کتب طبی انتزاعی جلد 7

مشخصات کتاب

نام کتاب: کتب طبی انتزاعی( فارسی)

نویسنده: جمعی از نویسندگان

موضوع: مبانی طب- مفردات دارویی- بیماریها- داروسازی و صنعت- غذا شناسی- معدن شناسی- تاریخ پزشکی

زبان: فارسی

تعداد جلد: 8

نوبت چاپ: اول

ملاحظات: این عنوان کتاب تشکیل شده از مجموع بحث های گوناگون طبی که از لابلای کتابهای دیگر توسط آقایان مجیدی نظامی و رحیمی ثابت استخراج و آماده شده و در این مجموعه قرار گرفته است 0

[تاریخ اجتماعی ایران

[جلد دهم

سیر علوم بعد از اسلام

اشاره

دکتر سیریل الگود(Cyril Elgood) ، پزشک و یکی از دانشمندان انگلستان، در زمینه علم ایرانی مطالعاتی کرده است و ما خلاصه یی از تحقیقات او را در اینجا نقل می کنیم:

ریاضیات: «لطمه یی که اسکندر مقدونی به ایران وارد ساخت چنان بزرگ و سنگین بود که پس از پایان آن، آنقدر اثر باقی نماند که بتوان از روی آنها به پایه دانش ریاضی مادها و ایرانیان قدیم پی برد، هرودت از یکی از کارهای مهندسی آن زمان یاد می کند و می گوید که یک مهندس ایرانی به نام آرتاکائیس (متوفی در سال (48 ق. م) در شبه جزیره آتوس(Athos) ترعه یی حفر کرد تا ناوگان خشایارشا از آن عبور کند. از زمان ساسانیان هم قراین و اماراتی باقی نیست تا بتوان از روی آنها حکم صحیحی داد. عملا تاریخ ریاضیات ایرانی از دربار خلافت مأمون عباسی که مادر و همسرش هردو ایرانی بودند آغاز می شود. (مأمون 170 تا 218 ه- 786 تا 833 م) به ریاضیات نظری و عملی هردو کمال علاقه را داشت، مثلا درمورد ریاضیات عملی امر کرد که در دو وهله مسّاحی و نقشه برداری انجام شود تا بتوان طول قوس یک درجه نصف النهار را حساب کرد، هم در دوران خلافت وی بود

که «چرتکه» کامل شد از جنبه نظری مقرر داشت که کلیه متون ریاضی یونانی و هندی به زبان عربی گردانده شود. از مترجمان نامی آن زمان یکی یعقوب بن طارق است که گذشته از ترجمه همه کتابهای ریاضی از زبان هندی، خود نیز درباره تقویم و محاسبات نجومی آثاری بجا گذاشته است. دیگری ابو یحیی البطریق که بیشتر آثار بطلمیوس را به عربی ترجمه کرده است و محمد ابراهیم فزاری، که باید در مبحث نجوم از او بیشتر صحبت بداریم. این مردان و مردان دیگری که نامشان در ترجمه های احوال دیده می شود مانند القفطی و ابن ابی اصیبعه، پی هایی ریختند که کاخ

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 282

علوم ریاضی نسلهای بعدی بر آنها برپا گردید. از آغاز، باید توجه داشت که ایرانیان از راهی به ریاضیات نزدیک شدند که با راه یونانیان تفاوت داشت. یونانیان فلسفه محض و ریاضیات کاملا نظری را با دیده تحسین می نگریستند و هدفشان در زندگی، فکر به وسیله تحقیق نظری و تصور بود- خلفای اسلامی بعکس همواره خواهان نتایج عملی بودند. از ایرانیانی که در دربار مأمون بودند، همیشه خواسته می شد که نتیجه مطالعات نظری خود را در نجوم و نقشه برداری و معماری و فن کشتیرانی به کار بندند، حتی از آنان انتظار می رفت که به نکات کوچکتری توجه و عنایت داشته باشند، مانند کامل کردن تقویم و تعیین استوا و قبله و دقت در اندازه گیری وقت برای جلوگیری از قضا شدن نماز.

به این ترتیب دیده می شود که محرک ایرانیان در تتبعات ریاضی، عطش وصول به علم دقیق نبود بلکه به کار بستن «دقیق علم» بود. در طب

نیز چنین شکافی بین طرز فکر ایرانی و یونانی وجود دارد ... بزرگترین ریاضی دان دربار مأمون محمد بن موسی الخوارزمی بوده است. زادگاه وی «خیوه» بود، از این روی می توان وی را ایرانی شمرد ...

احتمال می رود که کلمه «جبر» از وی به یادگار مانده و از عنوان کتاب (الجبر و المقابله) او که معنی آن علم صرف و تحول آن است، گرفته شده باشد ... خوارزمی دانشهای یونانی و هندی را باهم تلفیق کرده است. تأثیر او در افکار ریاضی دانان از هریک از دانشمندان دیگر قرون وسطا بیشتر بود. خدمت اصلی وی به کاربردن اعداد هندی در حل عددی معادلات بود، کمک دیگری هم که به حل معادلات درجه اول کرد عبارت بود از پذیرفتن اصول موضوع مربوط به نقل جمله ها از یکطرف معادله به طرف دیگر و تبدیل کسرهای غیر صریح به کسرهای صریح، راه حلهای او برای معادله درجه دوم هردو مبتنی بر روشهای یونانی است. هم او امتحان با عدد 9 را تبیین کرد و بعدها، ابن سینا آن را تعمیم داد، اما خوارزمی به وجود ریشه منفی، واقف نبود و نویسندگان بعد از وی نیز چنان بودند و درحقیقت اینگونه ریشه تا سده هفدهم مجهول بود، هرچند قرائن دال بر آن است که خوارزمی به اصطلاح «توان سوم» یا مکعّب، کاملا آشنا بود. وی به حلّ معادله درجه سوم توجهی نداشته است ...»[1]

خوارزمی به سال 236 هجری (850 میلادی) درگذشت. وی را نباید با هموطنش ابو عبد الله محمد خوارزمی که در حدود سال 366 هجری (976 میلادی) کتابی به نام مفاتیح العلوم تألیف کرده بود، اشتباه کرد. این خوارزمی به تبعیت از

کتب طبی انتزاعی

(فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 283

علاقه مخصوص ایرانیان به جدول بندی، علم را به «عربی» و «غیرعربی» تقسیم کرد و علم غیرعربی را به علوم طبیعی و ریاضی تقسیم نمود و در زمره علوم ریاضی به بحث و فحص درباره هندسه و حساب و اصول جبر و جراثقال با فصلی درباره تعادل مایعات پرداخت. هم عصر با این کتاب، کتاب دیگری منتسب به یک جمعیت سری معروف به «اخوان الصفا» منتشر شد. این جمعیت در حدود پنجاه کتاب علمی درباره موضوعات مختلف ریاضی و نجوم و شیمی منتشر ساخته و نیز به مطالعه پدیده های طبیعی مانند جزر و مد و زلزله و خسوف و کسوف پرداخته و به مسائلی از نوع «چرا صداهایی که یک زمان در هوا یا آب منتشر می شوند با یکدیگر مختلط و مشتبه نمی گردند؟» توجه داشته است. تصور می رود، که اکثر اعضای جمعیت اخوان الصفا ایرانی بوده اند. «... ابو ریحان بیرونی ... در موضوعهای گوناگون به مطالعه و تحقیق پرداخت، طولها و عرضهای جغرافیایی را به دقت اندازه گرفت و درباره اینکه زمین حول محور خود دوران می کند یا نمی کند بحث کرد. وزن مخصوص صحیح 18 سنگ گرانبها را به دست آورد و طرز کار چشمه های طبیعی و چاههای آبفشان «آرتزین» را توضیح نمود و حتی به بحث درباره وضع دره سند پیش از تاریخ و در مورد عجایب خلقت آدمیان مطالعاتی کرد.»[2]

منابع طبّی در عالم اسلام
اشاره

حنین بن اسحق می نویسد، جالینوس در کتابی که به عنوان «فی الصناعه الطبیّه» در صناعت پزشکی به رشته تحریر درآورده، مطالب مختصر و مفیدی در پیرامون علم طب بیان کرده است، که نه تنها به حال دانشجویان، بلکه برای دانش آموختگان این رشته سودمند است.

نوآموزان

جزءجزء مسائل طبی را در این کتاب مطالعه می کنند و شرح و تفصیل مطالب را در کتابهای مشروح تر مورد بررسی قرار می دهند، در کتاب نبض، دانشجویان به اقسام نبض پی می برند و به سببهای تغییر نبض اعمّ از سببهای طبیعی و غیرطبیعی آشنا می شوند. این کتاب به زبان سریانی و عربی ترجمه شده است.

جالینوس در کتابی که خطاب به اغلوقن نوشته، نخست از مشخصات بیماریها سخن گفته، دلایل تبها و مداوای آنها را توصیف کرده و تبهای خالی از عوارض، و تبهایی که همراه با عوارض غریبه اند بیان کرده است. به نظر جالینوس، پزشک قبل از شناختن

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 284

بیماری، پی به درمان آن نخواهد برد. این کتاب به زبان عربی ترجمه شده است.[3]

در کتاب «فی العظام» مربوط به استخوانها، جالینوس به تشریح حال هریک از استخوانها می پردازد و در کتاب عضله ها، جالینوس در تشریح عصب و «عروق ضوارب و غیرضوارب» و وضع جمیع اعصابی که در هریک از اعضاست به تفصیل مطالبی می نویسد و نشان می دهد که از کجا آغاز می شود و کار هریک چیست. این کتاب به همت محمد بن موسی به زبان عربی ترجمه شده است.

در کتاب «فی العصب» جالینوس بیان می کند که چند جفت عصب از دماغ و نخاع می روید و آنها چه نوع و چگونه هستند، هریک از آنها چه تقسیماتی دارند و عمل آنها چیست.

در کتاب عروق (رگها) وضع رگهای زننده و رگهای غیر زننده مشخص شده. غرض او در این کتاب این است که چند رگ از کبد می روید و تقسیمات آنها چیست و چند شریان از قلب می روید و آنها چه نوع

و چگونه اند.

در کتاب «اسطقسات علی رای بقراط» از ترکیب بدنهای حیوان و انسان و نبات و اجسامی که از دل زمین زاده می شوند سخن به میان آمده و از چهار رکن خاک و آب و هوا و آتش و از اخلاط چهارگانه یعنی خون و بلغم و صفرا و سودا مطالبی گفته شده است.

همچنین جالینوس در زمینه بیماریها و عارضه ها و در شناسایی بیماریهای اعضای پنهانی و در روزهای بحران مرض و در چاره و راه بهبود و در تشریح حیوان مرده و تشریح حیوان زنده مطالبی می نویسد و در پیرامون علم بقراط به تشریح می گوید: «... بقراط حاذق به علم تشریح بود. و برای اثبات این مدعا از همه کتابهای او شاهد آورده است.»[4]

غیر از آنچه گفتیم کتابهایی در تشریح رحم و تشریح چشم، و حرکت سینه و ریه و عامل تنفس و اعضایی که به پیدایش «صوت» کمک می کنند نوشته شده است، علاوه بر این در ادویه مسهله و ادویه مفره و در «امتلاء» و ورمها و آماسها و رعشه و تشنّج و منی و اثبات اینکه تولّد همه اعضای بدن از «منی» است و در زمینه «نیروی غذاها» و ترکیب داروها و تریاک و در «رعایت بهداشت» و راه جلوگیری از بیماری و انواع ورزش و محاسن چوگان بازی و گزارشی از انواع زخمها و کتابی در پیرامون اپیدمی(Epidemy) و کتابی در پیرامون هوا، آب و مسکن، و کتابی در طبیعت جنین و کتاب دیگری در طبیعت انسان، و

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 285

کتابی در اینکه «نیروهای نفس» تابع مزاج بدن است»[5] به رشته تحریر درآورده است. این بود فهرست

مختصری از کتابهای گرانقدر جالینوس که به همّت حنین بن اسحق ترجمه شده است و در اختیار فرهنگ اسلامی قرار گرفته است.

بعضی از صاحب نظران قرون وسطا معتقد بودند که العلم علمان: علم الادیان و علم الابدان و با این بیان علوم مربوط به مسائل مذهبی و دانشهای طبی و پزشکی را، اساس و سرچشمه فرهنگ و دانش بشری بشمار می آوردند، ولی با گذشت زمان و سیر تکاملی علوم و افکار، بطلان این اندیشه به ثبوت رسید. و از قرن شانزدهم و هفدهم میلادی به بعد روزبه روز رشته های مختلف علوم وسعت و اهمیّت بیشتری کسب کرد.

پزشکی رایگان

«در سرای وزیر عیسی بن اسحق و خلف بن عباس الزهراوی، دو طبیب که بواسطه تألیفات محققانه خود مشهور بودند، مجالس درس برای کسانی که به علوم طبیعی، نجوم و ریاضی علاقه مند بودند، داشتند و هردو طبیب را نام «عبد الرحمن» بود، و از جانب دیگر آنان چندان متقی و نیکوکار بودند که در سرایشان شبانروز باز بود و صحن سرای آنان از فقرایی که برای معالجه می آمدند پر بوده است.» (عبد الرحمن در سال 961 میلادی وفات یافت).

جرّاح عرب

«ابو القاسم زهراوی خلف ابن عباس القرطبسی در تاریخ طب، بزرگترین نماینده و معرّف جراحی عرب است و کتب او از مراجعی است که جرّاحان قرون وسطا به آن استناد می جستند با شهرت تام وی، اطلاعات کمی در باب او به ما رسیده است.»[6] وی تشریح را از ضروریات عمل جرّاحی می داند و محققان اروپایی او را از پیشگامان فن جراحی می شمارند.

چون طب اسلامی کمابیش متأثر از طب یونانی است، بی مناسبت نیست شمه یی از نظریات طبی بقراط (که او را پدر علم طب شمرده اند) ذکر کنیم.

مجموعه ابقراطی

پیر روسو نیز در تاریخ علوم از مقام علمی ابقراط (هیپوکرات)Hippocrate یاد می کند «این مرد در 460 ق. م در جزیره کرس متولد شد و پس از آنکه اطلاعات طبی پدر خویش را فراگرفت، برای گردآوری اطلاعات

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 286

پزشکی به تمام کشورهای سواحل مدیترانه مسافرت کرد. «درباره میزان واقعی تألیفات او اطلاعی در دست نداریم، در ابتدای قرن سوم ق. م هیأتی از دانشمندان، 59 کتاب طبی را به نام «مجموعه ابقراطی» جمع آوری کردند و همه آنها را از تألیفات او دانستند، اما طبق نظر ماکس ولمان(Max Wellmann) که در این باره متخصّص است فقط دو یا سه کتاب از بین آنها مال اوست و بقیه که اهمیت کمتری دارند گویا از مریدان و پیروان مکتب او باشد.

در زمان ابقراط نظریّه چهار عنصری مورد قبول بود و گمان می کردند، بدن انسان از چهار عنصر خاک و آب و هوا و آتش تشکیل یافته است و به این چهار عنصر، چهار کیفیّت گرم و سرد و خشک و مرطوب را نسبت می دادند. این چهار

کیفیّت، چهار طبع را به وجود می آوردند: صفرا (حاصل از کبد) سودا (حاصل از طحال) بلغم و دم. بقراط کاملا بر این عقیده بود که:

چهار طبع مخالف سرکش چند روزی شوند باهم خوش

چون یکی زین چهار شد غالب جان شیرین برآید از قالب

لابد میل دارید بدانید چگونه طبیب می توانست از غلبه یکی از این طبایع، بر طبایع دیگر جلوگیری کند: به وسیله پرهیز در خوردن غذا، امساک، حجامت، تجویز مواد مهوّع و فصد یعنی همان علم طبی که قرنها بعد حتی در دوره «مولیر» نیز رایج بوده است، پیداست که خود ابقراط به این وسایل معالجه ایمان کامل نداشته است و توصیه می کند:

«گاهی اوقات بهتر است مریض را به حال خود بگذارید و هیچ کاری انجام ندهید به این طریق، اگر بیماری او را درمان نکرده باشید، لااقل تجویز بدی هم نکرده اید.»

