیه السّلام و أنا عنده فقال: من الشاهد علی فاطمه علیها السّلام بأنها لا ترث أباها؟ فقال: شهدت علیها عائشه و حفصه و رجل من العرب یقال له: أوس بن الحدثان من بنی نصر، شهدوا عند أبی بکر بأن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: لا أورّث، فمنعوا فاطمه علیها السّلام میراثها من أبیها.

المصادر:

1. قرب الأسناد: ص 47.

2. بحار الأنوار: ج 22 ص 101 ح 59، عن قرب الأسناد.

3. بحار الأنوار: ج 29 ص 156 ح 31، عن قرب الأسناد.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:65

الأسانید:

فی قرب الأسناد: محمد بن عبد الحمید و عبد الصمد بن محمد جمیعا، عن حنان بن سدیر، قال: سأل صدقه بن مسلم أبا عبد اللّه علیه السّلام.

52
المتن:

أخرج أصحاب الصحیح و السنن و غیرهم عن عائشه:

أن فاطمه بنت رسول اللّه علیها السّلام سألت أبا بکر بعد وفاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أن تقسّم لها میراثها مما ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مما أفاء اللّه علیه من المدینه و فدک و ما بقی من خمس خیبر. فقال لها أبو بکر: أن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: لا نورّث، ما ترکناه صدقه ....

و فکّرت فاطمه الزهراء علیها السّلام فیما قاله أبو بکر، فهی لم تسمع ذلک من أبیها! و قد علمت أن أزواج النبی صلّی اللّه علیه و آله أردن أن یبعثن عثمان بن عفان إلی أبی بکر لیسالنه میراثهن؛ فقالت عائشه: أ لیس قد قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: لا نورّث، ما ترکناه صدقه .... و لما لم یعطها أبو بکر شیئا مما طلبت، قامت فاطمه الزهراء علیها السّلام مغضبه و حلفت أن لا تکلّم أبا بکر أبدا، ثم هجرته.

المصادر:

نساء أهل البیت علیهم السّلام فی ضوء القرآن و الحدیث: ص 595.

53
المتن:

قال الفیروزآبادی فی ذکر تخصیص عموم القرآن بخبر الواحد:

و احتجّ أبو بکر علی فاطمه علیها السّلام بقوله: إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه، و هذا تخصیص لعموم من القرآن بخبر الواحد ....

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:66

و بعد ذکر هذا الحدیث أورد کلاما طویلا فی أن عموم القرآن هل یخصّص بخبر واحد؟ و أورد حدیث فاطمه بنت قیس المخالف للقرآن الذی ردّه عمر ...

المصادر:

التبصره فی أصول الفقه للفیروزآبادی: ص 133.

54
المتن:

روی أن النبی صلّی اللّه علیه و آله زار فاطمه علیها السّلام یوما، فصنعت له عصیده من تمر فقدّمتها بین یدیه، فأکل هو و علی و فاطمه و الحسنان علیهم السّلام. فلما فرغوا من الأکل، سجد النبی صلّی اللّه علیه و آله فأطال السجود، ثم بکی فی سجوده، ثم ضحک ثم جلس. فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام: یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله! لم سجدت و بکیت و ضحکت؟

فقال: لما رأیتکم مجتمعین سررت بذلک فسجدت للّه شکرا، فهبط جبرئیل و أنا ساجد فقال: إنک سررت باجتماع أهلک؟ فقلت: نعم. فقال: إنی مخبرک بما یجری علیهم؛ إن فاطمه علیها السّلام تغصب و تظلم حقها و هی أول من یلحق بک، و أمیر المؤمنین علیه السّلام یظلم حقه و یضطهد ....

المصادر:

غوالی اللآلی: ج 1 ص 199 ح 14.

55
المتن:

قال الحافظ البرسی فی أسرار فاطمه الزهراء علیها السّلام:

... و من کراماتها علی اللّه أنها لما منعت حقها أخذت بعضاده حجره النبی صلّی اللّه علیه و آله و قالت:

لیست ناقه صالح عند اللّه بأعظم منی. ثم رفعت جنب قناعها إلی السماء و همّت أن تدعو،

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:67

فارتفعت جدران المسجد عن الأرض و تدلّ العذاب. فجاء أمیر المؤمنین علیه السّلام فمسک یدها و قال: یا بقیه النبوه و شمس الرساله و معدن العصمه و الحکمه! إن أباک کان رحمه للعالمین، فلا تکونی علیهم نقمه؛ أقسم علیک بالرءوف الرحیم. فعادت إلی مصلاها.

المصادر:

مشارق أنوار الیقین: ص 86.

56
المتن:

قال أبو حنیفه القاضی النعمان المغربی فی ذکر میراث الأولاد:

قال اللّه عز و جل: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ ... فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ». «1»

روینا عن علی و أبی جعفر و أبی عبد اللّه علیهم السّلام أنهم قالوا: علی أصل قولهم إن المیت إذا مات و ترک أولادا ذکورا و إناثا لا وارث له غیرهم؛ فماله بینهم للذکر مثل حظّ الأنثیین.

فإن لم یترک غیر ولد واحد ذکر فالمیراث له کله، و إن ترک ابنه واحده فللابنه النصف بالمیراث المسمّی و یردّ علیها النصف الثانی بالرحم، إذا لم یکن للمیت من هو أقرب إلیه منها رحما، لیس کما یردّ من خالفنا لیبطل حق فاطمه علیها السّلام من میراث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله علی من هو فی مثل حالها بدون سبب الرحم؛ فقد أبان اللّه عز و جل ردّ قولهم علیهم من قولهم لأنهم قالوا: لیس للبنت غیر النصف المذکور لها فی کتاب اللّه، و النصف الثانی للعصبه، و رفضوا قول اللّه: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ» «2»؛ دخل فی ذلک العصبات و غیرهم، و هم یقولون: لو کان أبوها هذا مملوکا فاشترته فعتق لو رثت النصف بالمیراث المسمّی لها، و النصف الثانی بالولاء لأن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: «الولاء لمن أعتق». فورثوا بالولاء و ترکوا الرحم الموجوب الذی هو أولی.

______________________________

(1). سوره النسا: الآیه 11.

(2). سوره الأنفال: الآیه 75.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:68

روینا عن جعفر بن محمد، عن أبیه، عن آبائه علیهم السّلام، أنهم قالوا: أحرزت فاطمه علیها السّلام میراث رسول اللّه صلّی اللّه

علیه و آله و إن دفعها عنه من دفعها.

و عن جعفر بن محمد علیه السّلام، أنه قال فی رجل هلک و ترک ابنته و ابنه ابنه أو أخته، قال:

المال کله لابنته، و کذلک لو ترک معها ابن ابنه أو أخته. فالمال کله للبنت؛ النصف بالمیراث و النصف بالرحم.

و کذلک قال علی و أبو جعفر و أبو عبد اللّه علیهم السّلام: إن ترک ابنتین فلکل واحده منهما الثلث بالمیراث کما قال اللّه، و یردّ علیهما الثلث الباقی بالرحم کما ذکرنا؛ یصیر المال بینهما نصفین. فإن کان مع الولد من له فریضه مسمّاه، بدئ بفریضه فأعطیه و یجعل الفاضل للولد علی ما ذکرناه. و ولد الولد، یقومون مقام الولد إذا لم یکن ولد؛ ذکورهم کذکورهم و إناثهم کإناثهم؛ یقوم ولد الابن فی ذلک مقام الابن و ولد البنت مقام البنت.

و نفی من خالفنا أن یکون ولد البنت ولدا و قالوا: هو من ذریه قوم آخرین، یعنون آباءهم، و قد أکذبهم اللّه فی کتابه و علی لسان رسوله صلّی اللّه علیه و آله و علی ألسنتهم بأنفسهم، تأکیدا للحجه علیهم و إظهارا لقبیح انتحالهم و إبانه لما أضمروه و قصدوا إلیه من إبطال توریث فاطمه علیها السّلام، عداوه منهم لمن أوجب اللّه مودته علیهم فی کتابه بقوله جلّ ذکره لنبیه صلّی اللّه علیه و آله: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی». «1»

و قد رووا عن ابن عباس الذی ینتحلون الیوم إمامه ذریته، الغاصبین تراث الأئمه الراشدین علیهم السّلام، المدّعین ما لم یدّعه أسلافهم الذین توسّلوا بأبوّتهم إلی ما ادّعوه بزعمهم. فقیل لعبد اللّه بن عباس: من قرابه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، هؤلاء

الذین عنی اللّه عز و جل بقوله: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی»؟ «2» فقال: علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام و ذریتهم. فما ادعی شیئا من ذاک لنفسه و لا لأبیه من قبله و لا لأحد من ولده.

فهم یروون هذا عنه یثبتونه.

______________________________

(1). سوره الشوری: الآیه 23.

(2). سوره الشوری: الآیه 23.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:69

فأما القرآن فقول اللّه: «وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ. وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلًّا هَدَیْنا وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ. وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیی وَ عِیسی وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ ...». «1» فأیّهما عنی اللّه من نوح و إبراهیم فعیسی من ذریته من ابنته مریم لا من أحد من ذکور ولده.

و أما ما خالفوا من قول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فیما رووا عنه و ثبت عندهم من طرق یکثر ذکرها و أخبار یطول وصفها، فإنه کان یدعوا الحسن و الحسین علیهما السّلام بابنیه و ولدیه، و أنه أول یوم رأی کل واحد منهما قال: أرونی ابنی، و لم یزل یدعوهما بذلک إلی أن قبضه اللّه إلیه.

و لم یکن یقول ما یقول صلّی اللّه علیه و آله عبثا و لا تکلّفا، و لم یکن کما قال اللّه جلّ ذکره: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی». «2»

و إنما أخذ من خالفنا عنه ما أخذ من السنن بمثل هذا اللفظ و علی هذا المعنی و بمثل هذا النقل، فنبذوا کتاب اللّه وراء ظهورهم

و خالفوا سنه نبیهم، عداوه لمن افترض اللّه علیهم مودته و خلافا لمن أوجب اللّه علیهم طاعته. نعوذ باللّه من الضلال و الاقتداء فی الدین بالجهّال.

المصادر:

دعائم الإسلام: لأبی حنیفه المغربی (مخطوط): ج 2 ص 365 ح 1329.

57
المتن:

قال ابن شهرآشوب فی قوله تعالی: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ» «3»:

______________________________

(1). سوره الأنعام: الآیه 84.

(2). سوره النجم: الآیه 3.

(3). سوره الفتح: الآیه 29.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:70

... و لا نسلّم أن من کان بهذه الصفه فهو مزکّی و مستحق لجمیع صفات الآیه. ثم إن فی آخر الآیه: «أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ»، یعنی الجهاد و بذلک النفس، و هذا من صفات أمیر المؤمنین علیه السّلام. و قال: «رحماء بینهم»، و الأول قد ظهرت منه الغلظه علی فاطمه علیها السّلام فی کبس بیتها و منع حقها حتی خرجت من الدنیا و هی غضبی علیه.

المصادر:

متشابه القرآن و مختلفه لابن شهرآشوب: ص 67.

58
المتن:

قال الجاحظ فی ذکر خبر منع أبی بکر میراث فاطمه علیها السّلام:

... و قد زعم أناس أن الدلیل علی صدق خبرهما- یعنی أبا بکر و عمر- فی منع المیراث و براءه ساحتهما، ترک أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله النکیر علیهما .... قد یقال لهم:

لئن کان ترک النکیر دلیلا علی صدقهما، إن ترک المتظلّمین و المحتجّین علیهما و المطالبین لهما دلیل علی صدق دعواهم أو استحسان مقالتهم، و لا سیما و قد طالت المناجاه و کثرت المراجعه و الملاحات و ظهرت الشکیّه و اشتدّت الموجده، و قد بلغ ذلک من فاطمه علیها السّلام أنها أوصت أن لا یصلّی علیها أبو بکر.

و لقد کانت قالت له حین أتته مطالبه بحقها و محتجّه لرهطها: من یرثک یا أبا بکر إذا متّ؟ قال: أهلی و ولدی. قال: فما بالنا لا نرث النبی صلّی اللّه علیه و آله؟ فلما منعها میراثها و بخسها حقها و اعتلّ علیها و جلح أمرها و عاینت التهضّم و أیست فی التورّع و وجدت نشوه الضعف و قله الناصر، قالت: و اللّه لأدعونّ اللّه علیک. قال: و اللّه لأدعونّ اللّه لک. قالت: و اللّه لا کلّمتک أبدا. قال: و اللّه لا أهجرک أبدا.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:71

فإن یکن ترک النکیر علی أبی بکر دلیلا علی صواب منعها، إن فی ترک النکیر علی فاطمه علیها السّلام دلیلا علی صواب طلبها، و أدنی ما کان یجب علیهم فی ذلک تعریفها ما جهلت و تذکیرها ما نسیت و صرفها عن الخطأ و رفع قدرها عن البذاء، و أن تقول هجرا و تجوّر عادلا أو تقطع

واصلا. فإذا نجدهم أنکروا علی الخصمین جمیعا فقد تکافأت الأمور و استوت الأسباب، و الرجوع إلی أصل حکم اللّه فی المواریث أولی بنا و بکم و أوجب علینا و علیکم.

فإن قالوا: کیف تظنّ به ظلمها و التعدّی علیها، و کلما ازدادت علیه غلظه ازداد لها لینا و رقّه، حیث تقول له: و اللّه لا أکلّمک أبدا، فیقول: و اللّه لا أهجرک أبدا. ثم تقول: و اللّه لأدعونّ اللّه علیک، فیقول: و اللّه لأدعونّ اللّه لک. ثم یتحمّل منها هذا الکلام الغلیظ و القول الشدید فی دار الخلافه و بحضره قریش و الصحابه مع حاجه الخلافه إلی البهاء و التنزیه و ما یجب لها من الرفعه و الهیبه، ثم لم یمنعه ذلک عن أن قال معتذرا متقرّبا کلام المعظّم لحقها، المکبّر لمقامها، الصائن لوجهها، المتحنّن علیها: ما أحد أعزّ علیّ منک فقرا و لا أحبّ إلیّ منک غنی، و لکن سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه فهو صدقه.

قیل لهم: لیس ذلک بدلیل علی البراءه من الظلم و السلامه من الجور، و قد یبلغ من مکر الظالم و دهاء الماکر إذا کان أریبا و للخصومه معتادا أن یظهر کلام المظلوم و ذله المنتصف و حدب الوامق و مقت المحقّ، و کیف جعلتم ترک النکیر حجه قاطعه و دلاله واضحه؟ و قد زعمتم أن عمر قال علی منبره: متعتان کانتا علی زمن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، متعه النساء و متعه الحج، أنا أنهی عنهما و أعاقب علیهما. فما وجدتم أحدا أنکر قوله و لا استشنع مخرج نهیه و لا خطّأه فی معناه و لا تعجّب

منه و لا استفهمه!

و کیف تقضون بترک النکیر؟ و قد شهد عمر یوم السقیفه و بعد ذلک أن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال:

«الأئمه من قریش»، ثم قال فی شکایته: لو کان سالم حیا ما تخالجنی فیه الشک، حین أظهر الشک فی استحقاق کل واحد من السته الذین جعلهم شوری، و سالم عبد لامرأه من الأنصار و هی أعتقته و حازت میراثه، ثم لم ینکر ذلک من قوله منکر، و لا قابل إنسان

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:72

بیّن قوله و لا تعجّب منه، و إنما یکون ترک النکیر علی من لا رغبه و لا رهبه عنده دلیلا علی صدق قوله و صواب عمله.

فأما ترک النکیر علی من یملک الضعه و الرفعه و الأمر و النهی و القتل و الاستحیاء و الحبس و الإطلاق، فلیس بحجه تشفی و لا دلاله تضی ء. انتهت کلمه الجاحظ.

قال العلامه الأمینی:

لا یسعنا أن نفوّه فی الدفاع عن الخلیفه بما قال ابن کثیر فی تاریخه: ج 5 ص 249 من أن فاطمه علیها السّلام حصل لها- و هی امرأه من البشر لیست براجیه العصمه- عتب و تغضّب، و لم تکلّم الصدیق حتی ماتت.

و قال فی ص 289: و هی امرأه من بنات آدم، تأسف کما یأسفون، و لیست بواجبه العصمه مع وجود نصّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و مخالفه أبی بکر الصدیق.

أنّی لنا السّرف و المجازفه فی القول بمثل هذا تجاه آیه التطهیر فی کتاب اللّه العزیز، النازله فیها و فی أبیها و بعلها و بنیها.

أنّی لنا بذلک و بین یدینا هتاف النبی الأقدس صلّی اللّه علیه و آله: «فاطمه علیها السّلام بضعه منی فمن أغضبها أغضبنی».

و

فی لفظه: «فاطمه علیها السّلام بضعه منی، یؤذینی ما آذاها و یغضبنی ما أغضبها».

المصادر:

1. الغدیر: ج 7 ص 229، عن رسائل الجاحظ.

2. رسائل الجاحظ: ص 300.

3. شرح خطبه الزهراء علیها السّلام و أسبابها: ص 347، عن رسائل الجاحظ.

4. فاطمه الزهراء علیها السّلام من قبل المیلاد إلی بعد الاستشهاد: ص 293.

5. هدی المله إلی أن فدک نحله: ص 110.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:73

59
المتن:

قال المفید فی المسائل الصاغانیه فی جواب الشیخ الناصب:

... إنک أیها الشیخ قد خصّصت- و أئمتک من قبلک- عموم هذه الآیه، بل رفعتم حکمها فی أزواج النبی صلّی اللّه علیه و آله و حرّمتموهن من استحقاق برکات میراثه جمله، و حرّمتموهن شیئا منها بخبر واحد ینقضه القرآن، و هو ما رواه صاحبکم عن النبی صلّی اللّه علیه و آله أنه قال: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه. فردّ علی اللّه قوله: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «1»، و قوله: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا» «2»، و خصّص عموم قوله تعالی: «لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً» «3»، و قوله تعالی:

«وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ». «4»

و قصد بذلک منع سیده نساء العالمین علیها السّلام میراثها من أبیها صلّی اللّه علیه و آله، مع ما بیّنا من من إیجاب عموم القرآن ذلک و ظاهر قوله تعالی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» «5»، و جعل هذه الصدیقه الطاهره علیها السّلام فی معنی القاتله الممنوعه من میراث والدها لجرمها، و الذمیه الممنوعه من المیراث لکفرها، و المملوکه

المسترقه الممنوعه من المیراث لرقّها؛ فأعظم الفریه علی اللّه عز و جل، و ردّ کتابه و لم تقشعرّ لذلک جلودکم و لا أبته نفوسکم! ....

المصادر:

المسائل الصاغانیه: ص 99 ح 7.

______________________________

(1). سوره النمل: الآیه 16.

(2). سوره مریم: الآیه 5.

(3). سوره النساء: الآیه 7.

(4). سوره النساء: الآیه 12.

(5). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:74

60
المتن:

قال ابن قتیبه فی کیفیه بیعه علی علیه السّلام:

و إن أبا بکر تفقّد قوما تخلّفوا عن بیعته عند علی علیه السّلام، ... إلی قول أبی بکر لفاطمه علیها السّلام:

یا حبیبه رسول اللّه، و اللّه إن قرابه رسول اللّه أحبّ إلیّ من قرابتی و إنک أحبّ إلیّ من عائشه ابنتی، و لوددت یوم مات أبوک أنی متّ و لا أبقی بعده. أ فترانی أعرفک و أعرف فضلک و شرفک و أمنعک حقک و میراثک من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؟ إلا أنی سمعت أباک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: لا نورّث، ما ترکنا فهو صدقه.

فقالت: أ رأیتکما إن حدّثتکما حدیثا عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله تعرفانه و تفعلان به؟ قالا:

نعم. فقالت: نشدتکما اللّه أ لم تسمعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: «رضا فاطمه من رضای و سخط فاطمه من سخطی، فمن أحبّ فاطمه ابنتی فقد أحبنی و من أرضی فاطمه فقد أرضانی، و من أسخط فاطمه فقد أسخطنی»؟ قالا: نعم سمعناه من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

قالت: فإنی أشهد اللّه و ملائکته أنکما أسخطتمانی و ما أرضیتمانی، و لئن لقیت النبی صلّی اللّه علیه و آله لأشکونّکما إلیه.

المصادر:

1. الإمامه و السیاسه: ج 1 ص 19.

2. من حیاه الخلیفه عمر بن الخطاب: ص 86، عن الإمامه و السیاسه.

3. إمام المتقین: ج 1 ص 70، علی ما فی حیاه الخلیفه.

61
المتن:

قال العلامه المجلسی فی باب الزیارات الجامعه: الزیاره السابعه

قال السید: هی مرویه عن أبی الحسن الثالث علیه السّلام، إلی قوله:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:75

اللهم و صلّ علی الطاهره البتول الزهراء، ابنه الرسول، أم الأئمه الهادین، سیده نساء العالمین، وارثه خیر الأنبیاء و قرینه خیر الأوصیاء، القادمه علیک متألّمه من مصابها بأبیها، متظلّمه مما حلّ بها من غاصبیها، ساخطه علی أمه لم ترع حقک فی نصرتها بدلیل دفنها لیلا فی حفرتها، المغتصبه حقها و المغصّصه بریقها، صلاه لا غایه لأمدها و لا نهایه لمددها و لا انقضاء لعددها ....

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 99 ص 180، عن مصباح الزائر.

2. مصباح الزائر: ص 246.

62
المتن:

روی أحمد بن حنبل فی مسنده و الشافعی ابن المغازلی فی کتاب المناقب من عده طرق:

أن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال: «یا أیها الناس! من آذی علیا علیه السّلام فقد آذانی». قال: و زاد فیه ابن المغازلی عن النبی صلّی اللّه علیه و آله، قال: «یا أیها الناس! من آذی علیا علیه السّلام بعث یوم القیامه یهودیا أو نصرانیا».

قال بعض العلماء: نزاعهم فی الخلافه عند موت النبی صلّی اللّه علیه و آله و جبره علی البیعه و منع فاطمه علیها السّلام میراثها و منعها من فدک و إیذاؤهم علیا علیه السّلام بالقول و الفعل لا یخفی علی من نظر الأخبار و الآثار، و قد ورد فی القرآن تهدید: «الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ...». «1»

المصادر:

إثبات الهداه: ج 2 ص 332 ح 43.

______________________________

(1). سوره الأحزاب: الآیه 57.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:76

63
المتن:

قال الشیخ محمد بن الحسن الحر العاملی:

و من مطاعن عمر: أنه کان یعطی عائشه و حفصه کل سنه من بیت المال عشره آلاف درهم و منع أهل البیت علیهم السّلام خمسهم و منع فاطمه علیها السّلام إرثها و نحلتها.

و منها: أنه خرق کتاب فاطمه علیها السّلام- الذی أعطاها أبو بکر- و قال: لا تعطها بغیر بینه، و روی من طرق مختلفه.

المصادر:

إثبات الهداه: ج 2 ص 371 ح 230، 231.

64
المتن:

قال ابن حجر الهیتمی فی منع أبی بکر حق فاطمه علیها السّلام عن میراثها:

... و تأمّل أن أبا بکر منع أزواج النبی صلّی اللّه علیه و آله من ثمنهن أیضا، فلم یخص المنع بفاطمه علیها السّلام و العباس، و لو کان مداره علی محاباه لکان أولی محاباه ولده، فلما لم یحاب عائشه و لم یعطها شیئا علمنا أنه علی الحق المرّ الذی لا یخشی فیه لومه لائم.

و تأمّل أیضا تقریر عمر للحاضرین و لعلی علیه السّلام و العباس بحدیث لا نورّث، و تقریر عائشه لأمهات المؤمنین به أیضا و قول کل منهما: أ لم تعلموا. یظهر لک من ذلک أن أبا بکر لم ینفرد بروایه هذا الحدیث، و أن أمهات المؤمنین و علیا علیه السّلام و العباس و عثمان و عبد الرحمن بن عوف و الزبیر و سعد، کلهم کانوا یعلمون أن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال ذلک ....

أقول: سبحان من لم ینزل البلاء و النقمه لهذه الأکاذیب و الإفترءات! فإن أبا بکر أولا لم یمنع حقا عن عائشه و حفصه کما منع حق فاطمه علیها السّلام و نحلتها بل کان أبو بکر یقسم نحو

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:77

قسم النبی صلّی اللّه علیه و آله، غیر أنه لا یعطی قرابه النبی صلّی اللّه علیه و آله کما کان النبی صلّی اللّه علیه و آله یعطیهم، و کان عمر یعطیهم منه و عثمان بعده کما فی الجمع بین الصحیحین.

و أکذب من هذا قوله: أن أبا بکر لم ینفرد بروایه حدیث لا نورّث، فإن علماء العامه و الخاصه متّفقون بأن أبا بکر ینفرد فی

نقله و الشاهد بنقله ذنباه عائشه و حفصه و أعرابی یبول علی عقبیه.

و أما أکذب الأکاذیب هو قوله أن أمهات المؤمنین و علیا علیه السّلام و العباس و عثمان و عبد الرحمن بن عوف و الزبیر و سعد کلهم کانوا یعلمون أن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال ذلک فإن هؤلاء المذکورین لم یعلموا أن النبیّ صلّی اللّه علیه و آله قال ذلک، لأن النبی صلّی اللّه علیه و آله لم یقل ذلک أصلا حتی یعلمون.

و إذا نقل أبو بکر هذه الأکذوبه فی المسجد و افتری علی النبی صلّی اللّه علیه و آله لم یوجد أحد یقول: و أنا سمعته عن النبی صلّی اللّه علیه و آله، و حتی لم یوجد أحد یشهد علی هذا إلا هذا الأعرابی الذی، لم یعلم ما معنی الشهاده و لم یفهم ما یقول و ما یفعل و هو الذی یبول علی عقبیه، و ابنته عائشه و ابنه عمر حفصه و هما مردودان فی مبناهما علی ما قالا فی شهاده علی و الحسن و الحسین علیهم السّلام.

المصادر:

الصواعق المحرقه: ص 39.

65
المتن:

ذکر القاضی النعمان عن سفیان بأسناده:

أن علیا علیه السّلام ذکرت له بنت أبی جهل .... فماتت علیها السّلام و هی غضبی علی جمیعهم لما منعوها و أخذوا من حقها، و استنصرت بهم فلم تجد أحدا ینصرها، و من أجل ذلک منعتهم

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:78

الصلاه علیها و أوصت أن تدفن لیلا- کما جاء ذلک- و لم یشهدها غیر علی علیه السّلام و خاصّته، و ذلک لما کان من أمرها.

المصادر:

شرح الأخبار: ج 3 ص 31 ح 972.

66
المتن:

روی شریک بن عبد اللّه فی حدیث رفعه:

أن عائشه و حفصه أتتا عثمان حین نقص أمهات المؤمنین ما کان یعطیهن عمر فسألتاه أن یعطیهما ما فرض لهما عمر، فقال: و اللّه ما ذاک لکما عندی. فقالتا له: فأتنا میراثنا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من حیطانه. و کان عثمان متکئا، فجلس و کان علی بن أبی طالب علیه السّلام جالسا عنده، فقال: ستعلم فاطمه علیها السّلام أنی ابن عم لها الیوم، ثم قال: أ لستما اللتین شهدتما عند أبی بکر و لفقتما معکما أعرابیا یتطهّر ببوله، مالک بن الحویرث بن الحدثان، فشهدتم أن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال: إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه؟

فإن کنتما شهدتما بحق فقد أجزت شهادتکما علی أنفسکما، و إن کنتما شهدتما بباطل فعلی من شهد بالباطل لعنه اللّه و الملائکه و الناس أجمعین. فقالتا له: یا نعثل، و اللّه لقد شبّهک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بنعثل الیهودی. فقال لهما: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ» «1»، فخرجتا من عنده.

و روی أن الناس لما نقموا علی عثمان ما نقموا، کان ذات یوم یخطب الناس علی منبر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله إذ رفعت عائشه قمیصا لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله علی قصبه أو جریده من جرائد النخل فقالت: یا عثمان! قمیص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لم یبل و قد غیّرت سنته؟!

______________________________

(1). سوره التحریم: الآیه 10.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:79

و رویتم أن عثمان لما حصر و قد تهیّأت ترید الحج، فأتاها

مروان بن الحکم فقال: یا أم المؤمنین! لو أقمت فلم تحجّی و دفعت عن هذا الرجل. فقالت: یا مروان، لعلک تری أنی فی شکّ من صاحبک؟ و اللّه لوددت أنه فی بعض غرائری فقذفته فی البحر، ثم خرجت إلی مکه. فلما قتل عثمان و بایع الناس علی بن أبی طالب علیه السّلام قالت: قتل عثمان مظلوما، ثم خرجت تطلب دمه.

المصادر:

1. الإیضاح لفضل بن شاذان: ص 256.

2. عوالم العلوم: ج 11 ص 769 ح 3، عن الإیضاح.

67
المتن:

قال السید الخوئی فی مستحق الخمس و مصرفه:

یقسّم الخمس فی زماننا- زمان الغیبه- نصفین؛ نصف لإمام العصر علیه السّلام و نصف لبنی هاشم ....

المراد من بنی هاشم من انتسب إلیه بالأب، أما إذا کان بالأم فلا یحلّ له الخمس و تحلّ له الزکاه، و لا فرق فی الهاشمی بین العلوی و العقیلی و العباسی، و إن کان الأولی تقدیم العلوی بل الفاطمی.

المصادر:

منهاج الصالحین: ج 1 ص 354.

68
المتن:

قال السید الشیرازی فی شرح خطبتها علیها السّلام فی المسجد و مطالبتها حقها من أبی بکر:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:80

یستحب و قد یجب المطالبه بالحق و إن کان یعلم بعدم نجاحه فی التوصّل للحق و إحقاقه، و ذلک لما فیه من فضح الظالم و أداء الواجب و إتمام الحجه، کما طالبت علیها السّلام بحقها و هی تعلم بأن القوم لا یعطونها حقها.

إضافه إلی أن إزعاج الظالم و مضایقته بالمطالبه بالحق و الإلحاح علیه و لو ممن یعلم أنه لا یعطیه حقه- و ما أکثرهم- سوف یروّعه عن کثیر من ظلمه، فإن الظالم لو رأی أنه غصب حق زید ثم عمرو ثم بکر و ... و لم یقم أحد بشی ء، تجرّأ علی الغصب أکثر فأکثر، أما لو ضایقه بالمطالبه زید و عمرو و بکر ... فإنه سوف لا یقدم- عاده- علی مراتب جدیده و من الظلم، أو سیکون إقدامه أضعف کیفیّا و أقل کمّیا مما لو ترک علی هواه.

المصادر:

من فقه الزهراء علیها السّلام: ج 2 ص 71.

69
المتن:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ج 13 80 المتن: ..... ص : 80

ل السید ابن طاوس فی عدم مساعده القوم لفاطمه علیها السّلام و مساعدتهم لعائشه:

و من طریف الأمور أن سیدتهم فاطمه علیها السّلام المشهود لها بالطهاره و العصمه و الفضائل التی لم یخلف نبیهم صلّی اللّه علیه و آله من ظهره ولدا فی الدنیا سواها و کانت بقیته فی المسلمین و تذکرته بین الصحابه و العارفین، یجری علیها ما تقدم ذکر بعضه.

ثم إن الحال تحوجها إلی أن تخرج بنفسها و العباس معها- کما تقدّم فی إحدی روایتی الحمیدی- و علی بن أبی طالب علیه السّلام- کما تقدّم فی رساله المأمون- و أم أیمن و أسماء بنت عمیس و تخاطب أبا بکر، فلا یسعدها من جلساء أبی بکر و أتباعه من کان حاضرا منهم حین مخاطبتها و من حضر بعد ذلک مسعد و لا ینطق بکلمه و لا ینقل أن

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:81

أحدا منهم قال فی مجلسه- و قد کان مجلسا عاما- کلمه تعضدها و لا مشوره تطیب قلبها و لا وساطه بخیر.

أین نساء المهاجرین و الأنصار، و هلّا کنّ جمیعا فی خدمتها و صحبتها و معونتها؟

و أین بقایا المهاجرین و الأنصار و ما بالهم لم یسعدوا بنت نبیهم علیها السّلام و یرغبوا فی الوفاء لخاتم الأنبیاء، و هلّا استحیوا من حقوقه علیهم و إحسانه إلیهم، و هلا و صلوا جناحها أو عضدوا خطابتها؟ فقد کان بین أبیها و بین مجلس أبی بکر خطوات یسیره؛ و هب أنهم شکوا فیها، أ ما کان فی شهودها المشار إلیهم حجه و عذر، توجب علیهم المساعده

لها بقول أو فعل؟

و من طریف ذلک أن عائشه بنت أبی بکر تخرج من مکه إلی البصره لقتال علی بن أبی طالب علیه السّلام و قتل بنی هاشم و سفک دماء جماعه من الصحابه و التابعین و الصالحین، فیخرج لنصرتها و صحبتها و صله جناحها و مساعدتها علی الظلم و العدوان الخلق الکثیر و الجمّ الغفیر! مع ما تقدّم ذکره من سوء أحوالها، و مع ما کانوا یعلمون أن عائشه هتکت حجاب اللّه تعالی و حجاب رسوله صلّی اللّه علیه و آله فی قوله تعالی: «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ» «1»؛ فلم تقرّ فی البیت و تبرّجت، و یعلم کل عاقل و کل أهل مله أن الجهاد و إقامه الخلفاء لا یجوز الاقتداء فیه بالنساء.

و مع روایتهم فی الجمع بین الصحیحین للحمیدی فی مسند أبی بکر أنه عرف ضلاله عائشه و من اتبعها إلی البصره بما رواه عن نبیهم صلّی اللّه علیه و آله، أنه قال: «لن یفلح قوم ولّوا أمرهم امرأه».

و مع ما رواه فی الجمع بین الصحیحین للحمیدی أیضا فی مسند عبد اللّه بن عباس أنه سأل عمر بن الخطاب فقال: من المرأتان من أزواج النبی صلّی اللّه علیه و آله اللتان قال اللّه عز و جل:

«إِنْ تَتُوبا إِلَی اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُما»؟ «2» فقال عمر: هما عائشه و حفصه.

______________________________

(1). سوره الأحزاب: الآیه 33.

(2). سوره التحریم: الآیه 4.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:82

إن هذا الاتباع لعائشه و الخذلان لفاطمه علیها السّلام مما یتعجّب منه ذو وا الألباب، و یدلّ علی أن القوم العادلین عن بنی هاشم کانوا علی غایه من الضلال و الارتیاب.

و من طریف تصدیقهم لعائشه و عداوتهم لفاطمه

علیها السّلام:

و روی الحمیدی فی الجمع بین الصحیحین و غیره: أن نبیهم صلّی اللّه علیه و آله لما هاجر إلی المدینه، أقام ببعض دور أهلها و استقرض مریدا «1» للثمن و کان لسهل و سهیل، کانا یتیمین فی حجر سعد بن زراره لیشتریه، فوهبها له، و روی أنه اشتراه و بنی فیه مسجده، و بنی فیه بیوتا و مساکن لنفسه لیسکن عیاله و أزواجه فیها. فلما فرغت، انتقل إلیها.

و روی الحمیدی فی الحدیث الرابع و الثلاثین بعد المائه فی المتفق علیه من مسند أنس بن مالک، فی موضع المسجد خاصه، و فی روایه أخری قال: إن النبی صلّی اللّه علیه و آله أراد أن یشتری موضع المسجد من قوم بنی النجار فوهبوه، و کان فیه نخل و قبور المشرکین، فقلع النخل و خربت القبور.

و قد تضمن کتابهم أن البیوت لنبیهم صلّی اللّه علیه و آله فی قوله تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ». «2»

و من المعلوم أن زوجته عائشه لم یکن لها دار بالمدینه و لا بیت و لا لأبیها و لا لقومها، لأنهم کانوا مقیمین بمکه، و لا روی أحد أنها بنت لنفسها دارا فی المدینه و لا بنی لها أحد من قومها منزلا بها، و مع هذا کله فإنها ادعت حجره نبیهم صلّی اللّه علیه و آله بعد وفاته، التی دفن فیها.

فسلّمها أبوها أبو بکر إلیها بمجرد سکناها أو دعواها، و یمنع فاطمه علیها السّلام عن فدک و العوالی، مع طهارتها و جلالتها و طهاره شهودها، و شهادتهم بأن أباها و هبها لها ذلک

______________________________

(1). قیل: الظاهر کذا. و ستقرض لثمن مکان نخل کان.

(2). سوره الأحزاب: الآیه

53.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:83

فی حیاته، و یمنع أیضا فاطمه علیها السّلام من میراثها مع عموم آیات قرآنهم و کتابهم فی المواریث!

فإن کانت عائشه ملکت الحجره بالسکنی، فقد مات نبیهم صلّی اللّه علیه و آله عن تسع زوجات فی تسع بیوت، فهلّا ملک جمیع نسائه جمیع بیوته التی کانوا فیها؟

و إن کان بالمیراث فلأیّ حال ترث عائشه نبیهم صلّی اللّه علیه و آله و لا ترثه فاطمه علیها السّلام؟

ثم کیف تفرّدت عائشه بالحجره و لها تسع الثمن من میراثه، و من قسّم لها و خصّصها بها؟ إن هذا من عجائب الأمور!

و من طریف ذلک تهجّم جماعه من المسلمین علی حجره نبیهم صلّی اللّه علیه و آله و ترک الامتثال بقرآنهم فی قوله تعالی: «لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» «1»، و دفنوا أمواتهم فیها.

فلیت شعری من أذن للأموات بعد وفاته فی دخول حجرته و ضرب المعاول عنده و نبش التراب حوله، و أن یجعلوا داره مقبره و إن کانت داره میراثا کما تضمن کتابهم؛ فهلا استأذنوا جمیع الورثه؟

فکیف یکون میراثا عندهم و قد ادعوا أنه لا یورث؟

و إن کانت أمواله و ترکته للمسلمین، فهل استأذنوا جمیع المسلمین من بعد منهم أو قرب؟

و إن کان ذلک تهیّأ فیه إذن جمیع المسلمین، فهل استأذنوا جمیع المسلمین فی تسلیم فدک و العوالی إلی ابنته فاطمه علیها السّلام؟ فقد کان یجب لأبیها علی المسلمین من الحقوق أعظم من ذلک.

و من طریف ذلک أن یکون أبو بکر قد سلّم حجره نبیهم صلّی اللّه علیه و آله إلی ابنته عائشه دون ورثته و دون المسلمین، و کان یتمکّن کثیر من المسلمین من الإنکار علیها و علیه، فیداهنون

و یتغافلون؛ إنا للّه و إنا إلیه راجعون.

______________________________

(1). سوره الأحزاب: الآیه 53.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:84

و من طریف ذلک أن یکون بعض جهّالهم معتقدا و قائلا: إن البیت لعائشه، لما لعله یجده من لفظ مجمل أو محتمل فی تسمیه بیوت نبیهم صلّی اللّه علیه و آله باسم نسائه، فیتوهّم أن ذلک یدلّ علی أن البیوت ملک لنساء نبیهم صلّی اللّه علیه و آله. و من المعلوم للعقلاء أن لو کان البیوت ملکا لنسائه، لکان نزیلا علی نسائه بالمدینه و فی سکناهن، و لا خلاف بین المسلمین فی تکذیب ذلک و أن نبیهم صلّی اللّه علیه و آله استأنف بیوته و عمّرها بعد قدومه بالمدینه.

و قد تقدّم ما یدلّ علی أن عائشه لم یکن لها بیت تملکه بالمدینه، و إذا کنّ الزوجات ساکنات فی بیوت الأزواج، فیقال للنساء علی سبیل الاستعاره و المجاز أنها بیوتهن لأجل سکناهن بها، کما یقال: بیت النمله و بیت الدواب و نحو ذلک، و إن کانت النمله و نحوها لا تملک بیتا و لا شیئا.

و قد تضمّن کتابهم تصدیق ذلک فقال: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّهَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ لا یَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ» «1»؛ و معلوم أن البیوت کانت للأزواج، فلو کانت البیوت للمطلّقات ما جاز إخراجهن منها، سواء أتین بفاحشه أو لم یأتین. فبطل أن یکون البیوت لنساء نبیهم صلّی اللّه علیه و آله علی کل حال، و إن دعوی عائشه لذلک کان ظلما لا یحلّ بحیله محتال.

و ذکر الحمیدی فی الجمع بین الصحیحین من المتفق علیه من مسند عبد اللّه بن زید

بن عاصم الأنصاری عن النبی صلّی اللّه علیه و آله، أنه قال: «ما بین بیتی و منبری روضه من ریاض الجنه»، و ما قال نبیهم صلّی اللّه علیه و آله: ما بین بیت عائشه و منبری.

و روی الحمیدی أیضا هذا الحدیث بألفاظه عن نبیهم صلّی اللّه علیه و آله فی مسند أبی هریره فی المتفق علیه فی الحدیث السابع عشر بعد المائه.

و رأیت هذا الحدیث فی صحیح مسلم من نبیهم صلّی اللّه علیه و آله فی المجلد الثانی بلفظ آخر و هو: «ما بین منبری و بیتی روضه من ریاض الجنه».

______________________________

(1). سوره الطلاق: الآیه 1.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:85

و فی جمیع ذلک یقول: «بیتی» و لم یقل بیت عائشه. أ فتراهم لا یصدّقونه فی قوله أنه بیته، أو یجعلون دعوی عائشه فی البیت أصدق من قول نبیهم صلّی اللّه علیه و آله و أصدق من تزکیه اللّه تعالی له؟!

و قد ذکر صاحب کتاب الطبقات محمد بن سعد، عن ابن عباس، قال: لما فرغ من جهاز رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، وضع علی سریر فی بیته.

أقول: فهذه شهاده ابن عباس بعد وفاته و لم یقل بیت عائشه.

و ذکر الطبری فی تاریخه: أن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال: «إذا غسّلتمونی و کفّنتمونی فضعونی علی سریری فی بیتی هذا علی شفیر قبری ...»، و ما قال: فی بیت عائشه، و هذا آخر عهده بالدنیا.

المصادر:

الطرائف: ص 285.

70
المتن:

قال السید ابن طاوس:

و من طریف ما یشتبه علی رجال الأربعه المذاهب أنهم یتوهّمون أو یعتقدون أن العباس حضر مع فاطمه و علی علیهما السّلام عند طلب المیراث و یطلب میراثا لنفسه، و هذا غلط من قبل الأربعه المذاهب، و إنما حضر العباس مع فاطمه علیها السّلام إما لیصل جناحها فإنه کان کالولد، أو لیزیل حجه أبی بکر فیما یقوله أن العمّ یرث مع البنت.

و کذلک یکون حضوره مع علی علیه السّلام، یمکن أن یکون لهذا الحال، و الدلیل علی ذلک ما رواه البخاری و مسلم فی صحیحیهما ....

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:86

المصادر:

الطرائف: ص 283.

71
المتن:

قال لسان الملک سبهر:

اتفق علماء العامه و فقهاء الاثنی عشریه أن فاطمه علیها السّلام بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله کانت مغضبه علی أبی بکر و عمر ما دام حیا، إلی أن توفّیت.

و فی صحیح البخاری عن یحیی بن بکیر، عن عائشه: أن فاطمه علیها السّلام تکلّمت فی طلب المیراث و أخذ فدک و خمس أموال خیبر، فأبی أبو بکر أن یدفع إلی فاطمه علیها السّلام منها شیئا.

فوجدت فاطمه علیها السّلام علی أبی بکر فی ذلک فهجرته، فما تکلّمته حتی توفّیت، و عاشت بعد النبی سته أشهر. فلما توفّیت، دفنها زوجها علی علیه السّلام و لم یأذن بها أبا بکر، و صلّی علیها علی علیه السّلام.

المصادر:

ناسخ التواریخ: مجلدات الخلفاء ج 1 ص 176.

72
المتن:

عن أبی هریره:

أن فاطمه علیها السّلام جاءت أبا بکر و عمر تسأل میراثها من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فقالا: سمعنا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: إنی لا أورّث. قالت: لا أکلّمکما أبدا؛ فماتت و لا تکلّمهما.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:87

المصادر:

1. إحقاق الحق: ج 25 ص 539، عن آل بیت الرسول صلّی اللّه علیه و آله.

2. آل بیت الرسول صلّی اللّه علیه و آله: ص 521.

73
المتن:

عن عائشه:

أن فاطمه بنت رسول اللّه علیها السّلام سألت أبا بکر بعد وفاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أن یقسّم لها میراثها مما ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مما أفاء اللّه، فقال لها أبو بکر: إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: لا نورّث، ما ترکنا صدقه. فغضبت فاطمه علیها السّلام فهجرت أبا بکر، فلم تزل مهاجره له حتی توفّیت؛ و عاشت بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله سته أشهر.

فکانت تسأل أبا بکر نصیبها مما ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من خیبر و فدک و صدقاته بالمدینه، فأبی أبو بکر ذلک ....

المصادر:

1. جامع الأحادیث للمدنیّان: ج 1 ص 18، علی ما فی الإحقاق.

2. جامع الأحادیث للمدنیّان: ج 4 ص 63، علی ما فی الإحقاق.

3. إحقاق الحق: ج 25 ص 533.

74
المتن:

قال المفید فی زیارتها بالروضه النبویه:

فإنها هناک مقبوره، فتوجّه إلی القبله و قل:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:88

السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علی ابنتک الصدیقه الطاهره، السلام علیک یا فاطمه بنت رسول اللّه، السلام علیک أیتها البتول الشهیده الطاهره. لعن اللّه من ظلمک و منعک حقک و دفعک عن إرثک، و لعن اللّه من کذّبک و أعنتک و غصّصک بریقک و أدخل الذلّ بیتک، و لعن اللّه أشیاعهم و ألحقهم بدرک الجحیم ....

المصادر:

1. المقنعه: ص 459.

2. المزار للمفید: ص 156 ح 1، بتغییر فیه.

3. بحار الأنوار: ج 97 ص 197 ح 14، عن البلد الأمین.

4. البلد الأمین: ص 278.

5. بحار الأنوار: ج 97 ص 198، عن مصباح الزائر.

6. مصباح الزائر: ص 25، علی ما فی البحار.

75
المتن:

قال الصدوق فی اعتقاداته:

... و إنها خرجت من الدنیا ساخطه علی ظالمیها و غاصبیها و مانعی إرثها ....

المصادر:

الاعتقادات للصدوق: ص 105.

76
المتن:

عن زینب بنت علی بن أبی طالب، قالت:

لما اجتمع رأی أبی بکر علی منع فاطمه علیها السّلام فدک و العوالی و آیست من إجابته لها،

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:89

عدلت إلی قبر أبیها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فألقت نفسها علیها و شکت إلیه ما فعله القوم بها، و بکت حتی بلّت تربته صلّی اللّه علیه و آله بدموعها علیها السّلام و ندبته. ثم قالت فی آخر ندبتها:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم یکبر الخطب

إنا فقد ناک فقد الأرض وابلهاو اختلّ قومک فاشهدهم فقد نکبوا

قد کان جبریل بالآیات یؤنسهافغبت عنا فکل الخیر محتجب

و کنت بدرا و نورا یستضاء به علیک ننزل من ذی العزه الکتب

تجهّمتنا رجال و استخفّ بنابعد النبی و کل الخیر مغتصب

سیعلم المتولی ظلم حامتنایوم القیامه أنی سوف ینقلب

فقد لقینا الذی لم یلقه أحدمن البریه لا عجم و لا عرب

فسوف نبکیک ما عشنا و ما بقیت لنا العیون بتهمال له سکب المصادر:

1. الأمالی للمفید: ص 40 ح 8.

2. بحار الأنوار: ج 29 ص 107 ح 2، عن الأمالی للمفید.

الأسانید:

فی الأمالی للمفید: الجعابی، عن محمد بن جعفر الحسنی، عن عیسی بن مهران، عن یونس، عن عبد اللّه بن محمد بن سلیمان الهاشمی، عن أبیه، عن جده، عن زینب بنت علی بن أبی طالب علیه السّلام، قالت.

77
المتن:

مناظره الشیخ حسین بن عبد الصمد الجبعی العاملی مع أحد علماء العامه فی حلب:

قال الشیخ: و ذکرت له قول أبی بکر: إن لی شیطانا یعترینی، و عزله عن براءه

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:90

فلم یؤمّن علیها و هی سوره واحده، و هزیمته و هزیمه عمر فی خیبر و عده مواطن، و منعه فاطمه علیها السّلام إرثها بحدیث تفرّد بروایته.

المصادر:

مناظره الشیخ حسین بن عبد الصمد الجبعی العاملی: ص 57.

78
المتن:

قال السرخسی:

... و استدلّ بعض مشایخنا بقوله صلّی اللّه علیه و آله: إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه، فقالوا: معناه ما ترکنا صدقه لا یورث ذلک عنا و لیس المراد أن أموال الأنبیاء علیهم السّلام لا تورث، و قد قال اللّه تعالی: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «1»، و قال تعالی: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ». «2» فحاشا أن یتکلم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بخلاف المنزل. فعلی هذا التأویل فی الحدیث بیان أن لزوم القوف من الأنبیاء علیهم السّلام خاصه، بناء علی أن الوعد منهم کالعهد من غیرهم.

و لکن فی هذا الکلام نظر؛ فقد استدلّ أبو بکر علی فاطمه علیها السّلام حین ادعت فدک بهذا الحدیث، علی ما روی أنها ادعت أن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله وهب فدک لها و أقامت رجلا و امرأه.

فقال أبو بکر: ضمّی إلی الرجل رجلا أو إلی المرأه امرأه فلما لم تجد ذلک، جعلت تقول: من یرثک؟ فقال أبو بکر: أولادی. فقالت فاطمه علیها السّلام: أ یرثک أولادک و لا أرث أنا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؟ فقال أبو بکر: سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: إنا معشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه. فعرفنا أن المراد بیان أن ما ترکه یکون صدقه و لا یکون میراثا عنه.

و قد وقعت الفتنه بین الناس بسبب ذلک، فترک الاشتغال به أسلم.

______________________________

(1). سوره النمل: الآیه 16.

(2). سوره مریم: الآیه 6.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:91

المصادر:

المبسوط للسرخسی: ج 12 ص 29.

79
المتن:

قال الشیخ الطوسی فی تفسیر قوله تعالی: «وَ إِنْ کانَتْ واحِدَهً فَلَهَا النِّصْفُ» «1»:

یدلّ علی أن فاطمه علیها السّلام مستحقّه للمیراث، لأنه عام فی کل بنت، و الخبر المدّعی فی أن الأنبیاء لا یورّثون خبر واحد، لا یترک له عموم الآیه، لأنه معلوم لا یترک بمظنون.

المصادر:

1. التبیان فی تفسیر القرآن: ج 3 ص 130.

2. تفسیر جلاء الأذهان و جلاء الأحزان: ج 2 ص 194، بتفاوت یسیر.

80
المتن:

جاء فی تذکره الحفاظ:

أنه بعد وفاه النبی صلّی اللّه علیه و آله جمع أبو بکر الناس و خطب فیهم قائلا:

إنکم تحدّثون عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أحادیث تختلفون فیها و الناس بعدکم أشدّ اختلافا، فلا تحدّثوا عن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله شیئا؛ فمن سألکم فقولوا: بیننا و بینکم کتاب اللّه، فاستحلّوا حلاله و حرّموا حرامه.

و کان هذا الإجراء تعسیفا لمنع الروایه و محاصره السنه و الإبقاء علی القرآن لکونه حمالا ذا وجوه، یسهل علیهم التلبیس و التضلیل، و لا علیک من دفاع أهل التبریر من

______________________________

(1). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:92

خوف أبی بکر علی کتاب اللّه و هو الذی منع من إرث أبیها لحدیث انفرد به و هو لا نورّث، ما ترکنا، و قد احتجّت علیه فاطمه علیها السّلام بالقرآن و أبی علیهما ذلک عند ما قالت له: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «1»، «إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا». «2»

فلو کان کما قال: قولوا بیننا کتاب اللّه فاستحلّوا حلاله و حرّموا حرامه، لما رفض نصّا قرآنیا و تمسّک لحدیث انفرد به یخالف صریح القرآن.

المصادر:

الخلافه المغتصبه: ص 59.

81
المتن:

قال کاشف الغطاء فی میراث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:

... إن فاطمه علیها السّلام أرسلت تطالبه بمیراثها، فمنعها من ذلک، فغضبت علی أبی بکر و هجرته.

المصادر:

کشف الغطاء: ص 17.

82
المتن:

عن ابن عباس، قال:

______________________________

(1). سوره النمل: الآیه 16.

(2). سوره مریم: الآیه 6.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:93

قدم علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أربعمائه من دوس، فقال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «مرحبا بالأزد؛ أحسن الناس وجوها و أسمعها لقاء و أطیبه أفواها و أعظمهم أمانه، شعار إخوتی یا مبرور».

و بأسناده عن ابن عباس، قال: کتب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله إلی حیّ من العرب، یدعوهم إلی الإسلام فلم یقبلوا الکتاب. فرجعوا إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فأخبروه، فقال لنا: «إنی لو بعثت به إلی قوم بشطّ عمان من أزد شنوءه «1» و أسلم». و بعث إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بهدیه، فقدّمت و قد قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فجعل أبو بکر الهدیه مورثا، فقسّمها بین فاطمه بنت رسول اللّه علیها السّلام و بین العباس.

المصادر:

علل الحدیث للرازی: ج 2 ص 360 ح 2596.

الأسانید:

فی علل الحدیث: سألت أبا زرعه عن حدیث رواه سلیمان بن عبد الرحمن بن شرحبیل، قال: حدثنا عمر بن صالح الأزدی، قال: حدثنا أبو حمزه الضبعی، عن ابن عباس، قال.

83
المتن:

عن أم هانی بنت أبی طالب:

أن فاطمه علیها السّلام أتت أبا بکر تسأله سهم ذوی القربی، فقال لها أبو بکر: سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: سهم ذوی القربی لهم فی حیاتی و لیس لهم بعد موتی.

رواه إسحاق بن راهواه بسند ضعیف لضعف محمد بن السائب الکلبی. «2»

______________________________

(1). و الظاهر أنه: موروثا، فسقطت الواو الواو.

(2). هذا الحدیث، ردّه البوصیری الشافعی من علماء العامه لضعف سندها.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:94

المصادر:

مختصر إتحاف الساده المهره بزوائد المسانید العشره: ج 6 ص 504 ح 5145.

84
المتن:

قال ابن عدی:

سمعت عبدان یقول: قلت لابن خراش: حدیث: إن ما ترکناه صدقه؟ قال: باطل؛ اتّهم مالک بن أوس بن حدثان. قال عبدان: و قد حدّث بمراسیل وصلها و مواقیف رفعها. «1»

المصادر:

تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام للذهبی: ص 214 ح 334.

85
المتن:

فی الفصول المختاره فی البحث عن حدیث لا نورّث:

... و من حکایات الشیخ و کلامه: قال الشیخ أیّده اللّه: حضرت مجلسا لبعض الرؤساء و کان فیه جمع کثیر من المتکلمین و الفقهاء. فألفیت أبا الحسن علی بن عیسی الرمانی یکلّم رجلا من الشیعه یعرف بأبی القصر الموصلی فی شی ء یتعلّق بالحکم فی فدک.

و وجدته قد انتهی فی کلامه إلی أن قال له: قد علمنا باضطرار أن أبا بکر قال لفاطمه علیها السّلام عند مطالبتها له بالمیراث: سمعت رسول اللّه یقول: نحن معاشر الأنبیاء

______________________________

(1). حدیث: ما ترکناه صدقه، ردّه علماء العامه مثل ابن عدی و عبدان و حتی ابن الأثیر بنقله بعین قبول قولهما.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:95

لا نورّث. فسلّمت علیها السّلام لقوله و لم تردّه علیه، و لیس یجوز علی فاطمه علیها السّلام أن تصبر علی المنکر و تترک المعروف و تسلّم للباطل، لا سیما و أنتم تقولون: إن علیا علیه السّلام کان حاضرا للمجلس، و لا شک أن جماعه من المسلمین حضروه و اتصل خبره بالباقین. فلم ینکره أحد من الأمه و لا علمنا أن أحدا ردّ علی أبی بکر و أکذبه فی الخبر؛ فلو لا أنه کان محقّا فیما رواه من ذلک لما سلّمت الجماعه له ذلک.

فاعترضه الرجل الإمامی بما روی عن فاطمه علیها السّلام من ردّها علیه و إنکارها لروایته و خطبتها فی ذلک و استشهادها علی بطلان خبره بظاهر القرآن، و أورد کلاما فی هذا المعنی علی حسب ما یقتضیه و اتسعت له الحال.

فقال علی بن عیسی: هذا الذی ذکرته شی ء تختصّ أنت و أصحابک به، و

الذی ذکرته من الحکم علیها شی ء علیه الإجماع و به حاصل علم الاضطرار، فلو کان ما تدعونه من خلافه حقا لارتفع معه الخلاف و حصل علیه الإجماع، کما حصل علی ما ذکرت لک من روایه أبی بکر و حکمه؛ فلما لم یکن الأمر کذلک دلّ علی بطلانه.

فکلّمه الإمامی بکلام لم أرتضه و تکرّر منهما جمیعا. فأشار صاحب المجلس إلیّ لأخذ الکلام، فأحسّ بذلک علی بن عیسی فقال لی: إننی قد جعلت علی نفسی أن لا أتکلّم فی مسأله واحده مع نفسین فی مجلس واحد. فأمسکت عنه و ترکته حتی انقطع الکلام بینه و بین الرجل.

ثم قلت له: خبّرنی عن المختلف فیه، هل یدلّ الاختلاف علی بطلانه؟ فظنّ أننی أرید شیئا غیر المسأله الماضیه و أننی لا أکسر شرطه. فقال: لست أدری أیّ شی ء ترید بهذا الکلام، فأبن لی عن غرضک لأتکلّم علیه.

فلت له: لم آتک بکلام مشکل و لا خاطبتک بغیر العربیه، و غرضی فی نفس هذا السؤال مفهوم لکل ذی سمع من العرب إذا أصغی إلیه و لم یله عنه، اللهم إلا أن ترید أن أبیّن لک عن غرضی فیما أجری بهذه المسأله إلیه، فلست أفعل ذلک بأول وهله إلا أن تلزمنی فی حکم النظر، و الذی استخبرتک عنه معروف صحته و أنا أکرّره؛ أ تقول إن

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:96

الشی ء إذا اختلف العقلاء فی وجوده أو صحته و فساده کان اختلافهم دلیلا علی بطلانه، أو قد یکون حقا و إن اختلفت العقلاء فیه؟

فقال: لیس یکون الشی ء باطلا من حیث اختلف الناس فیه و لا یذهب إلی ذلک عاقل.

فقلت له: فما أنکرت الآن أن تکون فاطمه علیها السّلام قد أنکرت علی أبی

بکر حکمه و ردّت علیه فی خبره و احتجّت علیه فی بطلان قضائه و استشهدت بالقرآن علی ما جاء الأثر به، و لا یجب أن یقع الاتفاق علی ذلک و إن کان حقا و لا یکون الخلاف فیه علامه علی کذب مدعیه، بل قد یکون صدقا و إن اختلف فیه علی ما أعطیت فی الفتیا التی قرّرناک علیها.

فقال: أنا لا أعتمد علی ما سمعت منی من الکلام مع الرجل علی الاختلاف فیما ادعاه إلا بعد أن قدّمت معه مقدمات لم تحضرها، و الذی أعتمد علیه الآن معک أن الذی یدلّ علی صدق أبی بکر فیما رواه عن النبی صلّی اللّه علیه و آله من أنه لا یورّث و وصّی به فیما حکم به، ما جاء به الخبر عن علی علیه السّلام أنه قال: ما حدّثنی أحد بحدیث إلا استحلفته و لقد حدّثنی أبو بکر و صدق أبو بکر. فلو لم یکن عنده صادقا أمینا عادلا لما عدل عن استحلافه و لا صدّقه فی روایته، و لا میز بینه و بین الکافه فی خبره، و هذا یدلّ علی أن ما یدعونه علی أبی بکر من تخرّص الخبر فاسد محال.

فقلت له: أول ما فی هذا الباب أنک قد ترکت الاعتلال الذی اعتمدته بدا و رغبت عنه بعد أن کنت راغبا فیه و أحلتنا علی شی ء لا نعرفه و لا سمعناه، و إنما بیّنا الکلام علی الاعتلال الذی حضرناه و لسنا نشاحک فی هذا الباب، لکنا نکلّمک علی ما استأنفته من الکلام.

أنت تعلم و کل عاقل عرف المذاهب و سمع الأخبار، أن الشیعه لا تروی هذا الحدیث عن أمیر المؤمنین علیه السّلام و لا تصحّحه بل تشهد بفساده

و کذب رواته، و إنما یرویه آحاد من العامه و یسلّمه من دان بإمامه أبی بکر خاصه. فإن لزم الشیعه أمر بحدیث تفرّد

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:97

به خصومهم، لزم المخالفین ما تفرّدت الشیعه بروایته، و هذا علی شرط الإنصاف و حقیقه النظر و العدل فیه. فیجب أن تصیر إلی اعتقاد ضلاله کل من روت الشیعه عن النبی صلّی اللّه علیه و آله و عن علی و الأئمه من ذریته علیهم السّلام ما یوجب ضلالتهم، فإن لم تقبل ذلک و لم تلتزمه لتفرّد القوم بنقله دونک، فکیف استجزت إلزامهم الإقرار بروایه ما تفرّدت به دونهم لو لا التحکم دون الإنصاف.

علی أن أقرب الأمور فی هذا الکلام أن تتکافأ الروایات و لا یلزم أحد الفریقین منهما إلا ما حصل علیه الإجماع أو یضمّ إلیه دلیل یقوم مقام الإجماع فی الحجه و البیان، و فی هذا إسقاط الاحتجاج بالخبر من أصله.

مع أنی أسلّمه لک تسلیم جدل و أبیّن لک أنک لم توف الدلیل حقه و لا اعتمدت علی برهان، و ذلک أنه لیس من شرط الکاذب فی خبر أن یکون کاذبا فی جمیع الأخبار، و لا من شرط من صدق فی شی ء أن یصدّق فی کل الأخبار، و قد وجدنا الیهود و النصاری و الملحدین یکذّبون فی أشیاء و یصدّقون فی غیرها، فلا یجب لصدقهم فیما صدقوا فیه أن نصدّقهم فیما کذبوا فیه و لا نکذّبهم فیما صدقوا لأجل کذبهم الأمور الآخر، و لا نعلم أن أحدا من العقلاء جعل التصدیق لزید فی مقاله واحده دلیلا علی صدقه فی کل أخباره.

و إذا کان ذلک کذلک، فما أنکرت أن یکون الرجل مخطئا فیما رواه عن النبی صلّی

اللّه علیه و آله فی المیراث و أن أمیر المؤمنین علیه السّلام قد صدّقه فیما رواه من الحدیث الذی لم یستحلفه فیه فیکون وجه تصدیقه له، و عله ذلک أنه علیه السّلام شارکه فی سماعه من النبی صلّی اللّه علیه و آله، فکان حفظه له عنه یغنیه عن استحلافه و یدلّه علی صدقه فیما أخبر به، و لا یکون ذلک من حیث التعدیل له و الحکم علی ظاهره.

علی أن الذی رواه أبو بکر عن النبی صلّی اللّه علیه و آله یدلّ علی صحته العقل و یشهد بصوابه القرآن، فکان تصدیق أمیر المؤمنین علیه السّلام له من حیث العقل و القرآن، لا من جهه روایته هو عن النبی صلّی اللّه علیه و آله و لا لحسن ظاهر له علی ما قدّمناه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:98

و ذلک أن الخبر الذی رواه أبو بکر هو أن قال: سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: «ما من عبد یذنب ذنبا، فیندم علیه و یخرج إلی صحراء فلاه فیصلّی رکعتین ثم یعترف به و یستغفر اللّه عز و جل فیه إلا غفر اللّه له». و هذا شی ء قد نطق به القرآن؛ قال اللّه تعالی: «وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ وَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ» «1»، و قال: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ». «2»

و إذا کان الأمر علی ما وصفناه، بطل ما تعلّقت به و کان ذکره لأبی بکر خاصه، لأنه یحدّثه بحدیث غیر هذا، فصدّقه لما ذکرناه و أخبر عن تصدیقه بما وصفناه، و لم یکن ذلک لتعدیله علی ما ظننت و لا لتصویبه فی الأحکام کلها علی ما

قدّمت بما شرحناه.

فقال عند سماع هذا الکلام: أنا لم أعتمد فی عداله أبی بکر و صحه حکمه علی الخبر و إنما جعلته توطئه للاعتماد، فطوّلت الکلام فیه و أطنبت فی معناه، و الذی أعتمده فی هذا الباب أنی وجدت أمیر المؤمنین علیه السّلام قد بایع أبا بکر و أخذ عطاءه و صلّی خلفه و لم ینکر علیه بید و لا لسان، فلو کان أبو بکر ظالما لفاطمه علیها السّلام، لما جاز أن یرضی به أمیر المؤمنین علیه السّلام إماما ینتهی فی طاعته إلی ما وصفت.

فقلت له: هذا انتقال ثان بعد انتقال أول و تدارک فائت و تلافی فارط و تذکر ما کان منسیا، و إن عملنا علی هذه المجازفه انقطع المجلس بنشر المسائل و التنقل فیها و التحیّر، و خرج الأمر عن حده و صار مجلس مذاکره دون تحقیق جدل و مناظره، و أنت لا تزال تعذّر فی کل دفعه عند ما یظهر من وهن متعمداتک بأنک لم تردّها، و لکنک وطأت بها. فخبّرنی الآن هل هذا الذی ذکرته آخرا هو توطئه أو عماد؟ فإن کان توطئه عدلنا عن الکلام فیه و سألناک عن المعتمد، و إن کان أصلا کلّمناک علیه.

مع أنی لست أفهم منک معنی التوطئه، لأن کل کلام اعتلّ به معتلّ ففسد فقد انهدم ما بناه علیه و وضح فساد ما بیّنه إن بناه علیه، فاعتذارک فی فساد ما تقدم بأنه توطئه لا معنی له.

______________________________

(1). سوره الشوری: الآیه 25.

(2). سوره البقره: الآیه 222.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:99

و لکننا نتجاوز هذا الباب و نقول لک: ما أنکرت علی من قال لک إن ما ادعیته من أن أمیر المؤمنین علیه السّلام بایع الرجل،

دعوی عریه عن برهان، و لا فرق بینها و بین قولک إنه کان مصیبا فیما حکم به علی فاطمه علیها السّلام. فدلّ علی أن أمیر المؤمنین علیه السّلام قد بایع علی ما ادعیت ثم ابن علیه؛ فإما أن تعتمد علی الدعوی المحضه فإنها تضر و لا تنفع.

و قولک إنه علیه السّلام صلّی خلف الرجل، فإن کنت ترید أنه صلّی متأخّرا عن مقامه فلسنا ننکر ذلک و لیس فیه دلاله علی رضاه به، و إن أردت أنه صلّی مقتدیا به و مؤتمّا فما الدلیل علی ذلک؟ فإنما نخالفک فیه و عنه ندفعک، و هذه دعوی کالأولی، تضرّ من اعتمد علیها أیضا و لا تنفع.

و أما قولک إنه أخذ العطاء فالأمر کما وصفت، و لکن لم زعمت أن فی ذلک دلاله علی رضاه بإمامته و التسلیم له فی حکمه؟ أو لیس تعلم أن خصومک یقولون فی ذلک إنه أخذ بعض حقه و لم یکن یحلّ له الامتناع من أخذه، لأن فی ذلک تضییعا لماله و قد نهی اللّه تعالی عن التضییع و أکل الأموال بالباطل. و بعد فما الفصل بینک و بین من جعل هذا الذی اعتمدت علیه بعینه حجه فی إمامه معاویه؟

فقال: وجدت الحسن و الحسین علیهما السّلام و عبد اللّه بن عباس و عبد اللّه بن جعفر و غیرهم من المهاجرین و الأنصار قد بایعوا معاویه بن أبی سفیان بعد صلح الحسن علیه السّلام و أخذوا منه العطاء و صلّوا خلفه الفرائض و لم ینکروا علیه بید و لا لسان، فکل ما جعلته إسقاطا لهذا الاعتماد فهو بعینه دلیل علی فساد ما اعتمدته حذو النعل بالنعل، فلم یأت بشی ء تجب حکایته.

المصادر:

الفصول المختاره: ص 331.

الموسوعه

الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:100

86
المتن:

قال الشیخ جواد الکربلائی فی شرح قوله علیه السّلام: «و ورثه الأنبیاء»، و قوله: «و میراث النبوه عندکم» فی الزیاره الجامعه:

... للإشاره إلی أن الأنبیاء کما یورّثون العلم و المعارف فکذلک یورّثون الأموال، دفعا لما یتوهّمه بعضهم أن الأنبیاء لا یورّثون المال أبدا. و ذکر له روایه أیضا و علّل بأنهم- أی الأنبیاء- کالآباء للأمه، فما لهم لهم لکلهم- أی للناس- لئلا یظن بهم الرغبه فی الدنیا.

قال فی المجمع: و قد ردّ أصحابنا هذا الحدیث و أنکروا صحته و هو الحق، لمخالفته القرآن الکریم و ما خالفا فهو زخرف مردود باطل لا یعتدّ به.

نعم روی عن الصادق علیه السّلام: إن العلماء ورثه الأنبیاء، و ذلک أن الأنبیاء لم یورّثوا درهما و لا دینارا و إنما ورّثوا أحادیث من أحادیثهم. فمن أخذ منها أخذ بحظّ وافر، و هو- بعد تسلیم صحته- لیس فیه دلاله علی عدم التوریث المطلق کما هو ظاهر، انتهی.

أقول: و ذلک لأن الحدیث ظاهر فی أن الأنبیاء لیس من شأنهم الاعتناء بجمع أموال و توریثها من حیث شأن النبوه، بل المال الذی یأخذونه من حیث منصب النبوه و الولایه فإنما هو الحقوق الإلهیه التی صرفها فیما عیّنه اللّه تعالی. فشأنهم بیان المعارف و العلوم و هذه مما یورّثوا بها لمن بعدهم من أوصیائهم أو العلماء، و لا یورّثون للناس من حیث نبوتهم.

نعم، و هذا لا ینافی تملّکهم الأموال التی کانت بأیدیهم علی نحو ما تکون الأموال بأیدی الناس من متملّکاتهم بالحیازه و البیع و الشراء و الإرث من الآباء و غیرهم.

فالأنبیاء من هذه الجهه کغیرهم، یجری علیهم أحکام الدین و أحکام الإرث، إلا أن هذه الجهه لیست

ملحوظه لهم و لا لغیرهم من أمتهم کما لا یخفی.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:101

و الحاصل أن شأن النبوه لا تعلّق بالمال، بل هو مصروف فی العلم و المعارف و بیان الأحکام و الأحادیث. فالمراد من نفی ما سوی العلم فی قوله علیه السّلام: لم یورّثوا دینارا و لا درهما عدم اعتدادهم به لخروجه من شأن النبوه لا أنهم لا یورّثون و لا یرثون.

کیف و قد قال اللّه تعالی مخبرا عن سؤال زکریا من ربه وارثا یرثه من قوله علیه السّلام: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «1»، و عن سلیمان من أنه ورث من أبیه داود الصافنات الجیاد.

و کیف کان، فهم لا یعدّون المال إرثا لعدم التفاتهم إلی الدنیا و ما فیها، و أما اعتنائهم بالخصائص المذکوره مع أنها من المال و الدنیا لأجل أنها کانت ذا شأن عظیم، تدلّ علی عظمتهم و معجزاتهم کما فی بعضها، و تدلّ علی تعیین الوصیه و الوصی علی الأمه کما فی بعضها، علی أن بعضها کانت منزله من السماء فله خصوصیه تدلّ علی عظمه مقام المنزل إلیه کما لا یخفی، فلهذا اختصّ بالذکر و بکونها میراثا فی الجملتین کما لا یخفی.

المصادر:

الأنوار الساطعه فی شرح زیاره الجامعه: ج 4 ص 33.

87
المتن:

قال العلامه السید محمد حسن القزوینی فی معنی لفظ المیراث و الإرث فی اللغه و العرف:

لفظ المیراث متی ما استعمل لغه و عرفا یراد منه المال، و کذلک لفظ الإرث، فإن له ظهورا عرفیا فی إرث المال لا إرث العلم و المعرفه. فلو قیل: فلان وارث فلان، أرید به أنه وارثه فی المال لا أنه وارثه فی علمه إلا مع القرینه، کما فی قوله تعالی: «وَ أَوْرَثْنا

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:102

بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ» «1»، و قوله تعالی: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا» «2»، و قوله صلّی اللّه علیه و آله: «العلماء ورثه الأنبیاء».

فلو کان سؤال زکریا من اللّه تعالی أن یرزقه وارثا فی علمه و نبوته لزم أن یقول هکذا: یرثنی فی علمی و یرث من آل یعقوب النبوه، لعدم تمامیه المجاز بلا قرینه، و إطلاق الکلام شاهد علی أن السؤال من اللّه تعالی الذریه و النسل لیقوموا بعده فی ماله لقوله: «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی» «3»، و الموالی من بنو عمه، فخاف منهم عن أن یتصرّفوا فی أمواله و یصرفوها فی خلاف المشروع.

و لذا قال فخر الدین الرازی فی التفسیر: أن المراد بالمیراث فی الموضعین هو وراثه المال، و هذا قول ابن عباس و الحسن و ضحّاک، و لم ینقل کون المراد وراثه النبوه إلا عن أبی صالح ...

قلت: و هذا هو الظاهر المعقول الوارد فی الشرع؛ أما کونه هو الظاهر فلأن الصحابه و غیرهم لم یفهموا من الحدیث الذی تفرّد به أبو بکر: لا نورّث، ما ترکناه صدقه، سوی وراثه المال دون وراثه

العلم، و إن هو عندهم إلا تأویل لا یصار إلیه. و أما أنه هو المعقول، فلأن العلم و النبوه لا یکونان من الأوصاف التی تحصل للإنسان بالإرث و إن لزم أن یکون جمیع أولاد آدم علماء أنبیاء و کذلک أولاد خاتم الأنبیاء صلّی اللّه علیه و آله، و لیس کذلک بالبداهه.

و أما أنه الوارد فی الشرع، فلما رواه المحدث الشهیر محمد بن جریر الطبری فی التفسیر عن قتاده: أن رسول اللّه کان إذا قرأ هذه الآیه: «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ» «4»، و أنی علی «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «5»، قال صلّی اللّه علیه و آله: رحم اللّه زکریا، ما کان علیه من ورثته.

______________________________

(1). سوره غافر: الآیه 53.

(2). سوره فاطر: الآیه 32.

(3). سوره مریم: الآیه 19.

(4). سوره مریم: الآیه 19.

(5). سوره مریم: الآیه 6.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:103

و روی عن الحسن قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «رحم اللّه أخی زکریا، ما کان علیه من ورثه ماله حین یقول: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ». «1»

و قال فخر الدین الرازی فی تفسیر قوله تعالی: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «2»، اختلفوا فیه، فقال الحسن: المال لأن النبوه عطیه مبتدأ و لا تورث.

قلت: أراد بذلک أن الموت یوجب انتقال المال من الأب إلی الولد، کما هو معنی الإرث حقیقه و لیس کذلک فی النبوه، لأن الموت لا یکون سببا لنبوه الولد و لا یتصوّر انتقال العلم من محل إلی محل آخر، فافترقا من هذه الجهه.

و قال القزوینی فی عدم وقوع التأویل فی الآیتین من المخاصمین:

روی صاحب کتاب کنز العمال: ج 4 ص 134 عن أبی جعفر

علیه السّلام، قال: جاءت فاطمه علیها السّلام إلی أبی بکر تطلب میراثها، و جاء عباس بن عبد المطلب یطلب میراثه، و جاء معهما علی علیه السّلام، فقال أبو بکر: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: لا نورّث، ما ترکناه صدقه. فقال علی علیه السّلام:

(قال اللّه تعالی:) «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «3»، و قال زکریا: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ». «4» قال أبو بکر: هو هکذا، و أنت تعلم مثل ما أعلم. فقال علی علیه السّلام:

هذا کتاب اللّه ینطق، فسکتوا.

قلت: فی هذه الروایه و غیرها من الحکایات المشتمله علی مجی ء فاطمه علیها السّلام إلی أبی بکر لأجل المطالبه بفدک، بل و مجی ء علی علیه السّلام و العباس عند أبی بکر و عمر، بل و حکایه استشهاد عمر بالسبعه من الصحابه علی أن ترکه النبی صلّی اللّه علیه و آله تکون صدقه، دلاله واضحه علی عدم وقوع التأویل فی الآیه الشریفه- مجملها- علی إراده وراثه العلم و النبوه، و لذا لم یؤوّل أبو بکر و لم یرفع الید عن نص القرآن و ما هو ناطق به من وراثه المال، و إنما ردّ علی علی و فاطمه علیهما السّلام و العباس بحدیث تفرّد به و لم یروه غیره من قول

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

(2). سوره مریم: الآیه 6.

(3). سوره النمل: الآیه 16.

(4). سوره مریم: الآیه 6.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:104

النبی صلّی اللّه علیه و آله: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، و أجابه علی علیه السّلام بأن القرآن ینطق بما یدعیه هو، و إنه إنما یعلم من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ما نطق به القرآن و

شهد به من توریث الأنبیاء أولادهم.

فالخصوم فی طول مده مخاصمتهم متفقون علی صریح القرآن، و إنما جاء التأویل من أهل التأویل الذین یقولون برأیهم ما یشاؤون فی مقابل النص الجلی، و أبو بکر کان أعرف بنص القرآن من هؤلاء المتأوّلین. و لذا قبل ظهور القرآن فیما استند إلیه علی علیه السّلام من توریث الأنبیاء أولادهم، و إنما دافع عنه بروایه تفرّد بها بزعمه أنها تخرج مخرج التخصیص و المعلوم خلافه.

و قال فی توریث الأنبیاء لأولادهم: قال العلامه الزمخشری فی الکشّاف فی الجزء الثالث و العشرین فی ذیل قوله تعالی: «إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِناتُ الْجِیادُ» «1»: روی أن سلیمان غزا أهل دمشق و نصیبین فأصاب ألف فرس، و قیل ورثها من أبیه و أصابها أبوه من العمالقه.

و قال البیضاوی فی ذیل الآیه المزبوره: و قیل أصابها أبوه من العمالقه، فورثها منه فاستعرضها. فلم تزل تعرض علیه حتی غربت الشمس، و عقل عن العصر؛ و قاله أیضا الزمخشری فی الباب الثانی و التسعین من کتاب «ربیع الأبرار».

و قال البغوی فی تفسیره الموسوم بمعالم التنزیل فی تفسیر سوره مریم، فی قوله تعالی: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «2»، قال الحسن: یرثنی من مالی.

و قال فی قیام الشاهد علی إراده وراثه المال:

الشاهد الأول: کلام المفسرین ممن سمعت، حتی أنه لم ینقل إراده وراثه النبوه إلا عن أبی صالح، لکنه فی موضع واحد. قال محمد بن جریر الطبری صاحب التاریخ فی تفسیره، قال: حدثنا أبو کریب، قال: حدثنا جابر بن نوح، عن إسماعیل، عن أبی صالح:

______________________________

(1). سوره ص: الآیه 31.

(2). سوره مریم: الآیه 6.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:105

قوله: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «1»، یقول:

یرث مالی و یرث من آل یعقوب النبوه.

و یتوجّه علی أبی صالح سؤال: الفرق أولا و أنه تعالی لم یقل: یرث من یعقوب لتتوهم إراده النبوه، بل الآیه: «و یرث من آل یعقوب» و هم أقارب زکریا.

الشاهد الثانی: أن زکریا دعا ربه أن یجعل المسئول رضیّا یرضاه اللّه تعالی و یرضاه عباده، و هذا الدعاء یوافق کلام من لم یؤول بل حمل المیراث علی ظاهره من المال دون العلم، لأنه متی سأل ربه أن یهب له وارثا فی علمه و نبوته أدخل فی سؤاله کونه «رضیا»، لأن من یطلب کونه یرث النبوه لا یکون غیر رضی، فلا معنی لاشتراطه علی اللّه تعالی ثانیا. فهذا السؤال حینئذ نظیر من یقول: اللهم ابعث لنا نبیا کاملا بالغا عاقلا.

فإن قالوا: إن یحیی قتل قبل زکریا، فلو حمل الإرث علی المال لما استجاب اللّه تعالی دعاء زکریا، و الحال أنه سبحانه استجاب دعاءه حیث یقول عزّ من قائل: «یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی». «2» قلنا: إن ذلک الإشکال بعینه متوجه فی صوره إراده وراثه العلم و النبوه، لأن یحیی قتل قبل زکریا، فلم تصل النبوه البعدیه إلیه بالوراثه و لو مجازا من أبیه زکریا.

و قال فی إرث سلیمان بن داود:

قال اللّه تعالی: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «3»، و هذا یراد من الإرث فی المال أو الأعم منه و من الجاه و الملک، کما فی تفسیر الفخر الرازی، و ذلک بدلاله قوله تعالی: «وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ» «4»، و لا یختص بالعلم و النبوه، لأن سلیمان کان نبیا علی بنی إسرائیل حال حیاه داود من غیر احتیاج إلی الإرث منه، و ذلک لقوله تعالی: «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ

کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً» «5»، و قوله تعالی حکایه عن سلیمان: «یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ». «6» إلی

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

(2). سوره مریم: الآیه 7.

(3). سوره النمل: الآیه 16.

(4). سوره الکهف: الآیه 84.

(5). سوره الأنبیاء: الآیه 79.

(6). سوره النمل: الآیه 16.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:106

غیر ذلک من دلائل نبوته حال حیاه داود، نظیر نبوه هارون فی زمان أخیه موسی، و قال سبحانه: «وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ». «1»

و قال فی أن القرآن و آیات الإرث الشامله لفاطمه علیها السّلام و غیرها:

قال اللّه تعالی: «لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً» «2»، و قال سبحانه: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ». «3»

أجمعت الأمه علی عموم القرآن و عمومه فی الإرث قطعی، و لا یخرج عنه إلا بمخرج قطعی لا بمثل حدیث: لا نورّث. فحیث تحقّق أن زکریا موروث و کذلک داود، تحقّق أن النبی صلّی اللّه علیه و آله أیضا موروث لإجماع الأمه علی عدم الفرق بین الأنبیاء من هذه الحیثیه، و لأن من زعم أن زکریا و غیره من الأنبیاء لا یورّثون، إنما بنی فی زعمه علی أن النبی صلّی اللّه علیه و آله نصّ علی أن معاشر الأنبیاء لا یورّثون، و لما نهض القرآن بأقوی بیان علی أن زکریا موروث و کذلک داود، دلّ علی أن النبی صلّی اللّه علیه و آله موروث و أنّه صلّی اللّه علیه و آله مکذوب علیه بهذا الحدیث.

و قال فی تفرّد أبی بکر

بحدیث لا نورّث:

قال ابن حجر فی ص 20 من الفصل الخامس من الصواعق المحرقه: اختلفوا فی میراث النبی صلّی اللّه علیه و آله، فما وجدوا عند أحد فی ذلک علما. فقال أبو بکر: سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه.

و فی تاریخ الخلفاء للسیوطی فی فصل خلافه أبی بکر ص 28: أنه أخرج أبو القاسم البغوی و أبو بکر الشافعی فی فرائده و ابن عساکر، عن عائشه، قالت: اختلفوا فی

______________________________

(1). سوره النمل: الآیه 15.

(2). سوره النساء: الآیه 6.

(3). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:107

میراثه صلّی اللّه علیه و آله فما وجدوا عند أحد فی ذلک علما. فقال أبو بکر: سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقوم:

إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث. و مثل ذلک فی منتخب کنز العمال فی باب خلافه أبی بکر.

قلت: و لیس عمر ممن سمع الحدیث من النبی صلّی اللّه علیه و آله، و إنما کان یرویه من أبی بکر، کما فی منتخب کنز العمال فی الباب المذکور أیضا، أنه قال عمر لعلی علیه السّلام و العباس: حدثنی أبو بکر- و حلف باللّه إنه لصادق- أنه سمع النبی صلّی اللّه علیه و آله یقول: إن النبی صلّی اللّه علیه و آله لا یورّث، و إنما میراثه فی فقراء المسلمین و المساکین. و قال فی عدم العبره بقول القائل قال النبی صلّی اللّه علیه و آله کذا.

قال أحمد بن عبد الحلیم ابن تیمیه فی ج 2 ص 179 من کتابه منهاج السنه: أن مجرّد قول القائل: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لیس حجه باتفاق أهل

العلم، و لو کان حجه لکان کل حدیث قال فیه واحد من أهل السنه: قال رسول اللّه حجه.

قلت: و لعله أراد بذلک عدم حجیه الخبر الواحد الظنی فی قبال أصول المذهب، فإن المذهب انعقد علی وجوب الأخذ بالکتاب الناطق عموما و خصوصا بالإرث من غیر إخراج للنبی صلّی اللّه علیه و آله، فلو کان خارجا لکان ذلک معلوما مقطوعا به بین الأمه، و ثابتا بالنصوص المتواتره القطعیه لا بروایه واحده لم یروها أحد من الصحابه غیر أبی بکر، و الضروره قائمه علی أنه لو ادعی أبو هریره أو غیره علی أبی بکر و قال: إنی سمعت من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أنه قال: إن دار أبی بکر لأبی هریره أو فی ء للمسلمین، لما سمع منه ذلک و لم یرجع إلی محصّل، و حال أبی بکر فی دعواه علی فاطمه علیها السّلام حال أبی هریره ما لم تقم الشهاده.

لو قیل: نعتبر حدیث لا نورّث حیث ادعی به أبو بکر فیخرج مخرج القطعی، قلنا:

إن روایته حیث صدرت فی مقام الخصومه و المنازعه کان هو المدّعی لفاطمه علیها السّلام.

فإن قیل: إن أبا بکر غیر متهم فی روایته: إن ما ترکناه صدقه، قلنا: إن فاطمه علیها السّلام غیر متهمه فی دعواها، و کذلک علی علیه السّلام فی شهادته لفاطمه علیها السّلام و فی قوله: بلی، کانت فی أیدینا فدک.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:108

و قال فی أبو بکر کان متهما عند علی و فاطمه علیهما السّلام و العباس:

إن المتأمل المنصف متی ما راجع الکتب المعتبره من الصحاح و السنن و التواریخ، یقطع بأن أبا بکر لم یکن بریئا من التهمه عند علی و فاطمه علیهما

السّلام و العباس، و ذلک لما أسمعناک من حدیث کنز العمال، و احتجاج علی علیه السّلام علی أبی بکر بالآیتین الناطقتین بتوریث الأنبیاء علیهم السّلام، و کذلک طول مطالبه الإرث من فاطمه علیها السّلام فی حیاتها، و من علی علیه السّلام و العباس من زمان أبی بکر و عمر إلی زمان عثمان، و کذلک احتجاج فاطمه علیها السّلام علی أبی بکر قائله: أنت ورثت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أم أهله؟ کما فی مسند أحمد، و أنها لما علمت إصرار القوم علی منعها فدکا هجرت أبا بکر و عمر و غضبت علیهما، حتی دخلا علیها لأجل الاسترضاء فلم ترضی عنهما- کما فی کتاب الإمامه و السیاسه لابن قتیبه:

ص 14- إلی أن ماتت و أوصت أن لا یصلی علیها أحد من هؤلاء الذین آذوها و غصبوا حقها، حتی أنها أوصت أن لا تدخل علیها عائشه بنت أبی بکر.

ففی تاریخ المدینه للعلامه السمهودی: أن فاطمه علیها السّلام قالت لأسماء: إذا أنا متّ فغسّلینی أنت و علی علیه السّلام و لا تدخلی علیّ أحدا. فلما توفّیت جاءت عائشه لتدخل، فقالت أسماء: لا تدخلی. فشکت إلی أبی بکر و قالت: إن هذه الخثعمیه تحول بیننا و بین بنت رسول اللّه. فجاء أبو بکر فوقف علی الباب فقال: یا أسماء! ما حملک علی أن منعت أزواج النبی صلّی اللّه علیه و آله أن یدخلن علی ابنه رسول اللّه؟ فقالت: أمرتنی أن لا یدخل علیها أحد. قال أبو بکر: فاصنعی ما أمرتک، ثم انصرف. و غسّلها علی علیه السّلام و أسماء.

و قال ابن أبی الحدید فی الشرح: ج 16 ص 280: أنه قال البلاذری فی تاریخه: أن فاطمه علیها

السّلام لم تر متبسّمه بعد وفاه النبی صلّی اللّه علیه و آله و لم یعلم أبو بکر و عمر بموتها، و الأمر فی هذا أوضح و أشهر من أن نطنب فی الاستشهاد علیه و نذکر الروایات فیه.

و قال النقیب أبو جعفر یحیی بن محمد البصری: أن علیا و فاطمه علیهما السّلام و العباس ما زالوا علی کلمه واحده یکذّبون روایه: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، و یقولون أنها مختلقه؛ قالوا: کیف کان النبی صلّی اللّه علیه و آله یعرف هذا الحکم غیرنا و یکتمه عنا و نحن الورثه و نحن أولی الناس بأن یؤدّی هذا الحکم إلیه؟

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:109

قلت: و مما یدلّ علی کذب الروایه عند هؤلاء لا فی صحیح مسلم فی باب ما یصرف الفی ء الذی لم یوجف علیه بقتال.

و فی البخاری فی کتاب الخمس و کتاب المغازی، و فی الصواعق المحرقه فی باب خلافه أبی بکر من روایه مالک بن أوس المشتمله علی نسبه عمر إلی علی علیه السّلام و العباس:

أنهما کانا یعتقدان ظلم من خالفهما- أعنی الشیخین-. ففی الحدیث أنه أقبل عمر علی علی علیه السّلام و العباس و قال: لما توفّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال أبو بکر: أنا ولیّ رسول اللّه. فجئتما، أنت تطلب میراثک من ابن أخیک و یطلب هذا میراث امرأته من أبیها. فقال أبو بکر: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: لا نورّث، ما ترکناه صدقه. فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا، و اللّه یعلم أنه لصادق بارّ راشد تابع للحق. ثم توفّی أبو بکر فقلت: أنا ولی رسول اللّه و ولیّ أبی بکر.

فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا ....

قوله:

فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا، شهاده قطعیه من علی علیه السّلام و العباس علی أن قوله: لا نورّث باطل مکذوب علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

المصادر:

هدی المله إلی أن فدک نحله: ص 90.

88
المتن:

قال السید محمد حسن القزوینی فی أن علیا علیه السّلام و العباس لم یعتنیا بحدیث أبی بکر فی نفی الإرث:

إن علیا علیه السّلام و العباس لم یقبلا من أبی بکر حدیث: إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث، و لذا تخاصما فی فدک و حضرا عند عمر و من بعده عند عثمان.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:110

قال الشیخ ملا علی المتقی الحنفی فی کنز العمال فی خلافه الصدیق: أخرج أحمد و البزّاز- و قال: حسن الإسناد- عن ابن عباس، قال: لما قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و استخلف أبو بکر، خاصم العباس علیا علیه السّلام فی أشیاء ترکها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فقال أبو بکر: شی ء ترکه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فلم یحرّکه فلا أحرّکه.

