عنوان قراردادی:الکافی .اصول .فارسی .برگزیده
اصول الکافی
عنوان و نام پديدآور:اصول کافی/ تالیف ثقة الاسلام کلینی(رحمه الله)؛ با ترجمه و شرح فارسی محمدباقر کمره ای.
مشخصات نشر:[تهران]: سازمان اوقاف و امور خیریه، انتشارات اسوه، 13 -
مشخصات ظاهری:6ج.
شابک:125000 ریال: دوره 964-6066-74-7 : ؛ ج. 1 964-6066-75-5 : ؛ ج. 2 964-6066-76-3 : ؛ 125000 ریال (ج. 2، چاپ چهارم) ؛ ج. 3 964-6066-77-1 : ؛ 125000 ریال (ج.3، چاپ چهارم) ؛ 125000 ریال ج. 4، چاپ چهارم 964-6066-78-X : ؛ ج. 5 964-6066-79-8 : ؛ 125000ریال (ج.5، چاپ چهارم) ؛ ج. 6 964-6066-80-1 : ؛ 12500 ریال (ج.6، چاپ چهارم)
يادداشت:فهرستنویسی بر اساس جلد چهارم، 1370.
يادداشت:چاپ چهارم.
يادداشت:ج.3 - 6 (چاپ چهارم: 1379).
مندرجات:ج. 1. کتاب عقل و جهل - کتاب فضل علم - کتاب توحید-. ج. 2. کتاب حجت (1)-. ج. 3. کتاب حجت (2)-. ج. 4. کتاب ایمان و کفر-. ج. 5. کتاب ایمان و کفر-. ج. 6. کتاب دعا - کتاب فضل قرآن - کتاب عشرت.
موضوع:احادیث شیعه -- قرن 14
شناسه افزوده:کمره ای، محمد باقر، 1283 - 1374.، مترجم
شناسه افزوده:سازمان اوقاف و امور خیریه. انتشارات اسوه
رده بندی کنگره:BP129/ک 8ک 22041 1300ی
رده بندی دیویی:297/212
شماره کتابشناسی ملی:م 79-11569
اطلاعات رکورد کتابشناسی:ركورد كامل
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
باب مؤمن و نشانه ها و صفات او 15
باب در كمى عدد مؤمنان 55
باب رضا به موهبت ايمان و صبر بر هر چه بعد از آن 63
باب در خاطر جمعى و آرامشِ دل مؤمن به مؤمن 67
باب در آنچه خدا به واسطه مؤمن دفع مى كند 69
باب در اينكه مؤمن دو صنف است 69
باب اندازه مسئوليّتِ مؤمن براى صبر بر گرفتارى خود 73
باب سختى بلاى مؤمن 81
باب فضل فقراء مسلمانان 99
باب 111
باب در اينكه دل دو گوش دارد كه فرشته و شيطان در آنها مى دمند 113
باب در آن روحى كه مؤمن بدان تأييد مى شود 115
باب گناهان 117
ص: 7
باب گناهان كبيره 135
باب خُرد شمردن گناهان 161
باب اصرار بر گناهان 165
باب در اصول كفر و اركان آن 167
باب ريا و خودنمائى 175
باب رياست طلبى 185
باب حيله گرى در طلب دنيا به وسيله دين 189
باب در حال كسى كه دم از عدالت زند و عمل ديگر كند 191
باب در خودنمائى در بحث و ستيزه و دشمنى با مردان 193
باب غضب 199
باب حسد 207
باب عصبيّت 211
باب كبر 215
باب عُجب و خود بينى 225
باب دوستى دنيا و حرص بر دنيا 231
باب طمع 243
باب ناسازگارى 245
باب بد خلقى 247
باب سفاهت 249
باب بى شرمى 251
باب كسى كه پرهيز كنند از وى براى بدى او 259
ص: 8
باب ستمگرى و سرفرازى 261
باب فخر و كبر 265
باب قساوت و سخت دلى 267
باب ظلم و ستمكارى 269
باب پيروى از هوس 281
باب مكر و پيمان شكنى و فريب كارى 283
باب دروغ 287
باب دو زبان 299
باب قهر كردن از برادر دينى و ترك او 301
باب قطع رحم 305
باب عقوق و ناسپاسى (پدر و مادر) 311
باب انكار نسب و نژاد 315
باب در كسى كه مسلمانان را آزار كند و خوار شمارد 317
باب در كسى كه از لغزش و عيب مؤمنان جستجو كند 325
باب سرزنش 329
باب غيبت و بدگوئى در پشت سر و بهتان زدن 331
باب در نقل حكايت بر ضرر مؤمن 335
باب شماتت (و شادكامى به گرفتارى مؤمن) 337
باب دشنام 337
باب تهمت و بدگمانى 343
باب در كسى كه براى برادر مؤمن خود خيرخواهى نكرده 345
ص: 9
باب خلف وعده 347
باب در كسى كه در را به روى برادر مؤمن خود ببندد 349
باب در كسى كه برادر دينى از او كمك خواهد و او را كمك ندهد 355
باب در كسى كه مانع مؤمنى شود از چيز خود يا ديگرى 357
باب در كسى كه مؤمن را بترساند 361
باب در سخن چينى 363
باب فاش كردن (اسرار مذهب) براى تقيّه و حفظ اسرار 365
باب در كسى كه مخلوق را فرمانبرد به نافرمانى از خالق 371
باب در عقوبت سريع گناهان 373
باب همنشينى با گنهكاران 377
باب اصناف مردم 389
باب كفر 395
باب وجوه كفر 409
باب ستون هاى كفر 413
باب صفت نفاق و منافق 417
باب شرك 425
باب شكّ 431
باب گمراهى و گمراهان 437
باب مستضعف 445
باب «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» آنها كه كارشان با خدا است 453
باب اصحاب اعراف 455
ص: 10
باب در بيان اصناف مخالفان و ذكر قدريّه و خوارج و مرجئه و بيان حال اهالى كشورها و بلاد 457
باب مؤلّفَة قلوبهم 461
باب در ذكر منافقين و گمراهان و ابليس در دعوت اليه 467
باب در بيان قول خدا تعالى: «و من الناس من يعبد الله على حرف» 469
باب كمتر چيزى كه به وسيله آن بنده، مؤمن باشد و يا كافر گردد و يا گمراه شمرده شود 473
باب 475
باب ثبوت ايمان و بحث در اينكه آيا روا هست خدا ايمان را از كسى بگيرد 477
باب صاحبان ايمان عاريه 479
باب در نشانه عاريت دارِ ايمان 483
باب سهو دل 483
باب در تيرگى دل منافق گرچه زبان آور باشد و روشنى دل مؤمن گرچه زبانش كوته باشد 489
باب در تغييرات احوال دل 491
باب وسوسه و حديث نفس 495
باب اعتراف به گناه و پشيمانى از آن 499
باب نهان داشتن گناه 503
باب در كسى كه قصد حسنه كند يا سيّئه 505
باب توبه 509
ص: 11
باب استغفار از گناه 519
باب در آنچه خدا عز و جل به آدم (علیه السّلام) داد هنگام توبه 525
باب لَمَم 529
باب در اينكه گناهان سه اند 533
باب شتاب در كيفر گناه 537
باب در تفسير ذنوب (گناهان) 545
باب نادر 547
باب نادر ديگر 549
باب در اينكه خدا به وسيله عمل كننده از تارك عمل دفاع مى كند 553
باب در اينكه نكردن گناه آسان تر است از توبه كردن 553
باب استدراج و نعمت گير كردن 555
باب محاسبه عمل 557
باب در كسى كه عيب مردم گويد 575
باب در اينكه مسلمان بدان چه در جاهليت (پيش از مسلمانى) كرده مؤاخذه نشود 577
باب در اينكه كفر با توبه و برگشت از آن عمل سابق را باطل نمى كند 579
باب كسانى از بلا معاف باشند 581
باب در آنچه از امت برداشته شده است و از آن معاف شده اند 583
باب در اينكه با وجود ايمان، هيچ گناهى زيان ندارد و با كفر هيچ حسنه اى سود ندهد 585
شرح هاى كتاب ايمان و كفر 593
ص: 12
ص: 13
بَابُ الْمُوءْمِنِ وَعَلاَمَاتِهِ وَصِفَاتِهِ (1)
1 . مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ(2) ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ دَاهِرٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ یَحْیی ، عَنْ قُثَمَ بْنِ أَبِی قَتَادَةَ الْحَرَّانِیِّ(3) ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ یُونُسَ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَامَ رَجُلٌ _ یُقَالُ لَهُ : هَمَّامٌ ، وَکَانَ عَابِداً نَاسِکاً مُجْتَهِداً _ إِلی أَمِیرِ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام وَهُوَ یَخْطُبُ ، فَقَالَ : یَا أَمِیرَ الْمُوءْمِنِینَ(4) ، صِفْ لَنَا(5) صِفَةَ الْمُوءْمِنِ کَأَنَّنَا نَنْظُرُ إِلَیْهِ .
فَقَالَ : یَا هَمَّامُ ، الْمُوءْمِنُ هُوَ الْکَیِّسُ(6) الْفَطِنُ(7) ، بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ ، وَحُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ ، أَوْسَعُ شَیْءٍ صَدْراً ، وَأَذَلُّ شَیْءٍ نَفْساً ، زَاجِرٌ عَنْ کُلِّ فَانٍ ، حَاضٌّ(8) عَلی کُلِّ حَسَنٍ ، لاَ حَقُودٌ وَلاَ حَسُودٌ ، وَلاَ وَثَّابٌ(9) وَلاَ سَبَّابٌ ،
ص: 14
1- از امام صادق (علیه السّلام) فرمود كه:
مردى به نام همّام، عابد و خداپرست و رياضت كش، برابر امير المؤمنين (علیه السّلام) كه سخنرانى مى كرد، برخاست و گفت:
يا امير المؤمنين، براى من، مؤمن را وصف كن و صفت او را شرح بده تا گويا او را به چشمِ خود مى نگرم، در پاسخش فرمود:
اى همّام، مؤمن همان زيرك و هوشمند است، شاديش در چهره او است و اندوهش در دل، دلش از همه چيز پهناورتر است و نزد خود از همه كس خوارتر، از هر چه نابود شود و به هر چه خوب باشد پويان، نه كينه ورز است و نه حسود و نه جهنده و نه دشنام گو و نه عيب جو و نه پشت سر بدگو، گردن فرازى را بد دارد و شهرت را دشمن شمارد، غمش طولانى است، و همتش بلند و دور زن، بسيار خموش است و با وقار و يادآور و شكيبا و شكرگزار، از انديشه در آينده خود غمناك است و از نداشتن مال دنيا شاد، خلقش هموار و
ص: 15
وَلاَ عَیَّابٌ وَلاَ مُغْتَابٌ ، یَکْرَهُ الرِّفْعَةَ ، وَیَشْنَأُ السُّمْعَةَ(1) ، طَوِیلُ الْغَمِّ(2) ، بَعِیدُ(3) الْهَمِّ ، کَثِیرُ الصَّمْتِ ، وَقُورٌ(4) ، ذَکُورٌ ، صَبُورٌ ، شَکُورٌ ، مَغْمُومٌ بِفِکْرِهِ ، مَسْرُورٌ(5) بِفَقْرِهِ ، سَهْلُ الْخَلِیقَةِ(6) ، لَیِّنُ الْعَرِیکَةِ(7) ، رَصِینُ(8) الْوَفَاءِ ، قَلِیلُ الاْءَذی ، لاَ مُتَأَفِّکٌ(9) وَلاَ مُتَهَتِّکٌ(10) .
إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَخْرَقْ(11) ، وَإِنْ غَضِبَ لَمْ یَنْزَقْ(12) ؛ ضِحْکُهُ تَبَسُّمٌ ، وَاسْتِفْهَامُهُ تَعَلُّمٌ ، وَمُرَاجَعَتُهُ تَفَهُّمٌ ، کَثِیرٌ عِلْمُهُ ، عَظِیمٌ حِلْمُهُ ، کَثِیرُ الرَّحْمَةِ ، لاَ یَبْخَلُ(13) ، وَلاَ یَعْجَلُ ، وَلاَ یَضْجَرُ(14) ، وَلاَ یَبْطَرُ(15) ، وَلاَ یَحِیفُ(16) فِی حُکْمِهِ ، وَلاَ یَجُورُ(17) فِی عِلْمِهِ ، نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ(18) ، وَمُکَادَحَتُهُ(19) أَحْلی مِنَ الشَّهْدِ ، لاَ جَشِعٌ(20) ، وَلاَ هَلِعٌ(21) ، وَلاَ عَنِفٌ(22) ، وَلاَ صَلِفٌ(23) ، وَلاَ مُتَکَلِّفٌ ، وَلاَ مُتَعَمِّقٌ(24) ، جَمِیلُ الْمُنَازَعَةِ(25) ، کَرِیمُ الْمُرَاجَعَةِ ، عَدْلٌ إِنْ غَضِبَ ، رَفِیقٌ إِنْ طَلَبَ(26) ، لاَ یَتَهَوَّرُ(27) ، وَلاَ یَتَهَتَّکُ ، وَلاَ یَتَجَبَّرُ ، خَالِصُ الْوُدِّ ، وَثِیقُ الْعَهْدِ ، وَفِیُّ الْعَقْدِ ، شَفِیقٌ ، وَصُولٌ ، حَلِیمٌ ، خَمُولٌ(28) ، قَلِیلُ الْفُضُولِ(29) ، رَاضٍ عَنِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ ، مُخَالِفٌ لِهَوَاهُ ، ··· î لاَ یَغْلُظُ(30) عَلی مَنْ دُونَهُ(31) ، وَلاَ یَخُوضُ فِیمَا لاَ یَعْنِیهِ ، نَاصِرٌ لِلدِّینِ ، مُحَامٍ عَنِ(32)
الْمُوءْمِنِینَ ، کَهْفٌ لِلْمُسْلِمِینَ ، لاَ یَخْرِقُ(33) الثَّنَاءُ سَمْعَهُ ، وَلاَ یَنْکِی(34) الطَّمَعُ قَلْبَهُ ، وَلاَ یَصْرِفُ اللَّعِبُ حُکْمَهُ(35) ، وَلاَ یُطْلِعُ(36) الْجَاهِلَ عِلْمَهُ ، قَوَّالٌ ، عَمَّالٌ ، عَالِمٌ ، حَازِمٌ(37) ، لاَ بِفَحَّاشٍ ، وَلاَ بِطَیَّاشٍ(38) ،
ص: 16
طبعش خاكسار و وفايش پايدار و خودش كم آزار است، نه دروغزن باشد و نه آبرو ريز.
اگر بخندد، به سبك سرى و آبرودرى نرساند و اگر خشم كند، از جاى بدر نرود، خنده اش به قهقهه نرسد و بر لبان نقش بندد، و پرسش او براى آموختن باشد و مراجعه او براى فهميدن است، دانشش بسيار و بردباريش بزرگوار است، پر مهربان است و بى دريغ نشتابد و دل تنگ نشود و بدمستى و سركشى نكند، در قضاوت خلافِ حق نگويد، و در علمِ خود راه بى دادگرى نپويد، چون سنگ خارا سخت است (به آسانى تحت نفوذ قرار نگيرد و خلفِ وعده و خلاف وظيفه نكند) و رنجبرى و كوشش در كام او شيرين تر از عسل است، نه آزمند است و نه بيتاب و نه سخت و نه لاف زن و نه باربرِ ديگران و نه در جستجوى اسرار ديگران، به خوشى ستيزه كند و به ارجمندى مراجعه نمايد (يعنى با ادب و مردانگى به موارد نياز خود رجوع كند كه مهمتر آنها به درگاه خدا است براى توبه از گناه و تحصيل مقام بندگى) اگر خشم ورزد از عدالت به در نرود، و اگر چيزى خواهد به راه نرمش گرايد، نه بيباك است و نه هتّاك و نه زورگو، پاك دوستى و سخت پيمان و عهد نگسل است، مهربان و چسبان و بردبار و گمنام و كم زوائد است، از خدا عز و جل خشنود است و با هواى نفسش مخالف، بر زير دست سختى نكند و در آنچه به كارش نيايد در نيالايد، ياور دين است و مدافع از مؤمنين و پناه براى مسلمين، ستايش گوشش را ندرد (در او سوء تأثير نكند) و طمع در دلش ننشيند و فرو نرود و بازيچه او را از قضاوت حكيمانه برنگرداند و نادان بر دانش او مطّلع نشود.
بسيار به جا گويد، و بسيار كارگر است، دانشمندى است
ص: 17
وَصُولٌ فِی غَیْرِ عُنْفٍ ، بَذُولٌ فِی غَیْرِ سَرَفٍ ، لاَ بِخَتَّالٍ(1) ، وَلاَ بِغَدَّارٍ ، وَلاَ یَقْتَفِی أَثَراً(2) ، وَلاَ یَحِیفُ(3) بَشَراً ، رَفِیقٌ بِالْخَلْقِ ، سَاعٍ(4) فِی الاْءَرْضِ ، عَوْنٌ لِلضَّعِیفِ ، غَوْثٌ لِلْمَلْهُوفِ(5) ، لاَ(6) یَهْتِکُ سِتْراً ، وَلاَ یَکْشِفُ سِرّاً ، کَثِیرُ الْبَلْوی ، قَلِیلُ الشَّکْوی .
إِنْ رَأی خَیْرا ذَکَرَهُ ، وَإِنْ عَایَنَ(7) شَرّا سَتَرَهُ ، یَسْتُرُ الْعَیْبَ ، وَیَحْفَظُ الْغَیْبَ ، وَیُقِیلُ(8) الْعَثْرَةَ ، وَیَغْفِرُ الزَّلَّةَ ، لاَ یَطَّلِعُ عَلی نُصْحٍ فَیَذَرَهُ(9) ، وَلاَ یَدَعُ جِنْحَ(10) حَیْفٍ فَیُصْلِحَهُ ، أَمِینٌ ، رَصِینٌ(11) ، تَقِیٌّ ، نَقِیٌّ ، زَکِیٌّ(12) ، رَضِیٌّ ، یَقْبَلُ الْعُذْرَ ، وَیُجْمِلُ(13) الذِّکْرَ ، وَیُحْسِنُ بِالنَّاسِ الظَّنَّ ، وَیَتَّهِمُ عَلَی الْعَیْبِ(14) نَفْسَهُ ، یُحِبُّ فِی اللّهِ بِفِقْهٍ وَعِلْمٍ ، وَیَقْطَعُ فِی اللّهِ بِحَزْمٍ(15) وَعَزْمٍ ، لاَ یَخْرَقُ بِهِ فَرَحٌ(16) ، وَلاَ یَطِیشُ(17) بِهِ مَرَحٌ(18) ، مُذَکِّرٌ لِلْعَالِمِ ، مُعَلِّمٌ لِلْجَاهِلِ ، لاَ یُتَوَقَّعُ لَهُ بَائِقَةٌ(19) ، وَلاَ یُخَافُ لَهُ(20) غَائِلَةٌ(21) ، کُلُّ سَعْیٍ أَخْلَصُ عِنْدَهُ مِنْ سَعْیِهِ ، وَکُلُّ نَفْسٍ أَصْلَحُ عِنْدَهُ(22) مِنْ نَفْسِهِ ، عَالِمٌ بِعَیْبِهِ ، شَاغِلٌ بِغَمِّهِ ، لاَ یَثِقُ بِغَیْرِ رَبِّهِ ، غَرِیبٌ(23) ، وَحِیدٌ ، جَرِیدٌ(24) ، حَزِینٌ(25) ، یُحِبُّ فِی اللّهِ ، وَیُجَاهِدُ فِی اللّهِ لِیَتَّبِعَ(26) رِضَاهُ ، وَلاَ یَنْتَقِمُ لِنَفْسِهِ بِنَفْسِهِ ، وَلاَ یُوَالِی فِی سَخَطِ رَبِّهِ ، مُجَالِسٌ لاِءَهْلِ الْفَقْرِ ، مُصَادِقٌ لاِءَهْلِ الصِّدْقِ ، مُوءَازِرٌ(27) لاِءَهْلِ
ص: 18
عاقبت انديش، نه هرزه است و نه در جست و خيز، بسيار پيوند است و بى زحمت، بسيار بخشش است در جاى خود، نه به خود بالد و نه دغل باشد، نه پيگردى از عيبِ ديگران كند و نه به كسى ستم روا دارد، اخلاقش خوش است و در زمين به كوشش است، كمك ناتوان است و دادرسِ بيچارگان، پرده آبروئى ندرد و رازى را فاش نكند، بلا بسيار كشد و شكايت اندك كند، اگر خوبى كند به يادش آرد و اگر بدى بيند نهانش كند، عيب را پوشد و حفظ الغيب كند، از لغزش درگذرد و از نكوهش، چشم پوشد، بر اندرزى مطّلع نگردد كه آن را از دست بنهد (چه در باره خودش از ديگران و چه در باره يادآورى آن به ديگران) و ناهموارى و ستمى را وانگذارد كه اصلاحش نكند استوار است، پايدار است، پرهيزكار است، پاك است، شسته است، پسنديده است، عذرپذير، و خوب گويد، و به مردم خوش بين باشد و در ناديده، خود را متّهم سازد (خود را به عيب، متّهم سازد خ ل) از روى فهم و دانش براى رضاى خدا دوست گردد و به دور انديشى و تصميم براى رضاى خدا دوستى را ببرد، شادى او را به بد مستى نكشاند، و شادمانى او را از جا بدر نبرد، ياد آور دانا باشد و آموزنده به نادان، نيرنگ از او توقّع ندارند و از دست برد او نترسند، هر كوششى نزد او از كوشش خودش پاكتر است و هر كس در بر او از خودش شايسته تر، عيب خود داند و به غم خود اندر است.
جز به پروردگارش اعتماد ندارد، آواره است، تنها است، بى علاقه است، (غمناك است)، براى خدا دوست دارد و در راه خدا جهاد كند تا خشنودى او را پيروى كند، براى دلِ خود انتقام نجويد، و در مورد خشم پروردگارش دوستى نكند، همنشين فقراء است، و
ص: 19
الْحَقِّ ، عَوْنٌ لِلْغَرِیبِ(1) ، أَبٌ لِلْیَتِیمِ ، بَعْلٌ لِلاْءَرْمَلَةِ(2) ، حَفِیٌّ(3) بِأَهْلِ(4) الْمَسْکَنَةِ ، مَرْجُوٌّ لِکُلِّ کَرِیهَةٍ(5) ، مَأْمُولٌ لِکُلِّ ··· î شِدَّةٍ(6) ، هَشَّاشٌ(7) ، بَشَّاشٌ(8) ، لاَ بِعَبَّاسٍ وَلاَ بِجَسَّاسٍ(9) ، صَلِیبٌ ، کَظَّامٌ ، بَسَّامٌ(10) ، دَقِیقُ النَّظَرِ ، عَظِیمُ الْحَذَرِ .
لاَ یَجْهَلُ ، وَإِنْ جُهِلَ عَلَیْهِ(11) یَحْلُمُ(12) ، لاَ یَبْخَلُ(13) ، وَإِنْ بُخِلَ(14) عَلَیْهِ(15) صَبَرَ ، عَقَلَ فَاسْتَحْیَا ، وَقَنِعَ فَاسْتَغْنی ، حَیَاوءُهُ(16) یَعْلُو شَهْوَتَهُ ، وَوُدُّهُ یَعْلُو حَسَدَهُ(17) ، وَعَفْوُهُ یَعْلُو حِقْدَهُ ، لاَ یَنْطِقُ بِغَیْرِ صَوَابٍ ، وَلاَ یَلْبَسُ إِلاَّ الاِقْتِصَادَ ، مَشْیُهُ(18) التَّوَاضُعُ ، خَاضِعٌ(19) لِرَبِّهِ بِطَاعَتِهِ ، رَاضٍ(20) عَنْهُ فِی کُلِّ حَالاَتِهِ ، نِیَّتُهُ خَالِصَةٌ ، أَعْمَالُهُ لَیْسَ فِیهَا غِشٌّ(21) وَلاَ خَدِیعَةٌ ، نَظَرُهُ عِبْرَةٌ ، وسُکُوتُهُ(22) فِکْرَةٌ ، وَکَلاَمُهُ حِکْمَةٌ ، مُنَاصِحا مُتَبَاذِلاً مُتَوَاخِیا ، نَاصِحٌ فِی السِّرِّ وَالْعَلاَنِیَةِ ، لاَ یَهْجُرُ أَخَاهُ وَلاَ یَغْتَابُهُ ، وَلاَ یَمْکُرُ بِهِ ، وَلاَ یَأْسَفُ عَلی مَا فَاتَهُ ، وَلاَ یَحْزَنُ عَلی مَا أَصَابَهُ ، وَلاَ یَرْجُو مَا لاَ یَجُوزُ لَهُ الرَّجَاءُ ، وَلاَ یَفْشَلُ فِی الشِّدَّةِ(23) ، وَلاَ یَبْطَرُ(24)
فِی الرَّخَاءِ(25) ، یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ(26) ، وَالْعَقْلَ بِالصَّبْرِ .
تَرَاهُ بَعِیدا کَسَلُهُ ، دَائِما نَشَاطُهُ ، قَرِیبا أَمَلُهُ ، قَلِیلاً(27) زَلَلُهُ ، مُتَوَقِّعا لاِءَجَلِهِ ، خَاشِعا قَلْبُهُ ، ذَاکِرا رَبَّهُ ، قَانِعَةً(28) نَفْسُهُ ، مَنْفِیّا جَهْلُهُ ، سَهْلاً أَمْرُهُ ، حَزِینا لِذَنْبِهِ ، مَیِّتَةً
ص: 20
هم آهنگ راستگويان، و هم پشت و هم دست با اهل حق، كمكِ نزديك است، و پدر براى يتيم و شوهر براى بيوه زنان، به مستمندان مهربان است، و براى هر ناگوارى اميد به او است، براى هر سختى آرزومند اويند، با نشاط است، و خوشرو و نه چهره در هم و عيب جو، سخت است، و بسيار خشم فرو خور و بسيار خنده رو. نازك بين است و پُر حذر (نادانى نكند و اگر به او نادانى شود بردبارى كند)، بخل نورزد و اگر هم از او دريغ دارند صبر كند، تعقّل دارد و آزرم كند و قناعت دارد و بى نياز است، حيايش بر شهوت او برترى دارد و دوستيش بر حسدش و گذشتش بر كينه اش، نادرست نگويد، جز راه اقتصاد نپويد، رفتارش فروتنى است.
براى پروردگارش خاضع است و از او در هر حال خشنود است، نيّتش پاك است و كردارش بى دغلى است و فريب، نگاهش عبرت است و خموشيش انديشه و گفتارش حكمت، خيرخواه و بخشش كن و برادر، در نهان و عيان خيرخواه است، از برادر خود قهر نكند و غيبت او ننمايد و به او نيرنگ نزند، بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد، و به هر مصيبتى بيند، اندوه نخورد به آنچه برايش روا نيست اميد نبندد، در سختى و تنگدستى سست نشود و در خوشى و فراوانى سست نگردد، بردبارى را با دانش در آميزد و خرد را با شكيبائى، ببينى كه تنبلى از او دور است و نشاط او پيوسته است، آرزوى كوتاه دارد و لغزش اندك و انتظار مرگ، دلش لرزان است و در ياد پروردگار خود است، نفسش قانع و جهلش منفى و كارش آسان است، براى گناهش غمنده است و شهوت خود را كشته، خشمش را به خوبى فرو خورد و خلقش را مصفّا نمايد، همسايه از او آسوده است و سر بزرگى ندارد، بدان چه به او رسد قانع است و پايه
ص: 21
شَهْوَتُهُ ، کَظُوما غَیْظَهُ ، صَافِیا(1) خُلُقُهُ ، آمِنا مِنْهُ(2) جَارُهُ ، ضَعِیفا کِبْرُهُ ، قَانِعا بِالَّذِی قُدِّرَ لَهُ ، مَتِینا(3) صَبْرُهُ ، مُحْکَماً أَمْرُهُ ، کَثِیراً ذِکْرُهُ ، یُخَالِطُ النَّاسَ لِیَعْلَمَ ، وَیَصْمُتُ لِیَسْلَمَ ، وَیَسْأَلُ لِیَفْهَمَ ، وَیَتَّجِرُ(4) لِیَغْنَمَ ، لاَ یُنْصِتُ(5) لِلْخَبَرِ(6) لِیَفْخَرَ(7) بِهِ(8) ، وَلاَ یَتَکَلَّمُ لِیَتَجَبَّرَ بِهِ(9) عَلی مَنْ سِوَاهُ ، نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ ، وَالنَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ ، أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِآخِرَتِهِ ، فَأَرَاحَ(10) النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ، إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتّی یَکُونَ اللّهُ الَّذِی یَنْتَصِرُ لَهُ ، بُعْدُهُ مِمَّنْ(11) تَبَاعَدَ مِنْهُ بُغْضٌ وَنَزَاهَةٌ(12) ، وَدُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَرَحْمَةٌ ، لَیْسَ تَبَاعُدُهُ تَکَبُّراً وَلاَ عَظَمَةً ، وَلاَ دُنُوُّهُ(13) خَدِیعَةً وَلاَ خِلاَبَةً(14) ، بَلْ یَقْتَدِی بِمَنْ کَانَ قَبْلَهُ مِنْ أَهْلِ الْخَیْرِ ، فَهُوَ إِمَامٌ لِمَنْ بَعْدَهُ مِنْ أَهْلِ الْبِرِّ».
قَالَ : «فَصَاحَ هَمَّامٌ صَیْحَةً ، ثُمَّ وَقَعَ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ ، فَقَالَ أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام : أَمَا وَاللّهِ ، لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ ، وَقَالَ : هکَذَا تَصْنَعُ الْمَوْعِظَةُ(15) الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا ، فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ : فَمَا بَالُکَ یَا أَمِیرَ الْمُوءْمِنِینَ؟ فَقَالَ : إِنَّ لِکُلٍّ أَجَلاً لاَ یَعْدُوهُ(16) ، وَسَبَباً لاَ یُجَاوِزُهُ ، فَمَهْلاً لاَ تُعِدْ(17) ، فَإِنَّمَا نَفَثَ(18) عَلی لِسَانِکَ شَیْطَانٌ(19)» .(20)
ص: 22
صبرش استوار، كارش محكم است و ذكرش بسيار.
