میزان الحکمه با ترجمه فارسی جلد 9

مشخصات کتاب

سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325 -

عنوان قراردادی : میزان الحکمه . فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور : میزان الحکمه (با ترجمه فارسی)/ محمدی ری شهری ؛ ترجمه حمیدرضا شیخی ؛ مقابله و تصحیح علی حچیمی ... [و دیگران] ؛ ویراستار فارسی سعیدرضا علی عسکری، محمد باقری زاده اشعری، قاسم شیرجعفری ؛ ویراستار عربی کمال کاتب ... [و دیگران].

وضعیت ویراست : ویراست 2.

مشخصات نشر : قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1386-

مشخصات ظاهری : ج.

فروست : پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ 5.

شابک : دوره 978-964-493-200-7 : ؛ دوره، چاپ نهم 978-964-493-350-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 1 978-964-493-201-4 : ؛ 850000 ریال: ج. 1، چاپ نهم 978-964-493-351-6 : ؛ 550000 ریال: ج.2 ٬ چاپ هفتم 978-964-493-202-1 : ؛ 850000 ریال: ج. 2، چاپ نهم 978-964-493-352-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 3، چاپ نهم 978-964-493-353-0 : ؛ 550000 ریال: ج. 4 978-964-493-204-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 4، چاپ نهم 978-964-493-354-7 : ؛ 55000 ریال (ج.5، چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 5، چاپ نهم 978-964-493-355-4 : ؛ 550000 ریال (ج.6 ٬ چاپ هفتم) ؛ 850000 ریال: ج. 6، چاپ نهم 978-964-493-356-1 : ؛ 85000 ریال: ج. 7، چاپ نهم 978-964-493-357-8 : ؛ 550000 ریال: ج. 8، چاپ هفتم 978-964-493-208-3 : ؛ 85000 ریال: ج. 8، چاپ نهم 978-964-493-358-5 : ؛ 85000 ریال: ج. 9، چاپ نهم 978-964-493-359-2 : ؛ 550000 ریال: ج. 10، چاپ هفتم 978-964-493-210-6 : ؛ 850000 ریال: ج. 10، چاپ نهم 978-964-493-360-8 : ؛ ج 10، چاپ دوازدهم 978-964-493-360-8 : ؛ 550000 ریال: ج.11، چاپ هفتم 978-964-493-200-7 : ؛ 700000 ریال: ج.11، چاپ هشتم 978-964-493-211-3 : ؛ 850000 ریال: ج. 11، چاپ نهم 978-964-493-361-5 : ؛ 550000 ریال: ج. 12، چاپ هفتم 978-964-493-212-0 : ؛ 850000 ریال: ج. 12، چاپ نهم 978-964-493-362-2 : ؛ 550000 ریال (ج. 13، چاپ هفتم) ؛ 700000 ریال: ج. 13، چاپ هشتم 978-964-493-200-7 : ؛ 85000 ریال: ج. 13، چاپ نهم 978-964-493-363-9 : ؛ 550000 ریال: ج. 14، چاپ هفتم 978-964-493-214-4 : ؛ 700000 ریال (ج.14 ٬ چاپ هشتم) ؛ 850000 ریال: ج.14، چاپ نهم 978-964-493-364-6 :

یادداشت : فارسی - عربی.

یادداشت : چاپ هفتم.

یادداشت : ج. 1 - 8 ، 9 و 10 - 14(چاپ نهم: 1387).

یادداشت : ج.2 ٬ 4، 5 ، 6، 8 10٬ - 14 (چاپ هفتم: 1386).

یادداشت : ج. 8 و 10(چاپ دوازدهم: 1390).

یادداشت : ج. 11، 13 ٬ 14 (چاپ هشتم: 1386).

یادداشت : کتابنامه.

یادداشت : نمایه.

مندرجات : ج. 1. آ - ب.- ج. 2. ب - ح.- ج. 3. ح - خ.- ج. 4. د - ر.- ج. 5. ز - ش.- ج.6. ش - ظ.- ج. 7. ع.- ج. 8. ع - غ.- ج.11. م - ن.- ج. 12. ن - ه.- ج. 13. ه - ی.- ج. 14. فهرست ها

موضوع : احادیث

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع : احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده : شیخی، حمیدرضا، 1337 -، مترجم

شناسه افزوده : علی عسکری، سعیدرضا، 1344 -، ویراستار

شناسه افزوده : کاتب، کمال، ویراستار

شناسه افزوده : موسسه علمی - فرهنگی دارالحدیث. سازمان چاپ و نشر

رده بندی کنگره : BP116/5/م3م9041 1386

رده بندی دیویی : 297/21

شماره کتابشناسی ملی : 1201714

ص :1

اشاره

ص :2

ص :3

ص :4

حرف الفاء

اشاره

الف_أل (فال خوب زدن)

الفَت_ک (کشتن غافلگیرانه)

الفِتن_ة (فتنه و آزمایش الهی)

الفُت_وَّة (جوانمردی)

الفَت_وی (فتوا)

الفُحش (ناسزاگویی)

الفَخ_ر (فخر فروشی)

الفَرَج (گشایش)

الفرح (شادی)

الفُرس (ایرانیان)

الفِراسة (روشن بینی)

الفُرصة (فرصت)

الفَرائض (فرایض)

ص :5

التَفریط (کوتاهی در کار)

الفَراغ (فراغت)

الفِ_رَق (فرقه ها)

الفَساد (فساد)

الفِسق (فِسق)

الفَصاحة (شیوایی در سخن)

الفَضیلة (فضیلت)

الفَق_ر (فقر)

الفِق_ه (فقه)

الفِک_ر (اندیشه)

الفَ_لاح (رستگاری)

التَّفویض (وا گذاشتن کارها به خدا)

ص :6

402 - الفأل

402 - فال خوب زدن

اشاره

(1)

(2)

ص :7


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 10 / 115 ، 123 «الطِّیَرَة و الفأل». بحار الأنوار : 95 / 1 باب 53 «ما یدفع الفأل و الطِّیَرَة». صحیح مسلم : 4 / 1745 باب 34 «الطِّیَرَة و الفأل و ما یکون فیه من الشؤم».
2- انظر: عنوان 325 «الطِّیرة».

3099 - الفَألُ
3099 - فال

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :نِعمَ الشیءُ الفَألُ ؛ الکَلِمَةُ الحَسَنةُ یَسمَعُها أحَدُکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا طِیَرَةَ ، و خَیرُها الفَألُ ؛ الکَلِمَةُ الصالِحَةُ یَسمَعُها أحَدُکُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا عَدوی و لا طِیَرَةَ ، و یُعجِبُنِی الفَألُ الصالِحُ ، و الفَألُ الصالِحُ : الکَلِمَةُ الحَسَنةُ . (3)

صحیح مسلم عن أبی هریرة :سمعت النبیّ صلی الله علیه و آله یقول : لا طِیَرةَ ، و خَیرُها الفَألُ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما الفَألُ ؟ قالَ : الکَلِمَةُ الصالِحَةُ یَسمَعُها أحَدُکُم . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَفَأّلْ بالخَیرِ تَنجَحْ . (5)

عنه علیه السلام :العَینُ حَقٌّ ، و الرُّقی حَقٌّ، و السِّحرُ حَقٌّ ، و الفَألُ حَقٌّ ، و الطِّیَرَةُ لیسَت بحَقٍّ ، و العَدوی لیسَت بِحَقٍّ (6)

3099

فال

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه خوب چیزی است فال خوب زدن؛ سخن نیکی که فردی از شما آن را می شنود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شومی و فال بد وجود ندارد؛ بهترین آن فال خوب است : جمله شایسته ای که فردی از شما آن را می شنود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :واگیری (7) و فال بد حقیقت ندارد و من از فال خوب زدن خوشم می آید؛ و فال خوب زدن همان سخنِ نیکوست.

صحیح مسلم_ به نقل از ابو هریره _: شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید : فال بد زدن سود و زیانی ندارد! و بهترین آن فال خوب زدن است. عرض شد : یا رسول اللّه ! فال خوب زدن چیست؟ فرمود : جمله خوبی که فردی از شما آن را می شنود.

امام علی علیه السلام :فال خوب بزن تا کامیاب شوی.

امام علی علیه السلام :چشم زخم حقیقت دارد، دعا و افسون حقیقت دارد، جادو حقیقت دارد و فال خوب زدن حقیقت دارد. اما فال بد و واگیری حقیقت ندارد.

ص :8


1- کنز العمّال : 28593.
2- کنز العمّال : 28590 .
3- کنز العمّال : 28597.
4- صحیح مسلم : 4/1745/2223.
5- غرر الحکم : 4466.
6- نهج البلاغة : الحکمة 400.
7- در این باره در آخر همین باب در پاورقی بحثی آورده شده است .

قال العلاّمة الطباطبائیُّ قدس سره تحت عنوان «کلام فی سعادة الأیّام و نُحوستها و الطِّیرة و الفأل» فی فصول :

1 _ فی سعادة الأیّام و نحوستها : نحوسة الیوم أو أیِّ مقدار من الزمان أن لا یُعقِب الحوادثُ الواقعة فیه إلاّ الشرَّ و لا یکون الأعمال أو نوع خاصٌّ من الأعمال فیه مبارکة لعاملها ، و سعادته خلافه .

و لا سبیل لنا إلی إقامة البرهان علی سعادة یوم من الأیّام أو زمان من الأزمنة و لا نُحوسته ، و طبیعة الزمان المقداریَّة متشابهة الأجزاءِ و الأبعاض ، و لا إحاطة لنا بالعلل و الأسباب الفاعلة المؤثِّرة فی حدوث الحوادث و کینونة الأعمال حتّی یظهر لنا دَوَران الیوم أو القِطعة من الزمان من علل و أسباب تقتضی سعادته أو نُحوسته ، و لذلک کانت التجربة الکافیة غیر متأتِّیة لتوقُّفها علی تجرُّد الموضوع لأثره حتّی یُعلم أنَّ الأثر أثره ، و هو غیر معلوم فی المقام .

و لما مرَّ بعینه لم یکن لنا سبیل إلی إقامة البرهان علی نفی السعادة و النُّحوسة کما لم یکن سبیل إلَی الإثبات و إن کان الثبوت بعیدا ؛ فالبُعد غیر الاستحالة . هذا بحسب النَّظر العقلیّ .

و أمّا بحسب النَّظر الشرعیِّ ففی الکتاب ذکر من النُّحوسة و ما یقابلها ، قال تعالی: «إنّا أرْسَلنْا علَیهِم رِیحا صَرْصَرا فی یَومِ نَحسٍ مُسْتَمِرٍّ» القمر: 19.

و قال : «فَأرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیْحا صَرْصَرا فی أیّامٍ نَحِساتٍ» فصّلت: 16.

لکن لا یظهر من سیاق القصّة و دلالة الآیتَین أزیدُ من کون النُّحوسة و الشُّؤم خاصّة بنفس الزمان الذی کانت تهبُّ علیهم فیه الریح عذابا و هو سبع لیال و ثمانیة أیّام متوالیة یستمرُّ علیهم فیها العذاب ، من غیر أن تدور بدَوَران الأسابیع و هو ظاهر و إلاّ کان جمیع الزمان نحسا، و لا بدوران الشهور و السِّنین .

و قال تعالی : «و الکِتابِ المُبِینِ * إنّا أنزَلْناهُ فی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ» الدخان : 2 و 3.

و المراد بها لیلة القدر التی یصفها اللّه تعالی بقوله : «لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن ألفِ شَهرٍ» القدر : 3.

علامه طباطبایی قدس سره زیر عنوان «گفتاری درباره سعد و نحس ایّام و شومی و فال خوب در چند فصل» می نویسد :

1 _ در سعد و نحس بودن روزها : نحس بودن یک روز یا زمان خاصّ، به این معناست که حوادثی که در آن مدّت رخ می دهد جز شرّ و بدی در پی ندارد و اگر کسی در آن روز یا مدّت، مطلقِ کار یا کارِ خاصی انجام دهد، برایش یُمن و برکت ندارد. و سعد بودن ایّام بر خلاف این است.

ما نمی توانیم ثابت کنیم که فلان روز یا فلان زمان، سعد است یا نحس. اجزای زمان، همانند یکدیگر و یکسان است و ما نمی توانیم به همه علل و اسبابی که در رخ دادن حوادث و پدید آمدن کارها مؤثر و کارگرند، احاطه پیدا کنیم. مگر این که چرخش آن روز یا آن بخش از زمان ، علل و عواملی را که مقتضی خجستگی یا شومی آن است، برای ما آشکار کند. لذا تجربه ای که برای این مقصود کافی باشد فراهم نمی آید؛ زیرا این تجربه منوط به این است که موضوع از اثر آن جدا و برهنه شود، تا معلوم شود که آن اثرْ اثر آن موضوع است. این هم برای ما معلوم نیست.

به همین دلیل راهی برای برهان آوردن بر نفی خجستگی و نا خجستگی نیز وجود ندارد؛ همان گونه که برای اثبات آن نیز راهی نیست گر چه وجود و واقعیت داشتن آن بعید است. ولی بعید بودن، غیر از محال بودن است. آنچه گفتیم از دیدگاه عقلی و نظری بود.

اما از دیدگاه شرعی، در قرآن از شومی و خجستگی ایّام یاد شده است. خداوند متعال می فرماید : «ما در یک روز شوم به طور مداوم بر سر آنان تند بادی توفنده فرستادیم». و می فرماید : «ما در روزهایی شوم تند بادی توفنده بر سر آنان فرستادیم». اما از سیاق داستان و دلالت این دو آیه چیزی بیش از این معلوم نمی شود که شومی و نا خجستگی اختصاص به همان هفت شب و هشت روزی داشته که به طور متوالی عذاب تندباد بر آنها می وزیده است، بی آن که با گردش هفته ها یا ماهها و سالها این چند روز هم تکرار شوند و این روشن است و گرنه همه زمان شوم و نحس بود.

نیز می فرماید : «سوگند به کتاب روشنگر. که ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم».

مراد از این شب، شب قدر است که خداوند متعال در وصف آن می فرماید : «شب قدر بهتر از هزار ماه است».

ص :9

و ظاهر أنَّ مبارکة هذه اللیلة و سعادتها إنّما هی بمقارنتها نوعا من المقارنة لاُمورٍ عِظام من الإفاضات الباطنیَّة الإلهیّة و أفاعیل معنویَّة ، کإبرام القضاء و نزول الملائکة و الروح و کونها سلاما ، قال تعالی : «فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أمرٍ حَکیمٍ» الدخان :4 . و قال : «تَنَزَّلُ المَلائکةُ و الرُّوحُ فیها بِإذْنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أمْرٍ * سَلامٌ هِیَ حتّی مَطلَعِ الفَجرِ» . القدر : 4 و 5.

و یؤول معنی مبارکتها و سعادتها إلی فضل العبادة و النُّسک فیها ، و غزارة ثوابها ، و قرب العنایة الإلهیّة فیها من المتوجِّهین إلی ساحة العزِّة و الکبریاء .

و أمّا السُّنَّة فهناک روایات کثیرة جدّا فی السعد و النحس من أیّام الاسبوع و من أیّام الشهور العربیّة و من أیّام شهور الفرس و من أیّام الشهور الرومیّة ، و هی روایات بالغة فی الکثرة مودعة فی جوامع الحدیث ، اُوردت منها فی الجزء خمس و تسعین من کتاب بحار الأنوار أحادیث جمّة . (کما فی هامش المصدر) .

أکثرها ضعاف من مراسیل و مرفوعات و إن کان فیها ما لا یخلو من اعتبار من حیث أسنادها .

أمّا الروایات العادّة للأیّام النَّحِسة کیوم الأربعاء ، و الأربعاء لا تدور، و سبعة أیّام من کلِّ شهر عربیٍّ ، و یومین من کلِّ شهر رومیٍّ ، و نحو ذلک ، ففی کثیر منها و خاصّة فیما یتعرَّض لنحوسة أیّام الاُسبوع و أیّام الشهور العربیّة تعلیل نحوسة الیوم بوقوع حوادث مُرَّة غیر مطلوبة بحسب المَذاق الدینیِّ ، کرحلة النبیِّ صلی الله علیه و آله و شهادة الحسین علیه السلام و إلقاء إبراهیم علیه السلام فی النار و نزول العذاب باُمّة کذا و خلق النار و غیر ذلک .

و معلوم أنَّ فی عدِّها نحسة مشومة و تجنُّب اقتراب الاُمور المطلوبة و طلب الحوائج التی یلتذُّ الإنسان بالحصول علیها فیها تحکیما للتقوی و تقویة للروح الدینیَّة ، و فی عدم الاعتناء و الاهتمام بها و الاسترسال فی الاشتغال بالسَّعی فی کلِّ ما تهواه النفس فی أیِّ وقت کان إضرابا عن الحقِّ و هتکا لحرمة الدین و إزراء لأولیائه ، فتؤول نحوسة هذه الأیّام إلی جهات من الشقاء المعنویِّ منبعثة عن علل و أسباب اعتباریّة مرتبطة نوعا من الارتباط بهذه الأیّام تفید نوعا من الشقاء الدینیِّ علی من لا یعتنی بأمرها .

پیداست که فرخنده و سعد بودن این شب، به سبب تقارن آن با فیض های باطنی الهی و حوادث معنوی است، مانند رقم خوردن قطعی قضای الهی و فرود آمدن فرشتگان و روح و صلح و سلام بودن آن شب. خداوند متعال می فرماید : «در آن [شب]هر گونه کاری [به نحوی]استوار فیصله می یابد». و می فرماید: «در آن شب فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان برای هر کاری [که مقرّر شده است ]فرود آیند. آن شب تا صبح دم، صلح و سلام است».

علت مبارک و خجسته بودن این شب، فضیلت عبادت و نیایش در آن و فراوانی ثوابش و نزدیک بودن عنایت الهی به کسانی است که به آستان عزّت و کبریایی روی نهاده اند.

و اما در سنّت، روایات بسیار زیادی پیرامون سعد و نحس بودن روزهای هفته و ایّامِ ماههای عربی و ایّامِ ماههای ایرانی و ایّام ماههای رومی وجود دارد. این روایات که فوق العاده زیادند و در مجموعه های حدیثی آورده شده اند و در جلد نود و پنج کتاب بحار الأنوار شمار فراوانی از این احادیث آمده است، اکثرا احادیثی ضعیف و از نوع مُرسل و مرفوعند. گر چه در میان آنها احادیثی هم یافت می شوند که به لحاظ سند، خالی از اعتبار نیستند.

روایاتی که روزهای شوم را نام می برند، مانند چهار شنبه هر هفته و چهار شنبه آخر ماه و هفت روز از ماه عربی و دو روز از هرماه رومی و امثال اینها، در بسیاری از آنها بویژه در روایاتی که به نحوست روزهای هفته و ایّام ماههای عربی می پردازد علّت این نحوست وقوع حوادث تلخ و نامطلوب از نظر مذاق دینی ذکر شده است، مانند رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و شهادت امام حسین علیه السلام و انداختن ابراهیم علیه السلام در آتش و فرود آمدن عذاب بر فلان امت و خلق شدن آتش و جز اینها.

پیداست که نحس و شوم شمردن این ایّام و اجتناب از نزدیک شدن به کارهای دلخواه انسان و چشم پوشیدن از لذّتهای خویش، موجب تحکیم تقوا و تقویت روحیه دینی است و بر عکس، بی اعتنایی و بی توجهی به این روزها و همیشه و همواره در پی برآوردن خواهشها و هواهای نفْس رفتن، مایه روی گردانی از حق و بی احترامی به دین و بی حرمتی به اولیای دین می باشد.بنا بر این، نحوست و شومی این روزها به جهات و دلایلی، به بدبختی معنوی برمی گردد که از علل و عواملی اعتباری نشأت می گیرد که به نوعی به این ایّام مربوط می شود و به نحوی باعث شقاوت دینی کسی می شود که به آنها بی اعتنایی می کند.

ص :10

و أیضا قد ورد فی عدَّة من هذه الروایات الاعتصام باللّه بصدقة أو صوم أو دعاء أو قراءة شیء من القرآن أو غیر ذلک لدفع نحوسة هذه الأیّام ، کما عن مجالس ابن الشیخ بإسناده عن سهل بن یعقوب الملقَّب بأبی نواس عن العسکریِّ علیه السلام فی حدیث : «قلتُ : یا سیّدی ، فی أکثرِ هذه الأیّامِ قَواطِعُ عَنِ المَقاصدِ لِما ذُکِرَ فیها مِن النَّحسِ و المَخاوِفِ ، فَتَدُلُّنی علَی الاحتِرازِ مِن المَخاوفِ فیها ، فإنّما تَدعُونی الضَّرورَةُ إلَی التَّوَجُّهِ فی الحَوائجِ فیها ؟ فقالَ لی : یا سَهلُ ، إنّ لِشِیعَتِنا بوَلایتِنا لَعِصمَةً لو سَلَکوا بها فی لُجَّةِ البِحارِ الغامِرَةِ و سَباسِبِ السباسب جمع سبسب : المفازة . (لسان العرب : 1/460).

البَیداءِ الغائرةِ بَینَ سِباعٍ و ذِئابٍ و أعادِی الجِنِّ و الإنسِ لَأمِنُوا مِن مَخاوِفِهم بوَلایَتِهم لنا ، فَثِقْ باللّهِ عَزَّ و جلَّ و أخلِصْ فی الوَلاءِ لأئمَّتِکَ الطاهِرینَ و تَوَجَّهْ حَیثُ شِئتَ و اقصِدْ ما شِئتَ ......... » الحدیث . ثمّ أمره علیه السلام بشیء من القرآن و الدعاء أن یقرأه و یدفع به النحوسة و الشأمة و یقصد ما شاء .

و فی الخصال بإسناده عن محمّد بن ریاح الفلاّح فی المصدر (الخصال : 390 / 83) : محمّد بن رباح القلاّء .

قال : «رأیتُ أبا إبراهیمَ علیه السلام یَحتَجِمُ یَوم الجُمُعةِ، فقلتُ: جُعِلتُ فداکَ، تَحتَجِمُ یومَ الجُمُعةِ؟! قال : أقرَأُ آیَةَ الکُرسیِّ ، فإذا هاجَ بکَ الدمُ لیلاً کانَ أو نهارا فاقرَأْ آیَةَ الکرسیِّ و احتَجِمْ» .

و فی الخصال أیضا بإسناده عن محمّد بن أحمد الدقّاق قال : «کَتَبتُ إلی أبی الحسنِ الثانی علیه السلام أسألُهُ عنِ الخُروجِ یَومَ الأربعاءِ لا تَدورُ، فکَتبَ علیه السلام : مَن خَرجَ یومَ الأربعاءِ لا تَدورُ خِلافا علی أهلِ الطِّیَرَةِ وُقِیَ مِن کُلِّ آفَةٍ ، و عُوفِیَ مِن کلِّ عاهَةٍ ، و قَضَی اللّهُ له حاجَتَهُ» . و کتب إلیه مرَّة اُخری یسأله عن الحِجامةِ یوم الأربعاء لا تدور ، فکتبَ علیه السلام : «مَنِ احتَجَمَ فی یومِ الأربعاءِ لا تَدورُ خِلافا علی أهلِ الطِّیَرةِ عُوفِیَ مِن کُلِّ آفَةٍ ، و وُقِیَ مِن کُلِّ عاهَةٍ ، و لم هذه الجملة إشارة إلی نفی ما فی عدّة من الروایات أنّ من احتجم فی یوم الأربعاء أو یوم الأربعاء لا تدور اخضرّت محاجمه ، و فی بعضها خِیفَ علیه أن تخضرّ محاجمه . (کما فی هامش المصدر) .

تَخضَرَّ مَحاجِمُهُ» .

نیز در دسته ای از این روایات آمده است که برای دفع نحوست این ایّام باید با دادن صدقه یا گرفتن روزه یا دعا یا قرائت مقداری از قرآن و امثال اینها، به خدا پناه برد. مانند روایت ابن الشیخ که در کتاب مجالس به سند خود از سهل بن یعقوب ملقب به ابو نواس از امام عسکری علیه السلام نقل کرده است که می گوید : عرض کردم : سرورم! بیشتر این ایّام به خاطر نحوست و ترسهایی که دارند مانع این می شوند که انسان دنبال کارها و مقاصد خود برود، لطفا برای پرهیز از این ترسها و رفع نگرانیها مرا راهنمایی کنید؛زیرا گاهی اوقات کاری ضروری پیش می آید که باید انجامش دهم. حضرت به من فرمود : ای سهل! همانا ولایت ما برای شیعیان، مایه امن و امان است. ولایتی که اگر با آن در اعماق دریاهای ژرف و وسط بیابانهای بی کران میان درندگان و گرگها و دشمنان جنّی و انسی قرار گیرند از ترس و وحشتهای آنها ایمن خواهند بود. پس، به خداوند عزّ و جلّ اعتماد کن و ولایت خود را نسبت به امامان پاک خویش خالص گردان و آن گاه هر جا خواستی برو و هر چه خواستی بکن ......... حضرت سپس دستور می دهد که مقداری از قرآن و دعا را بخواند و بدین وسیله شومی و نحوست آن روز را از خود دور گرداند و دنبال هر کاری که می خواهد،برود.

در خصال به سند خود از محمّد بن ریاح فلاّح روایت کرده که گفت : دیدم که ابو ابراهیم (موسی بن جعفر علیه السلام ) در روز جمعه حجامت می کند. عرض کردم : فدایت شوم، روز جمعه حجامت می کنید؟ فرمود : آیة الکرسی را می خوانم. بنا بر این، تو هم هر گاه خونت به هیجان آمد، شب باشد یا روز آیة الکرسی را بخوان و حجامت کن.

و باز در خصال به سندش از محمّد بن احمد دقّاق روایت کرده که گفت : نامه ای به امام ابو الحسن دوم (امام رضا علیه السلام ) نوشتم و از مسافرت در چهار شنبه آخر ماه پرسیدم. در پاسخم نوشت : برخلاف نظر معتقدان به شومی، هر کس در چهار شنبه آخر ماه مسافرت کند، از هر گزندی ایمن خواهد بود و از هر بیماری و آسیبی سالم خواهد ماند و خداوند حاجتش را نیز برمی آورد.همین شخص بار دیگر به آن حضرت نامه ای نوشت و از حجامت کردن در چهار شنبه آخر ماه سؤال کرد، حضرت به او نوشت : برخلاف نظر معتقدان به شومی، هر کس در چهار شنبه آخر ماه حجامت کند، از هر آسیب و گزند و مرضی در امان باشد و محل حجامتش نیز کبود نشود .

این جمله به ردّ و نفی پاره ای روایات اشاره دارد که در آنها آمده است که هر کس در روزهای چهار شنبه یا چهار شنبه آخر هر ماه حجامت کند، محل حجامتش کبود می شود. و در بعضی از آنها آمده است : بیم آن هست که محلّ حجامتش کبود شود.

ص :11

و فی معناها ما فی تحف العقول : قال الحسین فی المصدر (تحف العقول : 482) : الحسن بن مسعود .

ابن مسعود : «دَخَلتُ علی أبِی الحسنِ علیِّ بنِ محمّدٍ علیه السلام و قد نُکِبَت إصبَعی و تَلقّانِی راکِبٌ و صَدَمَ کتفِی ، و دخلتُ فی زَحمَةٍ فَخَرَقُوا علیَّ بعضَ ثیابِی ، فقلتُ : کَفانِی اللّهُ شَرَّکَ مِن یومٍ فما أیشَمَکَ ! فقال علیه السلام لی : یا حسنُ، هذا و أنتَ تَغشانا تَرمی بذنبِکَ مَن لا ذنبَ له ؟! قالَ الحسنُ : فَأثابَ إلیَّ عَقلِی و تَبَیَّنتُ خَطای ، فقلتُ : یا مولایَ أستَغفِرُ اللّهَ ، فقالَ : یا حسنُ ، ما ذَنبُ الأیّامِ حتّی صِرتُم تَتَشاءَمُونَ بها إذا جُوزِیتُم بأعمالِکُم فیها ؟! قال الحسنُ : أنا أستَغفِرُ اللّهَ أبَدا ، و هی تَوبَتی یا بنَ رسولِ اللّهِ . قالَ : ما ینَفَعُکُم ، و لکنَّ اللّهَ یُعاقِبُکم بذَمِّها علی ما لا ذَمَّ علَیها فیهِ ، أ ما عَلِمتَ یا حسنُ أنَّ اللّهَ هُو المُثیبُ و المُعاقِبُ و المُجازِی بالأعمالِ عاجِلاً و آجِلاً ؟! قلتُ : بلی یا مولایَ ، قالَ : لا تَعُدَّ و لا تَجعَلْ للأیّامِ صُنعا فی حُکمِ اللّهِ ، قالَ الحسنُ : بلی یا مولایَ» .

و الروایات السابقة _ و لها نظائر فی معناها _ یستفاد منها أنَّ المِلاک فی نحوسة هذه الأیّام النَّحسات هو تطیُّر عامّة الناس بها ، و للتطیُّر تأثیر نفسانیّ کما سیأتی ، و هذه الروایات تعالج نحوستها التی تأتیها من قبل الطیرة بصرف النفس عن الطیرة إن قوی الإنسان علی ذلک ، و بالالتجاء إلَی اللّه سبحانه و الاعتصام به بقرآن یتلوه أو دعاءٍ یدعو به إن لم یَقوَ علیه بنفسه .

و حَمَل بعضُهم هذه الروایات المسلّمة لنحوسة بعض الأیّام علَی التقیَّة ، و لیس بذاک البعید ؛ فإنّ التشاؤم و التفاؤل بالأزمنة و الأمکنة و الأوضاع و الأحوال من خصائص العامّة یوجد منه عندهم شیء کثیر عند الاُمم و الطوائف المختلفة علی تشتُّتهم و تفرُّقهم منذ القدیم إلی یومنا ، و کان بین الناس حتّی خواصِّهم فی الصدر الأوَّل فی ذلک روایات دائرة یُسنِدونها إلَی النبیِّ صلی الله علیه و آله لا یَسَعُ لأحد أن یردَّها کما فی کتاب المسلسلات بإسناده عن الفضل بن الربیع قال : «کنتُ یَوما مَع مَولایَ المأمونِ فَأرَدنا الخُروجَ یومَ الأربعاءِ ، فقالَ المأمونُ : یومٌ مَکروهٌ سَمِعتُ أبی الرشیدَ یقولُ : سَمِعتُ المهدیَّ یقولُ : سَمِعتُ المنصورَ یقولُ : سَمِعتُ أبی محمّدَ بنَ علیٍّ یقولُ : سمعتُ أبی علیّا یقولُ : سمعتُ أبی عبد اللّهِ بنَ عبّاسٍ یقولُ : سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : إنَّ آخِرَ الأربعاءِ فی الشَّهرِ یَومُ نحسٍ مُستمِرٍّ» .

در تحف العقول نیز روایتی به همین معنا آمده است. حسین بن مسعود گوید : [روزی] به حضور ابو الحسن امام هادی علیه السلام شرفیاب شدم. در آن روز هم انگشتم خراش برداشت و هم سواره ای از کنارم گذشت و به من خورد و شانه ام صدمه دید و هم از میان جمعیتی گذشتم و قسمتی از لباسم پاره شد. گفتم : خدا مرا از شرّت نگه دارد، چه روز شومی هستی. حضرت به من فرمود : ای حسن! تو هم که با ما رفت و آمد داری، گناهت را به گردن کسی می اندازی که گناهی ندارد؟ حضرت با این گفتارِ خود مرا به سر عقل آورد و فهمیدم که اشتباه کرده ام. عرض کردم : مولای من! از خدا آمرزش می خواهم. فرمود: ای حسن! روزها را چه گناهی است که وقتی به سزای اعمالتان می رسید، آنها را شوم می خوانید؟ حسن گفت : یا بن رسول اللّه ! برای همیشه از خدا آمرزش می طلبم و توبه می کنم. حضرت فرمود : فایده ای ندارد؛ بلکه خداوند به سبب این که روزها را به خاطر جرمی که نکرده اند نکوهش می کنید، مجازاتتان می کند. ای حسن! مگر نمی دانی که این خداست که در برابر اعمال در دنیا و آخرت پاداش می دهد و کیفر می رساند و مجازات می کند؟ عرض کردم : چرا، ای مولای من! فرمود : تجاوز مکن و برای ایّام هیچ تأثیر و دخالتی در حکمِ خداوند قائل مشو. حسن گفت : چشم، مولای من!

از این روایات _ که نظیر آنها روایات دیگری به همین معنا نیز هست _ استفاده می شود که ملاک نحس بودن این روزهای نحس، صرفا فال بد زدن این روزها از سوی مردم است. فال بد زدن هم، همچنان که خواهیم گفت، تأثیر روانی دارد و این روایات بر آن است تا تأثیر روانی نحوست این ایّام را، که ناشی از فال بد زدن خودِ مردم است، از نفْس انسان دور کند، حال یا از طریق قدرتِ روحی شخص و یا اگر چنین قدرت روحی ندارد از طریق قرائتِ بخشی از قرآن یا خواندن دعایی که به خداوند سبحان پناه برد [و آرامش خاطر پیدا کند].

بعضی علما آن روایاتی را که نحوست برخی روزها را مسلّم گرفته، حمل بر تقیّه کرده اند که بعید هم نیست چنین باشد؛ زیرا فال بد و فال خوب زدنِ به زمانها و مکانها و اوضاع و احوال ، از خصایص عوام است و مقدار زیادی از این گونه اعتقادات از دیر باز تا کنون در میان اقوام و ملل گوناگون بوده و هست. در میان مردم حتی در بین خواص آنها، در صدر اوّل اسلام روایاتی در این باره بوده که آنها را به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نسبت می دادند و هیچ کس هم جرأت نداشت آنها را ردّ کند. مثلاً در کتاب مسلسلات، به سندش از فضل بن ربیع روایت کرده که گفت : روزی با مولایم مأمون بودم و روز چهار شنبه خواستیم به سفر برویم. مأمون گفت : امروز سفر کردن مکروه و ناخوشایند است؛ چون از پدرم رشید شنیدم که می گفت: از مهدی شنیدم که می گفت : از منصور شنیدم می گفت : از پدرم محمّد بن علی شنیدم می گفت : از پدرم علی شنیدم می گفت : از پدرم عبد اللّه بن عباس شنیدم می گفت : از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود : آخرین چهار شنبه ماه، روزی همیشه نحس است.

ص :12

و أمّا الروایات الدالَّة علَی الأیّام السعیدة من الاسبوع و غیرها فالوجه فیها نظیر ما تقدَّمت إلیه الإشارة فی الأخبار الدالّة علی نحوستها من الوجه الأوّل ؛ فإنَّ فی هذه الأخبار تعلیل برکة ما عدَّه من الأیّام السعیدة بوقوع حوادث متبرّکة عظیمة فی نظر الدِّین کولادة النبیِّ صلی الله علیه و آله و بعثته و کما ورد أنّه صلی الله علیه و آله دعا فقال : «اللّهُمَّ بارِکْ لاُِمّتِی فی بُکورِها یَومَ سَبتِها و خَمیسِها» ، و ما ورد أنّ اللّه ألان الحدید لداود علیه السلام یوم الثلاثاء ، و أنّ النبیَّ صلی الله علیه و آله کان یخرج للسفر یوم الجمعة ، و أنّ الأحد من أسماء اللّه تعالی .

فتبیَّن ممّا تقدَّم علی طوله أنّ الأخبار الواردة فی سعادة الأیّام و نحوستها لا تدلُّ علی أزید من ابتنائهما علی حوادث مرتبطة بالدِّین توجب حُسنا و قُبحا بحسب الذوق الدینیّ أو بحسب تأثیر النفوس . و أمّا اتِّصاف الیوم أو أیّ قطعة من الزمان بصفة المَیمَنة أو المَشأمة و اختصاصه بخواصّ تکوینیّة عن علل و أسباب طبیعیّة تکوینیّة فلا ، و ما کان من الأخبار ظاهرا فی خلاف ذلک فإمّا محمول علَی التقیّة أو لا اعتماد علیه .

2 _ فی سعادة الکواکب و نحوستها و تأثیر الأوضاع السماویّة فی الحوادث الأرضیّة سعادة و نحوسة : الکلام فی ذلک من حیث النظر العقلیّ کالکلام فی سعادة الأیّام و نحوستها ، فلا سبیل إلی إقامة البرهان علی شیء من ذلک کسعادة الشمس و المشتری و قِران السَّعدَین و نحوسة المرِّیخ و قِران النَّحسَین و القمر فی العَقرب .

نعم کان القدماء من منجِّمی الهند یَرَون للحوادث الأرضیّة ارتباطا بالأوضاع السماویّة مطلقا أعمَّ من أوضاع الثوابت و السیّارات ، و غیرهم یری ذلک بین الحوادث و بین أوضاع السیّارات السَّبع دون الثوابت ، و أوردوا لأوضاعها المختلفة خواصَّ و آثارا تسمّی بأحکام النجوم ، یَرَون عند تحقُّق کلِّ وضع أن یُعقِب وقوع آثاره .

و اما روایاتی که بر سعد بودن ایّامی از هفته و غیر هفته دلالت دارد، توجیه آنها نیز نظیر اولین توجیهی است که درباره اخبار حاکی از نحس بودن ایّام بیان شد؛ زیرا در این گونه روایات سعد بودن این ایّام و خجسته بودن آنها را چنین تعلیل کرده که چون در فلان روز حادثه ای با برکت و از نظر دینی بسیار بزرگ و با اهمیت رخ داده است، مانند ولادت و بعثت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله . مثلاً روایت شده که خود آن حضرت دعا کرد و عرض کرد : بار خدایا! روز شنبه و پنج شنبه را، از همان صبح زود، برای امّتم مبارک و خجسته گردان. و نیز روایت شده که خداوند، آهن را در روز سه شنبه برای داود نرم کرد و این که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز جمعه به سفر می رفت و این که احد (یکشنبه) یکی از نامهای خداوند متعال است. بنا بر این، از این مقدمه طولانی این معنا روشن می شود که اخباری که پیرامون سعد و نحس بودن روزها وارد شده، بیش از این دلالت ندارد که این خجستگی و ناخجستگی به خاطر حوادثی دینی است که بر حسب ذوق دینی یا بر حسب تأثیر روانی، موجب خوبی و بدی کاری می شود. اما این که خودِ آن روز یا آن قطعه از زمان، دارای خصوصیت میمنت یا شومی باشد و علل و عواملی طبیعی در آنها باشد که موجب این خجستگی و نا خجستگی شده باشد، چنین امری از روایات برنمی آید و روایاتی که گویای خلاف این مطلب باشند یا [اگر معتبر باشد] از باب تقیّه است و یا معتبر و قابل اعتماد نیستند.

2 _ در باب سعد و نحس بودن ستارگان و تأثیر اوضاع کواکب آسمانی در خجستگی و نا خجستگی حوادث زمینی. در این باره از دیدگاه عقلی همان را می توان گفت که درباره سعد و نحس بودن روزها گفتیم؛ زیرا در این جا نیز راهی برای اقامه برهان بر اثبات و نفی این امر، مانند سعد بودن خورشید و مشتری و قِران سعدین و نیز نحوست مریخ و قِران نحسین و قمر در عقرب نداریم.البته منجّمان قدیم هند معتقد بودند که حوادث زمینی با مطلق اوضاع سماوی، اعم از اوضاع ثوابت و سیّارات، ارتباط دارند و منجّمان غیر هندی این رابطه را فقط با سیّارات هفتگانه قائل بودند، نه ستارگان. آنان برای اوضاع گوناگون سماوی خواص و آثاری برشمرده که به آنها احکام نجوم می گویند. به نظر آنان هر یک از آن اوضاع پیش آید، در زمین آثار و خواص خود را نشان می دهد و تأثیر می گذارد.

ص :13

و القوم بین قائل بأنَّ الأجرام الکوکبیّة موجودات ذوات نفوس حیّة مُریدة تفعل أفاعیلها بالعلّیة الفاعلیَّة ، و قائل بأنّها أجرام غیر ذات نفس تؤثِّر أثرها بالعلّیة الفاعلیّة ، أو هی معدّات لفعله تعالی و هو الفاعل للحوادث ، أو أنّ الکواکب و أوضاعها علامات للحوادث من غیر فاعلیّة و لا إعداد ، أو أنّه لا شیء من هذه الارتباطات بینها و بین الحوادث حتّی علی نحو العلامیّة و إنّما جرت عادة اللّه علی أن یُحدث حادثة کذا عند وضع سماویٍّ کذا .

و شیء من هذه الأحکام لیس بدائمیّ مطَّرد بحیث یلزم حکم کذا وضعا کذا فربّما تَصدُق و ربّما تَکذب ، لکنّ الذی بَلَغنا من عجائب القصص و الحکایات فی استخراجاتهم یعطی أنّ بین الأوضاع السماویّة و الحوادث الأرضیّة ارتباطا ما ، إلاّ أنّه فی الجملة لا بالجملة ، کما أنّ بعض الروایات الواردة عن أئمّة أهل البیت علیهم السلام یصدِّق ذلک کذلک .

و علی هذا لا یمکن الحکم البتِّی بکون کوکب کذا أو وضع کذا سعدا أو نحسا ، و أمّا أصل ارتباط الحوادث و الأوضاع السماویّة و الأرضیّة بعضها ببعض فلیس فی وسع الباحث الناقد إنکار ذلک .

و أمّا القول بکون الکواکب أو الأوضاع السماویّة ذوات تأثیر فیما دونها _ سواء قیل بکونها ذوات نفوس ناطقة أو لم یُقَل _ فلیس ممّا یخالف شیئا من ضروریّات الدِّین ، إلاّ أن یقال بکونها خالقة مُوجِدة لما دونها من غیر أن ینتهی ذلک إلیه تعالی فیکون شِرکا ، لکنَّه لا قائل به حتّی من وثنیّة الصابئة التی تعبد الکواکب ، أو أن یقال بکونها مدبِّرة للنظام الکونیِّ مستقلّة فی التدبیر فیکون ربوبیّة تستعقب المعبودیّة ، فیکون شرکا کما علیه الصابئة عبدة الکواکب .

و أمّا الروایات الواردة فی تأثیر النجوم سعدا و نحسا و تصدیقا و تکذیبا فهی کثیرة جدّا علی أقسام :

منها : ما یدلُّ بظاهره علی تسلیم السعادة و النحوسة فیها ، کما فی الرسالة الذهبیَّة عن الرِّضا علیه السلام : اعلم أنَّ جماعهنَّ و القَمر فی برج الحَمَل أو الدَّلو من البروج أفضل ، و خیر من ذلک أن یکون فی برج الثور لکونه شرف القمر .

این منجّمان درباره ستارگان اختلاف نظر دارند. بعضی معتقدند که اجرام سماوی ، موجوداتی هستند دارای نفْس و زنده و دارای اراده و تأثیرات خود را به عنوان علّت فاعلی می گذارند. بعضی هم معتقدند که این اجرام دارای نفْس نیستند ولی در عین حال تأثیر خود را به عنوان علت فاعلی می گذارند. به نظر برخی نیز آنها زمینه ساز تأثیر و فعل خداوند متعال هستند و این خداست که پدید آورنده حوادث است. به عقیده عدّه ای هم کواکب و اوضاع آنها ، نشانه هایی از بروز حوادث هستند و نه علّت فاعلی هستند و نه علّت اعدادی و زمینه ساز. به باور برخی هیچ ارتباطی میان این کواکب و اوضاع سماوی با حوادث زمینی نیست، حتی به نحو علامت و نشانه. بلکه عادت خدا بر این جاری شده که فلان حادثه زمینی را مقارن با فلان وضع آسمانی پدید آورد. هیچ یک از این احکام و اتفاقات هم همیشگی و عمومی نیستند، به طوری که بتوان گفت: فلان حکم و حادثه با فلان وضعِ آسمانی ملازمت دارد؛ زیرا گاهی این قضاوتها درست از آب در می آیند و گاهی هم نادرست.اما حکایتها و داستانهای عجیب و شگفت آوری که از استخراجات این منجّمان به ما رسیده، نشان می دهد که میان اوضاع آسمانی و رخدادهای زمینی نوعی ارتباط وجود دارد. اما این ارتباط فی الجمله وجود دارد نه به طور کلّی و عمومی. همچنان که پاره ای روایات وارد شده از ائمه اهل بیت علیهم السلام نیز این مقدار ارتباط را تصدیق کرده است.

بنا بر این، نمی توان حکم قطعی کرد که فلان ستاره یا فلان وضع آسمانی، سعد است یا نحس. اما اصل ارتباطِ رخدادها و اوضاع آسمانی و زمینی با یکدیگر، چیزی نیست که پژوهشگر نکته سنج بتواند آن را انکار کند.

عقیده به این که کواکب یا اوضاع آسمانی _ خواه آنها را دارای نفوسِ ناطقه بدانیم یا ندانیم _ در کُرات و مجموعه زیرین خود تأثیر دارند، مخالفتی با ضروریات دین ندارد مگر این که کسی آنها را آفریننده و پدید آورنده حوادث زمینی بداند و این سررشته را به خدا نرساند، که این صورت شرک است. لیکن هیچ کس، حتی صائبیانِ ستاره پرست، چنین حرفی نزده اند. یا این که گفته شود: این کواکب و اوضاع سماوی مدبّر نظام هستی می باشند و در کار تدبیر استقلال عمل دارند و این ربوبیّتی است که پیامدش معبودیت آنهاست و این شرک است. چنان که صائبیانِ ستاره پرست چنین عقیده ای دارند.

روایاتی که درباره تأثیر یا عدم تأثیر ستارگان در سعد و نحس بودن وارد شده بسیار زیاد است و به چند نوع تقسیم می شوند :

بعضی از آنها ظاهرا مسئله سعد و نحس بودن ستارگان و اوضاع سماوی را پذیرفته اند. مثلاً در رساله ذهبیّه از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود : بدان که نزدیکی کردن با زنان در زمانی که قمر در برج حمل یا برج دلو باشد، بهتر است و بهتر از این زمان وقتی است که قمر در برج ثور باشد؛ زیرا این هنگام شرف قمر است.

ص :14

و فی بحار الأنوار عن النوادر بإسناده عن حُمرانَ عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال : «مَن سافَرَ أو تَزَوَّجَ و القَمَرُ فی العَقرَبِ لَم یَرَ الحُسنی ......... » الخبر .

و فی کتاب النجوم لابن طاووس عن علیٍّ علیه السلام : «یُکرَهُ أن یُسافِرَ الرجُلُ فی مَحاقِ الشهرِ ، و إذا کانَ القَمَرُ فی العَقرَبِ» .

و یمکن حمل أمثال هذه الروایات علَی التقیّة علی ما قیل ، أو علی مقارنة الطیرة العامّة کما ربّما یشعر به ما فی عدّة من الروایات من الأمر بالصدقة لدفع النحوسة ، کما فی نوادر الراوندیِّ بإسناده عن موسَی بن جعفر عن أبیه عن جدِّه فی حدیث : «إذا أصبَحتَ فَتَصَدَّقْ بصَدَقةٍ تُذهِب عنکَ نَحسَ ذلکَ الیَومِ ، و إذا أمسَیتَ فَتَصَدَّقْ بصَدَقةٍ تُذهِب عنکَ نَحسَ تلکَ اللیلةِ ......... » الخبر ، و یمکن أن یکون ذلک لارتباط خاصٍّ بین الوضع السماویِّ و الحادثة الأرضیَّة بنحو الاقتِضاء .

و منها : ما یدلُّ علی تکذیب تأثیرات النجوم فی الحوادث و النهی الشدید عن الاعتقاد بها و الاشتغال بعلمها ، کما فی نهج البلاغة : «المُنَجِّمُ کالکاهِنِ ، و الکاهِنُ کالسّاحِرِ ، و السّاحِرُ کالکافِرِ ، و الکافِرُ فی النارِ» . و یظهر من أخبار اُخرُ تُصدِّقها و تُجوِّزُ النظرَ فیها أنَّ النهی عن الاشتغال بها و البناء علیها إنّما هو فیما اعتقد لها استقلال فی التأثیر لتأدیته إلَی الشِّرک کما تقدَّم .

و منها : ما یدلُّ علی کونه حقّا فی نفسه غیر أنّ قلیله لا یَنفعُ و کثیره لا یُدرَک ، کما فی الکافی بإسناده عن عبد الرحمن بن سیّابة قال : «قلتُ لأبی عبدِ اللّهِ علیه السلام : جُعِلتُ فِداکَ ، إنّ الناسَ یقولونَ : إنّ النُّجومَ لا یَحِلُّ النَّظرُ فیها و هو یُعجِبُنی ، فإن کانَت تُضِرُّ بِدِینِی فلا حاجَةَ لی فی شیءٍ یُضِرُّ بدِینی ، و إن کانَت لا تُضِرُّ بدِینِی فوَ اللّهِ إنّی لَأشتَهیها و أشتَهِی النَّظَرَ فیها ، فقالَ : لیسَ کما یقولونَ لا یُضِرُّ بدِینِکَ ، ثُمّ قالَ : إنّکُم تَنظُرُونَ فی شیءٍ مِنها کثیرُهُ لا یُدرَکُ و قَلیلُهُ لا یُنتَفَعُ به ......... » الخبر .

و فی بحار الأنوار عن کتاب النجوم لابن طاووس عن معاویة بن حکیم عن محمّد بن زیاد عن محمّد بن یحیی الخثعمیِّ قال : «سألتُ أبا عبدِ اللّهِ علیه السلام عنِ النُّجومِ : حَقٌّ هی ؟ قالَ لی : نَعَم، فقلتُ لَهُ : و فی الأرضِ مَن یَعلَمُها ؟ قالَ : نَعَم و فی الأرضِ مَن یَعلَمُها» و فی عدَّة من الروایات : «ما یَعلَمُها إلاّ أهلُ بیتٍ مِن الهندِ و أهلُ بیتٍ من العَرَبِ» ، و فی بعضها : «من قریشٍ» .

در بحار الأنوار از نوادر و او به سند خود از حمران از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود : کسی که هنگام قمر در عقرب مسافرت یا ازدواج کند، خوبی و خوشی نمی بیند .........

در کتاب نجوم ابن طاووس از علی علیه السلام روایت شده است که فرمود : مسافرت کردن در هر ماه وقتی که قمر در محاق یا قمر در عقرب است، مکروه است.

به قولی می توان این روایات را حمل بر تقیّه کرد، یا حمل بر تقارن این اوقات با فال بد زدن عمومی دانست. همچنان که دسته ای از روایات نیز گویای آن است؛ چون در آنها دستور داده شده است که برای دفع نحوست، صدقه پرداخت شود. مثلاً در نوادر راوندی (النوادر : 228 / 466) به سندش از موسی بن جعفر از پدر بزرگوارش از جدّش نقل کرده که در حدیثی فرمود: در هر صبحگاه صدقه ای بده، تا نحوست آن روز از تو برطرف شود و در هر شامگاه صدقه ای بده تا شومی آن شب از تو دور گردد.

امکان هم دارد که این امر به خاطر ارتباط خاصّی باشد که میان وضع آسمان و رخداد زمینی است، اما ارتباط به نحو اقتضا [نه به نحو علّیت].

دسته دوم از این روایات، تأثیرات ستارگان در حوادث را انکار و تکذیب کرده و از اعتقاد به این امر و اشتغال به علم نجوم بشدّت نهی نموده اند. مثلاً در نهج البلاغه آمده است : منجم مانند کاهن است و کاهن همچون ساحر و ساحر همانند کافر و کافر در آتش است.

از اخبار دیگری که این تأثیرات را درست دانسته و پرداختن به نجوم را تجویز کرده اند، برمی آید که نهی از اشتغال به این علم و تکیه کردن به آن به خاطر این است که اگر کسی برای تأثیر آنها استقلال عمل قائل باشد،، در نتیجه این باور کارش به شرک می انجامد.

دسته سوم روایاتی است که نشان می دهد نجوم و تأثیر کواکب در اوضاع زمینی فی نفسه واقعیت دارد، اما چیزی که هست اندکِ از این علم، سودمند نیست و زیادش هم دست یافتنی نمی باشد. مثلاً در کافی به سندش از عبد الرحمن بن سیّابه روایت کرده است که گفت : به امام صادق علیه السلام عرض کردم : فدایت شوم، مردم می گویند که پرداختن به علم نجوم جایز نیست و من از این علم خوشم می آید. بنا بر این، اگر به دینم ضرر می زند، من به چیزی که برای دینم زیانمند باشد هرگز نیازی ندارم و اگر به دینم ضرر نمی زند، به خدا که من به این علم علاقه مندم و تحصیل آن را دوست دارم. حضرت فرمود : این طور که مردم می گویند، نیست.نجوم، ضرری به دینت نمی زند. سپس فرمود : شما به علمی می پردازید، که بسیار آن حاصل نمی شود و اندکش هم به کار نمی آید و سودی نمی رساند .........

در بحار الأنوار از کتاب نجوم ابن طاووس از معاویة بن حکیم از محمّد بن زیاد از محمّد بن یحیی خثعمی روایت شده است که گفت : از امام صادق علیه السلام پرسیدم که آیا نجوم راست است و حقیقت دارد؟ فرمود : آری. عرض کردم : آیا در روی زمین کسی هست که این علم را بداند؟ فرمود : آری، در روی زمین کسی هست که آن را بداند. در دسته ای از روایات آمده است : از این علم کسی اطّلاع ندارد، مگر یک خانواده هندی و یک خانواده عرب. در بعضی روایات آمده است : خانواده ای از قریش.

ص :15

و هذه الروایات تؤیِّد ما قدَّمناه من أنَّ بین الأوضاع و الأحکام ارتباطا ما فی الجملة .

نعم ورد فی بعض هذه الروایات أنّ اللّه أنزل المُشتری علَی الأرض فی صورة رجل ، فلقی رجلا من العجم فعلَّمه النجوم حتّی ظنَّ أنّه بلغ ، ثمّ قال له : انظر أین المشتری ؟ فقال : ما أراه فی الفلک و ما أدری أین هو ؟ فنحّاه و أخذ بید رجل من الهند فعلَّمه حتّی ظنَّ أنّه قد بلغ ، و قال : انظر إلَی المشتری أین هو ؟ فقال : إنّ حسابی لیدلُّ علی أنّک أنت المشتری ، قال : فشهق شهقة فمات ، و ورث علمه أهله فالعلم هناک ......... الخبر . و هو أشبه بالموضوع .

3 _ فی التفاؤل و التَّطیُّر و هما الاستدلال بحادث من الحوادث علَی الخیر و ترقُّبه و هو التفاؤل ، أو علَی الشَّرِّ و هو التطیُّر ، و کثیرا ما یؤثِّران و یقع ما یترقَّب منهما من خیر أو شرٍّ و خاصَّة فی الشرِّ ، و ذلک تأثیر نفسانیٌّ .

و قد فرَّق الإسلام بین التفاؤل و التطیُّر ، فأمر بالتفاؤل و نهی عن التطیُّر ، و فی ذلک تصدیق لکون ما فیهما من التأثیر تأثیرا نفسانیّا .

أمّا التفاؤل ففیما روی عن النبیِّ صلی الله علیه و آله : «تَفاءَلُوا بالخَیرِ تَجِدُوهُ» ، و کان صلی الله علیه و آله کثیر التفاؤل ؛ نقل عنه ذلک فی کثیر من مواقفه .

کما ورد فی قصّة الحدیبیة : جاء سهیل بن عمرو فقال صلی الله علیه و آله : قد سهّل علیکم أمرکم . و کما فی قصّة کتابه الی خسرو برویز یدعوه إلی الإسلام، فمزّق کتابه و أرسل إلیه قبضة من تراب، فتفاءل صلی الله علیه و آله منه أنّ المؤمنین سیملکون أرضهم . (کما فی هامش المصدر) .

و أما التطیُّر فقد ورد فی مواضع من الکتاب نقله عن اُمم الأنبیاء فی دعواتهم لهم ؛ حیث کانوا یظهرون لأنبیائهم أنّهم اطَّیَّروا بهم فلا یؤمنون ، و أجاب عن ذلک أنبیاؤهم بما حاصله : أنَّ التطیُّر لا یقلِب الحقَّ باطلاً و لا الباطل حقّا ، و أنّ الأمر إلَی اللّه سبحانه لا إلَی الطائر الذی لا یملک لنفسه شیئا ، فضلاً عن أن یملک لغیره الخیر و الشرَّ و السعادة و الشقاء ، قال تعالی: «قالوا إنَّا تَطَیَّرْنا بکُم لَئنْ لَم تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُم و لَیَمَسَّنَّکُم مِنّا عَذابٌ ألیمٌ*قالوا طائرُکم مَعَکُم» یس: 18، 19.

این روایات، مطلب سابق را تأیید می کند که گفتیم: میان اوضاع کواکب و رخدادهای زمینی نوعی ارتباط وجود دارد.

در بعضی روایات آمده است که خداوند ، سیاره مشتری را به صورت مردی به زمین فرستاد و او به مردی غیر عرب برخورد و علم نجوم را به او آموخت، تا جایی که گمان کرد به عمق آن دست یافته است. سپس به او گفت : حالا ببین سیاره مشتری کجاست؟ مرد گفت : من او را در فلک نمی بینم و نمی دانم کجاست. مشتری او را از خود دور کرد و دست مردی هندی را گرفت و نجوم را به او آموخت، تا جایی که فکر کرد بخوبی فرا گرفته است، به او گفت : حالا ببین سیاره مشتری کجاست؟ آن مرد گفت :محاسبات من نشان می دهد که خود تو سیاره مشتری هستی. همین که این را گفت، آهی بلند کشید و جان داد. و علم او به خانواده اش به ارث رسید. بنا بر این، علم نجوم در آن جاست ......... این روایت شباهت بیشتری به روایات جعلی دارد.

3 _ درباره تفأّل و تطیّر. تفأّل و تطیّر عبارت است از حادثه ای را دلیل بر وجود رخدادی گرفتن که اگر آن رخداد خوب باشد آن را تفأّل (فال نیک زدن) می گویند و اگر بد باشد تطیّر (فال بد زدن). در بسیاری موارد این دو مؤثر واقع می شوند و آن حادثه خوب یا بد بویژه حادثه بد که انتظارش می رود، تحقق می یابد و این البته یک تأثیر روانی است.

اسلام میان فال خوب و فال بد زدن فرق گذاشته و به فال نیک زدن دستور داده و از فال بد زدن نهی کرده است و این نشان می دهد که تأثیر این دو امر، یک تأثیر روانی است.

درباره فال نیک زدن، این جمله از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود : فال نیک بزنید تا آن را بیابید. خود حضرت نیز فال خوب زیاد می زد و در بسیاری جاها این کار از حضرت نقل شده است.

مثلاً در داستان حدیبیه آمده است که وقتی سهیل بن عمرو از جانب مشرکان مکّه برای گفتگو با مسلمانان و عقد قرارداد صلح آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : کارتان سهل و آسان شد. همچنین در داستان نامه پیامبر به خسرو پرویز و دعوت او به اسلام آمده است که وی نام آن حضرت را پاره کرد و در جواب نامه مشتی خاک برای پیامبر فرستاد. حضرت این امر را به فال نیک گرفت و فرمود : بزودی مؤمنان خاک آنها را تصرّف خواهند کرد.

و اما فال بد زدن، در جاهایی از قرآن کریم، از امتهای گذشته نقل شده که آنان به پیامبرانشان می گفتند : ما به شما فال بد زده ایم و لذا ایمان نمی آوریم. پیامبرانشان در پاسخ آنها مطالبی گفته اند که خلاصه اش این است : تطیّر (فال زدن از روی حرکت پرندگان) حق را باطل و باطل را حق نمی کند و کار در دست خداوند سبحان است، نه در دست پرنده ای که هیچ اختیاری از خودش ندارد، چه رسد به این که خیر و شرّ و سعادت و شقاوت دیگران در دست او باشد. مثلاً خداوند می فرماید : «گفتند : ما شما را به فال بد گرفته ایم. اگر دست از دعوت خود بر ندارید سنگسارتان می کنیم و به طور قطع از ما به شما عذاب و شکنجه ای دردناک خواهد رسید. [پیامبران ]گفتند : شومی شما با خود شماست».

ص :16

أی ما یجرُّ إلیکم الشرَّ هو معکم لا معنا ، و قال : «قالوا اطَّیَّرنا بکَ و بمَنْ مَعکَ قالَ طائرُکُم عِندَ اللّهِ» النمل : 47.

أی الذی یأتیکم به الخیر أو الشرُّ عند اللّه ، فهو الذی یقدِّر فیکم ما یقدِّر لا أنا و من معی ؛ فلیس لنا من الأمر شیء .

و قد وردت أخبار کثیرة فی النهی عن الطِّیرة و فی دفع شؤمها بعدم الاعتناء أو بالتوکُّل و الدعاء ، و هی تؤیِّد ما قدَّمناه من أنَّ تأثیرها من التأثیرات النفسانیّة ، ففی الکافی بإسناده عن عمرو بن حُرَیث قال : قال أبو عبد اللّه علیه السلام : «الطِّیَرَةُ علی ما تَجعَلُها إن هَوَّنتَها تَهَوَّنَت ، و إن شَدَّدتَها تَشَدَّدَت ، و إن لم تَجعَلْها شَیئا لم تَکُن شیئا» . و دلالة الحدیث علی کون تأثیرها من التأثیرات النفسانیّة ظاهرة ، و مثله الحدیث المَرویُّ من طرق أهل السُّنَّة : «ثلاثٌ لا یَسلَمُ مِنها أحَدٌ : الطِّیرَةُ و الحَسَدُ و الظَّنُّ . قیل : فما نَصنَعُ ؟ قالَ : إذا تَطَیَّرتَ فَامضِ ، و إذا حَسَدتَ فلا تَبغِ ، و إذا ظَنَنتَ فلا تُحَقِّقْ» .

و فی معناه ما فی الکافی عن القمّیِّ عن أبیه عن النوفلیِّ عن السَّکونیِّ عن أبی عبد اللّه علیه السلام قال : «قالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : کَفّارَةُ الطِّیرَةِ التَّوکُّلُ ......... » الخبر . و ذلک أنّ فی التوکُّل إرجاع أمر التأثیر إلَی اللّه تعالی ، فلا یبقی للشیء أثر حتّی یتضرَّر به .

و فی معناه ما ورد من طرق أهل السُّنَّة علی ما فی نهایة ابن الأثیر : «الطِّیرَةُ شِرکٌ و ما مِنّا إلاّ ، و لکنّ اللّهَ یُذهِبُهُ بِالتوکُّلِ» .

و فی المعنَی السابق ما روی عن موسَی بن جعفر علیه السلام أنّه قال : «الشُّؤمُ للمُسافِرِ فی طریقِهِ سَبعَةُ أشیاءَ : الغُرابُ الناعِقُ عن یَمینِهِ ، و الکلبُ الناشِرُ لذنبِهِ ، و الذئبُ العاوِی الذی یَعوِی فی وَجهِ الرَّجلِ و هُو مُقْعٍ علی ذَنَبِهِ ثُمّ یَرتَفِعُ ثُمّ یَنخَفِضُ ثلاثا ، و الظَّبیُ السانِحُ عن یمینٍ إلی شمالٍ ، و البُومَةُ الصارِخَةُ ، و المرأةُ الشَّمطاءُ تَلقی فَرجَها ، و الأتانُ العَضبانُ _ یَعنی الجَدعاءَ _ فمَن أوجَسَ فی نفسِهِ مِنهُنَّ شیئا فلیَقُلْ : اعتَصَمتُ بکَ یا ربِّ مِن شَرِّ ما أجِدُ فی نفسِی ، فَیُعصَمُ مِن ذلکَ» .

یعنی آن چیزی که شرّ و بدی را به سوی شما می کشاند با شماست، نه با ما. نیز می فرماید : «گفتند : ما به تو و به آن که با توست فال بد زده ایم، او گفت : فال شما نزد خداست». یعنی آنچه خیر و شرّ شما به وسیله آن به شما می رسد، نزد خداست؛ زیرا اوست که سرنوشت شما را مقدّر می کند و رقم می زند، نه من و کسی که همراه من است. بنا بر این، ما کاره ای نیستیم.

اخبار فراوانی نیز در نهی از فال بد زدن و دفع شومی آن به وسیله بی اعتنایی یا توکّل و دعا ، رسیده است و این گفته سابق ما را که گفتیم: تأثیر این چیزها یک تأثیر روانی است، تأیید می کند. مثلاً کافی به سند خود از عمرو بن حُرَیث آورده است که گفت : امام صادق علیه السلام فرمود : فال بد زدن، بستگی به خود تو دارد. اگر آن را آسان گیری آسان می شود و اگر سخت گیری سخت می شود و اگر آن را به هیچ بگیری هیچ و بی اثر می شود. دلالت این حدیث بر جنبه روانی داشتن تأثیر فال بد آشکار و واضح است. نظیر این روایت ، حدیثی است که از طرق اهل سنّت روایت شده است : سه چیز است که هیچ کس از تأثیر آنها برکنار نمی ماند : فال بد زدن، حسادت و گمان. عرض شد : پس، چه کنیم؟ فرمود : هرگاه فال بد زدی، کارَت را بکن [و به فال اعتنا مکن ]و هرگاه گرفتار حسادت شدی، آن را دنبال نکن و هرگاه گمان بردی، در پی تحقیق بر نیا.

در همین معناست روایتی که در کافی از قمی از پدرش از نوفلی از سکونی از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : کفّاره فال بد زدن توکّل است ......... تا آخر حدیث. علتش هم این است که در توکّل، کار تأثیر به خداوند متعال ارجاع داده می شود و لذا اثری برای فال بد باقی نمی ماند تا از آن ضرری متوجّه آدمی شود.

نیز در همین معناست روایتی که از طرق اهل سنّت وارد شده و در نهایه ابن اثیر آمده است : فال بد زدن، شرک است و هیچ یک از ما خالی از طیره نیستیم. اما خداوند به وسیله توکّل، تأثیر آن را از بین می برد.

باز در معنای حدیث سابق روایتی است که از موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده که فرمود : هفت چیز برای مسافر در راهش شوم است : کلاغ از طرف راستش قار قار کند، سگی [سر راهش پیدا شود و] دمش را بالا نگه دارد، گرگی به صورت او زوزه کشد در حالی که روی دم خود نشسته باشد و سپس سه مرتبه دم خود را بالا و پایین برد، آهویی از طرف راست او به طرف چپ او بگریزد، جغدی بانگ زند، زنی با موهای جو گندمی که از جلو سرش نمایان باشد [از جلویت بیرون آید ]و ماده الاغ گوش بریده. هر کس از دیدن یکی از اینها در خود احساس ترس و دلواپسی کرد بگوید : بار خدایا! از شرّ آنچه در دل خود احساس می کنم، به تو پناه می برم. پس از شرّ آن مصون می ماند.

ص :17

الخبر علی ما فی بحار الأنوار مذکور فی الکافی و الخصال و المحاسن و الفقیه ، و ما فی المتن مطابق لبعض نسخ الفقیه . (کما فی هامش المصدر) .

و یلحق بهذا البحث الکلامیِّ فی نُحوسة سائر الاُمور المعدودة عند العامّة مشؤومة نَحسة کالعِطاس مرّة واحدة عند العزم علی أمر و غیر ذلک ، و قد وردت فی النهی عن التطیُّر بها و التوکُّل عند ذلک روایات فی أبواب متفرّقة ، و فی النبویِّ المرویِّ من طرق الفریقَین : «لا عَدوی ، و لا طِیَرَةَ ، و لا هامةَ ، و لا شُؤمَ ، و لا صفرَ ،

العدوی : مصدر کالإعداء بمعنی تجاوز مرض المریض منه إلی غیره، کما یقال فی الجَرَب و الوباء و الجُدَریّ و غیرها . و المراد بنفی العدوی کما یفیده مورد الروایة أن یکون العدوی مقتضَی المرض من غیر انتساب إلی مشیئة اللّه تعالی ، و الهامة : ما کان أهل الجاهلیّة یزعمون أنّ روح القتیل تصیر طائرا یأوی إلی قبره و یصیح و یشتکی العطش حتّی یؤخذ بثأره ، و الصفر : هو التصفیر عند سقایة الحیوان و غیره. (کما فی هامش المصدر).

و لا رضاعَ بعدَ فِصالٍ ، و لا تَعَرُّبَ بعد هِجرَةٍ ، و لا صَمتٌ یَوما إلَی اللیلِ ، و لا طَلاقَ قبلَ نِکاحٍ ، و لا عِتقَ قبلَ مِلکٍ ، و لا یُتمَ بعدَ إدراکٍ» . (المیزان فی تفسیر القرآن : 19/71 _ 79).

این خبر به همان صورتی که در بحار هست، در کافی و خصال و محاسن و فقیه آمده است. اما آنچه ما در این جا آوردیم مطابق با برخی نسخه های فقیه می باشد.

سایر اموری که در نظر عامه مردم شوم و نحس است، نیز در حیطه همین بحث کلامی قرار می گیرند. مانند شنیدن یک بار عطسه هنگام تصمیم گرفتن بر انجام کاری و امثال این. در ابواب متفرّق و گوناگون، روایاتی در نهی از فال بد زدن به این امور و توکّل به خدا کردن هنگام بروز آنها وارد شده است. مثلاً در حدیث نبوی که از طریق شیعه و سنّی نقل شده، آمده است : سرایت و فال بد زدن و خونخواهیِ روحِ مقتول و شومی و سوت زدن هنگام آب دادن حیوان، و شیر دادن پسِ گرفتن از شیر و بادیه نشینی بعد از هجرت (کفر بعد از اسلام) و روزه سکوت تا شب و طلاق قبل از ازدواج و آزاد کردن بنده قبل از مالک شدنِ آن و یتیمی بعد از بلوغ [در اسلام معنا و ]وجود ندارد .

منظور از «عدوی» یا سرایت، سرایت بیماری، مانند گری و و با و آبله و غیره، از شخص بیمار به شخص سالم است. مراد از نفی سرایت بیماریها، آن گونه که از مورد روایت برمی آید، این است که ما خود واگیری را عامل مستقل بیماری بدانیم بی آن که آن را به مشیّت و خواست الهی نسبت دهیم. «هامه» نیز به این معناست که در جاهلیت مردم بر این باور بودند که روحِ مقتول به صورت پرنده ای در می آید و به سر قبر او می رود و همواره می نالد و از عطش شکوه می کند تا آن که انتقامش از قاتلش گرفته شود. «صفر» هم به معنای سوت زدن هنگام آب دادن حیوان است.

ص :18

403 - الفَتک

403 - کشتن غافلگیرانه

اشاره

(1)

(2)

ص :19


1- و لمزید الاطّلاع راجع : موسوعة الاستخبارات : 1 / 335 «الاغتیالات المنظّمة لأعداء الإسلام».
2- انظر: الحدود : باب 754.

3100 - الفَتکُ
3100 - کشتن غافلگیرانه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الإیمانُ قَیدُ الفَتکِ ، لا یَفتِکُ مُؤمنٌ . (1)

شرح نهج البلاغة :لمّا قُبِضَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و اشتَغَلَ علیٌّ علیه السلام بغُسلِهِ و دَفنِهِ و بُویِعَ أبو بکرٍ ، خلا الزُّبیرُ و أبو سُفیانَ و جَماعَةٌ مِن المُهاجِرینَ بعبّاسٍ و علیٍّ علیه السلام لإِجالَةِ الرَّأیِ ، و تَکَلَّموا بکلامٍ یَقتَضی الاستِنهاضَ و التَّهییجَ ، فقالَ العبّاسُ رضی الله عنه: قد سَمِعنا قَولَکُم فلا لِقلّةٍ نَستَعِینُ بکُم ، و لا لِظِنَّةٍ نَترُکُ آراءَکُم ، فَأمهِلُونا نُراجِعِ الفِکرَ ......... و اللّهِ لولا أنَّ الإسلامَ قَیَّدَ الفَتکَ لَتَدَکدَکَت جَنادِلُ صَخْرٍ یُسمَعُ اصطِکاکُها مِن المَحَلِّ العَلیِّ . (2)

بحار الأنوار عن أبی الفَرَجِ فی المَقاتل_ فی ذِکرِ ما جَری علی مُسلم بنِ عَقیلٍ _: قال هانئُ لمسلمٍ _ : إنّی لا اُحِبُّ أن یُقتَلَ (یَعنی ابنَ زیادٍ) فی دارِی . فلمّا خَرَجَ مسلمٌ قالَ لَهُ شریکٌ : ما مَنَعَکَ مِن قَتلِهِ ؟ قالَ : خَصلَتانِ : أمّا إحداهُما : فکَراهِیَةُ هانئٍ أن یُقتَلَ فی دارِهِ، و أمّا الاُخری: فحدیثٌ حَدَّثَنیهِ الناسُ عن النبیِّ صلی الله علیه و آله : أنّ الإیمانَ قیدُ الفَتکِ ، فلا یَفتِکُ مؤمنٌ ، فقالَ لَهُ شریکٌ : أما و اللّهِ لو قَتَلتَهُ لَقَتَلتَ فاسِقا فاجِرا کافِرا . (3)

3100

کشتن غافلگیرانه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان ، بند (مانع) کشتن غافلگیرانه است و مؤمن غافلگیرانه نمی کُشد . (4)

شرح نهج البلاغة :چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رحلت فرمود و علی علیه السلام مشغول غسل و کفن و دفن آن حضرت گردید و با ابو بکر بیعت شد، زبیر و ابو سفیان و گروهی از مهاجران، برای مشورت، با عباس و علی علیه السلام خلوت کردند و سخنانی تحریک آمیز و مهیّج گفتند. عبّاس رضی الله عنه، گفت : صحبتهای شما را شنیدیم. اما نه به دلیل در اقلیّت بودن از شما کمک می گیریم و نه از روی بدگمانی نظرات شما را رها می کنیم. پس، به ما فرصت دهید که بیندیشیم ......... به خدا سوگند اگر نبود که اسلام کشتن غافلگیرانه را جلو گرفته است، هر آینه صخره ها و تخته سنگها چنان به هم می خوردند و متلاشی می شدند که صدای برهم خوردن آنها از جایگاه مرتفع شنیده می شد.

بحار الأنوار_ به نقل از ابو الفرج اصفهانی در نقل آن چه بر مسلم بن عقیل گذشت _: هانی به مسلم گفت : من دوست ندارم که او _ ابن زیاد _ در خانه من کشته شود. وقتی مسلم [از نهانگاه ]بیرون آمد، شریک به او گفت : چرا او را نکشتی؟ مسلم گفت : به دو سبب : اول این که هانی خوش نداشت ابن زیاد در خانه او کشته شود. دوم حدیثی که مردم از پیامبر صلی الله علیه و آله برایم روایت کرده اند که فرموده است : ایمانْ بندِ کشتنِ غافلگیرانه است و مؤمن غفلتاً نمی کشد. شریک به او گفت: هان! به خدا قسم اگر او را می کشتی، یک نفر فاسق و فاجر و کافر را کشته بودی [نه یک مؤمن را].

ص :20


1- کنز العمّال : 405 ، 419 و إحدی الروایتین عن أبی هریرة و الاُخری عن معاویة؛ فتأمّل .
2- شرح نهج البلاغة: 1/218 و 219.
3- بحار الأنوار : 44/344.
4- این متن از ابو هریره و معاویه نقل شده است. لذا جای درنگ و تأمل دارد.

مثیر الأحزان :خَرَجَ مسلمٌ و السَّیفُ فی کَفِّهِ ، و قالَ (لَهُ) شریکٌ : (یا هذا) ما مَنَعَکَ مِن الأمرِ ؟ قالَ مسلمٌ : (لمّا) هَمَمتُ بالخُروجِ فَتَعَلَّقَت بی امرأةٌ قالَت : ناشَدتُکَ اللّهَ إن قَتَلتَ ابنَ زیادٍ فی دارِنا ! و بَکَت فی وَجهی ، فَرَمَیتُ السَّیفَ و جَلَستُ . قالَ هانئٌ : یا وَیلَها قَتَلَتنِی و قَتَلَت نفسَها ، و الذی فَرَرتُ مِنهُ وَقَعتُ فیهِ ! (1)

مثیر الأحزان :[پس از رفتن ابن زیاد از خانه هانی ]مسلم شمشیر به دست [از پشت پرده] بیرون آمد. شریک به او گفت : [ای مرد!] چرا کار را تمام نکردی؟ مسلم پاسخ داد : همین که خواستم حمله کنم، زنی دامان مرا چسبید و گفت : تو را به خدا ابن زیاد را در خانه ما مکُش. و در برابر من گریست. من هم شمشیر را انداختم و نشستم. هانی گفت: ای وای بر او، هم مرا و هم خودش را به کشتن داد. از چیزی که می گریختم به سرم آمد.

ص :21


1- مثیر الأحزان : 31 ، 32 .

ص :22

404 - الفِتنة

404 - فتنه و آزمایش الهی

اشاره

(1)

(2)

ص :23


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 28 «کتاب الفتن و المحن». کنز العمّال : 11 / 107 _ 365 «کتاب الفتن و الأهواء». سنن أبی داوود : 4 / 94 «کتاب الفتن و الملاحم». صحیح مسلم : 4 / 2207 «کتاب الفتن و أشراط الساعة». بحار الأنوار : 5 / 210 باب 8 «التمحیص و الاستدراج و الابتلاء و الاختبار».
2- انظر: عنوان 52 «البلاء» ، 400 «الغیبة» ، 496 «الإملاء». الشیطان : باب 1991 .

3101 - الفِتنَةُ
3101 - فتنه و آزمایش الهی

الکتاب :

«أ وَ لا یَرَوْنَ أنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لاَ هُمْ یَذَّکَّرُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

نهج البلاغة :الإمامُ علیٌّ علیه السلام _ لمّا قامَ إلَیهِ رجُلٌ فقالَ : أخبِرْنا عنِ الفِتنَةِ ، و هل سَألتَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنها ؟ _ : إنّه لَمّا أنزَلَ اللّهُ سبحانَهُ قولَهُ : «الم * أ حَسِبَ الناسُ ......... » عَلِمتُ أنّ الفِتنَةَ لا تَنزِلُ بنا و رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بینَ أظهُرِنا ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما هذهِ الفِتنَةُ التی أخبَرَکَ اللّهُ تعالی بِها ؟ فقالَ : یا علیُّ ، إنّ اُمَّتِی سَیُفتَنُونَ مِن بَعدی ......... یا علیُّ ، إنَّ القَومَ سَیُفتَنُونَ بأموالِهِم ، و یَمُنُّون بِدِینِهِم علی رَبِّهِم ، و یَتَمَنَّونَ رَحمَتَهُ ، و یَأمَنونَ سَطوَتَهُ ، و یَستَحِلُّونَ حَرامَهُ بالشُّبُهاتِ الکاذِبَةِ ، و الأهواءِ الساهِیَةِ ، فَیَستَحِلُّونَ الخَمرَ بالنَّبیذِ ، و السُّحتَ بالهَدیَّةِ ، و الرِّبا بالبَیعِ . قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، فَبِأیِّ المَنازِلِ اُنزِلُهُم عندَ ذلکَ ؟ أ بِمَنزِلَةِ رِدَّةٍ ، أم بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ ؟ فقالَ : بِمَنزِلَةِ فِتنَةٍ . (3) و فی نقلِ کَنزِ العُمّالِ ......... ثُمّ قالَ لی : یا علیُّ ، إنَّکَ باقٍ بَعدِی ، و مُبتَلیً بِاُمَّتی ، و مُخاصِمٌ یَومَ القِیامَةِ بَینَ یَدَیِ اللّهِ تعالی فَأعدِدْ جَوابا ، فقلتُ : بأبی أنتَ و اُمّی ، بَیِّنْ لی ما هذهِ الفِتنَةُ التی یُبتَلونَ بها ، و علی ما اُجاهِدُهُم بَعدَکَ ؟

فقالَ : إنّکَ ستُقاتِلُ بَعدی الناکِثَةَ ، و القاسِطَةَ ، و المارِقَةَ _ و حَلاهم و سَمّاهُم رَجُلاً رجُلاً _ ثمّ قالَ لی : و تُجاهِدُ اُمّتی علی کُلِّ مَن خالَفَ القرآنَ مِمَّن یَعمَلُ فی الدِّینِ بالرَّأیِ ، و لا رَأیَ فی الدِّینِ ، إنّما هُو أمرٌ مِن الربِّ و نَهیُهُ . (4)

3101

فتنه و آزمایش الهی

قرآن :

«آیا نمی بینند که آنان در هر سال یک یا دو بار آزموده می شوند؟ باز هم توبه نمی کنند و عبرت نمی گیرند».

حدیث :

نهج البلاغة :امام علی علیه السلام به مردی که برخاست و به او گفت : ای امیر مؤمنان! ما را از فتنه آگاه کن و آیا درباره آن از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیده ای؟ فرمود : چون خداوند سبحان این آیه را فرو فرستاد : «الف ، لام ، میم. آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟» دانستم که تا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان ما هست این فتنه بر سر ما فرود نمی آید. پس،گفتم: ای پیامبر خدا! این چه فتنه ای است که خداوند بزرگ شما را از آن خبر داده است؟ پیامبر فرمود : ای علی! زودا که امّتم بعد از من آزموده شوند ......... ای علی! بزودی مسلمانان با اموال خود آزموده می شوند و به خاطر دینشان بر خدا منّت می نهند و آرزوی رحمت او را می کنند و خود را از خشم او در امان می دانند و با شبهه های دروغین و خواهشهای نفسانیِ غفلت زا، حرام او را حلال می گردانند. مثلاً شراب را به نام آب انگور یا آب خرما، و رشوه را به نام هدیه و ربا را به نام بیع و معامله روا می شمارند!عرض کردم: ای پیامبر خدا! در این هنگام آنها را در چه جایگاهی قرار دهم؟ آیا در جایگاه ارتداد یا در جایگاه فتنه و آزمایش؟ فرمود: در جایگاه فتنه و آزمایش.

در نقل کنز العمّال آمده است : ......... سپس به من فرمود : ای علی! تو بعد از من زنده می مانی و به امّتم مبتلا می شوی و روز قیامت در پیشگاه خداوند متعال برای مخاصمه می ایستی. پس، جوابی آماده کن. عرض کردم : پدر و مادرم فدایت باد! برایم توضیح دهید این فتنه ای که مسلمانان به آن مبتلا می شوند، چیست و بعد از شما بر چه اساسی با آنها بجنگم.

فرمود : بزودی بعد از من با ناکثین و قاسطین و مارقین می جنگی. پیامبر نام و نشان یکایک آنها را به من گفت. سپس فرمود :توبا هر کس از امّت من که با قرآن مخالفت ورزد و در دین رأی و نظر خود را به کار زند جهاد می کنی؛ چرا که در دین رأی و نظر [شخصی ]نیست بلکه دین تنها امر و نهی پروردگار است.

ص :24


1- التوبة : 126.
2- (انظر) الأعراف : 155.
3- نهج البلاغة : الخطبة 156 .
4- کنز العمّال : 44216.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما لی و لِقُریشٍ ؟ ! و اللّهِ لقد قاتَلتُهُم کافِرینَ ، و لاُقاتِلَنَّهُم مَفتونینَ . (1)

امام علی علیه السلام :مرا چه با قریش! به خدا سوگند که در زمان کفرشان با آنها جنگیدم و اکنون نیز که به فتنه و گمراهی در افتاده اند، با آنها می جنگم.

ص :25


1- نهج البلاغة : الخطبة 33.

عنه علیه السلام فی صفةِ الدنیا حینَ بِعثَةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _ :أرسَلَهُ عَلی حینِ فَترَةٍ مِن الرُّسُلِ ، و طُولِ هَجعَةٍ مِن الاُمَمِ ، و اعتِزامٍ مِن الفِتَنِ ......... و الدنیا کاسِفَةُ النُّورِ ......... عابِسَةٌ فی وَجهِ طالِبِها ، ثَمَرُها الفِتنَةُ ، و طَعامُها الجِیفَةُ . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: بَعَثَهُ و الناسُ ضُلاّلٌ فی حَیرَةٍ ، و حاطِبونَ (خابِطونَ) فی فِتنَةٍ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وصفِ الناسِ قبلَ البِعثَةِ بعدَ انصِرافِهِ مِن صِفِّینَ _: و الناسُ فی فِتَنٍ انجَذَمَ (انحَذَمَ) فیها حَبلُ الدِّینِ ، و تَزَعزَعَت سَواری الیَقینِ ......... أطاعُوا الشیطانَ فَسَلَکوا مَسالِکَهُ ، و وَرَدوا مَناهِلَهُ ، بهِم سارَتْ أعلامُهُ ، و قامَ لِواؤهُ ، فی فِتَنٍ داسَتهُم بأخفافِها ، و وَطِئَتهُم بأظلافِها ، و قامَتْ علی سَنابِکِها ، فهُم فیها تائهونَ حائرونَ ، جاهِلونَ مَفتونونَ . (3)

عنه علیه السلام_ من کتابٍ لَهُ إلی معاویةَ _: فاحذَرِ الشُّبهَةَ و اشتِمالَها علی لُبسَتِها ، فإنَّ الفِتنَةَ طالَما أغدَفَت جَلابِیبَها ، و أغشَت الأبصارَ ظُلمَتُها . (4)

امام علی علیه السلام_ در وصف اوضاع زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله مبعوث شد _فرمود : خداوند او را در زمانی فرستاد که مدّتها بود پیامبری نیامده بود و مردم در خوابی دراز به سر می بردند و فتنه ها نیرومند شده بود ......... و دنیا بی فروغ شده بود ......... و به روی طالبِ خود رو ترش کرده بود. میوه اش فتنه و گمراهی بود و خوراکش مُردار.

امام علی علیه السلام_ در همان باب _فرمود : او را در زمانی برانگیخت که مردم در وادی حیرت سرگشته بودند و راه فتنه و گمراهی می پیمودند.

امام علی علیه السلام_ در پی بازگشت از صفّین، در وصف احوال مردم روزگار پیش از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود: در آن هنگام مردم گرفتار فتنه هایی بودند که در آنها ریسمان دین از هم گسیخته شده بود و ستونهای یقین لرزان ......... از شیطان فرمان می بردند و راههایش را می پیمودند و از آبشخورهای او می نوشیدند. به یاری آنها درفشهایش همه جا در اهتزار و بیرقش برپا بود. در فتنه هایی افتاده بودند که زیر سُمهای خویش خُردشان کرده و آنان را لگد کوب خود کرده بود. این فتنه ها [مانند اسب سرکش ]بر روی پاهای خود ایستاده بود و همگان در این فتنه ها سرگردان و حیران و نادان و گرفتار بودند.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت: از شبهه و اشتباه افکنی آن بپرهیز؛ زیرا چندی است که فتنه پرده های خویش را فرو آویخته و تاریکیش دیده ها را پوشانده است.

ص :26


1- نهج البلاغة: الخطبة 89.
2- نهج البلاغة: الخطبة 95.
3- نهج البلاغة: الخطبة 2.
4- نهج البلاغة: الکتاب 65.

عنه علیه السلام :فِتَنٌ کَقِطَعِ اللیلِ المُظلِمِ ، لا تَقومُ لها قائمَةٌ ، و لا تُرَدُّ لها رایةٌ ، تَأتِیکُم مَزمومَةً مَرحولَةً ، یَحفِزُها قائدُها ، و یَجهَدُها راکِبُها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یُؤتی بالمرأةِ الحَسناءِ یَومَ القِیامَةِ التی قدِ افتُتِنَت فی حُسنِها فتَقولُ : یا ربِّ ، حَسَّنتَ خَلقِی حتّی لَقِیتُ ما لَقِیتُ ! فیُجاءُ بمَریمَ علیها السلام فیقالُ : أنتِ أحسَنُ أو هذهِ ؟ قد حَسَّنّاها فلم تُفتَتَنْ . و یُجاءُ بالرُجلِ الحَسَنِ الذی قدِ افتُتِنَ فی حُسنِهِ فیقولُ : یا ربِّ ، حَسَّنتَ خَلقِی حتّی لَقِیتُ مِن النِّساءِ ما لَقِیتُ ! فَیُجاءُ بیُوسفَ علیه السلام فیقالُ : أنتَ أحسَنُ أو هذا ؟ قد حَسَّنّاهُ فلم یُفتَتَن. و یُجاءُ بصاحِبِ البَلاءِ الذی قد أصابَتهُ الفِتنَةُ فی بَلائهِ ، فیقولُ : یا ربِّ ، شَدَّدتَ علَیَّ البَلاءَ حتَّی افتُتِنتُ ، فیُجاءُ بأیّوبَ علیه السلام فیقالُ : أ بَلِیَّتُکَ أشَدُّ أو بَلِیَّةُ هذا ؟ فقدِ ابتُلِیَ فلم یُفتَتَنْ . (2)

الکافی عن مُعمَّر بنِ خَلاّدٍ :سَمِعتُ أبا الحَسَنِ علیه السلام یقولُ : «الم * أ حَسِبَ الناسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولُوا آمَنّا و هُم لا یُفْتَنُونَ» (3) ثُمّ قالَ لی : ما الفِتنَةُ ؟ قلتُ : جُعِلتُ فداکَ الذی عِندَنا الفِتنَةُ فی الدِّینِ ، فقالَ : یُفتَنُونَ کما یُفتَنُ الذَّهبُ ، ثُمّ قالَ : یُخلَصُونَ کما یُخلَصُ الذَّهبُ . (4) (5)

امام علی علیه السلام :فتنه هایی چون پاره هایِ شبِ تار، بر پا گردد که در مقابل آن کسی قد علم نکند و پرچمی از آن باز پس رانده نشود. [همچون شتر] مهار شده و جهاز بسته ، که جلودارش آن را به شتاب وا می دارد و سوارش آن را می دواند، به سوی شما بیاید ......... .

امام صادق علیه السلام :روز قیامت زن زیبا رویی که به سبب زیباییش فریفته و گمراه گشته است، آورده می شود. او می گوید : پروردگارا! مرا زیبا آفریدی و در نتیجه، آن دیدم که دیدم. در این هنگام مریم علیه السلام را می آورند و به آن زن گفته می شود: تو زیباتری یا این؟ ما او را هم زیبا آفریدیم، اما مفتون و گمراه نشد. [سپس ]مرد زیبایی را می آورند که به خاطر زیباییش به فتنه و گناه کشیده شده است. او می گوید : پروردگارا! مرا زیبا آفریدی و در نتیجه، از جانب زنان آن دیدم که دیدم. پس، یوسف علیه السلام را می آورند و به آن مرد گفته می شود : تو زیباتری یا این؟ ما او را هم زیبا آفریدیم،اما گرفتار فتنه و فساد نشد. [پس از او ]شخص گرفتار و بلا زده ای را می آورند که بر اثر آن به فتنه و گمراهی درافتاده است. او می گوید : پروردگارا! مرا به سختی گرفتار و مبتلا کردی تا این که به فتنه و تباهی درافتادم. پس ایّوب علیه السلام را می آورند و به آن مرد گفته می شود: آیا رنج و بلای تو سخت تر بود یا رنج و بلای این؟ او هم به رنج و بلا درافتاد اما دستخوش فتنه و تباهی نشد.

الکافی_ به نقل از معمّر بن خلاّد _: شنیدم ابو الحسن علیه السلام می گوید : «الف ، لام ، میم.آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟». سپس به من فرمود: آزمایش چیست؟ عرض کردم: فدایت شوم، تا جایی که ما می دانیم آزمایش در دین است. حضرت فرمود: همچنان که طلا گداخته و آزموده می شود، مردم آزموده می شوند (6) . و باز فرمود : همچنان که طلا ناب می شود، مردم ناب می شوند.

ص :27


1- نهج البلاغة: الخطبة102.
2- بحار الأنوار : 7/285/3.
3- العنکبوت : 1 و 2 .
4- الکافی : 1/370/4.
5- (انظر) الحجّة : باب 718.
6- فتنه در لغت به معنای گداختن طلا، برای گرفتن ناخالصیهای آن و ناب و خالص شدن است.

3102 - ثَمَرَةُ الافتِتانِ
3102 - نتیجه فتنه و آزمایش

الکتاب :

«أ حَسِبَ النَّاسُ أنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ» . (1)

وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمانَ وَ أَلْقَیْنا عَلَی کُرْسِیِّهِ جَسَدا ثُمَّ أنابَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا قُتِلَ عُثمانُ _: ألا و إنّ بَلِیَّتَکُم قد عادَت کَهَیئَتِها یَومَ بَعَثَ اللّهُ نَبیَّهُ (نَبیَّکُم) صلی الله علیه و آله ، و الذی بَعَثَهُ بالحَقِّ لتُبَلبَلُنَّ بَلبَلَةً ، و لتُغَربَلُنَّ غَربَلَةً ......... حتّی یَعودَ أسفَلُکُم أعلاکُم ، و أعلاکُم أسفَلَکُم ، و لیَسبِقَنَّ سابِقونَ کانوا قَصَّرُوا ، و لیُقصِّرَنَّ سَبّاقُونَ کانوا سَبَقُوا . (3)

3102

نتیجه فتنه و آزمایش

قرآن :

«آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟ به یقین کسانی را که پیش از ایشان بودند، آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفته اند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز] معلوم دارد».

«و قطعا سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم. پس به توبه باز آمد».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ بعد از کشته شدن عثمان _فرمود: هان! آزمایش و فتنه تان، همچون روزی که خداوند، پیامبر خود صلی الله علیه و آله را برانگیخت،برگشته است. سوگند به آن که او را به حق مبعوث کرد، هر آینه چنان درهم آمیخته و چنان غربال و ......... شوید که آن که پایین است رو آید و آن که در زبَر است به زیر در شود و پیشی جویندگانی که عقب مانده اند پیشی گیرند و پیشی گیرندگانی که جلو افتاده اند عقب مانند .

ص :28


1- العنکبوت : 2.
2- ص : 34.
3- نهج البلاغة : الخطبة 16 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و اللّه لا یکونُ ما تَمُدُّونَ إلَیهِ أعیُنَکُم حتّی تُغَربَلُوا ، لا و اللّهِ لا یکونُ ما تَمُدُّونَ إلَیهِ أعیُنَکُم حتّی تُمَحَّصُوا . (1)

عنه علیه السلام :و اللّهِ لَتُمَحَّصُنَّ ، و اللّهِ لَتُمَیَّزُنَّ ، و اللّهِ لَتُغَربَلُنَّ ؛ حتّی لا یَبقی مِنکُم إلاّ الأندَرُ ......... . (2)

امام صادق علیه السلام :نه به خدا، آنچه بدان چشم می کشید واقع نشود، مگر آن گاه که غربال شوید. نه به خدا، آنچه به سوی آن چشم می کشید واقع نشود، مگر آن گاه که در بوته آزمایش گداخته شوید ......... .

امام صادق علیه السلام :به خدا قسم که در بوته آزمایش گداخته می شوید ......... .

به خدا قسم که از یکدیگر متمایز می شوید، به خدا قسم که غربال می شوید، چندان که از شما جز اندکترین شمار باقی نماند ......... .

3103 - أدَبُ التَّعَوُّذِ مِنَ الفِتنَةِ
3103 - شیوه پناه بردن به خدا از فتنه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِرجُلٍ یقولُ : اللّهُمّ إنّی أعوذُ بکَ مِن الفِتنَةِ _: أراکَ تَتَعَوَّذُ مِن مالِکَ و وُلدِکَ ! یقولُ اللّهُ تعالی : «إنّما أمْوالُکُم و أولادُکُم فِتنَةٌ» (3) و لکنْ قُل : اللّهُمّ إنّی أعوذُ بکَ مِن مُضِلاّتِ الفِتَنِ . (4)

3103

شیوه پناه بردن به خدا از فتنه

امام علی علیه السلام_ به مردی که می گفت : بار خدایا! از فتنه به تو پناه می برم _فرمود: می بینم که از مال و فرزندت به خدا پناه می بری. خداوند متعال می فرماید: « جز این نیست که داراییها و فرزندان شما فتنه (مایه آزمایش) هستند». [چنین مگو ]بلکه بگو : بار خدایا! از فتنه های گمراه کننده به تو پناه می برم.

ص :29


1- الکافی : 1/370/6، انظر تمام الحدیث.
2- بحار الأنوار: 5/216/1.
3- . الأنفال: 28 و التغابن: 15 .
4- الأمالی للطوسی : 580/1201.

عنه علیه السلام :لا یقولَنَّ أحَدُکُم : اللّهمّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن الفِتنَةِ ؛ لأنّهُ لیسَ أحَدٌ إلاّ و هُو مُشتَمِلٌ علی فِتنَةٍ ، و لکنْ مَنِ استَعاذَ فَلْیَستَعِذْ مِن مُضِلاّتِ الفِتَنِ ؛ فإنّ اللّهَ سبحانَه یقولُ : «و اعْلَمُوا أنّما أمْوالُکُم و أوْلادُکُم فِتنَةٌ» . (1)

عنه علیه السلام :اللّهُمّ إنّا نَعوذُ بکَ أن نَذهَبَ عن قَولِکَ ، أو أن نُفتَتَنَ عن دِینِکَ . (2)

امام علی علیه السلام :هیچ یک از شما نگوید : خدایا! از فتنه به تو پناه می برم؛ زیرا هیچ کس نیست که از فتنه (آزمایش) برکنار باشد، بلکه کسی که [از فتنه] به خدا پناه می برد، باید از فتنه های گمراه کننده به خدا پناه بَرد که خداوند سبحان می فرماید: «بدانید که جز این نیست که دارایی ها و فرزندانتان فتنه (آزمون) هستند» .

امام علی علیه السلام :بار خدایا! به تو پناه می بریم که از گفتارت روی گردانیم، یا از دین تو منحرف شویم.

3104 - تَفسیرُ الفِتنَةِ
3104 - معنای فتنه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی الجَوابِ عن المُتَشابِهِ فی تفسیرِ الفِتنَةِ _: «الم * أ حَسِبَ الناسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولوا آمَنّا وَ هُم لا یُفْتَنُونَ» (3) و قولِهِ لِموسی علیه السلام : «و فَتَنّاکَ فُتُونا» . (4) و مِنهُ فِتنَةُ الکُفرِ ، و هُو قولُهُ تعالی : «لَقَدِ ابْتَغَوُا الفِتنَةَ مِن قَبْلُ و قَلَّبُوا لَکَ الاُمورَ حَتّی جاءَ الحَقُّ و ظَهَرَ أمْرُ اللّهِ» (5) (و قولُهُ تعالی : «و الفِتنَةُ أکْبَرُ مِنَ القَتلِ» (6) یَعنِی هاهنا الکُفرَ) و قولُه سبحانَهُ فی الذینَ استَأذَنوا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی غَزوَةِ تَبُوکَ أن یَتَخَلَّفُوا عَنهُ مِن المُنافقینَ ، فقالَ اللّهُ تعالی فیهِم : «و مِنهُم مَن یَقولُ ائذَنْ لی و لا تَفْتِنّی» یَعنی : ائذنْ لی و لا تُکفِّرْنی ، فقال عَزَّ و جلّ : «ألاَ فی الفِتنَةِ سَقَطُوا و إنّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالکافِرِینَ» . (7)

و مِنهُ فِتنَةُ العَذابِ ، و هُو قولُهُ تعالی : «یَومَ هُم علَی النّارِ یُفْتَنُونَ» (8) أی یُعَذَّبُونَ «ذُوقُوا فِتْنَتَکُم هذا الّذی کُنتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ» (9) أی ذُوقُوا عذابَکُم ، و مِنهُ قولُهُ تعالی : «إنّ الّذینَ فَتَنُوا المُؤمِنینَ و المُؤمِناتِ ثُمَّ لَم یَتُوبُوا» (10) أی عَذَّبُوا المؤمنینَ . و مِنهُ فِتنَةُ المَحَبَّةِ للمالِ و الوَلدِ ، کقولِهِ تعالی : «إنّما أمْوالُکُم و أوْلادُکُم فِتنَةٌ» (11) أی إنّما حُبُّکُم لَها فِتنَةٌ لَکُم .

و مِنهُ فِتنَةُ المَرَضِ ، و هُو قولُهُ سبحانَهُ : «أ وَ لا یَرَوْنَ أنّهُم یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أو مَرَّتینِ ثُمّ لا یَتُوبُونَ و لا هُم یَذَّکَّرُونَ» (12) أی یَمرَضُونَ و یَعتَلُّونَ . (13)

3104

معنای فتنه

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای فتنه که از کلمات متشابه در قرآن است _فرمود: «الف ، لام ، میم. آیا مردم پنداشتند که همین که بگویند ایمان آوردیم رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟». و این سخن خداوند به موسی علیه السلام که : «و تو را بارها آزمودیم». و از آن جمله است فتنه کفر، مانند آیه «در حقیقت پیش از این [نیز] در صدد فتنه جویی برآمدند و کارها را بر تو وارونه ساختند، تا آن که حق آمد و امر خدا آشکار شد در حالی که آنان ناخشنود بودند» (و آیه «و فتنه بزرگتر از کشتار است» که در این جا به معنای کفر می باشد) و سخن خداوند متعال درباره منافقانی که در جنگ تبوک از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اجازه گرفتند در جنگ شرکت نکنند. پس خداوند متعال درباره آنها فرمود : «و از آنان کسی است که می گوید : مرا [در ماندن ]اجازه ده و در فتنه ام مینداز» یعنی به من اجازه ده و مرا به کفر مینداز، پس خداوند عزّ و جلّ فرمود: «هان!آنان خود به فتنه افتاده اند. و بی تردید جهنّم بر کافران احاطه دارد».

و از آن جمله است فتنه عذاب که نمونه اش این سخن خداوند متعال است : «روزی که آنان در آتش مفتون شوند» یعنی عذاب شوند «بچشید فتنه خود را. این همان چیزی است که به شتاب آن را می خواستید» یعنی بچشید عذاب خود را. و نمونه دیگرش این سخن خداوند متعال است : «کسانی که مردان و زنان مؤمن را گرفتار فتنه کردند و سپس توبه ننمودند» یعنی مؤمنان را عذاب و شکنجه دادند.

و از آن جمله است فتنه عشق به مال و فرزند، مانند این سخن خداوند متعال : «جز این نیست که اموال و فرزندان شما فتنه اند»، یعنی دوست داشتن آنها مایه فتنه و آزمایش شما می باشد.

و از آن جمله است فتنه بیماری که نمونه اش این سخن خداوند سبحان است : «آیا نمی بینند که آنان در هر سال یک یا دوبار به فتنه گرفتار می شوند؟ باز هم توبه نمی کنند و عبرت نمی گیرند.» یعنی بیمار و دردمند می شوند.

ص :30


1- نهج البلاغة: الحکمة 93.
2- نهج البلاغة : الخطبة 215.
3- العنکبوت : 1 ، 2.
4- طه : 40.
5- التوبة : 48.
6- البقرة : 217.
7- التوبة : 49.
8- الذاریات : 13 .
9- الذاریات : 14.
10- البروج : 10.
11- التغابن : 15 ، الأنفال : 28.
12- التوبة : 126.
13- بحار الأنوار : 93/17 ، 18.

ص :31

3105 - بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ
3105 - خاستگاه فتنه ها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّما بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ مِن أهواءٍ تُتَّبَعُ ، و أحکامٍ تُبتَدَعُ ، یُخالَفُ فیها حُکمُ اللّهِ ، یَتَوَلَّی فیها رِجالٌ رِجالاً ، ألا إنّ الحَقَّ لو خَلَصَ لم یَکُنِ اختِلافٌ ، و لو أنّ الباطِلَ خَلَصَ لم یَخفَ علی ذی حِجیً ، لکنَّهُ یُؤخَذُ مِن هذا ضِغثٌ و مِن هذا ضِغثٌ فَیُمزَجانِ فَیُجَلَّلانِ (1) معا ، فهُنالکَ یَستَولی الشَّیطانُ علی أولیائهِ ، و نَجا الذینَ سَبَقَت لَهُم مِنَ اللّهِ الحُسنی . إنّی سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : کیفَ أنتُم إذا لَبَسَتکُم فِتنَةٌ یَربُو فیها الصغیرُ و یَهرَمُ فیها الکبیرُ ......... ؟ ! (2)

عنه علیه السلام :یَأتی علَی الناسِ زَمانٌ لا یَبقی فیهِم مِن القرآنِ إلاّ رَسمُهُ و مِنَ الإسلامِ إلاّ اسمُهُ ، و مَساجِدُهُم یومَئذٍ عامِرَةٌ مِن البِناءِ ، خَرابٌ مِن الهُدی ، سُکّانُها و عُمّارُها شَرُّ أهلِ الأرضِ ، مِنهُم تَخرُجُ الفِتنَةُ ، و إلَیهِم تَأوِی الخَطیئةُ ، یَرُدُّونَ مَن شَذَّ عنها فیها ، و یَسُوقُونَ مَن تَأخَّرَ عنها إلَیها ، یقولُ اللّهُ سبحانَهُ : فَبِی حَلَفتُ لَأبعَثَنَّ علی اُولئکَ فِتنَةً تَترُکُ الحَلیمَ فیها حَیرانَ ! (3)

3105

خاستگاه فتنه ها

امام علی علیه السلام :جز این نیست که خاستگاه فتنه ها پیروی از هواهای نفس و احکامی است که بدعت گذاشته می شوند و با حکم خدا مخالفند و گروهی در این هوسها و بدعتها از گروهی دیگر پیروی می کنند. بدانید که اگر حق خالص و نا آمیخته بود، اختلاف پیش نمی آمد و اگر باطل خالص بود، بر آدم خردمند پوشیده نمی ماند. اما مشتی از آن گرفته می شود و مشتی از این و با هم درآمیخته می شوند و اینجاست که شیطان بر دوستان خویش مسلّط می گردد و کسانی که پیشتر لطف حق شامل حالشان گشته است نجات می یابند. من از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید : چگونه اید شما آن گاه که فتنه ای فرایتان گیرد که در آن خرد سال بزرگ شود و بزرگسال پیر گردد ......... ؟!

امام علی علیه السلام :روزگاری بر مردم آید که در میان آنان از قرآن جز ظاهری و از اسلام جز نامی باقی نماند. در آن زمان مسجدها از نظر ساختمان آبادند و از هدایت ویران . ساکنان و آباد کنندگان این مساجد بدترین افراد روی زمینند. از آنان فتنه زایَد و گناه در وجود آنان مأوی گزیند. هر کس که از گناه کناره گیرد او را به سوی آن می کشانند و هر کس که از آن وا پس ماند، او را به سوی آن می رانند. خداوند سبحان می فرماید : سوگند به ذات خودم که بر آنان بلایی برانگیزم که در آن بردبار خردمند را حیران گذارد.

ص :32


1- تَجلّلهُ: أی علاه (الصحاح: 4/1661) . و فی بعض النسخ : فیجتمعان ، و فی بعضها : فیجلبان . (کما فی هامش المصدر).
2- الکافی : 8/58/21.
3- نهج البلاغة : الحکمة 369.

عنه علیه السلام :ألا فَالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَةِ ساداتِکُم و کُبَرائکُم ......... فإنّهُم قَواعِدُ أساسِ العَصَبیَّةِ ، و دَعائمُ أرکانِ الفِتنَةِ . (1)

امام علی علیه السلام :هلا! زنهار، زنهار از پیروی سران و بزرگانتان ......... زیرا که آنان ستونهای بنیاد عصبیتند و استوانه های ارکان فتنه.

3106 - أنواعُ الفِتَنِ
3106 - انواع فتنه

الکتاب :

«وَ اعْلَمُوا أنَّما أمْوالُکُمْ وَ أوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أنَّ اللّهَ عِنْدَهُ أجْرٌ عَظِیمٌ» . (2)

«إنَّما أمْوالُکُمْ و أوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ و اللّهُ عِندَهُ أجْرٌ عَظِیمٌ» . (3)

«فأمَّا الإنْسانُ إذا ما ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أکْرَمَنِ * و أمَّا إذا ما ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أهانَنِ» . (4)

3106

انواع فتنه

قرآن :

«بدانید که داراییها و فرزندانتان [مایه] آزمایشند و خداست که نزد او پاداشی بزرگ است».

«جز این نیست که داراییها و فرزندان شما [وسیله ]آزمایشند و خداست که نزد او مزد و پاداشی بزرگ است».

«اما انسان، هنگامی که پروردگارش وی را می آزماید و عزیزش می دارد و نعمت فراوان به او می دهد، می گوید : پروردگارم مرا گرامی داشته است. و اما چون وی را می آزماید و روزیش را بر او تنگ می گرداند می گوید : پروردگارم مرا خوار کرده است».

ص :33


1- نهج البلاغة : الخطبة 192.
2- الأنفال : 28.
3- التغابن : 15.
4- الفجر : 15 ، 16.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ فی مالِ الرجُلِ فِتنَةً ، و فی زوجَتِهِ فِتنَةً و ولدِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثٌ فاتِناتٌ : الشَّعرُ الحَسَنُ ، و الوَجهُ الحَسَنُ ، و الصَّوتُ الحَسَنُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ لِکُلِّ اُمّةٍ فِتنَةً ، و فِتنَةُ اُمَّتِی المالُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَأنا لِفِتنَةِ السَّرّاءِ أخوَفُ علَیکُم مِن فِتنَةِ الضَّرّاءِ ، إنّکُمُ ابتُلِیتُم بفِتنَةِ الضَّرّاءِ فَصَبَرتُم ، و إنّ الدنیا حُلوَةٌ خَضِرَةٌ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفِتَنُ ثلاثٌ : حُبُّ النِّساءِ و هُو سَیفُ الشَّیطانِ ، و شُربُ الخَمرِ و هُو فَخُّ الشَّیطانِ ، و حُبُّ الدِّینارِ و الدِّرهَمِ و هُو سَهمُ الشَّیطانِ ، فَمَن أحَبَّ النِّساءَ لم یَنتَفِعْ بعَیشِهِ ، و مَن أحَبَّ الأشرِبَةَ حَرُمَت علَیهِ الجَنّةُ ، و مَن أحَبَّ الدِّینارَ و الدِّرهَمَ فهُو عَبدُ الدنیا . (5)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ عیسی علیه السلام _: و لم تکن لَهُ زَوجَةٌ تَفتِنُهُ ، و لا وَلَدٌ یَحزُنُهُ (یَخزنُهُ) ، و لا مالٌ یَلفِتُهُ . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا دارایی انسان مایه آزمایش است و زن و فرزند او نیز وسیله امتحان می باشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز دلربا و فتنه گر است : موی زیبا، رخسار زیبا و صدای خوش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای هر امّتی آزمایشی است و وسیله آزمایش امّت من، دارایی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :راستی که من از فتنه خوشی برای شما بیمناکترم تا فتنه سختی. شما به فتنه سختی درافتادید و صبر کردید، اما دنیا شیرین و فریباست.

امام علی علیه السلام :فتنه ها سه چیزند : زنْ دوستی ، که شمشیر شیطان است و شرابخواری که دام شیطان است و عشق به درهم و دینار که تیر شیطان است. کسی که عشق به زنان داشته باشد، از زندگیش بهره مند نشود و کسی که مشروبات را دوست داشته باشد، بهشت بر او حرام گردد و کسی که عشق به درهم و دینار داشته باشد، بنده دنیاست.

امام علی علیه السلام_ در وصف عیسی علیه السلام _فرمود : نه همسری داشت که او را به فتنه (گرفتاری) درافکند، نه فرزندی که غمگینش سازد و نه مالی که او را به خود مشغول [و از خدا غافل ]گرداند.

ص :34


1- کنز العمّال : 44490.
2- کنز العمّال : 44129.
3- الترغیب و الترهیب : 4/178/57.
4- الترغیب و الترهیب :4/184/74.
5- بحار الأنوار : 73/140/12.
6- نهج البلاغة : الخطبة 160.

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ صُنْ وَجهِی بالیَسارِ ، و لا تَبذُلْ (تَبتَذِلْ) جاهِی بالإقتارِ ، فَأستَرزِقَ طالِبی رِزقِکَ (رِفدِکَ) ، و أستَعطِفَ شِرارَ خَلقِکَ ، و اُبتَلی بحَمدِ مَن أعطانِی ، و اُفتَتَنَ بِذَمِّ مَن مَنَعَنی . (1)

عنه علیه السلام_ لرجُلٍ یُسَمّی حَربا یَمشی مَعهُ و هُو راکِبٌ _: ارجِعْ ، فإنَّ مَشیَ مِثلِکَ مَع مِثلِی فِتنَةٌ للوالی ، و مَذَلَّةٌ للمؤمنِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ الشَّیطانَ یُسَنِّی لَکُم طُرُقَهُ ، و یُریدُ أن یَحُلَّ دِینَکُم عُقدَةً عُقدَةً ، و یُعطِیَکُم بالجَماعةِ الفُرقَةَ ، و بالفُرقَةِ الفِتنَةَ . (3)

عنه علیه السلام :رُبَّ مَفتونٍ بحُسنِ القَولِ فیهِ . (4)

عنه علیه السلام :فلا تَعتَبِرُوا الرِّضی و السُّخطَ بالمالِ و الولدِ جَهلاً بمَواقِعِ الفِتنَةِ ، و الاختِبارِ (اختیارِ) فی مَوضِعِ الغِنی و الاقتِدارِ ......... . (5)

امام علی علیه السلام :خداوندا! آبرویم را با توانگری نگه دار و حیثیّتم را با تنگدستی از میان مبر، که از روزی خواهان تو روزی طلبم و از آفریدگان بد کردارت ترحّم خواهم و به ستایش از کسی که به من چیزی می دهد، گرفتار و مبتلا شوم و به بدگویی از کسی که به من چیزی ندهد، دچار گردم.

امام علی علیه السلام_ به مردی به نام حَرْب که در رکاب آن حضرت پیاده می رفت _فرمود: برگرد؛ زیرا پیاده آمدن کسی چون تو در رکاب کسی چون من باعث فتنه و غرور والی و مایه خواری مؤمن است.

امام علی علیه السلام :همانا شیطان راههای خود را برای شما آسان و هموار می گرداند و می خواهد گره های دین شما را یکی یکی بگشاید و به جای اتحاد، پراکندگی به شما دهد و بر اثر پراکندگی فتنه.

امام علی علیه السلام :بسا افرادی که بر اثر ستایش مردم از آنان، به فتنه درافتاده اند.

امام علی علیه السلام :پس، خشم و خشنودی خدا را به مال و فرزند مپندارید؛ که این ناشی از جهل و نادانی به موارد آزمایش و امتحان در توانگری و توانمندی است ......... .

ص :35


1- نهج البلاغة : الخطبة 225.
2- نهج البلاغة : الحکمة 322.
3- نهج البلاغة : الخطبة 121.
4- نهج البلاغة : الحکمة 462.
5- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام :إنّ أبغَضَ الخَلائقِ إلَی اللّهِ رَجلانِ : رَجُلٌ وَکَلَهُ اللّهُ إلی نفسِهِ ، فهُو جائرٌ عن قَصدِ السَّبیلِ ، مَشغوفٌ بکلامِ بِدعَةٍ و دُعاءِ ضَلالَةٍ، فهُو فِتنَةٌ لِمَنِ افتَتَنَ بهِ . . . (1) .

(2)

امام علی علیه السلام :منفورترین خلق نزد خدا دو نفرند: یکی آن که خداوند او را به خودش وا گذاشته است. چنین کسی از راه راست منحرف می شود و شیفته گفتارِ بدعت آمیز و دعوتِ گمراه کننده است و از این رو، مایه فتنه و گمراهی کسی است که فریفته او می شود ......... .

3107 - فی کُلِّ قَبضٍ وبَسطٍ ابتِلاءٌ
3107 - همه گرفتاری ها و گشایش ها آزمایش است

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما مِن قَبضٍ و لا بَسطٍ إلاّ و للّهِِ فیهِ المَنُّ و الابتِلاءُ . (3)

عنه علیه السلام :ما مِن قَبضٍ و لا بَسطٍ إلاّ و للّهِِ فیهِ مَشِیَّةٌ و قَضاءٌ و ابتِلاءٌ . (4)

عنه علیه السلام :لیسَ شیءٌ فیهِ قَبضٌ أو بَسطٌ مِمّا أمَرَ اللّهُ بهِ أو نَهی عَنهُ إلاّ و فیهِ مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ ابتِلاءٌ و قَضاءٌ . (5)

عنه علیه السلام :لیسَ للعَبدِ قَبضٌ و لا بَسطٌ مِمّا أمَرَ اللّهُ بهِ أو نَهَی اللّهُ عَنهُ إلاّ و مِن اللّهِ فیهِ ابتِلاءٌ (6) . (7)

3107

همه گرفتاری ها و گشایش ها آزمایش است

امام صادق علیه السلام :هیچ گرفتگی و هیچ گشایشی نیست، مگر این که خدا را در آن نواختن و آزمودن است.

امام صادق علیه السلام :هیچ گرفتاری و هیچ گشایشی نیست، مگر این که خدا را در آن خواست و حکم و آزمایشی است.

امام صادق علیه السلام :هیچ گرفتگی یا گشایشی در آنچه خدا بدان امر کرده یا از آن نهی نموده است صورت نگیرد، مگر این که خداوند عزّ و جلّ را از این کار آزمایش و حُکمی است.

امام صادق علیه السلام :در آنچه خداوند بدان امر فرموده یا از آن نهی کرده است، برای بنده هیچ گرفتگی و گشایشی صورت ندهد، مگر این که خدا را در این کار آزمایشی است. (8)

ص :36


1- نهج البلاغة : الخطبة 17.
2- (انظر) الغنی : باب 3064 ، 3066.
3- التوحید : 354/1.
4- بحار الأنوار : 5/216/5.
5- التوحید : 354/3.
6- بحار الأنوار : 5/217/7.
7- قال المجلسیّ : لعلّ القَبض و البَسط فی الأرزاق بالتوسیع و التقتیر ، و فی النفوس بالسرور و الحزن ، و فی الأبدان بالصحّة و الألم ، و فی الأعمال بتوفیق الإقبال إلیه و عدمه ، و فی الأخلاق بالتحلیة و عدمها ، و فی الدعاء بالإجابة له و عدمها ، و فی الأحکام بالرخصة فی بعضها و النهی عن بعضها (بحار الأنوار : 5/217).
8- علامه مجلسی می گوید : گرفتگی و گشایش در روزیها به زیاد کردن و کم کردن آنهاست و در نفوس و جانها به شادی و غم و در بدنها به تندرستی و بیماری و در اعمال به توفیق و عدم توفیق در انجام آنها و در خُلق و خویها به آراستگی و عدم آراستگی و در دعا به اجابت و عدم اجابت آن و در احکام به اجازه و رخصت دادن در انجام بعضی از آنها و نهی از انجام پاره ای دیگر.

3108 - افتِتانُ النّاسِ بَعضِهِم بِبَعضٍ
3108 - آزموده شدن مردم به وسیله یکدیگر

الکتاب:

«وَ ما أرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إلاَّ إنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الأسْوَاقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أ تَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّکَ بَصِیرا» . (1)

«وَ هُوَ الذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ إنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقابِ وَ إنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقیرُ عندَ الغَنیِّ فِتنَةٌ ، و الضَّعیفُ عندَ القَویِّ فِتنَةٌ ......... . (3)

3108

آزموده شدن مردم به وسیله یکدیگر

قرآن :

«و پیش از تو پیامبران [خود] را نفرستادیم جز این که آنان [نیز] غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند، و برخی از شما را برای برخی دیگر [وسیله] آزمایش قرار دادیم. آیا شکیبایی می کنید؟ و پروردگار تو همواره بیناست».

«اوست کسی که شما را در زمین جانشین [یکدیگر ]قرار داد و بعضی از شما را بر برخی دیگر به درجاتی برتری داد، تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید. آری، پروردگار تو زود کیفر است و [هم ]او بس آمرزنده مهربان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تهیدست برای توانگر مایه آزمایش است و ناتوان برای توانمند ......... .

3109 - الاستِعانَةُ بِاللَّهِ عَلی بَعضِ الفِتَنِ
3109 - کمک گرفتن از خدا در بعضی از فتنه ها

الکتاب :

«رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إنَّکَ أنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (4)

3109

کمک گرفتن از خدا در بعضی از فتنه ها

قرآن :

«پروردگارا! ما را وسیله آزمایش برای کسانی که کفر ورزیده اند مگردان و بر ما ببخشای که تو خود توانای سنجیده کاری».

ص :37


1- الفرقان : 20.
2- الأنعام : 165.
3- کنز العمّال : 25063.
4- الممتحنة : 5.

«فَقالُوا عَلَی اللّهِ تَوَکَّلْنا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» . (1)

«پس گفتند : بر خدا توکل کردیم. پروردگارا! ما را برای قوم ستمگر [وسیله] آزمایش قرار مده».

الحدیث:

الإمامُ الباقرُ و الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام_ فی قولِهِ تعالی : «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتنَةً لِلقَومِ الظالِمِینَ» _: لا تُسَلِّطْهُم علَینا فَتَفتِنَهُم بنا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما کانَ مِن ولدِ آدمَ مؤمنٌ إلاّ فَقیرا ، و لا کافِرٌ إلاّ غَنیّا حتّی جاءَ إبراهیمُ علیه السلام فقالَ : «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتنَةً لِلَّذینَ کَفَرُوا» فَصَیَّرَ اللّهُ فی هؤلاءِ أموالاً و حاجَةً ، و فی هؤلاءِ أموالاً و حاجَةً (3) . (4)

حدیث :

امام باقر و امام صادق علیهما السلام_ درباره آیه «پروردگارا! ما را برای قوم ستمگر [وسیله ]آزمایش قرار مده» _فرمودند : یعنی برای آزمودن ستمگران، آنان را بر ما مسلّط مگردان.

امام صادق علیه السلام :از فرزندان آدم هیچ مؤمنی نبود، مگر این که تهیدست بود و هیچ کافری نبود مگر این که توانگر بود، تا آن که ابراهیم علیه السلام آمد و عرض کرد : «پروردگارا! ما را وسیله آزمایش برای کسانی که کافر شده اند قرار مده». پس، خداوند در میان مؤمنان، توانگر و نیازمند قرارداد و در میان کافران نیز توانگر و تهیدست. (5)

3110 - أخوَفُ الفِتَنِ
3110 - ترسناکترین فتنه ها

أخوَفُ الفِتَنِ

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوَلَهُ بالدنیا أعظَمُ فِتنَةٍ . (6)

3110

ترسناکترین فتنه ها

امام علی علیه السلام :شیفتگی به دنیا، بزرگترین فتنه است.

ص :38


1- یونس : 85.
2- بحار الأنوار : 5/216/2.
3- الکافی : 2/262/10.
4- الفتنة ما یُمتَحن به ، و المراد بجعلهم فتنة للّذین کفروا تسلیط الکفّار علیهم لیمتحنهم فیخرجوا ما فی وسعهم من الفساد فیؤذوهم بأنواع الأذی أن آمنوا باللّه ......... . (المیزان فی تفسیر القرآن : 19/233). قوله تعالی : «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتنَةً للقَومِ الظالِمِینَ» و ذلک أنَّ الذی یُغری الأقویاء الظالمین علَی الضُّعفاء المظلومین هو ما یشاهدون فیهم من الضَّعف ، فیفتتنون به فیظلمونهم ، فالضعیف بما له من الضعف فتنة للقویِّ الظالم ، کما أنَّ الأموال و الأولاد بما عندها من جاذبة الحبِّ فتنة للإنسان ......... . (المیزان فی تفسیر القرآن : 10/114).
5- فتنه، عبارت است از وسیله آزمایش و امتحان و مراد از قرار دادن مؤمنان به عنوان وسیله ای برای آزمایش کفّار مسلّط کردن کافران بر ایشان است، تا بدین وسیله خداوند آنان را در بوته آزمایش گذارد تا هر تباهی و فسادی که در خود دارند بیرون بریزند. آنان مؤمنان را به خاطر این که ایمان آورده بودند با انواع آزارها می آزردند ......... آیه «پروردگارا! ما را وسیله آزمایش برای مردم ستمگر قرار مده» آنچه قدرتمندان ستمگر را بر مردمان ناتوان و مظلوم گستاخ و دلیر می کرد، ناتوانی و ضعفی بود که در ایشان مشاهده می کردند. لذا با سوء استفاده از این نقطه ضعف، آنان را مورد ستم قرار می دادند. بنا بر این، شخص ناتوان به خاطر ضعف و ناتوانیش مایه فتنه و فریب قدرتمند ستمگر است؛ چنان که اموال و فرزندان، به سبب جاذبه محبّتی که دارند، مایه فتنه و آزمایش انسانند ......... .
6- غرر الحکم : 1210.

الغارات :خطبَ علیّ علیه السلام بالنَّهرَوانِ فقالَ : أیّها الناسُ ، أمّا بعدُ أنا فَقَأتُ عَینَ الفِتنَةِ و لم یَکُن أحَدٌ لِیَجتَرئَ علَیها غَیری .........

فقامَ إلیهِ رجُلٌ آخَرُ فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، حَدِّثْنا عنِ الفِتَنِ . قالَ : إنَّ الفِتَنَ إذا أقبَلَت شَبَّهَت ، و إذا أدبَرَت نَبَّهَت ، یُشَبِّهنَ مُقبِلاتٍ و یُعرَفنَ مُدبِراتٍ ، إنَّ الفِتَنَ تَحومُ کالرِّیاحِ یُصِبنَ بَلَدا و یُخطِئنَ اُخری ، ألا إنّ أخوَفَ الفِتَنِ عِندی علَیکُم فِتنَةُ بَنی اُمیَّةَ . (1)

(2)

الغارات :امام علی علیه السلام در خطبه ای که در نهروان ایراد کرد فرمود : ای مردم! پس از حمد و ثنای الهی، این من بودم که چشم فتنه را در آوردم و جز من کسی جرأت این کار را نداشت .........

مردی دیگر برخاست و عرض کرد : ای امیر مؤمنان! از فتنه ها برایمان بگو. حضرت فرمود : همانا فتنه ها هرگاه روی آورند، شبهه انگیزند و چون از میان بروند، آگاه و هشیار کنند. وقتی می آیند، حق و باطل را مشتبه می سازند و وقتی می روند، شناخته می شوند. فتنه ها همچون گردبادها حرکت می کنند و [در سر راه خود] به شهری برمی خورند و از شهری نمی گذرند. بدانید که، به نظر من، وحشتناکترین فتنه ای که بر شما می گذرد، فتنه بنی امیّه است.

3111 - مَن تَنجَلی عَنهُمُ الفِتَنُ
3111 - کسانی که از فتنه ها به سلامت می رهند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :طُوبی لِلمُخلِصینَ ، اُولئکَ مَصابیحُ الهُدی تَنجَلی عَنهُم کلُّ فِتنَةٍ ظَلماءَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :سَتَکُونُ فِتَنٌ یُصبِحُ الرجُلُ فیها مؤمِنا و یُمسِی کافِرا ، إلاّ مَن أحیاهُ اللّهُ تعالی بالعِلمِ . (4)

3111

کسانی که از فتنه ها به سلامت می رهند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال مخلصان، آنان چراغهای هدایتند و هر فتنه تاری از آنها برطرف می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزودی فتنه هایی پدید خواهد آمد که بر اثر آنها انسان شب خود را با ایمان به صبح می رساند و روزش را در حالی به شب می رساند که کافر است، مگر کسی که خداوند متعال او را به دانش زنده کرده باشد.

ص :39


1- الغارات: 1/6 و ص9 و ص10، و راجع نهج البلاغة: الخطبة 93.
2- (انظر) البلاء : باب 421. الاُمّة : باب 135 _ 136.
3- الترغیب و الترهیب : 1/54/5.
4- کنز العمّال : 30883.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعلَمُوا أنّهُ مَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَلْ لَهُ مَخرجا مِن الفِتَنِ ، و نورا مِن الظُّلَمِ . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ ، شُقُّوا أمواجَ الفِتَنِ بِسُفُنِ النجاةِ . (2)

امام علی علیه السلام :بدانید که هر کس تقوای الهی در پیش گیرد، خداوند برای او راه خروجی از فتنه ها قرار دهد و نوری در تاریکیها.

امام علی علیه السلام :ای مردم! امواج فتنه ها را باکشتیهای نجات بشکافید.

3112 - ما یَنبَغی تَمَنِّیهِ مِنَ الفِتَنِ
3112 - فتنه هایی که باید آرزوی آنها را داشت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَکرَهُوا الفِتنَةَ فی آخِرِ الزمانِ ؛ فإنّها تُبِیرُ المُنافِقینَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَمَنَّوُا الفِتنَةَ ؛ ففیها هَلاکُ الجَبابِرَةِ ، و طَهارَةُ الأرضِ مِن الفَسَقَةِ . (4)

3112

فتنه هایی که باید آرزوی آنها را داشت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در آخر الزمان فتنه را ناخوش نداشته باشید؛ زیرا آن فتنه ها منافقان را نابود می سازد.

امام صادق علیه السلام :آرزومند فتنه باشید؛ زیرا فتنه موجب نابودی ستمگران و پاک شدن زمین از [لوث وجود] فاسقان است.

3113 - کَفی بِالمَرءِ فِتنَةً !
3113 - آدمی را همین فتنه بس !

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کَفی بِالمَرءِ فی دِینِهِ فِتنَةً أن یَکثُرَ خَطَؤهُ ، و یَنقُصَ عَمَلُهُ ، و تَقِلَّ حَقیقَتُهُ ، جِیفَةٌ باللَّیلِ ، بَطّالٌ بِالنَّهارِ ، کَسولٌ هَلوعٌ رَتُوعٌ . (5)

3113

آدمی را همین فتنه بس !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای دین انسان همین فتنه بس که خطایش بسیار باشد و عملش کاستی پذیرد و حقیقتش اندک باشد. مردارِ شب باشد و بیکاره روز؛ تنبل و بی حوصله و تن پرور باشد.

ص :40


1- نهج البلاغة : الخطبة 183.
2- نهج البلاغة : الخطبة 5.
3- کنز العمّال : 31170.
4- تنبیه الخواطر : 2/87.
5- کنز العمّال : 43839.

3114 - النَّوادِرُ
3114 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیَغشَیَنَّ اُمَّتِی مِن بَعدی فِتَنٌ کَقِطَعِ اللیلِ المُظلِمِ ، یُصبِحُ الرجُلُ فیها مؤمِنا و یُمسِی کافِرا ، و یُمسِی مؤمِنا و یُصبِحُ کافِرا ، یَبیعُ أقوامٌ دِینَهُم بعَرَضٍ مِن الدنیا قَلیلٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :دَوامُ الفِتَنِ مِن أعظَمِ المِحَنِ . (2)

عنه علیه السلام :قد لَعَمرِی یَهلِکُ فی لَهَبِ الفِتنَةِ المؤمنُ ، و یَسلَمُ فیها غیرُ المُسلمِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن شَبَّ نارَ الفِتنَةِ کانَ وَقودا لها . (4)

عنه علیه السلام :لا تَقتَحِمُوا ما استَقبَلتُم مِن فَورِ الفِتنَةِ ، و أمِیطُوا عن سَنَنِها ، و خَلُّوا قَصدَ السَّبیلِ لَها . (5)

عنه علیه السلام :والٍ ظَلومٌ غَشومٌ خَیرٌ مِن فِتنَةٍ تَدُومُ . (6)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ إلَی الحارثِ الهَمْدانیِّ _: و إیّاکَ و مَقاعِدَ (مَعاقِدَ) الأسواقِ ؛ فإنّها مَحاضِرُ الشیطانِ ، و مَعاریضُ الفِتَنِ . (7)

3114

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پس از من فتنه هایی همچون پاره های شب تار امّتم را فرا پوشاند، چندان که آدمی بر اثر آنها شب مؤمن باشد و روز کافر، روز مؤمن باشد و شب کافر. مردمانی دین خود را به اندک متاعی از دنیا می فروشند.

امام علی علیه السلام :ادامه یافتن فتنه ها، از بزرگترین رنج و محنتهاست.

امام علی علیه السلام :به جان خودم سوگند که در لهیب فتنه مؤمن نابود می شود و غیر مسلمان جان سالم به در می برد.

امام علی علیه السلام :هر کس آتش فتنه را برافروزد، خود آتشگیره آن شود.

امام علی علیه السلام :هرگاه فتنه رو به شما آورد خود را در آن میفکنید و از سر راه آن کنار روید، و وسط راه را برایش خالی کنید.

امام علی علیه السلام :زمامدار ستمکار و بی رحم، بهتر از فتنه (هرج و مرجی) است که دائمی باشد.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به حارث هَمْدانی _فرمود: از پاتوقهای بازارها بپرهیز که آن جا جایگاههای حضور شیطان است و نمایشگاه های فتنه ها.

ص :41


1- کنز العمّال : 30893.
2- غرر الحکم : 5140.
3- غرر الحکم : 6685.
4- غرر الحکم : 9163.
5- غرر الحکم : 10379.
6- غرر الحکم : 10109.
7- نهج البلاغة : الکتاب 69.

عنه علیه السلام :کُنْ فی الفتنَةِ کَابنِ اللَّبونِ ؛ لا ظَهرٌ فَیُرکَبَ ، و لا ضَرعٌ فیُحلَبَ (فَیُحتَلَبَ) . (1)

امام علی علیه السلام :به گاهِ فتنه همچون شتر نر دو ساله باش که نه پشت [و نیرویی ]دارد که بر او سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر دوشند.

ص :42


1- نهج البلاغة : الحکمة 1 .

405 - الفُتوَّة

405 - جوانمردی

اشاره

(1)

(2)

ص :43


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 311 باب 59 «معنَی الفُتوّة و المُروءة».
2- انظر: عنوان 485 «المروءة». الشباب : باب 1933.

3115 - الفُتُوَّةُ
3115 - جوانمردی

الکتاب :

«إنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدَیً» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما تَزَیَّنَ الإنسانُ بزِینَةٍ أجمَلَ مِن الفُتُوَّةِ . (2)

عنه علیه السلام :بُعدُ المَرءِ عن الدَّنیَّةِ فُتُوّةٌ . (3)

عنه علیه السلام :الفُتوّةُ نائلٌ مَبذولٌ ، و أذیً مَکفوفٌ . (4)

عنه علیه السلام :نِظامُ الفُتوّةِ احتِمالُ عَثَراتِ الإخوانِ ، و حُسنُ تَعَهُّدِ الجِیرانِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ إذ تَذاکَرُوا عِندَهُ الفُتوّةَ _: و ما الفُتوَّةُ ؟ لعلّکم تَظُنُّونَ أنّها بالفُسوقِ و الفُجُورِ ! کلاّ ، إنّما الفُتُوَّةُ طَعامٌ مَوضوعٌ ، و نائلٌ مَبذولٌ ، و بِشرٌ مَقبولٌ ، و عَفافٌ مَعروفٌ ، و أذیً مَکفوفٌ ، و أمّا تِلکَ فَشَطارَةُ فِسقٍ . (6)

3115

جوانمردی

قرآن :

«آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :انسان، به زیوری زیباتر از جوانمردی آراسته نشده است.

امام علی علیه السلام :دور بودن انسان از پستی و فرومایگی، جوانمردی است.

امام علی علیه السلام :جوانمردی [به]بخشندگی و نیازردن مردم است.

امام علی علیه السلام :آیین جوانمردی، تحمّل لغزشهای برادران و رسیدگی به همسایگان است.

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که در حضورش از جوانمردی سخن به میان آمد _فرمود : جوانمردی چیست؟ شاید خیال می کنید که جوانمردی به فسق و فجور است؛ هرگز؛ جوانمردی به سفره انداختن و بذل و بخشش و خوشرویی و پاکدامنی و عزّتِ نفْس و آزار نرساندن است؛ و آن [که شما خیال می کنید ]داش مسلکی و هرزگی است.

ص :44


1- الکهف : 13.
2- غرر الحکم : 9659.
3- غرر الحکم : 4425.
4- غرر الحکم : 2170.
5- غرر الحکم : 9999.
6- بحار الأنوار : 79/300/9.

ص :45

ص :46

406 - الفَتوی

406 - فتوا

اشاره

(1)

(2)

ص :47


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 111 باب 16 «النهی عن القول بغیر علم و الإفتاء بالرأی و بیان شرائطه» بحار الأنوار : 2 / 172 باب 23 «أنّهم علیهم السلام عندهم موادّ العلم و اُصوله و لا یقولون شیئا برأی و لا قیاس» بحار الأنوار : 2 / 283 باب 34 «البِدَع و الرأی و المقائیس».
2- انظر: عنوان 257 «الشبهة» ، 177 «الرأی» ، 443 «القضاء بین الناس».

3116 - التَّحذیرُ مِنَ الإفتاءِ بِغَیرِ عِلمٍ
3116 - پرهیز از ندانسته فتوا دادن

الکتاب :

«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأقاوِیلِ * لَأخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ» . (1)

«وَ تَقُولُونَ بِأفْوَاهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّنا وَ هُوَ عِنْدَ اللّهِ عَظِیمٌ» . (2)

«وَ مَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبا أوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ» . (3)

«وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَی الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَی اللّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِتَّقُوا تَکذیبَ اللّهِ ! قِیلَ : یا رَسُولَ اللّهِ ، و کَیفَ ذاکَ ؟ قالَ : یَقُولُ أحَدُکُم : قالَ اللّهُ ، فَیَقُولُ اللّهُ : کَذَبتَ لَم أقُلْهُ ، أو یَقولُ : لَم یَقُلِ اللّهُ ، فَیَقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : کَذَبتَ قَد قُلتُهُ . (5) (6)

3116

پرهیز از ندانسته فتوا دادن

قرآن :

«و اگر [او] پاره ای گفته ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت می گرفتیم. سپس رگ قلبش را پاره می کردیم».

«و با زبانهای خود چیزی را می گفتید که بدان علم نداشتید و آن را سهل و ساده می پنداشتید، با این که آن [کار] نزد خدا بس بزرگ بود».

«و کیست ستمکارتر از آن که به خدا دروغ بندد، یا آیاتش را دروغ شمارد؟».

«و روز قیامت کسانی را که به خدا دروغ بسته اند رو سیاه بینی».

حدیث :

امام کاظم علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : از دروغ بستن به خداوند بپرهیزید. عرض شد : ای پیامبر خدا! دروغ بستن به خداوند چگونه است؟ فرمود : این که فردی از شما بگوید : خدا [ چنین و چنان ]فرمود. پس خداوند می فرماید : دروغ می گویی، من نگفته ام. یا بگوید : خدا [ چنان و چنان] نفرمود. که خداوند عزّ و جلّ می فرماید : دروغ می گویی، من گفته ام.

ص :48


1- الحاقّة : 44 _ 46.
2- النور : 15.
3- الأنعام : 21.
4- الزمر : 60.
5- معانی الأخبار : 390/31.
6- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 89 باب 10 ، و ص 98 باب 11. بحار الأنوار : 2/111 ، 112.

3117 - مَن أفتَی النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ
3117 - کسی که ندانسته برای مردم فتوا دهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أفتَی الناسَ بغیرِ عِلمٍ کانَ ما یُفسِدُهُ مِن الدِّینِ أکثَرَ مِمّا یُصلِحُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أفتَی الناسَ و هُو لا یَعلَمُ الناسِخَ مِن المَنسوخِ، و المُحکَمَ مِن المُتَشابِهِ، فقد هَلَکَ و أهلَکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أفتَی بغیرِ عِلمٍ لَعَنَتهُ ملائکةُ السَّماءِ و الأرضِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُفتِیَ بِفُتیاً بغیرِ ثَبتٍ ، فإنّما إثمُهُ عَلی مَن أفتاهُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن أفتَی الناسَ بغیرِ عِلمٍ و لا هُدیً مِنَ اللّهِ ، لَعَنَتهُ مَلائکَةُ الرَّحمَةِ و مَلائکَةُ العَذابِ ، و لَحِقَهُ وِزرُ مَن عَمِلَ بِفُتیاهُ . (5) (6)

3117

کسی که ندانسته برای مردم فتوا دهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که ندانسته برای مردم فتوا دهد، آنچه را از دین خراب می کند بیشتر از آن چیزی است که درست می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که ناسخ را از منسوخ و محکم را از متشابه تشخیص نمی دهد و با این حال برای مردم فتوا دهد، هم خودش هلاک شده و هم مردم را به هلاکت انداخته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس ندانسته فتوا دهد،فرشتگان آسمان و زمین او را لعنت کنند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که به فتوایی، نا استوار عمل کند، گناهش به گردن کسی است که به او فتوا داده است.

امام باقر علیه السلام :کسی که بدون علم و بدون هدایتی از جانب خدا برای مردم فتوا دهد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب بر او لعنت فرستند و گناه کسی که به فتوایش عمل کند به گردن اوست.

ص :49


1- بحار الأنوار : 2/121/35 .
2- بحار الأنوار : 2/121/36 .
3- کنز العمّال : 29018.
4- کنز العمّال : 29019.
5- الکافی : 7/409/2.
6- (انظر) الفتوی : باب 3120.

3118 - مَن أفتَی النّاسَ بِرَأیِهِ
3118 - کسی که بر اساس رأی خود فتوا دهد

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لو کنّا نُفتِی الناسَ بِرَأینا و هَوانا لَکُنّا مِن الهالِکِینَ ، و لَکُنّا نُفتِیهِم بآثارٍ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله و اُصولِ عِلمٍ عِندَنا ، نَتَوارَثُها کابِرا عن کابِرٍ ......... . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أفتَی النّاسَ بِرَأیهِ فَقَد دانَ بِما لا یَعلَمُ ، و مَن دانَ بِما لا یَعلَمُ فَقَد ضادَّ اللّهَ حَیثُ أحَلَّ وَ حَرَّمَ فِیما لا یَعلَمُ . (2)

عنه علیه السلام :إیّاکَ أن تُفتِیَ النّاسَ بِرَأیکَ ، أو تَدینَ بِما لا تَعلَمُ . (3)

عنه علیه السلام :و اللّهِ ما نَقولُ بأهوائنا، و لا نَقولُ بِرَأینا ، و لا نَقولُ إلاّ ما قالَ رَبُّنا . (4)

3118

کسی که بر اساس رأی خود فتوا دهد

امام باقر علیه السلام :ما اگر بر اساس رأی و هوس خود به مردم فتوا می دادیم، هر آینه از هلاک شدگان بودیم. لیکن ما بر پایه قول و سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اصول علمیی که خود داریم و از پدران بزرگوار خود به ارث می بریم، برای مردم فتوا می دهیم ......... .

امام صادق علیه السلام :کسی که بر اساس رأی خود به مردم فتوا دهد، از چیزی که نمی داند پیروی کرده است و کسی که از آنچه نمی داند پیروی کند، با خدا به ضدّیت برخاسته است؛ زیرا ندانسته چیزی را حلال و حرام کرده است.

امام صادق علیه السلام :زنهار، که برای مردم به رأی خود فتوا دهی یا از چیزی که نمی دانی پیروی کنی.

امام صادق علیه السلام :به خدا سوگند که ما نه بر اساس هوا و هوسِ خود چیزی می گوییم و نه بر پایه رأی خویش، و جز آنچه پروردگارمان گفته است چیزی نمی گوییم.

3119 - التَّحذیرُ مِنَ الفُتیا بِالرَّأی
3119 - برحذر داشتن از صدور فتوای به رأی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أجرَؤکُم علَی الفَتوی أجرَؤکُم علَی النارِ . (5)

3119

برحذر داشتن از صدور فتوای به رأی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بی باک ترینِ شما در فتوا دادن، بی باک ترین شما در برابر آتش است.

ص :50


1- بحار الأنوار : 2/172/3.
2- بحار الأنوار : 2/299/25.
3- الخصال : 52/66.
4- بحار الأنوار : 2/173/5.
5- بحار الأنوار: 2/123/48.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُهرُبْ مِن الفُتیا هَرَبَکَ مِنَ الأسَدِ ، و لا تَجعَلْ رَقَبَتَکَ للناسِ جِسرا (1) . (2)

عنه علیه السلام :خَصلَتَینِ مُهلِکَتَینِ : تُفتی الناسَ بِرَأیکَ ، أو تَدینُ بما لا تَعلَمُ . (3)

امام صادق علیه السلام :از فتوا دادن چنان بگریز که از شیر می گریزی و گردنت را پل مردم قرار مده.

امام صادق علیه السلام :دو کار مُهلک است : یکی این که بر پایه رأی خود به مردم فتوا دهی، دیگر این که ندانسته از چیزی پیروی کنی.

3120 - ضَمانُ المُفتی
3120 - ضامن بودن فتوا دهنده

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن اُفتِیَ بغیرِ عِلمٍ کانَ إثمُهُ علی مَن أفتاهُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن أفتَی الناسَ بغیرِ عِلمٍ و لا هُدیً، لَعَنَتهُ ملائکةُ الرَّحمَةِ و ملائکةُ العذابِ ، و لَحِقَهُ وِزرُ مَن عَمِلَ بِفُتیاهُ . (5)

وسائل الشیعة :کانَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام قاعِدا فی حَلقَةِ رَبیعَةَ الرَّأیِ ، فجاءَ أعرابیٌّ فَسَألَ رَبیعَةَ الرأیِ عَن مَسألَةٍ فَأجابَهُ ، فلمّا سَکَتَ قالَ لَهُ الأعرابیُّ : أ هُو فی عُنُقِکَ ؟ فَسَکَتَ عَنهُ رَبیعَةُ و لم یَرُدَّ علَیهِ شیئا ، فأعادَ المَسألَةَ علَیهِ فأجابَهُ بِمِثلِ ذلکَ ، فقالَ لَهُ الأعرابیُّ : أ هُو فی عُنُقِکَ ؟ فَسَکَتَ رَبیعَةُ ، فقالَ لَهُ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : هُو فی عُنُقِهِ ، قالَ ، أ و لم یَقُلْ ، و کُلُّ مُفتٍ ضامِنٌ ؟ ! (6) (7)

3120

ضامن بودن فتوا دهنده

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به فتوایی که از روی نادانی به او داده شده است عمل کند، گناهش به گردن کسی است که به او فتوا داده است.

امام باقر علیه السلام :هر کس بدون علم و هدایت به مردم فتوا دهد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب بر او لعنت فرستند و گناه آن که به فتوای او عمل کند دامنگیرش شود.

وسائل الشیعة :امام صادق علیه السلام در مجلس ربیعة الرأی نشسته بود که عربی بادیه نشین آمد و از ربیعة الرأی مسأله ای پرسید. ربیعه جوابش را داد. وقتی حرفش تمام شد بادیه نشین گفت : آیا به گردن می گیری؟ ربیعه سکوت کرد و جوابی نداد. آن عرب دوباره مسأله را پرسید و ربیعه همان جواب را به او داد. بادیه نشین گفت : آیا به گردن می گیری؟ ربیعه سکوت کرد. امام صادق علیه السلام به او فرمود: به گردن اوست. بگوید [به گردن می گیرم ]یا نگوید ؛ زیرا هر فتوا دهنده ای ضامن است.

ص :51


1- . بحار الأنوار : 2/260.
2- (انظر) العلم : باب 2829.
3- تحف العقول : 369.
4- سنن أبی داوود : 3/321/3657.
5- الکافی : 1/42/3.
6- وسائل الشیعة : 18/161/2.
7- (انظر) الفتوی : باب 3117.

3121 - جَوازُ الإفتاءِ لِلعالِمِ
3121 - جواز فتوا دادن برای عالِم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :سَیَأتِیکُم أقوامٌ یَطلُبُونَ العِلمَ ، فإذا رَأیتُموهُم فقُولُوا : مَرحَبا بِوَصِیَّةِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، و أفتُوهُم . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی قُثَمَ بنِ العبّاس _: وَ اجلِسْ لَهُمُ العَصرَینِ، فَأفتِ المُستَفتیَ، و عَلِّمِ الجاهِلَ ، و ذاکِرِ العالِمَ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لأبانَ بنِ تَغلِبَ _: اِجلِسْ فی مَجلِسِ (3) المَدینةِ و أفتِ الناسَ ؛ فإنّی اُحِبُّ أن یُری فی شِیعَتی مِثلُکَ . (4)

3121

جواز فتوا دادن برای عالِم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی در میان شما مردمانی پیدا شوند که جویای علمند. هرگاه آنها را دیدید بگویید : آفرین به سفارش شدگان پیامبر خدا، و به آنها فتوا دهید.

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به قثم بن عباس _نوشت : در صبح و عصر با آنان (مردم) بنشین و برای کسی که از تو حکم و مسأله ای می پرسد، فتوا بده و نادان را بیاموز و با دانا گفتگوی علمی کن.

امام باقر علیه السلام_ به ابان بن تغلب _فرمود: در مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده؛ زیرا من دوست دارم که در میان شیعیان من کسانی مانند تو مشاهده شوند.

ص :52


1- کنز العمّال : 29325.
2- نهج البلاغة : الکتاب 67 .
3- فی مستدرک الوسائل 17/315/21452 : «مسجد» بدل «مجلس» .
4- رجال النجاشی : 1/73/6 .

وسائل الشیعة عن معاذِ بنِ مسلم النحویّ عن الإمامِ الصّادقِ علیه السلام قالَ :بَلَغَنِی أنّکَ تَقعُدُ فی الجامِعِ فَتُفتی الناسَ ؟ قلتُ : نَعَم ، و أرَدتُ أن أسألَکَ عن ذلکَ قَبلَ أن أخرُجَ ، إنّی أقعُدُ فی المَسجِدِ فَیَجیءُ الرجُلُ فَیَسألُنِی عنِ الشیءِ ، فإذا عَرَفتُهُ بالخِلافِ لَکُم أخبَرتُهُ بما یَفعلونَ ، و یَجیءُ الرجُلُ أعرِفُهُ بِمَوَدَّتِکُم و حُبِّکُم فَاُخبِرُهُ بما جاءَ عنکُم ، و یَجیءُ الرجُلُ لا أعرِفُهُ و لا أدری مَن هُو فَأقُولُ : جاءَ عن فلانٍ کذا ، و جاءَ عن فلانٍ کذا ، فَاُدخِلُ قَولَکُم فیما بینَ ذلکَ ، فقالَ لی : اِصنَعْ کذا ، فإنّی کذا أصنَعُ . (1)

(2)

وسائل الشیعة_ به نقل از معاذ بن مسلم نحوی _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : شنیده ام که در مسجد می نشینی و به مردم فتوا می دهی؟ عرض کردم : آری. و اکنون می خواهم پیش از آن که بروم در این باره از شما بپرسم. من در مسجد می نشینم و کسی می آید و مسأله ای از من می پرسد و من اگر بدانم که از مخالفان شماست طبق مذهب خودشان به او جواب می دهم. شخصی دیگر می آید که من از دوستی و محبّت او نسبت به شما آگاهم. در این جا بر اساس آنچه از شما وارد شده است پاسخش را می دهم. شخصی هم می آید که او را نمی شناسم و نمی دانم کیست. در این موقع می گویم : فلانی چنین گفته و فلانی هم این طور گفته است و در میان آنها نظر شما را هم جا می دهم. حضرت فرمود : همین کار را بکن؛ زیرا من اینچنین عمل می کنم.

3122 - استِفتاءُ النَّفسِ
3122 - استفتای از خود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِستَفتِ نفسَکَ و إن أفتاکَ المُفتونُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لِعُمَرَ بنِ یَزیدَ بعدَ ما تَلا هذهِ الآیَةَ «بَلِ الإنسانُ علی نَفسِهِ بَصیرَةٌ * و لو ألقی مَعاذِیرَهُ» (4) _: یا أبا حفصٍ ، ما یَصنَعُ الإنسانُ أن یَتَقَرَّبَ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ بخلافِ ما یَعلَمُ اللّهُ تعالی ......... ؟ ! (5)

3122

استفتای از خود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از [وجدان] خودت فتوا بخواه، اگر چه فتوا دهندگان [برخلاف آن ]فتوایت دهند.

امام صادق علیه السلام_ پس از تلاوت آیه «بلکه انسان از وضع خود آگاه است. هر چند برای خویش عذرهایی تراشد» به عمر بن یزید _فرمود : انسان را چه سود که برخلاف آنچه خداوند متعال [از باطن او ]می داند به خداوند عزّ و جلّ تقرّب جوید ......... ؟

ص :53


1- وسائل الشیعة : 18/108/36.
2- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 129 باب 13 ، و ص 152 باب 14.
3- کنز العمّال : 29339.
4- القیامة : 14 و 15 .
5- الکافی : 2/294/6.

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن حَدِّ المَرَضِ الذی یُفطِرُ فیهِ الصائمُ و یَدَعُ الصلاةَ مِن قیامٍ _: بَل الإنسانُ علی نفسِهِ بَصیرَةٌ ، (و) هو أعلَمُ بما یُطیقُهُ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از حدّ بیماری ای که موجب می شود کسی روزه نگیرد و ایستاده نماز نخوانده _فرمود : انسان از وضع خودش آگاه است و از توانایی خویش بهتر خبر دارد.

ص :54


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/132/1941.

407 - الفُحش

407 - ناسزاگویی

اشاره

(1)

(2)

ص :55


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 597 ، 603 ، 872 «الفُحش و السبّ و اللعن». بحار الأنوار : 79 / 103 باب 83 «القذف و البَذاء و الفحش». الکافی : 2 / 323 «باب البذاء».
2- انظر: عنوان 216 «السبّ».

3123 - التَّحذیرُ مِنَ الفُحشِ
3123 - پرهیز از ناسزاگویی

الکتاب :

«عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنِیمٍ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و الفُحشَ ؛ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ لا یُحِبُّ الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ لا یُحِبُّ کلَّ فاحِشٍ مُتَفَحِّشٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الجَنَّةُ حَرامٌ علی کُلِّ فاحِشٍ أن یَدخُلَها . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ما کانَ الفُحشُ فی شیءٍ قَطُّ إلاّ شانَهُ ، و لا کانَ الحَیاءُ فی شیءٍ قَطُّ إلاّ زانَهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُحِبُّ الحَیِیَّ المُتَعَفِّفَ ، و یُبغِضُ البَذِیَّ السائلَ المُلحِفَ . (6)

3123

پرهیز از ناسزاگویی

قرآن :

«گستاخ، [و] افزون بر آن حرام زاده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از دشنام گویی بپرهیزید؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ ناسزا گویِ بد دهن را دوست ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند شخص دشنام گویِ بد دهن را دوست ندارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وارد شدن به بهشت بر هر ناسزاگویی حرام است .

پیامب_ر خ_دا صلی الله علیه و آله :زشت گوی_ی (زشت کرداری) هرگز در چیزی نبود مگر این که آن را عیبناک گردانید و شرم و حیا هرگز در چیزی نبود مگر این که آن را آراست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند شخص با حیای با عزّتِ نفْس را دوست دارد و با بد زبانِ گدای سمج دشمن است .

ص :56


1- القلم : 13.
2- بحار الأنوار : 79/110/1.
3- کنز العمّال : 8078.
4- کنز العمّال : 8085.
5- بحار الأنوار:79/111/6.
6- الأمالی للطوسی : 39/43.

عنه صلی الله علیه و آله :لو کانَ الفُحشُ خَلقا لَکانَ شَرَّ خَلقِ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ الفُحشَ لو کانَ مِثالاً لَکانَ مِثالَ سَوءٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «عُتُلٍّ بَعدَ ذلکَ زَنیمٍ» _: هو الفاحِشُ اللَّئیمُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: العُتُلُّ کُلُّ رَحیبِ الجَوفِ ، وَثیقِ الخُلقِ ، أکُولٍ شَرُوبٍ ، جَمُوعٍ للمالِ مَنُوعٍ لَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مِن شَرِّ عِبادِ اللّهِ مَن تُکرَهُ مُجالَسَتُهُ لِفُحشِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ مِن شَرِّ الناسِ مَن تَرَکَهُ الناسُ اتِّقاءَ فُحشِهِ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : إنّ اللّهَ حَرَّمَ الجَنَّةَ علی کُلِّ فَحّاشٍ بَذِیءٍ، قَلیلِ الحَیاءِ، لا یُبالِی ما قالَ و لا ما قیلَ لَهُ ؛ فإنّکَ إن فَتَّشتَهُ لم تَجِدْهُ إلاّ لِغَیَّةٍ (7) أو شِرکِ شیطانٍ ، فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ، و فی الناسِ شِرکُ شَیطانٍ ؟ فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أ ما تَقرَأُ قولَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ: «و شارِکْهُم فی الأموالِ و الأولادِ» (8) ؟! (9)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر فُحش (زشتی در گفتار و کردار) مخلوقی بود، هر آینه بدترین مخلوقات خدا بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر فحش تجسّم یابد، بی گمان بد ترکیب خواهد بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «عُتُلٍّ بَعدَ ذلکَ زَنیمٍ» _فرمود : یعنی زشت گویِ زشت کردارِ فرومایه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ نیز درباره همان آیه _فرمود : «عتلّ»، یعنی هر شکمْ فراخِ خشنِ پرخورِ پر آشامِ آزمند به مال و ثروت و خسیس.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :یکی از بدترین بندگان خدا کسی است که، به سبب بد زبانی و دشنام گوییش، همنشینی با او ناخوشایند باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از بدترین مردمان کسی است که مردم از ترس ناسزاگویی او، وی را ترک کنند.

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خداوند بهشت را بر هر فحّاش بد زبان بی شرمی که باکی ندارد چه گوید و چه شنود، حرام کرده است؛ زیرا اگر وارسی کنی خواهی یافت که یا زنا زاده است یا شیطان در نطفه او شریک بوده است. عرض شد. ای پیامبر خدا! آیا شیطان در مردم هم شریک می شود؟ فرمود : آری، مگر این سخن خداوند عزّ و جلّ را نخوانده ای که : «و در اموال و فرزندان ایشان شریک شو»؟

ص :57


1- کنز العمّال : 8097.
2- الکافی : 2/324/6.
3- الدرّ المنثور : 8/248.
4- الدرّ المنثور : 8/249.
5- الکافی : 2/325/8.
6- کنز العمّال : 8082.
7- لغیة شیطان : أی شرک شیطان أو مخلوق من زنا (مجمع البحرین : 2/1343) .
8- الإسراء : 64 .
9- الکافی : 2/323/3.

عنه علیه السلام :الفُحشُ و التَّفحُّشُ لَیسا مِن الإسلامِ . (1)

عنه علیه السلام :أسفَهُ السُّفَهاءِ المُتَبجِّحُ بِفُحشِ الکلامِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن أفحَشَ شَفا حُسّادَهُ . (3)

عنه علیه السلام :ما أفحَشَ کریمٌ قَطُّ . (4)

عنه علیه السلام :مِنَ الفُحشِ کَثرَةُ الخُرقِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ . (6)

عنه علیه السلام :قُولوا للناسِ أحسَنَ ما تُحِبُّونَ أن یُقالَ لَکُم ؛ فإنَّ اللّهَ یُبغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ علَی المؤمنینَ ، الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ ، السائلَ المُلحِفَ . (7)

عنه علیه السلام :سِلاحُ اللِّئامِ قَبیحُ الکلامِ . (8)

امام علی علیه السلام :دشنام دادن و بد دهنی (دشنام شنیدن) از [ ساحت ]اسلام بدور است.

امام علی علیه السلام :نا بخردترین نابخردان، کسی است که به دشنام گویی افتخار کند.

امام علی علیه السلام :کسی که دشنام دهد، دل حسودانش را خنک گرداند.

امام علی علیه السلام :انسان بزرگوار، هرگز دشنام ندهد.

امام علی علیه السلام :خشونت و بد خوییِ زیاد از جمله زشتیهاست.

امام باقر علیه السلام :خداوند شخص ناسزا گوی بد دهن را دشمن دارد.

امام باقر علیه السلام :بهترین چیزی را که دوست دارید به شما گفته شود، به مردم بگویید؛ زیرا خداوند از شخص لعنتگر دشنام ده بد گوی مؤمنان و ناسزا گوی بد دهن و گدای سمج نفرت دارد.

امام باقر علیه السلام :حربه فرومایگان، زشت گویی است.

ص :58


1- غرر الحکم : 1508 ،
2- غرر الحکم : 3199.
3- غرر الحکم : 7816.
4- غرر الحکم : 9478.
5- غرر الحکم : 9389.
6- الکافی : 2/324/4.
7- بحار الأنوار : 78/181/67.
8- بحار الأنوار : 78/185/14.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله : أ لا اُخبِرُکُم بِأبعَدِکُم مِنّی شَبَها ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ ، قالَ : الفاحِشُ المُتَفحِّشُ البَذیءُ ......... . (1)

عنه علیه السلام :الفُحشُ و البَذاءُ و السَّلاطَةُ مِن النِّفاقِ . (2)

عنه علیه السلام :البَذاءُ مِن الجَفاءِ ، و الجَفاءُ فی النارِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا قالَ المؤمنُ لأخیهِ: اُفٍّ ! خَرَجَ مِن وَلایَتِهِ ، و إذا قالَ : أنت عَدُوِّی کَفَرَ أحَدُهُما ، و لا یَقبَلُ اللّهُ مِن مؤمنٍ عَمَلاً و هو یُضمِرُ علَی المؤمِنِ سُوءا . (4)

عنه علیه السلام :مَن خافَ الناسُ لِسانَهُ فهُو فی النارِ . (5)

عنه علیه السلام :(إنّ) مِن علاماتِ شِرکِ الشَّیطانِ الذی لا یُشَکُّ فیهِ أن یکونَ فَحّاشا ، لا یُبالی ما قالَ و لا ما قیلَ فیهِ . (6)

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : آیا شما را خبر ندهم که کم شباهت ترین شما به من کیست؟ عرض کردند : چرا، ای پیامبر خدا. فرمود : ناسزا گویِ بد دهنِ بد زبان ......... .

امام صادق علیه السلام :دشنام گویی و بد زبانی و دریدگی ، از [نشانه های] نفاق است.

امام صادق علیه السلام :بد زبانی از بی ادبی است و بی ادبی در آتش می باشد.

امام صادق علیه السلام :هرگاه مؤمن به برادرش بگوید : اف بر تو، از ولایت و دوستی او خارج شود و هرگاه بگوید : تو دشمن من هستی، یکی از آن دو کافر شود. و خداوند از مؤمنی که نسبت به مؤمن نیّت بد در دل داشته باشد، عملی را نپذیرد.

امام صادق علیه السلام :هر کس که مردم از زبانش بترسند، در آتش باشد.

امام صادق علیه السلام :یکی از نشانه های شریکِ شیطان، که تردیدی در آن نیست، این است که دشنام گو باشد و باکی نداشته باشد که چه می گوید و چه می شنود.

3124 - مَن شَتَمَ اُجیبَ
3124 - آن که دشنام دهد، دشنام شنود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا نَسَبَکَ رجُلٌ بما یَعلَمُ مِنکَ فلا تَنسِبْهُ بما تَعلمُ مِنهُ ، فیکونَ أجرُ ذلکَ لکَ و وَبالُهُ علَیهِ . (7)

3124

آن که دشنام دهد، دشنام شنود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کسی از تو چیزی می داند و آن را به تو نسبت داد، تو آنچه را از او می دانی به وی نسبت مده (اظهار مکن)، تا ثواب این کار از آنِ تو باشد و گناهش از آنِ او.

ص :59


1- الکافی : 2/291/9.
2- بحار الأنوار : 79/113/14.
3- الکافی : 2/325/9.
4- بحار الأنوار : 75/146/16.
5- الکافی : 2/327/3.
6- الکافی : 2/323/1.
7- کنز العمّال : 8086.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عابَ عِیبَ ، و مَن شَتَمَ اُجِیبَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن أسرَعَ إلَی الناسِ بما یَکرَهُونَ ، قالوا فیهِ ما لا یَعلَمونَ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن رَمَی الناسَ بما فیهِم رَمَوهُ بما لیسَ فیهِ . (3)

امام علی علیه السلام :هر که بدگویی کند،بدگویی شنود و هر که دشنام دهد، جواب شنود.

امام علی علیه السلام :هر که درباره مردم آن گوید که خوش ندارند، مردم درباره اش چیزهایی بگویند که نمی دانند (واقعیت ندارد).

امام زین العابدین علیه السلام :هر که از عیبهایی که مردم دارند سخن بگوید، مردم عیبهایی را که ندارد به او نسبت دهند.

ص :60


1- بحار الأنوار : 78/91/95 .
2- بحار الأنوار : 75/151/17.
3- بحار الأنوار : 78/160/21.

408 - الفَخر

408 - فخر فروشی

اشاره

(1)

ص :61


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار: 73 / 281 باب 133 «العصبیّة و الفخر و التکاثر». کنز العمّال : 1 / 257 «فی الفخر بالآباء». شرح نهج البلاغة: 19 / 352 «نبذٌ ممّا قیل فی التِّیه و الفخر».

3125 - الفَخرُ
3125 - فخرفروشی

الکتاب :

«اعْلَمُوا أنَّما الحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ» . (1)

«إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ لإبلیسَ کُحلاً و لَعوقا و سَعوطا ، فَکُحلُهُ النُعاسُ ، و لَعوقُهُ الکَذِبُ ، و سَعوطُهُ الفَخرُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ أوحَی إلَیَّ أن تواضَعوا ، حتّی لا یَفخَرَ أحَدٌ علی أحَدٍ ، و لا یَبغی أحَدٌ علی أحَدٍ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أهلَکَ الناسَ اثنانِ: خَوفُ الفَقرِ ، و طَلَبُ الفَخرِ . (6)

3125

فخر فروشی

قرآن :

«بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی میان شماست».

«همانا خدا هیچ متکبر فخر فروشی را دوست ندارد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیطان سرمه ای دارد و لیسک و انفیه ای . سرمه اش چُرت است و لیسکش دروغ و انفیه اش فخر فروشی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به من وحی فرمود که فروتن باشید، تا کسی بر کسی فخر نفروشد و کسی به کسی تجاوز و زورگویی نکند.

امام علی علیه السلام :دو چیز مردم را نابود کرده است : ترس از ناداری، و فخر جویی.

ص :62


1- الحدید : 20.
2- لقمان : 18.
3- (انظر) النساء : 36 ، هود : 10 ، الحدید : 23.
4- بحار الأنوار : 73/234/34.
5- الترغیب و الترهیب : 3/558/1.
6- الخصال : 69/102.

عنه علیه السلام :الافتِخارُ مِن صِغَرِ الأقدارِ . (1)

عنه علیه السلام :آفَةُ الرِّیاسَةِ الفَخرُ . (2)

عنه علیه السلام :لا حُمقَ أعظَمُ مِن الفَخرِ . (3)

عنه علیه السلام :ضَعْ فَخرَکَ ، و احطُطْ کِبرَکَ ، و اذکُرْ قَبرَکَ . (4)

عنه علیه السلام :مالَکُم و الدنیا ؟! فَمَتاعُها إلَی انقِطاعٍ ، و فَخرُها إلی وَبالٍ . (5)

عنه علیه السلام :مَن صَنَعَ شیئا للمُفاخَرَةِ حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ أسوَدَ . (6)

عنه علیه السلام_ فی صفاتِ المؤمنِ _: یُنصِتُ للخَیرِ لِیَعمَلَ بهِ، و لا یَتَکلَّمُ بهِ لِیَفخَرَ علی ما سِواهُ . (7)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الشّیطانِ _: فَافتَخَرَ علی آدمَ بخَلقِهِ ، و تَعَصَّبَ علَیهِ لأصلِهِ ......... فَلَعَمرُ اللّهِ لقد فَخَرَ علی أصلِکُم ، و وَقَعَ فی حَسَبِکُم ، و دَفَعَ فی نَسَبِکُم ......... فاللّهَ اللّهَ فی کِبرِ الحَمِیَّةِ و فَخرِ الجاهِلیَّةِ . (8)

امام علی علیه السلام :فخر فروشی، از بی مقداری است.

امام علی علیه السلام :آفتِ ریاست، فخر فروشی است.

امام علی علیه السلام :حماقتی بزرگتر از فخر فروشی نیست.

امام علی علیه السلام :فخر فروشی را کنار بگذار و تکبر را فرو نِه و به یاد قبرت باش.

امام علی علیه السلام :شما را چه به دنیا؟ که کالایش رو به سر آمدن دارد و افتخاراتش رو به تباهی.

امام علی علیه السلام :هر کس برای فخر فروشی کاری کند، خداوند در روز قیامت او را سیاه محشور گرداند.

امام علی علیه السلام_ در صفات مؤمن _فرمود : به خوبیها گوش می سپارد تا بدانها عمل کند و از خوبیها سخن نمی گوید تا بر دیگران فخر فروشد.

امام علی علیه السلام_ در وصف شیطان _فرمود : به خلقت خود [از آتش] بر آدم فخر فروخت و به خاطر منشأ خود علیه او عصبیّت به خرج داد ......... سوگند به خدا که او بر اصل و ریشه شما فخر فروخت و از حسب و نسب شما عیب گویی کرد.. زنهار، زنهار، به خدا پناه برید از تکبّر و عصبیّت و فخر فروشیهای جاهلیّت.

ص :63


1- غرر الحکم : 2201.
2- غرر الحکم : 3950.
3- غرر الحکم : 10655.
4- نهج البلاغة : الحکمة 398 .
5- بحار الأنوار : 78/19/78.
6- بحار الأنوار: 73/292/20.
7- مطالب السؤول : 54.
8- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام :إنَّ مِن أسخَفِ حالاتِ الوُلاةِ عندَ صالِحِ الناسِ، أن یُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ، و یُوضَعَ أمرُهُم علَی الکِبرِ . (1)

عنه علیه السلام :أیُّها الناسُ ، شُقُّوا أمواجَ الفِتَنِ بسُفُنِ النَّجاةِ ، و عَرِّجُوا عَن طریقِ المُنافَرَةِ ، وضَعوا تِیجانَ المُفاخَرَةِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ مِن دعائهِ فی مَکارمِ الأخلاقِ _: و هَبْ لی مَعالِیَ الأخلاقِ ، و اعصِمْنی مِن الفَخرِ . (3)

امام علی علیه السلام :از پست ترین حالات زمام داران نزد مردمان نیک، این است که گمان رود دوستدار فخر و خود ستایی گشته اند و کردارشان بر تکبر حمل شود.

امام علی علیه السلام :ای مردم! امواج فتنه ها را باکشتیهای نجات بشکافید و از راه مخالفت و ناسازگاری برگردید و تاجهای فخر فروشی به یکدیگر را، از سر بردارید.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای مکارم الاخلاق _گفت : خویهای والا را به من ارزانی دار و از فخر فروشی مصونم بدار.

3126 - ما یَمنَعُ مِنَ الفَخرِ
3126 - آنچه از فخرفروشی باز می دارد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما لابنِ آدمَ و الفَخرِ ؟ ! أوَّلُهُ نُطفَةٌ ، و آخِرُهُ جِیفَةٌ ، و لا یَرزُقُ نفسَهُ ، و لا یَدفَعُ حَتفَهُ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :عَجَبا للمُتَکبِّرِ الفَخورِ الذی کانَ بالأمسِ نُطفَةً ثُمّ هُو غَدا جِیفَةٌ ! (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :عَجَبا للمُختالِ الفَخورِ ! و إنّما خُلِقَ مِن نُطفَةٍ ثمّ یَعودُ جِیفَةً ، و هُو فیما بینَ ذلکَ لا یَدرِی ما یُصنَعُ بهِ ! (6)

3126

آنچه از فخر فروشی باز می دارد

امام علی علیه السلام :آدمیزاد را چه به فخر فروشی! آغازش نطفه ای است و فرجامش مرداری. نه می تواند خود را روزی دهد و نه می تواند جلو مرگ خویش را بگیرد.

امام زین العابدین علیه السلام :شگفتا از متکبّر فخر فروش که دیروز نطفه ای بود و فردا مرداری است!

امام باقر علیه السلام :شگفتا از متکبّرِ فخر فروش! او که از نطفه ای آفریده شده و آن گاه به مرداری تبدیل می شود و در این میان نمی داند با او چه خواهد شد!

ص :64


1- نهج البلاغة : الخطبة 216.
2- نهج البلاغة : الخطبة 5.
3- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
4- نهج البلاغة : الحکمة 454 .
5- الکافی : 2/328/1.
6- الکافی : 2/329/4.

3127 - ذَمُّ التَّفاخُرِ بِالأحسابِ
3127 - نکوهش فخرفروشی به خاندان

الکتاب :

«ألْهاکُمُ التّکاثُرُ * حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ یَومَ فَتحِ مکّةَ _: إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی قد أذهَبَ عَنکُم بالإسلامِ نَخوَةَ الجاهِلیّةِ ، و التَّفاخُرَ بآبائها و عَشائرِها . أیُّها الناسُ ، إنّکُم مِن آدَمَ ، و آدمُ مِن طِینٍ ، ألا و إنّ خَیرَکُم عندَ اللّهِ و أکرَمَکُم علَیهِ الیَومَ أتقاکُم و أطوَعُکُم لَهُ ، ألا و إنّ العَربیّةَ لَیست بأبٍ والِدٍ ، و لکنّها لِسانٌ ناطِقٌ ، فَمَن قَصُرَ بِهِ عَمَلُهُ لَم یُبَلِّغُهُ رِضوانَ اللّهِ حَسبُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَیَنتَهِیَنَّ أقوامٌ یَفتَخِرُونَ بآبائهِمُ الذینَ ماتُوا ، إنّما هُم فَحْمُ جَهَنَّمَ ، أو لَیکونُنَّ أهوَنَ علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِن الجُعَلِ الذی یُدَهْدِهُ الخُرءَ بأنفِهِ ، إنّ اللّهَ أذهَبَ عَنکُم عُبِّیَّةَ الجاهلیّةِ و فَخرَها بالآباءِ ، إنّما هُو مؤمنٌ تَقیٌّ و فاجِرٌ شَقیٌّ ، الناسُ بَنو آدمَ ، و آدمُ خُلِقَ مِن تُرابٍ . (3)

3127

نکوهش فخر فروشی به خاندان

قرآن :

«تفاخر به بیشتر داشتن ، شما را به غفلت انداخت. تا جایی که [برای شمارش] به سوی گورها رفتید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در روز فتح مکّه _فرمود : خداوند تبارک و تعالی به وسیله اسلام نخوت جاهلیت و نازیدن به پدران و خاندانهای جاهلی را از شما زدود. ای مردم! شما از آدم هستید و آدم از گِل آفریده شد. بدانید که امروز، بهترین شما نزد خدا و گرامیترین شما در پیشگاه او پرهیزگارترین و فرمانبردارترین شما از اوست. بدانید که عربیّت به پدری نیست که [شما را] به دنیا می آورد. بلکه عربیّت یک زبان است که با آن سخن گفته می شود. پس، هر کس در کار و عمل کوتاهی کند، شرافت خانوادگیش او را به خشنودی خدا نرساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنانی که به پدرانِ مرده خود، که در حقیقت زغال جهنمند فخر می فروشند از این کار دست بردارند و گرنه نزد خداوند عزّ و جلّ پست تر از سرگین غلطان (4) هستند که با بینی خود سرگین را می غلتاند. خداوند نخوتها و فخر فروشیهای خاندانی جاهلیت را از شما برده است. [آدمی ]یا مؤمنِ پرهیزگار است و یا نابکار بدبخت. مردم فرزندان آدم هستند و آدم از مشتی خاک آفریده شد.

ص :65


1- التکاثر : 1 ، 2.
2- بحار الأنوار : 73/293/24.
3- الترغیب و الترهیب : 3/573/44.
4- حشره ای از تیره قاب بالان است که فضله ستوران را می غلطاند (ر. ک : فرهنگ معین: 2 / 1872) .

عنه صلی الله علیه و آله :آفَةُ الحَسَبِ الافتِخارُ و العُجبُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُفتَخِرُ بنفسِهِ أشرَفُ مِن المُفتَخِرِ بأبیهِ . (2)

عنه علیه السلام_ بعدَ تِلاوَتِهِ «ألْهاکُمُ التَّکاثُرُ * حَتّی زُرْتُمُ المَقابِرَ» _: أ فَبِمَصارِعِ آبائهِم یَفخَرُونَ ، أم بِعَدِیدِ الهَلکی یَتَکاثَرُونَ ؟ ! یَرتَجِعُونَ مِنهُم أجسادا خَوَت، و حَرکاتٍ سَکَنَت، و لَأن یکونوا عِبَرا أحَقُّ مِن أن یکونوا مُفتَخَرا ! (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أتی رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله رجُلٌ فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أنا فلانُ ابنُ فلانٍ حتّی عَدَّ تِسعَةً ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أما إنّک عاشِرُهُم فی النارِ . (4)

(5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آفتِ بزرگی خاندان، فخر فروشی و خودپسندی است.

امام علی علیه السلام :نازنده به خود، برتر از نازنده به پدر خود است.

امام علی علیه السلام_ بعد از تلاوت آیه «تفاخر به بیشتر داشتن، شما را به غفلت انداخت تا جایی که [ برای شمارش ]به سوی گورها رفتید» _فرمود : آیا به گورهای پدرانشان افتخار می کنند؟ یا به فزونیِ شمار هلاک شدگان [خود ]به هم می نازند؟ از پیکرهایی که بی جان و متلاشی شده اند و از حرکتها باز ایستاده اند، بازگشت به این جهان را چشم دارند. حال آن که آن مردگان مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا باعث فخر فروشی.

امام صادق علیه السلام :مردی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد : ای پیامبر خدا! من فلان پسر فلان هستم. و تا نُه پشت خود را بر شمرد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود : بدان که تو دهمین نفر آنان در دوزخ هستی.

3128 - ما لا یَنبَغی الفَخرُ بِهِ
3128 - آنچه فخر کردن بدان نشاید

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَمّا عُرِجَ بی إلَی السماءِ أذَّنَ جَبرَئیلُ علیه السلام مَثْنی مَثْنی ، و أقامَ مَثنی مَثنی ثُمّ قالَ لی : تَقَدَّمْ یا محمّدُ ! فَتَقَدَّمتُ فَصَلَّیتُ بِهِم ، و لا فَخرَ . (6)

3128

آنچه فخر کردن بدان نشاید

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قصدم فخر فروشی نیست اما هنگامی که به آسمان برده شدم جبرئیل علیه السلام اذان و اقامه گفت و هر یک از جملات آنها را دو بار تکرار کرد و سپس به من گفت : ای محمّد! جلو بایست . من جلو ایستادم و برای آنان نماز خواندم.

ص :66


1- الکافی : 2/328/2.
2- بحار الأنوار : 78/31/100.
3- نهج البلاغة : الخطبة 221.
4- الکافی : 2/329/5.
5- (انظر) التقوی : باب 4100.
6- بحار الأنوار : 84/139/32.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لقد کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا ذَکَرَ لنفسِهِ فضیلةً قالَ : و لا فَخرَ . (1)

الغارات :جاء علیُّ بن أبی طالب علیه السلام عائدا صَعصَعَةَ فقالَ : یا صَعصَعةُ ، لا تَجعَلَنَّ عِیادَتی إلَیکَ اُبّهَةً علی قَومِکَ ، فقالَ : لا و اللّهِ یا أمیرَ المؤمنینَ ، و لکنْ نِعمَةً و شُکرا ، فقالَ لَهُ علیٌّ علیه السلام : إن کُنتَ لَما عَلِمتُ لَخَفیفَ المَؤونَةِ عَظیمَ المَعونَةِ ، فقالَ صَعصَعةُ : و أنتَ و اللّهِ یا أمیرَ المؤمنینَ إنّکَ ما عَلِمتُ بکتابِ اللّهِ لَعَلیمٌ ، و إنَّ اللّهَ فی صدرِکَ لَعَظیمٌ ، و إنّکَ بالمؤمنینَ لَرَؤوفٌ رَحیمٌ . (2)

مستدرک الوسائل عن البَزنطیِّ :دَخَلتُ علی أبِی الحسنِ علیه السلام ......... فَأقبَلَ یُحَدِّثُنی و أسألُهُ فَیُجِیبُنِی حتّی ذَهَبَ عامَّةُ اللیلِ ، فلَمّا أرَدتُ الانصِرافَ قالَ لی : یا أحمدُ ، تَنصَرِفُ أو تَبیتُ ؟ فقلتُ : جُعِلتُ فداکَ ذاکَ إلیکَ ، إن أمَرتَ بالانصِرافِ انصَرَفتُ ، و إن أمَرتَ بالمُقامِ أقَمتُ ، قالَ : أقِمْ ، فهذا الحَرَسُ ، و قد هَدَأ الناسُ و باتُوا .

قالَ : و انصَرَفَ ، فلمّا ظَنَنتُ أنّهُ دَخَلَ خَرَرتُ للّهِِ ساجِدا فقلتُ : الحَمدُ للّهِِ ، حُجَّةُ اللّهِ و وارِثُ عِلمِ النبیّینَ أنِسَ بی مِن بَینِ إخوانِی ، و حَبَّبَنی ، و إذا أنا فی سَجدَتی و شُکری فما عَلِمتُ إلاّ و قد رَفَسَنی بِرِجلِهِ ، ثُمّ قُمتُ ، فَأخَذَ بیدی فَغَمَزَها ثُمّ قالَ : یا أحمدُ ، إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام عادَ صَعصَعةَ بنَ صُوحانَ فی مَرَضِهِ ، فلمّا قامَ مِن عندِهِ قالَ : یا صَعصَعةُ ، لا تَفتَخِرَنَّ علی إخوانِکَ بعِیادَتی إیّاکَ و اتَّقِ اللّهَ ، ثُمّ انصَرَفَ عَنّی . (3)

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگاه فضیلتی از خود یاد می کرد، می فرمود : [قصدم ]فخر فروشی نیست.

الغارات :امام علی علیه السلام به عیادت صعصعه آمد و فرمود : ای صعصعه! مبادا عیادت من از خود را مایه فخر و مباهات بر قوم خود قرار دهی. صعصعه گفت : نه به خدا، ای امیر المؤمنین! بلکه آن را نعمتی درخور سپاس به حساب می آورم. علی علیه السلام فرمود : ای صعصعه! تا آن جا که من می دانم تو مردی کم زحمت بوده ای و پر یاری. صعصعه عرض کرد : به خدا قسم شما نیز تا جایی که می دانم به کتاب خدا دانایی و خدا در دل و سینه تو بزرگ و با عظمت است و نسبت به مؤمنان مهربان و دلسوزی.

مستدرک الوسائل_ به نقل از بزنطی _: خدمت حضرت ابو الحسن علیه السلام رسیدم ......... آن حضرت شروع به صحبت با من کرد و من می پرسیدم و ایشان پاسخم را می داد، تا آن که پاس زیادی از شب گذشت. چون خواستم بروم به من فرمود : ای احمد! می روی یا شب را همین جا می مانی؟ عرض کردم : فدایت شوم هر چه شما بفرمایید. اگر دستور دهید بروم می روم و اگر امر کنید بمانم می مانم. فرمود : بمان. در این وقت شب گزمه ها بیرونند و مردم در آرامش و خواب به سر می برند.

حضرت رفت. من که خیال کردم ایشان وارد اندرونی شده اند در پیشگاه خدا به سجده افتادم و گفتم : خدا را سپاس؛ حجّت خدا و وارث دانش پیامبران از میان برادرانم به من انس گرفت و به من اظهار محبّت کرد. در حالی که در سجده و شکرگزاری بودم یکباره متوجّه شدم که حضرت با پایش به سینه من زد. من برخاستم. حضرت دستم را گرفت و فشرد و سپس فرمود : ای احمد! امیر المؤمنین علیه السلام از صعصعة بن صوحان که بیمار بود عیادت کرد. وقتی برخاست که برود، فرمود : ای صعصعه! مبادا از این که من به عیادت تو آمده ام بر برادرانت فخر بفروشی؛ از خدا بترس.

ابو الحسن علیه السلام این جمله را فرمود و از نزد من رفت.

ص :67


1- بحار الأنوار : 16/341/33.
2- الغارات : 2/524.
3- مستدرک الوسائل : 12/90/13599.

3129 - ما یَنبَغی الفَخرُ بِهِ
3129 - آنچه شایسته افتخار است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَخرِی . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: إلهی ، کَفی لی عِزّا أن أکُونَ لکَ عَبدا، و کَفی بی فَخرا أن تکونَ لی رَبّا . (2)

3129

آنچه شایسته افتخار است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر، افتخار من است.

امام علی علیه السلام_ در مناجات خود _گفت : الهی! مرا همین عزّت و سرفرازی بس که بنده تو هستم و همین افتخار بس که تو خداوندگار من هستی.

ص :68


1- بحار الأنوار : 72/30.
2- الخصال : 420/14.

عنه علیه السلام :یَنبَغی أن یکونَ التَّفاخُرُ بِعَلیِّ الهِمَمِ ، و الوَفاءِ بالذِّمَمِ ، و المُبالَغةِ فی الکَرَمِ ، لا بِبَوالی الرِّمَمِ ، و رَذائلِ الشِّیَمِ . (1)

عنه علیه السلام_ و قدِ افتَخَرَ عِندَهُ رَجُلانِ _: أ تَفتَخِرانِ بأجسادٍ بالِیَةٍ ، و أرواحٍ فی النارِ ؟ ! إن یَکُن لکَ عَقلٌ فإنَّ لکَ خُلقا ، و إن یَکن لکَ تَقویً فإنَّ لکَ کَرَما ، و إلاّ فالحِمارُ خَیرٌ مِنکَ و لَستَ بخَیرٍ مِن أحَدٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثٌ هُنَّ فَخرُ المؤمنِ و زَینُهُ فی الدنیا و الآخِرَةِ : الصلاةُ فی آخِرِ اللّیلِ ، وَ یأسُهُ مِمّا فی أیدی الناسِ ، و وَلایَتُهُ الإمامَ مِن آلِ محمّدٍ صلی الله علیه و آله . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :باید به همتهای والا و پایبندی به عهد و پیمانها و کوشش در بخشندگی و بزرگواری افتخار کرد، نه به استخوانهای پوسیده و خصلتهای پست و نکوهیده.

امام علی علیه السلام_ وقتی دو نفر در حضور ایشان بر یکدیگر فخر فروشی کردند _فرمود : آیا به پیکرهایی پوسیده و روحهایی که در آتشند به یکدیگر فخر می فروشید؟ اگر عقل و خرد داشته باشی، از خوی و خصلتی برخورداری و اگر با تقوا باشی، کرامت و بزرگواری داری و گرنه الاغ از تو بهتر است و تو از هیچ کس بهتر نیستی.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که افتخار مؤمن و زیور او در دنیا و آخرت است : نماز آخر شب و چشم نداشتن به آنچه مردم دارند و ولایت و دوستی او نسبت به امام از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله .

ص :69


1- غرر الحکم : 10953.
2- علل الشرائع : 393/8.
3- الکافی : 8/234/311.
4- (انظر) الفقر : باب 3178.

ص :70

409 - الفَرَج

409 - گشایش

اشاره

(1)

ص :71


1- انظر : عنوان 112 «الحزن». الإمامة الخاصّة : باب 250 ، 251.

3130 - الفَرَجُ بَعدَ الشِّدَّةِ
3130 - گشایش بعد از سختی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عندَ تَناهِی الشِّدّةِ تکونُ الفُرجَةُ ، و عندَ تَضایُقِ حَلَقِ البَلاءِ یکونُ الرَّخاءُ . (1)

عنه علیه السلام :أضیَقُ ما یکونُ الحَرَجُ أقرَبُ ما یکونُ الفَرَجُ . (2)

عنه علیه السلام :أقرَبُ ما یکونُ الفَرَجُ عندَ تضایُقِ الأمرِ . (3)

عنه علیه السلام :عندَ انسِدادِ الفُرَجِ تَبدُو مَطالِعُ الفَرَجِ . (4)

عنه علیه السلام :ما اشتَدَّ ضِیقٌ إلاّ قَرَّبَ اللّهُ فَرَجَهُ . (5)

عنه علیه السلام :عندَ تَضایُقِ حَلَقِ البلاءِ یکونُ الرَّخاءُ . (6)

3130

گشایش بعد از سختی

امام علی علیه السلام :در اوج سختی گشایش است و چون حلقه های بلا و گرفتاری تنگ آید آسایش نمودار شود.

امام علی علیه السلام :هرگاه سختی به اوج خود رسد، نزدیکترین زمان به گشایش است.

امام علی علیه السلام :نزدیکترین زمان به گشایش، هنگامی است که کار تنگ آید.

امام علی علیه السلام :چون همه روزنه ها بسته شود، نشانه های گشایش نمودار گردد.

امام علی علیه السلام :هیچ سختی و مشکلی شدّت نگرفت، مگر این که خداوند گشایش آن را نزدیک ساخت.

امام علی علیه السلام :چون حلقه های بلا و گرفتاری تنگ شود، آسایش حاصل آید.

ص :72


1- نهج البلاغة : الحکمة 351 .
2- غرر الحکم : 3035.
3- غرر الحکم : 3293.
4- غرر الحکم : 6200.
5- غرر الحکم : 9566.
6- غرر الحکم : 6202.

3131 - اقتِرانُ الیُسرِ بِالعُسرِ
3131 - سختی و آسانی قرین همند

الکتاب :

«فَإنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا * إنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قوله تعالی : «أ لم نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک» _: لن یَغلِبَ عُسرٌ یُسرَینِ، «إنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا * إنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا» . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لَو جاءَ العُسرُ فَدَخَلَ هذا الجُحرَ ، لَجاءَ الیُسرُ فَدَخَلَ علَیهِ فَأخرَجَهُ . (3)

کنز العمّال عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «أ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک» (4) _: لَو کانَ العُسرُ فی جُحرٍ لَدَخَلَ علَیهِ الیُسرُ حتّی یُخرِجَهُ ، ثُمّ قَرَأ : «إنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا» . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما أقرَبَ الراحَةَ مِن التَّعَبِ ! (6)

عنه علیه السلام :ما أقرَبَ السُّعودَ مِن النُّحوسِ ! (7)

3131

سختی و آسانی قرین همند

قرآن:

«پس [بدان که] با دشواری آسانی است. آری، با دشواری آسانی است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم؟» _فرمود: هرگز یک سختی برد و آسانی چیره نمی گردد: «همانا با دشواری آسانی است. آری، با دشواری آسانی است».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر سختی بیاید و وارد این لانه شود آسانی می آید و بر آن وارد می شود و بیرونش می کند.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درباره آیه «آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم؟» فرمود : اگر دشواری در لانه ای باشد، آسانی نزد او می رود تا بیرونش آورد. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «همانا با سختی آسانی است».