فلما استخلف عمر اختصما إلیه. فقال: شی ء لم یحرّکه أبو بکر فلا أحرّکه. فلما استخلف عثمان اختصما إلیه، فسکت عثمان و نکس رأسه. قال ابن عباس: فخشیت أن یأخذه أبی، فضربت بیدی بین کتفی العباس فقلت: یا أبت! أقسمت علیک إلا سلّمته له.

و لا یخفی علی أحد أن الخبر متضمّن لأمور منها: دوام المطالبه و المنازعه و المشاجره.

المصادر:

هدی المله إلی إن فدک نحله: ص 116.

89
المتن:

قال یوحنّا بن إسرائیل المصری جدید الإسلام فی مناظرته مع العلماء العامه:

أن أبا بکر آذی فاطمه علیها السّلام. قال علماؤهم: إنا لا نقدر أن نجری هذا باللسان، و لکن نقل البخاری فی موارد من صحیحه: أن فاطمه علیها السّلام جاءت إلی أبو بکر و طلبت میراث أبیها و منعها أبو بکر. فغضبت فاطمه علیها السّلام و ما تکلّمته، فهجرته حتی توفّیت، و لما توفّیت فاطمه علیها السّلام غسّلها علی علیه السّلام لیلا و دفنها و لم یخبر أبا بکر.

منها ما فی خبر طویل عن عائشه: ... فأتت فاطمه علیها السّلام إلی أبی بکر تطلب منها میراثها من أبیها، فأبی أبو بکر أن یدفع إلی فاطمه علیها السّلام شیئا. فوجدت فاطمه علیها السّلام علی أبی بکر فی

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:111

ذلک فهجرته و لم تکلّمه حتی ماتت، و عاشت بعد النبی صلّی اللّه علیه و آله سته أشهر. فلما توفّیت دفنها زوجها علی علیه السّلام لیلا و لم یؤذن بها أبا بکر.

و ذکر یوحنّا روایات فی هذا الباب عن صحیح البخاری کلها، دلّت علی أن أبا بکر آذی فاطمه علیها السّلام، و قال لعلماء العامه: أیتها الأعزّه إذا خرجنا عن التعصب و الهوی رجئنا فی طریق الإنصاف و قلنا أن أبا بکر آذی فاطمه علیها السّلام، و من آذی فاطمه علیها السّلام فکأنما آذی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فعلی هذا آذی أبو بکر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. قالت العامه علماؤهم: هکذا کان.

قال یوحنا: قال اللّه تعالی فی کتابه: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ

وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً». «1» و إذا قرّرنا هذا، فإما أن قرآنکم هذا لیس بصحیح، و إما صحیح البخاری و أحادیثه کذب، و إما یلزم اللعن علی أبی بکر، فلکم أن یختاروا واحدا منها. فسکت العلماء جمیعا و لم یردّوا له جوابا.

فقال یوحنّا: لم لم یردّنی جوابا و سکتوا جمیعا؟ و وبّخهم فقالوا: جوابنا هذا أن الماضین أجمعوا علی خلافه أبی بکر و صحتها و علی أن أبا بکر من أهل الجنه ...، و من یقول بخلاف هذا القول أو یعتقد فهو ملعون فی الدنیا و الآخره و هو واجب القتل. فقال یوحنّا: کلما تقولون أنتم جدل و خلاف للحقیقه و لم یثبت الإجماع ....

المصادر:

1. کتاب یوحنّا الخلیفه بن إسرائیل المصری الشیعی: ص 44.

2. الأنوار النعمانیه: ج 2 ص 276.

90
المتن:

قال السید القزوینی فی قوله تعالی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ ...» «2»:

______________________________

(1). سوره الأحزاب: الآیه 57.

(2). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:112

قال الفخر الرازی فی التفسیر: مذهب أکثر المجتهدین أن الأنبیاء لا یورّثون، و الشیعه خالفوا فیه.

روی أن فاطمه علیها السّلام لما طلبت المیراث و منعوها عنه و احتجّوا علیها بقوله صلّی اللّه علیه و آله: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه. فعند هذا احتجّت فاطمه علیها السّلام بعموم قوله تعالی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» «1»، و کأنها أشارت إلی أن عموم القرآن لا یجوز تخصیصه بخبر الواحد ....

قلت: إن فاطمه علیها السّلام احتجّت علی أبی بکر بالآیه، عمومها و خصوصها و أن الروایه غیر صحیحه عندها، و العجب من أنه کیف نسب الفخر الرازی الخلاف إلی الشیعه، و لم ینسبه إلی علی علیه السّلام و العباس و فاطمه علیها السّلام و الأزواج و ذوی قرابه الرسول صلّی اللّه علیه و آله. فإنهم جمیعا خالفوا أبا بکر فی حدیث ما ترکناه صدقه و تمسّکوا بعموم القرآن و خصوصه فی موروثیه داود و زکریا و الشیعه، حیث أن مذهبهم مذهب أهل البیت علیهم السّلام و عنهم یأخذون؛ أنکروا علی أبی بکر هذا الحدیث تصدیقا للعتره النبوه علیهم السّلام، إذ أمر النبی صلّی اللّه علیه و آله بالتمسک بهم و عدم التجاوز عنهم و العدول إلی غیرهم.

و قال فی عدم مساس حدیث نفی الإرث بأبی بکر:

قال الفخر الرازی فی ذیل تفسیر قوله تعالی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ»

«2»: إن المحتاج إلی معرفه هذا المسأله ما کان إلا فاطمه و علی علیهما السّلام و العباس، و هؤلاء کانوا من أکابر الزهاد و العلماء و أهل الدین. و أما أبو بکر، فإنه ما کان محتاجا إلی معرفه هذا المسأله البته، لأنه ما کان ممن یخطر بباله أنه یورث من الرسول صلّی اللّه علیه و آله. فکیف یلیق بالرسول صلّی اللّه علیه و آله أن یبلغ هذه المسأله إلی من لا حاجه له إلیها و لا یبلغها إلی من له إلی معرفتها أشد الحاجه.

______________________________

(1). سوره النساء: الآیه 11.

(2). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:113

قلت: و تفصیل ما أجمله الفخر الرازی هو أن القرآن إنما ورد لبیان ما یجب علی العباد الأخذ به أو الانتهاء عنه، و کان الغرض منه و من بعث الرسول صلّی اللّه علیه و آله هو الإنذار و التخویف من محارم اللّه تعالی، کما فی قوله تعالی: «فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ» «1»، و قال سبحانه مخاطبا به النبی صلّی اللّه علیه و آله: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» «2»، و قال تعالی: «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» «3»، و قوله سبحانه: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ». «4»

و تقتضی هذه الآیات وجوب تبلیغ النبی صلّی اللّه علیه و آله حکم عدم الإرث إلی علی و فاطمه علیهما السّلام و العباس و سائر نسائه، و لا یجوز له صلّی اللّه علیه و آله التأخیر عن بیان الحکم المختص بهم لهم، فکیف یجوز علی النبی صلّی اللّه علیه و آله

أن لا یبیّن الحکم الجاری فیما بیّنه و بین وارثه، و یترکهم فی خلاف الواقع، و یبیّنه لرجل آخر أجنبی عنهم و عن إرثهم؟

أ فلم یکن بیان الحکم لهم من الإنذار الواجب علیه صلّی اللّه علیه و آله بنص القرآن؟

أو لم یکن ترکه من الإغراء بالجهل و الإیقاع فی الضلال؟

فأیّ قدح أعظم من کتمان النبی صلّی اللّه علیه و آله لذلک فی إنذاره و تبلیغه و وصایاه، فلا یعرّف أهله و عشیرته أنهم لا یرثونه، و العقل لا یجوز ذلک بعد أن لم یکن من الأسرار المکنونه.

اللازم لذی العقل و العقلاء أن یکون تبلیغ الحکم جاریا مجری المتعارف و لا تجدی الاتفاقات القهریه؛ مثلا لو لم یکن أبو بکر حاکما و ولیا لم یفد تعریف النبی صلّی اللّه علیه و آله له حدیث ما ترکناه صدقه و إعلامه إیاه فائده أصلا، و لم یکن حجه قاطعه.

أما عند الخلیفه و الحاکم علی فرض کونه غیر أبی بکر فلأن شهاده الواحد الغیر المنصوص علی عصمته و تطهیره من اللّه تعالی لا تقبل، و أما عند المدّعی علیه

______________________________

(1). سوره الطلاق: الآیه 10، 11.

(2). سوره النحل: الآیه 44.

(3). سوره الزخرف: الآیه 44.

(4). سوره الشعراء: الآیه 214.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:114

فلإنکاره ذلک، مضافا إلی کونه لیس حجه علیه، و له إنکاره شرعا إذا رجع إلی التداعی فی المال. فحینئذ لا یجدی الحدیث و یکون إظهاره لأبی بکر بلا فائده و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ما ینطق عن الهوی.

فلئن قیل: أن النبی صلّی اللّه علیه و آله لما کان یعلم وقوع التشاح من بعده بین أبی بکر و بین ورّاثه لزمه البیان و إظهار الحق حسما

لماده الخلاف و النزاع کما لو لم یکن أبو بکر إماما، إذ لیس بیانه صلّی اللّه علیه و آله للحکم العاجل منوطا بإمامه من بعده بنحو الأجل، و لما لم یبیّن الحکم لأهل بیته علیهم السّلام، علم منه عدم اختصاصهم بحکم خاص فی باب الإرث و أنهم یورثون من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله کغیرهم، و أنهما إنما غلبا علی علی و فاطمه علیهما السّلام بواسطه السلطه کغیرها من السلطات اللاحقه.

قد جرت العاده علی ضبط الأخبار خلفا عن سلف، سیما ما یتعلق بالأدیان و المذاهب خصوصا عند أهلها، فإنهم مهتمّون بذلک غایه الاهتمام، فیرون الواجب علیهم ضبط أحوال أنبیائهم و ضبط خصائصهم و ما یجری من بعدهم، کما ضبطت التواریخ و الکتب الدینیه ما یتعلق بشأن النبی صلّی اللّه علیه و آله من أوله إلی آخره.

و کذلک المعلوم جریان العاده من یوم وفاه آدم إلی هذا الزمان علی أنه یرث المیت، الأقرب إلیه فالأقرب، من غیر اختصاص بأهل مله أو نحله، و إنا متی راجعنا الملیّین و أهل النحل لما وجدنا من یظهر منه الحکم بعدم وقوع التوارث بین الأنبیاء و أولادهم و الأقرب من أرحامهم، و أن ترکه زکریا و داود رجعت لا إلی یحیی و سلیمان علی خلاف القرآن، و کیف یعقل أن یخفی حکم عدم توریث الأنبیاء علی سائر من فی العالم من أرباب الملل و النحل و غیرهم و لم یسمعوا بذلک مع أنه أمر مهتم به عندهم و سمع بذلک أبو بکر وحده من بین الناس، إن ذلک لأمر مریب.

و قال فی أن فاطمه علیها السّلام وجدت علی أبی بکر حتی ماتت:

دلّت الکتب المعتبره عند أهل السنه و

الجماعه حسبما ذکر جمله منها علی أن فاطمه علیها السّلام أتت إلی أبی بکر مرارا و التمست منه میراثها فدکا و احتجت علیه؛ و هذا المجی ء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:115

تاره وحدها و أخری مع عمها العباس، حتی أنها لما رأت الإصرار من أبی بکر و عمر علی أخذ فدک و هضمها حقها، هجرتهما و غضبت علیهما و قالت: لا أکلّمکما إلی أن ماتت.

و هذا موافق لما فی الصواعق المحرقه: ص 9، و صحیح البخاری فی باب فرض الخمس، و فی باب غزوه خیبر عن عروه بن الزبیر، عن عائشه، و مسلم فی الجزء الأول ص 154، و الجمع بین الصحیحین للحمیدی، و کتاب الإمامه و السیاسه لابن قتیبه الدینوری: ص 14، و کتاب تاریخ المدینه للعلامه السمهودی: ج 2 ص 157، و غیر ذلک من الکتب التاریخیه کشرح ابن أبی الحدید المعتزلی: ج 4 ص 104، و تاریخ البلاذری، و کتاب أبی بکر الجوهری.

و فی ذلک کله دلاله واضحه علی أن روایه أبی بکر لم تحسم الماده، و أن فاطمه علیها السّلام لم تقنع بکلام أبی بکر. و لذا أصرّت فی الإنکار علیه، حتی إذا رأت إصراره علی ما قاله و ما فعله، غضبت علیه و هجرته بعد أن أغلظت علیه الخطاب، إلی أن ماتت لسته أشهر من وفاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

قال الرازی فی مقام الجواب عن معارضه الحدیث بکلام فاطمه علیها السّلام مع أنها معصومه: إنا لا نعلم أنها أصرّت علی المطالبه بعد أن روی أبو بکر ذلک، و إنما طالبت بالمیراث قبل استماع الحدیث و ذلک لا یقدح فی عصمتها.

قلت: إن ذلک لا یلیق صدوره من مثلها

و خلاف للإنصاف، فإنه إن أراد الرازی أن فاطمه علیها السّلام ترکت المطالبه بسبب السلطه فهو مسلم، لکنه لا یجدی فی نفی حقها شرعا، و إن کان مراده أنها ترکت المطالبه بسبب وقوفها علی الخطأ و إذعانها بصحه ما رواه أبو بکر و ما فعله، فهذا شی ء مردود بما عرفت من صراحه الکتب المذکوره فی أن فاطمه علیها السّلام غضبت علی أبی بکر و هجرته حتی ماتت لسته أشهر من وفاه النبی صلّی اللّه علیه و آله.

و قال فی أن ترک النکیر علی أبی بکر لا یدلّ علی حقیقه کلامه:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:116

قیل: إنه إذا کان أبو بکر مصرّا علی الإنکار علی فاطمه علیها السّلام فی منعها عن الإرث بلا حجه قاطعه، فما بال الصحابه و ما الموجب لترک النکیر علیه و رضاهم بما حکم به مع خطئه عن الحق؟

قلت: إنا نقتصر فعلا فی الجواب علی ما حکاه ابن أبی الحدید المعتزلی فی الشرح عن أبی عثمان الجاحظ، قال: قال أبو عثمان فی کتاب العباسیه: و قد زعم أناس أن الدلیل علی صدق خبرهما- یعنی أبا بکر و عمر- فی منع المیراث و براءه ساحتهما ترک أصحاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله النکیر علیهما.

ثم قال: قد یقال لهم: لئن کان ترک النکیر دلیلا علی صدقهما لیکونن ترک النکیر علی المتظلمین و المحتجّین علیهما و المطالبین لهما دلیلا علی صدق دعواهم أو استحسان مقالتهم، و لا سیما و قد طالت المناجاه و کثرت المراجعه و الملاحاه و ظهرت الشکیه و اشتدت الموجده، و قد بلغ ذلک من فاطمه علیها السّلام حتی أنها أوصت ألا یصلی علیها أبو بکر، و لقد کانت

قالت له حین أتته طالبه بحقها و محتجّه لرهطها: من یرثک یا أبا بکر إذا متّ؟ قال: أهلی و ولدی. قالت: فما بالنا لا یرث النبی صلّی اللّه علیه و آله.

فلما منعها میراثها و بخسها حقها و اعتلّ علیها و جلح فی أمرها و عاینت التهضم و آیست من التورّع و وجدت نشوه الضعف و قله الناصر، قالت: و اللّه لأدعونّ اللّه علیک.

قال: و اللّه لأدعونّ اللّه لک. قالت: و اللّه لا أکلّمک أبدا. قال: و اللّه لا أهجرک أبدا.

فإن یکن ترک النکیر علی أبی بکر دلیلا علی صواب منعها، إن فی ترک النکیر علی فاطمه علیها السّلام دلیلا علی صواب طلبها، و أدنی ما کان یجب علیهم فی ذلک، تعریفها ما جهلت و تذکیرها ما نسیت و صرفها عن الخطأ و دفع قدرها عن النداء، و أن تقول هجرا أو تجوّر عادلا أو تقطع واصلا.

فإذا لم تجدهم أنکروا علی الخصمین جمیعا فقد تکافأت الأمور و استوت الأسباب، و الرجوع إلی أصل حکم اللّه فی المواریث أولی بنا و بکم و أوجب علینا و علیکم ....

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:117

قلت: و ذلک لقول اللّه تعالی: «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْ ءٍ فَحُکْمُهُ إِلَی اللَّهِ» «1»، و القرآن حکم عدل و قول فصل؛ یقول بعمومه و خصوصه بالإرث و أنه ورث سلیمان داود و أن زکریا سأل ربه بقوله: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ». «2»

ثم إن علیا علیه السّلام أیام خلافته فی الکوفه کتب جهرا لعثمان بن حنیف مصارحا بقوله:

بلی، کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلّته السماء. فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم

آخرین، و لم ینکر أیضا علیه أحد، و یکفی کلامه هذا فی الإنکار علی أبی بکر و یبطل بذلک حدیث أبی بکر عن النبی صلّی اللّه علیه و آله و إسناده إلیه صلّی اللّه علیه و آله نفی الإرث عنه صلّی اللّه علیه و آله.

المصادر:

هدی المله إلی أن فدک نحله: ص 105.

91
المتن:

قال الشیخ محمد بن الحسن زین الدین الشهید الثانی فی أشعاره- و قد رأی الشیخ الحر العاملی بخطه-:

کیف ترقی دموع أهل الولاءو الحسین الشهید فی کربلاء ...

منعوا فاطم البتول تراثامن أبیها بفاسد الآراء المصادر:

أمل الآمل: ج 1 ص 152.

______________________________

(1). سوره الشوری: الآیه 10.

(2). سوره مریم: الآیه 6.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:118

92
المتن:

قال محمد سالم البیجانی فی خلافه أبی بکر:

و أن أقوی رجل علیاصاحب حق یبتغی لدیا

حتی یؤدّی القوی الحقاو یأخذ الضعیف ما استحقا

و عتبت فاطمه البتول علیه فیما خلّف الرسول المصادر:

أشعه الأنوار علی مرویات الأخبار: ج 1 ص 190.

93
المتن:

قصیده طویله منسوبه إلی السید المرتضی، فیها ما جری فی غصب إرثها علیها السّلام:

...

و أتت فاطم تطالب بالإرث عن المصطفی فما و رثاها

لیت شعری لم خولفت سنن القرآن فیها و اللّه قد أبداها

نسخت آیه المواریث فیهاأم هما بعد فرضها بدّلاها

فدعت و اشتکت إلی اللّه من ذاک و فاضت بدمعها عیناها

ثم قالت: فنحله لی من والدی المصطفی فلم ینحلاها

فأقامت بها شهودا فقالوابعلها شاهد لها و ابناها

لم یجیزا شهاده ابنی رسول اللّه هادی الأنام إذ ناصباها

لم یکن صادقا علی و لافاطم عندهم و لا ولداها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:119

المصادر:

إثبات الهداه: ج 2 ص 391.

94
المتن:

و ما أورده البرقی فی غصب حقها علیها السّلام:

...

و لم یوار رسول اللّه فی جدث حتی تعصّب فرعون لهامان

و استخرجا فدکا منها و قد علمابأنها حقها حقا بتبیان

فإن یقولوا أصابا فالیهود إذن بإرث داود أولی من سلیمان و ما أورده لآخر من هذا الباب:

أ فی فدک شک بأن محمداحواها لها من دون تیم بمشهد

و علی و سلمان و مقداد منهم و خبّاب مع عمار فی وسط مسجد

و اشهدنا و الناس أن تراثه لفاطمه دون البعید بعید المصادر:

إثبات الهداه: ج 2 ص 396.

95
المتن:

و من ذلک قول الشیخ بهاء الدین محمد العاملی من أبیاته:

...

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:120 أتیت تبغی قیام العذر فی فدک أ تحسب الأمر بالتمویه مستترا

إن کان فی غصب حق الطهر فاطمهسیقبل العذر ممن جاء معتذرا

فکل ذنب له عذر غداه غدو کل ظلم یری فی الحشر مغتفرا المصادر:

إثبات الهداه: ج 2 ص 395.

96
المتن:

و من ذلک قول الأمیر علی بن معرّب من قصیده طویله:

...

أم للبتول فاطم إذ دفعت عن إرثها الحق بأمر مجمع

و قول من قال لها یا هذه لقد طلبت باطلا فارتدعی

أبوک قد قال بأعلی صوته مصرّحا فی مجمع فمجمع

نحن جمیع الأنبیاء لا نری أبناءنا من إرثنا بموضع

قالت: فهاتوا نحلتی من والدی خیر الأنام الشافع المشفّع

قالوا: فهل عندک من بینهتسمع دعواک جمیعا و تعی

فقالت: ابنای و بعلی حیدرأبوهما أبصر به و اسمع

فأبطلوا ظلما شهاداتهم و لم یکونوا عندهم بمقنع المصادر:

إثبات الهداه: ج 2 ص 392.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:121

97
المتن:

قصیده الشیخ مغامس:

کیف السلو و الخطوب تنوب و مصائب الدنیا علیک تصوب ...

و نسوا رعایه أحمد فی حیدرفی خم و هو وزیره المصحوب

فأقام فیهم برهه حتی قضی فی الفرض و هو بغضبهم مغضوب

و الطهر فاطمه ذوی میراثهاشرّ الأنام و دمعها مسکوب

من بعد ما رمت الجنین بضربهفقضت و حقها مغصوب المصادر:

المنتخب للطریحی: ج 2 ص 293.

98
المتن:

شعر القاضی الجلیس فی غصب تراث فاطمه علیها السّلام:

إن خانها الدمع الغزیرفمن الدماء لها نصیر

دعها تسحّ و لا تشحّ فرزؤها رزؤ کبیر

ما غصب فاطمه تراث محمد خطب یسیر

کلا و لا ظلم الوصی و حقه الحق الشهیر المصادر:

الغدیر: ج 4 ص 386.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:122

99
المتن:

شعر ابن داغر الحلی فی الغدیر و فیه غصب حق أمیر المؤمنین و فاطمه علیهما السّلام:

حیّا الإله کتیبه مرتادهایطوی له سهل الفلا و وهادها

قصدت أمیر المؤمنین لقبّهیا بنی علی هام السماک عمادها ...

و اعصوصبوا فی منع فاطم حقهافقضت و قد شاب الحیاه نکادها

و توفّیت غصصا و بعد وفاتهاقتل الحسین و ذبّحت أولادها المصادر:

الغدیر: ج 7 ص 24.

100
المتن:

شعر السید علی خان المشعشعی:

أرجو من الدهر الخئون وداداو أری الخلیفه یخلف الأوعادا ...

دهر یحطّ الکاملین و یرفع الأنذال و الأوباش و الأوغادا

لو کان ذاک الدهر خیر ما علاالتیمی بعد المصطفی أعوادا

و یذاد عنها حیدر مع أن خیرالخلق صرّح فی الغدیر و نادا

من کنت مولاه فذا مولاه من بعدی و أسمع بالنداء الأشهاد

و إذا نظرت إلی البتول و قد غدت مغصوبه بعد النبی تلادا

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:123

المصادر:

الغدیر: ج 11 ص 310 ح 88.

101
المتن:

قال الشیخ الحر العاملی فی منع أبی بکر عن أرث أبیها:

...

إذ نعت مما أبوها قد ترک و زادها غصب العوالی و فدک

و قیل إن ابن أبی قحافهلما أتته ترتجی إنصافه

ثم أقامت الشهود کتبالها کتابا شافیا و ما أبی

ثم رآها فی طریقها عمرفأخذ الکتاب منها و بقر

قالت: بقرتها الإله یبقربطنک فاستهون ذاک عمر

فانظر إلی دعائها المجاب ما دونه للّه من حجاب المصادر:

1. فاطمه الزهراء علیها السّلام فی دیوان الشعر العربی: ص 87.

2. تراجم أعلام النساء: ج 2 ص 313، علی ما فی فاطمه الزهراء علیها السّلام.

3. منظومه فی تاریخ النبی صلّی اللّه علیه و آله (مخطوط): ص 8.

102
المتن:

فی القصیده الطویله التائیه المعروفه لدعبل الخزاعی، علی ما مرّ بمصادرها و أسانیدها منها:

هم نقضوا عهد الکتاب و فرضه و محکمه بالزور و الشبهات

و لم تک إلا محنه کشفتهم بدعوی ضلال من هن و هنات

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:124 تراث بلا قربی و ملک بلا هدی و حکم بلا شوری بغیر هداه

رزایا أرتنا خضره الأفق حمرهوردت أجاجا طعم کل فرات

و ما سهلت تلک المذاهب فیهم علی الناس إلا بیعه الفلتات

و ما قیل أصحاب السقیفه جهرهبدعوی تراث فی الضلال نتات

و لو قلّدوا الموصی إلیه أمورهالزمت بمأمون عن العثرات ...

المصادر:

1. العدد القویه: ص 286 ح 15.

2. بحار الأنوار: ج 49 ص 245 ح 251.

3. زهر الآداب: ج 1 ص 86، علی ما فی هامش العدد القویه.

4. تاریخ ابن عساکر: ج 5 ص 234، علی ما فی العدد القویه.

5. مجمع الأدباء: ج 4 ص 196، علی ما فی العدد القویه.

6. مطالب السئول: ص 85، علی ما فی العدد القویه.

7. تذکره الخواص: ص 130.

8. الوافی بالوفیات: ج 1 ص 156، علی ما فی العدد القویه.

9. الإتحاف: ص 165، علی ما فی العدد القویه.

10. نور الأبصار: ص 153، علی ما فی العدد القویه.

11. إثبات الهداه: ج 2 ص 390.

12. دیوان دعبل الخزاعی، علی ما فی إثبات الهداه.

103
المتن:

عن أحدهما علیهما السّلام، قال:

إن فاطمه علیها السّلام انطلقت إلی أبی بکر فطلبت میراثها من نبی اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فقال: إن نبی اللّه لا یورّث. فقالت: أکفرت باللّه و کذبت بکتابه؟ قال اللّه: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:125

حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ». «1»

المصادر:

1. تفسیر العیاشی: ج 1 ص 225 ح 49.

2. تفسیر نور الثقلین: ج 1 ص 450 ح 94، عن تفسیر العیاشی.

3. بحار الأنوار: ج 8 قدیم ص 93.

4. البرهان: ج 1 ص 347 ح 1، عن تفسیر العیاشی.

5. وسائل الشیعه: ج 17 ص 439 ح 8، عن تفسیر العیاشی.

الأسانید:

فی تفسیر العیاشی: عن أبی جمیله المفضل بن صالح، عن بعض أصحابه، عن أحدهما، قال.

104
المتن:

عن أبی عبد اللّه علیه السّلام:

أن علیا ورث علم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و فاطمه علیها السّلام أحرزت المیراث.

المصادر:

1. بصائر الدرجات: ص 294 ح 7.

2. مستدرک الوسائل: ج 17 ص 165، بتغییر فیه.

الأسانید:

فی البصائر: حدثنا یعقوب بن یزید ابن أبی عمیر، عن حماد بن عیسی، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام.

______________________________

(1). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:126

105
المتن:

عن علی بن الحسین علیه السّلام، قال:

لما أجمع الحسن بن علی علیه السّلام علی صلح معاویه، خرج حتی لقیه. فلما اجتمعا، قام معاویه خطیبا فصعد المنبر و أمر الحسن علیه السّلام أن یقوم أسفل منه بدرجه. ثم تکلّم ثم قال:

أیها الناس! هذا الحسن بن علی علیه السّلام و ابن فاطمه، رآنی للخلافه أهلا و لم یر نفسه لها أهلا و قد أتانا لیبایع طوعا. ثم قال: قم یا حسن. فقام الحسن علیه السّلام، فخطب فقال:

الحمد للّه المستحمد بالآلاء ...، و أیم اللّه لأنّا أولی الناس بالناس فی کتاب اللّه و علی لسان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله غیر إنا لم نزل- أهل البیت- نحیفین مظلومین مضطهدین منذ قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فاللّه بیننا و بین من ظلمنا حقنا و نزل علی رقابنا و حمل أناسا علی أکتافنا و وضعنا سهمنا فی کتاب اللّه من الفی ء و الغنائم، و منع أمنا فاطمه علیها السّلام إرثها من أبیها ....

المصادر:

1. تفسیر البرهان: ج 2 ص 152 ح 1، عن الأمالی للطوسی.

2. الأمالی للطوسی: ج 2 ص 178.

3. حلیه الأبرار: ج 1 ص 253، عن الأمالی للطوسی.

الأسانید:

فی الأمالی، قال: أخبرنا جماعه عن أبی المفضل، قال: حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن محمد بن عبد الرحمن الهمدانی بالکوفه، قال: حدثنا عبد الرحمن بن کثیر، عن أبی جعفر بن محمد، عن أبیه، عن علی بن الحسین علیه السّلام، قال.

106
المتن:

سأل بز، الهروی الحسین بن روح فقال:

کم بنات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؟ فقال: أربع. فقال: أیتهن أفضل؟ فقال: فاطمه علیها السّلام. قال: و لم

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:127

صارت أفضل و کانت أصغرهنّ سنّا و أقلّهن صحبه لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؟ قال: لخصلتین خصّها اللّه بها؛ إنها ورثت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و نسل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله منها و لم یخصّها بذلک إلا بفضل إخلاص عرفه من نیتها.

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 43 ص 37 ح 40، عن المناقب. الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ج 13 127 المصادر: ..... ص : 127

المناقب لابن شهرآشوب: ج 3 ص 323.

107
المتن:

قال ابن أبی الثلج البغدادی فی قبور النبی و الأئمه علیهم السّلام:

قبر النبی صلّی اللّه علیه و آله، قبره بالمدینه المشرفه.

علی بن أبی طالب علیه السّلام، قبره بالغریّ.

فاطمه علیها السّلام، بالمدینه المشرفه فی الروضه أو بیتها أو بالبقیع؛ المجهوله قبرا، المدفونه سرّا، المغصوبه جهرا ....

المصادر:

تاریخ الأئمه علیهم السّلام لابن أبی الثلج البغدادی: ص 19.

108
المتن:

قال القاضی نور اللّه التستری فی رقم 25:

... قال ابن حجر فی الصواعق: ... لکن جمع بعضهم بین الخبر المارّ عن عائشه الدال علی تأخّر بیعه علی علیه السّلام إلی موت فاطمه علیها السّلام، و بین الخبر الذی مرّ عن أبی سعید من

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:128

أن علیا علیه السّلام و الزبیر بایعا من أول الأمر علیا علیه السّلام بایع أولا ثم انقطع عن أبی بکر لما وقع بینه و بین فاطمه علیها السّلام ما وقع فی مخلفه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، ثم بعد موتها بایعه مبایعه أخری.

فتوهّم من ذلک بعض من لا یعرف باطن الأمر أن تخلّفه إنما هو لعدم رضاه ببیعته، فأطلق ذلک من أطلق. و من ثمّ أظهر علی مبایعته لأبی بکر ثانیا بعد موتها علی المنبر لإزاله هذه الشبهه، انتهی.

و قال السید التستری فی جوابه: سیفرق هذا الجمع ما سیذکره قبیل الفصل الخامس حیث قال: إن أبا بکر أرسل إلیهم بعد ذلک- یعنی إلی علی علیه السّلام و العباس و الزبیر و المقداد-، فجاؤوا. فقال للصحابه: هذا علی و لا بیعه لی علی عنقه و هو بالخیار فی أمره، إلا فإنکم بالخیار جمیعا فی بیعتکم إیای. فإن رأیتم لها غیری فأنا أول من بایعه ....

و أیضا لا وجه لتجدید البیعه الواقعه علی رءوس الأشهاد لأجل انقطاع المبایع و عزلته فی بیته لبعض الأغراض، من غیر إظهاره لمن بایعه لیخلعه و ینکر علیه، و إلا لوجب تجدید بیعه کل من سافر عن أبی بکر مثلا بعد البیعه إلی مده ثم رجع إلیه، و هل هذا إلا أضحوکه

یتلهّی به الصبیان، کما أن فساد تقیید ذلک التجدید بوقوعه علی المنبر مما یکاد یبصره العمیان.

المصادر:

الصوارم المهرقه فی نقد الصواعق المحرقه: ص 18 ح 25.

109
المتن:

قال المفید فیمن أحقّ بمیراث النبی صلّی اللّه علیه و آله بترکته:

... إنه لو لم تکن فاطمه علیها السّلام موجوده بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لکان أمیر المؤمنین علیه السّلام أحقّ بمیراث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و بترکته من العباس، و لو ورث مع الولد أحد غیر الأبوین و الزوج

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:129

و الزوجه لکان أمیر المؤمنین علیه السّلام أحق بمیراث الرسول صلّی اللّه علیه و آله مع فاطمه علیها السّلام من العباس، لما قدمت من انتظامه القرابه من جهتین و اختصاص العباس بها من جهه واحده.

المصادر:

1. الفصول المختاره للمفید: ص 171.

2. المناقب لابن شهرآشوب: ج 1 ص 261.

3. بحار الأنوار: ج 10 ص 380 ح 10.

110
المتن:

قال طه حسین فی ردّ أبی بکر فاطمه علیها السّلام:

... و موقف آخر لیس من الخطوره بمکان موقف أبی بکر من الردّه، و لکنه کان عسیرا أشدّ العسر مع ذلک. و لعله آذی أبا بکر فی نفسه و أمّضه و أرقّ لیله وقتا غیر قصیر؛ ذلک هو موقفه من فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله حین طلبت إلیه حقها من میراث أبیها، فلم یعطها ما طلبت، بل قال لها: إنه سمع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: لا نورّث ما ترکناه صدقه.

و عسر هذا الموقف علی أبی بکر یأتی من أنه منذ أسلم کان یؤثر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله علی نفسه فی جمیع المواطن، و کان أبرّ الناس به و بأهل بیته علیهم السّلام و ذوی قرابته، و کان شدید الحرص علی أن یحسن رضی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و کان أبغض شی ء إلیه أن یحسّ الجفاء من ذی قرابه للنبی صلّی اللّه علیه و آله.

فلما طلبت فاطمه علیها السّلام ما کانت تری أنه حقها من میراث أبیها، وجد نفسه بین شیئین، کلاهما عسیر علیه أشد العسر؛ فإما أن یعطی فاطمه علیها السّلام ما طلبت فیخالف عما أمر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و الموت أهون علیه من هذا، و إما أن یمنعها ما طلبت فیؤذیها و أشد الأشیاء کراهه إلیه أن یؤذیها، فهی بنت أحبّ الناس إلیه و أکرمهم علیه و آثرهم عنده.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:130

و مع

ذلک فقد غلبت طاعته لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله کل عاطفه أخری فی نفسه، فأبی علی فاطمه علیها السّلام ما طلبت، و اعتذر إلیها من هذا الإباء، و بکی و أمعن فی البکاء لأن قرابه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أحبّ إلیه من قرابته، و لکنه سمع النبی صلّی اللّه علیه و آله یقول ما قال، فلم یسعه أن یغضب اللّه و رسوله صلّی اللّه علیه و آله لیرضی فاطمه علیها السّلام علی برّه بها و إیثاره إیاها.

و ما أشک فی أن الأشهر السته التی عاشها فاطمه علیها السّلام بعد أبیها قد ملأت نفس أبی بکر کآبه و حزنا لأن فاطمه علیها السّلام هجرته و لم تکلّمه حتی توفّیت، و ما أشک فی أن أبا بکر لم یمتحن بشی ء کان أشقّ علی نفسه من وفاه فاطمه علیها السّلام مغاضبه له، و من دفنها لیلا علی غیر علم منه و حرمانه أن یشهد جنازتها و یصلّی علیها و یبرّها بعد وفاتها بما کان یجب لها من البرّ ...، و امتحنه بهذه المحنه الخاصه حین اضطره إلی أن یرضی اللّه و رسوله صلّی اللّه علیه و آله و یغضب فاطمه علیها السّلام، مع أن غصبها علیه ثقیل. «1»

المصادر:

الشیخان لطاها حسین: ص 65.

111
المتن:

قال مخول: سألت موسی بن عبد اللّه عن أبی بکر و عمر فقال لی ما أکره ذکره، قلت لمخول: قال فیهما أشد من الظلم و الجور و الغدر قال: نعم.

قال مخول: و سألته عنهما مره، فقال: أ تحسبنی بتریا؟ ثم قال فیهما قولا سیئا.

و عن ابن مسعود، قال: سمعت موسی بن عبد اللّه یقول: هما أول من ظلمنا حقنا و میراثنا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فغصبانا فغصب الناس.

______________________________

(1). هذا کله فکر طه حسین المأخوذه من فکره السقیفه و قد اشتبه علیه الحقائق حیث حسب أبا بکر بین المحذورین بینما هو أمام سیده نساء العالمین.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:131

المصادر:

تقریب المعارف: ص 252.

112
المتن:

رووا أنه أتی یزید بن علی الثقفی إلی عبد اللّه بن الحسن- و هو بمکه- فقال:

أنشدک اللّه أتعلم أنهم منعوا فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله میراثها؟ قال: نعم. قال:

فأنشدک اللّه أتعلم أن فاطمه علیها السّلام ماتت و هی لا تکلّمها- یعنی أبا بکر و عمر- و أوصت أن لا یصلّیا علیها؟ قال: نعم. قال: فأنشدک باللّه أتعلم أنهم بایعوا قبل أن یدفن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و اغتنموا شغلهم؟ قال: نعم. قال: و أسألک باللّه أتعلم أن علیا علیه السّلام لم یبایع لهما حتی أکره؟

قال: نعم. قال: فأشهدک أنی منهما بری ء و أنا علی رأی علی و فاطمه علیهما السّلام.

قال موسی: فأقبلت علیه، فقال أبی: أی بنی! و اللّه لقد أتیا أمرا عظیما.

المصادر:

تقریب المعارف: ص 251.

113
المتن:

عن أبی جعفر علیه السّلام، قال:

جاءت عائشه إلی عثمان فقالت له: اعطنی ما کان یعطینی أبی و عمر بن الخطاب.

فقال: لم أجد لک موضعا فی الکتاب و لا فی السنه، و إنما کان أبوک و عمر بن الخطاب یعطیانک بطیبه من أنفسهما و أنا لا أفعل.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:132

قالت: فاعطنی میراثی من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فقال لها: أو لم تحسبی أنت و مالک بن أوس النضری فشهدتما أن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لا یورّث حتی منعتما فاطمه میراثها و أبطلتما حقها! فکیف تطلبین الیوم میراثا من النبی صلّی اللّه علیه و آله؟ فترکته و انصرفت.

و کان عثمان إذا خرج إلی الصلاه، أخذت قمیص رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله علی قصبه فرفعته علیها ثم قالت: إن عثمان قد خالف صاحب هذا القمیص و ترک سنته.

المصادر:

1. الأمالی للمفید: ص 125 ح 3.

2. بحار الأنوار: ج 31 ص 483 ح 7، عن الأمالی للمفید.

3. تقریب المعارف: ص 286، بزیاده فیه، عن تاریخ الطبری و تاریخ الثقفی.

4. تاریخ الطبری، علی ما فی التقریب.

5. تاریخ الثقفی، علی ما فی التقریب.

6. جزاء أعداء الصدیقه الشهیده علیها السّلام: ص 33، عن کشف الغمه.

7. کشف الغمه، علی ما فی جزاء أعداء الصدیقه علیها السّلام.

8. عوالم العلوم: ج 11 ص 768 ح 1، عن الأمالی للمفید.

الأسانید:

فی الأمالی للمفید: علی بن محمد الکاتب، عن الزعفرانی، عن الثقفی، عن الحسن بن الحسین الأنصاری، عن سفیان، عن فضیل بن الزبیر، عن فروه بن مجاشع، عن أبی جعفر علیه السّلام، قال.

114
المتن:

رووا عن سوره بن کلیب، قال:

سألت أبا جعفر علیه السّلام عن أبی بکر و عمر، قال: هما أول من ظلمنا حقنا و حملا الناس علی رقابنا. قال: فأعدت علیه فأعاد علیّ ثلاثا، فأعدت علیه الرابعه فقال: ...

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:133 لذی الحلم قبل الیوم ما تقرع العصاو ما علّم الإنسان إلا لیعلما و عن کثیر النواء، عن أبی جعفر علیه السّلام، قال:

سألته عن أبی بکر و عمر، فقال: هما أول من انتزی علی حقنا و حملا الناس علی أعناقنا و أکتافنا و أدخلا الذلّ بیوتنا.

المصادر:

تقریب المعارف: ص 245.

115
المتن:

عن أبی حمزه الثمالی، قال:

قلت لعلی بن الحسین علیه السّلام- و قد خلا-: أخبرنی عن هذین الرجلین؟ قال: هما أول من ظلمنا حقنا و أخذا میراثنا و جلسا مجلسا کنا أحقّ به منهما، لا غفر اللّه لهما و لا رحمهما؛ کافران، کافر من تولّاهما.

المصادر:

تقریب المعارف: ص 244.

116
المتن:

ذکر الشیخ المظفر کلام العلامه الحلی فی منع فاطمه علیها السّلام إرثها:

و منها: أنه منع فاطمه علیها السّلام إرثها، فقالت: یا ابن أبی قحافه! أ ترث أباک و لا أرث أبی؟

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:134

و احتجّ علیها بروایه تفرّد هو بها عن جمیع المسلمین، مع قله روایاته و قله علمه و کونه الغریم، لأن الصدقه تحلّ علیه؛ فقال لها: أن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه.

و القرآن مخالف لذلک، فإن صریحه یقتضی دخول النبی صلّی اللّه علیه و آله فیه بقوله تعالی:

«یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ» «1»، و قد نصّ علی أن الأنبیاء یورّثون، فقال تعالی: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «2»، و قال عن زکریا: «إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ». «3»

و ناقض فعله أیضا هذه الروایه، لأن أمیر المؤمنین علیه السّلام و العباس اختلفا فی بغله رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سیفه و عمامته و حکم لها میراثا لأمیر المؤمنین علیه السّلام، و لو کانت صدقه لما حلّت علی علی علیه السّلام، و کان یجب علی أبی بکر انتزاعها منه، و لکان أهل البیت علیهم السّلام الذین حکی اللّه تعالی عنهم بأنه طهّرهم تطهیرا مرتکبین ما لا یجوز؛ نعوذ باللّه من هذه المقالات الردیّه و الاعتقادات الفاسده ....

المصادر:

دلائل الصدق: ج 3 ص 22.

117
المتن:

قال الشیخ المظفّر فی فصل منع فاطمه علیها السّلام إرثها و ذکر کلامه و استدلاله للمقصود فی تنبیهان:

الأول: قد یتساءل فی أن المتقدم هو دعوی النحله أو دعوی المیراث، و لا إشکال

______________________________

(1). سوره النساء: الآیه ص 11.

(2). سوره مریم: الآیه 5.

(3). سوره النمل: الآیه ص 16.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:135

عندهم علی تقدیر تقدم دعوی النحله، و إنما الإشکال فی العکس لأنها إذا ادعت المیراث أولا فقد أقرّت لزوما بأن المال لیس لها بل لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله إلی حین وفاته، فکیف تدّعی بعد هذه الإقرار النحله و الملک فی حیاته.

و یمکن الجواب عنه بأنها إنما ادعت استحقاق متروکات النبی صلّی اللّه علیه و آله مطلقا بالإرث أو ما عدا فدک، فلا ینافی دعواها بعد ذلک استحقاق خصوص فدک بالنحله. و لو سلّم أنها سمّت فدک فی دعوی المیراث فلا بأس به، لأن الشخص لا یلزم بالإقرار اللزومی ما لم یکن محل القصد فی الإقرار، و إلا فالأشکال وارد أیضا علی تقدیر تقدّم دعوی النحله، لأن دعوی النحله تستلزم إقرارها بأن فدک لیست من مواریث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و أملاکه، فکیف تدّعی بعد ذلک المیراث لها و هذا مما لا یقوله أحد؛ فلا بد من القول بأن الإقرار اللزومی غیر معتبر.

و بالجمله، لم تقصد سیده النساء علیها السّلام فی الدعویین إلا أن المال لها بلا خصوصیه للأسباب، و إذ لا غرض لها یتعلق بذوات الأسباب و إنما ذکرتها آله للتوصل إلی ملکها، فلا یضرّ ذکرها و إن استلزم کل سبب منها عدم مسبّب الآخر کما فی کل سببین متضادّین، علی أنها

لما کانت الید لها علی فدک بوجه الملک بعد ما کانت لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، لزم أن یکون انتقالها إلیها بنحله أو نحوها فتتضمّن یدها دعوی النحله أو غیرها. فإذا ادعت المیراث کانت دعواها له متأخره عن دعوی النحله ذاتا.

و بالجمله، إن فدک کانت بید الزهراء علیها السّلام و لما توفّی النبی صلّی اللّه علیه و آله قبضها أبو بکر بدعوی أنها لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله کما قبض بقیه مواریثه، فقالت إذن: ما هو له یکون لی إرثا؛ أ ترث أباک و لا أرث أبی. فردّها بأن الأنبیاء لا یورّثون، فالتجأت إلی بیان وجه یدها علی فدک و هو النحله و استشهدت لها بالشهود، و ذلک أقرب إلی ظواهر الأخبار.

و کیف کان فقد ظهر مما بیّنا أن الزهراء علیها السّلام فی دعوی الإرث قد طالبت بجمیع متروکات النبی صلّی اللّه علیه و آله التی قبضها أبو بکر بلا فرق بین فدک و مال بنی النظیر و سهمه من خمس خیبر و غیرها. نعم، فی دعوی النحله إنما طالبت بخصوص فدک لأنها هی التی

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:136

نحلها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و بها طال النزاع، و کانت هی المظهر لدعواها لتعلق الدعویین بها و ظهور اغتصابه لها لسبق یدها علیها.

الثانی: إن لسیده النساء علیها السّلام دعوی ثالثه تتعلق بحقها من خمس خیبر الذی ملکته فی حیاه النبی صلّی اللّه علیه و آله، و هو سهمها من الخمس الذی قسّمه اللّه سبحانه بقوله: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی ...» «1»، و هو الذی عیّنه رسول اللّه

صلّی اللّه علیه و آله له و لذویه و میّزه عن سهام المحاربین و هو حصن الکتیبه کما سبق فی روایه الطبری، فملکوه بأشخاصهم. فللزهراء علیها السّلام فی خمس خیبر حقان؛ حق من حیث أنها شریکه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و حق من جهه میراثها لحقه، و قد استولی أبو بکر علی خمس خیبر کله، فمنعها الحقین.

و نحن إن أصححنا له روایته أن الأنبیاء لا تورث و سوّغنا له الاستیلاء علی حق رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فما المسوغ له الاستیلاء علی حق غیره و قد ملکوه فی حیاه النبی صلّی اللّه علیه و آله و عیّنه لهم، و لیس للحاکم أن یتولّاه کالصدقات إذا قبضها الفقراء، و لکن أبا بکر روی فی ذلک روایه أخری، جعلها حجه لاستیلائه علیه.

فقد نقل فی الکنز عن أحمد و ابن جریر و البیهقی و غیرهم عن أبی الطفیل قال:

جاءت فاطمه علیها السّلام إلی أبی بکر فقالت: أنت ورثت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أم أهله؟ قال: بل أهله.

قالت: فما بال الخمس؟ فقال: إنی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: إذا أطعم اللّه نبیا طعمه ثم قبضه، کانت للذی بعده. فلما ولّیت رأیت أن أردّه علی المسلمین ....

و نقل أیضا عن ابن سعد عن أم هانی: إن فاطمه علیها السّلام قالت: یا أبا بکر! من یرثک إذا متّ؟ قال: ولدی. قالت: فما شأنک ورثت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله دوننا؟ قال: یا أبنه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، ما ورثته ذهبا و لا فضه و لا شاه و لا بعیرا و لا دارا و لا

عقارا و لا غلاما و لا مالا. قالت:

فسهم اللّه الذی جعله لنا و صافیتنا التی بیدک. فقال: إنی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: إنما هی طعمه أطعمنیها اللّه؛ فإذا متّ کانت بین المسلمین.

______________________________

(1). سوره الأنفال: الآیه 41.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:137

و نحو الحدیثین فی شرح النهج عن کتاب السقیفه للجوهری، و هما ظاهران فی أن الخمس المعیّن فی زمن النبی صلّی اللّه علیه و آله کخمس خیبر؛ قد زعم أبو بکر أنه بعد النبی صلّی اللّه علیه و آله للمسلمین، أو أنه له و ردّه علی المسلمین و هو خطأ. فإن هذا الخمس لیس طعمه لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله خاصه حتی یشمله ما رواه هنا.

هذا، و للزهراء علیها السّلام دعوی رابعه تتعلق بخمس الغنائم الحادثه بعد النبی صلّی اللّه علیه و آله؛ فإن أبا بکر کما قبض الخمس الذی کان لأهل البیت علیهم السّلام فی حیاه النبی صلّی اللّه علیه و آله، کخمس خیبر منعهم خمس الغنائم الحادثه بعده.

فنازعته الزهراء علیها السّلام فی ذلک أیضا و الأخبار به کثیره، و ذکر ابن أبی الحدید عده أخبار فی ذلک. و قد اشتهر النزاع بین الشیعه و السنه فی أمر هذا الخمس و مستحقه، و للقوم فیه أقوال لیس هذا محل ذکرها، کما اشتهر أن أبا بکر و من لحقه منعوا بنی هاشم خمسهم و أنهم عملوا بخلاف ما عمله رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، حتی روی أحمد فی مسنده: أن نجده الحروری سأل ابن عباس عن سهم ذی القربی فقال: هو لنا لقربی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؛ قسّمه رسول اللّه صلّی اللّه

علیه و آله لهم، و کان عمر عرض علینا منه شیئا دون حقنا فرددناه علیه ....

و روی أحمد: أن النبی صلّی اللّه علیه و آله لم یقسّم لعبد شمس و لا لبنی نوفل من الخمس شیئا کما کان یقسّم لبنی هاشم و بنی المطلب، و أن أبا بکر لم یکن یعطی قربی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله کما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یعطیهم، و کان عمر یعطیهم و عثمان من بعده منه.

و الأخبار فی هذا الباب کثیره، و قد طال بنا المقام. فلنمسک عنان القلم خوف الملال.

المصادر:

دلائل الصدق للمظفر: ج 3 ص 43.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:138

118
المتن:

عن أبی جعفر علیه السّلام، قال:

ورث علی علیه السّلام علم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و ورثت فاطمه علیها السّلام ترکته.

المصادر:

1. بصائر الدرجات: ص 294 ح 6.

2. بحار الأنوار: ج 38 ص 154 ح 127، عن المناقب.

3. المناقب لابن شهرآشوب، علی ما فی البحار.

4. من لا یحضره الفقیه: ج 4 ص 190 ح 659.

5. تفسیر برهان: ج 1 ص 348 ح 7، عن الکافی.

6. الکافی: ج 7 ص 86 ح 1.

7. التهذیب: ج 9 ص 277 ح 13.

الأسانید:

1. فی البصائر: حدثنا أحمد بن موسی، عن یعقوب بن یزید، عن محمد بن أبی عمیر، عن جمیل، عن زراره، عن أبی جعفر علیه السّلام، قال.

2. فی من لا یحضر: روی جمیل بن درّاج، عن زراره، عن أبی جعفر علیه السّلام قال.

3. فی الکافی و التهذیب: علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن جمیل بن دراج، عن زراره عن أبی جعفر علیه السّلام قال.

119
المتن:

عن سلمان الفارسی، قال:

قلنا یوما: یا رسول اللّه، من الخلیفه بعدک حتی نعلمه؟ إلی أن قال:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:139

فلما سمعت ذلک فاطمه علیها السّلام، أقبلت حتی دخلت من وراء الحجاب و هی باکیه. فقال لها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: ما یبکیک یا بنیه؟ قالت: سمعتک تقول فی ابن عمک و ولدیّ ما تقول.

قال صلّی اللّه علیه و آله: و أنت تظلمین و عن حقک تدفعین.

المصادر:

1. الیقین: ص 487 ح 188.

2. عوالم العلوم: ج 15/ 3 ص 127 ح 50، عن الیقین.

3. بحار الأنوار: ج 36 ص 264 ح 85، عن الیقین.

الأسانید:

فی الیقین: محمد بن جریر الطبری، قال: حدثنا زرات بن یعلی بن أحمد البغدادی، قال: أخبرنا أبو قتاده، عن جعفر بن محمد، عن محمد بن بکیر، عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری، عن سلمان الفارسی، قال.

120
المتن:

قال السید حسن الأمین:

... و وقع الخلاف فیما بین الزهراء علیها السّلام و الخلیفه الأولی علی فدک و علی المیراث، و ماتت فاطمه علیها السّلام و هی واجده علیه، کما رواه البخاری و انفرد الخلیفه الأول بروایه: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، و لم توافق علی ذلک الزهراء علیها السّلام و لا بعلها و لا أولیاؤه.

المصادر:

دائره المعارف الإسلامیه الشیعیه: ج 1 ص 40.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:140

121
المتن:

ذکر العلامه الحسن بن یوسف بن المطهّر الحلی فی نهج الحق المطاعن التی رواها العامه فی أبی بکر:

و منها: أنه منع فاطمه علیها السّلام إرثها، فقالت له: یا ابن أبی قحافه! أ ترث أباک و لا أرث أبی؟

و احتجّ علیها بروایه تفرّد بها هو عن جمیع المسلمین، مع قله روایاته و قله علمه و کونه الغریم، لأن الصدقه تحلّ علیه. فقال لها: إن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه.

و القرآن مخالف لذلک، فإن صریحه یقتضی دخول النبی صلّی اللّه علیه و آله فیه بقوله تعالی:

«یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ» «1»، و قد نصّ علی أن الأنبیاء یورّثون؛ فقال اللّه تعالی: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «2»، و قال عن زکریا: «وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ». «3»

و ناقض فعله أیضا هذه الروایه، لأن أمیر المؤمنین علیه السّلام و العباس اختلفا فی بغله رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سیفه و عمامته و حکم بها میراثا لأمیر المؤمنین علیه السّلام، و لو کانت صدقه لما حلّت علی علی علیه السّلام، و کان یجب علی أبی بکر انتزاعها منه، و لکان أهل البیت علیهم السّلام الذین حکی اللّه عنهم بأنه طهّرهم تطهیرا مرتکبین ما لا یجوز؛ نعوذ باللّه من هذه المقالات الردیه و الاعتقادات الفاسده.

و أخذ فدک من فاطمه علیها السّلام و قد وهبها إیاها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فلم یصدّقها مع أن اللّه تعالی طهّرها

و زکّاها و استعان بها النبی صلّی اللّه علیه و آله فی الدعاء علی الکفار علی ما حکی اللّه تعالی و أمره بذلک، فقال له: «تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ». «4» فکیف

______________________________

(1). سوره النساء: الآیه 11.

(2). سوره النمل: الآیه 16.

(3). سوره مریم: الآیه 6.

(4). آل عمران: الآیه 61.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:141

یأمره اللّه تعالی بالاستعانه- و هو سید المرسلین- بابنته، و هی کاذبه فی دعواها غاصبه لمال غیرها؛ نعوذ باللّه من ذلک.

فجاءت بأمیر المؤمنین علیه السّلام و شهد لها، فلم یقبل شهادته و قال: إنه یجرّ إلی نفسه، و هذا من قله معرفته بالأحکام، و مع أن اللّه تعالی قد نصّ فی آیه المباهله علی أنه نفس رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فکیف یلیق بمن هو بهذه المنزله و استعان به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بأمر اللّه تعالی فی الدعاء یوم المباهله أن یشهد بالباطل و یکذب و یغصب المسلمین أموالهم؟ نعوذ باللّه من هذه المقاله.

و شهد لها الحسنان علیهما السّلام، فردّ شهادتهما و قال: هذان ابنک، لا أقبل شهادتهما لأنهما یجرّان نفعا بشهادتهما، و هذا من قله معرفته بالأحکام، مع أن اللّه تعالی قد أمر النبیّ صلّی اللّه علیه و آله بالاستعانه بدعائهما یوم المباهله فقال: «أبناءنا و أبناءکم»، و حکم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بأنهما سیدا شباب أهل الجنه. فکیف بجامع هذه؛ شهادتهما بالزور و الکذب و غصب المسلمین حقهم؟ نعوذ باللّه من ذلک.

ثم جاءت بأم أیمن، فقال لها: امرأه لا یقبل قولها، مع أن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال: «أم أیمن امرأه

من أهل الجنه». فعند ذلک غضبت.

المصادر:

1. الدمعه الساکبه: ج 3 ص 60، عن نهج الحق.

2. نهج الحق علی منا فی الدمعه.

122
المتن:

عن عائشه: أن فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله سألت أبا بکر بعد وفاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أن یقسّم لها میراثها مما ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مما أفاء اللّه، فقال لها أبو بکر: أن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:142

لا نورّث، ما ترکنا صدقه. فغضبت فاطمه علیها السّلام فهجرت أبا بکر، فلم تزل مهاجره له حتی توفّیت؛ فعاشت بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله سته أشهر.

فکانت فاطمه علیها السّلام تسأل أبا بکر نصیبها مما ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من خیبر و فدک و صدقته بالمدینه. فأبی أبو بکر ذلک و قال: لست تارکا شیئا کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یعمل به إلا عملت به، فإنی أخشی إن ترکت شیئا من أمره أن أزیغ.

فأما صدقته بالمدینه، فدفعها عمر إلی علی علیه السّلام و العباس فغلب علی علیه السّلام علیها.

و أما خیبر و فدک، فأمسکهما عمر و قال: هما صدقه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، کانتا لحقوقه التی تعروه و نوائبه و أمرهما إلی من ولّی الأمر.

قال: فهما علی ذلک إلی الیوم.

المصادر:

1. إحقاق الحق: ج 25 ص 533، عن جامع الأحادیث.

2. جامع الأحادیث للمدینان: ج 1 ص 18، علی ما فی الإحقاق.

3. جامع الأحادیث للمدینان: ج 4 ص 63، علی ما فی الإحقاق.

4. مسند فاطمه علیها السّلام: ص 28، علی ما فی الإحقاق.

123
المتن:

ذکر المجلسی عن جامع کتاب المسائل و أجوبتها من الأئمه علیهم السّلام فی زیارتها علیها السّلام:

السلام علیک یا سیده نساء العالمین، السلام علیک یا والده الحجج علی الناس أجمعین، السلام علیک أیتها المظلومه الممنوعه حقها ....

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 97 ص 199 ح 18، عن جامع المسائل.

2. جامع کتاب المسائل و أجوبتها من الأئمه علیهم السّلام، علی ما فی بحار الأنوار.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:143

124
المتن:

محمد بن عمار فی استجازه العباس لحضوره فی تشییعها و الصلاه علیها بعد وفاتها علیها السّلام:

فقال علی علیه السّلام و أنا حاضر عنده: أبلغ عمّی السلام و قل: لا عدمت إشفاقک و تحیتک، و قد عرفت مشورتک و لرأیک فضله. إن فاطمه بنت رسول اللّه علیها السّلام لم تزل مظلومه، من حقها ممنوعه و عن میراثها مدفوعه، لم تحفظ فیها وصیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و لا رعی فیها حقه و لا حق اللّه عز و جل، و کفی باللّه حاکما و من الظالمین منتقما، و أنا أسألک یا عم أن تسمح لی بترک ما أشرت به، فإنها وصّتنی بستر أمرها ...، إلی آخر الحدیث کما سیجی ء مع المصادر و الأسانید.

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 43 ص 210 ح 38، عن الأمالی.

2. نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه: ج 1 ص 67 ح 15.

3. الأمالی للطوسی: ج 1 ص 155.

الأسانید:

فی الأمالی للطوسی: بأسناده، قال: أخبرنا الشیخ أبو علی الحسن بن محمد بن الحسن الطوسی، قال: أخبرنا الشیخ السعید الوالد محمد بن الحسن الطوسی، قال: أخبرنا محمد بن محمد، قال: أخبرنی محمد بن أحمد بن عبید اللّه المنصوری، قال: حدثنا سلیمان بن سهل، قال: حدثنا عیسی بن إسحاق القرشی، قال: حدثنا حمدان بن علی الخفاف، قال: حدثنا عاصم بن حمید، عن أبی حمزه الثمالی، عن أبی جعفر محمد بن علی علیه السّلام، عن أبیه علی بن الحسین علیه السّلام، عن محمد بن عمار بن یاسر، عن أبیه عمار، قال.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:144

125
المتن:

قال الشیخ الطوسی فی زیاره فاطمه علیها السّلام تقول:

السلام علیک یا بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ...، السلام علیک أیتها المظلومه المغصوبه، السلام علیک أیتها المضطهده المقهوره ....

المصادر:

التهذیب: ج 6 ص 10.

126
المتن:

عن أحمد بن محمد، عن أبی الحسن الثانی علیه السّلام، قال: سألته عن الحیطان السبعه التی کانت میراث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لفاطمه علیها السّلام فقال: إنما کانت وقفا، فکان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یأخذ إلیه منها ما ینفق علیه أضیافه و التابعه تلزمه فیها. فلما قبض جاء العباس یخاصم فاطمه علیها السّلام فیها، فشهد علی علیه السّلام و غیره أنها وقف علی فاطمه علیها السّلام؛ و هی الدلال و العواف و الحسنی و الصافیه و ما لأم إبراهیم و المبیت و البرقه.

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 43 ص 236 ح 5، عن الکافی.

2. الکافی: ج 7 ص 47 ح 1.

الأسانید:

فی الکافی: محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن أبی الحسن الثانی علیه السّلام، قال.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:145

127
المتن:

عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

المبیت هو الذی کاتب علیه سلمان، فأفاء اللّه علی رسوله صلّی اللّه علیه و آله فهو فی صدقتها.

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 43 ص 236 ح 4، عن الکافی.

2. الکافی: ج 7 ص 48 ح 3.

الأسانید:

فی الکافی: علی، عن أبیه، عن ابن أبی نجران، عن عاصم بن حمید، عن إبراهیم بن أبی یحیی المزنی، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام.

128
المتن:

قال العلامه المجلسی:

وجدت فی بعض مؤلفات قدماء أصحابنا فی الأخبار ما هذا لفظه: مناظره الحروری و الباقر علیه السّلام:

... قال أبو جعفر علیه السّلام: أو لیس قال اللّه تعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» «1»، فهل استأذنه فی ذلک؟ قال الحروری: نعم. قال أبو جعفر علیه السّلام: کذبت، لأن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله سدّ بابه عن المسجد و باب صاحبه عمر، فقال عمر: یا رسول اللّه! اترک لی کوّه أنظرک منها. قال: و لا مثل قلامه ظفر، فأخرجها و سدّ أبوابهما. فأقم البینه علی أنه أذن لهما فی ذلک.

______________________________

(1). سوره الأحزاب: الآیه 53.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:146

فقال أبو جعفر علیه السّلام: بأیّ وحی و بأیّ نص؟ قال: بما لا یدفع بمیراث ابنتیهما. قال جعفر علیه السّلام: أصبت أصبت یا حروری، استحقا بذلک تسعا من ثمن و هو جزء من اثنین و سبعین جزءا، لأن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مات عن ابنته فاطمه علیها السّلام و عن تسع نسوه، و أنتم رویتم أن الأنبیاء لا تورث. فانقطع الحروری.

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 27 ص 324 ح 4، عن بعض مؤلفات قدماء الأصحاب.

2. بعض مؤلفات قدماء الأصحاب، علی ما فی البحار.

129
المتن:

فی دعاء صنمی قریش عن أمیر المؤمنین علیه السّلام:

... اللهم العنهم بعدد کل منکر أتوه ...، و إرث غصبوه، و فی ء اقتطعوه، و سحت أکلوه، و خمس استحلّوه، و باطل أسّسوه، و جور بسطوه، و ظلم نشروه، و وعد أخلفوه، و عقد نقضوه، و حلال حرّموه، و حرام حلّلوه، و نفاق أسرّوه، و غدر أضمروه، و بطن فتقوه، و ضلع کسروه، و صکّ مزّقوه، و شمل بدّدوه، و ذلیل أعزّوه، و عزیز أذلّوه، و حق منعوه، و إمام خالفوه.

المصادر:

1. المصباح للکفعمی: ص 553.

2. بحار الأنوار: ج 82 ص 260 ح 5، عن البلد الأمین.

3. البلد الأمین: ص 551.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:147

130
المتن:

عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

من وجد برد حبّنا فی کبده فلیحمد اللّه علی أول النعم. قال: قلت: جعلت فداک، ما أول النعم؟ قال: طیب الولاده.

ثم قال أبو عبد اللّه علیه السّلام: قال أمیر المؤمنین علیه السّلام لفاطمه علیها السّلام: أحلّی نصیبک من الفی ء لآباء شیعتنا لیطیّبوا. ثم قال أبو عبد اللّه علیه السّلام: إنا أحللنا أمهات شیعتنا لآبائهم لیطیّبوا.

المصادر:

1. وسائل الشیعه: ج 6 ص 381 ح 10.

2. التهذیب: ج 1 ص 391.

الأسانید:

فی التهذیب: و بأسناده عن محمد بن الحسن الصفار، عن یعقوب بن یزید، عن الحسن بن علی الوشاء، عن القاسم بن یرید، عن الفضیل، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال.

131
المتن:

قال أبو عبد اللّه علیه السّلام:

علی کل امرئ غنم أو اکتسب الخمس مما أصاب لفاطمه علیها السّلام و لمن یلی أمرها من بعدها من ذریتها الحجج علی الناس، فذاک لهم خاصه، یضعونه حیث شاءوا، و حرّم علیهم الصدقه حتی الخیاط لیخیط قمیصا بخمسه دوانیق؛ فلنا منه دانق إلا من أحللناه من شیعتنا لتطیب لهم به الولاده، إنه لیس من شی ء عند اللّه یوم القیامه أعظم من الزنا، إنه لیقوم صاحب الخمس فیقول: یا رب سل هؤلاء بما أبیحوا.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:148

المصادر:

1. وسائل الشیعه: ج 6 ص 351 ح 8.

2. التهذیب: ج 1 ص 384.

الأسانید:

فی التهذیب: محمد بن الحسن بأسناده، عن محمد بن علی بن محبوب، عن محمد بن الحسین، عن عبد اللّه بن القاسم الحضرمی، عن عبد اللّه بن سنان، قال: قال أبو عبد اللّه علیه السّلام.

132
المتن:

حدّث أبو الوفاء الشیرازی، قال:

کنت مأسورا بکرمان فی ید ابن إلیاس مقیّدا مغلولا، فوقفت علی أنهم همّوا بقتلی.

فاستشفعت إلی اللّه تعالی بمولانا أبی محمد علی بن الحسین زین العابدین علیه السّلام.

فحملتنی عینی، فرأیت فی المنام رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و هو یقول: لا تتوسّل بی و لا بابنتی و لا بابنی فی شی ء من عروض الدنیا، بل للآخره و لما تؤمل من فضل اللّه تعالی فیها، و أما أخی أبو الحسن فإنه ینتقم لک ممن ظلمک.

فقلت: یا رسول اللّه! أ لیس ظلمت فاطمه علیها السّلام فصبر و غصب علی إرثک فصبر، فکیف ینتقم لی ممن ظلمنی؟ فقال: ذاک عهد عهدته إلیه و أمر أمرته به و لم یجز له إلا القیام به و قد أدّی الحق فیه، و الآن فالویل لمن یتعرّض لموالیه.

و أما علی بن الحسین علیه السّلام فللنجاه من السلاطین و من معره الشیاطین، و أما محمد بن علی و جعفر بن محمد علیهما السّلام فللآخره، و أما موسی بن جعفر علیه السّلام فالتمس به العافیه، و أما علی بن موسی علیه السّلام فللنجاه من الأسفار فی البرّ و البحر، و أما محمد بن علی علیه السّلام فاستنزل به الرزق من اللّه تعالی، و أما علی بن محمد علیه السّلام فلقضاء النوافل و برّ الإخوان، و أما الحسن بن علی علیه السّلام فللآخره، و أما الحجه علیه السّلام فإذا بلغ منک السیف المذبح- و أومأ بیده

إلی الحلق- فاستغث به، فإنه یعینک، و هو غیاث و کهف لمن استغاث به.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:149

فقلت: یا مولای یا صاحب الزمان! أنا مستغیث بک. فإذا أنا بشخص قد نزل من السماء، تحته فرس و بیده حربه به نور. فقلت: یا مولای! اکفنی شر من یؤذینی. فقال:

قد کفیتک، فإنی سألت اللّه عز و جل فیک و قد استجاب دعوتی.

فأصبحت فاستدعانی ابن إلیاس و حلّ قیدی و خلع علیّ و قال: بمن استغثت؟

فقلت: استغثت بمن هو غیاث المستغیثین حتی سأل ربه عز و جل، و الحمد للّه رب العالمین.

المصادر:

1. الدعوات للراوندی: ص 191 ح 530.

2. بحار الأنوار: ج 91 ص 35، عن بعض مؤلفات الأصحاب.

3. بعض مؤلفات الأصحاب، علی ما فی البحار.

4. جنه المأوی، علی ما فی هامش الدعوات.

133
المتن:

قال الیعقوبی:

و کانت بیعه أبی بکر یوم الإثنین للیلتین خلتا من شهر ربیع الأول سنه 11 فی الیوم الذی توفّی فیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و اسم أبی بکر عبد اللّه بن عثمان بن عامر، و کان یسمّی عتیقا لجماله، و أمه سلمی بنت صخر من بنی تیم بن مره، و کان منزله بالسّخ خارج المدینه، و کانت امرأته حبیبه بنت خارجه فیه، و کان له أیضا منزل بالمدینه فیه أسماء بنت عمیس، فلما ولّی کان منزله المدینه.

و أتته فاطمه ابنه رسول اللّه علیها السلام تطلب میراثها من أبیها، فقال لها: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: إنا معشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکنا صدقه. فقالت: أ فی کتاب اللّه أن ترث أباک و لا أرث أبی؟

أ ما قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: المرء یحفظ فی ولده؟ فبکی أبو بکر بکاء شدیدا.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:150

المصادر:

تاریخ الیعقوبی: ج 2 ص 127.

134
المتن:

فی المطاعن التی نقلها العامه فی عمر بن الخطاب، أوردها العلامه الحلی فی نهج الحق:

منها: أنه کان یعطی من بیت المال ما لا یجوز، حتی أنه أعفی عائشه و حفصه فی کل سنه عشره آلاف درهم، و حرّم علی أهل البیت علیهم السّلام خمسهم و کان ثمانون ألف درهم لبیت المال.

و منع فاطمه علیها السّلام إرثها و نحلتها التی وهبها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

المصادر:

1. الدمعه الساکبه: ج 3 ص 71، عن نهج الحق.

2. نهج الحق، علی ما فی الدمعه الساکبه.

135
المتن:

قال الطریحی:

روی الصدوق أن جمیع الأئمه علیهم السّلام خرجوا من الدنیا علی الشهاده ...، و کان أول من استفتح بالظلم من أخّر علیا علیه السّلام عن الخلافه و غصب فاطمه علیها السّلام میراثها.

المصادر:

المنتخب للطریحی: ص 3.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:151

136
المتن:

قال المحقق الأردبیلی:

إن أبا یوسف بن إبراهیم مصاحب أبی حنیفه قال فی مجلس تدریسه: و فی کتاب حاویه الألفاظ و هو موجود بعینه أن معاویه أول من أعطی الغنیمه ...، و حکم اللّه بقوله تعالی: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ ...». «1» فالغنیمه و الفی ء للّه و للرسول صلّی اللّه علیه و آله و لمن ذکر فی هذه الآیه، لا بطریق أیام الجاهلیه، یعطی لمن یشاء بالخیانه و علی خلاف حکم اللّه جل ذکره.

فوا عجبا إذا کان البحث فی فاطمه علیها السّلام و فدک احتجوا بحدیث المجعول: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث و أخذوا حق فاطمه علیها السّلام و ردّوا آیات من القرآن، و إذا کان البحث فی خصومه معاویه أثبتوا المیراث لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و لا فرق فی هذا الحکم بین معاویه و غیره، بل اقتدی معاویه بالأصحاب- أبو بکر- بل فعله أشنع من معاویه ....

المصادر:

1. حدیقه الشیعه: ص 345.

2. حاویه الألفاظ، علی ما فی الحدیقه، شطرا من صدره.

137
المتن:

قال محمد علی برّو فی نقل خطبه الزهراء علیها السّلام:

ثم قالت: أخصّکم اللّه بآیه أخرج بها أبی أم أنتم أعلم بخصوص القرآن و عمومه من أبی و ابن عمّی، أم تقولون أهل ملّتین لا یتوارثان؟ ....

______________________________

(1). سوره الحشر: الآیه 7.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:152

فسبحان من خصّها بهذا البیان القاطع و البلاغه الواضحه، حیث أنها لم تبق للخلیفه أیّ مهرب، و قد استدلّت بتوریث الأنبیاء ثم بتوریث الناس، و هذه الآیات کلها عامه، فکیف یخصّ بها محمد صلّی اللّه علیه و آله دون غیره من سائر بنی الإنسان، و لذا کان أبو بکر متّهما بحدیثه الذی تفرّد به دون سائر الصحابه.

قال ابن ابی الحدید: و هذا الحدیث غریب، لأن المشهور أنه لم یرو حدیث انتفاء الإرث إلا أبو بکر وحده.

و الأعجب من هذا الحدیث المخالف للقرآن و العرف البشری أن الجاحظ و ابن حجر فی صواعقه جعلاه دلیلا علی أن أبا بکر أعلم الصحابه لتفرّده به.

و منع أبی بکر للزهراء علیها السّلام من إرثها کان خلاف القرآن و السنه و الطبیعه البشریه، فلذا غضبت علیه و قاطعته، و قد منعته من الدخول علیها لعیادتها، و بقیت غاضبه علیه حتی ماتت، و أوصت أن تدفن لیلا و لا یصلّی علیها، و کانت تدعو علیه دبر کل صلاه کما تقدم.

و هذا المنع للزهراء علیها السّلام إنما وقع علیها خاصه دون العالمین لأسباب سیاسیه حتی لا تأتی فی الیوم الثانی و تطالب بالخلافه لزوجها فلا یمکن للخلیفه الذی صدّقها فی دعواها بالأمس فی الإرث أن یکذّبها فی دعواها الخلافه الیوم، و قد بیّن

فلسفتها ابن أبی الحدید فراجع، و نحن لا نرید أن نتوسّع فی الموضوع لأنه خارج عن دراستنا، و إلا فهو یحتاج إلی مجلدات متعدده.

و الحاصل أن مسأله عدم توریث النبی صلّی اللّه علیه و آله مسأله إجماعیه عند السنه، و قد أخرجها أصحاب الصحاح و هی أشهر من نار علی علم. «1» فإن النبی صلّی اللّه علیه و آله علی مشرب العامه لا یورّث و هذا المنع عام لبناته و زوجاته، و نفس أبی بکر الذی ادعی تخصیص القرآن بخبره لم یخصّص المنع بالزهراء علیها السّلام و إن کانت السیاسه فرضت علیها المنع و الحرمان من الإرث خاصه دون نسائه.

______________________________

(1). هکذا فی المصدر.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:153

و هذا المنع، روته عائشه کما تقدم و کانت شاهده لما جری بین الزهراء علیها السّلام و أبیها، و لم تکن عائشه مجرد شاهد علی الواقعه بل دعمت أباها و کانت خیر معین له فی دعواه، و لذا منعت أزواج النبی صلّی اللّه علیه و آله من المطالبه بإرثهن محتجّه علیهن بالحدیث الذی أخرجه البخاری و مسلم و غیرهما من المحدثین.

عن عروه بن الزبیر: أن أزواج النبی صلّی اللّه علیه و آله أرسلن عثمان بن عفان إلی أبی بکر یسألنه مواریثهن من سهم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بخیبر و فدک. فقالت لهن عائشه: أ ما تتّقین اللّه؟

أ ما سمعتن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: لا نورّث، ما ترکناه صدقه؟ إنما هذا المال لآل محمد لنائبتهم و ضعیفهم؛ فإذا متّ فهو إلی ولیّ الأمر بعدی. قال: فأسکنّ.

و طلب نساء النبی صلّی اللّه علیه و آله إرثهن علی حسب الجبلّه البشریه و العرف،

إلا أن عائشه بعد موت الزهراء علیها السّلام نسیت هذا الحدیث و رجعت إلی الحق و الفطره البشریه؛ فتراها تطرق باب عثمان للمطالبه بإرثها من النبی صلّی اللّه علیه و آله.

روی شریک بن عبد اللّه فی حدیث رفعه: أن عائشه و حفصه أتتا عثمان حین نقص أمهات المؤمنین ما کان یعطیهن عمر فسألتاه أن یعطیهما ما فرض عمر، فقال: لا و اللّه ما ذاک لکما عندی. فقالتا له: تأتنا میراثنا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من حیطانه، و کان عثمان متکئا فجلس و کان علی بن أبی طالب علیه السّلام جالسا عنده، فقال: ستعلم فاطمه أنی ابن عم لها الیوم، أ لستما اللتین شهدتما عند أبی بکر و لفقتما و معکما أعرابیا یتطهّر ببوله مالک بن الحویرث بن الحدثان، فشهدتم أن النبی صلّی اللّه علیه و آله قال: إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه؟ فإن کنتما شهدتما بحق فقد أجزت شهادتکما علی أنفسکما، و إن کنتما شهدتما بباطل فعلی من شهد بالباطل لعنه اللّه و الملائکه و الناس أجمعین.

فقالتا له: یا نعثل! و اللّه لقد شبّهک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بنعثل الیهودی. فقال لهما: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ». «1» فخرجتا من عنده.

______________________________

(1). سوره التحریم: الآیه 10.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:154

هذا الکلام من عثمان کان صاعقه علیهما، لأنه یحمل آیات الحق و یبیّن ظلمهما للزهراء علیها السّلام و ما لفقتا کذبا و زورا لمنع الزهراء علیها السّلام من إرثها أبیها.

و الحاصل أن عائشه لا ترث من النبی صلّی اللّه علیه و آله حتی تملک الحجره و تمنع من تشاء و

تدفن فیها من أحبّت.

و لو غضینا النظر عن هذا الأمر و قلنا بأنها ترث کما یقول الشیعه بنص القرآن و السنه و العرف البشری، فإن القرآن الکریم قد حدّد للزوجه سهمها؛ فإن کان الزوج ذا ولد فلها الثمن و إن لم یکن له ولد فلها الربع: «وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ». «1»

و النبی صلّی اللّه علیه و آله توفّی عن تسعه نساء بإجماع المسلمین، فللعائشه التسع من الثمن. فإذا کانت ترث من الحجره فلا بد أن یتجاوز من حقها مقدار شبر تقریبا.

المصادر:

أین دفن النبی صلّی اللّه علیه و آله: ص 100.

138
المتن:

قال الإربلی بعد نقل قول الحمیدی من إتیان فاطمه علیها السّلام و العباس أبا بکر و طلبهما المیراث و بیعه علی علیه السّلام و ما جری بینه و بینهم:

... و قد خطر لی عند نقلی لهذا الحدیث کلام أذکره علی مواضع منه.

ثم بعد ذلک أورد ما نقله أصحابنا فی المعنی ملتزما بما اشترطته من العدل فی القول و الفعل و علی اللّه قصد السبیل.

______________________________

(1). سوره النساء: الآیه 12.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:155

قول أبی بکر فی أول الحدیث و آخره: و إنی و اللّه لا أدع أمرا رأیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یصنعه فیه إلا صنعته. و هو لم یر النبی صلّی اللّه علیه و آله صنع فیها الا أنّه اصطفاها، و انما سمع سماعا أنه بعد وفاته لا یورّث کما روی. فکان حق الحدیث أن یحکی و یقول: و إنی و اللّه لا أدع أمرا سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول إلا عملت بمقتضی قوله أو ما هذا معناه.

و فیه: فأما صدقته بالمدینه فدفعها عمر إلی علی علیه السّلام و العباس، فغلبه علیها علی علیه السّلام.

أقول: حکم هذه الصدقه التی بالمدینه حکم فدک و خیبر، فهلا منعهم الجمیع کما فعل صاحبه إن کان العمل علی ما رواه، أو صرفهم فی الجمیع إن کان الأمر بضدّ ذلک.

فأما تسلیم البعض و منع البعض فإنه ترجیح من غیر مرجّح.

اللهم إلا أن یکونوا نقلوا شیئا لم یصل إلینا فی إمضاء ذلک، و فی قوله فغلبه علیها علی دلیل واضح علی ما ذهب إلیه أصحابنا من توریث البنات دون الأعمام. فإن علیا

علیه السّلام لم یغلب العباس علی الصدقه من جهه العمومه، إذ کان العباس أقرب من علی علیه السّلام فی ذلک، و غلبته إیاه علی سبیل الغلب و العنف مستحیل أن یقع من علی علیه السّلام فی حق العباس، و لم یبق إلا أنه غلبه علیها بطریق فاطمه و بنیها علیهم السّلام.

و قول علی علیه السّلام: کنا نری أن لنا فی هذه الأمر حقا فاستبددتم علینا، فتأمّل معناه یصحّ لک مغزاه و لا حاجه بنا إلی کشف مغطّاه.

و روی أحمد بن حنبل فی مسنده ما یقارب ألفاظ ما رواه الحمیدی و لم یذکر حدیث علی علیه السّلام و أبی بکر و مجیئه إلیه فی هذا الحدیث.

و روی ابن بابویه مرفوعا إلی أبی سعید الخدری، قال: لما نزلت: «فَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» «1»، قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: یا فاطمه، لک فدک، و فی روایه أخری عن أبی سعید مثله.

و عن عطیه، قال: لما نزلت: «فَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» «2»، دعا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فاطمه علیها السّلام فأعطاها فدک.

______________________________

(1). سوره الروم: الآیه 30.

(2). سوره الروم: الآیه 30.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:156

و عن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیه السّلام، قال: أقطع رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فاطمه علیها السّلام فدک.

و عن أبان بن تغلب، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال: قلت: أ کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أعطی فاطمه علیها السّلام فدک؟ قال: کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله وقفها، فأنزل اللّه تبارک و تعالی علیه: «فَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» «1»، فأعطاها رسول اللّه صلّی اللّه علیه

و آله حقها. قلت: رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أعطاها؟ قال: بل اللّه تبارک و تعالی أعطاها.

و قد تظاهرت الروایه من طرق أصحابنا بذلک و ثبت أن ذا القربی علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام.

و علی هذا فقد کان أبو بکر و عمر لما ولیّا هذا الأمر یرتبان فی الأعمال و البلاد القریبه و النائبه من الصحابه و المهاجرین و الأنصار من لا یکاد یبلغ مرتبه علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السّلام و لا یقاربها، فلو اعتقداهم مثل بعض الولاه و سلّما إلیهم هذه الصدقه التی قامت النائره فی أخذها و عرّفاهم ما رویاه و قالا لهم أنتم أهل البیت و قد شهد اللّه لکم بالطهاره و أذهب عنکم الرجس، و قد عرفناکم أن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال:

لا نورّث، ما ترکنا صدقه.

و قد سلّمناها إلیکم و شغلنا ذممکم بها، و اللّه من وراء أ فعالم فیها، و هو سبحانه بمرأی منکم و مسمع، فاعملوا فیها بما یقرّبکم منه و یزلفکم عنده. فعلی هذا سلّمناها إلیکم و صرفناکم فیها، فإن فعلتم الواجب الذی أمرتم به و فعلتم فیها فعل رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فقد أصبتم و أصبنا، و إن تعدّیتم الواجب و خالفتم ما حدّه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فقد أخطأتم و أصبنا، فإن الذی علینا الاجتهاد و لم نأل فی اختیارکم جهدا و ما علینا بعد بذل الجهد لائمه؛ و هذا الحدیث من الإنصاف کما تری، و اللّه الموفّق و المسدّد.

و روی إن فاطمه علیها السّلام جاءت إلی أبی بکر بعد وفاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه

و آله فقال: یا أبا بکر، من یرثک اذا متّ؟ قال: أهلی و ولدی. قالت: فما لی لا أرث رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؟ قال: یا

______________________________

(1). سوره الروم: الآیه 30.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:157

بنت رسول اللّه، إن النبی صلّی اللّه علیه و آله لا یورّث، و لکن أنفق علی من کان ینفق علیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و أعطی ما کان یعطیه. قالت: و اللّه لا أکلّمک بکلمه ما حییت؛ فما کلّمته حتی ماتت.

و قیل جاءت فاطمه علیها السّلام إلی أبی بکر فقالت: اعطنی میراثی من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. قال: إن الأنبیاء لا یورث، ما ترکوه فهو صدقه. فرجعت إلی علی علیه السّلام، فقال: ارجعی فقولی: ما شأن سلیمان و ورث داود، و قال زکریا: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «1»، فأبوا و أبی.

و عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری، عن أبی جعفر علیه السّلام: أن أبا بکر قال لفاطمه علیها السّلام: النبی صلّی اللّه علیه و آله لا یورّث. قالت: قد ورث سلیمان داود، و قال زکریا: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ». «2» فنحن أقرب إلی النبی صلّی اللّه علیه و آله من زکریا إلی یعقوب.

و عن أبی جعفر علیه السّلام، قال: قال علی علیه السّلام لفاطمه علیها السّلام: انطلقی فاطلبی میراثک من أبیک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فجاءت إلی أبی بکر فقالت: اعطنی میراثی من أبی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. قال:

النبی صلّی اللّه علیه و آله لا یورّث. فقالت: أ لم یرث سلیمان داود؟

فغضب و قال: النبی صلّی اللّه علیه و آله لا یورّث.

فقالت: أ لم یقل زکریا: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»؟ «3» فقال:

النبی صلّی اللّه علیه و آله لا یورّث. فقالت: أ لم یقل: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ». «4»

فقال: النبی صلّی اللّه علیه و آله لا یورّث.

و عن أبی سعید الخدری، قال: لما قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، جاءت فاطمه علیها السّلام تطلب فدکا، فقال أبو بکر: إنی لأعلم إن شاء اللّه إنک لن تقولی إلا حقا، و لکن هاتی بینتک. فجاءت بعلی علیه السّلام فشهد، ثم جاءت بأم أیمن فشهدت. فقال: امرأه أخری أو رجلا. فکتبت لک بها.

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

(2). سوره مریم: الآیه 6.

(3). سوره مریم: الآیه 6.

(4). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:158

أقول: هذا الحدیث عجیب، فإن فاطمه علیها السّلام إن کانت مطالبه بمیراث فلا حاجه بها إلی الشهود، فإن المستحق للترکه لا یفتقر إلی الشاهد إلا إذا لم یعرف صحه نسبه و اعتزائه إلی الدارج و ما أظنّهم شکّوا فی نسبها علیها السّلام و کونها ابنه النبی صلّی اللّه علیه و آله.

و إن کانت تطلب فدکا و تدّعی أن أباها صلّی اللّه علیه و آله نحلها إیاها، احتاجت إلی إقامه البینه و لم یبق لما رواه أبو بکر من قوله: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث معنی، و هذا واضح جدا، فتدبّره.

المصادر:

کشف الغمه: ج 1 ص 475.

139
المتن:

عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال:

قال جدی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: ملعون ملعون من یظلم بعدی فاطمه علیها السّلام ابنتی و یغصبها حقها و یقتلها، ثم قال: یا فاطمه، أبشری فلک عند اللّه مقام محمود، تشفعین فیه لمحبیک و شیعتک فتشفّعین. یا فاطمه، لو أن کل نبی بعثه اللّه و کل ملک قرّبه شفّعوا فی کل مبغض لک غاصب لک، ما أخرجه اللّه من النار أبدا.

المصادر:

1. عوالم العلوم: ج 11 ص 708، عن کنز الفوائد.

2. کنز الفوائد: ج 1 ص 150، علی ما فی العوالم.

3. العدد القویه: ص 225 ح 19.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:159

الأسانید:

فی کنز الفوائد: عن أبی الحسن محمد بن أحمد بن شاذان، عن أبیه، عن محمد بن الحسن بن الولید، عن الصفار، عن محمد بن زیاد، عن المفضل بن عمر، عن یونس بن یعقوب، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، قال.

140
المتن:

عن أبی جعفر علیه السّلام، قال:

قال علی علیه السّلام لفاطمه علیها السّلام: انطلقی فاطلبی میراثک من أبیک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فجاءت إلی أبی بکر فقالت: اعطنی میراثی من أبی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. قال: النبی صلّی اللّه علیه و آله لا یورّث. فقالت:

أ لم یرث سلیمان داود؟ فغضب و قال: النبی صلّی اللّه علیه و آله لا یورّث. فقالت: أ لم یقل زکریا: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»؟ «1» فقال: النبی علیهما السّلام لا یورّث. فقالت: أ لم یقل اللّه: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ». «2» فقال: النبی صلّی اللّه علیه و آله لا یورّث.

المصادر:

1. کشف الغمه: ج 1 ص 478.

2. عوالم العلوم: ج 11 ص 631 ح 20، عن کشف الغمه.

141
المتن:

روی أن عائشه و حفصه هما اللتان شهدتا بقوله: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث و مالک بن أوس النصری.

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 5.

(2). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:160

و لما ولّی عثمان قالت له عائشه: اعطنی ما کان یعطینی أبی و عمر. فقال: لا أجد له موضعا فی الکتاب و لا فی السنه، و لکن کان أبوک و عمر یعطیانک عن طیبه أنفسهما و أنا لا أفعل.

قالت: فاعطنی میراثی من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فقال: أ لیس جئت فشهدت أنت و مالک بن أوس النصری أن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: لا نورّث، فأبطلت حق فاطمه علیها السّلام و جئت تطلبینه؟! لا أفعل. قال: فکان إذا خرج إلی الصلاه نادت و ترفع القمیص و تقول: إنه قد خالف صاحب هذا القمیص.

فلما آذته صعد المنبر فقال: إن هذه الزعراء عدوه اللّه، ضرب اللّه مثلها و مثل صاحبتها حفصه فی الکتاب: «امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما ... وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ». «1» فقالت له: یا نعثل یا عدو اللّه، إنما سمّاک رسول اللّه باسم نعثل الیهودی الذی بالیمن، فلاعنته و لاعنها، و حلفت أن لا تساکنه بمصر أبدا و خرجت إلی مکه.

قلت: قد نقل ابن أعثم صاحب الفتوح أنها قالت: اقتلوا نعثلا، قتل اللّه نعثلا، فلقد أبلی سنه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و هذه ثیابه لم تبل، و خرجت إلی مکه.

و روی غیره: إنه لما قتل جاءت

إلی المدینه، فلقیها فلان فسألته عن الأحوال، فخبّرها فقال: إن الناس اجتمعوا علی علی علیه السّلام. فقالت: و اللّه لأطالبنّ دمه. فقال لها: فأنت حرّصت علی قتله! قالت: إنهم لم یقتلوه حیث قلت، و لکن ترکوه حتی تاب و نقی من ذنبوه و صار کالسبیکه و قتلوه.

و أظنّ أن ابن أعثم رواه کذا أو قریبا منه، فإن کتابه لم یحضرنی وقت بلوغی هذا الموضع.

______________________________

(1). سوره التحریم: الآیه 10.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:161

المصادر:

1. کشف الغمه: ج 1 ص 478.

2. عوالم العلوم: ج 11 ص 768 ح 2، عن کشف الغمه.

