زندگينامه مشاهير ايران و جهان جلد 10

مشخصات كتاب

سرشناسه : مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1390

عنوان و نام پديدآور : زندگينامه مشاهير ايران و جهان/ واحد تحقيقات مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان.

مشخصات نشر ديجيتالي: اصفهان: مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان - 1390.

مشخصات ظاهري : [9018] ص.: مصور.

يادداشت : عنوان روي جلد: زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

يادداشت : كتابنامه: ص. [9018].

عنوان روي جلد : زندگينامه مشاهير ايران و جهان : دانشمندان - شاعران - نويسندگان....

موضوع : سرگذشتنامه -- مجموعه ها

رده بندي كنگره : CT203 /ف28 و67 1385

رده بندي ديويي : 920/02

اصول فقه

ابراهيم نژاد، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا ابراهيم نژاد

محل تولد : سبزوار بخش ديوانخوي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/4/20

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا ابراهيم نژاد در سال 1344 وارد حوزه علميه سبزوار شدم و ادبيات عرب را مطابق برنامه هاي موجود آغاز و ادامه دادم كه تا سال 1351 ادامه داشت به موازات آن درس هاي كلاسيك را نيز تا دوره دبيرستان سپري نمودم.

در سال 1351 وارد حوزه علميه تهران شدم و تا سال 1354 دروس حوزوي (ادبيات، فقه و اصول) و دبيرستان را ادامه دادم و در اواخر سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم. در حوزه علميه قم دوره سطح و پس از آن دوره خارج فقه و اصول و فلسفه اسلامي را گذراندم، اين برنامه پيش از انقلاب، دوران انقلاب و پس از پيروزي انقلاب تا سال 1370 ادامه داشت و در نتيجه ادبيات، منطق، معاني بيان، فلسفه اسلامي، فقه و اصول (دوره سطح و خارج) را تحصيل و قسمتي از اينها را تدريس

نمودم. در سال 1370 ضمن ادامه دروس حوزه تدريس در دانشگاه (دانشگاههاي تهران، شهيد بهشتي و علامه طباطبايي و...) را نيز آغاز نمودم كه تاكنون ادامه دارد.

ابراهيمي راد، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيمي راد

محل تولد : قوچان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353 وارد حوزه علميه قوچان شدم و در سال 1355 در حوزه علميه فاروج ادامه تحصيل دادم. در سال 1356 در حوزه علميه قم مشغول تحصيل شدم و در مدسه آيت الله گلپايگاني مغني، المنطق، اصول فقه و شرح لمعه را به اتمام رساندم. پس از آن در درس اساتيد حوزه شركت كرده و سطح را به اتمام رساندم.

در سال 1363 دروس خارج اساتيدي همچون آيت الله وحيد خراساني و سيد عباس خاتم يزدي و آيت الله مكارم شيرازي شركت كردم. البته عمده درس هاي فقه و اصول را در درس آيت الله وحيد خراساني شركت كرده ام و استفاده نموده ام. در فلسفه از اساتيدي همچون استاد فياضي، انصاري شيرازي، جوادي آملي، و مصباح يزدي بهره برده ام و كتاب هاي فلسفي بدايه و نهايه و شرح منظومه و اسفار را خوانده ام.

از سال 1365 مشغول تدريس در دانشگاه اراك بوده ام كه تاكنون ادامه دارد و حدود 4 سال است كه عضو هيأت علمي آن دانشگاه در گروه معارف اسلامي شده ام و به عنوان استاد يار مشغول تدريس هستم. در ضمن حدود 8 سال در حوزه علميه قم مشغول تدريس دروس حوزوي بودم و دروسي از قبيل اصول فقه، شرح لمعه، بدايه، رسائل و مكاسب را تدريس كرده ام.

ابراهيمي وركياني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيمي وركياني

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد ابراهيم وركياني متولّد 1323 در روستاي وركيان از توابع

شهرستان دامغان هستم. پدر و مادر و اجدادم هم دامغاني بوده اند. در سال 1335 پس از دوره شش ساله ابتدائي وارد حوزه علميه دامغان شدم. برادرم هم قبل از من به حوزه علميه وارد شده بود، مقدمات تا سيوطي و بخشي از مغني و حاشيه ملاعبدالله و منطق كبري را در دامغان خواندم ولي سخت نگران بودم، چون روحانيت حرمت اجتماعي نداشت و سرانجام در سال 1343 با آيت الله شيخ محمد كاظم دامغاني (ره) در جلسه اي روبرو شدم و سخت مورد تشويق معظم له قرار گرفتم و از ترديد درآمدم و پس از يكسال عازم مشهد مقدس شدم و معظم له نيز من را پذيرفتند و بمدت شش سال مورد عنايت ايشان بودم. مطول را در درس اديب نيشابوري شركت نمودم و لمعه را با استاد صالحي و فائقي گذراندم و با تأسيس بخش آموزش مدرسه آيت الله ميلاني (ره) وارد اين مدرسه شدم و مكرر مورد تشويق قرار گرفتم.

سرانجام عازم حوزه علميه قم شدم و در بخش آموزشي مدرسه آيت الله ميلاني از اساتيد بزرگواري مانند حجةالاسلام آهنيان و حضرت آيت الله شيخ محمدرضا مهدوي دامغاني كتابهاي رسائل و مكاسب و بخشي از كفايه را استفاده نمودم و در عين حال كه آيت الله شيخ محمد كاظم دامغاني علاقه مند بودند كه من در مشهد بمانم و آيت الله شيخ محمدرضا نيز سخت مخالف رفتن من به قم بودند من حوزه مشهد را پاسخگوي روحيه تنوع طلبي خود نمي ديدم و لذا به قم آمدم. در بدو ورود در درس خارج عروه آيت الله فاضل لنكراني شركت نمودم و درس كفايه

را در خدمت استاد سبحاني ادامه دادم. يكسال و نيم هم در دارالتبليغ آيت الله شريعتمدار حضور داشتم و از اساتيد بزرگواري مثل دكتر شهابي، صدر بلاغي و آقاي رضواني بهره بردم و ضمناً در درس آيت الله وحيد خراساني شركت داشتم.

در موسسه در راه حق زير نظر دكتر سيد علي گرمارودي تمرين نويسندگي مقاله داشتيم و سرانجام با تأسيس بخش آموزش مؤسسه در راه حق به دعوت آيت الله خرازي وارد اين مؤسسه شدم و در خدمت استاد بزرگوار حضرت آيت الله مصباح يزدي بهره هاي فراواني به مدت هشت سال بردم، در اين دوره 8 ساله اساتيد ديگر ما آيت الله سيد محمد كاظم حائري، آيت الله حسين مظاهري، استاد احمد احدي، استاد علي قائمي و آيت الله تسخيري و..... بوده اند.

سرانجام پس از پايان دوره هشت ساله مؤسسه و تحقق انقلاب اسلامى به دنبال فرمان تاريخي امام (ه) در مورد تدوين كتب مبنائي علوم انساني و واگذاري اين مسئوليت از ناحيه جامعه مدرسين به حضرت استاد مصباح يزدي به دعوت معظم له در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه به تحقيق و تأليف در رشته حقوق پرداختم و به مدت چهارده سال چهار جلد كتاب درآمدي بر حقوق اسلام ج 1 و2، اسلام و حقوق بين الملل ج 1 و2 فراهم آمد.

ناگفته نماند كه كه در كنار تحقيق و تحصيل و احياناً تدريس و تبليغ از سال 1360 به دعوت استاد بزرگوار دكتر احمد احمدي به دانشگاه دعوت شدم و تاكنون عضو هيأت علمي دانشگاه شهيد بهشتي با رتبه و پايه 14 استاد ياري هستم و مدرك دكتري در فقه و مباني حقوق

اسلام را در سال 1371 از خبرگان وزارت علوم گرفتم و پايان نامه اينجانب براي رساله دكترى، ازدواج با بيگانگان در اديان الهي و مكاتب فقهي اسلام بوده است كه با راهنمايي استاد بزرگوار محقق داماد و آيت الله مرعشي شوشتري فراهم آمده و مكرر در انتشارات دفتر تبليغات به چاپ رسيده و در انتشارات الغديريه معرفي و ترجمه شده و در لبنان به چاپ رسيده است.

موضوعاتي را كه اينجانب در حوزه و دانشگاه تدريس داشته ام، عبارتند از: مباني حقوق، حقوق و سياست در قرآن، فقه سياسى، حقوق بين الملل اسلامى، حقوق عمومي در اسلام، قواعد فقه، معارف تشيع، تاريخ تشيع، تاريخ اسلام، انقلاب اسلامى، حقوق اجتماعي سياسي در اسلام، تاريخ امامت، فقه مقارن آيات الاحكام و .... كه معمولاً در هر يك از موضوعات فوق جزوه درسي و يا كتاب درسي ارائه داده ام و به اين مناسبت كتاب "تاريخ صدر اسلام" (بعثت نبوي تا حكومت علوي) تأليف كرده ام كه در مركز تهيه متون درسي وابسته به دفتر رهبري در سال 1382 به چاپ رسيد و اكنون چاپ دوم آن آماده چاپ است و در سال 1384 كتاب "انقلاب اسلامى در تئوري" به چاپ رسيد و مقالات متعّددي پيرامون معارف تشيع در مجله گام چهارم انقلاب اسلامى و پيرامون حقوق اهل ذمه در مجله نور علم و حقوق بشر در اديان در مجله آئينه معرفت و احكام ثابت و متغير در كنفرانس بين الملل تقريب مذاهب و ... منتشر نموده ام و جزوه اي تحت عنوان "اسلام و آزادي" در دفتر تحقيقات وابسته به دفتر رهبري فراهم نموده ام و در

حال حاضر سرگرم تدوين جلد دوم تاريخ اسلامي در رابطه با زندگي سياسي امامان اهلبيت (ع) و كتابي در زمينه "حقوق بين الملل اسلامى و تاريخ امامت و حقوق اجتماعي سياسي در اسلام" بر اساس جزوه هاي درسي كه از قبل فراهم آمده مي باشم «و ما توفيقي الابالله عليه توكلت و اليه انيب. »

البته بناست كه پاره اي از موضوعات فوق بصورت طرح تحقيقاتي در مركز متون درسي وابسته به نهاد معظم رهبري در دانشگاهها و يا جائي ديگر مثل دانشگاه شهيد بهشتي انجام شود كه پاره اي از محققان نيز در انجام آن مشاركت داشته باشند. مقالاتي نيز در دست انجام است مثل: "پيامبر اعظم(ص) تنها روح آئين جهاني" و "مباني فقهي و حقوقي مردم سالاري ديني" و "نگاهي نو به ارتداد و مجازات مرتد در اسلام" كه اميدوارم با ياري خدا و عنايت معصومين علهيم السلام بخوبي فراهم آيد و عرضه گردد و نيز مقاله اي تحت عنوان "بلوغ دختران" را تقريبا آماده چاپ دارم.

ابراهيمي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى ابراهيمي

محل تولد : قائمشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

ابطحي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ابطحي

محل تولد : كاشان

شهرت : ابطحي كاشاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/1/1

زندگينامه علمي

آية الله ابطحي كاشاني در سال 1309 در كاشان به دنيا آمد. خانواده او خانواده اي مذهبي و از دوستداران خاندان پاك پيامبر (ص ) بود و پدرش نيز در كسوت مقدس روحانيت بود كه دو سال پس از تولد ايشان دارفاني را وداع گفت .

آية الله ابطحي با به پايان رساندن دوره دبستان ، در 14 سالگي وارد حوزه علميه كاشان شد. او بخشي از دروس دوره مقدمات را در كاشان فرا گرفت و سپس به حوزه علميه قم عزيمت كرد. ادامه مقدمات را نزد اساتيد اين حوزه به پايان رسانيد. او معالم را نزد امام موسي صدر فرا گرفت بعد از چندي به علت نداشتن شهريه به كاشان مراجعت نمود و از جلسات درس علماي كاشان بهره مند گرديد. مطول و شرح لمعه را نزد شيخ عبدالله مدني آموخت پس از آن مجدداً به قم آمد و رسائل و مكاسب را نزد استادان سلطاني، طباطبايي ، شهيد صدوقي ، فكور يزدي و سيد محمد صادق روحاني آموخت. براي فراگيري كفايه نيز به درس حضرات آيات مجاهدي، تبريزي ، شيخ عبدالجواد اصفهاني و سلطاني طباطبايي رفت . او با به پايان بردن دوره سطح ، به درس خارج حضرات آيات عظام بروجردي (ره )، محقق داماد (ره ) و امام خميني (ره ) راه يافت .

آية الله ابطحي در سالهاي تحصيل خود با بسياري از فضلاي روزگار خود رابطه دوستي داشت كه از جمله آنها، آية الله شهيد سيد مصطفي خميني

(ره) را مي توان نام برد. آيت الله ابطحي در عرصه علم و فرهنگ، فعاليت هاي بسياري از خود بر جا نهاده است . او بسياري از دروس حوزه را تدريس نموده و از اين رهگذر طلاب بسياري را تربيت كرده است . او تقريرات درس استادان خود را نگاشته و در مجله نور علم ، مقالات بسياري تأليف كرده است .

آية الله ابطحي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و در بسياري از فعاليتهاي جمعي آن شركت داشته است . او مدتي در معيّت حضرات آيات سيد جعفر كريمي و محمدي گيلاني و حجة الاسلام والمسلمين قاضي خرم آبادي به نمايندگي از امام (ره ) به امور زندانها در قوه قضائيه مي پرداخته است.

ابن بابويه ابوجعفر، محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوجعفر محمد بن على ابن حسين فرزند مهتر ابوالحسن على بن حسين قمى و ملقب به صدوق (ف. 381. ه.ق.). او از اساتيد بسيار از جمله پدر خود و محمد بن حسن ابن الوليد ادب و فقه را فراگرفت.

وى با سلاطين و اعاظم شيعه زمان خود آميزش داشت. كتاب من لا يحضره الفقيه خود را كه از كتب معتبر شيعه و يكى از كتب اربعه است به نام الوليد نوشته است. مدتى نيز در بغداد تدريس مى كرده در اواخر عمر در رى متوطن شد و وزير ركن الدوله، صاحب بن عباد او را گرامى مى داشت. ابن بابويه كتاب عيون الاخبار الرضا را به نام صاحب بن عباد نوشت. از كتب ديگر اوست: اكمال الدين، امالى، معانى، الاخبار، كتاب التوحيد، ثواب الاعمال، علل الشرائع، كتاب الخصال، و كتاب الاعتقاد كه همه به طبع رسيده.

محمد بن على بن الحسين بن موسى بن بابويه القمى. كنيه وى ابوجعفر و لقبش (صدوق) است و او چنانكه

شيخ گويد: به جلالت قدر معروف و به قوه حافظه موصوف در مضمار فقاهت يكه سوار و در ميدان احاديث و اخبار و بصيرت به احوال رجال علمدار، او را كتابهاى بسيار و مصنفات بيشمارى است و آنها را در فهرست ذكر كرده ايم.

نجاشى و علامه فرموده اند: او پيشواى ما شيعه و فقيه ماست. و در خراسان رئيس طايفه بوده.

در سنه ى 355 وارد بغداد شد و با حداثت سن شيوخ طائفه بسماع حديث مستفيض و بهره مند شدند و علامه نيز پس از اين سخن او را به جلالت قدر و حفظ و بصيرت به احوال رجال و ناقديت اخبار ستايش كرده و گفته است در قميين مانند او در قوه حافظه و حفظ حديث و كثرت علم ديده نشده قريب سيصد كتاب تصنيف كرده و آنها را در كتاب كبير خود ذكر كرده ايم و به موافقت نجاشى گفته وفات وى در رى سنه ى 381 بوده.

وحيد بهبهانى قدس سره الشريف در تعليقه از محقق بحرانى نقل كرده كه در حاشيه كتاب بلغه كه در علم رجال است چنين گفته: مشايخ ما يكى از ديگرى از شيخ بهائى رحمةاللَّه عليه روايت كرده اند كه: كسى از وى از حال اين شيخ بزرگوار سؤال كرد. پس از تعديل و توثيق و ثنا و ستايش او فرمود كه در قديم الايام كسى از من سؤال كرد كه زكريا بن آدم و شيخ صدوق محمد بن على بن بابويه كدام يك افضل و در مرتبه جلالت اكملند گفتم زكريا بن آدم، چه اخبار بسيار و احاديث بى شمار از ائمه اطهار عليهم صلوات اللَّه الملك الغفار در مدح او وارد شده. پس از اين جواب در خواب خدمت

شيخ صدوق (ره) رسيدم آن جناب به من عتاب كرده فرمود، از كجا دانستى كه زكريا بن آدم از من افضل است و روى از من برگردانيد.

اين بزرگوار در السنه اهل علم ملقب به ريئس المحدثين و صدوق مطلق است و گفتيم كه او با برادرش (حسين بن بابويه) بدعاء حضرت صاحب الامر عجل اللَّه فرجه متولد شده اند و مدح ايشان قبل از ولادتش به زبان آن لسان اللَّه جارى شده.

بالجمله جلالت او پيدا و آشكار و عدالت او كالشمس فى رايعة النهار است كتب و مصنفات وى بتفصيل در كتاب رجال شيخ و نجاشى (ره) مذكور است و حضرتش را در مجلس ركن الدوله ديلمى با علماى مخالفين در اثبات خلافت بلافصل حضرت اميرالمؤمنين و حقانيت مذهب شيعه مناظره ايست كه قاضى نوراللَّه شوشترى نوراللَّه مرقده الشريف در (مجالس المؤمنين) آن را نقل كرده از خوف اطناب از درجش اجتناب شد.

قبر شريفش در شهر رى نزديكى قبر منور حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام در وسط باغ مستوفى با بقعه و قبه عالى زيارتگاه عامه مردم است، اين نويسنده ترجمه او را مفصلا با تراجم دانشمندان و رجال علمى كه در اطراف مزار او مدفون اند در كتاب «تذكرة المقابر» فى «احوال المفاخر» خود نگاشته ام من جمله كرامات آن بزرگوار كه جماعتى از اعلام در كتب خود ثبت نموده اند در زمان فتحعليشاه خواستند قبر شريفش را تعمير نمايند ناگزير به نبش شدند ديدند جسد مطهرش بحال خود باقيست و نپوسيده است و بر نوك ناخن و محاسن او رنگ حنا باقى است.

مرحوم حاج شيخ عبداللَّه مامقانى در رجال خود (تنقيح المقال) مى گويد و از چيزهائى كه گواهى به جلالت او مى دهد اضافه

بر آنچه گذشت كه براى من نقل كرده اند بسند صحيح متجاوز از چهل سال قبل، از عدل ثقه امين سيد ابراهيم لواسانى تهرانى (جد سادات لواسانى) قدس سره كه در اواخر صده سوم بعد از هزار (1300) سيل قبر او را خراب كرد و جسد شريفش نمودار شد، سيد لواسانى از اشخاصى بوده كه داخل قبر شده و ديده كه جسد شريفش صحيح و سالم است و تغيير نكرده گويا روح او الآن از جسدش مفارقت نموده و رنگ حنا بر محاسن و زردى حنا در پاى او موجود است.

نگارنده گويد- اين حكايت را شنيدم از سيد استادم علامه بزرگوار فقيه و محدث اهل البيت عليهم السلام آيةاللَّه نجفى مرعشى مدظله كه فرمودند مرحوم پدرم علامه ورع حاج سيد محمود مرعشى در سفر مشهدش در تهران با عده اى از علماء مركز به زيارت بدن شريف مرحوم صدوق موفق شده و دست او را بوسيده كه نرم بود و ناخن يك دستش را گرفته و دست ديگرش را نگرفته بود (گويا دست راست را روز پنجشنبه گرفته و دست چپ را براى روز جمعه گذارده كه در شب جمعه وفات نموده).

و اين مطلب از متواتراتست و افرادى كه به اين فيض رسيده اند نامبردگان زيراند:

1- سيد ابراهيم لواسانى 2- ميرزا ابوالحسن جلوه حكيم و فيلسوف آن عصر 3- سيد محمود مرعشى 4- حاج آقا محمد آل آقا سبط وحيد بهبهانى 5- آخوند ملا محمد اندرمانى و بعضى ديگر.

از تصنيفات و تأليفات آن بزرگوار قدس سره كه مطبوع و در كتابخانه نگارنده موجود است نامبرده هاى زير است: 1- كتاب من لا يحضره الفقيه 2- كتاب علل الشرايع 3- كتاب معانى الاخبار

4- كتاب الامالى 5- كتاب التوحيد 6- كتاب خصال 7- كتاب المقنع 8- كتاب ثواب الاعمال 9- كتاب عقاب الاعمال 10- كتاب عيون اخبارالرضا 11- كتاب الاعتقادات 12- كتاب حقوق الاخوان 13- كتاب صفات الشيعه 14- كتاب اكمال الدين و اتمام النعمه كه به امر حضرت صاحب الامر روحى له الفداء نوشته است و از كتابهاى بسيار ارزنده او كتاب مدينةالعلم است كه متأسفانه از قرن ششم به بعد مفقود شده و اثرى از او نيست و به گفته بعضى از بزرگان اگر مفقود نشده بود ما را از كتب اربعه مستغنى مى كرد.

اين بزرگوار دانشمندى نابغه و متحرك بوده و فكرى مواج داشته است. او در روزگار سلطنت ركن الدوله ديلمى و وزارت صاحب بن عباد كه هر دو شيعى مذهب و شخصيتى ممتاز داشته اند به منظور معرفى شيعه، دست به يك سلسله مسافرتهاى طولانى زد و همه جا با استقبال شايان اهل فضل و رجال حديث روبرو شد، اين مسافرتها از رى كه مقر وى بود شروع و به رى نيز پايان يافت، به طورى كه از تأليفات او استفاده مى شود صدوق در سال 352 هجرى در نيشابور بود كه آن روز مركز علمى بزرگ اهل تسنن بود توقف داشت و همانسال به بغداد و از بغداد به كوفه رفته و تا سال 354 در كوفه بوده سپس در 355 به بغداد مراجعت كرده و در 367 به خراسان سفر كرد و تا سال 368 در نيشابور ماند و همان سال عازم ماوراءالنهر و بخارا شد و در سال 372 كتاب با عظمت «من لا يحضره الفقيه» را در قصبه «ايلاف» از توابع شهر تاريخى «بلخ» تأليف

كرد.

رجال و دانشمندانى كه افتخار مجاورت اين بزرگوار را يافته اند بسيار و از معاريف و مشاهير آنان نامبردگان زير مى باشند.

1- مرحوم علامه عاليقدر و حكيم ربانى حاج شيخ على مدرس نورى (ره)

2- مرحوم سيد المتالهين فيلسوف و حكيم اماميه علامه بزرگ ميرزا ابوالحسن جلوه.

3- مرحوم شيخ الحكماء والفقهاء ميرزا طاهر تنكابنى.

4- مرحوم عالم جليل القدر ميرزا مسيح طالقانى استاد و مدرس مدرسه مروى كه ماده تاريخ فوتش اين آيه: (لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للَّه) است

5- مرحوم حجةالاسلام و شيخ الاعلام حاج شيخ محمد آملى والد ماجد آيةاللَّه آملى معاصر ما.

6- عالم بزرگوار حاج شيخ احمد خندق آبادى پدر بزرگوار شيخ المحدثين حاج شيخ جعفر خندق آبادى معاصر.

7- دانشمند جليل القدر حاج شيخ محمد خندق آبادى فرزند آن مرحوم.

و بسيارى ديگر كه ذكر آنها موجب اطناب و طالبين مراجعه به كتاب تذكرةالمقابر نويسنده كنند.

(وف 381 ق)، محدث، مفسر، فقيه، اصولى، حافظ قرآن و رجال شناس شيعى. مشهور به شيخ صدوق. وى يكى از برجسته ترين فقها و محدثان شيعه است. اهل قم بود و در خانواده اى فقيه و دانشور به دنيا آمد. پدرش، ابوالحسن على بن حسين، شيخ قمى ها در زمان خويش، نيز محدث و فقيه والايى بود. در قم از پدرش و محمد بن حسين بن وليد و محمد بن على ماجيلويه و احمد بن على بن ابراهيم قمى و ديگران، فقه و حديث آموخت. استادان شناخته شده ى او را در قم و ديگر شهرها متجاوز از دويست نفر مى دانند. سپس راهى سفرى دراز گرديد و در رى، نيشابور، مشهد، بلخ، بخارا، مدينه، كوفه، بغداد و همدان، نزد عالمان بزرگ آن عصر به تحصيل علم پرداخت و از سرآمدان شيعه ى

آن روزگار شد. شيخ مفيد و حسين بن عبيداللَّه غضائرى و حسين بن على بن بابويه از شاگردان معروف او بودند. دانش، حافظه قوى و استوارى او در معارف شيعى، آثارش را به لحاظ اهميت در صدر قرار مى دهد. در آخرين سالهاى زندگى به درخواست شيعيان رى در آن شهر ساكن شد و در همان جا درگذشت. تأليف حدود سيصد اثر را به وى نسبت مى دهند و نجاشى از يكصد و هشتاد كتاب او نام مى برد. مهم ترين اثار وى عبارت اند از: «من لا يحضره الفقيه»، يكى از كتب چهارگانه ى شيعه؛ «الاعتقادات»؛ «مدينة العلم»؛ «عيون اخبار الرضا (ع)»، كه به درخواست صاحب بن عباد نوشت؛ «الخصال» «اثبات الخلافة»؛ «فضائل الشيعة»؛.«علل الشرايع»؛ «دعائم الاسلام»؛ «ثواب الاعمال»؛ «كتاب الامالى»، معروف به «مجالس»؛ «معانى الاخبار»؛ «اثبات الوصية»؛ كتاب «التوحيد»؛ «صفات الشيعة»؛ «نصوص الائمة».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (159 / 7)، اعيان الشيعه (25 -24 / 10)، ايضاح المكنون (584 ،505 ،491 ،490 ،456 ،350 ،342 ،316 ،315 ،297 ،261 ،196 ،103 / 2 ،477 ،473 ،348 ،123 / 1)، تاريخ ادبى ايران (548 -547 / 1)، تاريخ بغداد (89 / 3)، خاتمة مستدرك الوسائل (265 -257 ،240 / 3)، دانشنامه (432 -431 / 3)، دايرة المعارف فارسى (17 -16 / 1)، الذريعه (179 / 24 ،232 / 22 ،204 / 21 ،260 / 16 ،375 ،313 ،45 / 15 ،162 / 7 ،482 / 4 ،315 ،226 / 2)، رجال الطوسى (495)، رجال النجاشى (316 -311 / 2)، روضات الجنات (135 -123 / 6)، رجال ابن داود (قسم 325 -324 / 1)، رياض العلماء (122

-119 / 5)، رى باستان (422 / 2 ،426 -424 / 1)، ريحانه (439 -434 / 3)، سير النبلاء (304 -303 / 16)، الفهرست لابن النديم (363)، الفهرست للطوسى (305 -304)، فوائد الرضويه (564 -560)، كشف الظنون (1174)، الكنى والالقاب (223 -221 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ابن بابويه)، مؤلفين كتب چاپى (617 -612 / 5)، مجالس المؤمنين (463 -454 / 1)، معجم المؤلفين (3 / 11)، معجم رجال الحديث (326 -316 / 16)، هدية الاحباب (50 -49)، هدية العارفين (53 -52 / 2).

ابن قاآني خوارزمي، ابومحمد منصور

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 775 /705 ق)، عالم اصولى و فقيه حنبلى. وى از مردم خوارزم بود، اما در مكه اقامت داشت و در همان جا درگذشت. از آثار وى: شرح «المغنى» خبازى، در اصول فقه؛ «حاشية على المنتخب فى شرح المنتخب»، در اصول مذهب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (234 /8)، ايضاح المكنون (569 /2)، كشف الظنون (1749)، معجم المؤلفين (10 /13)، هدية العارفين (475 -474 /2).

ابوترابي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد ابوترابي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/3/2

زندگينامه علمي

اينجانب يكسال پيش از پيروزي انقلاب، يعني زماني كه 14 سال داشتم با علاقه وافر شخصي سال 56 - 1355 به حوزه وارد شدم، علوم حوزوي را از مدرسه حقاني منتظريه آغاز كردم. اين مدرسه با اشراف آيةالله شهيد بهشتي (ره) و شهيد قدوسي (ره) و با همكاري شخصيت هايي از قبيل آيت الله مصباح يزدي و آيةالله جنتي اداره مي شد تا سه سال پس از پيروزي انقلاب از درسهاي اين مدرسه استفاده مي كردم.

دروس سطح 2 و 3 را از درسهاي آزاد حوزه علميه استفاده كردم و در اين دوره از اساتيدي چون مرحوم آيةالله ذهني تهراني، مرحوم آيةالله اعتمادي و آيةالله اشتهاردي و آيةالله محقق داماد بهره بردم.

درس خارج فقه و اصول را از اساتيدي چون آية الله تبريزي، آية الله وحيد خراساني، آية الله بهجت، آية الله هاشمي شاهرودي و آيةالله مكارم شيرازي فرا گرفتم. حدود 12 سال در خارج فقه و اصول شركت كردم. از سال 1364 به دوره عمومي درسهاي موسسه در راه حق كه زير نظر آيت الله مصباح يزدي اداره مي

شد وارد شدم، در اين دوره هاي درسي با فلسفه اسلامي، فلسفه غرب، فلسفه علوم تربيتي، اقتصاد اسلامي و علم اقتصاد (خرد، كلان، پول، بين الملل) فلسفه سياست، روانشناسي عمومي و تفسير قرآن آشنا شدم. علاقه وافر اينجانب به دفاع عقلاني از مباني اعتقادي اسلامي با انگيزه اصلي اينجانب براي ورود به اين دوره درسي و بعد درسهاي موسسه در راه حق به صورت تخصصي در بنياد فرهنگي باقرالعلوم عليه السلام ادامه يافت، در اين بنياد دوره فوق ليسانس فلسفه اسلامي را گذراندم و با پايان نامه اي در موضوع شيوه تحقيق در علوم فطري فارغ التحصيل شدم. اين دوره درسي در موسسه امام خميني (ره) ادامه يافت. با ورود به دوره دكتراي فلسفه تطبيقي (اسلام و غرب) مدرك دكتراي فلسفه تطبيقي را دريافت كردم.

از سال 1377 به عنوان قائم مقام مديريت تحقيقاتي تدوين دائرة المعارف علوم عقلي اسلامي وارد شدم، اين بخش در ابتداي تشكيل خود بود. در اين سمت توانستم زمينه هاي رشد و پيشرفت اين تحقيقات را فراهم آورم. سپس به عنوان مسئول اين مركز كه وابسته به موسسه امام خميني (ره) است، از سوي حضرت آيت الله مصباح يزدي انتخاب شدم و هم اكنون نيز رياست اين مركز را به عهده دارم. در آشنايي با فلسفه اسلامي و غرب بيش از همه از استاد علامه حضرت آيت الله مصباح يزدي بهره بردم و سه جلد از مجلدات اسفار صدر المتالهين و كتاب برهان شفا و معارف قرآن از ايشان فرا گرفتم، در فلسفه كانت از استاد دكتر احمد احمدي و استاد دكتر حداد عادل استفاده كردم. منطق رياضي، فلسفه رياضي

و نفس و بدن را از استاد دكتر پورعبدالله آموختم. منطق، اشارات و تاريخ فلسفه را از استاد فياضي بهره بردم و فلسفه تحليلي را از جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاي صادق لاريجاني آموختم. بخشي از اسفار صدر المتالهين را از درسهاي آيةالله جوادي آملي استفاده كردم.

از سال 1363 تاكنون تدريسهاي متعددي در منطق، ادبيات عرب، فقه، فلسفه اخلاق، فلسفه سياست، هستي شناسي، معرفت شناسي داشته و دارم و علاوه بر پايان نامه هاي فوق ليسانس و دكترا مقالات متعددي در موضوعات تخصصي محض و كاربردي در بحث اعتقادي و سياسي و ... نگاشته ام، كه برخي از آنها چاپ شده است و برخي ديگر به تدريج در حال آماده شدن براي چاپ است.

ابوترابي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود ابوترابي آبندانسري

محل تولد : سارى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 شمسي در خانواده اي مذهبي در شهر ساري متولد شدم. در سال تحصيلي 55 _ 56 شمسي از كلاس سوم نظري به سبب اوضاع ناهنجار و نامساعد محيط دبيرستان، ترك تحصيل كردم. از آن پس تا سال 1358 به كار كشاورزي و مشاغل آزاد مشغول بودم، تا اينكه پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در سال تحصيلي 58 _ 59 توفيق ورود به حوزه علميه قم را يافتم.

دروس مقدماتي تا سطح عالي را سال 1366 به پايان رساندم و از سال 67 در درس خارج اصول از محضر آيات عظام: فاضل لنكراني و شيخ جواد تبريزي و شيخ جعفر سبحاني و در درس خارج فقه از محضر حضرات آيات عظام: شيخ جواد تبريزي و جوادي آملى و احمدي فقيه

يزدي و برخي ديگر از بزرگان استفاده فراوان نمودم. در خلال سالهاي مذكور حداقل يك سال از درس تفسير حضرت آيت الله مشكيني و دو سال از درس تفسير استاد فرزانه جوادي آملى با قرآن بيشتر آشنا شده و مأنوس گشتم، كه ذوق حلاوت آن سبب شد تا در سال تحصيل 73 _ 74 در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن حوزه علميه شركت نمايم، كه به لطف حق تعالي در سال 76 _ 77 دوره را به پايان رسانده، كه مهر ماه سال 1384 از رساله سطح چهار (دكترا) با عنوان «پژوهشي در تفاسير روايي شيعه» دفاع نمودم.

در خلال سالهاي 61 تا 75 در دروس كلام، فلسفه و عرفان از محضر اساتيد فرزانه و آيات عظام: حسن زاده آملى، جوادي آملى، عسكري گيلاني و انصاري شيرازي استفاده شايان بردم. همزمان با تحصيلات به فعاليتهاي تدريسى، تحقيقى، تاليفي و تبليغي در حد توان پرداختم و نيز در طول هشت سال دفاع مقدس حداقل به مدت يك سال توفيق حضور در جبهه هاي حق عليه باطل به شكل رزمي، تبليغي را داشتم.

در حال حاضر با برخي از مراكز تحقيقى و نيز در مركز جامعة الزهراء (س) در بخش امور پايان نامه به راهنمايي دانش پژوهان، همكاري دارم.

احساني فر، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد احساني فر

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

با اخذ سوم نظرى در دبيرستان، در اوّل پاييز سال 1360 وارد حوزه علميه لنگرود شدم. به رغم نشاط و رونق علمى كم نظير اين حوزه كوچك شهرستانى در زمان رياست مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاجّ شيخ عليرضا ممجَّد

لنگرودى (قدس) براى تحصيل فراغت بال و فرار از آمد و شدها، در سال تحصيلى بعد به حوزه مشهد و در سال سوّم به حوزه كاشان عزيمت نمودم. پاييز 1363 وارد حوزه علميه مباركه قم شدم و پيوسته در اينجا مشغول به تحصيل و وظايف طلبگى هستم.

جامع المقدمات، منطق، حاشيه و بخشى از سيوطى را نزد مرحوم آقاى ممجّد (قدس) در حوزه لنگرود خواندم. بقيه سيوطى، مغنى و بخشى از معالم را در مشهد و بقيه معالم را در تابستان در لنگرود و مختصر و جلد اوّل اصول مظفّر و كتب عبادات شرح لمعه را در حوزه كاشان و بقيه دروس را در قم گذرانده، از پاييز سال 1367 حضور در خارج فقه و اصول را آغاز نمودم.

احسائي، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1275 ق)، عالم اصولى. وى فرزند بزرگ، و شاگرد، پدر خود، شيخ احمد احسائى، بود. سالها در قزوين از محضر شهيد ثالث و محمد صالح برغانى استفاده كرد و فقه و اصول آموخت. حكمت و فلسفه را نيز از ملاآقاى حكمى و آخوند ملايوسف حكمى فراگرفت. از پدرش در تاريخ 1236 ق اجازه دريافت كرد و در اين اجازه با برادرش شيخ علينقى شريك بود. او از مخالفين سرسخت طريقه پدر خود به حساب مى آمد. و در مجلس قزوين در كنار علماى متشرعه ايستاد و از پدر انتقاد كرد. و همواره ضمن انكار مكتب وى برايش طلب مغفرت مى كرد. او همچنين در رساله اش در «الاجتهاد و الاخبار» كه در جواب سؤال شيخ عبداللَّه قطيفى نگاشته طريقت پدر را به وضوح انكار كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (592 /2)، الذريعه (30

/11 ،141 /1)، روضات الجنات (100 /1).

احمدي ابهري، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد علي احمدي ابهري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

وي در سال 1335در خانواده اي روحاني به دنيا آمد. پدرش مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج سيّد نورالدين ابهري از شاگردان امام خميني (ره) و جد او مرحوم آيةالله سيّد شمس الدين ابهري از شاگردان مرحوم آيةالله العظمي حائري، مؤسس حوزه علميّه قم بود. تحصيلات ابتدائي و متوسطه را در قم و تهران به پايان رسانيد و در سال 1358 موفق به اخذ ليسانس حقوق قضائي در مجتمع آموزش عالي قم (وابسته به دانشگاه تهران) گرديد.

در ابتداي تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عنوان عضو شوراي قضائي خدمت كرد. در سال 1359 به حوزه علميّه قم وارد شده و از محضر اساتيد بزرگواري چون آيات عظام محقق داماد، محفوظي، مكارم شيرازي، صالحي مازندراني و ديگر بزرگان كسب فيض نمود.

همراه با تحصيلات حوزوي از سال 1370 تا 1373 در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران موفق به اخذ كارشناسي ارشد در حقوق جزا و جرم شناسي گرديد. وي اينك در مرحله دكتراي حقوق جزا و جرم شناسي مشغول به تحصيل است.

احمدي جلفايي، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد احمدي جلفايي

محل تولد : هادي شهر جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/1/15

زندگينامه علمي

اينجانب حميداحمدي فرزند يدالله، متولد 15/ 01/ 1357 در هادي شهر در شهرستان جلفا. پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك در سال 1357 همزمان در امتحان ورودي حوزه و دانشگاه شركت كرده و در همان سال به همراه تحصيل علوم حوزوي در مدرسه رضوي قم به گذراندن دوره كارشناسي اقتصاد

نظري در دانشگاه مفيد نيز مشغول شدم. همزمان با اخذ مدرك كارشناسي دانشگاه در علوم حوزوي نيز مدارج آن را تا دوره سطح نخست طي نمودم و پس از آن نيز به همراه ادامه تحصيلات حوزوي در مؤسسه علمي فرهنگي دارالحديث قم بعنوان محقق مشغول تحقيق شدم و علاوه بر آن در كنار تحقيقات گروهي در دارالحديث در موضوعات مختلف دست به تأليف و تحقيق كتاب يا مقاله پرداختم. در سال 1379 ملبس به لباس روحانيت شده و پس از آن در همه مناسبتهاي تبليغي در همه سنين به مكانهاي مختلف اعم از مساجد و دانشگاهها چه در قم و چه در تهران و چه در تبريز جهت تبليغ ارزشهاي اسلامي فعاليت نموده ام.

در حال حاضر در سطح خارج در دروس برخي از آقايان شركت دارم و علاوه بر آن با برخي از اساتيد مشهور حوزه بصورت اختصاصي در زمينه موضوعات فقهي و اصولي و همچنين در مؤسسه دارالحديث در مباحث رجال و درايه اي و غيره در حال تحقيق و پژوهش مي باشم.

بطور كلي در موضوعات مختلف كتب فقهي و اصولي در دروس خارج برخي از آقايان و اساتيد عظام (البته در برخي كم و در برخي بصورت طولاني) همچون: حضرت آية الله مكارم شيرازى، حضرت آية الله شيخ جعفر سبحانى، حضرت آية الله وحيد خراسانى، حضرت آية الله سيد احمد مودى، حضرت آية الله كريمى، حضرت آية الله سيد موسي بشيري زنجانى، حجةالاسلام والمسلمين محسن فقيهى، و غيره شركت نموده و از خرمن معارف اين اساتيد بهره جسته ام.

احمدي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن احمدي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ

تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 در مشهد مقدس رضوي به عشق علوم اهل بيت عصمت و طهارت (ع) وارد مدرسه حاج آقاي موسوي نژاد (حفظه الله) تعالي شدم و طبق برنامه بسيار جالبي كه در اين مدرسه حاكم بود، درس صرف را مستقيماً از خود ايشان آموختم، ايشان با طرحي بسيار جالب مطالب صرف را دسته بندي و روي تخته آموزش مي داد و ما هم مي نوشتيم. بدون هيچ كتابي در مدت كوتاهي در صرف مهارت خوبي پيدا كرديم. بعد از تمام شدن فقط صرف ساده و بعضي كتب جامع المقدمات را مرور نموديم، و بعد وارد درس هدايه شديم و بعد صمديه و ساير كتب ادبيات. بعد از مدت چهار سال دروس ابتدايي و متوسط را اعم از ادبيات، منطق، معاني بيان، اصول الاستنباط، اصول فقه و لمعه را تمام كردم.

در سال پنجم وارد دروس سطح عالي شدم. قطع و ظن رسائل و مكاسب محرمه را در مشهد درس گرفتم. بعد از آن رهسپار قم مقدسه شدم و بيع به بعد را از خدمت حضرت آيت الله استاد احمد پاياني (رحمة الله عليه) و حضرت استاد شيخ مصطفي اعتمادي استفاده نمودم و كفايتين را خدمت استاد گنجعلي خراساني كه خود از شاگردان اسبق همان مدرسه حاج آقاي موسوي نژاد در مشهد بوده اند، فرا گرفتم و با مشورت و تشويق خود ايشان و به توفيق الهي با شوق فراوان وارد درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني (از اول اصول) و اصول حضرت آيت الله تبريزي (از استصحاب تا آخر دوره بعد) شدم. همزمان در درس فقه حضرت آيت الله

تبريزي (از بحث اواني در طهارة) شركت نمودم و هر روز بعد از درس در جلسات خصوصي سوال و جواب در منزل حضرت آيت الله تبريزي شركت نموده و از آن مباحثات و سوال و جوابها استفاده ها نمودم.

بعد از اينكه چند سال درس خارج رفتم به اتفاق چند نفر از دوستان كه از فضلا مي باشند از يكي از شاگردان اسبق حضرت آيت الله تبريزي جناب حجت الاسلام والمسلمين محمد تقي شهيدي (حفظه الله) خواهش نموده و يك درس با محوريت كتاب بحوث في علم الاصول شهيد آيت الله صدر، درس خارج خصوصي كه بيشتر صبغه مباحثه و جواب و اشكال داشته باشد را شروع نموديم كه تا سال 83 ادامه داشت و پايان يافت. در خلال بحث هاي اصول و فقه از تحصيل فلسفه هم بي بهره نبودم و كتاب منظومه سبزواري را خدمت استاد نكونام آموختم. كتابهاي نهايه، بدايه و اسفار، اشارات، شوارق و حتي بعضي بحثهاي شفا را مطالعه نموده ام.

حدود 10 سال است كه تدريس در بعضي از مدارس و به صورت منظم در مدرسه حضرت آيت الله گلپايگاني را شروع كرده ام. در اين خلال اصول فقه، روضه، حلقات شهيد صدر و خصوصا حلقه ثالثه رسائل اعم از قطع و ظن، برائت و استصحاب و مكاسب را تدريس نموده ام و هم اكنون نيز مشغول تدريس قطع و ظن در مدرسه مباركه آيت الله گلپايگاني و حلقه ثالثه در مدرسه مباركه حجتيه براي طلاب خارج از كشور مي باشم.

از سال 75 وارد موسسه دائرة المعارف فقه شيعه شده و تاكنون به همكاري با آنان ادامه داده ام و در

اين راستا زير نظر حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي مقالات فقهي زيادي را به رشته تحرير در آورده ام. در آن موسسه به عنوان هاي سر گروه، مدير مجله، عضو شوراي سرپرستي تحقيقات، دبير شوراي سرپرستي تحقيقات و اخيراً عضو هيئت علمي آن موسسه مشغول انجام وظيفه علمي و حوزوي مي باشم.

با بخش مركز مديريت خواهران حوزه علميه به عنوان مصاحبه سطح 2 و 3 نيز همكاري دارم. با مراكز مختلف تحقيقاتي از جمله مركز تحقيقات قوه قضاييه، مركز جهاني تقريب المذاهب و... همكاري داشته و گاهگاهي مقالات فقهي و اصولي مي نويسم .

احمدي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين احمدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 1369 بعد از اتمام دفاع مقدس و بازگشت از منطقه كردستان در مدرسه علميه مباركه جانبازان مشغول به تحصيل علوم ديني شدم و دوره سطح را تمام و يا بعضاً در درس خارج شركت ميكنم. در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي هم بعضا شركت مي كنم. يك دوره كامل عروة الوثقي را با مطابقت فتواهاي مراجع حاضر درس گرفته ام و مدت اندكي به تدريس المنطق مشغول بوده ام و مدتي در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) (حدود 2سال) دوره عمومي را خوانده ام.

پژوهش و ترجمه عربي به فارسي را تجربه كرده ام و آثاري اندك دارم كه بعضاً به چاپ رسيده اند. در خصوص برگزاري كنگره هاي بين المللي و همايش ها تجربه هاي زيادي داشته ام و حدودا 10 كنگره و همايش را به عنوان دبير اجرايي برگزار نموده ام. در مجمع جهاني اهل بيت

(ع) مدتي مدير امور بين الملل و مدتي مدير امور اجرايي بوده ام و... .

احمدي، ذكرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ذكر الله احمدي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ذكرالله احمدي در سال 1353وارد حوزه علميه آية الله بروجردي كرمانشاه شده و پس از آشنائي با ادبيات، صرف و نحو در حد جامع المقدمات، سيوطي، مغني و حاشيه ملاعبدالله در منطق به حوزه علميه قم هجرت كرده و به تحصيل ادامه داده و سطوح عاليه را از محضر اساتيد گرانقدر به پايان رسانده، سپس در دروس خارج فقه و اصول مراجع و اساتيد بزرگ شركت جسته و فلسفه را در حد شرح منظومه از محضر آية الله محمدي گيلاني و آية الله انصاري شيرازي تلمذ نمودم.

در دور سوم مجلس خبرگان رهبري از سوي مردم استان كرمان به عنوان نماينده انتخاب و به مدت هشت سال ادامه داشته است.

احمدي، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد مهدي احمدي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمحمدمهدي احمدي، فرزند سيدابوالفضل، متولد 1332 شمسي، محل تولد: خميني شهر اصفهان. پدرم از روحانيون موجه و معنون آن خطه بودند و اجداد ما همگي روحاني عالم و مورد اعتماد مردم بودند. حقير در اين خانواده رشد نموده و طبق معمول وارد دبستان شدم.

در آن زمان در بعضي از مدارس صبحها سر صف قرآن قرائت مي شد و بعد مراسم دعا انجام مي گرفت. معمولا بنده را مامور اين كار مي كردند و با تلاوت چند آيه از قرآن و خواندن سرود مراسم پايان مي يافت. بعد از ظهرها مجدداً كلاس درس برگزار مي گرديد. يكي از نقاط قوت آن مدرسه

اين بود كه مدير مدرسه به جهت مذهبي بودن، مراسم نماز جماعت ظهر و عصر را بر پا نموده و همه را مكلف به انجام آن مي نمود. حقير چون از خانواده روحاني بودم به عنوان امام جماعت انتخاب شدم و نماز جماعت را در مسجد نزديك مدرسه اقامه مي نمودم.

بعد از تمام نمودن دوران ابتدايي به جهت علاقه شخصي و نيز محيط خانواده به مدارس علوم ديني و به اصطلاح طلبگي روي آوردم. آغاز تحصيل حدوداً سال 45 _ 44 بود. ابتدا در همان شهر به مدت يك سال ماندم و بعد به اصفهان آمده و در مدرسه صدر بازار حجره گرفته و مشغول تحصيل شدم. در ضمن دروس جديد مقطع دبيرستان را به صورت شبانه خواندم و ديپلم گرفتم.

هجرت به قم: در حوزه علميه اصفهان دروس مقدمات سيوطي و شرايع و حاشيه را خواندم. ولي احساس نمودم دروس اصفهان شتاب خاص خود را ندارد و بسيار كند حركت مي كند. اساتيد معمولا جديت خاصي ندارند و بسيار كم درس مي دهند. از طرفي تشنگي و نياز دروني من متناسب با داده ها نمي باشد. لذا بعد از مشورت با چند نفر از اساتيد دلسوز تصميم گرفتم به حوزه علميه قم هجرت نمايم. لكن موانع زيادي در سر راهم وجود داشت و تقريبا مشوقي در اين كار نيافتم بلكه به عكس مخالفت هاي زيادي مي شد.

سال تحصيلي 49 _ 48 بود كه به قم مشرف شدم. در آن زمان مدرسه حقاني از مدارس بسيار منظم و معروفي بود و از طريق امتحان ورودي طلاب را جذب مي نمود. من در امتحان شركت كردم و

بعد از قبولي وارد آن مدرسه شدم. اساتيد آن مدرسه نوعا از اساتيد بزرگ حوزه علميه قم بودند كه اكنون بعضي از آنان از مراجع تقليد مي باشند. مدتي در آن مدرسه بودم و بعد از آن مدرسه بيرون آمدم و در مدرسه دارالشفاء حجره اي گرفتم و تا سال 54 در آن مدرسه بودم. اساتيد مقطع تحصيل سطح: هر چند حقير اساتيد متعددي در اين مقطع داشتم لكن نام بعضي از آنان را اشاره مي كنم:

1. مرحوم آيت الله ستوده كه مكاسب را نوعا خدمت ايشان خواندم.

2. حضرت آيت الله مظاهري اصفهاني كه اكنون رياست حوزه علميه اصفهان را دارند.

3. مرحوم آيت الله سلطاني كه استاد كفايه بودند و نزد ايشان بخشي از كفايه را تلمذ نمودم.

در سال 1354 به درس خارج راه يافتم و دروس فقه و اصول را نزد اساتيد بزرگوار فرا گرفتم. همزمان با آن به جهت علاقه شديد به علوم عقلي دروس فلسفه را نزد اساتيد بزرگوار تلمذ نمودم. لازم به ذكر است تا حدود سال 1374 به درس خارج اشتغال داشتم.

اساتيد خارج فقه و اصول حضرات آيات: فاني اصفهاني، حائري يزدي، سيدمحمدرضا گلپايگاني، (رحمت الله عليهم) حاج شيخ جواد تبريزي، وحيد خراساني و شبيري زنجاني (دامت بركاتهم). قبلاً اشاره كردم كه همزمان با دروس فقه و اصول، فلسفه را نيز فرا گرفتم و دروس بداية الحكمه، نهاية الحكمه، منظومه، شفا و اسفار را نزد اساتيد آموختم. اساتيد فلسفه آيات عظام: حسن زاده آملي، جوادي، اميني، انصاري. ضمناً حقير كتاب فصوص الحكم ابن عربي و بخشي از مصباح الانس را نزد حضرت آيت الله حسن زاده تلمذ نمودم.

احمدي، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر احمدي

محل تولد :

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

اخترشهر، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اخترشهر

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/7/1

زندگينامه علمي

علي اخترشهر متولد 1348 از شهرستان لاهيجان ديده به جهان گشود. دوران تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه خود را در همان شهرستان گذراند و پس از اخذ ديپلم در سال 1367 براي كسب تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه قم شد.

وي در كنار تحصيلات حوزوي به تحصيل علوم دانشگاهي پرداخت. بعد از اتمام سطح مدت 7 سال در درس خارج فقه و اصول اساتيد: چون آيت الله جوادي آملي و آيت الله شبيري زنجاني به كسب علم پرداخت و تحصيلات دانشگاهي را تا مقطع كارشناسي ارشد با رتبه اول پشت سرگذاشت. در سال 1384 در رشته انقلاب اسلامي مقطع دكتري در مؤسسه پژوهشي و آموزشي امام خميني (ره) مشغول به تحصيل مي باشد.

در كنار تحصيل به تدريس در دانشگاههاي قم، اراك، آشتيان، تفرش، لاهيجان و سمنان پرداخت و از طرف معاونت امور اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري موفق به اخذ درجه استادياري شد و استاد نمونه سال 82 در اراك و سال 85 در دانشگاه سمنان گرديد.

در كنار تحصيل و تدريس به امر پژوهش پرداخت و تا به امروز بالغ بر 30 مقاله و چندين كتاب به رشته تحرير درآورد. در سال 85 دو پژوهش وي با عنوان "اسلام و توسعه" و "جامعه پذيري سياسي در حكومت ديني" در كنگره دين پژوهان، پژوهش برگزيده گرديد و كتاب "جامعه پذيري سياسي" در سال 86 رتبه اول كتابهاي فصل جمهوري

اسلامي ايران كه از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار مي گردد، را اخذ نمود.

از مسئوليت اجرائي معاون پژوهشكده فرهنگ و مطالعات اجتماعي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي تا سال 83 و كارشناس مسئول امور حلقات در كانون انديشه جوان تا سال 84 و كارشناس امور ارزيابي اساتيد تاكنون در معاونت امور اساتيد قم، مدير گروه معارف اسلامي در دانشگاه آزاد اسلامي لاهيجان و مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه دولتي سمنان تاكنون مي باشد.

اخسيكشي، ابوالوفاء محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 644 ق)، فقيه و اصولى حنفى. معروف به ابن ابى المناقب ملقب به حسام الدين. از اهالى اخسيكث از شهرهاى فرغانه ماوراءالنهر بود. از آثارش: «منتخب فى اصول المذهب»، كه به «منتخب حسامى» معروف است و عده اى از جمله عبدالعزيز بن احمد نجارى بر آن شرح نوشته اند؛ «مفتاح الاصول»؛ «غاية التحقيق» و «دقائق الاصول و التبيين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (256 -255 /7)، ريحانه (367 /7)، كشف الظنون (1848)،لغت نامه (ذيل/ اخسيكتى)، معجم المؤلفين (253 /11)، هدية العارفين (123 /2).

اخضري، حجت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجت الله اخضري

محل تولد : نجف آباد اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1341 در شهرستان نجف آباد اصفهان متولد و در سال 1360 در رشته حسابداري از دبيرستان فارغ التحصيل شدم. سپس حدود يك سال در كميته فرهنگي جهاد سازندگي نجف آباد در روستاهاي توابع مشغول بودم.

بعد از آن وارد حوزه علميه نجف آباد شدم و از مقدمات و سيوطي و حاشيه ملاعبدالله را به اتمام رساندم و در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و ابتدا در مدرسه امام محمد باقر (ع) تا پايان لمعتين و اصول مظفر تحت برنامه مدرسه به اتمام رساندم و با تشكيل خانواده از مدرسه خارج و به طور آزاد دروس حوزه را ادامه دادم.

حدود سال 1370 دوره سطح حوزه را به اتمام رساندم و از سال 1371 با حضور در درس خارج فقه آية الله منتظري و اصول آية الله مكارم شيرازي خارج فقه و اصول را شروع كردم. در همين ايام بود كه ضمن تحصيل در مركز تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي روزانه

حدود سه ساعت شروع به كار كردم كه اين ورود در كارهاي تحقيقاتي شد.

اراكي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتهد، محقق.

تولد: 1273(24 جمادى الثانى 1312 ق.)، اراك.

درگذشت: 8 آذر 1373، تهران.

آيت الله العظمى محمدعلى اراكى از سن يازده سالگى به فراگيرى علوم ادبى و دروس مقدماتى سطح نزد اساتيد مختلف (شوهر خواهرش، عماد، سيد جعفر شيئى، آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى يزدى)، پرداخت. همزمان با شركت در درس آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى، نزد آيت الله شيخ محمد سلطان العلماء اراكى شرح منظومه ملا هادى سبزوارى را در حكمت متعاليه تحصيل كرد. از اساتيد ديگر ايشان آيت الله آقا سيد نورالدين اراكى بود.

در پى وفات آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى در سال 1371 ق.، ايشان به قم مهاجرت نمود و به تدريس خارج فقه پرداخت و طى بيش از سى سال مباحث نكاح، مكاسب محرمه، بيع، خيارات (دو دوره)، طهارت و حج در علم فقه و سه دوره كامل علم اصول را تدريس كرد. محل تدريس او مدرسه زير كتابخانه مدرسه فيضيه قم بود و صبح ها به تدريس خارج اصول اشتغال داشت. وى در مسجد امام حسن عسگرى قم نماز جمعه اقامت مى كرد. ضمنا حدود چهل سال در مدرسه فيضيه و حرم حضرت معصومه (س) اقامه جماعت مى نمود.

فهرست تأليفات آيت الله العظمى اراكى به شرح زير است: تقريرات بحث آيت الله شيخ محمد سلطان العلماء اراكى؛ تقريرات درس فقه آيت الله حائرى شامل: الف: كتاب الطهارة، ب: رسالة فى الاجتهاد و التقليد (كه در ضمن كتاب درر الفوائد آيت الله حائرى چاپ شده است)، ج: رسالة فى الولاية، (كه به ضميمه جلد اول كتاب القرآن و العقل به چاپ رسيده است)، د: الارث، ه. نفقه زوجه

(كه همراه كتاب ارث به نام رسالتان فى الارث و فى نفقه الزوجه به چاپ رسيده است) و: مكاسب المحرمه، ز: كتاب البيع،، ح: كتاب الخيارات (اين سه عنوان آخر هر سه به چاپ رسيده است)؛ تقريرات درس اصول فقه آيت الله العظمى حائرى (سه دوره)؛ حاشيه بر درر الاصول آيت الله العظمى حائرى (كه در پاورقى آن كتاب چاپ شده است)، تقرير درس فقه آيت الله خوانسارى (كتاب الطهارة): حاشيه ى عروة الوثقى؛ شرح مفصل عروة الوثقى- باب طهارت؛ توضيح المسائل (كه مكرر به چاپ رسيده)؛ مناسك حج؛ رساله استفتائات؛ مقدمه بر تفسير القرآن و العقل آيت الله سيد نورالدين اراكى (اين تفسير به اهتمام ايشان به چاپ رسيده است)؛ كتاب النكاح و الطلاق.

آيت الله محمدعلى اراكى به سبب يك ضايعه عروقى در بيمارستان شهيد رجائى تهران درگذشت. پيكر ايشان در صحن حرم معصومه (س) در كنار مدفن آيات عظام عبدالكريم حائرى و سيد محمدتقى خوانسارى به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

ارباب، رحيم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج آقا رحيم ارباب اصفهانى از مشاهير علماء اسلامى و اكابر دانشمندان و اكبر و اعظم علماء معاصر اصفهانست و از جهت سن و شيخوخيت از تمام علماء و مجتهدين اماميه مسن تر و بيش از يكصد سال از عمر مباركش ميگذرد و از بركات روحانيت است.

ولادتش در اصفهان و نشو و نمايش نيز در آن سامان بوده در خانواده ثروتمندى اصيل و نجيب و شريف تربيت شده و مقدمات و سطوح را از مدرسين اصفهان فرا گرفته و دروس فقه و اصول را از اكابر دانشمندان چون حجه الاسلام والمسلمين آقاى ابوالمعالى كلباسى و حجه الاسلام آخوند ملا محمد كاشى و آيه الله مير سيد محمد تقى مدرس

و آيه الله حاج سيد محمد باقر درچه اى و بالاخص مرحوم ميرزا جهانگيرخان قشقائى علم حكمت و فلسفه را فرا گرفته و با مرحوم آيه الله العظمى بروجردى در هنگاميكه در اصفهان تحصيل ميكردند شريك درس و مباحثه بوده اند و چون بحكيم قشقائى اتصال و ارتباط زيادى داشتند بآن بزرگوار تأسى نموده و جز در هنگام اقامه جمعه و جماعت عمامه نميگذارند بلكه با كلاه كه در تمثالشان ديده ميشود بسر برده اند.

تأليفات و تصنيفاتى در فقه و اصول و حكمت دارند رحمه الله عليه رحمه واسعه.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

ارجي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر ارجي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/12

زندگينامه علمي

علي اكبر ارجي فرزند غلامرضا در 12 فروردين سال 1334 در يك روستاي دور افتاده خراسان رضوي از توابع نيشابور و در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشوده ام. در پنج سالگي با نماز و قرائت قرآن آشنا شده، بخشي از دوره دبستان را در روستا و بخش ديگر آن و دوره راهنمايي و دبيرستان را در مشهد مقدس گذرانده ام.

از سال 1353 _ 1354 نخست به مدت يك سال وارد حوزه علميه قوچان و سپس وارد حوزه علميه مشهد شده و ادبيات عرب، منطق و مقداري از اصول و فقه را در نزد اساتيد آن حوزه مانند آقاي حجت هاشمي خراساني، آقاي صالحي نيشابوري، آقاي عباسي واعظ طبسي فراگرفته ام. سپس در سال 1358 به حوزه علميه قم هجرت كرده و در مدرسه فيضيه به تحصيلات حوزوي خود ادامه دادم.

دروس سطوح عالي را در نزد اساتيدي همچون آقاي اشتهاردى، اعتمادى، مرحوم ستوده، محقق داماد و مرحوم فاضل

لنكراني به اتمام رسانيدم. همراه با درس هاي فقه و اصول به سراغ علوم عقلي و تفسير قرآن رفته علم كلام، فلسفه و بخشي از عرفان نظري و بخشي از علم هيئت را در نزد اساتيد بزرگ همچون آيات عظام انصاري شيرازى، حسن زاده آملى، جوادي آملي و مصباح يزدي مشغول شدم و تفسير قرآن را در نزد مرحوم آيت الله مشكيني شروع و در خدمت آيت الله جوادي ادامه دادم.

از سال 1362 در دروس خارج فقه و اصول شركت كردم و يك دوره كامل خارج فقه و اصول را نزد مرحوم آيت الله فاضل لنكراني فراگرفتم و نزد اساتيدي بزرگ همچون مرحوم آيت الله جواد تبريزي خارج فقه، آيت الله وحيد خراساني خارج فقه و بخشي از اصول فقه، آيت الله يوسف صانعي بخشي از خارج اصول، آيت الله نوري همداني بخشي از خارج فقه، آيت الله مكارم شيرازي بخشي از خارج فقه و از آيت الله جوادي بخشي از خارج فقه را فراگرفتم. البته به طور مقطعي از محضر آيت الله گلپايگاني و نجفي مرعشي و بعضي مراجع عظام ديگر نيز استفاده كرده ام.

از همان سال هاي 54 _ 55 تبليغ را در مشهد مقدس از تعليم قرآن شروع كرده و سپس در ماههاي محرم، صفر و رمضان براي تبليغ دين و بيان احكام و ابلاغ پيام انقلاب اسلامي به شهرهاي مختلف و در دوران جنگ تحميلي به جبهه هاي دفاع مقدس، مسافرت كردم. و چيزي كه در اين دوره براي من جالب توجه و شيرين است، اين است كه معمولاً سوژه ها و نكته ها و پيام هاي تبليغي را، از نوشته هاي مرحوم آيت الله مطهري و پيام هاي حضرت امام

خميني (ره) و از بيانات مرحوم شهيد هاشمي نژاد، و مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي دريافت كرده و در ابلاغ آن به مردم جدي و كوشا بوده ام.

تدريس را به طور رسمي از سال 1359 شروع و دروس حوزوي را در حوزه علميه قم در رشته هاي مختلف مانند: ادبيات عرب، منطق، اصول، فقه، كلام، فلسفه و تفسير قرآن تدريس كرده ام و كماكان پاره اي از دروس حوزوي را در فقه و اصول و فلسفه و تفسير قرآن تدريس مي كنم.

اين بنده همواره امر تحصيل، تبليغ، تدريس، تأليف، تدوين و تحقيق را دنبال كرده ام. و پيوسته اشتغال داشته و دارد و بنابر علاقه دروني تأليفاتي در زمينه هاي مختلف، منطق، كلام، اصول و علوم قرآني را شروع كرده و هنوز هم ادامه دارد. از سال 70 _ 71 در مركز فرهنگ و معارف قرآن، در زمينه هاي مختلف، تفسير قرآن و علوم قرآني در كنار محققين گرانمايه ديگر، به امر تحقيق اشتغال داشته و اين امر تا سال 1385 ادامه داشته است و تاكنون تا بخش هاي مختلفى، همچون تفسير قرآن (تفسير راهنما) نمايه سازي كتاب هاي علوم قرآنى، تدوين اصطلاح نامه معارف قرآن، فرهنگ موضوعي قرآن (كليد قرآن) و دايرة المعارف موضوعات و مفاهيم قرآن، همكاري داشته ام.

در سال 1376 به راديو معارف اسلامى پخش سراسرى، دعوت شدم و در برنامه اي با عنوان «عارفانه» درباره نماز و اهميت و آثار، آداب و اسرار آن به مدت (10 _ 15 دقيقه) نزديك به صد جلسه برنامه سخنراني داشتم. در سال 1377 از سوي صداي جمهوري اسلامي ايران مركز چهارمحال بختياري شهركرد دعوت به همكاري شده و در آنجا چهل و پنج جلسه سخنراني هاي

كوتاه با عنوان كلي «آداب» داشته ام كه هر هفته تنها يك جلسه از آن از راديو پخش مي شد. برخي از زير مجموعه عنوان مذكور عبارتند از: آداب عبادت، آداب نماز، آداب روزه، آداب تلاوت قرآن، آداب استماع قرآن، آداب سخن گفتن، آداب سلام و پاسخ آن، آداب دعا، آداب مساجد، آداب پرسش، آداب ازدواج، آداب اطعام، آداب قرض دادن، آداب برخورد با سختي ها، آداب تجارت و ده ها عنوان ديگر .

براي بار سوم از طرف راديو معارف مركز قم، در سال 1382 دعوت به همكاري شدم اين بار سخنراني هاي اين بنده در برنامه هاي «مشكات هدايت» و «بر آستانه ارادت» ضبط و پخش مي شد. مباحث مطرح شده، مناسبت هاي ايام و مباحث دعا و ذكر و نماز بوده، اين برنامه ها بيش از يك سال ادامه داشت.

اردكاني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا اردكاني

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/3/10

زندگينامه علمي

اين جانب در يك خانواده مذهبي و متديّن در سال 1324 شمسي، در يكي از روستاهاي شهرستان ميانه چشم به جهان گشودم. در همان سال هاي نخست پدرم را از دست دادم و تحت تفل دايي زحمتكشم بزرگ شدم، و در هفت سالگي بر اثر حادثه اي از ناحيه دست چپ معلول شدم. پس از اتمام تحصيلات ابتدايي در همان روستا، جهت فراگيري علوم آل محمد ( عليهم السلام ) و دروس حوزوي عازم شهرستان ميانه شدم، و پس از دو سال تحصيل در آن شهر و علاقه زياد به دروس حوزه، روانه شهر خون و قيام قم شدم، و اين سفر مصادف با رحلت جانگداز مرحوم آيت الله العظمي بروجري ( رحمه

الله ) بود. پس از وقوع پيوستن جرياانات سال هاي 41 ، حوادث خونين خرداد 42، خروش مردم انقلابي و بازداشت امام خميني ( قدس سرّه ) در تهران، بر اثر فعاليت هاي سياسي و انقلابي مجبور شدم براي ادامه تحصيل به نجف اشرف هجرت كنم، مدتي كه در آن ديار بودم _ يعني : تا سال 1353 شمسي _ همواره در درسهاي خارج حضرات آيات عظام و مراجع عالي قدر به ويژه امام امّت، خميني كبير ( قدس سره ) و مرحوم آيت الله العظمي السيّد الخوئي شركت مي كردم. در سال 1353 كه رژيم ضد خدائي بعث، تصميم به بيرون راندن ايرانيان از عراق گرفت، اين جانب به همراه عده اي از فضلا و علماي ايراني مقيم نجف اشرف، از آن ديار رانده شديم، و از همان سال تا كنون در شهر مقدس قم ساكن هستم. تا كنون بيش از سي و پنج سال است كه به تحقيق علوم و احاديث و اخبار ائمه اطهار ( عليهم السلام ) مشغول ام، مدت چهارده سال آن در مؤسسه الامام المهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ، يك سال در بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قم، نوزده سال در مؤسسه بنياد معارف اسلامي، مركز تحقيقات حج و بخش تحقيقات بنياد جانبازان و تحقيقات متفرق ديگر به فعاليت مشغول بودم، هم اكنون نيز در مركز فقه الائمه الاطهار ( عليهم السلام ) و مدرسه امام باقر العلوم ( عليه السلام ) به تحقيقات ادامه مي دهم.

اردوبادي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1333 -1274 ق)، فقيه، اصولى و متكلم. در تبريز متولد شد. در چهار سالگى همراه پدر

به نجف رفت، و در آنجا شروع به تحصيل علم و كمال كرد. وى نزد ملامحمد ايروانى و ملاعلى نهاوندى و شيخ محمد حسين كاظمى درس خواند و از محضر فاضل اردكانى و ميرزاى شيرازى بهره مند شد. او از شيخ محمد طه نجف اجازه روايت و از فاضل شربيانى و شيخ زين العابدين و شيخ لطف اللَّه مازندرانى و ميرزاى شيرازى اجازه ى اجتهاد گرفت. پس از رسيدن به مقامات عاليه به تبريز بازگشت و به تدريس و نشر احكام در آن ديار مشغول شد و از مراجع تقليد آن سامان گشت. مجددا به نجف رفت و در آن شهر زيست و به تدريس مشغول شد. تا اينكه در راه سفر به خراسان در همدان درگذشت. و پس از چند سال جنازه اش به نجف منتقل شد. در «اعيان الشيعه» پنجاه و دو اثر به وى نسبت داده شده است. از آثار وى: « القبسات فى اصول الدين»؛ «مناهج اليقين فى الرد على النصارى»؛ «الشهاب المبين فى اعجاز القرآن»؛ «اصول الدين»؛ «الدّرة البيضاء»؛ «النجم الثاقب فى نفائس المناقب»؛ رساله اى در «احتكار»؛ رساله اى در «اوزان و مقادير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (411 -410 /2)، الذريعه (187 /15 ،93 /8 -182 /2)، ريحانه (205 -204 /1)، الكنى و الالقاب (21 /2)، معجم المؤلفين (116 /8).

ارشاد، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي ارشاد

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجتبي ارشاد فرزند امين در سال 1344 در گرگان متولد شدم و در سال 1362 تحصيلات حوزوي خود را در مدرسه امام خميني (ره) گرگان شروع نمودم.

تا سال 1370 در گرگان به تحصيل پرداختم.

اين دروس تا اواسط رسائل و مكاسب ادامه داشت و همزمان براي امتحان به قم و در امتحانات مركز مديريت شركت مي نمودم. در سال 1368 تمام امتحانات شرح لمعه را به پايان بردم و در مراحل بعدي امتحان مي دادم.

در هنگامي كه در گرگان بودم دروس ادبيات و منطق را مكرراً تدريس مي نمودم و در اداره آن مدرسه همكاري مي كردم. در مهرماه سال 70 به قم منتقل شدم و ادامه رسائل و مكاسب و همچنين شروع كفايه را تا سال 1372 ادامه دادم. در مهر سال 1372 دروس خارج فقه و اصول را نزد مراجع عظام شروع كردم كه عمدتاً از محضر حضرت آيت الله تبريزي، فاضل لنكراني و وحيد خراساني بود و هم اكنون از محضر فقه آيت الله وحيد استفاده مي كنم.

در مهر سال 1372 دروس تخصصي كلام را آغاز نمودم و در خرداد سال 1376 به پايان برده ام كه اكنون با اتمام نوشتن رساله آن در نوبت دفاع از آن هستم.

پس از اتمام دروس تخصصي در موسسه دايرة المعارف فقه اسلامي به مدت چهار سال در بخش موسوعه و بخش فرهنگ فقه همكاري داشتم و همزمان در چند واحد دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس دروس معارف اسلامي و همچنين دروس تخصصي فقهي مشغول مي باشم كه تاكنون ادامه دارد. از ديگر فعاليت فرهنگي اينجانب همكاري با موسسه ميرداماد در شهرستان گرگان بوده كه در قسمت پاسخ به سوالات از سال 1382 آغاز شد و به صورت مكتوب چاپ شده است.

ارموي، سراج الدين، ابوالثنا محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(682 -594 ق)، فقيه، اصولى و متكلم شافعى. اصل وى از اروميه بود. در موصل تحصيل كرد و در دمشق ساكن شد و عهده دار

قضا آنجا گرديد. سپس به آسياى صغير رفت و در قونيه مقيم شد و در همان جا درگذشت. معروفترين اثرش كتاب «مطالع الانوار» در منطق و كلام است، شرحهاى متعدد بر آن نوشته شده كه مشهورترين آنها كتاب «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار» قطب الدين رازى است كه به «شرح مطالع» معروف و از كتابهاى رايج تعليمى است. برخى ديگر از آثارش: «بيان الحق»؛ «المناهج»؛ «شرح الوجيز» غزالى، در فروع فقه شافعى؛ «تلخيص اربعين» يا «مختصر الاربعين»، «التحصيل» مختصر «المحصول» فخررازى در اصول فقه؛ «لطائف الحكمة»، در حكمت به زبان فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (42 -41 /8)، تاريخ ادبيات در ايران (244 -243 /3)، تاريخ نظم و نثر (151 -150)، روضات الجنات (108 /8)، ريحانه (108 /1)، كشف الظنون (2002 ،1846 ،1715 ،1615 ،1567 ،902 ،848 ،261 ،95 ،92 ،61)، الكنى و الالقاب (22 /2)، معجم المؤلفين (155 /12)، نام آوران فرهنگ (5 -4)، هدية العارفين (406 /2).

استادي مقدم، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا استادي مقدم

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/1/1

زندگينامه علمي

آية الله رضا استادي مقدم (تهراني ) در سال 1316 در تهران در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج خداداد كه در سال 1372 دار فاني را وداع گفت ، مردي متدين و اهل خير بود كه هماره فرزند خود را در مسائل معنوي و مادي كمك مي كرد. او در قبرستان وادي السلام قم در مقبره اي كه خود تهيه كرده بود، مدفون است .

آية الله استادي در سن هفت سالگي به دبستان رفت و در دوازده سالگي تحصيلات دوره ابتدايي را به پايان رساند. پس از آن

تا شانزده سالگي به كار و كسب مشغول بود. در شانزده سالگي به وساطت دو نفر از مؤمنان ، به مسجد امين الدوله بازار تهران و مدرسه علميه مروي رفت و تحصيل علوم ديني را آغاز كرد. حدود چهار سال از عمر طلبگي خود را در تهران سپري كرد و سپس به حوزه علميه قم شرفياب شد و در دروس دوره سطح شركت مي كرد. سپس حدود ده سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرد و از محضر استادان برجسته روزگار خود بهره برد. او دو بار به عتبات عاليات مشرف شده بود كه نخستين بار آن در دوران كودكي و بار دوم در دوران تحصيل بود و چند ماه به طول انجاميد كه در طي اين چند ماه در درس خارج برخي از استادان آن ديار نيز حاضر شد.

آية الله استادي در طي اين سالها، شوق فراواني به گردآوري كتب و مطالعه آنها داشت كه اين مسأله ، بعدها در شكل گيري روحيه پژوهشگري او تأثير بسزايي داشت . همچنين در اين سالها در درس اخلاق استادان حوزه علميه تهران و قم حاضر مي شد.

آية الله رضا استادي در سالهاي تحصيل خود، محضر استادان بسياري را درك كرد. او در حدود چهار سال در تهران ، از محضر آقايان حاج شيخ عبدالكريم حق شناس امام جماعت مسجد امين الدوله ، حاج شيخ احمد مجتهدي امام جماعت مسجد حاج ملاجعفر، مرحوم حاج شيخ هادي مقدس واعظ ، مرحوم حاج ميرزا عبدالعلي تهراني امام جماعت مسجد بزازهاي تهران و... استفاده كرد. در قم نيز در چند سالي كه دروس دوره سطح را مي خواند به درس آية الله ستوده ، آية الله ميرزا حسين نوري ، آية الله خزعلي ، آية الله

محمدي شاه آبادي ، آية الله جعفر سبحاني ، آية الله منتظري ، آية الله مكارم شيرازي ، آية الله سلطاني بروجردي ، آية الله آذري قمي رفت و از درس ايشان بهره برد.

در ضمن در درس اخلاق و توسل مرحوم آية الله حاج شيخ عباس طهراني و مرحوم حاج آقا حسين فاطمي شركت كرد. با پايان يافتن دوره سطح نيز به دروس خارج آيات عظام مرحوم سيد حسن فريد اراكي، مرحوم سيد محمد محقق داماد يزدي ، مرحوم سيد محمدرضا گلپايگاني ، مرحوم سيد كاظم شريعتمداري، مرحوم حاج شيخ محمد علي اراكي و آية الله حاج سيد موسي شبيري زنجاني رفت و در چند ماهي كه در نجف حضور داشت ، در درس خارج امام خميني (ره )، آية الله العظمي خويي (ره ) و شهيد سيد محمد باقر صدر (ره ) شركت جست . او در سالهاي تحصيل خود كه نزديك به بيست سال بود، با برخي از فضلا و بيش از همه با آية الله سيد محسن خرازي درسها را مباحثه مي نموده است و در طي اين سالها، خود از تدريس دروسي كه خوانده بود، غافل نماند. ايشان از باب تيمّن و تبرك از مرحوم آية الله سيد مصطفي صفايي خوانساري و مرحوم آية الله شيخ محمد تقي تستري (مؤلف قاموس الرجال ) و آية الله نجومي اجازه روايت دريافت كرد.

آقاي استادي تا به امروز فعاليتهاي فرهنگي بسياري را به عالم اسلام تقديم داشته است . او در طول سالهاي متمادي به تدريس كتابهاي شرح لمعه ، اصول فقه ، مكاسب ، رسائل ، كفايه ، و نيز اصول عقايد و تفسير پرداخته و از اين رهگذر، شاگردان بسياري را پرورانده است .

از آغازين سالهاي تحصيل ، به امر تبليغ اهتمام داشته و به نقاط گوناگوني رفته و مردم آنجا را ارشاد نموده است . همچنين در برخي

سمينارها و همايشهاي علمي ، مانند كنگره شيخ انصاري ، شيخ فضل الله نوري ، رشيدالدين ميبدي ، سيد حسن مدرس ، ميرزاكوچك خان ، سيد شرف الدين و كنگره امام رضا (ع ) و نيز همايش اقتصاد اسلامي به ايراد سخن پرداخته است . از كارهاي مهم ايشان در اين عرصه تهيه ، تنظيم و چاپ آثار سه كنگره عظيم شيخ مفيد، مقدس اردبيلي و آقاحسين خوانساري است كه حدود 5 سال ، بيشتر اوقات ايشان را به خود مصروف داشته است . پس از آن نيز تنظيم آثار كنگره فاضلين نراقي و نخبگان گلپايگان و چاپ آن به عهده ايشان بوده است .

آية الله استادي سه سال مدير حوزه علميه قم و پنج سال سرپرست كتابخانه مسجداعظم بود و چند سال است كه عضو شوراي عالي حوزه علميه قم مي باشد. او حدود شش سال از اعضاي هيأت امناي دائرة المعارف اسلامي ، سه سال از اعضاي مشاوران كتابخانه آستان قدس رضوي بود و حدود سي سال است كه به همراه آية الله خرازي ، در هيأت مديرة مؤسسة در راه حق مي باشد. وي از سال 1350 تاكنون در كنار درس ، به تأليف ، تصحيح و ترجمه نيز اشتغال داشته است .

آية الله استادي تاكنون حدود 150 مقاله نگاشته كه پس از چاپ در مجلاّت به صورت كتابهايي با نام هاي مختلف تجديد چاپ شده كه در بخش تأليفات ايشان ياد شد. وي كتب بسياري را تصحيح نموده است كه از جمله مي توان الكافي في الفقه ، تقريب المعارف ، نفس المهموم ، دو جلد از جواهر الكلام ، المسلك محقق حلّي ، 9 رساله از محقق حلّي ، منهج الرشاد، هفده رساله فارسي ، چهارده رساله عربي ، سي رساله مرحوم آقاميرزا احمد آشتياني را نام برد.

همچنين وي بر چاپ كتب بسياري

نظارت داشته است كه از جمله آنها به ميزان الطالب ، چهارده جلد از تفسير نور، التوازن الاسلامي ، الحكومت الاسلاميه في روايات الشيعه و چند جلد از تأليفات آية الله العظمي اراكي را مي توان اشاره كرد.

آيت الله استادي در پيش از انقلاب ، دوشادوش مردم به مبارزه براي سرنگوني رژيم شاه پرداخت و پس از انقلاب به عضويت جامعه مدرسين حوزه علميه قم درآمد. وي همواره به تبعيت از راه امام خميني (ره ) و حمايت از رهبري مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي تأكيد داشته و هماره دستاوردهاي انقلاب را كه همانا حاصل خون هزاران شهيد بوده ، پاس مي داشته است .

استرآبادي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1323 ق)، فقيه و اصولى. پس از طى مقدمات و سطوح نزد پدرش و آقا سيد محمد وحيد در تهران، به قم رفت و در حوزه ى درس حاج شيخ حسن فاضل و آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه حائرى يزدى حاضر شد تا مقام اجتهاد يافت و به دريافت اجازه از آيات عظام حائرى و اصفهانى و خوانسارى و حكيم نايل شد. پس از درگذشت آيت اللَّه حائرى مشغول تدريس متون فقه و اصول گرديد و پس از فوت پدرش به تهران آمد و به جاى او به ترويج دين پرداخت و مديريت مدرسه علميه محمديه را متعهد و به سرپرستى طلاب اشتغال يافت. از آثار وى: «تقريرات مباحثات فقه و اصول استدلالى» استادانش؛ «رسالة العقائد الامامية»؛ «رساله اى در خمس»؛ «رساله اى در زكوة»؛ «رساله اى در تجرّد بقاء روح»؛ «حواشى بر عروه الوثقى».[1]

سيد ضياءالدين فرزند مرحوم مغفور حاج سيد محمد استرآبادى عالمى جامع و دانشمندى كامل و فقيهى ورع محلى بلباس تقوا و قدس ميباشد. معظم له از احفاد امام

زاده عظيم الشان سيد عمادالدين حسينى علوى كه به چند واسطه بحضرت سيدالساجدين و زين العابدين على ابن الحسين عليهماالسلام از فرزندش جناب عبداللَّه الاصغر منتهى ميشود. جناب سيد عمادالدين در يكى از مضافات هزار جريب مدفون و زيارتگاه مردم آن سامان ميباشد.

مترجم عزيز ما در حدود سال 1323 ق متولد و پس از طى مقدمات و سطوح نزد مرحوم والد و آقا سيد محمد وحيد در تهران به قم مشرف و بحوزه تدريس مرحوم حاج شيخ حسن فاضل و بعد آيه اللَّه حاج سيد محمد تقى خونسارى و مرحوم آيت اللَّه موسس حاج شيخ عبدالكريم حايرى- ره- حاضر تا بمقام منيع اجتهاد و اصل و مجاز از آيات عظام حايرى و اصفهانى و خونسارى و حكيم و ديگران گرديده و در آن اجازات كه بنظر حقير رسيده تصريح باجتهاد آن جناب نموده اند. پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى مشغول تدريس متون فقه و اصول گرديده تا سال 1365 ق بعد از فوت مرحوم والدش به تهران آمده و بجاى مرحوم پدر در مسجد جمعه باقامت جماعت و ترويج دين و تفسير آيات مبين و نيز مديريت مدرسه علميه محمديه را متعهد و در آنجا بتدريس و سرپرستى چهل نفر از طلاب و محصلين اشتغال دارد.

آثار علمى آن جناب از اين قرار است:

1- تقريرات مباحثات فقه و اصول استدلالى اساتيد قم. 2- رساله العقائد الاماميه. 3- رساله اى در خمس. 4- رساله اى در زكوه. 5- رساله اى در صلوه الليل. 6- رساله اى در تجرد بقاء روح. 7- سؤال و جواب عروه الحج در مناسك حج مطبوع. 8- حواشى توضيح المسائل مرحوم بروجردى. 9- حواشى بر عروه الوثقى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان

(جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (374 -373 /4).

اسدي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اسدي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اسدي نام پدر عزيز متولد سال 1323 از سال 39 و 40 وارد حوزه علميه قزوين شده و مقدمات را در قزوين خدمت اساتيدي همچون حجةالاسلام والمسلمين مرحوم رفيعي قزويني و آقاي صامت تلمذ نموده و در سال 45 و 46 به حوزه علميه نجف مشرف شدم و در محضر اساتيدي همچون حجةالاسلام والمسلمين شيخ هادي معرفت حفظه الله و آقا ميرزا جواد تبريزي و همچنين شيخ صدرا باد كوبه رحمة الله عليه و به مدت يكي دو سال در درس آيت الله خوئي رحمة الله عليه شركت نموده و در سال 53 به ايران آمده و درحوزه علميه قم، درس خارج آقاي تبريزي و وحيد حفظهما الله شركت نمودم.

در اوائل جنگ تحميلي از طرف نمايندگي ولي فقيه در جنوب و غرب در سپاه در جبهات جنگ انجام وظيفه نمودم و از سال 67 تاكنون در دفتر تبليغات اسلامي در واحد احياء تراث اسلامي با آقاياني همچون فاضل محترم شيخ محمد باقري اصفهاني نجفي و فاضل محترم رضا مختاري همكاري مي نمايم.

اسدي، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسن اسدي ملامحله

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 درس مقدمات حوزوي را از تهران مدرسه امام القائم (علم الهدي) شروع و بعد از اتمام شرح لمعه و اصول مظفر در سال 1368 به قم آمده و از محضر آقايان شب زنده دار، شيخ علي پناه، ستوده، محفوظي، استادي، امين شيرازي استفاده كرده ام و دروس خارج

فقه و اصول را از آيت الله مكارم و آيت الله سبحاني بهره مند هستم.

از سال 1370در موسسه (در راه حق) اشتغالات فرهنگي را كنار درس داشته ام و روش تحقيق و تفحص را از آقايان آيت الله نوراني، امين زاده، ادياني، توفيقي، مسعودي، عبداللهي كمك گرفته و مشغول به كارهاي تحقيقاتي در كتابخانه (موسسه در راه حق) كه مسئوليتش بر عهده حقير است، پيش برده ام و الحمد الله چند جلد چاپ و بقيه را در توان حقير نبوده و آماده چاپ هستند كه بعدا نام مي برم.