... تنها قسمتی از آثار ابقراط که تقریبا جنبه علمی دارد روش حدس و احتمال او از روی آثار و قراین است. وی که هیچگونه اطلاعات تشریحی نداشت و از شیمی و فیزیولوژی بی بهره بود، نه میزان الحراره در دست داشت و نه دستگاه گوشی اطبّا، و بالاخره از ملاحظات مربوط به تنفس نیز بی اطلاع بود و «تب» را اصولا مرض جداگانه یی می دانست مجبور بود که مریض را با دقت خارق العاده یی معاینه کند و صورت، چشمها، زبان، دستها، حالت عمومی، اخلاط و مدفوعات را به دقت وارسی نماید. خود او چنین می نویسد:

«باید هرچه را که می توان دید، شنید و احساس کرد، مورد مطالعه و دقت قرار داد. قضاوت طبیب به وسیله چشم و گوش و دست و بینی به عمل می آید، باید نگاه کرد، گوش کرد،

لمس کرد، بو کشید و چشید» و همه این مسائل، موضوع کتابیست که درباره

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 287

درمان مرض از روی آثار و قراین نوشته است. در کتابی به نام «آبها، هواها، مکانها» از تأثیر هریک از این عوامل در کیفیت مزاج انسان با استادی تمام گفتگو می کند. بالاخره در کتابی به نام «مرض مقدس» از حمله صرع گفتگو می کند که در آن زمان مبادی ماوراء الطبیعه برای آن قایل بودند. ابقراط علیه این عقیده قیام می کند و می گوید به نظر من در این مرض هیچ عامل مقدسی بیش از امراض دیگر دخالت ندارد، این مرض نیز مانند سایر امراض، علل طبیعی دارد. در اینجا نمی توان از ایمان این استاد به کار خود و روش منطقی و استدلالی و علت و معلولی که پیش گرفته بود تمجید و ستایش نکرد.»[7]

«... بعد از مرگ ابقراط درباره افتخارات او راه اغراق پیمودند. مکتب طبی آتن که در سال 380 قبل از میلاد دایر گردید از مریدان او تشکیل شد ... که به روش عملی و تجربی او توجه چندانی نداشتند، اما این افتخار برای شخص «دیوکس»، که یکی از شاگردان اوست، محفوظ است که هیچ وقت کورکورانه از تعالیم استاد پیروی نمی کرد و تتبّعات شخصی داشت و کتابی درباره نباتات طبی نوشته است و به این ترتیب اولین کسی است که تحقیقات مربوط به نبات شناسی را معمول کرد.»[8] اکنون برگردیم به سیر پزشکی در جهان اسلامی.

دیگر سرچشمه های طب اسلامی

«هریک از امم عالم به دانش و فنّی خاص، اشتهار دارند: چنانکه شهرت یونانیان به طب و فلسفه و استادی رومیان قدیم به سیاست و کشورداری بود. به

گفته ناصر خسرو:

عرب بر ره شُهره دارد سواری پزشکی گزیدند مردان یونان

ره هندوان سوی نیرنگ و افسون ره رومیان زی حسابست و الحان

مصوّر نگار است مر چینیان راچو بغدادیان را صناعاتِ الوان

دانشمندان اسلامی سیر علوم یونانی را از یونان به اسکندریه و از اسکندریّه به ایران و انطاکیه و حران و سپس به بغداد، به تفصیل یاد کرده اند. در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، علم طب به اوج ترقی خود رسید و ترجمه های یونانی و سریانی از کتب طبی تبدیل به کتابهای مستقل و منقّح گردید. ایجاد بیمارستانهای متعدّد در مراکز بلاد اسلامی مانند ری و بغداد، علم را به عمل، و قیاس را به تجربه نزدیک ساخت. ابو بکر محمد بن زکریّای رازی طبیب و فیلسوف معروف ایرانی نمونه کامل و برجسته ای از

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 288

پرورش یافتگان آن دوره بودند، که علوم یونانی با تمدّن اسلامی، که ملّتهای مختلف در تشکیل آن شرکت داشتند، آمیخته شده و با سعی و کوشش دانشمندان اسلامی مراحل ترقی و تکامل خود را پیموده بود. رازی در بیمارستان بغداد، روش خاص خود را در معالجه و مداوای بیماران به کار می برد و با پزشکان و علمای طب دار الخلافه به بحث و تبادل نظر می پرداخت وی پس از چندی به زادگاه اصلی خود یعنی «ری» مراجعت کرد و کتاب «الطب المنصوری» خود را تألیف کرد.»[9] درهمین ایّام یعنی در سال 290 هجری گفتگوهایی بین صاحب نظران درگرفت در اینکه نخستین طبیب که بوده است و آغاز طب از کجاست و پایه آن بر قیاس است یا بر «تجربه»، قاسم بن عبد اللّه

وزیر، از اسحق بن حنین می خواهد که کتاب مختصر و موجزی در این باب تألیف کند. اسحق، این مسئوول را اجابت کرد. از میان طبیبانی که نامشان در کتاب اسحق آمده بقراط و جالینوس بیش از دیگران شهرت و اعتبار دارند و در کتب اسلامی از آن دو، به عنوان نمونه طبیب کامل نام برده می شود ...

قسمت اعظم طب اسلامی مأخوذ از منابع یونانی است که به همت مردانی چون حنین بن اسحق بختیشوع، جورجیس، سرجس و حبیش و ایّوب به زبان سریانی یا عربی ترجمه شده و در دسترس دانشجویان و پژوهندگان رشته طب قرار گرفته است «از میان آثار حنین، یکی رساله یی است که به علی بن یحیی نوشته و در آن، آثار جالینوس را که به زبان سریانی و عربی ترجمه شده یاد کرده است.»[10]

سیر تکاملی علم طب

چون ریشه اصلی طب اسلامی از یونان است باید نخست از رشد تدریجی این علم در یونان قدیم یاد کنیم. در آغاز قرن هفتم قبل از میلاد مسیح و حتی در دورانی که تمدن ایونی رونقی داشت، هنوز علم طب در چنگال اوهام و خرافات اسیر بود، اشخاصی از بیماران مراقبت می کردند ولی «این توجه و مواظبت عینا نظیر معالجات سابق اهالی مشرق زمین بود، یعنی مراسم مذهبی، و تشریفاتی به عمل می آوردند تا روح خبیثی که وارد بدن بیمار گردیده است خارج شود ...

روحانیان پرستار، از بس که دعا و دوا به خورد مردم دادند، کم کم درباره نتیجه نسبی این داروها اندیشه و تفکر کردند و متوجه شدند که تأثیر یکی از اینها بیش از دیگری است ...

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 289

نتیجه همکاری

روحانیان پرستار با صاحبان میدانهای ورزشی، این شد که در علم معالجه بدن ترقی بسیار حاصل گردید ... کمتر اتفاق می افتاد، که این اطبای اوّلیه از خدایان کمک بگیرند، بلکه به تدریج آنها را بکلی فراموش کردند، به طوری که در آغاز قرن ششم قبل از میلاد یعنی زمان «طالس» خدایان بکلی اعتبار و اثر خود را در طب اولیه یونانی از دست داده بودند و می دانیم که در این موقع فیزیولوگها در مطالعات نظری خود نیز، توجه به خدایان نداشتند»[11] در یکی از مدارس این دوران شخص شجاعی به نام الکمنون 12] تدریس می کرد که فقط به مشاهده وضع خارجی حیوانات راضی نشد و درصدد برآمد از ساختمان داخلی آنها نیز مطلع گردد و بنابراین به کار «تشریح» پرداخت و عصب چشم و مجرای مابین گوش وسطا و قسمت پایین گلو را کاملا وصف کرد. بعد از او ابقراط، چنانکه گفتیم، به تحقیقات و مطالعات وسیعی دست زد.

ارزش فرهنگ اسلامی

درباره مقام و ارزش فرهنگ اسلامی پی یر دوهم(P .Duhem) چنین می نویسد: «بدون شک علمی به نام علم عرب وجود ندارد، و ما هیچ تئوری جدیدی را مدیون بغداد نمی باشیم، با این حال اگر آنان فقط اکتفا به این کرده بودند که قسمتی از ثروت دنیای عتیق را از مهلکه نجات دهند می بایست نسبت به آنان فوق العاده حقشناس باشیم، و حال آنکه بر این ثروت، گنجینه های دیگری نیز افزودند. اگر مابین آنان ارشمیدس و هیپارک و بقراط وجود نداشت در عوض مردان لایق و دانشمندان متعدد کم نبود. سه قرن بعد از مرگ پیغمبر (ص)، شهر قرطبه» Cordoue «یک میلیون جمعیت، هشتاد مدرسه عمومی و کتابخانه یی شامل 600 هزار جلد

کتاب داشت و زبان عربی زبان علمی جهان شده بود.

در این هنگام، اشاعه علم از نو شروع شد، زکریای رازی (923- 850) مرض آبله و همکار او ابو القاسم خلف بن عباس زهراوی (1003- 913) سلعه (سرشکستگی) و امراض ستون فقرات را کاملا توصیف کرد. ابن سینا (1037- 980) سرآمد عالمان، دانش طب را در دنیای اسلام، چنان رونق داد که یکی از پادشاهان کاستیل که آب آورده بود، برای معالجه، به شهر قرطبه نزد دشمنان خود رفت. ابن سینا و ابن رشد اندلسی (1198- 1120) در قرون وسطا شهرت فراوان داشتند، (زیرا اقوام اروپایی خود را در اطلاع بر آثار ارسطو، مدیون آنان می دانستند). زکریّای رازی و بخصوص جابر بن حیّان،

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 290

که از احوال وی اصلا اطلاعی در دست نداریم ... در کیمیاگری کوشش کردند و خواب و خیال مصریان را که تهیه طلا بود، تعقیب نمودند و اگر موفق نشدند که آن را به دست آورند درعوض خواص حلّال اسید سولفوریک را کشف کردند و آلیاژها و ملقمه های مختلف به وجود آوردند و توانستند الکل بسازند.

مسلمانان که جانشین آخرین دانشمندان یونان و اسکندریه بودند افکار و تخیلات آنان را نیز به میراث بردند و همراه با کیمیاگری به تنجیم نیز اهمیت فراوان دادند. خلفا برای اطلاع از سرنوشت و تقدیر خاص خود، رصدخانه های بزرگ بنا نهادند. در این رصدخانه ها اندازه تمایل منطقه البروج را بر سطح استوا 23 درجه و 35 دقیقه معین کردند، و طول سال را به دست آوردند و ابعاد کره زمین را طبق روش اراتوستن حساب کردند. آثار احمد بن قصیر فرغانی (وفات

در 833) جز خلاصه یی از مجسطی نیست، در عوض تألیفات محمد بن جابر بن سنان البتانی (وفات 929 م) موجب افتخار کشور اوست. البتانی مردی بزرگ و از جمله اشراف بود و به بطلمیوس ارادت می ورزید، خود او از لحاظ دقت در مطالعه تقویم اعتدالین، از بطلمیوس نیز پیشتر رفت و اوّل کسی بود، که در علم مثلثات سینوس (جیب) را جانشین «وتر» ساخت و از این تغییر، تمام مثلثات جدید نتیجه شد. ثابت بن قره حمرابی (900- 835) تغییرات تمایل منطقه البروج را ثابت کرد. ابو الوفا (998، 939)، که یکی از خلفای حامی علم، او را به ریاست رصدخانه بغداد معین کرد، جداول مثلثاتی ذیقیمتی به دست داد، و علاوه بر حرکتی که بطلمیوس کشف کرده بود، توانست یک حرکت کوچک دیگر ماه را نیز معلوم نماید، و بعدها «تیکو براهه» در آن تدقیق بیشتری کرد ... در همین ایام بود که بزرگترین فیزیک دان عرب حسن بن هیثم (1039- 965)، زندگی می کرد و کتاب او درباره نور، برای اولین بار توصیف صحیحی از ساختمان چشم انسان به دست می دهد و قسمتهای مختلف آن، از قبیل مخاط خارجی و قرنیّه و شبکیّه و عنبیّه و علاوه بر این اصول اطاق تاریک را شرح می دهد. این شخص هنگام مطالعه در انعکاس نور بدون آنکه مستقیما به مسأله انکسار توجهی کند چنین اظهار می دارد که مابین زاویه تابش و زاویه انکسار نسبت ثابتی وجود دارد ...»[13]

در فاصله بین بقراط و جالینوس، طبیبان بزرگ اسکندریه به طب عملی و تشریحی

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 291

خدمت شایانی کردند. بیمارستانهای بزرگی در شهر اسکندریّه ساخته شد و چون

نعش مردگان زیاد بود پزشکانی که تشنه کشف حقیقت بودند «... شروع به تشریح آنها کردند. خوشبختانه دیگر خرافات، مانع این کار نمی شد. مشهور است که طبیب نامداری به نام هروفیل(Herophile) حتی تشریح زنده ها را نیز (البته در مورد اشخاص جانی و واجب القتل) شروع کرده بود.

هروفیل که در حدود سال 300 ق. م متولد شد اول کسی بود که تشریح عمومی را معمول کرد. وی اعلام داشت که مغز مرکز هوش است و شریانها را که دارای ضربان هستند و وریدها را که ضربات خفیفی دارند مشخص و معلوم ساخت و تعداد ضربات نبض را با کمک ساعت شنی معیّن کرد ... او زندگی را محصول چهار نیروی اساسی می دانست: نیروی غذایی، نیروی حرارتی، نیروی متفکره و نیروی احساساتی که محل آنها به ترتیب عبارت بود از کبد و دستگاه هضم، قلب و مغز و اعصاب ...

همکار او «اراسیسترات»(Erasistrate) نیز به وظایف الاعضا اهمیّت فراوان می داد و اوّل کسی است که گردش خون را بیان کرده است. وی گمان می کرد که خون منشاء حیات است و هوا بعد از تنفس وارد در شریانها شده و نیرو و انرژی را نیز با خود همراه می برد. مکتب او با مکتب هروفیل شروع به رقابت نمود و این رقابت به توسعه و پیدایش شعب مختلف، در علم طب کمک کرد. در این دوره، علم امراض زنانه، مداوای بیماریهای چشم، داروشناسی و دیگر رشته ها، کمابیش مورد مطالعه پزشکان اسکندریّه قرار گرفت.

جالینوس در سال 130 میلادی متولد شد و با تحقیقات و تتبّعات خود مکتب دوم اسکندریّه را به مقامی رفیع رسانید ... آثار جالینوس نیز همچون آثار بطلمیوس و

ارسطو مورد پشتیبانی و حمایت روحانیان مسیحی قرون وسطا قرار گرفت و مدت هزار سال مبنای عقاید، و مرجع اتکای طبیعی دانان بود، تا آنکه کوششهای کسانی از قبیل «وزال» و «سروه» و «فالوپ» زنجیر سنگین استبدادی که طب قدیم جالینوسی به وجود آورده بود پاره کرد. قطع نظر از افکار ایدآلیستی او، می توان «جالینوس را یکی از بنیانگذاران علم فیزیولوژی دانست. وی خوک و گوسفند و گاو و فیل را تشریح کرد و متوجه شباهت مابین ساختمان بدن انسان و میمون شد و استخوانها و استخوان بندی را توصیف کرد و عمل اعصاب را در بدن انسان تشخیص داد و حتی با قطع کردن عصب، موفق شد که فلج مصنوعی ایجاد کند و ثابت کرد که رگها پر از خون هستند نه «باد» و تفاوت بین خون وریدی و خون شریانی را شرح داد.

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 292

متأسفانه او نیز از جمله کسانی است که این عقیده غلط را رواج داد که هوا مستقیما وارد قلب می شود و مابین قلب و ریه ارتباط مستقیمی وجود دارد.»[14] این بود مختصری از سیر تکاملی طب در یونان باستان، اکنون؛ سیر دانش طب را در جهان اسلامی مورد بررسی قرار می دهیم.

سیر دانش پزشکی و سازمانهای وابسته، در ایران و جهان اسلامی

اشاره

حکیم ابو منصور موفق بن علی الهروی در کتاب «الابنیه عن حقایق الادویه»، که در حدود سال 447 نوشته شده است، به خوبی نشان می دهد که پزشکان عهد باستان و دوران قرون وسطا برای اغذیه و ادویه مفرده خواص و نتایجی قایل بودند و برای اشخاص و داروها و اغذیه مختلف، چهار طبع و چهار خاصیت ذکر می کردند.

در مقدمه کتاب سابق الذکر می خوانیم: «چنین

گفت حکیم ابو منصور موفق بن علی الهروی مرا، که کتابهای حکیمان پیشین و عالمان و طبیبان مجرّب همه بجستم و هرچ گفته بودند به تأمل نگه کردم اندر ادویه و اغذیه مفرد و غیرش نیز، و کردار هر دارویی ...

و منفعتها و مضرّتهاشان و طبعهای ایشان اندر چهار درجه ...» سپس می نویسد: «...

حکیمان روم همی گویند که بعضی دارو یا غذا، گرم است اندر درجه اول و خشک است اندر درجه دوم و اندرین، ایشان به غلط افتاده اند و حکیمان هند بر صوابند و من راه حکیمان هند گرفته ام از آن جهت که دارو آنجا بیشتر است و عقاقیر آنجا تیزتر و خوشتر ...»[15]

شماره پزشکان و وضع بیمارستانها

«احمد بن محمد الطّائی که در آغاز خلافت معتضد عهده دار خرج و دخل مملکت بود، در صورت تفصیلی مخارج مملکت مبلغ قابل ملاحظه یی را که برای اطبای بزرگ و شاگردان ملازم آنان (پزشکیاران) و همچنین تهیه دارو اختصاص داده ذکر می کند. (الوزراء ص 24).

در اوایل قرن چهارم، چند بیمارستان در بغداد احداث شد که مهمترین آنها عبارتست

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 293

از:

1. بیمارستانی که ابو الحسن علی بن عیسی در سال 302 در ناحیه حربیه از نواحی بغداد احداث و ابو عثمان سعید بن یعقوب الدمشقی را عهده دار آن کرد.

2. بیمارستانی که به نام مادر مقتدر معروف بود ... و نفقه و هزینه آن هر ماهی ششصد دینار بود.