با مردم در آميزد تا دانش آموزد و دم بندد تا سالم زيد و بپرسد تا بفهمد، تجارت كند تا سود برد، به خبر خوب گوش ندهد تا بدان بنازد (يعنى آن را ياد گيرد و به نقل آن افتخار كند) (منصب خوب را نپذيرد تا به وسيله آن بد كارى كند يعنى از مقام خود سوء استفاده كند و هرزگى پيش گيرد خ ل) سخن نگويد تا بر ديگران زورنمائى كند، خودش از خويش در رنج است و مردم از او در آسايش، خود را براى ديگر سرايش در رنج اندازد و مردم را از خود آسوده سازد، اگر به او ستم شود شكيبا باشد تا خدا براى او انتقام كشد، دوريش از هر كه كناره كند ناخواهى و پاكدامنى است و نزديكيش به هر كس نزديك شود نرمى و مهربانى است، دورى كردنش از راه بزرگ منشى و تكبّر نيست و نزديكيش فريب و نيرنگ نيست بلكه به اهل خيرى كه پيش او بودند، اقتداء كند و پيشواى نيكان پس از خود باشد.
گويد: همّام، پس از شنيدن بيانات امام، جيغى زد و بى هوش افتاد، پس امير المؤمنين (علیه السّلام) فرمود:
هلا به خدا كه من از همين بيتابى بر او مى ترسيدم و فرمود:
پندهاى رسا و عميق با اهل خود چنين كنند، گوينده اى به آن حضرت گفت: پس اى امير المؤمنين، تو را چه در نهاد است؟ (يعنى چرا با توجه به اين پندها جيغ نزنى و بى هوش نشوى؟) فرمود:
راستى براى هر كس، اجل مقررى است كه از آن در نگذرد و آن اجل را سبب معينى است كه از آن تجاوز نكند، آرام باش، پيش نيافت (باز مگرد خ ل) همانا شيطان بر زبانت دميد (يعنى اين اعتراض تو يك القاء شيطانى است كه گستاخانه به من عرض داشتى و براى خود حق اعتراض پنداشتى).
ص: 23
2 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ(1) بْنِ غَالِبٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «یَنْبَغِی لِلْمُوءْمِنِ أَنْ یَکُونَ فِیهِ ثَمَانُ(2) خِصَالٍ : وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزَاهِزِ(3) ، صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلاَءِ ، شَکُورٌ عِنْدَ الرَّخَاءِ ، قَانِعٌ(4) بِمَا رَزَقَهُ اللّهُ ، لاَ یَظْلِمُ الاْءَعْدَاءَ ، وَلاَ یَتَحَامَلُ(5) لِلاْءَصْدِقَاءِ ، بَدَنُهُ مِنْهُ فِی تَعَبٍ(6) وَالنَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ ، إِنَّ الْعِلْمَ(7) خَلِیلُ الْمُوءْمِنِ ، وَالْحِلْمَ(8) وَزِیرُهُ ، وَالصَّبْرَ(9) أَمِیرُ جُنُودِهِ ، وَالرِّفْقَ أَخُوهُ ، وَاللِّینَ(10) وَالِدُهُ» .(11)
3 . أَبُو عَلِیٍّ الاْءَشْعَرِیُّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ : عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام ، قَالَ : «الْمُوءْمِنُ یَصْمُتُ(12) لِیَسْلَمَ ، وَیَنْطِقُ لِیَغْنَمَ(13) ، لاَ یُحَدِّثُ أَمَانَتَهُ الاْءَصْدِقَاءَ ، وَلاَ یَکْتُمُ شَهَادَتَهُ مِنَ الْبُعَدَاءِ(14) ، وَلاَ یَعْمَلُ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ رِیَاءً ، وَلاَ یَتْرُکُهُ حَیَاءً ، إِنْ(15) زُکِّیَ خَافَ مِمَّا(16) یَقُولُونَ ، وَیَسْتَغْفِرُ اللّهَ لِمَا(17) لاَ یَعْلَمُونَ ، لاَ یَغُرُّهُ(18) قَوْلُ مَنْ جَهِلَهُ ، وَیَخَافُ إِحْصَاءَ مَا عَمِلَهُ» .(19)
4 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ بَعْضِ مَنْ رَوَاهُ:
رَفَعَهُ إِلی أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «الْمُوءْمِنُ(20) لَهُ قُوَّةٌ فِی دِینٍ(21) ، وَحَزْمٌ فِی لِینٍ ، وَإِیمَانٌ فِی یَقِینٍ ، وَحِرْصٌ فِی فِقْهٍ ، وَنَشَاطٌ فِی هُدًی ، وَبِرٌّ فِي
ص: 24
2- از امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
شايسته است كه مؤمن هشت خصلت داشته باشد: در پيشامدهاى لرزاننده خوددار باشد، در موقع بلاء شكيبا باشد، در نعمت و فراوانى شكرگزار باشد، بدان چه خدا روزيش كرده قانع باشد، بر دشمنان خود ستم نكند، سرباز بر دوستان نباشد (به خاطر دوستان زير بار گناه نرود، به خاطر دوستان پيش از توان خود باربر ندارد خ ل) تنِ خود را رنج دهد و مردم از او آسوده باشند، به راستى دوستِ جانى مؤمن است و بردبارى وزير او است و شكيبائى فرمانده لشكر او، نرمش برادر او است و خوش پذيرشى پدر او.
3- از على بن الحسين (علیه السّلام) فرمود:
مؤمن دم بندد تا سالم ماند و سخن راند تا بهره اى ستاند، سپرده خود را به دوستان باز نگويد و گواهى حق خود را از دوران (دشمنان خ ل) نهان نسازد هيچ كار خيرى را براى خودنمائى نكند و از روى حياء آن را واننهد، اگر او را به خوبى ستايند از آنچه در باره او گويند بيم دارد و از آنچه كه در باره او ندانند آمرزش خواهد، گفتار كسى كه به باطن او نادان است گولش نزند و از آمار كردار خود بيم دارد.
4- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
مؤمن داراى نيرو است در دين دارى، و احتياط كارى در خوش پذيرائى و ايمان با يقين و اطمينان، و حرص در فهم احكام و نشاط در راه حق، و نيك رفتارى با استوارى در دين، و دانش در بردبارى و زيركى با نرمش، و سخاوت در جاى شايسته، و ميانه روى
ص: 25
اسْتِقَامَةٍ ، وَعِلْمٌ فِی حِلْمٍ ، وَکَیْسٌ(1) فِی رِفْقٍ ، وَسَخَاءٌ فِی حَقٍّ ، وَقَصْدٌ فِی غِنًی ، وَتَجَمُّلٌ(2) فِی فَاقَةٍ ، وَعَفْوٌ فِی قُدْرَةٍ ، وَطَاعَةٌ لِلّهِ(3) فِی نَصِیحَةٍ ، وَانْتِهَاءٌ فِی شَهْوَةٍ ، وَوَرَعٌ فِی رَغْبَةٍ ، وَحِرْصٌ(4) فِی جِهَادٍ(5) ، وَصَلاَةٌ فِی شُغُلٍ(6) ، وَصَبْرٌ فِی شِدَّةٍ ، وَفِی الْهَزَاهِزِ وَقُورٌ ، وَ(7) فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ ، وَفِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ ، وَ(8) لاَ یَغْتَابُ وَلاَ یَتَکَبَّرُ ، وَلاَ یَقْطَعُ الرَّحِمَ ، وَلَیْسَ بِوَاهِنٍ وَلاَ فَظٍّ(9) وَلاَ غَلِیظٍ ، وَ(10) لاَ یَسْبِقُهُ بَصَرُهُ(11) ، وَلاَ یَفْضَحُهُ بَطْنُهُ ، وَلاَ یَغْلِبُهُ فَرْجُهُ ، وَلاَ یَحْسُدُ النَّاسَ ، یُعَیَّرُ وَلاَ یُعَیِّرُ ، وَلاَ یُسْرِفُ(12) ، یَنْصُرُ الْمَظْلُومَ ، وَیَرْحَمُ الْمِسْکِینَ ، نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ ، وَالنَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ ، لاَ یَرْغَبُ فِی عِزِّ(13) الدُّنْیَا ، وَلاَ یَجْزَعُ مِنْ ذُلِّهَا(14) ، لِلنَّاسِ هَمٌّ قَدْ أَقْبَلُوا عَلَیْهِ ، وَ(15) لَهُ هَمٌّ قَدْ شَغَلَهُ ، لاَ یُری فِی حُکْمِهِ(16) نَقْصٌ ، وَلاَ(17) فِی رَأْیِهِ وَهْنٌ ، وَلاَ فِی دِینِهِ ضَیَاعٌ(18) ، یُرْشِدُ مَنِ اسْتَشَارَهُ ، وَیُسَاعِدُ مَنْ سَاعَدَهُ ، وَیَکِیعُ(19) عَنِ الْخَنَا(20) وَالْجَهْلِ» .(21)
ص: 26
در توانگرى، و تجمّل در ندارى، و گذشت در حال قدرت بر انتقام، و طاعت خدا با خير خواهى (نسبت به خدا و ائمه مسلمانان يا نسبت به مؤمنان يا بطور كلّى و نصيحت براى خدا كردار با اخلاص است براى او چنانچه در خبر است كه: در سه چيز، دل مرد مسلمان دغلى نكند: اخلاص در عمل براى خدا، و خيرخواهى براى ائمه مسلمين، و ملازمت جماعت آنان، و در نهايه گفته است: دين، نصيحت براى خدا و رسول خدا و كتاب خدا و ائمه مسلمانان و همه مسلمانان است- از مجلسى (رحمه الله) و باز ايستادن از كارهاى زشت است با وجود شهوت و ميل (زيرا در صورت عدم شهوت، ترك عمل، اهميّتى ندارد، چون كودك خردسالى كه زنا نكند) و پارسائى و خوددارى از محرّمات با وجود رغبت بدانها، و حرص در كار خير با سختى و مشقّت، و نماز خواندن با گرفتارى، و شكيبائى در حال سختى.
مؤمن در پيش آمدهاى لرزاننده با وقار و پايدار است و در ناگواريها شكيبا است و در حال نعمت و فراوانى شكرگزار، نه غيبت كند و نه بزرگى فروشد و نه قطع رحم كند، مؤمن نه سست است و نه تندخو و نه سخت دل، چشم او از او پيش نيفتد و بى اختيار به هرجا ننگرد و شكمش او را رسوا نكند و فرجش در شهوت بر او چيره نگردد، به مردم حسد نبرد، سرزنش شنود و سرزنش نكند، اسراف نورزد، ستمديده را يارى كند و به مستمندان مهربانى كند، خودش را در رنج اندازد و مردم از او در آسايشند، در عزّت دنيا رغبت ندارد و از خوارى آن بيتابى نكند، مردم همه را وجهه همّتى است كه روى بدان آورند و او هم وجهه همتى دارد كه بدان اندر است، در قضاوتش كاستى ديده نشود و در رأى او سستى نباشد و در دينش گمشده نيست، هر كه از او مشورت جويد، به راه راستش رهبرى كند و هر كه از او كمك خواهد، به او كمك رساند و از هرزه گوئى و نادانى بهراسد.
ص: 27
5 . عَنْهُ(1) ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ : عَنْ أَحَدِهِمَا علیهماالسلام ، قَالَ : «مَرَّ أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام بِمَجْلِسٍ مِنْ قُرَیْشٍ ، فَإِذَا(2) هُوَ بِقَوْمٍ(3) بِیضٍ(4) ثِیَابُهُمْ ، صَافِیَةٍ أَلْوَانُهُمْ ، کَثِیرٍ ضِحْکُهُمْ ، یُشِیرُونَ بِأَصَابِعِهِمْ إِلی مَنْ یَمُرُّ(5) بِهِمْ ، ثُمَّ مَرَّ علیه السلام بِمَجْلِسٍ لِلاْءَوْسِ(6) وَالْخَزْرَجِ ، فَإِذَا قَوْمٌ(7) بُلِیَتْ مِنْهُمُ الاْءَبْدَانُ ، وَدَقَّتْ مِنْهُمُ الرِّقَابُ ، وَاصْفَرَّتْ مِنْهُمُ الاْءَلْوَانُ ، وَقَدْ تَوَاضَعُوا(8) بِالْکَلاَمِ ، فَتَعَجَّبَ(9) عَلِیٌّ علیه السلام مِنْ ذلِکَ ، وَدَخَلَ(10) عَلی رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقَالَ : بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی ، إِنِّی(11) مَرَرْتُ بِمَجْلِسٍ لاِآلِ(12) فُلاَنٍ ، ثُمَّ وَصَفَهُمْ ، وَ(13) مَرَرْتُ بِمَجْلِسٍ لِلاْءَوْسِ(14) وَالْخَزْرَجِ ، فَوَصَفَهُمْ . ثُمَّ قَالَ علیه السلام : وَجَمِیعٌ مُوءْمِنُونَ ، فَأَخْبِرْنِی یَا رَسُولَ اللّهِ ، بِصِفَةِ الْمُوءْمِنِ .
فَنَکَسَ(15) رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله (16) ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ(17) ، فَقَالَ : عِشْرُونَ خَصْلَةً(18) فِی الْمُوءْمِنِ ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ(19) فِیهِ لَمْ یَکْمُلْ إِیمَانُهُ .
إِنَّ مِنْ أَخْلاَقِ الْمُوءْمِنِینَ یَا عَلِیُّ : الْحَاضِرُونَ الصَّلاَةَ(20) ، وَالْمُسَارِعُونَ(21) إِلَی الزَّکَاةِ ،
ص: 28
5- يكى از دو امام (امام باقر يا امام صادق (علیه السّلام) فرمايد:
امير المؤمنين (علیه السّلام) به انجمنى از مردم قريش گذر كرد، بر خلاف انتظار، ديد همه جامهاى سفيد در بر دارند و رنگ و روى آنها با صفا است، پر مى خندند، و هر كس به آنها مى گذرد او را انگشت نما مى سازد (او را مسخره مى كنند و وسيله تفريح خود نمايند) سپس به انجمنى از اوس و خزرج (انصار مدينه) گذر كرد، ديد مردمى هستند فرسوده تن، گردنِ آنها لاغر شده و رنگ آنها از رياضت زرد است و در سخن و گفتارِ خود با تواضع هستند.
على (علیه السّلام) از اين دو انجمن در شگفت شد (چون قدرت انصار براى زندگى بيشتر بود و بهتر مى توانستند خوشگذرانى كنند زيرا در وطن خود بودند و داراى ثروت و نسبت به دين از قريش دورتر بودند و دين اسلام از قريش براى آنها به ارمغان آمده بود و در حقيقت تأثير ديانت و توجه به دين اسلام، انصار را چنين كرده بود و قريش از بى توجهى به دين به آن صورت شده بودند و اين خود مايه تعجّب على (علیه السّلام) گرديد) آن حضرت، خدمت رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) رسيد و گفت: پدر و مادرم بقربانت، من به انجمنى از آل فلان رسيدم، و حال آنها را شرح داد، و به انجمنى از اوس و خزرج رسيدم، و حال آنها را شرح داد، سپس عرض كرد: همه اينها هم در شمار مؤمنان هستند؟
يا رسول اللَّه! به من وصف مؤمن را خبر بده. رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) سر بزير افكند و سپس سر برداشت و فرمود:
در مؤمن بيست خصلت است و اگر آنها در وى نباشند، ايمانش كامل نيست، به راستى اى على، از اخلاق مؤمنان است كه:
1- در نماز جماعت حاضرند 2- به پرداخت زكاة شتابانند 3- به مستمندان خوراك دهند 4- دست مهر بر سر يتيم كشند 5- جامه هاى خود را پاكيزه دارند 6- كمر خود را محكم بندند
ص: 29
وَالْمُطْعِمُونَ الْمِسْکِینَ(1)، الْمَاسِحُونَ رَأْسَ(2) الْیَتِیمِ، الْمُطَهِّرُونَ أَطْمَارَهُمْ(3)، الْمُتَّزِرُونَ(4) عَلی أَوْسَاطِهِمُ ؛ الَّذِینَ إِنْ(5) حَدَّثُوا لَمْ یَکْذِبُوا(6) ، ··· î وَإِذَا(7) وَعَدُوا لَمْ یُخْلِفُوا ، وَإِذَا(8) ائْتُمِنُوا لَمْ یَخُونُوا ، وَإِذَا(9) تَکَلَّمُوا صَدَقُوا ، رُهْبَانٌ بِاللَّیْلِ(10) ، أُسُدٌ(11) بِالنَّهَارِ(12) ، صَائِمُونَ النَّهَارَ ، قَائِمُونَ اللَّیْلَ(13) ، لاَ یُوءْذُونَ جَارا ، وَلاَ یَتَأَذّی بِهِمْ جَارٌ ؛ الَّذِینَ مَشْیُهُمْ(14) عَلی الاْءَرْضِ هَوْنٌ(15) ، وَخُطَاهُمْ إِلی بُیُوتِ الاْءَرَامِلِ(16) ، وَعَلی أَثَرِ الْجَنَائِزِ ؛ جَعَلَنَا اللّهُ وَإِیَّاکُمْ مِنَ الْمُتَّقِینَ» .(17)
6. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ ، عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَسَاءَتْهُ سَیِّئَتُهُ(18) ، ··· î فَهُوَ مُوءْمِنٌ» .(19)
7. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَعْلاَنَ(20) ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ الْخُرَاسَانِیِّ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَیْعٍ الْعَبْدِیِّ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «شِیعَتُنَا(21) الشَّاحِبُونَ(22) الذَّابِلُونَ(23) النَّاحِلُونَ(24) ، الَّذِینَ إِذَا جَنَّهُمُ(25) اللَّیْلُ(26) ، اسْتَقْبَلُوهُ بِحُزْنٍ(27)» .(28)
ص: 30
7- آن كسانى كه اگر خبرى گويند، دروغ نگويند 8- اگر وعده كنند تخلّف نكنند. 9- اگر امانتى گيرند، در آن خيانت نورزند 10- چون سخن كنند، راست گويند 11- در شب، چون راهبان، عبادت كنند 12- در روز، چون شيران دلير باشند 13- روزها روزه دارند 14- و شبها را به عبادت گذرانند 15- همسايه نيازارند 16- همسايه از آنها آزار نكشد (فرق ميان اين و پيشتر اين است كه مقصود از همسايه در اول، پناهنده است و در دوّم، همسايه خانه، يا در اوّل، همسايه خانه است و در دوّم، همسايه در مجلس و مركب، يا مقصود از اوّلى، آزار بى واسطه است و از دوّمى، آزار بواسطه خدم و اعوان- از مجلسى ره- ولى ظاهر اين است كه مقصود از اوّل، تعدّى به حقوق همسايه است و مقصود از دوّم اينكه وضعى دارد مناسب با حال همسايه مؤمن خود و كارهايى را هم كه تعدّى به حقّ همسايه نيست ولى بسا مايه آزار او است، مرتكب نمى شود) 17- آنها كه آرام بر زمين راه مى روند 18- به خانه بيوه زنان سركشى كنند 19- دنباله جنازه مردگان بروند 20- خدا ما و شما را از متّقيان سازد (از اين جمله برآيد كه وصف بيستم مؤمن، همان تقوى است، فتدبّر).
6- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
هر كه از حسنه خود شاد گردد و از كردار بد خود بدش آيد، مؤمن است.
7- از امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
شيعه ما، رنگ پريده هايند (از بيم دشمن و از رياضت)، لب خشكهايند (از روزه)، لاغرهايند (از كم خورى)، آن كسانى كه چون شب آيد با اندوه از آن استقبال كنند (براى توجه به حق و درك مسئوليتِ خود).
ص: 31
8 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسی ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ ، عَنْ رَجُلٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «شِیعَتُنَا أَهْلُ الْهُدی ، وَأَهْلُ(1) التُّقی(2) ، وَأَهْلُ الْخَیْرِ ، وَأَهْلُ الاْءِیمَانِ ، وَأَهْلُ الْفَتْحِ وَ(3) الظَّفَرِ» .(4)
9 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ مَنْصُورٍ بُزُرْجَ ، عَنْ مُفَضَّلٍ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «إِیَّاکَ(5) وَالسَّفِلَةَ(6) ، فَإِنَّمَا(7) شِیعَةُ(8) عَلِیٍّ علیه السلام مَنْ عَفَّ(9) بَطْنُهُ وَفَرْجُهُ ، وَاشْتَدَّ جِهَادُهُ(10) ، وَعَمِلَ لِخَالِقِهِ ، وَرَجَا ثَوَابَهُ ، وَخَافَ عِقَابَهُ ، فَإِذَا رَأَیْتَ أُولئِکَ ، فَأُولئِکَ شِیعَةُ جَعْفَرٍ علیه السلام » .(11)
10. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ ، عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ شِیعَةَ عَلِیٍّ علیه السلام کَانُوا خُمْصَ(12) الْبُطُونِ ، ذُبُلَ الشِّفَاهِ(13) ، أَهْلَ(14) رَأْفَةٍ وَعِلْمٍ وَحِلْمٍ ، یُعْرَفُونَ(15) بِالرَّهْبَانِیَّةِ(16) ، فَأَعِینُوا عَلی مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِالْوَرَعِ وَالاِجْتِهَادِ» .(17)
11. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ ، قَالَ :
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «إِنَّمَا الْمُوءْمِنُ الَّذِی(18) إِذَا غَضِبَ ، لَمْ یُخْرِجْهُ غَضَبُهُ مِنْ(19) حَقٍّ ؛ وَإِذَا رَضِیَ ، لَمْ یُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی بَاطِلٍ ؛ وَإِذَا قَدَرَ ، لَمْ یَأْخُذْ أَکْثَرَ مِمَّا لَهُ(20)» .(21)
12. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ
ص: 32
8- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
شيعه ما اهل هدايت، أهل تقوى، أهل خير، أهل ايمان، أهل فتح و ظفر مى باشند.
9- از مفضل، كه امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
بپرهيز از مردم پست و اراذل، همانا شيعه على كسى است كه شكم و فرج پارسا دارد و سخت مى كوشد و براى خالقِ خود كار مى كند و اميد ثواب او دارد و از كيفر او مى ترسد، هر گاه آنها را ديدى آنانند شيعه جعفر.
10- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
به راستى شيعه على شكم به پشت چسبنده ها (از روزه و رياضت) و لب خشكها بودند كه اهل رأفت و دانش و بردبارى بودند و به گوشه گيرى شناخته مى شدند، كمك كنيد بدان عقيده اى كه داريد، به ورع و اجتهاد.
11- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
همانا مؤمن كسى است كه چون خشم گيرد، خشمش او را از حق بدر نبرد و چون بپسندد، پسندش او را به باطل نكشاند و چون توانست بيش از آنچه از او است بر نگيرد.
12- از سليمان بن خالد كه امام باقر (علیه السّلام) فرمود:
ص: 33
عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام (1) : «یَا سُلَیْمَانُ ، أَ تَدْرِی(2) مَنِ الْمُسْلِمُ؟» قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ ، أَنْتَ أَعْلَمُ ، قَالَ : «الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَیَدِهِ(3)».
ثُمَّ قَالَ : «وَ تَدْرِی(4) مَنِ الْمُوءْمِنُ؟» قَالَ(5) : قُلْتُ : أَنْتَ أَعْلَمُ ، قَالَ(6) : «الْمُوءْمِنُ مَنِ ائْتَمَنَهُ الْمُسْلِمُونَ(7) عَلی أَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ، وَالْمُسْلِمُ حَرَامٌ عَلَی الْمُسْلِمِ أَنْ یَظْلِمَهُ ، أَوْ یَخْذُلَهُ(8) ، أَوْ یَدْفَعَهُ دَفْعَةً تُعَنِّتُهُ(9)» .(10)
13 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ ، عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّمَا الْمُوءْمِنُ الَّذِی إِذَا رَضِیَ ، لَمْ یُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی إِثْمٍ وَلاَ بَاطِلٍ ؛ وَإِذَا(11) سَخِطَ ، لَمْ یُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ ؛ وَالَّذِی إِذَا قَدَرَ ، لَمْ تُخْرِجْهُ(12)
قُدْرَتُهُ إِلَی التَّعَدِّی إِلی مَا لَیْسَ لَهُ بِحَقٍّ» .(13)
14 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ رَفَعَهُ(14) ، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «الْمُوءْمِنُونَ هَیِّنُونَ(15) لَیِّنُونَ(16) ، کَالْجَمَلِ الاْءَنِفِ(17) ، إِنْ(18) قِیدَ انْقَادَ ، وَإِنْ أُنِیخَ عَلی صَخْرَةٍ اسْتَنَاخَ» .(19)
15. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ النَّوْفَلِیِّ ، عَنِ السَّکُونِیِّ :
ص: 34
اى سليمان، تو مى دانى كه مسلمان كيست؟ گفتم: شما بهتر مى دانيد، فرمود:
مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و دستش سالم بمانند، سپس فرمود: مى دانى مؤمن كيست؟ گويد: گفتم: شما داناتريد، فرمود: راستى مؤمن كسى است كه مسلمانان مال و جانشان را به او بسپارند، بر مسلمان حرام است كه به مسلمان ديگر ستم كند يا او را واگذارد و يارى نكند، يا او را از خود براند بطورى كه در رنج اندازد.
13- از امام باقر (علیه السّلام) فرمود:
همانا مؤمن كسى است كه چون بپسندد، پسندش او را به گناه و باطل نكشد و هر گاه خشم گيرد، خشمش او را از گفتار حق بدر نبرد و آنكه هر گاه توانا شود توانائى وى او را به تعدّى بدان چه حق او نيست نكشاند.
14- از ابى البخترى (وهب بن وهب قرشى است كه از امام صادق (علیه السّلام) روايت كند، عامى و ضعيف است، و امام صادق (علیه السّلام) مادرش را بزنى گرفته، و ظاهراً ضمير (سمعته) به امام صادق (علیه السّلام) برگردد) گويد: شنيدمش مى فرمود:
مؤمنان هموار و خوش پذيرايند مانند شتر مهار در بينى نشسته، هر وقت او را بكشند مى رود و هر گاه بر سر سنگش بخوابانند همان جا بخوابد.
15- از امام صادق (علیه السّلام) فرمود: سه تا از نشانه هاى مؤمن است:
ص: 35
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «ثَلاَثَةٌ مِنْ عَلاَمَاتِ الْمُوءْمِنِ : الْعِلْمُ بِاللّهِ ، وَمَنْ یُحِبُّ ، وَمَنْ یَکْرَهُ(1)» .(2)
16 . وَ بِهذَا الاْءِسْنَادِ ، قَالَ(3) : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الْمُوءْمِنُ کَمِثْلِ شَجَرَةٍ(4) لاَ یَتَحَاتُّ(5) وَرَقُهَا فِی شِتَاءٍ وَلاَ(6) صَیْفٍ ، قَالُوا : یَا رَسُولَ اللّهِ ، وَ(7) مَا هِیَ؟ قَالَ : النَّخْلَةُ(8)» .(9)
17 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ ، عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ الاْءَعْجَمِیِّ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «الْمُوءْمِنُ حَلِیمٌ لاَ یَجْهَلُ ، وَإِنْ جُهِلَ عَلَیْهِ یَحْلُمُ(10) ؛ وَلاَ یَظْلِمُ ، وَإِنْ ظُلِمَ غَفَرَ ؛ وَلاَ یَبْخَلُ(11) ، وَإِنْ بُخِلَ(12) عَلَیْهِ صَبَرَ» .(13)
18 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ ، عَنْ مُنْذِرِ بْنِ جَیْفَرٍ(14) ، عَنْ آدَمَ أَبِی الْحُسَیْنِ(15) اللُّوءْلُوءِیِّ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «الْمُوءْمِنُ مَنْ طَابَ مَکْسَبُهُ ، وَحَسُنَتْ خَلِیقَتُهُ ، وَصَحَّتْ سَرِیرَتُهُ ، وَأَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ ، وَأَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ کَلاَمِهِ ، وَکَفَی النَّاسَ شَرَّهُ(16) ، وَأَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ» .(17)
19. أَبُو عَلِیٍّ الاْءَشْعَرِیُّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ ، عَنِ الْحَسَنِ(18) بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ أَبِی کَهْمَسٍ(19) ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ :
ص: 36
علم به خدا، و علم به هر كه را خدا دوست دارد، و هر كه را بد دارد.
16- رسول خدا (علیه السّلام) فرمود:
مؤمن چون درختى است كه برگ آن نريزد نه در زمستان و نه در تابستان، گفتند: يا رسول اللَّه، آن درخت كدام است؟ فرمود:
نخل خرما (يعنى مؤمن هميشه سرسبز و بارور و مورد استفاده است و در يك حال است).
17- از امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
مؤمن بردبارى است كه نادانى نورزد و اگر به او نادانى كنند بردبار باشد و ستم نكند و اگر ستم شود گذشت كند، بخل نكند و اگر از او دريغ كنند صبر كند.
18- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
مؤمن كسى است كه كسبش پاك باشد و اخلاقش خوش باشد و درونش نيكو باشد و فزونى مال خود را انفاق كند و از سخنِ زيادى خوددار باشد و مردم از شرّ او محفوظ باشند و از طرف خود به مردم حق بدهد.