دروس كلاسيك را تا پنجم ابتدايي در روستاي محل تولد (ملا محله) از توابع ديلمان لاهيجان و دروس راهنمايي را در شهرستان رودسر و دروس دبيرستان را در قزوين فرا گرفتم و بعد از ترك تحصيل دروس كلاسيك به دروس حوزوي روي آوردم آن هم همانگونه كه قبلا گفتم از تهران شروع كردم و الان هم قريب 20 سال را سپري نموده ام.

اسعدي، محمد حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن اسعدي

محل تولد : كاشمر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسن اسعدي در سال 1351 در شهرستان كاشمر دروس مقدماتي خود را شروع كردم. دوره ادبيات و مقدمات را كه شامل (نصاب الصبيان، جامع المقدمات، شرح قطر، مغني، مختصر، حاشيه ملاعبدالله، سيوطي و معالم الاصول) مي باشد، در محضر اساتيد آن ديار كامل نمودم و در كنار اينها گلستان سعدي، كليله و دمنه و همچنين عروة الوثقي را نيز خواندم و نوشتم. در ضمن تحصيل تدريس نصاب الصبيان و مقدمات و شرح قطر و گلستان سعدي را نيز داشتم.

در سال 1356

وارد حوزه علميه قم شدم. دوران انقلاب و مبارزه بود درسها به كندي پيش مي رفت. لمعتين را در محضر آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي و ديگران خواندم، اصول فقه را خدمت مرحوم آقاي عرفانيان بودم.

بعد از انقلاب نيز تا مدتي درسها به كندي پيش مي رفت، زيرا در خدمات انقلاب خود را سهيم مي دانستم. مدتي كه از وجود طلاب براي حراست بيت امام خميني (ره) استفاده مي شد شركت داشتم. مكاسب را خدمت آقاي ستوده و رسائل را خدمت آقاي اعتمادي به پايان بردم. در ضمن در كلاسهاي معارف دفتر تبليغات و موسسه در راه حق شركت مي كردم. مسافرت هاي خدماتي نيز داشته ام و نيز مسافرت هاي تبليغاتي نيز به شهرهاي مختلف داشته ام.

كفايتين را خدمت آيت الله ستوده خواندم. در سال 1363 براي تدريس به شهرستان ايذه رفتم. در سال 1365 خارج فقه را در محضر آيت الله مكارم شيرازي شروع كردم و تا سال 1373 در محضر ايشان بودم. در سال 1368 براي بار دوم به شهرستان ايذه براي تدريس رفتم، هر بار يكسال آنجا بودم.

در سال 1371 خارج اصول را در خدمت آيت الله وحيد خراساني شروع كردم و تا سال 1377 از محضر ايشان استفاده مي كردم. در مدتي كه در قم بودم قبل از مسافرت به ايذه تدريس ادبيات، منطق، معالم و غيره داشتم. البته به صورت خصوصي و در ايذه از ادبيات تا لمعه و اصول تدريس مي كردم و بعد از بازگشت نيز مدتي تدريس كفايه براي يكي از دوستان داشتم. از سال 1374 تا كنون از محضر آيت الله تبريزي استفاده

مي كنم.

اسفرايني طوسي، ابوالمظفر شاهفور، طاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 471 ق)، فقيه، اصولى، مفسر و متكلم شافعى. از بزرگان عصر خويش بود و در فنون مختلف دست داشت. وى داماد استاد ابومنصور بغدادى بود. او از ابن مَحمِش و اصحاب اصم نقل حديث كرده و زاهر شحّامى از شاگردان او بوده است. در «طبقات الشافعية» و به تبع آن «الاعلام» و «تاريخ نظم و نثر» و همچنين در جلد چهارم «معجم المؤلفين» از وى به عنوان فرزند طاهر ياد شده است. ابوالمظفر در طوس درگذشت. از آثار وى: «التبصير فى الدين و تمييز الفرقة الناجية عن الفرق الهالكين»؛ «تاج التراجم فى تفسير القرآن للاعاجم»، تفسيرى از قرآن به زبان فارسى؛ «الاوسط» در ملل و نحل؛ كتابى در «اصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (260 /3)، تاريخ نظم و نثر (117)، سير النبلاء (402 -401 /18)، كشف الظنون (1820 ،442 ،340 ،268)، لغت نامه (ذيل/ اسفراينى)، مجمل فصيحى (ذيل/ سال 471)، معجم المؤلفين (38 /5 ،310 /4)، هدية العارفين (430 /1).

اسفرايني، ابواسحاق ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 418 ق)، متكلم، اصولى و فقيه شافعى. ملقب به ركن الدين و مشهور به استاد. او در اسفراين نشو و نما يافت و نزد ابوبكر اسماعيلى در خراسان و ابومحمد دعلج اسفراينى سجزى در عراق تحصيل كرد. وى از معاصران صاحب بن عباد، شيخ مفيد و سيد مرتضى بود. اكثر علماى عصر و شيوخ نيشابور كلام و اصول را نزد وى آموختند و جمله ى علماى عراق و خراسان به فضل و علم او اقرار كرده و او را مجتهد و پيرايه ملك خاور خوانده اند. صاحب بن عباد در حقش گويد كه او آتشى است سوزنده. قاضى ابوالطيب طبرى هنگامى كه در اسفراين

بود اصول فقه را از وى آموخت. و ابوبكر بيهقى و ابوالقاسم قشيرى از وى حديث روايت كردند. زمانى كه اسفراين در نيشابور اقامت داشت مدرسه ى بنامى براى تدريس او بنا كردند. او در اصول اشعرى بود و با معتزليان از جمله قاضى عبدالجبار معتزلى مناظراتى داشت. به گفته ابوالقاسم قشيرى او كرامات اولياء را منكر بود. وى در روز عاشورا در نيشابور درگذشت و همان طور كه آرزو داشت مردم آن شهر بر جنازه ى او نماز گزاردند؛ سپس جنازه او را به اسفراين انتقال دادند. از آثار وى: «الجامع»، در «اصول الدين و الرد على الملحدين»؛ «العقيدة»؛ شرح «الفروغ» ابن حداد؛ «معالم الاسلام»؛ «نورالعين فى مشهد الحسين»؛ «ادب الجدل»؛ «تعليقه»، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (59 /1)، تاريخ نيشابور (156)، تعليقات اسرار التوحيد (642 /2)، روضات الجنات (176 -175 /1)، ريحانه (119 -118 /1)، سير النبلاء (356 -353 /17)، كشف الظنون (1725 ،1418 ،1257 ،1157 ،572 ،539 ،45)، الكنى و الالقاب (26 /2)، لغت نامه (ذيل/ ابواسحاق اسفراينى و اسفراينى)، معجم البلدان (211 /1)، معجم المؤلفين (83 /1)، نامه ى دانشوران (234 -232 /2)، الوافى بالوفيات (105 -104 /6)، وفيات الاعيان (28 /1)، هدية الاحباب (98)، هدية العارفين (8 /1).

اسفندياري، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا اسفندياري

محل تولد : تهران

شهرت : اسلامي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اخذ ديپلم رياضي ( سال 61-60 )

* شروع دروس حوزوي ( سال 62-61 ) در مدرسه مجتهدي تهران و همزمان مربي تربيتي در برخي مدارس تهران

* انتقال به مدرسه چيذر تهران ( سال 63-62 ) وتدريس مكرر كتب درسي حوزه

در رشته ادبيات عرب و منطق در خلال سالهاي 65-62

* افتخار پوشيدن لباس روحانيت ( سال 64 )

* انتقال به حوزه علميه قم همزمان با اتمام دروس سطح 1 ( سال 66 ) يعني پايان لمعتين و اصول مظفر

* اتمام دروس سطح 2 حوزه در قم ( سال 69 ) ورود به درس خارج آيت الله مكارم شيرازي

* پذيرش مسئوليت امور اساتيد مدرسه علميه معصوميه در قم ( سال 73-69 ) و همزمان تدريس برخي كتب درسي چون معالم الاصول , لمعه , تحرير الوسيله , منطق و ادبيات عرب

* سفرهاي مكرر تبليغي به جبهه هاي دفاع مقدس و مراكز ارتش و سپاه و برخي روستاها ( سال 69-64 ) و ايراد سخنراني و برپايي منابر حسيني در برخي مساجد قم پس از اين سالها تا كنون

* تدريس مكرر كتاب حلقات الاصول و نگارش شرح بر اين كتاب از سال 73 تا كنون , در مراكز مختلف علمى

* ارائه اولين اثر مكتوب به نام منطق اجتهاد در شرح "معالم الدين" درسال 72 و شروع به كار تحقيق و تاليف

* دفاع از پايان نامه سطح 3 حوزه , تحت عنوان " الجمع بين الحكم الظاهري و الواقعي " با نمره 19 در سال 1380

* ارتباط علمي با مركز اديان و مذاهب (سال 76 تا 78 )

* ارتباط علمي با پژوهشكده فقه و حقوق , وابسته به دفتر تبليغات اسلامي و پذيرش مديريت گروه علوم وابسته به فقه (سال 79 تا 82 )

* دفاع از پايان نامه سطح 4 حوزه با عنوان "نظريه حق الطاعه" با نمره 17 درسال 83 و پس

از 6 مصاحبه علمي مربوط به شركت در درس خارج فقه آيت الله تبريزي و خارج اصول آيت الله سيد كاظم حائرى

* شركت در همايش هاي علمي و ايراد سخنرانيهاي علمي و نيز دريافت جايزه و لوح تشويق از كنگره دين پژوهان در سالهاي 80 و 82 به مناسبت ارائه دو اثر پژوهشي

* همكاري با معاونت پژوهشي حوزه در تدوين درسنامه مقدماتي علم فقه

اسلاميان، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا اسلاميان

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در سال 1372 هجري قمري در قم و در ميان خانواده اي متدين و دلباخته خاندان پاك پيامبر اسلام (ص ) چشم به جهان گشود. پدرش از كسبه شهر قم و از ارادتمندان به علما و مجتهدان اين شهر عالم پرور بود كه از راه چيني و بلورفروشي روزگار مي گذرانيد. حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان تحصيلات دبستاني خود را در مدرسه محمديه قم به پايان رسانيد. سپس به سفارش پدر، به نزد دايي خود كه از فضلاي حوزه علميه قم بود، رفت و دروس حوزوي را نزد او آغاز كرد. پس از او خدمت چند استاد ديگر در زمينه ادبيات عرب مشرف شد، ضمن اينكه روابط علمي خود را با دايي خود قطع نكرد. پس از اتمام بخشي از دروس دوره مقدمات به مدرسه علميه حقاني رفت . مدرسه علميه حقاني در آن روزگار از مدارس مهم حوزه علميه قم به شمار مي آمد كه با روشي جديد به آموزش دروس حوزوي همت گماشته بود. در اين مدرسه كه مسؤول آن شهيد آيت الله قدوسي (ره ) بود، علاوه بر دروس حوزوي ، دروسي كه هر طلبه

در امور تبليغي خود بدان نياز داشت ، آموزش داده مي شد، از جمله زبان انگليسي ، ادبيات فارسي و... .

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در آن مدرسه ، دروس مقدمات را پي گرفت و سپس دروس دوره سطح را در آنجا به اتمام رسانيد و به درس خارج عالمان و استادان مشهور دوره خود راه يافت و سالها از محضر آنان بهره مند شد، ضمن اينكه در طي اين سالها در دروس اخلاق نيز شركت جدي داشت تا همواره علم خود را با عمل توام سازد.

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در ساليان تحصيل خود به محضر استادان بسياري راه يافت . او كه دروس جامع المقدمات و سيوطي را نزد دايي خود و حجج اسلام علي طيبي و صديقيان فرا گرفته بود، در درس مغني حجة الاسلام والمسلمين فياضي يزدي قمي و درس معاني و بيان آيت الله خزعلي و آيت الله گرامي شركت كرد. او اصول فقه را نزد حضرات آيات خزعلي ، جنتي و استادي ، معالم الاصول را نزد استادان تقوي اشتهاردي ، و شرح لمعه را نزد حضرات آيات حرم پناهي ، گرامي ، محمدي گيلاني ، مظاهري ، مصلحي اراكي ، طاهري خرم آبادي ، فاضلي اشتهاردي ، شهيد قدوسي و شهيد سلطاني اشتهاردي آموخت و در درس رسائل حضرات آيات محمدي گيلاني ، صانعي ، آذري و درس مكاسب حضرات آيات خزعلي و احمدي ميانجي حاضر شد. بخشي از كفاية الاصول را نيز نزد آيت الله صانعي و تفسير را نزد آيت الله مصباح يزدي فرا گرفت ، ضمن اينكه در طي اين سالها، دروسي همچون ادبيات فارسي، املاء و انشاء و زبان انگليسي را نيز آموخته بود.

با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج آيت الله العظمي شيخ كاظم تبريزي (ره )، آيت الله العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني (ره )،

آيت الله العظمي شيخ مرتضي حائري (ره )، آيت الله العظمي وحيد خراساني ، آية الله العظمي شيخ جواد تبريزي و آية الله شاه آبادي رفت و سالها از خرمن دانش و معرفت آنان خوشه چيد. در بخش فلسفه نيز از محضر آيات عظام جوادي آملي ، مؤمن قمي ، اميني و صدر بهره برد. او در سالهاي تحصيل خود با فضلا و عالمان بسياري رابطه دوستي داشت كه از جمله آنان مي توان از حجج اسلام آقايان شب زنده دار، عندليب ، علي مؤمن و محمود رجبي نام برد.

حجة الاسلام والمسلمين اسلاميان در سالهاي مختلف زندگي خود فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است. كه از جمله آنها شركت در مجمع الفقه است كه در آن به تأليف رساله ها و نوشته هاي گوناگون فقهي پرداخته مي شود.

وي در طول سالهاي تحصيل و پس از آن به مناطق گوناگوني سفر نموده و به تبليغ عقايد شيعه پرداخته است كه از جمله آنها مي توان به سفر او به شهر مهران و دره شهر در سالهاي نخستين پيروزي انقلاب اسلامي اشاره كرد. همچنين وي مدتي در دفتر امام (ره ) به بررسي نامه هاي رسيده و اقدام مقتضي آن مي پرداخته است .

حجة الاسلام و المسلمين اسلاميان در طول سالهاي رژيم طاغوت و پس از آن ، همواره چون مردم ايران اسلامي ، زندگي توام با مبارزه را طي نموده است . از فعاليتهاي سياسي وي در زمان رژيم شاه مي توان به افشاگريهاي او اشاره كرد كه در سال 1351 به مدت دو ماه به زندان افتادند.

اسماعيل پور نيازي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن اسماعيل پور نيازي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در تابستان سال 1366 پس از طي مقطع راهنمايي

وارد حوزه علميه شدم. در گام اول قدم در مدرسه مباركه فيضه مازندران (شهرستان بابل) تحت نظارت مديريت و اشراف حضرت آيت الله فاضل استر آبادي نهادم.

پس از طي مراحل اوليه تحصيل در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شدم و در قم در دروس سطح از دروس استاد آيت الله سيد علي محقق دامان و ديگر اساتيد استفاده كردم. در درس خارج نيز در فقه و اصول در محضر اساتيد بزرگوار آيت الله سيدعلي محقق داماد، آيت الله مكارم شيرازي، آيت الله سبحاني و آيت الله لاريجاني حاضر شدم.

همزمان با تحصيل در مقطع خارج در رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن نيز طي يك دوره چهار ساله در مقطع سطح چهار از محضر اساتيد بزرگوار آيت الله معرفت، آيت الله خزعلي، آيت الله دكتر احمد بهشتي، حجت الاسلام دكتر نقي پورفر و اساتيد ديگر بهره مند شدم. پس از اتمام دوره تحصيل رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن به دليل احساس نياز به مباحث عقلي و فلسفي در رشته فلسفه مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) مشغول به تحصيل شدم و اكنون در مقطع كارشناسي ارشد مي باشم.

در بهار سال 1384 پايان نامه سطح چهار مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن را تحت عنوان «آزادي و ارتداد از ديدگاه قرآن» با راهنمايي و مشاورت استاد آيت الله معرفت و استاد دكتر نقي پورفر دفاع كردم و با درجه عالي داوران همراه بود. پيش از آن در سال 1383 پايان نامه فوق به عنوان پژوهش برگزيده سال در حوزه دين پژوهي از سوي دبيرخانه دين پژوهان كشور انتخاب و معرفي شد.

در بخش

تحقيقات علمي نيز با مركز جهاني علوم اسلامي در تدوين درسنامه، مركز پژوهشهاي صدا و سيما در تأليف كتاب و پژوهشكده فرهنگ و انديشه (كانون انديشه جوان) براي تدوين كتاب همكاري داشته و دارم.

اسماعيل پور، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي اسماعيل پور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

شروع به علوم قديمه از سال 1335 شمسي در شهرضا و بعد از طي مقدمات و قسمتي از سطوح عالي و فراگيري فلسفه و كلام و مقداري طب قديم و مقداري هيئت در سال 1339 وارد حوزه علميه قم شدم.

بعد از تكميل سطح عالي حوزه در دروس خارج فقه و اصول شركت نموده و مباحث فلسفي را نيز تكميل و در طول خواندن درس خارج به مباحثات علمي و تدريس سطح عالي و علوم اعتقادي مشغول بوده ام و بعد از دوره هائي از تدريس كفاية الاصول از سال 1357 شمسي به تدريس خارج فقه و اصول مشغول بوده كه هم اكنون هم ادامه دارد و فعلاً دوره سوم تدريس خارج اصول برقرار مي باشد.

در سخنراني بعد از نماز جماعت چه در قم و چه در شهرضا (قمشه) در ايام مناسب و تعطيلات حوزه مثل ماه مبارك رمضان و تابستان با توفيق الهي يكدوره تفسير كامل قرآن براي مردم گفته شده است و دوره دوم نيز تاكنون به سوره يونس رسيده است.

اسماعيلي مباركه، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اسماعيلي مباركه

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد اسماعيلي مباركه در سال 1341 در روستاي مباركه از توابع جرقويه اصفهان متولد شدم. تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در روستاي پيله وران جنوبى، و ادامه تحصيل را در شهر اصفهان گذراندم.

در سال 1363 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و پايه اول تا سوم را در مدرسه علميه ذوالفقار اصفهان، و سپس در سال

1366پايه هاي چهارم و پنجم را در مدرسه علميه امام صادق (ع) اصفهان گذراندم. در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 1375 سطح را در قم يعني پايه هاي ششم و هفتم و هشتم و نهم و دهم را به پايان رساندم و در سال 1376 وارد دروس خارج آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله آقا موسي شبيري زنجاني شدم.

بعد از دو سال همراه با ادامه درس خارج فقه و اصول، تخصصي تبليغ را در مدرسه عالي دارالشفاء شروع كردم و بعد از چهار سال موفق به گذراندن دوره تخصصي تبليغ با گرايش ارشاد نوجوانان و جوانان تأليف كودك و نوجوان شدم و جزء ممتازين دوره سوم تخصصي تبليغ، در سال 1380 از مركز تخصصي تبليغ مدرسه عالي دارالشفاء فارغ التحصيل شدم و همزمان با طي كردن 6سال درس خارج فقه و اصول موفق به دريافت سطح چهار حوزه (دكتري) شدم.

در سال 1380 رسماً تدريس خود را در مراكز تخصصي حوزه:

1- تخصصي تبليغ تحت عنوان روش تدريس و كلاسداري و روانشناسي تبليغ و تدريس مفاهيم ديني و تدريس ديني و قرآن، شروع كردم. 2- تخصصي علوم حديث، روش تبليغ حديث 3- در تخصصي مهدويت، روش تفسير براي جوانان را مشغول هستم. 4- در دانشگاه باقر العلوم (ع) عناويني مانند: الف) روش تبليغ ب) روش ارائه مفاهيم ديني، عقايد، تفسير، احكام، روانشناسي تبليغ، روش تدريس و كلاس داري را تدريس مي كنم. 5- در مجموعه سفيران هدايت قم هم به تدريس مباني اصول، روشهاي تربيتي، روش تدريس، كلاس داري كودك و نوجوانان و روش تدريس و كلاسداري عمومي مشغول هستم. 6 -

در كارشناسي ارشد تخصصي تبليغ، تدريس كلاسداري كودكان و نوجوانان مشغول مي باشم. 7 - در معاونت تبليغ و آموزشهاي كاربردي نيز مشغول آموزش 2000 نفر از طلاب طرح هجرت بلند مدت مي باشم.

اسماعيلي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل اسماعيلي

محل تولد : كريز كاشمر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

پس از فراگيري قرآن در مكتب خانه روستاي زادگاهم كريز و پايان تحصيلات ابتدايي كلاس ششم نظام قديم در سال 1348 وارد مدرسه مرحوم حاج سلطان العلما حوزه علميه شهرستان كاشمر گرديدم و طلبه شدم.

حوزه كاشمر در آن سالها بسيار پر رونق بود و از شهرهاي گناباد، قاين، فردوس، بجستان و تربت حيدريه طلبه ها براي درس خواندن به كاشمر مي آمدند. هر سه مدرسه كاشمر، مدرسه مرحوم حاج شيخ، مدرسه عتيق و مدرسه حاج سلطان پر از طلبه بود و با مديريت مرحوم آيت الله سعيدى برنامه هاي آموزشي منظم و خوبي در جريان بود، امتحانات به طور مرتب برگزار مي شد. در آن زمان تقريبا همه سطوح از ابتدايي و مقدماتي گرفته تا خارج فقه و اصول تدريس مي شد. مرحوم آيت الله امامي كه از شاگردان ميرزاي نائيني و هم مباحثه آيت الله خويي بوده است در مدرسه حاج شيخ خارج فقه مي گفت. خود آيت الله سعيدي هم علاوه بر مديريت حوزه و فعاليت هاي متعدد اجتماعي، مذهبي در چند مقطع تدريس مي كرد.

بعد از انقلاب متاسفانه برخلاف بسياري از شهرستانها حوزه كاشمر دچار ركود شد و اخيراً پس از تقريبا دو دهه بي نظمي و بي رونقي دوباره با همت حجت الاسلام عربي سامان گرفته است

و كم كم رونق گذشته خود را باز مي يابد. در سال 1352 به اتفاق پسر عمويم حجت الاسلام حاج شيخ علي اسماعيلي براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم رفتم.

در حوزه كاشمر دروس مقدماتي و ادبيات عرب مثل نصاب الصبيان، جامع المقدمات، سيوطى، مغنى، شرح قطر، حاشيه ملاعبدالله در منطق و برخي دروس ديگر را از محضر استادان مرحوم آيت الله سعيدى، مرحوم حاج شيخ جواد آقا مدرسى، مرحوم حاج آقاي فرقانى، مرحوم آقاي شريعتي محولاتى، مرحوم آقا ضياء اوليائي فرا گرفتم و در قم پس از چند ماه سرگرداني و نهايتاً استقرار در مدرسه حجتيه (پارك چهارم حجره 75) و با استفاده از راهنمايي حاج آقاي جراسيمي و حاج آقاي عرب در برنامه هاي درسي حوزه شركت كردم.

معاني بيان را از محضر استاد عرفاني استفاده كردم، شرح لمعه را از محضر آيت الله فاضل هرندي و بخشي از مكاسب را از محضر آيت الله صانعى و بيشتر آن را از آيت الله حاج سيد علي محقق داماد و كفايه را از محضر آيت الله فاضل لنكراني استفاده كردم. در همان زمان در درس اخلاق و تفسير آيت الله مشكيني و درس نهج البلاغه آيت الله حسين نوري همداني نيز شركت مي كردم. قوانين الاصول ميرزاي قمى را نزد استاد آيت الله دوزدوزاني خواندم. معالم را از استاد فياضي فرا گرفتم و رسائل شيخ را از محضر آيت الله فاضل هرندي استفاده كردم، مدت كمي نيز در درس آيت الله فاني و مرحوم آيت الله نجفي مرعشي و مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي شركت مي كردم.

در همين سالها فعاليتهاي تبليغي

و سياسي نيز داشتم و در برخي جلسات و فعاليتهاي انقلابي شركت مي كردم. جلسه طلاب كاشمر كه در آن سالها در منزل مرحوم حاج شيخ ابوالقاسم جلالي كاشمري در جوي شور به صورت هفتگي برگزار مي شد و هنوز هم كم و بيش به صورت غير منظم ادامه دارد، محور فعاليتهاي سياسي بود. در سال 1354 جلسه لو رفت مرحوم جلالي و حاج آقاي عربي و آقاي موسوي زيرك آبادي توسط ساواك دستگير شدند و به زندان افتادند. جلسه را فردي كه مدت كمي در جلسه شركت مي كرد و در ارتباط با جريان ديگري دستگير شده بود لو داده بود، به لطف خدا من و پسر عمو و حاج آقاي رضايى، احمدى، موسوي نژاد، يوسفي گنابادى، يعقوبي و ... با اينكه تحت تعقيب بوديم ولي دستگير نشديم.

دو بار براي دستگيري من و پسر عمويم نيمه شب ساواكيها به مدرسه حجتيه آمدند ولي من قبل از وارد شدن به حجره از آمدن آنها مطلع شدم و به حياط مدرسه آمدم و تا آنها نرفتند با جمع زيادي از طلاب عبا به سر و مهر به دست در حياط مدرسه و كنار حوض مانديم و ماموران ساواك را دسته جمعي هو مي كرديم. آنها بخشي از كتابها، نوار مرا از حجره بردند و از هم حجره مان آقاي كاظمي پرسيده بودند كه فلاني كجاست و او اظهار بي اطلاعي مي كرده است. در هر صورت در جريان تظاهرات مفصل 17 خرداد سال 54 در فيضيه كه ماموران ساواك ريختند و عده اى را ضرب و شتم كردند و بردند و مدرسه را بستند، شركت داشتم

ولي قبل از بسته شدن درهاي مدرسه از آنجا خارج شدم. روزنامه هاي آن زمان با عنوان ماركسيست هاي اسلامي تيتر كرده بودند. باز در فعاليتهاي سالهاي 56 و 57 جريان مجالس مرحوم حاج آقا مصطفى، جريان 19 دي حضور داشتم.

بعد از انقلاب از دانشگاه قم مدرك كارشناسي گرفتم. در برنامه مركز آموزشي زبانهاي خارجي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم در رشته زبان انگليسي فارغ التحصيل شدم و مدرك سطح عالي گرفتم.

همچنين يك دوره درس خارجي فقه و اصول از محضر استادان حضرات آيات منتظرى، وحيد خراسانى، صانعى، تبريزي و فاضل لنكراني استفاده كردم. بدايه و نهايه علامه را از استاد فياضي درس گرفتم. مقداري از منظومه را نزد آيت الله انصاري شيرازي خواندم و از سالهاي 65 در ضمن درس كارهاي پژوهشي و نوشتاري نيز مي كردم. در تصحيح و تحقيق مفصل و ده جلدي مختلف علامه كه بطور بسيار خوب چاپ شده و كتاب سال هم شد و جايزه دريافت كرد شركت داشتم و بخش اعلام و تراجم و رجال آن را به اتفاق دوستم حاج شيخ علي اكبر ذاكري انجام دادم. از آن زمان تا به حال حدود يكصد مقاله مفصل علمي كه بخش از آنها در مجله هاي فقه حوزه و برخي روزنامه ها و مجلات ديگر چاپ شده است نوشته ام و الان نيز جانشين مدير مسئول مجله حوزه و عضو هيات تحريريه آن و دبير شوراي مطبوعات دفتر هستم.

اشرفي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين اشرفي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1341 در خانواده اي متوسط و

كارگر ديده به جهان گشودم و در سن هفت سالگي به مدرسه ابتدايي رفته و دوره راهنمايي و متوسطه را تا سال 1360 به پايان رساندم. در سال 1362 پس از اتمام دوران سربازي وارد حوزه علميه دامغان شده و پس از شش ماه با پايان رساندن سال اول حوزه به شهر مقدس قم عزيمت كردم و در مدرسه رضويه كه تحت پوشش مركز مديريت بود، قبول شدم و دوره مقدمات و سطح را 8 ساله به پايان رساندم.

در سال 1372 در درس خارج آية الله العظمي فاضل لنكراني شركت كردم و درس خارج فقه را به پايان رسانده و پس از آن در درس خارج اصول آية الله سبحاني شركت نموده و همزمان درس خارج فقه آية الله نوري همداني نيز شركت كردم. در سال 1372 با آزمون، وارد درس تخصصي تفسير شدم و پس از چهار سال موفق شدم كه دوره را به پايان رسانم. ضمناً در كنار درس فقه و اصول حوزه حدوداً 20 سال است در درس تفسير آية الله جوادي آملي شركت مي نمايم و مدت 7 سال از درس خارج فقه ايشان نيز بهره جسته ام.

در سال 1376 وارد دوره تخصصي فقه شده و پس از 4 سال آن را به پايان رساندم. ضمناً در زمينه هاي حديث، رجال، فلسفه و عرفان بصورت ناپيوسته آموزش ديده ام. در سالهاي 80 الي 83 توفيق تدريس فقه را در مدرسه صدوقي فاز 4 داشتم و قبل از آن كتاب منطق مظفر را دو دوره تدريس نمودم.

نام اسا تيد اصلي در حوزه:

1. جوادي آملي/ تفسير/ قرآن/ 20 سال

2. جوادي آملي/

خارج فقه/ مكاسب/ 7 سال

3. فاضل/ خارج فقه/ حج/ 6 سال

4. نوري همداني/ خارج فقه/ مسائل مستحدثه/ 4 سال

5. سبحاني/ خارج اصول/ خارج كفايه/ 6 سال

6. مكارم/ فقه و اصول/ طهارت/ 2 سال

7. محقق داماد/ مكاسب بيع/ 4 سال

8. اعتمادي/ اصول/ كفايتين/ 2 سال

اشعري، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين اشعري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

در شرائطي كه سالهاي 1336 تحصيلات ابتدائي و ششم را به اتمام رساندم 2 سال هم تا كلاس 8 دبيرستان را شبانه خواندم ولي مشكلات مادي خانواده مرا به بازار و شاگردي و شغل آزاد كشانيد و در كنارش با تشويق پدر دروس حوزوي را از نصاب الصبيان و جامع المقدمات آغاز كردم و در حالي كه هنوز وارد حوزه نشده بودم، بالاخره با ادامه دروس مقدماتي حوزه در مسجد امام حسن عسگري (ع) و مسجد بالاسر در حالي كه تازه ازدواج كرده بودم.

در اوايل سال 1350 قدم به حوزه علميه گذاشتم و ادامه تحصيل با شركت در دروس حوزوي سيوطي آقاي فشاركي در مسجد امام و شركت در تفسير آقاي مشكيني و حاشيه ملاعبدالله و بالاخره در درس مغني و مختصر اساتيد بزرگ حوزه و لمعتين و رسائل و مكاسب و كفايه و فراموش نمي كنم كه در اولين سالهاي شركت در درس خارج گلپايگاني مباحث فقهي امام خميني (رضوان الله) در مسجد اعظم و آيات عظام گلپايگاني و گاهي درس خارج آقاي منتظري هم مي رفتم و حتي در امتحانات سراسري كه از طرف آيت الله گلپايگاني و آيت الله شريعتمداري انجام مي شد با رتبه بالا و قبولي

در رتبه سوم كتبي و شفاهى حضور پيدا كردم.

در حاشيه مباحث حوزوي از شركت در همه صحنه هاي انقلاب كوتاهي نكردم بخصوص در سرودن اشعار حماسي چه در تقويت بنيه شعري مداحان و چه در پرشور كردن نوحه سرائي براي محرم و صفر و دسته جات و هيات كه از استثنايي ترين سروده هاي شعر كه جنبه حماسي و انقلابي داشت بصورت جزوه هايي چاپ شد، بنام نهضت كربلا و از عاشورا تا عاشوراها و سرودهاي اسلامي و فلسطين كلاس انقلاب در اولين سالهاي پيروزي چاپ شد و با تشويق بعضي از ناشران مانند آقاي مصطفي زماني و آقاي حق جو به ترجمه ديوان حضرت علي (ع) در 4000 شعر و تأليف بعضي از كتب تاريخي و مراثي مانند: 72 مجلس در عزاي مظلوم و فاطمه زهرا (س) از ديدگاه قرآن و عترت و آموزش جوان و چاپ اشعار دوران بحراني انقلاب و دفاع مقدس بنام شعر مسئول و شهيد در آغوش مهدي، بسوي كربلا، شهيد و شهادت و در ادامه ترجمه بعضي از دعاهاي معروف كه بيشتر در جلسات عمومي خوانده مي شود اقدام كردم از قبيل ترجمه منظوم دعاي كميل و دعاي ندبه و زيارت عاشورا و دعاي توسل و زيارت ناحيه در حالي كه به ترجمه منظوم نهج البلاغه حضرت علي (ع) در حاشيه درسهاي حوزوي كه درس فقه آقاي مكارم و درس تفسير آقاي جوادي آملي كوشا بودم و هستم.

سرانجام آخرين سروده هاي منظوم كه به پايان رساندم ترجمه منظوم قرآن مجيد ولي متأسفانه موفق به چاپ سروده هاي نظمي نهج البلاغه و قرآن نشدم ضمناً با شركت در هيات مذهبي

مثل مجله مجمع عاشقان محسن عليه السلام با اين مجمع در تأليف جزوه هاي فصلي و ماهانه اين هيئت همراهي كردم و بيش از ده مورد مقالات و جزوه ها به چاپ رسانده شد و خلاصه در نيمه مناسبتهاي دوره هاي سال حداقل چند شعري مي سرودم و درباره اهل بيت عليهم السلام و مناسبتهاي ارگانها و نهادها و شخصيتهاي مذهبي و علما و مراجع و شخصيتهاي رزمي و حماسي سروده هاي چاپ نشده دارم.

ممكن است سوال كنيد كه چرا در ارگانها و نهادهاي مذهبي و انقلابي حضور فرهنگي و اجتماعي نداشم كه شايد عمده چيزي كه مانع بود و اين توفيق را از من سلب كرد، فرزند مريضي بود كه بيماري مادر زادي داشت و تا سن 25 سالگي كه فوت كرد خودم در كنار مادرش به سرپرستي او و جابجائي كردن و حتي حدود 16 سال بود كه هرگز از جا حركت نمي كرد و خودم او را مي خواباندم و براي قضاء حاجت بغل مي كردم و... و 25 سال بحراني ترين دوره زندگي اينجانب به مساعدت و كمك و سرپرستي از اين فرزند گذاشت ولي سر انجام حدود 10 سال قبل اين امانت الهي را خداوند از من گرفت و در خاتمه با كمال عذر خواهي از آنجايي كه «تزكية المرء لنفسه قبيح» ولي از طرفي هم خداوند مي فرمايد: «و اما بنعمه ربك فحدث» به اين مختصر بسنده مي كنم خداوند شما و اين حقير را در انجام تكاليف موفق گرداند.

اشكوري، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1325 -1322 ق)، فقيه اصولى امامى. در جوانى به اتفاق برادرانش سيد جعفر و سيد مرتضى

به نجف رفت و در محضر استادانى چون ميرزاى و ميرزا حبيب الله رشتى حاضر شد. سپس خود مقام مرجعيت يافت و به تربيت شاگردان پرداخت. در اواخر عمر به بيمارى دماغى مبتلا شد و دچار نسيان گشت و از مقلدان خود خواست كه فتاوى وى را به كار نبندند و از مجتهد ديگرى تقليد كنند. در نجف درگذشت و همان جا دفن شد. آثار وى: «بغيه الطالب فى حاشيه المكاسب» كه شرح «مكاسب» شيخ مرتضى انصارى است؛ «جواهر العقول فى شرح فرائد الاصول» كه شرح «رسائل» شيخ مرتضى انصارى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (416 /2)، الذريعه (272 /5 ،133 /3)، ريحانه (135 -134 /1)، علماء معاصرين (86)، لغت نامه (ذيل/ اشكورى)، معجم المؤلفين (125 /8).

اشكوري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1349 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در اشكور گيلان به دنيا آمد. پس از فراگيرى خواندن و نوشتن و يادگيرى قرآن، در چهارده سالگى به قزوين رفت و مقدمات علوم متداوله را نزد فضلاى مدرسين مدرسه ى صالحيه آموخت. فقه و اصول را نزد سيد على قزوينى- صاحب حاشيه بر «قوانين» و «معالم»- و حكمت و فلسفه را از ميرزا عبدالوهاب برغانى فراگرفت. سپس به نجف رفت و مدارج عالى اجتهاد را در حوزه ى درس ميرزا حبيب الله رشتى و شيخ عبدالله مازندرانى و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و سيد كاظم يزدى و شيخ محمد حسن ممقانى پيمود. و آن گاه به تدريس پرداخت. جمعى از طلاب در حوزه ى درس وى تربيت شدند. پس از فوت برادرش سيد اسدالله اشكورى در سال 1333 ق به جاى وى، در حرم حضرت اميرالمومنين (ع) به امامت پرداخت. در

كاظمين درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: «الادله العقليه»؛ حاشيه بر «رسائل و مكاسب» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه بر «كفايه ى» آخوند خراسانى؛ «القضاء و الصوم و البيع»؛ «مباحث الالفاظ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (458 /5)، ريحانه (135 /1)، لغت نامه (ذيل/ اشكورى).

اصالت، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسدالله اصالت

محل تولد : ساوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/12/10

اصغري، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالله اصغري

محل تولد : تربت جام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

زندگينامه علمي

در سالهاي 1345- 1346در حالي كه فقر در منطقه مسكوني و روستاي ما بيداد مي كرد بنده به خاطر عشق و علاقه اي كه به فراگيري معارف اسلامي و ديني داشتم با هزينه ناچيز در يك مدرسه علميه اي مشغول تحصيل شدم.

در مدت سه سال تا قسمتي از جلد اول لمعه را خواندم و به مشهد مقدس در مدرسه عباسقلي خان و در مدرسه جعفريه كه زير نظر مرحوم غلامحسين تبريزي بود تا بخش اول كتاب مكاسب را خواندم.

با مشكلات فراوان به نجف اشرف منتقل شدم و بخشي از رسائل و مكاسب و كفايتين را در نجف نزد مرحوم صدر و استاد فياض و خارج اصول را نزد شيخ جواد تبريزي گذراندم و درسال 1354به قم عزيمت كردم. خارج اصول و فقه را خدمت وحيد خراساني و آقاي مكارم شيرازي و شيخ جواد تبريزي تلمذ كردم.

در ضمن تدريس كتاب رسائل شيخ انصاري را در كاشان، دو جلد شرح رسائل را (اوضح الشروح في فرائد الاصول) نوشتم و دو جلد شرح فارسي به اصول فقه مظفر (ره) به چاپ رساندم و درحوزه مورد استفاده است. بهرحال اميد چنان است كه خداوند راضي و امام زمان (عليه السلام )خشنود باشد جهت هر گونه همكاري علمي حاضر و آماده هستم.

اصفهاني ، سيد ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج سيد ابو الحسن اصفهاني رحمة الله عليه يكي از بزرگترين علما و مراجع شيعه در قرن اخير است كه متجاوز از سي سال در رأس حوزه نجف از اساتيد بزرگ فقه و اصول

بود و بعد از فوت مرحوم حائري و مرحوم نائيني زعامت و مرجعيت جهان تشيع به معظم له منتهي شد. در سال 1284 در يكي از قصبات اصفهان متولد شد و ابتدا چند سال در اصفهان مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را به پايان برد و سپس وارد حوزه عراق شد و سالها از كرسي درس آيات عظام: مرحوم سيد استاد، آخوند خراساني، علامه يزدي، مجاهد شيرازي، و آقا شريعت اصفهاني به خوبي بهره مند بود و خود به درجه اجتهاد و استادي ارتقاء يافت. آيت الله اصفهاني يكي از مدرسين بزرگ حوزه نجف بود كه پس ازفوت علامه يزدي حوزه درس او محل استفاده اعلام بزرگ و فضلاي متعدد قرار گرفت. آيت الله اصفهاني مجتهدي اصولي، محققي مدبر، استادي كامل و دانشمندي جامع علوم فقهي بود. او عمري در حوزه نجف در كوران بحثهاي مختلف علمي و فقهي قرار داشت و خود سرآمد اقران گرديد. مرحوم اصفهاني دانشمندي متقي و مجسمه اي از فضائل انساني و معالم ديني و اخلاقي بود. اين پيكر تقوي و صبر و استقامت، از مسير علم و عبادت چنان پيشرفتي نمود كه مورد توجه خاص اولياي خدا قرار گرفت و از امدادهاي غيبي و توجهات خاصه بقية الله الاعظم ارواحنا فداه برخوردار گشت، و از او در دوران زعامت و سرپرستي كرامات و عجايبي مشاهده شد كه مسلما مورد توجهات باري تعالي و ولي امر او بوده است. نوشته اند معظم له در موارد لزوم ضمن تماس با سرور انس و جان نارسائيهاي حوزه و حوايج ضروري جهان تشيع را مرتفع مي ساخت. مرحوم آيت الله اصفهاني

را دولت انگليس با مبالغي زياد قصد داشت استعمار كند. سفير آنها به اتفاق نوري سعيد تقاضاي ملاقاتي درخلوت به او پيشنهاد نمود نپذيرفت.آخر الامر سفير به اتفاق نوري سعيد وارد جلسه عمومي كه آيات و شيعيان در حضور آقا بودند به خدمت رسيد و ضمن سخناني مزورانه چكي سنگين از طرف دولت متبوع خود تقديم آقا نمود. مرحوم اصفهاني آن چك را با مبالغي زيادتر (جهت هزينه مسلمانان و شيعيان مستضعف و مستمنداني كه همه توان خويش را به اضافه عزيزان خود در جنگهاي بين الملل از دست داده بودند) به سفير و نوري سعيد مسترد داشت و فرمود اگر داشتيم (مبسوط اليد بوديم) خيلي بيش از اينها در راه اسلام و مسلمين مصرف مي نموديم. سفير در مراجعت از خانه آقا، گفته بود ما خواستيم او و پيروان او را بخريم! اما او ما و دولت انگليس را خريد!! جهانيان زعما و سران مختلف ممالك و مذاهب را با زعماي شيعه مقايسه نمايند و خود قضاوت كنند!! آنگاه پي به حقانيت اسلام و تشيع سرخ علوي كه در رأس آن پيامبر بزرگ اسلام و علي و اولادش عليهم السلام بازو به بازو با اقيانوس علوم تشريعي (و تكويني) ايستاده و خونها داده اند خوب بنگرند! و قضاوت نمايند!! و سپس به حقيقت و روح اسلام پي ببرند. مرحوم آيت الله اصفهاني عمري طولاني در راه خدمت به اسلام و مسلمين به خوبي پيش رفت و خود وسيله نجات بود و وسيلة النجاتي نيز جهت عمل مقلدين به رشته تحرير برد و فضلا و دانشمنداني به جهان تشيع تحويل داد. فرزند عالم و مجتهد

او سيد حسن موسوي اصفهاني را بعد از نماز مغرب در حضور آقا به دستور استعمارگران و نوكران ابله سربريدند و او كه در مقابل خدا بود خم به ابرو نياورد. معظم له كه خواستار رضاي خداي متعال و بقاي اسلام عزيز بود بعد از مدتي قاتل ابله را نيز پيامبر گونه بخشيد. مرحوم آيت الله اصفهاني سالها از دست استعمارگران و نوكران داخلي آنها در رنج بود و مدتي تبعيدي كشيد و از دست ددمنشان منافق ناراحتيها و آزارهاي روحي ديد ولي تحمل مي فرمود. و در عين حال كه از رنج مسلمين و شيعيان غافل نبود، خود عمري ايستاد و در راه انجام وظائف و ابلاغ رسالت خويش كوتاهي ننمود، و سرانجام در ششم ذيحجه سال 1365 روانش از زندان تن آزاد شد و به لقاي حق نائل گرديد و در كنار صحن مرتضوي مدفون شد. با مرگ او همانگونه كه به ياد داريد جهان اسلام و تشيع به ماتم عظيمي فرو رفت كه فقدان اين گونه افراد ثلمه ايست بر پيكر اسلام كه لايسدها شيء. يادآوري: بعد از مرحوم آيت الله العظمي اصفهاني رحمة الله عليه، با آنكه به مراجع و آياتي بزرگ بر مي خوريم، اما سرانجام زعامت و مرجعيت جهان تشيع به مرحوم آيت الله بروجردي منتهي شد. روان همگان شادتر باد.

منابع زندگينامه :http://www.shaaer.com

اصفهاني، ابوالمجد شيخ محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1287 ق)، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، رياضيدان و شاعر. مشهور به آقا رضا اصفهانى. وى پيش از سن بلوغ، مقدمات علوم را از سيد ابراهيم قزوينى فراگرفت و سپس به تحصيل فقه و اصول و تفسير در محضر پدر و شريعت اصفهانى پرداخت. علوم معقول

و رياضى را نزد ميرزا حبيب اللَّه ذوالفنون آموخت و براى تكميل فقه و اصول وارد حوزه ى درس آخوند خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى شد. پس از بازگشت سيد محمد فشاركى از سامرا به نجف، نزد وى شاگردى كرد. در هفتاد و پنج سالگى به علت جنگ جهانى اول از نجف اشرف به اصفهان كوچيد و در همان جا درگذشت. از آثار وى: «تنبيهات دليل الانسداد» يا «اثبات حجيت ظن طريقى»؛ «ذخائر المجتهدين»، در شرح كتاب «معالم الدين فى فقه آل طه و يس»؛ «سمط اللآل فى معرفة الوضع و الاستعمال» يا «جلية الحال»؛ «السيف الصنيع لرقاب منكرى علم البديع»؛ «نقد فلسفه ى داروين»؛ «وقاية الاذهان»؛ «الايراد و الاصدار»؛ تعريب «السيرو السلوك» منسوب به آيةاللَّه بحرالعلوم؛ «ديوان» شعر، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (133 /25 ،277 /24 ،287 /12 ،363 /9 ،79 /7 ،127 /5 ،452 ،213 /4 ،488 /2)، ريحانه (253 -252 /7).

اصفهاني، ابوالمجد محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1362 -1287 ق)، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، رياضيدان و شاعر. وى پيش از سن بلوغ، مقدمات علوم را فراگرفت و در پانزده سالگى به نجف رفت و به تحصيل فقه و اصول و تفسير در محضر پدر و سيد ابراهيم قزوينى پرداخت. علوم معقول و رياضى را نزد ميرزا حبيب الله ذوالفنون آموخت و براى تكميل فقه و اصول وارد حوزه درس آخوند خراسانى و سيد محمد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى شد. پس از بازگشت سيد محمد فشاركى از سامرا به نجف، نزد وى شاگردى كرد و در هفتاد و پنج سالگى به علت جنگ جهانى اول به اصفهان كوچيد و در همان جا درگذشت. از آثار

وى: «تنبيهات دليل الانسداد»؛ «ذخائر المجتهدين»، در شرح كتاب معالم الدين فى فقه آل طه و يس؛ «سمط اللآل فى الوضع و الاستعمال»؛ «السيف الصنيع لرقاب منكرى علم البديع»؛ «نقد فلسفه ى داروين و دحض شبهات المبطلين»؛«وقايه الاذهان»؛ «اداء المفروض فى شرح ارجوزه العروض»؛ «استيضاح المراد من قول الفاضل الجواد» و «الامجديه» در اعمال ماه رمضان.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (127 /5 ،452 /4)، ريحانه (253 -252 /7).

اصفهاني، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالله اصفهاني

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد عبدالله اصفهاني در سال 1339هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در ساري ديده به جهان گشود. نامبرده پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1355 كه سال هاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود و حوزه هاي علميه از طرف رژيم منحوس پهلوي به شدت تحت فشار بودند وارد حوزه علميه مازندران گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي، اخلاقي فراوان برد.

وي پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1375 به حلقه دروس خارج راه يافت. و از درس ستارگان درخشان حوزه هاي علميه عالم شيعه همچون مرحوم آيت الله مازندراني، شيخ مهدي زماني و... بهره هاي فراوان علمي و اخلاقي برد.

استاد سال هاي متمادي است كه به تدريس و شاگرد پروري در

دانشگاه مازندران و دانشگاه آزاد قائم شهر مشغول است و علاوه بر تدريس هم اكنون مدير گروه معارف شبكه تلويزيوني طبرستان مي باشد. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به تبليغ، تحقيق و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه آثار متعددي از جمله" تفسير موضوعي قرآن كريم"، " اخلاق اسلامي كليات و مفاهيم" و... را به رشته تحرير و زيور طبع آراسته است.

اعتمادي، محمد هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هادي اعتمادي بلياني

محل تولد : كازرون

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1350 هجري شمسي وارد حوزه علميه قم شدم. تا كتاب شريف معالم را نزد اساتيد در مدرسه مباركه امام مهدي (عج) زير نظر حضرت آيت الله گلپايگاني (ره) تلمذ نمودم. آنگاه در حوزه، اكثر ابواب لمعتين را نزد مرحوم آيت الله وجداني فخر و حضرات آيات محقق داماد، شيخ علي پناه اشتهاردي، و... فرا گرفتم.

رسائل را در محضر آية الله حاج شيخ مصطفي اعتمادي و مكاسب محرمه را در محضر آيت الله دوزدوزاني، بيع را در نزد آيت الله بني فضل، خيارات و جلدين كفابه را در محضر استاد عالي قدر آيت الله ستوده فرا گرفتم. پس از اتمام سطح، اصول (درس خارج) را به مدت 6سال در درس آيت الله العظمي مكارم شيرازي شركت داشتم. چند سالي هم در درس خارج يكي از اساتيد و همچنين در محضر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي استفاده بردم. بدايه را از محضر آيت الله مدرسي يزدي كه بعداً عضو شوراي نگهبان شدند استفاده و از نوارهاي استاد فياضي هم بهره مند شدم. اين

بود اجمالي از مراحل تحصيلي در حوزه مقدسه علميه قم.

اعرافي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا اعرافي

محل تولد : ميبد- محله شهيديه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين عليرضا اعرافي در سال 1338 در شهر ميبد (محله شهيديه) واقع در استان يزد در ميان خانواده اي اهل علم و با تقوا به دنيا آمد. پدرش آيت الله محمد ابراهيم اعرافي از علماي مشهور آن ديار و از دوستان نزديك امام خميني (ره ) بود كه نقش بسزايي در بيداري مردم ميبد و يزد ايفا كرد. آن عالم وارسته سالها قبل از انقلاب اسلامي نماز جمعه بر پا مي كرد و خود، با سلاح در آن خطبه مي خواند. مادر استاد اعرافي نيز از زنان پاكدامن و مؤمن روزگار بود و از فرزندان آيت الله شيخ كاظم افضلي اردكاني (ره ) به شمار مي آمد.

استاد اعرافي تحصيلات كلاسيك خود را در ديار خود آغاز كرد. او پس از خواندن مقداري از دروس ادبيات، در سال 1349 به قم آمد و همان جا تحصيلات دوره ابتدايي خود را تكميل كرد و همزمان دروس حوزه خود را آغاز نمود، و به سرعت دروس دوره مقدمات و سطح را به پايان رسانيد؛ به گونه اي كه در سال 1356 به درس خارج بزرگان قم راه يافت . او در طي اين سالها از شركت در دروس فلسفي نيز باز نماند و آن دروس را نيز به حد كمال فرا گرفت و نيز در درس اخلاق استادان خود حضور جدّي داشت .

او در ضمن تحصيل دروس حوزوي زبانهاي عربي و انگليسي را فرا گرفت و از مطالعات در رشته هاي رياضي و فلسفه

غرب نيز باز نماند و بسياري از كتب را كه در آن روزگار در حوزه متداول نبود، فرا گرفت و در دوره تعليم و تربيت دفتر همكاري حوزه و دانشگاه (پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ) شركت كرد و در تعطيلات به مباحثه تفسير الميزان و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد پرداخت .

استاد اعرافي در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسيار شرفياب شد. او كه در تفسير شاگرد آيت الله مشكيني (ره) و در هيئت شاگرد استاد حسن زاده آملي بود، كتابهاي فلسفتنا و اقتصادنا نوشته شهيد صدر (ره ) را نزد آيت الله سيد كاظم حائري فرا گرفت . در درس خارج فقه و اصول شاگرد استاداني چون آيت الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري (ره )، آيت الله العظمي فاضل لنكراني (ره)، آيت الله العظمي وحيد خراساني ، آيت الله العظمي جواد تبريزي (ره) ، آيت الله العظمي مكارم شيرازي و آيت الله العظمي شبيري زنجاني بود. او دروس اسفار اربعه ، برهان شفا، فصوص الحكم و تمهيد القواعد را نزد آيت الله جوادي آملي و بخشي از اسفار را نزد آيت الله شهيد مطهري (ره ) آموخته و در زمينه فلسفه از آيت الله مصباح يزدي بهره هاي بسيار برد.

استاد اعرافي در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسيار رابطه دوستي داشت و دروس پيش آموخته را مباحثه مي كرد كه از جمله آنان حجة الاسلام والمسلمين محمدعلي مدرسي يزدي ، حجة الاسلام والمسلمين محمدكاظم بهرامي ، حجة الاسلام والمسلمين علي نقي فقيهي ، حجة الاسلام والمسلمين محمد بهشتي را مي توان نام برد.

حجة الاسلام والمسلمين اعرافي ، در سالهاي عمر خود فعاليتهاي بسياري را در زمينه علم و فرهنگ به انجام رسانده است . او بسياري از كتب دوره

سطح را بارها تدريس كرده و سالها به تدريس اسفار اربعه و خارج فقه قضا و تربيت (فقه التربية ) اشتغال داشته است . ويژگي تدريس او نوآوري و تطبيق مباحث موجود در كتب قدما با مباني امروزين علوم است .

او كتابهاي بسياري در زمينه علوم تربيتي به چاپ رسانده است كه از جمله آنان مي توان به كتاب «فلسفه تعليم و تربيت » اشاره كرد.

استاد اعرافي از ابتداي انقلاب اسلامي تاكنون در مسؤوليتهاي مهمي ايفاي نقش كرده است . استاد اعرافي سالها در دانشگاههاي سراسر كشور و مؤسسات وابسته به آموزش عالي تدريس داشته و از اين رهگذر شاگردان خوبي را تربيت كرده است . در سالهاي عمر خود تا به امروز در عرصه سياست فعاليتهاي بسياري را به منصه ظهور نهاده است . او كه فرزند پدري عالم و مجاهد بود همواره با نهضت امام (ره ) همراه بود فعاليتهاي سياسي نيز داشته و به تحقق آرمانهاي انقلاب كمك شاياني نموده است .

او در سال 1371 با حكم مقام معظم رهبري به امامت جمعه شهر ميبد برگزيده شد. استاد اعرافي در سالهاي دفاع مقدس ، بارها در جبهه ها حضور يافت و مشوق رزمندگان اسلام بود او هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و به تدريس اشتغال دارد.

اعلايي بنابي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اعلايي بنابي

محل تولد : بناب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/10/1

زندگينامه علمي

از همان دوران تحصيل ابتدايي نزد مرحوم والد كه خود اهل علم بودند كتابهاي ابتدايي طلبگي را از جمله نصاب الصبيان، جامع المقدمات و ... را خواندم. البته معمولاً فقط تابستان ها مشغول اين درسها بودم.

در سال 1375 پدرم از دنيا رفتند و بنده

در همان سال رسماً طلبه حوزه حضرت ولي عصر (عج) بناب شدم و طي سه سال دوره مقدمات تا پايه هفتم را گذراندم و در ضمن تحصيل برخي دروس پايه هاي پايين را نيز تدريس مي كردم، همچون صرف ساده، عوامل، صمديه، منطق مظفر، مغني، اصول فقه مظفر و... . از اساتيدي كه در آن مدرسه از وجود آنها بسيار بهره بردم مي توان جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي شيخ عبدالمجيد باقري بنابي، جناب حاج علي آتش زر، جناب آقاي سيدي جناب آقاي اسدپور و ... را نام برد.

در سال 1378 به قم مقدسه آمدم و در جوار كريمه اهل بيت (س)، در فيضيه مباركه حجره گرفتم. با چهار پنج نفر از طلبه هاي با استعداد گروهي تشكيل داديم و از محضر حضرت حجت الاسلام والمسلمين حاج آقاي رحيقي و حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي زماني قمشه اي مدت شش هفت سال برخي كتاب هاي فلسفي همچون نهاية الحكمه، شرح منظومه، قسمتي از اسفار، تمهيد القواعد ابن تركه، شرح فصوص قيصري و بخشي از مصباح الانس ابن فناري را در همان حجره گذرانديم. در ضمن تحصيل علوم عقلي، از محضر حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي مقيمي نيز در مباني رجال و سند شناسي و از محضر آيات عظام مرحوم آقا شيخ جواد تبريزي (ره) و حاج آقاي وحيد خراساني (دام ظله) در خارج فقه و اصول بهره ها برديم.

بنده در ضمن تحصيل به تدريس كتابهاي بداية الحكمه، نهاية الحكمه و قسمت هايي از كتاب رسائل، مكاسب، كفايه و اسفار نيز مشغول بودم.

هم اكنون نيز از درس حضرت آيت الله

حاج آقاي بهبهاني در خارج اصول بهره مي برم و به تدريس نهاية الحكمه، مكاسب محرمه و رجال و سند شناسي مشغولم.

افضلي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي افضلي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد علي افضلي در سال 1336هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان ساري ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد.

در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1351 و در اوج خفقان حاكم بر كشور از سوي حكومت ستمگر و ظالم شاهنشاهي بر كشور و حوزه هاي علميه، وارد حوزه علميه مشهد گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد.

پس از مدتها تحصيل و كوشش در مشهد، اين بار به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (سلام عليها) و ادامه تحصيل در قم رهسپار قم و وارد حوزه علميه گرديد. پس از ورود ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت (ع ) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. با اتمام سطوح عالي در سال 1359 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله وحيد، آيت الله صالحي مازندراني، مرحوم آيت الله فاضل لنكراني و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از

تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فقه در مقطع كارشناسي ارشد از خبرگان رهبري فارغ التحصيل گرديد.

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي در قم، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت و هم اكنون علاوه بر مديريت نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه علوم پزشكي مازندران، در اين دانشگاه و ديگر دانشگاههاي استان به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول مي باشد.

وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و آثاري از قبيل "ترجمه تاريخ شيعه در هند" و مجموعه مقالات "تبيين انديشه هاي سياسي امام خميني" را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

اكبرنژاد، محمد تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي اكبر نژاد

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد تقي اكبر نژاد متولد تبريز هستم. دوره هاي تحصيلي را با موفقيت به پايان بردم و نهايتاً در دبيرستان سپاه مشغول به تحصيل شدم. بعد از شروع سال تحصيلي سوم نظري رشته رياضي فيزيك، علاقه وافر به حوزه مانع از ادامه تحصيل شد و به حوزه علميه حضرت وليعصر (عج) بناب رفته و در خدمت حضرت حجةالاسلام والمسلمين حاج آقاي باقري بنابي مشغول به تحصيل شدم. دوره شش ساله را در دو سال به اتمام رساندم و به قم رفتم.

در قم از خدمت اساتيدي مانند حضرات آقايان عابدى، حسن تهرانى، ايزدى، الهي زاده بهره مند شدم. تا اين كه در سال 81 به توصيه يكي از اساتيد براي تدريس به شهرستان برگشتم. يك سال در شهرستان هادي شهر و

سه سال در مراغه مشغول به تدريس ادبيات، منطق و فقه و اصول بودم. در كنار تدريس به كار پژوهش پرداختم و آثار متنوعي را ارائه دادم كه اكثراً يا به چاپ رسيده اند و يا در شرف چاپ هستند كه البته در ادامه ذكر خواهند شد.

علاقه شخصي بنده بيشتر به فقه و اصول ميباشد و شايد حدود يك سال است كه به نظرات فقهي خودم عمل مي كنم. در سال 85 قصد عزيمت به قم را داشتم كه بنا به اصرار يكي از دوستان و وجود برخي از مشكلات مالي منصرف شدم و مديريت حوزه علميه كنگاور را به عهده گرفتم و هم اكنون مشغول به خدمت در اين حوزه مي باشم. آن چه كه مهم است اين كه، اشتغال به هيچ يك از اين كارها مرا از تحقيق و پژوهش جدا نكرده است و تحقيق به عنوان مهم ترين شاخصه فعاليت هاي من حضور دارد.

اكبرنژاد، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي اكبر نژاد

محل تولد : شيروان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مهدي اكبر نژاد در سال 1356 وارد حوزه علميه ايلام شدم و برخي دروس مقدماتي را در آنجا گذراندم. با شروع تظاهرات و راهپيمايي هاي دوران انقلاب عملاً دروس حوزوي تعطيل شد و با پيروزي انقلاب، در اسفند 1357 وارد حوزه علميه قم شدم.

در سال 1368 دروس سطح را به پايان رساندم و وارد درس خارج شدم همزمان با دوره سطح برخي دروس مانند بعضي از كتابهاي فلسفي از جمله بدايه و نهايه را خواندم و در زمان تحصيل در دوره خارج، مدتي در درس اسفار

آيت الله حسن زاده و آيت الله جوادي آملي نيز شركت كردم. درس خارج را نزد آيات عظام فاضل لنكراني، مكارم شيرازي، نوري همداني، وحيد خراساني و مومن قمي گذراندم.

در سال 1370 بعنوان عضو تحقيقاتي تفسير راهنما، به اعضاي نويسنده آن تفسير ملحق و بعد از چند ماه كار در گروه برداشتهاي اوليه روائي، وارد گروه كنترل نهايي فيش هاي حديثي تفسير شدم و اين همكاري تا سال 1374 ادامه داشت و بدليل رفتن به شهرستان در سال 1374 پايان يافت.

در سال 1371 در آزمون تربيت مدرس دانشگاه قم شركت كردم و در دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي پذيرفته شدم. در پاييز سال 1374 از رساله اين دوره با عنوان "جدال در قرآن" دفاع كردم.

در زمستان 1374 بعنوان مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه هاي ايلام و علوم پزشكي ايلام منصوب شدم و همزمان دروس دانشگاهي را تدريس مي كردم. در سال 1377 بعنوان عضو هيئت علمي دانشگاه در آمدم تا سال 1380 كه با قبولي در دوره دكتراي علوم قرآن و حديث تربيت مدرس دانشگاه قم، به قم منتقل شدم و عملاً مشغول تحصيل حوزوي و دانشگاهي و نيز انجام كارهاي تحقيقي شدم كه اكنون رساله دكترا آماده دفاع مي باشد.

در سال 1381 با دعوت مركز فرهنگي انتظار نور وابسته به دفتر تبليغات اسلامي قم به گروه حديث اين موسسه پيوسته و با همكاري چند تن از دوستان، اكنون مجموعه احاديث مهدويت دسته بندي و آماده چاپ و ارائه نرم افزاري مي باشد.

اكبري كارمزدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اكبري كارمزدي

محل تولد : سواد كوه (عباس آباد)

شهرت

تابعيت

: ايران

تاريخ تولد : 1343/1/10

زندگينامه علمي

اينجانب محمد اكبري كارمزدي فرزند هادي در تاريخ 10/1/1343 در خانواده اي مذهبي و قرآني متولد شدم. دوران ابتدائي را در محل و راهنمائي را در آلاشت به پايان رساندم به پيشنهاد ابوي مرحوم و به خاطر علاقه اي كه در درون خود نسبت به دروس حوزوي مي ديدم راهي حوزه علميه رستم كلاه در يكي از شهرهاي استان مازندران به سرپرستي مرحوم آية الله ايازي شدم و جامع المقدمات را همگام با قيام عمومي مردم در سال 1357 شروع نمودم كه با تهديدات طاغوت حوزه علميه تعطيل شد به نا چار در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و در سال 1360 مشغول تحصيل در مدرسه مرحوم آية الله گلپايگاني شدم. با اتمام لمعتين در درس هاي آزاد حوزه شركت نمودم كه اصول فقه را در خدمت استاد حسيني بوشهري و صالحي افغاني بودم. مكاسب را در محضر اساتيدي چون استاد بني فضل، مرحوم پاياني و استاد قدبري تلمذ بودم و رسائل را محضر آية الله فاضل استفاده بردم و پنج سال متوالي خارج اصول را در محضر آية الله سبحاني به پايان رساندم . همگام با خارج اصول به مدت 8سال خارج فقه را در محضر آية الله مكارم تلمذ نمودم. ضمنا ساليان سال در درس تفسير قرآن محضر آية الله جوادي آملي بودم .حدود سال 1372 به خاطر علاقه اي كه به قرآن و تفسير قرآن پيدا كردم وارد رشته علوم قرآ ني و تفسير شدم. بعد از اتمام 4سال مشغول تدوين رساله سطح چهار شدم كه بخاطر مشكلاتي، كار ناتمام و

مهلت آن به سر آمد كه براي بار دوم مشغول تدوين رساله سطح چهار شدم كه تا به حال ادامه دارد. بعد از پايان دوره تخصصي براي انجام كار تحقيقات قرآني در مركز فرهنگ معارف قرآن مشغول و با تشكيل پرونده ها و سپس ارزيابي مقاله ها و نهائي كردن مقاله ها در بخش مقابله، نزديك به 9 سال است كه دنبال مي كنم نتيجه كارهائي كه انجام گرفت انتشار پنج جلد از دايرة المعارف قرآني و دو جلد اعلام قرآن گروهي مي باشد و چند مقاله كه به نام اينجانب در دايرة المعارف چاپ شده است. د رحال حاضر در درس فقه آية الله جوادي آملي مشغول مي باشم.

اكبري، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود اكبري

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود اكبري در سال 1351 در مدرسه آيت الله گلپايگاني به تحصيل علوم ديني پرداختم و پس از هفت سال تحصيل نزد اساتيد بزرگي چون آيت الله حسين تهراني، مدرس افغاني، آيت الله صلواتي، آيت الله مقتدايي و يك دوره خارج اصول آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله وحيد خراساني شركت كردم و پانزده سال در دروس فقه آيت الله تبريزي و آيت الله مكارم شيرازي شركت كردم و مدت سه سال دروس موسسه اديان و مذاهب حوزه را طي كردم.

بدايه و نهايه علامه طباطبايي را نزد استاد فياضي و منظومه سبزواري را نزد آيت الله يحيي انصاري به اتمام رساندم و از سال 59 برنامه هاي تبليغي در قالب كلاسداري و منبر و پاسخ به سوالات از مدارس و دبيرستان

ها پرداختم و از سال 74 شروع به تاليف و نشر كتاب هاي متناسب با نسل جوان پرداختم و هم اكنون 40 اثر چاپ شده و 10 اثر آماده چاپ دارم. بدان اميد كه مورد توجه خداوند متعال واقع شود.

الحلو، مشتاق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مشتاق الحلو

محل تولد : -

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

همزمان با تحصيل در مدرسه به طور غيررسمي مشغول تحصيلات حوزوي بوده ام و پس از اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي به تحصيلات حوزوي توجه بيشتري نمودم. در سال 1374 وارد دانشگاه مفيد در رشته علوم سياسي شدم و همزمان تحصيلات رسمي خود را در حوزه آغاز كردم. در خرداد 77 موفق به اخذ مدرك ليسانس در رشته علوم و معارف اسلامي حوزه شدم و در سال 78 ليسانس علوم سياسي را از دانشگاه اخذ نمودم.

از دي ماه سال 80 حضور در درس بحث خارج را آغاز كردم و در سال 81 فوق ليسانس علوم سياسي از دانشگاه اخذ كردم. در سال 83 مدرك كارشناسي ارشد حوزه را در رشته فقه و اصول اخذ كردم. از سال 73 كار در برخي موسسات تحقيقاتي را در قم آغاز نمودم. و در ابتدا ترجمه از عربي به فارسي را آغاز كردم و از سال 75 به نوشتن تحقيقات در همايش هاي مختلف مبادرت نمودم.

همزمان با تحصيلات، كار تدريس را در مراكز مختلف انجام مي دادم كه از مهمترين آنها دو سال و نيم تدريس در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) از مهر 80 بوده است. و همچنان به عنوان محقق با موسسات مختلف به همكاري

ادامه مي دهم. كار ترجمه به زبان عربي را در زمينه تخصصي (فلسفه دين و كلام جديد) براي برخي مجلات عربي ادامه مي دهم و كار راهنمايي و مشاوره پايان نامه هاي حوزه را نيز انجام مي دهم.

الهي خراساني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر الهي خراساني

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

حجت الاسلام علي اكبر الهي خراساني درسال 1321 در نيشابور به دنيا آمد.وي تحصيلات خود را در حوزه علميه نيشابور آغاز كرد و پس از عزيمت به مشهد و كسب معلومات حوزوي ،د رسال 1344 موفق به اخذ گواهينامۀ مدرّسي علوم منقول از تهران شد و در سال 1352 به دريافت دانشنامۀ كارشناسي در رشتۀ فقه و مباني حقوق اسلامي از دانشكدۀ الهيات و معارف اسلامي مشهد موفق گرديد؛ و اين در حالي بود كه دو سال پيشتر، اجازۀ اجتهاد را از بعضي اساتيد و از وزارت علوم و آموزش عالي دريافت داشته بود.نامبرده در حال حاضر علاوه بر مديريت بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مدير گروه فقه و اصول بنياد، عضو هيأت امنا و شوراي آموزشي دانشگاه علوم اسلامي رضويي مي باشد. كتاب "منتهي المطلب في تحقيق المذهب"علي اكبر الهي خراساني ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : علي اكبر الهي خراساني در سال 1335 براي تحصيل علوم ديني وارد مدرسۀ علميه گلشن نيشابور شد. و سال بعد براي ادامۀ تحصيل به مشهد عزيمت كرد و پس از

چند سال موفق به اخذ اجازۀ كتبي نقل حديث از بزرگان علما نظير مرحوم آيت ا... مرعشي نجفي شد و اجازۀ تصدي امور حسبيه از ناحيۀ برخي از مراجع به وي اعطا گرديد. د رسال 1344 موفق به اخذ گواهينامۀ مدرّسي علوم منقول از تهران شد و در سال 1352 به دريافت دانشنامۀ كارشناسي در رشتۀ فقه و مباني حقوق اسلامي از دانشكدۀ الهيات و معارف اسلامي مشهد موفق گرديد؛ و اين در حالي بود كه دو سال پيشتر، اجازۀ اجتهاد را از بعضي اساتيد و از وزارت علوم و آموزش عالي دريافت داشته بود. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر الهي خراساني در حال حاضر علاوه بر مديريت بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مدير گروه فقه و اصول بنياد، عضو هيأت امنا و شوراي آموزشي دانشگاه علوم اسلامي رضويي، عضو هيأت تحريريه و هيأت مديره مجله مشكوة، عضو شوراي فرهنگ عمومي استان و در عين حال مدرّس حوزه و دانشگاه مي باشد.فعاليتهاي آموزشي : حجت الاسلام الهي خراساني از سال 1364 به مدت هفت سال دروس علوم قرآني، فقه و اصول، آيات الاحكام و تفسير تخصصي را در دانشكدۀ الهيات و معارف اسلامي دانشگاه مشهد تدريس كرده است. اكنون چهار سال است كه به تدريس علوم قرآني و تفسير براي طلاّب خارجي دانشگاه علوم اسلامي رضوي اشتغال دارد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : علي اكبر الهي خراساني در سال 1342 نخستين صندوق قرض الحسنۀ ايران را در حوزۀ علميه مشهد و پس از آن كتابخانۀ مجهز رضوي و فروشگاه تعاوني طلاّب را تأسيس كرد. در سال

1363 در پي ريزي و راه اندازي بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي با مسؤولان آستان قدس و اساتيد حوزه و دانشگاه مشهد، همفكري و همكاري داشت و از بدو تأسيس اين بنياد، به عنوان عضو هيأت مديره و مدير عامل آن منصوب شد.جوائز و نشانها : كتاب "منتهي المطلب في تحقيق المذهب"علي اكبر الهي خراساني ، در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.همچنين وي مصحح كتاب «سفينةالبحار و مدينةالحكم والآثار» بود كه اين كتاب هم در دوره پانزدهم به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي انتخاب شد.چگونگي عرضه آثار : الهي خراساني علاوه بر نگارش مقالات و كتابهاي متعدد در تعدادي از كنگره ها و سمينارهاي علمي بين المللي، از جمله كنگرۀ بزرگداشت سعدي در هندوستان، كنگرۀ هزارۀ شريف رضي، كنگرۀ شيخ مفيد، كنفرانس انديشه اسلامي، كنگرۀ جهاني امام جعفر صادق عليه السلام در دمشق، كنگرۀ نهج البلاغه، مجمع جهاني اهل البيت(ع)، مجمع تقريب بين المذاهب اسلامي، مجمع بررسيهاي اقتصاد اسلامي و كنگرۀ جهاني امام رضا عليه السلام و ... شركت جسته وبعضاً سخناني ايراد كرده است. به چند عنوان از مقالات و سخنراني هاي وي اشاره مي شود: 1. كتابنامۀ امام رضا عليه السلام، كنگرۀ جهاني امام رضا (ع)، 1363. 2. المسائل العكبرية، للشيخ المفيد (تصحيح و تحقيق)، كنگرۀ هزارۀ شيخ مفيد، 1371؛ دارالمفيد، بيروت1373. 3. مكانة السنة المطهرة في التشريع الاسلامي، مجلۀ الارشاد، شماره هاي 1 تا 6، 1400 و 1401 ق. 4. حجةالحق شيخ محمدتقي اديب نيشابوري، ويژگيها و خاطرات، مجله كيهان فرهنگي، شماره 9، آذر ماه 1363؛

يادنامۀ اديب نيشابوري، مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا، 1365. 5. شناخت و پرورش تحقيق در نهج البلاغه ، كنگرۀ نهج البلاغه، 1371. آثار : nbsp1 الدروس الشرعيه، تأليف شهيد ثاني ( اشراف بر تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : بنياد پژوهشهاي اسلامي، در دست انتشار.2 الرسالة العزيزة في الوجيزة، تأليف مرحوم محدّث قمي، (تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : در دست انتشار.3 المسائل العكربة، شيخ المفيد ويژگي اثر : (تصحيح و تحقيق)، كنگره هزار? شيخ مفيد، 1371؛ دارالمفيد، بيروت 13734 تاج التراجم في تفسير القرآن للاعاجم، تأليف شهفورالفرايني، (تصحيح و تحقيق، با همكاري) ويژگي اثر : در دست انتشار5 سفينةالبحار، تأليف مرحوم شيخ عباس قمي (اشراف بر تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : بنياد پژوهشهاي اسلامي، تصحيح،اين كتاب در دوره پانزدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است. آشنايي با كتاب: «سفينةالبحار و مدينةالحكم والآثار»: بحارالانوار مهمترين دايرةالمعارف علوم شيعي است، و از زمان تأليف تاكنون هميشه مورد توجه و استقبال دانش پژوهان بوده است. نياز اين كتاب 110 جلدي به فهرست بر كسي پوشيده نيست. مهمترين فهرست موضوعي اين كتاب، اثر حاضر است. مرحوم حاج شيخ عباس قمي، كتاب را برحسب حروف تهجّي مرتب ساخته است. وي در مقدم? كتاب، روش خود را توضيح داده، ذيل هرعنوان به آيات و روايات و گاهي توضيح و تفسير پرداخته است و

هم? آنها را با حروف ابجد به مجلدات مختلف بحار ارجاع داده است و در موارد بسياري نيز خود، افزون بر مطالب علام? مجلسي نكات بديعي ذكر كرده است. تصحيح جديد كتاب براساس نسخ? خطي مؤلّف انجام شده است و چون مرحوم محدث قمي هميشه با حروف ابجد و به مجلدات چاپ كمپاني ارجاع مي دهد كه استفاده از آن مشكل است و اين امر با هدف اصلي فهرست نويسي منافات دارد، محققان محترم كتاب با حفظ رمزهايي كه از طرف مؤلّف نوشته شده، تمام آنها را با عدد به مجلدات چاپ جديد بحارالانوار ارجاع داده اند. ضمناً با پانوشتهاي سودمند آنچه را مؤلّف از كتابهاي مختلف نقل كرده است به همان منابع ارجاع داده اند. مقدم? مفصل كتاب نيز بر امتياز اين تصحيح افزوده است. 6 منتهي المطلب، تأليف علامه حلّي (اشراف بر تصحيح و تحقيق) ويژگي اثر : سه جلد اين كتاب از سوي بنياد پژوهشهاي اسلامي انتشار يافته، ساير مجلات در دست چاپ است.اين كتاب در دوره يازدهم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ،از طرف وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي معرفي و برگزيده شده است.آشنايي با كتاب: «منتهي المطلب في تحقيق المذهب»: منتهي المطلب في تحقيق المذهب؛ علام? حلّي؛ تحقيق گروه فقه بنياد پژوهشهاي اسلامي، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1412 ه_ . ق. 2ج. كتاب « منتهي المطلب في تحقيق المذهب» يكي از منابع مهم فقه شيعه در زمين? فقه مقارن (فقه تطبيقي) است. امروزه، پرداختن به اين زمين? فقهي در بين مذاهب اسلامي يك ضرورت است كه تدريس آن در حوزه ها

و دانشگاهها نيز هرچه بيشتر، حس مي شود. از امتيازات اين كتاب: مقدم? تحليلي خوب؛ آيات، احاديث، اقوال و آراء استخراج شده؛ توضيح لغات و واژه هاي دشوار؛ شرح حال موجز اعلام و روات كتاب در پا نوشتها، و توضيح هرچند مختصر در مورد برخي فرِق است.

الهي طباطبايي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسن الهي طباطبايي

ولادت:1325ق.

محل ولادت: تبريز

وفات:1388ق

محل دفن :قم

محل تحصيل: تبريز ، نجف

اساتيد: حضرات سيد ابوالحسن اصفهاني، ميرزا محمد حسين نائيني ، سيد حسين بادكوبه اي و ....

شاگردان: حسن حسن زاده آملي ، ميرزا محمد علي ارتقايي، ميزرا موسي تبريزي و ....

تاليفات: رساله اي در علم موسيقي و روابط معنوي روح با صداها ( كه خود آن را از بين برد).

او از شاگردان مبرز مرحوم سيد علي قاضي بود. در سعه صدر و پاكي و حسن خلق زبانزد بود. سير و سلوك را يك دوران خاص و با اعمال خاصي نيم دانست بلكه آن را در متن همين زندگي عادي تعريف مي كرد و زندگي رسول الله (ص) را شاهد اين مطلب مي آورد. مي فرمود: مراقبه يعني آدم در همين زندگي روزمره غفلت را از خودش دور كند.

ايشان پس از يازده سال اقامت در شهر ساقي كوثر، به دليل وضع نامناسب معيشتي مجبور شد همراه برادر خويش، علامه طباطبايي ، به تبريز باز گردد. در تبريز به تدريس فلسفه و تربيت جويندگان كمال پرداخت. ارتباط ايشان با مرحوم قاضي از طريق نامه برقرار بود، عباراتي چون " جعلت فداك " و " عزيز دلم " كه آيت الله قاضي در اين نامه ها خطاب به آقاي الهي به كار مي برد گوياي عظمت شان

ايشان نزد استاد است . استاد سيد محمد حسين قاضي مي فرمايد : با اينكه خود آقا به علامه و بردارش گفته بود كه به ايران برگردند اما دوري آن ها برايشان بسيار ناگوار بود و هر وقت ياد آن ها مي افتاد گريه مي كرد.

زماني كه آيت الله الهي در قم بود ، در مجلس روضه اي كه در منزل ميرزا تقي زرگري تشكيل مي شد ، شركت مي كرد. يك بار بعد از اتمام روضه در سيني مسي برايش چاي آورند. او انگشت خود را بر لب گذارد و بعد به سيني مسي زد . سيني تبديل به طلا شد . بعد فرمود: " ما طلا را مي خواهيم چه كنيم"؟ دوباره انگشت بر لب گذاشت و به سيني زد و سيني به حالت اول برگشت ! با وجود چنين قدرت روحي ، زماني براي پرداخت قرضش به دو هزار تومان احتياج پيدا كردو چون اين مبلغ را نداشت مدتي زنداني شد!

اين گفتار علامه طباطبايي مشهور است كه مي فرمود: من خودم از اخوي استفاده مي كنم توصيه هميشگي ايشان هنوز در خاطر اطرافيان است : از حسنات اعمالتان كه خيال مي كنيد حسنه است توبه كنيد ، تا چه رسد به معاصي!

سيد محمد حسن الهي در سال 1388 هجري قمري درگذشت.

شرح احوال ايشان دركتاب الهيه از انتشارات موسسه فرهنگي مطالعاتي شمس الشموس آمده است .

الهي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر الهي

محل تولد :

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم به جاي تحصيل در دانشگاه، حوزه علميه قم را انتخاب كردم. دروس مقدماتي

را در مدرسه رسالت، رسائل را نزد جناب آقاي راستى، مكاسب را خدمت آقاي پاياني و بني فضل و كفايه را خدمت آقاي محقق داماد خواندم. از سال 1369 به بعد محضر آيات عظام موسوي اردبيلي و منتظرى، وحيد و جواد تبريزي به خارج فقه و اصول مشغول شدم.

در سال 1369 همراه با تحصيل در خارج فقه و اصول، به دانشگاه مفيد براي تحصيل اقتصاد نظري راه يافتم. تحصيلات در سال تحصيلي 73 _ 1372 با موفقيت كامل سپري شد و به مقطع كارشناسي ارشد علوم اقتصادي دانشگاه تهران راه يافتم. در بهمن سال 1375 پايان نامه كارشناسي ارشد را تحت عنوان "بررسي مباني نظري دخالت دولت در اقتصاد از ديدگاه مكاتب مختلف با تاكيد بر مكتب اسلام" دفاع نمودم. پس از آن به دوره دكتري دانشگاه امام صادق عليه السلام راه يافتم و اقتصاد پولي و بين المللي را گذراندم و از رساله خود تحت عنوان تاثير جهاني شدن بر همگرايي و يكپارچه سازي حوزه تجاري كشورهاي اسلامي (MENA) در ارديبهشت 84 دفاع كردم.

از سال 1376 به عنوان عضو هيات علمي گروه اقتصاد دانشگاه مفيد به تدريس اشتغال دارم. تاكنون مواد درسي زيادي از جمله:

1. اقتصاد كلان 1 و 2 مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد 2. تجارت بين الملل مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد 3. ماليه بين الملل مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد 4. اقتصاد منابع طبيعي كارشناسى 5. اقتصاد سنجي كارشناسى 6. تفسير آيات اقتصادى 7. زبان تخصصي را تدريس كرده ام.

سال 1375 مديريت دفتر برنامه ريزي و خدمات پژوهشي دانشگاه مفيد را بر عهده داشتم و از سال 1376 تا 1381

معاون پژوهشي و از سال 1381 تا 1385 قائم مقام رئيس دانشگاه بودم و اكنون مدير مركز مطالعات اقتصادي دانشگاه هستم.