3. بیمارستانی که مقتدر به اشارت سنان در باب الشّام (دروازه شام) ساخت. شاید علت تأسیس این سه بیمارستان بزرگ در مدت 4 سال، این بود که در سالهای 301 و 302 بیماریهای عفونی و امراض دموی ناگهان

شیوع یافت، خواستند کوتاهی و قصوری که در قرن سوم در امر تأسیس بیمارستانها شده جبران شود ... مسلما رازی در مدتی که در بیمارستان ریاست داشته در یکی از دو بیمارستان اخیر به امر معالجه و مداوای بیماران اشتغال داشته و اطبّای بسیاری تحت نظر او نکات پزشکی را می آموخته اند. در این زمان علم پزشکی چنان ترقی کرد، که چند سال پس از مرگ رازی، مقتدر به علت تشخیص نادرستی که یکی از اطبّا داده بود دستور داد که محتسبان، پزشکانی را که امتحان به «سنان» نداده اند از معالجه بیماران منع کنند، امتحان انجام شد، و تعداد امتحان دهندگان افزون از 860 نفر بود، با اینکه پزشکان خلیفه و اطبای مشهور، از این امر مستثنی بودند ...»[16] (اخبار الحکما، ص 131).

بیمارستان عضد الدوله در بغداد

ساختمان بیمارستان عضد الدوله در بغداد سه سال طول کشید و در سال 982 میلادی پایان یافت. ابو سعید عبید اللّه در این مورد می نویسد: «عضد الدوله پدرم را از شیراز فرا خواند و در بیمارستان خود در بغداد به کار گماشت و در عین حال او را پزشک خاص خود کرد، در آن بیمارستان کحّالان زبردست، از قبیل ابو نصر بن الدهالی و جرّاحانی چون ابو الخیر و ابو الحسن بن النقاه و دیگران نیز خدمت می کرده اند.»

قفطی می نویسد که تعداد کارکنان بیمارستان عضدی جمعا هشتاد نفر بود، که از آن جمله باید از ابن مندویه اصفهانی نام برده شود. عبد الله بن جبرئیل، نام تعداد زیادی از اطبای این بیمارستان را قید کرده است که از آن جمله ابو الحسن علی ابراهیم بن بکس (بکوس) است که درس داروسازی می داد ...»[17]

کتب طبی انتزاعی (فارسی)

(تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 294

دار الایتام و دار المجانین

غیر از بیمارستان عضدی، مردان خیرخواه دیگری به ایجاد بیمارستان مبادرت کردند از جمله «در سال 1113 میلادی شخصی به نام گماشتجین بیمارستان جدید دیگری بنا کرد و هشتاد سال پس از آن مستوفی عزیز الدین برای اولین بار یتیم خانه ای ساخت که در آن کودکان بی سرپرست تا رسیدن به سنی که بتوانند امور خود را اداره کنند نگاهداری می شدند، و مخارج آنها، از هر حیث تأمین می شد ... و موظف بودند که درس هم بخوانند ... در سال 1160 بنیامین یهودی از قریب به 60 مرکز بهداشتی در شهر بغداد نام می برد و می نویسد: «در بغداد حدود 60 مرکز بهداشتی وجود دارد که همه با بودجه خلافت اداره می شوند و دارای کلیّه وسایل و تشکیلات مورد نیاز می باشد، هر بیماری که به آنها مراجعه کند با خرج خلیفه وقت، تغذیه شده و تا بازیافتن سلامتی کامل تحت درمان قرار می گیرد، علاوه بر این عمارت بزرگی در بغداد ساخته اند که دار المجانین نامیده می شود و دیوانگان در آن نگاهداری می شوند، و آنهایی را که خطرناک هستند غل و زنجیر می کنند تا به دیگران آسیبی نرسانند ... دیوانگان مانند بیماران، مرتبا توسط اطبا بازدید می شوند و تحت درمان قرار می گیرند ...»[18]

عضد الدوله در شیراز نیز بیمارستان بزرگی بنا کرد که وابسته به دانشگاه آن شهر بود. در دانشگاه مزبور فلسفه، نجوم، طب، شیمی و ریاضیات تدریس می گردید.

حمایت از بینوایان

ابو سعید نیز در محل حکمرانی خود بیمارستانی بنا کرد و بودجه ای برای اداره امور آن تخصیص داد. او محلهای مناسبی برای نگهداری افراد کور و مالیخولیایی بنا نمود. یکی دیگر از کارهای برجسته این شخص ساخت خانه ای برای پیرزنان بیوه بود

که در نوع خود یک اقدام ابتکاری محسوب می گردید. کارهای عام المنفعه او بسیار است، یکی از اقدامات او ساختن محلی برای نگهداری بچه های سرراهی است که موقوفات کافی برای تأمین مخارج آن در نظر گرفته بود. در گرگان نیز بیمارستان خوبی توسط بهاء الدوله بنا شد که ریاست آن مدتی با جرجانی بود، و در همین سمت بود که او در یادداشتهای خود نوشت: «بعد از تصدی من به این مقام، تعداد مراجعین به بیمارستان آن قدر زیاد شد که دیگر وقتی برای اتمام تألیفاتم باقی نماند ...»[19] ناگفته نماند که لغت «بیمارستان» که در سراسر مناطق عربی حتی

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 295

کشورهایی نظیر مصر و سایر ممالک آفریقای شمالی به کار برده می شود یک لغت فارسی، و یادگار عهد ساسانیان است.

بیمارستان سیّار

بیمارستانها بر دو نوع بودند، ثابت و سیّار، بیمارستانهای سیّار عبارت بودند از وسایل درمانی که با اسب و قاطر و شتر بطور مداوم از محلی به محل دیگر انتقال داده می شدند، و اگر ضرورت ایجاب می کرد مدتی توقف می نمودند، پزشکانی که همراه بیمارستانهای سیّار حرکت می کردند، از هر نظر مشابه پزشکانی بودند که در بیمارستانهای ثابت خدمت می نمودند. سنان بن ثابت مدتی از عمر خود را در یکی از این بیمارستانها خدمت کرده بود. یکی دیگر از پزشکان معروفی که همراه با بیمارستانهای سیار حرکت می کرد «باحلی» بود که دستیاری به نام سدید ابو الوفا معروف به «موراخیم» داشت که علاوه بر طبابت، چشم پزشک قابلی نیز بود ... در زمان سلطان محمود یکی از بیمارستانهای متحرک به عهده مستوفی عزیز الدین (همان کسی که برای اولین بار اقدام به

تأسیس یتیم خانه کرد) واگذار شد، و او با دوراندیشی و کفایت تام، کلیه وسایل و تجهیزات، دارو، چادر و اطبای مورد نیاز و وسایل حمل و نقل لازم را فراهم ساخت.[20]

نکته بسیار مهمی که مستوفی عزیز الدین در مقررات بیمارستان گنجانید و آن را به موقع اجرا گذاشت این بود که اسرا و سربازان زخمی دشمن نیز می توانستند متساویا از تسهیلات آن استفاده کنند ...»[21] «بعضی از بیمارستانها برای نگهداری بیماران مرد و برخی دیگر برای پذیرایی از بیماران زن تجهیز و آماده شده بود. هر بیمار دارای رختخوابی بود و همه روزه به وسیله پزشک معاینه می شد. پرستاران همه روزه چندبار از بیماران عیادت می کردند و دوا و غذای لازم در اختیار بیمار قرار می دادند در بیماریهای روانی و فکری نیز جای زنان از مردان جدا بود ...» 3

داروسازی

مهمترین بخش بیمارستان، بخش داروسازی و داروفروشی آن بود، علم داروسازی را اعراب بطور کامل از ایرانیان آموختند و همانطور که می دانیم به علت وجود استادانی از تمام نقاط جهان در دانشکده

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 296

جندی شاپور، علم مزبور در آن دانشکده در سطح فوق العاده بالایی تدریس می گردید.

داروها یا گیاهی یا حیوانی و یا معدنی بود. داروها اکثرا مایع بود به همین علت بخش داروسازی بیمارستان را «شرابخانه» (محل نگاهداری شربتها و مایعات) می نامیدند.

داروهای مرکب عبارت بودند از معجونها، ضمادها و مرهمهایی که توسط کارشناسان آگاه تهیه می شد.

بیمارستان، معمولا یک رئیس افتخاری (از سران کشور) و یک رئیس واقعی (از پزشکان معروف) داشت که «متولّی» نامیده می شد. رازی، اول متولّی بیمارستان ری و بعد هم متولی بیمارستان کهنه بغداد بود. «جرجانی» نیز

همین سمت را در بیمارستان خوارزم داشت.

رئیس بیمارستان، دو معاون داشت که آنها را مشیر و قوام می نامیدند. وظیفه آنها تنظیم امور مالی و اداری بیمارستان بود.

دانشجویان رشته طب ناگزیر بودند برای آمادگی علمی «کتاب فصول بقراط، مرشد، رازی، و مسائل حنین و تفسیر ابو سهل بن عبد العزیز نیشابوری ملقب به نیلی را که در تشریح و توضیح کتاب سابق الذکر نوشته است بخوانند و پس از فراگرفتن این اطلاعات در سال دوم، کتاب ذخیره ثابت بن قره و کتاب المنصوری رازی و ذخیره سید اسمعیل جرجانی را می خواندند، به این کتب باید کتاب هدایه ابو بکر جوینی و کفایه احمد بن خرج را نیز اضافه کرد.

غیر از اینها آنان که طالب کسب اطلاعات بیشتری بودند کتابهایی چون سته عشر جالینوس، حاوی رازی، الملکی علی بن عباس اهوازی، صد باب ابو سهل، قانون ابن سینا و بالاخره ذخیره خوارزمشاهی سید اسمعیل جرجانی را نیز مورد بررسی و مطالعه قرار می دادند؛ چون کتابهایی که نام بردیم عموما خطی و کمیاب بود محصّلین برای دست رسی و مطالعه آنها، رنج فراوانی متحمل می شدند.

اکنون به خوبی نمی دانیم که داوطلبان رشته طب و دیگر رشته های علوم، قبل از شرکت در مدارس و محافل علمی و تلمّذ در محضر اساتید، امتحانی می دادند یا خیر و پس از پایان دوره تحصیل، مورد آزمایش و امتحان قرار می گرفتند یا نه، درهرحال مدارکی در دست است که بعضی از مدعیان طبابت پایه و مایه علمی و تجربی کافی نداشتند و گاه با داروها و معالجات خود، مردم بی گناه را به دیار نیستی می فرستادند.

غیر از پزشکان، عده یی به نام رگ زن و فصّاد، پزشکی و اصلاح

سر و صورت (سلمانی) را باهم انجام می دادند. محل کار و دکّه آنها غالبا نزدیک دکان عطارها

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 297

یا دوافروشان بود. این گروه قبل از اشتغال به این کار، اطلاعاتی در زمینه عضلات و انواع رگها کسب می کردند و نزد محتسب سوگند می خوردند که جز با اجازه پزشک از حجامت اطفال و افراد مسن و مبتلایان به کم خونی و اشخاص علیل، خودداری کنند. حجامت و رگ زنی در ملاء عام صورت نمی گرفت. محتسب موظف بود که وسایل کار او را مورد بازرسی قرار دهد، معمولا وسایل کار فصاد عبارت بود از نیشتر رگ زنی، شریان بند برای بستن دور بازو و جهت متورّم ساختن رگ غالیه و بخور برای بجا آوردن حال بیمار. یک کلاف ابریشم برای بستن روی محلّی که از آن خون گرفته شده و خون آن بند نمی آید.

علاوه براین از یک قیچی و تیغ برای این کار استفاده می کردند و گاه داروهایی تجویز می کردند و به جرّاحیهای کوچک، نظیر بیرون آوردن تیغ ماهی، یا استخوان از گلو مبادرت می کردند ...»[22] گاه متصدّیان دکان سلمانی غیر از کارهای سابق الذکر به کشیدن دندان نیز اقدام می کردند و این کار تا نیم قرن پیش در ایران متداول بود. علاوه براین عده ای به نام زالوانداز از دیرباز در شهرها و دهات گردش می کردند و کالای خود «زالو» را به نیازمندان عرضه می کردند.

دیگر از کسانی که غیرمستقیم در کار پزشکان مداخله می کردند عبارت بودند از عناصر شیادی که به کار جن گیری و دعانویسی، جادوجنبل و غیره متوسل می شدند و مردم بیچاره و بی خبر را با این اقدامات فریب می دادند و گمراه می کردند. زکریای

رازی در مورد فعالیت وسیع شیادان پزشک نما در بغداد در عهد خود شرح مفصلی نوشته است از جمله می گوید:

«شیادان پزشک نما، به قدری عملیات گوناگون و هنرنماییهای جورواجور می کنند که اگر من تمام یک رساله را هم به آن کارها اختصاص دهم کافی نخواهد بود ...» سپس یکایک کارهای مزوّرانه آنها را بیان می کند و نشان می دهد که چطور مردم ساده لوح و بی اطلاع فریب این دغلکاران را می خوردند.

برای آنکه خوانندگان به حد و دانش طب در آن ایام بیشتر آشنا شوند توصیفی را که سنان بن ثابت از دست قطع شده «مقله» کرده است در اینجا نقل می کنیم:

«من او را در وضعی فوق العاده وخیم یافتم. دست قطع شده او را در پارچه یی خشن و زبر پیچیده و روی آن را با طنابی که از الیاف شاهدانه بافته شده بود بسته بودند، وقتی طناب را باز کردم و پارچه را برداشتم محل بریده شده را زیر پوششی از

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 298

پهن اسب دیدم که آن را نیز برداشتم، بالای محل قطع شده را با رسنی از شاهدانه، آنچنان محکم بسته بودند که طناب در گوشت فرورفته بود و بخش زیرین آن کبود شده بود.

من به او گفتم که این طناب را نباید باز کرد، ولی به جای پهن اسب باید از مرهم کافور استفاده شود و لازم است که هر روز آن را با گلاب و کافور بشوید و روغن صندل به آن بمالد، آن گاه خود، بدون اینکه رسنی را که به دستش بسته شده بود، باز کنم با مرهمی از گلاب و کافور و روغن صندل آن را بستم و این کار

درد او را اندکی تسکین داد ...»[23]

کتابها و منابع پزشکی در قرون وسطا
ذخیره خوارزمشاهی

یکی از مهمترین متون فارسی در رشته پزشکی کتاب مشهور و ارجمند ذخیره خوارزمشاهی تألیف اسماعیل بن حسن جرجانی از سادات اصفهان و پزشک دربار سلطان علاء الدین تکش خوارزمشاه است که، در سال 434 هجری متولد و در سال 531 هجری دیده از جهان فرو بسته است. این کتاب، چنانکه قبلا اشاره کردیم، یکی از منابع مهم دانش پژوهان قرون وسطا بشمار می رود، و بسیاری از مسائل پزشکی، مورد مطالعه قرار گرفته است، از جمله در کتاب نخستین، از حدّ طب و منفعت آن و مایه ها و مزاجها و خلطها و تشریح اندامهای منفرد و مرکب و در کتاب دوم از حال های تن مردم از تندرستی و بیماری و شناختن نبض و تفسره و هرچه از تن مردم بیرون آید. چون عرق و تف 24] و بول و غایط و در کتاب سوّم از تندرستی و تدبیر هوا و مسکن و طعام و شراب و تدبیر خواب و بیداری و تدبیر حرکت و سکون و به کار بردن روغنها، و تدبیر قی کردن و داروی مسهل خوردن و تدبیر فصد و حجامت و حقنه 25] و شیاف و تدبیر امراض نفسانی چون شادی و اندوه- و تدبیر پروردن طفلان و تدبیر پیران و تدبیر مسافران و در کتاب چهارم از تشخیص بیماریها و در کتاب

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 299

پنجم از انواع طب و در کتاب ششم از علاج بیماریها از سر تا پای، و در کتاب هفتم از علاج آماسها و ریشها و تدبیر شکافتن و داغ کردن و تدبیر شکستگی و

آزردگی و ورم و در کتاب هشتم از پاکیزگی و آراستگی ظاهر تن و در کتاب نهم از زهرها و پادزهرها سخن رفته است.[26]

حرفه پزشکی

ابن اخوه، نویسنده «آیین شهرداری»، از اینکه در روزگار او مردم تمایلی بر فراگرفتن دانش پزشکی نشان نمی دهند، اظهار نگرانی و ملال می کند و می گوید: چه بسا شهرهایی که طبیب ندارد جز اهل ذمّه، که در مورد احکام طّب شهادت آنان پذیرفته نیست، در این زمان کسی را نمی بینم که دانش پزشکی را فراگیرد. امّا در علم فقه بخصوص مسائل اختلافی و جدلی غور می کنند. و شهر پر از فقهایی است که، سرگرم فتوا و پاسخ دادن به دعاوی هستند ... سبب این غفلت جز این نتواند بود که علم طب مانند علم فقه وسیله به دست گرفتن قضا و فرمانروایی و صاحب مقام بودن و بر دیگران برتری جستن و غلبه بر رقیبان نیست، دریغا که، دانش و دین برافتاده است.[27]

وظایف پزشک و مسئولیتهای او به نظر ابن اخوه

طبیب باید به چگونگی و ترکیب بدن و مزاج اعضا و بیماریهای اعضا و علل و نشانه ها و داروهایی که آنها را بهبود می بخشد، آگاه باشد. و نیز تهیّه دارو و روش مداوا را بداند ... شایسته اینست که چون طبیب نزد بیمار آید، از سبب بیماری و درد بپرسد. سپس شربتها و داروهای گیاهی بر او مقرّر دارد. و نسخه ای برای اولیای بیمار، به شهادت کسانی که نزد بیمار باشند، بنویسد: و فردای آن روز باز نزد مریض آید و معاینه کند و قاروره او را ببیند و از وی بپرسد که آیا مرض تخفیف یافته است یا نه؟ آنگاه به مقتضای حال دستورهایی دهد و نسخه ای بنویسد. روز سوّم و چهارم و روزهای دیگر نیز چنین کند تا آنگاه که مریض بهبود یابد یا بمیرد- اگر بهبود یابد طبیب مزد و کرامت

(تحفه) خود را بگیرد و اگر بمیرد اولیای وی نزد حکیم شهر آید و نسخه هایی را که طبیب نوشته است بر وی عرضه کنند. اگر با علم حکمت و طب مطابق باشد و طبیب

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 300

کوتاهی نکرده باشد، گوید: اجل فرارسیده بود، و اگر بخلاف این باشد گوید: دیه این میّت را از طبیب بگیرند زیرا وی با نادانی و کوتاهی خود وی را کشته است ...