142
المتن:

قال المحقق الکنتوری فی مطاعن أبی بکر:

الطعن الثانی عشر:

إن أبا بکر منع فاطمه علیها السّلام عن میراث أبیها. فقالت فاطمه علیها السّلام: یا ابن أبی قحافه! أنت ترث أباک و أنا لا أرث أبی؟ و احتجّ أبو بکر بخبر واحد و هو نفسه، فقال: سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث و لا نورّث، و هذا الخبر مخالف للقرآن صریحا لقوله تعالی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» «1»، و هو عام شامل للنبی صلّی اللّه علیه و آله و غیره، و أیضا مخالف لنصّ آخر و هو قوله تعالی: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «2»، و «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ». «3» فثبت أن الأنبیاء یورّثون و یورّثون ....

و کلامه فی إرث فاطمه علیها السّلام و غصب فدکها طویل، و نحن نکتفی بهذا المقدار منه.

المصادر:

تشیید المطاعن للسید محمد قلی الکنتوری: ج 1 ص 184.

______________________________

(1). سوره النساء: الآیه 11.

(2). سوره النمل: الآیه 16.

(3). سوره مریم: الآیه 6.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:162

143
المتن:

قال یوحنّا بن إسرائیل المصری جدید الإسلام:

روی البخاری فی صحیحها: أنه لما توفّی أبو بکر و جلس عمر مکانه، أتی العباس و علیا علیه السّلام إلی عمر و طلب میراثهما من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فغضب عمر و قال کلاما یقول فیه:

فلما توفّی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، قال أبو بکر: أنا ولیّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فجئت أنت تطلب میراثک من ابن أخیک و یطلب هذا میراث امرأته من أبیها. فقال لکما أبو بکر: إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه یکون صدقه. فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا.

ثم توفّی أبو بکر، فقلت: أنا ولیّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و ولیّ أبی بکر. فجئت أنت و علی و أنتما جمیعا و أمرکما واحد، فقلتم: الأمر لنا دونکم. فقلت لکما مقاله أبی بکر.

فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا.

قال یوحنا بعد نقل هذا الحدیث لعلماء العامه: لو ألزموکم الرافضیون و قالوا لکم:

هل صدق عمر فی کلامه هذا أو کذب، فما تقولون؟ فإن تقولوا: صدق، یلزم أن علیا علیه السّلام و العباس یعتقدان بأن أبا بکر و عمر کاذبان آثمان خائنان غادران، و إذا شهد مثل علی علیه السّلام و العباس علی أحد بهذه الصفات لا شک أنه صدق و حق، لأنکم أجمعوا بأن الحق مع علی علیه السّلام و هذا موافق لحدیث صحیح قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و

آله: «الحق مع علی علیه السّلام و علی علیه السّلام مع الحق».

و إن تقولوا: کذب عمر، فإذا هو لا یلیق للخلافه، فإن من کذب فی مثل أبو بکر و عمر لا ینبغی أن یکون إمام الأمه خلیفه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ....

المصادر:

کتاب الخلیفه یوحنا بن إسرائیل المصری: ص 39.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:163

الفصل الثانی خطبتها علیها السّلام فی المسجد

اشاره

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:164

فی هذا الفصل

اشاره

خطبه الزهراء علیها السّلام فی المسجد خلاصه الدین و تشریح الأحکام و تبیین الإسلام و نتیجه الإنسانیه.

خطبه الزهراء علیها السّلام برکه فی التاریخ و منشور فی لوح محفوظ و مثبت فی الصدور و فی مکتوب الأوراق إلی بقاء العالم.

خطبه الزهراء علیها السّلام من أکبر الوثائق التاریخیه و الذخائر الإسلامیه، تتحدّث عما جری فی صدر الإسلام.

خطبه الزهراء علیها السّلام أعلی و أرقی و أوسع ثغور المذهب بل ثغور الإسلام، بل هو تنظر إلی الأفق المحیط بما تحت الخضراء.

خطبه الزهراء علیها السّلام ینطوی علی المجد و الشرف و فیه ارتقاء الملل.

خطبه الزهراء علیها السّلام من محفوظات الزمان لا تبلی، بل تتجدّد و تتجلّی کل یوم أکثر مما کانت.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:165

خطبه الزهراء علیها السّلام عقیده و دین و سعاده للبشریه إلی آخر الدهر.

خطبه الزهراء علیها السّلام مدینه فاضله و دار سلام، تدعو طالبها إلی جنات النعیم بأعلی صوتها منادیا: «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِینَ». «1»

خطبه الزهراء علیها السّلام فی مسجد الرسول صلّی اللّه علیه و آله أنست خطب راحیل خطیب أهل الجنه.

خطبه الزهراء علیها السّلام ضوؤها و شعاعها جعلت خطب و مزامیر داود دون شعاعها.

خطبه الزهراء علیها السّلام فی مسجد أبیها تذکّر مناجاه الکلیم فی طور سیناء.

خطبه الزهراء علیها السّلام تجاه المنافقین سبقت کلمه الخلیل فی نار نمرود.

خطبه الزهراء علیها السّلام احتجاج علی أهل اللجاج فی ساعه واحده فی أمه أبیها کاحتجاج و عظه نوح لأهله فی ألف سنه إلا خمسین.

خطبه الزهراء علیها السّلام دره بیضاء فی ظلمات کفر یثرب.

خطبه الزهراء علیها السّلام و کلماتها فی نفسها نور و عن لسان الزهراء علیها السّلام نور علی نور.

خطبه الزهراء علیها

السّلام محک الکلام و فصل الخطاب بین الحق و الباطل.

خطبه الزهراء علیها السّلام أبو البلاغه و أم الفصاحه و نهایه الفصاحه و البلاغه و غایتها.

خطبه الزهراء علیها السّلام ملیئه بالبهاء و الضیاء و الرفعه و الجلاله.

خطبه الزهراء علیها السّلام زلزلت الأرض منه زلزالها کما زلزلت المدینه و زلزلت جدران المسجد.

خطبه الزهراء علیها السّلام کلّ منها بیان کلّ بلیغ و أخرس لسان کل فصیح و تلجلج کلام کل خطیب.

______________________________

(1). سوره الحجر: الآیه 46.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:166

خطبه الزهراء علیها السّلام خرج من فم بنت أفصح العرب و العجم و من لسان حلیله إمام الکلام و البیان و من شفتی أم فصحاء العالم.

خطبه الزهراء علیها السّلام لم تتوقّف فی جوّ المدینه و فی فضاء مسجد النبی صلّی اللّه علیه و آله و فی لسان الصدیقه علیها السّلام فی تجاه غاصب الخلافه و الحقوق، بل تکوّنت منها خطب أخری و تولّدت فی سکک الکوفه و فی المسجد الأموی و فرغت عن اللسان العلوی الفاطمی شفتی ابنته الکبری زینب الحوراء و فضحت خلیفه الغاصب الخامس ابن خندف یزید و عامله ابن مرجانه، و لم تتوقّف أن تولّدت منها مره أخری الخطبه السجادیه فوق المنبر الأمویه فی حضور الخلیفه و زلزلت عمود الخلافه و هدمت بنیان الحکومه.

خطبه الزهراء علیها السّلام فی ثلاثه أبعاد تنطق عن علوم ثلاثه: الاعتقاد و الأخلاق و الأحکام.

خطبه الزهراء علیها السّلام علی ما حقّقت لا شک و لا شبهه فی صدورها عن الزهراء علیها السّلام و لا یقدر بمثله بل بجمله منها أحد، لا أبو العیناء و لا أبو العمیاء و لا أبو الأعمی و لا غیرها.

خطبه الزهراء علیها السّلام خطبه تلیق بشأنها، فلم

یخطب و لا یخطب و لن یخطب مثلها من أول الخلیفه و الخلیفه من لدن آدم و قبلها إلی فناء العالم إلا أبوها و بعلها و أبناؤها، صلوات اللّه علیهم.

خطبه الزهراء علیها السّلام کلام قدیسه الإسلام بل کلام قدیسه الوجود، کلام الصدیقه الطاهره المطهره، لا یمسّها إلا المطهّرون، صدر من سیده نساء العالمین علیها السّلام.

هذه الخطبه تکفی لإصلاح الدین و الدنیا و الآخره إذا جعلت نصب العین، و لکن المنافقون سمعوها منها فنبذوها وراء ظهورهم، فبئس ما صنعوا.

هذه الخطبه ألقت علامات استفهام کثیره بین یدی أبی بکر لم یقدر لجواب واحده منها.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:167

کفی فی فضل هذه الخطبه أن نقول: لو لم یکن للزهراء علیها السّلام فضیله إلا هذه الخطبه لکفی فی فضلها و علوّ شأنها و شموخ قدرها.

فالعجب و الأسف لمن یزعم أن الزهراء علیها السّلام تخطب هذه الخطبه الغرّاء لأجل نخیلات و مزارع فی قریه فدک قطّ!

اللّه أکبر و سبحان من خلق الزهراء علیها السّلام و سبحان من خلق الکائنات لأجلها و جعل مهرها الأرض کلها و فدک جزء منها!

الزهراء علیها السّلام أکرم و أعظم من أن تخطب بهذه الخطبه لأجل فدک أو لأجل إرثها أو لأجل حطام الدنیا، و فدک و غیر فدک دون أن تخطب سیده النساء علیها السّلام لها، و ما تصنع فاطمه و علی علیهما السّلام بفدک و غیر فدک و ما عند اللّه خیر لهما و أبقی.

ما أصغر فدک بالنسبه إلی فوق الأرض و فی الجغرافیا و ما أوسعها فی خارطه التاریخ و فی حدودها علی مستوی الحکومه الإسلامیه و الخلافه الإلهیه، و أوسعتها الزهراء علیها السّلام مره أخری علی أوسعیتها بخطبتها الغراء الخالده

العالمیه.

إن الزهراء علیها السّلام انعقد مجلسا فی مسجد أبیها فی حشد من المسلمین لاستیضاح و محاکمه غاصب الخلافه الإلهیه و الحکومه الإسلامیه أولا، و استیضاح و محاکمه المسلمین من المهاجرین و الأنصار و غیرهم ثانیا. فلینظر أهل الملل و النحل قبل أن یعرف الزهراء علیها السّلام و أبا بکر و لیقضوا بنظره العدل و الإنصاف فی ما جری بینهما.

أیها الناس! أیها المسلمون! یا أهل العالم! یا ملائکه السماوات! هذه سیدتنا و هذه خطبتها و هذه بضاعتنا؛ اشهدوا علی هؤلاء القوم، سرقوا الخلافه و الدین، و اختلسوا فدک و المیراث، و ظلموا و سخطوا و ألّموا و أهضموا حبیبه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله حتی طرحوها علی الفراش، و جعلوها کالخیال حتی ألقت خطبتها جالسه علی الأرض، مع أن الخطیب یخطب قائما أو جالسا علی المنبر أو الکرسی.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:168

فیا حسره علی خطبه ألقیت علی رجال من المسلمین و لم ینتبهوا من غمیزتهم و سنتهم و نیامهم، بل سمعوا الحقائق و الحکم عن السیده؛ فاستحوذ علیهم الشیطان فأنساهم ذکر اللّه و ابتاعوا لأنفسهم معیشه ضنکا و نبذوا هذه الحقائق وراء ظهورهم، فبئس ما یشترون.

هذه خطبه بدأت بأنّه الزهراء علیها السّلام و أنّه المهاجرین و الأنصار و بکائهم، و بکاء و حنین من لم یبک و لا یبکی أبدا، و بکاء من کان قلبه کالصخر، و بکاء من غصب فدک الزهراء علیها السّلام.

فشرعت بها بالحمد و الثناء و بعثه النبی صلّی اللّه علیه و آله و رسالته علی الأمه و الخطاب للمهاجرین و الأنصار.

ثم فی کتاب اللّه و العتره و فی أسرار الأحکام و توصیف نفسها و مسیره رساله أبیها.

ثم فی

شأن علی علیه السّلام فی إبلاغ الرساله و ما وقع بعد وفاه النبی صلّی اللّه علیه و آله.

و أخیرا فی خطبتها فی فدک و الإرث. ثم شکواها إلی قبر أبیها و خطابها مع الأنصار و تظلّمها و شکواها و جواب أبی بکر لها و حدیث مجعوله، و خطابها فی ردّ أبی بکر و جواب أبی بکر ثانیا.

ثم معاتبه الزهراء علیها السّلام للمسلمین و أثر خطبتها.

ثم قصه أبی بکر و عمر بعد خطبتها، و اجتماع الناس فی المسجد و خطبه أبی بکر، و استنکار أم سلمه و ما جری بینها و بین رافع.

ثم رجوعها إلی المنزل و شکواها إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام، و تسلیه علی علیه السّلام و آخر کلامها: حسبی اللّه.

یأتی فی هذا الفصل عن خطبتها الفدکیه العناوین التالیه فی 37 حدیثا:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:169

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل أبی جعفر محمد بن جریر الطبری الإمامی بروایه زینب الکبری بنت أمیر المؤمنین علیها السّلام، و فیها مجی ء فاطمه علیها السّلام إلی المسجد النبوی فی لمّه من حفدتها و نساء قومها تمشی مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و حولها المهاجرین و الأنصار، و أنّتها و إجهاش القوم و أنّتهم بأنّتها، و افتتاح الخطبه بعد سکون روعتهم و هدوء فورتهم.

ابتداؤها بالحمد و الثناء علی ما أنعم ببیانها الغرّاء و کلامها الفصیح و الشهاده برساله أبیها محمد صلّی اللّه علیه و آله.

ثم التفاته إلی المهاجرین و الأنصار و خطابهم بأمر اللّه و نهیه و شرائع الإسلام و أسرار الأحکام، و تعریف نفسه و تبلیغ أبیه فی أمر الرساله و إهدائه قومه إلی الصراط المستقیم و فعال الناس بعد وفاه النبی صلّی

اللّه علیه و آله، و الإشاره إلی تراثه و ذکر آیات الإرث.

شکواها إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و خطابها مع الأنصار و ظلمها و غصبها تراث أبیها و خذلان الناس عن الحق و خذلانهم ابنه نبیهم و تظلّمها بأنی بنت نبیکم.

جواب أبی بکر لها بحدیث مجعول، خطابها مع أبی بکر، تصریح القرآن بإرث الأنبیاء و جواب أبی بکر لها، خطابها مع المسلمین و عتابهم و توبیخهم، أثر خطبتها و ما جری بین أبی بکر و عمر بعد خطبتها، ثم النداء بالصلاه جامعه، استنکار أم سلمه خطابها مع رافع و تذکّر واقعه الغدیر، شکواها إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام و تخفیف أمیر المؤمنین علیه السّلام آلامها و أحزانها.

روایه هذه الخطبه فی أکثر من عشرین مصدرا مع عده أسانید و بطرق مختلفه.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل أبی جعفر الطبری أیضا بروایه تنتهی إلی الحسین علیه السّلام، و بروایه تنتهی إلی الباقر علیه السّلام، و بروایه تنتهی إلی ابن عباس، و بروایه تنتهی إلی عبد اللّه بن الحسن بن الحسن، و بروایه محمد أبی هشام، و بروایه عوانه، و بروایه ابن عائشه، و بروایه فاطمه بنت الحسین علیه السّلام.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:170

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل أبی الفضل أحمد بن أبی طاهر بن طیفور بروایه زینب الکبری بنت أمیر المؤمنین علیه السّلام، و بروایه الإمام الحسین علیه السّلام، و بروایه عبد اللّه بن الحسن بن الحسن.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب الطبرسی بروایه عبد اللّه بن الحسن بأسناده عن آبائه علیهم السّلام.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل السید المرتضی بروایه عائشه و بروایه ابن عائشه.

خطبه الزهراء

علیها السّلام بنقل القاضی النعمان أبی حنیفه المغربی بروایه محمد بن سلام بأسناده.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل السید رضی الدین علی بن طاوس بروایه عائشه.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح الإربلی عن کتاب السقیفه و فدک الجوهری بروایه عبد اللّه بن الحسن بن الحسن و علی بن الحسین عن أبیه علیهما السّلام، و بروایه أبی جعفر محمد بن علی علیه السّلام. الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ج 13 170 فی هذا الفصل ..... ص : 164

بنقل ابن أبی الحدید بالروایات الثلاثه المذکوره.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل یوسف بن حاتم الشامی بروایه زینب الکبری بنت علی بن أبی طالب علیها السّلام.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل أبی سعد منصور بن الحسین الآبی.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل الشیخ محمد الأخباری النیشابوری بروایه عائشه.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل الخوارزمی بروایه عائشه شطرا منها.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل ابن الأثیر.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل السبط ابن الجوزی عن الشعبی شطرا منها.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:171

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل الشیخ المفید بروایه زینب بنت أمیر المؤمنین علیها السّلام شطرا منها.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل الشیخ الصدوق بروایه زینب بنت علی علیها السّلام شطرا منها.

خطبه الزهراء علیها السّلام بنقل ابن شهرآشوب شطرا منها.

نقل العلامه المجلسی هذه الخطبه عن الاحتجاج و شرحها ببیان أوفی.

کلام المولی محمد علی القراجه داغی الأنصاری فی الاحتجاجات و ما ذکر من أمر فدک و شرح خطبتها الغرّاء و حلّ غوامض العبارات و اللغات بأحسن ما یمکن، و ذکر مصادرها و أسانیدها و طرقها المتکاثره المتضافره.

کلام الکعبی فی تحکیم صدور الخطبه و أسانیده و جواب الإشکالات و النقض و الإبرام

فی ذلک و ما یتوهّم البعض من صدورها و وقوع بعض مقدماتها و ذکر متن الخطبه عن الاحتجاج.

ذکر ابن میثم شطرا من خطبه الزهراء علیها السّلام بعد ذکر کتاب أمیر المؤمنین علیه السّلام إلی عثمان بن حنیف.

کلام السید الأمین فی خطبتها الغرّاء و الجواب عن بعض علماء العامه فی طلب فاطمه علیها السّلام و کفّها بعد الطلب و غضبها علی غاصبها و ردّ قول أبی العیناء.

ذکر عبد الوهاب الکاشی شطرا کثیرا من خطبتها المنقوله خلفا عن سلف و رجوعها إلی أمیر المؤمنین علیه السّلام و الکلام بینهما.

کلام السید محمد کاظم القزوینی فی مقدمه خطبه الزهراء علیها السّلام فی سرّ مطالبه الزهراء علیها السّلام فدک و التحدی و الإصرار فیها و الجواب عن بعض المشاکل المتوهمه فی الأذهان.

کلام الإمام الصادق علیه السّلام فی ذکر انصراف فاطمه علیها السّلام من عند أبی بکر و کلامها لأمیر المؤمنین علیه السّلام و جوابه لها، دفع المجلسی الإشکال الذی یتوهّم من اعتراض فاطمه علیها السّلام مع عصمتها علیها السّلام و النقض و الإبرام و الاستدلال.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:172

قصیده عبد المنعم الفرطوسی فی قصه فدک و خطبه الزهراء علیها السّلام.

کلام المسعودی فی اختیار إمامه المفضول و کلام فاطمه علیها السّلام متمثّله عند قبر أبیها صلّی اللّه علیه و آله.

کلام ابن شهرآشوب فی مناقب الصالحات، منها فقره من خطبه فاطمه علیها السّلام.

کلام الشیخ الحر العاملی فی ادعاء فاطمه علیها السّلام من أبی بکر المیراث و النحله و سهم ذوی القربی و منع أبی بکر منها و خطبه فاطمه علیها السّلام و إنشاد الشعر و إظهار التظلّم و الشکوی.

کلام السید شرف الدین فی خطبه فاطمه علیها السّلام و احتجاجات الهاشمیین

و الصحابه و التابعین کسلمان و أبی ذر و عمار و المقداد و بریده و أبی الهیثم و سهل و عثمان ابنی حنیف و خزیمه و أبیّ و أبی أیوب و غیرهم.

کلام النمازی فی فصاحه خطبه فاطمه علیها السّلام و بلاغتها فی کلامها مع عائشه و فی شکایتها من أهل المدینه و کلماتها مع أمیر المؤمنین علیه السّلام حین انصرافها من المسجد.

کلام الزمخشری و الزبیدی و ابن المنظور و ابن الأثیر فی ماده لمّه بمعنی الجماعه.

کلام کمال السید فی کیفیه ورود الزهراء علیها السّلام فی المسجد و أنّتها و بکاء القوم.

قصیده السید المدرّسی فی قصه فدک و خطبه الزهراء علیها السّلام.

کلام الجاحظ فی سؤال و جواب فاطمه علیها السّلام مع أبی بکر و ردّ تنزیه أبی بکر.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:173

1
المتن:

عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمد، عن أبیه، عن جده علی بن الحسین، عن عمته زینب بنت أمیر المؤمنین علیهم السّلام، قالت:

لما أجمع أبو بکر علی منع فاطمه علیها السّلام فدکا و انصرف عاملها منها، لاثت خمارها، ثم أقبلت فی لمّه من حفدتها و نساء قومها، تطأ أذیالها، ما تخرم مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله حتی دخلت علی أبی بکر و قد حفل حوله المهاجرون و الأنصار.

فنیطت دونها ملاءه، فأنّت أنّه أجهش لها القوم بالبکاء. ثم أمهلت حتی هدأت فورتهم و سکنت روعتهم، افتتحت الکلام فقالت:

أبتدئ بالحمد لمن هو أولی بالحمد و المجد و الطول؛ الحمد للّه علی ما أنعم و له الشکر علی ما ألهم، و الثناء علی ما قدم من عموم نعم ابتدأها، و سبوغ آلاء أسداها، و إحسان متن والاها، جمّ عن الإحصاء عددها، و

نأی عن المجاراه أمدها، و تفاوت عن الإدراک أبدها، استدعی الشکور بإفضالها، و استحمد إلی الخلائق بأجزالها، و أمر بالندب إلی أمثالها.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:174

و أشهد أن لا إله إلا اللّه، کلمه جعل الإخلاص تأویلها، و ضمّن القلوب موصولها، و أبان فی الفکر معقولها؛ الممتنع من الأبصار رؤیته، و من الألسن صفته، و من الأوهام الإحاطه به.

ابتدع الأشیاء لا من شی ء کان قبله، و أنشأها بلا احتذاء مثله؛ وضعها لغیر فائده زادته إظهارا لقدرته، و تعبّدا لبریته، و إعزازا لأهل دعوته. ثم جعل الثواب علی طاعته، و وضع العقاب علی معصیته، زیاده لعباده عن نقمته، و حیاشه لهم إلی جنته.

و أشهد أن أبی محمدا عبده و رسوله؛ اختاره قبل أن یبعثه، و سمّاه قبل أن یستنجبه، إذ الخلائق فی الغیب مکنونه، و بسدّ الأوهام مصونه، و بنهایه العدم مقرونه، علما من اللّه فی غامض الأمور، و إحاطه من وراء حادثه الدهور، و معرفه بموقع المقدور.

ابتعثه اللّه إتماما لعلمه، و عزیمه علی إمضاء حکمه، فرأی الأمم فرقا فی أدیانها، عکّفا علی نیرانها، عابده لأوثانها، منکره للّه مع عرفانها؛ فأنار اللّه بمحمد صلّی اللّه علیه و آله ظلمها و فرّج عن القلوب شبهها، و جلا عن الأبصار غممها، و عن الأنفس عمهها.

ثم قبضه اللّه إلیه قبض رأفه و رحمه و اختیار، و رغبه لمحمد عن تعب هذه الدار، موضوعا عنه أعباء الأوزار، محفوه بالملائکه الأبرار و رضوان الرب الغفّار، و مجاوره الملک الجبار؛ أمینه علی الوحی و صفیّه و رضیّه و خیرته من خلقه و نجیّه؛ فعلیه الصلاه و السلام و رحمه اللّه و برکاته.

ثم التفتت إلی أهل المسجد فقالت للمهاجرین و الأنصار:

و أنتم

عباد اللّه نصب أمره و نهیه، و حمله دینه و وحیه، و أمناء اللّه علی أنفسکم، و بلغاؤه إلی الأمم؛ زعیم اللّه فیکم، و عهد قدم إلیکم.

و بقیه استخلفها علیکم؛ کتاب اللّه بینه بصائره، و آیه منکشفه سرائره و برهانه، متجلّیه ظواهره، مدیم للبریه استمامه، قائد إلی الرضوان أتباعه، مؤد إلی النجاه أشیاعه؛ فیه تبیان حجج اللّه المنیره، و مواعظه المکرّره، و عزائمه المفسّره، و محارمه المحذّره،

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:175

و أحکامه الکافیه، و بیّناته الجالیه، و فضائله المندبه، و رخصه الموهوبه، و رحمته، و شرائعه المکتوبه.

ففرض اللّه علیکم الإیمان تطهیرا لکم من الشرک، و الصلاه تنزیها لکم عن الکبر، و الزکاه تزییدا فی الرزق، و الصیام إثباتا للإخلاص، و الحجّ تشییدا للدین، و الحق تسکینا للقلوب و تمکینا للدین، و طاعتنا نظاما للمله، و إمامتنا لما للفرقه، و الجهاد عزّا للإسلام، و الصبر معونه علی الاستجابه، و الأمر بالمعروف مصلحه للعامه، و النهی عن المنکر تنزیها للدین، و البرّ بالوالدین وقایه من السخط، وصله الأرحام منماه للعدد و زیاده فی العمر، و القصاص حقنا للدماء، و الوفاء بالعهود تعرّضا للمغفره، و وفاء المکیال و المیزان تعبیرا للبخس و التطفیف، و اجتناب قذف المحصنه حجابا عن اللعنه، و التناهی عن شرب الخمور تنزیها عن الرجس، و مجانیه السرقه إیجابا للعفه، و أکل مال الیتیم و الاستیثار به إجاره من الظلم، و النهی عن الزنا تحصّنا عن المقت، و العدل فی الأحکام إیناسا للرعیه، و ترک و الجور فی الحکم إثباتا للوعید، و النهی عن الشرک إخلاصا له تعالی بالربوبیه.

فاتقوا اللّه حق تقاته، و لا تموتنّ إلا و أنتم مسلمون، و لا تتولّوا مدبرین،

و أطیعوه فیما أمرکم و نهاکم؛ ف «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ». «1»

فاحمدوا اللّه الذی بنوره و عظمته ابتغی من فی السماوات و من فی الأرض إلیه الوسیله؛ فنحن وسیلته فی خلقه، و نحن آل رسوله صلّی اللّه علیه و آله، و نحن حجه غیبه، و ورثه أنبیائه.

ثم قالت: أنا فاطمه و أبی محمد صلّی اللّه علیه و آله؛ أقولها عودا علی بدء، و ما أقولها إذ أقول سرفا و لا شططا؛ «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ». «2» إن تعزّوه تجدوه أبی دون نسائکم و أخا ابن عمی دون رجالکم؛ تبلغ النذاره صادعا بالرساله، ناکبا عن سنن المشرکین، ضاربا لأثباجهم، آخذا بأکظامهم، داعیا إلی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه.

______________________________

(1). سوره الفاطر: الآیه 28.

(2). سوره التوبه: الآیه 128.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:176

یجذّ الأصنام و ینکت الهام، و حتی انهزم الجمع و ولّوا الدبر، و حتی تفرّی اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و هدأت فوره الکفر، و خرست شقاشق الشیطان، و فهتم بکلمه الإخلاص، «وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ». «1»

فأنقذکم منها نبیه صلّی اللّه علیه و آله؛ تعبدون الأصنام، و تستقسمون بالأزلام، مذقه الشارب، و نهزه الطامع، و قبسه العجلان، و موطئ الأقدام؛ تشربون الرنق، و تقتاتون القدد، أذلّه خاشعین؛ تخافون أن یتخطّفکم الناس من حولکم. فأنقذکم به بعد اللتیا و اللتی و بعد ما منی ببهم الرجال و ذؤبان العرب؛ «کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ» «2»، و کلّما نجم قرن الضلاله أو فغرت فاغره للمشرکین قذف أخاه فی لهواتها، فلا ینکفئ حتی یطأ

صماخها بأخمصه، و یخمد لهبها بحدّه؛ مکدودا فی ذات اللّه، قریبا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، سیدا فی أولیاء اللّه و أنتم فی بلهنیه آمنون، وادعون فرحون؛ تتوکّفون الأخبار، و تنکصون عند النزال علی الأعقاب، حتی أقام اللّه بمحمد صلّی اللّه علیه و آله عمود الدین.

و لما اختار له اللّه عز و جل دار أنبیائه و مأوی أصفیائه، ظهرت حسیکه النفاق و سمل جلباب الدین و أخلق ثوبه و نحل عظمه و أودت رمّته، و ظهر نابغ، و نبغ خامل، و نطق کاظم، و هدر فنیق الباطل.

یخطر فی عرصاتکم، و اطّلع الشیطان رأسه من مغرزه، صارخا بکم. فألفاکم غضابا فحطمتم غیر إبلکم و أوردتموها غیر شربکم بدارا.

زعمتم خوف الفتنه؟ «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا، وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «3» هذا و العهد قریب و الکلم رحیب و الجراح لمّا یندمل.

فهیهات منکم و أین بکم و أنّی تؤفکون؟ و کتاب اللّه بین أظهرکم؛ زواجره لائحه، و أوامره لامحه، و دلائله واضحه، و أعلامه بیّنه، و قد خالفتموه رغبه عنه. ف «بِئْسَ

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 103.

(2). سوره المائده: الآیه 64.

(3). سوره التوبه: الآیه 49.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:177

لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا». «1»

ثم لم تریثوا شعثها إلا ریث أن تسکن نفرتها و یسلس قیادها؛ تسرّون حسوا بارتغاء، أو نصبر منکم علی مثل حزّ المدی، و زعمتم أن لا أرث لنا. أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ تبغون «2» وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ». «3»

أیها معشر المسلمین! أ أبتزّ إرث أبی؟! یا ابن أبی قحافه؟ أبی اللّه أن ترث أباک

و لا أرث أبی؟ لقد جئت شیئا فریا!

جرأه منکم علی قطیعه الرحم و نکث العهد؛ فعلی عمد ترکتم کتاب اللّه بین أظهرکم و نبذتموه، إذ یقول: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «4»، و فیما قصّ من خبر یحیی و زکریا إذ یقول: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا» «5»، و قال عز و جل: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» «6»، و قال تعالی: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ». «7»

زعمتم أن لا حظّ لی و لا أرث من أبی؟ أ فخصّکم اللّه بآیه أخرج أبی منها أم تقولون أهل ملتین لا یتوارثان؟ أو لست أنا و أبی من مله واحده؟ أم أنتم بخصوص القرآن و عمومه أعلم ممن جاء به؟

فدونکموها مرحوله مزمومه، تلقاکم یوم حشرکم، فنعم الحکم اللّه و نعم الخصیم محمد صلّی اللّه علیه و آله و الموعد القیامه، و عما قلیل تؤفکون و عند الساعه ما تخسرون، و لکل نبأ مستقرّ، و سوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه و یحلّ علیه عذاب مقیم.

______________________________

(1). سوره للکهف: الآیه 50.

(2). سوره المائده: الآیه 50.

(3). سوره آل عمران: الآیه 85.

(4). سوره النمل: الآیه 16.

(5). سوره مریم: الآیه 6.

(6). سوره النساء: الآیه 11.

(7). سوره البقره: الآیه 180.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:178

ثم التفتت إلی قبر أبیها و تمثّلت بأبیات صفیه بنت عبد المطلب:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اجتثّ أهلک مذ غیّبت و اغتصبوا

أبدت رجال لنا فحوی صدورهم لما نأیت و حالت بیننا الکثب

تهجّمتنا لیال و استخفّ بنادهر فقد أدرکوا منا الذی طلبوا

قد کنت للخلق نورا

یستضاء به علیک تنزل من ذی العزه الکتب

و کان جبریل بالآیات یؤنسنافغاب عنا فکل الخیر محتجب فقال أبو بکر: صدقت یا بنت رسول اللّه، لقد کان أبوک بالمؤمنین رءوفا رحیما و علی الکافرین عذابا ألیما، و کان و اللّه إذا نسبناه وجدناه أباک دون النساء، و أخا ابن عمک دون الرجال؛ آثره علی کل حمیم و ساعده علی الأمر العظیم، و أنتم عتره نبی اللّه الطیبون، و خیرته المنتجبون علی طریق الجنه أدلّتنا، و أبواب الخیر لسالکینا.

فأما ما سألت، فلک ما جعله أبوک و أنا مصدّق قولک، لا أظلم حقک.

و أما ما ذکرت من المیراث، فإن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث.

فقالت فاطمه علیها السّلام: یا سبحان اللّه! ما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال مخالفا و لا عن حکمه صادفا؛ فلقد کان یلتقط أثره و یقتفی سیره. أ فتجمعون إلی الظلامه الشنعاء و الغلبه الدهیاء، اعتلالا بالکذب علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و إضافه الحیف إلیه؛ و لا عجب إن کان ذلک منکم و فی حیاته ما بغیتم له الغوائل، و ترقّبتم به الدوائر.

هذا کتاب اللّه حکم عدل و قائل فصل عن بعض أنبیائه إذ قال: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «1»، و فصّل فی بریته المیراث مما فرض من حظّ الذکور و الأناث. فلم سوّلت لکم أنفسکم أمرا؟ فصبر جمیل و اللّه المستعان علی ما تصفون.

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:179

قد زعمت أن النبوه لا تورّث و إنما یورّث ما دونها! فما لی أمنع إرث أبی؟ أ أنزل اللّه فی کتابه: إلا فاطمه بنت محمد؟

فدلّنی علیه أقنع به.

فقال أبو بکر لها: یا بنت رسول اللّه! أنت عین الحجه و منطق الحکمه، لا أدلی بجوابک و لا أدفعک عن صوابک، لکن المسلمون بینی و بینک؛ فهم قلّدونی ما تقلّدت و آتونی ما أخذت و ما ترکت.

فقالت فاطمه علیها السّلام لمن بحضرته: أ تجتمعون إلی المقبل بالباطل و الفعل الخاسر؛ لبئس ما اعتاض المسلمون؛ و ما یسمع الصمّ الدعاء إذا ولّوا مدبرین.

أما و اللّه لتجدنّ محملها ثقیلا و عبأها وبیلا إذا کشف لکم الغطاء، فحینئذ لات حین مناص، و بدأ لکم من اللّه ما کنتم تحذرون.

قالوا: و لم یکن الرجل حاضرا. فکتب لها أبو بکر کتابا إلی عامله بردّ فدک.

فأخرجته فی یدها و استقبلها عمر، فأخذه منها و تفل فیه و مزّقه و قال: لقد خرف ابن أبی قحافه و ظلم. فقالت له: ما لک لا أمهلک اللّه تعالی و قتلک و مزّق بطنک، و أتت من فورها ذلک الأنصار فقالت:

معشر النقیبه و حصنه الإسلام! ما هذه الغمیزه فی حقی و السنه عن ظلامتی؟ أ ما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أمر بحفظ المرء فی ولده؟ فسرعان ما أحدثتم و عجلان ذا إهاله! أ تقولون مات محمد صلّی اللّه علیه و آله؟ فخطب جلیل استوسع وهیه، و استهتر فتقه، و فقد راتقه، فأظلمت الأرض لغیبته، و اکتأب خیره اللّه لمصیبته، و أکدت الآمال، و خشعت الجبال و أضیع الحریم، و أزیلت الحرمه بموت محمد صلّی اللّه علیه و آله.

فتلک نازله أعلن بها کتاب اللّه هتافا هتافا، و لقبل ما خلت به أنبیاء اللّه و رسله، «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ ..». «1»

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 144.

الموسوعه الکبری

عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:180

أ بنی قیله! أ أهضم تراث أبی و أنتم بمرأی و مسمع؟ تلبسکم الدعوه و یشملکم الجبن؟ و فیکم العده و العدد، و لکم الدار و الخیره، و أنتم أنجبته التی امتحن، و نحلته التی انتحل، و خیرته التی انتخب لنا أهل البیت.

فنابذتم فینا العرب، و ناهضتم الأمم، و کافحتم البهم؛ لا نبرح و تبرحون، و نأمرکم فتأتمرون، حتی دارت بنا و بکم رحی الإسلام، و درّ حلب البلاد، و خضعت بغوه الشرک، و هدأت روعه الهرج، و بلغت نار الحرب، و استوسق نظام الدین.

فأنّی جرتم بعد البیان و نکصتم بعد الإقدام عن قوم نکثوا أیمانهم و همّوا- الآیه- أ لا أری و اللّه إن أخلدتم إلی الخفض و رکنتم إلی الدعه، فحجتم الذی استرعیتم و رسعتم ما است «1» رعیتم.

ألا «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ ...». «2»

ألا و قد قلت الذی قلت علی معرفه منی بالخذله التی خامرتکم، و لکنها فیضه النفس و نفأه الغیظ وبئه الصدر و معذره الحجه، فدونکم فاحتقبوها دبره الظهر، ناقیه الخضا «3»، باقیه العار.

موسومه «4» بشنار الأبد موصوله بنار اللّه المؤصده- الآیه-. فبعین اللّه ما تفعلون! «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» «5»، و أنا ابنه نذیر لکم بین یدی عذاب شدید فاعملوا إنا عاملون و انتظروا إنا منتظرون. و سیعلم الکفار لمن عقبی الدار؛ «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» «6»، «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ» «7»، «وَ مَنْ یَعْمَلْ

______________________________

(1). هکذا فی المصدر و فی وفاه الصدیقه للمقرم: و لفظتم الذی سوغتم.

(2). سوره

إبراهیم: الآیه 9.

(3). هکذا فی المصدر و فی وفاه الصدیقه: تاقیه الخف.

(4). فی وفاه الصدیقه: مسمومه بشنار الأبد.

(5). سوره الشعراء: الآیه 227.

(6). سوره التوبه: الآیه 105.

(7). سوره الإسراء: الآیه 13.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:181

مِثْقالَ ذَرَّهٍ ...» «1»، و کل الأمر قد قصر.

ثم ولّت، فتبعها رافع بن رفاعه الزرقی، فقال لها: یا سیده النساء، لو کان أبو الحسن تکلّم فی هذا الأمر و ذکر للناس قبل أن یجری هذا العقد، ما عدلنا به أحدا.

فقالت: یردنها إلیک عنی، فما جعل اللّه لأحد بعد غدیر خم من حجه و لا عذر.

قال: فلم یر باک و باکیه کان أکثر من ذلک الیوم؛ ارتجّت المدینه و هاج الناس و ارتفعت الأصوات.

فلما بلغ ذلک أبا بکر قال لعمر: تربت یداک، ما کان علیک لو ترکتنی؛ فربما فات الخرق و رتقت الفتق. أ لم یکن ذلک بنا أحق؟ فقال الرجل: قد کان فی ذلک تضعیف سلطانک و توهین کافّتک، و ما أشفقت إلا علیک. قال: ویلک! فکیف بابنه محمد و قد علم الناس ما تدعو إلیه و ما نحن من الغدر علیه. فقال: هل هی إلا غمره انجلت و ساعه انقضت، و کأن ما قد کان لم یکن:

ما قد مضی مما مضی کما مضی و ما مضی مما مضی قد انقضی أقم الصلاه و آت الزکاه و أمر بالمعروف و انه عن المنکر و وفّر الفی ء وصل القرابه، فإن اللّه یقول: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ» «2»، و یقول: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ ...» «3»، و یقول: «وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً ...» «4»، ذنب واحد فی حسنات کثیره قلّدنی ما یکون من ذلک.

فضرب بیده علی کتف عمر و

قال: ربّ کربه فرّجتها یا عمر. ثم نادی الصلاه جامعه، فاجتمع الناس و صعد المنبر، فحمد اللّه و أثنی علیه ثم قال:

______________________________

(1). سوره الزلزله: الآیه 8.

(2). سوره هود: الآیه 14.

(3). سوره الرعد: الآیه 39.

(4). سوره آل عمران: الآیه 135.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:182

أیها الناس! ما هذه الرعه و مع کل قاله أمنیه؟ أین کانت هذه الأمانی فی عهد نبیکم؟

فمن سمع فلیقل و من شهد فلیتکلّم. کلّا، بل هو ثعاله شهیده ذنبه؛ لعنه اللّه و قد لعنه رسوله مرات.

بکل أمنیه یقول کروها جذعه ابتغاء الفتنه من بعد ما هرمت، کأم طحال؛ أحبّ أهلها الغوی. ألا لو شئت أن أقول لقلت و لو تکلّمت لبحت، و إنی ساکت ما ترکت. یستعینون بالصبیه، و یستنهضون النساء؟ و قد بلغنی یا معشر الأنصار مقاله سفهائکم، فو اللّه إن أحق الناس بلزوم عهد رسول اللّه لأنتم؛ لقد جاءکم الرسول فاویتم و نصرتم و أنتم الیوم أحق من لزم عهده، و مع ذلک فاغدوا علی أعطیاتکم. فإنی لست کاشفا قناعا و لا باسطا ذراعا و لا لسانا إلا علی من استحق ذلک، و السلام.

قال: فأطلعت أم سلمه رأسها من بابها و قالت: أ لمثل فاطمه علیها السّلام یقال هذه، و هی الحوراء بین الإنس و الإنس للنفس؛ ربّیت فی حجور الأنبیاء، و تداولتها أیدی الملائکه، و نمت فی المغارس الطاهرات؛ نشأت خیر منشأ، و ربّیت خیر مربّی. أ تزعمون أن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله حرّم علیها میراثه و لم یعلمها و قد قال اللّه له: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» «1»، أ فأنذرها؟

و جاءت تطلبه و هی خیره النسوان و أم ساده الشبان و عدیله مریم ابنه

عمران و حلیله لیث الأقران. تمّت بأبیها رسالات ربه، فو اللّه لقد کان یشفق علیها من الحر و القر فیوسدها یمینه و یدثرها شماله رویدا، فرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بمرأی لأعینکم و علی اللّه تردّون؛ فواها لکم و سوف تعلمون.

قال: فحرّمت أم سلمه تلک السنه عطاءها، و رجعت فاطمه علیها السّلام إلی منزلها، فشکت.

قال أبو جعفر: نظرت فی جمیع الروایات، فلم أجد فیها أتمّ شرح و أبلغ فی الإلزام و أوکد فی الحجه من هذه الروایه، و نظرت إلی روایه عبد الرحمن بن کثیر، فوجدته زاد فی هذا الموضع: أنسیتم قول رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و بدأ بالولایه: «أنت منی بمنزله هارون من

______________________________

(1). سوره الشعراء: الآیه 214.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:183

موسی»، و قوله: «إنی تارک فیکم الثقلین»؟ ما أسرع ما أحدثتم و أعجل ما نکثتم. و هو فی بقیه الحدیث علی السیاقه.

المصادر:

1. دلائل الإمامه للطبری: ص 30.

2. علل الشرائع: ص 248 ح 2، شطرا منها.

3. علل الشرائع: ص 248 ح 3، شطرا منها.

4. علل الشرائع: ص 249 ح 4، شطرا منها.

5. بحار الأنوار: ج 6 ص 107 ح 1، عن العلل، شطرا منه.

6. بحار الأنوار: ج 6 ص 108، بسند آخر، عن العلل، شطرا منه.

7. بحار الأنوار: ج 29 ص 218 ح 3، عن العلل.

8. بحار الأنوار: ج 29 ص 218 ح 4، عن العلل.

9. بحار الأنوار: ج 29 ص 219 ح 5، عن العلل.

10. تذکره الحمدونیه لابن حمدون: ج 6 ص 255 ح 628، بتفاوت یسیر فی بعض الألفاظ.

11. الفاضل فی صفه الأب الکامل: ص 210، بتفاوت یسیر و نقیصه فیه.

12. بحار الأنوار: ج 89

ص 13 ح 5، شطرا منه، عن العلل.

13. بحار الأنوار: ج 93 ص 368 ح 47، عن العلل.

14. إحقاق الحق: ج 19 ص 163، عن أهل البیت علیهم السّلام.

15. أهل البیت علیهم السّلام لتوفیق أبی علم: ص 88، علی ما فی الإحقاق.

16. مسند فاطمه الزهراء علیها السّلام للإسلامی: ص 133، عن الدلائل.

17. وفاه الصدیقه الزهراء علیها السّلام للمقرّم: ص 83.

18. الزهراء علیها السّلام فی السنه و التاریخ و الأدب: ج 2 ص 522.

19. أعیان النساء عبر العصور المختلفه: ص 429.

20. أعلام النساء المؤمنات لمحمد الحسون: ص 556، عن الاحتجاج.

الأسانید:

1. فی دلائل الإمامه: حدثنی أبو الفضل محمد بن عبد اللّه، قال حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید الهمدانی، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عثمان بن سعید الزیات، قال حدثنا محمد بن الحسین العضبانی، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن نصر البزنطی، عن السکونی، عن أبان بن عثمان الأحمر، عن أبان بن تغلب الربعی، عن

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:184

عکرمه، عن ابن عباس، قال: لما بلغ فاطمه علیها السّلام إجماع أبی بکر علی منع فدک.

2. دلائل الإمامه: و أخبرنی أبو الحسین محمد بن هارون بن موسی التلّعکبریّ، قال:

حدثنا أبی، قال: حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید الهمدانی، قال: حدثنی محمد بن المفضل بن إبراهیم بن المفضل بن قیس الأشعری، قال: حدثنا علی بن حسان، عن عمه عبد الرحمن بن کثیر، عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمد، عن أبیه، عن جده علی بن الحسین، عن عمته زینب بنت أمیر المؤمنین علیهم السّلام، قالت: لما أجمع أبو بکر علی منع فاطمه علیها السّلام فدکا.

3. دلائل الإمامه: قال أبو العباس: و حدثنا

محمد بن المفضل بن إبراهیم الأشعری، قال: حدثنی أبی، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عمرو بن عثمان الجعفی، قال: حدثنی أبی، عن جعفر بن محمد، عن أبیه، عن جده علی بن الحسین، عن عمته زینب بنت أمیر المؤمنین علیهم السّلام و غیر واحد: أن فاطمه علیها السّلام لما أجمع أبو بکر علی منعها فدکا.

4. دلائل الإمامه: و حدثنی القاضی أبو إسحاق إبراهیم بن مخلّد بن جعفر بن سهل بن حمران الدقاق، قال: حدّثتنی أم الفضل خدیجه بنت محمد بن أحمد بن أبی الثلج، قالت:

حدثنا أبو عبد اللّه محمد بن أحمد الصفوانی، قال: حدثنا أبو أحمد عبد العزیز بن یحیی الجلودی البصری، قال: حدثنا محمد بن زکریا، قال: حدثنا جعفر بن عماره الکندی، قال: حدثنی أبی، عن الحسن بن صالح بن حی، قال: (و ما رأت عینای مثله) قال: حدثنی رجلان من بنی هاشم، عن زینب بنت علی، قالت: لما بلغ فاطمه علیها السّلام إجماع أبی بکر علی منع فدک و انصراف وکیلها عنها، لاثت خمارها ....

5. دلائل الإمامه: قال الصفوانی: و حدثنی محمد بن محمد بن یزید مولی بنی هاشم، قال: حدثنی عبد اللّه بن محمد بن سلیمان بن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن، عن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن، عن جماعه من أهله، و ذکر الحدیث.

6. دلائل الإمامه: قال الصفوانی: و حدثنی أبی، عن عثمان، قال: حدثنا نائل بن نجیح، عن عمرو بن شمر، عن جابر الجعفی، عن أبی جعفر، عن آبائه علیهم السّلام، و ذکر الحدیث.

قال الصفوانی: و حدثنا عبد اللّه بن ضحاک، قال: حدثنا هشام بن محمد، عن أبیه ابن عوّانه.

قال الصفوانی: و حدثنا ابن عائشه ببعضه.

7. دلائل الإمامه:

و حدثنا العباس بن بکار، قال: حدثنا حرب بن میمون، عن زید بن علی، عن آبائه علیهم السّلام، قالوا.

8. فی علل الشرائع: حدثنا موسی بن المتوکل، قال: حدثنا علی بن الحسین السعدآبادی، عن أحمد بن أبی عبد اللّه البرقی، عن إسماعیل بن مهران، عن أحمد بن محمد بن جابر، عن زینب بنت علی علیها السّلام، قالت: قالت فاطمه علیها السّلام.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:185

9. فی علل الشرائع: أخبرنی علی بن حاتم، قال: حدثنا محمد بن أسلم، قال: حدثنی عبد الجلیل الباقلانی، قال: حدثنی الحسن بن موسی الخشاب، قال: حدثنی عبد اللّه بن محمد العلوی، عن رجال من أهل بیته، عن زینب بنت علی علیها السّلام، عن فاطمه علیها السّلام.

10. فی علل الشرائع: أخبرنی علی بن حاتم أیضا، قال: حدثنی محمد بن أبی عمیر، قال: حدثنی محمد بن عماره، قال: حدثنی محمد بن إبراهیم المصری، قال: حدثنی هارون بن یحیی الناشب، قال: حدثنا عبید اللّه بن موسی العبیسی، عن عبید اللّه بن موسی العمری، عن حفص الأحمر، عن زید بن علی، عن عمته زینب بنت علی علیها السّلام، عن فاطمه علیها السّلام.

2
المتن:

عن زید بن علی، عن عمته زینب بنت الحسین «1» علیها السّلام، قالت:

لما بلغ فاطمه علیها السّلام إجماع أبی بکر علی منعها فدک، لاثت خمارها و خرجت فی حشده نسائها و لمّه من قومها، تجرّ أذراعها، ما تخرم من مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله شیئا حتی وقفت علی أبی بکر و هو فی حشد من المهاجرین و الأنصار.

فأنت أنّه أجهش لها القوم بالبکاء. فلما سکنت فورتهم قالت: أبدأ بحمد اللّه. ثم أسبلت بینها و بینهم سجفا، ثم قالت:

الحمد للّه

علی ما أنعم، و له الشکر علی ما ألهم، و الثناء بما قدّم من عموم نعم ابتدأها، و سبوغ آلاء أسداها، و إحسان منن والاها؛ جمّ عن الإحصاء عددها، و نأی عن المجازاه أمدها، و تفاوت عن الإدراک آمالها، و استثن الشکر بفضائلها، و استحمد إلی الخلائق بأجزالها، و ثنی بالندب إلی أمثالها.

و أشهد أن لا إله إلا اللّه؛ کلمه جعل الإخلاص تأویلها، و ضمّن القلوب موصولها، و أنّی فی الفکره معقولها؛ الممتنع من الأبصار رؤیته، و من الأوهام الإحاطه به. ابتدع

______________________________

(1). سیأتی رفع هذا الاشتباه فی أسناء الخطبه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:186

الأشیاء لا من شی ء قبله، و احتذاها بلا مثال، لغیر فائده زادته إلا إظهارا لقدرته، و تعبدا لبریته، و إعزازا لدعوته.

ثم جعل الثواب علی طاعته، و العقاب علی معصیته، زیاده لعباده عن نقمته، و جیاشا لهم إلی جنته.

و أشهد أن أبی محمدا صلّی اللّه علیه و آله عبده و رسوله؛ اختاره قبل أن یجتبله، و اصطفاه قبل أن ابتعثه، و سمّاه قبل أن استنجبه، إذا الخلائق بالغیوب مکنونه، و بستر الأهاویل مصونه، و بنهایه العدم مقرونه؛ علما من اللّه عز و جل بمآئل الأمور، و إحاطه بحوادث الدهور، و معرفه بمواضع المقدور.

ابتعثه اللّه تعالی عز و جل إتماما لأمره، و عزیمه علی إمضاء حکمه. فرأی الأمم فرقا فی أدیانها، عکّفا علی نیرانها، عابده لأوثانها، منکره للّه مع عرفانها. فأنار اللّه عز و جل بمحمد صلّی اللّه علیه و آله ظلمها، و فرّج عن القلوب بهمها، و جلی عن الأبصار غمها.

ثم قبض اللّه نبیه صلّی اللّه علیه و آله قبض رأفه و اختیار، رغبه بأبی عن هذه الدار، موضوع عنه العب ء و

الأوزار، محتف بالملائکه الأبرار، و مجاوره الملک الجبار، و رضوان الرب الغفار؛ صلی اللّه علی محمد نبی الرحمه و أمینه علی وحیه وصفیه من الخلائق و رضیه و رحمه اللّه و برکاته.

ثم أنتم عباد اللّه! (ترید أهل المجلس) نصب أمر اللّه و نهیه، و حمله دینه و وحیه، و أمناء اللّه علی أنفسکم، و بلغاؤه إلی الأمم؛ زعمتم حقا لکم اللّه فیکم عهد قدمه إلیکم؟

و نحن بقیه استخلفنا علیکم، و معنا کتاب اللّه؛ بیّنه بصائره، و آی فینا منکشفه سرائره، و برهان منجلیه ظواهره، مدیم البریه اسماعه، قائد إلی الرضوان أتباعه، مؤدّ إلی النجاه استماعه؛ فیه بیان حجج اللّه المنوره، و عزائمه المفسّره، و محارمه المحذّره، و تبیانه الجالیه، و جمله الکافیه، و فضائله المندوبه، و رخصه الموهوبه، و شرائعه المکتوبه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:187

ففرض اللّه الإیمان تطهیرا لکم من الشرک، و الصلاه تنزیها عن الکبر، و الصیام تثبیتا للإخلاص، و الزکاه تزییدا فی الرزق، و الحجّ تسلیه للدین، و العدل تنسّکا للقلوب، و طاعتنا نظاما، و إمامتنا أمنا من الفرقه، و حبنا عزّا للإسلام، و الصبر منجاه، و القصاص حقنا للدماء، و الوفاء بالنذر تعرّضا للمغفره، و توفیه المکاییل و الموازین تعبیرا للنحسه، و النهی عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس، و قذف المحصنات اجتنابا للعنه، و ترک السرق إیجابا للعفه، و حرّم اللّه عز و جل الشرک إخلاصا بالربوبیه.

فاتقوا اللّه حق تقاته و لا تموتنّ إلا و أنتم مسلمون، و أطیعوه فیما أمرکم به و نهاکم عنه، فإنه «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ». «1»

ثم قالت: أیها الناس! أنا فاطمه و أبی محمد صلّی اللّه علیه و آله؛ أقولها عودا علی

بدء. «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ» «2»، ثم ساق الکلام علی ما رواه زید بن علی فی روایه أبیه. ثم قالت فی متصل کلامها:

أ فعلی محمد ترکتم کتاب اللّه و نبذتموه وراء ظهورکم؟ إذ یقول اللّه تبارک و تعالی:

«وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «3»، و قال اللّه عز و جل فیما قصّ من خبر یحیی بن زکریا: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «4»، و قال عز ذکره: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» «5»، و قال: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» «6»، و قال: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ» «7»، و زعمتم أن لا حقّ و لا إرث لی من أبی و لا رحم بیننا؟! أ فخصّکم اللّه بآیه أخرج نبیه صلّی اللّه علیه و آله منها، أم تقولون أهل ملتین لا یتوارثون؟ أو لست أنا و أبی من أهل مله واحده؟ لعلکم أعلم

______________________________

(1). سوره فاطر: الآیه 28.

(2). سوره التوبه: الآیه 128.

(3). سوره النمل: الآیه 16.

(4). سوره مریم: الآیه 6.

(5). سوره الأنفال: الآیه 75.

(6). سوره النساء: الآیه 11.

(7). سوره البقره: الآیه 180.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:188

بخصوص القرآن و عمومه من النبی صلّی اللّه علیه و آله؟ «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»؟ «1» أ أغلب علی إرثی جورا و ظلما؟ «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ». «2»

و ذکر أنها لما فرغت من کلام أبی بکر و المهاجرین، عدلت إلی مجلس الأنصار فقالت:

معشر البقیه و أعضاد المله و حصون الإسلام! ما هذه الغمیره فی حقی و السنه عن ظلامتی؟

أ ما قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «المرء یحفظ فی ولده»؟ سرعان ما أجدبتم فأکدیتم، و عجلان ذا إهانه تقولون: مات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله! فخطب جلیل استوسع وهیه، و استنهر فتقه، و بعد وقته، و أظلمت الأرض لغیبته، و اکتأبت خیره اللّه لمصیبته، و خشعت الجبال، و أکدت الآمال، و أضیع الحریم، و أذیلت الحرمه عند مماته صلّی اللّه علیه و آله، و تلک نازل علینا بها کتاب اللّه فی أفنیتکم فی ممساکم و مصبحکم؛ یهتف بها فی أسماعکم، و قبله حلّت بأنبیاء اللّه عز و جل و رسله؛ «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ». «3»

أیها بنی قیله! أ أهضم تراث أبیه «4» و أنتم بمرأی و مسمع؟ تلبسکم الدعوه، و تمثّلکم الحیره، و فیکم العدد و العده، و لکم الدار، و عندکم الجنن، و أنتم الألی «5» نخبه اللّه التی انتخب لدینه، و أنصار رسوله صلّی اللّه علیه و آله، و أهل الإسلام، و الخیره التی اختار لنا أهل البیت.

فبادیتم العرب، و ناهضتم الأمم، و کافحتم البهم؛ لا نبرح نأمرکم و تأمرون حتی دارت لکم بنا رحی الإسلام، و درّ حلب الأنام، و خضعت نعره الشرک، و باخت نیران الحرب، و هدأت دعوه الهرج، و استوسق نظام الدین.

______________________________

(1). سوره البقره: الآیه 50.

(2). سوره الشعراء: الآیه 227.

(3). سوره آل عمران: الآیه 144.

(4). الظاهر أن الهاء زائده کما فی النسخ.

(5). کذا فی المصدر.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:189

فأنی حرتم بعد البیان، و نکصتم

بعد الإقدام، و أسررتم بعد الإعلان لقوم نکثوا أیمانهم تخشونهم «فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» «1»، إلا قد رأی أن أخلدتم إلی الخفض، و رکنتم إلی الدعه.

فعجتم عن الدین، و بحجتم الذی وعیتم، و دسعتم الذی سوّغتم؛ «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ». «2» ألا و قد قلت الذی قلته علی معرفه منی بالخذلان الذی خامر صدورکم و استشعرته قلوبکم، و لکن قلته فیضه النفس، و نفثه الغیظ، و بثّه الصدر، و معذره الحجه.

فدونکموها فاحتقبوها مدبره الظهر، ناکبه الحق، باقیه العار، موسومه بشنار الأبد، موصوله بنار اللّه الموقده، «الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ». «3» فبعین اللّه ما تفعلون، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» «4»، و أنا ابنه نذیر لکم، بین یدی عذاب شدید؛ فاعملوا إنا عاملون و انتظروا إنا منتظرون.

قال أبو الفضل: و قد ذکر قوم أن أبا العیناء ادعی هذا الکلام، و قد رواه قوم و صحّحوه و کتبناه علی ما فیه.

و حدثنی عبد اللّه بن أحمد العبدی، عن حسین بن علوان، عن عطیه العوفی، أنه سمع أبا بکر یومئذ یقول لفاطمه علیها السّلام: یا بنه رسول اللّه! لقد کان [ابوک] صلّی اللّه علیه و آله بالمؤمنین رءوفا رحیما و علی الکافرین عذابا ألیما، و إذا عزوناه کان أباک دون النساء و أخا ابن عمک دون الرجال؛ آثره علی کل حمیم و ساعده علی الأمر العظیم؛ لا یحبکم إلا العظیم السعاده و لا یبغضکم إلا الردی ء الولاده، و أنتم عتره اللّه الطیبون، و خیره اللّه المنتخبون؛ علی الآخره أدلّتنا، و باب الجنه لسالکنا.

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 13.

(2). سوره إبراهیم: الآیه 8.

(3). سوره الهمزه: الآیه 7.

(4).

سوره الشعراء: الآیه 227.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:190

و أما منعک ما سألت فلا ذلک لی، و أما فدک و ما جعل لک أبوک فإن منعتک فأنا ظالم، و أما المیراث فقد تعلمین أنه صلّی اللّه علیه و آله قال: لا نورّث، ما أبقیناه صدقه.

قالت إن اللّه یقول عن نبی من أنبیائه: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «1»، و قال: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ». «2» فهذان نبیان، و قد علمت أن النبوه لا تورث و إنما یورث ما دونها. فما لی أمنع أرث أبی؟ أ أنزل اللّه فی الکتاب: إلا فاطمه بنت محمد؟! فتدلّنی علیه فأقنع به.

فقال: یا بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، أنت عین الحجه و منطق الرساله، لا یدلی بجوابک و لا أدفعک عن صوابک، و لکن هذا أبو الحسن بینی و بینک، هو الذی أخبرنی بما تفقدت و أنبأنی بما أخذت و ترکت.

قالت: فإن یکن ذلک کذلک، فصبرا لمرّ الحق و الحمد للّه إله الخلق.

قال أبو الفضل: ما وجدت هذا الحدیث علی التمام إلا عند أبی حفان.

المصادر:

1. بلاغات النساء: ص 26.

2. إحقاق الحق: ج 10 ص 296، عن بلاغات النساء.

3. عوالم العلوم: ج 11 ص 692 ح 3، عن بلاغات النساء.

4. بحار الأنوار: ج 29 ص 239 ح 9، عن بلاغات النساء.

5. أنوار الیقین فی إمامه أمیر المؤمنین علیه السّلام للحسنی الیمنی (مخطوط): ص 276، باختلاف و زیاده و نقیصه.

6. مسند فاطمه الزهراء علیها السّلام للإسلامی: ص 132، عن بلاغات النساء، شطرا قلیلا منها.

الأسانید:

1. فی بلاغات النساء: حدثنی جعفر بن محمد- رجل من أهل دیار مصر لقیته بالرافقه-، قال: حدثنی أبی، قال: أخبرنا موسی بن عیسی، قال: أخبرنا عبد اللّه بن یونس،

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

(2). سوره النمل: الآیه 16.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:191

قال: أخبرنا الأحمر، عن زید بن علی، عن عمته زینب بنت الحسین. «1»

2. فی أنوار الیقین: حدثنا أبو زرعه أحمد بن محمد بن موسی الفارسی، قال: حدثنا القاسم بن محمد بن صعب الکوفی، قال: حدثنی أبی، قال: حدثنی یحیی بن الحسین بن زید بن علی، عن أبیه، عن جده، عن عمته زینب علیهم السّلام.

3
المتن:

قال أبو الفضل «2»:

ذکرت لأبی الحسین زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب کلام فاطمه علیها السّلام عند منع أبی بکر إیاها فدک و قلت له: إن هؤلاء یزعمون أنه مصنوع و أنه من کلام أبی العیناء «الخبر منسوق البلاغه علی الکلام»!؟

فقال لی: رأیت مشایخ آل أبی طالب یروونه عن آبائهم و یعلّمونه أبناءهم، و قد حدّثنیه أبی، عن جدی، یبلغ به فاطمه علیها السّلام علی هذه الحکایه، و رواه مشایخ الشیعه و تدارسوه بینهم قبل أن یولد جد أبی العیناء، و قد حدّث به الحسن بن علوان، عن عطیه العوفی، أنه سمع عبد اللّه بن الحسن یذکره عن أبیه.

ثم قال أبو الحسین: و کیف یذکر هذا من کلام فاطمه علیها السّلام فینکرونه و هم یرون من کلام عائشه عند موت أبیها ما هو أعجب من کلام فاطمه علیها السّلام؟ یتحقّقونه لو لا عداوتهم لنا أهل البیت علیهم السّلام.

ثم ذکر الحدیث، قال:

______________________________

(1). هکذا فی المصدر، و معلوم أنه اشتباه من الناسخین أو تصحیف، و الصحیح فاطمه

بنت الحسین علیها السّلام، أو زینب بنت أمیر المؤمنین علیها السّلام او فاطمه بنت الحسین علیها السّلام عن عمته زینب بنت أمیر المؤمنین علیه السّلام.

(2). لما کانت هذه الخطبه مغایرا فی أکثر مواردها و ألفاظها بما فی دلائل الإمامه، أوردتها مستقلا.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:192

لما أجمع أبو بکر علی منع فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فدک و بلغ ذلک فاطمه علیها السّلام، لاثت خمارها علی رأسها و أقبلت فی لمّه من حفدتها، تطأ ذیولها، ما تخرم من مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله شیئا، حتی دخلت علی أبی بکر و هو فی حشد من المهاجرین و الأنصار.

فنیطت دونها ملاءه، ثم أنّت أنّه أجهش القوم لها بالبکاء و ارتجّ المجلس. فأمهلت حتی سکن نشیج القوم و هدأت فورتهم، فافتتحت الکلام بحمد اللّه و الثناء علیه و الصلاه علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فعاد القوم فی بکائهم. فلما أمسکوا، عادت فی کلامها فقالت:

«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» «1»؛ فإن تعرفوه تجدوه أبی دون آبائکم و أخا ابن عمی دون رجالکم. فبلغ النذاره صادعا بالرساله، مائلا علی مدرجه المشرکین، ضاربا لثجنهم، آخذا بکظمهم؛ یهشم الأصنام، و ینکث الهام، حتی هزم الجمع و ولّوا الدبر، و تغری اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیاطین.

و کنتم علی شفا حفره من النار، مذقه الشارب، و نهزه الطامع، و قبسه العجلان، و موطئ الأقدام؛ تشربون الطرق و تقتاتون الورق، أذلّه خاشعین، تخافون أن یتخطّفکم الناس من حولکم.

فأنقذکم اللّه برسوله صلّی اللّه علیه و

آله بعد اللتیا و التی، و بعد ما منی بهم الرجال و ذؤبان العرب و مرده أهل الکتاب؛ «کُلَّما حشوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا» «2»، و نجم قرن للضلال و فغرت فاغره من المشرکین قذف بأخیه فی لهواتها؛ فلا ینکفئ حتی یطأ صماخها بأخمصه، و یخمد لهبها بحده، مکدودا فی ذات اللّه، قریبا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، سیدا فی أولیاء اللّه، و أنتم فی بلهنیه وادعون آمنون.

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 128.

(2). سوره المائده: الآیه 64.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:193

حتی إذا اختار اللّه لنبیه صلّی اللّه علیه و آله دار أنبیائه، ظهرت خله النفاق، و سمل جلباب الدین، و نطق کاظم الغاوین، و نبغ خامل الآفلین، و هدر فنیق المبطلین. فخطر فی عرصاتکم، و أطلع الشیطان رأسه من مغرزه صارخا بکم، فوجدکم لدعائه مستجیبین، و للغرّه فیه ملاحظین. فاستنهضکم فوجدکم خفافا، و أجمشکم فألفاکم غضابا. فوسمتم غیر إبلکم، و أوردتموها غیر شربکم؛ هذا و العهد قریب، و الکلم رحیب، و الجرح لمّا یندمل؛ بدار (و فی نسخه إنما) زعمتم خوف الفتنه؟ «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «1»

فهیهات منکم و أنّی بکم و أنّی تؤفکون!

و هذا کتاب اللّه بین أظهرکم، و زواجره بینه، و شواهده لائحه، و أوامره واضحه؛ أرغبه عنه تدبّرون أم بغیره تحکمون؟ «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا» «2»، «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ». «3»

ثم لم تریثوا إلا ریث أن تسکن نغرتها؛ تشربون حسوا، و تسرّون فی ارتغاء، و نصبر منکم علی مثل حزّ المدی، و أنتم الآن تزعمون أن لا إرث لنا؟ أ فحکم الجاهلیه تبغون؟

و من

أحسن من اللّه حکما لقوم یوقنون. «4»

ویها معشر المهاجرین! أ أبتزّ إرث أبی؟ أ فی الکتاب أن ترث أباک و لا أرث أبی؟

لقد جئت شیئا فریا! فدونکها مخطومه مرحوله، تلقاک یوم حشرک، فنعم الحکم اللّه و الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله و الموعد القیامه، و عند الساعه یخسر المبطلون، و لکل نبأ مستقر و سوف تعلمون. «5»

ثم انحرفت إلی قبر النبی صلّی اللّه علیه و آله و هی تقول:

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 49.

(2). سوره الکهف: الآیه 50.

(3). سوره آل عمران: الآیه 85.

(4). سوره المائده: الآیه 50.

(5). سوره الأنعام: الآیه 67.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:194 قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اختلّ قومک فاشهدهم و لا تغب قال: فما رأینا یوما کان أکثر باکیا و لا باکیه من ذلک الیوم.

المصادر:

1. بلاغات النساء: ص 23.

2. بحار الأنوار: ج 29 ص 235 ح 9، عن بلاغات النساء.

3. إحقاق الحق: ج 33 ص 361، عن بلاغات النساء.

4. العبقریات الإسلامیه: ج 2 ص 318، علی ما فی الإحقاق.

5. عوالم العلوم: ج 11 ص 690، عن بلاغات النساء.

6. سفینه البحار: ج 2 ص 205.

7. مناقب أهل البیت علیهم السّلام: ص 415، عن بلاغات النساء.

8. إحقاق الحق: ج 19 ص 167، عن أهل البیت علیهم السّلام.

9. أهل البیت علیهم السّلام لأبی علم: ص 161، شطرا منها، علی ما فی الإحقاق.

10. المرأه فی ظلّ الإسلام: ص 216.

11. أعلام النساء لعمر رضا کحّاله: ج 4 ص 116، عن بلاغات النساء.

4
المتن:

روی عبد اللّه بن الحسن بأسناده، عن آبائه علیهم السّلام:

إنه لما أجمع أبو بکر و عمر علی منع فاطمه علیها السّلام فدکا و بلغها ذلک ...، لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها و أقبلت فی لمّه من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، حتی دخلت علی أبی بکر و هو فی حشد من المهاجرین و الأنصار و غیرهم.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:195

فنیطت دونها ملاءه، فجلست. ثم أنّت أنّه أجهش القوم لها بالبکاء، فارتجّ المجلس.

ثم أمهلت هنیئه حتی إذا سکن نشیج القوم و هدأت فورتهم، افتتحت الکلام بحمد اللّه و الثناء علیه و الصلاه علی رسوله صلّی اللّه علیه و آله، فعاد القوم فی بکائهم. فلما أمسکوا، عادت فی کلامها، فقالت علیها السّلام:

الحمد للّه علی ما أنعم، و له الشکر علی ما ألهم، و الثناء بما قدّم، من عموم نعم ابتدأها، و سبوغ آلاء أسداها، و تمام منن أولاها.

جمّ عن الاحصاء عددها، و نأی عن الجزاء أمدها، و تفاوت عن الإدراک أبدها، و ندبهم لاستزادها بالشکر لاتصالها، و استحمد إلی الخلائق باجزالها، و ثنی بالندب إلی أمثالها.

و أشهد أن لا إله إلا اللّه وحده لا شریک له؛ کلمه جعل الإخلاص تأویلها، و ضمن القلوب موصولها، و أنار فی التفکر معقولها؛ الممتنع من الأبصار رؤیته، و من الألسن صفته، و من الأوهام کیفیته.

ابتدع الأشیاء لا من شی ء کان قبلها، و أنشأها بلا احتذاء أمثله امتثلها؛ کوّنها بقدرته، و ذرأها بمشیته، من غیر حاجه منه إلی تکوینها، و لا فائده له فی تصویرها، إلا تثبیتا لحکمته، و تنبیها علی طاعته، و إظهارا لقدرته؛ تعبدا لبریته و إعزازا لدعوته.

ثم جعل الثواب علی طاعته، و وضع العقاب علی معصیته، زیاده لعباده من نقمته، و حیاشه لهم إلی جنّته.

و أشهد أن أبی محمدا صلّی اللّه علیه و آله عبده و رسوله؛ اختاره قبل أن أرسله، و سمّاه قبل أن اجتباه، و اصطفاه قبل أن ابتعثه، إذ الخلائق بالغیب مکنونه، و بستر الأهاویل مصونه، و بنهایه العدم مقرونه، علما من اللّه تعالی بما یلی الأمور، و إحاطه بحوادث الدهور، و معرفه بمواقع الأمور.

ابتعثه اللّه إتماما لأمره، و عزیمه علی إمضاء حکمه، و انفاذا لمقادیر حتمه. فرأی الأمم فرقا فی أدیانها، عکّفا علی نیرانها، عابده لأوثانها، منکره للّه مع عرفانها. فأنار اللّه بأبی محمد صلّی اللّه علیه و آله ظلمها، و کشف عن القلوب بهمها، و جلی عن الأبصار غممها. و قام فی الناس

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:196

بالهدایه، فأنقذهم من الغوایه، و بصّرهم من العمایه، و هداهم إلی الدین القویم، و دعاهم إلی الطریق المستقیم.

ثم قبضه اللّه إلیه

قبض رأفه و اختیار و رغبه و إیثار. فمحمد صلّی اللّه علیه و آله من تعب هذه الدار فی راحه؛ قد حفّ بالملائکه الأبرار، و رضوان الرب الغفار، و مجاوره الملک الجبار؛ صلّی اللّه علی نبیه و أمینه و خیرته من الخلق و صفیه، و السلام علیه و رحمه اللّه و برکاته.

ثم التفتت إلی أهل المجلس و قالت:

أنتم عباد اللّه نصب أمر اللّه و نهیه، و حمله دینه و وحیه، و أمناء اللّه علی أنفسکم، و بلغاؤه إلی الأمم؛ زعیم حقّ له فیکم، و عهد قدّمه إلیکم، و بقیه استخلفها علیکم؛ کتاب اللّه الناطق، و القرآن الصادق، و النور الساطع، و الضیاء اللامع؛ بیّنه بصائره، و منکشفه سرائره، و منجلیه ظواهره، مغتبطه به أشیاعه، قائدا إلی الرضوان أتباعه، مؤدّ إلی النجاه استماعه؛ به تنال حجج اللّه المنوره، و عزائمه المفسّره، و محارمه المحذّره، و بیّناته الجالیه، و براهینه الکافیه، و فضائله المندوبه، و رخصه الموهوبه، و شرائعه المکتوبه.

فجعل اللّه الإیمان تطهیرا لکم من الشرک، و الصلاه تنزیها لکم عن الکبر، و الزکاه تزکیه للنفس و نماء فی الرزق، و الصیام تثبیتا للإخلاص، و الحجّ تشییدا للدین، و العدل تنسیقا للقلوب، و طاعتنا نظاما للمله، و إمامتنا أمانا للفرقه، و الجهاد عزّا للإسلام، و الصبر معونه علی استیجاب الأجر، و الأمر بالمعروف مصلحه للعامه، و برّ الوالدین وقایه من السخط، و صله الأرحام منساه فی العمر و منماه للعدد، و القصاص حقنا للدماء، و الوفاء بالنذر تعریضا للمغفره، و توفیه المکاییل و الموازین تغییرا للبخس، و النهی عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس، و اجتناب القذف حجابا عن اللعنه، و ترک السرقه إیجابا بالعفه، و حرّم

اللّه الشرک إخلاصا له بالربوبیه. فاتقوا اللّه حق تقاته، و لا تموتنّ إلا و أنتم مسلمون، و أطیعوا اللّه فیما أمرکم به و نهاکم عنه، فإنه «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ». «1»

______________________________

(1). سوره فاطر: الآیه 28.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:197

ثم قالت: أیها الناس! اعلموا أنی فاطمه و أبی محمد صلّی اللّه علیه و آله؛ أقول عودا و بدوا، و لا أقول ما أقول غلطا، و لا أفعل ما أفعل شططا. «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ». «1» فإن تعزّوه و تعرفوه، تجدوه أبی دون نسائکم، و أخا ابن عمی دون رجالکم، و لنعم المعزّی إلیه صلّی اللّه علیه و آله؛ فبلّغ الرساله، صادعا بالنذاره، مائلا عن مدرجه المشرکین، ضاربا ثبجهم، آخذا بأکظامهم، داعیا إلی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه.

یجفّ الأصنام و ینکث الهام، حتی انهزم الجمع و ولّوا الدبر، حتی تفری اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیاطین، و طاح وشیظ النفاق، و انحلّت عقد الکفر و الشقاق، و فهتم بکلمه الإخلاص فی نفر من البیض الخماص، «وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» «2»، مذقه الشارب، و نهزه الطامع، و قبسه العجلان، و موطئ الأقدام؛ تشربون الطرق، و تقتاتون القدّ، أذلّه خاسئین؛ تخافون أن یتخطّفکم الناس من حولکم.

فأنقذکم اللّه تبارک و تعالی بمحمد صلّی اللّه علیه و آله بعد اللتیا و التی، و بعد أن منی ببهم الرجال، و ذؤبان العرب، و مرده أهل الکتاب؛ «کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ» «3»، أو نجم قرن الشیطان أو فغرت فاغره من المشرکین، قذف أخاه

فی لهواتها، فلا ینکفئ حتی یطأ جناحها بأخمصه، و یخمد لهبها بسیفه؛ مکدودا فی ذات اللّه، مجتهدا فی أمر اللّه، قریبا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، سیدا فی أولیاء اللّه، مشمّرا ناصحا مجدّا کادحا، لا تأخذه فی اللّه لومه لائم، و أنتم فی رفاهیه من العیش، وادعون فاکهون آمنون؛ تتربّصون بنا الدوائر، و تتوکّفون الأخبار، و تنکصون عند النزال، و تفرّون من القتال.

فلما اختار اللّه لنبیه صلّی اللّه علیه و آله دار أنبیائه و مأوی أصفیائه، ظهر فیکم حسکه النفاق، و سمل جلباب الدین، و نطق کاظم الغاوین، و نبغ خامل الأقلّین، و هدر فنیق المبطلین. فخطر

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 128.

(2). سوره آل عمران: الآیه 103.

(3). سوره المائده: الآیه 64.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:198

فی عرصاتکم، و اطلع الشیطان رأسه من مغرزه، هاتفا بکم؛ فألفاکم لدعوته مستجیبین، و للعزه فیه ملاحظین.

ثم استنهضکم، فوجدکم خفافا، و أحشمکم فألفاکم غضابا، فوسمتم غیر إبلکم، و وردتم غیر مشربکم؛ هذا و العهد قریب، و الکلم رحیب، و الجرح لمّا یندمل و الرسول صلّی اللّه علیه و آله لمّا یقبر ابتدارا زعمتم خوف الفتنه؟ «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «1»

فهیهات منکم، و کیف بکم، و أنّی تؤفکون؟ و کتاب اللّه بین أظهرکم؛ أموره ظاهره، و أحکامه زاهره، و أعلامه باهره، و زواجره لائحه، و أوامره واضحه، و قد خلّفتموه وراء ظهورکم، أرغبه عنه تریدون، أم بغیره تحکمون؟ «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا» «2»، «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ». «3»

ثم لم تلبثوا إلا ریث أن تسکن نفرتها، و یسلس قیادها. ثم أخذتم تورون و قدتها،

و تهیّجون جمرتها، و تستجیبون لهتاف الشیطان الغویّ، و إطفاء أنوار الدین الجلیّ، و إهمال سنن النبی الصفی صلّی اللّه علیه و آله؛ تشربون حسوا فی ارتغاء، و تمشون لأهله و ولده فی الخمره و الضراء، و یصیر منکم علی مثل حزّ المدی و وخز السنان فی الحشاء.

و أنتم الآن تزعمون أن لا إرث لنا؟ أ فحکم الجاهلیه تبغون؟ «و من أحسن من اللّه حکما لقوم یوقنون»؟ «4» أ فلا تعلمون؟ بلی، قد تجلّی لکم کالشمس الضاحیه أنی ابنته.

أیها المسلمون! أ أغلب علی إرثی؟ یا ابن أبی قحافه! أ فی کتاب اللّه ترث أباک و لا أرث أبی؟ لقد جئت شیئا فریّا! أ فعلی عمد ترکتم کتاب اللّه و نبذتموه وراء ظهورکم؟ إذ یقول: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «5»، و قال فیما اقتصّ من خبر یحیی بن زکریا اذ قال: «فَهَبْ

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 49.

(2). سوره الکهف: الآیه 50.

(3). سوره آل عمران: الآیه 85.

(4). سوره المائده: الآیه 50.

(5). سوره النمل: الآیه 16.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:199

لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «1»، و قال: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» «2»، و قال: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» «3»، و قال:

«إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ». «4»

و زعمتم أن لا حظوه لی و لا أرث من أبی و لا رحم بیننا؟! أ فخصّکم اللّه بآیه أخرج أبی منها؟ أم هل تقولون: أن أهل ملتین لا یتوارثان؟ أو لست أنا و أبی من أهل مله واحده؟! أم أنتم أعلم بخصوص القرآن و عمومه من أبی و ابن عمی؟ فدونکها

مخطومه مرحوله، تلقاک یوم حشرک؛ فنعم الحکم اللّه، و الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله، و الموعد القیامه، و عند الساعه یخسر المبطلون، و لا ینفعکم إذ تندمون، «لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ». «5»

ثم رمت بطرفها نحو الأنصار فقالت:

یا معشر النقیبه و أعضاد المله و حضنه الإسلام! ما هذه الغمیزه فی حقی و السنه عن ظلامتی؟ أ ما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أبی یقول: «المرء یحفظ فی ولده»؟ سرعان ما أحدثتم، و عجلان ذا إهاله! و لکم طاقه بما أحاول، و قوه علی ما أطلب و أزاول.

أ تقولون مات محمد صلّی اللّه علیه و آله؟ فخطب جلیل استوسع وهنه، و استنهر فتقه، و انفتق رتقه، و أظلمت الأرض لغیبته، و کسفت الشمس و القمر، و انتثرت النجوم لمصیبته، و أکدت الآمال، و خشعت الجبال، و أضیع الحریم، و أزیلت الحرمه عند مماته.

فتلک و اللّه النازله الکبری، و المصیبه العظمی؛ لا مثلها نازله، و لا بائقه عاجله؛ أعلن بها کتاب اللّه جلّ ثناؤه فی أفنیتکم، و فی ممساکم و مصبحکم، یهتف فی أفنیتکم هتافا و صراخا و تلاوه و ألحانا، و لقبله ما حلّ بأنبیاء اللّه و رسله، حکم فصل، و قضاء حتم؛

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

(2). سوره الأنفال: الآیه 75.

(3). سوره النساء: الآیه 11.

(4). سوره البقره: الآیه 180.

(5). سوره الزمر: الآیه 40.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:200

«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ». «1»

أیها بنی

قیله! أ أهضم تراث أبی و أنتم بمرأی منی و مسمع، و منتدی و مجمع؟ تلبسکم الدعوه، و تشملکم الخبره، و أنتم ذو و العدد و العده، و الأداه و القوه، و عندکم السلاح و الجنه. توافیکم الدعوه فلا تجیبون، و تأتیکم الصرخه فلا تغیثون، و أنتم موصوفون بالکفاح، معروفون بالخیر و الصلاح، و النخبه التی انتخبت، و الخیره التی اختیرت لنا أهل البیت؛ قاتلتم العرب، و تحمّلتم الکدّ و التعب، و ناطحتم الأمم، و کافحتم البهم، لا نبرح أو تبرحون، نأمرکم فتأتمرون، حتی إذا دارت بنا رحی الإسلام، و درّ حلب الأیام، و خضعت ثغره الشرک، و سکنت فوره الإفک، و خمدت نیران الکفر، و هدأت دعوه الهرج، و استوسق نظام الدین.

فأنی حزتم بعد البیان، و أسررتم بعد الإعلان، و نکصتم بعد الإقدام، و أشرکتم بعد الإیمان؟ بؤسا لقوم نکثوا أیمانهم من بعد عهدهم، و همّوا بإخراج الرسول صلّی اللّه علیه و آله، و هم بدؤکم أول مره. أ تخشونهم فاللّه أحق أن تخشوه إن کنتم مؤمنین.

ألا و قد أری أن قد أخلدتم إلی الخفض، و أبعدتم من هو أحق بالبسط و القبض، و خلوتم بالدعه، و نجوتم بالضیق من السعه. فمججتم ما وعیتم، و دسعتم الذی تسوّغتم، فإن تکفروا أنتم و من فی الأرض جمیعا فإن اللّه لغنی حمید.

ألا و قد قلت ما قلت هذا علی معرفه منی بالجذله التی خامرتکم، و الغدره التی استشعرتها قلوبکم، و لکنها فیضه النفس، و نفثه الغیظ، و خور القناه و بثّه الصدر، و تقدمه الحجه؛ فدونکموها فاحتقبوها دبره الظهر، نقبه الخف، باقیه العار، موسومه بغضب الجبار و شنار الأبد، موصوله بنار اللّه الموقده، التی تطلع علی

الأفئده. فبعین اللّه ما تفعلون، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» «2»، و أنا ابنه نذیر لکم، بین یدی عذاب شدید؛ فاعملوا إنا عاملون، و انتظروا إنا منتظرون.

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 144.

(2). سوره الشعراء: الآیه 227.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:201

فأجابها أبو بکر عبد اللّه بن عثمان و قال: یا بنت رسول اللّه، لقد کان أبوک بالمؤمنین عطوفا کریما رءوفا رحیما، و علی الکافرین عذابا ألیما و عقابا عظیما؛ إن عزوناه وجدناه أباک دون النساء، و أخا إلفک دون الأخلّاء؛ آثره علی کل حمیم، و ساعده فی کل أمر جسیم. لا یحبّکم إلا سعید، و لا یبغضکم إلا شقی بعید؛ فأنتم عتره رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله الطیبون، الخیره المنتجبون، علی الخیر أدلّتنا، و إلی الجنه مسالکنا.

و أنت یا خیره النساء و ابنه خیر الأنبیاء، صادقه فی قولک، سابقه فی وفور عقلک، غیر مردوده عن حقک، و لا مصدوده عن صدقک. و اللّه ما عدوت رأی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و لا عملت إلا بإذنه، و الرائد لا یکذب أهله، و إنی أشهد اللّه- و کفی به شهیدا- أنی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: «نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث ذهبا و لا فضه و لا دارا و لا عقارا، و إنما نورّث الکتاب و الحکمه و العلم و النبوه، و ما کان لنا من طعمه فلولیّ الأمر بعدنا أن یحکم فیه بحکمه.

و قد جعلنا ما حاولته فی الکراع و السلاح، یقاتل بها المسلمون و یجاهدون الکفار و یجالدون المرده الفجار، و ذلک بإجماع من المسلمین، لم أنفرد به وحدی، و لم أستبد بما

کان الرأی عندی، و هذه حالی و مالی، هی لک و بین یدیک، لا تزوی عنک، و لا ندّخر دونک، و إنک و أنت سیده أمه أبیک، و الشجره الطیبه لبنیک، لا ندفع مالک من فضلک، و لا یوضع فی فرعک و أصلک، حکمک نافذ فیما ملکت یدای، فهل ترین أن أخالف فی ذلک أباک؟

فقالت صلّی اللّه علیه و آله: سبحان اللّه! ما کان أبی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عن کتاب اللّه صادفا و لا لأحکامه مخالفا! بل کان یتّبع أثره، و یقفو سوره. أ فتجمعون إلی الغدر اعتلالا علیه بالزور؟ و هذا بعد وفاته شبیه بما بغی له من الغوائل فی حیاته. هذا کتاب اللّه حکما عدلا و ناطقا فصلا یقول: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «1»، و یقول: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «2»، و بیّن عز و جل فیما وزع من الأقساط، و شرع من الفرائض و المیراث، و أباح من حظّ الذکران و الأناث

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

(2). سوره النمل: الآیه 16.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:202

ما أزاح به عله المبطلین، و أزال التظنی و الشبهات فی الغابرین. کلّا، بل سوّلت لکم أنفسکم أمرا؛ فصبر جمیل و اللّه المستعان علی ما تصفون.

فقال أبو بکر: صدق اللّه و رسوله صلّی اللّه علیه و آله، و صدقت ابنته؛ أنت معدن الحکمه و موطن الهدی و الرحمه، و رکن الدین، و عین الحجه؛ لا أبعد صوابک، و لا أنکر خطابک، هؤلاء المسلمون- بینی و بینک- قلّدونی ما تقلّدت، و باتفاق منهم أخذت ما أخذت غیر مکابر و لا مستبد و لا مستأثر، و هم بذلک شهود.

فالتفتت فاطمه علیها السّلام إلی

الناس و قالت:

معاشر المسلمین المسرعه إلی قیل الباطل، المغضیه علی الفعل القبیح الخاسر! أ فلا تتدبّرون القرآن أم علی قلوب اقفالها؟ کلّا بل ران علی قلوبکم ما أسأتم من أعمالکم، فأخذ بسمعکم و أبصارکم، و لبئس ما تأوّلتم، و ساء ما به أشرتم، و شرّ ما منه اغتصبتم؛ لتجدن و اللّه محمله ثقیلا، و غبه وبیلا إذا کشف لکم الغطاء، و بان باورائه الضراء، و بدا لکم من ربکم ما لم تکونوا تحتسبون، و خسر هنا لک المبطلون.

ثم عطفت علی قبر النبی صلّی اللّه علیه و آله و قالت:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اختلّ قومک فاشهدهم و لا تغب

و کل أهل له قربی و منزلهعند الإله علی الأدنین مقترب

أبدت رجال لنا نجوی صدورهم لما مضیت و حالت دونک الترب

تجهّمتنا رجال و استخفّ بنالما فقدت و کل الأرض مغتصب

و کنت بدرا و نورا یستضاء به علیک ینزل من ذی العزه الکتب

و کان جبریل بالآیات یؤنسنافقد فقدت و کل الخیر محتجب

فلیت قبلک کان الموت صادفنالما مضیت و حالت دونک الکثب

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:203

ثم انکفأت، و أمیر المؤمنین علیه السّلام یتوقّع رجوعها إلیه و یتطلّع طلوعها علیه. فلما استقرّت بها الدار، قالت لأمیر المؤمنین علیه السّلام:

یا ابن أبی طالب! اشتملت شمله الجنین و قعدت حجره الظنین؟ نقضت قادمه الأجدل، فخانک ریش الأعزل؟ هذا ابن ابی قحافه یبتزّنی نحله أبی و بلغه ابنیّ! لقد أجهد فی خصامی، و ألفیته ألدّ فی کلامی حتی حبستنی قیله نصرها، و المهاجره وصلها، و غضت الجماعه دونی طرفها؛ فلا دافع و لا مانع، خرجت کاظمه، و عدت راغمه، أضرعت خدّک یوم

أضعت حدک؟ افترست الذئاب، و افترشت التراب، ما کففت قائلا، و لا أغنیت طائلا و لا خیار لی.

لیتنی متّ قبل هنیئتی و دون ذلتی، عذیری اللّه منه عادیا و منک حامیا، ویلای فی کل شارق! ویلای فی کل غارب! مات العمد، و وهن العضد. شکوای إلی أبی، و عدوای إلی ربی! اللهم إنک أشدّ منهم قوه و حولا، و أشدّ بأسا و تنکیلا.

فقال أمیر المؤمنین علیه السّلام: لا ویل لک بل الویل لشانئک. ثم نهنهی عن وجدک یا بنه الصفوه، و بقیه النبوه، فما ونیت عن دینی، و لا أخطأت مقدوری، فإن کنت تریدین البلغه، فرزقک مضمون و کفیلک مأمون، و ما أعدّ لک أفضل مما قطع عنک، فاحتسبی اللّه.

فقالت: حسبی اللّه، و أمسکت.

المصادر:

1. الاحتجاج: ج 1 ص 131.

2. بحار الأنوار: ج 29 ص 220 ح 8، عن الاحتجاج.

3. عوالم العلوم: ج 11 ص 652 ح 1، عن الاحتجاج.

4. هدی المله إلی أن فدک نحله: ص 146، عن الاحتجاج.

5. النص و الاجتهاد: ص 117، عن الاحتجاج.

6. معادن الحکمه فی مکاتیب الأئمه علیهم السّلام: ج 1 ص 384، عن الاحتجاج.