الهيان، علي اكبر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ علي اكبر الهيان در سال 1305 ه_ . ق ، در قزوين پا به عرصه ي هستي نهاد. وي مقدمات را نزد اساتيد موطن خود فراگرفت. آنگاه جهت كسب تحصيلات عاليه رهسپار حوزه علميه تهران شدو بعد از مدتي به زادگاهش بازگشت و به فراگيري « عرفان نظري و علوم غريبه » پرداخت. شيخ علي اكبر به تدريس و تربيت شاگرداني نيز همت گماشت ، و به تبعيت از استاد و مراد خويش سيد موسي ، نهال نجابت علم و عرفان را در تدريس نو عالمان برافراشت. او سرانجام در سال 1339 هجري شمسي ديده بر جان و جهان فروبست.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : شيخ علي اكبر الهيان فرزند آيت الله حاج شيخ محمد تنكابني ، در سال 1305 ه_ . ق در خانواده اي اهل علم و فضيلت در قزوين پا به عرصه ي هستي نهاد.خاندان الهيان از علما و بزرگان مي باشند و هم اكنون در منطقه رامسر به ارشاد و راهنمايي مردم اشتغال دارند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ علي اكبر الهيان تنكابني قزويني دروس مقدمات ادبيات عرب و فارسي را قزوين در نزد پدر بزرگوار و دانشمندش آموخت و در محضر درس ديگر اساتيد آن حوزه حضور يافت. وي در سال 1323 قمري درست يك سال پس از رحلت پدر عازم تهران شد. او كه مقدمات را در قزوين به خوبي به پايان برده بود در تهران نزد اساتيد آن شهر

سطوح عالي را فرا گرفت و سپس براي ادامه تحصيل به نجف اشرف عزيمت نمود.در ابتداي ورودش به معدن علم و فضيلت مدّت كوتاهي را در محضر پربار مرحوم آخوند خراساني صاحب «كفايةالاصول» زانوي شاگردي بر زمين زد و از فضل و دانش ايشان بهره جست. در همان زمان و پس از آن با حضور در حلقه درس آيةاللّه العظمي سيدمحمد كاظم طباطبايي يزدي و ديگر بزرگان آن عصر، شايستگي علمي اش را به ثبوت رسانيد و به درجه اجتهاد نايل گرديد.پس از مدتي به زادگاهش بازگشت و به فراگيري « عرفان نظري و علوم غريبه » پرداخت.استادان و مربيان : شيخ علي اكبر الهيان تنكابني قزويني در قزوين از كلاس درس سيدموسي زرآبادي كسب فيض نمود و دريچه هاي عرفان را به روي خويش گشود. وي « عرفان نظري و علوم غريبه » را از اين استاد آموخت و دلباخته حالات عرفاني او شد.هم دوره اي ها و همكاران : از همدوره ايهاي علي اكبر الهيان تنكابني قزويني مي توان به شيخ مجتبي قزويني اشاره كرد.همسر و فرزندان : شيخ علي اكبر الهيان تنكابني قزويني داراي دو فرزند يكي بنام محمد و ديگري بنام حسن، كه هر دو دبير آموزش و پرورش تهران مي باشند البته حسن در سال 1402 هجري قمري در هنگام بازگشت از زيارت حضرت رضا (ع) در تصادفي دار فاني را وداع گفتوقايع ميانسالي : علامه حاج شيخ عبدالحسين لاهيجي ساكن لاهيجان نقل مي كند: از مرحوم الهيان شنيدم كه فرمود: تمام هوي و هوسها را از خود دور كردم و هيچ آمالي در من وجود ندارد. و نيز نقل نمود: حدود سال 1370 قمري

نامبرده يك شب تابستان با عده اي از ارادتمندان آن جناب در منزل ما بودند. آن شب در اتاق كك زياد بود به حدّي كه همه را ناراحت مي كرد. يكي از دوستان ككي را با دست كشت. مرحوم الهيان متغيّر شد و فرمود: چرا اين حيوان را مي كشيد؟ بگوييد. برود - لحظاتي نگذشت كه تمام ككها از اتاق خارج شدند، و مدتها در آن اتاق كك مشاهده نگرديد.زمان و علت فوت : مرحوم علي اكبر الهيان تنكابني قزويني همان طور كه گذشت هميشه در سفر بود و در سال اخير بيشتر اوقات را در طالقان مي گذرانيد تا در اوايل زمستان 1339 خورشيدي بيمار شد و بيماري ايشان شدت يافت(3) و در بيمارستان دكتر هشترودي تهران بستري گرديد و در روز سه شنبه سيزدهم بهمن ماه 1339 خورشيدي سال 1380 قمري به درود حيات گفت جنازه اش به قم حمل شد و مرحوم آيةاللّه العظمي بروجردي(ره) بر ايشان نماز گذارد (و گويا اين آخرين نماز ميّت ايشان بود كه بجا آورد) و در قبرستان «وادي السلام خاكفرج» به خاك سپرده شد.شيخ محمدتقي نحوي كه اكثر اوقات خدمت آن مرحوم مي رسيد از قول يكي از اخيار تهران كه در لحظات آخر حيات آن مرحوم نزدش حاضر بوده است نقل مي كند كه چند لحظه قبل از وفات، ايشان به من فرمودند: زير بغلم را بگيريد تا بنشينم. او را نشانديم، متوجه شديم آن مرحوم پاها را جمع كرده و مؤدب نشسته و به يك نقطه معيني نگاه مي كنند و لبان را تكان مي دهد، گويا با كسي صحبت مي كند، سپس پا را دراز نموده و خوابيد و به رحمت ايزدي پيوست، در همين حال بوي

عطري بسيار عالي به مشام ما رسيد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي اكبر الهيان تنكابني قزويني چون استادش سيدموسي زرآبادي هيچگاه شانه از تكاليف سياسي و اجتماعي خالي نمي كردند و هميشه در مبارزه با ظلم و ستم در دو ميدان جهاد نفساني و جهاد بيروني پيش قدم بودند.فعاليتهاي آموزشي : شيخ علي اكبر الهيان تنكابني قزويني پس از بهره گيري از حوزه نجف اشرف و علماي آن سامان و درك مقام اجتهاد در حدود سال 1335 قمري به قزوين مراجعت نمود و در آنجا به تدريس و تربيت طلاب علوم ديني پرداخت. ، و به تبعيت از استاد و مراد خويش سيد موسي ، نهال نجابت علم و عرفان را در تدريس نو عالمان برافراشت. هميشه در حالت سفر بود، گاه به مشهد مقدس مشرف مي گشت و بر خواهرزاده خود مرحوم شيخ مجتبي قزويني وارد مي شد و گاه در حجره اي در مدرسه نواب اقامت مي گزيد و به زيارت و عبادت مشغول مي شد و همواره در شهرهاي قزوين، رامسر، رشت، طالقان، تهران، آستانه و مشهد در تردد بود. وي هر جا مي رفت به تدريس و تربيت و تهذيب طلاب علوم ديني مي پرداخت. در طول دوران زندگي هرگز دلبستگي به دنيا پيدا نكرد و هيچگاه خانه اي تهيه ننمود. با زندگي بسيار ساده و بي آلايش عمر را سپري مي ساخت. با وجودي كه هزاران تومان وجوهات به او داده مي شد با اين حال هرگز در آن وجوه تصرف نمي نمود و در دوران زعامت آيةللّه العظمي بروجردي(ره) هم وجوهات را به ايشان مي داد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شيخ علي اكبر الهيان در همين زمان با حضور در خدمت اعجوبه دوران، عالم

رباني و متأله قرآني حضرت سيدموسي زرآبادي (متوفي سال 1353 قمري) به تهذيب و تزكيه نفس مشغول گرديد. استاد كه يكي از بنيانگذاران و استوانه هاي «مكتب تفكيك» بود، در پرورش ايشان و شيخ مجتبي قزويني تلاش فراوان نمود. مكتب تربيتي سيّد كه مكتب توأمان علم و عمل بود بر معرفت و شناخت بر اساس علوم قرآني خالص و عمل بر طبق موازين دقيق شرعي تأكيد داشت. درباره تأثير اخلاق و كتب علمي و عملي او در پرورش و ساختن روحهاي بزرگ، همين بس كه شيخ علي اكبر الهيان و شيخ مجتبي قزويني تنكابني از تربيت يافتگان ايشان هستند. شيخ علي اكبر الهيان در سال 1345 قمري به رامسر مهاجرت و چندي در آنجا رحل اقامت انداخت. وي پس از مدتي درنگ در آن شهر به قزوين بازگشت و از آن پس هميشه در سفر بسر مي برد.آثار : nbsp1 تقريرات درس فقه و اصول ميرزاي بزرگ شيرازي(ره) nbsp2 حاشيه بر «عين الاصول» nbsp3 حاشيه بر نجاةالعباد nbsp4 فوائدالعسكريه nbsp5 مصابيح

الهيان، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي الهيان

محل تولد : رامسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام الهيان در سال 1328 در شهرستان رامسر متولد شد. پدر ايشان محمد تقي به كشاورزي اشتغال داشته و همچنين مرجع حل و فصل مشكلات مردم آن سامان به حساب مي آمده است. ايشان دوره ابتدايي و دروس مرسوم آن زمان را در رامسر به پايان رساند.

در 15 سالگي وارد حوزه علميه

قم شد و قبل از آن يعني در سال 1342 همزمان با شروع نهضت امام خميني (ره) مدت 3 ماه را در باغ شاه سابق تحت نظر بود .

پس از ورود به حوزه دوره سطح را زير نظر آيات عظام: فاضل و سبحاني گذراند. دروس خارج را نيز در محضر آيات: ميرزا هاشم آملي، داماد، نجفي مرعشي و گلپايگاني شاگردي نمود.

همزمان با تحصيل حوزوي ديپلم را اخذ نمود و سپس وارد دانشگاه فردوسي مشهد در رشته فقه و مباني حقوق شد كه به دليل شناخته شدن نتوانست به تحصيل ادامه دهد. بلافاصله به رامسر آمد و سپس به قم جهت ادامه تحصيل نقل مكان نمود. سال 1359 در دانشكده الهيات تهران قبول شد اما پس از يك ترم تحصيل، تحصيلات خود را در مدرسه عالي قضائي و اداري قم (دانشگاه قم) ادامه داد و موفق به اخذ مدرك تحصيلي ليسانس علوم تربيتي گرديد. ايشان داراي درجه اجتهاد (نقل حديث) از آيت الله مرعشي نجفي است .

امام الحرمين جويني، ابوالمعالي عبدالملك

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478 -419 ق)، متكلم، اصولى و فقيه شافعى اشعرى. ملقب به ضياءالدين و مشهور به امام الحرمين. در جوين نيشابور متولد شد. پدرش ركن الاسلام ابومحمد جوينى و عمويش على بن يوسف هر دو از علما و فقهاى بزرگ عصر خود بودند. در كودكى در محضر پدرش يادگيرى فقه را آغاز كرد تا آنجا كه تمامى تأليفات او را بازبينى كرد و بر تحقيقات پدرش افزود. چون پدرش درگذشت بيست ساله بود كه بر كرسى تدريس وى نشست. او از استاد ابوالقاسم اسكافى اسفراينى در مدرسه ى بيهقى علم اصول آموخت و از ابونعيم اصفهانى كسب فيض نمود و

اجازه دريافت كرد. بر اثر تعصبات و دشمنى هايى كه به تحريك عميدالملك كندرى بر ضد شيعه و اشاعره مى شد، به بغداد رفت و در آنجا با علماى بزرگ ملاقات كرد. وى سپس به حجاز رفت و نزديك چهار سال در مكه و مدينه مجاورت گزيد، و تمامى مسائل فقه را موافق هر كدام از مذاهب اربعه كه سؤال مى كردند فتوى مى داد و پاسخ مى نوشت، به همين جهت به امام الحرمين مشهور شد. در اوايل سلطنت آلب ارسلان سلجوقى به نيشابور بازگشت. خواجه نظام الملك مدرسه ى نظاميه را در آن شهر براى وى بنا نهاد و رياست عاليه و علميه را در اختيار وى قرار داد و تا سى سال، در كمال استقلال، تمامى امور مذهبى را بر عهده داشت. وى تا پايان عمر در نظاميه ى نيشابور به تدريس پرداخت. اكابر فضلاى آن ديار در درسش حاضر مى شدند و هر روزه متجاوز از سيصد فقيه در برابرش حاضر مى نشستند. مجموع شاگردان وى را چهارصد تن نوشته اند كه از آن ميان مى توان از ابوحامد غزالى، شمس الاسلام عمادالدين كياى هراسى، ابوالمظفر ابيوردى، ابوالقاسم حكمى، ابوالقاسم انصارى، ابوالمظفر خوافى، زاهر شحامى، احمد بن سهل مسجدى و ابوعبداللَّه فراوى نام برد. چون بيمار شد او را به ده زادگاهش بشتنقان كه از اعتدال هوا برخوردار بود منتقل كردند. وى همان جا درگذشت. جنازه اش را به نيشابور آوردند و در جوار مزار تلاجرد دفن كردند. به گفته ى ابن خلكان چند سال بعد پيكرش را به كربلا انتقال دادند. شاگردانش در مرگ او قلم و دوات را شكستند و يك سال در سوگش نشستند. باخرزى گويد: امام الحرمين در فقه همچون شافعى، در ادبيات همچون اصمعى

و در وعظ همچون حسن بصرى بود. برخى از آثار وى: «ارشاد»، در اصول فقه؛ «تلخيص التقريب»؛ «الشامل»، در اصول دين؛ بر اساس مذهب اشاعره؛ «نهاية المطلب فى دراية المذهب»، در فقه شافعى، 12 مجلد؛ «غياث الامم»، در امامت؛ «غُنية المستر شدين»؛ در خلاف؛ «مغيث الخلق فى اختيار الاَحَق»، در اصول؛ «الورقات»، در اصول فقه؛ «العقيدة النظامية» يا «الرسالة النظاميه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (306 /4)، ايضاح المكنون (288 /1)، تاريخ ادبيات در ايران (268 /2)، تاريخ گزيده (680)، تاريخ نظم و نثر (61)، روضات الجنات (160 -158 /5)، ريحانه (171 -170 /1)، سرآمدان فرهنگ (180 -179 /1)، سير النبلاء (477 -468 /18)، الكامل (129 /8)، كشف الظنون (2005 ،1990 ،1754 ،1641 ،1562 ،1561 ،1159 ،1024 ،896 ،466 ،443 ،253 ،242 ،75 ،70 ،68)، الكنى والالقاب (55 -54 /2)، لغت نامه (ذيل/ امام الحرمين و ابوالمعالى)، مؤلفين كتب چاپى (15 /4)، مجمل فصيحى (ذيل/ سالهاى 419 و 478)، مدارس نظاميه (94 -93)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (175 -174)، معجم المؤلفين (185 -184 /6)، نفحات الانس (851 -850)، وفيات الاعيان (170 -167 /3)، هدية الاحباب (101 -100)، هدية العارفين (626 /1)، هفت اقليم (304 -303 /2).

امامي حجتي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر امامي حجتي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اكبر امامي حجتي دوران كودكي و نوجواني را در نجف اشرف گذراندم و در خانواده اي روحاني نشو و نما كردم. دروس مقدماتي را در حوزه علميه نجف گذارندم و درسال 1350 وارد حوزه علميه قم شدم و نزد حضرات آيات شيخ علي پناه اشتهاردي، شيخ

محمد تقي ستوده و شيخ احمد پاياني، كرباسي، محمد هادي معرفت و فاضل سطح را به پايان بردم. در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام تبريزي، وحيد خراساني و فاضل، سال هاي متمادي شركت كردم و بحمدالله موفق بوده ام كه سطح را از مقدمات تا نهايه تدريس كنم و به مدت پنج سال در واحد آموزشي خواهران دفتر تبليغات نيز تدريس كرده ام و علاوه بر تقريرات دروس اساتيدم با همكاري برخي از موسسات پژوهشي آثاري از خود به يادگار گذاشته ام.

از سال 1370 با بخش مركز تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي همكاري كردم. نتيجه آن با همكاري ديگر برادران چهارده جلد "المعجم المفهرس لالفاظ احاديث بحارالانوار" و سه جلد "المعجم المفهرس لاعلام احاديث بحار الانوار"، و نقد و پاورقي بر ترجمه كتاب "احداث التاريخ الاسلامي" و فيش برداري از مكتب هاي تاريخي زير نظر دكتر آدينه وند و مقاله "تعداد ياران امام حسين عليه السلام" كه در كتاب نگاهي نو به جريان عاشورا به چاپ رسيده است. ضمناً در برخي از موسسات ديگر نيز همكاري داشته ام كه كتاب "مجمع الفوائد في شرح الفرائد" با همكاري ديگران نوشته ام كه به چاپ رسيده است.

از كارهاي شخصي خودم نيز مي توان اشاره كنم كه تعليقه توضيحي بر خيارات مكاسب نوشته ام و مقاله اي تحت عنوان مصرف سهم امام عليه السلام در زمان غيبت.

امامي فر، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي امامي فر

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

دوره ابتدايي را در روستا (روستاي ارگس عليا از توابع ملاير) گذراندم. پاييز سال 56 براي ادامه تحصيل به

بروجرد رفتم روزها در حوزه علميه نوربخش كه الان به نام امام صادق (ع) تغيير نام داده مشغول تحصيل شدم و شب ها در مدرسه راهنمايي به ادامه تحصيل دولتي مشغول شدم. اواخر 56 انقلاب شروع شد و در سال 57 كه انقلاب ادامه داشت در سال 58 به منظور ادامه تحصيل به قم آمدم.

سال 62 در موسسه در راه حق در برنامه هاي آموزشي آيت الله مصباح شركت نمودم. و دوره هاي آموزش اين موسسه را به پايان بردم. بعد از تأسيس موسسه امام خميني (ره) به صورت مستقل از طرف معظم له مجدداً در دوره تخصصي تاريخ اسلام در مقطع كارشناسي ارشد شركت نمودم و فارغ التحصيل شدم (در سال 74). اين برنامه ها در كنار درس هاي حوزه بود كه دروس اصلي به حساب مي آمدند. لمعتين را در محضر آيت الله اشتهاردي و مرحوم وجداني، مكاسب و رسائل را خدمت آيت الله پاياني و محفوظي و اعتمادي خواندم. كفايه را در محضر آيت الله اعتمادي و مرحوم ستوده خواندم. در دروس خارج مرحوم آيات عظام مرحوم تبريزى، صالحي مازندرانى، مكارم شيرازي و سبحاني و آيت الله مؤمن، شركت نموده و انتقاد كرده ام. از سال 74 در دانشگاههاي شهيد بهشتي تهران، آزاد قم، اراك، بروجرد و ساوه مشغول به تدريس بوده ام و حدود 10 سال است كه عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد ساوه هستم.

امامي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد تقى امامي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1354 وارد مدرسه حقاني شدم. با گذراندن سالهاي اوليه در آن مدرسه و تكميل دروس در حوزه از محضر اساتيدي نظير حضرات

آيات وجداني، عندليب، محقق داماد، اعتمادى، ستوده، نبوي، محفوظي و پاياني براي دوره هاي بعدي تا پايان سطح عالي بهره جستم. سپس از محضر اساتيدي چون حضرات آيات تبريزى و وحيد خراساني از سال 1370 به بعد استفاده نمودم.

همزمان از سال 1368 به تدريس سطح اول و سپس سطح عالي پرداختم كه هم اكنون سالهاست به تدريس مكاسب و رسائل اشتغال دارم. (مدرسه حضرت آية الله بروجردي حجره 15) در سال 1368 مقاله اي پيرامون كنكاشي پيرامون تورم به سمينار اقتصادي كنگره جهاني حضرت امام رضا (ع) ارائه دادم كه در جلسه مطرح نمودم و توسط مركز پژوهشهاي آستان قدس رضوي منتشر گرديد.

از سال 1379 مقالات و مطالب فراواني به صورت سلسله اي و ادامه دار در مجلات فاطيما و ميثاق با كوثر ارائه دادم كه عناوين برخي از آنها عبارتند از: "سخني با نيكان 24 شماره"، "سخني با ايرانيان 13 شماره"، "مشاوره روانشناسي 17 شماره"، "تحليل مسائل سياسي روز تحت عنوان (چرا ؟) 15 شماره"، "النكاح في الاسلام 15 شماره"، همچنين مدير مسئولي مجلات فاطيما و ميثاق با كوثر را عهده دار بوده ام كه در مورد ميثاق ادامه دارد.

امامي، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي اصغر امامي

محل تولد : دهاقان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1350 پس از اتمام دوره ابتدايي وارد حوزه شدم و به موازات تحصيل در حوزه علميه اصفهان ديپلم متوسطه را نيز اخذ نمودم.

تحصيلات اينجانب از اوائل در حوزه به صورت مستمر با تدريس دروس حوزوي همراه بوده است. در سال 1358 پس از اتمام سطح در دوره هاي مختلف

خارج فقه و اصول و همچنين فلسفه در حد اسفار نزد اساتيد متعدد شركت نمودم. يك دوره اصول در خدمت مرحوم آيت الله صافي اصفهاني شركت كرده و در محضر مرحوم آيت الله صادقي و مجلسي اصفهاني مباحث فقه را شركت كرده ام. تدريس اينجانب در مدارس صدر و امام صادق (ع) و دارالحكمه و جدّه بزرگ اصفهان تا سال قبل (1385 _ 1386) ادامه داشته است.

امامي، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي امامي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد مهدي امامي در بهار سال 47 در يك خانواده روحاني و اهل علم متولد شدم. دوران ابتدائي و راهنمائي را در محل تولد كه يكي از روستاهاي بخش بهار همدان مي باشد گذراندم. پايان دوران راهنمائي همزمان شد با شروع جنگ تحميلي، بخشي از دوران راهنمائي (سوم) در جبهه و بخشي از آن را در مجتمع رزمندگان به اتمام رساندم.

همزمان با جنگ و دوران تحصيل در مدرسه در سال 64- 65وارد حوزه علميه قم شدم، البته قبل از آن پايه اول حوزه را در مدرسه شهيد مصطفي خميني (ره) تهران گذراندم. و به جهت اين كه شهر قم شهر علم و اجتهاد بود و حرم حضرت معصومه (س) در آنجا بود، در امتحانات حوزه شركت و قبول شدم. از سال اول تا سال سوم را در مدرسه الهادي واقع در خاكفرج قم سپري كردم و همزمان با دروس حوزه دروس مقطع دبيرستان را در مجمع ايثارگران شهيد زين الدين قم به اتمام رساندم.

در سال 73 وارد دانشگاه شدم در رشته علوم سياسي و همزمان با دروس حوزه

و دانشگاه، در سال 75 موفق به اتمام سطح دو حوزه و كارشناسي در دانشگاه شدم. در سال 77 در مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه باقرالعلوم (ع) قبول شدم. و همزمان تا سال 82 دروس دانشگاه و مصاحبه هاي خارج فقه و اصول را در شش نوبت به پايان رساندم.

از سال80 همزمان با دروس ديگر و تحقيقات مشغول به تدريس در دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي و علامه طباطبائي تهران شدم. و در حال حاضر هم با اشتغال به كار آموزشي مشغول تدوين و نگارش كتاب و مقالات و تدريس در دانشگاههاي ياد شده و اراك و پيام نور هستم.

امامي، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر امامي

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام والمسلمين محمد جعفر امامي در سال 1322 و در شب عيد فطر در روستاي لايزنگان (خشم عليا) از توابع شهرستان داراب استان فارس در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. پدرش روحاني نبود ولي پدر بزرگش در كسوت روحانيت بود اما از راه باغ داري و كشاورزي زندگي خويش را اداره مي كردند. وي دوران ابتدائي را در مسقط الراس خود، ابتدا در مكتب خانه و پس از آن در مدرسه ابتدايي آن روز به تحصيل گذراند.

در 27/7/1337 به حوزه علميه داراب كه تحت قيموميت مرحوم آيت الله نسابه اداره مي شد وارد شد و تا سال 1341 در آنجا بود. در طي اين سالها دروس دوره مقدمات و بخشي از دروس دوره سطح را آموخت و سپس به حوزه علميه قم آمد و در قم نخست به مدرسه رضويه رفت و

دروس دوره سطح را پي گرفت و در مدتي كوتاه آن را به پايان برد. سپس به درس خارج استادان مشهور آن روزگار رفت و از محضر بسياري از آنان بهره مند شد. اما استاد اصلي او در اين بخش آيت الله العظمي مكارم شيرازي بود.

حجةالاسلام والمسلمين امامي، در پيش و پس از (انقلاب اسلامي) در عرصه هاي گوناگون سياسي حضور فعال داشته است. او در سالهاي حكومت (پهلوي) براي تبليغ به نقاط مختلف كشور سفر مي كرده و در آنجا ماهيت رژيم پهلوي را افشا مي نموده است تا آنجا كه رژيم پهلوي او را ممنوع المنبر كرد و تا پيروزي انقلاب اين ممنوعيت ادامه داشت از آغاز ورود او به قم كه مبارزه مرجعيت و روحانيت با تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي بر ضد رژيم پهلوي شروع شد همواره در تمام صحنه هاي اين مبارزه شركت داشت.

وي در جريان رفراندوم و لوايح ششگانه در سخنراني جلسه مهم مدرسين حوزه كه پس از لغو مصوبه انجمن هاي ايالتي و ولايتي در مسجد اعظم قم كه در آن آية الله العظمي مكارم و مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ مرتضي انصاري سخنراني كردند و موضع مدرسين حوزه را اعلام داشتند و در كليه سخنراني هاي امام راحل چه آنها كه در مسجد اعظم ايراد فرمودند و چه سخنراني معروف مدرسه فيضيه در عصر عاشورا شركت داشت. و نيز در صحنه پانزده خرداد در قم كه ملت ايران به خاك و خون كشيده شدند، حضور داشت.

در شب و روز آزادي امام قدس سره از حبس و حصر و حضور مردم قم در بيت ايشان و

ورود هيئت هاي ديدار كننده از شهرستانهاي كشور و سخنراني آن حضرت در مسجد اعظم و در جشن باز گشت امام كه در فيضيه منعقد گرديد و نيز در سخنراني ضد كاپيتولاسيون كه در بيت خود حضرت امام (ره) در محله يخچال قاضي قم انجام گرفت در تمامي اين مراحل حضور داشت.

او پس از انقلاب نيز در صحنه هاي گونا گون همواره پشتيبان انقلاب و امام (ره) بوده است. در آغاز به نمايندگي از امام در آمادگاه منظريه قم و در ستاد انقلاب مدتي در سازمان برنامه و بودجه و مدتي در وزارت بازرگاني انجام وظيفه نمود. در طي سالهاي دفاع مقدس نيز با تنظيم كتاب (نظام دفاعي اسلامي) و بحث هاي عقائد و اطلاعات رزمندگان اسلام را با مباني دفاع و ديدگاه اسلام درباره آن آشنا مي ساخته است.

حجة الاسلام و المسلمين امامي هم اكنون از اعضاء جامعه مدرسين حوزه علميه قم مي باشد و در شهر قم حضور دارد .

امامي، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود امامي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام سال دوم دبيرستان به علت علاقه شديد به دروس حوزوي، دبيرستان را رها كردم و به مدرسه علميه ملا محمد جعفر (حاج آقا مجتهدي تهراني) وارد شدم. از سال 1360 تا 1365 تحصيل دروس مقدمات (تا پايان لمعتين) را در اين مدرسه سپري كردم. سپس مدت يكسال بطور آزاد در دروس مدرسه عالي شهيد مطهري شركت نمودم و آنگاه در سال 1367 به حوزه علميه قم آمدم و تا كنون در اين حوزه به تحصيل و تحقيق مشغول هستم.

شرايع و

دروس جنبي مانند تفسير قرآن، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه و اخلاق را به مدت 5 سال از محضر استاد بزرگوار آيت الله مجتهدي تهراني بهره گرفتم. لمعتين و اصول فقه را خدمت حاج سيد محمد ضياء آبادي خواندم. مدت يكسال كه در مدرسه شهيد مطهري بودم، الهيات شرح منظومه را نزد استاد سيد مصطفي محقق داماد و رسائل را نزد آيت الله سيد حسن مرعشي درس گرفتم. ادامه درس رسائل را در قم در درس آيت الله سيد رسول تهراني شركت كردم. در تهران بداية الحكمه را در درس آيت الله سيد رضي شيرازي و نهاية الحكمه را در درس استاد سيد حسين حسيني حاضر شدم. در قم، درس مكاسب را در محضر آيت الله سيد حسن طاهري خرم آبادي شركت كردم. جلد نخست كفايه را نيز خدمت آيت الله شيخ حسن قديري و جلد دوم را خدمت استاد شيخ صادق لاريجاني خواندم.

سال 1371 به مدت 4 سال در درس خارج فقه (مبحث بيع) آيت الله وحيد خراساني حاضر شدم و در كنار آن به دروس خارج اصول حضرات سيد احمد مددي و استاد گنجي حاضر مي شدم. مدت 2 سال خارج فقه (خمس) آيت الله شيخ جواد تبريزي را درس گرفتم و در نهايت مدت 6 سال از خارج فقه (خمس و نكاح) استاد معظم حضرت آيت الله شبيري زنجاني را بهره مند شدم. همچنين 4 سال در درس خارج اصول حضرت استاد وحيد خراساني حاضر شده ام. نهايتا مدت 12 سال در دروس خارج فقه و اصول شركت كرده ام و از سال گذشته از حضور در دروس خارج منصرف شده ام. و

بيشتر وقت خود را به كارهاي پژوهشي سپري ميكنم.

در مدت اقامت در قم، مدت 7 سال در درس كلام يكي از اساتيد بزرگوار شركت كردم (به علت عدم رضايت استاد، از ذكر نام ايشان معذورم) مدت 2 سال در درس اشارات حضرت آيت الله حسن زاده آملي و مدتي در درس اسفار حضرت آيت الله جوادي آملي شركت نمودم.

مدت 5 سال كه در مدرسه مجتهدي در تهران بودم، دروس مختلف ادبيات و منطق را كراراً تدريس كردم و مدت 8 سال است كه هفته اي يك روز به تهران مي روم و به تدريس دروس معارف اسلامي و مباحث اعتقادي در دانشگاه هاي تهران (3 سال نخست در دانشگاه خواجه نصير و 5 سال بعدي در دانشگاه تهران) مشغول هستم و همچنان ادامه دارد.

از آغاز تحصيل در حوزه، علاقه وافري به تحقيق و پژوهش داشتم و نخستين كار پژوهشي ام را در سال دوم دبيرستان (16 سالگي) شروع كردم كه بحثي پيرامون عصمت بود و يكسال بعد از تحصيل در حوزه آن را با مطالعه متون عربي تكميل كردم و در نهايت با 120 منبع به پايان رساندم. در مدتي كه در تهران و قم بودم كارهاي پژوهشي مختلفي انجام دادم، در دوران اقامت در تهران و مدتي پس از ورود به قم به كارهاي تحقيقي پيرامون متون روايي و ترجمه آنها (ترجمه و تحقيق فضائل الخمسه و تحقيق نفس الرحمن في فضائل سلمان، (تاليف محدث نوري، اللوامع النورانيه تاليف محدث بحراني، الهدايه حسين بن حمدان) اشتغال داشتم.

مدت 7 سال است كه با موسسه دائرة المعارف فقه اسلامي (زير نظر آيت

الله سيد محمود هاشمي شاهرودي) در بخش فرهنگ فقه و مجله فقه اهل بيت (ع) همكاري پژوهشي دارم و مدت 6 سال است كه در كارهاي پژوهشي و تحقيقي مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه همكاري مي كنم و با موسسه هايى چون فرهنگ و انديشه اسلامي، همايش دو سالانه مهدويت همكاري پراكنده داشته ام.

اماني، محمدصالح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد صالح اماني

محل تولد : جنت رودبار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/3/1

زندگينامه علمي

اينجانب متولد هشتم ربيع الثاني سنه 1391 ه.ق مطابق خرداد ماه 1349 خورشيدي در يكي از روستاهاي خوش آب و هواي منطقه تنكابن به نام جنت رودبار از حوالي بخش مركزي شهرستان رامسر بدنيا آمدم. در خانواده اي كه دينداري، نوعدوستي، اصالت، تقوا، پاكدامني مشهور و زبانزد خاص و عام بودند. از همان زمان طفوليت عشق و علاقه وافري كه به مكتب اهل بيت (ع) داشتم، همواره شوق و اشتياق را در اينجانب زياد مي كرد، تا اينكه پس از طي مراحل تحصيلي مدارس ابتدايي و راهنمايي را در زادگاه خودم با موفقيت به پايان رسانيدم و دوره آموزش متوسطه و دبيرستان را در شهرستان آمل مازندران گذرانيدم و در خلال اين مدت قريب يك سال نيز در جبهه هاي جنگ عليه باطل شركت كردم. و سرانجام وارد حوزه علميه شهر شدم و با قبولي در آزمون و مصاحبه به پذيرش آن حوزه مقدسه درآمدم.

پس از ورود به حوزه نيز با برنامه ريزي دقيق و نظم و سليقه خاص كه از صفات لاينفك وجودم مي باشد در كنار گذراندن دروس اصلي و فرعي به مطالعات و تحقيقات

نيز پرداختم و عهد اينكه در كنار مطالعات همواره مطالب مورد نياز و علاقه را بصورت فيش برداري يادداشت مي نمودم كه همچنان نيز ادامه دارد.

يكي ديگر از كارهايي كه در كنار تحصيل داشتم و دارم تبليغ و ترويج مكتب دين مبين اسلام بوده و هست كه در ايام تبليغ هر ساله با شور و شوق فراوان به آن پرداختم. و از كارهاي ديگر تدريسي است كه از همان اوايل خود را مقيد به آن كردم كه تاكنون اكثر كتب مقدماتي اعم از صرف، نحو، ادبيات، منطق، تجويد قرآن، حاشيه ابن عقيل، معاني، فقه و اصول، لمعه، تحرير الوسيله، مختصر النافع، مكاسب و رسائل، نهج البلاغه و صحيفه سجاديه را تدريس نمودم.

از بدو ورود به حوزه مقدسه علميه يعني سال 1377 خورشيدي تاكنون بطور مستمر و مداوم مرتباً در دروس سطح عالي و خارج فقه و اصول و تفسير و رجال و حديث و غير آن از محضر پر بركت اساتيد معظم و مراجع عظام تقليد (دامت تأئيداتهم) بهره بردم كه بخشي از آن بزرگواران در صفحه 2 همين فرم ذكر گرديده اند و از اكثر آن بزرگواران نيز به اخذ اجازات علمي، حديثي و امور حسبيه نائل شدم.

اميدي فرد، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الله اميدي فرد

محل تولد : فارمد مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/4/20

زندگينامه علمي

اينجانب عبدالله اميدي فرد در سال 1336 در يكي از روستاهاي نزديك به مشهد مقدس به نام فارمد كه مردم محل آنرا پژمه هم مي خوانند ديده به جهان گشودم. در همان روستا دوره ابتدائي را كه آن زمان شش سال طول مي كشيد

به پايان رساندم و به پيشنهاد پدرم كه از شاگردان و دوستان نزديك آيات حضرت آية الله حاج آقاي مرواريد و حضرت آية الله حاج ميرزا جواد آقا تهراني بود وارد حوزه علميه مشهد شدم و تحصيلات حوزوي را در مدرسه علميه بعثت زير نظر آية الله مرواريد شروع كردم اين زمان مهر ماه 1350 بود پس از سه سال با موافقت پدرم با مرحوم حاج شيخ عباسعلي سبزي عازم حوزه علميه قم شدم.

در سال هزار سيصد و پنجاه و چهار به درس مكاسب حضرت آيت الله حاج شيخ يوسف صانعي و رسايل حضرت آيت الله اعتمادي و برخي از مباحث مكاسب را هم نزد آيت الله ستوده شركت نموده و تلمذ نمودم. در ادامه دروس سطح توفيق يافتم كفايتين را نزد آية الله العظمي فاضل و شرح تجريد را نزد استاد شهيد خليلي و منظومه را نزد آقايان دكتر بهشتي و آية الله يحيي انصاري و برخي از مباحث اشارات را نزد آيت الله حسن زاده و برخي از قسمت هاي اسفار را نزد آية الله جوادي آملي فرا بگيرم. در سال 58 رسماً حضور در دروس خارج را با شركت در فقه آية الله صانعي و آقايان ديگر شروع كردم بيشترين تاثير را از آيات عظام فاضل، صانعي، منتظري و تا اندازه اي هم از محضر آيات عظام وحيد خراساني، آية الله حاج شيخ جواد تبريزي داشته ام.

بايد ياد آور شوم كه همزمان با دروس حوزه به تحصيلات جديد هم ادامه دادم نخست دوره راهنمايي را و سپس دوره دبيرستان را با اخذ ديپلم اقتصاد به پايان رساندم و در اولين دوره مدرسه

عالي طلاب موفق به اخذ مدرك آن دوره كه ارزش ليسانس معارف اسلامي را داشت گرديدم و در اولين دوره تربيت مدرس هم موفق به اخذ كارشناسي ارشد شدم و از سال 1371 ضمن تدريس در دانشگاه به عنوان هيات علمي، توفيق دريافت درجه دكتري در رشته فقه و مباحث حقوق اسلامي از دانشكده الهيات تهران را پيدا كردم.

از توفيقات بزرگ كه خداوند به اينجانب عطا فرموده آن است كه از آغاز انقلاب شكوهمند اسلامي همواره در خدمت انقلاب بوده هر چند سمت هاي مهم و حساس را نداشته ام اما در حد توان از سويي در خدمت نظام مقدس بوده و هستم و... و از سويي از خدمت در دانشگاه به قشر جوان در راستاي اهداف نظام اسلامي خدمت نموده ام و از همه بهتر در حوزه همواره با تدريس تلاش كرده ام اندوخته هاي اندكم را به ديگران انتقال دهم در همين راستا مدتي را به عنوان مدير يكي از مدارس علميه قم سپري مي كرده ام غير از تدريس در مدارس تحت برنامه مديريت حوزه تدريس خصوصي ادبيات و دروس سطح از سال 1374 با تدريس صفات اصول شهيد صدر سپس كفايه و مكاسب و... را در حجرات و سپس مدرسه حضرت آية الله العظمي گلپايگاني را داشته ام.

امين زارع، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا امين زارع

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1346 در خانواده اي مذهبي و متوسط در سبزوار متولد شدم. تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را در همان شهر سپري كردم. در ميان اساتيد آن دوره استاد محمود كياني دبير

ادبيات بيشترين تاثير مثبت را بر من داشتند. در بحبوحه انقلاب با حضرت آيت الله سيد محمد حسن علوي آشنا شدم و ارتباط خوبي با محضر ايشان پيدا كردم. ارتباط با ايشان درس تقوي، معنويت، خلوص و سادگي بود و هم اكنون نيز از اين جهت بهره هاي وافري از ايشان مي برم. همچنين ادامه فعاليت درسي ام تاكنون نتيجه سفارش، تاكيد و تشويق ايشان و استادم آيت الله سبحاني مي باشد.

حدود سال 1361 به واسطه استادم حجة الاسلام سيد سليمان علوي وارد حوزه علميه شدم و تا پايه سوم را در مدرسه رسالت و امام خميني (ره) گذراندم. بعد از آن به صورت آزاد سطح را به پايان رساندم. پس از پايان سطح حدود پنج سال در مبحث خارج نكاح استاد آيت الله شبيري زنجاني و خارج اصول آيت الله سبحاني شركت كردم. تقريرات نيم دوره اصول و بخشي از كتاب نكاح به زبان عربي مكتوبات اين دوره است.

هم اكنون در درس فقه آيت الله مكارم شيرازي شركت مي نمايم. ساير فعاليتهاي بنده به ترتيب: در سالهاي 66 و 67 دوبار افتخار حضور در جبهه داشتم و در سال 71 به عنوان نماينده سازمان تبليغات در مقدونيه به آن كشور مسافرت كردم و در مسير راه در كشور آلباني توقفي داشتم. ماموريت بنده در مقدونيه با تظاهرات خياباني و اعتراضات مسلمانان مقدونيه مصادف شد و همين امر باعث شد دولت مركزي و مسيحي مقدونيه تقريبا همه مجموعه ها و هيئت هاي خارجي مسلمان را از مقدونيه اخراج كند و مجموعه بنده نيز مشمول همين قاعده شده و به ايران بازگشتيم.

گذراندن يك دوره كامل

زبان انگليسي در دانشكده باقرالعلوم عليه السلام دفتر تبليغات حوزه علميه قم نيز از فعاليتهاي سالهاي 73 و 74 اينجانب بوده است از سال 78 تاكنون در بخش هاي مختلف پايگاه حوزه نت (تحقيقات، پاسخ به سوالات، بخش انگليسي و...) مشغول به همكاري هستم. همچنين در سال 79 به مناسبت پاسخگويي به چند پرسش راجع به جناب ذوالقرنين و اقوام ياجوج و ماجوج، كتابچه اي در مورد ايشان با نام «ذوالقرنين در قرآن» تحرير و چاپ نمودم كه بحمدالله مورد استقبال خوبي هم قرار گرفت.

امين، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد امين

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

در خانواده اي معتقد و متدين زاده شدم. بعد از دوران تحصيلات جديد در مشهد مقدس وارد حوزه علميه شده و در مدرسه نواب حجره گرفتم و مدت هفت سال بطور منظم به درس هاي حضرت حجت الحق استاد اديب نيشابوري (محمد تقي) رحمة الله عليه شدم و هر آنچه را معظم له تدريس فرمودند آموختم و نوشتم و از همان سال ها نيز به تدريس اشتغال ورزيدم.

شرح لمعتين و خلاصه الحساب مرحوم شيخ بهايي را به مناسبت كتاب ارث در خدمت استاد بزرگوار مرحوم حاج ميرزا احمد قدوسي يزدي آموختم. پس از آن به شهر مقدس قم آمدم و از طرف حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني به تدريس در مدرسه علوي كه آن وقت جنب كوچه حاج زينل در خيابان تهران (امام) بود پرداختم.

ضمناً رسائل را خدمت حضرت آيت الله نوري همداني، مكاسب و كفايه را خدمت حضرت آيت الله فاضل لنكراني، قوانين را خدمت حضرت استاد اعتمادي، هيئت

تشريح الافلاك و هيئت چغمني را خدمت حضرت استاد حسن زاده آملي و منظومه مرحوم حاج ملا هادي سبزواري را خدمت مرحوم شهيد دكتر محمد مفتح و منطق منظومه را خدمت استاد بزرگوار آيت الله گرامي قمي آموختم. مدت هفت سال در مدرسه مباركه منتظريه (حقاني) به دعوت شهيد حضرت آيت الله قدوسي به تدريس در آن مدرسه اشتغال داشتم و نيز درس هايي به صورت آزاد در حوزه علميه كه بيشتر در مسجد فاطميه و مدرسه فيضيه و مسجد امام بود داشتم.

در اين مدت به دروس خارج حضرات آيت الله مرحوم داماد، حاج آقا مرتضي حائري، آيت الله اراكي و آيت الله گلپايگاني، حضرت آيت الله آقا ميرزا هاشم آملي و حضرت آيت الله وحيد خراساني مي رفتم كه نوشته هاي دروس اين بزرگواران موجود مي باشد و كتاب هاي اشعار را محضر حضرت آيت الله جوادي آملي آموختم.

در زمان انقلاب سال 1357 مدتي قبل و مدتي بعد از آن حدود دو سال تا سه سال در شهر خوانسار كه از طرف حضرت حجة الاسلام والمسلمين حاج آقا مهدي ابن الرضا (زيد عزه) دعوت شده بودم تدريس در مدرسه مهديه و نيز فعاليت هاي فرهنگي و انقلابي در دبيرستان هاي آن شهر داشتم و مدت سه سال بعد از آن به دعوت حضرت آيت الله طاهري خرم آبادي (دام عزه) در حوزه علميه خرم آباد (فاطميه) و ارگان هاي مختلف آن شهر به تدريس و كارهاي فرهنگي و انقلابي اشتغال داشتم.

از اين مدت به تاليف كتاب هايي همچون «البيع في المعاني و البيان و البديع» به زبان عربي و «اسلام پزشك بي دارو»

به زبان فارسي كه رشته غذا شناسي اسلامي است پرداختم سال 1362 مجدداً از جانب حوزه علميه قم براي تدريس دعوت شدم و در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني واقع در ابتداي خيابان شهدا (صفائيه) به تدريس «مختصر المعاني» پرداختم كه نوارهاي آن ضبط شده و فعلاً به صورت نوار و سي دي موجود است. از اين زمان به تدريس فقه و اصول و فلسفه در مدرسه دار الشفاء و فيضيه و بعضي كلاس هاي خصوصي مثل مدرسه معصوميه پرداختم و ضمناً به كار تبليغ در شهرستان هاي مختلف مثل گيلان (انزلي، رشت) و مازندران، اهواز، آبادان و شهرهاي مختلف شيراز مثل مرودشت و غيره (البته ايام تعطيل) مثل محرم و ماه مبارك رمضان پرداختم و به كار تحقيق نيز ادامه دادم.

در كارهاي تحقيقي شروع به استخراج قواعد ادبي از كتب پيچيده و مغلق علمي صرف و نحو و آميختن آنها با آيات و روايات به جاي مثال هاي مستهجن و اشعار نامربوط نمودم كه مجموعه آنها در شش مجلد سه جلدي در علم صرف و سه جلد در علم نحو براي سه دوره مقدماتي، متوسط و عالي نمودم و شرحي بر كتاب (مختصر المعاني) در چهار مجلد نمودم و اينك نيز به كار تدريس ادامه داده و اشتغال دارم.

انتظام، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد انتظام

محل تولد : چناران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1336 در روستاي فريزي از توابع مشهد مقدس متولد شدم. دوران ابتدايي را در همان روستا تحصيل نمودم و در سال 1352 جهت تحصيل دروس

حوزوي به مشهد مقدس آمدم. دروس مقدماتي را در مدرسه حاج آقاي موسي نژاد، رسائل را در محضر استاد عباسپور و مكاسب را در محضر آيت الله فلسفي و كفايه را محضر استاد رضا زاده فرا گرفتم.

از سال 1358 در درس خارج فقه آيت الله فلسفي و پس از آن درس خارج اصول مرحوم آيت الله علم الهدي شركت كردم كه تا سال 1372 ادامه يافت. از سال 1360 از محضر آيت الله سيد عزالدين زنجاني خارج فقه «جواهر الكلام» را همراه با دروس فلسفه و عرفان فرا گرفتم. حدود شش سال نيز در محضر استاد بزرگ فلسفه و عرفان مرحوم سيد جلال الدين آشتياني فلسفه و عرفان اسلامي را آموختم. به دليل علاقه به فلسفه اسلامي، در اين مدت با استفاده از نوارهاي درسي آيت الله انصاري شيرازي، آيت الله جوادي آملي و آيت الله مصباح يزدي از دروس فلسفه اين بزرگان «شرح منظومه، نهاية الحكمه، الهيات، شفا و اسفار» بهره بردم.

در سال 1372 پس از شركت در آزمون ورودي كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم مشغول به تحصيل شدم و پس از آن، دوره دكتري فلسفه تطبيقي را نيز در همين مركز گذراندم.

در قم نيز با شركت در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني و خارج فقه آيت الله تبريزي از محضر اين بزرگان بهره مند بودم. همزمان با تحصيل دروس حوزوي در مشهد و قم به تدريس دروس مختلف در دانشگاه و حوزه نيز اشتغال داشته ام.

اندرزيان، امرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امرالله اندرزيان

محل تولد : كهگيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

اندروافر، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد اندر وافر

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1357در مدرسه وليعصر (عج) تبريز شروع به طلبگي كردم. سال 1360به حوزه مقدسه قم مهاجرت كردم. و ادبيات را از محضر مرحوم آيت الله مدرس افغاني تلمذ نمودم. بقيه دروس سطح را از محضر آيات و حجج الاسلام آقايان: خسروشاهى، وجداني، اشتهاردى، صالحي افغاني، اعتمادي و پاياني (ره) بهره مند شدم.

از سال 1370درس خارج را با شركت در بحث فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني شروع كردم. در سالهاي بعد از درس خارج آيت الله بهجت، ملكوتي، محقق و بيش از همه از محضر آيت الله معرفت در بحث فقه خصوصي استفاده بردم. (بيش ازده سال) در كنار تحصيل غالباً تدريس هم داشتم. و دو سال به عنوان استاد به مدارس ديني جمهوري آذربايجان اعزام شدم.

انصاري، كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كريم انصاري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مراحل ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان را تا سال اول دانشگاه رشته مهندسي برق در كشور عراق طي كردم. سپس در سال 1359 به جمهوري اسلامي ايران تبعيد شدم.

در سال 1361 تحصيلات حوزوي خود را شروع كردم. مقدمات را پيش عمده اي از اساتيد مشهد خواندم. سپس دروس لمعتين را نزد استاد مهدوي و مكاسب و رسائل را نزد اساتيد: تبريزيان و اعتمادي (نوار كاست) خواندم. كفايتين را نزد استاد رضا زاده و خارج فقه و اصول تا پنج سال نزد آيت الله مرحوم حاج آقاي فلسفي (قدس سره) خواندم.

سال 1375 به شهر مقدس

قم منتقل شدم. بلافاصله در درس خارج اصول آيت الله العظمي وحيد خراساني و فقه آيت الله العظمي ميرزا جواد تبريزي شركت نمودم. در سال 1380 _ 1381 دوره كامل اصول را به اتمام رسانيدم و هم اكنون درس خارج فقه شركت مي كنم. به مدت كوتاهي، اشتغال به تدريس داشتم كه حدوداً سه الي چهار سال ادامه داشت. به علت اشتغال به تحقيقات علوم اسلامي و نوشته هاي مختلف، تدريس را رها كردم.

سال 1365 شروع به فعاليت تحقيقات اسلامي نمودم و نزديك به تحقيق شصت جلد كتاب شركت نمودم. از سال 1368 به عنوان مدير تحقيقات موسسه آل البيت (ع) شعبه مشهد منصوب شدم. از سال 1375 كه به شهر قم منتقل شدم، در شعبه مركز موسسه آل البيت (ع) به عنوان مسئوول كل تحقيقات موسسه منصوب شده و عضو هيئت مديره آن موسسه گرديدم و اين سمت تا به حال ادامه دارد.

انصاري، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد انصاري

محل تولد : داراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/3

انصاري، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا انصاري

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا انصاري در سال 1327 ش در شهرستان محلات متولد شدم. در دوران كودكي مدت سه سال در مكتبي كه قرآن و خط و كتاب فارسي آموزش مي دادند درس خواندم و همزمان با هجرت اعضاي خانواده به قم، تحصيلات ابتدايي را تا سال ششم به پايان رساندم. پس از آن با تشويق پدرم مرحوم آيت الله حاج ميرزا حسن انصاري، تحصيلات حوزوي را آغاز نمودم و بخش عمده ادبيات را نزد استاد بزرگوار حاج شيخ رحمت الله فشاركي آموختم و فقه و اصول را در مرحله سطح نزد آيات عظام فاضل لنكراني و حسين نوري، و فلسفه و منطق را نزد حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ يحيي انصاري شيرازي فرا گرفتم.

پس از ورود به مرحله دروس خارج، چندين سال به طور مداوم در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني شركت جستم و براي خارج فقه، از آغاز، درس مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) را انتخاب نمودم كه تا پايان عمر ايشان، قريب بيست سال در آن شركت كردم.

از سال 1350 نويسندگي را آغاز نمودم و نخستين اثري كه به عنوان ترجمه از من منتشر شد، كتاب "اسلام بر فراز اجتماع" نوشته استاد محمد جواد مغنيه بود كه در سال 1352 توسط انتشارات پيام اسلام در قم به چاپ رسيد. از آن پس به تدريج كتابهايي را از عربي به فارسي ترجمه نمودم

و در مجلات و سالنامه هايي كه در آن دوران منتشر مي شد مقالاتي گوناگون ارائه دادم.

در سال 1367 به پيشنهاد هيئت علمي دارالقرآن الكريم آيت الله العظمي گلپايگاني به منظور همكاري علمي در اين موسسه، تحقيقات قرآني را آغاز نمودم. استخراج آيات اجتماعي قرآن و تنظيم و دسته بندي آنها براي تدوين "الكشاف الموضوعي لآيات القرآن الكريم" و نيز نگارش مقالات قرآني در مجله "پيام قرآن" (نخستين نشريه فارسي قرآني) و اقدام به ترجمه گروهي قرآن كريم به پيشنهاد هيئت نامبرده، از جمله تلاشهاي قرآني اين جانب بود. قابل ذكر است كه ترجمه قرآن كريم هرچند پس از گذشت چهار سال به پايان رسيد، لكن با رحلت آيت الله العظمي گلپايگاني و متوقف شدن فعاليتهاي علمي دارالقرآن، چاپ اين ترجمه نيز متوقف ماند. با پايان يافتن كار در دارالقرآن الكريم، از سال 1375 به دعوت سرپرست "مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاي خارجي" در اين مركز به تحقيقات قرآني به ويژه در زمينه ترجمه هاي فارسي قرآن كريم پرداختم كه تاكنون نيز در آنجا به اين رشته اشتغال دارم.

در خلال يك دهه اخير پنج ترجمه از قرآن مجيد را به صورت گروهي يا انفرادي تصحيح و ويرايش كرده ام كه نام آنها در جدول آثار خواهد آمد. در مجله تخصصي "ترجمان وحي" كه مركز ترجمه قرآن مجيد آن را منتشر مي سازد، نيز مقالاتي پيرامون مباحث قرآني از اين جانب به چاپ رسيده است. در مركز فرهنگ و معارف قرآن نيز در دو پروژه قرآني شركت داشتم. اين دو پروژه كه هر دو به انجام رسيد، يكي "تصحيح و ويرايش ترجمه قرآن مجيد" براي

درج در تفسير راهنما و ديگري "تصحيح و ويرايش ترجمه قرآن كريم بر اساس تفسير الميزان" بود.

انصاريپور، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقى انصاري پور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

خرداد سال 1360 ديپلم تجربي _ تهران _ خ جمهوري اسلامى، دبيرستان بامداد.

ورود به حوزه: مهرماه 1360، مدرسه حقاني و سپس مدرسه شهيدين.

اتمام دروس سطح: 1369 شركت در درس خارج فقه و اصول آيت الله سيدكاظم حائري تا سال 1375 و ضمن درس خارج ورود به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، بنياد باقرالعلوم (ع) در سال 1370 اخذ مدرك كارشناسي ارشد در رشته دين شناسي در 1378 ورود به مركز تربيت مدرس، دوره دكتري فلسفه دين در سال 1379 در حال حاضر در حال تدوين پايان نامه دكتري و در عين حال مشغول به كار در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب هستم.

در ضمن دروس حوزوي با شركت در دوره هاي متعدد آشنايي با مكالمه و گرامر زبان انگليسي و نيز مكالمه عربي و متون جديد عربي را نيز گذراندم. دوره هاي زبان تخصصي مربوط به فلسفه دين و كلاس هاي ترجمه، توانايي مكالمه به زبان انگليسي و عربي و ترجمه از اين دو زبان را نيز كسب كردم.

انگجي تبريزي، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1357 -1282 ق)، عالم، مجتهد و فقيه اصولى. در انگج، يكى از محلات تبريز، متولد شد. ادبيات فارسى و عربى و نجوم و حساب و فقه و اصول را در تبريز خواند و از محضر درس استادانى همچون آقامير فتاح سرابى و ميرزا محمود اصولى بهره گرفت. سپس در 1304 ق براى ادامه ى تحصيلات به نجف رفت. در آنجا از حوزه ى درس استدلالى فقهى و اصولى آقاشيخ محمدحسن مامقانى، فاضل ايروانى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى بهره

جست. وى از همان هنگام كه آيرم، امير لشكر رضاخان در تبريز شئونات اسلامى را زير پا نهاد با مردم تبريز همصدا شد و نسبت به عمل آيرم اعتراض كرد. در قضيه ى تغيير لباس نيز عليه رضاخان موضعگيرى كرد كه منجر به دستگيرى و تبعيد او به سمنان شد. پس از بازگشت از تبعيد به حوزه ى درس خود پرداخت و كتاب هايى نيز در زمينه ى فقه و اصول تأليف كرد. از جمله آثار وى: «ازاحة الالتباس عن حكم المشكوك فيه من اللباس»؛ «رساله ى سؤال و جواب»؛ حاشيه ى «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه ى «رياض»؛ حاشيه ى «مكاسب» شيخ انصارى؛ «كتاب الارث»؛ «كتاب حج شرايع»؛ «كتاب الصلوة»؛ «كتاب الطهارة».[1]

مرحوم مغفور آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا ابوالحسن انگجى تبريزى از مجتهدين طراز اول ايران و يكى از مراجع احكام آذربايجان بوده كه در سال 1347 قمرى به واسطه انقلاب تبريز مسافرت به قم نموده و مدتى در آنجا توقف آنگاه به مشهد مقدس مشرف و حدود يك سال توقف سپس به خواهش دولت به تبريز مراجعت نمود مرحوم انگجى بنا به نقل علماء معاصرين و ديگران مردى محقق و مدقق و فقيهى اصولى و صاحب وقار و تمكين و متانت و ابهت كثيرالعلم و قليل الكلام بود.

تولدش در سال 1282 قمرى در تبريز واقع شد و پس از بلوغ بتحصيل علوم عربيه و ادبيه و حساب و نجوم موفن گشته و فقه و اصول را از مرحوم حاج ميرفتاح سرابى و ميرزا محمود اصولى اخذ كرده و از خودش نقل است كه تمام قوانين الاصول ميرزاى قمى را نزد مرحوم اصولى خوانده و در سال 1304 قمرى به نجف مشرف و تا

دو سال از محضر مرحوم فاضل ايروانى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و علامه مامقانى استفاده نموده آنگاه مراجعت به وطن كرده و به خدمات دينى از قبيل امر به معروف و نهى از منكر و اقامه جماعت و تدريس پرداخته و در امور دينى بسيار متصلب و خشن در ذات اللَّه بود و به هيچوجه در اداء وظائف شرعيه و حفظ حدود الهيه و ردع بدع مستحدثه مداهنه و مسامحه نداشت.

از آثار آن مرحوم است كتاب ازاحة الالتباس عن حكم المشكوك من اللباس كه در سال 1316 تأليف و طبع شده و نيز شرح كتاب حج شرايع و حاشيه بر كتاب رياض، مرحوم علامه تهرانى در الذريعه ج 1 ص 526 كتاب آن مرحوم را ذكر كرده است.

داراى شش فرزند برومندند كه سه نفر آنان در سلك روحانيت و از علماء و فضلاء حوزه علميه قم بوده اند كه ترجمه آنان خواهد آمد و سه نفر هم در رشته طب و از اطباء معروف تهران مى باشند.

وفاتش در سال 18 ذى القعده سال 1357 واقع شد و استان آذربايجان و اكثر بلاد ديگر غريق بحر ماتم و سوك آن بزرگوار شدند والد ماجدشان مرحوم حاج ميرزا محمد آقا معروف به شيخ الشريعه از اجلاء علماء و اشراف تبريز بودند و اين لقب را مرحوم مظفرالدين شاه قاجار با اعطاء يك حلقه انگشتر الماس به ايشان اهداء نمودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (314 -313)، الذريعه (249 ،99/6 ،526/1)، ريحانه (60 -59 /7)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (303 -301 /1)، علماء معاصرين (179 -178)، مؤلفين كتب چاپى (142 -141 /1).

اهري، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ احمد اهري در سال

1268 ه . ش (1305 ه . ق) در شهرستان سرسبز اهر ديده به جهان گشود. او در زادگاهش دوس مقدماتي را فرا گرفت. وي درسال 1327ه.ق سطح مقدماتي و دروس فقه و اصول را در حوزه علميه تبريز شروع كرد. وي درسال 1338ه.ق بار سفر به سوي عتبات عاليات بست و مدت سي و دو سال از محضر بزرگان كسب علم و فضل كرد. او به طور رسمي به عنوان استاد حوزه پذيرفته شد. آيت الله اهري در مدت اقامتش در حوزه علميه نجف به تاليف كتابهايي نيز پرداخت كه به جهت تنگدستي موفق به چاپ اثارش نشد. آيت الله اهري در سال 1370ه.ق به جهت زيارت مرقد امام رضا(ع) و ديدار اقوام به ايران مسافرت كرد و درزماني كه در آذربايجان بود، به خلا حضور علماء بزرگ پي برد. به همين جهت وقتي بزرگاني از اهالي تبريز از محضرش درخواست اقامت در شهر را كردند، با نهايت رغبت پذيرفت و تا آخر عمر به خدمت اسلام و مومنان آن ديار مشغول شد و مرجعيت ديني يافت.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : پدر شيخ احمد اهري آقا حسين از مؤمنين آن شهر بود و در محله قديمي شهر زندگي ساده و بي آلايشي داشت.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : در آن زمان شهر اهر با وجود اينكه وسعت و آبادي امروزي را نداشت ؛ لكن شهري عالم خيز بود و مكتب هاي بزرگ درسي در آنجا داير مي شد. مكتب هاي «ملا جليل» و «ملا فرج» كه آوازه آنها در منطقه آذربايجان پيچيده بود، متعلّق به اين دوره است. هر چند

اين مكتب ها در زمان تحصيل شيخ احمد اهري به مدارس ديني و علمي منظم تبديل شده بود ؛ لكن تا اوائل قرن چهاردهم هجري، قمري همچنان با نام «مكتب خانه» پر رونق بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ احمد اهري در زادگاهش دروس مقدماتي را فرا گرفت و پس از تكميل ادبيات، مدرسه ديني تازه تأسيس شده اهر را به مقصد تبريز ترك گفت. وي در سال 1327 ه . ق سطح مقدماتي و دروس فقه و اصول را در حوزه علميه تبريز شروع كرد و در آن زمان بيش از 22 سال نداشت.آقا شيخ احمد اهري يازده سال نيز در حوزه تبريز به تحصيل پرداخت. آقا ميرزا علي اكبر اهري، عموي آقا احمد اهري بود و عنايت ويژه اي به وي داشت. كتاب «قوانين الاصول» را كه در آن زمان بسيار مورد توجه حوزه ها بود، خود به برادر زاده اش آموخت و پايه علمي وي از همانجا بود كه استحكام يافت. آقا شيخ احمد اهري در حوزه علميه تبريز در درس هاي سطح حوزه تبحّر يافت و گاه به تدريس نيز پرداخت. در سال 1338 ه . ق آقا شيخ احمد اهري هجرتي ديگر پيش روي داشت. او از دير زمان آوازه حوزه علميه نجف را شنيده بود و آرزوي درك آن مركز بزرگ علمي را داشت. در اين سال وي بار سفر به سوي عتبات عاليات بست و فصل نويني در زندگي اش آغاز شد و به اين ترتيب آقا شيخ احمد اهري براي مدتي زياد در آنجا سكونت گزيد و از محضر بزرگان كسب علم و فضل كرد. آن مقطع، دوره اي بسيار پربار و پررونق

براي حوزه علميه نجف اشرف بود ؛ چرا كه تنها در اين زمان در شهر نجف استادان بسيار متبحّر در علوم مختلف، حضور داشتند و جلسات درس و بحث علمي خود را در سطح بسيار عالي داير كرده بودند، وي حدود 10 سال از عمرشان را صرف تحصيل و كسب دانش از محضر بزرگان انجام داده اند.استادان و مربيان : از اساتيد معروف آن زمان چون: آقا شيخ عبد الرحيم كِلبري، آقا سيد ابو الحسن انگجي و آقا ميرزا علي اكبر اهري بهره برد. از اساتيد نجف حضرات آيات چون: شيخ الشريعه اصفهاني، ميرزا محمد حسن نائيني، ميرزا علي شيرازي (فرزند شيرازي بزرگ) آقا ضياء الدين عراقي، آقا شيخ محمد حسن غروي اصفهاني و آقا سيّد ابو الحسن اصفهانيهمسر و فرزندان : فرزندان شيخ احمد اهري عبارتند از آقايان:1 - مرحوم حجة الاسلام شيخ جواد اهري، استاد شيخ محمد كاشفي درباره ايشان مي گويد:«آقا ميرزا جواد اهري، آن موقع كه با ايشان آشنا شدم، نابينا شده بود. بسيار خوش بيان بود. داراي لهجه جالب و شوخ طبع هم بود. از او درباره نجف اشرف و ساير مطالب متفرقه كه مي پرسيديم، با زباني شيوا و رسا مطالب را بيان مي كرد. اهل قلم بود و يكي دو اثر هم از او هم چاپ شد. وي در حدود سال 1395 ه . ق در تبريز درگذشت و در قبرستان اماميه به خاك سپرده شد.»2 - مرحوم آقا محمود. 3 - مرحوم آقا حسين.زمان و علت فوت : شيخ احمد اهري در اثر كهولت سن در روز پنجشنبه (18/صفر/1388)ه . ق مطابق با ارديبهشت 1348 ه . ش در سن

هشتاد و يك سالگي در تبريز به رحمت ايزدي پيوست. مراسم تشييع با شكوهي از سوي مردم و روحانيّت معظم آذربايجان به عمل آمد و پيكر پاك ايشان جهت مراسم خاكسپاري به شهر مذهبي قم حمل و در مقبره العلماي قبرستان ابوحسين به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شيخ احمد اهري در سال 1370 ه . ق به جهت زيارت مرقد امام رضا (ع) و ديدار اقوام به ايران مسافرت كرد و مدّتي فارغ از درس و بحث علمي روزهايش را سپري كرد. وي ابتدا به مشهد مقدس سفر كرد و به زيارت مرقد مطهر امام رضا (ع) شتافت. آنگاه به ديدار بزرگان حوزه علميه مشهد از جمله زعيم بزرگ، آيت الله ميلاني رفت و از آنجا به شهر مقدس قم آمد. در آن زمان حوزه علميه قم نيز پويا بود و بزرگاني چون: آيت الله حجّت كوه كمره اي و آيت الله سيد حسين بروجردي عهده دار اداره حوزه بزرگ آيت الله حائري بودند. آيت الله اهري مدّتي در قم ساكن شد. هنگام ورود نيز از جانب اين بزرگان مورد استقبال قرار گرفت ؛ امّا به درخواست آنها كه اقامت در حوزه علميه قم بود، پاسخ مثبت نداد. آيت الله اهري از قم به تبريز رفت و مدّتي در زادگاهش با اقوام خود سپري كرد. در زماني كه در آذربايجان بود، به خلأ حضور علماء بزرگ پي برد. به همين جهت وقتي بزرگاني از اهالي تبريز از محضرش درخواست اقامت در شهر را كردند، با نهايت رغبت پذيرفت و تا آخر عمر به خدمت اسلام و مؤمنان آن ديار مشغول شد و

مرجعيت ديني يافت. موقعيت و مقام علمي و اجتماعي آيت الله اهري كه سرپرستي حوزه علميه تبريز را نيز عهده دار بود، ارادت و عشق مردم به شخصيت والاي ايشان و توجه علماي نجف اشرف و بزرگان حوزه علميه قم، همه موجب شد كه وي در اكثر حوادث اجتماعي و سياسي به صورت مستقيم يا غير مستقيم شركت كند و راهنمايي مردم در جريانات را بر عهده گيرد. موارد زير نمونه هايي است از زندگي اين بزرگوار، از نگاه مدارك: 1 - در تلگراف ها، آيت الله حكيم و آيت الله خوئي (از نجف اشرف به تبريز) درباره فاجعه مدرسه فيضيه و اهانت رژيم شاه به مقدسات اسلامي در تاريخ 42 / 1 / 14 شمسي، آيت الله اهري را يكي از مخاطبين قرار دادند و خواهان حمايت ايشان از قوانين الهي شدند. 2 - آيت الله خوئي در تلگرافي ديگر، به تاريخ آذر / 1342 ش، درباره بازداشت جمعي از علماء و وعاظ آذربايجان، خواستار فعّاليت موثر مرحوم آيت الله اهري براي آزادي آنان شد. 3- آيت الله اهري به همراه ديگر علماي برجسته تبريز در پي تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي، از پيشگامان در مخالفت با اين قانون بود. به همين خاطر همراه با ساير علماي تبريز خواستار لغو لوايح سه گانه شد.فعاليتهاي آموزشي : شيخ احمد اهري بيش از بيست سال در كنار كسب علوم مختلف به تدريس پرداخت به گونه اي كه در حوزه علميه نجف كه آن زمان افراد برجسته اي مي توانستند در صحنه هاي علمي حاضر شوند، وي به طور رسمي به عنوان استاد حوزه پذيرفته شد.مراكزي كه فرد از بانيان آن

به شمار مي آيد : با تأسيس صندوق قرض الحسنه و تشكيل هيئت رسيدگي به وضع مستمندان، وسيله خير و سعادت براي برخي از مردم شهرهاي آذربايجان شد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : زندگي شيخ احمد اهري پربار و همراه با خير و بركت بود. خصوصاً وقتي مقيم تبريز شد و به طور رسمي مرجعيت و امامت جمعه و اداره امور مؤمنان را عهده دار شد،اين خير و بركت چندين برابر شد. وي كه از لحاظ خانوادگي «اهري» محسوب مي شد، در بين آقايان تجار و بازاري ها نفوذ فراوان داشت و از اين موقعيت به نفع فقرا بهره مي برد.شاگردان : تلاش هاي شيخ احمد اهري در حوزه علميه نجف، نتيجه پرباري داد. در محضر اين عالم وارسته، هزار دانشجوي علوم اسلامي تربيت شدند و در خدمت تبليغ دين اسلام قرار گرفتند. دهها نفر نيز به مدارج عالي علمي، استادي و اجتهاد راه يافتند كه بسياري از آنها سهم ارزنده و تعيين كننده اي درحوادث و جريان هاي نيم قرن اخير داشتند و بي گمان مهمترين آن، شكل گيري نظام اسلامي و جايگزين شدن ارزشهاي ديني به جاي ارزشهاي غير ديني در ايران است ؛ زيرا برخي از شاگردان آيت الله اهري حتي در رأس حركت ها و رهبري جريان هاي مردمي به سوي واقعيتهاي ديني بودند.اسامي برخي از شاگردان وي به اين ترتيب است:(16)1 - مرحوم سيد مصطفي مولانا (از مراجع و اساتيد تبريز).2 - مرحوم ميرزا احمد سرايي.3 - شيخ محمّد غروي قزويني (ساكن قم).4 - مرحوم ميرزا كاظم تبريزي.5 - سيد علي مير غفّاري (آذر شهر).6 - آقا شيخ عيسي اهري (ساكن تهران).7 - آقا شيخ محمّد كاشفي (ساكن

قم).8 - شيخ عمران عليزاده تبريزي.9 - مرحوم ميرزا احمد زنجاني.10 - مرحوم ميرزا علي اكبر قاري تبريزي.11 - آقا شيخ رضا توحيدي تبريزي.12 - آقا ميرزا محمود انصاري تبريزي.آثار : nbsp1 حاشيه بر رسائل nbsp2 حاشيه بر مكاسب nbsp3 رساله در اجتهاد و تقليد تقريرات فقه استاد نائيني nbsp4 رساله علميّه nbsp5 رساله اي در قاعده لاضرر ولاضرار

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/بخش زندگينامه علماhttp://www.hawzah.net

ايازي، علي نقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي نقي ايازي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سيد علي نقي ايازي در خانواده اي روحاني متولد شدم . پس از گذراندن مقطع ابتدايي و راهنمايي در سال 1363 وارد حوزه علميّه مشهد مقدس شدم و بطور همزمان در سال 1366 دروس جديد را بصورت متفرقه ادامه دادم وتا پايان ادبيّات در حوزه علميّه مشهد بودم . از ابتداي سطح به قم هجرت كرده و در مدرسه شهابيه قم ادامه تحصيل دادم ، تا اينكه پس از اتمام مقطع متوسطه در سال 1369 در كنكور سراسري دانشگاه پذيرفته شدم و به ناچار براي ادامه تحصيل دروس حوزوي و دانشگاهي به وطن خود مشهد مقدّس عزيمت نموده و همزمان با دروس سطح عالي حوزه ، در دانشگاه فردوسي رشته پژوهشگري علوم اجتماعي ادامه تحصيل دادم . از سال 1373 دروس خارج فقه و اصول را در محضر اساتيدي همچون آيت الله مرتضوي ، حجج

الاسلام آقايان رضا زاده و اشرفي شاهرودي آغاز كرده و قريب به ده سال دروس خارج فقه و اصول را تلمذ كردم و همچنين تحصيلات دانشگاهي را تا مقطع كارشناسي ارشد به اتمام رساندم .

ايجي، قاضي عضدالدين

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(708/701- ح 756 ق)، متكلم، اصولى، فقيه شافعى و نحوى. از معاصران حافظ است كه در ايج از توابع اصطهبانات متولد شد. صوفى مشرب بود و شاگردان بسيارى داشت، شمس الدين كرمانى و سيف الدين ابهرى و سعدالدين تفتازانى از شاگردان وى بودند. در زمان سلطنت آل مظفر در شيراز به قضاوت اشتغال داشت. حافظ او را در زمره ى يكى از مفاخر علمى پنجگانه ى فارس ستايش كرده است. كتب بسيارى در فلسفه و كلام و اصول دين و اخلاق به زبان عربى دارد. آنگاه كه از سوى شيخ ابواسحاق نزد امير مبارزالدين براى انصراف وى از حمله به شيراز رفت مورد احترام فوق العاده وى قرار گرفت و امير از او درخواست كرد كه كتاب «المفصل» زمخشرى را كه در نحو است به فرزندش شاه شجاع تعليم دهد. در مذهب خود بسيار متعصب و با اماميه شديداً مخالفت مى ورزيد. كار او به سختى رسيد و توسط والى كرمان زندانى شد و در زندان قلعيه دريميان كرمان درگذشت. از تأليفات او: «المواقف»، در علم كلام، كه به نام خواجه غياث الدين محمد بن رشيدالدين وزير تأليف كرده و ميرشريف جرجانى نيز شرحى بر آن نوشته است؛ شرح «مختصر الاصول» ابن حاجب؛ «الفوائد الغياثيه»، كه اختصارى است از قسمت سوم «مفتاح العلوم»؛ «تحقيق التفسير فى تكثير التنوير»؛ «الرسالة العضدية»، در وضع؛ «المدخل فى علم المعانى والبيان والبديع»؛ «العقائد العضديه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه

:از سعدى تا جامى (482 -480)، الاعلام (66/4)، ايضاح المكنون (565 ،378 /1)، بزرگان شيراز (292)، تاريخ ادبيات در ايران (295/3)، تاريخ گزيده (699)، حبيب السير (221/3)، دايرةالمعارف فارسى (323/1)، روضات الجنات (51 -47 /5)، ريحانه (144 -142 /4)، فارسنامه ى ناصرى (1146/2)، كشف الظنون (1891 ،1764 ،1299 ،1144 ،898 ،104 ،41 ،37)، الكنى والالقاب (472/2)، لغت نامه (ذيل/ عبدالرحمن)، معجم المؤلفين (119/5)، هدية العارفين (527/1)، هفت اقليم (169 -168 /1).

ايرانپور، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم ايران پور مباركه

محل تولد : مباركه اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1336در روستائي بنام مباركه در ميان يك خانواده مذهبي كه به تدين معروف اند متولد شدم و تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در همان روستا به پايان رساندم و به خاطر علاقه اي كه به علوم اسلامي داشتم و در زادگاه ام اين مكان فراهم نبود و از طرفي وضع اقتصادي پدر بزرگوارم كه يك كشاورز و كارگري بيش نبود اقتضاي رفتن به شهر نبود آن هم با سخت گيري ساواك آن زمان براي رفتن به حوزه علميه و مشكلات ديگر ، تا اينكه با توسلات و دست تقدير و عنايات پروردگار و تمايلات باطني خدادادي به شناسايي عميق معارف و حقايق اسلام اين توفيق حاصل گرديد و به حوزه علميه اصفهان رهسپار شديم و مقدار اندكي از نياز علوم صرف و نحو- منطق معاني و بيان و بديع تامين نمودم و براي تكميل آن در رشته فقه و اصول و تفسير توفيق تشرف به حوزه مباركه علميه قم و همجواري حضرت معصومه (س) حاصل گرديد.اميد است كه در آن مهد علم بتوانيم كمال

استفاده علمي و عملي را ببريم و پايان كار ختم به خير و ترويج و نشر علوم آل محمد عليهم السلام باشد واخرالامر حشر با اين خاندان را داشته باشيم و به شفاعتشان نائل گرديم

ايزدهي، سجاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سجاد ايزدهي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

ساكن شهر بابل متولد سال 1349

ايماني مقدم، رحمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

اينجانب رحمت الله ايماني فرزند حيدر علي سال 1341 در خميني شهر(هما يون شهر- سده-) به دنيا آمده، تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و متوسطه را در مدارس پرتو، كورش كبير و صائب به پايان برده و سال 1357 سال سوم دبيرستان در برنامه هاي ضد رژيم و تظاهرات و... شركت نموده، سال چهارم دبيرستان( رشتة فرهنگ و ادب) با پيروزي و تثبيت انقلاب اسلامي به پايان رسانده و سال 1359 وارد حوزه علمّيه قم شده و با اسكان در مدرسه مهديّه- خ باجك- در مدرسه وثوق«المهدي(عج)» -صفائيه- شروع به درس نموده و پس از چهار سال وارد دروس آزاد حوزه علمّيه قم شده و در دروس آزاد حوزه- مدرسه فيضيّه و مدرسه آية الله گلپايگانى- شركت كرده و در سال 1370 سطح عالي را به پايان رسانده و در دروس خارج فقه و اصول شركت نموده و مدّت چهار سال به درس خارج اصول استاد بزرگوار فاضل لنكراني دام عزه شركت نموده و پس از آن در درس فقه استاد بزرگوار حضرت آيت الله تبريزي قدس سره شركت نموده(اين درس 15 سال به طول انجاميد و چه استفاده هاي مهمّ فقهى، علمى، رجالي و... كه از اين استاد بهره مند شديم خداوند درجات او را متعالي گرداند و با اولياء و اوصيايش مخصوصا اميرالمومنين علي ابن ابي طالب(ع) محشور گرداند كه او در دفاع از حريم ذات احديت و ولايت سخت كوشا بود.) و در اصول وحيد خراساني «دام عزه» شركت نموده

(اين درس از سال 69 شروع و هم اكنون ادامه دارد) در دروس اساتيد اخلاق مانند استاد مظاهرى، استاد اشتهاردي و استاد مصباح شركت نموده و از سال 1376 به اصرار يكي از دوستان در مدرسه علميه معصوميّه مشغول تدريس شدم(اين درس چهار سال ادامه داشت) در سال 1377 با راهنمايي يكي از دوستان وارد مركز فرهنگ و معارف قرآن شده(كه اين مرحله شروع تحقيقات علمى ماست) و با آموزش كوتاه مدّت – دو هفته اي – با بخش تشكيل پرونده علمى دائرة المعارف قرآن كريم شروع به همكاري كرده اين بخش(بعد از تعيين مدخلها و موضوعات دائرة المعارف) مهمترين كار علمى دائرة المعارف است كه با تحقيق و بررسي كامل موضوع و مدخل خاص از كتب لغات، تفسير،روايات، تاريخ و ديگر كتب مربوط به موضوع و گرفتن كپى، عكس، مطالب و جمع آوري آن در يك پرونده علمى و تهيّة گزارش از كار علمى،فهرست منابع و مدارك پرونده آماده ارزيابي و بررسي مي شود و بعد از آن،ارزيابي و اشكالات و ايرادات وارده را رفع يا جواب داده پرونده براي نوشتن مقاله تحويل بخش تدوين مقالات مي شود. بنده در بخش تشكيل پرونده نزديك به بيست پرونده علمى تشكيل داده و در بخش ارزيابي نزديك به بيست پرونده را ارزيابي و پس از سه سال فعاليّت در آن بخش وارد بخش مقابله و باز بيني علمى شده و الآن در آن بخش به فعّاليت مشغول هستم كه علاوه بر مقابله و باز بيني علمى و غني سازي مقالات به كتاب شناسي جلد دوّم تا ششم دائرة المعارف قرآن كريم هم مشغول بوده(هر جلد بيش

از هشتصد منبع دارد) و همزمان كار يكسان سازي منابع و پانوشتها را انجام داده كه نام بنده در رديف همكاران علمى دائرة المعارف قرآن كريم كه اكنون پنج جلد آن چاپ و جلد ششم آماده چاپ مي باشد آمده است در كنار كار تحقيقاتي قرآن از سال 64 تا حال هر سال ماه مبارك رمضان و محرّم و صفر به تبليغ احكام و معارف اشتغال دارم و از سال 70 تا به حال بعنوان روحاني كاروانهاي سوريّه،عمره و حج با سازمان حج و زيارت همكاري مي كنم به حول وقوه الهي تا به حال 14 سفر حج و عمره سه سفر سوريّه مشرف شده ام.

در طول سالهاي جنگ تحميلي(59-67) هر سال يكي دو بار بصورت رزمي و تبليغي به جمع رزمندگان اسلام پيوسته و در عمليّات محرم مورد اصابت تركش خمپاره قرار گرفته و مجروح شده و الآن افتخار جانبازي جنگ تحميلي را دارم.

ايماني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ايماني

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

آزاد قزويني، ميرآزاد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، مجتهد اصولى، فيلسوف، حكيم و شاعر. برادر كوچك مير سيد على قزوينى و از سادات قزوين بود. او نزد شيخ محمدتقى شهيد ثالث و برادرش ملا محمدصالح برغانى فقه و اصول خواند و در حوزه ى درس آخوند ملا آقا حكمى قزوينى حكمت آموخت، سپس عازم هندوستان شد و ساكن آن سامان گشت. طبعى موزن داشت و اشعار لطيفى سرود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى روز روشن (7)، فرهنگ سخنوران (5)، مستدركات اعيان (3 /3)، مينو در (356 /2).

آشتياني، حسن، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1248 /1243 ق)، عالم اصولى و مجتهد. در آشتيان متولد شد و در نجف تحصيل كرد و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود. پس از اتمام تحصيلات و رسيدن به مقام اجتهاد، به تهران آمد و به تشكيل حوزه و تدريس مشغول شد. شهرت ميرزاى آشتيانى به سبب مخالفتش با اعطاى امتياز توتون و تنباكو به بيگانگان، معروف به قرارداد رژى، و كوشش او در لغو اين امتياز بود كه سرانجام با ارشاد و حمايت قاطع ميرزاى شيرازى منجر به لغو قرارداد گرديد. وى سفرى نيز به ديدار ميرزاى شيرازى در سامرا رفت و مورد استقبال قرار گرفت. وى در تهران درگذشت و پس از تشييع جنازه با شكوه پيكرش به نجف حمل و در مقبره شيخ جعفر شوشترى مدفون گشت. حاج شيخ مرتضى آشتيانى، شيخ مصطفى آشتيانى، ميرزا هاشم آشتيانى و ميرزا احمد آشتيانى از فرزندان او هستند. از آثار ميرزاى آشتيانى: «بحرالفوائد فى شرح الفرائد»، كه حاشيه ى مفصلى است بر رسائل شيخ انصارى؛ «مباحث الالفاظ»، در اصول؛ «ازاحةالشكوك فى حكم اللباس المشكوك»؛ «كتاب القضاء»؛ «كتاب الاوانى الذهب والفضه»؛ «كتاب

الوقف» و «احياء الموات»؛ «رسالة فى نكاح المريض»؛ «الاجزاء»؛ «كتاب الاجاره»؛ «الخلل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (38 -37 /5)، دانشنامه ى ايران و اسلام (98 -97 /1)، دايرةالمعارف فارسى (155 /1)، الذريعه (139 /25 ،301 /24 ،248 /7 ،137 /5 ،44 /3 ،527 ،39 ،274 ،122 /1). ريحانه (49 /1)، شرح حال رجال (317 -316 /1)، علماء معاصرى (71 -70)، فوائد الرضويه (451 ،68)، گنجينه ى دانشمندان (364 -363 /4)، لغت نامه (ذيل/ محمدحسن)، المآثر والآثار (151)، مؤلفين كتب چاپى (539 -537 /2)، معجم المولفين (186 /9)، يادگار (س 3، ش 4، ص 16).

آشتياني، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى ابن العلامه الجليل آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا محمدحسن بن العالم العامل ميرزا جعفر آشتيانى از مشاهير علماء و مجتهدين و روسا حوزه علميه مشهد مقدس بوده لند.

تولدش در سال 1281 قمرى روز وفات علامه انصارى شيخنا المرتضى ره صاحب فرائد و مكاسب بوده و مرحوم والدش به واسطه كثرت علاقه به استادش مرحوم شيخ وى را به نام او موسوم نموده و همت بر تربيت او گماشت تا اوليات و سطوح را فراگرفت و از محضر مرحوم والدش استفاده كافى نمود و در خدمت آن مرحوم به مكه مشرف و پس از مراجعت در نجف اشرف اقامت و از مجالس ابحاث مرحوم حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين حاج ميرزا خليل و مرحوم آخوند خراسانى بهره مند شده تا به مدارج عاليه اجتهاد و فقاهت رسيده و به ايران مراجعت و در تهران به تدريس و اقامه جماعت مشغول تا در سال 1340 قمرى به ارض اقدس رضوى مشرف و در آنجا به تدريس و اقامه جماعت و

اصلاح امور مردم موفق و در سال 1353 قمرى به حكم اجبار به تهران و چند سالى در زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم حسنى (ع) مجاور تا سال 1360 ق كه مشرف به اعتاب عاليات و دو سال در كربلا به تدريس مشغول و به واسطه كسالت مزاج مراجعت به ايران و ثانيا به مشهد مقدس مشرف و به وظائف شرعى قيام تا در 24 ذى حجه 1365 قمرى كه به رحمت ايزدى پيوستند و در پائين مبارك حضرت رضا (ع) درب حرم مطهر مدفون گرديدند.

نگارنده گويد مرحوم علامه آشتيانى عالمى بود ربانى و فقيهى بود سبحانى و اخلاص بسيارى به اهل بيت عصمت عليهم السلام داشت و در تمام مواليد ائمه و اعباد مذهبى در منزلش مجلس جشن منعقد و در وفيات آنان مجلس سوگوارى مى گذاشت و خود با آن كبر سن از مردم پذيرائى كرده و گاهى مديحه خوانى مى نمود توسلش بسيار و به زيارت جامعه كبيره مداومت داشت براى او منامات و مكاشفات و نوادر آموزنده بود يكى از مناماتش مربوط به مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محسن صدرالعلماء بود كه در ترجمه او نگاشتم و يكى ديگر هم مربوط به خود ايشانست كه بسيار جالب است.

مكاشفه آيت اللَّه آشتيانى

در شهر رى در ايام اقامتش براى اين بنده فرمود در مشهد مقدس كه بودم روزى حمام رفتم و خضاب كرده و خوابيدم كه خضابم رنگ بگيرد پس ديدم ملك الموت آمد و مرا قبض روح كرد و مردم از مردنم خبردار شدند اجتماع كرده و پس از تغسيل و تشييع آورده و دفن كردند شخصى به من گفت بيا نزد اين غريب برويم من گفتم من مى ترسم در زير خاك

و ميان قبر نمى روم گفت نه بايد برويم پس مرا به قبر وارد نمود و لحد گذارده شد چنان وحشت مرا گرفت ناگاه ديدم قبرم وسيع شد و درى از بالاى سرم باز و به من گفته شد حضرت رسول و ائمه عليهم السلام تشريف مى آورند و ديدم آن جناب و حضرت زهرا و دوازده امام عليهم السلام آمدند و در عقب سر آنان چهارده نفر از علماء بزرگ كه آخرين آنها مرحوم پدرم بود آمدند ناگاه ديدم درى از پائين گشوده و دو نفر با قيافه هولناكى وارد و به حضرت رسول (ص) عرض كردند اجازه مى فرمائيد از او سؤال كنيم فرمود نه از من بپرسيد عرض كردند سمعا و طاعه.

يا رسول اللَّه من ربك فرمود اللَّه جل جلاله ربى من نبيك فرمود انا نبى نفسى تا آخر عقايد.

پس گفتند حال اجازه مى فرمائيد از او بپرسيم فرمود نه از پسر عمويم على سوال كنيد پرسيدند پس از پايان باز كسب اجازه كردند فرمود نه از دخترم بپرسيد، پرسيدند و هر كدام جواب مى دادند مى گفتند نه از حسن و از حسين تا آخر حضرت مهدى بپرسيد و آنها مى پرسيدند و حضرات جواب مى دادند تا بعد از جوابهاى چهارده معصوم عليهم السلام معروض داشتند حالا بپرسيم فرمودند آرى و ارفقابه با وى مدارا كنيد. مرحوم آشتيانى فرمود از تلقين حضرت رسول (ص) و ائمه عليهم السلام من روان شده و عقايدى كه از هول و ترس از يادم رفته بود به يادم آمد پس تا پرسيدند من ربك فورا گفتم اللَّه جل جلاله ربى گفتند من نبيك گفتم هذا محمد بن عبداللَّه (ص) نبيى.