سپس می نویسد مستحب است که محتسب از پزشکان تعهدی را که ابقراط از اطبا می گرفت بگیرد. (برای آشنایی با سوگند ابقراط به جلد اول تاریخ اجتماعی ایران، ذیل ص 320 مراجعه فرمایند).

دامپزشکی
اشاره

در ایران باستان به حیوانات از جهات اقتصادی توجه مخصوص می شد «... در اوستا حیوانات به دو گروه تقسیم شده اند:

1. حیوانات مفید و سودمند مانند اسب، گاو، گوسفند، شتر و ماکیان.

2. حیوانات مضر و آسیب رسان نظیر مار، مگس، گرگ و غیره.

در منابع مذهبی و تاریخی پیش از اسلام همانطور که از دستمزد پزشکان سخن به میان آمده از حق و دستمزد دامپزشکان نیز گفتگو شده است.

حمایت از حیوانات

در دوران بعد از اسلام نیز کمابیش حیوانات و بیماریهای گوناگون آنها مورد توجه بوده است. یکی از وظایف محتسب در شهرها و بلاد اسلامی این بود که مراقبت کند، حیوانات را بیش از طاقت آنها بار نکنند، و در هنگام استراحت بار را از پشت آنها بردارند، به طوری که در بعضی منابع آمده است حیوانات به 320 نوع بیماری مبتلا می شدند.

در میان حیوانات، راجع به اسب و انواع و اقسام آن و راه تشخیص اسب خوب و اصیل از اسب معمولی، و بیماریهای این حیوان نجیب رسالات گوناگونی نوشته شده است.

گاه نعلبندها علاوه بر تراشیدن سم و ساختن نعل مناسب، براساس تجارب و اطلاعاتی که داشتند به دامپزشکی نیز می پرداختند.»[28]

شرط تخصص در دامپزشکی

به نظر ابن اخوه کسانی می توانند در رشته دامپزشکی دعوی تخصص کنند، که در فنون فصد (رگ زدن) و قطع و داغ کردن بعضی از اعضای بدن و نظایر آن صاحب اطلاع باشند. حکمای قدیم برای ستوران 320 نوع بیماری برشمرده اند، که مهمترین آنها عبارتند از خناق رطب، خناق خشک، جنون، فساد دماغ، سردرد، آماس شکم، خود آماس، نوعی بیماری

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 301

دل، خشام (افتادن غضروفهای بینی) درد کبد، درد دل، کرم شکم، درد شکم، مغص (درد روده های کوچک)، بیماری سرین، سردرد، سرفه سرد، سرفه گرم، خونریزی از دبر و نره، درد مفاصل، پیدایش آب گرم در چشم و سوراخهای بینی، سستی گوش، کری و جز اینها ... بیطار باید به معالجه این بیماریها و سبب پیدایش آنها، آشنا باشد ...[29]

کحّالان

به نظر ابن اخوه، محتسب باید کحّالان (چشم پزشکان) را با کتاب حنین بن اسحاق موسوم به (مقالات دهگانه در باب چشم) بیازماید. هرکس از عهده آزمایش برآید و تشریح طبقات چشم و غده ها و رطوبتهای سه گانه و امراض سه گانه و بیماریهایی که فرع آن است، و به ترکیب داروهای چشم و چگونگی عقاقیر آشنا باشد اجازه دهد که به معالجه چشم بپردازد. کحّالان دوره گرد اغلب غیرقابل اعتماد هستند ... تقلّبات دارویی ایشان بسیار است و نمی توان برشمرد ...[30]

شکسته بند

شکسته بند به شرطی می تواند به شکسته بندی بپردازد که گفتار ششم از کتاب (کفاش فولیس) را که در باب شکسته بندی است فراگیرد. و شماره استخوانهای آدمی را که دویست عدد است و هشتاد و چهار عدد آن بزرگتر است و نیز شکل و اندازه هر استخوانی را بداند تا به هنگام شکستگی یا دررفتن آن را به جای نخستین باز برد. محتسب باید این امور را در وی بیازماید.

حدود تخصص جرّاحان

جرّاح باید کتاب جالینوس موسوم به (فاطاجانس) را که درباره زخمها و مرهمها است فراگیرد و علم تشریح یکایک اعضای بدن انسان و عضلات و رگها و شریانها و اعصاب را بخوبی بشناسد و هنگام قطع بواسیر و غیر آن از بیمار مراقبت کند و نیز یک دست نیشتر و از آن جمله نیشتری که سرش گرد باشد، و نیشتر مورّب و نیز ارّه بریدن و انواع مرهمها و مرهمدان و داروی کندر که برای قطع خون است در دسترس خود داشته باشد.

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 302

نظر طبی افضل کرمانی

ملک دینار از افضل کرمانی از دانشمندان قرن ششم هجری، سئوال می کند با زخم و خونریزی که در زیر چشم دارم می توانم گوشت بخورم یا نه؟ افضل می گوید: «... اگر دو سه روز احتراز فرمایند. شاید[31]، تا قوت خون کمتر شود و ورم ساکن گردد، خواجه ای از خواجگان درگاه مبارک ایستاده بود، گفت: ای خداوند، اگر کباب کنند و بوی آن به مشام اشرف رسد و نخورد همانا صواب باشد. امیر خود جواب داد: آری من کباب ببویم و تو بخوری.»[32]

فصد

پزشکان قرون وسطا در پنج مورد از فصد و خون گرفتن خودداری می کردند:

1. پس از هم خوابگی، 2. پس از استحمام، 3. هنگام پری معده و روده ها از فضلات، 4. هنگام سرما و گرمای سخت، محتسب باید از فصّادان تعهد بگیرد که در فصد اشخاص زیر، جز با مشورت پزشکان اقدام نکنند: 1. اشخاصی که بسیار ضعیف و لاغرند، 2. کسانی که بدنی خشک دارند، 3. صاحبان بدن متخلخل، 4. کسی که بدنی سست دارد، 5. کسی که بدن زردرنگ و بی خون دارد، 6. کسی که در مرحله نقاهت است، 7. کسی که سردمزاج است، 8. هنگام درد سخت نیز باید از خون گرفتن خودداری نمود.

حجامت و ختنه

پزشکان قدیم حجامت را نیز بسیار سودمند می دانستند و معتقد بودند که حجّام و فصّاد باید سبک 33] و خوش اندام و به کار خود مسلط و آگاه باشند تا به بیمار، درد و رنج نرسانند. حجام باید ابزار ختنه را نیز همراه داشته باشد و بر زن و مرد، ختنه، واجب است. ابو حنیفه این عمل را مستحب موکّد می داند.

مقررات و نظامات پزشکی

در قرون وسطا نیز برای حقوق و وظایف پزشکان مقرراتی وجود داشت که همه متصدیان امور طبی ملزم به تبعیّت از آنها بودند.

این مقررات بعدا مهمتر و کاملتر شد. در کتابهایی مانند المدخل تألیف ابن الحاج و کتاب معالم القربه فی احکام الحسبه تألیف ابن الاخوه نکاتی از

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 303

اخلاق و آداب طبی آورده شده است ... داستانهای متعدد از پزشکانی نقل شده است که حق العلاجشان پرداخته نشده بود و آن را در دادگاه مطالبه می کردند.

بیماریهای گوش و گلو و بینی و چشم

در مورد بیماریهای گوش و گلو و بینی و چشم، مکتب طب اسلامی عملا از یونانیان خیلی پیش افتاد، و به نسلهای بعد خدمات بسیار باارزشی کرد. در میان مسلمانان کلمه «چشم پزشک» یا کحّال معنی مبتذل و پستی را که در نوشته های جالینوس و دیگر نویسندگان سلف دارا بود نداشت، اما در چشم پزشکی و در رشته گوش و گلو و بینی، همه پزشکان ایرانی پیشرو و صاحب نظر نبودند، مگر زکریای رازی که کتابی درباره بینایی نوشت. رازی اولین کسی بود که درباره عمل آب مروارید شرحی نگاشت و درباره واکنش طبیعی مردمک چشم در مقابل نور گفتگو کرد. شاید بتوان برای ابن سینا هم، که معالجه مجرای اشک را با گذراندن میل طبی در آن متداول ساخت، سهمی و قدری قایل شد ... در رشته جرّاحی به زحمت می توان گفت ایرانیان پیشرفتی کرده یا نکرده اند.

کتابهای جراحی، چه عربی و چه فارسی، نادر و کم یابند و، درحقیقت، در اینگونه کتابها از موضوعهای عملی و فنّی متنوع گفتگو می شود و درباره اعمال مختلف جرّاحی از سوراخ کردن جمجمه تا بریدن شاهرگهای متّسع بحث می شود

... شاید پیشینیان در عمل سنگ، تخصص داشته و گاهی توانسته باشند سنگ را از کلیه خارج کنند. برای بهاء الدّوله (اوایل قرن دهم هجری) باید این مرتبت را قایل بود که مدتها پیش از فاولر(Fawler) و پوتن(Potin) دریافته و نوشته بود که پس از عمل جراحی شکم، باید مریض را به حال نشسته نگاه داشت و مراقبت نمود- برای معالجه ورم صفاق نیز طرح اسبابی را ریخت که بدون باز کردن شکم بتوان لوله مخصوصی در آن داخل کرد که در یک انتهای آن یک نوک خیلی ظریف و در انتهای دیگرش کیسه محکمی که هوا از آن نگذرد تعبیه شده باشد و با مکیدن از سوراخی که در وسط لوله باشد چرک را از پرده صفاق بیرون کشید ...[34]

گچ شکسته بندی

مدتها پیش از آنکه گچ شکسته بندی (که به گچ پاریس معروف است) در اروپا شناخته شود به وسیله شکسته بندها از آن استفاده می شد.

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 304

تردید دارم که ایرانیان در موقع زایمان غیرطبیعی از شکافتن پهلوی زن باردار استفاده کرده باشند، البته فردوسی به یک چنین عملی اشاره می کند ... بسیاری از پزشکان در مورد طب بالینی، برای ایرانیان پیش از آنچه درخور آنان هست سهم و اعتبار قایلند، همه کس می داند که رازی نخستین کسی است که سرخک را از آبله تمیز داده است.

تشخیص آبله

توصیفی که رازی از این بیماری کرده به وسیله انجمن سیدنهم(Sydenham) به انگلیسی ترجمه شده است، اما نمی توان مطمئن بود که وی درحقیقت آنها، یعنی سرخک و آبله را دو بیماری جداگانه دانسته باشد ...

مسلما رازی نمی دانست که آبله مسری است. ایرانیان برای جلوگیری از مبتلا شدن به آبله از تلقیح بازو به بازو استفاده می کردند، ولی محتمل است که این امر را از چینیان اقتباس کرده باشند. پاره ای مطالعات ابتکاری را هم به ابن سینا نسبت می دهند. به نظر می رسد که وی متوجه تفاوت بین یرقان دموی و یرقان مسدودکننده، شده باشد. توصیفی که ابن سینا از بیماری ورم غشاء مغز (مننژیت) کرده موجب شده است که برخی از مورّخان وی را متخصّصی در بیماریهای اعصاب بدانند که بر زمان خود پیشی گرفته است، امّا مطالعه کتاب قانون وی، نشان می دهد که او از تمام عقاید نادرست معاصران خود متأثر بوده ولی پیروی وی از عقیده ابن هیثم درباره علل بینایی که مخالف معتقدات زمان بود و امروز صحت آنها به ثبوت رسیده است، موجب قدر

و اعتبار ابن سیناست ...

نظریات پزشکی جرجانی

به نظر می رسد که وقتی جرجانی (قرن پنجم هجری) متذکر شد که در برخی حالات، بزرگ شدن غده های درقی با ضربان شدید قلب توأم است به یک موضوع کاملا تازه و ابتکاری پی برده باشد ... همچنین جرجانی بدین واقعیّت علمی پی برد که برخی از امراض، دشمن بعضی دیگرند و ممکن است با مرضی، مرضی دیگر را درمان کرد. وقتی که امروز برای معالجه فلج از حمله مالاریای حاد استفاده می کنیم از این اصل پیروی کرده ایم.- کمی بعد بهاء الدوله (906 هجری، 1500 م) که دانشمندی تیزبین و محققی دقیق بود قدیمی ترین تعریفی را که از سیاه سرفه شده است بیان کرد ... تقریبا درهمان سال عماد الدین شیرازی مختصری درباره بیماری کوفت (سیفلیس) نوشت که مقداری مطالب ابتکاری در آن بود ... ولی مسلما در آن موقع این بیماری را در اروپا می شناخته اند.[35]

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 305

پیشرفت ایرانیان در معالجه امراض زیادتر بود تا در تشخیص آنها. دارونامه های آنان مبتنی بر داروهای گیاهی یونانی بود، اما به آنچه از یونان به ارث برده بودند داروهای معروفی مانند ریوند چینی، سنا، کافور، جوز هندی، میخک، سندل، فلوس، تمبر و مهمتر از همه نیشکر را افزودند، گیاه شناسی و طب، دوشادوش یکدیگر پیش رفتند. برای ایرانیان باید این خدمت معتبر را هم شناخت که در داروسازی از حدود گیاهان طبّی تجاوز کردند و به دارونامه های خود تعداد معتنابهی دواهای شیمیایی افزودند که «سولفامید» های امروز وارث و جانشین آنها بشمار می روند.

رازی، پس از آنکه جیوه را در میمونها تجربه کرد، آن را به عنوان مسهل تجویز نمود و

عماد الّدین از آن در معالجه کوفت (سیفلیس) استفاده کرد. همچنین رازی دانه های سفیدآب سرب را برای درمان چشم، به کاربرد ... کتابی هم در شیمی نگاشت که راه را برای مفهوم جدید اجسام شیمیایی هموار کرد. تا زمان او اجسام به جامد و نامی و حیوانی تقسیم می شدند اما او طبقه بندی «حیوانی، گیاهی و معدنی» را در علم وارد ساخت، سپس مواد معدنی را به جوهر و جامد و سنگ و زاج و بوره و نمک (ملح) تقسیم کرد و بین مواد جامد فرّار و غیرفرّار فرق گذاشت.

ابو منصور موفق هروی

پس از رازی، نوبت به ابو منصور موّفق می رسد که اولین کتاب طبی را به فارسی نوشت. این کتاب نه تنها از جنبه طبی بسیار مهمّ است بلکه از این نظر هم اهمیت بسیار دارد که اولین اثری است که از نثر فارسی (در ایران بعد از اسلام) بجا مانده است. از 585 دارویی که در این کتاب از آنها یاد شده است 75 قلم آن معدنی هستند. ابو منصور بین بی کربنات سدیم و کربنات پتاسیم فرق گذاشته، اطلاعی هم از اکسید ارسنیک و اکسید مس و انتیموان داشته و از تأثیر سمّی ترکیبات مس و سرب و خاصیت آهک زنده برای ازاله مو باخبر بوده است ...[36]

در منابع طبی و تاریخی بعد از اسلام کم وبیش به انواع داروها و طرز مداوای بیماران اشاره شده است از جمله در شاهنامه فردوسی از برخی از ادویه نباتی سخن رفته است:

به نزدیک خاتون شد آن چاره گرتبه دید بیمار او را جگر

بفرمود تا آب نار آورندهمان تره جویبار آورند

کجا تره کان کاسنی خواندش طپش خواست کز مغز بنشاندش

کتب طبی انتزاعی (فارسی)

(تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 306

در کتاب «الابنیه عن حقایق الادویه» تألیف ابو منصور موفق بن علی الهروی که بین سالهای 350 تا 360 ه. ق نوشته شده است چنین می خوانیم: آنچه در عالم است از چهار قسم بیرون نیست یا غذا هست، یا دارو یا زهر یا هم غذاست و هم دارو. بعد از خواص طبی سیر، مرداسنگ و دیگر ادویه یاد می کند. به نظر نویسنده این کتاب، طب هندی بر طب رومی رجحان دارد. در جای دیگر مؤلف این کتاب بخوبی نشان می دهد که پزشکان عهد باستان و قرون وسطا برای اغذیه و ادویه مفرده خواص و نتایجی قایل بودند و برای اشخاص و داروها و اغذیه مختلف چهار طبع یا چهار خاصیت ذکر می کردند، چنانکه در مقدمه کتاب سابق الذکر می خوانیم: «چنین گفت حکیم ابو منصور موفق بن علی الهروی کی مرا کتابهای حکیمان پیشین و عالمان و طبیبان مجرّب همه بجستم و هرچ گفته بودند به تأمل نگه کردم اندر ادویه و اغذیه مفرد و غیرش نیز، و کردار هر دارویی ... و منفعتها و مضرّتهاشان و طبعهای ایشان اندر چهار درجه ...» سپس می نویسد: «... حکیمان روم همی گویند که بعضی دارو یا غذا گرم است اندر درجه اوّل و خشک است اندر درجه دوم و اندرین، ایشان به غلط افتاده اند و حکیمان هند بر صوابند و من راه حکیمان هند گرفته ام از آنجهت که دارو آنجا بیشتر است و عقاقیر آنجا تیزتر و خوشتر ...»[37]

داروهای گیاهی

بهاء الدین محمّد بن مؤید بغدادی در کتاب «التوسّل الی الترسل» ضمن رساله یی که در حبس شادیاخ انشاء نموده و از مظالم روزگار شکایت کرده

است. از عارضه قولنج و از داروهایی که برای درمان درد خود به کار برده است سخن می گوید، از جمله می نویسد: «... علاجها را هم اثر مضمحل شده بود و داروها را خاصیت باطل گشته ...»