7. الجنه العاصمه: ص 266، عن الاحتجاج، أوردها مع شرحها و تبیینها.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:204

8. الفوائد الطوسیه: ص 165، شطرا قلیلا منها.

9. فاطمه الزهراء علیها السّلام من المهد إلی اللحد: ص 298.

10. شرح خطبه الصدیقه فاطمه الزهراء علیها السّلام للخاقانی: ص 107، بنقیصه فیه.

11. شرح خطبه الصدیقه فاطمه الزهراء علیها السّلام للخاقانی: ص 252، شطرا من آخرها.

12. من فقه الزهراء علیها السّلام: ج 2 ص 13، عن الاحتجاج.

13. شرح خطبه الزهراء علیها السّلام و أسبابها لنزیه قمیحا: ص 77، عن الاحتجاج.

14. فاطمه الزهراء

علیها السّلام أم الأئمه و سیده النساء: ص 178، عن الاحتجاج.

15. شرح خطبه الزهراء علیها السّلام للنقوی: ص 313، عن الاحتجاج.

16. شرح خطبه الزهراء علیها السّلام للزنجانی: ج 1 ص 33، عن الاحتجاج.

17. فاطمه علیها السّلام صوت الحق الإلهی: ص 25.

18. فدک و فاطمه علیها السّلام قصه جهاد الزهراء علیها السّلام: ص 94.

19. قبسات من حیاه سیده نساء العالمین فاطمه الزهراء علیها السّلام: ص 85.

20. قدّیسه الإسلام: ص 146، عن الاحتجاج.

21. ریاحین الشریعه: ج 1 ص 314، عن الاحتجاج.

22. ظلامات فاطمه الزهراء علیها السّلام: ص 78، عن الاحتجاج.

23. الدمعه الساکبه: ج 1 ص 165، عن الاحتجاج.

24. الزهراء علیها السّلام و خطبه فدک للشریعتمداری: ص 23.

25. فاطمه الزهراء علیها السّلام من قبل المیلاد إلی بعد الاستشهاد: ص 259.

26. فاطمه الزهراء علیها السّلام بهجه قلب المصطفی صلّی اللّه علیه و آله: ص 326.

27. اللمعه البیضاء فی شرح خطبه الزهراء علیها السّلام: ص 326.

28. فاطمه الزهراء علیها السّلام للکعبی: ج 2 ص 178.

29. أعلام النساء المؤمنات: ص 557، عن الاحتجاج.

30. إحقاق الحق: ج 19 ص 163، عن أهل البیت علیهم السّلام.

31. اعملوا أنی فاطمه: ج 4 ص 17.

32. حق الیقین: ص 197.

33. أهل البیت علیهم السّلام ص 158.

الأسانید:

فی النص و الاجتهاد: عن السلف من بنی علی و فاطمه علیهما السّلام، یروی خطبتها فی ذلک الیوم لمن بعده، و من بعده رواها لمن بعده حتی انتهت إلینا یدا عن ید. فنحن الفاطمیین نرویها عن آبائنا، و آباؤنا یروونها عن آبائهم، و هکذا کانت فی جمیع الأجیال إلی زمن

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:205

الأئمه من أبناء علی و فاطمه علیهم السّلام؛ دونکموها فی کتاب الاحتجاج للطبرسی، و فی

بحار الأنوار للمجلسی.

و قد أخرجها من أثبات الجمهور و أعلامهم: أبو بکر أحمد بن عبد العزیز الجوهری فی کتاب السقیفه و فدک بطرق و أسانید ینتهی بعضها إلی السیده زینب بنت علی و فاطمه علیها السّلام، و بعضها إلی الإمام أبی جعفر محمد الباقر علیه السّلام، و بعضها إلی عبد اللّه بن الحسن بن الحسن، یرفعونها جمیعا إلی الزهراء علیها السّلام، کما فی ج 4 ص 78 من شرح النهج، و أخرجها المرزبانی أیضا کما فی ص 94 من المجلد المذکور بالإسناد إلی أبی الحسین زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب، عن أبیه، عن جده علیهم السّلام، یبلغ بها فاطمه علیها السّلام، و نقل ثمه عن زید، أنه قال: رأیت مشایخ آل أبی طالب یروونها عن آبائهم و یعلّمونها أولادهم.

5
المتن:

قال السید مرتضی فی ترک فاطمه علیها السّلام طلبها فدک بعد خطبتها و جواب أبی بکر:

... فأما قوله: «إن فاطمه علیها السّلام لما سمعت ذلک کفّت عن الطلب، فأصابت أولا و أصابت آخرا»، فلعمری أنها کفّت عن الطلب الذی هو المنازعه و المشاحه، لکنها انصرفت مغضبه متظلّمه متألّمه، و الأمر فی غضبها و سخطها أظهر من أن یخفی علی منصف.

فقد روی أکثر الرواه الذین لا یتّهمون بتشیّع و لا عصبیه فیه من کلامها علیها السّلام فی تلک الحال. و بعد انصرافها عن مقام المنازعه و المطالبه ما یدلّ علی ما ذکرناه من سخطها و غضبها، و نحن نذکر من ذلک ما یستدلّ به علی صحه قولنا:

أخبرنا أبو عبد اللّه محمد بن عمران المرزبانی، قال: حدثنی محمد بن أحمد الکاتب، حدثنا أحمد بن عبید بن ناصح النحوی، قال: حدثنا الزیادی، قال: حدثنا

الشرقی بن القطامی، عن محمد بن إسحاق، قال: حدثنا صالح بن کیسان، عن عروه، عن عائشه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:206

قال المرزبانی: و حدثنا أبو بکر أحمد بن محمد المکّی، قال: حدثنا أبو العیناء محمد بن القاسم السیمامی، قال: حدثنا ابن عائشه، قال: لما قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، أقبلت فاطمه علیها السّلام فی لمّه من حفدتها إلی أبی بکر، و فی الروایه الأولی قالت عائشه: لما سمعت فاطمه علیها السّلام إجماع أبی بکر علی منعها فدک، لاثت خمارها علی رأسها، و اشتملت بجلبابها، و أقبلت فی لمّه من حفدتها.

[ثم اجتمعت الروایتان من هاهنا]: و نساء قومها، تطأ ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، حتی دخلت علی أبی بکر و هو فی حشد من المهاجرین و الأنصار و غیرهم. فنیطت دونها ملاءه.

ثم أنّت أنّه أجهش القوم لها بالبکاء و ارتجّ المجلس. ثم أمهلت هنیئه حتی إذا سکن نشیج القوم و هدأت فورتهم، افتتحت کلامها بالحمد للّه عز و جل و الثناء علیه و الصلاه علی رسوله صلّی اللّه علیه و آله، ثم قالت:

«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ». «1» فإن تعزّوه تجدوه أبی دون آبائکم و أخا ابن عمی دون رجالکم، فبلغ الرساله صادعا بالنذاره، مائلا عن سنن المشرکین، ضاربا ثبجهم، یدعو إلی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه، أخذا بأکظام المشرکین، یهشّم الأصنام و یفلق الهام، حتی انهزم الجمع و ولّوا الدبر، و حتی تفرّی اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیاطین، و تمّت کلمه الإخلاص، «وَ

کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» «2»، نهزه الطامع، و مذقه الشارب، و قبسه العجلان، و موطئ الأقدام؛ تشربون الطرق، و تقتاتون القدّ، أذلّه خاسئین، یتخطّفکم الناس من حولکم، حتی أنقذکم اللّه عز و جل برسوله صلّی اللّه علیه و آله، بعد اللتیا و التی، و بعد أن منی بسهم الرجال، و ذؤبان العرب، و مرده أهل النفاق، «کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ» «3»، و نجم قرن للشیطان أو

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 128.

(2). سوره آل عمران: الآیه 103.

(3). سوره المائده: الآیه 64.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:207

فغرت للمشرکین فاغره قذف أخاه فی لهواتها، فلا ینکفی حتی یطأ صماخها بأخمصه، و یطفئ عادیه لهبها- أو قالت: و یخمد لهبتها- بحده، مکدودا فی ذات اللّه، و أنتم فی رفاهیه فکهون آمنون وادعون.

إلی هاهنا انتهی خبر أبی العیناء عن ابن عائشه، و زاد عروه بن الزبیر عن عائشه:

حتی إذا اختار اللّه لنبیه صلّی اللّه علیه و آله دار أنبیائه، ظهرت حسیکه النفاق، و سمل جلباب الدین و نطق کاظم الغاوین، و نبغ خامل الآفکین، و هدر فنیق المبطلین، فخطر فی عرصاتکم، و اطلع الشیطان رأسه صارخا بکم. فدعاکم، فألفاکم لدعوته مستجیبین، و للغره ملاحظین، ثم استنهضکم فوجدکم خفافا، و أحمشکم فألفاکم غضابا. فوسمتم غیر إبلکم، و وردتم غیر شربکم.

هذا و العهد قریب و الکلم رحیب و الجرح لمّا یندمل، إنما زعمتم ذلک خوف الفتنه «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «1»

فهیهات منکم و أنّی بکم و أنّی تؤفکون و کتاب اللّه بین أظهرکم، زواجره بیّنه، و شواهده لائحه، و أوامره واضحه، أرغبه عنه تریدون، أم بغیره تحکمون؛ «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا» «2»، «وَ مَنْ

یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ». «3»

ثم لم تلبثوا إلا ریث أن تسکن نفرتها تسرّون حسوا فی ارتغاء، و نصبر منکم علی مثل حزّ المدی، و أنتم الآن تزعمون ألّا إرث لنا، «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ تبغون وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ». «4»

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 49.

(2). سوره الکهف: الآیه 50.

(3). سوره آل عمران: الآیه 85.

(4). سوره المائده: الآیه 50.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:208

یا ابن أبی قحافه! أ ترث أباک و لا أرث أبی؟ «لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا». «1» فدونکها مخطومه مرحوله، تلقاک یوم حشرک، فنعم الحکم اللّه، و الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله، و الموعد القیامه، و عند الساعه یخسر المبطلون، و «لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ». «2»

ثم انکفأت إلی قبر أبیها فقالت:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اختلّ قومک فاشهدهم و لا تغب و روی جرمی بن أبی العلام مع هذین البیتین بیتا ثالثا، و هو:

فلیت قبلک کان الموت صادفنالما قضیت و حالت دونک الکثب قال: فحمد اللّه أبو بکر و صلّی علی محمد و آله و قال: یا خیر النساء و ابنه خیر الأنبیاء، و اللّه ما عدوت رأی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و لا عملت إلا بإذنه و إن الرائد لا یکذّب أهله، و أنی أشهد اللّه و کفی باللّه شهیدا، إنی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، یقول: إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث ذهبا و لا فضه و لا دارا و لا عقارا، و إنما نورث الکتاب و الحکمه و العلم و

النبوه.

قال: فلما وصل الأمر إلی علی بن أبی طالب علیه السّلام کلّم فی ردّ فدک فقال: إنی لأستحی من اللّه أن أردّ شیئا منع منه أبو بکر و أمضاه عمر.

و أخبرنا أبو عبد اللّه المرزبانی، قال: حدّثنی علی بن هارون، قال: أخبرنی عبد اللّه بن أحمد بن أبی طاهر، عن أبیه، قال: ذکرت لأبی الحسین زید بن [علی بن الحسین بن زید بن] علی بن الحسین بن زید بن علی کلام فاطمه علیها السّلام عند منع أبی بکر إیاها فدک، و قلت له: إن هؤلاء یزعمون أنه مصنوع و أنه کلام أبی العیناء، لأن الکلام منسوق البلاغه.

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 27.

(2). سوره الانعام: الآیه 67.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:209

فقال لی: رأیت مشایخ آل أبی طالب یروونه عن آبائهم، و یعلّمونه أولادهم، و قد حدّثنی به أبی، عن جدی، یبلغ به فاطمه علیها السّلام علی هذه الحکایه، و رواه مشایخ الشیعه و تدارسوه بینهم قبل أن یولد جدّ أبی العیناء، و قد حدّث الحسین بن علوان عن عطیه العوفی أنه سمع عبد اللّه بن الحسن ذکر عن أبیه هذا.

ثم قال أبو الحسین: و کیف ینکر من هذا کلام فاطمه علیها السّلام؟ و هم یروون من کلام عائشه عند موت أبیها ما هو أعجب من کلام فاطمه علیها السّلام فیحقّقونه، لو لا عداوتهم لنا أهل البیت.

ثم ذکر الحدیث بطوله علی نسقه و زاد فی الأبیات بعد البیتین الأولین:

ضاقت علیّ بلادی بعد ما رحبت و سیم سبطاک خسفا فیه لی نصب

فلیت قبلک کان الموت صادفناقوم تمنّوا فأعطوا کلما طلبوا

تجهّمتنا رجال و استخفّ بنامذ غبت عنا و کل الإرث قد غصبوا قال: فما رأیت یوما کان أکثر باکیا

و باکیه من ذلک الیوم.

المصادر:

الشافی للسید المرتضی: ج 4 ص 68.

6
المتن:

روی محمد بن سلام، بأسناده، عن فاطمه علیها السّلام:

أنه لما اعتزم أبو بکر علی منعها فدک و العوالی، لاءت «1» خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها. ثم أقبلت فی لمّه من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذیولها، ما تخرم من

______________________________

(1). الظاهر أنه من اشتباه الناسخین فان المصادر کلها: لاثت خمارها.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:210

مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مشیتها، حتی انتهت إلی أبی بکر و هو فی حشد من المهاجرین و الأنصار.

فنیطت دونها و دون الناس ملاءه فجلست. ثم أنّت أنّه أجهش القوم لها بالبکاء، فارتجّ المجلس. فأمسکت حتی سکن نشیج القوم و هدأت فورتهم. ثم افتتحت الکلام بالحمد للّه و الثناء علیه بما هو أهله، و الصلاه علی نبیه محمد صلّی اللّه علیه و آله، فعلت أصوات الناس بالبکاء عند ذکر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فأمسکت حتی سکنوا، ثم قالت:

أیها الناس! اعلموا أنی فاطمه و أبی محمد؛ أقول عودا و بدا، و لا أقول ما أقول غلطا، و لا أفعل ما أفعل شططا؛ بسم اللّه الرحمن الرحیم، «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ». «1» فإن تعزّوه تجدوه أبی دون نساءکم، و أخا ابن عمی دون رجالکم.

قد بلغ النذاره صادعا بالرساله، سائلا عن مدرجه المشرکین، حائدا عن سنتهم، ضاربا ثبجهم، و آخذا بأکظامهم؛ یجذّ الهام و یکبّ الأصنام، حتی انهزم الجمع و ولّوا الدبر، و أوضح اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیاطین، و فهتم بکلمه الإخلاص، «وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ

النَّارِ» «2» فأنقذکم.

مذقه الشارب، و نهزه الطامع، و قبسه العجلان، و موطأ الأقدام؛ تشربون الطرق، و تقتاتون القدّ، أذله خاشعین؛ تخافون أن یتخطّفکم الناس من حولکم، فأنقذکم اللّه برسوله صلّی اللّه علیه و آله بعد اللتیا و التی، و بعد أن منی ببهم الرجال، و ذؤبان العرب، و بعد لفیف من ذوائب العرب؛ کلما أحشوا نارا للحرب أو نجم قرن للضلاله أو فغرت فاغره للمشرکین فاها، قذف أخاه علیا علیه السّلام فی لهواتها، فلا ینکفئ حتی یطأ سماکها بأخمصه، و یخمد حرّ لهبها بحده؛ مکدودا فی ذات اللّه، مجتهدا فی أمر اللّه، قریبا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، سیدا فی أولیاء اللّه، مشمّرا ناصحا، و أنتم فی رفاهیه وادعون آمنون.

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 128.

(2). سوره آل عمران: الآیه 103.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:211

حتی إذا اختار اللّه لنبیه صلّی اللّه علیه و آله دار أولیائه و محل أنبیائه، ظهرت حسکه النفاق، و استهتک جلباب الدین، و نطق کاظم الغاوین، و نبغ خامل الآفلین، و هذر فنیق المبطلین؛ یخطر فی عرصاتکم، و أطلع الشیطان رأسه من مغرزه صارخا بکم، فوجدکم لدعائه مجیبین، و لعزمه متطاولین، و استنهضکم فوجدکم خفافا، و أحمشکم فألفاکم غضابا، فوسمتم غیر إبلکم، و وردتم غیر شربکم؛ هذا، و العهد قریب، و الکلم رحیب، و الجرح لمّا یندمل، و الرسول لمّا یقبر.

حذرا زعمتم خوف الفتنه؟ «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «1»

فهیهات منکم و کیف بکم و أنّی لکم، أنّی تؤفکون؟ و کتاب اللّه بین أظهرکم؛ أموره ظاهره، و أحکامه زاهره، و أعلامه باهره، و زواجره بیّنه، و شواهده لائحه، و أوامره واضحه. أرغبه عنه تریدون

أم بغیره تحکمون؟ «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا» «2»؛ ألا «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ». «3»

ثم أنتم هؤلاء تزعمون أن لا إرث لنا! أ فحکم الجاهلیه تبغون؟ «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»؟ «4»

إیها معاشر الناس! أبتزّ إرثیه؟ «5» یا ابن أبی قحافه! أ فی الکتاب أن ترث أباک و لا أرث أبی؟ لقد جئت شیئا فریا! «6»

جرأه منکم علی قطیعه الرحم و نکث العهد. أ فعلی عمد ترکتم کتاب اللّه و نبذتموه وراء ظهورکم؟ إذ یقول: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «7»، و فیما اقتصّ من خبر یحیی و زکریا إذ یقول: «قالَ رَبِ ... فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِ

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 49.

(2). سوره الکهف: الآیه 50.

(3). سوره آل عمران: الآیه 85.

(4). سوره المائده: الآیه 50.

(5). هکذا فی المصدر.

(6). سوره مریم: الآیه 27.

(7). سوره النمل: الآیه 16.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:212

رَضِیًّا» «1»، و قال عز و جل: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» «2»، و قال تعالی:

«إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ». «3»

و زعمتم أن لا حظّ لی و لا أرث من أبی؟ أ فخصّکم اللّه بآیه أخرج أبی منها؟ أم تقولون: إن أهل ملتین لا یتوارثان؟ أو لست أنا و أبی من أهل مله واحده؟ أم أنتم بخصوص القرآن و عمومه أعلم ممن جاء به؟

فدونکها مخطومه مرحوله، تلقاک یوم حشرک. فنعم الحکم اللّه، و الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله، و الموعد یوم القیامه، «و عند الساعه یخسر المبطلون» «4»، و «لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ»

«5»، و «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ». «6»

ثم عدلت علیها السّلام إلی مجلس الأنصار فقالت:

معاشر النقیبه و أعضاد المله و حصون الإسلام! ما هذه الفتره فی حقی و السنه عن ضلامتی؟ أ ما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أبی یقول: «المرء یحفظ فی ولده»؟

سرعان ما نسیتم و عجلان ما أحدثتم، ثم تقولون: مات محمد. فخطب جلیل استوسع وهیه، و استشمر فتقه لفقدان راتقه. فأظلمت البلاد لغیبته، و اکتأب خیره اللّه لموته، و أکدت الآمال، و أطیع الحریم و زالت الحرمه عند مماته صلّی اللّه علیه و آله.

فتلک نازله أعلن بها کتاب اللّه فی أفنیتکم، و عند ممساکم و مصبحکم، هاتفا بکم و لقبل ما حلّ بأنبیاء اللّه و رسله: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ». «7»

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

(2). سوره النساء: الآیه 11.

(3). سوره البقره: الآیه 180.

(4). إشاره إلی الآیه 27 من سوره الجائیه.

(5). سوره الأنعام: الآیه 67.

(6). سوره هود: الآیه 39. و فی القرآن «فسوف تعلمون ...».

(7). سوره آل عمران: الآیه 144.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:213

إیها بنی قیله! أ أهضم تراث أبی و أنتم بمرأی و مسمع؟ تشملکم الدعوه، و فیکم العده و العدد و لکم الدار، و أنتم نخبه اللّه التی انتخب لدینه، و أنصار رسوله صلّی اللّه علیه و آله، و الخیره التی اختار لنا أهل البیت. فنابذتم فینا العرب، و کافحتم الأمم، حتی دارت بکم و بنا رحی الإسلام، و خضعت رقاب أهل الشرک،

و خبت نیران الباطل، و وهنت دعوته، و استوسق نظام الدین. فنکصتم بعد الإقدام، و أسررتم بعد البیان لقوم نکثوا أیمانهم؛ «أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». «1»

ألا لا أری و اللّه إلا أن أخلدتم إلی الخفض و رکنتم الی الدعه؛ فمججتم الذی استرعیتم، و لفظتم الذی سوّغتم؛ «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ». «2» أ لم یأتکم نبأ الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود و الذین من بعدهم لا یعلمهم إلا اللّه؛ جاءتهم رسلهم بالبینات، فردّوا أیدیهم إلی أفواههم و قالوا: «إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُرِیبٍ». «3»

ألا لقد قلت ما قلت علی علم منی بالخذلان الذی خامر صدورکم و استفزّ قلوبکم، و لکن قلت الذی قلت لبثّه الصدر، و نفثه الغیظ، و معذره إلیکم، و حجه علیکم، و «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ». «4»

فدونکموها فاحتقبوها دبره الظهر، باقیه العار، موسومه بغضب اللّه و شنار الأبد، موصوله بنار اللّه الموقده «الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ». «5» فبعین اللّه ما تفعلون، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ». «6»

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 13.

(2). سوره إبراهیم: الآیه 8.

(3). سوره هود: الآیه 62.

(4). سوره إبراهیم: الآیه 8.

(5). سوره الهمزه: الآیه 7.

(6). سوره الشعراء: الآیه 227.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:214

أنا ابنه نذیر لکم بین یدی عذاب شدید؛ ف «اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ». «1»

ثم قالت: ربنا احکم بیننا و بین قومنا بالحق و أنت خیر الحاکمین.

ثم انحرفت إلی قبر أبیها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله

فقالت:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اختلّ قومک فأشهدهم فقد شغبوا

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو غاب مذ غبت عنا الوحی و الکتب

أبدی رجال لنا نجوی صدورهم لما مضیت و حالت دونک الترب

تجهّمتنا رجال و استخفّ بناإذ غبت عنا فکلّ الخلق قد غضبوا

و کنت بدرا و نورا یستضاء به علیک تنزل من ذی العزه الکتب

و کان جبریل بالآیات یؤنسنافقد فقدت و کل الخیر محتجب

فلیت قبلک کان الموت حلّ بناقوم تمنّوا فعموا بالذی طلبوا

إنا رزئنا بما لم یرز ذو شجن من البریه لا عجم و لا عرب ثم انصرفت علیها السّلام إلی منزلها. فلم تزل ذات فراش حتی لحقت برسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، کما أخبرها أنها أول لا حق به من أهل بیته علیهم السّلام.

شرح الخطبه

شرح ما فی خطبه فاطمه علیها السّلام، جمله ذلک أن معنی کلامها هذا علیها السّلام لیس فیما منعت من فدک و العوالی خاصه، بل کان ذلک فیما تغلب فیه علیها من ذلک و علی بعلها و الأئمه من بعده بنیها علیهم السّلام من الإمامه التی جعلها عز و جل فیهم و نصّ بها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله. فما قدّمنا فی هذا الکتاب ذکر جمل منه.

و أرادت بذلک علیها السّلام ما قد ذکرته فی کلامها من إقامه الحجه علی الأمه، و إبلاغ المعذره إلیهم، و إیضاح الحق و البیان فیما فیها اهتضموه، و تغلب علیهم فیه و استأثر من حقهم به، لئلا یقولوا کما قالوا: أهل بیت رسول اللّه سلّموا ذلک طائعین.

______________________________

(1). سوره الأنعام: الآیه 158.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:215

و لم یکن خروجها لما خرجت له و قالته من

ذلک إلا عن إذن علی علیه السّلام، إذ لا یجوز أن تخرج من بیتها لمثل هذا المقام و أن تتکلم علی رءوس الناس بمثل هذا من المهاجرین و الأنصار.

الحشد: الجمع، إذا دعوا فأتوا لما دعوا له.

کان أبو بکر قد علم بمجی ء فاطمه علیها السّلام، فجمع الناس لئلا یعتابوا علیه رأیا إذ یکونوا بحضرته.

و قوله: «نیطت دونها و دون الناس ملاءه»؛ نیطت: علّقت، یقال منه: ناط الشی ء ینوطه، إذ علّقه؛ یقال منه: نطت القربه إذا علّقتها، و النوط علق الشی ء، و هو مصدر ناط؛ یقول:

ناط الشی ء ینوطه نوطا إذا علّقه.

و الملاءه: الربطه، و هی مثل الرداء فی العرض و الطول.

و قوله: «أجهش القوم بالبکاء»؛ یقال منه: أجهش نفسی، إذ نهضت إلیه و همّ بالبکاء.

قال الطرماح: أجهش نفسی و قلت ألا لا تبعدوا.

و قوله: «حتی سکن نشیج القوم»؛ یقال منه: نشیج الباکی، ینشج إذا غصّها البکاء فی حلقه و لما ینتحب، و من ذلک نشیج الحمار، لأنه صوت فی حلقه. و یقال منه: نشجت القدر: إذا غلت، و الطعنه إذا سمع خروج الدم منها صوت فی داخلها.

و قولها: «فإن تعزوه»؛ من اعتزی، و الاعتزاء: الاتصال فی الدعوه إذا کانت حرب، فکل من ادعی فی شعاره أنا فلان بن فلان أو فلان الفلانی فقد اعتزی إلیه.

قال نصر بن سیار:

فکیف و أصلی من تمیم و فرعها إلی أصل فرعی و اعتزای اعتزاؤها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:216

و قولها: «صادعا بالرساله»؛ من قول اللّه عز و جل: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ» «1»، یقال منه: صدع الرجل بالحق إذا تکلّم به جهارا.

و قولها: «مائلا عن مدرجه المشرکین»؛ أی عن طریق الباطل الذی هم علیه، و المدرجه: ممرّ الإنسان علی مسلک الطریق،

و کذلک مدارج الریح؛ یقال: ریح دروج، و هی التی تؤثر فی الأرض خطوطا کالطریق. قال العجاج:

أمثالها فی الراسیات مدرجه

و قولها: «ضاربا ثبجهم»؛ الثبج: أعلی الکاهل، و الکاهل: أصل العنق؛ تعنی ضرب رقابهم.

و قولها: «آخذا بأکظامهم»؛ الکظم مخرج النفس، یقال منه: قد غمّه الشی ء فأخذ بکظمه، فما یقدر أن یتنفس فهو مکظوم، و کظیم: أی مکروب.

و قولها: «یجذّ الهام»؛ تقول: بقطع الرءوس، و الجذّ: القطع المستأصل الوحی و الکسر للشی ء الصلب.

و قولها: «یکبّ الأصنام»؛ تقول: یکفئها علی وجوهها، و ذلک کسره صلّی اللّه علیه و آله إیاها و قلّبه لها عن مواضعها التی کانت فیها علی الکعبه و غیرها.

و قولها: «و نطق زعیم الدین»؛ الزعیم هاهنا الذی یسود قومه؛ یقال منه: زعم یزعم زعامه: أی صار لهم زعیما، و لذلک قیل للکفیل زعیم کأنه ساد من کفل به، و عنت علیها السّلام بزعیم الدین رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، تقول: إنه نطق بالرساله و بما أوحاه اللّه عز و جل إلیه من القرآن.

و قولها: «خرست شقاشق الشیاطین»؛ الخرس: ذهاب الکلام و ذهاب الصوت من الشی ء؛ یقال منه: کتیبه خرساء، إذا یسمع لها صوت و لا جلبه، و علم أخرس إذا لم یسمع صوت صدی.

______________________________

(1). سوره الحجر: الآیه 94.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:217

و الشقاشق: جمع شقشقه، و هی التی یغطّ بها البعیر و تخرج من شدقه إذا هدر، و إذا نحر لم توجد کذلک، و إنما هی لحمه فی آخر فیه تنتفخ إذا هاج و تمتدّ حتی تخرج من حلقه، فإذا سکن انفشت، و الناقه تهدر و لا تغطّ، لأنه لا شقشقه لها؛ تمتدّ کذلک إذ لا تهیج. فضربت ذلک مثلا لصوله

الکفار و انقطاعها برسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

و الشیاطین: جمع الشیطان علی قدر فیعال؛ یقال منه: تشیطن الرجل و تشطن: أی صار شیطانا و فعل فعله.

و قولها: «فهتم بکلمه الإخلاص»؛ یقال منه: فاه الرجل بالکلام، إذا لفظ به، و هو یفوه به شعر، و ما فاهوا به و لهم مقیم، و رجل مفوّه، قادر علی الکلام.

و کلمه الإخلاص: شهاده أن لا إله إلا اللّه و أن محمدا رسول اللّه.

و قولها: «مذقه الشارب، و نهزه الطامع، و قبسه العجلان، و موطأ الأقدام»؛ المذاق فی الشراب: خلط الماء باللبن؛ تقول مذقته، إذا خلطته مذقا.

و النهزه: اسم الشی ء الذی یتناول و یمکن تناوله کالغنیمه؛ یقال: انتهزها فقد أمکنتک قبل الفوت.

و القبس: شعله النار؛ قال اللّه عز و جل حکایه عن موسی: «إِنِّی آنَسْتُ ناراً سَآتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ» «1»؛ یقال للآخذ من ذلک قبس، و اقتبس إذا أخذ من لهب النار فی طعم یعلق به، و من ذلک یقال: قبست العلم فاقتبسته، و اقتبست الرجل نارا، و أقبسته علما إذا أعطیته ذلک.

و موطأ الأقدام: الموضع الذی تطأه. ضربت ذلک علیها السّلام مثلا لما کانوا فیه من الذله حتی أعزّهم اللّه عز و جل برسوله صلّی اللّه علیه و آله، و أن الناس کانوا یتخطّفونهم من حولهم کما أخبر اللّه عز و جل بذلک فی کتابه: «و یطعمون فیهم و ینتهزونهم و یطؤونهم بالذل و الصغار».

______________________________

(1). سوره النمل: الآیه 7.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:218

و قولها: «تشربون الطرق»؛ و الطرق: الماء الذی بالت فیه الدواب قد أصفر؛ تقول: هذا ماء قد طرقته الإبل و هی تطرقه طرقا، و هو ماء طرق.

قال الشاعر: الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ج 13 218 شرح الخطبه ..... ص : 214

و قال الذی یرجو الغلاله و ادعواعن الماء لا یطرق و من طوارق

فما زلن حتی صار طرقا و شسه بأصفر تذریه سجالا أیانق و قولها: «تقتاتون القدّ»؛ من القوت، و القد: ما یقدّ من الجلد النی، و منه اشتق القدید الذی یقدّ من اللحم، و کانوا یأکلون ذلک عند المسغبه.

و قولها: «أذلّه خاشعین»؛ الذل: الهوان، و الخشوع: الخضوع.

و قولها: «بعد اللتیا و التی»؛ و اللتیا: تصغیر التی، و التی: معرفه لتی، و لا تقول بها فی المعرفه إلا علی هذه اللغه، و جعلوا إحدی اللامین تقویه للأخری، و جمعها اللاتی، و جمع الجمع اللواتی. و کأنهم کنّوا بها فی قولهم اللتیا و التی عن شده أو داهیه صغری و کبری.

و قولها: «بعد لفیف ذوائب العرب»؛ فاللفیف: ما اجتمع من الناس من قبائل شتّی؛ یقال منه: جاء القوم بلفّهم و لفیفهم، و لفّ الناس: ما یلفّ من هاهنا و هاهنا کما یلفّ الإنسان القوم لما یریده من شهاده زور و غیر ذلک مما یرید أن یجمعهم إلیه من مثل هذا.

و الذوائب: جمع ذؤابه. و ذؤابه القوم: موضع عزّهم و شرفهم؛ یقال منه: فلان من ذؤابه بنی فلان إذا کان من أهل بیت شرفهم و عزهم، و الجمع ذوائب و القیاس الذائب، و لکنهم یستثقلون الجمع بین همزتین، فلینوا الأولی منهما.

و قولها: «کلما أحشوا نارا للحرب أو نجم قرن للضلاله أو فغرت فاغزه للمشرکین فاها قذف أخاه علیا علیه السّلام فی لهواتها»؛ أحشوا: أوقدوا، حششت النار بالحطب و أنا أحشها، و هو ضمک ما تفرق من الحطب إلی النار لتستوقد. قال العجاج:

تاللّه لو

لا أن تحشّ الطبخ بی الجحیم حیث لا مستصرخ

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:219

یعنی بالطبخ ملائکه النار الموکلین بالعذاب من فیها؛ شبّههم بالطباخین الذین یوقدون النار علی اللحم لیطبخوه.

و نجم قرن للضلاله: تقول: ارتفع للضالّ و نجم قام؛ یقال للخارج الذی یخرج علی السلطان، ناجم لقیامه علی من یقوم علیه. و قرن الرجل ندّه فی الشجاعه و القوه؛ و یقال منه: تبارزت الأقران و تواجهوا و اقتتلوا.

و فغرت فاغره فاها؛ و الفغر: فتح الفم؛ یقال: فغر الرجل فاه أی فتحه، و الفاغره: التی قد فتحت فمها. ضربت ذلک مثلا للحرب إذ اشتدت، و مثّلت من یقتل فیها بابتلاعها إیاهم کأنها فغرت فاها، أی فتحته لتأتیهم من یقتل فیها.

قذف أخاه علیا علیه السّلام فی لهواتها: تعنی: إنهاض النبی صلّی اللّه علیه و آله علیا علیه السّلام لمبارزه الأقران من المشرکین الشجعان.

و اللهوات: جمع لهات، و اللهات: لحمه مشرفه فی أقصی الفم فیما یلی الحلق.

و یقال: إنها شقشقه البعیر و لکل ذی حلق لهاه، و الجمع: اللها و اللهوات.

و قولها: فلا ینکفئ، تقول: لا ینقلب منهزما إذا بعثه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لحرب؛ یقال منه:

انکفئ القوم: إذا انهزموا و انکفئوا.

و قولها: «حتی یطأ سماکها بأخمصه»؛ فالسماک و السمک: المرتفع؛ قال اللّه عز و جل:

«رَفَعَ سَمْکَها فَسَوَّاها» «1»، و یقال: سنام سامک: أی مرتفع، و السماکان: نجمان مرتفعان، و من ذلک سمّی الرجل سماکا، یریدون به العلو و الرفعه؛ تقول: لا ینثنی و لا یرجع فی الحرب حتی یطأ أعلی من فیها، فمن یقاتله و یبارزه بأخمصه، و الأخمص: ما ارتفع من أسف القدم عن الأرض و هو وسطه، و یقال: و هو خمیص

القدم؛ قال الشاعر:

و کان أخمصها بالشوک منتعل ______________________________

(1). سوره النازعات: الآیه 28.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:220

و قولها: «و یخمد حرّ لهبا بحدّه»؛ تعنی الحرب شبهتها، فإذا هو قتل المناحبین له فیها أو هزمهم، أخمدوا کحدّ السیف و حدّ السنان، و احتدّ الرجل: إذا غضب وحده و غضبه.

و قولها: «و أنتم فی رفاهیه»؛ یقال منه: رفهه عیش فلان رفاهیه فهو رفیه العیش، أی هو فی خیر و خفض.

و قولها: «ظهرت حسکه النفاق»؛ من حسک الصدر، و هو حقد العداوه؛ و تقول إنه حسک الصدر علی فلان.

و قولها: «و استهتک جلباب الدین»؛ استهتک استفعل من الهتک، و الهتک أن تجذب ثوبا أو سترا فتقطّعه من موضعه أو تشقّ طائفه فیبدوا لذلک ما وراءه؛ فلذلک یقال:

هتک اللّه ستره، و رجل مهتوک الستر: متهتّک، و رجل مستهتک: لا یبالی أن یهتک ستره عن عورته، و یقال ذلک لکل شی ء هتک و أهتک و استهتک.

و الجلباب: ثوب أوسع من الخمار و دون الرداء، تغطّی به المرأه رأسها و صدرها، فإذا فعلت ذلک قیل: تجلببت. فضربت فاطمه علیها السّلام ذلک مثلا لهتکهم حرمان الدین و استخفافهم بها.

و قولها: «و نطق کاظم الغاوین»؛ فالکظم: السکوت، و الکاظم: الساکت؛ تقول: نطق من کان من الغد أن قد أسکته رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و الغاوون: جمع غاو من الغی، و الغیّ مصدر من قولک غوی الغاوی فهو یغوی غیا، و الغیّ: الضلال ضد الهدی.

و قولها: «نبغ خامل الآفلین»؛ یقال: نبغ فلان إذا قال الشعر و لم یکن قاله قبل ذلک، و قیل: إن زیادا قال الشعر بعد أن کبر فسمّی النابغه لذلک، و قیل: بل سمّی بذلک لقوله:

و قد

نبغت لهم منا شئون

فمعنی نبغ هاهنا: ظهر الیوم من کان خاملا من الآفلین.

و قولها: «و هدر فنیق المبطلین»؛ البعیر یهدر هدیرا و هدرا. و الحمامه أیضا تهدر.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:221

و الفنیق: الفحل من الإبل؛ ضربته مثلا لمن استفحل من المبطلین من الأمه، فرأس علیها و تناول ما لیس له منها.

و قولها: «یخطر فی عرصاتکم»؛ تعنی: الفحل من الإبل الذی ضربته مثلا، و الفحل من الإبل یخطر بزینه إذا مشی مختالا، و کذلک الناقه، و کذلک الإنسان إذا مشی یخطر بیدیه کبرا، و العرصات: جمع عرصه، و عرصه الدار: وسطها.

و قولها: «و اطلع الشیطان رأسه من مغرزه صارخا بکم»؛ مغرز الشی ء: أصله، مثل مغارز الریش و مغارز الأضلاع.

و قولها: «و لعزمه متطاولین»؛ المتطاول: الشی ء المستشرف إلیه؛ قال الشاعر:

تطاولت فاستشرفته فرأیته فقلت له أ أنت عمرو الفوارس و قولها: «و أحمشکم فألفاکم غضابا»؛ تقول: أغضبکم فوجدکم کذلک؛ یقال منه الرجل إذا اشتدّ غضبه: قد استحمش غضبا.

و قولها: «فوسمتم غیر إبلکم، و وردتم غیر شربکم»؛ مثل ضربته لاغتصابهم الإمامه من أهلها و أخذهم غیر حقهم منها.

و قولها: «هذا و العهد قریب»؛ تعنی برسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و إن ذلک کان منهم بقرب وفاته.

و قولها: «و الکلم رحیب»؛ أی واسع، تعنی ما تکلّم به رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فی إمامه علی علیه السّلام فما أوجبها و أکّدها.

و قولها: «و الجرح لمّا یندمل»؛ تقول یبرأ، و اندمال الجرح: برؤه، تعنی: موت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

و قولها: «أنّی تؤفکون»؛ تقول: أین تصدّون عن الحق، و الأفاک الذی یأفک الناس عن الحق بالکذب، و الإفک تقول: أفک الرجل عن أمر کذا،

إذا صرف عنه بالکذب و الباطل.

و قولها: «أبتزّ إرثیه»؛ تقول: أسلب إرثی، تعنی میراثها من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله الذی استلبته

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:222

و منعته، و البزّ هاهنا الاستلاب، و العرب تقول: من عزّ بزّ، معناه من غلب سلب.

و الهاء من إرثیه زائده، و هی تسمّی هاء الاستراحه من قول اللّه عز و جل: «ما أَغْنی عَنِّی مالِیَهْ. هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ» «1»، و قوله تعالی: «وَ ما أَدْراکَ ما هِیَهْ» «2»، و هی لغه قریشیه.

و قولها: «لقد جئت شیئا فریّا»؛ و الفریّ هاهنا: الأمر العظیم، و الفری أیضا: الکذب، و الفری: القذف.

و قولها: «فدونکها مخطومه مرحوله»؛ تعنی ظلامتها؛ مثّلتها بناقه علیها رحلها و خطامها، ضربتها مثلا لظلامتها التی ارتکبها منها.

و قولها: «و الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله»؛ فالزعیم: الکفیل، لأن محمدا صلّی اللّه علیه و آله قد تکفّل لمن أطاعه بالجنه و تکفّل لمن بغی علیه بالنصر، و الانتصاف ممن بغی علیه و ظلمه.

و قولها: «ما هذه السنه عن ظلامتی»؛ السنه: الوسن؛ یقال منه: قد و سن الرجل، إذا أخذته سنه النعاس و قد غلبه و سنّه؛ قال اللّه عز و جل: «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَوْمٌ». «3» فالسنه النعاس من غیر استشغال نوم؛ قال الشاعر:

و سنان أقصده النعاس فرنقت فی عینه سنه و لیس بنائم و معنی قولها: ما هذه السنه عن ظلامتی، تعنی التغافل عنها و التهاون بها، کما یکون الناعس عن الشی ء غافلا عنه إذا لم ینصروها فی ذلک و لا أعانوها علیه.

و قولها: «سرعان ما نسیتم و عجلان ما أحدثتم»؛ هی کلمات تقولها العرب لسرعان ما

صنعت کذا و کذا، تعنی أسرع ما صنعته و لو شکان ما خرجت و لعجلان ما جئت؛ قال الشاعر:

أ یخطب فیکم بعد قتل رجالکم لسرعان هذا و الدماء تصبّب

______________________________

(1). سوره الحاقّه: الآیه 28، 29.

(2). سوره القارعه: الآیه 10.

(3). سوره البقره: الآیه 255.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:223

قولها: «فخطب جلیل استوسع وهیه»؛ فالخطب: الأمر؛ یقال: ما خطبک: أی ما أمرک، و یقال: هذا خطب جلیل و خطب یسیر و الجمع خطوب؛ قال اللّه تعالی: «فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ». «1»

و استوسع و هیه: أی اتسع ما و هی من أجله، تعنی مصاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و ما و هی من أجله من الأمر و اتسع وهیه لذلک.

و قولها: «و استشمر فتقه لفقدان راتقه»؛ یقال منه: رتق الفتق إذا لحمه و أصلحه، تعنی فقدان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله الذی کان یرتق ما انفتق من الأمور.

و قولها: «و اکتأبت خیره اللّه فی خلقه»؛ تعنی بموت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و الکابه من الهمه و الانکسار من الحزن فی الوجه خاصه؛ تقول: کئب الرجل، و الکئب کآبه، یوقف الألف، و کآبه بالمد.

و قولها: «و أکدت الآمال»؛ تقول: انقطعت؛ قال اللّه عز و جل: «وَ أَعْطی قَلِیلًا وَ أَکْدی» «2»، أی قطع ما کان یعطیه، و قد قیل: إن المعطی إذا أعطی عطاء نزرا قلیلا قیل: أکدی، و الأول أشبه بالمعنی، و یقال: فلان قد بلغ الناس کدیّته: أی إنه کان یعطی ثم أمسک؛ قالت الخنساء:

فتی الفتیان ما بلغوا کداها

و قولها: «إیها بنی قیله»؛ فهو من الدعاء المنسوب، تقول: یا بنی قیله، تعنی الأنصار، و هم الأوس و الخزرج ابنا

حارثه بن ثعلبه بن عمرو بن عامر بن حارثه بن ثعلبه بن امرؤ القیس بن مادر بن حبد اللّه بن الأمرد بن عوف بن نبته بن مالک بن زید بن کهلان بن سبأ، و هما ابنا قیله، و هم الأنصار، نسبوا إلی أمهم.

______________________________

(1). سوره الحجر: الآیه 57.

(2). سوره النجم: الآیه 34.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:224

و قولها: «اهتضم تراث أبی»؛ تقول: أنقص میراث أبی، و یقال منه: هضمت حقی أی انتقصته، و هضمت من حقی طائفه: أی ترکتها، و الهضام: الذی یترک من حقه و یعطی غیره؛ یقال: قد هضم له من حقه؛ قال لبید:

و مقسّم یعطی العشیره حقهاو معدلم لحقوقها هضامها و التراث تاؤه واو و هو ترکه المیراث و لا یجمع کما یجمع المیراث، فیقال: تواریث.

و قولها: «و أنتم نخبه اللّه التی انتخب لدینه»؛ و النخبه: الخیره لما اختیر و استخلص، نخبه و نخابه، و هو مصدر النخیب: المختار المستخلص المصطفی اختیارا علی غیره، و تنخب: اختار و استخلص.

و قولها: «فنابذتم العرب و کافحتم الأمم»؛ المنابذه: انتباذ الفریقین للحرب؛ تقول:

نبذت إلیهم الحرب علی سواء: أی نابذناهم الحرب، و النبذ طرحک الشی ء، و المنبوذ:

ولد الزنا الذی تنبذه أمه، أی تطرحه لیخفی أمرها. فکأن المنابذه طرح ما بین الفریقین من الصلح و الاتفاق بین بعضهم و بعض.

و المکافحه فی الحرب: المضاربه تلقاء الوجوه؛ قال الشاعر:

تکافح لو حات الهواجر بالضحی مکافحه للمنخرین و للفم و قولها: «و خبت نیران الباطل»؛ الخبو: سکون لهب النار، و خبت النار: إذا سکنت، و خبت الحرب کذلک، و خبت النار تخبو خبوا: إذا طفأت.

و قولها: «و استوسق نظام الدین»؛ تقول: اجتمع و انضمّ بعضه إلی بعض، و الوسق:

ضمّک الشی ء بعضه

إلی بعض، و الاتساق: الانضمام و الاستواء، و یقال: استوسقت الإبل: إذا اجتمعت و انضمّت، و استوسق النظام کذلک. و هذا مثل ضربته لاجتماع المؤمنین و ألفتهم علی إقامه دین اللّه عز و جل فی حیاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:225

و قولها: «فنکصتم بعد الإقدام»؛ النکوص: الإحجام عن الشی ء؛ یقال لمن أراد أمرا ثم رجع عنه: نکص علی عقبیه.

و قولها: «نکثوا أیمانهم»؛ نکث الیمین و نکث العهد و العقد: حلّه من بعد أن عقد و أبرم، و کذلک النقض؛ قال اللّه عز و جل: «فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ» «1»، و قال أیضا: «وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها» «2»، و قال: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ». «3» قیل: إن ذلک ضرب مثلا لامرأه حمقاء کانت تغزل الغزل، ثم تفتله علی خلاف ما فتلته إذا غزلته، فینحلّ و یفسد ذلک النکث، و النکیثه اسم.

و قولها: «لقد قلت ما قلت علی علم منی بالخذلان الذی خامر صدورکم و استفزّ قلوبکم»؛ خامر صدورکم: خالطها؛ یقال منه: خامره الداء: إذا خالط جوفه، و کلما یخمر بالماء یقال: اختمر، إذا خالطه یختمر به من طعم أو ریح لم یکن قبل ذلک فیه.

و استفزّ- استفعل-: من الإفزاز، و الإفزاز: الإفزاع و الذعر، و یقال: استفزّ الرجل حتی ألقی فی الجهل، و استفزّ حتی أخرج من داره: بمعنی خوّف و أفزع حتی فعل ذلک.

و قولها: «لبثه الصدر و بعثه الغیظ»؛ فبثه الصدر: خروج ما فی القلب و الحدیث به، و أصل البثّ: تفریق الأشیاء، کبث الخیل فی الغاره و بثّ الکلاب للصید، و

خلق اللّه الخلق و بثّهم فی الأرض، و تقول: أبثّه الحدیث إبثاثا فأنا مبثّه و الحدیث مبثّ؛ تقول علیها السّلام:

و لکننی بثثت ما فی الصدر، و البثّ أیضا شده الحزن، قیل: لأن صاحبه لا یصیر حتی یبثّه: أی یشکوه؛ قال اللّه عز و جل حکایه عن یعقوب: «إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ» «4»، و قد یکون قولها أیضا فی هذا إنها تبثّ ما فی قلبها من الغم بما ذکرته و إن کانت تعلم أن ذلک لا یصرفهم عما هم علیه.

______________________________

(1). سوره الفتح: الآیه 10.

(2). سوره النحل: الآیه 91.

(3). سوره النحل: الآیه 92.

(4). سوره یوسف: الآیه 86.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:226

و بعثه الغیظ، ما یبعثه: أی یرسله و یبعث عنه من القول و غیره.

و قولها: «فدونکموها فاحتقبوها»؛ تعنی ظلامتها التی تظلّمت إلیهم؛ تقول: احتقبوا إثمها، و أصل الاحتقاب: شدّ الحقبه من خلف و کل ما حمل من خلف؛ تقول: احتقب و استحقب، و الإثم کذلک یحتقب؛ قال الشاعر:

فالیوم فاشرب غیر مستحقب إثما من اللّه و لا واغل و قولها: «دبره الظهر»؛ تعنی بثقلها، کما یدبر ظهر الدابه الحمل الثقیل.

و قولها: «موسومه بشنار الأبد»؛ العیب و العار یلزم الرجل من فعل یفعله عار و شنار، و قلّ ما یقرءون الشنار فی العار، و کذلک فی هذا الکلام بعد ذکر العار.

المصادر:

شرح الأخبار: ج 3 ص 34 ح 974.

7
المتن:

عن عائشه، أنها قالت:

لما بلغ فاطمه علیها السّلام أن أبا بکر قد أظهر منعها فدک، لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها و أقبلت فی لمّه من حفدتها و نساء من قومها، تطأ ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، حتی دخلت علی أبی بکر و هو فی حشد من المهاجرین و الأنصار و غیرهم.

فنیطت دونها ملاءه فجلست. ثم أنّت أنّه أجهش القوم لها بالبکاء، فارتجّ المجلس. ثم أمهلت هنیئه حتی سکنت فورتهم، افتتحت کلامها بحمد اللّه و أثنت علیه، ثم قالت:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:227

«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ، عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ، حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ، بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» «1»، فإن تعزّوه و تعرفوه، تجدوه أبی دون آبائکم، و أنا ابنته دون نسائکم، و أخوه ابن عمی دون رجالکم.

فبلغ الرساله صادعا بالنذاره، مائلا عن مدرجه المشرکین، ضاربا ثبجهم، آخذا بأکظامهم و ینکث الالهام؛ یدعو إلی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه، حتی تفری اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیاطین، و تمّت کلمه الإخلاص، «وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» «2» فأنقذکم منها، نهزه الطامع، و مذقه الشارب، و قبسه العجلان، و موطئ الاقدام؛ تشربون الطرق، و تقتاتون القدّ، أذله خاسئین، تخافون أن یتخطّفکم الناس من حولکم.

حتی استنقذکم اللّه برسوله صلّی اللّه علیه و آله بعد اللتیا و التی، و بعد أن منی ببهم الرجال، و ذؤبان العرب، و مرده أهل الکتاب؛ «کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ» «3»، أو نجم قرن الشیطان أو فغرت فاغره من المشرکین، قذف أخاه

فی لهواتها، فلا ینکفئ حتی یطأ صماخها بأخمصه، و یطفئ عادیه لهبها بسیفه، مکدودا فی ذات اللّه، و أنتم فی رفاهیه فکهون آمنون وادعون.

حتی إذا اختار اللّه لنبیه صلّی اللّه علیه و آله دار أنبیائه، أطلع الشیطان رأسه فدعاکم، فألفاکم لدعوته مستجیبین، و للغره فیه ملاحظین، ثم استنهضکم فوجدکم خفافا، و أحمشکم فألفاکم غضابا، فوسمتم غیر إبلکم، و وردتم غیر شربکم؛ هذا و العهد قریب، و الکلم رحیب، و الجرح لمّا یندمل.

إنما زعمتم ذلک خوف الفتنه؟ «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «4»

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 128.

(2). سوره آل عمران: الآیه 103.

(3). سوره المائده: الآیه 64.

(4). سوره التوبه: الآیه 49.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:228

ثم لم تلبثوا إلا ریث أن تسکن نفرتها، تسرّون حسوا فی ارتغاء، و نحن نصبر منکم علی مثل حزّ المدی، و أنتم الآن تزعمون ألا إرث لنا؟! أ فحکم الجاهلیه تبغون؟ و من أحسن من اللّه حکما لقوم یوقنون؟

یا ابن أبی قحافه! أ ترث أباک و لا أرث أبی؟ لقد جئت شیئا فریا! فدونکها مخطومه مرحوله، تلقاک یوم حشرک، فنعم الحکم اللّه، و الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله، و الموعد القیامه و عند الساعه یخسر المبطلون.

ثم انکفأت إلی قبر أبیها صلّی اللّه علیه و آله فقالت:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اختلّ قومک فاشهدهم فقد نکبوا و فی بعض الروایات من المشار إلیه زیاده هذه ألفاظها:

أ فعلی عمد ترکتم کتاب اللّه و نبذتموه وراء ظهورکم؟ إذ یقول اللّه تعالی «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «1»، و قال فیما اقتصّ من خبر یحیی بن زکریا إذ قال: «فَهَبْ

لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «2»، و قال: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» «3»، و قال: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ». «4»

ثم عطفت علی قبر أبیها و بکت و تمثّلت بقول صفیه بنت اثاثه و قیل أنابه:

و کان جبریل بالآیات یؤنسنافقد فقدت و کل الخیر محتجب

و کنت بدرا و نورا یستضاء به علیک ینزل من ذی العزه الکتب

تجهّمتنا رجال و استخفّ بنالما فقدت و کل الأرض مغتصب

______________________________

(1). سوره النمل: الآیه 16.

(2). سوره مریم: الآیه 6.

(3). سوره الأنفال: الآیه 75.

(4). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:229 أبدت رجال لنا فحوی صدورهم لما مضیت و حالت دونک الترب

إنا رزئنا بما لم یرز ذو شجن من البریه لا عجم و لا عرب

و سوف نبکیک ما عشنا و ما بقیت منا العیون بتهمال لها سکب قال عبد المحمود: انظر رحمک اللّه و فکّر فیما قد رووه عن رجالهم و ثقاتهم من هذا التألّم العظیم من فاطمه علیها السّلام و ما تقدّم من روایتهم له فی صحاحهم من هجرانها لأبی بکر سته أشهر حتی ماتت، فهل تری هذا حدیث من کان عندها شبهه فی أنهم ظلموها عمدا و قصدا؟

و هل تری هذا الکلام منها کلام من قد قبلت لهم عذرا؟

و هل تری هذا حدیث من لا یعرف صحه دعواها و ثبوت حجتها؟

و هل کان یحسن أن یسمع مثل هذا الکلام منها و تمنع مما طلبت أو العوض عنه؟

و لو کانت قد وفدت بهذا الکلام و الاسترحام علی أعظم ملوک الکفار، أ ما کان تشهد العقول أنه کان یرفع شأنها و یشرّف مقامها و یحسن جائزتها؟

أ فیلیق بمسلم

أن یکون جواب هذا الکلام منعها و سوء معاملتها و تهوین حضورها و خطابها و القساوه علیها و ترک التلطف بها علی کل حال؟

ما یقولون لو أن محمدا صلّی اللّه علیه و آله أباها رآها و هی تبکی و تقول مثل هذا الکلام؟ أ کان یغضب لغضبها کما رووه فی صحاحهم، أو کان یرضی عنهم؟

إنما تشهد العقول أنه کان یشقّ علیه غضبها و یهجرهم بهجرانها و یستعظم إقدامها علی تکذیبهم لها و ظلمها و کسرها و إسقاط منزلتها. فاختر لنفسک أیها المشفق علی نفسه، هل توافق رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله فی ذلک و یکون لک فیه أسوه حسنه، أو تکون فی زمره من أغضبها و أغضبه.

قال عبد المحمود مؤلف هذا الکتاب: و من طریف ما أکثر التعجب و یحق لی أن أعجب من شهاده هؤلاء الأربعه المذاهب بتصدیق هذه الأحادیث و ما تقدم منهم

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:230

مدح فاطمه علیها السّلام و أنها سیده نساء العالمین، و أن من أغضبها فقد أغضب أباها محمدا صلّی اللّه علیه و آله و من آذاها فقد آذاه، و کتابهم یتضمّن: «إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ» «1»، ثم یشهدون و یصحّحون أن أبا بکر أغضبها و آذاها و هجرته سته أشهر حتی ماتت.

ثم و کیف تصدّق العقول أن سیده نساء العالمین و سیده نساء أهل الجنه علیها السّلام تدّعی باطلا و تطلب محالا و ترید ظلم جمیع المسلمین و تأخذ صدقتهم و تموت مصرّه علی ذلک؟! ما یقبل هذا عقل صحیح و لا یعتقده ذو بصیره.

و خاصه فإن علی بن أبی طالب و أهل بیت نبیهم علیهم

السّلام الذین رووا عنه فیهم أنهم أحد الثقلین الذین لا یفارقون کتابه و أن من تمسّک بهم و بالکتاب سلم من الضلاله، فقد تقدم بیان أن فاطمه علیها السّلام منهم، و إذا کان التمسک بها یؤمن من الضلاله، فکیف یقول أبو بکر و أتباعه هی قد ضلّت فی دعواها؟

و أما علی بن أبی طالب علیه السّلام الذی هو إمام أهل بیت نبیهم علیهم السّلام، فتاره یکون شاهدا لفاطمه علیها السّلام کما تقدم، و تاره موافقا لها علی الغضب علی أبی بکر، و یدفنها لیلا و لا یعلم بها أبو بکر، ثم لا یسترضیها فی مده هذه السته الأشهر و یهوّن علیه غضبها و أذیتها و هی أذیه للنبی صلّی اللّه علیه و آله کما رووه. إن ذلک کله شهاده منهم صریحه بضلال خلیفتهم أبی بکر و خروجه عن حدود الإسلام و فضیحته بین الأنام.

المصادر:

1. الطرائف: ص 263 ح 368، عن کتاب الفائق.

2. الفائق، عن کتاب الأربعین لابن مردویه، علی ما فی الطرائف.

3. الأربعین، علی ما فی الطرائف.

4. المناقب لابن مردویه، علی ما فی الطرائف.

5. بحار الأنوار: ج 29 ص 219 ح 7، علی ما فی الطرائف.

6. إحقاق الحق: ج 10 ص 304، شطرا منها.

______________________________

(1). سوره الأحزاب: الآیه 57.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:231

7. بحار الأنوار: ج 11 ص 219 ح 7، عن الطرائف.

8. الأنوار النعمانیه: ج 1 ص 95، عن الفائق.

الأسانید:

فی الطرائف: ما ذکره الشیخ الأسعد سقروه فی کتاب الفائق عن الأربعین، عن أحمد بن موسی بن مردویه فی المناقب، قال: أخبرنا إسحاق بن عبد اللّه بن إبراهیم، قال: حدثنا أحمد بن عبید اللّه بن صالح النحوی، قال: حدثنا الزیادی محمد بن زیاد، قال: حدثنا شرفی بن قطامی، عن صالح بن کیسان، عن الزهری، عن عروه، عن عائشه، أنها قالت.

8
المتن:

قال الإربلی بعد ذکر قصه فدک:

و حیث انتهی بنا القول إلی هنا فلنذکر خطبه فاطمه علیها السّلام، فإنها من محاسن الخطب و بدائعها؛ علیها مسحه من نور النبوه، و فیها عبقه من أرج الرساله، و قد أوردها المؤالف و المخالف، و نقلتها من کتاب السقیفه عن عمر بن شبّه تألیف أبی بکر أحمد بن عبد العزیز الجوهری من نسخه قدیمه مقروّه علی مؤلفها المذکور؛ قرأت علیه فی ربیع الآخر سنه اثنتین و عشرین و ثلاثمائه.

روی عن رجاله من عده طرق: أن فاطمه علیها السّلام لما بلغها إجماع أبی بکر علی منعها فدکا، لاثت خمارها و أقبلت فی لمیمه من حفدتها و نساء قومها، تجرّ ادراعها، تطأ فی ذیولها، ما تخرم من مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، حتی دخلت علی أبی بکر و قد حشد المهاجرین و الأنصار.

فضرب بینهم بریطه بیضاء- و قیل قبطیه-. فأنّت أنّه أجهش لها القوم بالبکاء، ثم أمهلت طویلا حتی سکنوا من فورتهم، ثم قالت علیها السّلام:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:232

أبتدئ بحمد من هو أولی بالحمد و الطول و المجد؛ الحمد للّه علی ما أنعم، و له الشکر بما ألهم، و الثناء بما قدّم، من عموم نعم ابتدأها، و سبوغ آلاء أسداها، و إحسان منن أولاها. جمّ

عن الإحصاء عددها، و نای عن المجازاه مزیدها، و تفاوت عن الإدراک أبدها، و استتب الشکر بفضائلها، و استحذی الخلق بإنزالها، و استحمد إلی الخلائق بإجزالها، و أمر بالندب إلی أمثالها.

و أشهد أن لا إله إلا اللّه وحده لا شریک له؛ کلمه جعل الإخلاص تأویلها، و ضمن القلوب موصولها، و أبان فی الفکر معقولها؛ الممتنع من الأبصار رؤیته، و من الألسن صفته، و من الأوهام الإحاطه به.

أبدع الأشیاء لا من شی ء کان قبله، و أنشأها بلا احتذاء مثله، و سمّاها بغیر فائده زادته إلا إظهارا لقدرته، و تعبّدا لبریته، و إعزازا لأهل دعوته، ثم جعل الثواب لأهل طاعته، و وضع العذاب علی أهل معصیته، زیاده لعباده عن نقمته، و حیاشه لهم إلی جنته.

أشهد أن أبی محمدا صلّی اللّه علیه و آله عبده و رسوله، اختاره قبل أن یجتبله، و اصطفاه قبل أن یبتعثه، و سمّاه قبل أن یستجیبه، إذ الخلائق بالغیب مکنونه، و بستر الأهاویل مضمونه، و بنهایا العدم مقرونه، علما منه بمآئل الأمور، و إحاطه بحوادث الدهور، و معرفه منه بمواقع المقدور، و ابتعثه إتماما لعلمه، و عزیمه علی إمضاء حکمه، و إنفاذا لمقادیر حقه.

فرأی صلّی اللّه علیه و آله الأمم فرقا فی أدیانها، و عابده لأوثانها، عکّفا علی نیرانها، منکره للّه مع عرفانها. فأنار اللّه بأبی صلّی اللّه علیه و آله ظلمها، و فرّج عن القلوب بهمها، و جلا عن الأبصار عمهها.

ثم قبضه اللّه إلیه قبض رأفه و اختیار، رغبه بمحمد صلّی اللّه علیه و آله عن تعب هذه الدار، موضوعا عنه أعباء الأوزار، محفوظا بالملائکه الأبرار، و رضوان الرب الغفار، و جوار الملک الجبار.

فصلّی اللّه علیه، أمینه علی الوحی و خیرته من

الخلق و رضیّه، علیه السلام و رحمه اللّه و برکاته.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:233

ثم قالت علیها السّلام: و أنتم عباد اللّه نصب أمره و نهیه، و حمله کتاب اللّه و وحیه، أمناء اللّه علی أنفسکم، و بلغاؤه إلی الأمم حولکم. للّه فیکم عهد قدّمه إلیکم، و بقیه استخلفها علیکم؛ کتاب اللّه بینه بصائره، و آی منکشفه سرائره، و برهان فینا متجلّیه ظواهره، مدیما للبریه استماعه، قائدا إلی الرضوان أتباعه، و مؤدیا إلی النجاه أشیاعه، فیه تبیان حجج اللّه المنیره، و مواعظه المکروره، و محارمه المحذوره، و أحکامه الکافیه، و بیناته الجالیه، و جمله الکافیه (الشافیه خ ل)، و شرائعه المکتوبه، (المکنونه خ ل)، و رخصه الموهوبه.

ففرض اللّه الإیمان تطهیرا لکم من الشرک، و الصلاه تنزیها لکم من الکبر، و الزکاه تزییدا لکم فی الرزق، و الصیام تبیینا إمامتنا، و الحجّ تسنیه للدین، و العدل تنسکا للقلوب، و طاعتنا نظاما للمله، و إمامتنا لمّا للفرقه، و الجهاد عزّ الإسلام، و الصبر مؤونه للاستیجاب، و الأمر بالمعروف مصلحه للعامه، و البرّ بالوالدین وقایه من السخطه، وصله الأرحام منسأه للعمر و منماه للعدد، و القصاص حقنا للدماء، و الوفاء بالنذور تعریضا للمغفره، و توفیه المکاییل و الموازین تغییرا للبخسه، و اجتناب قذف المحصنات حجابا من اللعنه، و الاجتناب عن شرب الخمور تنزیها من الرجس، و مجانبه السرقه إیجابا للعفه، و التنزّه عن أکل أموال الأیتام و الاستیثار بفیئهم إجاره من الظلم، و العدل فی الأحکام إیناسا للرعیه، و التبری من الشرک إخلاصا للربوبیه، فاتقوا اللّه حق تقاته و أطیعوه فیما أمرکم به، ف «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ». «1»

ثم قالت علیها السّلام: أنا فاطمه بنت

محمد، أقول عودا علی بدء و ما أقول ذلک سرفا و لا شططا. فاسمعوا إلیّ بأسماع واعیه و قلوب راعیه.

ثم قالت: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» «2»، فإن تعزّوه تجدوه أبی دون آبائکم، و أخا ابن عمی دون رجالکم، فبلغ الرساله صار بالرساله، ناکبا (مائلا خ ل) عن سنن مدرجه المشرکین، ضاربا لثبجهم،

______________________________

(1). سوره فاطر: الآیه 28.

(2). سوره التوبه: الآیه 128.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:234

آخذا بأکظامهم، داعیا إلی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه؛ یجذّ الأصنام، و ینکت الهام حتی انهزم الجمع و ولّوا الدبر، و حتی تفری اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیاطین، و فهتم بکلمه الإخلاص مع النفر البیض الخماص الذین أذهب اللّه عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا.

«وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» «1»، فأنقذکم منها مذقه الشارب، و نهزه الطامع، و قبسه العجلان، و موطاه (و مؤظاه خ ل و موطئ خ ل) الأقدام؛ تشربون الطرق، و تقتاتون القدّ، أذله خاشعین، تخافون أن یتخطّفکم الناس من حولکم.

فانقذکم اللّه بنبیّه صلّی اللّه علیه و آله بعد اللتیا و التی و بعد أن منی ببهم الرجال، و ذؤبان العرب؛ «کُلَّما حشوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ» «2»، و نجم قرن الضلاله و فغر فاغر من المشرکین، قذف أخاه فی لهواتها، فلا ینکفئ حتی یطأ صماخها بأخمصه، و یحمد لهبها بسیفه، مکدودا دؤبا فی ذات اللّه، و أنتم فی رفهینه و رفغینه، وادعون آمنون، تتوکّفون الأخبار و تنکصون عن النزال.

فلما اختار اللّه لنبیه صلّی اللّه علیه و آله دار أنبیائه و أتمّ علیه ما

وعده، ظهرت حسیکه النفاق، و سمل جلباب الإسلام، فنطق کاظم، و نبغ خامل، و هدر فینق الکفر یخطر فی عرصاتکم. فاطلع الشیطان رأسه من مغرزه هاتفا بکم، فوجدکم لدعائه مستجیبین، و للغره فیه ملاحظین، و استنهضکم فوجدکم خفافا، و أحمشکم فوجدکم غضابا، هذا و العهد قریب و الکلم رحیب، و الجرح لمّا یندمل؛ فوسمتم غیر إبلکم و أوردتموها شربا لیس لکم، و الرسول لمّا یقبر بدار، أزعمتم خوف الفتنه؟ «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «3»

فهیهات منکم و کیف بکم و أنّی تؤفکون؟ و کتاب اللّه جل و عز بین أظهرکم، قائمه فرائضه، واضحه دلائله، نیّره شرائعه؛ زواجره واضحه، و أوامره لایحه، أرغبه عنه

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 103.

(2). سوره المائده: الآیه 64.

(3). سوره التوبه: الآیه 49.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:235

تریدون، أم بغیره تحکمون، «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا» «1»، «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ». «2»

هذا، ثم لم تبرحوا ریثا- و قال بعضهم: هذا و لم یریثوا أختها الاریث- أن تسکن نفرتها، و یسلس قیادها. ثم أخذتم تورون و قدتها، تهیّجون جمرتها، تشربون حسوا فی ارتغاء، و تمشون لأهله و ولده فی الحمر و الضراء، و نصبر منکم علی مثل حزّ المدی و وخز السنان فی الحشاء.

ثم أنتم أولاء تزعمون أن لا ارث لیه؟ أ فعلی عمد ترکتم کتاب اللّه و نبذتموه وراء ظهورکم؛ یقول اللّه جل ثناؤه: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «3»، معما اقتص من خبر یحیی و زکریا إذ قال: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا» «4»، و قال تبارک

و تعالی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ». «5»

فزعمتم أن لا حظّ لی و لا إرث لی من أبیه؛ أ فحکم اللّه بآیه أخرج أبی منها؟ أم تقولون أهل ملتین لا یتوارثان؟ أم أنتم أعلم بخصوص القرآن و عمومه من أبی صلّی اللّه علیه و آله؟

«أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ». «6»

أیها معاشر المسلمه! أ أبتزّ إرثیه؟ اللّه أن ترث أباک و لا أرث أبیه؟ لقد جئتم شیئا فریّا! فدونکها مرحوله مخطومه مزمومه، تلقاک یوم حشرک، فنعم الحکم اللّه، و الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله، و الموعد القیامه، «و عند السَّاعَهُ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ ما تُوعَدُونَ و لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ». «7»

______________________________

(1). سوره الکهف: الآیه 50.

(2). سوره آل عمران: الآیه 85.

(3). سوره النمل: الآیه 16.

(4). سوره مریم: الآیه 6.

(5). سوره النساء: الآیه 11.

(6). سوره المائده: الآیه 50.

(7). سوره الزمر: الآیه 40.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:236

قال: ثم التفتت إلی قبر أبیها صلّی اللّه علیه و آله متمثّله بقول هند ابنه اثاثه:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اختلّ قومک لما غبت و انقلبوا

أبدت رجال لنا فحوی صدورهم لما قضیت و حالت دونک الترب و زاد فی بعض الروایات هنا:

ضاقت علیّ بلادی بعد ما رحبت و سیم سبطاک خسفا فیه لی نصب

فلیت قبلک کان الموت صادفناقوم تمنّوا فأعطوا کلما طلبوا

تجهّمتنا رجال و استخفّ بناو ارغبت عنا فنحن الیوم نغتضب قال: فما رأیت أکثر باکیه و باک منه یومئذ.

ثم عدلت إلی مسجد الأنصار فقالت:

یا معشر البقیه و یا عماد المله

و حصنه الإسلام! ما هذه الفتره فی حقی و السنه عن ظلامتی؟ أ ما کان لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أن یحفظ فی ولده؟ سرعان ما أحدثتم و عجلان ذا إهاله.

أ تزعمون مات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؟ فخطب جلیل استوسع وهنه، و استهتر فتقه، و فقد راتقه، و أظلمت الأرض له، و اکتأبت لخیره اللّه، و خشعت الجبال، و أکدت الآمال، و أضیع الحریم، و أدیلت الحرمه.

فتلک نازله أعلن بها کتاب اللّه فی قبلتکم (أفنیتکم خ ل)، ممساکم و مصبحکم هتافا هتافا، و لقبله ما حلّت بأنبیاء اللّه و رسله: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ». «1»

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 144.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:237

أیها بنی قیله! أهضم تراث أبیه و أنتم بمرأی و بمسمع؟ تلبسکم الدعوه، و یشملکم الخبره، و فیکم العده و العدد، و لکم الدار و الجنن، و أنتم الاولی، نخبه اللّه التی انتخبت، و خیرته التی اختار لنا أهل البیت.

فبادیتم العرب، و بادهتم الأمور، و کافحتم البهم؛ لا نبرح و تبرحون، نأمرکم فتأتمرون، حتی دارت لکم بنا رحی الإسلام، و درّ حلب البلاد، و خبت نیران الحرب، و سکنت فوره الشرک، و هدّت دعوه الهرج، و استوسق نظام الدین، فأنی جرتم بعد البیان، و نکصتم بعد الإقدام عن قوم نکثوا أیمانهم من بعد عهدهم، و طعنوا فی دینکم.

فقاتلوا أئمه الکفر، إنهم لا أیمان لهم لعلهم ینتهون. «أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ

بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» «1»».

ألا و قد أری و اللّه أن قد أخلدتم إلی الخفض و رکنتم إلی الدعه، فمحجتم الذی أوعیتم و لفظتم الذی سوّغتم، ف «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ». «2»

ألا و قد قلت الذی قلت علی معرفه منی بالخذله التی خامرتکم و خور القناه، فدونکموها فاحتقبوها، مدبره الظهر، ناقبه الخفّ، باقیه العار، موسومه بشنار الأبد، موصوله بنار اللّه الموقده، التی تطّلع علی الأفئده، إنها علیهم موصده. فبعین اللّه ما تفعلون، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» «3»، و أنا بنت نذیر لکم، بین یدی عذاب شدید، ف «اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ». «4»

هذه الخطبه نقلتها من کتاب السقیفه و کانت النسخه مع قدمها مغلوطه، فحقّقتها من مواضع أخر.

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 13.

(2). سوره إبراهیم: الآیه 8.

(3). سوره الشعراء: الآیه 227.

(4). سوره الانعام: الآیه 158.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:238

المصادر:

1. کشف الغمه: ج 1 ص 480، عن السقیفه و فدک.

2. السقیفه و فدک: ص 98، شطرا منها.

3. شرح نهج البلاغه: ج 16 ص 211، شطرا منها.

4. بحار الأنوار: ج 29 ص 217 ح 2، عن کشف الغمه.

5. إحقاق الحق: ج 10 ص 303، عن شرح نهج البلاغه.

6. تظلّم الزهراء علیها السّلام: ص 38، علی ما فی الإحقاق.

7. إحقاق الحق: ج 10 ص 305، عن تظلّم الزهراء علیها السّلام.

8. بحار الأنوار: ج 11 ص 217، ذکره إشاره.

9. موسوعه الإمام الصادق علیه السّلام: ج 1 ص 399 ح 671، عن شرح نهج البلاغه.

10. مسند فاطمه الزهراء علیها السّلام للإسلامی: ص 134، عن السقیفه

و فدک.

11. فدک فی التاریخ: ص 133، شطرا منه.

12. مسند فاطمه الزهراء علیها السّلام للعطاردی: ص 572.

الأسانید:

1. فی السقیفه و فدک: حدثنی أحمد بن محمد بن یزید، عن عبد اللّه بن محمد بن سلیمان، عن أبیه، عن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن، قالوا جمیعا.

2. فی السقیفه و فدک: حدثنی محمد بن زکریا، قال: حدثنی جعفر بن محمد بن عماره الکندی، قال: حدثنی أبی، عن الحسین بن صالح بن حی، قال: حدثنی رجلان من بنی هاشم، عن زینب بنت علی بن أبی طالب علیه السّلام، و قال جعفر بن محمد بن علی بن الحسین، عن أبیه علیهم السّلام.

3. فی السقیفه و فدک: حدثنی عثمان بن عمران العجیفی، عن نائل بن نجیح بن عمیر بن شمر، عن جابر الجعفی، عن أبی جعفر محمد بن علی علیه السّلام.

9
المتن:

روی عبد اللّه بن علی بن عباس، عن أبیه علی بن عباس، عن زینب بنت علی بن أبی طالب علیها السّلام، قالت:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:239

لما أجمع أبو بکر علی منع فاطمه علیها السّلام فدک، بلغها ذلک. فلاثت خمارها علی رأسها ثم أقبلت فی لمه من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذیلها، لا تخرم مشیتها مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله حتی دخلت المسجد علی أبی بکر و هو فی حشد من المهاجرین و الأنصار.

فنیطت دونهم ملاءه، ثم أنّت أنّه ارتجت لها القلوب و ذرفت لها العیون و أجهش لها القوم بالبکاء. ثم أمهلتهم حتی هدأت فورتهم، و قالت:

الحمد للّه علی ما أنعم، و له الشکر علی ما ألهم، و الثناء بما قدّم من عموم نعم ابتدأها، و سبوغ آلاء أسداها، و تظاهر منن أولاها، و کمال مواهب والاها، أحمده بمحامد جلّ عن الإحصاء عددها، و نأی عن المجازات أمدها، و

تفاوت عن الإدراک أبدها، و استثنی الشکر بإفضالها، و استحمد إلی الخلائق بأجزالها، و آمن بالندب إلی أمثالها.

و أشهد أن لا إله إلا اللّه، کلمه جعل الإخلاص تأویلها، و ضمّن القلوب موصولها، و أبان فی الفکر محصولها، و أظهر فیها معقولها؛ الممتنعه من الأبصار رؤیته، و من الألسن صفته، و من الأوهام الإحاطه به. ابتدع الأشیاء لا من شی ء کان قبله، و أنشأها بلا احتذاء امتثله، و فطرها لغیر فائده زادته إلا إظهارا لقدرته، و تعبدا لبریّته، و إعزازا لأهل دعوته، ثم جعل الثواب لأهل طاعته، و جعل العقاب لأهل معصیته، زیاده لأولیائه عن نقمته، و حیاشه لهم إلی جنّته.

و أشهد أن محمدا صلّی اللّه علیه و آله عبده و رسوله، و اختاره قبل أن ینتجبه، و اصطفاه قبل أن یبعثه، إذ الخلائق تحت الغیوب مکنونه، و بستر الأهاویل مصونه، و بنهایه العدم مقرونه، علما من اللّه تعالی بمآئل الأمور، و إحاطه منه بحوادث الدهر، و معرفه منه بمواضع المقدور؛ ابتعثه إتماما لعلمه، و عزیمه علی إمضاء حکمه، و إنفادا لمقادیر حتمه.

فرأی الأمم فرقا فی أدیانها، عابده لنیرانها، عاکفه علی أوثانها، منکره للّه عز و جل مع عرفانها. فأنار اللّه به ظلمها، و جلی عن الأبصار غممها، و فرّج عن القلوب بهمها، و قام فی الناس بالهدایه، و أنقذهم من الغوایه، و هداهم إلی الدین القویم، و دعاهم إلی الطریق المستقیم.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:240

ثم قبضه اللّه عز و جل إلیه قبض رأفه و اختیار، و تکرمه و هبّ، و نقله عن تعب هذه الدار، موضوعا عن عنقه الأوزار، مخلّدا فی دار القرار، محتفّا به الملائکه الأبرار، فی مجاوره الملک الجبار، رضوانه علیه

و علی أهل بیته الأخیار، و صلّی اللّه علی نبیه و أمینه علی وحیه و صفیه من الخلائق و سلّم کثیرا.

ثم التفتت إلی أهل المجلس و قالت:

و أنتم عباد اللّه نصب أمره و نهیه، و حمله معالم علمه و وحیه، و أمناؤه علی أنفسکم، و بلغاؤه إلی الأمم؛ خوّلکم عهده الذی قدّمه إلیکم، و بقیّته التی استخلفها فیکم، کتاب اللّه؛ بصائره نیّره لذوی الألباب، و آی کاشفه سرائره و برهانه، و حججه النیره، و مواعظه المکرّره، و محارمه المحذّره، و رخصه الموهوبه، و شرائعه المکتوبه، و فضائله المندوبه.

ففرض لکم الإیمان تطهیرا من الشرک، و الصلاه تنزیها عن الکبر، و الزکاه تحصینا للأموال و زیاده فی الأرزاق، و الصیام تثبیتا للإخلاص و تنسّکا للقلوب و تنبیها لماسه الشعب لها علی مواساه ذوی الإملاق و الإقتار و المسکنه و الافتقار، و الحجّ تشییدا للدین و إحیاء للسنن و إعلانا للشریعه، و العدل فی الحکم متناشا للرعیه و تمسکا للقلوب، و طاعتنا أهل البیت نظاما للمله، و إمامتنا لمّا للفرقه، و الجهاد عزّا للإسلام، و الصبر معونه فی الاستیجاب، و القصاص حقنا للدماء، و الأمر بالمعروف مصلحه للعامه، و الوفاء بالنذر تعریضا للمغفره، و توفیه المکاییل و الموازین تغییرا للبخسه، و اجتناب قذف المحصنات حجابا من اللعنه، و النهی عن أکل أموال الأیتام حمایه من الآثام و کشفا للظلام، و برّ الوالدین وقایه من السخط، و صله الأرحام مبقاه للعدد و إنساء فی العمر، و تحریم الشرک إخلاصا للربوبیه، و الانتهاء عن شرب الخمور صونا عن الرجس، و النهی عن المنکر جمعا للکلمه، و مجانبه السرقه نشرا للعفّه.

فاتّقوا اللّه حقّ تقاته، و أطیعوه فیما أمرکم به، و انتهوا

عمّا نهاکم عنه، و اتبعوا العلم و تمسّکوا به، فإنما یخشی اللّه من عباده العلماء.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:241

ألا و إنی فاطمه بنت محمد، أقولها عودا علی بداء، و لا أقول إذ أقول سرفا و لا شططا، و ها أنا قائله فاسمعوا ما أقول بأسماع واعیه و قلوب ناهیه: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ». «1» فإن تعزوه تجدوه أبی دون نسائکم، و أخا ابن عمی دون رجالکم. فبلغ بالنذاره، و صدع بالرساله، مائلا عن مدرجه الناکثین، ناکبا عن سنن المشرکین، ضاربا لأثباجهم، آخذا بأکظامهم، یجذّ الأصنام، و ینکت الهام، داعیا إلی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه، حتی انهزم الجمع و ولی الدبر، و حتی تولّی اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیاطین، و فهتم بکلمه الإخلاص، «وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» «2»، مذقه الشارب، و نهزه الطاعن، و قبسه العجلان، و موطئ الأقدام؛ تشربون الرنق، و تقتاتون القدّ، أذله خاشعین، تخافون أن یتخطّفکم الناس من حولکم. فأنقذکم اللّه بنبیه صلّی اللّه علیه و آله بعد اللتیا و التی، و بعد أن منی ببهم الرجال و ذؤبان العرب؛ «کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ» «3»، و کلما نجم ناجم بالضلال أو فغرت فاغره للمشرکین، قذف أخاه فی لهواتها. فلا ینکفئ حتی یطأ صماخها بأخمصه، و یخمد لهبها بحد سیفه، مکدودا دءوبا فی ذات اللّه عز و جل، و أنتم وادعون فی رفاهیه آمنون، تتوکّفون الأخبار، و تنکصون عن النزال، و ترمقون ما یصیر إلیه الحال.

حتی إذا اختار اللّه لنبیه صلّی اللّه علیه و

آله دار أنبیائه و محلّ أصفیائه، ظهرت حسکه النفاق، و سمل جلباب الدین، و نطق کاظم، و نبغ خامل، و هدر فنیق الباطل، یخطر فی عرصاتکم.

فأطلع الشیطان رأسه من مغرسه صارخا بکم، فوجدکم لدعوته مستجیبین، و للغره ملاحظین، و استنهضکم فوجدکم إلیه سرّعا، و أحمشکم فألفاکم لدعوته غضابا.

فوسمتم غیر إبلکم، و أوردتم غیر شربکم، هذا و العهد قریب، و الکلم رحیب و الجرح لمّا یندمل، و الرسول لمّا یقبر، إنذارا زعمتم خوف الفتنه: «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 128.

(2). آل عمران: الآیه 103.

(3). سوره المائده: الآیه 64.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:242

وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «1»

فهیهات منکم، و أین بکم، و أنّی تؤفکون؟ و کتاب اللّه بین أظهرکم؛ شرائعه واضحه، و زواجره و أوامره لائحه، رغبه عنه إلی ما سواه، «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا» «2»، «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ». «3»

هذا و لم تلبثوا بعد أختها إلا ریث سکوتی حتی نفر نهادها، و سلس قیادها؛ یسرّون حسوا فی ارتغاء، و نصبر منکم علی مثل حزّ المدی، و أنتم الآن تزعمون أن لا إرث لنا، کأنکم لم تسمعوا اللّه یقول: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «4»، و بعض خبر زکریا حیث یقول:

«فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی» «5»، و یزعم زعیمکم أن النبوه و الخلافه لا تجتمع لأحد، خلافا علی اللّه تعالی إذ یقول لنبیه داود: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ» «6»، ثم جعل ابنه وارثه و جمع فیهما النبوه و الخلافه، و قال تعالی: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ» «7»، و قال عز و جل: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ»

«8»، و قال تعالی: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ». «9»

و أنت تزعم أن لا إرث لی مع أبی! و تحتجّ بقول لم یقله و لا سمعه أحد منه، و نحن حضنه علمه، و عارفو سره و علانیته، أ فخصّکم اللّه بآیه دوننا أخرجنا اللّه منها؟ أم تقولون إنا أهل ملّتین لا نتوارث؟! أم أنت أعلم بمخصوص القرآن منا؟! أبی اللّه ذلک و رسوله صلّی اللّه علیه و آله و صالح المؤمنین، قد علمنا أن نبوه محمد لا تورث و إنما یورث ما دونها.

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 49.

(2). سوره الکهف: الآیه 50.

(3). سوره آل عمران: الآیه 85.

(4). سوره النمل: الآیه 16.

(5). سوره مریم: الآیه 6.

(6). سوره ص: الآیه 26.

(7). سوره النساء: الآیه 11.

(8). سوره البقره: الآیه 180.

(9). سوره النساء: الآیه 1.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:243

إن النبی صلّی اللّه علیه و آله قد ملّکنی فدک فی حیاته تملیکا صحیحا شرعیا لا شرط فیه و لا رجعه و لا مثنویه، و لم تزل فی یدی، أحکم فیها برأیی و علی علیه السّلام وکیلی فیها و اللّه شاهد بذلک علیّ.

فإن کنت لا تسمع قولی و لا تحفل بمقامی فاللّه حسبی و کهفی و رجای، و أقول کما قال نبی اللّه یعقوب: «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ» «1»، «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ». «2»

إیه یا معاشر المسلمین! أ أبتزّ إرثیه من أبیه؟ أ فی کتاب اللّه یا ابن أبی قحافه أن ترث أباک و لا أرث أبی؟ لقد جئت شیئا فریا! فدونکها مخطومه مزمومه، تلقاک یوم حشرک و نشرک، و

نعم الحکم اللّه، و نعم الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله، و الموعد القیامه، «و عند السَّاعَهُ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ و لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ». «3»

ثم صمتت علیها السّلام لاستماع الجواب، فقال أبو بکر: لقد صدقت، کان بالمؤمنین رءوفا رحیما و علی الکافرین عذابا ألیما، فإذا عزوناه وجدناه أباک و أخا خلیلک دون الأخلّاء؛ آثره علی کل حمیم، و ساعده علی الأمر الجسیم، لا یحبّهم إلا عظیم السعاده، و لا یبغضهم إلا ردی ء الولاده؛ أنتم آل رسول اللّه الطیبون، و أهل بیته المنتجبون، و خیره اللّه المصطفون. أما ما ذکرت من المیراث، فقد دفعت إلیکم ما خلّفه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله من آله و أثاث و کراع و منعتک ما سواه، اتباعا لقوله حیث یقول: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث، و الرائد لا یکذّب أهله، و کفی باللّه شهیدا.

ثم إنها علیها السّلام نهضت فعطفت علی قبر أبیها صلّی اللّه علیه و آله و طافت به، و تمثّلت بشعر هند ابنه إبانه، و قد یقال إنها القائله له:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهافاختلّ لأهلک و احضرهم فقد نکبوا

تجهّمتنا رجال و استخفّ بناأهل النفاق و نحن الیوم نغتصب

______________________________

(1). سوره یوسف: الآیه 18.

(2). سوره المائده: الآیه 50.

(3). سوره الزمر: الآیه 40.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:244 أبدت رجال لنا نجوی صدورهم لما مضیت و حالت دونک الترب

فکنت بدرا و نورا یستضاء به علیک تنزل من ذی العزه الکتب

و کان جبریل بالآیات یؤنسنافغبت عنا فکل الخیر محتجب

فقد رزینا بما لم یرزه أحدمن البریه لا عجم و لا عرب

فسوف نبکیک ما عشنا و ما بقیت منا العیون

بتهمال لها سکب و وصلت ذلک بأن قالت:

قد کنت ذات حمیه ما عشت لی أمشی البراح و أنت کنت جناحی

فالیوم أخضع للذلیل و أتّقی منه و أدفع ظالمی بالزاح

و إذا بکت قمریه شجنا لها لیلاعلی غصن بکیت صباحی ثم انحرفت إلی مجلس الأنصار و قالت:

معاشر البقیه و أعضاد المله و حضنه الإسلام! ما هذه الفتره عن نصرتی و السنه فی ظلامتی و الونیّه عن معونتی و الغمیزه فی حقی؟! أ ما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أبی و المرء یحفظ فی ولده؟ ما أسرع ما أخذتم و أعجل ما بدّلتم؟ تقولون أن محمدا مات؟ فخطب جلیل استوسع وهیه، و استنهر فتقه، و فقد راتقه، و أظلمت الأرض لغیبته، و اکتأبت خیره اللّه لمصیبته، و خشعت الجبال، و أکدت الآمال، و أضیع الحریم، و نبذت الحرمه، و فتنت الأمه، و غشیت الظلمه، و مات الحق.

فتلک نازله أعلن بها کتاب اللّه فی أفنیتکم، ممساکم و مصبحکم، هتافا هتافا لقبله ما حلّت بأنبیاء اللّه و رسله؛ «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ». «1»

أ بنی قیله! أ أهتضم إرثی بمرأی منکم و مسمع؟ تشملکم الدعوه و ینالکم الخبر، و فیکم العده و العدد، و لکم الدار و الإیمان، و أنتم و اللّه نخبه اللّه التی انتخب، و خیرته

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 144.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:245

التی انتجب لنا أهل البیت. فکافحتم إلیهم؛ ینهاکم فتنتهون، و یأمرکم فتأتمرون، حتی دارت لکم بنا رحی الإسلام، و درّ حلب الإسلام، و سکنت ثغره

الشرک، و هدأت دعوه الهرج، و استوسق نظام الدین. فحرتم بعد البیان، و خمتم بعد البرهان، و نکصتم بعد ثبوت الأقدام، اتباعا لقوم نکثوا أیمانهم؛ «أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». «1»

ألا و قد و اللّه أراکم قد أخلدتم إلی الخفض، و رکنتم إلی الدعه، و عجتم عن الدین ف «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ». «2»

ألا و قد قلت الذی قلت علی معرفه بالخذله التی خامرتکم، و الفتنه التی غمّرتکم، و لکنها فیضه النفس، و نفثه الغیض، و بثّه الصدر، و معذره الحجه.

فدونکم فاعنقوا بها، دبره الظهر، نقبه الخفّ، موسومه بالعار، باقیه الشنار، موصوله بنار اللّه الموقده «الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ». «3» فبعین اللّه ما تفعلون بنا؛ «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» «4»، و أنا ابنه نذیر لکم بین یدی عذاب شدید، «وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ». «5»

ثم ولّت منصرفه.

فقال أبو بکر لعمر: تبّت یداک، لو ترکتنی لرفّیت الخرق، و رتّقت الفتق، و راجعت الحقّ، و أکففت عنی غرب هذه الألسنه بردّ فدک علی أهلها.

فقال عمر: إذا یکون فی ذلک و هن أرکانک و انهباط بنیانک و زوال سلطانک و حدوث ما أشفقت منه علیک. فقال له: کیف لک بابنه محمد و قد علم الناس ما دعت إلیه و ما نحن لها علیه؟ فقال: هل هی إلا غمره انجلت و ساعه انقضت؟ و کأنّ ما قد فات لم یکن. ثم قال:

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 13.