19- از امام باقر (علیه السّلام) كه رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرمود:
آيا شما را از مؤمن آگاه نكنم؟ كسى است كه مردم او را نسبت به جان و مال خود امين شمارند، آيا شما را آگاه نكنم از
ص: 37
«قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أَ لاَ أُنَبِّئُکُمْ بِالْمُوءْمِنِ(1)؟ مَنِ ائْتَمَنَهُ الْمُوءْمِنُونَ(2) عَلی أَنْفُسِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ(3) ؛ أَ لاَ أُنَبِّئُکُمْ بِالْمُسْلِمِ(4)؟ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَیَدِهِ(5) ؛ وَالْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ(6) السَّیِّئَاتِ وَتَرَکَ مَا حَرَّمَ اللّهُ(7) ، وَالْمُوءْمِنُ حَرَامٌ عَلَی الْمُوءْمِنِ أَنْ یَظْلِمَهُ ، أَوْ یَخْذُلَهُ ، أَوْ یَغْتَابَهُ ، أَوْ یَدْفَعَهُ دَفْعَةً» .(8)
20 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ ، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْعَطَّارِ ، عَنْ جَابِرٍ ، قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام : «إِنَّمَا شِیعَةُ عَلِیٍّ علیه السلام الْحُلَمَاءُ الْعُلَمَاءُ(9) ، الذُّبُلُ الشِّفَاهِ ، تُعْرَفُ(10) الرَّهْبَانِیَّةُ عَلی(11) وُجُوهِهِمْ» .(12)
21 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، 2 / 165
عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «صَلّی(13) أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام بِالنَّاسِ الصُّبْحَ بِالْعِرَاقِ ، فَلَمَّا(14) انْصَرَفَ وَعَظَهُمْ ، فَبَکی وَأَبْکَاهُمْ مِنْ خَوْفِ اللّهِ ، ثُمَّ قَالَ : أَمَا وَاللّهِ ، لَقَدْ عَهِدْتُ أَقْوَاماً عَلی عَهْدِ خَلِیلِی رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وَ(15) إِنَّهُمْ لَیُصْبِحُونَ وَیُمْسُونَ شُعْثا(16) غُبْرا(17) خُمْصا(18) ، بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ کَرُکَبِ(19) الْمِعْزی(20) ، یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدا وَقِیَاما ، یُرَاوِحُونَ بَیْنَ أَقْدَامِهِمْ وَجِبَاهِهِمْ(21) ، یُنَاجُونَ رَبَّهُمْ ، وَیَسْأَلُونَهُ(22) فَکَاکَ رِقَابِهِمْ مِنَ النَّارِ ، وَاللّهِ لَقَدْ رَأَیْتُهُمْ مَعَ(23) هذَا وَهُمْ خَائِفُونَ مُشْفِقُونَ» .(24)
22. عَنْهُ(25) ، عَنِ السِّنْدِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّلْتِ ، عَنْ
ص: 38
مسلمان؟ كسى است كه مسلمانان از دست و زبانش سالم باشند و آزار نكشند، مهاجر كسى است كه از بدكاريها دورى كرده و آنچه را خدا حرام كرده ترك نموده، و مؤمن آن كسى است كه حرام است بر مؤمن به او ستم كند و او را واگذارد يا غيبت كند يا يك باره از خود براند.
20- امام باقر (علیه السّلام) فرمود:
همانا شيعه على (علیه السّلام) حليمانند، دانشمندانند، و لب بستگانند كه اثر عبادت از چهره آنها شناخته شود.
21- امام باقر (علیه السّلام) فرمود كه:
امير المؤمنين (علیه السّلام) در عراق نماز بامداد را با مردم خواند و چون رو برگرداند آنها را پند داد و گريست و آنها را گرياند از خوف خدا، سپس فرمود: به خدا در عهد دوستم رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) مردمى را به ياد دارم كه بام و شام مى كردند ژوليده و گرد آلود و گرسنه، ميان دو چشمشان چون سر زانوى گوسپند داغ سجده داشت، با سجده و عبادتِ پروردگار شب را به سر مى برند و به نوبت گام و پيشانى بر زمين مى سائيدند، با پروردگار خود مناجات مى كردند و از او درخواست مى كردند آنها را از دوزخ آزاد كند، به خدا ديدم كه آنها با اين حال ترسان و نگران بودند.
22- از على بن الحسين (علیه السّلام) فرمود:
ص: 39
أَبِی حَمْزَةَ : عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام ، قَالَ : «صَلّی أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام الْفَجْرَ ، ثُمَّ لَمْ یَزَلْ فِی مَوْضِعِهِ حَتّی صَارَتِ الشَّمْسُ عَلی(1) قِیدِ(2) رُمْحٍ ، وَأَقْبَلَ(3) عَلَی النَّاسِ بِوَجْهِهِ ، فَقَالَ : وَاللّهِ لَقَدْ أَدْرَکْتُ أَقْوَاما یَبِیتُونَ(4) لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً ، یُخَالِفُونَ(5) بَیْنَ جِبَاهِهِمْ وَرُکَبِهِمْ ، کَأَنَّ زَفِیرَ النَّارِ فِی آذَانِهِمْ ؛ إِذَا(6) ذُکِرَ اللّهُ عِنْدَهُمْ مَادُوا(7) کَمَا یَمِیدُ(8) الشَّجَرُ ، کَأَنَّمَا(9) الْقَوْمُ بَاتُوا(10) غَافِلِینَ» .
قَالَ : «ثُمَّ قَامَ ، فَمَا رُئِیَ ضَاحِکا حَتّی قُبِضَ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْهِ» .(11)
23 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ ، عَنِ
الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْرِفَ أَصْحَابِی ، فَانْظُرْ(12) مَنِ اشْتَدَّ وَرَعُهُ ، وَخَافَ خَالِقَهُ ، وَرَجَا ثَوَابَهُ ، فَإِذَا(13) رَأَیْتَ هوءُلاَءِ ، فَهوءُلاَءِ أَصْحَابِی» .(14)
24 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الاْءَشْعَثِ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ حَمَّادٍ الاْءَنْصَارِیِّ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ ، عَنْ أَبِیهِ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام : شِیعَتُنَا الْمُتَبَاذِلُونَ فِی وَلاَیَتِنَا ، الْمُتَحَابُّونَ فِی مَوَدَّتِنَا ، الْمُتَزَاوِرُونَ(15) فِی إِحْیَاءِ أَمْرِنَا ؛ الَّذِینَ إِنْ(16) غَضِبُوا لَمْ یَظْلِمُوا ، وَإِنْ رَضُوا لَمْ یُسْرِفُوا ، بَرَکَةٌ عَلی مَنْ جَاوَرُوا ، سِلْمٌ لِمَنْ خَالَطُوا» .(17)
25 . عَنْهُ(18) ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ
ص: 40
امير المؤمنين (علیه السّلام) نماز فجر را خواند و در جاى خود ماند تا خورشيد تا اندازه يك نيزه برآمد و رو به مردم كرد و فرمود:
به خدا مردمى را ديدم كه براى پروردگارِ خود همه شب را به سجده و عبادت به سر مى كردند و پيشانيها و زانوهاى خود را به دنبال هم (به نوبت) بر خاك مى نهادند، گويا نفس زدن دوزخ در گوش آنها بود و هر گاه نام خدا در بر آنها برده مى شد ميلرزيدند چنانچه درخت به لرزه آيد، گويا آن مردم خود باخته حق بودند (گويا اين مردم در خوابِ مرگ، عمر مى گذرانند خ ل) فرمود: سپس از جا برخاست و خندان ديده نشد تا وفات كرد صلوات اللَّه عليه.
23- از مفضل بن عمر كه امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
هر گاه بخواهى يارانِ مرا بشناسى، بنگر به كسى كه سخت پارسا است و از آفريدگارِ خود بيمناك است و به ثوابِ او اميدوار است و هر گاه اينان را ديدار كردى، هم آنان ياران منند.
24- از امام باقر (علیه السّلام) كه امير المؤمنين (علیه السّلام) فرمود:
شيعه ما آنهايند كه در دوستى ما به يك ديگر بخشش كنند و در مهرِ ما يك ديگر را دوست دارند و براى زنده داشتن كارِ ما از هم ديدن كنند، آن كسانى كه اگر خشم كنند ستم نكنند و اگر بپسندند از حدّ بدر نروند، بركت باشند براى هر كه همسايه اند و هر كه در آميزند بسازند.
25- رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرمود:
ص: 41
عِیسَی النَّهْرِتِیرِیِّ(1): عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَنْ عَرَفَ اللّهَ وَعَظَّمَهُ(2) مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْکَلاَمِ ، وَبَطْنَهُ مِنَ الطَّعَامِ ، وَعَفَا(3) نَفْسَهُ بِالصِّیَامِ وَالْقِیَامِ .
قَالُوا : بِآبَائِنَا(4) وَأُمَّهَاتِنَا یَا رَسُولَ اللّهِ(5) ، هوءُلاَءِ أَوْلِیَاءُ اللّهِ؟
قَالَ : إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللّهِ سَکَتُوا ؛ فَکَانَ سُکُوتُهُمْ ذِکْرا(6) ، وَنَظَرُوا ؛ فَکَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَةً ، وَنَطَقُوا ؛ فَکَانَ نُطْقُهُمْ حِکْمَةً ، وَمَشَوْا ؛ فَکَانَ مَشْیُهُمْ بَیْنَ النَّاسِ بَرَکَةً ، لَوْ لاَ الاْآجَالُ الَّتِی قَدْ کُتِبَتْ(7) عَلَیْهِمْ ، لَمْ تَقِرَّ(8) أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ ؛ خَوْفا مِنَ الْعَذَابِ(9) ، وَشَوْقاً إِلَی الثَّوَابِ» .(10)
26 . عَنْهُ(11) ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ مِنَ الْعِرَاقِیِّینَ رَفَعَهُ ، قَالَ : خَطَبَ النَّاسَ(12) الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْهِمَا ، فَقَالَ : «أَیُّهَا النَّاسُ ، أَنَا(13) أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَخٍ(14) لِی کَانَ مِنْ(15) أَعْظَمِ النَّاسِ فِی عَیْنِی ، وَکَانَ رَأْسُ مَا عَظُمَ بِهِ(16) فِی عَیْنِی صِغَرَ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ ، کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ ؛ فَلاَ یَشْتَهِی(17) مَا لاَ یَجِدُ ، وَلاَ یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ ، کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ فَرْجِهِ ؛ فَلاَ یَسْتَخِفُّ(18) لَهُ عَقْلَهُ وَلاَ رَأْیَهُ ، کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ الْجَهَالَةِ ؛ فَلاَ یَمُدُّ یَدَهُ إِلاَّ عَلی ثِقَةٍ لِمَنْفَعَةٍ(19) ، کَانَ لاَ یَتَشَهّی(20) وَلاَ یَتَسَخَّطُ وَلاَ یَتَبَرَّمُ(21)، کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَمَّاتا(22) ، فَإِذَا قَالَ ، بَذَّ(23) الْقَائِلِینَ ، کَانَ لاَ یَدْخُلُ فِی مِرَاءٍ(24) ، وَلاَ یُشَارِکُ فِی دَعْوًی ، وَلاَ یُدْلِی بِحُجَّةٍ حَتّی یَری(25) قَاضِیا ، وَ(26) کَانَ لاَ یَغْفُلُ عَنْ إِخْوَانِهِ ، وَ لاَ یَخُصُّ نَفْسَهُ بِشَیْءٍ دُونَهُمْ ،
ص: 42
هر كه خدا را شناخت و بزرگوار دانست، دهانش را از سخن ببندد و شكمش را از خوراك، و خود را به روزه و عبادت فرسوده سازد، گفتند: يا رسول اللَّه، پدران و مادران ما قربانت، اينان اولياء خدايند؟
فرمود: راستى كه اولياء خدا خموشى گيرند و خموشى آنها ياد خدا است، نگاه كنند و نگاهشان عبرت است، و سخن گويند و سخنشان حكمت است، در راه روند و راه رفتن آنها ميان مردم بركت است، اگر نبود عمر مقدّرى كه بر ايشان نوشته شده، جانشان در كالبدشان بر جا نمى ماند از بيم عذاب و از شوق ثواب.
26- حسن بن على (علیه السّلام) براى مردم خطبه خوانده و فرمود:
أيا مردم، به شما گزارش مى دهم از برادرى كه داشتم و بزرگترين مردمش در چشمِ خود مى پنداشتم و سرآمد بزرگوارى او در چشم من زبونى و كوچكى دنيا بود در چشم او، او از تسلط شكم خود بدر بود، آنچه را نداشت نمى خواست و آنچه را هم داشت بسيار نمى خورد، از تسلط فرجِ خود هم به در بود و خرد و رأيش به خاطر آن سبك و كم وزن نمى شدند، از تسلط و نادانى بدر بود و دست دراز نمى كرد مگر نزد معتمدى براى سودى، شيوه اش اين بود كه دل نمى داد و خشم نمى گرفت و خسته نمى شد، بيشتر روزگارش خاموش بود و چون زبان به گفتار مى گشود، گوى سبقت از گوينده ها مى ربود، در بحث و مناقشه علمى وارد نمى شد و در دعوى ديگران، شركت نمى كرد و حجّتى نمى آورد تا قاضى را ببيند (تا خود را در مسند قضاوت بيند خ ل).
شيوه اش اين بود كه از برادرانش غفلت نمى نمود و خود را به
ص: 43
کَانَ ضَعِیفا مُسْتَضْعَفا ، فَإِذَا(1) جَاءَ الْجِدُّ(2) کَانَ لَیْثا عَادِیا(3) ، کَانَ لاَ یَلُومُ أَحَداً فِیمَا یَقَعُ الْعُذْرُ فِی مِثْلِهِ حَتّی یَرَی اعْتِذَاراً(4) ، کَانَ(5) یَفْعَلُ مَا یَقُولُ ، وَیَفْعَلُ مَا لاَ یَقُولُ ، کَانَ(6) إِذَا ابْتَزَّهُ(7) أَمْرَانِ لاَ یَدْرِی أَیُّهُمَا أَفْضَلُ ، نَظَرَ إِلی أَقْرَبِهِمَا إِلَی الْهَوی فَخَالَفَهُ ، کَانَ(8) لاَ یَشْکُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ مَنْ یَرْجُو عِنْدَهُ الْبُرْءَ، وَلاَ یَسْتَشِیرُ إِلاَّ مَنْ یَرْجُو عِنْدَهُ النَّصِیحَةَ ، کَانَ لاَ یَتَبَرَّمُ وَلاَ یَتَسَخَّطُ وَلاَ یَتَشَکّی وَلاَ یَتَشَهّی وَلاَ یَنْتَقِمُ ، وَلاَ یَغْفُلُ عَنِ الْعَدُوِّ ؛ فَعَلَیْکُمْ بِمِثْلِ هذِهِ الاْءَخْلاَقِ الْکَرِیمَةِ إِنْ أَطَقْتُمُوهَا ، فَإِنْ(9) لَمْ تُطِیقُوهَا کُلَّهَا(10) ، فَأَخْذُ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ ، وَلاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللّهِ» .(11)
27 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی، عَنْ یُونُسَ، عَنْ مِهْزَمٍ؛ وَبَعْضُ أَصْحَابِنَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْکَاهِلِیِّ؛ وَ أَبُو عَلِیٍّ الاْءَشْعَرِیُّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ ، عَنْ رَبِیعِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً ، عَنْ مِهْزَمٍ الاْءَسَدِیِّ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «یَا مِهْزَمُ ، شِیعَتُنَا(12) مَنْ لاَ یَعْدُو(13) صَوْتُهُ سَمْعَهُ ، وَلاَ شَحْنَاوءُهُ(14) بَدَنَهُ(15) ، وَلاَ یَمْتَدِحُ(16) بِنَا مُعْلِنا ، وَلاَ یُجَالِسُ لَنَا عَائِبا(17) ، وَلاَ یُخَاصِمُ لَنَا قَالِیا(18) ؛ إِنْ لَقِیَ مُوءْمِناً أَکْرَمَهُ ، وَإِنْ لَقِیَ جَاهِلاً هَجَرَهُ».
قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ ، فَکَیْفَ أَصْنَعُ(19) بِهوءُلاَءِ الْمُتَشَیِّعَةِ؟
قَالَ(20) : «فِیهِمُ التَّمْیِیزُ(21) ، وَفِیهِمُ التَّبْدِیلُ ، وَفِیهِمُ التَّمْحِیصُ(22) ، تَأْتِی(23)
ص: 44
چيزى در برابر آنها اختصاص نمى داد، در شيوه خود سست و ناتوان مى نمود، ولى چون روزِ مردى مى رسيد شيرى جهنده بود، كسى را در آنچه عذرپذير بود، سرزنش نمى كرد تا عذر او را منظور دارد، شيوه اش اين بود كه مى كرد هر چه را مى گفت، و مى كرد هر چه را هم نمى گفت، چون دو كار برايش پيشآمد مى كرد كه نمى دانست كدام بهتر است، هر كدام مخالف هواى نفس او بود منظور مى داشت، شيوه داشت كه از دردى نمى ناليد جز در نزد كسى كه ديدِ بهبودى از او داشت و با كسى مشورت نمى كرد جز آنكه اميد خيرخواهى از او مى برد، شيوه اش اين بود كه دل تنگى نمى كرد و خشم نمى ورزيد و نمى ناليد و دل نمى داد و انتقام نمى ستاد و از دشمن غفلت نمى كرد، بر شما باد به مانند اين اخلاق ارجمند اگر تاب آنها را داريد، و اگر تاب همه را نداريد، دريافت اندك به از واگذاشتن هر يك است، و جنبش و توانائى نيست جز به خدا.
27- مهزم اسدى گويد: امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
اى مهزم شيعه ما كسى است كه: آوازش تا آنجا آهسته است كه از گوشش برنگذرد، و دشمنيش از كالبد خودش به ديگرى تجاوز نكند، ما را آشكارا مدح نگويد، و با عيبگوى ما همنشينى نكند، و با دشمن ما ستيزه ننمايد، اگر مؤمنى را برخورد او را گرامى دارد، و اگر به نادانى برخورد از او دورى كند، گفتم: قربانت، پس من چه كنم با اين شيعه مآبها (كه خود را به شيعه بندند و از حقيقت آن بى خبرند) فرمود: در آنها تشخيص و تبديل و آزمايش، حكم فرما است، دچار قحطى شوند و نابود گردند يا طاعونى آنها را بكشد يا اختلاف و دودسته گى آنها را پراكنده و نابود كند، شيعه ما كسى است كه: چون سگان زوزه نكشد و چون كلاغان طمع نورزد و اگر
ص: 45
عَلَیْهِمْ سِنُونَ(1) تُفْنِیهِمْ ، وَطَاعُونٌ یَقْتُلُهُمْ ، وَاخْتِلاَفٌ یُبَدِّدُهُمْ ؛ شِیعَتُنَا مَنْ لاَ یَهِرُّ(2) هَرِیرَ الْکَلْبِ ، وَلاَ یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ ، وَلاَ یَسْأَلُ عَدُوَّنَا وَإِنْ مَاتَ جُوعاً».
قُلْتُ(3) : جُعِلْتُ فِدَاکَ ، فَأَیْنَ أَطْلُبُ هوءُلاَءِ؟
قَالَ : «فِی أَطْرَافِ الاْءَرْضِ ، أُولئِکَ الْخَفِیضُ(4) عَیْشُهُمْ ، الْمُنْتَقِلَةُ(5) دِیَارُهُمْ ؛ إِنْ شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا ، وَإِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُوا ، وَ(6) مِنَ الْمَوْتِ لاَ یَجْزَعُونَ، وَفِی الْقُبُورِ یَتَزَاوَرُونَ ، وَ(7) إِنْ لَجَأَ إِلَیْهِمْ ذُو حَاجَةٍ مِنْهُمْ رَحِمُوهُ ، لَنْ تَخْتَلِفَ(8) قُلُوبُهُمْ وَإِنِ اخْتَلَفَ(9) بِهِمُ الدَّارُ(10)».
ثُمَّ قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أَنَا الْمَدِینَةُ(11) وَعَلِیٌّ علیه السلام الْبَابُ ، وَکَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَدْخُلُ الْمَدِینَةَ لاَ مِنْ قِبَلِ الْبَابِ ، وَکَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَیُبْغِضُ عَلِیّاً صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْهِ» .(12)
28. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسی ، عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : قَالَ : «مَنْ عَامَلَ النَّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ(13) ، وَحَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُمْ ، وَوَعَدَهُمْ(14) فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ(15) ، کَانَ مِمَّنْ حُرِّمَتْ غِیبَتُهُ ، وَکَمَلَتْ مُرُوءَتُهُ(16) ، وَظَهَرَ عَدْلُهُ ، وَوَجَبَتْ أُخُوَّتُهُ» .(17)
29 . عَنْهُ(18) ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ الْحَسَنِ(19) : عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ(20) الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(21) علیهماالسلام ، قَالَ(22) : قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «ثَلاَثُ
ص: 46
از گرسنگى بميرد از دشمن ما گدائى و خواهش نكند، گفتم: قربانت، از كجا اينان را بجويم؟ فرمود: در اطراف زمين، آنانند كه زندگى پستى دارند، و آواره به سر مى برند، و از جايى به جايى كوچ مى كنند، اگر حاضر باشند سرشناس نيستند، و اگر غايب باشند از آنها جستجو نشود، و از مرگ بى تابى نكنند، و در گورها از هم ديدن كنند، و اگر حاجتمندى به آنها رو كند به او مهربانى و ترّحم كنند، دلشان از هم جدا نيست و اگر چه خانه شان از هم دور باشد، سپس فرمود:
رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرموده است: منم شهر، و على درِ آن است، دروغ گويد كسى كه پندارد در شهر درآيد نه از سوى درِ آن، و دروغ گويد كسى كه پندارد مرا دوست مى دارد و على را دشمن است- صلوات اللَّه عليه.
28- از امام صادق (علیه السّلام) كه فرمود:
هر كه با مردم داد و ستد كند و به آنها ستم نكند و به آنها حديث گويد و به آنها دروغ نگويد و به آنها وعده دهد و خلف وعده نكند، از كسانى نيست كه غيبت او حرام است و مردانگى او تمام است و عدالت او عيان است و برادرى با او واجب است.
29- از عبد اللَّه بن الحسن، از مادرش فاطمه بنت الحسين (علیه السّلام) كه رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرمود:
سه خصلت در هر كه باشند، خصال ايمان در او كاملند: چون
ص: 47
خِصَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ اسْتَکْمَلَ(1) خِصَالَ الاْءِیمَانِ(2) : إِذَا رَضِیَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی بَاطِلٍ(3) ، وَإِذَا(4) غَضِبَ لَمْ یُخْرِجْهُ الْغَضَبُ(5) مِنَ الْحَقِّ ، وَإِذَا قَدَرَ لَمْ یَتَعَاطَ(6) مَا لَیْسَ لَهُ» .(7)
30. عَنْهُ(8) ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ الْقَاسِمِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام : إِنَّ لاِءَهْلِ الدِّینِ عَلاَمَاتٍ یُعْرَفُونَ بِهَا : صِدْقَ الْحَدِیثِ ، وَأَدَاءَ الاْءَمَانَةِ ، وَوَفَاءً بِالْعَهْدِ(9) ، وَصِلَةَ الاْءَرْحَامِ ، وَرَحْمَةَ الضُّعَفَاءِ ، وَقِلَّةَ الْمُرَاقَبَةِ(10) لِلنِّسَاءِ _ أَوْ قَالَ(11) : قِلَّةَ الْمُوَاتَاةِ(12) لِلنِّسَاءِ(13) _ وَبَذْلَ الْمَعْرُوفِ ، وَحُسْنَ الْخُلُقِ(14) ، وَسَعَةَ الْخُلُقِ ، وَاتِّبَاعَ الْعِلْمِ وَمَا یُقَرِّبُ(15) إِلَی اللّهِ _ عَزَّ وَجَلَّ _ زُلْفی(16) ، طُوبی لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ ؛ وَطُوبی(17) شَجَرَةٌ فِی الْجَنَّةِ أَصْلُهَا فِی دَارِ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ(18) صلی الله علیه و آله ، وَلَیْسَ مِنْ(19) مُوءْمِنٍ إِلاَّ وَفِی دَارِهِ غُصْنٌ مِنْهَا ، لاَ یَخْطُرُ(20) عَلی قَلْبِهِ شَهْوَةُ شَیْءٍ إِلاَّ أَتَاهُ بِهِ ذلِکَ(21) ، وَلَوْ أَنَّ رَاکِبا مُجِدّا سَارَ فِی ظِلِّهَا مِائَةَ عَامٍ ، مَا خَرَجَ مِنْهُ(22) ؛ وَلَوْ طَارَ مِنْ أَسْفَلِهَا 2 / 169
غُرَابٌ ، مَا بَلَغَ أَعْلاَهَا حَتّی یَسْقُطَ هَرِما ، أَلاَ فَفِی هذَا فَارْغَبُوا ، إِنَّ الْمُوءْمِنَ مِنْ(23) نَفْسِهِ(24)
فِی شُغُلٍ وَالنَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ ؛ إِذَا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ افْتَرَشَ وَجْهَهُ ، وَسَجَدَ لِلّهِ _ عَزَّ وَجَلَّ _ بِمَکَارِمِ بَدَنِهِ ، یُنَاجِی الَّذِی خَلَقَهُ فِی فَکَاکِ رَقَبَتِهِ ، أَلاَ(25) فَهکَذَا کُونُوا(26)» .(27)
31 .عَنْهُ(28) ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ ، عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ عَمْرٍو(29) النَّخَعِیِّ ؛ قَالَ(30) : وَحَدَّثَنِی(31) الْحُسَیْنُ بْنُ سَیْفٍ ،
ص: 48
پسندد، پسندش او را در باطل نكشاند، و هر گاه خشم كند خشمش او را از حق بدر نبرد، و هر گاه توانست، ب دانچه از آنِ او نيست، دست نيازد.
30- از امام صادق (علیه السّلام) كه امير المؤمنين (علیه السّلام) فرمود:
راستى، اهل دين نشانه هائى دارند كه بدان ها شناخته شوند:
راستگوئى، امانت پردازى، پيمان نگهدارى، خويش نوازى، مهرورزى با بى نوايان، كم دنبال كردنِ زنان- يا فرمود: كم آميختن با زنان، بخشيدن خوبى، خوش خلقى، خوش رفتارى، پيروى از: علم و آنچه به خداى عز و جل نزديك سازد.
خوشا بر آنها و چه خوش سرانجامى، طوبى درختى است در بهشت، بيخ آن در خانه پيغمبر است، و مؤمنى نيست جز آنكه در خانه اش شاخه اى از آن است، چيزى دلش نخواهد جز آنكه برايش بيارد، و اگر سوار تندروى، صد سال در سايه آن برود، از آن بدر نرود، و اگر كلاغى از پائين آن به بالايش پرواز كند، بدان نرسد تا از پيرى به زير افتد، هلا در اين نعمت رغبت كنيد، به راستى كه مؤمن:
به خود مشغول است، و مردم از او در آسايشند، چون شب او را فرا گيرد، روى بر زمين نهد و براى خدا عز و جل با شريفترين اندامِ خود سجده كند، با آنكه او را آفريده در باره آزاد كردنش راز گويد، هلا چنين باشيد.
31- از امام باقر (علیه السّلام) كه از پيغمبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) پرسش شد از بنده هاى نيك، در پاسخ فرمود:
ص: 49
عَنْ أَخِیهِ عَلِیٍّ ، عَنْ سُلَیْمَانَ ، عَمَّنْ ذَکَرَهُ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «سُئِلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَنْ خِیَارِ الْعِبَادِ ، فَقَالَ : الَّذِینَ إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا ، وَإِذَا أَسَاوءُوا اسْتَغْفَرُوا ، وَإِذَا أُعْطُوا شَکَرُوا ، وَإِذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا ، وَإِذَا غَضِبُوا غَفَرُوا» .(1)
32 . وَ بِإِسْنَادِهِ(2) : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : إِنَّ خِیَارَکُمْ(3) أُولُو النُّهی ، قِیلَ : یَا(4) رَسُولَ اللّهِ ، وَمَنْ(5) أُولُو النُّهی؟ قَالَ : هُمْ أُولُو الاْءَخْلاَقِ الْحَسَنَةِ ، وَالاْءَحْلاَمِ الرَّزِینَةِ(6) ، وَصَلَةُ الاْءَرْحَامِ(7)، وَالْبَرَرَةُ بِالاْءُمَّهَاتِ وَالاْآبَاءِ، وَالْمُتَعَاهِدُونَ (8) لِلْفُقَرَاءِ وَ (9) الْجِیرَانِ وَالْیَتَامی، وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ ، وَیُفْشُونَ(10) السَّلاَمَ فِی الْعَالَمِ ، وَیُصَلُّونَ وَالنَّاسُ نِیَامٌ غَافِلُونَ» .(11)
33. عَنْهُ ، عَنِ الْهَیْثَمِ النَّهْدِیِّ(12) ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ عُمَرَ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ(13) ، عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ ، قَالَ : قُلْتُ لاِءَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : أَیُّ الْخِصَالِ بِالْمَرْءِ أَجْمَلُ؟
فَقَالَ : «وَقَارٌ بِلاَ مَهَابَةٍ ، وَسَمَاحٌ بِلاَ طَلَبِ مُکَافَأَةٍ ، وَتَشَاغُلٌ بِغَیْرِ مَتَاعِ الدُّنْیَا» .(14)
34 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ أَبِی وَلاَّدٍ الْحَنَّاطِ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَقُولُ : إِنَّ الْمَعْرِفَةَ بِکَمَالِ دِینِ
ص: 50
آنهايند كه هر گاه نيكى كنند شادمان شوند، و چون بدى كنند آمرزش خواهند، و اگر چيزى به آنها داده شود، شكرگزارند، و اگر گرفتار شوند صبر كنند، و هر گاه خشم گيرند درگذرند.
32- فرمود (علیه السّلام) كه: پيغمبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرمود:
به راستى، خوبانِ شما: خردمندانند، گفته شد: يا رسول اللَّه، خردمندان چه كسانند؟ فرمود: ايشان صاحبان اخلاق خوش، و آرمانهاى سنگين و درست، و خويش نواز، و به مادر و پدر مهرورز، و از فقراء و همسايه ها و يتيمها احوال پرسند، اطعام كنند، و سلام را فاش گويند در جهان، و نماز بخوانند در حالى كه مردم خوابند و در غفلت به سر مى برند.
33- از يحيى بن عمران حلبى، گويد: به امام صادق (علیه السّلام) گفتم: كدام خصلتها براى مرد زيباتر است؟ در پاسخ فرمود:
وقار بى مهابت و قلدر مآبى، و بخشش بى عوض جوئى، و اشتغال به كارى جز بهره ورى از دنيا.