امام علی علیه السلام :چه نزدیک است آسودگی به رنج و خستگی!

امام علی علیه السلام :چه نزدیک است خوش بختیها به بدبختیها!

ص :73


1- الشرح : 5 و 6.
2- کنز العمّال : 2946.
3- کنز العمّال : 2947.
4- الشرح : 1 .
5- کنز العمّال : 3063.
6- غرر الحکم : 9621.
7- غرر الحکم : 9624.

عنه علیه السلام :لِکُلِّ هَمٍّ فَرَجٌ . (1)

عنه علیه السلام :لِکُلِّ ضِیقٍ مَخرَجٌ . (2)

عنه علیه السلام :تَوَقُّعُ الفَرَجِ إحدَی الراحَتَینِ . (3)

امام علی علیه السلام :هر غم و اندوهی را، گشایشی است.

امام علی علیه السلام :برای هر تنگنایی ، برونشوی است.

امام علی علیه السلام :انتظار گشایش، یکی از دو آسایش است.

ص :74


1- غرر الحکم : 7265.
2- غرر الحکم : 7266.
3- غرر الحکم : 4578.

410 - الفَرَح

410 - شادی

اشاره

(1)

(2)

ص :75


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 154 باب 125 «کثرة الفرح».
2- انظر: عنوان 230 «السرور» ، 309 «الضحک» ، 112 «الحزن». الحزن : باب 826 ، 828 ، الطمع : باب 2387 ، العیب : باب 2974.

3132 - الفَرَحُ بِغَیرِ الحَقِّ
3132 - شادی و سرخوشی نابجا

الکتاب :

«إذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ * وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللّهُ الدَّارَ الاْخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا» . (1)

«ذلِکُم بِما کُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ» . (2)

(3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ طَرَبٍ یَعودُ بالحَرَبِ . (4)

عنه علیه السلام :ما بالُکُم تَفرَحُونَ بِالیَسیرِ مِن الدنیا تُدرِکُونَهُ ، و لا یَحزُنُکُم الکثیرُ مِن الآخِرَةِ تُحرَمُونَهُ ؟ ! (5)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی عبدِ اللّهِ بنِ العبّاسِ _: أمّا بعدُ ، فإنَّ المَرءَ لَیَفرَحُ بالشیءِ الذی لم یَکُن لِیَفُوتَهُ ، و یَحزَنُ علَی الشّیءِ الذی لم یکن لِیُصِیبَهُ ، فلا یَکُن أفضَلُ ما نِلتَ فی نَفسِکَ مِن دُنیاکَ بُلوغَ لَذَّةٍ أو شِفاءَ غَیظٍ ، و لکنْ إطفاءَ باطِلٍ أو إحیاءَ حَقٍّ ، و لْیَکُن سُرورُکَ بما قَدَّمتَ ، و أسَفُکَ علی ما خَلَّفتَ ، و هَمُّکَ فیما بعدَ المَوتِ . (6)

3132

شادی و سرخوشی نابجا

قرآن:

«آن گاه که قوم وی بدو گفتند: سرخوش مباش که خدا سرخوشان را دوست نمی دارد. و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن».

«این [عقوبت] به سبب آن است که در زمین به ناروا شادی می کردید و سرمستی می کردید».

حدیث :

امام علی علیه السلام :بسا سرمستی و نشاطی که به از دست رفتن مال بینجامد.

امام علی علیه السلام :شما را چه شده است که برای رسیدن به اندک چیزی از دنیا شاد می شوید و برای محروم شدن از بسیاری از آخرت اندوهگین نمی شوید؟

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به عبد اللّه بن عباس _نوشت: اما بعد، همانا آدمی برای دست یافتن به چیزی شاد می شود که خواه ناخواه به او می رسید و برای دست نیافتن به چیزی اندوهگین می شود که هیچ گاه به او نمی رسید. بنا بر این، نکند بالاترین هدف تو در این دنیا رسیدن به لذّتی یا فرو نشاندن خشمی [از طریق انتقام ]باشد. بلکه باید هدفت خاموش کردن باطلی یا زنده کردن حقّی باشد و باید شادی تو به خاطر آن چیزی باشد که پیشاپیش [ به سرای آخرت ]فرستاده ای و اندوهت برای آن چیزی باشد که به جا گذاشته ای و همه اهتمامت آنچه پس از مرگ است باشد.

ص :76


1- القصص : 76 و 77.
2- غافر : 75.
3- (انظر) الشوری : 48 ، الحدید : 23.
4- غرر الحکم : 5281.
5- نهج البلاغة : الخطبة 113.
6- نهج البلاغة : الکتاب 66.

(1)

ص :77


1- (انظر) السرور : باب 1784.

ص :78

411 - الفُرس

411 - ایرانیان

اشاره

(1)

(2)

ص :79


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 12 / 90 _ 93 «الفرس». بحار الأنوار : 67 / 166 باب 9 «أصناف الناس فی الإیمان».
2- انظر: عنوان 60 «الثورة».

3133 - الفُرسُ أعظَمُ النّاسِ نَصیباً فِی الإسلامِ
3133 - ایرانیان بزرگترین سهم را در اسلام دارند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعظَمُ الناسِ نَصیبا فی الإسلامِ أهلُ فارِسَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أسْعَدُ العَجَمِ بالإسلامِ أهلُ فارِسَ . (2)

کنز العمّال عن ابن عمرَ عن رسول اللّهِ صلی الله علیه و آله :رَأیتُ غَنَما کثیرةً سُودا دَخَلَت فیها غَنَمٌ کثیرَةٌ بِیضٌ ، قالوا : فما أوَّلَتَهُ یا رسولَ اللّهِ ؟ قالَ : العجمُ یَشرَکُونَکُم فی دِینِکُم و أنسابِکُم ، لو کانَ الإیمانُ مُعَلَّقا بالثُّرَیّا لَنالَهُ رِجالٌ مِن العَجَمِ ، و أسعَدُهُم بهِ الفارِسُ . (3) و فی خبرٍ : رَأیتُنِی أنزعُ مِن بِئرٍ و علَیها مَن یَنزُو علَیها مِعزی ، ثُمّ وَرَدَت عَلَیَّ ضَأنٌ کثیرَةٌ ، فأوَّلْتُهُمُ الأعاجِمَ یَدخُلُونَ فی الإسلامِ . (4)

3133

ایرانیان بزرگترین سهم را در اسلام دارند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بزرگترین سهم را در اسلام، مردم ایران دارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوش بخت ترین ملّت غیر عرب به واسطه اسلام، مردم ایرانند.

کنز العمّال_ به نقل از ابن عمر _: به نقل از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : خواب دیدم که یک رمه گوسفند سفید وارد یک رمه گوسفند سیاه شد. عرض کردند: این را چه تعبیر می کنید یا رسول اللّه ؟ فرمود: عجمها در دین و نسب شما با شما شریک می شوند. اگر ایمان ، به ثریّا آویزان باشد، مردانی از عجم به آن دست یابند و خوش بخت ترین آنها به لحاظ ایمان ایرانیان هستند.

در خبری آمده است: خواب دیدم که از چاهی آب می کشم و یک نفر از روی آن می جهد و کنار آن شماری بُز قرار دارد. سپس تعداد زیادی میش نزد من آمدند و من آنها را به عجمها تعبیر کردم که به اسلام در می آیند.

ص :80


1- کنز العمّال : 34126.
2- کنز العمّال : 34125.
3- کنز العمّال : 34134.
4- کنز العمّال : 34135.

3134 - الفُرسُ وَالإیمانُ
3134 - ایرانیان و ایمان

الکتاب :

«وَ إنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْما غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ» . (1)

«إنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أیُّها النَّاسُ وَ یَأْتِ بآخَرِینَ وَ کانَ اللّهُ عَلی ذلِکَ قَدِیرا» . (2)

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» . (3)

«وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» . (4)

«وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلَی بَعْضِ الأعْجَمِینَ * فَقَرَأهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لو کانَ الإیمانُ مُعَلَّقا بالثُّرَیّا لا تَنالُهُ العَرَبُ لَنالَهُ رِجالٌ مِن فارِسَ . (6)

3134

ایرانیان و ایمان

قرآن:

«و اگر روی برتابید [خدا] جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود».

«ای مردم! اگر [خدا] بخواهد، شما را [از میان ]می بَرَد و دیگران را [پدید] می آورد و خدا بر این [کار ]تواناست».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما از دین خود برگردد، بزودی خدا گروهی [دیگر] را می آورد که آنان را دوست می دارد و آنان [نیز ]او را دوست دارند. [اینان] با مؤمنان فروتن [و ]بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی ترسند».

«و [نیز بر جماعتهایی] دیگر از ایشان که هنوز به آنها نپیوسته اند. و اوست ارجمند سنجیده کار».

«و اگر آن را بر برخی از غیر عرب زبانان نازل می کردیم و پیامبر آن را برایشان می خواند، به آن ایمان نمی آوردند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر ایمان به ثریّا آویزان باشد، که عربها به آن دست نیابند، مردانی از ایران به آن دست خواهند یافت.

ص :81


1- محمّد : 38.
2- النساء : 133.
3- المائدة : 54.
4- الجمعة : 3.
5- الشعراء : 198 و 199.
6- کنز العمّال : 34129.

عنه صلی الله علیه و آله :لو کانَ الدِّینُ مُعَلَّقا بالثُّرَیّا لَتَناوَلَهُ اُناسٌ مِن أبناءِ فارِسَ . (1)

مجمع البیان :رُویَ أنّ النبیّ صلی الله علیه و آله سُئلَ عن هذهِ الآیةِ : «یا أیُّها الّذینَ آمَنوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنکُم عَن دِینِهِ فسَوفَ یَأتِی اللّهُ بقَومٍ یُحِبُّهُم و یُحِبُّونَهُ ......... » فَضَربَ بیَده علی عاتِقِ سلمانَ فقالَ _ : هذا و ذَوُوهُ ......... لو کانَ الدِّینُ مُعَلّقا بالثُّریّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن أبناءِ فارِسَ . (2)

الدرّ المنثور عن أبی هریرةَ :کنّا جُلُوسا عِند النبیِّ صلی الله علیه و آله حینَ اُنزِلَت سُورَةُ الجُمُعَةِ ، فَتَلاها ، فلَمّا بَلَغَ «و آخَرِینَ مِنهُم لَمّا یَلْحَقُوا بِهِم» قالَ لَهُ رجُلٌ : یا رسولَ اللّهِ ، مَن هؤلاءِ الذینَ لم یَلحَقُوا بِنا ؟ فَوَضَعَ یَدَهُ علی رَأسِ سلمانَ الفارِسیِّ و قالَ : و الذی نفسِی بیَدِهِ لو کانَ الإیمانُ بالثُّریّا لَنالَهُ رِجالٌ مِن هؤلاءِ . (3)

سنن الترمذی :تلا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله هذه الآیة یوما : «و إنْ تَتَوَلَّوا یَسْتَبْدِلْ قَوْما غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونوا أمْثالَکُمْ» قالوا : و مَن یستبدِل بِنا ؟ قال : فضربَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله علی مَنکبِ سلمانَ ثمّ قالَ : هذا و قومُهُ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر دین به ثریّا آویخته باشد مردمانی از ایرانیان آن را به دست خواهند آورد.

مجمع البیان :روایت شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ در پاسخ به سؤال از آیه «ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما از دین خود برگردد بزودی خدا مردمی را می آورد که آنها را دوست می دارد و آنان نیز او را دوست می دارند ......... »، در حالی که به شانه سلمان می زد _ فرمود : [آنان] این مرد و هموطنان اویند. . . اگر دین به ثریّا آویخته باشد، مردانی از ایرانیان به آن دست یابند.

الدرّ المنثور_ به نقل از ابو هریره _: زمانی که سوره جمعه نازل شد، ما خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بودیم. آن حضرت سوره را تلاوت کرد و چون به آیه «و دیگرانی از ایشان که هنوز به آنها نپیوسته اند» رسید، مردی عرض کرد: اینان که هنوز به ما نپیوسته اند چه کسانی هستند؟ حضرت دستش را روی سر سلمان نهاد و فرمود: سوگند به آن که جانم در دست اوست اگر ایمان در ثریّا باشد، مردانی از اینان به آن برسند.

سنن الترمذی :روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله آیه «و اگر روی برتابید [خدا] جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود» را تلاوت کرد.

گفتند : اینهایی که جای ما را خواهند گرفت کیانند؟ حضرت دست بر شانه های سلمان زد و فرمود: این مرد و قومش .

ص :82


1- کنز العمّال : 34130.
2- مجمع البیان : 3/321.
3- الدرّ المنثور : 8/152.
4- سنن الترمذی : 5 / 60 .

مجمع البیانِ_ فی قولِهِ تعالی : «إن یَشَأْ یُذْهِبْکُم» _: یَعنی إن یَشَإَ اللّهُ یُهلِکْکُم «أیُّها الناسُ» و یُفنِکُم ، و قیلَ : فیهِ مَحذوفٌ ؛ أی إن یَشَأ أن یُذهِبَکُم یُذهِبْکُم أیُّها الناسُ «و یَأْتِ بآخَرِینَ» أی بقومٍ آخَرینَ غیرِکُم یَنصُرُونَ نَبِیَّهُ و یُوازِرونَهُ ، و یُروی أنّهُ لَمّا نَزَلَت هذهِ الآیةُ ضَرَبَ النبیُّ یَدَهُ علی ظَهرِ سلمانَ و قالَ : هُم قَومُ هذا ؛ یَعنی عَجمَ الفُرسِ . (1)

تفسیر القمّی :الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ لیعقوبَ بنِ قیسٍ _ : یا بنَ قیسٍ ، «و إنْ تَتَوَلَّوا یَسْتَبْدِلْ قَوما غَیرَکُم ثُمَّ لا یَکُونُوا أمْثالَکُم» عَنی أبناءَ المَوالِی المُعتَقینَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إن تَتَوَلَّوا یا مَعشَرَ العَرَبِ یَستَبدِلْ قَوما غَیرَکُم یَعنی المَوالیَ ......... قد و اللّهِ أبدَلَ بِهِم خَیرا مِنهُم : المَوالِی . (3)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لو نَزَّلْناهُ علی بَعضِ الأعْجَمِینَ فَقَرَأهُ عَلَیهِم ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» _: لو اُنزِلَ القرآنُ علی العَجَمِ ما آمَنَت بهِ العَرَبُ ، و قد نَزَلَ علَی العَرَبِ فَآمَنَت بهِ العَجَمُ فهذهِ فَضیلَةُ العَجَمِ . (4)

مجمع البیان_ درباره آیه «اگر بخواهد، شما را می برد» _: یعنی اگر خدا بخواهد «ای مردم» شما را هلاک می کند و نابودتان می گرداند. به قولی: در این آیه کلمه ای محذوف در تقدیر است، یعنی: اگر بخواهد شما را ببرد، می بردتان ای مردم «و عده ای دیگر را می آورد»، یعنی مردم دیگری غیر از شما را می آورد که پیامبرش را یاری و مدد می رسانند. روایت شده است که وقتی این آیه نازل شد، پیامبر دستش را به پشت سلمان زد و فرمود: آنان هموطنان این مرد هستند، یعنی ایرانیان.

تفسیر القمّی :امام صادق علیه السلام _ به یعقوب بن قیس _ فرمود: ای پسر قیس! «اگر روی برتابید [خدا ]جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود» مقصود آن حضرت فرزندان موالی آزاد شده هستند.

امام صادق علیه السلام :ای گروه عرب! اگر شما روی برتابید خداوند مردم دیگری را جایگزین شما خواهد کرد، یعنی موالی را ......... به خدا سوگند که مردمانی بهتر از آنان را جایگزین ایشان کرده است، یعنی موالی را.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و اگر آن را بر برخی از غیر عرب زبانان نازل می کردیم و پیامبر آن را برایشان می خواند، به آن ایمان نمی آوردند» _فرمود: اگر قرآن بر غیر عربها نازل می شد، عربها به آن ایمان نمی آوردند. در حالی که بر عربها نازل شد و عجمها به آن ایمان آوردند و این فضیلتی است برای عجمها.

ص :83


1- مجمع البیان : 3/187.
2- تفسیر القمّی : 2/309.
3- مجمع البیان : 9/164.
4- تفسیر القمّی : 2/124.

3135 - الفُرسُ وَالعِلمُ
3135 - ایرانیان و دانش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ إبراهیمَ هَمَّ أن یَدعُوَ علی أهلِ العِراقِ ، فَأوحَی اللّهُ تعالی إلَیهِ : لا تَفعَلْ ، إنّی جَعَلتُ خَزائنَ عِلمِی فیهِم و أسکَنتُ الرَّحمَةَ قُلوبَهُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لو کانَ العِلمُ بالثُّریّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن فارِسَ . (2)

3135

ایرانیان و دانش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ابراهیم علیه السلام خواست عراقیان (3) را نفرین کند. خداوند متعال به او وحی فرمود: این کار را نکن؛ [زیرا] من گنجینه های دانش خود را در میان آنان نهاده ام و رحمت (مهربانی) را در دلهای ایشان جای داده ام.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر دانش در ثریّا باشد، بی گمان مردانی از ایران به آن دست یابند.

3136 - مَن یُقادُ إلَی الجَنَّةِ کَرهاً !
3136 - کسانی که به زور سوی بهشت کشانده می شوند!

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی لَأری اُمَما تُقادُ بِالسَّلاسِلِ إلَی الجَنَّةِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :عَجِبتُ مِن قَومٍ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ فی السَّلاسِلِ ! (5)

کنز العمّال_ ضحک رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و قال _: أ لا تَسألُونِی مِمَّ ضَحِکتُ؟ رَأیتُ ناسا مِن اُمَّتِی یُساقُونَ إلَی الجَنَّةِ فی السَّلاسِلِ کَرها . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، مَن هُم ؟ قالَ : قَومٌ مِن العَجَمِ یَسبِیهِمُ المُجاهِدونَ فیُدخِلُونَهُم الإسلامَ . (6) (7)

3136

کسانی که به زور سوی بهشت کشانده می شوند!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر آینه من ملّتهایی را می بینم که زنجیر بسته به سوی بهشت کشانده می شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شگفتم از مردمی که بسته در زنجیر به بهشت می روند!

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خندید و فرمود : نمی پرسید که از چه خندیدم؟ مردمی از امّت خود را دیدم که در زنجیر با زور به سوی بهشت کشانده می شوند. عرض شد: ای رسول خدا! آنان کیستند؟ فرمود: مردمانی از عجم که مجاهدان آنها را اسیر می کنند و به اسلامشان در می آورند.

ص :84


1- کنز العمّال : 34127، و الظاهر أنّ المراد من العراق فی الحدیث عراق إیران.
2- کنز العمّال : 34131.
3- ظاهرا مراد از «عراقیان» در این حدیث ، عجم است و نیز احتمال دارد ناظر به زمانی باشد که بخش اصلی عراق کنونی ، جزء سرزمین ایران بوده است .
4- کنز العمّال : 34140.
5- کنز العمّال : 34142.
6- کنز العمّال : 10669 و 34141.
7- (انظر) الجهاد الأصغر : باب 591.

3137 - النَّوادِرُ
3137 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أهلُ فارِسَ هُم وُلْدُ إسحاقَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :فارِسُ عُصبَتُنا أهلَ البیتِ ؛ لأنَّ إسماعیلَ عَمُّ وُلْدِ إسحاقَ، و إسحاقَ عَمُّ وُلْدِ إسماعیلَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا ذُکِرَتِ الأعاجِمُ عِندَهُ _: لَأنا بِهِم أو ببَعضِهِم أوثَقُ مِنّی بکُم أو بِبَعضِکُم . (3)

3137

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایرانیان، فرزندان اسحاق هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایرانیان خویشاوند ما هستند؛ زیرا که اسماعیل عموی فرزندان اسحاق است و اسحاق عموی فرزندان اسماعیل.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگامی که در حضور ایشان از عجمها سخن به میان آمد _فرمود: اطمینان من به آنها یا برخی از آنان، بیشتر از اطمینانم به شما یا برخی از شماست.

ص :85


1- کنز العمّال : 34138.
2- کنز العمّال : 35124.
3- کنز العمّال : 34128.

ص :86

412 - الفِراسة

412 - روشن بینی

اشاره

(1)

ص :87


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 11 / 88 ، 103 «کتاب الفِراسة». بحار الأنوار : 67 / 73 ، باب 2 «إنّ المؤمن ینظر بنور اللّه سبحانه». کنز العمّال : 13 / 178 «فراسة الإمام علیّ علیه السلام ».

3138 - فِراسَةُ المُؤمِنِ
3138 - فراست مؤمن

الکتاب :

«إنَّ فِی ذلِکَ لاَیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ» . (1)

الحدیث :

المیزان فی تفسیر القرآن عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِتَّقوا فِراسَةَ المؤمنِ ، فإنّهُ یَنظُرُ بنُورِ اللّهِ ، ثُمّ قَرَأ : «إنَّ فِی ذلکَ لآیاتٍ لِلمُتَوَسِّمِینَ» قالَ : المُتَفَرِّسِینَ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اتَّقُوا فِراسَةَ المؤمنِ ؛ فإنّهُ یَنظُرُ بنورِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :اِحذَرُوا فِراسَةَ المؤمنِ ؛ فإنّه یَنظُرُ بنورِ اللّهِ ، و یَنطِقُ بتَوفیقِ اللّهِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اتَّقُوا ظُنونَ المؤمنینَ ؛ فإنّ اللّهَ تعالی جَعَلَ الحَقَّ علی ألسِنَتِهِم (5) . (6)

المیزان فی تفسیر القرآن :الإمامُ الباقرُ علیه السلام : ما مِن مَخلوقٍ إلاّ و بینَ عَینَیهِ مَکتوبٌ مؤمنٌ أو کافِرٌ، و ذلکَ مَحجوبٌ عَنکُم و لیسَ بمَحجوبٍ عنِ الأئمّةِ مِن آلِ محمّدٍ ، ثُمّ لیسَ یَدخُلُ علَیهِم أحَدٌ إلاّ عَرَفُوهُ مؤمنا أو کافرا ، ثُمَّ تلا هذهِ الآیةَ : «إنّ فی ذلکَ لاَیاتٍ لِلمُتَوسِّمِینَ» فَهُمُ المُتَوسِّمونَ . (7)

3138

فراست (8) مؤمن

قرآن:

«به یقین در این [کیفر] برای نشانه شناسان نشانه هاست».

حدیث :

المیزان فی تفسیر القرآن :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بترسید از درون بینی مؤمن! زیرا که او با نور خدا می بیند. حضرت سپس آیه «به یقین در این برای نشانه شناسان نشانه هاست» را تلاوت کرد و فرمود: یعنی افراد با فراست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بترسید از فراست مؤمن! زیرا او با نور خداوند عزّ و جلّ می بیند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از فراست مؤمن بر حذر باشید! زیرا او با نور خدا می بیند و با توفیق خدا سخن می گوید.

امام علی علیه السلام :از [حدس و] گمانهای مؤمنان بترسید؛ زیرا خداوند متعال حق را در زبانهای آنان قرار داده است.

المیزان فی تفسیر القرآن:امام باقر علیه السلام فرمود : هیچ آفریده ای نیست مگر این که بر پیشانی او مؤمن یا کافر نوشته شده است . و این از شما پوشیده است اما از امامان آل محمّد پوشیده نیست. از همین رو هر کس بر ایشان وارد شود بدانند که او مؤمن است یا کافر. حضرت سپس این آیه را خواند: «به یقین در این برای نشانه شناسان نشانه هاست». این نشانه شناسان، همین امامان آل محمّدند.

ص :88


1- الحِجر : 75 .
2- المیزان فی تفسیر القرآن : 12/186.
3- کنز العمّال : 30730.
4- کنز العمّال : 30731.
5- نهج البلاغة : الحکمة 309 .
6- (انظر) الظنّ : باب 2435.
7- المیزان فی تفسیر القرآن : 12/187.
8- فراست: نیروی ادراک باطن که به واسطه آن ، شخص ، درون افراد را از ظاهرشان بشناسد ؛ باطن شناسی؛ درون بینی ؛ آدم شناسی .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «إنَّ فی ذلکَ لآیاتٍ للمُتَوَسِّمِینَ» _: هُمُ المُتَفَرِّسونَ . (1)

عنه علیه السلام :إذا قامَ قائمُ آلِ محمّدٍ علیه السلام حَکَمَ بینَ الناسِ بحُکمِ داودَ لا یَحتاجُ إلی بَیِّنَةٍ ، یُلهِمُهُ اللّهُ تعالی فَیَحکُمُ بعِلمِهِ ، و یُخبِرُ کلَّ قَومٍ بما استَبطَنوهُ ، و یَعرِفُ وَلیَّهُ مِن عَدُوِّهِ بالتَّوَسُّمِ ، قالَ اللّهُ سُبحانَهُ : «إنّ فی ذلکَ لاَیاتٍ لِلمُتَوَسِّمِینَ» . (2)

عنه علیه السلام :إنّ فی الإمامِ آیةً للمُتَوسِّمِینَ ، و هُو السَّبیلُ المُقیمُ ، یَنظُرُ بنُورِ اللّهِ ، و یَنطِقُ عنِ اللّهِ، لا یَعزُبُ علَیهِ (عنه) شیءٌ مِمّا أرادَ . (3)

عنه علیه السلام_ فی جوابِ معاویةَ بنِ عَمّارٍ عن تفسیرِ إنَّ المؤمنَ یَنظُرُ بنورِ اللّهِ _: یا معاویةُ ، إنَّ اللّهَ خَلَقَ المؤمنَ مِن نُورِهِ ، و صَبَغَهُم فی رَحمَتِهِ ، و أخَذَ میثاقَهُم لَنا بالوَلایَةِ علی مَعرفَتِهِ ، یَومَ عَرَّفَهُ نفسَهُ ، فالمؤمنُ أخُ المؤمنِ لِأبِیهِ و اُمِّهِ ، أبوهُ النُّورُ و اُمُّهُ الرَّحمَةُ ، فإنّما یَنظُرُ بذلکَ النُّورِ الذی خُلِقَ مِنهُ . (4)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «به یقین در این [کیفر ]برای نشانه شناسان نشانه هاست» _فرمود : منظور افراد با فراست است.

امام صادق علیه السلام :آن گاه که قائم آل محمّد قیام کند، به شیوه داوری داود میان مردم داوری کند و نیازی به گواه نداشته باشد. خداوند متعال به او الهام می فرماید و لذا بر اساس علم خود قضاوت می کند و هر قومی را از آنچه نهان داشته اند خبر می دهد و دوست و دشمن خود را از قیافه آنها می شناسد. خداوند سبحان می فرماید: «به یقین در این برای نشانه شناسان نشانه هاست».

امام صادق علیه السلام :همانا در امام نشانه ای است برای نشانه شناسان و اوست ایستاده بر سر راه (نشانه ای برای راهنمایی)، با نور خدا می نگرد و از جانب خدا سخن می گوید و هیچ چیز از آنچه بخواهد، بر او پوشیده نیست.

امام صادق علیه السلام_ در جواب معاویة بن عمّار از تفسیر جمله: «مؤمن با نور خدا می نگرد» _فرمود : ای معاویه! خداوند مؤمن را از نور خود آفرید و آنان را در رحمت خود غوطه ور کرد و آن روز که خود را به مؤمن شناساند، نسبت به ولایت ما و معرفت خودش از مؤمنان پیمان گرفت؛ بنا بر این، مؤمن برادر پدری و مادری مؤمن است، پدرش نور است و مادرش رحمت و او با آن نوری که از آن آفریده شده است، می نگرد.

ص :89


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 12/186.
2- بحار الأنوار : 52/339/86.
3- تفسیر العیّاشی : 2/248/31.
4- بحار الأنوار : 67/74/2.

معانی الأخبار عن محمّد بن حربٍ الهِلالیّ :سألتُ جعفرَ بنَ محمّدٍ علیهما السلام فقلتُ : یا بنَ رسولِ اللّه ، فی نَفسی مَسألةٌ اُریدُ أن أسألکَ عَنها، فقالَ : إن شِئتَ أخبَرتُکَ بمَسألَتِکَ قبلَ أن تَسألَنی ، و إن شِئتَ فَسَلْ ، قالَ : فقلتُ لَهُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، و بأیِّ شیءٍ تَعرِفُ ما فی نفسِی قبلَ سُؤالِی عَنهُ ؟ قالَ : بالتَّوسُّمِ و التَّفرُّسِ ، أ مَا سَمِعتَ قولَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «إنّ فی ذلکَ لاَیاتٍ للمُتوَسِّمِینَ» و قولَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِتَّقُوا فِراسَةَ المؤمنِ ؛ فإنّهُ یَنظُرُ بِنُورِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ؟ ! (1)

بحار الأنوار عن سلیمان الجَعفریّ :کنتُ عند أبی الحَسَن علیه السلام ، قالَ : یا سلیمانَ ، اِتَّقِ فِراسَةَ المؤمنِ ؛ فإنّهُ یَنظُرُ بنورِ اللّهِ. فَسَکَتَ حتّی أصَبتُ خَلوَةً ، فقلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، سَمِعتُکَ تقولُ : اِتَّقِ فِراسَةَ المؤمنِ ، فإنّهُ یَنظُرُ بنورِ اللّهِ ؟ قالَ : نَعَم یا سلیمانُ ، إنّ اللّهَ خَلَقَ المؤمنَ مِن نُورِهِ ، و صَبَغَهُم فی رَحمَتِهِ ، و أخَذَ مِیثاقَهم لَنا بالوَلایَةِ ، و المؤمنُ أخُ المؤمنِ لأبیهِ و اُمِّهِ ، أبوهُ النُّورُ و اُمُّهُ الرَّحمَةُ ، و إنّما یَنظُرُ بذلکَ النُّورِ الذی خُلِقَ مِنهُ (2) . (3)

معانی الأخبار_ به نقل از محمد بن حرب هلالی _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ای پسر رسول خدا! در ذهنم سؤالی هست که می خواهم از شما بپرسم . حضرت فرمود : اگر می خواهی می توانم پیش از آن که بپرسی به تو بگویم چه سؤالی داری و اگر هم می خواهی خودت بپرس. هلالی می گوید: عرض کردم: ای پسر رسول خدا! پیش از آن که سؤال کنم، از کجا می دانید در ذهن من چه سؤالی است؟ حضرت فرمود: با نشانه شناسی و درون بینی . مگر نشنیده ای این سخن خداوند عزّ و جلّ را که: «همانا در این برای نشانه شناسان نشانه هاست» و این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را که: از درون بینی مؤمن بترسید؛ زیرا که او با نور خداوند عزّ و جلّ می بیند ؟

بحار الأنوار_ به نقل از سلیمان جعفری _: نزد امام کاظم علیه السلام بودم و ایشان فرمود : ای سلیمان! بترس از درون بینی مؤمن؛ زیرا او با نور خدا می نگرد. من چیزی نگفتم تا این که خلوتی دست داد و عرض کردم: فدایت شوم، از شما شنیدم که می فرمایید: بترس از درون بینی مؤمن؛ زیرا او با نور خدا می نگرد؟ فرمود: آری، ای سلیمان. خداوند مؤمنان را از نور خود آفرید و آنان را در رحمت خود غوطه ور کرد و از آنان نسبت به ولایت ما پیمان گرفت و مؤمن برادر پدری و مادری مؤمن است. پدرش نور است و مادرش رحمت. و او با آن نوری که از آن آفریده شده است، می نگرد. (4)

ص :90


1- معانی الأخبار : 350/1.
2- بحار الأنوار : 67/73/1.
3- قال المجلسیّ : الفراسة الکاملة لکمّل المؤمنین ، وهم الأئمّة علیهم السلام ؛ فإنّهم یعرفون کلاًّ من المؤمنین و المنافقین بسیماهم کما مرّ فی کتاب الإمامة ، و سائر المؤمنین یتفرّسون ذلک بقدر إیمانهم . «خَلَقَ المؤمنَ مِن نورِهِ» : أی من روح طیّبة منوّرة بنور اللّه ، أو من طینة مخزونة مناسبة لطینة أئمّتهم علیهم السلام . «و صَبَغَهم» : أی غمسهم أو لوّنهم . «فی رَحمَتِهِ» : کنایة عن جعلهم قابلة لرحماته الخاصّة ، أو عن تعلّق الروح الطیّبة التی هی محلّ الرحمة . «أبوهُ النورُ و اُمُّهُ الرَّحمَةُ» کأنّه علی الاستعارة أی لشدّة ارتباطه بأنوار اللّه و رحماته کأنّ أباه النور و اُمّه الرحمة ، أو النور کنایة عن الطینة و الرحمة عن الروح ، أو بالعکس (بحار الأنوار : 67/73).
4- علامه مجلسی رحمه الله می نویسد: فراست کامل، مخصوص مؤمنان کامل، یعنی امامان علیهم السلام ، است؛ آنان همچنان که در کتاب امامت گذشت، کلیه مؤمنان و منافقان را از سیما و قیافه شان می شناسند. و دیگر مؤمنان به اندازه ایمانشان ، از فراست برخوردارند. «خلق المؤمن من نوره» یعنی آنان را از یک روح پاک و روشن گشته به نور خدا، یا از سرشتی اندوخته [در خزانه الهی ]و متناسب با سرشت امامانشان علیهم السلام آفرید. «و صبغهم» یعنی آنان را غوطه ور ساخت یا رنگ کرد. «فی رحمته» یا کنایه از این است که آنان را قابل و پذیرای رحمتهای ویژه خویش گردانید و یا کنایه است از تعلّق روح پاک ، که جایگاه رحمت می باشد. «ابوه النور و امّه الرحمة» نوعی استعاره است. یعنی از شدّت ارتباطش با انوار و رحمتهای خدا، گویی پدرش نور است و مادرش رحمت. یا نور کنایه از طینت است و رحمت کنایه از روح یا بر عکس .

ص :91

ص :92

413 - الفُرصة

413 - فرصت

اشاره

(1)

ص :93


1- انظر : عنوان 337 «العَجَلة» ، 368 «العُمر». 396 «الاغتِنام» ، 194 «المُراقَبة».

3139 - الفُرصَةُ سَریعَةُ الفَوتِ
3139 - فرصت، زودگذر است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِنتَهِزُوا فُرَصَ الخَیرِ ؛ فإنّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ . (1)

عنه علیه السلام :الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ ، فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَیرِ . (2)

عنه علیه السلام :الفُرصَةُ سَریعَةُ الفَوتِ ، و بَطِیئَةُ العَودِ . (3)

عنه علیه السلام :الفُرصَةُ خُلْسَةٌ . (4)

عنه علیه السلام :الفُرصَةُ غُنمٌ . (5)

3139

فرصت، زودگذر است

امام علی علیه السلام :فرصتهای خوب را دریابید؛ زیرا فرصتها همچون ابر می گذرند.

امام علی علیه السلام :فرصت، چون ابر می گذرد. پس، فرصتهای کار خوب را غنیمت شمرید.

امام علی علیه السلام :فرصت، زودگذر است و دیریاب.

امام علی علیه السلام :فرصت، شکار است [و با سرعت از دست می رود].

امام علی علیه السلام :فرصت، غنیمت است.

3140 - الحَثُّ عَلَی اغتِنامِ الفُرَصِ
3140 - ترغیب به غنیمت شمردن فرصتها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و اللّهِ ما یُساوی ما مَضی مِن دُنیاکُم هذهِ بأهدابِ بُردِی هذا (6) ، و لَما بَقِیَ مِنها أشبَهُ بما مَضی مِن الماءِ بالماءِ ، و کُلٌّ إلی بَقاءٍ وَشِیکٍ و زَوالٍ قَریبٍ ، فبادِرُوا العَمَلَ و أنتُم فی مَهْلِ الأنفاسِ ، و جِدَّةِ الأحلاسِ (7) ، قبلَ أن تُؤخَذوا بِالکَظَمِ (8) فلا یَنفَعُ النَّدَمُ . (9)

3140

ترغیب به غنیمت شمردن فرصتها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خدا سوگند که آنچه از دنیای شما گذشته است با پرزهای این بُردِ من برابری نمی کند و آنچه از آن مانده به آنچه از آن گذشته شباهتش بیشتر از شباهت آب به آب است. همه، اندکی می مانند و بزودی از بین می روند. پس، هنوز که فرصت نفَس کشیدن دارید و پشم آگندها (10) نو است و پیش از آن که خِرخِره شما فشرده شود و پشیمانی سودی نداشته باشد، به سوی کار و عمل بشتابید.

ص :94


1- غرر الحکم : 2501.
2- نهج البلاغة : الحکمة 21.
3- غرر الحکم : 2019.
4- بحار الأنوار : 78/79/61.
5- غرر الحکم : 194.
6- هُدْبُ الثوبِ : خَملُه (لسان العرب : 1/780) .
7- الأَحْلاسُ : جمع حِلْس و هو الکساء الذی یلی ظهر البعیر تحت القَتَب (النهایة : 1/423) .
8- الکظم _ محرّکة _ : مَخرج النفس من الحلق (مجمع البحرین : 3/1574) .
9- بحار الأنوار : 77/183 ، 184.
10- نمد یا گلیمی که زیر زین شتر می اندازند و کنایه از ابتدای راه بودن و فرصت داشتن است _ م .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أیُّها الناسُ ألآنَ ، ألآنَ ! مِن قَبلِ النَّدَمِ ، و مِن قَبلِ «أنْ تَقولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللّهِ و إنْ کُنتُ لَمِنَ السّاخِرِینَ * أو تَقولَ لَو أنَّ اللّهَ هَدانِی لَکُنْتُ مِن المُتَّقِینَ * أو تَقولَ حِینَ تَرَی العَذابَ لَو أنَّ لی کَرَّةً فَأکُونَ مِن المُحْسِنِینَ» (1) . (2)

عنه علیه السلام :بادِرِ الفُرصَةَ قَبلَ أن تکونَ غُصّةً . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :یا بنَ آدمَ ، إنّکَ لم تَزَلْ فی هَدمِ عُمرِکَ مُنذُ سَقَطتَ مِن بَطنِ اُمِّکَ ، فَخُذْ مِمّا فی یَدَیکَ لِما بَینَ یَدَیکَ ؛ فإنّ المؤمنَ یَتَزوَّدُ ، و الکافِرَ یَتَمتَّعُ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :بادِرْ بانتِهازِ البُغیَةِ عِندَ إمکانِ الفُرصَةِ ، و لا إمکانَ کَالأیّامِ الخالِیَةِ مَع صِحَّةِ الأبدانِ . (5) (6)

امام علی علیه السلام :ای مردم! اینک ، اینک ! [فرصت را دریابید]! پیش از آن که پشیمان شوید و پیش از آن که «هر کسی گوید: دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهی ورزیدم و بی تردید من از ریشخند کنندگان بودم. یا گوید: اگر خدا هدایتم می کرد، هر آینه از پرهیزگاران بودم. یا چون عذاب را ببیند، گوید: کاش مرا برگشتی بود تا از نیکوکاران باشم».

امام علی علیه السلام :فرصت را دریاب ، پیش از آن که از دست شدنش موجب اندوه گردد.

امام حسن علیه السلام :ای فرزند آدم! تو از همان زمان که از شکم مادرت افتاده ای، پیوسته در راه ویران کردن [خانه ]عمرت قدم بر می داری. پس، از آنچه در دست داری برای آنچه در پیش داری بهره برگیر؛ زیرا که مؤمن توشه بر می دارد و کافر خوش می گذراند.

امام باقر علیه السلام :چون فرصت دست دهد به سوی هدف خود بشتاب، و هیچ فرصتی مانند روزهای فراغتِ همراه با تندرستی نیست.

ص :95


1- الزمر : 56 _ 58 .
2- الأمالی للطوسی : 685/1456.
3- نهج البلاغة: الکتاب31.
4- بحار الأنوار : 78/112/6.
5- تحف العقول : 286.
6- (انظر) المراقبة : باب 1542. العمر : باب 2879.

3141 - التَّحذیرُ مِن إضاعَةِ الفُرَصِ
3141 - برحذر داشتن از تلف کردن فرصت ها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن فُتِحَ لَهُ بابٌ مِن الخَیرِ فَلْیَنتَهِزْهُ ؛ فإنّهُ لا یَدرِی مَتی یُغلَقُ عَنهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَرکُ الفُرَصِ غُصَصٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إضاعَةُ الفُرصَةِ غُصَّةٌ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أخَّرَ الفُرصَةَ عَن وَقتِها فَلْیَکُنْ علی ثِقَةٍ مِن فَوتِها . (4)

عنه علیه السلام :إذا أمکَنَتِ الفُرصَةُ فَانتَهِزْها ؛ فإنَّ إضاعَةَ الفُرصَةِ غُصّةٌ . (5)

عنه علیه السلام :بادِرِ الفُرصَةَ قبلَ أن تکونَ غُصّةً . (6)

عنه علیه السلام :أشَدُّ الغُصَصِ فَوتُ الفُرَصِ . (7)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الرَّأیِ ما لم یُفِتِ الفُرَصَ، و لم یُورِثِ الغُصَصَ . (8)

3141

برحذر داشتن از تلف کردن فرصت ها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که دری از خیر به رویش گشوده شود، باید آن را غنیمت شمرد؛ زیرا که نمی داند آن در چه وقت به رویش بسته می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از کف نهادن فرصتها، اندوهها آورد.

امام علی علیه السلام :از دست دادن فرصت، مایه اندوه است.

امام علی علیه السلام :هر کس فرصت را از زمانش به تأخیر اندازد، مطمئن باشد که آن را از دست می دهد.

امام علی علیه السلام :هرگاه فرصت دست داد، آن را شکار کن؛ زیرا تلف کردن فرصت مایه اندوه است.

امام علی علیه السلام :فرصت را دریاب، پیش از آن که به اندوه تبدیل شود.

امام علی علیه السلام :سخت ترین اندوهها، از دست رفتن فرصتهاست.

امام علی علیه السلام :برترین اندیشه، آن است که فرصتها را از دست ندهد و اندوهها در پی نیاورد.

ص :96


1- کنز العمّال : 43134.
2- بحار الأنوار:77/165/2.
3- نهج البلاغة : الحکمة 118.
4- غرر الحکم : 8795.
5- غرر الحکم : 4124.
6- غرر الحکم : 4362.
7- غرر الحکم : 3215.
8- غرر الحکم : 3216.

عنه علیه السلام :مَن غافَصَ الفُرَصَ أمِنَ الغُصَصَ . (1)

عنه علیه السلام :مَن ناهَزَ الفُرصَةَ أمِنَ الغُصَّةَ . (2)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ علَی المَضَضِ یُؤَدِّی إلی إصابَةِ الفُرصَةِ . (3)

عنه علیه السلام :الاُمورُ مَرهونَةٌ بأوقاتِها . (4)

عنه علیه السلام :مِن الخُرقِ المُعاجَلَةُ قبلَ الإمکانِ ، و الأناةُ بعدَ الفُرصَةِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَنِ انتَظَرَ بمُعاجَلَةِ الفُرصَةِ مُؤاجَلةَ الاستِقصاءِ سَلَبَتهُ الأیّامُ فُرصَتَهُ ؛ لأنّ مِن شَأنِ الأیّامِ السَّلبَ ، و سَبیلُ الزَّمَنِ الفَوتُ . (6)

امام علی علیه السلام :هر که فرصتها را ناگهان غافلگیر کند، از اندوهها در امان باشد.

امام علی علیه السلام :هر که فرصت را غنیمت شمرد، از اندوه در امان باشد.

امام علی علیه السلام :شکیبایی بر درد و رنج، به دست یافتن بر فرصت می انجامد.

امام علی علیه السلام :کارها، گروگان زمانهای خود هستند.

امام علی علیه السلام :شتافتن [در کاری] پیش از آن که فرصت دست دهد و درنگ و کندی پس از دست دادن فرصت، نشانه نادانی است.

امام صادق علیه السلام :به هر کس فرصتی دست دهد و او به انتظار دست دادن فرصت کامل آن را تأخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او برباید؛ زیرا کار ایّام، ربودن است و شیوه زمان، از دست رفتن.

ص :97


1- غرر الحکم : 8063.
2- غرر الحکم : 9239.
3- غرر الحکم : 1334.
4- بحار الأنوار : 77/ 165/2.
5- نهج البلاغة : الحکمة 363.
6- بحار الأنوار : 78/268/181.

ص :98

414 - الفَرائض

414 - فرایض

اشاره

(1)

(2)

ص :99


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 194 باب 65 «أداء الفرائض».
2- انظر: عنوان 421 «الفضیلة» ، 369 «العمل» ، 521 «النافلة». العبادة : باب 2460 ، الرُّخصة : باب 1471.

3142 - الحَثُّ عَلی أداءِ الفَرائِضِ
3142 - ترغیب به انجام فرایض

الکتاب :

«إِنَّمَا الصَّدَقَ_اتُ لِلْفُقَرَآءِ وَ الْمَسَ_اکِینِ وَ الْعَ_امِلِینَ عَلَیْهَا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقَابِ وَ الْغَ_ارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِعمَلْ بفَرائضِ اللّهِ تَکُن أتقَی الناسِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَرائضَ الفَرائضَ ! أدُّوها إلَی اللّهِ تُؤَدِّکُم إلَی الجَنَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :و اللّهِ لقدِ اعتَرَضَ الشکُّ و دَخِلَ الیَقینُ ، حتّی کأنَّ الذی ضُمِنَ لَکُم قد فُرِضَ علَیکُم ، و کَأنَّ الذی قد فُرِضَ علَیکُم قد وُضِعَ عَنکُم ! (4)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ افتَرَضَ علَیکُم فَرائضَ فلا تُضَیِّعُوها ، و حَدَّ لَکُم حُدودا فلا تَعتَدُوها ، و نَهاکُم عن أشیاءَ فلا تَنتَهِکُوها . (5)

3142

ترغیب به انجام فرایض

قرآن:

«صدقات، تنها به تهیدستان و بینوایان و متصدّیان [گردآوری و پخش ] آن، و کسانی که دلشان به دست آورده می شود، و در [راه آزادی ]بردگان، و وام داران، و در راه خدا، و به در راه مانده، اختصاص دارد. [این ]فریضه ای است از جانب خدا و خدا دانای حکیم است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به فرایض خدا عمل کن، تا از پرهیزگارترین مردم باشی.

امام علی علیه السلام :[بر شما باد] فرایض! فرایض! آنها را برای خدا ادا کنید تا شما را به بهشت رسانند.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که شک نمودار شده و یقین تباه گشته است، تا آن جا که آنچه [از رزق ]برای شما تضمین شده گویی [به دست آوردنش ]بر شما واجب آمده است و آنچه [از واجبات ]بر شما واجب گشته گویی از شما ساقط شده است.

امام علی علیه السلام :خداوند فرایضی را بر شما واجب گردانیده؛ پس آنها را فرو مگذارید . و حدود و مرزهایی برای شما مشخص کرده؛ پس از آنها تجاوز مکنید . و شما را از چیزهایی باز داشته است؛ پس حرمت آنها را مشکنید.

ص :100


1- التوبة : 60.
2- الکافی : 2/82/4.
3- نهج البلاغة : الخطبة 167.
4- نهج البلاغة : الخطبة 114.
5- نهج البلاغة : الحکمة 105.

عنه علیه السلام :اِجعَلُوا ما افتَرَضَ اللّهُ علَیکُم مِن طَلَبِکُم ، وَ اسألوهُ مِن أداءِ حَقِّهِ ما سَألَکُم . (1)

عنه علیه السلام :خادِعْ نفسَکَ فی العِبادَةِ ، و ارفُقْ بها و لا تَقهَرْها ، و خُذْ عَفوَها و نَشاطَها ، إلاّ ما کانَ مَکتوبا علَیکَ مِن الفَریضَةِ ؛ فإنّهُ لا بُدَّ مِن قَضائها و تَعاهُدِها عِندَ مَحَلِّها . (2)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلَی الأسوَدِ بنِ قُطبَةَ صاحِبِ جُندِ حُلوانَ _: وَ ابتَذِلْ نفسَکَ فیما افتَرَضَ اللّهُ علَیکَ ، راجیا ثَوابَهُ ، و مُتَخوِّفا عِقابَهُ . (3)

عنه علیه السلام :طُوبی لِنَفسٍ أدَّت إلی رَبِّها فَرضَها ، و عَرَکَت بِجَنبِها بُؤسَها ، و هَجَرَت فی اللیلِ غُمضَها . (4)

عنه علیه السلام :لا عِبادَةَ کَأداءِ الفَرائضِ . (5)

عنه علیه السلام :جَرِّبْ نفسَکَ فی طاعَةِ اللّهِ بالصَّبرِ علی أداءِ الفَرائضِ ، و الدُّؤوبِ فی إقامَةِ النَّوافلِ و الوَظائفِ . (6)

امام علی علیه السلام :آنچه را خداوند بر شما فرض کرده است، وجهه همّت خویش قرار دهید و برای ادای حقّ او که از شما خواسته است از او توفیق و کمک طلبید.

امام علی علیه السلام :نفس خود را با لطایف الحیل به عبادت وادار و با آن مدارا کن و به آن زور مگو و به هنگام آرامش و نشاطش به عبادت پرداز، مگر در آن چیزهایی که بر تو فرض شده است که در این موارد باید آنها را به جای آوری و به موقع ادا کنی.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به اسود بن قطبه سپهسالار حلوان _نوشت : و نفس خویش را در راه آنچه خدا بر تو فرض کرده است، به امید پاداش و ترس از کیفر او، به تسلیم و خضوع وادار.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال آن کس که فریضه (وظیفه) خود در برابر پروردگارش را ادا کند و در دشواریها صبر کند و در شبْ خواب را از دیدگانش دور گرداند.

امام علی علیه السلام :عبادتی چون انجام فرایض نیست.

امام علی علیه السلام :نفْس خود را در فرمانبرداریِ خدا، با شکیبایی بر انجام فرایض و سختی کشیدن در بر پا داشتن مستحبات و وظایف، بیازمای.

ص :101


1- نهج البلاغة : الخطبة 113.
2- نهج البلاغة: الکتاب69.
3- نهج البلاغة : الکتاب 59.
4- نهج البلاغة: الکتاب45.
5- نهج البلاغة : الحکمة 113.
6- غرر الحکم : 4731 .

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ لمّا وَلاّهُ مِصرَ _: و لْیَکُنْ فی خاصَّةِ ما تُخلِصُ بهِ للّهِِ دِینَکَ : إقامَةُ فَرائضِهِ التی هِی لَهُ خاصَّةً ، فَأعطِ اللّهَ مِن بَدَنِکَ فی لَیلِکَ و نَهارِکَ ، و وَفِّ ما تَقَرَّبتَ بهِ إلَی اللّهِ مِن ذلکَ کامِلاً غیرَ مَثلُومٍ و لا مَنقوصٍ ، بالِغا مِن بَدَنِکَ ما بَلَغَ . (1)

عنه علیه السلام :اُخرُجُوا إلَی اللّهِ بما افتَرَضَ علَیکُم مِن حَقِّهِ ، و بَیَّنَ لَکُم مِن وَظائفِهِ . (2)

عنه علیه السلام :أوَّهْ علی إخوانِیَ الذینَ تَلَوُا القُرآنَ فَأحکَمُوهُ ، و تَدَبَّرُوا الفَرضَ فَأقامُوهُ ، أحیَوا السُّنَّةَ و أماتُوا البِدعَةَ . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ بِمَنِّهِ و رَحمَتِهِ لَمّا فَرَضَ عَلیکُمُ الفَرائضَ لم یَفرِضْ علَیکُم لِحاجَةٍ مِنهُ إلَیهِ ، بَل رَحمَةً مِنهُ إلَیکُم (علَیکُم) لا إلهَ إلاّ هُو ، لِیَمیزَ الخَبیثَ مِن الطَّیِّبِ ، و لِیَبتَلِیَ ما فی صُدورِکُم ، و لِیُمَحِّصَ ما فی قُلوبِکُم . (4)

امام علی علیه السلام_ در فرمان حکومت مصر به مالک اشتر _نوشت : باید در میان کارهای خاصّی که به وسیله آنها نیّت را برای خدا خالص می گردانی، بر پا داشتن فرایض او باشد که مخصوص خداوند است. پس، در شب و روزِ خود بهره ای از بدن خود را برای خدا قرار بده و این فرایض را که با آنها به خدا نزدیک می شوی به طور کامل و بی هیچ عیب و نقصی ادا کن، اگر چه [در این راه] تنت بفرساید.

امام علی علیه السلام :با انجام دادن آنچه خدا از حقّ خویش بر شما واجب کرده و وظایفی که برای شما بیان فرموده است، به سوی خدا رهسپار شوید.

امام علی علیه السلام :دریغا از آن برادران من که قرآن را خواندند و آن را نیک به کار بستند و در فرایض تدبّر کردند و آنها را بر پا داشتند. سنّت [پیامبر] را زنده ساختند و بدعت را میراندند.

امام حسن علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ چون از روی کرم و رحمت خود فرایض را بر شما واجب ساخت نه بدان سبب بود که به شما نیاز داشت، بلکه از سر مهر و رحمت آن خداوند یگانه به شما بود، تا ناپاک را از پاک جدا سازد و آنچه را در سینه های شماست، بیازماید و آنچه را در دلهای شماست، ناب و خالص گرداند.

ص :102


1- نهج البلاغة : الکتاب 53.
2- نهج البلاغة : الخطبة 176.
3- نهج البلاغة : الخطبة 182.
4- بحار الأنوار : 23/99/3.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :مَن عَمِلَ بما افتَرَضَ اللّهُ علَیهِ فهُو مِن خَیرِ الناسِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «اِصْبِرُوا و صابِرُوا و رابِطُوا» (2) _: اِصبِرُوا علَی الفَرائضِ ، و صابِرُوا علَی المَصائبِ ، و رابِطُوا علَی الأئمّةِ علیهم السلام . (3)

عنه علیه السلام :قالَ اللّهُ تبارَکَ و تعالی: ما تَحَبَّبَ إلَیَّ عبدِی بِأحَبَّ ممّا افتَرَضتُ علَیهِ . (4)

امام زین العابدین علیه السلام :هر کس به آنچه خداوند بر او فرض کرده است عمل کند، او از بهترین مردمان است.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «شکیبایی ورزید و ایستادگی کنید و مرابطه داشته باشید» _فرمود : در انجام فرایض شکیبا باشید و در برابر مصیبتها ایستادگی کنید و با امامان علیهم السلام پیوند برقرار کنید.

امام صادق علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی فرموده است: بنده ام به چیزی محبوبتر از آنچه بر او فرض کرده ام خود را محبوب من نکرده است.

3143 - وُجوبُ تَقدیمِ الفَرائِضِ عَلَی الفَضائِلِ
3143 - وجوب مقدّم داشتن فرایض بر مستحبات

المواعظ العددیّة :قالَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : یا علیُّ ، تُریدُ سِتَّمِائةِ ألفِ شاةٍ ، أو سِتَّمِائةِ ألفِ دینارٍ ، أو ستَّمِائةِ ألفِ کَلِمةٍ ؟ قالَ : یا رسولَ اللّهِ ، سِتَّمِائةِ ألفِ کَلِمَةٍ . فقالَ صلی الله علیه و آله : أَجمَعُ سِتَّمِائةِ ألفِ کَلِمَةٍ فی سِتِّ کَلِماتٍ ؛ یا علیُّ إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بالفَضائلِ فاشتَغِلْ أنتَ بِإتمامِ الفَرائضِ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلُونَ بِعَمَلِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بعَمَلِ الآخِرَةِ ، و إذا رأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بِعُیوبِ الناسِ فاشتَغِلْ أنتَ بِعُیوبِ نفسِکَ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتَغِلونَ بتَزیینِ الدنیا فاشتَغِلْ أنتَ بتَزیینِ الآخِرَةِ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَشتغِلونَ بکَثرَةِ العَمَلِ فاشتَغِلْ أنتَ بصَفوَةِ العَمَلِ ، و إذا رَأیتَ الناسَ یَتوسَّلُونَ بالخَلقِ فَتَوَسَّلْ أنتَ بالخالِقِ . (5)

3143

وجوب مقدّم داشتن فرایض بر مستحبات

المواعظ العددیّة :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! ششصد هزار گوسفند می خواهی یا ششصد هزار دینار یا ششصد هزار جمله؟ عرض کرد: ای رسول خدا! ششصد هزار جمله. پیامبر فرمود: [آن ]ششصد هزار جمله را در شش جمله جمع (خلاصه) می کنم. ای علی! هرگاه دیدی مردم به فضایل و مستحبات می پردازند، تو به کامل کردن فرایض بپرداز و هرگاه دیدی مردم سرگرم کار دنیایند، تو سرگرم کار آخرت شو و هرگاه دیدی مردم به عیبهای مردم می پردازند، تو به عیبهای خودت بپرداز و هرگاه دیدی مردم به آراستن دنیا می پردازند، تو به آراستن آخرت بپرداز و هرگاه دیدی مردم به زیادی عمل می پردازند، تو به خالص کردن عمل بپرداز و هرگاه دیدی مردم به خلق متوسّل می شوند، تو به خالق متوسّل شو.

ص :103


1- الکافی : 2/81/1.
2- آل عمران : 200 .
3- الکافی : 2/81/3.
4- الکافی : 2/82/5.
5- المواعظ العددیّة : 293.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّک إنِ اشتَغَلتَ بفَضائلِ النَّوافِلِ عَن أداءِ الفَرائضِ ، فلَن یقومَ فَضلٌ تَکسِبُهُ بِفَرضٍ تُضَیِّعُهُ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :اگر با پرداختن به فضیلت مستحبات از به جا آوردن فرایض باز مانی، هرگز آن فضیلتی که به دست می آوری با [گناه] آن فریضه ای که ضایعش می کنی برابری نمی کند.

3144 - ما فَرَضَ اللَّهُ سُبحانَهُ عَلَی النّاسِ
3144 - آنچه خداوند سبحان بر مردم فرض کرده است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی فَرَضَ علی أئمّةِ العَدلِ (الحقِّ) أن یُقَدِّرُوا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ الناسِ ، کیلا یَتَبیَّغَ بالفَقیرِ فَقرُهُ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ فَرَضَ فی أموالِ الأغنیاءِ أقواتَ الفُقَراءِ ، فما جاعَ فَقیرٌ إلاّ بما مُتِّعَ بهِ غَنیٌّ . (4)

3144

آنچه خداوند سبحان بر مردم فرض کرده است

امام علی علیه السلام :خداوند متعال بر پیشوایان عدل (حق) فرض کرده است که خود را با مردم تهیدست برابر سازند، تا فقر فقیر او را برنیاشوبد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان خوراک تهیدستان را در اموال توانگران واجب فرموده است. بنا بر این، هیچ فقیری گرسنه نماند مگر بدان سبب که توانگر از حقّ او بهره مند شد.

ص :104


1- غرر الحکم : 3793.
2- (انظر) النافلة : باب 3893. الکمال : باب 3477.
3- نهج البلاغة : الخطبة 209.
4- نهج البلاغة : الحکمة 328.

عنه علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ الإیمانَ تَطهیرا مِن الشِّرکِ ، و الصلاةَ تَنزیها عنِ الکِبرِ ، و الزکاةَ تَسبیبا للرِّزقِ . (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ فَرَضَ علی جَوارِحِکَ کُلِّها فَرائضَ یَحتَجُّ بها علَیکَ یَومَ القِیامَةِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :خداوند ایمان را فرض کرد، برای پاک کردن از شرک ، و نماز را برای دور کردن از کبر و نخوت ، و زکات را تا سبب روزی [نیازمندان ]باشد.

امام علی علیه السلام :خداوند بر همه اندامهای تو فرایضی نهاد که روز قیامت به وسیله آنها با تو احتجاج کند.

3145 - أوَّلُ مَا افتَرَضَ اللَّهُ سُبحانَهُ
3145 - نخستین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما افتَرَضَ اللّهُ علی اُمَّتِی الصَّلَواتُ الخَمسُ ، و أوَّلُ ما یُرفَعُ مِن أعمالِهِمُ الصَّلَواتُ الخَمسُ ، و أوَّلُ ما یُسألُونَ عَنهُ الصَّلَواتُ الخَمسُ . (4)

(5)

3145

نخستین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که خداوند بر امّت من واجب کرد نمازهای پنجگانه است و نخستین عملی که از آنها [به درگاه خدا ]بالا می رود نمازهای پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از آنها سؤال می شود، نمازهای پنجگانه است.

3146 - أشَدُّ مَا افتَرضَ اللَّهُ سُبحانَهُ
3146 - سخت ترین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی تَبیینِ حُقوقِ الناسِ بَعضِهِم علی بَعضٍ _: و أعظَمُ ما افتَرَضَ سبحانَهُ مِن تلکَ الحُقوقِ حَقُّ الوالی علَی الرَّعیَّةِ ، و حَقُّ الرَّعیَّةِ علَی الوالِی ، فَریضَةٌ فَرَضَها اللّهُ سبحانَهُ لِکُلٍّ علی کُلٍّ . (6)

3146

سخت ترین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد

امام علی علیه السلام_ در توضیح حقوق مردم نسبت به یکدیگر _فرمود: از بزرگترین این حقوق که خداوند واجب فرموده حق زمام داران بر مردم و حق مردم بر زمام داران است. این فریضه ای است که خداوند سبحان برای هر دو طرف نسبت به یکدیگر واجب فرموده است.

ص :105


1- نهج البلاغة : الحکمة 252.
2- نهج البلاغة: الحکمة 382.
3- (انظر) الشریعة : باب 1966.
4- کنز العمّال : 18859.
5- (انظر) الصلاة : باب 2236 ، 2240. الحساب : باب 837.
6- نهج البلاغة : الخطبة 216.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لأِبی عُبیدةَ الحَذّاء _: أ لا اُخبِرُکَ بِأشَدِّ ما افتَرَضَ اللّهُ علی خَلقِهِ ؟ : إنصافُ الناسِ مِن أنفسِهم ، و مُواساةُ الإخوانِ فی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و ذِکرُ اللّهِ علی کُلِّ حالٍ ، فإن عُرِضَت لَهُ طاعَةٌ للّهِِ عَمِلَ بها ، و إن عُرِضَت لَهُ مَعصیَةٌ لَهُ تَرَکَها . (1)

عنه علیه السلام :مِن أشَدِّ ما فَرَضَ اللّهُ علی خَلقِهِ ذِکرُ اللّهِ کثیرا . لا أعنی «سُبحانَ اللّهِ و الحَمدُ للّهِ و لا إلهَ إلاّ اللّهُ و اللّهُ أکبَرُ» و إن کانَ مِنهُ ، و لکنْ ذِکرُ اللّهِ عِندَ ما أحَلَّ و حَرَّمَ ، فإن کانَ طاعَةً عَمِلَ بها ، و إن کانَ مَعصیَةً تَرَکَها . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام_ به ابو عبیده حذّاء _فرمود : آیا تو را از سخت ترین چیزی که خداوند بر آفریدگانش واجب کرد آگاه نسازم؟ انصاف داشتن مردم نسبت به یکدیگر، همدردی و کمک به برادران دینی و یاد خدا در همه حال، به طوری که اگر طاعتی برایش پیش آید آن را به کار بندد و اگر معصیتی پیش آید رهایش کند.

امام صادق علیه السلام :یکی از دشوارترین چیزهایی که خداوند بر خلق خویش واجب کرده، بسیار به یاد خدا بودن است. مقصودم «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر» نیست. گر چه این هم یاد خداست اما [مقصودم از ذکر خدا] به یاد خدا بودن هنگام رو به رو شدن با حلال و حرام است، به طوری که اگر پای طاعتی در میان بود، آن را به کار بندد و اگر معصیتی پیش آمد ترکش کند.

3147 - جَوامِعُ الفَرائِضِ
3147 - فرایض جامع

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصِیَّتِهِ لابنِهِ محمّدِ ابنِ الحَنَفیَّةِ _: یا بُنَیَّ ، لا تَقُل ما لا تَعلَمُ ، بل لا تَقُل کُلَّ ما تَعلَمُ ؛ فإنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی قد فَرَضَ علی جَوارِحِکَ کُلِّها فَرائضَ یَحتَجُّ بها علَیکَ یَومَ القِیامَةِ و یَسألُکَ عَنها ، و ذَکَّرَها و وَعَظَها و حَذَّرَها و أدَّبها و لم یَترُکْها سُدیً ، فقالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «و لا تَقْفُ ما لَیسَ لَکَ بهِ عِلمٌ إنَّ السَّمْعَ و البَصَرَ و الفُؤَادَ کُلُّ اُولئکَ کانَ عَنهُ مَسؤولاً» (4) و قالَ عَزَّ و جلَّ : «إذ تَلَقَّوْنَهُ بألْسِنَتِکُمْ وَ تَقولُونَ بأفْواهِکُم ما لَیسَ لَکُم بهِ عِلْمٌ و تَحْسَبُونَهُ هَیِّنا و هُو عِندَ اللّهِ عَظیمٌ» (5) ثُمّ استَعبَدَها بطاعَتِهِ فقالَ عَزَّ و جلَّ : «یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا ارْکَعُوا و اسْجُدُوا و اعْبُدُوا رَبَّکُم و افْعَلُوا الخَیْرَ لَعلَّکُم تُفْلِحُونَ» (6) فهذهِ فَریضَةٌ جامِعَةٌ واجِبَةٌ علَی الجَوارِحِ . (7)

3147

فرایض جامع

امام علی علیه السلام_ در سفارش خود به فرزندش محمّد بن حنفیّه _فرمود: فرزندم! آنچه نمی دانی مگوی، بلکه همه آنچه را هم که می دانی مگوی؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی بر همه اندامهای بدنت فرایضی مقرّر فرموده است که روز قیامت با آنها در برابر تو حجّت می آورد و نسبت به آنها تو را بازخواست می کند و به این اعضا و جوارح تذکر و اندرز داده و هشدارشان داده و به آنان ادب آموخته و به حال خود رهایشان نکرده است. [مثلاً ]خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «از آنچه تو را بدان علمی نیست پیروی مکن که همانا گوش و چشم و دل همگی بازخواست می شوند» و فرموده است: «آن گاه که آن [بهتان ]را از زبان یکدیگر می گرفتید و با زبانهای خود چیزی را که بدان علم نداشتید می گفتید و می پنداشتید که کاری سهل و ساده است با این که آن امر نزد خدا بس بزرگ بود». سپس از این اندامها خواسته است تا با فرمانبری از خدا او را عبادت و بندگی کنند. خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید! رکوع کنید و سجده کنید و پروردگارتان را عبادت و بندگی نمایید و کار خوب انجام دهید شاید که رستگار شوید». پس، این یک فریضه جامع است که بر اعضا و جوارح مقرّر گشته است.

ص :106


1- الأمالی للمفید : 317/1.
2- الکافی : 2/80/4.
3- (انظر) العهد : باب 2918 حدیث 14538.
4- الإسراء : 36 .
5- النور : 15 .
6- الحجّ : 77 .
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/626/3215 .

عنه علیه السلام :أمّا ما فَرَضَهُ اللّهُ سبحانَهُ فی کتابِهِ فدَعائمُ الإسلامِ ، و هِی خَمسُ دَعائمَ . و علی هذهِ الفَرائضِ الخَمسِ بُنِیَ الإسلامُ ، فَجَعَلَ سبحانَهُ لِکُلِّ فَریضَةٍ مِن هذهِ الفَرائضِ أربَعةَ حُدودٍ لا یَسَعُ أحَدا جَهلُها ، أوَّلُها الصلاةُ ثُمّ الزکاةُ ثُمّ الصیامُ ثُمّ الحَجُّ ثُمّ الوَلایَةُ ، و هِی خاتِمَتُها و الجامِعَةُ لِجَمیعِ الفَرائضِ و السُّنَنِ . (1)

امام علی علیه السلام :اما آنچه خداوند سبحان در کتاب خود فریضه قرار داده، تکیه گاههای اسلام است و آن پنج تکیه گاه می باشد و اسلام بر این پنج فریضه بنا شده است. خداوند سبحان برای هر یک از این فرایض چهار حدّ قرار داده که همگان موظفند آنها را بدانند. نخستین این

فرایض نماز است و سپس زکات و بعد از آن روزه و آن گاه حج و زان پس ولایت که این آخری تمام کننده و به کمال رساننده و جامع همه واجبات و مستحبات است.

ص :107


1- بحار الأنوار : 68/391/40.

عنه علیه السلام :حُدودُ الفُروضِ التی فَرَضَها اللّهُ علی خَلقِهِ هِی خَمسَةٌ مِن کِبارِ الفَرائضِ : الصلاةُ ، و الزکاةُ ، و الحجُّ، و الصومُ ، و الوَلایَةُ الحافِظَةُ لهذهِ الفَرائضِ الأربَعةِ . (1)

امام علی علیه السلام :حدود و مرزهای فرایضی که خداوند بر خلق خود مقرّر فرموده پنج فریضه است، که از بزرگترین فرایضند: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت که نگهبان چهار فریضه دیگر است.

ص :108


1- بحار الأنوار : 68/388/39.

415 - التَفریط

415 - کوتاهی در کار

اشاره

ص :109

3148 - التَّحذیرُ مِنَ التَّفریطِ
3148 - پرهیز از کوتاهی در کار

الکتاب :

«أنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتَی عَلَی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّفریطُ مُصیبَةُ القادِرِ . (2)

عنه علیه السلام :ثَمَرةُ التَّفریطِ النَّدامَةُ ، و ثَمَرةُ الحَزمِ السَّلامَةُ . (3)

عنه علیه السلام :اِحذَرُوا التَّفریطَ ؛ فإنّهُ یُوجِبُ المَلامَةَ . (4)

عنه علیه السلام :إیّاکُم و التَّفریطَ ؛ فَتَقَعَ الحَسرَةُ حینَ لا تَنفَعُ الحَسرَةُ . (5)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ الطاعَةَ غَنیمَةَ الأکیاسِ عِندَ تَفریطِ العَجَزَةِ . (6)

3148

پرهیز از کوتاهی در کار

قرآن:

«تا آن که [مبادا] کسی بگوید: دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهی ورزیدم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :کوتاهی کردن، مصیبت شخص توانا [بر انجام کار] است.

امام علی علیه السلام :نتیجه کوتاهی در کار، پشیمانی است و نتیجه دور اندیشی، سالم ماندن [از خسارت و دریغ].

امام علی علیه السلام :از کوتاهی کردن بپرهیزید که آن موجب سرزنش است.

امام علی علیه السلام :زنهار از کوتاهی کردن؛ زیرا کوتاهی کردن حسرت به بار می آورد، آن گاه که حسرت سودی ندارد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان طاعت [از خود ]را غنیمتی قرار داده است که در هنگام کوتاهیِ نا توانان [از به دست آوردن آن ]زیرکان آن را از آنِ خود می کنند.

ص :110


1- الزمر : 56.
2- غرر الحکم : 987.
3- نهج البلاغة : الحکمة 181 .
4- غرر الحکم : 2580.
5- بحار الأنوار : 10/95/1.
6- نهج البلاغة : الحکمة 331.

عنه علیه السلام_ فی صفةِ أهلِ الذِّکرِ _: فَلَو مَثَّلتَهُم لِعَقلِکَ فی مَقاوِمِهِمُ المَحمودَةِ ، و مَجالِسِهِمُ المَشهودَةِ ، و قد نَشَرُوا دَواوینَ أعمالِهِم ، و فَرَغُوا لِمُحاسَبَةِ أنفُسِهِم علی کُلِّ صَغیرَةٍ و کَبیرَةٍ اُمِرُوا بها فَقَصَّرُوا عَنها ، أو نُهُوا عَنها فَفَرَّطُوا فیها ! (1)

عنه علیه السلام :مَن حَلُمَ لم یُفَرِّطْ فی أمرِهِ ، و عاشَ فی الناسِ حَمیدا . (2)

عنه علیه السلام :الجَنَّةُ غایَةُ السابِقینَ ، و النارُ غایَةُ المُفَرِّطِینَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن فَرَّطَ تَوَرَّطَ . (4)

عنه علیه السلام :ثلاثةٌ مَن فَرَّطَ فیهِنَّ کانَ مَحروما : استِماحَةُ جَوادٍ ، و مُصاحَبَةُ عالِمٍ ، و استِمالَةُ سُلطانٍ . (5)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :التَّفریطُ مُصیبَةُ ذَوِی القُدرَةِ . (6)

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :اُذکُرْ حَسَراتِ التَّفریطِ بأخذِ تَقدیمِ الحَزمِ . (7)

امام علی علیه السلام_ در وصف اهل ذکر _فرمود: آنان را در آن مقامات پسندیده و منزلتهایی که مشهود [فرشتگانِ مقرّب ]است در ذهن خود مجسّم کن که چسان کار نامه هایشان را گشوده اند و برای هر کار خُرد و کلانی که بدان فرمان داده شده اند ، امّا در انجام آنها کوتاهی ورزیدند، یا از آن نهی شدند، امّا در ترک آنها کوتاهی کردند، از خود حساب می کشند.

امام علی علیه السلام :کسی که بردبار (خردمند) باشد، در کار خود کوتاهی نکند و در میان مردم با خوشنامی زندگی کند.

امام علی علیه السلام :بهشت، خط پایان پیشتازان است و آتش، فرجام واماندگان.

امام صادق علیه السلام :هر که کوتاهی کند در پرتگاه افتد.

امام صادق علیه السلام :سه چیز است که هر کس در آنها کوتاهی ورزد ناکام ماند: درخواست از بخشنده، همنشینی با دانشمند و استمالت سلطان.

امام رضا علیه السلام :کوتاهی کردن، مصیبت توانایان است.

امام هادی علیه السلام :افسوسهای ناشی از کوتاهی نمودن در کار را به یاد آر و دوراندیشی را در پیش گیر .

ص :111


1- نهج البلاغة : الخطبة 222.
2- نهج البلاغة: الحکمة 31.
3- نهج البلاغة : الخطبة 157.
4- تحف العقول : 356.
5- بحار الأنوار : 78/229/3.
6- أعلام الدین : 308.
7- بحار الأنوار : 78/370/4.

3149 - النَّهیُ عَنِ الإفراطِ وَالتَّفریطِ
3149 - نهی از افراط و تفریط

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تَرَی الجاهِلَ إلاّ مُفْرِطا أو مُفَرِّطا . (1)

عنه علیه السلام :لقد عُلِّقَ بِنِیاطِ هذا الإنسانِ بَضعَةٌ هی أعجَبُ ما فیهِ : و ذلکَ القلبُ ، و ذلکَ أنَّ لَهُ مَوادَّ مِن الحِکمَةِ و أضدادا مِن خِلافِها ، فإن سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ أذَلَّهُ الطَّمَعُ ، و إن هاجَ بهِ الطَّمَعُ أهلَکَهُ الحِرصُ ، و إن مَلکَهُ الیَأسُ قَتَلَهُ الأسَفُ ......... و إن أفرَطَ بهِ الشِّبَعُ کَظَّتهُ البِطنَةُ ، فَکُلُّ تَقصیرٍ بهِ مُضِرٌّ ، و کُلُّ إفراطٍ لَهُ مُفسِدٌ . (2)

عنه علیه السلام :سَیَهلِکُ فِیَّ صِنفانِ: مُحِبٌّ مُفرِطٌ یَذهَبُ بهِ الحُبُّ إلی غَیرِ الحَقِّ ، و مُبغِضٌ مُفرِطٌ یَذهَبُ بهِ البُغضُ إلی غیرِ الحَقِّ ، و خَیرُ الناسِ فِیَّ حالاً النَّمَطُ الأوسَطُ فَالْزَمُوهُ . (3)

(4)

3149

نهی از افراط و تفریط

امام علی علیه السلام :نادان را نبینی، مگر افراطگر یا تفریطگر.

امام علی علیه السلام :به رگی از رگهای بدن این انسان گوشت پاره ای آویخته که شگفت انگیزترین عضو اوست و آن قلب است؛ زیرا که در آن مایه های حکمت و مایه های ضد حکمت وجود دارد. به طوری که اگر امید و آرزو به آن [قلب ]دست دهد، طمع خوارش گرداند و اگر طمع آن را به هیجان آورد، حرص نابودش کند و اگر نومیدی بر آن تسلّط یابد، افسوس و اندوه او را بکشد ......... و اگر در سیری افراط کند، پُریِ شکم او را بیازارد. پس، هر تفریطی به او زیان زند و هر افراطی او را تباه گرداند.

امام علی علیه السلام :بزودی درباره من دو گروه هلاک شوند: دوستدار افراطی که دوستی ، او را به ناحق کشاند و دشمن افراطی که دشمنی ، او را به ناحق بَرَد. و بهترین حالت مردم درباره من راه میانه است. پس این راه را در پیش گیرید.

ص :112


1- نهج البلاغة : الحکمة 70.
2- نهج البلاغة : الحکمة 108 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 127.
4- (انظر) الغلوّ : باب 3061 حدیث 15375 _ 15378.

416 - الفَراغ

416 - فراغت

اشاره

(1)

ص :113


1- انظر : عنوان 107 «الحِرفة» ، 474 «اللغو» ، 477 «اللهو».

3150 - الفَراغُ
3150 - فراغت

الکتاب :

«فَإذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ * وَ إلی رَبِّکَ فَارْغَبْ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أشَدُّ الناسِ حِسابا یَومَ القِیامَةِ المَکفِیُّ الفارِغُ، إن کانَ الشُغلُ مَجهَدَةً فالفَراغُ مَفسَدَةٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ یُبغِضُ الصَّحیحَ الفارِغَ ، لا فی شُغلِ الدنیا و لا فی شُغلِ الآخِرَةِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خَلَّتانِ کثیرٌ مِن الناسِ فیهِما مَفتونٌ : الصِّحَّةُ و الفَراغُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن الفَراغِ تکونُ الصَّبوَةُ . (5)

عنه علیه السلام :مَع الفَراغِ تَکونُ الصَّبوَةُ . (6)

عنه علیه السلام :اِعلَمْ أنَّ الدنیا دارُ بَلِیَّةٍ لم یَفرُغْ صاحِبُها فیها قَطُّ ساعَةً إلاّ کانَت فَرغَتُهُ علَیهِ حَسرَةً یَومَ القِیامَةِ . (7)

3150

فراغت

قرآن:

«پس، چون فراغت یافتی، به طاعت در کوش. و با اشتیاق به سوی پروردگارت روی آور».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت سخت ترین حسابرسی را کسی دارد که کارهایش را دیگران [از پیشکار و نوکر و خدمتکار ]انجام دهند و خودش بی کار بگردد. گو این که کار کردن مایه رنج و زحمت است اما بیکاری موجب فساد و تباهی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند از شخص تندرست بیکاره که نه در کار دنیاست و نه سرگرم کار آخرت، نفرت دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو چیز است که مایه فتنه (آزمایش یا فساد) بسیاری از مردم است: تندرستی و فراغت (بیکاری).

امام علی علیه السلام :هوا و هوس برخاسته از فراغت است.

امام علی علیه السلام :با فراغت، هوسرانی است.

امام علی علیه السلام :بدان که دنیا سرای آزمایش و گرفتاری است، که آدمی هرگز در آن ساعتی آسوده و بی کار نشود، مگر این که آن بیکاری در روز قیامت مایه افسوس او گردد.

ص :114


1- الشَرح : 7 ، 8.
2- تنبیه الخواطر : 1/60.
3- شرح نهج البلاغة : 17/146.
4- الکافی : 8/152/136.
5- غرر الحکم : 9251.
6- غرر الحکم : 9743.
7- نهج البلاغة: الکتاب59.

عنه علیه السلام :إنْ یَکُنِ الشُّغلُ مَجهَدَةً فاتِّصالُ الفَراغِ مَفسَدَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :ما أحَقَّ الإنسانَ أن تکونَ لَهُ ساعَةٌ لا یَشغَلُهُ عَنها شاغِلٌ ! (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی دعائهِ _: وَ اشغَلْ قُلوبَنا بِذِکرِکَ عن کُلِّ ذِکرٍ ، و ألسِنَتَنا بشُکرِکَ عن کُلِّ شُکرٍ ، و جَوارِحَنا بطاعَتِکَ عن کُلِّ طاعَةٍ ، فإن قَدَّرتَ لنا فَراغا مِن شُغلٍ فاجعَلْهُ فَراغَ سلامَةٍ ، لا تُدرِکُنا فیهِ تَبِعَةٌ ، و لا تَلحَقُنا فیهِ سَأمَةٌ ، حتّی یَنصَرِفَ عنّا کُتّابُ السَّیّئاتِ بصَحیفَةٍ خالِیَةٍ مِن ذِکرِ سَیِّئاتِنا ، و یَتَوَلّی کُتّابُ الحَسَناتِ عنّا مَسرورِینَ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن دعائهِ فی مکارمِ الأخلاقِ _: اللّهُمَّ صَلِّ علی محمّدٍ و آلِهِ ، و اکفِنی ما یَشغَلُنِی الاهتِمامُ بهِ ، و استَعمِلْنی بما تَسألُنِی غَدا عَنهُ ، و استَفرِغْ أیّامِی فیما خَلَقتَنِی لَهُ . (4)

امام علی علیه السلام :اگر کار کردن مایه زحمت است، پیوسته بی کار بودن نیز موجب فساد است.

امام علی علیه السلام :چه سزاوار است که انسان لحظاتی برای خود داشته باشد که هیچ بازدارنده ای، او را از آن لحظه ها باز ندارد!

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت: دلهای ما را با یاد خود از هر یادی و زبانهایمان را با سپاس خود از هر سپاسی و اندامهایمان را با طاعت خود از هر طاعت دیگر باز دار و اگر فراغت از کاری برای ما مقدّر فرموده ای آن را فراغتی سالم قرار ده که در آن گناهی ما را نرسد و دلزدگی به ما روی نیاورد، تا فرشتگان نویسنده بدیها با نامه ای خالی از گناهانِ ما برگردند و نویسندگان نیکیها، شادمان از حسناتی که برای ما نگاشته اند مراجعت کنند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای مکارم الاخلاق _گفت : بار خدایا! بر محمّد و آل او درود فرست و مرا از کاری که اهتمام بدان [از عبادت و بندگیت ]بازم می دارد، بی نیاز گردان و مرا به کاری وادار که فردا[ی قیامت] درباره آن از من بازخواست می کنی و روزهای مرا در راه آنچه برای آن آفریده شده ام، صرف نما.

ص :115


1- بحار الأنوار : 77/419/40.
2- غرر الحکم : 9684.
3- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 11 .
4- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .

عنه علیه السلام_ أیضا _: و ارزُقْنِی صِحَّةً فی عِبادَةٍ ، و فَراغا فی زَهادَةٍ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن دعائهِ فی یومِ عَرَفَةَ _: و أذِقْنی طَعمَ الفَراغِ لِما تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِن سَعَتِکَ ، و الاجتِهادِ فیما یُزلِفُ لَدَیکَ و عِندَک ، و أتحِفْنی بتُحفَةٍ من تُحَفاتِکَ ، و اجعَلْ تِجارَتِی رابِحَةً ، و کَرَّتی غیرَ خاسِرَةٍ ، و أخِفنِی مَقامَکَ ، و شَوِّقْنی لِقاءَکَ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ اللّهَ تعالی لَیُبغِضُ العَبدَ النَّوَّامَ ، إنّ اللّهَ تعالی لَیُبغِضُ العَبدَ الفارِغَ . (3)

(4)

امام زین العابدین علیه السلام_ در همان دعا _گفت: تندرستی و صحّتی که با عبادت گذرد و فراغتی که با پاکدامنی همراه باشد، روزیم فرما.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای روز عرفه _گفت : [خدایا!] به گشایشی از گشایشهایت مزه فراغت برای انجام آنچه تو دوست داری و کوشش در آنچه [مرا ]به تو نزدیک می گرداند، به من بچشان و ارمغانی از ارمغانهایت سوی من بفرست و تجارتم را سودمند و بازگشتم را بی زیان قرار ده و مرا از مقامت بترسان و مشتاق دیدارت گردان.

امام کاظم علیه السلام :خداوند متعال از بنده پر خواب نفرت دارد؛ خداوند متعال از بنده بی کار نفرت دارد.

ص :116


1- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 20 .
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 47 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/169/3635.
4- (انظر) المراقبة : باب 1546.

417 - الفِرَق

417 - فرقه ها

اشاره

(1)

(2)

ص :117


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 1 / 209 _ 212. بحار الأنوار : 72 / 178 باب 104 «المرجئة و الزیدیّة و البتریّة و الواقفیّة ......... ».
2- انظر: عنوان 22 «الاُمّة» ، 148 «الاختلاف» ، 73 «الجماعة».

3151 - الفِرَقُ الإسلامِیَّةُ
3151 - فرقه های اسلامی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لَیَأتِیَنَّ علی اُمَّتِی ما أتی علی بَنی إسرائیلَ حَذوَ النَّعلِ بالنَّعلِ ......... إنّ بنی إسرائیلَ تَفَرَّقَت علی ثِنتَینِ و سَبعینَ مِلَّةً ، و تَفتَرِقُ اُمَّتی علی ثلاثٍ و سَبعینَ مِلَّةً کُلُّهُم فی النارِ إلاّ واحِدَةً . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :تَفتَرِقُ اُمَّتی علی ثلاثِ فِرَقٍ : فِرقَةٌ علَی الحَقِّ لا یَنقُصُ الباطِلُ مِنهُ شیئا یُحِبُّونی و یُحِبُّونَ أهلَ بَیتی ، مَثَلُهُم کَمَثَلِ الذَّهَبِ الجَیِّدِ ؛ کُلَّما أدخَلتَهُ النارَ فَأوقَدتَ علَیهِ لم یَزِدْهُ إلاّ جَودَةً ، و فِرقَةٌ علَی الباطِلِ لا یَنقُصُ الحَقُّ مِنهُ شیئا ......... و فِرقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ علی مِلَّةِ السامِریِّ لا یَقولونَ : لا مَساسَ ، لکنّهُم یقولونَ : لا قِتالَ ! إمامُهُم عبدُ اللّهِ بنُ قیسٍ الأشعریُّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَتَفَرَّقَنَّ هذهِ الاُمّةُ علی ثَلاثٍ و سَبعینَ فِرقَةً ، و الذی نفسِی بیَدِهِ إنَّ الفِرَقَ کُلَّها ضالَّةٌ إلاّ مَنِ اتَّبَعَنی و کانَ مِن شیعَتی . (3)

3151

فرقه های اسلامی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه به سر بنی اسرائیل آمد ، مو به مو بر سر امّت من نیز خواهد آمد ......... بنی اسرائیل هفتاد و دو ملّت شدند و امّت من نیز بزودی هفتاد و سه ملّت خواهند شد، که بجز یک ملّت (فرقه)، همه در آتش باشند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امّت من به سه فرقه تقسیم می شود: فرقه ای بر حق، که باطل کمترین چیزی از آن نکاهد، من و اهل بیت مرا دوست می دارند. حکایت آنان حکایت طلای نابی است که هر چه بیشتر آن را در آتش نَهی و آتش را شعله ورتر سازی، جز بر نابی آن افزوده نشود. و فرقه ای بر باطل که حقْ اندک چیزی از آن نکاهد ......... و فرقه ای مذبذبند و بر آیین سامری، اما نمی گویند: لا مَساسَ (به من دست نزنید) بلکه می گویند: لا قتال (جنگ نه). پیشوای آنان عبد اللّه بن قیس اشعری است.

امام علی علیه السلام :این امّت هفتاد و سه فرقه خواهد شد. سوگند به آن که جانم در دست اوست، همه این فرقه ها گمراهند، مگر کسی که از من پیروی کند و از شیعیان من باشد.

ص :118


1- کنز العمّال : 928.
2- الأمالی للمفید : 30/3.
3- الأمالی للمفید : 213/3.

عنه علیه السلام :اِختَلَفَتِ النَّصاری علی کذا و کذا ، و لا أراکُم أیَّتُها الاُمَّةُ إلاّ سَتَختَلِفونَ کما اختَلَفوا ، و تَزِیدُونَ علَیهِم فِرقَةً ، ألا و إنّ الفِرَقَ کُلَّها ضالّةٌ إلاّ أنا و مَنِ اتَّبعَنی . (1)

امام علی علیه السلام :نصارا بر سر چه و چه اختلاف کردند [و فرقه ها را پدید آوردند ]و شما نیز، ای امّت، همچون آنان فرقه فرقه خواهید شد و یک فرقه از آنان بیشتر خواهید داشت. بدانید که همه فرقه های شما گمراهند، مگر من و کسی که از من پیروی کند.

ص :119


1- الغارات : 2/585 .

ص :120

418 - الفَساد

418 - فساد

اشاره

(1)

(2)

ص :121


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 73 / 395 باب 144 «باب الفساد».
2- انظر: الاُمّة : باب 135 ، 136 ، الآخرة : باب 30. الدولة : باب 1286 ، 1287 ، الرحمة : باب 1459. القضاء و القدر : باب 3297 ، المرأة : باب 3602.

3152 - مایُفسِدُ العامَّةَ
3152 - آنچه توده مردم را فاسد می کند

1 _ المَعصِیةُ

الکتاب :

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» . (1)

«لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أمْرِ اللّهِ إنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ وَ إذا أرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ * هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفا وَ طَمَعا وَ یُنشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ» . (2)

«وَ ما أصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ * وَ ما أنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الْأرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لم تَظهَرِ الفاحِشَةُ فی قَومٍ قَطُّ حتّی یُعلِنُوا بها إلاّ فَشا فیهِمُ الطاعونُ و الأوجاعُ التی لم تَکُن مَضَت فی أسلافِهِم الذینَ مَضَوا . (4)

3152

آنچه توده مردم را فاسد می کند

1 _ گناه

قرآن:

«به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است تا [سزای ]بعضی از آنچه را که کرده اند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند».

«برای او فرشتگانی است که پی در پی او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسداری می کنند. در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند. و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد هیچ برگشتی برای آن نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود. اوست کسی که برق را برای بیم و امید به شما می نمایاند و ابرهای گرانبار را پدیدار می کند».

«و هر [گونه] مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و خدا از بسیاری در می گذرد. و شما در زمین درمانده کننده [خدا ]نیستید و جز خدا شما را سرپرست و یاوری نیست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فحشا و زشت کاری هرگز در میان مردمی شایع نشد، مگر این که طاعون و دردها و بیماریهایی که در میان گذشتگان آنها سابقه نداشته است، در بین آنان شیوع یافت.

ص :122


1- الروم : 41.
2- الرعد : 11 ، 12.
3- الشوری : 30 ، 31.
4- الترغیب و الترهیب : 2/568/3.

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ المَعصیَةَ إذا عَمِلَ بها العَبدُ سِرّا لم تَضُرَّ إلاّ عامِلَها ، و إذا عَمِلَ بها عَلانِیَةً و لم یُغَیَّرْ علَیهِ أضَرَّت بالعامَّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ لا یُعَذِّبُ العامَّةَ بِعَمَلِ الخاصَّةِ حتّی یَرَوُا المُنکَرَ بینَ ظَهرانیهِم و هُم قادِرُونَ علی أن یُنکِروهُ ، فإذا فَعَلُوا ذلکَ عَذَّبَ اللّهُ العامَّةَ و الخاصَّةَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما تَرَکَ قَومٌ الجِهادَ إلاّ عَمَّهُمُ اللّهُ بالعَذابِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولهِ : «و مِنهُم مَن لا یُؤمِنُ به» (4) _: فَهُم أعداءُ محمّدٍ و آلِ محمّدٍ مِن بَعدِهِ «و رَبُّکَ أعْلَ_مُ بِ_المُفسِ_دِی_نَ» (5) و الفَس_ادُ : المَعصیَةُ للّهِِ و لرسولِهِ . (6)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «و لا تُفْسِدُوا فی الأرضِ بَعدَ إِصلاحِها» (7) _: إنَّ الأرضَ کانَت فاسِدَةً فَأصلَحَها اللّهُ عَزَّ و جلَّ بِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ : «و لا تُفْسِدُوا فی الأرضِ بعدَ إِصْلاحِها» . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گناه را هرگاه بنده پنهانی مرتکب شود به کسی جز صاحب آن زیانی نمی زند و هرگاه آشکارا انجامش دهد و مردم او را منع نکنند، آن گناه به عموم مردم آسیب خواهد رساند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عموم مردم را به کیفر گناه عدّه ای خاص عذاب نمی دهد، مگر آن که زشت کاری را در میان خود ببینند و بتوانند از آن جلوگیری کنند و نکنند. در این صورت ، خداوند عام و خاصّ را عذاب می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مردمی جهاد را ترک نکردند، مگر این که خداوند همه آنان را عذاب کرد.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «و از آنان کسی است که به او ایمان نمی آورد» _فرمود : آنان دشمنان محمّد و خاندان محمّدند که پس از او هستند. «و پروردگارت به تباهکاران داناتر است» منظور از تباهکاری، نافرمانی از خدا و رسول اوست.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه «و در زمین پس از اصلاح آن، فساد مکنید» _فرمود : زمین فاسد شده بود و خداوند عزّ و جلّ به وسیله پیامبر خود صلی الله علیه و آله آن را اصلاح کرد و آن گاه فرمود: «و در زمین پس از اصلاح آن، فساد مکنید».

ص :123


1- بحار الأنوار: 100/74/15.
2- الدرّ المنثور: 3/127.
3- الترغیب و الترهیب: 2/331/6.
4- یونس : 40 .
5- یونس : 40 .
6- تفسیر القمّی : 1/312 .
7- الأعراف : 56 .
8- الکافی : 8/58/20.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لمحمّدِ بنِ سِنانٍ فیما کَتَبَ مِن جَوابِ مَسائلِهِ _: حَرَّمَ اللّهُ قَتلَ النفسِ لِعِلَّةِ فَسادِ الخَلقِ فی تَحلیلِهِ لو أحَلَّ ، و فَنائهِم ، و فَسادِ التَّدبیرِ .........

و حَرَّمَ اللّهُ تعالَی الزِّنا لِما فیهِ مِن الفَسادِ مِن قَتلِ الأنفُسِ ، و ذَهابِ الأنسابِ ، و تَرکِ التَّربیَةِ للأطفالِ ، و فَسادِ المَواریثِ ، و ما أشبَهَ ذلکَ مِن وُجوهِ الفَسادِ .

و حَرَّمَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ قَذفَ المُحصَناتِ لِما فِیه مِن فَسادِ الأنسابِ ، و نَفیِ الوَلَدِ ، و إبطالِ المَواریثِ ، و تَرکِ التَّربیَةِ ، و ذَهابِ المَعارِفِ ، و ما فیهِ مِن الکبائرِ و العِلَلِ التی تُؤَدِّی إلَی فَسادِ الخَلقِ ......... . (1)

(2)

2 _ الاختِلافُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما اختَلَفَت اُمَّةٌ بَعدَ نَبِیِّها إلاّ ظَهَرَ أهلُ باطِلِها علی أهلِ حَقِّها . (3)

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤالات محمّد بن سنان _فرمود : خداوند قتل نفْس را حرام فرمود؛ زیرا در حلال کردن آن، اگر حلال می شد، فساد مردمان و نابودی آنان بود و بر هم خوردن نظم و نظام جامعه .........

خداوند متعال زنا را حرام فرمود؛ زیرا مفاسدی چون قتل نفْس و از بین رفتن نَسبها و ترک تربیت کودکان و به هم خوردن مسئله ارث و میراث و مفاسدی از این قبیل در پی دارد.

خداوند عزّ و جلّ تهمت زدن به زنان پاکدامن را حرام فرمود؛ زیرا موجب از بین رفتن نسبها و انکار فرزند و به هم خوردن وضع ارث و میراث و ترک تربیت [کودک] و از میان رفتن شناختها و دیگر گناهان بزرگ و عواملی است که به تباهی مردم می انجامند ......... .

2 _ اختلاف

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ امّتی پس از پیامبر خود دچار اختلاف نشد، مگر این که باطل گرایان آن امّت بر حق گرایانش چیره شدند.

ص :124


1- کتاب من لا یحضره الفقیه: 3/565/4934، انظر تمام الحدیث.
2- (انظر) الذنب : باب 1385 و 1386. الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2650. القضاء و القدر : باب 3297.
3- کنز العمّال : 929.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :و أیمُ اللّهِ ، ما اختَلَفَت اُمَّةٌ بَعدَ نَبِیِّها إلاّ ظَهَرَ باطِلُها علی حَقِّها إلاّ ما شاءَ اللّهُ . (1)

عنه علیه السلام_ لأصحابِهِ فیما یُخبِرُ عن غَلَبةِ جَیشِ معاویةَ _: إنّی و اللّهِ لَأظُنُّ أنَّ هؤلاءِ القَومَ سَیُدالُونَ مِنکُم باجتِماعِهِم علی باطِلِهِم ، و تَفَرُّقِکُم عن حَقِّکُم ، و بِمَعصِیَتِکُم إمامَکُم فی الحَقِّ ، و طاعَتِهِم إمامَهُم فی الباطِلِ ، و بِأدائهِمُ الأمانَةَ إلی صاحِبِهِم و خیانَتِکُم ، و بصَلاحِهِم فی بِلادِهِم و فَسادِکُم . (2)

(3)

3 _ الاستِواءُ فی الدرجات

الکتاب :

أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضا سُخْرِیّا وَ رَحْمَةُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَزالُ الناسُ بخَیرٍ ما تَفاوَتُوا ، فإذا استَوَوا هَلَکُوا . (5)

امام علی علیه السلام :سوگند به خدا که هیچ امّتی پس از پیامبر خود دچار اختلاف نشد، جز آن که باطل آن بر حقّ آن چیره گشت مگر این که خدا نخواست.

امام علی علیه السلام_ آنجا که از چیره شدن سپاه معاویه به یاران خود خبر می دهد _فرمود: سوگند به خدا که گمان می کنم این جماعت بزودی بر شما چیره شوند؛ زیرا آنان بر باطل خود همداستانند و شما با آنکه بر حقّید پراکنده و نا همدل. شما از پیشوای حقّ خود نافرمانی می کنید و آنها از پیشوای باطل خویش فرمان می برند. آنان نسبت به پیشوای خود امانتدارند و شما خیانتکار. آنان در سرزمینشان درستکارند، حال آنکه شما فساد و تباهی می آفرینید.

3 _ برابری در مراتب

قرآن:

«آیا آنانند که رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟ ما [وسایل] معاش آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم و برخی از آنان را از [نظر] درجات بالاتر از بعضی [دیگر] قرار داده ایم، تا بعضی از آنها بعضی [دیگر] را به خدمت گیرند. و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می اندوزند بهتر است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :مردم تا زمانی که [در جایگاه های اجتماعی ]گونه گون باشند پیوسته در خیر و خوبی به سر خواهند برد و هرگاه برابر شوند نابود گردند.

ص :125


1- الأمالی للمفید : 235/5.
2- نهج البلاغة : الخطبة 25.
3- (انظر) الاختلاف : باب 1057 _ 1059.
4- الزخرف : 32.
5- عیون أخبار الرِّضا : 2/53/204 .

(1)

4 _ مَنعُ الحقِّ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کیفَ یُقَدِّسُ اللّهُ قَوما لا یُؤخَذُ لِضَعیفِهِم مِن شَدیدِهِم ؟ ! (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لن تُقَدَّسَ اُمّةٌ لا یُؤخَذُ للضَّعیفِ فیها حَقُّهُ مِن القَوِیِّ غیرَ مُتَعتَعٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ لا یُقَدِّسُ اُمّةً لا یَأخُذُ الضَّعیفُ حَقَّهُ مِن القَویِّ و هو غیرُ مُتَعتَعٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ لَمّا استُخلِفَ إلی اُمَراءِ الأجنادِ _: أمّا بَعدُ ، فإنَّما أهلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم أنَّهُم مَنَعُوا الناسَ الحَقَّ فَاشتَرَوهُ ، و أخَذُوهُم بِالباطِلِ فَاقتَدَوهُ (5) . (6)

(7)

4 _ محرومیت از حق

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چگونه خداوند ، پاک و پاکیزه گرداند مردمی را که حقّ ناتوان آنها از زورمندشان گرفته نمی شود؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگز پاک و پاکیزه (سعادتمند) نگردد آن امّتی، که حقّ ناتوان بدون ترس و لرز از قدرتمند گرفته نشود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، پاک و پاکیزه نگرداند آن امّتی را که ناتوان، بدون ترس و لرز، حقّ خود را از زورمند نگیرد.

امام علی علیه السلام_ پس از آنکه به خلافت رسید به سران لشکر _فرمود: امّا بعد، پیشینیان شما در حقیقت به این سبب به هلاکت درافتادند که مردم را از حقّ [خود ]محروم کردند و آنان هم [به ناچار] آن را خریدند و آنان را به راه نادرستی و باطل سوق دادند و مردم هم[ناگزیر]از باطل پیروی کردند (8) .

ص :126


1- (انظر) الإجارة : باب 9.
2- بحار الأنوار : 75/353/62.
3- بحار الأنوار : 77/258/1.
4- . کنز العمّال : 5544.
5- نهج البلاغة : الکتاب79 .
6- قال ابن أبی الحدید : أی منعوا الناس الحقّ فاشتَری الناس الحقّ منهم بالرُّشا و الأموال ؛ أی لم یضعوا الاُمور مواضعها ؛ و لا ولَّوا الولایات مستحقّیها ، و کانت اُمورهم الدینیّة و الدنیاویّة تجری علی وفق الهوی و الغرض الفاسد ، فاشتَری الناس منهم المیراث و الحقوق کما تُشتَری السلع بالمال . ثمّ قال : «و أخذوهم بالباطل فاقتدوه» أی حملوهم علَی الباطل فجاء الخَلف من بعد السّلف ، فاقتدوا بآبائهم و أسلافهم فی ارتکاب ذلک الباطل ظنّا أنّه حقّ لما قد ألفوه و نشؤوا و ربوا علیه . (شرح نهج البلاغة: 18/77) .
7- (انظر) الظلم : باب 2412.
8- ابن ابی الحدید می گوید: یعنی مردم را از حق محروم کردند و در نتیجه، مردم با پول و رشوه حق را از آنان خریدند. به عبارت دیگر، کارها را در جای خود قرار ندادند و مناصب دولتی و حکومتی را به افرادی که استحقاق و شایستگی آن را دارند نسپردند و کارهای دین و دنیای آنها بر اساس امیال و خواهشها و اغراض فاسد پیش می رفت. لذا مردم میراث و حقوق را، مانند کالا، با پول خریداری می کردند. سپس فرمود: «آنان را به راه باطل سوق دادند و مردم هم پیروی کردند»، یعنی آنان را در مسیر باطل انداختند و نسلهای بعد هم که روی کار می آمدند، چون بر اساس همان شیوه باطل نشو و نما یافته بودند، تصوّر می کردند که روشی حق و درست است و لذا از پدران و گذشتگان خود پیروی می کردند و همان شیوه آنان را می پیمودند.

3153 - دَورُ فَسادِ الخاصَّةِ فی فَسادِ العامَّةِ
3153 - نقش فساد زبدگان جامعه در فساد توده مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قِوامُ الدِّینِ و الدنیا بأربَعةٍ: عالِمٍ مُستَعمِلٍ عِلمَهُ ، و جاهِلٍ لا یَستَنکِفُ أن یَتَعلَّمَ ، و جَوادٍ لا یَبخَلُ بمَعروفِهِ ، و فَقیرٍ لا یَبیعُ آخِرَتَهُ بدُنیاهُ ، فإذا ضَیَّعَ العالِمُ عِلمَهُ استَنکَفَ الجاهِلُ أن یَتَعَلَّمَ ، و إذا بَخِلَ الغَنیُّ بمَعروفِهِ باعَ الفَقیرُ آخِرَتَهُ بدُنیاهُ . (1)

عنه علیه السلام :قِوامُ الدنیا بأربَعةٍ : بعالِمٍ مُستَعمِلٍ لِعِلمِهِ ، و بغَنِیٍّ باذِلٍ لِمَعروفِهِ ، و بجاهِلٍ لا یَتکَبَّرُ أن یَتَعلَّمَ ، و بفَقیرٍ لا یَبیعُ آخِرَتَهُ بدنیا غیرِهِ ، و إذا عَطَّلَ العالِمُ عِلمَهُ ، و أمسَکَ الغَنیُّ مَعروفَهُ ، و تَکَبَّرَ الجاهِلُ أن یَتَعلَّمَ ، و باعَ الفَقیرُ آخِرَتَهُ بدنیا غَیرِهِ ، فَعَلَیهِمُ الثُّبورُ . (2)

بحار الأنوار عن الإمامِ علیّ علیه السلام :قِوامُ الدِّینِ بأربَعةٍ : بعالِمٍ ناطِقٍ مُستَعمِلٍ لَهُ ، و بغنیٍّ لا یَبخَلُ بفَضلِهِ علی أهلِ دِینِ اللّهِ ، و بفَقیرٍ لا یَبیعُ آخِرَتَهُ بدُنیاهُ، و بجاهِلٍ لا یَتکَبَّرُ عن طَلَبِ العِلمِ، فإذا کَتَمَ العالِمُ عِلمَهُ، و بَخِلَ الغَنیُّ بمالِهِ، و باعَ الفَقیرُ آخِرَتَهُ بدُنیاهُ، و استَکبَرَ الجاهِلُ عن طَلَبِ العِلمِ، رَجَعَتِ الدنیا إلی وَرائها القَهقَری. فلا تَغُرَّنَّکُم کَثرَةُ المَساجِدِ ، و أجسادُ قَومٍ مُختَلِفَةٍ. قیلَ: یا أمیرَ المؤمنینَ، کیفَ العَیشُ فی ذلکَ الزَّمانِ ؟ فقالَ : خالِطوهُم بالبَرّانِیَّةِ _ یَعنی فی الظاهِرِ _ و خالِفُوهُم فی الباطِنِ ......... . (3)

3153

نقش فساد زبدگان جامعه در فساد توده مردم

امام علی علیه السلام :استواری دین و دنیا به وجود چهار کس است: عالِمی که علم خویش را به کار بندد، نادانی که از علم آموختن ننگ نداشته باشد، بخشنده ای که در بخشش خود بخل نورزد و ناداری که آخرتش را به دنیایش نفروشد؛ زیرا هرگاه عالِم علم خود را فرو گذارد [و به کار نبندد]، نادان از آموختن علم سر باز زند و هرگاه توانگر از بذل و بخشش بخل ورزد، نادار آخرت خود را به دنیایش بفروشد.

امام علی علیه السلام :قوام دنیا به وجود چهار کس است: به عالِمی که علم خود را به کار بندد، به توانگری که بخشش کند، به نادانی که تکبّر مانع علم آموختن او نشود و به تهیدستی که آخرتش را برای دنیای دیگری نفروشد. هرگاه عالِم علمش را به کار نبندد و توانگر از بخشش خودداری کند و جاهل از آموختن تکبّر ورزد و تهیدست آخرت خود را برای دنیای دیگری بفروشد، پس هلاکت بر آنان باد.

بحار الأنوار :امام علی علیه السلام فرمود : استواری دین به چهار کس است: به عالِمی که بگوید و به گفته خود عمل کند، به ثروتمندی که از احسان خود به پیروان دین خدا دریغ نورزد، به تهیدستی که آخرتش را به دنیایش نفروشد و به نادانی که از آموختنِ دانش تکبّر نورزد. پس، هرگاه عالِم علم خود را پنهان بدارد و ثروتمند در مال خود بخل ورزد و تهیدست آخرتش را به دنیایش بفروشد و نادان از تحصیل دانش استنکاف ورزد، دنیا به قهقرا برگردد. بنا بر این، فراوانی مسجدها و پیکرهای گوناگون و پراکنده مردمان شما را نفریبد. عرض شد: ای امیر مؤمنان! در آن زمان چگونه باید زیست؟ فرمود: به ظاهر با آنان بیامیزید و در باطن بر خلاف آنان باشید.

ص :127


1- نهج البلاغة : الحکمة 372 .
2- تحف العقول : 222.
3- بحار الأنوار : 2/67/9.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن أحوالِ العامَّةِ _: إنّما هی مِن فَسادِ الخاصَّةِ ، و إنّما الخاصَّةُ لَیُقَسَّمُونَ علی خَمسٍ : العُلَماءُ و هُمُ الأدِلاّءُ علَی اللّه ، و الزُّهّادُ و هُمُ الطریقُ إلَی اللّهِ ، و التُّجّارُ و هُم اُمَناءُ اللّهِ ، و الغُزاةُ و هُم أنصارُ دِینِ اللّهِ ، و الحُکّامُ و هُم رُعاةُ خَلقِ اللّهِ .

فإذا کانَ العالِمُ طَمّاعا و للمالِ جَمّاعا فَبِمَن یُستَدَلُّ ؟ ! و إذا کانَ الزاهِدُ راغِبا و لِما فی أیدِی الناسِ طالِبا فَبِمَن یُقتَدی ؟ ! و إذا کانَ التاجِرُ خائنا و للزکاةِ مانِعا فَبِمَن یُستَوثَقُ ؟ ! و إذا کانَ الغازِی مُرائیا و للکَسبِ ناظِرا فَبِمَن یُذَبُّ عَنِ المسلمینَ ؟ ! و إذا کانَ الحاکِمُ ظالِما و فی الأحکامِ جائرا فَبِمَن یُنصَرُ المَظلومُ علَی الظالِمِ ؟ ! فو اللّهِ ما أتلَفَ الناسَ إلاّ العُلَماءُ الطَّمّاعُونَ ، و الزُّهَّادُ الراغِبونَ ، و التُّجّارُ الخائنونَ ، و الغُزاةُ المُراؤونَ ، و الحُکّامُ الجائرُونَ ، و سَیَعلَمُ الذینَ ظَلَمُوا أیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبونَ . (1) (2)

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از احوال عامّه مردم _فرمود: فساد توده مردم، ناشی از فساد خواصّ است. خواصّ به پنج گروه تقسیم می شوند: عالمان که راهنمایانِ به سوی خدایند، پارسایان که راه منتهی به خدایند، بازرگانان که اُمنای خدایند، رزمندگان که یاوران دین خدایند و زمام داران که سرپرستان خلق خدایند. پس، اگر عالم، طمّاع و مال اندوز باشد، دیگر از چه کسی باید راهنمایی خواست و اگر پارسا، به دنیا و آنچه مردم دارند راغب باشد، دیگر به چه کس اقتدا شود و اگر بازرگان خیانت پیشه باشد و زکات ندهد، به چه کسی می توان اطمینان و اعتماد کرد و اگر رزمنده خودنما باشد و چشم به کسب مال و ثروت داشته باشد، دیگر به وسیله چه کسی از مسلمانان دفاع شود و اگر زمامدار ستمگر باشد و در احکام و فرامینْ ستم و بی عدالتی روا دارد، دیگر به وسیله چه کسی دادِ ستمدیده از ستمگر گرفته شود؟ سوگند به خدا که مردم را نابود نکرد مگر عالمان طمعکار و پارسایان دنیا خواه و بازرگانان خیانت پیشه و رزمندگان ریاکار و زمام داران ستمگر. «و بزودی کسانی که ستم کرده اند، بدانند که به کدام بازگشتگاه بر خواهند گشت».

ص :128


1- غرر الحکم «ترجمة محمّد علی الأنصاریّ» : 542/106.
2- (انظر) العلم : باب 2854.

3154 - المُفسِدونَ فِی القُرآنِ
3154 - مُفسدان در قرآن

1 _ فِرعونُ

«إنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأرْضِ وَ جَعَلَ أهْلَها شِیَعا یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ» . (1)

(2)

2 _ قارونُ

«إنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَی فَبَغَی عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ * وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللّهُ الدَّارَ الاْخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أحْسِنْ کَما أحْسَنَ اللّهُ إلَیْکَ و لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأرْضِ إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» . (3)

3154

مُفسدان در قرآن

1 _ فرعون

«همانا فرعون در سرزمین [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت، طبقه ای از آنان را زبون می داشت: پسرانشان را سر می برید و زنانشان را [برای بهره کشی ]زنده می گذاشت. همانا او از مفسدان بود».

2 _ قارون

«قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینه ها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهای آنها بر گروه نیرومندی سنگین می آمد، آن گاه که قوم وی بدو گفتند: سرمستی مکن که خدا سرمستان را دوست نمی دارد. و با آنچه خدایت داده است سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نیکی کرد، نیکی کن و در

زمین فساد مجوی که خدا مفسدان را دوست نمی دارد».

ص :129


1- القصص : 4.
2- (انظر) الأعراف : 103 ، یونس : 91 ، النمل : 14.
3- القصص : 76 ، 77.

3 _ بنو إسرائیلَ

«وَ قَضَیْنا إِلَی بَنِی إسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوَّا کَبِیرا» . (1)

«وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ ......... کُلَّما أَوْقَدُوا نارا لِلْحَرْبِ أطْفَأَها اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأرْضِ فَسادا وَ اللّهُ لا یُحِبُّ المُفْسِدِینَ» . (2)

4 _ قَومُ هودٍ

رأ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ * إرَمَ ذاتِ الْعِمادِ * الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ * وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ * وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأوْتادِ * الَّذِینَ طَغَوا فِی الْبِلادِ * فَأَکْثَرُوا فِیها الْفَسادَ» . (3)

(4)

5 _ قومُ صالحٍ

«وَ اذْکُرُوا إذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأکُمْ فِی الأرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُورا وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُیُوتا فَاذْکُرُوا آلاءَ اللّهِ و لا تَعْثَوْا فِی الْأرْضِ مُفْسِدینَ» . (5)

(6)

3 _ بنی اسرائیل

«و در کتاب آسمانی [شان] به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که قطعاً دوبار در زمین فساد خواهید کرد و قطعاً به سرکشی بسیار بزرگی بر خواهید خاست».

«و یهود گفتند: دست خدا بسته است ......... هر بار که آتش جنگی را برافروختند خدا آن را خاموش ساخت. و در زمین برای فساد می کوشند و خدا مفسدان را دوست نمی دارد».

4 _ قوم هود

«مگر ندانسته ای که پروردگارت با عاد چه کرد؟ با عمارتهای ستون دارِ اِرم که مانندشان در شهرها ساخته نشده بود؟ و با ثمود، همانان که در درّهْ تخته سنگها را می بریدند؟ و با فرعون، صاحب خرگاهها (بناهای بلند)؟ همانان که در شهرها سر به طغیان برداشتند و در آنها بسیار تبهکاری کردند؟».

5 _ قوم صالح

«و به یاد آورید هنگامی را که شما را پس از [قوم ]عاد جانشینان [آنان] گردانید و در زمین به شما جای [مناسب ]داد. در دشتهای آن [برای خود] کاخهایی اختیار می کردید و از کوهها خانه هایی [زمستانی ]می تراشیدید. پس نعمتهای خدا را به یاد آورید و در زمین سر به فساد بر مدارید».

ص :130


1- الإسراء : 4.
2- المائدة : 64.
3- الفجر : 6 _ 12.
4- (انظر) الشعراء : 133 _ 140.
5- الأعراف : 74.
6- (انظر) الأعراف : 73 _ 79 ، النمل : 45 _ 53، الشعراء : 141 _ 159.

6 _ قومُ شُعَیبٍ

«وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزَانَ بِالقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» . (1)

(2)

7 _ قومُ لوطٍ

«أ ئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إلاَّ أنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللّهِ إنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ * قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ» . (3)

(4)

8 _ الخارجُ علی إمامٍ عادلٍ

«إنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأرْضِ فَسادَا أنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ » . (5)

9 _ المَلِکُ

الکتاب :

«قالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَةً أفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أعِزَّةَ أهْلِها أذِلَّةً وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ» . (6)

6 _ قوم شعیب

«و ای قوم من! پیمانه و ترازو را به داد، تمام دهید و حقوق مردم را کم مدهید و در زمین سر به فساد برمدارید».

7 _ قوم لوط

«آیا شما با مردها در می آمیزید و راه [توالد و تناسل ]را قطع می کنید و در باشگاههای خود پلید کاری می کنید؟ و[لی ]پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می گویی عذاب خدا را بر ما بیاور. [لوط ]گفت: پروردگارا! مرا بر قوم فساد کار غالب گردان».

8 _ شورشگر علیه پیشوای دادگر

«سزای کسانی که با خدا و پیامبر او می جنگند و در زمین به فساد می کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از سرزمین تبعید گردند . این، رسوایی آنان در دنیاست و در آخرت عذابی بزرگ خواهند داشت».

9 _ پادشاه

قرآن :

«[ملکه] گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند آن را تباه و عزیزانش را خوار می گردانند. روش آنها چنین است».

ص :131


1- هود : 85.
2- (انظر) هود : 84 _ 95 ، الشعراء : 176 _ 189 ، الأعراف : 85 _ 92.
3- العنکبوت : 29 ، 30.
4- (انظر) العنکبوت : 28 _ 34 ، الأعراف : 80 _ 84.
5- المائدة : 33.
6- النمل : 34.

الحدیث :

الخصال :قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : صِنفانِ مِن اُمَّتی إذا صَلُحا صَلُحَت اُمَّتی ، و إذا فَسَدا فَسَدَت اُمَّتی ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و مَن هُما ؟ قالَ : الفُقَهاءُ و الاُمَراءُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا مَلَکَ الأراذِلُ هَلَکَ الأفاضِلُ . (2)

عنه علیه السلام :إذا استَولَی اللِّئامُ اضطُهِدَ الکِرامُ . (3)

(4)

10 _ المنافقُ

الکتاب :

«وَ إذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأرْضِ قالُوا إنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أخوَفَ ما أخافُ علَیکُم بَعدی کُلُّ مُنافِقٍ عَلیمِ اللِّسانِ . (6)

(7)

حدیث :

الخصال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : دو گروه از امّت من هستند که اگر آنها درست شوند امّتم درست شود و اگر آنها فاسد گردند امّتم فاسد گردد. عرض شد: ای رسول خدا! آن دو گروه کدامند؟ فرمود: فقیهان و زمام داران.

امام علی علیه السلام :هرگاه فرومایگان زمامدار شوند، گران مایگان نابود گردند.

امام علی علیه السلام :هرگاه مردمان فرومایه استیلا یابند، به بزرگواران زورگویی و ستم می شود .

10 _ منافق

قرآن:

«و هرگاه به آنان گفته شود که در زمین فساد نکنید، می گویند: جز این نیست که ما اصلاحگریم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین چیزی که بعد از رفتنم برای شما از آن بیم دارم، وجود منافق زبان باز است.

ص :132


1- الخصال : 37/12.
2- غرر الحکم : 4033.
3- غرر الحکم : 4035.
4- (انظر) عنوان 493 «الملک».
5- البقرة : 11.
6- الترغیب و الترهیب : 1/127/18.
7- (انظر) النفاق : باب 3873 ، 3876. الاُمّة : باب 135.

11 _ المُسرِفُ

الکتاب :

«وَ لا تُطِیعُوا أمْرَ الْمُسْرِفِینَ * الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن الفَسادِ (المَفسَدَةِ) إضاعَةُ الزادِ ، و مَفسَدَةُ المَعادِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مِن الفَسادِ قَطعُ الدِّرهَمِ و الدِّینارِ و طَرحُ النَّوی . (3)

(4)

12 _ قاطِعُ الرَّحمِ

«فَهَلْ عَسَیْتُمْ إنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أرْحامَکُمْ» . (5)

«وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أمَرَ اللّهُ بِهِ أنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» . (6)

(7)

13 _ الساحرُ

«فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالَ لَهُمْ مُوسَی ألْقُوا ما أنْتُمْ مُلْقُونَ * فَلَمَّا ألْقَوا قالَ مُوسَی ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إنَّ اللّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللّهَ لا یُصْلِحُ عَمَلَ المُفْسِدِینَ» . (8)

11 _ اسرافکار

قرآن:

«از فرمان اسرافکاران (زیاده روان) پیروی مکنید. همانان که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :ضایع ساختن ره توشه و تباه کردن معاد، از جمله موارد فساد (اسرافکاری) است.

امام رضا علیه السلام :از جمله فساد (اسراف) است شکستن درهم و دینار [سالم برای مصرفی دیگر] و دور انداختن هسته میوه.

12 _ کسی که پیوند خویشاوندی را ببُرد

«پس [ای منافقان!] آیا امید بستید که چون [از خدا ]برگشتید [یا سرپرست مردم شدید ]در [روی] زمین فساد کنید و خویشاوندیهای خود را از هم بگسلید؟».

«و کسانی که پیمان خدا را، پس از بستن آن، می شکنند و آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده است می گسلند و در زمین فساد می کنند، برایشان لعنت است و بد فرجامی آن سرا».

13 _ جادوگر

«و چون جادوگران آمدند، موسی به آنان گفت: بیندازید آنچه را می اندازید. پس، چون افکندند، موسی گفت: آنچه را شما به میان آوردید جادوست. بزودی خدا آن را باطل خواهد کرد. همانا، خدا کار مفسدان را به سامان نمی آورد».

ص :133


1- الشعراء : 151 ، 152.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/167/3625.
4- (انظر) عنوان 231 «الإسراف».
5- محمّد : 22.
6- الرعد : 25.
7- (انظر) الرَّحم : باب 1469.
8- یونس : 80 ، 81.

(1)

14 _ السارقُ

«قالُوا تَاللّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ (2) فِی الْأرْضِ وَ ما کُنَّا سارِقِینَ» . (3)

(4)

15 _ التارکُ تَزویجَ مَن یَرضی خُلُقَهُ و دِینَهُ

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا جاءَکُم مَن تَرضَونَ خُلُقَهُ و دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ «إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتنَةٌ فی الأَرضِ و فَسادٌ کَبیرٌ» (5) . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عَنِ النِّکاحِ _: مَن خَطَبَ إلَیکُم فَرَضِیتُم دِینَهُ و أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ «إلاّ تَفعَلُوهُ تَکُنْ فِتنَةٌ فِی الأَرضِ و فَسادٌ کَبیرٌ» . (7)

(8)

14 _ دزد

«گفتند: به خدا سوگند، شما خوب می دانید که ما نیامده ایم در این سرزمین فساد کنیم (9) و ما دزد نبوده ایم».

15 _ کسی که به خواستگار متدیّن و با اخلاق جواب ردّ بدهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه کسی که اخلاق و دینش را می پسندید به خواستگاری نزد شما آمد، به او زن بدهید که «اگر چنین نکنید در روی زمین فتنه و فساد بزرگی پدید آید».

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از ازدواج _فرمود: هرگاه کسی از دختر شما خواستگاری کرد و دینداری و امانتداری او را پسندیدید، به او همسر دهید که «اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در روی زمین پدید آید».

ص :134


1- (انظر) عنوان 224 «السِّحر».
2- قال العلاّمة الطباطبائی رحمه الله : و فی قولهم [أی قول إخوة یوسف علیه السلام ] : «لَقَد عَلِمْتُم ما جِئنا لِنُفْسِدَ فی الأَرضِ» دلالة علی أنّهم فُتّشوا و حُقِّق فی أمرهم أوَّل ما دخلوا مصر للمِیرة بأمر یوسف علیه السلام بدعوَی الخوف من أن یکونوا جواسیس و عیونا أو نازلین بها لأغراض فاسدة اُخری ، فسئلوا عن شأنهم و محلِّهم و نسبهم و أمثال ذلک (المیزان فی تفسیر القرآن: 11/224).
3- یوسف : 73.
4- (انظر) عنوان 232 «السرقة».
5- الأنفال : 73 .
6- الکافی : 5/347/3.
7- الکافی : 5/347/1.
8- (انظر) الزواج : باب 1642.
9- علاّمه طباطبایی فرموده است: این سخن برادران یوسف که: «شما خوب می دانید که ما نیامده ایم در این سرزمین فساد کنیم» دلالت بر این دارد که به محض ورود آنان به سرزمین مصر برای دریافت خواربار، یوسف به بهانه این که بیم آن می رود جاسوس و خبر چین باشند یا برای اهداف و مقاصد سوء دیگری آمده باشند، دستور داد آنها را تفتیش کردند و درباره این که برای چه آمده اند و از کجا آمده اند و اصل و نسبشان چیست و مسائل دیگری از این قبیل، تحقیق شد.

3155 - عَدَمُ جَوازِ إصلاحِ النّاسِ بِإفسادِ النَّفسِ
3155 - جایز نبودن اصلاح مردم به قیمت تباهی خود

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی توبیخِ بعضِ أصحابِهِ _: إنّکُم و اللّهِ لَکَثیرٌ فی الباحاتِ ، قلیلٌ تَحتَ الرّایاتِ ، و إنّی لَعالِمٌ بِما یُصْلِحُکُم و یُقِیمُ أوَدَکُم ، و لکنّی لا أری إصلاحَکم بِإفسادِ (فَسادی) نَفسی . (1)

عنه علیه السلام :إنّی لَعالِمٌ بما یُصلِحُکُم و یُقیمُ لی أوَدَکُم ، و لکنّی لا اُصلِحُکُم بفَسادِ نَفسی . (2)

عنه علیه السلام :و لقد عَلِمتُ أنّ الذی یُصلِحُکُم هو السَّیفُ، و ما کنتُ مُتَحَرِّیا صلاحَکُم بفَسادِ نَفسی، و لکنْ سَیُسَلَّطُ علَیکُم بَعدی سُلطانٌ صَعبٌ . (3)

عنه علیه السلام :و لکنِّی و اللّهِ لا آتِی أمرا أجِدُ فیهِ فَسادا لِدِینی طَلَبا لِصلاحِ دُنیایَ . (4)

عنه علیه السلام :إن لم یُصلِحْهُم إلاّ إفسادِی فلا أصلَحَهُمُ اللّهُ ! (5)

عنه علیه السلام :قد عاتَبتُکُم بِدُرَّتی التی اُعاتِبُ بها أهلِی فلم تُبالُوا ، و ضَرَبتُکُم بسَوطِی الذی اُقِیمُ بهِ حُدودَ رَبِّی فلم تَرعَوُوا (6) ، أ تُرِیدُونَ أن أضرِبَکم بِسَیفِی ؟ ! أما إنّی أعلَمُ الذی تُرِیدُونَ و یُقِیمُ أوَدَکُم (7) ، و لکن لا أشتَری صلاحَکُم بفَسادِ نَفسِی ، بل یُسَلِّطُ اللّهُ علَیکُم قَوما فَیَنتَقِمُ لی مِنکُم ! فلا دنیاً استَمتَعتُم بها ، و لا آخِرَةَ صِرتُم إلَیها ، فَبُعدا و سُحقا لأصحابِ السَّعیرِ ! (8)

3155

جایز نبودن اصلاح مردم به قیمت تباهی خود

امام علی علیه السلام_ در توبیخ برخی یاران خود _فرمود: سوگند به خدا که شما در منزلهایتان بسیارید و در زیر پرچم ها[ی جنگ] اندک. من می دانم که چه چیز شما را درست می کند و کجی شما را راست می گرداند، اما من اصلاح شما را با تباه کردن خود جایز نمی دانم.

امام علی علیه السلام :البته من می دانم که چه چیز شما را درست می کند و کجی شما را راست می گرداند. اما من شما را به بهای تباه کردن خودم اصلاح نمی کنم.

امام علی علیه السلام :من می دانم که آنچه شما را درست می کند، شمشیر است. ولی من بر آن نیستم تا با تباه کردن خودم، شما را اصلاح کنم. بلکه بزودی پس از من زمامداری بی رحم بر شما مسلّط خواهد شد.

امام علی علیه السلام :امّا من، به خدا سوگند، برای ساختن دنیای خود کاری را نمی کنم که در آن تباهی دین من باشد.

امام علی علیه السلام :اگر آنان جز به بهای تباه کردن خودم اصلاح نمی شوند، الهی که هرگز اصلاح نشوند!

امام علی علیه السلام :من با این تازیانه تعلیمی خود ، که با آن خانواده ام را تنبیه می کنم ، شما را تنبیه کردم، اما اهمیّتی ندادید و با این تازیانه ام که حدود پروردگارم را با آن اجرا می کنم، بر شما زدم ، لیکن [از خطا و نافرمانی ]باز نایستادید. آیا می خواهید که با شمشیرم شما را بزنم؟ بدانید که من می دانم شما چه می خواهید و چه چیز کجی شما را درست می گرداند، اما من اصلاح شما را به بهای تباه کردن خودم نمی خرم. بلکه خداوند گروهی را بر شما مسلّط گرداند که انتقام مرا از شما بگیرند و نه دنیایی برایتان بماند که از آن بهره و لذّت برید و نه آخرتی که سوی آن رهسپار شوید. نفرین و مرگ باد بر اهل دوزخ.

ص :135


1- نهج البلاغة: الخطبة69.
2- الإرشاد : 1/272.
3- الإرشاد : 1/281.
4- نهج السعادة : 1/226.
5- غرر الحکم : 3758.
6- لا یَرْعَوِی : لا یَنکَفّ و لا یَنزَجِر (النهایة : 2/236) .
7- الأوَد : بالفتح : العِوَج (مجمع البحرین : 1/96) .
8- الکافی : 8/361/551.

الأمالی للمفید :إنَّ طائفةً مِن أصحابِ أمیرِ المؤمنینَ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام مَشَوا إلَیهِ عند تَفَرُّقِ الناسِ عَنهُ و فِرارِ کثیرٍ مِنهُم إلی معاویةَ طَلَبا لِما فی یَدَیهِ من الدنیا ، فقالوا لَهُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أعطِ هذهِ الأموالَ ، و فَضِّلْ هؤلاءِ الأشرافَ مِن العَرَبِ و قُریشٍ علَی المَوالِی و العَجَمِ ، و مَن تَخافُ خِلافَهُ علَیکَ مِن الناسِ و فِرارَهُ إلی معاویةَ ! فقالَ لَهُم أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : أ تَأمُرونِّی أن أطلُبَ النَّصرَ بالجَورِ ؟ ! لا و اللّهِ لا أفعَلُ ما طَلَعَت شمسٌ و(ما) لاحَ فی السماءِ نَجمٌ ! (1)

الأمالی للمفید :هنگامی که مردم از گرد امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام پراکنده شدند و جمع کثیری از آنان به سوی معاویه گریختند تا از دنیای او به نوایی برسند، گروهی از یاران آن حضرت خدمت ایشان رسیدند و عرض کردند: ای امیر مؤمنان! این اموال را بذل و بخشش کن و این اشراف عرب و قریش و کسانی را که می ترسی با تو مخالفت کنند و به نزد معاویه بگریزند بر موالی و غیر عربها ترجیح ده! امیر المؤمنین علیه السلام به آنان فرمود: به من می فرمایید که پیروزی را با ستم و بی عدالتی به دست آورم؟!

نه، به خدا سوگند که تا خورشید بر می دمد و ستاره ای در آسمان می درخشد، دست به چنین کاری نخواهم زد!

ص :136


1- الأمالی للمفید : 175/6.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام یقولُ للناسِ بالکوفةِ : یا أهلَ الکوفةِ ، أ تَرَونی لا أعلَمُ ما یُصلِحُکُم ؟ ! بَلی ، و لکِنّی أکرَهُ أن اُصلِحَکُم بفَسادِ نَفسی . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام به مردم کوفه می فرمود: ای کوفیان! آیا فکر می کنید که من نمی دانم چه چیز شما را اصلاح می کند؟ البته می دانم؛ امّا خوش ندارم که با تباه کردن خودم شما را اصلاح گردانم.

3156 - ما یَدفَعُ الفَسادَ
3156 - آنچه فساد و تباهی را از بین می برد

الکتاب :

«وَ لَو لا دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأرْضُ وَ لکِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمِینَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لولا عِبادٌ للّهِِ (4) رُکَّعٌ ، و صِبیانٌ رُضَّعٌ ، و بَهائمُ رُتَّعٌ ، لَصُبَّ علَیکُمُ العَذابُ صَبّا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لَو لا دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأرْضُ» _: مَعناهُ یَدفَعُ اللّهُ بالبَرِّ عنِ الفاجِرِ الهَلاکَ . (6)

3156

آنچه فساد و تباهی را از بین می برد

قرآن:

«و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعاً زمین تباه می گردید. ولی خدا نسبت به جهانیان تفضّل دارد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر نبود وجود بندگانی که برای خدا رکوع می کنند و کودکان شیرخوارْ و حیوانات چرنده، بی گمان عذاب سختی بر سر آنان می ریخت.

امام علی علیه السلام_ درباره آیه «اگر خدا برخی مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعاً زمین تباه می گردید» _فرمود: معنایش این است که خداوند به برکتِ وجودِ نیکوکار، هلاکت را از بدکار دفع می کند.

ص :137


1- الأمالی للمفید : 207/40.
2- (انظر) نهج البلاغة : الخطبة 126، بحار الأنوار : 78 / 94 باب 17.
3- . البقرة : 251.
4- فی مجمع البیان: «عبادُ اللّه ِ»، و التصویب من تفسیر نور الثقلین .
5- مجمع البیان : 2/621 ، تفسیر نور الثقلین : 1/253/1007 .
6- مجمع البیان : 2/621 .

عنه علیه السلام :إنَّ تَقوَی اللّهِ دَواءُ داءِ قُلوبِکُم ......... و صَلاحُ فَسادِ صُدورِکُم ، و طَهورُ دَنَسِ أنفسِکُم . (1)

عنه علیه السلام :لو أنَّ الناسَ حینَ تَنزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ ، و تَزولُ عَنهُمُ النِّعَمُ ، فَزِعُوا إلی رَبِّهم بِصِدقٍ مِن نِیّاتِهِم ، وَ وَلَهٍ مِن قُلوبِهِم ، لَرَدَّ علَیهِم کُلَّ شارِدٍ، و أصلَحَ لَهُم کُلَّ فاسِدٍ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ (لَ)یَدفَعُ بِمَن یُصَلِّی مِن شیعَتِنا عَمَّن لا یُصَلِّی مِن شِیعَتِنا و لو أجمَعُوا علی تَرکِ الصلاةِ لَهَلَکُوا ، و إنَّ اللّهَ لَیَدفَعُ بمَن یُزَکِّی مِن شیعَتِنا عَمَّن لا یُزَکِّی ......... و هو قولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «و لَو لا دَفعُ اللّهِ الناسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الأَرضُ» . (3)

امام علی علیه السلام :همانا تقوای الهی داروی درد دل شماست ......... و مایه اصلاح تباهی سینه هایتان و پاک شدن آلودگی جانهایتان.

امام علی علیه السلام :اگر مردم آن گاه که خشم و بلاها بر آنان فرود می آید و نعمتها از میانشان می رود، با نیّتهای راست و درست و دلهای مشتاق به پروردگارشان پناه برند، بی گمان هر گریخته و از دست رفته ای را به آنان بازگرداند و هر فسادی را برای آنان اصلاح کند.

امام صادق علیه السلام :خداوند به برکت وجود شیعیان نمازگزار ما، عذاب را از شیعیانی که نماز نمی خوانند دفع می کند. اگر همه آنها نماز را ترک می کردند، قطعاً هلاک می شدند ، و خداوند به برکت وجود شیعیان زکات پرداز ما [عذاب را] از شیعیانی که زکات نمی دهند دور می گرداند ......... و این است معنای سخن خداوند عزّ و جلّ که: «اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعاً زمین تباه می گردید».

ص :138


1- نهج البلاغة : الخطبة 198 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 178.
3- الکافی : 2/451/1.

419 - الفِسق

419 - فِسق

اشاره

(1)

ص :139


1- انظر: الهدایة : باب 3944 ، 3945.

3157 - الفِسقُ
3157 - فسق

الکتاب :

«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ و الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ ما أکَلَ السَّبُعُ إلاَّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ» . (1)

«وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَ إنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إلَی أوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ إنْ أطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :و مَعنَی الفِسقِ : فَکُلُّ مَعصیَةٍ مِن المَعاصِی الکِبارِ فَعَلَها فاعِلٌ ، أو دَخَلَ فیها داخِلٌ بِجِهَةِ اللذَّةِ و الشَّهوَةِ و الشَّوقِ الغالِبِ ، فهُو فِسقٌ و فاعِلُهُ فاسِقٌ خارِجٌ مِن الإیمان بجِهَةِ الفِسقِ ، فإن دامَ فی ذلکَ حتّی یَدخُلَ فی حَدِّ التَّهاوُنِ و الاستِخفافِ ، فقد وَجَبَ أن یکونَ بِتَهاوُنِهِ و استِخفافِهِ کافِرا . (3)

3157

فسق

قرآن:

«بر شما حرام شده است: مردار و خون و گوشت خوک و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلال گوشت ]خفه شده و به چوب مرده و از بلندی افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد _ مگر آنچه را [که زنده دریابند و خود ]سر ببرید _ و [همچنین ]آنچه برای بتان سر بریده شده و [نیز ]قسمت کردن شما [چیزی را] به وسیله تیرهای قرعه. این [کارها همه] فسق است».

«و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخورید؛ چرا که آن قطعاً فسق است. و در حقیقت شیطانها به دوستان خود وسوسه می کنند تا با شما ستیزه نمایند و اگر اطاعتشان کنید قطعاً شما هم مشرکید».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :و معنای فسق : هر معصیتی از معاصی بزرگ خدا که کسی آن را انجام دهد، یا شخصی از روی لذّتجویی و شهوت و شوقِ غالب به آن درآید، این فسق است و انجام دهنده آن فاسق و به لحاظ فسق، از [حیطه ]ایمان خارج است. اگر به این عمل ادامه دهد ، تا جایی که به حدّ اهمیت ندادن و خفیف شمردن برسد، به سبب این بی اعتنایی و خفیف شماری، کفر بر او لازم آید.

ص :140


1- المائدة : 3.
2- الأنعام : 121.
3- بحار الأنوار : 68/278/31.

3158 - الفاسِقُ
3158 - فاسق

الکتاب :

«الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أیْدِیَهُمْ نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ» . (1)

«وَ لَقَدْ أنْزَلْنا إلَیْکَ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ ما یَکْفُرُ بِها إِلاَّ الْفاسِقونَ» . (2)

«وَ لْیَحْکُمْ أهْلُ الاْءنْجِیلِ بِما أنْزَلَ اللّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أنْزَلَ اللّهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» . (3)

«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأطاعُوهُ إنَّهُمْ کانُوا قَوْما فاسِقینَ» . (4)

(5)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أمّا علامَةُ الفاسِقِ فأربَعةٌ: اللهوُ و اللغوُ و العُدوانُ و البُهتانُ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا فالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَةِ ساداتِکُم و کُبَرائکُمُ الذینَ تَکَبَّرُوا عَن حَسَبِهِم ، و تَرَفَّعُوا فَوقَ نَسَبِهِم ......... فإنَّهُم قَواعِدُ أساسِ العَصبیَّةِ ، و دَعائمُ أرکانِ الفِتنَةِ ......... و هُم أساسُ الفُسُوقِ ، و أحلاسُ العُقوقِ . (7)

3158

فاسق

قرآن:

«مردان و زنان منافق از [سر] هم هستند. به کارهای ناپسند وا می دارند و از کار پسندیده باز می دارند و دستهای خود را [از انفاق] فرو می بندند. خدا را فراموش کردند پس [خدا هم ]فراموششان کرد. راستی که منافقان همان فاسقانند».

«همانا بر تو آیاتی روشن فرستادیم و جز فاسقان [کسی ]آن را انکار نمی کند».

«اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده است داوری کند و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خودْ فاسقانند».

«پس، قوم خود را سبک مغز یافت [و آنان را فریفت ]و اطاعتش کردند؛ چرا که آنها مردمی فاسق بودند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه فاسق چهار چیز است: سرگرمی و بیهوده کاری و تجاوز و بهتان زدن.

امام علی علیه السلام :هان! حذر کنید، حذر کنید، از پیروی اشراف و بزرگانتان! همانان که به گوهر خود نازیدند و خود را از اصل و نَسبِ خویش [هم ]بالاتر بردند ......... زیرا آنان پایه های بنیاد عصبیتند و تکیه گاههای ارکان فتنه ......... آنان شالوده های فسق و زیر جُلهای نا فرمانی اند.

ص :141


1- التوبة : 67.
2- البقرة : 99.
3- المائدة : 47.
4- الزخرف : 54.
5- (انظر) البقرة : 59 ، آل عمران : 82 ، الأنعام : 49 ، الأعراف : 163 ، التوبة : 84 ، الأنبیاء : 74 ، النور : 4 ، النمل : 12 ، القصص : 32 ، العنکبوت : 34 ، الأحقاف : 20 ، الذاریات : 46 ، الحشر : 19.
6- تحف العقول : 22.
7- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام_ فی صفةِ أهلِ الضلالِ _: آثَرُوا عاجِلاً و أخَّروا آجِلاً ، و تَرَکُوا صافِیا و شَرِبُوا آجِنا ، کَأنِّی أنظُرُ إلی فاسِقِهم و قد صَحِبَ المُنکَرَ فَألِفَهُ ، و بَسِئَ بهِ و وافَقَهُ ، حتّی شابَت علَیهِ مَفارِقُهُ ، و صُبِغَت بهِ خلائقُهُ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در وصف گمراهان _فرمود: دنیا را برگزیدند و آخرت را فرو گذاشتند، آب زلال را رها کردند و آب گندیده را نوشیدند. گویی یکی از فاسقان آنها را می بینم که زشت کاری را در پیش گرفته و با آن دمخور و مأنوس و سازگار شده است، تا جایی که موهای سرش در آن زشت کاری سفید گشت و اخلاق و عادات او رنگ آن را پذیرفت.

ص :142


1- نهج البلاغة : الخطبة 144.
2- (انظر) الجهاد الأصغر : باب 588.

420 - الفَصاحة

420 - شیوایی در سخن

اشاره

(1)

(2)

ص :143


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 17 / 156 باب 18 «فصاحة النبیّ صلی الله علیه و آله و بلاغته». شرح نهج البلاغة : 6 / 278 «کلام لابن أبی الحدید فی أنّ امیر المؤمنین علیه السلام أفصح الناس».
2- انظر: عنوان 48 «البلاغة» ، النحو : باب 3802.

3159 - الفَصاحَةُ
3159 - شیوایی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَصاحَةُ زِینَةُ الکلامِ . (1)

بحار الأنوار :فی الزَّبورِ : أفصَحتُم فی الخُطبَةِ و قَصَّرتُم فی العَمَلِ ، فلو أفصَحتُم فی العَمَلِ و قَصَّرتُم فی الخُطبَةِ لَکانَ أرجی لَکُم ، و لکنَّکُم عَمَدتُم إلَی آیاتی فاتَّخَذتُموها هُزءا ، و إلی مَظالِمی فَاشتَهَرتُم بها . (2)

3159

شیوایی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شیوایی، زیور گفتار است.

بحار الأنوار :در زبور آمده است: در خطابهْ شیوایی به خرج می دهید و در عملْ کوتاهی می ورزید. حال اگر در عملْ شیوایی نشان می دادید و در خطابهْ کوتاه می آمدید، برای شما امیدوار کننده تر بود. اما شما به آیات من روی آوردید و آنها را به تمسخر گرفتید و به گناهان و معاصی من رو کردید و بدان انگشت نما شدید.

3160 - أفصَحُ النّاسِ
3160 - شیوا سخن ترین مردم

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عن أفصَحِ النّاسِ _: المُجِیبُ المُسکِتُ عِندَ بَدیهَةِ السُّؤالِ . (3)

عنه علیه السلام :نَحنُ أفصَحُ و أنصَحُ و أصبَحُ . (4)

3160

شیوا سخن ترین مردم

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : شیوا سخن ترین مردم کیست؟ _فرمود: کسی که به سؤالِ ناگهانی پاسخ دندان شکن دهد.

امام علی علیه السلام :ما شیوا سخن تر و خیر خواه تر و خوش سیماتریم.

ص :144


1- جامع الأخبار : 337/947.
2- . بحار الأنوار : 14/48.
3- بحار الأنوار : 71/290/60.
4- نهج البلاغة : الحکمة 120.

421 - الفَضیلة

421 - فضیلت

اشاره

(1)

ص :145


1- انظر : عنوان 7 «الأدب» ، 152 «الخُلق» ، 117 «الإحسان» ، 466 «الکمال». الجبر : باب 493 ، الفرائض : باب 3143 ، العدل : باب 2504. البلاء : باب 404 .

3161 - الفَضائِلُ
3161 - فضیلت ها

الکتاب :

«اُنْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَلاْخِرَةُ أکْبَرُ دَرَجاتٍ و أکْبَرُ تَفْضِیلاً» . (1)

«تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ» . (2)

«وَ إسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطا وَ کُلاًّ فَضَّلْنا عَلَی العالَمِینَ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الارتِقاءُ إلَی الفَضائلِ صَعبٌ مُنْجٍ ، الانحِطاطُ إلَی الرَّذائلِ سَهلٌ مُرْدٍ . (4)

عنه علیه السلام :أکرِهْ نفسَکَ علَی الفَضائلِ ؛ فإنّ الرَّذائلَ أنتَ مَطبوعٌ علَیها . (5)

عنه علیه السلام :أقوَی الوَسائلِ حُسنُ الفَضائلِ . (6)

3161

فضیلت ها

قرآن:

«ببین چگونه بعضی از آنها را بر بعضی دیگر برتری داده ایم. و قطعا درجات آخرت و برتری آن بزرگتر و بیشتر است».

«برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم. از آنان کسی بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضی از آنان را بالا برد».

«و اسماعیل و یَسَع و یونس و لوط که جملگی را بر جهانیان برتری دادیم».

حدیث :

امام علی علیه السلام :بالا رفتن بر نردبان فضیلتها دشوار، اما رهایی بخش است و فرود آمدن به سوی پستیها آسان، اما مُهلک است.

امام علی علیه السلام :نفْس خویش را به [پذیرفتن ]فضیلتها مجبور کن؛ زیرا رذایل سرشتی توست.

امام علی علیه السلام :محکمترین وسیله ها[ی کمال و قرب الهی ]فضیلت های نیکوست.

ص :146


1- الإسراء : 21.
2- البقرة : 253.
3- الأنعام : 86.
4- غرر الحکم : 1136 و 1137.
5- غرر الحکم : 2477.
6- غرر الحکم : 2980.

عنه علیه السلام :باکتِسابِ الفَضائلِ یُکبَتُ المُعادِی . (1)

عنه علیه السلام :فَخرُ المَرءِ بفَضلِهِ لا بأصلِهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن قَلَّت فَضائلُهُ ضَعُفَت وَسائلُهُ . (3)

عنه علیه السلام :عِندَ تَعاقُبِ الشَّدائدِ تَظهَرُ فَضائلُ الإنسانِ . (4)

امام علی علیه السلام :با به دست آوردن فضیلت ها، دشمن سرکوب می شود.

امام علی علیه السلام :افتخار آدمی به فضیلت اوست، نه به تبار او.

امام علی علیه السلام :هر که فضیلت هایش اندک باشد، وسیله هایش [برای رسیدن به کمال و قرب الهی ]سست گردد.

امام علی علیه السلام :در سختیهای پیاپی است که فضیلت های انسان آشکار می شود.

3162 - أجناسُ الفَضائِلِ
3162 - انواع فضیلتها

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :الفَضائلُ أربَعةُ أجناسٍ : أحَدُها : الحِکمَةُ ، و قِوامُها فی الفِکرَةِ ، و الثانی : العِفَّةُ ، و قِوامُها فی الشَّهوَةِ ، و الثالثُ : القُوَّةُ ، و قِوامُها فی الغَضَبِ ، و الرابِعُ : العَدلُ ، و قِوامُهُ فی اعتِدالِ قُوَی النفسِ . (5)

(6)

3162

انواع فضیلتها

امام جواد علیه السلام :فضیلتها چهار گونه اند: اول، حکمت که جانمایه آن اندیشه است. دوم، عفّت که جانمایه اش شهوت است. سوم، قدرت که جانمایه اش خشم است. چهارم، عدل که قوام آن در اعتدال قوای نفسانی است.

3163 - ما بِهِ فَضیلَةُ الإنسانِ
3163 - آنچه موجب فضیلت و برتری انسان است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَضیلَةُ بحُسنِ الکَمالِ و مَکارِمِ الأفعالِ ، لا بکَثرَةِ المالِ و جَلالَةِ الأعمالِ . (7)

3163

آنچه موجب فضیلت و برتری انسان است

امام علی علیه السلام :برتری به حسن کمال و کردارهای والاست، نه به بسیاری مال و بزرگی کارها (منصبها).

ص :147


1- غرر الحکم : 4268.
2- غرر الحکم : 6539.
3- غرر الحکم : 8677.
4- غرر الحکم : 6204.
5- کشف الغمّة : 3/138.
6- (انظر) الخُلق : باب 1119.
7- غرر الحکم : 1925.

عنه علیه السلام :لِکُلِّ شیءٍ فَضیلَةٌ و فَضیلَةُ الکِرامِ اصطِناعُ الرِّجالِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن آثَرَ علی نفسِهِ استَحَقَّ اسمَ الفَضیلَةِ . (2)

عنه علیه السلام :کَفی بالمَرءِ فَضیلَةً أن یُنَقِّصَ نفسَهُ . (3)

عنه علیه السلام :صَنائعُ الإحسانِ مِن فَضائلِ الإنسانِ . (4)

عنه علیه السلام :فَضیلَةُ السادَةِ حُسنُ العِبادَةِ . (5)

عنه علیه السلام :الفَضلُ أنّکَ إذا قَدَرتَ عَفَوتَ . (6)

عنه علیه السلام :الفَضلُ مَعَ الإحسانِ . (7)

عنه علیه السلام :کَمالُ الفَضائلِ شَرَفُ الخَلائقِ . (8)

عنه علیه السلام :إذا حُیِّیتَ بِتَحِیَّةٍ فَحَیِّ بأحسَنَ مِنها ، و إذا اُسدِیَت إلَیکَ یَدٌ فَکافِئْها بما یُربی علَیها ، و الفَضلُ مَعَ ذلکَ للبادِئَ. (9)

امام علی علیه السلام :هر چیزی را برتری و فضیلتی است و برتری کریمان نیکی کردن به مردان (بزرگان) است.

امام علی علیه السلام :هر که ایثار کند شایسته عنوان فضیلت و برتری است.

امام علی علیه السلام :آدمی را همین فضیلت بس که خودش را ناقص شمارد.

امام علی علیه السلام :اعمال نیکو کارانه، از فضایل انسان است.

امام علی علیه السلام :برتری مرتبه مهتران، به نیکویی عبادت است.

امام علی علیه السلام :فضیلت این است که هرگاه قدرت [بر انتقام ]یافتی گذشت کنی.

امام علی علیه السلام :فضیلت (برتری) با نیکوکاری همراه است.

امام علی علیه السلام :کمال فضایل [به] شرافتِ خوی و خصلتهاست.

امام علی علیه السلام :هرگاه به تو درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن پاسخ ده و هرگاه احسانی به تو شد ، با احسانی برتر از آن جبرانش کن و با این همه برتری از آنِ آغازگر است.

ص :148


1- غرر الحکم : 7302.
2- غرر الحکم : 8845.
3- غرر الحکم : 7039.
4- غرر الحکم : 5834.
5- غرر الحکم : 6559.
6- غرر الحکم : 2131.
7- غرر الحکم : 892.
8- غرر الحکم : 7263.
9- نهج البلاغة : الحکمة 62.

عنه علیه السلام :تَحَلُّوا بالأخذِ بالفَضلِ ، و الکَفِّ عنِ البَغیِ ، و العَمَلِ بالحَقِّ ، و الإنصافِ مِن النفسِ ، و اجتِنابِ الفَسادِ ، و إصلاحِ المَعادِ . (1)

عنه علیه السلام :فالمُتَّقُونَ فیها هُم أهلُ الفَضائلِ: مَنطِقُهُمُ الصَّوابُ ، و مَلبَسُهُمُ الاقتِصادُ . (2)

امام علی علیه السلام :خودتان را با در پیش گرفتن فضیلت و خودداری از ستم و تعدی و عمل به حق و انصاف به خرج دادن و دوری از فساد و آباد کردن معاد، بیارایید.

امام علی علیه السلام :پرهیزگاران در دنیا اهل فضایلند: گفتارشان بر پایه راستی و درستی است و پوشاکشان (رفتارشان) بر پایه میانه روی.

3164 - جَوامِعُ الفَضائِلِ
3164 - فضیلتهای جامع

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لَقَد أخَذَ بجَوامِعِ الفَضلِ مَن رَفَعَ نفسَهُ عن سُوءِ المُجازاةِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أحسَنَ إلی مَن أساءَ إلَیهِ فقد أخَذَ بجَوامِعِ الفَضلِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن عَفا عَنِ الجَرائمِ فقد أخَذَ بجَوامِعِ الفَضلِ . (5)

عنه علیه السلام :المُرُوءَةُ اسمٌ جامِعٌ لسائرِ الفَضائلِ و المَحاسِنِ . (6)

عنه علیه السلام :جِماعُ الفَضلِ فی اصطِناعِ الحُرِّ، و الإحسانِ إلی أهلِ الخَیرِ . (7)

3164

فضیلتهای جامع

امام علی علیه السلام :کسی که خود را برتر از آن داند که [خوبی را] به بدی پاداش دهد، مجمع فضایل را فرا چنگ آورده است.

امام علی علیه السلام :هر کس به کسی که به او بدی کرده است، خوبی کند، بی گمان مجمع فضایل را در اختیار گرفته است.

امام علی علیه السلام :هر کس از گناهان درگذرد، مجمع فضایل را فرا چنگ گرفته است.

امام علی علیه السلام :انسانیت، نامی است که دیگر فضیلت ها و خوبیها را در خود جمع کرده است.

امام علی علیه السلام :مجمع فضیلت ها در احسان کردن به آزادمنش است و نیکی کردن به اهل خیر و خوبی.

ص :149


1- غرر الحکم : 4534.
2- نهج البلاغة : الخطبة 193.
3- غرر الحکم : 5139.
4- غرر الحکم : 8905.
5- غرر الحکم : 8499.
6- غرر الحکم : 2178.
7- غرر الحکم : 4797.

عنه علیه السلام :کُن عَفُوّا فی قُدرَتِکَ ، جَوادا فی عُسرَتِکَ ، مُؤْثِرا مَعَ فاقَتِکَ ؛ یَکمُلْ لکَ الفَضلُ . (1)

عنه علیه السلام :إذا اتَّقَیتَ المُحَرَّماتِ ، و تَوَرَّعتَ عنِ الشُّبُهاتِ ، و أدَّیتَ المَفروضاتِ ، و تَنَفَّلتَ بالنَّوافِلِ ، فقد أکمَلتَ فی الدِّینِ الفَضائلَ . (2)

امام علی علیه السلام :در زمان قدرتمندی با گذشت باش و در گاه سختی و تنگدستی بخشنده و با وجود تهیدستی ایثارگر، تا فضیلت و برتری تو کامل شود.

امام علی علیه السلام :هرگاه از حرامها بپرهیزی و از شبهات باز ایستی و واجبات را به جای آوری و به مستحبّات پردازی، هر آینه فضیلتهای دینی را به کمال رسانده ای.

3165 - أفضَلُ الفَضائِلِ
3165 - برترین فضیلت ها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الفَضائلِ صِلَةُ الهاجِرِ ، و إیناسُ النافِرِ ، و الأخذُ بِیَدِ العاثِرِ . (3)

عنه علیه السلام :الإنصافُ أفضَلُ الفَضائلِ (4) . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الفَضائلِ بَذلُ الرَّغائبِ ، و إسعافُ الطالِبِ ، و الإجمالُ فی المَطالِبِ . (6)

عنه علیه السلام :حِفظُ اللِّسانِ و بَذلُ الإحسانِ مِن أفضَلِ فَضائلِ الإنسانِ . (7)

3165

برترین فضیلت ها

امام علی علیه السلام :برترین فضیلتها، پیوند زدن با کسی است که پیوند بُریده و اُنس گرفتن با کسی که رمیده و گرفتن دست کسی که لغزیده است.

امام علی علیه السلام :انصاف، برترین فضیلتهاست.

امام علی علیه السلام :برترین فضیلت ها برآوردن آرزوها[ی مردم ]است (بخشیدن آن چیزهایی که خود انسان به آنها علاقه دارد) و کمک کردن به درخواست کننده [کمک ]و میانه روی در برآوردن خواهشهاست.

امام علی علیه السلام :نگه داشتن زبان و بذل احسان، از برترین فضایل انسان است.

ص :150


1- غرر الحکم : 7179.
2- غرر الحکم : 4148.
3- غرر الحکم : 3357.
4- غرر الحکم : 805.
5- (انظر) الثواب : باب 479.
6- غرر الحکم : 3280.
7- غرر الحکم : 4899.

عنه علیه السلام :لا فَضیلَةَ أجَلُّ مِن الإحسانِ . (1)

عنه علیه السلام :لا مَنقَبَةَ أفضَلُ مِن الإحسانِ . (2)

عنه علیه السلام :أکرِمْ مَن وَدَّکَ، و اصفَحْ عن عَدُوِّکَ؛ یَتِمَّ لکَ الفَضلُ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ مُقابَلَةَ الإساءةِ بالإحسانِ ، و تَغَمُّدَ الجَرائمِ بالغُفرانِ، لَمِن أحسَنِ الفَضائلِ و أفضَلِ المَحامِدِ. (4)

عنه علیه السلام :مِن أفضَلِ الفَضائلِ اصطِناعُ الصَّنائعِ ، و بَثُّ المَعروفِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :هیچ فضیلتی والاتر از احسان نیست.

امام علی علیه السلام :هیچ منقبتی برتر از احسان نیست.

امام علی علیه السلام :کسی را که دوستت دارد ، گرامی دار و از دشمنت گذشت کن، تا فضیلت تو کامل شود.

امام علی علیه السلام :بدی را به خوبی پاداش دادن و پوشاندن گناهان با بخشش و گذشت، از بهترین فضیلت ها و برترین خصلتهای پسندیده است.

امام علی علیه السلام :از برترین فضیلت ها، بذل احسان و پراکندن نیکی است.

3166 - رَأسُ الفَضائِلِ
3166 - سرآمد فضایل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رَأسُ الفَضائلِ العِلمُ . (7)

عنه علیه السلام :رَأسُ الفَضائلِ مِلکُ الغَضَبِ ، و إماتَةُ الشَّهوَةِ . (8)

عنه علیه السلام :رَأسُ الفَضائلِ اصطِناعُ الأفاضِلِ! (9)

3166

سرآمد فضایل

امام علی علیه السلام :دانش سرآمد فضایل است.

امام علی علیه السلام :تسلّط بر خشم و میراندن شهوت سرآمد فضایل است.

امام علی علیه السلام :احسان کردن به مردمان بلند مرتبه رأس فضیلتهاست.

ص :151


1- غرر الحکم : 10625.
2- غرر الحکم : 10663.
3- غرر الحکم : 2368.
4- غرر الحکم : 3492.
5- غرر الحکم : 9355.
6- (انظر) الخُلق : باب 1122 ، 1129 ، 1130. الإیثار : باب 2. الخیر : باب 1180. التقوی : باب 4093.
7- غرر الحکم : 5234.
8- غرر الحکم : 5237.
9- غرر الحکم : 5254.

عنه علیه السلام :غایَةُ الفَضائلِ العَقلُ . (1)

عنه علیه السلام :غایَةُ الفَضائلِ العِلمُ . (2)

امام علی علیه السلام :نقطه پایان فضایل، خِرد است.

امام علی علیه السلام :اوج فضیلتها دانش است.

3167 - أهلُ الفَضلِ
3167 - اهل فضیلت و برتری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا جُمِعَ الخلایقُ یَومَ القِیامَةِ نادی مُنادٍ : أینَ أهلُ الفَضلِ ؟ فَیَقومُ اُناسٌ و هُم یَسِیرٌ فَیَنطَلِقُونَ سِراعا إلَی الجَنَّةِ ، فَتَلَقّاهُم المَلائکةُ فیَقولونَ : إنّا نَراکُم سِراعا إلَی الجَنَّةِ ! فیَقولونَ : نَحنُ أهلُ الفَضلِ ، فیقولونَ : ما کانَ فَضلُکُم ؟ فیقولونَ : کُنّا إذا ظُلِمنا غَفَرنا ، و إذا اُسِیءَ إلَینا عَفَونا ، و إذا جُهِلَ علَینا حَلُمنا ، فیقالُ لَهُم : ادخُلُوا الجَنَّةَ فَنِعمَ أجرُ العامِلینَ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ جَمَعَ اللّهُ تبارَکَ و تعالَی الأوَّلینَ و الآخِرینَ فی صَعیدٍ واحِدٍ ، ثُمّ یُنادِی مُنادٍ : أینَ أهلُ الفَضلِ ؟ قالَ : فَیَقومُ عُنُقٌ مِن الناسِ ، فَتَلقّاهُم المَلائکةُ فیَقولونَ : و ما کانَ فَضلُکُم ؟ فیَقولونَ : کنّا نَصِلُ مَن قَطَعَنا ، و نُعطِی مَن حَرَمَنا ، و نَعفُو عَمَّن ظَلَمَنا ، فیقالُ لَهُم : صَدَقتُم، ادخُلُوا الجَنَّةَ . (4) (5)

3167

اهل فضیلت و برتری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت چون خلایق جمع شوند آواز دهنده ای آواز دهد که: کجایند اهل فضیلت؟ پس جماعتی اندک برخیزند و شتابان سوی بهشت روند. فرشتگان جلو روند و گویند: شما را می بینیم که به سوی بهشت می شتابید. پاسخ دهند: ماییم اهل فضیلت. فرشتگان گویند: فضل شما چه بوده است؟ گویند: ما هرگاه ستمی می دیدیم می بخشیدیم و هرگاه بدی می دیدیم گذشت می کردیم و هرگاه رفتار جاهلانه ای با ما می شد بردباری نشان می دادیم. پس، به آنان گفته شود: وارد بهشت شوید که نیکو مزدی است برای عمل کنندگان.

امام زین العابدین علیه السلام :چون روز قیامت شود خداوند تبارک و تعالی همه مردم را، از اولین نفر تا آخرین نفر، در یک صحرا جمع کند، آن گاه آواز دهنده ای جار زند: کجایند اهل فضیلت؟ پس گروهی از مردم برخیزند. فرشتگان به استقبال آنان روند و گویند: فضل شما چه بوده است؟ گویند: ما با کسی که از ما می برید پیوند برقرار می کردیم و به آن که ما را محروم می کرد عطا می کردیم و از کسی که به ما ستم می کرد گذشت می کردیم. پس به آنان گفته شود: راست گفتید، وارد بهشت شوید.

ص :152


1- غرر الحکم : 6376.
2- غرر الحکم : 6379.
3- تنبیه الخواطر : 1/124.
4- الکافی : 2/107/4.
5- (انظر) الحساب : باب 844.

3168 - أفضَلُ النّاسِ
3168 - برترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أفضَلُکُم مَنزِلَةً عندَ اللّهِ تعالی أطوَلُکُم جُوعا و تَفَکُّرا ، و أبغَضُکُم إلَی اللّهِ تعالی کُلُّ نَؤومٍ و أکُولٍ و شَروبٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّها الناسُ ، إنّ أفضَلَ الناسِ مَن تَواضَعَ عَن رِفعَةٍ ، و زَهِدَ عن غُنیَةٍ ، و أنصَفَ عن قُوَّةٍ ، و حَلُمَ عن قُدرَةٍ ، ألاَ و إنَّ أفضَلَ الناسِ عَبدٌ أخَذَ مِن الدنیا الکَفافَ ، و صاحَبَ فیها العَفافَ ، و تَزَوَّدَ للرَّحیلِ ، و تَأهَّبَ للمَسیرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عن أفضَلِ الناسِ _: مَن قَلَّ طُعمُهُ و ضِحکُهُ ، و رَضِیَ بما یَستُرُ عَورَتَهُ . (3)

عیسی علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن أفضَلِ الناسِ _: مَن کانَ مَنطِقُهُ ذِکرا ، و صَمتُهُ فِکرا ، و نَظَرُهُ عِبرَةً . (4)

3168

برترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بلند پایه ترین شما نزد خداوند متعال کسی است که مدتهای طولانی تری گرسنگی بکشد و به تفکر بپردازد ، و منفورترین شما نزد خداوند متعال هر آن کسی است که پر خواب و پرخور و پر نوش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! همانا برترین مردم، کسی است که با وجود بلند مرتبگی، فروتنی کند و با وجود توانگری، به دنیا زهد ورزد و در عین داشتن توانایی، انصاف به خرج دهد و در عین قدرتمندی، بردبار باشد. بدانید که برترین مردم، بنده ای است که از دنیا به قدر کفاف برگیرد و در آن با خویشتنداری و عزّت نفس زندگی کند و برای سفر [آخرت] توشه برگیرد و برای رفتن آماده شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به سؤال از برترین مردم _فرمود : کسی که کم خُورَد و کم خندد و به آنچه برهنگی اش را بپوشاند قانع باشد.

عیسی علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که : برترین مردم کیست؟ _فرمود: کسی که سخنش ذکر خدا باشد و سکوتش تفکّر و نگاهش عبرت آموز.

ص :153


1- تنبیه الخواطر : 1/100.
2- أعلام الدین : 337/15.
3- تنبیه الخواطر : 1/100.
4- تنبیه الخواطر : 1/250.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الناسِ فی الدنیا الأسخِیاءُ ، و فی الآخِرَةِ الأتقیاءُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ أفضَلَ الناسِ عندَ اللّهِ : مَن أحیا عَقلَهُ ، و أماتَ شَهوَتَهُ ، و أتعَبَ نفسَهُ لِصَلاحِ آخِرَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ أفضَلَ الناسِ مَن حَلُمَ عن قُدرَةٍ ، و زَهِدَ عن غُنیةٍ ، و أنصَفَ عن قُوَّةٍ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ عِبادِ اللّهِ عِندَ اللّهِ إمامٌ عادِلٌ، هُدِیَ و هَدَی، فَأقامَ سُنَّةً مَعلومَةً، و أماتَ بِدعَةً مَجهولَةً . (4)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلَی الحارِثِ الهَمدانیِّ _: وَ اعلَمْ أنَّ أفضَلَ المُؤمنینَ أفضَلُهُم تَقدِمَةً مِن نفسِهِ و أهلِهِ و مالِهِ ؛ فإنّکَ ما تُقَدِّمْ مِن خَیرٍ یَبقَ لکَ ذُخرُهُ ، و ما تُؤَخِّرْهُ یَکُن لِغَیرِکَ خَیرُهُ . (5)

عنه علیه السلام :أفضَلُ الخَلقِ أقضاهُم بالحَقِّ . (6)

عنه علیه السلام :إنّ أفضَلَ الناسِ عندَ اللّهِ مَن کانَ العَمَلُ بالحَقِّ أحَبَّ إلَیهِ _ و إن نَقَصَهُ و کَرَثَهُ _ مِن الباطِلِ و إن جَرَّ إلَیهِ فائدَةً و زادَهُ . (7)

امام علی علیه السلام :برترین مردم در دنیا سخاوتمندانند و در آخرت پرهیزگاران.

امام علی علیه السلام :برترین مردم در پیشگاه خدا، کسی است که خرد خویش را زنده کرده و شهوتش را میرانده و در راه آباد کردن آخرتش، خود را به رنج در افکنده است.

امام علی علیه السلام :برترین مردم کسی است که در عین داشتن قدرت، بردباری ورزد و در عین توانگری، زهد داشته باشد و در عین نیرومندی، انصاف به خرج دهد.

امام علی علیه السلام :برترین بندگان خدا نزد خداوند، پیشوای دادگری است که رهیافته باشد و رهنما. پس، سنتّی دانسته و شناخته شده را بر پا دارد و بدعتی ناشناخته را بمیراند.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به حارث هَمْدانی _نوشت : بدان که برترین مؤمنان، کسی است که از جان و مال و کسان خود بیشتر [در راه خدا] بذل و انفاق کند؛ زیرا آنچه از خیر و خوبی پیش بفرستی برای تو ذخیره خواهد شد و آنچه را از خود بر جای نهی، خیر و نفعش از آن دیگری است.

امام علی علیه السلام :برترین مردم کسی است که بیشتر به حق قضاوت کند.

امام علی علیه السلام :همانا برترین مردم نزد خداوند، کسی است که عمل به حق را از عمل به باطل بیشتر دوست داشته باشد، اگر چه حق برای او کمبود و اندوه به بار آورد و باطل سود و فزونی به سویش بکشاند.

ص :154


1- غرر الحکم : 3210.
2- غرر الحکم : 3579.
3- غرر الحکم : 3477.
4- نهج البلاغة : الخطبة 164.
5- نهج البلاغة: الکتاب69.
6- غرر الحکم : 3323.
7- نهج البلاغة : الخطبة 125 .

عنه علیه السلام :قیلَ للعَبدِ الصالِحِ لُقمانَ : أیُّ الناسِ أفضَلُ ؟ قالَ : المؤمنُ الغَنیُّ . قیلَ : الغَنیُّ مِنَ المالِ ؟ فقالَ : لا ، و لکنِ الغَنیُّ مِن العِلمِ الذی إن احتِیجَ إلَیهِ انْتُفِعَ بعِلمِهِ ، و إن استُغنِیَ عنه اکْتُفِیَ ، و قیلَ : فأیُّ الناسِ أشَرُّ ؟ قالَ : الذی لا یُبالی أن یَراهُ الناسُ مُسِیئا . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :به لقمان ، آن بنده شایسته، گفته شد: برترین مردم کیست؟ گفت: مؤمن توانگر. گفته شد: توانگر از مال و ثروت؟ گفت: نه، بلکه توانگر از علم ، که اگر به او نیاز پیدا شود، از دانشش بهره گرفته شود و اگر نیازی پیدا نشود، خودش را کفایت کند. گفته شد: پس بدترین مردمان چه کسی است؟ گفت: کسی که برایش مهم نباشد مردم او را بدکردار ببینند.

3169 - أفضَلُ الأخلاقِ
3169 - برترین اخلاق

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أفضَلَ أخلاقِ الرِّجالِ الحِلمُ . (3)

عنه علیه السلام :السَّخاءُ و الحَیاءُ أفضَلُ الخُلقِ . (4)

(5)

3169

برترین اخلاق

امام علی علیه السلام :برترین اخلاقِ مردان، بردباری است.

امام علی علیه السلام :بخشندگی و حیا، برترین خصلتها هستند.

ص :155


1- قصص الأنبیاء : 197/248.
2- (انظر) المعرفة: باب 2545. الایمان : باب 301. التقوی : باب 4100. الدنیا : باب 1250.
3- غرر الحکم : 3386.
4- غرر الحکم : 2169.
5- (انظر) الفضیلة : باب 3165. الخُلق : باب 1129. الإیثار : باب 2. الخیر : باب 1180.

3170 - النَّوادِرُ
3170 - گوناگون

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَضلُ مَعَ الإحسانِ . (1)

عنه علیه السلام :الجَهلُ بالفَضائلِ مِن أقبَحِ الرذائلِ . (2)

عنه علیه السلام :أفضَلُ شیءٍ الرِّفقُ . (3)

عنه علیه السلام :إنّما یَعرِفُ الفَضلَ لأهلِ الفَضلِ اُولُو الفَضلِ . (4)

عنه علیه السلام :خُذْ علی عَدُوِّکَ بالفَضلِ ؛ فإنّهُ أحَدُ الظَفَرَینِ . (5)

عنه علیه السلام :یَأتِی علَی الناسِ زَمانٌ عَضوضٌ ، یَعَضُّ المُوسِرُ فیهِ علی ما فی یَدَیهِ و لم یُؤمَرْ بذلکَ ، قالَ اللّهُ سبحانَهُ : «و لا تَنْسَوُا الفَضْلَ بَیْنَکُم» (6) . (7)

3170

گوناگون

امام علی علیه السلام :فضیلت، با احسان همراه است.

امام علی علیه السلام :نشناختن فضیلتها، از زشت ترین رذیلتهاست.

امام علی علیه السلام :برترین خصلت، نرمخویی است.

امام علی علیه السلام :جز این نیست که فضیلتِ اهلِ فضل را، فضیلت مندان می شناسند.

امام علی علیه السلام :با دشمنت به فضل و نیکویی رفتار کن که این یکی از دو پیروزی است.

امام علی علیه السلام :روزگاری دشوار و گزنده بر مردم خواهد آمد که در آن روزگار توانگر آنچه را دارد با چنگ و دندان نگه دارد، حال آن که به چنین کاری فرمان داده نشده؛ بلکه خداوند سبحان فرموده است: «و احسان و بخشش به یکدیگر را از یاد مبرید».

ص :156


1- غرر الحکم : 892.
2- غرر الحکم : 2054.
3- غرر الحکم : 2851.
4- غرر الحکم : 3913.
5- غرر الحکم : 5038.
6- البقرة : 237 .
7- نهج البلاغة : الحکمة 468.

422 - الفَقر

422 - فقر

اشاره

(1)

(2)

ص :157


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 1 باب 94 «فضل الفقر و الفقراء». کنز العمّال : 6 / 467 ، 490 ، 612 ، 618 «الفقر و الفقراء». کنز العمّال : 6 / 492، 618 «الفقر الاضطراریّ». کنز العمّال : 6 / 491 «فقر النبیّ صلی الله علیه و آله ». بحار الأنوار : 76 / 314 باب 60 «ما یورث الفقر و الغنی». المحجّة البیضاء : 7 / 313 «کتاب الفقر و الزهد».
2- انظر: عنوان : 31 «البُخل» ، 397 «الغنی» ، 186 «الرزق». 499 «المال» ، الحرص : باب 796. السؤال (طلب الحاجة) : باب 1706 ، 1708 _ 1710 ، 1716. الضِّیافة : باب 2358.

3171 - فَقرُ المُجتَمَعِ مِن نِقَمِ اللَّهِ
3171 - فقر جامعه از مجازات های خداوند است

الکتاب:

«ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ مَاثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَ بَآءُو بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ الْأَنبِیَآءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّ کَانُوا یَعْتَدُونَ » . (1)

«کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقَابِ * ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ » . (2)

«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ » . (3)

«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَ_ئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ» . (4)

3171

فقر جامعه از مجازات های خداوند است

قرآن:

«هر جا یافته شوند [مُهرِ ]خواری بر آنان زده شده است ، مگر آن که به زنهاری [= امانی یا پیمانی ]از خدای و زنهاری از مردم [= پیمان مسلمانان ]روند و با خشمی از خدای بازگشتند [= سزاوار خشم خدای گشتند] و [مُهرِ ]درماندگی و بیچارگی بر آنان زده شده؛ این ، بدان سبب است که به آیات خدا کفر می ورزیدند و پیامبران را به ناروا می کشتند . این ، از آن رو است که نافرمانی کردند و از اندازه در می گذشتند .»

«همانند عادت و روش فرعونیان و کسانی که پیش از آنان بودند که به آیات خدا کافر شدند؛ پس خدا آن ها را به سزای گناهانشان بگرفت ، زیرا که خدا نیرومند و سخت کیفر است * این [کیفر] از آن رو است که خدا هرگز بر آن نبوده که نعمتی را که بر مردمی ارزانی داشته ، دگرگون کند تا آن که آن ها آن چه را که در خودشان است ، دگرگون سازند [= حال خود را به کفر و ناسپاسی و ستمگری بگردانند ]و خدا شنوا و دانا است .»

«آیا ننگریستی به کسانی که [سپاسِ] نعمت خدا را به کفران و ناسپاسی بدل کردند و قوم خود را به سرای هلاکت درآوردند؟»

«و خداوند شهری را مَثَل می زند که امن و آرام بود ، روزیِ آن به فراوانی از هر جای می رسید ، امّا [مردم آن ]نعمت های خدای را ناسپاسی کردند . پس خدا به سزای آن چه می کردند ، جامه گرسنگی و ترس به [مردمِ ]آن چشانید .»

ص :158


1- آل عمران : 112 .
2- الأنفال : 52 و 53 و راجع الرعد : 11 .
3- إبراهیم : 28 .
4- النحل : 112 .

فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْ ءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِیلٍ» . (1)

وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَن کَثِیرٍ » . (2)

الحدیث:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا غَضِبَ اللّهُ عَلی اُمَّةٍ و لَم یُنزِل بِهَا العَذابَ ، غَلَت أسعارُها ، و قَصُرَت أعمارُها ، و لَم تَربَح تُجّارُها ، و لَم تَزکُ ثِمارُها ، و لَم تَغزُر أنهارُها ، و حُبِسَ عَنها أمطارُها ، و سُلِّطَ عَلَیها شِرارُها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :عَلامَةُ رِضَا اللّهِ تَعالی فی خَلقِهِ : عَدلُ سُلطانِهِم ، و رُخصُ أسعارِهِم . و عَلامَةُ غَضَبِ اللّهِ تَبارَکَ و تَعالی عَلی خَلقِهِ : جَورُ سُلطانِهِم ، و غَلاءُ أسعارِهِم . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَولِ اللّهِ عزّ و جلّ : « إِنِّی أَرَاکُم بِخَیْر » (5) _: کانَ سِعرُهُم رَخیصا. (6)

«پس روی گردانیدند [از فرمان خدا یا از سپاس گزاری ]و سیل سخت بر آنان فرستادیم و دو بوستانشان را به دو بوستانی دیگر بدل کردیم با میوه ای تلخ و شوره گز و اندکی از کُنار .»

«و هر مصیبتی که به شما رسد ، به سبب کارهایی است که دست هاتان کرده و از بسیاری [گناهان ]در می گذرد .»

حدیث:

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند بر امّتی خشم گیرد و بر آن عذاب نازل نکند ، قیمت ها در آن بالا می رود ، آبادانی اش کاهش می یابد ، بازرگانانش سود نمی برند ، میوه هایش رشد نمی کنند ، جوی هایش پُر آب نمی گردند ، باران بر آن فرو نمی بارد ، و بَدانش بر آن سلطه می یابند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نشانه خشنودی خداوند در میان آفریدگانش چنین است: دادگریِ حکمرانشان و کاهش قیمت هاشان ؛ و نشانه خشم خدای _ تبارک و تعالی _ بر آفریدگانش این است: بیدادگریِ حکمرانشان و افزایش قیمت هاشان .

امام صادق علیه السلام_ درباره سخن خداوند: «من شما را در خوشی و آسایش می بینم» _: قیمتِ [کالاها در میان ]ایشان پایین بود .

ص :159


1- سبأ : 16 .
2- الشوری : 30 .
3- الکافی : 5 / 317 / 53 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام علیّ علیه السلام .
4- الکافی : 5 / 162 / 1 .
5- هود : 84 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3 / 268 / 3968 .

تفسیر الطبری عن ابن عبّاس : « إِنِّی أَرَاکُم بِخَیْرٍ » قالَ : رُخْصُ السِّعرِ . « وَ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ » (1) قالَ : غَلاءُ السِّعرِ . (2)

الکافی عن الفضیل عن الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ لَیُذنِبُ الذَّنبَ فَیُدرَأُ عَنهُ الرِّزقُ . و تَلا هذِهِ الآیَةَ : « إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ * وَ لاَ یَسْتَثْنُونَ * فَطَافَ عَلَیْهَا طَائفٌ مِّن رَّبِّکَ وَ هُمْ نَائِمُونَ » (3) . (4)

تفسیر القرآن العظیم عن جهم عن إبراهیم :أوحَی اللّهُ عزّ و جلّ إلی نَبِیٍّ مِن أنبِیاءِ بَنی إسرائیلَ أن قُل لِقَومِکَ : إنَّهُ لَیسَ مِن أهلِ قَریَةٍ و لا أهلِ بَیتٍ یَکونونَ عَلی طاعَةِ اللّهِ فَیَتَحَوَّلونَ مِنها إلی مَعصِیَةِ اللّهِ إلاّ تَحَوَّلَ اللّهُ مِمّا یُحِبّونَ إلی ما یَکرَهونَ .

ثُمَّ قالَ : إنَّ تَصدیقَ ذلِکَ فی کِتابِ اللّهِ :

« إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ » (5) . (6)

تفسیر طبری از ابن عبّاس :[درباره آیه ]«من شما را در خوشی و آسایش می بینم» [ابن عبّاس ]گفته است: [مراد ]پایین بودنِ قیمت ها است ؛ [و درباره آیه ]«و بر شما از عذاب روزی فراگیر می ترسم» [ابن عبّاس ]گفته است: [مراد ]بالا بودن قیمت ها است .

الکافی از فضیل از امام باقر علیه السلام :«هر آینه ، آن گاه که انسان گناهی را مرتکب می شود ، روزی از او روی می گرداند» . آن گاه ، امام این آیه را تلاوت فرمود: (ما آن ها [اهل مکّه] را بیازمودیم [= به آن ها نعمت دادیم ، ولی کفر ورزیدند] ، چنان که خداوندانِ آن بوستان را آزمودیم ؛ آن گاه که سوگند خوردند که هر آینه بامداد پگاه [پنهان از مستمندان] میوه آن را خواهیم چید * و نگفتند : اگر خدای خواهد * پس شبانگاه که خفته بودند ، آفتی از سوی پروردگارت بر گِردِ آن [بوستان ]بگردید) .

تفسیر القرآن العظیم از جهم از ابراهیم :خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی کرد که به امّتش بگوید : «هر مردمِ آبادی ای یا اعضای خانه ای که نخست خدای را فرمان می برند و سپس به نافرمانیِ خدا روی می آورند ، بی گمان ، خداوند آن چه را آنان می پسندند به آن چه نمی پسندند ، تغییر می دهد» . سپس [آن پیامبر ]گفت: تأیید این سخن ، در کتاب خدای چنین است: «همانا خداوند آن چه را گروهی دارند [از نعمت ها] ، دگرگون نمی کند تا آن گاه که آن چه را در خودشان است [= صفات و اعمال خود را ]دگرگون کنند» .

ص :160


1- هود : 84 .
2- تفسیر الطبری : 7 / الجزء 12 / 98 .
3- القلم : 17 _ 19 .
4- الکافی : 2 / 271 / 12 و ص 270 / 8 و فیه «فیزوی» بدل «فیدرأ» و کلاهما عن الفضیل .
5- الرعد : 11 .
6- تفسیر القرآن العظیم لابن أبی حاتم الرازی : 7/2232/12201 .

الکافی عن أبی حمزة الثّمالیّ :قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فی خُطبَتِهِ : أعوذُ بِاللّهِ مِنَ الذُّنوبِ الَّتی تُعَجِّلُ الفَناءَ ، فَقامَ إلَیهِ عَبدُ اللّهِ بنُ الکَوّاءِ الیَشکُرِیُّ فَقالَ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ وَ تَکونُ ذُنوبٌ تُعَجِّلُ الفَناءَ؟!

فَقالَ : نَعَم _ وَیلَکَ! _ قَطیعَةُ الرَّحِمِ ، إنَّ أهلَ البَیتِ لَیَجتَمِعونَ و یَتَواسَونَ و هُم فَجَرَةٌ فَیَرزُقُهُمُ اللّهُ ، و إنَّ أهلَ البَیتِ لَیَتَفَرَّقونَ و یَقطَعُ بَعضُهُم بَعضا فَیَحرِمُهُمُ اللّهُ و هُم أتقِیاءُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :وَ اللّهِ ، ما نَزَعَاللّهُ مِن قَومٍ نَعماءَ إلاّ بِذُنوبٍ اِجتَرَحوها ، فَاربِطوها بِالشُّکرِ ، و قَیِّدوها بِالطّاعَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی حَدیثِ الأَربَعِمِئَةِ _: ما زالَت نِعمَةٌ و لا نَضارَةُ عَیشٍ إلاّ بِذُنوبٍ اِجتَرَحوا ؛ إنَّ اللّهَ لَیسَ بِظَلاّمٍ لِلعَبیدِ . (3)

الکافی از ابو حمزه ثمالی:حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه خویش فرمود: «پناه می جویم به خداوند از گناهانی که مرگ را زودرس می کنند» . پس عبد اللّه بن کَوّاء یَشکُری برخاست و گفت: «ای امیر المؤمنین! آیا به راستی گناهانی هستند که مرگ را زودرس کنند؟» امام فرمود: «وای بر تو! آری ؛ بریدن پیوند از خویشاوندان چنین است . هر آینه ، برخی خانواده ها هستند که گرد هم می آیند و با یکدیگر همراهی و همدلی می کنند و با آن که بدکارند ، خداوند به ایشان روزی عطا می کند ؛ لیکن برخی خانواده ها دچار پراکندگی می شوند و از هم پیوند می بُرند و با آن که نیک کردارند ، خداوند روزی ایشان را قطع می کند .

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند! خدای از هیچ گروهی ، نعمت ها را نمی ستاند ، مگر به سبب گناهانی که مرتکب می شوند . پس با شکرگزاری ، نعمت ها را به چنگ آورید و با فرمان بردن از خدا ، آن ها را نگاه دارید .

امام علی علیه السلام_ در حدیث معروف به الأربعمائة _: هیچ نعمت و زندگانی خرّمی از میان نرفت ، مگر به سبب گناهانی که [مردم] انجام دادند ؛ به راستی که خدای هرگز به بندگان ستم نمی ورزد .

ص :161


1- الکافی : 2 / 347 / 7 .
2- إرشاد القلوب : 150 .
3- الخصال : 624 / 10 عن محمّد بن مسلم و أبی بصیر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام .

عنه علیه السلام :حاصِلُ المَعاصِی التَّلَفُ . (1)

عنه علیه السلام :إذا ظَهَرَتِ الجِنایاتُ ارتَفَعَتِ البَرَکاتُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی دُعائِهِ _: اللّهُمَّ و أستَغفِرُکَ لِکُلِّ ذَنبٍ یَدعو إلَی الغَیِّ ، (3) و یُضِلُّ عَنِ الرُّشدِ ، و یُقِلُّ الرِّزقَ ، و یَمحَقُ التَّلدَ ، (4) و یُخمِلُ الذِّکرَ . (5)

عنه علیه السلام_ فِی الاِستِسقاءِ _: ألا و إنَّ الأَرضَ الَّتی تُقِلُّکُم وَ السَّماءَ الَّتی تُظِلُّکُم مُطیعَتانِ لِرَبِّکُم ، و ما أصبَحَتا تَجودانِ لَکُم بِبَرَکَتِهِما تَوَجُّعا لَکُم ، و لا زُلفَةً (6) إلَیکُم ، و لا لِخَیرٍ تَرجُوانِهِ مِنکُم ؛ و لکِن اُمِرَتا بِمَنافِعِکُم فَأَطاعَتا ، و اُقیمَتا عَلی حُدودِ مَصالِحِکُم فَقامَتا .

إنَّ اللّهَ یَبتَلی عِبادَهُ عِندَ الأَعمالِ السَّیِّئَةِ بِنَقصِ الثَّمَراتِ ، و حَبسِ البَرَکاتِ ، و إغلاقِ خَزائِنِ الخَیراتِ ؛ لِیَتوبَ تائِبٌ ، و یُقلِعَ مُقلِعٌ ، و یَتَذَکَّرَ مُتَذَکِّرٌ ، و یَزدَجِرَ مُزدَجِرٌ . و قَد جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ الاِستِغفارَ سَبَبا لِدُرورِ الرِّزقِ ، و رَحمَةِ الخَلقِ ، فَقالَ سُبحانَهُ : «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا * یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُم مِّدْرَارًا * وَ یُمْدِدْکُم بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهارًا » . (7) فَرَحِمَ اللّهُ امرَأً اِستَقبَلَ تَوبَتَهُ ، وَ استَقالَ خَطیئَتَهُ ، و بادَرَ مَنِیَّتَهُ . (8)

امام علی علیه السلام :رهاورد گناهان ، از میان رفتنِ [نعمت ها ]است .

امام علی علیه السلام :هر گاه گناهان جلوه گر شوند ، برکت ها رخت برمی بندند .

امام علی علیه السلام_ در دعای خویش _: بار خدایا! از تو آمرزش می جویم برای هر گناهی که به گمراهی فرا خوانَد ، از هدایت باز دارد ، روزی را کاهش دهد ، سود و ثمر را نابود سازد ، و یاد [و نامِ آدمی ]را محو کند .

امام علی علیه السلام_ در طلبِ باران _: بدانید زمینی که شما را بر پشت خود حمل می کند و آسمانی که بر سرتان سایه گسترده است ، فرمانبردار پروردگارتان هستند و اگر برکت ها ، خود را بر شما ارزانی می دارند ، بدان سبب نیست که بر شما دل می سوزانند یا می خواهند به شما تقرّب جویند یا از شما امید خیری دارند ؛ بلکه خداوند آن دو را فرمان داده که به شما سود رسانند و آن دو هم اطاعت کرده اند . خداوند زمین و آسمان را برای حفظ مصالح شما بر پای داشته و آن دو نیز بر پای ایستاده اند .

همانا خدای ، بندگانش را که اعمال ناشایست مرتکب شوند ، به کاستن میوه هاشان و نگه داشتن برکت ها از ایشان و فرو بستن گنجینه های خیر به روی آنان ، می آزماید ؛ تا توبه کننده توبه کند ، گناهکار از گناه باز ایستد ، پند گیرنده پند گیرد ، و آن که اراده گناه کرده منزجر شود . خداوند ، آمرزش خواستن را سبب فراوانیِ روزی و رحمت بر آفریدگان قرار داده ، که فرماید : «از پروردگارتان آمرزش بخواهید ، که او همواره آمرزگار است * تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را به مال ها و پسران یاری کند و به شما بوستان ها دهد و برایتان جوی ها پدید آورد» . پس خداوند رحمت کند کسی را که به توبه روی آورد و از خطاهای خود بخشش طلبد و بر مرگ خود پیشی گیرد [= تدارکِ امر آخرت کند] .

ص :162


1- غرر الحکم : 4913 .
2- غرر الحکم : 4030 .
3- الغَیّ : الضلال ، و الانهماک فی الباطل (النهایة : 3 / 397) .
4- التَّلد _ بالفتح و الضمّ و التحریک _ : ما ولد عندک من مالِکَ أو نتج (القاموس المحیط : 1 / 279) .
5- البلد الأمین : 39 ، بحار الأنوار : 87 / 327 / 5 .
6- الزُّلفة : القُربة ، و الدرجة ، و المنزلة (لسان العرب : 9 / 138) .
7- نوح : 10 _ 12 .
8- نهج البلاغة : الخطبة 143 .