گیاههای طبّی

«اسامی گیاههای طبّی در شرح پهلوی یسنا و هلیلک که در کتب پهلوی آمده از سانسکریت اخذ شده، مانند تمر هندی و جوزبویا و تاتوره و امنله و اشنان و دارچین و زنجبیل و صندل و فلفل و قرنفل و کافور و نارجیل و نیلوفر و نیل از هند آمده و حتی برنج و توت و ماش و هندوانه از نباتات مأکول نیز از آن دیار یعنی از هند است. «لویفر» از علمای مستشرق درباره اسامی 54 نبات که از هند به ایران آمده و غالب لغات فارسی آنها هم از اصل سانسکریت است تحقیق نموده و برشمرده است ... اسامی نباتات طبّی یونانی در فارسی بیشمار است و آنها را در کتاب الابنیه عن حقایق الادویه موفّق هروی و مخزن الادویه و تحفه حکیم مؤمن و مفردات ابن

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 307

بیطار و مفاتیح العلوم خوارزمی و کتب طبی بیشمار عربی و فارسی به سهولت می توان پیدا کرد مانند اسطخدّوس و عنبر پاریس و غیره و غیره، اسامی گیاههای طبّی در فارسی و پهلوی، کاشف از این است که طب در ایران قبل از اسلام هم وسعتی داشته و با وجود ترجمه هایی از کتب یونانی، لغات ایرانی هم در طب زیاد معمول بوده است ...»[38]

در فرخنامه جمالی مربوط به اواسط قرن ششم هجری از بعضی بیماریها و داروی آنها یاد شده است،

با اینکه اکثر تعلیمات طبی مندرج در این کتاب، فاقد ارزش علمی است، برای تفریح خاطر خوانندگان و آشنایی با اندیشه های خرافی آن دوره به ذکر چند مورد اکتفا می کنیم:

نفوذ خرافات در علم طب

1. «... اگر موی سر مردم را بسوزانند و خاکسترش به گلاب تر کنند و بر سر زنی نهند که دشوار زاید در ساعت فارغ شود.»[39]

2. «اگر استخوان مرده را بسوزانند و بسایند و در بواسیر کنند ظاهر و باطن نیست گرداند و منفعت کند، و لیکن پنهان در وی باید دمید.»[40]

3. «اگر منی مرد بستاند و با سپیده خایه بیامیزد و در میان جوی آب پنهان کند یا در میان درخت بید نهد شهوت بسته می شود ...»[41]

4. «اگر کسی بول مرد بازخورد هرگز جادوی بر وی کار نکند.»[42]

5. «اگر خواهند که بدانند کودک در شکم مادر، نر است یا ماده، زن را باید فرمود که شیر را در آب بدوشد، اگر بر سر آب آید کودک ماده است و اگر زیر آب رود دلیل نرینه است.» 6

6. «اگر قضیب گرگ خرد کنند و به گاه مجامعت لختی به آب دهان تر کرده به قضیت درمالند، با هرکه مجامعت کند، هرگز از وی نشکیبد.»

7. «اگر خایه گوساله خشک کنند و بکوبند و بخورند بر جماع کردن بیافزاید.»

8. «مغز سر هفت گنجشک با شکر بیامیزد و بخورد آب پشت بیافزاید و اگر بر قضیب مالند سخت شود و هم چنین مجامعت را قوت دهد.»

9. «انار شیرین به گرمی میل دارد، لطیف بود، سرفه ببرد و سینه را سود دارد و جگر را قوی کند، لکن آب پشت بکاهد و شهوت بنشاند، اما دماغ تر کند و بعضی

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 308

گویند آب پشت بیافزاید، اما انار ترش سرد است و لطیف و شکم ببندد و صفرا بنشاند و تپش دل و معده و حرارت جگر را زایل کند.»

10. «هرکه پیاز خام بسیار خورد او را درد شقیقه پیدا آید.»

11. «اگر روغن چراغ به جامه رسد و به آرد باقلای پخته بشویند پاک گردد.»

12. «اگر نعناع با نان بسیار بخورند بلغم ببرد و بادها بنشاند.»

13. «طبع کاهو سرد و ترست خواب آرد و دردسر بنشاند، سرفه ببرد و نزله و زکام ببرد و برای درد شکم و درد گوش و درد چشم که از گرمی بود نیک است چون شب از او بخورند آب پشت ببندد و چشم تاریک شود ...»[43]

خاقانی شاعر نامدار قرن ششم هجری از پزشکان بیمایه و بی اطلاع و داروهای بی اثر آنان شکایت می کند:

... ای طبیبان غلطگوی چه گویم که شمانامبارک دَم و ناساز دوایید همه

... ای کرامات فروشان، دمِ افسونِ شماعلت 44] افزود که معلول ریایید همه

... بس جوانم، به دعا جان مرا دریابیدکه چو عیسی ز بر بامِ دعایید همه

آه، کامروز تَبَم تیز[45] و زبان کند شدست تب ببندید و زبانم بگشایید همه

بوی دارو شنوم روی بگردانم از اوهر زمان شربت نو در مفزایید همه

تنم از آتش تب سوخته چون عود و نی است چون نی و عود سرانگشت بخایید همه

انواع شربت

بیش از 70 گونه شربت وجود دارد که اهمّ آنها عبارتند از شربت گلاب، شربت نیلوفر، شربت گل سرخ تازه، شربت گل سرخ مکرر، شربت سیب ساده، شربت سیب رنگین، شربت سیب فتحی، انواع شربتهای لیمو، شربت

سرکنگبین، شربت سکنگبین اناری، شربت آلو، شربت آلبالو، شربت میبه معطّر ... شربت پوست ریشه کاسنی، شربت انار شیرین، شربت شاه تره، شربت صندل سفید، شربت تمر هندی، شربت بارهنگ، شربت زرشک، شربت عنّاب، شربت خشخاش، شربت مورد، شربت مارچوبه، شربت گشنیز، شربت راوند یا شربت ریواس، شربت کافور پرورده، شربت نعناع، شربت سرکه، شربت نارنج، شربت قطام، شربت

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 309

فسنتین، شربت شیرخشت، شربت توت، شربت پیاز، شربت گاوزبان و جز اینها. «...

معجون ها نیز نام های بسیار دارند و همچنین است قرصها، و ربها و داروهای مکیدنی و جوارشیات (معرّب گوارش) معجونی است مفرح و مقوی و محلّل ریاح و مصلح اغذیه 46] جوب ابارجات (برای لینت مزاج، مفید است ... محتسب باید در تهیه مواد گیاهی، قرصها، معجونها و سفوفات (داروهای خشک کوبیده) نظیر زیره سیاه، تخم گشنیز، گز علفی و ترنجبین و جز آن) دقّت و مراقبت کند و کسی را که در این زمینه ها مطلع است، برای نظارت برگزیند ...» حسبت و مراقبت در کار عطاران مخصوصا مورد نظر ابن اخوه قرار گرفته زیرا بعضی از عطاران و داروسازان (طباشیر را با استخوان سوخته می آمیزند ...

و برخی از عطاران کندر را با صمغ و قلفونیه (یعنی صمغ صنوبر) می آمیزند ... و تمرهندی را به تقلّب با موم و نمک و سرکه می آمیزند و به نام عجبین البلاد می فروشند ...»[47]

طرز معالجه میرخواند

میرخواند مؤلف «روضه الصفا» در اواخر عمر به ضعف و بیماری مبتلا شد و به طوری که خود نوشته است: «ضعف جگر و گرده به مثابه ای بر راقم حروف استیلا یافت که قوّت حرکت بل مجال نشستن نماند و اطبای

مسیحانفس به معالجه این غریب بی کس پرداخته به سلوک طریق پرهیز که در نظر بصیرت بسیار دشوار نمود، ارشاد نمودند، چنانکه قرار دادند که هرروز به دو سیر گوشت که نان اصلا بدان منضم نشود و دو سیر شوربا و یک انار در آخر روز قناعت باید نمود و اگر تشنگی غلبه کند مقداری عرق کاسنی به جای آب باید آشامید و چون نقد حیات تحفه ای عزیز و میوه نایاب است کمینه از اشارت آن جماعت تجاوز جایز ندانست و باوجود این ضعف قوا و احتیاط که در اکل و شرب فرموده بودند از کتابت منع نکردند و مخلص حقیقی، این معنی را فوزی عظیم دانسته به کار خود مشغول شد ...»[48]

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 311

سیر تکاملی اندیشه های ادبی و فلسفی در اروپا

اشاره

چون فرهنگ و معارف ایران از عهد فتحعلیشاه به بعد درنتیجه استقرار روابط سیاسی و فرهنگی با اروپا، تحت تأثیر فرهنگ و تمدن غرب قرار گرفته است، با رعایت کمال اختصار به سیر تکاملی فرهنگ غرب اشاره می کنیم.

سیر تکاملی فرهنگ فرانسه: فرهنگ و ادب فرانسه از قرن دهم به تدریج ترقی و پیشرفت نمود از 1120 تا 1270 میلادی که سال وفات سنلوئی است فعالیت فرهنگی سیر صعودی داشت و تعدادی دانشگاه در پاریس و دیگر نقاط فرانسه تأسیس گردید، جنگهای صد ساله از 1337 تا 1453 سبب انحطاط فرهنگ و ادبیّات در قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی شد، تا اواسط قرن سیزدهم ادبیات فرانسه شامل نظم بود ولی پس از آن دوره، نثر جای نظم را گرفت. اشعار غنائی در قرون دوازدهم و سیزدهم رواج یافت.

ادبیات منثور با آثار وقایع نگاران و تاریخ نویسان آغاز شد و تا

قرن شانزدهم دوام یافت. در دوره رنسانس مخصوصا در آغاز قرن شانزدهم دو واقعه مهم یعنی رنسانس و اصلاح دینی روی داد که هردو در فرهنگ و ادبیات و اندیشه های فلسفی و اجتماعی مردم، آثاری عمیق باقی گذاشت.

نهضت رنسانس: این نهضت ادبیات فرانسه را به جانب ادبیات ایتالیائی و کلاسیک متوجه کرد، تأثیر این ادبیّات در اشعار «مارو» و در آثار «رابله» که یکی از نوابغ عالم ادب بشمار می رود مشهود است.

نفوذ ادبیات ایتالیائی عکس العمل ایجاد کرد، که آثار «رونار» و گروه «پلنیاد و مالرب» گواه بر آن است، از نویسندگان معروف عصر رنسانس میتوان «مونتنی» را

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 312

نام برد، یکی از آثار عمده اصلاح دینی در ادبیات فرانسه این بود که متون مربوط به علوم الهی از زبان لاتینی به زبان فرانسه ترجمه شد.

در دوران فرمانروائی با ثبات و مرفّه خاندان بوربون، پاریس مرکز درخشان فرهنگ و تمدن مغرب زمین شد.

قرن هفدهم میلادی دوره ادبیات کلاسیک فرانسه است، کسانی چون کرنی، راسین و مولیر در رشته نمایشنامه نویسی- لافونتن و بوالو، در شعر غنائی و طنزآمیز- پاسکال، مادام دوسوینیه، بوسوئه، و مادام دلافایت و چند تن دیگر در نثر، متعلق به این قرنند. فنلون و سن سیمون به این قرن و قرن هیجدهم تعلق دارند.

نویسندگان قرن هفدهم، از جهاتی با یکدیگر تفاوت دارند، اما جملگی در سبک روشن و منقّح و در توجّه خاص به ریزه کاریهای رفتار آدمی، مشترکند.

در قرن هیجدهم دوره روشنفکری فرارسید، یکی از مشخصات ادبیّات قرن هیجدهم این است که ناظر به احوال آدمی به عنوان عضو یک جامعه سیاسی است، و دارای جنبه ای فعّال و

مبارز است، اگرچه از جنبه ادبی صرف، از ادبیّات قرن قبل پائین تر است.- شعر در ادب این عصر نقش فرعی دارد و نثر وسیله یی برای تبلیغ آراء و عقاید و نظریّات گوناگون اجتماعی است.

بعضی از سودمندترین و محکم ترین آثار فلسفی و سیاسی مغرب زمین، در طی این دوره در فرانسه و دیگر کشورهای غربی بوجود آمده است، در این زمینه بالاخص باید از آثار ولتر، ژان ژاک روسو و منتسکیو نام برد.

اصحاب دایره المعارف، به رهبری دیدرو و دالامبر چنانکه قبلا اشاره کردیم در حیات فکری فرانسه و کشورهای دیگر تأثیری عظیم داشتند.

آثار لوساژ، پروود اگزیل و «برناردن دوسن پیر» به زبان فرانسوی مقبولیّت بخشیدند، و ولتر، ماریوو، و بومارشه با نمایشنامه های خود، صورتی تازه در «درام» پدید آوردند.

انقلاب فرانسه سبب شکوفائی سیاسی و بیداری دیگر کشورهای اروپا و آسیا، و ظهور خطیبانی چون میرابو و دانتون شد.

قرن نوزدهم میلادی: این قرن را از لحاظ تاریخ تفکر و ادبیات فرانسه میتوان به سه دوره تقسیم کرد:

1- از 1800 تا 1850 که دوره رمانتیسم است، از 1850 تا 1880 که دوره

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 313

ناتورالیسم است، و از 1880 تا 1900 که دوره عکس العمل برضد ناتورالیسم است.

بعضی از نویسندگانی که در دوره انقلاب فرانسه به خارجه مهاجرت کرده بودند، بعد از 1800 به فرانسه بازگشتند، و به سبب آشنائی با ادبیات خارجی، افق ادبیات را توسعه دادند. از این جمله بالاخص باید مادام دوستال و شاتوبریان را نام برد. چیزی از این قرن نمی گذرد که رمانتیسم غالب می شود.

افکار شاعرانه (1820) از لامارتین، آغاز واقعی شعر رمانتیک است. در ادبیات فرانسه، سرآمد

و عالم نظری رمانتیسم «ویکتور هوگو» می باشد.

از شعرای رمانتیک مشهور دیگر، ویینی، موسه، و گوتیه را میتوان نام برد.

در تئاتر، ویکتور هوگو و دوما (پدر)- تئاتر رمانتیک را آغاز کردند. در زمینه رمان نویسی «رمانتیسم» سبب پیشرفت و تنوّع رمان شد. از رمان نویسهای معروف ساند، دوما (پدر) ستندال و مریمه را میتوان نام برد.

اگرچه «بالزاک» از تأثیر رمانتیسم خالی نبوده است، در درجه اول، مؤسس مکتب واقع پردازی جدید محسوب می شود. رمانتیسم، تحقیقات تاریخی را نیز احیاء کرد، از نویسندگان معروف در این زمینه می توان ا. تیری، میشله، گنرو وتیر را نام برد.

سنت بوو یکی از بزرگترین نقادان ادبی بشمار می آید. بالاخره در زمینه های مذهبی، لامنه و «لاکوردر» از رمانتیسم متأثرند.

در دوره 1850- 1880 تحولات تازه ای در ادبیات روی داد. شکست سیاسی انقلاب 1848 (انقلاب فوریه) عکس العمل برضد رمانتیسم را- که در ردیف لیبرالیسم بشمار می آید- تشویق کرد.

رنان و «ا آ. تن» ارباب فکر نسل جدید گردیدند. گروه «پارناسیان» پیدایش یافت، «لوکونت دولیل» رهبر این گروه بود و سولی و پرودوم بدان تعلق داشت- بودلر شعر غنائی را احیا کرد و پس از وی «رمبو» و ورلن، نهضت آزادی بخشی به الهام شعری دادند و تکنیک شعر را تعقیب و عصر شعر نو را آغاز کردند.

