سلسله پژوهش های اعتقادی، حقیقت صحابه المجلد 25

مشخصات کتاب

سرشناسه: حسینی میلانی، علی، 1326 -

عنوان و نام پدیدآور: حقیقت صحابه: حدیث اصحابی کالنجوم: پژوهشی در واژه صحابه و بررسی و نقد حدیث " اصحابی کالنجوم" / علی حسینی میلانی؛ ترجمه و ویرایش هیئت تحریریه انتشارات الحقایق.

مشخصات نشر: قم: مرکز حقایق اسلامی، 1390.

مشخصات ظاهری: 128 ص.

فروست: سلسله پژوهش های اعتقادی؛ 25.

شابک: 978-600-5348-34-7

عنوان دیگر: حدیث اصحابی کالنجوم.

عنوان دیگر: پژوهشی در واژه صحابه و بررسی و نقد حدیث " اصحابی کالنجوم".

موضوع: احادیث خاص (اصحابی کا لنجوم) -- نقد و تفسیر

موضوع: صحابه -- احادیث اهل سنت

شناسه افزوده: مرکز الحقائق الاسلامیه

رده بندی کنگره: BP145 /الف60422 ح5 1390

رده بندی دیویی: 297/218

شماره کتابشناسی ملی: 2401731

ص: 1

سرآغاز …

… آخرین و کامل ترین دین الاهی با بعثت خاتم الانبیاء، حضرت محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه وآله به جهانیان عرضه شد و آئین و رسالت پیام رسانان الاهی با نبوّت آن حضرت پایان پذیرفت.

دین اسلام در شهر مکّه شکوفا شد و پس از بیست و سه سال زحمات طاقت فرسای رسول خدا صلّی اللَّه علیه وآله و جمعی از یاران باوفایش، تمامی جزیرة العرب را فرا گرفت.

ادامه این راه الاهی در هجدهم ذی الحجّه، در غدیر خم و به صورت علنی، از جانب خدای منّان به نخستین رادمرد عالم اسلام پس از پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه وآله یعنی امیر مؤمنان علی علیه السلام سپرده شد.

در این روز، با اعلان ولایت و جانشینی حضرت علی علیه السلام، نعمت الاهی تمام و دین اسلام تکمیل و سپس به عنوان تنها دینِ مورد

ص: 2

شماره صفحه در کتاب - ص: 12

***

پسند حضرت حق اعلام گردید. این چنین شد که کفرورزان و مشرکان از نابودی دین اسلام مأیوس گشتند.

دیری نپایید که برخی اطرافیان پیامبر صلّی اللَّه علیه وآله،- با توطئه هایی از پیش مهیّا شده- مسیر هدایت و راهبری را پس از رحلت پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه وآله منحرف ساختند، دروازه مدینه علم را بستند و مسلمانان را در تحیّر و سردرگمی قرار دادند. آنان از همان آغازین روزهای حکومتشان، با منع کتابت احادیث نبوی، جعل احادیث، القای شبهات و تدلیس و تلبیس های شیطانی، حقایق اسلام را- که همچون آفتاب جهان تاب بود- پشت ابرهای سیاه شکّ و تردید قرار دادند.

بدیهی است که علی رغم همه توطئه ها، حقایق اسلام و سخنان دُرَرْبار پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه وآله، توسّط امیر مؤمنان علی علیه السلام، اوصیای آن بزرگوار علیهم السلام و جمعی از اصحاب و یاران باوفا، در طول تاریخ جاری شده و در هر برهه ای از زمان، به نوعی جلوه نموده است. آنان با بیان حقایق، دودلی ها، شبهه ها و پندارهای واهی شیاطین و دشمنان اسلام را پاسخ داده و حقیقت را برای همگان آشکار ساخته اند.

در این راستا، نام سپیده باورانی همچون شیخ مفید، سیّد مرتضی، شیخ طوسی، خواجه نصیر، علّامه حلّی، قاضی نوراللَّه، میر حامد حسین، سیّد شرف الدین، امینی و … همچون ستارگانی پرفروز می درخشد؛ چرا که اینان در مسیر دفاع از حقایق اسلامی و تبیین

ص: 3

شماره صفحه در کتاب - ص: 13

***

واقعیّات مکتب اهل بیت علیهم السلام، با زبان و قلم، به بررسی و پاسخ گویی شبهات پرداخته اند …

و در دوران ما، یکی از دانشمندان و اندیشمندانی که با قلمی شیوا و بیانی رَسا به تبیین حقایق تابناک دین مبین اسلام و دفاع عالمانه از حریم امامت و ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام پرداخته است، پژوهشگر والامقام حضرت آیت اللَّه سیّد علی حسینی میلانی، می باشد.

مرکز حقایق اسلامی، افتخار دارد که احیای آثار پُربار و گران سنگ آن محقّق نستوه را در دستور کار خود قرار داده و با تحقیق، ترجمه و نشر آثار معظّمٌ له، آن ها را در اختیار دانش پژوهان، فرهیختگان و تشنگان حقایق اسلامی قرار دهد.

کتابی که در پیش رو دارید، ترجمه یکی از آثار معظّمٌ له است که اینک" فارسی زبانان" را با حقایق اسلامی آشنا می سازد.

امید است که این تلاش مورد خشنودی و پسند بقیّة اللَّه الأعظم، حضرت ولیّ عصر، امام زمان عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف قرار گیرد.

مرکز حقایق اسلامی

ص: 4

شماره صفحه در کتاب - ص: 17

***

الحمد للَّه ربّ العالمین، والصلاة والسلام علی سیّدنا محمّد وآله الطاهرین

المعصومین، ولعنة اللَّه علی أعدائهم أجمعین من الأوّلین والآخرین.

از روایت هایی که به پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله نسبت داده شده حدیثی است که می گویند: پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله (1)

فرمود:

أصحابی کالنجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم؛

اصحاب من به سان ستارگان هستند به هر کدام اقتدا کنید، هدایت خواهید یافت.

نوشتاری که پیش روی شماست به بررسی و نقد این حدیث پرداخته است. در این پژوهش از سه محور بحث شده است:

ص: 5


1- . به رغم این که در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارک پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله به صورت ناقص (ابتر) آمده است، ما طبق فرمایش حضرتش، درود و صلوات را به صورت کامل آورده ایم

شماره صفحه در کتاب - ص: 18

***

1. گفتار پیشوایان بزرگ و حافظان اهل سنّت و دیدگاه آن ها.

2. نگرشی به سندهای حدیث در پرتو آرای دانشمندان جرح و تعدیل اهل سنّت.

3. اندیشه هایی در متن، مفهوم و نتیجه این حدیث.

در ارائه و بررسی این محورها از خدای بزرگ یاری می طلبیم که او ولیّ توفیق است.

علی حسینی میلانی

ص: 6

شماره صفحه در کتاب - ص: 19

***

نگاهی به واژه «صحبت» …

واژه «صحبت» از نظر لعت …

واژه «صحبت» در لغت به معنای معاشرت و یا ملازمت آمده است. گفته می شود: «أصحبته صحبته صحبة فأنا صاحب» جمع این واژه: صحب، اصحاب و صحابه آمده است. (1) راغب اصفهانی در المفردات فی غریب القرآن می نویسد:

ولا یقال فی العرف إلّالمن کثرت ملازمته؛ (2)

در عرف فقط به کسی مصاحب می گویند که ملازمت بیشتری با فرد داشته باشد.

بنابر اقتضای واژه «صاحب» از نظر لغوی و عرفی، مصاحب پیامبر صلی اللَّه علیه وآله کسی است که با آن حضرت معاشرت یا ملازمت

ص: 7


1- . القاموس المحیط: 1/ 237، واژه «صحب». ابن اثیر و دیگران گویند: فاعل به معنای فعاله جمع بسته نمی شود جز همین مورد. النهایه: 3/ 11
2- . المفردات فی غریب القرآن: 475، واژه «صحب»

شماره صفحه در کتاب - ص: 20

***

داشته باشد؛ چه مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکردار، مؤمن باشد یا منافق؛ چرا که بنا بر گفتار فیومی اصل در این اطلاق برای کسی است که رؤیت و مجالستی با آن حضرت داشته باشد. (1)

واژه «صحابی» در اصطلاح …

اینک پس از بیان معنای «صحبت» از نظر لغت، به بررسی واژه «صحابی» در اصطلاح می پردازیم.

دانشمندان علم اصول و حدیث اتّفاق نظر دارند که به کسی صحیح است نام «صحابی» اطلاق شود که مسلمان باشد. اما آنان در تعریف «صحابی» اختلاف نظر دارند.

صحابی از دیدگاه اصولیان …

مشهور اصولیان در تعریف صحابی چنین می گویند:

کسی که با پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله مجالست و هم نشینی طولانی داشته باشد؛ به گونه ای که از آن حضرت پیروی کند و مطالب و آدابی را از آن بزرگوار یاد بگیرد، صحابی گویند. بر خلاف کسی که به عنوان میهمان به حضورش دعوت شود، آن گاه بی آن که مصاحبت و پیروی باشد از حضورش باز گردد. (2)

ص: 8


1- . المصباح المنیر: 1/ 333، واژه «صحب»
2- . مقباس الهدایه: 3/ 296، الدرجات الرفیعه: 10

شماره صفحه در کتاب - ص: 21

***

صحابی از دیدگاه محدّثان …

بیشتر محدّثان در تعریف صحابی چنین می گویند:

هر مسلمانی که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله را ببیند، صحابی است. (1) گروهی دیگر از محدّثان در تعریف صحابی گفته اند:

هر مسلمانی که دوران پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله را درک کند؛ گرچه آن حضرت را نبیند، صحابی است. (2) برخی دیگر از محدّثان در تعریف صحابی گفته اند:

هر کس پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله را ملاقات کند و به آن حضرت ایمان بیاورد و با ایمان و اسلام از دنیا برود- گرچه زمانی در این بین مرتد شده باشد- صحابی است. (3) البته در تعریف صحابی دیدگاه های دیگری نیز وجود دارد که به شذوذ و ندرت وصف شده اند. (4)

ص: 9


1- . این تعریف در المختصر: 2/ 67، مقباس الهدایه: 3/ 300 حکایت شده است
2- . مقباس الهدایه: 3/ 298
3- . این تعریف را شهید ثانی رحمه اللَّه در کتاب الرعایه لحال البدایه: 161، سید علی خان مدنی در کتاب الدرجات الرفیعه: 9 و ابن حجر عسقلانی در الاصابه: 1/ 158 برگزیده اند. از طرفی شیخ ما عالم بزرگوار مامقانی رحمه اللَّه این تعریف را در مقباس الهدایه: 3/ 300 و ابن حجر عسقلانی در مورد دیگری از الاصابه: 1/ 159 به محققان نسبت داده اند
4- . مقباس الهدایه: 3/ 297- 299

شماره صفحه در کتاب - ص: 22

***

موقعیّت صحابه …

اشارة

مسلمانان درباره صحابه از جهتِ دارا بودن عدالت و نبودن آن سه دیدگاه دارند:

1. همه صحابی کافرند …

گروهی به نام «کاملیه» و کسانی که در غلوّ، هم فکر و هم سو با آنان هستند معتقدند که همه صحابه کافر هستند. (1) روشن است که این دیدگاه ارزشِ بررسی و نقد ندارد و بحث از گویندگان این دیدگاه و دلیل های آن ها و ردّ آن ادله، هیچ سودی ندارد.

2. همه صحابی عادل اند …

این دیدگاه در بین دانشمندان اهل سنّت مشهور شده که همه صحابه عادل و مورد اعتمادند و هیچ عیب و جرحی در آنان راه ندارد.

از این رو، روا نیست روایتی که آنان نقل می کنند تکذیب شود و به سخنانی که از آنان نقل می شود ایراد گرفت. گویی آنان به محض مصاحبت با پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله از هر خطا و اشتباه معصوم شده اند و از هر لغزشی محفوظ.

ص: 10


1- . اللباب فی تهذیب الأنساب: 3/ 78. این دیدگاه را سید عبدالحسین شرف الدین عاملی رحمه اللَّه در اجوبة المسائل جار اللَّه: 15 نیز آورده است

شماره صفحه در کتاب - ص: 23

***

مزنی در این زمینه می گوید: همه صحابه مورد اعتماد و امین هستند. (1) خطیب بغدادی می گوید: عدالت صحابه ثابت و روشن است. (2) ابن حزم اندلسی می گوید: به یقین همه صحابه اهل بهشت هستند. (3) گفتنی است که ابن عبدالبرّ، ابن اثیر جزری، غزالی و دیگر دانشمندان اهل سنّت نیز به این گفتار تصریح کرده اند. (4) از طرفی، برخی از عالمان اهل سنّت هم چون ابن حجر عسقلانی و ابن عبدالبرّ ادّعا کرده اند که این دیدگاه مورد اتّفاق نظر تمام دانشمندان است. (5) روشن است که گفتار گروهی از پیشوایان بزرگ آنان، این اتّفاق نظر را تکذیب می کند؛ چرا که آنان این گفتار را به بیشتر علما نسبت داده اند نه همه آن ها. ابن حاجب در ضمن طرح مسئله ای گوید:

ص: 11


1- . در آینده سخن مزنی را بیان خواهیم کرد
2- . الکفایه فی علم الروایه: 46- 49. این سخن را ابن حجر عسقلانی در الاصابه: 1/ 162 و 163 از او نقل کرده است
3- . الاصابه: 1/ 163
4- . الاستیعاب: 1/ 117، 118 و 129، اسد الغابه: 1/ 110، احیاء علوم الدین: 1/ 93 و 115
5- . الاصابه: 1/ 162، الاستیعاب: 1/ 129

شماره صفحه در کتاب - ص: 24

***

بیشتر علما بر عدالت صحابه قائل اند، برخی گفته اند: صحابه نیز همانند دیگر مردم هستند. برخی دیگر گفته اند: صحابه تا در فتنه ای وارد نشده اند عادل اند؛ ولی کسانی که در فتنه ها و آشوب ها وارد شده اند عدالت آنان پذیرفته نیست؛ چرا که فاسق، معلوم و معیّن نیست.

معتزلی ها در این باره گفته اند: همه صحابه عادل اند مگر افرادی که با علی علیه السلام جنگیدند … (1) البتّه در کتاب جمع الجوامع و شرح آن نیز چنین آمده است، آن جا که گوید:

بیشتر عالمان به عدالت صحابه قائل اند و به نقل روایت و آوردن شاهد … نیازی نیست. آن گاه در این دو کتاب به نقل نظریه های دیگری پرداخته شده است. (2) فراتر این که گروهی از دانشمندان اهل سنّت به صراحت بیان داشته اند که صحابه نیز همانند دیگر مردم هستند که در بین آن ها افراد عادل و غیر عادل وجود دارد …

از این گروه می توان افراد ذیل را نام برد: سعدالدین تفتازانی، مازری شارح کتاب البرهان، ابن عماد حنبلی و بزرگان دیگری هم چون

ص: 12


1- . المختصر: 2/ 67. در شرح المختصر نیز همین گونه آمده است
2- . النصائح الکافیه: 166

شماره صفحه در کتاب - ص: 25

***

قاضی القضاة شوکانی و از متأخّران دانشمندانی چون شیخ محمود ابوریه، شیخ محمّد عبده، سید محمد بن عقیل علوی، سید محمّد رشید رضا نگارنده المنار فی تفسیر القرآن، شیخ مقبلی نویسنده العلم الشامخ و شیخ مصطفی صادق رافعی نگارنده کتاب اعجاز القرآن … (1) واضح است که همین دیدگاه مطابق با رأی و دیدگاه شیعه امامی است.

3. نه زیاده روی و نه کوتاهی …

دیدگاه سوم درباره عدالت صحابه از آنِ شیعه امامی است. آنان اتّفاق نظر دارند که صحابه نیز همانند دیگر مردم هستند؛ در بین آن ها عادل، فاسق، مؤمن و منافق وجود دارد و صرف مصاحبت با پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله گرچه موجب شرافت است؛ اما برای آن ها عصمت نمی آورد و کارهای زشت و قبیح را از آنان دور نمی سازد؛ چرا که قرآن در موارد فراوانی از صحابه منافق سخن به میان آورده است.

همان منافقانی که با گفتار و کردارِ خود، پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله و خاندان آن حضرت را مورد اذیّت قرار دادند …

ص: 13


1- . شرح المقاصد: 5/ 310 و 311، الاصابه: 1/ 163، النصائح الکافیه: 167 و 168 و در ص 168 به نقل از آلوسی و 160- 186. إرشاد الفحول: 158، شیخ المضیره ابوهریره: 101، اضواء علی السنة المحمدیه: 322 و 339

شماره صفحه در کتاب - ص: 26

***

در این باره احادیث فراوانی از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله نقل شده که برخی از صحابه مورد سرزنش آن حضرت قرار گرفتند؛ کتاب های حدیثی و تاریخی از نقل کشمکش ها، تکذیب ها و بدگویی های صحابه نسبت به یک دیگر پُر است.

پیشوایان حدیث و بزرگان تابعین نیز در این باره اظهار نظر کرده اند. آرا و نظریه های آنان در مورد برخی از صحابه در کتاب های رجالی و تاریخی ثبت شده است. برای نمونه به مواردی اشاره می نماییم:

از مالک بن انس پرسیدند: دو حدیث مختلف را دو راوی مورد اعتماد از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله نقل می کنند به نظر شما به هر دو می توان عمل کرد؟

گفت: نه، به خدا سوگند! نمی توان به هر دو عمل کرد تا سخن حق را از آن دو روایت به دست آورد و فقط یکی از آن دو حدیث، حق است.

مگر می شود دو سخن متفاوت درست باشد؟ سخن حق و درست فقط یکی از آن دو حدیث است. (1) هم چنین در مورد دیگری از انس بن مالک درباره اختلاف نظر صحابه پرسیدند، پاسخ داد: نظر یکی اشتباه و دیگری درست است

ص: 14


1- . الإحکام فی اصول الاحکام: 6/ 814

شماره صفحه در کتاب - ص: 27

***

باید در این مورد دقّت کرد. (1) در نقل دیگری آمده است: ابوحنیفه درباره صحابه چنین گفت:

همه صحابه عادل اند، جز افرادی.