من امامك گفتم هذا على بن ابى طالب

امامى و هر جوابى كه مى دادم پيغمبر (ص) من علماء مخصوص پدرم خوشحال و خندان مى شوند تا پس از پايان سؤال و جواب پيغمبر (ص) حركت نموده و از همان در كه آمده رفتند و در اثر آن حضرت حضرات ائمه عليهم السلام يكى بعد از ديگرى رفته و قبر تاريك مى شد گفتم لابد علماء و پدرم آمده اند كه من تنها نباشم ديدم آنها هم بعد از ائمه عليهم السلام رفتند و چنان قبر تاريك و وحشتناك شده و از خواب بيدار شدم.

برادر ارجمندشان جناب مستطاب حجه الاسلام والمسلمين آيت اللَّه آقاى حاج ميرزا احمد آشتيانى كه ترجمه شان در ص 364 جلد چهارم گذشت در روز چهارشنبه پانزدهم جمادى الثانى 1395 وفات نموده و با تجليل و تشييع فراوان از تهران حمل به شهر رى و در جوار حضرت عبدالعظيم در مقبره برادرش مرحوم آقا ميرزا مصطفى افتخار آشتيانى مدفون گرديدند.

از يادگارهاى ايشان گذشته از كتب و تاليفات دو فرزند دانشمند به نام آيت اللَّه حاج ميرزا محمدباقر آشتيانى و حجةالاسلام آقاميرزا محمدصادق آشتيانى مى باشد.

(ح 1365 -1281 ق)، فقيه و اصولى. او از محضر پدر بهره كافى برد و همراه وى به مكه رفت. در بازگشت در نجف ماند و از مجالس درس ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و ديگران سود جست. وى از بزرگ ترين فقهاى زمان خود به شمار مى آمد و از علماى بانفوذ ايران بود. در جنبش مشروطيت شركت داشت و در قضيه ى بانك روس و حوادثى كه منتهى به لغو امتياز آن گرديد، نيز دخالت بسزايى داشت. مدتى كه در مشهد اقامت داشت (1353 -1340 ق)، رياست و سرپرستى حوزه ى علميه ى مشهد را برعهده داشت. در سال

1360 ق به عراق رفت و دو سال مقيم كربلا بود. و سپس به ايران آمد و تا پايان عمر در مشهد زيست. كتابى در باب «اجاره»، بر مبناى تقريرات او، باقى است. ميرزا محمود آشتيانى و اسماعيل آشتيانى فرزندان او هستند.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (37 -35 / 1)، شرح حال رجال (260 / 6)، گلزار معانى (20 -16)، گنجينه ى دانشمندان (96 -95 / 7).

آقا نجفي اصفهاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1332 /1331 -1262 ق)، عالم شيعى و مجتهد. معروف به آقانجفى. وى نوه ى شيخ محمدتقى رازى اصفهانى صاحب «هداية المسترشدين» بود. در اصفهان متولد شد و مقدمات را از پدرش شيخ محمدباقر اصفهانى فراگرفت. در نجف در محضر ميرزا محمدحسن شيرازى، حاج شيخ مهدى نجفى و حاج سيد على شوشترى به تكميل تحصيل پرداخت و به مقام اجتهاد رسيد و به اصفهان بازگشت در زمان پدر مرجعيت تام يافت. وى در كمك به مدرم و تأمين وسايل آسايش ايشان كوشا بود، حدود شرعى را اجرا مى كرد و نسبت به حسن جريان زندگى و تحصيل طلاب علوم دينى اهتمام مى ورزيد. وى در جنبش تنباكو از آغازگران مبارزه بود. مخالفتش با مظالم ظل السلطان و مأمورن انگليسى سبب تبعيد وى به تهران شد. اما در تهران نيز همچنان به فعاليت سياسى خود ادامه داد و دوباره او را به اصفهان باز گرداندند. سرانجام در اصفهان درگذشت و در جوار مرقد امامزاده احمد نواده ى امام محمدباقر (ع) به خاك سپرده شد. آثار او را بيش از صد دانسته اند، از آن جمله: «آداب العارفين»؛ «الاجتهاد والتقليد»؛ «اسرار الآيات»؛ «اسرار الاحكام»؛ «اصول الدين»؛ «انوار العارفين»؛ «تأويل الآيات

الباهرة فى العترة الطاهرة»؛ «بحر الحقائق»؛ «جامع الانوار»؛ «المتاجر»؛ «مفتاح السعادة».[1]

ا آقا نجفى (و. 22 ربيع الثانى 1262 ه.ق- ف. 11 شعبان 1332 ه.ق) شيخ محمدتقى بن حاج شيخ محمدتقى بن عبدالرحيم، از علماى بزرگ و متنفذ اصفهان و داراى تأليفات متعددى است در فقه و اصول فقه و كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (288 /6)، اعيان الشيعه (196 /9)، تذكرة القبور (18 -16)، دانشنامه ى ايران و اسلام (119 /1)، الذريعه (332 ،74 /21 ،59 /19 ،43 /5 ،431 ،255 ،46 ،45 ،40 ،38 /2 ،270 ،380 ،24 ،21 /1)، ريحانه (58 -57 /1)، شرح حال رجال (327 -326 /3)، علماء معاصرين (102 -101)، فوائد الرضويه (438)، الكنى والالقاب (6 /2)، مؤلفين كتب چاپى (203 -198 /2)، مصفى المقال (95)، معجم المؤلفين (134 -133 /9)، مكارم الآثار (1666 -1662 /5).

آل بحرالعلوم، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1377 -1281 ق)، فقيه، اصولى، رجالى و محدث. در نجف به دنيا آمد. در كودكى پدر را از دست داد و تحت سرپرستى جدش، سيد على، قرار گرفت. پس از فراگيرى مقدمات علوم سطوح عالى فقه و اصول را نزد سيد محمدكاظم يزدى و سيد محمد بحرالعلوم و آخوند خراسانى خواند و به دريافت اجازه نايل شد. او در تاريخ و رجال و درايه چيره دست بود. از آثار وى: «تقريرات يزدى و خراسانى»، در مباحث فقهى و اصولى؛ «تحفة العالم فى شرح خطبة المعالم»، در دو مجلد، جلد اول در شرح خود خطبه كه تواريخ معصومين عليهم السلام و مشاهد آنان است و جلد دوم در شرح سى و نه حديث كه در صدر كتاب معالم بعد از خطبه در فضل علم

و علما نگاشته شده؛ «تحفة الطالب»؛ «اسرار العارفين»، در شرح دعاى كميل؛ «بغيه الطالب»؛ «حدائق العارفين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (451 ،448 /3 ،51 /2)، علماء معاصرين (276 -271)، مؤلفين كتب چاپى (299 -298 /2)، معجم المؤلفين (145 /3).

آل بحرالعلوم، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1221 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و شاعر. در نجف زاده شد و همان جا نشو و نما يافت و مراحل علمى را پيمود. فقه و اصول و كلام را نزد شيخ حسن فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء و شريف العلماء مازندرانى و شيخ مرتضى انصارى و شيخ محمدحسن نجفى صاحب «جواهر» آموخت. وى از صاحب «جواهر» به دريافت اجازه نايل شد. كتاب ارزشمند «جواهر الكلام» محصول همكارى وى با استادش مى باشد. عالمانى چون سيد ميرزا جعفر حايرى و سيد محمد موسوى ساروى و شيخ فضل اللَّه مازندرانى و ميرزا صادق تبريزى و ميرزا محمد همدانى از شاگردان وى هستند. در سفرى كه براى مداواى چشم به ايران آمد پس از زيارت مشهد حدود دو سال در بروجرد نزد اقوامش ماند. پس از وفات برادرش، سيد على، از سوى خاص و عام به رياست حوزه ى نجف و مرجعيت شيعه برگزيده شد. سيد حسين در شعر و ادب نيز شهرت بسزايى دارد، و «ديوان» اشعارى از او باقى مانده كه به ترتيب حروف تهجى است و در آن اشعار جدش سيد بحرالعلوم را نيز تخميس كرده است. در فقه و اصول نيز كتابهائى از وى به جا مانده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (20 -18 /6)، الذريعه (126 /9)، شهيدان راه فضيلت (496)، فوائد الرضويه (156 -155)، معجم المؤلفين (50 /4)،

مكارم الآثار (725 -723 /3).

آل بحرالعلوم، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1318 -1247 ق)، فقيه، اصولى و اديب. نزد پدرش و عمويش، سيد على صاحب «البرهان القاطع»، و شيخ مرتضى انصارى و ميرزا حسن شيرازى فقه و اصول خواند. او داراى دقت نظر بود. او را آثارى در فقه و اصول است و چندين رساله تصنيف كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (47 /9)، شهيدان راه فضيلت (496)، علماء معاصرين (70 -69)، فوائد الرضويه (374)، معجم المؤلفين (183 /8).

آل بحرالعلوم، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1326 -1261 ق)، فقيه، اصولى و حكيم. در نجف به دنيا آمد. فقه را نزد عمويش، سيد على، و شيخ راضى نجفى و سيد حسين ترك كوه كمرى و اصول را نزد ميرزا عبدالرحيم نهاوندى و فلسفه را نزد ميرزا محمدباقر نجفى آموخت. وى از عمويش، سيد على، به دريافت اجازه نايل گشت و پس از درگذشت او در سطح عالى به تدريس پرداخت و سرانجام عهده دار رياست حوزه ى نجف گرديد. او به امور اجتماعى و سياسى حوزه و رفع مشكلات مردم اهتمام مى ورزيد. شوق او به تحقيق و تأليف تا بدانجا بود كه بينائى خود را نيز در اين راه از دست داد. وى كتابخانه بزرگى در زمينه فقهى و اصولى و روايى بنياد نهاد. او پس از نشستن به سوگ دو فرزند عالم و فاضل خود، سيد مهدى و سيد ميرعلى، در نجف از دنيا رفت. از آثارش: «بلغة الفقيه»، شامل 16 رساله فقهى؛ «مصباح العباد»، رساله عمليه مبسوط؛ «الوجيزه»، مختصر «مصباح العباد»؛ «مواقف حاسمة فى تاريخ التضحية والفداء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (409 -408 /9)، الذريعه (51 /25 ،114 /21 ،148 /3)، شهيدان راه

فضيلت (497)، علماء معاصرين (94 -93)، المآثر والآثار (183)، مؤلفين كتب چاپى (779 /5)، مكارم الآثار (1637 -1636 /5).

آل بحرالعلوم، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1289 -1219 ق)، فقيه اصولى. از فقيهان نامى آل بحرالعلوم بود. در نجف به دنيا آمد. نزد پدر مقدمات علوم را فراگرفت. و فقه و اصول را نزد شيخ محمدحسن نجفى صاحب «جواهر» طى كرد. موقعيت علمى وى به گونه اى بود كه پس از مرگ پدر به رهبرى دينى و اجتماعى عراق دست يافت. وى داماد سيد على طباطبائى صاحب «رياض»، و پدر سيد على نقى معروف به آقاكوچك است كه در شعر و ادب دست داشت و در كربلا كشته شد. سيد محمدتقى در كربلا درگذشت و در نجف به خاك سپرده است. از آثارش كتاب «قواعد الاصول» است در «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (288 /6)، اعيان الشيعه (197 -196 /9)، الذريعه (178 /17 ،204/2)، شهيدان راه فضيلت (495)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 218 -217 /13)، فوائد الرضويه (432 -431)، معجم المؤلفين (130 -129 /9)، مكارم الآثار (662 -661 /3).

آل بحرالعلوم، محمدرضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1253 -1189 ق)، فقيه، اصولى، محدث و رجالى. در نجف به دنيا آمد. مقدمات علوم و ادبيات را نزد پدر خواند. فقه و اصول ر نزد عالمانى چون شيخ جعفر كاشف الغطاء و شيخ محمد سعيد دينورى و شيخ محمدتقى ملاكتاب تكميل كرد و از ايشان به دريافت اجازه نايل شد. او پس از پدر عهده دار سرپرستى حوزه ى نجف و مرجعيت دينى شد. از آثارش: «اصول الفقه»؛ «شرح الشرايع»؛ «شرح اللمعه»؛ «كشف القناع فى اصحاب الاجماع»؛ «الفقه الاستدلالى»؛ «الفوائد الرجالية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 /9 ،19 /7)، الذريعه (338 ،286 /16 ،205 -204 ،120 /2)، شهيدان راه فضيلت (496 -495)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 573

-571 /13)، فوائد الرضويه (182)، مكارم الآثار (1446 -1445 /4).

آل بحرالعلوم، محمدصادق

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهارم ق)، فقيه، اصولى، اديب و شاعر. در نجف متولد شد. تحت نظارت پدر مقدمات علوم را فراگرفت. و سطوح عالى فقه و اصول را نزد ميرزاى نايينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و سيد محسن قزوينى، و تفسير را نزد بلاغى و علم حديث و درايه را نزد شيخ ابوتراب خوانسارى آموخت. و از نايينى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و سيد محسن امين و سيد حسن صدر اجازه روايت گرفت. وى كتابخانه اى بنياد نهاد كه در آن كتابهاى خطى نفيسى گردآورى شد. او آثار بسيارى در فقه و اصول و شعر و ادب پديد آورد. از جمله: «دليل القضاء الشرعى، اصول و فروعه»؛ «السلاسل الذهبية»، كشكولى ادبى و تاريخى و رجالى؛ «المجموع الرائق من ازهار الحداق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (55 /20 ،211 /12 ،259 /8).

آل بحرالعلوم، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1335 -1302 ق)، فقيه اصولى. از عالمان بنام آل بحرالعلوم بود. در نجف به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، سطوح عالى فقه و اصول را در حوزه ى درس سيد محمد بحرالعلوم، صاحب «بلغة»، و شيخ عبدالهادى همدانى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى آموخت. شاگردان بسيارى در حوزه ى درس او تربيت شدند. او عالمى پركار و اهل نقد و نظر و تأليف بود. وى در نجف درگذشت. از آثار او: حاشيه اى بر «معالم الاصول» و «منظومه»اى در اصول است كه شرحى بر آن نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (156 /10)، علماء معاصرين (70 -69)، معجم المؤلفين (30 /13).

آل بحرالعلوم، هاشم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1284 -1255 ق)، فقيه اصولى. در نجف زاده شد. نزد پدر خود، سيد على صاحب «برهان»، و ميرزاى شيرازى مقدمات و سطوح عالى فقه و اصول را آموخت. از آثار وى: «التقريرات» استادش ميرزاى شيرازى در اصول است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :شهيدان راه فضيلت (497)، الذريعه (387 -386 /4)، مكارم الآثار (1515 /5).

آل گداعلي بيگ، محمدصالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1288 -1187 ق)، فقيه، اصولى، مرجع دينى و خطاط. جدش اميرفضل على خان مشهور به گداعلى بيگ نورى از خوانين بزرگ بروجرد و سلطان آباد بود كه در روزگار دولت صفوى به عراق مهاجرت كرد و در كربلا ساكن شد و با خواهر سيد ميرزا صالح شهرستانى ازدواج كرد. شيخ محمدصالح از شاگردان برجسته ى سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط» بود كه در فقه و اصول شهره ى عام و خاص شد و از مراجع بنام كربلا گشت. از آثار وى: كتيبه ى داخل گنبد حضرت سيدالشهداء (ع) به خط ثلث بوده كه در آيينه كارى از بين رفته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 664 -663 /13).

آلاشتي سوادكوهي، عباسعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، فقيه اصولى. از علماى عصر آقا محمدخان قاجار بود. در جوانى از آلاشت به تهران آمد. بعد از سه سال اقامت در تهران به قزوين رفت و هفت سال در آنجا به درس و بحث پرداخت. آنگاه به عراق رفت و در محضر درس آقا سيد على طباطبائى صاحب «رياض» پانزده سال به تحصيل و تكميل علم فقه و اصول پرداخت. سرانجام به دريافت اجازه اجتهاد از وى نايل گشت. آقا سيد على طباطبائى او را به بازگشت به ايران مكلف كرد و وى در امتثال امر استاد به تهران آمد ولى پانزده روز بعد از ورود، وقت صبح در سن چهل و پنج سالگى بطور ناگهانى درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :التدوين فى احوال جبال شروين (278)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 695 -694 ،694 -693 /13).

آل طيب شوشتري، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1350 -1275 ق)، فقيه اصولى، منجم، رياضيدان و طبيب. مشهور به آقا سيد بزرگ. از فرزندزادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى است. در شوشتر متولد شد و در محضر آقا سيد محمدعلى شيخ الاسلام و آقا سيد محمدعلى معلم ادبيات و در نزد آقا سيد عبدالصمد جزايرى و شيخ عبدالرحيم شوشترى، از شاگردان شيخ مرتضى انصارى، فقه و اصول را آموخت و در نزد سيد جعفر سيد الاطباء همدانى طب را فراگرفت. وى در نجوم و رياضى و خوشنويسى مهارت كامل داشت. او عمر خويش را در رياضت و عبادت و تدريس بسر برد. از آثار وى تقويمى است كه خودش استخراج كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (412 -410 /5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 465 -463 /14).

آملي اصفهاني، ابراهيم

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1098 ق)، محدث، فقيه، اصولى، متكلم و شاعر. نزد پدرش، خليفه سلطان، كه از علما و دانشمندان بنام عهد خويش بود تلمذ كرد. وى تعليقات و حواشى بسيارى بر كتابهاى فقهى و كلامى و اصولى نوشت كه بهترين آنها حاشيه اى بر «شرح لمعه»، تا كتاب طهارت، است. او همچنين حواشى متفرقه اى بر كتاب «المدارك» نوشته كه از آنها گستره ى فكر و انديشه و دقت نظر و حسن سليقه او پديدار است. وى با اينكه در سه سالگى بينايى خود را از دست داده بود با پشتكار و جديت به دنبال دانش رفت و بر بسيارى از صاحبان ديده تفوق يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (136 -135 /2)، رياض العلماء (53 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 2 -1 /11)، معجم المؤلفين (24 /1).

آملي، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1304 ق)، عارف، حكيم، فقيه و اصولى. در تهران متولد شد. پس از آموختن صرف و نحو و منطق، سطوح فقه و اصول را نزد پدرش و شيخ رضا نورى آموخت. درس «شوارق» شيخ على نورى را نيز دريافت. حكمت و فلسفه را نزد ميرزا حسن كرمانشاهى تحصيل كرد و چهار سال از حوزه درس معقول و منقول شيخ عبدالنبى نورى استفاده برد. در 1340 به عراق رفت و محضر آقاضياء عراقى، علامه نائينى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى را دريافت. وى پس از نيل به اجتهاد در 1353 ق به تهران بازگشت و حوزه ى درس حكمت و فقه و اصول داير كرد. او از اصحاب بزرگ آقا سيد على قاضى طباطبائى بود. آقا شيخ محمدتقى آملى در تهران درگذشت. آثار او عبارت اند از: «اثبات صانع از ماترياليسم تا ايدئاليسم»؛

«تقريرات اصول نائينى»؛ «حيات جاويد»، در اخلاق؛ «خداشناسى»؛ «دررالفوائد»؛ تعليقه اى بر «شرح منظومه ى» سبزوارى؛ «رسالة فى الرضاع»؛ «رسالة فى قاعدة لاضرر»؛ «كتاب الصلوة»؛ «مصباح الهدى فى شرح عروة الوثقى»؛ «تعليقة على المكاسب والبيع»؛ حاشيه بر «شرح اشارات» بوعلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :خدمات متقابل اسلام و ايران (618)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (52 /1)، گنجينه ى دانشمندان (372 -371 /4)، مؤلفين كتب چاپى (245 -243 /2).

آملي، ملا محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1263 ق)، فقيه و اصولى. از خاندان بنى جوان (جوان ظاهراً نام يكى از شعراى دوره ى صفويه است). در آمل به دنيا آمد. پس از تحصيل مقدمات در زادگاهش در هفده سالگى به تهران آمد و نزد ميرزا حسن آشتيانى، ميرزا ابوالقاسم كلانترى و سيد صادق طباطبايى به تحصيل فقه و اصول پرداخت. حكمت و فلسفه را نيز نزد ميرزا ابوالحسن جلوه و آقا على مدرس آموخت. آنگاه خود حوزه ى درس داير كرد. در 1320 ق امامت مسجد مجد در تهران به وى محول شد. ملا محمد آملى از مخالفان مشروطه بود و پس از پيروزى مشورطه خواهان زندانى و سپس به آمل تبعيد شد و چند سال بعد به تهران آمد و به تدريس پرداخت. آثار او عبارت اند از: «تلخيص الفرائض»؛ حاشيه بر «شمسيه»؛ «اخبارالاسرار فى مراحل الابرار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (424 /4)، مؤلفين كتب چاپى (631 /5).

آيت نجف آبادي، مير سيد علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم مجاهد آيت اللَّه ميرسيد علي آيت نجف آبادي در سال 1247ش (1287ق) در نجف آباد اصفهان به دنيا آمد. ايشان بعد از سن بيست سالگي در اثر حادثه اي، به علم و دانش علاقه مند شد و وارد حوزه علميه اصفهان گرديد. وي در اصفهان از محضر استاداني همچون: سيد محمد فشاركي، سيد ابوالحسن جلوه و سيد مهدي نحوي استفاده برد و پس از آن رهسپار نجف اشرف گرديد. آيت اللَّه نجف آبادي در نجف از محضر استادان بزرگي همچون: سيد اسماعيل صدر، ميرزا محمد تقي شيرازي، حاج آقا رضا همداني، آخوند ملا محمد كاظم خراساني و سيد محمد كاظم يزدي كسب فيض كرد و در مدت كوتاهي با طي مراحل رشد، در فقه، اصول، فلسفه

و عرفان و اخلاق به مقام تبحّر و استادي رسيد. وي از آن پس عازم اصفهان گرديد و حلقه درس خود را تشكيل داد. آيت اللَّه نجف آبادي يكي از مشهورترين استادان حوزه اصفهان در دوره سركوب اين پايگاه ديني توسط رضاخان بوده است. ايشان به فريضه امر به معروف و نهي از منكر اهميت خاصي مي داد و با حاكمان مستبد محلي و خوانين زورگو مبارزه مي كرد. همچنين در مقطعي كه ايران توسط بيگانگان اشغال شد، آيت اللَّه نجف آبادي با خودكامگي روس ها مجاهده و مبارزه زيادي كرد؛ در نتيجه خانه اش توسط اوباشِ تحريك شده و مزدوران و مأمورانشان غارت شد و خودش نيز در كنسولگري شوروي در اصفهان زنداني گرديد. در آن ايام كه در اثر حضور متفقين در ايران، قحطي و گراني بيداد مي كرد، ايشان و عالم ديگر اصفهان، ميرسيد حسن چهارسوقي، ابتكاري به خرج داده و مشتركاً طي اعلاميه اي از مردم مسلمان و بازاريان متمكن خواستند در نقاط مختلف شهر، انجمن هاي خيريه تشكيل داده و از بينوايان، بيكاران و گرسنگان، حمايتِ برنامه ريزي شده كنند. اين برنامه در بين مردم بسيار مؤثر واقع شد؛ به گونه اي كه اغلب انجمن هاي خيريه فعلي اصفهان نيز از بقاياي همان انجمن ها هستند. در كنار فعاليت هاي سياسي و اجتماعي، حلقه درس آيت اللَّه نجف آبادي، محفل فضلا و فرهيختگان بود و شاگردان نامداري در آن پرورش يافتند كه حضرات آيات ابوالقاسم رفيعي مهرآبادي، شيخ احمد فياض، حيدرعلي صلواتي، سيد روح اللَّه خاتمي، سيد علي علامه فاني و سيد مرتضي پسنديده از آن جمله اند. ايشان مسائل فقه و اصول را به خوبي تجزيه و تحليل مي كرد و در كلام نيز تبحّر وافي داشت.

آيت اللَّه ميرسيد علي آيت نجف آبادي سرانجام در 30 بهمن 1321 ش برابر سيزدهم صفر 1362 ق در 74 سالگي در اصفهان وفات يافت و پس از تشييعي باشكوه، در قبرستان تخت فولاد مدفون گشت. اين عالم مجاهد و فقيه سترگ، جدّ مادري شهيد دكتر حسن آيت، نماينده مجلس شوراي اسلامي در دوره اول و عضو حزب جمهوري اسلامي است كه در چهاردهم مرداد 1360 ش توسط منافقين كوردل به شهادت رسيد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

آيتي، عبدالحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين بافقي يزدي ( 1288 ق _ 13741 ق / 1332 ش ) معروف به آيتي و متخلص به « ضيايي » ، « آواره » و « آيتي » ، از شعرا ، محققان ، نويسندگان و قرآن پژوهان معاصر كه پس از ورود و درنگ 18 _ 20 ساله ي او در سلك بهائيت و طي مدارج تبليغ در آن مسلك و دريافت لقب رئيس المبلغين و القاب ديگر و الواح تشويقي از عباس افندي و شوقي افندي و به سر بردن چند سالي با آنها ، با ديدن كژيها و ناراستيها ، دوباره به اسلام و تشيع بازگشت و شرح حال اين دوران سرگشتگي فكري و به تعبير خود فريب خوردگي را در كتاب كشف الحيل ( 3 جلد ، تهران ، 1370 _ 1310 ش با تجديد چاپهاي مكرر ) نوشته و اين زندگي پرتلاطم از او شخصيت پرآوازه و حقيقت جو ساخته است . او فرزند حاج ملا محمد بن محمد بن حاج بزرگ ، در خانواده ي علم و عرفان به دنيا آمد . پدرش حاج ( ملا ) آخوند

تفتي از ائمه ي جماعت و خطباي فرهيخته ي يزد ، و در زادگاه خويش نيز امام جماعت و مرجع حل و فصل امور شرعي مردم بود . زادگاهش قصبه ي تفت از نواحي يزد بود . تحصيلات مقدماتي را در مكتب خانه ي زادگاهش آغاز كرد و اولين معلمش پدرش بود . در سال 1303 ق به يزد رفت و پس از فراگيري صرف و نحو و علم بلاغت و منطق در 1305 ق به قصد ادامه ي تحصيلات ، سفر به عتبات عاليات كرد ، و به فراگيري فقه و اصول پرداخت . يك سال بعد پدرش درگذشت و او به درخواست مادر به زادگاهش بازگشت و نظر به ابراز علاقه ي هم ولايتي ها مسند پدر را كه امامت جماعت و وعظ و خطابه بود عهده دار شد . در سي و سه سالگي كه امامت جماعت مسجد تفت و تصدي امور شرعيه را عهده دار بود ، بعضي از مبلغان بهايي كتابهاي اين فرقه را به ترفند ، به تعبير خودش ، به مطالعه ي او رساندند و چون مطالعه ي اين كتابها آشكار شد ، يكي از رقباي روحاني ، او را به بد ديني و انحراف عقيده متهم كرد و آزار و ايذاء و بدنامي و رنجهاي روحي همراه آن ، او را به دامان بهائيت سوق داد . خود در اين مورد مي گويد : « ... دستار از سر برافكندم و ريش خود را از بن بركندم و به جهانگردي پرداختم . چون محرم اسرار شدم و مقام عالي يافته بودم رئيس المبلغين شدم » .

ابتدا

مدتي در تهران و رشت و اردستان و كاشان به كارهاي فرهنگي و تاسيس مدارس و تبليغ بهائيت پرداخت و سپس چند بار به عكّا ( مقرّ سران بهائيت ) مسافرت كرد و از طرف عباس افندي ( عبدالبهاء ) به « آواره » مشهورگرديد و به دستور يا درخواست او و ساير روساي مركز به تاليف كتاب مآثر البهائيه پرداخت ( نام كامل آن الكواكب الدريه في مآثر البهائيه ) كه در تاريخ ظهور و تشكيل بهائيت است . خود در مورد اين كتاب مي گويد : « چون خواستم طبع كنم عباس افندي نسخه ي آن را طلبيد و دستوراتي داد . ناچار بسياري از آن را تغيير دادم و بنده سه دفعه در تحت نفوذ حضرات به تحريفات و جعليات مبتلا شد و اينك مي گويم آن كتاب كه بعداً به كواكب الدريه موسوم شده ، در دو جلد ، به كلي از درجه ي اعتبار ساقط است .... » اما چون تغييرات دلخواه سران بهائيت در آن وارد شده طبيعي است چنانكه در مقاله ي دانشنامه ي ايرانيكا ( به انگليسي ، جلد سوم ، ذيل « آيتي » آمده است « اين كتاب هنوز اثر عمده اي در موضوع خود به شمار مي آيد » .

به نوشته ي دايره المعارف تشيع : « ... پس از فوت عباس افندي ( 1340 ق ) ، شوقي افندي جانشين او آواره را به عكا احضار نمود و آواره از طريق بادكوبه و اسلامبول به عكا و از آنجا به دستور شوقي و براي تبليغ ، مسافرتي به انگلستان و فرانسه نمود

. آواره در اواخر عمر عباس افندي و سپس در اوايل شوقي افندي به ميزان زيادي از سوء اخلاق و فساد روسا و مبلغين فرقه ي بهائيت اطلاع حاصل نمود و از كرده ي خود پشيمان شد ؛ و در مسافرت به اروپا و در مراجعت هنگام اقامت در مصر ، در احوالات آنها و مخصوصاً در علل و جهات انصراف ميرزا ابوالفضل گلپايگاني و ميرزا نعيم و ميرزا علي اكبر رفسنجاني [ با رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام ، در اين عصر ، اشتباه نشود ] كه از بهائيان اصلي و از مبلغين به نام آنها بودند ، از فرقه ي بهائيت تحقيق و تفحص بسيار نمود و يقين حاصل كرد كه آن سه تن با وجود تحمل زحمات و مشقات در طريق بهائيت و انجام تبليغات فراوان براي اين فرقه اخيراً از آن تبري جسته و از عمل خود نادم گشته بودند . آواره نيز هنگام اقامت در مصر زمزمه ي مخالفت آغاز و به جمع آوري اسناد و تصاوير و تهيه ي يادداشتهاي لازم عليه بهائيت مبادرت نمود و با ورود به تهران مخالفت خود را آشكار كرد و به تاليف كتاب كشف الحيل اقدام نمود . اين كتاب در سه جلد [ و گاه چاپ شده در يك مجلد ، چاپ تهران 1307 _ 1310 ] و حاوي شرح و تفصيل كافي راجع به حيله ها و نيرنگهاي بهائيان تدوين گرديده و ... سند ارزنده و گوهر گرانبهايي است ... » ( داريه المعارف تشيع ، ج 1 ، ص 242 )

به نوشته ي دايره المعارف بزرگ اسلامي

او در سال 1348 ق / 1929 م در تهران اقامت گزيد و به خدمت وزارت معارف ( آموزش و پرورش ) درآمد ، و به عنوان دبير به تدريس در دوره ي متوسطه پرداخت . با طبع و ذوق سخنوري كه داشت ، به پژوهشهاي ادبي روي آورد و نشريه اي ادبي / انتقادي به نام نمكدان [ كه بعضي منابع برآنند كه مقالات مختلف اغلب يا تمامي 61 شماره ي آن را خود او با اسامي مستعار گوناگون نوشته است ] در سال 1308 ش منتشر كرد كه در واقع گاهنامه بود و انتشارنامنظم آن چند سالي دوام آورد . مجموعه ي آثار او مشتمل بر 17 كتاب است كه عمده ترين آنها ترجمه ي تفسير آميز قرآن كريم است كه به كتاب نبي ( به ضم نون ) يا قرآن فارسي [ يا به قول خود آيتي ، به نقل از يكي از فضلا كه در مقدمه ي ترجمه اش آورده فارسي قرآن، كه دقيق تر و به ادب شرعي نزديك تر از قرآن فارسي است ] مشهور است . از دو كتاب الكوكب الدريه و كشف الحيل نيز نام برديم . كتابي نيز به نام تكميل كتاب كشف الحيل و بيان الحق و نيز جزوه اي به نام ضميمه ي كشف الحيل دارد و آتشكده ي يزدان ( تاريخ يزد ) ، و تاريخ فلاسفه ، و فرهنگ آيتي و اثر قرآني ديگري به نام قصيده ي قرآنيه و ترانه ي روحي ( كه چون تاريخ نشر آن در منابع شرح حال او نيامده نميتوان راجع به صحت كلي آنكه در

كدام مرحله ي حياتش نوشته / سروده است ، قضاوت كرد ) .

برگرفته از كتاب :بررسي ترجمه هاي امروزين فارسي قرآن كريم

باباپور، محمد مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي باباپور

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدمهدي باباپور متولد 1343 در روستاي گل افشان از توابع قائمشهر (مازندران) به دنيا آمدم تحصيلات ابتدايي را در همان روستا و دوران راهنمايي و دبيرستان را در رشته علوم تجربي در همان شهرستان به اتمام رساندم.پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه تهران شدم و پس از دو سال يعني سال 65 وارد حوزه علميه قم شدم. پس از 8 سال دروس سطوح حوزه را اتمام كردم و به مدت ده سال در خارج فقه و تفسير علوم آيت الله جوادي آملي و دو سال در جامع اصول آيت الله صالحي مازندراني كسب فيض نمودم. در كنار تحصيل حوزوي از سال 68 تحصيلات دانشگاهي را آغاز نمودم. كارشناسي علوم سياسي را در دانشگاه باقرالعلوم قم و كارشناسي ارشد علوم سياسي را در دانشگاه شهيد بهشتي تهران و دكتري علوم سياسي در دانشگاه تهران گذراندم و هم اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه شهيد بهشتي مي باشم. در كنار تحصيل دروس حوزوي و دانشگاهي تدريس در حوزه و دانشگاه را به مدت 15 سال طي نمودم. در مركز جهاني علوم اسلامي و جامعة الزهراء درس هاي مختلفي را ارائه نمودم. در زمينه فعاليت هاي تحقيقاتي و پژوهشي نيز پنج جلد كتاب چاپ گرديده و دو جلد آماده چاپ مي باشد. و ده ها مقالات علمي و راهنمايي و مشاوره 20 پايان نامه در سطح كارشناسي ارشد حوزه را

نيز برعهده داشتم.

بابازاده، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر بابازاده

محل تولد : آذرشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير تا پايان ششم ابتدايي در مدرسه علوي آذر شهر تحصيل داشتم. همه ساله شاگرد اول، در پايان كلاس ششم در منطقه در امتحان نهايي ممتاز شدم. يك سال در مدرسه طالبيه تبريز تا پايان سيوطي و جامي تحصيل كرده سپس در قم به تحصيل پرداختم. سطح را در 7 سال به پايان رسانده ودر سال 1351 در امتحانات خارج حوزه قبول شدم و از مدرسين و مراجع فعلي حوزه تلمذ نموده و بيش از 20 سال دوره خارج ديده ام و به طور كتبي تاييديه دارم. از تمام مراجع تقليد و شخص مقام رهبري در امور حسبي وكالت و نمايندگي دارم. در موسسه بسيار وزين علمي( دار التبليغ سابق) كه همچون علامه طباطبايي، آيت الله مكارم، آيت الله سبحاني، شهيد مطهري، آيت الله شبيري و ساير رجال علمي و سياسي از اساتيد آنجا بودند، شش سال دوره عادي سپس دو سال دوره تخصصي و عالي را به پايان رسانده و پيوسته جزو دانشجويان ممتاز بودم. دراين ميان از من درخواست شد كه براي ادامه تحصيل و به عنوان مبادله دانشجو به آمريكا بروم كه به جهت عائله مندي نپذيرفتم.مدت يك سال و اندي مديريت مركز تحقيقات و تاليفات موسسه امام صادق عليه السلام را به عهده داشتم كه خود استعفا دادم.چهار سال در سازمان امور اداري استخدامي كشور در شعبه تحقيقاتي قم عضو ارشد و فعال پژوهشي و نگارشي بودم و چند اثر توسط حقير نگارش شده از جمله (ولايت

فقيه) كه كتاب درسي براي موسسات و وزارتخانه ها مي باشد.تا به حال 28 جلد كتاب چاپ شده و تعدادي مقالات چاپ شده تقديم داشته ام. در اين ميان كتاب (تحليل سيره فاطمه زهرا سلام الله عليها) و اخيرا كتاب( سيري در سيره فاطمه زهرا«س» )رسما از طرف شوراي مديريت حوزه به عنوان كتاب درسي حوزه هاي بانوان سراسر كشور مي باشد از مجموع كتاب هايم تا به حال سه عنوان كتاب هاي برتر و برگزيده حوزه علميه انتخاب شده و مورد تقدير مراجع بزرگ و گاهي تشويق و مقدمه آنان قرار گرفته ام. به ويژه از سوي رهبر معظم انقلاب مورد تفقد واقع شده (هم نماينده ايشان تلفني از برخي نوشته هايم تقدير داشتند و هم رئيس بيت قم و معاونت فرهنگي معظم له جناب آقاي مروي به همراه ديگران براي تفقد و تشويق و ابلاغ سلام و پيام به منزلم آمدند.) در حوزه علميه از طرف شوراي مديريت و مدارج علمي حوزه در جايگاه استاد راهنما و استاد مشاور در خدمت فضلاء و دانشمندان حوزه در نگارش رسائل علمي و پايان نامه انجام وظيفه مي كنم. در ضمن از اعضاي نخستين نخبگان حوزه مي باشم. مقاطع كوتاهي در دانشكده سپاه قم در رشته (حقوق) و (احكام و فقه) براي مديران سپاه تدريس داشتم كه به جهت مسافرت هاي زيادي كه دارم ادامه ندادم. در حوزه علميه در سال هاي آغازين درسم به تدريس حاشيه و معالم مي پرداختم كه سپس به جهت اشتغال زياد در محورهاي مختلف تحصيلي از ادامه آن خودداري نمودم. ناگفته نماند كه دروس متوسطه را به طور متفرقه

به پايان رساندم و حتي يك ساعت در كلاس نبوده ام. بنده در مسير تحصيل و تعليم روزانه 16 ساعت مشغول كسب علم بودم. نظم، اخلاص، انگيزه ، پشتكاري و ... از ابراز موفقيت من بودند. از خداوند متعال مي خواهم با نيت خالصانه در مسير اهل بيت نگه داشته و عاقبت بخيري را روزي من گرداند و السلام عليكم و رحمه الله

بابايي، اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر بابايي ساخمرسي

محل تولد : ساخمرس ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب اصغر بابايي ساخمرسي ساكن استان مازندران، شهرستان نكاء، روستاي مرس كوچك، تحصيلات دوران ابتدايي را در روستاي مرس كوچك يا محل تولد پشت سرگذاشته ام. و تحصيلات دوران راهنمايي و دوران متوسطه را در شهرستان نكاء به پايان رسانده ام و در رشته ي فرهنگ و ادب موفق به اخذ ديپلم شده ام.در سال تحصيلي 1364-1363 وارد حوزه شده ام و در حوزه ي امام صادق(ع) شهرستان نكاء مشغول تحصيل علوم ديني شده ام.در سال 1365 وارد حوزه امام خميني(ره) گرگان شدم و تا سال 1371 در آن حوزه مشغول تحصيل بوده ام و از آن تاريخ به بعد وارد حوزه علميه قم مقدس شده ام و تاكنون مشغول تحصيل علوم حوزوي بوده ام.

در ضمن در سال 1373 از طريق كنكور وارد دانشگاه شده ام و در رشته ي حقوق، در دانشگاه مفيد قم موفق به اخذ مدرك ليسانس شده ام و پس از آن در رشته مهارتهاي تبليغ نيز زير نظر دفتر تبليغات، رشته ي تخصصي تبليغ و شيوه هاي كلاس داري و علوم تربيتي را در 56 واحد درس پشت سر گذاشته ام. در راستاي علوم حوزوي نيز تا

پايه ي دهم امتحانات كتبي و شفاهي را به پايان برده و با نوشتن پايان نامه ي سطح 3 حوزه و دفاع از آن، حدود هشت سال شركت در درس خارج و هفت نوبت مصاحبه ي درس خارج، اصول و فقه.

بابايي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ علي بابايي

محل تولد : پلدختر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/8/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1314 در خليل اكبر (يكي از روستاهاي پل دختر ) متولد شدم، تحصيلات ابتدائي را در پلدختر گذراندم.

در سال 1333 وارد حوزه علميه خرم آباد شدم و از سال 1333 تا 1342 در آنجا بودم و از محضر آيت الله كمالوند بهره بردم و از سال 1342 به قم مهاجرت نمودم و در محضر اساتيد آنجا به كسب علوم دينيه پرداختم و ضمن تحصيل بنا به فرموده حضرت امام ره و ساير علماي اعلام به مبارزه با رژيم شاه پرداختم و بيش از 16 سال با رژيم مبارزه كرديم و در جنگ فيضيه شركت داشته ام و ضرباتي به فك و كتف اينجانب وارد شد كه هنوز هم آثار آن موجود است و بعد از پيروزي انقلاب همان مسئوليت هايي را كه ذكر كرديم عهده دار بوده ام و نسبت به انقلاب و دستورات رهبر كبير انقلاب هيچ گونه مسامحه و كوتاهي تاكنون نداشته ام و هم اكنون مسئول حوزه علميه امام صادق كه موسس آن خودم بوده ام مي باشم.

اين حوزه تعداد 50 نفر طلبه برادر و 40 نفر خواهر دارد. و فعاليت آنها بسيار خوب مي باشد.

بابايي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر بابائي

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب علي اكبر بابائي متولد 1333 در اراك پس از آموختن قرآن و برخي كتاب هاي مذهبي در مكتب خانه و تحصيلات ابتدايي در مدارس دولتي و دروس مقدماتي حوزه مانند صرف و

نحو در حوزه علميه اراك در سال 1353 ه.ش وارد حوزة علميه قم شدم و تا سال 1359 ه.ش ساير دروس مقدماتي و سطوح عالي حوزوي را فرا گرفتم و در سال 1360 به دروس خارج اصول و فقه راه يافتم ، مدت كوتاهي از درس خارج اصول آيت الله مكارم و خارج فقه آيت الله تبريزي استفاده كردم ولي عمده تحصيلات خارج فقه و اصول اين جانب از درس هاي خارج فقه و اصول آيت الله وحيد خراساني بوده است حدود 12 سال در درس خارج اصول و حدود 2 سال در درس خارج فقه معظم له شركت كرده ام همزمان با تحصيلات خارج فقه اصول در برنامه هاي درسي مؤسسه در راه حق و پس از اتمام دوره عمومي تحقيقات خود را در رشتة تخصصي تفسير علوم قرآني در اين مؤسسه آغاز كردم و تا سال 1373 ادامه يافت از سال 1373 تا كنون در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه كه قبلا دفتر حوزه و دانشگاه ناميده مي شد به پژوهش در موضوع مباحث علوم قرآني با گرايش منطق فهم قرآن اشتغال داشته ام و نتيجه آن تأليف كتاب هاى: روش شناسي تفسير قرآن. مكاتب تفسيري ج 1 و 2 تاريخ تفسير قرآن بوده است.

بابكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بابكي

محل تولد : دماوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1353 پس از اتمام مقطع سيكل وارد حوزه علميه قم شدم و به فراگيري علوم حوزوي روي آوردم؛ از آن تاريخ تاكنون در حوزه به درس و بحث و مطالعه، تحقيق و تدريس اشتغال دارم. جز ايام تبليغي و مانند آن از اشتغالات علمي سرباز

نزدم، تحصيلات مقدماتي و سطح را تا سال 1365 ادامه دادم و از سال 1366 به درس هاي خارج فقه و اصول راه يافتم و از محضر بزرگاني چون حضرات آيات نجفي مرعشي، تبريزي، فاضل لنكراني، وحيد خراساني، مكارم شيرازي، كوكبي ، انصاري شيرازي ، مصباح يزدي، جوادي آملي و حسن زاده آملي استفاده بردم و هم اكنون به تدريس سطوح عالي حوزه و تحقيق در عرصه هاي مختلف فقهي اشتغال دارم

باراني، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا باراني

محل تولد : سيرجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

زندگينامه علمي محمدرضا باراني

وي در سال 1344 در شهرستان سيرجان به دنيا آمد و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در سال 1363 شمسي مدرك ديپلم را دريافت نمود. او همچنين در زمان جنگ تحميلي عراق بر ضد جمهوري اسلامي ايران، به همراه هم رزمان خود حدود يك سال در جبهه هاي جنگ و دفاع مقدس نيز حضور داشته است.

الف _ تحصيلات حوزوي:

ايشان در سال 63 پس از اخذ ديپلم به شهر مقدس قم آمده و وارد حوزه علميه قم شده و به تحصيلات حوزوي پرداخت كه شرح آن در زير مي آيد:

1. دروس دوره آغازين حوزه مانند جامع المقدمات، المغني، سيوطي، مختصر المعاني و برخي دورس جنبي را در مدرسه حقاني گذراند.

2. دروس سطح را نزد اساتيدي چون حجج اسلام؛ سيد محمد سعيدي، سيد احمد خاتمي، سيد هاشم حسيني بوشهري، مدرسي يزدي، پاياني، اعتمادي، آيت الله استادي، آيت الله طاهري خرم آبادي، آيت الله محفوظي و آيت الله سبحاني به پايان رساند.

3. دروس خارج فقه و اصول را نزد آيات عظام؛ فاضل لنكراني، سبحاني،

خاتم يزدي، جوادي آملي و وحيد خراساني گذرانده است.

ب- تحصيلات دانشگاهي:

ايشان هم زمان با تحصيلات حوزوي به تحصيلات دانشگاهي و كلاسيك روي آورد و مراحل زير را پيموده است.

1. كارشناسي «الهيات و معارف اسلامي» را در سال 1373شمسي دريافت نمود.

2. كارشناسي ارشد «تاريخ» را در سال 1379 با عنوان پايان نامه «شيعه در ايران عصر ايلخانان» به پايان رساند.

3. دكتري Ph.D«تاريخ اسلام»؛ سال 1381 در دانشگاه اصفهان به عنوان دانشجوي دكتري تاريخ اسلام پذيرفته شد و در سال 1386 از پايان نامه دكتري با موضوع «بررسي تاريخي تعامل فكري و سياسي اماميه با فرقه هاي معتزله، اشاعره و حنابله در عصر آل بويه در بغداد» دفاع كرده است.

ج _ مسئوليت هاي علمي:

1. عضو هيئت علمي جامعه المصطفي العالميه از 1382 تاكنون

2. مسئول انجمن تاريخ پژوهان از 1380 تاكنون كه يكي از انجمن هاي علمي حوزه مي باشد.

3. مسئول انجمن علمي ايراني تاريخ اسلام از سال 1387 تاكنون كه از انجمن هاي علمي وزارت علوم است.

4. مدير گروه تاريخ جامعة الزهرا (س) از سال 1386 تاكنون

5. مسئول دبيرخانه انجمن هاي علمي حوزه از 1381 تا پايان 1386

6. عضو هيئت تحريريه فصل نامه علمي تخصصي «نامه تاريخ پژوهان» وابسته به انجمن تاريخ-پژوهان

7. عضو هيئت تحريريه فصل نامه تخصصي « سخن تاريخ» وابسته به گروه تاريخ مدرسه عالي امام ره

8. مدير گروه تاريخ جشنواره كتاب سال حوزه از 1382 تاكنون

9. مدير مسئول فصلنامه تخصصي «نامه تاريخ پژوهان» از سال 1382 تاكنون

10. سردبير فصلنامه دانشجويي «سخن تاريخ» از سال 1385 تاكنون

11. مسئول كميسيون تاريخ اسلام مركز جهاني علوم اسلامي از 1383 تاكنون

12. عضو هيئت موسس انجمن تاريخ پژوهان از انجمن هاي علمي

حوزه

13. عضو هيئت موسس انجمن علمي ايراني تاريخ اسلام از انجمن هاي علمي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري

14. عضو شوراي علمي مركز تخصصي تاريخ حوزه از 1382 تا مهر 1385

15. عضو شوراي گروه سيره پژوهشكده تاريخ و سيره دفتر تبليغات از 1381 تا آذر 84

16. عضو شوراي پژوهشي گروه تاريخ جامعة الزهراء از تابستان 1385 تاكنون

17. مسئول علمي نخستين «همايش بين المللي تشيع و خاورشناسان» در سال 1384 تا 1385

18. دبير علمي همايش «نكوداشت استاد علي دواني» در سال 1386.

19. عضو شوراي علمي «همايش بين المللي پيامبر اعظم (ص)» در دانشگاه اصفهان در سال 1385

20. عضو شوراي علمي همايش سراسري «قرآن و تاريخ» دانشگاه آزاد اسلامي در سال 1385

21. دبير گروه تاريخ مدرسه عالي امام خميني (ره) در سال 1381

22. مسئول علمي دومين «همايش بين المللي تشيع و خاورشناسان» در سال 1386 و 1387

د- تدريس

ايشان در دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد تدريس داشته اند كه به قرار ذيل است.

1) تدريس دروس مختلف تاريخ مانند؛ تاريخ پيامبر(ص)، تاريخ ائمه (ع)، تاريخ عباسيان، تاريخ امپراطوري عثماني، تاريخ اسلام در مصر و شام، تاريخ اسلام در مغرب و اندلس، تاريخ نگاري در اسلام، تاريخ اسلام و خاورشناسان و تشيع در آثار خاورشناسان در مدرسه عالي امام خميني(ره) وابسته به جامعه المصطفي العالميه از سال 1379 تاكنون.

2) تدريس دروس تاريخي مانند؛ تاريخ عباسيان، تاريخ عثماني، تشيع در آثار خاورشناسان و تاريخ اسلام در مغرب و اندلس در دانشگاه اهل بيت(ع) در سال هاي 1383 و 1385 و 1386.

3) تدريس دروس تاريخي مانند؛ تاريخ امويان، تاريخ عباسيان، تاريخ عثماني، تشيع در آثار خاورشناسان و تاريخ اسلام و

خاورشناسان در مركز آموزش هاي اسلامي وابسته به حوزه – گروه تخصصي تاريخ در سال هاي 1382 تاكنون

4) تدريس درس تاريخ اسلام و خاورشناسان در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي در سال هاي 1383 تا 1385.

5) تدريس دروس تاريخي تاريخ عثماني و تشيع در آثار خاورشناسان در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در سال 1385.

6) تدريس درس تشيع در آثار خاورشناسان در دانشگاه پيام نور قم در سال 1387.

ه_ پژوهش هاي منتشر شده:

1. «گرايش ايرانيان به تشيع در قرن هفتم هجري»؛ منتشره در فروردين 1380 در نشريه تخصصي معرفت شماره 40.

2. «نقد و بررسي گرايش ايلخانان به اسلام و تشيع»؛ منتشره در نشريه تخصصي تاريخ در آيينه پژوهش شماره اول پاييز 1381.

3. «معرفي و نقد سفرنامه ابن فضلان» منتشره در نشريه تخصصي تاريخ در آيينه پژوهش شماره پنجم فروردين 1383.

4. «اختلاف روايات و راهكارهاي حل آن» منتشره در مجموعه مقالات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در سال 1380.

5. «زندگينامه علمي فرهنگي امام هادي(ع)» در مجموعه مقالات دفتر تبليغات اسلامي 1384.

6. «دين حنيف، ماهيتي مستقل يا روح اديان الاهي» منتشره در نشريه تخصصي مذاهب و فرق اسلامي «طلوع» پاييز 1384.

7. «جامعه شناختي نهاد حكومت پيامبر(ص)» منتشره در مجموعه مقالات همايش بين المللي پيامبر اعظم (ص) دانشگاه اصفهان پاييز 1385.

8. «احناف» در دائرة المعارف قرآن در دائره المعارف قرآن وابسته به دفتر تبليغات اسلامي سال 1386.

9. «التأثير الفكري المتبادل بين الامامية و المعتزلة في عصر البويهيين» كه مجوز انتشار آن از نشريه بين المللي علوم انساني در تاريخ 4/7/1386 دريافت شده است.

10. بررسي و تحليل تعامل فكري سياسي اماميه با اشاعره در بغداد دوره آل بويه

(سده هاي چهارم و پنجم

هجري) انتشار در نشريه شيعه شناسي وابسته به موسسه شيعه شناسي، 1387.

11. مدخل بسر بن سفيان در دائره المعارف قرآن انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه

و _ پژوهش هاي آماده نشر:

الف) مقالات

1. امام هادي (ع) و علم و دانش

2. تأثير حمله مغول بر جغرافياي انساني ايران

3. تأثير حديث نگاري بر تاريخ نگاري

4. سير تاريخي انديشه ولايت فقيه

5. تبيين تاريخي(تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

6. حركت و پويايي در تاريخ (تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

7. سبب در تاريخ (تأليف و ترجمه قسمتي از كتاب استنفورد)

8. تاريخ نگاري قرن هاي 4 تا 6 هجري

9. نقش مروان بن حكم در صدر اسلام

10. بررسي تاريخي حادثه انذار عشيره

11. رويكرد اماميه و حنابله درباره باورهاي كلامي در بغداد دوره آل بويه

12. ديدگاه اماميه و اشاعره در باره دانش ها

13. ديدگاه اماميه و حنابله درباره دانش ها

14. ديدگاه اماميه و معتزله درباره دانش ها

15. رويكرد حنابله در رقابت با ديگر فرقه هاي

16. همگرايي و واگرايي حنابله با ديگر فرقه هاي

17. فرايند اقتداريابي اشاعره در دوره آل بويه

18. فرايند تعامل و تقابل سياسي اماميه و معتزله

19. فرايند تعامل و تقابل فكري اماميه و اشاعره

20. فرايند تعامل و تقابل فكري اماميه و معتزله

21. مصلحت انديشي سياسي و مذهبي آل بويه

22. معتزله در فرايند اقتدار سياسي و فكري

ب) كتاب ها

1. بررسي تاريخي تعامل فكري و سياسي اماميه با فرقه هاي معتزله، اشاعره و حنابله در عصر آل بويه در بغداد (رساله دكتري كه تا چند ماه آينده منتشر خواهد شد.)

2. تشيع در ايران عصر ايلخانان؛ (پايان نامه كارشناسي ارشد است كه در حال آماده سازي براي انتشار است).

3. تاريخ امپراطوري

عثماني (كتاب درسي)؛ در حال انجام است.

4. تشيع در آثار خاورشناسان (كتاب درسي)؛ در حال انجام است.

ز- سخنراني علمي و شركت در همايش ها و ميزگردها

1. ارايه مقاله در همايش «بررسي كتاب الصحيح من سيرة النبي الاعظم (ص)» توسط پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در سال 1379.

2. ارايه مقاله در «همايش بين المللي پيامبر اعظم (ص)» در دانشگاه اصفهان در سال 1385.

3. شركت در ميزگرد «امام رضا (ع) و گروه هاي دورن شيعي» در انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385.

4. شركت در ميزگرد «بازكاوي اوضاع سياسي و اجتماعي عصر امام رضا (ع)» در انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385.

5. شركت در ميزگرد «توليد علم در تاريخ» توسط انجمن تاريخ پژوهان و نهضت نرم افزاري در سال 1383.

6. شركت در ميزگرد «نقد نظريه از اماميه تا اثني عشريه» كه اين نظريه از سوي خاورشناس مشهور اتان كلبرگ مطرح شده است و جلسه نقد اين نظريه كه توسط نهضت نرم افزاري و انجمن تاريخ پژوهان در سال 1385 برگزار گرديد.

7. شركت در ميزگرد نقد كتاب «موسوعة التاريخ الاسلامي» نوشته استاد يوسفي غروي كه توسط انجمن تاريخ پژوهان و دبيرخانه كتاب سال حوزه در 2 اسفند 1386 برگزار شد.

8. سخنراني علمي در همايش توليد علم با عنوان «جايگاه مطالعات تاريخي در حوزه» در سال 1383.

9. سخنراني علمي در انجمن معلمان تاريخ استان قم با عنوان «آسيب شناسي تدريس تاريخ» در سال 1385.

10. شركت در ميزگرد «چالش هاي فراروي شيعه پژوهي غربيان» برگزار شده در دومين همايش بين المللي تشيع از ديدگاه خاورشناسان، 1387.

ح- راهنمايي و مشاوره رساله و پايان نامه

1. راهنمايي بيش از 36

رساله دفاع شده و در حال نگارش

2. مشاوره 15 (پانزده) رساله دفاع شده و در حال نگارش

3. داوري 5 (پنج) رساله ارشد

بافقي، اسدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا اسدالله بافقى برادر مرحوم حاج شيخ محمد تقى عالمى بارع و عابدى ناسك و زاهدى كم نظير و داراى كرامات و مقامات معنوى بوده و بعضى وى را از جهاتى از مرحوم برادرش برتر ميدانستند.

نگارنده در سفريكه آنمرحوم بمشهد مشرف و برى آمدند او را در منزل مرحوم برادرش زيارت كردم آثار صفا و معنويت از سيمايش هويدا بود در سال 1369 قمرى سفرى به يزد رفتم و از آنجا براى ديدن آن عالم ربانى ببافق مسافرت نموده و دو هفته اى توقف و از محضرش استفاده كردم. و مدت ده شب در حسينيه امامزاده سهل بن على منبر رفته و انجام وظيفه نمودم. مردم بافق بآنمرحوم علاقه مخصوص و نظر خاصى داشتند و براى وى كراماتى قائل بودند و او را نميديدند مگر اينكه دست ويرا بوسيده و چيزى بعنوان تبرك ميخواستند و او هم مرتب از جيب خود بمردم پول يا خرما و يا نبات و بادام و غيره ميداد و ابدا تمام نميشد و نميدانم كيسه و جيب آن بزرگوار بكدام سيلو و انبار و خزينه راه داشت. شبها يا نمى خوابيد يا بسيار كم ميخوابيد مسجدى داشت كه بآنجا رفته و تا بصبح مناجات و عبادت مينمود. مزرعه اى داشت بنام حجتيه كه نان و لباس كرباس خود را از آن مزرعه تحصيل مينمود.

از اشياء نفيسه كه نزد ايشان ديدم بادامى بود كه بطور طبيعى در روى آن حك شده بود الله محمد على فاطمه حسن حسين تا آخر ائمه

عليهم السلام كه نوشته بود (مهدى و لشگرش) و نيز انگشتر عقيق يمنى بسيار ظريف و نفيسى كه آنرا اهدائى و اعطائى حضرت صديقه كبرى عليهاسلام ميدانست و بر روى آن آيات رزق منقوش بود. (و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايتحسب و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شى ء قدرا). ميفرمود توسلى بحضرت زهرا سلام الله عليها نموده و از حضرتش چيزى خواستم پس روزى در منزلم نشسته بودم كه گفتند كسى شما را ميخواهد درب منزل رفتم زنى را ديدم در چادر و پوشيه سياه كه اصلا در بافق چنين لباسى معمول نبود گفت اين را خانم براى شما داده بسته كوچكى بمن داد و رفت من از او نپرسيدم خانم كيست بسته را باز كردم ديدم اين انگشتر است. فورا بخود آمدم كه اين زن با اين لباس و چادر كه بود و خانم كيست از عقب او آمد هرچه جستجو كردم اثرى از او نيافتم و از هركس استفسار كردم گفتند چنين زنى با اين نشانى نديدم دانستم اين اعطائى از طرف بى بى دو جهان شفيعه روز جزا حضرت صديقه طاهره سلام الله عليهاست.

ديگر از يادگارهاى آن بزرگوار بحقير دعائى است كه ميترسم اگر در اينجا ياد نكنم بميرم و آن مخفى بماند و البته با من تعهد كرد كه بنا اهل ندهى و من معتقدم كه موفق نميشود باين دعا مگر خواص از دوستان اهل بيت عليهم السلام و آن دعا اينست. ميفرمود از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است اين دعا.

دعاء كفن ميت

قال رسول الله صلى الله عليه و آله. من كتب هذا الدعاء والقى فى

كفن الميت او وضع فى يده لايعذب فى قبره والله والله والله.

بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم ان قدومى اليك فاكرمنى فان الضيف اذا نزل بقوم يكرم و انت اولى بالكرامه الهى مادمت حيا عصيتك و انت احسنت على (الى) فالان انقطع عصيانى فلاتقطع احسانك عنى يا رب اعتقنى من النار بمحمد و آله الاطهار الابرار الاخيار و صلى الله على محمد و آله الطاهرين.

نگارنده گويد از آن تاريخ تااكنون بيش از چند نفرى را كه ياد ميكنم موفق نشدم اين دعاء را باو بدهم.

1- مرحوم آيه الله العظمى حجت 2- مرحوم آيه الله العظمى صدر 3- مرحوم آيه الله مجاهد حاج سيد ابوالقاسم كاشانى.

4- مرحوم آيه الله حاج سيد حسين قاضى كه يك ماه مانده بفوتش اين دعا را از حقير گرفت و گويا پيش بينى مرگ خود را كرده بود.

5- مرحومه مغفوره صبيه جوانم كه مناسب است خوابيكه بعد از فوت آن مرحومه يكى از بستگان بى اطلاع ديده بود بنگارم.

6- آيه الله حاج شيخ محمد رضا طبسى نجفى.

ديدن صبيه ام در خواب و دعاء مذكور

در دهم ماه رجب سال 1391 قمرى بود كه نگارنده مبتلا بداغ و مرگ ناگهانى صبيه ام مرحومه فاطمه رازى كه همسر آقا سيد حسين تقوى طهرانى از سادات اخوى تهران كه جوان متدين و پرهيزكاريست شدم و خدا شاهد است كه مرگ او چه ضربه اى بر من و بيت من وارد و چه داغى بر دل من و مادرش و كليه بستگانم گذارد زيرا در ميان 9 فرزندم مزايائى از تقوا و مواظبت بجامعه و توسل و عاشوراء و غيره داشت.

در آن ناراحتى عجيب كه خود داشتم و انقلاب مادرش و همسر و تمام فاميل را ميديدم و از

همه چى غافل بودم ديدم گويا بمن گفته ميشود چرا دعاء را نمينويسى اينجا جاى آنست. پس فورا در هنگاميكه مشغول غسل وى بودند، دعاء را نوشته و بخاله صبيه ام دادم و گفتم اين را در كفن و يا دست راست او بگذار او هم گذارد كسى جز او و يكى دو نفر ديگر اطلاع نداشت و نميدانستند چيست مدت دو سه ماه از اين حادثه گذشت يكى از خويشان و ارحام كه هيچ از اين جريان خبر نداشت در تهران آنمرحومه را در خواب ديد كه در باغ بسيار زيبائى است و لباس سفيد گل دوزى شده اى شبيه لباس سفيد عروسهاى ايران پوشيده و بى اندازه زيباست پرسيد از او بگوئيد چگونه گذشت و وضع تو چطور است. گفت بسيار خوبم و اينجا منزل من است گفتم جريان خود را بگو گفت وقتى من مردم ميديدم كه شما چگونه ناراحتيد و گريه ميكنيد ميگفتم اگر براى من است منكه حالم خوب است تا مرا بقم آورده و در مقبره ام گذاردند و قبر مرا كندند بمن گفتند بايد اينجا بروى گفتم من ميترسم گفتند بايد بروى گفتم پس چشمم را مى بندم كه نبينم ناگاه متوجه شدم در قبرم هستم وحشت مرا گرفت بمن گفته شد نترس چشمت را باز كن پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آمده است بيادم آمد نامه ئى پدرم براى پيغمبر نوشته و در دستم گذارده اند گفتم چشمم را باز كرده و نامه را تقديم ميكنم... و آن نامه همين دعاء مذكور است... خداوند مرحوم حجه الاسلام بافقى و برادر بزرگوار مذكورش و ما را با نبى اكرم صلى الله عليه و آله

و سلم و اهل بيتش محشور گرداند.

درخت خرما ميترسد

از نوادرى كه در بافق ديده و شنيده ام اين قضيه است در منزل مرحوم حاج ملا اسدالله درخت خرماى بزرگى بود و فرمود سالها بود كه اين درخت با اين هيكل خرما نميداد و هرچه او را تلقيح ميكرديم (تلقيح خرما گرد مخصوصى از خرماى نر است كه بخرماى ماده ميزنند تا بار بدهد (اثر نمى كرد فرمود با دخترم تبانى كردم كه من نردبان گذارده و ريسمانى برداشته با اره ميروم كه سر درخت خرما را ببرم تو بيا بگو ميخواهى چكنى گفتم ميخواهم سر اين خرماى بى ثمر و فايده را ببرم و چوب او را بسوزانم زيرا فقط هيكل بزرگ كرده تو بيا شفاعت كن. پس من از نردبان بالا رفته و ريسمان بر گردن درخت بسته و اره گذاردم كه سر درخت را ببرم دخترم آمد گفت بابا چه ميكنى گفتم ميخواهم سر اين درخت بى فايده را ببرم گفت بابا امسال او را بمن ببخش اگر خرما نداد سال بعد منهم شما را كمك ميكنم در بريدن و من گفتم بخدا قسم كه خرما ندهد حتما سر او را بريده و ميسوزانم آنرا پس از اين تهديد درخت خرما از آن سال مرتب بار آورد و خرماى خوبى داد و مقدارى از آن خرما باين نگارنده داد كه برى آورم.

پس به آنمرحوم گفتم مگر درخت خرما تهديد را حس ميكند و يا ترس دارد و تا اگر سرش را بريدند خشك ميشود فرمود آرى درخت خرما برزخ ميان نباتات و حيوانات است چند خاصيت از خواص حيوانات در اوست:

1- ميترسد چنانچه حيوانات ميترسند.

2- اگر سرش

را ببرند ديگر سبز نميشود مانند حيوانات كه اگر سرش را ببرند ميميرد درخت خرما هم ميميرد.

3- اگر سرش را آب بگيرد خفه ميشود مانند حيوانات خشكى كه اگر زير آب بروند غرق شده و ميميرند.

4- تلقيح لازم دارد يعنى بايد گردى از خرماى نر بخرماى ماده بزنند تا ثمر بدهد مانند حيوانات كه بايد نر با ماده جفت شود تا توليد مثل كند، و در روايات نبوى صلى الله عليه و آله هست كه فرموده: اوصيكم بعمتكم النخله سفارش ميكنم شما را درباره درخت خرما... انتهى.

مرحوم ثقه الاسلام بافقى در حدود سال 1375 قمرى در بافق وفات نموده و در همانجا مدفون گرديد اشعار بسيارى درباره حضرت ولى عصر عجل الله فرجه الشريف سروده و منبر بسيار شيرين و مؤثرى داشت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

باقرپور، يوسف علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسفعلي باقر پور

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

مشغول دبيرستان شده بودم كه تصميم به ورود به حوزه علميه گرفتم. (1355) پس از ورود و گذشت چند سال در مقطع دبيرستان را به صورت متفرقه و در عرض سه سال گذراندم. (61-1359) . در سال 61 در دانشگاه تهران رشته الهيات پذيرفته شدم كه چون مغشول تحصيل در سطح حوزه بودم و آن دو را منافي هم مي ديدم از دانشگاه انصراف دادم تا اينكه به درس خارج وارد شدم و يكسال از آن گذشت. در دانشگاه شركت كردم و در پرديس قم دانشگاه تهران در رشته حقوق قضائي پذيرفته شدم(1364). پس از آن و در سال 1368 در تربيت مدرس الهيات و معارف اسلامي دارالشفاء (دانشگاه قم) شركت

كردم و تا سال 1371 دوره ارشد را طي كردم. ضمناً در سال 1376 در ارشد حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه مفيد پذيرفته و در سال 1379 فارغ التحصيل شدم. در سال 1384 در رشته دكتري حقوق جزا و جرم شناسي واحد علوم و تحقيقات تهران پذيرفته و هم اكنون مشغول تحصيل در دكتري مي باشم.

از سال 1371 مشغول تدريس در دانشگاه مي باشم. از سال 1371 تا 1379 دروس معارف اسلامي و اخلاق و دروس الهيات و معارف اسلامي را تدريس مي كردم و از سال 1379 به بعد عموماً به تدريس دروس حقوق جزاي عمومي ، اختصاصي، جرم شناسي، كيفر شناسي و ... مشغول مي باشم.در حوزه علميه ابتدا در حوزه علميه رستمكلد تا كتاب معالم را خواندم ضمن اينكه دروس مقدمات را ترديس مي كردم از سال 1358 وارد حوزه علميه قم شدم و كتب لمعتين، رسائل ، مكاسب، و كفايه، اصول فقه، قوانين و نيز كتب بدايه، نهياه، اشارات و مصباح الانس را از اساتيد معظم و بزرگواري چون آيت الهل اشتهاردي، آيت الله ستوده، استاد اعتمادي، آيت الله جوادي آملي، نآيت الهل حسن زاده آملي و آيت الله گرامي و ... استفاده كردم.در دروس خارج كه از سال 1363 شروع كردم از دروس آيت الله وحيد خراساني و آيت الهل مكارم شيرازي و آيت الله جوادي آملي و آيت الله فاضل لنكراني و ... بهره بردم و مي برم. ضمناً دروس حوزه را به صورت خصوصي از ابتدا تا شرح لمعتين تدريس نموده ام و ...

باقرزاده، عبدالرحمن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحمان باقرزاده

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير عبدالرحمن باقرزاده در سال 1349 در روستاي آغوزبن از توابع شهرستان بابل و در خانواده اي متوسط، كشاورز و مذهبي متولد شدم. از همان كودكي به قرآن و مسائل ديني علاقمند بودم. لذا در مدتي كوتاه و در سايه لطف الهي و استعداد خدادادي قرآن را فرا گرفتم. در مدرسه نيز همواره شاگردي ممتاز از نظر پيشرفت درسي بودم لذا همواره مورد تشويق قرار مي گرفتم كه وارد مدرسه علميه شدم.علاقه وافر قلبي و تشويق هاي مزبور دست به دست هم داد تا پس از اتمام اول راهنمايي در سال 1361 راهي مدرسه صدر بابل شوم. مدت يك سال در مدسه مزبور از محضر اساتيد معظم آيات و حجج اسلام شيخ هادي روحاني(ره)، سيد حسن محقق بهشتي(ره)، شيخ محمد حسن قائمي و سيد مرتضي برهاني استفاده كردم. سپس در سال 1362 وارد حوزه علميه جعفريه رستمكلا بهشهر شده و تحت انفاس قدسي عالم نامدار مازنداران مرحوم آيت الله شيخ ابوالحسن ايازي (قدس) به تلمذ و خوشه چيني پرداختم.

مدت پنج سال حضور در آن مدرسه، دوران طلايي عمر تحصيلي حقير به حساب مي آيد.علاوه بر استفاده علمي از محضر آن فقيه فرهيخته و نامور، مورد عنايت و محبت زياد آن بزرگوار بودم به طوري كه سال ها بعد از مهاجرت به قم و تا پايان عمر آن عالم فرزانه، از محبت ها و توجهات خاص ايشان بهرمند بودم. ضمن آنكه در مدرسه مزبور مدت مديدي خوشه چين محضر فرزند بزرگوار آن عالم بزرگ يعني حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد جواد ايازي (مدير فعلي مدرسه علميه

رستمكلا) نيز بوده ام.

در سال 1367 عازم حوزه علميه قم شده و سطوح عالي را از محضر آيات عظام شيخ مصطفي اعتمادي، سيد علي محقق داماد، وجداني فخر و شيخ محسن دوزدوزاني فرا گرفتم و بعد از آن نيز به مدت 10 سال در درس خارج آيت الله مكارم شيرازي و چند سالي را هم در دروس آيات عظام وحيد خراساني و علوي گرگاني حضور پيدا كردم. از سال1381 نيز در جايگاه امامت جمعه شهرستان رامسر مشغول انجام وظيفه مي باشم. علاوه بر مسئوليت امامت جمعه در حوزه علميه اعم از برادران و خواهران و نيز دانشگاه به تدريس مشغولم. حقير داراي دو فرزند پسر به نام هاي محمد مهدي و محمد جواد مي باشم كه ثمره ازدواج اينجانب در سال 1367 مي باشند.

باقرزاده، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا باقرزاده

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1358 وارد حوزه شد و پس از پنج سال كه در ورامين و كاشان مشغول تحصيل بود وارد قم گرديد. دروس سطح را از اساتيد معظم: اسلامي، محامي، بني فضل، اعتمادي استفاده كرد. در درس خارج از محضر حضرات آيات: وحيد خراساني، تبريزي، مكارم شيرازي و ... استفاده كرد. در كنار دروس حوزه فوق ليسانس حقوق بين الملل و دكتراي علوم سياسي را در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) گذرانده است. وي عضو هيات علمي موسسه فوق، مدير گروه حقوق و سياست مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه و مدير گروه حلقه نقد فقه و حقوق و سياست در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي بوده است.

از وي مقالات متعددي در حوزه هاي حقوق و سياست در مجلات و روزنامه هاي كثير الانتشار به چاپ رسيده است. همچنين كتاب" ضمانت اجراهاي صلح و امنيت بين المللي در ارتباط با كشورهاي در حال توسعه" جزوات تدريس قانون اساسي، حقوق بشر در اسلام و مباني حقوق از آثار وي مي باشد. وي مشغول تدريس در حقوق و سياست در حوزه و دانشگاه است.

باقري بيدهندي، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر باقري بيدهندي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاي ناصر باقري بيدهندي به سال 1337 هجري شمسي درروستاي بيدهند قم در خانواده اي متدين و شهيد پرور چشم به جهان گشود. قرآن را در كتب آموخت و سپس به مدرسه رفت و در اولين روز در كلاس دوم به تحصيل پرداخت. نامبرده بعد از گذراندن تحصيلات جديد به سبب عشق و علاقه فراواني كه به اهل بيت عصمت و طهارت «عليهم السلام» وروحانيت اصيل شيعه داشت در سلك روحانيت درآمد و در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني تا مرحله سطوح عاليه را با موفقيت پشت سر گذاشت. پس از آن در دروس خارج آيات عظام : سيد محمد روحاني، محمد فاضل لنكراني، ناصر مكارم شيرازي، علي مشكيني، جعفر سبحاني، ميرزا جواد تبريزي و ديگران به مدت هفده سال شركت و بهره مند شد. در ضمن با مباحث منطق و فلسفه استادان گرامي حوزه نظير آيت الله يحيي انصاري و آيت الله گرامي و دكتر احمد بهشتي و تا حدودي آيت الله حسن زاده آملي كسب فيض كرد.

همچنين در بحث اخلاق از محضر آيت

الله مظاهري و ديگران سود گرفت. مشار اليه همگام با تحصيلات حوزوي در سطوح متوسطه و عاليه به پژوهش و تحقيق روي آورد و تاكنون ده ها كتاب و رساله در موضوعات مختلف به زبان فارسي و عربي از خود به يادگار گذارده و هم اكنون نيز به اين مهم با كوشش زياد اشتغال دارد و شمار قابل توجهي از آثار ايشان به زبانهاي زنده دنيا ترجمه شده است. معظم له علاوه بر تأليف و تحقيق به تدريس نيز اشتغال دارد و به عنوان استاد مشاور ، سامان دهي خطوط پژوهشي برخي از پايان نامه ها را نيز به عهده گرفته است . و در تعدادي از مراكز فرهنگي عضويت و فعاليت داشته و دارد.

باقري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على باقرى

محل تولد : اردبيل

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب علي باقري متولد 1343 در شهرستان اردبيل تحصيلات ابتدايي راهنمايي و دبيرستان را در مدارس تهران به اتمام رسانده و بمدت يكسال پس از اخذ ديپلم به حوزه علميه تبريز رفته و در مدرسه ولي عصر(عج) مشغول تحصيل شدم و بعد از آن بمدت يكسال به حوزه علميه تهران وارد شده و در مدارس علميه باهنر و شهيد بهشتي مشغول تحصيل بودم و از كلاس درس منطق ملا عبد الله آيت الله حق شناسي و ساير اساتيد بهره بردم و در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و مكاسب در رسائل كفايه را از محضر آيت الله دوزدوزاني – آيت الله پايانى- آيت الله راستى- آيت الله صالحي مازندرانى- آيت الله قديري – آيت الله راستى بهرمند شدم. در همزمان به دوره هاي

آموزشي مؤسسه در راه حق وارد شده و به تحصيل نهاية الحكمه، اقتصاد- فلسفتنا و.... در اين مؤسسه پرداختم. بعد از اخذ ديپلم متوسطه بطور متوسط هر سال در جبهه هاي جنگ نيز حضور مي يافتم و در چندين عمليات شركت داشتم.

پس از پايان جنگ وارد دانشگاه مفيد(ره) قم شدم و به تحصيل دوره كارشناسي اقتصاد پرداختم و در اين ايام به تحصيل دروس خارج فقه و اصول نيز مشغول شدم و از محضر اساتيد بزرگواري همچون آيات عظام وحيد خراساني(دام عزه).جواد آقا تبريزي(ره) آيت الله جوادي آملي (دام عزه) بهره وافر بردم هر چند از اساتيد ديگر نيز استفاده كرده ام.دوره كارشناسي اقتصاد را در سال 1372 به پايان رسانده و در همان سال در آزمون، كارشناسي ارشد اقتصاد دانشگاه تهران پذيرفته شدم اما به دليل تحصيل دروس حوزوى، و در دانشگاه مفيد(ره) دوره كارشناسي ارشد را ادامه دادم و در سال 1375 پايان نامه دوره فوق ليسانس را با موضوع مباني عدالت اقتصادي در اسلام و ساير مكاسب دفاع نمودم و در آزمون ورودي دوره دكتري اقتصاد دانشگاه امام صادق عليه السلام پذيرفته شده و مشغول تحصيل شدم و دوره آموزشي مقطع دكترا با برگزاري امتحان جامع و موفقيت در آن به پايان رسيد و مشغول انجام پروژه تحقيقي در موضوع هدف گذاري سياستهاي پولي شدم و هم اكنون مراحل نهايي پايان نامه را انجام مي دهم.از نظر تدريس دروس حوزوي عمرماً قبل از تحصيلات دانشگاهي بوده است و به تدريس ادبيات و منطق پرداختم و دروس دانشگاهي را نيز در مقطع كارشناسي تدريس نموده ام دروس مانند، اقتصاد پول بانك-

اقتصاد فرد- اقتصاد كلان، مباني فقهي اقتصاد و اسلامى- نظام هاي اقتصاد صدر اسلام- تاريخ عقايد اقتصادي – معارف اسلامى. ماليه عمومى را در دانشگاه مفيد(ره)- دانشگاه آزاد تهران و شهرستان نراق و آموزش هاي مديريت دولتي تدريس نموده ام.در زمينه هاي تحقيقات علمي نيز پروژه تامين اجتماعي در اسلام با تكيه بر منابع مالي اقتصاد ايران با همكاري حجة الاسلام كياءالحسيني به انجام رسانيدم اين پروژه توسط سازمان تأمين اجتماعى، تأمين شد و مديريت آن را دانشگاه مفيد بر عهده داشت اين تحقيق علمي برنده دو جايزه گرديد يكي بعنوان تحقيق برتر فرهنگي سال 1380 و پژوهش برگزيده سال 1382 حوزه اقتصاد اسلامي مورد تقدير قرار گرفت تحقيقات علمي ديگري نيز در حوزه اقتصادانجام دادم كه منتشرنشده است يك مقاله تحت عنوان بررسي تطبيقي عدالت اقتصادي در مجله مفيد از اينجانب به چاپ رسيده است و در سال 1377 منشتر گرديده و استاد واحد پايان نامه كارشناسي ارشد تحت عنوان نقش بازده سرمايه گذاري هاى سازمان تامين اجتماعي در تاخير زمان سربسري منابع و مصارف» را نيز در 1384 بر عهده داشتم.

باقريان ساروي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد باقريان ساروي

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

در آغاز پاييز سال 42 وارد حوزه علميه كوهستان بهشهر شدم و در سال 44-43 در قم و سپس به مدت دو سال در رستمكلاي بهشهر تحصيلات مقدماتي را گذرانده و در سال (پاييز) 48 مجددا وارد قم شدم و دروس سطح را در خدمت اساتيدي همانند مرحوم فاضل هرندي و علوي گرگاني و دوزدوزاني وآيت الله فاضل

لنكراني و موسوي تبريزي (سيد ابوالفضل) و مرحوم آيت الله سلطاني(كفايه ج 1 ) و آيت الله حائري(سيد محمد كاظم ) (كفايه ج 2) گذرانده و درس خارج را كه از سال 50 شروع شد نزد اساتيدي همچون وحيد خراساني و مرحوم ميرزا هاشم آملي و حسين نوري همداني و فاضل لنكراني گذراندم. يك دوره كامل خارج اصول را نزد آيت الله فاضل لنكراني گذرانده و درس ها را به صورت عربي نوشته ام. و در سال 70-69 براي تدريس به گرگان رفته و مدت نه سال در مدرسه علميه امام باقر(ع) گنبد و مدرسه امام خميني گرگان و مدرسه سعديه راميان به تدريس از سيوطي تا اصول فقه و شرح لمعه پپرداخته ام و مجددا وارد قم شده و دروس رسائل و مكاسب و كفايه را تدريس داشته ام. ولي اكنون نزديك به يك سال است كه به سبب بيماري توفيق تدريس عمومي را ندارم ولي كارهاي تحقيقاتي را كه از شش سال پيش در مركز پژوهش هاي اسلامي (فرهنگ و معارف قرآن) شروع كرده ام ادامه مي دهم و در نگارش و تدوين فرهنگ قرآن شركت دارم كه هم اكنون آن اثر 8 جلد به چاپ رسيده است.

باقي، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي باقي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/11/22

زندگينامه علمي

بعد از اتمام تحصيلات دبيرستان و پيش دانشگاهي در رشته رياضي در سال تحصيلي 1377 شمسي وارد حوزه علميه مقدسه قم شده و تحصيلات مقدماتي تا پايه ششم را در مدرسه مباركه حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام به پايان رسانده ،

سپس پايه هفتم تا دهم را در كلاسهاي آزاد كه در مدرسه مباركه حضرت آيت الله مرحوم گلپايگاني برگزار مي شد ادامه دادم و اكنون به فضل الهي در دروس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي محمد علي اسماعيل پور دام ظله مشغول انجام وظيفه هستم. در زمينه تبليغي نيز از سال ششم به بعد تاكنون در ايام ماه مبارك رمضان و محرم الحرام به حسب وسع خود به اين عمل شريف اقدام نموده ام.

بحري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على بحري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي بحري(طيبّي) فرزند محرم علي بحري(طيبّي)، به تشويق والد معظم بعد از پايان دبستان در قم وارد حوزه علميه قم شدم. كتاب هاي صرف و نحو و منطق را نزد اساتيدي مانند مرحوم سالك و آقاي تهرانى، كتاب معالم را نزد استاد مرحوم فاضل هرندي و قوانين الاصول را نزد استاد آيت الله ميرزا محسن دوزدوزاني و كتاب منطق كبري و بخشي از شرح تجريد را نزد والد، باب حادي عشر را نزد استاد آيت الله صلواتى ، شرح لعمه را خدمت آيت الله فاضل هرندى، رسائل و مكاسب محرمه را خدمت آيت الله سبحانى، بيع مكاسب نيز خدمت آيت الله مشكينى، جلد اول كفايه را نزد استاد سبحاني و جلد دوّم را نزد آيت الله سلطانى ، با جديّت به پايان رساندم در سن بيست سالگي در امتحان خارج حوزه شركت كردم. بعد از موفقيت در امتحان كتبي امتحان شفاهي را خدمت آيت الله لطف الله صافي و آيت الله محسن دوز دوزاني با موّفقيت به

پايان رساندم. سال هزار و سيصد و پنجاه همان سالي كه امتحان درس خارج را دادم ازدواج كردم. بحمد الله با شهريه ماخوذه و مبالغي كه در ايام تبليغ، ايامي كه حوزه تعطيل بود از طرف حضرت اباعبد الله حواله مى شد براحتي از نظر معيشتي زندگي مي كردم. يكي از توفيقات الهي كه بنده از آن بر خوردار بوده ام اين بوده كه از وقتي سيوطي مي خواندم شروع به تدريس كرده ام و اولين تدريس از دروس صرف و نحو آغاز شد و اولين درس خارج را كه شركت كردم درس آيت الله العظمي وحيد خراساني بود كه قريب بيست و سه صبح و عصر در فقه و اصول معظم له شركت كردم بعد از انقلاب اسلامي تدريس در دانشگاه را نيز پذيرفتم و تا كنون تدريس در حوزه (جامعة الزهراء) و در دانشگاه ادامه دارد.

(يكي از شاگردان اينجانب اخيراً اعتراف مي كرد چند سال نزد اينجانب درس خواند بنده فكر مي كردم چند ماه بيشتر درس نخوانده و در انتخابات خبرگان رهبري رأي آورد و به جمع خبرگان رهبري پيوست.)

برارپور، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم برارپور

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي خويش را در مدرسه نوشيرواني بابل با رتبه ممتاز در كلاسهاي اول، سوم ، چهارم و پنجم گذراندم. تحصيلات راهنمايي را در مدرسه شهيد هاشمي نژاد و دبيرستان را در مدرسه طالقاني. در سال 75 در رشته مهندسي كشاورزي دانشگاه آزاد قائم شهر قبول شده و بعد از گذراندن يك ترم تحصيلي با توجه به علاقه وافر به دروس

حوزوي و زندگي در فضاي معنوي، وارد حوزه علميه خاتم الانبياي بابل شدم. و سالهاي بعد در مدرسه روحيه بابل دروس خويش را تا پايه 6 به اتمام رساندم و در سال 80 به قم مراجعت كرده و در مدرسه علميه معصوميه پايه هاي 7 و 8 و در مدرسه علميه قديري پايه هاي 9 و 10 را به پايان رساندم و الان مشغول به درس خارج هستم. از آنجا كه به مطالعه در زمينه هاي فرهنگي و سياسي و در خصوص دفاع مقدس علاقه وافر داشته ام عمده تحقيقات خويش را در اين زمينه ها مستقر كرده ام و در زمينه سياسي عضو مجمع تحليل و بررسي سياسي سپاه منطقه قم هستم و دوره دو ساله آن را با موفقيت به پايان رساندم و در زمينه دفاع مقدس با ستاد كنگره شهداي روحاني تيپ 83 امام صادق (ع) همكاري داشتم و در زمينه فرهنگي با موسسه ولاء و تشكل جمعي از طلاب و بسيجيان شهرستان بابل در راستاي اشاعه فرهنگ شهادت و ايثار فعاليت نمودم و اكنون نيز فعال هستم و تاكنون چندين مقاله و كتاب نوشته ام و پروژه هاي سياسي در راستاي پژوهشهاي علمي انجام داده ام

بربا، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد بربا

محل تولد : تويسركان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/1

زندگينامه علمي

آقاي علي محمد بربا در سال 1339هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان تويسركان ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري

كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها از سوي ديگر او را راهي قم گردانيد.