(2). سوره إبراهیم: الآیه 8.

(3). سوره الهمزه: الآیه 7.

(4). سوره الشعراء: الآیه 227.

(5). سوره الأنعام: الآیه 158.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:246 ما قد مضی مما کما مضی و ما

مضی فما مضی قد انقضی ثم إن فاطمه علیها السّلام لقیت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام فی فورتها و هی مغضبه، فقالت: یا ابن أبی طالب! اشتملت شمله الجنین وقعت حجره الظنین؟ نقضت قادمه الأجدل و خانک ریش الأعزل! هذا ابن أبی قحافه، یبتزّنی نحله أبی و بلغه ابنیّ؛ لقد أجهر فی ظلامتی و ألدّ فی خصامتی حین خلستنی بنو قیله نصرها، و المهاجره وصلها، و غضّت الجماعه دونی طرفها، فلا مانع و لا دافع.

خرجت مخاصمه و رجعت راغمه، افترشت الدناه و آنست بالهنات، ما کففت قائلا و لا أغنیت طائلا. یا لیتنی و لا خیار لی، لیتنی متّ قبل ذلّتی و دون هینتی، عذیری اللّه منهم ماحیا و من عتیق عادیا. ویل ویل لی فی کل شارق؛ ویل فی کل غارب. مات العمد و استرذل العضد. شکوای إلی أبی و عدوای إلی ربی. اللهم أنت أشدّ قوه.

فقال لها علی علیه السّلام: لا ویل لک، الویل لمن ساءک، فنهنهی عن وجدک یا بنت الصفوه و بقیه النبوه. ما ونّیت عن دینی و لا أخطأت مقدوری، فإن کنت تریدین البلغه فرزقک مقدور و کفیلک مأمون و ما أعدّ لک خیر مما قطع عنک، فاحتسبی. فقالت: حسبی اللّه، و سکتت.

قال: فقالت أم سلمه حیث سمعت ما جری لفاطمه علیها السّلام: أ لمثل فاطمه بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقال هذا القول؟ و هی و اللّه الحوراء بین الإنس و النفس للنفس؛ ربّیت فی حجور الأتقیاء، و تناولتها أیدی الملائکه، و نمت فی حجور الطاهرات، و نشأت خیر نشاء، و ربّیت خیر مربّی. أ تزعمون أن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و

آله حرّم علیها میراثه و لم یعلمها و قد قال اللّه تعالی: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ». «1» أ فأنذرها و خالفت متطلّبه؟! و هی خیره النسوان، و؟ م ساده الشبّان، و عدیله ابنه عمران، تمّت بأبیها رسالات ربه. فو اللّه لقد کان شفق علیها من الحرّ و القرّ، و یوسّدها یمینه و یلحفها بشماله؛ رویدا، و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بمرأی منکم و علی اللّه تردّون؛ واها لکم فسوف تعلمون.

قال: فحرّمت أم سلمه عطاءها فی تلک السنه.

______________________________

(1). سوره الشعراء: الآیه 214.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:247

المصادر:

الدر النظیم فی مناقب الأئمه اللهامیم علیهم السّلام: ص 465.

الأسانید:

فی الدر النظیم فی مناقب الأئمه اللهامیم علیهم السّلام: روی عبد اللّه بن علی بن عباس، عن أبیه علی بن عباس، عن زینب بنت علی بن أبی طالب علیها السّلام.

10
المتن:

قال أبو سعد منصور بن الحسین الآبی فی کلام النساء الشرائف، باب فاطمه ابنه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:

قالوا: لما بلغ فاطمه علیها السّلام إجماع أبی بکر منعها فدکا، لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها و أقبلت فی لمّه من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، حتی دخلت علی أبی بکر و هو فی حشد من المهاجرین و الأنصار و غیرهم.

فنیطت دونها ملاءه، ثمّ أنّت أنّه أجهش لها القوم بالبکاء و ارتجّ المجلس. ثم أمهلت هنّیه حتی إذا سکن نشیج القوم و هدأت فورتهم، افتتحت کلامها بحمد اللّه و الثناء علیه و الصلاه علی رسوله صلّی اللّه علیه و آله، ثم قالت:

«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ». «1» فإن تعرفوه تجدوه أبی دون آبائکم، و أخا ابن عمی دون رجالکم؛ فبلّغ الرساله صادعا بالنذاره، بالغا بالرساله، مائلا عن سنن المشرکین، ضاربا لثبجهم، یدعو إلی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه، آخذا بأکظام المشرکین؛ یهشّم الأصنام، و یفلق

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 128.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:248

الهام، حتی انهزم الجمع و ولّوا الدبر، حتی تفرّی اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیطان، و تمّت کلمه الإخلاص، «وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» «1»، تهزه الطامع، و مذقه الشارب، و قبسه العجلان، و موطئ

الأقدام؛ تشربون الطرق و تقتاتون القدّ، أذله خاسئین، یخطّفکم الناس من حولکم.

حتی أنقذکم اللّه برسوله صلّی اللّه علیه و آله بعد اللتیا و اللتی، و بعد أن منی ببهم الرجال و ذؤبان العرب، و مرده أهل الکتاب؛ «کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ» «2»، أو نجم قرن للشیطان أو فغرت فاغره للمشرکین، قذف أخاه فی لهواتها؛ فلا ینکفئ حتی یطأ صماخها بأخمصه، و یطفئ عادیه لهبها بسیفه- أو قالت: و یخمد لهیبها بحده-؛ مکدودا فی ذات اللّه، و أنتم فی رفاهه فکهون آمنون وادعون.

حتی إذا اختار اللّه لنبیه صلّی اللّه علیه و آله دار أنبیائه، ظهرت حسکه النفاق، و سمل جلباب الدین، و نطق کاظم الغاوین، و نبغ خامل الأقلّین، و هدر فنیق المبطلین. فخطر فی عرصاتکم، و أطلع الشیطان رأسه صارخا بکم، فدعاکم فألفاکم لدعوته مستجیبین، و للغرّه ملاحظین، ثم استنهضکم فوجدکم خفافا و أحمشکم فألفاکم غضابا؛ فوسمتم غیر إبلکم، و أوردتم غیر شربکم؛ هذا و العهد قریب و الکلم رحیب، و الجرح لمّا یندمل.

أ بما ذا زعمتم خوف الفتنه؟ «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «3»

فهیهات فیکم و أنّی بکم و أنّی تؤفکون؟ و کتاب اللّه بین أظهرکم؛ زواجره بیّنه، و شواهده لائحه، و أوامره واضحه. أرغبه عنه تریدون، أم بغیره تحکمون؟ «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا» «4»، «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ». «5»

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 103.

(2). سوره المائده: الآیه 64.

(3). سوره التوبه: الآیه 49.

(4). سوره الکهف: الآیه 50.

(5). سوره آل عمران: الآیه 85.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:249

ثم لم تلبثوا إلا ریث أن تسکن نفرتها؛ تشربون حسوا فی

ارتغاء، و نصبر منکم علی مثل حزّ المدی، و أنتم الآن تزعمون لا إرث لنا؛ «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ». «1»

إیها معشر المسلمه المهاجره! أ أبتزّ إرث أبیه؟ أبی اللّه فی الکتاب- یا ابن قحافه- أن ترث أباک و لا أرث أبیه؛ لقد جئت شیئا فریا. فدونکها مخطومه مرحوله، تلقاک یوم حشرک؛ فنعم الحکم اللّه و الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله و الموعد القیامه، «و عند السَّاعَهُ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ و لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ». «2»

ثم انکفأت علی قبر أبیها صلّی اللّه علیه و آله فقالت:

قد کان بعدک أبناء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اختلّ أهلک فاحضرهم و لا تغب و ذکر أنها لما فرغت من کلام أبی بکر و المهاجرین، عدلت إلی مجلس الأنصار فقالت:

یا معشر الفئه و أعضاد المله و حضنه الإسلام! ما هذه الفتره فی حقی و السنه فی ظلامتی؟ أ ما کان لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أن یحفظ فی ولده؟ لسرع ما أحدثتم و عجلان ذا إهانه! أ تقولون: مات محمد صلّی اللّه علیه و آله؟ فخطب جلیل، استوسع وهیه، و استنهر فتقه، و فقد راتقه، و أظلمت الأرض لغیبته، و اکتأبت خیره اللّه لمصیبته، و خشعت الحبال، و أکدت الآمال، و أضیع الحریم، و أزیلت الحرمه عند مماته صلّی اللّه علیه و آله؛ و تلک نازله علن بها کتاب اللّه أفنیتکم فی ممساکم و مصبحکم، تهتف فی أسماعکم و لقبله ما حلّت بأنبیاء اللّه و رسله صلّی اللّه علیه و آله: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ

أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ». «3»

______________________________

(1). سوره المائده: الآیه 50.

(2). سوره الأنعام: الآیه 67.

(3). سوره آل عمران: الآیه 144.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:250

أیها بنی قیله؛ أ أهتضم تراث أبیه و أنتم بمرأی منی و مسمع؟! تلبسکم الدعوه، و تشملکم الحیره، و فیکم العدد و العده، و لکم الدار، و عندکم الجنن، و أنتم الألی نخبه اللّه التی انتخب لدینه، و أنصار رسوله صلّی اللّه علیه و آله، و أهل الإسلام، و الخیره التی اختار اللّه لنا أهل البیت. فنابذتم العرب، و ناهضتم الأمم، و کافحتم البهم؛ لا نبرح نأمرکم فتأتمرون.

حتی دارت لکم بنا رحی الإسلام، و درّ حلب الأیام، و خضعت نعره الشرک، و باخت نیران الحرب، و هدأت دعوه الهرج، و استوسق نظام الدین. فأنّی حرتم بعد البیان، و نکصتم بعد الإقدام، و أسررتم بعد التبیان، «لقوم نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». «1»

ألا قد أری أن قد أخلدتم إلی الخفض، و رکنتم إلی الدعه. فعجتم عن الدین، و مججتم الذی وعیتم، و لفظتم الذی سوّغتم؛ «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ». «2»

ألا و قد قلت الذی قلته علی معرفه منی بالخذلان الذی خامر صدورکم، و استشعرته قلوبکم، و لکن قلته فیضه النفس، و نفثه الغیظ، و بثّه الصدر، و معذره الحجه.

فدونکموها فاحتقبوها مدبره الظهر، ناقبه الخفّ، باقیه العار، موسومه بشنار الأبد، موصوله بنار اللّه الموقده، «الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ». «3»

فبعین اللّه ما تفعلون؛ «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» «4»، و أنا ابنه

نذیر لکم بین یدی عذاب شدید. ف «اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ». «5»

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 13.

(2). سوره إبراهیم: الآیه 8.

(3). سوره الهمزه: الآیه 7.

(4). سوره الشعراء: الآیه 227.

(5). سوره الأنعام: الآیه 158.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:251

المصادر:

1. نثر الدرّ للآبی: ج 4 ص 8.

2. جواهر المطالب للباعونی: ج 1 ص 155.

3. إحقاق الحق: ج 25 ص 506، عن جواهر المطالب، شطرا منها.

11
المتن:

قال الشیخ محمد الأخباری النیشابوری فی کتاب مخطوط «1»:

الرابع عشر: خطبه البتول فاطمه بنت الرسول علیها السّلام؛ و إنی رأیت کتابا عتیقا مکتوبا بالخط الکوفی الجدید، مسطورا علیه المجلد الثانی من کتاب المنظوم و المنثور فی ذکر خطب النساء و أشعارها، و کان علی الکتاب خاتم خزانه المتوکل علی اللّه الخلیفه العباسی، و کان فیه خطبه عائشه بعدها خطبه فاطمه الزهراء بنت رسول اللّه علیها السّلام.

و ذکرها أرباب الحدیث فی الأصول المبسوط أیضا، و ها نحن نذکرها بأسانیدنا من مسند عبد اللّه بن الحسن بن علی بن أبی طالب علیه السّلام بالإسناد، عن آبائی:

أنه لما أجمع أبو بکر علی منع فاطمه علیها السّلام فدک و بلغها ذلک، لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها و أقبلت ملّه من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، حتی دخلت علی أبی بکر و هو فی حشد من المهاجرین و غیرهم.

فنیطت دونها ملاءه فجلست، ثم أنّت أنّه أجهش القوم لها بالبکاء فارتجّ المجلس. ثم أمهلت هنیئه حتی إذا سکن نشیج القوم و هدأت فورتهم، افتتحت الکلام بحمد اللّه و الثناء علیه و الصلاه علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فعاد القوم فی البکاء. فلما أمسکوا أعادت فی کلامها فقالت:

______________________________

(1). نقلت هذه الخطبه عن ذلک الکتاب، و هو نقلها عن کتاب عتیق فیه خاتم خزانه المتوکل، و هی مطابق نسخه الاحتجاج، بتغییر یسیر و اختلاف قلیل، و مع هذا نقلتها مستقلا

لنفاسه موضوعها و قدمه نسختها.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:252

الحمد للّه علی ما أنعم، و له الشکر علی ألهم، و الثناء بما قدّم من عموم نعم ابتدأها، و سبوغ آلاء أسداها، و تمام منن والاها؛ جمّ عن الإحصاء عددها، و نأ عن الجزاء أمدها، و تفاوت عن الإدراک أبدها، و ندبهم لاستزادتها بالشکر لاتصالها، و استحمد إلی الخلائق بإجزالها، و ثنی بالندب إلی أمثالها.

و أشهد أن لا إله إلا اللّه وحده لا شریک له؛ کلمه جعل الإخلاص تأویلها، و ضمن القلوب موصولها، و أنار فی التفکر معقولها؛ الممتنع من الأبصار رؤیته، و من الألسن صفته، و من الأوهام کیفیته.

ابتدع الأشیاء [لا] من شی ء کان قبلها، و أنشأها بلا احتذاء أمثله امتثلها؛ کوّنها بقدرته، و ذرأها بمشیّته، لا من حاجه منه إلی تکوینها، و لا فائده له فی تصویرها، إلا تبیینا لحکمته، و تنبیها علی طاعته، و إظهارا لقدرته، و تعبدا لبریته، و إعزازا لدعوته. ثم جعل الثواب علی طاعته، و وضع العقاب علی معصیته، زیاده لعباده عن نقمته، و حیاشه لهم إلی جنته.

و أشهد أن أبی محمدا صلّی اللّه علیه و آله عبده و رسوله؛ اختاره و انتجبه قبل أن أرسله، و سمّاه قبل أن اجتباه، و اصطفاه قبل أن ابتعثه إلی الحلائق و الخلائق؛ بالغیب مکنونه، و بستر الأهاویل مصونه، و بنهایه العدم مقرونه، علما من اللّه تعالی بمائل الأمور، و إحاطه بحوادث الدهر، و معرفه بمواقع المقدور.

ابتعثه اللّه تماما لأمره، و عزیمه علی إمضاء حکمه، و إنفاذ المقادیر حتمه. فرأی الأمم فرقا فی أدیانها، عکّفا علی نیرانها، عابده لأوثانها، منکره للّه مع عرفانها. فأنار اللّه بمحمد صلّی اللّه علیه و آله ظلمها،

و کشف عن القلوب بهمها، و جلّی عن الأبصار عماها، و قام فی الناس بالهدایه، و أنقذهم من الغوایه، و بصّرهم من العمایه، و هداهم إلی الدین القویم، و دعاهم إلی الصراط المستقیم.

ثم قبضه اللّه إلیه قبض رأفه و اختیار و رغبه و إیثار؛ فمحمد صلّی اللّه علیه و آله عن تعب هذه الدار فی راحه، قد حفّ بالملائکه الأبرار، و رضوان الرب الغفار، و مجاوره الملک الجبار؛ صلّی

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:253

اللّه علی أبی نبیه و أمینه علی وحیه و صفیه و خیرته من خلقه و رضیّه، و السلام علیه و رحمه اللّه و برکاته.

ثم التفت إلی أهل المجلس و قالت:

أنتم عباد اللّه نصب أمره و نهیه، و حمله دینه و وحیه، و أمناء اللّه علی أنفسکم، و بلغاؤه إلی الأمم؛ زعیم حق له فیکم، و عهد قدّمه إلیکم، و بقیّه استخلفها علیکم؛ کتاب اللّه الناطق، و القرآن الصادق، و النور الساطع، و الضیاء اللامع؛ بیّنه بصائره، منکشفه سرائره، متجلّیه ظواهره، مغتبطه به أشیاعه، قائمه إلی الرضوان أتباعه، مؤدّ إلی النجاه استماعه؛ به تنال حجج اللّه المنوّره، و عزائمه المفسّره، و محارمه المحذّره، و بیّناته الجالیه، و براهینه الکافیه، و فضائله المندوبه، و رخصه الموهوبه، و شرائعه المکتوبه.

فجعل اللّه الإیمان تطهیرا لکم من الشرک، و الصلاه تنزیها لکم من الکبر، و الزکاه تزکیه للنفس و نماء فی الرزق، و الصیام تثبیتا للإخلاص، و الحجّ تشییدا للدین، و العدل تنسیقا للقلوب، و طاعتنا نظاما للمله، و إمامتنا أمانا من الفرقه، و الجهاد عزّ الإسلام، و الصبر معونه علی استیجاب الأجر، و الأمر بالمعروف مصلحه للعامه، و برّ الوالدین وقایه من السخط، وصله الأرحام

منماه للعدد، و القصاص حقنا للدماء، و الوفاء بالنذر تعریضا للمغفره، و توفیه المکاییل و الموازین تغییرا للبخس، و النهی عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس، و اجتناب القذف حجابا عن اللعنه، و ترک السرقه إیجابا للعفه، و حرّم اللّه الشرک إخلاصا بالربوبیه.

فاتقوا اللّه حقّ تقاته، «وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» «1»، و أطیعوا اللّه فیما أمرکم به و نهاکم عنه، فإنه قال: «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ». «2»

ثم قالت: أیها الناس! اعلموا أنی فاطمه و أبی محمد صلّی اللّه علیه و آله؛ أقول عودا و بدا و لا أقول ما أقول غلطا و لا أفعل ما أفعل شططا؛ «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 102.

(2). سوره فاطر: الآیه 28.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:254

حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ». «1» فإن تعرفوه تجدوه أبی دون نسائکم، و أخا ابن عمی دون رجالکم، و لنعم المعزّی اللّه؛ صلّی اللّه علیه و آله.

فبلّغ الرساله صادعا بالنذاره، مائلا عن مدرجه المشرکین، ضاربا ثبجهم، آخذا بأکظامهم، داعیا إلی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه، بکسر الأصنام و بنکث الهام، حتی انهزم الجمع و ولّوا الدبر، حتی تغرّ اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقائق الشیاطین، و طاح وسیط النفاق، و انتحلّت عقد الکفر و الشقاق، و فهتم بکلمه الإخلاص فی نفر من البیض الخماص، «وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» «2»، مذقه الشارب، و نهره الطامع، و قبسه العجلان، و موطئ الأقدام؛ تشربون الطرق، و تقتاتون القدّ، أذلّه خاسئین؛ تخافون أن یتخطّفکم الناس من حولکم.

فأنقذکم اللّه تبارک و تعالی

بمحمد و آله علیهم السّلام بعد اللتیا و اللتی، و بعد أن منی بهم الرجال و ذؤبان العرب و مرده أهل الکتاب، کلّما أوقدوا نارا للحرب أطفأ اللّه، و نجم قرن الشیطان و فغرت فاغره من المشرکین، قذف أخاه فی لهواتها، فلا ینکفئ حتی یطأ جناحها بأخمصه، و یخمد لهبها بسیفه؛ مکدودا فی ذات اللّه، مجتهدا أمر اللّه، قریبا من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؛ سید أولیاء اللّه، مشمّرا ناصحا مجدّا کادحا، و أنتم فی رفاهه العیش وادعون فاکهون آمنون، تتربّصوا بنا الدوائر، و یتوکّفون الأخبار، و تنکصون عند النزال، و تفرّون من القتال.

فلما اختار اللّه لنبیه صلّی اللّه علیه و آله دار أنبیائه و مأوی أصفیائه، ظهر فیکم النفاق، و أسمل جلباب الدین، و نطق کاظم الغاوین، و ینغ خامل الآفلین، و هد فسق المبطلین. فخطر فی عرصاتکم، و أطلع الشیطان رأسه من مغروره هاتفا بکم. فألقاکم لدعوته مستجیبین، و اللغره فیه ملاحظین، ثم استنهضکم فوجدکم ناهضین خفافا، و أحمشکم فألقاکم غضبابا. «3» فوسمتم غیر إبلکم، و أودیتم غیر مشربکم.

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 128.

(2). سوره آل عمران: الآیه 103.

(3). هکذا فی المصدر و الظاهران الصحیح: غضبانا.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:255

هذا، و العهد قریب، و الکلم رحیب، و الجرح لمّا یندمل، و الرسول صلّی اللّه علیه و آله لمّا یقبر، ابتدار زعمتم خوف الفتنه؟ «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «1»

فهیهات منکم و کیف بکم و «فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ»؟ «2» و کتاب اللّه بین أظهرکم؛ أموره ظاهره، و أحکامه زاهره و أعلامه باهره و زواجره و أوامره واضحه. خلّفتموه وراء ظهورکم.

أرغبه عنه تدبّرون، أم بغیره تحکمون؟ «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا»

«3»، «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ». «4»

ثم لم تلبثوا إلّا ریث أن تسکن نفرتها، و یسلس قیادها، ثم أخذتم تورون وقدتها، تهیّجون جمرتها، و تستجیبون لهتاف الشیطان الغویّ، و إطفاء أنوار الدین الجلیّ، و إهماد سنن النبی الصفیّ صلّی اللّه علیه و آله؛ تشربون حوا فی ارتقاء، تمشون لأهله و ولده فی الجهراء و الضرّاء، و یصبر منکم علی مثل جزّ المدی و حزّ السنان فی الحشا دمهم، و أنتم الآن تزعمون لا إرث لنا! أ فحکم الجاهلیه تبغون؟ «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ ا فلا تعلمون». «5» بلی تجلّی لکم کالشمس الضاحیه أنی ابنته.

أیها المسلمون! أغلب فی إرثیه؟ یا ابن أبی قحافه! أ فی کتاب اللّه أن ترث أباک و لا أرث أبی؟ لقد جئت شیئا فریا! أ فعلی عمد ترکتم کتاب اللّه و نبذتموه وراء ظهورکم؟ إذ یقول: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «6»، و قال فیما اقتصّ من خبر یحیی بن زکریا إذ قال: «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «7»، و قال: «أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ» «8»، و قال: «یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ» «9»،

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 49.

(2). سوره فاطر: الآیه 3.

(3). سوره الکهف: الآیه 50.

(4). سوره آل عمران: الآیه 85.

(5). سوره المائده: الآیه 50.

(6). سوره النمل: الآیه 16.

(7). سوره مریم: الآیه 6.

(8). سوره الأنفال: الآیه 75.

(9). سوره النساء: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:256

و قال: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِینَ». «1»

و زعمتم أن لا حظوه لی و

لا أرث من أبی و لا رحم بیننا؟! أ فخصّکم عموم عمومه من أبی و ابن عمی؟ فدونکما مخطومه مرحومه له، تلقاک یوم حشرک، فنعم الحکم اللّه و الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله و الموعد القیامه، «و عند السَّاعَهُ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ و لا ینفعکم إذ تندمون و لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ». «2»

ثم رنّت بطرفها نحو الأنصار، ثم قالت: یا معاشر النقبیه و أعضاد المله و أنصار الإسلام! ما هذه الغمیزه فی حقی و السنه عن ظلامتی؟ أ ما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أبی یقول:

«المرء یحفظ فی ولده»؟ سرعان ما أخذتم و عجلان ذا هاله، و لکم طاقه بما أجادل و قوه علی ما أطلب و أزاول.

أ تقولون مات محمد صلّی اللّه علیه و آله؟ فخطب جلیل استوسع وهنه، و استنهر فتقه، و انفتق رتقه، و أظلمت الأرض لغیبته، و انکسفت النجوم لمصیبته، و أکّدت الآمال، و خشعت الجبال، و أضیع الحریم، و أزیلت الحرمه عند مماته. فتلک و اللّه النازله الکبری و المصیبه العظمی، لا مثلها نازله و لا بائقه عاجله، أعلن بها کتاب اللّه جل ثناؤه أفنیتکم ممساکم و مصبحکم، یهتف به فی أفنیتکم هتافا و صراخا و تلاوه و ألحانا، و لقبله ما حلّ بأنبیاء اللّه و رسله صلّی اللّه علیه و آله، حکم فصل و قضاء حتم: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ». «3»

أیها بنی قیله! أهضم تراث أبی و

أنتم بمرأی منی و مسمع و منتدی و مجمع؟

تلبسکم الدعوه و تشملکم الخیره، و أنتم دو العدد و العده و العداد و القوه، و عندکم السلاح و الجنّه؛ توافیکم الدعوه فلا تحیبون، و تأتیکم الصرخه فلا تغیثون، و أنتم

______________________________

(1). سوره البقره: الآیه 180.

(2). سوره الأنعام: الآیه 67.

(3). سوره آل عمران: الآیه 144.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:257

موصوفون بالکفاح، معرون بالخیر و الصلاح، و النخبه التی انتخبت، و الخیره التی اختیرت.

قاتلتم العرب، و تحملتم الکمّد و التّعب، و ناطحتم الأمم، و لاقحتم البهم؛ لا نبرح و لا تبرحون، تأمرکم فتأمرون، حتی إذا دارت بنا رحی الإسلام، و درّ حلب الأیام، و خضعت ثغره الشرک، و سکنت فوره الإفک، و نیران الکفر، و هدأت دعوه الهرج، و استوثق نظام الدین.

فأنّی حریم بعد البیان، و أسررتم بعد الإعلان، و نکصتم بعد الإقدام، و أشرکتم بعد الإیمان؛ بؤسا «لقوم نکثوا بعد أیمانهم وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». «1»

ألا قد أری أن أخلدتم إلی الخفض، و أبعدتم من هو أحق بالبسط و القبض، و خلوتم بالدعه، و نجوتم من الضیق بالسعه؛ فحججتم ما وعیتم، و وسعتم الذی تسوّغتم، ف «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ». «2»

ألا و قد قلت ما قلت علی معرفه منی بالخذله التی خامرتم، و الغدره التی استشعرتها قلوبکم، و لکنها فیضه النفس، و نفثه الغیض، و حوز القنا، و ثبه الصدر، و تقدمه الحجه. فدونکموها فاحتقبوها دبره الظهر، نقیه الخفّ، باقیه العار، موسومه بغضب اللّه الواحد القهار و شنار الأبد، موصوله بنار اللّه الموقده «الَّتِی تَطَّلِعُ

عَلَی الْأَفْئِدَهِ». «3»

فبعین اللّه ما تفعلون، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» «4»، و أنا ابنه نذیر لکم بین یدی عذاب شدید؛ ف «اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ». «5»

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 13.

(2). سوره إبراهیم: الآیه 8.

(3). سوره الهمزه: الآیه 7.

(4). سوره الشعراء: الآیه 227.

(5). سوره الأنعام: الآیه 158.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:258

فأجابها أبو بکر فقال: یا بنت رسول اللّه، لقد کان أبوک صلی اللّه علیه بالمؤمنین رءوفا رحیما عطوفا کریما و علی الکافرین عذابا عظیما؛ إن غزوناه وجدناه أباک دون الناس و أخا لبعلک دون الأخلّاء؛ آثره علی کل حمیم و ساعده فی کل أمر جسیم؛ لا یحبّکم إلا سعید و لا یبغضکم إلا شقی.

فأنتم عتره رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله الطیبون و الخیره المنتجبون؛ إلی الخیر أدلّتنا و إلی الجنه مسالکنا، و أنت یا خیره النساء و ابنه خیر الأنبیاء صادقه فی قولک، سابقه فی وقور عقلک، غیر مردوده فی حقک، و لا مصدوده عن صدقک. و اللّه ما عدوت رأی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و لا عملت إلا بإذنه، و إن الرائد لا یکذّب أهله.

و أنی أشهد اللّه «وَ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً» «1»، إنی سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث ذهبا و لا فضه و لا دارا و إنما نورّث الکتاب و الحکمه و العلم و النبوه، و ما کان لنا من طمعه، فلوالی الأمر من بعدنا أن یحکم فیه بحکم، و قد جعلنا ما حولتنیه الکراع و السراح، یقاتل بها المسلمون و یجاهدون الکفار و یجادلون الفجار.

و ذلک بإجماع من المسلمین،

لم أنفرد به وحدی و لم أستبدل بما کان الرأی فیه عندی، و هذه مالی هی لک و بین یدیک، لا تردی عنک لا تدّخر دونک، و أنت سیده أمه أبیک و الشجره الطیبه لبنیک؛ لا یدفع ما لک من فضلک و لا یوضع من فرعک و اصلک، و حکمک نافذ فیما ملکت یدای. فهل ترین أن أخالف فی ذلک أباک؟ فقالت علیها السّلام: سبحان اللّه! ما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عن کتاب اللّه صادقا و لا لأحکامه مخالفا، بل کان یتبع أثره و یقتفی سوره. فتجمعون إلی الغدر اعتلالا علیه بالزور، و هذا بعد وفاته شبیه بما بغی له من الغوائل فی حیاته؛ هذا کتاب اللّه حکما عدلا و ناطقا فصلا یقول: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «2»، «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ». «3»

______________________________

(1). سوره الرعد: الآیه 43.

(2). سوره مریم: الآیه 6.

(3). سوره النمل: الآیه 16.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:259

فبهنّ عز و جل فما مرزع من الاقساط، و شرع من الفرائض و المیراث، و أباح من حظّ الذکران و الأناث. ما أزاح عله المبطلین و أزال التظنی و الشبهات فی الغابرین. کلّا بل سوّلت لکم أنفسکم أمرا، فصبر جمیل «وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ». «1»

فقال أبو بکر: صدق اللّه و رسوله صلّی اللّه علیه و آله و صدقت ابنته. أنت معدن الحکمه، و موطن الهدی و الرحمه، و رکن الدین و الحجه؛ لا أبعد صوابک و لا أنکر خطابک. هؤلاء المسلمین بینی و بینک قلّدونی ما تقلّدت و باتفاق منهم أخذت ما أخذت، غیر مکابر و لا مستبدّ و لا مستأثر و هم بذلک شهود.

فالتفتت فاطمه علیها

السّلام إلی الناس فقالت: معاشر المسرعه إلی قیل الباطل، المغضبه علی الفعل الخاسر؛ «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها کلّا بل ران علی قلوبکم ما أسأتم من أعمالکم فأخذ بسمعکم و أبصارکم» «2»، و لبئس ما تأوّلتم و ساء ما به أشرتم و شرّ ما منه اغتصبتم. لتجدنّ و اللّه محمله ثقیلا و غبّه کفیلا إذا کشف لکم الغطاء بأن ما وراء الضرّاء و بدأ لکم من ربکم ما لم تکونوا تحتسبون، «وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ». «3»

ثم عطف علی قبر أبیها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و قالت:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب إلی آخر الأشعار کما مرّ مرارا.

ثم انکفأت، و علی علیه السّلام یتوقّع رجوعها إلیه و یتطلّع طلوعها. فلما جاءت و دخلت علیه و استقرّت فی الدار، قالت لأمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام: اشتملت شمله الجنین و قعدت حجره الضنین؟ نقضت قادمه الأجدل و خانک ریش الأغزل؟ هذا ابن أبی قحافه یبتزّنی نحله أبی و بلغه ابنیّ. قد أجهد فی خصامی و ألفیته ألدّ فی کلامی، حتی حبستنی قیله بضرّها، و المهاجره وصلها، و غضّت الجماعه دونی لطرفها، فلا دافع و لا مانع؛ خرجت کاظمه و أعدت راغمه.

______________________________

(1). سوره یوسف: الآیه 18.

(2). سوره محمد: الآیه 24.

(3). سوره غافر: الآیه 78.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:260

أضرعت خدک یوم أضعت حدّک؛ افترست الذباب، و افترشت التراب. ما کففت قائلا و لا أغنیت طائلا و لا خیار لی. لیتنی متّ قبل هنیئتی و دون ذلّتی، عذیری اللّه منه عادیا و منک حاصبا. ویلای فی کل سارق؛ بات العمد و دهت العضد. شکوای إلی

أبی و عدوای إلی ربی؛ اللهم إنک أشد قوه و حولا و أشد بأسا و تنکیلا.

فقال علی علیه السّلام: لا ویل لک بل الویل لشانئیک، نهنهی عن وجدک یا بنت الصفوه و بقیه النبوه. فما دنیت عن دینی و لا أخطأت مقدوری. فإن کنت تریدین البلغه فرزقک مضمون، و کفیلک مأمون، و أعدّ لک أفضل مما قطع عنک. فاحتسبی اللّه. فقالت: حسبی اللّه، و أمسکت.

یقول المؤلف: هذا ما رواه عبد اللّه بن الحسن الحسنی، و قد روی أجزاء الخطبه غیر واحد من المحدثین فی غیر واحد من المصنفات.

المصادر:

1. کتاب المبین للأخباری النیشابوری، عن کتاب المنظوم و المنثور فی ذکر خطب النساء (مخطوط): ص 190.

2. کتاب المنظوم و المنثور فی ذکر خطب النساء و أشعارها (مخطوط)، عن مسند عبد اللّه بن الحسن.

3. مسند عبد اللّه بن الحسن بن علی بن أبی طالب (مخطوط).

الأسانید:

فی الکتاب المبین: قال الشیخ سعید بن سقر فی کتاب الفائق و الحافظ أبو بکر أحمد بن موسی بن مردویه فی کتاب المناقب: أخبرنا إسحاق بن عبد اللّه بن إبراهیم، قال:

حدثنا أحمد بن عبید بن ناصح، قال: حدثنا الزیادی محمد بن زیاد، قال: حدثنا شرقی بن قطامی، عن صالح بن کیسان، عن الزهری، قال: حدثنا عروه، عن عائشه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:261

12
المتن:

عن عائشه: أنها قالت:

لما بلغ فاطمه علیها السّلام أن أبا بکر أظهر منعها فدکا، لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها و أقبلت فی لمّه من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذیولها، ما تخرم مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، حتی دخلت علی أبی بکر و هو فی حشد من المهاجرین و الأنصار و غیرهم.

فنیطت دونها ملاءه، ثم أنّت أنّه، أجهش لها القوم بالبکاء. ثم أمهلت هنیهه، حتی إذا سکنت فورتهم، افتتحت کلامها بحمد اللّه و الثناء علیه، ثم قالت:

«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ». «1» فإن تعزوه تجدوه أبی دون نسائکم، و أخا ابن عمی دون رجالکم. فبلغ الرساله صادعا بالنذاره، مائلا عن مدرجه المشرکین، ضاربا لحدتهم؛ یجذّ الأصنام، و ینکث الهام، و یدعو إلی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه، حتی تفری اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیاطین، و تمّت کلمه الإخلاص، «وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» «2»؛ نهزه الطامع، و مذقه الشارب، و قبسه العجلان، و موطئ الأقدام؛ تشربون الطرق، و تقتاتون القدّ، أذله خاسئین.

حتی استنقذکم اللّه و رسوله صلّی اللّه علیه و آله بعد اللتیا

و التی، و بعد أن منی ببهم الرجال، و ذؤبان العرب، و مرده أهل الکتاب. کلما أوقدوا نارا للحرب و فغرت فاغره، قذف أخاه فی لهواتها؛ فلا ینکفئ حتی یطأ صماخها بأخمصه، و یطفئ عادیه لهبها بسیفه، و أنتم فی رفاهیه آمنون وادعون.

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 128.

(2). سوره آل عمران: الآیه 103.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:262

حتی إذا اختار اللّه لنبیه صلّی اللّه علیه و آله دار أنبیائه، اطلع الشیطان رأسه، فدعاکم فألفاکم لدعوته مستجیبین، و للغره ملاحظین. ثم استنهضکم فوجدکم غضابا، فوسمتم غیر إبلکم، و وردتم غیر شربکم. هذا و العهد قریب و الکلم رحیب، و الجرح لمّا یندمل. إنما زعمتم خوف الفتنه، «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «1»

ثم لم تلبثوا حیث تسرّون حسوا فی ارتغاء، و نصبر منکم علی مثل حزّ المدی، و أنتم تزعمون أن لا إرث لنا؟ أ فحکم الجاهلیه تبغون؟ «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»؟ «2»

یا معشر المسلمین! أ أبتزّ إرث أبی؟ أبی اللّه أن ترث أباک و لا أرث أبی؟ لقد جئت شیئا فریا! فدونکها مرحوله مخطومه، تلقاک یوم حشرک، فنعم الحکم اللّه، و الزعیم محمد، و الموعد القیامه، «و عند السَّاعَهُ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ». «3»

ثم انکفأت إلی قبر أبیها تقول:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اختلّ قومک فاشهدهم فقد نکبوا المصادر:

مقتل الحسین علیه السّلام: ص 77.

الأسانید:

فی مقتل الخوارزمی: بأسناده، عن الحافظ أبی بکر هذا، أخبرنا عبد اللّه بن إسحاق، أخبرنا محمد بن عبید، أخبرنا محمد بن زیاد، أخبرنا شرقی بن قطامی، عن صالح بن کیسان، عن الزهری، عن عروه، عن عائشه.

______________________________

(1).

سوره التوبه: الآیه 49.

(2). سوره المائده: الآیه 50.

(3). سوره الجاثیه: الآیه 27.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:263

13
المتن:

قالت زینب بنت علی بن أبی طالب علیها السّلام:

لما بلغ فاطمه علیها السّلام إجماع أبی بکر علی منعها حقها من فدک، لاثت خمارها و أقبلت فی لمّه من حفدتها و نساء قومها، تطأ ذیولها، لا تخرم مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، حتی دخلت علی أبی بکر، و هو فی حشد من المهاجرین و الأنصار.

فلطّت دونها ملاءه، ثم أنّت أنّه أجهش لها القوم بالبکاء و النحیب. ثم أمهلت حتی إذا هدأت فورتهم و سکنت روعتهم، افتتحت الکلام بالحمد للّه و الثناء علیه، و الصلاه علی رسوله صلّی اللّه علیه و آله فی کلام طویل من الثناء و التمجید.

ثم قالت:

أنا فاطمه و أبی محمد صلّی اللّه علیه و آله؛ أقولها عودا علی بدء، ما أقول إذ أقول سرفا و لا شططا؛ «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» «1»، و إن تعزوه تجدوه أبی دون نسائکم، و أخا ابن عمی دون رجالکم، و لنعم المعزیّ إلیه صلّی اللّه علیه و آله.

فبلّغ النذاره صادعا بالرساله، ناکبا عن سنن المشرکین، ضاربا لأثباجهم، آخذا بأکظامهم، داعیا إلی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه، یفضّ الهام، و یجذّ الأصنام، حتی انهزم الجمع، و ولّوا الدبر، و حتی تفرّی اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیاطین، و فهتم بکلمه الإخلاص، «وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» «2»، مذقه الشارب، و نهزه الطامع، و قبسه العجلان، و موطئ الأقدام.

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 128.

(2). سوره آل

عمران: الآیه 103.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:264

تشربون الطرق، و تقتاتون القدّ، أذلّه خاشعین، یتخطّفکم الناس من حولکم.

فأنقذکم اللّه بنبیه صلّی اللّه علیه و آله، بعد اللتیا و التی، و بعد ما منی ببهم الرجال، و ذؤبان العرب، و مرده أهل الکتاب؛ «کُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ» «1»، أو نجم قرن للضلاله أو فغرت فاغره للمشرکین، قذف أخاه علیا فی لهواتها؛ فلا ینکفئ حتی یطأ ضماخها بأخمصه، و یخمد لهبها بحده، مکظوظا فی طاعه اللّه و طاعه رسوله صلّی اللّه علیه و آله، مشمّرا ناصحا مجدّا کادحا، و أنتم فی بلهنیه وادعون، و فی رفاهیه فکهون؛ تأکلون العفو، و تشربون الصفو، و تتوکّفون الأخبار، و تنکصون عند النزال.

فلما اختار اللّه لنبیه صلّی اللّه علیه و آله دار أنبیائه و محل أصفیائه، ظهرت حسیکه النفاق، و انسمل جلباب الدین، و أخلق عهده، و انتقض عقده، و نطق کاظم، و نبغ خامل، و هدر فنیق الباطل.

یخطر فی عرصاتکم، و أطلع الشیطان رأسه من مغرزه، صارخا بکم، فألفاکم لدعوته مصیخین، و للغرّه ملاحظین، و استنهضکم فوجدکم خفافا، و أحمشکم فألفاکم غضابا.

فخطمتم غیر إبلکم، و أوردتموها غیر شربکم؛ بدارا زعمتم خوف الفتنه، «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ». «2»

هذا، و العهد قریب، و الکلم رحیب، و الجرح لمّا یندمل، و الرسول صلّی اللّه علیه و آله لمّا یقبر.

هیهات منکم و أین بکم و أنّی تؤفکون؟ و کتاب اللّه بین أظهرکم؛ زواجره قاهره، و أوامره لائحه، و أدلّته واضحه، و أعلامه بیّنه، أرغبه- و یحکم- عنه؟ «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا». «3»

ثم لم تریثوا بعد اجتهاد، إلا ریثما سکنت نفرتها، و أسلس قیادها؛ تسرّون حسوا فی ارتغاء،

و نحن نصبر منکم علی مثل وخز المدی، و أنتم الآن تزعمون أن لا إرث لنا،

______________________________

(1). سوره المائده: الآیه 64.

(2). سوره التوبه: الآیه 49.

(3). سوره الکهف: الآیه 50.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:265

و لا حظّ؟ «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ». «1»

ویها معشر المسلمه! أ أبتزّ إرثیه؟ أ فی کتاب اللّه أن ترث أباک و لا أرث أبیه؟ لقد جئت شیئا فریا.

جرأه منکم علی قطیعه الرحم و نکث العهد؛ فعلی عمد ما ترکتم کتاب اللّه بین أظهرکم و نبذتموه.

فدونکها مرحوله مزمومه، تکون معک فی قبرک، و تلقاک یوم حشرک، فنعم الحکم اللّه، و نعم الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله، و الموعد القیامه، «و عند السَّاعَهُ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ»، و «لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ». «2»

ثم عدلت إلی مجلس الأنصار فقالت:

یا معشر الفئه، و أعضاد المله، و حضنه الإسلام! ما هذه الغمیزه فی حقی، و السّنه عن ظلامتی؟ أ ما قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: «المرء یحفظ فی ولده»؟ لسرعان ما أحدثتم و عجلان ذا إهاله!

أ تقولون: مات محمد؟ لعمری، خطب جلیل استوسع وهیه، و استنهر فتقه، و فقد راتقه، و أظلمت الأرض لغیبته، و اکتأبت خیره اللّه لمصیبته، و خشعت الجبال، و أکدت الآمال، و أضیع الحریم، و أذیلت الحرمه؛ فتلک نازله علن بها کتاب اللّه فی أفنیتکم، ممساکم و مصبحکم، هتافا هتافا؛ «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ». «3»

______________________________

(1). سوره المائده: الآیه 50.

(2). سوره الأنعام: الآیه 67.

(3).

سوره الأنعام: الآیه 67.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:266

إیها بنی قیله! أ أهتضم تراث أبی و أنتم بمرأی منی و مسمع؟ تشملکم الدعوه، و ینالکم الخبر، و فیکم العدد و العدّه، و لکم الدار، و عندکم الجنن، و أنتم نخبه اللّه التی انتخب لدینه، و أنصار رسوله صلّی اللّه علیه و آله، و خیرته التی انتجب لنا أهل البیت.

فنابذتم فینا صمیم العرب، و ناهضتم الأمم، و کافحتم البهم؛ لا نبرح و لا تبرحون، و نأمرکم فتأتمرون، حتی دارت لکم بنا رحی الإسلام، و درّ حلب الأیام، و خضعت نخوه الشرک، و باخت نیران الحرب، و هدأت روعه الهرج، و استوسق نظام الدین.

فأنّی جرتم بعد البیان، و نکصتم بعد الإقدام، عن قوم نکثوا أیمانهم، «أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». «1»

ألا قد أری أن قد أخلدتم إلی الخفض، و رکنتم إلی الدعه، و عجتم عن الدین، و مججتم الذی عرفتم، و لفظتم الذی سوّغتم، ف «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ». «2»

ألا و قد قلت الذی قلت؛ علی معرفه بالخذله التی خامرتکم، و لکنها فیضه النفس، و منیّه الغیظ، و نفثه الصدر، و معذره الحجه، فدونکم فاحتقبوها مدبره الظهر، مهیضه العظم، خوراء القناه، ناقبه الخفّ، باقیه العار، موصوله بشنار الأبد، متصله بنار اللّه؛ فبعین اللّه ما تفعلون، و «اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ» «3»، و أنا ابنه نذیر لکم بین یدی عذاب شدید؛ «فَکِیدُونِی جَمِیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ» «4»، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ». «5»

ثم انکفأت إلی قبر أبیها صلّی اللّه علیه و آله متمثّله بقول صفیّه بنت عبد المطلب-

و قیل: أمامه-:

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 13.

(2). سوره إبراهیم: الآیه 8.

(3). سوره الأنعام: الآیه 158.

(4). سوره هود: الآیه 55.

(5). سوره الشعراء: الآیه 227.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:267 قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو غاب مذ غبت عنا الوحی و الکتب

تهضّمتنا رجال و استخفّ بناإذ بنت عنّا فنحن الیوم نغتصب

أبدت رجال لنا فحوی صدورهم لمّا فقدت و حالت دونک الکثب قال: فما رأینا یوما أکثر باکیا و باکیه من ذلک الیوم.

هذا الحدیث أکثر ما یروی من طریق أهل البیت علیهم السّلام، و إن کان قد روی من طرق أخری أطول من هذا و أکثر، و أهل الحدیث یقولون: إنه موضوع «1» علی فاطمه علیها السّلام.

و قال ابن قتیبه: قد کنت کتبته و أنا أری أن له أصلا، و سألت عنه رجال الحدیث، فقال لی بعض نقله الأخبار: أنا أسنّ من هذا الحدیث، و أعرف من عمله.

قلت: هذا الحدیث و إن کان موضوعا کما ذکروا، فهو من أفصح الکلام و أحسنه مأخذا و احتجاجا، و لعل واضعه لا ینقص درجه عن الحجّاج بن یوسف الثقفی، و کتب غریب الحدیث مشحونه بشرح کلامه و خطبه. فلا بأس أن یجری هذا الحدیث مجراها، فی شرح غریبه و معانیه، و لعل أکثر ما یروی من أحادیث الغریب الطوال جاریه هذا المجری فی التصنّع. و اللّه أعلم.

المصادر:

منال الطالب فی شرح طوال الغرائب لابن الأثیر: ص 501.

______________________________

(1). أقول- دفاعا عن مظلومیه فاطمه علیها السّلام و خطبتها-: إنه لیس موضوعا و إنه من کلام سیدتنا فاطمه علیها السّلام کما هو من فصاحتها و غزاره علمها، خرجت من صدر محترقه من ظلامات أهل

السقیفه. نقل الخطبه علماء الشیعه و عده من علماء العامه کابن طیفور و الجوهری و السبط ابن الجوزی و ابن قتیبه و غیرهم، و أما کلام ابن الأثیر بعد نقل الخطبه فقد نشأ من حقده الکامن فی صدره و الضغائن التی ملأت قلبه و جوارحه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:268

14
المتن:

قال سبط ابن الجوزی فی ذکر خطبه فاطمه علیها السّلام:

و قال الشعبی: لما منعت میراثها، لاثت خمارها علی رأسها- أی عصّبت، یقال: لاث العمامه علی رأسه یلوثها لاثا أی عصّبها، و قیل: اللوث الاسترخاء، فعلی هذا یکون معنی لاثت أی أرخت- و حمدت اللّه تعالی و أثنت علیه، و وصفت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بأوصاف، فکانت مما قالت:

کان کلما فغرت فاغره من المشرکین فاها، أو نجم قرن من الشیاطین وطأ صماخه بأخمصه، و أخمد لهیبها بسیفه، و کسر قرنه بعزمته، حتی إذا اختار اللّه له دار أنبیائه و مقرّ أصفیائه و أحبائه، اطلعت الدنیا رأسها إلیکم، فوجدتکم لها مستجیبین، و لغرورها ملاحظین.

هذا و العهد قریب، و المدی غیر بعید، و الجرح لم یندمل؛ فأنّی تؤفکون و کتاب اللّه بین أظهرکم؟

یا ابن أبی قحافه! أ ترث أباک و لا أرث أبی؟ و دونکها مرحوله مذمومه؛ فنعم الحکم الحق، و الموعد القیامه، و «لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ». «1»

ثم أومأت إلی قبر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و قالت:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکبر النوب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اغتیل أهلک لما أغنا لک الترب

و قد رزینا بما لم یرزه أحدمن البریه لا عجم و لا عرب ثم إنها اعتزلت القوم، و لم تزل تندب رسول

اللّه صلّی اللّه علیه و آله و تبکیه حتی لحقت به.

______________________________

(1). سوره الأنعام: الآیه 67.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:269

المصادر:

تذکره الخواص: ص 317.

15
المتن:

عن زینب بنت علی بن أبی طالب علیها السّلام، قالت:

لما اجتمع رأی أبی بکر علی منع فاطمه علیها السّلام فدک و العوالی و آیست من إجابته لها، عدلت إلی قبر أبیها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فألقت نفسها علیه و شکت إلیه ما فعله القوم بها، و بکت حتی بلّت تربته بدموعها و ندبته. ثم قالت فی آخر ندبتها:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اختلّ قومک فاشهدهم فقد نکبوا

قد کان جبریل بالآیات یؤنسنافغبت عنا فکل الخیر محتجب

فکنت بدرا و نورا یستضاء به علیک ینزل من ذی العزه الکتب

تجهّمتنا رجال و استخفّ بنابعد النبی و کل الخیر مغتصب

سیعلم المتولّی ظلم حامّتنایوم القیامه أنّی سوف ینقلب

فقد لقینا الذی لم یلقه أحدمن البریه لا عجم و لا عرب

فسوف نبکیک ما عشنا و ما بقیت لنا العیون بتهمال له سکب المصادر:

1. الأمالی للمفید: ص 41 ح 8. الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ج 13 269 المتن: ..... ص : 269

مسند فاطمه الزهراء علیها السّلام للعطاردی: ص 378 ح 5، عن الإرشاد.

الأسانید:

فی الأمالی: أخبرنی أبو بکر محمد بن عمر الجعابی، قال: أخبرنا أبو عبد اللّه [جعفر محمد بن جعفر الحسنی، قال: حدثنا عیسی بن مهران، عن یونس، عن عبد اللّه محمد بن سلیمان الهاشمی، عن أبیه، عن جده، عن زینب بنت علی بن أبی طالب علیها السّلام، قالت.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:270

16
المتن:

عن زینب بنت علی علیها السّلام، قالت:

قالت فاطمه علیها السّلام فی خطبتها فی معنی فدک:

للّه فیکم عهد قدّمه إلیکم، و بقیه استخلفها علیکم، کتاب اللّه؛ بیّنه بصائره، و آی منکشفه سرائره، و برهان متجلیه ظواهره، مدیم للبریه استماعه، و قائد إلی الرضوان اتباعه، مؤدّیا إلی النجاه أشیاعه؛ فیه تبیان حجج اللّه المنوره، و محارمه المحدوده، و فضائله المندوبه، و جمله الکافیه، و رخصه الموهبه، و شرائعه المکتوبه، و بیّناته الخالیه.

ففرض اللّه الإیمان تطهیرا من الشرک، و الصلاه تنزیها عن الکبر، و الزکاه زیاده فی الرزق، و الصیام تبیینا للإخلاص، و الحجّ تسنیه للدین، و العدل تسکینا للقلوب، و الطاعه نظاما للمله، و الإمامه لما من الفرقه، و الجهاد عزّا للإسلام، و الصبر معونه علی الاستیجاب، و الأمر بالمعروف مصلحه للعامه، و برّ الوالدین وقایه عن السخطه، وصله الأرحام منماه للعدد، و القصاص حقنا للدماء، و الوفاء بالنذر تعریضا للمغفره، و توفیه المکاییل و الموازین تغییرا للبخسه، و قذف المحصنات حجبا عن اللعنه، و ترک السرقه إیجابا للعفه، و أکل أموال الیتامی إجاره من الظلم، و العدل فی الأحکام إیناسا للرعیه و حرّم اللّه الشرک إخلاصا بالربوبیه. فاتقوا اللّه حق تقاته فیما أمرکم اللّه به، و انتهوا عمّا نهاکم عنه.

و الخطبه طویله، أخذنا منها موضع الحاجه.

المصادر:

1. من لا یحضره الفقیه: ج 3 ص 372 ح 1754.

2. وسائل الشیعه: ج 1 ص 14 ح 22، عن من لا یحضره الفقیه.

الأسانید:

فی من لا یحضره الفقیه: روی عن إسماعیل بن مهران، عن أحمد بن محمد، عن جابر، عن زینب بنت علی، قالت: قالت فاطمه علیها السّلام.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:271

17
المتن:

قال ابن شهرآشوب فی ذکر کلماتها علیها السّلام:

و قالت علیها السّلام لما تکلّمت مع الأول:

معاشر المسلمه المسرعه إلی قیل الباطل، المغضیه علی الفعل الخاسر! «أَ فَلا تتدبّرون الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها»؟ «1» کلّا، بل ران علی قلوبکم بتتابع سیئاتکم، فأخذ بسمعکم و أبصارکم، و لبئس ما تأوّلتم، و ساء ما به أشرتم، و شرّ ما منه اعتصمتم؛ لتجدنّ و اللّه محلها ثقیلا، و غیّها وبیلا، إذا کشف لکم الغطاء، و بان و زادویه الصراط، و بدا لکم من ربکم ما لم تکونوا تحتسبون، «وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ». «2»

ثم قالت للأنصار: معاشر النقباء و أعضاد البقیه و أنصار الدین و المله و حضنه الإسلام! ما هذه الغمیزه فی حقی و الإعراض عن ظلامتی؟! أ ما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال:

«المرء یحفظ فی ولده»؟ لسرعان ما أحدثتم و عجلان ذا إهاله و بکم ما حاورت طاقه! أ تقولون مات محمد صلّی اللّه علیه و آله؟ فخطب- لعمری- جلیل استوسع وهیه و استهتر، و أظلمت لدیکم و اللّه الأرض، و تکدّرت الصفوه، و احلیت القرحه، و تقرحت السلعه، و الثابت خیره اللّه، و خشعت الجبال، و أکدت الآمال، وضیع الحریم، و أدیلت المحرمه؛ هی و اللّه النازله الکبری و المصیبه العظمی، لا مثلها نازله و لا بائقه عاجله، أعلن بها کتاب اللّه فی أفنیتکم، ممساکم و مصحبکم هتافا و صراخا و تلاوه و الحابا، و لقبله ما حلّ أنبیاء اللّه و رسله،

حکم فصل و قضاء حتم: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ ... الشَّاکِرِینَ». «3»

أ بنی قیله! أهضم تراث أبی و أنتم بمرأی منی و مسمع؟ تمسّکم الدعوه و یشملکم الخبر؟ و فیکم العده و العدد، و بکم الدار و الجنن. تقرع صیحتی آذانکم فلا تجیبون،

______________________________

(1). سوره محمد صلّی اللّه علیه و آله: الآیه 24.

(2). سوره غافر: الآیه 78.

(3). سوره آل عمران: الآیه 144.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:272

و تسمعون صرختی فلا تغیثون! و أنتم نخبه اللّه التی انتخب، و خیرته التی انتحل لنا أهل البیت.

فنابذتم العرب، و ناجزتم البهم، و کافحتم الأمم؛ لا نبرح و تبرحون، نأمرکم فتأتمرون، حتی دارت لنا بکم رحی الإسلام، و درّ حلب البلاد، و هدأت دعوه الهرج، و سکنت فوره الشر، و طفأت جمره الکفر، و قرّ نقار الحق، و استوسق نظام الدین. فان حرتم بعد القصد، و نکصتم بعد الإقدام! «أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ ... مُؤْمِنِینَ». «1»

ألا و اللّه لقد أخلدتم إلی الخفض، و کلفتم بالدعه، فمحجتم بالذی وعیتم؛ ف «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ ...». «2»

ألا و قد قلت الذی قلت عن عرفه منی بالخذله التی خامرتم، و لکنها فیضه للنفس، و هیضه للعظم، و کظه الصدر، و نفثه الغیظ، و خور القبا، و معذره الحجه؛ فدونکموها فاحتقبوها دبره الظهر، نقبه الخفّ، باقیه العار، موسومه الشنار، موصوله بنار اللّه الموقده، «الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ» «3»، و الحاکم الواحد الأحد.

و من کلام لها علیها السّلام:

تشربون حسوا فی ارتقاء، و تمشون لأهله و ولده فی الخمر و الضراء؛ نصبر منکم علی مثل حزّ المدی، و حفر السنان فی الحشا.

و لما انصرفت من عند أبی بکر، أقبلت

علی أمیر المؤمنین علیه السّلام فقالت له:

یا ابن أبی طالب! اشتملت شمله الجنین و قعدت حجره الظنین! نقضت قادمه الأجدل، فخانک ریش الأعزل! هذا ابن أبی قحافه، قد ابتزّنی نحیله أبی و بلیغه ابنیّ، و اللّه لقد أجهد ظلامتی و ألدّ فی خصامی حتی منعتنی القیله نصرها، و المهاجره وصلها، و غضّت الجماعه دونی طرفها؛ فلا مانع و لا دافع. خرجت و اللّه کاظمه و عدت راغمه

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 13.

(2). سوره إبراهیم: الآیه 8.

(3). سوره الهمزه: الآیه 7.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:273

و لا خیار لی. لیتنی متّ قبل ذلّتی و توفّیت دون منیتی، عذیری و اللّه فیک حامیا و منک داعیا. ویلاه فی کل شارق، ویلاه مات العمد و وهن العضد. شکوای إلی ربی و عدوای إلی أبی؛ اللهم أنت أشد قوه.

فأجابها أمیر المؤمنین علیه السّلام: لا ویل لک بل الویل لشانئک، نهنهی عن وجدک یا بنت الصفوه و بقیه النبوه، فو اللّه ما ونیت فی دینی و لا أخطأت مقدوری. فإن کنت تریدین البلغه فرزقک مضمون و کفیلک مأمون و ما أعدّ لک خیر مما قطع عنک فاحتسبی.

فقالت: حسبی اللّه و نعم الوکیل.

و لها علیها السّلام ترثی أباها:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت حاضرها لم تکثر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهافاختلّ قومک فاشهدهم فقد نکبوا

أبدت رجال لنا فحوی صدورهم لما فقدت و کل الإرث قد غصبوا

و کل قوم لهم قربی و منزلهعند الإله و للأدنین مقترب

تجهّمتنا رجال و استخفّ بناجهرا و قد أدرکونا بالذی طلبوا

سیعلم المتولّی ظلم خاصتنایوم القیامه عنا کیف ینقلب المصادر:

المناقب لابن شهرآشوب: ج 2 ص 208.

18
المتن:

قال المجلسی:

فصل: نورد فیه خطبه خطبتها سیده النساء فاطمه الزهراء علیها السّلام،

احتجّ بها علی من

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:274

غصب فدک منها.

اعلم أن هذه الخطبه من الخطب المشهوره التی روتها الخاصه و العامه بأسانید متضافره. قال عبد الحمید بن أبی الحدید فی شرح کتابه علیه السّلام إلی عثمان بن حنیف عند ذکر الأخبار الوارده فی فدک، حیث قال:

الفصل الأول: فیما ورد من الأخبار و السیر المنقوله من أفواه أهل الحدیث و کتبهم لا من کتب الشیعه و رجالهم، و جمیع ما نورده فی هذا الفصل من کتاب أبی بکر أحمد بن عبد العزیز الجوهری فی السقیفه و فدک، و أبو بکر الجوهری هذا عالم محدث کثیر الأدب ثقه ورع، أثنی علیه المحدثون و رووا عنه مصنفاته و غیر مصنفاته.

ثم ذکر المجلسی مصادر و أسانید أخری و أورد الخطبه عن الاحتجاج و قال: رواها الشیخ أحمد بن أبی طالب الطبرسی فی کتاب الاحتجاج مرسلا، و نحن نوردها بلفظه ثم نشیر إلی موضع التخالف بین الروایات فی أثناء شرحها إن شاء اللّه تعالی.

فقال بعد نقل تمام الخطبه عن الاحتجاج:

و لنوضح تلک الخطبه الغراء الساطعه عن سیده النساء علیها السّلام التی تحیّر من العجب منها و الإعجاب بها أحلام الفصحاء و البلغاء، و نبنی الشرح علی روایه الاحتجاج و نشیر أحیانا إلی الروایات الآخر.

قوله: أجمع أبو بکر، أی أحکم النیه و العزیمه علیه.

لاثت خمارها علی رأسها، أی عصبته و جمعته، یقال: لاث العمامه علی رأسها یلوثها لوثا، أی شدّها و ربطها.

و الجلباب بالکسر، یطلق علی الملحفه و الرداء و الإزار و الثوب الواسع للمرأه دون الملحفه، و الثوب کالمقنعه تغطّی بها المرأه رأسها و صدرها و ظهرها، و الأول هنا أظهر.

أقبلت فی لمّه من حفدتها، اللمّه بضمّ اللام

و تخفیف المیم الجماعه. قال فی النهایه:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:275

فی حدیث فاطمه علیها السّلام أنها خرجت فی لمّه من نسائها تتوطّأ ذیلها إلی أبی بکر فعاتبته، أی فی جماعه من نسائها. قیل: هی ما بین الثلاثه إلی العشره، و قیل: اللمّه: المثل فی السن و الترب.

و قال الجوهری: الهاء عوض من الهمزه الذاهبه من وسطه، و هو مما أخذت عینه کسر و مذ و أصلها فعله من الملاءمه و هی الموافقه، انتهی.

أقول: و یحتمل أن یکون بتشدید المیم، قال الفیروزآبادی: اللمّه بالضمّ الصاحب و الأصحاب فی السفر و المونس للواحد و الجمع.

و الحفده بالتحریک: الأعوان و الخدم.

تطأ ذیولها، أی کانت أثوابها طویله تستر قدمیها، و تضع علیها قدمها عند المشی، و جمع الذیل باعتبار الأجزاء أو تعدّد الثیاب.

ما تخرم مشیتها مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و فی بعض النسخ: من مشی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، و الخرم:

الترک و النقص و العدول، و المشیه بالکسر، الاسم من مشی مشیا، أی تنقّص مشیها من مشیه صلّی اللّه علیه و آله شیئا کأنه هو بعینه. قال فی النهایه: فیه ما خرمت من صلاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله شیئا، أی ما ترکت، و منه الحدیث: لم أخرم منه حرفا، أی لم أدع.

و الحشد بالفتح و قد یحرّک: الجماعه.

و فی الکشف: إن فاطمه علیها السّلام لما بلغها إجماع أبی بکر علی منعها فدکا، لاثت خمارها و أقبلت فی لمیمه من حفدتها و نساء قومها، تجرّ أدراعها و تطأ فی ذیولها، ما تخرم من مشیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ...، حتی دخلت علی أبی بکر و

قد حشد المهاجرین و الأنصار.

فضرب بینهم بریطه بیضاء، قیل: قبطیه .... فأنّت أنّه أجهش لها القوم بالبکاء، ثم أمهلت طویلا حتی سکنوا من فورتهم ...، ثم قالت علیها السّلام: أبتدئ بحمد من هو أولی بالحمد و الطول و المجد. الحمد للّه علی ما أنعم.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:276

فنیطت دونها ملاءه، الملاءه بالضمّ و المدّ: الریطه و الإزار، و نیطت بمعنی علّقت أی ضربوا بینها علیها السّلام و بین القوم سترا و حجابا، و الریطه بالفتح الملاءه، إذا کانت قطعه واحده و لم تکن لفقین، أو هی کل ثوب لیّن رقیق.

و القبطیّه بالکسر: ثیاب بیض رقاق من کتان تتخذ بمصر، و قد یضمّ لأنهم یغیّرون فی النسبه.

و الجهش: أن یفزع الإنسان إلی غیره، و هو مع ذلک یرید البکاء کالصبیّ یفزع إلی أمه و قد تهیّأ للبکاء، یقال: جهش إلیه کمنع و أجهش.

و الارتجاج: الاضطراب.

قوله: هنیئه، أی صبرت زمانا قلیلا.

و النشیج: صوت معه توجّع و بکاء، کما یردّد الصبی بکاءه فی صدره.

و هدأت کمنعت، أی سکنت.

و فوره الشی ء شدّته، و فار القدر أی جاشت.

قولها علیها السّلام: «بما قدّم»، أی بنعم أعطاها العباد قبل أن یستحقّوها، و یحتمل أن یکون المراد بالتقدیم الإیجاد و الفعل من غیر ملاحظه معنی الابتداء فیکون تأسیسا.

و «السبوغ»: الکمال.

و «الآلاء»: النعماء جمع ألی بالفتح و القصر و قد یکسر الهمزه.

و أسدی و أولی و أعطی بمعنی واحد.

قولها: «والاها»، أی تابعها بإعطاء نعمه بعد أخری بلا فصل.

و «جمّ» الشی ء أی کثر، و الجمّ الکثیر، و التعدیه بعن لتضمین معنی التعدی و التجاوز.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:277

قولها علیها السّلام: «و نأی عن الجزاء أمدها»، الأمد بالتحریک: الغایه المنتهی، أی بعد

عن الجزاء بالشکر غایتها. فالمراد بالأمد إما الأمد المفروض، إذ لا أمد لها علی الحقیقه، أو الأمد الحقیقی لکل من حدودها المفروضه، و یحتمل أن یکون المراد بأمدها ابتداؤها، و قد مرّ فی کثیر من الخطب بهذا المعنی.

و قال فی النهایه فی حدیث الحجاج: قال للحسن: ما أمدک؟ قال: سنتان من خلافه عمر؛ أراد أنه ولد لسنتین من خلافته، و للإنسان أمدان، مولده و موته، انتهی.

إذا حمل علیه یکون أبلغ، و یحتمل- علی بعد- أن یقرأ بکسر المیم. قال الفیروزآبادی: الأمد: المملوّ من خیر و شر و السفینه المشحونه.

«و تفاوت عن الإدراک أبدها»، التفاوت البعد، و الأبد الدهر و الدائم و القدیم الأزلی، و بعده عن الإدراک لعدم الانتهاء.

«و ندبهم لاستزادتها بالشکر لاتصالها»، یقال: ندبه للأمر و إلیه فانتدب، أی دعاه فأجاب، و اللام فی قولها لاتصالها لتعلیل الندب، أی رغبهم فی استزاده النعمه بسبب الشکر لتکون نعمه متصله لهم غیر منقطعه عنهم، و جعل اللام الأولی للتعلیل و الثانیه للصله بعید، و فی بعض النسخ: لإفضالها، فیحتمل تعلّقه بالشکر.

«و استحمد إلی الخلائق بإجزالها»، أی طلب منهم الحمد بسبب إجزال النعم و إکمالها علیهم؛ یقال: أجزلت له من العطاء، أی أکثرت، و أجزاک النعم کأنه طلب الحمد أو طلب منهم الحمد حقیقه لإجزال النعم، و علی التقدیرین: التعدیه بإلی لتضمین معنی الانتهاء أو التوجه.

و هذه التعدیه فی الحمد شایع بوجه آخر؛ یقال: أحمد إلیک اللّه، قیل: أی أحمده معک، و قیل: أی أحمد إلیک نعمه اللّه بتحدیثک إیاها، و یحتمل أن یکون استحمد بمعنی تحمد؛ یقال: فلان یتحمّد علیّ أی یمتنّ، فیکون إلی بمعنی علی، و فیه بعد.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:278

«و ثنی

بالندب إلی أمثالها»، أی بعد أن أکمل لهم النعم الدنیویه ندبهم إلی تحصیل أمثالها من النعم الأخرویه أو الأعلم منها و من مزید النعم الدنیویه، و یحتمل أن یکون المراد بالندب إلی أمثالها أمر العباد بالإحسان و المعروف، و هو إنعام علی المحسن إلیه و علی المحسن أیضا، لأنه به یصیر مستوجبا للأعواض و المثوبات الدنیویه و الأخرویه.

«کلمه جعل الإخلاص تأویلها»، المراد بالإخلاص جعل الأعمال کلها خالصه للّه تعالی، و عدم شوب الریاء و الأغراض الفاسده، و عدم التوسل بغیره تعالی فی شی ء من الأمور. فهذا تأویل کلمه التوحید، لأن من أیقن بأنه الخالق و المدبّر، و بأنه شریک له فی الإلهیه. فحقّ له أن لا یشرک فی العباده غیره و لا یتوجّه فی شی ء من الأمور إلی غیره.

«و ضمّن القلوب موصولها»، هذه الفقره تحتمل وجوها:

الأول: إن اللّه تعالی ألزم و أوجب علی القلوب ما تستلزمه هذه الکلمه من عدم ترکّبه تعالی، و عدم زیاده صفاته الکمالیه الموجوده و أشباه ذلک مما یؤوّل إلی التوحید.

الثانی: أن یکون المعنی جعل ما یصل إلیه العقل من تلک الکلمه مدرجا فی القلوب مما أراهم من الآیات فی الآفاق و فی أنفسهم، أو بها فطرهم علیه من التوحید.

الثالث: أن یکون المعنی لم یکلّف العقول الوصول إلی منتهی دقائق کلمه التوحید و تأویلها، بل إنما کلّف عامه القلوب بالإذعان بظاهر معناها و صریح مغزاها، و هو المراد بالموصول.

الرابع: أن یکون الضمیر فی موصولها راجعا إلی القلوب، أی لم یلزم القلوب إلا ما یمکنها الوصول إلیها من تأویل تلک الکلمه الطیبه، و الدقائق المستنبطه منها أو مطلقها، و لو لا التفکیک لکان أحسن الوجوه بعد الوجه الأول بل مطلقا.

«و أنار فی

الفکر معقولها»، أی أوضح فی الأذهان ما یتعقّل من تلک الکلمه بالتفکر فی الدلائل و البراهین، و یحتمل إرجاع الضمیر إلی القلوب أو الفکر بصیغه الجمع، أی أوضح بالتفکر ما یعقلها العقول. و هذا یؤیّد الوجه الرابع من وجوه الفقره السابقه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:279

«الممتنع من الأبصار رؤیته»، یمکن أن یقرأ الأبصار بصیغه الجمع و المصدر، و المراد بالرؤیه العلم الکامل و الظهر التام.

«و من الألسن صفته»، الظاهر أن الصفه هنا مصدر، و یحتمل المعنی المشهور بتقدیر أی بیان صفته.

«لا من شی ء»، أی ماده.

«بلا احتذاء أمثله امتثلها»، احتذی مثاله اقتدی به، و امتثلها أی تبعها.

«و لم یتعدّ عنها»، أی لم یخلقها علی وفق صنع غیره.

«و تنبیها علی طاعته»، لأن ذوی العقول یتنبّهون بمشاهده مصنوعاته بأن شکر خالقها و المنع بها واجب، أو أن خالقها مستحق للعباده، أو بأن من قدر علیها یقدر علی الإعاده و الانتقام.

«و تعبدا لبریته»، أی خلق البریه لیتعبّدهم، أو خلق الأشیاء لیتعبّد البرایا بمعرفته و الاستدلال بها علیه.

«و إعزازا لدعوته»، أی خلق الأشیاء لیغلب و یظهر دعوه الأنبیاء إلیه بالاستدلال بها.

«زیاده لعباده عن نقمته، و حیاشه لهم إلی جنته»، الذود و الذّیاد بالذال المعجمه، السوق و الطرد و الدفع و الإبعاد. و حشت الصید أحوشه، إذا جئته من حوالیه لتصرفه إلی الحباله. و لعل التعبیر بذلک لنفور الناس بطباعهم عما یوجب دخول الجنه.

«قبل أن اجتبله»، الجبل: الخلق، یقال: جبلهم اللّه أی خلقهم، و جبله علی الشی ء أی طبعه علیه، و لعل المعنی أنه تعالی سمّاه لأنبیائه قبل أن یخلقه، و لعل زیاده البناء للمبالغه تنبیها علی أنه خلق عظیم.

و فی بعض النسخ بالحاء المهمله، یقال: احتبل الصید أی أخذه

بالحباله، فیکون المراد به الخلق أو البعث مجازا، و فی بعضها: قبل أن اجتباه أی اصطفاه بالبعثه، و کل منها لا یخلو من تکلّف.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:280

و «بستر الأهاویل مصونه»، لعل المراد بالستر ستر العدم أو حجب الأصلاب و الأرحام، و نسبته إلی الأهاویل لما یلحق الأشیاء فی تلک الأحوال من موانع الوجود و عوائقه، و یحتمل أن یکون المراد أنها کانت مصونه عن الأهاویل بستر العدم، إذ هی إنما تلحقها بعد الوجود، و قیل: التعبیر من قبیل التعبیر عن درجات العدم بالظلمات.

«بمائل الأمور»، علی صیغه الجمع أی عواقبها، و فی بعض النسخ بصیغه المفرد.

«و معرفه بمواقع المقدور»، أی لمعرفته تعالی بما یصلح و ینبغی من أزمنه الأمور الممکنه المقدوره و أمکنتها، و یحتمل أن یکون المراد بالمقدور المقدّر، بل هو أظهر.

«إتماما لأمره»، أی للحکمه التی خلق الأشیاء لأجلها، و الإضافه فی مقادیر حتمه من قبیل إضافه الموصوف إلی الصفه، أی مقادیره المحتومه.

و قولها علیها السّلام: «عکّفا علی نیرانها»، تفصیل و بیان للفرق بذکر بعضها، و یقال: عکف علی الشی ء کضرب و نصر، أی أقبل علیه مواظبا و لازمه فهو عافک، و یجمع علی عکّف بضم العین و فتح الکاف المشدّده، کما هو الغالب فی فاعل الصفه نحو شهّد و غیّب.

و النیران جمع نار، و هو قیاس مطرد فی جمع الأجوف، نحو تیجان و جیران.

«منکره للّه مع عرفانها»، لکون معرفته تعالی فطریّه، أو لقیام الدلائل الواضحه الداله علی وجوده سبحانه، و الضمیر فی ظلمها راجع إلی الأمم، و الضمیران التالیان له یمکن إرجاعهما إلیها و إلی القلوب و الأبصار.

و الظلم بضم الظاء و فتح اللام جمع ظلمه استعیرت هنا للجهاله.

و البهم جمع

بهمه بالضم، و هی مشکلات الأمور.

و جلوت الأمر، أوضحته و کشفته.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:281

و الغمم جمع غمّه، یقال أمر غمّه أی مبهم ملتبس، قال اللّه تعالی: «ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً». «1» قال أبو عبیده: مجازها ظلمه و ضیق، و تقول: غممت الشی ء، إذا غطّیته و سترته.

و العمایه: الغوایه و اللجاج، ذکره الفیروزآبادی.

و اختیار، أی من اللّه له ما هو خیر له أو باختیار منه صلّی اللّه علیه و آله و رضی، و کذا الإیثار، و الأول أظهر فیهما.

«بمحمد صلّی اللّه علیه و آله عن تعب هذه الدار»، لعل الظرف متعلّق بالإیثار بتضمین معنی الضّنه أو نحوها، و فی بعض النسخ محمد بدون الباء، فتکون الجمله استینافیه أو مؤکّده للفقره السابقه، أو حالیه بتقدیر الواو، و فی بعض کتب المناقب القدیمه: فمحمد صلّی اللّه علیه و آله، و هو أظهر، و فی روایه کشف الغمه: رغبته بمحمد صلّی اللّه علیه و آله عن تعب هذه الدار، و فی روایه أحمد بن أبی طاهر: بأبی صلّی اللّه علیه و آله عزت هذه الدار، و هو أظهر، و لعل المراد بالدار دار القرار، و لو کان المراد الدنیا تکون الجمله معترضه، و علی التقادیر لا یخلو من تکلّف.

«نصب أمره»، قال الفیروزآبادی: النصب بالفتح: العلم المنصوب و یحرّک، و هذا نصب عینی بالضم و الفتح أی نصبکم اللّه لأوامره و نواهیه و هو خبر الضمیر، و عباد اللّه منصوب علی النداء.

«و بلغاؤه إلی الأمم»، أی تؤدّون الأحکام إلی سائر الناس، لأنکم أدرکتم صحبه الرسول صلّی اللّه علیه و آله.

«زعمتم حق لکم»، أی زعمتم أن ما ذکر ثابت لکم، و تلک الأسماء صادقه علیکم بالاستحقاق،

و یمکن أن یقرأ علی الماضی المجهول، و فی إیراد لفظ الزعم إشعار بأنهم لیسوا متّصفین بها حقیقه، و إنما یدعون ذلک کذبا. و یمکن أن یکون حق لکم جمله أخری مستأنفه، أی زعمتم أنکم کذلک و کان یحق لکم، و ینبغی أن تکونوا کذلک لکن قصرتم.

______________________________

(1). سوره یونس: الآیه 71.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:282

و فی بعض النسخ: و زعمتم حق لکم فیکم و عهد، و فی کتاب المناقب القدیم:

زعمتم أن لا حق لی فیکم عهدا قدّمه إلیکم؛ فیکون عهدا منصوبا ب «اذکروا» و نحوه.

و فی الکشف: إلی الأمم خوّلکم اللّه فیکم عهد.

قولها علیها السّلام: «للّه فیکم عهد و بقیه»، العهد الوصیه، و بقیه الرجل ما یخلّفه فی أهله، و المراد بهما القرآن، أو بالأول ما أوصاهم به فی أهل بیته و عترته، و بالثانی القرآن.

و فی روایه أحمد بن أبی طاهر: «و بقیه استخلفنا علیکم، و معنا کتاب اللّه»، فالمراد بالبقیه أهل البیت علیهم السّلام، و بالعهد ما أوصاهم به فیهم.

و البصائر جمع بصیره و هی الحجه، و المراد بانکشاف السرائر وضوحها عند حمله القرآن و أهله.

«مغتبط به أشیاعه»، الغبطه أن یتمنّی المرء مثل حال المغبوط من غیر أن یرید زوالها منه، تقول: غبطته فاغتبط، و الباء للسببیه، أی أشیاعه مغبوطون بسبب اتباعه، و تلک الفقره غیر موجوده فی سائر الروایات.

«مؤدّ إلی النجاه أسماعه»، علی بناء الأفعال أی تلاوته، و فی بعض نسخ الاحتجاج و سائر الروایات: استماعه.

و المراد بالعزائم الفرائض، و بالفضائل السنن، و بالرخص المباحات بل ما یشمل المکروهات، و بالشرائع: ما سوی ذلک من الأحکام کالحدود و الدیات أو الأعم. و أما الحجج و البینات و البراهین، فالظاهر أن

بعضها مؤکّده لبعض، و یمکن تخصیص کل منها ببعض ما یتعلق بأصول الدین لبعض المناسبات. و فی روایه ابن أبی طاهر: «و بیّناته الجالیه، و جمله الکافیه»، فالمراد بالبینات المحکمات، و بالجمل المتشابهات، و وصفها بالکافیه لدفع توهم نقص فیها لإجمالها، فإنها کافیه فیما أرید منها؛ و یکفی معرفه الراسخین فی العلم بالمقصود منها، فإنهم المفسّرون لغیرهم، و یحتمل أن یکون المراد بالجمل العمومات التی یستنبط منه الأحکام الکثیره.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:283

«تزکیه للنفس»، أی من دنس الذنوب أو من رذیله البخل، إشاره إلی قوله تعالی:

«تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها». «1»

«و نماء فی الرزق»، إیماء إلی قوله تعالی: «وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاهٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ» «2»، علی بعض التفاسیر.

«تثبیتا للإخلاص»، أی لتشیید الإخلاص و إبقائه أو لإثباته و بیانه، و یؤید الأخیر أن فی بعض الروایات: تبیینا. و تخصیص الصوم بذلک لکونه أمرا عدمیا لا یظهر لغیره تعالی، فهو أبعد من الریاء و أقرب إلی الإخلاص، و هذا أحد الوجوه فی تفسیر الحدیث المشهور: «الصوم لی و أنا أجزی به»، و قد شرحناه فی حواشی الکافی، و سیأتی فی کتاب الصوم إن شاء اللّه تعالی.

«تشییدا للدین»، إنما خصّ التشیید به لظهوره و وضوحه و تحمّل المشاقّ فیه و بذل النفس و المال له، فالإتیان به أدلّ دلیل علی ثبوت الدین، أو یوجب استقرار الدین فی النفس لتلک العلل و غیرهما مما لا نعرفه، و یحتمل أن یکون إشاره إلی ما ورد فی الأخبار الکثیره من أن عله الحجّ التشرف بخدمه الإمام و عرض النصره علیه، و تعلّم شرائع الدین منه، فالتشیید لا یحتاج إلی تکلّف.

و فی العلل و روایه ابن

أبی طاهر: تسلیه للدین. فلعل المعنی تسلیه للنفس بتحمل المشاقّ و بذل الأموال بسبب التقیّد بالدین، أو المراد بالتسلیه الکشف و الإیضاح فإنها کشف الهم، أو المراد بالدین أهل الدین، أو أسند إلیه مجازا، و الظاهر أنه تصحیف تسنیه، و کذا فی الکشف، و فی بعض نسخ العلل: أی یصیر سببا لرفعه الدین و علوّه.

و التنسیق: التنظیم.

و فی العلل: مسکا للقلوب أی ما یمسکها، و فی القاموس: المسکه بالضمّ: ما یتمسّک به و ما یمسک الأبدان من الغذاء و الشراب، و الجمع کصرد، و المسک محرّکه

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 103.

(2). سوره الروم: الآیه 39.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:284

الموضع یمسک الماء. و فی روایه ابن أبی طاهر و الکشف: تنسّکا للقلوب أی عباده لها، لأن العدل أمر نفسانی یظهر آثاره علی الجوارح.

«و الصبر معونه علی استیجاب الأجر»، إذ به یتمّ فعل الطاعات و ترک السیئات.

«وقایه من السخط»، أی سخطهما أو سخط اللّه تعالی، و الأول أظهر.

«منماه للعدد»، المنماه اسم مکان أو مصدر میمی، أی یصیر سببا لکثره عدد الأولاد و العشائر، کما أن قطعها یذر الدیار بلاقع من أهلها.

«تغییرا للبخس»، و فی سائر الروایات: للبخسه، أی لئلّا ینقص مال من ینقص المکیال و المیزان، إذ التوفیه موجبه للبرکه و کثره المال، أو لئلا ینقصوا أموال الناس، فیکون المقصود أن هذا أمر یحکم العقل بقبحه.

«عن الرجس»، أی النجس أو ما یجب التنزّه عنه عقلا، و الأول أوضح فی التعلیل، فیمکن الاستدلال علی نجاستها.

«حجابا عن اللعنه»، أی لعنه اللّه أو لعنه المقذوف أو القاذف، فیرجع إلی الوجه الأخیر فی السابقه، و الأول أظهر، إشاره إلی قوله تعالی: «لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ». «1»

«إیجابا للعفه»، أی للعفه

عن التصرف فی أموال الناس مطلقا، أو یرجع إلی ما مرّ، و کذا الفقره التالیه.

و فی الکشف بعد قوله للعفّه: «و التنزه عن أموال الأیتام، الاستئثار بفیئهم من الظلم، و العدل فی الأحکام إیناسا للرعیه، و التبرّی من الشرک إخلاصا للربوبیه».

«عودا و بدا»، أی أولا و آخرا، و فی روایه ابن أبی الحدید و غیره: أقول عودا علی بدء، و المعنی واحد.

______________________________

(1). سوره النور: الآیه 23.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:285

و «الشطط» بالتحریک، البعد عن الحق، و مجاوزه الحد فی کل شی ء. و فی الکشف:

«ما أقول ذلک سرفا و لا شططا من أنفسکم»، أی لم یصبه شی ء من ولاده الجاهلیه بل عن نکاح طیّب کما روی عن الصادق علیه السّلام، و قیل: أی من جنسکم من البشر، ثم من العرب، ثم من بنی إسماعیل.

«عزیز علیه ما عنتّم»، أی شدید شاقّ علیه عنتکم، و ما یلحقکم من الضرر بترک الإیمان أو مطلقا.

«حریص علیکم»، أی علی إیمانکم و صلاح شأنکم.

«بالمؤمنین رءوف رحیم»، أی رحیم بالمؤمنین، منکم و من غیرکم، و الرأفه شده الرحمه، و التقدیم لرعایه الفواصل؛ و قیل: رءوف بالمطیعین رحیم بالمذنبین، و قبل:

رءوف بأقربائه رحیم بأولیائه، و قیل: رءوف بمن رآه رحیم بمن لم یره؛ فالتقدیم للاهتمام بالمتعلق.

«فإن تعزوه»، یقال: عزوته إلی أبیه، أی نسبته إلیه، أی إن ذکرتم نسبه و عرفتموه تجدوه أبی أخا ابن عمّی، فلإخوه ذکرت استطرادا. و یمکن أن یکون الانتساب أعمّ من النسب، و مما طرأ أخیرا، و یمکن أن یقرأ: و آخی بصیغه الماضی، و فی بعض الروایات:

فإن تعزروه و توقّروه.

«صادعا بالنذاره»، الصدع: الإظهار؛ تقول: صدعت الشی ء أی أظهرته، و صدعت بالحق إذا تکلّمت به جهارا؛ قال اللّه

تعالی: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ». «1» و النذاره بالکسر الإنذار، و هو الإعلام علی وجه التخویف.

و «المدرجه»، المذهب و المسلک، و فی الکشف: ناکبا عن سنن مدرجه المشرکین، و فی روایه ابن أبی طاهر: ماثلا علی مدرجه، أی قائما للرد علیهم و هو تصحیف.

______________________________

(1). سوره الحجر: الآیه 94.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:286

«ضاربا ثبجهم، آخذا بأکظامهم»، الثبج بالتحریک وسط الشی ء و معظمه، و الکظم بالتحریک مخرج النفس من الحلق، أی کان صلّی اللّه علیه و آله لا یبالی بکثره المشرکین و اجتماعهم و لا یداریهم فی الدعوه.

«داعیا إلی سبیل ربه»، کما أمره سبحانه: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ». «1»

و قیل: المراد بالحکمه: البراهین القاطعه و هی للخواص، و بالموعظه الحسنه:

الخطابات المقنعه و العبر النافعه و هی للعوام، و بالمجادله بالتی هی أحسن، إلزام المعاندین و الجاحدین بالمقدمات المشهوره و المسلمه، و أما المغالطات و الشعریات، فلا یناسب درجه أصحاب النبوات.

«یکسر الأصنام و ینکث الهام»، النکث: إلقاء الرجل علی رأسه، یقال: طعنه فنکثه، و الهام جمع الهامه بالتخفیف فیهما و هی الرأس، و المراد قتل رؤساء المشرکین و قمعهم و إذلالهم أو المشرکین مطلقا، و قیل: أرید به إلقاء الأصنام علی رءوسها، و لا یخفی بعده، لا سیما بالنظر إلی ما بعده؛ و فی بعض النسخ: ینکس الهام، و فی الکشف و غیره: یجذّ الأصنام، من قولهم: جذذت الشی ء أی کسّرته، و منه قوله تعالی:

«فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً». «2»

«حتی تفرّی اللیل عن صبحه، و أسفر الحق عن محضه»، و الواو مکان حتی کما فی روایه ابن أبی طاهر أظهر، و تفرّی اللیل، أی انشقّ حتی ظهر سوء الصباح، و أسفر

الحق عن محضه و خالصه، و یقال: أسفر الصبح أی أضاء.

«و نطق زعیم الدین»، زعیم القوم سیدهم و المتکلم عنهم، و الزعیم أیضا الکفیل، و الإضافه لامیّه و یحتمل البیانیه ....

______________________________

(1). سوره النمل: الآیه 125.

(2). سوره الأنبیاء: الآیه 58.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:287

«و خرست شقاشق الشیاطین»، خرس بکسر الراء و الشقاشق جمع شقشقه بالکسر و هی شی ء کالرّئه یخرجها البعیر من فیه إذا هاج، و إذا قالوا للخطیب ذو شقشقه، فإنما یشبه بالفحل، و إسناد الخرس إلی الشقاشق مجازی.

«و طاح وشیظ النفاق»، یقال: طاح فلان یطوح إذا هلک أو أشرف علی الهلاک و تاه فی الأرض و سقط، و الوشیظ بالمعجمتین: الرذل و السفله من الناس؛ و منه قولهم: إیاکم و الوشائظ. و قال الجوهری: الوشیظ: لفیف من الناس لیس أصلهم واحدا، و بنو فلان وشیظه فی قومهم، أی هم حشو فیهم.

و الوسیط بالمهملتین: أشرف القوم نسبا و أرفعهم محلا، و کذا فی بعض النسخ، و هو أیضا مناسب.

«و فهتم بکلمه الإخلاص فی نفر من البیض الخماص»، یقال: فاه فلان بالکلام کقال، أی لفظ به کتفوّه.

و کلمه الإخلاص کلمه التوحید، و فیه تعریض بأنه لم یکن إیمانهم عن قلوبهم، و البیض جمع أبیض و هو من الناس خلاف الأسود، و الخماص بالکسر جمع خمیص، و الخماصه تطلق علی دقّه البطن خلقه و علی خلوّه من الطعام؛ یقال: فلان خمیص البطن من أموال الناس أی عفیف عنها.

و فی الحدیث: کالطیر تغدو خماصها و تروح بطانا، و المراد بالبیض الخماص، «الذین أذهب اللّه عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا» «1»، و وصفهم بالبیض لبیاض وجوههم، أو هو من قبیل وصف الرجل بالأغرّ، و بالخماص لکونهم ضامری

البطون بالصوم و قله الأکل، أو لعفّتهم عن أکل أموال الناس بالباطل، أو المراد بهم من آمن من العجم کسلمان و غیره، و یقال لأهل فارس: بیض لغلبه البیاض علی ألوانهم و أموالهم، إذ الغالب فی أموالهم الفضه، کما یقال لأهل الشام: حمر لحمره ألوانهم و غلبه الذهب فی أموالهم، و الأول أظهر.

______________________________

(1). سوره الأحزاب: الآیه 33.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:288

و یمکن اعتبار نوع تخصیص فی المخاطبین، فیکون المراد بهم غیر الراسخین الکاملین فی الإیمان، و بالبیض الخماص: الکمّل منهم.

«وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» «1»؛ شفا کل شی ء طرفه و شفیره، أی کنتم علی شفیر جهنم مشرفین علی دخولها لشرککم و کفرکم.

«مذقه الشارب، و نهزه الطامع، مذقه الشارب»؛ شربته، و النهزه بالضم: الفرصه، أی محل نهزته، أی کنتم قلیلین أذلّاء، یتخطّفکم الناس بسهوله، و کذا قولها علیها السّلام:

«و قبسه العجلان، و موطئ الأقدام»؛ و القبسه بالضم شعله من نار، یقتبس من معظمها، و الإضافه إلی العجلان لبیان القلّه و الحقاره، و وطئ الأقدام مثل مشهور فی المغلوبیه و المذلّه.