آن گاه ابوحنیفه از آن افراد ابوهریره و انس بن مالک را نام برد. (2) از شافعی نقل شده که او رازگونه به ربیع گفت: شهادت و گواهی چهار تن از صحابه پذیرفته نیست: معاویه، عمرو بن عاص، مغیره و زیاد. (3) شعبه در این باره گوید: ابوهریره همواره در نقل حدیث تدلیس می کرد. (4) از لیث نیز نقل شده که گفته است: هر گاه در موردی با اختلاف دیدگاه اصحاب مواجه شویم، دیدگاهی را می پذیریم که از روی احتیاط است. (5) آری به خاطر استناد به همین مطالب است که شیعه امامی چنین

ص: 15


1- . جامع بیان العلم وفضله: 2/ 905
2- . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: 4/ 68
3- . المختصر فی اخبار البشر: 1/ 186
4- . البدایة والنهایه: 8/ 117
5- . جامع بیان العلم وفضله: 2/ 902

شماره صفحه در کتاب - ص: 28

***

دیدگاهی دارد. اما بیشتر علمای اهل سنّت بر این پندارند که خداوند سبحان و پیامبر او صلی اللَّه علیه وآله صحابه را پاک کرده و همه آن ها را عادل قرار داده است؛ از این رو باید در راه آنان گام برداشت و هر چه از آنان نقل می شود که با متن صریح قرآن و سنّت مخالفت و منافات دارد، تأویل کرد. آنان در این دیدگاه به آیاتی از قرآن حکیم و احادیثی که در منابع خود از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله درباره فضایل صحابه نقل کرده اند، استدلال نموده اند.

البته مشهورترین حدیثی که در این زمینه نقل کرده اند این حدیث است که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

أصحابی کالنجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم؛

اصحاب من به سان ستارگان هستند به هر کدام اقتدا کنید هدایت خواهید یافت.

همان گونه که گفتیم نوشتار حاضر این حدیث را بررسی و نقد خواهد کرد که در آغاز با مراجعه به منابع اهل سنّت دیدگاه پیشوایان بزرگ و حافظان آنان روشن خواهد شد.

ص: 16

شماره صفحه در کتاب - ص: 31

***

بخش یکم سخنان پیشوایان بزرگ و حافظان اهل سنت در حدیث النجوم …

سخنان روشن …

اشارة

حقیقت این است که گروه بسیاری از دانشمندان و پیشوایان حدیثی، تفسیری، اصولی و رجالی اهل سنّت به صراحت، حدیث «النجوم» را با تمام متون و سندهایش ضعیف دانسته اند؛ به گونه ای که جای هیچ گونه شک و تردیدی نمانده که این حدیث از درجه اعتبار و استناد ساقط است.

اینک عین عبارات برخی از عالمان اهل سنّت را درباره حدیث «النجوم» با نگاهی گذرا به شرح حال آنان می آوریم. (1)

ص: 17


1- . گفتنی است مطالبی که در تکریم و بزرگداشت علمای اهل تسنّن نقل می شود، برای نشان دادن اهمیّت و جایگاه آنان در بین اهل تسنّن در جهت تکذیب حدیث ساختگی «النجوم» است، وگرنه این تأییدات مورد قبول شیعیان نیست

شماره صفحه در کتاب - ص: 32

***

1. احمد بن حنبل شیبانی و نگاهی به شرح حال او …

احمد بن حنبل شیبانی متوفای سال 241 هجری حدیث «النجوم» را صحیح و معتبر نمی داند. این دیدگاه را گروهی از دانشمندان اهل سنّت نقل کرده اند؛ برای نمونه ابن امیر الحاج در کتاب التقریر والتحبیر فی شرح التحریر، ابن قدامه در کتاب المنتخب و امیر پادشاه حنفی در التیسیر فی شرح التحریر. (1)

همه کتاب های رجالی به شرح حال احمد بن حنبل پرداخته اند.

ذهبی درباره او می نویسد:

احمد بن حنبل شیخ الاسلام و آقای مسلمانان در عصر خود بود.

وی حافظ و حجّتی برای مسلمانان بود.

علی بن مدینی درباره او می گوید: به راستی خداوند این دین را در روزگاری که قبایل عرب بعد از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله مرتد شدند، به دست ابوبکر صدّیق و در روز محنت به دست احمد بن حنبل تأیید کرد.

ابوعبیده نیز درباره او اظهار نظر کرده است. وی می گوید: علم به چهار تن پایان یافت که فقیه ترین آنان احمد بن حنبل بود.

ص: 18


1- . التقریر والتحبیر: 3/ 99، التیسیر فی شرح التحریر: 3/ 243، سلسلة الاحادیث الضعیفه والموضوعه: 1/ 79

شماره صفحه در کتاب - ص: 33

***

ابن معین به نقل از ابن عیاش درباره احمد بن حنبل چنین می گوید: علما می خواستند من همانند احمد بن حنبل بشوم، به خدا سوگند، من همانند او نشدم.

همام سکونی نیز درباره او سخن گفته است. وی می گوید:

احمد بن حنبل نظیر خود را ندیده است.

محمّد بن حماد طهرانی گوید: از اباثور شنیدم که می گفت:

احمد بن حنبل از ثوری عالم تر- یا فقیه تر- است. (1)

2. ابوابراهیم مزنی و نگاهی به شرح حال او …

از دانشمندان دیگری که حدیث «النجوم» را صحیح ندانسته ابوابراهیم مزنی شاگرد و مصاحب شافعی است. وی متوفای سال 264 هجری است. حافظ ابن عبدالبرّ سخن او را چنین نقل می کند:

مزنی درباره گفتار پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله: «أصحابی کالنجوم» می گوید:

اگر این حدیث صحیح باشد به این معناست که در آن چه اصحاب از پیامبر صلی اللَّه علیه وآله نقل کرده اند و مواردی که برای آن شاهد

ص: 19


1- . برای آگاهی بیشتر درباره احمد بن حنبل: ر. ک: تاریخ بغداد: 4/ 412، حلیة الأولیاء: 9/ 161، طبقات الشافعیّه: 2/ 27- 63، تذکرة الحفاظ: 2/ 17، وفیات الأعیان: 1/ 47، شذرات الذهب: 2/ 96، النجوم الزاهره: 2/ 304 …

شماره صفحه در کتاب - ص: 34

***

می گیرند می توان به آن ها اقتدا کرد؛ بنابراین، همه اصحاب مورد اعتماد و در آن چه از پیامبر نقل می کنند، امین هستند. به نظر من معنای حدیث فقط همین است.

اما مواردی که اصحاب از دید و نظر خود سخن گفته اند؛ اگر در نزد خود مورد قبول بود؛ برخی از آنان برخی دیگر را خطاکار نمی دانستند و یک دیگر را انکار نمی کردند، و کسی از آنان به سخن صحابی دیگر مراجعه نمی کرد. پس تدبّر کن و بیندیش! (1) آن چه برای بحث ما مفید است عبارتی است که می گوید: «اگر این روایت صحیح باشد». اما قضاوت درباره معنایی را که از حدیث «النجوم» بیان کرده به محققان حدیث شناس واگذار می نماییم. (2) اینک نگاهی گذرا به شرح حال ابوابراهیم مزنی داریم با این

ص: 20


1- . جامع بیان العلم وفضله: 2/ 923
2- . البانی یکی از معاصران می گوید: به نظر می رسد که متون این حدیث بر خلاف معنایی است که مزنی از آن برداشت کرده است؛ بلکه منظور، سخنانی است که صحابه طبق رأی خود گفته اند. بنابراین، معنای حدیث، دلیل دیگری بر جعلی و ساختگی بودنِ حدیث بوده و سخن پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله نیست؛ چرا که چگونه ما می توانیم تصور کنیم که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله به ما اجازه اقتدا به هر صحابی بدهد با این که در بین آنان عالم، متوسط در علم و کم دانش … وجود دارد؟! سلسلة الاحادیث الضعیفه والموضوعه: 1/ 82

شماره صفحه در کتاب - ص: 35

***

سخن که همه شرح حال نویسان از او تمیجد کرده اند. (1) یافعی درباره او می نویسد: فقیه و امام ابوابراهیم اسماعیل بن یحیی مزنی مصری شافعی، مردی زاهد، عابد، مجتهد، مناظره گر و ژرف نگر در معانی دقیق بود و جمع زیادی نزد او به تحصیل علم مشغول بودند.

شافعی درباره او می گوید: مزنی یاور مذهب من است.

وی پیشوای شافعی ها و آشناترین آن ها به طرق و فتواهای شافعی و آن چه از او نقل می کنند، می باشد. کتاب های بسیاری نگاشته و در نهایتِ پارسایی بود و در زهد و احتیاط، راه سختی را می پیمود، دعایش مستجاب می شد و هیچ یک از اصحاب شافعی، خود را از او مقدم نمی دانستند، او متصدّی غسل دادن امام شافعی شد.

3. ابوبکر بزّار و نگاهی به شرح حال او …

حافظ ابوبکر بزّار نیز در حدیث «النجوم» طعن و ایراد وارد کرده و جهات ضعف آن را آشکار ساخته است. حافظ ابن عبدالبرّ می نویسد:

محمد بن ابراهیم بن سعید با قرائت به من نقل کرد که محمّد بن

ص: 21


1- . برای آگاهی بیشتر در این باره ر. ک: وفیات الأعیان: 1/ 196، مرآة الجنان: 2/ 177 و 178، طبقات الشافعیه: 2/ 93 و 109، العبر: 2/ 28، حسن المحاضره: 1/ 307

شماره صفحه در کتاب - ص: 36

***

احمد بن یحیی نقل کرده که ابوالحسن محمّد بن ایّوب رقی گوید:

ابوبکر احمد بن عمرو بن عبدالخالق گوید: از او درباره حدیث هایی که در دست عموم مردم است و از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله نقل می کنند پرسیدم که می گویند: پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

إنّما مثل أصحابی کمثل النجوم- أو أصحابی کالنجوم- فأیّها اقتدوا اهتدوا؛

همانا مثل اصحاب من به سان ستارگان است- یا اصحاب من مانند ستارگانند- به هر یک از آنان اقتدا کنید راه می یابید.

این گفتار به طور صحیح و به روایت درست از پیامبر صلی اللَّه علیه وآله نرسیده است. این حدیث را عبدالرحیم بن زید عمّی، از پدرش، از سعید بن مسیّب، از ابن عمر، از پیامبر صلی اللَّه علیه وآله نقل کرده است و در برخی از جاها عبدالرحیم از پدرش، از ابن عمر نقل کرده و سعید بن مسیّب را حذف کرده است.

از سویی ضعف این حدیث از طرف عبدالرحیم بن زید است؛ چرا که علمای حدیث از نقل حدیث او خودداری کرده اند.

از سوی دیگر این گفتار از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله ناشناخته است و با آن حضرت تناسبی ندارد؛ زیرا که با سندهای صحیح از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله حدیثی نقل شده که فرمود:

ص: 22

شماره صفحه در کتاب - ص: 37

***

علیکم بسنّتی وسنة الخلفاء الراشدین المهدیین بعدی عضوا علیها بالنواجد؛

بر شما باد که از سنّت خلفای راشدین هدایت یافته بعد از من پیروی کنید و در این راه استوار باشید.

اگر حدیث عبدالرحیم ثابت شود، این حدیث با آن تعارض دارد؛ در صورتی که حدیث عبدالرحیم ثابت نشده است و دیگر معارضه ای نیست.

از طرف دیگر، پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله اختلاف پس از خود را جایز نمی داند و خداوند داناتر است. (1) در این سخن بزّار از چند جهت بر حدیث «النجوم» ایراد وارد می شود و درباره حدیث «علیکم بسنّتی وسنّة الخلفاء الراشدین المهدیین» در نوشتاری جداگانه بحث شده است. (2) پس از بیان دیدگاه ابوبکر بزّار نگاهی کوتاه به شرح حال او داریم. وی متوفای سال 292 هجری است. شرح حال نویسان پیرامون او مطالبی بیان کرده اند. ذهبی در تذکرة الحفاظ می نویسد:

ص: 23


1- . جامع بیان العلم وفضله: 2/ 923 و 924. ر. ک: اعلام الموقعین: 2/ 232، البحر المحیط فی تفسیر القرآن: 5/ 528 و …
2- . ر. ک: سنّت پیامبر یا سنّت خلفا؟! سلسله پژوهش های اعتقادی شماره 23 از همین نگارنده

شماره صفحه در کتاب - ص: 38

***

حافظ علّامه ابوبکر احمد بن عمرو بن عبدالخالق بصری نگارنده مسند کبیر و کتاب معلل. او از افرادی چون هدبة بن خالد، عبدالاعلی بن حماد، حسن بن علی بن راشد، عبداللَّه بن معاویه جمحی، محمّد بن یحیی بن فیاض زمانی و هم طبقه های آنان حدیث شنیده است.

راویانی چون عبدالباقی بن قانع، محمّد بن عباس نجیح، ابوبکر ختلی، عبداللَّه بن حسن، ابوالشیخ و افراد کثیری از او حدیث نقل کرده اند.

وی در پایان زندگی خویش به شهر اصفهان، شام و نواحی دیگر مهاجرت کرد تا علم و دانش خود را پخش نماید. دارقطنی شرح حال او را نوشته و پس از تمجید او می گوید: بزّار فرد مورد اعتمادی است که گاهی خطا می نماید و به حافظه خود تکیه می نماید. (1)

4. ابن عدی و نگاهی به شرح حال او …

از دانشمندان دیگری که حدیث «النجوم» را آورده حافظ ابواحمد عبداللَّه بن عدی معروف به ابن قطّان است. او در کتاب الکامل- که درباره راویان ضعیف و کسانی که مورد خدشه و قدح واقع شده اند

ص: 24


1- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: تاریخ بغداد: 4/ 334، تذکرة الحفاظ: 2/ 228، شذرات الذهب: 2/ 209، تاریخ اصفهان: 1/ 104، میزان الاعتدال: 1/ 59، العبر: 2/ 92

شماره صفحه در کتاب - ص: 39

***

و روایات ساختگی آنان نگاشته شده است- در ضمن شرح حال جعفر بن عبدالواحد هاشمی قاضی و حمزه نصیبی- آن سان که- ان شاء اللَّه- به زودی در گفتار حافظ زین عراقی خواهد آمد- به آن می پردازد.

اینک نگاهی گذرا به شرح حال ابن عدی داریم. دانشمندان درباره او تمجید فراوانی کرده اند. سمعانی درباره او می نویسد:

حافظ ابواحمد عبداللَّه بن علی بن محمّد گرگانی معروف به ابن قطان حافظ دوران خویش است. وی به اسکندریه و سمرقند مهاجرت کرد و وارد شهرهای دیگر شد و اساتیدی را درک کرد. وی حافظ متقن بود که همانندی در زمان خود نداشت. حمزة بن یوسف سهمی گوید: از دارقطنی درخواست کردم که کتابی درباره محدّثان ضعیف بنگارد. گفت: آیا کتاب ابن عدی را نداری؟

گفتم: آری.

گفت: همان کتاب بس است و چیزی به آن افزوده نمی شود.

ابن عدی در سال 365 هجری درگذشت. (1)

ص: 25


1- . برای آگاهی بیشتر در شرح حال او ر. ک: الانساب، نسب جرجانی، تذکرة الحفاظ: 3/ 161، شذرات الذهب: 3/ 51، مرآة الجنان: 2/ 381، العبر: 2/ 337 …

شماره صفحه در کتاب - ص: 40

***

5. ابوالحسن دارقطنی و نگاهی به شرح حال او …

از دانشمندانی که حدیث «النجوم» را تضعیف کرده، حافظ دارقطنی متوفای سال 385 هجری است. حافظ ابن حجر عسقلانی گوید: وی در کتاب غرائب مالک به این حدیث اشاره کرده و آن را تضعیف نموده است (1) که متن گفتار او خواهد آمد.

سیره نویسان از ابوالحسن دارقطنی با تعظیم فراوان یاد کرده اند.

ابن کثیر در این باره می نویسد:

حافظ بزرگ علی بن عمر بن احمد بن مهدی بن مسعود بن دینار بن عبداللَّه دارقطنی، استاد علم جرح و تعدیل از عصر خود تا زمان ما بود. وی راویان بسیاری را دیده بود، او نگارنده و منتقد ماهر یگانه دوران و پیشوای عصر خود در رجال شناسی و علم و جرح و تعدیل بود و کتاب ارزشمندی در این زمینه تألیف و جمع آوری کرد. از روایات بسیاری آگاهی داشت و در علم درایه اطلاع تمام داشت.

کتاب او بهترین کتاب در این زمینه بوده و مشهور است؛ نه از پیشینیان به این تألیف پیشی گرفته اند و نه از آیندگان بدین شکل خواهند توانست کتابی بنگارند، مگر این که از دریای علم او یاری طلبند و به سان او عمل کنند.

ص: 26


1- . الکاف الشاف فی تخریج احادیث الکشاف: 2/ 603

شماره صفحه در کتاب - ص: 41

***

وی کتاب دیگری به نام العلل دارد. در این کتاب به درستی، موارد و اصطلاحات حدیثی را بیان کرده است. کتاب دیگر او الافراد است که کسی را توان فهم آن نیست، مگر این که از حافظان یگانه و پیشوایان نقدگر و بزرگان دانش و ژرف نگر باشد …

دارقطنی از دوران کودکی با حافظه سرشار، فهم تیز و دریای ژرف توصیف می شد.

حاکم نیشابوری درباره او گوید: نظیر دارقطنی دیده نشده است.

ابن جوزی گوید: دارقطنی علوم و فضایلی را در خود گرد آورده بود که حدیث شناسی، علم قراآت، علم نحو، فقه، شعر را با پیشوایی، عدالت و صحّت عقیده جمع کرده بود.

از دارقطنی پرسیدند: آیا فردی نظیر خود را دیده ای؟

پاسخ داد: درباره یک فن گاهی افرادی دیده ام که از من برتر بودند؛ ولی در فنون و علوم گوناگونی که من دارم کسی را ندیده ام.

6. ابن حزم اندلسی و نگاهی به شرح حال او …

یکی دیگر از عالمانی که با صراحت حدیث «النجوم» را تکذیب و بر بطلان آن حکم کرده ابن حزم اندلسی درگذشته سال 456 هجری است. وی با صراحت بیان داشته که این حدیث ساختگی است.

گروهی از دانشمندان اهل سنّت این مطلب را از او نقل کرده اند.