34- از امام صادق (علیه السّلام) كه على بن الحسين (علیه السّلام) بارها مى فرمود:
راستى، شناسائى كمال ديانت مسلمان در ترك سخن بيهوده است، و كم مناقشه و جدال كردن، و در بردبارى و شكيبائى
ص: 51
الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلاَمَ فِیمَا لاَ یَعْنِیهِ ، وَقِلَّةُ مِرَائِهِ(1) ، وَحِلْمُهُ ، وَصَبْرُهُ ، وَحُسْنُ خُلُقِهِ» .(2)
35. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَرَفَةَ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : أَ لاَ أُخْبِرُکُمْ بِأَشْبَهِکُمْ بِی؟ قَالُوا : بَلی یَا رَسُولَ اللّهِ(3) ، قَالَ : أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً ، وَأَلْیَنُکُمْ کَنَفا(4) ، وَأَبَرُّکُمْ بِقَرَابَتِهِ ، وَأَشَدُّکُمْ حُبّاً لاِءِخْوَانِهِ فِی دِینِهِ ، وَأَصْبَرُکُمْ عَلَی الْحَقِّ ، وَأَکْظَمُکُمْ لِلْغَیْظِ ، وَأَحْسَنُکُمْ عَفْواً ، وَأَشَدُّکُمْ مِنْ نَفْسِهِ إِنْصَافاً فِی الرِّضَا وَالْغَضَبِ» .(5)
36 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ : عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام ، قَالَ : «مِنْ أَخْلاَقِ الْمُوءْمِنِ الاْءِنْفَاقُ عَلی قَدْرِ الاْءِقْتَارِ ، وَالتَّوَسُّعُ(6) عَلی قَدْرِ التَّوَسُّعِ ، وَإِنْصَافُ النَّاسِ(7) ، وَابْتِدَاوءُهُ(8) إِیَّاهُمْ بِالسَّلاَمِ عَلَیْهِمْ» .(9)
37. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ ، عَنْ زُرَارَةَ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «الْمُوءْمِنُ أَصْلَبُ مِنَ الْجَبَلِ ، الْجَبَلُ(10) ··· یُسْتَقَلُّ(11) مِنْهُ ، وَالْمُوءْمِنُ لاَ یُسْتَقَلُّ مِنْ دِینِهِ شَیْءٌ» .(12)
38. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ
ص: 52
و خوش خلقى.
35- از امام صادق (علیه السّلام) كه رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرمود:
آيا من شما را خبر ندهم به ماننده ترين شماها به من؟ گفتند:
چرا يا رسول اللَّه، فرمود:
خوش خلق تر، و خوش پذيراتر از شماها نسبت به واردين، و خويش نوازتر شماها، و هر كه برادر دينى خود را سخت دوست دارد، و شكيباتر شماها به حق، و خشم فروخورتر شماها، و خوش گذشت تر شماها، و آنكه از طرف خود محكمتر به ديگران حق دهد در حال خشنودى و در حال غضب.
36- از على بن الحسين (علیه السّلام) فرمود: از اخلاق مؤمن است كه:
در تنگدستى به فراخور آن انفاق مى كند و در وسعت رزق به اندازه آن، با مردم انصاف دارد و به سلام بدانها پيشى مى گيرد.
37- از امام باقر (علیه السّلام) فرمود:
مؤمن از كوه سخت تر است، از كوه برگرفته شود تا كم گردد و از دين مؤمن برگرفته نشود تا كاسته گردد.
38- از امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
ص: 53
بَشِیرٍ ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «الْمُوءْمِنُ حَسَنُ الْمَعُونَةِ ، خَفِیفُ الْمَوءُونَةِ ، جَیِّدُ التَّدْبِیرِ لِمَعِیشَتِهِ(1) ، لاَ یُلْسَعُ(2) مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ» .(3)
39 . عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ ، عَنْ سَهْلِ بْنِ الْحَارِثِ(4) : عَنِ الدِّلْهَاثِ مَوْلَی الرِّضَا علیه السلام ، قَالَ : سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ : «لاَ یَکُونُ الْمُوءْمِنُ مُوءْمِنا حَتّی یَکُونَ(5) فِیهِ ثَلاَثُ خِصَالٍ : سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ ، وَسُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ ، وَسُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ .
فَأَمَّا(6) السُّنَّةُ(7) مِنْ رَبِّهِ ، فَکِتْمَانُ(8) سِرِّهِ ؛ قَالَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ : «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ»(9) .
وَ أَمَّا السُّنَّةُ(10) مِنْ نَبِیِّهِ ، فَمُدَارَاةُ النَّاسِ ؛ فَإِنَّ اللّهَ _ عَزَّ وَجَلَّ _ أَمَرَ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله بِمُدَارَاةِ النَّاسِ ، فَقَالَ : «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ»(11) .
وَ أَمَّا السُّنَّةُ(12) مِنْ وَلِیِّهِ ، فَالصَّبْرُ فِی(13) الْبَأْسَاءِ(14) وَالضَّرَّاءِ(15)» .(16)
بَابٌ فِی(17) قِلَّةِ عَدَدِ الْمُوءْمِنِینَ(18)
1. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ قُتَیْبَةَ الاْءَعْشی ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ : «الْمُوءْمِنَةُ أَعَزُّ(19) مِنَ الْمُوءْمِنِ ، وَ(20)الْمُوءْمِنُ أَعَزُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الاْءَحْمَرِ(21) ؛ فَمَنْ رَأی مِنْکُمُ
ص: 54
مؤمن، خوب كمك مى دهد و كم خرج است، زندگى را خوب مى چرخاند، از يك سوراخ دو بار گزيده نمى شود.
39- امام رضا (علیه السّلام) مى فرمود:
مؤمن، مؤمن نباشد تا سه خصلت داشته باشد:
يك خصلت از پروردگارِ خودش، و يك خصلت از پيغمبرش، و يك خصلت از امامش، امّا خصلتى كه از پروردگارِ او است: راز نگهدارى است، خدا عزّوجل فرمايد (25- 26 سوره جنّ):
«غيبت دانست و بر غيبِ خود احدى را مطّلع نسازد جز رسولى را كه بپسندد» و امّا سنّت و روش پيغمبرش: مدارا و سازگارى با مردم است، زيرا خدا عزّوجل به پيغمبرِ خود دستور داده كه با مردم مدارا كند و فرموده است (199 سوره اعراف): «گذشت را پيش گير و به خوبى فرمان دِه» و امّا سنّت امامش صبر است و شكيبائى در حال تنگدستى و سخت حالى.
1- از قتيبه اعشى، گويد:
شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود:
زن با ايمان از مرد با ايمان كمتر است، و مرد با ايمان از كبريت
ص: 55
الْکِبْرِیتَ الاْءَحْمَرَ؟» .(1)
2 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ ، عَنْ مُثَنًّی الْحَنَّاطِ ، عَنْ کَامِلٍ التَّمَّارِ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «النَّاسُ کُلُّهُمْ بَهَائِمُ _ ثَلاَثاً _ إِلاَّ قَلِیلاً(2) مِنَ الْمُوءْمِنِینَ ، وَالْمُوءْمِنُ غَرِیبٌ(3) _ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ _ » .(4)
3 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ(5) ···
عَنِ(6) ابْنِ رِئَابٍ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ لاِءَبِی بَصِیرٍ : «أَمَا وَاللّهِ، لَوْ أَنِّی أَجِدُ مِنْکُمْ ثَلاَثَةَ(7) مُوءْمِنِینَ یَکْتُمُونَ حَدِیثِی ، مَا اسْتَحْلَلْتُ أَنْ أَکْتُمَهُمْ(8) حَدِیثا» .(9)
4 . مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ(10) وَعَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ حَمَّادٍ الاْءَنْصَارِیِّ ، عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلی أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، فَقُلْتُ لَهُ : وَاللّهِ(11) مَا یَسَعُکَ الْقُعُودُ ، فَقَالَ(12): «وَ(13) لِمَ یَا سَدِیرُ؟» قُلْتُ : لِکَثْرَةِ مَوَالِیکَ وَشِیعَتِکَ وَأَنْصَارِکَ ؛ وَاللّهِ لَوْ کَانَ لاِءَمِیرِ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام مَا لَکَ مِنَ الشِّیعَةِ وَالاْءَنْصَارِ وَالْمَوَالِی ، مَا طَمِعَ فِیهِ تَیْمٌ وَلاَ عَدِیٌّ ، فَقَالَ : «یَا سَدِیرُ ، وَکَمْ عَسی(14) أَنْ یَکُونُوا»(15)
ص: 56
احمر كم ياب تر است، كدامِ شما كبريت احمر را ديده است؟ 2- از كامل تمّار، گويد: شنيدم امام باقر (علیه السّلام) مى فرمود (تا سه بار):
همه مردم چون بهائمند، جز اندكى از مؤمنان، و (سه بار) فرمود: غريب است.
3- از ابن رئاب، گويد: شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود به ابى بصير:
هلا به خدا، اگر من سه تن شماها را مؤمن كامل مى دانستم كه حديث مرا نهان نگاه مى دارند، روا نمى دانستم كه از آنها هيچ حديثى را نهان دارم.
4- از سدير صيرفى كه گويد: نزد امام صادق (علیه السّلام) رفتم، و به آن حضرت گفتم: به خدا، براى شما روا نيست كه خانه نشين باشيد.
در پاسخ فرمود: اى سدير، چرا؟ گفتم: براى بسيارى دوستان و شيعيانِ شما و ياوران شما، به خدا اگر امير المؤمنين (علیه السّلام) به اندازه شما شيعه و يار و دوستدار داشت، تَيم و عَدِىّ (ابو بكر و عمر) در بردن حقِ او طمع نمى كردند، فرمود: اى سدير، اميد است كه چه اندازه باشند؟ گفتم: صد هزار، فرمود: صد هزار؟ گفتم: آرى، و دويست هزار، فرمود: دويست هزار؟ گفتم: آرى، و نيمى از دنيا، گويد:
ص: 57
قُلْتُ : مِائَةَ أَلْفٍ ، قَالَ : «مِائَةَ أَلْفٍ ؟ !» قُلْتُ : نَعَمْ ، وَمِائَتَیْ أَلْفٍ ، قَالَ(1): «مِائَتَیْ أَلْفٍ؟!» قُلْتُ: نَعَمْ ، وَنِصْفَ الدُّنْیَا .
قَالَ : فَسَکَتَ عَنِّی ، ثُمَّ قَالَ : «یَخِفُّ عَلَیْکَ أَنْ تَبْلُغَ مَعَنَا إِلی یَنْبُعَ ؟» قُلْتُ : نَعَمْ ، فَأَمَرَ بِحِمَارٍ وَبَغْلٍ أَنْ یُسْرَجَا(2)، فَبَادَرْتُ ، فَرَکِبْتُ الْحِمَارَ ، فَقَالَ : «یَا سَدِیرُ ، تَری(3) أَنْ تُوءْثِرَنِی بِالْحِمَارِ ؟» قُلْتُ : الْبَغْلُ أَزْیَنُ وَأَنْبَلُ(4) ، قَالَ: «الْحِمَارُ أَرْفَقُ بِی(5)» . فَنَزَلْتُ ، فَرَکِبَ الْحِمَارَ ، وَرَکِبْتُ(6) الْبَغْلَ ، فَمَضَیْنَا ، فَحَانَتِ(7) الصَّلاَةُ ، فَقَالَ : «یَا سَدِیرُ ، انْزِلْ بِنَا نُصَلِّ(8)» .
ثُمَّ قَالَ : «هذِهِ أَرْضٌ سَبِخَةٌ(9) لاَ تَجُوزُ(10) الصَّلاَةُ فِیهَا» فَسِرْنَا حَتّی صِرْنَا إِلی أَرْضٍ حَمْرَاءَ ، وَنَظَرَ إِلی غُلاَمٍ یَرْعی جِدَاءً ، فَقَالَ : «وَ اللّهِ یَا سَدِیرُ(11) ، لَوْ کَانَ لِی شِیعَةٌ بِعَدَدِ هذِهِ الْجِدَاءِ ، مَا(12) وَسِعَنِی الْقُعُودُ» وَنَزَلْنَا وَصَلَّیْنَا ، فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الصَّلاَةِ ، عَطَفْتُ عَلَی(13) الْجِدَاءِ ، فَعَدَدْتُهَا ، فَإِذَا هِیَ سَبْعَةَ عَشَرَ .(14)
5 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ ، قَالَ : قَالَ لِی عَبْدٌ صَالِحٌ صَلَوَاتُ اللّه ِ عَلَیْهِ : «یَا سَمَاعَةُ ، أَمِنُوا(15) عَلی فُرُشِهِمْ وَأَخَافُونِی(16) ، أَمَا وَاللّهِ ، لَقَدْ کَانَتِ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا(17) إِلاَّ وَاحِدٌ یَعْبُدُ اللّهَ ،
ص: 58
امام دم بست و سپس فرمود:
بر تو آسان است كه باما خود را تا (يَنبُع) برسانى؟ گفتم:
آرى، فرمود: يك رأس الاغ سوارى و يك استر زين كردند، من پيشى گرفتم و سوار الاغ شدم، فرمود: اى سدير، ميل دارى كه الاغ را به من واگذارى؟ گفتم: استر زيباتر و آبرومندتر است، فرمود: الاغ براى من هموارتر و آسان تر است، آن حضرت سوار الاغ شد و من سوار بر استر و به راه افتاديم و رفتيم تا وقت نماز رسيد و فرمود: اى سدير، پياده شويم (ما را پياده كن خ ل) تا نماز بخوانيم، باز فرمود:
اين جا زمين شوره زار و نمكى است و نماز در آن روا نيست و رفتيم تا رسيديم به يك زمين سرخه و آن حضرت به غلامى نگاه كرد كه چند بزغاله را مى چرانيد و به من فرمود:
اى سدير، اگر من به شماره اين بزغاله ها شيعه با اخلاص داشتم، براى من گوشه نشينى روا نبود، و پياده شديم و نماز خوانديم و چون از نماز فارغ شديم، من رو به سوى آن بزغاله ها كردم و آنها را شمردم، بر خلاف انتظار 17 تا بودند.
5- از سماعة بن مهران، گويد: امام كاظم (علیه السّلام) به من فرمود:
اى سماعه، در بسترِ خود آسودند و مرا به ترس انداختند، هلا به خدا سوگند، جهانى بود كه در آن جز يك تن خدا پرست نبود و اگر مى بود، خدا عز و جل او را هم نام مى برد آنجا كه مى فرمايد (120 سوره نحل): «به راستى ابراهيم يك امّت بود خداشناس
ص: 59
وَلَوْ کَانَ مَعَهُ غَیْرُهُ لاَءَضَافَهُ اللّهُ _ عَزَّ وَجَلَّ _ إِلَیْهِ حَیْثُ یَقُولُ(1) : « إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ »(2) فَغَبَرَ(3) بِذلِکَ مَا شَاءَ اللّهُ.
ثُمَّ إِنَّ اللّهَ آنَسَهُ بِإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ ، فَصَارُوا ثَلاَثَةً ، أَمَا وَاللّهِ ، إِنَّ الْمُوءْمِنَ لَقَلِیلٌ ، وَإِنَّ أَهْلَ الْکُفْرِ(4) لَکَثِیرٌ(5) ، أَ تَدْرِی لِمَ ذَاکَ(6) ؟» فَقُلْتُ : لاَ أَدْرِی جُعِلْتُ فِدَاکَ ، فَقَالَ : «صُیِّرُوا أُنْساً لِلْمُوءْمِنِینَ(7) ، یَبُثُّونَ إِلَیْهِمْ مَا(8) فِی صُدُورِهِمْ ، فَیَسْتَرِیحُونَ إِلی ذلِکَ ، وَیَسْکُنُونَ إِلَیْهِ» .(9)
6 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ ، عَنِ النَّضْرِ ، عَنْ یَحْیی ، عَنْ(10) أَبِی خَالِدٍ الْقَمَّاطِ ، عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ ، قَالَ : قُلْتُ لاِءَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام : جُعِلْتُ فِدَاکَ ، مَا أَقَلَّنَا ؟! لَوِ اجْتَمَعْنَا عَلی شَاةٍ مَا أَفْنَیْنَاهَا ، فَقَالَ : «أَ لاَ أُحَدِّثُکَ بِأَعْجَبَ مِنْ ذلِکَ ؟ الْمُهَاجِرُونَ وَالاْءَنْصَارُ ذَهَبُوا إِلاَّ _ وَ(11) أَشَارَ بِیَدِهِ(12) _ ثَلاَثَةً» .
قَالَ حُمْرَانُ : فَقُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ(13) ، مَا حَالُ عَمَّارٍ ؟
قَالَ(14): «رَحِمَ اللّهُ عَمَّارا(15) أَبَا الْیَقْظَانِ بَایَعَ وَقُتِلَ شَهِیدا» . فَقُلْتُ فِی نَفْسِی : مَا شَیْءٌ أَفْضَلَ مِنَ الشَّهَادَةِ ، فَنَظَرَ إِلَیَّ ، فَقَالَ : «لَعَلَّکَ تَری أَنَّهُ مِثْلُ الثَّلاَثَةِ ، أَیْهَاتَ أَیْهَاتَ(16)» .(17)
7 . الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام
ص: 60
و يگانه پرست بود و از مشركين نبود» تا خدا تنها عمر گذرانيد و سپس راستى كه خدا او را به اسماعيل و اسحاق مأنوس ساخت و سه تن يگانه پرست شدند، هلا به خدا كه مؤمن كم است و أهل كفر بسيارند، آيا مى دانى براى چه؟ گفتم: نمى دانم قربانت، فرمود: اين مسلمان نماها و شيعه مآبان وسيله انس و آرامش دل مؤمنان حقيقى هستند، آنچه در سينه دارند به آنها بگويند و به اين وسيله راحت مى شوند و آرام مى گردند.
6- از حمران بن أعين، گويد: به امام باقر (علیه السّلام) گفتم:
قربانت، ما چه بسيار كم هستيم، اگر همه بر سر يك گوسفند فراهم شويم، آن را تمام نمى كنيم؟ فرمود:
من براى تو شگفت آورتر از اين را بازنگويم؟ همه مهاجر و انصار (از حقيقت ايمان) بدر رفتند جز- با دستِ خود اشاره كرد- سه تا، حمران گويد: من گفتم: قربانت، حال عمّار چون است؟
فرمود:
خدا رحمت كند عمّار را، أبا اليقظان بيعت كرد و شهيد كشته شد، من با خود گفتم: چيزى از شهادت بهتر نيست، فرمود: تو پندارى كه او هم چون آن سه تن بود؟ أيهات، أيهات.
7- از على بن جعفر، گويد: امام كاظم (علیه السّلام) فرمود:
نه هر كس معتقد به ولايتِ ما است مؤمن است ولى مايه
ص: 61
یَقُولُ : «لَیْسَ کُلُّ مَنْ قَالَ(1) بِوَلاَیَتِنَا مُوءْمِناً ، وَلکِنْ جُعِلُوا(2) أُنْساً لِلْمُوءْمِنِینَ(3)» .(4)
بَابُ الرِّضَا بِمَوْهِبَةِ الاْءِیمَانِ وَالصَّبْرِ عَلی کُلِّ شَیْءٍ بَعْدَهُ
1 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ(5) ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ ، عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ ، عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ الْمُخْتَارِ الاْءَنْصَارِیِّ ، قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام : «یَا عَبْدَ الْوَاحِدِ ، مَا یَضُرُّ(6) رَجُلاً _ إِذَا کَانَ عَلی ذَا(7) الرَّأْیِ _ مَا قَالَ النَّاسُ لَهُ وَلَوْ قَالُوا : مَجْنُونٌ ؛ وَمَا(8) یَضُرُّهُ وَلَوْ کَانَ عَلی رَأْسِ جَبَلٍ یَعْبُدُ اللّهَ حَتّی یَجِیئَهُ الْمَوْتُ» .(9)
2. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ یُونُسَ ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قَالَ اللّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالی : لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الاْءَرْضِ إِلاَّ مُوءْمِنٌ وَاحِدٌ ، لاَسْتَغْنَیْتُ بِهِ(10) عَنْ جَمِیعِ خَلْقِی ، وَلَجَعَلْتُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لاَ یَحْتَاجُ(11) إِلی أَحَدٍ» .(12)
3 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسی ، عَنِ الْفُضَیْلِ(13) بْنِ یَسَارٍ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «مَا یُبَالِی(14) مَنْ عَرَّفَهُ اللّهُ هذَا الاْءَمْرَ
ص: 62
آرامش و انسِ مؤمنان شده اند.
1- از عبد الواحد بن مختار انصارى، گويد: امام باقر (علیه السّلام) فرمود:
اى عبد الواحد، زيان ندارد مردى را كه بدين مذهب باشد (مذهب تشيّع) آنچه در باره او مردم گويند، و گر چه گويند:
ديوانه است، و به او زيانى نرساند گرچه بر سر كوهى بگذراند و خدا را عبادت كند تا مرگش برسد.
2- از امام صادق (علیه السّلام) كه رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرمود:
خدا تبارك و تعالى فرمايد: اگر نباشد در روى زمين جز يك مؤمن، من به وجود او از همه خلقِ خود بى نيازم و از ايمانش براى او انسانى (آرامش خ) بسازم كه نياز به احدى نداشته باشد.
3- از امام باقر (علیه السّلام) فرمود:
هر كه از طرف خدا اين امر را شناخت (يعنى پيروى از امامان معصوم را) باكى ندارد كه بر سر كوهى باشد و از گياه زمين بخورد
ص: 63
أَنْ یَکُونَ عَلی قُلَّةِ جَبَلٍ یَأْکُلُ مِنْ نَبَاتِ الاْءَرْضِ حَتّی یَأْتِیَهُ الْمَوْتُ» .(1)
4. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ کُلَیْبِ بْنِ مُعَاوِیَةَ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «مَا یَنْبَغِی(2) لِلْمُوءْمِنِ أَنْ یَسْتَوْحِشَ إِلی أَخِیهِ فَمَنْ دُونَهُ(3) ، الْمُوءْمِنُ عَزِیزٌ فِی دِینِهِ» .(4)
5 . عَنْهُ(5) ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ وَسَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ ، عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ ، قَالَ :
دَخَلْتُ عَلی أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام فِی مَرْضَةٍ مَرِضَهَا لَمْ یَبْقَ مِنْهُ إِلاَّ رَأْسُهُ علیه السلام ، فَقَالَ : «یَا فُضَیْلُ ، إِنَّنِی(6) کَثِیراً مَا أَقُولُ : مَا عَلی رَجُلٍ(7) عَرَّفَهُ اللّهُ هذَا الاْءَمْرَ لَوْ کَانَ فِی(8) رَأْسِ جَبَلٍ حَتّی یَأْتِیَهُ الْمَوْتُ .
یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ ، إِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا یَمِیناً وَشِمَالاً ، وَإِنَّا وَشِیعَتَنَا هُدِینَا(9) الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ؛ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ ، إِنَّ الْمُوءْمِنَ لَوْ أَصْبَحَ لَهُ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ ، کَانَ ذلِکَ خَیْراً لَهُ ، وَلَوْ أَصْبَحَ مُقَطَّعاً أَعْضَاوءُهُ(10)، کَانَ ذلِکَ خَیْراً لَهُ .
یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ ، إِنَّ اللّهَ لاَ یَفْعَلُ بِالْمُوءْمِنِ إِلاَّ مَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ ؛ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ ، لَوْ عَدَلَتِ الدُّنْیَا عِنْدَ اللّهِ جَنَاحَ بَعُوضَةٍ ، مَا سَقی عَدُوَّهُ مِنْهَا(11) شَرْبَةَ مَاءٍ(12) ؛ یَا فُضَیْلَ بْنَ یَسَارٍ(13) ، إِنَّهُ مَنْ کَانَ هَمُّهُ هَمّاً وَاحِداً(14) ، کَفَاهُ(15) اللّهُ(16) هَمَّهُ ؛ وَمَنْ کَانَ هَمُّهُ فِی کُلِّ وَادٍ ، لَمْ یُبَالِ اللّهُ بِأَیِّ وَادٍ هَلَکَ» .(17)
ص: 64
تا مرگش در رسد.
4- از كليب بن معاويه، گويد: شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود:
سزاوار نيست براى مؤمن كه از هراس به سوى برادرش يا كمتر از او پناه برد، مؤمن به كيشِ خود عزيز است.
5- از فضيل بن يسار، گويد: خدمت امام صادق (علیه السّلام) رسيدم در يك حال بيمارى آن حضرت كه از بس او را لاغر كرده بود، جز سر او چيزى به جا نگذاشته بود، پس به من فرمود:
اى فضيل! من بسيار شود كه بگويم: بر مردى كه اين امر امامت را شناخته هيچ زيانى نيست كه بر سر كوهى بماند تا بميرد، اى فضيل بن يسار! به راستى مردم به راست و چپ راه زدند و ما و شيعيان ما به راه راست رهبرى شديم، اى فضيل بن يسار! راستى مؤمن اگر صبح كند و از مشرق تا مغرب از آن او باشد، همان برايش خوب است و اگر صبح كند و او را تيكه تيكه كنند، همان برايش خوب است، اى فضيل بن يسار! خدا با مؤمن نكند جز آنچه خير او است، اى فضيل بن يسار! اگر دنيا نزد خداى عز و جل برابر بال مگسى ارزش داشت به دشمنِ خود از آن شربت آبى نمى داد، راستش اين است كه هر كه همّت او متوجّه يك چيز است (كه دين حق باشد) خدا كفايت كار او را مى كند و هر كس همّت او متوجّه هر چيز است، خدا باك ندارد كه در چه درّه اى نابود شود.
ص: 65
6 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلِ وَالْمُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ ، قَالاَ : سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : قَالَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ : مَا تَرَدَّدْتُ(1) فِی شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ(2) عَبْدِیَ الْمُوءْمِنِ ، إِنَّنِی(3) لاَءُحِبُّ لِقَاءَهُ، وَ(4) یَکْرَهُ الْمَوْتَ ، فَأَصْرِفُهُ(5) عَنْهُ ؛ وَإِنَّهُ لَیَدْعُونِی ، فَأُجِیبُهُ ؛ وَإِنَّهُ(6) لَیَسْأَلُنِی ، فَأُعْطِیهِ ، وَلَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیَا إِلاَّ وَاحِدٌ مِنْ عَبِیدِی مُوءْمِنٌ ، لاَسْتَغْنَیْتُ بِهِ عَنْ جَمِیعِ خَلْقِی ، وَلَجَعَلْتُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لاَ یَسْتَوْحِشُ(7) إِلی أَحَدٍ» .(8)
بَابٌ فِی سُکُونِ الْمُوءْمِنِ إِلَی الْمُوءْمِنِ
1. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ ، عَنْ یُونُسَ ، عَمَّنْ ذَکَرَهُ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ الْمُوءْمِنَ لَیَسْکُنُ إِلَی الْمُوءْمِنِ ، کَمَا یَسْکُنُ الظَّمْآنُ إِلَی الْمَاءِ الْبَارِدِ» .(9)
ص: 66
6- از امام صادق (علیه السّلام) كه رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرمود:
خدا عز و جل فرمايد: من هر چه كنم، ترديدى ندارم چون ترديد در مرگ بنده مؤمنم، راستى كه من ملاقاتش را دوست دارم و او مرگ را بد دارد و مرگ را از او بگردانم و راستى كه او مرا خواند و منش اجابت كنم و راستى كه از من خواهش كند و به او بدهم و اگر نباشد در دنيا جز يك بنده مؤمن، من به او از همه خلقم بى نياز باشم و براى او از ايمانش وسيله أُنس و آرامشى بسازم كه از آن به هيچ كس نهراسد.
1- از امام صادق (علیه السّلام) كه فرمود:
راستى كه مؤمن خاطر جمعى و آرامشِ دل دارد نسبت به مؤمن چنانچه تشنه آرامش دل دارد از آب سرد.
ص: 67
بَابٌ فِیمَا یَدْفَعُ اللّهُ بِالْمُوءْمِنِ
1. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّیْمِیِّ (1)، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ بْنِ زُرَارَةَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ اللّهَ لَیَدْفَعُ بِالْمُوءْمِنِ الْوَاحِدِ عَنِ الْقَرْیَةِ الْفَنَاءَ» . (2)
2 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ
سِنَانٍ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «لاَ یُصِیبُ قَرْیَةً عَذَابٌ وَفِیهَا سَبْعَةٌ مِنَ الْمُوءْمِنِینَ» .(3)
3. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : قِیلَ لَهُ فِی الْعَذَابِ : إِذَا نَزَلَ بِقَوْمٍ یُصِیبُ(4) الْمُوءْمِنِینَ ؟ قَالَ : «نَعَمْ ، وَلکِنْ یَخْلُصُونَ(5) بَعْدَهُ(6)» .(7)
بَابٌ فِی أَنَّ الْمُوءْمِنَ (8)صِنْفَانِ
1 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ (9) ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
ص: 68
1- از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
راستى كه خدا به يك مؤمن يك شهرى و دهى را از فنا نگهدارى مى كند.
2- امام باقر (علیه السّلام) فرمود:
خدا به قريه اى كه هفت مؤمن در آن باشد عذاب نازل نمى كند.
3- از امام صادق (علیه السّلام) سؤال شد، چون بلا نازل شد، به مؤمنان هم مى رسد؟
فرمود: آرى، ولى پس از آن خلاص مى شوند.
1- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
ص: 69
سِنَانٍ ، عَنْ نُصَیْرٍ أَبِی الْحَکَمِ الْخَثْعَمِیِّ (1): عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «الْمُوءْمِنُ مُوءْمِنَانِ : فَمُوءْمِنٌ صَدَقَ(2) بِعَهْدِ اللّهِ(3) ، وَوَفی بِشَرْطِهِ ، وَذلِکَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ : « رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ »(4) فَذلِکَ الَّذِی(5) لاَ تُصِیبُهُ(6) أَهْوَالُ الدُّنْیَا وَلاَ أَهْوَالُ الاْآخِرَةِ ، وَذلِکَ مِمَّنْ یَشْفَعُ(7) وَلاَ یُشْفَعُ لَهُ ؛ وَمُوءْمِنٌ کَخَامَةِ(8) الزَّرْعِ تَعْوَجُّ(9) أَحْیَاناً ، وَتَقُومُ(10) أَحْیَاناً ، فَذلِکَ(11) مِمَّنْ تُصِیبُهُ(12) أَهْوَالُ الدُّنْیَا وَأَهْوَالُ الاْآخِرَةِ ، وَذلِکَ مِمَّنْ یُشْفَعُ لَهُ وَلاَ یَشْفَعُ(13)» .(14)
2. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ ، عَنْ خَالِدٍ الْعَمِّیِّ(15) ، عَنْ خَضِرِ بْنِ عَمْرٍو :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «الْمُوءْمِنُ مُوءْمِنَانِ : مُوءْمِنٌ وَفی لِلّهِ(16) بشُرُوطِهِ الَّتِی اشْتَرَطَهَا(17) عَلَیْهِ ، فَذلِکَ(18) مَعَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ ، وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً ، وَذلِکَ(19) مِمَّنْ(20) یَشْفَعُ وَلاَ یُشْفَعُ لَهُ ، وَذلِکَ مِمَّنْ لاَ تُصِیبُهُ(21) أَهْوَالُ الدُّنْیَا ، وَلاَ أَهْوَالُ الاْآخِرَةِ ؛ وَمُوءْمِنٌ زَلَّتْ بِهِ قَدَمٌ ، فَذلِکَ کَخَامَةِ الزَّرْعِ ، کَیْفَمَا کَفَأَتْهُ(22) الرِّیحُ انْکَفَأَ ، وَذلِکَ مِمَّنْ(23) تُصِیبُهُ(24) أَهْوَالُ الدُّنْیَا وَ(25) الاْآخِرَةِ ، وَیُشْفَعُ لَهُ وَهُوَ عَلی خَیْرٍ» .(26)
3. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ أَبِی مَرْیَمَ الاْءَنْصَارِیِّ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «قَامَ رَجُلٌ بِالْبَصْرَةِ إِلی أَمِیرِ
ص: 70
مؤمن دو جور مؤمن است، يك مؤمنى كه به عهد خدا عمل كرده و به شرط خدا وفا كرده است و اين است مورد قول خدا عزّوجل (23 سوره احزاب): «مردانى كه عمل كردند بدان چه با خدا در باره آن عهد بستند» اين همان است كه هراسهاى دنيا و نه هراسهاى آخرت بدو نرسد و او است كه شفاعت كند و نيازى به شفاعت ندارد و يك مؤمنى كه چون زراعت تازه روئيده و لطيف است، گاهى كج مى شود و گاهى راست و آن است كه دچار هراس آخرت مى شود و اين از كسانى نيست كه از او شفاعت شود و شفاعت از كسى نكند.