و در سال 1355 كه سال هاي اوج خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود و حوزه هاي علميه از طرف رژيم منحوس پهلوي به شدت تحت فشار بودند وارد حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود به قم ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت عليهم السلام با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1363 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون مرحوم آيت الله فاضل، مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي، آيت الله محقق داماد، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد از سال 1366 تا كنون به امر تدريس در دانشگاه پيام نور تويسركان و دانشگاه آزاد اسلامي تويسرگان مشغول مي باشد كه حاصل زحمات ايشان پرورش دانشجويان فراوني مي باشد. علاوه بر اين وي به مدت 10 سال بر كرسي رياست دانشگاه آزاد اسلامي تويسركان تكيه زده بود كه در اين مدت خدمات ارزنده اي به دانشجويان آن دانشگاه ارائه كرد. در ضمن استاد گرانقدر آقاي بربا هيچ وقت از نگارش و پژوهش غافل نماند و آثاري از قبيل "نقش استاد در سلوك روح الله"،"نقد

نظري ترايون " و " عرفان و اهل بيت (ع)"را به رشته تحرير در آورده است.

برجي، يعقوب علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعقوب على برجي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/2

زندگينامه علمي

در سال تحصيلى 53-52 وارد حوزه علميه "فضل ابن شاذان" نيشابور شدم. ادبيات عرب، معانى بيان، منطق، لمعتين و اصول فقه را در آن حوزه فرا گرفتم. در سال 1358 به حوزه علميه مشهد هجرت نموده و كتابهاي«الرسائل» شيخ اعظم انصارى و كتاب «المكاسب» و نيز«كفايتين» را از محضر اساتيد معروف آن ديار فرا گرفتم. و در سال 1361 به منظور ادامه تحصيل در حوزه علميه قم اقامت نموده و در جوار حرم حضرت معصومه(س)سكنى گزيدم. پايه هاى درسى حوزه علميه قم را امتحان داده و با عنوان«عالى قابل تشويق است» قبول شدم. و پس از يك سال(سال 62) آخرين پايه درسى حوزه علميه يعنى پايه 9 را امتحان داده قبول شدم و به درس هاى خارج حوزه علميه راه يافتم و از ميان حوزه هاى مختلف درسى، خارج فقه حضرت آيت الله العظمى شيخ جواد تبريزى و خارج اصول حضرت آيت الله العظمى وحيد خراسانى را انتخاب نموده و تا سال 1375 به مدت 13 سال از محضر درس خارج اين دو بزرگوار بهره بردم، در كنار فقه اصول به معقول و فلسفه و كلام نيز پرداختم.«نهاية الحكمه» را از محضر استاد مصباح يزدى، «منظومه» مرحوم ملا هادى سبزوارى را از محضر استاد انصارى شيرازى و«الاشارات و التنبيهات» را از محضر استاد علامه حسن زاده آملى و «كشف المراد» را از محضر استاد دكتر بهشتى استفاده نمودم. و

در سال تحصيلى 70- 69 در كنكور تربيت مدرس قم(دار الشفاء)شركت نموده و قبول شدم و سال 72 موفق به اخذ كارشناسى ارشد(فوق ليسانس) با معدل 51/18 شده و در تاريخ 20/7/72 پايان نامه كارشناسى ارشد با عنوان: «بدعت و ديدگاهاى مختلف درباره آن» را در محضر دكتر محمد باقر حجتي(استاد راهنما)،حضرت آيت الله معرفت(ره)(استاد مشاور)، جناب دكتر بهشتي(ناظر)و جمعى ديگر از اساتيد دفاع نموده و با نمره نوزده(19)از 20 و درجه عالى از آن مركز فارغ التحصيل گرديدم و در سال تحصيلى 73-72 در كنكور دكتراى گرايش فقه و اصول دانشگاه امام صادق(ع) شركت كرده و قبول شدم و در اين دانشگاه از محضر اساتيد نام آورى همچون حضرت آيت الله مهدوى كنى، آيت الله باقرى كنى، حضرت حجج اسلام سيد حسن مصطفوى و سيد حسين مصطفوى و ... بهره ها برده و در تاريخ 2/4/80 رساله دكترى را با عنوان«سير تاريخى نظريه ولايت فقيه» در محضر آيت الله باقرى كنى(استاد راهنما)، آيت الله مهدوى كني(استاد مشاور)،مصباحى، مرعشي(اساتيد داور)و جمعى ديگر از اساتيد و بعضى از مسؤولان دانشگاه و تعداد زيادى از دانشجويان دانشگاه دفاع كرده و با نمره 96 و درجه عالى موفق به اخذ دكترى در رشته فقه و اصول گرديدم.

برزگر فاضلي، اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر برزگر فاضلي

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب اصغر برزگر فاضلي در سال 1361پس از اخذ ديپلم (فرهنگ و ادب )وارد حوزه علميه امام صادق عليه السلام شهرستان نور شدم و پس از گذراندن پايه اول ودوم در سال 1364وارد حوزه علميه قم شدم كه تا

سال 1369موفق به اتمام پايه 9و سطح سه حوزه شدم كه در اين دوران علاوه بر گذراندن دروس اصلي و جانبي پايه هاي حوزه دروس فلسفه بدايه ونهايه و برخي دروس تفسير قرآن و دروس هيئت حضرت آيت الله حسن زاده آملي را نيز گذراندم .

از سال 1370دروس خارج فقه واصول حوزه را شروع نمودم كه در اين مدت علاوه بر ادامه دروس فلسفه اسفار، شرح اشارات ، بخشهايي از شفا ، تمهيدالقواعد ، از سال 1374در دوره كارشناسي ارشد دانشگاه قم تربيت مدرس دارالشفاء شركت نمودم كه در سال 1377موفق به اخذ پايان نامه آن شدم و در طي سالهاي 82تا 84در دانشگاههاي كرج و اراك دروس معارف اسلامي را تدريس نمودم .

برزگر، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي برزگر بفروئي

محل تولد : ميبد يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد علي برزگر بفروئي در سن بيست و هشت سالگي رسماً مشغول تحصيل علوم ديني در حوزه اردكان يزد گرديدم و تا سال 56 در آنجا مشغول بودم در سال 57 موفق به سكني در قم گرديدم و از اساتيدي مانند آقايان اعتمادي، ستوده، وزيري ، محقق ، آيات عظام سبحاني، تبريزي، وحيد خراساني بهره علمي بردم و در ضمن تحصيل به تحققات در بحارالانوار و كتابهاي مربوط به سيره اهل بيت مدت 9 سال سپري كردم و نيز در دانشگاه جنوب تهران مدت كوتاهي مشغول تدريس علوم اخلاق و معارف بودم كه بعلت مشكلي كه در تنفس داشتم از ادامه آن محروم گرديدم.

برغاني قزويني، محمد صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1283 -1270 ق)، فقيه اصولى و مفسر. وى برادر شهيد ثالث بود. در برغان كرج به دنيا آمد. مقدمات علم و ادب را نزد پدرش در برغان خواند و «قرآن» و «نهج البلاغه» را از حفظ كرد و سپس به قزوين رفت. فقه و اصول را نزد علماى قزوين و علوم عقلى را نزد آخوند ملا آقا محمد بيدآبادى فراگرفت. آنگاه به عتبات عراق رفت و در كربلا به حوزه ى درس علامه وحيد بهبهانى پيوست. بعد از مدتى به زادگاهش بازگشت و از محضر پدر استفاده بيشتر برد. سپس به قم رفت و از حوزه ى درس ميرزاى قمى بهره مند شد و پس از آن به اصفهان سفر كرد و در محضر ملاعلى نورى علوم عقلى را تكميل كرد و بعد در مشهد از حوزه ى درس شهيد ميرزا مهدى خراسانى

استفاده برد. وى مجددا به سوى عراق رهسپار شد و در نجف از شيخ جعفر كاشف الغطاء و در كربلا از سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، بهره ها گرفت و به درجه اجتهاد رسيد. در حدود سال 1220 ق به ايران بازگشت و در تهران سكنى گزيد و عهده دار كرسى تدريس و فتوا شد و طلاب علوم دينى گرد او جمع شدند. خاندان برغانى با جريان شيخيه و بابيه برخوردى جدى داشتند. وى در كربلا در حال دعا در بالاى سر مبارك حضرت سيدالشهدا (ع) از دنيا رفت. از برغانى حدود سيصد كتاب و رساله و حاشيه باقى مانده است كه از آن جمله: تفسير «معدن الانوار و مشكاة الاسرار»، در يك مجلد؛ تفسير «مفتاح الجنان»، در هشت مجلد؛ تفسير «بحر العرفان و معدن الايمان»، در هفده مجلد؛ تفسير «كنز العرفان»؛ «غنيمة المعاد فى شرح الارشاد»، در چهارده مجلد، در فقه؛ «مسالك»؛ «اعمال السنة»، به فارسى؛ «الدرة الثمينة»، در مواعظ؛ «منبع البكاء»، به عربى، مقتل؛ «معدن البكاء»، به فارسى، مقتل.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (34/7)، اعيان الشيعه (369/9)، ايضاح المكنون (148/2 -304/1)، الذريعه (325 ،220 /21 ،159 /18 ،71 /16 ،77 /13 ،96 -95 /8 ،42 -41 /3 ،245 /2)، روضات الجنات (387 -386 /4)، ريحانه (248/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 661 -660 /13)، الكنى و الالقاب (64/3)، گنجينه ى دانشمندان (162/6)، المآثر و الآثار (183 ،144)، معجم المؤلفين (86/10)، مينودر (845/2).

بركت، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد بركت

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/7/16

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك در خرداد سال 1362 در همان سال وارد

حوزه علميه شده و در مدرسه علميه امام عصر (عج) مشغول به تحصيل شدم . اين مدرسه توسط مرحوم آيت الله حاج شيخ مجد الدين محلاتي در سال 1352 شمسي بنا شده است. پس از گذراندن دوره سطح در نزد اساتيد حوزه علميه شيراز، مرحوم حجة الاسلام محمود مدرس تبريزي، مرحوم حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد آيت اللهي، مرحوم آيت الله محمد علي جعفري، حضرت آيت الله حسن پاكدل، حضرت آيت الله ملك حسيني و مرحوم آيت حاج شيخ محمد الدين محلاتي، در سال 1371 بمدت هفت سال در درس خارج آيت الله مجد الدين محلاتي شركت نمودم.

در سال تحصيلي 67-1366 به قم رفته و در درس استاد اعتمادي و استاد سيد علي محقق داماد شركت نمودم و همانجا بود كه با راهنمائي هاي استاد علامه سيد محمد رضا جلالي حسيني ، كار در دحوزه ميراث مكتوب را آغاز نمودم.از سال 1374 تاكنون در مدارس مختلف شيراز مشغول به تدريس دروس حوزوي از مقدمات تا كفايه مي باشم.از سال 1365 مديريت كتابخانه مدرسه امام عصر (عج) را بعهده دارم. اين كتابخانه اكنون با بيش از سي هزار جلد كتاب چاپي و چاپ سنگي كه عمده آنها از كتب مرجع در حوزه علوم ديني و معارف اسلامي است و هزار جلد نسخه خطي ، يكي از كتابخانه هاي معتبر جنوب كشور است كه مورد استفاده طلاب و دانشجويان مي باشد.

از سال 1377 توفيق امامت جماعت مسجد حضرت ولي عصر (عج) نصيبم گشته است و از سال 1379 مديريت مدرسه علميه امام عصر (عج) بر عهده اينجانب قرار داده شده است اميد به امام زمان

سلام الله عليه كه موفق به خدمت باشد. ان شاء الله.

بروجردي، اسد الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1271 ق)، عالم، فقيه و اصولى. مشهور به حجة الاسلام و معروف به مجتهد بروجردى. در زادگاهش پرورش يافت و در خدمت استادانى همچون ميرزاى قمى، صاحب «قوانين» و سيد محمد مجاهد، صاحب «مناهل»، تلمذ كرد. او مدعى برترى خويش بر تمامى علماى عصرش بود. در عهد وى بروجرد مركز تحصيل علوم شرعى و مجمع افاضل ايران شد، بطورى كه، شيخ انصارى در حوزه ى درس وى حاضر شد و چون خود به مقام رياست و اعلميت رسيد در مجالس خويش از اين استاد نقل قول مى كرد. در «تاريخ بروجرد» نام بيست و دو تن ديگر از علماى بزرگ شيعه، تحت عنوان شاگردان حجة الاسلام آمده است. وى در زادگاهش درگذشت و همان جا دفن شد. سه تن از فرزندان وى به نامهاى فخرالدين محمد و جمال الدين محمد و نورالدين محمد كه جد مادرى آنان ميرزاى قمى بود، در زمره ى علماى دين و از مجتهدان بزرگ عصر خويش بودند و حجة الاسلام خود براى آنان اجازه ى اجتهادى مبسوط نوشت. از آثار وى حاشيه يا تعليقه بر «قواعد الاحكام» علامه حلى است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (286/3)، تاريخ بروجرد (344 -318 /2)، الذريعه (170/6)، روضات الجنات (110 -109 /1)، ريحانه (26 -25 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 128/13)، فوائد الرضويه (43 -42)، گنجينه ى دانشمندان (192 -191 /3)، لغت نامه (ذيل/ اسدالله)، المآثر و الآثار (140)، معجم المؤلفين (242/2)، مكارم الآثار (1952/6).

بروجردي، عبداللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1329 -1256 ق)، عالم، فقيه، اصولى و زاهد. در بروجرد به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، در محضر پدر خويش و حاج ملا اسداللَّه حجةالاسلام تحصيل كرد. سپس براى تكميل تحصيلات

به اصفهان رفت و به حوزه درس شيخ محمد باقر اصفهانى فرزند شيخ محمد تقى صاحب «هداية المسترشدين» وارد شد و از او بهره ها گرفت. پس از فراغت از تحصيل به بروجرد بازگشت و تا پايان عمر در آنجا به تدريس پرداخت. آيت اللَّه بروجردى از شاگردان او است. از آثار وى: رساله اى در «اجماع»؛ رساله اى در «مقدمه ى واجب»؛ رساله اى در «اجتماع امر و نهى»؛ رساله اى در «قطع».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (512 -510 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1202 -1201 /14).

بروجردي، محمد رحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1309 -1224 ق)، فقيه اصولى و مجتهد. معروف به بالاخيابانى. در آغاز كودكى به تحصيل ادب و زبان عرب مشغول گشت و به خاطر استعداد و مهارتى كه در ادبيات عرب داشت، كتابى در همان اوان كودكى در نحو تصنيف كرد كه مورد قبول طلاب شد. سپس در محضر علما و فقها حاضر شد و از سيد بزرگوار سيد شفيع جاپلقى و حاج ملا اسد الله بروجردى استفاضه كرده است. در سال 1241 ق به نجف اشرف رفت و از محضر شيخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر» بهره ها برد و در همان اوقات شرحى محققانه بر «مختصر نافع» در فقه تأليف كرد كه مورد تحسين و تقدير صاحب «جواهر» گرديد و از او اجازه ى اجتهاد گرفت. مدتى در نجف به تحصيل پرداخت و سپس در كربلا مقيم شد. در سال 1258 ق به اصرار دانشمندان مشهد و بزرگان خراسان و امر صاحب «جواهر» به مشهد رفت و به ترويج علوم و نشر احكام اشتغال ورزيد و شاگردان زيادى از محضرش استفاده كردند. وى دو بار به سفر حج رفت و

در سال 1266 ق پس از فتنه ى سالار در خراسان، اميركبير او را به توليت آستان قدس رضوى منصوب كرد. وى بر اثر بيمارى وبا در سن 85 سالگى دار فانى را وداع گفت و در جوار مرقد امام رضا (ع) دفن گرديد. از آثار وى: «كتابى در نحو» كه در كودكى نوشت، «تقريرات دروس فقه و اصول حاج سيد شفيع جاپلقى و حاج ملا اسدالله بروجردى»؛ «شرح المختصر النافع»، «الهداية الرضويه»، «رساله در اثبات سيادت»؛ «رساله در بيع فضولى»؛ «جوامع الكلام» در شرح «قواعد الاحكام» علامه حلى؛ «رساله در اعمال سال»؛ «رساله در اجازه ى شيخ ميرزا محمد همدانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (256/9)، تاريخ بروجرد (480 -474 /2) الذريعه (176/25 ،59/14 ،252/5)، شرح حال رجال (247/5)، معجم المؤلفين (308/9).

بروجردي، محمد رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم و چهاردهم ش)، فقيه، اصولى و مدرس. از سادات نوربخشى، و از طرف مادر منسوب به سادات طباطبايى بروجردى است. در بروجرد به دنيا آمد. پس از خواندن مقدمات و سطوح به مشهد رفت و در حدود بيست سال از محضر آيت الله حاج آقا حسين قمى و آيت الله آقازاده كفايى بهره برد. پس از آن به عراق مهاجرت كرد و مدت دوازده سال در نجف اقامت داشت و از حوزه درس آيت الله نايينى و آيت الله آقا ضياء عراقى و آيت الله اصفهانى استفاده كرد، و همزمان براى عده اى فقه و اصول تدريس مى كرد. وى از آيت الله اصفهانى و آيت الله عراقى اجازه اجتهاد دريافت كرد. سپس به مشهد بازگشت و به تدريس فقه و اصول و ترويج احكام مشغول شد. از آثار وى: رساله اى

در «اجتهاد و تقليد و عدالت»، كه به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (120 -119 /7).

بزدوي، فخر الاسلام، ابوالحسن علي

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(482 -400 ق)، فقيه اصولى، محدث و مفسر حنفى. مشهور به ابى العسر. نسبتش به بزده، قلعه اى در نزديك نسف، مى رسد از بزرگان سمرقند و پيشواى اصحاب ماوراءالنهر و خود صاحب طريقه اى در مذهب حنفى بود. سمعانى گويد كه دوستش ابوالمعالى محمد بن نصر، خطيب سمرقند، تنها راوى اوست. وى در سمرقند به خاك سپرده شد. او را تصانيف بسيارى است، از آن جمله: «كنز الوصول الى معرفة الاصول» يا «اصول بزدوى»، در اصول فقه، كه به همراه شرح آن به نام «كشف الاسرار» علاءالدين بخارى چاپ شده است؛ «المبسوط»، يازده مجلد؛ شرح «الجامع الكبير» شيبانى؛ شرح «الجامع الصغير» شيبانى؛ شرح «الجامع الصحيح» بخارى؛ «غناء الفقها»، در فقه؛ «كشف الاستار» يا «تفسير القرآن»، در يك صد و بيست جزء.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (148/5)، ايضاح المكنون (388 ،34 /2)، سير النبلاء (603 -602 /18)، كشف الظنون (1581 ،1485 ،1016 ،568 ،563 ،553 ،467 ،113 -112)، معجم البلدان (487 -486 /1)، معجم المؤلفين (192/7)، الوافى بالوفيات (430/21)، و هدية العارفين (693/1).

بستان، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين بستان

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 پس از اتمام دوره راهنمائي وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 1369 پس از اتمام دوره هاي مقدمات و سطح به درس خارج راه يافتم. سهم بيشتري از اشتغالات حوزوي اينجانب به فقه اختصاص يافته است و حضور بيش از چهارده سال در درس خارج فقه آيت الله شبيري زنجاني و حضور بيش از هفت سال در جلسه بحث فقهي حجت الاسلام و المسلمين گنجي عمده فعاليت هاي فقهي رسمي

اينجانب بوده است. به ميزان كمتري در درس خارج اصول به ويژه درس آيت الله وحيد خراساني و درس حجت الاسلام و المسلمين هادوي تهراني حضور يافتم و در كنار اين دروس طي سالهاي 1368 تا 1370 به مطالعه و مباحثه فلسفه(بدايه و نهايه الحكمه) اشتغال داشتم. به موازات دروس رسمي حوزه از سال 1372 تا كنون در رشته جامعه شناسي فعاليت دارم. در بهمن سال 1371 به عضويت دفتر همكاري حوزه و دانشگاه كه وابسته به سازمان سمت بود در آمدم. پس از گذراندن دوره آموزشي در سال 1375 شروع به فعاليتهاي پژوهشي نمودم كه حاصل آن تا كنون تدوين پنج كتاب و بيش از پانزده مقاله در موضوعات جامعه شناسي خانواده، مطالعات زنان، فلسفه علوم اجتماعي و جامعه شناسي دين است. همچنين در سال 1379 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد جامعه شناسي از پژوهشگاه حوزه و دانشگاه شدم و ان شاء الله در آينده نزديك در دوره تحصيلات تكميلي(دكتري) در همين پژوهشگاه شركت خواهم كرد

بطحايي، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم بطحائي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1320/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 35 شمسي از گلپايگان وارد حوزه علميه قم شده و مشغول تحصيل گرديدم و ضمن تحصيل حوزوي با توجه به جو اختناق فرهنگي به ذهنم خطور كرد كه بايد تحصيلات كلاسيك را نيز ادامه دهم لذا در كلاس هاي شبانه شركت كردم و پس از دريافت ديپلم وارد دانشگاه تهران شدم و در سال 47 به درجه ليسانس در رشته فلسفه با نمره ممتاز كه مورد تشويق نيز واقع شدم نايل گرديده و در

16 / 1 / 48 الزاما به خدمت نظام وظيفه اعزام شدم و در كسوت افسري با حفظ سيماي طلبگي در مناطق مختلف خدمت سربازي را سپري نموده و در سال 50 به قم برگشتم و دروس حوزوي را ادامه دادم .

در كنار آن در فوق ليسانس دانشگاه تهران شركت كرده و پذيرفته شدم و در سال 52 فوق ليسانس( با معدل بالا)را گرفتم ضمنا با آرماني كه از تحصيل دروس كلاسيك در نظر داشتم در سال 1350 وارد آموزش و پرورش قم شدم و در سمت دبيري در دبيرستان هاي قم تدريس مي كردم و به فضل الهي و تاييدات او از دروس حوزه كم و كاستي نداشتم تا در سال 1365 از آموزش و پروش به آموزش عالي دانشگاه تهران محل خدمت مجتمع آموزش عالي قم منتقل شده و عضو هيئت علمي آن دانشگاه گرديدم و در تمام اين سنوات تنها دو سال از حوزه بدليل خدمت نظام وظيفه فاصله گرفتم والا تمام سنوات گذشته را اشتغال داشتم .

در سال 45 پس از سپري كردن دروس سطح كه محضر حضرات علماء تلمذ نموده وارد درس خارج حضرات آيات گلپايگاني و امام و حاج شيخ هاشم آملي شدم .سطوح و لمعتين را از محضر مرحوم آقاي ستوده و رسائل را از محضر آقاي نوري همداني و قوانين را از محضر آقاي اعتمادي و مكاسب را از محضر آقاي منتظري و كفايتين را از محضر مرحوم آقاي سلطاني استفاده نمودم و در سال 1380 دكتراي رشته فقه و مباني حقوق را از دانشگاه تهران گرفتم و اينك ضمن اشتغال در دانشگاه تهران -

مجتمع آموزش عالي - در حوزه در مقطع درس خارج تدريس مي نمايم .

بغدادي اسفرايني، ابومنصور عبدالقاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 429 ق)، فقيه اصولى، متكلم و اديب شافعى. در بغداد به دنيا آمد و همان جا نشو و نما كرد. سپس همراه پدر ساكن نيشابور شد و در اثر فتنه غز مدتى نيشابور را ترك كرد. وى در هفده رشته علمى مدرس بود، بخصوص در زمينه ى علم حساب از صاحبنظران بود. او شعر نيز مى گفت و اشعار زيادى به جاى گذاشت. دستى گشاده داشت و آنچه از مال و ثروت داشت بر جويندگان علم و حديث انفاق مى كرد. ابومنصور در فقه شاگرد ابواسحاق اسفراينى بود و بعد از او بر مسند استادش نشست و در مجسد عقيل به املا پرداخت. ابوبكر بيهقى، ناصر مروزى، زين الاسلام ابوالقاسم قشيرى و عبدالغفار شيرويى از جمله شاگردان وى بودند. ابومنصور در اسفراين از دنيا رفت و در جوار استادش ابواسحاق دفن شد. از آثارش: «بلوغ المدى فى اصول الهدى»، در اصول فقه؛ «التحصيل»، در اصول فقه؛ «تفسير القرآن»؛ «تأويل متشابه الاخبار»؛ «التكمله»؛ در علم حساب؛ «الفرق بين الفرق»؛ «الملل و النحل»؛ «مشارق النور»، در كلام؛ «معيار النظر»، در عقليات؛ «ناسخ القرآن و منسوخه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (173/4)، ايضاح المكنون (485 ،375 ،234 /2)، ريحانه (278 -277 /7)، سيرالنبلاء (573 -572 /17)، كشف الظنون (1970 ،1921 ،1839 ،1820 ،1769 ،1432 ،1418 ،1401 ،1392 ،1274 ،1252 ،1039 ،471 ،463 -462 ،441 ،398 ،335 ،254)، وفيات الاعيان (203/3)، هدية العارفين (606/1).

بلاغي، شيخ حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علامه شيخ حسن بلاغي

در روز چهارشنبه اي از ماه رجب ، در يكي از محله ها نجف (محله براق ) در خانه دانشمند عامل و روحاني فاضل ، علامه شيخ حسن بلاغي ، ستاره اي

چشم به جهان گشود كه اميد آن مي رفت تا گمشدگان وادي شب گون ناداني را به كرانه هاي صبح اميد رساند. اين نورسيده را محمد جواد نام نهادند. و بدين سان در سال 1282 ق .(80) خداوند نعمتي ديگر به جامعه شيعه عنايت كرد.

آل بلاغي يكي از خاندانهاي نجيب ، شريف و قديمي شهر نجف بوده اند. اين دودمان پاك بسان چشمه اي پربركت همواره جوشيده و طراوت بخشيده اند و تشنگان را سيراب كرده و همگي به جلال و بزرگي در علم و ادب شهرت داشته اند.

جرعه نوش علم و معرفت .

محمد جواد پس از آنكه نشو و نما يافت و دوران كودكي را پشت سر گذاشت در بوستان هميشه سبز حوزه قدم نهاد و شاگردي آن مكتب گرديد. علوم مقدماتي را در حضور نوراني علماي نجف فراگرفت و تا 24 سالگي از اساتيد بزرگ آن حوزه عظيم ، استفاده هاي علمي و معنوي فراواني برد.

روان پاك بلاغي كه شيفته كسب معارف و درك فضايل بود او را در سال 1306 ق . مجبور به ترك زادگاهش كرد و او با دلي مالامال از عشق و علاقه به فراگيري دانش و خودسازي ، وارد شهر مقدس كاظمين شد تا بتواند در سايه انديشه هاي بلند آن ديار، به اهداف عاليه اش نايل آيد.

ايشان شش سال از عمر مباركش را در اين شهر صرف تحصيل و تهذيب نمود و تا سال 1312 ق . در كاظمين ماند. او در همان شهر با خانواده شريف عالم بزرگوار سيد موسي جزايري وصلت نمود.

در سي سالگي به زادگاهش نجف اشرف بازگشت و در درس سرآمدترين استوانه هاي

علمي و عملي عصر خويش حاضر شد و سرزمين سبز فكرش را با زلال آبهاي با صفاي آن حوزه طراوت بخشيد و مدت 14 سال در اين دانشگاه بزرگ اسلامي ماند و از باغ و بوستانهاي نجف خوشه هاي فراوان علم و معنويت چيد.

شيخ محمد جواد بلاغي كه سالهاي متمادي را در پي علم و عمل گذرانده بود در سال 1326 ق . وارد شهر مقدس سامرا شد و در درس مرجع مجاهد و رهبر انقلابي ، ميرزا محمد تقي شيرازي شركت جست و ده سال بر سفره علمي اين مجتهد سترگ و بيدار مهمان بود و با استفاده از جنبه هاي روحي و معنوي آن بزرگوار، خويشتن را تقويت كرد.

اين دانشمند وارسته آنچنان شيفته دانش و ياد گرفتن بود كه تا 54 سالگي در درس ميرزاي شيرازي شركت نمود.

راهنمايان رهرو خوبيها

انديشمندان و فرزانگاني كه علامه بلاغي در حضور نوراني آنان نشست و آموخت عبارت اند از:

1. فقيه بزرگوار شيخ محمد طه نجف (متوفي 1323 ق .)

2. فقيه محقق حاج آقا رضا همداني (متوفي 1322 ق .)

3. عالم و اصولي مدقق شيخ محمد كاظم خراساني (متوفي 1329 ق .)

4. علامه فقيه سيد حسن صدرالدين كاظمي (متوفي 1354 ق .)

5. فقيه بزرگ شيخ محمد حسين مامقاني (متوفي 1323 ق .)

6. علامه محدث ميرزا حسين نوري (متوفي 1320 ق .)

7. فقيه عاليمقام سيد محمد حسن هاشم هندي غروي (متوفي 1323 ق .)

8. مرجع مجاهد ميرزا محمد تقي شيرازي (متوفي 1338 ق .)(81)

پيوند دانش و مبارزه

اين متعهد وظيفه شناس از تبار روحانيتي بيدار و آگاه بود كه در پي استقلال طلبي كشور عراق از يوغ استعمار انگليس

در سال 1336 ق . - براي بار دوم - آهنگ شهر كاظمين كرد و در جرگه جهاد و دفاع از ثغور اسلامي حضور يافت و به صف مجاهدان پيوست .

آينده ساز دلسوز

اينك نام تني چند از پروردگان آن فقيه آينده ساز را ذكر مي نماييم .

1. آية الله العظمي آقاي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي (متوفي 1411 ق .)

2. آية الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي (متوفي 1414 ق .)

3. آية الله العظمي آقاي حاج سيد هادي ميلاني (متوفي 1395 ق .)

4. علامه اديب آقاي ميرزا محمد علي اردوباي نجفي (متوفي 1380 ق .)

5. علامه سيد محمد صادق بحرالعلوم (متوفي 1390 ق .)

6. آية الله شيخ محمد رضا آل فرج الله نجفي (متوفي 1386 ق .)

7. آية الله شيخ محمد مهدوي لاهيجي (متوفي 1403 ق .)

8. آية الله شيخ نجم الدين جعفر عسكري تهراني (متوفي 1395 ق .)

9. حاج شيخ ذبيح الله محلاتي (متوفي 1405 ق .)

10. آية الله حاج شيخ محمد رضا طبسي نجفي (متوفق 1405 ق .)

11. ميرزا محمد علي مدرس خياباني

12. استاد اديب علي خاقاني

13. آية الله شيخ علي محمد بروجردي (متوفي 1395 ق .)

14. شيخ مهدي بن داوودالحجار (متوفي 1358 ق .)

15. علامه محقق حاج شيخ مجتبي لنكراني نجفي

16. آية الله سيد صدرالدين جزايري (متوفي 1388 ق .)

17. شيخ ابراهيم بن شيخ مهدي قريشي

18. شيخ مرتضي مظاهري نجفي

19. آية الله سيد مرتضي لنگرودي (متوفي 1383 ق .)

20. علامه ميرزا محمد علي ادبي تهراني

تراوش قلم

آثار سبز او در زمينه هاي فقه ، تفسير، تاريخ ، اصول فقه ، عقايد و رد يهود و نصارا و ماديون و بابيت و بهائيت تدوين

يافته است .

نشانه هاي ماندگار ايشان عبارت است از:

1. تفسير آلاءالرحمن 2. رساله اي در پاسخ به پرسشهايي كه از جبل عامل براي ايشان فرستاده و در آن شبهاتي درباره قرآن نموده بودند 3. الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة 4. الهدي الي يدن المصطفي 5. التوحيد والتثليت 6. اعاجيب الاكاذيب 7. انوارالهدي 8. البلاغ المبين 9. نصايح الهدي 10. المسيح و الانجيل 11. نسمات الهدي 12. المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر 13. مصباح الهدي 14. مسئلة في البداء 15. نورالهدي 16. اجوية المسائل البغدادية 17. داعي الاسلام و داعي النصرانية

18. تا 45. مجموعه از تعليقه ، حاشيه و رساله هاي فقهي ، در اين ميان رساله اي در احكام وضو به چشم مي خورد كه علامه خود آن را به زبان انگليسي ترجمه كرده است 46. رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول 47. رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب 48. رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام 49. رد بر كتاب ((تعليم العلماء)) نوشته غلام احمد قادياني 50 رد بر كتاب ((حياة المسيح )) نووشته غلام احمد قادياني 51 رد بر كتاب ((ينابيع الكلام )) 52. رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي (اين چهار رساله در رد شبه هاي مخالفان اسلام بويژه مبلغان مسيحي نوشته است .)

53. رساله اي در رد حسيون (رد بر فرقه قاديانيه است .) 54. داروين و اصحابه .(82)

مهتاب ادب

يكي از ويژگيهاي شخصيت علمي علامه بلاغي ، جنبه ادبي ايشان است . او دانشمندي اديب و اديبي دانشمند

بود. نوشته هايش را با قلم و سبكي ابتكاري و جديد و در قالبهاي ادبي و شعر، داستان ، رمان و مناظره به رشته تحرير در آورده و برخي از مسائل عقيدتي و فلسفي را در قالب شعر سروده و شعرش حامل پيام بوده است .

ايشان در ثنا و رثاي اهل بيت عليهم السلام چكامه هايي چند سروده است . يكي از آنها را كه مرثيه اي براي امام حسين عليه السلام است مرور مي كنيم :

يا تريب الخد في رمض الطفوف

ليتني دونك نهبا للسيوف

يا نصيرالدين اذ عزالنصير

و حمي الجار اذ عزالمجير

و شديد الباءس واليوم العسير

و ثمال الوفد في العام العسوف

كيف يا خامس اصحاب الكسا

و ابن خيرالمرسلين المصطفي

و ابن ساقي الحوض في يوم الظماء

و شفيع الخلق في اليوم المخوف

يا صريعا ثاويا فوق الصعيد

و خضب الشيب من فيض الوريد

كيف تقضي بين اجناد يزيد

ضاميا تسقي بكاسات الحتوف (83)

- اي كسي كه گونه هايت در سرزمين كربلا بر خاك گرم افتاد! اي كاش من به جاي تو، جايگاه ضربه هاي شمشير مي شدم .

- اي ياور دين هنگامي كه ياران اندك شدند! و اي اميد بي پناهان هنگامي كه پناه دهندگان كم شدند.

- اي كسي كه در روز جنگ و سختي صبر بسيار داري و اي ملجاء وارد شدگان در سالهاي خشكي و سخت .

- چه سان است اي پنجمين اصحاب كساء و اي فرزند بهترن رسولان (حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم )

- اي فرزند ساقي حوض (حضرت علي عليه السلام ) در روز تشنگي ، شفاعت كننده مردم

در روز ترسناك .

- اي كشته افتاده روي زمين و اي كسي كه محاسنت با خون گلويت خضاب است .

- چگونه تشنه ماندي بين لشكر يزيد، در حالي كه سيرابت مي كردند از جام مرگها.

چكاد تلاش

آموختن زبانهاي خارجي با امكانات محدود آن روز، كاري بسيار مشكل بوده است . علامه بلاغي علاوه بر زبان عربي ، زبانهاي عبري ، انگليسي و فارسي (84) را خوب مي دانست و به آنها تسلط داشت و فراگيري آنها به شخصيت علمي ايشان برجستگي ويژه اي بخشيده بود.

درباره چگونگي آموختن زبان عبري چنين نگاشته اند: ((زبان عبري را از يهود دوره گرد آموخته است . در آن روزگار گروهي يهودي در شهرهاي عراق بودند كه مقداري جنس ، پارچه و امثال آن ، بر دوش داشتند و در كوچه و بازار مي گشتند و مي فروختند. بلاغي از اين فرصت استفاده مي كرد و درباره مفردات و جمله بندي زبان عبري از آنان چيزهايي مي پرسيد. گاه مجبور مي شد همه اجناس يك يهودي دوره گرد را بخرد تا از او درباره يك واژه يا تركيب سخني بشنود. چون يهوديان در آموختن لغت خود به ديگران بسيار بخل مي ورزيدند. بلاغي گاه شيريني و شكلات مي خريد تا اگر بچه اي يهودي ببيند به او بدهد و چيزي از او بپرسد.))(85)

شكوه گمنامي

گمنام زيست و بي هياهو، ولي نامش در گمنامي اوست و هنرش در اخلاص والايش ...

شكوه گمنامي و حماسه اخلاص او در شعار معروفش تجلي كرده كه مي فرمود:

((اني لا اقصد الا الدفاع من الحق لا فرق عندي بين ان يكون باسمي او اسم غيري .))(86): من

جز دفاع از حق انگيزه اي نداشتم . بنابراين هيچ فرقي نيست كه كتاب به نام من يا نام ديگري منتشر شود.

اسوه زهد

درباره ساده زيستي اش گويند:

((اتاقي كوچك داشت و محقر. در آن جز بوريايي و روفرشي يي كه بر آن مي نشست هيچ چيز نبود. در زمستان وسايل گرم كردن و در تابستان وسايل سرد كردن نداشت ؛ با اينكه مزاجي ضعيف داشت و بيمار بود. با اين احوال ، هيچ گاه از اين اتاق بيرون نمي رفت مگر براي نيازهاي ضروري .))(87)

بحقيقت كه ايشان با بي پيرايگي اش اسوه برجسته زهد و پارسايي بود.

خنياگر بيداري

حياتش تركيبي از دو عنصر عقيده و جهاد بود و حركتش بر مبناي اين دو عنصر هيچ گاه گوشه نشيني را نگزيد و آرام نگرفت و پيوسته حريت آميخته با حيات را بر سر و روي جامعه اسلامي مي پاشيد و خوابهاي گران را بر مي آشفت گويند:

((برخي از بهائيان جاسوس استعمار در محله اي در بغداد، مكاني را به نام حظيره براي اجتماع خود بنا نهادند. بلاغي با شنيدن اين خبر ديگر آرام نگرفت و استراحت را بر خود روا نداشت تا با مراجعه به دادگاه و قانون آنان را به ترك آن محل واداشت و پس از مدتي آنجا را به مسجدي تبديل كرد و در آن نماز و شعاير حسيني اقامه مي شد.))(88)

اين روحاني آگاه ، مرز و بوم را همواره نگهبان بود و براي بيدار ساختن جامعه دل مي سوزاند و تمام هستي خود را فداي خدمت به حق و خلق كرد.

وي براي چاپ كتاب ((الهدي )) (در رسوا سازي خدعه ها و توطئه هاي

مبلغان مسيحي ) پولي نداشت . بناچار هر چه در خانه داشت به قيمت ارزان فروخت و كتاب را به چاپخانه فرستاد تا خداوند اندك اندك اثاثيه خانه و زندگاني وي را فراهم ساخت .(89)

آخرين هجرت

آسمان شهر غم رنگ بود و اندوهبار. اشك هجران بر گونه هاي شهر جاري بود. زيرا خورشيد انديشه اي رو به غروب بود كه هفتاد سال در آسمان علمي شيعه نور بخشيده بود. تقويم عمري رو به پايان مي شد كه برگ برگ وجودش را وقف خدمت كرده بود.

باد خزان بر باغ پرشكوفه رادمردي وزيدن گرفته بود كه سراسر عمرش بهار بود و بيداري فصل فراق در گوش جان علامه آهنگ وداع مي نواخت و نسيم ((ارجعي ))(90) جانان در بوستان جانش وزيدن داشت و در حياط ((حياتش )) مي رفت كه با قفل مرگ بسته شود. او كه عمري در وادي رضاي حق قدم و قلم زد اكنون مجنون صفت مشتاق نوشيدن جام وصال بود.

سرانجام اين چكاد تعبد و تخصص ، فقيه و اديب فرزانه و مجاهد زاهد، شب دوشنبه بيست و دوم شعبان 1352 ق .(91) نداي حضرت دوست را لبيك گفت و مرغ جانش با كوله باري از خدمت و خوبي و افتخار به سراي ابدي پر كشيد و در آستان دوست جاي گرفت . خاكيان را در سوگ و عرشيان را در سرور نشاند. حوزه هاي علميه - بويژه طلاب نجف - در اين فقدان ، غرق در ماتم شد. پس از تجليل و تشييع ، پيكر پاكش را در حجره جنوبي سوم در سمت غربي صحن مبارك حضرت علي عليه السلام ، در كنار آرامگاه

جواد بن محمد حسيني (مؤ لف كتاب مفتاح الكرامه ) به خاك سپردند.

روحش شاد، راهش سبز و پر رهرو و تربتش از شمع رضاي جانان نوراني باد.

آثار:

تفسير آلاءالرحمن

الرحلة المدرسية يا المدرسة السيارة

الهدي الي يدن المصطفي

التوحيد والتثليت

اعاجيب الاكاذيب

انوارالهدي

البلاغ المبين

نصايح الهدي

المسيح و الانجيل

نسمات الهدي

المصابيح في بعض من ابدع في الدين في القرن الثالث عشر

مصباح الهدي

مسئلة في البداء

نورالهدي

اجوية المسائل البغدادية

داعي الاسلام و داعي النصرانية

رساله اي درباره اوامر و نواهي در علم اصول

رساله اي در نفي تزويج ام كلثوم با عمربن خطاب

رساله اي درباره عدم اعتبار تفسير منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام

رد بر كتاب ((تعليم العلماء))

رد بر كتاب ((حياة المسيح ))

رد بر كتاب ((ينابيع الكلام ))

رساله اي در رد جرجيس سائل و هاشم عربي

رساله اي در رد حسيون

بنايي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي بنائي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

حجت الاسلام و المسلمين على بنائى در سال 1338 در يكى از محله هاى قديمى خيابان انقلاب (چهارمردان) قم، در خانواده اى اصيل و متدين ديده به جهان گشود. وى با سپرى كردن دوره ابتدايى در مدرسه شايگان، تحصيلات خود را در دبيرستان امام صادق(ع) (حكيم نظامى) ادامه داد. او كه رايحه تعالى بخش و مسؤوليت ساز حوزه علميه قم را از نزديك استشمام كرده بود، در يكى از مدارس نظام مند و موفق آن روزگار (مدرسه مرحوم آيت اللّه العظمى گلپايگانى(ره)) دروس طلبگى را آغاز نمود.

دروس سطح را تا پايان مكاسب و كفايه نزد استادان بزرگوار همچون حضرات آيات: موسوى تهرانى، قديرى، مؤمن، طاهرى خرم آبادى، اشتهاردى و محقق داماد(دامت تأييداتهم)

و آيت اللّه ستوده فرا گرفت. ايشان در اين مدت با چهره هايى چون آيت اللّه سيد مهدى روحانى، آيت اللّه احمدى ميانجى و آيت اللّه العظمى بهاءالدينى(ره) آشنا و مأنوس شد و از چشمه سار زلال عرفان و اخلاق آن ستارگان پرفروغ بهره گرفت. وى همچنين از درس هاى تفسير آيت اللّه مشكينى و آيت اللّه جوادى آملى(مدّ ظلّهما) استفاده هاى فراوان و شايان برد و دروس خارج فقه و اصول را از محضر آيات عظام: فاضل لنكرانى، ميرزا جواد تبريزى، وحيد خراسانى و مكارم شيرازى(دامت بركاتهم) بهره مند شد.

بندار شيرازي، ابوالحسين، ابوالحسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 353 ق)، صوفى و عالم به اصول. در ارجان فارس به دنيا آمد در عرفان و تصوف شاگرد شبلى بود. وى استاد و معارض ابن خفيف بوده است و خادم ابوالحسن اشعرى مؤسس مذهب اشعرى. او تصوف را در وفاى به عهد مى دانست، و آن در نظر بندار بدان معنى نبود كه آنچه بر زبان مى آورد، بدان عمل كند؛ بلكه وى معتقد بود كه آنچه بر دل مى گذرد، بايد به مرحله ى عمل درآورد. اثر وى: «تفسير بندار» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان شيراز (134 -133)، ترجمه ى رساله ى قشيريه (81)، حليةالاولياء (385 -384 /10)، سيرالنبلاء (109 ،108 /16)، شرح شطحيات (42)، طبقات الصوفيه سلمى (470 -467)، طبقات الصوفيه هروى (504 -501).

بهبهاني، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1245/1224 ق)، فقيه اصولى، مجتهد و عالم علوم نقلى و عقلى. متولد كربلا و ساكن همدان بود. وى نزد پدر و برادرش، آقا محمدعلى، سيدمهدى شهرستانى و سيدعلى صاحب «رياض» درس خواند. در قضيه ى وهابيون از عراق به ايران آمد و در كرمانشاه ساكن شد، سپس به مشهد رفت و از آنجا راهى همدان شد و بنا به اصرار علماى آن ديار مدتى در آنجا ماند. سپس به اصفهان و مجددا به مشهد و يزد رفت. او سالهاى پايان عمر خود را در همدان گذراند و همان جا درگذشت. اثر وى: «حاشيه معالم الاصول» است كه مفصل ترين حواشى تحقيقاتى بود كه تا آن زمان بر «معالم» نوشته شده بود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (208 -207 /6)، روضات الجنات (96/2)، ريحانه (399/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 708 -707 /13)، الكنى والالقاب (110/2)، مرآت الاحوال (169 -168).

بهبهاني، وحيد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ الفقهاء والمجتهدين قطب العلماء والمحققين آيت اللَّه العظمى فى العالمين العلامة الكبرى و استاد الاكبر آقا محمدباقر بن العلامة محمد اكمل معروف به آقا و مشهور به (وحيد) بهبهانى چنانچه در (فوائد البهبهانيه) مخطوط خود در سال 1369 ق گفتم.

و ان من مدائن الايران

به قرب بحر الفرس بهبهانى

قد قام منها علماء الاهل

كآية اللَّه (وحيد) الفحل

مجددالدين بعون الاكبر

فى مأة الثانية والعشر

آن بزرگوار را مجدد دين در قرن دوازدهم گفته اند چنانچه آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدحسن شيرازى مجدد قرن سيزدهم بوده است.

ترجمه و شرح زندگانى آن بزرگوار و آثار و خدماتش در خور كتاب بزرگى است و بحمداللَّه والمنه اين كار را يكى از فضلاء بنام جناب حجةالاسلام و خطيب و نويسنده عاليمقام آقاى حاج شيخ على دوانى صاحب (تأليفات عديده

كه ترجمه اش در ج 2 ص 361 گذشت انجام داده و كتاب نسبتاً بزرگى بنام (وحيد بهبهانى) تأليف و طبع و نشر نموده اند).

و اجمالا ولادت آن بزرگوار در سال 1117 و يا 1118 در اصفهان واقع شده و در سال 1205 ق در سن نود سالگى تقريباً از دنيا رفت و در رواق شريف حسينى قسمت پائين مبارك متصل به حرم مطهر مدفون و داراى صندوق بزرگيست كه مورد توجه دانشمندان مى باشد. و يكى از شعراء آن عصر بنام (شهاب) در رثاء وى كه بر قبرش نوشته گفته است.

ندانم باز اين شور و مصيبت چيست در عالم

كه افغان خلايق از ثرى تا بر ثريا رفت

همانا ماتم سر خيل اهل اجتهاد است اين

كه اهل علم را طاقت ز دل و ز جا شكيبا رفت

جهان فضل و علم آقا محمد با قرآن كاخر

جهان را در عزايش خون ز چشم اشك بالا رفت

هزار افسوس از آن مهر سپهر دانش و عرفان

كه سوى مغرب ظلمت چو مهر عالم آرا رفت

غرض آن (باقر) علم و سمى قبله پنجم

شهاب از دار دنيا چون به سوى ملك عقبا رفت

جناب اكبر اولاد امجادش

كه يا رب هم عدد اسم شريف او ز اسما رفت

ز كلك فطرت خود در وفات والد ماجد

بلوح دل رقم زد (باقر علمى ز دنيا رفت)

(تو 1118 -1116 وف 1208 -1205 ق)، عالم و فقيه امامى. وى به وحيد بهبهانى، آقاى بهبهانى، استاد اكبر، معلم البشر و علامه ى ثانى و محقق بهبهانى معروف است. در خانواده اى مذهبى و دانشمند در اصفهان به دنيا آمد. او از نوادگان دخترى مجلسى اول است. مادرش دختر آقا نورالدين، فرزند ملا محمد صالح مازندرانى، است

و جده پدرى مادرش آمنه بيگم، دختر مجلسى اول است، و لذا محقق بهبهانى از مجلسى اول به جد و از مجلسى دوم به دايى تعبير مى كند. پدرش از عالم بزرگ زمان خود و از شاگردان محقق شروانى و علامه ى مجلسى و شيخ جعفر قاضى و آقا جمال خوانسارى و سيدصدرالدين رضوى قمى و شيخ جعفر كمره اى بروجردى بود. آقا محمدباقر با جديت تمام به تحصيل علوم پرداخت، تا آنكه سرآمد معصران خويش شد. از استادانش فقط نام پدرش ذكر شده است. وى به همراه پدر از اصفهان به بهبهان رفت و مدتى در آنجا زندگى كرد، سپس راهى عتبات شد و در كربلا سكنى گزيد. و تا پايان عمر در آنجا زيست و همان جا درگذشت و در رواق مطهر حضرت سيدالشهداء دفن شد. وحيد بهبهانى مجدد مكتب اجتهاد، فقه و اصول شيعه بود و به همين جهت او را استاد اكبر و استاد اساتيد فقهاى شيعه در دويست سال اخير دانسته اند. عده ى زيادى از شيوخ و بزرگان فقهاى شيعه از شاگردان او بودند، از جمله: سيدمهدى بحرالعلوم، سيدعلى طباطبايى، صاحب «رياض»، ميرزا مهدى شهرستانى، ملا محمد مهدى نراقى، حاجى ابراهيم كلباسى، ميرزا مهدى خراسانى، شيخ ابوعلى حايرى و سيداحمد طالقانى. محقق بهبهانى حدود شصت كتاب تصنيف كرد كه برخى از آنها عبارتند از: «شرح المفاتيح»؛ «الاجتهاد والاخبار»، در رد اخباريان؛ «اثبات التحسين والتقبيح العقليين»؛ «احكام العقود»؛ «اصالة البراءة»؛ «الاستحصاب»؛ « مصابيح الظلام»، «تعليقات على منهج المقال»؛ «ابطال القياس»؛ «آداب التجارة»؛ رساله اى در «الجبر والاختيار»؛ «الفوائد الحائرية»، در فقه؛ «شرح الوافى»؛ حاشيه بر «شرح الارشاد» محقق اردبيلى؛ حاشيه بر «تهذيب»؛ حاشيه بر «شرح القواعد»؛ حاشيه

بر «مسالك»؛ حاشيه بر «مدارك»؛ حاشيه بر «معالم الاصول». گويند كه بيست مرتبه «المعالم» را درس گفت و در هر مرتبه يك حاشيه جديد بر آن نگاشت.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (273/ 6)، اعيان الشيعه (182/ 9) تاريخ بروجرد (419 ،217 ،211 ،206 ،201 ،176 ،116/ 2)، تذكرةالقبور (12)، الذريعه (103/ 18 ،165 ،75/ 14 ،254/ 7 ،229 ،213 ،205/ 6 ،223/ 4 ،300 ،270 ،269 ،86 ،70/ 1)، روضات الجنات (96 -91/ 2)، ريحانه (52 -51/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 74/ 12، قرن 174 -171/ 13)، فوائد الرضويه (408 -404)، كارنامه ى بزرگان (364 -363)، الكنى والالقاب (110 -109/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (19 -17/ 2)، معجم المؤلفين (90/ 9)، مكارم الآثار (235 -220/ 2)، موادالتواريخ (217)، هديةالاحباب (110 ،100)، هديةالعارفين (351 -350/ 2).

بهجت، محمدتقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولادت:

آيت الله العظمي محمد بهجت فومني در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده اي ديندار و تقوا پيشه، در شهر مذهبي فومن واقع دراستان گيلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود كه مادرش را از دست داد و از اوان كودكي طعم تلخ يتيمي را چشيد.

درباره نام آيت الله بهجت خاطره اي شيرين از يكي از نزديكان آقا نقل شده است كه ذكر آن در اينجا جالب مي نمايد، و آن اينكه:

پدر آيت الله بهجت در سن 16-17 سالگي بر اثر بيماري وبا در بستر بيماري مي افتد و حالش بد مي شود به گونه اي كه اميد زنده ماندن او از بين مي رود وي مي گفت: در آن حال ناگهان صدايي شنيدم كه گفت:

« با ايشان كاري نداشته باشيد،

زيرا ايشان پدر محمد تقي است. »

تا اينكه با آن حالت خوابش مي برد و مادرش كه در بالين او نشسته بود گمان مي كند وي از دنيا رفته، اما بعد از مدتي پدر آقاي بهجت از خواب بيدار مي شود و حالش رو به بهبودي مي رود و بالاخره كاملاً شفا مي يابد.

چند سال پس از اين ماجرا تصميم به ازدواج مي گيرد و سخني را كه در حال بيماري به او گفته شده بود كاملاً از ياد مي برد.

بعد از ازدواج نام اولين فرزند خود را به نام پدرش مهدي مي گذارد، فرزند دومي دختر بوده، وقتي فرزند سومين را خدا به او مي دهد، اسمش را « محمد حسين» مي گذارد، و هنگامي كه خداوند چهارمين فرزند را به او عنايت مي كند به ياد آن سخن كه در دوران بيماري اش شنيده بود مي افتد، و وي را « محمد تقي » نام مي نهد، ولي وي در كودكي در حوض آب مي افتد و از دنيا مي رود، تا اينكه سرانجام پنجمين فرزند را دوباره « محمد تقي » نام مي گذارد، و بدينسان نام آيت الله بهجت مشخص مي گردد.

كربلايي محمود بهجت، پدر آيت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به كسب و كار، به رتق و فتق امور مردم مي پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهي ايشان مي رسيد. وي اهل ادب و از ذوق سرشاري برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثي اهل بيت عليهم السلام به ويژه حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام شعر

مي سرود، مرثيه هاي جانگدازي كه اكنون پس از نيم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.

باري آيت الله بهجت در كودكي تحت تربيت پدري چنين كه دلسوخته اهل بيت عليهم السلام به ويژه سيد الشهداء عليه السلام بود، و نيز با شركت در مجالس حسيني و بهره مندي از انوار آن بار آمد. از همان كودكي از بازيهاي كودكانه پرهيز مي كرد و آثار نبوغ و انوار ايمان در چهره اش نمايان بود، و عشق فوق العاده به كسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.

تحصيلات :

تحصيلات ابتدايي را در مكتب خانه فومن به پايان برد، و پس از آن در همان شهر به تحصيل علوم ديني پرداخت. به هر حال، روح كمال جو و جان تشنه او تاب نيآ ورد و پس از طي دوران مقدماتي تحصيلات ديني در شهر فومن، به سال 1348 ه.ق. هنگامي كه تقريباً 14 سال از عمر شريفش مي گذشت به عراق مشرّف شد و در كربلاي معلّي اقامت گزيد.

بنا به گفته يكي از شاگردان نزديك ايشان، معظّم له خود به مناسبتي فرمودند:

« بيش از يك سال از اقامتم در كربلا گذشته بود كه مكلّف شدم. »

آري، دست تربيت حضرت ربّ سبحانه هماره بندگان شايسته را از اوان كودكي و نوجواني تحت نظر جهان بين خود گرفته و فيوضاتش را شامل حال آنان گردانيده و پيوسته مي پايد، تا در بزرگي مشعل راهبري راه پويان طريق الي الله را به دستشان بسپارد. بدين سان، آيت الله بهجت حدود چهار سال در كربلاي معلّي مي ماند و از فيوضات سيد الشهداء عليه السلام استفاده نموده

و به تهذيب نفس مي پردازد و در طي اين مدت بخش معظمي از كتابهاي فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن ديار مطهّر مي خواند.

در سال 1352ه.ق. براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مشرّف مي گردد و قسمتهاي پاياني سطح را در محضر آيات عظام از آن جمله مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني به پايان مي رساند. با اين همه، همّت او تنها مصروف علوم ديني نبوده، بلكه عشق به كمالات والاي انساني هماره جان ناآرام او را به جستجوي مردان الهي و اولياء برجسته وا مي داشته است.

يكي از شاگردان آيت الله بهجت مي گويد: در سالهاي متمادي كه در درس ايشان شركت مي جويم هرگز نشنيده ام كه جز در موارد نادر درباره خود مطلبي فرموده باشد. از جمله سخناني كه از زبان مباركش درباره خود فرمود، اين است كه در ضمن سخني به مناسبت تجليل از مقام معنوي استاد خود حضرت آيت الله نائيني(رحمت الله عليه) فرمود:

« من در ايام نوجاني در نماز جماعت ايشان شركت مي نمودم، و از حالات ايشان چيزهايي را درك مي كردم. »

استادان بر جسته فقه و اصول :

آيت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درك محضر استادان بزرگي چون آيات عظام: آقا سيد ابوالحسن اصفهاني(رحمت الله عليه) ، آقا ضياء عراقي(رحمت الله عليه) ، و ميرزاي نائيني(رحمت الله عليه) ، به حوزه گرانقدر و پر محتواي آيتِ حقّ حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني (رحمت الله عليه)، معروف به كمپاني وارد شد و در محضر آن علامه كبير به تكميل نظريات فقهي و اصولي

خويش پرداخت، و به ياري استعداد درخشان و تأييدات الهي از تفكرات عميق و ظريف و دقيق مرحوم علامه كمپاني، كه داراي فكري سريع و جوّال و متحرك و همراه با تيز بيني بوده، بهره ها برد.

آيت الله محمد تقي مصباح درباره استفاده آيت الله بهجت از استادان خود مي گويد:

« در فقه بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد كاظم شيرازي- كه شاگردان مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي و از استادان بسيار برجسته نجف اشرف بود- استفاده كرده، و در اصول از مرحوم آقاي نائيني، و سپس بيشتر از مرحوم آقا شيخ محمد حسين كمپاني اصفهاني فايده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهاني بيشتر بود و هم استفاده هاي جنبي ديگر. »

سير و سلوك وعرفان :

آيت الله بهجت، در ضمن تحصيل و پيش از دوران بلوغ، به تهذيب نفس و استكما ل معنوي همّت گمارده، و در كربلا در تفحّص استاد و مربي اخلاقي بر آمده و به وجود آقاي قاضي كه در نجف بوده پي مي برد. و پس از مشرف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خويش آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني كمپاني استفاده هاي اخلاقي مي نمايد.

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« پيدا بود كه از نظر رفتار هم خيلي تحت تأثير مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهاني بودند، چون گاهي مطالبي را از ايشان با اعجابي خاص نقل مي كردند، و بعد نمونه هايش را ما در رفتار خود ايشان مي ديديم. پيدا بود كه اين استاد در شكل گرفتن شخصيت معنوي ايشان تأثير بسزايي داشته است. »

همچنين

در درسهاي اخلاقي آقا سيد عبدالغفار در نجف اشرف شركت جسته و از آن استفاده مي نموده، تا اينكه در سلك شاگردان حضرت آيت الله سيد علي قاضي(ره) در آمده و در صدد كسب معرفت از ايشان بر مي آيد، و در سن 18 سالگي به محضر پر فيض عارف كامل حضرت آيت الله سيد علي آقاي قاضي بار مي يابد، و مورد ملاطفت و عنايات ويژه آن استاد معظّم قرار مي گيرد و در عنفوان جواني چندان مراحل عرفان را سپري مي كند كه غبطه ديگران را بر مي انگيزد.

آيت الله مصباح مي گويد:

« ايشان از مرحوم حاج ميرزا علي آقاي قاضي مستقيماً در جهت اخلاقي و معنوي بهره برده و سالها شاگردي ايشان را كرده بودند. آيت الله قاضي از كساني بودند كه مُمَحَّضِ در تربيت افراد از جهات معنوي و عرفاني بودند، مرحوم علامه طباطبايي و مرحوم آيت الله آقا شيخ محمد تقي آملي و مرحوم آقا شيخ علي محمد بروجردي و عده زيادي از بزرگان و حتي مراجع در جنبه هاي اخلاقي و عرفاني از وجود آقاي قاضي بهره برده بودند. آيت الله بهجت از اشخاص ديگري نيز گهگاه نكاتي نقل مي كردند مثل مرحوم آيت الله آقا شيخ مرتضي طالقاني و ديگران...

خود آقاي بهجت نقل مي كردند: شخصي در آن زمان در صدد بر آمده بود كه ببيند چه كساني سحر ماه مبارك رمضان در حرم حضرت امير عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي مي خوانند، آن طور كه خاطرم هست اگر اشتباه نكنم كساني را كه مقيد بودند اين عمل را هر

شب در حرم حضرت امير عليه السلام انجام بدهند شمرده بود و بيش از هفتاد نفر شده بودند.

به هر حال، بزرگاني كه تقيد به جهات عبادي و معنوي داشتند در آن عصرها زياد بودند. متأسفانه در عصر ما كمتر اين نمونه ها را مشاهده مي كنيم. البته علم غيب نداريم، شايد آن كساني كه پيشتر در حرمها اين عبادتها را انجام مي دادند حالا در خانه هايشان انجام مي دهند، ولي مي شود اطمينان پيدا كرد كه تقيد به اعمال عبادي و معنوي سير نزولي داشته و اين بسيار جاي تأسف است.»

يكي ديگر از شاگردان آقا ( حجّة الاسلام و المسلمين آقاي تهراني ) جريان فوق را به صورت ذيل از حضرت آيت الله بهجت نقل مي كند:

« شخصي در آن زمان شنيده بود كه در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امير عليه السلام در قنوت نماز وترشان دعاي ابو حمزه ثمالي را مي خواندند، آن شخص تصميم گرفته بود ببيند در زمان خودش چند نفر اين كار را انجام مي دهند، رفته بود و شمارش كرده و ديده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقليل پيدا كرده و مجموعاً پنجاه نفر (آن طور كه بنده «تهراني» به ياد دارم) در حرم ( اعّم از نزديك ضريح مطهّر، و رواقهاي اطراف) دعاي ابوحمزه را در دعاي نماز وتر خود قرائت مي كنند. »

فلسفه :

آيت الله بهجت، اشارات ابن سينا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آيت الله سيد حسن بادكوبه اي فرا گرفته است.

مرجعيت :

با اينكه ايشان فقيهي شناخته شده اند و بيش از سي

سال است كه اشتغال به تدريس خارج فقه واصول دارند، ولي هماره از پذيرش مرجعيت سرباز زده اند.

آقاي مصباح درباره علت پذيرش مرجعيت از سوي ايشان و نيز پيرامون عدم تغيير وضعيت آيت الله بهجت بعد از مرجعيت مي گويد:

« بعد از مرجعيت منزل آايت الله بهجت هيچ تغييري نكرده است، ملاقات و پذيرايي از بازديد كنندگان در منزل امكان ندارد لذا در اعياد و ايام سوگواري، در مسجد فاطميه از ملاقات كنندگان پذيرايي مي شود. اصولاً قبول مرجعيت ايشان به نظر من يكي از كرامات ايشان است، يعني شرايط زندگي ايشان آن هم در سن هشتاد سالگي به هيچ وجه ايجاب نمي كرد كه زير بار چنين مسؤليتي برود، و كساني كه با ايشان آشنايي داشتند هيچ وقت حدس نمي زدند كه امكان داشته باشد آقا يك وقتي حاضر بشوند پرچم مرجعيت را به دوش بكشند و مسوليتش را قبول بكنند. و بدون شك جز احساس يك وظيفه متعين چيزي باعث نشد كه ايشان اين مسؤليت را بپذيرند. و بايد گفت كه رفتار ايشان در اين زمان با اين وارستگي و پارسايي، حجت را بر ديگران تمام مي كند كه مي شود در عين مرجعيت با سادگي زندگي كرد، بدون اينكه تغييري در لباس، خوراك، مسكن، خانه و شرايط زندگي پيش بيايد. »

تا اينكه بعد از فوت مرحوم آقاي سيد احمد خوانساري(ره) جلد اول و دوم كتاب «ذخيره العباد» (جامع المسائل كنوني) را به قلم خود تصحيح و در اختيار خواص گذاشتند، و پيش از فوت مرجع عاليقدر حضرت آيه الله العظمي اراكي(ره) اجازه نشر رساله عمليه خويش را دادند، سرانجام وقتي

جامعه مدرسين با انتشار اطلاعيه اي هفت نفر از آن جمله حضرت آيه الله العظمي بهجت را به عنوان مرجع تقليد معرفي كرد و عده اي از علماي ديگر از جمله آيت الله مشكيني و آيت الله جوادي آملي و ... مرجعيت ايشان را اعلام كردند، به دنبال در خواستهاي مصرانه و مكرر راضي شدند تا رساله عمليه ايشان در تيراژ وسيع به چاپ برسد، با اين حال از نوشتن نام خويش بر روي جلد كتاب دريغ ورزيدند.

در همين ارتباط يكي از مرتبطين ايشان مي گويد: ايشان پيش از در گذشت آيت الله العظمي اراكي چون مطلع شدند جامعه مدرسين نظر به معرفي ايشان را دارند پيغام دادند كه راضي نيستم اسمي از بنده برده شود.

و بعد از فوت مرحوم اراكي و پيام جامعه مدرسين و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: « فتاواي بنده را در اختيار كسي قرار ندهيد. از ايشان توضيح خواسته شد فرمودند: صبر كنيد، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر كسي ماند و از ديگران تقليد نكرد و فقط خواست از ما تقليد كند آن وقت فتاوي را منتشر كنيد » چندين ماه پس از اين رخداد رساله ايشان توسط بعضي از اهل لبنان به چاپ رسيد.

هجرت:

ايشان بعد از تكميل دروس، در سال 1363 ه.ق. موافق با 1324 ه.ش. به ايران مراجعت كرده و چند ماهي در موطن خود فومن اقامت گزيد و بعداً در حالي كه آماده بازگشت به حوزه علميه نجف اشرف بود، قصد زيارت حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام و اطّلاع يافتن از وضعيت حوزه قم را كرد، ولي در طول چند

ماهي كه در قم توقف كرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، يكي پس از ديگري شنيده مي شد، لذا ايشان تصميم گرفت كه در شهر مقدس قم اقامت كند.

در قم از محضر آيت الله العضمي حجت كوه كمره اي استفاده كرده و در بين شاگردان آن فقيد سعيد درخشيد. چند ماهي از اقامت حضرت آيه الله العظمي بروجردي در قم نگذشته بود كه آيت الله بهجت وارد قم شد، و همچون حضرات آيات عظام امام خميني، گلپايگاني و ... به درس فقيد سعيد مرحوم بروجردي حاضر شد.

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« آيت الله بهجت از همان زماني كه مرحوم آيت الله بروجردي(ره) در قم درس شروع كرده بودند از شاگردان برجسته واز مُستَشكِلين معروف و مبرّز درس ايشان بودند. معمولاً استاداني كه درس خارج مي گويند، در ميان شاگردانشان يكي دو سه نفر هستند كه ضمن اينكه بيش از همه مطالب را ضبط مي كنند احياناً اشكالاتي به نظرشان مي رسد كه مطرح و پي گيري مي كنند تا مسائل كاملاً حل شود، اينان از ديگران دقيق ترند، و اشكالاتشان علمي تر و نياز به غور و بررسي بيشتري دارد، و ايشان در آن زمان چنين موقعيتي را در درس مرحوم آيت الله بروجردي داشتند. »

تدريس :

آيت الله بهجت در همان ايام كه در درس آيات عظام اصفهاني، كمپاني و شيرازي حضور مي يافت، ضمن تهذيب نفس و تعلم، به تعليم هم مي پرداخت و سطوح عاليه را در نجف اشرف تدريس مي كرد. پس از هجرت به قم نيز پيوسته اين روال را ادامه مي دادند. در

رابطه با تدريس خارج فقه توسط ايشان نيز در مجموع مي توا ن گفت كه ايشان بيش از چهل سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گريزي غالباً در منزل تدريس كرده است، و فضلاي گرانقدري ساليان دراز از محضر پر فيض ايشان بهره برده اند.

شيوه تدريس :

آيت الله مصباح در مورد روش تدريس ايشان مي گويد:

« ايشان در بيان مطالب سعي مي كردند ابتدا مسأله را از روي كتاب شيخ انصاري قدس سره مطرح كنند، و بعد هر كجا مطلب قابل توجهي از ديگران مخصوصاً از صاحب جواهر قدس سره در طهارت، و از مرحوم حاج آقا رضا همداني و ديگران مطالب برجسته اي داشتند آن را نقل مي كردند، و بعد هر جا خود ايشان نظر خاصي داشتند آن را بيان مي كردند. اين شيوه از يك طرف باعث اين مي شد كه انسان از نظر استادان بزرگ در يك موضوع آگاه بشود و در عين حال صرفه جويي در وقت مي شد. استادان ديگر هم براي تدريس شيوه هاي جالبي داشتند كه شايد براي مبتدي مفيدتر بود كه هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح مي كردند، ولي خوب اين باعث مي شد كه وقت بيشتري گرفته بشود و احياناً مطالبي تكرار بشود.

در ضمن تدريس، در ميان نكته هايي كه از خود ايشان ما استفاده مي كرديم و طبعاً بعضي از اين نكته ها چيزهايي بود كه ايشان از استادانشان شفاهاً دريافت كرده بودند، به مطالب بسيار ارزنده و عميق و داراي دقتهاي كم نظيري بر مي خورديم. »

آيت الله مسعودي كه خود سالها از درس آيت الله العظمي بهجت بهره برده اند درباره ويژگي تدريس ايشان مي گويد:

« سبك درس ايشان سبك خاصي است. معمولاً آقايان مراجع و بزرگان در درس خارج يك مسأله اي را مطرح مي كنند و اقوال ديگران را يكي يكي ذكر مي كنند، سپس يكي را نقد مي كنند و ديگري را تأييد، و سرانجام يكي از آن نظرات را مي پذيرند، يا نظريه ديگري را انتخاب مي كنند. ولي ايشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمي كنند بلكه ابتدا مسأله را مطرح مي كنند و بعد روند استدلالش را بيان مي كنند. اگر شاگرد آراء علماء را ديده و مطالعه كرده باشد، مي فهمد كه دليلي را كه استاد ذكر مي كند چه كسي گفته است، و اشكال يا تأييدي را كه مي كند مي فهمد به سخن چه كسي اشكال يا قول چه كسي را تأييد مي كند. لذا هر كس بخواهد در درس ايشان شركت كند بايد مباني و نظرات آقايان ديگر را ديده باشد. »

آيت الله محمد حسين احمدي فقيه يزدي درباره شيوه درس ايشان مي گويد:

« نوعاً ايشان چند مسئله اصلي يا فرعي را كه عنوان مي فرمودند بعد از توجه به ظرافتهاي حديث و روايت و يا آيه شريفه اي كه دلالت بر موضوع بحث داشت، مقايسه اي بين موضوع بحث و ساير بحثهاي مشابه مي نمودند و دقت عقلي و فكري خاصي در تعادل آن دو انجام مي دادند، آنگاه نتيجه مي گرفتند كه انصافاً نتيجه علمي و جديد بود. و حقيقتاً مطلبي را كه ذكر مي

كردند ناشي از اوج و عظمت ديد و فكرشان بود كه از ائمه عليهم السلام و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحيح نيز هم اين گونه بحث و تجزيه و تحليل كردن است. »

موعظه در درس :

حجة السلام والمسلمين قدس، امام جمعه كلاچاي كه خود سالها در درس ايشان حضور داشته است مي گويد:

« روال آيت الله العظمي بهجت اين بود كه پيش از شروعِ درس، حدود ده دقيقه موعظه مي كرد، ولي نه به عنوان موعظه بلكه به عنوان حكايت حال بزرگان گذشته. و معلوم بود كه منظور اصلي آيت الله مصباح يزدي كه سالها در درس خارج فقه ايشان شركت مي كردند (15سال)، علاوه بر استفاده علمي، استفاده از روحيه ملكوتي آقا بوده است. »

آيت الله مصباح در اين باره مي گويد:

« آيت الله بهجت گاهي داستاني را يا حديثي را نقل مي كردند كه براي ما تعجب آور بود ايشان چه اصراري دارند كه بر مطالب معلوم و روشن تكيه مي كنند، از جمله مطلبي كه ايشان در تذكّرات پيش از درس اصرار مي كردند امامت امير المؤمنين عليه السلام بود، ما تعجب مي كرديم كه ما مگر در آن حضرت شك داريم كه ايشان اين قدر اصرار دارند كه دلائل امامت حضرت علي عليه السلام را براي ما بيان كنند. يك خورده ته دلمان گله مند بوديم كه چرا به جاي اين مطالب يك چيز هايي كه بيشتر حاجت ماست ( در امور اخلاقي و معنوي ) مطالبي را نمي گويند. اما بعد از اين كه به پنجاه- شصت سالگي رسيديم، در بسياري از مباحث ديديم

كه آن نكته هايي كه ايشان چهل سال پيشتر در درسشان درباره امامت علي عليه السلام مي فرمودند به دردمان مي خورد. گويا ايشان آن روز مي ديد كه يك مسائلي بناست در آينده مورد غفلت و تشكيك قرار بگيرد.

شايد اگر توجه هاي ايشان نبود ما انگيزه اي نداشتيم درباره اين مسائل مطالعه اي داشته باشيم، حتي از نكته هايي كه ايشان چهل سال پيش بيان مي كردند امروز بنده در نوشته هايم در مورد مسائل اعتقادي يا جاهاي ديگر استفاده كرده ام. »

جايگاه علمي :

گواهي استادان و هم دوره ايها و نيز شاگردان برجسته كه بخشي از آن در ذيل مي آيد نمايانگر دقت نظر و نبوغ برجستگي علمي ايشان است:

از آن جمله گويند:

روزي ايشان در درس كفايه يكي از شاگردانِ مرحوم آخوند خراساني به نحوه تقرير مطالب آخوند خراساني توسط استاد اعتراض مي كند، ولي با توجه به اينكه از همه طلاب شركت كننده در درس كم سنّ و سال تر بوده در جلسه بعدي پيش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شديد شاگردان ديگر قرار مي گيرد، ولي در آن هنگام ناگهان استاد وارد مي شود و متوجه اعتراض شاگردان به ايشان مي گردد. سپس خطاب به آنان مي فرمايد: « با آقاي بهجت كاري نداشته باشيد. » همه ساكت مي شوند آنگاه استاد ادامه مي دهد: « ديشب كه تقريرات درس مرحوم آخوند را مطالعه مي كردم متوجه شدم كه حقّ با ايشان است » و پس از اين سخن، از جديت و نبوغ آيت الله بهجت تمجيد مي نمايد.

يكي از دانشمندان نجف مي گويد:

«

ايشان در درس، به مرحوم آيت الله كمپاني امان نمي داد، و پيوسته بحثها را مورد نقد قرار مي داد. »

مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري نيز مي گويد:

« ايشان با اظهار نظرهاي دقيق و اشكالات مهمّ، چنان نظر استاد را جلب كرده بود كه چند روزي مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ايرادها براي ما هم مفيد بود؛ ولي آقاي بهجت براي گريز از شهرت ديگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه مي دادند معلوم مي شد اگر بالاتر از ديگران نباشند بي شك كمتر از آنان نيستند. »

مرحوم علامه محمد تقي جعفري مي گويد:

« آن هنگام كه در خدمت آقا شيخ كاظم شيرازي مكاسب مي خوانديم، آيت الله بهجت نيز كه اينك در قم اقامت دارند، در درس ايشان شركت مي نمودند، خوب يادم هست كه وقتي ايشان اشكال مي كردند آقا شيخ كاظم با تمام قوا متوجه مي شد، يعني خيلي دقيق و عميق به اشكالات آقاي بهجت توجه مي كرد، و همان موقع ايشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود. »

آيت الله سيد محمد حسين طهراني در كتاب انوارالملكوت مي نويسد:

« آيت الله حاج شيخ عباس قوچاني، وصيّ سيد علي آقاي قاضي مي فرمودند: آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني حاضر مي شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سيّد باز مي گشتند بعضي از طلابي كه در درس براي آنها اشكالاتي باقي مانده بود به حجره ايشان

مي رفتند و اشكالشان را رفع مي نمودند. و چه بسا ايشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ايشان مي پرسيدند و ايشان هم مانند بيداري جواب مي دادند جواب كافي وشافي، و چون از خواب بر مي خاستند و از قضايا و پرسشهاي در حال خواب با ايشان سخن به ميان مي آمد ابداً اطلاع نداشتند و مي گفتند: هيچ به نظرم نمي رسد و از آنچه مي گوييد در خاطرم چيزي نيست. »

آيت الله مشكيني مي گويد:

« ايشان از جهت علمي ( هم در فقه و هم در اصول ) در يك مرتبه خيلي بالايي در ميان فقهاي شيعه قرار دارند. »

حجة السلام و المسلمين امجد مي گويد:

« ايشان در علميت در افق اعلي است. فقيهي است بسيار بزرگ، و معتقدم كه بايد مجتهدين پاي درسشان باشند تا نكته بگيرند و بفهمند، و حق اين است كه درس خارج را بايد امثال آيت الله بهجت بگويند نه آنهايي كه به نقل اقوال بسنده مي كنند. »

تشويق بزرگان به شركت در درس ايشان :

آيت الله مصباح مي گويد:

« اولين چيزي كه ما را جذب كرد آن جاذبه معنوي و روحاني ايشان بود. ولي تدريجاً متوجه شديم كه ايشان از لحاظ مقامات علمي و فقاهت هم در درجه بسيار عالي قرار دارد. اين بود كه سعي كرديم خدمت ايشان درسي داشته باشيم تا وسيله اي باشد هم از معلومات ايشان بهره اي ببريم، و هم بهانه اي باشد كه هر روز خدمت ايشان برسيم و از كمالات روحي و معنوي آقا بهره مند شويم. كتاب

طهارت را در خدمت ايشان شروع كرديم، ابتدا در يكي از حجرات مدرسه فيضيه چند نفر از دوستان شركت مي كردند، و بعد از گذشت يك سال، يكي دو سالي هم در حجره اي در مدرسه خان (مدرسه مرحوم آيت الله بروجردي) خدمت ايشان درس داشتيم، و بعدها كه ضعف مزاج ايشان بيشتر شد از آن به بعد در منزل، خدمتشان مي رفتيم كه يك دوره طهارت را خدمت ايشان خوانديم، و بعد يك دوره هم مكاسب و خيارات را كه تقريباً حدود 15 سال ادامه پيدا كرد. ما در درس ايشان استفاده هايي مي برديم كه در بسياري از درسها كمتر يافت مي شد. »

شهيد بزرگوار استاد مطهري(ره) نيز به درس ايشان عنايت خاصّي داشتند. آيت الله محمد حسين احمدي يزدي در اين رابطه مي گويد:

« آيت الله شهيد مطهري درباره درس آيت الله بهجت به ما خيلي سفارش مي كرد و مي فرمود: حتماً در درس ايشان شركت كنيد مخصوصاً در اصول، چون آقاي بهجت درس آقا شيخ محمد حسين اصفهاني را ديده حتماً در درس ايشان شركت كنيد.»

استاد خسرو شاهي مي گويد:

« بنده در درس فقه خارج خيارات آيت الله العظمي شيخ مرتضي حائري شركت مي كردم. ايشان اواخر عمر مريض بودند و درسشان تعطيل شد. يك روز وقتي كه آيت الله حايري از حرم بيرون مي آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض كردم: ان شاء الله درس را شروع مي فرماييد؟

فرمودند: نه. بعد فرمودند:

« شما كه جوان هستيد من يك ضابطه اي را در اختيار شما قرار بدهم، و آن اينكه درس كساني

شركت بكنيد كه فقط نقل اقوال نكنند، بلكه اقوال را بررسي كرده و نكاتي را در درس بيان كنند كه در فعليت رساندن ملكه اجتهاد خيلي سودمند باشد. چون درسي براي شما مفيد است كه اين ملكه اجتهاد را از قوه به فعليت برساند، و تنها به نقل اقوال كفايت نكند. »

من همان جا به ايشان عرض كردم: جناب عالي كسي را با اسم براي ما معرفي بفرماييد. فرمودند: « من از اسم بردن معذورم. » عرض كردم: من در درس آيت الله العظمي بهجت شركت مي كنم. ايشان اظهار رضايت نمود و تبسم كردند و فرمودند: « درس ايشان از نظر دقت و محتوا همين قاعده و ضابطه اي را كه به شما گفتم دارد، خوب است كه در درس ايشان شركت مي كنيد. درس ايشان از هر جهت سازنده است هم از جهت علمي هم از جهت اخلاقي، اين درس را ادامه بدهيد. »

تأليفات :

حضرت آيت الله بهجت داراي تأليفات متعددي در فقه و اصول هستند كه خود براي چاپ اكثر آنها اقدام نكرده اند، و گاه به كساني كه مي خواهند آنها را حتي با غير وجوه شرعيه چاپ كنند، اجازه نمي دهند و مي فرمايند: هنوز بسياري از كتابهاي علماي بزرگ سالهاست كه به گونه خطي مانده است، آنها را چاپ كنيد نوبت اينها دير نشده است.

فهرست عمده تأليفات ايشان كه برخي نيز با اصرار و پشتكاري برخي از شاگردانشان به چاپ رسيده، عبارتند از:

الف) كتابهاي چاپ شده:

1. رساله توضيح المسائل ( فارسي و عربي )

2. مناسك حجّ

دو كتاب فوق توسط برخي از فضلا بر

اساس فتاوي ايشان تأليف و پس از تأييد آقا به چاپ رسيده است.

3. وسيله النجاة

اين كتاب در بردارنده نظرات فقهي ايشان در اكثر ابواب فقه است كه در متن وسيله النجاه آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني(ره) گنجانده شده و نهايتاً جلد نخست آن با تأييد ايشان به چاپ رسيده است.

4. جامع المسائل

اين كتاب مجموعه حواشي ايشان بر كتاب « ذخيره العباد» استادش آيت الله العظمي محمد حسين غروي اصفهاني، و نيز تكميل آن تا آخر فقه مي باشد، كه قسمتهايي از آن ابتدا با نام « ذخيره العباد» با حروفچيني نه چندان زيبا و در تعداد نسخه اندك در اختيار برخي از شاگردان و خواصّ ايشان قرار گرفت، و بعداً جلد اول از اين مجموعه كه قرار است در پنج مجلد به چاپ برسد، به خاطر كثرت فروع فقهي كه توسط حضرت آيت الله بهجت بر اصل كتاب افزوده شده و جامعيت آن « جامعُ المسائل » نام گرفته و به همت برخي از شاگردان ايشان به چاپ رسيد.

ب) تأليفات آماده چاپ و نشر:

1. جلد اول از كتاب صلوة

آيت الله بهجت در اين كتاب با سبكي ويژه و تلخيص مطالب به ترتيب مباحث

« جواهر الكلام» به بيان نظريات نو و ابتكاري خويش پرداخته اند.

2. جلد اول از دوره اصول

اين كتاب تقريبا" به ترتيب « كفايه الاصول» نگارش يافته است، و بارها توسط ايشان مورد مداقّه و تجديد نظر قرار گرفته، و نظرياتي نو در بسياري از مباحث اصول را در بردارد.

3. تعليقه بر مناسك شيخ انصاري

اين كتاب در بردارنده نظرات ايشان درباره مناسك حجّ

مي باشد.

ج) تأليفاتي كه هنوز اقدام به چاپ آنها نشده است:

1. بقيه مجلّدات دوره اصول

2. حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري

كه به ترتيب مكاسب شيخ انصاري(ره) از اول تا انجام، و پس از اتمام آن ادامه مباحثي كه در مكاسب مطرح نشده بر اساس متن « شرائع الاسلام » نگارش يافته است، ايشان در اين دوره از مباحث فقهي نظرات جديدي را ارائه داده اند.

3. دوره طهارت

در اين كتاب نيز آيت الله بهجت بسان دوره « كتاب الصلوة » به ترتيب مباحث

« جواهر الكلام» با تلخيص و نو آوري نظرات خويش را مطرح نموده اند.

4. بقيه مجلّدات دوره كتاب الصلوة

همچنين ايشان در تأليف سفينة البحار با مرحوم حاج شيخ عباس قمي (ره) همكاري داشته اند، و قسمت زيادي از سفينة البحار خطي، به خط ايشان نوشته شده است.

شاگردان :

با توجه به اينكه ايشان به خاطر شهرت گريزي عمدتاً در منزل خود تدريس مي كردند، با وجود اين افراد بسياري از محضر آن جناب استفاده كرده و مي كنند. كه برخي از آنان خود صاحب رساله و فتوي مي باشند، اينك نام بعضي ديگر از آنان را با حذف القاب ذكر مي كنيم:

1. محمد تقي مصباح يزدي.

2. عبدالمجيد رشيد پور.

3. سيد مهدي روحاني.

4. علي پهلواني تهراني.

5. مختار امينيان.

6. محمدهادي فقهي.

7. هادي قدس.

8. محمود امجد.

9. محمد ايماني.

10. محمد حسن احمدي فقيه يزدي.

11. محمد حسين احمدي فقيه يزدي.

12- مسعودي خميني

13- سيد رضا خسروشاهي.

14- حسن لاهوتي

15- عزيز علياري

16- سيد محمد مؤمني

17- حسين مفيدي

18- جواد محمد زاده تهراني

19- سيد صابر مازندراني

20-

شهيد نمازي شيرازي

اين عارف برجسته و فقيه ارزشمند در ساعت پانزده و ده دقيقه عصر 27 ارديبهشت 1388 مطابق با 22 جمادي الاولي 1430 قمري دار فاني را وداع گفتند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

بهرام نسب، محمد سهيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سهيل بهرام نسب

محل تولد : كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد سهيل بهرام نسب پس از گذراندن دوره دبيرستان در سال 1376 شمسي وارد حوزه علميه شدم و در سال 1384 مدرك سطح 1 (كارداني) را اخذ كردم . كارهاي تحقيقي و پژوهشي را از سال 1382 به صورت شركت در مسابقات مقاله نويسي آغاز كردم و حائز رتبه هايي شدم در سال 83 يك پروژه تحقيقي را با عنوان «مسجد قبا نخستين بنيان تقوي» از مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما مركز قم ، به دست گرفته و به پايان رساندم كه در پايان به عنوان كتاب از چاپ خارج شد . علاوه بر اين آثار حدود هشت مقاله در موضوعات مختلف ديني در مجلات به چاپ رساندم كه از آن جمله است ، معرفي فرهنگ رجالي «الموسوعة الرجاليةالميسرة» و «تقيه در فرهنگ شيعه» ، (ترجمه قسمتي از كتاب مع شيعةالامامية في اعتقادهم) تاليف آيت الله جعفر سبحاني (دام ظله) ؛ اكنون نيز به طور پراكنده ، به نوشتن مقالات در موضوعات مورد علاقه ام مشغولم.