ص: 27

شماره صفحه در کتاب - ص: 42

***

ابوحیّان به هنگام نقل این حدیث می گوید:

حافظ ابومحمّد علی بن احمد بن حزم در نوشتاری که در ابطال رأی و قیاس و استحسان و تعلیل و تقلید دارد، چنین می نویسد: این خبری دروغین، ساختگی و باطل است و هرگز صحیح نیست. (1) شرح حال نگاران به شرح حال ابن حزم اندلسی پرداخته اند.

ابن حجر عسقلانی درباره او می نویسد:

او فقیه، حافظ، ظاهری مذهب (2) و نویسنده کتاب های فراوانی است. وی جدّاً از قدرت حفظ بالایی برخوردار بود و احادیث فراوانی را در حفظ داشت؛ ولی به دلیل اطمینانی که به حافظه اش داشت، در سخن گفتن بی پروا بود؛ نظیر اظهار نظر در جرح و تعدیل افراد و تبیین نام راویان. از این رو تصوّرات زشتی نسبت به او ایجاد می شد.

صاعد بن احمد ربعی درباره او می گوید: در میان همه اندلسی ها، ابن حزم در علوم، جامع تر و از معارف سرشارتر بود. با وجود این، ابن حزم در دانشِ بیان مهارت داشت، از علم بلاغت بهره مند بود و به سیره و انساب نیز آشنا بود.

ص: 28


1- . البحر المحیط فی تفسیر القرآن: 5/ 528، ر. ک: سلسلة الأحادیث الضعیفه والموضوعه: 1/ 78
2- . این مذهب فرقه ای از اهل تسنّن است که به ظواهر الفاظ روایات عمل می کنند وهیچ گونه تأویل و توجیهی را قبول ندارند

شماره صفحه در کتاب - ص: 43

***

حُمیدی او را این گونه وصف می کند:

وی حافظ حدیث بود و قدرت استنباط احکام را از کتاب و سنّت داشت. در علوم بسیاری متخصص و عامل به علمش بود. در ذکاوت، سرعت حافظه، تدیّن و کرامت نفس همانند او را ندیدم. وی در روایات و حدیث شناسی بسیار توانمند بود.

تاریخ نویس اندلسی، ابو مروان ابن حِبّان نیز به توصیف او پرداخته و او را این گونه معرفی می کند:

ابن حزم در حدیث، فقه، نسب و ادبیات متخصص بود؛ افزون بر این که از انواع دانش های قدیمی نیز آگاهی داشت. البتّه تخصص های او به دور از اشتباه نبود؛ زیرا با جرأت در پی تمام فنون رفته بود. (1) شرح حال ابن حزم در دیگر کتاب های اهل سنّت نیز آمده است. (2)

7. احمد بن الحسین بیهقی و نگاهی به شرح حال او …

از دیگر دانشمندان اهل سنّت که حدیث «النجوم» را تضعیف کرده، حافظ ابوبکر بیهقی درگذشته سال 457 هجری است. آن سان که

ص: 29


1- . لسان المیزان: 4/ 239- 241
2- . برای آگاهی درباره ابن حزم ر. ک: نفح الطیب: 1/ 364، العبر: 3/ 239، وفیات الأعیان: 3/ 7- 13، تاج العروس: 8/ 245، لسان المیزان: 4/ 198

شماره صفحه در کتاب - ص: 44

***

حافظ ابن حجر عسقلانی نقل کرده وی در کتاب المدخل حدیث «النجوم» را تضعیف کرده است. (1) کتاب های رجالی اهل سنّت از ستایش بیهقی مملو است.

ابن تغری بردی گوید: احمد بن حسین بن علی بن عبداللَّه حافظ ابوبکر بیهقی در سال 384 هجری دیده به جهان گشود. وی در علم حدیث و فقه یگانه دوران خویش بود، کتاب های بسیاری به رشته تحریر درآورد و نصوص امام شافعی را در ده مجلد جمع آوری کرد و در جمادی الثانی در نیشابور دیده از جهان فرو بست. (2)

8. ابن عبدالبرّ و نگاهی به شرح حال او …

دانشمند دیگری که به بررسی و نقد حدیث «النجوم» پرداخته حافظ ابوعمر ابن عبدالبرّ درگذشته سال 463 هجری است. وی در این باره می نویسد:

ابوشهاب حناط از حمزه جزری از نافع نقل می کند که ابن عمر گوید: پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

ص: 30


1- . الکاف الشاف فی تخریج احادیث الکشاف: 2/ 604
2- . برای آگاهی بیشتر در شرح حال بیهقی ر. ک: شذرات الذهب: 3/ 304، طبقات الشافعیه: 4/ 168، العبر: 3/ 242، النجوم الزاهره: 5/ 77، وفیات الأعیان: 1/ 57 و 58، تذکرة الحفاظ: 3/ 309

شماره صفحه در کتاب - ص: 45

***

إنّما أصحابی مثل النجوم فأیّهم أخذتم بقوله اهتدیتم؛

همانا اصحاب من مانند ستارگان هستند، به گفتار هر یک عمل کنید هدایت یافته اید.

این اسناد صحیح نیست و از نافع کسی روایت نمی کند که بتوان به گفتار او احتجاج کرد. این حدیث را با سند دیگری بزّار نقل کرده است. در آن سند آمده است: احمد بن عمر، از عبد بن احمد، از علی بن عمر، از قاضی احمد بن کامل، از عبداللَّه بن روح، از سلام بن سلیم، از حارث بن غصین، از اعمش، از ابی سفیان نقل می کند که جابر گوید:

پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

أصحابی کالنجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم؛

اصحاب من به سان ستارگانند، به هر یک اقتدا کنید هدایت یافته اید.

ابوعمرو گوید: بر این اسناد هیچ دلیل و حجّتی قائم نشده است؛ چرا که حارث بن غصین فرد مجهول و ناشناخته ای است. (1) با این سخن، نگاهی اجمالی به شرح حال ابن عبدالبرّ داریم.

سیره نویسان با احترام تمام به شرح حال او پرداخته اند. ذهبی درباره او می نویسد:

ص: 31


1- . جامع بیان العلم وفضله: 924 و 925

شماره صفحه در کتاب - ص: 46

***

وی امام، حافظ و شیخ الاسلام کشور مغرب بود. در ربیع الثانی سال 368 هجری دیده به جهان گشود و در دوران کودکی به تحصیل علم حدیث پرداخت و در حفظ حدیث و دقّت و ژرف نگری سروَر دوران خویش گردید.

ابوولید باجی گوید: در اندلس کسی هم چون ابوعمر در علم حدیث نبود.

ابن حزم گوید: کتاب التمهید نگارش دوست ما ابوعمر است. من در علم کلام بر محور فقهِ حدیث کسی را همانند او سراغ ندارم تا چه رسد که از او بهتر باشد.

ابن سکره نیز درباره او این گونه ابراز کرده است: از ابوولید باجی شنیدم که می گفت: ابوعمر حافظترین فرد کشور مغرب بود.

حمیدی نیز درباره او سخن گفته است. وی می گوید: ابوعمر فقیه، حافظ، کثیر الحدیث، عالم به قراآت و اختلاف قرآن، دارای علوم حدیث و رجال، بزرگ شده علم حدیث که در نظریات فقهی به اقوال شافعی تمایل داشت. (1)

ص: 32


1- . برای آگاهی بیشتر در شرح حال او ر. ک: وفیات الأعیان: 6/ 63، مرآة الجنان: 3/ 89، المختصر: 2/ 187 و 188، العبر: 3/ 255، تذکرة الحفاظ: 3/ 349، تاج العروس: 3/ 37

شماره صفحه در کتاب - ص: 47

***

9. علی بن حسن ابن عساکر و نگاهی به شرح حال او …

یکی دیگر از بزرگان علمای اهل سنّت که حدیث «النجوم» را تضعیف کرده، حافظ ابوالقاسم ابن عساکر است که متن سخن او در ضمن سخن منّاوی خواهد آمد. عدّه ای از شرح حال نویسان با ستایش و تعریف به شرح حال او پرداخته اند. یافعی او را این گونه توصیف می کند:

فقیه، امام، محدّث زبردست، حافظ ژرف نگر و ضابط، دارای علوم گسترده، شیخ الاسلام و محدّث شام، یاور سنّت نبوی، برکَننده بدعت ها، زینت حافظان، دریای موّاج علوم، رئیس محدّثان، به پیشوایی او اقرار شده، عارفِ ماهر، مورد اعتماد در دین، ابوالقاسم علی بن حسن هبة اللَّه بن عساکر؛ همو که در دوران خود به شأن والا مشهور بود و در بین معاصرینش همانند او دیده نشد.

او جامع بین علوم معقول و منقول و تمیز دهنده بین حدیث درست از نادرست بود. او از محدّثان دوران خود بود و از بزرگان فقهای شافعی به شمار می رفت. در علوم حدیث پیشرفت کرده و بدین علم شهرت یافت. او حافظ دینداری بود که علم شناخت متون و سندها را با هم گرد آورد … (1)

ص: 33


1- . برای آگاهی بیشتر درباره او ر. ک: طبقات الشافعیه: 4/ 273، المختصر: 3/ 59، وفیات الأعیان: 2/ 471، العبر: 3/ 212، مرآة الجنان: 3/ 393، تتمة المختصر: 2/ 124، معجم الادباء: 13/ 773 و 78، البدایة والنهایه: 12/ 294

شماره صفحه در کتاب - ص: 48

***

10. ابن جوزی و نگاهی به شرح حال او …

دانشمند دیگری که حدیث «النجوم» را نپذیرفته، حافظ ابن جوزی است. وی در کتاب العلل المتناهیه می نویسد:

نعیم بن حماد از عبدالرحیم بن زید عمی، از پدرش، از سعید بن مسیّب نقل می کند که عمر بن خطّاب گوید:

پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود: از پروردگارم درباره مواردی که اصحابم اختلاف خواهند کرد پرسیدم.

خداوند به من وحی نمود:

یا محمّد! إنّ أصحابک عندی بمنزلة النجوم فی السماء، بعضها أضوأ من بعض فمن أخذ بشی ء ممّا علیه من اختلافهم، فهو علی هدی؛

ای محمّد! به راستی اصحاب تو در پیشگاه من به سان ستارگان در آسمان هستند که برخی از آنان از برخی دیگر نورانی تر و درخشنده تراند. پس هر کس به موردی که آنان اختلاف دارند عمل کند راه یافته است.

حافظ ابن جوزی پس از نقل این حدیث می گوید: این حدیث

ص: 34

شماره صفحه در کتاب - ص: 49

***

صحیح نیست؛ چرا که نعیم بن حماد از راویانی است که مورد جرح و قدح قرار گرفته است. یحیی بن معین گوید: عبدالرحیم، راوی دیگر این حدیث، دروغ گو است. (1) از طرفی، شرح حال نویسان با تمجید شایانی از ابن جوزی یاد کرده اند. ابن خَلّکان در توصیف وی گوید:

ابوالفرج عبدالرحمان بن ابوالحسن علی بن محمّد بن علی بن عبیداللَّه بن عبداللَّه بن حمّادی بن احمد بن محمّد بن جعفر جوزی، از فقهای حنبلی، واعظی که به جمال الدین حافظ لقب یافته بود. وی علامه دوران خود و پیشوای زمان خویش در علم حدیث و صناعتِ وعظ و سخنرانی بود و کتاب هایی در فنون گوناگون تألیف کرده است. (2) او در سال 597 هجری درگذشت.

11. ابن دحیه و نگاهی به شرح حال او …

حافظ ابن دحیه درگذشته 633 هجری نیز بر حدیث «النجوم» ایراد گرفته و صحّت آن را نفی کرده است. حافظ زین العراقی می نویسد: ابن دحیه پس از نقل حدیث «أصحابی کالنجوم» می نویسد:

ص: 35


1- . العلل المتناهیه فی الأحادیث الواهیه: 1/ 283 و ر. ک: فیض القدیر: 4/ 101
2- . برای آگاهی بیشتر در شرح حال او ر. ک: البدایة والنهایه: 13/ 28، وفیات الأعیان: 2/ 321 و 322، تتمة المختصر: 2/ 118، الأعلام: 4/ 89 و 90

شماره صفحه در کتاب - ص: 50

***

این حدیث صحّت ندارد. (1) شرح حال نویسان با تمیجد و ثنا از ابن دحیه یاد کرده اند.

جلال الدین سیوطی در حسن المحاضره درباره او می نویسد:

امام، علامه و حافظ بزرگ ابوالخطّاب عمر بن حسن حدیث شناسی که برای آن علم اهمیّت به سزایی قائل بود. وی بهره فراوانی از علم لغت و ادبیات عرب برده بوده که آثاری از او بر جای مانده است. وی در مصر اقامت گزید، و تربیت شاهزاده را عهده دار بود و در مدرسه کاملیه به تدریس مشغول شد. (2)

12. ابوحیّان اندلسی …

دانشمند و حافظ دیگری که حدیث «النجوم» را زیر سؤال برده حافظ ابوحیّان اندلسی متوفای سال 745 هجری است. وی پژوهش ارزنده ای پیرامون این حدیث دارد. به لحاظ فوایدی که این پژوهش دارد عین سخن او را می آوریم:

زمخشری گوید: اگر بگویی: چگونه قرآن بیان گر هر چیزی است؟

در پاسخ می گویم: منظور آن است که قرآن همه موارد امور دینی

ص: 36


1- . تخریج احادیث المنهاج، بیضاوی: 85
2- . برای آگاهی بیشتر در شرح حال او ر. ک: بغیة الوعاة: 2/ 218، شذرات الذهب: 4/ 160، وفیات الأعیان: 3/ 121، حسن المحاضره: 1/ 355

شماره صفحه در کتاب - ص: 51

***

را بیان کرده و روشن ساخته است؛ چرا که برخی از آن موارد را تصریح نموده و برخی دیگر را به سنّت ارجاع داده است، آن جا که به پیروی و فرمان بری از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله امر کرده و فرموده است:

«وَما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی»؛ (1)

او پیامبری است که از هوا و خواسته خویش سخن نمی گوید.

از طرفی، به اجماع و اتّفاق نظر ترغیب و تشویق نموده است، آن جا که می فرماید:

«وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیلِ الْمُؤْمِنینَ»؛ (2)

و چنین فردی از غیر راه مؤمنان پیروی می کند.

و از سوی دیگر رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله برای امّت خود، پیروی از اصحاب و اقتدا به آثار آنان را پسندیده است، آن جا که می فرماید:

أصحابی کالنجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم؛

اصحاب من به سان ستارگان هستند به هر کدام اقتدا کنید، هدایت خواهید یافت.

در این راستا امّت اسلامی کوشیدند و راه های قیاس و اجتهاد را پیمودند و سنّت، اجماع، قیاس و اجتهاد به تبیین کتاب مستند شد و از

ص: 37


1- . سوره نجم: آیه 3
2- . سوره نساء: آیه 115

شماره صفحه در کتاب - ص: 52

***

این روی قرآن مجید بیان گر هر چیزی شد. (1) ابوحیّان اندلسی پس از نقل سخن زمخشری می نویسد:

وی می گوید: رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله برای امّت خود، پیروی از اصحاب را پسندیده است؛ تا آن جا که حدیث «النجوم» را نقل می کند؛ در صورتی که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله چنین سخنی را نفرموده و این حدیث، حدیثی جعلی و ساختگی است که به هیچ وجه از آن حضرت صادر نشده است.

حافظ ابومحمّد علی بن احمد بن حزم در نوشتاری که در ابطال رأی، قیاس، استحسان، تعلیل و تقلید نگاشته، چنین می گوید: این خبری دروغین، ساختگی و باطل است و هرگز از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله صادر نشده، بزّار صاحب مسند اسناد آن را ذکر کرده است. وی می گوید: درباره روایتی که در دست عامه مردم است پرسیدید که از پیامبر صلی اللَّه علیه وآله روایت شده که فرمود:

إنّما مثل أصحابی کمثل النجوم- أو کالنجوم- بأیّها اقتدوا اهتدوا؛

همانا مثل اصحاب من مثل ستارگان- یا هم چون ستارگان- هستند، به هر کدام اقتدا کنند هدایت خواهند یافت.

ص: 38


1- . تفسیر الکشاف: 2/ 603 و 604

شماره صفحه در کتاب - ص: 53

***

این حدیث به سند صحیحی از پیامبر صلی اللَّه علیه وآله به ما نرسیده است؛ بلکه آن را عبدالرحیم بن زید عمّی، از پدرش، از سعید بن مسیّب از ابن عمر، از پیامبر صلی اللَّه علیه وآله نقل کرده است. ضعف حدیث از ناحیه عبدالرحیم است؛ چرا که عالمان درباره نقل روایات او سکوت کرده اند.

از طرفی، این سخن از شخص رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله منکر و ناشناخته و ثابت نشده است و آن بزرگوار، اختلاف اصحاب را پس از خود روا نمی داند.

ابوحیّان اندلسی پس از نقل سخن بزّار می نویسد: ابن معین درباره عبدالرحیم بن زید می گوید: او فردی دروغ گو و خبیثی است که اعتباری ندارد.

بخاری هم می گوید: او متروک است.

البته حمزه جزری نیز این روایت را نقل کرده است که او نیز فرد ساقط و متروک است. (1)

نگاهی به شرح حال ابوحیّان اندلسی …

اینک نگاهی کوتاه به شرح حال ابوحیّان اندلسی متوفای 745 هجری داریم. شرح حال نویسان با مدح و ثنای فراوان از او یاد کرده اند. ابن عماد می نویسد:

ص: 39


1- . البحر المحیط فی تفسیر القرآن: 5/ 527 و 528

شماره صفحه در کتاب - ص: 54

***

امام، اثیر الدین ابوحیّان لغت شناس، مفسّر، محدّث، نحوی، قاری، تاریخ نگار و ادیب عصر خود بود. او به طلب علم حدیث روی آورد و به بهترین وجه آن را فرا گرفت و در علوم تفسیر، ادبیات عرب، قرائت، ادب، تاریخ به تحصیل مشغول شد و نامش مشهور شد و آوازه او در همه جا پیچید و بزرگان معاصرینش از او علوم را فرا گرفتند و در دوران زندگی او، پیشرفت کردند.

صفدی در توصیف او می گوید: هرگز در بین اساتید خود کسی که بیش از او اشتغال داشته باشد ندیده ام؛ زیرا او را ندیدم مگر این که یا تسبیح می گفت، یا می نوشت و یا مشغول مطالعه کتابی بود.