2- از خضر بن عمرو كه شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود:
مؤمن دو مؤمن است، يك مؤمنى كه به هر شرط و قرارى كه خدا با او داده عمل كرده است پس آن است كه با پيمبران و صديقان و شهيدان و نيكان است و چه خوب رفيقهائى هستند، اينها اين است كه شفاعت كند و نيازى به شفاعت ندارد و اين از كسانى است كه هراسهاى دنيا و هراسهاى آخرت به او نرسد و مؤمنى كه لغزش كرده چون زراعت تازه و لطيف است و هر جور كه باد او را سرازير كند سرازير مى شود و اين است كه هراسهاى دنيا و آخرت به او مى رسد و براى او شفاعت مى شود و عاقبتش به خير است.
3- از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
مردى در بصره خدمت امير المؤمنين (علیه السّلام) قيام كرد و گفت:
يا امير المؤمنين! از اخوان به ما خبر بده، در پاسخ فرمود: برادران دو
ص: 71
الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام ، فَقَالَ : یَا أَمِیرَ الْمُوءْمِنِینَ ، أَخْبِرْنَا عَنِ الاْءِخْوَانِ ، فَقَالَ علیه السلام : الاْءِخْوَانُ صِنْفَانِ : إِخْوَانُ الثِّقَةِ ، وَإِخْوَانُ الْمُکَاشَرَةِ(1) .
فَأَمَّا إِخْوَانُ الثِّقَةِ ، فَهُمُ : الْکَفُّ ، وَالْجَنَاحُ(2) ، وَالاْءَهْلُ ، وَالْمَالُ ، فَإِذَا(3) کُنْتَ مِنْ أَخِیکَ عَلی حَدِّ الثِّقَةِ ، فَابْذُلْ لَهُ مَالَکَ وَبَدَنَکَ(4) ، وَصَافِ مَنْ صَافَاهُ ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ، وَاکْتُمْ سِرَّهُ وَعَیْبَهُ(5) ، وَأَظْهِرْ مِنْهُ الْحَسَنَ ، وَاعْلَمْ أَیُّهَا السَّائِلُ أَنَّهُمْ أَقَلُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الاْءَحْمَرِ .
وَ أَمَّا إِخْوَانُ الْمُکَاشَرَةِ ، فَإِنَّکَ تُصِیبُ لَذَّتَکَ مِنْهُمْ ، فَلاَ تَقْطَعَنَّ ذلِکَ مِنْهُمْ ، وَلاَ تَطْلُبَنَّ مَا وَرَاءَ ذلِکَ مِنْ(6) ضَمِیرِهِمْ ، وَابْذُلْ لَهُمْ مَا بَذَلُوا لَکَ مِنْ(7) طَلاَقَةِ الْوَجْهِ وَحَلاَوَةِ اللِّسَانِ» .(8)
بَابُ مَا أَخَذَهُ اللّهُ عَلَی الْمُوءْمِنِ مِنَ الصَّبْرِ عَلی مَا یَلْحَقُهُ فِیمَا ابْتُلِیَ بِهِ(9)
1. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «أَخَذَ اللّهُ مِیثَاقَ الْمُوءْمِنِ عَلی أَنْ لاَ تُصَدَّقَ(10) مَقَالَتُهُ ، وَلاَ یَنْتَصِفَ(11) مِنْ عَدُوِّهِ ، وَمَا مِنْ مُوءْمِنٍ یَشْفِی(12) نَفْسَهُ إِلاَّ بِفَضِیحَتِهَا ؛ لاِءَنَّ کُلَّ مُوءْمِنٍ مُلْجَمٌ(13)» .(14)
2 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ؛ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ
ص: 72
جورند، برادران مورد اعتماد و برادران خنده رو، امّا برادران مورد اعتماد هم آنها دست و بال و اهل و مال هستند و چون تو به برادرِ خود اطمينان و وثوق دارى مال و تنت را به او ببخش و با هر كه صفا دارد صفا كن و با هر كه دشمن است دشمن باش و راز او و عيب او را بپوش و خوبى او را ترويج كن، و بدان اى سئوال كننده كه اينان از كبريت احمر كمترند، و أمّا برادران خنده رو تو همان لذّتى كه از آنها برى، آن را از آنها مبر و بيش از آن هم از آنها مجو و به آنها بده آنچه را به تو مى دهند از خوشروئى و شيرين زبانى.
1- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
خدا پيمان از مؤمن برگرفته كه گفتارش را باور ندارند و از دشمنِ خود انتقام نجويد، هيچ مؤمنى دلِ خود را شفا نبخشد جز به رسوائى او تمام شود زيرا هر مؤمنى لجام بر زبان دارد.
2- از رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) كه فرمود:
خدا از مؤمن پيمان گرفته براى صبر بر چهار بلا كه آسانتر
ص: 73
الثُّمَالِیِّ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إِنَّ اللّهَ أَخَذَ مِیثَاقَ الْمُوءْمِنِ عَلی بَلاَیَا أَرْبَعٍ أَیْسَرُهَا(1) عَلَیْهِ مُوءْمِنٌ یَقُولُ بِقَوْلِهِ یَحْسُدُهُ(2) ، أَوْ(3) مُنَافِقٌ یَقْفُو(4) أَثَرَهُ ، أَوْ(5) شَیْطَانٌ یُغْوِیهِ(6) ، أَوْ کَافِرٌ یَری جِهَادَهُ ، فَمَا بَقَاءُ الْمُوءْمِنِ بَعْدَ هذَا؟» .(7)
3 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسی ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «مَا أَفْلَتَ(8) الْمُوءْمِنُ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْ ثَلاَثٍ(9) _ وَ لَرُبَّمَا اجْتَمَعَتِ الثَّلاَثُ(10) عَلَیْهِ _ : إِمَّا بُغْضُ(11) مَنْ یَکُونُ مَعَهُ فِی الدَّارِ یُغْلِقُ عَلَیْهِ بَابَهُ یُوءْذِیهِ(12) ، أَوْ جَارٌ(13) یُوءْذِیهِ ، أَوْ مَنْ فِی طَرِیقِهِ إِلی حَوَائِجِهِ یُوءْذِیهِ ؛ وَلَوْ أَنَّ مُوءْمِناً عَلی قُلَّةِ جَبَلٍ ، لَبَعَثَ اللّهُ _ عَزَّ وَجَلَّ _ إِلَیْهِ(14) شَیْطَاناً یُوءْذِیهِ(15) ، وَیَجْعَلُ اللّهُ(16) لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لاَ یَسْتَوْحِشُ مَعَهُ إِلی أَحَدٍ» .(17)
4 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ : «أَرْبَعٌ(18) لاَ یَخْلُو مِنْهُنَّ(19) الْمُوءْمِنُ ، أَوْ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ : مُوءْمِنٌ یَحْسُدُهُ _ وَ هُوَ أَشَدُّهُنَّ(20) عَلَیْهِ _ وَمُنَافِقٌ یَقْفُو أَثَرَهُ ، أَوْ(21) عَدُوٌّ یُجَاهِدُهُ ، أَوْ شَیْطَانٌ یُغْوِیهِ» .(22)
5. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی(23) ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ(24) ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ اللّهَ _ عَزَّ وَجَلَّ _ جَعَلَ وَلِیَّهُ فِی الدُّنْیَا غَرَضاً(25) لِعَدُوِّهِ» .(26)
ص: 74
همه: مؤمنى است هم عقيده او و به او حسد مى ورزد يا منافقى كه دنبال او را دارد (و براى عيب جوئى و آزارش فرصت جوئى مى كند) يا شيطانى كه او را گمراه مى سازد يا كافرى كه رأيش جنگيدن با او است، پس از اين چه از مؤمن مى ماند؟ (چگونه مؤمن به ايمانش مى ماند خ ل).
3- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
مؤمن نمى تواند از يكى از سه تا بدر رود، و بسا كه هر سه گريبان گيرش شوند يا گرفتار دشمنى همسايه خانه اى است كه درش به روى او بسته مى شود و او را آزار مى دهد، يا همسايه بيرون از خانه كه او را آزار مى دهد يا گرفتار كسى است در ميان هر راه كه به دنبال نيازمندى هاى خود مى رود و او وى را آزار مى دهد و اگر مؤمن در قلّه كوهى باشد، خدا عزّوجل شيطانى گسيل دارد تا او را بيازارد و خدا از ايمانِ وى براى او آرامشى فراهم سازد كه با آن به ديگرى نپردازد و نهراسد.
4- از داود بن سرحان، گويد: شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود:
چهار چيز است كه مؤمن از همه آنها يا يكى از آنها بركنار نيست: مؤمنى كه بدو حسد برد و اين از همه سخت تر است، و منافقى كه دنبال او را دارد، يا دشمنى كه با او مى جنگد، يا شيطانى كه او را به گمراهى مى كشاند.
5- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
راستى كه خدا عز و جل دوست خود را در دنيا نشانه و هدفِ دشمنِ خود مى سازد.
ص: 75
6. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلاَنَ ، قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، فَشَکَا إِلَیْهِ رَجُلٌ الْحَاجَةَ ، فَقَالَ لَهُ(1) : «اصْبِرْ ؛ فَإِنَّ(2) اللّهَ سَیَجْعَلُ لَکَ فَرَجاً» قَالَ : ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً ، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی الرَّجُلِ ، فَقَالَ : «أَخْبِرْنِی عَنْ سِجْنِ الْکُوفَةِ ، کَیْفَ هُوَ ؟» فَقَالَ : أَصْلَحَکَ اللّهُ ، ضَیِّقٌ مُنْتِنٌ ، وَأَهْلُهُ بِأَسْوَاَء حَالٍ ، قَالَ : «فَإِنَّمَا أَنْتَ فِی السِّجْنِ فَتُرِیدُ أَنْ تَکُونَ فِیهِ(3) فِی(4) سَعَةٍ ؟ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُوءْمِنِ» .(5)
7 . عَنْهُ(6) ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْحَذَّاءِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَغِیرٍ ، عَنْ جَدِّهِ شُعَیْبٍ ، قَالَ :
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ : «الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُوءْمِنِ ، فَأَیُّ سِجْنٍ(7) جَاءَ مِنْهُ خَیْرٌ؟» .(8)
8 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنِ الْحَجَّالِ ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِی یَزِیدَ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «الْمُوءْمِنُ مُکَفَّرٌ(9)» .
وَفِی رِوَایَةٍ أُخْری : «وَ ذلِکَ أَنَّ مَعْرُوفَهُ یَصْعَدُ إِلَی اللّهِ ، فَلاَ یُنْشَرُ(10) فِی النَّاسِ ، وَالْکَافِرُ مَشْکُورٌ» .(11)
9. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ سِنَانٍ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «مَا مِنْ مُوءْمِنٍ إِلاَّ وَقَدْ
ص: 76
6- از محمد بن عجلان، گويد: من نزد امام صادق (علیه السّلام) بودم، مردى از حاجتمندى به آن حضرت شكايت كرد، فرمود به او كه: صبر كن، زيرا خدا به زودى به تو گشايش مى دهد، و سپس خاموش شد، و پس از آن رو بدان مرد كرد و فرمود: بگو بدانم، زندان كوفه چگونه است؟ در پاسخ گفت: اصلحك اللَّه، تنگ است و بد بو، و زندانيانش به بدترين حالى دچارند، فرمود: همانا تو هم در اين زندانِ دنيا گرفتارى و مى خواهى در راحت و وسعت باشى، آيا نمى دانى كه دنيا زندان مؤمن است.
7- شعيب گويد: از امام صادق (علیه السّلام) شنيدم مى فرمود:
دنيا زندان مؤمن است و كدام زندانى است كه خوبى و خوشى دارد؟ 8- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
مؤمن ناسپاسى مى شود.
در روايت ديگر است كه براى اين است كه كارِ خوبِ او به درگاه خدا بالا مى رود و ميان مردم منتشر نمى گردد و كافر قدردانى مى شود.
9- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
مؤمنى نباشد جز آنكه خدا به او چهار چيز گمارده است:
ص: 77
وَکَّلَ اللّهُ(1) بِهِ أَرْبَعَةً : شَیْطَانا(2) یُغْوِیهِ یُرِیدُ أَنْ یُضِلَّهُ ، وَکَافِراً(3) یَغْتَالُهُ(4)، وَمُوءْمِناً یَحْسُدُهُ _ وَ هُوَ أَشَدُّهُمْ عَلَیْهِ _ وَمُنَافِقاً یَتَتَبَّعُ(5) عَثَرَاتِهِ» .(6)
10. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ ،
عَنْ جَابِرٍ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «إِذَا مَاتَ الْمُوءْمِنُ ، خَلّی(7) عَلی جِیرَانِهِ مِنَ الشَّیَاطِینِ(8) عَدَدَ رَبِیعَةَ وَمُضَرَ ، کَانُوا مُشْتَغِلِینَ بِهِ» .(9)
11 . سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ(10) ، عَنْ یَحْیَی بْنِ الْمُبَارَکِ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ جَبَلَةَ ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «مَا کَانَ وَلاَ یَکُونُ وَلَیْسَ بِکَائِنٍ مُوءْمِنٌ إِلاَّ وَلَهُ جَارٌ یُوءْذِیهِ ، وَلَوْ أَنَّ مُوءْمِناً فِی جَزِیرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ ، لاَبْتَعَثَ(11) اللّهُ(12) لَهُ(13) مَنْ یُوءْذِیهِ» .(14)
12 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «مَا کَانَ فِیمَا مَضی ، وَلاَ فِیمَا بَقِیَ ، وَلاَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِ مُوءْمِنٌ إِلاَّ وَلَهُ جَارٌ یُوءْذِیهِ» .(15)
13. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «مَا کَانَ وَلاَ یَکُونُ إِلی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مُوءْمِنٌ إِلاَّ وَلَهُ جَارٌ یُوءْذِیهِ» .(16)
ص: 78
شيطانى كه گمراهش كند و خواهد از راه بدرش برد، و كافرى كه او را بربايد، و مؤمنى كه به او حسد برد و اين از همه سخت تر است، و منافقى كه پى لغزشهاى او مى گردد.
10- از جابر، گويد: شنيدم امام باقر (علیه السّلام) مى فرمود:
چون مؤمنى بميرد، به اندازه افراد قبيله (ربيعه) و (مُضَر) شيطان بر همسايه هاى او متوجّه شوند، همه اينها در كار گمراه كردن او بودند.
11- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
نبوده و نباشد و نخواهد بود مؤمنى جز اينكه همسايه اى دارد كه آزارش دهد و اگر مؤمنى در جزيره اى از جزائر دريا باشد، خدا بفرستد كسى را كه او را آزار دهد.
12- امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
در گذشته نبوده و نه در آينده و نه در وضعى كه شما داريد، مؤمنى جز اينكه همسايه دارد كه او را مى آزارد.
13- امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
نبوده و تا قيامت نباشد مؤمنى جز اينكه همسايه اى دارد كه او را مى آزارد.
ص: 79
بَابُ شِدَّةِ (1) ابْتِلاَءِ (2)الْمُوءْمِنِ
1. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ (3)، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلاَءً (4)الاْءَنْبِیَاءُ ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ، ثُمَّ الاْءَمْثَلُ فَالاْءَمْثَلُ (5)» . (6)
2. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ الْحَجَّاجِ ، قَالَ : ذُکِرَ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام الْبَلاَءُ ، وَمَا یَخُصُّ(7) اللّهُ _ عَزَّ وَجَلَّ _ بِهِ(8) الْمُوءْمِنَ ، فَقَالَ : «سُئِلَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَنْ أَشَدُّ النَّاسِ بَلاَءً فِی الدُّنْیَا ؟ فَقَالَ علیه السلام : النَّبِیُّونَ ، ثُمَّ الاْءَمْثَلُ فَالاْءَمْثَلُ ، وَیُبْتَلَی الْمُوءْمِنُ بَعْدُ عَلی قَدْرِ إِیمَانِهِ وَحُسْنِ أَعْمَالِهِ(9) ؛ فَمَنْ صَحَّ إِیمَانُهُ وَحَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلاَوءُهُ، وَمَنْ سَخُفَ إِیمَانُهُ(10) وَضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلاَوءُهُ» .(11)
3. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ(12) ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ عَظِیمَ الاْءَجْرِ لَمَعَ(13) عَظِیمِ الْبَلاَءِ ، وَمَا أَحَبَّ اللّهُ قَوْماً إِلاَّ ابْتَلاَهُمْ» .(14)
4 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ؛ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ ، عَنِ
ص: 80
1- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
به راستى سخت ترين مردم در بلاء پيغمبرانند و سپس آن كسانى كه پهلوى آنانند، سپس به ترتيب مقام و منزلتى كه نزد خدا دارند.
2- از عبد الرحمن بن حجّاج، گويد: نزد امام صادق (علیه السّلام) نام بلاء برده شد و آنچه كه خدا عزّوجل مؤمن را بدان مخصوص ساخته است، پس فرمود كه:
از رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) پرسيدند از سخت ترين مردم از نظر بلاء در دنيا، در پاسخ فرمود: پيغمبرانند، سپس هر كه به آنها بيشتر مانند است به حسب ترتيب، و مؤمن هم بعد از آن به اندازه ايمان و خوبى كردارش گرفتار مى شود، هر كه ايمانش درست و كردارش خوب است بلاى او سخت است و هر كه ايمانش سست و كردارش ناتوان است، گرفتارى او كم است.
3- از امام صادق (علیه السّلام) كه فرمود:
راستى مزدِ بزرگ با بلاى بزرگ است، و خدا مردمى را دوست ندارد جز اينكه آنها را گرفتار كند.
4- از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
ص: 81
الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسی ، عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللّهِ ، عَنِ الْفُضَیْلِ(1) بْنِ یَسَارٍ :
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «أَشَدُّ النَّاسِ بَلاَءً الاْءَنْبِیَاءُ ، ثُمَّ الاْءَوْصِیَاءُ ، ثُمَّ الاْءَمَاثِلُ فَالاْءَمَاثِلُ(2)» .(3)
5 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ لِلّهِ _ عَزَّ وَجَلَّ _ عِبَاداً فِی الاْءَرْضِ مِنْ خَالِصِ عِبَادِهِ ، مَا یُنْزِلُ(4) مِنَ السَّمَاءِ تُحْفَةً(5) إِلَی الاْءَرْضِ إِلاَّ صَرَفَهَا عَنْهُمْ إِلی غَیْرِهِمْ ، وَلاَ(6) بَلِیَّةً إِلاَّ صَرَفَهَا إِلَیْهِمْ» .(7)
6. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبَیْدٍ ، عَنِ الْحُسَیْنِ(8) بْنِ عُلْوَانَ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : أَنَّهُ قَالَ _ وَ عِنْدَهُ سَدِیرٌ _ : «إِنَّ اللّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ(9) بِالْبَلاَءِ غَتّاً ، وَإِنَّا وَإِیَّاکُمْ یَا سَدِیرُ ، لَنُصْبِحُ بِهِ وَنُمْسِی» .(10)
7. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ الْعَلاَ(11) ، عَنْ ··· î حَمَّادٍ(12) ، عَنْ أَبِیهِ :
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ اللّهَ _ تَبَارَکَ وَتَعَالی _ إِذَا(13) أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلاَءِ غَتّاً(14) ، وَثَجَّهُ بِالْبَلاَءِ ثَجّاً(15) ، فَإِذَا دَعَاهُ ، قَالَ : لَبَّیْکَ عَبْدِی ، لَئِنْ عَجَّلْتُ لَکَ مَا سَأَلْتَ ، إِنِّی عَلی ذلِکَ لَقَادِرٌ ؛ وَلَئِنِ(16) ادَّخَرْتُ(17) لَکَ(18) ، فَمَا ادَّخَرْتُ لَکَ فَهُوَ(19) خَیْرٌ لَکَ» .(20)
8. عَنْهُ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ زَیْدٍ
ص: 82
سخت بلاترين مردم پيغمبرانند، سپس اوصياءاند، سپس هر كه به آنها مانندتر است به ترتيب.
5- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
راستى براى خدا در زمين بنده هائى است كه زبده بنده هاى اويند، هيچ تحفه اى از آسمان فرود نيايد جز اينكه آن را از آنها منصرف سازد و به دست ديگران اندازد و هيچ بلائى فرود نيايد جز اينكه آن را بهره آنها گرداند.
6- از امام صادق (علیه السّلام)، سدير خدمتش بود كه فرمود:
راستى خدا چون بنده اى را دوست دارد او را خوب در گردابِ بلا فرو برد، و أى سدير! ما و شماها در بام و شام با آن دم سازيم.
7- از امام باقر (علیه السّلام) فرمود:
به راستى خدا تبارك و تعالى هر گاه به درگاه او دعا كند، فرمايد: لبّيك اى بنده من، اگر آنچه خواهى با شتاب به تو دهم مى توانم، و اگر آن را براى تو پس انداز كنم پس هر چه برايت پس انداز كنم همان براى تو بهتر است.
8- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
ص: 83
الزَّرَّادِ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إِنَّ عَظِیمَ الْبَلاَءِ یُکَافَأُ بِهِ(1) عَظِیمُ الْجَزَاءِ ، فَإِذَا أَحَبَّ اللّهُ عَبْداً ابْتَلاَهُ(2) بِعَظِیمِ الْبَلاَءِ ، فَمَنْ رَضِیَ فَلَهُ عِنْدَ اللّهِ الرِّضَا ، وَمَنْ سَخِطَ(3) الْبَلاَءَ(4) فَلَهُ عِنْدَ اللّهِ(5) السَّخَطُ» .(6)
9. عَنْهُ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ زَکَرِیَّا بْنِ الْحُرِّ(7) ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّمَا یُبْتَلَی الْمُوءْمِنُ فِی الدُّنْیَا عَلی قَدْرِ دِینِهِ _ أَوْ قَالَ _ : عَلی حَسَبِ دِینِهِ» .(8)
10 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللّهِ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ ، عَنْ 2 / 183
مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّی الْحَضْرَمِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بُهْلُولِ بْنِ مُسْلِمٍ الْعَبْدِیِّ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّمَا الْمُوءْمِنُ بِمَنْزِلَةِ کِفَّةِ(9) الْمِیزَانِ ، کُلَّمَا زِیدَ(10) فِی إِیمَانِهِ زِیدَ(11) فِی بَلاَئِهِ» .(12)
11. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ : «الْمُوءْمِنُ لاَ یَمْضِی(13) عَلَیْهِ أَرْبَعُونَ لَیْلَةً إِلاَّ عَرَضَ لَهُ(14)
أَمْرٌ یَحْزُنُهُ ، یُذَکَّرُ بِهِ» .(15)
12 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ صَفْوَانَ ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ ، عَنْ نَاجِیَةَ ، قَالَ : قُلْتُ لاِءَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام : إِنَّ الْمُغِیرَةَ یَقُولُ : إِنَّ الْمُوءْمِنَ لاَ یُبْتَلی بِالْجُذَامِ ، وَلاَ بِالْبَرَصِ ، وَلاَ بِکَذَا ، وَلاَ بِکَذَا(16)؟
ص: 84
رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرموده است: به راستى كه بلاى بزرگ، اجر بزرگ دارد، و هر گاه خدا بنده اى را دوست دارد، بلاى بزرگ به او مى دهد، هر كه خشنود باشد، خدا از او خشنود است و هر كه از بلا خشم گيرد، خدا بر او خشم گيرد.
9- از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
همانا مؤمن در دنيا بلا بيند به اندازه اى كه دين دارد، يا فرمود:
بر حَسَب آنچه دين دارد.
10- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
همانا مؤمن چون كفّه ترازو است، هر آنچه بر ايمانش افزوده گردد، بر بلايش افزوده شود.
11- از محمد بن مسلم، گويد: شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود: بر مؤمن، چهل شب نگذرد جز آنكه مايه غمى براى او فراهم شود، تا يادآورى او باشد.
12- از ناجيه، گفت: به امام باقر (علیه السّلام) گفتم كه: مغيره مى گويد (مغيرة بن سعيد است كه «كشّى» اخبار بسيارى در لعن او روايت كرده است) كه: مؤمن به خوره و پيسى و به چنين و چنان گرفتار نمى شود؟ در پاسخ فرمود: راستش اين است كه او از اصحاب «يس» (يعنى حبيب كه داستان او در سوره يس وارد شده) به راستى كه او دست بريده (چلاق بود خ ل)، امام انگشتانِ خود را برگردانيد (به
ص: 85
فَقَالَ : «إِنْ کَانَ لَغَافِلاً عَنْ صَاحِبِ یَاسِینَ(1) إِنَّهُ کَانَ مُکَنَّعاً(2)» . ثُمَّ رَدَّ أَصَابِعَهُ ، فَقَالَ : «کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلی تَکْنِیعِهِ(3) أَتَاهُمْ ، فَأَنْذَرَهُمْ ، ثُمَّ عَادَ إِلَیْهِمْ مِنَ الْغَدِ ، فَقَتَلُوهُ» .
ثُمَّ قَالَ : «إِنَّ(4) الْمُوءْمِنَ یُبْتَلی بِکُلِّ بَلِیَّةٍ ، وَیَمُوتُ بِکُلِّ مِیتَةٍ إِلاَّ أَنَّهُ لاَ یَقْتُلُ نَفْسَهُ» .(5)
13. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللّهِ ، عَنْ أَبِیهِ(6) ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الاْءَشْعَرِیِّ ، عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ ، قَالَ :
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ الْمُوءْمِنَ مِنَ اللّهِ _ عَزَّ وَجَلَّ _ لَبِأَفْضَلِ مَکَانٍ(7) _ ثَلاَثاً _ إِنَّهُ لَیَبْتَلِیهِ بِالْبَلاَءِ ، ثُمَّ یَنْزِعُ(8) نَفْسَهُ(9) عُضْواً عُضْواً مِنْ جَسَدِهِ وَهُوَ یَحْمَدُ اللّهَ عَلی ذلِکَ» .(10)
14. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً(11) لاَ یَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلاَّ بِالاِبْتِلاَءِ(12) فِی جَسَدِهِ» .(13)
15 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الاْءَشْعَرِیِّ(14) ، عَنْ أَبِی یَحْیَی الْحَنَّاطِ(15) ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ ، قَالَ :
شَکَوْتُ إِلی أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام مَا أَلْقی مِنَ الاْءَوْجَاعِ _ وَ کَانَ مِسْقَاماً(16) _ فَقَالَ لِی : «یَا عَبْدَ اللّهِ(17) ، لَوْ یَعْلَمُ الْمُوءْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الاْءَجْرِ(18) فِی الْمَصَائِبِ ، لَتَمَنّی أَنَّهُ قُرِّضَ بِالْمَقَارِیضِ» .(19)
16. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ رِبَاطٍ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ :
ص: 86
شكل انگشتان چلاق) پس فرمود: گويا نگاه مى كنم به چلاقى او، آمد و آن مردم را بيم داد، سپس فردا به سوى آنها برگشت و او را كشتند، سپس فرمود:
راستى مؤمن به هر بلائى گرفتار شود و به هر مرگى بميرد جز اينكه خودكشى نكند.
13- از عبيد بن زراره، گويد: از امام صادق (علیه السّلام) شنيدم تا سه بار مى فرمود:
به راستى مؤمن بهتر مقامى نزد خدا دارد، به راستى كه خدا او را مبتلا كند به بلاء سپس تنش را تيكه تيكه كند و او خدا را بدان سپاس گويد.
14- از فضيل بن عثمان كه امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
به راستى در بهشت مقامى است كه هيچ بنده اى بدان نرسد جز به وسيله بلائى كه به تن او برسد.
15- از عبد اللَّه بن ابى يعفور، گويد: من از دردها كه مى كشيدم، به امام صادق (علیه السّلام) شَكوَت كردم- او مرد پر دردى بود- در پاسخ فرمود:
اى عبد اللَّه! اگر مؤمن مى دانست در مصيبت چه اجرى دارد، هر آينه آرزو مى كرد كه با مقراض تيكه تيكه شود.