«تشربون الطرق، و تفتانون الورق»؛ الطرق بالفتح: ماء السماء الذی تبول فیه الإبل و تبعر، و الورق بالتحریک: و ورق الشجر، و فی بعض النسخ: و تفتاتون القدّ، و هو بکسر القاف و تشدید الدال: سیر یقدّ من جلد غیر مدبوغ، و المقصود وصفهم بخباثه المشرب و جشوبه المأکل، لعدم اهتدائهم إلی ما یصلحهم فی دنیاهم و لفقرهم و قلّه ذات یدهم و خوفهم من الأعادی.

«أذلّه خاسئین، تخافون أن یتخطّفکم الناس من حولکم»، الخاسئ: المبعد المطرود، و التخطّف: استلاب الشی ء و أخذه بسرعه؛ اقتبس من قوله تعالی: «وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ

فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ». «2»

و فی نهج البلاغه عن أمیر المؤمنین علیه السّلام إن الخطاب فی تلک الآیه لقریش خاصه، و المراد بالناس سائر العرب أو الأعم.

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 103.

(2). سوره الأنفال: الآیه 26.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:289

«و اللتیا»؛ بفتح اللام و تشدید الیاء: تصغیر التی، و جوّز بعضهم فیه ضمّ اللام، و هما کنایتان عن الداهیه الصغیره و الکبیره.

«و بعد أن منی ببهم الرجال، و ذؤبان العرب، و مرده أهل الکتاب»؛ یقال: منی بکذا علی صیغه المجهول: أی ابتلی. و بهم الرجال کصرد: الشجعان منهم، لأنهم لشده بأسهم لا یدری من أین یؤتون. و ذؤبان العرب: لصوصهم و صعالیکهم الذین لا مال لهم و لا اعتماد علیهم. و المرده: العتاه المتکبّرون المجاوزون للحدّ.

«أو نجم قرن للشیطان، و فغرت فاغره من المشرکین، قذف أخاه فی لهواتها»؛ نجم الشی ء کنصر نجوما: ظهر و طلع. و المراد بالقرن: القوه، و فسّر قرن الشیطان بأمته و متابعیه. و فغر فاه: أی فتحه، و فغرفوه، أی انفتح؛ یتعدّی و لا یتعدّی. و الفاغره من المشرکین: الطائفه العادیه منهم تشبیها بالحیه أو السبع، و یمکن تقدیر الموصوف مذکرا علی أن یکون التاء للمبالغه. و القذف: الرمی، و یستعمل فی الحجاره کما أن الحذف یستعمل فی الحصا؛ یقال: هم بین حاذف و قاذف. اللهوات بالتحریک جمع لهاه، و هی اللحمه فی أقصی سقف الفم، و فی بعض الروایات: فی مهواتها بالضم و هی بالتسکین: الحفره و ما بین الجبلین و نحو ذلک.

و علی أیّ حال، المراد أنه صلّی اللّه علیه و آله کلما أراده طائفه

من المشرکین أو عرضت له داهیه عظیمه، بعث علیا علیه السّلام لدفعها و عرّضه للمهالک.

و فی روایه الکشف و ابن أبی طاهر: کلّما حشوا نارا للحرب و نجم قرن للضلال؛ قال الجوهری: حششت النار: أو قدتها.

«فلا ینکفئ حتی یطأ صماخها بأخمصه، و یخمد لهبها بسیفه»؛ انکفأ بالهمزه: أی رجع، من قولهم: کفأت القوم کفأ: إذا أرادوا وجها فصرفتهم عنه إلی غیره فانکفؤوا، أی رجعوا. و الصماخ بالکسره: ثقب الأذن، و الأذن نفسها، و بالسین- کما فی بعض الروایات- لغه فیه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:290

و الأخمص: ما لا یصیب الأرض من باطن القدم عند المشی، و وطئ الصماخ بالأخمص عباره عن القهر و الغلبه علی أبلغ وجه، و کذا إخماد اللهب بماء السیف استعاره بلیغه شائعه.

«مکدودا فی ذات اللّه»؛ المکدود: من بلغه التعب و الأذی، و ذات اللّه: أمره و دینه، و کلما یتعلّق به سبحانه، و فی الکشف: مکدودا دءوبا فی ذات اللّه.

«سید أولیاء اللّه»؛ بالجرّ: صفه الرسول صلّی اللّه علیه و آله، أو بالنصب: عطفا علی الأحوال السابقه، و یؤید الأخیر ما فی روایه ابن أبی طاهر: سیدا فی أولیاء اللّه. و التشمیر فی الأمر: الجد و الاهتمام فیه. و الکدح: العمل و السعی، و قال الجوهری: الدعه: الخفض؛ تقول: منه ودع الرجل فهو ودیع أی ساکن و وادع أیضا؛ یقال: نال فلان المکارم وادعا من غیر کلفه.

و قال: الفاکهه بالضم: المزاح، و بالفتح: مصدر. فکه الرجل بالکسر فهو فکه: إذا کان طیّب النفس مزّاحا، و الفکه أیضا، الأشر و البطر، و قرئ: «وَ نَعْمَهٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ» «1» أی أشرین، و فاکهین أی ناعمین، و المفاکهه: الممازحه.

و فی روایه ابن أبی

طاهر: و أنتم فی بلهنیه وادعون آمنون؛ قال الجوهری: هو فی بلهنیه من العیش أی سعه و رفاهیه، و هو ملحق بالخماسی بألف فی آخره، و إنما صارت یاء لکسره ما قبلها، و فی الکشف: و أنتم فی رفهنیه، و هی مثلها لفظا و معنا.

«تتربّصون بنا الدوائر»؛ الدوائر: صروف الزمان و حوادث الأیام و العواقب المذمومه، و أکثر ما تستعمل الدائره فی تحوّل النعمه إلی الشده، أی کنتم تنتظرون نزول البلایا علینا و زوال النعمه و الغلبه عنا.

«تتوکّفون الأخبار»؛ التوکّف: التوقع، و المراد أخبار المصائب و الفتن، و فی بعض النسخ: تتواکفون الأخیار؛ یقال: واکفه فی الحرب أی واجهه.

______________________________

(1). سوره الدخان: الآیه 27.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:291

«و تنکصون عند النزال»؛ النکوص: الإحجام و الرجوع عن الشی ء، و النزال بالکسر أن ینزل القرنان عن إبلهما إلی خیلهما فیتضاربا، و المقصود من تلک الفقرات أنهم یزالوا منافقین لم یؤمنوا قطّ.

«ظهر فیکم حسیکه النفاق، و سمل جلباب الدین، و نطق کاظم الغاوین، و نبغ خامل الأقلّین، و هدر فنیق المبطلین»؛ الحسیکه: العداوه، قال الجوهری: الحسک: حسک السعدان، الواحده حسکه، ... و قولهم: فی صدره علیّ حسیکه و حساکه أی ضغن و عداوه، و فی بعض الروایات: حسکه النفاق، فهو علی الاستعاره.

و سمل الثوب کنصر: صار خلقا. و الجلباب بالکسر: الملحفه، و قیل: ثوب واسع للمرأه غیر الملحفه، و قیل: هو إزار و رداء، و قیل: هو کالمقنعه تغطّی به المرأه رأسها و ظهرها و صدرها. و الکظوم: السکوت.

و نبغ الشی ء کمنع و نصر أی ظهر، و نبغ الرجل: إذا لم یکن فی إرث الشعر ثم قال و أجاد. و الخامل: من خفی ذکره و صوته و

کان ساقطا لا نباهه له. و المراد بالأقلّین:

الأذلّون، و فی بعض الروایات: الأولین؛ و فی الکشف: فنطق کاظم و نبغ خامل و هدر فنیق الکفر، یخطر فی عرصاتکم.

و الهدر: ترید البعیر صوته فی حنجرته. و الفنیق: الفحل المکرّم من الإبل الذی لا یرکب و لا یهان لکرامته علی أهله.

«فخطر فی عرصاتکم، و أطلع الشیطان رأسه من مغرزه هاتفا بکم، فألفاکم لدعوته مستجیبین، و للعزّه فیه ملاحظین»؛ یقال: خطر البعیر بذنبه یخطر بالکسر خطرا و خطرانا:

إذا رفعه مره بعد مره و ضرب به فخذیه، و منه قول الحجاج لما نصب المنجنیق علی الکعبه: خطّاره کالجمل الفنیق ....؛ شبّه رمیها بخطران الفنیق.

و مغرز الرأس بالکسر: ما یختفی فیه، و قیل: لعل فی الکلام تشبیها للشیطان بالقنفذ، فإنه إنما یطّلع رأسه عند زوال الخوف، أو بالرجل الحریص المقدم علی أمر فإنه یمدّ عنقه إلیه. و الهتاف: الصیاح. و ألفاکم: أی وجدکم. و الغرّه بالکسر: الاغترار و الانخداع،

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:292

و الضمیر المجرور راجع إلی الشیطان. و ملاحظه الشی ء: مراعاته، و أصله من اللحظ و هو النظر بمؤخّر العین، و هو إنما یکون عند تعلق القلب بشی ء، أی وجدکم الشیطان لشده قبولکم للانخداع کالذی کان مطمح نظره أن یغترّ بأباطیله.

و یحتمل أن یکون للعزّه بتقدیم المهمله علی المعجمه، و فی الکشف: و للعزّه ملاحظین، أی وجدکم طالبین للعزّه.

«ثم استنهضکم فوجدکم خفاقا، و أحمشکم فألفاکم غضابا، فوسمتم غیر إبلکم، و أوردتم غیر شربکم»؛ النهوض: القیام، و استنهضه لأمر أی أمره بالقیام إلیه. فوجدکم خفافا: أی مسرعین إلیه. و أحمشت الرجل: أغضبته، و أحمشت النار ألهبتها، أی حملکم الشیطان علی الغضب فوجدکم مغضبین لغضبه أو من عند أنفسکم،

و فی المناقب القدیم: عطافا بالعین المهمله و الفاء: من العطف بمعنی المیل و الشفقه، و لعله أظهر لفظا و معنا.

و الوسم: أثر الکیّ؛ یقال: وسمته- کوعدته- و سما. و الورود: حضور الماء للشرب.

و الإیراد: الإحضار. و الشرب بالکسر: الحظّ من الماء، و هما کنایتان عن أخذ ما لیس لهم بحق من الخلافه و الإمامه و میراث النبوه، و فی الکشف: و أوردتموها شربا لیس لکم.

«هذا و العهد قریب، و الکلم رحیب، و الجرح لمّا یندمل، و الرسول لمّا یقبر»؛ الکلم:

الجرح. و الرحب بالضم: السعه. و الجرح بالضم: الاسم، و بالفتح: المصدر. و لمّا یندمل:

أی لم یصلح بعد. و قبرته: دفنته.

«ابتدارا زعمتم خوف الفتنه «أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکافِرِینَ» «1»»؛ ابتدارا: مفعول له للأفعال السابقه، و یحتمل المصدر بتقدیر الفعل، و فی بعض الروایات: بدارا زعمتم خوف الفتنه، أی ادعیتم و أظهرتم للناس کذبا و خدیعه. إنا إنما

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 49.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:293

اجتمعنا فی السقیفه دفعا للفتنه، مع أن الغرض کان غصب الخلافه عن أهلها، و هو عین الفتنه. و الالتفات فی سقطوا لموافقه الآیه الکریمه.

«فهیهات منکم و کیف بکم و أنّی تؤفکون، و کتاب اللّه بین أظهرکم»؛ هیهات: للتبعید، و فیه معنی التعجب کما صرّح به الشیخ الرضی، و کذلک کیف و أنّی: تستعملان فی التعجب.

و افکه کضربه: صرفه عن الشی ء و قلّبه أی إلی أین یصرفکم الشیطان و أنفسکم و الحال إن کتاب اللّه بینکم، و فلان بین أظهر قوم و بین ظهرانیّهم أی مقیم بینهم محفوف من جانبیه أو من جوانبه بهم. و الزهر: المتلألؤ المشرق.

و فی الکشف: بین أظهرکم قائمه فرائضه، واضحه

دلائله، نیّره شرائعه، زواجره واضحه، و أوامره لائحه.

أرغبه عنه؟ «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا» «1»؛ أی من الکتاب ما اختاروه من الحکم الباطل.

«ثم لم تلبثوا إلا ریث أن تسکن نفرتها، و یسلس قیادها. ثم أخذتم تورون وقدتها، و تهیجون جمرتها، و تستجیبون لهتاف الشیطان الغویّ، و إطفاء أنوار الدین الجلیّ، و إهماد سنن النبی الصفی»؛ ریث بالفتح: بمعنی قدر، و هی کلمه یستعملها أهل الحجاز کثیرا، و قد یستعمل مع ما یقال: لم یلبث إلا ریثما فعل کذا، و فی الکشف هکذا. ثم لم تبرحوا ریثا، و قال بعضهم: هذا و لم تریّثوا إلا ریث، و فی روایه ابن أبی طاهر: ثم لم تریّثوا أختها، و علی التقدیرین ضمیر المؤنث راجع إلی فتنه وفاه الرسول صلّی اللّه علیه و آله.

و حتّ الورق من الغصن: نثرها، أی لم تصبروا إلی ذهاب أثر تلک المصیبه. و نفرت الدابه بالفتح: ذهابها و عدم انقیادها. و السلس بکسر اللام: السهل اللّین المنقاد؛ ذکره الفیروزآبادی، و فی مصباح اللغه: سلس سلسا من باب تعب: سهل و لان. و القیاد بالکسر: ما یقاد به الدابّه من حبل و غیره، و فی الصحاح: وری الزند یری وریا: إذا

______________________________

(1). سوره الکهف: الآیه 50.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:294

خرجت ناره، و فیه لغه أخری: وری الزند یری- بالکسر فیهما- و أوریته أنا و کذلک ورّیته توریه و فلان یستوری زناد الضلاله.

و وقده النار بالفتح: وقودها، و وقدها: لهبها. الجمره: المتوقّد من الحطب، فإذا برد فهو فحم، و الجمر بدون التاء: جمعها [کذا].

و الهتاف بالکسر: الصیاح، و هتف به أی دعاه. و إهماد النار: إطفاؤها بالکلیه.

و الحاصل إنکم إنما صبرتم حتی استقرّت الخلافه المغصوبه علیکم، ثم

شرعتم فی تهییج الشرور و الفتن و اتباع الشیطان و إبداع البدع و تغییر السنن.

«تسرّون حسوا فی ارتغاء، و تمشون لأهله و ولده فی الخمر و الضراء، و نصبر منکم علی مثل حظّ المدی، و وخز السنان فی الحشا»؛ الإسرار ضد الإعلان. و الحسو بفتح الحاء و سکون السین المهملتین: شرب المرق و غیره شیئا بعد شی ء. و الارتغاء: شرب الرغوه، و هو زبد اللبن، قال الجوهری: الرغوه مثلّثه ...: زبد اللبن، و ارتغیت: شربت الرغوه، و فی المثل، یسر حسوا فی ارتغاء، یضرب لمن یظهر أمرا و یرید غیره؛ قال الشعبی لمن سأله عن رجل قبّل أم امرأته، قال: یسرّ حسوا فی ارتغاء، و قد حرمت علیه امرأته، و قال المیدانی: قال أبو زید و الأصمعی: أصله الرجل، یؤتی باللبن فیظهر إنه یرید الرغوه خاصه و لا یرید غیرها، فیشربها و هو فی ذلک ینال من اللبن؛ یضرب لمن یریک أنه یعینک و إنما یجرّ النفع إلی نفسه.

و الخمر بالتحریک: ما وراک من شجر و غیره؛ یقال: تواری الصید عنی فی خمر الوادی، و منه قولهم: دخل فلان فی خمار الناس بالضم، أی ما یواریه و یستره منهم.

و الضرّاء بالضاد المعجمه المفتوحه و الراء المخفّفه: الشجر الملتفّ فی الوادی، و یقال لمن ختل صاحبه و خادعه: یدبّ له الضراء و یمشی له الخمر، و قال المیدانی: قال ابن الأعرابی: الضرّاء ما انخفض من الأرض.

و الحزّ بفتح الحاء المهمله: القطع، أو قطع الشی ء من غیر إبانه. و المدی بالضمّ:

جمع مدیه و هی السکین و الشفره. و الوخز: الطعن بالرمح و نحوه لا یکون نافذا؛ یقال:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:295

و خزه بالخنجر، و فی

روایه ابن أبی طاهر: ویها معشر المهاجره! أبتزّ إرث أبیه؟ قال الجوهری: إذا أغریته بالشی ء قلت: ویها یا فلان و هو تحریض، انتهی.

و لعل الأنسب هنا التعجب، و الهاء فی «أبیه» فی الموضعین. و إرثیه بکسر الهمزه بمعنی المیراث للسکت، کما فی سوره الحاقه: «کتابیه» و «حسابیه» و «مالیه» و «سلطانیه» «1»؛ تثبت فی الوقف و تسقط فی الوصل، و قرأ بإثباتها فی الوصل أیضا، و فی الکشف: ثم أنتم أولا تزعمون أن لا إرث لیه، فهو أیضا کذلک.

«کالشمس الضاحیه»؛ أی الظاهره البیّنه، یقال: فعلت ذلک الأمر ضاحیه أی علانیه.

«شیئا فریّا»؛ أی أمرا عظیما بدیعا، و قیل: أی أمرا منکرا قبیحا، و هو مأخوذ من الافتراء بمعنی الکذب.

و اعلم أنه قد وردت الروایات المتضافره- کما ستعرف- فی أنها علیها السّلام ادّعت أن فدکا کانت نحله لها من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، فلعل عدم تعرّضها علیها السّلام فی هذه الخطبه لتلک الدعوی لیأسها عن قبولهم إیاها، إذ کانت الخطبه بعد ما ردّ أبو بکر شهاده أمیر المؤمنین علیه السّلام و من شهد معه، و قد کانت المنافقون الحاضرون معتقدین لصدقه. فتمسّکت بحدیث المیراث لکونه من ضروریات الدین.

«و زعمتم أن لا حظوه لی»؛ الحظوه بکسر الحاء و ضمّها و سکون الظاء المعجمه:

المکانه و المنزله، و یقال: حظیت المرأه عند زوجها، إذا دنت من قلبه.

و فی الکشف: فزعمتم أن لا حظّ لی و لا إرث لی من أبیه؛ أ فحکم اللّه بآیه أخرج أبی منها؟ أم تقولون أهل ملّتین لا یتوارثان؟! أم أنتم أعلم بخصوص القرآن و عمومه من أبی؟! «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ ...». «2»

______________________________

(1). سوره الحاقه: الآیات 19، 20، 28، 29.

(2). سوره المائه: الآیه

50.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:296

«أیها معاشر المسلمه! أ أبتزّ إرثیه! اللّه أن ترث أباک و لا أرث أبیه! لقد جئت شیئا فریا.

فدونکها مخطومه مرحوله»؛ الضمیر راجع إلی فدک المدلول علیها بالمقام، و الأمر بأخذها للتهدید. و الخطام بالکسر: کل ما یوضع فی أنف البعیر لیقاد به. و الرحل بالفتح:

للناقه کالسرج للفرس، و رحل البعیر کمنع: شدّ علی ظهره الرحل؛ شبّهتها علیها السّلام فی کونها مسلمه لا یعارضه فی أخذها أحد بالناقه المنقاده المهیّأه للرکوب.

«و الزعیم محمد»؛- فی بعض الروایات: و الغریم-: أی طالب الحق.

«و عند الساعه ما تخسرون»؛ کلمه «ما» مصدریه، أی فی القیامه یظهر خسرانکم.

و «لکل نبأ مستقر» «1»؛ أی لکل خبر، یرید نبأ العذاب أو الإیعاد به وقت استقرار و وقوع.

«و سوف تعلمون- عند وقوعه- من یأتیه عذاب یخزیه»؛ الاقتباس من موضعین:

أحدهما سوره الأنعام، و الآخره فی سوره هود فی قصه نوح حیث قال: «إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ. فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ» «2»؛ فالعذاب الذی یخزیهم الغرق، و العذاب المقیم عذاب النار.

«ثم رمت بطرفها»؛ الطرف بالفتح: مصدر طرفت عین فلان، إذا نظرت و هو أن ینظر ثم یغمض، و الطرف أیضا: العین. و المعشر: الجماعه. و الفتیه بالکسر جمع فتی: و هو الشاب و الکریم السخی.

و فی المناقب: یا معشر البقیه، و أعضاد الملّه، و حصنه الإسلام. و فی الکشف: یا معشر البقیه، و یا عماد الملّه، و حصنه الإسلام.

و الأعضاد جمع عضد بالفتح: الأعوان؛ یقال: عضدته کنصرته لفظا و معنا.

______________________________

(1). سوره الأنعام: الآیه 67.

(2). سوره هود: الآیه 38، 39.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:297

«ما هذه الغمیزه فی حقی

و السنه عن ظلامتی»؛ قال الجوهری: لیس فی فلان غمیزه أی مطعن، و نحوه ذکر الفیروزآبادی، و هو لا یناسب المقام إلا بتکلّف، و قال الجوهری: رجل غمز أی ضعیف، و قال الخلیل فی کتاب العین: الغمیزه بفتح الغین المعجمه و الزای: ضعفه فی العمل و جهله فی العقل؛ و یقال: سمعت کلمه فاغتمزتها فی عقله أی علمت أنه أحمق، و هذا المعنی أنسب، و فی الکشف: ما هذه الفتره بالفاء المفتوحه و سکون التاء: و هو السکون، و هو أیضا مناسب.

و فی روایه ابن أبی طاهر بالراء المهمله: و لعله من قولهم غمر علی أخیه أی حقد و ضغن، أو من قولهم: غمر علیه أی أغمی علیه، أو من الغمر بمعنی الستر، و لعله کان بالضاد المعجمه فصحف؛ فان استعمال إغماض العین فی مثل هذا المقام شایع.

و السنه بالکسر: مصدر و سن یوسن کعلم یعلم و سنا و سنه، و السنه: أول النوم أو النوم الخفیف، و الهاء عوض عن الواو.

و الظلامه بالضم کالمظلمه بالکسر: ما أخذه الظالم منک فتطلبه عنده، و الغرض تهییج الأنصار لنصرتها أو توبیخهم علی عدمها. و فی الکشف بعد ذلک: أ ما کان لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أن یحفظ ...؟

«سرعان ما أحدثتم و عجلان ذا إهاله»؛ سرعان مثلثه السین و عجلان بفتح العین:

کلاهما من أسماء الأفعال بمعنی سرع و عجل، و فیهما معنی التعجب، أی ما أسرع و أعجل.

و فی روایه ابن أبی طاهر: سرعان ما أجدبتم فأکدیتم؛ یقال: أجدب القوم أی أصابهم الجدب، و أکدی الرجل إذا قلّ خیره. و الإهاله بکسر الهمزه: الودک و هو دسم اللحم.

و قال الفیروزآبادی: قولهم سرعان ذا إهاله، أصله

أن رجلا کانت له نعجه عجفاء و کانت رعامها یسیل من منخریها لهزالها، فقیل له: ما هذا الذی یسیل؟ فقال: و دکها. فقال السائل: سرعان ذا إهاله، و نصب إهاله علی الحال و ذا إشاره إلی الرعام، أو تمییز علی تقدیر نقل الفعل؛ کقولهم: تصبّب زید عرقا، و التقدیر سرعان إهاله هذه، و هو مثل یضرب لمن یخبر بکینونه الشی ء قبل وقته، انتهی.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:298

و الرعام بالضم: ما یسیل من أنف الشاه و الخیل، و لعل المثل کان بلفظ عجلان فاشتبه علی الفیروزآبادی أو غیره، أو کان کل منهما مستعملا فی هذا المثل، و غرضها علیها السّلام التعجب من تعجیل الأنصار و مبادرتهم إلی إحداث البدع و ترک السنن و الأحکام، و التخاذل عن نصره عتره سید الأنام مع قرب عهدهم به، و عدم نسیانهم ما أوصاهم به فیهم، و قدرتهم علی نصرتها و أخذ حقها ممن ظلمها، و لا یبعد أن یکون المثل إخبارا مجملا بها یترتّب علی هذه البدعه من المفاسد الدینیه و ذهاب الآثار النبویه.

«فخطب جلیل استوسع وهیه، و استنهر فتقه، و انفتق رتقه، و أظلمت الأرض لغیبته، و کسفت النجوم لمصیبته»؛ الخطب بالفتح: الشأن و الأمر عظم أو صغر. و الوهی کالرمی:

الشقّ و الخرق؛ یقال: و هی الثوب إذا بلی و تخرّق. و استوسع و استنهر من النهر بالتحریک: بمعنی السعه أی اتّسع. و الفتق: الشقّ، و الرتق ضدّه. و انفتق: أی انشقّ، و الضمائر المجرورات الثلاثه راجعه إلی الخطب بخلاف المجرورین بعدها، فإنهما راجعان إلی النبی صلّی اللّه علیه و آله.

و کسف النجوم: ذهاب نورها، و الفعل منه یکون متعدّیا و لازما و الفعل کضرب، و

فی روایه ابن أبی طاهر مکان الفقره الأخیره: و اکتأبت خیره اللّه لمصیبته، و الاکتئاب:

افتعال من الکابه بمعنی الحزن، و فی الکشف: و استنهر فتقه، و فقد راتقه، و أظلمت الأرض و اکتأبت لخیره اللّه، إلی قولها: و أدیلت الحرمه: من الإداله بمعنی الغلبه.

«و أکدت الآمال، و خشعت الجبال، و أضیع الحریم، و أزیلت الحرمه عند مماته»؛ یقال:

أکدی فلان: أی بخل أو قلّ خیره. و حریم الرجل ما یحمیه و یقاتل عنه، و الحرمه ما لا یحلّ انتهاکه، و فی بعض النسخ: الرحمه مکان الحرمه.

«فتلک و اللّه النازله الکبری و المصیبه العظمی، لا مثلها نازله و لا بائقه عاجله؛ أعلن بها کتاب اللّه جل ثناؤه فی أفنیتکم و فی ممساکم و مصبحکم، هتافا و صراخا و تلاوه و ألحانا»؛ النازله: الشدیده. و البائقه: الداهیه. و فناء الدار ککساء: العرصه المتّسعه أمامها.

و الممسی و المصبح بضمّ المیم فیهما: مصدران و موضعان من الإصباح و الإمساء.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:299

و الهتاف بالکسر: الصیاح. و الصراخ کغراب: الصوت أو الشدید منه. و التلاوه بالکسر: القراءه. و الإلحان: الإفهام؛ یقال: ألحنه القول، أی أفهمه إیّاه، و یحتمل أن یکون من اللحن بمعنی الغناء و الطرب؛ قال الجوهری: اللحن واحد الألحان و اللحون، و منه الحدیث: «اقرءوا القرآن بلحون العرب». و قد لحن فی قراءته إذا طرّب بها و غرّد، و هو ألحن الناس إذا کان أحسنهم قراءه أو غناء، انتهی. و یمکن أن یقرأ علی هذا بصیغه الجمع أیضا، و الأول أظهر.

و فی الکشف: فتلک نازله أعلن بها کتاب اللّه فی قبلتکم، ممساکم و مصبحکم، هتافا هتافا، و لقبله ما حلّ بأنبیاء اللّه و رسله، حکم فصل

و قضاء حتم: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ» «1» ...؛ الحکم الفصل: هو المقطوع به الذی لا ریب فیه و لا مردّ له، و قد یکون بمعنی القاطع الفارق بین الحق و الباطل.

و الحتم فی الأصل إحکام الأمور، و القضاء الحتم: هو الذی لا یتطرّق إلیه التغییر.

و خلت أی مضت. و الانقلاب علی العقب: الرجوع القهقری، أرید به الارتداد بعد الإیمان، و الشاکرون المطیعون المعترفون بالنعم الحامدون علیها.

قال بعض الأماثل: و اعلم أن الشبهه العارضه للمخاطبین بموت النبی صلّی اللّه علیه و آله إما عدم تحتّم العمل بأوامره و حفظ حرمته فی أهله لغیبته، فإن العقول الضعیفه مجبوله علی رعایه الحاضر أکثر من الغائب، و أنه إذا غاب عن أبصارهم ذهب کلامه عن أسماعهم و وصایاه عن قلوبهم، فدفعها ما أشارت إلیه علیها السّلام من إعلان اللّه جل ثناؤه و إخباره بوقوع تلک الواقعه الهایله قبل وقوعها، و إن الموت مما قد نزل بالماضین من أنبیاء اللّه و رسله علیهم السّلام تثبیتا للأمه علی الإیمان، و إزاله لتلک الخصله الذمیمه عن نفوسهم.

و یمکن أن یکون معنی الکلام: أ تقولون مات محمد صلّی اللّه علیه و آله و بعد موته لیس لنا زاجر و لا مانع عما نرید، و لا نخاف أحدا فی ترک الانقیاد للأوامر و عدم الانزجار عن النواهی،

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 144.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:300

و یکون الجواب ما یستفاد من حکایه قوله سبحانه: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ ...» «1»، لکن لا یکون

حینئذ لحدیث إعلان اللّه سبحانه و إخباره بموت الرسول صلّی اللّه علیه و آله مدخل فی الجواب إلا بتکلّف.

و یحتمل أن یکون شبهتهم عدم تجویزهم الموت علی النبی صلّی اللّه علیه و آله، کما أفصح عنه عمر بن الخطاب- و سیأتی فی مطاعنه-. فبعد تحقّق موته عرض لهم شک فی الإیمان و وهن فی الأعمال. فلذلک خذلوها و قعدوا عن نصرتها، و حینئذ مدخلیه حدیث الإعلان و ما بعده فی الجواب واضح.

و علی التقادیر لا یکون قولها علیها السّلام: «فخطب جلیل» داخلا فی الجواب و لا مقولا لقول المخاطبین علی الاستفهام التوبیخی، بل هو کلام مستأنف لبثّ الحزن و الشکوی، بل یکون الجواب بما بعد قولها: «فتلک و اللّه النازله الکبری».

و یحتمل أن یکون مقولا لقولهم، فیکون حاصل شبهتهم أن موته صلّی اللّه علیه و آله الذی هو أعظم الدواهی قد وقع، فلا یبالی بما وقع بعده من المحظورات. فلذلک لم ینهضوا بنصرها و الإنصاف ممّن ظلمها، و لما تضمّن ما زعموه کون مماته صلّی اللّه علیه و آله أعظم المصائب سلّمت علیها السّلام أولا فی مقام جواب تلک المقدمه لکونها محض الحق، ثم نبّهت علی خطئهم فی أنها مستلزمه لقله المبالاه بما وقع، و القعود عن نصره الحق، و عدم اتباع أوامره صلّی اللّه علیه و آله بقولها:

«أعلن بها کتاب اللّه» إلی آخر الکلام.

فیکون حاصل الجواب أن اللّه قد أعلمکم بها قبل الوقوع و أخبرکم بأنها سنّه ماضیه فی السلف من أنبیائه، و حذّرکم الانقلاب علی أعقابکم کی لا تترکوا العمل بلوازم الإیمان بعد وقوعها، و لا تهنوا عن نصره الحق و قمع الباطل، و فی تسلیمها ما سلّمته أولا دلاله علی أن کونها

أعظم المصائب مما یؤیّد وجوب نصرتی، فإنی أنا المصاب بها حقیقه، و إن شارکنی فیها غیری. فمن نزلت به تلک النازله الکبری فهو بالرعایه أحق و أحری.

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 144.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:301

و یحتمل أن یکون قولها علیها السّلام: «فخطب جلیل» من أجزاء الجواب، فتکون شبهتهم بعض الوجوه المذکوره، أو المرکّب من بعضها مع بعض؛ و حاصل الجواب حینئذ أنه إذا نزل بی مثل تلک النازله الکبری، و قد کان اللّه عز و جل أخبرکم بها و أمرکم أن ترتدّوا بعدها علی أعقابکم.

فکان الجواب علیکم دفع الضیم عنی و القیام بنصرتی، و لعل الأنسب بهذا الوجه ما فی روایه ابن أبی طاهر من قولها: «و تلک نازله أعلن بها کتاب اللّه» بالواو دون الفاء.

و یحتمل أن لا تکون الشبهه العارضه للمخاطبین مقصوره علی أحد الوجوه المذکوره، بل تکون الشبهه لبعضهم بعضها و للآخر أخری، و یکون کل مقدمه من مقدمات الجواب إشاره إلی دفع واحده منها.

أقول: و یحتمل أن لا تکون هناک شبهه حقیقه، بل یکون الغرض أنه لیس لهم فی ارتکاب تلک الأمور الشنیعه حجه و متمسّک، إلا أن یتمسّک أحد بأمثال تلک الأمور الباطله الواهیه التی لا یخفی علی أحد بطلانها، و هذا شائع فی الاحتجاج.

«أیها بنی قیله! أ أهضم تراث أبی و أنتم بمرأی منی و مسمع، و مبتدأ و مجمع؟ تلبسکم الدعوه، و تشملکم الخبره»؛ أیها بفتح الهمزه و التنوین: بمعنی هیهات. و بنو قیله: الأوس و الخزرج، قبیلتا الأنصار. و قیله بالفتح: اسم أمّ لهم قدیمه، و هی قیله بنت کاهل.

و الهضم: الکسر؛ یقال: هضمت الشی ء أی کسرته، و هضمته حقه و اهتضمه إذا ظلمه

و کسر علیه حقه.

و التراث بالضم: المیراث، و أصل التاء فیه واو. و أنتم بمرأی منی و مسمع: أی بحیث أراکم و أسمعکم کلامکم کذا. و فی روایه ابن أبی طاهر: منه أی من الرسول صلّی اللّه علیه و آله. و المبتدأ فی أکثر النسخ بالباء الموحّده مهموزا، فلعل المعنی أنکم فی مکان یبتدأ منه الأمور و الأحکام، و الأظهر أنه تصحیف المنتدی- بالنون غیر مهموزه- بمعنی المجلس، و کذا فی المناقب القدیم. فیکون المجمع کالتفسیر له، و الغرض الاحتجاج علیهم بالاجتماع الذی هو من أسباب القدره علی دفع الظلم، و اللفظان غیر موجودین فی روایه ابن أبی طاهر.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:302

و تلبسکم علی بناء المجرد: أی تغطیکم و تحیط بکم. و الدعوه: المره من الدعاء أی النداء کالخبره بالفتح من الخبر بالضم بمعنی العلم، أو الخبره بالکسر بمعناه؛ و المراد بالدعوه نداء المظلوم للنصره، و بالخبره علمهم بمظلومیتها علیها السّلام، و التعبیر بالاحاطه و الشمول للمبالغه، أو للتصریح بأن ذلک قد عمّهم جمیعا، و لیس من قبیل الحکم علی الجماعه بحکم البعض أو الأکثر. و فی روایه ابن أبی طاهر: الحیره بالحاء المهمله، و لعله تصحیف، و لا یخفی توجیهه.

«و أنتم موصوفون بالکفاح، معروفون بالخیر و الصلاح، و النجبه التی انتجبت، و الخیره التی اختیرت»؛ الکفاح: استقبال العدو فی الحرب بلا ترس و لا جنّه؛ و یقال: فلان یکافح الأمور أی یباشرها بنفسه. و النجبه کهمزه: النجیب الکریم، و قیل: یحتمل أن یکون بفتح الخاء المعجمه أو سکونها: بمعنی المنتخب المختار، و یظهر من ابن الأثیر أنها بالسکون تکون جمعا.

و الخیره کعنبه: المفضّل من القوم المختار منهم. قاتلتم العرب- فی المناقب:

لنا أهل البیت قاتلتم-، و ناطحتم الأمم، و کافحتم البهم؛ فلا نبرح أو تبرحون، نأمرکم فتأتمرون.

«ناطحتم الأمم»؛ أی حاربتم الخصوم و دافعتموهم بجدّ و اهتمام، کما یدافع الکبش قرنه بقرنه. و البهم: الشجعان کما مرّ. و مکافحتها: التعرّض لدفعها من غیر توان و ضعف.

و قولها علیها السّلام: «أو تبرحون» معطوف علی مدخول النفی، فالمنفی أحد الأمرین، و لا ینتفی إلا بانتفائهما معا. فالمعنی لا نبرح و لا تبرحون، نأمرکم فتأتمرون، أی کنّا لم نزل آمرین و کنتم مطیعین لنا فی أوامرنا.

و فی کشف الغمه: و تبرحون بالواو، فالعطف علی مدخول النفی أیضا و یرجع إلی ما مرّ و عطفه علی النفی، إشعارا بأنه قد کان یقع منهم براح عن الإطاعه، کما فی غزوه

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:303

أحد و غیرها، بخلاف أهل البیت علیهم السّلام، إذ لم یعرض لهم کلال عن الدعوه و الهدایه، بعید عن المقام، و الأظهر ما فی روایه ابن أبی طاهر من ترک المعطوف رأسا.

لا نبرح نأمرکم: أی لم یزل عادتنا و عادتکم الائتمار. و فی المناقب: لا نبرح و لا تبرحون نأمرکم، فیحتمل أن یکون أو فی تلک النسخه أیضا بمعنی الواو، أی لا نزال نأمرکم و لا تزالون تأتمرون، و لعل ما فی المناقب أظهر النسخ و أصوبها.

«حتی إذا دارت بنا رحی الإسلام، و درّ حلب الأیام، و خضعت نعره الشرک، و سکنت فوره الإفک، و خمدت نیران الکفر، و هدأت دعوه الهرج، و استوثق نظام الدین»؛ دوران الرحی: کنایه عن انتظام أمرها، و الباء للسببیه. و درّ اللبن: جریانه و کثرته. و الحلب بالفتح: استخراج ما فی الضّرع من اللبن، و بالتحریک اللبن المحلوب، و الثانی أظهر

للزوم ارتکاب تجوّز فی الإسناد و فی المسند إلیه علی الأول.

و النّعره بالنون و العین و الراء المهملتین مثال همزه: الخیشوم و الخیلاء و الکبر، أو بفتح النون من قولهم: نعر العرق بالدم أی فار؛ فیکون الخضوع بمعنی السکون، أو بالغین المعجمه من نغرت القدر أی فارت. و قال الجوهری: نغر الرجل بالکسر، أی اغتاض. قال الأصمعی: هو الذی یغلی جوفه من الغیظ. و قال ابن السکّیت: یقال: ظلّ فلان یتتغّر علی فلان، أی یتذمّر علیه، و فی أکثر النسخ بالثاء المثلّثه المضمومه و الغین المعجمه، و هی نقره النحر بین الترقوتین؛ فخضوع ثغره الشرک کنایه عن محقه و سقوطه کالحیوان الساقط علی الأرض. نظیره قول أمیر المؤمنین علیه السّلام: أنا وضعت کلکل العرب، أی صدورهم.

و الإفک بالکسر: الکذب، و فوزه الإفک: غلیانه و هیجانه. و خمدت النار: أی سکن لهبها و لم یطفأ جمرها؛ و یقال: همدت بالهاء: إذا طفئ جمرها، و فیه إشعار بنفاق بعضهم و بقاء ماده الکفر فی قلوبهم. و فی روایه ابن أبی طاهر: و باخت نیران الحرب.

قال الجوهری: باخ الحرّ و النار و الغضب و الحمّی، أی سکن و فتر، و هدأت: أی سکنت.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:304

و الهرج: الفتنه و الاختلاط، و فی الحدیث: الهرج: القتل. و استوسق: أی اجتمع و انضمّ من الوسق بالفتح، و هو ضمّ الشی ء إلی الشی ء، و اتساق الشی ء: انتظامه. و فی الکشف: فناویتم العرب و بادهتم الأمور، إلی قولها علیها السّلام: حتی دارت لکم بنا رحی الإسلام، و درّ حلب البلاد، و خبت نیران الحرب؛ یقال: بدهه بأمر: أی استقبله به، و بادهه: فاجأه.

«فأنّی حرتم بعد البیان، و أسررتم بعد

الإعلان، و نکصتم بعد الإقدام، و أشرکتم بعد الإیمان»؛ کلمه أنّی: ظرف مکان بمعنی أین، و قد یکون بمعنی کیف، أی من أین حرتم، و ما کان منشأه.

و جرتم: إما بالجیم من الجور و هو المیل عن القصد و العدول عن الطریق، أی لما ذا ترکتم سبیل الحق بعد ما تبیّن لکم؟ أو بالحاء المهمله المضمومه من الحور، بمعنی الرجوع او النقصان؛ یقال: نعوذ باللّه من الحور بعد الکور، أی من النقصان بعد الزیاده، و إما بکسرها من الحیره. و النکوص: الرجوع إلی خلف.

«أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» «1»؛ نکث العهد بالفتح: نقضه. و الأیمان جمع الیمین: و هو القسم.

و المشهور بین المفسرین أن الآیه نزلت فی الیهود الذین نقضوا عهودهم و خرجوا مع الأحزاب و همّوا بإخراج الرسول صلّی اللّه علیه و آله من المدینه و بدءوا بنقض العهد و القتال، و قیل: نزلت فی مشرکی قریش و أهل مکه، حیث نقضوا أیمانهم التی عقدوها مع الرسول صلّی اللّه علیه و آله و المؤمنین علی أن لا یعاونوا علیهم أعداءهم. فعاونوا بنی بکر علی خزاعه، و قصدوا إخراج الرسول صلّی اللّه علیه و آله من مکه حین تشاوروا بدار النداوه، و أتاهم إبلیس بصوره شیخ نجدی، إلی آخر ما مرّ من القصه. فهم بدءوا بالمعاداه و المقاتله فی هذا الوقت، أو یوم بدر، أو بنقض العهد.

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 13.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:305

و المراد بالقوم الذین نکثوا أیمانهم فی کلامها علیها السّلام، إما الذین نزلت فیهم الآیه، فالغرض بیان وجوب قتال الغاصبین

للإماره و لحقها، الناکثین لما عهد إلیهم الرسول صلّی اللّه علیه و آله فی وصیّه و ذوی قرباه و أهل بیته علیهم السّلام، کما وجب بأمره سبحانه قتال من نزلت الآیه فیهم.

أو المراد بهم الغاصبون لحقّ أهل البیت علیهم السّلام؛ فالمراد بنکثهم أیمانهم: نقض ما عاهدوا إلی الرسول صلّی اللّه علیه و آله حین بایعوه من الانقیاد له فی أوامره و الانتهاء عند نواهیه، و أن لا یضمروا له العداوه. فنقضوه و ناقضوا ما أمرهم به.

و المراد بقصدهم إخراج الرسول صلّی اللّه علیه و آله، عزمهم علی إخراج من هو کنفس الرسول صلّی اللّه علیه و آله و قائم مقامه بأمر اللّه و أمره عن مقام الخلافه و علی إبطال أوامره و وصایاه فی أهل بیته علیهم السّلام، النازل منزله إخراجه من مستقرّه، و حینئذ یکون من قبیل الاقتباس.

و فی بعض الروایات: لقوم نکثوا أیمانهم و همّوا بإخراج الرسول صلّی اللّه علیه و آله و هم بدءوکم أول مره، أ تخشونهم؛ فقوله: لقوم متعلق بقوله: تخشونهم.

«ألا قد أری أن قد أخلتم إلی الخفض، و أبعدتم من هو أحقّ بالبسط و القبض و خلوتم بالدعه، و نجوتم من الضیق بالسعه؛ فمججتم ما وعیتم، و دسعتم الذی تسوّغتم، ف «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ» «1»»؛ الرؤیه هنا بمعنی العلم أو النظر بالعین. و أخلد إلیه: رکن و مال. و الخفض بالفتح: سعه العیش.

و المراد بمن هو أحقّ بالبسط و القبض أمیر المؤمنین علیه السّلام، و صیغه التفضیل مثلها فی قوله تعالی: «قُلْ أَ ذلِکَ خَیْرٌ أَمْ جَنَّهُ الْخُلْدِ». «2» و خلوت بالشی ء: انفردت به و اجتمعت معه فی خلوه. و

الدعه: الراحه و السکون. و مجّ الشراب من فیه: رمی به. و وعیتم: أی حفظتم.

و الدسع کالمنع: الدفع و القی ء، و إخراج البعیر جرّته إلی فیه. و ساغ الشراب یسوغ سوغا: إذا سهل مدخله فی الحلق، و تسوّغه: شربه بسهوله. و صیغه تکفروا فی

______________________________

(1). سوره إبراهیم: الآیه 8.

(2). سوره الفرقان: الآیه 15.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:306

کلامها علیها السّلام: إما من الکفران و ترک الشکر، کما هو الظاهر من سیاق الکلام المجید، حیث قال تعالی: «إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ. وَ قالَ مُوسی إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ» «1»، أو من الکفر بالمعنی الأخص، و التغییر فی المعنی لا ینافی الاقتباس، مع أن فی الآیه أیضا یحتمل هذا المعنی، و المراد إن تکفروا أنتم و من فی الأرض جمیعا من الثقلین فلا یضرّ ذلک إلا أنفسکم، فإنه سبحانه غنیّ عن شکرکم و طاعتکم، مستحقّ للحمد فی ذاته، أو محمود تحمده الملائکه بل جمیع الموجودات بلسان الحال، و ضرر الکفران عائد إلیکم حیث حرّمتم من فضله تعالی و مزید إنعامه و إکرامه.

و الحاصل: إنکم إنما ترکتم الإمام بالحق و خلعتم بیعته من رقابکم و رضیتم ببیعه أبی بکر، لعلمکم بأن أمیر المؤمنین علیه السّلام لا یتهاون و لا یداهن فی دین اللّه و لا تأخذه فی اللّه لومه لائم، و یأمرکم بارتکاب الشدائد فی الجهاد و غیره و ترک ما تشتهون من زخارف الدنیا، و یقسّم الفی ء بینکم بالسویه و لا یفضل الرؤساء و الأمراء، و إن أبا بکر سلس القیاد، مداهن فی الدین لإرضاء العباد. فلذا رفضتم الإیمان و خرجتم

عن طاعته سبحانه إلی طاعه الشیطان، و لا یعود وباله إلا إلیکم.

و فی الکشف: ألا و قد أری و اللّه أن قد أخلدتم إلی الخفض، و رکنتم إلی الدعه.

فمججتم الذی أوعیتم، و لفظتم الذی سوّغتم. و فی روایه ابن أبی طاهر: فعجتم عن الدین؛ یقال: رکن إلیه بفتح الکاف و قد یکسر: أی مال إلیه و سکن. و قال الجوهری:

عجت بالمکان أعوج: أی أقمت به و عجت غیری؛ یتعدّی و لا یتعدّی.

و عجب البعیر: عطفت رأسه بالزمام، و العائج: الواقف. و ذکر ابن الأعرابی: فلان ما یعوج من شی ء: أی ما یرجع عنه.

«ألا و قد قلت ما قلت علی معرفه منّی بالخذله التی خامرتکم، و الغدره التی استشعرتها قلوبکم، و لکنها فیضه النفس، و نفثه الغیظ، و خور القنا، و بثّه الصدر، و تقدمه الحجه»؛

______________________________

(1). سوره إبراهیم: الآیتان 7، 8.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:307

الخذله: ترک النصر. و خامرتکم: أی خالطتکم. و الغدر: ضدّ الوفاء. و استشعره: أی لبسه. و الشعار: الثوب الملاصق للبدن.

و الفیض: فی الأصل کثره الماء و سیلانه؛ یقال: فاض الخبر: أی شاع، و فاض صدره بالسرّ: أی باح به و أظهره، و یقال: فاضت نفسه: أی خرجت روحه، و المراد به هنا إظهار المضمر فی النفس لاستیلاء الهمّ و غلبه الحزن. و النفث بالفم شبیه بالنفخ، و قد یکون للمغتاظ تنفّس عال تسکینا لحرّ القلب و إطفاء لنائره الغضب.

و الخور بالفتح و التحریک: الضعف. و القنا: جمع قناه و هی الرمح، و قیل: کل عصا مستویه أو معوجّه قناه؛ و لعل المراد بخور القنا ضعف النفس عن الصبر علی الشده و کتمان الضر، أو ضعف ما یعتمد علیه فی النصر

علی العدوّ، و الأول أنسب. و البثّ:

النشر و الإظهار و الهمّ الذی لا یقدر صاحبه علی کتمانه فیبثّه، أی یفرّقه. و تقدمه الحجه: إعلام الرجل قبل وقت الحاجه قطعا لاعتذاره بالغافله.

و الحاصل: أن استنصاری منکم و تظلّمی لدیکم و إقامه الحجه علیکم، لم یکن رجاء للعون و المظاهره، بل تسلیه للنفس و تسکینا للغضب و إتماما للحجه، لئلا تقولوا یوم القیامه: «إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ». «1»

«فدونکموها فاحتقبوها دبره الظهر، نقبه الخفّ، باقیه العار، موسومه بغضب اللّه و شنار الأبد، موصوله ب «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ. الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ» «2»، فبعین اللّه ما تفعلون «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» «3»»؛ و الحقب بالتحریک: حبل یشدّ به الرحل إلی بطن البعیر؛ یقال: احقبت البعیر، أی شددته به، و کل ما شدّ فی مؤخّر رحل أو قتب فقد احتقب، و منه قیل: احتقب فلان الإثم کأنه جمعه و احتقبه من خلفه. فظهر أن الأنسب فی هذا المقام احقبوها بصیغه الإفعال، أی شدّوا علیها ذلک و هیّئوها للرکوب، لکن فیما وصل إلینا من الروایات علی بناء الافتعال.

______________________________

(1). سوره الأعراف: الآیه 172.

(2). سوره الهمزه: الآیتان 6، 7.

(3). سوره الشعراء: الآیه 227.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:308

و الدبر بالتحریک: الجرح فی ظهر البعیر، و قیل: جرح الدابه مطلقا. و النقب بالتحریک: رقّه خفّ البعیر. و العار الباقی: عیب لا یکون فی معرض الزوال. و وسمته و سما و سمه: إذا أثّرت فیه بسمه و کیّ. و الشنار: العیب و العار.

و نار اللّه الموقده: المؤجّجه علی الدوام. و الاطلاع علی الأفئده: إشرافها علی القلوب بحیث یبلغها ألمها کما یبلغ ظواهر البدن، و قیل معناه: إن هذه النار تخرج

من الباطن إلی الظاهر بخلاف نیران الدنیا. و فی الکشف: إنها علیهم مؤصده و المؤصده: المطبقه.

و بعین اللّه ما تفعلون: أی متلبس بعلم اللّه أعمالکم و یطّلع علیها کما یعلم أحدکم ما یراه و یبصره، و قیل فی قوله تعالی: «تَجْرِی بِأَعْیُنِنا» «1»: أن المعنی تجری بأعین أولیائنا من الملائکه و الحفظه.

و المنقلب: المرجع و المنصرف، و أیّ منصوب علی أنه صفه مصدر محذوف، و العامل فیه ینقلبون، لأن ما قبل الاستفهام لا یعمل فیه، و إنما یعمل فیه ما بعده، و التقدیر سیعلم الذین ظلموا ینقلبون انقلابا أیّ انقلاب.

«و أنا ابنه نذیر لکم»؛ أی أنا ابنه من أنذرکم بعذاب اللّه علی ظلمکم، فقد تمّت الحجه علیکم، و الأمر فی اعملوا و انتظروا للتهدید.

و أما قول الملعون:

و الرائد لا یکذب أهله، فهو مثل استشهد به فی صدق الخبر الذی افتراه علی النبی صلّی اللّه علیه و آله، و الرائد: من یتقدّم القوم، یبصر لهم الکلأ و مساقط الغیث، جعل نفسه- لاحتماله الخلافه التی هی الرئاسه العامه- بمنزله الرائد للأمه الذی یجب علیه أن ینصحهم و یخبرهم بالصدق.

و المجالده: المضاربه بالسیوف. و استبدّ فلان بالرأی: أی انفرد به و استقلّ.

و لا نزوی عنک: أی لا نقبض و لا نصرف. و لا نوضع من فرعک و أصلک: أی لا نحطّ

______________________________

(1). سوره القمر: الآیه 14.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:309

درجتک و لا ننکر فضل أصولک و أجدادک و فروعک و أولادک. و ترین من الرأی:

بمعنی الاعتقاد.

و قولها علیها السّلام: «سبحان اللّه! ما کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عن کتاب اللّه صادفا، و لا لأحکامه مخالفا، بل کان یتّبع أثره و یقفو سوره. أ فتجمعون

إلی الغدر اعتلالا علیه بالزور؟!»؛ الصادف عن الشی ء: المعرض عنه. و الأثر بالتحریک و بالکسر: أثر القدم. و القفوا: الاتّباع. و السور بالضم: کل مرتفع عال، و منه سور المدینه، و یکون جمع سوره، و هی کل منزله من البناء و منه سوره القرآن، لأنها منزله بعد منزله، و تجمع علی سور بفتح الواو.

و فی العباره یحتملها، و الضمائر المجروره تعود إلی اللّه تعالی أو إلی کتابه، و الثانی أظهر. و الاعتدال: إبداء العله و الاعتذار. و الزور: الکذب، و هذا بعد وفاته شبیه بما بغی له من الغوائل فی حیاته؛ البغی: الطلب. و الغوائل: المهالک و الدواهی، أشارت علیها السّلام بذلک إلی ما دبّروا- لعنهم اللّه- فی إهلاک النبی صلّی اللّه علیه و آله و استئصال أهل بیته علیهم السّلام فی العقبتین و غیرهما مما أوردناه فی هذا الکتاب متفرقا.

«هذا کتاب اللّه حکما عدلا و ناطقا فصلا، یقول: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «1»، «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ». «2» فبیّن عز و جل فیما وزع علیه من الأقساط، و شرع من الفرائض و المیراث، و أباح من حظّ الذکران و الأناث، ما أزاح عله المبطلین، و أزال التظنّی و الشبهات فی الغابرین؛ کلّا «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ» «3»»؛ أقول: سیأتی الکلام فی مواریث الأنبیاء فی باب المطاعن إن شاء اللّه تعالی.

و التوزیع: التقسیم. و القسط بالکسر: الحصّه و النصیب. و الإزاحه: الإذهاب و الإبعاد. و التظنّی: إعمال الظن، و أصله: التظنّن. و الغابر: الباقی. و قد یطلق علی الماضی. و التسویل: تحسین ما لیس بحسن و تزیینه و تحبیبه إلی الإنسان لیفعله أو یقوله،

و قیل: هو تقدیر معنی فی النفس علی الطمع فی تمامه.

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

(2). سوره النمل: الآیه 16.

(3). سوره یوسف: الآیه 18.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:310

فصبر جمیل: أی فصبری جمیل، أو الصبر الجمیل أولی من الجزع الذی لا یغنی شیئا، و قیل: إنما یکون الصبر جمیلا إذا قصد به وجه اللّه تعالی و فعل للوجه الذی وجب ذکره السید المرتضی، و خطابک فی قول أبی بکر: من المصدر المضاف إلی الفاعل، و مراده بما تقلّدوا ما أخذ فدک أو الخلافه، أی أخذت الخلافه بقول المسلمین و اتفاقهم؛ فلزمنی القیام بحدودها التی من جملتها أخذ فدک للحدیث المذکور.

و المکابره: المغالبه. و الاستبداد: الاستئثار و الانفراد بالشی ء.

قولها علیها السّلام: «معاشر الناس المسرعه إلی قیل الباطل، المغضیه علی الفعل القبیح الخاسر! «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها» «1»، «کَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ». «2» ما أسأتم من أعمالکم، فأخذ بسمعکم و أبصارکم، و لبئس ما تأوّلتم، و ساء به ما أشرتم، و شرّ ما منه اعتضتم»؛ القیل: بمعنی القول و کذا القال، و قیل: القول فی الخیر و القیل و القال فی الشر.

و قیل: القول مصدر و القیل و القال اسمان له.

و الإغضاء: إدناء الجفون، و أغضی علی الشی ء أی سکت و رضی به، و روی عن الصادق و الکاظم علیهما السّلام فی الآیه أن المعنی «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» «3»، فیقضوا بما علیهم من الحق. و تنکیر القلوب لإراده قلوب هؤلاء و من کان مثلهم من غیرهم.

و الرین: الطبع و التغطیه، و أصله الغلبه. و التأوّل و التأویل: التصییر و الإرجاع و نقل الشی ء عن موضعه، و منه تأویل الألفاظ، أی نقل

اللفظ عن الظاهر. و الإشاره: الأمر بأحسن الوجوه فی أمر. و شرّ کفرّ: بمعنی ساء. و الاعتیاض: أخذ العوض و الرضا به، و المعنی ساء ما أخذتم منه عوضا عما ترکتم.

«لتجدنّ و اللّه محمله ثقیلا، و غبّه وبیلا، إذا کشف لکم الغطاء و بان ما وراءه الضرّاء، و بدا لکم من ربکم ما لم تکونوا تحتسبون، و خسر هنالک المبطلون»؛ المحمل کمجلس:

______________________________

(1). سوره محمد صلّی اللّه علیه و آله: الآیه 24.

(2). سوره المطففین: الآیه 14.

(3). سوره النساء: الآیه 82. سوره محمد صلّی اللّه علیه و آله: الآیه 24.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:311

مصدر. و الغبّ بالکسر: العاقبه. و الوبال فی الأصل: الثقل و المکروه، و یراد به فی عرف الشرع: عذاب الآخره. و العذاب الوبیل: الشدید. و الضراء بالفتح و التخفیف: الشجر الملتف کما مرّ؛ یقال: تواری الصید منی فی ضراء.

و الوراء: یکون بمعنی قدّام، کما یکون بمعنی خلف، و بالأول فسّر قوله تعالی:

«وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْباً» «1»، و یحتمل أن تکون الهاء زیدت من النساخ أو الهمزه، فیکون علی الأخیر بتشدید الراء من قولهم: ورّی الشی ء توریه، أی أخفاه، و علی التقادیر فالمعنی: و ظهر لکم ما ستره عنکم الضرّاء.

و بدا لکم من ربکم ما لم تکونوا تحتسبون: أی ظهر لکم من صنوف العذاب ما لم تکونوا تنتظرونه و لا تظنّونه و اصلا إلیکم، و لم یکن فی حسبانکم. و المبطل:

صاحب الباطل، من أبطل الرجل إذا أتی بالباطل.

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم یکبر الخطب

إنا فقدناک فقد الأرض وابلهاو اختلّ قومک فاشهدهم فقد نکبوا فی الکشف: ثم التفتت إلی قبر أبیها متمثّله بقول هند ابنه اثاثه،

ثم ذکر الأبیات.

و قال فی النهایه: الهنبثه واحده الهنابث، و هی الأمور الشداد المختلفه، و الهنبثه:

الاختلاط فی القول و النون زائده، و ذکر فیه: أن فاطمه علیها السّلام قالت بعد موت النبی صلّی اللّه علیه و آله:

قد کان بعدک أنباء، إلی آخر البیتین، إلا أنه قال: فاشهدهم و لا تغب.

و الشهود: الحظور. و الخطب بالفتح: الأمر الذی تقع فیه المخاطبه، و الشأن و الحال.

و الوابل: المطر الشدید. و نکب فلان عن الطریق کنصر و فرح: أی عدل و مال.

و کل أهل له قربی و منزلهعند الإله علی الأدنین مقترب

______________________________

(1). سوره الکهف: الآیه 89.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:312

القربی: فی الأصل القرابه فی الرحم. و المنزله: المرتبه و الدرجه و لا تجمع.

و الأدنین: هم الأقربون، و اقترب أی تقارب. و قال فی مجمع البیان: فی اقترب زیاده مبالغه علی قرب، کما أن فی اقتدر زیاده مبالغه علی قدر، و یمکن تصحیح ترکیب البیت و تأویل معناه علی وجوه:

الأول: و هو الأظهر، أن جمله «له قربی» صفه لأهل، و التنوین فی «منزله» للتعظیم، و الظرفان متعلقان بالمنزله لما فیها من معنی الزیاده و الرجحان، و «مقترب» خبر لکل، أی ذو القرب الحقیقی، أو عند ذی الأهل، کل أهل کانت له مزیّه و زیاده علی غیره من الأقربین عند اللّه تعالی.

و الثانی: تعلّق الظرفین بقولها: «مقترب»، أی کل أهل له قرب و منزله من ذی الأهل، فهو عند اللّه تعالی مقترب مفضّل علی سائر الأدنین.

و الثالث: تعلّق الظرف الأول ب «المنزله» و الثانی ب «المقترب»، أی کل أهل اتّصف بالقربی بالرجل و بالمنزله عند اللّه، فهو مفضّل علی من هو أبعد منه.

و الرابع: أن یکون جمله:

«له قربی» خبرا للکل، و «مقترب» خبرا ثانیا، و فی الظرفین یجری الاحتمالات السابقه، و المعنی أن کل أهل نبیّ من الأنبیاء له قرب و منزله عند اللّه، و مفضّل علی سائر الأقارب عند الأمه.

أبدت رجال لنا نجوی صدورهم لما مضیت و حالت دونک الترب بدا الأمر بدوّا: ظهر و أبداه و أظهره. و النجوی: الاسم من نجوته، إذا ساورته، و نجوی صدورهم: ما أضمروه فی نفوسهم من العداوه و لم یتمکّنوا من إظهاره فی حیاته صلّی اللّه علیه و آله، و فی بعض النسخ: فحوی صدورهم، و فحوی القول: معناه، و المال واحد.

و قال الفیروزآبادی: التّرب و التراب و التربه: معروف، و جمع التراب: أتربه و تربان، و لم یسمع لسائرها بجمع، انتهی.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:313

فیمکن أن یکون بصیغه المفرد، و التأنیث بتأویل الأرض کما قیل، و الأظهر أنه بضمّ التاء و فتح الراء جمع تربه. قال فی مصباح اللغه: التربه: المقبره، و الجمع ترب مثل غرفه و غرف.

و حال الشی ء بینی و بینک: أی منعنی من الوصول إلیک. و دون الشی ء: قریب منه؛ یقال: دون النهر جماعه، أی قبل أن تصل إلیه. و التهجّم: الاستقبال بالوجه الکریه.

و المغتصب علی بناء المفعول: المغصوب. و المحتجب علی بناء الفاعل. و صادفه:

وجده و لقیه. و الکثب بضمّتین: جمع کثیب و هو التلّ من الرمل. و الرزء بالضم مهموزا:

المصیبه بفقد الأعزّه، و رزئنا علی بناء المجهول. و الشجن بالتحریک: الحزن. و فی القاموس: العجم بالضم و بالتحریک: خلاف العرب.

قوله: ثم انکفأت، أقول: وجدت فی نسخه قدیمه لکشف الغمه منقوله من خطّ المصنف مکتوبا علی هامشها بعد إیراد خطبتها علیها السّلام ما هذا لفظه: وجد بخط

السید المرتضی علم الهدی الموسوی- قدس اللّه روحه- أنه لمّا خرجت فاطمه علیها السّلام من عند أبی بکر حین ردّها عن فدک، استقبلها أمیر المؤمنین علیه السّلام، فجعلت تعنّفه، ثم قالت:

اشتملت ...، إلی آخر کلامها علیها السّلام. و الانکفاء: الرجوع.

و توقّعت الشی ء و استوقعته: أی انتظرت وقوعه. و طلعت علی القوم: أتیتهم، و تطلّع الطلوع: انتظاره.

«فلما استقرّت بها الدار»؛ أی سکنت کأنها اضطربت و تحرّکت بخروجها، أو علی سبیل القلب، و هذا شائع؛ یقال: استقرّت نوی القوم و استقرّت بهم النوی، أی أقاموا.

«اشتملت شمله الجنین و قعدت حجره الظنین»؛ اشتمل بالثوب، أی أداره علی جسده کله، و الشمله بالفتح: کساء یشتمل به، و الشمله بالکسر: هیئه الاشتمال، فالشمله إما مفعول مطلق من غیر الباب کقوله تعالی: «نَباتاً» «1»، أو فی الکلام حذف و إیصال.

______________________________

(1). سوره آل عمران: الآیه 37. سوره نوح: الآیه 17.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:314

و فی روایه السید: مشیمه الجنین، و هی محلّ الولد فی الرحم، و لعله أظهر.

و الجنین: الولد ما دام فی البطن. و الحجره بالضمّ: حظیره الإبل، و منه حجره الدار.

و الظنین: المتّهم، و المعنی اختفیت عن الناس کالجنین و قعدت عن طلب الحق و نزلت منزله الخائف المتهم.

و فی روایه السید: الحجزه بالزاء المعجمه، و فی بعض النسخ: قعدت حجزه الظنین، و قال فی النهایه: الحجزه: موضع شدّ الإزار. ثم قیل للإزار: حجزه للمجاوره، و فی القاموس: الحجزه بالضم: معقد الإزار، و من الفرس مرکب مؤخّر الصفاق بالحقو، و قال: شده الحجزه: کنایه عن الصبر.

«نقضت قادمه الأجدل، فخانک ریش الأعزل؟»؛ قوادم الطیر: مقادیم ریشه و هی عشر فی کل جناح، واحدتها قادمه. و الأجدل: الصقر. و الأعزل:

الذی لا سلاح معه؛ قیل:

لعلها علیها السّلام شبّهت الصقر الذی نقضت قوادمه بمن لا سلاح له، و المعنی ترکت طلب الخلافه فی أول الأمر قبل أن یتمکّنوا منها و یشیّدوا أرکانها، و ظننت أن الناس لا یرون غیرک أهلا للخلافه، و لا یقدّمون علیک أحدا، فکنت کمن یتوقّع الطیران من صقر منقوضه القوادم.

أقول: و یحتمل أن یکون المراد أنک نازلت الأبطال و خضت الأهوال و لم تبال بکثره الرجال حتی نقضت شوکتهم، و الیوم غلبت من هؤلاء الضعفاء و الأرذال و سلّمت لهم الأمر و لا تنازعهم؟! و علی هذا، الأظهر أنه کان فی الأصل: خاتک بالتاء المثنّاه الفوقانیه، فصحف. قال الجوهری: خات البازی و اختات: أی انقضّ لیأخذه، و قال الشاعر:

یخوتون أخری القوم خوت الأجادل ... و الخائته: العقاب إذا انقضّت فسمعت صوت انقضاضها، و الخوات، دویّ جناح العقاب، و الخوّات بالتشدید: الرجل الجری، و فی روایه السید: نفضت بالفاء و هو یؤیّد المعنی الأول.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:315

«هذا ابن أبی قحافه یبتزّنی نحیله أبی، و بلغه ابنیّ، لقد أجهر فی خصامی، و ألفیته ألدّ فی کلامی»؛ قحافه بضمّ القاف و تخفیف المهمله. و الابتزاز: الاستلاب و أخذ الشی ء بقهر و غلبه من البز بمعنی السلب. و النحیله فعیله بمعنی مفعول من النحله بالکسر: بمعنی الهبه و العطیه عن طیبه نفس من غیر مطالبه أو من غیر عوض. و البلغه بالضمّ: ما یتبلّغ به من العیش و یکتفی به، و فی أکثر النسخ: بلیغه بالتصغیر، فالتصغیر فی النحیله أیضا أنسب.

و ابنیّ: إما بتخفیف الیاء فالمراد به الجنس، أو تشدیدها علی التثنیه. و إظهار الشی ء:

إعلانه. و الخصام: مصدر کالمخاصمه، و یحتمل أن یکون

جمع خصم، أی أجهر العداوه أو الکلام لی بین الخصام، و الأول أظهر. و ألفیته: أی وجدته. و الألدّ: شدید الخصومه و لیس فعلا ماضیا، فإن فعله علی بناء المجرد، و الإضافه فی «کلامی» إما من قبیل الإضافه إلی المخاطب أو إلی المتکلم، و فی: للظرفیه أو السببیه.

و فی روایه السید: هذا بنی أبی قحافه، إلی قوله: لقد أجهد فی ظلامتی و ألدّ فی خصامتی؛ قال الجزری: یقال جهد الرجل فی الأمر: إذا جدّ و بالغ فیه، و أجهد دابته: إذا حمل علیها فی السیر فوق طاقتها.

«حتی حبستنی قیله نصرها، و المهاجره وصلها، و غضّت الجماعه دونی طرفها، فلا دافع و لا مانع»؛ قیله بالفتح: اسم أمّ قدیمه لقبیلتی الأنصار، و المراد: بنو قیله. و فی روایه السید: حین منعتنی الأنصار نصرها، و موصوف المهاجره: الطائفه أو نحوها، و المراد بوصلها: عونها.

و الطرف بالفتح: العین. و غضّه: خفظه. و فی روایه السید بعد قولها: و لا مانع: و لا ناصر و لا شافع.

«خرجت کاظمه وعدت راغمه»؛ کظم الغیظ: تجرّعه و الصبر علیه. و رغم فلان بالفتح: إذا ذلّ و عجز عن الانتصاف ممن ظلمه، و الظاهر من الخروج، الخروج من البیت و هو لا یناسب کاظمه، إلا أن یراد بها الامتلاء من الغیظ، فإنه من لوازم الکظم،

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:316

و یحتمل أن یکون المراد الخروج من المسجد المعبّر عنه ثانیا بالعود، کما قیل، و فی روایه السید مکان عدت: رجعت.

«أضرعت خدّک یوم أضعت حدّک؟ افترست الذئاب، و افترشت التراب»؛ ضرع الرجل مثلّثه: خضع و ذلّ و أضرعه غیره، و إسناد الضراعه إلی الخذلان أظهر أفرادها وضع الخدّ علی التراب، أو لأن الذلّ

یظهر فی الوجه. و إضاعه الشی ء و تضییعه: إهماله و إهلاکه.

وحد الرجل بالحاء المهمله: بأسه و بطشه، و فی بعض النسخ بالجیم، أی ترکت اهتمامک و سعیک. و فی روایه السید: فقد أضعت جدک یوم أصرعت خدّک. و فرس الأسد فریسته کضرب و افترسها: دقّ عنقها، و یستعمل فی کل قتل، و یمکن أن یقرأ بصیغه الغائب، فالذئاب مرفوع، و المعنی: قعدت عن طلب الخلافه و لزمت الأرض مع أنک أسد اللّه، و الخلافه کانت فریستک حتی افترسها و أخذها الذئب الغاصب لها.

و یحتمل أن یکون بصیغه الخطاب، أی کنت تفترس الذئاب و الیوم افترشت التراب. و فی بعض النسخ: الذباب بالباءین الموحّدتین، جمع ذبابه، فیتعیّن الأول.

و فی بعضها: افترست الذئاب و افترستک الذئاب. و فی روایه السید مکانهما: و توسدت الوراء کالوزغ و مسّتک الهناه و النزغ. و الوراء بمعنی خلف. و الهناه: الشده و الفتنه.

و النزغ: الطعن و الفساد.

«ما کففت قائلا و لا أغنیت باطلا و لا خیار لی، لیتنی متّ قبل هینتی و دون زلّتی»؛ الکفّ:

المنع. و الإغناء: الصرف و الکفّ؛ یقال: أغن عنی شرّک: أی أصرفه و کفّه، و به فسّر قوله سبحانه: «إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً». «1»

و فی روایه السید: و لا أغنیت طائلا، و هو أظهر. قال الجوهری: یقال: هذا أمر طائل فیه، إذا لم یکن فیه غناء و مزیّه. فالمراد بالغناء: النفع، و یقال: ما یغنی عنک هذا أی ما یجدیک و ما ینفعک.

______________________________

(1). سوره الجاثیه: الآیه 19.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:317

و الهینه بالفتح: العاده فی الرفق و السکون، و یقال: امش علی هینتک، أی علی رسلک، أی لیتنی متّ قبل هذا الیوم

الذی لا بدّ لی من الصبر علی ظلمهم، و لا محیص لی عن الرفق.

و الزلّه بفتح الزای کما فی النسخ: الاسم من قولک: زللت فی طین أو منطق: إذا زلقت، و یکون بمعنی السقطه، و المراد بها عدم القدره علی دفع الظلم، و لو کانت الکلمه بالذال المعجمه کان أظهر و أوضح، کما فی روایه السید، فإن فیها: وا لهفتاه! لیتنی متّ قبل ذلّتی و دون هینتی، عذیری اللّه منک عادیا، و منک حامیا. العذیر: بمعنی العاذر کالسمیع، أو بمعنی العذر کالألیم.

و قولها: منک، أی من أجل الإساءه إلیک و إیذائک. و عذیری اللّه: مرفوعان بالابتدائیه و الخبریه. و عادیا: إما من قولهم عدوت فلانا عن الأمر أی صرفته عنه، أو من العدوان بمعنی تجاوز الحدّ و هو حال عن ضمیر المخاطب أی اللّه یقیم العذر من قبلی فی إساءتی إلیک حال صرفک المکاره و دفعک الظلم عنی، أو حال تجاوزک الحدّ فی القعود عن نصری أی عذری فی سوء الأدب أنّک قصّرت فی إعانتی و الذبّ عنی.

و الحمایه عن الرجل: الدفع عنه، و یحتمل أن یکون عذیری منصوبا کما هو الشائع فی هذا الکلمه، و «اللّه» مجرورا بالقسم؛ یقال: عذیرک من فلان، أی هات من یعذرک فیه، و منه قول أمیر المؤمنین علیه السّلام حین نظر إلی ابن ملجم لعنه اللّه: عذیرک من خلیلک من مراد ...، و الأول أظهر.

«ویلای فی کل شارق؛ مات العمد، و وهت العضد. شکوای إلی أبی و عدوای إلی ربی؛ اللهم أنت أشدّ قوه و حولا، و أحدّ بأسا و تنکیلا»؛ قال الجوهری: ویل: کلمه مثل: ویح إلا أنها کلمه عذاب؛ یقال: ویله و ویلک و ویلی، و فی

الندبه: ویلاه، و لعله جمع فیها بین ألف الندبه و یاء المتکلم، و یحتمل أن یکون بصیغه التثنیه فیکون مبتدا و الظرف خبره، و المراد به تکرّر الویل. و فی روایه السید: ویلاه فی کل شارق، ویلاه فی کل غارب، ویلاه! مات العمد و ذلّ العضد، إلی قولها علیها السّلام: اللهم أنت أشدّ قوه و بطشا.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:318

و الشارق: الشمس، أی عند کلّ شروق و طلوع صباح کل یوم. قال الجوهری:

الشرق: المشرق، و الشرق: الشمس یقال طلع الشرق و لا آتیک ما ذرّ شارق، و شرقت الشمس تشرق شروقا و شرقا أیضا أی طلعت، و أشرقت أی أضاءت.

و العمد بالتحریک و بضمتین: جمع العمود، و لعل المراد هنا ما یعتمد علیه فی الأمور. و الشکوی: الاسم من قولک: شکوت فلانا شکایه. و العدوی: طلبک إلی وال لینتقم لک ممن ظلمک. و الحول: القوه و الحیله و الدفع و المنع، و الکل هنا محتمل.

و البأس: العذاب. و التنکیل: العقوبه، و جعل الرجل نکالا و عبره لغیره.

الویل لشانئک: أی العذاب و الشر لمبغضک، و الشناءه: البغض. و فی روایه السید:

لمن أحزنک. و نهنهت الرجل عن الشی ء فتنهنه: أی کففته و زجرته فکفّ. و الوجد:

الغضب، أی أمنع نفسک عن غضبک. و فی بعض النسخ: تنهنهی، و هو أظهر. و الصفوه مثلّثه: خلاصه الشی ء و خیاره.

و الونی کفتی: الضعف و الفتور و الکلال، و الفعل کوقی یقی: أی ما عجزت عن القیام بما أمرنی به ربی و ما ترکت ما دخل تحت قدرتی. و البلغه بالضمّ: ما یتبلّغ به من العیش. و الضامن و الکفیل للرزق هو اللّه تعالی، و ما أعدّ لها هو ثواب

الآخره.

و الاحتساب: الاعتداد، و یقال لمن ینوی بعمله وجه اللّه تعالی: احتسبه، أی اصبری و ادّخری ثوابه عند اللّه تعالی.

و فی روایه السید: فقال لها أمیر المؤمنین علیه السّلام: لا ویل لک بل الویل لمن أحزنک.

نهنهی عن وجدک یا بنیه الصفوه، و بقیه النبوه، فما ونیت عن حظّک و لا أخطأت، فقد ترین مقدرتی، فإن ترزئی حقک فرزقک مضمون، و کفیلک مأمون، و ما عند اللّه خیر لک مما قطع عنک. فرفعت یدها الکریمه فقالت: رضیت و سلّمت.

قال فی القاموس: رزأه ماله کجعله و عمله، رزأ بالضمّ: أصاب منه شیئا. أقول: روی الشیخ کلامها الأخیر مع جوابه قریبا مما رواه السید، و لنذکره بسنده.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:319

المصادر:

بحار الأنوار: ج 29 ص 216- 247.

19
المتن:

قال المولی محمد علی القراجه داغی الأنصاری فی الاحتجاجات و ما ذکر فی أمر فدک و شرح الخطبه الشریفه للزهراء علیها السّلام و حلّ غوامض العبارات و اللغات بأحسن ما یمکن:

و منها: الاحتجاج المشهور کالنور علی الطور المسطور، فی کتاب مسطور، فی رقّ منشور، المعروف بخطبه تظلّم الزهراء علیها السّلام التی مقصودنا من هذا الکتاب شرحها، و کل ما ذکر إلی هنا کان مقدمه بالنسبه إلیها، و نحن نشرع الآن فی إیراد تلک الخطبه الشریفه المشتمله علی الآیات البیّنات، و البراهین الساطعات، و الحجج الواضحات، و الدلائل القاطعات.

و نشرح فقراتها الکریمه علی القواعد العربیه و الضوابط اللفظیه، و نشیر فی بعض المواضع إلی بعض المعانی الخفیّه بالإشاره الإجمالیّه لا التفصیلیّه، إذ لیس الغرض هنا إلا شرح ظواهرها و بسط الکلام فی تنقیح ظاهرها.

و بعد إتمام الخطبه نذکر ما یتعلق بمضامینها الشریفه، من تحقیق حقیقه المسأله فی أمر مرافعه فدک الواقعه بین فاطمه الزهراء علیها السّلام و أبی بکر علی وجه النقض و الإبرام توضیحا للمرام، و تنقیحا للحال و المقام.

مصادر الخطبه الشریفه

فنقول و باللّه التوفیق:

اعلم إن هذه الخطبه الشریفه من الخطب المشهوره و الاحتجاجات المأثوره، التی روتها الخاصه و العامه بأسانید متظافره و طرق متکاثره.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:320

قال عبد الحمید بن أبی الحدید فی شرح نهج البلاغه فیما ذکر من الأخبار الوارده فی ذکر قصه فدک، عند شرح قوله علیه السّلام: «بلی کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلّته السماء، فشحّت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین ...». خطب علیه السّلام بها بسبعه أیام قبل موته کما قیل.

قال: الفصل الأول: فیما ورد من الأخبار و السیر المنقوله من أفواه أهل الحدیث

و کتبهم، لا من کتب الشیعه و رجالهم، و جمیع ما نورده فی هذا الفصل من کتاب أبی بکر أحمد بن عبد العزیز الجوهری فی السقیفه و فدک.

و أبو بکر الجوهری هذا، عالم محدث کثیر الأدب ثقه ورع، أثنی علیه المحدّثون و رووا عنه مصنّفاته و غیر مصنّفاته، ثم قال: قال أبو بکر: حدّثنی محمد بن زکریا- إلی آخر الطریق-، و حدّثنی عثمان بن عمران- إلی آخر-، و حدّثنی أحمد بن محمد- إلی آخر-، قالوا جمیعا: لما بلغ فاطمه علیها السّلام إجماع أبی بکر علی منعها فدک ....

و قد أورد الخطبه علی بن عیسی الإربلی فی کتاب کشف الغمه، و قال أیضا: نقلتها من کتاب السقیفه تألیف أحمد بن عبد العزیز الجوهری من نسخه قدیمه مقروءه علی مؤلفها المذکور، قرأت فی سنه اثنتین و عشرین و ثلاثمائه، روی عن رجاله من عده طرق أن فاطمه علیها السّلام لما بلغها إجماع أبی بکر، إلی آخر الخطبه.

و قد أشار إلیها المسعودی فی تاریخ مروج الذهب، و ذکرها السید المرتضی بعده طرق منتهیه إلی عائشه و غیرها، و الطبرسی فی کتاب الاحتجاج، و لها طرق أخری من کتاب أبی الفضل أحمد بن أبی طاهر الذی صنّفه فی بلاغات النساء، و روی الصدوق بعض فقراتها المتعلّقه بالعلل فی کتابه علل الشرائع، و ذکر السید ابن طاوس فی کتاب الطرائف مواضع الشکوی منها، إلی غیر ذلک.

و بالجمله لا إشکال و لا شبهه فی کون الخطبه من فاطمه الزهراء علیها السّلام، و إن مشایخ آل أبی طالب کانوا یروونها عن آبائهم و یعلّمونها أبناءهم، و مشایخ الشیعه کانوا یتدارسونها بینهم و یتداولونها بأیدیهم و ألسنتهم.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:321

و

نقل ابن أبی الحدید فی الشرح عن السید الأجل المرتضی أنه قال: و أخبرنا أبو عبد اللّه المرزبانی، عن علی بن هارون، عن عبید اللّه بن أحمد، عن أبیه، قال: ذکرت لأبی الحسین زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیه السّلام کلام فاطمه عند منع أبی بکر إیاها فدک، و قلت له: إن هؤلاء یزعمون أنه مصنوع و أنه من کلام أبی العیناء، لأن الکلام منسوق البلاغه.

فقال لی: رأیت مشایخ آل أبی طالب یروونه عن آبائهم، و یعلّمونه أولادهم، و قد حدّثنی به أبی عن جدی، یبلغ به فاطمه علیها السّلام علی هذه الحکایه، و قد رواه مشایخ الشیعه، و تدارسوه قبل أن یوجد جد أبی العیناء.

و قد حدّث الحسین بن علوان، عن عطیّه العوفی أنه سمع عبد اللّه بن الحسن بن الحسین یذکر عن أبیه هذا الکلام، ثم قال أبو الحسین زید: و کیف ینکرون هذا من کلام فاطمه علیها السّلام، و هم یروون من کلام عائشه عند موت أبیها ما هو أعجب من کلام فاطمه علیها السّلام و یحقّقونه لو لا عداوتهم لنا أهل البیت؟! ثم ذکر الحدیث بطوله علی نسقه، انتهی.

فقول بعض العامه العمیاء بأن هذه الخطبه مصنوعه و أنها من کلام أبی العیناء، حیث ذکروا أن أبا العیناء ادّعی هذا الکلام لنفسه- کما ذکره أبو الفضل المذکور- نظیر ما ذکروا أن خطب نهج البلاغه أو الخطبه الشقشقیّه وحدها من کلام الرضی و مصنوعاته، مع ما تحقّق من وجود تلک الخطب و الکلمات قبل ولاده الرضی بأعوام کثیره، کما حقّقها فی شرح نهج البلاغه، و ما تلک النسبه فی المقامین إلا لإخفاء مثالب الخلفاء، حتی لا یتحقّق شکایه

أهل البیت علیهم السّلام منهم بین العامه فیوجب ذلک قدحهم.

و أبو العیناء المذکور هو أبو عبد اللّه بن قاسم بن خلّاد الضریر المعروف بأبی العیناء مولی أبی جعفر المنصور، أصله من الیمامه و ولد بالأهواز سنه إحدی و تسعین و مائه و نشأ بالبصره، و کان من أحفظ الناس، و أفصحهم لسانا، و أسرعهم جوابا، کفّ بصره حین بلغ أربعین سنه، مات سنه ثلاث و ثلاثین و مائتین، کان صاحب النوادر و الشعر و الأدب، و سمع من أبی عبیده و الأصمعی و غیرهما، و الخلّاد، بفتح الخاء المعجمه و تشدید اللام.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:322

و لقّب بأبی العیناء لأنه قال لأبی زید الأنصاری: کیف تصغّر عینا؟ فقال: عیینا یا أبا العیناء.

و بالجمله لا شبهه فی صدور أصل الخطبه منها علیها السّلام، و لکن الروایات مختلفه من حیث تبدیل بعض الفقرات، و تغییر بعض الکلمات مع زیاده أو نقیصه، حتی فی أواخر بعض روایات أحمد بن أبی طاهر أنه قال عطیّه الأوفی: سمعت أبا بکر یومئذ یقول لفاطمه علیها السّلام:

یا بنت رسول اللّه! لقد کان أبوک بالمؤمنین رحیما، و علی الکافرین عذابا ألیما، و إذا عزوناه کان أباک دون النساء، و أخا ابن عمک دون الرجال؛ آثره علی کل حمیم، و ساعده علی الأمر العظیم، لا یحبّکم إلا العظیم السعاده، و لا یبغضکم إلا الردی ء الولاده، و أنتم عتره اللّه الطیبون، و خیره اللّه المنتجبون؛ علی الآخره أدلّتنا، و إلی باب الجنه مسالکنا.

و أما منعک ما سألت فلا ذلک لی، و أما فدک و ما جعل أبوک لک فإن منعتک فأنا ظالم، و أما المیراث فقد تعلمین أن أباک قال: لا نورّث و

ما أبقیناه صدقه.

قالت: إن اللّه تعالی یقول عن نبیّ من أنبیائه: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» «1»، و قال:

«وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ». «2» فهذان نبیّان و قد علمت أن النبوه لا تورث، و إنما یورث ما دونها. فما لی أمنع إرث أبی؟ أ أنزل اللّه فی کتابه إلا فاطمه بنت محمد؟ فتدلّنی علیه فأقنع به؟

فقال: یا بنت رسول اللّه! أنت عین الحجه و منطق الرساله، لا یدلی بجوابک و لا أدفعک عن صوابک، و لکن هذا أبو الحسن بینی و بینک، هو الذی أخبرنی بما تفقّدت، و أنبأنی بما أخذت و ترکت. قالت: فإن یکن ذلک کذلک فصبرا لمرّ الحقّ، و الحمد للّه إله الحق، انتهی.

______________________________

(1). سوره مریم: الآیه 6.

(2). سوره النمل: الآیه 16.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:323

و لا یخفی لذی عینین أن ما ألحقوه فی آخر الخبر إن کان له أصل و فصل، فهو تعریض للعمرین، و إلا فلا یوافق شیئا من الروایات، و لا یلائم ما یأتی من الفقرات و التظلمات و الشکایات.

و سنفصّل المقال فی ذلک المجال حتی یتبیّن جلیّه الحال، بعد أن نوضّح تلک الخطبه الغرّاء الساطعه عن سیده النساء التی تحیّر من العجب منها و الإعجاب بها أحلام الفصحاء و البلغاء، و نبنی الشرح علی روایه الاحتجاج، و نشیر أحیانا إلی بعض مواضع الاختلاف الواقع فی الروایات الآخر.

دفع إشکالین:

و لا بد أولا قبل الشروع فی شرح الخطبه من التنبیه علی أمرین، و الإشاره إلی دفع إشکالین:

أحدهما: إن فاطمه علیها السّلام قد کانت سیده النساء و بنت خیر الأنبیاء صلّی اللّه علیه و آله و زوجه سید الأوصیاء علیه السّلام، و هی المخدّره العظمی و محلّ العصمه الکبری.

فکیف یصحّ لشأنها فی شرع أبیها أن تخرج من خدرها و تدخل المسجد الغاصّ بالمهاجرین و الأنصار و الأخیار و الأشرار، و هم أجانبه عنها، تسمعهم صوتها، و تتکلّم معهم و یتکلّمون معها؟! و کیف رضی أمیر المؤمنین علیه السّلام بذلک منها، مع أنه کان یمکنه أن یطالب حقها الذی کانت تطلبه بالوکاله عنها حتی لا یسمع الأجانبه کلامها؟!

الثانی: إنها کانت من أهل بیت العصمه و الطهاره علیهم السّلام، الذین اختاروا الزهاده فی الدنیا بحسن اختیارهم، و کانت الدنیا أزهد عندهم من عفطه عنز أو قلامه حافر أو لحم خنزیر فی ید مجذوم کافر، و لم تکن الدنیا تزن عندهم جناح بعوضه، بل ترکوا اختیارا- لا اضطرارا- جمیع اللذائذ الدنیویه لأجل الحظوظ الاخرویّه و لم یذهبوا طیّباتهم فی حیاتهم الدنیا.

و قد جاء جبرئیل بمفاتیح جمیع خزائن الأرض إلیهم فلم یقبلوها، و أعرضوا بالکلیّه عن الدنیا و ما فیها، مع أنهم لو شاءوا أن یبدّل اللّه جمیع ما فی الأرض لهم ذهبا،

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:324

أو أن یبتغوا إلی دفائن الأرض سببا، لکان ذلک أقرب إلیهم و أسرع من رجع الطرف و مدّ البصر؛ فما وجه هذا الإصرار فی خصوص فدک علی هؤلاء الکفار الفجار؟

حتی انتهی الأمر إلی خروج إلی جامع المهاجرین و الأنصار، و محضر الشهود و النظار، و المکالمه مع الفجار و الأبرار، و کذا البکاء و الأنین عند جماعه الموافقین و المنافقین، و خطاب المعاتبه علی أمیر المؤمنین علیه السّلام، و غیر ذلک مما یأتی تفصیله فی محله.

و الجواب عن الأمرین معا کما یظهر من الروایات: إن الضرورات تبیح المحذورات، و أنهم علیهم السّلام لم یکونوا مکلّفین إلا بالعمل علی طبق

الصوره الظاهریه، و الاتصاف بلوازم البشریه، و تأذّیهم مما یخالف القواعد الشرعیه أشدّ من تأذّینا، لما فیهم من الأسرار الباطنیه و السرائر الداخلیه.

مع ما فی هذا الإصرار من الإشاره إلی فظاعه أمر تلک الولایه الباطله و شناعه هذه الخلافه التی تقمّصها غصبا ابن أبی قحافه، و أنه کان یعلم أن محلّ علی أمیر المؤمنین علیه السّلام منها محلّ القطب من الرحی.

و التنبیه علی کفر العمرین للناس من باب إتمام الحجه و إیضاح المحجه، لئلا یقولوا یوم القیامه: «إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ» «1»، أو کنا نحن بهذا الأمر جاهلین؛ نظیر ما فعل موسی بهارون أخیه من الأخذ بلحیته و الضرب علی رأسه حتی یتّضح عند الناس قبح عباده العجل و شناعتها؛ «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ». «2»

بل کان معنی کلامه هذا فی فدک راجعا إلی الکلام فی خلافه أمیر المؤمنین علیه السّلام التی غصبها أهل الجور و العناد، «الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ. فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسادَ» «3»، و کان فی هذه المعرکه العظمی و البناء العظیم تمییز أهل الجنه من أهل الجحیم.

______________________________

(1). سوره الاعراف: الآیه 172.

(2). سوره الأنفال: الآیه 42.

(3). سوره الفجر: الآیه 11.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:325

و کان بکاؤها علیها السّلام فی الباطن لأجل الهالکین من أمه أبیها و السالکین لمسالک الضلاله، الثاوین فی مهاویها، إلی غیر ذلک مما یظهر من الأخبار و الآثار لمن کان من أولی الأیدی و الأبصار.

و قال الفاضل البهبهانی فی المقامع: إن أخبار تکلّم فاطمه علیها السّلام فی أمر فدک فی المسجد فی حضور الصحابه متواتره البته، و کانت هی علیها السّلام أعلم من غیرها بالأحکام الشرعیه، و لعله من باب الضروره

التی یجوز لأجلها تکلّم النساء مع الرجال بإجماع الأمه. الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ج 13 325 دفع إشکالین: ..... ص : 323

أما تکلّمها مع سلمان و جابر و سائر الصحابه، فلم یتحقّق لنا، و بعض النظرات الواقعه منهم و منها لعله من باب الاتفاقیات الضروریه، أو أن الأحکام بالنسبه إلی الأعصار مختلفه، و لعله لم ینزل فی تلک الأوقات آیه الحجاب و نحوه، و علی نحوه یحمل ما ورد أن النبی صلّی اللّه علیه و آله سمع صوت جماعه من النساء فی لیله زفاف فاطمه علیها السّلام، علی فرض أن کانت فیهنّ من لم تکن محرّما بالنسبه إلی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، انتهی.