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: ما ضَرَبَ اللّهُ العِبادَ بِسَوطٍ أوجَعَ مِنَ الفَقرِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام یَقولُ : إنَّ اللّهَ قَضی قَضاءً حَتما أن لا یُنعِمَ عَلَی العَبدِ بِنِعمَةٍ فَیَسلُبَها إیّاهُ ، حَتّی یُحدِثَ العَبدُ ذَنبا یَستَحِقُّ بِذلِکَ النِّقمَةَ . (2)

عنه علیه السلام :أیُّما ناشٍ نَشَأَ فی قَومِهِ ثُمَّ لَم یُؤَدَّب عَلی مَعصِیَتِهِ ، کانَ اللّهُ عزّ و جلّ أوَّلُ ما یُعاقِبُهُم فیهِ أن یَنقُصَ مِن أرزاقِهِم . (3)

امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او _: خداوند ، بندگان را با تازیانه ای دردآورتر از فقر نمی زند .

امام صادق علیه السلام :پدرم می فرمود : «همانا خداوند حکم قطعی فرموده که هرگاه نعمتی به بنده ای داد ، دیگر آن را از وی نستانَد ، مگر این که آن بنده گناهی مرتکب شود که سزاوار چنین مجازاتی گردد .

امام صادق علیه السلام :هر گاه نوجوانی در میان قومی رشد کند [و گناه مرتکب شود ]و به سبب گناهش تأدیب نشود ، نخستین مجازات خداوند برای آن قوم این است که روزیشان را می کاهد .

ص :163


1- شرح نهج البلاغة : 20 / 301 / 444 .
2- الکافی : 2 / 273 / 22 عن أبی عمرو المدائنی و ص274/24 عن سماعة نحوه .
3- ثواب الأعمال : 223 عن الحسین بن سالم .

عنه علیه السلام :للّهِِ عُقوبَتانِ : إحداهُما أمرُ الرّوحِ ، (1) وَ الاُخری تَسلیطُ بَعضِ النّاسِ عَلی بَعضٍ ؛ فَما کانَ مِن قِبَلِ الرّوحِ فَهُوَ السُّقمُ وَ الفَقرُ ......... . (2)

امام صادق علیه السلام :خدای را دو گونه مجازات است ؛ یکی مجازات جاری در درون انسان ، و دیگری مسلّط ساختن برخی از مردم بر برخی دیگر . مجازات های جاری در درون انسان ها از این قرارند: بیماری ، فقر ، ......... .

3172 - شِدَّةُ الفَقرِ ومَرارَتُهُ
3172 - سختی و تلخیِ فقر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ أشَدُّ مِنَ القَتلِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الفُقَر(اءُ ) مِحَنُ الإِسلامِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ تَعالی إلی إبراهیمَ علیه السلام : خَلَقتُکَ وَ ابتَلَیتُکَ بِنارِ نُمرودَ ، فَلَوِ ابتَلَیتُکَ بِالفَقرِ و رَفَعتُ عَنکَ الصَّبرَ فَما تَصنَعُ؟ قالَ إبراهیمُ علیه السلام : یا رَبِّ ، الفَقرُ إلَیَّ أشَدُّ مِن نارِ نُمرودَ . قالَ اللّهُ تَعالی : فَبِعِزَّتی و جَلالی ، ما خَلَقتُ فِی السَّماءِ وَ الأَرضِ أشَدَّ مِنَ الفَقرِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیّ علیه السلام _: یا عَلِیُّ ، أربَعَةٌ مِن قَواصِمِ الظَّهرِ: ......... فَقرٌ لا یَجِدُ صاحِبُهُ مُداوِیا. (6)

3172

سختی و تلخیِ فقر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر ، سخت تر از کشتار است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقیران ، بلاهای اسلامند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خدای _ تعالی _ به ابراهیم علیه السلام وحی فرمود: «تو را آفریدم و به آتش نُمرود آزمودم . اگر به فقر بیازمایمت و به تو صبر ندهم ، چه می کنی؟» ابراهیم علیه السلام گفت: «پروردگارم! نزد من ، فقر سخت تر از آتش نمرود است» .

خدای _ تعالی _ گفت: «پس به سرافرازی و شکوهم سوگند! در آسمان و زمین ، سخت تر از فقر نیافریده ام» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به امام علی علیه السلام فرمود _: ای علی! چهار چیز کمر را می شکنند ؛ ......... فقری که فردِ مبتلا به آن ، چاره ای برایش نیابد .

ص :164


1- الروح : ما یقابل الجسد ، و المراد من «أمر الروح» : ما کان من العقوبات التی تنشأ من ناحیة النفس الإنسانیّة لا بسببٍ آخر ؛ کالأسباب الخارجیّة .
2- علل الشرائع : 108 / 5 عن السکونی .
3- جامع الأخبار : 299 / 816 .
4- معانی الأخبار : 402 / 66 عن محمّد بن عبد الحمید عمّن حدّثه .
5- جامع الأخبار : 299 / 817 .
6- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 365 / 5762 عن حمّاد بن عمرو و أنس بن محمّد عن أبیه جمیعا عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام .

عنه صلی الله علیه و آله :ما أشَدَّ حُزنَ النِّساءِ ، و أبعَدَ فِراقَ المَوتِ ! و أشَدُّ مِن ذلِکَ کُلِّهِ فَقرٌ یَتَمَلَّقُ صاحِبُهُ ثُمَّ لا یُعطی شَیئا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ سَوادُ الوَجهِ فِی الدّارَینِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَلاثٌ هُنَّ المُحرِقاتُ الموبِقاتُ : فَقرٌ بَعدَ غِنیً ، و ذُلٌّ بَعدَ عِزٍّ ، و فَقدُ الأَحِبَّةِ . (3)

عنه علیه السلام :ثَلاثٌ یَهدُدنَ القُوی : فَقدُ الأَحِبَّةِ ، وَ الفَقرُ فِی الغُربَةِ ، و دَوامُ الشِّدَّةِ . (4)

عنه علیه السلام :الغِنی فِی الغُربَةِ وَطَنٌ ، وَ الفَقرُ فِی الوَطَنِ غُربَةٌ . (5)

عنه علیه السلام :لَیسَ فِی الغُربَةِ عارٌ ؛ إنَّمَا العارُ فِی الوَطَنِ الاِفتِقارُ . (6)

عنه علیه السلام :مَنِ استَغنی کَرُمَ عَلی أهلِهِ ، و مَنِ افتَقَرَ هانَ عَلَیهِم . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چه سخت است اندوهگینیِ زنان ؛ و چه دوری آفرین است جداییِ مرگ! امّا از این همه سخت تر ، فقری است که فردِ مبتلا به آن ، چاپلوسی می کند ، لیکن چیزی نمی یابد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر ، در هر دو جهان ، مایه سیه رویی است .

امام علی علیه السلام :سه چیز ، سوزاننده و هلاکت آورند ؛ فقر پس از توانگری ، خواری پس از سرافرازی ، و از دست دادنِ دوستان .

امام علی علیه السلام :سه چیز توان ها را درهم می کوبند ؛ از دست دادنِ دوستان ، فقر در غربت ، و پایداریِ روزگارِ سختی .

امام علی علیه السلام :توانگری در غربت ، [همچون ]وطن داشتن است ؛ و فقر در وطن ، [همچون] غربت .

امام علی علیه السلام :غریب بودن ننگ نیست ؛ ننگ ، فقیر بودن در وطن است .

امام علی علیه السلام :هر که توانگر باشد ، پیش خاندانش گرامی است ؛ و هر که فقیر باشد ، نزد ایشان خوار .

ص :165


1- الکافی : 8 / 220 / 273 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام .
2- عوالی اللآلی : 1 / 40 / 41 .
3- غرر الحکم : 4682 .
4- . غرر الحکم : 4683 .
5- نهج البلاغة: الحکمة56 .
6- . غرر الحکم : 7517 .
7- غرر الحکم : 8879 .

عنه علیه السلام :القَبرُ خَیرٌ مِنَ الفَقرِ . (1)

عنه علیه السلام :الفَقرُ المَوتُ الأَکبَرُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: یا بُنَیَّ ، إنَّ مِنَ البَلاءِ الفاقَةَ ، و أشَدُّ مِن ذلِکَ مَرَضُ البَدَنِ ، و أشَدُّ مِن ذلِکَ مَرَضُ القَلبِ . (3)

عنه علیه السلام :الفَقرُ مَعَ الدَّینِ المَوتُ الأَحمَرُ ؛ الفَقرُ مَعَ الدَّینِ الشَّقاءُ الأَکبَرُ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثَلاثٌ مَنِ ابتُلِیَ بِواحِدَةٍ مِنهُنَّ تَمَنَّی المَوتَ : فَقرٌ مُتَتابِعٌ ، و حُرمَةٌ فاضِحَةٌ ، و عَدُوٌّ غالِبٌ . (5)

عنه علیه السلام :أربَعَةُ أشیاءَ القَلیلُ مِنها کَثیرٌ : النّارُ ، وَ العَداوَةُ ، وَ الفَقرُ ، وَ المَرَضُ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ [حِکایَةً عَن نَبِیِّهِ] : «لَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ مَا مَسَّنِیَ السُّوءُ» ؛ (7) یَعنِی الفَقرَ . (8)

امام علی علیه السلام :گور بهتر از فقر است .

امام علی علیه السلام :فقر ، مرگِ سخت تر است .

امام علی علیه السلام_ در سفارش وی به فرزندش حسن علیه السلام _: جانِ پسر! تنگدستی ، بلا است ؛ سخت تر از آن ، نا تندرستی ؛ و از آن سخت تر ، بیماریِ دل !

امام علی علیه السلام :فقر در حال وام داری ، مرگ سرخ است ؛ و تیره روزیِ سخت تر .

امام صادق علیه السلام :سه چیزند که هر کس به یکی از آن ها گرفتار شود ، مرگ را آرزو می کند : فقر دنباله دار ، برباد رفتگی ناموس ، چیرگیِ دشمن .

امام صادق علیه السلام :چهار چیزند که اندکشان هم بسیار است ؛ آتش ، دشمنی ، فقر ، و بیماری .

امام صادق علیه السلام :هر آینه خدای _ تعالی _ [از زبان پیامبرش] می فرماید : «و اگر غیب می دانستم ، همانا نیکی و خواسته بسیار گِرد می کردم و هیچ بدی و گزندی به من نمی رسید» ؛ و مراد از بدی و گزند ، فقر است .

ص :166


1- الکافی : 8 / 21 / 4 عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر علیه السلام .
2- نهج البلاغة : الحکمة 163.
3- الأمالی للطوسی : 146 / 240 عن أبی وجزة السعدی عن أبیه .
4- غرر الحکم : 1308 و 1309 .
5- تحف العقول : 318 .
6- نثر الدرّ : 1 / 351 .
7- الأعراف : 188 .
8- معانی الأخبار : 172 / 1 .

عنه علیه السلام :مَرِضَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَعادَهُ قَومٌ فَقالوا لَهُ : کَیفَ أصبَحتَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ؟

فَقالَ : أصبَحتُ بِشَرٍّ . فَقالوا : سُبحانَ اللّهِ! هذا کَلامُ مِثلِکَ؟

فَقالَ : یَقولُ اللّهُ تَعالی : «وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ » ، (1) فَالخَیرُ الصِّحَّةُ وَ الغِنی ، وَ الشَّرُّ المَرَضُ وَ الفَقرُ ؛ ابتِلاءً وَ اختِبارا . (2)

عنه علیه السلام :کانَ فی ما أوصی بِهِ لُقمانُ ابنَهُ أن قالَ : یا بُنَیَّ . . . ذُقتُ المَراراتِ کُلَّها فَلَم أذُق شَیئا أمَرَّ مِنَ الفَقرِ . (3)

امام صادق علیه السلام :حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بیمار شد . گروهی به دیدار او رفتند و به وی گفتند: «ای امیر المؤمنین! چگونه ای؟»

فرمود: «بد حالم» . گفتند : «سبحان اللّه ! چون تویی چنین می گوید؟»

فرمود: «خدای _ تعالی _ فرموده است: «و شما را به شر و خیر می آزماییم ، آزمودنی ؛ و به سوی ما بازگردانده می شوید» . مراد از خیر ، تندرستی و توانگری است ؛ و مراد از شر ، بیماری و نداری ؛ به منظور آزمایش و امتحانِ آدمیان» .

امام صادق علیه السلام :از جمله سفارش های لقمان به پسرش این بود : جانِ پسر! . . . همه تلخی ها را چشیدم ؛ چیزی تلخ تر از فقر نیافتم .

3173 - الِاستِعاذَةُ مِنَ الفَقرِ
3173 - پناه جُستن از فقر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الکُفرِ ، وَ الفَقرِ ، و عَذابِ القَبرِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ بارِک لَنا فِی الخُبزِ ، و لا تُفَرِّق بَینَنا و بَینَهُ ؛ فَلَولاَ الخُبزُ ما صَلَّینا و لا صُمنا ، و لا أدَّینا فَرائِضَ رَبِّنا . (5)

3173

پناه جُستن از فقر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! هر آینه از کفر و فقر و عذاب قبر به تو پناه می جویم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! برای ما در نان برکت قرار ده و میان ما و آن ، جدایی مینداز . اگر نان نبود ، ما نماز نمی خواندیم و روزه نمی گزاردیم و واجب های پروردگارمان را انجام نمی دادیم .

ص :167


1- الأنبیاء : 35 .
2- الدعوات : 168 / 469 .
3- الأمالی للصدوق : 766 / 1031 عن حمّاد بن عیسی .
4- سنن النسائی: 3/74 و ج 8/262 .
5- الکافی : 5 / 73 / 13.

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ أن أفتَقِرَ فی غِناکَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی قُنوتِهِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ ، و قَنِّعنی بِحَلالِکَ عَن حَرامِکَ ، و أعِذنی مِنَ الفَقرِ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :نَعوذُ بِکَ . . . مِن فِقدانِ الکَفافِ . . . و مِنَ الفَقرِ إلَی الأَکفاءِ ، و مِن مَعیشَةٍ فی شِدَّةٍ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن دُعائِهِ فی مَکارِمِ الأَخلاقِ _: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ . . . و لا تَجعَل عَیشی کَدّا کَدّا ، و لا تَرُدَّ دُعائی عَلَیَّ رَدّا ؛ فَإِنّی لا أجعَلُ لَکَ ضِدّا ، و لا أدعو مَعَکَ نِدّا . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :اللّهُمَّ . . . لا تَرزُقنی رِزقا یُطغینی و لا تَبتَلِنی بِفَقرٍ أشقی بِهِ مُضَیَّقا عَلَیَّ ، أعطِنی . . . مَعاشا واسِعا هَنیئا مَریئا فی دُنیایَ ، و لا تَجعَلِ الدُّنیا عَلَیَّ سِجنا . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! هر آینه به تو پناه می جویم از این که در [سایه ]توانگری ات ، دچار فقر شوم .

امام علی علیه السلام_ در قنوت خویش _: بار خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فراوان فرست و مرا با حلالت از حرامت بی نیاز ساز و از فقر در امانم دار .

امام زین العابدین علیه السلام :به تو پناه می جوییم . . . از توان نداشتن برای تأمین نیازهای خود . . .و از فقر نزد همگنان و از زندگانیِ سخت .

امام زین العابدین علیه السلام_ از دعای مکارم الأخلاق وی _: بار خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فراوان فرست ......... و زندگانی ام را سخت مساز و دعایم را باز مگردان ؛ که هر آینه من برای تو ناسازی قرار نمی دهم و با تو شریکی را نمی خوانم .

امام باقر علیه السلام :بار خدایا . . . مرا روزی ای مده که سرکشم سازد و به فقری دچارم مکن که به سببِ ابتلا در تنگنا به تیره بختی افتم . . . مرا در دنیایم زندگانی گشاده و شیرین و گوارا عطا فرما و دنیا را زندانِ من مساز .

ص :168


1- مُهج الدعوات : 134
2- بحار الأنوار : 85 / 261 / 5 نقلاً عن البلد الأمین .
3- الصحیفة السجّادیة : الدعاء 8 و راجع مُهج الدعوات : 36 .
4- الصحیفة السجّادیة : الدعاء 20 .
5- الکافی : 2 / 589 / 26 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام یَقولُ إذا أصبَحَ : . . . اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِن دَرکِ الشَّقاءِ ، و مِن شَماتَةِ الأَعداءِ ، و أعوذُ بِکَ مِنَ الفَقرِ وَ الوَقرِ ، و أعوذُ بِکَ مِن سوءِ المَنظَرِ فِی الأَهلِ وَ المالِ وَ الوَلَدِ . (1)

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ ......... لا تُفقِرنا بَعدَ إذ أغنَیتَنا . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ فی دُعاءِ شَهرِ رَمَضانَ _: اللّهُمَّ بِذلِکَ فَاکفِنی هَولَ هذِهِ السَّنَةِ و آفاتِها ، و أسقامَها و فِتنَتَها ، و شُرورَها و أحزانَها ، و ضیقَ المَعاشِ فیها . (3)

امام صادق علیه السلام :پدرم صبحگاهان می فرمود : « . . . بار خدایا! هر آینه به تو پناه می برم از این که تیره بختی را درک کنم و از دشمنان سرزنش بینم . به تو پناه می جویم از فقر و سنگین باری ؛ و از این که در خاندان و دارایی و فرزندانم ، چهره ای زشت یابم» .

امام صادق علیه السلام :بار خدایا! . . . از آن پس که مرا توانگری بخشیدی ، به فقر گرفتارم مکن .

امام کاظم علیه السلام_ در دعای ماه رمضان _: بار خدایا! بدین سان ، بیم و آفت های این سال و بیماری ها و فتنه و بدی ها و اندوه ها و تنگنایِ معیشت در آن را از من دور بدار .

3174 - الفَقرُ وَ الکُفرُ
3174 - فقر و کفر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :کادَ الفَقرُ أن یَکونَ کُفرا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لَولا رَحمَةُ رَبّی عَلی فُقَراءِ اُمَّتی ، کادَ الفَقرُ یَکونُ کُفرا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّما یَخشَی المُؤمِنُ الفَقرَ مَخافَةَ الآفاتِ عَلی دینِهِ . (6)

3174

فقر و کفر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر ، انسان را در آستانه کفر قرار می دهد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر پروردگار من به فقیران امّتم مهر نمی ورزید ، فقر آنان را در آستانه کفر قرار می داد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جز این نیست که بیم مؤمن از فقر از آن رو است که دینش آفت می پذیرد .

ص :169


1- الکافی : 2 / 525 / 13 عن أبی بصیر.
2- تهذیب الأحکام : 3 / 126 / 268 .
3- الکافی : 4 / 73 / 3 .
4- الکافی : 2 / 307 / 4 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام .
5- جامع الأخبار : 300 / 817 .
6- ربیع الأبرار : 4 / 142 .

عنه صلی الله علیه و آله :نِعمَ الشَّیءُ الفَقرُ ، لَولا أنَّهُ یَهیجُ فِناءَ الکُفرِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اُذَکِّرُ اللّهَ الوالِیَ مِن بَعدی عَلی اُمَّتی ، إلاّ یَرحَمُ عَلی جَماعَةِ المُسلِمینَ ؛ فَأَجَلَّ کَبیرَهُم ، و رَحِمَ ضَعیفَهُم ، و وَقَّرَ عالِمَهُم ، و لَم یَضُرَّ بِهِم فَیُذِلَّهُم ، و لَم یُفقِرهُم فَیُکفِرَهُم . (2)

ربیع الأبرار:سُئِلَ عَلِیٌّ علیه السلام : أیُّ شَیءٍ أقرَبُ إلَی الکُفرِ؟ فَقالَ : ذو فاقَةٍ لا صَبرَ لَهُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَقرُ طَرَفُ الکُفرِ . (4)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: لا یَکُن فَقرُکَ کُفرا ، و غِناکَ طُغیانا . (5)

عنه علیه السلام_ فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ _:

بَلَوتُ صُروفَ الدَّهرِ سِتّینَ حِجَّةً

و جَرَّبتُ حالَیهِ مِنَ العُسرِ وَ الیُسرِ

فَلَم أرَ بَعدَ الدّینِ خَیرا مِنَ الغِنی

و لَم أرَ بَعدَ الکُفرِ شَرّا مِنَ الفَقرِ (6)

قال المجلسیُّ رضوان اللّه علیه فی تبیین قوله صلی الله علیه و آله : کادَ الفَقرُ أن یکونَ کُفرا :

توضیح : هذه الروایة من المشهورات بین الخاصّة و العامّة ، و فیها ذمّ عظیم للفقر ، و یعارضها الأخبار السابقة و ما روی عن النبیّ صلی الله علیه و آله : «الفقرُ فَخرِی و به أفتَخِرُ» ، و قوله صلی الله علیه و آله : «اللّهُمّ أحْیِنی مِسکینا و أمِتْنِی مِسکینا و احشُرْنی فی زُمرَةِ المَساکینِ» . و یؤیّد هذه الروایة ما رواه العامّة عنه صلی الله علیه و آله : «الفَقرُ سَوادُ الوَجهِ فی الدارَینِ» . و قد قیل فی الجمع بینها وجوهٌ :

قال الراغب فی المفردات : الفقر یستعمل علی أربعة أوجه :

الأوّل : وجود الحاجة الضروریّة ، و ذلک عامّ للإنسان ما دام فی دار الدنیا بل عامّ للموجودات کلّها ، و علی هذا قوله تعالی : «یا أیُّها الناسُ أنتُمُ الفُقَراءُ إلَی اللّهِ و اللّهُ هُو الغَنیُّ الحَمیدُ» (7) و إلی هذا الفقر أشار بقوله فی وصف الإنسان : «و ما جَعَلْناهُم جَسَدا لا یَأْکُلُونَ الطَّعامَ» . (8) و الثانی : عدم المُقتَنیات ، و هو المذکور فی قوله : «لِلفُقَراءِ الّذینَ اُحْصِروا فی سَبیلِ اللّهِ _ إلی قوله _ یَحسَبُهُم الجاهِلُ أغنیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» (9) «إنّما الصَّدَقاتُ لِلفُقَراءِ و المَساکِینِ» . (10)

الثالث : فقر النفس ، و هو الشَّرَه المَعنیُّ بقوله صلی الله علیه و آله : «کادَ الفَقرُ أن یکونَ کُفرا» ، و هو المقابِلُ بقوله: «الغِنَی غِنَی النفسِ» ، و المَعنیُّ بقولهم: «مَن عَدِمَ القَناعةَ لم یُفِدْهُ المالُ غِنیً» .

الرابع : الفقر إلَی اللّه المشار إلیه بقوله صلی الله علیه و آله : «اللّهُمّ أغنِنی بالافتِقارِ إلیکَ ، و لا تُفقِرْنی بالاستِغناءِ عنکَ» ، و إیّاه عُنی بقوله تعالی : «رَبِّ إنّی لِما أنْزَلْتَ إلَیَّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ» (11) و بهذا ألمَّ الشاعر فقال :

و یُعجِبنی فَقری إلیکَ و لم یکن

لِیُعجِبنی لولا مَحبَّتُکَ الفَقرُ

و یقال : افتقر فهو مفتقر و فقیر ، و لا یکاد یقال : فَقَرَ، و إن کان القیاس یقتضیه ، و أصل الفقیر هو المکسور الفِقار، انتهی . (12)

و هذا أحسن ما قیل فی هذا المقام ، و منهم من حمل سواد الوجه علی المدح ؛ أی إنّه کالخال الذی علی وجه المحبوب فإنّه یَزینه و لا یَشینه . و قیل : المراد بالوجه ذات الممکن ، و من الفقر احتیاجه فی وجوده و سائر کمالاته إلَی الغیر ، و کون ذلک الاحتیاج سواد وجهه عبارة عن لزومه لذاته بحیث لا ینفکُّ کما لا ینفکُّ السواد عن محلِّه ، و لا یخفی بُعدهما ، و الأظهر حمله مع صحَّته علَی الفقر المذموم کما مرَّ .

و قال الغزالیُّ فی شرح هذا الخبر: إذ الفقر مع الاضطرار إلی ما لا بدَّ منه قارَب أن یوقع فی الکفر ؛ لأنّه یحمل علی حسد الأغنیاء و الحسد یأکل الحسنات ، و علَی التذلُّل لهم بما یدنِّس به عِرضه و ینثلم به دینُه ، و علی عدم الرِّضا بالقضاء و تسخُّط الرزق، و ذلک إن لم یکن کفرا فهو جارٌّ إلیه ، و لذلک استعاذ المصطفی من الفقر .

و قال بعضهم : لأن أجمع عندی أربعین ألف دینار حتَّی أموت عنها أحبُّ إلیَّ من فقر یوم و ذلٍّ فی سؤال الناس ، و و اللّه ما أدری ما ذا یقع منّی لو ابتُلیت ببلیَّة من فقر أو مرض ، فلعلِّی أکفر و لا أشعر ، فلذلک قال : «کادَ الفَقرُ أن یَکونَ کُفرا» لأنّه یحمل المرء علی کلِّ صعب و ذَلول ، و ربّما یؤدِّیه إلَی الاعتراض علی اللّه و التصرُّف فی ملکه . و الفقر نعمة من اللّه داعٍ إلی الإنابة و الالتجاء إلیه و الطلب منه ، و هو حلیة الأنبیاء و زینة الأولیاء و زیُّ الصلحاء ، و من ثمَّ ورد خبرٌ : «إذا رَأیتَ الفَقرَ مُقبِلاً فقل : مَرحَبا بشِعارِ الصالِحینَ» ، فهو نعمة جلیلة ، بَید أنّه مُولم شدید التحمُّل .

قال الغزالیُّ : هذا الحدیث ثناء علَی المال ، و لا تقف علی وجه الجمع بین المدح و الذمِّ إلاّ بأن تعرف حکمة المال و مقصوده و فوائده و غوائله ؛ حتّی ینکشف لک أنّه خیرٌ من وجه شرٌّ من وجه ، و لیس بخیرٍ محض و لا بشرٍّ محض ، بل هو سبب للأمرین معا : یُمدح مرّة و یُذمُّ مرّة ، و البصیر الممیِّز یدرک أنَّ الممدوح منه غیر المذموم .

و قال بعض أصحابنا فی الدعاء : نعوذُ بکَ من الفَقر و القِلَّة ، قیل : الفقر المستعاذ منه إنّما هو فقر النَّفس الذی یُفضی بصاحبه إلی کفران نعم اللّه و نسیان ذکره ، و یدعوه إلی سدِّ الخلَّة بما یتدنَّس به عِرضه و یثلم به دینُه ، و القلَّة تُحمَل علی قلَّة الصبر أو قلَّة العدد . و فی الخبر أنّه صلی الله علیه و آله تعوَّذ من الفقر ، و قال : «الفقرُ فَخرِی و بهِ أفتَخِرُ علی سائرِ الأنبیاءِ» . و قد جُمع بین القولین بأنَّ الفقر الذی تعوَّذ منه صلی الله علیه و آله الفقر إلَی الناس و الذی دون الکفاف ، و الذی افتخر به الفقرُ إلَی اللّه تعالی ، و إنّما کان هذا فخرا له علی سائر الأنبیاء مع مشارکتهم له فیه ؛ لأنَّ توحیده و اتِّصاله بالحضرة الإلهیّة و انقطاعه إلیه کان فی الدرجة التی لم یکن لأحد مثلها فی العلوِّ ، ففقرُه إلیه کان أتمَّ و أکمل من فقر سائر الأنبیاء .

و قال الکرمانیُّ فی شرح البخاریِّ فی قوله صلی الله علیه و آله : «أعوذُ بکَ مِن الفَقرِ» : استدلَّ به علی تفضیل الغِنی ، و بقولِهِ تعالی : «إنْ تَرَکَ خیرا» (13) أی مالاً ، و بأنّه صلی الله علیه و آله تُوفِّی علی أکمل حالاته ، و هو مُوسِر بما أفاء اللّه علیه و بأنَّ الغنی وصف للحقِّ ، و حدیث : «أکثَرُ أهلِ الجَنَّةِ الفُقَراءُ» ، إخبار عن الواقع ، کما یقال : أکثر أهل الدنیا الفقراء ، و أمّا ترکه الطیّبات ، فلأنّه لم یرض أن یستعجل من الطیّبات .

و أجاب الآخرون بأنّه إیماء إلی أنَّ علّة الدخول الفقر ، و ترکه الطیّبات یدلُّ علی فضل الفقر ، و استعاذته من الفقر مُعارَض باستعاذته من الغنی ، و لا نزاع فی کون المال خیرا بل فی الأفضل ، و کان عند وفاته صلی الله علیه و آله درعه مرهونا ، و غنی اللّه تعالی بمعنیً آخر . انتهی .

و ذهب أکثرهم إلی أنَّ الکفاف أفضل من الغنی و الفقر فإنّه سالم من آفاتهما ، و لیس ببعید .

و قال بعضهم : هذا کلُّه صحیح لکن لا یدفع أصل السؤال فی أیّهما أفضل الغنی أو الفقر ؟ لأنَّ النزاع إنّما ورد فی حقِّ من اتَّصف بأحد الوصفَین أیُّهما فی حقِّه أفضل . و قیل : إنَّ السؤال أیُّهما أفضل لا یستقیم ؛ لاحتمال أن یکون لأحدهما من العمل الصالح ما لیس للآخر ، فیکون أفضل ، و إنّما یقع السؤال عنهما إذا استوَیا بحیث یکون لکلٍّ منهما من العمل ما یقاوم به عمل الآخر، فتعلم أیُّهما أفضل عند اللّه ، و لذا قیل : صورة الاختلاف فی فقیر لیس بحریص ، و غنیٍّ لیس بمُمسِک ؛ إذ لا یخفی أنَّ الفقیر القانع أفضل من الغنیِّ البخیل ، و أنّ الغنیَّ المُنفِق أفضل من الفقیر الحریص ، قالَ : و کلُّ ما یراد لغیره و لا یراد لعینه ینبغی أن یضاف إلی مقصوده فیه لیظهر فضله ، فالمال لیس محذورا لعینه ، بل لکونه قد یعوق عن اللّه ، و کذا العکس ، فکم من غنیٍّ لم یشغله غناه عن اللّه ، و کم من فقیر شغله فقره عن اللّه .

إلی أن قال : و إن أخذت بالأکثر فالفقیر عن الخطر أبعد ، لأنَّ فتنة الغنی أشدُّ من فتنة الفقر .

و قال بعضهم : کلام الناس فی أصل المسألة یختلف ، فمنهم من فضَّل الفقر ، و منهم من فضَّل الغنی ، و منهم من فضَّل الکفاف ، و کلُّ ذلک خارج عن محلِّ الخلاف أیُّ الحالین أفضل عند اللّه للعبد حتّی یتکسَّب ذلک و یتخلَّق به ، هل التقلُّل من المال أفضل لیتفرَّغ قلبه عن الشواغل ، و ینال لذَّة المناجاة و لا ینهمک فی الاکتساب لیستریح من طول الحساب ؟ أو التشاغل باکتساب المال أفضل لیستکثر من القرب من البرِّ و الصِّلة لما فی ذلک من النفع المتعدِّی .

قال: و إذا کان الأمر کذلک فالأفضل ما اختاره النبیُّ صلی الله علیه و آله و جمهور أصحابه من التقلُّل فی الدنیا و البعد عن زهرتها ، و یبقَی النظر فیمن حصل له شیء من الدنیا بغیر تکسُّب منه کالمیراث و سهم الغنیمة هل الأفضل أن یبادر إلی إخراجه فی وجوه البرِّ حتّی لا یبقی منه شیء أو یتشاغل بتثمیره لیستکثر من نفعه المتعدِّی.

قال : و هو علی القسمین الأوَّلین .

و قال ابن حجر : مقتضی ذلک أن یبذل إلی أن یبقی فی حالة الکفاف ، و لا یضرُّ ما یتجدَّد من ذلک إذا سلک هذه الطریقة . و دعوَی أنَّ جمهور الصحابة کانوا علَی التقلُّل و الزهد ممنوعة ، فإنّ المشهور من أحوالهم أنّهم کانوا علی قسمین بعد أن فتحت علیهم الفتوح ، فمنهم من أبقی ما بیده مع التقرُّب إلی ربِّه بالبرِّ و الصلة و المواساة مع الاتِّصاف بغنَی النفس ، و منهم من استمرَّ علی ما کان علیه قبل ذلک ، و کان لا یُبقی شیئا ممّا فتح علیه ، وهم قلیل ، و الأخبار فی ذلک متعارضة ، و من المواضع التی وقع فیها التردُّد من لا شیء له ، فالأولی فی حقِّه أن یستکسب للصَّون عن ذلِّ السُّؤال ، أو یترک و ینتظر ما یفتح علیه بغیر مسألة . انتهی .

و أقول : مقتضی الجمع بین أخبارنا أنَّ الفقر و الغنی کلٌّ منهما نعمة من نعم اللّه تعالی ، یعطی کلاًّ منهما من شاء من عباده بحسب ما یعلم من مصالحه الکاملة ، و علَی العبد أن یصبر علَی الفقر بل یشکره و یشکر الغنی إن أعطاه و یعمل بمقتضاه ، فمع عمل کلٍّ منهما بما تقتضیه حاله فالغالب أنَّ الفقیر الصابر أکثر ثوابا من الغنیِّ الشاکر ، لکن مراتب أحوالهما مختلفة غایة الاختلاف ، و لا یمکن الحکم الکلّیُّ من أحد الطرفَین ، و الظاهر أنَّ الکفاف أسلم و أقلُّ خطرا من الجانبَین ؛ و لذا ورد فی أکثر الأدعیة طلبه و سأله النبیُّ صلی الله علیه و آله لآله و عترته ، و سیأتی تمام القول فی ذلک فی کتاب المکاسب إن شاء اللّه . (14)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر فقر ، کفر را به میدان داری برنمی انگیخت ، نیکو چیزی بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن کس را که پس از من بر امّتم حکمرانی یابد ، به یاد خدا توصیه می کنم ؛ که حتما بر جماعت مسلمانان مهر ورزد ؛ بزرگ سالانشان را گرامی شمارد ، بر نا توانانشان رحمت آورد ، دانشمندانشان را بزرگ دارد ، و آنان را زیان نرساند که خوارشان سازد و به فقر دچارشان نکند که کافرشان کند .

ربیع الابرار :از امام علی علیه السلام پرسیده شد : «چه چیز به کفر نزدیک تر است؟» فرمود: «[فقرِ] فقیری که او را صبر نیست» .

امام علی علیه السلام :فقر ، کناره کفر است .

از امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او _: مباد که فقرت به کفر بینجامد و توانگری ات به سرکشی!

از امام علی علیه السلام_ در دیوان منسوب به وی _:

شصت سال ، دگرگونی های روزگار را آزمودم

و هم حالت تنگنایش را تجربه کردم و هم حال آسانی اش را

پس چیزی را ماورای دین ، بهتر از توانگری نیافتم

و چیزی را ماورای کفر ، بدتر از فقر ندیدم

علاّمه مجلسی، رضوان اللّه علیه، در توضیح این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله که: نزدیک است فقر به کفر انجامد، می گوید:

این روایت از روایات مشهور در میان شیعه و سنّی است و نکوهش عظیمی از فقر دارد. اما اخباری که پیشتر گذشت و این روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله که: فقر افتخار من است و من به آن می نازم. و نیز این سخن آن حضرت که: بار خدایا! مرا مستمند زنده بدار و مستمند بمیران و در زمره مستمندان محشورم فرما، با روایت مورد بحث تعارض دارند. البته این روایت را روایتی که اهل سنّت از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کنند که فرموده است: فقر [مایه ]رو سیاهی در هر دو جهان است، تأیید می کند. در جمع و سازش میان این دو دسته احادیث نظراتی گفته شده است:

راغب در مفردات می گوید: فقر به چهار معنا به کار می رود: اول: وجود نیاز ضروری. این معنا همه انسانها را تا زمانی که در دنیا هستند و بلکه تمام موجودات را شامل می شود. به همین معناست آیه «هلا ای مردم! شما نیازمند خدایید و خدا بی نیاز ستوده است». همچنین آیه «و ما آنان را جسدی که غذا نخورند قرار ندادیم» که در وصف انسان است، اشاره به همین فقر دارد.

دوم: تهیدستی . که در این آیات فقر به این معناست: «[این صدقات ]برای آن نیازمندانی است که در راه خدا فرو مانده اند ......... از شدّت خویشتنداری، فرد بی اطلاع، آنان را توانگر می پندارد» و «صدقات در حقیقت از آنِ نیازمندان و مستمندان است».

سوم: فقر نفْس . که عبارت است از حرص و سیری ناپذیری و مقصود از حدیث نبوی: «نزدیک است که فقر به کفر انجامد»، همین معناست. و در مقابل آن، حدیث «توانگری، توانگری نفْس است» قرار دارد. و مقصود از این جمله: کسی که قناعت نداشته باشد، مال و ثروت او را توانگر و بی نیاز نمی کند، نیز همین توانگری است.

چهارم: فقر و نیازمندی به خدا . که حدیث نبوی: «بار خدایا! با نیازمندی به خودت مرا بی نیاز گردان و با بی نیازی از خودت مرا نیازمند مگردان»؛ اشاره به همین معنا دارد. همچنین در آیه «پروردگارا! به آنچه از خیر و خوبی بر من نازل کرده ای نیازمندم»، مقصود همین معنا از از فقر می باشد. مقصود شاعر از فقر در شعر زیر، نیز همین مفهوم است:

نیازمندیم به تو را خوش دارم

و اگر نبود عشق به تو، فقر و نیازمندی را خوش نداشتم

گفته می شود: اِفتَقَرَ فهو مُفتقِر و فَقیر. واژه فَقَر تقریباً به کار نمی رود گر چه قاعده قیاس چنین کاربردی را اقتضا دارد. فقیر در اصل به معنای کسی است که ستون فقراتش شکسته است. [پایان سخن راغب].

این توجیه بهترین سخنی است که در این باب گفته شده است. بعضی هم «سواد الوجه» را حمل به مدح و ستایش کرده اند؛ یعنی فقر همچون خال سیاهی است بر رخسار محبوب که او را زیبا می کند نه زشت.

به قولی، مراد از وجه [در سواد الوجه ]ذات ممکن الوجود است و مراد از فقر نیاز آن در وجود و دیگر صفات کمالیه به غیر، و تعبیر از احتیاج به رو سیاهی لزوم داشتن آن با ذات ممکن الوجود است (15) به طوری که همچنان که «سیاهی» از محلّ خود زایل نمی شود، «احتیاج» نیز از ذات ممکن الوجود جدا شدنی نیست. بعید بودن این دو توجیه پوشیده نیست و بهتر آن است که، به فرض درست بودن حدیث، حمل بر فقر مذموم و نکوهیده شود.

غزالی در شرح این حدیث می نویسد: زیرا فقر توأم با اضطرار داشتن به چیزی که چاره ای از آن نیست، آدمی را در پرتگاه کفر قرار می دهد؛ چرا که اولاً موجب حسادت به توانگران می شود و حسد هم حسنات و خوبیها را از بین می برد. ثانیا باعث این می شود که انسان فقیر در برابر ثروتمندان اظهار ذلّت و خواری کند، که این خود به آبرو و دین او لطمه می زند. ثالثا سبب ناخشنودی به قضای الهی و ناراضی بودن از روزی می شود و این خود اگر هم کفر نباشد به کفر می کشاند. به این دلایل است که پیامبر مصطفی، از فقر به خدا پناه برده است.

یکی گفته است: اگر بمیرم و چهل هزار دینار از خود بر جای گذارم خوشتر دارم از این که حتی یک روز فقیر باشم و ذلّت دست دراز کردن پیش مردم را تحمّل کنم؛ زیرا به خدا قسم که نمی دانم اگر به بلایی مانند فقر یا بیماری گرفتار آیم به چه سرنوشتی گرفتار خواهم شد. ای بسا که کافر شوم و خودم بی خبر باشم. به همین دلیل فرمود: نزدیک است که فقر به کفر انجامد؛ چرا که فقر آدمی را به هر کارِ روا و ناروایی وا می دارد و ای بسا که او را به اعتراض به خدا و تصرّف در ملک او بکشاند. از طرف دیگر، فقر، نعمتی الهی است که آدمی را به روی آوردن به خدا و پناه بردن به او و دست نیاز دراز کردن به سوی او فرا می خواند و زیور انبیا و زینت اولیا و پوشش صالحان است. از این جاست که در خبری آمده است: هرگاه دیدی فقر روی آورده است بگو: خوش آمدی ای تن پوش زیرین صالحان. فقر نعمتی بزرگ، و در عین حال دردناک و تحمّلش دشوار است.

غزالی می گوید: این حدیث ستایشی است از مال و ثروت. و نمی توان به رازِ نکوهش و ستایش از ثروت پی برد و آنها را با هم جمع و سازش داد، مگر آنکه حکمت و فلسفه دارایی و هدف از آن و فواید و مضرّات و مفاسد آن را بشناسیم و معلوم شود که مال و ثروت از جهتی خوب است و از جهتی بد. نه خوبِ مطلق است و نه بد مطلق. بلکه همزمان هم خوب است و هم بد. لذا گاه مورد ستایش قرار می گیرد و گاه مورد نکوهش و شخص با بصیرت و نکته سنج، فرق میان داراییِ ممدوح و داراییِ مذموم را می شناسد.

بعضی اصحاب ما در دعا گفته اند: خدایا از فقر و کمی به تو پناه می بریم. گفته شده است که مقصود از «فقر» در این جا که از آن به خدا پناه برده شده، همان فقر نفْس است که شخصِ مبتلا به آن، خود را به کفران نعمتهای خدا و فراموشی یاد او می کشاند و باعث می شود که برای رفع نیاز و تهیدستی خود، دست به کارهایی بزند که به آبرو و دین او لطمه می رساند. مراد از «کمی»، کم صبری یا کمی تعداد و نفرات است. در خبر است که پیامبر صلی الله علیه و آله از فقر به خدا پناه برده و در خبری دیگر آمده که فرمود: فقر افتخار من است و من به آن بر دیگر پیامبران می بالم. در جمع و سازش میان این دو خبر گفته شده است فقری که پیامبر صلی الله علیه و آله از آن به خدا پناه برده، نیازمند شدن به مردم و روزی کمتر از کفاف است و آن فقری که به آن می بالد فقر و نیاز به خداوند متعال است. از این جهت، این فقر مایه مباهات او بر سایر پیامبران است، با آن که آنها نیز از این جهت با آن حضرت شریکند. این است که یکتا پرستی پیامبر صلی الله علیه و آله و ارتباطش با بارگاه الهی و انقطاعش به او در حدّ و مرتبه ای بود که هیچ کس به پای ایشان نمی رسید. بنا بر این، فقر رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خدا، کاملتر و تمامتر از فقر دیگر پیامبران بوده است.

کرمانی در شرح بخاری، در ذیل این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله که: «خدایا از فقر به تو پناه می برم، می گوید: این جمله و آیه «اِنْ ترک خیراً» که به معنای مال و ثروت است. و نیز این مطلب که رسول خدا صلی الله علیه و آله در کاملترین وضع معیشتی خود رحلت کرد ، چون به سبب غنایمی که خداوند به او عطا فرموده بود، در حال توانگری به سر می برد و همچنین به این دلیل که غنی و توانگر بودن وصف حقّ است، همه دلیل بر برتری دارایی و توانگری است. حدیث: «بیشتر اهل بهشت فقرایند» از واقعیت خبر می دهد، چنان که گفته می شود: بیشتر مردم دنیا را فقرا تشکیل می دهند. اما این که رسول خدا طیّبات و خوشیهایِ زندگیِ این جهان را ترک کرد، علّتش این است که نخواست در همین دنیا به طیّبات و خوشیهایِ زندگیِ دست یابد.

دیگران جواب داده اند که حدیث «بیشتر اهل بهشت فقرایند»، اشاره به این دارد که علّت ورود به بهشت فقر است. و رها کردن طیّبات دنیا از سوی پیامبر دلیل بر برتری فقر است و پناه بردن آن حضرت از فقر به خدا، با پناه بردن آن حضرت از توانگری به خدا، تعارض دارد و در این که مالْ خوب و بلکه برتر است، بحثی نیست. و رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام وفات زرهش گرو بود. و غنای خداوند متعال نیز به معنای دیگری است. [پایان سخن کرمانی].

اکثرا معتقدند که کفاف بر ثروت و فقر، هر دو، فضیلت دارد؛ زیرا از آفات و پیامدهای سوء این دو مبرّاست. بعید نیست که این نظر درست تر باشد.

یکی از علما گفته است: همه اینها درست است، اما اصل سؤال، که توانگری برتر است یا فقر ، همچنان به قوّت خود باقی است؛ زیرا بحث در جایی است که شخصی یکی از این دو وضع را داشته باشد. درباره چنین کسی کدام یک از فقر و توانگری بهتر و افضل است. گفته شده است: این سؤال که کدام یک برتر است، سؤال درستی نیست؛ زیرا احتمال دارد که یکی از آنها کار درست و شایسته کند و دیگری نکند که در این صورت او بهتر و برتر است. بنا بر این، سؤال این است که اگر یک نفر فقیر با یک نفر توانگر هر دو از نظر عمل صالح و شایسته ای که انجام می دهند یکسان باشند، در آن صورت کدام یک نزد خدا منزلت بیشتر و برتری دارند؟ به همین دلیل گفته شده است که صورت مسأله درباره فقیر غیر حریص و ثروتمند غیر بخیل است. چه، روشن است که فقیرِ قانع از توانگرِ بخیل برتر و بر عکس، توانگرِ بخشنده از فقیر حریص برتر است. این عالِم می گوید: هر چیزی که وسیله برای چیز دیگری باشد و مقصود با لذّات نباشد، برای آن که فضیلت و برتریش معلوم شود، باید آن را با هدفی که از آن دنبال می شود در نظر گرفت. بنا بر این، مال و ثروت به خودی خود مذموم و بر حذر داشته شده نیست، بلکه اگر مانع انسان از خدا شود نکوهیده است. عکس آن نیز صادق است. پس چه بسا توانگری که مال و ثروتش او را از خدا باز نداشته و ای بسا فقیری که تهیدستی و فقرش او را از خدا غافل کرده و باز داشته است.

او می گوید: البته اگر جنبه اکثر و غالب را در نظر بگیریم، شخص فقیر از خطر دورتر است؛ زیرا فتنه و خطرِ ثروت، بدتر از خطرِ فقر است.

یکی دیگر از علما گفته است: علما در اصل این مسأله اختلاف کرده اند؛ بعضی فقر را ترجیح داده اند، برخی توانگری و ثروت را و برخی هم مقدار کفاف را. همه اینها خارج از محل اختلاف است و آن این است که کدام حالت برای بنده ، نزد خدا بهتر و برتر است، تا آن وضع و حال را کسب کند و در پیش گیرد. آیا کم داشتنِ مال و ثروت بهتر است، تا دلش را از عوامل باز دارنده از یاد خدا فارغ گرداند و لذّتِ مناجات را بچشد و غرق در کسب مال و ثروت نشود، تا در روز قیامت از زحمت حسابرسی طولانی آسوده شود؟ یا پرداختن به کسب مال و ثروت بهتر است، تا با نیکی کردن و رسیدگی به نیازمندان بر قرب و منزلت خود نزد خدا، هر چه بیشتر بیفزاید. مضافا بر این که، مال و ثروت و رسیدگی و احسان به مردم نفع متقابل هم دارد.

او می گوید: در این فرض، البته روشی که پیامبر صلی الله علیه و آله و جمهور اصحاب آن حضرت برگزیدند، یعنی کم داشتن از مال و منال دنیا و دوری از زرق و برق آن ترجیح دارد. یک فرض دیگر هم می ماند و آن این است که کسی بدون کار و زحمت، یعنی از طریق مثلاً ارث و سهم غنیمت، به مال و ثروتی از دنیا دست یابد. در این صورت، آیا بهتر است که این شخص تمام مال و ثروت خود را در راههای احسان و خیر مصرف کند، به طوری که چیزی برای خودش باقی نماند یا به سرمایه گذاری و بهره برداری از آن بپردازد تا سود مضاعف برد؟ او می گوید: این مورد نیز همانند دو قسم اول است.

ابن حجر می گوید: این وضع اقتضا می کند که اموال خود را ببخشد، تا حدّی که به حالت کفاف برسد و اگر به این روش ادامه دهد، چنانچه ثروتی دوباره به دست آورد، زیانی نمی بیند. و اما این ادعا که جمهور صحابه تنگ دست و زاهد بودند، درست نیست؛ زیرا آنچه از وضع و حال آنان شهرت دارد، این است که آنان بعد از فتوحاتی که خداوند نصیبشان کرد، بر دو قسم بودند. عده ای ثروتی را که به دست آوردند نگه داشتند و با انجام کارهای نیکو کارانه و رسیدگی به مردم و کمک مالی به نیازمندان به خدا تقرب می جستند و در عین حال از غنای نفس برخوردار و از حرص و آزمندی به دور بودند. عده ای هم به همان روشی که پیشتر داشتند، ادامه دادند و از غنایم و رهاوردهای فتوحات چیزی برای خود باقی نمی گذاشتند. این عده اندک شمار بودند.

اخبار متعارضی در این باب وجود دارد. از جمله مواردی که در آن تردید است و جای بحث دارد، مورد کسی است که هیچ ندارد و کاملاً تهیدست است. چنین کسی بهتر است که برای حفظ آبروی خود و محفوظ ماندن از ذلّت و خواریِ سؤال، دنبال کسب درآمد رود یا این که صبر کند تا خداوند غیر از طریق سؤال، دری به رویش بگشاید. [پایان گفتار ابن حجر].

به نظر می رسد، مقتضای جمع و سازش میان اخباری که در این زمینه داریم، این است که فقر و ثروث هر یک به نوبه خود نعمتی الهی است که خداوند با توجه به مصلحت کامل افراد، به آنان یکی از این دو نعمت را ارزانی می دارد. و بنده وظیفه دارد که در هنگام فقر و تهیدستی شکیبا و بلکه سپاسگزار و شاکر باشد و اگر هم خداوند مال و ثروتی به او بخشید، سپاسگزار باشد و به مقتضای آن عمل کند. بنا بر این، باید به مقتضای هر یک از فقر و توانگری عمل کرد. البته غالبا فقیرِ شکیبا، ثوابش بیشتر از توانگرِ شاکر است. اما مراتب احوال هر یک کاملاً با هم متفاوتند و نمی توان درباره هر یک از دو طرف، حکم کلّی صادر کرد. پیداست که بسنده کردن به مقدار کفاف، سالم تر و کم خطرتر از طرفین آن، یعنی فقر و توانگری، است. به همین دلیل در بیشتر دعاها کفاف خواسته شده و پیامبر صلی الله علیه و آله آن را از خداوند برای خاندان و عترتش مسألت کرده است. بحث کاملتر در این زمینه، به خواست خدا، در کتاب مکاسب خواهد آمد. همچنین این بحث از دیدگاهی دیگر در جلد نخست کتاب «توسعه اقتصادی بر پایه قرآن و حدیث» آمده است . (16)

ص :170


1- الفردوس : 4 / 261 / 6770 عن محمّد بن الجنید .
2- الکافی : 1 / 406 / 4 .
3- ربیع الأبرار : 2 / 517 .
4- مطالب السؤول : 56 .
5- شرح نهج البلاغة : 20 / 296 / 388 .
6- الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : 262 / 185 .
7- فاطر : 15.
8- الأنبیاء : 8.
9- البقرة : 273.
10- التوبة : 60.
11- القصص : 24.
12- مفردات ألفاظ القرآن : 641.
13- البقرة : 180 .
14- بحار الأنوار : 72/31/26.
15- بیت زیر از گلشن راز اشاره به همین معنا از حدیث دارد: سیه رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد و اللّه اعلم.
16- این کتاب دو جلدی ترجمه کتاب «التنمیة الاقتصادیة فی الکتاب و السنّة» اثر دیگر مؤلّف است .

ص :171

ص :172

ص :173

ص :174

ص :175

ص :176

ص :177

ص :178

ص :179

3175 - الفَقرُ وَ الجَهلُ
3175 - فقر و نادانی

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی بَیانِ جُنودِ العَقلِ وَ الجَهلِ _: وَ الغِنی و ضِدُّهُ الفَقرُ . (1)

عنه علیه السلام :خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم یَزَل ناقِصَ العَیشِ زائِلَ العَقلِ مَشغولَ القَلبِ ؛ فَأَوَّلُها : صِحَّةُ البَدَنِ ، وَ الثّانِیَةُ : الأَمنُ ، وَ الثّالِثَةُ : السَّعَةُ فِی الرِّزقِ ......... . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: لا تَلُم إنسانا یَطلُبُ قوتَهُ ؛ فَمَن عَدِمَ قوتَهُ کَثُرَ خَطایاهُ . (3)

3175

فقر و نادانی

امام صادق علیه السلام_ در شمارشِ سپاهیان دانش و نادانی _: و [دیگر از سپاهیان دانش ]توانگری است که ضدّ آن ، فقر است .

امام صادق علیه السلام :پنج ویژگی اند که هر کس یکی از آن ها را نداشته باشد ، همواره زندگی اش کاستی دارد ، عقلش زوال می پذیرد ، و دلش دغدغه دارد ؛ یکم تندرستی ، دوم امنیّت ، سوم گشایشِ روزی ، ......... .

امام علی علیه السلام_ به پسرش حسن علیه السلام _: کسی را که در پی روزی است ، سرزنش مکن ؛ که هر کس بی روزی مانَد ، خطاهایش بسیار می شود .

3176 - الفَقرُ وَ الذِّلَّةُ
3176 - فقر و خواری

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القِلَّةُ ذِلَّةٌ . (4)

3176

فقر و خواری

امام علی علیه السلام :کم داشتن ، خواری است .

ص :180


1- . الکافی : 1 / 22 / 14 .
2- الخصال : 284 / 34 عن أبی خالد السجستانی .
3- جامع الأخبار : 300 / 818 .
4- مطالب السؤول : 56 .

عنه علیه السلام :إنَّ الفَقرَ مَذَلَّةٌ لِلنَّفسِ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ، جالِبٌ لِلهُمومِ . (1)

عنه علیه السلام :الفَقیرُ فِی الوَطَنِ مُمتَهَنٌ . (2)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: مَن أثری کَرُمَ عَلی أهلِهِ ، و مَن أملَقَ هانَ عَلی وُلدِهِ . (3)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: إذا أیسَرتَ فَکُلُّ الرِّجالِ رِجالُکَ ، و إذا أعسَرتَ أنکَرَکَ أهلُکَ . (4)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: نَظَرتُ إلی کُلِّ ما یُذِلُّ العَزیزَ و یَکسِرُهُ ، فَلَم أرَ شَیئا أذَلَّ لَهُ و لا أکسَرَ مِنَ الفاقَةِ . (5)

عنه علیه السلام_ فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ _: سوءُ حَملِ الغِنی یورِثُ مَقتا ، و سوءُ حَملِ الفاقَةِ یَضَعُ شَرَفا . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :خَمسَةٌ مِن خَمسَةٍ مُحالٌ : . . . وَ الهَیبَةُ مِنَ الفَقیرِ مُحالٌ . (7)

امام علی علیه السلام :هر آینه فقر ، خواریِ جان است و مایه سرگشتگیِ عقل و فراهم آورنده اندوه .

امام علی علیه السلام :فقیر در وطن ، فرومایه است .

امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او _: آن که توانگر باشد ، نزد خاندانش گرامی است ؛ و آن که تنگ دست باشد ، نزد فرزندانش خوار .

امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او _: هر گاه گشاده دست باشی ، همه مردان مردانِ تواند ؛ و هر گاه به تنگدستی افتی ، خانواده ات نیز تو را نمی شناسند .

امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او _: نگریستم به هر چه عزیز را خوار و سرشکسته می کند ؛ هیچ چیز را برای خوار ساختن و سرشکسته کردن وی بدتر از فقر ندیدم .

امام علی علیه السلام_ در کلمات حکیمانه منسوب به او) _: بد بهره بردن از توانگری ، کینه و نفرت را بر جای می نهد و بد تحمّل کردنِ فقر ، شرافت را می کاهد .

امام صادق علیه السلام :پنج چیز از پنج کس ناممکن است: . . . و فقیر را شکوهمندی ممکن نیست .

ص :181


1- غرر الحکم : 3428 .
2- غرر الحکم : 1422 .
3- شرح نهج البلاغة : 20 / 308 / 529 .
4- شرح نهج البلاغة : 20 / 289 / 309 .
5- شرح نهج البلاغة : 20 / 293 / 355 .
6- شرح نهج البلاغة : 20 / 287 / 285 .
7- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4 / 58 / 5092 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ _:

مَساکینُ أهلُ الفَقرِ حَتّی قُبورُهُم

عَلَیها تُرابُ الذُّلِّ بَینَ المَقابِرِ (1)

امام علی علیه السلام_ در دیوان منسوب به وی _: فقیران نیازمند [چنان خوارند که] حتّی بر گورهاشان نیز در میانه گورستان ها ، خاکِ خواری نشسته است .

3177 - الفَقرُ وَ النِّسیانُ
3177 - فقر و فراموشی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا أبا ذَرٍّ ، هَل یَنتَظِرُ أحَدُکُم إلاّ غِنیً مُطغِیا ، أو فَقرا (2) مُنسِیا؟! (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَقرُ یُنسی . (4)

3177

فقر و فراموشی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای ابوذر! آیا هر یک از شما انتظار دارد جز توانگری سرکشی زا یا فقر فراموشی آور را؟

امام علی علیه السلام :فقر ، فراموشی آور است .

3178 - ما رُوِیَ فی مَدحِ الفَقرِ
3178 - روایات درباره ستایش فقر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ ، لا یَبتَلی بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنینَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ مِحنَةٌ مِن عِندِ اللّهِ ، لا یَبتَلی بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنینَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَخری (7) . (8)

3178

روایات درباره ستایش فقر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر گنجینه ای است نزد خدا که به آن گرفتار نمی شود مگر مؤمنی که خداوند دوستش می دارد (9) .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر آزمونی است از سوی خداوند که کسی را به آن مبتلا نمی کند ، مگر مؤمنی را که دوستش بدارد .

ص :182


1- الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : 264 / 187 .
2- فی المصدر: «فقیراً» و ما نقلناه هو الصحیح کما فی مکارم الأخلاق .
3- الأمالی للطوسی : 527 / 1162 .
4- غرر الحکم : 24 .
5- الفردوس : 3 / 156 / 4423 عن الإمام علیّ علیه السلام .
6- کنز العمّال: 6/484/16650نقلاً عن السلمی عن الإمام عل علیه السلام .
7- جامع الأخبار : 302 / 828 .
8- سئل عابد : ما الفرق بین قوله صلی الله علیه و آله : «الفقر فخری» و بین قوله صلی الله علیه و آله : «الفقر سواد الوجه فی الدارین» و بین قوله صلی الله علیه و آله : «کاد الفقر أن یکون کفرا»؟ قال : اِعلم أنّ الفقر الاحتیاج ، و الاحتیاج علی ثلاثة أنواع : احتیاج إلی اللّه فقط ، و احتیاج إلی الخلق فقط ، و احتیاج إلیهما ؛ فالحدیث الأوّل إشارة إلی المعنی الأوّل و هو الاحتیاج إلی اللّه تعالی، و الحدیث الثانی إلی المعنی الثانی و هو الاحتیاج إلی الخلق،و الحدیث الثالث إشارة إلی المعنی الثالث و هو الاحتیاج إلی الخلق و الحقّ ؛ فافهم (المواعظ العددیّة : 127) .
9- از عابدی پرسیده شد: «چه تفاوت است میان سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله که فقر مایه افتخار من است و فقر سبب سیاه رویی در هر دو جهان است و فقر ، انسان را در آستانه کفر قرار می دهد ؟» گفت: «بدان که فقر یعنی نیازمندی؛ و آن ، سه گونه است: تنها نیاز به خدا ، تنها نیاز به مردم ، و نیاز به هر دو. حدیث نخست به معنای نخست اشاره دارد ، یعنی نیاز به خدا؛ حدیث دوم به معنای دوم می پردازد ، یعنی نیاز به مردم؛ و حدیث سوم به معنای سوم نظر دارد ، یعنی نیاز به مردم و خدا . این سخن را خوب دریاب».

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَخری ، و بِهِ أفتَخِرُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَخری ، و بِهِ أفتَخِرُ عَلی سائِرِ الأَنبِیاءِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، مِن صِفاتِ المُؤمِنِ . . . أن یَکونَ الفَقرُ شِعارَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :تُحفَةُ المُؤمِنِ فِی الدُّنیَا الفَقرُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ أزیَنُ عَلَی المُؤمِنِ مِنَ العِذارِ الحَسَنِ عَلی خَدِّ الفَرَسِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ شَینٌ عِندَ النّاسِ ، و زَینٌ عِندَ اللّهِ یَومَ القِیامَةِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ ذُلٌّ فِی الدُّنیا ، و فَخرٌ فِی الآخِرَةِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر مایه افتخار من است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر مایه افتخار من است و به آن مباهات می ورزم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر مایه افتخار من است و با آن بر دیگر پیامبران مباهات می ورزم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! از ویژگی های مؤمن این است که . . . فقر نشانِ او باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ارمغان مؤمن در دنیا ، فقر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر برای مؤمن زیبنده تر است از داغ و نشانیِ زیبا بر گونه اسب .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر نزد مردم عیب است و نزد خدای ، در روز رستاخیز ، زیور و آرایه .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر در دنیا خواری است و در آخرت ، افتخار .

ص :183


1- عدّة الداعی : 113.
2- عوالی اللآلی : 1 / 39 / 38.
3- التمحیص : 74 / 171.
4- الفردوس : 2 / 70 / 2399 عن معاذ بن جبل .
5- المعجم الکبیر : 7 / 295 / 7181 عن شدّاد بن أوس .
6- جامع الأخبار : 302 / 829 .
7- إرشاد القلوب : 194 .

عنه صلی الله علیه و آله :اللّهُمَّ تَوَفَّنی فَقیرا ، و لا تَوَفَّنی غَنِیّا ، وَ احشُرنی فی زُمرَةِ المَساکینِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ لی حِرفَتَینِ اثنَتَینِ ؛ فَمَن أحَبَّهُما فَقَد أحَبَّنی ، و مَن أبغَضَهُما فَقَد أبغَضَنی : الفَقرَ وَ الجِهادَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَلَّ مالُهُ ، و کَثُرَ عِیالُهُ ، و حَسُنَت صَلاتُهُ ، و لَم یَغتَبِ المُسلِمینَ ؛ جاءَ یَومَ القِیامَةِ و هُوَ مَعی کَهاتَینِ . (3)

جامع الأخبار :سُئِلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : مَا الفَقرُ؟ فَقالَ صلی الله علیه و آله : خَزانَةٌ مِن خَزائِنِ اللّهِ تَعالی .

قیلَ ثانِیا : مَا الفَقرُ یا رَسولَ اللّهِ؟ فَقالَ : کَرامَةٌ مِنَ اللّهِ .

قیلَ ثالِثا : مَا الفَقرُ؟فَقالَ صلی الله علیه و آله : شَیءٌ لا یُعطیهِ اللّهُ إلاّ نَبِیّا مُرسَلاً أو مُؤمِنا کَریما عَلَی اللّهِ تَعالی . (4)

عیسی علیه السلام :أربَعٌ هُنَّ عَجَبٌ ، و لا یُحفَظنَ إلاّ بِعَجَبٍ : الصَّمتُ ، و هُوَ أوَّلُ العِبادَةِ ، و ذِکرُ اللّهِ عَلی کُلِّ حالٍ ، وَ التَّواضُعُ ، و قِلَّةُ الشَّیءِ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بار خدایا! مرا فقیر بمیران ، نه توانگر ؛ و روز قیامت ، مرا در شمار مستمندان برانگیز .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مرا دو خوی است که هر که آن دو را دوست می دارد ، مرا هم دوست دارد ؛ و هر که آن دو را دشمن شمرد ، مرا دشمن شمرده: فقر و جهاد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مالش اندک باشد و خانوارش پُر شمار و نمازش نیکو ، و از مسلمانان غیبت نکند ، روز رستاخیز چنان با من پیوسته و همراه است که این دو [انگشتِ کنار هم ]هستند .

جامع الاخبار :از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیده شد : «فقر چیست؟» فرمود : «گنجینه ای است از گنجینه های خدای _ تعالی _ » .

دیگر بار پرسیده شد : «ای رسول خدا! فقر چیست؟» فرمود: «ارجمندی ای از سوی خدای» .

سه باره پرسیده شد: «فقر چیست؟» فرمود: «آن است که خداوند جز به پیامبر برانگیخته شده به رسالت یا مؤمنی که نزد خدای _ تعالی _ ارجمند است ، عطا نمی فرماید» .

عیسی علیه السلام :چهار چیز مایه شگفتی اند و جز به شگفتی حفظ نمی شوند : سکوت که سرآمدِ عبادت است ؛ یاد خدا در هر حال ؛ فروتنی ؛ و داراییِ کم .

ص :184


1- شُعب الإیمان : 4 / 389 / 5499 .
2- إحیاء علوم الدین: 4 / 286 .
3- مسند أبی یعلی : 1 / 463 / 986 .
4- جامع الأخبار : 299 / 815 .
5- الزهد لهنّاد : 1 / 326 / 594 عن سفیان .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حُبُّ الفَقرِ یُکسِبُ الوَرَعَ . (1)

عنه علیه السلام :الفَقرُ زینَةُ الإِیمانِ . (2)

عنه علیه السلام :الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ بِمَنزِلَةِ الشَّهادَةِ یُؤتیهِ اللّهُ مَن یَشاءُ . (3)

عنه علیه السلام :فَوتُ الغِنی غَنیمَةُ الأَکیاسِ ، و حَسرَةُ الحَمقی . (4)

عنه علیه السلام :الفَقرُ صَلاحُ المُؤمِنِ و مُریحُهُ مِن حَسَدِ الجیرانِ ، و تَمَلُّقِ الإِخوانِ ، و تَسَلُّطِ السُّلطانِ . (5)

مستدرک الوسائل عن عمّار بن یاسر :بَینا أنَا أمشی بِأَرضِ الکوفَةِ ، إذ رَأَیتُ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیّا علیه السلام جالِسا و عِندَهُ جَماعَةٌ مِنَ النّاسِ ، و هُوَ یَصِفُ لِکُلِّ إنسانٍ ما یَصلُحُ لَهُ ، فَقُلتُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، أ یوجَدُ عِندَکَ دَواءُ الذُّنوبِ؟ فَقالَ : نَعَم ، اِجلِس ، فَجَثَوتُ عَلی رُکبَتَیَّ حَتّی تَفَرَّقَ عَنهُ النّاسُ ، ثُمَّ أقبَلَ عَلَیَّ فَقالَ : خُذ دَواءً أقولُ لَکَ . قالَ : قُلتُ : قُل یا أمیرَ المُؤمِنینَ .

قالَ : عَلَیکَ بِوَرَقِ الفَقرِ ، و عُروقِ الصَّبرِ ، و هَلیلَجِ الکِتمانِ ، و بَلیلَجِ الرِّضا ، و غاریقونِ الفِکرِ ، و سَقَمونِیَا الأَحزانِ ، وَ اشرَبهُ بِماءِ الأَجفانِ ، وَ اغلِهِ فی طِنجیرِ القَلَقِ ، و دَعهُ تَحتَ نیرانِ الفَرَقِ ، ثُمَّ صَفِّهِ بِمُنخُلِ الأَرَقِ ، وَ اشرَبهُ عَلَی الحَرَقِ ؛ فَذاکَ دَواکَ و شِفاکَ ، یا عَلیلُ . (6)

امام علی علیه السلام :دوست داشتنِ فقر ، زمینه پرهیزگاری را فراهم می کند .

امام علی علیه السلام :فقر ، آرایه ایمان است .

امام علی علیه السلام :فقر همانند شهادت است که گنجینه ای است نزد خدا و او به هر که خواهد ، عطایش فرماید .

امام علی علیه السلام :از دست رفتنِ توانگری ، برای زیرکان غنیمت است و نابخردان را مایه حسرت .

امام علی علیه السلام :فقر ، مایه راستی و استواری مؤمن است و او را از حسادت همسایگان ، چاپلوسیِ دوستان ، و چیرگیِ حکمران می رهانَد .

مستدرک الوسائل از عمّار بن یاسر:در زمین کوفه راه می سپردم که حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام را دیدم که نشسته و گروهی از مردم گردش را گرفته اند و او آن چه را برای هر انسان راستی و درستی ارمغان می آورَد ، برمی شمرد . من پرسیدم: «ای امیر المؤمنین! آیا دوای گناهان نیز نزد تو یافت می شود؟» فرمود : «آری ؛ بنشین» . بر دو زانو نشستم تا مردم از گِردش پراکنده شدند . سپس وی فراپیشِ من آمد و گفت: «دوایی را که برایت وصف می کنم ، بستان!» _ عمّار می گوید : _ گفتم: «برگوی ای امیر المؤمنین!» فرمود : «بر تو باد به : برگ گیاه فقر ، ریشه گیاه صبر ، زَقّومِ سخن پوشی ، قطره های خرسندی ، قارچِ اندیشیدن ، گیاه محموده اندوه ؛ و آن را بیاشام با اشک دیدگان ؛ و بگذار در دیگ اضطراب و بگذار زیر آتشِ جدایی ؛ سپس با غربال شب بیداری صاف کن و بر آتش بنوش ؛ این دوا و شفای تو است ، ای نا تندرست!»

ص :185


1- غرر الحکم : 4873 .
2- غرر الحکم : 260 .
3- جامع الأخبار : 300 / 819 .
4- غرر الحکم : 6535 .
5- غرر الحکم : 2077 .
6- مستدرک الوسائل : 12 / 171 / 13803 نقلاً عن أصل لبعض القدماء .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المَصائِبُ مِنَحٌ مِنَ اللّهِ ، وَ الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّهِ . (1)

تحف العقول :قالَ لَهُ [ أی لِلإِمامِ الجَوادِ علیه السلام ]رَجُلٌ : أوصِنی . قالَ علیه السلام : و تَقبَلُ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : تَوَسَّدِ الصَّبرَ ، وَ اعتَنِقِ الفَقرَ ، وَارفُضِ الشَّهَواتِ . (2)

امام صادق علیه السلام :مصیبت ها هدیه های خداوندند و فقر ، گنجینه ای است نزد خدای .

تحف العقول :فردی به او [= امام جواد علیه السلام ]گفت: «مرا سفارشی کن» . فرمود : «می پذیری؟» گفت: «آری» . فرمود: «بر بالش صبر سر بِنِه ؛ فقر را در آغوش بگیر ؛ و شهوت ها را از خود بران!»

3179 - ما یَدُلُّ عَلی أنَّ الفَقرَ خَیرٌ مِنَ الغِنی
3179 - روایات نشان دهنده برتری فقر بر توانگری

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن کانَ الفَقرُ أحَبَّ إلَیهِ مِنَ الغِنی ، فَلَوِ اجتَهَدَ عُبّادُ الحَرَمَینِ أن یُدرِکوا ما اُعطِیَ ما أدرَکوا . (3)

3179

روایات نشان دهنده برتری فقر بر توانگری

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس فقر برایش دوست داشتنی تر از توانگری باشد ، اگر عبادت کنندگانِ دو حرم [= مکّه و مدینه ]فراوان بکوشند تا آن چه را به وی عطا شده ، درک کنند ، نمی توانند .

ص :186


1- الکافی : 2 / 260 / 2 عن سعدان .
2- تحف العقول : 455 .
3- کنز العمّال : 15 / 805 / 43199 نقلاً عن الدیلمی عن ابن عمر .

عنه صلی الله علیه و آله :ما عُبِدَ اللّهُ بِمِثلِ العَقلِ ، و ما تَمَّ عَقلُ امرِئٍ حَتّی یَکونَ فیهِ عَشرُ خِصالٍ : . . . الفَقرُ أحَبُّ إلَیهِ مِنَ الغِنی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ خَیرٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الغِنی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ راحَةٌ ، وَ الغِنی عُقوبَةٌ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :شَیئانِ یَکرَهُهُمَا ابنُ آدَمَ : یَکرَهُ المَوتَ ؛ وَ المَوتُ راحَةٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الفِتنَةِ ، و یَکرَهُ قِلَّةَ المالِ ؛ و قِلَّةُ المالِ أقَلُّ لِلحِسابِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَقرانِ : فَقرٌ فِی الدُّنیا ، و فَقرٌ فِی الآخِرَةِ ؛ فَفَقرُ الدُّنیا غِنَی الآخِرَةِ ، و غِنَی الدُّنیا فَقرُ الآخِرَةِ ، و ذلِکَ الهَلاکُ . (5)

المستدرک علی الصحیحین عن بلال :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا بِلالُ ، اِلقَ اللّهَ فَقیرا و لا تَلقَهُ غَنِیّا .

قُلتُ : و کَیفَ لی بِذلِکَ یا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : إذا رُزِقتَ فَلا تَخبَأ ، و إذا سُئِلتَ فَلا تَمنَع .

قُلتُ : و کَیفَ لی بِذلِکَ یا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ : هُوَ ذاکَ و إلاّ فَالنّارُ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند با هیچ چیز همچون عقل عبادت نمی شود ؛ و عقل انسان کمال نمی پذیرد ، مگر آن که ده ویژگی در او باشد : . . . فقر برایش دوست داشتنی تر از توانگری شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای مؤمن ، فقر بهتر از توانگری است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر آرامش است و مال داری ، کیفر .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو چیزند که فرزند آدم ، آن ها را خوش نمی دارد : از مرگ بیزار است ، حال آن که مرگ مؤمن را از فتنه می رهاند ؛ و تنگدستی را دوست نمی دارد ، حال آن که تنگدستی سبب می شود حسابرسی [روز رستاخیز ]آسان تر گردد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر دو گونه است ؛ فقر دنیا و فقر آخرت . فقر دنیا مایه توانگری آخرت است و توانگری دنیا مایه فقر آخرت ؛ و این ، نابودی است .

المستدرک علی الصحیحین از بلال:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای بلال! در حالی که فقیری ، با خدا دیدار کن ، نه با توانگری» .

گفتم: «ای پیامبر خدا! چگونه چنین کنم؟» فرمود : «هر گاه روزی داده شدی ، آن را نگهداری مکن ؛ و هر گاه از تو چیزی خواسته شد ، از بخشش خودداری مَوَرز» .

گفتم: «ای پیامبر خدا! این چگونه ممکن است؟» فرمود : «سخن همین است ؛ و گر نه دچار آتش خواهی شد» .

ص :187


1- علل الشرایع : 116 / 11 عن علیّ الأشعری رفعه .
2- الجعفریّات : 155 .
3- شُعب الإیمان : 5/388/7040 .
4- الخصال : 74 / 115 عن محمود بن لبید .
5- مشکاة الأنوار : 229 / 643 .
6- المستدرک علی الصحیحین : 4 / 352 / 7887 .

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ إلی موسَی بنِ عِمرانَ : یا موسی ، اِرضَ بِکِسرَةِ خُبزٍ مِن شَعیرٍ تَسُدُّ بِها جَوعَتَکَ ، و خِرقَةٍ تُواری بِها عَورَتَکَ ، وَ اصبِر عَلَی المُصیباتِ ؛ فَإِذا رَأَیتَ الدُّنیا مُقبِلَةً فَقُل : إنّا للّهِِ و إنّا إلَیهِ راجِعونَ عُقوبَةٌ عُجِّلَت فِی الدُّنیا ، و إذا رَأَیتَ الدُّنیا مُدبِرَةً وَ الفَقرُ مُقبِلاً فَقُل : مَرحَبا بِشِعارِ الصّالِحینَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فی مُناجاةِ موسی علیه السلام : یا موسی ، إذا رَأَیتَ الفَقرَ مُقبِلاً فَقُل : مَرحَبا بِشِعارِ الصّالِحینَ ، و إذا رَأَیتَ الغِنی مُقبِلاً فَقُل : ذَنبٌ عُجِّلَت عُقوبَتُهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ضَرَرُ الفَقرِ أحمَدُ مِن أشَرِ الغِنی . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به موسی بن عمران علیه السلام وحی فرستاد: «ای موسی! به پاره نان جوینی که با آن از گرسنگی رها شوی ، خرسند باش ؛ و به تکّه جامه ای که عورت تو را بپوشاند ، رضایت ده ؛ و بر مصیبت ها شکیبا باش . پس هر گاه دیدی که دنیا به تو روی آورده ، بگو : هر آینه از آن خداییم و به سویش بازگشت کنانیم ؛ این کیفری است که در دنیا پیش افتاده است ؛ و هر گاه دیدی که دنیا از تو روی برگردانده و فقر به تو روی نهاده ، بگو: «خوش آمدی ای نشانه شایستگان» .

امام صادق علیه السلام :در سخن گویی خدا با موسی علیه السلام آمده است: «ای موسی! هر گاه فقر را دیدی که به تو روی نهاده ، بگو: خوش آمدی ای نشانه شایستگان ؛ و هر گاه توانگری را روی کُنان دیدی ، بگو : گناهی است که کیفرش زود افتاده .

امام علی علیه السلام :زیان فقر ، ستوده تر از سرمستیِ توانگری است .

ص :188


1- کنز العمّال : 6/484/16651 نقلاً عن الدیلمی عن أبی الدرداء .
2- الکافی : 2 / 263 / 12 عن حفص بن غیاث .
3- غرر الحکم : 5904 .

عنه علیه السلام_ فی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ _:

دَلیلُکَ أنَّ الفَقرَ خَیرٌ مِنَ الغِنی

و أنَّ قَلیلَ المالِ خَیرٌ مِنَ المُثری

لِقاؤُکَ مَخلوقا عَصَی اللّهَ بِالغِنی

و لَم تَرَ مَخلوقا عَصَی اللّهَ بِالفَقرِ . (1)

امام علی علیه السلام_ در دیوان منسوب به وی _:

تو را نشانه این که فقر از توانگری ،

و اندکْ مال از ثروتمند برتر است ، آن است که:

دیده ای آفریده ای را که در حال توانگری، خدای را نا فرمانی می کند؛

امّا ندیده ای کسی را که فقیر باشد و عصیانِ خدا پیشه کند .

3180 - ما یُبَیِّنُ الفَقرَ المَمدوحَ
3180 - روایاتِ توضیح دهنده فقرِ ستودنی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ خَیرٌ لِلمُؤمِنِ مِنَ الغِنی ، إلاّ مَن حَمَلَ کَلاًّ ، و أعطی فی نائِبَةٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ألا یا رُبَّ نَفسٍ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ فِی الدُّنیا ؛ جائِعَةٍ عارِیَةٍ یَومَ القِیامَةِ! ألا یا رُبَّ نَفسٍ جائِعَةٍ عارِیَةٍ فِی الدُّنیا ؛ طاعِمَةٍ ناعِمَةٍ یَومَ القِیامَةِ! (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مَعشَرَ المَساکینِ ، طیبوا نَفسا ، و أعطُوا اللّهَ الرِّضا مِن قُلوبِکُم ؛ یُثِبکُمُ اللّهُ عزّ و جلّ عَلی فَقرِکُم ، فَإِن لَم تَفعَلوا فَلا ثَوابَ لَکُم . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أحَبَّ السَّلامَةَ فَلیُؤثِرِ الفَقرَ ، و مَن أحَبَّ الرّاحَةَ فَلیُؤثِرِ الزُّهدَ فِی الدُّنیا . (5)

3180

روایاتِ توضیح دهنده فقرِ ستودنی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای مؤمن ، فقر بهتر از توانگری است ، جز این که عیال بسیار داشته و به مصیبتِ گران تن داده باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هَلا که بسا آدمیان در دنیا نیکوخوراک و لطیف پوشند و در روز قیامت ، گرسنه و برهنه اند . هَلا که بسیار آدمیان در دنیا گرسنه و برهنه اند و در روز قیامت ، نیکو خوراک و لطیف پوش .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای جماعت مستمندان! خوش دل باشید و رضایت و خوش دلی تان را نزد خدا اظهار کنید تا وی شما را بر فقرتان پاداش دهد ؛ که اگر چنین نکنید ، پاداشی برایتان نیست .

امام علی علیه السلام :هر کس سلامت را دوست می دارد ، فقر را برگزیند و هر که آسایش را خوش می دارد ، زهد در دنیا را اختیار کند .

ص :189


1- مطالب السؤول: 61.
2- التمحیص : 49 / 85 عن الإمام الصادق علیه السلام .
3- شُعب الإیمان : 2 / 170 / 1461 .
4- الکافی : 2 / 263 / 14 عن السکونی عن الإمام الصادق علیه السلام .
5- غرر الحکم : 8947 .

عنه علیه السلام :رُبَّ فَقرٍ عادَ بِالغِنَی الباقی ، رُبَّ غِنیً أورَثَ الفَقرَ الباقِیَ . (1)

عنه علیه السلام :کَم مِن غَنِیٍّ یُستَغنی عَنهُ! کَم مِن فَقیرٍ یُفتَقَرُ إلَیهِ! (2)

عنه علیه السلام :الفَقرُ الفادِحُ أجمَلُ مِنَ الغِنَی الفاضِحِ . (3)

عنه علیه السلام :الفَقیرُ الرّاضی ناجٍ مِن حَبائِلِ إبلیسَ ، وَ الغَنِیُّ واقِعٌ فی حَبائِلِهِ . (4)

عنه علیه السلام :الصَّبرُ عَلَی الفَقرِ مَعَ العِزِّ أجمَلُ مِنَ الغِنی مَعَ الذُّلِّ . (5)

عنه علیه السلام :الحِرفَةُ مَعَ العِفَّةِ خَیرٌ مِنَ الغِنی مَعَ الفُجورِ . (6)

عنه علیه السلام :فاقَةُ الکَریمِ أحسَنُ مِن غَناءِ اللَّئیمِ . (7)

عنه علیه السلام_ لِجابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیِّ _: یا جابِرُ ، قِوامُ الدّینِ وَ الدُّنیا بِأَربَعَةٍ : عالِمٍ مُستَعمِلٍ عِلمَهُ ، و جاهِلٍ لا یَستَنکِفُ أن یَتَعَلَّمَ ، و جَوادٍ لا یَبخَلُ بِمَعروفِهِ ، و فَقیرٍ لا یَبیعُ آخِرَتَهُ بِدُنیاهُ . . . و إذا بَخِلَ الغَنِیُّ بِمَعروفِهِ باعَ الفَقیرُ آخِرَتَهُ بِدُنیاهُ . (8)

امام علی علیه السلام :بَسا فقر که به توانگری جاودان انجامد و بسا توانگری که فقرِ همیشگی بر جای نهد .

امام علی علیه السلام :چه بسا توانگر که از او بی نیازی جُسته می شود ؛ و چه بسا فقیر که به او نیاز آورده می شود .

امام علی علیه السلام :فقر ناگوار زیباتر از توانگری رسواگر است .

امام علی علیه السلام :فقیر خرسند از دام های ابلیس می رهد ؛ امّا توانگر در آن گرفتار می شود .

امام علی علیه السلام :صبر ورزیدنِ شکوهمندانه بر فقر ، زیباتر از توانگریِ خوار گونه است .

امام علی علیه السلام :پیشه وریِ پاکدامنانه بهتر از توانگریِ زشت کارانه است .

امام علی علیه السلام :تنگدستیِ انسان بزرگوار نیکوتر از توانگریِ فرد خسیس و فرومایه .

امام علی علیه السلام_ خطاب به جابر بن عبد اللّه انصاری _: ای جابر! مایه استواری دین و دنیا چهار است : عالمی که به علم خویش عمل کند ؛ نادانی که از آموختن سر باز نزند ؛ بخشنده ای که در احسان بخل نورزد ؛ و فقیری که آخرتش را به دنیایش نفروشد . . . و هر گاه توانگر در احسان بخل ورزد ، فقیر آخرتش را به دنیایش می فروشد .

ص :190


1- غرر الحکم : 5327 و 5328 .
2- غرر الحکم : 6925 و 6926 .
3- غرر الحکم : 1536 .
4- غرر الحکم : 1929 .
5- غرر الحکم : 2022 .
6- نهج البلاغة : الکتاب 31.
7- غرر الحکم : 6586 .
8- نهج البلاغة : الحکمة 372.

عنه علیه السلام :إنَّ للّهِِ تَعالی عُقوباتٍ بِالفَقرِ و مَثوباتٍ بِالفَقرِ ؛ و مِن عَلاماتِ الفَقرِ إذا کانَ مَثوبَةً : أن یَحسُنَ عَلَیهِ خُلُقُهُ ، و یُطیعَ بِهِ رَبَّهُ ، و لا یَشکُوَ حالَهُ ، و یَشکُرَ اللّهَ تَعالی عَلی فَقرِهِ . و مِن عَلاماتِهِ إذا کانَ عُقوبَةً : أن یَسوءَ عَلَیهِ خُلُقُهُ ، و یَعصِیَ رَبَّهُ بِتَرکِ طاعَتِهِ ، و یُکثِرَ الشِّکایَةَ ، و یَتَسَخَّطَ القَضاءَ . (1)

تاریخ دمشق عن محمّد بن یزید المبرّد :قیلَ لِلحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام : إنَّ أبا ذَرٍّ یَقولُ : الفَقرُ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الغِنی ، وَ السُّقمُ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الصِّحَّةِ !

فَقالَ : رَحِمَ اللّهُ أبا ذَرٍّ! أمّا أنَا فَأَقولُ : (2) فَمَنِ اتَّکَلَ عَلی حُسنِ اختِیارِ اللّهِ لَهُ ، لَم یَتَمَنَّ أنَّهُ فی غَیرِ الحالَةِ الَّتِی اختارَ اللّهُ تَعالی لَهُ ، و هذا حَدُّ الوُقوفِ عَلَی الرِّضا بِما یُصرَفُ بِهِ القَضاءُ . (3)

امام علی علیه السلام :هر آینه خدای _ تعالی _ را از رهگذر فقر ، کیفرها و پاداش هایی است ؛ از نشانه های فقرِ پاداشی چنین است: خُلق فقیر نیکو گردد ؛ در عین فقر ، از پروردگارش فرمان بَرَد ؛ از حال خود شکوه نکند ؛ و خدای _ تعالی _ را بر فقر خویش سپاس گوید . و از نشانه های فقرِ کیفری چنین است: خُلق فقیر زشت گردد ؛ با فرمان نبردن از پروردگارش او را سرکشی کند ؛ فراوان شکوه کند ؛ و از قضای خداوند خشمناک باشد .

تاریخ دمشق از محمّد بن یزید مبرّد:به حسن بن علی علیه السلام گفته شد: «ابوذر می گوید: برای من فقر دوست داشتنی تر از توانگری و بیماری محبوب تر از تندرستی است » .

فرمود: «خدای ابوذر را رحمت کند ؛ امّا من می گویم : «هر کس بر آن چه خداوند به نیکی برایش گُزیده ، توکّل کند ، دیگر آرزو ندارد که در حالی جز آن چه خدای _ تعالی _ برایش پیش آورده ، به سر بَرَد ؛ و بدین سان می توان خشنودی از پیشامدِ قضا را دریافت .

ص :191


1- إحیاء علوم الدین : 4 / 301 .
2- فی المصدر : «أمّا أنا أقول» و ما أثبتناه _ کما فی کنز العمّال _ هو الأوفق مع قواعد اللغة العربیّة .
3- تاریخ دمشق : 13/253 .

معانی الأخبار عن فضیل بن یسار عن الإمام الباقر علیه السلام :لا یَبلُغُ أحَدُکُم حَقیقَةَ الإِیمانِ حَتّی یَکونَ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ : حَتّی یَکونَ المَوتُ أحَبَّ إلَیهِ مِنَ الحَیاةِ ، وَ الفَقرُ أحَبَّ إلَیهِ مِنَ الغِنی ، وَ المَرَضُ أحَبَّ إلَیهِ مِنَ الصِّحَّةِ . قُلنا : و مَن یَکونُ کَذلِکَ؟ قالَ : کُلُّکُم .

ثُمَّ قالَ : أیُّما أحَبُّ إلی أحَدِکُم : یَموتُ فی حُبِّنا أو یَعیشُ فی بُغضِنا؟ فَقُلتُ : نَموتُ وَ اللّهِ فی حُبِّکُم أحَبُّ إلَینا . قالَ : و کَذلِکَ الفَقرُ وَ الغِنی وَ المَرَضُ وَ الصِّحَّةُ ؟ قُلتُ : إی وَ اللّهِ . (1)

الکافی عن شعیب العقرقوفیّ :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : شَیءٌ یُروی عَن أبی ذَرٍّ رضی الله عنه أنَّهُ کانَ یَقولُ : ثَلاثٌ یُبغِضُهَا النّاسُ و أنَا اُحِبُّها : اُحِبُّ المَوتَ ، و اُحِبُّ الفَقرَ ، و اُحِبُّ البَلاءَ ؟

فَقالَ : إنَّ هذا لَیسَ عَلی ما یَروونَ ؛ إنَّما عَنی: المَوتُ فی طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الحَیاةِ فی مَعصِیَةِ اللّهِ ، وَ البَلاءُ فی طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الصِّحَّةِ فی مَعصِیَةِ اللّهِ ، وَ الفَقرُ فی طاعَةِ اللّهِ أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الغِنی فی مَعصِیَةِ اللّهِ . (2)

معانی الأخبار از فضیل بن یسار از امام باقر علیه السلام :«هیچ یک از شما به حقیقت ایمان دست نمی یابد ، مگر این که در وی سه ویژگی باشد : مرگ برایش دوست داشتنی تر از زندگی باشد ؛ و فقر محبوب تر از توانگری ؛ و بیماری خواستنی تر از تندرستی» . گفتیم: «چه کسی چنین است؟» فرمود: «همه شما» .

سپس فرمود : «کدام یک برای هر یک از شما دوست داشتنی تر است ؛ مرگ با دوستیِ ما یا زندگی با دشمنیِ ما؟» گفتم: «به خدای سوگند! برای ما محبوب تر است که در دوستیِ شما بمیریم» . فرمود: «و همچنین است فقر و توانگری ؛ و بیماری و تندرستی؟» گفتم: «به خدا سوگند! چنین است» .

الکافی از شعیب عقرقوفی:به امام صادق علیه السلام گفتم : «از ابوذر نقل می شود که می گفت : سه چیز را مردم دشمن می شمارند و من دوست می دارم : مرگ و فقر و بلا » .

فرمود : «چنان نیست که روایت می کنند . جز این نیست که مراد او چنین بوده : مرگ در حال بندگی خدا برای من دوست داشتنی تر است از زندگی در حال نافرمانی خدا ؛ و بلا دیدن در بندگی خدا برایم محبوب تر است از تندرستی در نافرمانی خدا ؛ و فقر در بندگی خدا نزد من گرامی تر است از توانگری در حال نافرمانی خدا » .

ص :192


1- معانی الأخبار : 189 / 1 .
2- الکافی : 8 / 222 / 279 .

رجال الکشّی عن محمّد بن الحسن بن میمون :کَتَبتُ إلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام أشکو إلَیهِ الفَقرَ ، ثُمَّ قُلتُ فی نَفسی : أ لَیسَ قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : الفَقرُ مَعَنا خَیرٌ مِنَ الغِنی مَعَ عَدُوِّنا ، وَ القَتلُ مَعَنا خَیرٌ مِنَ الحَیاةِ مَعَ عَدُوِّنا ؟!

فَرَجَعَ الجَوابُ: إنَ اللّهَ عزّ و جلّ یُمَحِّضُ أولِیاءَنا إذا تَکاثَفَت ذُنوبُهُم بِالفَقرِ ، و قَد یَعفو عَن کَثیرٍ ، و هُوَ کَما حَدَّثتَ نَفسَکَ ؛ الفَقرُ مَعَنا خَیرٌ مِنَ الغِنی مَعَ عَدُوِّنا . (1)

الاختصاص :مِن مَواعِظِ لُقمانَ لاِبنِهِ : یا بُنَیَّ ، الفَقرُ خَیرٌ مِن أن تَظلِمَ و تَطغی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فِی الدّیوانِ المَنسوبِ إلَیهِ _:

النَّفسُ تَجزَعُ أن تَکونَ فَقیرَةً

وَ الفَقرُ خَیرٌ مِن غِنیً یُطغیها (3)

رجال الکشیّ از محمّد بن حسن بن میمون:«به امام عسکری علیه السلام نامه نوشتم و از فقر به او شکایت بردم . آن گاه ، با خود گفتم: مگر نه این است که امام صادق علیه السلام فرموده است: فقر ، همراه ما ، بهتر است از توانگری ، همراهِ دشمنِ ما ؛ و کشته شدن ، همراه ما ، برتر است از زندگی ، همراه دشمن ما ؟» .

پاسخ چنین باز آمد : «همانا هرگاه گناهان دوستان ما انبوه می شود ، خداوند با [مبتلا کردنِ ایشان به] فقر ، گناهانشان را می کاهد و از [جُرم های ]بسیار درمی گذرد . همچنان که با خود نجوا کرده ای: فقر ، همراه ما ، بهتر است از توانگری ، همراهِ دشمنِ ما» .

الاختصاص_ از پندهای لقمان به فرزندش _: جانِ پسر! فقر بهتر است از آن که ستم و سرکشی کنی .

امام علی علیه السلام_ در دیوان منسوب به او _:

نَفْس آدمی از این که فقیر شود ، بی تابی می کند ؛ /

امّا فقر بهتر است از توانگری ای که او را به سرکشی وا دارد .

ص :193


1- رجال الکشّی : 2 / 814 / 1018 .
2- الاختصاص : 336 .
3- الدیوان المنسوب إلی الإمام علیّ علیه السلام : 632 / 488 .

3181 - تحقیرُ الفَقیرِ
3181 - تحقیر فقیر

الکتاب :

«وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» . (1)

«وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ و الْعَشِیِّ یُرِیْدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ استَذَلَّ مؤمِنا أو مؤمِنَةً أو حَقَّرَهُ لِفَقرِهِ أو قِلَّةِ ذاتِ یَدِهِ ، شَهَرَهُ اللّهُ تعالی یومَ القِیامَةِ ثُمّ یَفضَحُهُ . (3)

بحار الأنوار :قالَ [ رسولُ اللّهِ] صلی الله علیه و آله : ألا و مَنِ استَخَفَّ بفَقیرٍ مُسلمٍ فَقدِ استَخَفَّ بحَقِّ اللّهِ ، و اللّهُ یَستَخِفُّ بهِ یَومَ القِیامَةِ ، إلاّ أن یتوبَ .

و قال صلی الله علیه و آله : مَن أکرَمَ فَقیرا مُسلما لَقِیَ اللّهَ یَومَ القِیامَةِ و هُو عَنهُ راضٍ . (4)

3181

تحقیر فقیر

قرآن :

«و همراه کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می خ_وانن_د [و] خشن_ودی او را م_ی خواهن_د، شکیبایی پیشه کن و برای تجمل زندگی دنیوی دو دیده ات را از آنان برمگیر و از آن کس که قلبش را از یاد خود، غافل ساخته ایم اطاعت مکن».

«و کسانی را که پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان می خوانند _ در حالی که خشنودی او را می خواهند _ مران . از حساب آنان چیزی به عهده تو نیست و از حساب تو [نیز] چیزی بر عهده آنان نمی باشد، تا اینکه آنان را برانی و از ستمکاران شوی». (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مرد یا زن مؤمنی را به سبب تهیدستی یا اندک بودن مال و داراییش خوار شمارد یا تحقیر کند، خداوند متعال در روز قیامت او را [بدین کار زشتش ] شهره و سپس رسوایش سازد.

ص :194


1- الکهف : 28.
2- الأنعام : 52 . کان سبب نزولها أنّه کان بالمدینة قوم فقراء مؤمنون یسمَّون أصحاب الصُّفّة، و کان رسول اللّه صلی الله علیه و آله یتعاهدهم بنفسه و یقرّبهم و یَقعد معهم و یؤنسهم ، و کان إذا جاء الأغنیاء و المترفون ینکرون علیه ذلک ، و یقولوا له : اطرُدْهم عنک ، ......... فقال رجل من الأنصار یوما و قد لَزِق رجل من أصحابه به یحدّثه ، فقال الأنصاریّ : اطرُد هؤلاء عنک ! فأنزل اللّه : «و لا تَطرُد ......... » بحار الأنوار : 72/38 ملخّصا.
3- بحار الأنوار : 72/44/52 .
4- بحار الأنوار : 72/37/30.
5- سبب نزول این آیه این بود که عدّه ای از مؤمنان تهیدست، به نام اصحاب صُفّه، در مدینه زندگی می کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله شخصا به آنان رسیدگی می کرد و مقرّبشان می داشت و در کنارشان می نشست و با آنان دمخور بود. افراد ثروتمند و غرق در ناز و نعمت بر این کار پیامبر خرده می گرفتند و می گفتند: آنان را از خود بران ......... روزی که یکی از همین اصحاب صُفّه به پیامبر چسبیده بود و با ایشان صحبت می کرد، مردی از انصار به حضرت گفت: اینان را از خودت بران و دور کن. در این هنگام آیه «و لا تطرد ......... » نازل شد. نقل به اختصار از : بحار الأنوار: ج 72 ص 38.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُحَقِّروا ضُعفاءَ إخوانِکُم ؛ فإنّهُ مَنِ احتَقَرَ مُؤمِنا لم یَجمَعِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ بینهما فی الجنّةِ إلاّ أن یتوبَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قال اللّهُ تعالی لموسی علیه السلام : یا موسی ! لا تَستَذِلَّ الفقیرَ ، و لا تَغبِطِ الغَنیَّ بالشیءِ الیسیرِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن حَقَّرَ مؤمنا مِسکینا لم یَزَلِ اللّهُ لَهُ حاقِرا ماقِتا حتّی یَرجِعَ عن مَحقَرَتِهِ إیّاهُ . (3)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن لَقِیَ فقیرا مُسلِما فَسَلَّمَ علَیهِ خِلافَ سَلامِهِ علَی الغَنیِّ ، لَقِیَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ و هُو علَیهِ غَضبانُ . (4)

بحار الأنوار :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : بدانید که هر کس مسلمان فقیری را خفیف شمارد، حقّ خدا را خفیف شمرده است و خداوند در روز قیامت او را خفیف کند، مگر این که توبه نماید.

و فرمود: هر کس مسلمان فقیری را گرامی دارد، روز قیامت در حالی خدا را دیدار کند که از او راضی است.

امام علی علیه السلام :برادران تهیدست خود را تحقیر نکنید ؛ زیرا هر کس مؤمنی را حقیر شمارد، خداوند عزّ و جلّ میان آن دو در بهشت جمع نکند، مگر این که توبه نماید.

امام باقر علیه السلام :خداوند متعال به موسی علیه السلام فرمود: ای موسی ! فقیر را خوار مشمار و به حال توانگر، به سبب اندک چیزی که دارد، غبطه مخور.

امام صادق علیه السلام :هر کس مؤمن مستمندی را تحقیر کند، خداوند همواره به او با دیده حقارت و خشم بنگرد تا این که از نظر تحقیرآمیز خود نسبت به آن مؤمن دست بردارد.

امام رضا علیه السلام :هر کس با مسلمانی فقیر رو به رو شود و به او سلامی متفاوت با سلامی کند که به ثروتمند می کند، روز قیامت خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند در حالی که خدا از او در خشم است.

ص :195


1- الخصال : 614/10 .
2- بحار الأنوار : 72/43/49.
3- بحار الأنوار : 72/52/78 .
4- الأمالی للصدوق : 527/714.

3182 - مایَنفِی الفَقرَ
3182 - آنچه فقر را از بین می برد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :صِلَةُ الرَّحِمِ تَزیدُ فی العُمرِ ، و تَنفی الفَقرَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی الاستِعانَةِ بِاللّهِ سبحانه _: أستَعینُهُ فاقَةً إلی کِفایَتِهِ ؛ إنّهُ لا یَضِلُّ مَن هَداهُ ، و لا یَئلُ مَن عاداهُ ، و لا یَفتَقِرُ مَن کَفاهُ . (2)

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: لن یَهلِکَ مَنِ اقتَصَدَ ، و لن یَفتَقِرَ مَن زَهِدَ . (3)

عنه علیه السلام :داوُوا الفَقرَ بالصَّدقَةِ و البَذلِ . (4)

عنه علیه السلام :لا مالَ أذهَبُ بالفاقَةِ مِن الرِّضا بالقُوتِ ......... الصَّبرُ جُنَّةٌ مِن الفاقَةِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن ألَحَّ علَیهِ الفَقرُ فَلْیُکثِرْ مِن قولِ : لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ العَلیِّ العَظیمِ . (6)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :البِرُّ و صَدقَةُ السِّرِّ یَنفِیانِ الفَقرَ . (7)

3182

آنچه فقر را از بین می برد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صله رحم، عمر را زیاد می کند و فقر را از بین می برد.

امام علی علیه السلام_ در کمک خواهی از خداوند سبحان _فرمود: از او یاری می طلبم که به یاری او نیازمندم. کسی که او هدایتش کند، گمراه نشود و کسی که او با وی دشمنی کند، نجات نیابد و کسی که او بی نیازش گرداند، نیازمند نشود.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندش حضرت حسن علیه السلام _فرمود: کسی که میانه روی کند، هرگز هلاک نشود و کسی که زهد ورزد، هرگز فقیر نگردد.

امام علی علیه السلام :فقر را با صدقه و بخشش، درمان کنید.

امام علی علیه السلام :هیچ مالی فقر زداتر از قناعت به قُوت نیست ......... شکیبایی، سپری در برابر ناداری است.

امام علی علیه السلام :هر که فقر از او دست برنمی دارد، ذِکرِ «لا حول و لا قوّة الاّ باللّه العلیّ العظیم» را زیاد بگوید.

امام باقر علیه السلام :نیکی کردن و صدقه نهانی، فقر را از بین می برند.

ص :196


1- بحار الأنوار : 74/103/61.
2- نهج البلاغة : الخطبة 2.
3- بحار الأنوار : 77/212/1.
4- غرر الحکم : 5156.
5- تحف العقول : 90.
6- غرر الحکم : 9055.
7- بحار الأنوار : 74/81/83.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ضَمِنتُ لِمَنِ اقتَصَدَ أن لا یَفتَقِرَ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :من برای کسی که میانه روی (صرفه جویی) کند، ضمانت می کنم که فقیر نشود.

3183 - مایوجِبُ الفَقرَ
3183 - آنچه فقر می آورد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَفاقَرَ افتَقَرَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الأمانَةُ تَجلِبُ الغَناءَ ، و الخِیانَةُ تَجلِبُ الفَقرَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إظهارُ الحِرصِ یُورثُ الفَقرَ . (5)

عنه علیه السلام :حُکِمَ بالفاقَةِ علی مُکثِرِها _ یَعنی الدنیا _ و اُعِینَ بالراحَةِ مَن رَغِبَ عنها . (6)

عنه علیه السلام :إنّ الأشیاءَ لمّا ازدَوَجَت ، ازدَوَجَ الکَسلُ و العَجزُ ، فَنَتَجَ مِنهُما الفَقرُ . (7)

عنه علیه السلام :مَن فَتَحَ علی نفسِهِ بابا مِن المَسألَةِ فَتَحَ اللّهُ علَیهِ بابا مِن الفَقرِ . (8)

عنه علیه السلام :تَرکُ نَسجِ العَنکبوتِ فی البُیوتِ یُورِثُ الفَقرَ ، و البَولُ فی الحَمّامِ یُورِثُ الفَقرَ ، و الأکلُ علَی الجَنابَةِ یُورِثُ الفَقرَ ، و التَّخلُّلُ بالطَّرفاءِ یُورِثُ الفَقرَ ، و التَّمشُّطُ مِن قِیامٍ یُورِثُ الفَقرَ ، و تَرکُ القُمامَةِ فی البَیتِ یُورِثُ الفَقرَ ، و الیَمینُ الفاجِرَةُ تُورِثُ الفَقرَ ، و الزِّنا یُورِثُ الفَقرَ ، و إظهارُ الحِرصِ یُورِثُ الفَقرَ ، و النَّومُ بینَ العِشاءَینِ یُورِثُ الفَقرَ ، و النَّومُ قبلَ طُلوعِ الشَّمسِ یُورِثُ الفَقرَ ، و تَرکُ التَّقدیرِ فی المَعیشَةِ یُورثُ الفَقرَ ، و قَطیعَةُ الرَّحِمِ یُورِثُ الفَقرَ ، و اعتیادُ الکَذِبِ یُورِثُ الفَقرَ ، و کَثرَةُ الاستِماعِ إلَی الغِناءِ یُورِثُ الفَقرَ ، و رَدُّ السائلِ الذَّکَرِ باللیلِ یُورِثُ الفَقرَ . (9)

3183

آنچه فقر می آورد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که دم از ناداری زند، نادار شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امانتداری توانگری می آورد و خیانت [در امانت] فقر.

امام علی علیه السلام :حرص زدن، فقر می آورد.

امام علی علیه السلام :فزون خواهِ دنیا محکوم به فقر است ، و روی گردانِ از دنیا آسایش یار اوست.

امام علی علیه السلام :آن گاه که اشیاء با هم جفت شدند، کاهلی و ناتوانی جفت یکدیگر شدند و فقر از آنها متولّد شد.

امام علی علیه السلام :هر که دری از نیاز خواهی به روی خود بگشاید، خداوند دری از فقر به رویش باز کند.

امام علی علیه السلام :وجود تارهای عنکبوت در اتاقها فقر می آورد، ادرار کردن در حمّام فقر می آورد، خوردن در حال جنابت فقر می آورد، خلال کردن دندانها با شاخه درخت گز فقر می آورد، ایستاده شانه زدن فقر می آورد، باقی گذاشتن خاکروبه در خانه فقر می آورد، سوگند دروغ خوردن فقر می آورد، زنا کردن فقر می آورد، حرص زدن فقر می آورد، خواب میان مغرب و عشاء فقر می آورد، خواب پیش از طلوع خورشید فقر می آورد، رعایت نکردن صرفه جویی در معاش فقر می آورد، بریدن پیوند خویشاوندی فقر می آورد، عادت داشتن به دروغ فقر می آورد، زیاد گوش دادن به ساز و آواز فقر می آورد، ردّ کردن مردِ گدا در شب فقر می آورد.

ص :197


1- الخصال : 9/32.
2- (انظر) الحجّ : باب 703.
3- . بحار الأنوار : 76/316/6.
4- بحار الأنوار: 75/114/6.
5- . بحار الأنوار : 76/314/1.
6- تحف العقول : 221.
7- . تحف العقول : 220.
8- بحار الأنوار : 103/20/4.
9- الخصال : 504/2.

عنه علیه السلام :رُبَّ غِنیً أورَثَ الفَقرَ الباقیَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ لأبی النُّعمانِ _: لا تَستَأکِلْ بِنا الناسَ ، فلا یَزیدَکَ اللّهُ بذلکَ إلاّ فَقرا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ عن آبائهِ علیهم السلام _: مَن لم یَسألِ اللّهَ مِن فَضلِهِ افتَقَرَ . (3)

عنه علیه السلام :أیُّما رَجُلٍ دَعا علی ولَدِهِ أورَثَهُ الفَقرَ . (4) (5)

امام علی علیه السلام :بسا توانگری ای، که فقر پایدار را در پی می آورد.

امام باقر علیه السلام_ به ابو نعمان _فرمود: ما را وسیله سرکیسه کردن مردم قرار مده؛ زیرا با این کار، خداوند بر فقر تو می افزاید.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدران بزرگوارش _: هر که از فضل خدا نطلبد، فقیر شود.

امام صادق علیه السلام :هر مردی که فرزند خود را نفرین کند، فقر برایش به ارث می گذارد.

ص :198


1- غرر الحکم : 5328.
2- بحار الأنوار : 78/184/ 11.
3- بحار الأنوار : 76/316/6.
4- بحار الأنوار : 104/99/ 77.
5- (انظر) بحار الأنوار : 76 / 74 ، 86 ، 117 ، 121 ، 144 ، 165 ، 175 ، 315 ، فإنّ فیها أخبارا ضِعافا فیما ینفی الفقر أو یوجبه.

3184 - اعتِذارُ اللَّهِ سُبحانَه مِنَ الفُقَراءِ !
3184 - عذرخواهی خداوند سبحان از فقیران!

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَلتَفِتُ یَومَ القِیامَةِ إلی فُقَراءِ المؤمنینَ شَبیها بالمُعتَذِرِ إلَیهِم ، فیَقولُ : و عِزَّتی و جَلالی ، ما أفقَرتُکُم فی الدنیا مِن هَوانٍ بِکُم عَلَیَّ ، و لَتَرَونَ ما أصنَعُ بِکُمُ الیَومَ ! (1)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ جلَّ ثناؤهُ لَیَعتَذِرُ إلی عَبدِهِ المؤمنِ المُحْوِجِ فی الدنیا کما یَعتَذِرُ الأخُ إلی أخیهِ ، فیَقولُ : و عِزَّتی و جَلالی ، ما أحوَجتُکَ فی الدنیا مِن هَوانٍ کانَ بِکَ عَلَیَّ ، فارفَعْ هذا السَّجْفَ فانظُرْ إلی ما عَوَّضتُکَ مِن الدنیا . قالَ : فَیَرفَعُ فیَقولُ : ما ضَرَّنی ما مَنَعتَنی مع ما عَوَّضتَنی ؟! (2)

3184

عذرخواهی خداوند سبحان از فقیران!

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت به مؤمنان فقیر، با نگاهی پوزش خواهانه می نگرد و می فرماید: به عزّت و جلالم سوگند که من در دنیا از روی خواری و بی اعتنایی به شما، فقیرتان نکردم. هر آینه امروز رفتار مرا با خود می بینید.

امام صادق علیه السلام :[در روز قیامت] خداوند، جلّ ثناؤه، همچنان که برادری از برادرش پوزش می خواهد، از بنده مؤمن نیازمند خود در دنیا، پوزش می خواهد و می فرماید: به عزّت و جلالم سوگند که من تو را در دنیا از سر خواریت نزد من، محتاج نکردم. اکنون این رو پوش را بردار و ببین به جای دنیا به تو چه داده ام. او رو پوش را برمی دارد و می گوید: با این عوضی که به من دادی مرا چه زیان که در دنیا ، چیزهایی را از من گرفتی!

ص :199


1- بحار الأنوار : 72/11/11 .
2- الکافی : 2/264/18.

3185 - زینَةُ الفَقرِ
3185 - زیور فقر

الکتاب :

«لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبیلِ اللّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبا فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحافا» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ جَعَلَ الفَقرَ أمانَةً عندَ خَلقِهِ ، فَمَن سَتَرَهُ أعطاهُ اللّهُ مِثلَ أجرِ الصائمِ القائمِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الفَقرُ أمانَةٌ ، فَمَن کَتَمَهُ کانَ عِبادَةً ، و مَن باحَ بهِ فقد قَلَّدَ إخوانَهُ المُسلمینَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یُحِبُّ المؤمنَ إذا کانَ فَقیرا مُتَعفِّفا . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :العَفافُ زینَةُ الفَقرِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن أظهَرَ فَقرَهُ أذَلَ قَدرَهُ . (6)

عنه علیه السلام :إخفاءُ الفاقَةِ و الأمراضِ مِن المُرُوَّةِ . (7)

3185

زیور فقر

قرآن:

«[این صدقات] برای آن نیازمندانی است که در راه خدا فرو مانده اند و نمی توانند [برای تأمین هزینه زندگی] در زمین سفر کنند. از شدّت خویشتنداری، فرد بی اطلاع، آنان را توانگر می پندارد. آنها را از سیمایشان می شناسی. با اصرار [چیزی ]از مردم نمی خواهند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند فقر را نزد خلق خود امانت نهاده است. بنا بر این، هر کس آن را مخفی نگه دارد، خداوند پاداش روزه گیرِ شب زنده دار را به او عطا فرماید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر، امانت است. پس، هر که آن را پوشیده نگه دارد، این کارش عبادت است و هر که آشکارش سازد، به گردن برادران مسلمان خود قلاّده ( مسئولیت) انداخته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال مؤمن فقیری را که خویشتندار باشد، دوست دارد.

امام علی علیه السلام :خویشتنداری (مناعت طبع) زیور فقر است.

امام علی علیه السلام :هر که فقر خود را اظهار کند، قدر و منزلت خویش را پست گرداند.

امام علی علیه السلام :پنهان نگه داشتن ناداری و بیماریها، از مروّت (جوانمردی) است.

ص :200


1- البقرة : 273.
2- . الکافی : 2/260/3.
3- کنز العمّال : 16596.
4- . کنز العمّال : 16649.
5- نهج البلاغة : الحکمة 68.
6- . غرر الحکم : 8555.
7- غرر الحکم : 1146.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المؤمنُ لَهُ قوّةٌ فی دِینٍ ......... و قَصدٌ فی غِنیً ، و تَجَمُّلٌ فی فاقَةٍ . (1)

عنه علیه السلام :أشَدُّ شیءٍ مَؤونةً إخفاءُ الفاقَةِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :مؤمن در دین نیرومند است ......... در زمان توانگری میانه رو و هنگام تهیدستی، آراسته.

امام صادق علیه السلام :دشوارترین و پر زحمت ترین کارها، پوشیده داشتن فقر است .

3186 - الفُقَراءُ مُلوکُ الجَنَّةِ
3186 - فقرا ، شهریاران بهشتند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفُقَراءُ مُلوکُ أهلِ الجَنّةِ ، و الناسُ کُلُّهُم مُشتاقُونَ إلَی الجَنّةِ و الجَنَّةُ مُشتاقَةٌ إلَی الفُقَراءِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أبوابُ الجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ علَی الفُقَراءِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :اِطَّلَعتُ فی الجَنَّةِ فَرَأیتُ أکثَرَ أهلِها الفُقَراءَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سَألَهُ أبو ذَرٍّ : الخائفونَ الخاشِعونَ المُتَواضِعونَ الذاکِرونَ اللّهَ کثیرا یَسبِقُونَ الناسَ إلَی الجَنَّةِ ؟ _: لا ، و لکن فُقَراءُ المؤمنینَ یَأتُونَ فَیَتَخَطَّونَ رِقابَ الناسِ . (7)

3186

فقرا ، شهریاران بهشتند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقرا شهریاران اهل بهشتند. مردم همگی مشتاق بهشتند و بهشت مشتاق فقیران است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :درهای بهشت به روی فقرا باز است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به بهشت سری زدم، دیدم بیشتر مردم آن فقیرانند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به ابوذر که پرسید: آیا آنان که از خدا ترسان و در برابر او خاشع و فروتنند و بسیار یاد خدا می کنند، زودتر از دیگر مردمان به بهشت می روند؟ _فرمود: نه، بلکه مؤمنان فقیرند که می آیند و از روی شانه های مردم ردّ می شوند [و به بهشت می روند].

ص :201


1- الکافی : 2/231/4.
2- . بحار الأنوار: 78/249/87.
3- (انظر) عنوان 211 «الزینة» ، 360 «العِفّة». الصدقة : باب 2208. الجَمال : باب 547. وسائل الشیعة : 3 / 342 باب 3.
4- بحار الأنوار : 72/49/58.
5- . بحار الأنوار: 72/46/57.
6- مسند ابن حنبل : 1/504/2086.
7- بحار الأنوار : 72/54/85.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ماتَ و لم یَترُکْ دِرهَما و لا دِینارا لم یَدخُلِ الجَنّةَ أغنی مِنهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أبشِرُوا یا مَعشرَ صَعالیکِ المهاجِرینَ بالنُّورِ التامِّ یَومَ القِیامَةِ ، تَدخُلونَ الجَنَّةَ قبلَ أغنیاءِ الناسِ بنِصفِ یَومٍ ؛ و ذلکَ خَمسُ مِائةِ سَنَةٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَدخُلُ فُقَراءُ المُسلمینَ الجَنَّةَ قبلَ أغنیائهِم بنِصفِ یَومٍ ؛ و هُو خَمسُ مِئةِ عامٍ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مُلوکُ الدنیا و الآخِرَةِ الفُقَراءُ الراضُونَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ فُقَراءَ المُسلمینَ یَتَقلَّبونَ فی رِیاضِ الجَنّةِ قبلَ أغنیائهِم بأربَعینَ خَریفا _ ثُمّ قالَ _ : سَأضرِبُ لکَ مَثَلَ ذلکَ ، إنّما مَثَلُ ذلکَ مَثَلُ سَفِینَتَینِ مَرَّ بِهِما علی عاشِرٍ ، فَنَظَرَ فی إحداهُما فلم یَرَ فیها شیئا فقالَ : أسرِبُوها ، و نَظَرَ فی ا(لاُ)خری فإذا هِی مَوقورَةٌ فقالَ : اِحبِسُوها . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که بمیرد و درهم و دیناری از خود بر جای نگذارد، توانگرتر از او کسی وارد بهشت نشود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مهاجران فقیر! بشارتتان باد! به روشنایی کامل در روز رستاخیز. شما نصف روز پیش از توانگران به بهشت می روید، که آن [ نیم روز برابر] پانصد سال است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقرای مسلمان نیم روز _ که پانصد سال است _ جلوتر از توانگرانشان به بهشت وارد می شوند.

امام علی علیه السلام :شهریاران دنیا و آخرت، فقیران خرسند هستند.

امام صادق علیه السلام :فقرای مسلمان چهل خریف (6) پیش از توانگرانشان در باغهای بهشت می خرامند ......... سپس فرمود _ : در این باره برایت مثلی بزنم. حکایت این دو دسته ، حکایت دو کشتی است که بر یک عوارض گیر بگذرند و او به یکی از آن دو بنگرد و چیزی در آن نبیند و گوید: آزادش گذارید که برود و به دیگری بنگرد و آن را پُر از بار بیند. پس گوید: نگهش دارید.

ص :202


1- . بحار الأنوار : 71/267/17.
2- کنز العمّال : 16576.
3- . کنز العمّال : 16580.
4- غرر الحکم : 9816.
5- الکافی : 2/260/1.
6- خریف در روایات به یک سال و هفتاد سال و هزار سال تفسیر شده است _ م .

عنه علیه السلام :إنَّ آخِرَ الأنبیاءِ دُخولاً إلَی الجَنّةِ سُلیمانُ ، و ذلکَ لِما اُعطِیَ مِن الدنیا . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :آخرین پیامبری که وارد بهشت می شود، سلیمان است و این به سبب دنیایی است که به او داده شد.

3187 - طوبی لِلفُقَراء!
3187 - خوشا بر فقیران !

الکتاب :

«وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطا» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا مَعشرَ الفُقَراءِ ، إنّ اللّهَ رَضِیَ لی أن أتَأسّی بمَجالِسِکُم فقالَ : «و اصْبِرْ نَفسَکَ مَعَ الّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بالغَداةِ و العَشِیِّ» فإنّها مَجالِسُ الأنبیاءِ قَبلَکُم . (5)

3187

خوشا بر فقیران !

قرآن:

«و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می خوانند [و ]خشنودی او را می خواهند، شکیبایی پیشه کن و دو دیده ات را از آنان بر مگیر که زیور زندگی دنیا را بخواهی و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروی کرده و [اساس] کارش بر زیاده روی است، اطاعت مکن».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای گروه فقیران! خداوند برای من پسندیده است که به محفلهای شما تأسی جویم؛ زیرا فرموده است: «و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می خوانند [و ]خشنودی او را می خواهند، شکیبایی پیشه کن»؛ چرا که محفلهای شما، محفلهای پیامبرانِ پیش از روزگار شماست.

ص :203


1- بحار الأنوار : 72/52/76.
2- (انظر) الجنّة : باب 569. الحساب : باب 844.
3- الکهف : 28.
4- (انظر) الفرقان : 10 ، الزخرف : 33 _ 35.
5- کنز العمّال : 16654.

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سَألَهُ الفُقَراءُ : هَل لنا أجرٌ إذ نَری الفَواکِهَ فی السُّوقِ فَنَشتَهِیها و لیسَ مَعَنا ناضٌّ (1) نَشتَری بهِ _: و هلِ الأجرُ إلاّ فی ذلکَ ؟! (2)

عنه صلی الله علیه و آله :طُوبی للمَساکینِ بالصَّبرِ ، و هُمُ الذینَ یَرَونَ مَلَکوتَ السَّماواتِ و الأرضِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مَعشَرَ الفُقَراءِ ، أعطُوا اللّهَ الرِّضا مِن قُلوبِکُم تَظفَرُوا بثَوابِ فَقرِکُم ، و إلاّ فلا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مَعشرَ المَساکینِ ، طِیبُوا نَفسا ، و أعطُوا اللّهَ الرِّضا مِن قُلوبِکُم ، یُثِبْکُمُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ علی فَقرِکُم . (5)

کنز العمّال :عن أبی ذرّ : إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لی : کیفَ تَری جُعَیلاً ؟ قلتُ : مِسکینا کَشَکلِهِ مِن الناسِ . قالَ : فکیفَ تَری فلانا ؟ قلتُ : سَیّدا مِن الناسِ الساداتِ . قالَ : فَجُعَیلٌ خَیرٌ مِن مِثلِ هذا مِل ءَ الأرضِ ! قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ففلانٌ هکذا و أنتَ تَصنَعُ بهِ ما تَصنَعُ ! قالَ : إنّهُ رَأسُ قَومِهِ فأتألَّفُهُم . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به فقرا که پرسیدند: وقتی در بازار انواع میوه ها را می بینیم و دلمان هوس می کند اما پولی نداریم که بخریم، آیا اجری داریم؟ _فرمود : مگر اجر، در چیزی جز این است؟!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوشا به حال مستمندان شکیبا. آنهایند کسانی که ملکوت آسمانها و زمین را می بینند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای گروه فقیران! از خداوند قلباً راضی باشید، تا به پاداش فقر خود برسید ، و گرنه نمی رسید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای گروه مستمندان! رضایت خاطر داشته باشید و دلهایتان را از خدا خشنود سازید، تا خداوند عزّ و جلّ برای فقرتان شما را پاداش دهد.

کنز العمّال_ به نقل از ابوذر _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود : جُعَیل را چگونه می بینی؟ عرض کردم: مستمندی است، مانند دیگر همتایان خود. فرمود: فلانی را چگونه می بینی؟ عرض کردم: بزرگی از بزرگان مردم. فرمود: جُعیل یک دنیا از او بهتر است! عرض کردم: ای رسول خدا! این فلان، چنین وضعی دارد و شما با او چنان رفتاری می کنید! فرمود: او رئیس قوم خود است و من برای دلجویی آنها این کار را می کنم.

ص :204


1- الناضّ : أهل الحجاز یسمّون الدراهم و الدنانیر النضّ و الناضّ (الصحاح : 3/1107) .
2- کنز العمّال : 16657.
3- الکافی : 2/263/13.
4- کنز العمّال : 16655.
5- بحار الأنوار : 72/17/16.
6- کنز العمّال : 17100.

کنز العمّال عن اُمیة بن خالد بن أبی العیص :کانَ النبیُّ صلی الله علیه و آله یَسْتَفْتِحُ و یَسْتَنْصِرُ بصَعالیکِ المُسلمینَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ الأنبیاءِ _: و إن شِئتَ ثَنَّیتُ بموسی کلیمِ اللّهِ علیه السلام حیثُ یقولُ : «رَبِّ إنّی لِما أنْزَلْتَ إلَیَّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ» (2) و اللّهِ ما سَألَهُ إلاّ خُبزا یَأکُلُهُ . (3)

بحار الأنوار عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصّادق علیه السلام :أکرَمُ ما یکونُ العَبدُ إلَی اللّهِ أن یطلُبَ دِرهَما فلا یَقدِرَ علَیهِ . قالَ عبدُ اللّهِ ابنُ سِنانٍ : قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام هذا الکلامَ و عندِی مِائةُ ألفٍ و أنا الیَومَ ما أملِکُ دِرهَما . (4)

بحار الأنوار :محمّدُ بن عبد الحسینِ بن کثیر الخزّازُ عَنِ الإمامِ الصّادقِ علیه السلام : قالَ لی : أ ما تَدخُلُ السُّوقَ ؟ أ ما تَری الفاکِهَةَ تُباعُ و الشیءَ مِمّا تَشتَهِیهِ ؟ فقلتُ : بَلی ، فقالَ : أمَا إنَّ لکَ بکُلِّ ما تَراهُ فلا تَقدِرُ علی شِراهُ حَسَنةً . (5) (6)

کنز العمّال_ به نقل از اُمیة بن خالد بن أبو العیص _: پیامبر صلی الله علیه و آله به کمک مسلمانان تهیدست، فتح و پیروزی به دست می آورْد.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبران _فرمود : اگر می خواهی به عنوان دومین نمونه [از زهد انبیاء ]از موسی کلیم اللّه علیه السلام یاد می کنم که می فرماید: «پروردگارا! من به آن خیری که برایم فرو فرستی نیازمندم»؛ به خدا سوگند که او از خداوند جز نانی که بخورد، چیزی نخواست.

بحار الأنوار_ به نقل از عبد اللّه بن سنان _: امام صادق علیه السلام فرمود : گرامی ترین حالت بنده نزد خدا، وقتی است که درهمی بجوید و به دست نیاورد. عبد اللّه بن سنان می گوید: زمانی که امام صادق علیه السلام این سخن را فرمود، من یکصد هزار [درهم ]داشتم ولی امروز یک درهم نیز ندارم.

بحار الأنوار_ به نقل از محمّد خزّاز _: امام صادق علیه السلام به من فرمود : آیا به بازار نمی روی؟ آیا میوه هایی که به فروش می رسد و چیزهای دیگری که دلت هوس آنها را می کند نمی بینی؟ عرض کردم: چرا. فرمود: بدان که در برابر هر چیزی که می بینی اما از عهده خرید آن بر نمی آیی، برایت حسنه ای است.

ص :205


1- کنز العمّال : 17107.
2- القصص : 24 .
3- نهج البلاغة : الخطبة 160.
4- بحار الأنوار : 72/49/60.
5- بحار الأنوار : 72/25/19.
6- (انظر) المحبّة (حبّ النبیّ صلی الله علیه و آله و أهل بیته علیهم السلام ) : باب 689.

3188 - فَقرُ النَّفسِ
3188 - فقر نفْس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفَقرُ فَقرُ القَلبِ (1) .

عنه صلی الله علیه و آله :أفقَرُ الناسِ الطَمِعُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أکبَرُ البَلاءِ فَقرُ النَّفسِ (3) .

عنه علیه السلام :فَقرُ النَّفسِ شَرُّ الفَقرِ (4) .

عنه علیه السلام :أفقَرُ الناسِ مَن قَتَّرَ علی نفسِهِ معَ الغِنی و السَّعةِ ، و خَلَّفَهُ لِغَیرِهِ . (5)

عنه علیه السلام :لا فَقرَ کالجَهلِ . (6)

عنه علیه السلام :أکبَرُ الفَقرِ الحُمقُ . (7)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ الفَقرِ _: شَرَهُ النفسِ إلی کُلِّ شیءٍ . (8)

3188

فقر نفْس

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقر [حقیقی] فقر دل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فقیرترین مردم، شخص طمعکار است.

امام علی علیه السلام :بزرگترین بلا، فقر نفْس است.

امام علی علیه السلام :فقرِ نفْس، بدترین فقر است.

امام علی علیه السلام :فقیرترین مردم کسی است که با وجود توانگری و برخورداری، زندگی را بر خود تنگ گیرد و مالش را برای دیگری باقی گذارد.

امام علی علیه السلام :هیچ فقری چون نادانی نیست.

امام علی علیه السلام :بزرگترین فقر، کم خردی است.

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که فقر چیست _: آزمندی نفس به هر چیزی.

ص :206


1- بحار الأنوار : 72/56/86.
2- بحار الأنوار : 73/168/1.
3- غرر الحکم : 2965.
4- غرر الحکم : 6547.
5- غرر الحکم : 3342.
6- نهج البلاغة : الحکمة 54.
7- نهج البلاغة: الحکمة38.
8- تحف العقول : 225.

عنه علیه السلام_ أیضا _: الحِرصُ و الشَّرَهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لجابرِ بنِ یزیدَ الجُعفیِّ _: لا فَقرَ کفَقرِ القَلبِ ، و لا غِنی کَغِنَی النفسِ (2) .

الإمامُ الهادیُّ علیه السلام :الفَقرُ شَرَهُ النفسِ و شِدَّةُ القُنوطِ . (3)

(4)

امام حسن علیه السلام_ در پاسخ به همان پرسش _: آزمندی و سیری ناپذیری.

امام باقر علیه السلام_ در سفارش به جابر بن یزید جعفی _فرمود : هیچ فقری چون فقرِ دل نیست و هیچ غنایی چون غنای نفْس نباشد.

امام هادی علیه السلام :فقر، سیری ناپذیری نفس است و نومیدی شدید.

3189 - النَّوادِرُ
3189 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقلِلْ مِن الشَّهَواتِ یَسهُلْ علَیکَ الفَقرُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما المُعطی مِن سَعَةٍ بأفضَلَ مِن الآخِذِ إذا کانَ مُحتاجا . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أشقَی الأشقیاءِ مَنِ اجتَمَعَ علَیهِ فَقرُ الدنیا و عَذابُ الآخِرَةِ . (7)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :رُبَّ فَقیرٍ أعَزُّ مِن أسَدٍ . (8)

3189

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خواهشهایت را کم کن تا [تحمّل ]فقر بر تو آسان شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که از روی توانگری دهش می کند، از کسی که به سبب نیازمندی می گیرد برتر نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بد بخت ترین بد بختان، کسی است که فقر دنیا و عذاب آخرت در او جمع شود.

امام علی علیه السلام :بسا فقیری که از شیر عزّتمندتر است.

ص :207


1- معانی الأخبار : 244/1.
2- . تحف العقول : 286.
3- بحار الأنوار: 78/368/3.
4- (انظر) الفقر : باب 3178 حدیث 16177. باب : 3172. عنوان 321 «الطمع» ، 267 «الشَّرَه». الغنی : باب 3067. الحرص : باب 796.
5- . بحار الأنوار: 77/187/10.
6- کنز العمّال : 16590.
7- . کنز العمّال : 16593.
8- غرر الحکم : 5285.

عنه علیه السلام :دِرهَمُ الفَقیرِ أزکی عندَ اللّهِ مِن دینارِ الغَنیِّ . (1)

عنه علیه السلام :لا تکُنْ مِمَّن یَرجُو الآخِرَةَ بغیرِ العَملِ ......... إنِ استَغنی بَطِرَ و فُتِنَ ، و إنِ افتَقَرَ قَنَطَ و وَهَنَ. (2)

عنه علیه السلام :بُؤساً لِمَن خَصمُهُ عندَ اللّهِ الفُقَراءُ و المَساکینُ و السائلونَ و المَدفوعونَ و الغارِمونَ و ابنُ السبیلِ ! (3)

عنه علیه السلام :ما أحسَنَ تَواضُعَ الأغنیاءِ للفُقَراءِ طَلَبا لِما عندَ اللّهِ ! و أحسَنُ مِنهُ تِیهُ الفُقَراءِ علَی الأغنیاءِ اتِّکالاً علَی اللّهِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :لا تُحَدِّثُوا أنفُسَکُم بفَقرٍ ......... فإنّهُ مَن حَدَّثَ نفسَهُ بالفَقرِ بَخِلَ . (5)

امام علی علیه السلام :درهمِ فقیر [که در راه خدا دهد ]نزد خداوند، بالنده تر و با ارزشتر از دینارِ توانگر است [که در راه خدا دهد].

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل به آخرت امید بسته است ......... اگر توانگر شود، به سرمستی و گناه افتد و اگر نیازمند شود، به نومیدی و سستی گراید.

امام علی علیه السلام :بدا به حال کسی که فقیران و مستمندان و گدایان و بینوایانِ رانده شده و وام داران و در راه ماندگان، طرف دعوای او در پیشگاه خداوند باشند!

امام علی علیه السلام :چه نیکوست فروتنی توانگران در برابر فقیران برای به دست آوردن خشنودی و پاداش خداوند! و نیکوتر از آن ، بی اعتنایی و عزّت نفْس فقیران است در برابر توانگران به سبب توکّل به خداوند.

امام کاظم علیه السلام :فقر را به خود تلقین نکنید ......... زیرا کسی که به خود تلقینِ فقر کند، بخیل می شود.

ص :208


1- غرر الحکم : 5122.
2- نهج البلاغة : الحکمة 150 .
3- نهج البلاغة: الکتاب 26.
4- نهج البلاغة : الحکمة 406 .
5- تحف العقول : 410.

423 - الفِقه

423 - فقه

اشاره

(1)

ص :209


1- انظر : عنوان 100 «الحدیث» ، 365 «العقل» ، 367 «العلم». 424 «الفکر» . الربا : باب 1438 ، العبادة : باب 2453 ، العلم : باب 2872.

3190 - التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ
3190 - فقیه شدن در دین

الکتاب :

«وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لْیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا فَقَّهَهُ فی الدِّینِ ، و ألهَمَهُ رُشدَهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بِعَبدٍ خَیرا فَقَّهَهُ فی الدِّینِ ، و زَهَّدَهُ فی الدنیا ، و بَصَّرَهُ عُیوبَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :ما عُبِدَ اللّهُ تعالی بشیءٍ أفضَلَ مِن الفِقهِ فی الدِّینِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :أفضَلُ العِبادَةِ الفِقهُ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ لِکُلِّ شیءٍ دِعامَةً ، و دِعامَةُ هذا الدِّینِ الفِقهُ . (6)

3190

فقیه شدن در دین

قرآن:

«و شایسته نیست که مؤمنان همگی [برای جهاد ]کوچ کنند. پس چرا از هر فرقه ای از آنان دسته ای کوچ نمی کنند تا [دسته ای بمانند و] در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را وقتی به سوی آنان بازگشتند بیم دهند؟ باشد که آنان [از کیفر الهی ]بترسند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، او را در دین فقیه گرداند و راه درست و راستش را به او الهام فرماید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد او را در دین دانا و فقیه گرداند و به دنیا بی اعتنایش سازد و نسبت به عیبهایش او را بینا کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند به چیزی برتر از آگاهی دینی عبادت نشده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برترین عبادت ، فقه (شناخت دین) است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا برای هر چیزی تکیه گاهی است و تکیه گاه این دین، فقه است.

ص :210


1- التوبة : 122.
2- کنز العمّال : 28690.
3- کنز العمّال : 28689.
4- کنز العمّال : 28752.
5- الترغیب و الترهیب : 1/93/3.
6- کنز العمّال : 28768.

عنه صلی الله علیه و آله :اُفٍّ لِکُلِّ مُسلمٍ لا یَجعَلُ فی کُلِّ جُمعَةٍ (1) یَوما یَتَفَقَّهُ فیهِ أمرَ دِینِهِ و یَسألُ عن دِینِهِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا فَقِهتَ فَتَفَقَّهْ فِی دِینِ اللّهِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا فَقَّهَهُ فی الدِّینِ ، و ألهَمَهُ الیَقینَ . (4)

عنه علیه السلام :لِیَتأسَّ صَغیرُکُم بکبیرِکُم ، و لْیَرأفْ کَبیرُکُم بصَغیرِکُم ، و لا تکونُوا کَجُفاةِ الجاهِلیَّةِ ؛ لا فی الدِّینِ یَتَفَقَّهونَ ، و لا عنِ اللّهِ یَعقِلونَ . (5)

عنه علیه السلام :تَعَلَّموا القرآنَ ؛ فإنّهُ أحسَنُ الحَدیثِ ، و تَفَقَّهُوا فیهِ فإنَّهُ رَبیعُ القُلوبِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن تَفَقَّهَ فی الدِّینِ کَثُرَ . (7)

عنه علیه السلام_ مِن وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: و خُضِ الغَمَراتِ للحَقِّ حَیثُ کانَ ، و تَفَقَّهْ فی الدِّینِ . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اُف بر هر مسلمانی که هفته ای یک روز را به کار آموختن امور دینی خود و پرسیدن مسائل دینیش اختصاص ندهد.

امام علی علیه السلام :اگر خواستی دانا شوی، در دین خدا دانا و فقیه شو.

امام علی علیه السلام :هرگاه خداوند خیر بنده ای را بخواهد، او را در دین فقیه گرداند و یقین در دلش افکند.

امام علی علیه السلام :باید کوچکترهای شما از بزرگترهای شما سرمشق گیرند و بزرگترانتان با کوچکترانتان مهربان باشند و همچون مردمان خشن (بی فرهنگ) جاهلیت نباشید که نه در دین فقیه بودند و نه درباره خدا تفکّر می کردند.

امام علی علیه السلام :قرآن را بیاموزید، که آن بهترین سخن است و در آن دانا شوید، که آن بهار دلهاست.

امام علی علیه السلام :کسی که در دین فقیه شود [اعوان و انصار او ]بسیار گردد (بزرگ شود).

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند خود حسن علیه السلام _فرمود : برای یافتن حق، هر جا که باشد، در گردابهای سخت فرو رو و در دین فقیه شو.

ص :211


1- قال المجلسیّ رضوان اللّه علیه : المراد بالجمعة الاُسبوع ؛ تسمیةً للکلّ باسم الجزء.
2- بحار الأنوار : 1/176/44.
3- . غرر الحکم : 4076.
4- غرر الحکم : 4133.
5- . نهج البلاغة: الخطبة166.
6- نهج البلاغة : الخطبة 110.
7- غرر الحکم : 7961 ، و فی عیون الحکم و المواعظ «کَبُر».
8- نهج البلاغة : الکتاب 31.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :تَفقَّهُوا فی دِینِ اللّهِ ، فإنَّ الفِقهَ مِفتاحُ البَصیرَةِ ، و تَمامُ العِبادَةِ ، و السَّببُ إلَی المَنازِلِ الرَّفیعَةِ و الرُّتَبِ الجَلیلَةِ فی الدِّینِ و الدنیا ، و فَضلُ الفَقیهِ علَی العابِدِ کَفَضلِ الشَّمسِ علَی الکواکِبِ ، و مَن لم یَتَفَقَّهْ فی دِینِهِ لم یَرضَ اللّهُ لَهُ عَمَلاً . (1)

امام کاظم علیه السلام :در دین خدا فقیه و دانا شوید؛ زیرا فقه کلید بصیرت است و مایه کمال عبادت و وسیله رسیدن به مقامات بلند و مراتب عالی دینی و دنیایی. برتری فقیه بر عابد، همچون برتری خورشید است بر ستارگان و هر که در دین خود دانا و فقیه نشود، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد.

3191 - أفقَهُ النّاسِ
3191 - فقیه ترین مردم

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أنتُم أفقَهُ الناسِ إذا عَرَفتُم معانیَ کلامِنا؛ إنّ الکَلِمَةَ لَتَنصَرِفُ علی وُجوهٍ، فلو شاءَ إنسانٌ لَصَرَفَ کلامَهُ کیفَ شاءَ و لا یکذِبُ . (2)

عنه علیه السلام :لا یکونُ الرجُلُ مِنکُم فَقیها حتّی یَعرِفَ مَعاریضَ کلامِنا . (3)

عنه علیه السلام :إنّا و اللّهِ لا نَعُدُّ الرجُلَ مِن شیعَتِنا فَقیها حتّی یُلحَنَ لَهُ فَیَعرِفَ اللَّحنَ . (4)

(5)

3191

فقیه ترین مردم

امام صادق علیه السلام :شما اگر مقصود سخن ما را بفهمید، فقیه ترین مردم خواهید بود. همانا سخن به وجوه گوناگونی قابل بیان است. پس، انسان اگر بخواهد می تواند سخن خود را آن طور که می خواهد بیان کند و دروغ نگوید.

امام صادق علیه السلام :هیچ فردی از شما فقیه نباشد، مگر آن گاه که تعریضات کلام ما را بفهمد.

امام صادق علیه السلام :به خدا قسم ما فردی از شیعیان خود را فقیه نمی شماریم، مگر آن گاه که سخنی سر بسته و با کنایه به او گفته شود و وی مقصود را دریابد.

ص :212


1- بحار الأنوار : 78/321/19.
2- معانی الأخبار : 1/1 .
3- معانی الأخبار : 2/3 .
4- بحار الأنوار : 2/208/101.
5- (انظر) الحدیث : باب 726. العلم : باب 2875.

3192 - خَصائِصُ الفَقیهِ
3192 - ویژگیهای فقیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما ازدادَ عَبدٌ قَطُّ فِقها فی دِینِهِ إلاّ ازدَادَ قَصدا فی عَمَلِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :کَفی بالمَرءِ فِقها إذا عَبَدَ اللّهَ ، و کفی بالمَرءِ جَهلاً إذا اُعجِبَ بِرَأیهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَفقَهُ العَبدُ کُلَّ الفِقهِ حتّی یَمقُتَ الناسَ فی ذاتِ اللّهِ ، و حتّی لا یکونَ أحَدٌ أمقَتَ مِن نفسِهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتِهِ لأبی ذرٍّ _: لا یَفقَهُ الرجُلُ کُلَّ الفِقهِ حتَّی یَرَی الناسَ أمثالَ الأباعِرِ ، فلا یَحفِلَ بِوُجودِهِم ، و لا یُغَیِّرَهُ ذلکَ کما لا یُغَیِّرُهُ وُجودُ بَعیرٍ عندَهُ ، ثُمّ یَرجِعَ هُو إلی نفسِهِ فیَکونَ أعظَمَ حاقِرٍ لها . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی وصیَّتِهِ لأبی ذَرٍّ _: لا یَفقَهُ الرجُلُ کلَّ الفِقهِ حتّی یَری الناسَ فی جَنبِ اللّهِ تبارکَ و تعالی أمثالَ الأباعِرِ ، ثُمّ یَرجِعَ إلی نفسِهِ فیکونَ هُو أحقَرَ حاقِرٍ لها (5) . (6)

3192

ویژگیهای فقیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگز بنده ای بر فقه (شناخت خود) از دینش نیفزود، مگر این که بر میانه روی او در عملش افزوده گشت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در فقاهت (دانایی) مرد همین بس که خدا را عبادت کند ، و در نادانی مرد همین بس که به رأی خود مغرور باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آدمی فقیهِ تمام عیار نباشد، مگر آن گاه که خشم و کینش با مردم برای خدا باشد و مگر آن گاه که احدی نزد او منفورتر از نفْس خودش، نباشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابوذر _فرمود : آدمی فقیه کامل نشود، مگر آن گاه که مردم در نظرش مانند مشتی شتر باشند و به بود و نبود آنها اهمیتی ندهد و همچنان که اگر شتری در کنار او باشد فرقی به حالش ندارد، وجود مردم نیز در او تغییر و تأثیری ایجاد نکند. و با این حال، وقتی به خودش برگردد بیشترین تحقیر و بی اعتنایی را نسبت به نفس خویش، روا دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در سفارش به ابوذر _فرمود : آدمی فقیه کامل نباشد، مگر آن گاه که مردم را در کنار خداوند متعال همانند مشتی شتر بیند و با این حال، وقتی به خودش برگردد، بیش از همه نفْس خودش را حقیر و بی مقدار شمارد.

ص :213


1- کنز العمّال : 5404.
2- کنز العمّال : 28794.
3- کنز العمّال : 28950.
4- بحار الأنوار : 72/304/51.
5- بحار الأنوار : 77/83/3.
6- (انظر) عنوان 333 «العُجب».

عنه صلی الله علیه و آله :مِن فِقهِ الرجُلِ أن یُصلِحَ مَعِیشَتَهُ ، و لیسَ مِن حُبِّ الدنیا طَلَبُ ما یُصلِحُکَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مِن فِقهِ الرجُلِ قِلَّةُ کلامِهِ فیما لا یَعنیهِ . (2)

بحار الأنوار :رُویَ أنَّ رجُلاً جاءَ إلَی النبیِّ صلی الله علیه و آله لِیُعَلِّمَهُ القرآنَ ، فانتَهی إلی قولِهِ تعالی : «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیرا یَرَهُ * و مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّا یَرَهُ» (3) فقالَ : یَکفِینی هذا، و انصَرَفَ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : انصَرَفَ الرجُلُ و هُو فَقیهٌ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوَرَعُ شِیمَةُ الفَقیهِ . (5)

عنه علیه السلام_ فی عَهدِهِ إلی محمّدِ بنِ أبی بکرٍ حینَ وَلاّهُ مصرَ _: إنّ أفضَلَ الفِقهِ الوَرَعُ فی دِینِ اللّهِ و العَمَلُ بطاعَتِهِ ، فعَلَیکَ بالتَّقوی فی سِرِّ أمرِکَ و عَلانیَتِهِ . (6)

عنه علیه السلام :أ لا اُخبِرُکُم بالفَقیهِ حَقِّ الفَقیهِ ؟ مَن لم یُرَخِّصِ الناسَ فی مَعاصِی اللّهِ ، و لم یُقَنِّطْهُم مِن رَحمَةِ اللّهِ ، و لم یُؤمِنْهُم مِن مَکرِ اللّهِ ، و لم یَدَعِ القرآنَ رَغبَةً عَنهُ إلی ما سِواهُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های فقاهت (دین شناسی) آدمی این است که امور معیشتی خود را سامان دهد؛ و تحصیل آنچه زندگیت را سامان می دهد دنیا دوستی نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از نشانه های فقاهتِ آدمی این است که سخنان بیهوده کمتر گوید.

بحار الأنوار :روایت شده است که مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد تا حضرت به او قرآن بیاموزد. چون پیامبر به این آیه رسید: «پس هر کس به اندازه ذره ای خوبی کند، آن را می بیند و هر کس به اندازه ذره ای بدی کند [نیز] آن را می بیند»، عرض کرد: «مرا بس است» و رفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این مرد در حالی که فقیه و فهمیده شد بازگشت .

امام علی علیه السلام :پارسایی، خصلت فقیه است.

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری خود به محمّد بن ابی بکر _نوشت : برترین فقه ، پارسایی داشتن در دین خدا و به کار بستن فرمان اوست. پس، بر تو باد رعایت تقوا در امور پنهان و پیدایت.

امام علی علیه السلام :آیا شما را از فقیهِ حقیقی آگاه نکنم؟ کسی که جواز معصیت خدا به مردم ندهد و از رحمت خدا نومیدشان نکند و از مکر و عذاب خدا آسوده خاطرشان نسازد و از قرآن، به چیز دیگر رو نکند.

ص :214


1- کنز العمّال : 5439.
2- بحار الأنوار : 2/55/28.
3- الزلزلة : 7 و 8 .
4- بحار الأنوار : 92/107/2.
5- غرر الحکم : 995.
6- شرح نهج البلاغة : 6/71 .
7- تحف العقول : 204.

عنه علیه السلام :الفَقیهُ کُلُّ الفَقیهِ مَن لم یُقنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّهِ ، و لم یُؤیِسْهُم مِن رَوحِ اللّهِ ، و لم یُؤَمِّنْهُم مِن مَکرِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ مِن الحَقِّ أن تَفَقَّهوا ، و مِن الفِقهِ أن لا تَغتَرُّوا . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ الحَزمَ أن تَتَفقَّهُوا ، و مِن الفِقهِ أن لا تَغتَرُّوا . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ و قد سَألَهُ رجُلٌ فأجابَهُ ، فقالَ الرجُلُ : إنّ الفُقَهاءَ لا یَقولونَ هذا ! _: یا وَیحَکَ ! و هَل رَأیتَ فَقیها قَطُّ ؟ ! إنَّ الفَقیهَ حَقَّ الفَقیهِ : الزاهِدُ فی الدنیا ، الراغِبُ فی الآخِرَةِ ، المُتَمسِّکُ بسُنَّةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یکونُ الرجُلُ فَقیها حتّی لا یُبالِیَ أیَّ ثَوبَیهِ ابتَذَلَ ، و بما سَدَّ فَورَةَ الجُوعِ . (5)

امام علی علیه السلام :فقیه کامل و واقعی، کسی است که مردم را از رحمت خدا نومید نکند، آنان را از فیض درگاهش مأیوس نگرداند و از مکر و عذاب خدا آسوده خاطرشان نسازد.

امام علی علیه السلام :یکی از حقوق [شما بر خودتان]، آن است که فقیه (دین شناس) شوید و از نشانه های فقه، آن است که گرفتار غفلت و فریب نشوید.

امام علی علیه السلام :از دوراندیشی و محکم کاری است که فقیه شوید ، و از فقه است که دستخوش غفلت و فریب نشوید.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به مردی که پرسش کرد و حضرت پاسخ او را داد و او گفت: فقها این را نمی گویند _فرمود : وای بر تو! آیا هرگز فقیهی دیده ای؟! فقیه حقیقی، کسی است که به دنیا بی اعتنا و به آخرت مشتاق باشد و به سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله ، چنگ در زند.

امام صادق علیه السلام :آدمی تا برایش مهم نباشد چه جامه ای بپوشد و با چه چیز سَدّ جوع کند فقیه نیست.

ص :215


1- نهج البلاغة : الحکمة 90 .
2- الکافی : 1/45/6 .
3- الأمالی للمفید : 206/38 .
4- الکافی : 1/70/8.
5- الخصال : 40/27.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ عن آبائهِ علیهم السلام _: رُفِعَ إلی رسولِ اللّهِ قَومٌ فی بَعضِ غَزَواتِهِ ، فقالَ : مَنِ القَومُ ؟ فَقالوا : مُؤمنونَ یا رسولَ اللّهِ . قالَ : و ما بَلَغَ مِن إیمانِکُم ؟ قالوا : الصَّبرُ عندَ البَلاءِ ، و الشُّکرُ عندَ الرَّخاءِ ، و الرِّضا بالقَضاءِ ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : حُلَماءُ عُلَماءُ کادُوا مِن الفِقهِ (1) أن یَکونوا أنبیاءَ (2) . (3)

امام رضا علیه السلام_ به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السلام _فرمود : در یکی از غزواتِ پیامبر صلی الله علیه و آله عدّه ای را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند. پرسید: اینها کیستند؟ عرض کردند: مؤمنند، ای رسول خدا. فرمود: از ایمانتان چه حاصلی دیده اید؟ عرض کردند: شکیبایی در بلا و گرفتاری، شاکر بودن در برخورداری، و خرسندی به قضا[ی الهی]. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مردمانی بردبار و دانایند و از شدّت دانایی چیزی نمانده، که پیامبر باشند.

(4)

ص :216


1- قال أبو حامد فی بیان ما بدِّل من ألفاظ العلوم : اعلم أنَّ منشأ التباس العلوم المذمومة بالعلوم الشرعیَّة تحریف الأسامی المحمودة و تبدیلها و نقلها بالأغراض الفاسدة إلی معانٍ غیر ما أراده السلف الصالح و القرن الأوّل ، و هی خمسة ألفاظ : الفقه ، و العلم ، و التوحید ، و التذکیر ، و الحکمة ؛ فهذه أسامی محمودة ، و المتَّصفون بها أرباب المناصب فی الدِّین ، و لکنَّها نُقلت الآن إلی معانٍ مذمومة فصارت القلوب تنفر عن مذمَّة من یتَّصف بمعانیها لشیوع إطلاق هذه الأسامی علیهم . اللفظ الأوّل : الفقه ، فقد تصرَّفوا فیه بالتخصیص لا بالنقل و التحویل ؛ إذ خصَّصوه بمعرفة الفروع الغریبة فی الفتاوی ، و الوقوف علی دقائق عللها ، و استکثار الکلام فیها ، و حفظِ المقالات المتعلَّقة بها ، فمن کان أشدَّ تعمُّقا فیها و أکثر اشتغالا بها یقال : هو الأفقَه ! و لقد کان اسم الفقه فی العصر الأوّل مُطلَقا علی عِلم طریق الآخرة ، و معرفة دقائق آفات النفوس ، و مفسدات الأعمال ، و قوَّة الإحاطة بحقارة الدنیا ، و شدّة التطلُّع إلی نعیم الآخرة ، و استیلاء الخوف علی القلب . و یدلُّک علی ذلک قول اللّه تبارک و تعالی : «لِیَتَفَقَّهوا فی الدِّینِ و لیُنْذِرُوا قَومَهُم إذا رَجَعُوا إلَیهِم» التوبة : 122 . و ما به الإنذار و التخویف هو هذا العلم و هذا الفقه دون تفریعات الطَّلاق و اللِّعان و السلم و الإجارة ، فذلک لا یحصل به إنذار و لا تخویف ، بل التجرُّد له علی الدوام یقسی القلب و ینزع الخشیة منه کما یشاهد من المتجرِّدین له ، قالَ اللّه تعالی : «لَهُم قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها» الأعراف : 179. و أراد به معانی الإیمان دون الفتاوی . و لَعَمری الفقه و الفهم فی اللغة اسمان لمعنیً واحد ، و إنّما یتکلَّم فی عادة الاستعمال قدیما و حدیثا ، و قال تعالی : «لأَنتُم أشَدُّ رَهْبَةً فی صُدُورِهِم مِنَ اللّه ِ ذلکَ بأنّهُم قَومٌ لا یَفْقَهونَ» الحشر : 13. فأحال قلَّة خوفهم من اللّه عَزَّ و جلّ و استعظامهم سطوةَ الخلق علی قلَّة الفقه ، فانظر أ کان ذلک نتیجة عدم الحفظ لتفریعات الفتاوی و الأقضیَة ، أو هو نتیجة عدم ما ذکرناه من العلوم ؟ و قد قال صلی الله علیه و آله : «عُلَماءُ حُکَماءُ فُقَهاءُ». قال العراقیّ : هذا الخبر أخرجه أبو نعیم فی الحلیة و البیهقیّ فی الزهد و الخطیب فی التاریخ من حدیث سُوَید بن الحرث بإسناد ضعیف. (کما فی هامش المصدر). للذین وفَدوا علیه ، و قالَ صلی الله علیه و آله : «أ لا اُنبِّئکُم بالفَقیهِ کُلِّ الفَقیهِ ؟ قالوا : بلی ، قالَ صلی الله علیه و آله : مَن لم یُقَنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّه ِ _ سبحانَهُ _ و لم یُؤمِنْهُم مِن مَکرِ اللّه ِ _ عَزَّ و جلَّ _ و لم یُؤیِسْهُم مِن رَوحِ اللّه ِ _ عَزَّ و جلَّ _ و لم یَدَعِ القرآنَ رَغبَةً عَنهُ إلی ما سِواهُ» . أخرجه ابن عبد البرّ فی العلم کما فی المختصر : 120 عن علیّ بن أبی طالب عن النبیّ صلی الله علیه و آله ، و فی سنن الدارمیّ : 1/89 بإسناده عن یحیی بن عبّاد عن علیّ علیه السلام أیضا، و فی تیسیر الوصول: 4/162 عن علیّ علیه السلام ، و قال: أخرجه رزین. (کما فی هامش المصدر). و قالَ صلی الله علیه و آله : «لا یَفقَهُ العَبدُ کلَّ الفِقهِ حتّی یَمقُتَ الناسَ فی ذاتِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ، و حتّی یَری لِلقرآنِ وُجوها کثیرَةً» . أخرجه ابن عبد البرّ فی العلم من حدیث شدّاد بن أوس کما فی المختصر : 121 و منتخب کنز العمّال بهامش المسند : 4/36 عن الخطیب فی المتّفق و المفترق عن شدّاد بن أوس . و قال العراقیّ: فی سند الحدیث صدقة بن عبد اللّه و هو ضعیف عندهم مجمع علی ضعفه، و هذا حدیث لا یصحّ مرفوعا و إنّما الصحیح فیه أنّه من قول أبی الدرداء ، فعن أبی قلابة عنه قال : «لن تفقه کلّ الفقه ......... الخبر» . (کما فی هامش المصدر). و روی أیضا موقوفا علی أبی الدَّرداء مع قوله صلی الله علیه و آله «ثُمّ یُقبِلَ علی نفسِهِ فیَکونَ لَها أشَدَّ مَقتا» . أخرجه ابن عبد البرّ فی العلم ، کما فی المختصر : 121 . (کما فی هامش المصدر). و قال بعض السلف : إنّما الفقیه الزاهد فی الدنیا ، الراغب فی الآخرة ، البصیر بدینه ، المداوم علی عبادة ربِّه . إلی هنا أخرجه الدارمیّ فی سننه : 1/89 بإسناده عن الحسن البصریّ . (کما فی هامش المصدر). الوَرِع الکافُّ نفسَه عن أعراض المسلمین ، العفیف عن أموالهم ، الناصح لجماعتهم . و لم یَقُل فی جمیع ذلک ، الحافظ لفروع الفتاوی . و لست أقول : إنّ اسم الفقه لم یکن متناولا للفتاوی فی الأحکام الظاهرة ، و لکن کان بطریق العموم و الشمول أو بطریق الاستتباع ، و کان إطلاقهم له علی علم الآخرة و أحکام القلب أکثر ، فثار من هذا التخصیص تلبیس بعض الناس علَی التجرُّد له و الإعراض عن علم الآخرة و أحکام القلب و وجدوا علی ذلک معینا من الطبع ؛ فإنَّ علم الباطن غامض و العمل به عسیر و التوصُّل به إلی طلب الولایة و القضاء و الجاه و المال متعذِّر ، فوجد الشیطان مجالا لتحسین ذلک فی القلوب بواسطة تخصیص اسم الفقه الذی هو اسم محمود فی الشرع. (المحجّة البیضاء : 1/81 _ 83). و قال الشهید الثانی رضوان اللّه تعالی علیه فی «مُنیة المُرید » : ......... إنَّ مجرَّد تعلُّم هذه المسائل المدوَّنة لیس هو الفقه عند اللّه تعالی ، و إنّما الفقه عند اللّه تعالی بإدراک جلاله و عظمته ، و هو العلم الذی یورث الخوف و الهیبة و الخشوع و یحمل علَی التقوی و معرفة الصفات المَخوفة فیجتنبها و المحمودة فیرتکبها ، و یستشعر الخوف و یستثیر الحزن کما نبَّه اللّه تعالی علیه فی کتابه بقوله : «فلَولا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائفَةٌ لیتَفقَّهوا فی الدِّینِ و لِیُنذِروا قَومَهُم إذا رَجَعوا إلَیهِم» . و الذی یحصل به الإنذار غیر هذا العلم المدوَّن ، فإنَّ مقصود هذا العلم حفظ الأموال بشروط المعاملات ، و حفظ الأبدان بالأموال ، و بدفع القتل و الجراحات ......... و إنّما العلم المهمُّ هو معرفة سلوک الطریق إلَی اللّه تعالی و قطع عَقَبات القلب التی هی الصفات المذمومة و هی الحجاب بین العبد و بین اللّه تعالی، فإذا مات ملوَّثا بتلک الصفات کان محجوبا عن اللّه تعالی ، و من ثمَّ کان العلم موجبا للخشیة.(منیة المرید:157).
2- مشکاة الأنوار : 75/143 .
3- (انظر) الإیمان : باب 269 حدیث 1388.
4- 1 . ابو حامد غزالی درباره دگرگونی واژگان علوم می نویسد: بدان که منشأ اشتباه و در آمیختن دانشهای نکوهیده با دانشهای شرعی، تحریف اسامی پسندیده و تبدیل و انتقال آنها، بر اثر اهداف نادرست، به معناهایی است مغایر با معانی ای که مورد نظر سلف صالح و نسل اول بوده است. این واژه های دگرگون شده پنج تاست: فقه، علم، توحید، تذکیر و حکمت. اینها نامهایی خوشایند و پسندیده بودند و کسانی که این اوصاف را داشتند از منصبهای دینی برخوردار بودند. اما امروزه به معانی ای مذموم منتقل شده اند. لذا دلها از کسانی که این اسامی و اوصاف را بر خود داشته باشند، گریزانند. واژه اول، فقه است.دخل و تصرّفی که در این واژه کردند، تصرّفی تخصیصی بود، نه انتقال و تبدیل معنایی؛ چون این واژه را به شناخت مسائل فرعی غریبی در فتاوی و آگاهی از ریزه کاریهای علل این مسائل و بحثهای پر طول و تفصیل در آنها و از بر کردن اقوال و سخنان مربوط به این مسائل تخصیص دادند و کسی که در این مسائل ژرف کاوتر باشد و به آنها بیشتر بپردازد گفته می شود: او فقیه تر است. در حالی که در عصر اول اسلام، عنوان فقه ، بر علمِ طریقِ آخرت ، و ریزه کاریهای آفاتِ نفوس ، و تباه کننده های اعمال ، و حقیر شمردن دنیا ، و چشم دوختن به نعمتِ آخرت ، و غلبه خوف و ترس الهی بر دل، اطلاق می شد. دلیل بر این مطلب این سخن خداوند تبارک و تعالی است که «تا در دینْ آگاه و فقیه شوند و قوم خود را، وقتی به سوی آنان برگشتند، بیم دهند». آن علمی که مایه انذار و بیم می باشد ، این همان علم و این همان فقه است، نه فرعیات طلاق و لعان و صلح و اجاره؛ چون با این مسائل ، نه انذاری حاصل می شود و نه بیم دادنی و بلکه اختصاص دادن تمام وقت و همّ خود به این مسائل، دل را سخت می کند و ترس و خشیت الهی را از آن برمی کند. نمونه اش رفتاری است که از این گونه افراد مشاهده می شود. خداوند متعال می فرماید: «دلهایی دارند که با آن [حقایق را ]دریافت نمی کنند». مراد ، فقه و فهم معانیِ ایمان است، نه فتواها. واقعیت آن است که فقه و فهم در لغت دو نامند به یک معنا و در گذشته و حال به این معنا به کار می رفته اند. نیز خداوند متعال می فرماید: «شما قطعا در دلهای آنان بیش از خدا مایه هراسید، چرا که آنان مردانی اند که نمی فهمند» . در این آیه ترس اندک آنها از خداوند عزّ و جلّ و اهمیت دادن به قدرت مخلوق را به اندک بودن فقه و فهم ایشان نسبت می دهد. حالا فکر کنید ، آیا این کم ترسی از خدا و ترس از خلقِ خدا ، نتیجه در حفظْ نداشتن تفریعاتِ فتواها و احکام و قضایاست، یا نتیجه بی بهره بودن از علومی که ذکر کردیم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله به کسانی که به نمایندگی نزد آن حضرت آمده بودند، فرمود: «دانشمندند و حکیم و فقیه». عراقی می گوید: این خبر را ابو نعیم در حلیة الأولیاء و بیهقی در زهد و خطیب بغدادی در تاریخ، از سوید بن حرث با سندی ضعیف نقل کرده اند (مراجعه کنید به حاشیه المحجّة البیضاء) . و فرمود: «آیا شما را از فقیه کامل و تمام عیار آگاه نکنم؟» عرض کردند: چرا. فرمود: «کسی که مردم را از رحمت خداوند سبحان نومید نگرداند، آنان را از مکر و عذاب خداوند عزّ و جلّ آسوده خاطر نسازد و از فضل و کرم خدا مأیوسشان نکند و از روی بی میلی و بی رغبتی به قرآن، به چیز دیگر رو نکند». و فرمود: «آدمی فقیه تمام عیار نشود، مگر آن گاه که خشم و کینش با مردم به خاطر خداوند عزّ و جلّ باشد و مگر آن گاه که برای قرآن وجوه (معانی) فراوانی قائل باشد». این سخن از ابو الدرداء نیز نقل شده است، به اضافه این سخن رسول خدا که: «سپس به خودش رو کند و بیش از هر کس نفس خود را دشمن دارد». یکی از پیشینیان گفته است: فقیه، کسی است که به دنیا بی اعتنا و به آخرت راغب باشد و در دینش بصیر و در عبادت پروردگارش پیگیر باشد، پارسا باشد و با آبروی مسلمانان بازی نکند، نسبت به اموال آنان خویشتندار و برای جامعه آنان خیرخواه باشد. او در هیچ یک از این موارد، قید «فروع شرعیه و فتاوی را در یاد داشته باشد» ذکر نکرده است. من نمی گویم که واژه فقه، فتواها در زمینه احکام ظاهری را در بر نمی گرفته است، اما این امر به طریق عموم و شمول یا به طریق تبعی بوده است و واژه فقه بر علم آخرت و احکام مربوط به دل، بیشتر اطلاق می شده است. تخصیص این واژه از آن معانی به این معنای متداول، این اشتباه را به وجود آورد که برخی افراد خود را وقف معنای تخصیصی آن کنند و از علم آخرت و احکام دل روی گردانند، بویژه که این امر با طبیعت انسان هم سازگارتر است؛ چون علمِ باطن ، علمی پیچیده و عمل به آن دشوار و دستاویز قرار دادن آن برای رسیدن به منصب حکومت و قضاوت و مال و مقام ناممکن است. شیطان هم با استفاده از این فرصت و جذابیتِ نامِ فقه در شرع، فقه به معنایِ تخصیصی آن را در دلها آراست. شهید ثانی ، رضوان اللّه تعالی علیه ، در منیة المرید می گوید: ......... تنها آموختن این مسائل مدوّن، نزد خداوند متعال فقه محسوب نمی شود. بلکه فقه نزد خداوند متعال ، در حقیقت، دریافت جلال و عظمت اوست و همین علم است که خوف و هیبت و خشوع نسبت به خداوند می آورد و باعث روی آوردن به تقوا و شناخت صفاتِ ناپسند و در نتیجه دوری کردن از آنها و شناخت صفاتِ پسندیده و به کار بستن آنها می شود و خوف از خدا را به بار می آورد و اندوه را در جان، برمی انگیزد. چنان که خداوند متعال در کتاب خود به این نکته توجه داده و فرموده است: «چرا از هر فرقه ای از آنان گروهی کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را وقتی به سوی آنان بازگشتند بیم دهند؟» آن علمی که موجب انذار و بیم می شود، این علم مدوّن نیست؛ زیرا مقصود از این علم مدوّن ، حفظ اموال با به کار بستن شروط معاملات و حفظ بدنها با اموال و جلوگیری از قتل و جراحات ......... است. آن علمی که اهمیت دارد، عبارت از شناخت نحوه پیمودن راه خداوند متعال و پشت سر گذاشتن گردنه هایِ دل است، یعنی [شناخت و درمان] همان صفات نکوهیده ای که حجاب میان بنده و خداوند متعال می باشند؛ زیرا هرگاه بنده به این صفات آلوده باشد، از خداوند بزرگ در حجاب است و به همین دلیل، علم [فقه ]موجب ترس و خشیت از خداست.

ص :217

ص :218

عنه علیه السلام :مِن علاماتِ الفِقهِ الحِلمُ و العِلمُ و الصَّمتُ . (1)

امام رضا علیه السلام :از نشانه های فقاهت، بردباری و دانش و خاموشی است.

3193 - شِدَّةُ الفَقیهِ عَلی إبلیسَ
3193 - گران بودن وجود فقیه بر ابلیس

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فَقیهٌ واحِدٌ أشَدُّ علی إبلیسَ مِن ألفِ عابِدٍ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن شیءٍ أقطَعَ لِظَهرِ إبلیسَ مِن عالِمٍ یَخرُجُ فی قَبیلَةٍ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ أو الإمامُ الباقرُ علیهما السلام:مُتَفَقِّهٌ فی الدِّینِ أشَدُّ علی الشیطانِ مِن عِبادَةِ ألفِ عابِدٍ . (4)

(5)

3193

گران بودن وجود فقیه بر ابلیس

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وجود یک فقیه برای ابلیس، گرانتر از هزار عابد است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ چیز برای ابلیس کمر شکن تر از عالمی که در میان قبیله ای سر بردارد، نیست.

امام زین العابدین علیه السلام یا امام باقر علیه السلام :وجود یک فقیهِ در دین، از وجود هزار عابد برای شیطان گرانتر است.

3194 - التَّفَقُّهُ روحُ العِبادةِ
3194 - فقاهت ، روح عبادت است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قَلیلُ الفِقهِ خَیرٌ مِن کثیرِ العِبادَةِ . (6)

3194

فقاهت ، روح عبادت است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شخصی که اندک فقهی بداند بهتر از شخصی است که بسیار عبادت می کند [اما اصلاً فقه نمی داند].

ص :219


1- الاختصاص : 232.
2- بحار الأنوار : 1/177/48.
3- کنز العمّال : 28755.
4- بحار الأنوار : 1/213/10.
5- (انظر) العلم : باب 2796.
6- کنز العمّال : 28794.

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ العِبادَةِ الفِقهُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا خَیرَ فی عِبادَةٍ لیسَ فیها تَفقُّهٌ ، و لا خَیرَ فی عِلمٍ لیسَ فیهِ تَفکُّرٌ ، و لا خَیرَ فی قِراءةٍ لیسَ فیها تَدَبُّرٌ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لا عِبادَةَ إلاّ بِتَفقُّهٍ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین عبادت، تفقّه (فهم) است.

امام علی علیه السلام :در عبادتی که با فقه (فهم) همراه نباشد، خیری نیست. و در دانشی که با اندیشیدن همراه نباشد، خیری نیست و در قرآن خواندنی که با تدبّر توأم نباشد، خیری نیست.

امام زین العابدین علیه السلام :هیچ عبادتی جز با تفقّه (فهم )، عبادت نیست.

3195 - مَوتُ الفَقیهِ
3195 - مرگ فقیه

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا ماتَ المؤمنُ الفَقیهُ ثُلِمَ فی الإسلامِ ثُلمَةٌ لا یَسُدُّها شیءٌ . (5)

عنه علیه السلام :ما مِن أحَدٍ یَموتُ مِن المؤمنینَ أحَبَّ إلی إبلیسَ مِن مَوتِ فَقیهٍ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إذا ماتَ المؤمنُ ......... ثُلِمَ فی الإسلامِ ثُلمَةٌ لا یَسُدُّها شیءٌ ؛ لأنّ المؤمنینَ الفُقَهاءَ حُصونُ الإسلامِ کَحِصنِ سُورِ المَدینةِ لَها . (7)

(8)

3195

مرگ فقیه

امام صادق علیه السلام :هرگاه مؤمنِ فقیه بمیرد، رخنه ای در اسلام پدید آید که هیچ چیز آن را نبندد.

امام صادق علیه السلام :برای شیطان، مرگ هیچ مؤمنی خوشایندتر از مرگ یک فقیه نیست.

امام کاظم علیه السلام :هرگاه مؤمن بمیرد ......... رخنه ای در اسلام پدید آید که هیچ چیز آن را نبندد؛ زیرا مؤمنانِ فقیه، دژهای اسلامند همچنان که برج و باروی شهر موجب حفظ شهر است.

ص :220


1- کنز العمّال : 28909.
2- تحف العقول : 204.
3- بحار الأنوار : 70/204/11.
4- (انظر) العبادة : باب 2453.
5- الکافی : 1/38/2.
6- الکافی : 1/38/1.
7- الکافی : 1/38/3.
8- (انظر) العلم : باب 2797.

3196 - آفَةُ الفُقَهاءِ
3196 - آفت فقیهان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آفَةُ الفُقَهاءِ عَدَمُ الصِّیانَةِ . (1)

عنه علیه السلام :آفةُ العُلَماءِ حُبُّ الرِّیاسَةِ . (2)

عنه علیه السلام :آفةُ العِلمِ تَرکُ العَمَلِ بهِ . (3)

الإمامُ الکاظمُ عن آبائه علیهم السلام: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : الفُقَهاءُ اُمَناءُ الرُّسُلِ ما لم یَدخُلُوا فی الدنیا . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، ما دُخولُهُم فی الدنیا ؟ قالَ : اِتِّباعُ السُّلطانِ ، فإذا فَعَلُوا ذلکَ فَاحذَرُوهم علی أدیانِکُم . (4)

(5)

3196

آفت فقیهان

امام علی علیه السلام :آفتِ فقیهان ، ناخویشتنداری است.

امام علی علیه السلام :آفتِ علما، ریاست طلبی است.

امام علی علیه السلام :آفتِ علم، عمل نکردن به آن است.

امام کاظم_ به نقل از پدرانش علیهم السلام _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : فقیهان، اُمنای پیامبرانند تا زمانی که دنیایی نشوند. عرض شد: ای رسول خدا! دنیایی شدن آنها چگونه است؟ فرمود: پیروی از سلطان [جائر]. پس، هرگاه چنین کردند، از آنان نسبت به دین و عقاید خود بر حذر باشید.

ص :221


1- غرر الحکم : 3963.
2- غرر الحکم : 3930.
3- غرر الحکم : 3948.
4- بحار الأنوار : 2/36/38.
5- (انظر) العلم : باب 2859.

ص :222

424 - الفِکر

424 - اندیشه

اشاره

(1)

(2)

ص :223


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 314 باب 80 «التفکّر و الاعتبار». کنز العمّال : 3 / 106 ، 696 «التفکّر». المحجّة البیضاء : 8 / 192 «کتاب التفکّر».
2- انظر: عنوان 134 «الحیلة» ، 558 «الموعظة» ، 365 «العقل» ، 367 «العلم». الصلاة : باب 2258 ، المستضعَف : باب 2342. معرفة اللّه : باب 2574 ، العقل : باب 2741.

3197 - الحَثُّ عَلَی التَّفَکُّرِ
3197 - تشویق به اندیشیدن

الکتاب :

«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ اْلاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» . (1)

«لَوْ أنَزلْنا هَذا الْقُرْءانَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأیْتَهُ خاشِعا مُّتَصَدِّعا مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَ تِلْکَ الْأمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ التَّفکُّرَ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ ، کما یَمشی المُستَنیرُ فی الظُّلُماتِ بالنورِ ، یُحسِنُ التَّخلُّصَ ، و یُقِلُّ التَّربُّصَ . (4)

3197

تشویق به اندیشیدن

قرآن:

«اینچنین خدا آیاتش را برای شما روشن می گرداند، باشد که [در کار دنیا و آخرت ]بیندیشید».

«اگر این قرآن را بر کوهی فرو می فرستادیم یقینا آن [کوه ]را از بیم خدا فروتن [و] از هم پاشیده می دیدی. و این مثلها را برای مردم می زنیم، باشد که آنان بیندیشند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اندیشیدن، مایه حیات دل شخص با بصیرت است و همان گونه که اگر شخصِ چراغ به دست در تاریکیها در پرتو نور [چراغ] راه رود، بخوبی خود را نجات می دهد و کمتر درنگ و توقف می کند.

ص :224


1- البقرة : 219.
2- الحشر : 21.
3- (انظر) البقرة : 266 ، 269 ، آل عمران : 13 ، 137 ، 191 ، الأنعام : 11 ، 36 ، 50 ، 152 ، الأعراف : 3 ، 176 ، 185 ، 201 ، یونس : 24 ، 73 ، 101 ، یوسف : 109، 111 ، الرعد : 3 ، الحِجر : 75 ، النحل : 11 ، 36، المؤمنون : 86 ، الفرقان : 50 ، 73 ، النمل : 62 ، 69، العنکبوت : 20 ، 24 ، 35 ، 43 ، الروم : 8 ، 9 ، 21، المؤمن : 13 ، 58 ، 82 ، الجاثیة : 3 _ 5 ، 13 ، محمّد : 10 ، القمر : 4 ، 15 ، الحشر : 2 ، الحاقّة : 12، المزّمّل : 19 ، الإنسان : 29.
4- بحار الأنوار : 92/17/17.

تفسیر ابن کثیر عن عطاء :انطَلَقتُ أنا و ابنُ عُمرَ و عُبَیدُ بنُ عُمَیرٍ إلی عائشةَ فَدَخَلنا عَلَیها و بینَنا و بینَها حِجابٌ ......... فقالَ ابنُ عُمرَ: أخبِرِینا بأعجَبِ شیءٍ رَأیتِهِ مِن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . فبَکَت و قالت : کُلُّ أمرِهِ کانَ عَجَبا، أتانی فی لَیلَتی حتّی مَسَّ جِلدُهُ جِلدی، ثمّ قالَ: ذَرِینی أتَعَبَّدْ لِرَبِّی ......... فَقامَ إلی القِربَةِ فَتَوَضَّأ و لم یُکثِر صَبَّ الماءِ ، ثُمّ قامَ یُصلِّی، فبَکی حتّی بَلَّ لِحیَتَهُ، ثُمّ سَجَدَ فَبَکی حتّی بلَّ الأرضَ، ثُمّ اضطَجَعَ علی جَنبِهِ فَبَکی حتّی إذا أتی بِلالٌ یُؤذِنُهُ بصَلاةِ الصُّبحِ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، ما یُبکیکَ و قد غَفَرَ اللّهُ لکَ ذنبَکَ ما تَقَدَّمَ و ما تَأخَّرَ ؟ ! فقالَ: وَیحَکَ یا بلالُ ! و ما یَمنَعُنی أن أبکیَ و قَد أنزَلَ علَیَّ فی هذهِ اللَّیلةِ : «إنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ و الأَرضِ و اختِلافِ اللَّیلِ و النَّهارِ لاَیاتٍ لاُولِی الألبابِ» (1) ؟ ! ثُمّ قال : وَیلٌ لِمَن قَرَأها و لم یَتَفَکَّرْ فیها ! (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أسهَرَ عَینَ فِکرَتِهِ بَلَغَ کُنهَ هِمَّتِهِ . (3)

تفسیر ابن کثیر_ به نقل از عطاء _: من و ابن عمر و عبید بن عمیر، نزد عایشه رفتیم. میان ما و او پرده ای بود ......... پس ابن عمر گفت: شگفت ترین چیزی را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله دیده ای برای ما بگو. عایشه گریست و گفت: همه کارهای او شگفت آور بود. در شبی که نوبت [حضور آن حضرت در خانه ]من بود، پیش من آمد به طوری که پوست بدنش با پوستم تماس پیدا کرد، سپس فرمود: مرا بگذار تا به عبادت پروردگارم عزّ و جلّ بپردازم ......... . سپس برخاست و به طرف مشک آب رفت و از آب آن وضو ساخت و زیاد آب نریخت و آن گاه به نماز ایستاد و شروع به گریه کرد به طوری که محاسنش تر شد. سپس به سجده رفت [و در سجده گریست ]چندان که زمین خیس شد. آن گاه به پهلو دراز کشید، و گریه کرد تا آن که بلال برای اعلام وقت نماز صبح به آن حضرت آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! چرا گریه می کنید، حال آن که خداوند تمام گناهان گذشته و آینده شما را آمرزیده است؟ پیامبر فرمود: وای بر تو ای بلال! چرا نگریم حال آن که امشب این آیه را بر من نازل کرد: «همانا در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز، به یقین برای خردمندان نشانه هاست». سپس فرمود: وای بر کسی که این را بخواند و درباره آن نیندیشد.

امام علی علیه السلام :هر که دیده اندیشه خود را شبها بیدار نگه دارد، به اوج خواست خویش دست یابد.

ص :225


1- آل عمران : 190 .
2- تفسیر ابن کثیر : 2/164 .
3- غرر الحکم : 8784.

عنه علیه السلام :الفِکرُ یُفیدُ الحِکمَةَ . (1)

عنه علیه السلام :الفِکرُ جَلاءُ العُقولِ . (2)

عنه علیه السلام :الفِکرُ یُنیرُ اللُّبَّ . (3)

عنه علیه السلام :الفِکرُ رُشدٌ ، الغَفلَةُ فَقدٌ . (4)

عنه علیه السلام :الفِکرُ إحدَی الهِدایَتَینِ . (5)

عنه علیه السلام :الفِکرُ فی الخَیرِ یَدعُو إلَی العَمَلِ بهِ . (6)

عنه علیه السلام :الفِکرُ فی العَواقِب یُنجی مِن المَعاطِبِ . (7)

عنه علیه السلام :الفِکرُ یُوجِبُ الاعتِبارَ ، و یُؤمِنُ العِثارَ ، و یُثمِرُ الاستِظهارَ . (8)

عنه علیه السلام :اِفْکِرْ تُفِقْ . (9)

عنه علیه السلام :ما ذَلَّ مَن أحسَنَ الفِکرَ . (10)

عنه علیه السلام :أصلُ العَقلِ الفِکرُ ، و ثَمَرتُهُ السَّلامَةُ . (11)

عنه علیه السلام :أصلُ السَّلامَةِ مِن الزَّلَلِ الفِکرُ قَبلَ الفِعلِ ؛ و الرَّوِیَّةُ قَبلَ الکلامِ . (12)

امام علی علیه السلام :اندیشه، حکمت به بار می آورد.

امام علی علیه السلام :اندیشه، جلا دهنده خردهاست.

امام علی علیه السلام :اندیشه، دل و خرد را روشن می گرداند.

امام علی علیه السلام :اندیشه، مایه راهیابی است و غفلت، موجب گمراهی.

امام علی علیه السلام :اندیشه، یکی از دو هدایت است.

امام علی علیه السلام :اندیشه کردن در خوبیها انگیزه به کار بستن آنها می شود.

امام علی علیه السلام :اندیشه در سرانجام کارها ، از مهلکه ها می رهاند.

امام علی علیه السلام :اندیشه کردن، موجب عبرت آموختن است و از لغزش ایمن می گرداند و روشن اندیشی به بار می آورد.

امام علی علیه السلام :بیندیش تا [از خواب غفلت ]به هوش آیی.

امام علی علیه السلام :کسی که اندیشه اش نیکو باشد، خوار نگردد.

امام علی علیه السلام :ریشه خِرد اندیشه است و میوه اش سالم ماندن [از خطا و عذاب].

امام علی علیه السلام :ریشه سالم ماندن از لغزشها، اندیشیدن پیش از عمل کردن است و سنجیدن پیش از سخن گفتن.

ص :226


1- غرر الحکم : 878.
2- غرر الحکم : 935.
3- غرر الحکم : 369.
4- غرر الحکم : 85.
5- غرر الحکم : 1616.
6- غرر الحکم : 1395.
7- غرر الحکم : 1460.
8- غرر الحکم : 2124.
9- غرر الحکم : 2225.
10- غرر الحکم : 9458.
11- غرر الحکم: 3093.
12- غرر الحکم : 3098.

عنه علیه السلام :بالفِکرِ تَنجَلی غَیاهِبُ الاُمورِ . (1)

عنه علیه السلام :إذا قَدَّمتَ الفِکرَ فی جَمیعِ أفعالِکَ حَسُنَت عَواقِبُکَ فی کُلِّ أمرٍ . (2)

عنه علیه السلام :دَوامُ الفِکرِ و الحَذرِ یُؤمِنُ الزَّلَلَ، و یُنجی مِن الغِیَرِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن طالَت فِکرَتُهُ حَسُنَت بَصیرَتُهُ . (4)

عنه علیه السلام :کلُّ یَومٍ یُفیدُکَ عِبَرا إن أصحَبتَهُ فِکرا . (5)

عنه علیه السلام :نَبِّهْ بالتَّفَکُّرِ قَلبَکَ ، و جافِ عنِ اللیلِ جَنبَکَ ، و اتَّقِ اللّهَ رَبَّکَ . (6)

عنه علیه السلام :التفکُّرُ یَدعُو إلَی البِرِّ و العَمَلِ بهِ . (7)

عنه علیه السلام :لا تُخْلِ نفسَکَ مِن فِکرَةٍ تَزیدُکَ حِکمَةً ، و عِبرَةٍ تُفیدُکَ عِصمَةً . (8)

عنه علیه السلام :تَمییزُ الباقی مِن الفانی مِن أشرَفِ النَّظرِ . (9)

امام علی علیه السلام :با اندیشیدن است که تاریکیهای کارها روشن می شود.

امام علی علیه السلام :اگر در تمام کارهایت اندیشه را پیش اندازی، فرجام هر کار تو نیکو شود.

امام علی علیه السلام :اندیشه و هوشیاریِ مداوم، از لغزشها مصون می دارد و از دگرگونیها[ی نعمتها ]رهایی می بخشد.

امام علی علیه السلام :هر که مدّت درازی بیندیشد، بینشش نیکو شود.

امام علی علیه السلام :اگر هر روزِ خود را با اندیشه همراه کنی، آن روز به تو عبرتها آموزد.

امام علی علیه السلام :با اندیشیدن، دلت را هوشیار کن و شب هنگام از بستر پهلو تهی گردان (برخیز) و از خداوند، پروردگارت ، بترس.

امام علی علیه السلام :اندیشیدن، به نیکی و عمل به آن فرا می خواند.

امام علی علیه السلام :نفْس خود را از اندیشه ای که به حکمت تو بیفزاید و عبرتی که به تو مصونیت بخشد، خالی مدار.

امام علی علیه السلام :تمیز دادن ماندنی از رفتنی، از شریف ترین اندیشه هاست.

ص :227


1- غرر الحکم : 4322.
2- غرر الحکم : 4105.
3- غرر الحکم : 5149.
4- غرر الحکم : 8319.
5- غرر الحکم : 6900.
6- الکافی : 2/54/1.
7- الکافی : 2/55/5.
8- غرر الحکم : 10307.
9- غرر الحکم : 4494.

عنه علیه السلام :إنّما البَصیرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ ، و نَظَرَ فأبصَرَ ، و انتَفَعَ بالعِبَرِ ، ثُمّ سَلَکَ جَدَدا واضِحا یَتَجنَّبُ فیهِ الصَّرعَةَ فی المَهاوی . (1)

عنه علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ امرأً تَفَکَّرَ فاعتَبَرَ ، و اعتَبَرَ فأبصَرَ (أقصَرَ) ، فکأنَّ ما هُو کائنٌ مِن الدنیا عَن قَلیلٍ لم یَکُن ، و کأنَّ ما هُو کائنٌ مِن الآخِرَةِ عمّا قَلیلٍ لم یَزَلْ . (2)

عنه علیه السلام :مَن تَفَکَّرَ أبصَرَ . (3)

عنه علیه السلام :فَأفِقْ أیّها السامِعُ من سَکرَتِکَ ، و استَیقِظْ مِن غَفلَتِکَ ، و اختَصِر مِن عَجلَتِکَ ، و أنعِمِ الفِکرَ فیما جاءَکَ علی لِسانِ النبیِّ الاُمِّیِّ صلی الله علیه و آله مِمّا لا بُدَّ مِنهُ و لا مَحیصَ عنهُ . (4)

عنه علیه السلام _ فی صفةِ المؤمنِ _ :مَشغولٌ وَقتُهُ ، شَکورٌ صَبورٌ ، مَغمورٌ بفِکرَتِهِ . (5)

عنه علیه السلام :فاتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ تَقیَّةَ ذی لُبٍّ شَغَلَ التَّفکُّرُ قَلبَهُ ، و أنصَبَ الخَوفُ بَدَنَهُ . (6)

امام علی علیه السلام :بصیر کسی است که بشنود و بیندیشد، ببیند و بینا شود و از عبرتها بهره گیرد. سپس راه آشکار و روشن را در پیش گیرد و از افتادن در پرتگاههای آن، بپرهیزد.

امام علی علیه السلام :خداوند رحمت کناد کسی را که بیندیشد و پند گیرد و پند گیرد و بینا شود . گویی آنچه از دنیا باقی است بزودی از بین می رود و آنچه از آخرت است همواره خواهد بود.

امام علی علیه السلام :هر که بیندیشد، بینا شود.

امام علی علیه السلام :پس، ای شنونده! از مستیِ خویش به هوش آی و از خواب غفلتت بیدار شو و از شتابت بکاه و در آنچه از زبان پیامبر امّی، صلی الله علیه و آله ، برای تو آورده شده و از آن گزیر و گریزی نیست، نیک بیندیش.

امام علی علیه السلام_ در وصف مؤمن _فرمود : وقتش [به کار و عبادت] پُر است و سپاسگزار و شکیباست و غرق در اندیشه خویش می باشد.

امام علی علیه السلام :ای بندگان خدا! از خدا بترسید، همچون ترسیدن خردمندی که اندیشیدن دل او را به خود مشغول ساخته و ترس [از خدا ]پیکرش را رنجور و نزار کرده است.

ص :228


1- نهج البلاغة : الخطبة 153.
2- نهج البلاغة : الخطبة 103.
3- نهج البلاغة: الکتاب 31.
4- نهج البلاغة : الخطبة 153.
5- نهج البلاغة : الحکمة 333.
6- نهج البلاغة : الخطبة 83.

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :التفکُّرُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ . (1)

عنه علیه السلام :اُوصیکُم بتَقوَی اللّهِ و إدامَةِ التَّفَکُّرِ ؛ فإنَّ التَّفَکُّرَ أبو کُلِّ خَیرٍ و اُمُّهُ . (2)

امام حسن علیه السلام :اندیشیدن، مایه زندگی دل شخص با بصیرت است.

امام حسن علیه السلام :شما را به تقوای الهی و اندیشیدنِ همیشگی سفارش می کنم؛ زیرا که اندیشیدن پدر و مادر همه خوبیهاست.

3198 - الدِّراسَةُ وَالتَّفَکُّرُ
3198 - آموختن و اندیشیدن

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فَضلُ فِکرٍ و تَفَهُّمٍ ، أنجَعُ مِن فَضلِ تَکرارٍ و دِراسَةٍ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أکثَرَ الفِکرَ فیما تَعَلَّمَ أتقَنَ عِلمَهُ ، و فَهِمَ ما لم یَکُن یَفهَمُ . (4)

عنه علیه السلام :لا عِلمَ کالتَّفکُّرِ . (5)

3198

آموختن و اندیشیدن

امام علی علیه السلام :زیاد اندیشیدن و فهمیدن، سودمندتر از زیاد تکرار کردن و خواندن است.

امام علی علیه السلام :هر که در آنچه آموخته است بسیار اندیشه کند، دانش خود را استوار گرداند و آنچه را نمی فهمیده است، بفهمد.

امام علی علیه السلام :هیچ دانشی چون اندیشیدن نیست.

3199 - الفِکرُ مِرآةٌ
3199 - اندیشه، آینه است

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفِکرُ مِرآةٌ صافِیَةٌ . (6)

عنه علیه السلام :فِکرُ المَرءِ مِرآةٌ تُریهِ حُسنَ عَمَلِهِ مِن قُبحِهِ . (7)

3199

اندیشه، آینه است

امام علی علیه السلام :اندیشه، آینه ای صاف است.

امام علی علیه السلام :اندیشه آدمی آینه ای است که کردار نیک و بدش را به او نشان می دهد.