16- از يونس بن رباط، گويد: شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود:
ص: 87
«إِنَّ أَهْلَ الْحَقِّ لَمْ یَزَالُوا مُنْذُ کَانُوا فِی شِدَّةٍ ، أَمَا إِنَّ ذلِکَ إِلی مُدَّةٍ قَلِیلَةٍ ، وَعَافِیَةٍ طَوِیلَةٍ» .(1)
17. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ ، عَنْ حُسَیْنِ(2) بْنِ الْمُخْتَارِ ، عَنْ أَبِی أُسَامَةَ ، عَنْ حُمْرَانَ :
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ اللّهَ _ عَزَّ وَجَلَّ _ لَیَتَعَاهَدُ(3) الْمُوءْمِنَ بِالْبَلاَءِ ، کَمَا یَتَعَاهَدُ الرَّجُلُ أَهْلَهُ بِالْهَدِیَّةِ مِنَ الْغَیْبَةِ ، وَیَحْمِیهِ(4) الدُّنْیَا ، کَمَا یَحْمِی الطَّبِیبُ الْمَرِیضَ» .(5)
18. عَلِیٌّ(6) ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْخَثْعَمِیِّ(7) ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بُهْلُولٍ الْعَبْدِیِّ ، قَالَ :
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ : «لَمْ یُوءْمِنِ(8) اللّهُ(9) الْمُوءْمِنَ مِنْ هَزَاهِزِ(10) الدُّنْیَا ، وَلکِنَّهُ آمَنَهُ(11) مِنَ الْعَمی(12) فِیهَا وَالشَّقَاءِ(13) فِی الاْآخِرَةِ» .(14)
19 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ حُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ ، عَنْ ذَرِیحٍ الْمُحَارِبِیِّ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام یَقُولُ : إِنِّی لاَءَکْرَهُ لِلرَّجُلِ(15) أَنْ یُعَافی فِی الدُّنْیَا ، فَلاَ یُصِیبَهُ شَیْءٌ مِنَ الْمَصَائِبِ» .(16)
20. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللّهِ ، عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ ، عَنْ أَبِی
دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ رَفَعَهُ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «دُعِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِلی طَعَامٍ ، فَلَمَّا(17) دَخَلَ مَنْزِلَ الرَّجُلِ ، نَظَرَ إِلی دَجَاجَةٍ فَوْقَ حَائِطٍ(18) قَدْ بَاضَتْ، فَتَقَعُ(19) الْبَیْضَةُ عَلی وَتِدٍ فِي
ص: 88
راستى كه اهل حق هميشه در سختى بودند تا بودند، هلا كه اين سختى را مدّتى اندك است و دنبال آن عافيتى طولانى است.
17- از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
راستى خدا عزّوجل با بلا، از مؤمن، احوال پرسى مى كند، چنانچه از خانواده خود در حال غيبت، با هديه احوال پرسى مى كند، او را از دنيا پرهيز مى دهد چنانچه پزشك، بيمار را.
18- از محمد بن بهلول عبدى، گويد: شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود:
خدا مؤمن را از لرزشهاى دنيا در امان قرار نداده، ولى او را از گمراهى و بدبختى آخرت در امانِ خود نهاده.
19- از امام صادق (علیه السّلام)، كه على بن الحسين (علیه السّلام) مى فرمود:
به راستى بد دارم براى مرد كه در دنيا به عافيت گذراند و هيچ مصيبت نبيند.
20- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
پيغمبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) براى خوردن طعامى دعوت شد، و چون به منزلِ آن مردِ ميزبان در آمد، ديد مرغى بر سر ديوارى تخم كرد و آن تخم بر سر ميخى افتاد كه در ديوار باغى بود و روى آن به جا ماند، نه
ص: 89
حَائِطٍ ، فَثَبَتَتْ عَلَیْهِ، وَلَمْ تَسْقُطْ ، وَلَمْ تَنْکَسِرْ ، فَتَعَجَّبَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مِنْهَا ، فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ : أَ عَجِبْتَ(1) مِنْ هذِهِ الْبَیْضَةِ ؟ فَوَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ مَا رُزِئْتُ(2) شَیْئاً قَطُّ» .
قَالَ(3) : «فَنَهَضَ رَسُولُ اللّهِ(4) صلی الله علیه و آله ، وَلَمْ یَأْکُلْ مِنْ طَعَامِهِ شَیْئاً ، وَقَالَ : مَنْ لَمْ یُرْزَأْ(5) فَمَا لِلّهِ فِیهِ مِنْ(6) حَاجَةٍ» .(7)
21. عَنْهُ(8) ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللّهِ وَأَبِی بَصِیرٍ(9) : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لاَ حَاجَةَ لِلّهِ فِیمَنْ لَیْسَ لَهُ(10) فِی مَالِهِ وَبَدَنِهِ(11) نَصِیبٌ» . (12)
22 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عُثْمَانَ النَّوَّاءِ ، عَمَّنْ ذَکَرَهُ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام (13)، قَالَ : «إِنَّ اللّهَ _ عَزَّ وَجَلَّ _ یَبْتَلِی الْمُوءْمِنَ بِکُلِّ بَلِیَّةٍ ، وَیُمِیتُهُ بِکُلِّ مِیتَةٍ ، وَلاَ یَبْتَلِیهِ بِذَهَابِ عَقْلِهِ ، أَ مَا تَری أَیُّوبَ(14) کَیْفَ سُلِّطَ(15) إِبْلِیسُ عَلی مَالِهِ ، وَعَلی(16) وُلْدِهِ(17) ، وَعَلی أَهْلِهِ ، وَعَلی کُلِّ شَیْءٍ مِنْهُ ،···
وَلَمْ یُسَلَّطْ(18) عَلی عَقْلِهِ ، تُرِکَ لَهُ لِیُوَحِّدَ(19) اللّهَ بِهِ ؟» .(20)
23. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ(21) مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّهُ لَیَکُونُ لِلْعَبْدِ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ اللّهِ ، فَمَا یَنَالُهَا(22) إِلاَّ بِإِحْدی خَصْلَتَیْنِ : إِمَّا بِذَهَابِ مَالِهِ(23) ، أَوْ بِبَلِیَّةٍ فِی جَسَدِهِ» .(24)
24 . عَنْهُ(25) ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ مُثَنًّی الْحَنَّاطِ ، عَنْ أَبِی أُسَامَةَ :
ص: 90
افتاد و نشكست، پيغمبر از آن در شگفت شد، آن مردِ ميزبان گفت:
شما از اين تخم مرغ در شگفت شديد، سوگند بدان كه تو را به راستى فرستاده من هرگز زيان و غمى نديدم، فرمود: پيغمبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) از جابر خاست و از خوراك او چيزى نخورد، فرمود: كسى كه زيانى نديده، خدا را بدو نيازى نيست.
21- از پيغمبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ )، فرمود: براى خدا نيازى نيست در كسى كه در تن و دارائى او بهره اى نباشد (و از آن هيچ نكاهد).
22- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
به راستى خدا عزّوجل مؤمن را به هر بلا گرفتار كند و به هر مرگى بميراند ولى او را به بى خردى و ديوانگى گرفتار نكند، آيا نبينى كه خدا چگونه ابليس را بر مال و جان و بر خاندان ايّوب و بر هر چيز او مسلط كرد و او را بر خِرد وى چيره نساخت؟ خردش را به او واگذارد تا خدا را با آن بيگانگى بپرستد.
23- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
راستش اين است كه بنده، مقامى نزد خدا دارد و بدان نرسد مگر به يكى از دو خصلت: رفتن مالش يا بلائى در تنش.
24- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
ص: 91
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ : لَوْ لاَ أَنْ یَجِدَ عَبْدِیَ الْمُوءْمِنُ فِی قَلْبِهِ(1) ، لَعَصَبْتُ(2) رَأْسَ الْکَافِرِ بِعِصَابَةِ حَدِیدٍ لاَ یُصْدَعُ(3) رَأْسُهُ أَبَداً» .(4)
25. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ حُسَیْنِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَثَلُ الْمُوءْمِنِ کَمَثَلِ خَامَةِ(5) الزَّرْعِ تُکْفِئُهَا(6) الرِّیَاحُ(7) کَذَا وَکَذَا ، وَکَذلِکَ الْمُوءْمِنُ تُکْفِئُهُ الاْءَوْجَاعُ وَالاْءَمْرَاضُ ؛ وَمَثَلُ الْمُنَافِقِ کَمَثَلِ الاْءِرْزَبَّةِ(8) الْمُسْتَقِیمَةِ الَّتِی لاَ یُصِیبُهَا شَیْءٌ حَتّی یَأْتِیَهُ الْمَوْتُ ، فَیَقْصِفَهُ(9) قَصْفاً» .(10)
26 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ(11) صلی الله علیه و آله یَوْماً لاِءَصْحَابِهِ : مَلْعُونٌ کُلُّ مَالٍ لاَ یُزَکّی، مَلْعُونٌ کُلُّ جَسَدٍ لاَ یُزَکّی وَلَوْ(12) فِی کُلِّ(13) أَرْبَعِینَ یَوْماً مَرَّةً ، فَقِیلَ : یَا رَسُولَ اللّهِ، أَمَّا زَکَاةُ الْمَالِ فَقَدْ عَرَفْنَاهَا(14)، فَمَا زَکَاةُ الاْءَجْسَادِ(15)؟ فَقَالَ لَهُمْ: أَنْ تُصَابَ بِآفَةٍ».
قَالَ : «فَتَغَیَّرَتْ وُجُوهُ(16) الَّذِینَ سَمِعُوا ذلِکَ مِنْهُ ، فَلَمَّا رَآهُمْ قَدْ تَغَیَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ، قَالَ لَهُمْ : أَ تَدْرُونَ(17) مَا عَنَیْتُ بِقَوْلِی(18)؟ قَالُوا : لاَ یَا رَسُولَ اللّهِ ، قَالَ : بَلی(19) ، الرَّجُلُ یُخْدَشُ الْخَدْشَةَ ، وَیُنْکَبُ النَّکْبَةَ(20)، وَیَعْثُرُ الْعَثْرَةَ ، وَیُمْرَضُ الْمَرْضَةَ ، وَیُشَاکُ الشَّوْکَةَ ، وَمَا أَشْبَهَ هذَا(21) ، حَتّی ذَکَرَ فِی(22) حَدِیثِهِ(23) اخْتِلاَجَ(24) الْعَیْنِ» .(25)
ص: 92
خدا عز و جل فرمايد: اگر نبود كه بنده مؤمنم دل آزرده مى شد، سر كافر را با دستمالى آهنين مى بستم كه هرگز درد نگيرد.
25- رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرموده:
نمونه مؤمن چون زرع تازه و لطيف است كه بادهاى چنين و چنان او را پرورش دهند و همچنين مؤمن را دردها و بيماريها پرورش دهند، و نمونه منافق چون عصاى آهنينِ راستى است كه آسيبى بدان نرسد تا مرگش فرا رسد و آن را يك باره خُرد كند.
26- از رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) كه يك روز به اصحابش فرمود:
ملعون است هر مالى كه زكاة داده نشود، ملعون است هر تنى كه زكاة داده نشود و گر چه در هر چهل روز يك بار باشد، عرض شد: يا رسول اللَّه! زكاة مال را به خوبى شناختيم و دانستيم، زكاة تنها چيست؟ به آنها فرمود به اينكه: آفتى بيند، (راوى) گويد: روى كسانى كه اين سخن را شنيدند ديگرگون شد، چون پيغمبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) ديد كه رنگ آنها پريد، به آنها فرمود: مى دانيد مقصودم از اين گفته ام چه بود؟ عرض كردند: نه يا رسول اللَّه، فرمود: آرى! بسا كه مرد، خراشى بيند يا پايش بلغزد يا پايش برخورد و يا ناخوشى كوچكى پيدا كند يا خارى به تنِ او خلد و آنچه بدينها ماند، تا در حديثِ خود، ورزيدن رگِ چشم را هم يادآور شد.
ص: 93
27. أَبُو عَلِیٍّ الاْءَشْعَرِیُّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنِ ابْنِ
بُکَیْرٍ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : أَ یُبْتَلَی الْمُوءْمِنُ بِالْجُذَامِ وَالْبَرَصِ(1) وَأَشْبَاهِ هذَا ؟ قَالَ(2) : فَقَالَ : «وَ هَلْ کُتِبَ الْبَلاَءُ إِلاَّ عَلَی الْمُوءْمِنِ ؟» .(3)
28 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَمَّنْ رَوَاهُ ، عَنِ الْحَلَبِیِّ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ الْمُوءْمِنَ لَیَکْرُمُ(4) عَلَی اللّهِ حَتّی لَوْ سَأَلَهُ(5) الْجَنَّةَ بِمَا فِیهَا ، أَعْطَاهُ ذلِکَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْتَقِصَ(6) مِنْ مُلْکِهِ شَیْئاً(7) ؛ وَإِنَّ(8) الْکَافِرَ لَیَهُونُ(9) عَلَی اللّهِ حَتّی لَوْ سَأَلَهُ الدُّنْیَا بِمَا فِیهَا ، أَعْطَاهُ ذلِکَ(10) مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْتَقِصَ(11) مِنْ مُلْکِهِ شَیْئاً(12)؛ وَإِنَّ اللّهَ لَیَتَعَاهَدُ عَبْدَهُ الْمُوءْمِنَ بِالْبَلاَءِ ، کَمَا یَتَعَاهَدُ الْغَائِبُ أَهْلَهُ بِالطُّرَفِ(13) ؛ وَإِنَّهُ(14) لَیَحْمِیهِ الدُّنْیَا ، کَمَا یَحْمِی الطَّبِیبُ الْمَرِیضَ» .(15)
29. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ سَمَاعَةَ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ علیه السلام : أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلاَءً النَّبِیُّونَ ، ثُمَّ الْوَصِیُّونَ ، ثُمَّ الاْءَمْثَلُ فَالاْءَمْثَلُ ؛ وَإِنَّمَا یُبْتَلَی الْمُوءْمِنُ عَلی قَدْرِ أَعْمَالِهِ الْحَسَنَةِ(16) ، فَمَنْ صَحَّ دِینُهُ وَحَسُنَ عَمَلُهُ ، اشْتَدَّ بَلاَوءُهُ ، وَذلِکَ أَنَّ اللّهَ(17) _ عَزَّ وَجَلَّ _ لَمْ یَجْعَلِ الدُّنْیَا ثَوَاباً لِمُوءْمِنٍ ، وَلاَ عُقُوبَةً(18) لِکَافِرٍ ، وَمَنْ سَخُفَ دِینُهُ وَضَعُفَ عَمَلُهُ ، قَلَّ بَلاَوءُهُ ؛ وَ(19) أَنَّ الْبَلاَءَ أَسْرَعُ إِلَی الْمُوءْمِنِ التَّقِیِّ مِنَ الْمَطَرِ إِلی قَرَارِ(20) الاْءَرْضِ» .(21)
ص: 94
27- از ابن بكير، گويد: از امام صادق (علیه السّلام) پرسيدم، مؤمن به خوره و پيسى و مانند آنها گرفتار مى شود؟ گويد: فرمود:
آيا بلا جز به مؤمن نوشته شده است؟ 28- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
راستى مؤمن نزد خدا ارجمند و گرامى شود تا به جايى كه اگر بهشت را از خدا خواهد به وى ارزانى دارد بى آنكه از ملكش چيزى كاسته شود، و راستى كافر نزد خدا خوار و بى مقدار مى شود تا آنجا كه اگر همه دنيا را خواهد با آنچه در آن است به وى بدهد بى آنكه از ملكش چيزى كاسته شود، راستى كه خدا بنده مؤمن خود را با بلا و گرفتارى، احوال پرسى مى كند چنانچه مرد غايب و مسافر با فرستادن طرفه ها و چيزهاى خوب و تازه از خاندانِ خود احوال پرسى مى كند و راستش اين است كه او را از دنيا پرهيز مى دهد چنانچه پزشك، بيمار را.
29- از امام صادق (علیه السّلام) كه فرمود:
در كتاب على (علیه السّلام) است: راستى سخت ترين مردم در بلا كشيدن پيغمبرانند و سپس اوصياءاند سپس مانندتر مردم به آنها به ترتيب و همانا مؤمن به اندازه كارهاى خوب خود گرفتار مى شود، هر كه دينش درست است و عملش خوب است بلايش سخت است و اين براى آن است كه خدا عز و جل دنيا را ثواب مؤمن نساخته و نه عقوبت و كيفر براى كافر، و هر كه دينش نادرست و عملش سست است بلايش كم است و راستى كه بلا به مؤمن پرهيزكار شتابنده تر است از باران به گودى زمين.
ص: 95
30 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی(1) ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ ، قَالَ : قُلْتُ لاِءَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : إِنَّ(2) هذَا الَّذِی ظَهَرَ(3) بِوَجْهِی یَزْعُمُ النَّاسُ أَنَّ اللّهَ لَمْ یَبْتَلِ
بِهِ عَبْداً لَهُ فِیهِ حَاجَةٌ ، قَالَ : فَقَالَ لِی : «لَقَدْ کَانَ(4) مُوءْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ(5) مُکَنَّعَ(6) الاْءَصَابِعِ، فَکَانَ یَقُولُ هکَذَا ، وَیَمُدُّ یَدَیْهِ(7) ، وَیَقُولُ : «یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ»(8)» .
ثُمَّ(9) قَالَ لِی(10) : «إِذَا کَانَ الثُّلُثُ الاْءَخِیرُ(11) مِنَ اللَّیْلِ فِی أَوَّلِهِ ، فَتَوَضَّ(12) ، وَ(13) قُمْ إِلی صَلاَتِکَ الَّتِی تُصَلِّیهَا ، فَإِذَا کُنْتَ فِی السَّجْدَةِ الاْءَخِیرَةِ مِنَ الرَّکْعَتَیْنِ الاْءُولَیَیْنِ(14) ، فَقُلْ _ وَ أَنْتَ سَاجِدٌ _ : یَا عَلِیُّ ، یَا عَظِیمُ ، یَا رَحْمَانُ ، یَا رَحِیمُ ، یَا سَامِعَ الدَّعَوَاتِ ، یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ(15) ، وَأَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَالاْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ ، وَاصْرِفْ عَنِّی مِنْ(16) شَرِّ الدُّنْیَا وَالاْآخِرَةِ مَا(17) أَنْتَ(18) أَهْلُهُ، وَاذْهَبْ(19) عَنِّی بِهذَا(20) الْوَجَعِ(21) _ وَ تُسَمِّیهِ(22) _ فَإِنَّهُ قَدْ غَاظَنِی(23) وَأَحْزَنَنِی(24) ؛ وَأَلِحَّ فِی الدُّعَاءِ» .قَالَ(25) : فَمَا وَصَلْتُ إِلَی الْکُوفَةِ حَتّی أَذْهَبَ(26) اللّهُ بِهِ(27) عَنِّی کُلَّهُ .(28)
ص: 96
30- از يونس بن عمّار، گويد: به امام صادق (علیه السّلام) گفتم: اين درى كه به چهره من عيان شده است پندارند خدا بنده اى را كه به او حاجتى و توجّهى دارد بدان گرفتار نكند (آثارى كه بر چهره او عيان شده پيسى بوده و محتمل است كه خوره بوده است- از مجلسى (رحمه الله).
گويد: در پاسخ من فرمود: هر آينه مؤمنِ آل فرعون انگشت بريده بوده (از انگشتان خود چلاق بوده خ ل) و شيوه اش بوده كه چنين مى گفته و دستهاى خود را دراز مى كرد و مى گفت: اى مردم! از رسولانِ خدا پيروى كنيد، سپس به من فرمود: چون يك سوّم آخر شب شود، در آغاز آن وضوء ساز و برخيز نمازى را كه مى خواندى بخوان (يعنى نماز شبِ معمولى خود را) چون در سجده دوّم ركعت اوّل باشى، در حال بگو:
اى على اى عظيم اى رحمان و اى رحيم اى شنونده دعاها اى بخشنده خيرات، رحمت فرست بر محمد و آل محمد و به من خيرِ دنيا و آخرت را عطا كن آنچه را كه تو خود اهل آنى، و بديهاى دنيا و آخرت را از من بگردان كه تو خود اهل آنى و اين درد را از من ببر (نام آن درد را به زبان آور) زيرا مرا خشمگين نموده و غمنده ساخته است.
و بسيار در دعا اصرار كن، گويد: من هنوز به كوفه نرسيده بودم كه خدا همه آن درد را از من به كلّى برد و بهبودى يافتم.
ص: 97
بَابُ فَضْلِ فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِینَ
1 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنِ الْعَلاَءِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ فُقَرَاءَ الْمُسْلِمِینَ (1) یَتَقَلَّبُونَ (2)فِی رِیَاضِ الْجَنَّةِ قَبْلَ أَغْنِیَائِهِمْ بِأَرْبَعِینَ خَرِیفاً (3)» .
ثُمَّ(4) قَالَ : «سَأَضْرِبُ لَکَ مَثَلَ ذلِکَ(5) ، إِنَّمَا مَثَلُ ذلِکَ مَثَلُ سَفِینَتَیْنِ مُرَّ بِهِمَا عَلی عَاشِرٍ(6) ، فَنَظَرَ فِی إِحْدَاهُمَا ، فَلَمْ یَرَ فِیهَا شَیْئاً ، فَقَالَ : أَسْرِبُوهَا(7) ، وَنَظَرَ(8) فِی الاْءُخْری ، فَإِذَا هِیَ مَوْقُورَةٌ(9) ، فَقَالَ : احْبِسُوهَا» .(10)
2 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ سَعْدَانَ ، قَالَ :
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «الْمَصَائِبُ مِنَحٌ(11) مِنَ اللّهِ ، وَالْفَقْرُ مَخْزُونٌ عِنْدَ اللّهِ» .(12)
3 . وَ عَنْهُ(13) رَفَعَهُ : عَنْ(14) أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یَا عَلِیُّ ، إِنَّ اللّهَ جَعَلَ الْفَقْرَ أَمَانَةً عِنْدَ خَلْقِهِ ، فَمَنْ سَتَرَهُ(15) ، أَعْطَاهُ اللّهُ(16) مِثْلَ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ ؛ وَمَنْ أَفْشَاهُ إِلی مَنْ یَقْدِرُ عَلی قَضَاءِ حَاجَتِهِ ، فَلَمْ یَفْعَلْ ، فَقَدْ قَتَلَهُ ، أَمَا إِنَّهُ مَا قَتَلَهُ بِسَیْفٍ وَلاَ رُمْحٍ ، وَلکِنَّهُ(17) قَتَلَهُ بِمَا(18) نَکی(19) ··· î مِنْ(20) قَلْبِهِ» .(21)
ص: 98
1- از امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
راستى فقيرهاى مسلمان چهل پائيز پيش از توانگران مسلمان در بستانهاى بهشت مى غلطند، سپس فرمود: من براى تو مثلى مى زنم، مثلش اين است كه دو كشتى بر گمركچى گذر كنند، در يكى نگاه كند و چيزى در آن نيست، گويد: آن را رها كنيد تا برود و در ديگرى نگاه كند و بنگرد كه پر از بار است، گويد: آن را نگهداريد.
2- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
مصائب بخششهاى خدايند و فقر گنجينه خدا است.
3- امام صادق (علیه السّلام) فرمود كه رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرموده:
اى على! راستى كه خدا فقر را به خلقِ خود سپرده و هر كه آن را نهان دارد، خدا به اندازه ثواب روزه دار شب زنده دار به او بدهد، و هر كه آن را فاش سازد نزد كسى كه بر روا كردن حاجت او توانا است و آن را روا نكند، او را كشته است، هلا با تيغ و نيزه او را نكشته ولى با زخمى كه به دل آن حاجتمند زده، او را كشته است.
ص: 99
4 . عَنْهُ(1) ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ دَاوُدَ الْحَذَّاءِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَغِیرٍ ، عَنْ جَدِّهِ شُعَیْبٍ ، عَنْ مُفَضَّلٍ ، قَالَ :
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «کُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِیمَاناً ، ازْدَادَ ضِیقاً فِی مَعِیشَتِهِ» .(2)
5. وَ بِإِسْنَادِهِ(3) ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «لَوْ لاَ إِلْحَاحُ الْمُوءْمِنِینَ عَلَی اللّهِ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ ، لَنَقَلَهُمْ(4) مِنَ الْحَالِ(5) الَّتِی(6) هُمْ فِیهَا إِلی حَالٍ(7) أَضْیَقَ مِنْهَا» .(8)
6. عَنْهُ(9) ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «مَا أُعْطِیَ عَبْدٌ مِنَ الدُّنْیَا إِلاَّ اعْتِبَاراً ، وَمَا زُوِیَ(10) عَنْهُ إِلاَّ اخْتِبَاراً(11)» .(12)
7 . عَنْهُ ، عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ وَأَبِی إِسْحَاقَ الْخَفَّافِ ، عَنْ رَجُلٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «لَیْسَ لِمُصَاصِ(13) شِیعَتِنَا فِی دَوْلَةِ الْبَاطِلِ إِلاَّ الْقُوتُ ، شَرِّقُوا إِنْ شِئْتُمْ أَوْ غَرِّبُوا لَنْ تُرْزَقُوا(14) إِلاَّ الْقُوتَ» .(15)
8. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ(16) الاْءَشْعَرِیِّ ، عَنْ بَعْضِ مَشَایِخِهِ ، عَنْ إِدْرِیسَ بْنِ عَبْدِ اللّهِ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : یَا عَلِیُّ ، الْحَاجَةُ أَمَانَةُ اللّهِ عِنْدَ خَلْقِهِ ؛ فَمَنْ کَتَمَهَا عَلی نَفْسِهِ ، أَعْطَاهُ اللّهُ ثَوَابَ مَنْ صَلّی ؛ وَمَنْ کَشَفَهَا إِلی مَنْ یَقْدِرُ أَنْ یُفَرِّجَ عَنْهُ ، وَلَمْ یَفْعَلْ ، فَقَدْ قَتَلَهُ ، أَمَا إِنَّهُ لَمْ یَقْتُلْهُ بِسَیْفٍ وَلاَ سِنَانٍ(17) وَلاَ سَهْمٍ ، وَلکِنْ(18) قَتَلَهُ بِمَا نَکی(19) مِنْ قَلْبِهِ» .(20)
ص: 100
4- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
هر آنچه ايمانِ بنده فزايد، تنگى معيشت او بدان بيشتر گردد.
5- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
اگر اصرار و مطالبه پيوسته مؤمنان نبود به درگاه خدا براى طلب روزى، از اين حال فقر هم كه دارند، خدا آنها را به وضع بدترى منتقل مى كرد.
6- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
به هيچ بنده اى چيزى از دنيا داده نشده جز براى عبرت گرفتن، و از بنده اى چيزى دريغ نشده جز براى آزمودن.
7- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
شيعه هاى پاك ما در دولت باطل جز قوت بهره اى ندارند، به مشرق برويد يا به مغرب هرگز جز قوت روزى به دست نياريد.
8- امام صادق (علیه السّلام) فرمود كه: پيغمبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرموده:
اى على! حاجت سپرده خدا است نزد خلقش، هر كه آن را پيشِ خود نهان سازد و با آن بسازد، خدايش ثواب نمازگزار دهد كه آن را نزد كسى برد و اظهار كند كه بر روا كردن آن توانا است و آن را روا نكند، او را كشته باشد، هلا او را با تيغ و نيزه نكشته ولى به زخمى كه بر دل او زده است او را كشته.
ص: 101
9 . وَ عَنْهُ ، عَنْ أَحْمَدَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ سَعْدَانَ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «إِنَّ اللّهَ _ عَزَّ وَجَلَّ _ یَلْتَفِتُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ(1) إِلی فُقَرَاءِ الْمُوءْمِنِینَ شَبِیهاً بِالْمُعْتَذِرِ إِلَیْهِمْ ، فَیَقُولُ : وَعِزَّتِی وَجَلاَلِی(2) ، مَا أَفْقَرْتُکُمْ فِی الدُّنْیَا مِنْ هَوَانٍ بِکُمْ عَلَیَّ ، وَلَتَرَوُنَّ(3) مَا أَصْنَعُ(4) بِکُمُ الْیَوْمَ ، فَمَنْ زَوَّدَ أَحَداً(5) مِنْکُمْ فِی دَارِ الدُّنْیَا مَعْرُوفاً ، فَخُذُوا بِیَدِهِ ، فَأَدْخِلُوهُ(6) الْجَنَّةَ» .
قَالَ : «فَیَقُولُ رَجُلٌ مِنْهُمْ : یَا رَبِّ ، إِنَّ أَهْلَ الدُّنْیَا تَنَافَسُوا فِی دُنْیَاهُمْ ، فَنَکَحُوا 2 / 191
النِّسَاءَ ، وَلَبِسُوا الثِّیَابَ اللَّیِّنَةَ ، وَأَکَلُوا الطَّعَامَ ، وَسَکَنُوا الدُّورَ ، وَرَکِبُوا الْمَشْهُورَ مِنَ الدَّوَابِّ ؛ فَأَعْطِنِی مِثْلَ مَا أَعْطَیْتَهُمْ ، فَیَقُولُ(7) تَبَارَکَ وَتَعَالی : لَکَ وَلِکُلِّ عَبْدٍ مِنْکُمْ مِثْلُ مَا أَعْطَیْتُ أَهْلَ الدُّنْیَا مُنْذُ کَانَتِ(8) الدُّنْیَا إِلی أَنِ انْقَضَتِ الدُّنْیَا سَبْعُونَ ضِعْفاً» .(9)
10 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُقْبَةَ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ سَهْلٍ وَإِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبَّادٍ جَمِیعاً یَرْفَعَانِهِ: إِلی أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «مَا کَانَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ مُوءْمِنٌ إِلاَّ فَقِیراً ، وَلاَ کَافِرٌ إِلاَّ غَنِیّاً حَتّی جَاءَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام ، فَقَالَ : «رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا»(10) فَصَیَّرَ اللّهُ فِی هوءُلاَءِ أَمْوَالاً وَحَاجَةً ، وَفِی هوءُلاَءِ أَمْوَالاً وَحَاجَةً» .(11)
11 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسی ، عَمَّنْ ذَکَرَهُ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «جَاءَ رَجُلٌ مُوسِرٌ إِلی رَسُولِ اللّهِ(12) صلی الله علیه و آله نَقِیُّ الثَّوْبِ ، فَجَلَسَ
ص: 102
9- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
به راستى خدا عز و جل روز قيامت به فقرا و مسلمانان توجّه نمايد به مانند يك عذرخواه و مى فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند، من براى خوار داشتن شما در دنيا ندارتان نكردم و هر آينه امروز خواهيد ديد كه با شما چه مى كنم، هر كه در دار دنيا احسانى به شما كرده است، دست او را بگيريد و او را به بهشت بريد، فرمود كه:
يكى از آنها گويد: پروردگارا! دنيا داران بر خود رقابتها و خوشيها كردند، و زنان را نكاح كردند و جامه هاى نرم پوشيدند و خوراك ها خوردند و به كاخها نشستند و مركبهاى مشهور را سوار شدند، به من هم بده مانند آنچه به آنها دادى، خدا تبارك و تعالى مى فرمايد:
براى تو و هر يك از شما بنده ها است، مانند هر آنچه به همه اهل دنيا دادم از روزى كه دنيا بوده تا روزى كه به پايان رسيده هفتاد برابر.
10- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
هيچ آدمى زاده مؤمنى نبود جز اينكه فقير بود و هيچ آدمى زاده كافر نبود جز اينكه توانگر بود تا ابراهيم (علیه السّلام) آمد و عرض كرد (در سوره ممتحنه است): «پروردگار ما ما را وسيله آزمايش آن كسانى كه كافرند مساز» پس خدا در اينان اموال و حاجت مقرر داشت و در آنان هم اموال و حاجت مقرر داشت.
11- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
مرد توانگرى نزد رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) آمد كه جامه پاكيزه اى داشت و خدمت رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) نشست، و مرد ندارى آمد كه جامه
ص: 103
إِلی(1) رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَجَاءَ رَجُلٌ مُعْسِرٌ دَرِنُ(2) الثَّوْبِ ، فَجَلَسَ إِلی(3) جَنْبِ(4) الْمُوسِرِ ، فَقَبَضَ الْمُوسِرُ ثِیَابَهُ(5) مِنْ تَحْتِ فَخِذَیْهِ(6) ، فَقَالَ لَهُ(7) رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أَ خِفْتَ أَنْ یَمَسَّکَ(8) مِنْ فَقْرِهِ شَیْءٌ ؟ قَالَ : لاَ ، قَالَ(9) : فَخِفْتَ(10) أَنْ یُصِیبَهُ مِنْ غِنَاکَ شَیْءٌ ؟ قَالَ : لاَ ، قَالَ : فَخِفْتَ أَنْ یُوَسِّخَ(11) ثِیَابَکَ ؟ قَالَ : لاَ ، قَالَ : فَمَا حَمَلَکَ عَلی مَا صَنَعْتَ ؟
فَقَالَ : یَا رَسُولَ اللّهِ ، إِنَّ لِی قَرِیناً(12) یُزَیِّنُ لِی کُلَّ قَبِیحٍ ، وَیُقَبِّحُ لِی کُلَّ حَسَنٍ ، وَقَدْ(13) جَعَلْتُ لَهُ نِصْفَ مَالِی .
فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِلْمُعْسِرِ : أَ تَقْبَلُ ؟ قَالَ : لاَ .
فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ : وَلِمَ(14) ؟ قَالَ : أَخَافُ أَنْ یَدْخُلَنِی(15) مَا دَخَلَکَ» .(16)
12. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِیِّ(17) ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ ، عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «فِی مُنَاجَاةِ مُوسی علیه السلام : یَا مُوسی ، إِذَا رَأَیْتَ الْفَقْرَ مُقْبِلاً ، فَقُلْ : مَرْحَباً بِشِعَارِ(18) الصَّالِحِینَ ، وَإِذَا رَأَیْتَ الْغِنی مُقْبِلاً ، فَقُلْ : ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ» .(19)
13 عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ النَّوْفَلِیِّ ، عَنِ السَّکُونِیِّ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ النَّبِیُّ(20) صلی الله علیه و آله : طُوبی لِلْمَسَاکِینِ(21) بِالصَّبْرِ ، وَ(22) هُمُ الَّذِینَ یَرَوْنَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضِ» .(23)
14 . وَ بِإِسْنَادِهِ(24) ، قَالَ : «قَالَ النَّبِیُّ(25) صلی الله علیه و آله : یَا مَعْشَرَ(26) الْمَسَاکِینِ(27) ، طِیبُوا نَفْساً(28) ، وَأَعْطُوا اللّهَ الرِّضَا مِنْ قُلُوبِکُمْ ؛ یُثِبْکُمُ اللّهُ _
ص: 104
چركينى داشت و پهلوى آن توانگر نشست، و آن توانگر جامه خود را از زير زانوهاى او جمع كرد، رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) به او فرمود: ترسيدى از فقر او چيزى به تو بچسبد؟ گفت: نه، فرمود: ترسيدى از دارائى تو چيزى به او بچسبد؟ گفت: نه، فرمود: ترسيدى جامه تو چركين شود؟ گفت: نه، فرمود: پس چه تو را واداشت كه اين كار را كردى؟ در پاسخ گفت: يا رسول اللَّه! به راستى مرا همنشينى است كه هر زشتى را براى من آرايش مى دهد و هر زيبائى را براى من زشت مى نمايد، من نيمى از هر چه دارم به او دادم، پس رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) به آن مردِ ندار فرمود: آيا مى پذيرى؟ گفت: نه، آن مرد گفت: براى چه؟ در پاسخ گفت: مى ترسم در دل من در آيد آنچه در دل تو در آمده است.
12- فرمود (علیه السّلام): در مناجات موسى است كه:
اى موسى! هر گاه ديدى فقر روى آورده بگو: مرحبا به شعار صالحان، و هر گاه ديدى توانگرى آورده، بگو: گناهى است كه كيفر آن شتافته است.
13- امام صادق (علیه السّلام) فرمود: پيغمبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرموده است:
خوشا بر مستمندان از شكيبائى و هم آنهايند كه ملكوت آسمان ها و زمين را معاينه كنند.
14- پيغمبر (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرمود:
اى توده مستمندان! پاكدل باشيد و به جان از خدا رضايت
ص: 105
عَزَّ وَجَلَّ _ عَلی فَقْرِکُمْ ، فَإِنْ(1) لَمْ تَفْعَلُوا فَلاَ ثَوَابَ(2) لَکُمْ» .(3)
15. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ(4) ، عَنْ عِیسَی الْفَرَّاءِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ ، أَمَرَ اللّهُ _ تَبَارَکَ وَتَعَالی _ مُنَادِیاً یُنَادِی بَیْنَ یَدَیْهِ : أَیْنَ الْفُقَرَاءُ ؟ فَیَقُومُ عُنُقٌ(5) مِنَ النَّاسِ کَثِیرٌ ، فَیَقُولُ : عِبَادِی ،فَیَقُولُونَ : لَبَّیْکَ رَبَّنَا ، فَیَقُولُ : إِنِّی لَمْ أُفْقِرْکُمْ(6) لِهَوَانٍ بِکُمْ عَلَیَّ ، وَلکِنِّی(7) إِنَّمَا اخْتَرْتُکُمْ لِمِثْلِ هذَا الْیَوْمِ ، تَصَفَّحُوا وُجُوهَ النَّاسِ ، فَمَنْ صَنَعَ إِلَیْکُمْ مَعْرُوفاً لَمْ یَصْنَعْهُ إِلاَّ فِیَّ ، فَکَافُوهُ عَنِّی بِالْجَنَّةِ» .(8)
16 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْحَذَّاءِ ، عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ صَغِیرٍ ، عَنْ جَدِّهِ شُعَیْبٍ ، عَنْ مُفَضَّلٍ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «لَوْ لاَ إِلْحَاحُ هذِهِ الشِّیعَةِ عَلَی اللّهِ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ ، لَنَقَلَهُمْ مِنَ الْحَالِ الَّتِی هُمْ فِیهَا إِلی مَا هُوَ(9) أَضْیَقُ مِنْهَا(10)» .(11)
17 . أَبُو عَلِیٍّ الاْءَشْعَرِیُّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ کَثِیرٍ الْخَزَّازِ(12) : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : قَالَ لِی(13) : «أَ مَا تَدْخُلُ السُّوقَ ؟ أَ مَا تَرَی الْفَاکِهَةَ تُبَاعُ وَالشَّیْءَ مِمَّا تَشْتَهِیهِ ؟» فَقُلْتُ : بَلی ، فَقَالَ : «أَمَا إِنَّ لَکَ بِکُلِّ مَا(14) تَرَاهُ فَلاَ تَقْدِرُ عَلی شِرَائِهِ(15) حَسَنَةً» .(16)
18 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَفَّانَ(17) ، عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ : عَنْ أَبِي
ص: 106
دهيد تا خدا بر فقرتان جزا دهد و گر نه پاداشى نداريد.
15- از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
هر گاه روز رستاخيز شود، خدا تبارك و تعالى فرمايد تا يك جارچى برابر او جار كشد: فقيرها كجايند؟ گروه بسيارى از مردم بپاخيزند، پس خدا مى فرمايد: اى بندگانم! گويند: لبيك اى پروردگارِ ما، پس خدا مى فرمايد: من شما را فقير نكردم براى آنكه شما را نزد خود خوار شمردم ولى شما را برگزيدم براى چنين روزى، شما به چهره مردم محشر خوب نگاه كنيد و روى همه را بازرسى كنيد، هر كه به شما احسانى كرده كه آن را جز براى رضاى من نكرده است، به او از طرف من بهشت عوض بدهيد.
16- از مفضل كه امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
اگر اصرار شيعه نبود به درگاه خدا براى طلب روزى، از همين حالى هم كه دارند خدا آنها را به حالى بر مى گردانيد كه تنگ دست تر باشند.
17- از محمد بن حسين بن كثير خزّار كه امام صادق (علیه السّلام) به من فرمود:
آيا نمى روى به بازار؟ آيا نمى بينى ميوه مى فروشند و چيزهائى را كه دلت مى خواهد؟ گفتم: چرا، پس فرمود: هلا به راستى در برابر هر چه ببينى و نتوانى آن را خريدارى كنى، برا تو در نزد خدا حسنه اى است.
18- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
راستى كه خدا جلّ ثناؤه محققاً عذر خواهى كند از بنده مؤمن
ص: 107
عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ اللّهَ _ جَلَّ ثَنَاوءُهُ _ لَیَعْتَذِرُ إِلی(1) عَبْدِهِ الْمُوءْمِنِ الْمُحْوِجِ(2) فِی الدُّنْیَا ، کَمَا یَعْتَذِرُ الاْءَخُ إِلی أَخِیهِ(3) ، فَیَقُولُ : وَعِزَّتِی وَجَلاَلِی(4) ، مَا أَحْوَجْتُکَ فِی الدُّنْیَا مِنْ هَوَانٍ کَانَ بِکَ عَلَیَّ ، فَارْفَعْ هذَا السَّجْفَ(5) ، فَانْظُرْ إِلی(6) مَا عَوَّضْتُکَ مِنَ الدُّنْیَا» قَالَ : «فَیَرْفَعُ(7) ، فَیَقُولُ : مَا ضَرَّنِی مَا مَنَعْتَنِی مَعَ مَا(8) عَوَّضْتَنِی» .(9)
19. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ ، قَامَ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ حَتّی یَأْتُوا بَابَ الْجَنَّةِ ، فَیَضْرِبُوا(10) بَابَ الْجَنَّةِ(11) ، فَیُقَالُ لَهُمْ(12) : مَنْ(13) أَنْتُمْ ؟ فَیَقُولُونَ : نَحْنُ الْفُقَرَاءُ ،فَیُقَالُ لَهُمْ : أَقَبْلَ الْحِسَابِ ؟ فَیَقُولُونَ(14) : مَا أَعْطَیْتُمُونَا شَیْئاً(15) تُحَاسِبُونَّا عَلَیْهِ ، فَیَقُولُ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ : صَدَقُوا ، ادْخُلُوا(16) الْجَنَّةَ» .(17)
20. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسی ، عَنْ مُبَارَکٍ غُلاَمِ شُعَیْبٍ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسی(18) علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ اللّهَ _ عَزَّ وَجَلَّ _ یَقُولُ : إِنِّی لَمْ أُغْنِ الْغَنِیَّ لِکَرَامَةٍ بِهِ عَلَیَّ ، وَلَمْ أُفْقِرِ الْفَقِیرَ لِهَوَانٍ بِهِ عَلَیَّ ، وَهُوَ مِمَّا ابْتَلَیْتُ بِهِ الاْءَغْنِیَاءَ بِالْفُقَرَاءِ ، وَلَوْ لاَ الْفُقَرَاءُ لَمْ یَسْتَوْجِبِ الاْءَغْنِیَاءُ الْجَنَّةَ» .(19)
21. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عِیسی ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَالْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ ، قَالاَ :
ص: 108
و حاجتمند خود در دنيا چنانچه برادرى از برادر خود عذر خواهى كند، خداوند مى فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند، من تو را در دنيا ندار و نيازمند نكردم از راه اينكه تو نزد من خوار و بى مقدار بودى، اين پرده برگير و بنگر كه از دنيا چه عوضى به تو داده ام، فرمود: آن پرده را بالا مى زند و مى گويد: آنچه را از من دريغ داشتى با اين عوضى كه به من دادى، زيانى براى من نداشته.
19- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
چون رستاخيز شود، گردونه از مردم برخيزند و تا در بهشت بيايند و درِ بهشت را بزنند، به آنها گفته شود: چه كسانيد؟ در پاسخ گويند:
ما درويشان و ندارها هستيم، به آنها گفته شود: آيا مى خواهيد حساب نرسيده به بهشت در آئيد؟ در پاسخ گويند: به ما چيزى نداديد كه از ما حساب بكشيد، پس خدا عز و جل مى فرمايد:
راست مى گويند، به بهشت در آئيد.
20- از مبارك غلام شعيب، كه شنيدم امام كاظم (علیه السّلام) مى فرمود: راستى كه خدا عز و جل مى فرمايد: راستى كه من به توانگر تواناى مالى ندادم كه نزد من ارجمند و گرامى است و فقير را بى چيز نكردم براى آنكه نزد من خوار و بى مقدار است و اين خود براى آزمايش توانگر است به وجود بى نوايان و اگر بى نوايان نباشند، توانگران مستحقّ بهشت نگردند.
21- از امام صادق (علیه السّلام) كه فرمود:
توانگرانِ شيعه ما، امين ما هستند بر محتاجان آنها، ما را در باره
ص: 109
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : «مَیَاسِیرُ(1) شِیعَتِنَا أُمَنَاوءُنَا عَلی مَحَاوِیجِهِمْ(2) ، فَاحْفَظُونَا فِیهِمْ ؛ یَحْفَظْکُمُ اللّهُ» .(3)
22 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام : الْفَقْرُ أَزْیَنُ لِلْمُوءْمِنِ(4) مِنَ الْعِذَارِ(5) عَلی خَدِّ الْفَرَسِ» .(6)
23 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ غَالِبٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ ، قَالَ : سَأَلْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام ، عَنْ قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ : «وَلَوْ لا أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً »قَالَ : «عَنی بِذلِکَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله أَنْ یَکُونُوا عَلی دِینٍ وَاحِدٍ کُفَّاراً کُلَّهُمْ « لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ »(7) وَلَوْ فَعَلَ اللّهُ(8) ذلِکَ بِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله لَحَزِنَ الْمُوءْمِنُونَ ، وَغَمَّهُمْ ذلِکَ ، وَلَمْ یُنَاکِحُوهُمْ وَلَمْ یُوَارِثُوهُمْ» .(9)
بَابٌ(10)
1 . مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی بَکْرٌ الاْءَرْقَطُ ، عَنْ أَبِي
ص: 110
آنها منظور داريد تا خدا شما را منظور بدارد.
22- از امام صادق (علیه السّلام) كه امير المؤمنين (علیه السّلام) فرمود:
فقر براى مؤمن خوش نماتر است از خطّ بر گونه اسب.
23- از سعيد بن مسيّب، گويد: از على بن الحسين (علیه السّلام) پرسيدم از تفسير قول خدا عز و جل (33 سوره زخرف): «و اگر نبودند مردم يك امّت» فرمود: مقصود اين آيه: أُمّت محمد (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) است كه اگر همه بر كيشِ كفر بودند «هر آينه مقرّر مى داشتيم براى آن كسانى كه به رحمان كافرند خانه هائى كه سقفش از نقره باشد» و اگر خدا با امت (يعنى كفّار آنها و منافقان آنها) چنين معامله اى مى كرد، مؤمنان محزون مى شدند و اين غم، آنها را فرا مى گرفت و ديگران با آنها زناشوئى نمى كردند و با آنها هم ارث نمى شدند (و اين مايه قطع نسل و فناى مؤمنان مى شد.)
1- راوى گويد: مردى خدمت امام صادق (علیه السّلام) رسيد و عرض كرد: اصلحك اللَّه، راستى كه من مردى هستم و تنها رو به
ص: 111
عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، أَوْ(1) عَنْ شُعَیْبٍ(2) : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : أَنَّهُ دَخَلَ عَلَیْهِ وَاحِدٌ ، فَقَالَ لَهُ(3) : أَصْلَحَکَ اللّهُ ، إِنِّی رَجُلٌ مُنْقَطِعٌ إِلَیْکُمْ بِمَوَدَّتِی ، وَقَدْ أَصَابَتْنِی(4) حَاجَةٌ شَدِیدَةٌ ، وَقَدْ تَقَرَّبْتُ بِذلِکَ إِلی أَهْلِ بَیْتِی وَقَوْمِی ، فَلَمْ یَزِدْنِی بِذلِکَ(5) مِنْهُمْ إِلاَّ بُعْداً .
قَالَ : «فَمَا آتَاکَ اللّهُ خَیْرٌ مِمَّا أَخَذَ مِنْکَ» .
قَالَ(6) : جُعِلْتُ فِدَاکَ ، ادْعُ(7) اللّهَ لِی(8) أَنْ یُغْنِیَنِی عَنْ خَلْقِهِ .
قَالَ : «إِنَّ اللّهَ قَسَّمَ رِزْقَ مَنْ شَاءَ عَلی یَدَیْ(9) مَنْ شَاءَ(10) ، وَلکِنْ سَلِ(11) اللّهَ أَنْ یُغْنِیَکَ(12) عَنِ الْحَاجَةِ الَّتِی تَضْطَرُّکَ إِلی لِئَامِ خَلْقِهِ» .(13)
2 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَمَّنْ ذَکَرَهُ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «الْفَقْرُ الْمَوْتُ الاْءَحْمَرُ(14)» . فَقُلْتُ لاِءَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : الْفَقْرُ مِنَ الدِّینَارِ وَالدِّرْهَمِ ؟ فَقَالَ : «لاَ ، وَلکِنْ مِنَ الدِّینِ» .(15)
بَابُ أَنَّ لِلْقَلْبِ أُذُنَیْنِ یَنْفُثُ فِیهِمَا الْمَلَکُ وَالشَّیْطَانُ (16)
1 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ (17)، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ حَمَّادٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «مَا مِنْ قَلْبٍ إِلاَّ وَلَهُ أُذُنَانِ، عَلی إِحْدَاهُمَا (18)مَلَکٌ مُرْشِدٌ،
وَعَلَی الاْءُخْری (19)شَیْطَانٌ مُفْتِنٌ (20)، هذَا یَأْمُرُهُ ، وَهذَا
ص: 112
سوى شما دارم به واسطه دوستى و ارادت به شما و اكنون به سختى حاجتمند شده ام و من به وسيله ارادت به شما خود را به خاندان و تبارم نزديك كردم تا بدين وسيله به من كمك كنند، ولى اين خود بيشتر مايه دورى آنها از من گرديد، فرمود: آنچه خدا به تو داده است (يعنى ولايت اهل بيت (علیه السّلام) بهتر است از آنچه كه از تو گرفته است (يعنى مال دنيا و مهرورزى خاندان و عشيره)، گفت: قربانت، دعا كنيد برايم كه خدايم از خلقِ خود بى نياز كند، فرمود: خدا روزى هر كس را به دست هر كس قسمت كرده است كه خواسته و صلاح دانسته ولى تو از خدا بخواه كه تو را از احتياجى كه به در خانه مردمان پست بى چاره ات كند بر كنار و بى نياز سازد.
2- از امام صادق (علیه السّلام) كه فرمود:
فقر، همان مرگِ خونين است، (راوى) گويد: من به امام صادق (علیه السّلام) گفتم: نداشتن و فقر از پول طلا و نقره را (مى فرمائيد)؟ در پاسخ فرمود: نه، ولى نداشتن و فقرِ دين است.
1- از امام صادق (علیه السّلام):
هيچ دلى نيست جز اينكه دو گوش دارد، بر يكى فرشته اى رهبر است و بر ديگرى شيطانى فتنه گر، اينش فرمان دهد و آنش باز
ص: 113
یَزْجُرُهُ ، الشَّیْطَانُ یَأْمُرُهُ بِالْمَعَاصِی ، وَالْمَلَکُ یَزْجُرُهُ عَنْهَا ، وَهُوَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ : « عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ »(1)» .(2)
2 . الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ ، عَنْ سَعْدَانَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ لِلْقَلْبِ أُذُنَیْنِ(3) ، فَإِذَا هَمَّ الْعَبْدُ بِذَنْبٍ ، قَالَ لَهُ رُوحُ الاْءِیمَانِ : لاَ تَفْعَلْ ، وَقَالَ لَهُ الشَّیْطَانُ : افْعَلْ ، وَإِذَا(4) کَانَ عَلی بَطْنِهَا(5) نُزِعَ مِنْهُ رُوحُ الاْءِیمَانِ» .(6)
3. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ
سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «مَا مِنْ مُوءْمِنٍ إِلاَّ وَلِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِی جَوْفِهِ : أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ(7) ، وَأُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْمَلَکُ ، فَیُوءَیِّدُ اللّهُ الْمُوءْمِنَ بِالْمَلَکِ ، فَذلِکَ(8) قَوْلُهُ : « وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ »(9)» .(10)
بَابُ الرُّوحِ الَّذِی أُیِّدَ بِهِ الْمُوءْمِنُ (11)
1. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی جَمِیعاً ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمِ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ (12) ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
ص: 114
دارد، شيطانش به نافرمانيها فرمان كند، و فرشته اش از آن باز دارد، و اين است تفسير گفته خدا عز و جل (17 سوره ق): «از راست و از چپ نشسته اى است (18) زبان به گفته اى نگشايد جز آنكه نزد او رقيب و عتيد».
2- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
راستى! دل دو گوش دارد، و هر گاه بنده قصد كند، روح ايمان به او گويد: مكن، و شيطان به او گويد: بكن، و هر گاه روى شكم آن (زنا ده) افتد، روح ايمان از او جدا شود.
3- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
هيچ مؤمنى نيست جز اينكه براى دلش دو گوش است در درون او، يك گوش كه وسواس خنّاس در آن مى دمد، و گوشى كه در آن فرشته مى دمد، و خدا به وسيله مؤمن كمك مى دهد و اين است قول خدا (22 سوره مجادله): «و كمك كند آنان را به روحى از طرف خود».
1- از ابى خديجه، گويد: نزد ابى الحسن (علیه السّلام) در آمدم و به من فرمود: راستى خدا تبارك و تعالى مؤمن را با روحى از طرف خود
ص: 115
سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ ، عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ ، قَالَ :
دَخَلْتُ عَلی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام ، فَقَالَ لِی : «إِنَّ اللّهَ _ تَبَارَکَ وَتَعَالی _ أَیَّدَ الْمُوءْمِنَ بِرُوحٍ مِنْهُ(1) ، تَحْضُرُهُ(2) فِی کُلِّ وَقْتٍ یُحْسِنُ فِیهِ وَیَتَّقِی ، وَتَغِیبُ(3) عَنْهُ فِی کُلِّ وَقْتٍ یُذْنِبُ فِیهِ وَیَعْتَدِی ، فَهِیَ مَعَهُ تَهْتَزُّ سُرُوراً عِنْدَ إِحْسَانِهِ ، وَتَسِیخُ(4) فِی الثَّری(5) عِنْدَ إِسَاءَتِهِ ، فَتَعَاهَدُوا عِبَادَ اللّهِ نِعَمَهُ بِإِصْلاَحِکُمْ أَنْفُسَکُمْ ؛ تَزْدَادُوا یَقِیناً ، وَتَرْبَحُوا نَفِیساً ثَمِیناً ؛ رَحِمَ اللّهُ امْرَأً هَمَّ بِخَیْرٍ فَعَمِلَهُ ، أَوْ هَمَّ بِشَرٍّ فَارْتَدَعَ عَنْهُ» . ثُمَّ قَالَ : «نَحْنُ نُوءَیِّدُ(6) الرُّوحَ بِالطَّاعَةِ لِلّهِ وَالْعَمَلِ لَهُ(7)» .(8)
بَابُ الذُّنُوبِ
1. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «کَانَ أَبِی علیه السلام (9) یَقُولُ : مَا مِنْ شَیْءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِیئَةٍ(10) ؛ إِنَّ الْقَلْبَ لَیُوَاقِعُ الْخَطِیئَةَ ، فَمَا تَزَالُ(11) بِهِ حَتّی تَغْلِبَ عَلَیْهِ ، فَیُصَیَّرَ(12) أَعْلاَهُ أَسْفَلَهُ» .(13)
2 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسی ، عَنْ
عَبْدِ اللّهِ بْنِ مُسْکَانَ ، عَمَّنْ ذَکَرَهُ : عَنْ أَبِي
ص: 116
كمك كرده است كه هر گاه نيكى كند و تقوى ورزد، آن روح نزد او حاضر شود، و هر گاه گناهى كند و تجاوز نمايد، از او نهان گردد و آن روح همراه او است و هنگامى كه احسانى كند، از شادى به رقص آيد و چون بدى كند، به زير خاك فرو رود.
اى بنده هاى خدا! نعمتهاى خدا را به اصلاح نفس خود بازرسى كنيد و قدردانى نمائيد تا يقينِ شما بيفزايد، و سود و بهره باارزش و پربها بريد، خدا رحمت كند بنده اى را كه قصد خيرى كند و آن را انجام دهد يا قصد كار بدى كند و از آن باز ايستد و كناره كند، سپس فرمود: ما خود روح را با طاعت خدا و عمل براى خدا تأييد مى كنيم.
1- از امام صادق (علیه السّلام)، كه پدرم مى فرمود:
چيزى تباه كن تر براى دل از گناه نيست، به راستى دل هم آغوش گناه شود و پيوسته گناه بدان برآيد تا بر آن چيره گردد و آن را سرنگون سازد.
2- از امام صادق (علیه السّلام) در تفسير قول خدا عز و جل (275 سوره بقره): «و چه بسيار شكيبايند بر آتش سوزان» فرمود:
ص: 117
عَبْدِ اللّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ : « فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النّارِ »(1) فَقَالَ (2) : «مَا أَصْبَرَهُمْ عَلی فِعْلِ(3) مَا یَعْلَمُونَ(4) أَنَّهُ یُصَیِّرُهُمْ ··· î إِلَی النَّارِ!» .(5)
3. عَنْهُ(6)، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عِرْقٍ یَضْرِبُ ، وَلاَ نَکْبَةٍ ، وَلاَ صُدَاعٍ ، وَلاَ مَرَضٍ إِلاَّ بِذَنْبٍ ، وَذلِکَ قَوْلُ اللّهِ _ عَزَّ وَجَلَّ(7) _ فِی کِتَابِهِ(8) : « وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ »(9)». قَالَ : ثُمَّ قَالَ(10) : «وَ(11) مَا یَعْفُو اللّهُ أَکْثَرُ مِمَّا یُوءَاخِذُ بِهِ» .(12)
4. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ حَمَّادٍ ، عَنْ حَرِیزٍ ، عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ :
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «مَا مِنْ(13) نَکْبَةٍ تُصِیبُ(14) الْعَبْدَ إِلاَّ بِذَنْبٍ ، وَمَا یَعْفُو اللّهُ عَنْهُ(15) أَکْثَرُ» .(16)
5. عَلِیٌّ(17)، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ النَّوْفَلِیِّ ، عَنِ السَّکُونِیِّ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «کَانَ أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ(18) : لاَ تُبْدِیَنَّ عَنْ وَاضِحَةٍ(19) وَقَدْ عَمِلْتَ الاْءَعْمَالَ الْفَاضِحَةَ ، وَلاَ یَأْمَنِ(20) الْبَیَاتَ(21) مَنْ عَمِلَ السَّیِّئَاتِ» .(22)
6 . عَنْهُ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ ، عَنْ أَبِی أُسَامَةَ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «تَعَوَّذُوا بِاللّهِ مِنْ(23) سَطَوَاتِ(24) اللّهِ بِاللَّیْلِ
وَالنَّهَارِ» . قَالَ(25) : قُلْتُ(26) لَهُ(27) : وَمَا سَطَوَاتُ اللّهِ؟··· î قَالَ : «الاْءَخْذُ عَلَی(28) الْمَعَاصِی» .(29)
7 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللّهِ ، عَنْ أَبِیهِ ،
ص: 118
يعنى چه بسيار شكيبا هستند بر انجام كارى كه مى دانند، آنها را به دوزخ مى كشاند.
3- از امام صادق (علیه السّلام):
رگى نلرزد و پائى برنخورد و سرى درد نگيرد و بيمارى نيايد جز براى گناهى، و اين است مقصود از گفتار خدا عز و جل (30 سوره شورى): «و آنچه مصيبت به شماها رسد براى آن است كه خود به دست آوريد و خدا بسيارى را هم گذشت مى كند» سپس فرمود: آنچه خدا از آن گذشت مى كند، بيشتر است از آنچه مؤاخذه مى كند.
4- از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
هيچ نكبتى به بنده نرسد جز براى گناه كردن، و آنچه خدا گذشت مى كند بيشتر است.
5- از امام صادق (علیه السّلام) كه امير المؤمنين (علیه السّلام) مى فرمود:
مبادا دندان ز خنده نمايان كنى، تو كه كردارت به رسوائى كشانده، نبايد از بلاى شبگير آسوده باشد آنكه بد كردارى كند.
6- از ابى اسامه، گويد: شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود:
به خدا پناه بريد از يورشهاى خدا در شب و روز، گويد:
گفتم: سطوتهاى خدا چيستند؟ فرمود: گرفت و گير در برابر نافرمانى ها.