و قال الفاضل الدربندی: إن تکلّم فاطمه علیها السّلام فی غیر مقام الضروره المجوّزه إنما کان مع الصحابه الذین لم یکونوا من جمله أولی الإربه کسلمان و أبی ذر و نحوهما لا مطلقا، و کذلک الکلام فی مسأله النظر، فإنه نظیر الکلام فی الکلام.

و قد استثنی اللّه فی آیه الحجاب غیر أولی الإربه من الرجال و الطفل الذین یظهروا علی عورات النساء، و المناط فی النظر و الکلام متّحد و الکلام فیهما من واد واحد، إذ المدرک فی حرمتهما- کما یظهر من الأخبار أیضا- هو کون الرجال من أولی الإربه فی النساء لا غیره.

و علی ذلک یحمل ما ورد أن الحسین علیه السّلام أمر أهل بیته یوم الطفّ عند اشتداد الحرب بالخروج من الخدر، تحریضا للأصحاب علی المجاهده و القتال فی میدان المعرکه، حیث قال: یا زینب و یا أم کلثوم و یا رقیه و یا سکینه و یا أهل بیت النبوه! أخرجن من خدور کنّ.

الموسوعه الکبری عن فاطمه

الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:326

فخرجن بارزات الوجوه، ناشرات الشعور، لاطمات الصدور، یندبن و یبکین و یقلن: یا أنصار دین اللّه! أ لا تدفعون عن بنات رسول اللّه؟ أ لا تذبّون عن حرم رسول اللّه؟ و الأصحاب ینظرون إلیهنّ و یبکون بین أیدیهنّ، فقالوا للحسین علیه السّلام:

یا ابن رسول اللّه! و اللّه لا یصیبک أحد بسوء ما دام منّا عرق نابض.

إلی غیر ذلک، مع کون ذلک من باب الضروره أیضا.

و قال الفاضل المجلسی بعد ذکر السؤال و الجواب الواقع بین علی و فاطمه علیهما السّلام فی آخر الخطبه- کما یأتی- ما لفظه: و لندفع الإشکال الذی قلّما لا یخطر بالبال عند سماع هذا الجواب و السؤال، و هو إن اعتراض فاطمه علیها السّلام علی أمیر المؤمنین علیه السّلام فی ترک التعرّض للخلافه و عدم نصرتها و تخطأته فیهما، مع علمها بإمامته و وجوب اتباعه و عصمته و أنه لم یفعل شیئا إلا بأمره تعالی و وصیه الرسول صلّی اللّه علیه و آله، ممّا ینافی عصمتها و جلالتها.

فأقول: و یمکن أن یجاب عنه بأن هذه الکلمات صدرت منها لبعض المصالح و لم تکن واقعا منکره لما فعله بل کانت راضیه، و إنما کان غرضها أن یتبیّن للناس قبح أعمالهم و شناعه أفعالهم و أن سکوته علیه السّلام لیس لرضاه بما أتوا به.

و مثل هذا کثیرا ما یقع فی العادات و المحاورات، کما أن الملک یعاتب بعض خواصّه فی أمر بعض الرعایا مع علمه ببراءته من جنایتهم لیظهر لهم عظم جرمهم، و أنه مما استوجب به أخصّ الناس بالملک منه المعاتبه.

و نظیر ذلک ما فعله موسی لما رجع إلی قومه قضبان أسفا من إلقائه الألواح و أخذه برأس أخیه یجرّه

إلیه، و لم یکن غرضه الإنکار علی هارون، بل أراد بذلک أن یعرف القوم عظم جنایتهم و شده جرمهم، کما مرّ الکلام فیه.

و أما حمله علی أن شده الغضب و الأسف و الغیظ حملتها علی ذلک مع علمها بحقّیه ما ارتکبه علیه السّلام، فلا ینفع فی دفع الفساد و ینافی عصمتها و جلالتها التی عجزت عن إدراکها أحلام العباد.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:327

و بقی هنا إشکال آخر، و هو إن طلب الحق و المبالغه فیه و إن لم یکن منافیا للعصمه، لکن زهدها علیها السّلام و ترکها للدنیا و عدم اعتدادها بنعیمها و لذاتها و کمال عرفانها و یقینها بفناء الدنیا و توجه نفسها القدسیه و انصراف همّتها العالیه دائما إلی اللذات الدنیویه و الدرجات الأخرویه، لا تناسب مثل هذا الاهتمام فی أمر فدک و الخروج إلی مجمع الناس و المنازعه مع المنافقین فی تحصیله.

و الجواب عنه و من وجهین:

الأول: إن ذلک لم یکن حقا مخصوصا لها، بل کان أولادها البرره الکرام مشارکین لها فیه، فلم یکن یجوز لها المداهنه و المساهله و المحاباه و عدم المبالات فی ذلک، لیصیر سببا لتضییع حقوق جماعه من الأئمه الأعلام علیهم السّلام و الأشراف الکرام. نعم، لو کان مختصّا بها کان لها ترکه و الزهد فیه و عدم التأثّر من فوته.

الثانی: إن تلک الأمور لم تکن لمحبه فدک و حبّ الدنیا، بل کان الغرض إظهار ظلمهم و جورهم و کفرهم و نفاقهم، و هذا کان من أهمّ أمور الدین و أعظم الحقوق علی المسلمین.

و یؤیّده أنها علیها السّلام صرّحت فی آخر الکلام به حیث قالت: «قلت ما قلت علی معرفه منّی بالخذله»، و کفی بهذه الخطبه

بیّنه علی کفرهم و نفاقهم، انتهی.

و ظفرت بهذا الکلام منه بعد ما قدّمته فی المقام، و بینهما عموم من وجه؛ اشتمل کل منهما علی ما یشمل علیه الآخر، فلا یعدّ ذلک من باب الإعاده الخالیه عن الفائده.

المصادر:

1. اللمعه البیضاء فی شرح خطبه الزهراء علیها السّلام: ص 321.

2. فاطمه الزهراء علیها السّلام لملّا داود الکعبی عن اللمعه البیضاء بنقیصه منها.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:328

20
المتن:

قال کمال الدین بن میثم فی شرح کتاب أمیر المؤمنین علیه السّلام إلی عثمان بن حنیف الأنصاری فی ذیل شرح قوله: «بلی کانت فی أیدینا فدک ...» و إعطائها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لفاطمه علیها السّلام و أخذها أبو بکر بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عنها و خطبتها علیها السّلام فی مسجد النبی صلّی اللّه علیه و آله:

فلما بلغها ذلک، لاثت خمارها و أقبلت فی لمّه من حفدتها و نساء قومها، تطأ فی ذیولها، حتی دخلت علیه و معه جلّ المهاجرین و الأنصار. فضربت بینها و بینهم قطیفه، ثم أنّت أنّه أجهش لها القوم بالبکاء. ثم أمهلت طویلا حتی سکتوا من فورتهم، و قالت:

أبتدئ بحمد من هو أولی بالحمد و الطول و المجد. الحمد للّه علی ما أنعم، و له الشکر بما ألهم.

ثم خطبت خطبه طویله، قالت فی آخرها: فاتقوا اللّه حق تقاته و أطیعوه فیما أمرکم، ف «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» «1»، و احمدوا اللّه الذی بعظمته و نوره یبتغی من فی السماوات و من فی الأرض إلیه الوسیله، و نحن وسیلته فی خلقه، و نحن خاصّته و محل قدسه، و نحن حجته فی غیبه، و نحن ورثه أنبیائه.

ثم قالت: أنا فاطمه بنت محمد؛ أقول عودا علی بدء، ما أقول ذلک شرفا و لا شططا.

فاسمعوا بأسماع واعیه.

ثم قالت: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ». «2» فإن تعزوه تجدوه أبی

دون آبائکم، و أخا ابن عمی دون رجالکم.

ثم قالت: ثم أنتم تزعمون أن لا إرث لأبی؟ «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ». «3» أیها معشر الملّه! أ فی کتاب اللّه أن ترث- یا ابن أبی قحافه- أباک

______________________________

(1). سوره فاطر: الآیه 28.

(2). سوره التوبه: الآیه 128.

(3). سوره المائده: الآیه 50.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:329

و لا أرث أبی؟ لقد جئت شیئا فریّا. فدونکها مخطومه مرحوله، تلقاک یوم حشرک؛ فنعم الحکم اللّه، و الزعیم محمد صلّی اللّه علیه و آله، و الموعد القیامه، «و عند السَّاعَهُ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ و لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ «1» مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ مُقِیمٌ».

قال: ثم التفتت إلی قبر أبیها فتمثّلت بقول هند بنت أمامه:

قد کان بعدک أنباء و هنبثهلو کنت شاهدها لم تکثر الخطب

أبدت رجال لنا نجوی صدورهم لما قضیت و حالت دونک الترب

تجهّمتنا رجال و استخفّ بناإذ غبت عنا فنحن الیوم مغتصب قال: فلم یر الناس أکثر باکیا و باکیه منهم یومئذ.

ثم عدلت إلی مسجد الأنصار و قالت:

یا معشر الأنصار، و أعضاد المله، و حضنه الإسلام! ما هذه الفتره عن نصرتی، و الونیّه عن معونتی، و الغمیزه فی حقی، و السنه عن ظلامتی؟ أ ما قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله:

«المرء یحفظ فی ولده»؟ سرعان ما أحدثتم، و عجلان ما آتیتم!

أ لإن مات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أمتّم دینه؛ ها إن موته- لعمری- خطب جلیل، استوسع وهیه، و استنهر فتقه، و فقد راتقه، و أظلمت الأرض له، و خشعت الجبال، و أکدت الآمال.

أضیع بعده الحریم، و هتکت الحرمه، و أزیلت المصونه، و تلک نازله أعلن بها کتاب اللّه قبل

موته، و أنبأکم بها قبل وفاته، فقال: «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ». «2»

______________________________

(1). سوره الأنعام: الآیه 67.

(2). سوره آل عمران: الآیه 144.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:330

أیها بنی قیله! أ أهضم تراث أبی و أنتم بمرأی و مسمع؟ تبلغکم الدعوه و تشملکم الصوت، و فیکم العده و العدد، و لکم الدار و الجنن، و أنتم نجبه اللّه التی انتجت، و خیره اللّه التی اختار؛ فادیتم العرب، و ناطحتم الأمم، و کافحتم البهم، حتی دارت بکم رحی الإسلام، و درّ حلبه، و خبت نیران الحرب، و سکنت فوره الشرک، و هدأت دعوه الهرج، و استوثق نظام الدین. أ فتأخّرتم بعد الإقدام، و جبنتم بعد الشجاعه عن قوم نکثوا أیمانهم من بعد إیمانهم و طعنوا فی دینکم؟ فقاتلوا أئمه الکفر، «إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ». «1»

ألا و قد أری أن قد أخلدتم إلی الخفض، و رکنتم إلی الدعه، و جحدتم الدین، و وسّعتم الذی سوّغتم؛ و «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ». «2»

ألا و قد قلت ما قلت علی معرفه منّی بالخذله التی خامرتکم، و خور القنا، و ضعف الیقین. فدونکموها فاحتبقوها مدبره الظهور، ناقبه الخفّ، باقیه العار، موسومه الشنار، موصوله بنار اللّه الموقده «الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ». «3» فبعین اللّه ما تعملون، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ». «4»

ثم رجعت إلی بیتها و أقسمت أن لا تکلّم أبا بکر، و لتدعونّ اللّه علیه. و لم تزل کذلک حتی حضرتها الوفاه. فأوصت

أن لا یصلّی علیها؛ فصلّی علیها العباس و دفنت لیلا.

المصادر:

1. شرح نهج البلاغه لابن میثم: ج 5 ص 104، عن کتاب المنظوم و المنثور.

2. کتاب المنظوم و المنثور فی کلام نسوان العرب من الخطب و الشعر: ج 5. «5»

______________________________

(1). سوره التوبه: الآیه 12.

(2). سوره إبراهیم: الآیه 8.

(3). سوره الهمزه: الآیه 7.

(4). سوره الشعراء: الآیه 227.

(5). قال ابن میثم: وجدت هذه الخطبه عنها علیها السّلام فی ج 5 من کتاب «المنظوم و المنثور فی کلام نسوان العرب من الخطب و الشعر»، و کان مؤلفه عن متقدّمی علماء العامه، و الکتاب فی خزانه المتوکل العباسی.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:331

21
المتن:

قال السید محسن الأمین فی ذکر خطبه الزهراء علیها السّلام بمحضر المهاجرین و الأنصار:

ثم إن فاطمه علیها السّلام لما منعت فدکا، خطبت خطبه طویله عظیمه جلیله، غایه فی الفصاحه و البلاغه و المتانه و قوه الحجه بمحضر من المهاجرین و الأنصار.

و فی کشف الغمه أنها من محاسن الخطب و بدائعها، علیها مسحه من نور النبوه و فیها عبقه من أرج الرساله، و قد أوردها المؤالف و المخالف؛ قال: و نقلها من کتاب السقیفه لأبی بکر أحمد بن عبد العزیز الجوهری من نسخه قدیمه مقروءه علی مؤلفها؛ قرأت علیه فی ربیع الآخر سنه 322؛ رواها عن رجاله من عده طرق ....

و أبو بکر الجوهری هذا من علماء أهل السنه. قال ابن أبی الحدید فی شرح النهج أنه عالم محدث کثیر الأدب، ثقه ورع، أثنی علیه المحدثون و رووا عنه مصنفاته و غیر مصنفاته.

و رواها المرتضی فی الشافی، الذی هو ردّ علی المغنی فی الإمامه لقاضی القضاه عبد الجبار المعتزلی. قال المرتضی:

فأما قوله: إن فاطمه علیها السّلام لما سمعت ذلک- أی حدیث نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث»،

کفّت عن الطلب- فأصابت أولا و أصابت آخرا-. فلعمری أنها کفّت عن الطلب الذی هو المنازعه و المشاحنه، لکنها انصرفت مغضبه متظلّمه متظلّمه متألّمه، و الأمر فی غضبها و سخطها أظهر من أن یخفی علی منصف. فقد روی أکثر الرواه الذین لا یتّهمون بتشیع و لا عصبیه فیه من کلامها فی تلک الحال و بعد انصرافها عن مقام المنازعه و المطالبه ما یدلّ علی ما ذکرناه من سخطها و غضبها، إلی آخر کلام السید المرتضی.

و قال صاحب کتاب بلاغات النساء أبو الفضل أحمد بن أبی طاهر- المولود ببغداد سنه 204 و المتوفی سنه 280 ه- فی الکتاب المذکور: موسی بن عیسی، أخبرنا عبد اللّه

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:332

بن یونس، أخبرنا جعفر الأحمر، عن زید بن علی، عن عمته زینب بنت الحسین علیها السّلام، قالت:

لما بلغ فاطمه علیها السّلام إجماع أبی بکر علی منعها فدکا، لاثت خمارها و خرجت فی حشده من نسائها و لمّه من قومها، إلی آخره.

و ذکر صاحب بلاغات النساء قبل هذا ما صورته: کلام فاطمه بنت رسول اللّه علیها السّلام؛ قال أبو الفضل- یعنی صاحب الکتاب-: ذکرت لأبی الحسین زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب کلام فاطمه علیها السّلام عند منع أبی بکر إیاها فدکا و قلت له: إن هؤلاء یزعمون، إلی آخر ما تقدّم فی روایه المرتضی عن المرزبانی، إلی قوله: ثم ذکر الحدیث ثم قال:

قال: لما أجمع أبو بکر علی منع فاطمه بنت رسول اللّه علیها السّلام فدکا و بلغ فاطمه علیها السّلام، لاثت خمارها علی رأسها، و أقبلت فی لمّه من حفدتها ....

ثم قال صاحب بلاغات النساء: و قد ذکر قوم إن أبا

العیناء ادعی هذا الکلام، و قد رواه قوم و صحّحوه.

و أقول: الباعث علی دعوی أنه لأبی العیناء هو الباعث علی دعوی أن نهج البلاغه للشریف الرضی، و کلاهما باطل، لا یلتفت إلیه بعد روایه الثقات له و تصحیحهم إیاه.

ثم لا یخفی أنه وقع سقط فی النسخه المطبوعه من «بلاغات النساء» فی هذا الموضع، فإنه افتتح الکلام بقوله: ذکرت لأبی الحسین زید ...، و صاحب البلاغات لم یدرک زیدا. فلا بد أن یکون حصل هنا سقط. و الذی قال: ذکرت لأبی الحسین زید هو عبد اللّه بن أبی طاهر، کما مرّ فی روایه المرتضی. فیکون صاحب البلاغات قد ساق السند إلی عبد اللّه و سقط من النسخه المطبوعه، و سبب الاشتباه وجود کلمه أبی طاهر فی کلیهما.

و ممن ذکر هذه الخطبه الطبرسی فی الاحتجاج، و نحن نوردها بلفظه، قال:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:333

روی عبد اللّه بن الحسن بأسناده، عن آبائه علیهم السّلام: إنه لما أجمع أبو بکر علی منع فاطمه علیها السّلام فدکا و بلغها ذلک، لاثت خمارها علی رأسها و اشتملت بجلبابها، و إلی آخرها، کما فی الاحتجاج.

المصادر:

أعیان الشیعه: ج 2 ص 296.

22
المتن:

قال عبد الوهاب الکاشی فی احتجاج فاطمه علیها السّلام فی فدک و خطبتها فی المسجد:

... وجدت فاطمه علیها السّلام مجالا رحبا للاحتجاج علیهم و فضح مؤامرتهم و کشف نفاقهم. فخرجت فی مظاهره نسائیه صاخبه من بیتها إلی مسجد أبیها صلّی اللّه علیه و آله و هو غاصّ بالمسلمین، و ألقت خطبتها البلیغه الشهیره؛ أبکت بها العیون و أثارت العواطف و کسبت الرأی العام و أقامت بها الحجه و فندت الادعاءات الکاذبه و ربحت المعرکه علی الصعید الفکری و المنطقی، حتی اضطرّ خصمها إلی استعمال المراوغه و الخداع و المغالطه تاره، و لغه الوعد و الوعید و التهدید تاره أخری.

و هی خطبه مفصله تناقلها الرواه و المؤرخون و أرباب الأدب و البلاغه خلفا عن سلف، و تشتمل علی مقدمه و عده فصول، نذکر منها ما یلیق بهذا المختصر.

ففی الفصل الرابع منها قالت علیها السّلام:

و لما اختار اللّه لأبی صلّی اللّه علیه و آله دار أنبیائه و مأوی أصفیائه، ظهرت فیکم حسیکه النفاق، و سمل جلباب الدین، و نطق کاظم الغاوین، و نبغ خامل الآفلین، و هدر فنیق المبطلین.

الی آخر الخطبه کما مرّ عن الاحتجاج فی هذا الفصل الرقم 4 بتفاوت و زیاده فیه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:334

المصادر:

فی رحاب محمد و أهل بیته علیهم السّلام: ص 45.

23
المتن:

قال السید القزوینی فی مقدمه خطبه الزهراء علیها السّلام کلاما منه فی سرّ مطالبتها بفدک:

من الممکن أن یقال: إن السیده فاطمه الزهراء علیها السّلام الزاهده عن الدنیا و زخارفها و التی کانت بمعزل عن الدنیا و مغریات الحیاه، ما الذی دعاها إلی هذه النهضه و إلی هذا السعی المتواصل و الجهود المستمره فی طلب حقوقها؟

و ما سبب هذا الإصرار و المتابعه بطلب فدک و الاهتمام بتلک الأراضی و النخیل، مع ما کانت تتمتّع به السیده فاطمه علیها السّلام من علوّ النفس و سموّ المقام؟

و ما الداعی إلی طلب الدنیا التی کانت أزهد عندهم من عفطه عنز، و أحقر من عظم خنزیر فی فم مجذوم، و أهون من جناح بعوضه؟

و ما الدافع بسیده نساء العالمین علیها السّلام أن تتکلّف هذا التکلّف، و تتجشّم هذه الصعوبات المجهده للمطالبه بأراضیها، و هی تعلم أن مساعیها تبوء بالفشل و أنها لا تستطیع التغلب علی الموقف، و لا تتمکن من انتزاع تلک الأراضی من المغتصبین؟

هذه أسئله یمکن أن تتبادر إلی الأذهان حول الموضوع.

الجواب: أولا: إن السلطه حینما صادرت أموال السیده فاطمه الزهراء علیها السّلام و جعلتها فی میزانیّه الدوله- بالاصطلاح الحدیث-، کان هدفهم تضعیف جانب أهل البیت علیهم السّلام؛ أرادوا أن یحاربوا علیا علیه السّلام محاربه اقتصادیه؛ أرادوا أن یکون علی علیه السّلام فقیرا حتی لا یلتف الناس حوله، و لا یکون له شأن علی الصعید الاقتصادی. و هذه سیاسه أراد المنافقون

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:335

تنفیذها فی حق رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله حین قالوا: «لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنْفَضُّوا». «1»

ثانیا: لم

تکن أراضی فدک قلیله الإنتاج ضئیله الغلّات، بل کان لها وارد کثیر یعبأ به، بل ذکر ابن أبی الحدید أن نخیلها کانت مثل نخیل الکوفه فی زمان ابن أبی الحدید.

و ذکر الشیخ المجلسی عن کشف المحجه أن وارد فدک کان أربعه و عشرین ألف دینار فی کل سنه، و فی روایه أخری سبعین ألف دینار، و لعل هذا الاختلاف فی واردها بسبب اختلاف السنین. و علی کل تقدیر فهذه ثروه طائله واسعه، لا یصح التغاضی عنها.

ثالثا: أنها کانت تطالب من وراء المطالبه بفدک الخلافه و السلطه لزوجها علی بن أبی طالب علیه السّلام؛ تلک السلطه العامه و الولایه الکبری التی کانت لأبیها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

فقد ذکر ابن أبی الحدید فی شرحه قال: سألت علی بن الفارقی مدرّس المدرسه الغربیه ببغداد فقلت له: أ کانت فاطمه صادقه؟ قال: نعم. قلت: فلم لم یدفع إلیها أبو بکر فدک و هی عنده صادقه؟

فتبسّم، ثم قال کلاما لطیفا مستحسنا مع ناموسه و حرمته و قلّه دعابته، قال:

لو أعطاها الیوم فدک بمجرد دعواها، لجاءت إلیه غدا و ادعت لزوجها الخلافه و زحزحته عن مقامه و لم یکن یمکنه الاعتذار، و الموافقه بشی ء، لأنه یکون سجّل علی نفسه بأنها صادقه فیما تدّعی، کائنا ما کان، من غیر حاجه إلی بیّنه و شهود.

رابعا: الحق یطلب و لا یعطی، فلا بدّ للإنسان المغصوب منه ماله أن یطالب بحقه لأنه حقه، حتی و إن کان مستغنیا عن ذلک المال و زاهدا فیه، و ذلک لا ینافی الزهد و ترک الدنیا و لا ینبغی السکوت عن الحق.

خامسا: إن الإنسان و إن کان زاهدا فی الدنیا راغبا فی الآخره، فإنه مع ذلک

یحتاج إلی المال لیصلح به شأنه، و یحفظ به ماء وجهه و یصل به رحمه، و یصرفه فی سبیل اللّه کما تقتضیه الحکمه.

______________________________

(1). سوره المنافقون: الآیه 7.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:336

أ ما تری رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله- و هو أزهد الزهاد- کیف انتفع بأموال خدیجه فی سبیل تقویه الإسلام؟ کما مرّ کلامه صلّی اللّه علیه و آله حول أموال خدیجه.

سادسا: قد تقتضی الحکمه أن یطالب الإنسان بحقه المغضوب، فإن الأمر لا یخلو من أحد وجهین: إما أن یفوز الإنسان و یظفر بما یرید، و هو المطلوب و به یتحقّق هدفه من المطالبه، و إما أن لا یفوز فی مطالبته فلن یظفر بالمال، فهو إذ ذاک قد أبدی ظلامته و أعلن للناس أنه مظلوم و أن أمواله غصبت منه.

هذا، و خاصه إذا کان الغاصب ممن یدّعی الصلاح و الفلاح و یتظاهر بالدیانه و التقوی، فإن المظلوم یعرّفه للأجیال أنه غیر صادق فی دعواه.

سابعا: إن حمله المبادئ یتشبّثون بشتّی الوسائل الصحیحه لجلب القلوب إلیهم؛ فهناک من یجلب القلوب بالمال أو بالأخلاق أو بالوعد و أشباه ذلک.

و لکن أفضل الوسائل لجلب القلوب- قلوب کافه الطبقات- هو التظلّم و إظهار المظلومیه، فإن القلوب تعطف علی المظلوم کائنا من کان، و تشمئزّ من الظالم کائنا من کان، و هذه خطه ناجحه و ناجعه لتحقیق أهداف حمله المبادئ الذین یریدون إیجاد الوعی فی النفوس عن طریق جلب القلوب إلیهم، و هناک أسباب و دواع أخری لا مجال لذکرها.

لهذه الأسباب قامت السیده فاطمه الزهراء علیها السّلام و توجّهت نحو مسجد أبیها رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لأجل المطالبه بحقها.

إنها لم تذهب إلی دار أبی بکر

لیقع الحوار بینها و بینه فقط، بل اختارت المکان الأنسب و هو المرکز الإسلامی یومذاک، و مجمع المسلمین حینذاک و هو مسجد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:337

کما و أنها اختارت الزمان المناسب أیضا لیکون المسجد غاصّا بالناس علی اختلاف طبقاتهم من المهاجرین و الأنصار، و لم تخرج وحدها إلی المسجد، بل خرجت فی جماعه من النساء و کأنها فی مسیره نسائیه، و قبل ذلک تقرّر اختیار موضع من المسجد لجلوس بضعه رسول اللّه و حبیبته، و علّقوا سترا لتجلس السیده فاطمه علیها السّلام خلف الستر، إذ هی فخر المخدرات و سیده المحجّبات.

کانت هذه النقاط مهمه جدا.

و استعدّ أبو بکر لاستماع احتجاج سیده نساء العالمین و ابنه أفصح من نطق بالضاد و أعلم امرأه فی العالم کله.

خطبت السیده فاطمه الزهراء علیها السّلام خطبه ارتجالیه منظّمه منسقه بعیده عن الاضطراب فی الکلام، و منزّهه عن المغالطه و المراوغه و التهریج و التشنیع، بل و عن کل ما لا یلائم عظمتها و شخصیتها الفذّه و مکانتها السامیه.

و تعتبر هذه الخطبه معجزه خالده للسیده فاطمه الزهراء علیها السّلام، و آیه باهره تدلّ علی جانب عظیم من الثقافه الدینیه التی کانت تتمتّع بها هذه الصدیقه.

و أما الفصاحه و البلاغه، و حلاوه البیان، و عذوبه المنطق، و قوه الحجه، و متانه الدلیل، و تنسیق الکلام، و إیراد أنواع الاستعاره بالکنایه، و علو المستوی، و الترکیز علی الهدف، و تنوّع البحث، فالقلم وحده لا یستطیع استیعاب الوصف، بل لا بدّ من الاستعانه بذهن القارئ.

کانت السیده فاطمه علیها السّلام مسلّحه بسلاح الحجه الواضحه و البرهان القاطع و الدلیل القوی المقنع، و کان المسلمون الحاضرون فی

المسجد ینتظرون کلامها و یتلهّفون إلی نتیجه الحوار و الاحتجاج الذی لم یسبق له مثیل إلی ذلک الیوم.

جلست السیده فی المکان المعدّ لها خلف الستر، و لعل دخولها یومذاک کان لأول مره بعد وفاه أبیها الرسول الأعظم صلّی اللّه علیه و آله.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:338

فلا عجب إذا هاجت بها الأحزان، و أنّت أنّه إنّنی أعجز عن التعبیر عن تحلیل تلک الأنّه و مدی تأثیرها فی النفوس.

أنّه واحده فقط بلا کلام، یهیّج عواطف الناس فیجهش القوم بالبکاء.

أنا ما أدری ما کانت تحمل تلک الأنّه من المعانی، و لما ذا أجهش الناس بالبکاء؟

و هل الأنّه الواحده تبکی العیون و تجری الدموع و تحرق القلوب؟

هذه ألغاز لا أعرف حلّها، و لعل غیری یستطیع حلّ هذه الألغاز!

المصادر:

فاطمه الزهراء علیها السّلام من المهد إلی اللحد: ص 289.

24
المتن:

عن جعفر بن محمد علیه السّلام: لما انصرفت فاطمه علیها السّلام من عند أبی بکر، أقبلت علی أمیر المؤمنین علیه السّلام: فقالت له: یا ابن أبی طالب! اشتملت مشیمه الجنین، و قعدت حجره الظنین؟ نقضت قادمه الأجدل، فخانک ریش الأعزل! هذا ابن أبی قحافه قد ابتزّنی نحیله أبی و بلیغه ابنیّ. و اللّه لقد أجدّ فی ظلامتی، و ألدّ فی خصامی، حتی منعتنی قیله نصرها، و المهاجره وصلها، و غضّت الجماعه دونی طرفها، فلا مانع و لا دافع.

خرجت- و اللّه- کاظمه، و عدت راغمه، و لیتنی لا خیار لی، لیتنی متّ قبل ذلک، متّ قبل ذلّتی، و توفّیت قبل منیّتی، عذیری فیک اللّه حامیا و منک عادیا. ویلاه فی کل شارق! ویلاه! مات المعتمد و وهن العضد. شکوای إلی ربی، و عدوای إلی أبی. اللهم أنت أشدّ قوه.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:339

فأجابها أمیر المؤمنین علیه السّلام: لا ویل لک، بل الویل لشانئک. نهنهی من غربک یا بنت الصفوه و بقیه النبوه، فو اللّه ما ونیت فی دینی و لا أخطأت مقدوری، فإن کنت ترزئین البلغه فرزقک مضمون و لعیلتک مأمون، و ما أعدّ لک خیر مما قطع عنک، فاحتسبی.

فقالت: حسبی اللّه و نعم الوکیل.

و لندفع الإشکال الذی قلّما لا یخطر بالبال عند سماع هذا الجواب و السؤال، و هو:

إن اعتراض فاطمه علیها السّلام علی أمیر المؤمنین علیه السّلام فی ترک التعرّض للخلافه و عدم نصرتها و تخطأته فیهما- مع علمها بإمامته و وجوب اتباعه و عصمته، و أنه لم یفعل شیئا إلا بأمره تعالی و وصیه الرسول صلّی اللّه علیه و آله- مما

ینافی عصمتها و جلالتها.

فأقول: یمکن أن یجاب عنه بأن هذه الکلمات صدرت منها علیها السّلام لبعض المصالح، و لم تکن واقعا منکره لما فعله بل کانت راضیه، و إنما کان غرضها أن یتبیّن للناس قبح أعمالهم و شناعه أفعالهم، و أن سکوته علیه السّلام لیس لرضاه بما أتوا به.

و مثل هذا کثیرا ما یقع فی العادیات و المحاورات، کما أن ملکا یعاتب بعض خواصه فی أمر بعض الرعایا، مع علمه ببراءته من جنایتهم، لیظهر لهم عظم جرمهم، و أنه مما استوجب به أخصّ الناس بالملک منه المعاتبه.

و نظیر ذلک ما فعله موسی لما رجع إلی قومه غضبان أسفا، من إلقائه الألواح و أخذه برأس أخیه یجرّه إلیه، و لم یکن غرضه الإنکار علی هارون، بل أراد بذلک أن یعرّف القوم عظم جنایتهم و شده جرمهم، کما مرّ الکلام فیه.

و أما حمله علی أن شده الغضب و الأسف و الغیظ حملتها علی ذلک مع علمها بحقّیه ما ارتکبه علیه السّلام، فلا ینفع فی دفع الفساد، و ینافی عصمتها و جلالتها التی عجزت عن إدراکها أحلام العباد.

بقی هاهنا إشکال آخر و هو: أن طلب الحق و المبالغه فیه و إن لم یکن منافیا للعصمه، لکن زهدها علیها السّلام و ترکها للدنیا و عدم اعتدادها بنعیمها و لذاتها و کمال عرفانها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:340

و یقینها بفناء الدنیا و توجّه نفسها القدسیه و انصراف همّتها العالیه دائما إلی اللذات المعنویه و الدرجات الأخرویه، لا تناسب مثل هذا الاهتمام فی أمر فدک و الخروج إلی مجمع الناس و المنازعه مع المنافقین فی تحصیله.

و الجواب عنه من وجهین:

الأول: إن ذلک لم یکن حقا مخصوصا لها، بل کان أولادها

البرره الکرام مشارکین لها فیه، فلم یکن یجوز لها المداهنه و المساهله و المحاباه و عدم المبالاه فی ذلک، لیصیر سببا لتضییع حقوق جماعه من الأئمه الأعلام علیهم السّلام و الأشراف الکرام.

نعم، لو کان مختصّا بها، کان لها ترکه و الزهد فیه و عدم التأثر من فوته.

الثانی: إن تلک الأمور لم تکن لمحبه فدک و حبّ الدنیا، بل کان الغرض إظهار ظلمهم و جورهم و کفرهم و نفاقهم، و هذا کان من أهمّ أمور الدین و أعظم الحقوق علی المسلمین.

و یؤیّده أنها علیها السّلام صرّحت فی آخر الکلام حیث قالت: «قلت ما قلت علی معرفه منّی بالخذله». و کفی بهذه الخطبه بیّنه علی کفرهم و نفاقهم، و نشیّد ذلک بإیراد روایه بعض المخالفین فی ذلک:

روی ابن أبی الحدید فی سیاق أخبار فدک، عن أحمد بن عبد العزیز الجوهری: أن أبا بکر لما سمع خطبه فاطمه علیها السّلام فی فدک، شقّ علیه مقالتها. فصعد المنبر فقال: أیها الناس! ما هذه الرعه إلی کل قاله؟ أین کانت هذه الأمانی فی عهد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؟ ألا من سمع فلیقل و من شهد فلیتکلّم.

إنما هو ثعاله شهیده ذنبه، مربّ بکل فتنه؛ هو الذی یقول: کروها جذعه بعد ما هرمت؛ تستعینون بالضعفه و تستنصرون بالنساء، کأم طحال أحبّ أهلها إلیها البغی. ألا إنی لو أشاء أن أقول لقلت، و لو قلت لبحت، إنی ساکت ما ترکت.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:341

ثم التفت إلی الأنصار فقال: قد بلغنی- یا معاشر الأنصار- مقاله سفهائکم، و أحقّ من لزم عهد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أنتم؛ فقد جاءکم فاویتم و نصرتم، ألا و إنی لست باسطا

یدا و لسانا علی من لم یستحقّ ذلک منا .... ثم نزل.

فانصرفت فاطمه علیها السّلام إلی منزلها.

ثم قال ابن أبی الحدید: قرأت هذا الکلام علی النقیب یحیی بن أبی زید البصری، فقلت له: بمن یعرّض؟ فقال: بل یصرّح. قلت: لو صرّح لم أسألک. فضحک و قال: بعلی بن أبی طالب علیه السّلام. قلت: أ هذا الکلام کله لعلی علیه السّلام؟! قال: نعم، إنه الملک یا بنی. قلت: فما مقاله الأنصار؟ قال: هتفوا بذکر علی علیه السّلام فخاف من اضطراب الأمر علیه فنهاهم.

فسألته عن غریبه، فقال: ما هذه الرعه- بالتخفیف- أی: الاستماع و الإصغاء. و القاله:

القول. و ثعاله: اسم للثعلب علم غیر مصروف، مثل ذؤاله للذئب. و شهیده ذنبه أی:

لا شاهد علی ما یدّعی إلا بعضه و جزء منه، و أصله مثل، قالوا: إن الثعلب أراد أن یغری الأسد بالذئب فقال: إنه أکل الشاه التی أعددتها لنفسک. قال: فمن یشهد لک بذلک؟

فرفع ذنبه و علیه دم، و کان الأسد قد افتقد الشاه. فقبل شهادته و قتل الذئب.

و مربّ: ملازم؛ أربّ: لازم بالمکان. و کرّوها جذعه: أعیدوها إلی الحال الأولی، یعنی: الفتنه و الهرج. و أم طحال: امرأه بغی فی الجاهلیه، فضرب بها المثل؛ یقال: أزنی من أم طحال، انتهی.

أقول: الرعه بالراء- کما فی نسخ الشرح- بمعنی الاستماع، لم نجده فی کلام اللغویین، و یمکن أن یکون بالدال المهمله بمعنی السکون، و یکون الغلط من النساخ، و یکون تفسیر النقیب بیانا لحاصل المعنی.

و روی أیضا عن أحمد بن عبد العزیز الجوهری، عن هشام بن محمد، عن أبیه، قال:

قالت فاطمه علیها السّلام لأبی بکر: إن أم أیمن تشهد لی أن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أعطانی

فدک. فقال لها:

یا بنه رسول اللّه، و اللّه ما خلق اللّه خلقا أحبّ إلیّ من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أبیک، و لوددت أن السماء وقعت علی الأرض یوم مات أبوک. و اللّه لأن تفتقر عائشه أحبّ إلیّ من

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:342

أن تفتقری. أ ترانی أعطی الأسود و الأحمر حقه و أظلمک حقک و أنت بنت رسول اللّه؟

إن هذا المال لم یکن للنبی صلّی اللّه علیه و آله، إنما کان من أموال المسلمین، یحمل النبی صلّی اللّه علیه و آله به الرجال و ینفقه فی سبیل اللّه. فلما توفی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ولّیته کما کان یلیه.

قالت: و اللّه لا کلّمتک أبدا. قال: و اللّه لا هجرتک أبدا. قالت: و اللّه لأدعونّ اللّه علیک.

قال: و اللّه لأدعونّ اللّه لک.

فلما حضرتها الوفاه، أوصت أن لا یصلّی علیها. فدفنت لیلا، و صلّی علیها العباس بن عبد المطلب، و کان بین وفاتها و وفاه أبیها اثنتان و سبعون لیله.

و من روایاتهم الصحیحه الصریحه فی أنها علیها السّلام استمرّت علی الغضب حتی ماتت، ما رواه مسلم و أبو داود فی صحاحهما، و أورده فی جامع الأصول فی الفصل الثالث من کتاب المواریث فی حرف الفاء عن عائشه، قالت:

إن فاطمه بنت رسول اللّه علیها السّلام سألت أبا بکر الصدیق بعد وفاه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أن یقسّم لها میراثها مما ترک رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مما أفاء اللّه علیه. فقال لها أبو بکر: إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال:

لا نورّث، ما ترکناه صدقه. فغضبت فاطمه علیها السّلام فهجرته، فلم تزل بذلک حتی توفّیت.

و

عاشت بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله سته أشهر إلا لیالی.

و کانت تسأله أن یقسّم لها نصیبها مما أفاء اللّه علی رسوله صلّی اللّه علیه و آله من خیبر و فدک و من صدقته بالمدینه. فقال أبو بکر: لست بالذی أقسّم من ذلک، و لست تارکا شیئا کان رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یعمل به فیها إلا عملته، فإنی أخشی إن ترکت شیئا من أمره أن أزیغ. ثم فعل ذلک عمر.

فأما صدقته بالمدینه، فدفعها عمر إلی علی علیه السّلام و العباس و أمسک خیبر و فدک و قال:

هما صدقه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله، کانتا لحقوقه و نوائبه و أمرهما إلی من ولّی الأمر. قال: فهما علی ذلک إلی الیوم.

و قال فی جامع الأصول: أخرجه مسلم، و لم یخرج منه البخاری إلا قوله: إن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله قال: لا نورّث، ما ترکناه صدقه. و لقله ما أخرج منه لم تعلم له علامه، و أخرج داود نحو مسلم، انتهی.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:343

تبیین: اعلم أن المخالفین فی صحاحهم رووا أخبارا کثیره فی أن من خالف الإمام و خرج من طاعته و فارق الجماعه و لم یعرف إمام زمانه، مات میته جاهلیه.

روی فی جامع الأصول من صحیح مسلم و النسائی عن أبی هریره، قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: من خرج من الطاعه و فارق الجماعه فمات، مات میته جاهلیه.

و روی البخاری و مسلم فی صحیحیهما، و روی فی جامع الأصول أیضا عنهما، عن ابن عباس، قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: من کره من أمیره شیئا فلیصبر، فإنه

من خرج من طاعه السلطان شبرا مات میته جاهلیه.

و فی روایه أخری: فلیصبر علیه، فإن من فارق الجماعه شبرا فمات، فمیتته جاهلیه.

فروی مسلم فی صحیحه، و ذکره فی جامع الأصول أیضا عن نافع، قال: لما خلعوا یزید و اجتمعوا علی ابن مطیع، أتاه ابن عمر، فقال عبد اللّه: اطرحوا لأبی عبد الرحمن و ساده. فقال له عبد اللّه بن عمر: إنی لم آتک لأجلس، أتیتک لأحدّثک حدیثا سمعته من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: من خلع یدا من طاعه لقی اللّه یوم القیامه و لا حجه له، و من مات و لیس فی عنقه بیعه مات میته جاهلیه.

و أما من طرق أصحابنا، فالأخبار فیه أکثر من أن تحصی و ستأتی فی مضانّها، فنقول:

لا أظنک ترتاب بعد ما أسلفناه من الروایات المنقوله من طریق المخالف و المؤالف فی أن فاطمه علیها السّلام کانت ساخطه علیهم، حاکمه بکفرهم و ضلالهم، غیر مذعنه بإمامتهم و لا مطیعه لهم، و أنها استمرّت علی تلک الحاله حتی سبقت إلی کرامه اللّه و رضوانه.

فمن قال بإمامه أبی بکر، لا محیص له عن القول بأن سیده نساء العالمین علیها السّلام و من طهّرهم فی کتابه من کل رجس و قال النبی صلّی اللّه علیه و آله فی فضلها ما قال، قد ماتت میته جاهلیه و میته کفر و ضلال و نفاق!

و لا أظن ملحدا و زندیقا رضی بهذا القول الشنیع.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:344

و من الغرائب أن المخالفین لما اضطروا و انسدّت علیهم الطرق، لجئوا إلی منع دوام سخطها علیها السّلام علی أبی بکر، مع روایتهم تلک الأخبار فی کتبهم المعتبره.

و روایتهم أن أمیر المؤمنین علیه السّلام

لم یبایع أبا بکر فی حیاه فاطمه علیها السّلام و لا بایعه أحد من بنی هاشم إلا بعد موتها، و أنه کان لعلی علیه السّلام وجه فی الناس حیاه فاطمه علیها السّلام، فلما توفّیت انصرفت وجوه الناس عن علی علیه السّلام، فلما رأی ذلک ضرع إلی مصالحه أبی بکر؛ روی ذلک مسلم فی صحیحه و ذکره فی جامع الأصول فی الباب الثانی من کتاب الخلافه فی حرف الخاء.

و لا یخفی و هن هذا القول بعد ملاحظه ما تقدم علی ذی مسکه.

المصادر:

1. بحار الأنوار: ج 29 ص 323 ح 9، عن الأمالی.

2. الأمالی للطوسی: ج 2 ص 295، شطرا من صدره.

3. عوالم العلوم: ج 11 ص 742 ح 1، عن الأمالی للطوسی.

4. مثالب النواصب لابن شهرآشوب (مخطوط): ص 71.

5. مسند فاطمه الزهراء علیها السّلام للعطاردی: ص 377 ح 4.

الأسانید:

فی الأمالی: أخبرنا محمد بن أحمد بن شاذان، عن محمد بن علی بن المفضل، عن محمد بن علی بن معمر، عن محمد بن الحسین الزیّات، عن أحمد بن محمد، عن أبان بن عثمان، عن أبان بن تغلب، عن جعفر بن محمد علیه السّلام.

25
المتن:
اشاره

قال الشیخ عبد المنعم الفرطوسی فی خطبه الزهراء علیها السّلام:

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:345 بضعه المصطفی و ناهیک فیهامن بتول زکیّه زهراء

کلّهم قد وعوا مقاله طه فی علاها و ما لها من علاء

هذه بضعتی رضای رضاهاو استیاء الزهراء عین استیائی

عجبا فی البتول کیف أضاعواذمّه المصطفی بغیر وفاء

کیف شحّوا و أحمد قد حباهافدکا نحله بکل سخاء

منعوها عن إرثها من أبیهادون ما حجه و دون اختشاء

غصبوا حقها جهارا فأبدواکل ما أضمروا لها فی الخفاء

أنکروا فرض إرثها من أبیهاو هی کانت من أقرب الأقرباء

حین صدّوا ببدعه و نفاق فدکا عن سلیله الأنبیاء

و هی مما أفاء اللّه لطفالأبیها محمد من عطاء

ناشدتهم باللّه عهدا فعهداأن یفیقوا من سکره الجهلاء

فتعاموا عن الهدایه جهلاحین صمّوا عن منطق العقلاء

بعد ردّ منهم بما أثبتته أنها نحله بخیر ادعاء

و علی و أم أیمن للزهراء کانا من خیره الشهداء

و کفی حجه علی عهد طه بیدیها کانت بعدل القضاء

غیر أن النفوس بالغیّ مرضی من قدیم و ما لها من شفاء

فأتتهم بحجه قد تجلّت و هی أذکی توقّدا من ذکاء

و استثارت نفوسهم فرأتهاو هی موتی فی صوره الأحیاء

حین وافت و المسلمون حضورتتهادی فی لمّه من نساء

و أنیطت ملاءه ثم أنّت من أذاها فأجهشوا للبکاء

فاستفاضت منها بمسجد طه نفحات من خاتم الأنبیاء

فی بلیغ من الخطاب حکیم قصرت عنه ألسن البلغاء

بدأت بالثناء للّه فیه لسبوغ أسدی من الآلاء

و أقرّت بما له من أیادبعد توحیدها لرب السماء

ثم صلّت علی النبی أبیهاخاتم الرسل سید الأمناء

الموسوعه الکبری

عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:346 و أفاضت بالقول بعد نشیج متعال و أدمع خرساء

فله الحمد منعما بالعطایاملهما بالصواب و الاهتداء

مستفیضا بکل ما هو أسدی للبرایا من منّه و عطاء

و حباهم من کل خیر عمیم و نوال فی ساعه الابتداء

جمّ من کثره المواهب منه کلّ عدّ لها عن الإحصاء

و تناءی عن الجزاء علاهاأمدا لم ینل بأیّ جزاء

قطّ لا تدرک الخلائق منهاأبدا من تفاوت و تنائی

ندب الخلق لاستزاده هذامنه بالشکر بغیه الالتقاء

و استحقّ الثناء و الحمد منهم بعد إجزالها علی الأولیاء

و هو ثنّی لندبهم من سخاءبجمیع الأمثال و النظراء

کلمه التوحید

و هو اللّه لا إله سواه جلّ عزّا عن سائر الشرکاء

کلمه بالإخلاص یظهر منهاکنه تأویلها بدون خفاء

و هو قد ضمّن القلوب یقینامنه موصولها بدون امتراء

و أنار العقول بالفکر منهافأضاءت مدارک العقلاء

لیس ینقاد وصفه للسان لا تراه بالعین رؤیه رائی

لیس تدری الأوهام بعد قصورکیف أضحی من سائر الأنحاء

خلق الکائنات

أبدع الکائنات من دون شی ءسابق قبلها من الأشیاء

و براها من دون أیّ مثال قد بدا فاحتذاه خیر احتذاء

کوّن الکائنات حین براهاو هو عن خلق مثلها فی غناء

إنما رام أن یثبّت منه حکمه تستبین للحکماء

و لإظهار قدره الصنع منه و لتنبیههم علی الاهتداء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:347 کلّ هذا تعبّدا للبرایامع إعزازه لأهدی دعاء

جاعلا للمطیع منهم ثواباو عقابا لمن عصی فی الجزاء

لیذود العباد عن کل سخطو یحاشوا لجنه السعداء

الشهاده بالنبوه

و أنا للنبی أشهد حقاأنه کان خاتم الأنبیاء

قبل إرساله اجتباه و سمّی اسمه قبل ساعه الاجتباء

و اصطفاه الإله قبل ابتعاث للبرایا بأحسن الاصطفاء

حینما کانت الخلائق بالغیب احتجابا مکنونه بغطاء

و بستر من الأهاویل صینت و تغشّت مقرونه بالفناء

بعد علم منه بما سوف یأتی شامل من حوادث الآناء

عارفا فی مواقع تتجلّی لجمیع الأمور فی الانتهاء

بعث المصطفی لیکمل فیه کلّ أمر منه و کلّ مشاء

و لإمضاء حکمه فی البرایانافذا فی عزیمه و مضاء

و لإنفاذ ما یقدّر حتمامن إشاءاته و کلّ قضاء

فرأی هذه الخلائق طرّافرقا فی الأدیان دون التقاء

یعبدون الأوثان و النار کفرابعد عرفانهم لرب السماء

فأنار اللّه اهتداءً و رشدابأبی کل ظلمه عمیاء

و محی فیه من قلوب البرایابهم الشرک بعد کشف الغطاء

جلا عن عیونهم حین ظلّت غمما للعمی بأبهی جلاء

و لقد قام بالهدایه فیهم لهم منقذا من الإغواء

و حباهم بصیره بعد غیّ و هداهم للدین خیر اهتداء

و دعاهم لمنهج مستقیم بعد زیغ عن منهج الاستواء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:348

قبض رحمه و اختیار

و توفّاه ربه حین أدّی ما علیه للناس خیر أداء

قابضا روحه اختیارا لطه منه فی قبض رحمه و ارتضاء

فهو أضحی فی راحه و نعیم من بلاء الدنیا و کل عناء

حفّ من ربه الکریم امتنانابالرضا و الملائک الأمناء

و استفاض اللطف العمیم علیه رغدا فی جوار رب السماء

فصلاه البارئ علی خیر هادو أمین له من الأصفیاء

و رنّت نحوهم و قالت بلطف یا عباد الإله للجلساء

کتاب اللّه

أنتم الیوم نصب أمر و نهی بائتمار منکم له و انتهاء

حاملو دینه و أکرم وحی لکم منزل بخیر ضیاء

أمناء علی الرساله منه للبرایا من خیره البلغاء

و زعیم فیکم علی الحق منه بعد عهد أوحاه رب القضاء

و بقایا من الرشاد علیکم خلّفت و هی أکرم الخلفاء

و هی ذکر اللّه الحکیم کتاب ناطق صادق بدون افتراء

و سنا ساطع و نور مبین لکم لا مع بخیر اهتداء

قد أبینت منه البصائر کشفاو تبدّت أسراره بجلاء

و تجلّت ظواهر الحق صدقالکم منه بعد کشف الغطاء

قائد للرضوان من شایعوه باتباع لنهجه و اقتداء

و مؤدّ إلی النجاه استماعاو انقیادا له بدون إباء

حجج اللّه فیه تدرک نیلابعد قصد للحجه البیضاء

و جمیع العزائم الغرّ منه بعد تفسیرها من العلماء

و صنوف المحارم اللّاء فیهاقد تجلّی التحذیر للأولیاء

و براهینه التی قد کفتکم منه بالبیّنات خیر اکتفاء

و عظیم من الفضائل یتلورخصا أعطیت بخیر عطاء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:349

الشرائع المکتوبه

و حکیم من الشرائع مماکتبت فیکم بأمر القضاء

فهو قد طهّر العباد من الشرک بنور الإیمان و الاهتداء

و بفرض الصلاه فی الخلق منه أبعد الخلق عن عمی الکبریاء

و هو زکّاکم بخیر زکاهو هی منکم للرزق خیر نماء

و أقرّ الإخلاص بالصوم فیکم بعد تثبیته بغیر انتفاء

و أقام الإسلام بالحج فیکم بعد تشییده بخیر بناء

و لقد نسّق القلوب بعدل شامل فیکم بدون اعتداء

و موالاه آل طه نظام مستقیم لملّه الحنفاء

و أمان إمامه الحق منّامن جمیع التفریق بعد التقاء

و کریم الجهاد للدین عزّمنه و الصبر موجب للجزاء

و علیکم قد أوجب الأمر بالمعروف رعیا لصالح الأولیاء

و وقاء من سخط رب البرایاکان برّ البنین للآباء

و صلاه الأرحام منساه العمر و منماته بأزکی نماء

و القصاص المفروض خیر حیاهو هو حقن منه لسفک الدماء

و وفاء العباد بالنذر تعریض لغفران سائر الأخطاء

و اعتدال المیزان فی الوزن تغییر لبخس الحقوق عند الشراء

و

نهی عن تناول الخمر تنزیها عن الرجس ساعه الانتهاء

و حجابا لهم عن اللعن منه کان تحریمه لقذف النساء

و اجتناب العباد عن سرقات لیصانوا فی عفّه و حیاء

و وجوب الإخلاص للّه تبعید عن الشرک للوری و الریاء

فاتقوه و راقبوا اللّه فیمافرض اللّه أحسن الاتقاء

لا تموتوا إلا علی دین طه أنتم یا معاشر الحنفاء

و أطیعوا فی الأمر و النهی طرّاخالق الخلق فی أتمّ اختشاء

و هو فی ذکره المبارک أوحی لیس یخشی البارئ سوی العلماء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:350

أنا فاطمه و أبی محمد صلّی اللّه علیه و آله

ثم قالت: أعود بالقول فیکم مثلما قلت ساعه الابتداء

أیها الناس إنّنی بنت طه و أبی الطهر خاتم الأنبیاء

و أنا لا أقول ما قلت فیکم غلطا من ضلاله و افتراء

و فعالی و لا تکون فعالی شططا عن مناهج الاستواء

قد أتاکم هاد عزیز علیه ما عنتّم فیکم من الرحماء

هو فیکم حقّا أبی حین یعزی دون ما کان عندکم من نساء

و أخ صادق الولاء لابن عمی دون باقی رجالکم فی الإخاء

قد أتی صادعا نذیرا إلیکم بالرسالات من إله السماء

مائلا عن مدارج الشرک عدلامستقیما فی مسلک الاهتداء

ضاربا بعد أخذه الکظم منهم ثبج المشرکین دون انثناء

داعیا بالهدی و بالوعظ رشدالإله الوری بخیر دعاء

و هو ما زال ثابت العزم حتی هزم الجمع مدبرا للوراء

و تجلّی عن صبحه اللیل و الحق تفرّی عن محضه بجلاء

و غدا الدین ناطقا و استکانت و هی خرسی شقاشق الجهلاء

و تردّی وشیظ کلّ نفاق و انبرت کل عقده للریاء

و نطقتم بالحق فی خیر بیض من خماص البطون دون امتلاء

و قدیما کنتم علی نهج هلک و شفا حفره لنار الشقاء

مذقه الشاربین فی کل شرب نهزه الطامعین عند الرجاء

قبسه للعجلان من کل سارموطئا للأقدام دون وقاء

طرقا تشربون و القدّ فیه أنتم تقتاتون عند الغذاء

لیس فیکم غیر الأذلّه ذلّاأبدا خاسئین دون إباء

و تخافون أن تنالوا اختطافاو هوانا من کل دان و نائی

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:351

فأنقذکم اللّه بمحمد صلّی اللّه علیه و آله

فکفاکم محمد حین أضحی لکم منقذا عظیم البلاء

بعد بلوی مریره برجال بهم من عتاه رهط الشقاء

و ذئاب الأعراب بعد غواهمن أهالی الکتاب أهل العداء

فهداکم بعد التی و اللتیّامن عماکم إلی صراط سواء

کلما أوقدوا من الحرب ناراأخمدت من هداه بالانطفاء

أو بدا ناجما من الشرک قرن للأعادی فیکم عظیم العناء

قذف المرتضی أخاه بأحمی لهوات من جمره الهیجاء

فأتاها و لیس یرجع إلاو هی برد فی ساعه الانکفاء

واطئا و قدها بأخمص حق حاملا فی الإله کل بلاء

و مجدّا فی أمره غیر وان و قریبا من خاتم الأنبیاء

کادحا ناصحا لرب البرایاسیّدا فی عصابه الأولیاء

و هو فی اللّه لیس تأخذ فیه لومه اللائمین طول البقاء

حین أنتم فی رغده و أمان أبدا وادعون بعد الهناء

ترقبون الإیقاع و الفتک فیناکل حین غدرا بدون وفاء

أبدا تنکصون عند نزال و تفرّون عند وقت اللقاء

و حین اختار اللّه نبیه صلّی اللّه علیه و آله

و مذ اختار خالق الخلق زلفیّ خیر دار لخاتم الأصفیاء

نبغ الخامل الغویّ نشاطاو تجلّت حسیکه للریاء

و اغتدی بالیا و کان قشیباقبل هذا للدین خیر رداء

و اعتلی هادرا فنیق ضلال بعد نطق لکاظم الأشقیاء

و الخبیث الشیطان أطلع فیکم رأسه هاتفا بشرّ نداء

فرآکم لدعوه الکفر منه مستجیبین عند وقت الدعاء

و خفافا عند النهوض ضلالاو غضابا له بدون رضاء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:352 فنهضتم و الکلم بعد رحیب و کفرتم و العهد لیس بنائی

قبل أن یقبر الرسول و یلفی جرحنا فیه ماثلا للشفاء

حذر الفتنه التی قد زعمتم و لعمری سقطتم فی البلاء

فابتعادا لکم و هیهات أنّی أنتم تؤفکون دون ارعواء

نبذتم کتاب اللّه

و کتاب الباری أمام الماقی و نبذتم أحکامه للوراء

واضحات منه الأوامر جهراو النواهی لکم بدون خفاء

باهرات أعلامه زاهرات کلّ أحکامه إلی کلّ رائی

لائحات منه الزواجر ردعالکم دون خیفه و انتهاء

قد رغبتم عنه عمّی و حکمتم بسواه من شده الافتراء

بئس للظالمین منکم نکالابعد زیغ عن منهج الاستواء

و الذی یبتغی سوی الحق دینافمن الخاسرین یوم الجزاء

ثم لم تلبثوا قلیلا إلی أن سلست فی القیاد دون إباء

فأخذتم تورون جمره حقدو تهیجو کامن البغضاء

تستجیبون رغبه و انقیادالهتاف الشیطان عند النداء

و لإطفاء نور دین جلیّ و لإهمال سنه الأصفیاء

تشربون الشراب حسوا فحسواحینما تشربونه فی ارتغاء

و تسیرون بالعداء لأهل البیت فی الخمر ضلّه و الضراء

بعد صبر منهم علی مثل حزّ السیف منکم و الوخز فی الأحشاء

و زعمتم بأننا لم نورّث أیّ إرث منه و أیّ حباء

أ فحکما للجاهلیه تبغون و هذا عهد عن الدین نائی

أ تری من یکون أحسن حکماو قضاء من حکم رب القضاء

قد تجلّی بلی لدیکم بأنی بنت طه کطلعه من ذکاء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:353

تقریع الأنصار

و رمت للأنصار بالطرف منهاثم قالت بحسره و رثاء

أنتم معشر النقیبه و الحزم و أعضاد مله الحنفاء

و رعاه الإسلام بعد احتضان منکم للإسلام فی الابتداء

أ فلستم آویتم و نصرتم و بنیتم للدین خیر بناء

کیف یعرو هذا التغافل منکم و التغاضی من رقده و انطواء

أیّ شی ء هذی الغمیزه منکم عن حقوقی بدون أیّ ارعواء

ما لکم عن إغاثتی أیّ عذربعد تقصیرکم بوقت النداء

أو ما قال یحفظ المرء طه حین یرعی فی ولده النجباء

بید عجلان ذا إهاله أنتم قد خلّفتم إفکا بدون بطاء

و لکم طاقه علی ردّ حقی و اقتدار لنصره الأزکیاء

أ تقولون مات محمد صلّی اللّه علیه و آله

أ تقولون أنتم مات طه و لعمری خطب جلیل البلاء

واسع وهنه العظیم رحیب دون رتق لفتقه المترائی

و له الأرض أظلمت بعد کسف لسنا بدرها و نور ذکاء

و عرا فی النجوم منه انتثارحین أکدی علیه کلّ رجاء

و بدا فی الجبال منه خشوع و أضیع الحریم دون وقاء

تلک و اللّه کربه لا تضاهی و هی أدهی مصیبه عشواء

أعلن الذکر بالتلاوه فیهاهاتفا فیکم بکلّ فناء

و هو حکم حتم و فصل قضاءحلّ قدما فی سائر الأنبیاء

أ فإن مات أو أصیب انقلبتم بعد طه ضلاله للوراء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:354

بنی قیله

یا بنی قیله أ أهضم إرثی من أبی جهره بشرّ اعتداء

و بمر أیّ أنتم و مسمع منی فی مکان دان بدون تنائی

و لکم عدّه و خیر عدیدو سلاح و سطوه الأقویاء

لا تغیثون صرخه من صریخ لا تجیبون عند وقت الدعاء

أ فلستم وصفتم بصلاح و عرفتم فی نجده و إباء

خیر جند و نخبه قد حبیتم لبنی أحمد بخیر اصطفاء

أو لستم قاتلتم العرب کدّاو تحمّلتم عظیم العناء

و قدیما کافحتم دون و هن أمه بعد أمه بمضاء

حیث کنا و حیث کنتم جمیعامعنا فی تعاون و التقاء

قطّ لا تبرحون فی کل حین بائتمار لأمرنا و انتهاء

أ فأنتم جبنا تفرّون عنابفراق منکم بدون اتقاء

حین دارت رحی الرشاد و درّت حلبه الدهر فی معین الرواء

و استکانت للشرک ثغره غیّ خضعت ذلّه بدون إباء

و عری فوره الضلال سکوت و تلاشت نار العمی بانطفاء

و نظام الدین استتمّ کمالابعد فوضی عمت بکم و شقاء

کیف حزتم بعد البیان و صرتم بعد إعلانکم بهذا الخفاء

و نکصتم بعد النهوض نکولاو رجعتم للشرک بعد اهتداء

فشنارا لکم و بؤسا لقوم نکثوا عهدهم بدون وفاء

أ فتخشونهم من الرعب خوفاو هو أولی بالخوف و الاختشاء

فاعملوا إنکم ستجزون عدلاأجر أعمالکم بیوم اللقاء

أ فأخلدتم إلی الخفض لهوابعد جدّ فی دینکم و عناء

و دفعتم

عنها الذی هو أحری من سواه فی منصب الخلفاء

و هو أولی بالبسط و القبض منهم بعد فقدان خاتم الأنبیاء

و نجوتم بالضیق من کل وسع و خلوتم فی رغده و هناء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:355 ما وعیتم مججتم و دسعتم ما تسوّغتم من الارتواء

إن کفرتم و من علی الأرض طرّافهو عن سائر الوری فی غناء

و أنا قلت کل ذلک ردعالکم عن ضلاله الکبریاء

بعد علم منی بخذله کفرخامرتکم و رغده و ریاء

غیر أنی من نفثه الغیض أدلی ببیانی و شدّه البرحاء

و لحزن من فیضه النفس یطغی و لتقدیم حجه بیضاء

دونکم بالشنار فاحتقبوهانقبه دبره بدون وطاء

و هی موسومه من اللّه بالسخط ستبقی عارا بدون انقضاء

و عذاب الجحیم أسوأ عقبی و مالا لکم بیوم الجزاء

سیری الظالمون أیّ انقلاب لهم عند ساعه الانتهاء

و أنا للبغاه بنت نذیرمن شدید العذاب یوم البقاء

احتجاج الزهراء علیها السّلام علی أبی بکر

و تناهی بها الحدیث فقالت و هی تدلی بالحجه البیضاء

لأبی بکر و هو یصغی إلیهابین حشد من مجمع الجلساء

أبدین اللّه الذی فیه جاءت للبرایا شرائع الأصفیاء

أنت تعطی إرثا و أمنع إرثی من أبی دون سائر الأبناء

ما لکم قد ترکتم الذکر عمداو هو یبدو أمامکم من وراء

أ خصّصتم بآیه أخرجتنادون باقی الأبناء و الآباء

أم بحکم الکتاب أعلم أنتم من علی و أحمد فی القضاء

أ تقولون أهل شرعین کاناأ فلسنا من ملّه الحنفاء

ها هو الذکر شاهد و لسان ناطق صادق بغیر افتراء

حین أضحی میراث داود فیه لسلیمان دون أیّ خفاء

و لیحیی المیراث من زکریاو هو أمسی ولیّه فی الدعاء

قال: هب لی یا رب منک ولیّاوارثا لی فأنت ربّ العطاء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:356 قال فیه: یوصیکم للبرایافی اقتسام المیراث بعد الفناء

مثل حظّ للأنثیین یکافی ذکر من بنیکم فی العطاء

و الوصایا للوالدین بخیرحین یبقی خیر و للأقرباء

و جمیع الأرحام أولی

ببعض بعضهم فی کتاب ربّ القضاء

أ فلا تکتفون فیما أتاکم منه نصّا و فیه خیر اکتفاء

فتحمّل أعباءها سوف تأسی حین منها تنوء بالأعباء

یوم تلقاک عند حشر و نشرمثقلا بالأوزار یوم اللقاء

فالزعیم النبی و الحکم الله و نعم المیعاد یوم الجزاء

جواب أبی بکر

فتصدّی منهم أبو بکر ردّالاحتجاج الزهراء دون ارعواء

قال: یا بنت أحمد کان طه برجال الهدی من الرحماء

و علی الکافرین کان عقاباو عذابا صبّا عظیم البلاء

إن غزوناه فی انتساب وجدناه أباک من دون باقی النساء

و أخا إلفک الحمیم علی دون باقی الأصحاب و الرفقاء

آثر المرتضی علی کل خلّ و اغتدی عونه علی الخصماء

لا یوالیکم سوی السعداءلیس یقلوکم سوی الأشقیاء

أنتم عتره النبی اجتباکم ربکم للوری بخیر اجتباء

و أدلّاؤنا علی الخیر رشداو طریق لجنّه السعداء

أنت یا خیره النساء مقاماو ابنه الحقّ خیره الأصفیاء

لا تقولین غیر صدق و حقّ لیس فیه من ریبه و افتراء

غیر مردوده عن الحق ظلماو اغتصابا من سائر الحنفاء

و أنا رائد أ یکذب حقّارائد أهله بأیّ افتراء

و أنا أشهد الإله بصدق و هو بالحق خیره الشهداء

أنّنی قد سمعت من فم طه قال: إنا معاشر الأنبیاء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:357 کلّ فرد یورّث العلم منّالبنیه و حکمه الحکماء

کلّ میراث فضّه و نضارقد ترکنا یکون للأولیاء

فولیّ الأمور یحکم فیه حین یقضی بحکمه فی استواء

و رأینا بأن یکون سلاحاو کراعا لأمّه الحنفاء

فوضعناه فیهما کسواه لجهاد الکفار و الأشقیاء

و أنا ما انفردت فیه برأیی مستقلّا عن سائر الآراء

حیث قام الإجماع منهم علیه باتفاق ما بینهم و التقاء

و أنا فی یدیک حالی و مالی فاحکمی فیهما بکل مشاء

لیس یزوی علیک منّی شی ءلحجاب محصّن و وقاء

و لأنت الأمّ الزکیه طهراو سموّا لولدک الأزکیاء

و لک العزّ و السیاده فیناشرفا بعد فضلک المترائی

دون وضع للأصل و الفرع طرّامنک بعد العلوّ و الارتقاء

کلّ حکم علیّ

یصدر ماض نافذ منک ساعه الإمضاء

أ تریدین أن أخالف طه بالذی تطلبین دون اهتداء

ردّها علی أبی بکر

فأجابت سبحان ربّ البرایالم یکن قطّ خاتم الأصفیاء

صادفا عن کتابه مستحلّابعض أحکامه بدون اختشاء

فهو طول الحیاه ما زال یقفوأثر الذکر فی أتمّ اقتفاء

أ مع الغدر تجمعون ضلالاقوله الزور ساعه الافتراء

مثلما کدتموه حیّا فهذاهو کید له عقیب الفناء

فکتاب الإله هذا لعمری حکم عادل بفصل القضاء

کلّ نصّ مخالف لکتاب الله منکم أحقّ بالامتراء

و هو أوحی میراث داود حقّالسلیمان دون أیّ مراء

قال: هب لی من آل یعقوب بعدی یرث الفضل خیره الأولیاء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:358 و أبان اللّه الفرائض طرّافی المواریث دون أیّ خفاء

عند توزیعه السهام بعدل لذویها بدون أیّ اعتداء

ما أزاح الرحمن فیه جلیّاشبهات العمی بدون غشاء

إنما سوّلت لک النفس أمرافاصطبارا علی عظیم البلاء

فتلا قائلا أبو بکر جهراقولها فی صراحه و جلاء

صدق اللّه و الرسول و حقّاصدقت بنت خاتم الأنبیاء

معدن الحکمه البلیغه رکن الدین عین المحجّه البیضاء

غیر مستنکر خطابک فینادون قول منّی صوابک نائی

ها هم المسلمون قد قلّدونی فتقلّدت منصب الخلفاء

و أخذت الذی أخذت بشوری و اتفاق و هم من الشهداء

غیر مستأثر بما کان منّی دونهم فی بدایه و انتهاء

و هی قالت لهم عقیب التفات معشر المسلمین و الحنفاء

کیف أسرعتم عقیب التغاضی عن قبیح الفعال للافتراء

أ فلا تقرءون قرآن ربی أنتم فی تدبّر و اهتداء

أم علی تلکم القلوب من الریبه أقفال ضلّه و امتراء

بل علیها قد ران ما قد أسأتم من قبیح الأفعال و الأخطاء

آخذا عند ذاک بالسمع منکم و جمیع الأبصار بعد غطاء

ساء و اللّه ما به قد أشرتم و اغتصبتم فی ساعه الاعتداء

عن قریب یکون حملا علیکم بعد غبّ من أثقل الأعباء

عند کشف الغطاء و الستر عنکم حینما تصبحون دون وقاء

بئس للظالمین فالنار مثوی و مقرّ لهم بیوم البقاء

لم تزل تقرع المسامع منهم مرتجات

بالیأس دون رجاء

تهزّ المشاعر الصمّ لکن وجدتها کالصخره الصماء

ثم قامت عنهم لقبر أبیهاتشتکی ما أصابها من بلاء

و استکانت لربها بانقطاع و أتت بیتها بدون غناء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:359

علی و الزهراء علیهما السّلام عتابها لأمیر المؤمنین علیه السّلام

و علی تطلّعا و انتظارالرجوع الزهراء من الرقباء

فرنّت نحوه بطرف حزین بین شکوی مریره و بکاء

و أثیرت منها الشجون و قالت عتبا یا ابن سید البطحاء

قد تواریت فاشتملت احتجاباشمله للجنین خلف غطاء

من توان قعدت دون نهوض حجره للظنین دون غناء

و لقد خان فیک من دون ریش أعزل عن منال کلّ رجاء

بعد ما قد نقضت قادمه الأجدل من جانبیک دون بناء

کیف تغضی عنّی و هذا فلان بزّنی نحلتی بغیر اتقاء

أنا ألفیته الألدّ عداءفی خصامی من سائر الخصماء

هذه قیله من الغدر عنّی حبست نصرها بغیر وفاء

و قلانی المهاجرون جمیعابعد قطع لوصلهم بجفاء

و لقد غضّت الجماعه دونی طرفها من غضابه و عداء

أنا لا دافع بقیت و لا مانع عنّی یصدّ کلّ اعتداء

و أنا قد خرجت کاظمه الغیظ بنفسی هوانا من شده الاستیاء

و لقد عدت منه راغمه الأنف هوانا من سطوه الکبریاء

و لعمری أضرعت خدّک ذلّاو خضوعا لهم بدون إباء

حینما قد أضعت حدّک صبرافتبقّیت دون أیّ وقاء

و افترشت التراب و افترست غابک هذی الذئاب دون اتقاء

قائلا ما کففت بعد تغاض طائلا ما أغنیت أیّ غناء

لیت أنّی قد متّ من دون ذلّی و اضطهادی من قبل یوم فنائی

و عذیری منه إله البرایاعادیا بعد محنتی و بلائی

و لنفسی منه و أنت کفیلی خیر حام فی ساعه الاحتماء

أنا ویلای عند کلّ صباح أنا ویلای عند کلّ مساء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:360 عضدی قد وهت و قد مات منّی عمدی فاغتدیت دون وقاء

أنا عدوای للإله و شکوای لحزنی بخاتم الأنبیاء

أنت ربی أشدّ حولا و بأساو نکالا منهم بیوم الجزاء

قال و هو الصبور:

لا ویل حقّالک لکن ویل لأهل العداء

نهنهی یا بنه النبوه عن وجدک صبرا فی سلوه و عزاء

أنا و اللّه ما ونیت عن الدین بیوم و لا عدوت قضائی

و إذا کنت تبتغین بهذابلغه من حطام دار الفناء

فهو للرزق ضامن و کفیل لک فیه من خیره الأمناء

و الذی قد أعدّ خیر و أبقی لک مما زووا بدار البقاء

فأجابت و أمسکت: هو حسبی و کفی جازیا بربّ السماء

المصادر:

1. فاطمه الزهراء علیها السّلام فی دیوان الشعر العربی: ص 278، عن ملحمه أهل البیت علیهم السّلام.

2. فاطمه الزهراء علیها السّلام من قبل المیلاد إلی بعد الاستشهاد: ص 570، عن ملحمه أهل البیت علیهم السّلام.

3. ملحمه أهل البیت علیهم السّلام: ج 3 ص 7.

26
المتن:

کلام المسعودی فی قصه فدک و خطبتها علیها السّلام:

... و أخبار من قعد عن البیعه، و من بایع، و ما قالت بنو هاشم، و ما کان من قصه فدک، و ما قاله أصحاب النص و الاختیار فی الإمامه، و من قال بإمامه المفضول و غیره، و ما کان من فاطمه علیها السّلام و کلامها متمثّله حین عدلت إلی قبر أبیها صلّی اللّه علیه و آله.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:361

المصادر:

1. مروج الذهب للمسعودی: ج 2 ص 311.

2. فاطمه الزهراء علیها السّلام بهجه قلب المصطفی صلّی اللّه علیه و آله: ص 380، عن مروج الذهب.

27
المتن:

قال ابن شهرآشوب فی عدّ مناقبها علیها السّلام:

... و خوّفت أربعه من الصالحات: آسیه، عذّبت بأنواع العذاب، فکانت تقول: «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ» «1»؛ و مریم، خافت من الناس و هربت، «فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلَّا تَحْزَنِی» «2»؛ و خدیجه، عذلها النساء فی النبی صلّی اللّه علیه و آله فهجرنها، فقالت فاطمه علیها السّلام: أ ما کان أبی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله؟ أ لا یحفظ فی ولده؟ أسرع ما أخذتم و أعجل ما نکصتم.

المصادر:

المناقب لابن شهرآشوب: ج 3 ص 322.

28
المتن:

قال الشیخ الحر العاملی أن فاطمه علیها السّلام خطبت مرارا ....

و روی فیه: أن فاطمه ادّعت ثلاثه أشیاء: المیراث و النحله و سهم ذوی القربی، و أن أبا بکر لم یقبل شیئا منها بل منعها، و ان فاطمه علیها السّلام خطبت فی ذلک مره بعد أخری، و أنشدت شعرا، و أظهرت من التظلّم و الشکایه و التأذی و الغضب علی من غصبها و علی

______________________________

(1). سوره التحریم: الآیه 11.

(2). سوره مریم: الآیه 24.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:362

من ساعده و علی من خذلها و لم ینصرها شیئا کثیرا بلیغا؛ لم أنقله خوفا من الإطاله، و جمیع تلک الروایات من طرق السنه لا من طرق الشیعه.

المصادر:

إثبات الهداه: ج 2 ص 358 ح 160.

29
المتن:

قال السید عبد الحسین شرف الدین فی المراجعه 104 فی خطبه الزهراء علیها السّلام.

و للزّهراء علیها السّلام حجج بالغه، و خطبتاها فی ذلک سائرتان، کان أهل البیت یلزمون أولادهم بحفظهما کما یلزمونهم بحفظ القرآن و قد تناولت أولئک الذین نقلوا البناء عن رص أساسه فبنوه فی غیر موضعه.

فقالت: یحهم أنّی زخزحودها- أی الخلافه- الطبن بأمور الدنیا و الدین، ألا ذلک هو الخسران المبین. و ما الذی نقموا من أبی الحسن؟ نقموا و اللّه منه نکیر سیفه و شده وطأته و تکال وقعته و تنمّره فی ذات اللّه .... الخ.

المصادر:

المراجعات: ص 289 المرجعه 104 رقم 15.

30
المتن:

قال النمازی الشاهرودی فی فصاحه سیدتنا فاطمه علیها السّلام:

فصاحه سیده النساء فاطمه الزهراء علیها السّلام تظهر من خطبتها الشریفه الغرّاء التی تحیّر من العجب منها و الإعجاب بها أحلام الفصحاء و البلغاء.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:363

و أوردها أبو الفضل أحمد بن أبی طاهر فی کتاب بلاغات النساء، و ذکر أن مشایخ آل أبی طالب یروونها من آبائهم و یعلّمونها أبناءهم کما فی البحار (الطبع الکمبانی):

ج 8 ص 112.

و کذا تظهر فصاحتها من کلامها مع عائشه بنت طلحه، کما فی البحار (الطبع الکمبانی): ج 8 ص 102.

و کذا تظهر من شکایتها من أهل المدینه فی حال مرضها، کما فی البحار (الطبع الکمبانی): ج 10 ص 45، (و الطبع الجدید): ج 43 ص 158.

و کذا من کلماتها مع أمیر المؤمنین علیه السّلام حین انصرفت من عند أبی بکر:

یا ابن أبی طالب! اشتملت شمله شیمه الجنین، و قعدت حجره الظنین؟ .... (الطبع الکمبانی): ج 10 ص 43، (و الطبع الجدید): ج 43 ص 148.

المصادر:

مستدرک سفینه البحار للنمازی الشاهرودی: ج 8 ص 201.

31
المتن:

قال الزمخشری فی لفظ لمّه:

... و فی حدیث فاطمه علیها السّلام: أنها خرجت فی لمّه من نسائها، تتوطّأ ذیلها، حتی دخلت علی أبی بکر، أی جماعه من نسائها.

المصادر:

الفائق فی غریب الحدیث: ج 3 ص 331.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:364

32
المتن:

قال الزبیدی فی لمم:

... اللمّه: الجماعه من الناس، و روی عن فاطمه البتول علیها السّلام: أنها خرجت فی لمّه من نسائها، تتوطأ ذیلها، حتی دخلت علی أبی بکر فعاتبته.

المصادر:

لسان العرب: ج 12 ص 336.

33
المتن:

قال ابن المنظور فی ماده «لم»:

و فی حدیث فاطمه علیها السّلام: أنها خرجت- فی لمّه من نسائها تتوطأ ذیلها- إلی أبی بکر فعاتبته ....

المصادر:

1. فاطمه الزهراء علیها السّلام بهجه قلب المصطفی صلّی اللّه علیه و آله: ص 308.

2. لسان العرب، علی ما فی فاطمه الزهراء علیها السّلام.

34
المتن:

قال ابن الأثیر فی باب اللام مع المیم:

... فی حدیث فاطمه علیها السّلام: أنها خرجت فی لمّه من نسائها، تتوطأ ذیلها، إلی أبی بکر فعاتبته، أی فی جماعه من نسائها؛ قیل: هی ما بین الثلاثه إلی العشره.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:365

المصادر:

1. النهایه فی غریب الحدیث و الأثر لابن الأثیر: ج 4 ص 373.

2. فاطمه الزهراء علیها السّلام بهجه قلب المصطفی صلّی اللّه علیه و آله: ص 380.

35
المتن:

قال کمال السید فی کیفیه مجی ء فاطمه علیها السّلام إلی المسجد و إلقائها خطبتها الخالده:

لفّت فاطمه علیها السّلام خمارها و اشتملت بردائها و الإزار و نهضت بأمر اللّه.

ما بین دار فاطمه علیها السّلام و المسجد خطوات، قطعتها ثابته الخطی، لکأنّها محمد صلّی اللّه علیه و آله و عاد یصحّح مسار الإنسان من جدید؛ یقوده إلی منابع النور و الخلود.

جاءت فاطمه علیها السّلام، تحفّها نسوه و بنات، دخلت المسجد لتقول کلمتها للأمه و التاریخ.

و أنّت من وراء حجاب أنّه، هی أنّه هابیل قبل أن یموت؛ فیها عذابات آسیه، و حزن مریم، و لوعه یوکابد؛ بکی المهاجرون و بکی الأنصار و اهتزّ قلب کالصخر و لان.

قالت بنت آخر الأنبیاء و قرینه مؤسّس البلاغه فی العرب:

الحمد للّه علی ما أنعم، و له الشکر علی ما ألهم و الثناء بما قدّم، من عموم نعم ابتدأها، و سبوغ آلاء أسداها، و تمام منن أولاها؛ جمّ عن الإحصاء عددها ...، و ذکرها إلی قولها:

«وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ». «1»

غادرت الزهراء علیها السّلام المسجد و قد زلزلت الأرض زلزالها، و صرخ رجل غصب میراث أبیها: أقیلونی بیعتی ....

______________________________

(1). سوره الأنعام: الآیه 158.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:366

و نظر الرجال إلی حیث کشفت فاطمه علیها السّلام آفاق المستقبل، فإذا السحب الحمراء مخزونه بالرعود، و الأرض ملغومه بالزلازل و أنهار من دم و جماجم و ضحایا، و فرّ الإنسان. ألقی أمانه تهیّبت السماوات و الأرض عن حملها «وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا». «1»

المصادر:

و کانت صدیقه لکمال السید: ص 217.