بهرمن، حيدر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حيدر بهرمن

زندگينامه علمي

با تكميل دروس ابتدائي و متوسطه در سال 1360با ورود به حوزه علميه اصفهان به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم. سالهاي اوليه دوره مقدمات را كه عمدتاً آشنائي با ادبيات عرب چون صرف و نحو و معاني بيان و لغت و منطق بود به پايان رساندم و با شروع دوره سطح به تدريس علوم مقدماتي مشغول گشتم در كنار آشنايي با كتب فقه و اصول، همچون شرح لمعه و رسائل و مكاسب؛ كتب

كلامي همچون باب حادي عشر و شرح تجريد الاعتقاد و نيز كتب فلسفه همچون بدايه و نهايه و شرح منظومه و قسمتي از اسفار و قسمتي از اشارات ابن سينا را فرا گرفتم سال 1369با هجرت به شهر مقدس قم و تكميل دروس سطح وارد مرحله درس خارج فقه و اصول شدم و تا امسال حدود 13سال است كه درس خارج را ادامه مي دهم .

از سال 1377تا كنون مدت 9سال است كه دوره اول و دوم تخصصي فقه واصول را در موسسه بقيه الله (عج)سپري مي نمودم، در كنار فقه و اصول بحث هاي تفسيري نيز شركت مي نمودم. در طول مدت تحصيل به تدريس ادبيات منطق و فلسفه و فقه و اصول نيز اشتغال داشتم و عمده آثار قلمي اينجانب مربوط به رساله ها يي است كه در طول مدت تحصيل در موسسه تحقيقاتي آموزشي بقيه الله(عج) به نگارش درآمده است.

بهشتي مقدم، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا بهشتي مقدم

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

سال 1372 همزمان با ورود به دانشگاه اصفهان در رشته فيزيك كاربردري به حوزه علميه اصفهان وارد شده با جديت مشغول تحصيل دروس مقدمات گشتم، بعد از انصراف از تحصيل در دانشگاه، با جديت بيشتري دروس را ادامه داده، بطوري كه در سال دوم، تدريس دروس ادبيات مربوط به سال اول را مشغول شدم و به پايان رساندم. همزمان با لمعه، دروس مكاسب را و همزمان با رسائل شيخ كفايه را و با اتمام لمعه و رسائل، در ادامه مكاسب و كفايه را با دروس خارج حضرت استاد آيت الله العظمي

آقا شيخ حسين مظاهري ادامه دادم و اين در حالي بود كه سال چهارم حوزه بودم. دروس خارج را با لغت عرب مي نگاشتم و جديتم در دروس و ارائه مطالب نو (و يا در قالبي نو) چشمگير بود.

نهايتاً سال 76 به علت مشكلاتي كه از طرفي بعضي از اقران و هم صنفي ها (روحانيت) بر اينجانب وارد شده بود به حوزه قم منتقل شده و تا سال 79 امتحانات دروس سطح را به پايان بردم (به طوري كه هر دو سال را در يك سال آزمون داده ام). سال 79 موضوع پايان نامه ام را «مباحث الفنية في فقه الاملية» قرار دادم كه متن طرح پايان نامه خدمت مرحوم استاد راهنمايم حضرت آيت الله محمد هادي معرفت(قدس سره) وقتي ارائه نمودم بسيار بسيار تحسين و ترغيب نمودند، ليكن از طرف ديگر مرحوم آيت الله العظمي آقا ميرزا جواد تبريزي بنده را به ادامه دادن دروس خارج بدون توجه به برنامه شوراي مديريت سفارش نموده و مرا از ارائه پايان نامه كه قسمت عمده كارهاي آن صورت گرفته بود، بازداشتند. في الحال اخذ مجوز تدريس دروس معارف اسلامي (مباني نظري) از نهاد نماندگي نموده و مشغول به تدريس در دانشگاهها مي باشم. نيز مايل به تدريس در حوزه مقدس به صورت متمركز و از تدريس مهم تر تحقيق در مباحث تفسيري و فقهي و اصولي و ديگر مباحث جهت خدمت به حوزه مقدسه و انقلاب مي باشم.

بهشتي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم بهشتي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در حدود سال 1349 به مدرسه علميّه حاج فتحعلي بيك دامغان وارد شده و بعد از دو

سال به حوزه علميّه قم آمدم و در مدرسه علميّه آيت الله گلپايگاني به تحصيل خود ادامه دادم و پس از پايان سطح و چند سالي درس خارج فقه و اصول به شهر دماوند رفتم و مدّت چهار سال در آن شهر در مدرسه علميّه امام صادق عليه السلام مشغول تدريس بودم و سپس به قم آمدم و در قم هم مشغول تحصيل و هم تحقيق بودم.

بهشتي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابولفضل بهشتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابولفضل بهشتي فرزند جعفر به سال 1339 شمسي در شهر قم در خانواده اي روحاني متولد گرديده، پس از گذراندن تحصيلات عمومي (سطح ديپلم) با پيوستن به حوزه علميه در دوره سطح از اساتيدي چون حضرت آقايان: ستوده، اعتمادى، پايانى، انصاري شيرازي استفاده برده و سالها نيز در دوره هاي خارج فقه اصول، فلسفه از محضر آيات عظام: فاضل لنكرانى، وحيد خراسانى، تبريزى، حسن زاده آملي و.... بهره گرفتم و پس از پيروزي انقلاب همكاري فعال علمي و فرهنگي با نهادها و مراكز فرهنگي و تبليغي و انتشاراتي داشته و از بدو تأسيس دفتر تبليغات اسلامي در بخش هاي مختلف آن بويژه برنامه ريزي و نظارت و پژوهش فعاليت داشته ام و هم اينك نيز ادامه دارد. و همزمان به تهيه و تأليف آثاري در قالب مقاله و كتاب و انجام سفرهاي تبليغي همت گماشته ام. و در حال حاضر نيز در درس خارج شركت فعال دارم.

بيات، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود بيات

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود بيات در حدود سال 1350 وارد حوزه شهرستان نيشابور و تقريباً بعد از 3 سال در حوزه مشهد به مدت دو سال و سپس راهي قم شده و تاكنون مشغول بوده ام . در سال 63 _ 1362 به مدت يك سال تمام از طرف حوزه علميه قم براي تدريس ادبيات به شهرستان ميناب رفتم . در سال 81 _ 82 به مدت يك سال در دانشكده علوم قرآني تدريس

قرآن و علوم مربوطه به مقدمات قرآن از قبيل ادبيات بوده ام و در خلال تحصيل مقداري هم تدريس داشته ام .

در ضمن به مدت سه سال از طرف معاونت تهذيب در مدرسه شهيد صدوقي واقع در بلوار صدوق به امر تهذيب مشغول بوده ام و در مدارس امام صادق و بقية الله واقع در حاجي آباد يك سال تحصيلي تقريباً تدريس تجويد و صرف داشته ام . اكنون پايان نامه سطح چهار را تحويل داده ام و مقدمات دفاع انشاء الله فراهم مي گردد . نيز در دانشگاه علامه طباطبايي تهران مشغول تدريس تفسير موضوعي هفته اي يك روز در هفته مي باشم.

بيهقي خسروجردي، ابوبكر احمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(458 /454 -384 ق)، فقيه شافعى، حافظ، محدث، مفسر و متكلم اصولى. ملقب به فخرالزمان. در خسروجرد بيهق متولد شد، و در همان جا نشو و نما يافت. وى به بغداد و كوفه و مكه سفر كرد و در نيشابور رحل اقامت افكند، در همان جا درگذشت و در بيهق دفن شد. ابوبكر در علوم گوناگون داراى دستى توانا بود. امام الحرمين گويد كه: شافعى بر گردن تمام شافعيان حق دارد جز بيهقى، و اين بيهقى است كه با كثرت تصنيفاتش در حمايت مذهب شافعى بر او منت دارد. ذهبى گويد كه اگر بيهقى مى خواست قادر به تأسيس مذهب جديد بود. بيهقى از شاگردان ابو عبدالله حاكم نيشابورى و ابوالفتح ناصر مروزى و ابن فورك و ابو على رودبارى و عبدالله بن يوسف بن نامويه است. شيخ الاسلام ابو على انصارى و ابو عبدالله فزارى و ابوالقاسم سحامى و ابوالمعالى محمد فارسى از شاگردان وى بوده اند. به خاطر گستردگى دانش و معرفتش به اختلاف، در حدود يكهزار ساله تصنيف

كرد. از جمله ى آثار او: «السنن كبير»، ده مجلد و «السنن صغير»، دو مجلد، در حديث؛ «دلايل النبوة»، در سه مجلد؛ «الجامع المصنف فى شعب الايمان»؛ «المبسوط فى نصوص الشافعى»، در ده مجلد؛ «الاسماء و الصفات»؛ «المعارف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (113/1)، اعيان الشيعه (569 -568 /2)، تاريخ ادبيات در ايران (274/1)، دائرةالمعارف اسلامية (430 -429 /4)، روضات الجنات (264 -260 /1)، ريحانه (308/1)، سرآمدان فرهنگ (93/1)، سيرالنبلاء (170 -163 /18)، الكامل (104/8)، كشف الظنون (2051 ،1957، 1836 ،1739 ،1726 ،1621 ،1582 ،1455 ،1393 ،1391 ،1047 ،1007 ،760 ،721 ،574 ،400 ،261 ،175 ،53 ،9)، لغت نامه (ذيل/ احمد بن حسين)، معجم البلدان (424/2)، معجم المؤلفين (207 -206 /1)، الوافى بالوفيات (354/6)، وفيات الاعيان (76 -75 /1)، هدية العارفين (78/1).

پارسا، داوود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

داوود پارسا

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/4/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام دوران دبيرستان و گذراندن دوره هاي زبان انگليسي در موسسه شكوه تهران در سال 1355 و با قبولي در امتحانات كنكور و ورود به مجتمع دانشگاهي فني و مهندسي در رشته برق عزم داشتم رشته ام را در دانشگاه پلي تكنيك (امير كبير فعلي) ادامه دهم كه در سال 1357 انقلاب اسلامي رخ داد و تمامي دانشگاههاي كشور تعطيل گشت.

در سال 1357 در كميته امداد امام خميني (ره) در قسمت تحقيق خانواده شهدا همكاري داشتم و در سال 1358 وارد آموزش و پرورش شدم و چندين سال در رشته ديني و زبان انگليسي به تدريس مشغول شده و بعنوان مدير مدرسه و همكاري با معاونت منطقه 14 تهران مسئوليت پذيرفتم.

از سال 1352 به بعد گرايش بيشتري به مسائل مذهبي و علاقه به مطالعه كتب ديني پيدا كردم و با حضور در مجالس سخنراني آيات عظام مكارم شيرازي و سبحاني و مجتبي تهراني و نوري و عبيد زنجاني كه هر كدام جلسات جداگانه اي در تهران داشتند بهره مند شدم.

در ابتداي انقلاب اسلامي با استاد علي صفايي حائري آشنا شدم كه حاصل اين آشنايي بينش جديدي بود كه نسبت به مذهب و دين در من ايجاد شد و با عمق بيشتري مسائل ديني را دنبال كردم و موجب ورود من به حوزه علميه مجتهدي تهران در سال 1361 و سپس هجرت به قم در سال 1362 و ادامه تحصيل در حوزه علميه قم گرديد.

ادبيات را نزد اساتيد : علوي طالقاني، مدرس افغاني، عرفان و اصول و فقه را نزد اساتيد: فاضل ، محمدي ، محامي، محفوظي، موسوي تهراني، پاياني، و آشيخ علي پناه و دروس خارج را نزد آيات عظام : وحيد خراساني، فاضل ، آشيخ جواد تبريزي ، مكارم شيرازي و علي صفايي حائري تلمذ نمودم. و چندين سال هم از محضر درس تفسير آيةالله جوادي آملي بهره مند شدم. در طول دوران تحصيلات حوزوي كار تحقيق با گروهي از دوستان در موضوعات: تاريخ، عرفان، تعليم وتربيت و روانشناسي و تفسير را دنبال كردم.

از سال 1369 به بعد در دو مقطع تدريس و تبليغ علوم اسلامي در دانشگاههاي تهران و امير كبير و علم و صنعت و شريف و علامه و شيهد بهشتي و خواجه نصير الدين و شيهد مدرس و علوم پزشكي و دانشگاه قم و در استانها دانشگاه بوشهر و

شيراز و قزوين پرداختم و چندين بار بعنوان مبلغ و استاد نمونه از طرف نهاد رهبري در دانشگاهها انتخاب شدم. و همچنين در مدرسه امام خميني(ره) و حوزه خواهران و دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم به تدريس دروس حوزوي پرداختم.

پاشايي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي پاشايي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

محمد تقي پاشايي در فروردين سال 1337 هجري شمسي در شهر مقدس مشهد متولد گرديد. وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در تهران گذراند و در سال 57 موفق به اخذ ديپلم رياضي گرديد. ايشان در سال 58 جهت تحصيل علوم حوزوي وارد حوزه علميه اشتهارد شد و بعد از شش ماه در مدرسه علميه برهان شهرري ادامه تحصيل داد و از سال 64 تا كنون در حوزه علميه مقدسه قم مشغول تحصيل و تدريس و تحقيق مي باشد.

پاك نيا، عبدالكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالكريم پاك نيا

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

او در سال 1341 در شهر تبريز به دنيا آمد و در سال 1354 بعد از اتمام تحصيلات دوره ابتدايي دروس جديد،وارد حوزه علميه شد.پدرش حاج اسماعيل يكي از معماران متدين و عالم پرور آن شهر بود. عبد الكريم دروس مقدماتي حوزه و ادبيات عرب را،از اساتيد آن زمان در مدارس علميه طالبيه،صادقيه،حسن پادشاه و حاج صفر على،فرا گرفت.با شتاب گرفتن انقلاب اسلامي ايران،در 29 بهمن 1356 در كنار ديگر طلاب درس را تعطيل،و همراه ساير اقشار مختلف جامعه به جمع انقلابيون پيوست.بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران به تحصيل ادامه داد تا اينكه در سال 1359 براي تكميل تحصيلات خود در عرصۀ علوم اسلامى،به شهر مقدس قم هجرت كرد.كتاب هاي مطوّل،حاشيه ملا عبد الله،شرح باب حادي عشر را نزد شيخ محمد علي مدرس افغاني و سيد هاشم خوئي و شرح لمعه را در نزد شيخ

علي پناه اشتهاردي و شيخ كريم ملاّئي تبريزي خواند.

درس تفسير قرآن را از آيات عظام دكتر صادقي طهراني و جواد آملي و دروس سطح عالي فقه و اصول را از بزرگاني همچون آقايان شيخ احمد پايانى،شيخ مصطفي اعتمادى،آقا سيد رسول طهراني و منطق و حكمت را نيز از آيت الله شيخ يحيي انصاري شيرازي و شيخ حسن مجد آموخت. درس خارج فقه و اصول را از محضر حضرات آيات شيخ جواد تبريزى،شيخ حسين وحيد خراسانى،شيخ حسين نورى،سيد موسي زنجانى،شيخ مسلم ملكوتي و شيخ جعفر سبحاني بهره مند گرديد. در كنار تحصيل از سال 1371 به تدريس ادبيات،معاني و بيان ، منطق ، فلسفه مقدماتى،فقه و اصول و ساير دروس سطوح عالي پرداخت.همچنين از سال 1366 تاكنون در عرصه تبليغ به مناسب هاي مختلف در 15 استان كشور به فعاليت هاي تبليغي و خدمات در اين وادي اشتغال داشته است.بالاخره در كنار اين اشتغالات عمده ترين وقت خود را در عرصه پژوهش هاي علمي و تحقيقي در موضوعات مختلف دينى،تاريخى،تربيتى و اخلاقى- كه بيشترين علاقه را داشت- صرف نمود.در اين راستا،از رهنمودها و تشويق هاي استاد محمود مهدي پور بهره برد. حاصل تلاش هاي وي در قالب كتاب و مقاله،توسط ناشرين مختلف و يا در مطبوعات و رسانه هاي سراسري چاپ و منتشر شده است.مهمترين موضوعات اين آثار عبارتند از:سيره و سخن پيشوايان معصوم(ع)،مناسبت هاي مذهبى،شرح حال شخصيت هاي تاثير گذار در جهان اسلام،انديشه هاي اهل بيت(ع) در مسائل اخلاقى ، عقيدتى ، تربيتى ، سياسى ، فرهنگي و اجتماعى،مقالات قرآنى ، ياران اهل بيت(ع) و غيره.

پاينده، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر پاينده

محل تولد : نجف

آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب جعفر مشهور به پاينده فرزند حسنعلي پس از گذراندن دروس مكتبي در سال1344 به حوزه علميه الحجه در نجف آباد وارد شدم و در مدت يك سال و نيم دروس مقدمات و سيوطي و مغني و منطق را نزد مرحوم حاج شيخ غلام حسين منصور و مرحوم حاج آقا محمود مدرس و ديگر اساتيد گذراندم . اين مدرسه در آن زمان تحت نظر مرحوم حاج شيخ عباس ايزدي بود و بعضي دروس را شخص ايشان عهده دار بودند. پائيز سال 1346 به حوزه علميه قم آمدم و در مدرسه حاج ملا صادق در چهار مردان كه تحت نظر مرحوم آيت الله گلپايگاني بود، دروس معالم و مختصر و حاشيه و منطق و ... را نزد آقايان اميني و حاج حسن آقا تهراني و آدينه وند خواندم و در سال تحصيلي 1347 به مدرسه حقاني تحت مديريت مرحوم شهيد قدوسي وارد شده و دنباله درس معالم و مختصر را نزد آيات : جنتي و خزعلي خوانده و دروس سطح عالي را به ترتيب نزد اين آقايان گذراندم؛ حضرات آيات: مرحوم حرم پناهي و آيت الله محمدي گيلاني، درس لمعه آيت الله مومن قمي، درس اصول فقه آيت الله آذري قمي ،درس رسائل شيخ مرحوم آيت الله احمدي ميانجي ،درس مكاسب آيت الله يوسف صانعي، درس كفايه آيت الله جوادي آملي، درس بداية الحكمه آيت الله حسن زاده آملي، درس هيئت و كليله و دمنه آيت الله دكتر احمد بهشتي، درس انشاء و نويسندگي آيت الله شهيد قدوسي ،درس اخلاق و

عروة الوثقي آيت الله شهيد مفتح و آيت الله انصاري شيرازي ،درس منظومه منطق آيت الله مصباح يزدي ،ضمناً دروس متفرقه ديگري هم مثل مكالمه عربي ، تجويد قرآن و معلومات عمومي تا حد ديپلم در زمينه طبيعي، زبان انگليسي و تشريح كالبد بدن انسان وجود داشت كه از دبيران فرهنگي استفاده مي شد. نزديك پنج سال دروس ياد شده در مدرسه حقاني گذرانده شد و از سال 52 كه اوج اختناق در زمان شاه بود ، بنده از مدرسه حقاني به مدرسه خان و حجتيه آمدم و سه سال تحت تعقيب ساواك شاه قرار گرفتم و همواره در مسافرت و متواري بودم .سال 55 و 56 در خارج كشور (سوريه و لبنان و كويت و ... ) به سر ميبردم و بيشتر اعلاميه هاي امام را در بين ايرانيان زائر و زوار حج پخش مي كردم (با جمعي از دوستان).در اين پنج سال از نظر دروس حوزه وقفه اي ايجاد شد.

اساتيد دروس خارج يا عالي از سال 1360 : درس اسفار اربعه تا آخر نزد آيت الله جوادي آملي ،قسمتي از اشارات نزد آيت الله حسن زاده آملي،عرفان نظري درس فصوص قيصري نزد آيت الله حسن زاده آملي ،درس تمهيد القواعد نزد آيت الله جوادي آملي،درس خارج اصول نزد آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله صانعي ،درس خارج فقه زكات و مكاسب محرمه و ولايت فقيه نزد آيت الله منتظري ،درس خارج قسمتي از طهارت و صلوة نزد آيت الله تبريزي ،نوارهاي درسي برهان شفا از استاد مصباح يزدي.

پرور، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل پرور

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ

تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 پس از اخذ ديپلم رياضي ، وارد شهر مقدس قم شده و تحصيل علوم حوزوي را نزد برخي از اساتيد اين شهر آغاز كردم . از سال 1375 توفيق شركت در دروس خارج حضرت آيت الله جوادي آملي را يافتم و پاره اي از ابواب فقهي و معارف تفسيري را از اين استاد فرزانه فرا گرفتم . همزمان با تحصيل علوم فقه و اصول ، به پژوهش در مباحث عقلي پرداختم و در سلسله جلسات پژوهشي مرحوم حجت الاسلام سيد منيرالدين حسيني شيرازي - بنيانگذار فرهنگستان علوم اسلامي- شركت كردم و از نزديك با انديشه هاي ايشان در زمينه ضرورت تدوين و طراحي علوم اسلامي و لزوم دست يابي به مدل اداره جامعه بر پايه احكام دين آشنا شدم و در اين ميان با برخي از مراكز پژوهشي ديگر مانند مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما نيز همكاري خود را آغاز نموده و چند كتاب و مقاله به رشته تحرير درآوردم .

پريمي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي پريمي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجايب علي پريمي داراي تحصيلات حوزوي ودانشگاه مي باشم .تحصيلات حوزه خود را تا پايه دوم در حوزه علميه دامغان درسالهاي 67-68 سپري نمودم وسال1369وارد حوزه علميه قم شدم و تاكنون مشغول تحصيل هستم كه حدود هشت سال سابقه حضور در دروس خارج فقه واصول را دارم .همزمان با تحصيلات حوزوي ،تحصيلات متوسطه و بعد قبولي در دانشگاه را كسب نمودم و دررشته ادبيات وزبان فارسي مدرك كارشناسي را دريافت

نمودم و بعد در دانشگاه باقرالعلوم (ع)قم موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم و از سال 79تاكنون در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)به عنوان محقق و مسئول كتابخانه تخصصي علوم عقلي مشغول به تحقيق و پژوهش هستم . ازسال 1380تاكنون در دانشگاههاي مختلف كشور (پيام نور قم،دامغان ،صنعتي شاهرود،آزاداسلامي دامغان،وشاهرود )در رشته فلسفه ،دروس عمومي و رشته حقوق مشغول به تدريس هستم .

پزشكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد پزشكي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/5/1

پور طباطبايي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجيد پور طباطبائي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/6/1

زندگينامه علمي

در مورخه يكم شهريور ماه 1336 در تهران متولد شدم، سه سال اول ابتدايي را در قم خواندم از تابستان 1345 به تهران منتقل شدم.ديپلم رياضى خود را در سال 1354 از دبيرستان محمد على فروغى تهران دريافت كردم. از سال 1350 مشغول آموختن زبان انگليسى در مؤسسات انگليسى شكوه، ملى زبان، انجمن ايران و آمريكا (كانون زبان فعلي) بودم. در همان سال در كنكور سراسر در رشته زبان انگليسى مدرسه عالى ادبيات و زبانهاى خارجى پذيرفته شدم. تحصيل در دورة كارشناسى مدت سيزده سال طول كشيد و در سال 1367 از دانشگاه علامه طباطبايى فارغ التحصيل شدم. علاقه به ادبيات و سينما از سال 1349 به واسطه آشنايى و رفاقت با يكى از اقوام (كه دانشجوى رشته فيزيك دانشگاه تهران بود) در اينجانب شكل گرفت. (اين علاقه منجر به تسلّط نسبى به ادبيات و سينماى قبل از انقلاب ايران و جهان شد كه البته با هدايت و راهنمايي هاى مرحوم آيت الله حاج شيخ على صفايى حايري(ره) (مشهور به عين – صاد) شكل و سمت و سوى مناسب شد.

در سال 1357 (ارديبهشت ماه) به خاطر شركت در فعاليت هاي سياسى به مدت يك ترم از دانشگاه اخراج شدم كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى به دانشگاه باز گشتم.از اواخر سال 59 با آشنايى با مرحوم آيت الله رحمانى خليلى كه به تازگى از نجف به تهران آمده بود

علاقمند به آموختن دروس حوزوى گشتم، البته اين علاقه بيشتر ريشه در آشنايى با مرحوم آيت الله حاج شيخ على صفايى حايرى كه در اواخر سال 1355 در منزل يكى از اقوام كه از مكه آمده بود شروع شده بود.از مهر ماه 1360 به طور رسمى از تهران به قم منتقل شدم تا براى آموزش حوزوى خود شكل مناسب و مفيدى فراهم كنم. با توجه به سن (حدود 24 سال) و تلاش برخى از فضلاى حوزه دروس ادبيات را تا پايان سال تحصيلى 1361 به پايان بردم.تير ماه 61 با زمزمه بازگشايى دانشگاه ها به تهران باز گشتم ولى دروس حوزوى را رها نكردم و به طور خصوصى از محضر حجة الاسلام و المسلمين مرحوم شيخ مجتبى عاملى زيد عزه متوفاي فروردين 1385 در محله سرچشمه تهران دروس معالم و كتابهاى اوليه شرح لمعه استفاده كردم.

در اواخر سال 1361 با تشكيل پرونده رسمى در حوزه علميه قم تصميم به اقامت دائمى در قم گرفتم و از همين رو از شهريور 62 ادامة دروس سطح را پى گرفتم. اصول فقه مظفر را از استاد فقيهى استفاده كردم، و كتابهاى مختلف (لمعه) را از بزرگانى چون مرحوم پايانى، حاج شيخ على پناه اشتهاردى، مرحوم حجه الاسلام محامى (زيد عزه) فرا گرفتم. پس از آن فراگيرى مكاسب محرمه و رسائل را به طور همزمان از محضر اساتيدى چون حجة الاسلام اعتمادى، موسوى تهراني(زيد عزه) آيت الله حاج شيخ على صفايى حايرى آغاز كردم. پس از اتمام رسائل، كفايه جلد يك را از محضر آيت الله صفايى حايرى و جلد دوم را از محضر حجه الاسلام موسوى تهرانى استفاده كردم.

بيع و خيارات را هم از محضر مرحوم صفايى حايرى بهره بردم.در سال 1369 موفق به پايان دوره سطح و گذراندن امتحانات شفاهى پايه دهم شدم. درس خارج خود را به منظور فراگيرى رجال، با همراهى چند تن از فضلا با حضور در درس خارج (حج) حضرت آيت الله حاج سيد موسى شبيرى زنجانى شب ها يك ساعت پس از نماز مغرب و عشاء در منزل ايشان آغاز كردم. (در آن تاريخ سال هشتم درس حج ايشان بود كه با حضور حدود 12 تن ادامه مى يافت). همزمان در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراسانى شركت مي كردم. پس از دوسال درس خارج فقه خود را در محضر آيت الله حاج شيخ جواد تبريزى و خارج اصول را در محضر آيت الله مومن ادامه دادم.

در همان سال ها حضرت آيت الله مومن مسائل مستحدثه را در روزهاى جمعه در منزل خود با حضور 7 الى 8 نفر پي مي گرفتند كه اينجانب نيز در آن حلقه شركت مي كردم. در طول اين مدت (از سال 69 تا 78) جمعى از فضلا به صورت موضوعى بر روى برخى عناوين فقهى كار دسته جمعى انجام مي دادند و وقتى در هر موضوع جزئى به نتايجى دست مي يافتند، حاصل مطالعه خود را به عرض مرحوم آيت الله حاج شيخ على صفايى حايرى مي رساندند و ايشان نتيجه بررسي هاى آنان را مورد نقد و ارزيابى قرار داده و نواقص كار آنان را گوشزد و سمت و سو مي داد. افتخار همراهى دوستان در اين محفل را نيز داشتم.از سال 1364 به دليل آن كه دروس متداول حوزوى عطش اينجانب و جمعى از دوستان كه همگى دروس

دانشگاهى را نيمه تمام گذارده و به حوزه آمده بوديم،را پاسخ نمى گفت با هدايت مرحوم آيت الله صفايى حايرى به بررسى مطالعه عرفان و فلسفه پرداختيم اين سير مطالعاتى حدود 3 سال طول كشيد كه براى اينجانب حاصلى به عنوان بررسى فلسفة افلاطونى و تأثير آن بر عرفان و فلسفه مسيحيان و مسلمانان را داشت كه به دليل وسواس هاى اينجانب هنوز براى نشر به هيچ ناشرى ارائه نشده است.

از سال 1367 همين جمع به دلالت و هدايت مرحوم استاد به مطالعة تاريخ اسلام رو آورديم كه براى اينجانب حاصلى تحت عنوان (ابوطالب تجلى ايمان) داشت كه بعدها با تجديد نظر به چاپ رسيد.از سال 1371 با آشنايى با دكتر على لاريجانى كه به واسطه حجة الاسلام مهندس مجتبى همدانى (كه از زمان حضور در واحد دانشجويى حزب جمهورى اسلامى در سال هاى 58 – 60 با يكديگر آشنايى و رفاقت داشتيم) به وزارت فرهنگ و ارشال اسلامى و در پى آن صدا و سيما راه يافتم و در كنار دروس حوزوى به انجام خدماتى نائل آمدم. در سال 1375 با تشكيل دانشكده اصول دين، در اولين دوره آن دانشكده پذيرفته شدم كه در سال 1378 از آن دانشكده با نگارش پايان نامه اى تحت عنوان جايگاه صحيح مسلم در سير تدوين حديث (كه از نمرة 20 برخوردار شد) فارغ التحصيل گرديدم. اين پايان نامه در ششمين دوره پايان نامه برتر رتبة اول مقطع كارشناسى ارشد در رشته الهيات را به خود اختصاص داد. اين رساله بالغ بر 5 جلد و 1560 صفحه آ- چهار است كه هنوز هيچ ناشرى خود را براى چاپ و نشر

آن به خطر نينداخته است. در پايان خاطر نشان مي شود كه در حال حاضر در حال نگارش پژوهشى تحت عنوان رويارويى خاورشناسان با قرآن در حدود 1000 صفحه براى مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامى هستم.

پور منصوري، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل پور منصوري

محل تولد : رامسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه رضويه تحصيلات حوزوي خود را ادامه دادم. پس از اتمام دروس سطح حوزوي در سال 66- 65در درس خارج آيت الله منتظري و آيات عظام شركت و در سال 1372 در كلاس هاي تخصصي قوه قضائيه شركت نمودم . از سال 1368 به بعد نگارش و تحقيق را شروع و در همان سال كتاب نظرية الوصف را نگاشته و در سال بعد به چاپ رساندم. پس از آن كتب متعدد و صدها مقاله علمي و قرآني را تأليف و در مطبوعات كثيرالانتشار چون كيهان به چاپ رساندم.

پوراميني، محمد باقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر پور اميني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد باقر پور اميني در سال 1347 متولد شد . تحصيلات ابتدائي تا دبيرستان را در قم گذراند و به سال 1366 مقدمات دروس حوزوي را آغاز كرد . سپس دروس سطح را خدمت اساتيد بزرگواري همچون آيات و حجج الاسلام طالقاني ( لمعه ) ، محمدي خراساني ( لمعه ) ، حسيني بوشهري ( اصول فقه ) ، احمدي ميانجي ( مكاسب ) ، استادي ( مكاسب ) ، پاياني ( مكاسب ) ، موسوي تهراني ( رسائل و كفايه ) و بيگدلي ( كفايه ) فرا گرفت . در سال 1372 كارشناسي علوم سياسي را اخذ نمود . وي از سال 1376 در درس خارج فقه آيت الله زنجاني و اصول آيت الله كوكبي

شركت كرد و از سال 1379 تا كنون نيز در درس خارج فقه آيت الله تبريزي و اصول آيت الله وحيد خراساني حضور دارد و همزمان با تحصيلات حوزوي و دانشگاهي ، به فعاليت هاي تبليغي ، تدريس و تاليف نيز پرداخته است .

پورحسن اميري، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر پورحسن اميري

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1326 در يك خانواده كشاورز مذهبي متولد شدم. دروس ابتدايي در حد قرائت قرآن و كتب فارسي ادبي از قبيل ديوان حافظ و نصاب و غيره را در مكتبخانه هاي متداول آن زمان آموختم. با توجه به گرايش هاي ديني و مذهبي خانواده و روش و منش شخصي خودم همسايه ها و هم محلي ها به پدرم پيشنهاد نمودند كه وارد حوزه علمي ديني شوم . ابتدا به مدرسه صدر اعظم بابل كه فعلا بعد از تجديد بناي مفصل به مدرسه خاتم الانبياء (ص) تغيير نام يافته ، وارد شدم و بعد از فراگيري مقداري از جامع المقدّمات در حد صرف مير و مقداري از نجوم از محضر اساتيد بويژه مرحوم شيخ اسماعيل قشقاوي كه تسلط فوق العاده اي به صرف و نحو داشت در معيت يكي از طلاب منطقه كه سيد متديني بود كه جنبه سرپرستي و راهنمايي نسبت به من داشت وارد حوزه علميّه قم شديم و برنامه آموزشي ما با توجه به نبودن يك برنامه آموزشي در آن زمان و انتخاب استاد و حجره ، داستان مفصلي دارد . اجمالا بعد از گذراندن ادبيات در سطح سيوطي و حاشيه و مغني و غيره وارد

لمعتين و قوانين شدم . اساتيد اين دوره عبارت بودند از آقاي صلواتي و مرحوم سيّد ابوالفضل موسوي تبريزي كه تا آخر در شوراي عالي قضايي مشغول بود و جناب آقاي شيخ مصطفي اعتمادي و غيره و اساتيد دوره عالي سطح عبارت بودند از حضرات آقايان نوري همداني، جعفر سبحاني و فاضل لنكراني . حكمت و فلسفه را هم در حد منظومه و اسفار از محضر اساتيدي چون آقايان محمدي و اميني گيلاني و آقاي جوادي آملي و بعضي ديگر استفاده نمودم ؛ ضمناً بعد از فوت آقاي بروجردي و گذشتن چند سال وضع حوزه از نظر امتحان ، صورت جديدي به خود گرفت و امتحان حوزه در دو قسمت كتبي و شفاهي در يك تشكيلاتي كه زير نظر مرحوم آيت الله گلپايگاني عمل مي كرد اداره مي شد و سه رتبه داشت و من قبل از سال پنجاه حدود سال 47 و 48 امتحانات حوزه را در دو مرحله دوم و سوم گذراندم . دروس خارج حوزه را در مقطع فقه و اصول از محضر اساتيدي چون مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي و حضرت آيت الله وحيد خراساني فرا گرفتم ؛ ضمناً دروس حوزه مخصوصا درس هاي خارج را در دفتر يادداشت مي نمودم.

بعد از گذراندن چند سالي از شركت در درس خارج با توجه به علاقه به كار علمي- تحقيقي از سال 64 با شروع در مؤسسه آل البيت(ع) همراه اشتغال و ادامه تحصيل مشغول كار تحقيقي شدم و بعد از چند ماهي وارد انتشارات جامعه مدرسين گرديدم . ابتدا كارهاي مقابله و استخراج و بعد از گذشت مدّتي به كارهاي نهائي

از قبيل تصحيح و انتخاب متن و بررسي نهائي منابع و غيرهما پرداختم و كارهاي زيادي شد. از قبيل تصحيح متن و تنظيم فهرست حاشيه مرحوم آقا ضياي عراقي كه به تنهائي انجام دادم ؛ تصحيح و انتخاب متن مختلف الشيعه علّامه كه اين قسمت مربوط به من بود و رفقاي ديگر هم در بخش هاي ديگر كار مي كردند كه در مقدمه آن اشاره گرديده و بررسي مجدد سرائر ابن ادريس بعد از تحقيق ديگران و ساير كارها .

تا اينكه مقدّمات برگزاري كنگره شيخ انصاري فراهم گرديد و تحقيق و بررسي كتب شيخ جزو كار اصلي آن بود و اينجانب توسط حاج آقاي انصاري ( مسئول بررسي كتب شيخ و مولف موسوعه الفقهيه الميسره ) دعوت به همكاري شدم كه با رفتن به آن موسسه فصل جديدي در كار تحقيق براي من باز شد و تقريباً در همه كتاب هاي شيخ مخصوصا مكاسب و صلاة و طهارت و غيره كه مجموعا 28 جلد مي شود همكاري داشتم .

پورسيد آقايي، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود پور سيد آقائي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

پوريا منفرد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين پوريامنفرد

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

آقاي حسين پوريا مفرد در سال 1331، در مشهد مقدس ديده به جهان گشود. وي پس از طي موفقيت آميز دوران متوسطه در سال 1350 وارد حوزه علميه مشهد شد و پس از طي مقدمات از محضر آيت الله علي اصغر حسيني به كرمانشاه مهاجرت كرد و در سالهاي 1355 و 1356 از محضر آيت الله نجومي، آيت الله خامنه اي در آن ديار كسب فيض كردو پس از آن به قم مهاجرت كرد. از ديگر اساتيد ايشان مي توان مرحوم آشتياني فلسفي را نام برد. ايشان جهت تبليغ دين مبين اسلام به كشورهاي زيادي سفر كرده است كه از آن جمله مي توان فرانسه، برزيل، فنلاند و هلند را نام برد.

پيروزمند، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا پيروزمند

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1344 در شيراز متولد و تا مرحله اخذ ديپلم رياضى در شيراز اشتغال به تحصيل داشتم. زندگى سياسى ام از مقطع راهنمايى همگام با خيل عظيم مردم در مقابله با رژيم شاه شروع شد. در دوران دبيرستان در قالب همكارى با انجمن اسلامى و تقابل با گروههاي ضد انقلاب و ارتباط با سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي(قبل از انشعاب و در دوران نمايندگى آيت ا... راستي) ادامه يافت. توفيق حضور مكرر در جبهه هاى جنگ از همين ايام آغاز و تا ساليانى بعد ادامه داشت. زندگى علمى ام به شكلى هدفمند پس از اخذ ديپلم آغاز شد. در سال 1362 با وجود قبولى در رشته فنى دانشگاه

براى ادامه تحصيل به قم آمدم و به موازات فراگيرى دروس حوزوى در دفتر فرهنگستان علوم اسلامى قم به پژوهش مشغول شدم. دروس سطح را خدمت اساتيد محترمى همچون آيات و حجج اسلام آقايان راستى كاشانى، وجدانى فخر، پاياني، ستوده، احمدى ميانجي، حسينى بوشهري، موسوى ،اعتمادى و گنجى فرا گرفتم و از سال 1373 در درس خارج فقه آيت الله تبريزى و خارج اصول آيت الله وحيد خراسانى توفيق حضور داشته و دارم. در طول اين مدت از محضر اخلاقى حضرات آيات: بهاء الديني، مظاهري، احمدى ميانجى، منير الدين حسيني، شب زنده دار و به ويژه راستى كاشانى به قدر بضاعت بهره برده ام. در دفتر فرهنگستان علوم اسلامى نيزر به ويژه از محضر استاد علامه منير الدين حسيني (ره) بهره فراوان برده در موضوعات زير مشغول بوده ام:

روشهاى سنتى و انحرافى اجتهاد، موضوع شناسي، فلسفه علم و معرفت شناسي، مبانى اقتصاد سوسياليسيتى و سرمايه داري، روش سيستمى ،الگوى سيستم سازي، فلسفه(با گرايش فلسفه حركت) مبانى جامعه شناسي، مبانى نظام سياسي، ولايت فقيه، روش مدل سازي، روش تحقيق، مبادى و مبانى اصول فقه احكام حكومتى و... .

در طول اين مدت مسئوليت اجرايى نداشته ام. گذشته از مسئوليتهاى پژوهشى گذشته، هم اكنون عضو هيئت علمى دفتر فرهنگستان، معاونت پژوهشهاى بنيادى و مسئول گروه اصول فقه احكام حكومتى هستم علاوه بر مسائل بنيادي در موضوعات راهبردي نظام اسلامي نيز با گرايش مسائل علمي فرهنگي در قالب همكاري با برخي مراكز كلان نظام فعاليت داشته ام از جمله به عنوان كارشناس مسائل علمي - فرهنگي - اجتماعي در دبيرخانه مجمع تشخيص مصلحت نظام از سال 76 تا

82 ، در طول اين مدت علاوه بر مشاوره ، طرحهاى تحقيقاتى را براى آنها به انجام رسانده ام، از سال 1382 تاكنون نيز به عنوان كارشناس مسايل فرهنگى با دبيرخانه شوراى انقلاب فرهنگى همكارى دارم و طرحهاي تحقيقاتي را نيز در همين ارتباط به انجام رسانده ام.

در ساليان گذشته علاوه بر ارتباط علمى با مراكز مختلف توفيق تاليف كتاب، مقاله و تنظيم طرحهاى تحقيقاتى را داشته ام كه در دو گرايش مبنايى و راهبردى انجام گرفته است، در موضوعات بنيادي، مباحثى همچون فلسفه علم، روش علم، روش سيستمي، فلسفه فيزيك و رياضي... و در موضوعات راهبردى به مطالبى همچون، شبكه هاى اطلاع رسانى، رابطه دين و دولت و فرهنگ، طبقه بندى موضوعات فرهنگى در مهندسى فرهنگى كشور... پرداخته ام.

پيروزمند، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد پيروزمند

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

ما تقريبا سال 1360 بود كه وارد حوزه مباركه قم شديم هرچند كه از قبل با ادبيات عرب آشنايي داشتم و كتابهاي مختلفي را خوانده بودم ولي برنامه حوزه مقتضي دوباره خواني بود مقدمات از صرف ساده و جامع المقدمات سپس سيوطي و مغني و معالم و حاشيه ملا عبدالله كه همراه با آن منطق صوري دكتر محمد خوانساري را نيز مي خوانديم روزهاي خوش علمي آن روزگار بود بعد هم كه از مدرسه كرمانيها بيرون آمديم و بصورت آزاد شرح لمعه را شروع كرديم بعد از آن رسائل بود در كنار رسائل به درس اسفار جناب علامه حسن زاده آملي مدظله العالي حاضر مي شديم از قبل بدايه را اجمالا و منطق منظومه و حكمت

آن را تا اندازه زيادي كار كرده بودم. درس اسفار اگر چه سنگين بود ولي الهيات مداري آن جاذبه اي شيرين بود تمامي جلد اول اسفار و قسمتي از جلد دوم آن را در محضر مبارك آن بزرگوار خوانديم. رسائل و مكاسب و كفايتين را مي خوانديم همزمان با خواندن كفايه بر خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام وحيد خراساني ، ميرزا جواد آقا تبريزي قدس سره الشريف و سيد احمد مددي شركت مي جستيم كه تا اين زمان 14 سال خارج اصول و 14 سال خارج فقه.بعد از مدتي قسمت قابل توجهي از جلد ششم اسفار لغي الهيات به معني افصار را با يكي از دوستان مباحثه كرديم – زماني جناب حسن زاده آملي مصباح الانس را آغاز فرمود با كسب اجازه از محضر مباركش به خدمتش شتافتم و تا وقتي آن درس برقرار بود رفتن ما نيز برقرار بود تا اينكه ايشان از تدريس عمومي امتناع ورزيد ما به درس پنج شنبه و جمعه آقاي شيخ محمدرضا نكونام مدظله العالي حاضر شديم و مصباح الانس را ادامه داديم . بعد از مدتي ايشان جلد 9 اسفار در معاد قرآني را آغاز كردند.هرچند كه ايشان معاد صدرايي را بسيار نقد مي فرمود اما ما تا آخر جلد كتاب را در درس ايشان حاضر بوديم بعد تمهيد القواعد را به تماما نزد ايشان خوانديم هم زمان جلد دوم اشارات و قسمتي از جلد سوم آن را با دوستان به بحث و بررسي گذاشتيم و در درس حركت و زمان جلد سوم اسفار جناب ممدوحي حاضر گشتيم و بر مسائل آن بحث بسيار گذاشتيم. زمان

گذشت تا تمامي بدايه ، نيم از نهاية الحكمة را براي عده اي از عزيزان حوزوي گفتيم و به خاطر تقارن ساعت تدريس فقه در مدرسه معصوميه با ساعت نهايه مجبور به تعطيل نمودن آن شديم، از كتاب رسائل كتاب قطع و ظن را دو مرتبه و قسمتي از اصالة البرائة و همچنين خيارات، مكاسب و قسمتي از كتاب بيع آن را تدريس كرديم اكنون هم به تدريس مكاسب محرمه و شرح لمعه مشغول هستيم. ساليان متمادي شرح لمعه و اصول فقه را تدريس داشته ايم همچنين حدود چهار ، پنج سال درس شرح فصوص استاد محمدرضا نكونام را نيز درك كرديم. اكنون از خداوند متعال با اين بضاعت مزجات خويش مسئلت خدمتي اگر چه بسيار ناچيز به مذهب حقه و اسلام عزيز و بندگان مخلص خداوند را داريم، در اين زمان پنج شنبه و جمعه در حرم مطهر منطق منظومه را نيز تدريس داريم بحوله تعالي والحمد الله رب العالمين.

پيوندي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا پيوندي

محل تولد : لاسجرد - سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/14

زندگينامه علمي

دوران ابتدايي و راهنمايي خود را در روستاي محل تولدم (روستاي لاسجرد سمنان) گذراندم و براي ادامه تحصيل به شهر سمنان عزيمت كردم و دوره دبيرستان را در سمنان بودم كه در سال دوم دبيرستان وارد حوزه علميه صاحب الزمان مهديشهر سمنان شدم و به مدت سه سال مقدمات را در آن شهر با موفقيت سپري كردم و در سال 1365 براي ادامه تحصيل به قم عزيمت نمودم و از پايه چهارم حوزه در شهر مقدس قم در درس اساتيد بزرگوار حوزه

علميه قم حاضر شدم و دوره سطح را با موفقيت به اتمام رساندم و به مدت 10 سال در درس خارج فقه و اصول بزرگان حوزه علميه قم تلمذ نمودم لازم به ذكر است در مدت ادامه تحصيل در حوزه علميه قم دوره دبيرستان خود را به صورت متفرقه ادامه و در سال1369 ديپلم خود را گرفتم و براي ادامه تحصيل در دانشگاه وارد عرصه و رشته حقوق شدم و در سال 1375 دوره كارشناسي خود را با معدل 48/18 در دانشگاه مفيد به پايان بردم و در كارشناسي ارشد رشته حقوق جزا و جرم شناسي پذيرفته شدم و در پايان دوره يعني سال 1378 به عنوان نفر اول دوره و با معدل 68/18 و دفاع از پايان نامه خود با نمره عالي موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد شدم

لازم به ذكر است موفقيت در علم و دانش و فراگيري آن مرهون زحمات و بزرگواري استادان و علماي بزرگ حوزه علميه و دانشگاه بوده است كه به برخي از اساتيد حوزوي و درس هايي كه در خدمت ايشان بودم اشاره مي كنم

الف شركت در درس تفسير ترتيبي قران به مدت 10 سال حضرت آيت الله جوادي املي (حفظه الله)

ب شركت در درس خارج فقه (خمس و صوم ) به مدت سه سال حضرت آيت الله جوادي املي (حفظه الله)

ج شركت در درس خارج فقه (ديات ) به مدت 2 سال حضرت آيه الله مكارم شيرازي ( حفظه الله)

د شدكت در درس خارج فقه (نكاح ) به مدت 2 سال حضرت آيه الله مكارم شيرازي ( حفظه الله)

ه شدكت در درس خارج اصول به مدت

5 سال حضرت آيه الله سبحاني (حفظه الله)

همچنين لازم است كه از اسابيد بزرگوار دوران سطح حوزه نيز از جمله ، استاد اعتمادي ، تهراني ، محمدي خراساني ، عليدوست و ... نيز يادي كنم و بهره هاي علمي خود را مرهون زحمات آنان هستم

پيوندي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا پيوندي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1360 هجرى شمسى ديپلم گرفتم و در همان سال به حوزه علميه كاشان راه يافتم. پس از گذراندن سطح اول در كاشان، در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شده و دروس سطح عالى را تا سال 1369 به اتمام رساندم و در اين سالها از محضر اساتيدى چون آيت الله راستى كاشانى ، فخر وجدانى ، اعتمادى ، پايانى ، گنجى و خسرو شاهى استفاده فراوانى بردم. در همين سالها به يادگيرى ادبيات داستانى و نمايشى پرداختم و دركنار دروس حوزوى به تدوين داستان و فيلمنامه حضور در كلاسهايى در اين مورد بر اطلاعات هنرى افزوده و در ضمن در نشرياتى چون مكتب جبهه و سرگرمى هاى آموزشى مقالاتى را به رشته تحرير درآوردم.

در سال 1370 به حوزه درسى خارج اصول آيت الله مومن قمى وارد و مدت 4 سال از محضر استاد استفاده نموده و سپس به محضر درس خارج آيت الله سيد عباس خاتم يزدى رفته و مدت 3 سال نير در درس فقه اين استاد فرزانه به فراگيرى فقه آل محمد پرداختم.در سال 1376 در امتحان ورودى دانشكده صدا و سيما شعبه قم شركت كرده و پس از قبولى در آزمون، در اين

دانشكده مشغول تحصيل شدم و در سال 1382 با تدوين پايان نامه تحصيلى كارشناسى ارشد تهيه كنندگى از اين دانشكده فارغ التحصيل شدم.

در همين حال با همكارى با مركز پژوهشهاى صدا و سيما، و سيماى عربى به تدوين و ساخت فيلمهاى مستند پرداخته و توانستم حدود 10 فيلمانه و سريال را تدوين نمايم كه با توليد از سوى سيماى عربى در آن شبكه پخش گرديد.سردبيرى نشرياتى چون سرگرمى هاى آموزشى و مربى بسيج عقيدتى سياسى از فعاليتهاى ديگر حقير بوده و هم اكنون نيز مرتبا در موضوعات مختلف در اين نشريات مقاله مى نويسم.مقالات ديگرى نيز در زمينه شخصيت شناسى در فصلنامه «مربيان» دارم و باز مقالات ديگري در موضوعات علوم قرآنى ، تاريخى ، داستانى ، اخلاقى ، اجتماعى دارم كه بعضي از آنها در فصلنامه هاى انديشه بسيج مربى بسيج اخلاق به چاپ رسيده است.كتابهاى« آن سوى پرده» كه حاوى دو فيلمنانه است سيماى امام على عليه السلام و نهج البلاغه «مهمان سپيده» «فرياد سرخ» حاصل فعاليت علمى حقير در زمينه دين و هنر است. همچنين در تدوين ويراستارى دهها مقاله، و كتاب ديگرنيز همكارى داشته ام.

تازه كام، شعبان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شعبان تازه كام

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/7/1

زندگينامه علمي

آقاي شعبان تازه كام در سال 1337هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان ساري ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در

سال 1352و در اوج خفقان حاكم بر كشور از سوي حكومت ستمگر و ظالم شاهنشاهي خصوصا با فشار مضاعف بر حوزه هاي علميه وارد حوزه علميه ساري گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه ساري به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1370 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله مكارم، مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي، آيت الله صانعي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

وي پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون در دانشگاه گرگان علاوه بر معاونت نهاد رهبري در دانشگاهها به امر تدريس نيز اشتغال دارد. وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نبوده و آثاري از قبيل "چهل حديث در باب ازدواج" و "كوثر رسول" را به رشته تحرير در آورده است

تبريزي، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1290 ق)، فقيه اصولى شيعى. در زادگاهش رشد و نمو كرد و مقدمات علوم را در آنجا آموخت. سپس رهسپار عتبات عراق شد و مدت ده سال نزد استادانى چون شيخ محمدحسن مامقانى، فاضل شربيانى، شيخ الشريعه اصفهانى و آخوند خراسانى به تكميل تحصيلات پرداخت. در سال 1324 ق به تبريز بازگشت و به ارشاد مردم و تاليف كتاب روى آورد. از

آثار وى: «الاجزاء»؛ «البيع»؛ «تذكره العباد لزاد المعاد»، به فارسى، در عبادت و ادعيه؛ «استصحاب»؛ «دلائل الخيرات»، در زكات؛ «روائع الاصول»؛ «كتاب الطهاره»؛ «كتاب الصلاه»؛ «كتاب المستبين»، در اصول دين، به فارسى؛ «مبانى الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (45/19 ،255/11 ،250 -249 /8 ،40/4)، معجم المولفين (149/3).

تبريزي، لطفعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1262 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. نزد پدرش ميرزا احمد مجتهد تبريزى اخذ مراتب علمى نمود و در كربلا با پدر خود در خدمت آقا سيد على كربلايى درس خواند، و از محضر صاحب «رياض» بهره برد تا به مقامات شايسته ى علمى ارتقاء يافت. آن گاه به تبريز بازگشت و در حيات پدر، امام جمعه آن شهر شد. وى در وباى عمومى، سه سال پيش از وفات پدرش، با دو برادر ديگرش ميرزا رضا و ميرزا جعفر درگذشت. از آثار وى: «اوثق الوسائل»، در شرح «رياض المسائل» استادش آقا سيد على طباطبائى، «تفسير»ى بزرگ در دو جلد؛ كتابى در «زكوه»؛ كتاب «ملاذ الداعى»، در اخلاق و مواعظ به فارسى؛ شرح قصيده ى «بانت سعاد» كعب بن زهير، در مدح پيامبر (ص)؛ شرح قصيده ى «برده» بوصيرى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه 353 / 3 ،32 / 10)، الذريعه (312 -311 / 4 ،473 / 2)، شهديان راه فضيلت (547)، علماء معاصرين (333)، مكارم الآثار (1689 -1688 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (129 -128 / 5).

ترابي، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر ترابي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/29

زندگينامه علمي

در سال 1338 در خانواده اي مذهبي ديده به دنيا گشوده دوران تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهرستان شهرضا با اخذ ديپلم رياضي به پايان رسانيدم . در سال 1356 به حوزه علميه قم وارد و در طي سه سال دوران مقدمات را طي كرده به تحصيل مكاسب و رسائل و كفايه در خدمت اساتيد بزرگواري مانند آيت الله ستوده و استاد موسوي تهراني و استاد اعتمادي پرداختم .در

سال 1360 همزمان با درس كفايه به خارج قضا و درس رجال آيت الله جعفر سبحاني حاضر شدم . در سال 1361 در درس فقه و اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني شركت كردم و مدت 13 سال افتخار شاگردي آن بزرگوار را داشتم . در خلال حضور در درس اساتيد فوق به تدريس ادبيات و لمعه و اصول الفقه اشتغال داشته مدت 24 سال فقه و اصول را تدريس كرده ام و از سال 1380 به تدريس مكاسب و رسائل مشغول هستم . در دوران دفاع مقدس مدت 17 ماه در دفتر نمايندگي امام (ره) _ پس از رحلت امام قدس سره به دفتر نمايندگي ولي فقيه تغيير نام يافت _ در تداركات سپاه به عنوان معاون، خدمت كرده بارها در جبهه دفاع مقدس همگام با رزمندگان دلاور بسيجي حاضر شدم .از كارهاي فرعي علاوه بر تبليغ و عهده دار بودن سمت روحاني كاروانهاي حج و عمره , در امر تنظيم سوالات امتحاني حوزه و تصحيح اوراق و ممتحن امتحانات شفاهي حوزه نيز همكاري دارم ولله الحمد .

ترابي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي ترابي

محل تولد : سكردوبلستان

شهرت

تابعيت : پاكستان

تاريخ تولد : 1355/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي ترابي فرزند احمد از كشور جمهوري اسلامي پاكستان داراي كد 1252184 مي باشم بنده در سال 1976م به دنيا آمدم در سن ده سالگي در دارالقرآن واقع در منطقه روندو مشغول به فراگيري كلام الله مجيد شدم بعد از سن 12 سالگي مشغول به خواندن دروس دولتي شدم كه در همان زمان بخاطر علاقه كه به معارف علوم ديني داشتم در يك مدرسه ديني پذيرش

شدم و ادامه تحصيلات علوم اسلامي را در كنار علوم دولتي ادامه داديم. و مدرسه جامعه المنتظر تا حد لمعه ج اول فرا گرفته بودم در اين هنگام به تشويق بعضي از استاد شدم براي ادامه تحصيل به كشور جمهوري اسلامي انقلابي ايران شهر مقدس قم آمدم هم اكنون در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي در سطح 2 مشغول به ادامه تحصيل مي باشم. والسلام

تربتي نژاد، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن تربتي نژاد

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب بعد از اخذ مدرك ديپلم در رشته ي فني ماشين افزار با وجود قبولي در كنكور سراسري در رشته مهندسي وارد حوزه علميه امام خميني شهرستان گرگان كه زير نظر نماينده ولي فقيه در استان گلستان بود شدم. ادبيات عرب ، منطق مظفر و مختصر المعاني را به مدت چهار سال در نزد اساتيدي چون حجج اسلام رضمان پور ، برقرار، افضلي و ... پشت سر نهادم و فقه و اصول فقه مظفر ر ا نيز در نزد اساتيدي همچون حجج اسلام مير بهبهاني ، افضلي و مرحوم سيد علي رئيسي گذراندم. و همچنين مكاسب محرمه را نزد آيت الله محمدرضا ميبدي و رسائل و كفايه را نزد آيت الله نور مفيدي شاگردي نمودم. و در سال تحصيلي 72-71 براي ادامه تحصيل به حوزه عليمه قم مشرف شدم و در اين سال كفايه 2 را نزد استاد آيت الله موسوي تهراني و بقيه ي مكاسب را محضر اساتيدي مثل حجة الاسلام بيگدلي به اتمام رساندم. بعد از اتمام سطح سوم حوزه به مدت 2 سال دردرس خارج اصول

آيت الله سبحاني شركت نمودم و به مدت 11 سال در درس خارج فقه حضرت آيت الله مكارم شيرازي نيز شاگردي نمودم و همچنين لازم به ذكر است كه به مدت 7 سال نيز در درس خارج اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني نيز شاگردي كرده ام.

اما اينجانب دروس دانشگاهي را در سال 73 با قبولي در كنكور سراسري و پذيرفته شدن در امتحاناتت اختصاصي دانشگاه مفيد (مصاحبه ي علمي) در رشته علوم سياسي مشغول به تحصيل شده ام. در سال 76 كارشناسي را به اتمام رسانده و 2 سال بعد يعني سال 78 با شركت در كنكور ارشد و كسب رتبه يازدهم در گرايش انديشه ي سياسيي مجددا در دانشگاه مفيد پذيرفته شده و ادامه تحصيل داه ام و در سال 81 با دفاع از پايان نامه فارغ التحصيل شدم. ولي براي ادامه تحصيل در دكتري تا بحال اقدامي نكردم.

تفريشي، فيض اللَّه

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابن عبدالقاهر الحسينى التفريشى القمى از معاصرين اوائل دولت صفويه بود است شيخ حر عاملى در كتاب امل الامل مى فرمايد: وى مردى فاضل و محدثى جليل القدر بوده است داراى كتبى است كه از جمله آنهاست شرح مختلف و كتابى در اصول دارد كه دائى پدرم شيخ على بن محمود عاملى از مصنف آن مرا خبر داد و آنها را نزد وى خوانده بود در نجف و هم از او اجازه گرفته و تعريف مى كرد فضل و علم و صلاح و عبادت او را و سيد مصطفى تفريشى آتى الذكر در رجال خود از وى نام برده و گفته است سيد ما كه طاهر و كثيرالعلم و عظيم الحلم و متكلم و فقيه و ثقه و عين

است مولدش در تفرش قم و تحصيلش در مشهد رضا بوده و امروز از ساكنين قبه جدش مشهد غريست و حسن الخلق و سهل الخليقة ولين العريكه است و تمام صفات صلحاء و علماء و اتقياء در او جمع است او را كتبى است كه از آن جمله حاشيه بر مختلف و شرح بر اثنى عشريه است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

تقوي اشتهاردي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين تقوي اشتهاردي در اشتهارد، به سال 1304 ش، در يك خانواده روحاني، چشم به اين جهان گشود. او درسال 1325 ش به قم سفر كرد و در مدرسه فيضيه در يكي از حجره ها سكونت نمود و مدت هفت سال در آن حجره بود و با ذوق و شوق به تحصيلات خود ادامه داد. يكي ازاشتغالات مهم آيت الله تقوي در حوزه علميه قم، تدريس و تربيت شاگرد بود و دراين جهت مهارت و پشتكار از خود نشان داد. از همان آغاز كه وارد حوزه شد، در ضمن تحصيل به تدريس دروس سطح حوزه نيز پرداخت. او در 14 مهر ماه 1379 ش دار فاني را وداع گفت.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدر بزرگوار حسين تقوي اشتهاردي ، حضرت آيت اللّه حاج شيخ يحيي تقوي (1267 - 1338 ه . ش) از علماي برجسته، مخلص و خدمتگذار شهر اشتهارد (واقع در 52 كيلومتري جنوب غربي شهرستان كرج) بود. اين عالم رباني، در صفات و ارزش هاي اخلاقي، عرفاني و شاگردپروري، در سطح بالايي قرار داشت.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : «صبح ها مشغول خريد و فروش و تأمين معاش و رسيدگي به امور خانه بودم

و تنها بعدازظهرها درس مي خواندم. ديدم با اين وضع به جايي نخواهم رسيد، نزد پدر رفتم و عرض كردم: اجازه بفرما يا به قم براي ادامه تحصيل بروم و يابه كسب و كار مشغول شوم. ايشان كه بسيار علاقه داشت تحصيلات حوزوي را ادامه دهم، اجازه فرمود به قم عزيمت كنم.از اين رو در سال 1325 شمسي به قم سفر كردم. يك ماه بود كه مرجع معروف، آيت اللّه العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني؛ در نجف اشرف رحلت كرده بود. مدتي نيز از آمدن حضرت آيت اللّه العظمي بروجردي به قم مي گذشت و روز به روز بر رونق حوزه علميه قم تحت زعامت آن مرجع عاليقدر، افزوده مي شد. در مدرسه فيضيه در يكي از حجره ها سكونت نمودم و مدت هفت سال در آن حجره بودم، شرايط حجره از نظر بهداشت و آب و هوا و غذا و ساختمان، بسيار بد بود، به گونه اي كه بيماري رُماتيسم گرفتم، در چنين شرايطي با ذوق و شوق به تحصيلات خود ادامه دادم.»تحصيلات رسمي و حرفه اي : پدر و مادر حسين تقوي اشتهاردي از داشتن نخستين پسر خشنود شدند و نام اين نوزاد فرخنده را حسين گذاشتند. حسين در كنار پدر و مادر مهربان خود پرورش يافت و در پنج يا شش سالگي نزد پدر، تحصيل را آغاز كرد. طبق رسم آن زمان، نخست به ياد گرفتن تلاوت آيات قرآن پرداخت. بر اثر استعداد سرشار، به زودي تلاوت همه آيات قرآن را فرا گرفت. پس از آن، به تحصيل درس فارسي، كه كتاب «معراج السعاده»، تأليف مرحوم آيت اللّه ملا احمد نراقي؛ بود، پرداخت. قدري رياضي نيز در محضر پدر آموخت. در

اين هنگام خواندن و نوشتن را به طور كامل فرا گرفته بود.در دوازده سالگي به خواندن «جامع المقدمات» كه اولين كتاب درسي حوزه است، مشغول شد. چون هنوز مدرسه علميه اشتهارد در آن وقت مخروبه بود، اين كتاب را نيز همراه بعضي از دوستان در مسجد نزد پدرش مي آموخت. تا اين كه سال 1315 شمسي فرا رسيد. مرحوم حاج شيخ يحيي تقوي، مدرسه علميه مخروبه را در آن سال تعمير كرد و حوزه كوچكي در آن جا تشكيل داد. شيخ حسين تقوي، در آنجا همراه بعضي از دوستان، دروس سطح مانند: «لمعه» و «قوانين» را نزد پدر فرا گرفت و در كنار درس، براي تأمين زندگي به كار و كسب نيز اشتغال داشت.حدود شش سال در درس آيت اللّه العظمي بروجردي؛ حاضر شد و از علم وافر او بهره مند گرديد و تقريرات درس فقه ايشان را در سه جلد به رشته تحرير درآورده كه هم اكنون موجود مي باشد و هنوز به چاپ نرسيده است.همچنين در دوره اصول درس خارج امام خميني (ره) از آغاز تا پايان شركت و آن را به طور كامل تقرير كرده است. مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام اين تقريرات را با عنوان «تنقيح الاصول» در چهار جلد، چاپ و منتشر نموده است. نيز تقريرات درس مكاسب امام راحل را از آغاز تا شرايط متعاقدين، نوشته اند كه بنا است همين مؤسسه آن را به چاپ رساند.فعاليتهاي ضمن تحصيل : حسين تقوي اشتهاردي با وجود برخورداري از حافظه و استعداد سرشار، مي توانستند در سطح مراجع تقليد مطرح شوند؛ ولي بيماري طولاني مانع بروز آثار علمي از آن مرحوم گرديد؛ چنان كه خود مي فرمود:«اوايل انقلاب

اسلامي در ايران، چشمهايم آب آورد و بر اثر عمل جرّاحي و طولاني شدن مداوا، مبتلا به سر درد شدم و از توفيقاتم كاسته شد.»استادان و مربيان : اساتيد دروس سطح حسين تقوي اشتهاردي در حوزه قم عبارتند از:1 - مرحوم شهيد آيت اللّه صدوقي يزدي؛ 2 - مرحوم شهيد علامه مرتضي مطهّري؛ 3 - مرحوم آيت اللّه مجاهدي تبريزي؛ 4 - مرحوم آيت اللّه حاج عبدالجواد اصفهاني؛ 5 - مرحوم آيت اللّه آقا جواد خندق آبادي؛ 6 - مرحوم آيت اللّه آقا ميرزا علي اصغر علامه تهراني؛ 7 - مرحوم آيت اللّه حاج آقا باقر سلطان. آيت اللّه تقوي در درس خارج فقه و اصول مراجع و علماي محقق وقت، شركت مي كرد كه مي توان به افراد ذيل اشاره داشت:1 - آيت اللّه العظمي حاج آقا حسين بروجردي؛.2 - آيت اللّه العظمي حضرت امام خميني (ره).3 - آيت اللّه العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني؛.4 - آيت اللّه العظمي سيد محمد حجت؛.و بعضي ديگر و مقداري از درس خارج فقه و فلسفه را در محضر علاّمه طباطبايي فرا گرفت.البته در ميان اين بزرگواران بيشتر از درس آيت اللّه العظمي بروجردي؛ و امام خميني (ره) استفاده كرده است.هم دوره اي ها و همكاران : از هم مباحثه هاي حسين تقوي اشتهاردي كه بسيار با هم بودند، دانشمند و نويسنده محقق عبدالمجيد رشيدپور است كه خدمات فرهنگي بسياري داشته است.او در ضمن تحصيل، كتاب هاي مقدماتي و سطح حوزه را نيز تدريس مي كرد و طلاب از محضرش بهره مند مي شدند.زمان و علت فوت : حسين تقوي اشتهاردي پس از مدت ها كسالت، در هفته آخر، حالشان روز به روز وخيم تر مي شود.خود نيز فهميده بود كه در آستانه رحلت قرار گرفته است. پسرش مي گفت:«ده روز قبل از مرگ،

به من فرمود: ده روز ديگر مي ميرم و مصلحت است بروم. در اين باره شك نكن. ماه مبارك رجب فرا رسيد. روز هشتم حالش منقلب شد. شب آن روز، نماز مغرب و عشا را خوابيده خواند؛ اما هوش و حافظه اش هيچ خللي نداشت. حتي دنبال چيزي مي گشتيم، فرمود: فلان جا است. رفتيم، ديديم همان جا است. وقتي پزشك معالج آمده بود، از او تشكر كرد و به ذكر خدا مشغول شد. با آرامش خاصي نام خدا و شهادتين را به زبان آورد. و حدود ساعت 10/30 شب بود كه به لقاء اللّه پيوست.»او چهارشنبه، ششم رجب سال 1421 ق. (برابر با 14 مهر 1379 شمسي) دار دنيا را وداع گفت. پيكر مطهّرش در روز جمعه 15 مهرماه از مسجد امام، با تشييع با شكوه، به طرف حرم حضرت معصومه (س) حركت داده شد. پس از طواف ضريح، حضرت آيت اللّه آقاي حاج شيخ علي پناه اشتهاردي (دامت بركاته) نماز بر آن گزارد. پيكر مطهرش را در قبرستان باغ بهشت (روبه روي گلزار شهداي قم)، در «مقبرة العلماء»، به خاك سپردند. مجالس پر شكوهي به مناسبت رحلت آن عالم ربّاني با شركت مراجع، علما و فضلا و ساير اقشار مردم در قم، تهران و اشتهارد برگزار گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : حسين تقوي اشتهاردي با آن كه از مجتهدين و مدرسين بود، اما از وظيفه تبليغ دين و بيان حلال و حرام و وعظ و ارشاد غافل نمي شد. از اين رو در ماه مبارك رمضان و محرم، بنا به دعوت اهالي اشتهارد، به آنجا رفته و ضمن اقامه جماعت، به تبليغ دين مي پرداخت و مدت ها قبل

از انقلاب، نماز جمعه را نيز اقامه مي فرمود.در اشتهارد دو مسجد را اداره مي كردند و با تلاش هاي شبانه روزي خود تا مدت 35 سال اين كار را ادامه دادند. از آن جا كه ايشان بر مسائل اسلامي و احكام، بسيار تسلّط داشت و مطالب را به گونه روان و همه فهم بيان مي كرد، لذا توانست تحول خوبي در آن سامان به وجود آورد.در بيان احكام، جدّي و قاطع و دقيق بود. با پيش مطالعه عميق، سخن مي گفت. براي اوقات مردم ارزش فراوان قائل بود. بياناتش اثر خاصي داشت و از اين رو عده بسياري تحت تأثير قرار گرفته و بر ايمان و كمالات خود افزودند.او مكرر مي گفت:«سه چيز بايد از خوب هايش باشد و در انتخاب آنها دقّت كرد: 1 - پزشك براي درمان بيماران؛ 2 - عالمِ دانا به مسائل براي پاسخگويي به مسائل مختلف؛ 3 - هندوانه خوب.»اين مثال هندوانه را مي آورد تا روشن كند اگر دكتر و عالم، حاذق و ماهر نباشند، مانند هندوانه نارسيده، قابل استفاده نيستند.فعاليتهاي آموزشي : يكي از اشتغالات مهم حسين تقوي اشتهاردي در حوزه علميه قم، تدريس و تربيت شاگرد بود و در اين جهت مهارت و پشتكار چشمگيري از خود نشان مي داد. از همان آغاز كه وارد حوزه شد، در ضمن تحصيل به تدريس دروس سطح حوزه نيز پرداخت. حدود پانزده سال در مدرسه حقّاني و مدرسه آيت اللّه گلپايگاني، كتاب هاي «شرح لمعه»، «مكاسب»، «رسائل» و «كفايه» را تدريس كرد. همچنين در حوزه علميه خرّم آباد نيز يك ماه تدريس كرده است. علاقه وي به دانش و دانش اندوزي به حدّي بود كه در سال هاي آخر عمر، كه

بر اثر كسالت، بيشتر در منزل بود، جلسات مباحثه و تدريس درمنزل وي انجام مي گرفت.مرحوم تقوي، مدت ها در مدرسه علميه حاج ملاّ صادق قم تدريس مي كرد و شب ها در همان جا نماز جماعت را اقامه مي نمود و روزهاي پنجشنبه براي خواهران طلبه تفسير مي گفت.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : حسين تقوي اشتهاردي ؛ در ضمن وعظ و ارشاد در اشتهارد، به نيازهاي مادي و رفاهي مردم نيز توجه خاصي داشتند و در رفع آن نيازها به جدّيت مي كوشيدند.يكي از خدمات مهمي كه با پيشنهاد و جلوداري ايشان شروع و تكميل گرديد، ساخت و تبديل حمام ها و رسانيدن آب آشاميدني به اهالي بود.مشكل ديگري كه در اشتهارد وجود داشت، نداشتن آب آشاميدني بود. مردم از قنات دوردستي كه همان قنات، غسّالخانه نيز بود، آب شُرب خود را تأمين مي كردند. لذا آيت اللّه تقوي با راهنمايي و زمينه سازي و با همت مردم، مزرعه اي را كه داراي آب شيرين بود و در حدود يك فرسخي اشتهارد قرار داشت، خريداري و آب آن را به اشتهارد لوله كشي مي كرد. شروع اين كار در سال 1348 بود و هم اكنون بعد از گذشت سال ها از اين آب استفاده مي شود. البته بر اثر افزايش جمعيت، آب هاي ديگري را نيز بر آن افزوده اند.او بسيار خرسند بود كه قدمي در راه خدمت به مردم برداشته و در اين باره مي فرمود:«وظيفه خود دانستم كه اهالي را به ياري خداوند متعال، از اين زحمت طاقت فرسا نجات دهم، و آب خوشگوار و شيرين را در دسترس همگان بگذارم.»ارتباط حضرت آيت اللّه تقوي؛ با حضرت امام خميني (ره) در ابعاد گوناگون بسيار قوي بود. ارتباط مهم

او با امام، ارتباط شاگرد و استادي بود. ايشان حدود ده سال (از سال 1331 تا 1341 شمسي) در درس فقه و اصول امام شركت كرد و علاوه بر فقه و اصول، از فيوضات عرفاني و اخلاقي امام نيز استفاده فراوان برد.شاگردان : شاگردپروري حسين تقوي اشتهاردي را مي توان از امتيازات ايشان دانست؛ شاگرداني برجسته و كارآمد كه اكنون بسياري از آنها در نظام اسلامي و حوزه هاي علميه، منشأ خدمت هستند؛ مانند حجج اسلام: فلاحيان، رازيني، يونسي (وزير اطلاعات فعلي)، نيّري، عباسي فرد و بسياري از رؤساي دواير قضايي و شيخ محمد رضا آدينه وند، صديقي (دو نفر از علماي حوزه) و محمدي عراقي (رئيس سازمان تبليغات اسلامي) و....آرا و گرايشهاي خاص : مرحوم حسين تقوي اشتهاردي از نظر اخلاقي و معنوي، داراي ويژگي هايي بود كه در اينجا نظر شما را به چند نمونه جلب مي كنيم:زهد و وارستگي ، عبد خدا و شيفته ولايت ،وقار، ادب و متانت ، خوش رويي و اخلاق نيك ،صبر، مقاومت و شكر،تواضع و فروتني،نظم و انضباط،ياد آخرت و آرامش پيش از سفر،آثار : ، اصول المذهب ، تقريرات درس فقه آيت اللّه العظمي بروجردي، تقريرات درس فقه مكاسب ، تنقيح الاصول ، فروع المذهب ، معاشرت از ديدگاه وحي

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/-1k

تقوي مقدم، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضي تقوي مقدم

محل تولد : كهكيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1359 در سن 18 سالگي وارد حوزه علميّه قم شدم. قبل از ورود به حوزه مقدمات ادبيّات عرب را نزد پدرم آموخته بودم. دوره مقدّمات را تا سال

62 به پايان رساندم و از سال 63 به محضر درس لمعه و قوانين حضرت آقاي شيخ حسين راستي كاشاني وارد شدم و حقاً از آن محضر پر فيض استفاده بردم. در سال 64 در كنكور سراسري شركت كرده و با احراز رتبه 15 براي تحصيل جامعه شناسي وارد دانشگاه تهران شدم. همزمان با دروس سطح حوزه، به صورت پاره وقت و پراكنده درس دانشگاه را نيز تا پايان دوره ليسانس ادامه دادم. از آنجا كه سطح علمي دانشگاه را پايين تر از تصور قبلي ام مي ديدم، بعد از كارشناسي آن را ادامه نداده و ممحض در دروس حوزه شدم.مكاسب را از محضر مرحوم آقاي شيخ احمد پاياني و مكاسب را اغلب از محضر شيخ مصطفي اعتمادي استفاده كردم.

كفايه را در خدمت آقاي گنجي فرا گرفتم. در سال 71 وارد مرحله خارج شده و پس از تتبع و شركت در دروس مشهور، در فقه درس آيةالله آقاي سيدمحمد هاشمي شاهرودي و در اصول درس آيةالله آقاي شيخ حسين وحيدخراساني را پسنديدم و ادامه دادم. 8 سال درس فقه و 9سال درس اصول را مستمراً شركت كردم. گزيده درس اصول آقاي وحيد را از نواهي تا آخر برائت در 10 دفتر يادداشت كردم. در حكمت، بخشهايي از منظومه سبزواري را نزد يكي از فضلا خواندم وبداية الحكمه را خود مطالعه كرده و نهاية الحكمه را از نوارهاي آقاي مصباح استفاده كردم. به مقوله هنر و ادبيات مخصوصاً شعر تعلق خاطري داشته و مطالعاتي در اين زمينه داشته ام، در شعر فارسي ممارست ورزيده و علاوه بر تتبع گاهي طبع آزمايي نيز كرده ام. از

دريچه شعر به وادي عرفان نيز سري زده و مطالعاتي داشته ام. با حوزه علوم اجتماعي نيز چون رشته دانشگاهيم بود آشنايي دارم، با تاريخ اسلام مخصوصاً تاريخ معاصر نيز بيگانه نيستم.

در سال 1361 كتاب «امرئتان و الرجل» از نوشته هاي شهيده بنت الهدي صدر را كه داستاني آموزنده بود تحت عنوان سرنوشت دو خواهر ترجمه كرده كه انتشارت جامعه مدرسين آن را چاپ و منتشر كرد. از سال 74 همكاري با مجله تخصصي فقه اهل بيت را آغاز كردم و مقالات فقهي خود را در آن منتشر كردم اغلب مقالات استادم جناب آقاي هاشمي شاهرودي كه در اين مجله انتشار يافته با قلم اين بنده به فارسي تقرير شده است. از سال 78 تا 80 مسئوليت مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي دفتر تبليغات را بر عهده داشته و تقريباً همزمان با آن مسئوليت مركز تحقيقات فقهي قوّه قضائيه نيز به عهده اينجانب واگذار شد. در طول سالهاي گذشته مخصوصاً پس از اتمام دروس خارج به تدريس متون فقهي و اصولي نيز اشتغال داشته ام.

تقوي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين تقوي دهاقاني

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سال 1355 بعد از اتمام دوره راهنمايي وارد حوزه علميه شهر رضا شدم . كمتر از يكسال در آن حوزه بخش اعظم ادبيات را خواندم و سپس وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه حقاني مشغول تحصيل شدم و ادبيات را در آنجا تكميل نمودم و همزمان در حوزه درس را پيگيري نمودم و سپس به دليل برخي رخ دادها در مدرسه حقاني و شروع انقلاب اسلامي وارد جريانات سياسي

شدم ، چندين بار تحت تعقيب ساواك قرار گرفتم و 6 ماه زندگي مخفي داشتم و سپس با پيروزي انقلاب اسلامي در سازماندهي تظاهرات شركت نمودم و اعلاميه هاي امام خميني (ره) را در سراسر كشور توزيع و نشر نمودم و همزمان درس را با جديت دنبال نمودم و عمده سطح را نزد اساتيد آقايان آيات عظام وحيد و تبريزي بهره جسته ام . سپس عمده درس فقه و اصول را به مدت 15 سال از محضر استاد ارجمندم آيت الله مظاهري بهره گرفتم كه تقريرات درسي ايشان بنام مشكوه الاصول در سه جلد به زبان عربي و با نظارت ايشان آماده چاپ و بهره برداري است و در صورت توفيق ، معارف آموخته از ايشان مجددا به زيورچاپ آراسته خواهد شد.ضمنا درس فلسفه، معارف قرآني، تفسير و فلسفه اخلاق و ساير معارف اجتماعي را بطور مستقيم به مدت 15 سال از محضر استاد مصباح بهره گرفتم.

هم اكنون در سه محور تدريس در سطح رسايل ، مكاسب و لمعه ، در حوزه مشغول تدريس و الحمد الله در امر نگارش و تحقيق و پژوهش توفيق فراواني داشت ام.اكنون نيز ترجيح مي دهم به طور شبانه روز بر آثار وحياني و اهل بيت عليهم السلام تحقيق و تلخيص نمايم. ضمنا اينجانب در طول عمر انقلاب اسلامي مسئوليت هايي از قبيل نمايندگي امام در سپاه پاسداران ، شركت در جنگ تحميلي و افتخارحضور در كنار رزمندگان و مسئوليت كميته انقلاب اسلامي ، خدمت در دادستاني سپاه و معاونت آموزشي دانشكده سپاه را به عهده داشته ام.

تقوي، محمدكاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظم تقوي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت

: ايران

تاريخ تولد : 1346/5/2

زندگينامه علمي

اينجانب محمدكاظم تقوي در سال تحصيلي 63_1362 در حالي كه در سال اول هنرستان _ رشته راه و ساختمان _ مشغول تحصيل بودم؛ تحصيل در هنرستان را رها كردم و وارد حوزه علميه جعفريه رستمكلاء بهشهر در مازندران شدم و پس از سه سال تحصيل در آن حوزه علميه، در ادامه وارد حوزه علميه اصفهان _ مدرسه ذوالفقار _ شدم و تا سال 1369 در آن حوزه بودم و از سال تحصيلي 71_1370 به حوزه علميه قم وارد شدم و از آن سال تاكنون در اين حوزه علميه مقدسه مشغول تحصيل و استفاده از محضر اساتيد مي باشم. شرح تحصيل بنده در حوزه علميه قم بدين صورت است كه تمام امتحانات كتبي و شفاهي تا پايه دهم را به پايان رساندم و علاوه بر آن چهار نوبت مصاحبه درس خارج فقه و اصول هم انجام دادم كه در پرونده ثبت است.

همچنين براي سطح سوم پايان نامه اي را انتخاب كردم و مشغول نوشتن آن مي باشم. بيش از ده سال است كه در مقطع خارج فقه و اصول از محضر اساتيد بزرگوار بهره برده و مي برم. در درس خارج فقه؛ چهار سال از محضر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكرانى، يك سال از محضر حضرت آيت الله العظمي تبريزي(ره)، يك سال از محضر حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجانى، يك سال از محضر حضرت آيت الله جوادي آملي و نيز بيش از سه سال از درس تفسير ايشان بهره بردم و نيز بيش از يكسال از درس هاي كلام جديد اين حكيم بزرگوار بهره گرفتم. چهار سال از محضر

حضرت آيت الله صانعي استفاده كردم. و اكنون بيش از هفت سال است كه از درس هاي خارج فقه فاضل محقق آيت الله سروش محلاتي استفاده مي برم. از مباحث فقه الحكومه، امر به معروف و نهي از منكر و سال سوم مباحث قصاص است كه مشغول مي باشيم. همچنين يك درس خصوصي قواعد فقهيه و اكنون خارج حج را از محضر استاد محقق و فاضل حضرت حجةالاسلام والمسلمين سيدضياء مرتضوي استفاده مي كنم. در درس خارج اصول نيز از محضر اساتيد بزرگوار به شرح زير استفاده كردم! حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني يك سال، حضرت آيت الله سبحاني چهار سال، استاد محقق لاريجاني دو سال، استاد فاضل سروش محلاتي يك سال و نيز يك سال از محضر آيت الله صانعى. علاوه بر درس هاي رسمي حوزه، درس هاي جانبي و حاشيه اي هم مورد توجهم بود كه بدانها اشاره مي كنم: دوره تربيت مربي كودكان و نوجوانان، دوره اي يك ساله. دوره عمومي موسسه در راه حق _ موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني كه سال اول و سال دوم را گذراندم ولي به خاطر تعارض درس هاي آنجا با درس هاي حوزه _ چون درس هاي بعد از ظهر آنجا به صبح تغيير يافت _ از سال سوم رهايش كردم. دوره اول آشنايي با انديشه هاي امام خمينى، دوره عمومي و دوره تخصصي انديشه هاي سياسي امام خميني _ از سوي مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني _ يك دوره فشرده و كوتاه مدت آشنايي با علوم حديث در دارالحديث هم شركت كردم. ضمناً پس از طي مراحل جذب و گزينش روحاني حج و عمره هم مي باشم. سال دومي است كه در دانشگاه آزاد ساوه درس

انقلاب اسلامي را تدريس مي كنم. چند سالي است كه مجوز تدريس از امور اساتيد حوزه نمايندگي ولي فقه در دانشگاه ها دارم. از سال 1371 تاكنون در مناسبت هاي محرم و ماه مبارك رمضان و بعضي از سال ها دهه صفر و دو سال طرح هجرت _ در همان سال هاي نخست _ به تبليغ موفق هستم. البته دو سال ماه رمضان و يك سال محرم مشكل داشتم و موفق نشدم. بيش از پنج سال در كارهاي اجرايي و قلمي صفحه حوزه روزنامه جمهوري اسلامي و نيز فصلنامه حكومت اسلامى، فعاليت مي كردم. اكنون _ سال تحصيلي 86_1385 در كنار تحصيل و تدريس، در حاشيه به نوشتن برخي مقالات نيز مشغول مي باشم.

تنكابني قزويني، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1324 /1323 ق)، نحوى، اصولى، فقيه و عالم شيعى. از نوادگان ميرمحمد صالح تنكابنى بود كه در قزوين متولد شد. وى پس از كسب مقدمات علوم اوليه، سطوح عالى را از حوزه ى درس پدرش و ديگران فراگرفت. سپس در مدرسه صالحيه، علوم عقلى و اصول و فقه را از حوزه ى درس شيخ ميرزا عبدالوهاب برغانى قزوينى كسب كرد. پس از آن راهى عتبات مقدسه عراق شد و در نجف اشرف ساكن. تنكابنى نخست، به حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى و پس از وفات وى، به حوزه ى درس ميرزا حبيب الله رشتى پيوست و در كربلا از محضر درس شيخ زين العابدين مازندرانى بهره مند شد. حكمت و فلسفه را در حوزه ى درس علامه ى برغانى آل صالحى تكميل كرد و به مقام اجتهاد نايل آمد، پس از آن به موطن خويش بازگشت و كرسى تدريس و رهبرى و فتوى را به خود اختصاص داد. وى آثار و مآثرى از خود باقى

گذاشت از جمله: مدرسه علوم دينى، موسوم به مدرسه ى تنكابنى يا مدرسه ى آقا و جنب آن مسجدى به همين نام كه موقوفات بسيارى براى آنها تعيين كرد. از آثار قلمى وى: «شرح رسائل»، در چهار مجلد؛ «شرح مكاسب»؛ «شرح مدارك» «تقريرات استادش برغانى» و «رساله اى در اخلاق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (115/2)، دايره المعارف الاسلاميه (267/5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 7/14).