ص :229


1- بحار الأنوار : 78/115/11.
2- تنبیه الخواطر : 1/52.
3- غرر الحکم : 6564.
4- غرر الحکم : 8917.
5- نهج البلاغة : الحکمة 113.
6- نهج البلاغة : الحکمة 5.
7- غرر الحکم : 6546.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الفِکرَةُ مِرآةُ الحَسَناتِ و کَفّارَةُ السَّیّئاتِ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی الفقه المنسوب إلیه _: التَّفکُّرُ مِرآتُکَ ، تُریکَ سَیّئاتِکَ و حَسَناتِکَ . (2)

امام صادق علیه السلام :اندیشه، آینه خوبیها و پوشاننده بدیهاست.

امام رضا علیه السلام_ در کتاب فقه منسوب به وی _فرمود : اندیشیدن، آینه توست که بدیها و خوبیهایت را به تو نشان می دهد.

3200 - لا عِبادَةَ کَالتَّفَکُّرِ
3200 - عبادتی چون تفکّر نیست

تفسیر القُرطُبی عن أبی سعید الخدری :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أعطُوا أعیُنَکُم حَظَّها مِن العِبادَةِ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ، و ما حَظُّها مِن العِبادَةِ ؟ قالَ : النَّظرُ فی المُصحَفِ و التَّفکُّرُ فیهِ و الاعتِبارُ عندَ عَجائبِهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :التَّفَکُّرُ فی آلاءِ اللّهِ نِعمَ العِبادَةُ . (4)

عنه علیه السلام :التَّفکُّرُ فی مَلَکوتِ السَّماواتِ و الأرضِ عِبادَةُ المُخلَصینَ . (5)

عنه علیه السلام :لا عِبادَةَ کالتَّفکُّرِ فی صَنعَةِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (6)

3200

عبادتی چون تفکّر نیست

تفسیر القُرطُبی_ به نقل از أبو سعید الخدری _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سهم دیدگان خود را از عبادت به آنان دهید. عرض کردند: ای رسول خدا! سهم آنها از عبادت چیست؟ فرمود: نگریستن به قرآن و اندیشیدن در آن و پند گرفتن از شگفتیهایش.

امام علی علیه السلام :اندیشیدن درباره نعمتهای خدا، چه نیکو عبادتی است.

امام علی علیه السلام :اندیشیدن در ملکوت آسمانها و زمین، عبادت مخلَصان است.

امام علی علیه السلام :هیچ عبادتی مانند اندیشیدن در صُنع خداوند عزّ و جلّ نیست.

ص :230


1- بحار الأنوار : 71/326/20.
2- الفقه المنسوب إلی الإمام الرّضا علیه السلام : 380 .
3- تفسیر القرطبی : 1/28 .
4- غرر الحکم : 1147.
5- غرر الحکم : 1792.
6- الأمالی للطوسی : 146/240.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ أکثرُ عِبادَةِ أبی ذَرٍّ رحمه الله التَّفکُّرَ و الاعتِبارَ . (1)

عنه علیه السلام :أفضَلُ العِبادَةِ إدمانُ التَّفکُّرِ فی اللّهِ و فی قُدرَتِهِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :لیسَ العِبادَةُ کثرَةَ الصلاةِ و الصومِ ، إنّما العِبادَةُ التَّفکُّرُ فی أمرِ اللّهِ . (3)

تنبیه الخواطر :اُمُّ أبی ذَرٍّ _ و قد سُئلَت عن عِبادَةِ أبی ذَرٍّ _ : کانَ نَهارَهُ أجمَعَ یَتفکَّرُ فی ناحِیَةٍ عن الناسِ . (4)

(5)

امام صادق علیه السلام :بیشترین عبادت ابوذر رحمه الله اندیشیدن و پند گرفتن بود.

امام صادق علیه السلام :برترین عبادت، اندیشیدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست.

امام رضا علیه السلام :عبادت، به بسیاری نماز و روزه نیست. بلکه عبادت، اندیشیدن در کار خداست.

تنبیه الخواطر :مادر ابوذر رحمه الله _ در پاسخ به سؤال از عبادت ابوذر _ گفت : تمام روز را از مردم کناره می گرفت و به اندیشیدن می پرداخت.

3201 - فَضلُ التَّفَکُّرِ ساعَةً
3201 - ارزش یک ساعت تفکّر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فِکرَةُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنةٍ . (6)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فِکرُ ساعَةٍ قَصیرَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةٍ طَویلَةٍ . (7)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنَةٍ «إنَّما یَتَذَکَّرُ اُولُوا الأَلبابِ» . (8)

3201

ارزش یک ساعت تفکّر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ساعتی اندیشه کردن، بهتر از یک سال عبادت است.

امام علی علیه السلام :ساعتی کوتاه اندیشه کردن، بهتر از عبادتی طولانی است.

امام صادق علیه السلام :یک ساعت اندیشیدن بهتر از سالی عبادت است. «جز این نیست که خردمندان پند می گیرند».

ص :231


1- بحار الأنوار:71/323/6.
2- الکافی : 2/55/3.
3- الکافی : 2/55/4.
4- تنبیه الخواطر : 1/250.
5- (انظر) العبادة : باب 2456.
6- بحار الأنوار : 71/326/20.
7- غرر الحکم : 6537.
8- بحار الأنوار : 71/327/22.

بحار الأنوار عن الحسنِ الصیقلِ :قلتُ لأبی عبدِ اللّه علیه السلام : تَفکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن قِیامِ لَیلَةٍ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : تَفکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن قیامِ لیلَةٍ . قلتُ : کیفَ یَتَفَکَّرُ ؟ قالَ : یَمُرُّ بِالدُّورِ الخَرِبَةِ فیَقولُ : أینَ بانُوکِ ؟ ! أینَ ساکِنُوکِ ؟ ! مالَکِ لا تَتَکلَّمینَ ؟ ! (1)

بحار الأنوار_ به نقل از حسن صیقل _: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : یک ساعت اندیشیدن بهتر از یک شب عبادت کردن است؟ حضرت فرمود : آری. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: ساعتی اندیشیدن، بهتر است از شبی را به عبادت گذراندن. عرض کردم: چگونه باید اندیشید؟ فرمود: بر خانه های ویران بگذرد و بگوید: کجایند سازندگان شما؟! کجایند ساکنان شما؟! چه شده است که سخن نمی گویید؟!

3202 - مایُصَفِّی الفِکرَ
3202 - آنچه اندیشه را صاف می کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قَلَّ أکلُهُ صَفا فِکرُهُ . (2)

عنه علیه السلام :کیفَ تَصفُو فِکرَةُ مَن یَستَدیمُ الشِّبَعَ ؟ ! (3)

(4)

3202

آنچه اندیشه را صاف می کند

امام علی علیه السلام :هر که کم بخورد، اندیشه اش صاف گردد.

امام علی علیه السلام :چگونه صاف و زلال گردد اندیشه کسی که پیوسته شکمش سیر است؟

3203 - التَّفَکُّرُ المَنهِیُّ عَنهُ
3203 - اندیشیدنِ ممنوع

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفِکرُ فی غَیرِ الحِکمَةِ هَوَسٌ . (5)

3203

اندیشیدنِ ممنوع

امام علی علیه السلام :اندیشیدن در غیر حکمت، هوس (6) است.

ص :232


1- بحار الأنوار : 71/324/16.
2- غرر الحکم : 8462.
3- غرر الحکم : 6975.
4- (انظر) القلب : باب 3347. الغفلة : باب 3052. المعرفة : باب 2553 ، 2554. العقل : باب 2778.
5- غرر الحکم : 1278.
6- هوس : نوعی از جنون و سبک مغزی، هذیان .

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ فِکرُهُ فی المَعاصی دَعَتهُ إلَیها . (1)

عنه علیه السلام :مَن کَثُرَ فِکرُهُ فی اللذَّاتِ غَلَبَت علَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن تَفَکَّرَ فی عَظَمةِ اللّهِ أبلَسَ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :کسی که زیاد درباره گناهان بیندیشد، گناهان او را به سوی خود بکشانند.

امام علی علیه السلام :هر که زیاد درباره لذّتها بیندیشد، آن لذّتها بر او چیره آیند.

امام علی علیه السلام :هر که در عظمت خدا بیندیشد، متحیّر شود.

3204 - التَّفَکُّرُ فی أحوالِ الاُمَمِ الماضِیَةِ
3204 - اندیشیدن در احوال ملّتهای پیشین

الکتاب :

«أ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أثارُوا الْأرْضَ وَ عَمَرُوها أکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لَ_کِنْ کانُوا أنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» . (5)

«قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الْأرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ» . (6)

(7)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: یا بنیَّ ، إنّی و إن لم أکُن عُمِّرتُ عُمرَ مَن کانَ قَبلی ، فقد نَظَرتُ فی أعمالِهِم ، و فَکَّرتُ فی أخبارِهِم ، و سِرتُ فی آثارِهِم ؛ حتّی عُدتُ کأحَدِهِم ، بَل کأنّی بما انتَهی إلَیَّ مِن اُمورِهِم قد عُمِّرتُ مَع أوَّلِهِم إلی آخِرِهِم . (8)

3204

اندیشیدن در احوال ملّتهای پیشین

قرآن:

«آیا در زمین نگردیده اند تا ببینند فرجام کسانی را که پیش از آنان بودند، چگونه بوده است؟ آنها بس نیرومندتر از ایشان بودند و زمین را زیر و رو کردند و بیش از آنچه آنها آبادش کردند، آن را آباد ساختند و پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند. بنا بر این، خدا بر آن نبود که بر ایشان ستم کند، لیکن خودشان بر خود ستم می کردند».

«قطعا پیش از شما سنّتهایی [بوده و] سپری شده است. پس، در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندش حضرت حسن علیه السلام _فرمود : فرزندم! هر چند من به اندازه همه کسانی که پیش از من بوده اند نزیسته ام، اما در کارهای آنان نظر کرده ام و در اخبار آنها اندیشیده ام و در آثارشان سیر کرده ام، چندان که همچون یکی از آنان شده ام و بلکه چنان بر کارهایشان آگاهی یافته ام، که گویی با اوّلین و آخرین آنها زندگی کرده ام.

ص :233


1- غرر الحکم : 8561.
2- غرر الحکم : 8564.
3- غرر الحکم : 9207.
4- (انظر) معرفة اللّه : باب 2574.
5- الروم : 9.
6- آل عمران : 137.
7- (انظر) الأنعام : 11 ، یوسف : 109 ، النحل : 36 ، النمل : 69 ، الروم : 42 ، فاطر : 44 ، غافر : 21 ، 82 ، محمّد : 10 .
8- نهج البلاغة : الکتاب 31.

(1)

ص :234


1- (انظر) السنّة : باب 1902. الاختلاف : باب 1058 حدیث 5058.

425 - الفَلاح

425 - رستگاری

اشاره

(1)

ص :235


1- انظر : عنوان 363 «العافیة» ، 506 «النجاة».

3205 - موجِباتُ الفَلاحِ
3205 - عوامل رستگاری

الکتاب :

«قَدْ أفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» . (1)

«قَدْ أفْلَحَ مَنْ تَزَّکَی * وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی» . (2)

«قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَکَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (3) » . (4)

«فَإذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فانتَشِرُوا فِی الْأرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ اذْکُرُوا اللّهَ کَثِیرا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ » . (5)

«وَ تُوبُوا إلَی اللّهِ جَمِیعا أیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (6)

«یا أیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (7)

«فَاذْکُروا آلاءَ اللّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» . (8)

«ألا إنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (9)

«فاتَّقُوا اللّهَ ما اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أطِیعُوا وَ أنفِقُوا خَیْرا لِأنفُسِکُمْ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَ_ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (10)

3205

عوامل رستگاری

قرآن:

«براستی که مؤمنان رستگار شدند. همانان که در نمازشان فروتنند. و همانان که از بیهوده روی گردانند».

«رستگار شد آن کس که خود را پاک گردانید. و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارْد».

«هر کس نفس خود را پاک گردانید، قطعا رستگار شد. و هر که آلوده اش ساخت قطعا نومید گشت».

«و چون نماز گزارده شد، در [روی] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید باشد که شما رستگار گردید».

«ای مؤمنان! همگی به درگاه خدا توبه کنید، امید که رستگار شوید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا کنید و به او [توسّل و] تقرّب جویید و در راهش جهاد کنید باشد که رستگار شوید».

«پس، نعمتهای خدا را یاد کنید، شاید که رستگار شوید».

«هان! براستی که حزب خدا، همان رستگارانند».

«پس، تا می توانید از خدا پروا بدارید و بشنوید و فرمان ببرید و مالی برای خودتان [در راه خدا ]انفاق کنید. و کسانی که از خسّت نفس مصون مانند، آنان رستگارانند».

ص :236


1- المؤمنون : 1 _ 3.
2- الأعلی : 14 ، 15.
3- الشمس : 9 ، 10.
4- الشمس : 9 ، 10.
5- الجمعة : 10.
6- النور : 31.
7- المائدة : 35.
8- الأعراف : 69.
9- المجادلة : 22.
10- التغابن : 16.

(1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قد أفلَحَ مَن أخلَصَ قَلبَهُ للإیمانِ ، و جَعَلَ قَلبَهُ سَلیما ، و لِسانَهُ صادِقا ، و نفسَهُ مُطمَئنَّةً ، و خَلِیقَتَهُ مُستَقیمَةً ، و اُذنَهُ مُستَمِعَةً ، و عَینَهُ ناظِرَةً . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن غَلَبَ عَقلُهُ هَواهُ أفلَحَ . (3)

عنه علیه السلام :أطِعِ العِلمَ و اعصِ الجَهلَ تُفلِحْ . (4)

عنه علیه السلام :المُفلِحُ من نَهَضَ بجَناحٍ، أو استَسلَمَ فَاستَراحَ . (5)

عنه علیه السلام :أیّها الناسُ ، شُقُّوا أمواجَ الفِتَنِ بسُفُنِ النَّجاةِ ، و عَرِّجُوا عن طَریقِ المُنافَرَةِ ، وضَعُوا تِیجانَ المُفاخَرَةِ ، أفلَحَ مَن نَهَضَ بجَناحٍ ، أو استَسلَمَ فَأراحَ . (6)

(7)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :رستگار شد هر که دلش را برای ایمان خالص گردانید و قلبش را پاک و سالم ساخت و زبانش را راستگو و روانش را با آرامش و اخلاقش را درست و گوشش را شنوا و چشمش را بینا کرد.

امام علی علیه السلام :هر که خردش بر هوس او چیره شود، رستگار گردد.

امام علی علیه السلام :از دانش پیروی کن و از نادانی سرپیچ، تا رستگار شوی.

امام علی علیه السلام :رستگار کسی است که با بال پرواز کند، یا تسلیم شود و بیاساید.

امام علی علیه السلام :ای مردم! موجهای فتنه ها را با کشتیهای نجات بشکافید و از راه مخالفت و ناسازگاری کناره گیرید و تاجهای فخر فروشی را از سر فرو نهید. رستگار شد آن که با بالی پرواز کرد، یا آن که تسلیم شد و آسود.

ص :237


1- (انظر) البقرة : 5 ، آل عمران : 104 ، الأعراف : 8 ، 157، التوبة : 88 ، المؤمنون : 102 ، النور : 51 ، الروم : 38 ، لقمان : 5.
2- الدرّ المنثور : 2/724.
3- غرر الحکم : 8357.
4- غرر الحکم : 2309.
5- غرر الحکم : 1972.
6- نهج البلاغة : الخطبة 5 .
7- (انظر) الحزب : باب 813.

3206 - مَوانِعُ الفَلاحِ
3206 - موانع رستگاری

الکتاب :

«وَ مَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبا أوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ » . (1)

«فَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللّهِ کَذِبا أوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إنَّهُ لا یُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ » . (2)

«وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللّهِ إلَ_ها آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإنَّمَا حِسابُهُ عِندَ رَبِّهِ إنَّهُ لا یُفْلِحُ الْکافِرُونَ» . (3)

«قُلْ إنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اذا بَلَغَ الرجُلُ أربَعینَ سَنَةً و لم یَغلِبْ خَیرُهُ شَرَّهُ قَبَّلَ الشَّیطانُ بینَ عَینَیهِ و قالَ : هذا وَجهٌ لا یُفلِحُ ! (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ اهتَمَّ برِزقِ غَدٍ لم یُفلِحْ أبَدا . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا أذنَبَ الرجُلُ خَرَجَ فی قَلبِهِ نُکتَةٌ سَوداءُ ، فإن تابَ انمَحَت ، و إن زادَ زادَت حتّی تَغلِبَ علی قَلبِهِ ، فلا یُفلِحُ بَعدَها أبَدا . (7)

(8)

3206

موانع رستگاری

قرآن:

«کیست ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ راستی که ستمکاران رستگار نمی شوند».

«کیست ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ حقّا که گنهکاران رستگار نمی شوند».

«هر کس با خدا معبود دیگری بخواند، برای آن برهانی نخواهد داشت و حسابش فقط با پروردگارش است. بی گمان، کافران رستگار نمی شوند».

«بگو: کسانی که به خدا دروغ می بندند، رستگار نمی شوند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه آدمی به چهل سالگی رسد و خوبیش بر بدیش چیره نگردد، شیطان بر پیشانی او بوسه زند و گوید: این چهره ای است که رستگار نمی شود.

امام علی علیه السلام :کسی که غم روزی فردا را بخورد، هرگز رستگار نشود.

امام صادق علیه السلام :هرگاه کسی گناه کند نقطه ای سیاه در دلش پیدا شود، اگر توبه کرد آن نقطه پاک شود، امّا اگر بر گناهش بیفزاید آن نقطه بزرگتر شود، تا جایی که تمام دلش را فرو پوشد و از آن پس هرگز رستگار نشود.

ص :238


1- الأنعام : 21 .
2- یونس : 17.
3- المؤمنون : 117.
4- یونس : 69.
5- مشکاة الأنوار : 295/902 .
6- غرر الحکم : 9113.
7- الکافی : 2/271/13.
8- (انظر) الذنب : باب 1382.

426 - التَّفویض

426 - واگذاشتن کارها به خدا

اشاره

(1)

(2)

ص :239


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 71 / 98 باب 63 «التوکّل و التفویض و الرِّضا و التسلیم». بحار الأنوار : 5 / 2 باب 1 «إبطال الجبر و التفویض».
2- انظر: عنوان 554 «التوکّل» ، 191 «الرِّضا بالقضاء». 244 «التسلیم» ، 62 «الجَبر».

3207 - التَّفویضُ
3207 - واگذاشتن کارها به خدا

الکتاب :

«فَسَتَذْکُرُونَ ما أقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أمْرِی إلَی اللّهِ (1) إنَّ اللّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن فَزِعَ مِن أربَعٍ کیفَ لا یَفزَعُ إلی أربَعٍ ؟ ! عَجِبتُ لِمَن خاف کیفَ لا یَفزَعُ إلی قولِهِ عَزَّ و جلَّ : «حَسْبُنا اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ» (3) ؟ ! فإنّی سَمِعتُ اللّهَ جلَّ جلالُهُ یقولُ بِعَقِبِها : «فانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللّهِ و فَضلٍ لَم یَمسَسْهُم سُوءٌ» . (4) و عَجِبتُ لِمَنِ اغتَمَّ کیفَ لا یَفزَعُ إلی قولِهِ عَزَّ و جلَّ : «لا إلهَ إلاّ أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (5) ؟ ! فإنّی سَمِعتُ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ بِعَقِبِها : «فاسْتَجَبْنا لَهُ و نَجَّیناهُ مِنَ الغَمِّ و کَذلکَ نُنْجِی المُؤْمِنینَ» . (6) و عَجِبتُ لمَن مُکِرَ بهِ کیفَ لا یَفزَعُ إلی قولِهِ : «وَ أُفَوِّضُ أمرِی إلَی اللّهِ إنَّ اللّهَ بَصیرٌ بالعِبادِ» ؟ ! فإنّی سَمِعتُ اللّهَ جلَّ و تَقَدَّسَ یقولُ بِعَقِبِها : «فَوَقاهُ اللّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا» . (7)

و عَجِبتُ لِمَن أرادَ الدنیا و زینَتَها کیفَ لا یَفزَعُ إلی قولِهِ تبارکَ و تعالی : «ما شاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إلاّ باللّهِ» (8) ؟ ! فإنّی سَمِعتُ اللّهَ عزَّ اسمُهُ یقولُ بعَقِبِها : «إنْ تَرَنِ أنا أقلَّ مِنکَ مالاً وَ وَلَدا * فعَسَی رَبِّی أنْ یُؤْتِیَنِ خَیرا مِن جَنَّتِکَ» (9) و عسی مُوجِبَةٌ . (10)

3207

وا گذاشتن کارها به خدا

قرآن:

«پس، بزودی آنچه را به شما می گویم به یاد خواهید آورد. و کارم را به خدا می سپارم؛ (11) خداست که به [حال ]بندگان [خود ]بیناست».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :در شگفتم از کسی که از چهار چیز می هراسد، اما چگونه به چهار چیز پناه نمی برد! در شگفتم از کسی که می ترسد، اما چرا به این سخن خداوند عزّ و جلّ پناه نمی برد: «خداوند ما را بس است و او چه نیکو کارگزاری است»؟ زیرا شنیدم که خداوند جلّ جَلالُه به دنبال این آیه می فرماید: «پس با نعمت و بخششی از جانب خدا، [از میدان نبرد ]بازگشتند، در حالی که هیچ آسیبی به آنها نرسیده بود». و در شگفتم از کسی که اندوهگین می شود، اما چرا به این سخن خداوند عزّ و جلّ پناه نمی برد: «معبودی جز تو نیست، منزّهی تو، راستی که من از ستمکاران بودم»؟ زیرا شنیدم که خداوند عزّ و جلّ به دنبال آن می فرماید: «پس [دعای ]او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را چنین نجات می دهیم».

و در شگفتم از کسی که به او نیرنگ زده می شود، اما چرا به این سخن خداوند پناه نمی برد: «و کارم را به خدا می سپارم، همانا خداوند به [حال ]بندگان بیناست»؟ زیرا شنیدم که خداوند جلّ و تَقَدَّسَ به دنبال آن می فرماید: «پس، خداوند او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ می کردند، حفظ نمود».

و در شگفتم از کسی که خواهان دنیا و زیب و زیور آن است، چرا به این سخن خداوند تبارک و تعالی پناه نمی برد: «آنچه خدا خواهد، نیرویی جز به [قدرت] خدا نیست»؟ زیرا شنیدم که خداوند عزّ اسمه به دنبال آن می فرماید: «اگر مرا از حیث مال و فرزند کمتر از خود می بینی، امید است که پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا فرماید». امید در اینجا مفید ایجاب و قطعیت است.

ص :240


1- قوله : «و اُفَوِّضُ أمرِی إلَی اللّه ِ» التفویض علی ما فسَّره الراغب هو الرَّدُّ ، فتفویض الأمر إلَی اللّه ردُّه إلیه ، فیقرب من معنَی التوکُّل و التسلیم . و الاعتبار مختلف : فالتفویض من العبد ردُّه ما نسب إلیه من الأمر إلَی اللّه سبحانه ، و حالُ العبد حینئذ حال من هو أعزل لا أمر راجعا إلیه . و التوکلُّ من العبد جَعلُه ربَّه وکیلاً یتصرَّف فیما له من الأمر ، و التسلیم من العبد مطاوعته المحضة لما یریده اللّه سبحانه فیه و منه من غیر نظر إلَی انتساب أمر إلیه ، فهی مقامات ثلاث من مقامات العبودیّة : التوکُّل ثمّ التفویض _ و هو أدقُّ من التوکُّل _ ثمَّ التسلیم و هو أدقُّ منهما . (المیزان فی تفسیر القرآن: 17/334).
2- غافر : 44.
3- آل عمران : 173 .
4- آل عمران : 174 .
5- الأنبیاء : 87 .
6- الأنبیاء : 88 .
7- غافر : 45 .
8- الکهف : 39 .
9- الکهف : 40 .
10- الخصال : 218/43.
11- 1 . آیه «افوّض امری الی اللّه »: تفویض، آن گونه که راغب معنا کرده، به معنای برگرداندن و ارجاع دادن است. بنا بر این، تفویض کار به خداوند یعنی برگرداندن و ارجاع دادن آن به خداوند. در این صورت، معنای تفویض نزدیک به معنای توکّل و تسلیم است. چیزی که هست اعتبارها فرق می کند. اگر تفویض می گویند ، به این اعتبار است که کارهایی را که [علی الظاهر ]منسوب به اوست به خداوند سبحان برمی گرداند و بنده در چنین وضعی حال کسی را دارد که به کلّی برکنار است و هیچ کاری به او برنمی گردد. اگر توکّل می گویند، به این اعتبار است که بنده، پروردگار خود را وکیل می گیرد تا به هر نحو که می خواهد در کار او تصرّف کند . اگر تسلیم گفته می شود به این اعتبار است که بنده رام و پذیرای محض هر چیزی است که خداوند سبحان درباره او اراده کند ، یا از او بخواهد، بدون آن که هیچ امری را به خود نسبت دهد. پس، اینها سه مقام از مقامات عبودیت هستند:ابتدا توکّل، سپس تفویض _ که تعبیری دقیقتر از توکّل است _ و آن گاه تسلیم است که از هر دوی آنها دقیقتر است .

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :الإیمانُ أربَعةُ أرکانٍ : التَّوکُّلُ علَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و الرِّضا بقَضائهِ ، و التَّسلیمُ لِأمرِ اللّهِ ، و التَّفویضُ إلَی اللّهِ ، قال عَبدٌ صالِحٌ : «و أُفَوِّضُ أمرِی إلَی اللّهِ اِنَّ اللّهَ بَصیر بِالعِباد فَوَقاهُ اللّهُ سَیّئاتِ ما مَکَروا» . (1) (2)

امام رضا علیه السلام :ایمان چهار رکن دارد: توکّل بر خداوند عزّ و جلّ ، خشنودی از قضای او، تسلیم در برابر امر خدا و وا گذاشتن کارها به خدا. بنده ای صالح گفته است: «و کارم را به خدا می سپارم. خداست که به [حال ]بندگان ، بیناست پس خداوند او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ می کردند حفظ نمود».

ص :241


1- بحار الأنوار : 71/135/13.
2- (انظر) الإیمان : باب 269 الحدیث 1388.

3208 - ثَمَراتُ التَّفویضِ
3208 - ثمرات واگذاشتن کارها به خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن فَوَّضَ أمرَهُ إلَی اللّهِ سَدَّدَهُ . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :مَنِ اتَّکَلَ علی حُسنِ الاختیارِ مِن اللّهِ لَهُ ، لم یَتَمَنَّ أنّهُ فی غیرِ الحالِ التی اختارَها اللّهُ لَهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لجابرِ بنِ یَزیدَ الجُعفیِّ _: تَخَلَّصْ إلی راحَةِ النفسِ بصِحَّةِ التَّفویضِ . (3)

مصباح الشریعة_ فیما نسبه إلی الإمامِ الصّادقِ علیه السلام _: المُفَوِّضُ أمرَهُ إلَی اللّهِ فی راحَةِ الأبَدِ و العَیشِ الدائمِ الرَّغَدِ ، و المُفوِّضُ حقّا هُو العالی عن کُلِّ هِمَّةٍ دُونَ اللّهِ ، کقَولِ أمیرِ المؤمنینَ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام نَظما :

رَضِیتُ بما قَسَمَ اللّهُ لی

وفَوَّضتُ أَمرِی إلی خالِقی

کما أَحسَنَ اللّهُ فیما مَضی

کذلکَ یُحسِنُ فِیما بَقِی

......... و المُفَوِّضُ لا یُصبحُ إلاّ سالِما مِن جَمیعِ الآفاتِ ، و لا یُمسی إلاّ مُعافیً بدینِهِ . (4)

3208

ثمرات وا گذاشتن کارها به خدا

امام علی علیه السلام :هر کس کار خود را به خدا وا گذارد، خداوند کار او را به سامان آورد.

امام حسن علیه السلام :کسی که به حُسنِ انتخاب خدا برای خود تکیه کند، جز حالتی را که خدا برایش گزینش کرده است حال دیگری برای خویش آرزو نکند.

امام باقر علیه السلام_ در سفارش به جابر بن یزید جعفی _فرمود : با تفویضِ درست، به آسایش نفْس دست پیدا کن.

مصباح الشریعة_ در آنچه به امام صادق علیه السلام نسبت داده است _: کسی که کار خود را به خدا وا گذارد، در آسایش جاودان و زندگی ای همیشه خوش است. و وا گذارنده حقیقی کسی است که از هر خواهش و خواسته ای جز خدا دست شوید. همچون این سخن منظوم امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام :

خشنودم به آنچه خدا قسمتم کرده

و کارم را به آفریدگارم همی سپارم،

همچنان که در گذشته خداوند احسان کرد،

در باقیمانده عمرم نیز احسان می کند

......... کسی که کارش را به خدا وا گذارد، شبش را با سلامت از هر گزند و آفتی به روز رساند و روزش را با دینی سالم به شب آورد.

ص :242


1- غرر الحکم : 8070.
2- تحف العقول : 234.
3- تحف العقول : 285.
4- مصباح الشریعة : 468.

(1)

ص :243


1- (انظر) العلم : باب 2829.

ص :244

حرف القاف

اشاره

الق_بر (قبر)

القِبلَ_ة (قبله)

التَّقبیل (بوسیدن)

القت_ل (کشتن)

القَ_دَر (تقدیر)

القُ_درَة (قدرت)

القَ_ذف (بهتان)

الق_رآن (قرآن)

المُقرَّبون (مقرّبان)

الإق_رار (اقرار)

القَ_رض (وام)

القُرعَ_ة (قرعه زدن)

القَ_رن (قرن و نسل)

القصص (داستان)

القِصاص (قصاص)

ص :245

القضاء و القدر (قضا و قدر)

القضاء بین النّاس (داوری میان مردم)

القل_ب (دل)

التَّقلید (تقلید)

القل_م (قلم)

القِم_ار (قمار)

القُنوط (نومیدی)

ص :246

427 - القبر

427 - قبر

اشاره

(1)

(2)

ص :247


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 6/ 202 باب 8 «أحوال البرزخ و القبر و عذابه و سؤاله». شرح نهج البلاغة: 6 / 273 «فی ذکر القبر و سؤال منکر و نکیر».
2- انظر: عنوان 37 «البرزخ» ، 210 «زیارة القبور». الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2091 ، الرهن : باب 1558.

3209 - القَبرُ
3209 - قبر

الکتاب :

«و لاَ تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ مِنهُم ماتَ أَبَدا وَ لاَ تَقُمْ عَلَی قَبْرِهِ إِنَّهُم کَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُم فَاسِقُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ القَبرَ أوَّلُ مَنازِلِ الآخِرَةِ ، فإن نَجا مِنهُ فما بَعدَهُ أیسَرُ مِنهُ ، و إنْ لم یَنجُ مِنهُ فما بَعدَهُ لَیسَ أقلَّ مِنهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أوّلُ عَدلِ الآخِرَةِ القُبورُ ، لا یُعرَفُ شَریفٌ مِن وَضیعٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لم یَأتِ علَی القَبرِ یَومٌ إلاّ تَکَلَّمَ فیهِ ، فیقولُ : أنا بَیتُ الغُربَةِ ، و أنا بَیتُ الوَحدَةِ و أنا بَیتُ التُّرابِ و أنا بَیتُ الدُّودِ ، فإذا دُفِنَ العَبدُ المؤمنُ قالَ لَهُ القَبرُ : مَرحَبا و أهلاً ......... و إذا دُفِنَ العَبدُ الفاجِرُ أو الکافِرُ فقالَ لَهُ القَبرُ : لا مَرحَبا و لا أهلاً ! (4)

3209

قبر

قرآن:

«و هرگز بر هیچ مرده ای از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست؛ چرا که آنان به خدا و پیامبر او کافر شدند و در حال فسق مردند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قبرْ نخستین منزل آخرت است. اگر کسی از آن به سلامت رَسْت، منازل بعد آن آسانتر است و اگر به سلامت نرَسْت، دشواری منازل بعدی کمتر از آن نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرآغاز عدالتِ آخرت، قبرهاست که شرافتمند از غیر شرافتمند نمی شناسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ روزی بر قبر نیاید، مگر این که در آن روز زبان به سخن گشاید و گوید: منم غربت سرا ، منم خانه تنهایی، منم خاکدان، منم خانه کرمها. پس، چون بنده مؤمن به خاک سپرده شود، قبر به او گوید: خوش آمدی ......... و چون بنده بد کردار یا کافر دفن شود، قبر به او گوید: خوش نامدی.

ص :248


1- التوبة : 84.
2- بحار الأنوار: 6/242/64.
3- الجعفریّات : 205 .
4- الترغیب و الترهیب : 4/237/4.

عنه صلی الله علیه و آله :ما رَأیتُ مَنظَرا إلاّ و القَبرُ أفظَعُ مِنهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا حُمِلَ عَدُوُّ اللّهِ إلی قَبرِهِ نادَی مَن تَبِعَهُ : یا إخوَتاه ، احذَرُوا مِثلَ ما وَقَعتُ فیهِ ! إنّی لَأشکُو إلَیکُم دُنیا غَرَّتنی ، حتّی إذا اطمَأنَنتُ إلَیها صَرَعَتنی ، و أشکُو إلَیکُم أخِلاّءَ الهَوی سَرُّونی، حتّی إذا ساعَدتُهُم تَبَرَّؤوا مِنِّی و خَذَلونی! (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا ذَوی الحِیَلِ و الآراءِ و الفِقهِ و الأنباءِ ، اذکُرُوا مَصارِعَ الآباءِ ، فکأنَّکُم بالنُّفوسِ قد سُلِبَت، و بالأبدانِ قد عرِیَت، و بالمَواریثِ قد قُسِّمَت ، فتَصیرُ یا ذا الدَّلالِ و الهَیبَةِ و الجَمالِ ، إلی مَنزِلَةٍ شَعثاءَ ، و مَحَلَّةٍ غَبراءَ ، فَتُنَوَّمُ علی خَدِّکَ فی لَحدِکَ ، فی مَنزِلٍ قَلَّ زُوّارُهُ و مَلَّ عُمّالُهُ ، حتّی تُشَقَّ عنِ القُبورِ ، و تُبعَثَ إلَی النُّشورِ . (3)

عنه علیه السلام :جاوِرِ القُبورَ تَعتَبِرْ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :منظره ای ندیدم مگر اینکه قبر از آن ترسناک تر است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون دشمنِ خدا به سوی گورش حمل شود، به تشییع کنندگان خود ندا دهد: ای برادران! از آنچه من دچارش شدم، بپرهیزید. از دنیایی به شما شِکوه می کنم که مرا فریفت و چون به آن اطمینان کردم، مرا از پای در آورد. از دوستان هوسران به شما شِکوه می کنم که مرا شاد ساختند ، تا اینکه به آنان کمک کردم، از من بیزاری جستند و تنها و بی یاورم گذاشتند.

امام علی علیه السلام :ای صاحبان چاره ها و اندیشه ها و فهم و خبرها! مرگ پدران را به یاد آورید. زودا که جانها گرفته شود و پیکرها برهنه گردد و میراثها بخش شود و تو ای عشوه گرِ شکوهمندِ زیباروی، به سر منزلی ژولیده و جایگاهی غبار گرفته روانه شوی و در لحد خویش بر گونه ات خوابانده شوی؛ در منزلی که دیدار کنندگانش اندکند و کارگرانش خسته و دلتنگ، تا آن گاه که از گورها به در آیی و به هامون محشر فرستاده شوی.

امام علی علیه السلام :با گورها مأنوس باش و عبرت گیر.

ص :249


1- تنبیه الخواطر: 1/284
2- تنبیه الخواطر: 2/224.
3- بحار الأنوار : 77/371/35.
4- غرر الحکم : 4800.

عنه علیه السلام :ضَع فَخرَکَ ، و احطُطْ کِبرَکَ ، و اذکُرْ قَبرَکَ ، فإنَّ علَیهِ مَمَرَّکَ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :انظُروا إلی هذهِ القُبورِ سُطورا بأفناءِ الدُّورِ ، تَدانَوا فی خِطَطِهِم ، و قَرُبوا فی مَزارِهِم ، و بَعُدوا فی لِقائهِم ، عَمَّرُوا فَخَرَّبُوا ، و أنِسُوا فَاُوحِشُوا ، و سَکَنُوا فاُزعِجُوا ، و قَطَنوا فَرَحَلوا . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ لِلقَبرِ کلاما فی کُلِّ یَوم ، یقولُ : أنا بَیتُ الغُربَةِ ، أنا بَیتُ الوَحشَةِ ، أنا بَیتُ الدُّودِ ، أنا القَبرُ ، أنا رَوضَةٌ مِن رِیاضِ الجَنّةِ أو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النارِ . (3)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام_ عندَ قَبرٍ _: إنّ شیئا هذا آخِرُهُ لَحَقیقٌ أن یُزهَدَ فی أوَّلِهِ ، و إنّ شیئا هذا أوَّلُهُ لَحَقیقٌ أن یُخافَ آخِرُهُ . (4)

امام علی علیه السلام :فخر فروشی را فروگذار و کبر و غرور را به کنار نه و گور خود را به یاد آر؛ زیرا که گذرگاه تو آن جاست.

امام باقر علیه السلام :به این گورها بنگرید، که چونان خطوطی در میدان جلو خانه ها نقش بسته اند. لحدهایشان به هم نزدیک و آرامگاههایشان پَهلوی هم است. اما قدرت دیدار یکدیگر را ندارند. [در دنیا ]ساختند و ویران کردند. انس گرفتند و سپس از هم جدا و تنها شدند. جای گزیدند و سپس بیرون رانده شدند و رحل اقامت افکندند و آن گاه کوچیدند.

امام صادق علیه السلام :قبر را هر روز سخنی است که می گوید: من خانه غربتم، من خانه تنهایی ام، من خانه کرمها هستم، من قبرم، من باغی از باغهای بهشت یا گودالی از گودالهای دوزخم.

امام کاظم علیه السلام_ در کنار یک گور _فرمود : چیزی که پایانش این است، سزاست که از همان آغاز دل از آن برکَنند و چیزی که آغازش این است ، بجاست که از پایانش بترسند.

3210 - سُؤالُ القَبرِ
3210 - سؤال قبر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «یُثَبِّتُ اللّهُ الّذینَ آمَنوا بالقَولِ الثّابتِ فی الحَیاةِ الدُّنیا و فی الآخِرَةِ» (5) _: فی القَبرِ إذا سُئلَ المَوتی . (6)

3210

سؤال قبر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه: «خداوند کسانی را که ایمان آورده اند در زندگی دنیا و آخرت با گفتار ثابت و درست استوار می دارد» _فرمود : مراد در قبر و به هنگام سؤال از مردگان است.

ص :250


1- نهج البلاغة: الخطبة 153.
2- . بحار الأنوار: 78/171/4.
3- الکافی: 3/242/2.
4- . معانی الأخبار : 343/1.
5- إبراهیم : 27 .
6- بحار الأنوار : 6/228/29 .

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حتّی إذا انصَرَفَ المُشَیِّعُ و رَجَعَ المُتَفجِّعُ ، اُقعِدَ فی حُفرَتِهِ نَجِیّا لِبَهتَةِ السُّؤالِ و عَثرَةِ الامتِحانِ . (1)

امام علی علیه السلام :چون تشییع کننده برگردد و مصیبت دیده مراجعت کند ، مرده را در گورش بنشانند در حالی که از دهشت سؤال و لغزشِ در امتحان ، آهسته سخن می گوید.

3211 - ما یُسألُ عَنهُ فِی القَبرِ
3211 - آنچه در قبر از آن سؤال می شود

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ العَبدَ إذا وُضِعَ فی قَبرِهِ و تَولّی عَنهُ أصحابُهُ ، و إنّهُ لَیَسمَعُ قَرعَ نِعالِهِم إذا انصَرَفُوا ، أتاهُ مَلَکانِ فَیُقعِدانِهِ فیَقولانِ لَهُ : ما کنتَ تَقولُ فی هذا النبیِّ محمّدٍ ؟ فأمّا المؤمنُ فیقولُ : أشهَدُ أنّهُ عبدُ اللّهِ و رسولُهُ ، فیقالُ لَهُ : انظُر إلی مَقعَدِکَ مِن النارِ أبدَلَکَ اللّهُ بهِ مَقعَدا مِن الجَنَّةِ ، فَیَراهُما جَمیعا .

و أمّا الکافِرُ أو المُنافِقُ فیقولُ: لا أدرِی ، کنتُ أقولُ ما یقولُ الناسُ فیه ! (2)

. عنه صلی الله علیه و آله_ فی روایةٍ اُخْری _: و یَأتیهِ مَلَکانِ فَیُجلِسانِهِ فیَقولانِ لَهُ : مَن رَبُّکَ ؟ فیقولُ : رَبّیَ اللّهُ ، فیَقولانِ لَهُ : و ما دِینُکَ ؟ فیقولُ : دِینی الإسلامُ ، فیقولانِ لَهُ : ما هذا الرجُلُ الّذی بُعِثَ فیکُم ؟ فیقولُ : هُو رسولُ اللّهِ ، فیقولانِ لَهُ : و ما یُدرِیکَ ؟ فیقولُ : قَرَأتُ کتابَ اللّهِ و آمَنتُ و صَدَّقتُ . (3)

3211

آنچه در قبر از آن سؤال می شود

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چون آدمی را در گورش نهادند و همراهان او باز گشتند، در حالی که هنوز صدای کفشهای آنها را می شنود، دو فرشته نزدش می آیند و او را می نشانند و می پرسند: درباره این پیامبر، محمّد، چه عقیده ای داشتی؟ اگر مؤمن باشد می گوید: گواهی می دهم که او بنده خدا و فرستاده اوست. پس، به او گفته شود: به جایگاهت در آتش بنگر. خداوند به جای آن، جایگاهی در بهشت به تو داد. او هر دو جایگاه را می بیند. اما اگر کافر یا منافق باشد می گوید: نمی دانم. همان عقیده ای را درباره او داشتم که مردم داشتند!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در روایتی دیگر _فرمود : دو فرشته نزدش می آیند و او را می نشانند و می پرسند: پروردگارت کیست؟ او پاسخ می دهد: پروردگارم خداست. می پرسند: دینت چیست؟ پاسخ می دهد: دینم اسلام است. می پرسند: این مردی که در میان شما مبعوث شد، کیست؟ پاسخ می دهد: او فرستاده خداست. می پرسند: از کجا می دانی؟ پاسخ می دهد: کتاب خدا را خواندم و ایمان آوردم و تصدیق کردم.

ص :251


1- نهج البلاغة: الخطبة 83 .
2- الترغیب و الترهیب : 4/363/12.
3- الترغیب و الترهیب : 4/365/15.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :کأن قد أوفِیتَ أجَلَکَ ، و قَبَضَ المَلَکُ رُوحَکَ ، و صِرتَ إلی مَنزِلٍ وَحیدا ، فَرُدَّ إلَیکَ فیهِ رُوحُکَ ، و اقتَحَمَ علَیکَ فیهِ مَلَکاکَ مُنکَرٌ و نَکیرٌ لِمُساءلَتِکَ ، و شَدیدِ امتِحانِکَ.

ألاَ و إنَّ أوَّلَ ما یَسألانِکَ عن ربِّکَ الذی کُنتَ تَعبُدُهُ ، و عن نَبیِّکَ الذی اُرسِلَ إلَیکَ ، و عن دِینِکَ الذی کُنتَ تَدِینُ بهِ ، و عن کتابِکَ الذی کُنتَ تَتلُوهُ ، و عن إمامِکَ الذی کنتَ تَتَولاّهُ .

ثُمّ عن عُمُرِکَ فیما أفنَیتَهُ ، و مالِکَ مِن أینَ اکتَسَبتَهُ و فیما أتلَفتَهُ ، فَخُذْ حِذرَکَ و انظُرْ لِنَفسِکَ ، و أعِدَّ للجَوابِ قَبلَ الامتِحانِ و المُساءلَةِ و الاختِبارِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا ماتَ المؤمنُ شَیَّعَهُ سَبعونَ ألفَ ملَکٍ إلی قَبرِهِ ، فإذا اُدخِلَ قَبرَهُ أتاهُ مُنکرٌ و نَکیرٌ فَیُقعِدانِهِ و یَقولانِ لَهُ : مَن رَبُّکَ ؟ و ما دِینُکَ ؟ و مَن نَبیُّکَ ؟ فیقولُ : ربّی اللّهُ ، و محمّدٌ نَبیِّی ، و الإسلامُ دِینی ، فَیَفسَحانِ لَهُ فی قَبرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ، و یَأتیانِهِ بالطَّعامِ مِن الجَنَّةِ و یُدخِلانِ علَیهِ الرَّوحَ و الرَّیحانَ . (2)

امام زین العابدین علیه السلام :زودا که عمرت به سر آید و فرشته جانت را بگیرد و یکّه و تنها به سوی منزلی رهسپار شوی سپس در آن مکان جانت به تو بازگردانده شود و دو فرشته ات، منکر و نکیر، برای پرسش از تو و امتحانی سخت، وارد قبرت شوند.

بدان! نخستین پرسشی که آن دو از تو می کنند درباره پروردگار توست، که او را می پرستیدی و درباره پیامبر تو، که برایت فرستاده شده و درباره دینت، که به آن باور داشتی و درباره کتابت، که تلاوتش می کردی و درباره امامت، که ولایت او را داشتی. سپس از عمرت، که آن را چگونه صرف کردی و دارایی ات، که از کجا به دست آوردی و در چه راه خرج کردی. پس، بهوش باش و برای خودت فکری کن و پیش از شروع امتحان و پرسش و آزمون، خویشتن را برای جواب گویی آماده ساز.

امام صادق علیه السلام :هر گاه مؤمن بمیرد، هفتاد هزار فرشته او را تا گورش تشییع کنند و چون در گور نهاده شود، منکر و نکیر نزدش آیند و او را بنشانند و پرسند: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ و او پاسخ دهد: پروردگارم اللّه است و پیامبرم محمّد و دینم اسلام . پس، آن دو فرشته قبر او را تا جایی که چشمش کار می کند برایش فراخ گردانند و از بهشت برایش غذا آورند و او را خوش و خرّم گردانند.

ص :252


1- بحار الأنوار : 78/143/6.
2- الأمالی للصدوق : 365/455 .

عنه علیه السلام :یُسألُ المَیِّتُ فی قَبرِهِ عن خَمسٍ عن صَلاتِهِ ، و زَکاتِهِ ، و حَجِّهِ ، و صیامِهِ ، و وَلایَتِهِ إیّانا أهلَ البَیتِ ، فتَقولُ الوَلایةُ مِن جانِبِ القَبرِ للأربَعِ : ما دَخَلَ فِیکُنَّ مِن نَقصٍ فَعلَیَّ تَمامُهُ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ بعدَ موتِ ابنِ أبی حَمزةَ (2) _: إنّه اُقعِدَ فی قَبرِهِ فسُئلَ عنِ الأئمّةِ علیهم السلام فَأخبَرَ بأسمائهِم ، حتَّی انتَهی إلَیَّ فَسُئلَ فَوَقَفَ ، فَضُرِبَ علی رَأسِهِ ضَربَةً امتَلَأ قَبرُهُ نارا . (3)

بحار الأنوار عن یونسَ :دخلتُ علَی الرِّضا علیه السلام ، فقالَ لی : ماتَ علیُّ بنُ أبی حَمزةَ ؟ قلتُ : نَعَم ، قالَ : قد دَخَلَ النارَ . قالَ : فَفَزِعتُ مِن ذلکَ ، قالَ: أما إنّهُ سُئلَ عنِ الإمامِ بعدَ موسی أبی فقالَ : لا أعرِفُ إماما بعدَهُ ، فقِیلَ : لا ؟ فضُرِبَ فی قَبرِهِ ضَربَةً اشتَعَلَ قَبرُهُ نارا . (4) (5)

امام صادق علیه السلام :در قبر از مرده پنج سؤال می کنند: از نماز، زکات، حجّ، روزه و ولایتش نسبت به ما خاندان. پس، ولایت از گوشه قبر به آن چهار چیز می گوید: هر یک از شما کم و کاستی داشتید، کامل کردن آن با من.

امام رضا علیه السلام_ پس از در گذشت ابن ابی حمزه (6) _فرمود : او در قبرش نشانده شد و درباره امامان علیهم السلام از وی پرسش گردید و او نام همه آنها را گفت، تا آن که به من رسید. درباره من از وی پرسش شد و او پاسخی نداد. پس، چنان ضربه ای بر سرش کوفتند که گورش آکنده از آتش شد.

بحار الأنوار_ به نقل از یونس _: خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم، به من فرمود : علی بن ابی حمزه مرد؟ عرض کردم: آری. حضرت فرمود: به آتش رفت. من از این سخن [ حضرت ]وحشت کردم. امام فرمود: از او درباره امام بعد از پدرم موسی سؤال شد و او گفت: بعد از او امامی نمی شناسم. به او گفته شد: نمی شناسی؟ پس، در گورش چنان ضربه ای به او زده شد که گور از آتش شعله ور گشت.

ص :253


1- الکافی : 3/241/15.
2- کان علیّ بن أبی حمزة من رؤساء الواقفیّة، ادّعی أنّه لا یوجد للشیعة إمام بعد الإمام الکاظم علیه السلام .
3- بحار الأنوار : 6/242/61.
4- بحار الأنوار : 6/242/62.
5- (انظر) بحار الأنوار : 6 / 241 / 60.
6- علی بن ابی حمزه از سران واقفیان بود. او ادعا می کرد که پس از امام کاظم علیه السلام امام دیگری برای شیعه نیست .

3212 - مَن یُسأَلُ فِی القَبرِ
3212 - از چه کسی در قبر سؤال می شود؟

بحار الأنوار عن أبی بکر الحضرمی عن الإمامِ الباقرِ علیه السلام :لا یُسألُ فی القَبرِ إلاّ من مَحَضَ الإیمانَ مَحضا، أو مَحَضَ الکُفرَ مَحضا، فقلتُ لَهُ : فسائرُ الناسِ ؟ فقالَ : یُلهی عَنهُم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یُسألُ فی القَبرِ إلاّ مَن مَحَضَ الإیمانَ مَحضا ، أو مَحَضَ الکُفرَ مَحضا . (2)

3212

از چه کسی در قبر سؤال می شود؟

بحار الأنوار_ به نقل از أبو بکر حضرمی _امام باقر علیه السلام فرمود : در قبر تنها کسانی مورد سؤال قرار می گیرند که مؤمن محض یا کافر محض باشند. [راوی می گوید: ]عرض کردم: پس، دیگر مردم چه؟ فرمود: از آنها چشم پوشی می شود.

امام صادق علیه السلام :در قبر پرسش نمی شود، مگر از کسی که مؤمن محض باشد یا کافر محض.

3213 - ما یَنفَعُ فِی القَبرِ مِنَ الأعمالِ
3213 - اعمالی که در گور سودمند می افتند

تنبیه الخواطر :رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ لَمّا مَرَّ بقَبرٍ دُفِنَ فیهِ بالأمسِ إنسانٌ و أهلُهُ یَبکُونَ _ : لَرَکعَتانِ خَفیفَتانِ ممّا تَحتَقِرُونَ أحَبُّ إلی صاحِبِ هذا القَبرِ مِن دُنیاکُم کُلِّها . (3)

3213

اعمالی که در گور سودمند می افتند

تنبیه الخواطر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله _ بر گوری گذشت که روز قبل شخصی در آن دفن شده بود و خانواده اش می گریستند _ فرمود : دو رکعت نماز عادی که شما کوچک می شمارید، برای صاحب این گور دوست داشتنی تر از همه دنیای شماست.

ص :254


1- . بحار الأنوار: 6/235/52.
2- الکافی : 3/236/4.
3- تنبیه الخواطر : 2/225.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا دَخَلَ المؤمنُ فی قَبرِهِ کانَتِ الصلاةُ عن یَمینِهِ و الزکاةُ عن یَسارِهِ و البِرُّ مُظِلٌّ علَیهِ و یَتَنَحَّی الصَّبرُ ناحِیَةً ، فإذا دَخَلَ علَیهِ المَلَکانِ اللَّذانِ یَلِیانِ مُساءَلَتَهُ قالَ الصَّبرُ للصلاةِ و الزکاةِ و البِرِّ : دُونَکُم صاحِبَکُم ، فإن عَجَزتُم عَنهُ فَأنا دُونَهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :چون مؤمن به گور خویش درآید، نماز در طرف راست او قرار گیرد و زکات در جانب چپ او و نیکوکاری بر فراز سرش سایه افکند و صبر در گوشه ای بایستد. پس، هر گاه دو فرشته مأمورِ سؤال بر او درآیند، صبر به نماز و زکات و نیکوکاری گوید: هوای یارتان را داشته باشید. اگر نتوانستید من به یاریش می آیم.

3214 - عَذابُ القَبرِ
3214 - عذاب قبر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یا عِبادَ اللّهِ ، ما بعدَ المَوتِ لِمَن لم یُغفَرْ لَهُ أشدَّ مِن المَوتِ ؛ القَبرُ ، فاحذَرُوا ضِیقَهُ و ضَنکَهُ و ظُلمَتَهُ و غُربَتَهُ ......... و إنّ المَعیشَةَ الضَّنْکَ الّتی حَذَّرَ اللّهُ مِنها عَدُوَّهُ عَذابُ القَبرِ . (3)

عنه علیه السلام :فإنّکُم لو قد عایَنتُم ما قد عایَنَ مَن ماتَ مِنکُم لَجَزِعتُم و وَهِلتُم و سَمِعتُم و أطَعتُم ، و لکنْ مَحجوبٌ عَنکُم ما قد عایَنُوا، و قَریبٌ ما یُطرَحُ الحِجابُ (4) ! (5)

3214

عذاب قبر

امام علی علیه السلام :بندگان خدا! برای کسی که آمرزیده نشده، از مرگ سخت تر قبر است. پس، از تنگی و فشار و تاریکی و تنهایی قبر بترسید ......... آن زندگی تنگی که خداوند به دشمن خود نسبت به آن هشدار داده، عذاب قبر است.

امام علی علیه السلام :اگر آنچه را رفتگان شما دیده اند می دیدید، هر آینه بی تاب می شدید و وحشت می کردید و حرف شنوی می داشتید و فرمان می بردید. امّا آنچه آنها دیده اند، از شما پوشیده است و زود باشد که پرده فرو افتد. (6)

ص :255


1- الکافی : 2/90/8.
2- (انظر) الصدیق : باب 2189. العمل : باب 2892. کتاب الأعمال : باب 2916. عنوان 551 «الوقف».
3- الأمالی للطوسی : 28/31.
4- نهج البلاغة : الخطبة 20 .
5- قال ابن أبی الحدید : و هذا الکلام یدلُّ علی صحَّة القول بعذاب القبر ، و أصحابنا کلُّهم یذهبون إلیه و إن شنَّع علیهم أعداؤهم من الأشعریَّة و غیرهم بجحده . (شرح نهج البلاغة: 1/298).
6- ابن ابی الحدید می نویسد: این سخن دال بر این است که اعتقاد به عذاب قبر درست است و هم مسلکان ما نیز همگی بر همین باورند؛ گر چه مخالفان اشعری و غیر اشعریِ آنها با انکار این موضوع، آنان را به باد انتقاد گرفته اند.

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام :لمّا ماتَت رُقَیّةُ ابنَةُ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : اِلحَقِی بِسَلَفِنا الصالِحِ عُثمانَ بنِ مَظعونٍ و أصحابِهِ . قالَ : و فاطِمةُ علیها السلام علی شَفیرِ القَبرِ تَنحَدِرُ دُموعُها فی القَبرِ و رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَتَلقّاهُ بثَوبِهِ (1) قائما یَدعُو قالَ : إنّی لَأعرِفُ ضَعفَها ، و سَألتُ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أن یُجیرَها مِن ضَمَّةِ القَبرِ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام :چون رُقَیّه، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، درگذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به گذشتگان نیک ما عثمان بن مظعون و یاران او ، ملحق شو. فاطمه علیها السلام کنار قبر ایستاده بود و قطرات اشکش روی آن می ریخت و رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که ایستاده بود، اشکهایش را با جامه خود می گرفت و دعا می کرد و می فرمود: می دانم که او ناتوان است و از خداوند عزّ و جلّ خواستم که از فشار قبر نگاهش دارد.

3215 - النَّوادِرُ
3215 - گوناگون

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن أتَمَّ رُکوعَهُ لم تَدخُلْهُ وَحشَةٌ فی قَبرِهِ . (4)

3215

گوناگون

امام باقر علیه السلام :هر که رکوع نمازش را کامل انجام دهد، هیچ ترس و وحشتی در قبر به سراغش نمی آید.

ص :256


1- أی یتلقّی دمعه هو بثوبه فلا یسقط إلی الأرض.
2- الکافی : 3/241 / 18.
3- (انظر) عنوان 340 «العذاب». الخُلق : باب 1125. الکافی : 3 / 235 باب «المسألة فی القبر».
4- ثواب الأعمال : 55/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا نَظَرتَ إلَی القَبرِ فَقُل : اللّهُمّ اجعَلْها رَوضَةً مِن رِیاضِ الجَنَّةِ، و لا تَجعَلْها حُفرَةً مِن حُفَرِ النارِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن نَفَّسَ عن مؤمنٍ کُربَةً نَفَّسَ اللّهُ عَنهُ کُرَبَ الآخِرَةِ ، و خَرَجَ مِن قَبرِهِ و هُو ثَلجُ الفُؤادِ . (2)

امام صادق علیه السلام :هر گاه چشمت به قبر افتاد، بگو: بار خدایا! این را باغی از باغهای بهشت قرار ده و حفره ای از حفره های دوزخ قرارش مده.

امام صادق علیه السلام :هر که غمی از مؤمن بزداید، خداوند غمهای آخرت را از او بزداید و خنک دل از گورش بیرون آید.

ص :257


1- الدعوات : 264/756 .
2- ثواب الأعمال : 179/1.

ص :258

428 - القِبلَة

428 - قبله

اشاره

(1)

(2)

ص :259


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 19 / 195 «باب تَحوُّل القِبلة». وسائل الشیعة : 3 / 214 «أبواب القِبلة».
2- انظر: عنوان 98 «الحجّ».

3216 - تَحَوُّلُ القِبلَةِ
3216 - تغییر قبله

الکتاب :

«سَیَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النَّاسِ ما وَلاَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کانُوا عَلَیْها قُلْ للّهِ المَشْرِقُ والْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (1)

«قَدْ نَرَی تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَ_اهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ». (2)

الحدیث :

الدرّ المنثور عن أبی العالیة :إنّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَظَرَ نَحوَ بَیتِ المَقدِسِ فقالَ لِجِبریلَ : وَدِدتُ أنّ اللّهَ صَرَفَنی عن قِبلَةِ الیَهودِ إلی غیرِها ! فقالَ لَهُ جِبریلُ : إنّما أنا عَبدٌ مِثلُکَ و لا أملِکُ لکَ شیئا إلاّ ما اُمِرتُ ، فَادعُ رَبَّکَ و سَلْهُ ، فَجَعَلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یُدِیمُ النَّظَرَ إلَی السَّماءِ رَجاءَ أن یَأتِیَهُ جِبریلُ بالّذی سَألَ، فَأنزَلَ اللّهُ «قَد نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فی السَّماءِ» (3) . (4)

3216

تغییر قبله

قرآن:

«بزودی مردمان سبک سر خواهند گفت: چه چیز آنان را از قبله شان که رو به آن می کردند روی گردان کرد؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست. هر که را خواهد به راه راست هدایت می کند».

«ما [به هر سو] گردانیدن رویت در آسمان را نیک می بینیم پس [باش تا] تو را به قبله ای که بدان خشنود شوی برگردانیم، پس روی خود را به سوی مسجد الحرام کن، و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن بگردانید. در حقیقت، اهل کتاب نیک می دانند که این تغییر قبله از جانب پروردگارشان [بجا و ]درست است و خدا از آنچه می کنند غافل نیست.

حدیث :

الدرّ المنثور_ به نقل از ابو العالیة _: وقتی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، به سوی بیت المقدس نگریست، به جبرئیل گفت: دوست داشتم که خداوند قبله مرا از سمت قبله یهود به سوی قبله ای دیگر تغییر می داد. جبرئیل به آن حضرت گفت: من هم بنده ای مانند تو هستم و کاری از من برایت ساخته نیست، مگر در حدّی که به من فرمان داده می شود. بنا بر این، پروردگارت را بخوان و از او بخواه. از آن پس، رسول خدا صلی الله علیه و آله ، پیوسته به آسمان می نگریست تا مگر جبرئیل از جانب خداوند پاسخ درخواست او را بیاورد. پس، خداوند این آیه را فرو فرستاد: «ما [به هر سو ]گردانیدنِ رویت در آسمان را نیک می بینیم».

ص :260


1- البقرة : 142.
2- البقرة : 144.
3- البقرة : 144 .
4- الدرّ المنثور : 1/343.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ مُعاویةُ بنُ عَمّارٍ : مَتی صُرِفَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی الکعبَةِ ؟ _: بعد رُجوعِهِ مِن بَدرٍ . (1)

عنه علیه السلام :تَحَوَّلَتِ القِبلَةُ إلَی الکعبَةِ بعدَ ما صَلَّی النبیُّ صلی الله علیه و آله بمَکَّةَ ثلاثَ عَشرَةَ سَنةً إلی بَیتِ المَقدِسِ ، و بعدَ مُهاجَرَتِهِ إلَی المَدینةِ صَلَّی إلی بَیتِ المَقدِسِ سَبعَةَ أشهُرٍ .

ثُمّ وَجَّهَهُ اللّهُ إلَی الکعبَةِ ، و ذلکَ أنَّ الیَهودَ کانوا یُعَیِّرونَ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و یَقولونَ لَهُ : أنتَ تابِعٌ لَنا تُصَلِّی إلی قِبلَتِنا ! فاغتَمَّ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن ذلکَ غَمّا شَدیدا ، و خَرَجَ فی جَوفِ اللیلِ یَنظُرُ إلی آفاقِ السماءِ یَنتَظِرُ مِن اللّهِ تعالی فی ذلکَ أمرا ، فلمَّا أصبَحَ و حَضَرَ وَقتُ صلاةِ الظُّهرِ کانَ فی مَسجِدِ بنی سالِمٍ قد صَلّی مِن الظُّهرِ رَکعَتَینِ فَنَزَلَ علَیهِ جَبرائیلُ علیه السلام فَأخَذَ بِعَضُدَیهِ و حَوَّلَهُ إلَی الکعبَةِ و أنزَلَ علَیهِ : «قَد نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ المَسجِدِ الحَرامِ» و کانَ صَلّی رَکعَتَینِ إلی بَیتِ المَقدِسِ و رَکعَتَینِ إلَی الکعبَةِ ، فقالَتِ الیَهودُ و السُّفَهاءُ : ما وَلاّهُم عن قِبلَتِهِمُ التی کانوا علَیها ؟! (2)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به پرسش معاویة بن عمّار که چه وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله قبله را به سوی کعبه تغییر داد _فرمود : بعد از بازگشتش از بدر.

امام صادق علیه السلام :تغییر قبله به سوی کعبه پس از آن رخ داد که پیامبر صلی الله علیه و آله سیزده سال در مکّه به سوی بیت المقدس نماز خواند و بعد از هجرتش به مدینه نیز به مدت هفت ماه به سوی بیت المقدس، نماز گزارد. بعد از این مدّت، خداوند قبله او را به سوی کعبه تغییر داد؛ چرا که یهود، رسول خدا صلی الله علیه و آله را سرزنش می کردند و به ایشان می گفتند: تو پیرو ما هستی، به سوی قبله ما نماز می گزاری. رسول خدا صلی الله علیه و آله از این سخن سخت اندوهگین شد و در دل شب بیرون رفت و به انتظار رسیدن فرمانی از جانب خداوند بزرگ در این باره، به کرانه های آسمان می نگریست. فردای آن شب چون وقت نماز ظهر رسید، رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد بنی سالم دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بود، که جبرئیل علیه السلام بر ایشان فرود آمد و بازوهای آن حضرت را گرفت و او را به سمت کعبه برگرداند و این آیه را بر او فرو خواند: «هر آینه گردش صورت تو را در این سوی و آن سوی آسمان می بینیم. پس تو را به سوی قبله ای بر می گردانیم که آن را می پسندی. پس، رو سوی مسجد الحرام کن». رسول خدا صلی الله علیه و آله دو رکعت به سوی بیت المقدس خوانده بود و دو رکعت دیگر را به سوی کعبه خواند. در این هنگام یهود و مردمان نابخرد گفتند: چه چیز آنها را از قبله ای که داشتند، روی گردان کرد؟

ص :261


1- تهذیب الأحکام : 2/43/135.
2- مجمع البیان : 1/413.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و إن کانَتْ لَکبیرَةً إلاّ علَی الّذینَ هَدَی اللّهُ» _: أی إن کانَ التَّوجُّهُ إلَی بَیتِ المَقدِسِ فی ذلکَ الوَقتِ کبیرَةً إلاّ علی مَن یَهدی اللّهُ ، فَعَرَفَ أنَّ اللّهَ یَتَعبَّدُ بخِلافِ ما یُریدُهُ المَرءُ لِیَبتَلیَ طاعَتَهُ فی مُخالَفَةِ هَواهُ (1) . (2)

بحثٌ علمیٌّ:

تشریع القبلة فی الإسلام ، و اعتبار الاستقبال فی الصلاة _ و هی عبادة عامَّة بین المسلمین _ و کذا فی الذبائح ، و غیر ذلک ممّا یُبتلی به عموم الناس أحوَجَ الناسَ إلی البحث عن جهة القِبلة و تعیینها . و قد کان ذلک منهم فی أوَّل الأمر بالظنِّ و الحِسبان و نوع من التخمین ، ثمّ استنهض الحاجة العمومیّة الریاضیِّین من علمائهم أن یقرِّبوه من التحقیق ، فاستفادوا من الجداول الموضوعة فی الزِّیجات لبیان عرض البلاد و طولها ، و استخرجوا انحراف مکّة عن نقطة الجنوب فی البلد ، أی انحراف الخطِّ الموصول بین البلد و مکّة عن الخطِّ الموصول بین البلد و نقطة الجنوب (خطّ نصف النهار) بحساب الجُیوب و المُثلّثات ، ثمّ عیَّنوا ذلک فی کلِّ بلدة من بلاد الإسلام بالدائرة الهندیَّة المعروفة المعیّنة لخطِّ نصف النهار ، ثمّ درجات الانحراف و خطّ القبلة .

ثمّ استعملوا لتسریع العمل و سهولته الآلة المغناطیسیّة المعروفة بالحکِّ ، فإنّها بعقربتها تعیِّن جهة الشمال و الجنوب ، فتنوب عن الدائرة الهندیّة فی تعیین نقطة الجنوب ، و بالعلم بدرجة انحراف البلد یمکن للمستعمل أن یشخِّص جهة القبلة .

لکن هذا السعی منهم _ شکر اللّه تعالی سعیهم _ لم یَخلُ من النقص و الاشتباه من الجهتَین جمیعا . أمّا من جهة الاُولی : فإنّ المتأخّرین من الریاضیّین عثروا علی أنّ المتقدّمین اشتبه علیهم الأمر فی تشخیص الطول ، و اختلّ بذلک حساب الانحراف فتشخیص جهة الکعبة؛ و ذلک أنّ طریقهم إلی تشخیص عرض البلاد _ و هو ضبط ارتفاع القطب الشمالیّ _ کان أقرب إلی التحقیق ، بخلاف الطریق إلی تشخیص الطول ، و هو ضبط المسافة بین النقطتین المشترکتین فی حادثة سماویّة مشترکة ، کالخسوف بمقدار سَیر الشمس حسّا عندهم ، و هو التقدیر بالساعة ، فقد کان هذا بالوسائل القدیمة عسیرا و علی غیر دقَّة ، لکنّ توفّر الوسائل و قرب الروابط الیوم سهّل الأمر کلّ التسهیل ، فلم تَزَل الحاجة قائمة علی ساق ، حتّی قام الشیخ الفاضل البارع الشهیر بالسَّردار الکابُلیّ _ رحمة اللّه علیه _ فی هذه الأواخر بهذا الشّأن ، فاستخرج الانحراف القِبلیّ بالاُصول الحدیثة ، و عمل فیه رسالته المعروفة ب «تُحفة الأجلّة فی معرفة القبلة» . و هی رسالة ظریفة بیّن فیها طریق عمل استخراج القبلة بالبیان الریاضیّ ، و وضع فیها جداول لتعیین قبلة البلاد .

و من ألطف ما وفِّق له فی سعیه _ شکر اللّه سعیه _ ما أظهر به کرامة باهرة للنبیّ صلی الله علیه و آله فی محرابه المحفوظ فی مسجد النبیّ بالمدینة .

و ذلک أنّ المدینة علی ما حاسبه القدماء کانت ذات عرض 25 درجة و طول 75 درجة [و] 20 دقیقة ، و کانت لا توافقه قبلة محراب النبیّ صلی الله علیه و آله فی مسجده ، و لذلک کان العلماء لا یزالون باحثین فی أمر قبلة المحراب ، و ربّما ذکروا فی انحرافه وجوها لا تصدّقها حقیقة الأمر ، لکنّه رحمه الله أوضح أنّ المدینة علی عرض 24 درجة [و] 57 دقیقة و طول 39 درجة [و ]59 دقیقة و انحراف صفر درجة 45 دقیقة تقریبا ، و انطبق علی ذلک قبلة المحراب أحسن الانطباق ، و بدت بذلک کرامة باهرة للنبیّ فی قبلته التی وَجّه وجهَه إلیها و هو فی الصلاة ، و ذکر أنّ جبرئیل أخذ بیده و حوّل وجهه إلی الکعبة ، صدق اللّه و رسوله .

ثمّ استخرج بعده المهندس الفاضل الزعیم عبد الرزاق البغائریّ رحمة اللّه علیه قبلة أکثر بقاع الأرض ، و نشر فیها رسالة فی معرفة القبلة ، و هی جداول یذکر فیها ألف و خمسمائة بُقعة من بقاع الأرض ، و بذلک تمّت النعمة فی تشخیص القبلة .

و أمّا الجهة الثانیة _ و هی الجهة المغناطیسیّة _ : فإنّهم وجدوا أنّ القطبَین المغناطیسیَّین فی الکرة الأرضیة غیر منطبقَین علی القطبین الجغرافیّین منها ؛ فإنّ القطب المغناطیسیّ الشمالیّ مثلاً علی أنّه متغیّر بمرور الزمان بینه و بین القطب الجغرافیائیّ الشمالیّ ما یقرب من ألف میل ، و علی هذا فالحکّ لا یشخّص القطب الجنوبیّ الجغرافیّ بعینه ، بل ربما بلغ التفاوت إلی ما لا یُتسامح فیه . و قد أنهض هذا المهندس الریاضیّ الفاضل الزعیم حسین علی رزم آرا فی هذه الأیام و هی سنة 1332 هجریّة شمسیّة علی حلّ هذه المعضلة ، و استخراج مقدار التفاوت بین القطبَین الجغرافیّ و المغناطیسیّ بحسب النقاط المختلفة ، و تشخیص انحراف القبلة من القطب المغناطیسیّ فیما یقرب من ألف بقعة من بقاع الأرض ، و اختراع حکّ یتضمّن التقریب القریب من التحقیق فی تشخیص القبلة ، و ها هو الیوم دائر معمول _ شکر اللّه سعیه _ . (3)

امام عسکری علیه السلام_ درباره آیه: «هر چند [این کار ]جز بر کسانی که خدا هدایتشان کرده، سخت گران بود» _فرمود : روی کردن به سمت بیت المقدس در آن زمان گران بود، مگر برای کسی که خداوند هدایتش کرده بود؛ زیرا چنین کسی می دانست که خداوند انسان را برخلاف میل و خواست او به عبادت می گیرد تا بیازمایدش که آیا برخلاف میل و خواهش خود، از خدا فرمان می برد. (4)

بحثی علمی

تشریع قبله در اسلام و لزوم رو کردن به سوی آن در نماز _ که یک عبادت عمومی میان مسلمانان است _ و نیز در هنگام ذبح حیوانات و مسائل دیگری که عموم مردم با آنها دست به گریبانند، مسلمانان را به بحث از جهت قبله و تعیین آن نیازمند ساخت. این کار در ابتدا با ظنّ و گمان و نوعی تخمین همراه بود، امّا بعدها این نیاز عمومی، دانشمندان ریاضیدان مسلمان را برانگیخت تا این موضوع را به تحقیق نزدیک کنند. لذا از جدولهایی که در زیجها و کتابهای نجومی برای تعیین عرض و طول جغرافیایی شهرها وضع شده است، بهره گرفتند و از راه حساب مثلثات، انحراف مکّه از سمت جنوبِ هر شهر را استخراج کردند . منظور از انحراف، خطّ متّصل میان هر شهر و مکّه از خطّ متّصل میان آن شهر و نقطه جنوب (خطّ نصف النهار) است. سپس، آن را درباره هر شهری از شهرهای اسلام با دایره معروف هندی که خطّ نصف النهار را تعیین می کند، مشخص کردند و بعد درجات انحراف و خطّ قبله را معلوم ساختند.

بعدها به منظور تسریع و سهولت کار از ابزاری مغناطیسی به نام قطب نما، استفاده کردند. این دستگاه به وسیله عقربه اش جهت شمال و جنوب را تعیین می کند و در مشخص کردن نقطه جنوب جانشین دایره هندی می شود. شخص با به کار بردن قطب نما و اطلاع از درجه انحراف شهر، می تواند جهت قبله را مشخص سازد.

امّا این کوشش دانشمندان، که خداوند اجرشان دهد، در هر دو روش (زیجهای قدیم و قطب نما) خالی از نقص و اشتباه نبود؛ زیرا در قسمت اول (تعیین قبله به اتکای تعیین طول جغرافیایی) ریاضیدانان متأخّر پی بردند که علمای پیشین در تشخیص طول جغرافیایی دچار اشتباه شده اند و لذا محاسبه انحراف و به تبع آن تشخیص جهت کعبه دستخوش خلل شده است؛ چرا که روش آنها برای تشخیص عرض جغرافیایی شهرها، یعنی تعیین ارتفاع قطب شمال، تحقیقی تر بود؛ برخلاف روش تشخیص طول جغرافیایی، که عبارت بود از ثبت مسافت میان دو نقطه مشترک در یک حادثه مشترک آسمانی، مانند خسوف، با توجه به مقدار حرکت خورشید که این مقدار بر اساس ساعت معلوم می شد. البته انجام این کارها در قدیم ، هم دشوار بود و هم غیر دقیق . اما امروزه، به سبب فراهم بودن ابزارها و وسایل و نزدیک بودن ارتباطات، کار را بسیار آسان کرده است. با این حال نیاز به تعیین قبله همچنان وجود داشت، تا جایی که در این اواخر دانشمند فاضل و چیره دست، معروف به سردار کابلی _ که خدایش رحمت کند _ به این مهم پرداخت و با استفاده از اصول نوین، انحراف قبله نقاط مختلف جهان اسلام را استخراج کرد و در این زمینه رساله خود معروف به «تحفة الاَجلّة فی معرفة القبلة» را نوشت. وی در این رساله دقیق و عالی، راه به دست آوردن قبله را با بیان ریاضی تشریح کرده و جدولهایی را برای تعیین قبله بلاد مختلف تنظیم نموده است.

از موضوعات بسیار جالبی که در این رساله دیده می شود تحقیقی است که درباره قبله محراب مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله کرده و به وسیله آن پرده از روی یکی از کرامات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برداشته است؛ زیرا طبق محاسبات قدما، عرض جغرافیایی مدینه 25 درجه و طول آن 75 درجه و 20 دقیقه بوده است که این با قبله محراب پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجدش انطباق ندارد. از این رو، دانشمندان پیوسته درباره قبله محراب بحث و تحقیق می کردند و گاه در باب انحراف آن دلایلی دور از واقع اظهار می داشتند. اما مرحوم سردار کابلی توضیح داد که عرض جغرافیایی مدینه 24 درجه و 57 دقیقه است و طول آن 39 درجه و 59 دقیقه و انحراف [قبله آن از نقطه جنوب ]تقریباً 45 دقیقه می باشد. که عیناً با قبله محراب پیامبر انطباق دارد و بدین سان کرامت درخشانی از پیامبر صلی الله علیه و آله در قبله اش که در حال نماز روی خود را به طرف آن گردانید آشکار گشت. (5) طبق روایات، جبرئیل دست آن حضرت را گرفت و رویش را [از بیت المقدس] به طرف کعبه برگرداند.

بعد از سردار کابلی، مهندس فاضل عبد الرزاق بغائری _ که خدایش رحمت کند _ قبله بیشتر نقاط روی زمین را استخراج کرد و رساله ای در شناسایی قبله انتشار داد. این رساله ، تشکیل یافته از مجموعه جدولهایی است که در آنها قبله هزار و پانصد نقطه از نقاط روی زمین را تعیین کرده است. و به این ترتیب، نعمت تشخیص قبله، بر مسلمانان تمام شد.

و اما در قسمت دوم _ یعنی تعیین جهت قبله با استفاده از قطب نما _ دانشمندان دریافتند که دو قطبِ مغناطیسی کره زمین، که قطب نما نشان می دهد، با دو قطبِ جغرافیایی آن انطباق ندارد؛ زیرا مثلاً قطب شمال مغناطیسی با گذشت زمان تغییراتی پیدا می کند و میان آن و قطب شمال جغرافیایی حدود هزار میل فاصله می شود. بنا بر این، قطب نما، قطب جنوب جغرافیایی را دقیقاً مشخص نمی سازد. بلکه گاه اختلاف به حدّ قابل ملاحظه ای می رسد که نمی توان آن را ندیده گرفت. این موضوع، مهندس و ریاضیدان فاضل، حسینعلی رزم آرا، را در این روزها که سال 1332 هجری شمسی است وا داشت تا برای حل این مشکل اقدام کند و اندازه تفاوت میان قطب شمال و جنوب جغرافیایی را با قطب شمال و جنوب مغناطیسی در نقاط مختلف استخراج نماید و انحراف قبله از قطب مغناطیسی را در نزدیک به یک هزار نقطه روی زمین مشخص سازد و قطب نمایی اختراع کند که به طور تقریباً دقیق، قبله را نشان دهد. این قطب نما امروزه متداول و معمول است. خداوند زحمات ایشان را اجر دهد.

ص :262


1- الاحتجاج : 1/86/25 .
2- قال العلاّمة الطباطبائیّ رحمه الله : الروایات الواردة من طرق العامّة و الخاصّة کثیرة مُودعَة فی جوامع الحدیث قریبة المضامین ، و قد اختُلف فی تاریخ الواقعة ، و أکثرها _ و هو الأصحّ _ أنّها کانت فی رجب السنة الثانیة من الهجرة الشهر السابع عشر منها. (المیزان فی تفسیر القرآن : 1/331).
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/335 _ 337.
4- مرحوم علاّمه طباطبایی می نویسد: روایاتی که از طرق عامّه و خاصّه در این باب (تغییر قبله) وارد شده، فراوان است. این احادیث که مضامین نزدیک به هم دارند در مجموعه های حدیثی گرد آورده شده اند. در تاریخ این رخداد (تغییر قبله) اختلاف است، اما بنا به اکثر روایات _ که همین هم درست است _ این واقعه در رجب سال دوم هجرت، در هفدهمین ماه پس از هجرت، رخ داده است.
5- گفتنی است که اکنون طول و عرض جغرافیایی مدینه منوّره، آن گونه که برخی برنامه های رایانه ای در اختیار می نهند، به ترتیب «36 درجه و 39 دقیقه» و «28 درجه و 24 دقیقه» است .

ص :263

ص :264

ص :265

ص :266

بحث اجتماعیّ:

المتأمِّل فی شؤون الاجتماع الإنسانیّ و الناظر فی الخواصّ و الآثار _ التی یتعقّبها هذا الأمر المسمّی بالاجتماع من جهة أنّه اجتماع _ لا یشکّ فی أنّ هذا الاجتماع إنّما کوّنته ثمّ شعّبته و بَسَطته إلی شُعَبه و أطرافه الطبیعة الإنسانیة ، لِما استشعرت بإلهام من اللّه سبحانه بجهات حاجتها فی البقاء و الاستکمال إلی أفعال اجتماعیّة ، فتلتجئ إلی الاجتماع و تلزمها لتوفّق إلی أفعالها و حرکاتها و سکناتها فی مهد تربیة الاجتماع و بمعونته . ثمّ استشعرت و ألهمت بعلوم (صور ذهنیّة) و إدراکات توقعها علی المادّة ، و علی حوائجها فیها و علی أفعالها ، و جهات أفعالها تکون هی الوصلة و الرابطة بینها و بین أفعالها و حوائجها کاعتقاد الحُسن و القُبح ، و ما یجب ، و ما ینبغی، و سائر الاُصول الاجتماعیّة ، من الرئاسة و المرئوسیّة و الملک و الاختصاص، و المعاملات المشترکة و المختصّة ، و سائر القواعد و النوامیس العمومیّة و الآداب و الرسوم القومیّة التی لا تخلو عن التحوّل و الاختلاف باختلاف الأقوام و المناطق و الأعصار. فجمیع هذه المعانی و القواعد المستقرّة علیها من صُنع الطبیعة الإنسانیّة بإلهام من اللّه سبحانه ، تلطّفت بها طبیعة الإنسان لتمثّل بها ما تعتقدها و تریدها من المعانی فی الخارج ، ثمّ تتحرّک إلیها بالعمل و الفعل و الترک و الاستکمال .

و التوجّه العبادیّ إلی اللّه سبحانه ، و هو المنزَّه عن شؤون المادّة ، و المقدَّس عن تعلّق الحسّ المادیّ إذا اُرید أن یتجاوز حدَّ القلب و الضمیر، و تنزل علی موطن الأفعال _ و هی لا تدور إلاّ بین المادّیات _ لم یکن فی ذلک بدّ و مَخلَص من أن یکون علی سبیل التمثیل بأن یلاحظ التوجّهات القلبیّة علی اختلاف خصوصیّاتها ، ثمّ تمثّل فی الفعل بما یناسبها من هیئات الأفعال و أشکالها ، کالسجدة یراد بها التذلّل ، و الرکوع یراد به التعظیم ، و الطواف یراد به تفدیة النفس ، و القیام یراد به التکبیر ، و الوضوء و الغسل یراد بهما الطهارة للحضور ، و نحو ذلک . و لا شکّ أنّ التوجّه إلی المعبود ، و استقباله من العبد فی عبودیّته روح عبادته ، التی لولاها لم یکن لها حیاة و لا کینونة ، و إلی تمثیله تحتاج العبادة فی کمالها و ثباتها و استقرار تحقّقها .

و قد کانت الوثنیّون و عَبدَة الکواکب و سائر الأجسام من الإنسان و غیره یستقبلون معبوداتهم و آلهتهم ، و یتوجّهون إلیهم بالأبدان فی أمکنة متقاربة .

لکن دین الأنبیاء و نخصّ بالذکر من بینها دین الإسلام الذی یصدّقها جمیعا وضعَ الکعبة قِبلةً ، و أمر باستقبالها فی الصلاة ، التی لا یُعذَر فیها مسلم ، أینما کان من أقطار الأرض و آفاقها ، و نهی عن استقبالها و استدبارها فی حالات ، و نَدَب إلی ذلک فی اُخری ، فاحتفظ علی قلب الإنسان بالتوجّه إلی بیت اللّه ، و أن لا ینسی ربّه فی خلوته و جلوته ، و قیامه و قعوده ، و منامه و یقظته ، و نُسکه و عبادته حتّی فی أخسّ حالاته و أردأها ، فهذا بالنظر إلی الفرد .

و أمّا بالنظر إلی الاجتماع فالأمر أعجب و الأثر أجلی و أوقع ؛ فقد جَمعَ الناسَ علی اختلاف أزمنتهم و أمکنتهم علی التوجّه إلی نقطة واحدة ، یمثّل بذلک وحدتهم الفکریّة و ارتباط جامعتهم ، و التئام قلوبهم . و هذا ألطف روح یمکن أن تنفذ فی جمیع شؤون الأفراد فی حیویّتها المادّیّة و المعنویّة ، تعطی من الاجتماع أرقاه ، و من الوحدة أوفاها و أقواها ، خصّ اللّه تعالی بها عباده المسلمین ، و حفظ به وحدة دینهم ، و شوکة جمعهم ، حتّی بعد أن تحزّبوا أحزابا ، و افترقوا مذاهب و طرائق قِددا ، لا یجتمع منهم اثنان علی رأی ، نشکر اللّه تعالی علی آلائه . (1)

بحثی اجتماعی

کسی که در شئون اجتماع انسانی تأمّل می کند و درباره ویژگیها و آثاری که این پدیده موسوم به جامعه از آن جهت که اجتماع است در پی می آورد می اندیشد، شکّی برایش باقی نمی ماند که آنچه این اجتماع را پدید آورده و سپس آن را به شاخه های گوناگون تقسیم کرده، طبیعت انسانی است؛ زیرا طبیعت انسانی، با الهام از جانب خداوند سبحان، این نکته را دریافته که برای بقا و کمال خود به کارها و فعالیتهای اجتماعی نیاز دارد. از این رو به اجتماع پناه می برد و افعال و رفتار خود را بر وضع اجتماعی منطبق می سازد. او به کمک علوم و ادراکات (صورتهای ذهنی) ، احتیاجات مادی خود و طرز رسیدن به آنها را از طریق رفتارهای بدنی تشخیص داده است. چیزی که این ادراکات و صورتهای ذهنی را با افعال خارجی مرتبط می سازد، همان جهات و علل فعل است. مانند عقیده داشتن به خوب و بد بودن کارها و لزوم یا شایسته بودن فلان کار و دیگر اصول اجتماعی؛ مانند ریاست و مرئوسیّت و مالکیت و اختصاص و معاملات عمومی و خصوصی و سایر قواعد و قوانین عمومی و آداب و رسوم قومی و ملّی که، با تغییر و تحوّل اقوام و مناطق و اعصار، تغییر و تحوّل پیدا می کنند. همه این مفاهیم و قوانین مبتنی بر آنها ساخته طبیعت انسانی است که با نوعی الهام الهی صورت گرفته است. طبیعت انسان با این مفاهیم و قوانین باورها و خواستهای ذهنی ، خود را در خارج مجسّم می سازد و سپس با کار و کردن و نکردن و پیمودن راه کمال به سوی آنها حرکت می کند.

رویکرد عبادی به خداوند سبحان، که از تمام شئون ماده منزّه و از این که متعلّق حسّ مادی واقع شود پاک و مبرّاست، هر گاه بخواهد از مرز دل و باطن بگذرد و به منطقه افعال ، که فقط در میان مادیات دور می زنند، وارد شود هیچ چاره و گریزی نیست، مگر این که این توجّه قلبی عبادی ، تجسّم خارجی پیدا کند. به این ترتیب که توجّهات قلبی، با ملاحظه ویژگیها و خصوصیات آنها، در قالب افعال و حرکات مناسبی ریخته شوند. مثلاً هدف از سجده، اظهار خواری و ذلّت است و هدف از رکوع، تعظیم و بزرگداشت و هدف از طواف، فداکاری و جانبازی و هدف از قیام، احترام و هدف از وضو و غسل، پاکیزه شدن برای ایستادن در حضور خدا. شکی نیست که توجّه به معبود و روی کردن بنده به او در عبودیّتش، روح عبادت اوست و بدون آن عبادت، حیات و موجودیتی ندارد. عبادت برای آن که به کمال و ثبات و تحقق خویش برسد، نیاز به تجسّم یافتن در افعال و اعمال دارد.

بت پرستان و پرستندگان ستارگان و دیگر اجسام انسانی و غیر انسانی، در مقام عبادت معبودهایشان، از فاصله های نزدیک رو به روی آنها می ایستادند و عبادت می کردند.

اما ادیان آسمانی، از جمله اسلام که تصدیق کننده همه ادیان آسمانی است، کعبه را قبله قرار داد و دستور داد تا در نماز، که هر مسلمانی موظّف به انجام آن می باشد، در هر نقطه ای از جهان رو به قبله بایستند و در برخی حالات ، از رو به قبله یا پشت به قبله بودن نهی فرموده است و در حالات و مواردی هم رو به قبله بودن را مستحب دانسته است. بدین سان، توجّه قلبی دائمی را به خانه خدا جلب کرده و این که انسان در هیچ حالتی ، از خلوت و جلوت، ایستادن و نشستن، خواب و بیداری، عبادت و طاعت و حتی در پست ترین حالات [حالت تخلّی ]خدایش را فراموش نکند. این بود آثار توجه قبله از نظر فردی.

و اما از نظر اجتماعی، موضوع شگفت انگیزتر و تأثیرات توجّه به قبله روشن تر و مؤثرتر است؛ زیرا توجّه عموم مردم در تمام زمانها و مکانها به یک نقطه و کانون، وحدت فکری و ارتباط اجتماعی و پیوستگی قلبی آنها را مجسّم می سازد. و این لطیف ترین روحی است که ممکن است در کلیه شئون حیات مادی و معنوی افراد جامعه دمیده شود و جامعه را به عالیترین پیشرفت برساند و کاملترین و نیرومندترین وحدت را در آن ایجاد کند. این نعمت را خداوند به بندگانِ مسلمان خود ارزانی داشته و به وسیله آن یکپارچگی دینی و شُکوه و عظمت اجتماعی آنها را حفظ کرده است، حتی با این همه دسته بندیها و اختلافات مذهبی و فرقه ای که در میان آنها پدید آمده، به طوری که دو نفر آنها در یک رأی اتفاق ندارند [باز این یک عامل قوی برای حفظ وحدت آنهاست]. خداوند متعال را برای نعمتهایش سپاس می گوییم.

ص :267


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/337.

ص :268

ص :269

ص :270

بحث تاریخیّ:

من المتواتر المقطوع به أنّ الذی بنی الکعبة إبراهیم الخلیل علیه السلام ، و کان القاطنون حولها یومئذ ابنه إسماعیل و جُرهُم (1) من قبائل الیمن ، و هی بناء مربّع تقریبا و زوایاها الأربع إلی الجهات الأربع تتکسّر علیها الریاح و لا تضرّها مهما اشتدّت .

ما زالت الکعبة علی بناء إبراهیم حتّی جدّدها العَمالِقة ثمّ بنو جُرهُم (أو بالعکس) کما مرّ فی الروایة عن أمیر المؤمنین علیه السلام .

ثمّ لمّا آل أمر الکعبة إلی قُصیّ بن کِلاب أحد أجداد النبیّ صلی الله علیه و آله (القرن الثانی قبل الهجرة) هدمها و بناها فأحکم بناءها ، و سقّفها بخشب الدّوم و جذوع النخل ، و بنی إلی جانبها دار النَّدوَة ، و کان فی هذه الدار حکومته و شوراه مع أصحابه ، ثمّ قسّم جهات الکعبة بین طوائف قریش ، فبنَوا دُورهم علی المَطاف حول الکعبة ، و فتحوا علیه أبواب دورهم .

و قبل البعثة بخمس سنین هدم السیل الکعبة ، فاقتسمت الطوائف العمل لبنائها ، و کان الذی یبنیها یا قوم الرومیّ ، و یساعده علیه نجّار مصریّ ، و لمّا انتهوا إلی وضع الحجر الأسوَد تنازعوا بینهم فی أنّ أیّها یختصّ بشرف وضعه ، فرأوا أن یحکّموا محمدا صلی الله علیه و آله ، و سنّه إذ ذاک خمس و ثلاثون سنة لِما عرفوا من وُفور عقله و سداد رأیه ، فطلبَ رداء و وضع علیه الحجر ، و أمر القبائل فأمسکوا بأطرافه و رفعوه حتّی إذا وصل إلی مکانه من البناء فی الرّکن الشرقیّ ، أخذه هو فوضعه بیده فی موضعه .

و کانت النفقة قد بهظتهم فقصروا بناءها علی ما هی علیه الآن ، و قد بقی بعض ساحته خارج البناء من طرف الحِجْر _ حِجْر إسماعیل _ لاستصغارهم البناء . و کان البناء علی هذا الحال حتّی تسلّط عبد اللّه بن الزبیر علی الحجاز فی عهد یزید بن معاویة ، فحاربه الحُصَین قائد یزید بمکّة ، و أصاب الکعبة بالمنجنیق فانهدمت و اُحرقت کِسوَتها و بعض أخشابها ، ثمّ انکشف عنها لموت یزید ، فرأی ابن الزبیر أن یهدم الکعبة و یعید بناءها ، فأتی لها بالجصّ النّقیّ مِن الیمن ، و بناها به ، و أدخل الحِجر فی البیت ، و ألصق الباب بالأرض ، و جعل قبالته بابا آخر لیدخل الناس من باب و یخرجوا من آخر ، و جعل ارتفاع البیت سبعة و عشرین ذراعا . و لمّا فرغ من بنائها ضمخها بالمسک و العبیر داخلاً و خارجا ، و کساها بالدیباج ، و کان فراغه من بنائها 17 رجب سنة 64 هجریة .

ثمّ لمّا تولّی عبد الملک بن مروان الخلافة بعث الحجّاجَ بن یوسف قائده فحارب ابنَ الزبیر حتّی غلبه فقتله ، و دخل البیت فأخبر عبد الملک بما أحدثه ابن الزبیر فی الکعبة ، فأمره بإرجاعِها إلی شکلها الأوّل ، فهدم الحجّاج من جانبها الشمالیّ ستة أذرع و شبرا ، و بنی ذلک الجدارَ علی أساس قریش ، و رفع البابَ الشرقیّ و سدّ الغربیّ ثمّ کبس أرضها بالحجارة التی فضلت منها .

و لمّا تولّی السلطان سلیمان العثمانیّ المُلکَ سنة ستّین و تسعمائة غیّر سقفها .

و لمّا تولّی السلطان أحمد العثمانیّ سنة إحدی و عشرین بعد الألف أحدث فیها ترمیما ، و لمّا حدث السیل العظیم سنة تسع و ثلاثین بعد الألف هدم بعض حوائطها الشمالیّة و الشرقیّة و الغربیّة ، فأمر السلطان مراد الرابع من ملوک آل عثمان بترمیمها. و لم یَزَل علی ذلک حتَّی الیوم ، و هو سنة ألف و ثلاثمائة و خمس و سبعین هجریّة قمریّة و سنة ألف و ثلاثمائة و ثمانیة و ثلاثین هجریّة شمسیّة .

بحثی تاریخی

این موضوع متواتر و قطعی است که بنیانگذار کعبه ابراهیم خلیل7 است. کسانی که در آن زمان در اطراف کعبه سکونت داشتند، عبارت بودند از اسماعیل، پسر حضرت ابراهیم و تیره جُرْهُم (2) از قبایل یمن. کعبه ساختمانی است تقریباً چهار گوش و زوایای چهار گانه آن به سوی جهات چهارگانه است و این موجب می شود که بادها در برخورد به آن بشکند و لذا هر چند هم که شدید باشند به کعبه آسیبی نمی رسانند.

ساختمان کعبه مدّتها به همان وضعی بود که ابراهیم علیه السلام ساخته بود، تا آن که _ همان گونه که در روایتی از امیر المؤمنین علیه السلام نقل کردیم آمده است _ عمالقه و سپس بنی جُرهُم [یا بالعکس] آن را تجدید بنا کردند.

پس از آن که در قرن دوم پیش از هجرت، کار سرپرستی کعبه به قُصیّ بن کلاب، یکی از اجداد پیامبر صلی الله علیه و آله ، رسید او کعبه را ویران کرد و دوباره آن را محکم ساخت و سقف آن را با چوب درخت خرمای هندی و شاخه های نخل پوشاند و در کنار آن «دارالندوه» را بنا کرد. و این دارالندوه مرکز حکومت و مشورت او با یارانش بود. او سپس چهار جهت کعبه را میان طوایف قریش تقسیم کرد و آنها، خانه های خود را گردا گرد کعبه ساختند و درهای خانه ها را رو به روی آن تعبیه کردند.

پنج سال پیش از بعثت، سیلْ کعبه را ویران کرد و این طوایف کار ساختن آن را میان خود تقسیم کردند و بنّای آن یا قوم رومی بود. یک نجّار مصری هم او را کمک می کرد. وقتی نوبت جا گذاری حجر الاسود رسید، در این که کدام طایفه افتخار نصب آن را از آن خود کند میانشان اختلاف و مشاجره در گرفت. بالاخره تصمیم گرفتند محمّد صلی الله علیه و آله را، که در آن هنگام سی و پنج سال داشت و همگان به خردمندی و نظر استوار او ایمان داشتند، داور قرار دهند. حضرت ردایی خواست و حجر الاسود را در آن قرار داد و آن گاه به قبایل گفت که اطراف آن را بگیرند و بلندش کنند. وقتی به محل نصب سنگ در رکن شرقی رسید، پیامبر خودش سنگ را برداشت و در جایش نصب کرد.

چون از لحاظ هزینه و بودجه ساختمان در مضیقه افتادند، بناچار ارتفاع آن را کوتاه گرفتند که تا امروز نیز در همان حدّ باقی مانده است. مقداری از صحن آن را، که واقع در طرفِ حِجر اسماعیل بود، به دلیل کوتاه گرفتن بنا، از حدود ساختمان خارج کردند. ساختمان کعبه به همین صورت بود، تا زمانی که عبد اللّه بن زبیر در روزگار یزید بن معاویه بر حجاز مسلّط شد. فرمانده یزید در مکّه، به نام حُصَین، با عبد اللّه جنگید و کعبه را به منجنیق بست، که در اثر آن کعبه ویران شد و جامه و مقداری از چوبهای آن آتش گرفت. در اثنای جنگ بود که یزید در گذشت و حُصَین از ادامه دادن جنگ دست کشید. ابن زبیر تصمیم گرفت، کعبه را خراب کند و مجدداً آن را بسازد. برای این کار از یمن گچ پاکیزه آورد و خانه کعبه را با آن گچ ساخت و حِجر اسماعیل را به داخل کعبه برد و درِ آن را از کف زمین گرفت و از طرف مقابل آن نیز دری تعبیه کرد، تا مردم از یک در داخل و از در دیگر خارج شوند. ارتفاع کعبه را نیز بیست و هفت گز قرار داد. وقتی کار ساختمان کعبه به اتمام رسید، داخل و خارج خانه کعبه را با مشک و عبیر معطّر ساخت و با پارچه دیبا آن را پوشاند. کار ساختمان در 17 رجب سال 64 هجری به پایان رسید.

پس از آن که عبد الملک بن مروان به خلافت رسید، فرمانده خود حجّاج بن یوسف را به جنگ عبد اللّه بن زبیر فرستاد و او با ابن زبیر جنگید و بر او پیروز شد و به قتلش رساند و وارد خانه کعبه شد و تغییراتی را که ابن زبیر در آن داده بود به اطلاع عبد الملک، رساند. عبد الملک دستور داد آن را به همان شکل اولش در آورد. حجّاج از ضلع شمالی کعبه شش گز و یک وجب خراب کرد و آن دیوار را رویِ پیِ قریش ساخت و درِ شرقی را هم از کف زمین بالاتر برد و در غربی را مسدود کرد و سپس کف آن را با سنگهایی که اضافه آمده بود فرش کرد.

هنگامی که سلطان سلیمان عثمانی در سال 960 هجری به حکومت رسید، سقف کعبه را تغییر داد. سپس سلطان احمد عثمانی که در سال 1021 به پادشاهی رسید، کعبه را مرمّت کرد. در سال 1039 سیل عظیمی به راه افتاد و قسمتی از دیوارهای شمالی و شرقی و غربی کعبه را خراب کرد. سلطان مراد چهارم، از پادشاهان عثمانی، دستور داد خرابی آنها را ترمیم کردند، که از آن زمان تا کنون به همان وضع باقی مانده است.

ص :271


1- جُرْهُم : حیّ من الیمن نزلوا مکّة و تزوّج فیهم إسماعیل بن إبراهیم علیهما السلام، وهم أصهاره ، ثمّ ألحدوا فی الحرم فأبادهم اللّه تعالی . (لسان العرب : 12/97).
2- جُرْهُم: تیره ای است از یمن که در مکّه سکنا گزیدند و حضرت اسماعیل، پسر ابراهیم علیه السلام ، از میان آنان زن گرفت و بدین سان با هم خویشاوند شدند. این قبیله سپس در حرم دست به خلافکاری و کج روی زدند و لذا خداوند بزرگ، آنها را نابود کرد (لسان العرب: ج 12 ص 97).

ص :272

ص :273

شکل الکعبة :

شکل الکعبة مربّع تقریبا ، و هی مبنیّة بالحجارة الزرقاء الصُّلبة ، و یبلغ ارتفاعها ستة عشر مترا ، و قد کانت فی زمن النبیّ صلی الله علیه و آله أخفضَ منه بکثیر علی ما یستفاد من حدیث رفع النبیّ صلی الله علیه و آله علیّا علیه السلام علی عاتقه یوم الفتح لأخذ الأصنام التی کانت علَی الکعبة و کسرها .

و طول الضلع الذی فیه المیزاب و الذی قبالته عشرة أمتار و عشرة سانتیمترات ، و طول الضلع الذی فیه الباب و الذی قبالته اثنا عشر مترا ، و الباب علَی ارتفاع مترین من الأرض ، و فی الرکن الذی علی یسار الباب للداخل الحَجَر الأسوَد علَی ارتفاع متر و نصف من أرض المَطاف . و الحَجَر الأسود حجر ثقیل بیضیّ الشکل غیر منتظم ، لونه أسود ضارب إلی الحمرة ، و فیه نقط حمراء ، و تعاریج صفراء ، و هی أثر لحام القطع التی کانت تکسّرت منه ، قطره نحو ثلاثین سانتیمترا .

و تسمّی زوایا الکعبة من قدیم أیّامها بالأرکان ، فیسمّی الشمالیّ بالرکن العِراقیّ ، و الغربیّ بالشامیّ ، و الجَنوبیّ بالیمانیّ ، و الشرقیّ الذی فیه الحَجر الأسوَد بالأسود ، و تسمّی المسافة التی بین الباب و رکن الحجر بالمُلتَزم ؛ لالتزام الطائف إیّاه فی دعائه و استغاثته . و أمّا المیزاب علی الحائط الشمالیّ و یسمّی میزاب الرحمة ، فممّا أحدثه الحجّاج بن یوسف ، ثُمّ غیّره السلطان سلیمان سنة 954 إلی میزاب من الفضّة ، ثمّ أبدله السلطان أحمد سنة 1021 بآخر من فضّة منقوشة بالمیناء الزرقاء یتخلّلها نقوش ذهبیّة ، ثمّ أرسل السلطان عبد المجید من آل عثمان سنة 1273 میزابا من الذهب فنُصِب مکانه ، و هو الموجود الآن .

و قبالة المیزاب حائط قوسیّ یسمّی بالحطیم ، و هو قوس من البناء طرَفاه إلی زاویتَی البیت الشمالیّة و الغربیّة ، و یبعدان عنهما مقدار مترَین و ثلاثة سانتیمترات ، و یبلغ ارتفاعه مترا ، و سُمکه مترا و نصف متر ، و هو مبطّن بالرُّخام المنقوش . و المسافة بین منتصف هذا القوس من داخله إلی منتصف ضلع الکعبة ثمانیة أمتار و أربعة و أربعون سانتیمترا .

و الفضاء الواقع بین الحطیم و بین حائط البیت هو المسمّی بحِجْر إسماعیل ، و قد کان یدخل منه ثلاثة أمتار تقریبا فی الکعبة فی بناء إبراهیم ، و الباقی کان زریبة لغنمِ هاجرَ و ولدها ، و یقال : إنّ هاجر و إسماعیل مدفونان فی الحِجْر .

و أمّا تفصیل ما وقع فی داخل البیت من تغییر و ترمیم و ما للبیت من السُّنن و التشریفات فلا یهمّنا التعرّض له .

شکل کعبه:

شکل کعبه تقریبا مربّع است و از سنگهای کبود محکمی ساخته شده و ارتفاع آن به شانزده متر می رسد. اما از حدیث بالا رفتن علی علیه السلام بر دوش مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکّه و برداشتن و شکستن بتهایی که روی کعبه بوده اند، بر می آید که ارتفاع کعبه در آن زمان بسیار کمتر از حدّ فعلی آن بوده است.

طول ضلعی که ناودان در آن قرار دارد و نیز طول ضلع رو به روی آن، ده متر و ده سانتی متر است و طول ضلعی که درِ کعبه در آن قرار دارد و نیز طول ضلع مقابل آن دوازده متر می باشد و درِ کعبه در ارتفاع دو متری از سطح زمین واقع شده است. (1) در رُکْنی که طرف چپ در _ نسبت به کسی که می خواهد وارد خانه شود _ قرار دارد، حجر الاسود در ارتفاع یک متر و نیمی نصب شده است. حجر الاسود، سنگ سنگینی است که شکل بیضی نا منظمی دارد. رنگش سیاه مایل به سرخ است و روی آن نقطه های سرخ و خطوط زرد رنگی قرار دارد، که اثر چسباندن قطعه هایی است که از آن کنده شده بوده است. قُطْر حجر الاسود سی سانتی متر می باشد.

زوایای کعبه از قدیم الایام به نام «ارکان» خوانده می شده است. زاویه شمالی را رکن عراقی می گویند و زاویه غربی را رکن شامی و زاویه جنوبی را یمانی و زاویه شرقی را که حجر الاسود در آن قرار دارد، رکن اسود. فاصله میان درِ کعبه و رکن حجر الاسود را«ملتزم» می گویند؛ زیرا شخص طواف کننده برای دعا و استغاثه، خود را ملتزم به ایستادن در آن جا می کند.

ناودان بر دیوار شمالی قرار دارد و به ناودان رحمت موسوم است. سلطان سلیمان ناودانی را که حجّاج بن یوسف تهیه کرده بود، در سال 954 به ناودانی از نقره تبدیل کرد. سپس سلطان احمد در سال 1021 ناودانی نقره ای مینا کاری شده و منقوش به نقوش طلایی به جای آن نصب کرد. در سال 1273 سلطان عبد المجید عثمانی، ناودانی از طلا فرستاد که به جای ناودان قبلی نصب شد و تا کنون باقی است.

رو به روی ناودان، دیوار قوسی شکلی قرار دارد. دو طرف این دیوار مقدّس به دو زاویه شمالی و غربی کعبه منتهی می شود و به اندازه دو متر و سی سانتی متر با دو زاویه یاد شده، فاصله دارد.

ارتفاع این دیوار یک متر و نیم و ضخامت آن یک متر است و قسمت داخلش با سنگهای مرمر پوشیده شده است. فاصله وسط این قوس تا وسط ضلع کعبه هشت متر و چهل و چهار سانتی متر است.

فضای میان این دیوار و دیوار کعبه به نام «حِجر اسماعیل» موسوم است که تقریبا سه متر آن داخل کعبه ای بود که حضرت ابراهیم ساخت و بقیه آن آغل گوسفندان هاجر و فرزندش اسماعیل بود. گفته می شود که هاجر و اسماعیل، در حِجر مدفون هستند.

جزئیات تغییرات و مرمّتهایی که داخل خانه صورت گرفته و همچنین آداب و تشریفات مربوط به خانه مطالبی است که بحث از آنها در این جا ضرورتی ندارد.

ص :274


1- برخی از این ارقام صحیح به نظر نمی رسد، از این رو برای اطلاعات بیشتر درباره اندازه طول و عرض ابعاد کعبه به کتاب آثار مکّه و مدینه نوشته رسول جعفریان مراجعه شود .

ص :275

ص :276

کسوة الکعبة :

قد تقدّم فی ما نقلناه من الروایات فی سورة البقرة فی قصّة هاجرَ و إسماعیلَ و نزولهما أرض مکّة أنّ هاجرَ عَلِق کساؤها علی باب الکعبة بعد تمام بنائها .

و أمّا کسوة البیت نفسه فیقال : إنّ أوّل من کساها تُبَّع أبو بکر أسعد ، کساها بالبُرود المطرّزة بأسلاک الفضّة ، و تَبِعه خلفاؤه . ثمّ أخذ الناس یکسونها بأردیة مختلفة فی ضعونها بعضها علی بعض ، و کلّما بَلی منها ثوب وضع علیها آخر إلی زمن قُصَیّ . و وضع قُصیّ علی العرب رِفادة لکسوتها سنویّا ، و استمرّ ذلک فی بنیه . و کان أبو ربیعة ابن المغیرة یکسوها سنةً و قبائل قریش سنةً.

و قد کساها النبیّ صلی الله علیه و آله بالثیاب الیمانیّة ، و کان علی ذلک حتّی إذا حجّ الخلیفة العباسیّ المهدیّ شکا إلیه سدنةُ الکعبة من تراکم الأکسیة علی سطح الکعبة ، و ذکروا أنّه یخشی سقوطه ، فأمر برفع تلک الأکسیة و إبدالها بکسوة واحدة کلّ سنة ، و جری العمل علی ذلک حتّی الیوم . و للکعبة کسوة من داخل . و أوّل من کساها مِن داخل اُمّ العبّاس بن عبد المطّلب ؛ لنذر نذرته فی ابنها العبّاس .

جامه کعبه:

در روایاتی که ذیل آیات سوره بقره ، پیرامون داستان هاجر و اسماعیل و مستقر شدنشان در خاک مکّه نقل کردیم، بیان شد که بعد از تمام شدن کار ساخت کعبه، هاجر چادر خود را به در خانه آویخت.

و اما راجع به جامه خودِ کعبه، می گویند نخستین کسی که بر کعبه جامه پوشاند، تبّع ابو بکر اسعد بود که با بردهای ملیله دوزی شده و نخهای نقره ای آن را پوشاند و بعد از او جانشینانش نیز این کار را ادامه دادند و سپس مردم با رداهای گوناگون آن را می پوشاندند و این رداها را روی هم قرار می دادند. هر گاه یکی از آن جامه ها کهنه می شد، جامه دیگری روی آن می پوشاندند. این کار تا زمان قُصیّ [بن کلاب] ادامه داشت. او مردم عرب را مأمور کرد، تا سالانه پارچه ای تهیه کنند و با آن کعبه را بپوشانند. این روش در میان فرزندان او همچنان ادامه داشت. یک سال ابو ربیعة بن مغیره می پوشاند و یک سال قبایل قریش.

پیامبر صلی الله علیه و آله نیز کعبه را با پارچه های یمانی پوشاند. این پوشش همچنان باقی بود تا وقتی که مهدی، خلیفه عباسی، به حج رفت. خادمان کعبه از تراکم جامه ها و پارچه ها بر روی بام کعبه شکایت کردند و اظهار داشتند که بیم ریزش سقف می رود. مهدی دستور داد، جامه ها را بردارند و به جای آن یک پارچه بیاویزند و هر سال آن را عوض کنند که این کار تا به امروز ادامه یافته است. کعبه از داخل نیز پوشانده شده است. نخستین کسی که کعبه را از داخل پوشاند، مادر عباس بن عبد المطّلب بود، که به خاطر نذری که برای فرزندش عباس کرده بود، این کار را کرد.

ص :277

منزلة الکعبة :

کانت الکعبة مقدّسة معظّمة عند الاُمم المختلفة ، فکانت الهنود یعظّمونها و یقولون : إنّ روح «سیفا» _ و هو الاُقنُوم الثالث عندهم _ حلّت فی الحَجَر الأسوَد ، حین زار مع زوجته بلادَ الحجاز .

و کانت الصابئة من الفُرس و الکلدانیّین یعدّونها أحد البیوت السبعة المعظّمة (1) ، و ربّما قیل : إنّه بیت زُحَل ؛ لقدم عهده و طول بقائه .

و کانت الفرس یحترمون الکعبة أیضا، زاعمین أنّ روح هُرمُز حلّت فیها ، و ربّما حجّوا إلیها زائرین .

و کانت الیهود یعظّمونها و یعبدون اللّه فیها علی دین إبراهیم ، و کان بها صُوَر و تماثیل ، منها تمثال إبراهیم و إسماعیل ، و بأیدیهما الأزلام ، و منها صُورَتا العذراء و المسیح ، و یشهد ذلک علی تعظیم النصاری لأمرها أیضا کالیهود .

و کانت العرب أیضا تعظّمها کلّ التعظیم ، و تعدّها بیتا للّه تعالی ، و کانوا یحجّون إلیها من کلّ جهة ، وهم یعدّون البیت بناء لإبراهیم ، و الحجّ من دینه الباقی بینهم بالتوارث .

مقام و منزلت کعبه:

کعبه نزد اقوام و ملل گوناگون مقدّس و با عظمت بوده است. هندیها با دیده عظمت به آن می نگریستند و می گفتند: روح «شیوا»، یعنی سومین اُقْنوم از نظر آنان، هنگام دیدار با همسرش از سرزمین حجاز، در حجر الاسود حلول کرده است.

صابئیانِ ایران و کلدانیان، کعبه را یکی از هفت خانه بزرگ می شمردند. (2) به دلیل قدمت و بقایِ دراز مدّتِ کعبه، گاهی هم می گفتند: آن جا خانه زحل است.

ایرانیان نیز به این دلیل که معتقد بودند روح هرمز در کعبه حلول کرده است، به آن احترام می گذاشتند و گاهی هم به زیارت آن می رفتند.

یهودیان هم برای آن عظمت قائل بودند و در آن جا، مطابق دین ابراهیم، به عبادت خدا می پرداختند. در کعبه تصویرها و تمثالهایی وجود داشت از جمله تمثال ابراهیم و اسماعیل، در حالی که تیرهای قرعه به دست داشتند و نیز تمثال مریم عذراء و عیسی و این نشان می دهد که مسیحیان نیز همچون یهود، کعبه را بزرگ می شمرده اند.

عربها هم بزرگترین احترام و عظمت را برای این خانه قائل بودند و آن را خانه خداوند متعال به شمار می آوردند و از هر سو به زیارت آن می رفتند. آنان خانه را ساخته دست ابراهیم می دانستند و حج را از آیین های دین او می دانستند که نسل به نسل در میانشان باقی مانده بود.

ص :278


1- البیوت المعظّمة هی : 1 _ الکعبة . 2 _ مارس علی رأس جبل بأصفهان . 3 _ مندوسان ببلاد الهند . 4 _ نو بهار بمدینة بلخ. 5 _ بیت غمدان بمدینة صنعاء . 6 _ کاوسان بمدینة فرغانة من خراسان. 7 _ بیت بأعالی بلاد الصین. (کما فی هامش المصدر).
2- این هفت خانه بزرگ، آن گونه که در پانوشت المیزان آمده است، عبارتند از: 1 _ کعبه 2 _ مارس ، بر فراز کوهی در اصفهان 3 _ مندوسان در کشور هند 4 _ نوبهار در شهر بلخ 5 _ بیت غمدان در شهر صنعا 6 _ کاوسان در شهر فرغانه خراسان 7 _ خانه ای در مرتفعات کشور چین.

ولایة الکعبة :

کانت الولایة علی الکعبة لإسماعیل ثمّ لولده من بعده ، حتّی تغلّبت علیهم جُرهُم فقبضوا بولایتها ، ثمّ ملکتها العمالیق ، وهم طائفة من بنی کرکر بعد حروب وقعت بینهم ، و قد کانوا ینزلون أسفل مکّة کما أنّ جُرهُم کانت تنزل أعلی مکّة ، و فیهم ملوکهم .

ثم کانت الدائرة لجُرهم علی العمالیق ، فعادت الولایة إلیهم ، فتولّوها نحوا من ثلاثمائة سنة ، و زادوا فی بناء البیت و رفعته علی ما کان فی بناء إبراهیم .

ثمّ لمّا نشأت ولد إسماعیل و کثروا و صاروا ذوی قوّة و مَنَعة و ضاقت بهم الدار حاربوا جُرهُم فغلبوهم و أخرجوهم من مکّة . و مقدّم الإسماعیلیّین یومئذ عمرو بن لحیّ ، و هو کبیر خُزاعة ، فاستولی علی مکّة و تولّی أمر البیت ، و هو الذی وضع الأصنام علی الکعبة و دعا الناس إلی عبادتها . و أوّل صنم وضعه علیها هو «هُبَل» ، حمله معه من الشام إلی مکّة و وضعه علیها ، ثمّ أتبعه بغیره ، حتّی کثرت و شاعت عبادتها بین العرب ، و هُجِرَت الحنیفیة .

و فی ذلک یقول شحنة بن خلف الجُرهُمیّ یُخاطب عمرو بنَ لُحَیّ :

یا عَمرُو إنَّکَ قد أَحدَثتَ آلِهَةً

شَتّی بمکَّةَ حولَ البیتِ أَنصابا

و کانَ للبیتِ رَبٌّ واحدٌ أَبَدا

فقد جَعَلتَ لَهُ فی الناسِ أربابا

لَتَعْرِفَنَّ بأَنَّ اللّهَ فی مَهَلٍ

سَیَصْطَفِی دونَکُم لِلبَیتِ حُجّابا

و کانت الولایة فی خُزاعة إلی زمن حلیل الخُزاعیّ ، فجعلها حلیل من بعده لابنته و کانت تحت قُصیّ بن کلاب ، و جعل فتح الباب و غلقها لرجل من خزاعة یسمّی أبا غبشان الخُزاعیّ ، فباعه أبو غبشان من قصیّ بن کلاب ببعیر و زقّ خمر ، و فی ذلک یُضرَب المثل السائر «أخسَرُ مِن صفقةِ أبی غبشان» .

فانتقلت الولایة إلی قریش ، و جدّد قصیّ بناء البیت کما قدّمناه . و کان الأمر علی ذلک حتّی فتح النبیّ صلی الله علیه و آله مکّة ، و دخل الکعبة و أمر بالصُّوَر و التماثیل فمُحِیَت ، و أمر بالأصنام فهُدِمت و کُسِرت . و قد کان مقام إبراهیم _ و هو الحجر الذی علیه أثر قدمَی إبراهیم _ موضوعا بمعجن فی جوار الکعبة ، ثمّ دفن فی محلّه الذی یعرف به الآن ، و هو قبّة قائمة علی أربعة أعمدة یقصدها الطائفون للصلاة .

و أخبار الکعبة و ما یتعلّق بها من المعاهد الدینیّة کثیرة طویلة الذیل اقتصرنا منها علی ما تمَسّه حاجة الباحث المتدبّر فی آیات الحجّ و الکعبة .

و من خواصّ هذا البیت الذی بارک اللّه فیه و جعله هُدیً أنّه لم یختلف فی شأنه أحد من طوائف الإسلام . (1)

تولیت کعبه:

تولیت کعبه، با اسماعیل بود و پس از او به فرزندانش رسید تا آن که عربهای جُرْهُم بر آنان غالب گشتند و ریاست کعبه را از دست آنان گرفتند. سپس عمالقه ، که طایفه ای از بنی کرکر بودند، پس از جنگهای متعددی که میان آنها و جرهم در گرفت، سرپرستی کعبه را به دست گرفتند. عمالقه در قسمت سُفلای مکّه و جرهم در قسمت علیای آن سکونت داشتند و برای خود پادشاهانی داشتند.

پس از مدتی جرهم بر عمالقه پیروز شدند و مجددا تولیت کعبه را در اختیار گرفتند و حدود سیصد سال متولّی آن بودند. آنان در این مدت بر مساحت کعبه و نیز بر ارتفاع آن که در زمان ابراهیم داشت، افزودند.

پس از آن که فرزندان ابراهیم نشو و نما یافتند و تعدادشان زیاد شد و از قدرت و شوکتی برخوردار شدند و از نظر جا و مکان در مضیقه قرار گرفتند، با جرهم به جنگ برخاستند و بر آنها پیروز گشتند و از مکّه بیرونشان کردند. رئیس فرزندان اسماعیل در آن زمان، عمرو بن لحیّ بود. او که بزرگ قبیله خزاعه بود، بر مکّه استیلا یافت و تولیت خانه را به عهده گرفت. همو بود که در کعبه بت قرار داد و مردم را به عبادت آنها دعوت کرد. نخستین بتی که در کعبه نصب کرد، «هُبَل» بود. وی این بت را از شام به مکّه آورد و به دیوار کعبه نصب کرد. بعدا بتهای دیگری به آن افزود، تا جایی که شمار بتها فزونی گرفت و بت پرستی در میان عربها رواج یافت و دین حنیف ابراهیم متروک شد.

در همین باره، شحنة بن خلف جُرهمی خطاب به عمرو بن لحیّ می گوید:

ای عمرو! تو در مکّه و اطراف خانه کعبه /

خدایان گونه گونی پدید آوردی،

حال آن که این خانه را همیشه خداوندگاری واحد بوده است./

ولی تو در میان مردم برای آن چندین خدا قرار دادی.

تو نیک می دانی که خدا [شما را] مهلتی داده است، اما/

بزودی برای آن پرده دارانی غیر از شما برخواهد گزید.

تولیت کعبه تا زمان حلیل خزاعی، همچنان در میان طایفه خزاعه بود. حلیل پس از خود، کار سرپرستی آن را به دخترش که همسرِ قصیّ بن کلاب بود، سپرد و مسئولیت باز و بسته کردن در خانه را به مردی از خزاعه به نام ابو غبشان خزاعی وا گذار کرد. اما ابو غبشان، این حقّ را در مقابل یک شتر و مشکی شراب به قصیّ بن کلاب فروخت که در همین باره نیز جمله «زیانبارتر از معامله ابو غبشان» به صورت یک ضرب المثل در آمده است.

پس از آن، تولیت کعبه به قریش منتقل شد و همچنان که گفتیم، قصیّ کعبه را تجدید بنا کرد و وضع خانه و ریاست آن به همین منوال بود، تا زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله مکّه را فتح نمود و داخل خانه کعبه رفت و دستور داد تصاویر و تمثالها را از بین بردند و بتها را شکستند. «مقام ابراهیم» که عبارت بود از سنگی که جای پاهای ابراهیم روی آن قرار داشت (قدمگاه ابراهیم)، در تغاری در جوار کعبه قرار داشت. اما آن را درون محلی که اینک به مقام ابراهیم معروف است، نهادند. مقام ابراهیم [فعلی ]گنبدی است بر روی چهار ستون که طواف کنندگان برای نماز به آن جا می روند.

باری، اخبار کعبه و آیینهای دینی مربوط به آن، زیاد و پر دامنه است و ما تنها به قسمتهایی از آن که به کار پژوهشگر متدبّر در آیات حج و کعبه می آید، بسنده کردیم.

از ویژگیهای این خانه که خداوند آن را مایه برکت و هدایت قرار داده، این است که هیچ یک از طوایف و فرقه های اسلامی درباره آن اختلافی نکرده است.

ص :279


1- المیزان فی تفسیر القرآن : 3/358 _ 363.

ص :280

ص :281

ص :282

429 - التَّقبیل

429 - بوسیدن

اشاره

(1)

ص :283


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 76 / 19 باب 100 «التَّقبیل». وسائل الشیعة : 8 / 565 باب 133 «استحباب تقبیل المؤمن للمؤمن».

3217 - القُبلَةُ
3217 - بوسیدن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا قَبَّلَ أحَدُکُم ذاتَ مَحرَمٍ قد حاضَت _ اُختَهُ ، أو عَمَّتَهُ ، أو خالَتَهُ _ فَلْیُقَبِّلْ بینَ عَینَیها و رَأسَها ، و لْیَکُفَّ عن خَدِّها و عن فِیها . (1)

بحار الأنوار عن جابِر :لَقیتُ النَّبی صلی الله علیه و آله فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَغَمَزَ یَدی و قالَ : غَمزُ الرجُلِ یَدَ أخیهِ قُبلَتُهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قُبلَةُ الوَلَدِ رَحمَةٌ ، و قُبلَةُ المرأةِ شَهوَةٌ، و قُبلَةُ الوالِدَینِ عِبادَةٌ، و قُبلَةُ الرجُلِ أخاهُ دِینٌ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام عن جابِرٍ الأنصاریِّ :نَهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عن المُکاعَمَةِ ، و المُکامَعَةِ .

فالمُکاعَمَةُ أن یَلثِمَ الرجُلُ الرجُلَ ، و المُکامَعَةُ أن یُضاجِعَهُ و لا یکونَ بینَهُما ثَوبٌ مِن غیرِ ضَرورَةٍ . (4)

3217

بوسیدن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه فردی از شما بخواهد زنی را که به او مَحْرم است و به سنّ قاعدگی رسیده، ببوسد _ مثل خواهرش یا عمه اش یا خاله اش _ پیشانی و سر او را ببوسد و از بوسیدن صورت و دهانش، خودداری کند.

بحار الأنوار_ به نقل از جابر _: پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات کردم و به آن حضرت سلام نمودم. ایشان دستم را فشرد و فرمود: اینکه مرد دست برادرش را بفشارد [به منزله ]بوسیدن اوست .

امام علی علیه السلام :بوسیدن فرزند مهر و محبّت است و بوسیدن همسر شهوت و بوسیدن پدر و مادر عبادت و بوسیدن برادرِ ایمانی، دین.

امام باقر علیه السلام_ به نقل از جابر انصاری _: رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکاعمه و مکامعه، نهی فرمود. مکاعمه، این است که مردْ مرد را ببوسد و مکامعه این است که، بی آن که ضرورتی در کار باشد، با او در یک بستر بخوابد و میانشان جامه ای نباشد.

ص :284


1- النوادر للراوندی : 136/179 .
2- بحار الأنوار : 76/23/10.
3- مکارم الأخلاق : 1/475/1632.
4- معانی الأخبار : 300/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لیسَ القُبلَةُ علَی الفَمِ إلاّ للزَّوجةِ و الوَلَدِ الصَّغیرِ . (1)

امام صادق علیه السلام :بوسیدن دهان روا نیست، مگر از همسر و فرزند خرد سال.

3218 - تَقبیلُ المُؤمِنِ
3218 - بوسیدن مؤمن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ لَکُم لَنُورا تُعرَفُونَ بهِ فی الدنیا حتّی أنَّ أحدَکُم إذا لَقِیَ أخاهُ قَبَّلَهُ فی مَوضِعِ النُّورِ مِن جَبهَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام_ لَمّا تَناوَلَ علیُّ بنُ مَزیَدٍ صاحِبُ السّابِریِّ یَدَهُ فَقَبَّلَها _: أمَا إنّها لا تَصلَحُ إلاّ لِنَبیٍّ أو وَصِیِّ نَبیٍّ . (3)

عنه علیه السلام :لا یُقَبَّلُ رَأسُ أحَدٍ و لا یَدُهُ إلاّ یدَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أو مَن اُرِیدَ بهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (4)

سنن أبی داوود عن عبدِ اللّهِ بنِ عُمرَ_ و قد ذَکَرَ قِصَّةً ، إلی أن قالَ _: فَدَنَونا _ یَعنی مِن النَّبیِّ صلی الله علیه و آله _ فَقَبَّلنا یَدَهُ . (5)

3218

بوسیدن مؤمن

امام صادق علیه السلام :همانا شما را نوری است که به وسیله آن در دنیا شناخته می شوید و هرگاه یکی از شما برادرش را دیدار کرد، محل نور را در پیشانی او ببوسد.

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که علی بن مَزیَدِ ابریشم فروش دست ایشان را گرفت و بوسید _فرمود : آگاه باش که این کار (بوسیدن دست) درست نیست، مگر نسبت به پیامبری یا وصیّ پیامبری.

امام صادق علیه السلام :سر و دست هیچ کس را نباید بوسید، مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله یا کسی را که از او رسول خدا صلی الله علیه و آله قصد شود.

سنن أبی داوود_ به نقل از عبد اللّه بن عمر در ضمن نقل داستانی _: به پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک شدیم و دست ایشان را بوسیدیم.

ص :285


1- الکافی : 2/186/6.
2- الکافی : 2/185/1.
3- الکافی : 2/185/3.
4- الکافی : 2/185/2.
5- سنن أبی داوود : 4/356/5223.

ص :286

430 - القتل

430 - کشتن

اشاره

(1)

(2)

ص :287


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 19 / 2 باب 1 «تحریم القتل ظلما». بحار الأنوار : 104 / 368 باب 1 «عقوبة قتل النفس». کنز العمّال : 15 / 18 _ 35 «فی وعید قاتلِ النفس». کنز العمّال : 15 / 98 _ 99 الإهدار». کنز العمّال : 15 / 35 _ 37 «قاتلُ نفسه». کنز العمّال : 15 / 37 _ 51 ، 99 _ 102 «قتل الحیوانات».
2- انظر: عنوان 441 «القصاص». الرسول : باب 1509 ، الحیوان : باب 984 ، 986.

3219 - قَتلُ النَّفسِ
3219 - آدم کشی

الکتاب :

«مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلَی بَنِی إِسْرَائیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسَا بِغَیْرِ نَفْسٍ أوْ فَسادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعا وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیا النَّاسَ جَمِیعا» . (1)

«وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوما فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطانا فَلاَ یُسْرِف فِی القَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنصُورا» . (2)

(3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعتَی الناسِ مَن قَتَلَ غیرَ قاتِلِهِ ، أو ضَرَبَ غیرَ ضارِبِهِ (4) . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ أعتَی الناسِ علَی اللّهِ تعالی مَن قَتَلَ غیرَ قاتِلِهِ ، و مَن ضَرَبَ مَن لم یَضرِبهُ . (6)

3219

آدم کشی

قرآن:

«بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم کردیم که هر کس نفسی را بدون حقّ قصاص یا بی آن که در روی زمین فساد و تبهکاری کندْ بکشد، چنان است که همه مردم را کشته و هر که نفسی را زنده کند، چنان است که تمام مردم را زندگی بخشیده است».

«نفسی را که خدا حرمت بخشیده استْ نکشید، مگر آن که مستحق قتل باشد. و هر که به ستم کشته شود، ما برای ولیّ او تسلّط [بر قاتل ]داده ایم و او نباید در کشتن زیاده روی کند که او یاری شده است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرکش ترین مردم کسی است که بی گناهی را که قصد کشتن او را نداشته است، بکشد یا غیر زننده خود را بزند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سرکش ترین مردم بر خداوند متعال کسی است که آن را که قصد کشتن او را نداشته است بکشد ، و آن را که او را نزده بزند.

ص :288


1- المائدة : 32.
2- . الإسراء : 33.
3- (انظر) النساء : 29 ، 92 ، 93 ، المائدة : 28 ، الأنعام : 140 ، 151 ، الإسراء : 31 ، الکهف : 74 ، الفرقان : 68 ، التکویر : 9.
4- الأمالی للصدوق : 73/41 .
5- . (انظر) السلاح: باب1837.
6- ثواب الأعمال : 327/7.

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ العَبدُ فی فُسحَةٍ مِن دِینِهِ ما لم یُصِبْ دَما حَراما . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَزالُ قَلبُ العَبدِ یَقبَلُ الرَّغبَةَ و الرَّهبَةَ حتّی یَسفِکَ الدمَ الحَرامَ ، فإذا سَفَکَهُ نُکِسَ قَلبُهُ ، صارَ کأنَّهُ کِیرٌ مُحْمٍ أسوَدُ مِن الذَّنبِ ، لا یَعرِفُ مَعروفا و لا یُنکِرُ مُنکَرا . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما یُقضی بینَ الناسِ یَومَ القِیامَةِ فی الدِّماءِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ ما یَحکُمُ اللّهُ فیهِ یَومَ القِیامَةِ الدِّماءُ ، فَیُوقِفُ ابنَی آدَمَ فَیَفصِلُ بینَهُما ، ثُمّ الذینَ یَلونَهُما مِن أصحابِ الدِّماءِ حتّی لا یَبقی مِنهُم أحَدٌ ، ثُمّ الناسُ بعدَ ذلکَ حتّی یَأتِیَ المَقتولُ بقاتِلِهِ ، فَیَتَشَخَّبَ فی دَمِهِ وجهُهُ فیقولَ: هذا قَتَلَنی ، فیَقولُ : أنتَ قَتَلتَهُ ؟ فلا یَستَطیعُ أن یَکتُمَ اللّهَ حَدیثا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لَزَوالُ الدنیا جَمیعا أهوَنُ علَی اللّهِ مِن دَمٍ سُفِکَ بغیرِ حَقٍّ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یَجیءُ المقتولُ آخِذا قاتِلَهُ و أوداجُهُ تَشخَبُ دَما عندَ ذِی العِزَّةِ ، فیقولُ : یا رَبِّ ، سَلْ هذا فِیمَ قَتَلَنی ؟ فیَقولُ : فِیمَ قَتَلتَهُ ؟ قالَ : قَتَلتُهُ لِتَکونَ العِزَّةُ لفلانٍ ، قیلَ : هِی للّهِِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنده، تا زمانی که خون به نا حقی را نریزد، در دین خویش میدان دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دل بنده همیشه پذیرای بیم و امید است، تا آن گاه که خونی را به ناحق بریزد. پس چون خون ریخت، دلش واژگون شود و بر اثر گناه، مانند کوره آهنگری تفتیده و سیاه شود و دیگر نه کار خوب را خوب داند و نه کار بد را زشت شمارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت نخستین چیزی که درباره آن میان مردم داوری می شود، خون است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین چیزی که خداوند در روز قیامت درباره آن به داوری می پردازد، [ریختن ]خون است. خدا دو فرزند آدم (هابیل و قابیل) را نگه می دارد و میان آنها داوری می کند. سپس میان کسانی که بعد از آنها آمده اند و دعوای خونی دارند حکم می شود ، تا جایی که از آنها کسی باقی نمی ماند _ و حساب دیگر مردمان پس از آنهاست _ ، تا جایی که مقتول با چهره ای خون آلود قاتل خود را می آورد و می گوید: این مرا کشت. خداوند می فرماید: تو او را کشتی؟ و او نمی تواند سخنی را از خدا کتمان کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر همه دنیا نابود شود، نزد خدا اهمیتش کمتر از خونی است که به ناحق ریخته شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[روز قیامت] مقتول، در حالی که از شاهرگهای گردنش خون فوران می کند، قاتل خود را می گیرد و به پیشگاه خداوند قدرتمند می آورد و می گوید: پروردگارا! از این بپرس که به چه جرمی مرا کشت؟ خداوند می فرماید: به چه گناهی او را کشتی؟ می گوید: او را کشتم تا فلانی به عزّت و قدرت برسد. به او گفته شود: عزّت و اقتدار از آنِ خداست.

ص :289


1- کنز العمّال : 39907.
2- کنز العمّال : 39951.
3- کنز العمّال : 39887.
4- الکافی : 7/271/2.
5- الترغیب و الترهیب : 3/293/6.
6- الترغیب و الترهیب : 3/296/19.

عنه صلی الله علیه و آله :یَجیءُ الرجلُ آخِذا بِیَدِ الرَّجُلِ فیَقولُ : یا رَبِّ هذا قَتَلَنی ، فیقولُ اللّهُ لَهُ : لِمَ قَتَلتَهُ ؟ فیقولُ : قَتَلتُهُ لِتَکونَ العِزّةُ لکَ ، فیقولُ : فإنّها لی . و یَجیءُ الرجُلُ آخِذا بیدِ الرجُلِ فیقولُ : أی رَبِّ إنَّ هذا قَتَلَنی ، فیقولُ اللّهُ: لِمَ قَتَلتَهُ ؟ فیقولُ : لِتَکونَ العِزّةُ لفلانٍ ، فیقولُ : فإنّها لَیسَت لفلانٍ ، فَیَبُوءُ بِإثمِهِ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لا یَغُرَّنَّکُم رَحبُ الذِّراعَینِ بالدَّمِ ، فإنَّ لَهُ عِندَ اللّهِ عَزَّ و جلَّ قاتِلاً لا یَموتُ . قالوا : یا رسولَ اللّهِ ، و ما قاتِلٌ لا یَموتُ ؟ فقالَ : النارُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن نَفسٍ تُقتَلُ بَرَّةً و لا فاجِرَةً إلاّ و هِی تُحشَرُ یَومَ القِیامَةِ مُتَعلِّقَةً بقاتِلِهِ بیَدهِ الیُمنی و رَأسُهُ بیَدِهِ الیُسری و أوداجُهُ تَشخَبُ دَما ، یقولُ : یا رَبِّ سَلْ هذا فِیمَ قَتَلَنی ، فإن قالَ قَتَلَهُ فی طاعَةِ اللّهِ اُثیبَ القاتِلُ الجَنّةَ و اُذهِبَ بِالمَقتولِ إلَی النارِ ، و إن قالَ فی طاعَةِ فلانٍ ، قیلَ لَهُ : اُقتُلْهُ کما قَتَلَکَ ، ثُمّ یَفعَلُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ فیهِما بعدَ مَشیئَةٍ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[روز قیامت] مردی در حالی که دست مردی را گرفته است، می آید و می گوید: ای پروردگار من! این مرا کشت. خداوند به او می فرماید: چرا او را کشتی؟ جواب می دهد: او را کشتم، تا عزّت و اقتدار از آنِ تو باشد. خداوند می فرماید: آن از آنِ من است. مرد دیگری در حالی که دست مردی را گرفته است می آید و می گوید: پروردگار من! این مرا کشت. خداوند می فرماید: چرا او را کشتی؟ جواب می دهد: برای آن که فلانی به عزّت و اقتدار برسد. خداوند می فرماید: عزّت و اقتدار از آنِ او نیست. پس به انتقام خون او کشته می شود.

امام زین العابدین علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که در ریختن خون گستاخ و بی پرواست، شما را نفریبد؛ زیرا برای او نزد خداوند قاتلی است که مرگ ندارد. عرض کردند: ای رسول خدا! آن چه قاتلی است که نمی میرد؟ فرمود: آتش.

امام باقر علیه السلام :هیچ نفْسی نیست که بی گناه یا با گناه کشته شود، مگر این که روز قیامت محشور می شود، در حالی که با دست راست خود به قاتلش آویزان شده و سر بریده خود را به دست چپ دارد و از شاهرگهایش خون بیرون می جهد و عرض می کند: ای پروردگار من! از این بپرس که چرا مرا کشت؟ اگر کُشنده بگوید: در راه طاعت خدا او را کشتم، به قاتل بهشت پاداش داده می شود و مقتول به آتش برده می شود. و اگر بگوید: در راه اطاعت از فلان کس او را کشتم، به مقتول گفته شود: همان گونه که او تو را کُشت ، تو او را بکش. سپس خداوند عزّ و جلّ با آن دو هر کاری که بخواهد می کند.

ص :290


1- کنز العمّال : 39909.
2- الکافی : 7/272/4.
3- الکافی : 7/272/3.

الکافی عن حمرانَ :قلتُ لأبی جعفر علیه السلام ما مَعنی قولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «مِنْ أجْلِ ذلکَ کَتَبْنا عَلی بَنِی إسرائیلَ أنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسا بِغَیْرِ نَفْسٍ أو فَسادٍ فی الأرضِ فکأنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعا» قالَ : قلتُ : و کیفَ فکأنَّما قَتَلَ الناسَ جَمیعا ، فإنّما قَتَلَ واحِدا ؟ فقالَ : یُوضَعُ فی مَوضِعٍ مِن جَهَنَّمَ إلیه یَنتَهی شِدَّةُ عذابِ أهلِها ، لو قَتَلَ الناسَ جَمیعا إنّما کانَ یَدخُلُ ذلکَ المَکانَ . قلتُ : فإنّهُ قَتَلَ آخَرَ ؟ (1) قالَ : یُضاعَفُ علَیهِ . (2)

الکافی_ به نقل از حمران _: به امام باقر علیه السلام عرض کردم : معنای آیه «بدین سبب بر بنی اسرائیل حکم کردیم که هر کس نفْسی را بدون حقِ قصاص ، یا بی آن که در روی زمین فساد و تباهی کندْ بکشد، چنان است که همه مردم را کشته باشد» چیست و این که چگونه مانند کسی است که همه مردم را کشته باشد در حالی که فقط یک نفر را کشته است؟ حضرت فرمود : در جایی از دوزخ که آخرین حدّ شدّت عذاب دوزخیان است، جای داده می شود که اگر همه مردم را هم می کشت باز به همان جا می رفت . عرض کردم: اگر نفر دیگری را بکشد چه؟ (3) فرمود: عذابش [در همان نقطه جهنّم] دو برابر می شود.

ص :291


1- قال العلاّمة الطباطبائی رحمه الله : «قوله : قلتُ : فإن قَتَلَ آخَرَ ؟» إشارة إلی ما تقدّم بیانه من إشکال لزوم تساوی القتل الواحد معه منضمّا إلی غیره ، و قد أجاب علیه السلام عنه بقوله : «یُضاعَفُ علیه» . و لا یَرِد علیه أنّه رفع الید عن التسویة التی یشیر إلیه حدیث المنزلة : «مَن قَتَلَ نَفسا بغیرِ نَفْسٍ ......... إلخ» ، حیث أنّ لازم المُضاعَفة عدم تساوی الواحد و الکثیر أو الجمیع ،وجه عدم الورود أنّ تساوی المنزلة راجع إلی سِنخ العذاب و هو کون قاتل الواحد و الاثنین و الجمیع فی وادٍ واحد من أودیة جهنّم ، و یشیر إلیه قوله علیه السلام فی الروایة : «لو قَتَلَ الناسَ جمیعا کانَ إنّما دَخَلَ ذلکَ المکانَ» . و یشهد علی ما ذکرنا ما رواه العیّاشیّ فی تفسیره عن حُمرانَ عن أبی عبد اللّه علیه السلام فی الآیة قال علیه السلام : منزلةٌ فی النارِ إلیها انتهاءُ شِدَّةِ عذابِ أهلِ النارِ جمیعا فَیُجعَلُ فیها ، قلتُ : و إن کانَ قَتَلَ اثنَینِ ؟ قالَ : أ لا تَری أنّه لیسَ فی النارِ مَنزلةٌ أشَدَّ عذابا منها ؟ قالَ : یکونُ یُضاعَفُ علَیهِ بقَدْرِ ما عَمِلَ ، [الحدیثَ] فإنّ الجمع بین النفی و الإثبات فی جوابه علیه السلام لیس إلاّ لما وجّهنا به الروایة ، و هو أنّ الاتّحاد و التساوی فی سِنخ العذاب ، و إلیه تشیر المنزلة ، و الاختلاف فی شخصه و نفس ما یذوقه القاتل فیه . و یشهد علیه أیضا فی الجملة ما فیه أیضا عن حنان بن سدیر عن أبی عبد اللّه علیه السلام فی قول اللّه : «مَنْ قَتَلَ نَفسا . . . فکأنّما قَتَلَ الناسَ جَمیعا» قالَ : وادٍ فی جهنَّمَ لو قَتَلَ الناسَ جمیعا کانَ فیهِ ، و لو قَتَلَ نفسا واحِدَةً کانَ فیهِ . أقول : و کأنّ الآیة منقولة فیها بالمعنی . (المیزان فی تفسیر القرآن : 5 / 322) .
2- الکافی : 7/271/1.
3- در تفسیر المیزان آمده است: جمله: «عرض کردم: اگر نفر دیگری را بکشد چه؟» اشاره به همان اشکالی است که قبلاً توضیح دادیم، یعنی لازم آمدن برابری یک قتل با خودِ آن قتل به انضمام قتلهای دیگر. حضرت با جمله «عذابش دو چندان می شود» به این اشکال پاسخ داده است. ممکن است اشکال شود که این پاسخ حضرت، دست برداشتن از برابری و مساواتی است که در آیه «هر که کسی را بکشد ......... » به آن اشاره می کند؛ چرا که لازمه مضاعف شدن عذاب، مساوی نبودن یک قتل با قتل چند نفر یا قتل همگان است. این اشکال وارد نیست؛ زیرا تساوی قتل یک نفر با همه مردم به نوع عذاب برمی گردد و آن این که جایگاه قاتل یک نفر و دو نفر و همگان در درّه ای از درّه های دوزخ است و این فرمایش حضرت نیز به همین اشاره دارد که: «اگر همه مردم را هم می کشت باز به همان مکان [از دوزخ ]می رفت». گواه این سخن روایتی است که عیّاشی در تفسیر خود از قول حمران از امام صادق علیه السلام درباره آیه یاد شده نقل کرده است، که در آتش جایگاهی است که اوج عذاب دوزخیان است و او در آن جا جای داده می شود. عرض کردم: اگر دو نفر را کشته باشد چه؟ فرمود: مگر نمی دانی که در آتش جایگاهی پر عذابتر از آن جا نیست؟ فرمود: به اندازه کاری که کرده است [در آن مکان ]عذابش زیادتر می شود ......... این که امام در پاسخ خود میان نفی و اثبات جمع کرده، چیزی جز همان نکته ای نیست که ما گفتیم، یعنی این که اتحاد و مساوات در نوع عذاب است و یکسانی قتل یک نفر با همه مردم اشاره به همین مطلب است و اختلاف در شخص و نفْس عذابی است که قاتل در آن مکان از دوزخ می چشد. روایت حنان بن سدیر از امام صادق علیه السلام درباره آیه «هر که کسی را بکشد، چنان است که همه مردم را کشته باشد» نیز به طور اجمال گواهی است بر آنچه گفتیم. در این روایت امام صادق علیه السلام فرمود: درّه ای است در جهنّم که اگر کسی همه مردم را بکشد، به آن جا می رود و اگر یک نفر را هم بکشد، باز جایش آن جاست. به نظر می رسد که در این روایت، آیه شریفه نقل به معنا شده است.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أوحَی اللّهُ تعالی إلی موسَی بنِ عِمرانَ : أن یا مُوسی قُلْ لِلمَلإَ مِن بَنی إسرائیلَ : إیّاکُم و قَتلَ النفسِ الحَرامِ بغَیرِ حَقٍّ ؛ فإنَّ مَن قَتَلَ مِنکُم نَفسا فی الدنیا قَتَلتُهُ فی النارِ مِئةَ ألفِ قَتلَةٍ مِثلِ قَتلِهِ صاحِبَهُ . (1)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :حَرَّمَ اللّهُ قَتلَ النفسِ لِعِلَّةِ فَسادِ الخَلقِ فی تَحلیلِهِ لو أحَلَّ ، و فَنائهِم و فَسادِ التَّدبیرِ . (2)

امام صادق علیه السلام :خداوند متعال به موسی بن عمران وحی فرمود: ای موسی! به اشراف بنی اسرائیل بگو: زنهار که نفْس محترمی را به ناحق بکشید؛ زیرا هر کدامِ شما در دنیا کسی را بکشد، او را صد هزار بار در آتش همان گونه بکشم که آن کس را کشته است.

امام رضا علیه السلام :خداوند قتل نفس را حرام فرمود؛ چون اگر این کار را روا می شمرد، موجب نابودی مردم و هرج و مرج در جامعه می شد.

ص :292


1- ثواب الأعمال : 327/8 .
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/565/4934.

3220 - قَتلُ المُؤمِنِ
3220 - کشتن مؤمن

الکتاب :

«وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنا مُتَعَمِّدا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدا فِیها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أعَدَّ لَهُ عَذَابا عَظِیما» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ مِن خُطبتِهِ فی حِجّةِ الوَداعِ _: إنّ دماءَکُم و أموالَکُم علَیکُم حَرامٌ کَحُرمَةِ یومِکُم هذا فی شَهرِکُم هذا فی بَلَدِکُم هذا إلی یَومِ تَلقَونَهُ فَیَسألُکُم عن أعمالِکُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قَتیلٍ وُجِدَ لا یُدری مَن قَتَلَهُ _: یُقتَلُ رجُلٌ مِن المُسلمینَ لا یُدری مَن قَتَلَهُ ؟ ! و الذی نفسی بِیَدِهِ ، لو أنَّ أهلَ السماواتِ و الأرضِ اجتَمَعوا علی قَتلِ مؤمنٍ أو رَضُوا بهِ لَأدخَلَهُمُ اللّهُ فی النارِ ، و الذی نفسِی بیَدِهِ ، لا یَجلِدُ أحَدٌ أحَدا ظُلماً إلاّ جُلِدَ غَدا فی نارِ جَهنَّمَ . (3)

3220

کشتن مؤمن

قرآن:

«هر کس عمداً مؤمنی را بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن جاویدان خواهد بود. و خدا بر او خشم می گیرد و لعنتش می کند و عذابی بزرگ برایش آماده ساخته است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در خطبه حجّة الوداع _فرمود : همانا خونها و اموال شما بر شما حرام است، همچون حرمت این روزتان در این ماهتان در این شهرتان، تا روزی که او (خدا) را دیدار کنید و از اعمال و کردارهایتان از شما بپرسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره جنازه مقتولی که پیدا شد و قاتلش معلوم نبود _فرمود: مردی از مسلمانان کشته می شود و معلوم نیست چه کسی او را کشته است؟ سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر همه اهل آسمانها و زمین در کشتن مؤمنی همداستان شوند یا به کشتن او رضایت دهند، خداوند همه آنها را به آتش می برد. سوگند به آن که جانم در دست اوست، هیچ کس از روی ستم به کسی تازیانه ای نزند، مگر این که فردا در آتش دوزخ تازیانه خورَد.

ص :293


1- النساء : 93.
2- الکافی : 7/273/12.
3- الأمالی للمفید : 216/3 ، راجع وسائل الشیعة : 19/8 /2.

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: یا أیُّها الناسُ ، أ یُقتَلُ قَتیلٌ و أنا بَینَ أظهُرِکُم لا یُعلَمُ مَن قَتَلَهُ ؟! لو أنّ أهلَ السماءِ و الأرضِ اجتَمَعُوا علی قَتلِ رجُلٍ مُسلمٍ لَعَذَّبَهُم اللّهُ بلا عَددٍ و لا حِسابٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أعانَ علی قَتلِ مؤمنٍ بشَطرِ کَلِمَةٍ لَقِیَ اللّهَ یَومَ القِیامَةِ مَکتوبٌ بینَ عَینَیهِ : آیِسٌ مِن رَحمَةِ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الرجُلَ لَیُدفَعُ عن بابِ الجَنّةِ أن یَنظُرَ إلَیها ، بمِحجَمةٍ مِن دَمٍ یُریقُهُ مِن مُسلمٍ بغَیرِ حَقٍّ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لَزَوالُ الدنیا أهوَنُ عِندَ اللّهِ مِن قَتلِ رجُلٍ مُسلمٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :قَتلُ المؤمنِ أعظَمُ عندَ اللّهِ مِن زَوالِ الدنیا . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن قَتَلَ مُؤمنا مُتَعمِّدا أثبَتَ اللّهُ تعالی علَیهِ جَمیعَ الذُّنوبِ ، و بَرِئَ المَقتولُ مِنها ، و ذلکَ قولُ اللّهِ تعالی : «أُرِیدُ أن تَبُوأَ بِإثْمِی و إثْمِکَ فتَکونَ مِن أصْحابِ النّارِ» (6) . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در همین مورد _فرمود : ای مردم! من در میان شما باشم و جنازه مقتولی پیدا شود و قاتلش معلوم نباشد؟! اگر اهل آسمانها و زمین در کشتن مرد مسلمانی همداستان شوند، هر آینه خداوند همه آنان را، بی شمار و بی حساب، عذاب دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس [حتی] با نیم کلمه حرف در کشتن مؤمنی کمک کند، روز قیامت خدا را در حالی دیدار کند که بر پیشانیش نوشته شده است: نومید (محروم) از رحمت خدا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر آدمی به اندازه شاخ حجامت، خونی را از مسلمانی به ناحقّ بریزید، از جلو درِ بهشت رانده می شود تا نگاهش به بهشت نیفتد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نابود شدن دنیا نزد خدا، سبک تر از کشتن مردی مسلمان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کشتن مؤمن در نظر خداوند، بزرگتر (پر اهمیت تر) از نابودی دنیاست.

امام باقر علیه السلام :هر کس عمداً مؤمنی را بکشد، خداوند متعال همه گناهان را برای او ثبت کند و مقتول از گناهان پاک شود و این سخن خداوند متعال است [، آن جا که به نقل از یکی از فرزندان آدم به برادرش می فرماید]: «می خواهم گناه من و گناه خودت را به دوش کشی و از دوزخیان باشی».

ص :294


1- کنز العمّال : 39952.
2- کنز العمّال : 39895، راجع وسائل الشیعة : 8 /615 باب 163.
3- کنز العمّال : 39921.
4- الترغیب و الترهیب : 3/293/7.
5- کنز العمّال : 39880.
6- المائدة : 29 .
7- ثواب الأعمال : 328/9.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یُوَفَّقُ قاتِلُ المؤمنِ مُتَعمِّدا للتَّوبَةِ . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ : المؤمنُ یَقتُلُ المؤمنَ مُتَعمِّدا هَل لَهُ تَوبَةٌ ؟ _: إن کانَ قَتَلَهُ لإِیمانِهِ فلا تَوبةَ لَهُ ، و إن کانَ قَتَلَهُ لِغَضَبٍ أو لِسَبَبِ شیءٍ مِن أمرِ الدنیا فإنَّ توبَتَهُ أن یُقادَ مِنهُ . (2)

امام صادق علیه السلام :هر کس که مؤمنی را عمداً بکشد، توفیق توبه پیدا نمی کند.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که : اگر مؤمن عمداً مؤمنی را بکشد آیا توبه دارد؟ _فرمود: اگر به خاطر ایمانش او را کشته باشد، توبه ندارد. ولی اگر از روی خشم یا به انگیزه امری از امور دنیا بکشد، توبه اش این است که قصاص شود.

3221 - ما یَحِلُّ بِهِ القَتلُ
3221 - جاهایی که کشتن رواست

الکتاب :

مَنْ قَتَلَ نَفْسا بِغَیْرِ نَفْسٍ أوْ فَسادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعا» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ دمُ امرِئٍ مسلمٍ یَشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ اللّهُ و أنّی رسولُ اللّهِ إلاّ بِإحدَی ثلاثٍ : رجُلٌ زَنی بعدَ إحصانٍ فإنّهُ یُرجَمُ ، و رجُلٌ خَرَجَ مُحارِبا للّهِِ و رسولِهِ فإنّهُ یُقتَلُ ، أو یُصلَبُ ، أو یُنفی مِن الأرضِ ، أو یَقتُلُ نَفسا فیُقتَلُ بها . (4)

3221

جاهایی که کشتن رواست

قرآن:

«هر که کسی را _ جز به قصاص قتل یا [به کیفر ]فسادی در زمین _ بکشد، چنان است که همه مردم را کشته باشد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ریختن خون مسلمانی که به یگانگی خدا و پیامبری من گواهی می دهد روا نیست، مگر در سه جا: مردی که زنای محصنه کند؛ چنین کسی باید سنگسار شود. مردی که به جنگ خدا و رسول او برخیزد؛ چنین کسی یا کشته می شود یا به دار آویخته می گردد و یا تبعید می شود و مردی که کسی را بکشد؛ که باید او را کشت.

ص :295


1- الکافی : 7/272/7.
2- الکافی : 7/276/2 ، راجع وسائل الشیعة : 19/19 باب 9.
3- المائدة : 32.
4- کنز العمّال : 367.

عنه صلی الله علیه و آله :و الذی لا إلَهَ غَیرُهُ لا یَحِلُّ دمُ أحَدٍ یَشهَدُ أن لا إلَهَ إلاّ اللّهُ و أنّی رسولُ اللّهِ إلاّ بِإحدی ثلاثٍ : التارِکُ للإسلامِ المُفارِقُ للجَماعَةِ ، و الثَّیِّبُ الزانی ، و النفسُ بالنفسِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَحِلُّ دمٌ إلاّ فی ثلاثٍ : النفسِ بالنفسِ ، و الثیِّبِ الزانی ، و المُرتَدِّ عنِ الإیمانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ ارتَدَّ عن دِینِهِ فاقتُلُوهُ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که معبودی جز او نیست، ریختن خون هر کسی که به یگانگی خدا و رسالت من گواهی می دهد، روا نیست مگر در یکی از این سه مورد: کسی که از اسلام دست بردارد و از امت اسلامی جدا شود. مردی که زن داشته باشد و زنا کند و کسی که مرتکب قتل نفْس شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ریختن هیچ خونی روا نیست، مگر در سه جا: قتل در برابر قتل و مردی که زن داشته باشد و زنا کند و کسی که از ایمان برگردد (مرتدّ).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که از دینش برگردد (مرتدّ شود)، او را بکشید.

3222 - مَوارِدُ دُخولِ القاتِلِ وَالمَقتولِ النّارَ
3222 - جاهایی که قاتل و مقتول هر دو در دوزخند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا التَقَی المُسلِمانِ حَمَلَ أحَدُهُما علی أخیهِ السِّلاحَ فَهُما علی جُرُفِ جَهنَّمَ ، فإذا قَتَلَ أحَدُهُما صاحِبَهُ دَخَلاها جَمیعا . (5)

3222

جاهایی که قاتل و مقتول هر دو در دوزخند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرگاه دو مسلمان رو در رو شوند و یکی از آن دو با اسلحه بر برادرش حمله برد، هر دو بر آبکند (6) دوزخ باشند و هرگاه یکی دیگری را بکشد، هر دو به دوزخ روند.

ص :296


1- کنز العمّال : 380.
2- کنز العمّال : 382.
3- کنز العمّال : 386.
4- (انظر) الباغی : باب 381 ، 382. الخوارج : باب 1015. الارتداد : باب 1474. السبّ : باب 1725. السِّحر : باب 1762.
5- کنز العمّال : 39899.
6- کناره دریا که آب زیر آن را کنده و تهی کرده و کنایه از سقوط قریب الوقوع است .

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن مُسلِمَینِ التَقَیا بأسیافِهِما إلاّ کانَ القاتِلُ و المَقتولُ فی النارِ . (1)

وسائل الشیعة عن زید بن علیّ عن آبائه علیهم السلام: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا التَقَی المُسلِمانِ بسَیفِهِما علی غَیرِ سُنَّةٍ فالقاتِلُ و المَقتولُ فی النارِ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، هذا القاتِلُ فما بالُ المَقتولِ ؟ ! قالَ : لأنَّه أرادَ قَتلاً . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ دو مسلمانی شمشیر به روی هم نکشند، مگر این که قاتل و مقتول هر دو در آتش باشند.

وسائل الشیعة_ به نقل از زید بن علی از پدرانش علیهم السلام: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر گاه دو مسلمان، بدون دلیلی از سنّت، به روی هم شمشیر بکشند، قاتل و مقتول هر دو در آتشند. عرض شد: ای رسول خدا! قاتل درست، اما مقتول چرا؟ فرمود: چون او هم قصد کشتن داشته است.

3223 - تَحریمُ قَتلِ الإنسانِ نَفسَهُ
3223 - حرام بودنِ خودکشی

الکتاب :

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنکُمْ وَ لاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیما» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الذی یَخنُقُ نفسَهُ یَخنُقُها فی النارِ ، و الذی یَطعَنُها فی النارِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَتَلَ نفسَهُ بشیءٍ فی الدنیا عُذِّبَ بهِ یَومَ القِیامَةِ . (5)

3223

حرام بودنِ خود کشی

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را به ناروا مخورید، مگر آن که داد و ستدی به رضایت یکدیگر از شما [انجام گرفته ]باشد و خودتان را مکشید؛ زیرا خدا همواره با شما مهربان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که خودش را خفه کند، خویشتن را در آتش خفه کرده است و کسی که به خودش نیزه زند، در آتش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس خودش را در دنیا با هر وسیله ای بکشد، روز قیامت با همان وسیله عذاب شود.

ص :297


1- کنز العمّال : 39904.
2- وسائل الشیعة : 11/113 باب 67.
3- النساء : 29.
4- کنز العمّال : 39961.
5- کنز العمّال : 39965.

عنه صلی الله علیه و آله :کانَ فیمَن قبلَکُم رجُلٌ بهِ جُرحٌ فَجَزِعَ فَأخَذَ سِکِّینا فَحَزَّ بها یَدَهُ فما رَقَأ الدمُ حتّی ماتَ ، فقالَ اللّهُ : بادَرَنی عَبدی بنفسِهِ ؟! ......... قد حَرَّمتُ علَیهِ الجَنَّةَ . (1)

الخرائج و الجرائح عن أبی سعیدٍ الخُدریِّ :کُنّا نَخرُجُ فی الغَزَواتِ مُتَرافِقینَ تِسعَةً و عَشرَةً ، فَنُقَسِّمُ العَمَلَ ، فیَقعُدُ بَعضُنا فی الرَّحلِ، و بَعضُنا یَعمَلُ لأصحابِهِ یَصنَعُ طَعامَهُم و یَسقِی رِکابَهُم ، و طائفةٌ تَذهَبُ إلَی النبیِّ صلی الله علیه و آله ، فاتَّفَقَ فی رِفقَتِنا رَجُلٌ یَعمَلُ عَمَلَ ثلاثَةِ نَفَرٍ : یَحتَطِبُ ، و یَستَقی ، و یَصنَعُ طَعامَنا . فَذُکِرَ ذلکَ للنبیِّ صلی الله علیه و آله فقالَ : ذلکَ رَجُلٌ مِن أهلِ النارِ ، فَلَقِینا العَدُوَّ فَقاتَلناهُم فَجُرِحَ فَأخَذَ الرجُلُ سَهما فَقَتَلَ بهِ نفسَهُ ، فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : أشهَدُ أنّی رسولُ اللّهِ و عَبدُهُ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ المؤمنَ یُبتَلی بکُلِّ بَلیَّةٍ و یَموتُ بکُلِّ مِیتَةٍ إلاّ أنّهُ لا یَقتُلُ نفسَهُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن قَتَلَ نفسَه مُتَعمِّدا فهُو فی نارِ جَهنَّمَ خالِدا فیها . (4) (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در زمانهای پیش از شما، مردی جراحتی برداشت و از شدّت درد و بی تابی، کاردی برداشت و با آن دستش را قطع کرد و از شدّت خونریزی مُرد. پس خداوند فرمود: بنده ام، در گرفتن جان خود بر من پیشدستی کرد ......... هر آینه بهشت را بر او حرام کردم.

الخرائج و الجرائح_ به نقل از ابو سعید خُدری _: ما در غزوات به صورت گروه های نُه تایی ده تایی بیرون می رفتیم و کارها را میان خود تقسیم می کردیم. یکی در چادر می نشست و یکی برای دوستانش کار می کرد، غذایشان را درست می کرد و شترانشان را آب می داد و عدّه ای هم پیش پیامبر می رفتند. اتفاقاً در گروه ما مردی بود که کار سه نفر را می کرد: هیزم می کشید، آب می آورد و غذایمان را درست می کرد. این موضوع، به عرض پیامبر صلی الله علیه و آله رسید. حضرت فرمود: او مردی دوزخی است. سپس با دشمن رو به رو شدیم و به جنگ پرداختیم، آن مرد مجروح شد و تیری برداشت و خودش را با آن کشت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: گواهی می دهم که من رسول خدا و بنده او هستم.

امام باقر علیه السلام :مؤمن به هر بلایی گرفتار می شود و با هر مرگی می میرد، اما خود کشی نمی کند.

امام صادق علیه السلام :هر که عمداً خودش را بکشد، در آتش دوزخ جاودانه است.

ص :298


1- الترغیب و الترهیب : 3/301/4.
2- الخرائج و الجرائح : 1/61/104.
3- الکافی : 3/112/8.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/95/5163.
5- (انظر) وسائل الشیعة : 19 / 13 باب 5 . صحیح مسلم : 1 / 103 باب 47.

3224 - تَحریمُ سِقطِ الحَملِ
3224 - حرام بودنِ سقط جنین

کتاب من لا یحضره الفقیه عن إسحاقَ بنِ عمّار :قلتُ لأبی الحَسنِ علیه السلام : اَلمرأةُ تخافُ الحَبَلَ فتَشربُ الدّواءَ فتُلقی ما فی بَطنِها؟ فقالَ : لا ، فقلتُ : إنّما هُو نُطفَةٌ ، قال : إنّ أوَّلَ ما یُخلَقُ نُطفَةٌ . (1)

3224

حرام بودنِ سقط جنین

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از اسحاق بن عمّار _: به امام کاظم علیه السلام عرض کردم : زنی از ترس حاملگی، برای سقط جنین خود دارو می خورد . حضرت فرمود : جایز نیست. عرض کردم: هنوز در مرحله نطفه است. فرمود: نخستین چیزی که آفریده می شود نطفه است.

3225 - ما رُوِیَ فی قَتلِ الأسیرِ
3225 - روایاتی که درباره کشتن اسیر آمده است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ یَومَ فَتحِ مکّةَ _: لا یُقتَلُ قُرَشیٌّ صَبرا بعدَ هذا الیَومِ إلی یَومِ القِیامَةِ . (2)

عوالی اللآلی :إنّ أبا غرّة الجُمَحیَّ وَقَعَ فی الأسرِ یَومَ بَدرٍ فقالَ : یا محمّدُ ، إنّی ذو عَیلَةٍ فَامنُنْ عَلَیَّ ، فَمَنَّ علَیهِ أن لا یَعودَ إلَی القِتالِ ، فَمَرَّ إلی مَکّةَ فقالَ : سَخِرتُ بمحمّدٍ فَأطلَقَنی ! و عادَ إلَی القِتالِ یَومَ اُحُدٍ، فَدعا علَیهِ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن لا یُفلِتَ ، فَوَقَعَ فی الأسرِ ، فقالَ : إنّی ذُو عَیلَةٍ فامنُنْ عَلَیَّ ! فقالَ علیه السلام : حتّی تَرجِعَ إلی مکَّةَ فتقولَ فینادی قریشٍ: سَخِرتُ بمحمّدٍ؟!لا یُلسَعُ المؤمنُ من جُحرٍ مَرَّتَینِ . و قَتَلَهُ بیَدِهِ . (3)

3225

روایاتی که درباره کشتن اسیر آمده است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در روز فتح مکّه _فرمود: بعد از امروز تا روز قیامت، هیچ قُرَشی را که اسیر باشد نباید کُشت.

عوالی اللآلی :ابو غرّه جُمَحیّ در جنگ بدر اسیر شد. به پیامبر گفت: ای محمّد! من مردی عیالوارم. منّت نهاده مرا آزاد کن. پیامبر هم او را آزاد کرد، به شرط آن که دوباره در جنگ [با مسلمانان] شرکت نکند. او به مکّه رفت و گفت: محمّد را مسخره کردم [و دروغ گفتم] پس آزادم کرد. در جنگ احد مجدداً شرکت جست، رسول خدا صلی الله علیه و آله دعا کرد که از چنگ مسلمانان فرار نکند. ابو غرّه اسیر شد. [و مانند دفعه قبل ]گفت: من مردی عیالوارم، منّت نهاده آزادم کن. پیامبر فرمود: آزادت کنم که به مکّه برگردی و در جمع قریش بگویی: محمّد را مسخره کردم؟ مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود. آن گاه با دست خود او را کشت.

ص :299


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/171/5394.
2- صحیح مسلم : 3/1409/88 .
3- عوالی اللآلی : 1/228/122 .

وقعة صفّین :کانَ علیٌّ علیه السلام إذا أخَذَ أسیرا مِن أهلِ الشامِ خَلّی سبیلَهُ ، إلاّ أن یکونَ قد قَتَلَ أحدا مِن أصحابِهِ فَیَقتُلَهُ بهِ ، فإذا خَلّی سَبیلَهُ فإن عادَ الثانیَةَ قَتَلَهُ و لَم یُخَلِّ سَبیلَهُ . (1)

کنز العمّال عن یزید بن بلال :شهدتُ مع علی صفین فکان إذا اُتِیَ بالأسیرِ قال _ : لَن أقتُلَکَ صَبرا ، إنّی أخافُ اللّهَ رَبَّ العالَمینَ . و کانَ یَأخُذُ سِلاحَهُ و یُحَلِّفُهُ لا یقاتِلُهُ و یُعطیهِ أربَعةَ دَراهِمَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لم یَقتُلْ رسولُ اللّهِ صَبرا قَطُّ غیرَ رَجُلٍ واحِدٍ : عُقبةَ بنِ أبی مُعَیطٍ ، و طَعَنَ اُبَیَّ بنَ أبِی خَلَفٍ فماتَ بعدَ ذلکَ . (3)

(4)

وقعة صفّین :امام علی علیه السلام هرگاه از سپاه شام اسیری می گرفت، آزادش می کرد مگر این که یکی از یارانش را کشته بود که در این صورت او را می کشت. وقتی اسیری را آزاد می کرد، اگر دوباره به جنگ می آمد او را می کشت و آزادش نمی کرد.

کنز العمّال_ به نقل از یزید بن بلال _: در جنگ صفّین با امام علی علیه السلام بودم. چون اسیری را نزد امیر المؤمنین علیه السلام می آوردند می فرمود : من هرگز تو را در اسارت نمی کشم، من از خداوند خداوندگار جهانیان می ترسم.

حضرت جنگ افزارش را می گرفت و او را سوگند می داد که دیگر به جنگ وی نیاید و چهار درهم به او می داد.

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز اسیری را نکشت، مگر یک نفر را: عقبة بن ابی معیط، و اُبَیَّ بن ابی خَلَف را نیز نیزه ای زد که بر اثر آن بعداً مُرد.

ص :300


1- وقعة صفّین : 519 .
2- کنز العمّال : 31703.
3- وسائل الشیعة : 11/113/1.
4- (انظر) جواهر الکلام : 21 / 132 «فی معنی قتل الصبر». سنن أبی داوود:3/60 باب «فی قتل الأسیر صبرا».

431 - القَدَر

431 - تقدیر

اشاره

(1)

(2)

ص :301


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 84 / باب 3 «القضاء و القَدَر». کنز العمّال : 1 / 106 «القَدر». کنز العمّال : 1 / 135 «فرع فی ذمّ القَدریّة و المُرجئة» کنز العمّال : 1 / 362 «فرع فی القَدریّة».
2- انظر: عنوان 442 «القضاء و القدر» ، 4 «الأجل » ، 62 «الجبر». 283 «مشیئة اللّه » ، 233 «السعادة» ، 273 «الشقاوة». الحزن : باب 825 ، الرزق : باب 1488 ، 1489. الصبر : باب 2149.

3226 - القَدَرُ
3226 - تقدیر

الکتاب :

«إِنَّا کُلَّ شَیءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» . (1)

«وَ اللّهُ خَلَقَکُم مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجا وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثَی وَ لاَ تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و کُلُّ شیءٍ بِقَدَرٍ حتَّی العَجزُ و الکَیسُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :القَدَرُ نِظامُ التَّوحیدِ ، فَمَن وَحَّدَ اللّهَ و آمَنَ بالقَدَرِ فَقدِ استَمسَکَ بالعُروَةِ الوُثقی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لو دَعا لک إسرافیلُ و جِبریلُ و میکائیلُ و حَمَلةُ العَرشِ و أنا فیهِم ما تَزَوَّجتَ إلاّ المرأةَ التی کُتِبَت لکَ . (5)

3226

تقدیر

قرآن:

«هر آینه ما هر چیزی را به اندازه آفریده ایم».

«و خدا شما را از خاکی آفرید. سپس از نطفه ای. آن گاه شما را جفت جفت گردانید. و هیچ مادینه ای بار نمی گیرد و بار نمی نهد، مگر به علم او. و هیچ سالخورده ای عمر دراز نمی یابد و از عمرش کاسته نمی شود، مگر آن که در کتابی [مندرج] است. همانا این کار بر خدا آسان است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همه چیز مقدّر است، حتّی ناتوانی و زیرکی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تقدیر، نظام توحید است. پس هرکه خدا را یگانه داند و به تقدیر ایمان داشته باشد، هر آینه به دستگیره استوار چنگ در آویخته است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر اسرافیل و جبرئیل و میکائیل و فرشتگان حامل عرش و من همگی با هم برای تو دعا کنیم، جز با زنی که برایت نوشته و مقدّر شده است ازدواج نخواهی کرد.

ص :302


1- القمر : 49.
2- فاطر : 11.
3- کنز العمّال : 499.
4- کنز العمّال : 488.
5- کنز العمّال : 501.

عنه صلی الله علیه و آله :الإیمانُ بالقَدَرِ یُذهِبُ الهَمَّ و الحُزنَ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی ذَمِّ العاصینَ مِن أصحابِهِ _: أحمَدُ اللّهَ علی ما قَضی مِن أمرٍ ، و قَدَّرَ مِن فِعلٍ ، و علَی ابتِلائی بِکُم . (2)

عنه علیه السلام_ فی تَمجیدِ اللّهِ و تَعظیمِهِ _: المُقَدِّرُ لِجَمیعِ الاُمورِ بلا رَوِیَّةٍ و لا ضَمیرٍ . (3)

عنه علیه السلام_ فی تَحمیدِ اللّهِ سبحانَهُ _: أحمَدُهُ إلی نفسِهِ کما استَحمَدَ إلی خَلقِهِ ، و جَعَلَ لکُلِّ شیءٍ قَدرا ، و لِکُلِّ قَدرٍ أجَلاً ، و لکُلِّ أجَلٍ کتابا . (4)

عنه علیه السلام_ فی صفتِهِ تعالی _: لم یَؤدْهُ خَلقُ ما ابتَدَأ ، و لا تَدبیرُ ما ذَرَأ ، و لا وَقَفَ بهِ عَجزٌ عَمّا خَلَقَ ، و لا ولَجَت علَیهِ شُبهَةٌ فیما قَضی و قَدَّرَ ، بَل قَضاءٌ مُتقَنٌ ، و عِلمٌ مُحکَمٌ ، و أمرٌ مُبرَمٌ . (5)

عنه علیه السلام :المَقادیرُ لا تُدفَعُ بالقُوَّةِ و المُغالَبَةِ . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان به تقدیر، غم و اندوه را می برد.

امام علی علیه السلام_ در نکوهش یاران نافرمان خود _فرمود : ستایش می گویم خدا را بر امری که حکم فرمود و بر کاری که مقدّر ساخت و بر ابتلای من به شما.

امام علی علیه السلام_ در تمجید و تعظیم خداوند _فرمود : خدایی که همه امور را، بدون به کار بردن فکر و اندیشه درونی، مقدّر کرد [و به اندازه آفرید].

امام علی علیه السلام_ در ستایش خداوند سبحان _فرمود : خدا را آن گونه سپاس می گزارم که از آفریدگان خویش خواسته است و برای هر چیزی مقدار و اندازه ای معیّن فرموده و برای هر اندازه ای سررسیدی و برای هر سررسیدی نوشته ای [که در آن ثبت و ضبط است].

امام علی علیه السلام_ در وصف خداوند متعال _فرمود : آفرینش آنچه را در آغاز آفرید و تدبیر آنچه خلق کرد، او را به ستوه نیاورد و در آفرینش موجودات عاجز و درمانده نشد و در آنچه حکم کرد و مقدّر فرمود، شکّ و شبهه ای برایش رخ نداد. بلکه قضایش استوار است و علمش محکم و امر او ثابت.

امام علی علیه السلام :مقدّرات، با زور و گردن کلفتی دفع نمی شود.

ص :303


1- کنز العمّال : 481.
2- . نهج البلاغة : الخطبة 180.
3- نهج البلاغة : الخطبة 213.
4- نهج البلاغة : الخطبة 183.
5- نهج البلاغة : الخطبة 65.
6- . غرر الحکم : 1412.

عنه علیه السلام :القَدَرُ سِرٌّ مِن سِرِّ اللّهِ ، و سِترٌ مِن سِترِ اللّهِ و حِرزٌ مِن حِرزِ اللّهِ مَرفوعٌ فی حِجابِ اللّهِ ، مَطوِیٌّ عَن خَلقِ اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :بِتَقدیرِ أقسامِ اللّهِ للعِبادِ قامَ وَزنُ العالَمِ و تَمَّت هذهِ الدنیا لأهلِها . (2)

عنه علیه السلام :کُلَّما ازدادَ عَقلُ الرجُلِ قَوِیَ إیمانُهُ بالقَدَرِ و استَخَفَّ بالغِیَرِ . (3)

عنه علیه السلام :لن یُبطِئَ عنکَ ما قد قُدِّرَ لکَ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أیقَنَ بالقَدَرِ لم یَکتَرِثْ بما (5) نابَهُ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ شیئا قَدَّرَهُ ، فإذا قَدَّرَهُ قَضاهُ ، فإذا قَضاهُ أمضاهُ . (7)

الإمامُ الهادیّ علیه السلام :المَقادیرُ تُریکَ ما لَم یَخطُرْ بِبالِکَ . (8)

امام علی علیه السلام :تقدیر ، رازی از رازهای خدا و نهانی از نهانی های خدا و دژی از دژهای دست نیافتنی خداست، که در پس حجاب خداست و از خلق خدا پنهان است.

امام علی علیه السلام :با تقدیر (اندازه قرار دادن) قسمتهای خدا برای بندگان است که جهان روی پای خود ایستاده و این دنیا برای مردم آن می چرخد.

امام علی علیه السلام :هرچه بر خرد مرد افزوده شود، ایمانش به تقدیر قویتر می شود و به دگرگونیها اهمیتی نمی دهد.

امام علی علیه السلام :آنچه برایت مقدّر شده است، حتماً به تو می رسد.

امام علی علیه السلام :کسی که به تقدیر یقین دارد، به آنچه بر سرش آید اهمیتی نمی دهد.

امام صادق علیه السلام :خداوند هرگاه چیزی را بخواهد، آن را مقدّر فرماید و چون مقدّرش کند، حکم آن را صادر فرماید و هرگاه حکمش را صادر کند، به اجرایش در آورد.

امام هادی علیه السلام :مقدّرات چیزهایی را که به ذهنت خطور نمی کند، نشانت می دهد.

3227 - النَّهیُ عَنِ الخَوضِ فِی القَدَرِ
3227 - نهی از ژرفکاوی در موضوع تقدیر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن تَکَلَّمَ فی شیءٍ مِن القَدَرِ سُئلَ عَنهُ یَومَ القِیامَةِ ، و مَن لم یَتَکَلَّمْ فیهِ لم یُسألْ عَنهُ . (9)

3227

نهی از ژرف کاوی در موضوع تقدیر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه درباره چیزی از تقدیر سخن گوید، روز قیامت درباره آن از او سؤال شود و هرکه در این باره خاموش ماند، سؤالی از او نشود.

ص :304


1- التوحید : 383/32.
2- غرر الحکم : 4306.
3- غرر الحکم : 7202.
4- نهج البلاغة : الحکمة 379.
5- غرر الحکم : 8934.
6- غرر الحکم : 8934.
7- المحاسن : 1/379/837 .
8- أعلام الدین : 311.
9- کنز العمّال : 539.

کنز العمّال :جاءَ رجلٌ إلی علیّ علیه السلام فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أخبرنی عن القَدَرِ، قالَ: طَریقٌ مُظلِمٌ لا تَسلُکْهُ . قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أخبِرْنی عنِ القَدَرِ . قالَ : بَحرٌ عَمیقٌ لا تَلِجْهُ . قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أخبِرْنی عنِ القَدَرِ . قالَ : سِرُّ اللّهِ قد خَفِیَ علَیکَ فلا تُفْشِهِ . (1)

کنز العمّال عن الحارث عن علیّ بن أبی طالب علیه السلام :أنّه خطبَ الناس یوما ، فقامَ إلَیه رجلٌ ، فقالَ : یا أمیرَ المؤمنین، أخبِرنا عَنِ القَدر ، قال : بَحرٌ عَمیقٌ فلا تَلِجْهُ . قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أخبِرنا عنِ القَدَرِ . قالَ : سِرُّ اللّهِ فلا تَتَکَلَّفْهُ . قالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، أخبِرْنا عنِ القَدَرِ . قالَ : أما إذ أبَیتَ فإنّهُ أمرٌ بَینَ أمرَینِ لا جَبرَ و لا تَفویضَ . (2)

کنز العمّال :شخصی خدمت امام علی علیه السلام رسید عرض کرد : ای امیر المؤمنین! مرا از تقدیر آگاه فرما، حضرت فرمود : راهی بس تاریک است، در آن قدم مگذار. [دوباره] عرض کرد: یا امیر المؤمنین! مرا از تقدیر آگاه فرما. حضرت فرمود: دریایی ژرف است، در آن فرو مرو. [سه باره ]پرسید: یا امیر المؤمنین! مرا از تقدیر آگاه فرما. حضرت فرمود: راز خداست و بر تو پوشیده. پس برای فهمیدن آن خویشتن را به زحمت مینداز.

کنز العمّال_ به نقل از حارث _: روزی علی علیه السلام خطبه می خواند. مردی ایستاد و عرض کرد : ای امیر المؤمنین! ما را از تقدیر آگاه سازید؟ حضرت فرمود : دریایی ژرف است، در آن فرو مرو. عرض کرد: ای امیر مؤمنان! مرا از تقدیر، آگاه کن. فرمود: راز خداست، خود را [برای دانستن آن] به زحمت مینداز. [سه باره] پرسید: ای امیر مؤمنان! مرا از تقدیر آگاه فرما. فرمود: حال که اصرار داری، بدان که تقدیر، امری است میان دو امر؛ نه جبر است و نه تفویض.

3228 - التَّقدیرُ وَالتَّدبیرُ
3228 - تقدیر و تدبیر

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَغلِبُ المِقدارُ علَی التَّقدیرِ ، حتّی تکونَ الآفَةُ فی التَّدبیرِ . (3)

3228

تقدیر و تدبیر

امام علی علیه السلام :تقدیر، بر حسابگری [ما] بدان گونه چیره است که تدبیر مایه آفت و گزند می شود.

ص :305


1- کنز العمّال : 1561.
2- کنز العمّال : 1567.
3- نهج البلاغة : الحکمة 459.

عنه علیه السلام :تَذِلُّ الاُمورُ للمَقدورِ حتّی تَصیرَ الآفةُ فی التَّدبیرِ . (1)

عنه علیه السلام :تَذِلُّ الاُمورُ للمَقادیرِ حتّی یکونَ الحَتفُ فی التَّدبیرِ . (2)

عنه علیه السلام :الاُمورُ بالتَّقدیرِ لا بالتَّدبیرِ . (3)

عنه علیه السلام :إذا حَلَّتِ المَقادیرُ بَطَلَتِ التَّدابیرُ . (4)

عنه علیه السلام :إذا نَزَلَ القَدَرُ بَطَلَ الحَذَرُ . (5)

عنه علیه السلام :إذا کانَ القَدَرُ لا یُرَدُّ فالاحتِراسُ باطِلٌ . (6)

عنه علیه السلام :القَدَرُ یَغلِبُ الحَذَرَ . (7)

بیان:

الأمور المقدّرة للإنسان علی نوعین: فمنها حتمیّة، و منها غیر حتمیّة بل قابلة للتغییر، و کما یظهر من هذه الروایات أنّ التدبیر لا أثر له فی الأمور المحتومة، بل قد یکون التدبیر المتخّذ لتغییر الأمر المقدّر سببا و مقدّمةً لتحقّقه .

و أما الاُمور غیر المحتومة فإنَّ التدبیر فیها نوع من التقدیر الإلهی کما تقرأ فی الروایات أنَّ استعمال الدواء نوع من التقدیر . (8)

امام علی علیه السلام :کارها رام تقدیرند، چندان که تدبیر مایه آفت و آسیب می شود.

امام علی علیه السلام :کارها رام مقدّراتند، چندان که تدبیر به مرگ می انجامد.

امام علی علیه السلام :کارها به تقدیر است، نه به تدبیر.

امام علی علیه السلام :چون مقدّرات فرود آیند، تدبیرها باطل و بی اثر می شوند.

امام علی علیه السلام :هرگاه تقدیر فرود آید، حَذَر بی فایده است.

امام علی علیه السلام :وقتی تقدیر برگشت ناپذیر است، پس پرهیز، بی حاصل است.

امام علی علیه السلام :تقدیر، بر حَذَر چیره می گردد.

توضیح:

مقدّرات انسان دو گونه است: قطعی و غیر قطعی . همان طور که در روایات آمده است، تدبیر در تغییر مقدّرات قطعی انسان تأثیری ندارد و چه بسا تدبیری که برای تغییرِ تقدیر به کار می رود مقدّمه تحقّق آن گردد و اما در مقدّرات غیر قطعی، تدبیر خود نوعی تقدیر الهی است چنان که در روایات می خوانیم مصرف دارو برای درمان نوعی تقدیر است .

ص :306


1- بحار الأنوار : 78/63/147.
2- نهج البلاغة: الحکمة16.
3- غرر الحکم : 1947.
4- غرر الحکم : 4037.
5- غرر الحکم : 4031.
6- غرر الحکم : 4071.
7- غرر الحکم : 1025.
8- (انظر) عنوان 111 «الحزم». القضاء و القدر : باب 3297.

3229 - القَدَرُ وَالعَمَلُ
3229 - تقدیر و عمل

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ رجُلٌ : أ بِقَدَرٍ یُصیبُ الناسَ ما أصابَهُم أم بِعَمَلٍ ؟ _: إنّ القَدَر و العَمَلَ بمَنزِلَةِ الرُّوحِ و الجَسَدِ ، فالرُّوحُ بغیرِ جَسَدٍ لا تُحِسُّ ، و الجَسَدُ بغیرِ رُوحٍ صُورَةٌ لا حَراکَ بها ، فإذا اجتَمَعا قَوِیا و صَلُحا ، کذلکَ العَمَلُ و القَدَرُ ، فلو لم یَکُنِ القَدَرُ واقِعا علَی العَمَلِ لم یُعرَفِ الخالِقُ مِن المَخلوقِ و کانَ القَدَرُ شیئا لا یُحَسُّ ، و لو لم یَکُنِ العَمَلُ بِمُوافَقَةٍ مِن القَدَرِ لم یَمضِ و لم یَتِمَّ ، و لکنَّهُما باجتِماعِهِما قَوِیا ، و للّهِِ فیهِ العَونُ لعِبادِهِ الصالِحینَ . (1)

3229

تقدیر و عمل

امام زین العابدین علیه السلام_ در پاسخ به مردی که سؤال کرد: آیا آنچه به مردم می رسد، ناشی از تقدیر است یا عمل [خودشان] _فرمود : تقدیر و عمل به مثابه جان و پیکرند. جانِ بدون پیکر، چیزی حسّ نمی کند و پیکرِ بی جان مجسّمه ای بی حرکت است. اما هرگاه این دو با هم جمع شوند، قوی و کار آمد می گردند. عمل و تقدیر نیز چنین اند، اگر تقدیر به عمل تعلّق نمی گرفت، آفریدگار از آفریده باز شناخته نمی شد و تقدیر چیزی نا محسوس بود و اگر عمل با موافقت تقدیر نمی بود، هرگز صورت نمی گرفت و به سرانجام نمی رسید. اما این دو با اجتماع و اتحاد همند که قدرت می یابند و در این میان خداوند، بندگان شایسته خود را یاری می رساند.

ص :307


1- التوحید : 366/4.

3230 - ما هُوَ مِنَ القَدَرِ
3230 - آنچه در شمار تقدیر است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الدَّواءُ مِن القَدَرِ ، و هُو یَنفَعُ مَن یَشاءُ بما شاءَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ لَمّا سُئلَ : أ رأیتَ دَواءً نَتَداوی بهِ ، وَ رُقیً نَستَرقِی بِها ، و أشیاءَ نَفعَلُها ، هَل تَرُدُّ مِن قَدَرِ اللّهِ ؟ _: بل هِی مِن قَدَرِ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ : رُقیً یُستَشفی بِها ، هَل تَرُدُّ مِن قَدَرِ اللّهِ ؟ _: إنّها مِن قَدَرِ اللّهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ رجُلٌ بعدَ انصِرافِهِ مِن صِفِّینَ عنِ القَضاءِ و القَدَرِ فی هذهِ الحَربِ _: ما عَلَوتُم تَلعَةً و لا هَبَطتُم وادِیا إلاّ و للّهِِ فیهِ قَضاءٌ و قَدَرٌ . (4)

عنه علیه السلام :الأمرُ بالطَّاعَةِ ، و النَّهیُ عنِ المَعصیَةِ ، و التَّمکینُ مِن فِعلِ الحَسَنَةِ و تَرکِ المَعصیَةِ ، و المَعونَةُ علَی القُربَةِ إلَیهِ ، و الخِذلانُ لِمن عَصاهُ، و الوَعدُ و الوَعیدُ، و التَّرغیبُ و التَّرهیب، کُلُّ ذلکَ قَضاءُ اللّهِ فی أفعالِنا و قَدَرُهُ لأعمالِنا . (5)

3230

آنچه در شمار تقدیر است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دارو جزو تقدیر است و برای هر کس که [خدا] بخواهد، به هر اندازه که بخواهد، سودمند می افتد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که : آیا دارویی که با آن خود را مداوا می کنیم و دعا و تعویذی که با آن خود را معالجه می کنیم و چیزهای دیگری که به کار می بریم، جلو تقدیر خدا را می گیرند؟ _فرمود : نه، اینها خود جزو تقدیر خدایند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی از ایشان سؤال شد: آیا دعا و تعویذی که با آن خود را معالجه می کنیم، تقدیر خدا را دفع می کند؟ _فرمود : آن، خود جزو تقدیر خداست.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به مردی که هنگام بازگشت از صفّین، پرسید: آیا این جنگها با قضا و قدر الهی است؟ _فرمود : از هیچ تپّه ای بالا نرفتید و به هیچ درّه و سراشیبی ای قدم نگذاشتید، مگر این که با قضا و قدر خداوند بود.

امام علی علیه السلام :امر به فرمانبری و نهی از نافرمانی و قدرت بر انجام کار نیک و ترک معصیت و کمک کردن بر نزدیک شدن به خدا و یاری ندادن کسی که نا فرمانیش کند و بیم و نوید و ترغیب و ترساندن، همگی قضا و قدر خدا، در زمینه افعال و اعمال ماست.

ص :308


1- کنز العمّال : 28082.
2- کنز العمّال : 633.
3- قرب الإسناد : 95/320.
4- الإرشاد : 1/225.
5- الاحتجاج : 1/492/121.