7- از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
ص: 119
عَنْ سُلَیْمَانَ(1) الْجَعْفَرِیِّ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ بُکَیْرٍ ، عَنْ زُرَارَةَ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «الذُّنُوبُ کُلُّهَا شَدِیدَةٌ ، وَأَشَدُّهَا مَا نَبَتَ عَلَیْهِ اللَّحْمُ وَالدَّمُ ؛ لاِءَنَّهُ إِمَّا مَرْحُومٌ ، وَإِمَّا(2) مُعَذَّبٌ ، وَالْجَنَّةُ(3) لاَ یَدْخُلُهَا إِلاَّ طَیِّبٌ» .(4)
8 . الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ الْوَشَّاءِ ، عَنْ أَبَانٍ ، عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(5) علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ ، فَیُزْوی(6) عَنْهُ الرِّزْقُ» .(7)
9 . عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ(8) ، عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ النَّوْفَلِیِّ، عَنْ حُسَیْنِ(9) بْنِ مُخْتَارٍ ، عَنْ رَجُلٍ(10) : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَبَدَ الدِّینَارَ وَالدِّرْهَمَ ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ کَمَّهَ(11) أَعْمی ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ(12) مَنْ نَکَحَ(13) بَهِیمَةً» .(14)
10. الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ(15) ، عَنِ الْوَشَّاءِ ، عَنْ عَلِیِّ(16) بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ :
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ ؛ فَإِنَّ لَهَا طَالِباً یَقُولُ أَحَدُکُمْ : أُذْنِبُ وَأَسْتَغْفِرُ(17) إِنَّ اللّهَ _ عَزَّ وَجَلَّ _ یَقُولُ : « (سَنَکْتُبُ)(18) ما قَدَّمُوا وَآثارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ »(19) وَقَالَ(20) عَزَّ وَجَلَّ : « إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الاْءَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ »(21)» .(22)
ص: 120
همه گناهان سخت باشند، و سخت تر آنها گناهى است كه گوشت و پوست بر آن روئيده باشد (چون خوردن مال حرام يا گناهى كه بدان ادامه دهد) زيرا بايد گناه يا آمرزيده شود (به وسيله توبه و كفّاره) و يا آنكه بر آن عذاب شود (در حال مرگ و قبر و برزخ و دوزخ تا جبران گردد) و به بهشت در نيايد جز شخص پاك.
8- از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
بنده گناهى ورزد و روزى از او دريغ شود.
9- از امام صادق (علیه السّلام) كه رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرمود:
ملعون است كسى كه اشرفى طلا و پول نقره را بپرستد، ملعون است ملعون كسى كه گمراه سازد كورى را، ملعون است ملعون كسى كه بگايد جاندار زبان بسته اى را.
10- از ابى بصير كه شنيدم امام باقر (علیه السّلام) مى فرمود:
بپرهيزيد از گناهان كوچك كه آنها را هم طالبى است، كسى از شماها مى گويد: گناه مى كنم و استغفار مى نمايم، راستى خدا عز و جل مى فرمايد (12 سوره يس): «محققاً بنويسيم آنچه را پيش فرستادند و آثارى كه از آنها بماند و هر چيزى را در امام مبين آمار كنيم» و خدا عز و جل فرمايد (16 سوره لقمان): «راستى كه اگر آنها به وزن يك دانه خردل باشند در درون سنگى باشند يا در آسمانها و يا در زمين باشند، خدا آنها را بياورد زيرا خدا باريك بين و آگاه است».
ص: 121
11 . أَبُو عَلِیٍّ الاْءَشْعَرِیُّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ(1) ، عَنْ ثَعْلَبَةَ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ طَرِیفٍ(2)، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «إِنَّ الذَّنْبَ یَحْرِمُ الْعَبْدَ الرِّزْقَ» .(3)
12. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنِ الْفُضَیْلِ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ ، فَیُدْرَأُ(4) عَنْهُ الرِّزْقُ» ، وَتَلاَ هذِهِ الاْآیَةَ : « إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِ مُنَّها مُصْبِحِینَ وَلا یَسْتَثْنُونَ فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَهُمْ نائِمُونَ »(5).(6)
13. عَنْهُ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ ، قَالَ :
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ : «إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ(7) فِی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ ، فَإِنْ(8) تَابَ انْمَحَتْ ، وَإِنْ(9) زَادَ زَادَتْ حَتّی تَغْلِبَ عَلی قَلْبِهِ ، فَلاَ یُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً» .(10)
14 . عَنْهُ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ :
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ الْعَبْدَ یَسْأَلُ(11) اللّهَ(12) الْحَاجَةَ ، فَیَکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاوءُهَا(13) إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ ، أَوْ إِلی وَقْتٍ بَطِیءٍ ، فَیُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً ، فَیَقُولُ اللّهُ _ تَبَارَکَ وَتَعَالی _ لِلْمَلَکِ : لاَ تَقْضِ حَاجَتَهُ ، وَاحْرِمْهُ إِیَّاهَا(14) ؛ فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِی ، وَاسْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّی» .(15)
ص: 122
11- از محمد بن مسلم، گويد: شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود:
به راستى گناه بنده را از روزى محروم مى كند.
12- از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
راستى كه مردى گناهى مى كند و روزى او بند مى آيد و اين آيه را خواند (27 سوره قلم): «وقتى سوگند خوردند كه ما آن را صبحگاه مى چينيم و نگفتند ان شاء اللَّه و يك بلاى ناگهانى بر آن چرخيد و آنان خواب بودند».
13- از ابى بصير كه شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود:
چون مرد گناه كند در دلش نقطه سياهى بر آيد، و اگر توبه كند نابود شود، و اگر بر گناه افزايد بر آن سياهى فزوده گردد تا سياهى بر دلش چيره شود، و پس از آن هرگز رستگار نگردد.
14- از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
به راستى بنده از خدا حاجتى مى خواهد و خدا در كارِ روا كردن حاجت او است زودتر يا ديرتر و آن بنده در اين ميان گناهى مى كند و خدا تبارك و تعالى مى فرمايد به فرشته كه: حاجتش را بر مياور و او را محروم ساز از آن، زيرا كه متعرّض خشم من شد و مستحقّ حرمان از طرف من گرديد.
ص: 123
15 . ابْنُ مَحْبُوبٍ(1) ، عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «إِنَّهُ مَا مِنْ سَنَةٍ أَقَلَّ مَطَراً(2) مِنْ سَنَةٍ ، وَلکِنَّ اللّهَ یَضَعُهُ حَیْثُ یَشَاءُ ؛ إِنَّ اللّهَ _ عَزَّ وَجَلَّ _ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِی ، صَرَفَ عَنْهُمْ مَا کَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِی تِلْکَ السَّنَةِ إِلی غَیْرِهِمْ ، وَإِلَی الْفَیَافِی(3) وَالْبِحَارِ وَالْجِبَالِ ، وَإِنَّ اللّهَ لَیُعَذِّبُ الْجُعَلَ(4) فِی جُحْرِهَا بِحَبْسِ(5) الْمَطَرِ عَنِ الاْءَرْضِ الَّتِی هِیَ بِمَحَلِّهَا(6) بِخَطَایَا مَنْ بِحَضْرَتِهَا ، وَقَدْ جَعَلَ اللّهُ لَهَا السَّبِیلَ فِی(7) مَسْلَکٍ(8) سِوی مَحَلَّةِ(9) أَهْلِ الْمَعَاصِی» .
قَالَ : ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام : «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الاْءَبْصَارِ»(10) .(11)
16. أَبُو عَلِیٍّ الاْءَشْعَرِیُّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ(12) : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «إِنَّ الرَّجُلَ یُذْنِبُ الذَّنْبَ ، فَیُحْرَمُ صَلاَةَ اللَّیْلِ ، وَإِنَّ الْعَمَلَ السَّیِّئَ أَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِی اللَّحْمِ» .(13)
17 . عَنْهُ(14) ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ(15) : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «مَنْ هَمَّ بِسَیِّئَةٍ فَلاَ یَعْمَلْهَا(16) ، فَإِنَّهُ رُبَّمَا عَمِلَ(17) الْعَبْدُ السَّیِّئَةَ ، فَیَرَاهُ الرَّبُّ _ تَبَارَکَ وَتَعَالی(18) _ فَیَقُولُ :(19) وَعِزَّتِی وَجَلاَلِی(20) ، لاَ أَغْفِرُ لَکَ بَعْدَ ذلِکَ(21) أَبَداً» .(22)
18 . الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِیِّ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ رَجُلٍ :
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ(23) علیه السلام ، قَالَ : «حَقٌّ عَلَی
ص: 124
15- از ابى حمزه، از امام باقر (علیه السّلام)، گويد: شنيدمش كه مى فرمود:
راستش اين است كه سالى كم بارانتر از سال ديگر نيست ولى خدا آن باران را هر جا خواهد ببارد، هر گاه مردمى نافرمانى خدا كنند، خداوند عز و جل آنچه باران براى آنها در آن سال مقدّر كرده، به مردمِ ديگر بر گرداند و به دشتها و درياها و كوهها ببارد، راستى خدا هر آينه جُعَل را در سوراخش عذاب مى كند عذاب مى كند به واسطه دريغ كردن باران از زمينى كه محل او است براى گناهان مردمى كه در ميان آنها است و به تحقيق خدا براى جُعَل راهى فراهم كرده است كه از آن برود به محلّى ديگر جز محلّ معصيت كارها، گويد:
سپس امام باقر (علیه السّلام) فرمود: فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ.
16- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
راستى بنده گناهى كند و بر اثر آن از نماز شب محروم گردد و راستى كه كردار بد زودتر در مرتكبش اثر كند از كارد در گوشت.
17- امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
هر كه آهنگِ گناهى كند مبادا گرد آن گردد، راستش اين است كه بسا بنده اى كردار بدى كند و پروردگار تبارك و تعالى او را بيند، پس فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند هرگز پس از اين تو را نيامرزم.
18- از ابى الحسن (علیه السّلام) فرمود:
بر خدا سزا است كه در خانه اى نافرمانى نشود جز آنكه آن را
ص: 125
اللّهِ أَنْ لاَ یُعْصی فِی دَارٍ إِلاَّ أَضْحَاهَا(1) لِلشَّمْسِ حَتّی تُطَهِّرَهَا(2)» .(3)
19 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ الاْءَصَمِّ(4) ، عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللّهِ علیه السلام : إِنَّ الْعَبْدَ لَیُحْبَسُ عَلی(5) ذَنْبٍ مِنْ ذُنُوبِهِ مِائَةَ عَامٍ ، وَإِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلی أَزْوَاجِهِ فِی الْجَنَّةِ یَتَنَعَّمْنَ(6)» .(7)
20. أَبُو عَلِیٍّ الاْءَشْعَرِیُّ ، عَنْ عِیسَی بْنِ أَیُّوبَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ ، عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ ، عَنْ زُرَارَةَ : عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام ، قَالَ(8): «مَا مِنْ عَبْدٍ إِلاَّ وَفِی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ بَیْضَاءُ ، فَإِذَا(9) أَذْنَبَ ذَنْباً(10)،
خَرَجَ فِی النُّکْتَةِ نُکْتَةٌ(11) سَوْدَاءُ ؛ فَإِنْ تَابَ(12) ذَهَبَ ذلِکَ(13) السَّوَادُ(14) ، وَإِنْ(15) تَمَادی فِی الذُّنُوبِ زَادَ ذلِکَ السَّوَادُ(16) حَتّی یُغَطِّیَ(17) الْبَیَاضَ ، فَإِذَا غُطِّیَ(18) الْبَیَاضُ(19) لَمْ یرْجِعْ صَاحِبُهُ إِلی خَیْرٍ أَبَداً ، وَهُوَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ : « کَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ »(20)».(21)
21. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ :
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام ، قَالَ: «قَالَ أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام : لاَ تُبْدِیَنَّ عَنْ وَاضِحَةٍ وَ قَدْ عَمِلْتَ الاْءَعْمَالَ الْفَاضِحَةَ(22) ، وَ لاَ تَأْمَنِ(23) الْبَیَاتَ وَ قَدْ عَمِلْتَ السَّیِّئَاتِ».(24)
22. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی وَ أَبُو عَلِیٍّ الاْءَشْعَرِیُّ ، عَنِ الْحُسَیْنِ(25) بْنِ إِسْحَاقَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسی ، عَنْ أَبِی عَمْرٍو
ص: 126
از بن بركند و آفتابش دهد تا پاكش كند.
19- از امام صادق (علیه السّلام)، كه رسول خدا (صلّی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ) فرمود:
راستى بنده بر گناه خود صد سال زندانى باشد و به چشمِ خود بيند كه همسرانِ او در بهشت به نعمت اندرند.
20- از زراره، از امام باقر (علیه السّلام)، فرمود:
هيچ بنده اى نيست جز آنكه در دلش نقطه سفيدى است و هر گاه گناهى كند، در آن نقطه سياهى برآيد، اگر توبه كند، آن سياهى برود و اگر دنبال گناه رود، سياهى بيفزايد تا آنجا كه همه سفيدى دل را فرو گيرد و چون آن سفيدى از سياهى گناهان پوشيده شد، ديگر صاحب آن دل سياه هرگز به خوبى و صلاح برنگردد و اين است فرموده خدا عز و جل (14 سوره مطفّفين) «نه هرگز بلكه رنگ سياه بر دل آنها نقش كرده و آن كردارى كه به دست خود كرده اند».
21- از امام رضا (علیه السّلام) كه امير المؤمنين (علیه السّلام) فرمود:
دندان به خنده منما با اينكه به كردارهاى رسوا اندرى و از بلاى شبگير آسوده مباش با اينكه به بد كردارى به سر برى.
22- از ابى عمرو مدائنى، گويد: شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود كه: پدرم مى فرمود:
ص: 127
الْمَدَائِنِیِّ(1) :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: «کَانَ أَبِی علیه السلام یَقُولُ(2): إِنَّ اللّهَ قَضی قَضَاءً حَتْماً أَلاَّ یُنْعِمَ(3) عَلَی الْعَبْدِ بِنِعْمَةٍ فَیَسْلُبَهَا إِیَّاهُ ، حَتّی یُحْدِثَ(4) الْعَبْدُ ذَنْباً یَسْتَحِقُّ(5) بِذلِکَ النَّقِمَةَ».(6)
23 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنْ سَدِیرٍ ، قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «رَبَّنا(7) باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ»(8) الاْآیَةَ ، فَقَالَ: «هوءُلاَءِ قَوْمٌ کَانَتْ(9) لَهُمْ قُرًی مُتَّصِلَةٌ یَنْظُرُ بَعْضُهُمْ(10) إِلی بَعْضٍ ، وَ أَنْهَارٌ جَارِیَةٌ ، وَ أَمْوَالٌ ظَاهِرَةٌ ، فَکَفَرُوا(11) نِعَمَ(12) اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ غَیَّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ مِنْ عَافِیَةِ اللّهِ ، فَغَیَّرَ(13) اللّهُ مَا بِهِمْ مِنْ نِعْمَةٍ ، وَ «إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»(14) فَأَرْسَلَ اللّهُ عَلَیْهِمْ(15) سَیْلَ الْعَرِمِ ، فَغَرَّقَ قُرَاهُمْ ، وَخَرَّبَ دِیَارَهُمْ ، وَأَذْهَبَ(16) أَمْوَالَهُمْ(17) ، وَ أَبْدَلَهُمْ مَکَانَ جَنَّاتِهِمْ(18) جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ(19) وَ أَثْلٍ(20) ، وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِیلٍ ، ثُمَّ قَالَ(21): «ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِما کَفَرُوا وَ هَلْ نُجازِی إِلاَّ الْکَفُورَ»(22)».(23)
24. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ سَمَاعَةَ(24) ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ: «مَا أَنْعَمَ اللّهُ عَلی عَبْدٍ نِعْمَةً فَسَلَبَهَا (25) إِیَّاهُ ، حَتّی
یُذْنِبَ ذَنْباً یَسْتَحِقُّ بِذلِکَ السَّلْبَ».(26)
25. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ؛ وَ عَلِیُّ بْنُ
ص: 128
راستى خدا به طور حتم حكم فرموده است كه نعمتى به بنده خود ندهد و آن را از وى بازگيرد تا آن بنده گناهى پديد آرد كه سزاوار نقمت شود.
23- از سدير، گويد: مردى از امام صادق (علیه السّلام) پرسيد از تفسير قول خدا عز و جل (19 سوره سباء): «گفتند پروردگارا دورى انداز ميانه سفرهاى ما و به خود ستم كردند»- الآية- فرمود: اينان مردمى بودند كه ده هاى پيوسته داشتند، هر كدام به ديگرى چشم رس بود، داراى جويهاى روان و اموال فراوان و نمايان بودند و به نعمتهاى خدا عز و جل ناسپاسى كردند و آن عافيتى كه خداوند بدانها داده بود ديگرگون ساختند و خدا هم آن نعمتى كه داشتند ديگرگون ساخت «و به راستى كه خدا ديگرگون نسازد آنچه را مردمى دارند تا آنها خود را دگرگونه نمايند»، خدا سيلاب عَرِم را بر آنها روانه كرد و دِه هاى آنها را غرقه نمود و خانمان آنها را ويران كرد و اموال آنها را برد و به جاى باغهاى آنها «دو باغ گذاشت كه درختهاى خار و گز داشتند و اندكى هم درخت سِدر در آنها بود» سپس خدا فرموده است: «آنها را سزا داديم بدان چه ناسپاسى كردند و كفر ورزيدند و آيا مجازات كنيم جز ناسپاس را؟».
24- از سماعه، گويد: شنيدم امام صادق (علیه السّلام) مى فرمود:
خدا نعمتى به بنده اى ندهد كه از او بگيرد تا گناهى كند كه سزاوار گرفتن آن گردد.
25- مى فرمود (علیه السّلام) كه: راستى خدا عز و جل يكى از
ص: 129
إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ الْجَزَرِیِّ ، قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ: «إِنَّ اللّهَ _ عَزَّ وَ جَلَّ _ بَعَثَ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِهِ(1) إِلی قَوْمِهِ(2) ، وَأَوْحی(3) إِلَیْهِ: أَنْ قُلْ لِقَوْمِکَ: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِ قَرْیَةٍ وَ لاَ أُنَاسٍ(4) کَانُوا عَلی طَاعَتِی ، فَأَصَابَهُمْ فِیهَا سَرَّاءُ(5) ، فَتَحَوَّلُوا(6) عَمَّا أُحِبُّ إِلی مَا أَکْرَهُ ، إِلاَّ(7) تَحَوَّلْتُ لَهُمْ عَمَّا یُحِبُّونَ إِلی مَا یَکْرَهُونَ؛ وَ لَیْسَ مِنْ أَهْلِ قَرْیَةٍ وَ لاَ أَهْلِ بَیْتٍ کَانُوا عَلی مَعْصِیَتِی ، 2 / 204
فَأَصَابَهُمْ فِیهَا ضَرَّاءُ(8) ، فَتَحَوَّلُوا عَمَّا أَکْرَهُ إِلی مَا أُحِبُّ ، إِلاَّ تَحَوَّلْتُ لَهُمْ(9) عَمَّا یَکْرَهُونَ إِلی مَا یُحِبُّونَ ، وَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ رَحْمَتِی سَبَقَتْ غَضَبِی؛ فَلاَ تَقْنَطُوا(10) مِنْ رَحْمَتِی؛ فَإِنَّهُ لاَ یَتَعَاظَمُ(11) عِنْدِی(12) ذَنْبٌ(13) أَغْفِرُهُ؛ وَ قُلْ لَهُمْ: لاَ یَتَعَرَّضُوا مُعَانِدِینَ لِسَخَطِی ، وَ لاَ یَسْتَخِفُّوا بِأَوْلِیَائِی؛ فَإِنَّ لِی سَطَوَاتٍ عِنْدَ غَضَبِی لاَ یَقُومُ لَهَا شَیْءٌ مِنْ خَلْقِی».(14)
26. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْهَاشِمِیُّ ،(15) عَنْ جَدِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللّهِ(16) ، عَنْ سُلَیَْمانَ الْجَعْفَرِیِّ :
عَنِ الرِّضَا(17) علیه السلام ، قَالَ: «أَوْحَی اللّهُ _ عَزَّ وَ جَلَّ _ إِلی نَبِیٍّ مِنَ الاْءَنْبِیَاءِ: إِذَا أُطِعْتُ رَضِیتُ ، وَ إِذَا رَضِیتُ بَارَکْتُ ، وَ لَیْسَ لِبَرَکَتِی نِهَایَةٌ ، وَ إِذَا عُصِیتُ غَضِبْتُ ، وَ إِذَا غَضِبْتُ لَعَنْتُ؛ وَ لَعْنَتِی تَبْلُغُ السَّابِعَ مِنَ الْوَرَاءِ(18)».(19)
27. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : أَنَّهُ(20) قَالَ: «إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَکْثُرُ ··· î بِهِ(21) الْخَوْفُ مِنَ السُّلْطَانِ ، وَ مَا(22) ذلِکَ إِلاَّ
ص: 130
پيغمبرانش را به قوم وى فرستاد و به او وحى كرد كه به قومت بگو:
راستش اين است كه اهل هيچ آبادى و هيچ مردمى كه در اطاعتِ من به خوشى و فراوانى رسيده و از حالى كه من دوست دارم به حالى كه بد دارم منتقل شوند جز اين نيست وضع آنان را از آنچه دوست دارند به وضعى كه بد دارند برگردانم و اهل هر آبادى و هر خانه اى كه در نافرمانى من به بد حالى و تنگدستى افتاده اند و از حالى كه من بد دارم به حالى كه دوست دارم بر گردند جز اين نيست كه من آنها را از حالى كه بد دارند به وضعى كه خوش دارند برگردانم، به آنها بگو كه: رحمت من پيش است از خشمم، از رحمت من نوميد مباشيد، زيرا هيچ گناهى نزد من بزرگ تر از آن نيست كه آن را بيامرزم، به آنها بگو: از راه عناد و لجبازى خود را در معرض خشم در نياورند و دوستانم را خوار و سبك نشمارند، زيرا هنگام خشم مرا حمله هائى است كه هيچ چيز از آفريده هايم در برابر آنها تابِ ايستادگى ندارند.
26- از امام رضا (علیه السّلام)، فرمود:
خدا عز و جل به يكى از پيغمبرانش وحى كرد: هر گاه طاعت شوم، راضى گردم و هر گاه راضى گردم، بركت دهم و براى بركتِ من پايانى نيست و چون نافرمانى شوم خشم كنم و چون خشم كنم لعنت كنم و لعنتِ من تا هفت پشت برسد.
27- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
به راستى يكى از شماها بسيار از سلطان مى ترسد و اين جز براى ارتكاب گناهان نيست تا مى توانيد از گناهان پرهيز كنيد و بر آنها
ص: 131
بِالذُّنُوبِ ، فَتَوَقَّوْهَا مَا اسْتَطَعْتُمْ ، وَ لاَ تَمَادَوْا(1) فِیهَا».(2)
28. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ یُونُسَ رَفَعَهُ ، قَالَ:
قَالَ أَمِیرُ الْمُوءْمِنِینَ علیه السلام : «لاَ وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ ، وَ لاَ خَوْفَ أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ ، وَ کَفی بِمَا سَلَفَ تَفَکُّراً ، وَ کَفی بِالْمَوْتِ وَاعِظاً».(3)
29 . أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیُّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ التَّیْمِیِّ(4) ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ
هِلاَلٍ الشَّامِیِّ _ مَوْلیً لاِءَبِی(5) الْحَسَنِ مُوسی علیه السلام _ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام یَقُولُ: «کُلَّمَا أَحْدَثَ الْعِبَادُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ، أَحْدَثَ اللّهُ(6) لَهُمْ مِنَ الْبَلاَءِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْرِفُونَ(7)».(8)
30 . عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَیْبٍ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ: «یَقُولُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: إِذَا عَصَانِی مَنْ عَرَفَنِی(9) ، سَلَّطْتُ عَلَیْهِ مَنْ لاَ یَعْرِفُنِی».(10)
31. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنِ ابْنِ عَرَفَةَ :
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام ، قَالَ: «إِنَّ لِلّهِ _ عَزَّ وَ جَلَّ _ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ مُنَادِیاً(11) یُنَادِی: مَهْلاً مَهْلاً عِبَادَ اللّهِ عَنْ مَعَاصِی اللّهِ ، فَلَوْ لاَ بَهَائِمُ رُتَّعٌ ، وَ صِبْیَةٌ رُضَّعٌ ، وَ شُیُوخٌ رُکَّعٌ ، لَصُبَّ عَلَیْکُمُ الْعَذَابُ صَبّاً ، تُرَضُّونَ(12) بِهِ رَضّاً(13)».(14)
ص: 132
اصرار نورزيد.
28- امير المؤمنين (علیه السّلام) فرمود:
هيچ دردى براى دل از گناهان دردناك تر نيست، و هيچ ترسى از مرگ سخت تر نيست و بدان چه گذشته بس است براى انديشه، و مرگ بس است براى پندگوئى.
29- از عباس بن هلال شامى، يكى از موالى امام كاظم (علیه السّلام) گويد: شنيدم امام رضا (علیه السّلام) مى فرمود:
هر چه بنده ها گناههاى ناكرده پديد آرند، خدا برايشان بلاهاى نبوده و نشناخته پديد آرد.
30- از امام صادق (علیه السّلام)، فرمود:
خدا عز و جل مى فرمايد: هر گاه كسى كه مرا شناسد نافرمانيم كند بر او چيره سازم كسى را كه مرا نشناسد.
31- از ابن عرفه، از ابى الحسن (علیه السّلام)، فرمود:
راستى براى خدا عز و جل در هر روز يك جارچى است كه جار كشد: آرام، آرام، اى بنده هاى خدا، از نافرمانيهاى خدا، اگر نبودند زبان بسته هاى چراكننده و كودكان شير خوار و پيره مردانِ قد خميده، عذاب به سختى بر شماها مى باريد كه خوب بدان نرم و كوبيده شويد.
ص: 133
بَابُ الْکَبَائِرِ
1 . عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ ، عَنِ الْحَلَبِیِّ: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً»(1) قَالَ: «الْکَبَائِرُ ، الَّتِی أَوْجَبَ اللّهُ _ عَزَّ وَ جَلَّ _ عَلَیْهَا النَّارَ».(2)
2 . عَنْهُ(3) ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، قَالَ: کَتَبَ مَعِی (4) بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام یَسْأَلُهُ عَنِ الْکَبَائِرِ: کَمْ هِیَ؟ وَ مَا هِیَ؟ فَکَتَبَ(5) : «الْکَبَائِرُ(6) : مَنِ اجْتَنَبَ(7) مَا وَعَدَ(8) اللّهُ عَلَیْهِ النَّارَ ، کَفَّرَ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ إِذَا کَانَ مُوءْمِناً ، وَ السَّبْعُ الْمُوجِبَاتُ(9): قَتْلُ النَّفْسِ الْحَرَامِ ، وَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ ، وَ أَکْلُ الرِّبَا ، وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ(10) ، وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَاتِ(11) ، وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ ، وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ».(12)
3. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی ، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام ، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ(13): «الْکَبَائِرُ سَبْعٌ: قَتْلُ الْمُوءْمِنِ مُتَعَمِّداً ، وَ قَذْفُ
ص: 134
1- از امام صادق (علیه السّلام) كه در تفسير قول خدا عز و جل (31 سوره نساء): «اگر كناره كنيد از كبائر آنچه از آن نهى شديد بدكرداريهاى شما را جبران كنيم و شما را ارجمندانه وارد كنيم- در منزل ارجمندى وارد كنيم-»، فرمود: كبائر آنهايند كه خدا عز و جل براى آنها دوزخ را لازم كرده است.
2- از ابن محبوب، گويد: يكى از اصحابِ ما به همراه من براى ابى الحسن (علیه السّلام) نامه اى نوشت و از كبائر پرسيد، كه چيستند و چندند؟ در پاسخ نوشت: كبائر (كه مورد سؤال است بايد دانست) هر كه از آنچه خدا بر آن به دوزخ و آتشِ جهنم تهديد كرده كناره كند بدكرداريهاى او هر گاه مؤمن باشد جبران گردد و آن هفت گناه كه موجب آتشند: 1- قتل نفس 2- ناسپاسى از پدر و مادر 3- ربا خوردن 4- تعرّب پس از هجرت 5- متّهم كردن زنان پارسا به زنا 6- خوردن مال يتيم 7- گريز از جبهه جهاد ..
3- از محمد بن مسلم، گويد: از امام صادق (علیه السّلام) شنيدم مى فرمود: كبائر هفتند:
1- قتل مؤمن به عمد 2- متّهم كردن زن عفيفه به زنا 3- گريختن از جبهه جهاد 4- تعرّب پس از هجرت 5- خوردن مال يتيم به ناحق 6- خوردن ربا بعد از علم به حرمت آن
ص: 135
الْمحْصَنَةِ ، وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ ، وَ التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ ، وَ أَکْلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً ، وَ أَکْلُ الرِّبَا بَعْدَ الْبَیِّنَةِ(1) ، وَ کُلُّ مَا أَوْجَبَ اللّهُ عَلَیْهِ النَّارَ».(2)
4 . یُونُسُ(3) ، عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ سِنَانٍ ، قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ: «إِنَّ مِنَ الْکَبَائِرِ(4) عُقُوقَ الْوَالِدَیْنِ ، وَ الْیَأْسَ مِنْ رَوْحِ اللّهِ ، وَ الاْءَمْنَ لِمَکْرِ(5) اللّهِ».(6) وَ قَدْ رُوِیَ: «أَنَّ(7) أَکْبَرَ الْکَبَائِرِ الشِّرْکُ بِاللّهِ(8)».(9)
5. یُونُسُ(10) ، عَنْ حَمَّادٍ ، عَنْ نُعْمَانَ(11) الرَّازِیِّ ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام یَقُولُ: «مَنْ زَنی خَرَجَ مِنَ الاْءِیمَانِ، وَ مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ خَرَجَ مِنَ الاْءِیمَانِ، وَ مَنْ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً(12) خَرَجَ مِنَ الاْءِیمَانِ».(13)
6. عَنْهُ(14) ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدَةَ(15) ، قَالَ:
قُلْتُ لاِءَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام : أَیَزْنِی(16) الزَّانِی(17) وَ هُوَ مُوءْمِنٌ؟
قَالَ: «لاَ(18)؛ إِذَا کَانَ عَلی بَطْنِهَا سُلِبَ الاْءِیمَانَ(19)، فَإِذَا قَامَ رُدَّ إِلَیْهِ(20) ، فَإِنْ(21) عَادَ سُلِبَ». قُلْتُ: فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَعُودَ؟
فَقَالَ: « مَا أَکْثَرَ مَنْ(22) یُرِیدُ أَنْ یَعُودَ ، فَلاَ یَعُودُ إِلَیْهِ أَبَداً».(23)
7 . یُونُسُ(24) ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : «الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الاْءِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ»(25) قَالَ: « الْفَوَاحِشُ: الزِّنی وَ السَّرِقَةُ؛ وَ اللَّمَمُ : الرَّجُلُ یُلِمُّ بِالذَّنْبِ(26) فَیَسْتَغْفِرُ اللّهَ(27) مِنْهُ».
ص: 136