وی در نقل، ضابط و مسلّط و آگاه به لغت بود. او پیشوای مطلق در علوم نحو و تصریف بود. بیشتر زندگی خویش را برای این فن سپری کرده بود؛ به گونه ای که در گوشه و کنار زمین کسی به پایه او نمی رسید. وی مهارتی فراوان در علوم تفسیر، حدیث و شرح حال مردم و سرگذشت آنان؛ به خصوص مردم کشور مغرب داشت.

ادفوی گوید: ابوحیّان فردی ضابط، راست گو، حجّت و دارای عقیده ای سالم بود. (1)

ص: 40


1- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: الدرر الکامنه: 4/ 302، فوات الوفیات: 2/ 555، بغیة الوعاة: 1/ 280 و 281، البدر الطالع: 2/ 288، طبقات القراء: 2/ 285، نفح الطیب: 3/ 289، شذرات الذهب: 6/ 145 و 146، النجوم الزاهره: 10/ 111

شماره صفحه در کتاب - ص: 55

***

13. شمس الدین ذهبی و نگاهی به شرح حال او …

شمس الدین ذهبی درگذشته سال 748 هجری در چند جا از کتاب میزان الاعتدال به حدیث «النجوم» ایراد گرفته است.

یکی از آن موارد، در شرح حال جعفر بن عبدالواحد هاشمی قاضی است. وی در آن جا پس از نقل سخنان عالمان درباره جرح او می نویسد: از مطالب فاجعه آمیز او روایتی است که از وهب بن جریر، از پدرش، از اعمش، از ابوصالح نقل می کند که ابوهریره می گوید:

پیامبر صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

أصحابی کالنجوم من اقتدی بشی ء منها اهتدی؛ (1)

اصحاب من مانند ستارگان هستند هر کس به چیزی از آن اقتدا کند هدایت یافته است.

ذهبی در مورد دیگر در ترجمه زید عمّی پس از نقل این حدیث می گوید: این حدیث باطل است. (2) اینک نگاهی کوتاه به شرح حال ذهبی داریم. همه کتاب های

ص: 41


1- . میزان الاعتدال: 2/ 141 و 142
2- . همان: 3/ 152

شماره صفحه در کتاب - ص: 56

***

رجالی و راوی شناسی با ستایش و ثنای فراوان از او یاد کرده اند.

ابن تغری بردی در توصیف ذهبی می گوید:

شیخ، امام حافظ، مورّخ، صاحب تألیفات مفید، شمس الدین ابوعبداللَّه ذهبی شافعی از حافظان مشهور است.

وی احادیث فراوانی را شنیده و به شهرهای بسیاری سفر کرده است. او نویسنده، مؤلف، مصنف و تاریخ نگار است. احادیث را تصحیح کرده و در علم حدیث و علوم وابسته به آن مهارت و تخصص داشت. به اصول دست یافته و آن را پردازش کرده است و قرائت های هفت گانه را بر گروهی از اساتید قراآت خوانده است. (1)

14. تاج الدین ابن مکتوم و نگاهی به شرح حال او …

دانشمند دیگری که به حدیث «النجوم» ایراد گرفته تاج الدین ابن مکتوم درگذشته سال 749 هجری است. وی با استشهاد به سخن استادش ابوحیّان از کتاب البحر المحیط- که پیش تر گذشت- متن گفتار او را در کتاب خودش می آورد. (2)

ص: 42


1- . برای آگاهی بیشتر در شرح حال او ر. ک: الدرر الکامنه: 3/ 336- 338، طبقات الشافعیه: 5/ 216، فوات الوفیات: 2/ 370- 372، البدر الطالع: 2/ 110 و 112، الوافی بالوفیات: 2/ 163- 168، شذرات الذهب: 6/ 153، النجوم الزاهره: 1/ 182، طبقات القراء: 2/ 71
2- . الدر اللقیط من البحر المحیط چاپ شده در حاشیه البحر المحیط فی تفسیر القرآن: 5/ 527

شماره صفحه در کتاب - ص: 57

***

گفتنی است ابن مکتوم دانشمندی است که هر سیره نویسی به شرح حال او پرداخته به نیکی از او یاد کرده است. جلال الدین سیوطی درباره او می نویسد:

احمد بن عبدالقادر بن احمد بن مکتوم تاج الدین ابومحمّد قیسی دانشمندی که علوم فقه، نحو و لغت را در خود جمع کرده و کتاب تاریخ النجاة و الدر اللقیط من البحر المحیط را نگاشته است. وی در ماه ذی حجه سال 682 هجری پا به جهان نهاده و در سال 749 دیده از جهان فرو بست. (1)

15. ابن قیم الجوزیه و نگاهی به شرح حال او …

دانشمند دیگری که به حدیث «النجوم» ایراد گرفته ابن قیّم الجوزیه درگذشته سال 751 هجری است. وی در بحث رد ادلّه مقلّدین در چهل و پنجمین وجه آن می نویسد:

مقلّدین می گویند: در صحّت تقلید، حدیث مشهور «اصحاب من مانند ستارگانند به هر کدام اقتدا کردید، هدایت یافته اید» کفایت می کند.

این دلیل چندین پاسخ دارد:

ص: 43


1- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: الدرر الکامنه: 1/ 174، حسن المحاضره: 1/ 47، طبقات القرّاء: 1/ 70، الجواهر المضیئه فی طبقات الحنفیه: 1/ 75

شماره صفحه در کتاب - ص: 58

***

یکم. این حدیث از طریق اعمش، از ابوسفیان، از جابر؛ و از حدیث سعید بن مسیب، از ابن عمر؛ و از طریق حمزه جزری، از نافع، از ابن عمر نقل شده است و هیچ یک از این ها ثابت نشده است.

ابن عبدالبرّ گوید: محمّد بن ابراهیم بن سعید برای ما نقل کرد که ابوعبداللَّه بن مفرج به آن ها گفته است که محمّد بن ایّوب صموت گوید: بزار به ما گفت: و اما روایتی که از پیامبر صلی اللَّه علیه وآله نقل می شود که فرموده است: «اصحاب من مانند ستارگان هستند به هر کدام از آنان اقتدا کنید هدایت یافته اید» این گفتار از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله به طریق صحیح نرسیده است. (1) اینک نگاهی گذرا به شرح حال ابن قیّم الجوزیه داریم. در بیشتر کتاب های شرح حال نویسی از او تمجید شده است. ابن کثیر در حوادث سال 751 هجری می نویسد:

شب پنجشنبه سیزدهم ماه رجب به هنگام اذان عشا صاحب ما شیخ امام، علامه شمس الدین امام الجوزیه دیده از جهان فرو بست. وی تحصیلات خود را با علم حدیث آغاز کرد و به علم و دانش مشغول شد و در علوم متعددی از جمله علم تفسیر، حدیث، کلام و فقه تبحّر یافت.

ص: 44


1- . اعلام الموقعین: 2/ 231 و 232

شماره صفحه در کتاب - ص: 59

***

او زیبا قرائت می کرد و اخلاق نیکویی داشت، بیشتر مهرورزی می نمود، به کسی حسادت نمی ورزید و کسی را اذیت نمی کرد، پشت سر کسی غیبت نمی نمود و از کسی کینه به دل نداشت. (1)

16. زین عراقی …

حافظ دیگری که حدیث «النجوم» را نپذیرفته، حافظ زین الدین عراقی متوفای سال 806 هجری است. وی در این باره می گوید:

حدیث «أصحابی کالنجوم بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم» را دارقطنی در کتاب الفضائل نقل کرده است. این حدیث را ابن عبدالبرّ در جامع بیان العلم از طریق خودش از حدیث جابر روایت کرده و گوید: بر صحّت این اسناد هیچ حجّت و دلیلی قائم نیست و نمی تواند دلیل باشد؛ زیرا که حارث بن غصین یکی از راویان آن، فرد مجهول و ناشناخته ای است.

از طرفی، عبد بن حمید در مسند و ابن عدی در الکامل از روایت حمزة بن ابی حمزه نصیبی، از نافع، از ابن عمر این حدیث را با متن «بأیّهم أخذتم» به جای «اقتدیتم» نقل کرده است و این اسناد به سبب حمزه، ضعیف است؛ چرا که وی به دروغ گویی متّهم است.

ص: 45


1- . برای آگاهی بیشتر در شرح حال او ر. ک: الدرر الکامنه: 3/ 400- 403، البدر الطالع: 2/ 143- 146، الوافی بالوفیات: 2/ 270- 272، بغیة الوعاة: 1/ 62 و 63، تاریخ ابن کثیر: 14/ 234

شماره صفحه در کتاب - ص: 60

***

از سوی دیگر، بیهقی نظیر این حدیث را در المدخل از حدیث عمر و ابن عبّاس نقل کرده و از طریق دیگر به طور مرسل آورده و گوید:

متن این حدیث مشهور؛ ولی اسناد آن ضعیف است و در این باره سندی ثابت نشده است.

بزّار نیز آن را از روایت عبدالرحیم بن زید عمّی، از پدرش، از ابن عمر روایت کرده و گوید: این حدیث ناشناخته است و صحیح نیست.

ابن حزم نیز درباره این حدیث اظهار نظر کرده است. وی می گوید: این حدیث دروغ، ساختگی و باطل است.

بیهقی درباره این حدیث گوید: بخشی از معنای حدیث «أصحابی کالنجوم» را حدیث ابوموسی- که مسلم نیشابوری آن را روایت کرده- می رساند. در آن حدیث پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرموده است:

النجوم أمنة لأهل السماء … وأصحابی أمنة لأمتی …؛ (1)

ستارگان برای آسمانیان ایمنی بخشند … و اصحاب من برای امّت من امان هستند …

ص: 46


1- . تخریج احادیث المنهاج، بیضاوی: 81- 86. گفتنی است که به زودی تضعیف اسناد بیهقی در المدخل بیان خواهد شد؛ همان حدیثی که از ابن عبّاس نقل شده و حدیث «اختلاف» را در برمی گیرد

شماره صفحه در کتاب - ص: 61

***

اینک نگاهی اجمالی به شرح حال زین الدین عراقی داریم. همه معجم نویسان شرح حال او را با ستایش و تعریف فراوان آورده اند.

ابن عماد در حوادث سال 806 هجری می نویسد:

در این سال حافظ زین الدین عبدالرحیم بن عراقی شافعی که حافظ عصر خود بود … دیده از جهان فرو بست. (1)

17. ابن حجر عسقلانی و نگاهی به شرح حال او …

حافظ شهاب الدین ابن حجر عسقلانی نیز حدیث «أصحابی کالنجوم» را زیر سؤال برده و در تضعیف آن چنین می گوید:

این حدیث را دارقطنی در کتاب المؤتلف از روایت سلام بن سلیم، از حارث بن غصین، از اعمش، از ابوسفیان، از جابر به صورت حدیث مرفوعه نقل کرده است، با این عنایت که سلام، از نظر روایت، فرد ضعیفی است.

از طرفی، دارقطنی این حدیث را در غرائب مالک از طریق حمید بن زید، از مالک، از جعفر بن محمّد، از پدرش، از جابر نقل کرده است. در این حدیث آمده است:

ص: 47


1- . برای آگاهی بیشتر درباره او ر. ک: طبقات القراء: 1/ 382، الضوء اللامع: 4/ 171- 178، البدر الطالع: 1/ 354- 356، شذرات الذهب: 7/ 55 و 56

شماره صفحه در کتاب - ص: 62

***

فبأیّ قول أصحابی أخذتم اهتدیتم، إنّما مثل أصحابی مثل النجوم من أخذ بنجم منها اهتدی؛

پس هر گفتار از اصحاب مرا بگیرید هدایت خواهید یافت؛ چرا که مثل اصحاب من مثل ستارگان هستند، هر کس ستاره ای را برگزیند هدایت می یابد.

آن گاه دارقطنی گوید: نقل این حدیث از مالک ثابت نشده است و راویان پایین تر از مالک نیز مجهول و ناشناخته اند.

از سوی دیگر، این حدیث را عبد بن حمید و دارقطنی در کتاب الفضائل از حدیث حمزه جزری، از نافع، از ابن عمر نقل کرده اند؛ با این عنایت که راوی شناسان حمزه را به وضع و جعل حدیث متّهم کرده اند.

قضاعی نیز این حدیث را در مسند الشهاب از حدیث ابوهریره روایت کرده است که یکی راویان آن سند، جعفر بن عبدالواحد هاشمی است که راوی شناسان او را تکذیب کرده اند.

ابن طاهر نیز این حدیث را از روایت بشر بن حسین، از زبیر بن عدی، از انس روایت کرده است که بشر نیز به کذب متّهم است.

بیهقی نیز این حدیث را در المدخل از روایت جویبر، از ضحاک، از ابن عبّاس روایت کرده است. گفتنی است که جویبر فرد متروکی است.

از طرفی، همین حدیث را از روایت جویبر، از جواب بن عبداللَّه

ص: 48

شماره صفحه در کتاب - ص: 63

***

به صورت مرفوعه آورده است که حدیث مرسلی خواهد بود.

بیهقی پس از این می گوید: این متن مشهور است؛ ولی همه سندهای آن ضعیف هستند.

آن گاه در المدخل روایتی را از عمر به صورت مرفوعه نقل می کند که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

سألت ربّی فیما یختلف فیه أصحابی من بعدی.

فأوحی إلیّ: یا محمّد! أنّ أصحابک عندی بمنزلة النجوم فی السماء بعضها أضوأ من بعض، فمن أخذ بشی ء ممّا هو علیه من اختلافهم فهو عندی علی هدی؛

از پروردگارم درباره اختلاف اصحابم پس از خودم پرسیدم.

خداوند به من وحی فرمود: ای محمّد! به راستی که اصحاب تو در پیشگاه من به سان ستارگان در آسمان هستند که برخی از برخی دیگر نورانی تر هستند. پس هر کس مطلبی را از آن ها اخذ کند؛ هر چند اختلافی باشد، در نزد من بر هدایت خواهد بود.

آن گاه در ذیل این حدیث گوید: یکی از راویان آن عبدالرحیم بن زید عمّی است که از نظر راوی شناسان فرد متروکی است. (1)

ص: 49


1- . الکاف الشاف فی تخریج أحادیث الکشاف: 2/ 603 و 604

شماره صفحه در کتاب - ص: 64

***

اینک نگاهی گذرا به شرح حال ابن حجر عسقلانی داریم که در کتاب های سیره نویسی با تمام تکریم و تعظیم از او یاد شده است.

جلال الدین سیوطی درباره او می نویسد:

ابن حجر عسقلانی پیشوای حافظان در عصر خویش بود. وی قاضی القضاتی بود که از همه سرزمین ها برای شاگردی او می آمدند و در دوران او هیچ حافظی جز او نبود. وی کتاب های بسیاری را نگاشت که موارد ذیل را می توان نام برد: شرح بخاری، تعلیق التعلیق، تهذیب التهذیب، تقریب التهذیب، لسان المیزان، الاصابه فی معرفة الصحابه، نکت ابن الصلاح، رجال الأربعه و شرح آن و الألقاب. (1)

18. ابن همام و نگاهی به شرح حال او …

کمال الدین محمّد بن عبدالواحد سیواسی معروف به ابن همام حنفی متوفای 861 هجری، از پیشوایان بزرگ حنفی ها درباره حدیث «أصحابی کالنجوم» تصریح کرده که حدیث ناشناخته ای است. (2) سیره نویسان با تجلیل و احترام خاصّی به شرح حال او پرداخته اند. ابن عماد در حوادث سال 861 هجری می نویسد:

ص: 50


1- . برای آگاهی بیشتر در شرح حال او ر. ک: حسن المحاضره: 1/ 363- 316، البدر الطالع: 1/ 87- 92، الضوء اللامع: 2/ 36- 40، شذرات الذهب: 8/ 270- 273 و منابع دیگر
2- . التحریر بشرح أمیر بادشاه حسینی: 3/ 243، بحث اجماع

شماره صفحه در کتاب - ص: 65

***

در این سال کمال الدین محمّد بن عبدالواحد بن عبدالحمید بن مسعود سیواسی اسکندری معروف به ابن همام حنفی، امام و علامه دیده از جهان فرو بست.

در بغیة الوعاة آمده است:

ابن همام در علوم فقه، اصول، نحو، تصریف، معانی، بیان، تصوّف، موسیقی و دیگر علوم، علّامه ای محقق و مناظره کننده ای صاحب نظر بود. وی همواره می گفت: من در علوم معقول از هیچ کس تقلید نمی کنم … (1)

19. ابن امیر الحاج و نگاهی به شرح حال او …

عالم دیگری که به نقد حدیث «أصحابی کالنجوم» پرداخته، شمس الدین محمّد بن محمّد معروف به ابن امیر الحاج حنفی متوفای 879 هجری است. وی وهن و سستی این حدیث را آشکار ساخته است، آن جا که می گوید:

درباره معارض بودن هر کدام از این دو حدیث «أصحابی کالنجوم» و «بخشی از دین خود را از عایشه بگیرید» گفته شده این دو

ص: 51


1- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: البدر الطالع: 1/ 201 و 202، حسن المحاضره: 1/ 474، بغیة الوعاة: 1/ 166- 169، هدیة العارفین: 2/ 201، التیسیر فی شرح التحریر: 1/ 4 و 3، شذرات الذهب: 7/ 298 و منابع دیگر

شماره صفحه در کتاب - ص: 66

***

حدیث دلالت می کنند که پیروی از هر صحابه و عایشه جایز است؛ گرچه پیروی از آن ها با گفتار ابوبکر و عمر یا خلفای چهارگانه مخالف باشد.

در این باره می گوییم: حدیث «أصحابی کالنجوم»، حدیث ناشناخته ای است؛ بنابر آن چه ابن حزم در رساله الکبری گفته: این حدیث دروغ، جعلی و باطل است و اگر بنا را بر کلام ابن حزم نگذاریم این حدیث با سندهایی از عمر، عبداللَّه بن عمر، جابر، ابن عباس و انس با متون گوناگونی نقل شده است. نزدیک ترین متن، به متن یاد شده، متنی است که ابن عدی در الکامل و ابن عبدالبرّ در کتاب بیان العلم از ابن عمر نقل کرده اند. او می گوید: پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

مَثل أصحابی مثل النجوم یهتدی بها، فأیّهم أخذتم بقوله اهتدیتم؛

مثل اصحاب من مثل ستارگان هستند، به گفتار هر یک عمل کنید هدایت یافته اید.