کنز العمّال عن عکرمة :لمّا قَدِمَ علیٌّ علیه السلام من صِفّینَ قامَ إلیهِ شیخٌ مِن أصحابِهِ ، فقالَ : یا أمیرَ المؤمنین أخبرنا عن مَسیرنا إلَی الشامِ بقَضاءٍ و قَدَرٍ ؟ فقالَ: و الذی خَلَقَ (1) الحَبَّةَ و بَرَأ النَّسَمَةَ، ما قَطَعنا وادِیا و لا عَلَونا تَلعَةً إلاّ بقَضاءٍ و قَدَرٍ ، فقالَ الشیخُ : عندَ اللّهِ أحتَسِبُ عَنائی ، فقالَ علیٌّ : بَل عَظَّمَ اللّهُ أجرَکُم فی مَسیرِکُم و أنتُم مُصعِدُونَ و فی مُنحَدَرِکُم و أنتُم مُنحَدِرُونَ ، و ما کُنتُم فی شیءٍ مِن اُمورِکُم مُکرَهینَ و لا إلَیها مُضطَرِّینَ ، فقالَ الشیخُ : کیفَ یا أمیرَ المؤمنینَ و القَضاءُ و القَدَرُ ساقَنا إلَیها ؟ فقالَ : ویحَکَ ! لعلَّکَ ظَنَنتَه قَضاءً لازِما و قَدَرا حاتِما ، لو کانَ ذلکَ لَسَقَطَ الوَعدُ و الوَعیدُ و بَطَلَ الثَّوابُ و العِقابُ ، و لا أتَت لائمَةٌ مِن اللّهِ لِمُذنِبٍ و لا مَحمَدَةٌ مِن اللّهِ لمُحسِنٍ ، و لا کانَ المُحسِنُ أولی بثَوابِ الإحسانِ مِن المُذنِبِ ، ذلکَ مَقالُ أحزابِ (2) عَبَدَةِ الأوثانِ ......... و مَجُوسِها ، و لکنَّ اللّهَ أمَرَ بالخَیرِ تَخییرا و نَهی عَنِ الشَّرِّ تَحذیرا ، و لم یُعصَ مَغلوبا و لم یُطَعْ مُکرَها ، و لا یُمَلِّکُ تَفویضا ، و لا خَلَقَ السماواتِ و الأرضَ و ما أری فیهِما مِن عجائبِ آیاتِهِما باطِلاً «ذلکَ ظَنُّ الذینَ کَفَروا فَوَیْلٌ للّذینَ کَفَروا مِنَ النّارِ» . (3) فقالَ الشیخُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، فما کانَ القَضاءُ و القَدَرُ الذی کانَ فیهِ مَسیرُنا و مُنصَرَفُنا ؟ قالَ : ذلک أمرُ اللّهِ و حِکمَتُهُ ، ثُمّ قَرَأ علیٌّ : «و قَضی رَبُّکَ ألاّ تَعْبُدوا إلاّ إیّاهُ» (4) . (5)

کنز العمّال_ به نقل از عکرمة _: زمانی که امام علی علیه السلام از جنگ صفّین بازگشت پیر مردی از ایشان پرسید که : آیا رفتن به جنگ شامیان به قضا و قدر خدا بوده است ؟ حضرت فرمود : سوگند به آن که دانه را شکافت و آدمیان را آفرید، هیچ دره ای را نپیمودیم و بر هیچ تپه ای بالا نرفتیم، جز با قضا و قدر. پیر مرد گفت: رنجی را که در این راه بردم به حساب خدا بگذارم [و اجری ندارم]؟ علی علیه السلام فرمود: نه، بلکه خداوند در این راهی که رفتید، بر هر تپه ای که فراز آمدید و از هر شیبی که پایین رفتید، اجری بزرگ به شما عطا فرمود و شما در هیچ یک از کارهای خود نه مجبور بودید و نه ناچار. پیر مرد عرض کرد: ای امیر المؤمنین! چگونه مجبور و ناچار نبودیم، حال آن که قضا و قدرْ ما را پیش می برد؟ حضرت فرمود: وای بر تو! انگار تو قضا را امری لازم و قَدَر را موضوعی حتمی و گریز نا پذیر می دانی [به طوری که از تو سلب اختیار می کند]. اگر چنین بود، نوید و بیم و پاداش و کیفر معنا نداشت و گنهکار، از سوی خدا سرزنش نمی شد و نیکوکار، مورد ستایش او قرار نمی گرفت و سزاواری نیکوکار به پاداشِ احسان و نیکو کاریش از بدکار بیشتر نبود. این سخن، سخن گروه های بت پرست ......... و مجوس این امت است. خداوند ، به کارهای خوب فرمان داده است و انسان از روی اختیار آنها را انجام می دهد و از بدی نهی کرده است، از باب بر حذر داشتن. نه به زور نافرمانی می شود و نه به زور و اجبار اطاعت می شود و اختیارات خود را تفویض هم نکرده است و آسمانها و زمین و آیات شگفت انگیز آنها را بیهوده نیافریده «این پندار کسانی است که کفر ورزیدند، پس وای بر کافران از آتش». پیر مرد گفت: پس آن قضا و قدری که رفتن و برگشتن ما بر اساس آن بود، چیست؟ حضرت فرمود: آن عبارت از امر خدا و حکمت اوست. سپس علی علیه السلام این آیه را تلاوت کرد: «و پروردگارت فرمان داد که جز او را نپرستید».

ص :309


1- فی المنتخب و کذا فی النهایة : فلق الحبّة. (کما فی هامش المصدر).
2- «إخوان» کذا فی المنتخب . (کما فی هامش المصدر).
3- ص : 27 .
4- الإسراء : 23 .
5- کنز العمّال : 1560 ، راجع نهج البلاغة : الحکمة 78 نحوه.

بحار الأنوار :إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام عَدَلَ مِن عندِ حائطٍ مائلٍ إلی حائطٍ آخَرَ ، فقیلَ لَهُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، تَفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ ؟!

قالَ : أفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ إلی قَدَرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أمیرَ المؤمنینَ صلواتُ اللّهِ علَیهِ جَلَسَ إلی حائطٍ مائلٍ یَقضی بینَ الناسِ ، فقالَ بَعضُهُم : لا تَقعُدْ تَحتَ هذا الحائطِ فإنّهُ مُعوِرٌ ، فقالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام : حَرَسَ امرَأً أجَلُهُ ، فلَمّا قامَ سَقَطَ الحائطُ ، و کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام مما یَفعَلُ هذا و أشباهَهُ، و هذا الیَقینُ (2) . (3)

بحار الأنوار :امیر المؤمنین علیه السلام از کنار دیوار خمیده ای، به طرف دیوار دیگری رفت. به آن حضرت عرض شد: ای امیر المؤمنین! از قضای خدا می گریزی؟ فرمود: از قضای خدا به سوی قدر خداوند عزّ و جلّ می گریزم.

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین، صلوات اللّه علیه، پای دیوار خمیده ای نشسته بود و میان مردم داوری می کرد. یکی از حضار گفت: زیر این دیوار منشین که شکسته است. امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: اجل آدمی نگهبان اوست. چون حضرت از آن جا برخاست، دیوار فرو ریخت. امیر المؤمنین علیه السلام از این گونه کارها می کرد و این است یقین. (4)

ص :310


1- بحار الأنوار : 41/2/3.
2- الکافی : 2/58/5.
3- تأمّل فی وجه الجمع بین الحدیثین .
4- در مورد جمع میان این دو حدیث، دقت کنید.

عنه علیه السلام_ لَمّا سُئلَ عنِ الرُّقی : هَل تَدفَعُ مِن القَدَرِ شیئا ؟ _: هِی مِن القَدَرِ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این پرسش که: آیا دعا و تعویذ چیزی از تقدیر را دفع می کند؟ _فرمود : خودش، از تقدیر است.

3231 - ذَمُّ القَدَرِیَّةِ
3231 - نکوهش قَدَریّه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القَدَریَّةُ مَجوسُ هذِهِ الاُمّةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لُعِنَتِ القَدَریةُ علی لِسانِ سَبعینَ نَبیّا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُجالِسوا أهلَ القَدَرِ و لا تُفاتِحُوهُم . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :صِنفانِ مِن اُمَّتی لیسَ لَهُم مِن الإسلامِ نَصیبٌ : المُرجِئةُ و القَدَریَّةُ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما اللیلُ باللیلِ و لا النهارُ بالنهارِ أشبَهَ مِن المُرجِئةِ بالیَهودیّةِ ، و لا مِن القَدَریةِ بالنَّصرانیّةِ (6) . (7)

3231

نکوهش قَدَریّه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قَدَریّه، مجوس این امّتند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قدریّه، به زبان هفتاد پیامبر لعنت شده اند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با قَدَری مذهبان، همنشینی نکنید و با آنان به بحث و گفتگو نپردازید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دو گروه از امّت من هستند که از اسلام بهره ای ندارند: مُرجِئه و قدریّه.

امام باقر علیه السلام :شباهت شب به شب و روز به روز، بیشتر از شباهت مرجئه به یهود و قدریّه به نصارا نیست. (8)

ص :311


1- بحار الأنوار : 5/98/24.
2- کنز العمّال : 566.
3- کنز العمّال : 563.
4- کنز العمّال : 564.
5- کنز العمّال : 558.
6- بحار الأنوار : 5/120/61 .
7- الأخبار فی ذمّهما کثیرة ، راجع کنز العمّال : 1/ 118 _ 140 ، بحار الأنوار : 5 / 2 باب 1 .
8- در نکوهش این دو فرقه اخبار فراوانی است. رجوع کنید به کنز العمّال: ج 1 ص 118 _ 140 ؛ بحار الأنوار : ج 5 ص2 باب 1.

3232 - مَن هُمُ القَدَرِیَّةُ ؟
3232 - قدریّه کیستند؟

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القَدَریَّةُ الذینَ یقولونَ : الخَیرُ و الشَّرُّ بأیدِینا ، لیسَ لَهُم فی شَفاعَتی نَصیبٌ ، و لا أنا مِنهُم ، و لا هُم مِنّی . (1)

کنز العمّال عن ابن عباس :قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : صِنفانِ مِن اُمَّتی لا سَهمَ لَهُم فی الإسلامِ : المُرجِئةُ و القَدَریّةُ . قیلَ : و ما المُرجِئةُ ؟ قالَ : الذینَ یَقولونَ : الإیمانُ قولٌ بلا عَمَلٍ (قولٌ و لا عَمَلٌ) قیلَ : فما القَدَریّةُ ؟ قالَ : الذینَ یقولونَ : لَم یُقَدَّرِ الشَّرُّ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَساکینٌ القَدَریَّةُ ، أرادُوا أن یَصِفُوا اللّهَ عَزَّ و جلَّ بعَدلِهِ فَأخرَجُوهُ مِن قُدرَتِهِ و سُلطانِهِ ! (3)

(4)

3232

قدریّه کیستند؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قدریّه، کسانی هستند که می گویند: «خوبی و بدی به دست خود ماست». آنان را از شفاعت من نصیبی نیست. نه من از آنها هستم و نه آنان از منند.

کنز العمّال_ به نقل از ابن عباس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : دو گروه از امت من هستند که از اسلام بهره ای ندارند: مرجئه و قدریّه. عرض شد: مرجئه کیانند؟ فرمود: کسانی که می گویند: ایمان گفتار است ، بدون عمل. عرض شد: قدریّه کیستند؟ فرمود: کسانی که می گویند: شرّ و بدی تقدیر الهی نیست.

امام کاظم علیه السلام :بیچاره قدریان، خواستند خداوند عزّ و جلّ را به عدلش وصف کنند، قدرت و سلطنتش را از او گرفتند.

3233 - لَیلَةُ القَدرِ
3233 - شب قدر

الکتاب :

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ القَدْرِ * وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ القَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلاَئِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِم مِنْ کُلِّ أَمْرٍ * سَلاَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» . (5)

3233

شب قدر

قرآن:

«ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم. و چه می دانی که شب قدر چیست. شب قدر از هزار ماه بهتر است. در آن شب فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان برای هر کاری [که مقرّر شده است ]فرود آیند. [آن شب ]تا دَمِ صبح، صلح و سلام است».

ص :312


1- کنز العمّال : 651.
2- کنز العمّال : 642.
3- بحار الأنوار : 5/54/93.
4- (انظر) الإیمان : باب 270.
5- القدر : 1 _ 5.

إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ» . (1)

الحدیث :

ثواب الأعمال عن محمّد بن مسلمٍ عن حمرانَ :أنّه سَألَ أبا جعفرٍ علیه السلام عن قولِ اللّهِ عزَّ و جَلَّ: «إنّا أنْزَلْناهُ فی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ» ، قالَ : نَعَم ، هی لَیلةُ القَدرِ ، و هِی مِن کلِّ سَنَةٍ فی شَهرِ رَمَضانَ فی العَشرِ الأواخِرِ ، فلَم یُنزَلِ القرآنُ إلاّ فی لَیلةِ القَدرِ ، قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : «فیها یُفْرَقُ کُلُّ أمرٍ حَکیمٍ» (2) قالَ : یُقَدَّرُ فی لَیلةِ القَدرِ کُلُّ شَیءٍ یکونُ فی تلکَ السَّنةِ إلی مِثلِها مِن قابِلٍ مِن خَیرٍ أو شَرٍّ أو طاعَةٍ أو مَعصیَةٍ أو مَولودٍ أو أجَلٍ أو رِزقٍ ، فما قُدِّرَ فی تِلکَ اللَّیلةِ و قُضیَ فهُو مِن المَحتومِ و للّهِِ فیهِ المَشیئةُ . قالَ : قلتُ له : «لَیلَةُ القَدْرِ خَیرٌ مِن ألفِ شَهْرٍ» أیُّ شیءٍ عَنی بِها ؟ قالَ : العَمَلَ الصالِحَ فیها مِن الصلاةِ و الزکاةِ و أنواعِ الخَیرِ ، خَیرٌ مِن العَملِ فی ألفِ شَهرٍ لیسَ فیها لَیلةُ القَدرِ ، و لو لا ما یُضاعِفُ اللّهُ لِلمؤمنینَ ما بَلَغوا و لکنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُضاعِفُ لَهُمُ الحَسَناتِ . (3)

«ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم. [زیرا] که ما هشدار دهنده بودیم».

حدیث :

ثواب الأعمال_ به نقل از محمّد بن مسلم _: حمران از امام باقر علیه السلام درباره معنای آیه «ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم» سؤال کرد حضرت فرمود : آری، منظور شب قدر است. آن شب، همه ساله در دهه آخر ماه رمضان قرار دارد و قرآن جز در شب قدر نازل نشده است. خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «در آن شب هر کاری [به نحوی ]استوار، فیصله می یابد». [سپس ]فرمود: در شب قدر هر چیزی، از خیر و شرّ یا طاعت و معصیت یا ولادت مولودی یا مرگ کسی یا روزی ای، که در آن سال تا شب قدر سال آینده تحقق می یابد، مقدّر می شود. آنچه در آن شب مقدّر و حکم شود، حتمی است و البته مشیّت و خواست خدا در آن دخالت می کند.

حمران می گوید: عرض کردم: «شب قدر، بهتر از هزار ماه است»، مقصود چه چیزِ شبِ قدر است؟ فرمود: کار شایسته در این شب، مانند نماز و زکات و انواع کارهای نیک، از کاری که در هزار ماهِ بدون شب قدر صورت گیرد، برتر و بهتر است. و اگر نبود که خداوند حسنات مؤمنان را مضاعف می کند، ایشان [به کمال فضیلت و ثواب ]نمی رسیدند، ولی خداوند عزّ و جلّ، حسنات آنان را مضاعف می گرداند.

ص :313


1- الدخان : 3.
2- الدخان : 4 .
3- ثواب الأعمال : 92/11.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذا دَخَلَ العَشرُ الأواخِرُ شَدَّ المِئزَرَ و اجتَنَبَ النِّساءَ و أحیا اللیلَ و تَفَرَّغَ للعِبادَةِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :چون دهه آخر ماه رمضان فرا می رسید، رسول خدا صلی الله علیه و آله کمر [همّت ]می بست و از زنان دوری می گزید و شبها را احیا می داشت و خود را وقف عبادت می کرد.

ص :314


1- الکافی : 4/155/3 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 7 / 256 باب 31 و ص 258 باب 32.

432 - القُدرَة

432 - قدرت

اشاره

ص :315

3234 - القُدرَةُ
3234 - قدرت

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القُدرَةُ تُنسی الحَفیظةَ . (1)

عنه علیه السلام :القُدرَةُ یُزیلُها العُدوانُ . (2)

عنه علیه السلام :القُدرَةُ تُظهِرُ مَحمودَ الخِصالِ و مَذمومَها . (3)

عنه علیه السلام :التَّسَلُّطُ علَی الضَّعیفِ و المَملوکِ مِن لُزومِ القُدرَةِ . (4)

عنه علیه السلام :آفةُ القُدرَةِ مَنعُ الإحسانِ . (5)

عنه علیه السلام :إذا قَلَّتِ المَقدُرَةُ کَثُرَ التَّعلُّلُ بالمَعاذِیرِ . (6)

عنه علیه السلام :إذا کَثُرَتِ المَقدُرَةُ قَلَّتِ الشَّهوَةُ . (7)

عنه علیه السلام :إذا قَدَرتَ علی عَدُوِّکَ فاجعَلِ العَفوَ عَنهُ شُکرا للقُدرَةِ علَیهِ . (8)

عنه علیه السلام :تَجاوَزْ عِندَ المَقدِرَةِ ، وَ احلُمْ عِندَ الغَضَبِ . (9)

3234

قدرت

امام علی علیه السلام :قدرت، هوشیاری و احتیاط را از یاد می برد. (10)

امام علی علیه السلام :دشمنی و تجاوز، قدرت را از میان می برد.

امام علی علیه السلام :قدرت، خصلتهای پسندیده و نکوهیده را آشکار می سازد.

امام علی علیه السلام :تسلّط بر ناتوان و برده، لازمه قدرت است.

امام علی علیه السلام :آفت قدرت، دریغ کردن احسان است.

امام علی علیه السلام :هرگاه قُدرت (توان) کم شود، توسّل به عذر و بهانه ها زیاد شود.

امام علی علیه السلام :هر گاه قدرت [نسبت به کاری ]زیاد شود، رغبت [به آن ]کاهش پذیرد.

امام علی علیه السلام :هر گاه بر دشمنت قدرت یافتی، گذشت از او را شکرانه چیره آمدنت بر وی قرار ده.

امام علی علیه السلام :هنگام قدرت گذشت کن و به گاه خشم بردبار باش.

ص :316


1- غرر الحکم : 953.
2- غرر الحکم : 865.
3- غرر الحکم : 1153.
4- غرر الحکم : 2185.
5- غرر الحکم : 3955.
6- غرر الحکم : 4038.
7- نهج البلاغة : الحکمة 245.
8- نهج البلاغة: الحکمة11.
9- نهج البلاغة: الکتاب 69.
10- توضیح این روایت را در مأخذ ببینید .

433 - القَذف

433 - بهتان

اشاره

(1)

(2)

ص :317


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 103 باب 83 «القَذف و البَذاء». بحار الأنوار : 79 / 117 باب 85 «حدّ القذف». کنز العمّال : 5 / 387 «حدّ القذف». وسائل الشیعة : 18 / 430 «أبواب حدّ القذف».
2- انظر: عنوان 216 «السبّ» ، 407 «الفحش» ، 473 «اللعن».

3235 - القَذفُ
3235 - بهتان

الکتاب :

«إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالاْءِفْکِ عُصْبَةٌ مِنکُمْ لاَ تَحْسَبُوهُ شَرّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ ما اکْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَ الَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ» . (1)

«وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً و لاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَدا وَ أُول_ئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قَذفُ مُحصَنَةٍ یُحبِطُ عِبادَةَ مِئةِ سَنةٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا قال الرجُلُ للرجُلِ : یا یَهودیُّ ! فَاضرِبُوهُ عِشرینَ ، و إذا قالَ : یا مُخَنَّثُ ! فاضرِبوهُ عِشرینَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مِن الکبائرِ : الشِّرکُ باللّهِ تعالی ......... و رَمیُ المُحصَناتِ الغافِلاتِ المُؤمِناتِ . (5)

3235

بهتان

قرآن:

«در حقیقت کسانی که آن بهتان (داستان افک) را [در میان ]آوردند، دسته ای از شما بودند. آن (بهتان) را شرّی برای خود تصور مکنید، بلکه برای شما در آن مصلحتی [بوده] است. برای هر مردی از آنان [که در این کار دست داشته است ]همان گناهی است که مرتکب شده است و آن کس از ایشان که قسمت عمده آن را به گردن گرفته است، عذابی سخت خواهد داشت».

«و کسانی که به زنان شوهردار نسبت زنا می دهند، سپس چهار گواه نمی آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید. و هیچ گاه شهادتی از آنها نپذیرید و اینانند که خود فاسقانند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تهمت زدن به زن شوهردار (پاکدامن)، عبادت صد ساله را بر باد می دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر مردی به دیگری بگوید: ای یهودی، بیست تازیانه به او بزنید و اگر بگوید: ای مخنّث ، او را هم بیست تازیانه بزنید.

امام علی علیه السلام :از گناهان کبیره است: [شرک به خدا ] ......... و تهمت زنا زدن به زنان پاکدامن مؤمن.

ص :318


1- النور : 11.
2- النور : 4.
3- عوالی اللآلی : 3/561/57 .
4- کنز العمّال : 13362.
5- دعائم الإسلام : 2/457/1611 .

عنه علیه السلام :إذا سُئلَتِ الفاجِرَةُ : مَن فَجَرَ بِکِ ؟ فقالَت : فلانٌ ، فإنَّ علَیها حَدَّینِ : حَدّا لِفُجُورِها ، و حَدّا لِفِریَتِها علَی الرجُلِ المُسلمِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قَضی أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام فی الهِجاءِ التَّعزیرَ . (2)

کتاب من لا یحضره الفقیه عن محمّدِ بنِ مسلمٍ عن الإمامِ الباقرِ علیه السلام_ فی الذی یَقذِفُ امرأتَهُ ، قال _: یُجلَدُ ، قلتُ : أ رأیتَ إن عَفَتْ عَنهُ ؟ قالَ : لا و لا کَرامَةَ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قضی أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام فی رجُلٍ دَعا آخَرَ: ابنَ المَجنونِ! فقالَ لَهُ الآخَرُ: أنتَ ابنُ المَجنونِ ، فَأمَرَ الأوَّلَ أن یَجلِدَ صاحِبَهُ عِشرینَ جَلدَةً ، و قالَ لَهُ : اعلَمْ أنَّهُ مُستَحِقٌّ مِثلَها عِشرینَ ، فلمّا جَلَدَهُ أعطَی المَجلودَ السَّوطَ فَجَلَدَهُ نَکالاً یَنکُلُ بِهِما . (4)

عنه علیه السلام :کانَ علیٌّ علیه السلام یقولُ : إذا قالَ الرجُلُ للرجُلِ : یا مَعْفوجُ و یا مَنکوحُ فی دُبُرِهِ ، فإنَّ علَیهِ الحَدَّ حَدَّ القاذِفِ . (5)

امام علی علیه السلام :هرگاه از زن بد کاره ای بپرسی چه کسی با تو زنا کرد و او بگوید: فلانی. باید دو حدّ بر او جاری کرد: یکی برای فسقی که کرده و دیگری برای بهتانی که به یک مرد مسلمان زده است.

امام باقر علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام برای هجو کردن، حکم تعزیر داد.

کتاب من لا یحضره الفقیه_ به نقل از محمّد بن مسلم _: امام باقر علیه السلام _ درباره مردی که به همسرش تهمت زنا زند _ فرمود : تازیانه می خورد. عرض کردم: اگر زن او را بخشید چه؟ فرمود: نه، باید تازیانه بخورد.

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام درباره مردی که به دیگری گفته بود: «دیوانه زاده» و او پاسخ داده بود: «خودت دیوانه زاده ای»، چنین حکم فرمود : به اوّلی دستور داد بیست تازیانه به طرف مقابلش بزند و به او فرمود: بدان که او نیز حقّ زدن بیست تازیانه دارد. چون اولی تازیانه ها را زد، حضرت تازیانه را به دست تازیانه خورده داد و او هم بیست تازیانه به دیگری زد و این کیفری بود که حضرت به آن دو چشاند.

امام صادق علیه السلام :علی علیه السلام می فرمود: هر گاه مردی به مردی دیگر بگوید: ای لواط کننده و ای اُبنه، باید بر او حدّ قذف (هشتاد تازیانه) زد.

ص :319


1- الکافی : 7/209/20.
2- الکافی : 7/243/19.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/48/5063.
4- الکافی : 7/242/11.
5- الکافی : 7/208/16.

عنه علیه السلام :کُلُّ بالِغٍ مِن ذَکَرٍ أو اُنثی افتَرَی علی صَغیرٍ أو کبیرٍ أو ذکرٍ أو اُنثی أو مُسلِمٍ (أو کافِرٍ) أو حُرٍّ أو مَملوکٍ فعلَیهِ حَدُّ الفِریَةِ ، و علی غَیرِ البالِغِ حَدُّ الأدَبِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی رجُلٍ قالَ للرَّجلِ : یا بنَ الفاعِلَةِ؛ یَعنی الزِّنا _: فإن کانَت اُمُّهُ حَیَّةً شاهِدَةً ثُمّ جاءَت تَطلُبُ حَقَّها ضُرِبَ ثَمانینَ جَلدَةً ، و إن کانَت غائبَةً انتُظِرَ بها حتّی تَقدِمَ فَتَطلُبَ حَقَّها ، و إن کانَت قد ماتَت و لم یُعلَمْ مِنها إلاّ خَیرٌ ضُرِبَ المُفتری علَیها الحَدَّ ثَمانینَ جَلدَةً . (2)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن ابنِ المَغصوبَةِ یَفتَرِی علَیهِ الرجُلُ فیقولُ : یا بنَ الفاعِلَةِ _: أری أنَّ علَیهِ الحَدَّ ثَمانینَ جَلدَةً ، و یَتُوبُ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ مِمّا قالَ . (3)

عنه علیه السلام :القاذِفُ یُجلَدُ ثَمانینَ جَلدَةً و لا تُقبَلُ لَهُ شَهادَةٌ أبَدا إلاّ بعدَ التَّوبَةِ أو یُکَذِّبَ نفسَهُ . (4)

امام صادق علیه السلام :هر فرد بالغی، پسر یا دختر، اگر به کوچک یا بزرگ، مرد یا زن، مسلمان [یا کافر]، آزاد یا بنده افترا ببندد، باید حدّ افترا (هشتاد تازیانه) بر او جاری کرد و اگر نابالغ باشد، حدّ تأدیب [یعنی تعزیر شود].

امام صادق علیه السلام_ درباره حکم مردی که به دیگری بگوید: ای مادر به خطا ، یعنی زناکار _فرمود : اگر مادرش زنده و حاضر باشد و برود به قاضی شکایت کند و خواهان احقاق حقّ خود شود، آن مرد هشتاد تازیانه می خورد و اگر غایب باشد، منتظر می مانند تا بیاید و حقّ [عِرضی ]خود را مطالبه کند و چنانچه مرده باشد و از او جز خوبی (پاکی) مشاهده نشده باشد، تهمت زننده را باید هشتاد تازیانه زد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به این سؤال که: اگر کسی به فرزند زنی که به او تجاوز به عنف شده است بگوید: ای زنا زاده، چه حکمی دارد؟ _فرمود : باید هشتاد تازیانه بخورد و از گفته خود، به درگاه خداوند عزّ و جلّ توبه برد.

امام صادق علیه السلام :کسی را که تهمت ناموسی می زند، باید هشتاد تازیانه زد و از آن پس، هرگز شهادتی از او پذیرفته نیست. مگر بعد از آن که توبه کند یا سخن خود را تکذیب کند.

ص :320


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/51/5075.
2- الکافی : 7/205/6.
3- الکافی : 7/206/9.
4- وسائل الشیعة : 18/433/5.

عنه علیه السلام_ لمّا سَألَهُ جمیلُ بنُ درّاجٍ عن رجُلٍ افتَری علی قَومٍ جَماعَةً _: إن أتَوا بهِ مُجتَمِعینَ ضُرِبَ حَدّا واحِدا ، و إن أتَوا بهِ مُتَفرِّقینَ ضُرِبَ لِکُلِّ واحِدٍ مِنهُم حَدّا . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا سَألَهُ عبدُ اللّهِ بنُ سِنانٍ عن رَجُلَینِ افتَری کُلُّ واحِدٍ مِنهُما علی صاحِبِهِ _: یُدرَاُ عَنهُما الحَدُّ و یُعَزَّرانِ . (2)

عنه علیه السلام :إذا قالَ الرجُلُ للرجُلِ : أنتَ خَبیثٌ و أنتَ خِنزیرٌ ! فلیسَ فیهِ حَدٌّ ، و لکنْ فیهِ مَوعِظةٌ و بَعضُ العُقوبَةِ . (3)

دعائم الإسلام عنه [أی الإمامِ الصّادقِ] علیه السلام أنّهُ قالَ لِبَعضِ أصحابِهِ :ما فَعَلَ غَریمُکَ ؟ ؛ فقالَ : ذلکَ ابنُ الفاعِلَةِ ! فَنَظَرَ إلَیهِ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام نَظَرا شَدیدا ، فقالَ : جُعِلتُ فداکَ ، إنّهُ مَجوسیٌّ نَکَحَ اُختَهُ ! قالَ : أ وَ لیسَ ذلکَ فی دِینِهِمُ النِّکاحَ ؟ ! (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :حَرَّمَ اللّهُ قَذفَ المُحصَناتِ ، لِما فیهِ مِن إفسادِ الأنسابِ و نَفیِ الولدِ و إبطالِ المَواریثِ و تَرکِ التَّربیَةِ و ذَهابِ المَعارِفِ ، و ما فیهِ مِن المَساوِئِ و العِلَلِ التی تُؤَدِّی إلی فَسادِ الخَلقِ . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال جمیل بن درّاج از مردی که به عدّه ای به طور دسته جمعی تهمت زند _فرمود : اگر آن عدّه با هم او را پیش قاضی برند، یک بار حدّ می خورد و اگر به طور پراکنده ببرند، به تعداد هر نفری از آنها یک حدّ [تمام ]می خورد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به عبد اللّه بن سنان از حکم دو مردی که به یکدیگر تهمت می زنند _فرمود : بر آنان حدّ جاری نمی شود، اما تعزیر می شوند.

امام صادق علیه السلام :اگر کسی به دیگری بگوید: تو پلیدی، تو خوکی، حدّ ندارد اما باید او را نصیحت کرد و اندک کیفری داد.

دعائم الإسلام :امام صادق علیه السلام خطاب به یکی از اصحاب خود فرمود : با بدهکارت چه کردی؟ عرض کرد: آن ولد الزنا! حضرت نگاه تندی به او کرد. عرض کرد: فدایت شوم، او مجوسی ای است که با خواهر خود ازدواج کرده است. حضرت فرمود: مگر نه این است که این عمل در آیین آنها ازدواج محسوب می شود؟!

امام رضا علیه السلام :خداوند بهتان زدن به زنان شوهردار را حرام فرموده؛ زیرا که این کار مایه از میان رفتن نسبها و انکار فرزند و از بین رفتن میراثها و فرو گذاشتن تعلیم و تربیت و نابود شدن آشناییها و دیگر بدیها و معایبی است، که به تباهی مردم می انجامد.

ص :321


1- الکافی : 7/209/1.
2- الکافی : 7/240/2.
3- الکافی: 7/241/6.
4- دعائم الإسلام : 2/458/1614.
5- بحار الأنوار : 79/111/8.

ص :322

434 - القرآن

434 - قرآن

اشاره

(1)

(2)

ص :323


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 92 / 1 باب 1 «فضل القرآن و إعجازه». کنز العمّال : 1 / 510 ، 2 / 3 _ 61 ، 284 _ 610 «فی تلاوة القرآن و فضائله». بحار الأنوار : 92 / 40 باب 7 «فی کیفیّة جَمع القرآن». وسائل الشیعة : 4 / 823 «أبواب قراءة القرآن».
2- انظر: عنوان 108 «التحریف» المعجزة : باب 2496 ، الدِّین : باب 1322 ، الشکّ : باب 2070. الباطل : باب 366 ، الأمثال : باب 3560 ، 3561. الهدایة : باب 3946.

3236 - القُرآنُ
3236 - قرآن

الکتاب :

«وَ لَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» . (1)

«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا قِیلَ لَهُ : اُمَّتُکَ سَتُفتَتَنُ ، فَسُئلَ : ما المَخرَجُ مِن ذلکَ ؟ _: کتابُ اللّهِ العَزیزُ ، الذی لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِهِ ، تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ ، مَنِ ابتَغَی العِلمَ فی غَیرِهِ أضَلَّهُ اللّهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ القرآنَ لَیُصَدِّقُ بَعضُهُ بَعضا ، فلا تُکذِّبوا بَعضَهُ بِبَعضٍ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَطَبَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ: لا خَیرَ فی العَیشِ إلاّ لِمُستَمِعٍ واعٍ أو عالِمٍ ناطِقٍ . أیُّها الناسُ ، إنّکُم فی زَمانِ هُدنَةٍ ، و إنّ السَّیرَ بِکُم سَریعٌ ، و قد رَأیتُمُ اللَّیلَ و النَّهارَ یُبلِیانِ کُلَّ جَدیدٍ ، و یُقَرِّبانِ کُلَّ بَعیدٍ ، و یَأتِیانِ بکُلِّ مَوعودٍ ، فَأعِدُّوا الجِهادَ لِبُعدِ المِضمارِ.

فقالَ المِقدادُ : یا نَبِیَّ اللّهِ ، ما الهُدنَةُ ؟ قالَ : بَلاءٌ و انقِطاعٌ ، فإذا التَبَسَتِ الاُمورُ علَیکُم کَقِطَعِ اللَّیلِ المُظلِمِ فعلَیکُم بالقرآنِ ؛ فإنّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ ،و ماحِلٌ مُصدَّقٌ ، و مَن جَعَلَهُ أمامَهُ قادَهُ إلَی الجَنَّةِ ، و مَن جَعَلَهُ خَلفَهُ قادَهُ إلَی النارِ ، و هو الدلیلُ إلی خَیرِ سَبیلٍ ، و هو الفَصلُ لیسَ بالهَزلِ ، لَهُ ظَهرٌ و بَطنٌ ، فظاهِرُهُ حِکَمٌ ، و باطِنُهُ عِلمٌ ، عَمیقٌ بَحرُهُ لا تُحصی عَجائبُهُ، و لا یَشبَعُ مِنهُ عُلَماؤهُ ، و هو حَبلُ اللّهِ المَتینُ ، و هُو الصِّراطُ المُستَقیمُ ......... فیهِ مَصابیحُ الهُدی ، و مَنارُ الحِکمَةِ ، و دالٌّ علَی الحُجَّةِ . (5)

3236

قرآن

قرآن:

«و براستی که تو را سبع المثانی (سوره فاتحه) و قرآن بزرگ عطا کردیم».

«و قطعاً قرآن را برای پند آموزی آسان کرده ایم. پس آیا پند گیرنده ای هست؟».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ وقتی به ایشان گفته شد: بزودی امّت تو گرفتار فتنه خواهد شد، [در جواب این پریش که :] راه خلاص از آن چیست؟ _فرمود : کتاب گرامی خدا، همان که باطل نه از پیش و نه از پس بدو راه نیابد، فرود آمده [و ]از سوی حکیمی ستوده است. هر که علم را در جز قرآن بجوید، خداوند گمراهش کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن، قسمتی از آن قسمت دیگرش را تصدیق می کند. پس، شما برخی از آن را به وسیله برخی دیگرش، تکذیب نکنید (نگویید این آیه با فلان آیه نمی خواند و ناسازگار است).

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود : در زیستن خیری نیست، مگر برای شنونده فهمیده یا دانای گویا. ای مردم! شما در زمان آرامش و صلح هستید و شما را به شتاب می برند. شاهدید که شب و روز، هر جدیدی را کهنه می کنند و هر دوری را نزدیک می گردانند و هر و عده ای را به سر می آورند. پس، برای میدان مسابقه دور و درازی که در پیش دارید، آماده کوشش گردید.

مقداد عرض کرد: ای پیامبر خدا! آرامش و صلح یعنی چه؟ فرمود: [دنیا، سرای ]آزمایش و سپری شدن است. پس، هرگاه کارها همچون پاره های شب تار بر شما مشتبه و مبهم گشت، به قرآن روی آورید. که آن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است و شاکی و خصمی است که شکایتش قبول می شود. هر که آن را فراپیش خود قرار دهد، او را به سوی بهشت کشاند و هرکه پشت سرش اندازد، او را به دوزخ کشاند. قرآن راهنمای به سوی بهترین راه است. جدا کننده [میان حق و باطل] است و شوخی نیست. ظاهری دارد و باطنی. ظاهرش حکم و دستور است و باطنش دانشی ژرف. شگفتیهای دریایش بی شمار است و دانایانش از آن سیر نمی شوند. قرآن ریسمان محکم خداست، قرآن راه راست است ......... در قرآن است چراغهای هدایت و پرتوگاههای حکمت و قرآن راهنمای به حجّت و برهان است.

ص :324


1- الحِجر : 87.
2- القمر : 17.
3- تفسیر العیّاشیّ : 1/6/11 ، اُنظر تمام الحدیث.
4- کنز العمّال : 2861.
5- کنز العمّال : 4027.

عنه علیه السلام :خَطَبنا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فقالَ: أیّها الناسُ ، إنّکُم فی زَمانِ هُدنَةٍ ، و أنتُم علی ظَهرِ سَفَرٍ ، و السَّیرُ بِکُم سَریعٌ ، فقد رَأیتُم اللَّیلَ و النَّهارَ و الشَّمسَ و القَمرَ یُبلِینَ کُلَّ جَدیدٍ و یُقَرِّبنَ کُلَّ بَعیدٍ و یَأتِینَ بکُلِّ مَوعِدٍ و وَعیدٍ ، فَأعِدُّوا الجهازَ لبُعدِ المَفازِ .

فقامَ المِقدادُ بنُ لأسوَدِ الکنِدیُّ رضی الله عنه فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، فما تَأمُرُنا نَعمَلُ ؟ فقالَ : إنّها دارُ بَلاءٍ و ابتِلاءٍ و انقِطاعٍ و فَناءٍ ، فإذا التَبَسَت علَیکُمُ الاُمورُ کَقِطَعِ اللَّیلِ المُظلِمِ فعلَیکُم بالقرآنِ ؛ فإنّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ و ماحِلٌ مُصَدَّقٌ ، مَن جَعَلَهُ أمامَهُ قادَهُ إلَی الجَنّةِ، و مَن جَعَلَهُ خَلفَهُ ساقَهُ إلَی النارِ ، و هُو الدلیلُ یَدُلُّ علَی السَّبیلِ ، و هو کتابُ تَفصیلٍ و بَیانٍ و تَحصیلٍ ، هُو الفَصلُ لیسَ بالهَزلِ ، و لَهُ ظَهرٌ و بَطنٌ ، فظاهِرُهُ حُکمُ اللّهِ و باطِنُهُ عِلمُ اللّهِ تعالی ، فظاهِرُهُ وَثیقٌ ، و باطِنُهُ (عَمیقٌ) لَهُ تُخومٌ ، و علی تُخومِهِ تُخومٌ ، لا تُحصی عَجائبُهُ و لا تُبلی غرائبُهُ ، فیهِ مَصابیحُ الهُدی و مَنارُ الحِکمَةِ ، و دلیلٌ علَی المَعرِفَةِ لِمَن عَرَفَ النَّصَفَةَ ، فَلْیَرعَ رجُلٌ بَصَرُهُ ، و لْیَبلُغِ النَّصَفةَ نَظرُهُ ، یَنجو مِن عَطَبٍ (1) و یَتَخَلَّصْ مِن نَشَبٍ (2) ، فإنّ التَّفکُّرَ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ ، کما یَمشی المُستَنیرُ (فی الظُّلُماتٍ) ، و النورُ یُحِسنُ التَّخلُّصَ و یُقِلُّ التَّربُّصَ . (3)

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود : ای مردم! شما در زمان صلح و آرامش هستید و بر مرکب سفر سوارید و شتابان شما را به پیش می برد. شاهد بوده اید که شب و روز و خورشید و ماه، هر جدیدی را کهنه می کنند و هر دوری را نزدیک می گردانند و هر وعده و وعیدی را به انجام می رسانند. پس، برای پیمودن این صحرای دور و دراز زاد و توشه فراهم آورید.

مقداد بن اسود کندی برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! می فرمایید چه کنیم؟ فرمود: دنیا سرای بلا و ابتلا و به سر آمدن و نیست شدن است. پس، هر گاه کارها همچون پاره های شب تار بر شما تاریک و شبهه ناک شد، به قرآن روی آورید؛ زیرا قرآن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است و شاکی و خصمی است که شکایتش قبول می شود. هر که قرآن را فراپیشِ خود قرار دهد، او را به سوی بهشت کشاند و هر که آن را پشت سر خویش نهد، به سوی دوزخش کشاند. قرآن رهنمایی است که راه را نشان می دهد، قرآن کتاب تفصیل و روشنگری و تحصیل [حقایق ]است. جدا کننده میان حق و باطل است و بردار نیست. ظاهری دارد و باطنی. ظاهرش حکم و دستور خداست و باطنش علم خداوند متعال. پس، ظاهر آن محکم و استوار است و باطنش ژرفایی دارد و ژرفایش ژرفا دارد. شگفتیهایش بی شمار است و عجایب و غرایبش کهنه و تمام نمی شود. چراغهای هدایت و پرتوگاههای حکمت در قرآن است. برای کسی که انصاف داشته باشد راهنمای به سوی معرفت و شناخت است. پس، باید آدمی دقّت نظر کند و انصاف را پیش چشمش آرد، تا از هلاکت رهایی یابد و از تنگنا به در آید؛ زیرا که اندیشیدن، مایه حیات دلِ شخص بینا و با بصیرت است، همچنان که آدمی [مسلّح] به نور چراغ در تاریکیها راه می پیماید و نیکو می رهد و کم [در شبهات و تاریکیها ]منتظر می ماند.

ص :325


1- العطب : الهلاک (لسان العرب : 1 / 610).
2- النشب فی الشیء : إذا وقع فیما لا مخلص له منه (لسان العرب: 1/757).
3- النوادر للراوندی : 143/197 .

ص :326

عنه علیه السلام_ فی صفةِ القرآنِ _: جَعَلَهُ اللّهُ ریّا لِعَطَشِ العُلَماءِ ، و رَبیعا لِقُلوبِ الفُقَهاءِ ، و مَحاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحاءِ، و دَواءً لیسَ بَعدَهُ داءٌ ، و نورا لیسَ مَعهُ ظُلمَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :اعلَمُوا أنَّ هذا القرآنَ هُو الناصِحُ الذی لا یَغُشُّ ، و الهادی الذی لا یُضِلُّ،و المُحَدِّثُ الذی لا یَکذِبُ ، و ما جالَسَ هذا القرآنَ أحَدٌ إلاّ قامَ عَنهُ بزیادَةٍ أو نُقصانٍ ، زیادَةٍ فی هُدیً ، أو نُقصانٍ مِن عَمیً . (2)

عنه علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ لم یَعِظْ أحَدا بِمِثلِ هذا القرآنِ ، فإنَّهُ حَبلُ اللّهِ المَتینُ و سَبَبُهُ الأمینُ ، و فیهِ رَبیعُ القَلبِ، و یَنابیعُ العِلمِ ، و ما للقَلبِ جَلاءٌ غَیرُهُ . (3)

عنه علیه السلام :فالقرآنُ آمِرٌ زاجِرٌ، و صامِتٌ ناطِقٌ ، حُجَّةُ اللّهِ علی خَلقِهِ ، أخَذَ علَیهِ میثاقَهُم ، و ارتَهَنَ علَیهِم أنفُسَهُم . (4)

امام علی علیه السلام_ در وصف قرآن کریم _فرمود : خداوند، قرآن را مایه فرونشاندن عطش دانشمندان و بهار دلهای فهمیدگان و شاهراه درستکاران قرار داد و دارویی که با وجود آن دیگر دردی باقی نمی ماند و نوری که با آن ظلمتی همراه نیست.

امام علی علیه السلام :بدانید که این قرآن مشاوری است که خیانت نمی ورزد و راهنمایی است که گمراه نمی کند و گوینده ای است که دروغ نمی گوید. هیچ کس با این قرآن ننشست، مگر این که با افزایشی یا کاهشی از نزد آن برخاست: افزایش در هدایت یا کاهش در کوری و گمراهی.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، هیچ کس را به چیزی مانند این قرآن اندرز نداده است؛ زیرا قرآن ریسمان محکم خدا و دستاویز مطمئن اوست. در این قرآن بهار دل است و چشمه های دانش و برای صیقل دادن دل، چیزی جز آن وجود ندارد.

امام علی علیه السلام :قرآن فرمان دهنده ای است باز دارنده و خاموشی است گویا. حجّت خدا بر خلق اوست، از آنان نسبت به [عمل به ]قرآن پیمان گرفت و جانشان را گروگان آن کرد.

ص :327


1- نهج البلاغة :الخطبة 198 .
2- نهج البلاغة: الخطبة 176 .
3- نهج البلاغة: الخطبة 176.
4- نهج البلاغة: الخطبة 183 .

عنه علیه السلام :أفضَلُ الذِّکرِ القرآنُ ، بهِ تُشرَحُ الصُّدورُ ، و تَستَنیرُ السَّرائرُ . (1)

عنه علیه السلام :فَتَجلّی لَهُم سبحانَهُ فی کتابِهِ مِن غَیرِ أن یَکُونوا رَأوهُ بما أراهُم مِن قُدرَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام :القرآنُ أفضَلُ الهِدایَتَینِ . (3)

عنه علیه السلام :اللّهَ اللّهَ فی القرآنِ ، لا یَسبِقُکُم بالعَمَلِ بهِ غَیرُکُم . (4)

عنه علیه السلام :کتابُ اللّهِ تُبصِرُونَ بهِ ، و تَنطِقُونَ بهِ ، و تَسمَعُونَ بهِ ، و یَنطِقُ بَعضُهُ بِبَعضٍ ، و یَشهَدُ بَعضُهُ علی بَعضٍ ، و لا یَختَلِفُ فی اللّهِ ، و لا یُخالِفُ بِصاحِبِهِ عنِ اللّهِ . (5)

تفسیر العیّاشی عن الحارثِ الأعوَرِ:دَخَلتُ علی أمیرِ المؤمنینَ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام ، فقلتُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّا إذا کُنّا عِندَکَ سَمِعنا الذی نَسُدُّ (نَشُدُّ) بهِ دِینَنا ، و إذا خَرَجنا مِن عندِکَ سَمِعنا أشیاءَ مُختَلِفَةً مَغموسَةً ، لا نَدرِی ما هِی ؟ قالَ : أ وَ قَد فَعَلوها ؟! قلتُ : نَعَم . قالَ : سَمِعتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ : أتانی جَبرَئیلُ فقالَ : یا محمّدُ ؛ سَیَکُونُ فی اُمَّتِکَ فِتنَةٌ . قلتُ : فما المَخرَجُ مِنها ؟ فقالَ : کتابُ اللّهِ ، فیهِ بَیانُ ما قَبلَکُم مِن خَبرٍ ، و خَبرُ ما بَعدَکُم ، و حُکمُ ما بَینَکُم . (6)

امام علی علیه السلام :بهترین ذکر (سخن) قرآن است؛ با قرآن است که سینه ها فراخ می شود و درونها نورانی می گردد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، قدرت خویش را در کتابش نمایان ساخت و بدین سان خویشتن را به بندگانش، بی آن که او را ببینند، نشان داد.

امام علی علیه السلام :قرآن، برترین دو هدایت است.

امام علی علیه السلام :خدا را! خدا را! درباره قرآن، مبادا دیگران با عمل به آن، بر شما پیشی گیرند.

امام علی علیه السلام :این کتاب خداست که با آن می بینید و می گویید و می شنوید و قسمتی از آن، قسمت دیگرش را، گویا می سازد و برخی از آن، بر برخی دیگر گواهی می دهد و درباره خدا اختلافی ندارد و پیرو خود را از خدا، جدا نمی سازد.

تفسیر العیّاشی_ به نقل از حارث اَعوَر _: خدمت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام رسیدم و عرض کردم: ای امیر المؤمنین! ما وقتی در حضور شما هستیم، سخنانی می شنویم که با آنها دین خود را استوار می گردانیم. اما وقتی از خدمت شما می رویم، مطالب گوناگون تاریکی می شنویم که نمی دانیم چیستند [و با سخنان شبهه انگیزی رو به رو می شویم]. حضرت فرمود: این حرفها را می زنند؟ عرض کردم: آری. فرمود: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمّد! بزودی در میان امّتت فتنه ای پدید خواهد آمد. من گفتم: راه نجات از آن، چیست؟ گفت: کتاب خدا، که در آن خبرهای پیش از شما و بعد از شما و حکم آنچه میان شماست بیان شده است.

ص :328


1- غرر الحکم : 3255.
2- نهج البلاغة: الخطبة 147 .
3- غرر الحکم : 1664.
4- نهج البلاغة : الکتاب 47.
5- نهج البلاغة : الخطبة 133.
6- تفسیر العیّاشی : 1/3/2.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :لو ماتَ مَن بَینَ المَشرِقِ و المَغرِبِ لَما استَوحَشتُ بعدَ أن یکونَ القرآنُ مَعی . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن لم یَعرِف الحَقَّ مِن القرآنِ لم یَتَنَکَّبِ الفِتَنَ . (2)

امام زین العابدین علیه السلام :اگر همه مردم از شرق تا غرب عالم بمیرند، با وجود قرآن در کنار من، هرگز احساس وحشت و تنهایی نکنم.

امام صادق علیه السلام :کسی که حقیقت را از طریق قرآن نشناسد، از [گزند] فتنه ها بر کنار نماند.

3237 - القُرآنُ إمامٌ ورَحمَةٌ
3237 - قرآن، پیشوا و رحمت است

الکتاب :

«وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَی إِمَاما وَ رَحْمَةً وَ هذَا کِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانا عَرَبِیّا لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرَی لِلْمُحْسِنِینَ» . (3)

«أ فَمَنْ کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَی إِمَاما وَ رَحْمَةً» . (4)

3237

قرآن، پیشوا و رحمت است

قرآن:

«و [حال آن که] پیش از آن، کتابِ موسی پیشوا و رحمت بود. و این قرآن کتابی است به زبان عربی که تصدیق کننده [آن ]است، تا کسانی را که ستم کرده اند هشدار دهد و برای نیکوکاران مژده ای باشد».

«آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از [خویشان] او پیرو آن است و پیش از وی [نیز ]کتاب موسی پیشوا و رحمت بوده است [دروغ می بافد]؟».

ص :329


1- الکافی : 2/602/13.
2- المحاسن : 1/341/702 .
3- الأحقاف : 12.
4- هود : 17.

3238 - القُرآنُ أحسَنُ الحَدیثِ
3238 - قرآن، نیکوترین سخن است

الکتاب :

«اللّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابا مُتَشَابِها مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَی ذِکْرِ اللّهِ» . (1)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد قرآن، آن را پیشوا و راهبر خود کنید.

امام علی علیه السلام :به زودی پس از من روزگاری بر شما بیاید که در آن روزگار چیزی نا پیداتر از حق و آشکارتر از باطل نیست ......... پس، قرآن و اهل آن در آن روزگار در میان مردم هستند ولی نیستند. با آنان هستند ولی نیستند (2) ؛ زیرا که گمراهی با هدایت سازش نمی کند، هر چند در کنار هم باشند. پس مردم بر تفرقه و جدایی همداستانند و در حالی جمع اند که پراکنده و متفرقند، گویی که آنان پیشوایان قرآنند نه قرآن پیشوای آنان. پس، در میان آنان از قرآن جز نامش، چیزی باقی نماند و جز خطّ و رسمش، چیز دیگری را از آن نشناسند.

3238

قرآن، نیکوترین سخن است

قرآن:

«خدا نیکوترین سخن را [به صورت] کتابی متشابه، متضمن وعده و وعید نازل کرده است. آنان که از پروردگارشان می هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه می افتد. سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم می گردد».

ص :330


1- الزمر : 23.
2- یعنی به ظاهر در میان مردم به سر می برند ؛ امّا در اندیشه و کردار با مردم آن روزگار فاصله زیادی دارند .

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ أحسَنَ الحَدیثِ کتابُ اللّهِ ، و خَیرُ الهُدی هُدی محمّدٍ صلی الله علیه و آله ، و شَرَّ الاُمورِ مُحدَثاتُها . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أصدَقُ القَولِ و أبلَغُ المَوعِظَةِ و أحسَنُ القَصَصِ کتابُ اللّهِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :فَضلُ القرآنِ علی سائرِ الکلامِ کَفَضلِ اللّهِ علی خَلقِهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أحسَنَ القَصصِ و أبلَغَ المَوعِظَةِ و أنفَعَ التَّذکُّرِ کتابُ اللّهِ جلَّ و عَزَّ . (4)

عنه علیه السلام :تَعَلَّمُوا کتابَ اللّهِ تبارکَ و تعالی ؛ فإنّهُ أحسَنُ الحَدیثِ و أبلَغُ المَوعِظَةِ ، و تَفَقَّهُوا فیه فإنّهُ رَبیعُ القُلوبِ ، و استَشفُوا بنُورِهِ فإنّه شِفاءٌ لِما فی الصُّدورِ ، و أحسِنُوا تِلاوَتَهُ فإنّهُ أحسَنُ القَصصِ . (5)

عنه علیه السلام :أحسِنُوا تِلاوَةَ القرآنِ فإنّهُ أنفَعُ القَصصِ ، و استَشفُوا بهِ فإنّهُ شِفاءُ الصُّدورِ . (6)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نیکوترین سخن، کتاب خداست و بهترین روش، روش محمّد صلی الله علیه و آله است و بدترین امور [در دین]، بدعتهاست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :راست ترین سخن و رساترین اندرز و بهترین داستان (تاریخ)، کتاب خداست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برتری قرآن بر دیگر سخنان، همچون برتری خدا بر خلق خود است.

امام علی علیه السلام :بهترین داستان و رساترین اندرز و سودمندترین پند، کتاب خداوند عزّ و جلّ است.

امام علی علیه السلام :کتاب خداوند تبارک و تعالی را بیاموزید؛ زیرا که آن نیکوترین سخن و رساترین اندرز است و قرآن را بفهمید؛ زیرا که آن بهار دلهاست و از نور آن شفا جویید؛ زیرا که آن شفابخش بیماریهای سینه هاست و آن را نیکو تلاوت کنید؛ زیرا که آن بهترین داستان (تاریخ) است.

امام علی علیه السلام :قرآن را نیکو [و با دقّت ]تلاوت کنید؛ زیرا که آن، سودمندترین داستان (تاریخ) است و از آن شفا جویید؛ زیرا که آن شفای سینه هاست.

ص :331


1- بحار الأنوار : 77/122/23.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/402/5868.
3- بحار الأنوار:92/19/18.
4- الکافی : 8/175/194.
5- تحف العقول : 150.
6- غرر الحکم : 2543.

3239 - القُرآنُ فی کُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ
3239 - قرآن، همیشه تازگی دارد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا تُخلِقُهُ کَثرَةُ الرَّدِّ و وُلوجُ السَّمعِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ : ما بالُ القرآنِ لا یَزدادُ علَی النَّشرِ و الدَّرسِ إلاّ غَضاضَةً؟ _: لأنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی لم یَجعَلْهُ لِزمانٍ دونَ زَمانٍ ، و لا لِناسٍ دونَ ناسٍ ، فهُو فی کلِّ زَمانٍ جَدیدٌ ، و عِند کُلِّ قَومٍ غَضٌّ إلی یَومِ القِیامَةِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی صفةِ القرآنِ _: هُو حَبلُ اللّهِ المَتینُ ، و عُروَتُهُ الوُثقی ، و طَریقَتُهُ المُثلی ، المُؤدِّی إلَی الجنّةِ، و المُنجی مِن النارِ ، لا یَخلُقُ علَی الأزمِنَةِ ، و لا یَغِثُّ علَی الألسِنَةِ ، لأنّه لم یُجعَلْ لزَمانٍ دونَ زَمانٍ ، بل جُعِلَ دلیلَ البُرهانِ ، و الحُجَّةَ علی کُلِّ إنسانٍ ، لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ و لا مِن خَلفِهِ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ . (3)

3239

قرآن، همیشه تازگی دارد

امام علی علیه السلام :قرآن هر اندازه هم تکرار شود و به گوش خورد، باز کهنه نمی شود.

امام صادق علیه السلام_ وقتی از ایشان سؤال شد: چه سرّی است که قرآن هر چه بیشتر خوانده و بحث شود، بر تازگی و طراوت آن افزوده می شود؟ _فرمود : چون خداوند تبارک و تعالی، آن را تنها برای زمانی خاص و مردمی خاصّ قرار نداده است. از این رو، در هر زمانی و برای هر مردمی، تا روز قیامت، تازه و با طراوت است.

امام رضا علیه السلام_ در وصف قرآن _فرمود : قرآن ریسمان محکم خدا و دستگیره استوارترِ او و راه برتر اوست که به بهشت می کشاند و از آتش می رهاند و با گذر زمانها کهنه نمی شود و زبانهای گوناگون، آن را به انحطاط و تباهی نمی کشاند؛ چرا که قرآن برای زمان خاصّی قرار داده نشد؛ بلکه به عنوان راهنمایِ به سوی برهان و حجّت بر هر انسانی در نظر گرفته شده است. نه از پیش رو و نه از پشت سرش باطل به آن راه نیابد، فرود آمده از سوی حکیمی ستوده است.

ص :332


1- نهج البلاغة:الخطبة 156 .
2- بحار الأنوار : 92/15/8 . و عن یعقوب بن السکّیت النحوی قال : سألت أبا الحسن الثالث علیه السلام ما بال القرآن _ و ذکر نحوه _ بحار الأنوار : 92/15/9.
3- عیون أخبار الرضا : 2/130/9.

3240 - القُرآنُ شِفاءٌ مِن أکبَرِ الدّاءِ
3240 - قرآن، شفادهنده بزرگترین بیماریهاست

الکتاب :

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا» . (1)

«یا أَیُّها النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً و رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» . (2)

«وَ لَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنا أَعْجَمِیَّا لَقالُوا لَوْلاَ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ أ أعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آَمَنُوا هُدیً وَ شِفَاءٌ وَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِم عَمیً أُوْلَ_ئِکَ یُنَادَوْنَ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القرآنُ هُو الدَّواءُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ فیهِ شِفاءً مِن أکبَرِ الداءِ ، و هُو الکُفرُ و النِّفاقُ ، و الغَیُّ و الضَّلالُ . (5)

عنه علیه السلام :علَیکُم بکتابِ اللّهِ ؛ فإنّهُ الحَبلُ المَتینُ ، و النورُ المُبینُ ، و الشِّفاءُ النافِعُ ......... مَن قالَ بهِ صَدَقَ ، و مَن عَمِلَ بهِ سَبَقَ . (6)

3240

قرآن، شفا دهنده بزرگترین بیماریهاست

قرآن:

«و از قرآن آنچه را که برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است، نازل می کنیم و[لی ]ستمگران را جز زیان نمی افزاید».

«ای مردم! به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینه هاست و رهنمود و رحمتی برای مؤمنان، آمده است».

«و اگر این کتاب را قرآنی غیر عربی گردانیده بودیم، قطعا می گفتند: چرا آیه های آن روشن بیان نشده است؟ کتابی غیر عربی و [مخاطب ]عرب زبان؟ بگو: این کتاب برای کسانی که ایمان آورده اند رهنمود و درمانی است و کسانی که ایمان نمی آورند، در گوشهایشان سنگینی است و قرآن برایشان نامفهوم است و [گویی ]آنان را از جایی دور ندا می دهند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن، دواست.

امام علی علیه السلام :در قرآن، درمان بزرگترین دردهاست: درد کفر و نفاق و تباهی و گمراهی.

امام علی علیه السلام :کتاب خدا را بگیرید، که آن ریسمان محکم و نور روشنگر و شفابخشی سودمند است ......... هر که به آن سخن گوید، راست گوید و هر که به آن عمل کند، پیشی گیرد.

ص :333


1- الإسراء : 82.
2- یونس : 57.
3- فصّلت : 44.
4- کنز العمّال : 2310.
5- نهج البلاغة: الخطبة 176 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 156 .

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :إنّ هذا القرآنَ فیهِ مَصابیحُ النُّورِ و شِفاءُ الصُّدورِ ، فَلْیَجلُ جالٍ بضَوئهِ ، و لیُلجمِ الصِّفةَ قَلبَهُ ، فإنَّ التّفکیرَ حَیاةُ القَلبِ البَصیرِ کما یَمشِی المُستَنیرُ فی الظُّلُماتِ بالنورِ . (1)

(2)

امام حسن علیه السلام :براستی که در این قرآن، چراغهای روشنایی [بخش] و شفای سینه ها [از بیماریهای دلها] است. پس، جلا دهنده، باید که به نور آن [دیده دل خویش را] جلا دهد و اوصاف قرآن را [به دل خویش ]پیوند زند؛ زیرا که اندیشیدن [در قرآن] مایه حیات دل شخص با بصیرت است، همچنان که آدمی در تاریکیها، با کمک نور راه خود را می پیماید.

3241 - القُرآنُ غِنیً لا غِنی دونَهُ
3241 - قرآن، ثروتی است که بدون آن توانگری نباشد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القرآنُ غِنیً ، لا غِنی دونَهُ ، و لا فَقرَ بعدَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :القرآنُ غِنیً ، لا فَقرَ بَعدَهُ ، و لا غِنی دونَهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُعطِیَ القرآنَ فَظَنَّ أنّ أحَدا اُعطِیَ أکثَرَ ممّا اُعطیَ فقد عَظَّمَ صَغیرا و صَغَّرَ کبیرا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اعلَمُوا أنّهُ لیسَ عَلی أحَدٍ بعدَ القرآنِ مِن فاقَةٍ ، و لا لأحَدٍ قبلَ القرآنِ مِن غِنیً ، فاستَشفُوهُ مِن أدوائکُم ، و استَعینُوا بهِ علی لَأوائکُم . (6)

3241

قرآن، ثروتی است که بدون آن توانگری نباشد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن ثروتی است که بدون آن توانگری نباشد و با وجود آن فقری نه.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن ثروتی است که با وجود آن فقری، و بدون آن توانگری ای نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به هر کس [نعمت دانستن ]قرآن داده شود و با این حال گمان کند که به دیگری نعمتی بالاتر و بیشتر از این نعمت او داده شده است، بی گمان کوچکی را بزرگ شمرده و بزرگی را کوچک.

امام علی علیه السلام :بدانید که هیچ کس را پس از آموختن قرآن، نیازمندی ای نیست و هیچ کس را پیش از آموختن آن، توانگری ای نیست. پس شفای دردهای خود را از قرآن بخواهید و در گرفتاریهایتان، از آن کمک طلبید.

ص :334


1- کشف الغمّة : 2/199 .
2- (انظر) الدواء : باب 1294.
3- بحار الأنوار : 92/19/18.
4- کنز العمّال : 2307.
5- معانی الأخبار : 279.
6- نهج البلاغة: الخطبة 176 .

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن قَرَأ القرآنَ فهُو غِنیً لا فَقرَ بَعدَهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :هر که قرآن بخواند ، آن توانگری ای است که فقری پس از آن نیست.

3242 - ما فِی القُرآنِ مِنَ العُلومِ وَالأخبارِ
3242 - علوم و اخبار موجود در قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أرادَ عِلمَ الأوَّلینَ و الآخِرینَ فَلْیُثَوِّرِ القرآنَ (3) . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :فی القرآنِ نَبَأُ ما قَبلَکُم ، و خَبرُ ما بَعدَکُم ، و حُکمُ ما بینَکُم . (5)

عنه علیه السلام :ألا إنَّ فیهِ عِلمَ ما یَأتِی، و الحَدیثَ عنِ الماضِی ، و دَواءَ دائکُم ، و نَظمَ ما بینَکُم . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فیهِ خَبَرُکُم و خَبرُ مَن قَبلَکُم و خَبرُ مَن بَعدَکم و خَبرُ السَّماءِ و الأرضِ ، و لَو أتاکُم مَن یُخبِرُکُم عن ذلکَ لَتَعَجَّبتُم . (7)

عنه علیه السلام :ما مِن أمرٍ یَختَلِفُ فیهِ اثنانِ إلاّ و لَهُ أصلٌ فی کتابِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ ، و لکن لا تَبلُغُهُ عُقولُ الرِّجالِ . (8) (9)

3242

علوم و اخبار موجود در قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که خواهان علم پیشینیان و آیندگان، از اول تا به آخر دنیا است، در قرآن کند و کاو کند.

امام علی علیه السلام :در قرآن، اخبار پیشینیان و اخبار آیندگان و حکم مورد نیاز شما آمده است.

امام علی علیه السلام :بدانید که در قرآن علوم مربوط به آینده و سخن از گذشته و داروی درد شما و آنچه مایه نظم و سامان میان شماست، وجود دارد.

امام صادق علیه السلام :اخبار مربوط به شما و پیشینیان و آیندگان شما و خبرهای آسمانها و زمین، در این قرآن است و اگر کسی نزد شما آید و از آنها آگاهتان کند، بی گمان شگفت زده خواهید شد.

امام صادق علیه السلام :هیچ موضوعی نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر پیدا کنند، مگر این که ریشه [پاسخ ]آن در کتاب خداوند عزّ و جلّ هست، اما خِردهای مردم به آن نمی رسد.

ص :335


1- معانی الأخبار : 279.
2- (انظر) الغِنی : باب 3067.
3- فلیُثَوِّر القرآن : أی لینقّر عنه و یفکّر فی معانیه و تفسیره و قراءته. (النهایة : 1/229) .
4- کنز العمّال : 2454.
5- نهج البلاغة : الحکمة 313 .
6- نهج البلاغة : الخطبة158 .
7- الکافی : 2/599/3.
8- الکافی : 1/60/6.
9- (انظر) الإمامة الخاصّة : باب 182.

3243 - تَعَلُّمُ القُرآنِ
3243 - آموختن قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القرآنُ مَأدُبَةُ اللّهِ، فَتَعَلَّموا مَأدُبَتَهُ ما استَطَعتُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إن أرَدتُم عَیشَ السُّعَداءِ و مَوتَ الشُّهَداءِ و النَّجاةَ یَومَ الحَسرَةِ و الظِّلَّ یَومَ الحَرورِ و الهُدی یَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القرآنَ ؛ فإنّهُ کلامُ الرَّحمنِ و حِرزٌ مِن الشَّیطانِ و رُجحانٌ فی المیزانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یا مُعاذُ، إن أرَدتَ عَیشَ السُّعَداءِ و مِیتَةَ الشُّهَداءِ و النَّجاةَ یَومَ الحَشرِ و الأمنَ یَومَ الخَوفِ و النُّورَ یَومَ الظُّلُماتِ و الظِّلَّ یَومَ الحَرورِ و الرِّیَّ یَومَ العَطَشِ و الوَزنَ یَومَ الخِفَّةِ و الهُدی یَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسِ القرآنَ ؛ فإنّهُ ذِکرُ الرَّحمنِ و حِرزٌ مِن الشَّیطانِ و رُجحانٌ فی المیزانِ . (3)

3243

آموختن قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن سفره ضیافت خداست. پس تا می توانید از ضیافت او فراگیرید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر زندگی نیکبختان و مُردن شهیدان و نجات در روز حسرت و داشتن سایه در روز سوزان و هدایت در روز گمراهی را می خواهید، قرآن را یاد بگیرید؛ زیرا که قرآن، سخن خداوند مهربان و مایه حفظ از شیطان و سنگینی ترازو[ی اعمال] است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای معاذ! اگر زندگی سعادتمندان را می خواهی و مُردن شهیدان را و نجات در روز محشر را و امنیت در روز ترس را و روشنایی در روز تاریکیها را و سایه در روز سوزان را و سیرابی در روز تشنگی را و سنگینی در روز سبکی [ترازوی اعمال] را و هدایت در روز گمراهی را، پس قرآن را نیک بیاموز؛ زیرا که آن یاد خداوند رحمان است و نگهدارنده از شیطان و مایه سنگینی ترازوی اعمال .

ص :336


1- بحار الأنوار: 92/19/ 18 ؛ کنز العمّال : 2356.
2- بحار الأنوار:92/19/18.
3- کنز العمّال : 2439.

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم مَن تَعَلَّمَ القرآنَ و عَلَّمَهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُکُم مَن قَرَأ القرآنَ و أقرَأهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یقالُ لِصاحِبِ القرآنِ : اِقرَأ وَ ارقَ و رَتِّلْ کما کنتَ تُرَتِّلُ فی دارِ الدنیا ، فإنّ مَنزِلَتَکَ عندَ آخِرِ آیَةٍ کُنتَ تَقرَؤها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یقالُ لصاحِبِ القرآنِ إذا دَخَلَ الجَنّةَ : اِقرَأْ وَ اصعَدْ ، فَیَقرَأُ و یَصعَدُ بکُلِّ آیَةٍ دَرَجةً حتّی یَقرَأَ آخِرَ شیءٍ مَعهُ مِنهُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :علَیکُم بتَعَلُّمِ القرآنِ و کَثرَةِ تِلاوَتِهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَعَلَّمُوا القرآنَ فإنّهُ أحسَنُ الحَدیثِ ، و تَفَقَّهوا فیهِ فإنّهُ رَبیعُ القُلوبِ ، و استَشفُوا بنورِهِ فإنّهُ شِفاءُ الصُّدورِ، و أحسِنوا تِلاوَتَهُ فإنّهُ أنفَعُ القَصصِ . (6)

عنه علیه السلام_ لمّا سَمِعَ ضَجَّةَ أصحابِهِ فی المَسجدِ و هُم یَقرَؤونَ القرآنَ _: طوبی لهؤلاءِ، کانوا أحَبَّ الناسِ إلی رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما، کسی است که قرآن را فرا گیرد و [به دیگران ]آموزش دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین شما، کسی است که قرآن را بخواند و خواندن آن را به دیگران یاد دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به کسی که قرآن می داند، گفته می شود: بخوان و بالا رو و با ترتیل بخوان، همچنان که در دنیا با ترتیل می خواندی؛ زیرا منزلت و جایگاه تو در آخرین آیه ای است که می خوانده ای.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که قرآن می داند، چون وارد بهشت شود به او می گویند: «بخوان و بالا رو» و او می خواند و با هر آیه ای یک درجه [در بهشت ]صعود می کند، تا آن که آخرین آیه ای را که از قرآن می داند می خواند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر شما باد آموختن قرآن و بسیار خواندن آن.

امام علی علیه السلام :قرآن را بیاموزید، که آن نیکوترین سخن است. در آن اندیشه کنید، که آن بهار دلهاست. از نورش شفا جویید، که آن شفابخش سینه هاست و نیکو [و با دقّت ]بخوانیدش؛ زیرا که آن سودمندترین داستان (تاریخ) است.

امام علی علیه السلام_ هنگام شنیدن صدای یاران خود در مسجد که به خواندن قرآن بلند بود _فرمود : خوشا به حالشان، اینان محبوبترین مردم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند.

ص :337


1- کنز العمّال : 2351.
2- کنز العمّال : 2354.
3- کنز العمّال : 2330.
4- کنز العمّال : 2331.
5- کنز العمّال : 2368.
6- نهج البلاغة : الخطبة 110.
7- کنز العمّال : 4025.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :یَنبَغی للمؤمنِ أن لا یَموتَ حتّی یَتَعَلَّمَ القرآنَ ، أو یکونَ فی تَعَلُّمِهِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن ماتَ مِن أولِیائنا و شیعَتِنا و لم یُحسِنِ القرآنَ عُلِّمَ فی قَبرِهِ لِیَرفَعَ اللّهُ فیهِ دَرَجَتَهُ ، فإنَّ دَرَجاتِ الجَنَّةِ علی قَدرِ عَدَدِ آیاتِ القرآنِ فیقالُ لقارِئ القرآنِ : اِقرَأْ وَارْقَ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :سزاوار است که مؤمن پیش از آن که بمیرد، قرآن را بیاموزد یا در حال آموختن آن بمیرد.

امام صادق علیه السلام :هر کس از دوستان و شیعیان ما که بمیرد و قرآن را خوب بلد نباشد، در قبرش قرآن به او آموخته شود تا خداوند به سبب آن درجه اش را بالا برد؛ زیرا درجات بهشت به اندازه شمار آیات قرآن است. پس به قرآن خوان گفته شود: بخوان و بالا رو.

3244 - ثَوابُ تَعلیمِ القُرآنِ
3244 - ثواب آموزش دادن قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن عَلَّمَ رجُلاً القرآنَ فهُو مَولاهُ ، لا یَخذُلُهُ و لا یَستَأثِرُ علَیهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَلَّمَ عَبدا آیَةً مِن کتابِ اللّهِ فهُو مَولاهُ ، لا یَنبَغی لَهُ أن یَخذُلَهُ و لا یَستَأثِرَ علَیهِ، فإن هُو فَعَلَهُ قَصَمَ عُروَةً مِن عُرَی الإسلامِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :ما اجتَمَعَ قَومٌ فی بَیتٍ مِن بُیوتِ اللّهِ یَتلُونَ کتابَ اللّهِ و یَتَدارَسُونَهُ بینَهُم إلاّ نَزَلَت علَیهِمُ السَّکینَةُ ، و غَشِیَتهُمُ الرَّحمَةُ ، و حَفَّتهُمُ الملائکةُ ، و ذَکَرَهُمُ اللّهُ فیمَن عِندَهُ . (6)

3244

ثواب آموزش دادن قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مردی قرآن بیاموزد، مولای اوست و آن مرد نباید او را تنها و بی یار گذارد و خود را بر وی ترجیح دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس آیه ای از کتاب خدا را به بنده ای بیاموزد، مولای اوست و شایسته نیست که آن بنده، او را تنها و بی یاور گذارد و خود را بر او ترجیح دهد؛ که اگر چنین کند، حلقه ای از حلقه های اسلام را پاره کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ گروهی در خانه ای از خانه های خدا برای تلاوت کتاب خدا و مباحثه آن جمع نشدند، مگر این که آرامش بر آنان فرود آمد و رحمت فرایشان گرفت و فرشتگان آنان را در میان گرفتند و خداوند در میان کسانی که نزدش هستند، از آنان یاد کرد.

ص :338


1- الدعوات : 220/600 .
2- بحار الأنوار : 92/188/10.
3- (انظر) بحار الأنوار : 92 / 185 باب 20.
4- کنز العمّال : 2382.
5- کنز العمّال : 2384.
6- کنز العمّال : 2320.

عنه صلی الله علیه و آله :ألا مَن تَعَلَّمَ القرآنَ و عَلَّمَهُ و عَمِلَ بما فیهِ فأنا لَهُ سائقٌ إلَی الجَنّةِ و دَلیلٌ إلَی الجنّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَلَّمَ وَلَدا لَهُ القرآنَ قَلَّدَهُ اللّهُ قِلادَةً یُعجَبُ مِنها الأوَّلونَ و الآخِرونَ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأ القرآنَ قَبلَ أن یَحتَلِمَ فَقَد اُوتِیَ الحُکمَ صَبّیا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :حَقُّ الوَلَدِ علَی الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اسمَهُ ، و یُحسِّنَ أدَبَهُ ، و یُعَلِّمَهُ القرآنَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدانید که هر کس قرآن را بیاموزد و به دیگران آموزش دهد و به آنچه در آن است عمل کند، من او را به سوی بهشت جلو می رانم و راهنمای او به سوی بهشت هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به فرزند خود قرآن را آموزش دهد، خداوند گردنبندی به گردن او آویزد که در روز قیامت همگان از آن شگفت زده شوند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس پیش از بلوغ قرآن بخواند، در کودکی به او حکمت داده شده است.

امام علی علیه السلام :از جمله حقوق فرزند بر پدر، این است که نامی نیکو بر او بنهد و نیکو تربیتش کند و قرآن را به او بیاموزد.

3245 - الحَثُّ عَلی حِفظِ القُرآنِ
3245 - ترغیب به حفظ کردن قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أعطاهُ اللّهُ حِفظَ کتابِهِ فَظَنَّ أنَّ أحَدا اُعطیَ أفضَلَ مِمّا اُعطیَ فقد غَمَطَ أفضَلَ النِّعمَةِ . (5)

3245

ترغیب به حفظ کردن قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که خدا نعمت حفظ کتاب خود را به او عطا کند و آن کس گمان کند که به دیگران نعمتی بزرگتر از این نعمت او داده شده است، بی گمان نسبت به بزرگترین نعمت تحقیر و ناسپاسی روا داشته است.

ص :339


1- کنز العمّال : 2375.
2- کنز العمّال : 2386.
3- کنز العمّال : 2452.
4- نهج البلاغة : الحکمة 399.
5- کنز العمّال : 2317.

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَغُرَّنَّکُم هذهِ المَصاحِفُ المُعَلَّقَةُ ، إنَّ اللّهَ تعالی لا یُعَذِّبُ قَلبا وَعَی القرآنَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ الذی لیسَ فی جَوفِهِ شیءٌ من القرآنِ کالبَیتِ الخَرِبِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ لعلیٍّ علیه السلام _: اُعَلِّمُکَ دُعاءً لا تَنسَی القرآنَ ، قُلْ : اللّهُمَّ ارحَمْنی بتَرکِ مَعاصِیکَ أبدا ما أبقَیتَنی ، وَ ارحَمْنی مِن تَکَلُّفِ ما لا یَعنِینی ، و ارزُقْنی حُسنَ النَّظَرِ فیما یُرضِیکَ ، و ألزِمْ قَلبی حِفظَ کتابِکَ کما عَلَّمتَنی ، و ارزُقْنی أن أتلُوَهُ علَی النَّحوِ الذی یُرضیکَ عَنِّی . اللّهُمّ نَوِّرْ بکتابِکَ بَصَری ، و اشرَحْ بهِ صَدری ، و أطلِقْ بهِ لِسانی ، و استَعمِلْ بهِ بَدَنی ، و قَوِّنی بهِ علی ذلکَ ، و أعِنِّی علَیهِ ، إنّهُ لا یُعینُ علَیهِ إلاّ أنتَ ، لا إله إلاّ أنتَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ مِن دعائهِ _: اللّهُمّ ارحَمْنی بتَرکِ مَعاصِیکَ أبَدا ما أبقَیتَنی ، و ارزُقْنی حُسنَ النَّظرِ فیما یُرضِیکَ عَنّی ، و ألزِمْ قَلبی حِفظَ کتابِکَ کما عَلَّمتَنی، و اجعَلْنی أتلُوهُ علَی النَّحوِ الذی یُرضِیکَ عَنّی . اللّهُمّ نَوِّرْ بکتابِکَ بَصَرِی ، و اشرَحْ بهِ صَدری، و فَرِّحْ بهِ قَلبی ، و أطلِقْ بهِ لِسانی ، و استَعمِلْ بهِ بَدَنی ، و قَوِّنی علی ذلکَ ، فإنّهُ لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ بکَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این مصحفهای آویزان، شما را گول نزند. خداوند متعال قلبی را که جایگاه قرآن باشد، عذاب نمی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که در اندرونش چیزی از قرآن نیست، همانند خانه ای ویران است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به علی علیه السلام _فرمود : دعایی به تو می آموزم که قرآن را فراموش نکنی. بگو: بار خدایا! به من رحمت آر که تا زنده هستم، هیچ گاه نافرمانی تو نکنم و به من رحمت آر که در چیزهای بیهوده، به زحمت نیفتم و نیک اندیشی در آنچه تو را خشنود می کند، روزیم فرما و حفظ کردن کتابت را آن گونه که به من آموختی با قلبم ملازم و همراه گردان و تلاوت آن را به گونه ای که تو را از من خشنود گرداند، روزیم فرما. بار خدایا! به وسیله کتابت دیده [بصیرت] مرا روشن گردان و سینه ام را فراخ ساز و زبانم را باز و گویا کن و پیکرم را در راه آن به کار گیر و در این باره با قرآن نیرویم بخش و بر آن کمکم فرما، که در این زمینه جز تو کسی کمک نکند. معبودی جز تو نیست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعای خود _گفت : بار خدایا! به من رحمت آر که تا زنده هستم، هیچگاه نافرمانی تو نکنم و نیک اندیشی در هر آنچه تو را خشنود می سازد، روزیم فرما و حفظ کردن کتابت را بدان گونه که به من آموختی، با دلم ملازم و همراه گردان و چنان کن که قرآن را آن گونه که تو را از من خشنود می گرداند، تلاوت کنم. بار خدایا! دیده [بصیرت ]مرا به کتابت روشن نما و به وسیله آن سینه ام را فراخ گردان و دلم را با آن شاد ساز و زبانم را به آن باز و گویا کن، بدنم را در راه آن به کار گیر و در این زمینه نیرویم بخش؛ زیرا که هیچ حرکت و قدرتی جز به وسیله تو نیست.

ص :340


1- کنز العمّال : 2400.
2- کنز العمّال : 2478.
3- بحار الأنوار : 92/208/5.
4- قرب الإسناد : 5/16.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :الحافِظُ للقرآنِ العامِلُ بهِ مَع السَّفَرَةِ الکِرامِ البَرَرَةِ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :حافظ قرآن که به آن عمل کند، همراه فرشتگان پیغام آور ارجمند و نیکوکار است.

3246 - الحَثُّ عَلَی استِذکارِ القُرآنِ
3246 - تشویق به مرور کردن قرآن در ذهن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تَعاهَدُوا هذا القرآنَ ؛ فإنّهُ وَحشِیٌّ فلَهُو أسرَعُ تَفَصِّیا مِن صُدورِ الرِّجالِ مِن الإبلِ مِن عُقُلِها ، و لا یَقولَنَّ أحَدُکُم : نَسِیتُ آیةَ کَیتَ و کَیتَ ، بل نُسِّیَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :بِئسَما لأِحدِکُم أن یَقولَ نَسِیتُ آیَةً کَیتَ و کَیتَ ، بَل هو نُسِّیَ . استَذکِرُوا القرآنَ ، فوالذی نَفسی بیَدِهِ لَهُو أشَدُّ تَفَصِّیا مِن صُدورِ الرِّجالِ مِن النَّعَمِ مِن عُقُلِها . (4)

3246

تشویق به مرور کردن قرآن در ذهن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از این قرآن نگهداری کنید؛ زیرا که قرآن فرّار است و از این رو از سینه های مردان زودتر می گریزد تا شتر از زانو بندش، و هیچ گاه کسی از شما نگوید فلان و بهمان آیه را از یاد برده ام، بلکه از یاد[ش ]بُرده شده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خوب نیست که فردی از شما بگوید فلان و بهمان آیه را از یاد بردم، [چنین نیست ]بلکه از یاد[ش ]برده شده است. قرآن را [در ذهن خود مرور و ]یادآوری کنید؛ زیرا سوگند به آن که جانم در دست اوست، قرآن از سینه های مردان زودتر می رهد تا شتر از زانو بندش.

ص :341


1- الکافی : 2/603/2.
2- (انظر) الأمثال : باب 3561. کنز العمّال : 8 / 411 «صلاة حفظ القرآن». کنز العمّال : 2 / 58 «فی صلاة حفظ القرآن». الترغیب و الترهیب: 2/ 360 «دعاء حفظ القرآن».
3- کنز العمّال : 2850.
4- کنز العمّال : 2849.

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُ القرآنِ إذا عاهَدَ علَیهِ صاحِبُهُ فَقَرَأهُ باللیلِ و النهارِ کَمَثَلِ رجُلٍ لَهُ إبِلٌ فإن عَقَلَها حَفِظَها ، و إن أطلَقَ عِقالَها ذَهَبَت ، فکذلکَ القرآنُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن نَسِیَ سُورَةً مِن القرآنِ مُثِّلَت لَهُ فی صُورَةٍ حَسَنةٍ و دَرَجةٍ رَفیعَةٍ ، فإذا رَآها قالَ : من أنتِ ؟ ما أحسَنَکِ ! لَیتَکِ لی ! فتقولُ : أ ما تَعرِفُنی ؟ أنا سُورَةُ کذا و کذا ، لو لم تَنسَنی لَرَفَعتُکَ إلی هذا المَکانِ . (2)

(3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت قرآن، هر گاه که حافظِ آن شب و روز قرآن را بخواند و بدین وسیله آن را [در ذهن خود ]نگه دارد، حکایت مردی است که شتری دارد؛ اگر زانوی آن را ببندد نگهش می دارد و اگر زانو بندش را باز کند، شتر می رود. قرآن نیز چنین است.

امام صادق علیه السلام :هر کس سوره ای از قرآن را فراموش کند، آن سوره [در بهشت ]به صورتی زیبا و درجه ای رفیع در برابرش مجسم می شود و چون او را ببیند، گوید: تو کیستی؟ چقدر زیبایی! کاش از آنِ من بودی. جواب دهد: مرا نمی شناسی؟ من فلان و بهمان سوره هستم. اگر مرا فراموش نکرده بودی، تو را به این مکان بالا می آوردم.

3247 - جَزاءُ حَمَلَةِ القُرآنِ
3247 - پاداش قرآن دانان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :حَمَلةُ القرآنِ هُمُ المَحفوفُونَ برَحمَةِ اللّهِ ، المَلبوسونَ بنُورِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :حَمَلةُ القرآنِ عُرَفاءُ أهلِ الجَنّةِ یَومَ القِیامَةِ . (5)

3247

پاداش قرآن دانان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این قرآن دانان هستند که در رحمت خدا قرار دارند و پوشیده در نور او.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن دانان در روز قیامت رؤسای [قبیله ]بهشتیانند.

ص :342


1- کنز العمّال : 2854.
2- ثواب الأعمال : 283/1 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 4 / 845 باب 12. کنز العمّال : 1 / 615. الکافی : 2 / 576.
4- جامع الأخبار : 115/202.
5- کنز العمّال : 2289 ، 2288 ، 2290.

عنه صلی الله علیه و آله :حَمَلةُ القرآنِ عُرَفاءُ أهلِ الجَنّةِ ، و المُجاهِدونَ فی سَبیلِ اللّهِ قُوّادُها ، و الرُّسُلُ سادَةُ أهلِ الجَنّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أشرافُ اُمّتی حَمَلَةُ القرآنِ و أصحابُ اللیلِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی دَفنِ شُهَداءِ غَزوَةِ اُحُدٍ _: انظُرُوا أکثَرَهُم جَمعا للقرآنِ فاجعَلُوهُ أمامَ صاحِبِهِ فی القَبرِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن جَمَعَ القرآنَ مَتَّعَهُ اللّهُ بعَقلِهِ حتّی یَموتَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :حامِلُ القرآنِ حامِلُ رایَةِ الإسلامِ ، مَن أکرَمَهُ فقد أکرَمَ اللّهَ ، و مَن أهانَهُ فعلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :حَمَلةُ القرآنِ هُمُ المُعلِّمونَ کلامَ اللّهِ ، و المُتَلَبِّسونَ بنورِ اللّهِ ، مَن والاهُم فقد والَی اللّهَ ، و مَن عاداهُم فَقد عادَی اللّهَ . (6)

کنز العمّال :بَعَثَ النبیُّ صلی الله علیه و آله وَفدا إلَی الیَمَنِ ، فَأمَّرَ علَیهِم أمیرا مِنهُم و هُو أصغَرُهُم ، فَمَکَثَ أیّاما لم یَسِرْ ......... فقالَ لَهُ رجُلٌ: یا رسولَ اللّهِ ، أ تُؤَمِّرُهُ علَینا و هُو أصغَرُنا ؟! فَذَکَرَ النبیُّ صلی الله علیه و آله قِراءتَهُ القرآنَ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن دانان، رؤسای [قبیله ]بهشتیان و مجاهدانِ در راه خدا، سردارانِ بهشت و پیامبران، سروران اهل بهشت هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اشراف و بزرگان امّت من قرآن دانان و شب زنده داران هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ هنگام خاکسپاری شهدای اُحد _فرمود : ببینید، کدام یک از آنها قرآن را بیشتر جمع آوری کرده است، آنها را در قبرش پیش روی او قرار دهید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که قرآن را جمع آوری کند، خداوند او را از تا زمانی که بمیرد از خردش بهره مند سازد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن دان، پرچمدار اسلام است. هر که او را گرامی دارد، بی گمان خدا را گرامی داشته است و هر که او را خوار شمارد، لعنت خداوند عزّ و جلّ بر او باد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن دانان، آموزگاران کلام خدا و پوشیده در نور خدا هستند. هر که با آنان دوستی کند، بی گمان با خدا دوستی کرده است و هر که با آنان دشمنی ورزد، هر آینه با خدا دشمنی ورزیده است.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هیئتی را به یمن فرستاد و از میان آنها، کم سال ترین فرد را به ریاستشان برگزید. چند روزی گذشت و آن هیئت راهی نشد ......... مردی به پیامبر عرض کرد: ای رسول خدا! او را که از همه ما سنّش کمتر است، رئیس ما کرده ای؟ پیامبر [در بیان علّت این کار ]قاری قرآن بودن او را یاد آور شد.

ص :343


1- الجعفریّات : 76 .
2- الخصال : 7/21.
3- کنز العمّال : 29890.
4- کنز العمّال : 2318.
5- کنز العمّال : 2344.
6- کنز العمّال : 2345.
7- کنز العمّال : 4020.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :اِقرَؤوا القرآنَ و استَظهِرُوهُ، فإنّ اللّهَ تعالی لا یُعَذِّبُ قَلبا وِعاءَ القرآنِ . (1)

عنه علیه السلام :أهلُ القرآنِ أهلُ اللّهِ و خاصَّتُهُ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :قرآن را بخوانید و آن را حفظ کنید؛ زیرا خداوند متعال دلی را که ظرف قرآن است، عذاب نمی کند.

امام علی علیه السلام :اهل قرآن، اهل خدایند و خاصّان درگاه او.

3248 - ما یَنبَغی لِحامِلِ القُرآنِ
3248 - آنچه زیبنده قرآن دان است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أحَقَّ الناسِ بالتَّخَشُّعِ فی السِّرِّ و العَلانیَةِ لَحامِلُ القرآنِ ، و إنَّ أحَقَّ الناسِ فی السِّرِّ و العَلانیَةِ بالصلاةِ و الصومِ لَحامِلُ القرآنِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله_ إذ خَرَجَ ذاتَ یَومٍ و هو یُنادی بأعلی صَوتِهِ _: یا حاملَ القرآنِ ، اُکحُلْ عَینَیکَ بالبُکاءِ إذا ضَحِکَ البَطّالونَ ، و قُمْ باللیلِ إذا نامَ النائمونَ ، و صُم إذا أکَلَ الآکِلُونَ ، و اعفُ عَمَّن ظَلَمَکَ ، و لا تَحقِدْ فیمَن یَحقِدُ ، و لا تَجهَلْ فیمَن یَجهَلُ . (5)

(6)

3248

آنچه زیبنده قرآن دان است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سزاوارترین مردم به خشوع داشتن نهانی و آشکار در برابر خدا، قرآن دان است. سزاوارترین مردم به نماز خواندن و روزه گرفتن در آشکار و نهان، قرآن دان است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در آن روزی به میان مردم آمد و با صدای بلند فریاد زد _فرمود : ای قرآن دان! آن گاه که هرزگان می خندند، تو با گریهْ دیدگان خویش را سرمه کن و شبها که خفتگان در خوابند، تو [برای عبادت ]برخیز و آن گاه که خورندگان می خورند، تو روزه بدار و از کسی که به تو ستم کرده است، در گذر و با کسی که به تو دشمنی و کینه می ورزد، کینه مَورز و با کسی که نسبت به تو جاهلانه رفتار می کند، جاهلانه رفتار مکن.

ص :344


1- جامع الأخبار : 115/205، و فی الأمالی للطوسی : «و لا یعذّبُ اللّه ُ قَلبا وعی القرآنَ» .
2- کنز العمّال : 2278.
3- (انظر) بحار الأنوار : 92 / 177 باب 19. کنز العمّال : 1 / 523.
4- الکافی : 2/604/5.
5- کنز العمّال : 4198.
6- (انظر) العلم : باب 2840. العقل : باب 2762.

3249 - ما لا یَنبَغی لِحاملِ القُرآنِ
3249 - آنچه زیبنده قرآن دان نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَنبغی لِصاحِبِ القرآنِ أن یَحِدَّ مَع مَن حَدَّ ، و لا یَجهَلَ مَع مَن یَجهَلُ و فی جَوفِهِ کلامُ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لیسَ یَنبغی لِحامِلِ القرآنِ أن یَسفَهَ فِیمَن یَسفَهُ أو یَغضَبَ فیمَن یَغضَبُ ، أو یَحتَدَّ فیمن یَحتَدُّ و لکنْ یَعفُو و یَصفَحُ لِفَضلِ القرآنِ . (2)

(3)

3249

آنچه زیبنده قرآن دان نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای ملازم قرآن شایسته نیست با کسی که نسبت به او تندی کرده است، تندی کند و کسی که در اندرونش کلام خداست، با کسی که [نسبت به وی ]رفتار جهالت آمیز می کند، جاهلانه رفتار نمی کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای قرآن دان شایسته نیست که در مقابل رفتار سفاهت آمیز دیگران با خود، سفیهانه رفتار کند، یا بر کسی که بر او خشم می گیرد، خشم گیرد، یا بر کسی که به او پرخاش می کند، پرخاش نماید. بلکه از برکت [وجود ]قرآن [در خود ]گذشت می کند و می بخشد.

3250 - الحَثُّ عَلی تِلاوَةِ القُرآنِ
3250 - تشویق به تلاوت قرآن

الکتاب :

«إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللّهِ وَ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّا وَ عَلاَنِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أحَبَّ أحدُکُم أن یُحَدِّثَ رَبَّهُ فَلْیَقرَأْ القرآنَ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :علَیکَ بقِراءةِ القرآنِ ؛ فإنّ قِراءتَهُ کَفّارةٌ للذُّنوبِ ، و سَترٌ فی النارِ ، و أمانٌ مِن العذابِ . (6)

3250

تشویق به تلاوت قرآن

قرآن:

«همانا کسانی که کتاب خدا را تلاوت می کنند و نماز را به پای می دارند و از آنچه روزیشان کرده ایم، در نهان و آشکار، انفاق می کنند، امید به تجارتی بسته اند که هرگز کساد نمی شود».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه فردی از شما دوست داشته که با پروردگارش سخن بگوید، قرآن بخواند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بر تو باد خواندن قرآن؛ زیرا خواندن آن کفّاره گناهان است و پرده ای در برابر آتش و موجب ایمنی از عذاب.

ص :345


1- کنز العمّال : 2347.
2- کنز العمّال : 2349.
3- (انظر) العقل : باب 2763.
4- فاطر : 29.
5- کنز العمّال : 2257.
6- بحار الأنوار: 92/17/18.

عنه صلی الله علیه و آله :إذا قَرَأ القارئُ القرآنَ فَأخطَأَ أو لَحَنَ أو کانَ أعجَمیّا کَتَبَهُ المَلَکُ کما اُنزِلَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا بُنَیَّ ، لا تَغفُلْ عَن قِراءةِ القرآنِ ؛ فإنَّ القرآنَ یُحیِی القَلبَ ، و یَنهی عنِ الفحشاءِ و المُنکَرِ و البَغیِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأَ القرآنَ فَقدِ استُدرِجَ النُّبوَّةُ مِن جَنبَیهِ ، غیرَ أنّهُ لا یُوحی إلَیهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأ القرآنَ فکأنّما استُدرِجَتِ النُّبوَّةُ بینَ جَنبَیهِ ، غیرَ أنّهُ لا یُوحی إلَیهِ . (4)

کنز العمّال عن ابن عمر :قال رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّ هذهِ القُلوبَ تَصدَأُ کما یَصدَأُ الحَدیدُ . قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، فما جَلاؤها ؟ قالَ : تِلاوَةُ القرآنِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِقاحُ الإیمانِ تِلاوَةُ القرآنِ . (6)

عنه علیه السلام :مَن أنِسَ بِتِلاوَةِ القرآنِ لم تُوحِشهُ مُفارَقَةُ الإخوانِ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه قاری، قرآن بخواند و دچار خطا یا لحن [اشتباه اِعرابی ]شود و یا قاری غیر عرب باشد، فرشته ، برای او به همان صورتی که نازل شده است بنویسد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزندم! از خواندن قرآن غافل مباش؛ زیرا که قرآن دل را زنده می کند و از فحشا و زشت کاری و ستم و گناه باز می دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که قرآن بخواند، نبوت از دو پهلویش بالا رود، منتها به او وحی نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که قرآن بخواند، چنان است که نبوّت میان دو پهلویش بخزد، جز آن که به او وحی نمی شود.

کنز العمّال_ به نقل از ابن عمر _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این دلها نیز همانند آهن زنگار می بندد. عرض شد: ای رسول خدا! صیقل دهنده دلها چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن.

امام علی علیه السلام :بارور شدن ایمان به تلاوت قرآن است.

امام علی علیه السلام :هر که به تلاوت قرآن انس گیرد، جدایی برادران او را به تنهایی نیندازد.

ص :346


1- کنز العمّال : 2284.
2- کنز العمّال : 4032.
3- کنز العمّال : 2347.
4- کنز العمّال : 2349.
5- کنز العمّال : 2441.
6- غرر الحکم : 7633.
7- غرر الحکم : 8790.

عنه علیه السلام_ عندَ خَتمِهِ القرآنَ _: اللّهُمّ اشرَحْ بالقرآنِ صَدرِی ، و استعمِلْ بالقرآنِ بَدَنی ، و نَوِّرْ بالقرآنِ بَصَری ، و أطلِقْ بالقرآنِ لِسانی ، و أعِنِّی علَیهِ ما أبقَیتَنِی ، فإنّهُ لا حَولَ و لا قُوّةَ إلاّ بکَ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در دعای پس از ختم قرآنش _گفت : بار خدایا! سینه ام را با قرآن فراخ گردان و بدنم را با [احکام ]قرآن به کار گیر و دیده ام را با قرآن روشنایی بخش و زبانم را با قرآن باز و گویا کن و تا زنده ام مرا برای عمل به قرآن یاری فرما، که حرکت و قدرتی جز به وسیله تو نیست.

3251 - قِراءَةُ القُرآنِ بِالصَّوتِ الحَسَنِ
3251 - خواندن قرآن با صوت خوش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ حُسنَ الصَّوتِ زینَةٌ للقرآنِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :لِکلِّ شیءٍ حِلیَةٌ و حِلیَةُ القرآنِ الصَّوتُ الحَسَنُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :زَیِّنُوا القرآنَ بأصواتِکُم . (5)

عنه صلی الله علیه و آله_ لمّا سُئلَ عن أحسَنِ الناسِ صَوتا بالقرآنِ _: مَن إذا سَمِعتَ قِراءَتَهُ رَأیتَ أنّهُ یَخشَی اللّهَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ مِن أحسَنِ الناسِ صَوتا بالقرآنِ الذی إذا سَمِعتُمُوهُ یَقرَأُ حَسِبتُموهُ یَخشَی اللّهَ . (7)

3251

خواندن قرآن با صوت خوش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صوت خوش، زیور قرآن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر چیزی زیوری دارد و زیور قرآن صوت خوش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را با صداهای [خوش ]خود، زینت بخشید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که چه کسی قرآن را از همه خوشتر می خواند _فرمود : کسی که هر گاه قرآن خواندن او را بشنوی، ترس و خشیت از خدا را در او ببینی.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از جمله خوش صوت ترین مردم در قرائت قرآن، کسی است که وقتی بشنوی قرآن می خواند گمان بری که از خدا می ترسد.

ص :347


1- بحار الأنوار : 92/209/6
2- (انظر) کنز العمّال : 2 / 349، بحار الأنوار : 92 / 369 باب 126 .
3- بحار الأنوار:92/190/2.
4- کنز العمّال : 2768.
5- بحار الأنوار:92/190/2.
6- بحار الأنوار : 92/195/10.
7- الترغیب و الترهیب : 2/364/9.

عنه صلی الله علیه و آله :حَسِّنُوا القرآنَ بأصواتِکُم ؛ فإنّ الصَّوتَ الحَسَنَ یَزیدُ القرآنَ حُسنا . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :کانَ علیُّ بنُ الحسینِ صلواتُ اللّهِ علَیهِ أحسَنَ الناسِ صَوتا بالقرآنِ ، و کانَ السَّقّاؤونَ یَمُرُّونَ فَیَقِفُونَ ببابِهِ یَسمَعُونَ قِراءَتَهُ ، و کانَ أبو جعفرٍ علیه السلام أحسَنَ الناسِ صَوتا . (2)

عنه علیه السلام :ما بَعَثَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ نَبیّا إلاّ حَسَنَ الصَّوتِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را با صدای خوش بخوانید؛ زیرا صدای زیبا، بر زیبایی قرآن می افزاید.

امام صادق علیه السلام :علی بن حسین ، صلوات اللّه علیه ، قرآن را از همه مردم خوشتر می خواند، به طوری که وقتی سقّاها از در خانه حضرت می گذشتند، می ایستادند و به صدای قرآن خواندن ایشان گوش می کردند. حضرت باقر علیه السلام نیز خوش صوت ترین مردمان بود.

امام صادق علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر این که خوش آواز بود.

3252 - حَقُّ التِّلاوَةِ
3252 - حق تلاوت

الکتاب :

«الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ اُولَ_ئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولَ_ئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» _: یَتَّبِعُونَهُ حَقَّ اتِّباعِهِ . (5)

3252

حق تلاوت

قرآن:

«کسانی که به آنان کتاب دادیم، آن را چنان که حق تلاوت آن است، تلاوت می کنند. آنان به آن کتاب ایمان دارند و هر که به آن کفر ورزد، پس ایشان همان زیان کارانند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «آن را تلاوت می کنند آن گونه که حق تلاوت آن است» _فرمود : [یعنی] از آن چنان که باید و شاید، پیروی می کنند.

ص :348


1- کنز العمّال : 2765.
2- الکافی : 2/616/11.
3- الکافی : 2/616/10.
4- البقرة : 121.
5- الدرّ المنثور : 1/272.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إلَی اللّهِ أشکُو مِن مَعشَرٍ یَعیشُونَ جُهّالاً و یَموتُونَ ضُلاّلاً ، لیسَ فیهِم سِلعَةٌ أبوَرَ مِن الکتابِ إذا تُلِیَ حَقَّ تِلاوَتِهِ ، و لا سِلعَةٌ أنفَقَ بَیعا و لا أغلی ثَمَنا مِن الکتابِ إذا حُرِّفَ عَن مَواضِعِهِ ! (1)

عنه علیه السلام :إنّه سَیأتی علَیکُم مِن بَعدِی زَمانٌ لیسَ فیهِ شیءٌ أخفی مِن الحَقِّ و لا أظهَرَ من الباطِلِ ......... لیسَ عندَ أهلِ ذلکَ الزَّمانِ سِلعَةٌ أبوَرَ مِن الکتابِ إذا تُلِیَ حَقَّ تِلاوَتِهِ ، و لا أنفَقَ مِنهُ إذا حُرِّفَ عَن مَواضِعِهِ ، و لا فی البِلادِ شیءٌ أنکَرَ مِن المَعروفِ و لا أعرَفَ مِن المُنکَرِ ؛ فقد نَبَذَ الکتابَ حَمَلَتُهُ ، وَ تَناساهُ حَفَظَتُهُ ، فالکتابُ یَومَئذٍ و أهلُهُ طَرِیدانِ مَنفِیّانِ ......... و مِن قَبلُ ما مَثَّلُوا بالصالِحِینَ کُلَّ مُثلَةٍ . (2)

عنه علیه السلام :أینَ القَومُ الذینَ دُعُوا إلَی الإسلامِ فَقَبِلُوهُ ، و قَرَؤوا القرآنَ فَأحکَموهُ ؟ (3)

عنه علیه السلام :أوِّهِ علی إخوانیَ الذینَ تَلَوُا القرآنَ فَأحکَمُوهُ ، و تَدَبَّرُوا الفَرضَ فَأقامُوهُ ، أحیَوا السُّنَّةَ و أماتُوا البِدعَةَ ، دُعُوا للجِهادِ فَأجابوا ، و وَثِقُوا بالقائدِ فَاتَّبَعُوهُ ! (4)

امام علی علیه السلام :به خدا شکایت می برم از جماعتی که نادان می زیَند و گمراه می میرند. آن گاه که کتاب خدا چنان که باید و حق آن است، تلاوت شود، در میان آنان کالایی بی رونق تر از آن نیست و آن گاه که معانیش تحریف شود متاعی با رونق تر و پر بهاتر از آن برایشان وجود ندارد.

امام علی علیه السلام :بزودی پس از من زمانی بر شما بیاید که در آن زمان چیزی نا پیداتر از حق و پیداتر از باطل وجود ندارد ......... در میانِ مردم آن روزگار ، کالایی کسادتر از کتاب خدا، هر گاه که به درستی و چنان که حق آن است تلاوت شود، وجود ندارد و هر گاه معانیش تحریف شود، متاعی پر رونق تر از آن نیست. در شهرها چیزی نا پسندتر از کار نیک و پسندیده تر از کار زشت وجود ندارد؛ زیرا قرآن دانان آن را به کناری افکنده اند و حافظانش، آن را به دست فراموشی سپرده اند. در آن روزگار قرآن و اهل آن، مطرود هستند ......... و[لی ]پیش از آن زمان، انواع سختیها و شکنجه ها در حق درستکاران اعمال شود.

امام علی علیه السلام :کجایند آن مردمی که به اسلام فرا خوانده شدند و آن را پذیرفتند و قرآن را خواندند و استوارش گردانیدند؟

امام علی علیه السلام :دریغ و دردا بر آن برادرانِ من که قرآن را تلاوت کردند و استوارش گردانیدند و درباره فرایض اندیشیدند و آنها را بر پا داشتند و سنّت [پیامبر] را زنده نگه داشتند و بدعت را میراندند. به جهاد فرا خوانده شدند و اجابت کردند و به رهبر خویش اطمینان کردند و از او پیروی نمودند [اما اکنون نیستند].

ص :349


1- نهج البلاغة: الخطبة 17 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 147، راجع تمام الخطبة.
3- نهج البلاغة : الخطبة 121.
4- نهج البلاغة : الخطبة 182.

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :اعلَمُوا عِلما یَقینا أنّکُم ......... لن تَتلوا الکتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ حتّی تَعرِفُوا الذی حَرَّفَهُ ، فإذا عَرَفتُم ذلکَ عَرَفتُمُ البِدَعَ و التَّکلُّفَ . (1)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ عندَ خَتمِهِ القرآنَ _: اللّهُمّ فإذ أفَدتَنا المَعونَةَ علی تِلاوَتِهِ و سَهَّلْتَ جَواسِیَ ألسِنَتِنا بحُسنِ عِبارَتِهِ فاجعَلْنا ممَّن یَرعاهُ حَقَّ رِعایَتِهِ ، و یَدِینُ لکَ باعتِقادِ التَّسلیمِ لِمُحکَمِ آیاتِهِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «الَّذِینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ» _: یُرَتِّلُونَ آیاتِهِ ، و یَتَفَهَّمونَ مَعانِیَهُ ، و یَعمَلُونَ بأحکامِهِ ، و یَرجُونَ وَعدَهُ ، و یَخشَونَ عَذابَهُ ، و یَتَمَثَّلُونَ قصَصَهُ ، و یَعتَبِرُونَ أمثالَهُ ، و یَأتُونَ أوامِرَهُ ، و یَجتَنِبونَ نَواهِیَهُ . ما هُو و اللّهِ بحِفظِ آیاتِهِ و سَردِ حُروفِهِ ، و تِلاوَتِ سُوَرِهِ و دَرسِ أعشارِهِ و أخماسِهِ ، حَفِظُوا حُروفَهُ و أضاعُوا حُدودَهُ ، و إنّما هو تَدَبُّرُ آیاتِهِ ، یقولُ اللّهُ تعالی : «کِتابٌ أنْزَلناهُ إلَیکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّروا آیاتِهِ» (3) . (4)

امام حسن علیه السلام :یقین بدانید که شما ......... کتاب خدا را هرگز، چنان که باید و شاید، تلاوت نخواهید کرد مگر آن گاه که بشناسید چه کسی آن را تحریف می کند؛ زیرا که هر گاه آن را شناختید، بدعتها و توجیهات متکلّفانه را می شناسید.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعای ختم قرآن _گفت : بار خدایا! اکنون که در تلاوت قرآن به ما کمک عطا فرمودی و به سبب نیکویی عبارت و بیان آن، سختی و درشتی (فصیح نبودن) زبانهای ما را نرم و آسان کردی، پس ما را از کسانی قرار ده که آن را آن گونه که حق و سزاوار است رعایت می کنند (به کار می بندند) و با اعتقاد به تسلیم در برابر آیات محکم آن، تو را اطاعت می نمایند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «کسانی که به آنان کتاب دادیم، آن را تلاوت می کنند آن گونه که حق تلاوت آن است» _فرمود : آیاتش را روشن و شمرده می خوانند، سعی می کنند معانی اش را بفهمند، احکام و فرامینش را به کار می بندد، به وعده اش امیدوارند، از عذابش می ترسند، از داستانهایش سرمشق می گیرند، از مثلهایش پند می گیرند، امرهایش را به جا می آورند و از نهی هایش دوری می کنند. به خدا سوگند که حق تلاوت قرآن به حفظ آیات و پشت سر هم خواندن حروف و کلماتش و تلاوت سوره ای و مطالعه حواشی و هوامش آن، نیست. حروف و کلماتش را حفظ می کردند و حدود و معانیش را فرو گذاشتند، بلکه به تدبّر و تأمل در آیات آن است؛ خداوند متعال می فرماید: «کتابی است خجسته که سوی تو فرو فرستادیم، تا در آیات آن تدبّر کنند».

ص :350


1- بحار الأنوار : 78/105/3.
2- الصحیفة السجّادیّة : الدعاء 42 .
3- ص : 29 .
4- تنبیه الخواطر : 2/236.

3253 - نَبذُ الکِتابِ
3253 - دور افکندنِ قرآن

الکتاب :

«وَ إذْ أَخَذَ اللّهُمِیثاقَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَاسِ وَ لاَ تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِم وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنا قَلِیلاً فَبِئْسَ مَا یَشْتَرُونَ» . (1)

«وَ لَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ اُوتُوا الْکِتَابَ کِتابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن قَرَأَ القرآنَ فماتَ فَدَخَلَ النارَ فهُو ممَّن کانَ یَتَّخِذُ آیاتِ اللّهِ هُزُوا . (3)

3253

دور افکندنِ قرآن

قرآن:

«و [یاد کن] هنگامی را که خداوند از کسانی که به آنان کتاب داده شده، پیمان گرفت که حتما باید آن را [به وضوح ]برای مردم بیان نمایید و کتمانش نکنید. پس، آن [عهد ]را پشت سر خود انداختند و در برابر آن، بهایی ناچیز به دست آوردند. و چه بد معامله ای کردند».

«و آن گاه که فرستاده ای از جانب خدا برایشان آمد _ که آنچه را با آنان بود تصدیق می داشت _ گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر افکندند، چنان که گویی [از آن هیچ ]نمی دانند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :هر که قرآن خوان باشد و بمیرد و [با این حال] به دوزخ رود، او از کسانی بوده که آیات خدا را به ریشخند می گرفته است.

ص :351


1- آل عمران : 187.
2- البقرة : 101.
3- نهج البلاغة : الحکمة 228.

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :و کُلُّ اُمّةٍ قد رَفَعَ اللّهُ عَنهُم عِلمَ الکتابِ حِینَ نَبَذُوهُ و وَلاّهُم عَدُوَّهُم حینَ تَوَلَّوهُ ، و کانَ مِن نَبذِهِمُ الکتابَ أن أقاموا حُروفَهُ و حَرَّفُوا حُدودَهُ ، فهُم یَروُونَهُ و لا یَرعُونَهُ ، و الجُهّالُ یُعجِبُهُم حِفظُهُم للرِّوایَةِ ، و العُلَماءُ یَحزُنُهُم تَرکُهُم للرِّعایَةِ . (1)

امام جواد علیه السلام :هر امّتی، آن گاه که کتاب آسمانی خود را رها کرد و کنار افکند، خداوند علم آن را از آنان گرفت و آن گاه که دشمنان خود را به دوستی و سرپرستی گرفتند، خداوند آن دشمنان را بر ایشان ولایت و حکومت داد. از جمله به کنار افکندن کتاب، این بود که حروف و کلمات آن را بر پا داشتند و معانی اش را تحریف کردند؛ کتاب را می خوانند و روایت می کنند اما آن را رعایت نمی کنند و به کار نمی بندند. نادانان از این که آن را خوب می خوانند و حفظ می کنند، خوشحالند و دانایان از این که آن را رعایت نمی کنند و به کار نمی بندند، اندوهناکند.

3254 - آدابُ القِراءَةِ
3254 - آداب قرائت قرآن

1 _ تنظیفُ الفَمِ:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ أفواهَکُم طُرُقُ القرآنِ ، فَطَیِّبُوها بالسِّواکِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :طَیِّبُوا أفواهَکُم ؛ فإنَّ أفواهَکُم طَریقُ القرآنِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : نَظِّفُوا طَریقَ القرآنِ ، قیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما طَریقُ القرآنِ ؟ قالَ : أفواهُکُم ، قیلَ : بما ذا ؟ قالَ : بالسِّواکِ . (4)

3254

آداب قرائت قرآن

1 _ تمیز کردن دهان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دهان های شما گذرگاه های قرآن است. پس آنها را با مسواک زدن، خوشبو کنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دهانهایتان را، خوشبو کنید؛ زیرا که دهانهای شما، گذرگاه قرآن است.

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گذرگاه قرآن را نظافت کنید. عرض شد: ای رسول خدا! گذرگاه قرآن چیست؟ فرمود: دهانهایتان. عرض شد: با چه تمیزش کنیم؟ فرمود: با مسواک زدن.

ص :352


1- الکافی : 8/53/16.
2- کنز العمّال : 2751.
3- کنز العمّال : 2752.
4- بحار الأنوار : 92/213/11 .

2 _ الاستِعاذةُ:

الکتاب :

«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أغلِقُوا أبوابَ المَعصیَةِ بالاستِعاذَةِ ، و افتَحُوا أبوابَ الطاعَةِ بالتَّسمیَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ التَّعوُّذِ عندَ افتِتاحِ کُلِّ سُورَةٍ _: نَعَم ، فَتَعَوَّذْ بِاللّهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیمِ ، و ذَکَرَ أنَّ الرَّجیمَ أخبَثُ الشَّیاطینِ . (3)

(4)

3 _ التَّرتیلُ :

الکتاب :

«وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً» . (5)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «وَ رَتِّلِ القُرآنَ تَرتیلاً» _: بَیِّنْهُ تِبیانا ، و لا تَنثُرْهُ نَثرَ البَقْلِ ، و لا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعرِ ، قِفُوا عندَ عَجائبِهِ ، حَرِّکُوا بهِ القُلوبَ ، و لا یَکُن هَمُّ أحَدِکُم آخِرَ السُّورَةِ . (6)

2 _ پناه بردن به خدا

قرآن:

«پس هر گاه قرآن خواندی، از شیطان رجیم به خدا پناه بر».

حدیث :

امام صادق علیه السلام :درهای معصیت را با استعاذه (گفتن «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم») ببندید و درهای طاعت را با تسمیه (گفتن «بسم اللّه الرحمن الرحیم») بگشایید.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از استعاذه هنگام شروع هر سوره _فرمود : آری، از شیطان رجیم که پلیدترین شیاطین است، به خدا پناه بر.

3 _ ترتیل (روشن و شمرده خواندن)

قرآن:

«قرآن را شمرده شمرده بخوان».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه: «و رتّل القرآن ترتیلاً» _فرمود : قرآن را روشن و شمرده بخوان و آن را مانند تخم علف پراکنده اش مساز و همچون شعر به شتاب و بریده و بریده مخوان. در شگفتیهایش درنگ کنید، دلها را با آن به تپش و حرکت در آورید و همه کوشش شما این نباشد که سوره را به آخر برسانید.

ص :353


1- النحل : 98.
2- بحار الأنوار : 92/216/24.
3- تفسیر العیّاشی : 2/270/68.
4- (انظر) عنوان 379 «الاستعاذة».
5- المزّمّل : 4.
6- النوادر للراوندی : 164/247.

عنه صلی الله علیه و آله_ أیضا _: بَیِّنْهُ تَبیینا ، و لا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعرِ ، قِفُوا عندَ عَجائبِهِ ، و جَرِّحُوا بهِ القُلوبَ ، و لا یَکُن هَمُّ أحدِکُم آخِرَ السُّورَةِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ أیضا _: بَیِّنْهُ تِبیانا و لا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعرِ ، و لا تَنثُرْهُ نَثرَ الرَّملِ ، و لکنْ أفزِعوا قُلوبَکُمُ القاسِیَةَ ، و لا یَکُن هَمُّ أحدِکُم آخِرَ السُّورَةِ . (2)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ المتَّقِینَ _: أمّا اللیلَ فَصافُّونَ أقدامَهُم ، تالِینَ لأجزاءِ القرآنِ یُرَتِّلُونَها تَرتیلاً ، یُحَزِّنُونَ بهِ أنفُسَهُم ، و یَستَثِیرُونَ بهِ دَواءَ دائهِم . (3)

4 _ التَّدبّرُ:

الکتاب :

«أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفالُها» . (4)

«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ و لِیَتَذَکَّرَ أُوْلُو الأَلْبابِ» . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره همین آیه _فرمود : قرآن را روشن و شمرده بخوانید و مانند شعر تند و بریده بریده مخوانید، در مطالب شگفت انگیزش تأمّل کنید و دلها را با آن نیشتر زنید و تمام سعی شما این نباشد که سوره را به آخر رسانید.

امام علی علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : قرآن را روشن و واضح بخوان و مانند شعر به شتاب و بریده مخوان و چون ریگ پراکنده اش مساز. بلکه دلهای سخت خود را [به وسیله آن] به بیم و هراس افکنید و تمام سعی شما این نباشد که سوره را به پایان رسانید.

امام علی علیه السلام_ در وصف پرهیزگاران _فرمود : شب هنگام به پا می خیزند و آیات قرآن را با تأمّل و شمرده می خوانند و جانهایشان را با خواندن آن اندوهناک می سازند و داروی درد و بیماری خود را در آن می جویند.

4 _ تدبّر

قرآن:

«آیا در قرآن تدبّر نمی کنند یا بر دلهایشان قفلها زده شده است؟».

«کتابی است فرخنده که آن را سوی تو فرو فرستادیم، تا در آیاتش تدبّر کنند و خردمندان پند گیرند».

ص :354


1- کنز العمّال : 4117.
2- الکافی : 2/614/1.
3- نهج البلاغة : الخطبة 193.
4- محمّد : 24.
5- ص : 29.

«أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُم ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الأوَّلِینَ» . (1)

«أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافا کَثِیرا» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَفقَهُ مَن قَرَأَ القرآنَ فی أقَلَّ مِن ثلاثٍ . (3)

کنز العمّال عن ابن عَمرٍو عن رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِقرَأِ القرآنَ فی کُلِّ شَهرٍ ، قالَ : قلتُ : إنّی أجِدُ قُوَّةً ، قالَ : اقرَأْهُ فی عِشرِینَ لَیلةً ، قالَ : قلتُ: إنّی أجِدُ قوّةً ، قالَ : فاقْرأْهُ فی عَشرِ لَیالٍ ، قالَ : إنّی أجِدُ قوّةً ، قالَ : فاقرَأْهُ فی سَبعٍ و لا تَزِدْ علی ذلکَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ألا لا خَیرَ فی قِراءةٍ لیسَ فیها تَدَبُّرٌ ، ألا لا خَیرَ فی عِبادَةٍ لیسَ فیها تَفَقُّهٌ . (5)

عنه علیه السلام :تَدَبَّروا آیاتِ القرآنِ و اعتَبِرُوا بهِ ، فإنّهُ أبلَغُ العِبَرِ . (6)

«آیا در [عظمت] این سخن نیندیشیده اند، یا چیزی برای آنان آمده که برای پدران پیشین آنها نیامده است؟».

«آیا در قرآن تدبّر نمی کنند؟ اگر از نزد غیر خدا بود، هر آینه در آن اختلاف بسیاری می یافتند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که [کلّ] قرآن را در کمتر از سه [روز ]بخواند، [در آن ]فقیه و دانا نمی شود.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در سخنانی به پسر عمرو فرمود : قرآن را در یک ماه بخوان. ابن عمر می گوید: عرض کردم: من می توانم در کمتر از این مدت بخوانم. فرمود: در بیست شب بخوان. می گوید: عرض کردم: می توانم در کمتر از این مدت هم بخوانم. فرمود: در دَه شب بخوان. عرض کرد: می توانم در کمتر از این هم بخوانم. فرمود: در هفت شب بخوان و از این جلوتر مرو.

امام علی علیه السلام :بدانید که در قرآن خواندنی که با تدبّر همراه نباشد، خیری نیست؛ بدانید که در عبادتی که با فهم و اندیشه توأم نباشد، خیری نیست.

امام علی علیه السلام :در آیات قرآن تدبّر کنید و از آن عبرت آموزید؛ زیرا که قرآن رساترین پندها و عبرتهاست.

ص :355


1- المؤمنون : 68.
2- النساء : 82.
3- کنز العمّال : 2828.
4- کنز العمّال : 2815.
5- بحار الأنوار:92/211/4.
6- غرر الحکم : 4493.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :آیاتُ القرآنِ خَزائنُ العِلمِ ، فکُلَّما فَتَحتَ خِزانَةً فیَنبغی لکَ أن تَنظُرُ فیها . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن قِراءةِ القرآنِ فی لیلَةٍ _: لا یُعجِبُنی أن تَقرَأهُ فی أقَلَّ مِن شَهرٍ . (2)

(3)

5 _ الخُشوعُ :

الکتاب :

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لاَ یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِن قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّی لَأعجَبُ کیفَ لا أشیبُ إذا قَرَأتُ القرآنَ ! (5)

عنه صلی الله علیه و آله :اقرَؤوا القرآنَ بالحُزنِ ؛ فإنّهُ نَزَلَ بالحُزنِ . (6)

امام زین العابدین علیه السلام :آیه های قرآن گنجینه های دانش هستند. پس، هر گاه گنجینه ای گشوده شد، شایسته است که در آن نظر افکنی.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از ختم کردن قرآن در یک شب _فرمود : خوش ندارم که آن را در کمتر از یک ماه بخوانی.

5 _ خشوع

قرآن:

«آیا برای کسانی که ایمان آورده اند زمان آن نرسیده است که دلهایشان برای یاد خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع شود و چونان کسانی نباشند که پیش از این به آنها کتاب [آسمانی ]داده شد و روزگار درازی بر آنها گذشت و پس دلهایشان سخت شد و بسیاری از آنان فاسقانند؟».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من در شگفتم که وقتی قرآن می خوانم، چگونه مویم سفید نمی شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را با آواز حزین بخوانید؛ زیرا که آن با صوت حزین نازل شده است.

ص :356


1- بحار الأنوار : 92/216/22.
2- الکافی : 2/617/1.
3- (انظر) العبادة : باب 2453.
4- الحدید : 16.
5- بحار الأنوار : 16/258/42.
6- کنز العمّال : 2777.

عنه صلی الله علیه و آله :اقرؤوا القرآنَ و ابکُوا ، فإن لم تَبکُوا فَتَباکَوا ، لیس مِنّا مَن لم یَتَغَنَّ بالقرآنِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن عَینٍ فاضَت مِن قِراءةِ القرآنِ إلاّ قَرَّتْ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عیون أخبار الرِّضا عن رجاءِ بنِ أبی الضحّاکِ_ فی ذکرِ سیرة الإمام الرِّضا علیه السلام و قد صَحبَه إلی خراسان _: یُکثِرُ باللَّیلِ فی فِراشِهِ مِن تِلاوَةِ القرآنِ ، فإذا مَرَّ بآیَةٍ فیها ذِکرُ جَنّةٍ أو نارٍ بَکی و سَألَ اللّهَ الجَنّةَ و تَعَوَّذَ بهِ مِن النارِ . (3)

(4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لیسَ القرآنُ بالتِّلاوَةِ و لا العِلمُ بالرِّوایَةِ ، و لکنِ القرآنُ بالهِدایَةِ و العِلمُ بالدِّرایَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :أنتَ تَقرَأُ القرآنَ ما نَهاکَ ، فإذا لم یَنهَکَ فَلَستَ تَقرَؤهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :اقرَأِ القرآنَ ما نَهاکَ ، فإن (فإذا) لم یَنهَکَ فلَستَ تَقرَؤهُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را بخوانید و گریه کنید و اگر گریه تان نمی آید، خود را به گریه بزنید. از ما نیست کسی که قرآن را با آواز دلنواز نخواند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ دیده ای نیست که از خواندن قرآن اشکش سرازیر شود، جز این که روز قیامت روشن شود.

عیون أخبار الرضا_ به نقل از رجاء بن ابی ضحاک در بیان سیره امام رضا علیه السلام در سفر به خراسان _: شبها در بسترش بسیار قرآن می خواند و هرگاه به آیه ای که در آن از بهشت یا آتش یاد شده بود می رسید، می گریست و بهشت را از خدا مسئلت می کرد و از آتش به او پناه می برد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن نه به تلاوت کردن است و نه به دانستن روایتِ [قرائت ]آن، بلکه قرآن به هدایت [پذیری از آن] است و فهمیدن آن.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تو تا زمانی قرآن می خوانی که تو را [از گناهان] باز دارد. پس اگر تو را باز نداشت، [گویی ]قرآن نخوانده ای.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که قرآن تو را [از گناهان ]باز می دارد، قرآن بخوان؛ زیرا اگر تو را باز نداشت [در حقیقت ]آن را نخوانده ای.

ص :357


1- کنز العمّال : 2794.
2- کنز العمّال : 2824.
3- عیون أخبار الرضا : 2/182/5.
4- (انظر) القرآن : باب 3251 حدیث 16670.
5- کنز العمّال : 2462.
6- شرح نهج البلاغة : 10/23.
7- کنز العمّال : 2776.

3255 - مَحظوراتُ التِّلاوَةِ
3255 - تلاوت های ممنوع

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اقرَؤوا القرآنَ بألحانِ العَرَبِ و أصواتِها ، و إیّاکُم و لُحونَ أهلِ الفِسقِ و أهلِ الکبائرِ ؛ فإنّهُ سَیَجِیءُ مِن بَعدِی أقوامٌ یُرَجِّعونَ القرآنَ تَرجیعَ الغِناءِ و النَّوحِ و الرَّهبانیّةِ ، لا یَجوزُ تَراقِیهُم ، قُلوبُهُم مَقلوبَةٌ ، و قُلوبُ مَن یُعجِبُهُ شَأنُهم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّی أخافُ علَیکُمُ استِخفافا بالدِّینِ ......... و أن تَتَّخِذُوا القرآنَ مَزامیرَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأَ القرآنَ یَتَأکَّلُ بهِ الناسَ جاءَ یَومَ القِیامَةِ و وَجهُهُ عَظمٌ لیسَ علَیهِ لَحمٌ . (3)

کنز العمّال :عن عبدالله بن رَواحةنَهانا رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَقرَأَ أحَدُنا القرآنَ و هُو جُنُبٌ . (4)

(5)

3255

تلاوتهای ممنوع

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن را با لحنها و آواهای عرب بخوانید و از [به کار بردن ]لحنهای فاسقان و گنهکاران دوری کنید؛ زیرا بزودی پس از من مردمانی بیایند که صدای قرآن خواندنشان را همچون آوازه خوانی و نوحه گری و سرود خوانی کشیشان، در گلو بچرخانند و از گلویشان فراتر نرود. دلهایشان و دلهای کسانی که از قرآن خواندن آنها خوششان آید، وارونه است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نگرانی من برای شما این است که دین را سبک شمارید ......... و قرآن را با ساز و آواز بخوانید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که قرآن خواندن را وسیله امرار معاش خود از مردم قرار دهد، روز قیامت در حالی بیاید که چهره اش استخوانی است و گوشتی بر آن نیست .

کنز العمّالبه نقل از عبدالله بن رَواحة:رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را نهی فرمود از این که فردی از ما در حال جنابت قرآن بخواند.

ص :358


1- الکافی : 2/614/3.
2- بحار الأنوار : 92/194/8.
3- کنز العمّال : 2843.
4- کنز العمّال : 4201.
5- (انظر) باب 3257 ، 3258.

3256 - غُربَةُ القُرآنِ
3256 - غربت قرآن

عنه صلی الله علیه و آله :الغُرَباءُ فی الدنیا أربَعةٌ : قرآنٌ فی جَوفِ ظالِمٍ ، و مَسجِدٌ فی نادی قَومٍ لا یُصَلّی فیهِ ، و مُصحَفٌ فی بَیتٍ لا یُقرَأُ فیهِ ، و رَجُلٌ صالِحٌ مَع قَومِ سوءٍ . (1)

3256

غربت قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :غریبان دنیا چهارند: قرآنی که در حافظه ستمگر است، مسجدی که در محلّه ای باشد و مردم در آن نماز نخوانند، مصحفی که در خانه ای باشد و خوانده نشود و مرد پرهیزگاری که در میان مردمانی بد به سر می برد.

3257 - القُرّاءُ الفَجَرَةُ
3257 - قاریان نابکار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :رُبَّ تالِ القرآنِ و القرآنُ یَلعَنُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أکثَرُ مُنافِقی اُمَّتی قُرّاؤها . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ فی جَهنَّمَ رَحاءً مِن حَدیدٍ تُطحَنُ بها رُؤوسُ القُرّاءِ ، و العُلَماءِ المُجرمینَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَعَلَّمَ القرآنَ للدنیا و زینَتِها حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ الجَنّةَ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :مَن دَخَلَ علی إمامٍ جائرٍ فَقَرَأَ علَیهِ القرآنَ یُریدُ بذلکَ عَرَضا مِن عَرَضِ الدنیا لُعِنَ القارئُ بِکُلِّ حَرفٍ عَشرَ لَعناتٍ ، و لُعِنَ المُستَمِعُ بکُلِّ حَرفٍ لَعنَةً . (6) (7)

3257

قاریان نابکار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای بسا قرآن خوانی که قرآن لعنتش می کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشتر منافقان امّت من، قاریان آن هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دوزخ آسیابی آهنی است که با آن سرهای قاریان و علمای گنهکار آرد می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس قرآن را برای دنیا و زیور دنیا فرا گیرد، خداوند بهشت را بر او حرام گرداند.

امام باقر علیه السلام :هر کس نزد پیشوایی ستمگر برود و به قصد رسیدن به مال و منالی از دنیا برای او قرآن بخواند، قاری در ازای هر حرفی که می خواند ده لعنت می شود و شنونده برای هر حرفی یک لعنت.

ص :359


1- کنز العمّال : 2845.
2- بحار الأنوار : 92/184/19.
3- بحار الأنوار : 92/181/16.
4- جامع الأخبار:130/254.
5- بحار الأنوار : 77/100/1.
6- الاختصاص : 262.
7- (انظر) العلم : باب 2847.

3258 - أصنافُ القُرّاءِ
3258 - انواع قاریان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قُرّاءُ القرآنِ ثلاثةٌ : رجُلٌ قَرَأَ القرآنَ فاتَّخَذَهُ بِضاعَةً فاستَحرَمَهُ (1) المُلوکَ و استَمالَ به الناسَ ، و رَجُلٌ قَرَأَ القرآنَ فأقامَ حُروفَهُ و ضَیَّعَ حُدودَهُ ، کَثُرَ هؤلاءِ مِن قُرّاءِ القرآنِ لا کَثَّرَهُم اللّهُ تعالی ! و رجُلٌ قَرَأَ القرآنَ فَوَضَعَ دَواءَ القرآنِ علی داءِ قلبِهِ فَأسهَرَ بهِ لیلَهُ و أظمَأَ بهِ نَهارَهُ و قامُوا (2) فی مَساجِدِهِم و حَبَوا بهِ (3) تَحتَ بَرانِسِهِم ، فهؤلاءِ یَدفَعُ اللّهُ بهِمُ البَلاءَ و یُزیلُ (4) مِن الأعداءِ و یُنزِلُ غیثَ السماءِ ، فو اللّهِ لَهؤلاءِ مِن القُرّاءِ أعَزُّ مِن الکِبریتِ الأحمَرِ . (5)

3258

انواع قاریان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاریان قرآن سه گونه اند: کسی که قرآن می خواند و آن را وسیله ای برای تقرّب به شاهان و جلب توجه مردم قرار می دهد و کسی که قرآن می خواند و الفاظ و کلماتش را بر پا می دارد و معانیش را فرو می گذارد. این دو دسته از قاریان قرآن تعدادشان زیاد است و خدا امثال آنها را زیاد نکناد و کسی که قرآن می خواند و دارو و مرهم قرآن را بر روی درد دل خویش می نهد. شبش را با آن به بیداری می گذراند و روزش را با آن به تشنگی سپری می کند. [آن را ]در مسجدهایشان به پا می دارند و زیر بُرنُس های خود می خزانندش. اینانند که خداوند به برکت وجودشان، بلا را می گرداند و دشمنان را از میان می برد و باران آسمان را فرو می فرستد؛ به خدا سوگند که این قاریان از کبریت احمر کمیاب ترند.

ص :360


1- فی لسان المیزان : «فاستجرّ به الملوک» . (کما فی هامش المصدر).
2- فی لسان المیزان : «و قاموه» . (کما فی هامش المصدر).
3- فی المنتخب : «فنحوا به» . و فی المجمع : «فخنوا یبکون ، هو ضرب من البکاء» . (کما فی هامش المصدر).
4- فی المنتخب : «یدیل». (کما فی هامش المصدر، و هو الأظهر).
5- کنز العمّال : 2882.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأَ القرآنَ یُریدُ بهِ السُّمعَةَ و التِماسَ شیءٍ لَقِیَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یَومَ القِیامَةِ و وَجهُهُ عَظمٌ لیسَ علَیهِ لَحمٌ ......... و مَن قَرَأ القرآنَ و لم یَعمَلْ بهِ حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ أعمی فیقولُ : «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أعْمی وَ قَدْ کُنتُ بَصیرا» (1) ؟! (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لإِیاسِ بنِ عامِرٍ _: یا أخا عکٍّ ، إنّک إن بَقِیتَ فَسَتَقرأُ القرآنَ ثلاثةُ أصنافٍ : صِنفٌ للّهِِ عَزَّ و جلَّ ، و صِنفٌ للدنیا، و صِنفٌ للجِدالِ ، فإنِ استَطَعتَ أن تکونَ مِمَّن یَقرَؤهُ للّهِِ عَزَّ و جلَّ فافعَلْ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :القُرّاءُ ثلاثةٌ : قارئٌ قَرَأَ (القرآنَ) لِیَستَدِرَّ بهِ المُلوکَ و یَستَطیلَ بهِ علَی الناسِ فذاکَ مِن أهلِ النارِ، و قارئٌ قَرَأَ القرآنَ فَحَفِظَ حُروفَهُ و ضَیَّعَ حُدودَهُ فذاکَ مِن أهلِ النارِ ، و قارئٌ قَرَأَ (القرآنَ) فاستَتَرَ بهِ تَحتَ بُرنُسِهِ فهُو یَعمَلُ بمُحکَمِهِ و یُؤمِنُ بمُتَشابِهِهِ و یُقیمُ فَرائضَهُ و یُحِلُّ حَلالَهُ و یُحَرِّمُ حَرامَهُ فهذا مِمَّن یُنقِذُهُ اللّهُ مِن مُضِلاّتِ الفِتَنِ و هُو مِن أهلِ الجَنّةِ و یُشَفَّعُ فیمَن شاءَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که برای شهرت طلبی و رسیدن به چیزی قرآن بخواند، در روز قیامت با چهره ای استخوانی و بی گوشت، خداوند عزّ و جلّ را دیدار کند ......... .و هرکه قرآن بخواند و به آن عمل نکند، خداوند روز قیامت او را کور محشور گرداند، پس بگوید: «پروردگارا! چرا مرا کور محشور کردی در حالی که بینا بودم ؟».

امام علی علیه السلام_ به اِیاس بن عامر _فرمود : ای مرد عکّی! اگر زنده بمانی، خواهی دید که قرآن خوانان سه گروهند: گروهی برای خداوند عزّ و جلّ می خوانند، گروهی برای دنیا و گروهی برای ستیزه کردن. و تو، اگر توانستی از کسانی باشی که برای خداوند عزّ و جلّ قرآن می خوانند، چنین باش.

امام صادق علیه السلام :قاریان سه گونه اند: قاری ای که قرآن می خواند تا بدان وسیله از شاهان به نوایی برسد و بر مردم فخر و بزرگی فروشد، چنین کسی از دوزخیان است. قاری ای که قرآن می خواند و حروف و کلماتش را حفظ می کند، اما معانیش را رها می کند. این نیز از دوزخیان است و قاری ای که قرآن می خواند و با آن در زیر کلاه برک خود پنهان می شود و به آیات محکم آن عمل می کند و به آیات متشابهش ایمان می آورد و فرایضش را به جا می آورد و حلالش را حلال و حرامش را حرام می شمارد؛ این قاری از کسانی است که خداوند او را از گمراهیهای فتنه نجات می دهد و از بهشتیان است و درباره هر که خواهد، شفاعت می کند.

ص :361


1- طه : 125 .
2- ثواب الأعمال : 337/1.
3- کنز العمّال : 4192.
4- الخصال : 143/165.

عنه علیه السلام :إنَّ مِن الناسِ مَن یَتَعَلَّمُ القرآنَ لِیُقالَ : فلانٌ قارِئٌ ! و مِنهُم مَن یَتَعَلَّمُهُ فَیَطلُبُ بهِ الصَّوتَ فیقالُ : فلانٌ حَسَنُ الصَّوتِ ! و لیسَ فی ذلک خَیرٌ ، و مِنهُم مَن یَتَعَلَّمُهُ فیَقومُ بهِ فی لیلِهِ و نَهارِهِ ، لا یُبالِی مَن عَلِمَ ذلکَ و مَن لم یَعلَمْهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :برخی از مردم قرآن را فرا می گیرند برای این که بگویند: فلانی قاری است. برخی آن را می آموزند تا با صدای خوش بخوانند و مردم بگویند: فلانی صوتی خوش دارد. در اینها خیری نیست [و کارشان ارزشی ندارد]. برخی هم قرآن را فرا می گیرند و شب و روزشان را با آن بسر می برند و اهمیتی نمی دهند که کسی این مطلب را می داند یا نمی داند.

3259 - استِماعُ القُرآنِ
3259 - گوش دادن به قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ألا مَن اشتاقَ إلَی اللّهِ فَلیَستَمِعْ کلامَ اللّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ استَمَعَ آیَةً مِن القرآنِ خَیرٌ لَهُ مِن ثَبِیرٍ ذَهَبا . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یُدفَعُ عن قارئِ القرآنِ بَلاءُ الدنیا ، و یُدفَعُ عن مُستَمِعِ القرآنِ بَلاءُ الآخِرَةِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ استَمَعَ إلی آیَةٍ مِن کتابِ اللّهِ کُتِبَت لَهُ حَسَنةً مُضاعَفةً ، و مَن تَلا آیَةً مِن کتابِ اللّهِ کانَت لَهُ نورا یَومَ القِیامَةِ . (6)

3259

گوش دادن به قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان! هر که مشتاق خداست، پس، به کلام خدا گوش دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به یک آیه از قرآن گوش کند، برایش بهتر از کوهی از طلاست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :از قاری قرآن، بلای دنیا دور می شود و از شنونده قرآن، بلای آخرت.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه به یک آیه از کتاب خدا گوش دهد، برایش ثوابی دو چندان نوشته شود و هر که یک آیه از کتاب خدا تلاوت کند، روز قیامت آن آیه نوری برای او باشد.

ص :362


1- الکافی : 2/608/6.
2- (انظر) العلم : باب 2821.
3- کنز العمّال : 2472.
4- بحار الأنوار : 92/20/18 .
5- کنز العمّال : 4031.
6- کنز العمّال : 2316.

3260 - أدَبُ الاستِماعِ
3260 - آداب گوش دادن به قرآن

الکتاب :

«وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» . (1)

«قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّدا * وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً * وَ یَخِرُّونَ لِلأَْذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعا» . (2)

«أُولَ_ئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَ إسْرَائِیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدا وَ بُکِیّا» . (3)

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لاَ یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» . (4)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ اللّهَ یقولُ للمؤمنینَ : «و إذا قُرِئَ القُرآنُ» یَعنی فی الفَریضَةِ خَلفَ الإمامِ «فاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» . (5)

3260

آداب گوش دادن به قرآن

قرآن:

«هرگاه قرآن خوانده شود، به آن گوش دهید و خاموش بمانید، شاید که مورد رحمت قرار گیرید».

«بگو: به آن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید، همانا کسانی که پیش از آن علم داده شده اند، هرگاه [قرآن ]بر آنان تلاوت شود، به چانه ها به خاک سجده می افتند و می گویند: منزّه است پروردگار ما، همانا وعده پروردگار ما شدنی است. و به چانه ها به خاک می افتند [و ]می گریند و بر کرنش آنها افزوده می شود».

«آنان کسانی از پیامبران بودند که خداوند بر ایشان نعمت ارزانی داشت: از فرزندان آدم بودند و از کسانی که همراه نوح [بر کشتی] سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانی که [آنان را ]هدایت نمودیم و برگزیدیم [و ]هرگاه آیات [خدای] رحمان بر آنان خوانده می شد، سجده کنان و گریان به خاک می افتادند».

«آیا برای کسانی که ایمان آورده اند، وقت آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرم (فروتن) گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و [عمر و ]انتظار بر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت گردید و بسیاری از آنها فاسق بودند؟».

حدیث :

امام باقر علیه السلام :خداوند به مؤمنان می فرماید: «هر گاه قرآن خوانده شد» یعنی در نماز واجب پشت سر امام جماعت، پس به آن گوش کنید و خاموش بمانید شاید مورد رحمت قرار گیرید».

ص :363


1- الأعراف : 204.
2- الإسراء : 107 _ 109.
3- مریم : 58.
4- الحدید : 16.
5- بحار الأنوار:92/221/3.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ زُرارَةُ عن وُجوبِ الإنصاتِ و الاستِماعِ علی مَن یَسمَعُ القرآنَ _: نَعَم ،إذا قُرئَ القرآنُ عِندَکَ فقد وَجَبَ علَیکَ الاستِماعُ و الإنصاتُ . (1)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ سؤال زراره از وجوب خاموش ماندن و گوش دادن بر کسی که قرآن را می شنود _فرمود : آری، هرگاه قرآن در حضورت خوانده شد، واجب است که گوش کنی و خاموش بمانی.

3261 - لِلقُرآنِ ظَهرٌ وبَطنٌ
3261 - قرآن، ظاهری دارد و باطنی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما أنزَلَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ آیَةً إلاّ لَها ظَهرٌ و بَطنٌ، و کلُّ حَرفٍ حَدٌّ، و کُلٌّ حَدٍّ مُطَّلَعٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القرآنُ ظاهِرُهُ أنیقٌ ، و باطِنُهُ عَمیقٌ . (3)

عنه علیه السلام :إنّ کتابَ اللّهِ علی أربَعةِ أشیاءَ : علَی العِبارَةِ ، و الإشارَةِ ، و اللَّطائفِ ، و الحَقائقِ . فالعِبارَةُ للعَوامِّ ، و الإشارَةُ للخَواصِّ ، و اللَّطائفُ للأولیاءِ ، و الحقائقُ للأنبیاءِ . (4)

3261

قرآن، ظاهری دارد و باطنی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ هیچ آیه ای نازل نکرد، مگر این که آن را ظاهری است و باطنی، و هر حرفی را مرزی است و هر مرزی را بُلندایی.

امام علی علیه السلام :قرآن ظاهرش زیبا و شگفت انگیز است و باطنش ژرف.

امام علی علیه السلام :کتاب خداوند بر چهار چیز است: عبارت [ظاهر]، اشاره، لطایف و حقایق. عبارت برای عامه مردم است، اشاره برای خواصّ، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیا.

ص :364


1- بحار الأنوار : 92/222/7.
2- کنز العمّال : 2461.
3- نهج البلاغة : الخطبة 18.
4- عوالی اللآلی : 4 / 104 / 155 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ للقرآنِ بَطنا ، و للبَطنِ بَطنٌ ، و لَهُ ظَهرٌ ، و للظَّهرِ ظَهرٌ ، ......... و لیسَ شیءٌ أبعَدَ مِن عُقولِ الرِّجالِ مِن تَفسیرِ القرآنِ ، إنّ الآیَةَ لَتَکُونُ أوَّلُها فی شیءٍ و آخِرُها فی شیءٍ ، و هُو کلامٌ مُتَّصِلٌ یَتَصرَّفُ علی وُجوهٍ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :القرآنُ کُلُّهُ تَقریعٌ ، و باطِنُهُ تَقریبٌ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام :همانا قرآن باطنی دارد و باطنش نیز باطنی دارد. و ظاهری دارد و ظاهرش نیز ظاهری دارد ......... از دسترس خِرد مردان چیزی دورتر از تفسیر قرآن نیست؛ [زیرا ]آیه قرآن آغازش درباره چیزی است و پایانش درباره چیزی دیگر. قرآن گفتاری پیوسته است که به شکلها و معانی گوناگون حمل می شود.

امام صادق علیه السلام :قرآن سراسر گوشزد کننده است و باطنش نزدیک کننده.

3262 - التَّحذیرُ مِن التَّفسیرِ بِالرَّأیِ
3262 - پرهیز از تفسیر به رأی

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ جلَّ جلالُه : ما آمَنَ بی مَن فَسَّرَ بِرَأیهِ کَلامی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ فی القرآنِ بغَیرِ عِلمٍ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقعَدَهُ مِن النارِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَکَلَّمَ فی القرآنِ برَأیهِ فَأصابَ فَقَد أخطَأَ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قالَ فی القرآنِ بغَیرِ ما عِلمٍ جاءَ یَومَ القِیامَةِ مُلجَما بلِجامٍ مِن نارٍ . (7)

3262

پرهیز از تفسیر به رأی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند فرمود: به من ایمان نیاورده است کسی که سخن مرا بر اساس رأی خودش تفسیر کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه ندانسته درباره قرآن سخن بگوید، جایگاهش آتش است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در قرآن مطابق نظر خود سخن بگوید و سخنش درست هم باشد، باز خطا کرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که در قرآن ندانسته چیزی بگوید، روز قیامت در حالی آورده شود که لگامی از آتش بر او زده شده است.

ص :365


1- بحار الأنوار:92/95/48.
2- معانی الأخبار : 232/1.
3- (انظر) بحار الأنوار : 92 / 78 باب 8 .
4- بحار الأنوار: 92/107/1.
5- کنز العمّال : 2958.
6- بحار الأنوار : 92/111/20.
7- بحار الأنوار : 92/112.

عنه صلی الله علیه و آله :أکثَرُ ما أخافُ علی اُمَّتِی مِن بَعدی رجُلٌ یَتَأوَّلُ القرآنَ یَضَعُهُ علی غیرِ مَواضِعِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی معاویةَ _: فَعَدَوتَ علَی الدنیا بِتأویلِ القرآنِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن فَسَّرَ القرآنَ بِرَأیهِ فَأصابَ لم یُؤجَرْ ، و إن أخطَأَ کانَ إثمُهُ علَیهِ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیشترین چیزی که بعد از خود برای امتم از آن می ترسم، مردی است که قرآن را تأویل نابه جا کند.

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت : با تأویل قرآن، در پی کسب دنیا تاختی.

امام صادق علیه السلام :کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند و تفسیرش درست باشد، مأجور نیست و اگر نادرست باشد، گناهش به گردن اوست.

3263 - مَن یَعرِفُ القُرآنَ
3263 - کسی که قرآن را می شناسد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ذلکَ القرآنَ فاستَنطِقُوهُ ، و لن یَنطِقَ ، و لکنْ اُخْبِرُکُم عَنهُ . (5)

عنه علیه السلام_ فی وَصفِ عِترَةِ النبیِّ صلواتُ اللّهِ علَیهِم _: هُم أزِمَّةُ الحَقِّ ، و أعلامُ الدِّینِ ، و ألسِنَةُ الصِّدقِ ، فَأنزِلُوهُم بأحسَنِ مَنازِلِ القرآنِ ، وَرِدُوهُم وُرودَ الهِیمِ العِطاشِ . (6)

3263

کسی که قرآن را می شناسد

امام علی علیه السلام :این قرآن است، پس آن را به زبان آورید، اما او هرگز [خودش ]سخن نخواهد گفت، بلکه من شما را از آن آگاه می کنم.

امام علی علیه السلام_ در وصف عترت پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : آنان زمام داران حق و یقین هستند و پیشوایان دین و زبانهای راستی و راستگویی. پس آنان را همچون قرآن در بهترین منزلگاه ها بنشانید و همچون اشتران تشنه که به آبشخور روند ، سوی آنها بشتابید.

ص :366


1- منیة المرید : 369.
2- نهج البلاغة : الکتاب 55.
3- بحار الأنوار : 92/110/11.
4- (انظر) عنوان 177 «الرأی». المیزان فی تفسیر القرآن : 3 / 44 «ما معنَی التأویل؟».
5- نهج البلاغة: الخطبة 158 .
6- نهج البلاغة : الخطبة 87.

الکافی عن زید الشحّام :دَخَلَ قَتادةُ بنُ دِعامةَ علی أبی جَعفرٍ علیه السلام فقالَ : یا قَتادَةُ ، أنتَ فَقیهُ أهلِ البصرةِ ؟ فقالَ : هکذا یَزعُمونَ ، فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : بَلَغَنی أنّکَ تُفَسِّرُ القرآنَ ، قالَ لَهُ قَتادةُ : نَعَم ، فقالَ أبو جعفرٍ علیه السلام : بِعِلمٍ تُفَسِّرُهُ أم بجَهلٍ ؟ قالَ : لا ، بِعلمٍ _ إلی أن قالَ _ یا قَتادَةُ ، إنّما یَعرِفُ القرآنَ مَن خُوطِبَ بهِ . (1)

الکافی_ به نقل از زید شحام _: قتاده خدمت امام باقر علیه السلام رسید. حضرت به او فرمود : ای قتاده! تو فقیه بصریان هستی؟ عرض کرد: این طور خیال می کنند. امام باقر علیه السلام فرمود: شنیده ام که تفسیر قرآن می گویی. قتاده عرض کرد: آری. امام باقر علیه السلام فرمود: از روی علم تفسیرش می کنی یا از روی ناآگاهی؟ عرض کرد: نه، از روی علم _ تا آن جا که فرمود _ ای قتاده! قرآن را در حقیقت کسی می شناسد که مخاطب آن بوده است.

3264 - أصنافُ آیاتِ القُرآنِ
3264 - انواع آیات قرآن

الکتاب :

«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إلاّ اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إلاّ أُولُو الأَلْبابِ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ القرآنَ نَزَلَ علی خَمسةِ وُجوهٍ : حَلالٍ ، و حَرامٍ ، و مُحکَمٍ ، و مُتَشابِهٍ ، و أمثالٍ . فاعمَلُوا بالحَلالِ ، و دَعُوا الحَرامَ ، و اعمَلُوا بالمُحکَمِ ، و دَعُوا المُتَشابِهَ ، و اعتَبِرُوا بالأمثالِ . (3)

3264

انواع آیات قرآن

قرآن:

«او کسی است که این کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستاد. پاره ای از آن، آیاتی محکم (صریح و روشن) است. آنها اساس کتابند و [پاره ای ]دیگر متشابهاتند [که تأویل پذیرند]. اما کسانی که در دلهایشان انحراف است، برای فتنه جویی و طلب تأویل آن [به دلخواه خود، ]از متشابه آن پیروی می کنند؛ با آن که تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند. [آنان که ]می گویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان کسی متذکّر نمی شود».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن، بر پنج وجه نازل شده است: حلال و حرام و محکم و متشابه و مَثَلها. پس به حلال عمل کنید و از حرام باز ایستید و محکم را به کار بندید و با متشابه کاری نداشته باشید و از مَثَلها عبرت گیرید.

ص :367


1- الکافی : 8/311/485.
2- آل عمران : 7.
3- بحار الأنوار : 92/186/3.

عنه صلی الله علیه و آله :اُنزِلَ القرآنُ علی سَبعَةِ أحرُفٍ : آمِرٍ ، و زاجِرٍ، و تَرغیبٍ، و تَرهیبٍ، و جَدَلٍ، و قَصصٍ، و مَثَلٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ تبارکَ و تعالی أنزلَ القرآنَ علی سَبعَةِ أقسامٍ ، کُلٌّ مِنها شافٍ کافٍ ، و هی : أمرٌ ، و زَجرٌ ، و تَرغیبٌ ، و تَرهیبٌ ، و جَدَلٌ ، و مَثَلٌ ، و قَصصٌ . و فی القرآنِ ناسِخٌ و مَنسوخٌ و مُحکَمٌ و مُتشابِهٌ ، و خاصٌّ و عامٌّ ، و مُقدَّمٌ و مُؤَخَّرٌ ، و عَزائمُ و رُخَصٌ ، و حَلالٌ و حَرامٌ ، و فَرائضُ و أحکامٌ ، و مُنقَطِعٌ و مَعطوفٌ ، و مُنقَطِعٌ غیرُ مَعطوفٍ، و حَرفٌ مَکانَ حَرفٍ .

و مِنهُ ما لَفظُهُ خاصٌّ ، و مِنهُ ما لَفظُهُ عامٌّ مُحتَمِلُ العُمومِ ، و مِنهُ ما لَفظُهُ واحِدٌ و مَعناهُ جَمعٌ ، و مِنهُ ما لَفظُهُ جَمعٌ و مَعناهُ واحِدٌ ، و مِنهُ ما لَفظُهُ ماضٍ و مَعناهُ مُستَقبَلٌ ، و مِنهُ ما لَفظُهُ علَی الخَبَرِ و مَعناهُ حِکایَةٌ عن قَومٍ آخَرَ ، و مِنهُ ما هُو باقٍ مُحرَّفٌ عن جِهَتِهِ، و مِنهُ ما هُو علی خِلافِ تَنزیلِهِ ، و مِنهُ ما تَأویلُهُ فی تَنزیلِهِ ، و مِنهُ ما تأویلُهُ قَبلَ تَنزیلِهِ ، و مِنهُ ما تأویلُهُ بَعدَ تَنزیلِهِ . و مِنهُ آیاتٌ بَعضُها فی سُورَةٍ و تَمامُها فی سُورَةٍ اُخری ، و مِنهُ آیاتٌ نِصفُها مَنسوخٌ و نِصفُها مَتروکٌ علی حالِهِ ، و مِنهُ آیاتٌ مُختَلِفَةُ اللَّفظِ مُتَّفِقَةُ المَعنی ، و مِنهُ آیاتٌ مُتَّفِقَةُ اللَّفظِ مُختَلِفَةُ المَعنی ، و مِنهُ آیاتٌ فیها رُخصَةٌ و إطلاقٌ بعدَ العَزیمَةِ ، لأنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُحِبُّ أن یُؤخَذَ بِرُخَصِهِ کما یُؤخَذُ بِعَزائمِهِ .

و منه رُخصَةٌ صاحِبُها فیها بالخِیارِ إن شاءَ أخَذَ و إن شاءَ تَرَکَها ، و مِنهُ رُخصَةٌ ظاهِرُها خِلافُ باطِنِها یُعمَلُ بظاهِرِها عندَ التَّقیَّةِ و لا یُعمَلُ بباطِنِها مَع التَّقیَّةِ ، و مِنهُ مُخاطَبَةٌ لِقَومٍ و المَعنی لآخَرینَ ، و مِنهُ مُخاطَبَةٌ للنبیِّ صلی الله علیه و آله و مَعناهُ واقِعٌ علی اُمَّتِهِ ، و مِنهُ لا یُعرَفُ تَحریمُهُ إلاّ بتَحلِیلِهِ ، و مِنهُ ما تَألیفُهُ و تَنزیلُهُ علی غیرِ معنی ما اُنزِلَ فیهِ .

و مِنهُ رَدٌّ مِن اللّهِ تعالی و احتِجاجٌ علی جَمیعِ المُلحِدینَ و الزَّنادِقةِ و الدَّهریّةِ و الثَّنَویّةِ و القَدَریّةِ و المُجَبِّرَةِ و عَبَدَةِ الأوثانِ و عَبَدَةِ النِّیرانِ ، و مِنهُ احتِجاجٌ علَی النَّصاری فی المَسیحِ علیه السلام ، و مِنهُ الرَّدُّ علَی الیَهودِ ، و مِنهُ الرَّدُّ علی مَن زَعَمَ أنَّ الإیمانَ لا یَزیدُ و لا یَنقُصُ و أنَّ الکُفرَ کذلکَ ، و مِنهُ رَدٌّ علی مَن زَعَمَ أن لیسَ بَعدَ المَوتِ و قَبلَ القِیامَةِ ثَوابٌ و عِقابٌ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن، بر هفت حرف نازل شده است: امر و نهی و ترغیب کردن و ترساندن و جدل و حکایات و مَثَل.

امام علی علیه السلام :خداوند تبارک و تعالی، قرآن را بر هفت قِسْم نازل فرموده است که هر بخشی از آن شفا دهنده و کفایت کننده است. و این هفت قسم عبارتند از: امر و نهی و ترغیب و ترساندن و جدل و مَثَل و حکایات. در قرآن آیات ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام و مقدّم و مؤخّر و واجبات و رخصتها و حلال و حرام و فرایض و احکام، و منقطع و معطوف، و منقطع نا معطوف، و حرفی به جای حرف دیگر، وجود دارد.

بعضی از کلمات قرآن، لفظش خاصّ است و بعضی لفظش عام است و عمومیت را می رساند و برخی لفظش مفرد است و معنایش جمع و برخی لفظش جمع است و معنایش مفرد. برخی لفظش ماضی است و معنایش مستقبل. برخی لفظش خبری است و معنایش حکایت از قومی دیگر. بعضی از آنها باقی است و از جهت و معنای اصلیش [به معنای دیگر] برگردانده شده است. بعضی از آنها معنایی خلاف تنزیلش دارد و برخی تأویل و تنزیلش یکی است و بعضی تأویلش پیش از تنزیل آن است و بعضی تأویلش بعد از تنزیلش. در قرآن آیاتی هست که قسمتی از آن، در سوره ای است و دنباله آن در سوره ای دیگر. آیاتی هست که نصفش منسوخ است و نصفش به حال خود باقی است [و نسخ نشده]، بعضی از آیات آن الفاظشان متفاوت اما معنایشان با هم یکسان است، آیاتی هم هست که لفظشان یکسان ، اما معنایشان متفاوت است. بعضی آیات ناظر به رخصت است و بعد از قطعیت، دست باز گذاشته شده است؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ دوست دارد همان گونه که به واجبات و احکام قطعیش عمل می شود ، به اجازات و رخصتهایش نیز عمل شود.

بعضی از قرآن، رخصت است و شخص مکلّف آزاد است که اگر خواست آنها را انجام دهد و اگر خواست ترک کند. بعضی از آن رخصتی است که ظاهرش بر خلاف باطنش می باشد، به ظاهر آن به گاه تقیّه عمل می شود ولی به باطن آن در تقیّه [هم ]نمی توان عمل کرد. بعضی از قسمتهای قرآن خطابش به عدّه ای است ولی مقصود دیگران هستند. برخی از آن آیات مخاطبش پیامبر صلی الله علیه و آله است، اما مقصودش امّت او هستند. بعضی از قسمتهای آن هست که حرام شمردنش جز با حلال شمردن آن شناخته نمی شود و قسمتهایی هم در قرآن هست که تألیف و تنزیل آن بر غیر معنایی است که درباره آن نازل شده است.

بعضی از قسمتهای قرآن، هست که پاسخ خداوند متعال و احتجاج و حجّت آوری او بر همه ملحدان و زندیقان و دهریه و ثنویه و قدریه و جبریه و بت پرستان و آتش پرستان، است و قسمتهایی از آن، احتجاج بر ضد مسیحیان [و اعتقادشان ]درباره عیسی علیه السلام است و قسمتهایی از آن ردّ بر یهودیان و قسمتهایی از آن پاسخ به کسانی است که می گویند، نه ایمان قابل افزایش و کاهش است نه کفر. قسمتهایی از آن نیز در پاسخ به کسانی است که خیال می کنند بعد از مرگ و پیش از قیامت پاداش و کیفری در کار نیست.

ص :368


1- کنز العمّال : 3096.
2- بحار الأنوار : 93/4.

ص :369

3265 - المُحکَماتُ وَالمُتَشابِهاتُ
3265 - آیات محکم و متشابه

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن تَفسیرِ المُحکَمِ و المُتَشابِهِ مِن کتابِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ _: أمّا المُحکَمُ الذی لم یَنسَخْهُ شیءٌ مِن القرآنِ فهُو قَولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «هُوَ الّذی أنزَلَ عَلَیکَ الکِتابَ مِنهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ اُمُّ الکِتابِ و اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ» و إنّما هَلَکَ الناسُ فی المُتَشابِهِ لأنَّهُم لم یَقِفُوا علی مَعناهُ و لَم یَعرِفُوا حَقیقَتَهُ ، فَوَضَعُوا لَهُ تأویلاتٍ مِن عندِ أنفُسِهِم بآرائهِم و استَغنَوا بذلکَ عن مَسألةِ الأوصیاءِ ......... . و أمّا المُتَشابِهُ مِن القرآنِ فهُو الذی انحَرَفَ مِنهُ ، مُتَّفِقُ اللَّفظِ مُختَلِفُ المَعنی ، مِثلُ قَولِهِ عَزَّ و جلَّ : «یُضِلُّ اللّهُ مَن یَشاءُ و یَهدِی مَن یَشاءُ» (1) فَنَسَبَ الضَّلالَةَ إلی نفسِهِ فی هذا المَوضِعِ ، و هذا ضَلالُهُم عن طریقِ الجَنّةِ بفِعلِهِم ، و نَسَبَهُ إلَی الکُفّارِ فی مَوضِعٍ آخَرَ و نَسَبَهُ إلَی الأصنامِ فی آیَةٍ اُخری . (2)

3265

آیات محکم و متشابه

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از معنای محکم و متشابه در کتاب خداوند عزّ و جلّ _فرمود : محکم، آن آیه ای است که چیزی از قرآن آن را نسخ نکرده است؛ این است سخن خداوند عزّ و جلّ که می فرماید: «اوست کسی که کتاب را بر تو نازل کرد. برخی از آن آیاتی محکمند که اساس کتابند و برخی دیگر متشابهند». مردم، در آیات متشابه به هلاکت افتاده اند؛ زیرا معنای آنها را نفهمیدند و حقیقت آنها را نشناختند. از این رو، با آرای شخصیِ خود، آنها را تأویل و توجیه کردند و بدین سان خود را از رجوع به اوصیا و پرسیدن از آنها بی نیاز دانستند .........

امّا متشابه قرآن، آن است که از [معنای واقعی از ظاهر ]آن منحرف شده است. لفظش یکی و معنایش متفاوت است، مانند این سخن خداوند عزّ و جلّ: «خدا هر که را بخواهد بیراه می نهد و هر که را خواهد هدایت می کند». در این جا بیراه نهادن را به خودش نسبت داده است و این بیراه نهادن آنها از راه بهشت است به سبب افعال و اعمال خودشان. در جایی دیگر گمراهی را به کفّار نسبت داده و در آیه ای دیگر به بتها منتسب کرده است.

ص :370


1- إبراهیم : 4 .
2- بحار الأنوار : 93/11 اُنظر تمام الکلام.

(1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ المُحکَمِ و المُتَشابِهِ _: المُحکَمُ ما نَعمَلُ بهِ ، و المُتَشابِهُ ما اشتَبَهَ علی جاهِلِهِ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: المُحکَمُ ما یُعمَلُ بهِ ، و المُتَشابِهُ الذی یُشبِهُ بَعضُهُ بَعضا (3) . (4)

عنه علیه السلام :إنّ القرآنَ فیهِ مُحکَمٌ و مُتَشابِهٌ ، فأمّا المُحکَمُ فنُؤمِنُ بهِ و نَعمَلُ بهِ و نَدینُ بهِ ، و أمّا المُتَشابِهُ فنُؤمِنُ بهِ و لا نَعمَلُ بهِ . (5)

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از محکم و متشابه _فرمود : محکم ، آن آیه ای است که به آن عمل می کنیم و متشابه، آیه ای است که بر کسی که از آن شناخت ندارد مشتبه می شود.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به همین پرسش _فرمود : محکم ، آن است که بدان عمل می شود و متشابه، آن است که برخی از آن با برخی دیگر شبیه است. (6)

امام صادق علیه السلام :همانا در قرآن محکمی است و متشابهی. به آیاتِ محکم، ایمان داریم و بدانها عمل می کنیم و به آیاتِ متشابه، ایمان داریم ولی به کارشان نمی بندیم.

ص :371


1- (انظر) الضلالة : باب 2349 . القضاء (1) : باب 3295 . الفتنة : باب 3104 .
2- بحار الأنوار : 92/382/15.
3- بحار الأنوار : 92/383/19.
4- قال العلاّمة فی المیزان فی تفسیر القرآن _ بعد ذکر الأخبار المرویّة عن المعصومین علیهم السلام فی تفسیر المتشابه _ : أقول : الأخبار کما تری متقاربة فی تفسیر المتشابِه ، و هی تؤیّد ما ذکرناه فی البیان السابق : أنّ التشابه یقبل الارتفاع ، و أنّه إنّما یرتفع بتفسیر المحکم له . و أمّا کون المنسوخات من المتشابهات فهو کذلک کما تقدّم ، و وجه تشابهها ما یظهر منها من استمرار الحکم و بقائه ، و یفسّره الناسخ ببیان أنّ استمراره مقطوع .
5- بحار الأنوار : 92/383/21.
6- مرحوم علاّمه طباطبائی در المیزان، پس از نقل اخبار منقول از امامان معصوم علیهم السلام در بیان معنای متشابه، می گوید: این اخبار، همان گونه که ملاحظه می شود، در بیان معنای متشابه نزدیک به هم هستند و گفته قبلی ما را تأیید می کنند، که گفتیم تشابه آیات قابل رفع بوده و با تفسیر کردن آیاتِ متشابه با آیاتِ محکم این تشابه برطرف می شود. و اما این که آیات منسوخ جزو متشابهاتند، این مطلب همچنان که قبلاً گفتیم، درست است و وجه و علّت متشابه بودن آنها، آن گونه که از این آیات بر می آید، استمرار داشتن و باقی بودن حکم است. لیکن آیه ناسخ آن را چنین تفسیر و توضیح می دهد که آن حکم، دیگر استمرار ندارد.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :مَن رَدَّ مُتَشابِهَ القرآنِ إلی مُحکَمِهِ هُدِیَ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ (1) .

(2)

امام رضا علیه السلام :هرکه متشابه قرآن را به محکمِ آن ارجاع دهد، به راه راست هدایت شده است.

3266 - إشاراتُ القُرآنِ
3266 - اشارت های قرآن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ بَعَثَ نَبیَّهُ ب«إیّاکَ أعنی و اسمَعی یا جارَة» . (3)

عنه علیه السلام :نَزَلَ القرآنُ ب«إیّاکَ أعنی و اسمَعی یا جارَة» . (4)

عنه علیه السلام :ما عاتَبَ اللّهُ نَبیَّهُ فهو یَعنی بهِ مَن قد مَضی فی القرآنِ مِثلُ قَولِهِ : «و لو لا أنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إلَیهِم شَیئا قَلیلاً» (5) عَنی بذلکَ غَیرَهُ . (6)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «عَفا اللّهُ عَنکَ لِمَ أذِنْتَ لَهُم» (7) _: هذا مِمّا نَزَلَ ب«إیّاکَ أعنی و اسمَعی یا جارَة» ......... و کذلکَ قولُهُ عَزَّ و جلَّ : «لَئنْ أشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکونَنَّ مِنَ الخَاسِرینَ» (8) و قولُهُ عَزَّ و جلَّ : «و لَو لا أنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إلَیْهِمْ شَیئا قَلیلاً» . (9)

3266

اشارت های قرآن

امام صادق علیه السلام :خداوند پیامبر خود را بر طبق ضرب المثل «به در می گویم که دیوار بشنود»، مبعوث کرده است.

امام صادق علیه السلام :قرآن مطابق ضرب المثل «به در می گویم که دیوار بشنود»، نازل شده است.

امام صادق علیه السلام :هر چه خداوند عزّ و جلّ به پیامبرش عتاب فرموده، مقصود از آن دیگران است، مانند این سخن خداوند که: «و اگر نبود که ما تو را استوار گردانیدیم، نزدیک بود که به سوی آنها اندکی متمایل شوی»، مقصود از این کلام [عتاب ]غیر پیامبر است.

امام رضا علیه السلام_ درباره آیه «خدا تو را ببخشد چرا به آنها اجازه دادی» _فرمود : این از جمله آیاتی است که طبق ضرب المثل «به در می گویم که دیوار بشنود»، نازل شده است ......... همچنین آیه «اگر شرک آوری، هر آینه عمل تو بر باد رود و مسلّما از زیانکاران خواهی شد» و نیز آیه «و اگر نبود که ما تو را استوار گردانیدیم، هر آینه نزدیک بود که به سوی آنها اندکی متمایل شوی».

ص :372


1- عیون أخبار الرِّضا : 1/290/39.
2- (انظر) الحدیث : باب 741. بحار الأنوار : 92 / 373 باب 127.
3- بحار الأنوار : 92/381/12.
4- الکافی : 2/631/14.
5- الإسراء : 74 .
6- تفسیر العیّاشی : 1/10/5.
7- التوبة : 43 .
8- الزمر : 65 .
9- عیون أخبار الرِّضا : 1/202/1.

3267 - وُجوهُ القُرآنِ
3267 - وجوه قرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القرآنُ ذو وُجوهٍ ، فَاحمِلُوهُ علی أحسَنِ وُجوهِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِعَبدِ اللّهِ بنِ العبّاسِ لَمّا بَعَثَهُ للاحتِجاجِ علَی الخَوارجِ _: لا تُخاصِمْهُم بالقرآنِ ؛ فإنَّ القرآنَ حَمّالٌ ذو وُجوهٍ ، تَقولُ و یَقولونَ ، و لکنْ حاجِجْهُم (خاصِمْهُم) بالسُّنَّةِ ، فإنّهُم لن یَجِدُوا عَنها مَحیصا . (2)

الدرّ المنثور عن عِکرمَةَ :سَمِعتُ ابنَ عبّاسٍ یُحَدِّثُ عنِ الخَوارجِ الذینَ أنکَرُوا الحُکومَةَ فَاعتَزَلُوا علیَّ بنَ أبی طالبٍ ، قالَ : فاعتَزَلَ مِنهُم اثنا عَشَرَ ألفا فَدَعانی علیٌّ فقالَ : اذهَبْ إلَیهِم فخاصِمْهُم و ادْعُهُم إلَی الکتابِ و السُّنَّةِ ، و لا تُحاجَّهُم بالقرآنِ فإنّهُ ذو وُجوهٍ ، و لکنْ خاصِمْهُم بالسُّنَّةِ . (3)

3267

وجوه قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قرآن، وجوه گوناگون دارد. پس آن را بر بهترین وجوهش حمل (معنا) کنید.

امام علی علیه السلام_ به عبد اللّه بن عبّاس وقتی او را برای گفتگو با خوارج و اقامه حجّت بر آنان فرستاد _فرمود : با آنان به وسیله قرآن ستیزه مکن؛ زیرا قرآن وجوه گوناگونی دارد. تو چیزی می گویی و آنها چیزی می گویند، بلکه با آنان به وسیله سنّت احتجاج کن؛ زیرا که آنان در برابر سنّت راه گریزی (توجیهی) ندارند.

الدرّ المنثور_ به نقل از عکرمه _: شنیدم که ابن عباس درباره خوارج، همانان که حکمیّت را نپذیرفتند و از علی بن ابی طالب جدا شدند، سخن می گوید. او گفت: دوازده هزار نفر از خوارج از سپاه علی کناره گرفتند؛ علی مرا فرا خواند و فرمود: نزد ایشان برو و آنان را به کتاب و سنّت فرا خوان و به وسیله قرآن با آنان احتجاج نکن؛ زیرا قرآن وجوه گوناگون دارد، بلکه به وسیله سنّت [پیامبر] با ایشان بحث کن.

ص :373


1- کنز العمّال : 2469.
2- نهج البلاغة : الکتاب 77.
3- الدرّ المنثور : 1/40.

3268 - اُمُّ القُرآنِ
3268 - اُمّ القرآن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «الحَمدُ للّهِِ رَبِ العالَمینَ» اُمُّ القرآنِ و اُمُّ الکتابِ و السَّبعُ المَثانی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله : «الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ» سَبعُ آیاتٍ ، «بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ» إحداهُنَّ، و هِی السَّبعُ المَثانی و القرآنُ العَظیمُ ، و هِی اُمُّ القرآنِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أنزَلَ اللّهُ فی التَّوراةِ و لا فی الإنجیلِ و لا فی الزَّبورِ و لا فی الفُرقانِ مِثلَ اُمِّ القرآنِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن قَرَأَ فاتِحَةَ الکتابِ فکأنَّما قَرَأَ التَّوراةَ و الإنجیلَ و الزَّبورَ و الفُرقانَ . (4)

الدرّ المنثور عن أبی سعیدِ بنِ المُعلَّی :کنتُ اُصَلّی فَدَعانی النّبیُّ صلی الله علیه و آله فلَم اُجِبهُ ، فقالَ : أ لَم یَقُلِ اللّهُ : «اسْتَجِیبُوا للّهِِ و لِلرَّسولِ إذا دَعاکُم» (5) ؟ ! ثُمّ قالَ : لاَُعَلِّمَنَّکَ أعظَمَ سُورَةٍ فی القرآنِ قبلَ أن تَخرُجَ مِن المَسجِدِ ، فَأخَذَ بِیَدی ، فلَمّا أرَدنا أن نَخرُجَ قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، إنّکَ قلتَ : لاَُعَلِّمَنَّکَ سُورَةً فی القرآنِ ؟ قالَ : «الحَمدُ للّهِِ ربِّ العالَمینَ» هی سَبعُ المَثانی و القرآنُ العَظیمُ الذی اُوتیتُهُ . (6) (7)

3268

اُمّ القرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوره حمد، اُمّ القرآن و اُمّ الکتاب و سبع المثانی است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوره حمد، هفت آیه است، «بسم اللّه الرحمن الرحیم» یکی از آن هفت آیه می باشد. سوره حمد، سبع المثانی و قرآن عظیم و اُمّ القرآن است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور و نه در فرقان، همانند اُمّ القرآن (سوره حمد) نازل نکرده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که فاتحة الکتاب را بخواند، چنان است که تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده باشد.

الدرّ المنثور_ به نقل از ابو سعید بن معلّی _: در حال نماز بودم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مرا صدا زد ولی جواب او را ندادم. حضرت فرمود : مگر خداوند نفرموده است: «هر گاه خدا و رسول شما را صدا زدند ، جواب بدهید»؟ سپس فرمود: پیش از آن که مسجد را ترک کنی ، با عظمت ترین سوره قرآن را به تو می آموزم. حضرت دستم را گرفت و چون نزدیک در مسجد رسیدیم، عرض کردم: ای رسول خدا! شما فرمودید که: با عظمت ترین سوره قرآن را به تو می آموزم. حضرت فرمود: «الحمد للّه رب العالمین» (سوره حمد) همان سبع المثانی و قرآن عظیمی است که به من داده شده است.

ص :374


1- الدرّ المنثور : 1/12.
2- الدرّ المنثور : 1/12.
3- الدرّ المنثور : 1/13.
4- الدرّ المنثور : 1/16 .
5- الأنفال : 24 .
6- الدرّ المنثور : 1/13.
7- (انظر) الشیطان : باب 2006. المیزان فی تفسیر القرآن : 3 / 43 «ما معنی کون المُحکمات اُمّ الکتاب؟».

3269 - قَلبُ القُرآنِ
3269 - قلب قرآن

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ لِکُلِّ شیءٍ قَلبا، و إنّ قَلبَ القرآنِ یس . (1)

3269

قلب قرآن

امام صادق علیه السلام :هر چیزی، قلبی دارد و قلب قرآن سوره یس است.

3270 - أعظَمُ آیَةٍ
3270 - عظیم ترین آیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أعظَمُ آیَةٍ فی القرآنِ آیَةُ الکُرسِیِّ . (2)

3270

عظیم ترین آیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :با عظمت ترین آیه قرآن، آیة الکرسی است.

3271 - أعدَلُ آیَةٍ فِی القُرآنِ
3271 - عدالتخواه ترین آیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و أعدَلُ آیَةٍ فی القرآنِ «إنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالعَدلِ و الإحسانِ» (3) إلی آخِرِها .

3271

عدالت خواه ترین آیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عدالت خواه ترین آیه قرآن آیه «همانا خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد» تا آخر آیه است.

ص :375


1- ثواب الأعمال : 138/1 .
2- کنز العمّال : 2539 .
3- النحل : 90 .

3272 - أخوَفُ آیَةٍ فِی القُرآنِ
3272 - ترس آورترین آیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و أخوَفُ آیَةٍ فی القرآنِ «فَمَنْ یَعمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیرا یَرَهُ * و مَنْ یَعمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّا یَرَهُ» . (1)

3272

ترس آورترین آیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترس آورترین آیه قرآن آیه : «پس هر کس هم سنگ ذره ای خوبی کند، آن را می بیند و هر کس هم سنگ ذرّه ای بدی کند، آن را می بیند» است.

3273 - أرجی آیَةٍ فِی القُرآنِ
3273 - امیدبخش ترین آیه

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :و أرجی آیَةٍ فی القرآنِ «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أسْرَفُوا علی أنفُسِهِم لا تَقْنَطُوا مِن رَحمَةِ اللّهِ» (2) . (3)

(4)

3273

امید بخش ترین آیه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :امید بخش ترین آیه قرآن آیه: «بگو: ای بندگان من که بر خویشتن ستم کردید! از رحمت خدا نومید نشوید» است.

ص :376


1- الزلزلة : 7 و 8 .
2- الزمر : 53 .
3- کنز العمّال : 2539.
4- (انظر) الرجاء : باب 1451.

435 - المُقرَّبون

435 - مقرّبان

اشاره

(1)

(2)

ص :377


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 213 باب 54 «معنی قربه تعالی».
2- انظر: عنوان 92 «المحبّة (حبّ اللّه ) » ، 192 «رضوان اللّه ». 476 «اللقاء » ، 557 «أولیاء اللّه ». الاُنس : باب 314 ، الجار : باب 654 ، الصلاة : باب 2234. الاستغفار : باب 3042 ، القلب : باب 3328 ، 3329.

3274 - المُقرَّبونَ
3274 - مقرّبان

الکتاب :

«ثُمَّ أَوْرَثْنا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» . (1)

«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئکَ الْمُقَرَّبُونَ» . (2)

«فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ * فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ» . (3)

«عَیْنا یَشْرَبُ بِها الْمُقَرَّبُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «و السّابِقونَ الأَوَّلُونَ مِن المُهاجِرِینَ و الأَنصارِ» (5) و قولهِ : «و السابِقونَ السابِقونَ * أُولئکَ المُقرَّبُونَ» _: أنزَلَها اللّهُ تعالی فی الأنبیاءِ و أوصیائهِم ، فأنا أفضَلُ أنبیاءِ اللّهِ و رُسُلِهِ ، و علیُّ بنُ أبی طالبٍ وَصِیِّی أفضَلُ الأوصیاءِ . (6)

3274

مقرّبان

قرآن:

«آن گاه، این کتاب را به آن کسان از بندگان خود که انتخابشان کردیم به میراث دادیم. پس برخی از ایشان ستمگر به خویشند و برخی میانه رو و بعضیشان به اذن خدا پیشتاز به سوی خوبی ها هستند. و این همان فضل بزرگ است».

«و پیشتازان مقدّمند. آنان مقرّبانند».

«و اما اگر [او] از مقرّبان باشد [در] آسایش و راحت و بهشت پر نعمت [خواهد بود]».

«چشمه ای، که مقرّبان از آن نوشند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «و پیشتازان اولیه مهاجرین و انصار» و آیه «و پیشتازان مقدّمند. آنان مقرّبانند» _فرمود : خداوند متعال این آیات را درباره پیامبران و اوصیا نازل فرمود. امّا من برترین پیامبران و فرستادگان خدا هستم و وصیّ من علی بن ابی طالب، برترین اوصیا است.

ص :378


1- فاطر : 32.
2- الواقعة : 10 و 11.
3- الواقعة : 88 و 89.
4- المطفّفین : 28.
5- التوبة : 100 .
6- کمال الدین : 276/25.

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی : «ثُمَّ أَورَثنا الکتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا . . .» _: أمّا السابِقُ فَیَدخُلُ الجَنَّةَ بغیرِ حِسابٍ ، و أمّا المُقتَصِدُ فَیُحاسَبُ حِسابا یَسیرا ، و أمّا الظالِمُ لنفسِهِ فیُحبَسُ فی المَقامِ ثُمّ یَدخُلُ الجَنّةَ ، فهُمُ الذینَ قالوا: «الحَمدُ للّهِِ الذی أذْهَبَ عَنّا الحَزَنَ» (1) . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ أیضا _: السابِقُ بالخَیراتِ : الإمامُ ، و المُقتَصِدُ : العارِفُ للإمامِ ، و الظالِمُ لنفسِهِ : الذی لا یَعرِفُ الإمامَ . (3)

عنه علیه السلام_ أیضا _: أمّا الظالِمُ لنفسِهِ مِنّا فَمَن عَمِلَ عَمَلاً صالِحا و آخَرَ سَیّئا ، و أمّا المُقتَصِدُ فهُو المُتَعبِّدُ المُجتَهِدُ ، و أمّا السابِقُ بالخَیراتِ فَعَلِیٌّ و الحَسَنُ و الحُسَینُ علیهم السلام و مَن قُتِلَ مِن آلِ محمدٍ صلی الله علیه و آله شَهیدا . (4)

عنه علیه السلام_ أیضا _لأبی إسحاق : هِی لَنا خاصّةً یا أبا إسحاقَ ، أمّا السابِقُ بالخَیراتِ فعلیُّ بنُ أبی طالبٍ و الحَسَنُ و الحُسَینُ و الشَّهیدُ مِنّا، و أمّا المُقتَصِدُ فصائمٌ بالنهارِ و قائمٌ باللیلِ ، و أمّا الظالِمُ لنفسِهِ ففیهِ ما فی الناسِ و هُو مَغفورٌ لَهُ . (5)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «آن گاه این کتاب را به آن کسان از بندگان خود که انتخابشان کردیم به میراث دادیم . . .» _فرمود : پیشی گیرنده، بدون حسابرسی به بهشت می رود. میانه رو اندکی حسابرسی می شود و ستمگر به خویش، در صحرای محشر نگه داشته می شود و سپس به بهشت می رود. همین عده هستند که می گویند: «سپاس و ستایش خدا را که غم و اندوه از ما زدود».

امام باقر علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : پیشتاز به خیرات و خوبیها، امام است و میانه رو، کسی است که امام را می شناسد و ستمگر به خویش، کسی است که امام را نمی شناسد.

امام باقر علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : ستمگرِ به خویش از ما، کسی است که هم کار خوب و شایسته می کند و هم کار بد. میانه رو، کسی است که متعبّد و در عبادت سخت کوش است و پیشی گیرنده به خیرات، و خوبیها ، علی و حسن و حسین علیهم السلام و هر کس از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله که شهید شود می باشد.

امام باقر علیه السلام_ درباره همین آیه به ابو اسحاق _فرمود : ای ابو اسحاق! این آیه مخصوص ماست. پیشی گیرنده به خوبیها و خیرات، علی بن ابی طالب است و حسن و حسین و شهدای ما. میانه رو، کسی است که روزها روزه می گیرد و شبها را به عبادت می گذراند و ستمگر به خویشتن، مثل بقیه مردم گناه می کند ولی آمرزیده می شود.

ص :379


1- فاطر : 34 .
2- مجمع البیان : 8/638 .
3- الکافی : 1/214/1.
4- مجمع البیان : 8/639.
5- بحارالأنوار : 23/218/19.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: الظالِمُ یَحُومُ حَوْمَ (1) نفسِهِ ، و المُقتَصِدُ یَحومُ حَومَ قلبِهِ، و السابِقُ یَحُومُ حَومَ رَبِّهِ عَزَّ و جلَّ . (2)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :مَکتوبٌ فی الإنجیلِ : ......... طُوبی لِلمُصلِحینَ بینَ الناسِ ، اُولئکَ هُمُ المُقَرَّبونَ یَومَ القِیامَةِ . (3)

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : ستمگر برگِرد نفْس خویش می چرخد (4) و میانه رو بر گرد دل خویش و پیشتاز بر گرد پروردگار عزّ و جلّ خود.

امام کاظم علیه السلام :در انجیل نوشته شده است: ......... خوشا به حال اصلاح دهندگان میان مردم. اینان در روز قیامت مقرّبان [درگاه حق ]هستند.

3275 - عِبادَةُ المُقرَّبینَ
3275 - عبادت مقرّبان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علَیکُم بِصِدقِ الإخلاصِ و حُسنِ الیَقینِ ، فإنّهُما أفضَلُ عِبادَةِ المُقَرَّبینَ . (5)

3275

عبادت مقرّبان

امام علی علیه السلام :بر شما باد اخلاص راستین و یقین نیکو؛ زیرا که این دو برترین عبادت مقرّبان است.

ص :380


1- حَامَ الطائر حول الشیء : إذا دَارَ (مجمع البحرین : 1/477). و دوران الظالم لنفسه: حوم نفسه اتباعه أهواءها و سعیه فی تحصیل ما یرضیها ، و دَوَران المقتصد حَومَ قلبه: اشتغاله بما یزکّی قلبه و یطهّره بالزهد و التعبّد،و دوران السابق بالخیرات حوم ربّه: إخلاصه له تعالی فیذکره و ینسی غیره فلا یرجو إلاّ إیّاه و لا یقص إلاّ إیّاه. (المیزان فی تفسیر القرآن: 17/50).
2- معانی الأخبار : 104/1.
3- تحف العقول : 393.
4- مراد از چرخیدن ستمگر بر گرد نفْسِ خویش، این است که از هواها و خواهشهای نفْس خود پیروی می کند و تمام کوشش او این است که نفْسش را راضی کند و مراد از چرخیدنِ معتدل بر گرد دل خویش، اشتغال او به تزکیه و پاک کردن دلش از طریق زهد و تعبّد است و مقصود از چرخیدن پیشتاز به سوی خوبیها و خیرات بر گرد پروردگارش، این است که خود را برای خدا خالص می گرداند و همواره به یاد اوست و غیر او را از یاد می برد و جز به او به کسی دیگر امید ندارد و مقصدی جز او ندارد (المیزان فی تفسیر القرآن: ج 17 ص 50).
5- غرر الحکم : 6159.

عنه علیه السلام :الجُودُ فی اللّهِ عِبادَةُ المُقَرَّبینَ . (1)

تنبیه الخواطر :إنَّ عیسی مَرَّ بثلاثةِ نَفَرٍ قد نَحَلَت أبدانُهُم و تَغَیَّرَت ألوانُهُم ، فقالَ لَهُم : ما الذی بَلَغَ بِکُم ما أری ؟ فقالوا : الخَوفُ مِن النارِ، فقالَ : حَقٌّ علَی اللّهِ أن یُؤمِنَ الخائفَ .

ثُمّ جاوَزَهُم إلی ثلاثةٍ آخَرِینَ فإذا هُم أشَدُّ نُحولاً و تَغَیُّرا ، فقالَ : ما الذی بَلَغَ بِکُم ما أری ؟ قالوا : الشَّوقُ إلَی الجَنّةِ ، فقالَ : حَقٌّ علَی اللّهِ أن یُعطِیَکُم ما تَرجُونَ .

ثُمّ جاوَزَهُم إلی ثلاثةٍ آخَرینَ فإذا هُم أشَدُّ نُحولاً و تَغیُّرا کأنَّ علی وُجوهِهِمُ المَرایا مِن النُّورِ ، فقالَ : ما الذی بَلَغَ بِکُم ما أری ؟ فقالوا : نُحِبُّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ، فقالَ : أنتُمُ المُقَرَّبُونَ ، أنتُمُ المُقَرَّبونَ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :بخشش کردن در راه خدا، عبادت مقرّبان است.

تنبیه الخواطر :عیسی گذارش بر سه نفر افتاد که بدنهایشان نحیف و نزار شده و رنگهایشان برگشته بود. به آنان فرمود: چه چیز شما را بدین حالی که می بینم انداخته است؟ عرض کردند: ترس از آتش. فرمود: بر خداست که ترسان را ایمن گرداند. سپس از آنها گذشت و به سه نفر دیگر رسید که از آن سه تن، تکیده تر و رنگ باخته تر بودند. فرمود: چه چیز شما را بدین حالی که می بینم انداخته است؟ عرض کردند: شوق بهشت. فرمود: بر خداست که امید شما را برآورده سازد. از آنها نیز گذشت و به سه نفر دیگر برخورد، که نزارتر و رنگ پریده تر بودند به طوری که چهره هایشان گویی آینه هایی از نور بود. فرمود: چه چیز شما را به این وضعی که می بینم، در آورده است؟ عرض کردند: خداوند عزّ و جلّ را دوست می داریم. فرمود: شمایید مقرّبان، شمایید مقرّبان.

3276 - أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللَّهِ سُبحانَهُ
3276 - مقرّب ترین مردم به خداوند سبحان

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أقرَبُ الناسِ مِن اللّهِ سبحانَهُ أحسَنُهُم إیمانا . (4)

3276

مقرّب ترین مردم به خداوند سبحان

امام علی علیه السلام :نزدیکترین مردم به خداوند سبحان، کسی است که ایمانش نیکوتر است .