36
المتن:
اشاره

شعر السید عباس المدرّسی فی قصه فدک و خطبه الزهراء علیها السّلام:

تاه فی رفرف النّدی خضراهافتثنّی بخصرها عطفاها

و ترامت غنّاء رائعه الحسن و طیف من الحیا یغشاها

فکأن الحسناء أتعبها المشی بصحراء تکتوی حصباها

فی فلاه طغت بها الشمس حتی لا تری قطره تبلّ الشفاها

تتراءی تحت النخیل مروجایتباری مع النسیم هواها

عین ماء مبرّد سقت الأرض و صابت بالبرد ریح صباها

قد تدلّت ثمارها و تناجت سعفاف النخیل فی أجواها

فدک فتنه الزمان و سحراک أرض و الجنه التی تهواها

سلمت جنبها من الغزو الزّحف فلم توجف الخیول ثراها

و کذلک الأنفال لیس لغیر الله و المصطفی الأمین جناها

و له حکمها فیعطی قلیلاأو کثیرا لمن یشا ما یشاها

و لکم أقطع النبی و أعطی الناس من نفلها التی أعطاها

______________________________

(1). سوره الأحزاب: الآیه 72.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:367 و اصطفی من جمیع تلک المغانی فدکا کان عنده مجناها

آت حقّ القربی أتته بای لم تکن غیر فاطم مرماها

فحباها لبنته و هو أدری أن مرضی الإله فی مرضاها

و توفّی عن فاطم لیس إلالم یکن عند أحمد إلا ها

و غدت فی ید البتول تدرّ الخیر من کفّها إلی فقراها

و توالت بعد النبی قضایافتن عمّت الجمیع عماها

تلک مرویّه عن ابن الزکیّ السبط صحّ الأسناد عمّن رواها

ذاک لما استوی الخلیفه فی الحکم و صدّ الزهراء عن مرعاها

لبست ثوبها و لاثت خماراو بجلبابها استوت أنحاها

تطأ الأرض فی ذیول ثیاب سترت جسمها و غطّت علاها

فاطم مثل أحمد ممشاهاأو کأنّ الرسول یخطو خطاها

خطوات لو أنه کان حیّاو جری ما جری لکان خطاها

فتمشّت فی لمّه من حفیدمن بنیها و لمّه من نساها

رحبه المسجد المقدس غصّت بوفود تزاحمت بفناها

و جموع المهاجرین توالت و أتتها الأنصار من أنحاها

و أبو بکر و الخلافه و الحکم و أسیاف طوّقت

أفناها

فأنیطت ملاءه و توارت بضعه المصطفی الأمین وراها

سکتت لحظه و أنّت أنیناأجهش القوم من ألیم أساها

جدّدت فی نشیجها ذکریات کان لا زال ماثلا ذکراها

تلکم الذکریات عزّت فهزّت من نفوس الحضور مرّ شجاها

ثم إذ أمهلت قلیلا و قرّت و استراح الأسی بصدر عزاها

هدؤوا فانبرت لتلقی علیهم خطبه لیس غیرها یؤتاها

حمدت ربها و أثنت علیه ثم صلّت علی المکرّم طه

و علی اسم النبی عادت بروق الوجد تستمطر العیون نداها

ثم إذ أمسکوا جرت فی خطاب و کأنّ النبی یملی یداها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:368 طاف فی مجمع الزمان و ردّت ثائرات القرون رجع صداها

و علی ذلک الهدیر استقامت خطّه الدین باتّجاه هداها

و ستبقی الزهراء فی کلّ عصریقتفی الثائرون نهج رآها

الثناء علی اللّه

للإله العظیم حمدی تناهی و له الشکر دون أن یتناهی

فلنعمائه التی لا تجازی و لإلهامه النفوس هداها

و ثنائی بطیبات نعیم لم نطالبه بذلها فابتداها

و بآلاء جوده سابغات سائغات إلی الوری أسداها

و بما جاد من تمام عطایاجمّ إعدادهنّ عن إحصاها

طال فی مرقد الزمان نواهاو تنائی عن الجزاء مداها

و تناهی عن النهی درک نعمی أبد الدهر یستمرّ عطاها

و دعاها لتستزید نداهاباتصال بشکر من أولادها

و بإجزالها لهم طلب الحمد و ثنّی بند بها الأشباها

أشهد اللّه أنه لیس إلا الله ربا و خالقا و إلها

وحده اللّه لا شریک لدیه کوّن الکون و البرایا براها

کلمه الحق و الهدی و التعالی و لباب الإخلاص فی مغزاها

فی مطاوی القلوب وصل لقاهاولدی الفکر وهجها و رؤاها

لیس عین تری جلاله ذات عجز الوصف أن یدانی مداها

کلّت الألسن البلیغه حتی لیس تعلو لوصفه أعلاها

جلّ حتی الأوهام لا تترقّی نحو أقداس کیفه أرقاها

خلق الکائنات خلق ابتداع لیس من شی ء قبله سوّاها

و براها بلا احتذاء مثال کان من قبل أن یسوّی بناها

خلق الخلق بالمشیّه منه و بری باقتداره أشیاها

دون ما حاجه له و انتفاع منه للصوره التی أبداها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:369 بل لتنبیهها علی طاعه الله و تثبیت حکمه جلّاها

لیبین اقتداره سوّاهاو یعبّد عبیده أنشاها

و لإعزاز دعوه الحق و الخیرو تبقی علی المدی دعواها

و یذود العباد شرّ جحیم سجّرت نقمه الإله لظاها

و إلی جنه الخلود یحاشی کلّ نفس قد لازمت تقواها

النبی الأکرم و فلسفه الرساله

و أبی المصطفی محمد عبدو رسول اللّه لیس یضاهی

تلکم النفس ربها أعلاهاو اجتباها من قبل أن یبراها

قبل أن یبعث الأمین نبیاقدّس اللّه روحه و اصطفاها

إذ توارت خلائق اللّه بالغیب و ستر الأهوال قد غطّاها

و بأقصی نهایه العدم المحض تلاقی الأعدام فی أجواها

فبعر فانه مال أمور الکون من بدئها إلی منتهاها

و بما حاط بالحوادث علماو المجاری التی بها أجراها

و بعرفانه المواقع مماحدّدتها الأقدار من مبداها

بعث المصطفی الأمیر رسولاو الرسالات کلّها أنهاها

لیتمّ الأمر الحکیم و یمضی حکمه للمقدّرات قضاها

و لإنفاذ ما تقدّر قدمامن مقادیر حتمه أمضاها

فرأی الناس فی الدورب حیاری فرقا فی مسارها و رآها

بین من یعبد الحجاره ربّاأو علی النار عاکفا یهواها

برغم من علمهم ینکرون الله جهلا و ضلّه و سفاها

فأنار الجلیل بالمصطفی المختار ما اشتدّ من ظلام دجاها

و قلوب فی الغیّ طال بقاهاقد أزاح النبی بهم غواها

و عیون عشت بغمّه جهل بضیاء الهدی المنیر جلاها

قام فی الناس منذرا و بشیراو إلی الرشد و الفلاح دعاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:370 أنقذ القوم بعد طول ضلالی بصّر الناس من خطیر عماها

مستقیم الصراط قد دلّاهاو إلی دینه القویم هداها

ثم عن رأفه به و اختیارقبض اللّه روحه و اقتناها

رغبه فی لقائه و اشتیاقاآثر اللّه روحه و اجتباها

و استراح الحبیب مذ راح عناعاف أتعاب دارنا و عناها

حفّ فی موکب الملائکه الأبرار فاز دان من ضیاه ضیاها

بجوار العزیز و الملک الجبار فی الرتبه التی یرضاها

فعلی خیره

النبیین طه صلوات لا تنتهی ذکراها

رحمه اللّه وابلا و علیه برکات السماء لا تتناهی

ثم ألوت خطابها إذ تجاری الناس و ازّاحمت إلی لقیاها

مسئولیه الناس تجاه الرساله الإسلامیه

أیها الناس نصب أمر و نهی الله أنتم و للرجال نهاها

أمناء الإله جلّ علی أنفسکم و للوری بلغاها

قد حملتم ثقل الرساله بداو بأکتافکم أبی ألقاها

ولدیه فیکم مناره حقّ و له ذمّه علیکم وفاها

و قد استخلف النبی علیکم إذ تولّی بقیّه أبقاها

رحمه اللّه آیه اللّه نور الله و الحجه التی جلّاها

ساطع النور دفّتاه و منه لمعه الضوء قد تلألأ ضیاها

بیّنات فیه البصائر کالصبح و أسراره التی أبداها

و تجلّت ظواهر العلم فیه لیس تخفی علی العقول رآها

یغبط العارفون شیعه سفرهزّ من أنفس العباد نهاها

قائد من مشی وراه سبیلاکان رضوان ربنا مسراها

و مؤدّ إلی النجاه نفوساألقت السمع عنده فهداها

و به نالت الوری حجج الله و أحکامه التی أملاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:371 من فروض عزائم واجبات و مناه محرّم إیتاها

بیّنات مجلیّات حشاهاو براهین کافیات ملاها

و ریاض من الفضائل تدعوکل من رام خیرها و جناها

و المباحات فعلها مرخصات و هب الناس أمرها و حباها

کلّ مکتوب شرعه فیه فافهم سرّ آیاته التی آتاها

فلسفه الشریعه الإسلامیه

فلتطهیره النفوس من الشرک عیون الإیمان قد أجراها

و لتنزیهها مغرّره الکبر أقرّ الصلاه فی آناها

و لتزکوا النفوس و الرزق ینموأوجب الخمس و الزکاه قضاها

و لتثبیت جوهر الصدق و الإخلاص فی النفس الصیام دعاها

و لیعلی برج الشریعه نادی الناس بالحج داعیا إیّاها

و لتنسیقه القلوب جمیعاشرعه العدل سنّها و بناها

و أقرّت لنا الإطاعه حتی یستقیم العباد فی مسراها

و أمانا لکم إمامه أهل البیت من فرقه تشبّ لظاها

و لتعتزّ رایه اللّه فی الأرض قضی بالجهاد ضدّ عداها

و لتستوجبوا المثوبه أجراجعل الصبر سلّما لاجتناها

و صلاح العموم فی الأمر بالمعروف و النهی عن مسیر غواها

و اتقاء من غصبه الرب أوصی البرّ بالوالدین من یخشاها

و صلات الأرحام منساه عمرو نموّ لجمع من یرعاها

و لکم قال فی القصاص

حیاهحفظ اللّه فی دماه دماها

عرضه العفو من إله البرایامن عهود النذور قد وفّاها

و لحفظ الحقوق أن تبخسوهاللموازین قد قضی إیفاها

و لتنزیهکم نهی عن شراب الخمر حفظا للعقل من بلواها

و حجابا لکم عن اللعن لمّاحرّم القذف للنساء تیاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:372 و عفافا عن الخیانه فی المال بترک السرقات قد وصّاها

و لکی تخلصوا العباده حقّاحرّم الشرک و الریاء نزاها

فاتقوا اللّه ربکم حقّ تقوی و احذروا النار جمرها و لظاها

لا تموتوا إلا علی شرعه الإسلام و استعصموا جمیعا عراها

و أطیعوا بفعل ما أمر الله و بالترک للمناهی؟ الإلها

ثم قالت و جلجلت: أیها الناس و رجّ المکان رجع صداها

اعلموا أنی فاطمه

أیها الناس و اعلموا أنّی الزهراء بنت الهادی المبشّر طه

و أعید المقال عودا و بداخیر ذکری لمن وعی ذکراها

حاش قولی من غلطه و تعالی الفعل منی بأن یشطّ تیاها

قد تجنّبت غلطه و اشتباهاو توثّقت حکمه و انتباها

جاءکم للهدی رسول و من أنفسکم جاء مرشدا أهداها

ما عناها علی النبی عزیزو حریص بکل خیر أتاها

هکذا أنقذ اللّه العرب من الجاهلیه

فلقد بلّغ الرساله لله و أعلی إنذار من عاداها

و علی المشرکین مال فأقصی عن طریق العباد شرّ أذاها

ضاربا کاهل التجبّر منهم سدّ أکظامهم علی مجراها

و علی حکمه و أحسن وعظکان یدعو إلی سبیل هداها

کلّما قام هیکل صمنیّ هدّه من ید النبی عصاها

ینکت الهام من رءوس ضلال قد غواها عن ربها طغواها

أیّ برّ بالمؤمنین رحیم أیّ حصن لعزّها و حماها

فإذا ما عرفتموه جلیّاو نسبتم خیر الوری أزکاها

دون نسوانکم أبی تجدوه و کفتنی مزیّه أولاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:373 و هو من دونکم أخ لابن عمّی و کفته فضیله یولاها

و لنعم الذی إلیه انتسبناحینما الرب للنفوس براها

فعلیه و آله اللّه صلّی و علیه السلام لا یتناهی

ذاک حتی الجموع ولّت جمیعاهزم اللّه جیشها و قواها

و تولّت أدبارها و استغاث الجیش أولی صفوفه أخراها

و انجلی اللیل عن منار صباح و رؤی الحق أسفرت مرآها

و الشیاطین حین قام زعیم الدین بالنطق خرّست أفواها

و وشیظ النفاق طاح و حلّت عقد الکفر و الشقاق عراها

بشفا حفره من النار کنتم مذقه الشرب مجّها من دناها

نهزه الطامعین جاعوا و للعجلان فی الدرب قبسه أوراها

و مداسا کنتم لرکب السرایاأیّ هون علی الذی ساراها

إذ تقتّون ورقه أو قدیداو تشفّون خبط طرق میاها

و من الذل خاسئون همودو من الناس خائفون أذاها

خوف من حولکم إذا ما أرادواخطفکم لیس رادع ینهاها

و قضی اللّه بالنبی خلاص العرب من بؤسها و شرّ بلاها

فنجوتم إذ ذاک

بعد اللتیّاو التی من عذابها و شقاها

بعد أن ردّ للفناء علوجاتتحدّی الکماه لا تخشاها

بهما صدّت السبیل علیه و ذآبا لیعرب أرداها

و من أهل الکتاب کلّ عتیّ مارد ردّ ضرّها و ضراها

کلما أوقدوا إلی الحرب ناراأطفأ اللّه عزّ شأنا لظاها

أو نبا للرجیم قرن و إمافتح المشرکون للشرّ فاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:374

دور الإمام علی علیه السّلام فی بناء الإسلام

قذف المصطفی أخاه علیافی خضمّ الأهوال وسط لهاها

لا یولّی أو أن بأخمص رجلیه لأصماخ کبریاها یطاها

سیفه یخمد الحروب و لو لاسیفه ذو الفقار دام بقاها

تلک ذات مکدوده النفس فی الله و فی أمره ارتهان قواها

و علی للمصطفی لمعه الضوء للضوء أو لمن أدناها

سید المؤمنین فی أولیاء الله کالبدر نیّرا فی سماها

ناصح الفعل کادح و مجدّهمّه النفس فی رضا مولاها

حین أنتم فی رفرف العیش غرقی فی حیاه خصیبه مرعاها

فی جنان من النعیم وداع تستطیبون آمنین جناها

و لأخبارنا مسامع رصدضدّنا أم لنا تدور رحاها

قد تربّصتموا بنا أیّ بلوی سوف تکفی برأسنا بلواها

فبسوح القتال سرج فرارو بأرض النزال من أخزاها

الردّه و بدء المؤامره ضد أهل البیت علیهم السّلام

ثم لمّا الإله خار لذات المصطفی دار قربه أخراها

داره الأنبیاء و الرسل مأوی الأصفیاء الکرام دون سواها

سلّ فیکم سلّ النفاق و أبدی کلّ ما کان فی النفوس اختفاها

سمل الدین ثوبه و علیه غیّرت کلّ عروه مرساها

و غدا الساکت الغویّ نطوقاو الخمول الردیّ فی أعلاها

و استوی کلّ مبطل ذا هدیریتخطّی بعجبه مسعاها

و أطلّ الشیطان مما تخفّی رأسه هاتفا بکم أنهیاها

فرآکم مطّوّعین لدیه مستجیبین دعوه أبداها

و خفافا مبادرین رکضتم حینما فتنه الهوی ألقاها

و غضابا محمّسین و ثبتم حینما جمره الحماس حماها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:375 فنیاقا لغیرکم قد و سمتم و وردتم لمن سواکم میاها

کلّ هذا و العهد منه قریب و جروح الفراق رحب فضاها

المزاعم الباطله للمتامرین

قبل أن تسکن النفوس و لمّایقبر المصطفی بطیّ ثراها

و زعمتم خوف افتتان بدر تم فلعمری سقطتموا فی لهاها

سعّر اللّه للعصاه جحیماقد أحاطت بنارها نزلاها

کیف هیهات منکم ثم أنّی یؤفک القوم عن سبیل نجاها

و منازات ذکره لیس یخفی نورها للذی استنار ضیاها

زاهرات الأحکام لا تتخفّی باهرات الأعلام لا تعماها

واضحات أوامر لائحات تلکم الزاجرات عن أهواها

أو خلّفتموا الکتاب وراکم رائد العالمین درب هداها

أ بغیر القرآن حکما رضیتم أم عن الذکر قد رغبتم سفاها

بئس للظالمین ذاک بدیلاکیف بالدّون بدّلت أزکاها

و بغیر الإسلام من دان دینافهو فی الخاسرین فی أخراها

أبدا لیس یقبل اللّه منه شرعه غیر ما بها وصّاها

ثم لم تلبثوا هنا لک إلاریث أن یستقرّ من ولّاها

نفره الحکم تستریح و تخبوو تسیر الأحداث فی مجراها

فتقودوا السواد سلسا علیناو تثیروا بوجهنا غوغاها

و بصدر الثارات تورون ناراو تهیجون جمرها و لظاها

و هناک الشیطان ألقی إلیکم دعوه الشرّ فانطلقتم وراها

فسعیتم تطفون أنوار دین الله من بعد ما استتمّ ضیاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:376

التأمّر عوده إلی الجاهلیه

سنن المصطفی الأمین قصدتم محو آثارها و هدم بناها

و تسرّون حسوه فی ارتغاءو تراءون للعیون سواها

و لآل النبی تمشون مکرامشی ء من یختمر إلی ضرّاها

مثل وخز السنان منکم صبرناأو کحزّ المدی تحمّلناها

و تصدّوننا افتراء و زوراعن مواریث ربنا أعطاها

أ فمن جاهلیه قد تولّت تبتغون الأحکام بعد جلاها

القرآن الکریم یفنّد مزاعم المتآمرین فی غصب فدک

أ تری من یکون أحسن فی الحکم من اللّه أو أشدّ نزاها

إنما یعقل الحقیقه قوم أیقنوا أنها سبیل نجاها

أ فلا تعلمون بل قد تجلّی أنّنی بنته کشمس ضحاها

أیها المسلمون بنت رسول الله فی إرثها یردّ ادّعاها

أو فی الذکر آیه یا ابن تیم نزلت فیک دوننا معناها

حظوه الإرث من أبیک تلیهاو أنا من أبی فلا أولاها

فلقد جئت إن زعمت فریّاستری ساعه الحساب جزاها

أ کتاب السماء عمدا ترکتم أم تری قد ترکتموه اشتباها

هاکم من نصوصه أجلاهاإن أردتم إلی هداه هداها

لسلیمان إرث داود أضحی سوره النمل أرّخت ذکراها

قال فیما قد قصّ عن زکریاقصه بیّنت لکم مغزاها

ربّ هب لی من البنین ولیّاوارثا لی جنی الحیاه وراها

و قضی اللّه أن بعض أولی الأرحام أولی بالبعض إذ أولاها

کلّ أنثی لها من الإرث حقّ إنما للذکور مثلا عطاها

و علی التارکین خیرا و قربی أن یوصّوا بخیرهم قرباها

و زعمتم فی الإرث ما لی نصیب أجتنیه أو حظوه أولاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:377 أو خصّصتموا بآیه إرث و زوی اللّه والدی معناها

أم تری لیس والدی و أنا من ملّه واحد المرام اتّجاها

أو أنتم من والدی و ابن عمی بمعانی القرآن من أدراها

الإنذار

هاک مخطومه بدون عناءو استلمها مرحوله طرفاها

فستلقاک یوم حشرک فانظرأیّ وزر من الحرام علاها

إنما الموعد الحساب و نعم الحکم اللّه و المدافع طه

ساعه الحشر إذ یدوّی صداهایخسر المبطلون فی ملقاها

ثم لا تنفع الندامه نفساذکّرت ثم خالفت ذکراها

و لأنبائها بذات صباح مستقرّ إلی هناک انتهاها

و غدا تعلمون من یتلظّی بعذاب یخزیه فی أخراها

استنهاض الأنصار للدفاع عن الحق

ثم مالت بطرفها طرف الأنصار و القوم فی عظیم کراها

معشر النصر و النقیبه أیهایا لأعضاد ملّه و قواها

أیّها الحاضنون رایه دین الله تحمون عزّها و علاها

عجبا هذه الغمیزه و الغفله من جمعکم بحقّی أراها

ما لکم عن ظلامتی فی منام لا تردّون ضرّها و أذاها

یحفظ المرء فی بینه أماکان یقول الرسول من یرعاها

فلعجلان ذا إهاله فانظرکیف سرعان ما قلبتم بناها

و لکم طاقه و قوه رهطللتی قد طلبت منکم أداها

أ تقولون قد توفّی طه فاندفعتم إلی الوراء عقباها

فلقد جلّت المصیبه و الله و هدّت من الجمیع قواها

و قد استنهر الفتیق عریضامثلما استنفق الرتیق وراها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:378 غاب و الأرض أظلمت و ادلهمّت و نجوم السماء غار ضیاها

و عروش الآمال مالت و زالت عن قلوب المؤمّلین مناها

خشعت ذروه الجبال و ضاعت حرمات الإسلام بعد إباها

و أزیلت بموته و أبیحت حرمه کان ربنا أغلاها

تلک و اللّه فی النوازل عظمی وقعه لن یکرّ مثل بلاها

و هی عظمی مصیبه لن یری الدهر قرینا لها و لا أشباها

لیس من بائقات سود اللیالی مثل ما عجّلت علیکم سواها

و لقد أعلن الکتاب السماوی بأحداثها و سوء انقضاها

و علیکم تتلی صباحا مساءآیه الردّه التی أنباها

و لقبل النبی ما حلّ قدمابالنبیین من عظیم بلاها

فصل حکم مقرّر و بلایاحتّم اللّه من قدیم قضاها

إنما المصطفی الأمین رسول قد خلت قبل بعثه أنبیاها

أ فإن مات أو توفّی قتلالانقلبتم إلی الوراء وراها

و لمن

ینقلب عن عقبیه و یولّی فلن یضرّ الإلها

و سیجزی الذی أتاه شکوراجنّه الخلد نعمه و رفاها

یا بنی قیله النجاده أیهاأو هل أهضمنّ فی إرث طه

و لأنتم بمسمع من ندائی بمرأی جمعکم و قواها

تتغشّاکم الدعاوه للنصر و ینمی لسمعکم أنباها

و لأنتم ذو عدّه ولدیکم عدد تتّقی العدی بأساها

فأداه و قوّه لا تباری و سلاح و جنّه لا تضاهی

أ سکوت و دعوه الحق صکّت سور آذانکم و دوّی صداها

أ جمود و دعوه العدل هزّت مجد تاریخکم و رنّ نداها

أو لستم علی الصلاح عرفتم و بسیف الکفاح فی هیجاها

نخبه الناصرین للحقّ کنتم خیره المصطفی التی استصفاها

أو لستم قاتلتم العرب حتی ردّ بأساؤها بصدر أساها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:379 و تحمّلتم المتاعب دهراو تحمّلتموا عظیم عناها

و تناطحتموا بدون توان أمم الأرض فی بعید قراها

و صددتم مکافحین علوجابهما لا تخاف من یلقاها

فلنا الأمر حیث کنّا و منکم حیث کنتم إطاعه عشناها

ذاک حتی رحی الشریعه دارت حین دارت بنا مدار رحاها

حلب الدهر درّ خیرا و غاضت نعره الشرک و انتهی غوغاها

و خبا الکفر و الشقاق و قرّت فوره الإفک و انمحی غلواها

و هدیر الهرج استقرّ و قامت نظم الدین فی أتمّ بناها

کیف بعد البیان حرتم و أنّی قد نکصتم إلی الوراء تیاها

کیف أخفیتموا الولایه سرّابعد إعلانها و رفع لواها

حبّ الراحه سبب خذلان الحق

کیف بعد الأیمان للشرک ملتم و سبیل الهدی ترکتم هداها

أو لا تعلنون حرب عسیرنکثت ذمه الیمین وفاها

و بإخراج خاتم الرسل همّوابدءوا حربکم و أجّوا لظاها

أ فتخشونهم فللّه أولی بتقاکم و اللّه أعظم جاها

إن تکونوا عبدتموه بصدق و له عفّر التراب الجباها

إنما قد أری إلی الخفض ملتم و استطبتم من الحیاه حلاها

فنفیتم من بالخلافه أولی و أحقّ الأنام فی استعلاها

و خلّدتم لراحه لیس تبقی و هربتم إلی نعیم هناها

ما وعیتم مججتموا و دسعتم ما تسوّغتموه غبّ امتلاها

فلئن تکفروا و من حلّ فی

الأرض جمیعا لا تعجزون الإلها

إنما قلت ما ذکرت و إنی عارف من نفوسکم مخباها

خذله جالت النفوس و غدرشعرته القلوب فی مخفاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:380

المستقبل الخطیر للمتخاذلین

لکن الظلم أترع النفس غیضافاستفاضت علی الذی آذاها

و قنا لأن عوده بعوادی الجور فانشقّ بالأنین جواها

و من القلب إذ تمیّز غیضانفثه تحرق اللهیب لظاها

و لتقدیم حجه لیس إلاحیث لا عذر عندکم عقباها

دونکم للرکاب فاحتقبوهاناقه صعبه المراس خطاها

فوق ظهر مقرّح و بخفّ رقّ دون الخطی إلی مرقاها

وصمه العار و الشنار و تبقی أبدا لیس ینمحی سیماها

و هی موسومه من اللّه بالسخط، و باللعنه التی تصلاها

شرّ موصوله بنار جحیم جمّر اللّه من قدیم حصاها

تلک نار تطلّ حتی علی أفئده الظالمین من أبناها

بعین المهیمن الفرد یجری کلّ ما قد فعلتموه سفاها

سیری الظالمون أیّ مردّسیردّون فی غد عقباها

و أنا تعلمون بنت نذیرلکم من ألیم نار براها

فاعملوا نحن عاملون و إنامثلکم فی انتظار یوم جزاها

فاستوی الخصم للجواب و کان الخصم فی ذروه الدهاء أزاها

فاستهلّ الکلام مدحا طویلاجاء فی أهلها و خصّ أباها

فهو أدری بفضلها و علاهاو هی أغنی من مدحه إیّاها

فلقد جلجل الکتاب و تکفی آیه الطهر وحدها معناها

کان أولی أن یقبل الحق منهالو أراد الهدی إلی مرضاها

غیر أن المقصود کان سوی الحقّ و إلا ما لجّ فی إیذاها

و غثاء الجمهور أسلس حکماحین بالمکر یستغلّ هواها

یا بنه المصطفی الأمین رسول اللّه و الرحمه التی أهداها

کان بالمؤمنین برّا أبوک أرأف الناس بالوری أرجاها

و علی الکافرین کان عذاباو عظیم العقاب ضدّ طغاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:381 إن عزونا محمدا لوجدناه أباک من دون کلّ نساها

دوننا اختار إلفک و تاخی حین أحباب دینه آخاها

و علی کلّ صاحب و حمیم آثر المصطفی علیا و باهی

ساعد المصطفی علی کلّ أمرمن أمور عصت علی أقواها

کلّ

من یرتضی المودّه فیکم لسعید و من شقی یأباها

أنتم الخیره التی انتجب الله و الطیّبون عتره طه

الحدیث، الفریه

و علی الخیر دربنا و جنان الخلد، أنتم سبیل من یهواها

أنت یا خیره النساء بنت خیر الناس من بدئها إلی منتهاها

قولک الصدق دون ریب و أنت فی وفور النهی علی أرقاها

غیر مردوده عن الحقّ شیئاأو بمصدوده صدیق ادعاها

بید إنی سمعت یوما أباک قال لی أن یموت شفاها

معشر الرسل لا تورّث داراأو نضارا أو فضه أو شیاها

الدفاع الهزیل

إنما العلم و النبوه و الحکمه و الذکر إرثها و ثراها

إنهم لا یورّثون سواهم مثلما تورث الوری أبناها

فله دون غیره الحکم فیهاکیفما شاء یستطیع قضاها

و جعلنا الذی طلبت کراعاو سلاحا و جنّه لوغاها

لجهاد الکفار فی ساحه الحرب و دحر الفجّار فی لقیاها

ها هم المسلمون بین یدیک قرّروا کلّهم علی استیفاها

أنا لم أنفرد بذاک لوحدی مستبدّا بما ارتأیت أزاها

ثم هذا حالی و مالی لدیک هذه ثروتی إلیک عطاها

لیس تزوی الأموال عنک و إنی دونک لست داخرا مغناها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:382 أنت بنت النبی سیده النسوان من أمّه أبوک بناها

أنت للروضه المطهّره الأطیاب ابنیک أصلها و بناها

و لک الفضل لیس یدفع عنک من مزایا جلالک أدناها

و لک ذروه المعالی فروعاو أصولا سمت بک أقضاها

حکمک الآن نافذ فمرینی أ تریدین أن أخالف طه

قد أتتهم بحجه من کتاب الله کالشمس فی أتمّ ضیاها

و أتوها بفریه لفّقوهالیضلّوا بذلکم بسطاها

فتصدّت و مزّقت حجب الزور و ألقت عن الوجوه غطاها

الحدیث فریه و الرسول لا یخالف القرآن

و أجابت سبحان ربی و حاشا المصطفی بالذی افتریتم فاها

لم یکن سید الوری یتخطّی شرعه الذکر أو یروم سواها

أو لأحکامه یخالف نهجاو هو یدعو الوری لنهج خطاها

بل لقد کان إثره یتقفّی سور الذکر تابعا إیّاها

أ مع الغدر تجمعون علیه الزور واها لقولکم ثم واها

إن ذا بعد موته لشبیه بالتی فی حیاته لاقاها

کم من الغدر و الغوائل کیدت ضدّه لکن الإله کفاها

هذه المحکمات تنطق فصلاو هی تقضی بالعدل فی فحواها

سوره الأنبیاء إذ زکریاسأل اللّه فاسألوا معناها

فی یرثنی و آل یعقوب حکم لا تری فیه شبهه و اشتباها

و سلیمان إذ تورث داود کمثل الأبناء من آباها

و أبان الجلیل من کلّ قسطو سهام قد وزّعت مرماها

و المواریث و الفرائض لمّافرض اللّه شرعها و عطاها

فلذکرانها حظوظ و أخری للإناثی أباح حین قضاها

ما أزاح التعلّلات

و أقصی عله المبطلین فی إجراها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:383 لیس هذا کلّا و لکنّ أمراسوّلته نفوسکم من غواها

و عزائی الصبر الجمیل و ربی مستعانی علی عظیم جناها

جواب أبی بکر و الاعتراف بالخطإ

ثم لمّا رأی أخو تیم أن الحقّ أقوی من فریه سمّاها

فضح الحقّ کذبه و تعرّی الزور کالثلج تحت شمس نداها

ولدی الصبح طلعه إن تبدی ینمحی اللیل فی التمام سناها

أ یردّ القرآن أم من أتاه أ علیّا یردّه أم أباها

لیس یجدی الإنکار للشمس مهمالجّ فی حجب نورها و ضیاها

صدق اللّه و الرسول و بنت المصطفی فاطم البتوله فاها

معدن الحکمه الأصیله رکن الدین أنت، و للهدی مرساها

لست مستنکرا علیک خطاباأو صواب احتجاجه آتاها

ها هم المسلمون بینی و ما بینک فاستوضحی الجموع رؤاها

باتفاق منهم أخذت ربوعاکان للمصطفی الأمین رعاها

لا بمستکبر و لا مستبدّأو بمستأثر غنیّ ثراها

فأشارت بنت الرسول إلی الناس و قهر المستضعفین طواها

عناد المتواطئین علی الباطل

أیها المسرعون نحو الأباطیل تحامی عن شقشقات رغاها

أ تغضّون عن قبیح فعال هی من أخسر التی تغشاها

أ فلا یا عصاه تدبّرون الذکر أم ملّت النفوس هداها

أم بأقفالها استبدّت قلوب فاستحبّت علی الرشاد عماها

لیس بله القلوب ران علیهاللذی قد استأتموه صداها

و لهذا بسمعکم أخذ الله، و أبصارکم فأعمی ضیاها

بئس نهج أوّلتموه ضلالاو سفاها لما أشرتم سفاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:384 شرّ ما اعتضتموا باسن ماءمن غدیر ترقرقت أمواها

ستلاقون و العظیم ثقیلامحملا لا یطیقه ثقلاها

إذ لکم کشّف الغطاء و بان الضرّ ممّا جنت یداکم وراها

و بدت من إلهکم سطوات لم تکونوا لتحسبوا أدناها

و هناکم ستعلمون هناکم خسر المبطلون فی عقباها

ثم مالت إلی ضریح أبیهاتودع المصطفی الأمین شکاها

و توارت کسیره القلب عنهم فلقد خیّب الجمیع رجاها

و عادت فاطمه علیها السّلام إلی دار علی علیه السّلام

ثم عادت لدارها و دموع الوجد خطّت علی الخدود خطاها

و أمیر الإیمان فی کلّ آن کان یرجو طلوعها و لقاها

و هناکم لمّا استقرّ بها الدار تمادی الأسی بصدر شکاها

فرمت نحوه بطرف کسیرو جرت فی دموعها عیناها

طمعت أن تثیر فیه علی العزم و النجده المدوّی صداها

و بطولات خیبر و حنین و مروءاته التی أبداها

فلعل الذی مضی من میاه النّبع غفلا یعود فی مجراها

استنهاض الإمام الممتحن

خاطبته یا ابن المحامی أبی طالب زین الرجال رمز إباها

کیف یا فاتح الحصون اشتملت الیوم من شمله الجنین رداها

قاعدا حجره الظنین کأن لم تلک للحرب سیفها و فتاها

أو ما قد نقضت من أجدل الطیر قوادیم یتّقی بأساها

کیف قد خان أعزل الریش شهماکان فی کلّ وقعه لا فتاها

أو یبتزّها نحیله طه بلغه ابنیّ یستحلّ جناها

جاهرا فی عداوتی دون تقوی ماضیا فی خصومتی أقصاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:385 قد وجدت العنید لا زال خصمامن ألدّ الخصام فی دعواها

ذاک حتی الأنصار قد حبستنی النصر و استعفّت الحماه حماها

و قرابی المهاجرین رباط الوصل قدّت و مزّقت قرباها

و الجماعات غضّت الطرف عنّی و کأنّی مخاطب ما سواها

لیس من دافع مهجّجه الظلم و لا مانع ألیم أذاها

رحت مکظومه بصبری حسری ثم مرغومه رجعت وراها

حدّک الحق قد أضعت فأضحی ضارعا خدّک الذی لا یضاهی

افترست الذئاب کیف افترشت الیوم وجه التراب من بوغاها

ما کففت المهرّجین مقالاو عن الظالمین شرّ أذاها

و أنا لا خیار لی فلو أنّی کنت أستطیع أن أردّ بلاها

لیتنی قبل هینتی کان موتی و الرّدی دون ذلّتی أسقاها

فکفانی محامیا و کفانی منک ربی من العدی عداواها

آه ویلای کلّما طلّ صبح فوق دنیا من الأسی ویلاها

قد توفّی العماد فانهدّ منّی عضد العزّ و الرجاء وراها

فشکاتی إلی أبی و لرب العرش عدوی ظلامتی مرساها

یا إلهی لأنت أعظم بأساو أشدّ النکال

فی عقباها

هزّه فی خطابها الوجد و المجد و عزّ الإیمان فی تقواها

و هو لو لا وصیّه من نبی الله أحری بأن یجیب نداها

و یعید الأمور ظهرا لبطن و ینیل المنافقین جزاها

فهو فی البأس لا یدانیه بأس و هو أقوی باللّه من أعداها

کیف لا و هو فی الحروب جمیعاقطب مهراسها و جمر وغاها

منعت سید الوغی أن یثیر الحرب أن الأمور فی مبداها

کان دین الإسلام عودا طریّاو الجماهیر هشّه فی انتماها

أشفق المرتضی علی نبته الإسلام من فتنه تشبّ لظاها

غارس الروضه البهیّه أولی أن یحامی بروحه أفیاها

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:386 و هو ثانی بناتها و المروّی زرعها الغضّ و هو حامی حماها

قال: مهلا بنت النبوه مهلاإنما الصبر للتقاه حلاها

ما لک الویل بل لشانئک الویل و أقسی العذاب فی أخراها

یا بنه الصفوه الصفیّه عطر النور بقیا نبوه أبقاها

نهنهی النفس وجدها و استقرّی حان للنفس أن تریحی جواها

فعن الدین ما ونیت و عمّاقدّر اللّه ما خطوت اشتباها

فاطمئنّی لبلغه العیش إن الله فی سابق الزمان قضاها

و کفیل ابنه النبی أمین و هو اللّه حافظ إیّاها

و جنان قد مهّدت لک خیرمن قری حرّموک عن مغناها

فلک اللّه جلّ فاحتسبیه هضمه الحقّ حاش أن ینساها

الکلمه الأخیره لفاطمه علیها السّلام

فأجابت: اللّه حسبی و قرّت و علی الدهر رنّه من صداها

و مضت إذ مضت علی القهر حسری ثم ماتت مطویّه بأساها

المصادر:

فاطمه الزهراء علیها السّلام فی دیوان الشعر العربی: ص 197 ح 79.

37
المتن:

قال السید الهاشمی بعد ذکر احتجاجات الزهراء علیها السّلام مع أبی بکر و خطبتها الخالده:

و هنا کلمه و سؤال:

قد یتبادر إلی ذهن القارئ أن یسأل: ما دعا أبا بکر أن یلین و یخضع هکذا؟ و ما دعا الزهراء علیها السّلام أن تثبت علی رأیها و لا تتضعضع عن موقفها؟

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:387

لقد أجاب الجاحظ عن هذا السؤال و کفانا مؤونه الجواب، قال فی رسائله:

فإن قالوا: کیف تظنّ به ظلمها و التعدّی علیها؟ و کلّما إزدادت علیه غلظه ازداد لها لینا و رقّه، حیث تقول له: «و اللّه لا أکلّمک أبدا»، فیقول: و اللّه لا أهجرک أبدا، ثم تقول: «و اللّه لأدعونّ اللّه علیک»، فیقول: و اللّه لأدعونّ اللّه لک. ثم یتحمّل منها هذا الکلام الغلیظ و القول الشدید فی دار الخلافه و بحضره قریش و الصحابه مع حاجه الخلافه إلی البهاء و التنزیه و ما یجب لها من الرفعه و الهیبه، ثم لم یمنعه ذلک عن أن قال معتذرا متقرّبا بکلام المعظّم لحقّها و المکبّر لمقامها، الصائن لوجهها، المتحنّن علیها: ما أحد أعزّ علیّ منک فقرا و لا أحبّ إلیّ منک غنی، و لکن سمعت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله یقول: إنا معاشر الأنبیاء لا نورّث، ما ترکناه صدقه.

قیل لهم: لیس ذلک بدلیل علی البراءه من الظلم و السلامه من الجور، و قد یبلغ من مکر الظالم و دهاء الماکر- إذا کان أریبا و للخصومه معتادا- أن یظهر کلام المظلوم و ذلّه المنتصف و حدب الوامق و مقت المحقّ ....

المصادر:

1. فاطمه الزهراء علیها السّلام من قبل المیلاد إلی بعد الاستشهاد: ص 293، عن رسائل الجاحظ.

2. رسائل الجاحظ: ص 300،

علی ما فی فاطمه الزهراء علیها السّلام من قبل المیلاد إلی بعد الاستشهاد.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:389

الفصل الثالث خطبتها علیها السّلام فی بیتها

اشاره

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:390

فی هذا الفصل

اشاره

هذه الخطبه آخر تألّمات الصدیقه الکبری علیها السّلام فی أشدّ حالاتها فی منزلها عند دخول نساء المهاجرات و الأنصاریات إلیها عائدات لها، و شکوی السیده عن رجالهنّ، و إعراضها عن دنیاهن، و تنبیهها لهنّ بخسران الأمه فی إعراضهم عن علی علیه السّلام و استبدالهم الغیر له علیه السّلام، و إنذار هم بعاقبه هذا الاغتصاب و وقوعهم فی الفتنه، و حسرتها لهم بفعالهم، و مراجعه النسوان إلی رجالهنّ و نقل کلام الزهراء علیها السّلام لهم و عدم قبولها عذرهم بعد تقصیرهم.

یأتی فی هذا الفصل خطبتها للنساء فی 16 حدیثا:

خطبه الزهراء علیها السّلام عند عیاده نساء المهاجرین و الأنصار بنقل محمد بن جریر الطبری الإمامی بروایه علی بن الحسین علیه السّلام، و فیها شکوی فاطمه علیها السّلام عن رجالهنّ و نقض عهدهم و إعراضهم عن علی علیه السّلام.

خطبه الزهراء علیها السّلام للنسوان فی شده مرضها و هی صاحبه الفراش بنقل محمد بن جریر الطبری أیضا بروایه فاطمه بنت الحسین علیها السّلام.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:391

خطبه الزهراء علیها السّلام فی مرض وفاتها لنساء المهاجرین و الأنصار بنقل ابن طیفور بروایه عطیّه العوفی.

خطبه الزهراء علیها السّلام فی بیتها فی اجتماع نساء المهاجرین و الأنصار لعیاده علّتها بنقل الشیخ أبی جعفر الصدوق بروایه فاطمه بنت الحسین علیها السّلام.

خطبه الزهراء علیها السّلام عند دخول النسوه علیها لعیادتها فی علّتها بنقل الشیخ أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی بروایه ابن عباس.

خطبه الزهراء علیها السّلام فی مرض وفاتها لنساء المهاجرین و الأنصار بنقل الشیخ الطبرسی بروایه سوید بن غفله.

خطبه الزهراء علیها السّلام فی اجتماع النساء لعیادتها فی شده وجعها فی علتها بنقل أحمد بن

عبد العزیز الجوهری بروایه فاطمه بنت الحسین علیها السّلام.

خطبه الزهراء علیها السّلام فی عیاده النساء لها فی مرضها بنقل الوزیر الکاتب المنصور بن الحسین الآبی.

خطبه الزهراء علیها السّلام فی مرضها عند دخول نساء المهاجرین و الأنصار علیها للعیاده بنقل یوسف بن حاتم الشامی.

ذکر النباطی البیاضی شطرا من خطبه الزهراء علیها السّلام فی فراشها لنساء المهاجرین و الأنصار.

نقل الشیخ محمد السبزواری شطرا یسیرا من خطبه الزهراء علیها السّلام للنسوان.

خطبه الزهراء علیها السّلام فی شده مرضها فی عیاده النساء بنقل توفیق أبی علم.

وصیه فاطمه علیها السّلام لعلی علیه السّلام عند وفاتها بدفنها لیلا و منع رجلین حضورهما و شده مرضها و اجتماع نساء المهاجرین و الأنصار لعیادتها و خطبتها لهنّ بنقل السید أبی العباس الحسینی بروایه علی بن أبی طالب علیه السّلام.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:392

نقل شطر من قصیده الشیخ عبد المنعم الفرطوسی فی عیاده نساء المهاجرین و الأنصار و خطبه الزهراء علیها السّلام فی مرضها.

عیاده أم سلمه فاطمه علیها السّلام و کلامها علیها السّلام فی شکواها عن فقد النبی صلّی اللّه علیه و آله و ظلم الوصی و فعال القوم بأمیر المؤمنین علیه السّلام بنقل ابن شهرآشوب.

عیاده عائشه بنت طلحه فاطمه علیها السّلام و کلامها و شکایتها عما جری علیها من القوم بنقل أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی بروایه أبی غانم المعلّم الأعرج.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:393

1
المتن:

عن علی بن الحسین علیه السّلام، قال:

رجعت فاطمه علیها السّلام إلی منزلها و شکت و توفّیت فی تلک الشکایه.

دخلن علیها النساء المهاجرات و الأنصاریات عائدات فقلن لها: کیف أصبحت یا بنت رسول اللّه؟ فقالت:

أصبحت و اللّه عائفه لدنیا کنّ، تالیه لرجالکنّ؛ شنأتهم بعد أن

عرفتهم، و لفظتهم بعد أن سیّرتهم، و رمیتهم بعد أن عجمتهم؛ فقبحا لفلول الحد، و خطل الرأی، و عئور الجد، و خوف الفتن. «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ». «1»

لا جرم، و اللّه لقد قلّدتهم ربقتها، و شفنت علیهم غارتها؛ فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمین. یحهم! أنّی زحزحوها عن رواسی الرساله، و قواعد النبوه، و مهبط الروح

______________________________

(1). سوره المائده: الآیه 80.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:394

الأمین بالوحی المبین؛ الطبن بأمر الدنیا و الدین. ألا «ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ». «1»

ما الذی نقموا من أبی الحسن؟ نقموا و اللّه منه شده وطأته، و نکال وقعته، و نکیر سیفه، و تبحّره فی کتاب اللّه، و تنمّره فی ذات اللّه، و أیم اللّه لو تکافوا عن زمام نبذه إلیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لاعتقله، ثم سار بهم سیرا سجحا لا یکلّم خشاشه، و لا یتعتع راکبه، و لأوردهم منهلا رویّا صافیا فضفاضا، تطفح ضفتاه، ثم لا صدرهم بطانا بغمره الشارب و شبعه الساغب، و لانفتحت علیهم برکات من السماء و الأرض، و لکنهم بغوا؛ فسیأخذهم اللّه بما کانوا یکسبون.

ألا فاسمعنّ و من عاش أراه الدهر العجب، و إن تعجبن فانظرن إلی أیّ نحو اتّجهوا، و علی أیّ سند استندوا، و بأیّ عروه تمسّکوا، و لمن اختاروا و لمن ترکوا؛ لبئس المولی و لبئس العشیر.

استبدلوا و اللّه الذنابی بالقوادم، و العجز بالکاهل؛ فرغما لمعاطس قوم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» «2»، «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ» «3»، «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ

تَحْکُمُونَ». «4»

ألا لعمر اللّه لقد لقحت، فانظروها تنتج، و احتلبوا لطلاع القعب دما عبیطا و ذعافا ممقرا؛ هنالک خسر المبطلون، و عرف التالون ما أسّس الأولون. فلیطیبوا بعد ذلک نفسا و لیطأمنوا للفتنه جأشا، و لیبشّروا بسیف صارم، و هرج شامل، و استبدال من الظالمین؛ یدع فیأکم زهیدا، و جمعکم حصیدا، فیا خسری لکم و کیف بکم و قد عمیت علیکم؛ «أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»؟ «5»

______________________________

(1). سوره الحج: الآیه 11.

(2). سوره الکهف: الآیه 104.

(3). سوره البقره: الآیه 12.

(4). سوره یونس: الآیه 35.

(5). سوره هود: الآیه 28.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:395

المصادر:

1. دلائل الإمامه: ص 40.

2. وفاه الصدیقه الزهراء علیها السّلام للمقرّم: ص 98.

3. عوالم العلوم: ج 11 ص 824 ح 2، عن الدلائل.

الأسانید:

فی دلائل الإمامه: حدثنی أبو المفضل محمد بن عبد اللّه، قال: حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید الهمدانی، قال: حدثنی محمد بن الفضل بن إبراهیم بن الفضل بن قیس الأشعری، قال: حدثنا علی بن حسان، عن عمه عبد الرحمن بن کثیر، عن أبی عبد اللّه جعفر بن محمد، عن أبیه، عن جده علی بن الحسین علیهم السّلام.

2
المتن:

عن فاطمه بنت الحسین علیها السّلام، قالت:

لما اشتدّت علّه فاطمه علیها السّلام، اجتمع عندها نساء المهاجرین و الأنصار و قلن لها: کیف أصبحت یا بنت رسول اللّه؟ فقالت:

أصبحت عائفه لدنیاکنّ، تالیه لرجالکنّ؛ لفظتهم بعد أن عجمتهم، و سئمتهم بعد أن سبرتهم؛ فقبحا لفلول الحد، و خور القناه، و خطل الرأی؛ «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ». «1»

لقحت فنظره ریثما تنتج، ثم احتلبوا طلاع القعب دما عبیطا و ذعانا ممقرا؛ «فهنالک یخسر المبطلون»، و یعرف التالون ما أسّس الأولون. فطیبوا عن أنفسکم نفسا، و اطمأنّوا للفتنه جأشا، و أبشروا بسیف قاصل، و هرج شامل، و استبدال من الظالمین، یدع فیأکم زهیدا، و جمعکم حصیدا؛ فیا خسری لکم و أنّی بکم، و قد عمیت علیکم. «أَ نُلْزِمُکُمُوها

______________________________

(1). سوره المائده: الآیه 80.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:396

وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»؟ «1» و الحمد للّه رب العالمین، و الصلاه علی أبی سید المرسلین.

المصادر:

1. دلائل الإمامه: ص 41.

2. تراجم أعلام النساء للأعلمی: ص 329.

الأسانید:

و حدثنی أبو اسحاق إبراهیم بن مخلّد بن جعفر الباقر حی، قال: حدّثتنی أم الفضل خدیجه بنت أبی بکر محمد بن أحمد بن أبی الثلج، قال: حدثنا أبو عبد اللّه محمد بن أحمد الصفوانی، قال: حدّثنا أبو أحمد عبد العزیز بن یحیی الجلودی، قال: حدثنی محمد بن زکریا، قال: حدثنی محمد بن عبد الرحمن المهلّبی، قال: حدثنا عبد اللّه بن محمد بن سلیمان المدائنی، قال: حدثنی أبی عن عبد اللّه بن الحسن بن الحسن، عن أمه فاطمه بنت الحسین علیها السّلام، قالت.

3
المتن:

عن عطیه العوفی، قال:

لمّا مرضت فاطمه علیها السّلام المرضه التی توفّیت بها، دخل النساء علیها فقلن: کیف أصبحت من علّتک یا بنت رسول اللّه؟ قالت:

أصبحت و اللّه عائفه لدنیاکم، قالیه لرجالکم. لفظتهم بعد أن عجمتهم، و شنئتهم بعد أن سبرتهم؛ فقبحا لفلول الحد و خور القنا و خطل الرأی، و «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ». «2»

______________________________

(1). سوره هود: الآیه 28.

(2). سوره المائده: الآیه 80.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:397

لا جرم لقد قلّدتهم ربقتها، و شنت علیهم عارها؛ فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمین. ویحهم! أنّی زحزحوها عن رواسی الرساله، و قواعد النبوه، و مهبط الروح الأمین، الطبن بأمور الدنیا و الدین؛ ألا «ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ». «1»

و ما الذی نقموا من أبی الحسن؟ نقموا و اللّه منه نکیر سیفه، و شده وطأته، و نکال وقعته، و تنمّره فی ذات اللّه، و باللّه لو تکافئوا علی زمام نبذه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لسار بهم سیرا سجحا، لا یکلّم خشاشه، و لا یتعتع راکبه، و لا وردهم منهلا رویّا فضفاضا، تطفح

ضفّتاه، و لا صدرهم بطانا قد تحری بهم الری غر متجل منهم بطائل بعمله الباهر، و ردعه سوره الساغب، و لفتحت علیهم برکات من السماء، و سیأخذهم اللّه بما کانوا یکسبون.

ألا هلمن فأسمعن و ما عشتن أراکن الدهر عجبا. إلی أیّ لجأ لجئوا و أسندوا، و بأیّ عروه تمسّکوا؟ و لبئس المولی و لبئس العشیر.

استبدلوا و اللّه الذنابی بالقوادم و العجز بالکاهل، فرغما لمعاطس قوم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ «2» یحهم أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ». «3»

أما لعمر إلهکن لقد لقحت فنظره ریثما تنتج، ثم احتلبوا طلاع القعب دما عبیطا و ذعافا ممقرا «هنالک یخسر المبطلون»، و یعرف التالون غبّ ما أسّس الأولون.

ثم أطیبوا عن أنفسکم نفسا و طامنوا للفتنه جأشا، و أبشروا بسیف صارم، و بقرح شامل، و استبداد من الظالمین؛ یدع فیکم زهیدا، و جمعکم حصیدا. فیا حسره لکم و أنّی بکم، و قد عمیت علیکم، «أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»؟ «4» ثم أمسکت علیها السّلام.

______________________________

(1). سوره الزمر: الآیه 15.

(2). سوره البقره: الآیه 12.

(3). سوره یونس: الآیه 35.

(4). سوره هود: الآیه 28.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:398

المصادر:

1. بلاغات النساء: ص 32.

2. إحقاق الحق: ج 10 ص 306، عن بلاغات النساء.

3. أعلام النساء لعمر رضا کحاله: ج 2 ص 1219، علی ما فی الإحقاق.

4. حیاه سیده النساء فاطمه الزهراء علیها السّلام للقرشی: ص 365.

الأسانید:

فی بلاغات النساء: حدثنی هارون بن مسلم بن سعدان، عن الحسن بن علوان، عن عطیه العوفی، قال.

4
المتن:

عن عبد اللّه بن الحسن، عن أمه فاطمه بنت الحسین علیها السّلام، قال:

لما اشتدّت علّه فاطمه بنت رسول اللّه علیها السّلام، اجتمع عندها نساء المهاجرین و الأنصار فقلن لها: یا بنت رسول اللّه، کیف أصبحت من علّتک؟ فقالت:

أصبحت و اللّه عائفه لدنیاکم، قالیه لرجالکم؛ لفظتهم قبل أن عجمتهم، و شنأتهم بعد أن سبرتهم. فقبحا لفلول الحدّ، و خور القناه، و خطل الرأی، و «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ». «1»

و فی بعض النسخ: عائفه لدنیاکنّ، قالیه لرجالکنّ؛ و سیأتی تفسیر کلامها علیها السّلام فی المتن. العذاب هم خالدون.

لا جرم لقد قلّدتهم ربقتها، و شننت علیهم عارها؛ فجدعا و عقرا و سحقا للقوم الظالمین.

______________________________

(1). سوره المائده: الآیه 80.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:399

ویحهم! أنّی زحزحوها عن رواسی الرساله، و قواعد النبوه، و مهبط الوحی الأمین، و الطبین بأمر الدنیا و الدین. ألا «ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ». «1»

و ما نقموا من أبی حسن؛ نقموا و اللّه منه نکیر سیفه، و شده وطأته، و نکال وقعته، و تنمّره فی ذات اللّه عز و جل. و اللّه لو تکافوا عن زمام نبذه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لاعتلقه، و لسار بهم سیرا سجحا؛ لا یکلّم خشاشه، و لا یتعتع راکبه، و لأوردهم منهلا نمیرا.

فضفاضا تطفح ضفتاه، و لأصدرهم بطانا؛ قد تخیّر لهم الری غیر متحل منه بطائل إلا بغمر الماء و ردعه سوره الساغب، و لفتحت علیهم برکات السماء و الأرض، و سیأخذهم اللّه بما کانوا یکسبون.

ألا هلم فأسمع، و ما عشت أراک الدهر العجب، و

إن تعجب و قد أعجبک الحادث.

إلی أیّ سناد استندوا، و بأیّه عروه تمسّکوا؟ استبدلوا الذنابی و اللّه بالقوادم، و العجز بالکاهل؛ فرغما لمعاطس قوم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»؟ «2» الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ج 13 399 المتن: ..... ص : 398

ا لعمر إلهک لقد لقحت، فنظره ریثما تنتجوا، ثم احتلبوا. ألا هلمّ فأسمع ما عشت أراک الدهر العجب، و إن تعجب فقد أعجبک الحادث إلی أیّ لجأ أسندوا و بأیّ عروه تمسّکوا، لبئس المولی و لبئس العشیر، و بئس للظالمین بدلا. طلاع القعب دما عبیطا و ذعافا ممقرا، هنالک یخسر المبطلون، و یعرف التالون غبّ ما أسّس الأولون.

ثم طیبوا عن أنفسکم أنفسنا؛ فطامنوا للفتنه جأشا، و أبشروا بسیف صارم، و هرج شامل، و استبداد من الظالمین، یدع فیأکم زهیدا، و جمعکم حصیدا.

______________________________

(1). سوره الزمر: الآیه 15.

(2). سوره البقره: الآیه 12.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:400

فیا حسره لکم، و أنّی لکم، و قد عمیت علیکم. «أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»؟ «1» و الحمد للّه رب العالمین، و صلّی اللّه علی محمد خاتم النبیین و سید المرسلین.

المصادر:

1. معانی الأخبار: ج 2 ص 337.

2. بحار الأنوار: ج 43 ص 158 ح 9، عن معانی الأخبار.

3. جزاء أعداء الصدیقه الشهیده علیها السّلام للناجی الجزائری: ص 76، عن معانی الأخبار.

4. فاطمه الزهراء علیها السّلام من قبل المیلاد إلی بعد الاستشهاد: ص 323، عن معانی الأخبار.

5. الاکتفاء: ص 278 ح 119، عن البحار.

6. الجنّه العاصمه: ص 303، عن المعانی.

7. فاطمه الزهراء

علیها السّلام بهجه قلب المصطفی صلّی اللّه علیه و آله: ص 367.

8. عوالم العلوم: ج 11 ص 814 ح 1، عن معانی الأخبار.

9. وفاه الصدیقه الزهراء علیها السّلام للمقرّم: ص 107.

الأسانید:

فی معانی الأخبار: حدثنا أحمد بن الحسن القطّان، قال: حدثنا عبد الرحمن بن محمد الحسینی، قال: حدثنا أبو الطیب محمد بن الحسین بن حمید اللخمی، قال: حدثنا أبو عبد اللّه محمد بن زکریا، قال: حدثنا محمد بن عبد الرحمن المهلّبی، قال: حدثنا عبد اللّه بن محمد بن سلیمان، عن أبیه، عن عبد اللّه بن الحسن، عن أمه فاطمه بنت الحسین علیها السّلام.

5
المتن:

عن ابن عباس، قال:

دخلن نسوه من المهاجرین و الأنصار علی فاطمه بنت رسول اللّه علیها السّلام یعدنها فی علّتها، فقلن لها: السلام علیک یا بنت رسول اللّه، کیف أصبحت؟ فقالت:

______________________________

(1). سوره هود: الآیه 28.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:401

أصبحت و اللّه عائفه لدنیاکنّ، قالیه لرجالکن؛ لفظتهم بعد إذ عجمتهم، و سئمتهم بعد إذ سبرتهم. فقبحا لافون الرأی، و خطل القول، و خور القناه، و «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ». «1»

و لا جرم، و اللّه لقد قلّدتهم ربقتها، و شننت علیهم عارها؛ فجدعا و رغما للقوم الظالمین.

و یحکم! أنّی زحزحوها عن أبی الحسن؛ ما نقموا و اللّه منه إلا نکیر سیفه، و نکال وقعه، و تنمّره فی ذات اللّه، و تاللّه لو تکافئوا علیه عن زمام نبذه إلیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لاعتلقه، ثم لسار بهم سیره سجحا، فإنه قواعد الرساله، و رواسی النبوه، و مهبط الروح الأمین، و الطّبین أمر الدین و الدنیا و الآخره؛ ألا «ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ». «2»

و اللّه لا یکتلم حشاشه، و لا یتعتع راکبه، و لأوردهم منهلا رویّا، فضفاضا تطفح صفته، و لأصدرهم بطانا قد خثر بهم الریّ غیر متحلّ بطائل، الا تغمر الناهل و

ردع سوره سغب، و لفتحت علیهم برکات من السماء و الأرض، و سیأخذهم اللّه بما کانوا یکسبون.

فهلمّ فاسمع، فما عشت أراک الدهر عجبا و إن تعجب بعد الحادث. فما بالهم، بأیّ سند استندوا، أم بأیّه عروه تمسّکوا؟ لبئس المولی و لبئس العشیر، و «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا». «3»

استبدلوا الذنابی بالقوادم، و الحرون بالقاحم، و العجز بالکاهل؛ فتعسا لقوم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ». «4»

______________________________

(1). سوره المائده: الآیه 80.

(2). سوره الزمر: الآیه 15.

(3). سوره الکهف: الآیه 50.

(4). سوره البقره: الآیه 12.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:402

لفحت فنظره ریث ما تصبح، ثم احتلبوا طلاع القعب دما عبیطا و رعافا ممضّا، هنالک یخسر المبطلون، و یعرف التالون غبّ ما أسکن الأولون. ثم طیبوا بعد ذلک عن أنفسکم لفتنها، ثم اطمأنّوا للفتنه جأشا، و أبشروا بسیف صارم، و هرج دائم شامل، و استبداد من الظالمین؛ فزرع فیکم زهیدا، و جمعکم حصیدا. فیا حسره لهم و قد عمیت علیهم الأنباء؛ «أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»؟ «1»

المصادر:

1. الأمالی للطوسی: ج 1 ص 384.

2. بحار الأنوار: ج 43 ص 161 ح 10، عن الأمالی.

3. الجنّه العاصمه: ص 303، عن الأمالی.

الأسانید:

فی الأمالی: أخبرنا الحفار، قال: حدثنا الدعبلی، قال: حدثنا أحمد بن علی الخزّاز ببغداد بالکرخ بدار کعب، قال: حدثنا أبو سهل الدّقاق، قال: حدثنا عبد الرزاق، قال:

الدعبلی. حدثنا أبو یعقوب إسحاق بن إبراهیم الدیری بصنعاء الیمن فی سنه ثلاث و ثمانین و مأتین، قال: حدثنا عبد الرزاق، قال: حدثنا معمر، عن الزهری، عن عبید اللّه بن عبد اللّه، عن عتبه بن مسعود، عن ابن عباس.

6
المتن:

قال سوید بن غفله:

لما مرضت فاطمه علیها السّلام المرضه التی توفّیت فیها، دخلت علیها نساء المهاجرین و الأنصار یعدنها، فقلن لها: کیف أصبحت من علّتک یا بنت رسول اللّه؟ فحمدت اللّه و صلّت علی أبیها، ثم قالت:

______________________________

(1). سوره هود: الآیه 28.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:403

أصبحت و اللّه عائفه لدنیاکنّ، قالیه لرجالکنّ؛ لفظتهم بعد أن عجمتهم، و سئمتهم بعد أن سبرتهم. فقبحا لفلول الحد، و اللعب بعد الجدّ، و قرع الصفات، و صدع القناه، و ختل الآراء، و زلل الأهواء، و «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ». «1»

لا جرم، لقد قلّدتهم ربقتها، و حملتهم أوقتها، و شننت علیهم غاراتها؛ فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمین.

یحهم! أنّی زعزعوها عن رواسی الرساله، و قواعد النبوه و الدلاله، و مهبط الروح الأمین، و الطبین بأمور الدنیا و الدین؛ ألا «ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ». «2»

و ما الذی نقموا من أبی الحسن علیه السّلام؟ نقموا و اللّه منه نکیر سیفه، و قلّه مبالاته لحتفه، و شده وطأته، و نکال وقعته، و تنمّره فی ذات اللّه، و تاللّه لو مالوا عن المحجّه اللائحه و زالوا عن قبول الحجه الواضحه، لردّهم إلیها، و حملهم علیها، و لسار

بهم سیرا سبجحا لا یکلم حشاشه، و لا یکلّ سائره، و لا یملّ راکبه، و لأوردهم منهلا نمیرا صافیا رویّا، تطفح صفتاه و لا یترنّق جانباه، و لأصدرهم بطانا، و نصح لهم سرا و إعلانا، و لم یکن یتحلی من الدنیا بطائل، و لا یحظّی منها بنائل، غیر ری الناهل، و شبعه الکافل، و لبان لهم الزاهد من الراغب، و الصادق من الکاذب؛ «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ «3» وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِینَ». «4»

ألا هلمّ فاسمع، و ما عشت أراک الدهر عجبا، و إن تعجب فعجب قولهم. لیت شعری إلی أیّ إسناد استندوا، و إلی أیّ عماد اعتمدوا، و بأیّه عروه تمسّکوا، و علی أیّه

______________________________

(1). سوره المائده: الآیه 80.

(2). سوره الزمر: الآیه 15.

(3). سوره الأعراف: الآیه 96.

(4). سوره الزمر: الآیه 51.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:404

ذرّیه أقدموا و احتنکوا؟ لبئس المولی و لبئس العشیر، و «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا». «1»

استبدلوا و اللّه الذنابی بالقوادم، و العجز بالکاهل؛ فرغما لمعاطس قوم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ». «2» یحهم! «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ». «3»

أما لعمری لقد لقحت، فنظره ریثما تنتج، ثم احتلبوا ملاء القعب دما عبیطا و زعافا مبیدا؛ «هنالک یخسر المبطلون»، و یعرف البطالون غبّ ما أسّس الأولون.

ثم طیبوا عن دنیاکم أنفسا، و اطمأنّوا للفتنه جأشا، و أبشروا بسیف صارم، و سطوه معتد غاشم، و بهرج شامل، و استبداد

من الظالمین، یدع فیأکم زهیدا، و جمعکم حصیدا.

فیا حسره لکم و أنّی بکم و قد عمیت علیکم. «أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»؟ «4»

قال سوید بن غفله: فأعادت النساء قولها علیها السّلام علی رجالهنّ، فجاء إلیها قوم من المهاجرین و الأنصار معتذرین و قالوا: یا سیده النساء! لو کان أبو الحسن ذکر لنا هذا الأمر قبل أن یبرم العهد و یحکم العقد، لما عدلنا عنه إلی غیره. فقالت: إلیکم عنی، فلا عذر بعد تعذیرکم، و لا أمر بعد تقصیرکم.

المصادر:

1. الاحتجاج: ج 1 ص 148.

2. المطالب المهمه فی تاریخ النبی و الزهراء و الائمه علیهم السّلام: ص 20.

3. أعیان النساء عبر العصور المختلفه: ص 442.

4. أعلام النساء المؤمنات للحسّون: ص 564، عن الاحتجاج.

5. شرح خطبه الزهراء علیها السّلام و أسبابها للقمیحا: ص 316، عن الاحتجاج.

______________________________

(1). سوره الکهف: الآیه 50.

(2). سوره الکهف: الآیه 104.

(3). سوره یونس: الآیه 35.

(4). سوره هود: الآیه 28.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:405

6. بحار الأنوار: ج 43 ص 159 ح 9، عن الاحتجاج.

7. مسند فاطمه الزهراء علیها السّلام لشیخ الإسلامی: ص 137، عن الاحتجاج.

8. مسند فاطمه الزهراء علیها السّلام للعطاردی: ص 571، عن الاحتجاج.

9. الدمعه الساکبه: ج 1 ص 312، عن الاحتجاج.

10. الجنّه العاصمه: ص 304، عن الاحتجاج.

11. وفاه الصدیقه الزهراء علیها السّلام: ص 98، عن الاحتجاج.

12. قبسات من حیاه سیده نساء العالمین علیها السّلام: ص 192، بتفاوت یسیر.

13. قدّیسه الإسلام: ص 174.

14. فاطمه الزهراء علیها السّلام من المهد إلی اللحد: ص 434.

15. الزهراء علیها السّلام فی السنه و التاریخ و الأدب: ج 2 ص 375.

16. الزهراء علیها السّلام و خطبه فدک لمحمد تقی الشریعتمداری: ص 206.

17. شرح خطبه الزهراء علیها

السّلام للسید محمد تقی النقوی: ص 615.

18. اللمعه البیضاء فی شرح خطبه الزهراء علیها السّلام: ص 849.

19. عوالم العلوم: ج 11 ص 823.

20. ناسخ التواریخ: مجلد فاطمه الزهراء علیها السّلام ج 1 ص 196.

21. بیت الأحزان: ص 145.

22. وفاه فاطمه الزهراء علیها السّلام: ص 57.

7
المتن:

عن عبد اللّه بن حسن بن حسن، عن أمّه فاطمه بنت الحسین علیها السّلام، قالت:

لما اشتدّت بفاطمه علیها السّلام الوجع و اشتدّت علّتها، اجتمعت عندها نساء المهاجرین و الأنصار، فقلن لها: یا بنت رسول اللّه، کیف أصبحت عن لیلتک؟ قالت:

أصبحت و اللّه عائفه دنیاکم، قالیه لرجالکم؛ لفظتهم بعد إذ عجمتهم، و شنئتهم بعد أن سبرتهم. فقبحا لفلول الحدّ، و الخور القناه، و خطل الرأی، و «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ». «1»

______________________________

(1). سوره المائده: الآیه 80.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:406

لا جرم لقد قلّدتهم ربقتها، و سننت علیهم عارتها؛ فجدعا و عقرا و سحقا للقوم الظالمین.

ویحهم! أین زحزحوها عن رواسی الرساله، و قواعد النبوه، و مهبط الروح الامین، و الضنین بأمر الدنیا و الدین؛ ألا «ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ». «1»

و ما الذی نقموا من أبی الحسن؟ نقموا و اللّه نکیر سیفه، و شده وطأته، و نکال وقعته و تنمّره فی ذات اللّه عز و جل، و تاللّه لو تکافوا عن زمام نبذه إلیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لاعتلقه، و لسار بهم سیرا سجحا لا یکلم خشاشه، و لا یتعتع راکبه، و لأوردهم منهلا نمیرا فضفاضا تطفح ضفّتاه، و لأصدرهم بطانا قد تختّر بهم الریّ، غیر متحلّ منه بطائل إلا بغمر الماء، و ردعه سوره الساغب، و لفتحت علیهم

برکات السماء و الأرض، و سیأخذهم اللّه بما کانوا یکسبون.

ألا هلمّ فاسمع ما عشت أراک الدهر العجب، و إن تعجب فقد أعجبک الحادث.

إلی أیّ لجأ أسندوا، و بأیّ عروه تمسّکوا؟ لبئس المولی و لبئس العشیر، و بئس للظالمین بدلا.

استبدلوا و اللّه الذنابی بالقوادم، و العجز بالکاهل؛ فرغما لمعاطس قوم «یحسبون أنهم یحسنون صنعا ألا إنهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون». ویحهم! «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ». «2» أما لعمر إلهک لقد لقحت، فنظره ریث ما تنتج، ثم احتلبوا طلاع القعب دما عبیطا و ذعافا ممقرا؛ «هنالک یخسر المبطلون»، و یعرف التالون غبّ ما أسّس الأولون، ثم طیبوا عن أنفسکم أنفسنا، فطامنوا للفتنه جأشا و أبشروا بسیف صارم، و هرج شامل، و استبداد من الظالمین؛ یدع فیأکم زهیدا، و جمعکم حصیدا. فیا حسره لکم و أنّی لکم و قد عمیت

______________________________

(1). سوره الزمر: الآیه 15.

(2). سوره البقره: الآیه 12.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:407

علیکم. «أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»؟ «1»، و الحمد للّه رب العالمین، و صلّی اللّه علی محمد خاتم النبیین و سید المرسلین.

المصادر:

1. السقیفه و فدک: ص 117.

2. کشف الغمه: ج 1 ص 492.

3. شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید: ج 16 ص 233.

4. نفحات اللاهوت: ص 96، شطرا منها، عن السقیفه و فدک.

5. إحقاق الحق: ج 10 ص 307، عن شرح نهج البلاغه.

الأسانید:

فی السقیفه و فدک: حدثنا محمد بن زکریا، قال: حدثنا محمد عبد الرحمن المهلبی، عن عبد اللّه بن حماد بن سلیمان، عن أبیه، عن عبد اللّه بن حسن بن حسن، عن أمه فاطمه بنت الحسین علیها السّلام، قالت.

8
المتن:

قال الوزیر الکاتب منصور بن الحسین الآبی فی عیاده النساء للزهراء علیها السّلام و خطبتها:

قالوا: لما مرضت فاطمه علیها السّلام، دخل النساء علیها و قلن: کیف أصبحت من علّتک یا بنه رسول اللّه؟ قالت:

أصبحت و اللّه عائفه لدنیاکم، قالیه لرجالکم؛ لفظتهم بعد أن عجمتهم، و شنئتهم بعد أن سبرتهم. فقبحا لفلول الحد، و خطل الرأی، و «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ». «2»

______________________________

(1). سوره هود: الآیه 28.

(2). سوره المائده: الآیه 80.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:408

لا جرم لقد قلدتهم ربقتها، و شنت علیهم غارتها؛ فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمین.

ویحهم! أین زحزحوها عن رواسی الرساله، و قواعد النبوه، و مهبط الروح الأمین، و الطبن بأمر الدنیا و الدین؟ «أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ». «1»

ما الذی نقموا من أبی الحسن؟ نقموا و اللّه نکیر سیفه، و شده وطأته، و نکال وقعته، و تنمّره فی ذات اللّه، و تاللّه لو تکافوا عن زمام نبذه إلیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لاعتقله، و لسار بهم سجحا لا یکلم خشاشه و لا یتعتع راکبه، و لأوردهم منهلا رویّا فضفاضا تطفح ضفتاه، و لأصدرهم بطانا، و قد تحیّز بهم الری، غیر مستحلّ منه بطائل إلا بغمر الناهل، أو دعه سوره الساغب، و لفتحت علیهم برکات من السماء، و سیأخذهم اللّه بما کانوا یکسبون.

ألا هلم فاستمع و ما عشت أراک الدهر

عجبا، و إن تعجب فعجب لحادث

إلی أیّ ملجأ لجؤوا و استندوا [و اسندوا «خ»]، و بأیّ عروه تمسّکوا؟ «لَبِئْسَ الْمَوْلی وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ». «2»

استبدلوا و اللّه الذنابی بالقوادم، و العجز بالکاهل، فرغما لمعاطس قوم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ» «3»، ویحهم! «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ». «4»

أما لعمر إلهک لقد لقحت، فنظره ریث ما تنتج، ثم احتلبوا طلاع القعب دما عبیطا و ذعافا ممقرا، فهنالک یخسر المبطلون، و یعرف التالون غبّ ما أسّسه الأولون.

______________________________

(1). سوره الزمر: الآیه 115.

(2). سوره الحج: الآیه 13.

(3). سوره البقره: الآیه 12.

(4). سوره یونس: الآیه 35.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:409

ثم طیبوا عن أنفسکم أنفسا، و طامنوا للفتنه جأشا، و أبشروا بسیف صارم، و بهرج شامل، و استبداد من الظالمین؛ یدع فیکم زهیدا، و جمعکم حصیدا؛ فیها حسره بکم و قد عمیت علیکم، «أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»؟ «1»

و من ألفاظها علیها السّلام: و ما زالوا حتی استبدلوا الذنابی بالقوادم، و العجز بالکاهل؛ فرغما لمعاطس قوم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ». «2»

لفظتم بعد أن أعجمتهم و شنأتهم [ظ] بعد أن خلط الرأی، و لبئس ما قدّمت لهم أنفسهم- فی کلام کثیر اختصرناه-.

ثم قامت علیها السّلام و انصرفت.

المصادر:

نثر الدرّ للآبی: ج 4 ص 13.

2. جواهر المطالب: ج 1 ص 158.

3. أعلام النساء لعمر رضا کحّاله: ص 128، بتفاوت یسیر.

9
المتن:

قال یوسف بن حاتم الشامی فی ذکر مرضها و عیاده النسوان و خطبتها علیها السّلام لهنّ:

قیل: لما مرضت فاطمه علیها السّلام، دخل علیها نساء المهاجرین و الأنصار یعدنها فقلن:

کیف أصبحت من علّتک یا بنت رسول اللّه؟ فقالت: أصبحت و اللّه عائفه لدنیاکنّ، قالیه لرجالکنّ؛ لفظتهم بعد أن عرفتهم، و شنأتهم بعد أن سبرتهم. فقبحا لفلول الحد، و خطل الرأی، و خور القناه: «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ». «3»

______________________________

(1). سوره هود: الآیه 28.

(2). سوره البقره: الآیه 12.

(3). سوره المائده: الآیه 80.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:410

لقد قلّدتهم ربقتها، و شنئت علیهم غارتها، فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمین.

ویحهم! أنّی زحزحوها عن رواسی الرساله، و قواعد النبوه، و مهبط الروح الأمین.

ما الذی نقموا من أبی الحسن؟ نقموا و اللّه شده وطأته، و نکال وقعته، و نکیر سیفه، و تنمّره فی ذات اللّه.

و أیم اللّه لو تکافّوا «1» علی زمام نبذه إلیه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لسار بهم سیرا سجحا، یکلم خشاشه، و لا یتعتع راکبه، و لأوردهم منهلا نمیرا فضفاضا، و تطفح و صفتاه، و لأصدرهم بطانا، قد یحترق بهم الرأی غیر منجلی منه بطائل، و لفتحت علیهم برکات من السماء و الأرض.

ألا هلمّ فأعجب، و ما عشت أراک الدهر عجبا، فرغما لمعاطس قوم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» «2»، و لعمر اللّه لقد لقحت، فنظره ریثما تنتج، ثم احتلبوا طلاع القعب دما عبیطا و ذغافا ممقرا؛ فهنالک یخسر المبطلون، و یعرف التالون غبّ ما أسّس الأولون.

فطیبوا

عن أنفسکم نفسا، و طأمنوا الفتنه جاشا، و أبشروا بسیف صارم، و هرج شامل؛ یدع فیأکم زهیدا، و جمعکم فیکم حصیدا؛ فیا حسره علیکم فأنّی بکم، و قد عمیت علیکم؛ «أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»؟ «3»

المصادر:

الدرّ النظیم فی مناقب الأئمه اللهامیم علیهم السّلام: ص 481.

______________________________

(1). التکافّ: تفاعل من الکفّ، و هو الدفع و الصرف.

(2). سوره الکهف: الآیه 50.

(3). سوره هود: الآیه 28.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:411

10
المتن:

قال النباطی البیاضی فی ذکر فضائلها:

... و قد قالت فی خطبتها المشهوره:

أصبحت و اللّه عائفه لدنیاکم، قالیه لرجالکم؛ لفظتم بعد أن عجمتم، و سبرتم بعد أن خبرتم.

ویحهم! أنّی زحزحوها عن رواسی الرساله، و قواعد النبوه، و ما نقموا من أبی الحسن علیه السّلام- تاللّه- إلا نکال سیفه، و نکیر وقعه، و شده وطئه، و تشهیره فی ذات اللّه.

إلی أیّ لجأ أسندوا، و بأیّ عروه تمسّکوا؛ لبئس المولی و لبئس العشیر. استبدلوا الذنابی بالقوادم، و الإعجاز بالکواهل؛ رغما لمعاطس قوم؛ یحسبون أنهم مصلحون، «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ». «1»

المصادر:

الصراط المستقیم: ج 1 ص 171.

11
المتن:

قال الشیخ محمد السبزواری فی باب «فیما قیل فی جواب کیف أصبحت»:

... قیل لفاطمه علیها السّلام: کیف أصبحت یا بنه المصطفی؟ قالت:

أصبحت عائفه لدنیاکم، قالیه لرجالکم؛ لفظتهم بعد أن عجمتهم؛ فأنا بین جهد و کرب، بینما فقد النبی صلّی اللّه علیه و آله، و ظلم الوصی.

______________________________

(1). سوره البقره: الآیه 12.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:412

المصادر:

1. جامع الأخبار للسبزواری: ص 237.

2. بحار الأنوار: ج 73 ص 15 ح 2، عن جامع الأخبار.

12

المتن:

قال توفیق أبو علم:

و من خطبه لها علیها السّلام لمّا عادتها من النساء لمّا اشتدّ علیها المرض؛ فحمدت اللّه تعالی و صلّت علی أبیها و قالت:

أصبحت و اللّه عائفه لدنیاکم، قالیه لرجالکم؛ لفظتهم بعد أن عجمتهم، و شنأتهم بعد أن صبرتهم. فقبحا لفلول الحد، و اللعب بعد الجدّ، و قرع الصفاه، و صدع القناه، و خطل الآراء، و زلل الأهواء؛ «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ». «1»

لا جرم، و اللّه لقد قلدتم ربقتها، و حملتهم أوبقتها، و شنت علیهم غارتها؛ فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمین.

ویحهم! أنّی زعزعوها عن رواسی الرساله، و قواعد النبوه و الدلاله، و مهبط الروح الأمین، و الطبین بأمور الدنیا و الدین؛ «أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ». «2»

و ما الذی نقموا من أبی الحسن؟ نقموا منه و اللّه نکیر سیفه، و قلّه مبالاته بحتفه، و شده وطأته، و نکال وقعته، و تنمره فی ذات اللّه عز و جل؛ و تاللّه لو مالوا عن المحجّه اللائحه و زالوا عن قبول الحجه الواضحه لردّهم إلیها و حملهم علیها، و تاللّه لو تکافوا عن زمام نبذه إلیه رسول

اللّه صلّی اللّه علیه و آله و لسار بهم سیرا سجحا، لا یکلم خشته، و لا یکل سائره،

______________________________

(1). سوره المائده: الآیه 80.

(2). سوره الزمر: الآیه 115.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:413

و لا یمیل راکبه، و لأوردهم منهلا نمیرا صافیا رویا فضفاضا؛ تطفح ضفتاه، و لا یترنق جانباه، و لأصدرهم بطانا، و نصح لهم سرا و إعلانا، و لم یکن یتحلی ء من الغنی بطائل، و لا یحظی من الدنیا بنائل؛ غیر ری الناهل، و شبعه الکافل، و لبان لهم الزاهد من الراغب، و الصادق من الکاذب؛ «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ» «1»، «وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما کَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِینَ». «2»

ألا هلم فاستمع، و ما عشت أراک الدهر عجبا، و إن تعجب فعجب قولهم.

لیت شعری إلی أیّ لجأ لجئوا، و إلی أیّ سناد استندوا، و علی أیّ عماد اعتمدوا، و بأیّ عروه تمسّکوا، و علی أیّ ذریه قدّموا و احتنکوا؛ «لَبِئْسَ الْمَوْلی وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ و بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا». «3»

استبدلوا و اللّه الذنابی بالقوادم، و العجز بالکاهل، فرغما لمعاطس قوم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ». «4» یحهم! «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» «5» ....

المصادر:

1. إحقاق الحق: ج 9 ص 167، عن أهل البیت علیهم السّلام.

2. أهل البیت علیهم السّلام: ص 161، علی ما فی الإحقاق.

______________________________

(1). سوره الاعراف: الآیه 96.

(2). سوره الزمر: الآیه 51.

(3). سوره الکهف: الآیه 50.

(4). سوره الکهف: الآیه 104.

(5). سوره البقره:

الآیه 12.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:414

13
المتن:

عن علی علیه السّلام قال:

لما حضرت فاطمه علیها السّلام الوفاه قالت لعلی علیه السّلام: أ تنفذ وصیتی و عهدی أو لأعهدنّ إلی غیرک؟ قال: بلی أنفذها. فأوصت إلیه فقالت: إذا أنا متّ فادفنّی لیلا و لا تؤذننّ رجلین ذکرتهما.

قال: فلما اشتدّت علّتها، اجتمع إلیها نساء المهاجرین و الأنصار- ذا صباح- فقلن:

کیف أصبحت- یا بنه رسول اللّه- من علّتک؟ قال:

أصبحت و اللّه عائفه لدنیاکم، قالیه لرجالکم؛ شنئتهم بعد إذ سبرتهم، و لفظتهم بعد إذ عجمتهم. فقبحا لفلول الجد، و خور القناه، و خطل الرأی، و «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ». «1»

ویحهم! لقد زحزحوها عن رواسی الرساله، و قواعد النبوه، و مهبط الروح الأمین، و الطیبین لأهل الدنیا و الدین؛ ألا «ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ». «2»

و ما الذی نقموا و اللّه من أبی الحسن؟ نقموا و اللّه نکیر سیفه، و نکال وقعته، و شده وطئه، و تنمره فی ذات اللّه. و اللّه لقد یکافوا علی زمام نبذه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله لاعتقله، و لسار بهم سیرا سبجحا؛ لا یتکلم حشاشه، و لا تقعقع راکبه، و لا وردهم موردا نمیرا ضفتاه، و لأصدرهم بطانا قد تحیّرهم الرّی، غیر منحل منه بطائل إلا بغمزه الناهز، و ردعه سوره الثاغب.

تفسیره: الغمر: الکثیر من الماء، و النهز: الضرب؛ یقال: نهز الدلو البئر، إذا ضرب بها الماء لتمتلئ، و الردعه: الوجل الشدید.

______________________________

(1). سوره المائد: الآیه 80.

(2). سوره الزمر: الآیه 15.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:415

و سوره الساغب: هاهنا

و لفتحت علیهم برکات من السماء و الأرض، و لکن کذّبوا و سعد بهم

اللّه بما کانوا یکسبون.

ألا هلمّنّ فاستمعن، و ما عسین أراکنّ الدهر عجبا.

إلی أیّ رکن لجئوا، أو بأیّ عروه تمسّکوا؛ لبئس المولی و لبئس العشیر و بئس للظالمین بدلا.

استبدلوا و اللّه الذنابی بالقوادم، و العجز بالکاهل، و بعدا و سحقا لقوم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ». «1»

المصادر:

1. أنوار الیقین (مخطوط): ص 27.

2. الجنّه العاصمه: ص 303. بتغییر و اختصار.

الأسانید:

1. فی أنوار الیقین: روی السید أبو العباس الحسینی، قال: حدثنا محمد بن تسهاد الکوفی، عن عبد الرحیم، عن محمد بن علی الهاشمی، عن عیسی بن عبد اللّه، عن أبیه، عن جده، عن علی علیه السّلام، قال.

2. فی الجنّه العاصمه: و قال: حدثنا علی بن محمد بن الحسن المعروف بابن مغیره القزوینی، قال: أخبرنا أبو عبد اللّه جعفر بن محمد بن حسن بن حسن بن علی بن أبی طالب.

______________________________

(1). سوره الکهف: الآیه 50.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:416

14
المتن:

أشعار الشیخ عبد المنعم الفرطوسی فی عیاده نساء المهاجرین و الأنصار و خطبتها علیهم السّلام:

قلن یا بضعه النبی المزکّی کیف أصبحت بعد هذا العناء

فأجابت: أصبحت و اللّه مما قددهانی قد عفت دنیا الفناء

و قلیت الرجال منکنّ لفظابعد عجم لهم و حسن بلاء

فشنارا اللعب من بعد جدّو فلول للّحد بعد المضاء

و لصدع القناه دون التئام و لقرع الصفاه دون ارتخاء

و لزیغ الأهواء دون اعتدال و لختل الأفکار و الآراء

بئس ما قدّموا من الخزی کفرابعد سخط البارئ لیوم الجزاء

و لعمری قلّدتهم حین مالواعن هدی الحق ربقه الأسراء

و بنصحی حمّلتهم حین صمّواو عموا عنه أوقه الأعباء

و شننت الغارات حربا علیهم غاره بعد غاره شعواء

ویحهم عن مهابط الوحی أنّی زعزعوها و معدن الأنبیاء

و رواسی الإیمان و العدل مناو الطبین الخبیر فی کل داء

فی جمیع الأمور دینا و دنیادون جهل فیها و دون اختفاء

إن هذا الخطء الذی ارتکبوه لهو شرّ الخسران دون اختشاء

لیت شعری و ما الذی نقموه من علیّ بعد الأذی و العناء

نقموا من علیّ بأسا شدیداو جهادا فی اللّه دون رخاء

و نکیرا من سیفه و نکالاصارما فی تنمّر و إباء

قلّه الخوف و المبالاه زهدامنه فی حتفه بیوم اللقاء

و یمینا لو أنهم بعد کفرو ضلال مالوا عن

الاستواء

لهداهم إلی المحجّه رشدافاستقاموا بالحجه البیضاء

و لساروا و سار بالقوم سیراسجحا فی مناهج الاهتداء

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:417 لا یصاب الخشاش منه بکلم دون عنف منه و دون التواء

لا یملّ المسیر فیه عناءأو یکلّ الساری به من عیاء

و سقاهم من منهل الحق ورداعذبا سائغا لفرط الصفاء

تطفح الضفّتان منه معیناخالصا من ترنّق الأقذاء

و لعادوا عند الصدور بطانابعد شبع الطاوی بخیر امتلاء

مع رشد لهم و نصح مبین منه یبدو فی الجهر شبه الخفاء

و هو فی العیش لم یکن یتحلّی منه فی طائل بطول البقاء

لیس یحظی بنائل قطّ منهابعد زهد عن نیله و جفاء

غیر ریّ لناهل حین یظمی مع شبع لکافل «1» من غذاء

و تجلّی عن المطامع زهدلهم صادق بغیر افتراء

قال: لو آمنوا فتحنا علیهم برکات من الثری و السماء

غیر أن القری بغت فاستحقّت بعد جحد النعماء سوء الجزاء

و بحق لو عشت أبصرت أمراعجبا فی الزمان دون انقضاء

أیّ عذر لهم بما اکتسبوه من عظیم الإجرام و الأخطاء

أ فلا یعلمون ما اجترموه من حرام فی عتره الأزکیاء

حینما استبدلوا القوادم منابالذنابی منهم بغیر ارعواء

و استعاضوا عن کاهل الدین کفراو ضلالا بالعجز دون اهتداء

فابتعادا لمن أساءوا و ظنّواأنهم یحسنون دون اتقاء

ویحهم للرشاد من کان یهدی من سواه أحقّ بالاقتداء

ما لهم یحکمون من غیر علم بعد جهل منهم بعدل القضاء

فانتظارا فسوف تنتج ممالقحت کل فتنه عشواء

و سیملی منها نجیعا عبیطاو ذعافا فی الحلب کلّ إناء

و یری الآخرون ممّا بناه لهم الأوّلون غبّ البناء

و لتطیبوا عن الحیاه نفوساو استعدّوا للفتنه العمیاء

______________________________

(1). الکافل: الذی یصل الصیام و لم یصب غذاء و لا عشاء.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:418 و ابشروا للدمار فیکم بسیف صارم لا یفلّ بعد المضاء

و بحکم لغاشم متعدّمستبدّ من سطوه الأمراء

یقتفیه مما تثیر البلایاهرج شامل بشرّ اقتفاء

یدع الفی ء

و الجموع زهیداو حصیدا منکم بحدّ الفناء

ما لکم عمّیت علیکم فبعدالکم من معاشر جهلاء

کیف تهدون للصواب رشادابعد کره منکم لکلّ اهتداء

فأعادت تلک النساء علیهم ما وعته من خطبه الزهراء

فأتاها منهم رجال و قالوابعد عذر منهم بغیر حیاء

لو علمنا من قبل أن یبرم العهدبهذا من سید الأوصیاء

ما عدلنا عنه فقالت: إلیکم بعد هذا عنی لفرط التنائی

أیّ عذر لکم بما کان منکم بعد تعذیرکم بغیر انتهاء

و حصول التقصیر حین تجلّی لکم الأمر فی أتمّ جلاء

و احتجاج الزهراء خیر احتجاج فیه أدلت بالحق خیر النساء

بحدیث مسلسل قد تجلّی فی حدیث الغدیر أبهی جلاء

حین قالت نقضا لما أبرموه دون رشد من بیعه الخلفاء

أنسیتم و العهد غیر بعیدقول طه فی سید الأوصیاء

یوم خمّ من کنت مولاه حقافعلی مولاه دون افتراء

و مقال النبی و هو صریح لعلی فی إمره الخنفاء

أنت منی کما لموسی بحق کان هارون خیره الوزراء

عند إبقائه بغزو تبوک خلفا فی المدینه الغرّاء المصادر:

1. فاطمه الزهراء علیها السّلام فی دیوان الشعر العربی: ص 299.

2. ملحمه أهل البیت علیهم السّلام: ص 7.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:419

15
المتن:

قال ابن شهرآشوب فی ذکر عیاده أم سلمه:

و دخلت أم سلمه علی فاطمه علیها السّلام فقالت لها: کیف أصبحت عن لیلتک یا بنت رسول اللّه؟ قالت:

أصبحت بین کمد و کرب؛ فقد النبی صلّی اللّه علیه و آله و ظلم الوصی علیه السّلام و اللّه حجبه. أصبحت إمامته مقتصه علی غیر ما شرع اللّه فی التنزیل، و سنّها النبی صلّی اللّه علیه و آله فی التأویل، و لکنّها أحقاد بدریه و تراث أحدیه، کانت علیها قلوب النفاق مکتمنه لإمکان الوشاه، فلما استهدف الأمر أرسلت علینا شابیب الآثار من مخیله الشقاق.

فیقطع و تر الإیمان من قسی صدورها، و لیس علیّ ما وعد اللّه من

حفظ الرساله و کفاله المؤمنین. أحرزوا عائدتهم غرور الدنیا، بعد انتصار ممن فتک بآبائهم فی مواطن الکروب و منازل الشهادات.

المصادر:

1. المناقب لابن شهرآشوب: ج 2 ص 205.

2. مثالب النواصب لابن شهرآشوب (مخطوط): ص 70.

3. الجنّه العاصمه: ص 303.

4. وفاه الصدیقه الزهراء علیها السّلام للمقرم: ص 100.

5. فاطمه الزهراء علیها السّلام بهجه قلب المصطفی صلّی اللّه علیه و آله: ص 282.

6. الزهراء علیها السّلام فی السنه و التاریخ و الأدب: ج ص 377.

7. اللمعه البیضاء فی شرح خطبه الزهراء علیها السّلام للقراجه داغی: ص 848.

8. عوالم العلوم: ج 11 ص 829 ح 1، عن المناقب.

9. وفاه فاطمه الزهراء علیها السّلام للبلادی: ص 58.

10. بحار الأنوار: ج 43 ص 156 ج 5، عن المناقب.

11. فاطمه الزهراء علیها السّلام أسوه المرأه المسلمه: ص 90.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:420

16
المتن:

قال أبو جعفر محمد بن الحسن الطوسی:

هذا حدیث وجدته بخط بعض المشایخ؛ ذکر أنه وجده فی کتاب لأبی غانم المعلّم الأعرج، و کان مسکنه بباب الشعیر. وجد بخطه علی ظهر کتاب له حین مات و هو:

أن عائشه بنت طلحه دخلت علی فاطمه علیها السّلام فرأتها باکیه، فقالت لها: بأبی أنت و أمی! ما الذی یبکیک؟ فقالت علیها السّلام:

أ سائلن عن هنه حلق بها الطائر، و حفی بها السائر، و رفع إلی السماء أمرا، و رزئت فی الأرض خبرا. إن تخیف تیم و أحیوک عدی جازیا أبا الحسن فی السباق حتی إذا تقربا بالخناق اسرّا له الشنان، و طویاه الإعلان.

فلما خبأ نور الدین و قبض النبی الأمین صلّی اللّه علیه و آله، نطقا بفورهما، و نفثا بسورهما، و أدلا بفدک؛ فیها لها لمن ملک، تلک أنها عطیّه الرب الأعلی للنجی الأوفی، و لقد نخلنیها للصبیه السواغب من نجله و نسلی، و إنما لیعلم اللّه و شهاده أمینه، فإن انتزعا

منی البلغه و منعانی اللمظه و احتسبتها یوم الحشر زلفه، و لیجدنّها آکلوها ساعره حمیم فی لظی جحیم.

المصادر:

1. الأمالی للطوسی: ج 1 ص 207.

2. فاطمه الزهراء علیها السّلام بهجه قلب المصطفی صلّی اللّه علیه و آله: ص 283.

3. وفاه الصدیقه الزهراء علیها السّلام: ص 101.

4. الزهراء علیها السّلام فی السنه و التاریخ و الأدب للکفائی: ج 2 ص 378.

5. عوالم العلوم: ج 11 ص 825 ح 1.

6. وفاه فاطمه الزهراء علیها السّلام للبلادی: ص 59.

7. بحار الأنوار: ج 29 ص 182 ح 38، عن الأمالی للطوسی.

8. کتاب أبی غانم الأعرج، علی ما فی الأمالی للطوسی.

9. فاطمه الزهراء علیها السّلام أسوه المرأه المسلمه: ص 90.

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 13،ص:421

الفهرست

بقیه المطاف السادس: بعد وفاه أبیها صلّی اللّه علیه و آله إلی شهادتها علیها السّلام 6

الفصل الأول: إرثها من أبیها صلّی اللّه علیه و آله و غصب حقها علیها السّلام 7

الفصل الثانی: خطبتها علیها السّلام فی المسجد 163

الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء، الأنصاری ،ج 14،ص:3

تعريف مرکز

بسم الله الرحمن الرحیم
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
الزمر: 9

المقدمة:
تأسّس مرکز القائمیة للدراسات الکمبیوتریة في أصفهان بإشراف آیة الله الحاج السید حسن فقیه الإمامي عام 1426 الهجري في المجالات الدینیة والثقافیة والعلمیة معتمداً علی النشاطات الخالصة والدؤوبة لجمع من الإخصائیین والمثقفین في الجامعات والحوزات العلمیة.

إجراءات المؤسسة:
نظراً لقلة المراکز القائمة بتوفیر المصادر في العلوم الإسلامیة وتبعثرها في أنحاء البلاد وصعوبة الحصول علی مصادرها أحیاناً، تهدف مؤسسة القائمیة للدراسات الکمبیوتریة في أصفهان إلی التوفیر الأسهل والأسرع للمعلومات ووصولها إلی الباحثین في العلوم الإسلامیة وتقدم المؤسسة مجاناً مجموعة الکترونیة من الکتب والمقالات العلمیة والدراسات المفیدة وهي منظمة في برامج إلکترونیة وجاهزة في مختلف اللغات عرضاً للباحثین والمثقفین والراغبین فیها.
وتحاول المؤسسة تقدیم الخدمة معتمدة علی النظرة العلمیة البحتة البعیدة من التعصبات الشخصیة والاجتماعیة والسیاسیة والقومیة وعلی أساس خطة تنوي تنظیم الأعمال والمنشورات الصادرة من جمیع مراکز الشیعة.

الأهداف:
نشر الثقافة الإسلامیة وتعالیم القرآن وآل بیت النبیّ علیهم السلام
تحفیز الناس خصوصا الشباب علی دراسة أدقّ في المسائل الدینیة
تنزیل البرامج المفیدة في الهواتف والحاسوبات واللابتوب
الخدمة للباحثین والمحققین في الحوازت العلمیة والجامعات
توسیع عام لفکرة المطالعة
تهمید الأرضیة لتحریض المنشورات والکتّاب علی تقدیم آثارهم لتنظیمها في ملفات الکترونیة

السياسات:
مراعاة القوانین والعمل حسب المعاییر القانونیة
إنشاء العلاقات المترابطة مع المراکز المرتبطة
الاجتنباب عن الروتینیة وتکرار المحاولات السابقة
العرض العلمي البحت للمصادر والمعلومات
الالتزام بذکر المصادر والمآخذ في نشر المعلومات
من الواضح أن یتحمل المؤلف مسؤولیة العمل.

نشاطات المؤسسة:
طبع الکتب والملزمات والدوریات
إقامة المسابقات في مطالعة الکتب
إقامة المعارض الالکترونیة: المعارض الثلاثیة الأبعاد، أفلام بانوراما في الأمکنة الدینیة والسیاحیة
إنتاج الأفلام الکرتونیة والألعاب الکمبیوتریة
افتتاح موقع القائمیة الانترنتي بعنوان : www.ghaemiyeh.com
إنتاج الأفلام الثقافیة وأقراص المحاضرات و...
الإطلاق والدعم العلمي لنظام استلام الأسئلة والاستفسارات الدینیة والأخلاقیة والاعتقادیة والردّ علیها
تصمیم الأجهزة الخاصة بالمحاسبة، الجوال، بلوتوث Bluetooth، ویب کیوسک kiosk، الرسالة القصیرة ( (sms
إقامة الدورات التعلیمیة الالکترونیة لعموم الناس
إقامة الدورات الالکترونیة لتدریب المعلمین
إنتاج آلاف برامج في البحث والدراسة وتطبیقها في أنواع من اللابتوب والحاسوب والهاتف ویمکن تحمیلها علی 8 أنظمة؛
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
إعداد 4 الأسواق الإلکترونیة للکتاب علی موقع القائمیة ویمکن تحمیلها علی الأنظمة التالیة
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS

وتقدّم مجاناً في الموقع بثلاث اللغات منها العربیة والانجلیزیة والفارسیة

الکلمة الأخيرة
نتقدم بکلمة الشکر والتقدیر إلی مکاتب مراجع التقلید منظمات والمراکز، المنشورات، المؤسسات، الکتّاب وکل من قدّم لنا المساعدة في تحقیق أهدافنا وعرض المعلومات علینا.
عنوان المکتب المرکزي
أصفهان، شارع عبد الرزاق، سوق حاج محمد جعفر آباده ای، زقاق الشهید محمد حسن التوکلی، الرقم 129، الطبقة الأولی.

عنوان الموقع : : www.ghbook.ir
البرید الالکتروني : Info@ghbook.ir
هاتف المکتب المرکزي 03134490125
هاتف المکتب في طهران 88318722 ـ 021
قسم البیع 09132000109شؤون المستخدمین 09132000109.