دارقطنی و ابن عبدالبرّ نیز از جابر این گونه نقل کرده اند. جابر گوید: پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

مثل أصحابی فی أمّتی مثل النجوم فبأیّهم اقتدیتم اهتدیتم؛

مثل اصحاب من در امت من همانند مثل ستارگانند. پس به هر کدام از آن ها اقتدا کردید، هدایت یافته اید.

ص: 52

شماره صفحه در کتاب - ص: 67

***

آری، هیچ یک از این روایات از طریق صحیح نرسیده؛ از این رو احمد بن حنبل گفته است: این حدیث، حدیث صحیحی نیست.

بزّار نیز این حدیث را از پیامبر صلی اللَّه علیه وآله از طریق صحیح نمی داند، مگر این که بیهقی در کتاب الاعتقاد گوید: این حدیث با سندی متصل و غیر قوی و در حدیث دیگر که سند منقطع است به ما رسیده است. البته حدیثی صحیح، بخشی از مفاهیم این حدیث را تأیید می کند که همان حدیث ابوموسی است که به طریق مرفوعه نقل شده است. (1) اینک نگاهی به شرح حال ابن امیر الحاج داریم. دانشمندان بزرگ اهل سنّت او را ستوده اند. ابن عماد گوید:

شمس الدین محمّد بن محمّد بن محمّد بن حسن معروف به ابن امیر الحاج حلبی از دانشمندان بزرگ حنفی ها در حلب بوده است.

وی پیشوایی دانشمند، نگاره ای که کتاب های ارزشمند و مشهوری را تألیف کرده است. بزرگانی پای درس او نشسته و به شاگردی او افتخار کرده اند. وی در پنجاه و چند سالگی در ماه رجب در شهر حلب دیده از جهان فرو بست. (2)

ص: 53


1- . التقریر والتخییر فی شرح التحریر: 3/ 99، ر. ک: التیسیر فی شرح التحریر: 3/ 243
2- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: الضوء اللامع: 9/ 210، شذرات الذهب: 6/ 328، البدر الطالع: 2/ 254 و منابع دیگر

شماره صفحه در کتاب - ص: 68

***

20. حافظ سخاوی و آشنایی با او …

دانشمند دیگری که درباره حدیث «أصحابی کالنجوم» اظهار نظر کرده، حافظ سخاوی است. وی در این باره می گوید:

حدیث «اختلاف امّتی رحمة؛ اختلاف امت من رحمت است» را بیهقی در کتاب المدخل از سلیمان بن ابوکریمه، از جویبر، از ضحاک، از ابن عباس نقل می کند. ابن عباس گوید: روزی پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

مهما أوتیتم من کتاب اللَّه فالعمل به لا عذر لأحدٍ فی ترکه، فإن لم یکن فی کتاب اللَّه فسنّة منّی ماضیة، فإن لم یکن سنّة منّی فما قال أصحابی. إنّ اصحابی بمنزلة النجوم فی السماء فأیّما أخذتم به اهتدیتم، واختلاف أصحابی لکم رحمة؛

هر چه از کتاب خدا به شما داده شده بدان عمل کنید! هیچ کس در ترک آن، عذر و بهانه ای ندارد. اگر موضوعی در کتاب خدا نبود در آن باره سنّتی از من جاری شده است. و اگر درباره آن موضوع سنّتی نیز جاری نشده باشد، آن چه اصحاب من گویند پذیرفته است؛ چرا که اصحاب من به منزله ستارگان در آسمان هستند. پس هر کدام را گرفتید، هدایت یافته اید و اختلاف اصحاب من برای شما رحمت است.

حافظ سخاوی پس از نقل این حدیث می گوید: این حدیث را طبرانی و دیلمی در مسند خود با همین سند نقل کرده اند.

گفتنی است که یکی از راویان این حدیث جویبر است که به طور

ص: 54

شماره صفحه در کتاب - ص: 69

***

جدّ در نقل حدیث فرد ضعیفی است. از طرفی، روایت ضحّاک از ابن عبّاس منقطع است؛ یعنی بین ضحّاک و ابن عبّاس فاصله طبقه ای وجود دارد. (1) اینک با مراجعه به برخی از کتاب های شرح حال نویسی نگاهی گذرا به شخصیت حافظ سخاوی داریم. بیشتر کتاب های رجالی و تاریخی به شرح حال او پرداخته اند.

ابن عماد در حوادث سال 902 هجری می نویسد:

در این سال بود که حافظ شمس الدین ابوالخیر محمّد بن عبدالرحمان بن محمّد بن ابی بکر بن عثمان بن محمّد سخاوی دیده از جهان فرو بست. وی در علوم فقه و عربی، قراآت، حدیث و تاریخ مهارت یافت و در علوم فرائض، حساب، تفسیر، اصول فقه، میقات و دیگر علوم شرکت جست.

چیزهایی را که او خوانده و از او شنیده شده به گونه ای زیاد است که قابل شمارش نیست. او از گروه فراوانی که بیش از 400 تن هستند، علم را فرا گرفته است و دانشمندان بسیاری به او اجازه فتوا، تدریس و املاء داده اند. موارد بسیاری از علوم را از استاد خود ابن حجر عسقلانی شنیده است؛ به گونه ای که علم جرح و تعدیل پس از او به

ص: 55


1- . المقاصد الحسنه فی بیان کثیر من الأحادیث المشتهرة علی الألسنه: 46

شماره صفحه در کتاب - ص: 70

***

سخاوی رسیده است تا جایی که گفته شده است: پس از ذهبی در علم رجال کسی- جز سخاوی- نبوده که راه و روش او را بپیماید. (1)

21. ابن ابی شریف شافعی و نگاهی به شرح حال او …

دانشمند دیگری که حدیث «أصحابی کالنجوم» را زیر سؤال برده، کمال الدین ابن ابی شریف شافعی درگذشته 906 هجری است. وی در این دیدگاه از استاد خود حافظ شهاب الدین ابن حجر عسقلانی پیروی کرده است.

آن سان که- ان شاء اللَّه- به زودی به هنگام نقل سخن منّاوی خواهیم آورد.

گفتنی است که شرح حال نگاران به شرح حال ابن ابی شریف پرداخته اند. ابن عماد درباره او گوید:

کمال الدین ابوالمعالی محمّد بن امیر ناصرالدین محمّد بن ابی بکر بن علی بن ابی شریف مقدسی شافعی مری، سبط شهاب الدین عمیری مالکی مشهور به ابن عوجان. او شیخ الامام، شیخ الاسلام و پادشاه دانشمندان بزرگ بود. (2)

ص: 56


1- . برای آشنایی با شرح حال او ر. ک: شذرات الذهب: 8/ 15- 17، مفاکهة الخلّان: 1/ 178، الضوء اللامع: 8/ 2- 32، البدر الطالع: 2/ 184، النور السافر: 16 و منابع دیگر …
2- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: الضوء اللامع: 9/ 64- 67، البدر الطالع: 2/ 243 و 244، الانس الجلیل: 2/ 288، مفاکهة الخلّان: 1/ 126، 175 و 211، شذرات الذهب: 8/ 29 و منابع دیگر

شماره صفحه در کتاب - ص: 71

***

22. جلال الدین سیوطی و نگاهی به شرح حال او …

دانشمند دیگری که به نقد حدیث «أصحابی کالنجوم» پرداخته حافظ جلال الدین سیوطی متوفای 911 هجری است. وی در کتاب الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر حرف «ض» را- که نشانه ضعیف بودن است- روی آن حدیث گذاشته است. (1) اینک نگاهی گذرا به شرح حال او داریم.

ابن عماد در حوادث سال 911 هجری می نویسد:

در این سال بود که حافظ جلال الدین سیوطی شافعی محدّث بزرگ، پژوهش گر، ژرف نگر، نگارنده کتاب های ارزشمند و سودمند دیده از جهان فرو بست.

شاگرد او داوودی گوید: سیوطی از داناترین دانشمند عصر خویش به علم حدیث و فنون آن بوده است. (2)

23. علی متقی هندی و نگاهی به شرح حال او …

دانشمند دیگری که بر حدیث «أصحابی کالنجوم» ایراد گرفته، شیخ علی متقی هندی متوفای 975 هجری است. وی در کتاب کنز العمّال

ص: 57


1- . الجامع الصغیر: 2/ 282، حرف سین، شماره 4603
2- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: حسن المحاضره: 1/ 335 و 344، البدر الطالع: 1/ 328، 335، شذرات الذهب: 8/ 51، 55، مفاکهة الخلّان: 1/ 294 و منابع دیگر

شماره صفحه در کتاب - ص: 72

***

و منتخب آن، نقل کرده که حافظ جلال الدین سیوطی این حدیث را ضعیف دانسته است. (1) شرح حال نویسان با بزرگداشت و تعظیم فراوانی به شرح حال او پرداخته اند. ابن عماد می نویسد:

علی متقی بن حسام الدین هندی مکّی از دانشمندان عامل و بندگان شایسته خدا بود. دارای بعد عظیمی از پارسایی، پرهیزگاری و کوشش در عبادت و کنار گذاشتن کارهای زشت بود. وی کتاب های متعددی نوشته و دارای مقامات فراوانی بود. متقی هندی پس از آن مدّت بسیاری در مکه مکرّمه مجاورت نمود در آن جا از دنیا رفت. (2)

24. علی قاری و آشنایی با او …

شیخ علی قاری مکّی نیز به صراحت به نقد حدیث «أصحابی کالنجوم» پرداخته است. وی می گوید: ابن ربیع گوید: بدان سان که جلال الدین سیوطی در کتاب تخریج احادیث الشفاء آورده حدیث

ص: 58


1- . کنز العمّال: 1/ 104، کتاب الایمان والاسلام، باب دوم فی الاعتقاد بالکتاب والسنة، حدیث 913، منتخب کنز العمّال: 1/ 117 و 118، کتاب الایمان والاسلام، باب دوم، الاعصام بالکتاب والسنة
2- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: النور السافر: 315- 139، سبحة المرجان: 34، شذرات الذهب: 8/ 379، ابجد العلوم: 895 و منابع دیگر

شماره صفحه در کتاب - ص: 73

***

«أصحابی کالنجوم» را ابن ماجه نقل کرده است. البته من با جست و جویی که در کتاب سنن ابن ماجه کردم، این حدیث را در آن نیافتم.

از طرفی، ابن حجر عسقلانی نیز در کتاب تخریج احادیث رافعی در باب ادب القضاء آورده و به تفصیل درباره آن سخن گفته و یادآور شده که این حدیث، ضعیف و واهی است. فراتر این که از ابن حزم نقل کرده که این حدیث ساختگی و باطل است.

ولی از بیهقی نقل کرده که وی گفته است: حدیثی را مسلم نیشابوری نقل کرده که مفید بخشی از معانی حدیث مذکور است؛ همان بخش از حدیث مسلم که گوید: پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

النجوم أمنة لأهل السماء … وأصحابی أمنة لُامّتی …؛ (1)

ستارگان برای آسمانیان ایمنی بخشند … و اصحاب من برای امّت من امان هستند …

ابن حجر گوید: بیهقی درست گفته است. این حدیث گویای صحّت تشبیه صحابه به ستارگان است؛ ولی در اقتدا به آن ها، ظهوری ندارد.

آری، ممکن است از معنای هدایت یافتن به وسیله ستارگان، اقتدا نیز به نظر آید.

ص: 59


1- . ر. ک: صفحه 60 از همین کتاب

شماره صفحه در کتاب - ص: 74

***

شیخ علی قاری در ذیل این سخن می گوید: به نظر می رسد که هدایت یافتن، فرع اقتدا کردن است.

آن گاه شیخ علی می افزاید: ظاهر حدیث به فتنه هایی اشاره دارد که پس از انقراض صحابه رخ داد که سنّت ها نابود شدند، بدعت ها آشکار گشتند و ستم در گوشه و کنار زمین گسترش یافت.

سپس شیخ علی قاری گوید: ابن سبکی در شرح ابن الحاجب، در بحث عدالت صحابه این حدیث را آورده؛ ولی به ابن ماجه نسبت نداده است.

ابن اثیر در کتاب جامع الاصول به صورت مرفوع از ابن مسیّب از عمر بن خطاب نقل کرده که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

سألت ربّی …؛

من از پروردگارم درخواست کردم …

آن گاه پس از نقل آن گفته که این حدیث از احادیثی است که رزین در تجرید الاصول نقل کرده است و او (ابن اثیر) در اصول یاد شده بر آن آگاهی نیافته است.

صاحب المشکات نیز آن را ذکر نموده و گفته است: این حدیث را رزین نقل کرده است. (1)

ص: 60


1- . المرقاة فی شرح المشکاة: 5/ 523، گفتنی است که در شرح الشفاء: 3/ 423 و 424 نیز به ضعف این حدیث اعتراف کرده است و هم چنین این حدیث را در الموضوعات الکبری: 372 نیز آورده است

شماره صفحه در کتاب - ص: 75

***

اینک نگاهی گذرا به شرح حال شیخ علی قاری داریم. محبّی درباره او چنین می نویسد:

علی بن محمد بن سلطان هروی معروف به قاری حنفی ساکن شهر مکّه یکی از صدرنشینان علم، یگانه عصر خویش، دارای روشی شگفت در پژوهش و تنقیح عبارت هاست که شهرت او در تعریف ویژگی های او بس است. نام او مشهور و آوازه او بلند است. او کتاب های بسیار ارزشمندی به رشته تحریر درآورد که ارزشمندترین و بزرگ ترین آن ها اثر چند جلدی او شرحی است که بر المشکات نگاشته است.

25. عبدالرؤوف منّاوی و آشنایی با او …

دانشمند دیگری که حدیث «أصحابی کالنجوم» را نقد کرده، عبدالرؤوف منّاوی درگذشته سال 1029 هجری است. وی این حدیث را از پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله نقل می کند که آن حضرت فرمود:

سألت ربّی فیما یختلف فیه أصحابی من بعدی …؛

از پروردگارم درباره مواردی که اصحاب من پس از من اختلاف می کنند پرسیدم …

وی در شرح این حدیث چنین می گوید:

این حدیث را سجزی در کتاب الابانه عن اصول الدیانه، ابن عساکر دمشقی در تاریخ مدینة دمشق در شرح حال زید حواری؛ هم چنین بیهقی

ص: 61

شماره صفحه در کتاب - ص: 76

***

و ابن عدی از عمر بن خطاب نقل کرده اند.

ابن جوزی در کتاب العلل می گوید: این حدیث، صحیح نیست؛ چرا که یکی از راویان آن نعیم، مورد جرح قرار گرفته است و راوی دیگر آن عبدالرحیم است که ابن معین درباره او گفته: عبدالرحیم دروغ گوست.

در میزان الاعتدال آمده است: این حدیث باطل است.

ابن معین هم چنین ابن حجر در تخریج المختصر گویند: این حدیث، حدیث غریبی است. در این باره از بزّار پرسیدند، گفت: این حدیث از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله از طریق صحیحی نرسیده است.

کمال بن ابی شریف در این باره می گوید: کلام استاد ما- ابن حجر- اقتضا دارد که این حدیث مضطرب است.

آن گاه منّاوی می افزاید: به نظر می رسد که طبق نظر نگارنده، ابن عساکر این حدیث را نقل کرده و در اظهار نظر درباره آن، سکوت کرده است؛ در حالی که چنین نیست؛ چرا که ابن عساکر پس از نقل حدیث گوید: ابن سعد گوید: زید عمی ابوحواری در نقل حدیث ضعیف بوده و ابن عدی درباره او گوید: همه افرادی که او از آن ها حدیث، نقل می کند و کسانی که از او، حدیث نقل می کنند از نظر نقل روایت ضعیف هستند. (1)

ص: 62


1- . فیض القدیر: 4/ 101

شماره صفحه در کتاب - ص: 77

***

اکنون به اجمال به شرح حال منّاوی می پردازیم. برخی از شرح حال نویسان با شگفتی و احترام ویژه به شرح حال او پرداخته اند.

محبّی درباره منّاوی چنین می نگارد:

عبدالرؤوف بن تاج العارفین بن علی بن زین العابدین ملقّب به زین الدین حدادی منّاوی قاهری شافعی پیشوای بزرگ، حجّت ثبت اسوه، دارای آثار مشهور بود.

بی تردید دانشمند بزرگ عصر خویش بود. وی پیشوا، فاضل، زاهد، عابد، متواضع و فروتن در برابر خدا و بسیار ارجمند بود. او با اعمال نیک به خدا تقرّب می جست و شکیبا و راست گویی که پیوسته مشغول به اذکار بود؛ به گونه ای که در شبانه روز به یک وعده غذا بسنده می کرد. او در عصر خویش به علوم و معارف متفاوت با تخصص های آن ها دست یافت که از معاصرین او چنین نبودند … (1)

26. شهاب خفاجی و نگاهی به شرح حال او …

شیخ شهاب الدین خفاجی متوفای سال 1096 هجری در شرح شفاء به ضعف حدیث «أصحابی کالنجوم» اذعان کرده است. آن گاه در ردّ

ص: 63


1- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: خلاصة الاثر: 2/ 412- 416، البدر الطالع: 1/ 357، الاعلام: 8/ 75 و 76 و منابع دیگر

شماره صفحه در کتاب - ص: 78

***

ابوذر حلبی- که به آوردن قاضی عیاض حدیث را در شفاء به گونه ای قطعی، اعتراض کرده- به دفاع از قاضی عیاض پرداخته است.

شرح حال خفاجی در کتاب های رجالی آمده است. محبّی درباره او گوید:

شیخ احمد بن محمد بن عمر، قاضی القضاة ملقّب به شهاب الدین خفاجی مصری حنفی، دارای آثار مشهور و یکی از افراد دنیا که بر مهارت و برتری او اتفاق نظر شده است. او در عصر خود بدر آسمان دانش و ستاره افق نثر و نظم، سرآمد نویسندگان و رئیس مصنفان بود. پرتو شهرتش، گیتی را در برگرفت و نامش چون ضرب المثل بر سر زبان ها افتاد.

همه کسانی که زمان او را درک کرده اند- که برخی از آن ها را دیده و وصف برخی دیگر را شنیده ایم- به یکّه تازی او در عرصه تقریر، نگارش و زیبایی قلم، اقرار می کنند. هیچ یک از افراد مذکور به گرد پای او نمی رسند و حتّی چنین ادّعایی را نیز مطرح نمی کنند؛ این در حالی است که برخی مردم، مدّعی فضایلی هستند که در وجود آن ها به چشم نمی خورد.