در رمان، واقع پردازی بالزاک به شاهکارهای «فلوبو» منجر شد. برادران گونکور راه را برای ناتورالیسم مهیّا ساختند. بالاخره از مشخصات نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی توسعه مطبوعات و مداخله مردم، و تأثیر افکار عمومی در امور و مسائل سیاسی است.

در دهه آخر قرن نوزدهم میلادی با دو جریان متقابل مواجه می شویم: ناتورالیسم، که سودای اعمال دقت علمی را در ادبیات دارد، و

عکس العمل ناشی از تأثیر برگسون به گرایش به معنویات در آن مشهود است. مؤسس مکتب ناتورالیسم ا. زولا است. از ادبای

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 314

معروف کمابیش ناتورالیسم، موپاسان و «دوده» و بعضی از نویسندگان دیگر مانند ب.

بورژه، لوتی، و. م بارس- از آغاز، با ناتورالیسم مخالف بودند.

آناتول فرانس، موقعیتی خاص دارد، و یادآور ظرافت و شکّاکیّت ولتر است. در شعر، (دوکادانها) در آغاز، راه «ورلن» را در آزادی بخشی به شعر، اختیار کردند. سپس، مکتب سمبولیسم در جستجوی زبان شعری تازه ای برآمد، سرآمد این مکتب «مالارمه» بود، و از پیروان آن می توان و. مورآس، ه. دورنیه، ف. ژام، و ب. فور را نام برد.

در تئاتر همان گرایشهای ادبی دیده می شود.

ه. بک ناتورالیسم، را وارد تئاتر کرد و مترلینگ تئاتر سمبولیسم فرانسه را ابداع کرد، اما آنچه مخصوصا مقبولیّت عام یافت، نمایشنامه های ساردو و دوستان بود.

قرن بیستم، این قرن را میتوان به دو دوره 1900- 1918 و از 1918 به بعد تقسیم کرد. تا پیش از جنگ جهانی اول، شخصیتهائی چون بارس لوتی، بورژ، و آناتول فرانس نفوذ خود را حفظ کردند، اما بعدا جریانهای ادبی، بی حساب تنوع یافت، و هر نویسنده ای مدعی بود، که با حفظ علائق خود با گذشته، پیرو هیچ مکتبی نیست، «کلودل» که طبع شعرش هم زمان با گرویدن وی در سال (1886) به آئین کاتولیک بیدار شد، در اشعار غنائی خود از این آئین الهام می گیرد. شارل پگی که در آغاز مخالف کشیشان و هواخواه «دریفوس» بود یک شکل خاص از آئین کاتولیک را برگزید، و مقالات و اشعار خود را، وسیله بیان عقاید اجتماعی و مذهبی

خویش قرار داد. آپولینز، شعر را از آخرین قیود عروض و قافیه رها ساخت، و تأثیر وی در این زمینه روزافزون بوده است.

ر. رولان به انقلاب فرانسه با تحسین فراوان می نگریست و عشق عمیقی به حیات و نوع بشر داشت جنگ جهانی اول در ادبیات فرانسه تأثیری فراوان داشت.

در شعر پ والری، سنّت «مالارمه» را ادامه داد، اما عکس العمل هائی در مقابل جنگ پدید آمد که از آن جمله دادائیسم، کوبیسم، فوتوریسم و سوررئالیسم بود، هرنوع فکر و هنری که مبیّن عدم ثبات در جهان بود و راه حلی برای آن عرضه می کرد، یا به معنائی برای تحرک عالم قائل می شد و از آن قواعدی برای رفتار آدمی نتیجه می گرفت، خواستار و طرفدار فراوان داشت.

قسمت مهمی از ادبیّات پس از جنگ جهانی اول از افکار دو تن متفکر بزرگ معاصر- فروید و بروکسون، متأثر بوده است.

از نویسندگان بزرگ این دوره م. پروست، آ. ژید، ژ. رومن، ژ. دوآمل، ژ. برنانوس، ف. موریاک، کولت، و آموروا بوده اند.

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 315

تئاتر در فاصله بین دو جنگ جهانی تحوّلی عمیق یافت، اگرچه امروز تئاتر به کاری تجارتی در جامعه مبدل شده است، کسانی بوده اند که برای احیای هنر دراماتیک سخت کوشیده اند.

در دوره بین دو جنگ، چهار درام نویس سرآمد دیگران بودند: ژیرودو، سالاکرو (1889) کوکتو و آنوئی (1910)

پس از جنگ جهانی دوم نیز ادبیات فرانسه درخشندگی خود را حفظ کرد، از لحاظ اهمیت و نفوذ فکری سارتر، از نمایندگان برجسته فلسفه اگزیستانسیالیسم (اصالت وجود انسان)- در درجه اول قرار دارد، که تئاتر و رمان را برای تبلیغ این فلسفه به کار گرفت.

و نیز باید از

«آ. کامو» یاد کرد که او را وجدان نسل جوانتر فرانسه لقب داده اند.»[49]

رشد دانش پزشکی در اروپا
علم پزشکی در یونان باستان

پزشکی یعنی علم و فن شناختن بیماریها، درمان آنها، و جلوگیری از بروز آنها.- این علم، چنانکه قبلا نیز اشاره کردیم، چون در ایام قدیم، بشر، به کشف میکرب توفیق نیافته بود علت حقیقی بروز بیماریها بکلی بر انسان مجهول بود، و غالبا علل بیماریها را عوامل مرموزی می شمردند و به سحر و جادو متوسّل می شدند، در عین حال در همان ایام استفاده از بعضی گیاهان برای معالجه بیماران نیز معمول بود و هرگاه دعا و طلسم و گیاهان دارویی، مؤثر نمی افتاد به جادوگران رجوع می کردند. مدارک باستان شناسی نشان می دهد که از چندین هزار سال قبل از میلاد حرفه پزشکی نزد سومریان و بابلیها وجود داشته و در قوانین حمورابی مقرراتی در این باب آمده است. یونانیان از عهد ارسطو به بعد به تدریج علم طب را از منجلاب اندیشه های خرافی بیرون کشیدند و از راه مشاهده و تجربه و به همّت ابقراط و جالینوس، این دانش، بر پایه ها و مبانی علمی قرار گرفت. جالینوس برای نخستین بار تشریح را معمول کرد، در ایران نیز از عهد ساسانیان به بعد طب یونانی کمابیش مورد توجه قرار گرفت و اطبای یونانی و سریانی به معالجه بیماران پرداختند. در قرن پنجم میلادی نسطوریها که از خاک روم رانده شده بودند در ایران اقامت گزیدند و به تدریس طب پرداختند و مدرسه جندی شاپور، مشهورترین مدارس آن ایام است.

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 316

رشد تدریجی علوم تجربی
علم طب

«ابقراط علم طب را از حوزه اسرارآمیز معبد و تأثیرات آن آزاد ساخت و براساس علوم حیاتی متکی نمود، و مرض و حیات را تابع قوانین طبی دانست و نشان داد که فقط با

مطالعه دقیق طبیعت، به آن قوانین می توان دست یافت و روابط علت و معلول را نشان داد، مطالعه و تجربه را اساس مباحث طبی شمرد و نظر و استدلال و منطق را راهبر و معلول مطالعه، تحقیق و تجربه قرار داد، این دو، یعنی تجربه و نظر را با هم توام ساخت. به عقیده ابقراط انسان جزیی از طبیعت است با همان قوانین، هر موجود ذیحیاتی به طبیعت مرتبط است ... البته معلومات و اطلاعات ابقراط در طب محدود بود، زیرا دست زدن به بدن انسان، معمول نبود، از علم تشریح اطلاعات کمی داشت، فیزیولوژی نواقص بسیار داشت ... با این حال ابقراط روش علمی متینی طرح کرد، طب را از دیانت منفک و جدا ساخت، مطالعات بر بالین بیمار را اساس کار خود قرار داد. ابقراط مجموعه طبی بسیار مهّمی که قدیمترین و گرانبهاترین میراث معلومات طبی قدماست به نام «مجموعه ابقراطی» باقی گذاشته که در آن از تمام قسمتهای نظری و علمی طب، بحث و تحقیق کرده است و همین مجموعه است که بزرگترین منبع طب اسلامی شمرده می شود ...»[50]

نخستین استاد تشریح

«... جالینوس مخصوصا در قسمت تشریح، یگانه عصر بود و متجاوز از 12 قرن، یعنی از قرن دوّم میلادی تا آغاز قرن شانزدهم استاد مسلم این رشته شمرده می شد و همه اطبای قرون وسطا از جمله اطبای مسلمان با کمک کتب جالینوس با علم تشریح آشنا شدند و فقط در قرن 16 است که طبیب و کالبدشناس معروف بلژیکی وزال(Vesale) کتابی در تشریح نوشت و نواقص تشریح جالینوس را مدلل داشت ... به حکایت تاریخ، ضعف و فساد امپراتوری روم غربی سبب حمله قبایل وحشی

بر ایتالیا گردید، درنتیجه، علم و هنر از پیشرفت و سیر تکاملی خود بازماند و بار دیگر عزایم و خرافات جای دارو و درمان را گرفت.

شیوع دین مسیح و رسمی شدن آن در روم شرقی نیز مشّوق اهل علم نبود، برعکس، سران دین، فلسفه و علم را خلاف شرع می دانستند و پیروان علم و فلسفه را

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 317

کفر می شمردند، مثلا در قرن پنجم میلادی کنیسه مسیحی، مدرسه شهر «ادس» را که مسلمانان، «رها» می گفته اند، و در محل فعلی شهر «اورفه» قرار داشت، بستند، و از فعالیت فرهنگی آن جلوگیری کردند، و نسطوریان را از آن مدرسه بیرون کردند و جماعتی از همین نسطوریان رانده شده، به ایران پناهنده شدند، و بعضی از آنها به ترقی مدرسه، جندی شاپور همت گماشتند و خدمات شایان دیگری انجام دادند.

... در اوایل قرن هفتم میلادی دیانت اسلام ظاهر شد ... قرن اول هجری به فتح ممالک و تشکیل حکومت وسیع عرب گذشت، مسلمین بر ممالکی که مهد تمدن بود، دست یافتند، شهرهای بزرگی که مراکز علوم و فنون شمرده می شد از قبیل دمشق، قیصریه و اسکندریه مسخر گردید، در طی این فتوحات، مسلمین به تدریج به این نکته برخوردند که برای بقای حکومت و فرمانروایی خود باید تمدن و فرهنگ ملل مقهور را فراگیرند. این نهضت، مخصوصا با ظهور خلفای عباسی و نفوذ ایرانیان در اداره امور ممالک اسلامی، پیشرفت و ترقی کرد، بطوری که در جوار هر مسجدی مدرسه ای بنا شد، کتابخانه ها به وجود آمد، بیمارستانها تأسیس شد، در مدارس مسلمانان، همه علوم تدریس می شد مخصوصا علوم دینی و طب و فلسفه.

بطوری که گفته شد،

نسطوریها و حکمای اسکندری که به مشرق هجرت کرده بودند و یهودیان و قبطیان و سوریان، از دو قرن قبل از این نهضت، زمینه را بخوبی فراهم کرده بودند ... اشخاصی که در بین مسلمین در راه علوم از جمله طب کار کرده اند ممکن است به دو گروه قسمت کرد. مترجمین و مولفین:

مترجمین و مؤلفین

مترجمین اشخاصی بوده اند که فن ایشان فقط ترجمه بوده است، درحالی که مؤلفین، آثار ترجمه شده را بخوبی فرا گرفته و به سلیقه خود تألیفاتی کرده اند. بطور کلی در قرنهای بعد، یعنی در دوره اوج ترقی علمی، در میان مسلمین، علمای بزرگی پیدا شدند که از مرحله ترجمه و شاگردی گذشتند، این گروه پژوهندگان، استقلال فکری داشتند و با آنکه اساس معلومات آنها از یونان گرفته شده بود در نوشته ها و گفتار آنها آثار مطالعه شخصی و گاهی نقد آثار قدما دیده می شود. اطبا آزمایشها و امتحانات تازه می کنند، تعلیمات طبی سودمندی در بالین بیماران در بیمارستانها، به عمل می آید ... رازی، شکوک بر جالینوس می نویسد و کلیه آراء و نظریات او را تأیید نمی کند. همانطور که ابو علی سینا در مقدمه «حکمه المشرقین» به نقد فلسفه مشاء می پردازد. بعضی از شهرهای اسپانیا و بغداد از مراکز مهم طب شمرده

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 318

می شود بطوری که تنها در کتابخانه قرطبه، به گفته مورخین، سیصد هزار مجلّد کتاب خطی، در علوم مختلف گردآوری شده بود.

شکوک رازی بر جالینوس

رازی در مقدمه کتاب شکوک می نویسد: «می دانم بسیاری از مردم خرده خواهند گرفت و در تألیف این کتاب، مرا ملامت خواهند کرد که چگونه در مقام مخالفت با مرد جلیل القدری چون جالینوس برآمده ام درحالیکه از همه خلق بیشتر بر من حق دارد ... ولی علم و فلسفه زیر بار تسلیم صرف و تقلید محض و قبول اقوال اساتید، بدون دلیل و بیّنه نمی رود ... فیلسوف خود نمی پسندد که شاگردانش چشم بسته تسلیم گفته های او شوند ...»[51]

علم پزشکی در عالم اسلام

سازمانهای پزشکی بعد از اسلام

پس از آنکه پزشکان ایرانی مخصوصا اطبای جندی شاپور به حوزه قدرت مسلمانان راه یافتند نه تنها علوم و معارف ایرانی بلکه بسیاری از لغات و مصطلحات فارسی نیز بین مسلمانان شیوع یافت تا جایی که لغت «بیمارستان» و «مارستان» به مراتب بیشتر از لغت دارالشّفا بر سر زبانها بود.

شرابخانه (داروخانه)

هر بیمارستانی داروخانه یی داشت موسوم به «شرابخاناه» که آن را اعراب از لغت فارسی «شرابخانه» اقتباس کرده بودند. در دواخانه ها یک رئیس و عده یی داروساز مشغول خدمت بودند و در آنجا داروها، معجونها، مرهمها، مربّاها و عطریّات و ظروف و آلات دواسازی موجود بود.

در هر بیمارستان، یک رئیس عمومی بود که به تمام شعب بیمارستان ریاست داشت و تحت نظر او رؤسای امراض داخلی، رئیس قسمت جرّاحی، کحّالی و شکسته بندی به خدمت مشغول بودند. امور بیمارستان، تحت مراقبت «ناظر بیمارستان» اداره می شد.

حقوق اطبا برحسب موقعیّت علمی که داشتند از 50 دینار تا 10 دینار تغییر می کرد (یک دینار تقریبا معادل 15 فرانک فرانسوی طلا بود).

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 319

اولین بیمارستان

اولین بیمارستان را ولید بن عبد الملک اموی در 88 هجری تأسیس کرد. وی دستور داد «جذامیها» را از دیگر بیماران جدا کنند و برای کورها و پیران سالخورده آسایشگاههایی در نظر گرفت. هر بیمارستان دو نوع بیمار داشت، یکی بیمارانی که از خارج می آمدند و پس از گرفتن دستور العمل و دارو به منزل خود می رفتند، دیگر بیمارانی که در قسمت مخصوص خود بستری می شدند. در معاینه و معالجه بیماران شاگردان نیز شرکت می کردند. ابن الندیم از قول یکی از معاصرین زکریای رازی نقل می کند که رازی در مطب خود تمام شاگردان را جمع می کرد، همین که بیماری وارد می شد نخست شاگردان مبتدی اظهار نظر می کردند. اگر تشخیص آنها صحیح نبود دسته دیگر به تشخیص بیماری می پرداختند تا وقتی که بالاخره استاد، بیمار را معاینه می کرد و به بحث در پیرامون مرض و تشریح بیماری می پرداخت، و این همان روشی

است که امروز در جهان متمدن معمول است.

مشاوره پزشکی

در مواردی که تشخیص بیماری مشکل بود اطبای قسمتهای مختلف دور هم جمع می شدند و مجلس مشاوره تشکیل می دادند. اطبای بیمارستان به نوبت مشغول کار می شدند مثلا جبرئیل بن بختیشوع در هفته دو شبانه روز در بیمارستان نوبت داشته است، هر بیمارستان کتابخانه یی داشت که هرکس به آسانی می توانسته است به کتاب مورد نظر دسترسی حاصل کند.

اجازه طبابت

اجازه طبابت در آغاز تمدن اسلامی چندان دشوار نبود ولی بعدها داوطلبان شغل طبابت ناگزیر بودند پس از فراگرفتن اطلاعات لازم، درباره رساله یکی از اطبای مقدّم یا معاصر خود مطالعه کنند و امتحان بدهند، پس از پایان امتحان، به دانشجو گواهی نامه یی داده می شد.

نمونه یی از گواهی نامه های پزشکان

در گواهی نامه یی مربوط به قرن یازدهم هجری پس از مقدمه یی چنین نوشته است: «چون شمس الدین محمد جّراح، رساله فلان را به نظم درآورده و آنچه لازمه تحقیق و تدریس است معمول داشته پس از استخاره اجازه دادم که به معالجات جرّاحی و فصد و کشیدن دندان فاسد بپردازد.»