ص :381


1- غرر الحکم : 1756.
2- تنبیه الخواطر : 1/224.
3- (انظر) عنوان 92 «المحبّة (حبّ اللّه ) ».
4- غرر الحکم : 3193.

عنه علیه السلام :أقرَبُ العِبادِ إلَی اللّهِ تعالی أقوَلُهُم لِلحَقِّ و إن کانَ علَیهِ ، و أعمَلُهُم بالحَقِّ و إن کانَ فیهِ کُرهُهُ . (1)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الملائکةِ الکِرامِ _: هُم أعلَمُ خَلقِکَ بکَ ، و أخوَفُهُم لکَ ، و أقرَبُهُم مِنکَ . (2)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إنَّ أقرَبَکُم مِن اللّهِ أوسَعَکُم خُلقا . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فیما أوحَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ إلی داودَ علیه السلام : یا داودُ ، کما أنَّ أقرَبَ الناسِ مِن اللّهِ المُتَواضِعُونَ کذلکَ أبعَدُ الناسِ مِن اللّهِ المُتَکبِّرُونَ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :نزدیکترین بندگان به خداوند متعال، حق گوترین آنهاست، هر چند به زیانش باشد و عمل کننده ترین آنهاست به حق، هر چند برخلاف میلش باشد.

امام علی علیه السلام_ در وصف فرشتگان بزرگوار _فرمود : آنان داناترین آفریدگانت به تو و ترسانترین آنها از تو و نزدیکترین آنان به تو هستند.

امام زین العابدین علیه السلام :نزدیکترین شما به خداوند، گشاده خوترین شماست.

امام صادق علیه السلام :از وحی های خداوند عزّ و جلّ به داود علیه السلام این بود: ای داود! همچنان که نزدیکترین مردم به خدا فروتنانند، دورترین مردم از خدا گردن فرازانند.

3277 - أقرَبُ ما یَکونُ الإنسانُ إلَی اللَّهِ سُبحانَهُ
3277 - نزدیکترین حالت انسان به خداوند سبحان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أقرَبُ ما یکونُ العَبدُ إلَی اللّهِ و هُو ساجِدٌ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أقرَبُ ما یکونُ العَبدُ مِن رَبِّهِ إذا دَعا رَبَّهُ و هُو ساجِدٌ . (7)

3277

نزدیکترین حالت انسان به خداوند سبحان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نزدیکترین حالِ بنده به خدا، حالی است که در سجده است.

امام صادق علیه السلام :نزدیکترین حال بنده به پروردگارش، حالی است که پروردگارش را در سجده می خواند.

ص :382


1- غرر الحکم : 3243.
2- نهج البلاغة : الخطبة 109.
3- الکافی : 8/69/24.
4- الکافی : 2/123/11.
5- (انظر) المحبّة (حبّ اللّه ) : باب 670.
6- کنز العمّال : 18935.
7- الکافی : 3/323/7.

عنه علیه السلام :أقرَبُ ما یکونُ العَبدُ مِن اللّهِ جلَّ و عَزَّ إذا خَفَّ بَطنُهُ ، و أبغَضُ ما یکونُ العَبدُ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ إذا امتَلَأَ بَطنُهُ . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :نزدیکترین زمان بنده به خداوند عزّ و جلّ هنگامی است که شکمش سبک باشد و مبغوضترین زمان بنده به خداوند عزّ و جلّ زمانی است که شکمش پُر باشد.

3278 - أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللَّهِ یَومَ القِیامَةِ
3278 - نزدیکترین خلق به خداوند در روز قیامت

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ثلاثةٌ هُم أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللّهِ یَومَ القِیامَةِ حتّی یَفرُغَ (الناسُ) مِن الحِسابِ : رجُلٌ لم تَدَعْهُ قُدرَتُهُ فی حالِ غَضَبِهِ إلی أن یَحیفَ علی مَن تَحتَ یَدَیهِ ، و رجُلٌ مَشی بینَ اثنَینِ فلم یَمِلْ مَعَ أحَدِهِما علَی الآخَرِ بشَعیرَةٍ ، و رجُلٌ قالَ الحَقَّ فیما لَهُ و علَیهِ . (3)

عنه علیه السلام :الزارِعونَ کُنوزُ الأنامِ ، یَزرَعُونَ طَیِّبا أخرَجَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ ، و هُم یَومَ القِیامَةِ أحسَنُ الناسِ مَقاما و أقرَبُهُم مَنزِلَةً ، یُدْعَونَ المُبارَکینَ . (4)

3278

نزدیکترین خلق به خداوند در روز قیامت

امام صادق علیه السلام :سه نفرند که در روز قیامت، نزدیکترین خلق به خدایند تا آن گاه که کار حسابرسی مردم تمام شود: مردی که در حال خشم، قدرتش او را به ستم کردن بر زیر دستش وا ندارد، مردی که میان دو نفر حرکت کند و به اندازه جوی به یکی از آن دو نزدیکتر نشود و مردی که به سود و زیان خود، حق را بگوید.

امام صادق علیه السلام :کشاورزان، گنجهای مردمند. آنان بذرهای پاکیزه و حلالی را که خداوند عزّ و جلّ آفریده است، می کارند. آنان در روز قیامت از همه مردم مقامی نیکوتر و منزلتی مقرّبتر دارند و به نام «با برکتها» خوانده می شوند.

3279 - غایَةُ التَّقَرُّبِ
3279 - اوج تقرّب

الکافی :رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله _ لمّا اُسرِیَ بهِ _ : یا رَبِّ، ما حالُ المؤمِنِ عِندَکَ ؟ قالَ : یا محمّدُ ......... ما یَتَقَرَّبُ إلَیَّ عَبدٌ مِن عِبادِی بشیءٍ أحَبّ إلَیَّ ممّا افتَرَضتُ علَیهِ ، و إنّهُ لَیَتقرَّبُ إلَیَّ بالنافِلَةِ حتّی اُحِبَّهُ ، فإذا أحبَبتُهُ کنتُ إذا سَمعَهُ الذی یَسمَعُ بهِ ، و بَصَرَهُ الذی یُبصِرُ بهِ ، و لِسانَهُ الذی یَنطِقُ بهِ ، و یَدَهُ التی یَبطِشُ بها ، إن دَعانی أجَبتُهُ ، و إن سَألَنی أعطَیتُهُ . (5)

3279

اوج تقرّب

الکافی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [در شبی که به آسمان برده شد ]گفت : پروردگارا! حال مؤمن نزد تو چون است؟ فرمود: ای محمّد! ......... هیچ بنده ای از بندگانم با چیزی که نزد من محبوبتر باشد از آنچه بر او واجب کرده ام، به من نزدیک نشد. همانا او با نماز نافله به من نزدیک می شود، تا جایی که دوستدار او می شوم. پس چون دوستش بدارم آن گاه گوش او شوم که بدان بشنود و چشم او شوم که بدان ببیند و زبان او شوم که با آن سخن بگوید و دست او شوم که با آن ضربه زند. اگر مرا بخواند پاسخش دهم و اگر از من خواهشی کند، خواهشش را برآورم.

ص :383


1- الکافی : 6/269/4.
2- (انظر) السجود : باب 1735.
3- الخصال : 81/5.
4- الکافی : 5/261/7.
5- الکافی : 2/352/8.

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تبارَکَ و تعالی : ......... ما یَتَقَرَّبُ إلَیَّ عَبدِی بمِثلِ أداءِ ما افتَرَضتُ علَیهِ ، و لا یَزالُ عَبدی یَبتَهِلُ إلَیَّ حتّی اُحِبَّهُ، و مَن أحبَبتُهُ کُنتُ لَهُ سَمعا و بَصَرا و یَدا و مَوئلاً ، إن دَعانی أجَبتُهُ ، و إن سَألَنی أعطَیتُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یَقولُ : ......... لا یَزالُ عبدی یَتَقرَّبُ إلَیَّ بالنَّوافِلِ حتّی اُحِبَّهُ ، فَأکونَ أنا سَمعَهُ الذی یَسمَعُ بهِ ، و بَصَرَهُ الذی یُبصِرُ بهِ ، و لِسانَهُ الذی یَنطِقُ بهِ ، و قَلبَهُ الذی یَعقِلُ بهِ ، فإذا دَعانی أجَبتُهُ ، و إذا سَألَنی أعطَیتُهُ . (2)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی فرمود: ......... بنده ام با چیزی چون گزاردن آنچه بر او واجب کرده ام، به من نزدیک نشود. بنده ام پیوسته به درگاه من زاری و دعا می کند، تا آن که دوستدارش می شوم و هر که من دوستش بدارم، گوش و چشم و دست و پناهگاه او باشم. اگر مرا بخواند، پاسخش دهم و اگر از من چیزی بخواهد، به او عطا کنم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال می فرماید: ......... بنده ام به وسیله نمازهای نافله پیوسته خود را به من نزدیک می گرداند، تا جایی که دوستدارش می شوم. پس من گوش او می شوم که بدان بشنود و چشم او می شوم که بدان ببیند و زبان او می شوم که بدان سخن گوید و قلب او می شوم که بدان تعقّل ورزد ، هرگاه مرا بخواند، پاسخش دهم و هر گاه از من چیزی بخواهد، عطایش کنم.

ص :384


1- علل الشرائع : 12/7 .
2- کنز العمّال : 1155.

3280 - الوُصولُ إلَی اللَّهِ
3280 - رسیدن به خدا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الوُصلَةُ باللّهِ فی الانقِطاعِ عنِ الناسِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن صَبَرَ علَی اللّهِ وَصَلَ إلَیهِ . (2)

عنه علیه السلام :لن تَتَّصِلَ بالخالِقِ حتّی تَنقَطِعَ عنِ الخَلقِ . (3)

عنه علیه السلام_ فی المناجاةِ الشَّعبانیّةِ _: إلهی هَبْ لی کمالَ الانقِطاعِ إلَیکَ ، و أنِرْ أبصارَ قُلوبِنا بضِیاءِ نَظَرِها إلَیکَ ، حتّی تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النورِ ، فَتَصِلَ إلی مَعدِنِ العَظَمَةِ . (4)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: سبحانَکَ ، ما أضیَقَ الطُّرُقَ علی مَن لم تَکُن دَلیلَهُ ! و ما أوضَحَ الحَقَّ عِندَ مَن هَدَیتَهُ سَبیلَهُ ! إلهی ، فاسلُکْ بِنا سُبُلَ الوُصولِ إلَیکَ ، و سَیِّرنا فی أقرَبِ الطُّرُقِ لِلوُفودِ علَیکَ . (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: اللّهُمّ اجعَلنی مِن الذینَ جَدُّوا فی قَصدِکَ فلم یَنکُلُوا ، و سَلَکوا الطَّریقَ إلَیکَ فلم یَعدِلوا ، و اعتَمَدُوا علَیکَ فی الوُصولِ حتّی وَصَلُوا . (6)

3280

رسیدن به خدا

امام علی علیه السلام :پیوستن به خدا، در گسستن از مردم است.

امام علی علیه السلام :هر که در راه رسیدن به خدا شکیبایی ورزد، به او برسد.

امام علی علیه السلام :هرگز به آفریننده نپیوندی، مگر آن که از آفریده ببُری.

امام علی علیه السلام_ در مناجات شعبانیه _گفت : الهی! نعمتِ بریدنِ کامل از همه و رویکردن کامل به خودت را به من ارزانی دار و دیدگان دلهای ما را به نور نگاهشان به تو، روشن گردان، تا دیدگان دلها، پرده های نور را بدَرَند و به معدن عظمت و بزرگی بپیوندند.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات با خدا _گفت : پاک و منزّهی تو، چه تنگ است راه ها بر کسی که تو راهنمایش نباشی! و چه آشکار است [راهِ] حقّ نزد کسی که تو راه آن را به او نشان دهی! خدایا! ما را در راههای رسیدن به خودت حرکت ده و برای وارد شدن بر خودت، ما را در نزدیکترین راهها پیش بر.

امام زین العابدین علیه السلام_ نیز در دعا _گفت : خدایا! مرا از کسانی قرار ده که در راه راستِ منتهی به تو کوشیدند و عقب ننشستند و راه رسیدن به تو را پیمودند و از آن منحرف نشدند و برای رسیدنْ به تو تکیه کردند، تا آن که رسیدند.

ص :385


1- غرر الحکم : 1750.
2- الدعوات : 292/39.
3- غرر الحکم : 7429.
4- الإقبال : 3/299.
5- بحار الأنوار : 94/147/21.
6- بحار الأنوار : 94/156/22.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و أنْذِرْ بهِ الّذینَ یَخافُونَ أن یُحْشَرُوا إلی رَبِّهِم» (1) _: أنذِرْ بالقرآنِ مَن یَرجُونَ الوُصولَ إلی رَبِّهِم تُرَغِّبْهُم فیما عِندَهُ ، فإنَّ القرآنَ شافِعٌ مُشَفَّعٌ لَهم . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إنَّ الوُصولَ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ إلاّ بامتِطاءِ اللَّیلِ . (3)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «و با آن بیم ده کسانی را که از محشور شدن در پیشگاه پروردگارشان می ترسند» _فرمود : [یعنی ]کسانی را که به رسیدن به پروردگارشان امید دارند، به وسیله قرآن بیم ده و آنان را به آنچه نزد خداست، ترغیب کن؛ زیرا قرآن برای آنها شفاعت کننده ای است، که شفاعتش پذیرفته می شود.

امام عسکری علیه السلام :رسیدن به خداوند عزّ و جلّ سفری است که جز با نشستن بر مرکب شب، پیموده نشود.

3281 - مَن تَقَرَّبَ إلَیَّ شِبراً تَقَرَّبتُ إلَیهِ ذِراعاً
3281 - هر که یک وجب به من نزدیک شود، یک گز به او نزدیک می شوم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ : ......... مَنِ اقتَرَبَ إلَیَّ شِبرا اقتَرَبتُ إلَیهِ ذِراعا ، و مَنِ اقتَرَبَ إلَیَّ ذِراعا اقتَرَبتُ إلَیهِ باعا ، و مَن أتانی یَمشی أتَیتُهُ هَروَلَةً . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : ......... مَن تَقَرَّبَ إلَیَّ شِبرا تَقَرَّبتُ إلَیهِ ذِراعا ، و مَن تَقَرَّبَ إلَیَّ ذِراعا تَقَرَّبتُ إلَیهِ باعا ، و إذا أقبَلَ إلَیَّ یَمشی أقبَلتُ إلَیهِ اُهَروِلُ . (5)

3281

هر که یک وجب به من نزدیک شود، یک گز به او نزدیک می شوم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند می فرماید: ......... هر که یک وجب به من نزدیک شود، یک گز به او نزدیک می شوم و هر که یک گز به من نزدیک شود، یک رَش (فاصله دو دست وقتی که از هم باز شوند) به او نزدیک می شوم و هر که به سوی من قدم زنان بیاید، به سویش شتابان می روم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود: ......... هر که یک وجب به من نزدیک شود، یک گز به او نزدیک می شوم و هر که یک گز به من نزدیک شود، یک رَش به او نزدیک می شوم و هر گاه قدم زنان سوی من بیاید، من دوان دوان سویش می روم.

ص :386


1- الأنعام : 51 .
2- . مجمع البیان : 4/471 .
3- بحار الأنوار : 78/380/4.
4- . کنز العمّال : 1133.
5- الترغیب و الترهیب : 4/104/30.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَقَرَّبَ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ شِبرا تَقَرَّبَ إلَیهِ ذِراعا ، و مَن تَقَرَّبَ إلَیهِ ذِراعا تَقَرَّبَ إلَیهِ باعا ، و مَن أقبَلَ إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ ماشِیا أقبَلَ إلَیهِ مُهَروِلاً ،و اللّهُ أعلی و أجَلُّ ، و اللّهُ أعلی و أجَلُّ ، و اللّهُ أعلی و أجَلُّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تعالی : یا بنَ آدَمَ ، قُمْ إلَیَّ أمشِ إلَیکَ ، و امشِ إلَیَّ اُهَروِلْ إلَیکَ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّکُم إن أقبَلتُم علَی اللّهِ أقبَلتُم ، و إن أدبَرتُم عَنهُ أدبَرتُم . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که یک وجب به خداوند عزّ و جلّ نزدیک شود، خداوند یک گز به او نزدیک شود و هر که یک گز به او نزدیک شود، خدا یک رَش به او نزدیک گردد و هر که قدم زنان به سوی خداوند عزّ و جلّ برود خداوند دوان دوان به سوی او رود. حال آن که خدا برتر و بلند مرتبه تر است، حال آن که خدا برتر و بلند مرتبه تر است، حال آن که خدا برتر و بلند مرتبه تر است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرمود: ای فرزند آدم! برای آمدن نزد من از جا برخیز، سوی تو می آیم. به سوی من قدم زنان بیا من، دوان دوان سویت می آیم.

امام علی علیه السلام :اگر شما به خدا رو کنید، به شما رو می شود و اگر از او رو برگردانید، از شما رو برگردانده می شود.

3282 - ما یُتَقَرَّبُ بِهِ إلَی اللَّهِ
3282 - وسایل نزدیک شدن به خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یا علیُّ ، إذا تَقَرَّبَ العِبادُ إلی خالِقِهِم بالبِرِّ فَتَقَرَّبْ إلَیهِ بالعَقلِ تَسبِقْهُم . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَقَرُّبُ العَبدِ إلَی اللّهِ سبحانَهُ بِإخلاصِ نِیَّتِهِ . (5)

3282

وسایل نزدیک شدن به خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی! هر گاه بندگان با نیکی کردن، به آفریدگار خویش نزدیک شوند، تو با خرد ورزی به او نزدیک شو تا از آنان پیشی گیری.

امام علی علیه السلام :مقرّب شدن بنده به خداوند سبحان، با خالص کردن نیّت او [شدنی ]است.

ص :387


1- الترغیب و الترهیب : 4/104/31.
2- کنز العمّال : 1138.
3- غرر الحکم : 3852.
4- مشکاة الأنوار: 439/1476 .
5- غرر الحکم : 4477.

عنه علیه السلام :فو اللّهِ لو حَنَنتُم حَنینَ الوُلَّهِ العِجالِ ، و دَعَوتُم بهَدِیلِ الحَمامِ ، و جَأرتُم جُؤارَ مُتَبتِّلی الرُّهبانِ ، و خَرَجتُم إلَی اللّهِ مِن الأموالِ و الأولادِ ، التِماسَ القُربَةِ إلَیهِ فی ارتِفاعِ دَرَجةٍ عِندَهُ ، أو غُفرانِ سَیِّئَةٍ أحصَتها کُتُبُهُ ، و حَفِظَتها رُسُلُهُ ، لَکانَ قلیلاً فیما أرجُو لَکُم مِن ثَوابِهِ ، و أخافُ علَیکُم مِن عِقابِهِ . (1)

عنه علیه السلام :اعلَمْ أنَّ ما قَرَّبَکَ مِن اللّهِ یُباعِدُکَ مِن النارِ ، و ما باعَدَکَ مِن اللّهِ یُقَرِّبُکَ مِن النارِ . (2)

عنه علیه السلام :المُتَقرِّبُ بأداءِ الفَرائضِ و النَّوافِلِ مُتَضاعَفُ الأرباحِ . (3)

عنه علیه السلام :التَّقرُّبُ إلَی اللّهِ تعالی بمَسألَتِهِ ، و إلَی الناسِ بِتَرکِها . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :کانَ فیما ناجی بهِ اللّهُ موسی علیه السلام علی الطُّورِ أن : یا موسی ، أبلِغْ قَومَکَ أنّهُ ما یَتَقَرَّبُ إلَیَّ المُتَقرِّبونَ بمِثلِ البُکاءِ مِن خَشیَتی ، و ما تَعَبَّدَ لی المُتَعبِّدونَ بمِثلِ الوَرَعِ مِن مَحارِمی ، و لا تَزَیَّنَ لی المُتَزیِّنونَ بمِثلِ الزُّهدِ فی الدنیا عمّا بِهِمُ الغِنی عَنهُ .

فقالَ موسی علیه السلام : یا أکرَمَ الأکرَمینَ ، فماذا أثَبتَهُم علی ذلکَ ؟ فقالَ : یا موسی ، أمّا المُتَقرِّبُونَ إلیَّ بالبُکاءِ مِن خَشیَتی فَهُم فی الرَّفیقِ الأعلی لا یَشرَکُهُم فیهِ أحَدٌ . (5)

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند، اگر همانند شتران بچه مرده بنالید و همچون کبوتران جفت از دست داده بانگ برآورید و همچون راهبان تارک دنیا زاری کنید و در راه خدا از اموال و فرزندان خویش ببرید تا درجه ای نزد خدا فزونی گیرید و مقرّب شوید، یا خطایی را که در نامه های او ثبت است و فرشتگان او آن را نگه داشته اند بخشوده شود، هر آینه این همه در مقابل ثوابی که از خدا برای شما امید دارم و کیفر او که از آن بر شما می ترسم، اندک است.

امام علی علیه السلام :بدان که هر آنچه تو را به خدا نزدیک می کند، از آتش دورت می سازد و هر آنچه تو را از خدا دور می گرداند، به آتش نزدیکت می کند.

امام علی علیه السلام :کسی که با گزاردن واجبات و مستحبات خود را [به خدا] نزدیک کند، دو چندان سود برد.

امام علی علیه السلام :نزدیک شدن به خداوند سبحان با درخواست و مسئلت کردن از او [ممکن] است و نزدیک شدن به مردم، با ترک درخواست از آنان.

امام باقر علیه السلام :از نجواهای خداوند متعال با موسی علیه السلام در کوه طور این بود که: ای موسی! به قوم خود برسان که تقرّب جویان، با چیزی مانند گریستن از ترس من، به من نزدیک نشدند و متعبدان به چیزی مانند پرهیز از حرامهای من مرا عبادت نکردند و زینت گران ، به چیزی مانند بی اعتنایی به چیزهایی از دنیا که بدان نیاز ندارند، خویشتن را نیاراستند.

موسی عرض کرد: ای گرامیترین گرامیان! چه چیز آنان را در این راه، استوار گرداند؟ فرمود: ای موسی! امّا آنان که با گریستن از ترس من جویای تقرّب به من هستند، در ملأ اعلایند و هیچ کس در این [مرتبه] با آنان شریک نیست.

ص :388


1- . نهج البلاغة: الخطبة 52.
2- نهج البلاغة : الکتاب 76.
3- . غرر الحکم : 2056.
4- غرر الحکم : 1801.
5- ثواب الأعمال : 205/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :فیما ناجَی اللّهُ تبارکَ و تعالی بهِ موسی صلواتُ اللّهِ علیهِ : یا موسی ، ما تَقَرَّبَ إلَیَّ المُتَقرِّبونَ بمِثلِ الوَرَعِ عن مَحارِمی ، فإنّی أمنَحُهم جِنانَ عَدْنی لا اُشرِکُ مَعهُم أحَدا . (1)

لقمانُ علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ _: یا بُنَیَّ ، أحُثُّکَ علی سِتِّ خِصالٍ لیسَ مِن خَصلَةٍ إلاّ و هیَ تُقَرِّبُکَ إلی رِضوانِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ و تُباعِدُکَ مِن سَخَطِهِ :

الاُولی : أن تَعبُدَ اللّهَ و لا تُشرِکَ بهِ شیئا ، و الثانیةُ : الرِّضی بقَضاءِ اللّهِ فیما أحبَبتَ و کَرِهتَ ، و الثالثةُ : أن تُحِبَّ فی اللّهِ و تُبغِضَ فی اللّهِ ، و الرابعةُ : تُحِبُّ للناسِ ما تُحِبُّ لنَفسِکَ و تَکرَهُ لَهُم ما تَکرَهُ لنَفسِکَ ، و الخامسةُ : تَکظِمُ الغَیظَ و تُحسِنُ إلی مَن أساءَ إلَیکَ، و السادسةُ : تَرکُ الهَوی و مُخالَفَةُ الرَّدی . (2)

امام صادق علیه السلام :از جمله نجواهای خداوند تبارک و تعالی با موسی _ صلوات اللّه علیه _ این بود که: ای موسی! تقرّب جویان به من، به چیزی مانند پرهیز از حرامهایم به من نزدیک نشدند. من بهشتهای ماندگار خود را به آنان می بخشم و هیچ کس را شریکشان قرار نمی دهم.

لقمان_ در سفارش به فرزندش _فرمود : فرزندم! تو را به شش کار تشویق می کنم که هیچ کاری از آنها نیست، مگر این که تو را به خشنودی خداوند عزّ و جلّ نزدیک می کند و از خشم او دور می سازد:

اول این که خدا را عبادت کنی و چیزی را شریک او نکنی. دوم این که به تقدیر خداوند، چه خوشایند تو باشد یا ناخوشایند تو، خشنود باشی. سوم این که دوستی و دشمنی تو برای خدا باشد. چهارم این که برای مردم آن پسندی، که بر خود می پسندی و برای آنان آن نپسندی که برای خود نمی پسندی. پنجم این که خشم را فرو خوری و به کسی که به تو بدی کرده است، نیکی کنی. ششم این که هوای نفْس را فرو گذاری و با عوامل مهلک بستیزی.

ص :389


1- مشکاة الأنوار : 95/208 .
2- کنز الفوائد : 2/164 .

3283 - أبعَدُ الخَلقِ مِنَ اللَّهِ
3283 - دورترین مردم از خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أبعدُ الخَلقِ مِن اللّهِ رَجُلانِ : رَجُلٌ یُجالِسُ الاُمَراءَ فما قالوا مِن جَورٍ صَدَّقَهُم علَیهِ ، و مُعَلِّمُ الصِّبیانِ لا یُواسی بَینَهُم و لا یُراقِبُ اللّهَ فی الیَتیمِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أبعَدُ ما کانَ العَبدُ مِن اللّهِ إذا کانَ هَمُّهُ بَطنَهُ و فَرْجَهُ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أبعَدُ ما یکونُ العَبدُ مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ إذا لم یَهُمَّهُ إلاّ بَطنُهُ و فَرجُهُ . (3)

(4)

3283

دورترین مردم از خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دورترین خلایق از خدا دو نفرند: کسی که با فرمانروایان بنشیند و هر سخن ستمگرانه ای را که گفتند تصدیق کند و آموزگار کودکان که میان آنان همه را به یک چشم نگاه نکند و درباره کودک یتیم، خدا را در نظر نگیرد.

امام علی علیه السلام :دورترین حالی که بنده از خداوند دارد، این است که همّ و غمش شکم و شرمگاهش باشد.

امام صادق علیه السلام :دورترین حالی که بنده از خداوند عزّ و جلّ دارد، این است که فکر و ذکری جز شکم و شرمگاهش نداشته باشد.

ص :390


1- کنز العمّال : 43761.
2- الخصال : 630/10.
3- الکافی : 2/319/14.
4- (انظر) البُغض : باب 369.

436 - الإقرار

436 - اقرار

اشاره

(1)

(2)

ص :391


1- و لمزید الاطّلاع راجع : وسائل الشیعة : 16 / 110 «کتاب الإقرار».
2- انظر: الحدود : باب 753.

3284 - الإقرارُ
3284 - اقرار

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إقرارُ العُقَلاءِ علی أنفُسِهِم جائزٌ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا بَعَثَ مُصَدِّقا مِن الکوفةِ إلی بادِیَتِها _: ثُمَّ قُلْ لَهُم : یا عِبادَ اللّهِ ، أرسَلَنی إلَیکُم ولیُّ اللّهِ لاِخُذَ مِنکُم حَقَّ اللّهِ فی أموالِکُم ، فهَل للّهِِ فی أموالِکُم مِن حَقٍّ فَتُؤَدُّونَ إلی وَلیِّهِ ؟ فإن قالَ لکَ قائلٌ : لا ، فلا تُراجِعْهُ . (2)

کتاب من لا یحضره الفقیه :أتی رجُلٌ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام فقالَ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، إنّی زَنَیتُ فَطَهِّرْنی ، فَأعرَضَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام بوَجهِهِ عَنهُ ، ثُمّ قالَ لَهُ : اجلِسْ ، فأقبَلَ علیٌّ علیه السلام علَی القَومِ فقالَ : أ یَعجِزُ أحَدُکُم إذا قارَفَ هذهِ السَّیِّئَةَ أن یَستُرَ علی نفسِهِ کما سَتَرَ اللّهُ علَیهِ (3) ؟ ! (4)

3284

اق_رار

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اقرار کردنِ خردمندان بر ضدّ خودشان پذیرفته است.

امام علی علیه السلام_ به مأمور جمع آوری زکات که او را از کوفه به بادیه فرستاد _فرمود : سپس به بادیه نشینان بگو: ای بندگان خدا! ولیِّ خدا، مرا به سوی شما فرستاده است، تا حقّ خدا در اموالتان را از شما بگیرم. آیا در اموال خود حقّی از آن خدا هست تا آن را به ولیِّ خدا بپردازید؟ اگر کسی به تو گفت: نه، دیگر به او رجوع مکن.

کتاب من لا یحضره الفقیه :مردی خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد: ای امیر مؤمنان! من زنا کرده ام، مرا پاک گردان. امیر المؤمنین علیه السلام رویش را از او برگرداند. سپس فرمود: بنشین. آن گاه علی علیه السلام رو به مردم کرد و فرمود: اگر کسی از شما این گناه را مرتکب شود، مگر نمی تواند آن را بر خود بپوشاند همچنان که خدا بر او پوشانده است؟ (5)

ص :392


1- وسائل الشیعة : 16/111/2.
2- الکافی : 3/536/1.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/31/5017.
4- و منه یظهر أنّ الإقرار بالذنب عند الخلق مذموم مطلقا .
5- از این روایت بر می آید که اقرار کردن به گناه در حضور مردم، نکوهیده است.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا أقبَلُ شَهادَةَ الفاسِقِ إلاّ علی نفسِهِ . (1)

عنه علیه السلام :المؤمنُ أصدَقُ علی نفسِهِ مِن سَبعینَ مُؤمنا علَیهِ . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :من شهادت فاسق را جز بر ضدّ خودش نمی پذیرم.

امام صادق علیه السلام :سخن مؤمن درباره خودش، راست تر از سخن هفتاد مؤمن درباره اوست.

3285 - عَدَمُ اعتِبارِ إقرارِ المُضطَرِّ
3285 - بی اعتباری اقرار شخص مجبور

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أقَرَّ بحَدٍّ علی تَخویفٍ أو حَبسٍ أو ضَربٍ لم یَجُزْ ذلکَ علَیهِ و لا یُحَدُّ . (4)

عنه علیه السلام :مَن أقَرَّ عندَ تَجریدٍ أو حَبسٍ أو تَخویفٍ أو تَهَدُّدٍ فلا حَدَّ علَیهِ . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ علیّا علیه السلام کانَ یقولُ : لا قَطعَ عَلی أحَدٍ یُخَوَّفُ مِن ضَربٍ و لا قَیدٍ و لا سِجنٍ و لا تَعنیفٍ ، و إن لم یَعتَرِفْ سَقَطَ عَنهُ لِمَکانِ التَّخویفِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا سَألَهُ سُلَیمانُ بنُ خالِدٍ عن رَجُلٍ سَرَقَ سَرِقَةً فکابَرَ عَنها فضُرِبَ ، فجاءَ بها بِعَینِها ، هَل یَجِبُ علَیهِ القَطعُ ؟ _: نَعَم ، و لکنْ لوِ اعتَرَفَ و لم یَجِئْ بالسَّرِقَةِ لم تُقطَعْ یَدُهُ ؛ لأنّهُ اعتَرَفَ عَلی العَذابِ . (7)

3285

بی اعتباری اقرار شخص مجبور

امام علی علیه السلام :هر که به سبب تهدید یا بازداشت یا شکنجه به گناهی که حدّ دارد اقرار کند، اقرارش پذیرفته نیست و حدّ بر او جاری نمی شود.

امام علی علیه السلام :کسی که بر اثر شکنجه یا زندانی شدن یا ترساندن و یا تهدید اقرار کند، حدّی بر او جاری نمی شود.

امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام می فرمود: کسی که به کتک خوردن یا بسته شدنِ در غُل و زنجیر یا زندان یا سرزنش و خشونت تهدید شود [و به دزدی اقرار کند] دستش قطع نمی شود و اگر اقرار نکند، به علت تهدید، حدّ از او ساقط می شود.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سلیمان بن خالد که به ایشان عرض کرد: مردی دزدی کرده و انکار می کند، ولی او را می زنند و او مال مسروقه را می آورد، آیا باید دستش را قطع کرد؟ _فرمود : آری، اما اگر اقرار به دزدی کند ولی مال مسروقه را نیاورد، قطع نمی شود ؛ چون وی به کیفر علیه خود اعتراف کرده است.

ص :393


1- الکافی : 7/395/5.
2- صفات الشیعة : 116/60.
3- (انظر) التوبة : باب 466.
4- دعائم الإسلام : 2/466/1655 .
5- قرب الإسناد : 54/175.
6- وسائل الشیعة : 18/498/3.
7- الکافی : 7/223/9.

ص :394

437 - القَرض

437 - وام

اشاره

(1)

(2)

ص :395


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 103 / 138 «الدَّین و القَرض». کنز العمّال : 6 / 209 «فی الدَّین». وسائل الشیعة : 13 / 76 «أبواب الدَّین و القرض».
2- انظر: عنوان 170 «الدَّین» .

3286 - القَرضُ
3286 - وام

الکتاب :

«مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :دَخَلَ رجُلٌ الجَنَّةَ فرَأی مَکتوبا علی بابِها: الصَّدقَةُ بعَشرِ أمثالِها، و القَرضُ بثَمانیَةَ عَشَرَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :رَأیتُ لیلةَ اُسرِیَ بی علی بابِ الجَنَّةِ مَکتوبا: الصَّدقَةُ بعَشرِ أمثالِها، و القَرضُ بثَمانیَةَ عَشرَ. (3)

عنه صلی الله علیه و آله :دَخَلتُ الجَنَّةَ فرأیتُ علی بابِها : الصَّدَقةُ بعَشرَةٍ ، و القَرضُ بثَمانِیَةَ عَشرَ ، فقلتُ : یا جَبرَئیلُ ، کیفَ صارَتِ الصَّدَقةُ بعَشرَةٍ و القَرضُ بثَمانِیَةَ عَشرَ ؟ قالَ : لأنَّ الصَّدَقةَ تَقَعُ علی یدِ الغَنِیّ و الفَقیرِ ، و القَرضُ لا یَقَعُ إلاّ فی یدِ مَن یَحتاجُ إلَیه . (4)

3286

وام

قرآن:

«کیست آن کس که به خدا وامی نیکو دهد، تا [نتیجه اش را ]برای وی دو چندان گرداند و او را پاداش خوش باشد؟».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردی وارد بهشت شد، دید که بر درِ آن نوشته است: [ثواب ]صدقه ده برابرِ آن است و [ثواب] وام هیجده برابر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که مرا به آسمان بردند، دیدم که بر درِ بهشت نوشته است: [ثواب ]صدقه، ده برابرِ آن است و [ثواب ]وام، هیجده برابر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وارد بهشت شدم، دیدم بر در آن نوشته است: [ثواب] صدقه، ده برابر است و وام، هیجده برابر. گفتم: ای جبرئیل! چرا صدقه ده برابر و وام، هیجده برابر است؟ گفت: زیرا صدقه به دست نیازمند و بی نیاز می رسد ، امّا وام جز به دست کسی که به آن نیاز دارد، نمی رسد.

ص :396


1- الحدید : 11.
2- الترغیب و الترهیب : 2/40/3.
3- الترغیب و الترهیب : 2/41/3.
4- کنز العمّال : 15373.

عنه صلی الله علیه و آله :رَأیتُ لیلةَ اُسرِیَ بی عَلی بابِ الجَنَّةِ مَکتوبا : الصَّدَقةُ بعَشرِ أمثالِها ، و القَرضُ بثَمانِیَةَ عَشرَ ، فقلتُ : یا جَبرَئیلُ ، ما بالُ القَرضِ أفضَلَ مِن الصَّدقَةِ ؟ قالَ : لأنَّ السائلَ یَسألُ و عِندَهُ ، و المُستَقرِضَ لا یَستَقرِضُ إلاّ مِن حاجَةٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّدقَةُ بعَشرَةٍ ، و القَرضُ بثَمانیَةَ عَشرَ ، و صِلَةُ الإخوانِ بعِشرینَ ، و صِلَةُ الرَّحِمِ بأربَعةٍ و عِشرینَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ جلَّ جلالُهُ : إنّی أعطَیتُ الدنیا بینَ عِبادی قَیضا (3) ، فَمَن أقرَضَنی مِنها قَرضا أعطَیتُهُ بکُلِّ واحِدَةٍ مِنهُنَّ عَشرا إلی سبعِمِائةِ ضِعفٍ و ما شِئتُ مِن ذلکَ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شبی که به آسمان برده شدم، دیدم که بر در بهشت نوشته است: [ثواب ]صدقه، ده برابر آن است و وام، هیجده برابر. گفتم: ای جبرئیل! از چه رو وام برتر از صدقه است؟ گفت: چون سائل [گاه ]دارد و باز دست سؤال دراز می کند، اما وام خواه تقاضای وام نمی کند، مگر از روی نیاز.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :[ثواب] صدقه، ده برابر است و وام، هیجده برابر و صله دادن به برادران، بیست برابر و صله دادن به خویشاوند، بیست و چهار برابر.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود: من دنیا را میان بندگانم کالایی برای داد و ستد قرار دادم. پس اگر کسی از دنیا به من قرضی بدهد، به ازای هر یک از آن قرض ده تا هفتصد برابر و هر چند برابر که بخواهم به او می دهم .

ص :397


1- کنز العمّال : 15374.
2- مکارم الأخلاق : 1/293/910 .
3- من قاضه یقیضه و قایضه مقایضة فی البیع : إذا أعطاه سلعة و أخذ عوضها سلعة ، و المعنی : إنّی أعطیت الدنیا بینهم للمبادلة و المعاوضة بأن یقرضونی فاُعوّضهم أضعافها لا لیمسکوا علیها . و فی نسخة الکافی : «إنّی جعلت الدنیا بین عبادی قرضا» إلی آخر الحدیث بأدنی تفاوت. و فی بعض نسخ الخصال: «فیضا» من فاض الماء إذا کثر حتّی سال کالوادی.(کما فی هامش الخصال).
4- الخصال : 130/135.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أقرَضَ مَلهوفا فَأحسَنَ طَلِبَتَهُ استَأنَفَ العَمَلَ و أعطاهُ اللّهُ بِکُلِّ دِرهَمٍ ألفَ قِنطارٍ مِن الجَنَّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَنِ احتاجَ إلَیهِ أخوهُ المُسلمُ فی قَرضٍ و هُو یَقدِرُ علَیهِ فلم یَفعَلْ حَرَّمَ اللّهُ علَیهِ ریحَ الجَنّةِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن أقرَضَ اللّهَ جَزاهُ . (3)

عنه علیه السلام :مَن تَوَکَّلَ علَیهِ کَفاهُ ، و مَن سَألَهُ أعطاهُ ، و مَن أقرَضَهُ قَضاهُ ، و مَن شَکَرَهُ جَزاهُ . (4)

عنه علیه السلام :قد قالَ اللّهُ سبحانَهُ: «إن تَنْصُرُوا اللّهَ یَنصُرْکُم و یُثَبِّتْ أقْدامَکُم» (5) و قالَ تعالی : «مَن ذا الذی یُقرِضُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ» فلم یَستَنصِرْکُم مِن ذُلٍّ ، و لم یَستَقرِضْکُم مِن قُلٍّ ، اِستَنصَرَکُم و لَهُ جُنودُ السَّماواتِ و الأَرضِ و هُو العَزیزُ الحَکیمُ (6) ......... و إنّما أرادَ أن «یَبْلُوَکُم أیُّکُم أحْسَنُ عَمَلاً» (7) . (8)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به اندوهگینی [که مالش را از دست داده] وام دهد و در پس گرفتن آن مراعات کند، عمل را از نو شروع کرده است (گناهانش پاک شده) و خداوند به ازای هر درهم، هزار قنطار (صد رطل) از [درهم ]بهشت به او عطا کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که برادر مسلمانش در وامی به او نیاز پیدا کند و او بتواند وام بدهد و چنین نکند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام گرداند.

امام علی علیه السلام :هر که به خدا وام دهد، خداوند به او پاداش دهد.

امام علی علیه السلام :هر که به خدا توکل کند، خداوند کفایتش کند و هر که از خدا بخواهد، خداوند به او عطا کند و هر که به خدا وام دهد، خداوند آن را باز پس دهد و هر که خدا را سپاس گوید، خداوند به او پاداش دهد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان فرموده است: «اگر خدا را یاری دهید، شما را یاری دهد و گامهایتان را استوار گرداند» و فرموده است: «کیست آن کس، که به خدا وامی نیکو دهد تا برای وی دو چندانش گرداند و او را پاداش خوش باشد؟» اما او از روی ناتوانی و خواری از شما یاری نخواسته و به سبب تنگدستی از شما وام خواهی نکرده است. از شما یاری خواسته است در حالی که لشکرهای آسمانها و زمین از آنِ اوست و او مقتدرِ حکیم است ......... در حقیقت خواسته است «شما را بیازماید که کدام یک نیکوتر عمل می کنید».

ص :398


1- ثواب الأعمال : 341/1.
2- الأمالی للصدوق : 516/707 .
3- غرر الحکم : 8072.
4- نهج البلاغة: الخطبة 90.
5- محمّد : 7 .
6- إشارة للآیة : 7 من سورة الفتح .
7- إشارة إلی الآیة : 7 من سورة هود ، و الآیة : 2 من سورة الملک .
8- نهج البلاغة: الخطبة 183.

عنه علیه السلام_ فی وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیهما السلام _: و إذا وَجَدتَ مِن أهلِ الفاقَةِ مَن یَحمِلُ لکَ زادَکَ إلی یَومِ القِیامَةِ فَیُوافِیکَ بهِ غَدا حیثُ تَحتاجُ إلَیهِ فاغتَنِمْهُ و حَمِّلْهُ إیّاهُ ، و أکثِرْ مِن تَزویدِهِ وَ أنتَ قادِرٌ علَیهِ فلَعلَّکَ تَطلُبُهُ فلا تَجِدُهُ ، و اغتَنِمْ مَنِ استَقرَضَکَ فی حالِ غِناکَ ، لِیَجعَلَ قَضاءَهُ لکَ فی یَومِ عُسرَتِکَ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَکتوبٌ علی بابِ الجَنّةِ : الصَّدقَةُ بعَشرَةٍ ، و القَرضُ بثَمانیَةَ عَشرَ . (2)

عنه علیه السلام :القَرضُ الواحِدُ بثَمانیَةَ عَشرَ ، و إنْ ماتَ احتُسِبَ بها مِن الزکاةِ . (3)

عنه علیه السلام :علی بابِ الجَنّةِ مَکتوبٌ : القَرضُ بثَمانیةَ عَشرَ ، و الصَّدَقةُ بعَشرَةٍ ، و ذلکَ أنّ القَرضَ لا یکونُ إلاّ فی یدِ المُحتاجِ ، و الصَّدَقةُ ربّما وَقَعَت فی یَدِ غَیرِ مُحتاجٍ . (4)

عنه علیه السلام :مَکتوبٌ علی بابِ الجَنَّةِ : الصَّدَقةُ بعَشرَةٍ و القَرضُ بثَمانِیَةَ عَشرَ ، و إنّما صارَ القَرضُ أفضَلَ مِن الصَّدَقةِ لأنَّ المُستَقرِضَ لا یَستَقرِضُ إلاّ مِن حاجَةٍ ، و قد یَطلُبُ الصَّدَقةَ مَن لا یَحتاجُ إلَیها . (5)

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : اگر تهیدستی دیدی که توشه تو را تا روز قیامت برایت به دوش کشد و فردا هنگامی که به آن توشه نیاز داری آن را تحویل تو دهد، وجود او را غنیمت دان و توشه خویش را بر دوش او نِه و تا جایی که می توانی این بار توشه را زیاد کن؛ زیرا ممکن است که دگر باره او را بجویی و نیابی. اگر توانگر بودی و کسی از تو وامی خواست، وجود او را غنیمت دان تا در روز تنگدستی آن را به تو باز پس دهد.

امام صادق علیه السلام :بر درِ بهشت نوشته شده است: [ثواب ]صدقه، ده برابر است و [ثواب] وام، هیجده برابر.

امام صادق علیه السلام :[ثواب] وام، یک به هیجده است و اگر [وام گیرنده ]بمیرد، آن قرض از زکات محسوب می شود.

امام صادق علیه السلام :بر در بهشت نوشته است: [ثواب ]وام، هیجده برابر است و صدقه، ده برابر. علّتش این است که وام جز به دست نیازمند، نمی رسد اما صدقه، ممکن است به دست غیر محتاج بیفتد.

امام صادق علیه السلام :بر در بهشت نوشته است: [ثواب ]صدقه، ده برابر است و وام، هیجده برابر و علّت این که وام برتر از صدقه آمده، این است که وام خواه جز از روی نیاز تقاضای وام نمی کند، اما صدقه را گاه کسی که نیازی به آن ندارد، مطالبه می کند.

ص :399


1- نهج البلاغة : الکتاب 31.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 2/58/1697.
3- ثواب الأعمال : 167/3.
4- بحار الأنوار : 103/138/2.
5- بحار الأنوار : 103/139/9.

عنه علیه السلام :لَأن اُقرِضَ قَرضا أحَبُّ إلَیَّ مِن أن أصِلَ بمِثلِهِ . (1)

بحار الأنوار :رُوِیَ أنّ أجرَ القَرضِ ثَمانِیَةَ عَشرَ ضِعفا مِن أجرِ الصَّدَقةِ ، لأنَّ القَرضَ یَصِلُ إلی مَن لا یَضَعُ نفسَهُ للصَّدَقةِ لأخذِ الصَّدَقةِ . (2)

امام صادق علیه السلام :اگر وامی پرداخت کنم، خوشتر دارم از این که به همان مقدار صله و بخشش دهم.

بحار الأنوار :روایت شده است که پاداش وام هیجده برابر پاداش صدقه است؛ زیرا وام به دست کسی می رسد که برای گرفتن صدقه، خودش را خوار و خفیف نمی کند.

3287 - إنظارُ المُعسِرِ
3287 - مهلت دادن به بدهکار تنگدست

الکتاب :

«وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن أنظَرَ مُعسِرا کانَ لَهُ علَی اللّهِ فی کلِّ یَومٍ صَدَقةٌ بمِثلِ ما لَهُ علَیهِ حتّی یَستَوفِیَ حَقَّهُ. (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أنظَرَ مُعسِرا أظَلَّهُ اللّهُ بظِلِّهِ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظلُّهُ . (5)

3287

مهلت دادن به بدهکار تنگ دست

قرآن:

«و اگر [بدهکارتان] تنگ دست باشد، پس تا [هنگام ]گشایش، مهلتی [به او دهید] و اگر براستی قدرت پرداخت ندارد، بخشیدن آن برای شما بهتر است، اگر بدانید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس تنگدستی را مهلت دهد، در هر روز برای او ثواب صدقه ای برابر با طلبی که از او دارد بر عهده خداست، تا زمانی که مال خود را دریافت کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به تنگدستی مهلت دهد، خداوند، در روزی که هیچ سایه ای جز سایه او نیست، وی را در سایه خود در آورد.

ص :400


1- ثواب الأعمال : 167/4.
2- بحار الأنوار : 103/140/11.
3- البقرة : 280.
4- بحار الأنوار : 103/151/17.
5- الکافی : 8/9/1.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أقرَضَ مُؤمنا قَرضا یَنتَظِرُ بهِ مَیسورَهُ کانَ مالُهُ فی زَکاةٍ ، و کانَ هو فی صَلاةٍ مِن المَلائکةِ حتّی یُؤَدِّیَهُ إلَیهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن نَفَّسَ عن غَریمِهِ أو مَحا عَنهُ کانَ فی ظِلِّ العَرشِ یَومَ القِیامَةِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن أرادَ أن تُستَجابَ دَعوَتُهُ و أن تُکشَفَ کُربَتُهُ فَلْیُفَرِّجْ عن مُعسِرٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :خُذْ حَقَّکَ فی عَفافٍ وافٍ أو غَیرِ وافٍ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اتَّقُوا دَعوَةَ المُعسِرِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :حُوسِبَ رجُلٌ ممَّن کانَ قَبلَکُم فلَم یُوجَدْ لَهُ مِن الخَیرِ شیءٌ إلاّ أنّهُ کانَ یُخالِطُ الناسَ و کانَ مُوسِرا ، و کانَ یَأمُرُ غِلمانَهُ أن یَتَجاوَزُوا عنِ المُعسِرِ ، قالَ اللّهُ تعالی : نَحنُ أحَقُّ بذلکَ ، تَجاوَزُوا عَنهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :کما لا یَحِلُّ لِغَریمِکَ أن یَمطُلَکَ و هُو مُوسِرٌ ، فکذلکَ لا یَحِلُّ لکَ أن تُعسِرَهُ إذا عَلِمتَ أنّهُ مُعسِرٌ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به مؤمنی وامی دهد و [برای پس گرفتن آن] صبر کند تا دستش باز شود، مال او زکات محسوب شود و در نماز با فرشتگان باشد تا این که وامش به او برگردانده شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به بدهکار خود مهلت دهد یا از طلب خود در گذرد، روز قیامت در سایه عرش باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که می خواهد دعایش مستجاب و اندوهش بر طرف شود، به تنگ دست مهلت دهد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حقّ خود را با خویشتنداریِ کامل یا غیر کامل بگیر (در هنگام گرفتن حقّت سخت گیری نکن).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بترسید از نفرین تنگ دست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردی از گذشتگان، مورد حسابرسی [الهی ]قرار گرفت و هیچ کار خوبی از او پیدا نشد مگر همین که توانگر بود و با مردم معاشرت می کرد و به چاکرانش دستور می داد از تنگ دست در گذرند. خداوند متعال فرمود: ما به این کار (گذشت و بخشش) سزاوارتریم. از او در گذرید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همچنان که بدهکار تو اگر توانگر باشد روا نیست در پرداخت بدهی اش به تو تعلل ورزد، بر تو نیز روا نیست که اگر بدانی تنگ دست است، او را تحت فشار قرار دهی.

ص :401


1- ثواب الأعمال : 166/1.
2- کنز العمّال : 15379.
3- کنز العمّال : 15398.
4- کنز العمّال : 15405.
5- کنز العمّال : 15424.
6- الترغیب و الترهیب : 2/44/7.
7- ثواب الأعمال : 167/5.

الترغیب و الترهیب عن ابنِ عبّاس :دخلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المسجدَ و هو یقولُ : أیُّکُم یَسُرُّهُ أن یَقِیَهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِن فَیحِ جَهنّمَ ؟ قُلنا : یا رسولَ اللّهِ ، کُلُّنا یَسُرُّهُ . قالَ : مَن أنظَرَ مُعسِرا أو وَضَعَ لَهُ وَقاهُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ مِن فَیحِ جَهنَّمَ . (1)

(2)

الترغیب و الترهیب_ به نقل از ابن عباس _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد مسجد شد و فرمود : کدام یک از شما خوش دارد که خداوند عزّ و جلّ او را از گرمای سوزان دوزخ نگه دارد؟ عرض کردیم: ای رسول خدا! همه ما خوش داریم. فرمود: هر که تنگدستی را مهلت دهد، یا بر او ببخشد، خداوند عزّ و جلّ وی را از گرمای سوزان دوزخ نگه دارد.

ص :402


1- الترغیب و الترهیب : 2/46/15.
2- (انظر) الولایة علی النّاس : باب 4168. الدَّین : باب 1332.

438 - القُرعَة

438 - قرعه زدن

اشاره

(1)

ص :403


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 323 باب : 6 «القُرعَة». وسائل الشیعة : 18 / 187 باب 13 «الحکم بالقُرعَة فی القضایا المشکلة».

3288 - القُرعَةُ
3288 - قرعه زدن

الکتاب :

«ذَلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ» . (1)

«فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ النبیُّ صلی الله علیه و آله عن أعجَبِ ما وَرَدَ علَیهِ فی الیَمنِ _: أتانی قَومٌ قد تَبایَعُوا جاریَةً فَوَطِئها جَمیعُهُم فی طُهرٍ واحِدٍ ، فَوَلَدَت غُلاما فاحتَجُّوا فیهِ کُلُّهُم یَدَّعِیهِ ، فَأسهَمتُ بَینَهُم ، فَجَعَلتُهُ للّذی خَرَجَ سَهمُهُ و ضَمِنتُهُ نَصیبَهُم ، فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لیسَ مِن قَومٍ تَنازَعُوا ثُمّ فَوَّضُوا أمرَهُم إلَی اللّهِ إلاّ خَرَجَ سَهمُ المُحِقِّ . (3)

3288

قرعه زدن

قرآن:

«این از اخبار غیب است که به تو وحی می کنیم و [گرنه ]وقتی که آنها قلمهای خود را [برای قرعه زدن به آب ]می افکندند تا کدام یک سرپرستی مریم را به عهده گیرد، نزد آنان نبودی و [نیز ]وقتی که با یکدیگر کشمکش می کردند، نزدشان نبودی».

«پس [یونس] با آنان قرعه انداخت [و قرعه به نام او افتاد و ]مغلوب شد [پس ، او را به دریا انداختند] ».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که پرسید: شگفت ترین چیزی که در یمن با آن مواجه شدی چه بود؟ _فرمود : جمعی نزد من آمدند که کنیزی [به شرکت ]خریده بودند و همه آنها در یک طُهر (دوره پاکی) با او همبستر شده بودند و آن کنیز پسری به دنیا آورده بود و اینان بر سر آن پسر بچه با هم اختلاف داشتند و هر یک مدّعی بود که فرزند اوست. من میان آنها قرعه زدم و فرزند را متعلّق به کسی دانستم که قرعه به نامش در آمد و او را ضامن [پرداخت ]سهم دیگران قرار دادم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هیچ گروهی نیستند که [در چنین مواردی ]با هم اختلاف پیدا کنند و حل مشکل خود را با کشیدن قرعه به خدا وا گذارند، مگر این که قرعه به نام صاحب حق بیرون آید.

ص :404


1- آل عمران : 44.
2- الصافّات : 141.
3- وسائل الشیعة : 18/188/5.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أوَّلُ مَن سُوهِمَ علَیهِ مَریمُ بِنتُ عِمرانَ ، و هُو قولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «وَ ما کُنتَ لَدَیْهِم إذ یُلقُونَ أقلامَهُم أیُّهُم یَکْفُلُ مَرْیَمَ» . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أیُّ قَضیّةٍ أعدَلُ مِن القُرعَةِ إذا فُوِّضَ الأمرُ إلَی اللّهِ ؟! أ لیسَ اللّهُ تعالی یقولُ : «فَساهَمَ فکانَ مِن المُدْحَضِینَ» ؟! (2)

عنه علیه السلام :أیُّ قَضیّةٍ أعدَلُ مِن قَضیَّةٍ تُجالُ علَیها السِّهامُ ؟! یقولُ اللّهُ تعالی : «فَساهَمَ فکانَ مِن المُدْحَضِینَ» ، و ما مِن أمرٍ یَختَلِفُ فیهِ اثنانِ إلاّ و لَهُ أصلٌ فی کتابِ اللّهِ ، و لکنْ لا تَبلُغُهُ عُقولُ الرِّجالِ . (3)

عنه علیه السلام :ما تَقارَعَ قَومٌ فَفَوَّضُوا أمرَهُم إلَی اللّهِ تعالی إلاّ خَرَجَ سَهمُ المُحِقِّ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :کُلُّ مَجهولٍ فَفیهِ القُرعَةُ . (5)

امام باقر علیه السلام :نخستین کسی که درباره او قرعه زدند، مریم دختر عمران است. خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «و آن گاه که قلمهای خود را می افکندند، تا کدام یک سرپرستی مریم را به عهده گیرد، نزد آنان نبودی».

امام صادق علیه السلام :هر گاه [در قرعه] کار به خدا وا گذار شود، کدام داوری ای عادلانه تر از قرعه زدن است؟ مگر نه این که خداوند متعال می فرماید: «پس، [یونس] با آنان قرعه انداخت [و قرعه به نام او افتاد و ]مغلوب شد [پس ، او را به دریا انداختند] ».

امام صادق علیه السلام :کدام داوری عادلانه تر از داوری ای است که تیرها برای آن به قرعه انداخته شوند؟ خداوند متعال می فرماید: «پس با هم قرعه انداختند و [یونس] از بازندگان شد» . هیچ موضوعی نیست که دو نفر در آن اختلاف نظر پیدا کنند، مگر این که برای آن در کتاب خدا قاعده ای وجود دارد، اما خردهای مردان به آن نمی رسد.

امام صادق علیه السلام :هیچ عدّه ای قرعه نزدند و [با این عمل] کار خود را به خداوند متعال وا گذار نکردند، مگر این که قرعه به نام شخص بر حقّ در آمد.

امام کاظم علیه السلام :هر امر نا معلومی، به قرعه وا گذار می شود.

ص :405


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/89/3388.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/92/3391.
3- الکافی : 7/158/3.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/92/3390.
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/92/3389.

ص :406

439 - القَرن

439 - قرن و نسل

اشاره

(1)

ص :407


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال: 12/193 «المجتهد علی رأس کلّ مئة لیجدّد لهذه الاُمّة أمر دینها» .

3289 - تجدیدُ الدِّینِ فی کُلِّ قَرنٍ
3289 - احیای دین در هر قرن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فی کُلِّ قَرنٍ مِن اُمَّتی سابِقونَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنّ اللّهَ تعالی یَبعَثُ لهذهِ الاُمّةِ علی رَأسِ کُلِّ مِئةِ سَنةٍ مَن یُجَدِّدُ لها دِینَها . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یَحمِلُ هذا الدِّینَ فی کُلِّ قَرنٍ عُدولٌ یَنفُونَ عَنهُ تَأویلَ المُبطِلینَ ، و تَحریفَ الغالِینَ ، و انتِحالَ الجاهِلینَ ، کما یَنفی الکِیرُ خُبثَ الحَدیدِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ اللّهَ تعالی اختَصَّ لنفسِهِ بعدَ نَبیِّهِ صلی الله علیه و آله مِن بَرِیَّتِهِ خاصّةً عَلاّهُم بتَعلیَتِهِ ، و سَما بهِم إلی رُتبَتِهِ ، و جَعَلَهُمُ الدُّعاةَ بالحَقِّ إلَیهِ، و الأدِلاّءَ بالإرشادِ علَیهِ ، لِقَرنٍ قَرنٍ ، و زَمَنٍ زَمَنٍ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «و لِکُلِّ اُمَّةٍ رَسولٌ» (5) _: تَفسیرُها بالباطِنِ أنَّ لِکُلِّ قَرنٍ مِن هذهِ الاُمّةِ رَسولاً مِن آلِ محمّدٍ یَخرُجُ إلَی القَرنِ الذی هُو إلَیهِم رَسولٌ ، و هُمُ الأولیاءُ و هُمُ الرُّسُلُ . (6)

3289

احیای دین در هر قرن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در هر قرن و نسلی از امّت من پیشتازانی هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال، در رأس هر یکصد سال برای این امت کسی را می فرستد تا دین آنها را برایشان تجدید کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :این دین در هر قرنی و نسلی افراد عادلی با خود دارد که تأویلاتِ باطل گرایان و تحریفِ غلو کنندگان و دستبردِ نادانان را از آن می زدایند، چنان که کوره زنگار و ناخالصی آهن را می زداید.

امام علی علیه السلام :خداوند، بعد از پیامبرش صلی الله علیه و آله ، از میان آفریدگان خود خاصگانی به خویش اختصاص داد و با ارج نهادن خود، آنان را ارجمند و بلند مرتبه گردانید و به سوی رتبه و منزلت خویش ارتقایشان داد و آنان را دعوتگران به سوی خود و راهنمایان به وجود خویش قرار داد و اینان قرنی از پی قرنی و دوره ای از پس دوره ای می آیند.

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه: «و برای هر امّتی رسولی است» _فرمود : تفسیر باطنی آن، این است که برای هر قرن و نسلی از این امّت، رسولی از خاندان محمّد است که در میان آن نسل که فرستاده به سوی آنهاست ظهور می کند. همینان هستند اولیا و همینانند رسولان.

ص :408


1- کنز العمّال : 34626.
2- کنز العمّال : 34623.
3- بحار الأنوار : 2/93/22.
4- المصباح المتهجّد : 753/843 .
5- یونس : 47 .
6- تفسیر العیّاشی : 2/123/23.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ فینا أهلَ البَیتِ فی کُلِّ خَلَفٍ عُدولاً یَنفُونَ عَنهُ تَحریفَ الغالِینَ ، و انتِحالَ المُبطِلینَ ، و تَأوِیلَ الجاهِلینَ . (1)

المحاسن عن یعقوبَ بنِ شُعیب :قلتُ لأبی عبد اللّهِ علیه السلام : «یَومَ نَدعُوا کُلَّ اُناسٍ بِإمامِهِم» (2) فقالَ : نَدعُو کُلَّ قَرنٍ مِن هذهِ الاُمَّةِ بإمامِهم ، قلتُ : فَیَجیءُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی قَرنِهِ و علیٌّ علیه السلام فی قَرنِهِ، و الحسنُ علیه السلام فی قَرنِهِ، و الحسینُ علیه السلام فی قَرنِهِ و کلُّ إمامٍ فی قَرنِهِ الذی هَلَکَ بینَ أظهُرِهِم ؟ قالَ : نَعَم . (3)

امام صادق علیه السلام :در میان ما اهل بیت در هر نسلی افراد عادلی هستند که تحریفِ غلو کنندگان و دستبردِ باطل گرایان و تأویلِ (توجیهِ) نادانان را، از دین می زدایند و دور می کنند.

المحاسن_ به نقل از یعقوب بن شعیب _: از امام صادق علیه السلام درباره آیه: «روزی که هر طایفه ای از مردم را به نام پیشوایشان صدا زنیم» سؤال کردم حضرت فرمود : هر قرن و نسلی از این امّت، به نام پیشوایشان صدا زده می شوند. عرض کردم: بنا بر این، رسول خدا با نسل خود می آید و علی علیه السلام با نسل خود و حسن علیه السلام با نسل خود و حسین علیه السلام با نسل خود که در میان آنها به شهادت رسید؟ فرمود: آری.

ص :409


1- بصائر الدرجات : 10/1 .
2- الإسراء : 71 .
3- المحاسن : 1/240/439 .

ص :410

440 - القصص

440 - داستان

اشاره

(1)

ص :411


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 11 / 97 «أبواب قصص آدم و حوّاء علیهما السلام». بحار الأنوار : 11 / 270 «باب قصص إدریس علیه السلام ». بحار الأنوار : 11 / 285 «أبواب قصص نوح علیه السلام ». بحار الأنوار : 11 / 343 «باب قصّة هود علیه السلام ». بحار الأنوار : 11 / 366 «باب قصّة شَدّاد و إرَم ذات العِماد». بحار الأنوار : 11 / 370 «باب قصّة صالح علیه السلام و قومه». بحار الأنوار : 13 / 392 «باب قصّة إلیاس و إلیا و الیَسع علیهم السلام ». بحار الأنوار : 13 / 404 «باب قصص ذی الکِفل علیه السلام ». بحار الأنوار : 13 / 408 «باب قصص لقمان علیه السلام و حکمه ». بحار الأنوار : 13 / 435 «باب قصّة إشمویل علیه السلام و طالوت و جالوت». بحار الأنوار : 14 / 1 «أبواب قصص داوود علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 49 «قصّة أصحاب السبت». بحار الأنوار : 14 / 90 «قصّة مرور سلیمان علیه السلام بوادِ النمل». بحار الأنوار : 14 / 109 «قصّة سلیمان علیه السلام مع بلقیس». بحار الأنوار : 14 / 143 «قصّة قوم سَبَأ و أهل الثَّرثار». بحار الأنوار : 14 / 148 «قصّة أصحاب الرَّسّ و حَنظلة». بحار الأنوار : 14 / 161 «قصّة شعیا و حَیقوق علیهما السلام». بحار الأنوار : 14 / 163 «قصص زکریا و یحیی علیهما السلام». بحار الأنوار : 14 / 191 «قصص مریم علیها السلام و ولادتها». بحار الأنوار : 14 / 206 «أبواب قصص عیسی علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 345 «قصص شمعون وصیّ عیسی علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 351 «قصص أرمیا و دانیال و عُزَیر و بخت نَصّر». بحار الأنوار : 12 / 1 «أبواب قصص إبراهیم علیه السلام ». بحار الأنوار : 12 / 140 «باب قصص لوط علیه السلام و قومه». بحار الأنوار : 12 / 172 «باب قصص ذی القَرنین علیه السلام ». بحار الأنوار : 12 / 216 «باب قصص یعقوب و یوسف علیهما السلام». بحار الأنوار : 12 / 339 «باب قصص أیّوب علیه السلام ». بحار الأنوار : 12 / 373 «باب قصص شُعیب علیه السلام ». بحار الأنوار : 13 / 1 «أبواب قصص موسی و هارون علیهما السلام». بحار الأنوار : 13 / 249 «باب قصّة قارون». بحار الأنوار : 13 / 259 «باب قصّة ذَبح البقرة». بحار الأنوار : 13 / 278 «باب قصص موسی و الخضر علیهما السلام». بحار الأنوار : 13 / 377 «باب تمام قصّة بَلعَم بن باعُور». بحار الأنوار : 13 / 381 «باب قصّة حِزقیل علیه السلام ». بحار الأنوار : 13 / 388 «باب قصص إسماعیل علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 379 «باب قصص یونس و أبیه متّی». بحار الأنوار : 14 / 407 «باب قصّة أصحاب الکهف و الرَّقیم». بحار الأنوار : 14 / 438 «باب قصّة أصحاب الاُخدود». بحار الأنوار : 14 / 445 «باب قصّة جرجیس علیه السلام ». بحار الأنوار : 14 / 448 «باب قصّة خالد بن سِنان العَبسیّ علیه السلام ». بحار الأنوار : 21 / 252 «باب قصّة أبی عامر الراهب و مسجد الضِّرار». بحار الأنوار : 78 / 383 «باب قصّة بلوهر و یُوذاسف». بحار الأنوار : 96 / 101 «باب قصّة أصحاب الجنّة الذین مَنعوا حقّ اللّه من أموالهم». کنز العمّال : 15 / 150 «کتاب القصص». کنز العمّال : 15 / 150 «قصّة الأقرَع و الأبرَص و الأعمی». کنز العمّال : 15 / 152 «قصّة المقترض ألفَ دینار». کنز العمّال : 15 / 154 «قصّة أصحاب الغار». کنز العمّال : 15 / 157 «قصّة موسی و الخضر علیهما السلام». کنز العمّال : 15 / 159 «قصّة أصحاب الاُخدود». کنز العمّال : 15 / 163 «الأطفال المتکلّمون فی المهد». کنز العمّال : 15 / 164 ، 167 «قصّة ماشِطة بنتِ فرعون».

ص :412

3290 - أنفَعُ القَصَصِ
3290 - سودمندترین داستان

الکتاب :

«فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» . (1)

«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ (2) بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِینَ» . (3)

3290

سودمندترین داستان

قرآن:

«پس این داستان را [برای آنان] حکایت کن، شاید که بیندیشند».

«ما نیکوترین داستان (4) را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت می کنیم و تو قطعا پیش از این از بی خبران بودی».

ص :413


1- الأعراف : 176.
2- «قوله تعالی : «نَحنُ نَقُصُّ علَیکَ أحْسَنَ القَصَصِ ......... » قال الراغب فی المفرداتِ : القَصّ تَتبُّع الأثر ، یقال : قَصَصتُ أثرَهُ ، و القَصَص الأثَر ، قال : «فارْتَدّا علی آثارِهِما قَصَصا» الکهف : 64 ، «و قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ» القصص : 11 . قال : و القَصَص الأخبار المتتبّعة قال تعالی : «لَهُوَ القَصَصُ الحَقُّ» آل عمران : 62 ، «فی قَصَصِهم عِبرَةٌ» ، «و قَصَّ علَیهِ القَصَصَ» القصص : 25 ، «نَقُصُّ عَلَیکَ أحْسَنَ القَصَصِ» . انتهی . فالقَصَص هو القصّة ، و أحسن القَصَص أحسن القصّة و الحدیث ، و ربما قیل : إنّه مصدر بمعنی الاقتصاص . فإن کان اسم مصدر فقصّة یوسف علیه السلام أحسن قِصّة لأنّها تصف إخلاص التوحید فی العبودیّة ، و تمثّل وَلایة اللّه سبحانه لعبده و أنّه یربّیه بسلوکه فی صراط الحبّ و رفعه من حضیض الذلّة إلی أوج العزّة ، و أخذه من غیابة جُبّ الإسارة و مربط الرِّقّیة و سجن النکال و النقمة إلی عرش العزّة و سریر الملک . و إن کان مصدرا فالاقتصاص عن قصّته بالطریق الذی اقتصّ سبحانه به أحسن الاقتصاص ؛ لأنّه اقتصاص لقصّة الحبّ و الغرام بأعفّ ما یکون و أستر ما یمکن . و المعنی _ و اللّه أعلم _ : نحن نقصّ علیک أحسن القصص بسبب وحینا هذا القرآن إلیک و إنّک کنت قبل اقتصاصنا علیک هذه القصّة من الغافلین عنها . (المیزان فی تفسیر القرآن : 11/75).
3- یوسف : 3.
4- درباره آیه «نحن نقصّ علیک احسن القصص ......... »، راغب در مفردات می گوید: القصّ به معنای دنبال کردن اثر و ردّ پاست. گفته می شود: قصصت اثره (ردّ پای او را دنبال کردم)، القَصَص یعنی اثر و ردّ پا. خداوند می فرماید: «فارتدّا علی آثارهما قصصا (پس، جستجو کنان ردِّ پای خود را گرفتند و بر گشتند)» و می فرماید: «و قالت لاُخته قصّیه (و به خواهر او (موسی) گفت: از پی او برو)». قَصَص به معنای سرگذشت است. خداوند متعال می فرماید: «لَهُو القَصَص الحق (آری، سر گذشت درست، همین است)» و می فرماید: «فی قصصهم عبرة (براستی در سرگذشت آنها عبرتی است)» و می فرماید: «و قَصّ علیه القصص (و سرگذشت خود را برای او حکایت کرد)» و می فرماید: «نحن نقصّ علیک احسن القصص (ما نیکوترین گذشت را بر تو حکایت می کنیم)» پایان سخن راغب. بنا بر این، قَصَص به معنای قصّه و حکایت است و احسن القصص، یعنی نیکوترین قصّه و حکایت. بعضی گفته اند: قَصَص مصدر است به معنای اقتصاص ، یعنی حکایت کردن. پس، چنانچه قَصَص اسم مصدر باشد، داستان یوسف نیکوترین قصّه و حکایت است؛ زیرا توصیف کننده اخلاص توحید در عبودیت و بیانگر سرپرستی و مراقبت خداوند سبحان از بنده اش می باشد و این که بر اثر پیمودن راه عشق و محبّت توسط بنده، خداوند او را تربیت می کند و می پروراند و او را از حضیض ذلّت به اوج عزّت می رساند و از قعر چاه اسارت و بندِ بردگی و زندان خشم و انتقام به اورنگ عزت و تخت شاهی می نشاند. و اگر مصدر باشد، در آن صورت حکایت کردن سرگذشت یوسف به طریقی که خداوند سبحان حکایت کرده است، بهترین نوع حکایت کردن است؛ زیرا داستان یک عشق و دلدادگی را به عفیفانه ترین شکل و محجوبانه ترین وجه ممکن حکایت کرده است. معنای آیه این است _ و البته خدا بهتر می داند _ : ما نیکوترین داستان (داستان گویی) را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم، برای تو حکایت می کنیم و تو پیش از آن که ما این داستان را برای تو حکایت کنیم، از آن اطلاع نداشتی.

«لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأُِوْلِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدِیثا یُفْتَرَی وَ لَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ کُلِّ شَیءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :تَدَبَّرُوا أحوالَ الماضینَ مِن المُؤمنینَ قَبلَکُم ، کیفَ کانُوا فی حالِ التَمحیصِ و البَلاءِ ......... فانظُرُوا کیفَ کانوا حیثُ کانتِ الأملاءُ مُجتَمِعَةً ، و الأهواءُ مُؤتَلِفَةً (مُتَّفِقَةً) ......... فانظُرُوا إلی ما صارُوا إلَیهِ فی آخِرِ اُمورِهِم ، حِینَ وَقَعَتِ الفُرقَةُ ، و تَشَتتت الاُلفَةُ ، و اختَلفَتِ الکَلِمَةُ و الأفئدَةُ ، و تَشَعَّبُوا مُختَلِفینَ ، و تَفَرَّقُوا مُتَحارِبینَ (مُتحازِبینَ) ، قَد خَلَعَ اللّهُ عَنهُم لِباسَ کَرامَتِهِ ، و سَلَبَهُم غَضارَةَ نِعمَتِهِ ، و بَقِیَ قَصَصُ أخبارِهِم فِیکُم عِبَرا للمُعتَبِرینَ . (2)

«براستی که در داستان آنها، برای خردمندان عبرتی است. سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد بلکه تصدیق آنچه [از کتابهایی] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان می آورند، رهنمود و رحمتی است».

حدیث :

امام علی علیه السلام :در سرگذشت مؤمنان پیش از خود بیندیشید که در موقع آزمایش و بلا چگونه بوده اند ......... بنگرید که چگونه بودند آن گاه که جمعیتها یکپارچه بودند و خواسته ها یکی بود ......... بنگرید که سرانجامشان به کجا کشید آن گاه که تفرقه بروز کرد و رشته الفت از هم گسیخت و سخنها و دلها مختلف گردید و به دسته های گوناگون تقسیم شدند و گروههایشان با یکدیگر به جنگ و ستیز برخاستند. در این هنگام خداوند جامه بزرگواری و سرافرازی را از تن ایشان به در آورد و فراوانی نعمت خویش را از ایشان گرفت و حکایت خبرهای آنان را، برای عبرت گرفتن عبرت آموزان، در میان شما باقی گذاشت.

ص :414


1- یوسف : 111 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.

عنه علیه السلام :تَعَلَّمُوا القرآنَ فإنّهُ أحسَنُ الحَدیثِ ، و تَفَقَّهُوا فیهِ فإنّهُ رَبیعُ القُلوبِ ، و استَشفُوا بنُورِهِ فإنَّهُ شِفاءُ الصُّدورِ ، و أحسِنُوا تِلاوتَهُ فإنّهُ أنفَعُ القَصَصِ . (1)

(2)

امام علی علیه السلام :قرآن را بیاموزید؛ زیرا که آن نیکوترین داستان است و در آن بیندیشید؛ زیرا که آن بهار دلهاست و از نور آن شفا جویید؛ زیرا که آن شفای سینه هاست و آن را خوب (با دقّت) بخوانید؛ زیرا که آن سودمندترین داستان است.

3291 - ذَمُّ القُصّاصِ
3291 - نکوهش داستان پردازان و نقل گویان

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام رَأی قاصّا فی المَسجِدِ فَضَرَبَهُ بالدِّرَّةِ و طَرَدَهُ . (3)

عنه علیه السلام_ لَمّا ذُکِرَ القَصّاصونَ عِندَهُ _: لَعَنَهُمُ اللّهُ ، إنّهُم یُشیعُونَ علَینا . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُونَ» (5) _: هُمُ القُصّاصُ . (6)

3291

نکوهش داستان پردازان و نقل گویان

امام صادق علیه السلام :امیر المؤمنین علیه السلام نقل گویی را در مسجد دید؛ او را با دوال زد و بیرونش کرد.

امام صادق علیه السلام_ وقتی در حضور ایشان از داستان پردازان و نقل گویان سخن به میان آمد _فرمود : خدا لعنتشان کند، آنها بر ضدّ ما شایعه پراکنی می کنند.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «شاعران کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی می کنند» _فرمود : [گمراهان همان ]داستان پردازان و نقل گویانند.

ص :415


1- نهج البلاغة : الخطبة 110.
2- (انظر) القرآن : باب 3238.
3- الکافی : 7/263/20.
4- بحار الأنوار : 72/264/1.
5- الشعراء : 224 .
6- بحار الأنوار : 72/264/1.

ص :416

441 - القِصاص

441 - قصاص

اشاره

(1)

(2)

ص :417


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 384 باب 3 «أحکام القِصاص». کنز العمّال : 15 / 3 «کتاب القِصاص». وسائل الشیعة : 19 / 2 «کتاب القِصاص».
2- انظر: عنوان 430 «القتل» ، 364 «العقوبة».

3292 - القِصاصُ
3292 - قصاص

الکتاب :

وَ لَکُم فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» . (1)

یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلَی» . (2)

الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ ما اعْتَدَی عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» . (3)

وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ و الأَنْفَ بِالأَنْفِ وَ الأُذُنَ بِالأُذُنِ و السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنَ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُول_ئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» . (4)

وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَن قُتِلَ مَظْلُوما فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطانا فَلاَ یُسْرِف فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنصُورا» . (5)

3292

قصاص

قرآن:

«و در قصاص کردن برای شما زندگی است، ای خردمندان! باشد که پرهیزگار شوید».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! بر شما درباره کشتگان قصاص مقرّر گردید».

«این ماه حرام در برابر آن ماه حرام است و [هتک ]حرمتها، قصاص دارد. پس هر کس بر شما تعدّی کرد، همان گونه که بر شما تعدّی کرده است، بر او تعدّی کنید و از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا با پرهیزگاران است».

«و در تورات بر آنها مقرّر کردیم که جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان می باشد و زخمها [نیز به همان ترتیب ]قصاص دارند. و هر که از آن [قصاص ]در گذرد، پس آن، کفّاره [گناهان] او خواهد بود. و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده اند، آنان خود ستمگرانند».

«و نفسی را که خدا حرام کرده است، جز به حق مکُشید. و هر کس مظلوم کشته شود به سرپرست وی قدرتی داده ایم، پس او نباید در قتل زیاده روی کند که او [از طرف شرع ]یاری شده است».

ص :418


1- البقرة : 179.
2- البقرة : 178.
3- البقرة : 194.
4- المائدة : 45.
5- الإسراء : 33.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :أیُّها الناسُ ، أحیُوا القِصاصَ و أحیُوا الحَقَّ و لا تَفَرَّقُوا ، و أسلِموا و سَلِّموا تَسلَموا . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا أیُّها الناسُ ، إنّما أنا بَشَرٌ مِثلُکُم ، و لَعلّهُ أن یکونَ قد قَرُبَ مِنّی خُفوفٌ مِن بینِ أظهُرِکُم ، فَمَن کُنتُ أصَبتُ مِن عِرضِهِ أو مِن شَعرِهِ أو مِن بَشَرِهِ أو مِن مالِهِ شَیئا ، هذا عِرضُ مُحمّدٍ و شَعرُهُ و بَشَرُهُ و مالُهُ فَلْیَقُمْ فَلْیَقتَصَّ ! و لا یَقولَنَّ أحَدٌ مِنکُم : إنّی أتَخَوَّفُ مِن مُحمّدٍ العَداوَةَ و الشَّحناءَ ، ألا و إنّهُما لَیسَتا مِن طَبِیعَتی و لَیسَتا مِن خُلُقی . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قُلتُ أربَعا أنزَلَ اللّهُ تعالی تَصدِیقی بها فی کتابِهِ ......... قلتُ : القَتلُ یُقِلُّ القَتلَ فَأنزَلَ اللّهُ : «و لَکُم فی القِصاصِ حَیاةٌ» . (3)

عنه علیه السلام :فَرَضَ اللّهُ الإیمانَ تَطهیرا مِن الشِّرکِ ......... و القِصاصَ حَقنا للدِّماءِ . (4)

عنه علیه السلام :رُدَّ الحَجَرَ مِن حَیثُ جاءَکَ ، فإنّهُ لا یُرَدُّ الشَّرُّ إلاّ بالشَّرِّ . (5)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! قصاص را زنده نگه دارید و حق را زنده کنید و پراکنده نشوید و مسلمان و تسلیم [حق] باشید تا سالم بمانید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هان، ای مردم! جز این نیست که من هم مانند شما بشری هستم و شاید که رفتن من از میان شما نزدیک باشد. پس، اگر به آبرو یا مو یا پوست و یا مال کسی لطمه ای زده ام، اینک این آبروی محمّد و مو و پوست و مال او. برخیزد و قصاص کند! و هرگز کسی از شما نگوید: من از دشمنی و کینه محمّد می ترسم. بدانید که این دو خصلت از طبیعت من و از اخلاق من به دورند.

امام علی علیه السلام :من چهار کلمه گفتم و خداوند در کتاب خود سخن مرا تصدیق کرد ......... گفتم: کشتن از کشتن می کاهد، پس خداوند عزّ و جلّ این آیه را نازل فرمود: «و برای شما در قصاص زندگی است».

امام علی علیه السلام :خداوند ایمان را واجب فرمود برای پاک کردن از [آلودگی ]شرک ......... و قصاص را، برای حفظ خونها.

امام علی علیه السلام :سنگ را از جایی که به سوی تو آمده است، به همان جا برگردان؛ زیرا بدی، جز با بدی دفع نمی شود.

ص :419


1- الأمالی للمفید : 53/15.
2- کنز العمّال : 39831.
3- الأمالی للطوسی : 494 / 1082.
4- نهج البلاغة : الحکمة 252.
5- غرر الحکم : 5394.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «و لَکُم فی القِصاصِ حَیاةٌ» _: لأنَّ مَن هَمَّ بالقَتلِ فَعَرَفَ أنّهُ یُقتَصُّ مِنهُ فکَفَّ لِذلکَ عنِ القَتلِ کانَ حَیاةً لِلّذی (کانَ) هَمَّ بقَتلِهِ ، و حَیاةً لهذا الجانی الذی أرادَ أن یَقتُلَ ، و حَیاةً لغَیرِهِما مِن الناسِ إذا عَلِموا أنَّ القِصاصَ واجِبٌ لا یَجرؤونَ علَی القَتلِ مَخافَةَ القِصاصِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ اللّهَ بَعَثَ محمّدا بخَمسَةِ أسیافٍ : سَیفٌ مِنها مَغمودٌ سَلُّهُ إلی غیرِنا و حُکمُهُ إلَینا ، فأمّا السَّیفُ المَغمودُ فهُو الذی یُقامُ بهِ القِصاصُ ، قالَ اللّهُ جلَّ وَجهُهُ : «النَّفْسُ بالنَّفْسِ» الآیة ، فَسَلُّهُ إلی أولیاءِ المَقتولِ و حُکمُهُ إلَینا . (2)

بحثٌ علمیٌّ:

کانت العرب أوانَ نزول آیة القصاص و قبله تعتقد القِصاص بالقتل لکنها ما کانت تحدّه بحدّ ، و إنّما یتبع ذلک قوّة القبائل و ضعفها ، فربّما قُتِل الرجل بالرجل و المرأة بالمرأة فسلک فی القتل مسلک التساوی ، و ربما قُتِل العشرة بالواحد و الحرّ بالعبد و الرئیس بالمرؤوس ، و ربما أبادت قبیلةٌ قبیلةً اُخری لواحد قُتل منها .

و کانت الیهود تعتقد القِصاص کما ورد فی الفصل الحادی و العشرین و الثانی و العشرین من الخروج و الخامس و الثلاثین من العدد ، و قد حکاه القرآن حیث قال تعالی : «و کَتَبْنا علَیهِم فیها أنَّ النَّفْسَ بالنَّفْسِ و العَیْنَ بالعَیْنِ و الأنْفَ بالأنْفِ و الاُذُنَ بالاُذُنِ و السِّنَّ بالسِّنِّ و الجُروحَ قِصاصٌ» . (3)

و کانت النصاری علی ما یُحکی لا تری فی مورد القتل إلاّ العفو و الدِّیة ، و سائر الشعوب و الاُمم علَی اختلاف طبقاتهم ما کانت تخلو عن القصاص فی القتل فی الجملة و إن لم یضبطه ضابط تامّ حتَّی القرون الأخیرة . و الإسلام سلک فی ذلک مسلکا وسطا بین الإلغاء و الإثبات ، فأثبت القصاص و ألغی تعیّنه بل أجاز العفو و الدِّیة ، ثمّ عدّل القصاص بالمعادلة بین القاتل و المقتول ، فالحرّ بالحرّ و العبد بالعبد و الاُنثی بالاُنثی .

و قد اعتُرِض علَی القِصاص مطلقا و علَی القصاص بالقتل خاصّة بأنّ القوانین المدنیّة التی وضعتها الملل الراقیة لا تری جوازها و إجراءها بین البشر الیوم .

قالوا : إنّ القتل بالقتل ممّا یستهجنه الإنسان و ینفر عنه طبعه و یمنع عنه وجدانه إذا عرض علیه رحمة و خدمة للإنسانیّة . و قالوا : إذا کان القتل الأوّل فقدا لفرد فالقتل الثانی فقد علی فقد . و قالوا : إنّ القتل بالقصاص من القسوة و حبّ الانتقام ، و هذه صفة یجب أن تُزاح عن الناس بالتربیة العامّة و یؤخذ فی القاتل أیضا بعقوبة التربیة ، و ذلک إنّما یکون بما دون القتل من السجن و الأعمال الشاقّة . و قالوا : إنّ المجرم إنّما یکون مجرما إذا کان مریض العقل ، فالواجب أن یوضع القاتل المجرم فی المستشفیات العقلیّة و یعالَج فیها . و قالوا : إنّ القوانین المدنیّة تتبع الاجتماع الموجود ، و لمّا کان الاجتماع غیر ثابت علی حال واحد کانت القوانین کذلک ، فلا وجه لثبوت القصاص بین الاجتماع للأبد حتّی الاجتماعات الراقیة الیوم ، و من اللازم أن یستفید الاجتماع من وجود أفرادها ما استیسر ، و من الممکن أن یعاقب المجرم بما دون القتل ممّا یعادل القتل من حیث الثمرة و النتیجة کحبس الأبد أو حبس مدّة سنین ، و فیه الجمع بین الحقّین : حقّ المجتمع و حقّ أولیاء الدم ، فهذه الوجوه عمدة ما ذکره المنکرون لتشریع القصاص بالقتل .

و قد أجاب القرآن عن جمیع هذه الوجوه بکلمة واحدة ، و هی قوله تعالی : «مَنْ قَتَلَ نَفْسا بِغَیرِ نَفْسٍ أو فَسَادٍ فی الأرْضِ فَکأنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعا و مَنْ أحْیاها فَکَأنَّما أحْیَا الناسَ جَمِیعا» . (4)

بیان ذلک : أنّ القوانین الجاریة بین أفراد الإنسان و إن کانت وضعیة اعتباریة یراعی فیها مصالح الاجتماع الإنسانیّ غیر أنّ العلّة العاملة فیها من أصلها هی الطبیعة الخارجیّة الإنسانیّة الداعیة إلی تکمیل نقصها و رفع حوائجها التکوینیّة ، و هذه الواقعیّة الخارجیّة لیست هی العدد العارض علَی الإنسان و لا الهیئة الواحدة الاجتماعیّة ، فإنّها نفسها من صُنع الوجود الکونیّ الإنسانیّ بل هی الإنسان و طبیعته ، و لیس بین الواحد من الإنسان و الاُلوف المجتمعة منه فرق فی أنّ الجمیع إنسان و وزن الواحد و الجمیع واحد من حیث الوجود .

و هذه الطبیعة الوجودیّة تَجهّزت فی نفسها بقویً و أدوات تدفع بها عن نفسها العدم لکونها مفطورة علی حبِّ الوجود ، و تطرد کلّ ما یسلب عنه الحیاة بأیّ وسیلة أمکنت و إلی أیّ غایة بلغت حتّی القتل و الإعدام ، و لذا لا تجد إنسانا لا تقضی فطرته بتجویز قتل من یرید قتله و لا ینتهی عنه إلاّ به ، و هذه الاُمم الراقیة أنفسهم لا یتوقّفون عن الحرب دفاعا عن استقلالهم و حُرّیّتهم و قومیّتهم ، فکیف بمن أراد قتل نفوسهم عن آخرها ، و یدفعون عن بطلان القانون بالغا ما بلغ حتّی بالقتل و یتوسّلون إلی حفظ منافعهم بالحرب إذا لم یعالج الداء بغیرها ، تلک الحرب التی فیها فناء الدنیا و هلاک الحرث و النسل و لا یزال ملل یتقدمون بالتسلیحات و آخرون یتجهّزون بما یجاوبهم ، و لیس ذلک کلّه إلاّ رعایة لحال الاجتماع و حفظا لحیاته ، و لیس الاجتماع إلاّ صنیعة من صنایع الطبیعة فما بال الطبیعة یجوّز القتل الذریع و الإفناء و الإبادة لحفظ صنیعة من صنائعها _ و هی الاجتماع المدنیّ _ و لا تجوّزها لحفظ حیاة نفسها ؟ ! و ما بالها تجوّز قتل من یهمّ بالقتل و لم یفعل و لا تجوّزه فیمن همّ و فعل ؟ ! و ما بال الطبیعة تقضی بالانعکاس فی الوقائع التاریخیّة ، «فَمَنْ یَعمَلْ مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیرا یَرَهُ * و مَنْ یَعمَلْ مِثْقالَ ذَرّةٍ شَرّا یَرَهُ» (5) و لکلّ عمل عکس عمل فی قانونها ، لکنها تعدّ القتل فی مورد القتل ظلما و تنقض حکم نفسها !

علی أنّ الإسلام لا یری فی الدنیا قیمة للإنسان یقوم بها و لا وزنا یوزن به إلاّ إذا کان علی دین التوحید ، فوزن الاجتماع الإنسانیّ و وزن الموحّد الواحد عنده سیّان ، فمن الواجب أن یکون حکمهما عنده واحدا ، فمن قتل مؤمنا کان کمن قتل الناس جمیعا من نظر إزرائه و هتکه لشرف الحقیقة ، کما أنّ من قتل نفسا کان کمن قتل الناس جمیعا من نظر الطبیعة الوجودیّة . و أمّا الملل المتمدّنة فلا یبالون بالدِّین و لو کانت شرافة الدِّین عندهم تعادل فی قیمتها أو وزنها _ فضلاً عن التفوّق _ الاجتماعَ المدنیّ فی الفضل لحکموا فیه بما حکموا فی ذلک .

علی أنّ الإسلام یشرّع للدنیا لا لقوم خاصّ و اُمّة معیّنة ، و الملل الراقیة إنّما حکمت بما حکمت بعد ما أذعنت بتمام التربیة فی أفرادها و حسن صنیع حکوماتها و دلالة الإحصاء فی مورد الجنایات و الفجائع علی أنّ التربیة الموجودة مؤثّرة و أنّ الاُمّة فی أثر تربیتهم متنفّرة عن القتل و الفجیعة فلا تتّفق بینهم إلاّ فی الشذوذ ، و إذا اتّفقت فهی ترتضی المجازاة بما دون القتل ، و الإسلام لا یأبی عن تجویز هذه التربیة و أثرها الذی هو العفو مع قیام أصل القصاص علی ساق .

و یلوّح إلیه قوله تعالی فی آیة القصاص : «فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِن أخیهِ شَیءٌ فَاتِّباعٌ بالمَعْرُوفِ و أداءٌ إلَیهِ بِإحْسانٍ» (6) ، فاللسان لسان التربیة ، و إذا بلغ قوم إلی حیث أذعنوا بأنّ الفخر العمومیّ فی العفو لم ینحرفوا عنه إلی مسلک الانتقام .

و أمّا غیر هؤلاء الاُمم فالأمر فیها علی خلاف ذلک ، و الدلیل علیه ما نشاهده من حال الناس و أرباب الفجیعة و الفساد فلا یخوّفهم حبس و لا عمل شاقّ و لا یصدّهم وعظ و نصح ، و ما لهم من همّة و لا ثبات علی حقّ إنسانیّ ، و الحیاة المعدّة لهم فی السجون أرفق و أعلی و أسنی ممّا لهم فی أنفسهم من المعیشة الردیّة الشقیّة ، فلا یُوحشهم لوم و لا ذمّ ، و لا یدهشهم سجن و لا ضرب ، و ما نشاهده أیضا من ازدیاد عدد الفجائع فی الاحصاءات یوما فیوما ؛ فالحکم العامّ الشامل للفریقین _ و الأغلب منهما الثانی _ لا یکون إلاّ القصاص و جواز العفو ، فلو رقت الاُمّة و رُبِّیت تربیة ناجحة أخَذَت بالعفو _ و الإسلام لا یألو جهده فی التربیة _ و لو لم یسلک إلاّ الانحطاط أو کفرت بأنعم ربّها و فَسَقت أُخِذ فیهم بالقصاص و یجوز معه العفو .

و أمّا ما ذکروه من حدیث الرحمة و الرأفة بالإنسانیّة فما کلّ رأفة بمحمودة و لا کلّ رحمة فضیلة، فاستعمال الرحمة فی مورد الجانی القَسِیّ و العاصی المتخلّف المتمرّد و المتعدّی علَی النفس و العرض جفاء علی صالح الأفراد ، و فی استعمالها المطلق اختلال النظام و هلاک الإنسانیّة و إبطال الفضیلة .

و أمّا ما ذکروه أنّه من القسوة و حبّ الانتقام فالقول فیه کسابقه ، فالانتقام للمظلوم من ظالمه استظهارا للعدل و الحقّ لیس بمذموم قبیح ، و لا حبّ العدل من رذائل الصفات ، علی أنّ تشریع القصاص بالقتل غیر مُمحَّض فی الانتقام ، بل فیه مِلاک التربیة العامّة و سدّ باب الفساد.

و أمّا ما ذکروه من کون جنایة القتل من الأمراض العقلیّة التی یجب أن یعالج فی المستشفیات فهو من الأعذار _ و نِعم العُذر _ الموجبة لشیوع القتل و الفحشاء و نماء الجنایة فی الجامعة الإنسانیّة ، و أیّ إنسان منّا یحبّ القتل و الفساد علم أنّ ذلک فیه مرض عقلیّ و عذر مسموع یجب علَی الحکومة أن تعالجه بعنایة و رأفة ، و أنّ القوّة الحاکمة و التنفیذیّة تعتقد فیه ذلک لم یُقدِم معه کلّ یوم علی قتل .

و أمّا ما ذکروه من لزوم الاستفادة من وجود المجرمین بمثل الأعمال الإجباریّة و نحوها مع حبسهم و منعهم عن الورود فی الاجتماع فلو کان حقّا متّکئا علی حقیقة فما بالهم لا یقضون بمثله فی موارد الإعدام القانونیّ التی توجد فی جمیع القوانین الدائرة الیوم بین الامم ؟! و لیس ذلک إلاّ للأهمّیّة التی یَرَونها للإعدام فی موارده ، و قد مرّ أنّ الفرد و المجتمع فی نظر الطبیعة من حیث الأهمّیّة متساویان . (7) (8)

امام زین العابدین علیه السلام_ درباره آیه: «و برای شما در قصاص زندگی است» _فرمود : چون اگر کسی تصمیم بگیرد دیگری را بکشد و بداند که در این صورت قصاص می شود و بدین سبب از کشتن خودداری ورزد، هم موجب زنده ماندن کسی است که می خواسته است او را بکشد و هم موجب زنده ماندن این جنایتکاری است که قصد آدم کشی داشته است و هم مایه زنده ماندن دیگران؛ زیرا وقتی بدانند که قصاص واجب و لازم است از ترس قصاص جرأت آدم کشی به خود راه نمی دهند.

امام صادق علیه السلام :خداوند محمّد را با پنج شمشیر برانگیخت: یکی از آنها در نیام است و بیرون کشیدنش از نیام به خواست دیگران است و حکمش با ماست. این شمشیر در نیام، شمشیری است که با آن قصاص می شود. خداوند _ جلّ وجهه _ فرموده است: «جان در برابر جان است ......... ». بیرون کشیدن این شمشیر به درخواست اولیای مقتول است و حکم و فرمانش با ما.

بحثی علمی:

در زمان نزول آیه قصاص و پیش از آن، عربها به قصاص کردن با قتل، معتقد بودند. اما هیچ گونه حدّ و مرزی برای آن قائل نبودند. بلکه این امر به قدرت و ضعف قبایل بستگی داشت؛ مثلاً گاه در مقابل مرد، مرد را می کشتند و در مقابل زن، زن را و بدین ترتیب در امر قتل و قصاص برابری رعایت می شد. اما گاهی هم به قصاص قتل یک نفر، ده نفر را می کشتند یا آزاد را در مقابل بَرده و رئیس را به قصاص مرئوس به قتل می رسانیدند و حتی بعضی اوقات به خاطر کشته شدن یک نفر از قبیله ای، قبیله قاتل را نابود می کردند.

بر اساس آنچه در تورات ، در فصل بیست و یکم و بیست و دوم سِفر خروج ، و فصل سی و پنجم سِفر اَعداد آمده است، یهود نیز به قصاص اعتقاد داشته اند. قرآن این اعتقاد آنان را بازگو کرده است آن جا که می فرماید: «و در تورات بر آنان مقرّر داشتیم که جان در مقابل جان است و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در مقابل گوش و دندان در برابر دندان و جراحتها را [نیز] قصاص است».

اما نصرانیان، به طوری که نقل می شود، در مورد قتل جز به گذشت و دیه معتقد نیستند. در میان دیگر اقوام و ملل مختلف نیز قصاص در قتل، اجمالاً وجود داشته است، گر چه قاعده و ترتیب خاصی حتی در قرون اخیر برای آن ذکر نکرده اند. اسلام در این باره راه میانه و حدّ وسط میان لغو کردن و تثبیت کردن را در پیش گرفته است؛ یعنی قصاص را تأیید کرده، اما حتمیّت و گریز ناپذیر بودن آن را ملغی ساخته و اجازه عفو و دیه داده است. وانگهی در قصاص تعادل و مساوات میان قاتل و مقتول را لازم دانسته و قصاص فرد آزاد را در برابر آزاد و بَرده را در برابر بَرده و زن را در برابر زن، قرار داده است.

عدّه ای به اصل قصاص و به ویژه قصاص قتل اعتراض کرده و گفته اند که قوانین مدنی که ملّتهای پیشرفته وضع کرده اند با تجویز و اجرای قصاص در میان بشرِ امروز مخالف است.

اینها می گویند: قتل در مقابل قتل، موضوعی است که انسان آن را مستهجن می شمارد و طبیعت بشر از آن گریزان است و اگر به وجدان او عرضه شود آن را مخالف مهربانی و خدمت به انسانیت می داند. این عده می گویند: اگر قتل اول موجب از بین رفتن فردی شده، قتل دوم [که به قصاص قتل اول صورت می گیرد ]نابودی دیگری به آن می افزاید. اینها می گویند: قصاص کردن و کشتنِ قاتل ، ناشی از سنگدلی و حسّ انتقامجویی است و اینها صفاتی است که باید از طریق تعلیم و تربیت همگانی از دل مردم ریشه کن شوند و قاتل باید به کیفر تأدیبی برسد، یعنی با کیفری کمتر از قتل مانند زندان با اعمال شاقّه. این افراد همچنین می گویند: جرمها و جنایاتی که از جنایتکاران سر می زند، ناشی از بیماریهای روانی است. بنا بر این، باید قاتلِ جنایتکار را به بیمارستانهای روانی منتقل کرد و تحت معالجه قرارش داد. این عدّه نیز می گویند: قوانین مدنی، همواره تابعی از جامعه فعلی است و چون جامعه ، همیشه به یک حال ثابت نمی ماند، قوانین آن نیز پایدار نیست. بنا بر این، دلیلی برای ثابت ماندن قصاص در میان جامعه برای همیشه، حتی در میان جوامع پیشرفته امروزی، وجود ندارد و در هر حال لازم است که از وجود و زندگی افراد جامعه، تا آن جا که ممکن است، استفاده شود. می توان مجرم و جنایتکار را با کیفری کمتر از قتل، که نتیجه و حاصلش با قتل برابری می کند، مانند حبس ابد یا حبس چندین ساله، مجازات کرد که هم حق جامعه و هم حق اولیای مقتول را تأمین کند. اینها دلایل عمده ای است که مخالفان قانون قصاص قتل ذکر کرده اند.

قرآن، با یک جمله به همه این دلایل پاسخ داده است و آن این آیه است: «هر کس دیگری را بدون آن که کسی را کشته باشد یا در زمین فساد انگیزی کرده باشد، به قتل رساند، چنان است که همه مردم را کشته باشد و هر که یک نفر را زنده کند (از مرگ نجات دهد)، چنان است که همه مردم را زنده کرده (از مرگ نجات داده) باشد». توضیح این که قوانین جاری در میان افراد انسان اگر چه قوانینی قرار دادی و اعتباری هستند که مصالح اجتماع انسانی در آنها در نظر گرفته شده است، اما علّت مؤثّر در پدید آمدن این قوانین، در اصل طبیعت خارجی انسان است که او را به کامل کردن کاستیها و بر طرف نمودن نیازهای وجودی او فرا می خواند. این واقعیت خارجی، نه یک کمیّت و عددی است که عارض بر انسان شود و نه یک هیأت واحد اجتماعی. بلکه ساخته وجود طبیعی انسان و حتی همان ذات انسان و طبیعت اوست و میان یک فرد انسان و هزاران فرد که با هم اجتماع کرده باشند، از این لحاظ که همه انسان هستند و ارزش یکسان دارند و همگان از نظر وجود یکی هستند، تفاوتی وجود ندارد.

این طبیعتِ وجودی در درون خود مجهّز به نیروها و ابزارهایی است که با استفاده از آنها ، عدم و نابودی را از خود دور می سازد؛ چرا که انسان ذاتا علاقه به وجود و بقای خود دارد و با هر چیزی که حیات و زندگی او را به خطر اندازد، با هر وسیله ممکنی، مبارزه می کند و حتی حاضر است برای حفظ جان خود به قتل و نابودی دیگران متوسّل شود. از این رو شما هیچ انسانی را نمی یابید که فطرتش حکم نکند به این که اگر کسی خواست او را بکشد و جز با کشتن او از وی دست نمی کشد، می تواند آن کس را بکشد.

خود همین ملتهای پیشرفته و مترقّی هم برای دفاع از استقلال و آزادی و ملّیت خود، دست به جنگ می زنند، چه رسد به این که جانشان در خطر افتد. اینان برای حفظ قوانین خود به هر وسیله ای، حتی قتل، متوسّل می شوند و برای حفظ منافع خود در صورتی که دردشان جز با جنگ درمان نشود، دست به جنگ می زنند؛ جنگی که دنیا را نابود می کند و کشتزارها و آدمیان را از بین می برد. ملتهایی هستند که پیوسته در زمینه تسلیحات پیشرفت می کنند و عدّه ای هم در رقابت با آنها دائما خود را مجهز می سازند. اینها همه، فقط به خاطر حفظ حیات جامعه است، در حالی که جامعه چیزی جز ساخته طبیعت [انسانی] نیست. چگونه ممکن است طبیعت انسانی برای حفظ یکی از ساخته های دست خودش اجازه کشتار و نابودی بدهد، اما برای حفظ زندگی خودش چنین اجازه ای ندهد؟ و چگونه ممکن است کشتنِ کسی را که قصد کشتن دارد ولی قصد خود را به مرحله عمل در نیاورده است، جایز بداند اما کشتنِ کسی را که قصد کشتن داشته و آن را به عمل در آورده است اجازه ندهد؟ چگونه ممکن است طبیعت قانون عکس العمل را در وقایع تاریخی به رسمیت بشناسد «هر کس هم سنگ ذرّه ای کار نیک کند آن را می بیند. و هر کس هم سنگ ذرّه ای کار بد کند آن را می بیند» و برای هر کنشی واکنشی در قانون طبیعت قائل باشد، اما قتل در مقابل قتل را ظلم بداند و قانونِ خودش را نقض کند. اسلام در این جهان، برای انسانی ارزش و وزنی قائل است که بر آیین توحید و یکتا پرستی باشد. بنا بر این، وزن و ارزش جامعه انسانی با وزن و ارزش یک فرد موحّد از نظر اسلام یکسان است و از این رو، لازم است که از دیدگاه آن، هر دو یک حکم داشته باشند؛ اینجاست که هر کس یک مؤمن را بکشد، مانند کسی است که همه مردم را کشته باشد؛ چرا که در هر دو صورت شرافت حقیقت را لکه دار و نسبت به آن هتک حرمت کرده است. همچنان که از نظر طبیعت وجودی، کسی که یک فرد را بکشد چونان کسی است که همه افراد مردم را کشته باشد. اما ملّتهای متمدّن، به دین، ارزش و بهایی نمی دهند. اگر شرافت دین در نظر آنان به اندازه شرافت جامعه مدنی ارزش و قیمت داشت _ چه رسد به این که اگر ارزش بیشتری می داشت _ قطعا درباره دین همان حکمی را می کردند، که درباره جامعه مدنی می کنند.

اما اسلام برای همه مردم جهان قانون وضع کرده است، نه برای قومی خاصّ و ملّتی مشخّص. این قضاوت ملل پیشرفته درباره قصاص، در حقیقت ناشی از آن است که ادعا می کنند افراد جامعه آنها کاملاً تربیت شده اند و دولتهایشان درست عمل کرده و آمار مربوط به جنایات و فجایع نشان دهنده مؤثر بودن تربیت فعلی آنان است و ملّت بر اثر تعلیم و تربیت از قتل و جنایت منزجرند و این اعمال جز به ندرت در میان آنها اتفاق نمی افتد و اگر اتفاق افتد [اولیای دم] به مجازات کمتر از قتل رضایت می دهند. البته بدیهی است که اسلام این نوع تربیت و تأثیر آن یعنی عفو و صرف نظر کردن از قصاص را تجویز کرده، اما در عین حال اصل قصاص همچنان به قوّت خود باقی است.

آیه «و هر کس که برادر [دینی]اش [یعنی ولیّ مقتول ]مورد گذشت شود [باید از گذشت ولیّ مقتول] به طور پسندیده پیروی کند و با [رعایت] احسان [خون بها را ]به او بپردازد»، اشاره به همین مطلب دارد؛ زیرا زبان این آیه زبان تربیتی است و هر گاه ملتی به درجه ای برسند که افراد افتخار خود را در عفو و گذشت بدانند، مسلّما راه انتقام را پیش نخواهند گرفت.

اما دیگر ملتهایی که از چنین تربیتی برخوردار نیستند، موضوع در مورد آنها متفاوت است؛ زیرا همان گونه که مشاهده می کنیم افراد جانی و تبهکار را نه زندان می ترساند و نه اعمال شاقّه ، و پند و نصیحت هم در آنها اثر نمی کند و به حقوق انسان اهمیت و پایبندی نشان نمی دهند. زندگی ای هم که در زندانها برای آنان فراهم شده، به مراتب سازگارتر و بهتر و عالیتر از زندگی پست و مشقّت بار آنها در خارج زندان است. لذا نه سرزنش و ملامت در آنها کارگر می افتد و نه زندان و شکنجه آنان را می ترساند. با توجّه به افزایش هر روز آمار جنایات تنها حکمی که می تواند سعادت هر دو گروه _ بویژه گروه دوم _ را تأمین کند، همان حکم قصاص به همراه عفو و گذشت است؛ زیرا اگر ملتی ترقّی کند و از تربیت موفّقی برخوردار شود، طبیعتا به حکم عفو و گذشت عمل خواهد کرد _ و البته اسلام در راه تربیت جامعه بشری از هیچ کوششی فرو گذاری نمی کند _ امّا اگر جز راه انحطاط یا ناسپاسی نعمتهای پروردگارش را نپیماید و به گناه و نافرمانی چنگ زند، باید به حکم قصاص در میان آنها عمل کرد و در عین حال عفو و گذشت هم در کنارش جایز است.

اما این که می گویند: باید نسبت به انسانیت مهربان و با رأفت بود، این سخن به طور مطلق و کلّی صحیح نیست؛ زیرا نه هر رأفتی پسندیده است و نه هر مهربانی و رحمتی فضیلت. بلکه ترحّم بر جنایتکارِ سنگدلِ گنهکارِ خلافکارِ متجاوز به جان و حیثیّت مردم، ستمکاری به افراد پاک و درستکار جامعه است و استفاده مطلق از آن، موجب بر هم خوردن نظم و از بین رفتن انسانیت و نابود شدن فضلیت می شود.

و این که می گویند: منشأ قصاص ، سنگدلی و حسّ انتقامجویی است، این هم مانند ادّعای قبلی است؛ چه آن که گرفتن انتقام مظلوم از کسی که به او ظلم کرده به خاطر پشتیبانی از عدالت و حقیقت، کاری زشت و نکوهیده نیست و عدالت دوستی از صفات رذیله به شمار نمی رود. وانگهی قانون قصاص قتل، صرفا برای گرفتن انتقام نیست، بلکه موجب تربیت عمومی و بستن باب فساد و تبهکاری نیز هست.

این هم که می گویند: جنایت قتل ناشی از بیماریهای روانی است که باید در بیمارستانهای بهداشت روانی به معالجه آن پرداخت، از عذرها و دستاویزهای خوبی است که موجب شیوع قتل و فحشا و رشد جنایت در جامعه بشری می شود. هر فردی از ما، که دوست داشته باشد دست به قتل و تبهکاری بزند و بداند که این عمل او ناشی از یک بیماری روحی تلقی می شود و عذری پذیرفته است و دولتها هم موظفند با صمیمیت و رأفتْ وی را درمان کنند و قوه قضائیه و مجریه ، به این که او یک بیمار روانی و روحی است اعتقاد دارند ، بی گمان هر روز دست به قتل و جنایتی می زند.

این هم که می گویند: باید از وجود جنایتکاران استفاده کرد و در کنار زندانی کردن آنها و جلوگیری از ورودشان به جامعه، آنها را به کارهای اجباری وا داشت، اگر این سخن راست و متّکی به حقیقت است، پس چرا در موارد اعدام قانونی که در همه قوانین فعلی جاری میان ملتها پیش بینی شده است، چنین کاری را به جای اعدام نمی پذیرند؟ علت این امر چیزی جز این نیست که برای اعدام در موارد خودش اهمیت قائل هستند. و پیشتر گذشت که فرد و جامعه از نظر اهمیت طبیعی، برابر هستند.

ص :420


1- التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام : 595/354 .
2- تفسیر العیّاشیّ : 1/324/128.
3- المائدة : 45.
4- المائدة : 32.
5- الزلزلة : 7 ، 8.
6- البقرة : 178.
7- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/434 _ 438.
8- (انظر) الظلم : باب 2417.

ص :421

ص :422

ص :423

ص :424

ص :425

ص :426

ص :427

ص :428

ص :429

3293 - العَفوُ عَنِ القِصاصِ
3293 - گذشت کردن از قصاص

الکتاب :

«فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کفَّارَةٌ لَهُ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن رَجُلٍ مُسلمٍ یُصابُ بشَیءٍ فی جَسَدِهِ فَیَتَصَدَّقُ بهِ إلاّ رَفَعَهُ اللّهُ بهِ دَرجَةً و حَطَّ عَنهُ بهِ خَطیئةً . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :ما مِن رَجُلٍ یُجرَحُ فی جَسَدِهِ جِراحَةً فَیَتَصَدَّقُ بها إلاّ کَفَّرَ اللّهُ تعالی عَنهُ مِثلَ ما تَصَدَّقَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُصیبَ بِجَسَدِهِ بقَدْرِ نِصفِ دِیَتِهِ فَعَفا کَفَّرَ اللّهُ عَنهُ نِصفَ سَیّئاتِهِ ، و إن کانَ ثُلثا أو رُبعا فعلی قَدرِ ذلکَ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن عَفا عَن دَمٍ لم یَکُن لَهُ ثَوابٌ إلاّ الجَنّةُ . (5)

3293

گذشت کردن از قصاص

قرآن:

«و هرکه از آن [قصاص] درگذرد، پس آن، کفّاره [گناهان ]او خواهد بود».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مرد مسلمانی نیست که به قسمتی از بدنش آسیبی وارد شود و از [قصاص ]آن درگذرد، مگر این که خداوند به سبب آنْ یک درجه بالایش برد و یک گناه از او بزداید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ مردی نیست که به بدنش جراحتی وارد آید و از آن درگذرد، جز این که خداوند متعال به مانند گذشتی که کرده است، از گناهش درگذرد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه به اندازه نصف دیه خود به بدنش آسیبی برسد و گذشت کند، خداوند نصف گناهان او را پاک کند و اگر به اندازه یک سوم یا یک چهارم باشد به همان اندازه گناهانش پاک شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هرکه از [قصاص ]خونی گذشت کند، او را پاداشی جز بهشت نباشد.

ص :430


1- المائدة : 45.
2- کنز العمّال : 39850.
3- کنز العمّال : 39851.
4- کنز العمّال : 39861.
5- کنز العمّال : 39854.

عنه صلی الله علیه و آله :مَن اُصِیبَ فی جَسَدِهِ بشَیءٍ فَتَرَکَهُِللّهِ تعالی کانَ کَفّارَةً لَهُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن قَولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «فَمَنْ تَصَدَّقَ بهِ فَهُوَ کفّارَةٌ لَهُ» _: یُکَفَّرُ عَنهُ مِن ذُنوبِهِ بِقَدرِ ما عَفا . (2)

عنه علیه السلام_ لمّا سَألَهُ أبو بَصیرٍ عن الآیَةِ _: یُکَفَّرُ عَنهُ مِن ذُنوبِهِ بقَدرِ ما عَفا مِن جِراحٍ أو غَیرِهِ . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس که آسیبی به بدنش [از سوی کسی ]برسد و به خاطر خداوند متعال صرف نظر کند، آن [گذشت ]کفّاره ای برای [گناهان] او باشد.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از آیه: «پس هر که از آن [قصاص] درگذرد، آن کفّاره [گناهان ]او خواهد بود» _فرمود: به قدر گذشتی که کرده است از گناهانش پاک می شود.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال ابو بصیر از همین آیه _فرمود: به اندازه جراحت یا غیر جراحتی که از آن گذشت کرده است، از گناهانش پاک می شود.

ص :431


1- کنز العمّال : 39853.
2- الکافی : 7/358/1.
3- الکافی : 7/358/2.
4- (انظر) العفو : باب 2721.

ص :432

442 - القضاء والقدر

442 - قضا و قدر

اشاره

(1)

(2)

ص :433


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 5 / 84 باب 3 «القضاء و القَدَر و المشیّة و الإرادة». وسائل الشیعة : 2 / 898 باب 75 «وجوب الرِّضا بالقضاء».
2- انظر: عنوان 4 «الأجل» ، 62 «الجبر» ، 283 «مشیئة اللّه ». 191 «الرِّضا بالقضاء» ، 431 «القَدَر» ، 233 «السعادة» ، 273 «الشقاوة». الحسد : باب 855 ، الدعاء : باب 1199 ، الشهادة فی سبیل اللّه : باب 2085.

3294 - القَضاءُ وَالقَدَرُ
3294 - قضا و قدر

الکتاب :

«قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلاَّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلاَنا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» . (1)

«وَ لکِنْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أمْرا کانَ مَفْعُولاً» . (2)

«ما کانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیما فَرَضَ اللّهُ لَهُ سُنَّةَ اللّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللّهِ قَدَرا مَّقْدُورا» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی تَحمیدِ اللّهِ سبحانَهُ _: الذی عَظُمَ حِلمُهُ فَعَفا ، و عَدَلَ فی کُلِّ ما قَضی . (4)

عنه علیه السلام_ فی عَظَمَةِ اللّهِ سبحانَهُ _: أمرُهُ قَضاءٌ و حِکمَةٌ ، و رِضاهُ أمانٌ و رَحمَةٌ ، یَقضی بعِلمٍ ، و یَعفُو (یَغفِرُ) بِحِلمٍ . (5)

عنه علیه السلام :لا یَجری [یَعنی الحَقَّ] لأحَدٍ إلاّ جَری علَیهِ ، و لا یَجری علَیهِ إلاّ جَری لَهُ ، و لو کانَ لِأَحَدٍ أن یَجریَ لَهُ و لا یَجرِیَ علَیهِ لَکانَ ذلکَ خالِصا للّهِِ سبحانَهُ دونَ خَلقِهِ ، لقُدرَتِهِ علی عِبادِهِ ، و لِعَدلِهِ فی کُلِّ ما جَرَت علَیهِ صُروفُ قَضائهِ . (6)

3294

قضا و قدر

قرآن:

«بگو: جز آنچه خدا برای ما مقرّر کرده است، هرگز چیزی به ما نمی رسد. او سرپرست ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند».

«ولی [چنین شد] تا خداوند کاری را که انجام شدنی بود، به انجام رساند».

«بر پیامبر در آنچه خدا بر او فرض گردانیده، گناهی نیست. [این] سنّت خداست که از دیر باز در میان گذشتگان [معمول ]بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرّر [و متناسب با توانایی ]است».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در ستایش خداوند سبحان _فرمود : آن خداوندی که بردباری اش بسیار است و می بخشد و در هر آنچه حکم کرده، عدالت ورزیده است.

امام علی علیه السلام_ در بیان عظمت خداوند سبحان _فرمود : فرمانش، قضا و حکمی است اجرا شدنی و مطابق با مصلحت، و خشنودی اش ایمنی و رحمت. از روی علم حکم می کند و با بردباری عفو می فرماید.

امام علی علیه السلام :حق به سود کسی جریان نمی یابد، مگر آن که در مقابل برای او نیز نسبت به دیگران حقی ایجاد می شود و به زیان کسی جاری نمی شود، مگر این که [به همان اندازه ]به سود او نیز جریان می یابد (حق و حقوق دو سویه و متقابل است). اگر بنا بود حق به سود کسی جریان یابد اما برای او نسبت به دیگران ایجاد حق نکند، این مخصوص خداوند سبحان بود، نه مخلوق او؛ زیرا او هم بر بندگانش قدرت و تسلّط دارد و هم بر همه چیزهایی که تحت حکم و قضای او هستند به عدالت رفتار می کند.

ص :434


1- التوبة : 51.
2- الأنفال : 42.
3- الأحزاب : 38.
4- نهج البلاغة : الخطبة 191.
5- نهج البلاغة : الخطبة 160.
6- نهج البلاغة : الخطبة 216.

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَه یُجری الاُمورَ علی ما یَقضیهِ لا علی ما تَرتَضیهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی خِتامِ کتابٍ کَتَبَهُ لابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام «بحاضرین» (2) عِند انصِرافِهِ مِن صِفِّینَ _: استَودِعِ اللّهَ دِینَکَ و دُنیاکَ ، و اسألْهُ خَیرَ القَضاءِ لکَ فی العاجِلَةِ و الآجِلَةِ ، و الدُّنیا و الآخِرَةِ ، و السَّلامُ . (3)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ أولیاءِ اللّهِ سبحانَهُ _: و إن صُبَّت علَیهِمُ المَصائبُ لَجَؤوا إلَی الاستِجارَةِ (الاستِخارَةِ) بکَ ، عِلما بأنَّ أزِمَّةَ الاُمورِ بِیَدِکَ ، و مَصادِرَها عَن قَضائکَ . (4)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ و جَمَعَ اللّهُ الخَلائقَ سَألَهُم عمّا عَهِدَ إلَیهِم و لم یَسألْهُم عَمّا قَضی علَیهِم . (5)

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، امور را بر اساس حکم و قضای خودش جاری می سازد نه آن گونه که تو می پسندی.

امام علی علیه السلام_ در پایان نامه ای که به هنگام بازگشت از صفّین در ، حاضرین، (6) به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام نوشت _نگاشت: دین و دنیای تو را به خدا می سپارم و در حال و آینده و در دنیا و آخرت بهترین سرنوشت و قضا را برای تو از او درخواست می کنم، و السلام!

امام علی علیه السلام_ در وصف اولیا و دوستان خداوند سبحان _فرمود : اگر مصیبتها بر آنان فرو ریزد، به تو پناه می برند؛ زیرا می دانند که زمام کارها در دست توست و از قضا و حکم تو سرچشمه می گیرند.

امام صادق علیه السلام :چون روز قیامت شود و خداوند خلایق را گرد آورد، از آنچه به آنها سفارش کرده و فرمان داده است بازخواستشان کند و از آنچه برایشان مقدّر و حکم فرموده است، نپرسدشان.

ص :435


1- غرر الحکم : 3432.
2- حاضرین: اسم بلدة فی نواحی صفّین.
3- نهج البلاغة : الکتاب 31.
4- . نهج البلاغة : الخطبة 227.
5- الدّرة الباهرة : 33.
6- حاضرین: نام شهری است در شمال عراق و در نواحی صفّین.

عنه علیه السلام :إنّ القَضاءَ و القَدَرَ خَلقانِ مِن خَلقِ اللّهِ ، و اللّهُ یَزیدُ فی الخَلقِ ما یَشاءُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ شیئا قَدَّرَهُ ، فإذا قَدَّرَهُ قَضاهُ ، فإذا قَضاهُ أمضاهُ . (2)

امام صادق علیه السلام :قضا و قدر دو آفریده از آفریدگان خدا هستند و خدا بر آفریده خود آنچه بخواهد می افزاید.

امام صادق علیه السلام :خداوند هرگاه چیزی را اراده کند، آن را مقدّر می نماید و چون مقدّرش سازد حکم آن را صادر می کند و چون حکمش را داد به اجرایش در می آورد.

3295 - المُتَشابِهُ فِی القَضاءِ
3295 - چند معنا بودن واژه قضا

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لَمّا سَألُوهُ عن المُتَشابِهِ فی القَضاءِ _: هو عَشرَةُ أوجُهٍ مُختَلِفَةِ المَعنی : فمِنهُ قَضاءُ فَراغٍ ، و قَضاءُ عَهدٍ ، و مِنهُ قَضاءُ إعلامٍ ، و مِنهُ قَضاءُ فِعلٍ ، و مِنهُ قَضاءُ إیجابٍ ، و مِنهُ قَضاءُ کِتابٍ ، و مِنهُ قَضاءُ إتمامٍ ، و مِنهُ قَضاءُ حُکمٍ و فَصلٍ ، و مِنهُ قَضاءُ خَلقٍ ، و مِنهُ قَضاءُ نُزولِ المَوتِ .

أمّا تفسیرُ قَضاءِ الفَراغِ مِن الشَّیءِ فهُو قَولُهُ تعالی : «و إذْ صَرَفْنا إلَیکَ نَفَرا مِن الجِنِّ یَسْتَمِعُونَ القُرآنَ فلَمّا حَضَرُوهُ قالوا أنْصِتُوا فلَمّا قُضِیَ ولَّوا إلی قَومِهِم» (3) معنی «فلمّا قُضِیَ» أی فلمّا فُرِغَ ، و کقولِهِ : «فإذا قَضَیْتُم مَناسِکَکُم فاذْکُرُوا اللّهَ» . (4) أمّا قضاءُ العهدِ فقولُهُ تعالی : «و قَضَی رَبُّکَ ألاّ تَعْبُدُوا إلاّ إیّاهُ» (5) أی عَهِدَ ، و مِثلُهُ فی سُورَةِ القَصَصِ : «و ما کُنتَ بِجانِبِ الغَرْبیِّ إذ قَضَیْنا إلی مَوسَی الأَمرَ» (6) أی عَهِدنا إلَیهِ . أما قَضاءُ الإعلامِ فهُو قولُهُ تعالی : «و قَضَیْنا إلَیهِ ذلکَ الأَمرَ أنّ دابِرَ هؤلاءِ مَقْطوعٌ مُصبِحِینَ» (7) و قولُهُ سبحانَهُ : «و قَضَیْنا إلی بَنی إسْرائیلَ فی الکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فی الأَرضِ مَرَّتَیْنِ» (8) أی أعلَمناهم فی التَّوراةِ ما هم عامِلُونَ .

أمّا قَضاءُ الفِعلِ فقولُهُ تعالی فی سُورَةِ طه : «فَاقْضِ ما أنتَ قاضٍ» (9) أی افعَلْ ما أنتَ فاعِلٌ ، و مِنهُ فی سُورَةِ الأنفالِ : «لِیَقْضِیَ اللّهُ أمْرا کانَ مَفْعولاً» (10) أی یَفعلَ ما کانَ فی عِلمِهِ السابِق ، و مِثلُ هذا فی القرآنِ کثیرٌ . أمّا قَضاءُ الإیجابِ للعَذابِ کقولِهِ تعالی فی سورةِ إبراهیمَ علیه السلام : «وَ قالَ الشَّیطانُ لمّا قُضِیَ الأمْرُ» (11) أی لَمّا وَجَبَ العَذابُ ، و مِثلُهُ فی سُورَةِ یُوسُفَ علیه السلام : «قُضِیَ الأَمرُ الّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ» (12) معناهُ : أی وَجَبَ الأمرُ الذی عَنهُ تَساءلانِ .

أمّا قَضاءُ الکِتابِ و الحَتمِ فقولُهُ تعالی فی قِصَّةِ مَریمَ : «و کانَ أمرا مَقْضِیّا» (13) أی مَعلوما . و أمّا قَضاءُ الإتمامِ فقولُهُ تعالی فی سُورَةِ القَصَصِ : «فلَمّا قَضی مُوسَی الأَجَلَ» (14) أی فلمّا أتَمَّ شَرطَهُ الذی شارَطَهُ علَیهِ ، و کَقولِ موسی علیه السلام : «أیّما الأَجَلَینِ قَضَیتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ» (15) مَعناهُ إذا أتمَمتُ .

و أمّا قَضاءُ الحُکمِ فقولُهُ تعالی: «وَ قُضِیَ بَینَهُم بالحَقِّ و قیلَ الحَمدُ للّهِ رَبِّ العالَمینَ» (16) أی حُکِمَ بینَهُم ، و قولُهُ تعالی : «و اللّهُ یَقْضی بالحَقِّ و الّذینَ یَدعُونَ مِن دُونِهِ لا یَقْضُونَ بشَیءٍ إنَّ اللّهَ هُو السَّمیعُ البَصیرُ» (17) و قولُهُ سبحانَهُ : «و اللّهُ یَقْضِی بالحَقِّ و هُوَ خَیرُ الفاصِلِینَ» (18) و قولُهُ تعالی فی سُورَةِ یُونسَ : «و قُضِیَ بَینَهُم بالقِسْطِ» . (19) و أمّا قَضاءُ الخَلقِ فقولُهُ سبحانَهُ : «فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَماواتٍ فی یَوْمَینِ» (20) أی خَلَقَهُنَّ .

و أمّا قَضاءُ إنزالِ المَوتِ فَکَقَولِ أهلِ النارِ فی سُورَةِ الزُّخرُفِ : «و نادَوا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَینا رَبُّکَ قالَ إنّکُم ماکِثونَ» (21) أی لِیُنزِلْ علَینا المَوتَ، و مِثلُهُ : «لا یُقضی علَیهِم فَیَمُوتوا و لا یُخفّفُ عَنهُم مِن عَذابِها» (22) أی لا یَنزِلُ علَیهِمُ المَوتُ فَیَستَریحُوا، و مِثلُهُ فی قِصّةِ سُلیمانَ بنِ داوود : «فَلَمّا قَضَیْنا علَیهِ المَوتَ ما دَلَّهُم عَلی مَوتِهِ إلاّ دابَّةُ الأرضِ تَأْکُلُ مِنسَأتَهُ» (23) یَعنی تعالی لمّا أنزَلنا علَیهِ المَوتَ . (24)

3295

چند معنا بودن واژه قضا

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از چند پهلو بودن واژه قضا _فرمود : قضا به ده معناست: قضا به معنای فارغ شدن و تمام کردن کار، قضا به معنای سفارش و توصیه کردن، قضا به معنای آگاه کردن، قضا به معنای فعل و انجام دادن، قضا به معنای واجب ساختن، قضا به معنای ثبت و نوشتن، قضا به معنای به پایان رساندن، قضا به معنای داوری و فیصله دادن به دعوا، قضا به معنای آفریدن و قضا به معنای فرا رسیدن مرگ.

اما توضیح قضا به معنای فارغ شدن از چیزی، دلیلش این سخن خداوند متعال است: «و اذ صرفنا الیک نفرا من الجنّ یستمعون القرآن فلمّا حضروه قالوا انصتوا فلمّا قضی ولّوا الی قومهم» معنای «فلمّا قضی» یعنی: چون فارغ شد. دلیل دیگرش این آیه است: «فاذا قضیتم مناسککم فاذکروا اللّه ». امّا قضا به معنای سفارش و توصیه، نمونه اش این سخن خداوند متعال است: «و قضی ربّک الاّ تعبدوا الا ایّاه» یعنی سفارش و توصیه کرد. نمونه دیگرش در سوره قصص است: «و ما کنت بجانب الغربیّ اذ قضینا الی موسی الامر»، یعنی به او سفارش و توصیه کردیم.

امّا قضا به معنای آگاهانیدن، نمونه اش این سخن خداوند متعال است: «و قضینا الیه ذلک الامر انّ دابر هؤلاء مقطوع مصبحین» و آیه «و قضینا الی بنی اسرائیل فی الکتاب لتفسدنّ فی الارض مرّتین»، یعنی در تورات به آگاهی آنها رساندیم که چه کارهایی خواهند کرد.

اما قضا به معنای فعل و کار، نمونه اش این سخن خداوند متعال در سوره طه است: «فاقض ما انت قاض»، یعنی هر کار می خواهی بکن. و نمونه دیگرش در سوره انفال است: « لیقضی اللّه امرا کان مفعولاً»، یعنی آنچه را در علم ازلی خود دارد به کار می زند. قضا به این معنا در قرآن فراوان است.

اما قضا به معنای واجب ساختن عذاب، نمونه اش این سخن خداوند متعال است در سوره ابراهیم علیه السلام : «و قال الشیطان لمّا قضی الامر» یعنی چون عذاب واجب گشت. نمونه دیگرش در سوره یوسف علیه السلام است: «قضی الامر الذی فیه تستفتیان» یعنی چیزی که از آن سؤال می کنید واجب و لازم آمد.

اما قضا به معنای نوشتن و محتوم شدن، این سخن خداوند متعال است در داستان مریم: «و کان امرا مقضیّا» یعنی [کار ]معلوم و قطعی.

اما قضا به معنای به اتمام رساندن، نمونه اش این سخن خداوند متعال است در سوره قصص: «فلمّا قضی موسی الاجل» یعنی چون شرطی را که گذاشته بود به اتمام رساند و نیز مانند این سخن موسی علیه السلام : «ایّما الاجلین قضیت فلا عدوان علیّ»، یعنی هر گاه به اتمام رساندم.

اما قضا به معنای داوری، نمونه اش این فرموده خداوند متعال است: «قضی بینهم بالحقّ و قیل الحمد للّه رب العالمین ؛ میان آنان به حق حکم می شود و گفته می شود: ستایش برای خداوند، پروردگار جهانیان است» یعنی میان آنها حکم و داوری کرد. نیز این سخن خداوند متعال: «و اللّه یقضی بالحقّ و الذین من دونه لا یقضون بشی ء ان اللّه هو السمیع البصیر ؛ و خداوند است که به حق حکم می کند و کسانی را که در برابر او می خوانند، [عاجزند و] به چیزی داوری نمی کنند و خداوند در حقیقت شنوای بیناست». و نیز این فرموده خداوند سبحان: «و اللّه یقضی بالحقّ و هو خیر الفاصلین ؛ و خداوند است که به حق داوری می کند و او بهترین داوران است». و همچنین این سخن خداوند متعال در سوره یونس: «و قضی بینهم بالقسط ؛ و میان آنان به عدالت داوری می شود».

اما قضا به معنای آفریدن، نمونه اش این سخن خداوند سبحان است: «فقضاهنّ سبع سماوات فی یومین»، یعنی هفت آسمان را در دو روز آفرید.

و سرانجام قضا به معنای فرو فرستادن مرگ، نمونه اش این سخن دوزخیان است در سوره زخرف: «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربّک. قال انّکم ماکثون»، یعنی ندا درمی دهند: ای مالک! از پروردگارت بخواه که مرگ را بر ما فرو فرستد، می گوید: شما ماندگارید. نمونه دیگرش این آیه است: «لا یقضی علیهم فیموتوا و لا یخفّف عنهم من عذابها»، یعنی مرگ را بر آنها فرو نمی فرستد که راحت شوند و از آن ها عذاب آن کاسته نمی شود. نیز این آیه در داستان سلیمان بن داوود: «فلمّا قضینا علیه الموت ما دلّهم علی موته الاّ دابّة الارض تأکل منسأته ؛ زمانی که مرگ را بر او فرستادیم، چیزی او را به مرگش راهنمایی نکرد جز موریانه ای که عصایش را می خورد»، مقصود خداوند متعال این است که چون مرگ را بر او فرو فرستادیم.

ص :436


1- التوحید : 364/1.
2- بحار الأنوار : 5/121/64.
3- الأحقاف : 29.
4- البقرة : 200.
5- الإسراء : 23.
6- القصص : 44.
7- الحِجر : 66.
8- الإسراء : 4.
9- طه : 72.
10- الأنفال : 42.
11- إبراهیم : 22.
12- یوسف : 41.
13- مریم : 21.
14- القصص : 29.
15- القصص : 28.
16- الزمر : 75.
17- غافر : 20.
18- الأنعام : 57 ، و الآیة فی المصحف الکریم هکذا : «إنِ الحُکمُ إلاّ للّه یَقصّ الحقّ و هو خَیرُ الفاصلین» لکنّه أیضا من القراءات المشهورة ، قال الطبرسیّ فی المجمع : قرأ أهل الحجاز و عاصم «یقصّ الحقّ» و الباقون «یقضی الحقّ» ، حجّة من قرأ «یقضی الحقّ» قوله «و اللّه یقضی بالحقّ» [غافر : 20] . و حکی عن أبی عمرو أنّه استدلّ بقوله : «و هو خیر الفاصلین» فی أنّ الفصل فی الحکم لیس فی القصص ، و حجّة من قرأ «یقصّ» قوله : «و اللّه یقول الحقّ» . و قالوا : قد جاء الفصل فی القول أیضا فی نحو قوله : «إنّه لقول فصل» . (کما فی هامش بحار الأنوار).
19- یونس : 54.
20- فصّلت : 12 .
21- الزخرف : 77.
22- فاطر : 36.
23- سبأ : 14.
24- بحار الأنوار : 93/18 _ 20.

ص :437

ص :438

ص :439

بیان :

قال الصدوق رضوان اللّه تعالی علیه : «اعتقادنا فی القضاء و القدر قول الصادق علیه السلام لِزُرارَةَ حینَ سألَهُ فقالَ : ما تقولُ فی القَضاءِ و القَدَرِ ؟ قالَ : أقولُ : إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ إذا جَمَعَ العِبادَ یَومَ القِیامَةِ سَألَهُم عَمّا عَهِدَ إلَیهِم ، و لم یَسألْهُم عَمّا قَضی علَیهِم ، و الکلامُ فی القَدَر مَنهیٌّ عَنهُ کما قالَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام لرجُلٍ قد سألَهُ عنِ القَدَرِ : فقالَ : بَحرٌ عَمیقٌ فلا تَلِجْهُ ، ثمّ سألَهُ ثانیَةً فقالَ : طَریقٌ مُظلِمٌ فلا تَسلُکْهُ ، ثُمّ سألَهُ ثالثَةً فقالَ : سِرُّ اللّهِ فلا تَتَکَلَّفْهُ . و قالَ أمیرُ المؤمنین علیه السلام فی القَدَر : ألا إنَّ القَدَرَ سِرٌّ مِن سِرِّ اللّهِ (1) ، و حِرزٌ مِن حِرزِ اللّهِ ، مَرفوعٌ فی حِجابِ اللّهِ ، مَطوِیٌّ عَن خَلقِ اللّهِ ، مَختومٌ بخاتَمِ اللّهِ ، سابِقٌ فی عِلمِ اللّهِ ، وَضَعَ اللّهُ عنِ العِبادِ عِلمَهُ ، و رَفَعَهُ فوقَ شَهاداتِهِم ، لأنَّهُم لا یَنالُونَهُ بحَقیقَةِ الرَّبّانیَّةِ ، و لا بقُدرَةِ الصَّمَدانیّةِ ، و لا بعَظَمةِ النُّورانیَّةِ ، و لا بعِزَّةِ الوَحدانیَّةِ ، لأنّهُ بَحرٌ زاخِرٌ مَوّاجٌ ، خالِصٌ للّهِِ عَزَّ و جلَّ ، عُمقُهُ ما بینَ السَّماءِ و الأرضِ ، عَرضُهُ ما بینَ المَشرِقِ و المَغرِبِ ، أسوَدُ کاللَّیلِ الدامِسِ ، کثیرُ الحَیّاتِ و الحِیتانِ ، تَعلُو مَرّةً و تَسفُلُ اُخری ، فی قَعرِهِ شمسٌ تُضیءُ ، لا یَنبَغی أن یَطَّلِعَ علَیها إلاّ الواحِدُ الفَردُ ، فَمَن تَطَلَّعَ علَیها فَقَد ضادَّ اللّهَ فی حُکمِهِ ، و نازَعَهُ فی سُلطانِهِ ، و کَشَفَ عن سِرِّهِ و سَترِهِ ، و باءَ بغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ، و مَأواهُ جَهنّمُ ، و بئسَ المَصیرُ .

و روی أنّ أمیر المؤمنین علیه السلام عَدَلَ من عندِ حائطٍ مائلٍ إلی مکانٍ آخرَ ، فقیلَ لَهُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، تَفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ؟ ! فقالَ علیه السلام أفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ إلی قَدَرِ اللّهِ . و سئلَ الصّادقُ علیه السلام عنِ الرُّقی : هَل تَدفَعُ مِن القَدَرِ شَیئا ؟ فقالَ : هِی مِن القَدَرِ» .

و قال الشیخ المفید رحمه الله فی شرح هذا الکلام : «عمل أبو جعفر فی هذا الباب علی أحادیث شواذّ لها وجوه تعرفها العلماء متی صحّت و ثبت إسنادها ، و لم یقل فیه قولاً محصّلاً ، و قد کان ینبغی له لمّا لم یعرف للقضاء معنی أن یهمل الکلام فیه . و القضاء معروف فی اللغة ، و علیه شواهد من القرآن ، فالقضاء علی أربعة أضراب : أحدها الخَلق ، و الثانی الأمر ، و الثالث الإعلام ، و الرابع القضاء بالحُکم . فأمّا شاهد الأول فقوله تعالی : «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ» (2) ، و أمّا الثانی فقوله تعالی : «و قَضی رَبُّکَ ألاّ تَعْبُدُوا إلاَّ إیّاه» (3) ، و أمّا الثالث فقوله تعالی : «و قَضَیْنا إلی بَنی إسْرائیلَ» (4) ، و أمّا الرابع فقوله : «و اللّهُ یَقْضِی بالحَقِّ» (5) یعنی یفصل بالحکم بالحقّ بین الخلق ، و قوله : «و قُضِیَ بَینَهُم بالحَقِّ» . (6) و قد قیل : إنّ للقضاء معنیً خامسا و هو الفَراغ من الأمر ، و استشهد علی ذلک بقول یوسف علیه السلام : «قُضِیَ الأَمرُ الّذی فیهِ تَستَفْتِیانِ» (7) یعنی فُرِغ منه ، و هذا یرجع إلی معنَی الخلق . و إذا ثبت ما ذکرناه فی أوجه القضاء بطل قول المُجبّرة : إنّ اللّه تعالی قضی بالمعصیة علی خلقه ؛ لأنّه لا یخلو إمّا أن یکونوا یریدون به أنّ اللّه خلق العصیان فی خلقه ، فکان یجب أن یقولوا : قضی فی خلقه بالعصیان ، و لا یقولوا قضی علیهم ، لأنّ الخلق فیهم لا علیهم ، مع أنّ اللّه تعالی قد أکذَبَ من زعم أنّه خلقَ المعاصی بقوله سبحانه : «الّذی أحْسَنَ کُلَّ شیءٍ خَلَقَهُ» (8) کما مرّ .

و لا وجه لقولهم : قضی المعاصی علی معنی أمرَ بها ؛ لأنّه تعالی قد أکذَبَ مدّعی ذلک بقوله تعالی: «إنَّ اللّهَ لا یَأْمُرُ بالفَحْشاءِ أ تقولونَ علَی اللّهِ ما لا تَعلَمونَ» . (9)

و لا معنی لقول من زعم أنّه قضی بالمعاصی علی معنی أنّه أعلم الخلق بها إذ کان الخلق لا یعلمون أنّهم فی المستقبل یطیعون أو یعصون ، و لا یحیطون علما بما یکون منهم فی المستقبل علَی التفصیل . و لا وجه لقولهم : إنّه قضی بالذنوب علی معنی أنّه حکَمَ بها بین العباد ، لأنّ أحکام اللّه تعالی حقّ ، و المعاصی منهم ، و لا لذلک فائدة ، و هو لغو باتّفاق ، فبطل قول من زعم أنّ اللّه تعالی یقضی بالمعاصی و القبائح .

و الوجه عندنا فی القضاء و القدر بعد الذی بیّناه أنّ للّه تعالی فی خلقه قضاء و قدرا ، و فی أفعالهم أیضا قضاء و قدرا معلوما ، و یکون المراد بذلک أنّه قد قضی فی أفعالهم الحسنة بالأمر بها ، و فی أفعالهم القبیحة بالنّهی عنها ، و فی أنفسهم بالخلق لها ، و فیما فعله فیهم بالإیجاد له ، و القدر منه سبحانه فیما فعله إیقاعه فی حقّه و موضعه ، و فی أفعال عباده ما قضاه فیها من الأمر و النهی و الثواب و العقاب ، لأنّ ذلک کلّه واقع موقعه و موضوع فی مکانه لم یقع عبثا و لم یصنع باطلاً.

فإذا فسّر القضاء فی أفعال اللّه تعالی و القدر بما شرحناه زالت الشبهة منه و ثبتت الحجّة به و وضح القول فیه لذوی العقول و لم یلحقه فساد و لا اختلال . فأمّا الأخبار التی رواها [ یعنی الصدوق رحمه الله ]فی النهی عن الکلام فی القضاء و القدر فهی تحتمل وجهین :

أحدهما : أن یکون النهی خاصّا بقوم کان کلامهم فی ذلک یفسدهم و یضلّهم عن الدین و لا یصلحهم إلاّ الإمساک عنه و ترک الخوض فیه ، و لم یکن النهی عنه عامّا لکافّة المکلّفین ، و قد یصلح بعض الناس بشیء یفسد به آخرون ، و یفسد بعضهم بشیء یصلح به آخرون ، فدبّر الأئمّة علیهم السلام أشیاعهم فی الدِّین بحسب ما علموه من مصالحهم فیه .

و الوجه الآخر : أن یکون النهی عن الکلام فیهما النهی عن الکلام فیما خلق اللّه تعالی و عن علله و أسبابه و عمّا أمر به و تعبّد ، و عن القول فی علل ذلک إذ کان طلب علل الخلق و الأمر محظورا ، لأنّ اللّه تعالی سترها من أکثر خلقه ، ألا تری أنّه لا یجوز لأحد أن یطلب لخلقه جمیع ما خلق عللاً مفصّلات ، فیقول : لِمَ خَلَق کذا و کذا ؟ حتّی یعدّ المخلوقات کلّها و یحصیها ، و لا یجوز أن یقول : لم أمر بکذا و تعبّد بکذا و نهی عن کذا ؟ إذ تعبّده بذلک و أمره لما هو أعلم به من مصالح الخلق ، و لم یطلع أحدا من خلقه علی تفصیل ما خلق و أمر به و تعبّد ، و إن کان قد أعلم فی الجملة أنّه لم یخلق الخلق عبثا ، و إنّما خلقهم للحکمة و المصلحة ، و دلّ علی ذلک بالعقل و السّمع ، فقال سبحانه : «و ما خَلَقْنا السَّماءَ و الأَرضَ و ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ» (10) و قال : «أ فَحَسِبْتُم أ نّما خَلَقناکُم عَبَثا» (11) و قال : «إنّا کُلَّ شَیءٍ خَلَقْناهُ بقَدَرٍ» (12) یعنی بحقّ و وضعناه فی موضعه ، و قال : «و ما خَلَقْتُ الجِنَّ و الإِنسَ إلاّ لِیَعبُدونِ» (13) و قال فیما تعبّد : «لَن یَنالَ اللّهَ لُحُومُها و لا دِماؤها و لکِن یَنالُهُ التَّقوی مِنکُم» . (14)

و قد یصحّ أن یکون تعالی خلق حیوانا بعینه لعلمه تعالی بأنّه یؤمن عند خلقه کفّار ، أو یتوب عند ذلک فسّاق ، أو ینتفع به مؤمنون ، أو یتّعظ به ظالمون ، أو ینتفع المخلوق نفسه بذلک ، أو یکون عبرة لواحد فی الأرض أو فی السماء ، و ذلک یغیب عنّا ، و إن قطعنا فی الجملة أنّ جمیع ما صنع اللّه تعالی إنّما صنعه لأغراض حکمیّة ، و لم یصنعه عبثا ، و کذلک یجوز أن یکون تعبّدنا بالصلاة لأنّها تقرّبنا من طاعته و تبعّدنا عن معصیته ، و تکون العبادة بها لطفا لکافّة المتعبّدین بها أو لبعضهم .

فلمّا خفیت هذه الوجوه و کانت مستورة عنّا و لم یقع دلیل علَی التفصیل فیها _ و إن کان العلم بأنّها حکمة فی الجملة _ کان النهی عن الکلام فی معنی القضاء و القدر إنّما هو عن طلب علل لها مفصَّلة فلم یکن نهیا عن الکلام فی معنَی القضاء و القدر.

هذا إن سلمت الأخبار التی رواها أبو جعفر رحمه اللّه ، فأمّا إن بطلت أو اختلّ سندها فقد سقط عنّا عهدة الکلام فیها . و الحدیث الذی رواه عن زرارة حدیث صحیح من بین ما روی ، و المعنی فیه ظاهر لیس به علَی العقلاء خفاء ، و هو مؤیّد للقول بالعدل ، أ لا تری إلی ما رواه عن أبی عبد اللّه علیه السلام من قوله : إذا حَشَرَ اللّهُ تعالی الخَلائقَ سَألَهُم عَمّا عَهِدَ إلَیهِم و لم یَسألْهم عَمّا قَضی علَیهِم .

و قد نطق القرآن بأنّ الخلق مسؤولون عن أعمالهم» انتهی کلامه (15) رحمه اللّه .

و أقول (16) : من تفکّر فی الشبهة الواردة علَی اختیار العباد و فروع مسألة الجبر و الاختیار و القضاء و القدر علم سرّ نهی المعصوم عن التفکّر فیها ، فإنّه قلّ من أمعن النّظر فیها و لم یزلّ قدمه إلاّ من عصمه اللّه بفضله . (17)

توضیح :

شیخ صدوق _ رضوان اللّه تعالی علیه _ می گوید: «عقیده ما درباره قضا و قدر همان فرموده امام صادق در پاسخ به زراره است که پرسید: نظرتان درباره قضا و قدر چیست؟ حضرت فرمود: «معتقدم که خداوند عزّ و جلّ چون در روز قیامت بندگان را گرد آورد، از آنچه به آنها سفارش کرده و دستور داده است باز خواستشان می کند و از آنچه برایشان مقدّر فرموده است، نمی پرسدشان». از بحث و سخن گفتن درباره قَدَر نهی شده است؛ چنان که امیر المؤمنین علیه السلام به مردی که درباره قَدَر از آن حضرت سؤال کرد، فرمود: دریایی ژرف است در آن فرو مرو. آن مرد سؤالش را دوباره پرسید. حضرت فرمود: راهی تاریک است در آن قدم مگذار. مرد بار سوم پرسید. حضرت فرمود: راز خداست [برای فهمیدن آن ]خودت را به زحمت مینداز. همچنین امیر المؤمنین علیه السلام درباره قَدَر فرمود: بدانید که قَدَر رازی از رازهای خدا و دژی از دژهای دست نیافتنی خداست که در پس حجاب خدا قرار دارد، از خلق خدا پوشیده است، مُهر خدا بر آن زده شده، در علم سابق (ازلی) خداست و خداوند علم آن را از بندگان بازداشته و آن را برتر از محدوده مشهودات آنها قرار داده است؛ زیرا آنها نه به حقیقت ربانی آن می رسند و نه به قدرت صمدانی و نه به عظمت نورانیّت آن و نه به عزّت وحدانیّت آن؛ زیرا که دریایی مواج و متلاطم است، ویژه خداوند عزّ و جلّ است، ژرفایش از آسمان تا زمین است، پهنایش از خاور تا باختر است، چون شبِ دیجور سیاه است و تار. مارها و نهنگهای بسیار دارد. جزر و مدّ دارد، در قعر آن خورشیدی تابان است، هیچ کس را نسزد که به آن خورشید بنگرد مگر خداوند واحد یگانه. هرکه دیده اش را به آن افکند با حکم خدا ستیزیده است و بر سر قدرتش با او کشمکش کرده است و رازش را فاش و پرده اش را کنار زده است و خشم خدا را برای خود آورده است و جایگاهش دوزخ است و بد سرنوشتی است این.

نیز روایت شده است که امیر المؤمنین علیه السلام از کنار دیوار خمیده ای به طرف دیگر رفت. به آن حضرت عرض شد: ای امیر مؤمنان! آیا از قضای خدا می گریزی؟! فرمود: از قضای خدا، به تقدیر خدا می گریزم. همچنین از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا دعا و تعویذ ، تقدیری را دفع می کند؟ حضرت فرمود: «آن خود از تقدیر است».

شیخ مفید در توضیح این سخن می نویسد: ابو جعفر (شیخ صدوق) در این باب، به احادیث شاذّ و نادری استناد کرده که وجوه و معانی گوناگون (دیگری) را می رسانند و در صورتی که اِسناد این احادیث درست و محکم باشد، این وجوه بر علما پوشیده نیست. وی در این باره معنای محصّلی به دست نمی دهد و به جا بود که چنانچه برای قضا معنایی نمی شناخت، از سخن گفتن در این باب خودداری می کرد. واژه قضا در لغت معلوم است و شواهدی از قرآن نیز برای آن وجود دارد. قضا به چهار معناست: اول، آفریدن. دوم، فرمان. سوم، اعلام کردن. و چهارم، داوری و قضاوت کردن. شاهد بر معنای اوّل (آفریدن)، این سخن خداوند متعال است: «پس آنها را هفت آسمان آفرید». شاهد بر معنای دوم (امر و فرمان)، این گفتار، خداوند متعال است: «و پروردگارت فرمان داد که جز او را نپرستید». شاهد بر معنای سوم (اعلام کردن)، این آیه است: «و به بنی اسرائیل اعلام کردیم» و شاهد بر معنای چهارم (داوری و قضاوت کردن)، این آیه است: «و خداوند به حق قضاوت می کند»، یعنی میان مردم به حق داوری می کند و نیز این آیه: «و میان آنان به حق داوری کرد». بعضی گفته اند که قضا، معنای پنجمی هم دارد و آن فارغ شدن از کار و تمام کردن آن است و به این گفته یوسف استشهاد کرده اند: «قُضِیَ الامر الذی فیه تستفتیان»، یعنی از آن فراغت حاصل آمد و تحقق یافت. این معنا از قضا، به معنای نخست یعنی آفریدن و پدید آمدن بر می گردد.

با توجه به آنچه درباره وجوه و معانی قضا گفتیم، بطلان عقیده جبریه آشکار می شود که معتقدند: «ان اللّه تعالی قضی بالمعصیة علی خلقه»؛ زیرا اگر مقصودشان این است که خداوند گناه و نافرمانی را در میان آفریدگانش آفریده است، باید بگویند: «قضی فی خلقه بالعصیان»، نه «قضی علیهم» چون آفریدن در میان آنهاست نه بر آنها. در صورتی که خداوند متعال با این فرموده خود که: «آن خدایی که هر چیزی را نیکو آفرید» گفته کسانی را که آفرینش گناه را به خدا نسبت می دهند، تکذیب کرده است.

اگر هم مقصودشان این است که قضا به معنای امر کردن به معاصی است، این هم درست نیست؛ زیرا خداوند با این آیه: «همانا خدا به زشت کاری فرمان نمی دهد. آیا بر خدا چیزی می بندید که نمی دانید»، مدعی چنین سخنی را تکذیب کرده است.

اگر مقصودشان این باشد که خداوند خلق را از معاصی ای که می کنند آگاه و مطلع کرده است، این نیز بی معناست؛ زیرا مردم نمی دانند که در آینده اطاعت می کنند یا معصیت و از این که در آینده چه از آنها سر خواهد زد، اطلاع تفصیلی و دقیق ندارند.

اگر منظورشان این باشد که خدا میان بندگان به معصیت داوری کرده است، این نیز درست نیست؛ زیرا احکام و داوریهای خداوند متعال حق است و معصیت ناشی از خود آنان می باشد. بنا بر این، این سخن آنها بی معنا و بالاتفاق بیهوده و لغو است. پس، بطلان پندار کسانی که معتقدند خداوند متعال به گناهان و زشتیها حکم می کند، روشن شد.

با توضیحاتی که دادیم، به نظر ما معنای قضا و قدر این است که خداوند متعال نسبت به آفریدگان خود قضا و قدری دارد و در افعال آنها نیز قضا و قدری معلوم دارد. و مقصود از آن این است که قضای خدا در افعال نیک بندگان، به «امر کردن» به این گونه کارهاست و در افعال زشت ایشان، به «نهی کردن» از آنها و در نفْسها و جانهایشان، به «آفریدنِ» آنها و در آنچه در میانشان انجام می دهد، به «ایجاد کردن» آن چیزهاست و قدر او در آنچه خود می کند، به «قرار دادن آن چیزها در جایگاه حق» آنهاست و در افعال بندگانش، به «آنچه درباره آنها حکم کرده» است، از امر و نهی و پاداش و کیفر؛ زیرا همه اینها در جایگاه خود قرار دارند و نه بیهوده در آن جا قرار گرفته اند و نه باطل ساخته شده اند.

بنا بر این، اگر قضا در افعال خداوند متعال و قدر را با توجه به توضیحاتی که دادیم تفسیر کنیم، شبهه مربوط به این موضوع از بین می رود و مسأله برای افراد خردمند روشن می شود و اشکال و ایرادی در آن به وجود نمی آید. اما اخباری که شیخ صدوق رحمه الله در نهی از سخن گفتن درباره قضا و قدر روایت کرده است، دو وجه در آنها احتمال داده می شود:

اول این که، این نهی مخصوص کسانی است که بحثهای آنان در این موضوع موجب فساد عقیده و گمراهی آنها از دین می شود و تنها راه نجاتشان، خودداری کردن از بحث در این موضوع و غور نکردن در این باره است. و این نهی شامل عموم مکلّفین نبوده است؛ زیرا گاهی اوقات عواملی که موجب فسادِ عقیده برخی می شود، برای برخی دیگر سازنده و مفید است و بر عکس. بنا بر این، ائمّه علیهم السلام پیروان دینی خود را با در نظر گرفتن مصالح آنها، راهنمایی می کرده اند.

وجه دوم این است که نهی از سخن گفتن پیرامون قضا و قدر، نهی از بحث کردن پیرامون آنچه خدا آفریده است و کنجکاوی درباره علل و اسباب آنها و پرسشی از عبادات و اوامر الهی و علل و عوامل آنها باشد؛ زیرا کاوش درباره علل آفرینش مخلوقات و تشریع اوامر و احکام ممنوع است. چون خداوند متعال آنها را از بیشتر بندگان خود پوشیده داشته است. مگر نه این که جایز نیست، کسی در جستجوی یافتن و آگاه شدن از علل آفرینش تمام مخلوقات خدا برآید؟ تا جایی که همه مخلوقات را یکی یکی برشمارد و بگوید چرا آفریده شده اند. همچنین جایز نیست، کسی بگوید: چرا خداوند این فرمان را داده و آن عبادت را خواسته و از فلان و بهمان کار نهی کرده است؟ زیرا اوامر و عبادت خواهیهای او، بر اساس مصالح خلق است و او به این مصالح آگاهتر است و احدی را بر جزئیات علل آفرینش موجودات و وضع اوامر و نواهی خود آگاه نکرده است. گر چه اجمالاً بشر را آگاه کرده است، که آفرینش عبث و بیهوده نیست. بلکه بر اساس حکمت و مصلحت، آنها را آفریده است و عقل و وحی را راهنمای بر این موضوع، قرار داده است؛ مثلاً می فرماید: «ما آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست از روی بازی نیافریده ایم» و می فرماید: «آیا گمان کرده اید که ما شما را بیهوده آفریده ایم؟» و نیز فرموده است: «ما هر چیزی را به اندازه آفریده ایم»، یعنی به حق آفریده ایم و آن را در جایگاه خویش قرار داده ایم. همچنین می فرماید: «و جنّ و انس را نیافریدم، مگر برای این که مرا عبادت کنند». نیز درباره عبادت قربانی کردن، می فرماید: «هرگز گوشتهای آنها و نه خونهایشان به خدا نخواهد رسید، ولی این تقوای شماست که به او می رسد».

شاید درست باشد، اگر بگوییم خداوند متعال فلان حیوان خاصّ را آفریده به این دلیل که می داند با آفریدن آن عدّه ای کافر ایمان می آورند، یا جمعی گنهکار توبه می کنند، یا عده ای مؤمن از آن بهره مند می شوند، یا مشتی ستمگر از آن عبرت می گیرند، یا خود آن موجود از آفرینشش سودی می برد، یا برای یک نفر در روی زمین یا آسمان مایه عبرت است، که اینها همه از ما پوشیده اند. گو این که اجمالاً می دانیم که هر چه خدا آفریده است، اغراض حکیمانه ای از آفرینش آنها در کار است و بیهوده خلقشان نکرده است. همچنین می تواند علت فرمان دادن ما به عبادتِ نماز این باشد که ما را به طاعت خدا نزدیک می کند و از معصیت و نافرمانی او دور می سازد و بنا بر این، عبادت نماز برای کلیه کسانی که آن را می گزارند یا برای برخی از آنان، لطف است.

پس، از آن جا که این وجوه و عوامل پوشیده اند و برای ما آشکار نیستند و دلیلی هم بر آگاهی یافتن مفصّل از آنها در دست نیست _ گر چه اجمالاً می دانیم که حکمتی در کار است _ لذا نهی از بحث درباره قضا و قدر، به معنای نهی از جستجو در پیدا کردن جزئیات این علل و عوامل می باشد، نه نهی از سخن گفتن درباره معنای قضا و قدر.

این همه در صورتی است که اخباری که شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده است درست باشند، اما اگر نادرست باشند، یا سند آنها خللی داشته باشد دیگر مسئوولیتی در قبال آنها نداریم.

از میان احادیثی که او نقل کرده، حدیث مروی از زراره، حدیث درستی است و معنای آن نیز روشن است و بر اهل خرد پوشیده نیست و این حدیث عقیده به عدل را تأیید می کند. در این روایت امام صادق علیه السلام می فرماید: آن گاه که خداوند متعال خلایق را در محشر گرد آورد، از آنچه بدانها فرمان داده است باز خواستشان می کند و از آنچه برای آنان حکم و مقدّر کرده است، نمی پرسدشان.

قرآن نیز فرموده است که انسان از اعمالی که می کند بازخواست می شود. پایان سخن شیخ مفید رحمه الله.

من (مجلسی) می گویم: هر کس درباره شبهه مربوط به اختیار بندگان و فروع مسأله جبر و اختیار و قضا و قدر بیندیشد، به رازِ نهی معصوم از سخن گفتن و بحث کردن در این باره پی می برد. چه، کم اند کسانی که در این موضوع کنجکاوی و غور رسی کنند و گامهایشان نلغزد، مگر کسی که خداوند با لطف و فضل خویش مصونش بدارد.

ص :440


1- فی الاعتقادات للشیخ الصدوق : «سرّ من سرّ اللّه ، و ستر من ستر اللّه » . (کما فی هامش بحار الأنوار).
2- فصّلت : 12.
3- الإسراء : 23.
4- الإسراء : 4.
5- غافر : 20.
6- الزمر : 69.
7- یوسف : 41.
8- السجدة : 7.
9- الأعراف : 28.
10- الأنبیاء : 16.
11- المؤمنون : 115.
12- القمر : 49.
13- الذاریات : 56.
14- الحجّ : 37.
15- أی کلام الشیخ المفید رحمه الله.
16- القائل المجلسیّ رحمه الله.
17- بحار الأنوار : 5/97/22 _ 24.

ص :441

ص :442

ص :443

ص :444

ص :445

ص :446

ص :447

کلامٌ فی القضاءِ فی فصولٍ :

1 _ فی تحصیل معناه و تحدیده : إنّا نجد الحوادث الخارجیّة و الاُمور الکونیّة _ بالقیاس إلی عللها و الأسباب المقتضیة لها _ علی إحدی حالتین ، فإنّها قبل أن تتمّ عللها الموجبة لها و الشرائط و ارتفاع الموانع التی یتوقّف علیها حدوثها و تحقّقها لا یتعیّن لها التحقّق و الثبوت و لا عدمه ، بل یتردّد أمرها بین أن تتحقّق و أن لا تتحقّق من رأس .

فإذا تمّت عللها الموجبة لها و کملت ما تتوقّف علیه من الشرائط و ارتفاع الموانع و لم یبق لها إلاّ أن تتحقّق خرجت من التردّد و الإبهام ، و تعیّن لها أحد الطرفین ، و هو التحقّق أو عدم التحقّق ، إن فرض انعدام شیء ممّا یتوقف علیه وجودها ، و لا یفارق تعیّن التّحقّق نفس التحقّق .

و الاعتباران جاریان فی أفعالنا الخارجیّة ، فما لم نشرف علی إیقاع فعل من الأفعال کان متردّدا بین أن یقع أو لا یقع ، فإذا اجتمعت الأسباب و الأوضاع المقتضیة و أتممناها بالإرادة و الإجماع بحیث لم یبق له إلاّ الوقوع و الصدور عیّنا له أحد الجانبین ، فتعیّن له الوقوع .

و کذا یجری نظیر الاعتبارین فی أعمالنا الوضعیة الاعتباریة ، کما إذا تنازع اثنان فی عین یدّعیه کلّ منهما لنفسه کان أمر مملوکیّته مردّدا بین أن یکون لهذا أو لذاک ، فإذا رجعا إلی حکم یحکم بینهما فحکم لأحدهما دون الآخر کان فیه فصل الأمر عن الإبهام و التردّد و تعیین أحد الجانبین بقطع رابطته مع الآخر .

ثمّ توسّع فیه ثانیا ، فجعل الفصل و التعیین بحسب القول کالفصل و التعیین بحسب الفعل ، فقول الحکم : إنّ المال لأحد المتنازعین فصل للخصومة و تعیین لأحد الجانبین بعد التردّد بینهما ، و قول المخبر : إن کذا کذا فصل و تعیین ، و هذا المعنی هو الذی نسمّیه القضاء .

و لمّا کانت الحوادث فی وجودها و تحقّقها مستندة إلیه سبحانه و هی فعله جری فیها الاعتباران بعینهما ؛ فهی ما لم یُرِد اللّه تحقّقها و لم یُتِمّ لها العللَ و الشرائط الموجبة لوجودها باقیة علی حال التردّد بین الوقوع و اللاوقوع ، فإذا شاء اللّه وقوعها و أراد تحقّقها فتمّ لها عللها و عامّة شرائطها و لم یبق لها إلاّ أن توجد ، کان ذلک تعیینا منه تعالی و فصلا لها من الجانب الآخر و قطعا للإبهام ، و یسمّی قضاء من اللّه .

و نظیر الاعتبارین جارٍ فی مرحلة التشریع و حکمه القاطع بأمر و فصله القول فیه قضاء منه .

و علی ذلک جری کلامه تعالی فیما أشار فیه إلی هذه الحقیقة ، قال تعالی : «و إذا قَضی أمرا فإنَّما یَقولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (1) ، و قال : «فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَومَیْنِ» (2) ، و قال : «قُضِیَ الأَمرُ الّذی فیهِ تَسْتَفْتِیانِ» (3) ، و قال : «و قَضَیْنا إلی بَنی إسْرائیلَ فی الکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فی الأرضِ مَرَّتَیْنِ» (4) إلی غیر ذلک من الآیات المتعرّضة للقضاء التکوینیّ . و من الآیات المتعرّضة للقضاء التشریعیّ قول_ه : «و قَض_ی رَبُّ_کَ ألاّ تَعْبُدُوا إلاّ إیّ_اهُ و بِالوالِدَینِ إحْس_انا» (5) و قوله : «إنَّ ربَّ_کَ یَقضی بَینَهُم یَومَ القِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَختَلِفونَ» (6) ، و قوله : «و قُضِیَ بَینَهُم بالحَقِّ و قیلَ الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ» (7) ، و ما فی الآیة و ما قبلها من القضاء بمعنی فصل الخصومة تشریعیّ بوجه و تکوینیّ بآخر . فالآیات الکریمة _ کما تری _ تُمضی صحّة هذین الاعتبارین العقلییّن فی الأشیاء الکونیّة من جهة أنّها أفعاله تعالی، و کذا فی التشریع الإلهیّ من جهة أنّه فعله التشریعیّ ، و کذا فیما یُنسَب إلیه تعالی من الحکم الفصل . و ربّما عبّر عنه بالحکم و القول بعنایة اُخری ، قال تعالی : «ألا لهُ الحُکْمُ» (8) ، و قال : «و اللّهُ یَحکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ» (9) ، و قال : «ما یُبَدَّلُ القَولُ لَدَیَّ» (10) ، و قال : «و الحَقَّ أقولُ» (11) .

2 _ نظرة فلسفیّة فی معنَی القضاء

لا ریب أنّ قانون العلّیّة و المعلولیّة ثابت ، و أنّ الموجود الممکن معلول له سبحانه إمّا بلا واسطة [أو ]معها ، و أنّ المعلول إذا نسب إلی علّته التامّة کان له منها الضرورة و الوجوب ، إذ ما لم یجب لم یوجد ، و إذا لم ینسب إلیها کان له الإمکان سواء أخذ فی نفسه و لم ینسب إلی شیء کالماهیّة الممکنة فی ذاتها أو نسب إلی بعض أجزاء علّته التامّة، فإنّه لو أوجب ضرورته و وجوبه کان علّة له تامّة، و المفروض خلافه .

و لمّا کانت الضرورة هی تعیّن أحد الطرفین و خروج الشیء عن الإبهام، کانت الضرورة المنبسطة علی سِلسِلة الممکنات من حیث انتسابها إلَی الواجب تعالی الموجب لکلّ منها فی ظرفه الذی یخصّه قضاء عامّا منه تعالی کما أنّ الضرورة الخاصّة بکلّ واحد منها قضاء خاصّ به منه ، إذا لا نعنی بالقضاء إلاّ فصل الأمر و تعیینه عن الإبهام و التردّد .

و من هنا یظهر أنّ القضاء من صفاته الفعلیّة ، و هو مُنتزَع من الفعل من جهة نسبته إلی علّته التامّة الموجبة له .

3 _ و الروایات فی تأیید ما تقدّم کثیرة جدّا : ففی المحاسن عن أبیه عن ابن أبی عُمیر عن هِشام بن سالم قال : قالَ أبو عبد اللّه علیه السلام : إنّ اللّهَ إذا أرادَ شیئا قَدَّرَهُ ، فإذا قَدَّرَهُ قَضاهُ ، فإذا قَضاهُ أمضاهُ .

و فیه عن أبیهِ عن ابنِ أبی عُمَیرٍ عن محمّدِ بنِ إسحاقَ قالَ : قالَ أبو الحسنِ علیه السلام لِیُونُسَ مَولی علیِّ بنِ یَقطینٍ : یا یُونسُ ، لا تَتَکلَّمْ بالقَدَرِ . قالَ : إنّی لا أتَکَلَّمُ بالقَدَرِ ، و لکنْ أقولُ : لا یکونُ إلاّ ما أرادَ اللّهُ و شاءَ و قَضی و قَدَّرَ ، فقالَ : لیسَ هکذا أقولُ ، و لکنْ أقولُ : لا یکونُ إلاّ ما شاءَ اللّهُ و أرادَ و قَدَّرَ و قَضی . ثُمّ قالَ : أ تَدری ما المَشیّةُ ؟ فقالَ : لا ، فقالَ : هَمُّهُ بالشَّیءِ ، أ وَ تَدری ما أرادَ ؟ قالَ : لا ، قالَ : إتمامُهُ علَی المَشیَّةِ ، فقالَ : أ وَ تَدری ما قَدَّرَ ؟ قالَ : لا ، قالَ : هُو الهَندَسَةُ مِن الطُّولِ و العَرضِ و البَقاءِ . ثُمّ قالَ : إنَّ اللّهَ إذا شاءَ شَیئا أرادَهُ ، و إذا أرادَ قَدَّرَهُ ، و إذا قَدَّرَهُ قَضاهُ ، و إذا قَضاهُ أمضاهُ ، الحدیث .

و فی روایة اُخری عن یونس عنه علیه السلام قالَ : لا یکونُ إلاّ ما شاءَ اللّهُ و أرادَ و قَدَّرَ و قَضی . قلتُ : فما مَعنی شاءَ ؟ قالَ : ابتِداءُ الفِعلِ ، قلتُ : فما مَعنی أرادَ ؟ قالَ : الثُّبوتُ علَیهِ . قلتُ : فما مَعنی قَدَّرَ ؟ قالَ : تَقدیرُ الشیءِ مِن طُولِهِ و عَرضِهِ . قلتُ : فما مَعنی قَضی ؟ قالَ : إذا قَضی أمضی ، فذلکَ الذی لا مَرَدَّ لَهُ .

و فی التَّوحید عن الدَّقّاقِ عن الکُلَینیِّ عن ابنِ عامرٍ عنِ المُعَلّی ، قالَ : سُئلَ العالِمُ علیه السلام : کیفَ عَلِمَ اللّهُ ؟ قالَ : عَلِمَ و شاءَ و أرادَ و قَدَّرَ و قَضی و أمضی ، فَأمضی ما قَضی ، و قَضی ما قَدَّرَ ، و قَدَّرَ ما أرادَ ، فَبِعِلمِهِ کانَتِ المَشیّةُ ، و بمَشیَّتِهِ کانتِ الإرادَةُ ، و بإرادَتِهِ کانَ التَّقدیرُ ، و بتَقدیرِهِ کانَ القَضاءُ ، و بقَضائهِ کانَ الإمضاءُ ، فالعِلمُ مُتَقدِّمٌ علَی المَشیَّةِ ، و المَشیَّةُ ثانیَةٌ ، و الإرادةُ ثالثَةٌ ، و التَّقدیرُ واقِعٌ علَی القَضاءِ بالإمضاءِ . فَلِلهِ تبارَکَ و تعالی البَداءُ فیما عَلِمَ مَتی شاءَ و فیما أرادَ لِتَقدیرِ الأشیاءِ ، فإذا وَقَعَ القَضاءُ بالإمضاءِ فلا بَداءَ ، الحدیث.

و الذی ذکره علیه السلام من ترتّب المشیّة علَی العلم و الإرادة علَی المشیّة ، و هکذا ترتّب عقلیّ بحسب صحّة الانتزاع .

و فیه بإسناده عن ابن نُباتَة قال : إنّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام عَدَلَ مِن عِندِ حائطٍ مائلٍ إلی حائطٍ آخَرَ ، فقیلَ لَهُ : یا أمیرَ المؤمنینَ ، تَفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ ؟ ! قالَ : أفِرُّ مِن قَضاءِ اللّهِ إلی قَدَرِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ .

أقول : و ذلک أنّ القدر لا یحتم المقدّر ، فمن المَرجوّ أن لا یقع ما قدّر ، أمّا إذا کان القضاء فلا مَدفع له ، و الروایات فی المعانی المتقدّمة کثیرة من طرق أئمة أهل البیت علیهم السلام . (12)

گفت_ار علاّم_ه طباطبایی رحمه الله درباره قض_ای الهی در چند فصل

1 _ درباره معنا و تعریف آن: ما حوادث خارجی و امور هستی را _ در مقایسه با علل و اسباب مقتضی آنها _ ، از دو حالت خارج نمی بینیم؛ زیرا این حوادث و امور پیش از آن که علل و شرایط ایجاب کننده آنها تحقّق یابد و موانعی که پدید آمدن و واقعیت یافتن این حوادث بستگی به آنها دارد برطرف شود، نه تحقّق و ثبوت برای آنها متعیّن و حتمی است و نه عدم آن. بلکه از اساس میان تحقّق یافتن و تحقّق نیافتن یکسانند. اما هرگاه عللِ ایجاب کننده و شرایطِ پدید آمدنشان کامل شوند و موانع هم برطرف شوند و دیگر حالتی جز تحقّق یافتن آنها باقی نماند، از این تردّد و ابهام بیرون می آیند و یکی از طرفین، یعنی تحقّق یا عدم تحقّق حتمی می شود. تحقّق نیافتن در صورتی است که فرض شود چیزی از علل و شرایطی که وجود آن حوادث به آن بستگی دارد، معدوم باشد و تعیّن تحقّق از نفْسِ تحقّق، جدا شدنی نیست.

این دو اعتبار، در افعال خارجی ما نیز جریان دارد؛ زیرا تا زمانی که اقدام به کاری نکرده ایم، آن کار همچنان در حال تردّد میان واقع شدن یا واقع نشدن باقی است. اما وقتی اسباب و شرایط و اوضاع مقتضی فراهم گشت و اراده و تصمیم ما هم مکمّل آنها شد به طوری که جز وقوع و صدور فعل کاری باقی نماند، یکی از طرفین امکان و تردّدْ واقع گشته ، آن عمل تحقّق می یابد.

این حساب، در زمینه اعمال وضعی و اعتباری ما نیز صدق می کند. مثلاً وقتی دو نفر درباره مالی با هم اختلاف پیدا می کنند و هر یک مدّعی مالکیت آن می شود، مملوکیت آن شیئ برای یکی از آن دو نفر امری است ممکن و مردّد اما وقتی به یک داور مراجعه کردند تا میانشان داوری کند و داور به نفع یکی از آنها حکم داد، آن حالت ابهام و تردّد از میان می رود و یکی از طرفین متعیّن گشته رابطه اش با دیگری قطع می شود. در این جا داوری و تعیینِ قولی یکی از دو طرف، مانند داوری و تعیین فعلی است؛ زیرا این سخن داور که «این مال متعلّق به فلان طرف دعواست»، به منازعه خاتمه داده و یکی از طرفین دعوا که میانشان تردّد و ابهام بود به عنوان ذیحق متعیّن می شود. و این سخنِ مُخبِر که چنین، چنان است، فیصله دهنده و تعیین کننده است. و این معنا همان است که ما آن را قضا و داوری می نامیم.

از آن جا که حوادث این عالم در وجود و تحقّق یافتن مستند به خداوند سبحان و فعل او هستند، لذا این دو اعتبار، یعنی امکان و تعیّن، عیناً در آنها نیز جریان دارد؛ زیرا این حوادث تا زمانی که خداوند نخواهد آنها را تحقق و وجود بدهد و علل و شرایط ایجاب کننده وجود آنها موجود نشده باشد، همچنان در حالت امکان و تردّد میان وقوع یافتن و وقوع نیافتن باقی می ماند، ولی همین که خداوند خواهان وقوع آنها شود و تحقّق یافتنشان را اراده کند و علل و کلیه شرایط تحقّق آنها را فراهم سازد ، راهی نمی ماند جز این که تحقّق یابند . این مشیّت حقْ و فراهم آوردن علل و شرایطْ، همان تعیین یکی از دو طرف از سوی خداوند متعال و جدا شدن آن از طرف دیگر است که موجود را از حالت تردّد و ابهام در می آورد و قضای الهی نامیده می شود.

نظیر این دو اعتبار در مرحله تشریع و قانون گذاری نیز جریان دارد و حکم قطعی خدا درباره یک امر شرعی، قضای خداست. لذا در هر جا از کلام الهی که اسمی از قضا برده شده، این حقیقت به چشم می خورد، مانند آیه: «و اذا قضی امرا فانّما یقول له کن فیکون» و آیه «فقضاهنّ سبع سماوات فی یومین» و آیه «قُضِیَ الامر الذی فیه تستفتیان» و آیه «و قضینا الی بنی اسرائیل فی الکتاب لتفسدّن فی الارض مرّتین» و دیگر آیاتی که به قضای تکوینی می پردازند.

و اما آیاتی که به قضای تشریعی می پردازند، مانند آیه «و قضی ربّک الاّ تعبدوا إلاّ ایاه و بالوالدین احسانا» و آیه «انّ ربّک یقضی بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون» و آیه «و قضی بینهم بالحقّ و قیل الحمد للّه ربّ العالمین»، البته قضای در این آیه و همچنین آیه پیش از آن، به وجهی به معنای فصل خصومت تشریعی است و به وجهی دیگر به معنای داوری و قضای تکوینی. چنان که ملاحظه می شود، این آیات کریمه درستی این دو اعتبار عقلی را در پدیده های تکوینی از جهت این که افعال الهی هستند و در احکام تشریعی، از جهت این که فعل تشریعی او هستند و نیز در هر حُکم و داوری فیصله دهنده ای که به خدا منسوب است امضا و تأیید می کنند. گاهی، به اعتباری، از قضا به حکم و قول نیز تعبیر شده است. مثلاً می فرماید: «الا له الحکم» و می فرماید: «و اللّه یحکم لا معقّب لحکمه» و می فرماید: «ما یبدّل القول لدّی» و می فرماید: «و الحقّ اقول».

2 _ نگاهی فلسفی به معنای قضا شکّی نیست که قانون علیّت، یک واقعیت است و هر موجود ممکنی، بدون واسطه یا با واسطه، معلول خداوند سبحان می باشد. نیز شکّی نیست که معلول هر گاه به علّت تامّه اش نسبت داده شود، از ناحیه آن علّت دارای ضرورت و وجوب خواهد بود؛ زیرا هر موجود ممکنی تا واجب نشود، وجود پیدا نمی کند. اما اگر معلول را به علّت تامّه اش نسبت ندهیم، حالت امکان برایش یکسان است، حال چه آن را به خودی خود و بدون مقایسه با چیزی لحاظ کنیم، مانند ماهیات که ذاتا ممکن هستند و چه این که به بعضی اجزایِ علت تامّه اش نسبت دهیم [در هر حال ممکن است]؛ زیرا اگر این جزء یا اجزاء ضرورت و وجوب آن معلول را واجب گرداند، علّت تامّه او خواهد بود. حال آن که ما فرض کردیم که آن اجزاء علّت تامّه نیستند، بلکه جزئی از علّت تامّه می باشند.

از آن جا که ضرورت به معنای متعیّن شدن یکی از طرفین امکان [وجود یا لا وجود] و بیرون آمدن شی ء از حالت ابهام و تردّد می باشد، ضرورت حاکم بر زنجیره ممکنات، از جهت انتسابشان به واجب الوجود متعال که هر یک از اشیا را در شرایط خاصِ آن واجب می گرداند، قضایی است عمومی از جانب خداوند متعال. همچنان که ضرورتِ مخصوص به هر یک از این موجودات، قضای خصوصی اوست نسبت به هر کدام آنها؛ چه آن که مقصود ما از قضا ، فیصله دادن به کار و بیرون آوردن آن از حالت ابهام و تردّد است.

از این جا معلوم می شود که قضا از صفات فعلی خداست و از فعل، به لحاظ نسبت آن فعل به علّت تامّه و موجبه اش، انتزاع می شود.

3 _ روایات فراوانی این نظریه را تأیید می کند؛ مثلاً [برقی ]در کتاب محاسن از پدرش از ابن ابی عمیر از هشام بن سالم روایت کرده که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند هرگاه بخواهد چیزی را ایجاد کند، اوّل مقدّرش می کند و چون مقدّرش کرد قضایش را می راند و وقتی قضایش را راند امضا و اجرا می کند.

نیز در همین کتاب، [برقی] از پدرش از ابن ابی عمیر از محمّد بن اسحاق نقل می کند که گفت: ابو الحسن علیه السلام به یونس، مولای علی بن یقطین فرمود: ای یونس! به مسأله قدر نپرداز. عرض کرد: من به موضوع قدر نمی پردازم، اما می گویم: هیچ چیزی تحقق نمی یابد مگر آنچه که اراده و مشیّت و قضا و قدر خدا به آن تعلّق گرفته باشد. امام فرمود: ولی من این طور نمی گویم، بلکه می گویم: هیچ چیز تحقّق نمی یابد، مگر آنچه که مشیّت و اراده و قَدَر و قضای خدا به آن تعلّق گرفته باشد. سپس فرمود: آیا می دانی مشیّت چیست؟ عرض کرد: نه. فرمود: تصمیم او به کاری. آیا می دانی اراده خدا چیست؟ عرض کرد: نه. فرمود: کامل کردن آن چیز بر طبق مشیّت. فرمود: آیا می دانی تقدیر خدا چیست؟ عرض کرد: نه. فرمود: اندازه دادن در درازا و پهنا و مدّت بقا. سپس فرمود: همانا خداوند هر گاه چیزی را بخواهد، آن را اراده می کند و هر گاه اراده کرد تقدیرش می کند و هر گاه تقدیرش کرد، قضایش را می راند و چون قضایش را راند، به اجرایش در می آورد.

در روایت دیگری از یونس از همان حضرت علیه السلام آمده است که فرمود: هیچ چیز تحقّق نمی یابد، مگر آنچه که مشیّت و اراده و تقدیر و قضای خدا به آن تعلّق گیرد. عرض کردم: معنای مشیّت چیست؟ فرمود: آغاز کردن فعل. عرض کردم: معنای اراده چیست؟ فرمود: ثبات و پایداری بر آن. عرض کردم: معنای تقدیر چیست؟ فرمود: اندازه دادن به طول و عرض آن. عرض کردم: قضا به چه معناست؟ فرمود: هر گاه قضایش را براند [و حکمش را صادر کند] آن را به اجرا در می آورد و هیچ چیز مانع تحقّق آن نمی شود.

در توحید [صدوق] از دقّاق از کلینی از ابن عامر از معلّی نقل شده است که گفت: از عالم علیه السلام سؤال شد: علم خدا، چگونه است؟ فرمود: می داند و می خواهد و اراده می کند و مقدّر می فرماید و قضا و حکم می کند و امضا و اجرا می کند. پس امضا و اجرا می کند آنچه که قضایش را رانده است و قضای چیزی را می راند که تقدیرش کرده است و مقدّر می سازد چیزی را که اراده کرده است. پس، مشیّت او به علم اوست و اراده اش به مشیّت او و تقدیرش با اراده او و قضایش به تقدیر او و امضا و اجرایش به قضای اوست. بنا بر این، علم مقدّم بر مشیّت است و مشیّت در مرتبه دوم، می باشد و اراده در مرتبه سوم و تقدیر بر همان شی ء واقع است که قضا و اجرا می شود. پس تنها در مرحله علم و تقدیر اشیاء آنگاه که خداوند خود بخواهد بدا حاصل می شود، اما اگر قضا به مرحله امضا و اجرا رسید، دیگر بدا به وجود نمی آید.

این ترتیب که امام علیه السلام ذکر فرموده و مشیّت را مترتّب بر علم و اراده را مترتّب بر مشیّت و ......... دانسته، یک ترتیب عقلی است، که عقل این انتزاع را درست می شمارد.

در همان کتاب به سند خود از ابن نباته آمده است که ابن نباته گفت: امیر المؤمنین علیه السلام از کنار دیوار خمیده ای برخاست و به طرف دیوار دیگری رفت. به آن حضرت عرض شد: ای امیر المؤمنین! آیا از قضای خدا می گریزی؟! فرمود: از قضای خدا به قَدَر خداوند عزّ و جلّ می گریزم.

من (صاحب المیزان) می گویم: علّتش این است که تقدیر به آنچه مقدّر شده است، حتمیّت و تخلّف ناپذیری نمی بخشد و امید آن هست که آنچه مقدّر شده تحقق نیابد. امّا هر گاه قضا و حکمش رانده شود، دیگر گریزی از آن نیست. درباره مطالب گذشته روایات بسیاری از طریق ائمه اهل بیت علیهم السلام وارد شده است.

ص :448


1- البقرة : 117.
2- فصّلت : 12.
3- یوسف : 41.
4- الإسراء : 4.
5- الإسراء : 23 .
6- یونس : 93.
7- الزمر : 75.
8- الأنعام : 62.
9- الرعد : 41.
10- ق : 29.
11- ص : 84.
12- المیزان فی تفسیر القرآن : 13/72 _ 75.

ص :449

ص :450

ص :451

ص :452

ص :453

ص :454

ص :455

3296 - کِتابَةُ القَضاءِ وَالقَدَرِ عَلَی الإنسانِ
3296 - نوشتن قضا و قدر بر انسان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یَدخُلُ المَلَکُ علَی النُّطفَةِ بعدَ ما تَستَقِرُّ فی الرَّحِمِ بأربَعینَ لَیلةً فیَقولُ : یا رَبِّ ، ما ذا ، أ شَقِیٌّ أم سَعیدٌ ؟ أ ذَکَرٌ أم اُنثی ؟ فیقولُ اللّهُ ، فَیَکتُبانِ و یَکتُبُ عَمَلَهُ و أثَرَهُ و مُصیبَتَهُ و رِزقَهُ و أجَلَهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی خِلقَةِ الإنسانِ فی الرَّحِمِ _: إذا کَمُلَ أربَعةُ أشهُرٍ بَعَثَ اللّهُ مَلَکَینِ خَلاّقَینِ، فیَقولانِ: یا ربِّ ما تَخلُقُ، ذَکَرا أو اُنثی ؟ فَیُؤمَرانِ ، فیَقولانِ : یا ربِّ ، شَقِیّا أو سَعیدا ؟ فیُؤمَرانِ ، فیقولانِ : یا رَبِّ ، ما أجَلُهُ و ما رِزقُهُ و کلُّ شیءٍ مِن حالِهِ _ و عَدَّدَ مِن ذلک أشیاءَ _ ؟ و یَکتُبانِ المِیثاقَ بینَ عَینَیهِ . (2)

عنه علیه السلام_ أیضا _: ثُمّ یُوحی اللّهُ إلَی المَلَکَینِ : اُکتُبا علَیهِ قَضائی و قَدَری و نافِذَ أمری و اشتَرِطا لیَ البَداءَ فیما تَکتُبانِ ، فیَقولانِ : یا ربِّ ، ما نَکتُبُ ؟ فَیُوحی اللّهُ إلَیهِما أنِ ارفَعا رُؤوسَکُما إلَی رَأسِ اُمِّهِ ، فَیَرفَعانِ رُؤوسَهُما فاذا اللَّوحُ یَقرَعُ جَبهَةَ اُمِّهِ ، فَیَنظُرانِ فیهِ فَیَجِدانِ فی اللَّوحِ صُورَتَهُ و زینَتَهُ و أجَلَهُ و مِیثاقَهُ شَقیّا أو سَعیدا و جَمیعَ شَأنِهِ . (3) (4)

3296

نوشتن قضا و قدر بر انسان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :چهل شب پس از جای گرفتن نطفه در رحم، فرشته نزد آن می رود و می گوید: پروردگارا! فرمان چیست؟ بدبخت یا خوشبخت؟ پسر یا دختر؟ پس خداوند دستور می دهد و سعادت یا شقاوت و دختر یا پسر بودن آن نطفه و نیز عمل و اثر و مصیبت و گرفتاری و روزی و اجلش، نوشته می شود.

امام باقر علیه السلام_ درباره خلقت انسان در رحم _فرمود : چون چهار ماه کامل شود، خداوند دو فرشته آفریننده می فرستد و آن دو عرض می کنند: پروردگارا! چه می آفرینی، پسر یا دختر؟ دستور لازم به آن دو داده می شود. سپس عرض می کنند: پروردگارا! بدبخت است یا خوشبخت؟ در این باره هم دستور لازم داده می شود. آن گاه عرض می کنند: پروردگارا! مدت عمر و روزیش چه مقدار؟ همه احوال او _ که حضرت شماری از آنها را نام برد _ نوشته می شود و آن دو فرشته این میثاق را ما بین دو چشمش (در پیشانی او) می نویسند.

امام باقر علیه السلام_ در همین باره _فرمود : آن گاه خداوند به دو فرشته وحی می کند: قضا و قدر و جاری شدن امر مرا درباره او بنویسید و در آنچه می نویسید شرط بدا برای من را قید کنید. آن دو فرشته عرض می کنند: پروردگارا! چه بنویسیم؟ پس خداوند به آن دو وحی می کند که سرتان را به طرف سر مادر او بلند کنید. آن دو فرشته سر خود را بالا می برند و لوح را می بینند که به پیشانی مادر او می خورد. به لوح نگاه می کنند. شکل و زینت و مدّت عمر او و میثاقش را که بدبخت است یا خوشبخت و خلاصه همه احوال او را در آن لوح، مشاهده می کنند.

ص :456


1- کنز العمّال : 522.
2- الکافی : 6/13/3.
3- الکافی : 6/14/4.
4- (انظر) عنوان 233 «السعادة» ، 273 «الشقاوة». الکافی : 6 / 12 «باب بدء خلق الإنسان».

3297 - الإرادةُ وَالقَضاءُ
3297 - اراده بشر و قضای الهی

الکتاب :

«وَ ما تَشاؤُونَ إِلاَّ أَن یَشاءَ اللّهُ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیما حَکِیما» . (1)

«وَ ما تَشاؤُونَ إِلاَّ أَن یَشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ» . (2)

«إِنّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بأَنْفُسِهِم» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : ما مِن أهلِ قَریَةٍ و لا أهلِ بَیتٍ و لا رجُلٍ بِبادِیَةٍ کانوا علی ما کَرِهتُ مِن معصِیَتی ثُمّ تَحَوَّلُوا عنها إلی ما أحبَبتُ مِن طاعَتی إلاّ تَحَوَّلتُ لَهُم عمّا یَکرَهونَ مِن عَذابی إلی ما یُحِبُّونَ مِن رَحمَتی . (4)

3297

اراده بشر و قضای الهی

قرآن:

«و شما نمی خواهید مگر این که خدا بخواهد و قطعا خدا دانای حکیم است».

«و شما نمی خواهید، مگر این که خداوند پروردگار جهانیان بخواهد».