وی به نگارش کتاب های فراوان، جذّاب و مورد قبولی پرداخت که در اقصی نقاط کشور یافت می شود … (1)

ص: 64


1- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: خلاصة الأثر: 1/ 331- 333، ریحانة الألباء: 272- 309، الأعلام: 1/ 227 و 228 و منابع دیگر رجالی

شماره صفحه در کتاب - ص: 79

***

27. قاضی بهاری و نگاهی به شرح حال او …

قاضی محبّ اللَّه بهاری متوفای 1119 هجری در نفی حجّیت اجماع شیخین (ابوبکر و عمر) و خلفای چهارگانه می نویسد:

در روایات آمده است: «به دو خلیفه بعد از من؛ یعنی ابوبکر و عمر، اقتدا کنید» و «بر شما باد به سنّت من و سنّت خلفای راشدین …».

باید گفت: این احادیث، تنها مقلّدین را مورد خطاب قرار می دهند و صلاحیت خلفا را برای تقلید از ایشان گوشزد می کنند؛ چرا که اهل اجتهاد با دیدگاه خلفا به مخالفت برمی خاستند و برخی مقلّدان نیز از غیر خلفا تقلید می کردند.

درباره معارضه دو حدیثِ «اصحاب من هم چون ستارگانند» و حدیث «نصف دینتان را از حمیرا (عایشه) اقتباس کنید» با حدیث اقتدا- که در المختصر آمده است- باید گفت که آن دو حدیث، ضعیف هستند. (1) شرح حال بهاری در منابع رجالی اهل سنّت آمده است. زرکلی می گوید:

محبّ اللَّه بن عبد الشکور بهاری هندی، به قضاوت اشتغال

ص: 65


1- . مسلّم الثبوت، بشرح الأنصاری: 2/ 231

شماره صفحه در کتاب - ص: 80

***

داشت و از بزرگان شهر بهار به شمار می رفت. بهار شهر بزرگی است که در شرق «بورب» هند قرار گرفته است.

بهاری در منطقه ای به نام «کَرَه» به دنیا آمد و بعدها بر مسند قضاوت «لکنهو» و آن گاه شهرستان «حیدرآباد» دکن تکیه زد. بهاری در سال های بعد به صدارت ممالک هند رسید و به دریافت لقب «فاضل خان» مفتخر شد، اما اندکی بعد از دنیا رفت.

از جمله کتاب های او می توان به: مسلم الثبوت فی أصول الفقه، الجوهر الفرد، سلّم العلوم فی المنطق و رساله ای اشاره نمود. (1)

28. قاضی شوکانی و نگاهی به شرح حال او …

قاضی شوکانی متوفای سال 1250 هجری در بحث اجماع می نویسد:

حدیثِ «اصحاب من هم چون ستارگانند به هر کدام که اقتدا کنید هدایت می شوید» بدین معناست که سخن تک تک اصحاب، حجّیت دارد.

انتقادات گسترده ای علیه این حدیث، مطرح شده است؛ زیرا در

ص: 66


1- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: سبحة المرجان: 76- 78، أبجد العلوم: 905، کشف الظنون، هدیة العارفین، إیضاح المکنون و الأعلام: 6/ 169

شماره صفحه در کتاب - ص: 81

***

میان رجال آن، نام «عبدالرحیم عمی از پدرش» وجود دارد که هر دو در نقل روایت بسیار ضعیف هستند تا جایی که ابن معین می گوید:

عبدالرّحیم دروغ گوست و بخاری و ابوحاتم می گویند: وی متروک است.

این حدیث، طریق دیگری نیز دارد و در آن، نام حمزه نصیبی به چشم می خورد که او نیز در نقل حدیث بسیار ضعیف است.

بخاری می گوید: احادیث حمزه نصیبی، ناشناخته است.

ابن معین می گوید: وی پشیزی نمی ارزد.

ابن عدی می گوید: عموم روایات وی، جعلی و ساختگی است.

این حدیث از طریق جمیل بن زید نیز- که فردی ناشناخته به شمار می رود- روایت شده است. (1) شرح حال شوکانی در منابع رجالی اهل سنّت نقل شده است.

زرکلی درباره او می نویسد:

محمّد بن علی بن محمّد بن عبداللَّه شوکانی از علما و فقهای مجتهد یمن بود که در صنعاء زندگی می کرد. وی در «هجره» شوکان (از توابع خولان یمن) به دنیا آمد و در صنعاء پرورش یافت.

شوکانی در سال 1229 هجری به عنوان قاضی صنعاء منصوب

ص: 67


1- . إرشاد الفحول: 126

شماره صفحه در کتاب - ص: 82

***

شد و هنگامی از دنیا رفت که حاکم این شهر بود. وی تقلید را حرام می دانست و 114 جلد کتاب از خود بر جای نهاد … (1)

29. محمّد صدّیق حسن خان و نگاهی به شرح حال او …

محمّد صدّیق حسن خان درگذشته سال 1307 هجری پس از ذکر حدیث «النجوم» به بیان یک جمله در مسأله عدالت صحابه اکتفا می کند و می گوید:

این سخن که «اصحاب من هم چون ستارگانند» مورد انتقادهای گسترده قرار گرفته است. (2) شرح حال صدّیق حسن خان در کتاب های رجالی اهل سنّت آمده است. زرکلی می گوید:

ابوطیّب محمّد صدّیق خان حسن بن علی بن لطف اللَّه حسینی بخاری قنوجی، از چهره های نوگرای نهضت اسلامی به شمار می رود.

وی در «قنوج» هند به دنیا آمد، همان جا پرورش یافت و در «دهلی» به فراگیری علم پرداخت. صدّیق حسن برای گذران زندگی به «بهوپال»

ص: 68


1- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال شوکانی ر. ک: البدر الطالع: 2/ 214 و 225، أبجد العلوم: 877، الأعلام: 7/ 190 و 191 و دیگر کتاب ها
2- . حصول المأمول من علم الأصول: 56

شماره صفحه در کتاب - ص: 83

***

رفت و ثروتی عظیم به دست آورد.

وی در شرح حال خود می نویسد: در بهوپال، رحل اقامت افکند و همان جا مسکن گزید. و در همان جا به کسب مال مشغول شد، به مقام وزارت نایل آمد، نماینده پارلمان شد و به تألیف و نگارش کتاب پرداخت.

وی با ملکه بهوپال ازدواج نمود و به دریافت لقب «نوّاب» جناب بهادرشاه، مفتخر شد.

تألیفات وی بالغ بر شصت و چند کتاب است که به زبان های عربی، فارسی و هندی نگاشته شده است. (1)

حدیث «النجوم» و دیدگاه عالمان دیگر …

خاطر نشان می شود که انتقاد از حدیث «النجوم» به علمای مذکور منحصر نمی شود؛ بلکه بسیاری از علمای دیگر نیز بر ضعف این حدیث، صحّه گذاشته اند، از جمله:

ابن ملقّن،

ابن تیمیه،

ص: 69


1- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال او ر. ک: الأعلام: 7/ 36 و 37، أبجد العلوم: 939، إیضاح المکنون: 1/ 10 و دیگر کتاب ها

شماره صفحه در کتاب - ص: 84

***

جلال محلی،

ابونصر سجزی،

ابوذر حلبی،

احمد بن قاسم عبادی،

سبکی،

ابن إمام کاملیه، نویسنده منهاج الأصول.

مولوی نظام الدین، نویسنده صبح صادق فی شرح المنار.

فرزندش مولوی عبدالعلی بحر العلوم نویسنده شرح مسلّم الثبوت.

و از علمای متأخّر:

محمّد ناصر الدین البانی. (1) و سید محمّد بن عقیل علوی. (2) بلکه می توان گفت که همه علمای گذشته و حال- که ارتکاب اشتباه از سوی اصحاب را جایز می دانند و عدالت و عصمت همه آنان را نمی پذیرند- حدیث «النجوم» را ضعیف می دانند. شایان ذکر است که نام برخی از این علما را در مقدمه این کتاب، ذکر کردیم.

ص: 70


1- . سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة: 1/ 78
2- . النصائح الکافیه: 181- 182

شماره صفحه در کتاب - ص: 85

***

تکمیل بحث …

در لا به لای این کتاب، روشن شد که برخی طریق های حدیث «النجوم»، حدیث دیگری را نیز دربردارد. در این حدیث آمده است که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

اختلاف امّتی رحمة؛

اختلاف امّت من، رحمت است.

برخی محدّثان اهل سنّت سندهای هر دو حدیث را ضعیف دانسته اند. بنابراین، جا دارد که در این جا بخشی از سخنان محدّثان را پیرامون این حدیث نیز نقل کنیم.

حافظ عراقی می گوید:

بیهقی در رساله الأشعریه خود به صورت تعلیق، این حدیث را ذکر کرده و آن را در المدخل به صورت مسند از حدیث ابن عباس، چنین آورده است که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

اختلاف أصحابی لکم رحمة؛

اختلاف اصحاب من، برای شما رحمت است.

آن گاه حافظ عراقی می گوید: اسناد این حدیث، ضعیف است. (1)

ص: 71


1- . المغنی عن حمل الأسفار (چاپ شده در حاشیه إحیاء علوم الدین): 1/ 27

شماره صفحه در کتاب - ص: 86

***

حافظ محمّد طاهر هندی درگذشته سال 986 هجری (1) در المقاصد می نویسد:

حدیث «اختلاف امّت من رحمت است» را بیهقی در ضمن حدیثی طولانی به صورت مرفوع از ضحّاک از ابن عباس نقل می کند و در بخشی از آن آمده است که پیامبر صلی اللَّه علیه وآله فرمود: «اختلاف اصحاب من، برای شما رحمت است».

طبرانی و دیلمی نیز این حدیث را به شیوه بیهقی نقل کرده اند.

گفتنی است که نقل ضحّاک از ابن عبّاس، به صورت منقطع است.

عراقی می گوید: این حدیث، مرسل و ضعیف است. (2) دانشمند معاصر محمّد ناصرالدین البانی نیز ضمن ذکر سخنان تعدادی از علما درباره این حدیث، آن را بی پایه و اساس می داند. (3) اکنون که سخنان بزرگان اهل سنّت در ردّ، تضعیف و جعلی دانستن حدیث «اصحاب من هم چون ستارگانند» را مورد اشاره قرار دادیم، به بررسی سندها و راویان این حدیث نیز می پردازیم تا به تفصیل از سخنان پیشوایان اهل سنّت درباره آن آگاه شویم.

ص: 72


1- . برای آگاهی از شرح حال او ر. ک: شذرات الذهب: 8/ 410، النور السافر: 261 و أبجد العلوم: 3/ 224
2- . تذکرة الموضوعات: 90 و 91
3- . سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة: 1/ 76- 78

شماره صفحه در کتاب - ص: 89

***

بخش دوم نگاهی به سندها و راویان النجوم و دیدگاههای پیشوایان جرح و تعدیل درباره آن ها …

راویان حدیث «النجوم» …

حدیث «النجوم»، از سندهای متعدد بهره می برد؛ به گونه ای که به حدّ شهرت رسیده است. امّا با پی گیری این سندها مشخص می شود که هیچ کدام از آن ها از انتقاد رجال شناسان و پیشوایان جرح و تعدیل اهل سنّت، در امان نمانده است.

روایت عبداللَّه بن عمر و راویان آن …

اشارة

این حدیث را از عبداللَّه بن عمر روایت کرده اند، امّا در سند این حدیث، افراد ذیل یافت می شوند:

عبدالرحیم بن زید …

با مراجعه به کتاب های الضعفاء بخاری، الضعفاء نسائی، العلل ابن ابی حاتم، الموضوعات و العلل المتناهیه ابن جوزی، میزان الإعتدال، الکاشف و المغنی فی الضعفاء ذهبی، خلاصة تذهیب تهذیب الکمال خزرجی و دیگر کتاب ها ملاحظه می شود که عبدالرحیم بن زید مورد سرزنش و انتقاد

ص: 73

شماره صفحه در کتاب - ص: 90

***

قرار گرفته است؛ برای مثال در کتاب های مذکور درباره او چنین آمده است: «عبدالرحیم بن زید راوی ارجمندی نیست»، «او دروغ گوست»، «او از نظر نقل حدیث، ضعیف است» و «او دروغ گو و پلید است».

گفتنی است که در همین کتاب، به برخی از این سخنان، در موارد متعددی اشاره کردیم.

زید عمّی …

راوی دیگر این روایت، زید عمّی است، ضعف او نیز از نظر نقل حدیث مورد تأکید علما قرار گرفته است و همان گونه که گذشت، منّاوی به نقل از حافظ ابن عدی می گوید: عموم روایات زید عمّی و نیز کسانی که از قول او روایت کرده اند، ضعیف هستند.

حمزه جزری …

این حدیث را با سند دیگری از عبداللَّه بن عمر نقل کرده اند که در میان راویان آن، نام حمزه جزری به چشم می خورد.

در کتاب الضعفاء بخاری درباره او چنین آمده است: حمزة بن ابوحمزه نصیبی، احادیث ناشناخته را روایت کرده است.

در کتاب الضعفاء نسائی آمده است: احادیث حمزه جزری، متروک است.

در الموضوعات می خوانیم: یحیی می گوید: حمزه جزری به

ص: 74

شماره صفحه در کتاب - ص: 91

***

حساب نمی آید، ابن عدی می گوید: وی جعل حدیث می کند.

در همین کتاب به ترتیب از قول احمد و یحیی آمده است:

«احادیث حمزه جزری، متروک است» و «حمزه جزری پشیزی نمی ارزد».

امثال این سخنان را می توان در البحر المحیط ابوحیّان، میزان الاعتدال و الکاشف ذهبی و دیگر کتاب هایی که گفتیم، مشاهده کرد.

روایت عمر بن خطّاب و راویان آن …

اشارة

این حدیث را از قول عمر بن خطّاب نیز روایت کرده اند، امّا در سند این حدیث، نام افراد ذیل یافت می شود:

نعیم بن حمّاد …

همان گونه که در سخن ابن جوزی ملاحظه شد، اعتبار نعیم بن حمّاد مخدوش است.

عبدالرحیم بن زید و زید عمی …

درباره این دو راوی پیش تر، سخن گفتیم.

روایت جابر بن عبداللَّه انصاری و راویان آن …

اشارة

این حدیث از زبان جابر بن عبداللَّه انصاری نیز نقل شده است، امّا روایان آن، ناشناخته هستند. پیش از این اشاره شد که ابن حجر

ص: 75

شماره صفحه در کتاب - ص: 92

***

عسقلانی در تخریج أحادیث الکشّاف می نویسد:

دارقطنی این حدیث را از قول حمید بن زید، از مالک، از جعفر بن محمّد، از پدرش، از جابر- در خلال حدیثی دیگر- نقل کرده و آن را در غرائب مالک جای داده است؛ در این حدیث آمده است که پیامبر صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

فبأیّ قول أصحابی أخذتم اهتدیتم. إنّما مثل أصحابی مثل النجوم، من أخذ بنجم منها اهتدی؛

به سخن هریک از اصحاب من اقتدا کنید، هدایت می شوید، اصحاب من هم چون ستارگانند و هر کس به هر کدام از این ستارگان اقتدا کند، هدایت می شود.

دارقطنی می گوید: صدور این حدیث از مالک، به اثبات نرسیده و همه راویان آن- جز مالک- ناشناخته هستند.

این حدیث با سند دیگری نیز از جابر نقل شده است. امّا افراد ذیل در میان راویان آن به چشم می خورند:

ابوسفیان …

ابن حزم می گوید: ابوسفیان از نظر نقل حدیث ضعیف است. (1)

ص: 76


1- . سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة: 1/ 78

شماره صفحه در کتاب - ص: 93

***

سلام بن سلیم …

ابن حجر می گوید: سلام، از نظر نقل حدیث ضعیف است.

ابن حزم می گوید: سلام، احادیث جعلی را نقل می کند و بی تردید این حدیث هم از جمله احادیث جعلی اوست.

ابن خراش می گوید: سلام، دروغ گوست.

ابن حبّان می گوید: سلام، برخی احادیث جعلی را نقل کرده است.

ابن حبّان با ذکر سخنان فوق در سلسلة الأحادیث الموضوعة والضعیفة اضافه می کند: علما به ضعف سلام از نظر نقل حدیث، اتّفاق نظر دارند.

حارث بن غصین …

ابن عبدالبرّ پس از نقل این حدیث- با اسناد به جابر- می نویسد:

این اسناد، قابل اتّکا نیست؛ چرا که حارث بن غصین، ناشناخته است.

همان گونه که پیش تر اشاره کردیم زین عراقی، این سخن ابن عبدالبرّ را نقل کرده و آن را پسندیده است.

روایت عبداللَّه بن عباس و راویان آن …

اشارة

این حدیث از قول عبداللَّه بن عباس نیز نقل شده است، اما در سند آن نام راویان ذیل یافت می شود:

ص: 77

شماره صفحه در کتاب - ص: 94

***

سلیمان بن ابوکریمه …

ابوحاتم رازی، جلال الدین سیوطی و محمّد طاهر، سلیمان را از نظر نقل حدیث ضعیف دانسته اند.

ابن عدی می گوید: عموم روایات او، ناشناخته است.

ذهبی می گوید: سلیمان، از نظر نقل حدیث ضعیف و ناقل روایات ناشناخته است. (1)

جویبر بن سعید …

نسائی در کتاب الضعفاء درباره او می گوید: احادیث جویبر، متروک است.

بخاری در الضعفاء می نوسید: جویبر بن سعید بلخی از ضحّاک، روایت نقل کرده است؛ علی بن یحیی می گوید: من جویبر را با دو حدیث می شناختم، امّا پس از آن که این احادیث را روایت کرد در نقل حدیث، ضعیف دانسته شد.

ابن جوزی در الموضوعات می نویسد: علما در مورد ترک روایات جویبر، اتّفاق نظر دارند. احمد می گوید: احادیث او مورد اعتنا

ص: 78


1- . برای آگاهی بیشتر از شرح حال سلیمان بن ابوکریمه ر. ک: الموضوعات ابن جوزی، میزان الإعتدال و المغنی فی الضعفاء ذهبی، لسان المیزان ابن حجر، قانون الموضوعات محمّد طاهر و کتاب های دیگر

شماره صفحه در کتاب - ص: 95

***

قرار نمی گیرد.

ذهبی نیز در میزان الاعتدال درباره جویبر این گونه اظهار نظر کرده است:

ابن معین می گوید: جویبر، به حساب نمی آید. جوزجانی می گوید: به او اعتنا نمی شود. نسائی، دارقطنی و دیگران گفته اند:

احادیث او، متروک است.