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 320

دوافروشان: این گروه نیز مورد مراقبت بودند که مبادا دوای دیگری، به جای دوایی که طبیب تجویز کرده است، به عمد یا اشتباه، به بیمار بدهند، مأمون و افشین عده ای را برای مراقبت در احوال داروفروشان برگزیدند. یکی از وظایف محتسب که شغلش امر به معروف و نهی از منکر بوده است، سرکشی به کار اطبا و کحّلان و جرّاحان و شکسته بندها و دوافروشها بود. «محتسب» اطبا را وادار می کرد که قسم یاد کنند که شغل خود را مطابق اصول شرافت انجام دهند و متعهّد به عهد ابقراطی شوند و نیز وظیفه محتسب آن بوده است که اطبا را مطابق اصولی که حنین بن اسحاق در کتاب محنته الطبیب نوشته امتحان کند.- کحّالان را با کتاب چشم حنین بن اسحاق امتحان می کردند، شکسته بندها می باید از عهده امتحان مقاله ششم کتاب بولس الاجانیظی که مخصوص شکسته بندی است برآیند، جراحان مطابق محتویات کتاب جالینوس که مخصوص جراحات و مرهم ها و تشریح و سایر مسائل جرّاحی بود،

امتحان می شدند.

«محتسب» با راهنمایی اطبا و متخصّصین دواشناسی، در کار دوافروشان و اطبا نظارت کامل داشته است.[52] به نظر ادوارد براون، پژوهنده انگلیسی، زکریای رازی بدون شک بزرگترین پزشک بالینی و مشاهده یی اسلام است. او و ابن سینا در پیشرفت پزشکی در خاور و باختر بی نهایت تأثیر داشته اند ... مهارت رازی در تجزیه و تحلیل علایم بیماری و روش درمان و معالجه او بی شباهت به پزشکان روزگار ما نیست؛ وی وضع عمومی یکی از بیماران خود را چنین توصیف می کنند:

تشخیص بیماری

«عبد الدین سواد، دچار تبهای نامنظمی بود که گاه هرروز به وی عارض می گشت، و زمانی یک روز در میان و گاهی هر چهار روز و یا شش روز، و قبل از عارض شدن تب، لرز مختصری به او دست می داد و به دفعات بسیار بول می کرد، من این نظر را ابراز داشتم که یا این تبها می خواهد، به تب ربع مبدل شود، و یا این است که بیمار زخمی در کلیه دارد، پس از اندک مدتی در بول بیمار چرک پیدا شد، من به او خبر دادم که دیگر تب باز نخواهد گشت و چنین شد.

تنها چیزی که مانع آن بود که در نخستین بار نظر خود را درباره اینکه بیمار زخم کلیه دارد ابراز کنم، این بود، که پیش از آن به تب غب 53] و تبهای دیگر مبتلا بود و گمان

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 321

می رفت که تبهای نامنظم از التهاباتی باشد، که چون نیرو گیرد به تب ربع مبدل خواهد شد ... چون با بول او چرک همراه شد به او داروهای مدر خوراندیم تا ماده

چرکی از میان رفت و پس از آن به معالجه وی با گل مختوم و کندر و خون سیاوشان پرداختم، از بیماری خلاص شد و در مدت دو ماه به سرعت شفای کامل یافت ...»[54]

معاینه بیماران

توجه به وضع بیمار و معاینه اعضای بدن او، از عهد رازی در ایران معمول بود. در عهد غزنویان سلطان سعید عین الدوله بهرامشاه کنیزکی خرید صاحب جمال که پس از چندی بیمار شد. چون او را به ابو سعید موصلی نمودند گفت: «دلیلش (یعنی قاروره و بول) را بیاورید تا ببینیم و به رنجوری واقف شوم.» چون قاروره بدید گفت: «این رنجور مرا نمایید تا نبض و بشره و زبان، و ته چشم او ببینم تا علت بهتر مرا معلوم گردد»[55]

از اقدامات خیر عضد الدوله اصلاح و تکمیل بیمارستانی است که بنام وی مشهور شده است. راجع به محل این بیمارستان، قبلا با رازی مشورت کردند وی محلی را برگزید که از برکت آب وهوای مساعد، گوشت در آن دیرتر فاسد می شد. در این بیمارستان 24 پزشک خدمت می کردند. تعیین مسئولین بیمارستان با روشی انتخابی و دموکراتیک صورت می گرفت، یعنی از بین بیش از صد طبیب 50 تن را انتخاب می کردند، بعد از بین این عده ده تن که زبده ترین بودند برمی گزیدند و سپس از میان این ده نفر، سه نفر را انتخاب و به عضد الدّوله معرفی می کردند وی رازی را که به حق، پزشکی عالیقدر بود به ریاست بیمارستان برگزید.

دیوانه یی که عضد الدّوله را دیوانه خواند

یکی از اقدامات بسیار جالب عضد الدّوله ساختن دارالشّفای دیوانگان در بغداد است. «هنگام افتتاح بیمارستان عضد الدّوله بین دیوانه ها، قدم می زد و حال آنان را می پرسید، وقتی از یکی پرسید که حالت چطور است؟ جواب داد از حال تو بهتر است، زیرا تو ظاهرا از ما دیوانه تری! عضد الدوله با لبخند از دیوانه پرسید، چطور من از شما دیوانه ترم؟ دیوانه جواب داد،

برای اینکه پول مردم عاقل را می گیری و صرف ما دیوانه ها

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 322

می کنی!»[56]

شرایط پزشکی

در چهار مقاله نظامی عروضی در قرن ششم هجری، مختصّات یک پزشک حاذق، چنین توصیف شده است: ... طبیب باید که رقیق الخلق، حکیم النفس، جید الحدس باشد، اعنی که او را سرعت انتقالی بود از معلوم به مجهول ... دلیل از نبض می باید گرفت و نبض حرکت انقباض و انبساط است و سکونی که میان دو حرکت افتد ... و تفسره 57] را نیز همچنان الوان و رسوب او نگاه داشتن و از هر سویی بر حالتی دلیل گرفتن، نه کاری خرد است ... باید طبیب منطق بداند، و جنس و نوع بشناسد، و چون علت نشناسد، در علاج مصیب نتواند بود، و ما اینجا مثلی زنیم تا معلوم شود که چنین است که همی گویم: مرض جنس آمد و تب و صداع و زکام و سرسام و حصبه و یرقان نوع، و هر یکی به فصلی از یکدیگر جدا شوند و از این هر یکی باز جنس شوند، مثلا تب جنس است وحمی یوم و غب و شطرالغب و ربع، انواع، و هریک به فصلی ذاتی از یکدیگر جدا شوند، چنانکه حمی یوم جدا شود، از دیگر تبها بدانکه درازترین مدّت او یک شبانه روز بود و درو تکسّر و گرانی و کاهلی وارد نباشد، و تب مطبقه جدا شود از دیگر تبها بدانکه چون بگیرد تا چند روز باز نشود و تب غب جدا شود از دیگر تب ها بدانکه روزی بیاید و دیگر روز نیاید و تب شطرالغب جدا شود از دیگر تبها

بدانکه یک روز سخت تر آید و درنگش کمتر باشد و یک روز آهسته تر آید و درنگش درازتر بود ... چون طبیب حاذق باشد و بداند که کدام تب است و مادّت آن چیست، مرکب است یا مفرد، زود به معالجت مشغول شود ...»[58]

مولوی، در جلد چهارم مثنوی معنوی، به پاره ای معالجات و تلاشهای پزشکی مردم کوچه و بازار، برای نجات بیماران اشاره می کند، برای آنکه خوانندگان به حدود اطلاعات طبی توده مردم و خانواده ها در هفت قرن پیش، کم وبیش آشنا شوند بیتی چند از کتاب مثنوی مولانا جلال الدین رومی را نقل می کنیم:

آن یکی دَبّاغ در بازار شدتا خَرَد آنچه ورا، در کار بُد

چونکه در بازار عطّاران رسیدناگهان افتاد بیهوش و خمید

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 323

جمع آمد خلق بر وی آن زمان جملگان لا هول گو، دَرمان کنان

آن یکی کَف بر دلِ او می براندوز گلاب، آن دیگری بر وی فشاند

آن یکی دستش همی مالید و سَروان دِگَر کَهگل 59] همی آورد تر

و آن بخور و عود و شکر زد بهم وان دگر از پوشِشَش می کرد کَم

و آن دگر نبضَش، که تا چون می جهدوان دگر «بو» از دهانش می سِتَد

تا که مِی خورده است یا بَنگ و حشیش خلق درماندند اندر بی هوشیش

... یک برادر، داشت آن دّباغ زفت کُربز[60] و دانا بیامد زود تفت 61]

گفت من رنجش همی دانم ز چیست چون سبب دانی دوا کردن جلی 62] است

... هم از آن سرگِین سگ داروی اوست که بدان او را همی معتاد و خواست

جانورشناسی

غیر از رشته طب، که مورد علاقه عموم مردم است، در بخشهای دیگر فرهنگ بشری از جمله

در جانورشناسی و صید نیز کتابهای زیادی به وسیله دانشمندان جهان اسلام به رشته تحریر درآمده است از جمله عجایب المخلوقات قزوینی، اوصاف الحیوان و منافعها تألیف ابن بختیشوع و منافع الحیوان ابن الدریهم و حیاه الحیوان دمیری، همه متنهای بزرگ جانورشناسی است.

زمین شناسی

درباره زمین شناسی کمتر اثری به پای آثار بیرونی می رسد. وی طبیعت رسوبی حوضه رود گنگ را کشف کرده و درباره آن چنین نوشته است:

یکی از این دشتها، در هندوستان است که از جنوب به اقیانوس هند محدود است ...

اگر خاک هندوستان را با چشم خود ملاحظه کرده و درباره ماهیت آن به تأمل پرداخته باشید، اگر سنگهای گردی را در نظر بگیرید، که هر اندازه زمین را عمیقتر بکنید باز هم آنها را خواهید یافت، سنگهایی که در نزدیکی کوهها و آنجاها که رودها جریان سریعتر دارند بزرگتر است و هرچه از این کوهها دورتر شوید ... کوچکتر می شود، و آنجا که رودها به مصب دریا نزدیک است این سنگها خرد می شود و به صورت دانه های شن

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 324

درمی آید- اگر همه اینها را درنظر بگیرید ناگزیر چنین معتقد می شوید که در روزگاری هندوستان دریا بوده است و این دریا به تدریج با رسوبات این رودها پر شده است. با این توصیف بخوبی پیداست که بیرونی کاملا به دگرگونیهای زمین شناختی که درگذشته صورت گرفته واقف بوده از فرایند و تغییرات تدریجی آن آگاهی داشته است. در کتاب نزهه القلوب حمد اله مستوفی در زمینه جانورشناسی مطالبی آمده است، با آنکه ارزش علمی ندارد برای تفریح خاطر خوانندگان جمله یی چند از آن را نقل می کنیم: در ذکر حیوانات

برّی و آن پنج است:

«وجه اول در ذکر حیوانات اهلی، از ایشان ده صنف، بر سبیل حروف یاد کنیم: ابل:

شتر را به عربی بعیر ... خوانند جانوری عجیب خلقت و بزرگ هیکل، کم خورش، بارکش و فرمانبردار است ... به همه مذاهب ماکول اللّحم است و گوشتش گرم و خشک به درجه اول، غذای سوداوی غلیظ دهد و شتر را زیرکی است که چون رنجور شود برگ بلوط خورد تا صحت یابد و چون آن را مار زهر زند، خرچنگ خورد زهرمار در او مؤثر نشود. جگرش دفع نزول ماء العین (آب چشم) کند، و روشنی بصر دهد شحمش 63] هرجا بنهند مار، از او بگریزد و بواسیر را مفید شود. مویش بر ران چپ بندند سلس البول باز دارد. و شتر چند نوع است لوک، بیسراک و بختی و بهترین به شکل و قیمت بختی و به بارکشی بیسراک و به تحمل تشنگی لوک بود ...»

و ضمن بحث در خواص حمار می نویسد: کژدم گزیده، چون با شگونه بر او سوار شود و خر روان گردد، الم تسکین یابد مغزش با روغن زیت آمیخته، موی دراز کند، دندانش زیر بالین نهند خواب آرد، جگرش تب ربع و صرع زایل کند و به ناشتا بهتر بود، سپرزنش 64] شیر افزاید، سمش صرع و برص ببرد و چون با زیت بیامیزند خنازیر و ناسور ببرد. اکل گوشتش دفع زهر و جذام کند، پیهش گداخته جراحات و قروح به اصلاح آورد آب سرگین تازه اش در بینی چکانند رعاف «خون ریزی» بینی بنشاند. بولش بر کشتی مالند ماهیان بر آن جمع شوند، خونش بواسیر ببرد و کودک بدخوی را خوش خوی

گرداند. شیرش به غرغره کردن درد دندان بنشاند و به خوردن، سرفه کهن ببرد ...»[65]

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 325

تنوّع موضوعات و مباحث علمی و فرهنگی در قرون وسطا

طبقه بندی علوم

طبقه بندی علوم در عالم اسلام از قرن سوم هجری (نهم میلادی) آغاز شد و پس از آن اندک اندک این کوشش و تلاش افزایش یافت «در آغاز، مبنای این طبقه بندی تقسیم ارسطویی علوم به نظری، عملی و صناعی بود، ...

این طبقه بندی بعدها رفته رفته کاملتر شد، علوم اسلامی بر علوم قدیمی افزوده شد و معرفت دینی و مابعد طبیعی به معنی عرفان بالاترین درجه را پیدا کرد. یکی از قدیمترین و مؤثرترین طبقه بندیها از فارابی است که در کتاب احصاء العلوم بیان شده ... و با جزئی تغییر مورد قبول ابن سینا، غزالی و ابن رشد واقع شده است.

1. وی در احصاء العلوم، علم زبان را به هفت بخش تقسیم می کند:

1. علم الفاظ مفرد، 2. علم الفاظ مرکب، 3. علم قوانین الفاظ مفرد، 4. علم قوانین الفاظ مرکب، 5. علم قوانین درست نوشتن، 6. علم قوانین درست خواندن.

2. علم منطق را به هشت بخش تقسیم می کند و در آن از مقولات و قوانین معقولات و قوانین سنجش «قیاس» و قوانین برهان و گفتارهای جدلی سفسطه و قوانین خطابه و قوانین شعر سخن می گوید.

3. علم تعالیم را به هفت بخش، یعنی علم عدد، علم هندسه، علم مناظر، علم نجوم، علم موسیقی، علم اثقال و علم حیل (که شامل جبر و مقابله و معماری و مهندسی و علم ساختن آلات نجوم و آینه ها و ظرفهای عجیب می شده است) تقسیم می کند.

4. علم طبیعی را نیز به هفت بخش تقسیم می کنند شامل 1. بحث در آنچه میان

اجسام طبیعی مشترک است، 2. بحث در اجسام بسیط و عناصر اجسام مرکب، 3. بحث در پیدا شدن و نابود شدن (کون و فساد)، 4. بحث در اعراض و انفعالات عناصر، 5.

بحث در اجسام ترکیب یافته از عناصر، 6. بحث در معادن، علم گیاهان، علم جانوران.

5. علم الاهی یا مابعد الطّبیعه را نیز به سه بخش تقسیم می کند شامل: 1. بحث در موجودات از لحاظ وجود، 2. بحث در اصول و مبادی براهین، 3. بحث در موجوداتی که جسم نیستند.

6. علوم مدنی و فقه و کلام که شامل سیاست مدن و علوم مدنی و علم فقه و علم کلام بود.

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 326

پس از نخستین کوششها، طبقه بندی علوم، توسط ابن سینا و جمعیّت اخوان الصفا و فخر رازی دنبال شد و سرانجام دقیقترین تقسیم بندی به همّت ابن خلدون صورت گرفت.

به نظر او علومی که در جهان اسلام تحصیل و تدریس می شود به قرار زیر است:

1. علوم عقلی: شامل منطق و علوم طبیعی (طب و فلاحت).

2. الهیات: شامل ساحری، طلسمات، علم اسرار حروف و علم کیمیا.

3. علم مقادیر: شامل علم هندسه، حساب، موسیقی، علم نجوم.

4. علوم نقلی: شامل علم قرآن و تفسیر، علم حدیث، علم کلام، علم فقه، علم تصوف، علم زبان عربی، مشتمل بر لغت نحو بیان و ادب.

البته علومی که در بالا برشمردیم در همه مؤسسات فرهنگی قرون وسطا بطور منظم تدریس نمی شد، بلکه هریک از این رشته ها در سازمانهای رسمی یا خصوصی به اشخاص ذیعلاقه تدریس و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شده است. به همین جهت باید هریک از آنها را جزئی، از حیات عقلی در جهان

اسلامی بدانیم ...»

غیر از هیأت و نجوم که دانشمندان اسلامی در راه آن تلاش کرده اند، جغرافیا نیز موضوع تألیفات و تحقیقات متعددی از طرف صاحب نظران بوده است

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 401

سرنوشت علم در دو قرن اخیر

سیر نزولی علم طب در ایران

چنانکه قبلا اشاره کردیم، علوم مختلف، مخصوصا علم طب، در عهد زکریای رازی و ابن سینا، کمابیش به مبانی علمی و تجربی نزدیک شده بود. بیمارستان جندی شاپور، بیمارستان عضد الدوله دیلمی و سایر بیمارستانها، به همت سلاطین و خلفا و مردم خیرخواه احداث گردید و یکی از مراکز تحقیق و مطالعه در رشته پزشکی بشمار می رفت.