تنكابني، محمدحسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1368 -1285 ق)، عالم، مجتهد و فقيه اصولى. در تنكابن متولد شد. در كودكى به همراه برادرش آيت الله محمدرضا تنكابنى به قزوين رفت و نزد استادان و علماى آن سامان به تكميل سطوح پرداخت. بعد از مدتى، به نجف مهاجرت كرد، و از محضر علمايى چون: ميرزا حبيب الله رشتى و علامه طباطبايى يزدى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و علامه ى مامقانى بهره ها برد، و در فقه و اصول به بالاترين درجه نايل شد. وى با مقام اجتهاد مطلق از نجف به ايران بازگشت و در تهران ساكن شد و به تدريس فقه و اصول و ترويج مذهب پرداخت. در تهران درگذشت. پيكر وى با تجليل به شهر رى منتقل و در جوار حضرت عبدالعظيم حسنى دفن شد.[1]

الشيخ محمدحسين الفقيه الزاهد التنكابنى رحمه اللَّه بن العالم النبيل الشيخ محمد الواعظ التنكابنى برادر ارجمند آيةاللَّه تنكابنى مذكور از علماء اعلام و حجج اسلام عموى گرامى علامه فلسفى واعظ مى باشد در حدود سال 1285 قمرى در تنكابن متولد شده و با معيت برادر بزرگوارش به قزوين مسافرت نموده و نزد اساتيد و علماء آنجا تكميل سطوح كرده و بعد از مدتى كه بوطن بازگشته، مهاجرت ميرزا حبيب اللَّه رشتى و مرحوم علامه طباطبائى يزدى

و آخوند ملا محمد كاظم خراسانى و مرحوم علامه مامقانى قدس اللَّه اسرارهم استفاده كامل نمود و در فقه و اصول بمرتبه اقصى نائل گرديده و با مقام اجتهاد مطلق از نجف مراجعت به ايران كرده و سكونت در طهران را اختيار و به اقامه جماعت و تدريس فقه و اصول و ترويجات دينى اشتغال يافته تا در سال 1368 ق دنيا را وداع و با تشييع مجللى بشهر رى منتقل و در مقبره ناصرالدين شاه قاجار در جوار سيدالكريم حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام مدفون گرديده است و اين نويسنده ترجمه آن مغفور له را در تذكره المقابر فى احوال المفاخر نوشته ام.

فرزند ارجمندش جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى آقا شيخ محمد تنكابنى از ائمه جماعت معاصر تهران است و در مسجد آن مرحوم اقامه جماعت مى نمايند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (292/2)، گنجينه ى دانشمندان (410 -409 /4).

تنكابني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1385 -1283 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. در تنكابن به دنيا آمد. مقدمات را در زادگاهش فراگرفت و به قزوين رفت و سطوح را تكميل كرد. سپس به نجف اشرف مهاجرت كرد و از محضر علماى بزرگى چون آيت الله ميرزا حبيب الله رشتى، آيت الله ملا محمدكاظم خراسانى، علامه طباطبايى يزدى، و ملاعلى نهاوندى حدود بيست سال استفاده كرد و مجتهد جامع الشرايط شد. از آن پس، به ايران مراجعت كرد و در تهران ساكن شد، و در مدرسه ى فيلسوف الدوله به تدريس خارج فقه و اصول و ترويج دينى پرداخت. او از علما و مجتهدان بزرگ تهران به حساب مى آمد. پيكر وى پس از مرگ با تجليل به نجف اشرف منتقل، و در

جوار اميرالمومنين (ع) دفن شد. در فقه و اصول آثارى از وى باقى است.[1]

حاج شيخ محمدرضا بن العلامه المرحوم الشيخ محمد تنكابنى معروف بواعظ رحمهمااللَّه از علماء اعلام و مجتهدين كرام تهران بوده كه در عصر خود اعلم و اتقى و ازهد و اورع دانشمندان مركز بوده است.

در سال 1383 قمرى هجرى در تنكابن از بلاد شمال ايران و كناره درياى شمال در آخوند محله رامسر ديده بجهان گشوده و در خاندان علم و فضيلت تربيت يافته و مقدمات را در محل خوانده آنگاه بقزوين آمده و سطوح را در آنجا در خدمت علماء آن شهر تكميل نموده و مهاجرت به نجف اشرف كرده و از محضر آيات عظام مرحوم آيت اللَّه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آيت اللَّه خراسانى صاحب كفايه و علامه يزدى صاحب غروه و آخوند ملا على نهاوندى حدود بيست سال استفاده و مجتهد جامع الشرايط گرديده و مراجعت به ايران نموده و رحل اقامت به طهران عاصمه تشيع و پايتخت كشور افكنده و در مدرسه فيلسوف الدوله واقع در جنب امامزاده سيد اسمعيل خيابان سيروس بتدريس خارج فقه و اصول و اقامه جماعت و ترويجات دينى و روحى پرداخته است تا در هيجده ذى الحجه 1385 ق در سن يكصد و دو سالگى بدرود حيات گفته و جنازه اش با تشييع كم سابقه حمل به نجف اشرف و در جوار مولى الكونين ابن الحسنين اميرالمؤمنين عليه السلام مدفون گرديد و در رثاء و ماده تاريخش شعراء عصر مخصوصا على اكبر خوشدل شاعر معاصر قصيده اى سروده كه از نظر اهل ادب مى گذرانم:

و مخفى نباشد كه علامه تهرانى صاحب الذريعه ترجمه اجمالى ايشان را در قسم دوم از جزء اول

طبقات اعلام الشيعه ص 768 ذكر كرده است.

آيت اللَّه تنكابنى داراى شش فرزند ذكور كه از مفاخر دانشمندانند به اسامى زير مى باشند:

1- استاد بزرگ و خطيب توانا آقاى حاج شيخ محمدتقى فلسفى واعظ معروف كه ترجمه اش در جلد دوم ص 387 گذشت.

2- حجةالاسلام حاج ميرزا ابوالقاسم تنكابنى كه ترجمه اش بعد از اين خواهد آمد.

3- حجةالاسلام و المسلمين علامه فقيه حاج ميرزا على آقا تنكابنى نزيل مشهد مقدس.

4- آقاى مرتضى فريد.

5- آقاى دكتر احمد فلسفى.

6- آقاى مهدى فلسفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] زندگينامه ى رجال و مشاهير (293/2)، گنجينه ى دانشمندان (409 -406 /4).

تنكابني، محمدمهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1280 ق)، عالم اصولى شيعه. پس از اخذ مقدمات، مدارج عالى فقه و اصول را در حوزه ى درس شيخ محمدصالح برغانى و شهيد ثالث فراگرفت و علوم عقلى را نزد ملا آقاحكمى قزوينى تلمذ كرد. سپس مدتى در كربلا و نجف از علماى بزرگ آن سامان كسب فيض نمود و مجددا به قزوين بازگشت و كرسى تدريس و رهبرى را به دست گرفت و مشغول تاليف و تصنيف گرديد. تنكابنى صد و يك عنوان رساله و كتاب كوچك و بزرگ دارد. از جمله آثارش: «خلاصه الاخبار»، فارسى در قصص پيامبران و ائمه؛ «رياض المصائب»، به عربى؛ «طوالع الانوار»، به عربى؛ «وسيله النجاه»؛ «تفسير البسمله»، به عربى؛ «تفسير سوره الاخلاص»؛ «سر الايات»؛ «طوالع الانوار»؛ در فضائل ائمه اطهار؛ «مجامع الفقه»، در فقه استدلالى؛ «مجامع الانوار»؛ «الناسخ و المنسوخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (74/10)، الذريعه (177/2)، مولفين كتب چاپى (384/6).

توكل، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رحيم توكل

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم تجربي درسال 49 _ 48 در سال 51 شمسي وارد حوزه علميه قم شدم و در زمان پيروزي انقلاب اسلامي دروس سطح و كفايتين باتمام رسيد و در سال 60 _ 59 وارد دروس خارج شدم.دو دوره اصول را خدمت حضرت آيت الله العظمي مظاهري (دام عزه) گذراندم و حدود 4 سال هم در خدمت حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملي بحث اصول و فقه معظم له شركت مي كردم و درسال 68 موفق باخذ اجتهاد از آن دو بزرگوار شدم البته چند سالي هم بعد از اتمام

دو دوره اصول در درس اصول حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي شركت مي كردم تا از مباني معظم له هم مطلع شوم.از سال 77 به فضل الهي به تدريس خارج فقه مشغول هستم و تا الان (سال 84 _ 83) هفت سال خارج فقه را تدريس كرده ام با توجه به اين نكته در مياحث فقهي هر كجا بحث اصول لازم بود ، بحث اصول آن را مطرح مي كردم تا كاربرد اصولي در مسائل فقهي كار بردي تر انجام شود.

توكلي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله توكلي

محل تولد : ازنا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 وارد حوزه علميه امام صادق (ع) شهرستان ازنا شدم و تا سال 1367 در اين حوزه مشغول تحصيل بودم در اين مدت از محضر آقايان حجة الاسلام مرادي، مرحوم حجة الاسلام و المسلمين وحيد ميان آبادي- بهرهمند بودم در اين دوره حدود 13 بار هم به جبهة مقدس نبرد حق عليه باطل عازم شدم با قبولي در امتحانات پاية هاي 3و5و6 در سال 1367 وارد حوزه علميه مقدسه قم شدم سطوح مكاسب را نزد آية الله استادي، آية محفوظي و مرحوم آية الله وجداني به پايان رساندم و رسائل نزد آية الله اعتمادي و كفاية در محضر مرحوم آية الله پاياني تلمذ نمودم. در اين ساليان در كنار دورس حوزوي مقطع دبيرستان را نيز به پايان رساندم و سال 1369 همزمان درس تفسير و مقداري هم فلسفه را در محضر آية الله جوادي آملي كسب فيض كردم. از سال 1369 در دانشگاه تهران- پرديس قم در رشته مديريت پذيره شدم و

تا 1373 مقطع كارشناسي را به اتمام رساندم از سال 1372 وارد پژوهشگاه حوزه دانشگاه شدم وهمكاري اينجانب اين نهاد مقدس كماكان ادامه دارد.

تهراني، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه حضرت آيت الله حسن تهراني

تولد و دوران كودكي :

آيت الله شيخ حسن تهراني در سال 1312 در تهران به دنيا آمد. پدرش مرحوم يوسف تهراني از كسبة تهران بود كه ارادت عجيبي به روحانيت و مرجعيت شيعه داشت . او كه خود از زاهدان زمان بود و نماز جماعت و نماز شبش هيچ گاه ترك نمي شد، از شاگردان و دوستداران مرحوم شيخ محمد حسين زاهد بود و همواره از اين مرد نوراني بهره مي برد.

دوران تحصيل :

آيت الله تهراني تحصيلات خود را در دورة ابتدايي در تهران به پايان برد و سپس به مدرسه مرحوم حاج شيخ علي اكبر برهان رفت و به دليل تلاش فراوان مورد عنايت آن مرد بزرگ قرار گرفت . او مدت دو سال با نظارت مرحوم برهان در آن مدرسه درس خواند و همواره در نماز مرحوم شيخ محمد حسين زاهد حاضر مي شد. در اين مدت تلاش او به حدي بود كه توانست تمام الفيه ابن مالك را حفظ كند. الفيه ابن مالك كه در واقع يك دوره ادبيات عرب به شمار مي آيد، حدود هزار بيت است كه بسياري از طلاب تنها ابيات مهم يا حدود نيمي از آن را در حافظه دارند، امّا آيت الله تهراني به گفته خود، هر شب پس از صرف طعام ، اشعار را مرور مي كرد و تا اشعار مربوط به درس روز را حفظ نمي كرد، به بستر خواب نمي رفت . البته در اين زمينه ، سفارش هاي پدرش نيز بسيار مهمّ بود.

پدرش كه علاقه وافري به طلاب علوم ديني داشت ، از هرگونه خدمت او در گستره هاي علمي دريغ نمي ورزيد، تا آنجا كه وقتي به همراه فرزندش به مدت ده روز به مشهد رفت ، براي آن مدت كوتاه از يكي از روحانيان مشهد خواست تا به فرزندش دروس حوزه را تعليم دهد تا پس از بازگشت از سفر، از ديگر دوستان خود عقب نيفتد!

آيت الله تهراني پس از طي كردن دروس مقدمات ، دروس دورة سطح را در مدرسه مرحوم برهان در شهر ري آغاز كرد و پس از مدتي به سفارش يكي از استادان خود، كه همواره كوشش شاگرد خود را از نزديك مي ديد، به قم مهاجرت كرد تا از محضر استادان آن ديار عالم خيز بهره هاي بسيار برد. او در قم به محضر استادان بسيار شرفيات شد و فقه و اصول و فلسفه را تا سر حد اجتهاد فرا گرفت .

استادان و دوستان :

آيت الله شيخ حسن تهراني در سالهاي تحصيل خود، به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او در شهر ري براي فراگيري معالم الاصول به درس آقا سيد حسن آقايي مي رفت و بخشي از شرح لمعه را در محضر آقا شيخ محمدرضا بروجردي فرا مي گرفت .

با ورود به قم ، قوانين و باقيماندة شرح لمعه را در محضر آيت الله نوري همداني فرا گرفت و در درس رسائل آيت الله مشكيني و در درس مكاسب و كفايه آية الله مجاهدي تبريزي شركت نمود. تلاش او به حدي بود كه دورة سطح را در سه سال به پايان رسانيد.

آيت الله تهراني پس از طي دورة سطح ، به دروس خارج آيت الله العظمي بروجردي ، آيت الله العظمي امام خميني ، آيت الله العظمي محقق داماد،

آيت الله شيخ محمد تقي بروجردي ، آيت الله العظمي حاج مرتضي حائري و آيت الله العظمي گلپايگاني _ رحمة الله عليهم _ رفت و در مدت كوتاهي كه پس از عزيمت به حجّ، به عتبات عاليات رفته بود در درس امام (ره ) و آيت الله العظمي خويي (ره ) شركت نمود. او اسفار و شفا و تفسير را نيز در محضر علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره ) آموخت .

او در سالهاي تحصيل و تدريس خود با طلاب بسياري رابطه دوستي داشت كه از جمله آنها مي توان از آيت الله محمد مؤمن ، آيت الله رباني املشي (ره )، آيت الله طاهري خرم آبادي و آيت الله سيد محمد كاشاني به عنوان دوستان و هم بحثهاي ايشان نام برد.

فعاليتهاي علمي و فرهنگي :

آيت الله شيخ حسن تهراني در طول سالهاي عمر خود تا هم اكنون ، تلاشهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او از سالهاي آغازين طلبگي به امر تدريس اشتغال داشته است و سالها در حوزه هاي علميه خواهران به آموختن مباني فقه و اصول پرداخته است .

از فعاليتهاي مهم او در اين عرصه ، برگزاري جلسات امتحانات شفاهي و كتبي در حوزه علميه و تعيين ميزان رشد علمي طلاب بوده است كه اين امر حدود سي سال است كه ادامه دارد. همچنين او در امتحاناتي كه براي باز شناخت قضات و طلابي كه تمايل به شركت در رشته قضا داشتند، به عنوان طرح كنندة پرسشهاي امتحاني و ارزياب حضور داشته است .

فعاليتهاي سياسي :

آيت الله شيخ حسن تهراني از سالهاي آغازين نهضت اسلامي مردم ايران همواره در صف اوّل مبارزه حضور داشته است . او كه در جواني خود را سخت تحت تأثير فعاليتهاي سياسي مرحوم نوّاب صفوي مي داند، در موقعيتهاي گوناگون

به افشاي ماهيت رژيم منحوس پهلوي و عوامل آن پرداخته است .

بخشي از فعاليتهاي سياسي او به تلاشهاي او در جلسات جامعه مدرسين حوزه علميه قم مربوط مي شود. امضاي او در بسياري از اعلاميه هاي آن نهاد در سالهاي پيش از انقلاب ، از جمله اعلاميه خلع يد شاه از قدرت به چشم مي خورد.

او در پيش از انقلاب براي اعلام وفاداري به امام (ره ) در نجف به خدمت او مي رسيد و در ايران نيز مورد تهديد و بازداشت رژيم سابق قرار مي گرفت ، امّا فعاليتهاي سياسي او به پيش از انقلاب محدود نشد. با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي در بهمن 1357، او نيز به سيل خروشان ملت پيوست و همواره از خط ولايت فقيه دفاع مي كرد. در سالهاي دفاع مقدّس ، بارها و بارها در جبهه ها حضور پيدا مي كرد و سخنان دلنشين او همواره اميدبخش رزمندگان اسلام بود.

از فعاليتهاي مهم او پس از انقلاب قضاوت در كميته هاي انقلاب اسلامي بود كه بعدها در قالب دادگاه انقلاب فعّال شد. همچنين او مدتي با عنوان قاضي دادگاهِ ويژه روحانيت و قاضي دادگاه انتظامي به فعاليت مي پرداخت .

آيت الله تهراني در سالهاي آخر عمر شريف خويش در بخش امتحانات شوراي مديريت حوزه علميه قم به ارزيابي وضعيت علمي طلاب مي پرداخت و امامت جماعت مسجد باغ پنبه قم را بر عهده داشت. او همچنين به تدريس مكاسب و كتاب جواهر نيز اشتغال داشت.

آيت الله تهراني در روز پنج شنبه 14 دي 1385 در سن 73 سالگي دار فاني را وداع و به سوي معبودش شتافت

خداوند او را با اولياء الله محشور كند انشاء الله

ثابتي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي ثابتي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله علي ثابتي در سال 1308 هجري شمسي برابر با سال 1348 هجري قمري در همدان در ميان خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك پيامبر(ص ) به دنيا آمد. پدرش حضرت آيت الله ميرزا محمد همداني از علماي معروف همدان بود كه خدمات بسياري را در همدان انجام داد وي در زمان مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري سالها در قم به تدريس اشتغال داشته از شاگردان طراز اول آن مرحوم به شمار مي رفت بعد از درگذشت آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري ايشان به همدان عزيمت كرده و در سال 1324 هجري شمسي برابر با محرم سال 1365 هجري قمري دار فاني را وداع گفت . استاد ثابتي در سن هفت سالگي تحصيلات خود را آغاز كرد. او در آغاز به دبستان رفت و در سال 1320 موفق به اتمام آن شد. پس از آن به كسب دروس ديني رو آورد و دروس مقدمات را در خدمت پدر بزرگوارش آغاز كرد؛ اما پس از مدتي پدرش به رحمت پروردگار شتافت و او ناگزير به حوزه علميه قم رو آورد تا در آنجا در محضر عالمان و استادان فرهيخته بهرة بسيار ببرد. او در سال 1325 برابر با سال 1366 هجري قمري به قم آمد و ضمن اتمام باقيماندة دروس دورة مقدمات ، به تحصيل دوره سطح رو آورد. پس از آن به درس خارج آيات عظام و علماي اعلام دورة خود راه يافت و سالها از محضر علم و عمل آنان بهره مند شد. او در طي اين

سال ها از تحصيل اخلاق اسلامي و شركت در درسهاي اخلاق نيز غافل نماند و در كنار فراگيري فقه و اصول به تحصيل علوم فلسفي نيز مبادرت ورزيد. آيت الله ثابتي در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسياري شرفياب شد. او كه جامع المقدمات و بخشي از سيوطي را نزد پدر فرا گرفته بود، در قم در درس مطول آيت الله العظمي شيخ جواد تبريزي شركت كرد و معالم را نزد او و نيز آيت الله العظمي مكارم شيرازي و امام موسي صدر آموخت . او بخشي از لمعة را نزد شهيد آيت الله صدوقي (ره ) و بخش ديگر آن و نيز رسائل و مكاسب را نزد آيت الله مشكيني و كفاية را نزد آيت الله ميرزا محمد مجاهدي (ره ) فرا گرفت . با پايان يافتن دروس سطح به درس خارج آيات عظام بروجردي (ره )، امام خميني (ره )، گلپايگاني (ره ) و اراكي _ رحمة الله عليهم _ راه يافت و سالهاي متمادي از محضر آنان استفاده كرد. همچنين در بخش علوم عقلي ، در درس شرح منطومه و شرح اشارات آيت الله منتظري شركت جست . آيت الله ثابتي در سالهاي تحصيل خود با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و دروس پيش آموخته را مباحثه مي كرد كه از جمله آنان مي توان به آقايان آيت الله نيري و آيت الله عراقچي اشاره كرد. آيت الله ثابتي در سالهاي عمر خود تا به امروز، در عرصه علم و فرهنگ خدمات بسياري از خود برجاي نهاده است . از جمله آنها سفرهاي تبليغي به مناطق گوناگون ، عضويت در شواري استفتائات دفتر آيت الله العظمي گلپايگاني (ره )، تدوين كتاب مجمع المسائل (حاوي استفتائات آن مرجع تقليد) و عضويت

در شوراي استفتائات آيت الله العظمي صافي گلپايگاني (ره ) است . همچنين وي سالها به تدريس كتب دورة مقدمات و سطح اشتغال داشته و از اين رهگذر، طلاب بسياري را در مكتب تشيع تربيت كرده است . فعاليتهاي سياسي آيت الله ثابتي در پيش و پس از انقلاب در فعاليتهاي سياسي حضور داشته است . او بارها به افشاي ماهيت رژيم طاغوت در شهرهاي گوناگون پرداخت همچنين وي از كساني بود كه به ديدار تبعيد شدگان در مناطق گوناگون كشور مي رفت ؛ از جمله آ نها، سفر به ايرانشهر و ديدار با رهبر معظم انقلاب كه در آن روزگار در تبعيد به سر مي بردند، بود. آيت الله ثابتي هم اكنون در قم حضور دارد و از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است .

ثقفي نژاد، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد ثقفي نژاد

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد ثقفي متولد 1323، تبريز، داراي شماره 4، در يك خانواده مذهبي چشم به جهان گشود. پدرم سلاله الاطياب آقاي سيد علي اصغر ثقفي مردي متدين و كاسب كار بود. پس از اتمام دوره مدرسه ابتدايى، در سال 1335 وارد مدرسه طالبيه تبريزي تبريز شدم و مقدمات علوم عربي و ادبيات فارسي و عربي را شروع كردم. دو كتاب ادبي ارزنده گلستان و كليله و دمنه را از مرحوم آقاي حاج ميرزا علي نمرودي فرا گرفتم و همزمان جامع المقدمات را در صرف و نحو به پايان رساندم. مقداري از معالم الاصول و جلد اول لمعه را در تبريز به پايان بردم و سپس در سال 1341 بعد از وفات مرحوم آيت الله بروجردي و

براي تداوم تحصيل عازم حوزه علميه قم گرديدم.در مدت 5 سال متون فقه و اصول، رسائل، مكاسب و كفايه را به ترتيب از آيت الله سبحانى، شيخ ابوالفضل علماني و آيت الله پاياني و آيت الله سيد محمدباقر سلطاني به اتمام رساندم. همزمان در درس فلسفه منظومه سبزواري شهيد دكتر مفتح حاضر مي شدم و سپس ادامه فلسفه اسلامي را به ترتيب از آيت الله سبحانى، استاد جوادي آملى، شهيد مطهري و آيت الله محمد گيلانى، دنبال كردم.همچنين كلام اسلام، كشف الراء خواجه نصر را از آيت الله آستارائي به پايان رساندم. در علم تفسير، به تفسير استاد صالحي نجف آبادى ، آيت الله سبحاني حاضر مي شدم. آن روزها، در شب هاي جمعه و شنبه، در دبيرستان دين و دانش شهيد بهشتى، طلاب قم به كلاس زبان و مكالمه عربي شركت مي كردند كه من هم به مدت 9 سال از استاد اسدي دبير زبان و استاد رخشان فر زبان را تكميل كردم. سپس به مدت 6 سال در درس خارج فقه آيت الله شريعتمداري و اصول آيت الله مكارم، حاج آقا مرتضي حائري حاضر مي شدم.هنگامي كه دارالتبليغ اسلامي افتتاح شد در دوره اول و دوم آن موسسه علمي شركت كرده و سپس دوره تحصيلات تكميلي را آغاز كردم. در سال 1356 كه در دوره تحصيلات تكميلي دارالتبليغ اسلامي حضور داشتم، فرصتي پيش آمد كه از طرف موسسه علمي دارالتبليغ اسلامي كه حكم دانشگاه اسلامي را داشت به خارج از ايران، كشور آمريكا، با بورسيه تحصيلي اعزام شدم و وارد دانشگاه تمپل Temple فيلادلفيا شدم و در رشته تطبيق اديان و جامعه شناسي ديني وارد دوره فوق ليسانس شدم.

پس از اخذ مدرك، تعدادي از دروس دوره دكتري را مي گذراندم كه مقارن پيروز انقلاب مواجه با مبارزه سياسي جمهوري اسلامي با دولت آمريكا شديم، در نتيجه تحصيل ناتمام مانده و به خاطر فعاليتهاي سياسي _ اسلامي _ ويزاي تحصيلي ام لغو گرديد و به ايران آمدم.در سال 63 كه تازه دانشگاه آزاد اسلامي تاسيس شده بود در كنكور دوره دكتري شركت جستم و به عنوان شاگرد اول كنكور در رشته تاريخ و تمدن اسلام، ادامه تحصيل دادم. رساله دكتري خود را زير عنوان: ساختار اجتماعي _ سياسي دولت مدينه با درجه بسيار خوب پذيرفته شد. و از تاريخ به بعد در دانشگاههاي تهران _ آزاد اراك و تهران مركز مشغول تدريس هستم. در حال حاضر، به عنوان استاديار دانشگاه كه به دانشياري تبديل مي شود در دوره ارشد و دكتري دانشگاه دروس علوم اجتماعي _ جامعه شناسي ديني تدريس مي نمايم و از وضع تحصيل و تدريس خود راضي هستم.

ثمري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ثمري

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه قم شدم و در موسسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني مشغول به تحصيل شدم. ادبيات و فقه و اصول تا اواسط رسائل و مكاسب را از محضر اساتيد معظم صلواتي، تقوي، استادي، مقتدايي، تهراني، و در ادامه از محضر آيت الله ستوده و آيت الله اعتمادي بهره مند شدم. در سال 1359 با تاسيس مدرسه عالي تربيتي و قضايي طلاب قم توسط شهداي بزرگوار بهشتي و باهنر در آزمون ورودي مدرسه مذكور شركت نموده و به مدت يك سال از

محضر اساتيد آيت الله شاهرودي دكتر احمدي و بقيه اساتيد اقتصاد اسلامي فلسفه روانشناسي ادبيات و بقيه دروس را با معدل 18 و اخذ مدرك كارشناسي به پايان رساندم .

در سال 60 در آموزش و پرورش مشهد مشغول تدريس در مراكز تربيت معلم مشهد شدم. از سال 63 مدتي به عنوان عضو هسته گزينش آموزش و پرورش خراسان و سپس معاون پرورشي آن اداره در ضمن تدريس در مراكز تربيت معلم و شركت در درس كفايه آيت الله مرتضوي تا سال 65 كه براي ادامه تحصيل به قم منتقل شدم انجام وظيفه نمودم.از سال 65 ضمن تدريس در دبيرستان هاي قم در درس خارج فقه و اصول آيات عظام منتظري، سبحاني، وحيد خراساني، فاضل لنكراني و نوري همداني به مدت 15 سال شركت نمودم.

مدت 5 سال با نظارت آيت الله نوري همداني بحث حج و مسائل مستحدثه را به صورت استدلالي زير نظر اساتيد بزرگوار ممدوحي و خليلي بررسي نمودم. از سال 76 به عنوان روحاني حج و عمره در خدمت زائرين بيت الحرام مي باشم و در طول سال علاوه بر تدريس از منبر وعظ و خطابه در مساجد شهر مقدس قم و بقيه شهرها براي تبليغ معارف اسلام بهره مند مي باشم به علاوه مدت 3 سال است به عنوان استاد تاريخ اسلام در دانشگاه تدريس دارم.

جاربردي، فخرالدين، ابوالمكارم احمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 746 ق)، فقيه و اديب شافعى. وى از فضلاى شاگردان قاضى بيضاوى و از داناترين دانشمندان تبريز بود و اوقات خود را بيشتر به تدريس و تاليف در زمينه علوم عقلى و نقلى صرف مى كرد. بين جاربردى و قاضى عضدى ايجى مشاجرات بسيارى در علوم بود. وى در

تبريز درگذشت. از تاليفات او: «الحواشى على الكشاف» زمخشرى؛ شرح «المنهاج» بيضاوى؛ حاشيه بر «شرح المفصل» ابن حاجب، در نحو؛ «شرح اصول البزدوى»؛ «شرح الحاوى الصغير» قزوينى، و فروع فقه شافعى؛ «شرح الشافيه»، ابن حاجب، در صرف؛ «شرح الهدايه للمرغينانى» در فروع حنفيه؛ «المغنى»، در نحو.[1]

(منسوب به جاربرد) ابوالمكارم فخرالدين احمد ابن حسن بن يوسف، دانشمند معروف قرن هشتم (ف. تبريز 746 ه.ق.) وى پيوسته موظبت بر تحصيل علوم مى كرد و به افاده طالبان علم ممارست داشت.

او ساكن تبريز بود و در همانجا درگذشت. جاربردى نزد قاضى بيضاوى صاحب تفسير معروف تلمذ كرده و با قاضى عضدالدنى ايجى معارضات و مناقضات داشته. وى تأليفات بسيار دارد از جمله: شرح شافيه ابن الحاجب در علم صرف، كتاب السراج الوهاج كه شرح بر كتاب منهاج استادش قاضى ناصرالدين بيضاوى است در علم اصول، تعليقات بر كشاف. المغنى كه رساله ايست در نحو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (107/1)، حبيب السير (232/3)، روضات الجنات (347 -345 /1)، ريحانه (380/1)، كشف الظنون (626 ،1021 ،1478 ،1879 ،2036 ،222)، لغت نامه (ذيل/ احمد)، الكنى و الالقاب (137/2)، معجم المولفين (199 -198 /1)، هديه العارفين (108/1).

جباريان، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا جباران

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در پنجم آذر 1337 هجري شمسي در ملاير به دنيا آمدم پدرم كشاورز بود و خود نيز تا سن 20 سالگي كه دروس دبستان و دبيرستان را به پايان بردم در كنار او كشاورزي مي كردم.در سال 1356 تحصيلات حوزوي خود را در مدرسه علميه ولي عصر (عج) بروجرد آغاز كردم در پاييز 1359 از

بروجرد به قم آمدم و تا سال 1365 جز در دو مقطع كوتاه كه مسئوليت مدرسه علميه ولي عصر(عج) بروجرد و مسئوليت مدرسه علميه امير المومنين(ع) ملاير را به عهده داشتم، پيوسته در قم مشغول تحصيل بودم و در كنار تحصيل، كتب مقدماتي را نيز تدريس مي كردم از سال 1365 به قصد شركت در دفاع مقدس به منطقه غرب رفتم و به تناسب تجربه و تخصص خويش مسئوليت سازمان تبليغات اسلامي بوكان را به عهده گرفتم تا سال 1368 در بوكان خدمت كردم آنگاه به قصد ادامه تحصيل به قم بازگشتم ولي پس از مدتي كوتاه در خرداد 1369 به مهاباد عزيمت كردم و به مدت 15 ماه در سازمان تبليغات اسلامي مهاباد به خدمت اشتغال داشتم پس از بازگشت مجدد به قم تا سال 1375 به تحصيل پرداختم. در طول مدت تحصيل سطح از محضربزرگاني چون مرحوم آيت الله شيخ محمد ابراهيم نجفي بروجردي، شيخ علي جواهرى، شيخ رحمت الله صاحب الزماني و شيخ غلامرضا مولانا در بروجرد و اكابري چون مرحوم وجداني فخر، اعتمادي تبريزى، ستوده، كمره اى، نبوي و عالمي در قم بهره بردم و در خارج فقه و اصول از محضر آيات وحيد خراسانى، مكارم شيرازي ، سبحاني تبريزي و مروجي بروجردي و گنجي در حد وسع خويش بهره مند شدم. از سال 1375 به علل شخصي از شركت در كلاس درس محروم شدم و مطالعات شخصي خود را در فقه و تاريخ ادامه دادم و نوشته هاي ناچيزي عرضه كردم. ترجمه را از سال 1360 و نوشتن را از سال 1371 آغاز كردم و در دو زمينه تقرير و

تأليف چند كتاب نوشتم.

جبرئيلي، محمدصفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صفر جبرئيلي

محل تولد : بيجار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صفر جبرئيلي در سال 1362 تحصيلات حوزوي را در كرج و سپس شهرري آغاز كرده و در قم ادامه داده ام كه هنوز هم اشتغال دارم. طبق سنت حوزه از سال هاي آغازين تحصيل به تدريس نيز اشتغال داشته ام.و لذا كتاب هاي ادبيات، منطق، فقه و اصول نيز در شهررى، كرج و قم تدريس كرده ام.با اينكه با سيكل وارد حوزه شدم اما در كنار آن چهار سال دبيرستان را ادامه دادم و با اينكه به جهاتي زمينه ورود به دانشگاه را داشتم اما علاقه به حوزه و دروس آن موجب نرفتن به آن مركز علمي شد.با شروع مراكز تخصصي حوزه به جهت علاقه و دغدغه اي كه در مباحث كلامي داشتم در مركز تخصصي كلام شركت كردم و مدت چهار سال در سطح چهارم اشتغال به تحصيل داشتم و از اساتيد بزرگواري چون آيت آلله سبحانى، حجج اسلام رباني گلپايگانى، فياضي و ديگران استفاده كردم.بعد از گذشت يك سال از اتمام تحصيل براي تدريس در آن مركز دعوت شدم. اكنون سومين سال است كه در آنجا براي سطح 2 و 3 تدريس دارم.به علاوه در مركز جهاني مركز تخصصي فلسفه، و فرق و مذاهب نيز اشتغال به تدريس دارم. در بعضي مدارس حوزه نيز اين توفيق را داشتم كه به جهت كثرت اشتغال از ادامه آن محروم شدم.به جهت علاقه اي كه به تحقيق داشتم از دهه هفتاد رسما" به نوشتن و تحقيق پرداختم كه بعضي از

مقالات در مجلات علمي چاپ شده است. با توجه به احساس نياز در كنار درس در زمان هاي خاص به تبليغ و منبر و از جمله در دانشگاه اشتغال دارم.با مراكز علمي و تحقيقي نيز ارتباط و همكاري داشته و دارم.در خارج اصول حضرت آيت الله سبحاني و در خارج فقه در درس آيت الله شبيري زنجاني بهره برده ام كه دومي هنوز ادامه دارد.

جرموقي خراساني، مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 -1279 ق)، فقيه، اصولى، اديب و شاعر. به جرموق از روستاهاى خراسان انتساب دارد. وى از علماى بزرگ كاظمين به حساب مى آيد. او در علوم عربيت و در فنون عقلى و در قواعد فقهى و اصولى ماهر بود. سيد محمدمهدى صاحب «احسن الوديعه» از شاگردان جرموقى است. در كاظمين درگذشت و طى تشييع باشكوهى در نجف دفن شد. از آثار وى: شرح «كفايه الاصول»، در فقه؛ رساله اى در «متنجّس»؛ «الاسئله الكاظميه»؛ «ديوان» شعر؛ حواشى غير مدون بر كتب علميه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (255/8)، الذريعه (188/6 ،91 -90 /2)، علماء معاصرين (126 -125).

جزايري شوشتري نجفي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1307 ق)، فقيه اصولى. در شوشتر به دنيا آمد. مقدمات را در زادگاهش فراگرفت، سپس به نجف رفت و نزد فضلاى آنجا تحصيل سطوح كرد و پس از آن در محضر ميرزا محمدحسين نايينى و آقا ضياءالدين عراقى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى حاضر شد و تقريرات آنان را در فقه و اصول به رشته ى تحرير درآورد. پس از مدتى به علت كسالت به تهران آمد و تا آخر عمر در اين شهر ساكن شد. وى در تهران درگذشت و در ابن بابويه دفن شد. از آثار او: «تنبيه الجاهلين»، در اصول دين؛ «منهج اليقين»، عربى منظوم در اصول و فروع دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :زندگينامه ى رجال و مشاهير (10/3)، الذريعه (200/23 ،442 -441 /4)، مؤلفين كتب چاپى (381/1).

جزايري شوشتري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1291 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در شوشتر به دنيا آمد، همان جا نشو و نما كرد و سپس به نجف مهاجرت كرد و در نزد شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر» و سيد على شوشترى درس خواند و با شيخ مرتضى انصارى مصاحبت داشت. قبرش در مقبره ى استادش سيد على شوشترى است. از او فرزندانى به جاى ماند كه همگى از علماى دينى بودند. از آثار وى: «فواكه الاحكام»، در فقه، در هشت مجلد؛ «فواكه الاصول»، در اصول، در دو مجلد؛ «فوز العباد»، در فقه، كه رساله ى عمليه او است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (18/6)، الذريعه (370 -369 ،365 /16)، فوائد الرضويه (135)، معجم المؤلفين (8/4).

جزايري شوشتري، عبدالصمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1243 ق)، فقيه اصولى و محدث. از نوادگان سيد نعمت اللَّه جزايرى بود. در شوشتر به دنيا آمد. مقدمات علوم را در زادگاهش فراگرفت، سپس به عراق رفت و در نجف به مجلس درس شيخ انصارى و ميرزاى شيرازى پيوست. از بزرگانى چون ميرزا حبيب اللَّه رشتى و حاج شيخ جعفر شوشترى و حاج ملاعلى ميرزا خليلى اجازه گرفت. پس از چندى به شوشتر بازگشت و عهده دار مرجعيت امور مذهبى مردم شد. وى در نجف به خاك سپرده شد. شوشترى در اغلب زمينه هاى علوم اسلامى كتابهايى نوشته است. از جمله آثار وى: «الاجازات»؛ نظم «كافيه ى» ابن حاجب، در نحو؛ «التحفة النظامية»؛ تعليقه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «فصل الخطاب»، در تفسير آيه «ان اللَّه اشترى...»؛ حاشيه ى «الروضة البهية» در شرح «اللمعة الدمشقية»؛ «شرح نتيجة الأنظار»، منظومه عبدالرحيم شوشترى؛ «المحاكمات» ميان صاحب «قوانين» و صاحب «فصول»؛ «نقد البيان و بناء

التبيان»؛ «رسالة المنطق».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (17/8)، الذريعه (274 -273 /24 ،133/20 ،229 -228 /16 ،99/14 ،95/6 ،478/3 ،217 ،164 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1133 -1132 /14)، گنجينه ى دانشمندان (408 -407 /5)، مكارم الآثار (1206 -1205 /4).

جعفر پيشه فرد، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى جعفر پيشه فرد

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

متولد شهر اصفهان در سال 1340 مي باشم. سال 1358 دررشته رياضي فيزيك از دبيرستان ادب اصفهان موفق به اخذ ديپلم گرديدم. اواخر دوره دبيرستان در كنار دروس دبيرستان و همزمان با دوران خفقان و مبارزات عليه نظام ستم شاهي و شركت در جلسات مذهبي به همراه شهيدان بزرگواري همچون مصطفي رداني پور و شهيدان عبدالله و رحمت الله ميثمي با الهام از انديشه هاي متعالي امام خميني (قدس سره) شروع به خواندن دروس حوزوي و جامع المقدمات كردم. سال 1358 به طور رسمي وارد حوزه علميه اصفهان شدم. تا سال 1361 دروس مقدماتي را نزد اساتيد گرانقدر آن حوزه كهن شامل: جامع المقدمات، سيوطى، مغنى، معالم الاصول وبخش هايي از مختصر المعاني ، بداية الحكمه، منظومه ، منطق ، شرح لمعه و غيره را به پايان بردم. درسال تحصيلي 61 توفيق ورود به حوزه علميه پر رونق و با نشاط قم نصيبم گرديد و ادامه دروس سطح را كه از اصفهان شروع شده بود نزد اساتيد برجسته و مبرز حوزه در آن زمان همچون آيات و حجج بزرگوار، ستوده، وجداني فخر، اشتهاردى، اعتمادى، سيد علي محقق داماد، مسعودى، صالحي افغاني (حفظهم الله) به پايان بردم و از سال 1365 در دروس

خارج فقه و اصول آيات عظام حوزه، به ويژه حاج شيخ جواد تبريزى، حاج شيخ محمد تقي بهجت، شبيري زنجانى، وحيد خراساني و غيره شركت جستم.

ضمنا در طول دوران تحصيل همزمان با تحصيل در فقه و اصول از دروس حكمت اساتيد بزرگوار حسن زاده آملى، جوادي آملى، انصاري شيرازي و مصباح يزدي بهره جسته و موفق به تلمذ كتاب هاي منظومه، اسفار، تمهيد القواعد، شرح فصوص الحكم، و غيره شد ه ام. در كنار خوشه چيني از محضر اساتيد حوزه و تحصيلات حوزوى، در دوره اول كارشناسي ارشد تربيت مدرس دارالشفاء قم نيز به سال 1367 شركت كردم و در سال 1371 با دفاع از پايان نامه آن دوره را با عنوان " پديده و عليت " موفق به اخذ مدرك آن گرديم. در بخش تدريس همزمان با تحصيل در حوزه اصفهان به لطف الهي درس و بحث متون خوانده شده را آغاز كردم و اين برنامه همواره تا حال حاضر، با عنايت حضرت ولي عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف تداوم داشته است و از دروس مقدماتي و ادبيات تا شرح لمعه وسطوح عالي همچون حلقات الاصول، رسائل و مكاسب و كفايه تا خارج فقه و اصول و همچنين دروس منقول همچون بدايه و نهاية الحكمه و اسفار اربعه را ، به فضل پروردگار در مراكز مختلف علمي حوزه، همچون فيضيه، دارالشفاء ، مدرسه حجتيه، مدرسه شهيدين، جامعه الزهرا، يا دانشگاه ها ارائه كرده ام و هم اينك به عنوان هيئت علمي و عضو گروه فقه و اصول مركز جهانى توفيق خدمت دارم ؛ ضمن آنكه از سال 1376 همكاري با بخش استفتائات كتبي و

شفاهي دفتر مقام معظم رهبري ، نصيبم شده است. در بخش پژوهش و تحقيق، كار رسمي تحقيق و قلم زدن حقير به طور رسمي از حدود سال 72 با همكاري با ستاد مبارزه با مواد مخدر و تاليف كتاب اضرار به نفس، با كمك بعضي از دوستان شروع شد و در ادامه به همكاري در بخش تحقيقات دبيرخانه خبرگان و برخي مراكز پژوهشي ديگر پرداختم كه حاصل آن ارائه چندين جلد كتاب بوده است، ضمن آنكه توفيق تهيه ده ها مقاله براي كنگره ها و نشريات معتبر داخلي و خارجي و روزنامه ها را داشته ام و اكنون افتخار عضويت در تحريريه برخي از مجلات مثل مجله حكومت اسلامي را دارا مي باشم.

جعفري پور، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن جعفري پور

محل تولد : رفسنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

جعفري فراني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين جعفري فراني

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات مقطع ابتدائي را در زادگاهم (روستاي فراني از توابع شهرستان اردستان واقع در استان اصفهان گذراندم و براي ادامه تحصيل در مقطع راهنمائي و دبيرستان راهي شهر اصفهان شدم در سال 1358 در رشته علوم تجربي در دبيرستان صارميه اصفهان موفق به دريافت ديپلم شدم در سال 1361 پس از سپري كردن دوران نظام وظيفه براي تحصيل در حوزه به شهر مقدس قم عزيمت نمودم و از اين سال تحصيلات حوزوي را در مقطع ادبيات آغاز كردم . در سال 1369 دوره سطح را تمام كردم و در حلقه درس خارج آيات عظام شركت نمودم كه در حال حاضر نيز به صورت مختصر ادامه دارد در كنار دروس فقه واصول در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي نيز مدتي شركت نمودم.

در سال 1370 همزمان با تحصيلات حوزوي تحصيل در دانشگاه را آغاز نمودم و در سال 1374 موفق به اخذ مدرك دانشگاهي در رشته حقوق از داشنگاه مفيد شدم و در سال 1376 نيز با شركت در آزمون سراسري كارشناسي ارشد در رشته حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه تهران (پرديس قم) پذيرفته شدم و در سال 1378 با دفاع از پايان نامه با عنوان (فلسفه مجازات از ديدگاه اسلام و نظام غرب) فارغ التحصيل شدم در همين ايام به فعاليتهاي اجرائي و فعاليت هاي كم و بيش علمي اشتغال داشته ام .

جعفري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين جعفري فراني

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات مقطع ابتدائي را در زادگاهم (روستاي فراني از توابع شهرستان اردستان واقع در استان اصفهان گذراندم و براي ادامه تحصيل در مقطع راهنمائي و دبيرستان راهي شهر اصفهان شدم در سال 1358 در رشته علوم تجربي در دبيرستان صارميه اصفهان موفق به دريافت ديپلم شدم در سال 1361 پس از سپري كردن دوران نظام وظيفه براي تحصيل در حوزه به شهر مقدس قم عزيمت نمودم و از اين سال تحصيلات حوزوي را در مقطع ادبيات آغاز كردم . در سال 1369 دوره سطح را تمام كردم و در حلقه درس خارج آيات عظام شركت نمودم كه در حال حاضر نيز به صورت مختصر ادامه دارد در كنار دروس فقه واصول در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي نيز مدتي شركت نمودم.

در سال 1370 همزمان با تحصيلات حوزوي تحصيل در دانشگاه را آغاز نمودم و در سال 1374 موفق به اخذ مدرك دانشگاهي در رشته حقوق از داشنگاه مفيد شدم و در سال 1376 نيز با شركت در آزمون سراسري كارشناسي ارشد در رشته حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه تهران (پرديس قم) پذيرفته شدم و در سال 1378 با دفاع از پايان نامه با عنوان (فلسفه مجازات از ديدگاه اسلام و نظام غرب) فارغ التحصيل شدم در همين ايام به فعاليتهاي اجرائي و فعاليت هاي كم و بيش علمي اشتغال داشته ام .

جعفري، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا جعفري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/10/18

زندگينامه علمي

درسال 1373بعد از اتمام خدمت سربازي به حوزه علميه تهران وارد شدم و د ر مدرسه امين الدوله خدمت حضرت

آية الله حق شناس دام ظله مشغول فرا گيري علوم حوزوي شدم. بعد از اتمام پايه ششم درسال 1376به مدت يكسال در مدرسه امام حسين عليه السلام تهران مشغول كار آموزشي بودم. بعد از آن به قم مقدسه آمدم .

در سال 1378 در دروس مكاسب و رسائل مدرسه آية الله گلپايگاني مشغول تحصيل شدم و د رهمان سالها دركلاسهاي به اصطلاح تابعه كه از طرف دفتر آيه الله فاضل( ره) برگزار شده بود شركت داشتم تا اينكه در سال 1383وارد مركز تخصصي فقه واصول ائمه اطهار و درحال مشغول مي باشم . در ضمن به طور غير حضوري در مؤسسه امام خميني(ره) در رشته كلام مشغول تحصيل مي باشم.

جعفري، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رسول جعفري شياده

محل تولد : شياده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد رسول جعفري شياده معروف به جعفري فرزند مرحوم سيد عليجان جعفري شياده در سال 1331 ه. ش در روستاي شياده از توابع شهرستان بابل به دنيا آمدم. دوران كودكي را در آنجا سپري كردم اما با وجود مدرسه دولتي در آن جا ، از تحصيل در آن محروم بودم؛ زيرا مرحوم پدرم چنين مي پنداشت كه در مدارس دولتي نه تنها بچه ها تربيت اسلامي پيدا نمي كنند كه بي تربيت نيز مي شوند! و بي دين بار مي آيند لكن چون خود او سواد قرآني يا خواندن و نوشتن داشت، مرا نيز بر اين اساس خوانا و نويسا بار آورد؛ لذا در سن شانزده سالگي يعني در اواخر سال تحصيلي 1347 ه ش، كه به مدرسه علميّه مسجد

آقا عباس آمل به عنوان طالب علم مراجعه كردم.

زمينه تحصيل علوم حوزوي را داشتم و در سال بعد به حوزه علميه مسجد جامع شهرستان آمل منتقل شدم و چون همزمان با دوران خدمت سربازي بود و مي بايست كارت تحصيلي دوره آموزش و پرورش دريافت مي كردم و اين مشروط به داشتن حداقل مدرك ششم ابتدايي بود و من از آن محروم بودم، به ناچار به راهنمايي مرحوم آيت الله سعيدي كاشمري مدير حوزه علميّه مسجد جامع، در كلاس ششم ابتدايي به صورت متفرقه يا كلاس شبانه در دبستان سعدي مشغول تحصيل شدم و پس از سه ماه در امتحانات خرداد ماه 1349 شركت كردم و قبول شدم.

قبولي در اين آزمون كه به آساني و صرف كمترين هزينه و وقت همراه بود، مرا وسوسه يا تشويق كرد كه همزمان با ادامه تحصيل دروس حوزوي _ و البته به صورت قاچاق و به دور از چشم مديريت مدرسه! _ و هم چنان به صورت متفرقه، دروس دبيرستاني را پي گيري كنم و بنا بر اين در خرداد سال 1350 در كلاس اول دبيرستان نيز قبول شدم. در همين سال _ يعني سال 1350 _ براي ادامه تحصيل به تهران مهاجرت كردم و در مدرسه حاج شيخ عبدالحسين پاچنار يا مدرسه آذربايجاني ها مشغول شدم. در اين مدرسه كه با اشراف مرحوم آيت الله خسروشاهي اداره ميشد، در مدت سه سال تحصيلى، قسمتي ديگر از مقدمات و نيز سطح و همزمان كلاس هشتم و نهم دبيرستان _ نظام قديم _ به اتمام رسيد. درسال 1353 به حوزه مقدسه قم وارد و مشغول تحصيل شدم و درسال 1354

و 1355 قسمتي از مقدمات را تدريس مي كردم و در اين سال ها تا سال 1360 كه البته در اثر انقلاب و پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به طور طبيعي با تعطيلي دروس حوزوي همراه بود، لمعتين، اصول فقه، رسائل و مكاسب و كفايه و در علوم عقلى، بدايه الحكمه و نهايه الحكمه مرحوم علامه طباطبايي را به پايان رسانيدم.

در سال 1360 توفيق حضور در در س هاي خارج فقه و اصول حضرت آيت الله وحيد خراساني و بعدها آيت الله شيخ جواد تبريزي را يافتم. در سال 1361 و 1362 در كلاس هاي عربي و انگليسي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم شركت كردم و به مدت دو سال، همزمان با تحصيل علوم حوزوي دوره مكالمه و انشاء زبان عربي و انگليسي را به پايان بردم. در سال 1363 دوره آموزش يا معلمي زبان انگليسي را در بخش زبان نيروي هوايي جمهوري اسلامي در تهران به اتمام رسانيدم و مدتي نيز در قسمت آموزش زبان دفتر تبليغات حوزه علميه قم به تدريس اين زبان اشتغال داشتم اما چون به نظر مي رسيد اشتغال به تدريس زبان با اشتغال به تدريس و تدرس دروس حوزوي برخورد دارد، از آن صرف نظر كردم.

در سال هاي 1365 تا 1368 ضمن تحصيل در درس هاي خارج فقه و اصول وشرح منظومه مرحوم حاج ملا هادي سبزواري نزد حضرت آيت الله انصاري شيرازي و اسفار اربعه تا جلد چهارم را نزد حضرت آيت الله حسن زاده آملي (دام ظله) تتلمذ كردم كه در آن سال (1368) به علت منع پزشكان از تدريس حضرت آيت الله حسن زاده آملى،

حوزه علميه از افاضه اين فيض الهي محروم شدم. در سال 1361 به مدت چهار سال تحصيلى، به صورت هفتگي جلسات ادبي فارسي به همراه دوستان برگزار مي كردم و در اين ارتباط، مقالات ادبي و وصفي و تحقيقي و اشعاري چند آفريده شد. در سال 1369 در ماه مبارك رمضان براي اولين بار به عنوان مبلغ عرب زبان به لبنان اعزام شدم كه اين مساله به لطف خداوند در ايام تبليغي محرم و رمضان و گاه تعطيلات تابستان ادامه يافته است و هم چنان ادامه دارد.

البته در خلال اين سال ها يعني در سال 1373 و 1374 دو بار به عنوان مبلغ به يونان اعزام شدم كه براي ايرانيان ، مهاجران عرب و پاكستاني به سه زبان فارسي ، عربي و انگليسي تبليغ مي كردم. هم چنين چند بار در سوريه مشغول تبليغ بوده ام. از سال 1374 نيز به عنوان مبلغ زبان دان در ايام حج تمتع و عمره، توفيق تشرف دارم. ضمن اينكه در قسمت روحانيون كاروان ها نيز چند بار به عنوان حج تمتع و عمره مفرده تشرف حاصل كردم. در سال1370 باتفاق تني چند از دوستان به صورت گروهي مشغول تحقيق، تدوين و مباحثه در زمينه موضوعات فقهي شدم كه با اشراف حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني صورت مي گرفت و درسال 1376 اين تحقيقات شكل ديگري به خود گرفت و به مركز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام كه با دستور معظم له تاسيس شد، منتقل شد و از آن تاريخ تا كنون بنده توفيق همكاري با آن مركز را دارم كه در اين ارتباط رساله هاي

فقهي تنظيم و تدوين شده است. ضمنا به تدريس لمعتين، اصول فقه، شرح منظومه مرحوم سبزواري و بعدها در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني به تدريس سطوح عالى: مكاسب محرمه، رسائل، كفايه و مكاسب اشتغال داشته و دارم. در ضمن در برخي از مدارس علميه قم در زمينه ادبيات فارسي و دروس حوزوي مشغول تدريس بوده و هستم. و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب .

جعفري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي جعفري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

متولد 1359قم

دوره ابتدايي: دبستان فيض و شاهد نور علم قم

دوره راهنمايي: مدرسه تيزهوشان (مركز ملي پرورش استعدادهاي درخشان)

دوره دبيرستان (رشته رياضي فيزيك): مدرسه تيزهوشان (مركز ملي پرورش استعدادهاي درخشان)

ورود به حوزه علميه قم: 1374 (پس از اشتغال به دروس حوزوي، ادامه دبيرستان را به صورت داوطلب آزاد امتحان دادم و در سال 1377 ديپلم رياضي گرفتم)

اتمام كتبي و شفاهي پايه10حوزه علميه درسال 1381

اساتيد سطح حوزه: استاد حسيني عاملي و حسيني خراساني(ادبيات عرب)- استاد ناصري، استاد مدني و استاد مسعودي(شرح لمعه)- استاد سليماني و استاد محمدي پور(اصول)- مرحوم آيت الله احمدي ميانجي(مكاسب محرمه)- آيت الله استادي (رسائل)- آيت الله موسوي تهراني (كفايه)- استاد عليدوست (مكاسب)

از سال 1381 حضور در درس خارج آيت الله وحيد خراساني

دريافت ليسانس حقوق با احراز رتبه اول گروه از موسسه امام خميني(ره) در سال 1383

اتمام دوره عالي زبان انگليسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) در سال 1383

دريافت فوق ليسانس حقوق خصوصي با احراز رتبه اول گروه از دانشگاه تهران در سال 1385 و انتخاب پايان نامه به عنوان پايان نامه برتر دانشكده

شروع به تدريس در دانشگاهها از سال

1385

اتمام خدمت سربازي در ارديبهشت 1387

اشتغال به تحصيل در دوره دكتري تخصصي (Ph.D) حقوق خصوصي در دانشگاه قم از مهر 1387

مديريت گروه فقه و حقوق پژوهشكده باقرالعلوم(ع) از خرداد 1387

جلالي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس جلالي

محل تولد : روستاي جواران كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 هجري شمسي به شهرستان سيرجان يكي از شهرهاي استان كرمان مهاجرت و پس از فراگيري مقدمات در سال 1355 هجري شمسي وارد حوزه مقدسه قم شد و با شركت در دروس اساتيدي چون مرحوم مدرس افغاني، مرحوم عرفانيان، استاد باكويي، مرحوم وجداني فخر، مرحوم ستوده، آيت ا... فاضل لنكراني و بالاخره آيت ا... وحيد خراساني ، به تحصيل علوم حوزوي پرداخت.

در كنار دروس حوزوي به دليل اشتياق فراوان نسبت به فراگيري زبان عربي روز، در سال 1363 هجري شمسي در محضر اساتيدي چون: دكتر ابو ياسر، دكتر ابو حارث،استاد كوراني لبناني، زبان عربي راآموخت و پس از چندي به فراگيري زبان انگليسي نيز همت گماشت كه به اخذ پايان نامه عالي از هر دو زبان نائل شد. از همان آغاز، به ترجمه متون عربي علاقه فراوان داشت از اين رو، از مقالات آسان مجله كودكان« الهدي» شروع نموده و رفته رفته وارد متون دشوارتر شد ودر موضوعات گوناگون به ترجمه عربي جديد پرداخت.

در همين راستا جهت تسهيل امر آموزش فضلا و طلاب، 3 جلد كتاب درسي عربي جديد حوزه به نام«المدخل الي تعلم المكالمة العربية» با قرائت متن، توسط دو تن از اساتيد بزرگ همان مركز استاد ابو عقيل الحيدري، استاد ابوذر الحكيم، همزمان توسط ايشان

به فارسي ترجمه شد كه در 45 نوار كاست در واحد صوت و نوارخانه دفتر تبليغات موجود است. همچنين به دعوت سازمان حج و زيارت، و در جهت تسهيل آموزش و آشنائي مديران كاروان هاي آن سازمان به زبان عربي جديد، كتاب «گفتگو» در 12 نوار كاست توسط ايشان ترجمه شده.

جمالي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي جمالي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/12/1

زندگينامه علمي

دوران دبستان و راهنمايي را به خوبي گذرانده و در دوران ابتدايي به جهت هوش و حافظه بالا دو سال ابتدايي را در يك سال گذرانده و همواره در مدرسه جزو شاگردان خوب بودم .كار علمي جدي بنده از هنرستان كارآموز واقع در منطقه نارمك تهران آغاز شد . در اينجا به جهت فضاي حاكم آنوقت كه فضاي جبهه و جنگ بود در كنار درسهاي هنرستان كه بنده در رشته برق مشغول به تدريس بودم ، به عضو انجمن اسلامي هنرستان در آمده و در سالهاي اوليه در كلاس درس اعتقادي و اخلاقي درون انجمن با اساتيد و واعظان شهر تهران شركت مي كردم .

در آن ايام در سال سوم و چهارم هنرستان نوعا با دوستان جلسات مباحثه و مطالعات آثار شهيد مطهري را داشتيم و از همان ايام به بيان بعضي از مباحث استاد شهيد در جلسات مي پرداختم .در همان ايام عازم به جبهه شده و در آنجا هم به مطالعات و مباحثات در جمع دوستان مشغول بودم . درسال پاياني هنرستان در كنكور دانشگاه شركت كرده و قبول شدم و در همان ايام به جهت علاقه به مباحث مذهبي و اعتقادي

قصد آمدن به حوزه را هم داشتم . لذا در آن ايام بر اساس ضرورت عمل به وظيفه راه حوزه را انتخاب كرده و با عنايت امام زمان (عج) به سربازي اين مكتب جهاد و مبارزه نايل شدم .

در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه رضويه مشغول به درس و بحث طلبگي شدم و با داشتن حجره در اتاق مدرسه بصورت ممحض دروس مقدمات را آغاز نموده و از اساتيد متعددي از جمله استاد عرفان ، استاد عليدوست ، استاد عالمي و ديگر اساتيد استفاده كرده ام . در كنار دروس متداول حوزوي به مطالعات بيروني هم مشغول بوده و در كلاس هاي جنبي و آزاد همچون كلاس هاي نهج البلاغه و تفسير و اخلاق شركت كرده و از اساتيدي همچون آيت الله مظاهري در اخلاق استفاده نموده و البته در كلاس هاي خصوصي اخلاق هم شركت مي كردم .

در اين ايام با مباحث حضرت استاد حاج آقاي صفاري آشنا شده و توفيق شركت در مجالس اين استاد گرانسنگ را پيدا كرده و استفاده هاي زيادي از مباحث و افكار اين استاد بردم .پس از گذراندن دوران مقدمات ، دوران سطح حوزه را از اساتيد حوزه به خوبي استفاده كرده و دروس لمعه و اصول مرحوم مظفر را پشت سر گذاشته و سپس دروس رسائل و مكاسب و سپس كفاية الاصول را پشت سر گذاشتم و با جديت در فرا گرفتن مباحث و مباحثه مستمر توانستم به خوبي تمامي دروس سطح را طي كنم .

پس از دروس سطح ، وارد درس خارج شده و حدود 7 سال دروس خارج فقه

واصول را درمحضر بزرگاني همچون آيات و حجج اسلام آقايان : وحيد خراساني ، تبريزي ، جوادي آملي ، سبحاني و ميرباقري گذرانده و دليل اين تعدد استاد در درس خارج هم به جهت آشنايي با سبك درس اين اساتيد بود ، چرا كه معتقد بودم هدف درس خارج آشنايي با شيوه اجتهاد است نه گذراندن يك دوره كامل مباحث فقه و اصول . در كنار درس اصول و فقه به مباحث فلسفه هم پرداخته و در سال 82 به جهت كامل كردن مباحث به دانشكده تربيت مدرس قم رفته و در آنجا با مباحث فلسفي غربي آشنا شده و در رشته فلسفه و كلام مقطع كارشناسي ارشد را گذراندم .از مهمترين فراز زندگي علمي بنده آشنايي با تفكرات دفتر فرهنگستان و مخصوصا استاد بي نظير حضرت آيت الله سيد منيرالدين حسيني الهاشمي بوده است . بنده به جهت روحيه وظيفه مداري با موسسات گوناگون مطرح در قم ارتباط برقرار كرده و پس از سنجش و مقايسه آنان با توجه به نيازمنديهاي نظام اسلامي تشخيص دادم كه اين موسسه به دنبال حل مسائل مهم نظام اسلامي مي باشد . لذا از سال 71 با اين موسسه آشنا و در كلاسهاي آموزش آن شركت كرده و كم كم جزو محققين اين موسسه شروع به كار كرده و مستقيما در جلسات مباحث حضرت استاد سيد منير، در موضوعات مختلفي همچون فلسفه ، مدل ، روش تحقيق ، موضوعات كاربردي و ... شركت و استفاده فراواني برده ام .

البته بنده در كنار كار تحقيقاتي در دفتر فرهنگستان ، كارهاي علمي و مقالات متعددي در مجلات و همايش ها

ارائه داده و به تاليف چندين كتاب مبادرت داشته ام و در كنار تحقيق به كار تبليغ و سخنراني هاي تخصصي در دانشگ ه ها مشغول مي باشم .

جمشيدي، محمود رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود رضا جمشيدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين محمود رضا جمشيدي در سال 1344 هجري شمسي در قم و در ميان خانواده اي پرهيزگار و دوستدار خاندان پيامبر گرامي اسلام به دنيا آمد. پدرش به پيشه توليد و عرضه لوازم تأسيسات اشتغال داشته از آن راه روزگار مي گذارند. مادرش نيز زني پاكدامن بود كه به اهل كرامت بودن و پرهيزگاري شهرت داشت و نقش بسياري در تربيت فرزند خود بر عهده داشت . حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي دروس كلاسيك خود را تا مدرك ديپلم و تا سال 1362 به پايان رسانيد و سپس به دروس حوزوي روي آورد. البته پيش تر بخشي از جامع المقدمات را در 12 سالگي آموخته بود و مدتي نيز در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به فعاليت پرداخته بود. او در سالهاي دبيرستان كتب شهيد والا مقام مطهري (ره ) و علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره ) را بارها خوانده بود و از مطالعه ديگر كتب اسلامي نيز باز نمانده بود. وي تحصيلات دورة سطح را در مدت چهار سال به پايان رسانيد و سپس به درس خارج فقه و اصول استادان مبرّز و برجستة حوزه علميه قم راه يافت و در كنار آن از تحصيل فلسفه و علوم عقلي نيز باز نماند. تحصيلات دورة سطح او در مدرسه رضوية قم بود و در طول سالها تحصيل در ايام فراغت

و تابستان به حوزه هاي علميه شهرهايي نظير مشهد مي رفت و در آنجا نيز به مباحثه و مطالعه دروس خود مي پرداخت و گاه از محضر استادان بهره مي برد و همچنين زبان لاتين را به خوبي آموخت . حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي درطول سالهاي تحصيل به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او جامعه المقدمات را نزد آية الله عابدي ، سيوطي و مطول را نزد آية الله علوي مغني را نزد حجة الاسلام و المسلمين طالقاني و حاشيه ملا عبدالله و معالم الاصول را نزد حجة الاسلام و المسلمين هادوي فرا گرفت . براي آموختن شرح لمعه به درس حضرات آيات راستي كاشاني و كريمي جهرمي رفت واصول فقه را نزد حجة الاسلام و المسلمين محسن وحيد خراساني _ فرزند آية الله العظمي وحيد خراساني _ فرا گرفت . رسائل را نزد استادان صادق لاريجاني ، سيد رسول تهراني و ميرباقري و كفاية الاصول را نزد استاد صادق لاريجاني آموخت . وي همچنين مكاسب محرمه را نزد حجة الاسلام و المسلمين اسلاميان و كتاب بيع و خيارات را از محضر حضرت آيت الله حاج شيخ ابوالحسن مصلحي اراكي بهره برد. او بداية الحكمة و نهاية الحكمة را نزد حجة الاسلام و المسلمين ميرباقري و اسفار اربعه را نزد آية الله جوادي آملي فرا گرفت . در بخش خارج نيز به دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات و آيات عظام مددي ، شيخ محمد شاه آبادي ، فاضل لنكراني ، شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني راه يافت و سالها از محضر آنان بهره مند شد. حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي در طول ساليان تحصيل ، دروس فرا گرفته را با فضلاي بسياري مباحثه كرد كه از جمله آنان مي توان حجج

اسلام سليماني ، صادقي ، الهي ، سبحاني ، برنجكار و محمود منتظري را نام برد. حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي تا كنون فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او مدت بسياري در گروه كلام جديد كه با ارشاد آية الله مصباح يزدي و به رياست حجة الاسلام و المسلمين شيخ صادق لاريجاني تشكيل مي شد شركت داشت . اين گروه ضمن ترجمه مباحث كلام جديد غرب به مطالعه و كاوش در آن مي پرداخت و آن را در جلسات مختلف به بحث و تبادل نظر مي نهاد.حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي در سالهاي تحصيل خود عضو شوراي دبيري نشريه راه انقلاب بود. اين نشريه ويژه كودكان و نوجوانان بود. وي در طول ساليان تحصيل خود همواره به تدريس نيز اهميت بسياري داد و بارها كتب دورة سطح را تدريس نموده است كه اين مسأله ، هم اكنون نيز ادامه دارد او نوشته هاي بسياري را براي چاپ آماده كرده است كه از جمله آنها مي توان به كليات تطبيقي علم رجال ، تقريرات دروس اساتيد خود، حاشيه بر مكاسب ، حاشيه بر كفاية الاصول و حاشيه بر رسائل اشاره كرد. از فعاليتهاي مهم وي در اين عرصه دبيري ستاد اصلاح ساختار حوزه بود كه به دنبال فرمان امام (ره ) كه به «منشور روحانيت » شهرت يافت ، تشكيل شد. وي در اين ستاد فعاليتهاي ارزنده بسياري را به انجام رساند. او همچنين سالها قائم مقامي حوزه علميه خواهران را پذيرفت و در آن مركز نيز خدمات بسياري را به انجام رساند كه اين خدمت هم اكنون نيز ادامه دارد. حجة الاسلام و المسلمين محمود رضا جمشيدي همواره با سيل خروشان ملت ايران براي نابودي نظام طاغوت همگام

بوده از دوران نوجواني به فعاليتهاي انقلابي اهتمام ويژه اي داشت . او در سالهاي تحصيل خود در مدرسه رضويه با چاپ نشريه اي ، به شبهات سياسي و اعتقادي سيد مهدي هاشمي معدوم پاسخ مي گفت و هماره از خط مستقيم ولايت پاسداري مي كرد. از فعاليتهاي او در اين عرصه عضويت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود كه در آن موقعيّت ، امري خطير و مهم مي بود و در سالهاي بعد، نتايج مثبت بسياري بر جاي نهاد. حجة الاسلام و المسلمين جمشيدي در طول سالهاي دفاع مقدس بارها و بارها به جبهه شتافت و در عمليات هاي مهم بسياري حضور يافت تا در كنار تحصيل علم ، وجود خود را به اداي وظيفه و عمل صالح نيز زينت بخشد. از تلاشهاي مهم او پس از پيروزي انقلاب اسلامي توان به عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم و مسؤوليتهاي اجراي وي در اين نهاد مقدس اشاره كرد كه نتايج مثبت آن در سالهاي كنوني ظاهر شده و همگان را به تحسين وا داشته است .

جنتي، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد جنتي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/12/3

زندگينامه علمي

آية الله احمد جنّتي در سوم اسفند 1305 هجري شمسي در روستاي لادان از بلوك ماربين ، واقع در سه كيلومتري غرب شهرستان اصفهان ، چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم ملا هاشم از روحانيون وارسته و بزرگي بود كه از شنبه تا چهارشنبه در شهر اصفهان حضور داشت و به تدريس علوم حوزوي مي پرداخت و روزهاي پاياني هفته را در روستا به سر مي برد. مردم روستاي او كه بيشتر كشاورز و دامدار بودند و عمدتاً از نظر اخلاقي در

جايگاه مناسبي قرار داشتند، اگر دچار اختلافي مي شدند براي حل و فصل مسائل خود به او مراجعه مي كردند، وي تا پايان عمر رابطه اش را با حوزه علميه اصفهان قطع نكرد و از محضر عالمان بزرگي همچون حاج آقا رحيم ارباب و حاج سيد علي نجف آبادي بهره برده بود در آمدش منحصر به وجوه شرعي و يا از طريق وعظ و خطابه بود. او يك فرزند بيشتر نداشت . مادر آية الله احمد جنّتي نيز زني پاك و صبور بود و علاوه بر خانه داري ، قرآن و برخي از كتب ديني را تدريس و بعضي از جلسات مذهبي را نيز اداره مي كرد و با صبر و قناعت ، زندگي مي گذارند. در زادگاه آية الله جنّتي و كل آن منطقه مدرسه اي وجود نداشت ؛ از اين رو او به مكتب خانه رفت و خود، اندكي از دروس جديد را خواند و بعدها در قم ، مقداري زبان انگليسي فرا گرفت . او دورة ادبيات عرب و مقدمات سطح را تا سال 1324 در حوزه علميه اصفهان خواند. دوران نوجواني او با اختناق رضاخاني همراه بود: پوشيدن لباس روحاني براي بسياري از طلاب ممنوع شده بود؛ آنها مي بايست براي پوشيدن آن لباس ، مجوّز دريافت كنند و تنها به تعداد كمي از آنان مجوز داده مي شد. عمامه ها را از سر طلاب برمي داشتند؛ كلاههاي نمدي را پاره مي كردند؛ از سر زنان چادر بر مي داشتند؛ مجالس روضه به تعطيلي كشيده شده بود و مساجد به خلوتي مي گراييد و ... آية الله جنّتي خود، از نزديك شاهد چنين روزگاري بود. او پس از تكميل مقدمات و طي كردن برخي از دروس سطح ، به حوزه علميه

قم آمد تا از محضر عالمان و فرزانگان آن ديار نيز بهره ببرد. با ورود به قم به تكميل دروس دورة سطح پرداخت و در درس خارج بزرگاني همچون آية الله العظمي بروجردي (ره ) و امام خميني (ره ) شركت مي جست . در اين مدت از شركت در بحث هاي اخلاق و تفسير نيز غافل نماند. او در اين مدت در مدرسه فيضيه و حجتيه حجره داشت . آية الله جنّتي بخشي از دروس مقدمات را نزد پدرش و بخشي را نزد مرحوم سيد ابوالقاسم هرندي خواند. او بخشي از معاني و بيان را نزد مرحوم سيد محمد باقر ابطحي و بخشي ديگر را نزد حاج شيخ احمد فياض فرا گرفت و معالم را نزد مرحوم حاج شيخ علي مشكاتي آموخت . در قم شرح لمعه را نزد مرحوم شهيد صدوقي آموخت و براي آموختن بخشي از رسائل و قوانين به نزد مرحوم آية الله بهاءالديني رفت . بخشي از كتاب مكاسب را نزد مرحوم حاج سيد محمد باقر طباطبايي بروجردي فرا گرفت . و براي آموختن كفايه به نزد مرحوم حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني و مرحوم مجاهدي رفت . بخشي از مكاسب را نيز نزد مرحوم حاج آقا روح الله كمالوند آموخت .با تكميل دورة سطح به درس خارج بزرگاني چون آية الله العظمي بروجردي (ره )، آية الله العظمي گلپايگاني ، آيت الله العظمي حجّت كوه كمره اي (ره ) و آية الله العظمي امام خميني (ره ) رفت و سالها در درس فقه و اصول ايشان به طور جدي شركت كرد. او در طي اين سالها در بعضي از درسهاي اخلاق نيز شركت مي نمود،تا علاوه بر آموختن علم ، عمل به آنها را نيز فراگيرد. آية الله احمد جنتي در دوران تحصيل

خود با فضلائي چون شهيد سعيدي ، شيخ محسن حرم پناهي ، شهيد مفتح ، سيد كرامت الله ملك حسيني ، شيخ ابوالقاسم خزعلي و شيخ محمد علي موحدي كرماني به مباحثه درس مي پرداخت و با بزرگاني چون شهيد بهشتي ، شهيد قدوسي ، آية الله مصباح يزدي ، آية الله سبحاني ، آية الله مشكيني و آية الله اميني رابطة دوستانه و مصاحبت داشت . آية الله جنتي تا كنون آثار علمي و فرهنگي فراواني از خود بر جاي نهاده است . او مدت چهارده سال در مدرسة علميه حقاني به تدريس دروس دورة مقدمات و سطح پرداخته است . مدرسه علمية حقاني ، مدرسه اي بود كه با هزينة يكي از تاجران با تقواي زنجان و با مديريت شهيد قدوسي آغاز به كار كرد. اين مدرسه كه بسياري از بزرگان كنوني حوزه ، در ادارة آن شركت داشتند، با ابتكار شهيد بهشتي و با طرحي نو و شيوه اي تازه در تدريس و تحصيل و با برنامه اي منسجم و امروزي ، به تربيت و آموزش طلاب از مقدمات تا سطح مي پرداخت كه بسياري از مديران و متصديان امور قضايي و اصحاب فرهنگ و پژوهشگران امروز جامعه در آن پرورش يافتند. طلاب اين مدرسه در بسياري از فعاليتهاي علمي و سياسي دورة طاغوت و پس از آن ، در اداره و برنامه ريزي علمي و فرهنگي سياسي انقلاب اسلامي شركت كردند و اين حاصل تلاش استادان اين مجموعه ، از جمله آية الله احمد جنتي بود. آية الله جنتي به ترجمة برخي از كتب حديث پيشينيان ، از جمله «اثبات الهداة »، «ايقاظ الهجعه »، «تحف العقول » و «المواعظ العددية » پرداخته است .فعاليتهاي علمي و فرهنگي و تحصيل فقه و اصول مانع فعاليتهاي سياسي آية الله جنتي نگرديد. فعاليتهاي سياسي

در پروندة زندگاني او گاه بيشتر و بهتر مي درخشد. آية الله احمد جنتي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ، در سخنرانيها، اجتماعات عمومي و جلسات خصوصي همواره به افشاي ماهيت پليد حكومت پهلوي و ضرورت براندازي اين حكومت وابسته مي پرداخت . او كه خود سالها شاگرد مرجع عالي قدر شيعه ، امام خميني (ره ) بود، همواره ديگران را به پيروي از راه امام (ره ) دعوت مي كرد. از سوي ديگر در درون حوزه ، ضمن ملاقات با علما و مراجع ، آنها را از آخرين اخبار حركت انقلابي امام و مردم با خبر مي ساخت . او با عضويت در جامعة مدرسين حوزه علميه قم ، به برنامه ريزي هماهنگ براي برپايي راهپيمايي ها، نوشتن اعلاميه ها و ارتباط با ديگر مراكز مرتبط با نهضت امام خميني (ره ) _ همانند جامعه روحانيّت مبارز _ مي پرداخت . آية الله جنتي همواره ارتباط خود را با امام (ره ) حفظ مي كرد تا با الهام گيري از ايشان ، از آخرين فعاليتهاي مبارزاتي در قم ، نجف و ديگر شهرها اطلاع پيدا كند. او بارها در قم ، رفسنجان و جزيرة خارك مورد تهديد و تعقيب رژيم شاه قرار گرفت و چند بار در قم بازداشت شد. او سه نوبت به زندان رفت و مجموعاً سه ماه زنداني شد و يك بار هم دستگير و به مدت سه سال به اسدآباد همدان تبعيد شد. فعاليتهاي وي پس از انقلاب نيز ادامه يافت . با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357، آية الله جنتي در مسؤوليتها و سنگرهاي گوناگوني به ايفاي نقش پرداخت . نخستين مسؤوليت او پس از پيروزي انقلاب ، قضاوت در دادگاه هاي انقلاب با حكم امام خميني (ره ) بود. بر كناري و گاه اعدام قضات دوران حكومت شاه ، فقدان قوانين و

آيين نامه هاي اجرايي در دادگاهها، عدم آشنايي افرادِ مؤمن و انقلابي با سير اجرايي كار قضاوت و مشكلات متعدد ديگر، كار در دستگاه قضايي سالهاي نخستين انقلاب را دشوار ساخته بود. با وجوداين مشكلات ، بزرگاني چون شهيد قدوسي ، شهيد بهشتي و آية الله جنتي در اين عرصه پاي نهادند به تدوين و اصلاح ساختار قضايي كشور پرداختند. دستگاه قضايي منسجم امروز كشور ما، حاصل تلاش اين عزيزان در آن سالهاست . از مسؤوليتهاي مهم آية الله جنتي عضويت در شوراي نگهبان قانون اساسي ، از نخستين روزهاي تشكيل اين نهاد مقدس است . شوراي نگهبان از نهادهاي مهم انقلاب به شمار مي آيد كه با وجود آن ، مي توان گفت توطئه هايي چون داستان مشروطه تكرار نخواهد شد و همواره ، مصوّبات مجلس ، از صافي فقه اسلام و قانون اساسي خواهد گذشت . اين نهاد همواره مورد هجمة دشمنان انقلاب قرار گرفته است . آية الله جنتي در طول عمر 24 ساله اين نهاد، بارها با عنوان عضو فقيه اين شوري ، به دفاع از اين نهاد و مباني انقلاب اسلامي پرداخته است .

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

جوادي آملي، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فرزانه و حكيم متأله، حضرت آيت اللَّه جوادى آملى در سال 1312 (ه.ش) در خانواده اى روحانى در شهرستان آمل متولد شدند. پدر ايشان از علما، وعاظ و زهاد مشهور آمل بودند. پس از گذران تحصيلات دوران ابتدايى در سال 1324 (ه.ش) شوق پدر و فرزند به دروس دينى موجب شد تا ايشان در حوزه ى علميه آمل مشغول تحصيل شوند. وى در مدت پنج سال نزد اساتيد مبرز و متقى كه بعضاً شاگرد مرحوم آخوند خراسانى بودند تا حدى سطوح عاليه ى مقدمات، فقه، اصول و حديث را

فراگرفتند. سپس در سال 1330 (ه.ش) از آمل به تهران هجرت نموده و با راهنمايى پدر بزرگوارشان به حضور آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) كه از اعاظم عصر بود، رسيدند و از آن طريق به مدرسى مروى راهنمايى گرديدند و سطوح عاليه و معقول را در آن محضر شريف فراگرفتند. اين سير علمى تا سال 1335 (ه.ش) ادامه يافت و در آن دوره، كتابهاى منظومه، اشارات و بعضى از اسفار را نزد اساتيد مبرزى همچون آيت اللَّه شعرانى (ره) و آيت اللَّه الهى قمشه اى (ره) فراگرفتند و نيز مقدارى از خارج فقه و اصول را نزد استاد والامقام، آيت اللَّه شيخ محمدتقى آملى (ره) تلمذ كردند و در سال 1335 (ه.ش) به دليل جامعيت حوزه ى علميه قم، وارد قم، شهر كريمه ى اهل بيت، حضرت معصومه (سلام اللَّه عليها) شدند و در آنجا از محضر آيت اللَّه العظمى السيد محمدحسين البروجردى بهره بردند و نيز از درس فقه فقيه نامدار، آيت اللَّه محقق داماد (ره) به مدت سيزده سال، و از محضر استاد، امام خمينى (ره) يك دوره ى اصول به مدت هفت سال را درك كردند. همچنين ايشان به حضور استاد مسلم، علامه طباطبايى (ره) رسيدند و مباحث تكميلى اسفار، خارج حكمت متعاليه عرفان اسلامى و مباحث عاليه ى تفسير حديث و قرآن را در جلسات خصوصى از محضر آن استاد گرانقدر فراگرفتند. ايشان از اوان حضور در تهران و نيز پس از هجرت به قم و تاكنون كه حدود چهل سال مى باشد، انواع دروس معقول و منقول را تدريس كرده اند؛ به گونه اى كه اكنون از بزرگترين رهبران فكرى جهان اسلام، در ابعاد مختلف اسلامى به شمار مى آيند و شاگردان فراوانى در علوم مختلف اسلامى

براى عالم اسلام تربيت نموده اند.

از توفيقات الهى ايشان، مداومت با معارف الهى خصوصاً قرآن مجيد است كه انواع حقايق دينى را از طريق تفسير قرآن در جهان اسلام منتشر كرده اند.