در الکاشف نیز درباره او این گونه اظهار نظر شده است: علما او را ترک کرده اند.

ضحّاک بن مزاحم …

ذهبی در میزان الاعتدال و المغنی فی الضعفاء، ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب و دیگر علما، پیرامون شرح حال ضحّاک بن مزاحم نوشته اند: کسی روایات او را نقل نمی کرد. او در زمینه نقل حدیث، ضعیف بوده و اعتبار او مخدوش است.

شعبه و جماعتی از علمای بزرگ، تأیید نموده اند که ضحّاک، ابن عباس را ملاقات نکرده است.

روایت ابوهریره و راویان آن …

این حدیث، از ابوهریره نیز نقل شده است. امّا در میان راویان آنان، نام جعفر بن عبدالواحد قاضی هاشمی دیده می شود.

ص: 79

شماره صفحه در کتاب - ص: 96

***

با مراجعه به کتاب های تخریج أحادیث الکشاف و لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، المغنی فی الضعفاء و میزان الاعتدال ذهبی، اللآلی المصنوعه فی الأحادیث الموضوعه جلال الدین سیوطی و کتاب های دیگر روشن می شود که جعفر بن عبدالواحد، دروغ گو و به جعل و سرقت حدیث متّهم بوده و محدّثان، روایات او را ترک گفته اند.

تمام این مطالب بعد از چشم پوشی از شخصیّت ابوهریره است، که حرف و حدیث های نام آشنا و مشهوری درباره او مطرح شده است.

روایت انس بن مالک و راویان آن …

این حدیث از قول انس بن مالک نیز روایت شده است، امّا در سند آن نام بشر بن حسین یافت می شود.

بشر بن حسین، این حدیث را از زبیر بن عدی از انس، نقل کرده است؛ ذهبی در المغنی فی الضعفاء می نویسد:

دارقطنی می گوید: بشر بن حسین، متروک است. ابوحاتم می گوید: وی به زبیر دروغ بسته است. (1) برای آگاهی از دیگر سرزنش های مطرح شده درباره او می توانید به کتاب لسان المیزان تألیف ابن حجر عسقلانی مراجعه کنید. (2)

ص: 80


1- . المغنی فی الضعفاء: 1/ 161
2- . لسان المیزان: 2/ 28- 30

شماره صفحه در کتاب - ص: 99

***

بخش سوم تأملاتی در مفهوم حدیث النجوم …

پرسش هایی درباره مفهوم حدیث …

با توجّه به آن چه گذشت اکنون این پرسش ها مطرح است:

آیا صدور چنین سخنی از سوی رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله امکان پذیر است؟

آیا پس از رحلت آن حضرت، همه اصحاب در راه خیر و صلاح گام برمی داشتند؟

آیا همه آنان شایستگی این را داشتند که به آنان اقتدا شود؟

و آیا همه آن ها به راستی، هدایت گر بودند؟

اگر چنین بود؛ پس چرا خداوند فرمود:

«أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ»؛ (1)

آیا اگر او (حضرت محمّد) بمیرد یا کشته شود، شما به آیین جاهلی خود باز خواهید گشت؟

ص: 81


1- . سوره آل عمران: آیه 144

شماره صفحه در کتاب - ص: 100

***

در آیه دیگر فرمود:

«وَمِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ اْلأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلی عَذابٍ عَظیمٍ»؛ (1)

و از میان اعراب اطراف (مدینه) جمعی منافقند و برخی از اهل شهر مدینه نیز بر نفاق، پای ببندند که شما از نفاق آن ها آگاه نیستید؛ ولی ما از آن ها آگاهی داریم، ما به زودی آنان را دو بار عذاب می کنیم، آن گاه به عذابی سخت، باز گردانده می شوند.

و آیات دیگری نیز در قرآن کریم وجود دارد که به وجود منافقان در میان اصحاب پیامبر صلی اللَّه علیه وآله تصریح می کند.

از این گذشته، آیا می توان پذیرفت که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله از آینده امّت اسلامی و حوادث بعد از خود، آگاهی نداشته است؟

هرگز و هرگز؛ چرا که پیامبر صلی اللَّه علیه وآله از همه اتّفاقات آینده در میان اصحاب و امّت خود تا روز رستاخیز، آگاهی داشت و به همین جهت، احادیث بی شماری در اختیار داریم که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله در آن ها، از مسائل آینده مسلمانان، پرده برمی دارد.

ص: 82


1- . سوره توبه: آیه 101

شماره صفحه در کتاب - ص: 101

***

آن حضرت در حدیثی می فرمایند:

ستفترق امّتی علی ثلاث وسبعین فرقة …؛ (1)

امّت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند …

پیامبر خدا و سرزنش برخی اصحاب …

البته احادیث فراوان دیگری نیز در خصوص اصحاب پیامبر در دست است که نشان می دهد تعداد زیادی از اصحاب به پریشان حالی مبتلا می شوند و پس از پیامبر به افکار دوران جاهلی باز می گردند و با ارتداد از دین، در زمره کفرورزان و زیان کاران قرار می گیرند.

برای مثال می توان به این حدیث که در صحیح بخاری آمده اشاره کرد.

پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود:

أنا فرطکم علی الحوض ولیرفعنّ رجال منکم، ثمّ لیختلجنّ دونی، فأقول: یا ربّ! أصحابی.

فیقال: إنّک لا تدری ما أحدثوا بعدک؛

ص: 83


1- . این حدیث را گروهی از محدّثان، نقل کرده اند، مقبلی در العلم الشامخ می نویسد: حدیث «تقسیم امّت به هفتاد و سه فرقه …» با روایات متعدد نقل شده است و این روایات، یک دیگر را تأیید و تقویت می کنند؛ به گونه ای که در نتیجه مفهومی آن تردیدی باقی نمی ماند. تاریخ المذاهب الإسلامیه: اثر محمّد ابوزهره: 11

شماره صفحه در کتاب - ص: 102

***

من پیشاپیش شما وارد حوض می شوم، امّا برخی از شما کنار زده می شوید و از من دور می گردید. من در این هنگام می گویم:

پروردگارا! اینان اصحاب من بودند.

در پاسخ می گویند: تو نمی دانی که اینان پس از تو چه بدعتی نهادند.

در حدیث دیگری آمده است:

فأقول: سحقاً سحقاً لمن غیّر بعدی؛

من در این هنگام می گویم: از رحمت خدا دور باد، از رحمت خدا دور باد کسی که بعد از من، (دین) را تغییر داد.

در برخی احادیث می خوانیم:

إنّهم ارتدّوا علی أدبارهم القهقری؛ (1)

آنان کاملًا به آیین گذشته خود بازگشتند.

در حدیث دیگری رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله به اصحاب خود فرمود:

لا ترجعوا بعدی کفّاراً؛ (2)

پس از من به کفر باز نگردید.

در حدیث دیگری فرمود:

ص: 84


1- . صحیح بخاری، باب فی الحوض: 4/ 87 و 88 و دیگر صحاح و کتاب های حدیثی
2- . إرشاد الفحول: 76

شماره صفحه در کتاب - ص: 103

***

الشرک فیکم أخفی من دبیب النمل؛ (1)

شرک در میان شما، از حرکت مورچگان پنهان تر است.

علاوه بر این، رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله در موارد بسیار، مناسبت های گوناگون و اماکن متعدد، سخنان سرزنش آمیزی را علیه اصحاب- چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی- مطرح نموده است و می توان این احادیث را در کتاب های اهل سنّت مشاهده کرد.

با این وصف، آیا معرّفی تک تک اصحاب به عنوان ستارگان هدایت گر، سزاوار رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله هست؟

نگاهی به اعمال زشت برخی اصحاب …

اشارة

از این گذشته، بسیاری از اصحاب در مناسبت های گوناگون، به جهل، عدم درایت و خطای فتوای خود اذعان کرده اند تا جایی که بزرگان اصحاب نیز از این امر مستثنا نیستند … به همین خاطر، تخطئه و عدم پذیرش دیدگاه های یک دیگر، در میان اصحاب رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله

ص: 85


1- . الجامع الصغیر: 2/ 303، حرف شین، شماره 4934. منّاوی می گوید: امام احمد بن حنبل در مسند و هم چنین ابویعلی این حدیث را از قول ابونفیسه نقل کرده اند. هم چنین احمد بن حنبل و طبرانی آن را از ابوموسی روایت کرده و ابونعیم اصفهانی آن را در حلیة الأولیاء از قول ابوبکر نقل کرده است. فیض القدیر: 4/ 229

شماره صفحه در کتاب - ص: 104

***

رایج بوده است تا جایی که بر اساس کتاب های تاریخی در بسیاری از موارد، تخطئه از حدّ اعتدال فراتر می رفت و کار به تکذیب، نادان انگاری و کافر پنداری طرف مقابل، می انجامید.

با مراجعه به تاریخ اصحاب مشخص می شود که آن ها خود را ستارگان هدایت گر نمی پنداشتند؛ بنابراین چگونه می توان منزلتی را برای آن ها قائل شد که خود، آن را قبول نداشتند؟

ناسزاگویی، کتک زدن و تبعید برخی اصحاب توسّط دیگر اصحاب، امری رایج بوده است تا جایی که در برخی موارد، حتّی خون یک دیگر را هم مباح می دانستند.

با دقّت در تاریخ و کردار تک تک اصحاب متوجّه می شویم که بسیاری از آنان، در ارتکاب اعمال ضدّ اسلامی، ید طولایی داشته اند تا جایی که شراب خواری، شهادت و سوگند دروغ، انجام زنا، فروش شراب و بت، صدور فتوای ناآگاهانه و دیگر گناهان کبیره که به اصل شریعت و اجماع مسلمانان ثابت شده، در میان آنان رواج داشته است.

اکنون به اختصار، به برخی از گناهان مذکور اشاره می نماییم:

دروغ گویی برخی اصحاب …

برخی اصحاب بزرگ و مشهور، در جریان فتنه جمل به دروغ گویی در مورد مسأله «حوأب» پرداختند و دیگران را نیز چون

ص: 86

شماره صفحه در کتاب - ص: 105

***

خود، به شهادت دروغ تحریک نمودند. (1)

جنایت خالد بن ولید …

خالد بن ولید در زمان ابوبکر به قوم مالک حمله کرد و به قتل، غارت و اسیر کردن آنان پرداخت. خالد بن ولید در این حمله، رئیس قبیله یعنی مالک بن نویره را به قتل رساند و همان شب- بدون توجّه به زمان عدّه- با همسر مالک ازدواج کرد تا جایی که عمر بن خطّاب عمل او را تقبیح کرد. (2)

مغیره و ارتکاب زنا …

مغیرة بن شعبه مرتکب زنا شد و داستان آن به اختصار چنین است:

مغیرة بن شعبه با زنی از قبیله قیس به نام امّ جمیل دختر عمرو، زنا کرد و ابوبکره، نافع بن حارث و شبل بن معبد در تأیید ارتکاب این زنا علیه مغیره شهادت دادند.

هنگامی که شاهد چهارم یعنی زیاد بن سمیه- یا زیاد بن أبیه-

ص: 87


1- . این داستان، مشهور است و همه تاریخ نویسان از جمله طبری، ابن اثیر، ابن خلدون، مسعودی، ابوالفداء و دیگران آن را نقل کرده اند
2- . این داستان نیز مشهور و در همه تواریخ، سیره ها و کتاب های کلام، موجود است و از جمله موارد انتقاد از ابوبکر بن ابی قحافه به شمار می رود

شماره صفحه در کتاب - ص: 106

***

برای ادای شهادت، حاضر شد، عمر بن خطّاب به او فهماند که به گونه ای غیر صریح و در لفّافه، شهادت دهد تا مبادا مغیره در اثر مجازات، خوار گردد.

آن گاه عمر درباره مشاهدات زیاد از وی پرسید: آیا دیدی که مغیره داخل و خارج می کرد همان گونه که میل را در سرمه دان، داخل و خارج می کنند؟

زیاد گفت: نه.

عمر گفت: اللَّه اکبر، ای مغیره! برخیز و شهود را حد بزن.

در این هنگام، مغیره برخاست و هر سه شاهد را حد زد. (1)

شراب فروشی سمرة بن جندب …

سمرة بن جندب در زمان عمر بن خطّاب به شراب فروشی پرداخت و عمر پس از شنیدن این خبر گفت: خداوند فلانی را هلاک کند … (2)

ص: 88


1- . وفیات الأعیان: 6/ 364، تاریخ الطبری: 3/ 168- 170، البدایة والنهایه: 7/ 93 و 94. همان گونه که پیداست این داستان از دو جهت با متون شرعی و احکام ضروری اسلام، تعارض دارد
2- . صحیح بخاری: 2/ 774 و 775 کتاب البیوع، باب لایذاب شحم المیته، حدیث 2110 و دیگر کتاب ها

شماره صفحه در کتاب - ص: 107

***

بت فروشی معاویه …

بت فروشی معاویة بن ابوسفیان، در المبسوط این گونه آمده است:

از مسروق چنین نقل شده: معاویه چند مجسّمه مسی را برای فروش به هندوستان فرستاد.

مسروق با دیدن این محموله گفت: به خدا سوگند، اگر مطمئن بودم که معاویه مرا نمی کشد، این محموله را غرق می کردم، امّا از این می ترسم که مرا شکنجه دهد و گمراهم نماید. به خدا سوگند، نمی دانم معاویه چگونه انسانی است؟! انسانی که شیطان، کارهای زشتش را برای او زیبا جلوه داده، یا انسانی که از آخرت نامید گشته و به کامجویی در دنیا می پردازد؟! (1)

شراب خواری عبدالرحمان بن عمر …

ابوشحمه عبدالرحمان بن عمر بن خطّاب در زمان خلافت پدرش و به هنگام حکومت عمروعاص بر مصر، در این سرزمین، باده نوشید.

عمر، فرزند خود را از مصر فراخواند و در مدینه، بر او حد جاری کرد. عمرو عاص نیز در مصر، این فرزند عمر را- که بیمار شده بود-

ص: 89


1- . المبسوط فی الفقه الحنفی: 24/ 46، کتاب الإکراه

شماره صفحه در کتاب - ص: 108

***

حد زد و آن گاه او را به زندان افکند تا آن که در اثر اجرای حد در حال بیماری، جان سپرد. (1)

نادانی برخی از بزرگان اصحاب …

برخی از بزرگان اصحاب، احکام شرعی و حتی معانی واژگان عربی را نمی دانستند و ناآگاهانه درباره این احکام و واژگان، سخن می گفتند.

با آن که واژه «کلاله» در قرآن آمده و پیامبر صلی اللَّه علیه وآله نیز معنای آن را برای مردم، تبیین کرده بود، امّا چنان که مشهور است ابوبکر معنای این واژه را نمی دانست؛ وی در پاسخ به سؤالی پیرامون معنای این واژه گفت:

من درباره «کلاله» دیدگاهی دارم که اگر درست باشد به فضل خدای یکتا و بی همتاست و اگر نادرست باشد برآمده از من و شیطان است و خداوند از او بیزار است … (2)

خیانت معاویه در فروش کالا …

معاویة بن ابوسفیان، کالاها را فزون تر از وزن آن می فروخت؛

ص: 90


1- . شرح نهج البلاغه: 12/ 104- 106، همان گونه که پیداست این داستان از چند جهت با متون شرعی، تعارض دارد
2- . همه مفسّران و علمای کلام این سخن را نقل کرده اند

شماره صفحه در کتاب - ص: 109

***

برای مثال در کتاب الموطأ آمده است:

مالک، از زید بن اسلم، از عطاء بن یسار این گونه نقل می کند:

معاویه یک ظرف آبخوری طلا و یا دیناری را به بیشتر از وزن آن فروخت.

در این هنگام ابودرداء گفت: از رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله شنیدم که چنین چیزی را نهی می کرد مگر آن که هر کالایی به اندازه وزن خود فروخته شود.

معاویه به او گفت: من در این کار، اشکالی نمی بینم.

ابودرداء گفت: اگر انصاف داشته باشید می بینید که من معاویه را از کلام رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله مطلع می کنم، امّا او دیدگاه خودش را به من عرضه می دارد. ای معاویه! من در سرزمینی که تو حضور داری سکنی نخواهم گزید. (1)

اقدام زید بن ارقم …

زید بن ارقم دست به کاری زد که به قول عایشه اگر توبه نمی کرد، این کار، جهاد او در رکاب رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله را تباه می ساخت.

برخی محدّثان، فقها و مفسّران از امّ یونس نقل کرده اند که امّ بحنه

ص: 91


1- . الموطأ: 2/ 634، کتاب البیوع، باب بیع الذهب بالفضه تبراً وعیناً، حدیث 33، ر. ک: شرح الموطأ، سیوطی: 2/ 135 و 136

شماره صفحه در کتاب - ص: 110

***

کنیز امّ ولد زید بن ارقم، به عایشه همسر پیامبر صلی اللَّه علیه وآله گفت: ای امّ المؤمنین! آیا زید بن ارقم را می شناسی؟

عایشه گفت: آری.

امّ بحنه گفت: من غلامی را به هشتصد (درهم یا دینار یا …) به صورت نسیه به زید بن ارقم فروختم، امّا وی به پولش نیاز داشت، بنابراین قبل از سررسید، آن غلام را به ششصد (درهم یا دینار یا …) از او خریداری کردم.

عایشه گفت: چه بد خرید و فروشی انجام داده ای! به زید بگو که اگر توبه نکند، جهاد خود با رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله را تباه ساخته است.

امّ بحنه گفت: می توانم آن دویست (درهم یا دینار یا …) را رها کنم و ششصد (درهم یا دینار یا …) را بگیرم؟

عایشه گفت: آری، زیرا قرآن می فرماید:

«فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ»؛ (1)

و اگر به کسی پند و اندرزی از جانب پرودگارش رسد و (از ربا خوردن) خودداری کند، آن چه گذشته، از آنِ اوست.