در بیمارستانها، بیماران را برحسب نوع بیماری در بخشی مخصوص مداوا و معالجه می کردند. جراحی، امراض داخلی، چشم پزشکی، دام پزشکی و امراض زنانه و شکسته بندی از هم تفکیک شده بود. غیر از داروهای گیاهی، از ادویه شیمیایی، معجونها و شربتهای گوناگون برای معالجه بیماران استفاده می کردند. با حمله مغول و تیمور و محو آثار علمی و فرهنگی و فرار عده یی از دانشمندان، و بعدها با استقرار حکومت صفویّه و نفوذ و مداخله بعضی از روحانیون قشری، در کلیه شئوون سیاسی و علمی و فرهنگی، رکود کلی پیدا شد. و در قرون بعد، در اثر جنگهای مداوم فئودالی و نفوذ سیاستهای استعماری انگلستان و روسیه تزاری، و خیانت آگاهانه شهریاران بی کفایت قاجاریه، رشد طبیعی علم و دانش ممکن نگردید. اکنون اجمالا سیر پزشکی را از عهد صفویه به بعد مورد مطالعه قرار می دهیم.

پزشکی در ایران عهد صفویّه

«تاورنیه»، جهانگرد فرانسوی، می نویسد که «در ایران، علم طب به پایه فرنگستان پیشرفت نکرده است. وقتی طبیب، بیمار را می بیند اغلب چهار تخمه خنگ با بعضی نباتات تجویز می کند

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 402

که از دکان عطاری می گیرند و در خانه می جوشانند و به بیمار می دهند. معمولا بیماران را از خوردن نان منع می کنند و غذای ساده ای به او می دهند. اطبای ایران در هر

مرضی، پرهیز و امساک را لازم می دانند. این کار، گاه مفید و در مواردی زیان بخش است. سپس می گوید که در ایران، بیمارستان خوب وجود ندارد. اگر کسی نتواند پزشک را به منزل خود بیاورد، ناچار او را سوار الاغی می کنند و دستمال و یا شالی دور گردنش می پیچند و او را نزد پزشک می برند. طبیب، نبض او را می گیرید و زبانش را معاینه می کند و بعد روی کاغذ کوچکی مسهل و منضجی برای او تجویز می کند ...»[66]

در حدود قرن دهم هجری، مراقبت و نظارت در شغل طبابت برعهده یکی از دیوانیان، یعنی حکیم باشی، محول بود. نظارت عمومی بر شاغلین امر طبابت، از هر مقامی که بودند و بر سایر کارهای وابسته به طب از قبیل داروفروشی و نیشترسازی و نظایر آنها، به وسیله یک مرد غیرطبیب ملقّب به محتسب یا «بازرس کل» اعمال می شد.[67]

دون ژوئن، یک جهانگرد خارجی می نویسد: «در مورد معالجه بیماران، ایرانیان نیز مانند دیگر ملل بیگانه از تجویز گیاهان و دستور پرهیز، استفاده می کنند. در مورد بیماریهای دشوار همچون گلودرد و سرماخوردگی شدید و امثال آن فصد می کنند، مردم بسیار خرافاتی هستند و به تفأل، سخت معتقدند و تصور می کنند که با دعا در مساجد می توانند تا حد بسیاری، نتایج و عوارض بیماری را تغییر بدهند ...»[68]

در دوره قاجاریّه حاجی محمد کریمخان کرمانی، بابی از کتاب خود «مجمع الرسایل فارسی» را به فصد و کم کردن خون، اختصاص می دهد و می نویسد که این کار به پنج صورت امکان پذیرست: رگ زدن، حجامت کردن، زالو انداختن، گوش تیغ زدن و دیگری خون از بینی جاری کردن- در فصل اول می گوید: «بدانکه خون، قوام بدن و

مرکب روح است و کم کردن آن، روا نیست مگر در وقت حاجت که طبیب حاذق بگوید، بعد 28 شرط برای گرفتن یا کم کردن خون ذکر می کند که چند مورد آن را ذکر می کنیم: 1. خون بسیار باشد، 2. زمستان نباشد، 3. اگر زن خون می گیرد آبستن نباشد، 4. قولنج نداشته باشد، 5. زیاد لاغر یا چاق نباشد، 6. پیر و فرسوده نباشد، 7. امتلای معده نداشته باشد، 8. تا 12 ساعت بعد از جماع، خون نگیرد، 9. بعد از ماندن بسیار در حمّام حجامت نکند، 10. پس از ناخوشی و لاغری نباشد، 11. در فصل بهار باشد، 12. در مناطق

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 403

بسیار گرم یا بسیار سرد نباشد، 13. خون را یک مرتبه نگیرد بلکه کم کم بگیرد تا ضعف شدید یا غش عارض نشود، 14. کمتر از 14 سال را فصد نکند ...»[69] در صفحات بعد به تفصیل از راه و رسم رگ زدن و طرز استفاده از نیشتر بحث می کند. و در مورد حجامت تأکید می کند که: «اول موضع را چرب کند و شاخ حجامت بگذارد و آرام آرام بمکد و خرده خرده شدیدتر بمکد و تیغ نزند تا عضو خوب قرمز شود ... بعد از حجامت، غذای شور نخورد. پیش از حجامت و بعد از آن از خوردن تخم مرغ اجتناب کند و حرکت و غضب و جماع، در آن روز نکند»[70] نویسنده «زالو» را نیز بسیار مفید می داند و معتقد است در بعضی موارد انداختن زالو بر حجامت رجحان دارد.

دندان پزشکی در عهد قاجاریه

جالب ترین قسمت این کتاب، تعالیمی است که مؤلف راجع به کشیدن دندان می دهد: «... پیش

از انداختن کلبتین به بیمار بگوید که قدری موم بر روی آن دندان بچسباند که اشتباها دندان دیگری را نکند ... سر علیل را میان دو پای خود گرفته دندان را بکند و اگر دندان سخت باشد، با چاقوی نازکی لثه را از استخوان جدا کند و کلبتین را تا می تواند به بن دندان اندازد ... سعی کند صدمه به سایر دندانها نزند و لب و زبان در میان کلبتین نیفتد ...»[71]

نگاهی به اروپای قرن هیجدهم

فراموش نکنیم، که مردم اروپا، حتی در قرن هیجدهم میلادی از لحاظ زیست شناسی و آشنایی با وظائف الاعضا و داروشناسی و علم پزشکی، فرق زیادی با ملل کهنسال شرق نداشتند. به قول پیر روسو: «نگاهی به فهرست دفاتر عطاران و خواصّی که برای بعضی از مواد و گیاهان قایل بودند، دلیل روشنی بر این معناست» و فرق زیادی با مندرجات فرح نامه جمالی که قبلا از آن یاد کردیم ندارد:

«... گوگرد طلایی: مرتب کننده عادت ماهانه بانوان، معالج کبد، دوای سرفه، دافع

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 404

تب، علاج سردرد، معرّق، نوشدارو و یگانه دافع ماساریقا[72] است.

خارخسک مقدس: مهّوع، ملیّن، مدر، معرّق، دافع بلغم، تریاق، مقّوی قلب، محرّک هضم، دافع خفقان، علاج امراض کبد، مدر و مفید برای عادت ماهانه بانوان، ضدّ صرع، معالج ذات الجنب، دافع تب، ضد کرم، مقوی باه و مرهم انواع زخمهاست.

برای شاه تره یا داروی پیغمبران ... نیز خواصی ذکر می کند.

... و اینها همان ادویه ای است که مورد تمسخر ولتر قرار گرفت و در وصف پزشکی و پزشکان عصر خود گفت: دانشی که موضوع آن وارد کردن دوایی است که نمی شناسند در جسمی که اصلا از آن

اطلاعی ندارند.»[73]

پیشرفت سریع علم طب در قرن نوزدهم و بیستم

در اوایل قرن نوزدهم میلادی طریقه «هومئوپاتی» در اروپا معمول شد که افراط در درمان، و خوراندن مقدار زیادی دارو را، به بیمار، که روش معمولی اطبا بود تا حدی تخفیف داد.

در قرن نوزدهم پاستور نشان داد که بیماریها، ناشی از میکروبها هستند و «لیستر» طریقه یی برای ضدعفونی کردن یا پلشت زدایی معمول ساخت و درنتیجه مفاهیم عفونت و «بیماری» بر پایه های علمی استوار شد، و تعداد تلفات و مرگ ومیر نقصان یافت.

کارهای ر. کوخ و دیگران در باکتری شناسی راه تشخیص بیماریها را باز کرد و منجر به تهیه موادی، که در مقابل بعضی بیماریها، ایمنی و مصونیّت می دهد گردید.

کشفیّات طبی و پیشرفتهای علم طب در قرن هیجدهم و نوزدهم از حساب بیرون است و به درمان بیماریها کمک فراوان کرد.

اصلاح طرق مامایی و رعایت نکات بهداشتی مربوط به آن، تلفات آدمی را به اندازه یی فاحش، تقلیل داد.

کشف انسولین و هورمونهای دیگر، رادیوم، سولفامیدها و آنتی بیوتیک ها در قرن بیستم، اهمیتی زاید الوصف دارد. ترقیّات عظیم طب در این قرن منجر به ظهور رشته های

کتب طبی انتزاعی (فارسی) (تاریخ اجتماعی ایران)، ج 7، ص: 405

تخصّصی گردید و کارآموزی خاص در هریک از رشته ها را ضروری ساخته است.

علاوه بر آنچه گفتیم، بی حسی موضعی، روان پزشکی، پیشرفت وسیع رشته های مختلف جراحی، آشنائی با بیماریهای مناطق حارّه، و ترقی مامایی و دیگر پیروزیهای طبی به سلامت عمومی و رشد روزافزون جمعیّت، در جهان کمک فراوان کرده است

[74]

________________________________________

[1] ( 1). میراث ایران، علم ایرانی، ص 452 به بعد.

[2] ( 1). همان کتاب، ص 453.

[3] ( 1). رساله حنین بن اسحق درباره آثار جالینوس، به نقل از بیست گفتار ... مهدی

محقق، از ص 368 به بعد( به اختصار).

[4] ( 2). همان، ص 385.

[5] ( 1). همان کتاب، از ص 412 به بعد.

[6] ( 2). لغت نامه دهخدا، ابو سعد- اثبات، ص 753.

[7] ( 1). پیر روسو، تاریخ علوم، ترجمه حسن صفاری، از ص 52 به بعد.

[8] ( 2). همان کتاب، از ص 52 تا 54.

[9] ( 1). دکتر مهدی محقق، بیست گفتار در مباحث علمی و فلسفی ...، از ص 159 به بعد.

[10] ( 2). دکتر مهدی محقق، بیست گفتار در مباحث علمی و فلسفی و کلامی و فرق اسلامی، رساله حنین بن اسحق درباره آثار جالینوس، ص 367.

[11] ( 1). پیر روسو، تاریخ علوم، ترجمه حسن صفاری، ص 49 به بعد.

[12] ( 2).Alcmean

[13] ( 1). تاریخ علوم، پیر روسو، ترجمه حسن صفاری، ص 118 به بعد.

[14] ( 1). تاریخ علوم، پیشین، ص 90 و 113.

[15] ( 2). نگاه کنید به کتاب الابنیه هروی، به تصحیح بهمنیار و کوشش اردکانی، از ص 1 به بعد.

[16] ( 1). به نقل از مقدمه سیره الفلسفیّه، به قلم دکتر مهدی محقق، ص 9 به بعد.

[17] ( 2). تاریخ پزشکی ایران، اثر الگود، تلخیص از ص 237.

[18] ( 1). همان کتاب، از ص 248 به بعد.

[19] ( 2). همان کتاب، ص 249.

[20] ( 1). همان کتاب، ص 253.

[21] ( 2). دکتر مظاهری، زندگی مسلمانان در قرون وسطا، از ص 256 به بعد.

[22] ( 1). تلخیص از کتاب تاریخ پزشکی در ایران، اثر الگود، ترجمه جاویدان، ص 348 به بعد.

[23] ( 1). تاریخ پزشکی ایران، تألیف الگود، ترجمه جاویدان، ص 216.

[24] ( 2). تف کردن، آب دهان.

[25] ( 3). اماله- تزریق.

[26]

( 1). ذخیره خوارزمشاهی، تألیف اسماعیل بن حسن الحسینی الجرجانی، جلد اول، به کوشش محمد تقی دانش پژوه و ایرج افشار، از صفحه 4 به بعد.

[27] ( 2). آیین شهرداری، ص 170 به بعد.

[28] ( 1). تلخیص از تاریخ پزشکی ایران، اثر الگود، ترجمه جاویدان، ص 455 به بعد.

[29] ( 1). تلخیص از کتاب آیین شهرداری یا( معالم القربه)، ص 155 به بعد.

[30] ( 2). همان کتاب، از ص 171 به بعد.

[31] ( 1). شایسته است.

[32] ( 2). آیین شهرداری، از ص 166 به بعد.

[33] ( 3). چابک.

[34] ( 1). میراث ایران- علم ایرانی، سیریل الگود، ترجمه احمد بیرشک، از ص 473 به بعد.

[35] ( 1). میراث ایران- علم ایرانی، ص 467 به بعد.

[36] ( 1). میراث ایران- علم ایرانی، پیشین، ص 477 به بعد.

[37] ( 1). نگاه کنید به کتاب الابنیه هروی، به تصحیح بهمنیار و کوشش اردکانی، از ص 1 به بعد.

[38] ( 1). مجله یادگار، سال پنجم، شماره 6 و 7، توجه ایرانیان به طب، نوشته تقی زاده، ص 17.

[39] ( 2) تا( 5). فرخنامه جمالی، به اهتمام ایرج افشار، صفحات 12، 15، 18، 26، 103، 125، 151، 169، 163، 158.

[40] ( 2) تا( 5). فرخنامه جمالی، به اهتمام ایرج افشار، صفحات 12، 15، 18، 26، 103، 125، 151، 169، 163، 158.

[41] ( 2) تا( 5). فرخنامه جمالی، به اهتمام ایرج افشار، صفحات 12، 15، 18، 26، 103، 125، 151، 169، 163، 158.

[42] ( 2) تا( 5). فرخنامه جمالی، به اهتمام ایرج افشار، صفحات 12، 15، 18، 26، 103، 125، 151، 169، 163، 158.

[43] ( 1). همان کتاب، ص 158.

[44] ( 2). بیماری

[45] (

3). شدید

[46] ( 1). مأخوذ از فرهنگ فارسی معین

[47] ( 2). آیین شهرداری یا( معالم القربه)، پیشین، از ص 109 به بعد.

[48] ( 3). روضه الصفا، ج اول، ص م و ن، مقدمه.

[49] ( 1). دایره المعارف فارسی جلد دوم، پیشین، ص 1860- 1861

[50] ( 1). تاریخ مختصر علم طب، دکتر قاسم غنی، به نقل از مجله یادگار، سال اول، شماره ط، ص 11 به بعد.

[51] ( 1). تاریخ مختصر علم طب، دکتر قاسم غنی، به نقل از مجله یادگار، سال اول شماره 4، ص 11 به بعد.

[52] ( 1). نقل و تلخیص از تتبعات دکتر قاسم غنی در مجله یادگار،( به مدیریت عباس اقبال آشتیانی)، سال اول، شماره 9، از ص 22 به بعد.

[53] ( 2). یک روز در میان، یک روز در میان آمدن تب، تب نوبه ای که یک روز در میان عارض شود.( فرهنگ معین).

[54] ( 1). ادوارد براون، به نقل از حاوی رازی، ص 52 به بعد.

[55] ( 2). در پیرامون تاریخ بیهقی، به اهتمام سعید نفیسی، ج اول، ص 231.

[56] ( 1). مقاله دکتر باستانی پاریزی، راجع به شاهنشاهی عضد الدوله، به نقل از راهنمای کتاب، سال سیزدهم، شماره 3 و 4، ص 282.

[57] ( 2). پیشاب. بول

[58] ( 3). نظامی عروضی، چهار مقاله تصحیح محمد معین، ص 106 به بعد.

[59] ( 1). کاه و گل

[60] ( 2). حیله گر و دانا

[61] ( 3). باعجله و شتاب

[62] ( 4). معلوم و روشن

[63] ( 1). پیه و گوشت.

[64] ( 2). غده یی است گلبول ساز.

[65] ( 3). همان کتاب، ص 122 به بعد.

[66] ( 1). تاورنیه، سفرنامه، ص 934.

[67] ( 2). میراث ایران. علم ایرانی، ص

427 به بعد.

[68] ( 3). دون ژوئن ایرانی، ص 75.

[69] ( 1). مجمع الرسایل فارسی، چاپخانه سعادت کرمان، ص 172.

[70] ( 2). همان کتاب، ص 190.

[71] ( 3). همان کتاب، ص 195.

[72] ( 1). ماساریقا: روده بند( فرهنگ معین).

[73] ( 2). تاریخ علوم، پیشین، ص 303.

[74] جمعی از نویسندگان، کتب طبی انتزاعی (فارسی)، 8جلد، چاپ: اول.

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109