«در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: هیچ اهل قریه ای یا اهل خانه ای یا بادیه نشینی نیستند که مرتکب معصیت من، که ناخوش دارم، شده باشند و سپس به طاعت من که دوست دارم روی آورند مگر این که من نیز از عذاب خود برای آنان ، که ناخوش می دارند ، به رحمت خویش ، که دوست می دارند، روی آورم.

ص :457


1- الدهر : 30.
2- التکویر : 29.
3- الرعد : 11.
4- کنز العمّال : 44166.

عنه صلی الله علیه و آله :کما تکونوا یُولّی علَیکُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أرادَ اللّهُ بقَومٍ سُوءا جَعَلَ أمرَهُم إلی مُترَفِیهِم . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ أصحابِ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله _: فلَمّا رَأی اللّهُ صِدقَنا أنزَلَ بِعَدُوِّنا الکَبْتَ و أنزَلَ علَینا النَّصرَ ، حتَّی استَقَرَّ الإسلامُ مُلقِیا جِرَانَهُ و مُتَبوِّئا (مُبوِّیا) أوطانَهُ . (3)

عنه علیه السلام_ لمّا مَرَّ بخَرابِ المدائنِ _: إنّ هؤلاءِ القَومَ کانوا وارِثینَ ، فَأصبَحُوا مُورَثینَ ، و إنّ هؤلاءِ القَومَ استَحَلُّوا الحُرُمَ فَحَلَّت فیها النِّقَمُ ، فلا تَستَحِلُّوا الحُرُمَ فَتَحُلَّ بِکُمُ النِّقَمُ . (4)

نهج السعادة :قال أمیر المؤمنین علیه السلام لأصحابِهِ بعد إخمادِ شَوکَةِ المارِقینَ : إنّ اللّهَ قد أحسَنَ إلَیکُم و أعَزَّ نَصرَکُم ، فتَوَجَّهُوا مِن فَورِکُم هذا إلی عَدُوِّکُم، فَقالوا: یا أمیرَ المؤمنینَ ، قد کَلَّت سُیوفُنا و نَفِدَت نِبالُنا و نَصَلَت أسِنَّةُ رِماحِنا ، فدَعْنا نَستَعِدَّ بأحسنِ عُدَّتِنا .........

قالَ علیه السلام : «یا قَومِ ادْخُلُوا الأَرضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللّهُ لَکُم وَ لا تَرْتدُّوا عَلی أدْبارِکُم فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ» (5) . (6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گونه که باشید، همان گونه بر شما حکومت می شود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه خداوند بَدِ مردمی را بخواهد، زمام کارهای آنان را به دست متنعّمان عیّاش آنها می سپارد.

امام علی علیه السلام_ در وصف اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله _فرمود : وقتی خداوند صداقت ما را دید، بر دشمنانمان خواری و شکست فرستاد و برای ما پیروزی، چندان که اسلام به هر شهر و دیار رسید و حکومت آن در آفاق پدیدار گردید .

امام علی علیه السلام_ هنگام گذر بر خرابه مداین _فرمود : راستی که این مردمان وارث [پیشینیان خود ]بودند و سپس دیگران وارث آنها شدند. این مردم حرامها را حلال کردند و بدین سبب مجازاتها دامنگیرشان شد. پس حرامها را حلال مشمارید، که مجازاتها بر شما نیز فرود می آید.

نهج السعادة :امام علی علیه السلام _ بعد از فرو نشاندن غائله خوارج، خطاب به یاران خود _ فرمود : راستی که خداوند در حق شما احسان کرد و نیک یاریتان رساند. پس هم اینک بیدرنگ به سوی دشمن خود (شامیان) رهسپار شوید. گفتند: یا امیر المؤمنین! شمشیرهایمان کُند گشته و تیرهایمان به پایان رسیده و سر نیزه هایمان کنده شده اند. بنا بر این، اجازه فرمایید [بر گردیم و] خود را کاملاً آماده کنیم .........

حضرت این آیه را خواند: «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر داشته است، در آیید و به عقب باز نگردید که زیانکار خواهید شد».

ص :458


1- کنز العمّال : 14972.
2- کنز العمّال : 14973.
3- نهج البلاغة : الخطبة 56 .
4- کنز العمّال : 44228.
5- المائدة : 21 .
6- نهج السعادة : 2/420 ، راجع تمام الخطبة.

عنه علیه السلام :و اللّهِ لقد خَشِیتُ أن یُدالَ هؤلاءِ القَومُ [اهل الشام ] علَیکُم بصَلاحِهِم فی أرضِهِم و فَسادِکُم فی أرضِکُم، و بأدائهِمُ الأمانَةَ و خِیانَتِکُم، و بطَواعِیَتِهِم إمامَهُم و مَعصِیتِکُم لَهُ ، و باجتِماعِهِم علی باطِلِهم و تَفَرُّقِکُم علی حَقِّکُم ! (1)

عنه علیه السلام :ما أری هؤلاءِ القَومَ إلاّ ظاهِرینَ علَیکُم ......... أراهُم مُجتَمِعینَ و أراکُم مُتَفَرِّقینَ ، و أراهُم لِصاحِبِهم طائعِینَ و أراکُم لی عاصِینَ . (2)

عنه علیه السلام :و الذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأَ النَّسَمَةَ ، لإِزالَةُ الجِبالِ مِن مَکانِها أهوَنُ مِن إزالَةِ مُلْکٍ مُرجلٍ (3) ، فإذا اختَلَفُوا بینَهُم فوَالذی نَفسی بِیَدِهِ لو کادَتهُمُ الضِّباعُ لَغَلَبَتهُم. (4)

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که می ترسم این جماعت شامیان، به سبب صلاح و سازندگی آنها در سرزمینشان و فساد و تباهکاری شما در سرزمینتان و امانتداری آنها و خیانت کاری شما و فرمانبری آنها از پیشوایشان و نافرمانی شما از پیشوایتان و همداستانی آنها در باطلشان و پراکندگی و تفرقه شما در حقّتان، بر شما پیروز گردند!

امام علی علیه السلام :این قوم را نمی بینم مگر این که بر شما پیروز خواهند شد ......... آنان را یکپارچه می بینم و شما را پراکنده، آنان را مطیع زمام دارشان می بینم و شما را نافرمان از من.

امام علی علیه السلام :سوگند به آن که دانه را شکافت و مردم را آفرید، هر آینه از جای بر کندن کوهها آسانتر است تا از جای برکندن حکومتی پایدار و مستحکم (و مهلت به سر نامده) . اما هر گاه میانشان اختلاف افتد، سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر کفتارها بر آنان حمله ور شوند، بی گمان بر ایشان چیره گردند.

ص :459


1- نهج السعادة : 2/580.
2- نهج السعادة : 2/585.
3- کذا فی المصدر و الظاهر أن الصحیح «مؤجّل» کما فی المصنّف لابن أبی شیبة : 7/255/38 .
4- کنز العمّال : 31452.

عنه علیه السلام :حتّی إذا وافَقَ وارِدُ القَضاءِ انقِطاعَ مُدَّةِ البَلاءِ حَمَلُوا بَصائرَهُم عَلی أسیافِهِم و دانُوا لِرَبِّهِم بأمرِ واعِظِهِم . (1)

نهج السعادة عن زاذان عن علیّ علیه السلام :أنّهُ خَطَبَ فقالَ: ألا و إنّهُ لا یَزالُ البَلاءُ بکُم مِن بَعدی حتّی یکونَ المُحِبُّ لی و المُتَّبِعُ أذَلَّ فی أهلِ زَمانِهِ مِن فَرخِ الأمَةِ . قالوا : و لِمَ ذلکَ ؟ قالَ : ذلکَ بما کَسَبَت أیدیکُم ، برِضاکُم بالدَّنِیَّةِ فی الدِّینِ ، فلو أنَّ أحَدَکُم إذا ظَهَرَ الجَورُ مِن أئمَّةِ الجَورِ باعَ نفسَهُ مِن رَبِّهِ و أخَذَ حَقَّهُ مِن الجِهادِ لَقامَ دِینُ اللّهِ . (2)

(3)

امام علی علیه السلام :تا آن که وارد شدن قضای الهی با به سر آمدن مدّت بلا همزمان و موافق گردید، بصیرتهایشان را بر شمشیرهای خویش نهادند و به فرمان اندرز گوی خود به پروردگارشان نزدیک شدند.

نهج السعادة_ به نقل از زاذان _: امام علی علیه السلام فرمود : بدانید که پس از من، شما همواره گرفتار و مبتلا خواهید بود تا جایی که دوستدار و پیرو من در میان مردم زمانه خویش خوارتر از کنیز زاده خواهد بود. عرض کردند: به چه علّت؟ فرمود: به علّت اعمال خودتان، به علّت این که در دین به پستی تن می دهید. اگر هر یک از شما وقتی بیدادگریِ پیشوایان ستم آشکار می شود ، جانش را به پروردگارش بفروشد و حقّش را از جهاد بگیرد، بی گمان دین خدا بر پا شود.

3298 - ما قَضاهُ اللَّهُ لِلمُؤمِنِ فَهُوَ خَیرٌ
3298 - آنچه خدا برای مؤمن حکم کند خیر است

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :فی کلِّ قَضاءِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ خِیَرَةٌ (خَیرٌ) للمؤمنِ . (4)

3298

آنچه خدا برای مؤمن حکم کند خیر است

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در هر قضای خداوند عزّ و جلّ برای مؤمن، خیری است.

ص :460


1- نهج البلاغة : الخطبة 150.
2- نهج السعادة : 3/298.
3- (انظر) القَدَر : باب 3228. الفساد : باب 3152. بحار الأنوار : 5 / 84 باب 3.
4- عیون أخبار الرِّضا : 1/141/42.

عنه صلی الله علیه و آله :عَجَبا للمؤمنِ لا یَقضی اللّهُ علَیهِ قَضاءً إلاّ کانَ خَیرا لَهُ ، سَرَّهُ أو ساءَهُ ! إنِ ابتَلاهُ کانَ کَفّارَةً لذَنبِهِ ، و إن أعطاهُ و أکرَمَهُ کانَ قد حَباهُ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :فی قَضاءِ اللّهِ کُلُّ خَیرٍ للمؤمنِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ عن أبیهِ عن جدِّه علیهم السلام: ضَحِکَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ حتّی بَدَت نَواجِذُهُ، ثمّ قالَ : أ لا تَسألونی مِمَّ ضَحِکتُ ؟ قالوا : بلی یا رسولَ اللّهِ . قالَ : عَجِبتُ لِلمَرءِ المُسلمِ إنّهُ لیس مِن قَضاءٍ یَقضیهِ اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ إلاّ کانَ خَیرا لَهُ فی عاقِبَةِ أمرِهِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ فیما ناجَی اللّهُ بهِ موسَی بنَ عِمرانَ أنْ : یا موسی ، ما خَلَقتُ خَلقا هُو أحَبُّ إلَیَّ مِن عَبدیَ المؤمنِ ، و إنّی إنّما أبتَلیهِ لِما هُو خَیرٌ لَهُ ، و أنا أعلَمُ بما یُصلِحُ عَبدی ، و لْیَصبِرْ علی بَلائی و لْیَشکُرْ نَعمائی و لیَرضَ بقَضائی ، أکتُبْهُ فی الصِّدِّیقِینَ عِندی . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شگفتا از مؤمن که هر قضایی خداوند بر او براند برایش خیر است، چه خوشایند او باشد یا نا خوشایندش! اگر مبتلایش کند ، کفّاره گناه او باشد و اگر به وی عطا کند و گرامیش دارد، به او بخشش کرده است.

امام باقر علیه السلام :در قضای خداوند هر گونه خیری برای مؤمن، نهفته است.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرش از جدّش _فرمود : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روزی چنان خندید که دندانهای عقلش نمودار شد ، سپس فرمود : آیا از من نمی پرسید که از چه می خندم؟ عرض کردند: چرا، ای رسول خدا! فرمود: از انسان مسلمان در شگفتم که هر چه خداوند عزّ و جلّ برای او حکم و مقدّر کند، سرانجامش برای او خوب است.

امام صادق علیه السلام :از جمله نجواهای خداوند با موسی بن عمران این بود: ای موسی! هیچ مخلوقی نیافریدم که نزد من محبوبتر از بنده مؤمنم باشد. او را به بلا گرفتار می سازم؛ زیرا که این برایش بهتر است و من بهتر می دانم چه چیز بنده ام را می سازد. پس باید بر بلای من شکیبا باشد و نعمتهایم را سپاس گزارد و به قضای من خشنود باشد، تا او را از صدّیقان نزد خود بنویسم.

ص :461


1- تحف العقول : 48.
2- التمحیص : 58/118.
3- الأمالی للصدوق : 640/865 .
4- بحار الأنوار : 82/130/10.

عنه علیه السلام :عَجِبتُ للمَرءِ المُسلمِ لا یَقضی اللّهُ عَزَّ و جلَّ لَهُ قَضاءً إلاّ کانَ خَیرا لَهُ ، و إن قُرِضَ بالمَقاریضِ کانَ خَیرا لَهُ ، و إن مَلَکَ مَشارِقَ الأرضِ و مَغارِبَها کانَ خَیرا لَهُ . (1)

عنه علیه السلام :ما قَضَی اللّهُ لمؤمنٍ قَضاءً فَرَضِیَ بهِ إلاّ جَعَلَ اللّهُ لَهُ الخِیَرَةَ فیما یَقضی. (2)

عنه علیه السلام :إنَّ بنی إسرائیلَ أتَوا موسی علیه السلام فَسَألُوهُ أن یَسألَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ أن یُمطِرَ السماءَ علَیهِم إذا أرادُوا و یَحبِسَها إذا أرادوا ، فَسَألَ اللّهَ عَزَّ و جلَّ ذلکَ لَهُم ، فقالَ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : ذلکَ لَهُم یا موسی ، فَأخبَرَهُم موسی فَحَرَثُوا و لم یَترُکوا شیئا إلاّ زَرَعوهُ ثُمّ استَنزَلُوا المَطَرَ علی إرادَتِهِم و حَبَسُوهُ علی إرادَتِهِم ، فصارَت زُرُوعُهُم کأنّها الجِبالُ و الآجامُ ، ثُمّ حَصَدُوا و داسُوا و ذَرُّوا فلم یَجِدُوا شیئا ! فَضَجُّوا إلی موسی علیه السلام و قالوا : إنّما سألناکَ أن تسألَ اللّهَ أن یُمطِرَ السماءَ علَینا إذا أرَدنا فَأجابَنا ثُمّ صَیَّرَها علَینا ضَررا ! فقالَ : یا رَبِّ ، إنَّ بنی إسرائیلَ ضَجُّوا ممّا صَنَعتَ بِهِم ، فقالَ : و مِمَّ ذاکَ یا موسی ؟ قالَ : سَألُونی أن أسألُکَ أن تُمطِرَ السماءَ إذا أرادُوا و تَحبِسَها إذا أرادُوا فَأجَبتَهُم ثُمّ صَیَّرتَها علَیهِم ضَررا ! فقالَ : یا موسی، أنا کنتُ المُقَدِّرَ لِبَنی إسرائیلَ فلم یَرضَوا بتَقدیری فَأجَبتُهم إلی إرادَتِهِم فکانَ ما رَأیتَ ! (3)

امام صادق علیه السلام :در شگفتم از مرد مسلمان که خداوند عزّ و جلّ هیچ قضایی برای او نراند جز این که خیر او در آن باشد. اگر با قیچی تکه تکه شود برایش خیر است و اگر از شرق تا غرب عالم را در اختیار گیرد باز برایش خیر است.

امام صادق علیه السلام :خداوند برای مؤمن هیچ قضایی نراند که از آن خشنود باشد، مگر این که خدا در آنچه حکم و مقدّر فرموده خیر او را قرار دهد.

امام صادق علیه السلام :بنی اسرائیل نزد موسی علیه السلام آمدند و از او خواهش کردند تا از خداوند عزّ و جلّ بخواهد که هر گاه بخواهند باران بیاید و هر گاه بخواهند باران بند آید. موسی از خداوند عزّ و جلّ برای بنی اسرائیل چنین خواهش کرد. خداوند عزّ و جلّ فرمود: ای موسی! خواست آنها را پذیرفتم. موسی این خبر را به آنان داد. بنی اسرائیل زمین را کشتند و جایی خالی باقی نگذاشتند. سپس هر گاه خواستند باران بارید و هر گاه خواستند بند آمد. پس، زراعتهایشان چون کوهها و تپه ها گشت. وقتی زراعت خویش را درویدند و خرمنها را کوبیدند و باد دادند دانه ای نیافتند! پس به موسی علیه السلام شکایت بردند و گفتند: ما از تو خواستیم که از خداوند بخواهی تا آسمان بنا به خواست ما ببارد و خدا هم پذیرفت، اما آن را به زیان ما تبدیل کرد! موسی عرض کرد: پروردگارا! بنی اسرائیل از کاری که با آنها کرده ای می نالند. خدا فرمود: از بهر چه می نالند ای موسی؟ عرض کرد: آنها از من خواستند که از تو خواهش کنم تا هر گاه خواستند آسمان ببارد و هر گاه خواستند از باریدن باز ایستد و تو خواست ایشان را پذیرفتی و آن گاه بارش آسمان را به زیان آنها تبدیل کردی! خداوند فرمود: ای موسی! مقدّر کننده برای بنی اسرائیل من بودم اما آنها به تقدیر من رضایت ندادند و این را به خواست خودشان وا گذاشتم و آن شد که دیدی.

ص :462


1- الکافی : 2/62/8.
2- التمحیص : 59/123.
3- الکافی : 5/262/2.

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :المؤمنُ بِعَرضِ کُلِّ خَیرٍ لو قُطِّعَ أنمُلَةً أنمُلَةً کانَ خَیرا لَهُ ، و لو وُلِّیَ شَرقَها و غَربَها کانَ خَیرا لَهُ . (1)

(2)

امام کاظم علیه السلام :مؤمن همواره در معرض خیر و خوبی است. اگر بند بند بدنش از هم جدا شود، برایش خیر است و اگر بر شرق و غرب عالم حکومت کند، باز برایش خیر است.

3299 - مَن لَم یَرضَ بِالقَضاءِ
3299 - کسی که به قضای الهی خشنود نیست

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ جلَّ جلالُهُ : مَن لم یَرضَ بقَضائی و لم یُؤمِنْ بِقَدَری فَلْیَلتَمِسْ إلها غَیری ! (3)

عنه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تعالی : مَن لم یَرضَ بقَضائی و لم یَصبِرْ علی بَلائی فلیَلتَمِسْ رَبّا سِوایَ ! (4)

3299

کسی که به قضای الهی خشنود نیست

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ فرمود: کسی که به قضای من خشنود نیست و به تقدیر من ایمان ندارد، پس، [برود و ]معبودی جز من بجوید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال فرمود: هر که به قضای من رضایت ندهد و بر بلای من شکیبا نباشد، پروردگاری غیر از من بجوید.

ص :463


1- التمحیص : 55/109 .
2- (انظر) البلاء : باب 420.
3- عیون أخبار الرِّضا : 1/141/42.
4- کنز العمّال : 483.

عنه صلی الله علیه و آله :یقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ : مَن لم یَرضَ بقَضائی و لم یَشکُرْ لِنَعمائی و لم یَصبِرْ علی بَلائی فَلْیَتَّخِذْ رَبّا سِوای . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی بیانِ قُدرَةِ اللّهِ سبحانَهُ _: لا یَنقُصُ سُلطانَکَ مَن عَصاکَ ، و لا یَزیدُ فی مُلکِکَ مَن أطاعَکَ ، و لا یَرُدُّ أمرَکَ مَن سَخِطَ قَضاءَکَ . (2)

عنه علیه السلام :أشَدُّ الناسِ عَذابا یَومَ القِیامَةِ المُتَسَخِّطُ لِقَضاءِ اللّهِ . (3)

عنه علیه السلام :مَن أصبَحَ علَی الدنیا حَزینا فقد أصبَحَ لِقَضاءِ اللّهِ ساخِطا . (4)

عنه علیه السلام :ألا فالحَذرَ الحَذرَ مِن طاعَةِ ساداتِکُم و کُبَرائکُمُ الذینَ تَکَبَّرُوا عَن حَسَبِهِم ، و تَرَفَّعُوا فَوقَ نَسَبِهِم ، و ألقَوا الهَجینَةَ علی رَبِّهِم ، و جاحَدُوا اللّهَ علی ما صَنَعَ بِهِم ، مُکابَرَةً لقَضائهِ ، و مُغالَبةً لاِلائهِ . (5)

(6)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: کسی که به قضای من خشنود نیست و نعمتهای مرا سپاس نگزارد و بر بلای من شکیبا نباشد، پروردگاری جز من طلب کند.

امام علی علیه السلام_ در بیان قدرت خداوند سبحان _فرمود : کسی که نافرمانی تو کند، از سلطنت و قدرت تو چیزی نمی کاهد و کسی که تو را فرمان بَرَد، بر مُلک و پادشاهی تو چیزی نمی افزاید و کسی که از قضای تو ناخشنود باشد، امر تو را باز نمی گرداند.

امام علی علیه السلام :معذّبترین مردم در روز قیامت، کسی است که از قضای خداوند ناخشنود باشد.

امام علی علیه السلام :هر که برای دنیا اندوه خورد، از قضای الهی ناخشنود است.

امام علی علیه السلام :هان! حذر کنید، حذر کنید از پیروی مهتران و اشراف خود! همانان که به شرافت خانوادگی خویش نازیدند و از نژاد خود فراتر رفتند و به پروردگار خویش زشتی نسبت دادند و از سر ستیز با قضای خدا و چیره آمدن بر نعمتهای او، آنچه را که خداوند به آنها داده بود [از نعمتها] انکار کردند.

ص :464


1- بحار الأنوار : 82/132/16.
2- نهج البلاغة : الخطبة 109.
3- غرر الحکم : 3225.
4- نهج البلاغة : الحکمة 228 .
5- نهج البلاغة : الخطبة 192.
6- (انظر) الرِّضا بالقضاء : باب 1524.

3300 - النَّوادِر
3300 - گوناگون

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :ثَمانیَةُ أشیاءَ لا تکونُ إلاّ بقَضاءِ اللّهِ و قَدَرِهِ : النَّومُ ، و الیَقَظَهُ ، و القُوَّةُ ، و الضَّعفُ ، و الصِّحَّةُ ، و المَرضُ ، و المَوتُ ، و الحَیاةُ . (1)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :إذا نَزَلَ القَضاءُ ضاقَ الفَضاءُ . (2)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إذا کانَ المَقضیُّ کائِنا فالضَّراعَةُ لما ذا ؟ ! (3)

3300

گوناگون

امام رضا علیه السلام :هشت چیز است که جز با قضا و قدر خداوند نیست: خواب، بیداری، توانایی، ناتوانی، تندرستی، بیماری، مرگ و زندگی.

امام جواد علیه السلام :چون قضا فرود آید، فضا تنگ شود.

امام عسکری علیه السلام :اگر قضای الهی واقع شدنی است، دیگر ضعف و زبونی چرا؟!

ص :465


1- بحار الأنوار : 5/95/17.
2- أعلام الدین : 309.
3- نزهة الناظر : 147/21.

ص :466

443 - القضاء بین النّاس

443 - داوری میان مردم

اشاره

(1)

(2)

ص :467


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 104 / 261 _ 300 «أبواب القضایا و الأحکام». وسائل الشیعة : 18 / 2 _ 224 «کتاب القضاء». بحار الأنوار : 104 / 289 باب 8 «جوامع أحکام القضاء». وسائل الشیعة : 18 / 200 باب 18 «للقاضی أن یحکم بعلمه». کنز العمّال : 5 / 801 ، 6 / 91 «فی القضاء». بحار الأنوار : 40 / 218 باب 97 «قضایا أمیر المؤمنین علیه السلام ».
2- انظر: عنوان 70 «التجسّس» ، 189 «الرشوة» ، 406 «الفتوی». 438 «القُرعة» ، الرأی : باب 1427 ، الشرک : باب 1973.

3301 - مَن یَجوزُ لَهُ القَضاءُ
3301 - کسی که حق قضاوت دارد

الکتاب:

«یا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» . (1)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: یا شُرَیحُ ، قد جَلَستَ مَجلِسا لا یَجلِسُهُ إلاّ نَبیٌّ أو وَصیُّ نَبیٍّ أو شَقیٌّ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اتَّقُوا الحُکومَةَ ؛ فإنَّ الحُکومَةَ إنّما هی لِلإمامِ العالِمِ بالقَضاءِ ، العادِلِ فی المُسلمینَ ، لِنَبیٍّ أو وَصیِّ نبیٍّ . (3)

3301

کسی که حق قضاوت دارد

قرآن:

«ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (جانشین) گردانیدیم. پس میان مردم به حق داوری کن و زنهار که از هوس پیروی کنی که تو را از راه خدا به در کند. در حقیقت کسانی که از راه خدا به در می روند به [سزای ]آن که روز حساب را فراموش کرده اند، عذابی سخت خواهند داشت».

حدیث :

امام علی علیه السلام_ به شریح _فرمود: ای شریح! تو در جایی نشسته ای که جز پیامبری یا وصیّ پیامبری و یا شقاوتمندی در آن جا نمی نشیند.

امام صادق علیه السلام :از داوری کردن بپرهیزید؛ زیرا [منصب ]داوری در حقیقت از آنِ امامی است که در قضاوت دانا باشد و در میان مسلمانان به عدالت حکم کند؛ از آنِ پیغمبری یا وصیّ پیغمبری.

3302 - التَّحاکُمُ إلَی الطّاغوتِ
3302 - داوری بردن پیش طاغوت

الکتاب :

«أَ لَمْ تَرَ إلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إلَی الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ» . (4)

3302

داوری بردن پیش طاغوت

قرآن:

«آیا ندیده ای کسانی را که می پندارند به آنچه به سوی تو نازل شده و [به] آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان آورده اند و [با این همه ]می خواهند داوری میان خود را به پیش طاغوت ببرند، با آن که قطعا فرمان یافته اند بدان کفر ورزند».

ص :468


1- ص : 26.
2- الکافی : 7/406/2.
3- الکافی : 7/406/1.
4- النساء : 60.

«أَ لَمْ تَرَ إلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبا مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إلَی کِتابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّی فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ» . (1)

الحدیث :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی تَحاکُمِ رَجلَینِ مِن أصحابِهِ إلَی الطاغوتِ و بینَهُما مُنازَعَةٌ فی دَینٍ أو مِیراثٍ _: مَن تَحاکَمَ إلَی الطاغوتِ فَحُکِمَ لَهُ فإنّما یَأخُذُ سُحتا و إن کانَ حَقُّهُ ثابِتا لَهُ ، لأنّهُ أخَذَ بحُکمِ الطاغوتِ ، و قد أمَرَ اللّهُ أن یَکفُرَ بهِ . (2)

عنه علیه السلام :أیُّما مؤمنٍ قَدَّمَ مُؤمنا فی خُصومَةٍ إلی قاضٍ أو سُلطانٍ جائرٍ فَقَضی علَیهِ بغَیرِ حُکمِ اللّهِ فَقَد شَرِکَهُ فی الإثمِ . (3)

عنه علیه السلام_ لمّا سَألَهُ أبو بَصیرٍ عن قَولِ اللّهِ عَزَّ و جلَّ فی کتابِهِ : «و لا تَأْکُلُوا أمْوالَکُم بَیْنَکُم بِالباطِلِ و تُدْلُوا بِها إلَی الحُکّامِ» (4) _: یا أبا بَصیرٍ ، إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ قد عَلِمَ أنَّ فی الاُمَّةِ حُکّاما یَجُورُونَ ، أما إنّهُ لم یَعنِ حُکّامَ أهلِ العَدلِ و لکنَّهُ عَنی حُکّامَ أهلِ الجَورِ . یا أبا محمّدٍ ، إنّهُ لو کانَ لکَ علی رجُلٍ حَقٌّ فَدَعَوتَهُ إلی حُکّامِ أهلِ العَدلِ فَأبی علَیکَ إلاّ أن یُرافِعَکَ إلی حُکّامِ أهلِ الجَورِ لِیَقضُوا لَهُ لَکانَ مِمَّن حاکَمَ إلَی الطاغوتِ ، و هُو قَولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «أ لَم تَرَ إلَی الّذینَ یَزعُمُونَ ......... » . (5) (6)

«آیا داستان کسانی را که بهره ای از کتاب [تورات ]یافته اند ندانسته ای که چون به سوی کتاب خدا فرا خوانده می شوند، تا میانشان حکم کند، آنگه گروهی از آنان به حالِ اعراض، روی بر می تابند؟»

حدیث:

امام صادق علیه السلام_ درباره دو نفر از اصحابش که با هم بر سر وام یا ارثیه ای اختلاف داشتند و داوریِ میان خود را پیش طاغوت بردند _فرمود : هر که داوری پیش طاغوت (حاکم ستمگر) برد و او به نفعش حکم صادر کند، آنچه می گیرد حرام است هر چند حق مسلّم او باشد؛ زیرا به حکم طاغوت گرفته است حال آن که خداوند دستور داده است به طاغوت کفر ورزیده شود.

امام صادق علیه السلام :هر مؤمنی (شیعه ای) که مؤمن دیگری (همکیش خود) را در اختلاف و دعوایی به نزد قاضی یا سلطانی ستمگر برد و آن قاضی یا سلطان بر خلاف حکم خداوند حکمی صادر کند، آن مؤمن شریک گناه آن قاضی است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال ابو بصیر از آیه «و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید و [به عنوان رشوه قسمتی از] آن را به حکّام مدهید» _فرمود : ای ابو بصیر! خداوند عزّ و جلّ می داند که در میان این امّت داورانی ستمگر وجود دارند. بدان که مقصود خداوند [در این آیه ]داوران عادل نیست، بلکه مقصودش حکّام و داوران ستمگر [و حق کُش ]است.

ای ابا محمّد! اگر بر عهده کسی حقّی داشتی و او را به داوری نزد داوران عادل فرا خواندی و او نپذیرفت و اصرار کرد دعوا را نزد حاکمان ستمگر بُرد تا به نفع او داوری کنند، این شخص از جمله کسانی است که داوری را به نزد طاغوت برده است و خداوند عزّ و جلّ می فرماید : « آیا ندیده ای کسانی را که می پندارند ......... ».

ص :469


1- آل عمران : 23.
2- الکافی : 7/412/5.
3- الکافی : 7/411/1.
4- البقرة : 188 .
5- الکافی : 7/411/3.
6- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 2 باب 1.
3303 - قُضاةُ الحَقِّ
3303 - داورانِ به حقّ

الکتاب :

«إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلَی أَهْلِها وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللّهَ کانَ سَمِیعا بَصِیرا» . (1)

«وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :المُقسِطُونَ عندَ اللّهِ یَومَ القِیامَةِ علی مَنابِرَ مِن نورٍ عن یَمینِ الرَّحمنِ ، و کِلتا یَدَیهِ یَمینٌ ، الذینَ یَعدِلُونَ فی حُکمِهِم و أهلِیهِم و ما وُلُّوا . (3)

3303

داورانِ به حقّ

قرآن:

«خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبان آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری کردید، عادلانه داوری کنید. در حقیقت نیکو چیزی است که خدا شما را به آن پند می دهد. خدا شنوای بیناست».

«و هر گاه داوری کردی، میان آنها عادلانه داوری کن که خداوند دادگران را دوست می دارد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دادگرانِ از نظر خداوند، در روز قیامت بر فراز منبرهای نورانی در سمت راست خداوند رحمانند _ و هر دو دست خدا راست است _ همان دادگرانی که در حکومت (داوری) خود و در میان خانواده خویش و نسبت به هر کسی که سرپرست آنها هستند به عدالت رفتار می کنند.

ص :470


1- النساء : 58.
2- المائدة : 42.
3- السنن الکبری : 10/150/20162.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أفضَلُ الخَلقِ أقضاهُم بالحَقِّ ، و أحَبُّهُم إلَی اللّهِ سبحانَهُ أقوَلُهُم للصِّدقِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إیّاکُم أن یُحاکِمَ بعضُکُم بَعضا إلی أهلِ الجَورِ ، و لکنِ انظُرُوا إلی رجُلٍ مِنکُم یَعلَمُ شیئا مِن قَضایانا فاجعَلُوهُ بینَکُم، فإنّی قد جَعَلتُهُ قاضیَا فتَحاکَمُوا إلَیهِ . (2)

عنه علیه السلام_ لمّا بَعَثَ أبا خدیجَةَ إلی أصحابِهِ _: قُلْ لَهُم : إیّاکُم إذا وَقَعَت بینَکُم خُصومَةٌ أو تَداری بینَکُم فی شیءٍ مِن الأخذِ و العَطاءِ أن تَتحاکَمُوا إلی أحَدٍ مِن هؤلاءِ الفُسّاقِ ، اِجعَلُوا بینَکُم رجُلاً مِمَّن قد عَرَفَ حَلالَنا و حَرامَنا ، فإنّی قد جَعَلتُهُ قاضیَا ، و إیّاکُم أن یُخاصِمَ بَعضُکُم بَعضا إلَی السُّلطانِ الجائرِ . (3)

امام علی علیه السلام :برترین مردم داورترین آنها به حق است و محبوبترین آنان نزد خداوند سبحان راست گوترین آنهاست.

امام صادق علیه السلام :مبادا فردی از شما (شیعیان) از دیگری نزد سلطان ستمگر شکایت کند. بلکه ببینید چه کسی از خود شما با احکام و داوریهای ما آشناست همو را میان خود داور قرار دهید؛ زیرا که من او را قاضی شما قرار داده ام. پس برای داوری میان خود، نزد او روید.

امام صادق علیه السلام_ خطاب به ابو خدیجه هنگامی که او را به سوی اصحاب خود فرستاد _فرمود : به آنان بگو: مبادا هر گاه میان شما مرافعه ای پیش آمد یا درباره چیزی از قرض و طلب میانتان اختلافی شد، کار داوری را به نزد یکی از این فاسقان ببرید. [بلکه ]از میان خود مردی را که با حلال و حرام ما آشناست داور قرار دهید؛ زیرا من او را داور قرار داده ام. زنهار که برای رفع دعوای خود به سلطان ستمگر مراجعه کنید.

ص :471


1- غرر الحکم : 3323.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/2/3216.
3- تهذیب الأحکام : 6/303/846.

بحار الأنوار:المَعصومُ علیه السلام : خَیرُ الناسِ قُضاةُ الحَقِّ. (1)

بحار الأنوار :معصوم علیه السلام فرمود : بهترین مردم، داوری کنندگانِ به حق هستند.

3304 - التَّسلیمُ لِقَضاءِ الإسلامِ
3304 - تن دادن به داوری اسلام

الکتاب :

«فَلا وَ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجا مِمَّا قَضَیْتَ و یُسَلِّمُوا تَسْلِیما» . (2)

الحدیث :

صحیح مسلم :إنّ رجُلاً مِن الأنصارِ خاصَمَ الزُّبیرَ عندَ رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی شِراجِ الحَرّةِ التی یَسقُونَ بها النَّخلَ ، فقالَ الأنصاریُّ : سَرِّحِ الماءَ یَمُرَّ ! فأبی علَیهِم ، فاختَصَمُوا عِند رسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله .

فقالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله للزُّبیرِ : اسْقِ یا زُبیرُ ثُمّ أرسِلِ الماءَ إلی جارِکَ ، فَغَضِبَ الأنصاریُّ ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أن کانَ ابنَ عَمَّتِکَ ! فَتَلَوَّنَ وَجهُ نَبیِّ اللّهِ صلی الله علیه و آله ثُمّ قالَ : یا زُبیرُ اسْقِ ، ثُمّ احبِسِ الماءَ حتّی یَرجِعَ إلَی الجُدُرِ . فقالَ الزُّبیرُ : و اللّهِ ، إنّی لأحسَبُ هذهِ الآیةَ نَزَلَت فی ذلکَ : «فَلا وَ ربِّکَ لا یُؤمِنونَ ......... » . (3)

3304

تن دادن به داوری اسلام

قرآن:

«ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند مگر آن که تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حکمی که کرده ای در دلهایشان احساس ناراحتی (تردید) نکنند و کاملاً سر تسلیم فرود آورند».

حدیث :

صحیح مسلم:مردی از انصار با زبیر بر سر جوی آب حرّه که نخلها را از آن آب می دادند اختلاف پیدا کرد. او به زبیر گفت: جلوی آب را رها کن برود اما زبیر امتناع کرد. داوری را به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بردند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به زبیر فرمود: ای زبیر! نخلهایت را آب بده و آن گاه آب را به طرف [زمین ]همسایه ات رها کن. مرد انصاری عصبانی شد و گفت: ای رسول خدا! چون پسر عمّه ات بود [این گونه داوری کردی]؟ رنگ رخسار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [از خشم ]تغییر کرد. آن گاه فرمود: ای زبیر! نخلهایت را آب بده و سپس جلو آب را ببند تا به طرف دیوارها برگردد. زبیر گفت: به خدا سوگند که انگار این آیه در این باره نازل شد: «ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند ......... ».

ص :472


1- بحار الأنوار : 104/266/20.
2- النساء : 65.
3- صحیح مسلم : 4/1829/129 .

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «فَلا وَ ربِّکَ ......... » _: التَّسلیمُ : الرِّضا و القُنوعُ بقَضائهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا حَکَمَ [ یَعنی القاضیَ ]بِحُکمِنا فلم یَقبَلْهُ مِنهُ فإنّما استَخَفَّ بحُکْمِ اللّهِ و علَینا رَدَّ ، و الرادُّ علَینا الرادُّ عَلَی اللّهِ ، و هُو علی حَدِّ الشرکِ باللّهِ . (2)

(3)

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم ......... » _فرمود : تسلیم بودن یعنی خشنود و قانع بودن به داوری آن حضرت.

امام صادق علیه السلام :هر گاه بر اساس حکم ما داوری کند [ یعنی قاضی] و [خواهان یا خوانده ]حکم او را نپذیرد، در حقیقت حکم خدا را خوار شمرده و سخن ما را رد کرده است و هر که ما را رد کند خدا را رد کرده و این عمل در حدّ شرک به خداست.

3305 - مَن لَم یَحکُم بِما أنزَلَ اللَّهُ
3305 - هر که بر اساس آنچه خدا نازل کرده است داوری نکند

الکتاب :

«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فأُولئکَ هُمُ الْکافِرُونَ» . (4)

«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُم بِما أَنْزَلَ اللّهُ فأُول_ئکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» . (5)

«وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الاْءِنجِیلِ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُوْل_ئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» . (6)

3305

هر که بر اساس آنچه خدا نازل کرده است داوری نکند

قرآن:

«و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده است داوری نکنند، آنان خود کافرانند».

«و کسانی که مطابق آنچه خدا نازل کرده است داوری نکنند، آنان خود ستمگرانند».

«و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن نازل کرده داوری کنند و کسانی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکنند، آنان خود، فاسقند».

ص :473


1- بحار الأنوار : 2/204/89.
2- الکافی : 1/67/10.
3- (انظر) عنوان 244 «التسلیم». الشِّرک : باب 1973.
4- المائدة : 44.
5- المائدة : 45.
6- المائدة : 47.

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ أبغَضَ الخَلائقِ إلَی اللّهِ رجُلانِ : ......... و رجُلٌ ......... جَلَسَ بینَ الناسِ قاضیَا ضامِنا لِتخلیصِ ما التَبَسَ علی غیرِهِ، فإن نَزَلَت بهِ إحدَی المُبهَماتِ هَیَّأ لَها حَشوا رَثّا مِن رَأیِهِ ثُمّ قَطَعَ بهِ ، فهُو مِن لَبْسِ الشُّبُهاتِ فی مِثلِ نَسجِ العَنکَبوتِ ، لا یَدری أصابَ أم أخطَأ ......... تَصرُخُ مِن جَورِ قَضائهِ الدِّماءُ ، و تَعِجُّ مِنهُ المَواریثُ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن حَکَمَ فی دِرهَمَینِ بغیرِ ما أنزَلَ اللّهُ فقد کَفَرَ ، و مَن حَکَمَ فی دِرهَمَینِ فَأخطَأ کَفَرَ . (2)

تفسیر العیّاشی :عبدُ اللّهِ بن مُسکانَ عن الإمام الصّادقِ عَن آبائه علیهم السلام : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن حَکَمَ فی دِرهَمَینِ بِحُکمِ جَورٍ ثُمّ جَبَرَ (کَبُرَ) علَیهِ کانَ مِن أهلِ هذهِ الآیَةِ «و مَن لَم یَحْکُمْ بما أنزَلَ اللّهُ فأُولئکَ هُمُ الکافِرونَ» . (3) فقلتُ : یا بنَ رسولِ اللّهِ ، کیفَ یَجبُرُ علَیهِ ؟ قالَ : یکونُ لَهُ سَوطٌ و سِجنٌ فَیَحکُمُ علَیهِ ، فإن رَضِیَ بحُکمِهِ و إلاّ ضَربَهُ بسَوطِهِ و حَبَسَهُ فی سِجنِهِ . (4)

حدیث :

امام علی علیه السلام :منفورترین خلایق نزد خداوند دو مردند: ......... و مردی که ......... میان مردم به داوری می نشیند و خود را عهده دار روشن ساختن شبهات و مشکلات دیگری می بیند. اگر قضیه مشکل و مبهمی برایش پیش آید، پاسخهایی مهمل و پوسیده از پیش خود برای آن آماده می کند و بر طبق آنها حکم می دهد. داوریهایش مانند تار عنکبوت [سست ]است، خودش نمی داند که درست حکم کرد، یا نادرست ......... از ستم داوری او خونها فریاد می زنند و میراثها [که بر اساس داوری ناحق او به صاحبانش نرسیده ]می نالند.

امام صادق علیه السلام :هر کس درباره دو درهم ، بر خلاف آنچه خدا نازل کرده است داوری کند، بی گمان کافر شده و هر کس درباره دو درهم داوری کند و حکم خطا صادر کند، کفر ورزیده است.

تفسیر العیّاشی_ به نقل از عبد اللّه بن مسکان _: امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کنند که فرمود: هر کس درباره دو درهم [مورد اختلاف میان دو کس ]به ناحق داوری کند و سپس نسبت به او اِعمال زور کند، از مصادیق این آیه است: «و کسانی که مطابق آنچه خدا نازل کرده است داوری نکنند، آنان خود،ستمگرانند». عرض کردم: یا بن رسول اللّه ! یعنی چه نسبت به او اِعمال زور کند؟ فرمود: تازیانه و زندان داشته باشد و بر ضدّ او حکمی صادر کند، به طوری که اگر حکم او را نپذیرفت با تازیانه وی را بزند و به زندانش افکند.

ص :474


1- نهج البلاغة : الخطبة 17.
2- بحار الأنوار : 104/265/14.
3- المائدة : 44.
4- تفسیر العیّاشیّ : 1/323/120.

الدرّ المنثور عن حَکیمِ بنِ جُبیرٍ :دَخَلتُ علی علیِّ ابنِ الحُسینِ فسألتُهُ عن هذهِ الآیاتِ التی فی المائدةِ ، و حَدَّثتُهُ أنّی سَألتُ عنها سعیدَ ابنَ جُبَیرٍ و مِقسَما ، قالَ : فما قالَ مِقسَمٌ ؟ فأخبرتُهُ بما قالَ . قالَ : صَدَقَ ، و لکنَّه کَفَرَ لیسَ کَکُفرِ الشِّرکِ ، و فَسقَ لیس کَفِسقِ الشِّرکِ ، و ظَلَمَ لیسَ کظُلمِ الشِّرکِ . (1)

الدرّ المنثور_ به نقل از حکیم بن جبیر _: خدمت علی بن حسین[ علیهما السلام] رسیدم و از این آیاتی که در سوره مائده هست از ایشان سؤال کردم و به عرض ایشان رساندم که من در این باره از سعید بن جبیر و مِقسَم نیز سؤال کرده ام.

حضرت فرمود: مقسم چه جواب داد؟ من جواب مقسم را به ایشان گفتم. حضرت فرمود: درست گفته است. کفر است، اما نه مانند کفر ناشی از شرک؛ فسق است اما نه مانند فسق ناشی از شرک؛ ستم است، لیکن نه مانند ستم ناشی از شرک.

3306 - الحاکِمُ الجائِرُ
3306 - قاضی حق کُش

الإمامُ الصّادقُ عن أبیه عن علیٍّ علیهم السلام: أنّهُ اشتکی عینَهُ، فعادَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فإذا عَلیُّ علیه السلام یصیحُ ، فقالَ لَهُ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : أ جَزَعا أم وَجَعا یا علیُّ ؟ قالَ : یا رسولَ اللّهِ ، ما وَجِعتُ وَجَعا قَطُّ أشَدَّ مِنهُ . قالَ : یا علیُّ ، إنّ مَلَکَ المَوتِ إذا نَزَلَ لِیَقبِضَ رُوحَ الفاجِرِ نزَلَ مَعهُ بِسَفُّودٍ مِن نارٍ فَیَنزِعُ رُوحَهُ بهِ فَتَصیحُ جَهنَّمُ ! فاستَوی علیٌّ علیه السلام جالِسا ، فقالَ : یا رسولَ اللّهِ ، أعِدْ عَلَیَّ حَدیثَکَ فَقَد أنسانی وَجَعی ما قُلتَ ، فهَل یُصیبُ ذلکَ أحَدا مِن اُمَّتِکَ؟ قالَ : نَعَم ، حُکّاما جائرِینَ ، و آکِلَ مالِ الیَتیمِ ، و شاهِدَ الزُّورِ . (2)

3306

قاضی حق کُش

امام صادق علیه السلام_ به نقل از پدرش _فرمود : علی علیه السلام از درد چشم شکایت و ناله می کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله به عیادتش رفت و به او فرمود : ای علی! ناشکیبایی می کنی یا از درد می نالی؟ عرض کرد: ای رسول خدا! هرگز دردی به این سختی ندیده ام. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی! زمانی که ملک الموت برای گرفتن جان گنهکار فرود آید، سیخی آتشین با خود می آورد و به وسیله آن جان او را می گیرد و دوزخ فریاد می کشد! علی علیه السلام راست نشست و عرض کرد: ای رسول خدا! سخن خود را برایم تکرار کنید؛ زیرا از شدّت درد متوجه نشدم چه فرمودید. آیا این عذاب به کسی از امّت شما هم می رسد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آری، قاضیان حق کُش و خورنده مال یتیم و شهادت دهنده به دروغ.

ص :475


1- الدرّ المنثور : 3/89.
2- تهذیب الأحکام : 6/224/537.

3307 - خُطورَةُ عَمَلِ القَضاءِ
3307 - خطرناک بودن کار قضاوت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَن وَلِیَ القَضاءَ فَقَد ذَبَحَ نفسَهُ بغیرِ سِکِّینٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن جُعِلَ قاضیا بینَ النّاسِ فقد ذُبِحَ بغیرِ سِکِّینٍ . (2)

مستدرک الوسائل :عن رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله : مَن جُعِلَ قاضیا فَقَد ذُبِحَ بغیرِ سِکِّینٍ . فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما الذَّبحُ ؟ قالَ : نارُ جهنَّمَ . (3)

3307

خطرناک بودن کار قضاوت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که عهده دار قضاوت شود، خود را بدون کارد سر بریده است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به کار قضاوت گماشته شود، بدون کارد سر بریده شده است.

مستدرک الوسائل :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که کار قضاوت به او وا گذار شود، بدون کارد سر بریده شده است. عرض شد: ای رسول خدا! منظور از سر بریدن چیست؟ فرمود: آتش دوزخ.

3308 - مَجالِسُ قُضاةِ الجَورِ
3308 - مجالس قاضیان ستمکار و حق کُش

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :عَجَّ حَجَرٌ إلَی اللّهِ فقالَ : إل_هی و سَیِّدی ، عَبَدتُکَ کذا و کذا سَنَةً ، ثُمّ جَعَلتَنی فی اُسِّ کَنیفٍ ! فقالَ : أ ما تَرضی أن عَزَلتُ بکَ عن مَجالِسِ القُضاةِ؟! (4)

3308

مجالس قاضیان ستمکار و حق کُش

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سنگی به درگاه خدا نالید و گفت: معبودا و سرورا! چندین و چند سال تو را عبادت کردم و حالا مرا سنگ پی مستراحی قرار داده ای! خداوند فرمود: خوشحال نیستی که تو را از جایگاه نشستن قاضیان دور کرده ام؟

ص :476


1- کنز العمّال : 14999.
2- سنن ابن ماجة : 2/774/2308، عوالی اللآلی : 2/342/3 .
3- مستدرک الوسائل : 17/243/21233.
4- کنز العمّال : 14991.

کتاب من لا یحضره الفقیه عن محمَّدِ بنِ مُسلمٍ :مَرَّ بی أبو جعفرٍ علیه السلام و أنا جالِسٌ عندَ القاضی بالمَدینةِ ، فدخلتُ علَیهِ مِن الغَدِ فقالَ لی : ما مَجلِسٌ رَأیتُکَ فیه أمسِ؟ قلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، إنّ هذا القاضیَ بی مُکرِمٌ فَرُبَّما جَلَستُ إلَیهِ . فقالَ لی : و ما یُؤْمِنُکَ أن تَنزِلَ اللَّعنَةُ فَتَعُمَّکَ مَعهُ ! (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ النَّواویسَ (2) شَکَت إلَی اللّهِ عَزَّ و جلَّ شِدَّةَ حَرِّها ، فقالَ لَها عَزَّ و جلَّ : اسکُتی ؛ فإنَّ مَواضِعَ القُضاةِ أشَدُّ حَرّا مِنکِ ! (3)

کتاب من لا یحضره الفقیه :محمّد بن مسلم می گوید : امام باقر علیه السلام بر من که در کنار قاضیِ مدینه نشسته بودم، گذشت. فردای آن روز که خدمت آن حضرت رسیدم، به من فرمود: آن چه مجلسی بود که دیروز تو را در آن جا دیدم؟ عرض کردم: فدایت شوم، این قاضی نسبت به من لطف و محبّت دارد. لذا گاهی اوقات پیش او می نشینم.حضرت فرمود: چه تأمینی داری که لعنت [خدا بر او ]فرود آید و تو را هم فرا نگیرد؟

امام صادق علیه السلام :نواویس (جایگاهی است در دوزخ) از گرمای سخت خود به درگاه خداوند عزّ و جلّ شکایت کرد. پس خداوند عزّ و جلّ خطاب بدان فرمود: خاموش باش؛ همانا جایگاه قاضیان گرمایش سخت تر از توست!

3309 - شِدَّةُ حِسابِ القاضی
3309 - سختی حسابرسی قاضی در قیامت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ القاضیَ العَدلَ لَیُجاءُ بهِ یَومَ القِیامَةِ فَیَلقَی مِن شِدَّةِ الحِسابِ ما یَتَمَنّی أن لا یکونَ قَضی بینَ اثنَینِ فی تَمرَةٍ قَطُّ . (4)

3309

سختی حسابرسی قاضی در قیامت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در روز قیامت قاضی دادگر را می آورند و چنان حساب سختی از او می کشند که آرزو می کند کاش هرگز حتی درباره یک خرما میان دو نفر داوری نکرده بود.

ص :477


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/5/3224.
2- موضع فی جهنّم .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/6/3226.
4- کنز العمّال : 14988.

عنه صلی الله علیه و آله :لَیَأتِیَنَّ علَی القاضی العَدلِ یَومَ القِیامَةِ ساعَةٌ یَتَمَنّی أنّهُ لم یَقْضِ بینَ اثنَینِ فی تَمرَةٍ قَطُّ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یُؤتی بالقاضی یَومَ القِیامَةِ فَیَلقَی مِن الهَولِ قَبلَ الحِسابِ ما یَوَدُّ أنّهُ لم یَقضِ بینَ اثنَینِ فی تَمرَةٍ (2) . (3)

(4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت لحظه ای بر قاضی دادگر می گذرد که آرزو می کند ای کاش هرگز حتی درباره یک دانه خرما میان دو نفر داوری نکرده بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت قاضی را می آورند و پیش از آن که به حسابش رسیدگی شود با چنان هول و هراسی مواجه می شود که آرزو می کند ای کاش میان دو نفر حتی درباره یک دانه خرما داوری نکرده بود. (5)

3310 - طَلَبُ القَضاءِ
3310 - داوطلب شدن برای قضاوت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ ابتَغی القَضاءَ و سَألَ فیهِ الشُّفَعاءَ وُکِلَ إلی نفسِهِ ، و مَن اُکرِهَ علَیهِ أنزَلَ اللّهُ علَیهِ مَلَکا یُسَدِّدُهُ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَألَ القَضاءَ وُکِلَ إلی نفسِهِ، و مَن اُجبِرَ علَیهِ نَزَلَ علَیهِ مَلَکٌ یُسَدِّدُهُ . (7)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن طَلَبَ القَضاءَ و استَعانَ علَیهِ وُکِلَ إلَیهِ ، و مَن لم یَطلُبْهُ و لم یَستَعِنْ علَیهِ أنزَلَ اللّهُ مَلَکا یُسَدِّدُهُ . (8)

3310

داوطلب شدن برای قضاوت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که جویای منصب قضاوت باشد و برای رسیدن به آن متوسّل به این و آن شود، خداوند او را به خودش وا گذارد و هر که مجبور به پذیرفتن آن شود، خداوند فرشته ای بر او فرو فرستد که استوارش بدارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که داوطلب منصب قضاوت شود، خداوند او را به خودش وا گذارد و هر که این مسند به او تحمیل شود، فرشته ای بر او فرود آید و استوارش بدارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که جویای مسند قضاوت باشد و برای رسیدن به آن از کسی کمک بگیرد، به همان منصب وا گذار شود و هر که جویای آن نباشد و برای رسیدن به مسند قضاوت از کسی کمک نجوید، خداوند فرشته ای بر او فرو فرستد که استوارش بدارد.

ص :478


1- کنز العمّال : 14989.
2- کنز العمّال : 15009.
3- الأخبار علی فرض ثبوتها محمولة علی ما لم یکن القضاء واجبا علی القاضی العادل .
4- (انظر) عنوان 113 «الحساب». الولایة علی النّاس : باب 4154.
5- این اخبار، در صورتی که صحت و واقعیت داشته باشند، به موردی حمل می شودند که کار قضاوت برای قاضیِ عادل ، واجب نشده باشد .
6- کنز العمّال: 14994.
7- کنز العمّال : 14995.
8- سنن أبی داوود : 3/300/3578.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّه[ رسول اللّه صلی الله علیه و آله ]نَهی أن یَتَعَرَّضَ أحَدٌ لِلإمارةِ و الحُکمِ بینَ الناسِ ، فقالَ : مَن سَألَ الإمارَةَ لم یُعَنْ علَیها و وُکِلَ إلَیها ، و مَن أتَتهُ مِن غیرِ مَسألةٍ اُعِینَ علَیها . (1)

(2)

امام صادق علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله نهی فرمود از این که کسی داوطلب امارت و داوری میان مردم شود و فرمود: هر که خواهان امارت شود، خداوند در کار امارت یاریش نکند و او را با همان کار وا گذارد و هر کس بدون آن که خواهان امارت شود این منصب به او وا گذار گردد، در کار آن یاری شود.

3311 - خَصائِصُ القاضی فِی الإسلامِ
3311 - ویژگی های قاضی از نظر اسلام

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن کتابٍ کَتَبَهُ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ علی مِصرَ _: ثُمّ اختَرْ لِلحُکمِ بینَ الناسِ أفضَلَ رَعِیَّتِکَ فی نَفسِکَ ، ممَّن لا تَضیقُ بهِ الاُمورُ ، و لا تُمَحِّکُهُ الخُصومُ ، و لا یَتَمادی فی الزَّلَّةِ ، و لا یَحصَرُ مِنَ الفَیءِ إلَی الحَقِّ إذا عَرَفَهُ ، و لا تُشرِفُ نَفسُهُ علی طَمَعٍ ، و لا یَکتَفی بأدنی فَهمٍ دونَ أقصاهُ ، و أوقَفَهُم فی الشُّبُهاتِ ، و آخَذَهُم بالحُجَجِ و أقَلَّهُم تَبَرُّما بمُراجَعَةِ الخَصمِ ، و أصبَرَهُم علی تَکشُّفِ الاُمورِ ، و أصرَمَهُم عِند اتِّضاحِ الحُکمِ ، مِمّن لا یَزدَهیهِ إطراءٌ ، و لا یَستَمیلُهُ إغراءٌ ، و اُولئکَ قَلیلٌ ، ثُمّ أکثِر تَعاهُدَ (تَعهُّدَ) قَضائهِ . (3)

3311

ویژگی های قاضی از نظر اسلام

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت : برای داوری میان مردم، بهترین و برترین فردی را که به نظرت می رسد از میان رعیت انتخاب کن؛ کسی که کارها بر او تنگ نیاید [و از حل اختلافات در نماند] و [ستیزه گری ]طرفین دعوا او را به لجاجت و پافشاری در رأی خویش وا ندارد (4) ، در لغزش فرو نرود و هر گاه حقیقت را شناخت [و به حکم نادرست خود پی برد]، از بازگشت به حق خودداری نکند و خویشتن را در پرتگاه طمع ننشاند و به فهم سطحی قضایا بسنده نکند و دنبال فهم عمیق و دقیق آنها باشد. در موارد شبهه ناک بیش از همه درنگ و احتیاط کند و بیش از همه دنبال دلیل و برهان باشد و از مراجعه داد خواهان کمتر به ستوه آید و در کشف حقیقت دعاوی، از همه شکیباتر باشد و چون حقیقت روشن شد [در صدور حکم]، از هر کس دیگر بیشتر قاطعیت نشان دهد. کسی باشد که مدح و ستایش، او را فریفته و خودبین نسازد و تشویق و تحریک، او را به سویی متمایل نسازد و البته چنین کسانی اندک شمارند. آن گاه، خودت به کار قضاوت او بسیار رسیدگی کن.

ص :479


1- دعائم الإسلام : 2/527/1875 .
2- (انظر) القضاء بین النّاس : باب 3314. الولایة علی النّاس: باب 4161.
3- نهج البلاغة : الکتاب 53 .
4- یا با سرسختی هر یک از متخاصمین در ادعای خود، از رأی درست منحرف نشود .

عنه علیه السلام :لا یُقیمُ أمرَ اللّهِ سبحانَهُ إلاّ مَن لا یُصانِعُ ، و لا یُضارِعُ (1) ، و لا یَتَّبِعُ المَطامِعَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لا یَطمَعَنَّ قَلیلُ الفِقهِ فی القَضاءِ . (3)

امام علی علیه السلام :فرمان خداوند سبحان را بر پا ندارد، جز آن کس که اهل رشوه و کوتاه آمدن نباشد، [در برابر ستمگر ]کُرنش و اظهار خواری نکند و از مطامع پیروی ننماید.

امام صادق علیه السلام :کسی که فقه (مسائل حقوقی و احکام قضایی) اندک می داند، هرگز نباید به کار قضاوت چشم طمع داشته باشد.

3312 - آدابُ القَضاءِ
3312 - آداب قضاوت

1 _ المُواساةُ بینَ الخُصومِ :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ ابتُلِیَ بالقَضاءِ بینَ المُسلمینَ فَلْیَعدِلْ بَینَهُم فی لَحظِهِ و إشارَتِهِ و مَقعدِهِ و مَجلِسِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن ابتُلِیَ بالقَضاءِ بینَ المُسلمینَ فَلا یَرفَعْ صَوتَهُ علی أحَدِ الخَصمَینِ ما لم یَرفَعْ علَی الآخَرِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: ثُمّ واسِ بینَ المسلمینَ بوَجهِکَ و مَنطِقِکَ و مَجلِسِکَ ، حتّی لا یَطمَعَ قَریبُکَ فی حَیفِکَ ، و لا یَیأسَ عَدُوُّکَ مِن عَدلِکَ . (6)

3312

آداب قضاوت

1 _ رعایت برابری میان طرفین دعوا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به داوری کردن میان مسلمانان مبتلا شود، باید در نگاهها و اشاره کردنها و جای نشستن و نحوه نشستن خود نسبت به آنها به یکسان رفتار کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که به قضاوت کردن میان مسلمانان مبتلا شود، تا زمانی که صدایش را بر روی یکی از متخاصمین بلند نکرده نباید به روی دیگری صدا بلند کند.

امام علی علیه السلام_ به شریح _فرمود : میان مسلمانان در نگاه کردن و سخن گفتن و نشستنت برابری را رعایت کن، تا نزدیکانت به جانبداری (ستم) تو امید نبندند و دشمنانت از دادگری تو، نومید نشوند.

ص :480


1- یصانع : یداری ، و المصانعة أن تصنع له شیئا لیصنع لک شیئا . ضرع یضرع و تضرّع : إذا خضع و تذلّل (النهایة : 3/56 و ص 85) .
2- نهج البلاغة : الحکمة 110.
3- بحار الأنوار : 104/264/5.
4- کنز العمّال : 15032.
5- کنز العمّال : 15033.
6- وسائل الشیعة : 18/155/1.

عنه علیه السلام :یَنبَغی لِلحاکِمِ أن یَدَعَ التَّلَفُّتَ إلی خَصمٍ دونَ خَصمٍ ، و أن یُقَسِّمَ النَّظرَ فیما بینَهُما بالعَدلِ ، و لا یَدَعَ خَصما یُظهِرُ بَغیا علی صاحِبِهِ . (1)

(2)

2 _ التَّأمُّلُ و التَّروِّی قبلَ الحُکمِ :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لِسانُ القاضِی بینَ جَمرَتَینِ حتّی یَصیرَ إمّا إلَی الجَنَّةِ، و إمّا إلَی النارِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: لِسانُکَ عَبدُکَ ما لم تَتَکَلَّمْ ، فإذا تَکَلَّمتَ فأنتَ عَبدُهُ ، فانظُرْ ما تَقضی ؟ و فیمَ تَقضی؟ و کیفَ تَقضی ؟ (4)

(5)

3 _ أن لا یَعلُوَ کلامُهُ کلامَ الخصمِ :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لأبی الأسوَدِ الدُّؤَلیِّ لمّا سَألَهُ عن عِلّةِ عَزلِهِ عنِ القَضاءِ و هُو لم یَخُنْ و لم یَجنِ _: إنّی رَأیتُ کلامَکَ یَعلُو علی کلامِ الخَصمِ . (6)

امام علی علیه السلام :شایسته است که قاضی از التفات کردن به یکی از طرفین دعوا و التفات نکردن به دیگری خودداری ورزد و نگاههایش را میان آن دو عادلانه تقسیم کند و به هیچ طرف دعوا اجازه ندهد به دیگری زورگویی و دراز دستی کند.

2 _ تأمّل و درنگ پیش از صدور حکم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زبان قاضی میان دو اخگر است تا این که یا به سوی بهشت رود و یا به سوی آتش.

امام علی علیه السلام_ به شریح _فرمود : تا زمانی که سخن نگفته ای زبان تو بنده توست و همین که سخن گفتی، تو بنده آن هستی. پس، مراقب باش که چه حکمی می دهی و در چه باره حکم می دهی و چگونه حکم می دهی.

(7)

3 _ بالاتر نبردن صدا از صدای خصم

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به ابو الاسود دؤلی که پرسید چرا او را با آن که مرتکب خیانت و جنایتی نشده است از منصب قضا برکنار کرد _فرمود : دیدم که صدایت را از صدای خصم بالاتر می بری.

ص :481


1- دعائم الإسلام : 2/533/1895 .
2- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 157 باب 3.
3- کنز العمّال : 14992.
4- کنز العمّال : 14433.
5- أقول : للقضاء آداب کثیرة فی کتب الفقهاء . راجع جواهر الکلام : 40 / 72 . «النظر الثانی فی الآداب» .
6- عوالی اللآلی : 2/343/5 .
7- آداب قضاوت فراوان است و در کتابهای فقهی ذکر شده اند. مراجعه کنید به جواهر الکلام ، ج40 ، ص72 «النظر الثانی فی الآداب».

4 _ أنْ لا یَتَضَجَّرَ فی مجلسِ القضاءِ :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: إیّاکَ و التَّضَجُّرَ و التَّأذِّیَ فی مَجلِسِ القَضاءِ ، الذی أوجَبَ اللّهُ فیهِ الأجرَ ، و یُحسِنُ فیهِ الذُّخرَ لِمَن قَضی بالحَقِّ . (1)

5 _ أن لا یَقضیَ قبلَ سماعِ کلامِ کلا الخَصمَینِ:

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا أتاکَ الخَصمانِ فلا تَقضِ لواحِدٍ حتّی تَسمَعَ مِن الآخَرِ ؛ فإنّهُ أجدَرُ أن تَعلَمَ الحقَّ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :بَعَثَنی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی الیَمَنِ قاضیا ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، تُرسِلُنی و أنا حَدیثُ السِّنِّ و لا عِلمَ لی بالقَضاءِ ؟! فقالَ : إنَّ اللّهَ سَیَهدی قَلبَکَ ، و یُثَبِّتُ لِسانَکَ ، فإذا جَلَسَ بینَ یدَیکَ الخَصمانِ فلا تَقضِیَنَّ حتّی تَسمَعَ مِن الآخَرِ کما سَمِعتَ مِن الأوّلِ ؛ فإنّهُ أحری أن یَتَبَیَّنَ لَکَ القَضاءُ . قالَ : فما زِلتُ قاضیا أو [قال :] ما شَکَکتُ فی قَضاءٍ بَعدُ . (3)

4 _ اظهار خستگی نکردن در جلسه قضاوت

امام علی علیه السلام_ به شریح _فرمود : مبادا در مجلس قضاوت اظهار خستگی و ناراحتی کنی؛ مجلسی که خداوند در آن پاداش قرار داده و برای کسی که به حق داوری کند ذخیره خوبی در نظر گرفته است.

5 _ قضاوت نکردن پیش از شنیدن سخنان طرفین دعوا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه دو خصم نزد تو آمدند، به سود یکی حکم مده تا سخن طرف دیگر را نیز بشنوی ؛ چرا که با این رفتار به حقیقت بهتر پی می بری.

امام علی علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا برای قضاوت به یمن فرستاد. عرض کردم: ای رسول خدا! مرا که هنوز جوانم و قضاوت نمی دانم می فرستی؟ فرمود: خداوند بزودی دل تو را هدایت خواهد کرد و زبانت را استوار. هر گاه دو خصم در مقابل تو نشستند، از قضاوت کردن خودداری کن مگر آن گاه که همچنان که به سخنان اوّلی گوش کرده ای سخنان نفر دوّم را نیز بشنوی؛ زیرا در این صورت کار داوری برای تو روشن تر می شود. امام علی علیه السلام فرمود: پس از این رهنمود، من پیوسته درست قضاوت کردم یا [فرمود:] دیگر در هیچ قضاوتی دچار شک نشدم.

ص :482


1- الکافی : 7/413/1.
2- بحار الأنوار : 104/277/7.
3- سنن أبی داوود : 3/301/3582.

کتاب من لا یحضره الفقیه :رُویَ عن علیٍّ علیه السلام أنّه قالَ : قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إذا تَقاضی إلَیکَ رَجُلانِ فلا تَقضِ لِلأوّلِ حتّی تَسمَعَ مِن الآخَرِ ؛ فإنّکَ إذا فَعلتَ ذلکَ تَبَیَّنَ لکَ القَضاءُ .

قالَ علیٌّ علیه السلام : فما زِلتُ بَعدَها قاضیا ، و قالَ لَهُ النبیُّ صلی الله علیه و آله : اللّهُمَّ فَهِّمْهُ القَضاءَ . (1)

سنن الترمذی عن حنَش عن علیٍ علیه السلام :قال لی رسولُ اللّهَ صلی الله علیه و آله : إذا تَقاضی إلیکَ رَجُلانِ فلا تَقضِ للأوّلِ حتّی تَسمَعَ کلامَ الآخَرِ ، فَسَوفَ تَدری کیفَ تَقضی . قالَ علیٌّ علیه السلام: فما زِلتُ بَعدُ قاضیا . (2)

(3)

6 _ أن لا یَقضیَ و هو غَضبانُ :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :مَنِ ابتُلیَ بالقَضاءِ فلا یَقضِینَّ و هُو غَضبانُ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :لا یَقضی القاضی بینَ اثنَینِ و هُو غَضبانُ . (5)

کتاب من لا یحضره الفقیه :از امام علی علیه السلام روایت شده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرگاه دو تن برای قضاوت پیش تو آمدند، تا زمانی که اظهارات هر دو طرف را نشنیده ای به نفع اوّلی حکم نده. پس هر گاه چنین کردی [سخنان هر دو طرف را شنیدی]، کار قضاوت و صدور حکم برای تو روشن می شود.

علی علیه السلام فرمود: بعد از این سفارش، کار قضاوت برای من بسیار آسان شد. و پیامبر صلی الله علیه و آله برای آن حضرت دعا کرد که: بار خدایا! قضاوت را به او بفهمان.

سنن الترمذی_ به نقل از حنَش _: علی علیه السلام فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود : هرگاه دو نفر برای قضاوت نزد تو آمدند، تا اظهارات هر دو را نشنیده ای به سود اولی حکم صادر مکن ؛ زیرا [اگر به اظهارات هر دو طرف گوش دهی] بزودی می فهمی که چه حکمی صادر کنی. علی علیه السلام فرمود: از آن زمان به بعد همواره درست قضاوت کرده ام.

6 _ قضاوت نکردن در حال خشم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کسی که گرفتار قضاوت شود، نباید در حال خشم قضاوت کند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاضی نباید در حال خشم میان دو نفر قضاوت کند.

ص :483


1- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/13/3238.
2- سنن الترمذی : 3/618/1331 .
3- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 158 باب 4.
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/11/3224 .
5- کنز العمّال : 15030.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: لا تُسارَّ أحَدا فی مَجلِسِکَ ، و إن غَضِبتَ فَقُمْ ، فلا تَقضِیَنَّ فأنتَ غَضبانُ . (1)

7 _ أن لا یَقضیَ و هو مُثقَلٌ بالنَّومِ :

دعائم الإسلام :نَهی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یَقضیَ القاضی و هُو غَضبانُ أو جائعٌ أو ناعِسٌ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لرِفاعَةَ _: لا تَقضِ و أنتَ غَضبانُ ، و لا مِن النَّومِ سَکرانُ . (3)

8 _ أن لا یَقضیَ و هو جُوعانُ أو عَطشانُ :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَقضی القاضی بینَ اثنَینِ إلاّ و هُو شَبعانُ رَیّانُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: و لا تَقعُدَنَّ فی مَجلِسِ القَضاءِ حتّی تَطعَمَ . (5)

9 _ أن لا یُضیفَ أحدَ الخَصمَینِ :

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ رجُلاً نَزَلَ بأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام فمَکَثَ عِندَهُ أیّاما ، ثُمّ تَقَدَّمَ إلَیهِ فی خُصومَةٍ لم یَذکُرْها لأمیرِ المؤمنینَ علیه السلام ، فقالَ لَهُ : أ خَصمٌ أنتَ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : تَحَوَّلْ عنّا ، إنَّ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَهی أن یُضافَ الخَصمُ إلاّ و مَعهُ خَصمُهُ . (6)

امام علی علیه السلام_ خطاب به شریح _فرمود : در مجلس قضا با کسی در گوشی صحبت مکن و اگر عصبانی شدی، برخیز و در حال خشم هرگز داوری مکن.

7 _ قضاوت نکردن در حالت خواب آلودگی

دعائم الاسلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نهی فرمود از این که قاضی در حال خشم یا گرسنگی و یا خواب آلودگی قضاوت کند.

امام علی علیه السلام_ به رُفاعه _فرمود: در حالی که عصبانی یا مستِ خواب هستی، قضاوت مکن.

8 _ قضاوت نکردن در حال گرسنگی یا تشنگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاضی نباید میان دو نفر داوری کند، مگر زمانی که از خوردنی و نوشیدنی سیر باشد.

امام علی علیه السلام_ خطاب به شریح _فرمود : در مجلس قضاوت منشین، مگر این که قبلاً چیزی بخوری.

9 _ میزبان یکی از طرفین دعوا نباشد

امام صادق علیه السلام :مردی بر امیر المؤمنین علیه السلام وارد شد و چند روزی میهمان آن حضرت بود. سپس نزد ایشان دعوایی مطرح کرد که قبلاً [یعنی از روز اول ورودش ]با امیر المؤمنین در میان نگذاشته بود. حضرت فرمود: تو شاکی هستی؟ عرض کرد: آری. امام فرمود: از پیش ما برو؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله نهی فرمود از این که شاکی میهمان [قاضی] باشد مگر آن که طرف دعوایش نیز با او باشد.

ص :484


1- الکافی : 7/413/5.
2- دعائم الإسلام : 2/537/1907 .
3- دعائم الإسلام : 2/537/1909 .
4- کنز العمّال : 15040.
5- الکافی : 7/413/1.
6- الکافی : 7/413/4.

10 _ أن لا یُسارَّ أحدا فی مَجلسِ القضاءِ :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: لا تُسارَّ أحَدا فی مَجلِسِکَ . (1)

11 _ أن یُقدِّمَ صاحِبَ الیمینِ بالکلامِ :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :قَضی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن یُقدَّمَ صاحِبُ الیَمینِ فی المَجلِسِ بالکلامِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إذا تَقَدَّمتَ مَع خَصمٍ إلی والٍ أو إلی قاضٍ فَکُن عن یَمینِهِ _ یعنی عن یمینِ الخَصمِ _ . (3)

12 _ أن لا یُلَقِّنَ الشُّهودَ :

دعائم الإسلام :رُوِیَ : أنّهُ [رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ]نَهی أن یُحابِیَ القاضی أحَدَ الخَصمَینِ بکَثرَةِ النَّظَرِ و حُضورِ الذِّهنِ ، و نَهی عَن تَلقینِ الشُّهودِ . (4)

10 _ در گوشی صحبت نکردن در محکمه

امام علی علیه السلام_ خطاب به شریح _فرمود : در مجلس قضاوت خود، با کسی در گوشی صحبت مکن.

11 _ مقدّم داشتن متخاصم طرف راست در سخن گفتن

امام باقر علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین حکم فرمود، که از طرفین دعوا آن که در جانب راست مجلس است در سخن گفتن مقدّم شود.

امام صادق علیه السلام :هر گاه با طرف دعوای خود پیش والی یا قاضی ای رفتی، در طرف راست خصمت قرار بگیر.

12 _ تلقین نکردن به گواهان

دعائم الاسلام :روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله نهی فرمود از این که قاضی با نگاه کردن زیاد و التفات به یکی از طرفین مخاصمه، از او جانبداری کند و از تلقین کردن به گواهان نیز نهی فرمود.

ص :485


1- الکافی : 7/413/5.
2- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/14/3240.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/14/3241.
4- دعائم الإسلام : 2/533/1893 .

3313 - أحکَمُ النّاسِ
3313 - داورترین مردم

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّ موسی قالَ : یا رَبِّ ، أیُّ عِبادِکَ أحکَمُ ؟ قالَ : الذی یَحکُمُ للناسِ کما یَحکُمُ لنفسِهِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إذا نَفَذَ حُکمُکَ فی نفسِکَ تَداعَت أنفُسُ الناسِ إلی عَدلِکَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن أنصَفَ الناسَ مِن نفسِهِ رُضِیَ بهِ حَکَما لغَیرِهِ . (3)

(4)

3313

داورترین مردم

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :موسی علیه السلام عرض کرد: پروردگار من! از بندگان تو چه کسی در قضاوت سرآمد است؟ فرمود: کسی که برای مردم همان گونه قضاوت کند که برای خود قضاوت می کند.

امام علی علیه السلام :هر گاه حکم تو درباره خودت نافذ باشد، دلهای مردمان به عدالت تو روی آورد.

امام صادق علیه السلام :هر کس با مردم با انصاف باشد، به داوری او میان دیگران رضایت داده شود.

3314 - مَن یُسَدِّدُهُ اللَّهُ مِن القُضاةِ
3314 - قاضیانی که خداوند آنها را کمک و راهنمایی می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن قاضٍ مِن قُضاةِ المُسلمینَ إلاّ و مَعهُ مَلَکانِ یُسَدِّدانِهِ إلَی الحَقِّ ما لَم یُرِدْ غیرَهُ ، فإذا أرادَ غیرَهُ و جارَ مُتَعمِّدا تَبَرَّأَ مِنهُ المَلَکانِ و وَکَلاهُ إلی نفسِهِ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تعالی مَع القاضی ما لَم یَحِفْ عَمدا . (6)

3314

قاضیانی که خداوند آنها را کمک و راهنمایی می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ قاضی ای از قاضیان مسلمانان نیست، مگر این که دو فرشته با اویند و تا زمانی که خواهان حقیقت باشد، او را به سوی آن راهنمایی می کنند. اما هر گاه در پی حقیقت نبود و عمدا ستم و حق کشی کرد، آن دو فرشته از او بیزاری می جویند و او را به خودش وا می گذارند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال با قاضی است، تا زمانی که عمدا ستم (حق کشی) نکند.

ص :486


1- کنز العمّال : 44261.
2- غرر الحکم : 4095.
3- الکافی : 2/146/12.
4- (انظر) الإنصاف : باب 3819. الرأی : باب 1427. العدل : باب 2515.
5- کنز العمّال : 14993.
6- کنز العمّال : 14986.

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ مَع القاضی ما لَم یَجُرْ ، فإذا جارَ تَخَلَّی عَنهُ و لَزِمَهُ الشیطانُ . (1)

کنز العمّال عن مَعقِلِ بنِ یَسارٍ :أمَرَنی رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن أقضیَ بینَ قَومی ، فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما اُحسِنُ أن أقضیَ . فقالَ النبیُّ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ مَع القاضی ما لَم یَحِفْ عَمدا ، ثلاثَ مَرّاتٍ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :یَدُ اللّهِ فوقَ رَأسِ الحاکِمِ تُرَفرِفُ بالرَّحمَةِ ، فإذا حافَ وَکَلَهُ اللّهُ إلی نفسِهِ . (3)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تا زمانی که قاضی گرفتار ستم و انحراف نشود، خداوند با اوست. پس هر گاه به ستم و انحراف دچار شد، خداوند از او دست می کشد و شیطان ملازم او می شود.

کنز العمّال_ به نقل از معقل بن یسار _: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من دستور داد تا در میان قوم خودم به کار قضاوت پردازم. من عرض کردم: ای رسول خدا! من خوب بلد نیستم قضاوت کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله سه بار فرمود: تا زمانی که قاضی ستم (حق کشی)نکند، خدا با اوست.

امام علی علیه السلام :دست رحمت خدا بر فراز سر قاضی در حرکت است. پس هر گاه ستم (حق کشی) کند، خداوند او را به خودش وا می گذارد.

3315 - لِلمُخطِیِ أجرٌ ولِلمُصیبِ أجرانِ
3315 - قاضی ای که حکمش اشتباه باشد یک اجر دارد و آن که درست باشد دو اجر

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا حَکَمَ الحاکِمُ فاجتَهَدَ فَأصابَ فلَهُ أجرانِ ، و إذا حَکَمَ فَاجتَهَدَ فَأخطَأَ فلَهُ أجرٌ واحِدٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :اجتَهِدْ ، فإذا أصَبتَ فلَکَ عَشرُ حَسَناتٍ ، و إن أخطَأتَ فلَکَ حَسَنةٌ . (5)

کنز العمّال عن عُقبَةِ بنِ عامِرٍ :کنتُ عندَ النّبیٍّ صلی الله علیه و آله یُوما فَجاءَهُ خَصمانِ، فقالَ لی : اقضِ بینَهُما ، قلتُ : علی ما ذا یا رسولَ اللّهِ؟ قال : اجتَهِدْ ، فإن أصَبتَ فلَکَ عَشرُ حَسَناتٍ ، و إن أخطَأتَ فلَکَ حَسَنةٌ . (6) (7)

3315

قاضی ای که حکمش اشتباه باشد یک اجر دارد و آن که درست باشد دو اجر

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه قاضی پس از به کار بردن سعی خود حکمی دهد و حکمش درست باشد، دو پاداش دارد و هر گاه سعی و کوشش خود را به کار گیرد و حکمی صادر کند ، اما حکمش خطا باشد، یک پاداش دارد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سعی خودت را به کار گیر؛ اگر حکمی که می دهی درست باشد، ده ثواب داری و اگر خطا بود، یک ثواب داری.

کنز العمّال_ به نقل از عقبة بن عامر _: روزی خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودم که دو متخاصم نزد ایشان آمدند حضرت به من فرمود : میان آنها داوری کن. عرض کردم: بر چه مبنایی، ای رسول خدا؟ فرمود: کوشش خود را به کار گیر. اگر حکمی که می دهی درست بود، ده ثواب داری و اگر خطا بود یک ثواب داری.

ص :487


1- کنز العمّال : 14985.
2- کنز العمّال : 14427.
3- الکافی : 7/410/1 .
4- کنز العمّال : 14597.
5- کنز العمّال : 15019.
6- کنز العمّال : 14428.
7- (انظر) عنوان 177 «الرأی» ، 406 «الفتوی».

3316 - أصنافُ القُضاةِ
3316 - انواع قاضیان

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القُضاةُ ثلاثةٌ : قاضِیانِ فی النارِ و قاضٍ فی الجَنّةِ ، قاضٍ قَضی بالهَوی فهُو فی النارِ ، و قاضٍ قَضی بغیرِ عِلمٍ فهُو فی النارِ ، و قاضٍ قَضی بالحَقِّ فهُو فی الجَنّةِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :القُضاةُ ثلاثةٌ : اثنانِ فی النارِ و واحِدٌ فی الجَنَّةِ : رَجُلٌ عَلِمَ الحَقَّ فَقضی بهِ فهُو فی الجَنّةِ ، و رَجُلٌ قَضی للناسِ علی جَهلِهِ فهُو فی النارِ ، و رجُلٌ عَرَفَ الحقَّ فَجارَ فی الحُکمِ فهُو فی النارِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :القُضاةُ أربَعةٌ : ثلاثةٌ فی النارِ و واحِدٌ فی الجَنَّةِ : رجُلٌ قَضی بجَورٍ و هُو یَعلَمُ فهُو فی النارِ ، و رَجُلٌ قَضی بجَورٍ و هو لا یَعلَمُ فهُو فی النارِ ، و رجلٌ قَضی بالحَقِّ و هُو لا یَعلَمُ فهُو فی النارِ ، و رجُلٌ قَضی بالحَقِّ و هو یَعلَمُ فهُو فی الجَنَّةِ . (3) (4)

3316

انواع قاضیان

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاضیان سه دسته اند: دو دسته از آنها در آتشند و یک دسته در بهشت. قاضی ای که به دلخواه داوری کند، این قاضی در آتش است. قاضی ای که ندانسته حکم دهد، او نیز در آتش است و قاضی ای که حکم حق و درست صادر کند، این قاضی در بهشت است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قاضیان سه گروهند: دو گروه در آتشند و یک گروه در بهشت. مردی که حق و حقیقت را می شناسد و به آن حکم می کند، این مرد در بهشت است. مردی که جاهلانه میان مردم قضاوت می کند، این کس در آتش است و مردی که حق و حقیقت را می شناسد اما حکم ناروا صادر می کند، این نیز در آتش است.

امام صادق علیه السلام :قاضیان چهار گروهند: سه گروه در آتشند و یک گروه در بهشت. مردی که دانسته حکم ناحق صادر کند، این قاضی در آتش است. مردی که ندانسته [و بی اطلاع از احکام و قوانین] حکم ناحق دهد، این نیز در آتش است. مردی که ندانسته حکم درست و حق صادر کند، این هم در آتش است و مردی که دانسته حکم حق و درست را صادر کند، این قاضی در بهشت است.

ص :488


1- کنز العمّال : 14981.
2- کنز العمّال : 14980.
3- الکافی : 7/407/1.
4- (انظر) کنز العمّال : 14982 ، 15003 ، 15004.

3317 - قَضاءُ المَرأةِ
3317 - قضاوت زن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تکونُ المَرأةُ حَکَما تَقضی بینَ العامَّةِ . (1)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّ المرأةَ لا تُولَّی القَضاءَ و لا تُولَّی الإمارَةَ . (2)

عنه علیه السلام :لا تُولَّی المرأةُ القَضاءَ و لا تُولَّی الإمارةَ . (3)

(4)

3317

قضاوت زن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زن نباید قاضی باشد و میان مردم داوری کند.

امام باقر علیه السلام :زن نه عهده دار مسند قضاوت می شود و نه عهده دار منصب امارت.

امام باقر علیه السلام :به زن نه مسند قضاوت سپرده می شود و نه منصب امارت.

3318 - تَفسیرُ : إنّما أقضی بَینَکُم بِالبَیِّناتِ
3318 - معنای داوری بر اساس بیّنه ها

الکتاب :

وَ لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» . (5)

3318

معنای داوری بر اساس بیّنه ها

قرآن:

«و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید و [به عنوان رشوه قسمتی از] آن را به حکّام مدهید، تا بخشی از اموال مردم را به حرام بخورید در حالی که خودتان [هم خوب ]می دانید».

ص :489


1- کنز العمّال : 14921.
2- بحار الأنوار : 104/275/1.
3- الخصال : 585/12.
4- (انظر) مستدرک الوسائل : 17 / 241 باب 2. وسائل الشیعة : 18 / 6 باب 2.
5- البقرة : 188.

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما أنا بَشَرٌ، و لَعلَّ بعضَکُم أن یکونَ ألحَنَ بحُجَّتِهِ مِن بَعضٍ ، فَمَن قَضَیتُ لَهُ مِن حَقِّ أخیهِ فإنّما أقطَعُ لَهُ قِطعَةً مِن نارٍ . (1)

معانی الأخبار :اختصَمَ رَجلانِ إلی النّبیِّ صلی الله علیه و آله فی مَواریثَ و أشیاءَ قد دَرَسَتْ، فقالَ النّبیُّ صلی الله علیه و آله : لعلَّ بعضَکُم أن یکونَ ألحَنَ بحُجَّتِهِ مِن بَعضٍ ، فَمَن قَضَیتُ لَهُ بشیءٍ مِن حَقِّ أخیهِ فإنّما أقطَعُ لَهُ قِطعَةً مِن النارِ ، فقالَ لَهُ کُلُّ واحِدٍ مِن الرَّجُلَینِ : یا رسولَ اللّهِ ، حَقّی هذا لِصاحبی ؟ فقالَ : و لکنِ اذهَبا فَتَوَخَّیا ثُمّ اسْتَهِما ثُمّ لیُحَلِّلْ کلُّ واحِدٍ مِنکُما صاحِبَهُ . (2)

تنبیه الخواطر :اختصمَ امرؤَ القیس وَ رَجلٌ إلی رسولِ اللّهِ فی أرضٍ ، قالَ : أ لکَ بَیِّنَةٌ ؟ قالَ : لا، قالَ : فَیَمِّنْهُ ، قالَ : إذَن و اللّهِ یَذهَبُ بأرضی ! قالَ : إن ذَهَبَ بأرضِکَ بیَمینِهِ کانَ ممَّن لا یَنظُرُ اللّهُ إلَیهِ یَومَ القِیامَةِ و لا یُزَکِّیهِ و لَهُ عَذابٌ ألیمٌ . قالَ : فَفَزِعَ الرجُلُ وَ رَدَّها إلَیهِ . (3)

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جز این نیست که من هم یک بشر هستم و ای بسا که بعضی از شما در اقامه حجّت و دلیل از دیگری زبان آورتر باشد [و حکم مرا به نفع خویش گرداند]. پس، هر کس که من [بر اساس بیّنه] از حق برادرش به نفع او حکم دهم، در حقیقت تکّه ای آتش در اختیار او می گذارم.

معانی الأخبار :دو نفر درباره ارثیه و مقداری اشیای فرسوده با هم اختلاف پیدا کردند و برای داوری نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفتند، حضرت فرمود : ممکن است که یکی از شما در اقامه حجت و دلیل از دیگری زبان آورتر باشد. پس، هر کس که من از حق برادرش به نفع او حکم دهم، در حقیقت تکه ای آتش در اختیارش می گذارم. در این هنگام هر یک از آن دو مرد عرض کرد: ای رسول خدا! من حقّم را به طرفم بخشیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نه، بلکه بروید و حق جویانه اموال را قسمت کنید و آن گاه قرعه زنید و سپس یکدیگر را حلال کنید.

تنبیه الخواطر :امرؤ القیس با مردی بر سر زمینی دعوا داشت و نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای داوری رفته بود حضرت فرمود : بیّنه (شاهدی) داری؟ عرض کرد: خیر. فرمود: پس او را سوگند ده. امرؤ القیس عرض کرد: در این صورت زمین مرا می برد. فرمود: اگر با سوگندش زمین تو را ببرد، از کسانی خواهد بود که خداوند در روز قیامت به وی نمی نگرد و اعمالش را نمی پذیرد و عذابی دردناک دارد. آن مرد به وحشت افتاد و زمین را به امرؤ القیس برگرداند.

ص :490


1- کنز العمّال : 15043.
2- معانی الأخبار : 279.
3- تنبیه الخواطر : 2/171.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :خَمسَةُ أشیاءَ یَجِبُ علَی القاضی الأخْذُ فیها بظاهِرِ الحُکمِ : الوِلایَةُ و المَناکِحُ و المَواریثُ و الذَّبایحُ و الشَّهاداتُ ، إذا کانَ ظاهرُ الشُّهودِ مَأمونا جازَت شَهادَتُهُم و لا یَسألُ عن باطِنِهم . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ داوودَ علیه السلام کانَ یَدعُو أن یُلهِمَهُ اللّهُ القَضاءَ بینَ الناسِ بما هُو عِندَهُ تعالی الحَقّ ، فأوحی إلَیهِ: یا داوودُ ، إنَّ الناسَ لا یَحتَمِلُونَ ذلکَ . (2)

عنه علیه السلام :إذا قامَ قائمُ آلِ محمّدٍ علَیهِ و علَیهِمُ السلامُ حَکَمَ بینَ الناسِ بحُکمِ داودَ ، لا یَحتاجُ إلی بَیِّنةٍ ، یُلهِمُهُ اللّهُ تعالی فَیَحکُمُ بعِلمِهِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :پنج چیز است که باید قاضی [درباره آنها] به ظاهِر حکم عمل کند: ولایت (حق ولایت و سرپرستی که خدا یا امام برای هر کس یا ولیّ طفل قرار داده است)، همسران (یعنی مسأله زناشویی که بین مسلمانان مشهور است)، میراثها، ذبایح (حلال بودن کشتار مسلمانان) و شهادات. هر گاه شهود، ظاهِرا امین و در خور اعتماد باشند، شهادتشان پذیرفته است و لازم نیست از باطن آنها جستجو کرد.

امام صادق علیه السلام :داوود علیه السلام دعا می کرد که خداوند ، قضاوت بین مردم را آن گونه که نزد خداوند متعال حق است به او الهام فرماید . که خداوند به او وحی فرمود: ای داوود! مردم تحمّل این را ندارند.

امام صادق علیه السلام :زمانی که قائم آل محمّد علیه السلام ، قیام کند، به حکم داوود میان مردم داوری می کند و نیازی به بیّنه (گواه و مدرک) ندارد. خداوند متعال حکم را به او الهام می کند و او به علمش قضاوت می کند.

3319 - خَطَأُ القاضی
3319 - خطای قاضی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ ما أخطَأتِ القُضاةُ فی دمٍ أو قَطعٍ فهُو علی بَیتِ مالِ المُسلمینَ . (5)

3319

خطای قاضی

امام علی علیه السلام :آن جا که قاضیان در قصاص [ریختن خون] یا قطع [دست سارق] اشتباه کنند، دیه اش با بیت المال مسلمانان است.

ص :491


1- الخصال : 311/88.
2- بحار الأنوار : 14/5/13، انظر تمام الحدیث و أیضاً ح 14، 15، 16، 20.
3- بحار الأنوار : 14/14/23.
4- (انظر) وسائل الشیعة : 18 / 169 باب 2.
5- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/7/3231.

3320 - اختِلافُ الأحکامِ
3320 - اختلاف حُکمها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی ذَمِّ اختِلافِ العُلَماءِ فی الفُتیا _: تَرِدُ علی أحدِهِمُ القَضیّةُ فی حُکمٍ مِن الأحکامِ فَیَحکُمُ فیها بِرَأیِهِ ، ثُمّ تَرِدُ تلکَ القَضیّةُ بعَینِها علی غیرِهِ فیَحکُمُ فیها بخِلافِ قَولِهِ ، ثُمّ یَجتَمِعُ القُضاةُ بذلکَ عندَ الإمامِ الذی استَقضاهُم فَیُصَوِّبُ آراءَهُم جَمیعا و إلهُهُم واحِدٌ و نَبیُّهُم واحِدٌ و کتابُهُم واحِدٌ ! أ فأمَرَهُم اللّهُ سبحانَهُ بالاختِلافِ فَأطاعُوهُ ؟ ! أم نَهاهُم عَنهُ فَعَصَوهُ ؟ ! أم أنزَلَ اللّهُ سبحانَهُ دِینا ناقِصا فاستَعانَ بِهِم علی إتمامِهِ ؟ ! (1)

عنه علیه السلام_ فی کتابِهِ لمحمّدِ بنِ أبی بَکرٍ _: لا تَقضِ فی أمرٍ واحِدٍ بقَضاءَینِ مُختَلِفَینِ فَیَختلِفَ أمرُکَ و تَزیغَ عنِ الحَقِّ . (2)

دعائم الإسلام عن عَمر بنِ اُذَینةَ_ و کانَ مِن أصحابِ أبی عبدِ اللّهِ جعفرِ بنِ محمّدٍ علیه السلام _: دَخَلتُ یَوما علی عبدِ الرحمنِ بنِ أبی لَیلی بالکوفَةِ و هُو قاضٍ فقلتُ : أرَدتُ _ أصلَحَکَ اللّهُ _ أن أسألَکَ عَن مَسائلَ ، و کنتُ حَدیثَ السِّنِّ. فقالَ : سَلْ یا بنَ أخی عمّا شِئتَ . قلتُ : أخبِرنی عَنکُم معاشِرَ القُضاةِ تَرِدُ علَیکُمُ القَضیَّةُ فی المالِ و الفَرْجِ و الدَّمِ فتَقضی أنتَ فیها برأیِکَ ، ثُمّ تَرِدُ تلکَ القَضیّةُ بعَینِها علی قاضی مکَّةَ فیَقضی فیها بخِلافِ قَضِیَّتِکَ ، ثُمّ تَرِدُ علی قاضی البَصرةِ و قاضی الیَمَنِ و قاضی المَدینةِ فَیَقضُونَ فیها بخِلافِ ذلکَ ، ثُمّ تَجتَمِعُونَ عِند خَلیفَتِکُمُ الذی استَقضاکُم فَتُخبِرُونَهُ باختِلافِ قَضایاکُم فَیُصَوِّبُ رَأیَ کُلِّ واحِدٍ مِنکُم ، و إلهُکُم واحِدٌ و نَبیُّکُم واحِدٌ و دِینُکُم واحِدٌ ! أ فَأمَرَکُم اللّهُ عَزَّ و جلَّ بالاختِلافِ فَأطَعتُموهُ ؟ ! أم نَهاکُم عَنهُ فعَصَیتُموهُ ؟ ! أم کُنتُم شُرَکاءَ اللّهِ فی حُکمِهِ فلَکُم أن تقولوا و علَیهِ أن یَرضی ؟ ! أم أنزَلَ اللّهُ دِینا ناقِصا فاستَعانَ بِکُم فی إتمامِهِ؟! أم أنزلَ اللّهُ تامّا فَقَصَّرَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن أدائهِ ؟ ! أم ما ذا تَقولونَ؟ فقالَ : مِن أینَ أنتَ یا فتی ؟ قلتُ : مِن أهلِ البصرةِ. قالَ : مِن أیِّها ؟ قلتُ : مِن عَبدِ القَیسِ . قالَ : مِن أیِّهِم ؟ قلتُ : مِن بَنی اُذَینَةَ . قالَ : ما قَرابَتُکَ مِن عبدِ الرَّحمنِ بنِ اُذینَةَ ؟ قلتُ : هُو جَدِّی ، فَرَحَّبَ بی و قَرَّبَنی و قالَ : أیْ فَتی ، لقد سَألتَ فَغَلَّظتَ و انهَمَکتَ فَتَعَوَّصتَ ، و سَاُخبِرُکَ إن شاءَ اللّهُ ، أمّا قولُکَ فی اختِلافِ القَضایا فإنّهُ ما وَرَدَ علَینا مِن أمرِ القَضایا مِمّا لَهُ فی کتابِ اللّهِ أصلٌ أو فی سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله فلیسَ لنا أن نَعدُوَ الکتابَ و السُّنَّةَ ، و أمّا ما وَرَدَ علَینا مِمّا لیسَ فی کتابِ اللّهِ و لا فی سُنَّةِ نَبِیِّهِ فإنّا نَأخُذُ فیه بِرَأیِنا . قلتُ : ما صَنَعتَ شیئا ! لأنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ : «ما فَرَّطْنا فی الکِتابِ مِن شَیْءٍ» (3) ، و قالَ فیهِ : «تِبیانا لِکُلِّ شَیءٍ» (4) . (5)

3320

اختلاف حُکمها

امام علی علیه السلام_ در نکوهش اختلاف علما در فتوا _فرمود : قضاوت در حکمی از احکام به یکی از آنان ارجاع می شود و او درباره آن به نظر خود حکمی صادر می کند. سپس همان مشکل نزد دیگری بُرده می شود و او بر خلاف حکم اوّلی رأی می دهد. آن گاه قاضیان حکمهای صادره خود را نزد پیشوایی که آنان را به قضاوت گماشته است، می برند و او آرای همه آنان را تأیید می کند. حال آن که خدایشان یکی و پیامبرشان یکی و کتابشان یکی است! آیا خداوند سبحان آنان را به اختلاف [احکام و آرا] دستور داده است و از او پیروی کرده اند؟ یا آنها را از اختلاف نهی فرموده و بر خلاف نهی او عمل کرده اند؟ یا نکند خداوند سبحان دین ناقصی فرستاده و برای کامل کردن آن از ایشان کمک خواسته است؟!

امام علی علیه السلام_ در نامه خود به محمّد بن ابی بکر _نوشت : در یک موضوع، دو حکم متفاوت صادر مکن؛ زیرا کارَت پریشان می گردد و از حق منحرف می شوی.

دعائم الاسلام_ به نقل از عمر بن اُذینه یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام _: در ایّام جوانی، روزی نزد عبد الرحمن بن ابی لیلی، قاضی کوفه رفتم و گفتم: خدا تو را خیر دهد، می خواهم سؤالاتی بپرسم. گفت: عمو جان! هر چه می خواهی بپرس. گفتم: به من بگو چرا شما گروه قُضات وقتی دعوایی مالی و ناموسی و جانی پیش شما می آورند تو درباره آن به رأی خودت حکم می دهی و همان دعوا پیش قاضی مکّه برده می شود و او برخلاف حکم تو رأی می دهد و سپس آن را پیش قاضی بصره و یمن و مدینه می برند و هر کدام آنها قضاوتی متفاوت با دیگری می کند. آن گاه همه شما نزد خلیفه تان که شما را به منصب قضاوت گماشته است جمع می شوید و آرای مختلف خود [درباره آن دعوا ]را به اطلاع او می رسانید و او رأی همه شما را درست می شمارد و تأیید می کند، در حالی که خدایتان یکی و پیامبرتان یکی و دینتان یکی است؟! آیا خداوند عزّ و جلّ به شما دستور اختلاف داده است و شما از او اطاعت می کنید؟ یا شما را از آن نهی فرموده و شما بر خلاف نهی او رفتار می کنید؟ یا نکند خداوند دین ناقصی فرستاده و برای کامل کردنش از شما کمک خواسته است؟ یا نکند خداوند دین کاملی فرستاده، اما رسول خدا صلی الله علیه و آله در رساندن آن کوتاهی کرده است؟ چه جوابی دارید که بدهید؟ عبد الرحمن گفت: اهل کجا هستی ای جوان؟ گفتم: اهل بصره ام. پرسید: از کدام طایفه؟ گفتم: از عبد القیس. پرسید: از کدام تیره آن؟ گفتم: از بنی اُذینه. گفت: با عبد الرحمن بن اُذینه چه نسبتی داری؟ گفتم: او جدّ من است. در این هنگام عبد الرحمن به من خوشامد گفت و مرا نزدیک خود نشاند و گفت: ای جوان! سؤال سفت و سخت و پیچیده ای پرسیدی و من به خواست خدا پاسخت را می دهم. اما سخن تو درباره اختلاف آرا و داوریها، بدان که اگر دعوایی پیش ما آورده شود که در کتاب خدا یا سنّت پیامبرش اصل و مبنایی برای آن باشد، ما حق نداریم از کتاب و سنّت تجاوز کنیم. اما اگر در کتاب خدا یا سنّت پیامبر او اصل و ریشه ای برایش وجود نداشته باشد، در این صورت بر اساس رأی خود حکم صادر می کنیم. من گفتم: جوابی ندادی؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «ما هیچ چیزی را در کتاب فرو گذار نکرده ایم» و نیز درباره قرآن می فرماید: «روشنگر هر چیزی است».

ص :492


1- نهج البلاغة : الخطبة 18 .
2- الأمالی للطوسی : 30/31.
3- الأنعام : 38 .
4- النحل : 89 .
5- دعائم الإسلام : 1/92.

ص :493

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :ما رأیتُ علیّا قَضی قَضاءً إلاّ وَجَدتُ لَهُ أصلاً فی السُّنَّةِ ، و کانَ علیٌّ علیه السلام یقولُ : لوِ اختَصَمَ إلَیَّ رجُلانِ فقَضَیتُ بینَهُما ثُمّ مَکَثا أحوالاً کثیرَةً ثُمّ أتَیانی فی ذلکَ الأمرِ لَقَضَیتُ بینَهُما قَضاءً واحِدا ؛ لأنّ القَضاءَ لا یَحُولُ و لا یَزُولُ أبدا . (1)

امام صادق علیه السلام :ندیدم که علی علیه السلام قضاوتی کرده باشد، جز این که در سنّت اصل و ریشه ای برای قضاوت او یافتم. علی علیه السلام می فرمود: اگر دو نفر برای قضاوت نزد من بیایند و میان آنها داوری کنم، سپس سالیان درازی بگذرانند و دوباره همان دعوا را نزد من بیاورند، هر آینه میان ایشان یک حکم صادر کنم؛ زیرا حکم هیچگاه تغییر و زوال نمی یابد.

ص :494


1- الأمالی للمفید : 286/5.

3321 - المَحکَمَةُ العُلیا
3321 - دادگاه عالی

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لِشُرَیحٍ _: إیّاکَ أن تُنفِذَ فیهِ قَضیّةً فی قِصاصٍ ، أو حَدٍّ مِن حُدودِ اللّهِ ، أو حَقٍ مِن حُقوقِ المُسلمینَ حتّی تَعرِضَ ذلکَ عَلَیَّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :لَمّا وَلّی أمیرُ المؤمنینَ صلواتُ اللّهِ علَیهِ شُرَیحا القَضاءَ اشتَرَطَ علَیهِ أن لا یُنفِذَ القَضاءَ حتّی یَعرِضَهُ علَیهِ . (2)

3321

دادگاه عالی

امام علی علیه السلام_ خطاب به شریح _فرمود : مبادا حکمی را درباره قصاص یا حدّی از حدود خدا یا حقی از حقوق مسلمانان اجرا کنی، تا این که قبلاً آن را به اطلاع من برسانی.

امام صادق علیه السلام :هنگامی که امیر المؤمنین _ صلوات اللّه علیه _ شریح را به قضاوت گماشت، این شرط را برای او قرار داد که حکم را اجرا نکند مگر اینکه قبلاً آن را به اطلاع حضرت برساند.

3322 - قَولُ الإمامِ : أما إنَّها حُکومَةٌ !
3322 - فرمایش امام : هان! این یک داوری است!

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ أمیرَ المؤمنینَ علیه السلام ألقَی صِبیانُ الکُتّابِ ألواحَهُم بینَ یدَیهِ لِیُخَیِّرَ بینَهُم ، فقالَ : أما إنّها حُکومَةٌ ! و الجَورُ فیها کالجَورِ فی الحُکمِ ! أبلِغُوا مُعَلِّمَکُم إن ضَرَبَکُم فَوقَ ثلاثِ ضَرَباتٍ فی الأدَبِ اقتُصَّ مِنهُ . (3)

3322

فرمایش امام : هان! این یک داوری است!

امام صادق علیه السلام :کودکان مکتبی دستخطهای خود را در مقابل امیر المؤمنین علیه السلام نهادند، تا بهترین آنها را انتخاب کند؛ حضرت فرمود: هان! این یک نوع داوری است! و ظلم در این باره، مانند ظلم در قضاوت است! به معلّم خود بگویید که اگر برای تنبیه بیش از سه ضربه بزند، قصاص می شود.

ص :495


1- الکافی : 7/413/1.
2- الکافی : 7/407/3.
3- وسائل الشیعة : 18/582/2.

3323 - بَدءُ القَضاءِ
3323 - آغاز قضاوت

کنز العمّال :ما اتَّخَذَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قاضیا و لا أبو بکرٍ و لا عُمَرُ حتّی کانَ وَسَطا مِن خِلافَةِ عُمَرَ فقالَ عمرُ لِیزیدَ بنِ اُختِ النَّمرِ : اِکفِنی بَعضَ الاُمورِ _ یَعنی صِغارَها _ . (1)

(2)

3323

آغاز قضاوت

کنز العمّال :نه رسول خدا صلی الله علیه و آله قاضی گماشت و نه ابو بکر و نه عمر، تا در اواسط خلافت عمر، که وی به یزید، خواهر زاده نمر، گفت: قسمتی از کارهای مرا به عهده گیر _ مقصودش کارهای کوچک و کم اهمیت بود _.

3324 - النَّوادِرُ
3324 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :البَیِّنَةُ علی مَنِ ادَّعَی ، و الیَمینُ علی مَن ادُّعِیَ علَیهِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :آفةُ القُضاةِ الطَّمَعُ . (4)

عنه علیه السلام :أفظَعُ شَیءٍ ظُلمُ القُضاةِ . (5)

عنه علیه السلام :لیسَ مِن العَدلِ القَضاءُ علَی الثِّقَةِ بالظَّنِّ . (6)

(7)

3324

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بیّنه و شاهد آوردن، با مدّعی است و سوگند با مدّعی علیه.

امام علی علیه السلام :آفت قاضیان، طمع است.

امام علی علیه السلام :زننده ترین چیز، ستم (حکم ناروای) قاضیان است.

امام علی علیه السلام :داوری کردن با تکیه به گمان از عدالت به دور است.

ص :496


1- کنز العمّال : 14463.
2- (انظر) کنز العمّال : 5 / 814 ، 815.
3- الکافی : 7/415/1.
4- غرر الحکم : 3936.
5- غرر الحکم : 3011.
6- نهج البلاغة : الحکمة 220 .
7- (انظر) وسائل الشیعة: 18/170باب 3 و ص216باب26.

444 - القلب

444 - دل

اشاره

(1)

(2)

ص :497


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 70 / 27 باب 44 «القلب و صلاحه و فساده». کنز العمّال : 1 / 240 و 394 «فی خَطَرات القلب و تقلّبه». کنز العمّال : 3 / 516 «عمَی القلب». المحجّة البیضاء : 5 / 3 «کتاب شرح عجائب القلب».
2- انظر: عنوان 18 «الاُلفة» ، 143 «الخشوع» ، 199 «الرُّوح» ، 517 «النَّفْس». الذِّکر : باب 1344 ، الصوم : باب 2324 ، الفقر : باب 3188. العِلم : باب 2844 ،الأخ : باب 40.

3325 - القَلبُ
3325 - دل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنّما سُمِّیَ القَلبُ مِن تَقلُّبِهِ، إنّما مَثَلُ القلبِ مَثَلُ ریشَةٍ بالفَلاةِ تَعَلَّقَت فی أصلِ شَجَرةٍ تُقَلِّبُها الرِّیحُ ظَهرا لِبَطنٍ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القلبُ مُصحَفُ البَصَرِ . (2)

عنه علیه السلام :القلبُ خازِنُ اللِّسانِ . (3)

عنه علیه السلام :القلبُ یَنبوعُ الحِکمَةِ ، و الاُذُنُ مَغیضُها . (4)

عنه علیه السلام :عِظَمُ الجَسَدِ و طُولُهُ لا یَنفَعُ إذا کانَ القَلبُ خاویا . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَوضِعُ العَقلِ الدِّماغُ ، و القَسوَةُ و الرِّقَّةُ فی القلبِ . (6)

کلامٌ فی معنَی القلب فی القرآن :

أقول : قال العلاّمة الطباطبائیّ _ فی تفسیر قوله تعالی : «لا یُؤاخِذُکمُ اللّهُ باللَّغوِ فی أیمانِکُم و لکنْ یُؤَاخِذُکُم بما کَسَبَتْ قُلوبُکُم» (7) و هذا من الشواهد علی أنّ المراد بالقلب هو الإنسان بمعنَی النفس و الرُّوح ، فإنّ التعقُّل و التفکُّر و الحبّ و البغض و الخوف و أمثال ذلک و إن أمکن أن ینسبه أحدٌ إلَی القلب باعتقاد أنّه العضو المُدرِک فی البدن علی ما ربّما یعتقده العامّة کما یُنسَب السمع إلَی الاُذن و الإبصار إلَی العین و الذوق إلَی اللسان ، لکن الکسب و الاکتساب ممّا لا ینسب إلاّ إلَی الإنسان البتّة . و نظیر هذه الآیة قوله تعالی : «فَإنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» (8) و قوله تعالی : «وَ جاءَ بِقَلبٍ مُنِیبٍ» . (9)

و الظاهر أنّ الإنسان _ لمّا شاهد نفسه و سائر أصناف الحیوان و تأمّل فیها و رأی أنّ الشعور و الإدراک ربما بطل أو غاب عن الحیوان بإغماءٍ أو صَرعٍ أو نحوهما ، و الحیاة المدلول علیها بحرکة القلب و نبضانه باقیةٌ بخلاف القلب _ قطع علی أنّ مبدأ الحیاة هو القلب ، أی أنّ الروح التی یعتقدها فی الحیوان أوّل تعلُّقها بالقلب و إن سرت منه إلی جمیع أعضاء الحیاة ، و أنّ الآثار و الخواصّ الروحیّة کالإحساسات الوجدانیّة مثل الشعور و الإرادة و الحبّ و البغض و الرجاء و الخوف و أمثال ذلک کلُّها للقلب بعنایة أنّه أوّل متعلّقٍ للروح ، و هذا لا ینافی کون کلِّ عضوٍ من الأعضاء مَبدءً لفعله الذی یختصُّ به کالدِّماغ للفکر و العین للإبصار و السمع للوعی و الرِّئة للتنفّس و نحو ذلک ، فإنّها جمیعا بمنزلة الآلات التی یفعل بها الأفعال المحتاجة إلی توسیط الآلة .

و ربّما یؤیِّد هذا النظر ما وجده التجارب العلمیّة أنّ الطیور لا تموت بفقد الدِّماغ إلاّ أنّها تفقد الإدراک و لا تشعر بشیءٍ ، و تبقی علی تلک الحال حتّی تموت بفقد المواد الغذائیّة و وقوف القلب عن ضَرَبانه .

و ربّما أیّده أیضا أنّ الأبحاث العلمیّة الطبیعیّة لم توفّق حتَّی الیوم لتشخیص المصدر الذی یصدر عنه الأحکام البدنیّة ، أعنی عرش الأوامر التی یمتثلها الأعضاء الفعّالة فی البدن الإنسانیّ ، إذ لا ریب أنّها فی عین التشتّت و التفرُّق من حیث أنفسها و أفعالها مجتمعةٌ تحت لواء واحد منقادة لأمیر واحد ، وحدةً حقیقیة .

و لا ینبغی أن یُتوهّم أنّ ذلک کان ناشئا عن الغفلة عن أمر الدماغ و ما یخصُّه من الفعل الإدراکیّ ، فإنّ الإنسان قد تنبّه لما علیه الرأس من الأهمیّة منذ أقدم الأزمنة ، و الشاهد علیه ما نری فی جمیع الاُمم و الملل علَی اختلاف ألسنتهم من تسمیة مبدأ الحکم و الأمر بالرأس ، و اشتقاق اللغات المختلفة منه ، کالرأس و الرئیس و الرئاسة ، و رأس الخیط ، و رأس المدّة ، و رأس المسافة ، و رأس الکلام ، و رأس الجبل ، و الرأس من الدوابّ و الأنعام ، و رئاس السیف .

فهذا _ علی ما یظهر _ هو السبب فی إسنادهم الإدراک و الشعور و ما لا یخلو عن شوب إدراک مثل الحبّ و البغض و الرجاء و الخوف و القصد و الحسد و العفّة و الشجاعة و الجرأة و نحو ذلک إلَی القلب ، و مرادهم به الروح المتعلّقة بالبدن أو الساریة فیه بواسطته ، فینسبونها إلیه کما ینسبونها إلَی الروح و کما ینسبونها إلی أنفسهم ، یقال : أحببته و أحبّته روحی و أحبّته نفسی و أحبّه قلبی . ثمّ استقرّ التجوُّز فی الاستعمال فاُطلق القلب و اُرید به النفس مجازا ، کما ربّما تعدّوا عنه إلَی الصدر فجعلوه لاشتماله علَی القلب مکانا لأنحاء الإدراک و الأفعال و الصفات الروحیّة .

و فی القرآن شیءٌ کثیرٌ من هذا الباب ، قال تعالی : «یَشْرَحْ صَدرَهُ للإِسلامِ» (10) ، و قال تعالی : «إنّکَ یَضیقُ صَدرُکَ» (11) ، و قال تعالی : «و بَلَغَتِ القُلوبُ الحَناجِرَ» (12) ، و هو کنایةٌ عن ضیق الصدرِ ، و قال تعالی : «إنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» . (13) و لیس من البعید أن تکون هذه الإطلاقات فی کتابه تعالی إشارةً إلی تحقیق هذا النظر و إن لم یتّضح کلّ الاتّضاح بعد .

و قد رجّح الشیخ أبو علیّ بن سینا کون الإدراک للقلب بمعنی أنّ دخالة الدِّماغ فیه دخالة الآلة ، فللقلب الإدراک و للدماغ الوساطة . (14) (15)

3325

دل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قلب را در حقیقت از این رو قلب نامیده اند، که منقلب و دگرگون می شود. حکایت دل حکایت یک پَر است که در دشتی به بیخ درختی آویخته شده و باد آن را زیر و رو می کند.

امام علی علیه السلام :دل، کتاب دیده است.

امام علی علیه السلام :دل، خزانه دار زبان است.

امام علی علیه السلام :دل، چشمه حکمت است و گوش ورودی آن.

امام علی علیه السلام :تنومندی و بلند بالایی به کاری نمی آید، هر گاه که دل تهی باشد.

امام صادق علیه السلام :جایگاه خرد، مغز است و قساوت و رقّت در دل است.

سخنی درباره معنای قلب در قرآن

مرحوم علاّمه طباطبائی _ در تفسیر آیه «لا یؤاخذکم اللّه باللغو فی أیمانکم و لکن یؤاخذکم بما کسبت قلوبکم» _ نوشته است : آنچه گفتیم [که کسب و اکتساب تنها به انسان نسبت داده می شود و اسناد آن به قلب مجازی است]، گواه بر این است که مراد از قلب، همان انسان به معنای جان و روان او می باشد؛ زیرا تعقّل و تفکّر و عشق و نفرت و امید و بیم و امثال اینها را گر چه کسی می تواند با این اعتقاد که قلب عضو مُدرک بدن است _ چنان که ممکن است عامه چنین اعتقادی داشته باشند _ به قلب نسبت دهد؛ چنان که شنیدن به گوش نسبت داده می شود و دیدن به چشم و چشیدن به زبان. ولی کسب و اکتساب از اموری است که جز به خود انسان نمی توان نسبت داد.

نظیر این آیه است آیه «فانّه آثم قلبه» و آیه «و جاء بقلب منیب» . ظاهرا انسان، چون دیده است که هم خودش و هم سایر جانوران گاهی اوقات بر اثر عوارضی چون بیهوشی و صرع و غیره، شعور و ادراکشان سلب می شود ولی حیات، که علایم آن حرکت و ضربان قلب می باشد، همچنان باقی است، یقین پیدا کرده است که مبدأ حیات قلب است؛ یعنی روحی که به وجود آن در موجود جاندار اعتقاد دارد، در وهله نخست به قلب تعلّق می گیرد و از آن به سایر اعضا سرایت می کند و آثار و خواص روحی مانند شعور و اراده و عشق و نفرت و بیم و امید و امثال اینها همه کار قلب است؛ زیرا که قلب نخستین تعلّقگاه روح می باشد. این مطلب البته با این که هر عضوی از اعضای بدن مبدأ فعل و عملیات مخصوص خود می باشد، مانند مغز برای فکر کردن و چشم برای دیدن و گوش برای شنیدن و شُش برای دمیدن و غیره، منافات ندارد؛ زیرا همه اینها به منزله ابزارهایی هستند که افعال و اعمالی که برای تحقّق یافتن نیازمند وسیله هستند، به وسیله آنها انجام می گیرد.

شاید آزمایشهای علمی در مورد پرندگان این نظر را تأیید کند؛ چرا که با برداشته شدن مغز پرندگان این حیوانات نمی میرند، بلکه ادراک و احساس نسبت به اشیاء را از دست می دهند و همچنان به حیات خود ادامه می دهند تا این که بر اثر نرسیدن مواد غذایی به بدن و از کار افتادن قلب، بمیرند.

تأیید دیگری بر این نظریه، شاید این نکته باشد که پژوهشهای علمی طبیعی تاکنون موفّق نشده است مرکز و منشأی را که احکام بدنی از آن صادر می شود، یعنی تخت فرمانروایی ای که اعضای فعّال بدن انسانی از آن امتثال امر می کنند را تشخیص دهد؛ چه، شکی نیست که این اعضا، در عین اختلاف و پراکندگی ذاتی و عملی، همگی در زیر یک پرچم گرد آمده و از فرماندهی واحد که وحدت حقیقی دارد اطاعت می کنند.

نباید پنداشت که این ناکامی در کشف مرکز فرماندهیِ واحد به خاطر غفلت از کار مغز و عمل ادراک آن است؛ زیرا انسان از کهنترین دوران به اهمیت عضو سر و مغز پی برده بود. دلیلش هم این است که ما در میان ملتها و اقوام، با وجود اختلاف و تفاوت زبانی آنها، شاهد این هستیم که همگی مبدأ حکومت و فرماندهی را رأس و سر می نامند و واژه های مختلفی از آن مشتق کرده اند، مانند رأس و رئیس و رئاست و رأس الخیط و رأس المدة و رأس المسافة و رأس الکلام و رأس الجبل و رأس السیف رأس در جانوران و حیوانات و امثال اینها.

ظاهرا همین امر سبب شده است که ادراک و شعور و پدیده هایی که به نحوی با ادراک همراهند مانند عشق و نفرت و امید و بیم و قصد و حسادت و عفت و شجاعت و جرأت و امثال اینها را به قلب نسبت دهند و مقصودشان از قلب همان روح است که به بدن تعلّق گرفته یا از طریق قلب و با واسطه آن به سراسر بدن جریان راه یافته است. بنا بر این، این افعال را به قلب نسبت می دهند، همچنان که به روح و به خودشان نیز نسبت می دهند، مثلاً می گویند: او را دوست دارم، روحم او را دوست دارد، جانم او را دوست دارد، قلبم او را دوست دارد. اما بعدا کاربرد مجازی پیدا کرده و قلب مجازا به معنای جان استعمال شده است. کما این که گاه به جای قلب، سینه را به کار برده اند؛ زیرا جایگاه قلب را، به عنوان مکانی برای انواع ادراکات و افعال و صفات روحی، دانسته اند.

از این گونه کاربردها و استعمالات در قرآن کریم مقدار زیادی به کار رفته است. مثلاً می فرماید: «یشرح صدره للاسلام»، یا می فرماید: «انکّ یضیق صدرک» یا: «و بلغت القلوب الحناجر» که کنایه از تنگی سینه است و یا می فرماید: «ان اللّه علیم بذات الصدور». بعید نیست که این اطلاقات، در کتاب خداوند متعال اشاره ای به صحّت نظریه پیش گفته باشد، گر چه هنوز حقیقت کاملاً روشن نیست.

ابو علی سینا این نظر را ترجیح داده که ادراک ، کار قلب است؛ به این معنا که دخالت مغز در امر ادراک دخالت ابزاری است. بنا بر این قلب ادراک می کند و مغز واسطه ادراک است.

ص :498


1- کنز العمّال : 1210.
2- نهج البلاغة : الحکمة 409 .
3- غرر الحکم : 261.
4- غرر الحکم : 2046.
5- غرر الحکم : 6309.
6- تحف العقول : 371.
7- البقرة : 225 .
8- البقرة : 283.
9- ق : 33.
10- الأنعام : 125.
11- الحِجر : 97.
12- الأحزاب : 10.
13- المائدة : 7.
14- المیزان فی تفسیر القرآن : 2/223.
15- (انظر) بحار الأنوار : 70 / 34 تحت عنوان «تبیین». المحجّة البیضاء : 5 / 4 «بیان معنَی النفس و الروح و العقل و القلب و ما هو المراد بهذه الأسامی».

ص :499

ص :500

ص :501

ص :502

3326 - مَنزِلَةُ القَلبِ مِنَ الجَسَدِ
3326 - جایگاه دل نسبت به بدن

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إذا طابَ قلبُ المَرءِ طابَ جَسَدُهُ ، و إذا خَبُثَ القلبُ خَبُثَ الجَسَدُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :فی الإنسانِ مُضغَةٌ ، إذا هی سَلِمَت و صَحَّت سَلِمَ بها سائرُ الجَسَدِ، فإذا سَقِمَت سَقِمَ بها سائرُ الجَسَدِ و فَسَدَ ، و هِی القلبُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فی الرَّجُلِ مُضغَةً إذا صَحَّت صَحَّ لها سائرُ جَسَدِهِ ، و إن سَقِمَت سَقِمَ لها سائرُ جَسَدِهِ ، قَلبُهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :القَلبُ مَلِکٌ و لَهُ جُنودٌ ، فإذا صَلَحَ المَلِکُ صَلَحَت جُنودُهُ ، و إذا فَسدَ المَلِکُ فَسَدَت جُنودُهُ . (4)

3326

جایگاه دل نسبت به بدن

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه دل انسان پاک شود، بدنش نیز پاک گردد و هر گاه دلش ناپاک شود، بدنش نیز ناپاک گردد (اعمال و رفتارهای ناپسندی از او سرزند).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در انسان پاره گوشتی است که اگر آن سالم و درست باشد، دیگر [اعضای] بدن به وسیله آن سالم می شود و هر گاه آن بیمار شود سایر [اعضای ]بدن بیمار و تباه می گردد. آن پاره گوشت ، دل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در وجود آدمی پاره گوشتی است که اگر آن سالم باشد، بقیه بدنش سالم می ماند و اگر آن بیمار شود، سایرِ بدنش بیمار می شود. آن پاره گوشت دل اوست.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دل، پادشاهی است که سپاهیانی دارد. هر گاه پادشاه شایسته باشد، سپاهیانش شایسته باشند و هر گاه پادشاه فاسد شود، سپاهیانش نیز به فساد و تباهی افتند.

ص :503


1- کنز العمّال : 1222.
2- الخصال : 31/109.
3- کنز العمّال : 1223.
4- کنز العمّال : 1205.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ مَنزِلَةَ القلبِ مِن الجَسَدِ بمَنزِلَةِ الإمامِ مِن الناسِ . (1)

امام صادق علیه السلام :جایگاه دل نسبت به بدن، همچون جایگاه امام و پیشواست نسبت به مردم.

3327 - خَصائِصُ القَلبِ
3327 - ویژگیهای دل

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أعجَبُ ما فی الإنسانِ قَلبُهُ ، و لَهُ مَوارِدُ مِن الحِکمَةِ ، و أضدادٌ مِن خِلافِها ، فإن سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ أذَلَّهُ الطَّمَعُ ، و إن هاجَ بهِ الطَّمَعُ أهلَکَهُ الحِرصُ ، و إن مَلَکَهُ الیَأسُ قَتَلَهُ الأسَفُ ، و إن عَرَضَ لَهُ الغَضَبُ اشتَدَّ بهِ الغَیظُ ، و إن سُعِدَ بالرِّضا نَسِیَ التَّحَفُّظَ ، و إن نالَهُ الخَوفُ شَغَلَهُ الحَذَرُ ، و إن اتَّسَعَ لَهُ الأمنُ استلبَتهُ الغَفلَةُ ، و إن حَدَثَت لَهُ النِّعمَةُ أخَذَتهُ العِزَّةُ ، و إن أصابَتهُ مُصیبَةٌ فَضَحَهُ الجَزَعُ ، و إنِ استَفادَ مالاً أطغاهُ الغِنی ، و إن عَضَّتهُ فاقَةٌ شَغَلَهُ البَلاءُ، و إن جَهَدَهُ الجُوعُ قَعَدَ بهِ الضَّعفُ ، و إن أفرَطَ فی الشِّبَعِ کَظَّتهُ البِطنَةُ ، فَکُلُّ تَقصیرٍ بهِ مُضِرٌّ ، و کُلُّ إفراطٍ بهِ مُفسِدٌ . (2)

3327

ویژگیهای دل

امام علی علیه السلام :شگفت ترین چیز در انسان دل اوست و دل مایه هایی از حکمت و مایه هایی از ضدّ حکمت دارد. اگر امید و آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش گرداند و اگر طمع در آن سر بردارد، حرص نابودش کند و اگر نومیدی بر آن مسلّط شود، اندوه وی را بکشد و اگر خشم بر وی عارض شود، کینه لبریزش کند و اگر خشنودی یارش شود، احتیاط را از یاد برد و اگر آن را ترس در رسد، پروا و حذر کردن او را گرفتار خود سازد و اگر احساس امنیّت فرا گیردش، غفلت آن را در رباید و اگر نعمت به سراغش آید، غرور و نخوت آن را فرو گیرد و اگر مصیبتی به آن در رسد، بیتابی رسوایش گرداند و اگر به مالی رسد، ثروت آن را به طغیان دراندازد و اگر تهیدستی آزارش دهد، گرفتاری او را به خود مشغول سازد و اگر گرسنگی بر او سخت گیرد، از ضعف زمینگیر شود و اگر سیریِ او از حدّ بگذرد، پُری شکم او را به رنج افکند؛ باری هر تفریطی برایش زیانبار است و هر افراطی برایش تباهی آفرین.

ص :504


1- علل الشرائع : 109/8.
2- علل الشرائع : 109/7 روی هذا الحدیث باختلاف یسیر فی نهج البلاغة : الحکمة 108 ، نهج السعادة :1/482 ، الکافی : 8 / 21 / 4 ، غرر الحکم : 7402، بحار الأنوار : 77/284/1 نقلاً عن تحف العقول فراجع .

3328 - القُلوبُ آنِیَةُ اللَّهِ
3328 - دلها ظرفهای خدایند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِ تعالی فی الأرضِ أوانِیَ ، ألا و هِی القُلوبُ ، فَأحَبُّها إلَی اللّهِ ، أرَقُّها و أصفاها و أصلَبُها ؛ أرقُّها للإخوانِ، و أصفاها مِن الذُّنوبِ ، و أصلَبُها فی ذاتِ اللّهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ للّهِ تعالی آنِیَةً فی الأرضِ فَأحَبُّها إلَی اللّهِ تعالی ما صَفا مِنها وَ رقَّ و صَلُبَ ، و هِی القُلوبُ (2) ؛ فأمّا ما رَقَّ مِنها : فَأرَقُّهُ علَی الإخوانِ ، و أمّا ما صَلُبَ مِنها : فقَولُ الرجُلِ فی الحَقِّ لا یَخافُ فی اللّهِ لَومَةَ لائمٍ ، و أمّا ما صَفا ما صَفَت مِن الذُّنوبِ . (3)

3328

دلها ظرفهای خدایند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :همانا خداوند متعال در زمین ظرفهایی دارد. بدانید که آن ظرفها، همان دلهایند. پس دوست داشتنی ترین دلها نزد خداوند، نازکترین و صافترین و سختترین آنهاست: نازکترین آنها برای برادران و صافترین آنها از گناهان و سخت ترین آنها در راه خدا.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال در زمین ظرفهایی دارد و محبوبترین آنها نزد او ظروفی است که صاف و نازک و محکم باشند. این ظرفها همان دلهایند. امّا دل نازک از میان آنها، دلی است که با برادران [ دینی ]نرمتر و نازکتر باشد و دل محکم، دل آن کسی است که حق بگوید و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگری نهراسد و اما دل صاف، دلی است که از [زنگار ]گناهان، صاف باشد.

3329 - القَصدُ إلَی اللَّهِ تَعالی بِالقُلوبِ
3329 - ره سپردن به سوی خداوند متعال با دلها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی لا یَنظُرُ إلی صُوَرِکُم و لا إلی أموالِکُم و لکنْ یَنظُرُ إلی قُلوبِکُم و أعمالِکُم . (4)

3329

ره سپردن به سوی خداوند متعال با دلها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی، به چهره ها و داراییهای شما نمی نگرد، بلکه به دلها و کرده های شما می نگرد.

ص :505


1- کنز العمّال : 1225.
2- فی المحجّة البیضاء : 5/26 «قیل لرسول اللّه صلی الله علیه و آله : أین اللّه ، فی الأرض أو فی السماء ؟ قال : فی قلوب عباده المؤمنین» و فی الخبر : «قال اللّه تعالی : لم یسعنی أرضی و لا سمائی و وسعنی قلب عبدی المؤمن اللیّن الوادع».
3- النوادر للراوندی : 98/52 .
4- الأمالی للطوسی : 536/1162.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :جَعَلَنا اللّهُ و إیّاکم مِمَّن یَسعی (سَعی) بقَلبِهِ إلی مَنازِلِ الأبرارِ بِرَحمَتِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :القَصدُ إلَی اللّهِ بالقُلوبِ أبلَغُ مِن القَصدِ إلَیهِ بالبَدَنِ ، و حَرَکاتُ القُلوبِ أبلَغُ مِن حَرَکاتِ الأعمالِ . (2)

الإمامُ الجوادُ علیه السلام :القَصدُ إلَی اللّهِ تعالی بالقُلوبِ أبلَغُ مِن إتعابِ الجَوارحِ بالأعمالِ . (3)

امام علی علیه السلام :خداوند به لطف و رحمت خود، ما و شما را از کسانی قرار دهد که با دل خویش به سوی منزلهای نیکوکاران ره می سپارد.

امام صادق علیه السلام :ره سپردن به سوی خدا با دلها، رساننده تر است تا ره سپردن به سوی او با بدن ، و حرکتهای دلها رساننده تر [به سر منزل مقصود] از حرکتهای اعمال است.

امام جواد علیه السلام :ره سپردن به سوی خداوند متعال با دلها، از به رنج افکندن اعضای بدن با اعمال رساننده تر [به سر منزل مقصود ]است.

3330 - أصنافُ القُلوبِ
3330 - انواع دلها

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القُلوبُ أربَعةٌ : قَلبٌ فیهِ إیمانٌ و لیسَ فیهِ قرآنٌ ، و قَلبٌ فیهِ إیمانٌ و قرآنٌ ، و قَلبٌ فیهِ قرآنٌ و لیسَ فیهِ إیمانٌ ، و قَلبٌ لا إیمانَ فیهِ و لا قرآنَ :

فأمّا الأوَّلُ کالتَّمرَةِ طَیِّبٌ طَعمُها و لا طِیبَ لَها ، و الثانی کَجِرابِ المِسکِ طَیِّبٌ إن فُتِحَ و طَیِّبٌ إن وَعاهُ ، و الثالثُ کالاُشنَةِ طَیِّبٌ ریحُها و خَبیثٌ طَعمُها ، و الرابعُ کالحَنظَلَةِ خَبیثٌ رِیحُها و طَعمُها . (4)

3330

انواع دلها

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلها چهار گونه اند: دلی که در آن ایمان هست و قرآن نیست، دلی که در آن هم ایمان هست هم قرآن، دلی که در آن قرآن هست و ایمان نیست و دلی که در آن نه ایمان هست و نه قرآن.

دل اوّل همچون خرماست، خوش طعم است، اما عطر ندارد. دل دوم، همچون مشکدان است که اگر دَرَش را باز کنی خوش بوست و اگر هم ببندی باز خوش بوست. دل سوم، مانند اشنان است؛ خوشبو و بد طعم. دل چهارم مانند حنظل (5) است؛ بد بو و بد طعم.

ص :506


1- نهج البلاغة : الخطبة 165.
2- مشکاة الأنوار : 448/1505 .
3- الدّرة الباهرة : 39.
4- النوادر للراوندی:90/26.
5- گیاهی است که میوه آن به بزرگی یک نارنج است و مصرف داروئی دارد، و بسیار تلخ است . فرهنگ معین: 4 / 5207 .

عنه صلی الله علیه و آله :القُلوبُ أربَعةٌ : قَلبٌ أجرَدُ فیه مِثلُ السِّراجِ یَزهَرُ ، و قَلبٌ أغلَفُ مَربوطٌ علی غِلافِهِ ، و قَلبٌ مَنکوسٌ ، و قَلبٌ مُصفَحٌ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :قَلبُ المؤمنِ أجرَدُ فیهِ سِراجٌ یَزهَرُ ، و قَلبُ الکافِرِ أسوَدُ مَنکوسٌ . (2)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :القُلوبُ أربَعةٌ : قَلبٌ فیهِ نِفاقٌ و إیمانٌ ، و قَلبٌ مَنکوسٌ ، و قَلبٌ مَطبوعٌ ، و قَلبٌ أزهَرُ أنوَرُ ......... و أمّا المَطبوعُ فقَلبُ المُنافِقِ ، و أمّا الأزهَرُ فقَلبُ المؤمنِ ......... و أمّا المَنکوسُ فقَلبُ المُشرِکِ ......... أمّا القَلبُ الذی فیهِ إیمانٌ و نِفاقٌ فَهُم قَومٌ کانوا بالطائفِ و إن أدرَکَ أحَدَهُم أجَلُهُ علی نِفاقِهِ هَلَکَ و إن أدرَکَهُ علی إیمانِهِ نَجا . (3)

عنه علیه السلام :القُلوبُ ثلاثةٌ : قَلبٌ مَنکوسٌ لا یَعی علی شیءٍ مِن الخَیرِ و هُو قَلبُ الکافِرِ ، و قلبٌ فیهِ نُکتَةٌ سَوداءُ فالخَیرُ و الشَّرُّ فیهِ یَعتَلِجانِ فَما کانَ مِنهُ أقوی غَلَبَ علَیهِ ، و قَلبٌ مَفتوحٌ فیهِ مِصباحٌ یَزهَرُ و لا یُطفَأُ نُورُهُ إلی یَومِ القِیامَةِ و هُو قَلبُ المؤمِنِ . (4)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلها چهار گونه اند: دل صاف که در آن چیزی، مانند چراغ می درخشد و دل غلاف شده که به غلافش بسته شده است و دل نگونسار و دل روی گردان [از حق، یا ناخالص و دو رو].

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دل مؤمن، صاف است که در آن چراغی می درخشد و دل کافر، سیاه و وارونه است.

امام باقر علیه السلام :دلها چهار گونه اند: دلی که در آن هم نفاق است هم ایمان و دلی که نگونسار است و دلی که مُهر خورده است و دلی که روشن و نورانی است ......... و اما دل مُهر خورده، دل منافق است و اما دل روشن، دل مؤمن است ......... و اما دل نگونسار، دل مشرک است ......... و اما دلی که در آن هم ایمان است هم نفاق، اینان مردمی بودند در طائف که اگر در حالت نفاق مرگ به سراغ یکی از آنها می آمد، هلاک می شد و اگر در حال ایمانش می مرد، نجات می یافت.

امام باقر علیه السلام :دلها سه گونه اند: دل نگونسار که هیچ خیری در آن نیست و آن دل کافر است. دلی که در آن نقطه ای سیاه وجود دارد؛ در این دل خوبی و بدی با یکدیگر می ستیزند و هر کدام نیرومندتر بود بر دیگری چیره می آید . و دلی گشاده که در آن چراغی می درخشد و نورش تا روز قیامت خاموش نمی شود و آن دل مؤمن است.

ص :507


1- کنز العمّال : 1226.
2- بحار الأنوار:70/59/39.
3- معانی الأخبار : 395/51.
4- معانی الأخبار : 395/50.

3331 - خَیرُ القُلوبِ
3331 - بهترین دلها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ هذهِ القُلوبَ أوعِیَةٌ ، فخَیرُها أوعاها . (1)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا أنَّ اللّهَ سبحانَهُ لم یَمدَحْ مِن القُلوبِ إلاّ أوعاها للحِکمَةِ ، و مِن الناسِ إلاّ أسرَعَهُم إلَی الحَقِّ إجابَةً . (2)

عنه علیه السلام :إنّ هذهِ القُلوبَ أوعِیَةٌ ، فخَیرُها أوعاها لِلخَیرِ . (3)

عنه علیه السلام :أفضَلُ القُلوبِ قَلبٌ حُشِیَ بالفَهمِ . (4)

3331

بهترین دلها

امام علی علیه السلام :این دلها ظرفهایی است و بهترین آنها جایگیرترین آنهاست.

امام علی علیه السلام :بدانید که خداوند سبحان، از میان دلها تنها آن دلهایی را ستوده است که حکمت را نگه دارترند و از مردمان تنها آنانی را ستوده است، که در پذیرفتن دعوت حق شتابنده ترند.

امام علی علیه السلام :همانا این دلها ظرفهایی است و بهترین آنها دلی است که خیر و خوبی را پذیراتر و نگاه دارنده تر باشد.

امام علی علیه السلام :برترین دلها، دلی است که آکنده از فهم باشد.

3332 - إعرابُ القُلوبِ
3332 - اِعراب دلها

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إعرابُ القُلوبِ أربَعةُ أنواعٍ : رَفْعٌ و فَتْحٌ و خَفْضٌ و وَقْفٌ ، فرَفعُ القلبِ فی ذِکرِ اللّهِ ، و فَتحُ القلبِ فی الرِّضا عنِ اللّهِ ، و خَفضُ القلبِ فی الاشتِغالِ بغَیرِ اللّهِ ، و وَقفُ القلبِ فی الغَفلَةِ عنِ اللّهِ . (5) (6)

3332

اِعراب دلها

امام صادق علیه السلام :اِعراب دلها چهار گونه است: رفع و فتح و جرّ و وقف. رفع دل، یاد خداست. فتح دل، خشنودی از خداست. جرّ دل، پرداختن به غیر خداست و وقف دل، غفلت از خداست.

ص :508


1- نهج البلاغة : الحکمة 147 .
2- غرر الحکم : 11005.
3- غرر الحکم : 3449.
4- غرر الحکم : 3078.
5- بحار الأنوار : 70/55/25.
6- (انظر) النحو : باب 3802.

3333 - سَلامةُ القَلبِ
3333 - سلامت دل

الکتاب :

«وَ لاَ تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ * یَوْمَ لاَ یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَی اللّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» . (1)

«وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لإِِبْرَاهِیمَ * إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ و قد سُئلَ : ما القَلبُ السَّلیمُ ؟ _: دِینٌ بِلا شَکٍّ و هَوی ، و عملٌ بِلا سُمعَةٍ و رِیاءٍ . (3)

عیسی علیه السلام :القُلوبُ ما لم تَخرِقْها الشَّهَواتُ و یُدَنِّسْها الطَّمَعُ و یُقْسِها النَّعیمُ فَسوفَ تَکونُ أوعیَةً للحِکمَةِ . (4)

3333

سلامت دل

قرآن:

«و روزی که [مردم] برانگیخته می شوند، رسوایم مکن. روزی که هیچ مالی و فرزندی سود نمی دهد. مگر کسی که دلی سالم به سوی خدا بیاورد».

«و بی گمان ابراهیم از پیروان اوست. آن گاه که با دلی سالم به [پیشگاه] پروردگارش آمد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ به این سؤال که: قلب سلیم چیست؟ _فرمود : دینداریِ بدور از شکّ و هوای نفْس است و عملِ بدون شهرت طلبی و خودنمایی.

عیسی علیه السلام :دلها بزودی ظرفهای حکمت خواهند شد ، اگر شهوتها آنها را از هم ندرند و طمع، آلودهشان نسازد و نعمت، آنها را سخت نگرداند .

ص :509


1- الشعراء : 87 _ 89.
2- الصافّات : 83 ، 84.
3- مستدرک الوسائل : 1/113/124.
4- تحف العقول : 504.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لا یَصدُرُ عنِ القَلبِ السَّلیمِ إلاّ المَعنی المُستَقیمُ . (1)

عنه علیه السلام :لا یَسلَمُ لکَ قَلبُکَ حتّی تُحِبَّ للمُؤمنینَ ما تُحِبُّ لنفسِکَ . (2)

عنه علیه السلام :إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا رَزَقَهُ قَلبا سَلیما و خُلُقا قَویما . (3)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :أسلَمُ القُلوبِ ما طَهُرَ مِن الشُّبُهاتِ . (4)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لا عِلمَ کَطَلَبِ السَّلامَةِ ، و لا سَلامَةَ کسَلامَةِ القَلبِ . (5)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «إلاّ مَن أتَی اللّهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ» _: القَلبُ السَّلیمُ الذی یَلقَی رَبَّهُ ، و لیسَ فیهِ أحَدٌ سِواهُ ، و کُلُّ قَلبٍ فیهِ شِرکٌ أو شَکٌّ فهُو ساقِطٌ . (6)

عنه علیه السلام_ أیضا _: هُو القَلبُ الذی سَلِمَ مِن حُبِّ الدنیا . (7)

عنه علیه السلام :صاحِبُ النِّیّةِ الصادِقَةِ صاحِبُ القَلبِ السَّلیمِ ، لأنَّ سلامَةَ القَلبِ مِن هَواجِسِ المحذوراتِ ، بتخلیصِ النِّیّة للّهِِ فی الاُمورِ کُلِّها ، قالَ اللّهُ عزَّ و جلَّ : «یَومَ لا یَنْفَعُ مالٌ و لا بَنُونَ * إلاّ مَن أتَی اللّهَ بِقَلبٍ سَلیمٍ» . (8) (9)

امام علی علیه السلام :از دل سالم، جز معنا [و رفتار ]راست و درست سر نمی زند.

امام علی علیه السلام :دلت برای تو سالم نخواهد شد، مگر آن گاه که برای مؤمنان همان پسندی که برای خود می پسندی.

امام علی علیه السلام :هر گاه خداوند بنده ای را دوست داشته باشد، دلی سالم و خُلقی نیک و درست روزیش فرماید.

امام حسن علیه السلام :سالمترین دلها، دلی است که از شبهات پاک باشد.

امام باقر علیه السلام :هیچ دانشی چون سلامت جویی نیست و هیچ سلامتی چون سلامت دل نیست.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه: «مگر کسی که دلی سالم به سوی خدا بیاورد» _فرمود : دل سالم، دلی است که پروردگارش را دیدار کند در حالی که احدی جز او در خود نداشته باشد و هر دلی که در آن شرک یا شک باشد، منحطّ است.

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : قلب سالم، قلبی است که از دنیا دوستی سالم باشد.

امام صادق علیه السلام :کسی که صداقت نیّت داشته باشد، قلب سلیم دارد؛ زیرا پاک و سالم بودن دل از خطورات نفسانی، نیّت را در همه کارها برای خدا خالص می گرداند.

خداوند متعال می فرماید: «روزی که مال و فرزندان سودی نمی دهند، مگر کسی که دلی سالم به سوی خدا بیاورد».

ص :510


1- غرر الحکم : 10874.
2- بحار الأنوار : 78/8/64.
3- غرر الحکم : 4112.
4- تحف العقول : 235.
5- بحار الأنوار: 78/164/1.
6- الکافی : 2/16/5.
7- مجمع البیان : 7/305 .
8- بحار الأنوار : 70/210/32 .
9- (انظر) باب 3349.

3334 - طُمَأنینَةُ القَلبِ
3334 - آرامش دل

الکتاب :

«الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» . (1)

«هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمانا مَعَ إِیمانِهِمْ وَ للّهِِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ کانَ اللّهُ عَلِیما حَکِیما» . (2)

«یا أَیَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً» . (3)

الحدیث :

تفسیر العیاشی :قالَ الإمامُ الباقرُ علیه السلام : إنَّ القَلبَ یَنقَلِبُ مِن لَدُنْ مَوضِعِهِ إلی حَنجَرَتِهِ ما لم یُصِبِ الحَقَّ ، فإذا أصابَ الحَقَّ قَرَّ ، ثُمّ ضَمَّ أصابِعَهُ ، ثُمّ قَرَأَ هذهِ الآیَةَ «فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أن یَهدِیَهُ یَشْرح صَدره لِلاسْلامِ ......... » . (4)

3334

آرامش دل

قرآن:

«همانان که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد. هان! با یاد خدا دلها آرامش می یابد».

«اوست آن کس که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد، تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند و از آنِ خداست سپاهیان آسمانها و زمین و خدا همواره دانای سنجیده کار است».

«ای نفس مطمئن، خشنود و خدا پسند به سوی پروردگارت بازگرد».

حدیث :

تفسیر العیاشی :امام باقر علیه السلام فرمود : دل تا زمانی که به حق نرسیده است، پیوسته از جای خود تا حنجره می آید و بر می گردد و چون به حق رسید قرار می گیرد. حضرت سپس انگشتان خود را جمع کرد و آن گاه این آیه را بر خواند: «پس کسی را که خدا بخواهد هدایت کند سینه اش را برای (پذیرش) اسلام گشاده می سازد ......... ».

ص :511


1- الرعد : 28.
2- الفتح : 4.
3- الفجر : 27 ، 28.
4- تفسیر العیّاشیّ : 1/377/95.

مشکاة الأنوار :قال الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : إنَّ القَلبَ یَتَلَجلَجُ فی الجَوفِ یَطلُبُ الحَقَّ ، فإذا أصابَهُ اطمَأنَّ و قَرَّ ، ثُمّ تَلا ......... «فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاْءِسْلَ_امِ وَ مَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَآءِ» (1) . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قَبضِ رُوحِ المُؤمِنِ _: و یُمثَّلُ لَهُ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله و أمیرُ المُؤمنینَ و فاطِمةُ و الحَسنُ و الحُسَینُ و الأئمّةُ مِن ذُرِّیَّتِهِم علیهم السلام فیقالُ لَهُ : هذا رسولُ اللّهِ و أمیرُ المؤمنینَ و فاطِمةُ و الحَسنُ و الحُسَینُ و الأئمّةُ علیهم السلام رُفَقاؤکَ . فَیَفتَحُ عَینَهُ فَیَنظُرُ فیُنادی رُوحَهُ مُنادٍ مِن قِبَلِ رَبِّ العِزَّةِ فیقولُ: «یا أیَّتُها النَّفسُ المُطمَئنَّةُ» إلی محمّدٍ و أهلِ بَیتِهِ «اِرجِعی إلی رَبِّکِ راضِیَةً» بالوَلایَةِ «مَرضِیّةً» بالثَّوابِ «فادْخُلِی فی عِبادِی» یَعنی محمّدا و أهلَ بیتِهِ «و ادخُلِی جَنَّتِی » .

فما شَیءٌ أحَبَّ إلَیهِ مِن استِلالِ رُوحِهِ و اللُّحوقِ بالمُنادی . (3)

(4)

مشکاة الأنوار :امام صادق علیه السلام فرمود : همانا دل در درون [آدمی] به دنبال حق می گردد و چون به آن رسید، آرام و قرار می گیرد. حضرت سپس این آیه را تلاوت کرد ......... «پس کسی را که خدا بخواهد هدایت کند سینه اش را برای (پذیرش) اسلام گشاده می سازد و آن کس را که بخواهد (به خاطر اعمال بدش) گمراه سازد سینه اش را تنگ می کند چنان که گویی به زحمت در آسمان بالا می رود».

امام صادق علیه السلام_ درباره قبض روح مؤمن _فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و امامان از نسل آنها علیهم السلام در برابر او مجسّم می شوند. پس به وی گفته می شود: این رسول خدا و امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمه علیهم السلام ، رفقا و همراهان تو هستند. پس چشمش را می گشاید و نگاه می کند و ندا دهنده ای از جانب ربّ العزة به روح مؤمن ندا می دهد: «ای نفْس آرامش یافته» به محمّد و اهل بیت او! «به سوی پروردگارت بازگرد، خشنود» به ولایت و «خرسند» به پاداش «پس به میان بندگان من» یعنی محمّد و اهل بیت او «وارد شو و به بهشت من درآی».

در این هنگام، برای او چیزی دوست داشتنی تر از کنده شدن جانش و پیوستن به آن ندا دهنده، نیست.

ص :512


1- الأنعام : 125 .
2- مشکاة الأنوار : 445/1487.
3- الکافی : 3/127/2.
4- (انظر) الذِّکر : باب 1344. الإیمان : باب 276. الدِّین : باب 1296 حدیث 6399.

3335 - عَینُ القَلبِ
3335 - چشم دل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ما مِن عَبدٍ إلاّ و فی وَجهِهِ عَینانِ یُبصِرُ بِهِما أمرَ الدنیا ، و عَینانِ فی قَلبِهِ یُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ ، فإذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا فَتَحَ عَینَیهِ اللَّتَینِ فی قَلبِهِ ، فأبصَرَ بِهِما ما وَعَدَهُ بالغَیبِ ، فآمَنَ بالغَیبِ علَی الغَیبِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لولا أنَّ الشَّیاطینَ یَحومُونَ علی قُلوبِ بَنی آدَمَ لَنَظَرُوا إلَی المَلَکوتِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی المُناجاةِ _: إلهی هَبْ لی کمالَ الانقِطاعِ إلَیکَ ، و أنِرْ أبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إلَیکَ ، حتّی تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النُّورِ ، فَتَصِلَ إلی مَعدِنِ العَظَمةِ ، و تَصیرَ أرواحُنا مُعَلّقةً بِعِزِّ قُدسِکَ . (3)

عنه علیه السلام :تَکادُ ضَمائرُ القُلوبِ تَطَّلِعُ علی سرائرِ العُیوبِ . (4)

عنه علیه السلام :الناظِرُ بالقَلبِ العامِلُ بالبَصَرِ یکونُ مُبتَدَأُ عملِهِ أن یَعلَمَ : أ عَمَلُهُ علَیهِ أم لَهُ ؟! فإن کانَ له مَضی فیهِ ، و إن کانَ علَیهِ وَقَفَ عَنهُ . (5)

3335

چشم دل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ بنده ای نیست جز این که دو چشم در صورت اوست که با آنها امور دنیا را می بیند و دو چشم در دلش که با آنها امور آخرت را مشاهده می کند. هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، دو چشم دل او را می گشاید که به وسیله آنها وعده های غیبی او را می بیند و با چشم دل به وعده های الهی ایمان می آورد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر نبود این که شیطانها برگرد دلهای آدمیان می گردند، هر آینه انسانها ملکوت را می دیدند.

امام علی علیه السلام_ در مناجات _گفت: معبودا! بریدن از هر چیز و روی کردن کامل به خودت را ارزانیم دار و دیدگان دلهای ما را به واسطه نور نگاهشان به تو روشن فرما، تا دیدگان دلها پرده های نور را از هم بدرند و به معدن عظمت بپیوندند و جانهای ما به عزّت قدس تو بیاویزند.

امام علی علیه السلام :نزدیک است که نهان خانه های دلها بر عیبهای پوشیده و نهفته آگاه شوند.

امام علی علیه السلام :کسی که با چشم دل می بیند و از روی بصیرت کار می کند، باید پیش از آغاز هر کاری بداند که آیا عمل او به زیان اوست یا به سودش؟ اگر به سود او بود، آن را انجام دهد و اگر به زیانش بود، از انجام آن باز ایستد.

ص :513


1- کنز العمّال : 3043.
2- بحار الأنوار : 70/59/39.
3- الإقبال : 3/299.
4- غرر الحکم : 4486.
5- نهج البلاغة : الخطبة 154.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :ألا إنَّ لِلعَبدِ أربَعَ أعیُنٍ : عَینانِ یُبصِرُ بِهِما أمرَ دینِهِ و دُنیاهُ ، و عَینانِ یُبصِرُ بِهِما أمرَ آخِرَتِهِ، فإذا أرادَ اللّهُ بعَبدٍ خَیرا فَتَحَ لَهُ العَینَینِ اللَّتَینِ فی قَلبِهِ ، فَأبصَرَ بِهِما الغَیبَ فی أمرِ آخِرتِهِ ، و إذا أرادَ بهِ غَیرَ ذلکَ تَرَکَ القَلبَ بما فیهِ . (1)

عنه علیه السلام_ فی المناجاةِ _: و اکشِفْ عن قُلوبِنا أغشِیَةَ المِریَةِ و الحِجابَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّما شیعَتُنا أصحابُ الأربَعةِ الأعیُنِ : عَینانِ فی الرَّأسِ ، و عَینانِ فی القَلبِ ، ألا و الخَلائقُ کُلُّهم کذلکَ ، ألا إنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ فَتَحَ أبصارَکُم و أعمی أبصارَهُم . (3)

(4)

امام زین العابدین علیه السلام :بدانید که بنده دارای چهار چشم است: دو چشم که با آنها امور دین و دنیای خود را می بیند و دو چشم که با آنها امور آخرتش را مشاهده می کند. پس هر گاه خداوند خوبی بنده ای را بخواهد، دو چشمی را که در دل اوست می گشاید و به وسیله آنها امور غیبی آخرت خویش را می بیند و هر گاه برایش غیر از خوبی بخواهد، دلش را به حال خود وا می گذارد.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت : پرده های شک و حجاب را از دلهای ما کنار زن.

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما در حقیقت دارای چهار چشمند: دو چشم در سر و دو چشم در دل. البته همه مردمان چنین اند، اما خداوند عزّ و جلّ چشمهای شما را باز کرده و چشمهای آنان را کور کرده است.

ص :514


1- الخصال : 240/90.
2- بحار الأنوار : 94/147/21.
3- الکافی : 8/215/260.
4- (انظر) القلب : باب 3343. الزهد : باب 1623. الشیعة : باب 2123. الموت : باب 3681 ، 3682. معرفة اللّه : باب 2593. عنوان 495 «المَلَکوت».

3336 - اُذُنُ القَلبِ
3336 - گوش دل

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لولا تَمَزُّعُ قلوبِکُم و تَزَیُّدُکُم فی الحَدیثِ لَسَمِعتُم ما أسمَعُ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أری نُورَ الوَحیِ و الرِّسالَةِ، و أشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ ، و لقد سَمِعتُ رَنَّةَ (رَنَةَ) الشَّیطانِ حینَ نَزَلَ الوَحیُ علَیهِ _ صلی الله علیه و آله _ فقلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، ما هذهِ الرَّنَّةُ ؟ فقالَ : هذا الشَّیطانُ قد أیِسَ مِن عِبادَتِهِ ، إنّکَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، و تَری ما أری ، إلاّ أنَّکَ لَستَ بِنَبیٍّ ، و لکنَّکَ لَوَزیرٌ ، و إنّکَ لَعَلی خَیرٍ . (2)

عنه علیه السلام :إنّما مَثَلی بینَکُم کَمَثَلِ السِّراجِ فی الظُّلمَةِ ، یَستَضیءُ بهِ مَن وَلَجَها ، فاسمَعوا أیُّها الناسُ و عُوا ، و أحضِروا آذانَ قُلوبِکُم تَفهَمُوا (تَفقَهُوا) . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ للقَلبِ اُذنَینِ: رُوحُ الإیمانِ یَسارُّهُ بالخَیرِ ، و الشَّیطانُ یَسارُّهُ بالشرِّ ، فأیُّهُما ظَهَرَ علی صاحِبِهِ غَلَبَهُ . (4)

3336

گوش دل

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر پراکندگی دلها و دروغ گوییهای شما نبود، بی گمان آنچه را من می شنوم شما نیز می شنیدید.

امام علی علیه السلام :من نور وحی و رسالت را می دیدم و شمیم نبوّت را می بوییدم. هنگامی که بر پیامبر وحی نازل شد، فریاد شیطان را شنیدم. گفتم: ای رسول خدا! این چه فریادی است؟ فرمود: این شیطان بود که از عبادت خویش [از سوی مردم ]نومید شد. همانا آنچه را من می شنوم، تو نیز می شنوی و آنچه را من می بینم تو هم می بینی جز این که تو پیامبر نیستی، اما البته وزیر [و دستیار] هستی. راستی که تو در راه خیر و صلاح هستی.

امام علی علیه السلام :حکایت وجود من در میان شما، در حقیقت، حکایت چراغ است در تاریکی، که هر کس قدم در تاریکی نهد از نور آن چراغ پرتو می گیرد. پس ای مردم! بشنوید و حفظ کنید و گوشهای دلهایتان را آماده سازید، تا بفهمید.

امام صادق علیه السلام :همانا دل دارای دو گوش است: روح ایمان در او نجوای خیر می کند و شیطان نجوای شر می کند. پس هر یک از آن دو بر دیگری پیروز شود او را مغلوب خود می کند.

ص :515


1- الترغیب و الترهیب : 3/497/3.
2- نهج البلاغة : الخطبة 192.
3- نهج البلاغة : الخطبة 187.
4- قرب الإسناد : 33/108.

عنه علیه السلام :إنّ للقَلبِ اُذنَینِ ، فإذا هَمَّ العَبدُ بذَنبٍ قالَ لَهُ رُوحُ الإیمانِ : لا تَفعَلْ ، و قالَ لَهُ الشَّیطانُ : افعَلْ ، و إذا کانَ علی بَطنِها نُزِعَ مِنهُ رُوحُ الإیمانِ . (1)

عنه علیه السلام :ما مِن قَلبٍ إلاّ و لَهُ اُذُنانِ : علی إحداهُما مَلَکٌ مُرشِدٌ ، و علَی الاُخری شَیطانٌ مُفَتِّنٌ ، هذا یَأمُرُهُ و هذا یَزجُرُهُ ، الشَّیطانُ یَأمُرُهُ بالمَعاصی و المَلَکُ یَزجُرُهُ عَنها ، و هُو قولُ اللّهِ عَزَّ و جلَّ : «عَنِ الیَمینِ و عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ * ما یَلفِظُ مِن قَولٍ إلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» (2) . (3)

عنه علیه السلام :ما مِن مُؤمِنٍ إلاّ و لِقَلبِهِ اُذُنانِ فی جَوفِهِ : اُذُنٌ یَنفُثُ فیها الوَسواسُ الخَنَّاسُ ، و اُذنٌ یَنفُثُ فیها المَلَکُ ، فَیُؤَیِّدُ اللّهُ المؤمنَ بالمَلَکِ ، فذلکَ قولُهُ : «و أیَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ» (4) . (5)

عنه علیه السلام_ لمّا قالَ لَهُ هارونُ بنُ خارِجَةَ : إنّی أفرَحُ مِن غیرِ فَرَحٍ أراهُ فی نَفسی و لا فی مالی و لا فی صَدیقی ، و أحزَنُ مِن غیرِ حُزنٍ أراهُ فی نَفسی و لا فی مالی و لا فی صَدیقی _: نَعَم ، إنّ الشَّیطانَ یُلِمُّ بالقَلبِ فیَقولُ : لو کانَ لکَ عندَ اللّهِ خَیرٌ ما أراکَ علَیکَ عَدُوَّکَ و لا جَعَلَ بکَ إلَیهِ حاجَةً ! هَل تَنتَظِرُ إلاّ مِثلَ الذی انتَظَرَ الذینَ مِن قَبلِکَ ، فهَل قالوا شیئا ؟! فذاکَ الذی یَحزَنُ مِن غیرِ حُزنٍ .

و أمّا الفَرَحُ فإنَّ المَلَکَ یُلِمُّ بالقلبِ فیَقولُ : إن کانَ اللّهُ أراکَ علَیکَ عدوَّک و جَعَلَ بکَ إلَیهِ حاجَةً فإنّما هی أیّامٌ قلائلُ ، أبشِرْ بمَغفِرَةٍ مِن اللّهِ و فَضلٍ ، و هُو قَولُ اللّهِ : «الشَّیطانُ یَعِدُکُمُ الفَقْرَ و یَأْمُرُکُمْ بالفَحْشاءِ و اللّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ و فَضْلاً» (6) . (7)

امام صادق علیه السلام :همانا دل دارای دو گوش است: پس هر گاه بنده آهنگ گناهی کند، روح ایمان به او گوید: نکن و شیطان گوید: بکن و چون روی شکم زن [بد کاره ]قرار گیرد، روح ایمان از او کنده شود.

امام صادق علیه السلام :هیچ دلی نیست جز این که دارای دو گوش است: کنار یکی از آنها فرشته ای راهنما قرار دارد و کنار دیگری شیطانی اغواگر. این به او فرمان می دهد و آن او را باز می دارد. شیطان به گناهان فرمانش می دهد و فرشته از آنها بازش می دارد و این است [معنای ]کلام خدا که می فرماید: «در جانب راست و چپ نشسته ای است. سخنی بر زبان نیاورد، جز این که نزدش محافظی مهیّا ایستاده است».

امام صادق علیه السلام :هیچ مؤمنی نیست، مگر این که دلش دو گوش درونی دارد: گوشی که وسواس خنّاس در آن می دمد و گوشی که فرشته در آن می دمد. پس خداوند، مؤمن را به وسیله فرشته تقویت می کند و این است معنای سخن خداوند که می فرماید: «آنها را به وسیله روحی از جانب خود تقویت کرد».

امام صادق علیه السلام_ آنگاه که هارون بن خارجه به امام علیه السلام عرض کرد: من گاهی اوقات شاد می شوم، بی آنکه موجبات آن را در خودم یا مالم و یا دوستم بیابم و گاهی اندوهگین می شوم، بی آنکه در خودم یا مالم و یا در رابطه با دوستم موجبی برای این اندوه بیابم _فرمود : آری، همانا شیطان به دل نزدیک می شود و می گوید: «اگر پیش خدا ارزش و اعتباری داشتی، خداوند تو را دشمن شاد نمی کرد و تو را نیازمند او نمی ساخت. آیا سرنوشتی جز مانند سرنوشت پیشینیان خود انتظار داری؟ آیا آنها چیزی گفتند؟» این است که بی دلیل اندوهگین می شود.

و اما شاد شدن، علتش این است که فرشته به دل نزدیک می شود و می گوید: «اگر خداوند تو را دشمن شاد کرده و تو را در موردی نیازمند او ساخته است، این چند روزه ای بیش نیست، بشارت باد تو را به آمرزش و فضل پروردگارت». این است معنای سخن خدا که می فرماید: «شیطان شما را از تهیدستی بیم می دهد و شما را به زشت کاری وا می دارد و [لی ]خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش می دهد».

ص :516


1- الکافی : 2/267/2.
2- ق : 17 و 18 .
3- الکافی : 2/266/1.
4- المجادلة : 22 .
5- الکافی : 2/267/3.
6- البقرة : 268 .
7- تفسیر العیّاشیّ : 1 / 150 / 495 ؛ (انظر) الحزن : باب 828 .

عنه علیه السلام :إنّ لکَ قَلبا و مَسامِعَ ، و إنَّ اللّهَ إذا أرادَ أن یَهدِیَ عَبدا فَتَحَ مَسامِعَ قَلبِهِ ، و إذا أرادَ بهِ غیرَ ذلکَ خَتَمَ مَسامِعَ قَلبِهِ فلا یَصلُحُ أبدا ، و هُو قَولُ اللّهِ تعالی «أم عَلی قُلُوبٍ أقْفالُها» (1) . (2)

(3)

امام صادق علیه السلام :همانا تو را دلی است و گوشهایی. هر گاه خداوند بخواهد بنده ای را هدایت کند، گوشهای دل او را باز می کند و هر گاه جز این برای او بخواهد، گوشهای دلش را می بندد و دیگر هرگز اصلاح نمی شود و این است معنای سخن خداوند متعال: «یا بر دلهایشان قفلهاست؟».

ص :517


1- محمّد : 24 .
2- المحاسن : 1/318/633 .
3- (انظر) الخیر : باب 1170 حدیث 5602.

3337 - إقبالُ القَلبِ وإدبارُهُ
3337 - رویکرد و رویگردانی دلها

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ للقُلوبِ شَهوَةً و إقبالاً و إدبارا ، فَأتُوها مِن قِبَلِ شَهوَتِها و إقبالِها ، فإنّ القَلبَ إذا اُکرِهَ عَمِیَ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدبارا ، فإذا أقبَلَت فَاحمِلُوها علَی النَّوافِلِ ، و إذا أدبَرَتْ فَاقتَصِرُوا بها علَی الفَرائضِ . (2)

عنه علیه السلام :إنّ هذهِ القُلوبَ تَمَلُّ کما تَمَلُّ الأبدانُ ، فابتَغُوا لها طَرائفَ الحِکَمِ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنّ القَلبَ یَحیا و یَموتُ ، فإذا حَیِیَ فَأدِّبْهُ بالتَّطوُّعِ ، و إذا ماتَ فاقصُرْهُ علَی الفَرائضِ . (4)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :إنَّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدبارا ، و نَشاطا و فُتورا ، فإذا أقبَلَت بَصُرَت و فَهِمَت ، و إذا أدبَرَت کَلَّت و مَلَّت ، فَخُذُوها عِندَ إقبالِها و نَشاطِها ، و اترُکُوها عِندَ إدبارِها و فُتورِها . (5)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :إذا نَشِطَتِ القُلوبُ فَأودِعْها (فَأودِعُوها) ، و إذا نَفرَت فَوَدِّعُوها . (6)

3337

رویکرد و روی گردانی دلها

امام علی علیه السلام :همانا دلها دارای خواهش هستند؛ گاه به چیزی رو می کنند و گاه روی می گردانند. پس، هر گاه خواستند و اقبال کردند، آنها را به کار گیرید؛ چه آن که دل اگر [به کاری ]مجبور شود، کور گردد.

امام علی علیه السلام :همانا دلها را روی آوردنی است و روی گرداندنی. پس هر گاه روی آورند، آنها را به انجام مستحبّات وا دارید و هر گاه پشت کردند، به انجام فرایض از سوی آنها بسنده کنید.

امام علی علیه السلام :این دلها نیز همچون بدنها خسته می شوند. پس برای [رفع خستگی ]آنها حکمتهای تازه و طرفه بجویید.

امام صادق علیه السلام :دل گاه حیات دارد و گاه می میرد. پس هر گاه زنده و با نشاط بود، آن را با مستحبّات تربیت کن و هر گاه مُرد، به فرایض محدودش ساز.

امام رضا علیه السلام :همانا دلها را رویکردی است و روی گردی، نشاطی است و ضعفی. پس هر گاه رو کنند، با فهم و بصیرت شوند و هر گاه پشت کنند، خسته و ملول گردند. بنا بر این، به گاه روی آوری و نشاطشان، به آنها چنگ زنید [و در عبادات به کارشان کشید] و به گاه روی گردانی و ضعفشان، آنها را به حال خود رها سازید.

امام عسکری علیه السلام :هر گاه دلها به نشاط آمدند، به آنها امانت بسپارید و هر گاه کوچ کردند، با آنها بدرود گویید.

ص :518


1- نهج البلاغة : الحکمة 193 .
2- نهج البلاغة : الحکمة 312 .
3- نهج البلاغة : الحکمة 91.
4- . أعلام الدین : 304.
5- بحار الأنوار : 78/353/9.
6- الدّرة الباهرة : 43.

3338 - طَهارَةُ القَلبِ
3338 - پاکی دل

الکتاب :

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :طَهِّرُوا قُلوبَکُم مِن دَرَنِ السَّیّئاتِ تُضاعَفْ لَکُمُ الحَسَناتُ . (3)

عنه علیه السلام :طَهِّرُوا أنفُسَکُم مِن دَنَسِ الشَّهَواتِ تُدرِکُوا رَفیعَ الدَّرَجاتِ . (4)

عنه علیه السلام :طَهِّرُوا قُلوبَکُم مِن الحِقدِ ؛ فإنّهُ داءٌ مُوبئٌ . (5)

عنه علیه السلام :قُلوبُ العِبادِ الطاهِرَةُ مَواضِعُ نَظَرِ اللّهِ سبحانَهُ ، فَمَن طَهَّرَ قَلبَهُ نَظَرَ إلَیهِ . (6)

عیسی علیه السلام :لا یُغنی عنِ الجَسَدِ أن یکونَ ظاهِرُهُ صَحیحا و باطِنُهُ فاسِدا ، کذلکَ لا تُغنی أجسادُکُمُ التی قد أعجَبَتکُم و قد فَسَدَت قُلوبُکُم ، و ما یُغنی عَنکُم أن تُنَقُّوا جُلودَکُم و قُلوبُکُم دَنِسَةٌ . (7)

3338

پاکی دل

قرآن:

«خدا در حقیقت می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر ]بزداید و پاک و پاکیزه تان گرداند».

حدیث :

امام علی علیه السلام :دلهای خود را از چرک گناهان پاک کنید تا حسنات شما دو چندان شود.

امام علی علیه السلام :جانهای خود را از چرک شهوات پاک کنید تا به درجات بلند دست یابید.

امام علی علیه السلام :دلهای خود را از کینه پاک کنید؛ زیرا کینه مرضی مُسری است.

امام علی علیه السلام :دلهای پاک بندگان، نظرگاههای خداوند سبحان است. پس هر که دلش را پاک سازد خداوند به آن بنگرد.

عیسی علیه السلام :بدن را چه سود، اگر ظاهرش درست باشد و باطنش خراب؟ همچنین بدنهای شما که خوشایند شماست وقتی دلهایتان تباه است به چه درد می خورد؟ شما را چه سود که تنهایتان را پاکیزه کنید و دلهایتان آلوده باشد؟

ص :519


1- الأحزاب : 33.
2- (انظر) الأحزاب : 53 ، المائدة : 41 ، التوبة : 108.
3- غرر الحکم : 6021.
4- غرر الحکم : 6020.
5- غرر الحکم : 6017.
6- غرر الحکم : 6777.
7- تحف العقول : 393.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :قالَ موسی بن عمرانَ علیه السلام : یا رَبِّ ، مَن أهلُکَ الذینَ تُظِلُّهُم فی ظِلِّ عَرشِکَ یَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّکَ ؟ قالَ : فَأوحَی اللّهُ إلَیهِ : الطاهِرَةُ قُلوبُهُم . (1)

عنه علیه السلام_ فی الدعاءِ _: اللّهمَّ صَلِّ عَلی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و اجعَلْنا مِن الذینَ أرسَلتَ علَیهِم سُتورَ (شُؤونَ) عِصمَةِ الأولیاءِ ، و خَصَصتَ قُلوبَهُم بطَهارَةِ الصَّفاءِ ، و زَیَّنتَها بالفَهمِ و الحَیاءِ فی مَنزِلِ الأصفیاءِ ، و سَیَّرتَ هُمومَهُم فی مَلَکوتِ سَماواتِکَ ، حُجُبا حُجُبا حتّی یَنتَهیَ إلَیکَ وارِدُها . (2)

(3)

امام زین العابدین علیه السلام :موسی علیه السلام به خدا عرض کرد : پروردگارا! کیستند آن کسان تو که زیر سایه عرش تو هستند، در آن روزی که هیچ سایه ای جز سایه تو نیست؟ خداوند به او وحی فرمود : پاکدلان.

امام زین العابدین علیه السلام_ در دعا _گفت : بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که پرده های عصمت اولیا را بر روی آنها کشیدی و دلهایشان را به پاکی و صفا ویژه گردانیدی و در سر منزل برگزیدگان، آن دلها را به زیور فهم و آزرم آراستی و همّتهایشان را در ملکوت آسمانهایت پرده پرده سیر دادی، تا بر تو در آیند ..

3339 - انشِراحُ القَلبِ
3339 - گشادگی دل

الکتاب :

«فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاْءِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقا حَرَجا کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ» . (4)

3339

گشادگی دل

قرآن:

«پس کسی را که خدا بخواهد هدایتش کند، دلش را به پذیرش اسلام می گشاید و هر که را بخواهد گمراه سازد، دلش را سخت تنگ می گرداند؛ چنان که گویی به زحمت در آسمان بالا می رود. این گونه خدا پلیدی را بر کسانی که ایمان نمی آورند، قرار می دهد».

ص :520


1- المحاسن : 1/457/1058.
2- بحار الأنوار : 94/128/19.
3- (انظر) الطهارة : باب 2391.
4- الأنعام : 125.

«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» . (1)

الحدیث :

مجمع البیان :وَردَتِ الرّوایةُ الصَّحیحة أنّه لمّا نَزَلَت هذهِ الآیَةُ : _ «فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أن یَهدِیَهُ» _ سُئلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عن شَرحِ الصَّدرِ ما هُو ؟ فقالَ: نورٌ یَقذِفُهُ اللّهُ فی قَلبِ المؤمنِ فَیَنشَرِحُ لَهُ صَدرُهُ و یَنفَسِحُ .

قالوا: فهَل لذلکَ مِن أمارَةٍ یُعرَفُ بها ؟ قالَ صلی الله علیه و آله : نَعَم ، الإنابَةُ إلی دارِ الخُلودِ ، و التَّجافی عن دارِ الغُرورِ ، و الاستِعدادُ لِلمَوتِ قَبلَ نُزولِ المَوتِ . (2)

مکارم الأخلاق عن عَبدِ اللّهِ بنِ مَسعود :دخلتُ ......... علی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله ......... فقالَ : یا بنَ مَسعودٍ ، فمَن شَرَحَ اللّهُ صَدرَهُ للإسلامِ فهُو علی نُورٍ مِن رَبِّهِ ، فإنَّ النورَ إذا وَقَعَ فی القَلبِ انشَرَحَ و انفَسَحَ ، فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، فهَل لذلکَ مِن عَلامَةٍ ؟ فقالَ : نَعَم ، التَّجافی عن دارِ الغُرورِ ، و الإنابَةُ إلی دارِ الخُلودِ ، و الاستِعدادُ للمَوتِ قبلَ نُزولِ الفَوتِ ، فَمَن زَهِدَ فی الدنیا قَصُرَ أمَلُهُ فیها و تَرَکَها لِأهلِها . (3)

«آیا برای تو سینه ات را نگشادیم؟»

حدیث :

مجمع البیان :روایت شده است هنگامی که آیه «پس کسی را که خدا بخواهد هدایتش کند ......... » نازل شد، از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سؤال شد: شرح صدر چیست؟ حضرت فرمود : نوری است، که خدا در دل مؤمن می افکند و بدان سبب سینه اش فراخ می گردد و گشاده می شود .

عرض کردند: آیا برای شناخت آن نشانه ای وجود دارد؟ فرمود، آری، روی آوردن به سرای جاودانی و دوری گزیدن از سرای پوچی و فریب و آماده شدن برای مرگ، پیش از فرا رسیدن آن.

مکارم الأخلاق_ به نقل از عبد اللّه بن مسعود _: خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدم حضرت فرمود : ای پسر مسعود! هر کس که خداوند سینه اش را برای اسلام بگشاید، او دارای نوری از پروردگار خویش شود؛ زیرا نور هر گاه در دل بیفتد، دل گشاده و فراخ گردد. عرض شد: ای رسول خدا! آیا برای این امر نشانه ای هست؟ فرمود: آری، دوری کردن از سرای پوچی و فریب و روی آوردن به سرای جاودانی و آماده شدن برای مرگ پیش از فرود آمدن نیستی [و فوت وقت] ؛ پس، هر که از دنیا دل بَرکند، آرزویش در دنیا کوتاه شود و دنیا را به اهلش وا گذارد.

ص :521


1- الشرح : 1.
2- مجمع البیان : 4/561.
3- مکارم الأخلاق : 2/340/2660.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاةِ العارفینَ _: إلهی ، فاجعَلنا مِن الذینَ تَوَشَّحَت أشجارُ الشَّوقِ إلَیکَ فی حَدائقِ صُدورِهِم ......... و انجَلَت ظُلمَةُ الرَّیبِ عن عَقائدِهِم مِن (فی) ضَمائرِهِم ، و انتَفَت مُخالَجَةُ الشَّکِّ عن قُلوبِهِم و سَرائرِهِم، و انشَرَحَت بِتَحقیقِ المَعرِفَةِ صُدورُهُم . (1)

(2)

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات العارفین _گفت: معبودا! مرا از کسانی قرار ده که درختان شوقِ به تو، در باغهای سینه هایشان درهم پیچیده اند ......... و ظلمت تردید در عقاید، از اندیشه هایشان زدوده شده و خلجان شک از دلها و درونهایشان، رخت بربسته و با شناخت راستین، سینه هایشان گشاده گشته است.

3340 - طَبعُ القَلبِ
3340 - مُهر زدن بر دل

الکتاب :

«الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتا عِندَ اللّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلَی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» . (3)

3340

مُهر زدن بر دل

قرآن:

«کسانی که درباره آیات خدا _ بدون حجتی که برای آنان آمده باشد _ مجادله می کنند، [این ستیزه ]نزد خدا و نزد کسانی که ایمان آورده اند، [مایه] عداوت بزرگی است. این گونه خدا بر دل هر متکبّر زورگویی مُهر می زند».

ص :522


1- بحار الأنوار : 94/150/21.
2- (انظر) القلب : باب 3334 ، الحقّ : باب 897 ، الزُّهد : باب 1622 ، النور : باب 3901 ، العقل : باب 2770، الخیر : باب 1170 حدیث 4و 5605 . الدرّ المنثور : 3 / 354 «تفسیر قوله تعالی : «فمن یُرِد اللّه أن یهدیَه ......... » ».
3- غافر : 35.

ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلاً إِلَی قَوْمِهِمْ فَجاؤُوهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ کَذَلِکَ نَطْبَعُ عَلَی قُلُوبِ الْمُعْتَدِینَ» . (1)

کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلَی قُلُوبِ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ» . (2)

تِلْکَ الْقُرَی نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلَی قُلُوبِ الْکافِرِینَ» . (3)

(4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الطابَعُ مُعَلَّقٌ بِقائمَةِ العَرشِ ، فإذا انتُهِکَتِ الحُرمَةُ و عُمِلَ بالمَعاصی و اجْتُرِئَ علَی اللّهِ بَعَثَ اللّهُ الطابَعَ فَیَطبَعُ اللّهُ علی قَلبِهِ فلا یَعقِلُ بعدَ ذلکَ شیئا . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :إیّاکُم و استِشعارَ الطَّمَعِ ؛ فإنّهُ یَشوبُ القَلبَ شِدَّةُ الحِرصِ ، و یَختِمُ علَی القُلوبِ بطَبائعِ حُبِّ الدنیا . (6)

الإمامُ الحسینُ علیه السلام_ لمّا عَبَّأَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ أصحابَهُ لِمُحارَبَتِهِ علیه السلام و أحاطُوا بهِ مِن کُلِّ جانِبٍ حتّی جَعَلُوهُ فی مِثلِ الحَلْقَةِ فَخَرَجَ علیه السلام حتّی أتی الناسَ فَاستَنصَتَهُم فَأبَوا أن یُنصِتُوا حتّی قالَ لَهُم _: وَیلَکُم ! ما علَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی ؟! و إنّما أدعُوکُم إلی سَبیلِ الرَّشادِ ......... و کُلُّکُم عاصٍ لِأمری غیرُ مُستَمِعٍ قَولی فقد مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ و طُبِعَ علی قُلوبِکُم . (7)

«آن گاه پس از وی رسولانی را به سوی قومشان فرستادیم و آنان دلایل آشکار برایشان آوردند، ولی ایشان بر آن نبودند که به چیزی که قبلاً آن را دروغ شمرده بودند ایمان بیاورند. این گونه ما بر دلهای تجاوز کاران مهر می نهیم».

«این گونه خدا بر دلهای کسانی که نمی دانند، مهر می زند».

«این شهرهاست که برخی از خبرهای آنها را بر تو حکایت می کنیم. در حقیقت، پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند، اما آنان به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند [باز ]ایمان نمی آوردند. این گونه خدا بر دلهای کافران مهر می زند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مُهر، به ستون عرش آویزان است و هر گاه حرمتی شکسته شود و به گناهان عمل گردد و به خدا گستاخی شود، خداوند مُهر را می فرستد و این سان خدا بر دل چنین شخصی مُهر می زند و پس از آن دیگر چیزی را نمی فهمد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :زنهار از پوشیدن زیرپوش طمع؛ زیرا که طمع ، دل را به حرص شدید می آمیزد و مُهرهای دنیا دوستی را بر دلها می زند.

امام حسین علیه السلام_ هنگامی که عمر بن سعد سپاهیان خود را برای جنگ با ایشان آماده کرد و از هر سو آن حضرت را در محاصره گرفتند و امام علیه السلام به سوی دشمن بیرون آمد و آنها را به سکوت دعوت کرد، اما خاموش نشدند خطاب به آنها _فرمود: وای بر شما! شما را چه زیان که به من گوش دهید و گفتار مرا ، که به راه راستتان فرا می خوانم بشنوید ......... همه شما از من نافرمانی می کنید و به سخنان من گوش نمی دهید؛ زیرا شکمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مُهر [ غفلت ]خورده است.

ص :523


1- یونس : 74.
2- الروم : 59.
3- الأعراف : 101.
4- (انظر) النساء : 155 ، النحل : 108.
5- کنز العمّال : 10213.
6- أعلام الدین : 340.
7- بحار الأنوار : 45/8.

3341 - خَتمُ القَلبِ
3341 - مُهر خوردن دل

الکتاب :

«أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إل_هَهُ هَوَاهُ و أَضَلَّهُ اللّهُ عَلَی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» . (1)

«خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ عَلَی سَمْعِهِمْ وَ عَلَی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» . (2)

الحدیث :

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «خَتَمَ اللّهُ عَلی قُلُوبِهِم» _: الخَتمُ هو الطَّبعُ علی قُلوبِ الکُفّارِ عُقوبَةً علی کُفرِهِم ، کما قالَ عَزَّ و جلَّ : «بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَیها بکُفْرِهِمْ فَلا یُؤمِنُونَ إلاّ قَلیلاً» (3) . (4)

3341

مُهر خوردن دل

قرآن:

«پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانیده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر دیده اش پرده نهاده است؟ آیا پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی گیرید؟»

«خداوند بر دلهای آنان و بر شنوایی ایشان مُهر نهاده و بر دیدگانشان پرده ای است و آنان را عذابی دردناک است».

حدیث :

امام رضا علیه السلام_ درباره آیه «خَتَم اللّه عَلی قُلوبِهِم» _فرمود : خَتم، مُهر زدن است بر دلهای کافران به کیفر کُفرشان؛ همچنان که خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «بلکه خدا بر دلهای کافران به سبب کفرشان مُهر زد، پس ایمان نیاورند ، مگر شماری اندک».

ص :524


1- الجاثیة : 23.
2- البقرة : 7.
3- النساء : 155 .
4- عیون أخبار الرِّضا : 1/123/16.

3342 - عَدَمُ شُعورِ القَلبِ
3342 - نادانی دل

الکتاب:

«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیرَا مِنَ الْجِنِّ وَ الإنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لاَ یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ یَسْمَعُونَ بِها أُولَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» . (1)

«وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکْمٌ فِی الظُّلُماتِ مَنْ یَشأِ اللّهُ یُضْلِلْهُ وَمَنْ یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» . (2)

(3)

الحدیث:

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما کُلُّ ذی قَلبٍ بِلَبِیبٍ ، و لا کُلُ ذی سَمعٍ بِسَمیعٍ، و لا کُلُ ناظِرٍ بِبَصیرٍ. (4)

3342

نادانی دل

قرآن:

«و در حقیقت، بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم. [چرا که] دلهایی دارند که با آن [حقایق را ]دریافت نمی کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی بینند و گوشهایی دارند که با آنها نمی شنوند. آنان همان چهار پایانند بلکه گمراهترند، آنان همان غافلانند».

«و کسانی که آیات ما را دروغ پنداشتند، در تاریکیها[ی کفر ]کر و لالند. هر که را خدا بخواهد، گمراهش می گذارد و هر که را بخواهد، بر راه راست قرارش می دهد».

حدیث :

امام علی علیه السلام :نه هر صاحب دلی خردمند است و نه هر صاحب گوشی شنوا و نه هر بیننده ای بینا.

3343 - عَمَی القَلبِ
3343 - کوری دل

3343

عَمَی القَلبِ

الکتاب :

«أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَی الأَبْصَارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» . (5)

3343

کوری دل

قرآن:

«آیا در زمین نگشته اند تا دلهایی داشته باشند که با آن بیندیشند یا گوشهایی که با آن بشنوند؟ زیرا در حقیقت، چشمها کور نیست، بلکه دلهایی که در سینه هاست کور است».

ص :525


1- الأعراف : 179.
2- الأنعام : 39.
3- (انظر) البقرة : 171 ، الأنعام : 25 ، یونس : 42.
4- نهج البلاغة : الخطبة 88.
5- الحجّ : 46.

وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :شَرُّ العَمی عَمَی القَلبِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أعمَی العَمی [ عَمَی] الضَّلالَةِ بعدَ الهُدی ......... و شَرُّ العَمی عَمَی القَلبِ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنّما الأعمی أعمَی القَلبِ «فإنَّها لا تَعمَی الأَبصارُ و لکنْ تَعمَی القُلوبُ الّتی فی الصُّدورِ» . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و مَن کانَ فی هذهِ أعْمی فَهُو فی الآخِرَةِ أعْمی» _: مَن لم یَدُلَّهُ خَلقُ السماواتِ و الأرضِ و اختِلافُ اللیلِ و النهارِ ، و دَوَرانُ الفَلَکِ بالشمسِ و القَمرِ ، و الآیاتُ العَجیباتُ علی أنَّ وَراءَ ذلکَ أمرا هُو أعظَمُ مِنها فهُو فی الآخِرَةِ أعمی ، قالَ : فهُو عمّا لم یُعایِنْ أعمی و أضَلُّ سبیلاً . (5)

«و هر که در این دنیا کور [دل] باشد، در آخرت کور [دل] و گمراهتر است».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بدترین کوری، کوریِ دل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :کورترین کوری، کوریِ گمراهیِ بعد از هدایت است و بدترین کوری، کوری دل است.

امام باقر علیه السلام :کور حقیقی کسی است که دلش کور باشد؛ «زیرا در حقیقت چشمها کور نیست، بلکه دلهایی که در سینه هاست کور است».

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «هر که در این دنیا کور باشد، در آخرت نیز کور است» _فرمود : کسی که آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز و چرخش خورشید و ماه در فلک (مدار) و دیگر آیات شگفت آور، او را به این نکته رهنمون نشود که فرا سوی اینها امری بزرگتر و با عظمت تر وجود دارد، چنین کسی در آخرت [نیز ]کور است. فرمود: او از دیدن آنچه نا دیدنی است کور است و گمراهتر.

ص :526


1- الإسراء : 72.
2- الأمالی للصدوق : 577/788 .
3- الاختصاص : 342 .
4- کتاب من لا یحضره الفقیه : 1/379/1109.
5- الاحتجاج : 2/165/193.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ أیضا _: یَعنی أعمی عنِ الحَقائِقِ المَوجودَةِ . (1)

(2)

امام رضا علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : یعنی از دیدن حقایق هستی، کور و عاجز است.

3344 - حِجابُ القَلبِ
3344 - پرده دل

الکتاب :

کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ * کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ المؤمنَ إذا أذنَبَ کانَت نُکتَةٌ سَوداءُ فی قَلبِهِ ، فإن تابَ و نَزَعَ و استَغفَرَ صُقِلَ قَلبُهُ، فإن زاد زَادَت ، فذلکَ الرانُ الذی ذَکَرَهُ اللّهُ فی کتابِهِ «کَلاَّ بَلْ رانَ علی قُلوبِهِم ما کانُوا یَکسِبُونَ» . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إذا أذنَبَ العَبدُ نُکِتَت فی قَلبِهِ نُکتَةٌ سَوداءُ ، فإذا تابَ صُقِلَ مِنها ، فإن عادَ زادَت حتّی تَعظُمَ فی قَلبِهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قد قادَتکُم أزِمَّةُ الحَینِ ، و استَغلَقَت علی قُلوبِکُم أقفالُ الرَّینِ . (6)

3344

پرده دل

قرآن:

«چنین نیست، بلکه آنچه کرده اند بر دلهایشان زنگار نهاده است زهی پندار، که آنان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوبند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن هر گاه گناه کند، نقطه ای سیاه در دلش پدید آید. اگر توبه کرد و دست از گناه کشید و آمرزش خواست، دلش از آن لکه سیاه پاک شود، اما اگر بر گناهش افزود، آن نقطه زیاد شود. این همان زنگاری است که خداوند متعال در کتاب خود از آن یاد کرده و فرموده است: «نه چنین است، بلکه آنچه مرتکب می شدند، زنگار بر دلهایشان بسته است».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر گاه بنده گناه کند، نقطه ای سیاه در دلش پدیدار می شود. اگر توبه کرد، دلش از آن نقطه صاف می شود و اگر گناه را تکرار کرد، آن لکّه افزوده می شود تا آن که در دل او به لکّه ای بزرگ تبدیل می گردد.

امام علی علیه السلام :مهارهای هلاکت، شما را به پیش کشیده و قفلهای چرک و زنگار، بر دلهای شما بسته شده است.

ص :527


1- التوحید : 438/1 .
2- (انظر) القلب : باب 3335 ، 3337.
3- المطفّفین : 14 ، 15.
4- سنن ابن ماجة : 2/1418/4244 .
5- کنز العمّال : 10288.
6- غرر الحکم : 6689.