ص: 92


1- . تفسیر ابن کثیر: 1/ 335، الدرّ المنثور: 1/ 645، این ماجرا در هر دو کتاب مذکور، در تفسیر آیه 275 سوره بقره که به تحریم ربا می پردازد، نقل شده است، ابن کثیر اضافه می کند: «این داستان، مشهور است». ابن اثیر در جامع الاصول، المرغینانی در کتاب هدایة و کاشانی در بدائع این ماجرا را نقل کرده اند

شماره صفحه در کتاب - ص: 111

***

توطئه عایشه و حفصه …

عایشه و حفصه علیه زینب بنت جحش دست به توطئه زدند. در روایتی آمده است:

عایشه گفت: رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله در نزد زینب بنت جحش عسل می خورد و مدّتی نزد او می ماند؛ من و حفصه توافق کردیم که با دیدن رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله به او بگوییم: مَغافیر (1) خورده ای؟

رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله پس از شنیدن سخنان هر یک از ما فرمود: نه، بلکه نزد زینب بنت جحش، مقداری عسل خورده ام، امّا دیگر از آن عسل نخواهم خورد و تو نیز کسی را از این ماجرا باخبر نکن. (2)

حدیث «النجوم» و سخن پایانی …

کوتاه سخن این که آیات کریمه قرآن، احادیث نبوی و کتاب های تاریخ و فقه، بر بطلان حدیث «النجوم» صحّه می گذارند و نشان می دهند که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله اقتدا به تک تک اصحاب را فقط به خاطر هم نشینی و همراهی با آن حضرت، جایز نمی داند؛ چرا که در

ص: 93


1- . مغافیر و مغافر، جمع مغفور است و به معنای نوعی صمغ بدبوست که از برخی درختان فرو می ریزد
2- . این حدیث را می توان در صحاح و دیگر کتاب های روایی مشاهده نمود

شماره صفحه در کتاب - ص: 112

***

میان اصحاب آن بزرگوار، افراد فاسق، منافق و مجرم هم حضور داشته اند.

بنابراین، علاوه بر ضعف همه راویان و طُرُق حدیث «النجوم»، معنا و مفهوم این حدیث هم بر جعلی بودن آن صحّه می گذارد.

گروهی از علمای حدیث همانند بزّار- که در صفحات پیشین، سخن او را نقل کردیم-. ابن قیم (1) و ابن حزم، (2) بطلان مفهومی حدیث «النجوم» را به صراحت بیان کرده اند.

اهل بیت و ستارگان هدایت …

البته در کتاب های اهل سنّت و منابع معتبر روایی آنان، احادیثی از قول پیامبر صلی اللَّه علیه وآله نقل شده است که ما به مضمون آن ایمان داریم، به مفهوم آن، عمل می کنیم و هیچ ایرادی را بر این دسته از احادیث، وارد نمی دانیم؛ از جمله احادیث مذکور می توان به احادیث ذیل اشاره نمود:

رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله می فرماید:

ص: 94


1- . إعلام الموقعین: 2/ 231 و 232
2- . ر. ک: سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة: 1/ 83. ابن حزم می گوید: محال است که رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمان اطاعت از همه اصحاب را صادر کرده باشد …

شماره صفحه در کتاب - ص: 113

***

النجوم أمان لأهل السماء وأهل بیتی أمان لُامّتی؛ (1)

ستارگان، امنیت را برای اهل آسمان به ارمغان می آورند و امنیت امّت من نیز بر عهده اهل بیت من است.

در حدیث دیگری رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله می فرماید:

النجوم أمان لأهل السماء، فإذا ذهب النجوم ذهب أهل السماء، وأهل بیتی أمان لأهل الأرض، فإذا ذهب أهل بیتی ذهب أهل الأرض؛ (2)

ستارگان، امنیت را برای اهل آسمان به ارمغان می آورند و با نابودی ستارگان، اهل آسمان نیز نابود می شوند؛ اهل بیت من نیز امنیت اهل زمین را تأمین می کنند و در صورت فقدان اهل بیت من، اهل زمین نیز از بین می روند.

در سخن زیبای دیگری رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله می فرماید:

النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق وأهل بیتی أمان لُامّتی من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبیلة اختلفوا فصاروا

ص: 95


1- . ذخائر العقبی: 49 تحت عنوان «ذکر أنّهم أمان لُامّة محمّد صلی اللَّه علیه وسلّم» إحیاء المیت: 68 به نقل از برخی پیشوایان حدیث
2- . ذخائر العقبی: 49، إسعاف الراغبین (چاپ شده در حاشیه نور الأبصار): 130 که در هر دو منبع از قول احمد بن حنبل، روایت شده است

شماره صفحه در کتاب - ص: 114

***

حزب إبلیس؛ (1)

ستارگان مانع از غرق شدن اهل زمین می شوند و اهل بیت من نیز از اختلاف امّتم جلوگیری می کنند. بنابراین، اگر قبیله ای با آنان مخالفت کنند، دچار اختلاف خواهند شد و در زمره حزب شیطان قرار خواهند گرفت.

شیعیان از آن رو چنین اعتقاداتی را می پذیرند که این اعتقادات، به آیات قرآن کریم و احادیث متواتر رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله تکیه دارد، عصمت ائمه اهل بیت (یعنی حضرت علی و یازده فرزند ایشان علیهم السلام) از طریق کتاب و سنّت به اثبات رسیده است. اهل بیت در هیچ یک از احکام، با هم اختلافی نداشته اند، منتهای تلاش خود را برای اجرای شریعت مقدس اسلام به کار گرفته اند و …

در پایان باز همان پرسش را تکرار می کنیم و می گوییم:

آیا صدور چنین حدیثی از سوی پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله امکان پذیر است؟

در پاسخ باید گفت: هرگز … چرا که تأمّل در سخنان و دیدگاه های

ص: 96


1- . إحیاء المیت: 85 به نقل از حاکم نیشابوری، إسعاف الراغبین: 130. در این منبع متن حدیث تا کلمه «الإختلاف» آمده است و گوید: «حاکم نیشابوری این روایت را به شرط رعایت شروط مورد نظر بخاری و مسلم، صحیح دانسته است»

شماره صفحه در کتاب - ص: 115

***

پیشوایان اهل سنّت پیرامون این حدیث و دقّت نظر در سندها و متن آن، به وضوح بیان گر این حقیقت است که حدیث مذکور با همه الفاظ و سندهای آن، جعلی و باطل بوده و تمسّک و استناد به آن جایز نیست.

خوانندگان گرامی ملاحظه کردند که ما در این مبحث، تنها و تنها به معتبرترین منابع حدیثی، تاریخی، زندگینامه ها و دیگر کتاب ها، استناد نمودیم و به نقل گفته های مشاهیر بزرگ و پیشوایان حدیث، تفسیر، اصول و تاریخ اهل سنّت، اکتفا کردیم.

از خدای سبحان درخواست می کنیم که اعمال ما را برای حضرتش، خالص گرداند و ما را در شناخت و پیروی از سنّت راستین و اقتدا به کسانی که شایسته اقتدا هستند، یاری نماید.

وصلّی اللَّه علی سیّدنا محمّد الهادی الأمین وآله المعصومین

والحمد للَّه ربّ العالمین.

ص: 97

شماره صفحه در کتاب - ص: 117

***

کتاب نامه …

1. قرآن کریم.

الف

2. ابجد العلوم: محمّد صدّیق خان بن حسن قنوجی هندی.

3. اجوبة المسائل جار اللَّه: سید عبدالحسین شرف الدین عاملی، المجمع العالمی لأهل البیت علیهم السلام، قم، ایران، سال 1416.

4. الإحکام فی اصول الأحکام: علی بن محمّد آمدی، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، سال 1406.

5. احیاء المیت بفضائل أهل البیت: جلال الدین سیوطی، دار الثقلین، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1415.

6. إحیاء علوم الدّین: ابوحامد غزالی، دار المعرفه، بیروت، لبنان.

7. إرشاد الفحول إلی تحقیق الحقّ من علم الأصول: شیخ محمّد بن علی شوکانی، مطبعه مصطفی حلبی، قاهره.

8. الإستیعاب فی معرفة الأصحاب: ابن عبدالبرّ، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1415.

9. أُسد الغابه: ابوالحسن علی بن محمّد شیبانی معروف به ابن الاثیر، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان.

10. إسعاف الراغبین: محمّد صبان شافعی مصری (چاپ شده در حاشیه نور الأبصار)، دار الفکر، بیروت، لبنان.

ص: 98

شماره صفحه در کتاب - ص: 118

***

11. الإصابه فی تمییز الصحابه: ابن حجر عسقلانی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1415.

12. اضواء علی السنة المحمدیه: محمود ابوریه، دار المعارف، مصر.

13. الاعلام: زرکلی، دار العلم للملایین، بیروت، لبنان، سال 1997 م.

14. اعلام الموقعین عن ربّ العالمین: ابن قیّم جوزیّه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.

15. الأنساب: سمعانی، دار الفکر، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1408.

16. الانس الجلیل: عبدالرحمان بن محمّد علیمی مقدسی، مکتبه حیدریه، نجف.

17. إیضاح المکنون: اسماعیل پاشا بغدادی، دار الفکر، بیروت، لبنان.

ب

18. البحر المحیط فی تفسیر القرآن: ابوحیّان اندلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.

19. البدایة والنهایه (تاریخ ابن کثیر): حافظ ابی فداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1408.

20. البدر الطالع: شوکانی، دار المعرفه، بیروت.

21. بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین والنحاة: حافظ جلال الدین سیوطی.

ص: 99

شماره صفحه در کتاب - ص: 119

***

ت

22. تاج العروس: زبیدی، دار مکتبة الحیاة، بیروت، لبنان.

23. تاریخ اصفهان (ذکر اخبار اصفهان): ابونعیم احمد بن عبداللَّه اصفهانی، مطبعة بریل، سال 1934 م.

24. تاریخ الطبری: سلمان بن احمد بن ایّوب لخمی طبری، از منشورات کتابفروشی ارومیّه، قم، ایران.

25. تاریخ بغداد: خطیب بغدادی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1417.

26. تتمة المختصر فی اخبار البشر: عمر بن وردی، نجف، عراق.

27. تذکرة الحفّاظ: ذهبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.

28. تذکرة الموضوعات: محمّد طاهر بن علی هندی، مکتبة القیمه، چاپ یکم، سال 1343.

29. تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر، دار المعرفه، بیروت، چاپ سوم، سال 1409.

30. تفسیر الکشّاف: زمخشری، شرکت مکتبه و مطبعه مصطفی بابی حلبی، مصر، سال 1385.

31. التقریر والتحبیر فی شرح التحریر: محمّد بن محمّد حلبی معروف به ابن أمیر الحاج، دار الفکر.

32. التیسیر فی شرح التحریر: محمّد امین معروف به امیر پادشاه حنفی.

ص: 100

شماره صفحه در کتاب - ص: 120

***

ج

33. الجامع الصغیر: جلال الدین سیوطی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1410.

34. جامع بیان العلم وفضله: ابن عبدالبرّ، دار ابن الجوزی، عربستان، چاپ دوم، سال 1416.

35. الجواهر المضیئه فی طبقات الحنفیه: ابومحمّد، عبدالقادر بن محمّد قرشی حنفی.

ح

36. حسن المحاضره: جلال الدین سیوطی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1418.

37. حصول المأمول من علم الأصول: محمّد صدّیق خان قنوجی هندی.

خ

38. خلاصة الاثر فی أعیان القرن الحادی عشر: محمّد امین بن فضل اللَّه محبّی حنفی، دار الکتب علمیّه، چاپ یکم، سال 1427.

د

39. الدر اللقیط من البحر المحیط: تاج الدین ابن مکتوم قیسی (چاپ شده در حاشیه البحر المحیط).

40. الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور: جلال الدین سیوطی، دار الکتب

ص: 101

شماره صفحه در کتاب - ص: 121

***

علمیّه، بیروت، چاپ یکم، سال 1421.

41. الدرجات الرفیعه فی الطبقات الشیعه: صدر الدین سید علی خان مدنی شیرازی، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان.

42. الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة: ابن حجر عسقلانی، دار الجیل، بیروت، لبنان، سال 1414.

ذ

43. ذخائر العقبی: محب الدین طبری، مکتبة الصحابه، جدّه، الشرقیّه، مکتبة التابعین، قاهره، مصر، چاپ یکم، سال 1415.

ر

44. الرعایه لحال البدایه: شیخ زین الدین بن علی عاملی معروف به شهید ثانی رحمه اللَّه.

45. ریحانة الألباء: احمد بن محمّد بن عمر خفاجی مصری.

س

46. سبحة المرجان فی علماء هندوستان: السید غلام علی آزاد بلکرامی.

47. سلسلة الاحادیث الضعیفه والموضوعه: محمّد بن طاهر ناصر الدین البانی.

ص: 102

شماره صفحه در کتاب - ص: 122

***

ش

48. شذرات الذّهب: ابن عماد، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان.

49. شرح الشفاء: شیخ شهاب الدین خفاجی مصری حنفی.

50. شرح المختصر فی الاصول: ابن حاجب، چاپ یکم، سال 1316، مکتبه امیریه، مصر.

51. شرح المقاصد: تفتازانی، منشورات شریف رضی، قم، ایران، چاپ یکم، سال 1409.

52. شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید معتزلی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، چاپ دوم، سال 1387.

53. شیخ المضیره: محمود ابوریة مصری، منشورات شریف رضی، قم، سال 1414.

ص

54. صحیح بُخاری: بُخاری، دار ابن کثیر، دمشق، بیروت، یمامه، چاپ پنجم، سال 1414 و دار الفکر، بیروت، سال 1401.

ض

55. الضوء اللامع لأهل القرن التاسع: شمس الدین محمّد بن عبدالرحمان سخاوی، از منشورات دار مکتبه الحیاة، بیروت، لبنان.

ص: 103

شماره صفحه در کتاب - ص: 123

***

ط

56. طبقات الشافعیة: اسنوی، دار العلوم، عربستان سعودی، ریاض، سال 1401.

57. طبقات القرّاء: حافظ شمس الدین محمّد بن جزری، قاهره، مصر، سال 1351.

ع

58. العبر فی خبر من غبر: شمس الدین محمّد بن احمد بن عثمان ذهبی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان.

59. العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیه: ابن جوزی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1403.

60. العلم الشامخ: صالح بن مهدی مقبلی.

ف

61. فوات الوفیات: محمّد بن شاکر کتبی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 2000 م.

62. فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر: عبدالرؤوف مَناوی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1415.

ق

63. القاموس المحیط: فیروزآبادی، دار احیاء التراث عربی، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1412.

ص: 104

شماره صفحه در کتاب - ص: 124

***

64. قانون الموضوعات: محمّد بن طاهر بن علی هندی فتنی (چاپ شده با تذکرة الموضوعات).

ک

65. الکاف الشاف فی تخریج أحادیث الکشاف: احمد بن علی بن حجر عسقلانی، (چاپ شده با الکشاف)، مصر.

66. کشف الظنون: حاجی خلیفه، دار الفکر، بیروت، لبنان، سال 1414.

67. الکفایة فی علم الروایة: خطیب بغدادی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، سال 1409.

68. کنز العُمّال: متّقی هندی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1419.

ل

69. اللباب فی تهذیب الأنساب: عزّ الدین ابن اثیر جزری، دار صادر، بیروت، لبنان.

70. لسان المیزان: ابن حجر، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1416.

م

71. المبسوط فی الفقه الحنفی: سرخسی، دار المعرفه، بیروت، سال 1406.

ص: 105

شماره صفحه در کتاب - ص: 125

***

72. المختصر (بیان المختصر): ابن حاجب، مرکز احیاء التراث اسلامی، مکّه مکرمه، عربستان سعودی.

73. المختصر فی أخبار البشر: عمادالدین اسماعیل بن ابی الفداء، دار عبداللطیف، مصر.

74. مرآة الجنان: یافعی، دار الکتاب الاسلامی، قاهره، مصر، سال 1413.

75. المرقاة فی شرح المشکاة: ملّا علی قاری، دار الفکر، بیروت، لبنان، سال 1414.

76. مسند احمد بن حنبل: احمد بن حنبل شیبانی، بیروت، لبنان، چاپ سوم، سال 1415.

77. المصباح المنیر: احمد بن محمّد بن علی مقری فیومی، مکتبه علمیّه، بیروت، لبنان.

78. معجم الادباء: یاقوت حموی، دار المأمون، مصر.

79. المغنی عن حمل الأسفار: حافظ عبدالرحیم بن حسین عراقی.

80. المغنی فی الضعفاء: ذهبی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1418.

81. مفاکهة الخلّان: ابن معتمد ابراهیم ابن محمّد دمشقی شافعی.

82. المفردات فی غریب القرآن: راغب اصفهانی، دار القلم، دمشق، سال 1412.

ص: 106

شماره صفحه در کتاب - ص: 126

***

83. المقاصد الحسنه فی بیان کثیر من الأحادیث المشتهرة علی الألسنه: سخاوی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، سال 1424.

84. مقباس الهدایه: شیخ عبداللَّه مامقانی رحمه اللَّه.

85. منتخب کنز العمّال: متّقی هندی.

86. الموضوعات: ابن جوزی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1415.

87. الموضوعات الکبری: ملا علی قاری، مکتب اسلامی، بیروت، لبنان، چاپ دوم، سال 1406.

88. الموطأ: مالک بن انس، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، سال 1406.

89. میزان الإعتدال: ذهبی، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، چاپ یکم، سال 1416.

ن

90. النّجوم الزّاهره فی ملوک مصر والقاهره: یوسف بن تغری اتابکی، دار الکتب علمیّه، قاهره.

91. النصائح الکافیة لمن یتولّی معاویة: محمّد بن عقیل علوی، دار الثقافه، قم، ایران، سال 1412.

92. نفح الطیب مع غصن الأندلس الرطیب: حافظ شیخ احمد بن محمّد مقرّی تلمسانی، دار صادر، بیروت، لبنان.

ص: 107

شماره صفحه در کتاب - ص: 127

***

93. نور الأبصار: مؤمن شبلنجی، دار الفکر، بیروت، لبنان.

94. النور السافر: شمس الدین عبدالقادر عیدروسی.

95. النهایه فی غریب الحدیث: ابن اثیر، دار الکتب علمیّه، بیروت، لبنان، سال 1418.

و

96. الوافی بالوفیات: صفدی، دار احیاء، بیروت، چاپ یکم، سال 1420.

97. وفیات الأعیان: شمس الدین احمد بن محمّد بن خَلّکان، دار صادر، بیروت، لبنان.

ه

98. الهدایه: برهان الدین علی بن ابوبکر مرغینانی.

99. هدیة العارفین: اسماعیل پاشا بغدادی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.

ص: 108

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109