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ لَهُ إلی معاویةَ _: و إنَّکَ و اللّهِ ما عَلِمتُ الأغلَفُ القَلبِ ، المُقارِبُ العَقلِ (1) . (2)

عنه علیه السلام :و مَن لَجَّ و تَمادی فهُو الراکِسُ (3) الذی رَانَ اللّهُ علی قَلبِهِ و صارَت دائرَةُ السَّوءِ علی رَأسِهِ . (4)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :أوحَی اللّهُ تعالی إلی داودَ علیه السلام : یا داودُ ، حَذِّرْ و أنذِرْ (و نَذِّرْ) أصحابَکَ عن حُبِّ الشَّهَواتِ ، فإنّ المُعَلَّقةَ قُلوبُهُم بِشَهَواتِ الدنیا قُلوبُهُم مَحجوبَةٌ عَنِّی . (5)

(6)

امام علی علیه السلام_ در نامه ای به معاویه _نوشت : به خدا سوگند، تو همانی که من می شناسم؛ دلی در پرده و غلاف [غفلت ]داری و خردی سست و ناقص.

امام علی علیه السلام :هر کس لجاجت ورزد و [در گمراهی ]پایداری کند، او همان پیمان شکن نگونساری است که خدا بر دلش پرده کشیده و پیشامدهای بدِ روزگار بر فرازِ سر او می چرخد.

امام کاظم علیه السلام :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی فرمود که: ای داوود! یاران خود را از شهوت پرستی بر حذر دار و بیم ده؛ زیرا کسانی که دلهایشان آویخته به شهوت دنیاست، دلهایشان از من در پرده است.

3345 - زَیغُ القَلبِ
3345 - انحراف دل

الکتاب :

«رَبَّنا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» . (7)

3345

انحراف دل

قرآن:

«پروردگارا! پس از آن که ما را هدایت کردی، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان و از جانب خود رحمتی بر ما ارزانی دار که تو خود بخشایشگری».

ص :528


1- قلبٌ أغْلَف : أی علیه غشاء عن سماع الحقّ و قبوله (النهایة : 3/379) .
2- نهج البلاغة : الکتاب 64.
3- الرَّکس : ردّ الشیء مقلوبا، اللّه أرکسهم : أی ردّهم الی کفرهم (الصحاح : 3/936) .
4- نهج البلاغة : الکتاب 58.
5- . تحف العقول : 397.
6- (انظر) معرفة اللّه : باب 2595. الذَّنْب : باب 1382.
7- آل عمران : 8.

«وَ إِذْ قالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَ قَد تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ» . (1)

فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ کانَ یُکثِرُ أن یَقولَ _: یا مُقلِّبَ القُلوبِ ثَبِّتْ قَلبی علی دِینِکَ (3) . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی التَّحذیرِ مِن الفِتَنِ _: ثُمّ یَأتی بعدَ ذلکَ طالِعُ الفِتنَةِ الرَّجُوفِ ، و القاصِمَةِ الزَّحُوفِ (الزَّجُوفِ) ، فَتَزیغُ قُلوبٌ بعدَ استِقامَةٍ ، و تَضِلُّ رِجالٌ بعدَ سَلامَةٍ . (5)

عنه علیه السلام :مُحادَثَةُ النِّساءِ تَدعُو إلَی البَلاءِ و تُزیغُ القُلوبَ . (6)

الإمامُ الکاظمُ علیه السلام :إنّ اللّهَ جلَّ و عَزَّ حکی عَن قَومٍ صالِحینَ أنّهم قالوا : «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلوبَنا ......... » حینَ عَلِمُوا أنَّ القُلوبَ تَزیغُ و تَعودُ إلی عَماها و رَداها . (7)

«و [یاد کن] هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! چرا آزارم می دهید با این که می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟ پس چون [از حقّ ]برگشتند، خدا دلهایشان را بر گردانید. و خدا مردم نافرمان را هدایت نمی کند».

«اما کسانی که در دلهایشان انحراف است، از متشابه آن (قرآن) پیروی می کنند».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این جمله را زیاد به زبان می آورد:ای دگرگونساز دلها! دل مرا بر دینت، استوار بدار. (8)

امام علی علیه السلام_ در بر حذر داشتن از فتنه ها _فرمود : آن گاه، پس از این [فتنه آغازین ]فتنه ای سخت و شکننده و پر شتاب پیش خواهد آمد، که بر اثر آن برخی دلهای راست و استوار منحرف می شوند و برخی مردانِ به سلامت مانده، گمراه می شوند.

امام علی علیه السلام :همسخن شدن با زنان، به بلا می کشاند و دلها را منحرف می سازد.

امام کاظم علیه السلام :خداوند عزّ و جلّ از مردمی درستکار حکایت کرده است که گفتند: «ای پرودگار ما! دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان ......... »؛ زیرا آنها می دانستند که دلها منحرف می شوند و به کوری و هلاکت [قبلی ]خود باز می گردند.

ص :529


1- الصفّ : 5.
2- آل عمران : 7.
3- کنز العمّال : 1682.
4- أقول : و یدلّ علیه الخبر : 1684 ، 1686 ، 1687 ، 1694 ، 1695 من کنز العمّال .
5- نهج البلاغة : الخطبة 151.
6- تحف العقول : 151 .
7- تحف العقول : 388.
8- دلیل بر این که پیامبر این دعا را زیاد می خواند احادیث 1684، 1686، 1687، 1694 و 1695 کنز العمّال است.

3346 - قَسوَةُ القَلبِ
3346 - سختدلی

الکتاب :

«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَ ما اللّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» . (1)

(2)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قَلبُ الکافِرِ أقسی مِن الحَجَرِ . (3)

عنه علیه السلام :القُلوبُ قاسِیَةٌ عن حَظِّها ، لاهِیَةٌ عن رُشدِها ، سالِکَةٌ فی غَیرِ مِضمارِها ، کأنَّ المَعنِیَّ سِواها ، و کأنَّ الرُّشدَ فی إحرازِ دُنیاها ! (4)

عنه علیه السلام_ مِن وَصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: إنّما قَلبُ الحَدَثِ کالأرضِ الخالِیَةِ ؛ ما اُلقِیَ فیها مِن شیءٍ قَبِلَتهُ ، فَبادَرتُکَ بالأدَبِ قَبلَ أن یَقسُوَ قَلبُکَ و یَشتَغِلَ لُبُّکَ . (5)

3346

سخت دلی

قرآن:

«سپس دلهای شما بعد از این [واقعه] سخت گردید، همانند سنگ یا سخت تر از آن؛ چرا که از برخی سنگها جویهایی بیرون می زند و پاره ای از آنها می شکافد و آب از آن خارج می شود و برخی از آنها از بیم خدا فرو می ریزد. و خدا از آنچه می کنید غافل نیست».

حدیث :

امام علی علیه السلام :دل کافر، سخت تر از سنگ است.

امام علی علیه السلام :دلها در به دست آوردن بهره [معنوی ]خود، سخت گشته اند و از رستگاری خویش، غافل شده اند و در راهی جز مسیر خویش ره می سپرند؛ گویی مقصود چیزی جز [صلاح ]دلهاست و انگار رستگاری آنها در به دست آوردن دنیایشان است!

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزندش حضرت حسن علیه السلام _نوشت: دل جوان، در حقیقت، همچون زمین خالی است که هر بذری در آن افکنده شود، می پذیردش. از این رو، پیش از آن که دلت سخت گردد و اندیشه ات مشغول و گرفتار شود، به تربیت تو مبادرت ورزیدم.

ص :530


1- البقرة : 74.
2- (انظر) الأنعام: 43 ، الزمر: 22.
3- جامع الأخبار : 383/1071.
4- نهج البلاغة: الخطبة83.
5- نهج البلاغة : الکتاب 31.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :إنَّ للّهِ عُقوباتٍ فی القُلوبِ و الأبدانِ : ضَنْکٌ فی المَعیشَةِ و وَهنٌ فی العِبادَةِ، و ما ضُرِبَ عَبدٌ بِعُقوبَةٍ أعظَمَ مِن قَسوَةِ القَلبِ . (1)

امام باقر علیه السلام :خداوند را برای دلها و بدنها کیفرهایی است؛ تنگی در معیشت و سستی در عبادت و به هیچ بنده ای کیفری بزرگتر از سخت دلی چشانده نشده است.

3347 - ما یُقسِی القَلبَ
3347 - عوامل سختدلی

الکتاب :

«فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً» . (2)

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لاَ یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» . (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تُکثِرُوا الکلامَ بغَیرِ ذِکرِ اللّهِ ؛ فإنَّ کَثرَةَ الکلامِ بغَیرِ ذِکرِ اللّهِ قَسوَةُ القَلبِ ، إنّ أبعَدَ الناسِ مِن اللّهِ القَلبُ القاسی . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ یُقسِینَ القَلبَ : استِماعُ اللَّهوِ ، و طَلَبُ الصَّیدِ ، و إتیانُ بابِ السُّلطانِ . (5)

3347

عوامل سخت دلی

قرآن:

«و به سبب آن که پیمان خود را شکستند، لعنتشان کردیم و دلهای ایشان را سخت گردانیدیم».

«آیا برای کسانی که ایمان آورده اند وقت آن نرسیده است که دلهایشان برای خدا و آن حقیقتی که نازل شده است نرم گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدانها کتاب داده شد و [عمر و ]انتظار بر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت گردید و بسیاری از آنان فاسق بودند؟»

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در غیر از ذکر خدا، زیاده گویی نکنید؛ زیرا زیاده گویی در غیر ذکر خدا، موجب سخت دلی می شود و دورترین مردم از خدا، سخت دل است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز دل را سخت می کند: بیهوده شنوی، شکار کردن ، و آمد و شد به دربار سلطان.

ص :531


1- تحف العقول : 296.
2- المائدة : 13.
3- الحدید : 16.
4- الأمالی للطوسی : 3/1 .
5- الخصال : 126/122 .

عنه صلی الله علیه و آله :تَرکُ العِبادَةِ یُقسی القَلبَ، تَرکُ الذِّکرِ یُمیتُ النَّفسَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن تَرَکَ ثلاثَ جُمَعٍ تَهاوُنا بها طَبَعَ اللّهُ علی قَلبِهِ . (2)

عیسی علیه السلام :إنّ الدابَّةَ إذا لم تُرتَکَبْ و لم تُمتَهَنْ و تُستَعمَلْ لَتَصعُبُ و یَتَغَیَّرُ خُلقُها ، و کذلکَ القُلوبُ إذا لم تُرَقَّقْ بذِکرِ المَوتِ و یَتبَعُها دُؤوبُ العِبادَةِ تَقسُو و تَغلُظُ . (3)

الکافی :فیما ناجَی اللّهُ عَزَّ و جلَّ بهِ موسی علیه السلام : یا موسی ، لا تُطَوِّلْ فی الدُّنیا أملَکَ فَیَقسُوَ قَلبُکَ ، و القاسی القَلبِ مِنّی بَعیدٌ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ما جَفَّتِ الدُّموعُ إلاّ لِقَسوةِ القُلوبِ ، و ما قَسَتِ القُلوبُ إلاّ لکَثرَةِ الذُّنوبِ . (5)

عنه علیه السلام :لا یَطولَنَّ علَیکُمُ الأمدُ فَتَقسُوَ قُلوبُکُم . (6)

عنه علیه السلام :مَن یَأمُلْ أن یَعیشَ غَدا فإنّهُ یَأمُلُ أن یَعیشَ أبَدا ، و مَن یَأمُلْ أن یَعیشَ أبَدا یَقسُو قَلبُهُ و یَرغَبُ فی دُنیاهُ . (7)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ترک عبادت، دل را سخت می کند. رها کردن یاد خدا، جان را می میراند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که شرکت در سه نماز جمعه را از روی بی اعتنایی به آن ترک کند، خداوند بر دلش مُهر زند.

عیسی علیه السلام :ستور را هر گاه سوار نشوند و از آن بار و کار نکشند، سرکش و کج خلق می شود. دلها نیز چنین اند، هر گاه با یاد مرگ نرم نشوند و عبادت مداوم آنها را به رنج نیفکند، سخت و سنگ می شوند.

الکافی :از نجواهای خداوند عزّ و جلّ با موسی علیه السلام این بود که : ای موسی! در دنیا آرزوی خود را دراز مگردان، که دلت سخت می شود و سخت دل از من دور است.

امام علی علیه السلام :اشکها نخشکید مگر به سبب سخت شدن دلها و دلها سخت نشد مگر به سبب فزونی گناهان.

امام علی علیه السلام :نقطه پایان زندگی [مرگ] را دور و دراز نبینید، که دلهایتان سخت می شود.

امام علی علیه السلام :کسی که امید داشته باشد فردا زنده است، به زندگی همیشگی امید بسته است و کسی که به زندگی همیشگی امید داشته باشد، دلش سخت می شود و به دنیا راغب می گردد.

ص :532


1- تنبیه الخواطر : 2/120.
2- کنز العمّال : 21133.
3- بحار الأنوار : 14/309/17 .
4- الکافی : 2/329/1.
5- علل الشرائع : 81/1.
6- کشف الغمّة : 3/140.
7- الجعفریّات : 240 .

عنه علیه السلام :إنّ کَثرَةَ المالِ مَفسَدَةٌ للدِّینِ، مَقساةٌ لِلقلوبِ . (1)

عنه علیه السلام :النَّظَرُ إلَی البَخیلِ یُقسی القَلبَ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أنهاکُم أن تَطرَحُوا التُّرابَ علی ذَوی الأرحامِ ؛ فإنّ ذلکَ یُورِثُ القَسوَةَ فی القَلبِ ، و مَن قَسا قَلبُهُ بَعُدَ مِن رَبِّهِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :بسیاری مال و ثروت، مایه تباهی دین و سختی دل است.

امام علی علیه السلام :نگاه کردن به شخص بخیل، دل را سخت می گرداند.

امام صادق علیه السلام :شما را از ریختن خاک روی [جنازه ]خویشاوندانتان نهی می کنم؛ زیرا این کار، سخت دلی به بار می آورد و هر که دلش سخت گردد، از پروردگارش دور می شود.

3348 - مَرَضُ القَلبِ
3348 - بیماری دل

الکتاب :

«فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضا وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنَّ مِن البَلاءِ الفاقَةَ ، و أشَدُّ مِن ذلکَ مَرَضُ البَدَنِ ، و أشَدُّ مِن ذلکَ مَرَضُ القَلبِ . و إنَّ مِن النِّعَمِ سَعَةَ المالِ ، و أفضَلُ مِن ذلکَ صِحَّةُ البَدَنِ ، و أفضَلُ مِن ذلکَ تَقوَی القُلوبِ . (6)

3348

بیماری دل

قرآن:

«در دلهایشان مرضی است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزای] آنچه به دروغ می گفتند، عذابی دردناک خواهند داشت».

حدیث :

امام علی علیه السلام :یکی از بلاها، تنگدستی است و بدتر از آن، بیماری جسم است و از آن بدتر، بیماری دل است. یکی از نعمتها فراخی دارایی است و برتر از آن، تندرستی است و از تندرستی برتر، پرهیزگاری دلهاست.

ص :533


1- تحف العقول : 199 .
2- تحف العقول : 214.
3- الدعوات : 269/767 .
4- (انظر) بحار الأنوار : 73 / 396 باب 145.
5- البقرة : 10.
6- الأمالی للطوسی : 146/240 .

عنه علیه السلام :لو فَکَّرُوا فی عَظیمِ القُدرةِ و جَسیمِ النِّعمَةِ لَرَجَعُوا إلَی الطَّریقِ و خافُوا عَذابَ الحَریقِ، و لکنِ القلوبُ عَلیلةٌ و البَصائرُ مَدخولَةٌ . (1)

امام علی علیه السلام :اگر در قدرت عظیم و نعمت بزرگ [خدا ]بیندیشند، بی گمان به راه [راست ]باز آیند و از عذاب سوزان بترسند. اما دلها بیمار است و دیدگان [بصیرت] عیبناک.

3349 - ما یُمرِضُ القَلبَ
3349 - آنچه دل را بیمار می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :تُعرَضُ الفِتَنُ علَی القُلوبِ کالحَصیرِ عُودا عُودا ، فأیُّ قَلبٍ اُشرِبَها نُکِتَت فیهِ نُکتَةٌ سَوداءُ ، و أیُّ قَلبٍ أنکَرَها نُکِتَت فیهِ نُکتَةٌ بَیضاءُ ، حتّی تَصیرَ علی قَلبَینِ ، علی أبیضَ مثلِ الصَّفا فلا تَضُرُّهُ فِتنَةٌ ما دامَتِ السماواتُ و الأرضُ ، و الآخَرُ أسوَدُ مُربادّا (2) کَالکُوزِ مُجَخِّیا (3) ، لا یَعرِفُ مَعروفا و لا یُنکِرُ مُنکَرا إلاّ ما اُشرِبَ مِن هَواهُ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إیّاکُم و المِراءَ و الخُصومَةَ؛ فإنّهُما یُمرِضانِ القُلوبَ علَی الإخوانِ و یَنبُتُ علَیهِما النِّفاقُ . (5)

3349

آنچه دل را بیمار می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فتنه ها (گناهان و عوامل گمراه ساز)، همچون نی های حصیر، یکی یکی به دلها عرضه می شوند. هر دلی که مِهر این گناهان به آن آمیخته شود، نقطه ای سیاه در آن پدیدار گردد و هر دلی که با آنها مخالفت کند، نقطه ای سفید در آن پدید آید و بدین سان دو دل به وجود می آید: دلی سفید، مانند صفا (تخته سنگ صاف و نرم) که تا آسمانها و زمین برجاست هیچ فتنه ای به آن گزند نمی رساند و دلی سیاه و خاکستری رنگ، مانند کوزه ای کج شده (وارونه)، (6) نه خوب را خوب می شمارد و نه منکر را زشت می داند و تنها چیزی که می شناسد، همان هوا و هوسهایی است که با دلش آمیخته شده است.

امام علی علیه السلام :از مجادله و ستیزه کردن بپرهیزید؛ زیرا این دو کار، دلها را نسبت به برادرانْ بیمار می کند و از آنها نفاق می روید.

ص :534


1- نهج البلاغة : الخطبة 185.
2- أربَدّ : تغیّر الی الغبرة ، و قیل : الرُبدة : لون بین السواد و الغبرة (النهایة : 2 / 183) .
3- المُجَخِیّ: المائل عن الاستقامة و الاعتدال (لسان العرب : 14/133) . و معنی الحدیث : إنّ القلب إذا افتتن و خرجت منه حرمة المعاصی و المنکرات خرج منه نور الإیمان کما یخرج الماء من الکوز إذا مال أو انتکس . (کما فی المصدر) .
4- الترغیب و الترهیب : 3/231/24.
5- الکافی : 2/300/1.
6- یعنی هرگاه دل گرفتار دنیا شود ، نور ایمان از آن بیرون می رود همان گونه که آب از کوزه کج و یا وارونه بیرون می ریزد .

عنه علیه السلام :لا وَجَعَ أوجَعُ للقُلوبِ مِن الذُّنوبِ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کتابِهِ للأشتَرِ لمّا وَلاّهُ علی مِصرَ _: و لا تَقُولَنَّ: إنّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَاُطاعُ، فإنّ ذلکَ إدغالٌ فی القَلبِ ، و مَنهَکةٌ للدِّینِ . (2)

عنه علیه السلام :شَرُّ ما اُلقِیَ فی القُلوبِ الغُلولُ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :ما مِن شیءٍ أفسَدَ للقَلبِ مِن خَطیئةٍ ، إنَّ القَلبَ لَیُواقِعُ الخَطیئةَ ، فما تَزالُ بهِ حتّی تَغلِبَ علَیهِ فَیَصیرَ أعلاهُ أسفَلَهُ . (4)

(5)

امام علی علیه السلام :هیچ دردی برای دلها، درد آورتر از گناهان نیست.

امام علی علیه السلام_ در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر _نوشت: هرگز مگو که من به فرمانروایی نصب شده ام، پس فرمان می دهم و باید فرمانم اطاعت شود؛ زیرا این روش، سبب فساد دل و ضعف دین می شود.

امام علی علیه السلام :بدترین چیزی که در دلها افکنده شده، خیانت است.

امام باقر علیه السلام :برای دل چیزی تباه کننده تر از گناه نیست؛ زیرا دل، مرتکب گناه می شود و بر اثر مداومت بر آن، گناه بر آن چیره می گردد و نگونسارش می کند.

3350 - ما یَشفِی القَلبَ
3350 - آنچه دل را درمان می کند

الکتاب :

«یا أَیُّها النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» . (6)

3350

آنچه دل را درمان می کند

قرآن:

«ای مردم! به یقین، برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی و درمانی برای آنچه در سینه هاست و رهنمود و رحمتی برای گروندگان [به خدا]، آمده است».

ص :535


1- الکافی : 2/275/28.
2- نهج البلاغة : الکتاب 53.
3- غرر الحکم : 5696.
4- الکافی : 2/268/1.
5- (انظر) القلب: باب 3351. الذَّنب : باب 1382. الفلاح : باب 3206.
6- یونس : 57.

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ فی صفةِ النبیِّ صلی الله علیه و آله _: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قد أحکَمَ مَراهِمَهُ ، و أحمی (أمضی) مَواسِمَهُ ، یَضَعُ ذلکَ حیثُ الحاجَةَ إلَیهِ ، مِن قُلوبٍ عُمْیٍ ، و آذانٍ صُمٍّ ، و ألسِنَةٍ بُکْمٍ ، مُتَتبِّعٌ بدَوائهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ و مَواطِنَ الحَیرَةِ . (1)

عنه علیه السلام :اِعلَمُوا أنَّکُم إن اتَّبَعتُم طالِعَ المَشرِقِ سَلَکَ بِکُم مَناهِجَ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله فَتَداوَیتُم مِن العَمی و الصَّمَمِ و البَکمِ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ تَقوَی اللّهِ دَواءُ داءِ قُلوبِکُم، و بَصَرُ عَمی أفئدَتِکُم ، و شِفاءُ مَرَضِ أجسادِکُم (أجسامِکُم) ، و صَلاحُ فَسادِ صُدورِکُم ، و طَهورُ دَنَسِ أنفُسِکُم ، و جَلاءُ عَشا (غِشاءِ) أبصارِکُم . (3)

(4)

حدیث :

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبر صلی الله علیه و آله _فرمود : او طبیبی است که با دانش طبّ خود، پیوسته میان مردم می گردد، مرهمهایش را درست و آماده کرده و ابزار داغ نهادنش را تافته است و آنها را بر هر جا که لازم باشد، از دلهای کور و گوشهای کر و زبانهای گنگ، می نهد. با دوای خود جایگاههای غفلت و مراکز سرگردانی را می جوید و درمان می کند.

امام علی علیه السلام :بدانید اگر از آن که از مشرق سر بر می دارد پیروی کنید، شما را به راههای رسول صلی الله علیه و آله می برد و درد کوری و کری و لالی شما درمان می شود.

امام علی علیه السلام :همانا پروای از خدا، داروی درد قلوب شماست و بینا کننده کوری دلهایتان و شفا بخش بیماری جسمهایتان و درست کننده تباهی سینه هایتان و پاک کننده آلودگی جانهایتان و زداینده کوری [پرده ]دیدگانتان.

ص :536


1- نهج البلاغة : الخطبة 108.
2- الکافی : 8/66/22.
3- نهج البلاغة : الخطبة 198.
4- (انظر) القلب: باب 3352. الدواء : باب 1294. الذِّکر : باب 1344. الذَّنب : باب 1389. التقوی : باب 4101.

3351 - ما یُمیتُ القَلبَ
3351 - آنچه دل را می میراند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ثلاثةٌ مُجالَسَتُهُم تُمیتُ القَلبَ : مُجالَسَةُ الأنذالِ ، و مُجالَسَةُ الأغنیاءِ ، و الحدیثُ مَع النِّساءِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی مَواعِظِهِ لأبی ذَرٍّ _: إیّاکَ و کَثرَةَ الضَّحِکِ ؛ فإنّهُ یُمِیتُ القَلبَ . (2)

الأمالی للطوسی عن أبی المُحبَّرُ :قالَ رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أربَعٌ مَفسَدَةٌ لِلقلوبِ : الخَلوَةُ بالنِّساءِ ، و الاستِماعُ مِنهُنَّ ، و الأخذُ بِرَأیِهِنَّ ، و مُجالَسَةُ المَوتی . فقیلَ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما مُجالَسَةُ المَوتی ؟ قالَ : مُجالَسَةُ کُلِّ ضالٍّ عنِ الإیمانِ و جائرٍ عنِ الأحکامِ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن عَشِقَ شیئا أعشی (أعمی) بَصَرَهُ ، و أمرَضَ قَلبَهُ ، فهُو یَنظُرُ بعَینٍ غیرِ صَحیحَةٍ ، و یَسمَعُ باُذُنٍ غیرِ سَمیعَةٍ ، قد خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقلَهُ ، و أماتَتِ الدنیا قَلبَهُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ ، و مَن ماتَ قَلبُهُ دَخَلَ النارَ . (5)

3351

آنچه دل را می میراند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه گروهند، که همنشینی با آنها دل را می میراند: همنشینی با فرومایگان، همنشینی با ثروتمندان و گفتگو با زنان.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در اندرزهای خود به ابوذر _فرمود : از خنده زیاد بپرهیز، که آن دل را می میراند.

الأمالی للطوسی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : چهار چیز، مایه تباهی دلهاست: خلوت کردن با زنان، گوش کردن به حرفهای آنان، عمل کردن به رأی و نظر آنان و همنشینی با مردگان. عرض شد: ای رسول خدا! همنشینی با مردگان چیست؟ فرمود: همنشینی با هر شخص گمراه از ایمان و منحرف از احکام [الهی].

امام علی علیه السلام :هر که عاشق چیزی شود، دیده اش را کور گرداند و دلش را بیمار. در نتیجه با چشمی عیبناک بنگرد و با گوشی ناشنوا بشنود. شهوتها، خِرد او را از هم بدَرد و دنیا، دلش را بمیراند.

امام علی علیه السلام :هر که پارسایی اش اندک باشد، دلش بمیرد و هر که دلش بمیرد، به دوزخ رود.

ص :537


1- الخصال : 125/122.
2- معانی الأخبار : 335/1.
3- الأمالی للطوسی : 83/122.
4- نهج البلاغة : الخطبة 109.
5- نهج البلاغة : الحکمة 349.

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مناجاةِ التائبینَ _: إلهی ألبَسَتنی الخَطایا ثَوبَ مَذَلَّتی ، و جَلَّلَنی التَّباعُدُ مِنکَ لِباسَ مَسکَنَتی ، و أماتَ قَلبی عَظیمُ جِنایَتی ، فَأحْیِهِ بِتَوبَةٍ مِنکَ یا أمَلی و بُغیَتی . (1)

الخصال_ عن الإمامِ الباقرِ علیه السلام _: قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أربَعٌ یُمِتنَ القلبَ : الذَّنبُ علَی الذَّنبِ ، و کَثرَةُ مُناقَشَةِ النِّساءِ _ یَعنی مُحادَثَتَهُنَّ _ و مُماراةُ الأحمَقِ، تَقولُ و یَقولُ و لا یَرجِعُ إلی خَیرٍ أبَدا ، و مُجالَسَةُ المَوتی . فقیلَ لَهُ : یا رسولَ اللّهِ ، و ما المَوتی ؟ قالَ : کُلُّ غَنِیٍّ مُترَفٍ . (2)

(3)

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات التائبین _گفت: پروردگارا! گناهان جامه خواری بر من پوشانده اند و دوری از تو جامه بینوایی بر تنم کرده و بزرگی گناهم، دل مرا میرانده است. پس با توبه پذیری خود، آن را زنده گردان، ای امید من و ای مطلوب من!

الخصال_ به نقل از امام باقر علیه السلام _: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چهار چیز دل را می میراند: گناه روی گناه، همسخن شدن زیاد با زنان، مجادله کردن با نابخرد، تو می گویی و او می گوید و هرگز به راه نمی آید و همنشینی با مردگان. عرض شد: ای رسول خدا! منظور از مردگان چیست؟ فرمود: هر توانگر خوشگذرانی.

3352 - ما یُحیِی القَلبَ
3352 - آنچه دل را زنده می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یقولُ : تَذاکُرُ العِلمِ بینَ عِبادی مِمّا تَحیا علیهِ القُلوبُ المَیِّتةُ إذا هُمُ انتَهَوا فیهِ إلی أمری . (4)

3352

آنچه دل را زنده می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عزّ و جلّ می فرماید: گفتگوی علمی میان بندگان من از چیزهایی است که دلهای مرده با آن زنده می شود ، به شرط آن که در این گفتگوهای خود به خواسته من بینجامند.

ص :538


1- بحار الأنوار : 94/142/21.
2- الخصال : 228/65.
3- (انظر) الکلام : باب 3462. الموت : باب 3684. الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر : باب 2655. الدنیا : باب 1245.
4- الکافی : 1/41/6.

عیسی علیه السلام :یا بَنی إسرائیلَ ، زاحِمُوا العُلَماءَ فی مَجالِسِهِم و لو جُثوّا علَی الرُّکَبِ ؛ فإنّ اللّهَ یُحیی القُلوبَ المَیتَةَ بِنُورِ الحِکمَةِ کما یُحیی الأرضَ المَیتَةَ بِوابِلِ المَطَرِ . (1)

لقمانُ علیه السلام_ لابنِهِ و هُو یَعِظُهُ _: یا بُنیَّ ، جالِسِ العُلَماءَ ، و زاحِمْهُم برُکبَتَیکَ ؛ فإنّ اللّهَ عَزَّ و جلَّ یُحیی القُلوبَ بِنُورِ الحِکمَةِ کما یُحیی الأرضَ بِوابِلِ السَّماءِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ مِن وصیَّتِهِ لابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام _: أحیِ قَلبَکَ بالمَوعِظَةِ ، و أمِتْهُ بالزَّهادَةِ . (3)

عنه علیه السلام :مُعاشَرَةُ ذَوی الفَضائلِ حَیاةُ القُلوبِ . (4)

عنه علیه السلام :اعلَمُوا أنّهُ لیسَ مِن شیءٍ إلاّ و یَکادُ صاحِبُهُ یَشبَعُ مِنهُ و یَمَلُّهُ ، إلاّ الحَیاةَ فإنّهُ لا یَجِدُ فی المَوتِ راحَةً ، و إنّما ذلکَ بمَنزِلَةِ الحِکمَةِ التی هِی حَیاةٌ للقَلبِ المَیِّتِ ، و بَصَرٌ لِلعَینِ العَمیاءِ ، و سَمعٌ للاُذُنِ الصَمّاءِ . (5)

عیسی علیه السلام :ای بنی اسرائیل! مجلسهای [درس ]دانشمندان را پُر کنید، حتی اگر [از کثرت ازدحام مجبور شوید ]دو زانو بنشینید؛ زیرا خداوند، دلهای مُرده را با نور حکمت زنده می کند، همچنان که زمین مرده را با باران تند حیات می بخشد.

لقمان علیه السلام_ در اندرز به فرزندش _فرمود : فرزندم! با دانشمندان بنشین و زانو به زانوی آنان بزن؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ، همچنان که زمین را با بارش آسمان حیات می بخشد، دلها را با نور حکمت زنده می کند.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _نوشت : دل خویش را با موعظه، زنده کن و با دل بر کندن از دنیا، بمیرانش.

امام علی علیه السلام :همنشینی با ارباب فضایل، دلها را زنده می کند.

امام علی علیه السلام :بدانید که هیچ چیز نیست جز این که دارنده اش از آن سیر و خسته می شود، مگر زندگی؛ زیرا که او در مرگ آسودگی نمی بیند. زندگی، در حقیقت، به سان حکمت است که حیاتبخش دل مرده ، بینا کننده چشم کور و شنوا کننده گوش کر است.

ص :539


1- تحف العقول : 393.
2- بحار الأنوار : 1/204/22.
3- نهج البلاغة : الکتاب 31.
4- غرر الحکم : 9769.
5- نهج البلاغة : الخطبة 133.

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ لم یَعِظْ أحَدا بمِثلِ هذا القرآنِ ......... و فیهِ رَبیعُ القَلبِ و یَنابیعُ العِلمِ . (1)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :التَّفکُّرُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ . (2)

عنه علیه السلام :علَیکُم بالفِکرِ ؛ فإنّهُ حَیاةُ قَلبِ البَصیرِ و مَفاتیحُ أبوابِ الحِکمَةِ . (3)

(4)

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، هیچ کس را به چیزی مانند این قرآن اندرز نداده است ......... در آن بهار دل و چشمه های دانش است.

امام حسن علیه السلام :اندیشه کردن، زنده کننده دل شخص با بصیرت است.

امام حسن علیه السلام :بر شما باد اندیشیدن، که آن ، زنده کننده دل انسان بصیر است و کلیدهای درهای حکمت.

3353 - ما یَعمُرُ القَلبَ
3353 - آنچه دل را آباد می کند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :لِقاءُ أهلِ الخَیرِ عِمارَةُ القَلبِ . (5)

عنه علیه السلام :لِقاءُ أهلِ المَعرفَةِ عِمارَةُ القُلوبِ و مُستَفادُ الحِکمَةِ . (6)

3353

آنچه دل را آباد می کند

امام علی علیه السلام :دیدار با اهل خیر و نیکی، مایه آبادی دلهاست.

امام علی علیه السلام :دیدار با اهل معرفت، مایه آبادی دلها و فرا گرفتن حکمت است.

ص :540


1- نهج البلاغة : الخطبة 176.
2- الدّرة الباهرة : 22.
3- أعلام الدین : 297.
4- (انظر) الذِّکر : باب 1344. الدواء : باب 1294. التقوی : باب 4101.
5- بحار الأنوار : 77/208/1.
6- غرر الحکم : 7635.

عنه علیه السلام :عِمارَةُ القُلوبِ فی مُعاشَرَةِ ذَوی العُقولِ . (1)

عنه علیه السلام_ من وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: اُوصِیکَ بتَقوَی اللّهِ _ أی بُنَیَّ _ و لُزومِ أمرِهِ ، و عِمارَةِ قَلبِکَ بذِکرِهِ. (2)

(3)

امام علی علیه السلام :آبادی دلها، در معاشرت با خردمندان است.

امام علی علیه السلام_ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _نوشت: تو را ای فرزندم! به پروای از خدا و پایبندی به فرمان او و آباد کردن دلت با یاد او سفارش می کنم.

3354 - ما یُلینُ القَلبَ
3354 - آنچه دل را نرم می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لمّا شَکا إلَیهِ رجُلٌ قَساوَةَ قَلبِهِ _: إذا أرَدتَ أن یَلینَ قَلبُکَ فَأطعِمِ المِسکینَ و امسَحْ رَأسَ الیَتیمِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :عَوِّدُوا قُلوبَکُمُ الرِّقَّةَ ، و أکثِرُوا مِن التَّفَکُّرِ و البُکاءِ مِن خَشیَةِ اللّهِ . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحْیِ قَلبَکَ بالمَوعِظَةِ ......... و ذَلِّلْهُ بِذِکرِ المَوتِ ......... و بَصِّرْهُ فَجائعَ الدُّنیا ، و حَذِّرْهُ صَولَةَ الدَّهرِ و فُحشَ تَقَلُّبِ اللیالی و الأیّامِ ، و أعرِضْ علَیهِ أخبارَ الماضینَ . (6)

عنه علیه السلام_ و قد رُئیَ علَیهِ إزارٌ خَلَقٌ مَرقوعٌ فقیلَ لَهُ فی ذلکَ _: یَخشَعُ لَهُ القَلبُ ، و تَذِلُّ بهِ النفسُ ، و یَقتَدی بهِ المُؤمنونَ . (7)

3354

آنچه دل را نرم می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ به مردی که از سخت دلی خود نزد آن حضرت شِکوه کرد _فرمود: اگر می خواهی دلت نرم شود، مستمند را اطعام کن و بر سر یتیم دست نوازش بکش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلهای خود را به رقّت خو دهید و زیاد بیندیشید و از خوف خدا بسیار بگریید.

امام علی علیه السلام :دلت را با موعظه زنده کن ......... و آن را با یاد مرگ، رام و خوار گردان ......... و به بدیها و سختیهای دنیا بینایش ساز و از هجوم روزگار و دگرگونیهای آشکار گردش شبان و روزان، بر حذرش دار و سر گذشت پیشینیان را به یادش آور.

امام علی علیه السلام_ وقتی جامه ای کهنه و وصله خورده بر تن امام علیه السلام دیدند و علت را پرسیدند_فرمود: این جامه، دل را فروتن می کند و نفس را خوار و رام، می گرداند و برای مؤمنان، سر مشق است.

ص :541


1- غرر الحکم : 6313.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- (انظر) الزیارة : باب 1669.
4- مشکاة الأنوار : 292/885 .
5- أعلام الدین : 365/33.
6- نهج البلاغة: الکتاب 31.
7- نهج البلاغة: الحکمة103.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَعَرَّضْ لِرِقَّةِ القَلبِ بکَثرَةِ الذِّکرِ فی الخَلَواتِ . (1)

(2)

امام باقر علیه السلام :رقّت قلب را با ذکر بسیار [خدا ]در خلوتها، بجوی.

3355 - ما یَجلِی القَلبَ
3355 - آنچه دل را صیقل می دهد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جَلاءُ هذهِ القُلوبِ ذِکرُ اللّهِ و تِلاوَتُ القرآنِ . (3)

کنز العمّال :قالَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّ هذهِ القُلوبَ تَصدَأُ کما یَصدأُ الحَدیدُ إذا أصابَهُ الماءُ . قیلَ : و ما جَلاؤها ؟ قالَ : کَثرَةُ ذِکرِ المَوتِ، و تِلاوَتِ القرآنِ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ اللّهَ سبحانَهُ لم یَعِظْ أحَدا بمِثلِ هذا القرآنِ ......... و ما لِلقَلبِ جَلاءٌ غیرُهُ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ سبحانَهُ و تعالی جَعَلَ الذِّکرَ جَلاءً لِلقُلوبِ ، تَسمَعُ بهِ بَعدَ الوَقرَةِ . (6)

عنه علیه السلام :تَأدَّمْ بالجُوعِ و تَأدَّبْ بالقُنوعِ ، تَداوَ مِن داءِ الفَترَةِ فی قَلبِکَ بعَزیمَةٍ ، و مِن کَرَی الغَفلَةِ فی ناظِرِکَ بیَقَظَةٍ . (7)

3355

آنچه دل را صیقل می دهد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :صیقل دهنده این دلها، یاد خدا و تلاوت قرآن است.

کنز العمّال :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : همچنان که آهن اگر آب به آن رسد زنگ می زند، این دلها نیز زنگار می بندد. عرض شد: صیقل دادن آنها به چیست؟ فرمود: بسیار به یاد مرگ بودن و تلاوت قرآن.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان، هیچ کس را به چیزی مانند قرآن اندرز نداده است ......... و برای دل صیقلی جز آن وجود ندارد.

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان یاد خود را صیقل دهنده دلها قرار داده است، گوشِ سنگینِ دلها به وسیله آن شنوا می شود.

امام علی علیه السلام :گرسنگی را نانخورش خود کن و با قناعت خود را بپروران. درد سستی دلت را با عزم و اراده درمان کن و خواب غفلت چشمانت را با بیداری.

ص :542


1- . تحف العقول : 285.
2- (انظر) عنوان 143 «الخشوع».
3- تنبیه الخواطر : 2/122.
4- . کنز العمّال : 42130.
5- نهج البلاغة:الخطبة176.
6- . نهج البلاغة: الخطبة 222.
7- غرر الحکم : 4561 ، 4562.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ للقُلوبِ صَداءً کصَداءِ النُّحاسِ ، فاجلُوها بالاستِغفارِ . (1)

امام صادق علیه السلام :دلها نیز، همچون مس، زنگار می بندد، پس آنها را با استغفار صیقل دهید.

3356 - ما یُنَوِّرُ القَلبَ
3356 - آنچه دلها را روشنایی می بخشد

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ فی الدُّعاءِ _: یا مُقَلِّبَ القُلوبِ ، یا طَبیبَ القُلوبِ ، یا مُنوِّرَ القُلوبِ ، یا أنیسَ القُلوبِ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أحْیِ قَلبَکَ بالمَوعِظَةِ ......... و نَوِّرْهُ بالحِکمَةِ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ الإیمانَ یَبدُو لُمظَةً (اللُّمظَةَ) فی القَلبِ ، کُلَّما ازدادَ الإیمانُ ازدادَتِ اللُّمظَةُ . (4)

عنه علیه السلام :الیَقینُ نورٌ . (5)

عنه علیه السلام_ فی النَّهیِ عنِ العُدوانِ و المُنکَرِ _: مَن أنکَرَهُ بالسَّیفِ لِتَکونَ کَلِمَةُ اللّهِ هِی العُلیا و کَلِمَةُ الظالِمینَ هِیَ السُّفلی فذلکَ الذی أصابَ سَبیلَ الهُدی ، و قامَ علَی الطَّریقِ ، و نَوَّرَ فی قَلبهِ الیَقینُ . (6) (7)

3356

آنچه دلها را روشنایی می بخشد

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در دعا _گفت: ای دگرگونساز دلها! ای طبیب دلها! ای روشنایی بخش دلها! ای همدم دلها!

امام علی علیه السلام :دلت را با موعظه، زنده گردان ......... و آن را با حکمت، روشنایی بخش.

امام علی علیه السلام :ایمان چون نقطه ای سفید در دل پدیدار می شود. هر چه ایمان زیادتر شود، آن نقطه بزرگتر می گردد.

امام علی علیه السلام :یقین، نور است.

امام علی علیه السلام_ در نهی از تجاوز و منکر _فرمود : آن که با شمشیر به انکار و مبارزه آن برخاست تا کلمه حق رو آید و کلمه ستمگران به زیر رود، هموست که راه هدایت را یافته و بر طریق حق برخاسته و نور یقین در دلش تابیده است.

ص :543


1- عدّة الداعی : 249.
2- بحار الأنوار : 94/385/3.
3- نهج البلاغة : الکتاب 31.
4- نهج البلاغة : و من غریب کلامه 5.
5- غرر الحکم : 68.
6- نهج البلاغة : الحکمة 373.
7- (انظر) القلب : باب 3352. الذکر : باب 1344. عنوان 524 «النور». عنوان 560 «الیقین».

3357 - ما یُصلِحُ القَلبَ
3357 - آنچه دل را اصلاح می کند

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا یَستَقیمُ إیمانُ عَبدٍ حتّی یَستَقیمَ قَلبُهُ ، و لا یَستَقیمُ قلبُهُ حتّی یَستَقیمَ لِسانُهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أمّا عَلامةُ الصّالِحِ فأربَعةٌ : یُصَفِّی قَلبَهُ ، و یُصلِحُ عَمَلَهُ ، و یُصلِحُ کَسبَهُ ، و یُصلِحُ اُمورَهُ کُلَّها . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِکرِ اللّهِ . (3)

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام_ فی مُناجاتِهِ _: و سُقمی لا یَشفیهِ إلاّ طِبُّکَ ، و غَمِّی لا یُزیلُهُ إلاّ قُربُکَ ، و جُرحِی لا یُبرِئُهُ إلاّ صَفحُکَ ، و رَینَ قَلبی لا یَجلوهُ إلاّ عَفوُکَ . (4)

3357

آنچه دل را اصلاح می کند

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ایمان هیچ بنده ای درست نباشد، مگر این که دلش درست باشد و دلش درست نباشد، مگر آن گاه که زبانش درست باشد.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اما نشانه شخص صالح چهار چیز است: دلش را صاف می کند، کردارش را اصلاح می گرداند، درآمدش را اصلاح می کند و همه کارهایش را اصلاح می گرداند.

امام علی علیه السلام :ریشه اصلاحِ دل، پرداختن آن به یاد خداست.

امام زین العابدین علیه السلام_ در مناجات _گفت: بیماری مرا جز طبابت تو درمان نمی کند و اندوه مرا جز نزدیک شدن به تو نمی زداید و زخم مرا جز گذشت تو بهبود نمی بخشد و زنگار دلم را جز بخشش تو، صیقل نمی دهد.

ص :544


1- نهج البلاغة : الخطبة 176.
2- تحف العقول : 20.
3- غرر الحکم : 3083.
4- بحار الأنوار : 94/150/21.

3358 - ما یُقَوِّی القَلبَ
3358 - آنچه دل را نیرو می بخشد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :أصلُ قُوَّةِ القَلبِ التَّوکُّلُ علَی اللّهِ . (1)

عنه علیه السلام :أحْیِ قَلبَکَ بالمَوعِظَةِ ، و أمِتْهُ بالزَّهادَةِ ، و قَوِّهِ بالیَقینِ . (2)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :إنَّ قُوَّةَ المؤمنِ فی قَلبِهِ، أ لا تَرَونَ أنّکُم تَجِدُونَهُ ضَعیفَ البَدَنِ نَحیفَ الجِسمِ و هُو یَقومُ اللیلَ و یَصومُ النهارَ ؟ ! (3)

(4)

3358

آنچه دل را نیرو می بخشد

امام علی علیه السلام :ریشه نیرومندی دل، توکّل به خداست.

امام علی علیه السلام :دل خویش را با موعظه زنده کن و با زهد و نیروی یقین بمیران.

امام صادق علیه السلام :همانا نیروی مؤمن در دل اوست. مگر نه این است که می بینید بدنی ضعیف و پیکری نحیف دارد و با این حال شب را به عبادت می گذراند و روز، روزه می گیرد.

3359 - الحَیلولَةُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ
3359 - مانع شدن میان آدمی و دل او

الکتاب :

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا للّهِِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» . (5)

الحدیث :

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی: «إنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» _: هذا الشَّیءُ یَشتَهیهِ الرجُلُ بقَلبِهِ و سَمعِهِ و بَصَرِهِ، لا تَتُوقُ نَفسُهُ إلی غیرِ ذلکَ ، فَقَد حِیلَ بینَهُ و بینَ قَلبِهِ إلی ذلکَ الشَّیءِ . (6)

3359

مانع شدن میان آدمی و دل او

قرآن:

«ای کسانی که ایمان آورده اید، چون خدا و پیامبر ، شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات می بخشد آنان را اجابت کنید و بدانید که خدا میان آدمی و دل او حایل می گردد و هم در نزد او محشور خواهید شد».

حدیث :

امام باقر علیه السلام_ درباره آیه «همانا خداوند میان آدمی و دل او حایل می گردد» _فرمود : آدمی چیزی را با دل و چشم و گوش خود هوس می کند و جانش به چیزی جز آن اشتیاق ندارد، اما میان او و اشتیاق دلش به آن چیز حائل به وجود می آید.

ص :545


1- غرر الحکم : 3082.
2- نهج البلاغة : الکتاب 31.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 3/560/4924.
4- (انظر) عنوان 554 «التوکّل» ، 560 «الیقین». الإیمان : باب 297.
5- الأنفال : 24.
6- تفسیر العیّاشیّ : 2/52/38.

تفسیر العیاشی :الإمامُ الصّادقُ علیه السلام _ أیضا _ : هُو أن یَشتَهیَ الشَّیءَ بسَمعِهِ و ببَصَرِهِ و لِسانِهِ و یَدِهِ ، أمّا إن هُو غَشِیَ شیئا مِمّا یَشتَهی فإنّهُ لا یَأتِیهِ إلاّ و قَلبُهُ مُنکِرٌ لا یَقبَلُ الذی یَأتی ؛ یَعرِفُ أنَّ الحَقَّ لیسَ فیهِ . و فی خَبرِ هِشامٍ عنه علیه السلام : یَحُولُ بینَهُ و بینَ أن یَعلَمَ أنّ الباطِلَ حَقٌّ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ أیضا _: هو أن یَشتَهیَ الشَّیءَ بسَمعِهِ و بَصَرِهِ و لِسانِهِ و یَدِهِ ، و أمّا إنّهُ لا یَغشَی شیئا مِنها و إن کانَ یشتَهیهِ فإنّهُ لا یَأتِیهِ إلاّ و قَلبُهُ مُنکِرٌ لا یَقبَلُ الذی یَأتی ؛ یَعرِفُ أنَّ الحَقَّ لیسَ فیهِ . (2)

(3)

تفسیر العیاشی : امام صادق علیه السلام _ درباره همین آیه _ فرمود : آن چنین است که انسان با گوش و چشم و زبان و دستش هوس چیزی می کند، اما وقتی آن چیز به طرف او می آید دلش آن را انکار نموده ، پس می زند و می فهمد که آن چیز حق نیست.

در روایت هشام از آن حضرت آمده است:تفسیر العیاشی : امام صادق علیه السلام _ درباره همین آیه _ فرمود : آن چنین است که انسان با گوش و چشم و زبان و دستش هوس چیزی می کند، اما وقتی آن چیز به طرف او می آید دلش آن را انکار نموده ، پس می زند و می فهمد که آن چیز حق نیست.

در روایت هشام از آن حضرت آمده است: خداوند میان او و این که باطل را حق بداند، حایل می شود.

امام صادق علیه السلام_ نیز درباره همین آیه _فرمود : آن بدین صورت است که انسان با گوش و چشم و زبان و دست خود هوس چیزی کند، اما علی رغم میل خود، به سمت چیزی از آنها نمی رود و اگر آن چیز به او دست دهد ، دلش آن را انکار می کند و از پذیرفتنش سر باز می زند و می فهمد که آن چیز حق نیست.

3360 - النَّوادِرُ
3360 - گوناگون

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :جُبِلَتِ القُلوبُ علی حُبِّ مَن أحسَنَ إلَیها و بُغضِ مَن أساءَ إلَیها . (4)

3360

گوناگون

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دلها بر دوست داشتن کسی که به آنها نیکی کند و نفرت از کسی که به آنها بدی کند، سرشته شده اند.

ص :546


1- تفسیر العیّاشیّ : 2/52/35 و 36.
2- تفسیر العیّاشیّ : 2/52/37.
3- (انظر) الباطل : باب 367. الخالق : باب 1108.
4- تحف العقول : 37.

عیسی علیه السلام :اجعَلُوا قُلوبَکُم بُیوتا للتَّقوی ، و لا تَجعَلُوا قُلوبَکُم مَأْویً لِلشَّهَواتِ . (1)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّ للقُلوبِ شَواهِدَ تَجری الأنفُسُ عن مَدرَجَةِ أهلِ التَّفریطِ . (2)

عنه علیه السلام :بَیانُ الرجُلِ یُنبِئُ عن قُوَّةِ جَنانِهِ . (3)

عنه علیه السلام :القَلبُ بالتَّعلُّلِ رَهینٌ . (4)

عنه علیه السلام :إنّ لِلقُلوبِ خَواطِرَ سَوءٍ ، و العُقولُ تُزجَرُ مِنها . (5)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :تَخَلَّصْ إلی إجمامِ القَلبِ بِقِلَّةِ الخَطَأِ . (6)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :النَّظَرُ فی العَواقِبِ تَلقیحُ القُلوبِ . (7)

عنه علیه السلام :إزالَةُ الجِبالِ أهوَنُ مِن إزالَةِ قَلبٍ عَن مَوضِعِهِ . (8)

عیسی علیه السلام :دلهای خود را خانه تقوا کنید و دلهایتان را، مأوای شهوات نسازید.

امام علی علیه السلام :همانا برای دلها گواهانی است که نفْس را از راه اهل تفریط دور می گردانند.

امام علی علیه السلام :گفتار مرد، از قوّت دل او خبر می دهد.

امام علی علیه السلام :دل، گروگان دلیل و برهان است.

امام علی علیه السلام :همانا دلها را خطورات بَد و ناپسندی است که خردها از آنها باز می دارند.

امام باقر علیه السلام :با کم کردن خطا، به آسایش دل دست یاب.

امام صادق علیه السلام :عاقبت اندیشی، بارور ساختن دلهاست.

امام صادق علیه السلام :از جای کندن کوهها، آسانتر است تا از جا برکندن دلها.

ص :547


1- تحف العقول : 393.
2- الکافی : 8/22/4.
3- غرر الحکم : 4429.
4- بحار الأنوار: 78/11/70.
5- غرر الحکم : 3433.
6- تحف العقول : 285.
7- الأمالی للطوسی : 301/595.
8- تحف العقول : 358.

عنه علیه السلام :اجعَلْ قَلبَکَ قَریبا تُشارِکْهُ (تَتَنازَلْهُ) . (1)

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :لم یَعرِفْ راحَةَ القَلبِ مَن لم یُجَرِّعْهُ الحِلمُ غُصَصَ الغَیظِ . (2)

امام صادق علیه السلام :دل خود را [مانند ]خویشاوندی که شریکش می شوی، قرار ده.

امام عسکری علیه السلام :کسی که بردباری جرعه های گلوگیر خشم را به او ننوشاند، طعم آسایش دل را نچشد.

ص :548


1- تحف العقول : 304.
2- الدّرة الباهرة : 44.

445 - التَّقلید

445 - تقلید

اشاره

(1)

(2)

ص :549


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 81 باب 14 «ذمّ التقلید و النهی عن متابعة غیر المعصوم». وسائل الشیعة : 18 / 89 باب 10 «عدم جواز تقلید غیر المعصوم علیه السلام فیما یقول برأیه».
2- انظر: عنوان 177 «الرأی» ، 323 «الطاعة». 406 «الفتوی» ، 443 «القضاء بین النّاس».

3361 - التَّقلیدُ المَذمومُ
3361 - تقلید نکوهیده

الکتاب :

«وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلَی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آبَاءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئا وَ لاَ یَهْتَدُونَ» . (1)

«وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلَی أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَی آثارِهِم مُقْتَدُونَ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَکُونُوا إمَّعةً ، تَقولونَ : إن أحسَنَ الناسُ أحسَنّا ، و إن ظَلَمُوا ظَلَمنا ! و لکنْ وَطِّنُوا أنفُسَکُم إن أحسَنَ الناسُ أن تُحسِنُوا ، و إن أساؤوا أن لا تَظلِمُوا . (3)

عنه صلی الله علیه و آله_ فی قولِهِ تعالی: «اِتَّخَذُوا أحْب_ارَهُ_م و رُهْ_ب_انَ_هُ_م أرب_اب_ا مِ_ن دُونِ اللّهِ ......... » (4) _: أما إنّهُم لم یکونُوا یَعبُدونَهُم ، و لکنَّهُم کانوا إذا أحَلُّوا لَهُم شیئا استَحَلُّوهُ ، و إذا حَرَّمُوا علَیهِم شیئا حَرَّمُوهُ . (5)

3361

تقلید نکوهیده

قرآن:

«و چون به آنان گفته شود: به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید، می گویند: آنچه پدران خود را بر آن یافته ایم ما را بس است. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته بودند؟»

«و بدین گونه در هیچ شهری پیش از تو، هشدار دهنده ای نفرستادیم، مگر آن که خوش گذرانان آنها گفتند: ما پدران خود را بر آیینی [و راهی ]یافته ایم و ما از پی ایشان راهسپاریم».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :دنباله رو و بی اراده نباشید که بگویید: اگر مردم خوبی کردند ما هم خوبی می کنیم و اگر ظلم کردند ما هم ظلم می کنیم. بلکه از خودتان اراده داشته باشید، اگر مردم خوبی کردند، شما خوبی کنید و اگر بدی کردند، شما ظلم نکنید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ درباره آیه «اتّخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اللّه » _فرمود : نه این که آنها را عبادت می کردند، بلکه هر گاه احبار و راهبانشان چیزی را برای آنان حلال می شمردند، آنها هم آن را حلال می دانستند و اگر چیزی را بر آنان حرام می کردند، مردم هم آن را حرام می شمردند.

ص :550


1- المائدة : 104.
2- الزخرف : 23.
3- الترغیب و الترهیب : 3/341 / 23.
4- التوبة : 31 .
5- الدرّ المنثور : 4/174.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :إنّه لیسَ لِهالِکٍ هَلَکَ مَن یَعذِرُهُ فی تَعَمُّدِ ضَلالةٍ حَسِبَها هُدیً ، و لا تَرکِ حَقٍّ حَسِبَهُ ضَلالَةً . (1)

عنه علیه السلام_ فی الشِّعرِ المَنسوبِ إلَیهِ _:

إذا المُشکِلاتُ تَصَدَّیْنَ لی

کَشَفتُ حَقائقَها بالنَّظَرْ

و لَستُ بِإمَّعَةٍ فی الرِّجالِ

اُسائِلُ هذا و ذا ما الخَبَرْ؟

و لکنّی مُدرَّبُ الأصغَرینِ

اُبَیِّنُ مَعْ ما مَضی ما غَبَرْ (2) . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام_ فیما کَتَبَ إلی سَعدِ الخیرِ _: اِعرِفْ أشباهَ الأحبارِ و الرُّهبانِ الذینَ سارُوا بکِتمانِ الکتابِ و تَحریفِهِ ، فما رَبِحَت تِجارَتُهُم و ما کانوا مُهتَدینَ .

ثُمّ اعرِفْ أشباهَهُم مِن هذهِ الاُمّةِ الذینَ أقامُوا حُروفَ الکتابِ و حَرَّفُوا حُدودَهُ ، فَهُم مَع السادَةِ و الکَبَرَةِ (الکَثرَةِ) ، فإذا تَفَرَّقَت قادَةُ الأهواءِ کانوا مَع أکثَرِهِم دُنیا ، و ذلکَ مَبلَغُهُم مِن العِلمِ .........

اُولئکَ أشباهُ الأحبارِ و الرُّهبانِ ، قادَةٌ فی الهَوی ، سادَةٌ فی الرَّدی . (4)

امام علی علیه السلام :هر کس ضلالتی را به این خیال که هدایت است دنبال کند و یا حقّی را به گمان این که ضلالت است فرو گذارد و با این کار به هلاکت در افتد، هیچ کس او را معذور نمی دارد.

امام علی علیه السلام_ در اشعار منسوب به حضرتش _فرمود :

هر گاه امور مشکل و مبهم به من رو کنند،

با فکر و اندیشه حقیقت آنها را کشف می کنم.

من مقلّد مردمان نیستم، که

از این و آن بپرسم: چه خبر؟

بلکه دو عضو کوچک (5) را تمرین می دهم

و با نگاه به گذشته، آینده را روشن می کنم.

امام باقر علیه السلام_ در نامه ای به سعد الخیر _نوشت: امثال احبار و رُهبان را بشناس، همانان که حقایق کتاب [توارت و انجیل ]را کتمان و تحریف کردند و این سوداگریشان سودی نبخشید و رهیافته نبودند.

آری، امثال آنها را در میان این امّت بشناس؛ همانان که الفاظ قرآن را مراعات می کنند و معانی و حقایق آن را تحریف می نمایند. اینان با بزرگان و سران [اکثریت ]دمخورند و هر گاه جلوداران هوا و هوس پراکنده و گوناگون شوند [و هر کس برای خود دم از استقلال بزند ]این احبار [و رهبان نماهای امّت اسلامی] با آن کس همراهی می کنند که از دنیای بیشتری برخوردار باشد و این است بهره این عدّه از علم و دانش .........

اینان امثال احبار و رهبان هستند، جلوداران هوا و هوس اند و مهتران هلاکت و نابودی.

ص :551


1- بحار الأنوار : 5/305/23.
2- المدرّب _ کمعظم _ : المنجّذ ، المجرّب، و الأصغران: القلب و اللسان. (القاموس المحیط: 1/66 و ج 2/70).
3- الأمالی للطوسی : 514/1125.
4- الکافی : 8/54/16.
5- زبان و دل.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «اتَّخَذُوا أحْبارَهُم و رُهْبانَهُم أربابا مِن دُونِ اللّهِ» _: و اللّهِ ما صَلَّوا لَهُم و لا صامُوا ، و لکنَّهُم أحَلُّوا لَهُم حَراما ، و حَرَّموا علَیهِم حَلالاً فاتَّبَعُوهُم . (1)

عنه علیه السلام_ أیضا _: أما و اللّهِ ، ما دَعَوهُم إلی عِبادَةِ أنفُسِهِم ، و لو دَعَوهُم إلی عِبادَةِ أنفسِهِم ما أجابُوهُم ، و لکنْ أحَلُّوا لَهُم حَراما ، و حَرَّموا علَیهِم حَلالاً ، فَعَبَدُوهُم مِن حَیثُ لا یشَعُرونَ . (2)

عنه علیه السلام_ لِرجُلٍ مِن أصحابِهِ _: لا تَکونَنَّ إمَّعةً ، تقولُ : أنا مَع الناسِ و أنا کَواحِدٍ مِن الناسِ ! (3)

معانی الأخبار عن أبی حَمزَةَ الثُّمالیِّ :قالَ أبو عبدِ اللّهِ علیه السلام : إیّاکَ و الرئاسةَ ، و إیّاکَ أن تَطَأ أعقابَ الرِّجالِ ، فقلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، أمّا الرِّئاسةُ فقد عَرَفتُها ، و أمّا أن أطَأ أعقابَ الرِّجالِ ، فما ثُلُثا ما فی یَدی إلاّ مِمّا وَطِئتُ أعقابَ الرِّجالِ ! فقال : لیسَ حیثُ تذهَبُ ، إیّاکَ أن تَنصِبَ رجُلاً دونَ الحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فی کُلِّ ما قالَ . (4)

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «احبار و راهبان خود را به جای خدا خداوندان خویش قرار دادند» _فرمود : به خدا قسم که برایشان نماز نمی خواندند و روزه نمی گرفتند بلکه برای مردم حرامی را حلال و حلالی را حرام می کردند و مردم هم از ایشان پیروی می نمودند.

امام صادق علیه السلام_ درباره همین آیه _فرمود : بدانید، به خدا سوگند که مردم را به عبادت خود فرا نمی خواندند. اگر آنان را به عبادت خود دعوت می کردند، البته نمی پذیرفتند. بلکه برای مردم حرامی را حلال و حلالی را حرام می کردند و بدین سان مردم ندانسته، ایشان را عبادت می کردند.

امام صادق علیه السلام_ خطاب به یکی از اصحاب خود _فرمود : هرگز همرنگ جماعت نباش که بگویی: من تابع مردم هستم و من هم مثل بقیه مردم.

معانی الأخبار_ به نقل از ابو حمزه ثمالی _: امام صادق علیه السلام فرمود : بپرهیز از ریاست مداری و بپرهیز از این که دنبال رجال (شخصیتها) راه افتی. عرض کردم: فدایت شوم، ریاست مداری را می دانم [به چه معناست]، اما این که دنبال رجال راه افتم، من دو سوم آنچه [از حدیث و اخبار شما و دانشی که] دارم از همین راه افتادن دنبال رجال به دست آورده ام؟! حضرت فرمود: متوجّه نشدی؛ [بلکه مقصود این است که] بپرهیز از این که مردی (شخصیتی) را بدون دلیل عَلَم (بُت) کنی و هر چه گفت تصدیقش نمایی.

ص :552


1- المحاسن : 1/383/847.
2- المحاسن : 1/383/848.
3- معانی الأخبار : 266/1.
4- معانی الأخبار : 169/1.

معانی الأخبار عن سُفیانِ بنِ خالد :قالَ أبو عبدِ اللّه علیه السلام : یا سُفیانُ ، إیّاکَ و الرِّئاسةَ ، فَما طَلَبَها أحَدٌ إلاّ هَلَکَ ، فقلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، قد هَلَکْنا ، إذ لیسَ أحَدٌ مِنّا إلاّ و هُو یُحِبُّ أن یُذکَرَ و یُقصَدَ ، و یُؤخَذَ عَنهُ ! فقالَ : لیسَ حَیثُ تَذهَبُ إلَیهِ ، إنّما ذلکَ أن تَنصِبَ رجُلاً دُونَ الحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ فی کُلِّ ما قالَ ، و تَدعُوَ الناسَ إلی قولِهِ . (1)

النِّهایة :«فیهِ : اُغدُ عالما أو مُتَعَلِّما و لا تَکُن إمَّعَةً» الإمَّعَةُ _ بکسر الهمزة و تشدید المیم _ : الذی لا رأیَ له فهو یتابع کلَّ أحدٍ علی رأیِهِ ، و الهاء فیه للمبالغة ، و یقال فیه إمَّعٌ أیضا ، و لا یقال للمرأة : إمَّعَةٌ ......... و قیل : هو الذی یقول لکلِّ أحدٍ : أنا مَعکَ ، و منه حدیثُ ابنِ مسعودٍ رضی الله عنه«لا یَکونَنَّ أحَدُکُم إمَّعَةً . قیلَ : و ما الإمَّعَةُ ؟ قالَ : الذی یقولُ : أنا مَع الناسِ» . (2) (3)

معانی الأخبار_ به نقل از سفیان بن خالد _: امام صادق علیه السلام فرمود : ای سفیان! زنهار از ریاست مداری؛ زیرا هیچ کس در پی ریاست نرفت، مگر این که هلاک شد. عرض کردم: فدایت شوم: پس همه ما به هلاکت در افتاده ایم؛ زیرا هیچ یک از ما نیست، جز این که دوست دارد اسمش برده شود و مردم به سراغ او بیایند و از وی علم و دانش بیاموزند! حضرت فرمود: متوجّه نشدی، مقصود این است که مردی را بدون دلیل عَلَم (بُت) کنی و هر چه گفت باور نمایی و مردم را به گفته های او دعوت کنی.

النهایة :در حدیث آمده است: «یا دانشمند باش یا دانش آموز و اِمّعه مباش». اِمّعه _ به کسر همزه و تشدید میم _ کسی را گویند که از خود رأی و اراده ای ندارد و از نظر این و آن پیروی می کند. هاء در این کلمه برای مبالغه است [نه تأنیث ]و به همین جهت اِمَّع نیز گفته می شود و چنین نیست که برای زن اِمّعة بگویند [بلکه اِمّع هم گفته می شود زیرا هاء آن برای مبالغه است نه تأنیث] ......... بعضی گفته اند: امّعه کسی است که به همه می گوید: من با تو هستم. از این معناست حدیث ابن مسعود رضی اللّه عنه: «هرگز کسی از شما اِمّعه نباشد. گفته شد: امّعه چیست؟ فرمود: کسی که می گوید: من با مردم [و تابع جماعت ]هستم».

ص :553


1- معانی الأخبار : 180/1.
2- النهایة : 1/67.
3- (انظر) الناس : باب 3914.

3362 - مَن یَجوزُ تَقلیدُهُ
3362 - کسی که تقلید از او رواست

الإمامُ زینُ العابدینَ علیه السلام :إذا رَأیتُمُ الرجُلَ قد حَسَّنَ سَمتَهُ و هَدیَهُ و تَماوَتَ فی مَنطِقِهِ و تَخاضَعَ فی حَرَکاتِهِ فَرُوَیدا لا یَغُرَّنَّکُم ، فما أکثَرَ مَن یُعجِزُهُ تَناوُلُ الدنیا و رُکوبُ المَحارِمِ مِنها، لِضَعفِ نِیَّتِهِ و مَهانَتِهِ و جُبنِ قَلبِهِ ، فَنَصَبَ الدِّینَ فخّا لها ! .........

و إذا وَجَدتُموهُ یَعِفُّ عنِ المالِ الحَرامِ فَرُوَیدا لا یَغُرَّنَّکُم ، فإنَّ شَهَواتِ الخَلقِ مُختَلِفَةٌ .........

و لکنَّ الرجُلَ کُلَّ الرجُلِ نِعمَ الرجُلُ هُو الذی جَعَلَ هَواهُ تَبِعا لأمرِ اللّهِ و قُواهُ مَبذولَةً فی رِضَی اللّهِ ، یَرَی الذُّلَّ مَع الحَقِّ أقرَبَ إلی عِزِّ الأبدِ مِن العِزِّ فی الباطِلِ ، و یَعلَمُ أنَّ قَلیلَ ما یَحتَمِلُهُ مِن ضَرّائها یُؤدِّیهِ إلی دَوامِ النَّعیمِ ......... فذلِکُمُ الرجُلُ نِعمَ الرجُلُ ، فبِهِ فَتَمَسَّکُوا ، و بسُنَّتِهِ فاقتَدُوا ، و إلی رَبِّکُم فبِهِ فَتَوَسَّلوا ، فإنّهُ لا تُرَدُّ لَهُ دَعوَةٌ ، و لا تَخِیبُ لَهُ طَلِبةٌ . (1)

3362

کسی که تقلید از او رواست

امام زین العابدین علیه السلام :اگر دیدید کسی ظاهر الصلاح است و در گفتارش دم از پارسایی می زند و در حرکات و رفتارهایش اظهار فروتنی می کند، بپایید که فریبتان ندهد؛ زیرا، چه بسیارند کسانی که به سبب ضعف و سستی در اندیشه و بزدلی، دستشان از دنیا و ارتکاب حرامهای آن کوتاه است. اینان دین را دام دنیا کرده اند .........

و اگر دیدید از خوردن مال حرام خودداری می کند، بپایید که شما را نفریبد؛ چرا که امیال و خواهشهای مردم گوناگون است .........

اما مرد به تمام معنا مرد، آن مردی است که هوای نفْسِ خود را پیرو فرمان خداوند گرداند و تواناییهایش را در راه رضای خدا به کار گیرد. ضعف و خواری همراه حق را، از عزّت و قدرت توأم با باطل، به عزّت و قدرت ابدی نزدیکتر ببیند و بداند که رنج و سختیهای اندکی را که در دنیا تحمّل می کند، او را به نعمت پاینده می کشاند ......... این است آن مرد، نیکو مرد. پس به دامان او چنگ زنید و راه و روش او را سر مشق خود کنید و در درگاه پروردگارتان به او توسّل جویید؛ زیرا که هیچ دعایی از او ردّ نمی شود و هیچ یک از خواهشهای او بی پاسخ نمی ماند.

ص :554


1- الاحتجاج : 2/159/192.

الإمامُ العسکریُّ علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکتُبونَ الکِتابَ بِأیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقولُونَ هذا مِن عِندِ اللّهِ ......... » (1) _: قالَ رجُلٌ للصّادِقِ علیه السلام : فإذا کانَ هؤلاءِ القَومُ مِن الیَهودِ لا یَعرِفُونَ الکتابَ إلاّ بِما یَسمَعُونَهُ مِن عُلَمائهِم لا سَبیلَ لَهُم إلی غَیرِهِ ، فکیفَ ذَمَّهُم بتَقلیدِهِم و القَبولِ مِن عُلَمائهِم ؟ و هَل عَوامُّ الیَهودِ إلاّ کَعوامِّنا یُقَلِّدُونَ عُلَماءَهُم ؟ ! فقالَ علیه السلام : بینَ عَوامِّنا و عُلَمائنا و عَوامِّ الیَهودِ و عُلَمائهِم فَرقٌ مِن جِهَةٍ و تَسوِیَةٌ مِن جِهَةٍ .

أمّا مِن حَیثُ (أنّهُم) استَوَوا فإنَّ اللّهَ قد ذَمَّ عَوامَّنا بتَقلیدِهِم عُلَماءَهُم کما ذَمَّ عَوامَّهُم ، و أمّا مِن حَیثُ (أنّهم) افتَرَقُوا فلا .

قالَ : بَیِّنْ لی یا بنَ رسولِ اللّهِ . قالَ علیه السلام : إنَّ عَوامَّ الیَهودِ کانوا قد عَرَفُوا عُلَماءَهُم بالکَذِبِ الصُّراحِ ، و بأکلِ الحَرامِ و الرّشاءِ ، و بتَغییرِ الأحکامِ عن واجِبِها بالشَّفاعاتِ و العِنایاتِ و المُصانَعاتِ ، و عَرَفُوهُم بالتَّعَصُّبِ الشَّدیدِ الذی یُفارِقُونَ بهِ أدیانَهُم ، و أنّهُم إذا تَعَصَّبوا أزالُوا حُقوقَ مَن تَعَصَّبوا علَیهِ و أعطَوا ما لا یَستَحِقُّهُ مَن تَعَصَّبوا له مِن أموالِ غیرِهِم ، و ظَلَمُوهُم مِن أجلِهِم، و عَرَفُوهُم یُقارِفُونَ المُحَرّماتِ ، و اضطُرُّوا بمَعارِفِ قُلوبِهِم إلی أنَّ مَن فَعَلَ ما یَفعَلُونَهُ فهُو فاسِقٌ لا یَجوزُ أن یَصدُقَ علَی اللّهِ و لا علَی الوَسائطِ بینَ الخَلقِ و بینَ اللّهِ، فلذلکَ ذَمَّهُم لَمّا قَلَّدُوا مَن قد عَرَفوهُ ، و مَن قد عَلِموا أنّهُ لا یَجوزُ قَبولُ خَبَرِهِ و لا تَصدیقُهُ فی حِکایَتِهِ .........

و کذلکَ عَوامُّ اُمَّتِنا إذا عَرَفُوا مِن فُقَهائهِمُ الفِسقَ الظاهِرَ و العَصَبیَّةَ الشَّدیدَةَ و التَّکالُبَ علی حُطامِ الدنیا و حَرامِها ......... فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ الیَهودِ الذینَ ذَمَّهُمُ اللّهُ بالتَّقلیدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم .

فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا علی هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ ، و ذلکَ لا یکونُ إلاّ بَعضَ فُقَهاءِ الشِّیعَةِ لا جَمیعَهُم . (2)

امام عسکری علیه السلام_ درباره آیه «پس وای بر کسانی که از پیش خود کتاب می نویسند و آن گاه می گویند: این از جانب خداست ......... » _فرمود : مردی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد: اگر قوم یهود برای شناخت تورات راهی جز این نداشتند که آن را از دانشمندان [احبار ]خود بشنوند و فرا گیرند، چرا خداوند آنان را به سبب تقلید از علمایشان و پذیرفتن سخنان آنان نکوهش کرده است؟ جز این است که عوام یهود نیز مانند عوام ما هستند که از علمایشان تقلید می کنند؟ حضرت [صادق علیه السلام ] فرمود: میان عوام و علمای ما با عوام و علمای یهود از جهتی فرق است و از جهتی نقطه اشتراک. نقطه اشتراک آنها در این است که خداوند همچنان که عوام یهود را نکوهش کرده، عوام ما را نیز به سبب تقلید از علمایشان نکوهش کرده است و اما از این جهت که با هم فرق دارند، نه.

آن مرد عرض کرد: یا بن رسول اللّه ! برایم توضیح دهید. حضرت فرمود: عوام یهود می دانستند که علمایشان آشکارا دروغ می گویند، حرام و رشوه می خورند، احکام واجب [الهی] را با میانجیگریها و ملاحظه کاریها و رشوه گیریها تغییر می دهند. می دانستند آنها مبتلا به جانبداریهای شدیدی هستند که بر اثر آن دین و آیین و عقاید خود را کنار می گذارند و حقوق کسی را که بر ضدّ او تعصّب دارند پایمال می کنند و اموال دیگران را به ناحق به کسی می دهند که جانبدار او هستند و به خاطر آنان دست به ظلم و حق کشی می آلایند. می دانستند که مرتکب امور حرام می شوند و با این شناخت قلبی خود، الزاما باور داشتند که هر کس کارهای احبار یهود را انجام دهد فاسق است و نمی تواند سخنگوی خدا و واسطه میان او و مردم باشد. بنا بر این، چون از کسانی که چنین شناختی از آنها داشتند و می دانستند که نباید خبر آنها را پذیرفت و نقلی که می کنند باور کرد، پیروی می کردند، خداوند آنان را مورد نکوهش قرار داد.

عوام امّت ما نیز چنین اند. آنان هم اگر بدانند که فقهایشان آشکارا فسق و گناه می کنند و به تعصّبات و جانبداریهای شدید مبتلایند و شیفته متاع دنیا و حرامهای آن هستند ......... اگر از چنین فقهایی تقلید کنند، مانند همان یهودیانی هستند که خداوند آنان را، به سبب تقلید و پیروی از فقهای فاسق و بدکارشان، نکوهش کرده است.

اما هر فقیهی که خویشتندار و نگهبان دین خود باشد و با هوای نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگیها را تنها برخی فقهای شیعه دارا هستند، نه همه آنها.

ص :555


1- . البقرة : 79 .
2- الاحتجاج : 2/510/337.

ص :556

بحث عِلمیّ و أخلاقیّ:

أکثر الاُمم الماضیة قصّةً فی القرآن اُمّة بنی إسرائیل ، و أکثر الأنبیاء ذِکرا فیه موسَی بن عمران علیه السلام ، فقد ذُکر اسمه فی القرآن فی مائةٍ و ستّة و ثلاثین موضعا ضِعفَ ما ذُکر إبراهیم علیه السلام الذی هو أکثر الأنبیاء ذِکرا بعد موسی ، فقد ذُکر فی تسعة و ستین موضعا علی ما قیل فیهما . و الوجه الظاهر فیه أنّ الإسلام هو الدین الحنیف المَبنیُّ علَی التوحید الذی أسّس أساسه إبراهیم علیه السلام و أتمّه اللّه سبحانه و أکمله لنبیّه محمّد صلی الله علیه و آله ، قال تعالی : «مِلّةَ أبیکُم إبراهِیمَ هُوَ سَمّاکُمُ المُسلِمینَ مِن قَبلُ» (1) ، و بنو إسرائیل أکثر الاُمم لجاجا و خصاما ، و أبعدهم من الانقیاد للحقِّ ، کما أنّه کان کفّار العرب الذین ابتُلیَ بهم رسول اللّه صلی الله علیه و آله علی هذه الصفة ، فقد آل الأمر إلی أن نزل فیهم : «إنّ الّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِمْ ءَ أنْذَرتَهُمْ أمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤمِنُونَ» . (2)

و لا تری رذیلةً من رذائل بنی إسرائیل فی قسوتهم و جفوتهم ممّا ذکره القرآن إلاّ و هو موجود فیهم . و کیف کان ، فأنت إذا تأمّلت قصص بنی إسرائیل المذکورة فی القرآن و أمعنت فیها و ما فیها من أسرار أخلاقهم وجدت أنّهم کانوا قوما غائرین فی المادّة مکبّین علی ما یعطیه الحسُّ من لذائذ الحیاة الصُّوَریّة ، فقد کانت هذه الاُمّة لا تؤمن بما وراء الحسّ ، و لا تنقاد إلاّ إلَی اللّذّة و الکمال المادّیّ ، وهم الیوم کذلک . و هذا الشأن هو الذی صیّر عقلهم و إرادتهم تحت انقیاد الحسّ و المادّة ، لا یعقلون إلاّ ما یجوّزانه ، و لا یریدون إلاّ ما یرخّصان لهم ذلک ، فانقیاد الحسّ یوجب لهم أن لا یقبلوا قولاً إلاّ إذا دلّ علیه الحسّ و إن کان حقّا ، و انقیاد المادّة اقتضی فیهم أن یقبلوا کلّ ما یریده أو یستحسنه لهم کبراؤهم ممّن اُوتی جمال المادّة و زُخرُف الحیاة و إن لم یکن حقّا ، فأنتج ذلک فیهم التناقضَ قولاً و فعلاً ، فهم یذمّون کلّ اتّباع باسم أنّه تقلید و إن کان ممّا ینبغی ، إذا کان بعیدا من حسّهم ، و یمدحون کلّ اتّباع باسم أنّه حظّ الحیاة ، و إن کان ممّا لا ینبغی إذا کان ملائما لهوساتهم المادّیّة ، و قد ساعدهم علی ذلک و أعانهم علیه مکثهم الممتدّ و قطونهم الطویل بمصر تحت استذلال المصریّین و استرقاقهم و تعذیبهم ، یسومونهم سوء العذاب ، و یذبّحون أبناءهم ، و یستحیون نساءهم ، و فی ذلک بلاءٌ من ربّهم عظیم .

و بالجملة ، فکانوا لذلک صعبة الانقیاد لما یأمرهم به أنبیاؤهم و الربّانیّون من علمائهم ممّا فیه صلاح معاشهم و معادهم (تذکر فی ذلک مواقفهم مع موسی و غیره) و سریعة اللحوق إلی ما یدعوهم المغرضون و المستکبرون منهم .

و قد ابتُلِیَت الحقیقة و الحقُّ الیوم بمثل هذه البلیّة بالمدنیّة المادّیّة التی أتحفها إلیها عالم الغرب ، فهی مبنیّة القاعدة علَی الحسّ و المادّة ، فلا یقبل دلیلٌ فیما بَعُد عن الحسّ و لا یسأل عن دلیلٍ فیما تضمّن لذّةً مادّیّةً حسّیّةً ، فأوجب ذلک إبطال الغریزة الإنسانیّة فی أحکامها ، و ارتحال المعارف العالیة و الأخلاق الفاضلة من بیننا ، فصار یهدّد الإنسانیّة بالانهدام ، و جامعة البشر بأشدّ الفساد ، و لیعلمنّ نبأه بعد حین .

و استیفاء البحث فی الأخلاق ینتج خلاف ذلک ، فما کلّ دلیل بمطلوب ، و ما کلّ تقلید بمذمومٍ . بیان ذلک : أنّ النوع الإنسانیّ بما أنّه إنسان إنّما یسیر إلی کماله الحیویّ بأفعاله الإرادیّة المتوقّفة علَی الفکر ، و الإرادة منه مستحیلة التحقّق إلاّ عن فکر ، فالفکر هو الأساس الوحید الذی یبتنی علیه الکمال الوجودیّ الضروریّ ، فلا بدّ للإنسان من تصدیقات عملیّة أو نظریّة یرتبط بها کماله الوجودیّ ارتباطا بلا واسطةٍ أو بواسطة ، و هی القضایا التی نعلّل بها أفعالنا الفردیّة أو الاجتماعیّة أو نحضرها فی أذهاننا ، ثمّ نحصّلها فی الخارج بأفعالنا ، هذا .

ثمّ إنّ فی غریزة الإنسان أن یبحث عن علل ما یجده من الحوادث أو یهاجم إلی ذهنه من المعلومات ، فلا یصدر عنه فعل یرید به إیجاد ما حضر فی ذهنه فی الخارج إلاّ إذا حضر فی ذهنه عِلّته الموجبة ، و لا یقبل تصدیقا نظریّا إلاّ إذا اتّکأ علَی التصدیق بعلّته بنحوٍ ، و هذا شأنُ الإنسان لا یتخطّاه البتّة . و لو عثرنا فی موارد علی ما یلوح منه خلاف ذلک فبالتأمّل و الإمعان تنحلّ الشبهة ، و یظهر البحث عن العلّة ، و الرکون و الطمأنینة إلیها فطریّ ، و الفطرة لا تختلف و لا یتخلّف فعلها ، و هذا یؤدّی الإنسان إلی ما فوق طاقته من العمل الفکریّ و الفعل المتفرّع علیه لسعة الاحتیاج الطبیعیّ ، بحیث لا یقدر الإنسان الواحد إلی رفعه معتمدا علی نفسه و متّکئا إلی قوّة طبیعته الشخصیّة ، فاحتالت الفطرة إلی بَعْثه نحو الاجتماع و هو المدنیّة و الحضارة ، و وزّعت أبواب الحاجة الحیویّة بین أفراد الاجتماع ، و وکّل بکلّ باب من أبوابها طائفةً کأعضاء الحیوان فی تکالیفها المختلفة المجتمعة فائدتها و عائدتها فی نفسه . و لا تزال الحوائج الإنسانیّة تزداد کمّیّة و اتّساعا ، و تنشعب الفنون و الصناعات و العلوم ، و یتربّی عند ذلک الأخصّائیّون من العلماء و الصُّنّاع ، فکثیرٌ من العلوم و الصناعات کانت علما أو صَنعةً واحدةً یقوم بأمرها الواحد من الناس ، و الیوم نری کلّ بابٍ من أبوابه علما أو علوما أو صنعةً أو صنائع، کالطبّ المعدود قدیما فنّا واحدا من فروع الطبیعیّات و هو الیوم فنونٌ لا یقوم الواحد من العلماء الأخصّائیّین بأزید من أمر فنّ واحدٍ منها .

و هذا یدعو الإنسان بالإلهام الفطریّ أن یستقلّ بما یخصّه من الشغل الإنسانیّ فی البحث عن علّته و یتّبع فی غیره من یعتمد علی خبرته و مهارته .

فبناء العقلاء من أفراد الاجتماع علَی الرجوع إلی أهل الخبرة ، و حقیقة هذا الاتّباع و التقلید المصطلح الرکون إلَی الدلیل الإجمالیّ فیما لیس فی وسع الإنسان أن ینال دلیل تفاصیله ، کما أنّه مفطور علَی الاستقلال بالبحث عن دلیله التفصیلیّ فیما یسعه أن ینال تفصیل علّته و دلیله . و مِلاک الأمر کلّه أنّ الإنسان لا یرکن إلی غیر العلم ، فمن الواجب عند الفطرة الاجتهاد ، و هو الاستقلال فی البحث عن العلّة فیما یسعه ذلک ، و التقلید و هو الاتّباع و رجوع الجاهل إلی العالم فیما لا یسعه ذلک . و لمّا استحال أن یوجد فرد من هذا النوع الإنسانیّ مستقلاًّ بنفسه قائما بجمیع شؤون الأصل الذی یتّکئ علیه الحیاة استحال أن یوجد فرد من الإنسان من غیر اتّباع و تقلید ، و من ادّعی خلاف ذلک أو ظنّ من نفسه أنّه غیر مقلّدٍ فی حیاته فقد سَفِه نفسَه .

نعم ، التقلید فیما للإنسان أن ینال علّته و سببه کالاجتهاد فیما لیس له الورود علیه و النیل منه ، من الرذائل التی هی من مُهلِکات الاجتماع و مُفنِیات المدنیّة الفاضلة ، و لا یجوز الاتّباع المحض إلاّ فی اللّه سبحانه ، لأنّه السبب الذی إلیه تنتهی الأسباب . (3)

بحثی علمی و اخلاقی

از میان امّتهای پیشین که سر گذشتشان در قرآن آمده، داستان بنی اسرائیل بیش از همه باز گو شده و از میان پیامبران گذشته نیز بیش از همه از موسی بن عمران علیه السلام یاد شده است. آن طور که گفته می شود در یکصد و سی و شش جای قرآن، از او نام برده شده، یعنی دو برابر نام ابراهیم علیه السلام ؛ زیرا از حضرت ابراهیم که پس از موسی در مقایسه با دیگر پیامبران بیشترین یاد از او شده، در شصت و نه جا نام برده شده است. دلیل این امر هم ظاهرا این است که اسلام همان دین حنیف یکتا پرستانه ای است که اساس آن را حضرت ابراهیم علیه السلام گذاشت و خداوند سبحان آن را برای پیامبر خود، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ، به تمام و کمال رساند. خداوند متعال می فرماید: «آیین پدرتان ابراهیم، او بود که قبلاً شما را مسلمان نامید». از طرف دیگر بنی اسرائیل از همه امتها و ملّتها لجوجتر و ستیزه خوتر و در برابر حق سرکش تر بودند، همچنان که کفّار عرب که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مبتلا به آنان بود، نیز چنین اوصافی داشتند و کار به آن جا رسید که این آیه درباره ایشان نازل شد: «کسانی که کافر شدند، چه بیمشان دهی و چه بیمشان ندهی، برایشان یکسان است، نخواهند گروید».

تمام اوصاف رذیله ای که قرآن برای بنی اسرائیل ذکر کرده، مانند سنگدلی و خشونت، در کفّار عرب نیز وجود داشت. به هر حال چنانچه در داستانهای بنی اسرائیل که در قرآن آمده است دقّت ورزیم و در خصوصیات اخلاقی آنها درنگ کنیم، متوجّه می شویم که آنها مردمی بوده اند غرق در مادیّات و فرو رفته در لذت ها و خوشیهای حسّی این زندگی ظاهری. این قوم به چیزی فراتر از حسّ ایمان نمی آورد و جز در برابر لذّتها و کمالات مادی سر تسلیم فرود نمی آورد و امروزه هم همین حالت را دارند. همین خصلت است که عقل و اراده آنان را تحت انقیاد حسّ و ماده در آورده و تنها چیزی را می فهمند که حسّ و ماده اجازه دهند و تنها چیزی را می خواهند که این دو تجویز کنند. سر سپردگی در برابر حسّ موجب می شود که بنی اسرائیل هیچ سخنی را، گر چه حق باشد، تا زمانی که حسّ بر آن دلالت نکند، نپذیرند. تسلیم در برابر مادّه، ایجاب می کند که هر چه را بزرگانِ مادّه پرست و دنیا خواه آنها می خواهند و می پسندند گر چه حق نباشد، بپذیرند. این امر، موجب شده است که این ملّت به تناقض در گفتار و کردار مبتلا شوند. از یک طرف هر گونه پیروی و تبعیتی را چنانچه در محدوده حسی آنها نگنجد به نام این که تقلید است، گر چه این تقلید و پیروی درست هم باشد، نکوهش می کنند و از طرف دیگر هر گونه تبعیّتی را که با هوسهای مادّی آنها سازگار باشد، هر چند تبعیتی ناروا باشد، به نام این که بهره برداری از زندگی است می ستایند. البته توقّف طولانی آنها در مصر که از سوی مصریان به خواری و بندگی کشیده شده بودند و انواع شکنجه ها را به آنان می چشاندند، پسرانشان را سر می بریدند و زنانشان را برای خدمت زنده نگه می داشتند و این آزمایش بزرگی از سوی پروردگارشان بود، به این موضوع کمک کرده و دامن زده است.

باری، به این دلایل بود که بنی اسرائیل در برابر دستورات پیامبران و علمای خدا پرستِ خود که به خیر و صلاح زندگی و آخرتشان بود، به سختی سر تسلیم فرود می آوردند (در این باره موضع گیریهای آنان در قبال موسی و جز او را به خاطر بیاورید) و در مقابل، دعوت افراد مغرض و سرکش را خیلی زود می پذیرفتند (داستان سامری و گوساله او) .

امروزه نیز حق و حقیقت، بر اثر تمدّن مادی ای که جهان غرب به ارمغان آورده، به چنین بلایی گرفتار شده است؛ زیرا شالوده این تمدّن بر حسّ و مادّه گذاشته شده است. لذا نه درباره آنچه از دسترس ماده به دور است، دلیلی می پذیرد و نه در موضوعاتی که متضمّن لذّت مادّی حسّی است، دلیلی مطالبه می کند. این موضوع بر احکام غرایز انسانی خط بطلان کشیده و موجب شده است که معارف والا و اخلاق فاضله از میان ما رخت بربندد و انسانیت را به نابودی تهدید کند و جامعه انسانی را به بدترین فساد و تباهی مبتلا سازد و دیری نخواهد پایید که پیامدهای ناگوار آن، همه جا را فرا گیرد.

بحثها و پژوهشهای کامل اخلاقی، درست نتیجه مقابل این حالت را می دهد؛ زیرا نه هر دلیلی مطلوب و پسندیده است و نه هر تقلیدی بد و ناپسند. توضیح این که، نوع انسانی، از این جهت که انسان است، با افعال ارادی مبتنی بر اندیشه به سوی کمالاتِ زندگیِ خود حرکت می کند. اراده انسان تحقّق نمی یابد، مگر این که از فکر و اندیشه برخیزد. بنا بر این، اندیشه تنها شالوده ای است که کمالِ وجودیِ ضروری بر آن استوار است. لذا انسان باید از یک رشته تصدیقات و باورهای عملی و نظری، که کمال وجودی او با واسطه یا بی واسطه با آنها پیوند دارد، برخوردار باشد. این تصدیقات همان قضایایی هستند که ما کارهای فردی یا اجتماعی خود را با آنها توجیه و تحلیل می کنیم، یا آنها را در ذهن خود می آوریم و سپس با اعمال خود آنها را تحقّق خارجی می بخشیم. این از یک سو.

از سوی دیگر، غریزه انسان ایجاب می کند که درباره علل حوادثی که مشاهده می کند یا مطالبی که به ذهن او هجوم می آورد تحقیق و جستجو کند. لذا تا علّت کاری را که می خواهد به واسطه آن ذهنیات خود را تحقق خارجی بخشد پیدا نکند، آن را انجام نمی دهد و هیچ قضیه نظری را نیز تصدیق نمی کند، مگر زمانی که به نحوی برای آن علتی بیابد. این حالت انسان است و هرگز از این قاعده تخطّی نمی کند و اگر هم با مواردی رو به رو شویم که خلاف این اصل را نشان می دهد، با تأمّل و درنگ، شبهه بر طرف می شود. جستجوی علّت و اطمینان و آرامش یافتن به آن، امری فطری است و فطرت همه انسانها یکسان است و تحقّق عمل فطری قطعی است و از همه به یک گونه سر می زند.

همین غریزه، انسان را به کارهای فکری و عملی ای وا می دارد که فراتر از طاقت و توان اوست؛ زیرا نیازهای طبیعی بشر گسترده است، به طوری که یک انسان بتنهایی نمی تواند با تکیه به خود و نیروی طبیعی فردی خویش، این کارها را انجام دهد. لذا همین فطرت، بشر را به سوی زندگی اجتماعی، یعنی همان مدنیّت و تمدّن، پیش برده و تأمین نیازهای زندگی را میان افراد جامعه توزیع و تقسیم کرده و به هر گروهی وظیفه ای محوّل ساخته است؛ مانند اعضای مختلف بدن موجود زنده که هر یک جداگانه وظیفه ای انجام می دهند اما فایده و نتیجه آن مجموعا به آن موجود بر می گردد. نیازهای انسانی پیوسته زیادتر و گسترده می شود و علوم و صنایع، شعب گوناگونی پیدا می کند و در هر شاخه و رشته آن، دانشمندان و صنعتگران متخصّص تربیت می شوند. در روزگاران گذشته، بسیاری از علوم و صنایع، یک علم یا یک صنعت بود و یک نفر عهده دار آن می شد ، اما امروزه می بینیم که هر بابی از آنها برای خودش یک یا چند علم و صنعت مستقل است. مثلاً دانش پزشکی در گذشته یک فن از فروع علوم طبیعی بود، اما امروز به چندین شاخه و رشته تقسیم می شود و یک نفر در بیش از یک رشته نمی تواند تخصّص پیدا کند.

این موضوع، طبق یک الهام فطری، انسان را وادار می کند که در همان زمینه تخصّصی خود به بحث و تحقیق در علّت مسائل بپردازد و در رشته های دیگر، از کسی که به تجربه و مهارت او اعتماد دارد پیروی کند.

بنا بر این، بنای عقلای جامعه بر این است که در هر موضوعی، به افراد مطلع آن موضوع مراجعه کنند. حقیقت این پیروی و تقلید مصطلح، تکیه کردن به دلیل اجمالی است ، در جایی که انسان نمی تواند به دلایل تفصیلی موضوعی برسد، کما این که فطرت انسان ایجاب می کند تا در جایی که می تواند علّت و دلیل تفصیلی امری را به دست آورد، مستقلاً در پی تحصیل و به دست آوردن آن دلیل برود. ملاک کلّی این امر آن است که انسان به چیزی جز علم تکیه نمی کند. بنا بر این، از نظر فطرت، انسان یا باید اجتهاد کند، یعنی چنانچه توانایی دارد مستقلاً در پی علّت و تحصیل آن برود، یا باید تقلید و پیروی کند، یعنی چنانچه خودش توانایی جستجوی علّت را ندارد، پیروی کند و به دانای آن فن مراجعه نماید. از آن جا که محال است فردی از افراد انسانی بتواند مستقلاً در تمام شؤون اصلی که زندگی متّکی به آنهاست، تبحّر و تخصص پیدا کند، لذا هیچ فردی پیدا نمی شود که به نحوی مقلّد و پیرو نباشد. و اگر کسی خلاف این را ادّعا کند، یا تصور کند که در زندگی خود از هیچ کس تقلید نمی کند، خودش را حقیر و بی ارزش کرده است.

آری، تقلید کردن در جایی که انسان می تواند علّت و سبب چیزی را پیدا کند مانند اجتهاد کردن در جایی که انسان از عهده اش بر نمی آید و توانایی رسیدن به علّت و سبب چیزی را ندارد، هر دو از عوامل مهلک جامعه و نابود کننده تمدّن انسانی است. پیروی محض فقط در مورد خداوند سبحان صحیح است؛ زیرا او سببی است که همه اسباب و علل به او منتهی می شود.

ص :557


1- . الحجّ : 78.
2- البقرة : 6.
3- المیزان فی تفسیر القرآن : 1/209.

ص :558

ص :559

ص :560

ص :561

ص :562

ص :563

ص :564

446 - القلم

446 - قلم

اشاره

(1)

(2)

ص :565


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 57 / 357 باب 4 «القلم و اللوح المحفوظ».
2- انظر: عنوان 453 «الکتاب» ، المال : باب 3709.

3363 - القَلَمُ
3363 - قلم

الکتاب :

«ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ» . (1)

«الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :یُؤتی بصاحِبِ القَلَمِ یَومَ القِیامَةِ فی تابوتٍ مِن نارٍ یُقفَلُ علَیهِ بِأقفالٍ مِن نارٍ فَیُنظَرُ قَلَمُهُ فیما أجراهُ ؛ فإن کانَ أجراهُ فی طاعَةِ اللّهِ و رِضوانِهِ فُکَّ عَنهُ التابوتُ ، و إن کانَ أجراهُ فی مَعصیَةِ اللّهِ هَوَی التابوتُ سَبعینَ خَریفا . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عُقولُ الفُضَلاءِ فی أطرافِ أقلامِها . (4)

عنه علیه السلام :رَسولُکَ مِیزانُ نُبلِکَ ، و قَلَمُکَ أبلَغُ مَن یَنطِقُ عَنکَ . (5)

3363

قلم

قرآن:

«نون، سوگند به قلم و آنچه می نگارند».

«همان خدایی که به وسیله قلم، آموزش داد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت، صاحب قلم (نویسنده) را در تابوتی از آتش که بر آن قفلهایی آتشین زده شده است، می آورند. پس می نگرند که قلمش را در چه راهی به کار برده است؛ اگر در راه طاعت و خشنودی خدا به کار انداخته باشد، تابوتش گشوده می شود و اگر در راه معصیت خدا به کار گرفته باشد، تابوت هفتاد خریف (6) سقوط می کند .

امام علی علیه السلام :خردهای دانشمندان، در نوک قلم های ایشان است.

امام علی علیه السلام :فرستاده تو، سنجه هوشمندی توست و قلم تو، گویاترین سخنگوی توست .

ص :566


1- القلم : 1.
2- العلق : 4.
3- کنز العمّال : 14957.
4- غرر الحکم : 6339.
5- غرر الحکم : 5437.
6- خریف: یک فصل، یک سال، هفتاد سال، هزار عام که هر عام هزار سال است _ مجمع البحرین .

447 - القِمار

447 - قمار

اشاره

(1)

(2)

ص :567


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 79 / 228 باب 98 «القِمار». وسائل الشیعة : 12 / 119 باب 35 «تحریم کسب القِمار ......... و تحرم فعل القِمار». وسائل الشیعة : 12/237 باب 102 «تحریم اللعب بالشَّطرَنج و نحوه».
2- انظر: عنوان 477 «اللهو» ، الذِّکر : باب 1352.

3364 - القِمارُ
3364 - قمار

الکتاب :

«یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» . (1)

«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ ......... وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالأَزْلاَمِ» . (2)

«یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إنَّما الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الأَنْصابُ وَ الأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنِ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُم مُنْتَهُونَ». (3)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ حَرَّمَ عَلَیَّ _ أو حُرِّمَ _ الخَمرَ ، و المَیسِرَ ، و الکُوبَةَ . (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :کُلَّما ألهی عن ذِکرِ اللّهِ فهُو مِن المَیسِرِ . (5)

3364

قمار

قرآن:

«درباره شراب و قمار از تو می پرسند، بگو: در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است و [لی ]گناهشان از سودشان بزرگتر است».

«بر شما حرام شده است: مردار و خون ......... و نیز قسمت کردن شما [چیزی را] به وسیله تیرهای قرعه».

«ای کسانی که ایمان آورده اید! شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه پلید [و] از عمل شیطانند. پس از آنها دوری گزینید، باشد که رستگار شوید. همانا شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. پس آیا شما دست بر می دارید؟»

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند شراب و قمار و کوبه (6) را بر من حرام کرد.

امام علی علیه السلام :هر چیزی که از یاد خدا غافل گرداند، آن چیز در شمار مَیْسِر است.

ص :568


1- البقرة : 219.
2- المائدة : 3.
3- المائدة: 90 و 91.
4- سنن أبی داوود : 3/331/3696.
5- الأمالی للطوسی : 336/681.
6- کوبه: نرد، طبل و دُهُل، بربط، طنبور، یا مجموع نرد و شطرنج و طبل کوچک _ مجمع البحرین.

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :لمّا أنزلَ اللّهُ عزّ و جلّ علی رسولِ اللّه صلی الله علیه و آله : «انّما الخَمرُ و المَیسِرُ» قیلَ: یا رسولَ اللّهِ، مَا المَیسِرُ؟ قال: کُلُّ ما تُقُومِرَ بهِ حتَّی الکِعابُ و الجَوزُ .

قیلَ : فما الأنصابُ ؟ قالَ : ما ذَبَحُوهُ لآِلِهَتِهم . قیلَ : فما الأزلامُ ؟ قالَ : قِداحُهُم التی یَستَقسِمُونَ بها . (1)

عنه علیه السلام_ لمّا سُئلَ عنِ اللعبِ بالشَّطرَنجِ _: إنّ المُؤمِنَ لَمَشغولٌ عنِ اللَّعِبِ . (2)

عنه علیه السلام :أنّهُ [الإمامَ زینَ العابدینَ علیه السلام ]کانَ یَنْهی عَنِ الجَوزِ الذی یَجیءُ بهِ الصِّبیانُ مِن القِمارِ أنْ یُؤکَلَ ، و قالَ : هُو السُّحتُ . (3)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لمّا سَألَهُ بُکیرٌ عن اللعبِ بالشَّطرَنجِ _: إنّ المؤمنَ لَفی شُغُلٍ عنِ اللعبِ . (4)

عنه علیه السلام_ فی قولِهِ تعالی : «و لا تَأْکُلُوا أموالَکُم بَینَکُم بالباطِلِ» (5) _: کانَت قُرَیشٌ تُقامِرُ الرجُلَ بأهلِهِ و مالِهِ، فَنَهاهُمُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ عَن ذلکَ . (6)

امام باقر علیه السلام :هنگامی که خداوند آیه «انّما الخمر و المیسر» را بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نازل کرد از ایشان درباره میسر پرسیدند، حضرت فرمود: هر چیزی، حتی تاسهای تخته نَرد و گردو، که با آن برد و باخت شود. عرض شد: «انصاب» چیست؟ فرمود: آنچه برای خدایانشان ذبح می کردند. عرض شد: «ازلام» چیست؟ فرمود: تیرهایی که به وسیله آنها، قرعه می انداختند.

امام باقر علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از شطرنج بازی _فرمود : مؤمن به بازی کردن، نمی رسد.

امام باقر علیه السلام :او (امام زین العابدین علیه السلام ) از خوردن گردویی که کودکان با بُرد و باخت به دست آورند، نهی می کرد و می فرمود: آن حرام است.

امام صادق علیه السلام_ در پاسخ به سؤال بُکیر از شطرنج بازی _فرمود : مؤمن، چندان سرگرم است که به بازی نمی رسد.

امام صادق علیه السلام_ درباره آیه «و اموالتان را میان خود به ناروا مخورید» _فرمود : قریش بر سر زن و مال خود با یکدیگر قمار می زدند و خداوند عزّ و جلّ آنها را از این کار نهی فرمود.

ص :569


1- الکافی : 5/123/2.
2- . الخصال : 26/92.
3- تفسیر العیّاشیّ : 1/322/116.
4- قرب الإسناد : 174/641.
5- . البقرة : 188 .
6- الکافی : 5/122/1.

الإمامُ الرِّضا علیه السلام :المَیسِرُ هُو القِمارُ . (1)

عنه علیه السلام :إنَّ الشَّطرَنجَ و النَّردَ و أربَعةَ عَشرَ و کُلَّ ما قُومِرَ علَیهِ مِنها فهُو مَیسِرٌ . (2)

عنه علیه السلام :لمّا حُمِلَ رأسُ الحُسینِ بنِ علیٍّ علیهما السلام إلَی الشّامِ أمَرَ یَزیدُ لَعَنَهُ اللّهُ فَوُضِعَ و نُصِبَت علَیهِ مائدَةٌ فَأقبَلَ هُو لَعَنَهُ اللّهُ و أصحابُهُ یَأکُلُونَ و یَشرَبُونَ الفُقّاعَ ، فلمّا فَرَغُوا أمَرَ بالرأسِ فَوُضِعَ فی طَستٍ تحتَ سَرِیرِهِ ، و بُسِطَ علَیهِ رُقعَةُ الشَّطرَنجِ ، و جَلَسَ یَزیدُ علَیهِ اللَّعنَةُ یَلعَبُ بالشَّطرَنجِ و یَذکُرُ الحُسَینَ و أباهُ و جَدَّهُ صلواتُ اللّهِ علَیهِم ، و یَستَهزئُ بِذِکرِهِم ، فَمَتی قَمَرَ صاحِبهُ تَناوَلَ الفُقّاعَ فَشَرِبَهُ ثلاثَ مَرّاتٍ ، ثُمّ صَبَّ فَضلَتَهُ علی ما یَلی الطَّستَ مِن الأرضِ .

فَمَن کانَ مِن شیعَتِنا فَلْیَتَوَرَّعْ عن شُربِ الفُقّاعِ و اللَّعبِ بالشَّطرَنجِ . (3)

امام رضا علیه السلام :مَیْسِر، همان قمار است.

امام رضا علیه السلام :شطرنج و نرد و سه پر (سه در) (4) و هر چیز دیگری که با آنها برد و باخت شود، مَیْسِر است.

امام رضا علیه السلام :هنگامی که سر حسین بن علی علیهما السلام را به شام بردند، یزید ، که خدایش لعنت کند، دستور داد آن را در مجلسش گذاشتند و سفره انداختند. آن ملعون با اطرافیان خود شروع به خوردن غذا و نوشیدن شراب کردند و خوردن که تمام شد، دستور داد سر را میان تشتی زیر تختش گذاشتند و روی تخت ، تخته شطرنج را پهن کرد و یزید ملعون به شطرنج بازی نشست و مرتب نام حسین و پدر و جدّ او _ صلوات اللّه علیهم _ را می برد و با تمسخر از آنان یاد می کرد و هر گاه از رقیب خود می برد، شراب بر می داشت و سه بار می نوشید و آن گاه باقیمانده آن را کنار تشت روی زمین می ریخت. پس، هر کس که شیعه ماست، باید از شراب خواری و شطرنج بازی دوری کند.

ص :570


1- الکافی : 5/124/9.
2- تفسیر العیّاشیّ : 1/339/182.
3- عیون أخبار الرِّضا : 2/22/50.
4- در متن حدیث «أربعة عشر» آمده است. برای اطلاع بیشتر در این باب ر. ک. به پانوشت بحار الأنوار ، مؤسسة الوفاء [ج76 ص231] .

448 - القُنوط

448 - نومیدی

اشاره

(1)

(2)

ص :571


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 72 / 336 باب 120 «الیأس من رَوح اللّه ».
2- انظر: عنوان 558 «الیأس» ، 182 «الرحمة» ، 180 «الرجاء».

3365 - القُنوطُ مِن رَحمَةِ اللَّهِ
3365 - نومیدی از رحمت خدا

الکتاب :

«یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لاَ تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ» . (1)

«قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ» . (2)

«لا یَسْأَمُ الإِنْسانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَیْرِ و إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُوسٌ قَنُوطٌ» . (3)

الحدیث :

بحار الأنوار :قالَ اللّهُ تعالی : أهلُ طاعَتی فی ضِیافَتی، و أهلُ شُکری فی زِیادَتی ، و أهلُ ذِکرِی فی نِعمَتی ، و أهلُ مَعصِیَتی لا اُویِسُهُم مِن رَحمَتی ؛ إن تابُوا فأنا حَبیبُهُم ، و إن دَعَوا فَأنا مُجِیبُهُم . (4)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :الفاجِرُ الراجی لِرَحمَةِ اللّهِ تعالی أقرَبُ مِنها مِن العابِدِ المُقَنَّطِ . (5)

3365

نومیدی از رحمت خدا

قرآن:

«ای پسران من! بروید از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید؛ زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت خدا نومید نمی شود».

«گفت: چه کسی، جز گمراهان، از رحمت پروردگارش نومید می شود؟»

«انسان از دعای خیر خسته نمی شود و چون آسیبی به او رسد، مأیوس [و] نومید می شود».

حدیث :

بحار الأنوار :خداوند متعال فرمود: فرمانبردارانِ از من در میهمانی من هستند، و سپاسگزارانِ از من در فزایندگی من، و یاد کنندگانِ من در نعمت من، و نافرمانانِ خود را از رحمتم نومید نمی گردانم. اگر توبه کردند، من دوست آنها هستم و اگر [مرا] خواندند، جواب گویشان هستم.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گنهکارِ امیدوار به رحمت خداوند متعال به رحمت نزدیک تر است، تا عابدِ نومید.

ص :572


1- یوسف : 87.
2- الحجر : 56.
3- فصّلت : 49.
4- بحار الأنوار : 77/42/10.
5- کنز العمّال : 5869.

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یَقنَطُ و مَعهُ الاستِغفارُ ! (1)

عنه علیه السلام :لا تَیأسْ لِذنبِکَ و بابُ التَّوبَةِ مَفتوحٌ . (2)

عنه علیه السلام :فی القُنوطِ التَّفریطُ . (3)

عنه علیه السلام_ فی المُناجاةِ الشَّعبانیّةِ _: إلهی لم اُسَلِّطْ علی حُسنِ ظَنِّی قُنوطَ الإیاسِ ، و لا انقَطَعَ رَجائی مِن جَمیلِ کَرَمِکَ . (4)

عنه علیه السلام_ مِن خُطبَةٍ لَهُ فی الاستِسقاءِ _: اللّهُمّ قَدِ انصاحَتْ جِبالُنا ......... نَدعُوکَ حینَ قَنَطَ الأنامُ ، و مَنَعَ الغَمامُ ......... فإنّکَ تُنزِلُ الغَیثَ مِن بعدِ ما قَنَطُوا ، و تَنشُرُ رَحمَتَکَ و أنتَ الولیُّ الحَمیدُ . (5)

عنه علیه السلام_ أیضا _: اللّهُمَّ فاسقِنا غَیثَکَ ، و لا تَجعَلنا مِن القانِطینَ . (6)

عنه علیه السلام_ مِن وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام _: اعلَمْ أنّ الذی بیَدِهِ خَزائنُ السَّماواتِ و الأرضِ قد أذِنَ لکَ فی الدُّعاءِ ، و تَکَفَّلَ لکَ بالإجابَةِ ......... فلا یُقَنِّطَنَّکَ إبطاءُ إجابَتِهِ ؛ فإنَّ العَطیَّةَ علی قَدْرِ النِّیَّةِ . (7)

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که استغفار را با خود دارد و با این وصف نومید می شود!

امام علی علیه السلام :تا زمانی که دَرِ توبه باز است، از گناه خود نومید مشو.

امام علی علیه السلام :نومیدی، باعث کوتاهی در عمل می شود.

امام علی علیه السلام_ در مناجات شعبانیه _گفت: الهی! نومیدی و یأس را بر گمان نیکم [به تو ]چیره نمی گردانم و امیدم را از بزرگواری و بخشش زیبای تو، نمی بُرم.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از خطبه خود در دعای باران _گفت: بار خدایا! کوههای ما [از خشکی ]شکاف برداشته است ......... در این هنگام که مردمان از همه جا نومیدند و ابرها نمی بارند، تو را می خوانیم ......... ؛ زیرا تویی که باران را پس از نومیدی خلق، فرو می فرستی و رحمت خویش را می گسترانی و تو حاکمی ستوده هستی .

امام علی علیه السلام_ به همین مناسبت _گفت: بار خدایا! ما را از بارانت سیراب گردان و از نومیدان، قرارمان مده.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _نوشت: بدان که آن کسی که خزانه های آسمانها و زمین در دست اوست به تو اجازه دعا کردن داده و اجابت نمودن آن را ضمانت کرده است ......... پس، مبادا تأخیر در اجابت او تو را نومید گرداند؛ زیرا که دَهِش به اندازه نیّت بستگی دارد.

ص :573


1- نهج البلاغة : الحکمة 87 .
2- تحف العقول : 214.
3- بحار الأنوار : 77/211/1.
4- بحار الأنوار : 94/99/13.
5- نهج البلاغة : الخطبة 115.
6- نهج البلاغة : الخطبة 143.
7- نهج البلاغة: الکتاب31.

عنه علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ غَیرِ مَقنوطٍ مِن رَحمَتِهِ، و لا مَخلُوٍّ مِن نِعمَتِهِ ، و لا مَأیُوسٍ مِن مَغفِرَتِهِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ ناقِلاً عن حَکیمٍ _: الیَأسُ مِن رَوحِ اللّهِ أشَدُّ بَردا مِن الزَّمهَریرِ . (2)

امام علی علیه السلام :ستایش خداوند را در حالی که نه از رحمت او نومیدم و نه از نعمت او بی بهره و نه از آمرزش او مأیوس.

امام صادق علیه السلام_ به نقل از شخصی حکیم _فرمود : نومیدی از رحمت خدا، سردتر از زمهریر است.

3366 - النَّهیُ عَنِ التَّقنیطِ مِن رَحمَةِ اللَّهِ
3366 - نهی از نومید کردن از رحمت خدا

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تبارَکَ و تعالی : یا بنَ آدمَ ......... لا تُقَنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّهِ تعالی علَیهِم و أنتَ تَرجُوها لنفسِکَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :یَبعَثُ اللّهُ المُقَنِّطینَ یَومَ القِیامَةِ مُغلَّبَةً وُجوهُهُم _ یَعنی غَلَبةَ السَّوادِ علَی البَیاضِ _ فیقالُ لَهُم : هؤلاءِ المُقَنِّطُونَ مِن رَحمَةِ اللّهِ! (4)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :الفَقیهُ کُلُّ الفَقیهِ مَن لم یُقَنِّطِ الناسَ مِن رَحمَةِ اللّهِ ، و لم یُؤیِسْهُم مِن رَوحِ اللّهِ ، و لم یُؤمِنْهُم مِن مَکرِ اللّهِ . (5)

3366

نهی از نومید کردن از رحمت خدا

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی فرمود: ای فرزند آدم! ......... مردم را از رحمت خداوند متعال نومید مگردان، در حالی که آن را برای خودت امید داری.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت خداوند نومید کنندگانِ [مردم از رحمت حق] را در حالی بر می انگیزد که سیاهی چهره شان بر سفیدی آن غالب است و گفته می شود: اینان نومید کنندگانِ از رحمت خدایند.

امام علی علیه السلام :فقیه به تمام معنا، کسی است که مردم را از رحمت خدا نومید نگرداند و از فضل و بخشایش خدا، مأیوسشان نسازد و از مکر و عذاب خدا هم آسوده خاطرشان نکند.

ص :574


1- نهج البلاغة : الخطبة 45.
2- بحار الأنوار:72/338/1.
3- صحیفة الرِّضا : 43/14.
4- بحار الأنوار: 2/55/30.
5- نهج البلاغة : الحکمة 90.

عنه علیه السلام_ مِن وصیَّتِهِ لابنِهِ الحسینِ علیه السلام _: أی بُنَیَّ ، لا تُؤیِسْ مُذنِبا ، فَکَم مِن عاکِفٍ علی ذَنبِهِ خُتِمَ لَهُ بخَیرٍ ، و کَم مِن مُقبِلٍ علی عَمَلِهِ مُفسِدٌ فی آخِرِ عُمُرِهِ ، صائرٌ إلَی النارِ ، نَعوذُ بِاللّهِ منها! (1)

(2)

امام علی علیه السلام_ در بخشی از سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسن علیه السلام _فرمود : ای فرزندم! هیچ گنهکاری را نومید مکن؛ زیرا ای بسا کسی که عمری گناه می کند، اما فرجامش به نیکی ختم می شود و ای بسا کسی که عمری عمل [خیر ]می کند، لیکن در پایان عمرش گرفتار فساد می شود و رهسپار دوزخ می گردد؛ پناه به خدا از آتش دوزخ.

3367 - مَن یَئِسَ مِن رَحمَةِ اللَّهِ
3367 - کسی که از رحمت خدا نومید است

الکتاب :

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ لِقَائِهِ اُوْلَ_ئِکَ یَئِسُوا مِن رَحْمَتِی وَ أُوْلَ_ئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» . (3)

الحدیث :

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :المُذنِبُ علی بَصیرَةٍ غَیرُ مُستَحِقٍّ لِلعَفوِ ، المُذنِبُ عن غَیرِ عِلمٍ بَرِیءٌ مِن الذَّنبِ. (4)

(5)

3367

کسی که از رحمت خدا نومید است

قرآن:

«و کسانی که آیات خدا و لقای او را منکر شدند، آنان از رحمت من نومیدند و ایشان را عذابی پر درد خواهد بود».

حدیث :

امام علی علیه السلام :کسی که آگاهانه گناه کند، مستحقّ بخشش نیست و کسی که ناآگاهانه گناه کند، از گناه مبرّاست.

ص :575


1- بحار الأنوار : 77/239/1 .
2- (انظر) الفقه : باب 3192. التوبة : باب 476.
3- العنکبوت : 23.
4- غرر الحکم : 1516 ، 1723.
5- (انظر) الذَّنب : باب 1367. التوبة : باب 464.

ص :576

449 - القَناعة

449 - قناعت

اشاره

(1)

(2)

ص :577


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 389 ، 781 «القناعة». بحار الأنوار : 73 / 168 باب 129 «فضل القناعة».
2- انظر: عنوان 106 «الحِرص» ، 267 «الشَّرَه» ، 321 «الطمع» ، 214 «السؤال (طلب الحاجة)». العِفّة : باب 2716 ، الغِنی : باب 3067 ، الرزق : باب 1495 ، 1505 ، 1506. الدنیا : باب 1223.

3368 - القَناعَةُ
3368 - قناعت

الکتاب :

«مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» . (1)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :خِیارُ اُمَّتی القانِ_عُ ، و شِرارُهُمُ الطامِعُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :خَیرُ المؤمنینَ القانِعُ ، و شَرُّهُمُ الطامِعُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام_ لمّا سُئلَ عن قولِهِ تعالی : «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبةً» _: هِی القَناعَةُ . (4)

عنه علیه السلام :طوبی لِمَن ذَکَرَ المَعادَ ، و عَمِلَ للحِسابِ ، و قَنِعَ بالکَفافِ ، و رَضِیَ عنِ اللّهِ . (5)

عنه علیه السلام_ فی ذِکرِ خَبّابِ بنِ الأرَتِّ _: یَرحَمُ اللّهُ خَبّابَ بنَ الأرَتِّ ، فلقد أسلَمَ راغِبا ، و هاجَرَ طائعا ، و قَنِعَ بالکَفافِ ، و رَضِیَ عنِ اللّهِ ، و عاشَ مُجاهِدا . (6)

3368

قناعت

قرآن:

«هر کس، از مرد یا زن، کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعا او را با زندگی پاکیزه ای، حیات [حقیقی ]می بخشیم و مسلّما به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترینان امّت من، قناعت کنندگان و بدترینان آنها، طمعکاران هستند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهترین مؤمنان، قناعت پیشه است و بدترین آنها، طمعکار.

امام علی علیه السلام_ در پاسخ به پرسش از آیه «فلنحیینّه حیاة طیّبة» _فرمود : مقصود، قناعت است.

امام علی علیه السلام :خوشا به حال کسی که به یاد قیامت باشد و برای روز حساب کار کند و به کفاف زندگی قانع باشد و از خدا خشنود.

امام علی علیه السلام_ درباره خبّاب بن اَرَت _فرمود : خداوند خباب بن اَرَتْ را بیامرزد که با رغبت مسلمان شد و با طیب خاطر هجرت کرد و به کفاف زندگی قانع و از خدا خشنود بود و مجاهد زیست.

ص :578


1- النحل : 97.
2- کنز العمّال : 7095.
3- کنز العمّال : 7126.
4- نهج البلاغة : الحکمة 229.
5- نهج البلاغة : الحکمة 44.
6- نهج البلاغة: الحکمة 43.

عنه علیه السلام :لا تکن مِمَّن یَرجُو الآخِرَةَ بغیرِ العَمَلِ ......... یقولُ فی الدنیا بقَولِ الزاهِدینَ ، و یَعمَلُ فیها بعَمَلِ الراغِبینَ ، إن اُعطِیَ مِنها لم یَشبَعْ ، و إن مُنِعَ مِنها لم یَقنَعْ . (1)

عنه علیه السلام :وَ ایمُ اللّهِ _ یَمینا أستَثنی فیها بمَشیئَةِ اللّهِ _ لَأرُوضَنَّ نَفسی رِیاضَةً تَهِشُّ مَعَها إلَی القُرصِ إذا قَدَرَت علَیهِ مَطعوما ، و تَقنَعُ بالمِلحِ مَأدُوما . (2)

عنه علیه السلام_ فی صفةِ الأنبیاءِ _: و لکنَّ اللّهَ سبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولِی قُوَّةٍ فی عَزائمِهِم ، و ضَعَفةً فیما تَرَی الأعیُنُ مِن حالاتِهِم ، مَع قَناعَةٍ تَملَأُ القُلوبَ و العُیونَ غِنیً ، و خَصاصَةٍ تَملأُ الأبصارَ و الأسماعَ أذیً . (3)

عنه علیه السلام :ألهِمْ نفسَکَ القُنوعَ . (4)

عنه علیه السلام :نِعمَ الحَظُّ القَناعَةُ . (5)

عنه علیه السلام :انتَقِمْ مِن حِرصِکَ بالقُنوعِ کما تَنتَقِمُ مِن عَدُوِّکَ بالقِصاصِ . (6)

امام علی علیه السلام :چونان کسی مباش که بدون عمل به آخرت امیدوار است ......... در دنیا چون پارسایان سخن می گوید، اما به مانند دنیا خواهان عمل می کند. اگر از دنیا چیزی به او داده شود، سیر نمی گردد و اگر داده نشود، قانع نیست.

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند _ سوگندی که در آن مشیّت خدا را مستثنی می کنم _ نفْس خود را چنان ریاضت و پرورش دهم که چون به گِرده نانی، دست یابد، شاد گردد و به نانخورش نمک بسازد.

امام علی علیه السلام_ در وصف پیامبران _فرمود : اما خداوند سبحان فرستادگان خود را دارای اراده هایی نیرومند قرار داد و از نظر ظاهر ضعیف و تهیدست، اما توأم با قناعتی که دلها و چشمها را پر از بی نیازی می کرد، هر چند فقر و ناداری آنها، چشمها و گوشها را از ناراحتی لبریز می ساخت.

امام علی علیه السلام :قناعت را به نفس خود، تلقین کن.

امام علی علیه السلام :نیکو بهره ای است، قناعت.

امام علی علیه السلام :از حرص خود با قناعت، انتقام بگیر، همچنان که از دشمنت با تقاصّ، انتقام می گیری.

ص :579


1- نهج البلاغة: الحکمة 150.
2- نهج البلاغة: الکتاب 45.
3- نهج البلاغة: الخطبة 192.
4- بحار الأنوار : 78/9/64.
5- غرر الحکم : 9887.
6- غرر الحکم : 2339.

عنه علیه السلام :أشکَرُ الناسِ أقنَعُهُم ، و أکفَرُهُم لِلنِّعَمِ أجشَعُهُم . (1)

عنه علیه السلام :کفی بالقَناعَةِ مُلکا ، و بِحُسنِ الخُلقِ نَعیما . (2)

عنه علیه السلام :ما أحسَنَ بالإنسانِ أن یَقنَعَ بالقَلیلِ و یَجودَ بالجَزیلِ ! (3)

عنه علیه السلام :مَن قَنِعَت نفسُهُ أعانَتهُ علَی النَّزاهَةِ و العَفافِ . (4)

عنه علیه السلام :مِن شَرَفِ الهِمَّةِ لُزومُ القَناعَةِ . (5)

عنه علیه السلام :مِن عِزِّ النفسِ لُزومُ القَناعَةِ . (6)

عنه علیه السلام :القَناعَةُ سَیفٌ لا یَنبُو . (7)

الإمامُ الحسنُ علیه السلام :اعلمْ أنَّ مُروَّةَ القَناعَةِ و الرِّضا أکثرُ مِن مُرُوّةِ الإعطاءِ . (8)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :أکَلَ علیٌّ علیه السلام مِن تَمرٍ دَقَلٍ (9) ثُمّ شَرِبَ علَیهِ الماءَ ، ثُمّ ضَرَبَ علی بَطنِهِ ، و قالَ : مَن أدخَلَهُ بَطنُهُ النارَ فَأبعَدَهُ اللّهُ ، ثُمّ تَمَثَّلَ :

فَإنَّکَ مَهما تُعطِ بَطنَکَ سُؤلَهُ

و فَرْجَکَ نالا مُنتَهی الذَّمِّ أجمَعا (10)

امام علی علیه السلام :شاکرترین مردم، قانع ترین آنهاست و نا سپاس ترین آنان از نعمتها، آزمندترین آنها.

امام علی علیه السلام :آدمی را مُلکِ قناعت و نعمتِ خوی نیک، بس است.

امام علی علیه السلام :چه زیباست برای انسان که به اندک بسازد و فراوان ببخشد.

امام علی علیه السلام :هر که نفْسش قانع باشد، او را در پاکی و خویشتنداری یاری رساند.

امام علی علیه السلام :از بلند همّتی است، پایبندی به قناعت.

امام علی علیه السلام :پایبندی به قناعت از عزّت نفْس است.

امام علی علیه السلام :قناعت، شمشیری است که کُند نمی شود.

امام حسن علیه السلام :بدان که مردانگی قناعت و خرسندی، بیشتر از مردانگی داد و دهش است.

امام باقر علیه السلام :علی علیه السلام مقداری خرمای دَقَل (11) تناول کرد و سپس روی آن آب نوشید و بعد دستی بر شکم خود زد و فرمود: هر که آتش وارد آن کند، خدا او را دور گرداند. آن گاه به این بیت تمثّل جُست:

تو هر گاه خواهش شکم و شرمگاهت را برآوری،

منتهای نکوهش و رسوایی را به بار آورند.

ص :580


1- بحار الأنوار : 77/422/40.
2- نهج البلاغة : الحکمة 229.
3- غرر الحکم : 9660.
4- غرر الحکم : 8663.
5- غرر الحکم : 9435.
6- غرر الحکم : 9452.
7- بحار الأنوار:71/96/61.
8- بحار الأنوار : 78/111/6.
9- دقل _ بفتح الدال و القاف _ : أردأ التمر . (القاموس المحیط: 3/376).
10- کنز العمّال : 8741.
11- دَقَل: پست ترین نوع خرما (القاموس المحیط، ج 3، ص 376).

مجمع البیان : «فَلَنُحْیِینَّهُ حَیاةً طَیِّبةً» قیلَ فیهِ أقوالٌ ، أحَدُها : أنَّ الحَیاةَ الطَّیّبةَ الرِّزقُ الحَلالُ ، عن ابنِ عبّاسٍ و سَعیدِ بنِ جُبَیرٍ و عَطاءٍ . و ثانیها : أنّها القَناعَةُ و الرِّضا بما قَسَمَ اللّهُ ، عن الحسنِ و وَهبٍ و رُوِیَ ذلکَ عنِ النبیِّ صلی الله علیه و آله . (1)

مجمع البیان :درباره «فلنحیینّه حیاةً طیّبة»، چند قول گفته شده است: یکی قول ابن عباس و سعید بن جبیر و عطا که گفته اند: منظور از زندگی پاکیزه، روزیِ حلال است. دوم، قول حسن و وهب که گفته اند: به معنای قانع و راضی بودن به قسمت خداست. و این قول از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است.

3369 - الغِنی فِی القَناعَةِ
3369 - توانگری در قناعت است

بحار الأنوار :أوحَی اللّهُ تعالی إلی داوودَ علیه السلام : وَضَعتُ الغِنی فی القَناعَةِ و هُم یَطلُبُونَهُ فی کَثرَةِ المالِ فلا یَجِدُونَهُ . (2)

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :القَناعَةُ مالٌ لا یَنفَدُ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :القَناعَةُ تُغنی . (4)

عنه علیه السلام :طَلَبتُ الغِنی فما وَجَدتُ إلاّ بالقَناعَةِ ، علَیکُم بالقَناعَةِ تَستَغنُوا . (5)

3369

توانگری در قناعت است

بحار الأنوار :خداوند متعال به داوود علیه السلام وحی کرد: من توانگری را در قناعت نهاده ام، اما مردم آن را در فراوانی مال می جویند؛ از این رو نمی یابندش.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :قناعت، ثروتی تمام ناشدنی است .

امام علی علیه السلام :قناعت، توانگری آرَد.

امام علی علیه السلام :توانگری را جستم و آن را جز در قناعت نیافتم. قانع باشید تا توانگر شوید.

ص :581


1- مجمع البیان : 6/593.
2- بحار الأنوار: 78/453/21.
3- کنز العمّال : 7080.
4- غرر الحکم : 22.
5- بحار الأنوار : 69/399/91.

عنه علیه السلام :القَناعَةُ غُنیَةٌ، و الاقتِصادُ بُلغَةٌ . (1)

عنه علیه السلام :القانِعُ غَنیٌّ و إنْ جاعَ و عَری . (2)

عنه علیه السلام :القَناعَةُ رَأسُ الغِنی . (3)

عنه علیه السلام :لا کَنزَ أغنی مِن القَناعَةِ . (4)

الإمامُ الباقرُ أو الإمامُ الصّادقُ علیهما السلام:مَن قَنِعَ بما رَزَقَهُ اللّهُ فهُو مِن أغنَی الناسِ . (5)

(6)

امام علی علیه السلام :قناعت، توانگری است و میانه روی، کفاف.

امام علی علیه السلام :شخص قانع، توانگر و بی نیاز است، اگر چه گرسنه و برهنه باشد.

امام علی علیه السلام :قناعت، سَر توانگری است.

امام علی علیه السلام :هیچ گنجی، سرشارتر از قناعت نیست.

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام:کسی که به آنچه خدا روزیش کرده قانع باشد، از توانگرترین مردمان است.

3370 - ما یورِثُ القَناعَةَ
3370 - آنچه قناعت آورد

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :علی قَدرِ العِفَّةِ تکونُ القَناعَةُ . (7)

عنه علیه السلام :لن تُوجَدَ القَناعَةُ حتّی یُفقَدَ الحِرصُ . (8)

عنه علیه السلام :مَن عَقلَ قَنِعَ . (9)

عنه علیه السلام :یَنبَغی لمَن عَرَفَ نفسَهُ أن یَلزَمَ القَناعَةَ و العِفَّةَ . (10)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :انزِلْ ساحَةَ القَناعَةِ باتِّقاءِ الحِرصِ ، و ادفَعْ عَظیمَ الحِرصِ بِإیثارِ القَناعَةِ . (11)

3370

آنچه قناعت آورد

امام علی علیه السلام :قناعت، به اندازه خویشتنداری و عزّت نفس بستگی دارد.

امام علی علیه السلام :تا حرص گُم نشود، قناعت هرگز پیدا نشود.

امام علی علیه السلام :کسی که عاقل باشد، قانع است.

امام علی علیه السلام :برای کسی که خود را بشناسد، شایسته است که به قناعت و عزّت نفْس چنگ در زند.

امام باقر علیه السلام :با پرهیز از حرص، در آستانِ قناعت بار افکن و با برگزیدن قناعت، کوه حرص را پس بزن.

ص :582


1- بحار الأنوار: 78/10/67.
2- . غرر الحکم : 1405.
3- غرر الحکم : 1106.
4- . نهج البلاغة : الحکمة 371.
5- الکافی : 2/139/9.
6- (انظر) الغنی : باب 3069.
7- . غرر الحکم : 6179.
8- غرر الحکم : 7424.
9- . غرر الحکم : 7724.
10- غرر الحکم : 10927.
11- بحار الأنوار:78/163/1.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :اُنظُرْ إلی مَن هُو دُونَکَ فی المَقدُرَةِ و لا تَنظُرْ إلی مَن هو فَوقَکَ فی المَقدُرَةِ ، فإنّ ذلکَ أقنَعُ لکَ بما قُسِمَ لکَ . (1)

امام صادق علیه السلام :به ناتوانتر از خودت بنگر و به توانگر از خویش منگر؛ زیرا که این کار تو را به آنچه قسمت تو شده است قانع تر می سازد.

3371 - ثَمَرَةُ القَناعَةِ
3371 - میوه قناعت

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :اِقنَعْ بما اُوتِیتَهُ یَخِفَّ علَیکَ الحِسابُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :ثَمرَةُ القَناعَةِ الإجمالُ فی المُکتَسَبِ و العُزوفُ عنِ الطَّلَبِ . (3)

عنه علیه السلام :ثَمَرةُ القَناعَةِ العِزُّ . (4)

عنه علیه السلام :أعوَنُ شیءٍ علی صَلاحِ النَّفسِ القَناعَةُ . (5)

عنه علیه السلام :کیفَ یَستَطیعُ صَلاحَ نفسِهِ مَن لا یَقنَعُ بالقَلیلِ ؟ ! (6)

عنه علیه السلام :مَن قَنِعَ لم یَغتَمَّ . (7)

3371

میوه قناعت

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به آنچه داده شده ای قانع باش، تا حسابت سبک شود.

امام علی علیه السلام :میوه قناعت، میانه روی در کسب و کار است و خویشتنداری از دست دراز کردن سوی مردم.

امام علی علیه السلام :میوه قناعت، عزّت است.

امام علی علیه السلام :بهترین کمک برای خودسازی، قناعت است.

امام علی علیه السلام :کسی که به اندک قانع نیست، چگونه می تواند خودسازی کند؟!

امام علی علیه السلام :کسی که قانع باشد، اندوهگین نشود.

ص :583


1- الکافی : 8/244/338.
2- بحار الأنوار : 77/187/37.
3- غرر الحکم : 4634.
4- غرر الحکم : 4646.
5- غرر الحکم : 3191.
6- غرر الحکم : 6979.
7- غرر الحکم : 7771.

عنه علیه السلام :بالقَناعَةِ یکونُ العِزُّ . (1)

عنه علیه السلام_ مِن کتابٍ کَتَبَهُ لِشُرَیحٍ لمّا اشتَری علی عَهدِهِ دارا فَبَلَغَهُ ذلک _: اشتَری هذا المُغتَرُّ بالأمَلِ ، مِن هذا المُزعَجِ بالأجَلِ ، هذهِ الدارَ بالخُروجِ مِن عِزِّ القَناعَةِ ، و الدُّخولِ فی ذُلِّ الطَّلَبِ و الضَّراعَةِ ! (2)

عنه علیه السلام :اِقنَعُوا بالقَلیلِ مِن دُنیاکُم لِسلامَةِ دِینِکُم ، فإنَّ المؤمنَ البُلغَةُ الیَسیرَةُ مِن الدنیا تُقنِعُهُ . (3)

عنه علیه السلام_ مِن وَصیَّتِهِ لابنِهِ الحُسَینِ علیه السلام _: لا مالَ أذهَبُ بالفاقَةِ مِن الرِّضا بالقُوتِ ، و مَنِ اقتَصَرَ علی بُلغَةِ الکَفافِ تَعَجَّلَ الراحَةَ و تَبَوَّأ خَفضَ الدَّعَةِ . (4)

عنه علیه السلام :مَن قَنِعَت نفسُهُ عَزَّ مُعسِرا . (5)

عنه علیه السلام :أنعَمُ الناسِ عَیشا مَن مَنَحَهُ اللّهُ سُبحانَهُ القَناعَةَ و أصلَحَ لَهُ زَوجَهُ . (6)

عنه علیه السلام :القَناعَةُ أهنَأُ عَیشٍ . (7)

امام علی علیه السلام :با قناعت است که عزّت به دست می آید.

امام علی علیه السلام_ به شریح وقتی که شنید در روزگارِ عهده داریِ مسنَد قضاوت از سوی آن حضرت، خانه ای خریده است _نوشت: این خانه را، این فریب خورده آرزو از این کسی که اجل او را از این خانه بیرون می برد، خریداری کرد به بهای خارج شدن از عزّت قناعت و وارد شدن به ذلّت خواهش و پستی!

امام علی علیه السلام :برای سالم ماندن دینتان، به اندکی از دنیای خود قانع باشید؛ زیرا که مؤمن را اندک کفاف دنیا، قانع می سازد.

امام علی علیه السلام_ در بخشی از سفارش خود به فرزند بزرگوارش حسین علیه السلام _فرمود : هیچ ثروتی فقر زداتر از خشنودی به قُوت، نیست و هر که به کفافِ زندگی بسنده کند، بزودی به آسایش دست یابد و زندگی آسوده و مرفّهی به دست آورد.

امام علی علیه السلام :کسی که نفْسش قانع باشد، در عین تنگدستی با عزّت است.

امام علی علیه السلام :خوشترین زندگی را کسی دارد که خداوند سبحان قناعت را ارزانی اش دارد و همسری پاک و شایسته نصیبش گرداند.

امام علی علیه السلام :قناعت، گواراترین زندگی است.

ص :584


1- غرر الحکم : 4244.
2- نهج البلاغة : الکتاب 3.
3- غرر الحکم : 2549.
4- بحار الأنوار : 77/238/1.
5- غرر الحکم : 8439.
6- غرر الحکم : 3295.
7- غرر الحکم : 933.

الإمامُ الحسینُ علیه السلام :القُنوعُ راحَةُ الأبدانِ . (1)

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :مَن رَضِیَ مِن اللّهِ بِالیَسیرِ مِن المَعاشِ رَضِیَ اللّهُ مِنهُ بِالیَسیرِ مِن العَمَلِ . (2)

الإمامُ الرِّضا علیه السلام_ لمّا سُئلَ عَنِ القَناعَةِ _: القَناعَةُ تَجتَمِعُ إلی صیانَةِ النفسِ و عِزِّ القَدرِ ، و طَرحِ مُؤَنِ (مَؤونَة) الاستِکثارِ ، و التَّعبُّدِ لأهلِ الدنیا ، و لا یَسلُکُ طَریقَ القَناعَةِ إلاّ رجُلانِ : إمّا مُتَعَلِّلٌ (مُتَعبِّدٌ) یُریدُ أجرَ الآخِرَةِ ، أو کریمٌ مُتَنزِّهٌ عَن لِئامِ الناسِ . (3)

امام حسین علیه السلام :قناعت، مایه آسایش تن است.

امام صادق علیه السلام :کسی که به معاش (روزی) اندک خدا خرسند باشد، خداوند به عمل اندک او خرسند شود.

امام رضا علیه السلام_ در پاسخ به سؤال از قناعت _فرمود : قناعت، باعث خویشتنداری و ارجمندی و آسوده شدن از زحمت فزون خواهی و بندگی در برابر دنیا پرستان است. راه قناعت را جز دو کس نپیماید: یا عبادت پیشه ای که خواهان مزدِ آخرت است، یا بزرگواری که از مردمان فرومایه دوری می کند.

3372 - مَن لَم یُقنِعهُ الیَسیرُ
3372 - کسی که اندک قانعش نکند

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن لم یُقنِعْهُ الیسیرُ لم یَنفَعْهُ الکَثیرُ . (4)

عنه علیه السلام :مَن کانَ بِیَسیرِ الدنیا لا یَقنَعُ ، لم یُغنِهِ مِن کثیرِها ما یَجمَعُ . (5)

عنه علیه السلام_ کانَ یقولُ _: ابنَ آدمَ ، إن کُنتَ تُریدُ مِن الدنیا ما یَکفیکَ فإنَّ أیسَرَ ما فیها یَکفیکَ، و إن کُنتَ إنّما تُریدُ ما لا یَکفیکَ فإنَّ کُلَّ ما فیها لا یَکفیکَ . (6)

3372

کسی که اندک قانعش نکند

امام علی علیه السلام :کسی که اندک قانعش نکند، مال بسیار سودش ندهد.

امام علی علیه السلام :کسی که به اندکِ دنیا قانع نباشد، ثروت بسیار آن، هر چه هم گِرد آورد، او را بی نیاز نسازد.

امام علی علیه السلام :ای فرزند آدم! اگر از دنیا به قدری که تو را کفایت کند خواهی، بدان که کمترین چیز دنیا کفایتت می کند و اگر از دنیا به اندازه ای که تو را کفایت کند نخواهی، بدان که همه دنیا هم بسنده ات نخواهد کرد.

ص :585


1- بحار الأنوار : 78/128/11.
2- الکافی : 2/138/3.
3- . بحار الأنوار : 78/349/6.
4- بحار الأنوار : 78/71/33.
5- . غرر الحکم : 8484.
6- الکافی : 2/138/6.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام_ لَمّا شَکا إلَیهِ رَجُلٌ أنّهُ یَطلُبُ فَیُصیبُ و لا یَقنَعُ ، و تُنازِعُهُ نفسُهُ إلی ما هُو أکثَرُ مِنهُ و قالَ : عَلِّمْنِی شَیئا أنتَفِعْ بهِ _: إن کانَ ما یَکفیکَ یُغنیکَ فَأدنی ما فیها یُغنیکَ ، و إن کانَ ما یَکفیکَ لا یُغنیکَ فَکُلُّ ما فیها لا یُغنیکَ . (1)

عنه علیه السلام :اقنَعْ بما قَسَمَ اللّهُ لکَ و لا تَنظُرْ إلی ما عِندَ غیرِکَ و لا تَتَمَنَّ ما لَستَ نائلَهُ ؛ فإنّهُ مَن قَنِعَ شَبِعَ و مَن لم یَقنَعْ لم یَشبَعْ ، و خُذْ حَظَّکَ مِن آخِرَتِکَ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّ فیما نَزَلَ بهِ الوَحیُ مِن السماءِ : لو أنَّ لاِبنِ آدمَ وَادِیَینِ یَسیلانِ ذَهَبا و فِضَّةً لاَبتَغی إلَیهِما ثالِثا !

یا بنَ آدمَ ، إنّما بَطنُکَ بَحرٌ مِنَ البُحورِ و وادٍ مِن الأودِیَةِ لا یَملَؤهُ شیءٌ إلاّ التُّرابُ ! (3)

(4)

امام صادق علیه السلام_ وقتی که مردی به ایشان شِکوه کرد که طلب روزی می کند و به دست می آورد، اما قانع نمی شود و نفْسش بیشتر از آن را از او می طلبد و عرض کرد: مرا چیزی بیاموزید، که مشکلم را حلّ کند _فرمود : اگر آن اندازه که کفایتت می کند تو را بی نیاز سازد، کمترین چیز دنیا بی نیازت می سازد و اگر آنچه تو را بس است بی نیازت نسازد، همه دنیا هم تو را بی نیاز نمی گرداند.

امام صادق علیه السلام :به آنچه خداوند قسمت تو کرده قانع باش و به آنچه دیگران دارند چشم مدوز و آنچه را که بدان نمی رسی، آرزو مکن؛ زیرا کسی که قانع باشد، سیر می شود و کسی که قانع نباشد، سیر نمی شود و به فکر بهره آخرتت باش.

امام صادق علیه السلام :از جمله وحیهای آسمانی این بود: اگر برای آدمیزاد دو رودخانه طلا و نقره جریان یابد باز خواهان سوّمی است!

ای آدمیزاد! شکم تو، در حقیقت، دریایی و درّه ای است که آنها را چیزی جز خاک پر نمی کند. (5)

ص :586


1- الکافی : 2/139/10.
2- الکافی : 8/243/337.
3- کتاب من لا یحضره الفقیه : 4/418/5912.
4- (انظر) الحِرص : باب 798.
5- گفت: چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور. گلستان سعدی باب سوم: ص 118 .

450 - الاستِقامة

450 - ایستادگی

اشاره

(1)

(2)

ص :587


1- و لمزید الاطّلاع راجع : کنز العمّال : 3 / 57 ، 676 «الاستقامة».
2- انظر: الإسلام : باب 1857 ،العمل : باب 2894.

3373 - الاِستِقامَةُ
3373 - ایستادگی

الکتاب :

«فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما اُمِرْتَ» . (1)

«فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لاَتَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» . (2)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله_ لَمّا سَألَهُ سُفینُ بنُ عبدِ اللّهِ الثَّقَفیُّ عن أمرٍ یَعتَصِمُ بهِ _: قُلْ «رَبِّیَ اللّهُ» ثُمّ استَقِمْ . (3)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :قلتُ : یا رسولَ اللّهِ ، أوصِنی . قالَ : قُلْ «رَبِّیَ اللّهُ» ثُمَّ استَقِمْ . قلتُ : رَبّیَ اللّهُ و ما تَوفِیقی إلاّ باللّهِ ، علَیهِ تَوکَّلتُ و إلَیهِ اُنیبُ . قالَ : لِیَهْنِکَ العِلمُ أبا الحَسَنِ، لقد شَرِبتَ العِلمَ شُربا و نَهلتَهُ نَهَلاً . (4)

عنه علیه السلام :اعلَمُوا أنَّ اللّهَ تبارکَ و تعالی یُبغِضُ مِن عِبادِهِ المُتَلوِّنَ ، فلا تَزُولوا عنِ الحَقِّ ، و وَلایَةِ أهلِ الحَقِّ ؛ فإنَّ مَنِ استَبدَلَ بِنا هَلَکَ . (5)

3373

ایستادگی

قرآن:

«بنا بر این به دعوت پرداز و همان گونه که دستور یافته ای، ایستادگی کن».

«پس، همان گونه که دستور یافته ای ایستادگی کن و هر که با تو توبه کرده [نیز چنین کند] و طغیان مکنید که او به آنچه انجام می دهید بیناست».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله_ در پاسخ سُفین بن عبد اللّه ثقفی که پرسید: به چه چیزی باید چنگ در زد _فرمود : بگو «پروردگار من خداست» و آن گاه [بر این گفته ]ایستادگی کن.

امام علی علیه السلام :گفتم: ای رسول خدا! مرا سفارشی فرما. فرمود: بگو «پروردگار من خداست» و آن گاه [بر این گفته ]ایستادگی کن. من گفتم: پروردگار من خداست و توفیق جز از خدا نخواهم، به او توکّل می کنم و به سوی او باز می گردم. رسول خدا فرمود: علم گوارایت باد، ای ابا الحسن! که دانش را خوب نوشیدی و از آن نیکو سیراب گشتی.

امام علی علیه السلام :بدانید که خداوند تبارک و تعالی از بندگان بی ثبات و دمدمی مزاج خود نفرت دارد. پس ، از حق و دوستیِ با حق جویان دور نشوید؛ زیرا کسی که دیگران را به جای ما بگیرد [و ما را با دیگران عوض کند ]هلاک شود.

ص :588


1- الشوری : 15.
2- هود : 112.
3- الترغیب و الترهیب : 3/527/19.
4- کنز العمّال : 36524.
5- بحار الأنوار : 10/105/1.

عنه علیه السلام :العَمَلَ العَمَلَ ، ثُمّ النِّهایَةَ النِّهایَةَ، و الاستِقامَةَ الاستِقامَةَ ......... ألا و إنَّ القَدَرَ السابِقَ قد وَقَعَ ، و القَضاءَ الماضیَ قد تَوَرَّدَ ، و إنّی مُتَکَلِّمٌ بِعِدَّةِ اللّهِ و حُجَّتِهِ ، قالَ اللّهُ تعالی : «إنَّ الّذینَ قالوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائکةُ ......... » (1) و قد قُلتُم : «رَبُّنا اللّهُ» فاستَقیمُوا علی کتابِهِ ، و علی مِنهاجِ أمرِهِ ، و علی الطَّریقَةِ الصالِحَةِ مِن عِبادَتِهِ (طاعَتِهِ)، ثُمّ لا تَمرُقُوا مِنها ، و لا تَبتَدِعُوا فیها ، و لا تُخالِفُوا عَنها . (2)

عنه علیه السلام :أفضَلُ السَّعادَةِ استِقامَةُ الدِّینِ . (3)

عنه علیه السلام :کیفَ یَستَقِیمُ مَن لم یَستَقِمْ دِینُهُ ؟ ! (4)

الدرّ المنثور :لمّا نَزَلَت هذهِ الآیةُ : «فاسْتَقِمْ کَما اُمِرْتَ» _ : قالَ [النَّبیُّ صلی الله علیه و آله ] : شَمِّرُوا ، شَمِّرُوا ! ! فما رُؤِیَ ضاحِکا . (5)

امام علی علیه السلام :کار کنید، کار کنید؛ آن گاه به پایانشان رسانید، به پایانشان رسانید، و ایستادگی کنید ، ایستادگی کنید ......... بدانید که آنچه از پیش مقدّر شده بود به وقوع پیوست و قضای محتوم الهی، اندک اندک پدیدار گشت و من از وعده خدا و حجّت او سخن می گویم. خداوند متعال فرموده است: «کسانی که گفتند پروردگار ما اللّه است و آن گاه ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند ......... » و شما هم گفتید: «پروردگار ما اللّه است» پس در [عمل به ]کتاب او و راه آشکار فرمان او و راه درست عبادت او، ایستادگی ورزید و از آن بیرون نروید و در آن بدعت مگذارید و از آن تخلّف نکنید.

امام علی علیه السلام :بالاترین خوشبختی، استقامت دین (پایداری در دین) است.

امام علی علیه السلام :چگونه مستقیم و درست باشد کسی که دین او مستقیم و درست نیست؟

الدرّ المنثور :چون آیه «پس همان گونه که دستور یافته ای ایستادگی کن» نازل شد، [ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ]فرمود: آماده شوید! آماده شوید!! و از آن پس او خندان دیده نشد.

ص :589


1- . فصّلت : 30 .
2- نهج البلاغة : الخطبة 176.
3- غرر الحکم : 2869.
4- . غرر الحکم : 6994.
5- الدرّ المنثور : 4/480.

الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :المؤمنُ لَهُ قُوَّةٌ فی دِینٍ ......... و بِرٌّ فی استِقامَةٍ . (1)

امام صادق علیه السلام :مؤمن در دین نیرومند است ......... و در نیکوکاری پایدار.

3374 - ثَمَرَةُ الاستِقامَةِ
3374 - میوه ایستادگی

الکتاب :

«وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقا» . (2)

«إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» . (3)

«إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَنْ لا تَخافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» . (4)

الحدیث :

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :إن تَستَقیمُوا تُفلِحُوا . (5)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَنِ استَقامَ فإلَی الجَنَّةِ ، و مَن زَلَّ فإلَی النارِ ! (6)

عنه علیه السلام :الاستِقامَةُ سلامَةٌ . (7)

3374

میوه ایستادگی

قرآن:

«و اگر [مردم] در راه درست ایستادگی کنند، قطعا آب گوارایی بدیشان نوشانیم».

«محققّا کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی کردند، بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد».

«در حقیقت کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند [و می گویند]: «هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتی که وعده یافته بودید، شاد باشید».

حدیث :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر ایستادگی کنید رستگار می شوید.

امام علی علیه السلام :هر که ایستادگی کند، ره به بهشت برد و هر که بلغزد، به دوزخ درافتد.

امام علی علیه السلام :ایستادگی در راه راست، سلامتی است .

ص :590


1- بحار الأنوار : 67/271/3.
2- الجنّ : 16.
3- الأحقاف : 13.
4- فصّلت : 30.
5- کنز العمّال : 5479.
6- نهج البلاغة : الخطبة 119.
7- غرر الحکم : 245.

عنه علیه السلام :مَن لَزِمَ الاستِقامَةَ لَزِمَتهُ السلامَةُ . (1)

عنه علیه السلام :السلامَةُ مَع الاستِقامَةِ . (2)

عنه علیه السلام :مَن طَلَبَ السلامَةَ لَزِمَ الاستِقامَةَ . (3)

عنه علیه السلام :علَیکَ بمَنهَجِ الاستِقامَةِ ؛ فإنّهُ یُکسِبُکَ الکرامَةَ و یَکفیکَ المَلامَةَ . (4)

عنه علیه السلام :لا مَسلَکَ أسلَمُ مِن الاستِقامَةِ ، لا سَبیلَ أشرَفُ مِن الاستِقامَةِ . (5)

عنه علیه السلام :مَن رَغِبَ فی السلامَةِ ألزَمَ نَفسَهُ الاستِقامَةَ . (6)

عنه علیه السلام :مَن لَزِمَ الاستِقامَةَ لم یَعدمِ السلامةَ . (7)

امام علی علیه السلام :هر که به ایستادگی [در راه حق ]چنگ در زند، سلامت به او چنگ آویزد.

امام علی علیه السلام :سالم ماندن، توأم با ایستادگی است.

امام علی علیه السلام :کسی که خواهان به سلامت رستن است، ایستادگی را پاس دارد.

امام علی علیه السلام :بر تو باد پایداری در راه راست؛ زیرا که این کار، به تو کرامت می بخشد و سرزنش را از تو باز می دارد.

امام علی علیه السلام :هیچ طریقه ای سالمتر از راستی نیست؛ هیچ راهی ارجمندتر از راستی (ایستادگی در راه حق) نیست.

امام علی علیه السلام :هر که مشتاق سالم ماندن [از مهلکه ها ]است، خود را ملزم به پیمودن راه راست و ایستادگی در آن گرداند.

امام علی علیه السلام :کسی که به ایستادگی در راه راست ادامه دهد، سلامت را از کف ننهد.

ص :591


1- بحار الأنوار : 78/91/95.
2- بحار الأنوار : 77/213/1 .
3- غرر الحکم : 8041.
4- غرر الحکم : 6127.
5- غرر الحکم : 10636 و 10556.
6- غرر الحکم : 8497.
7- غرر الحکم : 8117.

ص :592

451 - القیاس

451 - قیاس

اشاره

(1)

(2)

ص :593


1- و لمزید الاطّلاع راجع : بحار الأنوار : 2 / 283 باب : 34 «البدع و الرأی و المقاییس». وسائل الشیعة : 18 / 20 باب 6 «عدم جواز القضاء و الحکم بالرأی و الاجتهاد و المقاییس و نحوها من الاستنباطات الظنّیّة».
2- انظر: عنوان 177 «الرأی».

3375 - القِیاسُ فِی الدِّینِ
3375 - قیاس در دین

رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله :لا تَقِیسُوا الدِّینَ ؛ فإنّ الدِّینَ لا یُقاسُ ، و أوَّلُ مَن قاسَ إبلیسُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :افتَرَقَت بَنو إسرائیلَ علی إحدی و سَبعینَ فِرقَةً ، و تَزیدُ اُمّتی علَیها فِرقَةً ، لَیسَ فیها فِرقَةٌ أضَرَّ علی اُمَّتی مِن قَومٍ یَقیسُونَ الدِّینَ بِرَأیِهِم ، فَیُحِلُّونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و یُحَرِّمُونَ ما أحَلَّ اللّهُ . (2)

الإمامُ علیٌّ علیه السلام :مَن نَصَبَ نفسَهُ لِلقیاسِ لم یَزَلْ دَهرَهُ فی التِباسٍ ، و مَن دانَ اللّهَ بالرأیِ لم یَزَلْ دَهرَهُ فی ارتِماسٍ . (3)

الإمامُ الباقرُ علیه السلام :یا زُرارَةُ، إیّاکَ و أصحابَ القِیاسِ فی الدِّینِ ؛ فإنّهُم تَرَکُوا عِلمَ ما وُکِّلُوا بهِ و تَکَلَّفُوا ما قد کُفُوهُ . (4)

بحار الأنوار عن عبدِ الرَّحمنِ بن سالمٍ :دَخَلَ ابنُ شبرمَةَ و أبو حَنیفَةَ علی الصّادقِ علیه السلام ، فقالَ لأبی حَنیفَةَ : اِتَّقِ اللّهَ و لا تَقِس الدِّینَ برأیِکَ ، فإنَّ أوَّلَ مَن قاسَ إبلیسُ ، إذ أمَرَهُ اللّهُ تعالی بالسُّجودِ فقالَ : أنا خَیرٌ مِنهُ ، خَلَقْتَنِی مِن نارٍ و خَلَقتَهُ مِن طِینٍ ......... !

ثُمّ قالَ : البَولُ أقذَرُ أمِ المَنِیُّ ؟ قالَ : البَولُ ، قالَ : یَجِبُ علی قِیاسِکَ أن یَجِبَ الغُسلُ مِن البَولِ دُونَ المَنِیِّ ، و قد أوجَبَ اللّهُ تعالَی الغُسلَ مِن المَنِیِّ دُونَ البَولِ . (5)

3375

قیاس در دین

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در دین قیاس به کار نبرید؛ زیرا دین قیاس ناپذیر است، و نخستین کسی که قیاس کرد، ابلیس بود.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بنی اسرائیل به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند و امّت من یک فرقه بیشتر از آنها خواهد داشت؛ که در میان آنها هیچ فرقه ای برای امّت من زیانبارتر از گروهی نیست که در دین با رأی خود قیاس به کار می برند و در نتیجه حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام می کنند.

امام علی علیه السلام :هر که خود را در معرض قیاس قرار دهد، همه عمرش را در شبهه و اشتباه به سر برد و هر که در دین خدا رأی به کار برد ، در تمام عمر غرق باطل و گمراهی باشد.

امام باقر علیه السلام :ای زراره! از کسانی که در دین قیاس به کار می برند، بپرهیز؛ زیرا اینان دانستن آنچه را که بدان مکلّفند، رها کرده اند و خود را درباره آنچه بدان مکلّف نیستند، به رنج و زحمت افکنده اند.

بحار الأنوار_ به نقل از عبد الرحمان بن سالم _: ابن شبرمه و ابو حنیفه بر امام صادق علیه السلام وارد شدند و حضرت امام صادق علیه السلام _ خطاب به ابو حنیفه _ فرمود: از خدا بترس و دین را با رأی خودت قیاس مکن؛ زیرا نخستین کسی که قیاس کرد، ابلیس بود ، آن گاه که خداوند متعال به او دستور سجده [آدم] داد و او گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریده ای و او را از گِل .........

حضرت سپس پرسید: ادرار پلیدتر است یا منی؟ ابو حنیفه گفت: ادرار. حضرت فرمود: پس، بنا به روش قیاس تو، باید برای ادرار غسل کرد نه برای منی، در حالی که خداوند متعال، غسل را برای منی واجب فرموده است، نه برای ادرار.

ص :594


1- کنز العمّال : 1049.
2- کنز العمّال : 1052 ، و راجع أیضا 1056 و 1058.
3- بحار الأنوار : 2/299/24.
4- . الأمالی للمفید : 51/12.
5- بحار الأنوار : 10/212/13.

ص :595

ص :596

فهرست موضوعات عربی

حرف الفاء5

402 - الفأل7

3099 - الفَألُ8

403 - الفَتک19

3100 - الفَتکُ20

404 - الفِتنة23

3101 - الفِتنَةُ24

3102 - ثَمَرَةُ الافتِتانِ28

3103 - أدَبُ التَّعَوُّذِ مِنَ الفِتنَةِ29

3104 - تَفسیرُ الفِتنَةِ30

3105 - بَدءُ وُقوعِ الفِتَنِ32

3106 - أنواعُ الفِتَنِ33

3107 - فی کُلِّ قَبضٍ وبَسطٍ ابتِلاءٌ36

3108 - افتِتانُ النّاسِ بَعضِهِم بِبَعضٍ37

3109 - الاستِعانَةُ بِاللَّهِ عَلی بَعضِ الفِتَنِ37

3110 - أخوَفُ الفِتَنِ38

3111 - مَن تَنجَلی عَنهُمُ الفِتَنُ39

3112 - ما یَنبَغی تَمَنِّیهِ مِنَ الفِتَنِ40

3113 - کَفی بِالمَرءِ فِتنَةً !40

3114 - النَّوادِرُ41

405 - الفُتوَّة43

3115 - الفُتُوَّةُ44

406 - الفَتوی47

3116 - التَّحذیرُ مِنَ الإفتاءِ بِغَیرِ عِلمٍ48

3117 - مَن أفتَی النّاسَ بِغَیرِ عِلمٍ49

3118 - مَن أفتَی النّاسَ بِرَأیِهِ50

3119 - التَّحذیرُ مِنَ الفُتیا بِالرَّأی50

3120 - ضَمانُ المُفتی51

3121 - جَوازُ الإفتاءِ لِلعالِمِ52

3122 - استِفتاءُ النَّفسِ53

407 - الفُحش55

3123 - التَّحذیرُ مِنَ الفُحشِ56

3124 - مَن شَتَمَ اُجیبَ59

408 - الفَخر61

3125 - الفَخرُ62

3126 - ما یَمنَعُ مِنَ الفَخرِ64

ص :597

3127 - ذَمُّ التَّفاخُرِ بِالأحسابِ65

3128 - ما لا یَنبَغی الفَخرُ بِهِ66

3129 - ما یَنبَغی الفَخرُ بِهِ68

409 - الفَرَج71

3130 - الفَرَجُ بَعدَ الشِّدَّةِ72

3131 - اقتِرانُ الیُسرِ بِالعُسرِ73

410 - الفَرَح75

3132 - الفَرَحُ بِغَیرِ الحَقِّ76

411 - الفُرس79

3133 - الفُرسُ أعظَمُ النّاسِ نَصیباً فِی الإسلامِ80

3134 - الفُرسُ وَالإیمانُ81

3135 - الفُرسُ وَالعِلمُ84

3136 - مَن یُقادُ إلَی الجَنَّةِ کَرهاً !84

3137 - النَّوادِرُ85

412 - الفِراسة87

3138 - فِراسَةُ المُؤمِنِ88

413 - الفُرصة93

3139 - الفُرصَةُ سَریعَةُ الفَوتِ94

3140 - الحَثُّ عَلَی اغتِنامِ الفُرَصِ94

3141 - التَّحذیرُ مِن إضاعَةِ الفُرَصِ96

414 - الفَرائض99

3142 - الحَثُّ عَلی أداءِ الفَرائِضِ100

3143 - وُجوبُ تَقدیمِ الفَرائِضِ عَلَی الفَضائِلِ103

3144 - ما فَرَضَ اللَّهُ سُبحانَهُ عَلَی النّاسِ104

3145 - أوَّلُ مَا افتَرَضَ اللَّهُ سُبحانَهُ105

3146 - أشَدُّ مَا افتَرضَ اللَّهُ سُبحانَهُ105

3147 - جَوامِعُ الفَرائِضِ106

415 - التَفریط109

3148 - التَّحذیرُ مِنَ التَّفریطِ110

3149 - النَّهیُ عَنِ الإفراطِ وَالتَّفریطِ112

416 - الفَراغ113

3150 - الفَراغُ114

417 - الفِرَق117

3151 - الفِرَقُ الإسلامِیَّةُ118

418 - الفَساد121

3152 - مایُفسِدُ العامَّةَ122

3153 - دَورُ فَسادِ الخاصَّةِ فی فَسادِ العامَّةِ127

3154 - المُفسِدونَ فِی القُرآنِ129

3155 - عَدَمُ جَوازِ إصلاحِ النّاسِ بِإفسادِ النَّفسِ135

3156 - ما یَدفَعُ الفَسادَ137

419 - الفِسق139

3157 - الفِسقُ140

3158 - الفاسِقُ141

420 - الفَصاحة143

3159 - الفَصاحَةُ144

3160 - أفصَحُ النّاسِ144

ص :598

421 - الفَضیلة145

3161 - الفَضائِلُ146

3162 - أجناسُ الفَضائِلِ147

3163 - ما بِهِ فَضیلَةُ الإنسانِ147

3164 - جَوامِعُ الفَضائِلِ149

3165 - أفضَلُ الفَضائِلِ150

3166 - رَأسُ الفَضائِلِ151

3167 - أهلُ الفَضلِ152

3168 - أفضَلُ النّاسِ153

3169 - أفضَلُ الأخلاقِ155

3170 - النَّوادِرُ156

422 - الفَقر157

3171 - فَقرُ المُجتَمَعِ مِن نِقَمِ اللَّهِ158

3172 - شِدَّةُ الفَقرِ ومَرارَتُهُ164

3173 - الِاستِعاذَةُ مِنَ الفَقرِ167

3174 - الفَقرُ وَ الکُفرُ169

3175 - الفَقرُ وَ الجَهلُ180

3176 - الفَقرُ وَ الذِّلَّةُ180

3177 - الفَقرُ وَ النِّسیانُ182

3178 - ما رُوِیَ فی مَدحِ الفَقرِ182

3179 - ما یَدُلُّ عَلی أنَّ الفَقرَ خَیرٌ مِنَ الغِنی186

3180 - ما یُبَیِّنُ الفَقرَ المَمدوحَ189

3181 - تحقیرُ الفَقیرِ194

3182 - مایَنفِی الفَقرَ196

3183 - مایوجِبُ الفَقرَ197

3184 - اعتِذارُ اللَّهِ سُبحانَه مِنَ الفُقَراءِ !199

3185 - زینَةُ الفَقرِ200

3186 - الفُقَراءُ مُلوکُ الجَنَّةِ201

3187 - طوبی لِلفُقَراء!203

3188 - فَقرُ النَّفسِ206

3189 - النَّوادِرُ207

423 - الفِقه209

3190 - التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ210

3191 - أفقَهُ النّاسِ212

3192 - خَصائِصُ الفَقیهِ213

3193 - شِدَّةُ الفَقیهِ عَلی إبلیسَ219

3194 - التَّفَقُّهُ روحُ العِبادةِ219

3195 - مَوتُ الفَقیهِ220

3196 - آفَةُ الفُقَهاءِ221

424 - الفِکر223

3197 - الحَثُّ عَلَی التَّفَکُّرِ224

3198 - الدِّراسَةُ وَالتَّفَکُّرُ229

3199 - الفِکرُ مِرآةٌ229

3200 - لا عِبادَةَ کَالتَّفَکُّرِ230

3201 - فَضلُ التَّفَکُّرِ ساعَةً231

3202 - مایُصَفِّی الفِکرَ232

ص :599

3203 - التَّفَکُّرُ المَنهِیُّ عَنهُ232

3204 - التَّفَکُّرُ فی أحوالِ الاُمَمِ الماضِیَةِ233

425 - الفَلاح235

3205 - موجِباتُ الفَلاحِ236

3206 - مَوانِعُ الفَلاحِ238

426 - التَّفویض239

3207 - التَّفویضُ240

3208 - ثَمَراتُ التَّفویضِ242

حرف القاف245

427 - القبر247

3209 - القَبرُ248

3210 - سُؤالُ القَبرِ250

3211 - ما یُسألُ عَنهُ فِی القَبرِ251

3212 - مَن یُسأَلُ فِی القَبرِ254

3213 - ما یَنفَعُ فِی القَبرِ مِنَ الأعمالِ254

3214 - عَذابُ القَبرِ255

3215 - النَّوادِرُ256

428 - القِبلَة259

3216 - تَحَوُّلُ القِبلَةِ260

429 - التَّقبیل283

3217 - القُبلَةُ284

3218 - تَقبیلُ المُؤمِنِ285

430 - القتل287

3219 - قَتلُ النَّفسِ288

3220 - قَتلُ المُؤمِنِ293

3221 - ما یَحِلُّ بِهِ القَتلُ295

3222 - مَوارِدُ دُخولِ القاتِلِ وَالمَقتولِ النّارَ296

3223 - تَحریمُ قَتلِ الإنسانِ نَفسَهُ297

3224 - تَحریمُ سِقطِ الحَملِ299

3225 - ما رُوِیَ فی قَتلِ الأسیرِ299

431 - القَدَر301

3226 - القَدَرُ302

3227 - النَّهیُ عَنِ الخَوضِ فِی القَدَرِ304

3228 - التَّقدیرُ وَالتَّدبیرُ305

3229 - القَدَرُ وَالعَمَلُ307

3230 - ما هُوَ مِنَ القَدَرِ308

3231 - ذَمُّ القَدَرِیَّةِ311

3232 - مَن هُمُ القَدَرِیَّةُ ؟312

3233 - لَیلَةُ القَدرِ312

432 - القُدرَة315

3234 - القُدرَةُ316

433 - القَذف317

3235 - القَذفُ318

434 - القرآن323

3236 - القُرآنُ324

3237 - القُرآنُ إمامٌ ورَحمَةٌ329

3238 - القُرآنُ أحسَنُ الحَدیثِ330

3239 - القُرآنُ فی کُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ332

ص :600

3240 - القُرآنُ شِفاءٌ مِن أکبَرِ الدّاءِ333

3241 - القُرآنُ غِنیً لا غِنی دونَهُ334

3242 - ما فِی القُرآنِ مِنَ العُلومِ وَالأخبارِ335

3243 - تَعَلُّمُ القُرآنِ336

3244 - ثَوابُ تَعلیمِ القُرآنِ338

3245 - الحَثُّ عَلی حِفظِ القُرآنِ339

3246 - الحَثُّ عَلَی استِذکارِ القُرآنِ341

3247 - جَزاءُ حَمَلَةِ القُرآنِ342

3248 - ما یَنبَغی لِحامِلِ القُرآنِ344

3249 - ما لا یَنبَغی لِحاملِ القُرآنِ345

3250 - الحَثُّ عَلی تِلاوَةِ القُرآنِ345

3251 - قِراءَةُ القُرآنِ بِالصَّوتِ الحَسَنِ347

3252 - حَقُّ التِّلاوَةِ348

3253 - نَبذُ الکِتابِ351

3254 - آدابُ القِراءَةِ352

3255 - مَحظوراتُ التِّلاوَةِ357

3256 - مَن یَلعَنُهُ القُرآنُ358

3257 - القُرّاءُ الفَجَرَةُ359

3258 - أصنافُ القُرّاءِ360

3259 - استِماعُ القُرآنِ362

3260 - أدَبُ الاستِماعِ363

3261 - لِلقُرآنِ ظَهرٌ وبَطنٌ364

3262 - التَّحذیرُ مِن التَّفسیرِ بِالرَّأیِ365

3263 - مَن یَعرِفُ القُرآنَ366

3264 - أصنافُ آیاتِ القُرآنِ367

3265 - المُحکَماتُ وَالمُتَشابِهاتُ370

3266 - إشاراتُ القُرآنِ372

3267 - وُجوهُ القُرآنِ373

3268 - اُمُّ القُرآنِ374

3269 - قَلبُ القُرآنِ375

3270 - أعظَمُ آیَةٍ375

3271 - أعدَلُ آیَةٍ فِی القُرآنِ375

3272 - أخوَفُ آیَةٍ فِی القُرآنِ376

3273 - أرجی آیَةٍ فِی القُرآنِ376

435 - المُقرَّبون377

3274 - المُقرَّبونَ378

3275 - عِبادَةُ المُقرَّبینَ380

3276 - أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللَّهِ سُبحانَهُ381

3277 - أقرَبُ ما یَکونُ الإنسانُ إلَی اللَّهِ سُبحانَهُ382

3278 - أقرَبُ الخَلقِ إلَی اللَّهِ یَومَ القِیامَةِ383

3279 - غایَةُ التَّقَرُّبِ383

3280 - الوُصولُ إلَی اللَّهِ385

3281 - مَن تَقَرَّبَ إلَیَّ شِبراً تَقَرَّبتُ إلَیهِ ذِراعاً386

3282 - ما یُتَقَرَّبُ بِهِ إلَی اللَّهِ387

3283 - أبعَدُ الخَلقِ مِنَ اللَّهِ390

436 - الإقرار391

3284 - الإقرارُ392

3285 - عَدَمُ اعتِبارِ إقرارِ المُضطَرِّ393

ص :601

437 - القَرض395

3286 - القَرضُ396

3287 - إنظارُ المُعسِرِ400

438 - القُرعَة403

3288 - القُرعَةُ404

439 - القَرن407

3289 - تجدیدُ الدِّینِ فی کُلِّ قَرنٍ408

440 - القصص411

3290 - أنفَعُ القَصَصِ413

3291 - ذَمُّ القُصّاصِ415

441 - القِصاص417

3292 - القِصاصُ418

3293 - العَفوُ عَنِ القِصاصِ430

442 - القضاء والقدر433

3294 - القَضاءُ وَالقَدَرُ434

3295 - المُتَشابِهُ فِی القَضاءِ436

3296 - کِتابَةُ القَضاءِ وَالقَدَرِ عَلَی الإنسانِ456

3297 - الإرادةُ وَالقَضاءُ457

3298 - ما قَضاهُ اللَّهُ لِلمُؤمِنِ فَهُوَ خَیرٌ460

3299 - مَن لَم یَرضَ بِالقَضاءِ463

3300 - النَّوادِر465

443 - القضاء بین النّاس467

3301 - مَن یَجوزُ لَهُ القَضاءُ468

3302 - التَّحاکُمُ إلَی الطّاغوتِ468

3303 - قُضاةُ الحَقِّ470

3304 - التَّسلیمُ لِقَضاءِ الإسلامِ472

3305 - مَن لَم یَحکُم بِما أنزَلَ اللَّهُ473

3306 - الحاکِمُ الجائِرُ475

3307 - خُطورَةُ عَمَلِ القَضاءِ476

3308 - مَجالِسُ قُضاةِ الجَورِ476

3309 - شِدَّةُ حِسابِ القاضی477

3310 - طَلَبُ القَضاءِ478

3311 - خَصائِصُ القاضی فِی الإسلامِ479

3312 - آدابُ القَضاءِ480

3313 - أحکَمُ النّاسِ486

3314 - مَن یُسَدِّدُهُ اللَّهُ مِن القُضاةِ486

3315 - لِلمُخطِیِ أجرٌ ولِلمُصیبِ أجرانِ487

3316 - أصنافُ القُضاةِ488

3317 - قَضاءُ المَرأةِ489

3318 - تَفسیرُ : إنّما أقضی بَینَکُم بِالبَیِّناتِ489

3319 - خَطَأُ القاضی491

3320 - اختِلافُ الأحکامِ492

3321 - المَحکَمَةُ العُلیا495

3322 - قَولُ الإمامِ : أما إنَّها حُکومَةٌ !495

3323 - بَدءُ القَضاءِ496

3324 - النَّوادِرُ496

444 - القلب497

3325 - القَلبُ498

ص :602

3326 - مَنزِلَةُ القَلبِ مِنَ الجَسَدِ503

3327 - خَصائِصُ القَلبِ504

3328 - القُلوبُ آنِیَةُ اللَّهِ505

3329 - القَصدُ إلَی اللَّهِ تَعالی بِالقُلوبِ505

3330 - أصنافُ القُلوبِ506

3331 - خَیرُ القُلوبِ508

3332 - إعرابُ القُلوبِ508

3333 - سَلامةُ القَلبِ509

3334 - طُمَأنینَةُ القَلبِ511

3335 - عَینُ القَلبِ513

3336 - اُذُنُ القَلبِ515

3337 - إقبالُ القَلبِ وإدبارُهُ518

3338 - طَهارَةُ القَلبِ519

3339 - انشِراحُ القَلبِ520

3340 - طَبعُ القَلبِ522

3341 - خَتمُ القَلبِ524

3342 - عَدَمُ شُعورِ القَلبِ525

3343 - عَمَی القَلبِ525

3344 - حِجابُ القَلبِ527

3345 - زَیغُ القَلبِ528

3346 - قَسوَةُ القَلبِ530

3347 - ما یُقسِی القَلبَ531

3348 - مَرَضُ القَلبِ533

3349 - ما یُمرِضُ القَلبَ534

3350 - ما یَشفِی القَلبَ535

3351 - ما یُمیتُ القَلبَ537

3352 - ما یُحیِی القَلبَ538

3353 - ما یَعمُرُ القَلبَ540

3354 - ما یُلینُ القَلبَ541

3355 - ما یَجلِی القَلبَ542

3356 - ما یُنَوِّرُ القَلبَ543

3357 - ما یُصلِحُ القَلبَ544

3358 - ما یُقَوِّی القَلبَ545

3359 - الحَیلولَةُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ545

3360 - النَّوادِرُ546

445 - التَّقلید549

3361 - التَّقلیدُ المَذمومُ550

3362 - مَن یَجوزُ تَقلیدُهُ554

446 - القلم565

3363 - القَلَمُ566

447 - القِمار567

3364 - القِمارُ568

448 - القُنوط571

3365 - القُنوطُ مِن رَحمَةِ اللَّهِ572

3366 - النَّهیُ عَنِ التَّقنیطِ مِن رَحمَةِ اللَّهِ574

3367 - مَن یَئِسَ مِن رَحمَةِ اللَّهِ575

449 - القَناعة577

3368 - القَناعَةُ578

ص :603

3369 - الغِنی فِی القَناعَةِ581

3370 - ما یورِثُ القَناعَةَ582

3371 - ثَمَرَةُ القَناعَةِ583

3372 - مَن لَم یُقنِعهُ الیَسیرُ585

450 - الاستِقامة587

3373 - الاِستِقامَةُ588

3374 - ثَمَرَةُ الاستِقامَةِ590

451 - القیاس593

3375 - القِیاسُ فِی الدِّینِ594

ص :604

فهرست الفبایی موضوعات فارسی

436 - اقرار391

3284 - اقرار392

3285 - بی اعتباری اقرار شخص مجبور393

424 - اندیشه223

3197 - تشویق به اندیشیدن224

3198 - آموختن و اندیشیدن229

3199 - اندیشه، آینه است229

3210 - عبادتی چون تفکّر نیست230

3201 - ارزش یک ساعت تفکّر231

3202 - آنچه اندیشه را صاف می کند232

3203 - اندیشیدنِ ممنوع232

3204 - اندیشیدن در احوال ملّتهای پیشین233

411 - ایرانیان79

3133 - ایرانیان بزرگترین سهم را در اسلام دارند80

3134 - ایرانیان و ایمان81

3135 - ایرانیان و دانش84

3136 - کسانی که به زور سوی بهشت کشانده می شوند!84

3137 - گوناگون85

450 - ایستادگی587

3373 - ایستادگی588

3374 - میوه ایستادگی590

429 - بوسیدن283

3217 - بوسیدن284

3218 - بوسیدن مؤمن285

433 - بهتان317

3235 - بهتان318

431 - تقدیر301

3226 - تقدیر302

3227 - نهی از ژرفکاوی در موضوع تقدیر304

3228 - تقدیر و تدبیر305

3229 - تقدیر و عمل307

3230 - آنچه در شمار تقدیر است308

ص :605

3231 - نکوهش قَدَریّه311

3232 - قدریّه کیستند؟312

3233 - شب قدر312

445 - تقلید549

3361 - تقلید نکوهیده550

3362 - کسی که تقلید از او رواست554

405 - جوانمردی43

3115 - جوانمردی44

440 - داستان411

3290 - سودمندترین داستان413

3291 - نکوهش داستان پردازان و نقل گویان415

443 - داوری میان مردم467

3301 - کسی که حق قضاوت دارد468

3302 - داوری بردن پیش طاغوت468

3303 - داورانِ به حقّ470

3304 - تن دادن به داوری اسلام472

3305 - هر که بر اساس آنچه خدا نازل کرده است داوری نکند473

3306 - قاضی حق کُش475

3307 - خطرناک بودن کار قضاوت476

3308 - مجالس قاضیان ستمکار و حق کُش476

3309 - سختی حسابرسی قاضی در قیامت477

3310 - داوطلب شدن برای قضاوت478

3311 - ویژگی های قاضی از نظر اسلام479

3312 - آداب قضاوت480

3313 - داورترین مردم486

3314 - قاضیانی که خداوند آنها را کمک و راهنمایی می کند486

3315 - قاضی ای که حکمش اشتباه باشد یک اجر دارد و آن که درست باشد دو اجر487

3316 - انواع قاضیان488

3317 - قضاوت زن489

3318 - معنای داوری بر اساس بیّنه ها489

3319 - خطای قاضی491

3320 - اختلاف حُکمها492

3321 - دادگاه عالی495

3322 - فرمایش امام : هان! این یک داوری است!495

3323 - آغاز قضاوت496

3324 - گوناگون496

444 - دل497

3325 - دل498

3326 - جایگاه دل نسبت به بدن503

3327 - ویژگیهای دل504

3328 - دلها ظرفهای خدایند505

3329 - ره سپردن به سوی خداوند متعال با دلها505

3330 - انواع دلها506

ص :606

3331 - بهترین دلها508

3332 - اِعراب دلها508

3333 - سلامت دل509

3334 - آرامش دل511

3335 - چشم دل513

3336 - گوش دل515

3337 - رویکرد و رویگردانی دلها518

3338 - پاکی دل519

3339 - گشادگی دل520

3340 - مُهر زدن بر دل522

3341 - مُهر خوردن دل524

3342 - نادانی دل525

3343 - کوری دل525

3344 - پرده دل527

3345 - انحراف دل528

3346 - سختدلی530

3347 - عوامل سختدلی531

3348 - بیماری دل533

3349 - آنچه دل را بیمار می کند534

3350 - آنچه دل را درمان می کند535

3351 - آنچه دل را می میراند537

3352 - آنچه دل را زنده می کند538

3353 - آنچه دل را آباد می کند540

3354 - آنچه دل را نرم می کند541

3355 - آنچه دل را صیقل می دهد542

3356 - آنچه دلها را روشنایی می بخشد543

3357 - آنچه دل را اصلاح می کند544

3358 - آنچه دل را نیرو می بخشد545

3359 - مانع شدن میان آدمی و دل او545

3360 - گوناگون546

425 - رستگاری235

3205 - عوامل رستگاری236

3206 - موانع رستگاری238

412 - روشن بینی87

3138 - فراست مؤمن88

410 - شادی75

3132 - شادی و سرخوشی نابجا76

420 - شیوایی در سخن143

3159 - شیوایی144

3160 - شیوا سخن ترین مردم144

402 - فال خوب زدن7

3099 - فال8

404 - فتنه و آزمایش الهی23

3101 - فتنه و آزمایش الهی24

3102 - نتیجه فتنه و آزمایش28

3103 - شیوه پناه بردن به خدا از فتنه29

ص :607

3104 - معنای فتنه30

3105 - خاستگاه فتنه ها32

3106 - انواع فتنه33

3107 - همه گرفتاری ها و گشایش ها آزمایش است36

3108 - آزموده شدن مردم به وسیله یکدیگر37

3109 - کمک گرفتن از خدا در بعضی از فتنه ها37

3110 - ترسناکترین فتنه ها38

3111 - کسانی که از فتنه ها به سلامت می رهند39

3112 - فتنه هایی که باید آرزوی آنها را داشت40

3113 - آدمی را همین فتنه بس !40

3114 - گوناگون41

406 - فتوا47

3116 - پرهیز از ندانسته فتوا دادن48

3117 - کسی که ندانسته برای مردم فتوا دهد49

3118 - کسی که بر اساس رأی خود فتوا دهد50

3119 - برحذر داشتن از صدور فتوای به رأی50

3120 - ضامن بودن فتوا دهنده51

3121 - جواز فتوا دادن برای عالِم52

3122 - استفتای از خود53

408 - فخر فروشی61

3125 - فخرفروشی62

3126 - آنچه از فخرفروشی باز می دارد64

3127 - نکوهش فخرفروشی به خاندان65

3128 - آنچه فخر کردن بدان نشاید66

3129 - آنچه شایسته افتخار است68

416 - فراغت113

3150 - فراغت114

414 - فرایض99

3142 - ترغیب به انجام فرایض100

3143 - وجوب مقدّم داشتن فرایض بر مستحبات103

3144 - آنچه خداوند سبحان بر مردم فرض کرده است104

3145 - نخستین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد105

3146 - سخت ترین چیزی که خداوند سبحان واجب کرد105

3147 - فرایض جامع106

413 - فرصت93

3139 - فرصت، زودگذر است94

3140 - ترغیب به غنیمت شمردن فرصتها94

3141 - برحذر داشتن از تلف کردن فرصت ها96

417 - فرقه ها117

3151 - فرقه های اسلامی118

418 - فساد121

3152 - آنچه توده مردم را فاسد می کند122

3153 - نقش فساد زبدگان جامعه در فساد توده مردم127

ص :608

3154 - مُفسدان در قرآن129

3155 - جایز نبودن اصلاح مردم به قیمت تباهی خود135

3156 - آنچه فساد و تباهی را از بین می برد137

419 - فِسق139

3157 - فسق140

3158 - فاسق141

421 - فضیلت145

3161 - فضیلت ها146

3162 - انواع فضیلتها147

3163 - آنچه موجب فضیلت و برتری انسان است147

3164 - فضیلتهای جامع149

3165 - برترین فضیلت ها150

3166 - سرآمد فضایل151

3167 - اهل فضیلت و برتری152

3168 - برترین مردم153

3169 - برترین اخلاق155

3170 - گوناگون156

422 - فقر157

3171 - فقر جامعه از مجازات های خداوند است158

3172 - سختی و تلخیِ فقر164

3173 - پناه جُستن از فقر167

3174 - فقر و کفر169

3175 - فقر و نادانی180

3176 - فقر و خواری180

3177 - فقر و فراموشی182

3178 - روایات درباره ستایش فقر182

3179 - روایات نشان دهنده برتری فقر بر توانگری186

3180 - روایاتِ توضیح دهنده فقرِ ستودنی189

3181 - تحقیر فقیر194

3182 - آنچه فقر را از بین می برد196

3183 - آنچه فقر می آورد197

3184 - عذرخواهی خداوند سبحان از فقیران!199

3185 - زیور فقر200

3186 - فقرا ، شهریاران بهشتند201

3187 - خوشا بر فقیران !203

3188 - فقر نفْس206

3189 - گوناگون207

423 - فقه209

3190 - فقیه شدن در دین210

3191 - فقیه ترین مردم212

3192 - ویژگیهای فقیه213

3193 - گران بودن وجود فقیه بر ابلیس219

3194 - فقاهت ، روح عبادت است219

3195 - مرگ فقیه220

ص :609

3196 - آفت فقیهان221

427 - قبر247

3209 - قبر248

3210 - سؤال قبر250

3211 - آنچه در قبر از آن سؤال می شود251

3212 - از چه کسی در قبر سؤال می شود؟254

3213 - اعمالی که در گور سودمند می افتند254

3214 - عذاب قبر255

3215 - گوناگون256

428 - قبله259

3216 - تغییر قبله260

432 - قدرت315

3234 - قدرت316

434 - قرآن323

3236 - قرآن324

3237 - قرآن، پیشوا و رحمت است329

3238 - قرآن، نیکوترین سخن است330

3239 - قرآن، همیشه تازگی دارد332

3240 - قرآن، شفادهنده بزرگترین بیماریهاست333

3241 - قرآن، ثروتی است که بدون آن توانگری نباشد334

3242 - علوم و اخبار موجود در قرآن335

3243 - آموختن قرآن336

3244 - ثواب آموزش دادن قرآن338

3245 - ترغیب به حفظ کردن قرآن339

3246 - تشویق به مرور کردن قرآن در ذهن341

3247 - پاداش قرآن دانان342

3248 - آنچه زیبنده قرآن دان است344

3249 - آنچه زیبنده قرآن دان نیست345

3250 - تشویق به تلاوت قرآن345

3251 - خواندن قرآن با صوت خوش347

3252 - حق تلاوت348

3253 - دور افکندنِ قرآن351

3254 - آداب قرائت قرآن352

3255 - تلاوتهای ممنوع357

3256 - کسی که قرآن لعنتش می کند358

3257 - قاریان نابکار359

3258 - انواع قاریان360

3259 - گوش دادن به قرآن362

3260 - آداب گوش دادن به قرآن363

3261 - قرآن، ظاهری دارد و باطنی364

3262 - پرهیز از تفسیر به رأی365

3263 - کسی که قرآن را می شناسد366

3264 - انواع آیات قرآن367

3265 - آیات محکم و متشابه370

3266 - اشارت های قرآن372

3267 - وجوه قرآن373

ص :610

3268 - اُمّ القرآن374

3269 - قلب قرآن375

3270 - عظیم ترین آیه375

3271 - عدالتخواه ترین آیه375

3272 - ترس آورترین آیه376

3273 - امیدبخش ترین آیه376

438 - قرعه زدن403

3288 - قرعه زدن404

439 - قرن و نسل407

3289 - احیای دین در هر قرن408

441 - قصاص417

3292 - قصاص418

3293 - گذشت کردن از قصاص430

442 - قضا و قدر433

3294 - قضا و قدر434

3295 - چند معنا بودن واژه قضا436

3296 - نوشتن قضا و قدر بر انسان456

3297 - اراده بشر و قضای الهی457

3298 - آنچه خدا برای مؤمن حکم کند خیر است460

3299 - کسی که به قضای الهی خشنود نیست463

3300 - گوناگون465

446 - قلم565

3363 - قلم566

447 - قمار567

3364 - قمار568

449 - قناعت577

3368 - قناعت578

3369 - توانگری در قناعت است581

3370 - آنچه قناعت آورد582

3371 - میوه قناعت583

3372 - کسی که اندک قانعش نکند585

451 - قیاس593

3375 - قیاس در دین594

430 - کشتن287

3219 - آدم کشی288

3220 - کشتن مؤمن293

3221 - جاهایی که کشتن رواست295

3222 - جاهایی که قاتل و مقتول هر دو در دوزخند296

3223 - حرام بودنِ خودکشی297

3224 - حرام بودنِ سقط جنین299

3225 - روایاتی که درباره کشتن اسیر آمده است299

403 - کشتن غافلگیرانه19

3100 - کشتن غافلگیرانه20

415 - کوتاهی در کار109

3148 - پرهیز از کوتاهی در کار110

ص :611

3149 - نهی از افراط و تفریط112

409 - گشایش71

3130 - گشایش بعد از سختی72

3131 - سختی و آسانی قرین همند73

435 - مقرّبان377

3274 - مقرّبان378

3275 - عبادت مقرّبان380

3276 - مقرّب ترین مردم به خداوند سبحان381

3277 - نزدیکترین حالت انسان به خداوند سبحان382

3278 - نزدیکترین خلق به خداوند در روز قیامت383

3279 - اوج تقرّب383

3290 - رسیدن به خدا385

3281 - هر که یک وجب به من نزدیک شود، یک گز به او نزدیک می شوم386

3282 - وسایل نزدیک شدن به خدا387

3293 - دورترین مردم از خدا390

407 - ناسزاگویی55

3123 - پرهیز از ناسزاگویی56

3124 - آن که دشنام دهد، دشنام شنود59

448 - نومیدی571

3365 - نومیدی از رحمت خدا572

3366 - نهی از نومید کردن از رحمت خدا574

3367 - کسی که از رحمت خدا نومید است575

426 - واگذاشتن کارها به خدا239

3207 - واگذاشتن کارها به خدا240

3208 - ثمرات واگذاشتن کارها به خدا242

437 - وام395

3286 - وام396

3287 - مهلت دادن به بدهکار تنگدست400

ص :612

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109