آيت الله جوادي آملي و وقف :

واقف بزرگوار، حكيم متأله و انديشمند گرانقدر استاد آيت اللّه جوادي آملي است كه نامشان ما را از هرگونه تعريف و توصيفي در ابعاد شخصيتي ايشان بي نياز مي كند و چهره معنوي و علمي ايشان در قلمرو فرهنگ و معارف اسلامي درخشان تر از آن است كه اين قلم را توان تصوير باشد. ديدگاهها، مقاصد و منويات واقف محترم كه در قالب عبارات بليغ و مشرب عميق عرفاني در وقف نامه مطرح شده است قابل توجه و تعمق است. بويژه توجه دادن خواننده گرامي به اين نكته مفيد و لازم به نظر مي رسد كه در اين وقف نامه يكبار ديگر آيين و سنت نيكوي وقف نامه نويسي كه به عنوان يك سند فقهي، حقوقي و تاريخي همواره در گذشته مورد توجه واقع مي شده است مدّنظر قرار گرفته و علاوه بر آن به ظرايف وقف و اهميت آن در شريعت نبوي (ص) و نيات واقف و خصوصيات عين موقوفه و تكليف آينده و ساير موارد فقهي و حقوقي آن به سبكي آموزنده اشاره شده است؛ اموري كه متأسفانه در وقف نامه هاي جديد يا متروك مانده و يا به صورت ناقص بدان پرداخته مي شود. در هر صورت اصل وقف نامه خود مشكي است عطرافشان و از بيان عطار بي نياز. سردبير وقف نامه حضرت آيت الله جوادي آملي بسم اللّه الرّحمن الرّحيم و ايّاه نستعين الحمدللّه الّذي يأخذ الصدقات و يُربيها و صَلّي اللّه ُ علي رسولهِ الّذي يُطهّر نفوسَ المتصدّقين و يُزَكّيها

بها، و علي اهل بيته الذين استنّوا بسنته (ص) فيها، واللعن علي اعدائهم الّذين نَبَذوُها وراء ظهورها. بعد از ثنا و تحيّت چنين گويد، عبد محض خدايي كه حق مطلق و هستي صرف است: هيچ موجود امكاني مالك چيزي نبوده. ذاتا، وصفا و فعلاً بلكه اثرا، فاني در ذات، صفت، فعل و اثرخداوند مي باشد، اسناد هر گونه هستي به غير خداوند مجاز است؛ و اگر اسناد شأني از شؤون هستي به غير خدا صحيحا بررسي شود، سبك مجاز از مجاز مي باشد؛ زيرا وقتي اسناد اصل هستي به غير خدا، مجاز بود، اسناد شأني از شؤون آن به غير خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. اين مطلب عميق توحيدي، در دنيا براي موحّدان راستين، چونان رسول گرامي (ص) حلّ شد، قل لااملك لنفسي نفعا ولا ضرّا،... ليس لك من الامر شي ءٌ...، و براي ديگران در معاد، روشن مي گردد، يوم لاتملك نفس لنفسٍ شيئا. زيرا، قيامت، ظرف ظهور چنين حقيقت توحيدي است، نه وعائي براي حدوث آن. البته، در دنيا براي حفظ نظام انساني، بسياري از امور، به غير خدا اسناد مالكانه داده مي شود، و بر همين اساس، اشخاصي مالك، و اشيائي مملوك، و عقود و ايقاعاتي، ممضي، و عهودي ايفاء مي گردد. انسان مؤمن كه به خداوند هستي ايمان آورد و با او بيعت نمود، يعني جان، مال و همه شؤون مجازي خود را به خداوند بيع كرد، بعد از آن هرگونه تصرّفي را در ذات، وصف، فعل و اثر خود، مسبوق به اذن خدا قرار داده و تصرّف در شأني از شؤون هستي خويش را بدون اذن او غاصبانه مي داند، و از خود چيزي ندارد، تا آن

را مورد معامله قرار دهد، و اگر چنين كرد، حتما به عنوان امتثال فرمان مالك حقيقي خواهد بود. لذا اينجانب عبداللّه واعظ جوادي معروف به جوادي آملي، نه به عنوان مالك و وليّ، و نه به عنوان خليفه مالك يا وكيل و نائب او، بلكه به عنوان عبد آبق كه به مولاي شفيق و رفيق خود برگشت، درباره خانه ملكي و متصرّفي شهر قم، عهد و قراري با مولاي غيب و شهودم بستم كه ذيلاً بعد از فصول دهگانه، مشروح مي شود. 1_ مهم ترين هدف بعثت، تزكيه نفوس و تعليم كتاب آسماني و حكمت است، نمونه هاي وافري از هر دو رشته علمي و عملي در قرآن مجيد بيان شد، يكي از بارزترين مصداق تزكيه همانا تأديه صدقه مي باشد، و كاملترين مصداق صدقه، وقف است كه اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاري خواهد بود، و هيچ صدقه اي چون وقف، چنين مزيّت جاودانه را واجد نيست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سكني، عمري، رقبي، و نيز بر زكات مال و زكات فطر و نظائر آن براي آن است كه امور مزبور، نشانه صداقت ايمان و صدق متصدّق و واقف مي باشد. 2_ فضيلت صدقه كه وقف مصداق بارز آن است، در اين است كه خداوند شخصا او را مي پذيرد، و دريافت مي نمايد چنانكه فرمود: اَلَم يَعلَموُا اَنّ اللّه َ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ، بنابراين دريافت رسول اكرم (ص)، مَظهر اَخذ خدا خواهد بود، و جمع بين آيه مزبور و آيه خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقةً تُطهّرهُم وَ تُزكّيهِم بها، آن خواهد شد كه، و ما اَخَذتَ اِذ اَخَذتَ، ولكنّ اللّه َ اَخَذَ. 3_

چون صدقه كه، وقف، فرد كامل آن مي باشد، مُطَهّر نَفس از اوساخ، و مُزَكّي روح از ادناس و اقذار است، اميد آن خواهد بود كه چنين روح طاهر از دَرَن و رَين، تواناي ادراك صحيح وحي الهي باشد، زيرا، سروش غيب را جز طاهران طائر باغ ملكوت و طائران طاهر از دَنَس مُلك، مسّ نمي كنند،... لايمسّه الا المطهّرون. 4_ از آن جهت كه صدقه و وقف، كه مصداق بارز آن است، بسيار ظريف و شفّاف مي باشد، با اندك غبار گردِ منّت و اذيّت، غبارين و متوسخ شده، و شايسته صعود به بارگاهي كه جز، كلم طيّب، چيزي به اوج عروج آن بار نمي يابد، اليه يصعد الكلم الطيّب، نخواهد بود، لذا نداي قرآن مجيد چنين است: يا ايّها الّذين آمنوا لاتبطلوا صَدَقاتِكم بالمنّ و الاَذَي. 5 _ چون صدقه جاري همانند سنّت ساري از آثار سودمند مي باشد، و تا برقرار است، روح صاحب آن در دارالقرار قريرالعين خواهد بود، و خداوند، قادم را چون غابر مي نگارد، نَكتُبُ ماقَدَّموا و آثارَهم، و جزء اَعمال برّ متوفي محسوب مي گردد، اجر جزيل آن در قرآن و سنّت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كاملاً بيان شد،... والمتصدّقين والمتصدّقات... اَعَدّ اللّه ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجرا عَظيما_... يُضاعَف لَهُم و لَهُم اَجرُ كَريم _ ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر، الاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته، فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنَّها، فهي يعمل بها بعد موته، او ولد صالح يدعو له _ و چون معيار در ثواب، همان اثر صالح است، ذكر امور سه گانه در اين حديث يا امور شش گانه در حديث ديگر، از باب تمثيل است،

نه تعيين، لذا علم صائب، فرزند صالح، سنّت صحيح، وقف جاري، سيرت ساري و مانند آن مايه روح و ريحانِ روح رائح الي اللّه خواهد بود. 6 _ چون اثر نافع صدقه كه وقف مصداق روشن آن مي باشد، همانند ديگر واقعيت هاي ديني، هنگام احتضار ظاهر مي شود، محرومان از چنين فيض فوزآوري، درخواست ارتجاع به دنيا را بجاي تسريع رجوع الي اللّه ، و رجعت به وطن اصلي، مطرح مي كنند، و به شيوه نكوهيده اَتَستَبدِلوُن الَّذي هُوَ اَدني بِالَّذي هُوَ خَيرُ، انّا للّه ِ وَ انّا اِلَيهِ راجِعوُنَ را، به، رَبِّ ارجِعوُنِ...، مبدّل ساخته، و تمنّي كاذب را به جاي رجاي صادق، در سقيفه خيال و قياس و گمان و وهم نشانده، آنگاه چنين مي گويند:... فَاَصَّدَّقَ وَ اَكُن مِنَ الصّالِحينَ _ و به منظور پرهيز از چنين استبدال ناپسند، صاحب ولايت كبري، حضرت علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين، عليه افضل صلوات المصلّين فرمود: الصَّدقةُ والحبسُ ذخيرتان فدعوهما ليومهما. 7_ از آن جهت كه اهل بيت طهارت و عصمت صلوات اللّه عليهم اجمعين، قرآن ناطق اند، و در تمام حسنات، امامت امّت را به عهده دارند، و قبل از ديگران به وحي الهي مؤمن و به حِكَم آن معتقد، و به احكام آن عامل اند، لذا رسول گرامي (ص) و اهل بيت معصوم (ع) آن حضرت (ص) اقدام به وقف كرده اند، درباره پيامبر گرامي (ص) چنين آمده است: تصدّق رسول اللّه (ص) باموالٍ جَعَلَها وقفا، وَ كانَ يُنفِق مِنها عَلي اَضيافِهِ، وَ اَوقَفَها عَلي فاطِمةَ عَليهَاالسلام... _ و درباره حضرت اميرالمؤمنين، عليه السلام، آمده است: كان عبدا للّه ، قد اَوجَبَ اللّه ُ له الجنة، عمد الي ماله فَجَعَله صدقةً مبتولةً تجري بعده للفقراء و قال: اللّهم

انما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهي و لتصرفَ وجهي عن النار، و حضرت صدّيقه كبري، فاطمه زهرا صلوات اللّه عليها، اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت اميرالمؤمنين (ع)، آنگاه به امام مجتبي حسن بن علي عليهماالسلام، سپس به سيّد شهدا حضرت حسين بن علي عليهماالسلام، روحي لمضجعه الشريف الفداء و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگ تر كه علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض، سپرد، و همچنين از سائر معصومين عليهم السلام رسيده است كه مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاري قرار داده اند، حتي درباره حضرت سيد شهدا (ع) رسيده است كه نواحي قبر شريف خود را از اهل نينوي و غاضريّه به شصت هزار درهم ابتياع فرمود، و آن را بر ايشان تصدق نمود. 8 _ چون اصحاب متعهد اهل بيت طهارت و عصمت، هماره، به آن ذوات مقدّس اتّساء داشته اند، لذا هر صحابي متمكن، اقدام به وقف مي نمود، چه اينكه از جابر روايت شده لم يكن من الصحابة ذو مقدرةٍ الاّ وقف وقفا. 9 _ همان طوري كه وقف، فضيلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه كردن، ارث بردن و مانند آن، رذيلت وافري را به همراه دارد كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام درباره وقف چشمه يَنبُع چنين فرمود:... هي صدقة، بتةً بتلاً، في حجيج بيت اللّه و عابري سبيلٍ، لاتُباع و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعليه لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين، لايقبل اللّه منه صرفا و لا عدلاً. 10 _ شرح صدر، سعه نظر، جامعيت اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مي نمايد كه جهاني بينديشد، و سراسر گيتي را مشمول لطف خود قرار

دهد چنانكه رسول گراميِ چنين ديني، رحمة للعالمين معرفي شد. لذا وقف بر جامعه بشري، اعم از مسلم و كافر، ذمّي و حربي مادامي كه اعانت بر عصيان و تعاون بر اثم نباشد، جايز است و آيه مبارك و كريم، لاينهاكم اللّه عن الّذين لم يقاتلوكم في الدّين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوهم و تقسطوا اليه_م انّ اللّه يحبّ المقسطين، گ_واه آن مي باشد. اكنون كه خطوط كلّي صدقه جاري، طي ده فصل بيان شد، به اصل مطلب مي پردازم، و آن اينكه وقف صحيح شرعي _ جامع همه شرايط واقف، موقوف عليه، موقوف و وقف _ نمودم خانه ابتياعي، ملكي و متصرفي خودم را كه واقع است در: قم، خيابان ارم (آية اللّه نجفي مرعشي) پشت مسجد آية اللّه گلپايگاني، جنب مدرسه علميه سعادت (جنوب و جنوب شرقي) براي مدرّسان، محقّقان، مؤلّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهي مانند تفسير، فلسفه الهي، كلام، فقه، اصول و سائر دانش هاي ديني، الي ان يرث اللّه الارض و من عليها. توليت آن مادامت الحيوة، در اختيارم مي باشد، و بعد از توّفي و ادراك لقاء اللّه ، به فرزندم جناب حاج شيخ مرتضي واعظ جوادي است، چنانكه توليت مدرسه علميه سعادت را كه در اختيارم است و تعيين متولّي بعد از من نيز به اختيارم مي باشد، بعد از وفاتم، در اختيار مشاراليه خواهد بود، و توليت مدرسه و خانه وقفي بعد از عمر طولاني نامبرده، به فرزند روحاني از خاندان اينجانب مي باشد، و اگر خداي نخواسته، از اين خاندان، كسي روحاني نشد، به فرزند بزرگ اين خاندان خواهد بود. تمام كتاب ها و سائر لوازم كتابخانه و تلفن، در اختيار مركز تحقيقاتي اسراء است. ايجاب و

قبول، اقباض و قبض، حاصل، و صيغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم اعم از مرقوم و غير آن جاري شد، ربّنا تقبل منّا و خذه منّا و طهّرنا به والحمدللّه ربّ العالمين، الّذي يرث الارض و من عليها. منبع:ميراث جاويدان

برگرفته از كتاب :موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران

جوان آراسته، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين جوان آراسته

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

به سال 1341 در مشهد مقدس در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. در سال 1356 پس از اتمام مقطع راهنمايي توفيق ورود به حوزه علميه را پيدا نمود و بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در سال 1358 از زادگاه خود، به قم مهاجرت كرده. ابتدا در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني و سپس با بازگشايي مدرسه حقاني در آن جا به تحصيلات حوزوي ادامه داد. دروس سطح عالي حوزه را در محضر اساتيدي همچون حضرات آقايان راستي كاشاني و اعتمادي (رسائل) بني فضل و كاشاني (مكاسب) و ستوده (كفايه) فرا گرفت. از سال 1367 در درس خارج اصول فقه از محضر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني و در درس خارج فقه از حضرات آيات فاضل لنكرانى، مكارم شيرازي و حاج شيخ جواد تبريزي استفاده كرد. در فاصله سالهاي 1365 تا 1370 با شركت در مباحث تفسير قرآن استاد فرزانه حضرت آيت الله جوادي آملي بيش از پيش با قرآن مأنوس و از اين محفل معنوي بهره برد. در كنار دروس حوزوي از سال 1370 تصميم به ادامه تحصيلات جديد گرفته، دروس دبيرستان را در سال 1374 به پايان رسانده و در

همان سال موفق به ورود به دانشگاه تهران (پرديس قم) در رشته حقوق گرديد. پس از اتمام سه ساله دوره كارشناسي حقوق، در سال 1377 در مقطع كارشناسي ارشد حقوق عمومي همان دانشگاه پذيرفته و در ارديبهشت سال 1380 فارغ التحصيل گرديد.

جوان، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا جوان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/7/1

زندگينامه علمي

دروس حوزوي را از سال 1359 در تهران مدرسه آيت الله مجتهدي آغاز كردم و مقدمات را در آنجا گذراندم . سپس لمعتين و اصول فقه مظفر را در قم نزد آيت الله اشتهاردي و حسيني بوشهري خوانده و در سال 1376 رسماَ وارد حوزه علميه قم گرديدم. تا سال 1381 سطح را به اتمام رساندم از سال 1378 همزمان در درس خارج شركت داشتم و تاكنون مشغول به درس خارج فقه واصول مي باشم . حدود سه سال در بخشهاي عقيدتي سياسي و بخش تحقيقات استراتژيك ستاد فرماندهي كل قوا به فعّاليّتهاي آموزشي و پژوهشي مشغول بوده ام و مقالات و جزواتي را تدوين و تأليف نموده ام . در سالهاي اخير تحقيقي نيز در رابطه با تكليف و اباحي گري داشته ام و اكنون نيز به آن مشغول هستم .

دروس دانشگاهي را در مقطع كارشناسي در رشته مهندسي عمران در سال 1385 به اتمام رسانده ام و حدود پنج سال در دانشگاه امام حسين(ع) عضو هيئت علمي بوده و در ضمن دوره كارشناسي ارشد در دو رشته مديريت ساخت و علوم سيستم ها را تا نيمه هاي دوره گذراندم كه بخاطر علاقه شديد به دروس حوزوي آنها را به

اتمام نرسانده و فعّاليّت خود را بر روي دروس حوزوي متمركز نمودم .

جواهري، عبدالرسول

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1387 -1301 ق)، فقيه اصولى. نياى وى شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، بود. وى از پارسايان معروف نجف بود كه پس از طى دوره هاى مقدماتى، دروس عالى فقه و اصول را از محضر شيخ محمدكاظم خراسانى، سيد محمدكاظم طباطبايى يزدى و عده اى از ديگر استادان و رجال حديث را از محضر سيد ابوتراب خوانسارى و معقول را از محضر شيخ عبدالهادى شليله ى بغدادى فراگرفت. سپس به تدريس فقه و اصول پرداخت و دانشمندان زيادى از محضر او استفاده كردند. در مقبره ى صاحب «جواهر» در نجف به خاك سپرده شد. از آثار وى: ترجمه ى «انيس الموحدين» كلباسى از فارسى به عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (82/4)، مستدركات اعيان (131/3).

جورابدوز، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جورابدوز

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1362 بعد از گرفتن ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه ابوالصدق آن روز مشغول به دروس حوزوي شدم مقدمات سيوطي و مغني و منطق را در آن مدرسه به پايان رساندم و در همين ايام در دين تفسير آيت الله جوادي آملي شركت مي كردم و اين درس در مدت 9 سال ادامه داشت. اصول فقه و معالم را نزد استاد محمدي خراساني و لمعه را نزد مرحوم استاد وجداني و خاتمي و عندليب شيرازي به اتمام رساندم.سپس در درس رسائل آيت الله اعتمادي شركت كرم و در همين زمان مكاسب را نزد استاد دوزدوزاني خواندم و شرح منظومه را نزد استاد فاضل گلپايگاني خواندم و در درس اسفار آيت الله جوادي آملي شركت كردم. كتاب كفايه الاصول را نزد

آيت الله قديري خواندم و بعد از اتمام 2 جلد كفايه در درس خارج آيت الله العظمي وحيد خراساني در فقه و اصول از سال 72 شركت كردم كه اين درس خارج هنوز هم ادامه دارد. در سال 71 در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه در رشته مديريت دولتي در مقطع ليسانس را گذراندم و مقاله در زمينه مديريت اسلامي نوشتم و مدتي در موسسه تحقيقي مهدويت شركت كرم و مقاله اي در كلام در زمينه فرقه انحرافي بهائيت نوشتم و آن فرقه و عقايد آنها را مورد نقد و بررسي قرار دادم.

جهانگير فيض آبادي، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجعفر جهانگير فيض آبادي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد جعفر جهانگير فيض آبادي مشهور به فيض آبادي در خانواده اي مذهبي و عاشق اهل بيت(ع) به دنيا آمد. در سال 1350 هجري شمسي وارد حوزه علميه مشهد شد دروس مقدمات و لمعتين را از نزد آيت الله حجت هاشمي و فاضل هرندي آموخت. پس از آن شور و شوق فراوان او به ادامه تحصيل و استفاده از اساتيد بزرگ آن روزگار سبب شد از ديار خويش به حوزه علميه قم مهاجرت نمايد، در بدو ورود در سال 1358 پاي درس مرحوم آيت الله ستوده نشست (شخصيتي كه هزاران طلبه از محضر او بهره جستند و عالمان بزرگي تقديم حوزه هاي علميه كرد) پس از آن و در سال 1362 به تحصيل درس خارج مشغول گرديد و از شاگردان سرشناس آيات عظام مرحوم شيخ جواد تبريزي و مرحوم محمد فاضل لنكراني گرديد. ذوق خدمت به طلاب علوم ديني سبب شد دوباره

به جوار بارگاه ملكوتي ثامن الحجج(ع) باز گردد. ايشان هم اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه علوم پزشكي مشهد است و در كنار آن به تدريس در حوزه علميه و دانشگاههايي نظير فردوسي مشغول مي باشد تا در پرورش و تهذيب طلاب و دانشجويان دين خويش را اداء نمايد.

جهانگير، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدصادق جهانگير

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمدصادق جهانگير فيض آبادي، در سال 1339 هجري شمسي در تهران، در خانواده دوستدار اهل بيت(ع) به دنيا آمد. پدر او اسماعيل نام داشت. شيفتگي به تحصيل علوم ديني سبب گرديد تا ايشان در سال 1355 وارد حوزه علميه مشهد گردد. سطح يك را در ديار مشهد سپري كرد و پس از آن جهت تحصيل علم بيشتر رهسپار قم گرديد و از محضر اساتيد برجسته حوزه علميه قم بهره اي فراوان برد سطح 2 را از محضر آيات ستوده، دوزدوزاني و اعتمادي فرا گرفت، سطح عالي را در محضر مرحوم آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله العظمي مكارم شيرازي تلمذ نمود.پس از آن به جوار بارگاه ملكوتي ثامن الائمه برگشت تا در آنجا به خدمت و تحصيل و تدريس بپردازد.

جيبي، سلمان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سلمان حبيبي

محل تولد : رمنت بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

سال 1345 در روستاي رمنت بابل در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم . تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان بابل به پايان بردم . به دليل علاقه زياد به مسائل ديني از دوران نوجواني در جلسات مذهبي شركت فعال داشتم و اين علاقه وافر به اهل بيت و عصمت و طهارت عليهم السلام و روحانيت موجب شد تا در سال 1361 براي فراگيري علوم اسلامي وارد حوزه علميه قم شدم . از اين سال تا 1370 به فراگيري دروس مقدمات و سطح نزد اساتيد برجسته حوزه پرداختم و از سال 1370 در دروس

خارج اساتيد بزرگي چون : آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله خرازي و آيت الله كريمي شركت مي كنم .

در كنار تحصيل به فعاليت هاي علمي و پژوهشي و نيز سفرهاي تبليغي ، فرهنگي ، علمي و تدريس به داخل و خارج پرداختم . در اين راستا با مراكز علمي و پژوهشي مختلف همكاري مي كردم و از سال 1377 به صورت تخصصي در زمينه ماخذ شناسي و كتاب شناسي فعاليت داشتم كه تا كنون توفيق ارائه خدمات ماخذ شناسي به بيش از چهار صد نفر در موضوعات مختلف علوم اسلامي جهت تدوين پايان نامه هاي كارشناسي ارشد و رساله دكتري را پيدا كرده ام .

چهرگاني انزابي، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللّه مرتضي چهرگاني انزابي، در سال 1293 ق. در قريه چهرگان از منطقه انزاب آذربايجان شرقي متولد شد. وي در روزگار خود در عرصه هاي علمي واجتماعي از جمله نوادر محسوب ميشد وپس ازگذراندن دوران كودكي در زادگاه خود و پس از طي مراحل تحصيلات ابتدايي پيش پدر روحاني اش، براي ادامه تحصيل به شهر خوي رهسپار شد و پس از 5 سال اقامت در آن شهر، به شهر تبريز رفت و از محضر اساتيد بزرگ آن زمان، مانند مرحوم آيت الله انگجي و ميرزا حسن مجتهد استفاده برد و پس ازاتمام دروس سطح و براي تكميل تحصيلات عالي حوزه به نجف اشرف مهاجرت كرت و حدود 19 سال در نجف اقامت كرد ودر فقه و اصول به مراتب والايي رسيد. وي در دوازدهم رجب سال 1381 ق به ملكوت اعلي پيوست.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب

: خانواده مرتضي چهرگاني انزابي از سه قرن گذشته تاكنون، مفتخر به كسوت مقدّس روحانيت و خدمت به دين و مردم بوده است. پدرش مرحوم ميرزا علي چهرگاني معروف به «آقاعلي» از علماي نجف و مدرّس حوزه هاي علميه مشهد مقدس و از علماي خدمتگزار منطقه ارونق و انزاب بود. او و پدرانش، طبق يادداشت هايي كه به جاي مانده تا دوازده نسل يعني حدود سيصد سال، از عالمان نجف ديده و مفتخر به كسوت روحاني بودند و به خاطر علاقه به زادگاهشان، - كه مهد علم و ادب بود - بازگشته، به ارشاد و هدايت مردم مي پرداختند. جدّ اعلاي اين خاندان، كه در سيصد سال پيش امام جمعه خامنه بود، مدرسه اي داير مي كند و به تربيت طلاب علوم ديني مبادرت مي ورزد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : مرتضي چهرگاني انزابي پس از گذراندن دوران كودكي در زادگاه خود و پس از طيّ مراحل تحصيلات ابتدايي پيش پدر روحاني اش، براي ادامه تحصيل به شهر خوي رهسپار شد و پس از پنج سال اقامت در آن شهر، به شهر تبريز رفت و از محضر اساتيد بزرگ آن زمان، مانند مرحوم آيت اللّه انگجي و ميرزا حسن مجتهد، استفاده برد و پس از اتمام دروس سطح، براي تكميل تحصيلات عالي حوزه به نجف اشرف مهاجرت كرد. حدود 19 سال در نجف اقامت كرد و در فقه و اصول به مراتب والايي رسيدفعاليتهاي ضمن تحصيل : تحصيلات مرتضي چهرگاني انزابي صاحب اجازه هاي اجتهاد و نقل حديث و اجازه در امور حسبيه از آيات عظام گرفتند ذيل بود:.1 آقاضياءالدين عراقي؛.2 فتح اللّه شريعت اصفهاني؛.3 سيد محسن طباطبائي حكيم: در سال 1264 در نجف متولد

شد و در 27 ربيع الاول سال 1390 ق(1348 ش) در همان شهر رحلت كرد. قبر آن مرحوم در كنار كتابخانه اش است..4 حاج سيدمحمدهادي ميلاني.استادان و مربيان : اساتيد مرتضي چهرگاني انزابي در تبريز.1 آيت اللّه ميرزاابوالحسن انگجي، .2 آيت اللّه ميرزا حسن آقا مجتهد(مجتهد بزرگ) اساتيد در نجف: .1 آيت اللّه سيدكاظم يزدي(صاحب عروةالوثقي).2 آيت اللّه ميرزا فتح اللّه شريعت اصفهاني(معروف به شيخ الشريعه اصفهاني).3 آيت اللّه محمدكاظم خراساني(صاحب كفايه).4 آيت اللّه آقاضياءالدين عراقي(1289 - 1361ق.). همسر و فرزندان : مرتضي چهرگاني انزابي دوبار ازدواج كرد. دانشمند گرامي، حاج حسين آقا انزابي (نواده ايشان) در اين زمينه مي نويسد:«مرحوم مبرور در روزگاراني كه مقيم نجف اشرف بود، با خانواده اي وصلت انتخاب نموده كه ثمره آن ازدواج مبارك، فرزند بزرگ ايشان حضرت آيت اللّه شيخ عبدالحسين غروي(1286 - 1373 ش. از علماي بزرگ تبريز و نماينده مجلس خبرگان رهبري در دوره اول، آرميده در وادي السّلام قم) بوده است... به هنگام مراجعت به آذربايجان، به امر بزرگان و علماي تبريز راضي به اقامت در شهر تبريز گشته. پس از ماندگاري با خانواده اي از سادات، يعني سادات حسيني كوه كمره اي - كه شاخه اي از آنان مقيم روستاي چهرگان بوده اند - حدود سال 1290 هجري قمري عقد ازدواج بسته است كه حاصل اين سنّت الهي دو فرزند برومندش، يعني مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمدحسين انزابي(روحاني مبارز و نستوه و يار ديرين رهبر كبير انقلاب اسلامي، حضرت آيت اللّه العظمي امام خميني و نماينده مردم شريف تبريز در مجلس شوراي اسلامي در سه دوره متوالي و انيس مقام معظم رهبري، حضرت آيت اللّه خامنه اي، فوت به سال 1378 شمسي و مدفون

در وادي رحمت تبريز) و حاج غلامعلي انزابي(از مؤمنين و دينداران بازار تبريز و تهران، مقيم تهران) است.»مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مرتضي چهرگاني انزابي ، در مدت اقامت نزديك به پنجاه سال در محلّه شتربان(دوچي) تبريز، در سه وعده صبح و ظهر و شام به اقامه نماز جماعت اشتغال داشت و به موعظه و ارشاد مردم مي پرداخت و مراقب عقد معاملات و ازدواج آنان بود و پيوسته با ذكر و تسبيح و حمد ذات اقدس خداوند ملازمت داشت.فعاليتهاي آموزشي : «مرتضي چهرگاني انزابي بالاخره پس از تكميل دروس خارج و اخذ مدارك اجتهاد از اساتيد مبرز حوزه نجف، به تبريز مراجعت كرده و تا آخر عمر در تبريز به تدريس علوم ديني براي طلاب علوم دينيه و ارشاد و موعظه، اشتغال داشته است و الحق زهد و روحانيت را تا آخر عمر مراعات مي كرد.»چگونگي عرضه آثار : مرتضي چهرگاني انزابي دلي مالامال از محبت به اهل بيت عصمت و طهارت داشت. لذا در سال هاي اقامت در عراق، از زيارت عتبات عاليات، به ويژه سامرّا، غافل نبود؛ به طوري كه بعضي تحريرات فقهي خود را در اين سامان، در محضر مرقد مطهّر عسكريين و در پايگاه امامت و غيبت حضرت امام عصر (ع) نگاشت؛ چنان كه به نوشته آقابزرگ تهراني در الذريعه، نسخه اي از نگاشته هاي حاج شيخ مرتضي در كتابخانه اين شهر - كه وابسته به حرم است - نگهداري مي شد.حاج شيخ مرتضي چهرگاني انزابي از مقام علمي و فقهي قابل اعتنايي برخوردار بود. او تقريرات درس هاي فقيه بارع، آيت اللّه مرحوم شريعت اصفهاني و ديگر بزرگانِ نجف كه در محضر درسشان بود، در

چند جلد تحرير كرد كه اين تقريرات، ارزشمندترين ميراث فقهي و علمي ايشان شناخته مي شود. آنچه اكنون در اختيار بازماندگانش هست، به سه بخشِ تحرير، تنسيخ و تأليف تقسيم مي شود. از جمله آثار وي كه در زمينه استنساخ مي باشد به شرح ذيل مي باشد: .1 استنساخ دو رساله از مرحوم شريعت اصفهاني، به سال 1326 ق؛.2 استنساخ دو رساله فقهي از مرحوم شريعت اصفهاني به سال 1328 ق.آثار : الرسالة العصرية ، تحرير رسالة في الحق و الحكم ، تحرير كتاب الصوم الموسّس العام و الفقيه المحقق شيخ محمدهادي طهراني ، رسالة في اصول الدين ، رسالة في الاستصحاب ، رسالة في التعادل و التراجيح ، رسالة في التكليف ، رسالة في الخلل الواقع في الصلوة ،رسالة في الخيارات ، رسالة في الرّضاع ، رسالة في الرهن ، رسالة في الظّن ، رسالة في المكاسب ، رسالة في الوظائف المقرّرة للجاهل ، رسالة في صلوة المسافر ، رسالة في علم الاصول الفقه ، كتاب القضاء ، كتاب الوصايا ، منجزات المريض

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

حاج حسيني نبوي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن حاج حسيني نبوي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/7/1

زندگينامه علمي

محمد حسن حاج حسيني نبوي در سال 1335هجري شمسي در رهنان اصفهان به دنيا آمد او در سن سيزده سالگي (1348ه ش) دروس حوزه را آغاز كرد، استاد در مورد علت آمدنشان به حوزه ميگويد: علت اينكه آمدم طلبه

شدم اين است كه قديم ها قبل از اينكه بچه ها مدرسه بروند چيزهائي مي خواندند كه اسمش «پنجل حم» بود بعد هم آموزش فارسي، ابتدا بچه ها قرآن ياد مي گرفتند و بعد فارسي ما پيش يك سيد روحاني مي رفتيم و پنجل حم مي خوانديم ايشان روي ما حساس شده بود كه طلبه شويم، به دليل اينكه وقتي مي خواست برود مسجد چند مرتبه در راه(مغازه پدرم در راه مسجد ايشان بود)به پدرم مي گفت اين را بفرست طلبه بشود، اين پسر هوشش خيلي خوب است ، اصرار ايشان باعث شد بالاخره بعد از كلاس ششم ابتدائي پدرم بگويد كه اين آقا سيد مي گويد: خوب است كه طلبه شوي اگر مي خواهي و علاقه مندي مي گذارم طلبه بشوي. "استاد نبوي در همان ابتدا ،خود را با مطالعه كتب مختلف مأنوس كرد و توانست توشه اي گرانبها براي خود و ديگران جمع آوري كند او در اين باره ميگويد: من خيلي علاقمند به مطالعات عمومي بودم مدتها در مباحث مديريت كار كردم، مدتي كار شخصي كردم، يعني اينجور نبود كه كلاس يا درس بروم، خودم كار كردم در حدي كه حداقل در بعضي جاها تدريس مي كنيم. "استاد نبوي دروس حوزوه را در شهر اصفهان آغاز كرد و پس از مدتي به قم هجرت نمود، او دراين باره ميگويد: در اصفهان درسم را بطور آزاد شروع كردم پيش يك بنده خدائي درس مي خوانديم (حوزه در آن زمان خيلي بي برنامه بود)بعدها برنامه اي در اصفهان درست شد و آيت الله حاج آقا حسن امامي (خدا حفظشان كند) با بعضي

ديگر از آقايان استارت اين برنامه را زدند ما از اولين طلبه هايي بوديم كه در اين برنامه شركت كرديم پنج سال در اصفهان بودم و از محضر آقايان حاج آقا حسن امامي، شيخ علي اكبر فقيه ،ابراهيمي ، عبوديت استفاده كردم و بعد هم به قم آمدم و اصول الفقه و لمعه را شروع كردم. لمعه را خدمت آقاي فاضل هرندي خواندم رسائل و مكاسب را خدمت آيت الله مظاهري خواندم، البته گاهي هم از آقاي ستوده(رحمه الله ) استفاده مي كردم كفايه را هم خدمت آيت الله مظاهري خواندم درس خارج را خدمت آيت الله سبحاني شروع كردم و ايشان آن زمان كه تدريس مي كردند هفت يا هشت شاگرد بيشتر نداشتند كه براي ما خيلي مفيد بود چرا كه خيلي خوب مي توانستيم اشكال كنيم و استفاده بيشتري ببريم چند سال خدمت آيت الله شيخ جواد تبريزي و آْيت الله مكارم و آيت الله وحيد و آيت الله جودي آملي بهره بردم در بحث فلسفه مدتي خدمت آقاي انصاري شيرازي بودم مدتي هم خدمت آيت الله جوادي آملي در درس اسفار شركت كردم."

حاج حسينيان، مسعود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسعود حاج حسينيان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

آقاي مسعود حاج حسينيان در اول شهريور سال 1341هجري شمسي در خانواده اي متدين ، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در تهران ديده به جهان گشود.نامبرده پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به

فراگيري علوم ديني در سال 1357 و همزمان با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي وارد حوزه علميه تهران گرديد از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد اما شوق زيارت كريمه اهل بيت حضرت معصومه سلام الله عليها و تحصيل در حوزه علميه قم او را راهي آن ديار گردانيد پس از مدتي تحصيل در قم اين بار راهي مشهد مقدس و وارد حوزه علميه آنجا شد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد همچون گذشته با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديارحاضر شد و از محضر ستارگان آن ديار همچون آيت الله فلسفي،آيت الله مرواريد، آيت الله سيدان كسب فيض كرد. ايشان ضمن تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي مشهد به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشد و تا كنون در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكره است.

حاج شريفي خوانساري، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا حاج شريفي خوانساري

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا حاج شريفي خوانساري در سال 1341 شمسي در شهرستان خوانسار در حجر علم و ورع تولد و پرورش يافتم ؛ پدرم آيت الله حاج شيخ غلامعلي حاج شريفي خوانساري _ دام ظله _ پدر بزرگم مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد ابراهيم حاج شريفي خوانساري _ قدس سره _ و جدم مرحوم آخوند ملا علي اكبر حاج شريفي خوانساري _ قدس سره _ همگي از علماي عاملين

بوده اند .در مدارس ملي رزاقپور و كامكار قم تحصيل نمودم . بر اثر جو آكنده از معنويت و تقواي خانوادگي فكر بهترين شغل براي آينده ام كه رضاي بيشتر خداوند و نيل افزونتر به كمال و معنويات و خدمت به دين مبين اسلام در آن باشد ، مرا بر آن داشت كه از سال 1355 شمسي مشغول تحصيل علوم ديني در حوزه علميه قم بشوم و خود را در سلك سربازان حضرت ولي عصر _ عج الله تعالي فرجه _ درآورم .علوم اوليه و ادبيات را از محضر مرحوم علامه حاج شيخ محمد علي مدرس افغاني و برخي ديگر از اساتيد حوزه استفاده كردم .سطح را از حضور حضرات آيات : آقاي حاج شيخ علي پناه اشتهاردي و آقاي حاج شيخ مصطفي اعتمادي بهره مند گرديدم ، و سطح عالي را خدمت حضرات آيات : آقاي حاج شيخ محمد تقي ستوده و آقاي حاج شيخ احمد پاياني به پايان رساندم .

علوم كلام، تفسير، رجال و درايه را نيز از خدمت حضرات آيات : آقاي حاج شيخ جعفر سبحاني و آقاي حاج شيخ علي پناه اشتهاردي بهره بردم .خارج فقه و اصول را هم از محضر آيات عظام : آقاي حاج سيد محمد رضا گلپايگاني ، آقاي سيد شهاب الدين نجفي مرعشي ، آقاي حاج سيد رضا صدر ، آقاي حاج سيد محمد روحاني ، آقاي حاج شيخ محمد تقي بهجت ، آقاي حاج سيد محمد شاهرودي و آقاي حاج شيخ حسين وحيد خراساني استفاده كافي نمودم . حكمت و عرفان را نيز از خدمت آيت الله حاج آقا رضا صدر بهره مند شدم

.در كنار درس و بحث معمول حوزه ، علاقه شديدي به خواندن كتب گوناگون در علوم و فنون مختلف داشتم. ساعتهاي متوالي و بسياري از اوقات تا پاسي از نيمه شب و گاه تا اذان صبح همچنان سرگرم مطالعه و پژوهش بودم ، و كرارا اتفاق مي افتاد كه شام خوردن را فراموش مي كردم ؛ حتي در تعطيلات تابستان و ديگر تعطيلات حوزه ، تنها كارم مطالعه و تحقيق تمام وقت در كتاب ها بود ، هرچند از كثرت آن ديدگانم كم سو شد ، ولي هيچ وقت از آن سير نشدم و خسته نگشتم و موفق به خواندن كتاب هاي بسيار زيادي در : تفسير ، علوم قرآني ، حديث ، تاريخ ، اخلاق و ... شدم و بر برخي از آنها حواشي زدم .اواخر سال 1362 شمسي در زيارت حضرت ثامن الحجج علي بن موسي الرضا _ عليه آلاف التحيه و الثناء _ درخواست توفيق انجام خدمات سودمندي به دين مبين اسلام را نمودم كه باقيات الصالحاتي محسوب شود و بحمد الله حاجتم مقرون اجابت قرار گرفت و از همان سال در حاشيه تعليم و تعلم دروس حوزه به نويسندگي نيز پرداختم و نخستين اثر خود را درسال 1365 شمسي به عنوان «سيماي ابوذر غفاري» تمام نمودم كه استادم مرحوم آقاي حاج آقا رضا صدر هم مقدمه اش را نگاشت (كه كاملترين و تحقيقي ترين كتاب پيرامون زندگاني ابوذر است) و تا كنون توفيق تاليف ، تحقيق ، و تصحيح كتاب هايي در موضوعات مختلف رايافته ام و همچنان مشغولم و با امامت جماعت در مسجد حضرت ابوالفضل (ع) در خيابان باجك

دو قم و رسيدگي به امور مسلمين انجام وظيفه نموده و با شماره تلفن : 7727489 پاسخگوي مسائل شرعي و شبهات علمي و اعتقادي داخل و خارج از كشور مي باشم ؛ و لله الحمد و له الشكر .

حاجبي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا حاجبي

محل تولد : بندر عباس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/7/1

زندگينامه علمي

بعد از اتمام دوره پيش دانشگاهي دررشته رياضي و فيزيك و رها كردن قبولي دانشگاه ،در سال1379وارد حوزه علميه شدم .ابتدا در مدرسه علميه نبي اكرم (ص)شرق تهران قبول شدم و به مدت 5سال دوره مقدمات رابه پايان رساندم .در اين دوره 5ساله از اساتيدي همچون آية الله نجفي تهراني و مقدم قوچاني وحجج الاسلام آقايان :اسكندري ،جان نثاري ،دكتر قربانعلي و...استفاده بردم . از ابتداي ورود به حوزه شوق عجيبي به تحقيق و نوشتن داشتم لذا براي هر درس تحقيقي به دفتر و استاد مربوطه تحويل مي دادم .كه شامل تحقيق در اخلاق ،منطق ،فقه واصول و معاني بيان بود . پس از پايان مقدمات ملبس شدم و وارد حوزه علميه قم گشتم اما لازم به ذكر است كه در سال سوم و چهارم طلبگي ،بر اساس فرموده مقام عظماي ولايت در سال خدمت رساني و پاسخگوئي 2جزوه نوشته و به چاپ رساندم كه بتوانم مقداري به منويات آن عظيم الشان نزديك گردم .و ابتكاري كه در اين نوع نوشته ها داشتم اين بود كه چهل حديث در مورد خدمت رساني و پاسخگوئي را انتخاب كرده با ترجمه روان و سند آن ذكر شود و با داستان مربوط به آن تكميل گردد كه تفسير

حديث به داستان مي باشد .در اين مدت نوشته جاتي درباره امر به معروف و نهي از منكر ،نماز جماعت ،معجم الذنوب (گناهان )،آيات النبي ، تهيه كرده ام كه مجالي براي طبع و چاپ نداشتم .از ابتداي ورود به حوزه علميه قم و آشنائي با آية الله غرويان ،در نوشتن فرهنگ مسجد و نوشتن مقالات براي مسجد همت گماشتم .معظم له در نوشتن و تاليف تشويق و مساعدتهاي وافري كرده اند و ترجمه اصول كافي را به اينجانب سپرده اند كه به كمك جمعي از دوستان به پايان رسانده ايم .كتاب اخلاق جوانان ازديدگاه پيامبر اعظم (ص)در سال پيامبر اعظم (ص) را نوشته و با مساعدت يكي از دوستان درتيراژ 5000نسخه چاپ و در آموزش و پرورش بندرعباس به مسابقه گذاشتند .همين كه در تاليفات جمعي و ترجمه اي جمعي و گروهي شركت دارم .بنده سردبير نشريه آموزش داخلي محراب نور وابسته به دفتر مطالعات و پژوهشهاي مركز رسيدگي به امور مساجد مي باشم .در پايه هشت حوزه مشغول به تحصيلم و.........

حاجي احمدي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حاجي احمدي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در تحصيلات كلاسيك در رشته رياضي _ فيزيك با گرفتن ديپلم در دبيرستان جامع سعدي اصفهان در سال 1358 اولين مرحله را سپري كردم و در همان سال در رشته فيزيك وارد دانشگاه اصفهان شدم و بعد از چند ترم تحصيل به علت علاقه به دروس حوزوي با انصراف از دانشگاه به تحصيل در حوزه اصفهان پرداختم و در مدت كمي مقدمات را با موفقيت سپري نموده و منطق و فلسفه

را نيز با خواندن كتاب هايي مانند شمسيه _ شرح مطالع _ منظومه و نهايه الحكمه و بدايه الحكمه ادامه دادم و سپس براي تحصيل در مقطع سطح به حوزه علميه قم آمدم و با شركت در دروس اساتيد بزرگوار آن حوزه مانند آيت الله پاياني _ تهراني _ محقق _ اعتمادي _ جوادي آملي ضمن خواندن كتاب هايي لمعه _ رسائل مكاسب و كفايه از تفسير و اسفار آيت الله جوادي آملي بهره بردم .

سپس از دروس خارج آن حوزه شريف به مدت ده سال با شركت در دروس آيات عظام محقق داماد _ وحيد تبريزي بهره بردم. سال 1369 در امتحان مركز تربيت مدرس قم (دانشگاه قم) شركت نموده و در دوره كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي پذيرفته شدم و با سپري كردن بالغ بر 74 واحد درسي و پايان نامه در سال 1374 موفق به اخذ كارشناسي ارشد شدم و سپس بنابر اقتضائات خانوادگي و ضرورت براي انجام فعاليت به دانشگاه اصفهان آمدم .

از سال 76 تاكنون در گروه معارف اسلامي دانشگاه اصفهان مشغول به كار هستم و فعلاً عضو هيئت علمي اين گروه مي باشم و در ضمن با دانشكده معارف قرآني اصفهان همكاري علمي دارم و به طور مداوم به تدريس در آنجا اشتغال دارم.در سال 1385 در امتحان دكتري پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در گرايش علوم قرآن و حديث شركت نمودم و بعد از موفقيت در آزمون كتبي و امتحان شفاهي فعلاً به عنوان دانشجو در آن مركز پذيرفته شده ام.

حاجي رحيميان، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن حاجي رحيميان

محل تولد : شبستر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

بعد

از اخذ ديپلم از دبيرستان شهدا با عنايت به علاقه وافري كه به علوم حوزوي داشتم و با تشويقات ابوي مرحوم كه از علماء و روحانيون عامل و مهذب و متقي بودند جهت فراگيري علوم حوزوي به قم مقدسه هجرت نمودم. ابتدا در مدرسه حضرت امام خميني(ره) با مديريت حجت الاسلام والمسلمين عطايي مشغول به تحصيل شدم و مقدمات را در مدارس حضرت امام صادق(ع) و مدرسه مباركه رضويه پايان بردم و سطح را در خدمت حجت الاسلام والمسلمين تهراني و محمدي (اصول)، حضرت آيت الله پاياني و وجداني (فقه) بهره بردم و پس از اتمام سطح از دروس خارج اصول حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني، علوي گرگاني، مرحوم حضرت آيت الله العظمي تبريزي بهره مند شدم و فقه را در حضور آيت الله العظمي مكارم شيرازي، آيت الله سبحاني و حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني تلمذ نموده و اكنون نيز از محضر اين بزرگواران كمال استفاده را مي برم. در تفسير لياقت شاگردي علامه حضرت آيت الله جوادي آملي و حضرت حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمي را داشته ام. در عين حال برخي موارد تحقيقي و نوشتن كتاب و مقالات پرداخته و اكنون نيز مشغول تدوين كتابي در زمينه موفقيت هاي استاد يا استاد موفق و نيز با توجه به آمار سازمان ملي جوانان كه حدود 142/137/2 نفر دختر متولدين 1355 تا 1360 كه اكنون 26 تا 31 ساله زياد مي باشند و اهميت اجتماعي بودن اين بحران و استفاده بهينه از فرصت و تبديل بحران به فرصت و نيز وجود بانوان بيوه به تعداد زياد و جهت پيشگيري از مشكلات جامعه و حل اين

معضل اقدام به كتابي به نام «ازدواج مجدد» نموده ام با عنايت به اهميت موضوع و كار فرهنگي همه جانبه اينجانب با كمال خرسندي علاقمند به راهنمايي ها و ارشادات علمي و معنوي بزرگان مي باشم.

حاجي رسولي، بهزاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهزاد حاجي رسولي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1334 شمسي در شهر اصفهان متولد شدم و از آنجائي كه از همان دوران كودكي علاقه به علوم اسلامي و مذهبي داشتم پس از گذراندن دبيرستان در سال 1354 شمسي علي رغم مشكلات و موانع ، وارد حوزه علميه اصفهان شدم (در مدرسه ذوالفقار و مدرسه صدر بازار) و نزد اساتيد بزرگ مشغول به فرا گرفتن ادبيات و علوم اسلامي (مانند فلسفه، منطق، فقه، كلام و...) شدم. سال 1360 شمسي براي تكميل تحصيلات خود عازم حوزه علميه قم گرديدم و در آنجا علوم فلسفه ، عرفان ، رجال ، فقه ، اصول ، دوره تخصصي تبليغ ، و ... را فرا گرفتم و پس از اتمام سطح وارد درس خارج شدم و نزد بزرگاني مانند آيات عظام فاضل، وحيد، تبريزى، مكارم شيرازى، و غيره دروس منقول خود را تكميل كردم.در فلسفه توفيق استفاده از محضر اساتيد بسياري ، براي حقير فراهم شد از جمله : استاد جوادي آملي ، حسن زاده آملي و ...

بنده ضمن تحصيلات خود به تبليغ، تدريس، و مشغول بودم كه بعضي از آنها مطبوع شده است و بسياري از آنها هنوز مخطوط باقي مانده است.

حاجي صادقي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله حاجي صادقي

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

سپاس بي كران و شكر خدا را بر همه نعمت هايش به ويژه نعمت هدايت و ولايت كه كاملترين مرحله آن با تمسك به قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام تحصيل مي شود و درود وصلوات الهي بر پيامبر اكرم صلي

الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليهم السلام و علماء و مصلحان بزرگ به ويژه حضرت امام خميني ره كه با نهضت خود اسلام ناب محمدي ص را احياء كرد و با درود به ارواح پاك شهداي عزيزي كه به اسلام و مسلمين عزت و اقتدار بخشيده و كفر و نفاق را ذليل كردند.

اين بنده ناچيز و متنعم به الطاف رب العالمين از اينكه در برابر نعمت هاي بي شمار الهي و دولت حقه و فرصت هاي فراواني كه در اختيار داشتم،نتوانستم تكليف و وظيفه خود را انجام دهم، شرمنده و در عين حال چشم اميد به مغفرت و رحمت خدا دارم و آنچه دراين گزارش خواهم آورد اولا نسبت به عنايات خدا و زمينه ها و فرصت هايي كه اسلام و انقلاب براي همه ما فراهم كرده است بسيار ناچيز مي باشد و ثانيا اگر احتمالا در برخي موارد اندك موفقيتي هم حاصل شده باشد آن را لطف و امداد الهي مي دانم نه نتيجه عملكرد خويش،چرا كه به قول آن روحاني شهيد بزرگوار «توان ما به ميزان امكانات در دست ما نيست، بلكه توان ما به ميزان اتصال ما به خداست»

اينجانب در سال 1354 وارد حوزه علميه اصفهان (مدرسه ذوالفقار) شدم و دروس مقدماتي و پايه را در محضر اساتيد بزرگواري مانند آيت الله سيد حسن امامي و حجت الاسلام و المسلمين علي اكبر فقيه گذراندم و سال 1358 به حوزه علميه قم وارد شدم و سطوح عاليه را در محضر اساتيد برجسته اي نظير مرحوم آيت الله ستوده، آيت الله اعتمادي و آيت الله اشتهاردي به پايان رساندم و

حدود ده سال در درس خارج اصول و فقه آيات عظام شركت كردم كه بيشترين آن دروس آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله مظاهري مي باشد و اين در حالي بود كه بنا به اقتضاءات زمان و جنگ تحميلي مدتي از حضور در حوزه علميه محروم ماندم لكن از امدادهاي ديگر خدا بهره مند گشتم.

درسال 1369 در كنار دروس حوزوي در كنكور كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس پذيرفته شدم و هم زمان به عنوان عضو هيات علمي دانشكده شهيد محلاتي به تدريس هم اشتغال داشتم.در سال 1375 به عنوان نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه امام حسين عليه السلام منصوب شدم وهم زمان در كنكور علوم قرآن و حديث (مقطع دكتري) پذيرفته شدم.درسال 1378 به قم بازگشته و مسئوليت گروه الهيات دانشكده شهيد محلاتي را پذيرفته و در سال 1381 دوره دكتري را به پايان رساندم و از همان سال تا به حال مسئوليت پژوهشكده تحقيقات اسلامي سپاه (رياست) را بر عهده دارم.

بعد از جنگ مهمترين اشتغالات علمي اينجانب عبارت بودند از:

1. تدريس درمقطع كارشناسي ارشد، كارشناسي، مراكز حوزوي در موضوعات مختلفي مانند علوم قرآن، روش هاي تفسير، تفسير موضوعي و تربيتي (برخي از سوره ها)، فلسفه اسلامي، فلسفه و نظام سياسي اسلام، دروس معارف و ...

2. تحقيق و تاليف در موضوعاتي كه به نظر حقير مورد نياز جامعه مي باشد كه فهرست حدود سي عنوان از كتاب ها، مقالات و جزوات درسي به پيوست مي باشد.

3. سرپرستي اجرايي مراكز علمي و خدمت گذاري به نخبگان و فرهيختگان علوم اسلامي و حوزوي.

بار ديگر اقرار مي كنم تا به حال نتوانسته ام همچون سربازي شايسته

و مقبول براي مولايم باشم اميد است با توفيق الهي در آينده مقداري جبران كنم.

حامدنيا، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حامد نيا

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

بنام حق اينجانب طلبه حقير حسين حامد نيا پس از دوره دبيرستان كه دو رشته تجربي و ادبيات و علوم انساني تحصيلات كلاسيكي را طي كرده و در سال1367 شمسي وارد حوزه علميه مقدسه قم شدم و دوره ادبيات عرب را بمدت چهار سال در مدرسه المهدي (عج) كه تحت نظرمرحوم مرجع عالي قدرآي_ت الله سيد محمدرضا گلپايگاني اداره مي گشت گذرانده كه اساتيد ادبيات ما عمدتاً ازتلاميذ استاد... حجتي هاشمي خراساني و مرحوم مدرسي افغاني ...والحمدالله بهره هاي علمي ادبي فراواني درآن مدرسه بودم و پس ازآن وارد مدرسه علميه امام محمدباقرعليهم السلام به توليت مرحوم حاج آقا ديباجي اداره مي شد كه الحمدالله معنويت وقوت درسها و تدريسها واساتيد بزرگواري در آن مدرسه مشغول بودند لمعتين و معالم الاصول و اصول مرحوم علامه مظفر كه از شاگردان شيخ محمد حسين غروي اصفهاني بودند و نيز بدايه المعارف را خدمت شاگردان خاص حاج آقا جوادي آملي تلمذ كرده و بحمدالله دراين سه سال هم بركات علمي و معنوي به عنايات الهي و حضرت ولي عصر(عج) نصيبمان گشت و پس از 7سال وارد سطح گشته مكاسب و رسائل شيخ انصاري را درخدمت اساتيدي چون احدي اميركلائي وعلم الهدي و موسوي تهراني و نكونام و استاد احمد اميني شيرازي و كفا يه را محضرشيخ مصطفي اعتمادي زانوي تلمذ زده و بخاطرعلاقه به معقولات و درسهاي فلسفه بدايه الحكمه را درخدمت استاد

رمضاني و نهايه الحكمه را درخدمت استاد عباسي و منظومه مرحوم سبزواري را بمدت 2سال در خدمت بهرام دلير نقده اي و جلد اول اسفار را در خدمت استادان روز بهاني وغرويان وجلد دوم اسفار را درخدمت استاد گرانقدر و معظم علي زماني و بخشي شواهد الربوبيه و حكمت الشراق و شرح آن را خدمت آقازاده آيه الله جوادي آملي (شيخ مرتضي)و2سال درس خارج فقه ديات و نكاح در خدمت آيه الله مكارم شيرازي و يكسال اصول خدمت محمد علي گرامي و دو سال قصاص درخدمت آيه الله صانعي و دوره قصاص مجدد در خدمت مرجع آيه الله استاد محمد علي اسماعيل پور شهر رضائي و درس قضا بمدت يكسال شركت در دروس حضرت آيه الله نوري همداني و درس خارج اصول آيه الله شمس الواعظين فرمومدريي(شيخ شمس)و تعادل و تراجيح درخدمت حضرت آيه الله وحيد خراساني و مكاسب خارج شيخ انصاري بمدت 2سال در درس آيه الله فاضل لنكراني و دروس مترق ديگر چون درس الاهيات خدمت استاد سيد رضا اسحاق نيا و مشغول ملاحثات و تدريس ادبيات عرب و منطق مظفر و تفسير قرآني و كتاب الصلوه را بمدت 2سال دردرس سيد احمد خاتمي وغيره ، انشاالله كه با توجهات حضرت بيه الله (عج) درآينده عضو مفيد و خادم قرآن و اسلام و مكتب تشيع باشيم و قريب 14سال تمام درايام تبليغ مسافرت تبليغي اعزام شده ام و نيز 2سال شركت در درسهاي تخصصي تاريخ و تفسير حكمت و كلام و فقه و اصول حوزه اجتهاديه محسنيه داشته ام .

حايري طباطبايي، علينقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1289 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. معروف به

حاجى آقا. از نوادگان سيد على طباطبايى صاحب «رياض» بود. در كربلا ولادت يافت و در همان شهر تحصيلات خود را به انجام رسانيد و به رياست عمليه آنجا منصوب شد. سيد علنيقى در كربلا درگذشت و در مقبره ى پدرش در بازار حضرت ابوالفضل (ع) دفن شد. از آثار وى: «الدره فى العام و الخاص»؛ «الدره الحائريه»؛ در شرح «الشرائع»؛ كتاب «البيع»، كتابى مبسوط همراه «الخيارات»؛ «رساله فى طهاره و الصلاه و الصوم و الحج»؛ «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (182/5)، اعيان الشيعه (367/8)، الذريعه (192/15 ،97/8 ،192/3 ،208/2)، ريحانه (6/2)، لغت نامه (ذيل/ علينقى)، معجم المولفين (69/7).

حايري طبرسي مازندراني، ابوعلي محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1215 -1159 ق)، مورخ و فقيه اصولى امامى. معروف به ابى على. اصل وى از طبرستان و زادگاهش كربلا بود. ابوعلى از شاگردان محمد باقر وحيد بهبهانى، سيد على طباطبايى، صاحب «رياض» و سيد محسن كاظمى اعرجى بود. وى در عراق درگذشت. از آثار او: «زهر/ ازهار الرياض»؛ «عقداللالى البهيه»، در رد اخبارى ها؛ «منتهى المقال»، در رجال؛ «العذاب الواصب» يا «نقض نواقض الروافض».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (124/9)، الذريعه (291/24 ،14 -13 /23 ،240/15 ،71/12)، ريحانه (210/7)، الكنى و الالقاب (124/1)، معجم المولفين (58 -57 /9).

حايري يزدي، عبدالكريم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1355 -1276 ق)، مجتهد، مرجع و بنيانگذار حوزه علميه قم. حايرى در قريه ى مهرجرد/ ميجرد ميبد، از توابع اردكانى يزد متولد شد. پس از گذراندن تحصيلات مقدماتى در زادگاه خود، نزد مجدالعلماء اردكانى و آقا سيد يحيى مجتهد يزدى به عراق رفت و از محضر سيد محمد طباطبايى فشاركى و آيت اللَّه شيرازى درس آموخت و در نجف از محضر ملامحمد كاظم خراسانى و آيت اللَّه يزدى بهره برد و به درجه ى اجتهاد نايل آمد، سپس به ايران بازگشت و در اراك حوزه ى عليمه دايره كرد و به تدريس مشغول شد. سپس به علت عدم تمايل در درگيريهاى سياسى زمان مشروطيت، چند سالى به نجف و كربلا رفت و به تدريس پرداخت. در سال 1331 ق به دعوت حاج سيد اسماعيل اراكى به اراك رفت و به تدريس علوم دينى، فقه و اصول پرداخت. حايرى بعد از پنج سال به قصد زيارت به مشهد رفت و در راه بازگشت در قم توقف كوتاهى كرد و علماى شهر با ايشان ملاقات كردند. بنا به اصرار و دعوت علماى

آن شهر در آنجا اقامت كردند. بنا به اصرار و دعوت علماى آن شهر در آنجا اقامت كرد و حوزه ى علميه قم را بنيان گذارد. امام خمينى، آيت اللَّه گلپايگانى، آيت اللَّه مرعشى نجفى، آيت اللَّه اراكى و آيت اللَّه شريعتمدارى از شاگردان وى بودند. او در قم درگذشت و در جوار حرم حضرت معصومه دفن شد. از جمله ى تاسيسات و آثار خيريه ى او: «بيمارستان قم»؛ «قبرستان تازه و غسالخانه ى شهر قم» و «احداث كتابخانه مدرسه ى فيضيه» و «تاسيس قلعه ى مبارك آباد و سد رودخانه ى قم». آثار علمى او عبارتند از: «تقريرات»؛ « درر الفوائد فى الاصول» يا «درر الاصول»؛ «كتاب الرضا (ع)»؛ «كتاب الصلوه»؛ «كتاب المواريث»؛ «كتاب النكاح»؛ «حاشيه ى انيس التجار»؛ «حاشيه ى عروه الوثقى»؛ «ذخيره ى المعاد»؛ «مناسك حج»؛ «وسيله النجاه»؛ «منتخب الرسائل»، شامل فتاوى فقهى ايشان.[1]

آيةاللَّه حاج شيخ عبدالكريم بن محمد جعفر مهرجردى يزدى، مرجع تقليد شيعيان (و. مهرجرد يزد 1376 ه.ق.- ف. قم 1355 ه.ق./ 1315 ه.ش.) وى در عتبات نزد حاج ميرزا محمدحسن شيرازى، ميرزا محمد تقى شيرازى، شيخ فضل اللَّه نورى، آخوند ملا كاظم خراسانى و سيد كاظم يزدى تلمذ كرد و از محضر سيد محمد فشاركى استفاده نمود. پس از بازگشت به ايران حوزه علميه قم را تشكيل داد. از آثار اوست: 1- تقريرات، و آن تحرير تقريرات سيد محمد فشاركى است، 2- درر الفوائد فى الاصول، 3- كتاب الرضاء 4- كتاب الصلوة، 5- كتاب المواريث، 6- كتاب النكاح.

مرحوم حاج شيخ عبدالكريم بن محمد جعفر در سال 1276 قمرى در قريه مهرجرد از مضافات ميبد كه از توابع اردكان يزد است متولد شده و تحصيلات مقدمات خود را در اردكان يزد خدمت مجدالعلماء اردكانى و

ديگران نموده و بعد از آن به يزد آمده و در مدرسه خان سكونت و در نزد مرحوم حاج ميرزا سيد حسين وامق و آقا سيد يحيى مجتهد يزدى تحصيل سطوح نموده آنگاه در اوان شباب و جوانى مهاجرت به عراق و سر من راى كه به زعامت و رياست على الاطلاق مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمدحسن شيرازى اداره مى شد وارد شده و رحل اقامت افكنده و در نزد جماعتى كه از آنها بود استاد مرحوم آقا سيد محمد طباطبائى فشاركى اصفهانى تلمذ نموده و هم از محضر آيت اللَّه مجدد استفاده و بعد از فوت آن دو بزرگوار به نجف اشرف آمده و از مرحومين علمين خراسانى صاحب كفايه و يزدى صاحب عروة استفاده كافى كرده تا به مقام رفيع اجتهاد ارتقاء يافته سپس به كربلاء معلى توطن نموده و به تدريس و تربيت عده اى از فضلاء پرداخت تا آنگاه كه به دعوت مرحوم حاج سيد اسماعيل عراقى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج آقا محسن عراقى در سال 1332 قمرى به اراك آمده و حوزه درس تشكيل و جماعتى از فضلاء بلاد و شهرستان اراك به محضرش شتافته و از دروس فقه و اصولش استفاده مى كردند و بيش از هشت سال اين حوزه به گرمى دائر و گذشته از آن مرحوم رجال بزرگى چون مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد سلطان العلماء و آيت اللَّه آقا نورالدين عراقى و آيت اللَّه حاج ميرزا محمد عليخان و آيت اللَّه حاج آقا مصطفى فريد محسنى و ديگران تدريس مى نمودند.

آيت اللَّه حايرى پس از پنج سال توقف در اراك به قصد زيارت حضرت ثامن الحجج عليه الصلوة والسلام به جانب مشهد عزيمت و در اياب و

ذهاب چند روزى در قم توقف نموده و علماء قم به زيارتشان نائل شده و از محضرشان بهره مند گرديده و دانستند چه شخصيت ارزنده اى در نزديكى آنها وجود دارد.

آيت اللَّه حايرى مراجعت به اراك نمودند و تا سال 1340 توقف و تدريس و رسيدگى به امور مسلمين نمودند تا سال مزبور كه براى زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام و گذرانيدن ايام نوروز به سوى قم حركت كردند.

آمدن آيت اللَّه به قم

موقعى كه خبر حركت مرحوم حايرى به قم رسيد مردم به تشويق و تحريك مرحوم بافقى و علماء ديگر، اكثر علماء قم و طبقات ديگر به استقبال آن مرحوم رفته و تا امامزاده شاه جمال كه در 4 كيلومترى قم در مسير راه اراك واقع است استقبال نموده و پس از رسيدن آن مرحوم خير مقدم گفته و در همان يك ساعتى كه براى استراحت در آنجا توقف فرمودند اولين زمزمه اقامت ايشان را در قم نموده و از آنجا با تجليل فراوان حركت و در منزل مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مهدى پائين شهرى نزول نمودند و چنانچه سابقاً هم اشاره كردم ماده تاريخ ورود ايشان به قم نام شريف آن جناب (الشيخ عبدالكريم الحايرى اليزدى) 1340 مى باشد به اين كيفيت: الف (1) ل (30) ش (300) ى (10) خ (600) ع (70) ب (2) و (4) ل (30) ك (20) ر (200) ى (10) م (40) الحايرى (260) الف (1) ل (30) ى (10) ز (7) د (4) ى (10) جمع اين اعداد حروف هزار و سيصد و چهل، قال عليه السلام (الاسماء تنزل من السماء)

حركت از اراك روز بيست و دوم ماه رجب المبارك و ورودشان به قم

روز بيست و چهارم ماه مزبور بوده است و در آن هنگام كه بسيارى از مردم ايران از تهران و اصفهان و كاشان و اراك و نقاط ديگر براى تحويل حمل به قم آمده بودند و جمعى از علماء و خطباء نامى هم به همين عنوان مشرف بودند به زيارت و دست بوسى ايشان آمده و ضمناً تقاضاى اقامت در قم را از معظم له نمودند كه اين شهر مذهبى را مركز و محل توقف خود قرار داده و تشكيل حوزه دهند و مخصوص چندين نفر از خطباء و وعاظ نامى تهران مانند مرحوم مبرور حاج شيخ محمد سلطان الواعظين تهرانى كه سمت رياست گويندگان تهران را داشت به زيارت آمده بودند چون اصرار مردم را ديدند به توقف آن مرحوم در منبرهائى كه در صحن مطهر و حرم منور مى رفتند بيشتر مردم را تشويق نموده و تحريك به نگه داشتن آن مرحوم در قم نموده و در آن ايام در اغلب محافل و مجالس قم سخن از آيت اللَّه حايرى و اقامت در قم بود و از تمام علماء و خطباء جدى تر بر اين موضوع مرحوم حاج شيخ محمدتقى بافقى بود كه از نجف سوابق درخشان آن مرحوم را داشت و با آن ديدگان ملكوتى حق بين و آتيه بين خود مى ديد كه اگر آن مرحوم در قم اقامت كند يكى از علائم فرج آل محمد عليهم السلام كه ظهور علم و تشكيل حوزه علميه است در قم بارز و واقع خواهد شد پس بيش از ديگران اصرار بر اين امر داشت.

در خاطر دارم كه مرحوم بافقى براى اين نگارنده و جمعى ديگر مى فرمود كه مرحوم آيت اللَّه حايرى با

اينكه در سفر مشهدشان وضع مدارس مهجور ويران قم را از فيضيه و دارالشفا ديده كه چگونه دانشگاه روحانى و محل تدريس و افاضات مرحوم محدث بزرگوار ملا محسن فيض و ملا عبدالرزاق فياض لاهيجى و صدرالمتالهين شيرازى و ديگران به مركز گدايان و فقراء و ديوانه گان و بيماران تبديل شده و ابراز تاسف نموده و مى گفتند كه چه مى شد اگر اين مدارس هم از غربت بيرون مى آمد، ولى به نظر مباركشان مشكل و گران مى آمد كه ممكن باشد حوزه را از اراك به قم منتقل نمايند.

فرمودند وقتى به ايشان اصرار كردم براى توقف موانعى ذكر كردند جواب آنها را دادم و آخر ايشان را به اين كلمه قانع نموده و منصرف از مراجعت به اراك كردم.

گفتم شما اين اخبارى را كه از حضرات معصومين عليهم السلام راجع به آخرالزمان كه «قم مركز علم و دانش خواهد شد (و منها تفيض العلم الى سائر البلدان) و اينكه در آن زمان علم در نجف چون مارى به زمين فرورفته و از قم بيرون خواهد آمد» ديده ايد فرمودند: آرى گفتم آيا قبول داريد و يا شبهه مى كنيد فرمودند: قبول دارم.

گفتم نمى خواهيد كه تأسيس اين اساس به دست شما گردد و براى هميشه اين سكه به نام شما زده شود و باقيات الصالحات شما باشد فرمودند چرا گفتم تصميم به توقف بگذاريد و به اراك پيام دهيد هركس مايل باشد به قم بيايد.

و گذشته از مرحوم بافقى عده ديگرى از بزرگان قم چون مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ارباب و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضاى ساوه اى و مرحوم حاج سيد حسن متولى باشى آستانه مباركه فاطميه و حاج ميرزا محمود روحانى

و ديگران از افراد مؤثر و علاقه اى كه عموم مردم قم و زوار آن سال ابراز داشتند مرحوم حايرى را به حال ترديد درآورده و فرمودند استخاره خواهيم كرد كه آيا صلاح است در قم مانده و به فضلاء و محصلين حوزه اراك كه انتظار بازگشت را دارند بنويسيم به قم بيايند.

پس با اينكه كمتر به قرآن مجيد تفأل زده و استخاره مى نمودند صبحگاهى كه به حرم مطهر مشرف شدند با قرآن شريف استخاره كردند آيه 29 سوره مباركه يوسف عليه السلام آمد (إذهبوا بقميصى هذا و القوه على وجه أبى يأت بصيرا و أتونى باهلكم أجمعين) و اول جمله اى كه در اول صفحه قرآن بود ذيل آيه و أتونى باهلكم اجمعين بود پس با عزمى راسخ و قلبى مطمئن بنا را بر توقف گذارده و به منزل مرحوم حاج سيد على مصطفوى تاجر قمى كه علماء و طبقات تجار و اصناف ديگر مجتمع و انتظار نتيجه و تصميم نهائى آنجناب را داشتند آمده و اظهار مطلب فرمودند، مردم بى اندازه مسرور شده و يكى از بزرگان دانشمند گفت:

و ترتجيه من الرحمن سائلة

حتى استجيب لما ترجوه داعيها

مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين صاحب الدارى بروجردى كه مقسم مرحوم حايرى بود در اراك براى نگارنده گفت كه: چون پيام ايشان به اراك رسيد اول كسى كه به اتفاق آقاى حاج ميرزا هدايت اللَّه وحيد گلپايگانى به ايشان پيوست بنده بودم كه بعد از دو ماه كه شهريه محصلين حوزه اراك را پرداختم به قم آمده و خدمتشان رسيدم فرمودند: ما ماندنى شديم اگر شما هم بخواهيد بمانيد خدا كريم است برويد خانواده خود را بياوريد.

پس آقاى حاج ميرزا هدايت اللَّه به اراك

رفته و رفقا و أصحاب آيت اللَّه را از قضيه اطلاع داده و خانواده خود و مرا به قم آورد و كم كم رفقاى اراك به قم آمده و رفته رفته حوزه علميه قم تأسيس گرديد و پيش بينى ها و پيش گوئيهاى حضرات أئمه معصومين عليهم السلام مصداق يافت.

خدمات و آثار مرحوم آيت اللَّه حايرى پس از توقف در قم با همت والا و سجاياى حسنه و اخلاق فاضله خود، فضلاء اراك و تهران و شهرستانهاى ديگر را دور خود جمع نموده و كم كم حوزه علميه رو به افزايش گذاشت تا بيش از هزار نفر طلبه و محصل جدى جمع شده و از محضر آيت اللَّه و مدرسين ديگر استفاده مى نمودند و اما آثار آن مرحوم به شرح زير است:

1- حوزه رسمى علميه قم كه تا آمدن وجود ذيجود حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف باقى خواهد بود.

2- بيمارستان سهامى و فاطمى كه از ثلث مرحوم حاج سيد محمد فاطمى براى طلاب تأسيس شد.

3- سد رودخانه قم پس از آمدن سيل و خرابى بسيار از منازل كوچه حرم و غيره.

4- بناء قلعه مبارك آباد كه امروز به نام كوچه رهبر معروف است براى افرادى كه منازلشان در سيل ويران شد.

5- تعمير مدارس فيضيه و دارالشفا كه رو به ويرانى گذارده بود چنانچه در جلد اول اشاره كرديم.

6- كتاب دررالفوائد در علم اصول فقه كه غالباً در درس اصولشان عنوان مى فرمودند.

7- كتاب صلوة كه مطبوع و مورد نظر فقهاء مى باشد.

8- كتابخانه مدرسه فيضيه كه تفصيل آن در جلد اول گذشت.

9- غسالخانه در جنب رودخانه قم.

10- قبرستان آيت اللَّه حايرى معروف به قبرستان حاج شيخ و قبرستان نو.

11- معظم تلامذه و اصحاب برجسته آيت اللَّه

حايرى.

بزرگترين آثار و ثمرات حوزه علميه و مكتب و مؤسسه مرحوم آيت اللَّه حايرى رجال علمى قم و ايرانست زيرا هر كدام داراى مقام فضل و دانش و كمال و تقوا و غالباً حائز اجتهاد مطلق و يا مجتهد متجزى و نويسنده نامى و گويندگان سامى مى باشند و تمام آنان از درس و بحث آن فقيد معظم حيازت آن مقام شامخ را نموده اند:

مرحوم حايرى رحمه اللَّه از نوابغ و فحول علمى چنانيست كه از حوزه او مجسمه هاى فضيلت و استوانه هاى شرافت و مجتهدين جامع الشرايط و علماء عاليقدر و مدرسين كرام و اساتيد عظام بيرون آمده است.

و حوزه او مانند حوزه وحيد بهبهانى و شيخنا الانصارى و ميرزاى شيرازى و شيخنا الاستاد الخراسانى و استاد المعاصرين آقا ضياءالدين عراقى قدس اللَّه اسرارهم رادمردان بزرگ و دانشمندان ستركى برخاسته اند.

اين نگارنده در اينجا فهرست اسامى معظم آنها را با محل سكونتشان نگاشته و ترجمه احوال و مآثر و آثارشان را در اين جلد و جلد دوم مى نگارم انشاءاللَّه تعالى، و مخفى نباشد كه بسيارى از آنان دار فانى را وداع و جماعتى هم در قيد حيات و از زعماء و مراجع بزرگ معاصر مى باشند.

شماره، اسم و شهرت، محل اقامت

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ميرزا آقاى ترابى، دامغان

2- آيت اللَّه حاج سيد ابراهيم علوى خوئى، تهران

3- آقا شيخ ابراهيم رياضى، نجف آباد

4- آيت اللَّه حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى، تهران

5- حاج سيد ابوالحسن اسلامبولچى، تهران

6- مرحوم حاج سيد ابوالحسن روحانى قمى، نجف

7- حاج ميرزا ابوالفضل خراسانى، تهران

8- آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى، قم

9- حاج سيد ابوالقاسم فقيه ارسنجانى، شيراز

10- مرحوم شيخ ابوالقاسم اصفهانى، قم

11- آيت اللَّه حاج شيخ اسماعيل جاپلقى، تهران

12- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ

اسماعيل بهارى، تهران

13- آيت اللَّه حاج سيد احمد خونسارى، تهران

14- آيت اللَّه حاج سيد احمد زنجانى، قم

15- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى، تهران

16- آيت اللَّه حاج آقا بزرگ، كنگاور

17- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد جعفر شاهرودى، تهران

18- مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد محسنى، قم

19- مرحوم آيت اللَّه حاج آقا ميرزا حسن يزدى، نجف

20- آيت اللَّه حاج ميرزا حسن معينى، شهر رى

21- آيت اللَّه حاج سيد حسن اصفهانى، تهران

22- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حيدر طاهرى، خرم آباد

23- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد ابوتراب طاهرى، خرم آباد

24- آيت اللَّه حاج ميرزا خليل كمره اى، تهران

25- آيت اللَّه حاج شيخ راضى تبريزى، تهران

26- آيت اللَّه حاج آقا رضا زنجانى، تهران

27- آيت اللَّه حاج آقا رضا مدنى كاشانى، تهران

28- آيت اللَّه العظمى آقاى حاج روح اللَّه خمينى، نجف

29- مرحوم آيت اللَّه حاج روح اللَّه كمالوند، خرم آباد

30- آيت اللَّه حاج روح اللَّه خاتمى، اردگان

31- آيت اللَّه حاج ريحان اللَّه گلپايگانى، تهران

32- آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى، گرگان

33- آيت اللَّه العظمى آقاى سيد شهاب الدين نجفى مرعشى، قم

34- مرحوم حاج ميرزا شهاب همدانى، ملاير

35- مرحوم حاج سيد شمس الدين ابهرى، تهران

36- مرحوم آيت اللَّه صدرالدين صدر، قم

37- مرحوم آقا ضياءالدين خونسارى، قم

38- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى، قم

39- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ عباس تهرانى، قم

40- آيت اللَّه آقا شيخ عباس حايرى، تهران

41- آيت اللَّه آقا شيخ عباس انصارى همدانى، تهران

42- آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه تهرانى، تهران

43- آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه مجتهدى، تبريز

44- آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه سرابى، تبريز

45- مرحوم حاج ميرزا عبدالحسين صاحب الدارى، قم

46- مرحوم حاج ميرزا عبدالعلى تهرانى، تهران

47- آيت اللَّه حاج ميرزا سيد على يثربى، كاشان

48- آيت اللَّه آقاى آخوند ملاعلى همدانى، همدان

49- آيت اللَّه حاج على محمد مزلقانى، همدان

50- مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اصغر صالحى، كرمان

51- مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا على مهرابى، كرمان

52- مرحوم آيت اللَّه

حاج سيد على اكبر برقعى، تهران

53- آيت اللَّه آقاى فضلعلى، قزوين

54- مرحوم آيت اللَّه فاضل لنكرانى، قم

55- آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين جزايرى، تهران

56- آيت اللَّه حاج سيد كاظم شريعتمدارى، قم

57- آيت اللَّه آقا سيد كاظم گلپايگانى، نجف

58- آيت اللَّه حاج آقا مجتبى عراقى، قم

59- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد حجت، قم

60- مرحوم آيت اللَّه آقا سيد محمد داماد يزدى، قم

61- مرحوم آيت اللَّه ميرزا محمد همدانى، همدان

62- آقا شيخ محمد غروى، سنقر

63- آقا آيت اللَّه سيد محمد صدرالعلماء، قم

64- آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ثقفى، تهران

65- آيت اللَّه ميرزا محمد ثابتى، همدان

66- آيت اللَّه حاج ميرزا محمدباقر مهاجرانى، همدان

67- ميرزا محمدتقى اشراقى، قم

68- آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى، قم

69- آيت اللَّه حاج سيد محمد جلالى، مشهد

70- آيت اللَّه حاج سيد محمد حسن يزدى، قم

71- حاج شيخ محمد حسن فريد گلپايگانى، تهران

72- آيت اللَّه، حاج شيخ محمدحسين شريعتمدار، ساوه

73- آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمدرضا گلپايگانى، قم

74- آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدرضا طبسى، قم

75- آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدعلى عراقى، قم

76- آيت اللَّه العظمى حاج سيد محمود روحانى، قم

77- آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا مصطفى صادق، قم

78- آيت اللَّه العظمى حاج سيد مصطفى خونسارى، قم

79- مرحوم حاج سيد محى الدين طالقانى، تهران

80- حاج سيد محمدرضاى طالقانى، قم

81- حاج ميرزا مهدى بروجردى، قم

82- آيت اللَّه حاج سيد مهدى كشفى، تهران

83- آيت اللَّه حاج سيد مهدى انكجى، تهران

84- آيت اللَّه آقا شيخ مهدى كوچه حرمى، قم

85- آيت اللَّه حاج سيد هادى روحانى، رودسر

86- آيت اللَّه ميرزا هاشم آملى، قم

87- حاج ميرزا هدايت اللَّه وحيد، تهران

88- حاج سيد يحيى يزدى، نجف

89- حاج سيد يحيى بفروئى، بفروى يزد

90- آقا سيد يحى اسلمبولچى، تهران

و صدها نفر ديگر كه ذكرشان موجب اطنابست و انشاءاللَّه ترجمه هر يك در اين كتاب و جلد دوم خواهد آمد.

رحلت مرحوم آيت اللَّه حايرى

مرحوم

آيت اللَّه حايرى از اوائل ورودش به قم تا آخر عمرش كه حدود پانزده سال بوده است مواجه با حوادث سهمگين و ناملايمات فراوانى بوده است كه در جلد اول آثارالحجه نگاشته ام ولى در اينجا براى بعضى از محذورات از شرح آن معذورم و اين نوائب ضربات بسيارى در روح و قلب آن بزرگوار وارد نموده كه در اواخر او را از پا درآورده و بسيار ضعيف نموده بود تا جائى كه گاهى تمناى مرگ نموده و مى فرمود ديگر مردن سرقفلى دارد (فياموت زرنى ان الحياة ذميمة) اى مرگ بيا كه زندگى مرا كشت و در اواخر عمرش بسيار خلوت و اعراض و انزوا را دوست مى داشت و غالباً در غير وقت درس و تحصيل طلاب در سالاريه مرحوم متولى بزرگ پدر جناب آقاى مصباح التوليه متولى معزول كه به ايشان نهايت ارادت و اخلاص را داشت به سر مى برد و روز به روز بر ضعف و كسالتش افزوده مى شد زيرا ديگر براى مرد غيور و متدين با دين آن حملات و تهاجم به قرآن مقدس و نواميس مسلمين و حوزه روحانيت جاى تحمل و صبر و طاقت نبود و به گفته يكى از مراجع و اساتيد بزرگ حوزه آن مرحوم به مرض دق از دنيا رفت خلاصه ضعف بالاى ضعف و غصه بر غصه ايشان اضافه مى شد تا در شب هفدهم ذى القعده هزار و سيصد و پنجاه و پنج قمرى از دنياى فانى فارغ و از ناملايمات آن راحت گرديد (در سن هشتاد و سه سالگى).

مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج سيد صدرالدين صدر رضوان اللَّه عليه قصيده اى در مرثيه و تاريخ فوتش سروده اند كه در ميان قصائد و

مراثى بسيارى كه در ضايعه فوت ايشان گفته شده بيشتر مرضى خدا و مورد توجه آن مرحوم واقع گرديده است.

عبدالكريم آيت اللَّه قضى

وانحل من سلك العلوم عقده

اجدب ربع العلم بعد خصبيه

و هد اركان المعالى فقده

كان لاهل العلم خير والد

و بعده امست يتامى ولده

كوكب سعد سدالعلم به

دهرا و غاب اليوم عنه سعده

فى شهر ذى القعدة غاله الردى

بسهمه ياليت شلت يده

فى حرم الائمة الاطهار فى

شهر الحرام كيف حل صيده

دعاه مولاه فقل مورخا

لدى الكريم حل ضيفا عبده

فرمود پس از انشاد اين قصيده در عالم رؤيا ديدم در باغى هستم كه فوق العاده از حيث اشجار و اثمار و ازهار و انهار جاريه و خيابانها زيبا و بى نظير بود و من در خيابانها قد مى زدم شخصى از مقابل به من رسيده و گفت ميل داريد آقاى حاج شيخ را ملاقات نمائيد گفتم كدام حاج شيخ گفت حاج شيخ عبدالكريم حايرى گفتم كمال ميل را دارم.

آن شخص جلو افتاد و گفت بفرمائيد سه چهار خيابانى طى كرديم رسيديم به فضائى كه وسط باغ بود و به حوضى برخورديم كه اطراف آن گل كارى بود و در سمت راست آن فضا عمارتى بود كه سه چهار پله از زمين باغ بالا بود و درهاى چندى به طرف باغ داشت نگاه كردم ديدم در آخر اطاق گوشه دست راست حاج شيخ را ديدم تكيه به در داده و به باغ نگاه مى كند من سلام كردم و با عجله بالا رفتم و وارد اطاق شدم ثانياً سلام كردم جواب دادند و بعد از پذيرائى من احوال پرسى كردم فرمودند حالم خوبست و احوال آقايان و حوزه را پرسيدند گفتم الحمدللَّه خوبست خوشحال شدند و در اين حال

پيشخدمت وارد شد و براى ايشان چائى آورد فرمودند براى آقا هم بياور، رفت و يك استكان چائى براى من آورد و در تمام اين جريانات من تصور مى كردم حاج شيخ زنده است و به باغ آمده اند گفتم تنها تشريف آورده ايد ميل مبارك باشد من هم خدمت شما باشم فرمودند خير شما كار داريد و با شما كار دارند و بايد برويد و بعد هر دو دست را بلند كرده فرمودند من تنها نيستم خير تنها نيستم در آن وقت متوجه شدم كه فوت كرده اند باز احوال پرسى كردم و ايشان هم احوال پرسى نمودند و بعد توجهى به باغ انداختم و ايشان همچون فهميدند كه من به منظره باغ مجذوب شده و از نزاهت و طراوت آن استعجاب مى كنم. كمى بلند شده و هر دو دست را بلند و به طرف من اشاره كردند فرمودند (لدى الكريم حل ضيفاً عبده).

منظره اى از تشييع جنازه ى مرحوم آيت اللَّه حايرى

و يكى ديگر از قصائد و ماده تاريخ هاى خالص كه با صدق نيت گفته شد در فوت آن مرحوم ابيات زير است

عجب از سيرت بى ارزش دنياى دنى

صلح ناكرده ز اول دل دانا با او

زهد و دنياطلبى ساز نيايند به هم

نشده يك قدمى سازش دنيا با او

بى مكارم نرسد فايده علم بكس

گرچه علم و هنرش بوده چو دريا با او

گشت از حوزه علميه روان سوى جنان

آنكه شد ماحصل دانش و تقوا با او

نشنيديم در اين ملك چو او مردى راد

همه اسباب شرف بوده مهيا با او

خود اگر داشت كسى ديده بينا مى ديد

رسم و آئين تدين كه هويدا با او

همه كس را نرسد رتبه همپائى وى

«فيض روح القدسى بود به پيدا با او»

گفتم اين چامه

كه داور بكشد روز پسين

خط بطلان بخط جرم خطاها با او

اثر عميق فوت مرحوم حايرى

قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: اذامات العالم ثلم فى الاسلام ثلمة لا يسدها شيى ء وقتى عالمى از دنيا رود رخنه اى در ديوار اسلام واقع شود كه چيزى آن را مسدود نكند.

و قال صلى اللَّه عليه و آله و سلم: اذا مات العالم بكت عليه السموات والارضون اربعين صباحا وقتى عالمى از دنيا رود آسمانها و زمين ها بر او چهل صبح گريه مى كند در كتب اخبار و احاديث و تفسيرهاى فريقين وارد شده است كه مرگ عالم ربانى و مرجع با تقوى تأثر عميقى در جامعه و جهان هستى دارد به طورى كه آسمانها و زمين ها و هوام و حشرات و وحوش و طيور و درندگان براى فقدان او متأثر شده و گريه مى كنند.

اى بسا كس مرد و كس آگه نشد

از عيانش مبدئى و مختمى

ليك اندر مرگ مردان بزرگ

عالمى گريد براى آدمى

عالمى گردد قرين درد و رنج

گر بميرد برگزيده عالمى

آيتى چون حايرى رفت از جهان

يك جهان گردد غريق ماتمى

رحلت و فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى در چنان بحران و كوران عصر تاريكى كه تمام دست ها و قواى مرموز استعمارگران و دشمنان دين و استقلال كشور بر عليه قرآن و اسلام فعاليت مى كرد و روزى نبود كه بدعت تازه و منكرى بر مردم ضعيف الايمان تحميل نشود بزرگترين ضايعه بود زيرا كه تمام علماء و دانشمندان بزرگ و فعال و متعصب و متنفذ را يا تبعيد و يا زندانى و يا خانه نشين و يا از بين برده بودند و تنها مرد ميدان مجاهده بود كه با مبارزات منفى و مثبت خود دشمنان و

بيگانه پرستان را عقب رانده و از تهاجم و حمله اساسى آنها جلوگيرى مى كرد.

آيت اللَّه حايرى با آن متانت و بردبارى و تقيه و محافظه كارى كه مشروحاً بيان شد دشمن را كه همواره مى گفت همه را از ميان بردم اگر اين يكى را هم مى بردم از اسلام و دين آسوده شده و از حدود و قيود آئين و مذهب آزاد و راحت مى شدم به زانو درآورده و مجذوب خود گردانيده بود.

در صبح هفدهم ذى القعده 1355 قمرى كه اين خبر در قم و وسيله تلگراف و تلفون در تهران و ساير بلاد منتشر شد عموم مردم متأثر شده و جهان در نظر ملت متدين و شيعيان متعصب تاريك شده و انتظار بليات و مصائب ديگر را احساس نمودند كه اين نگارنده آن را در جلد اول آثار الحجة مشروحاً نگاشتم طالبين به آنجا مراجعه كنند.

تشييع جنازه در آن موقع موقوف و كليه تظاهرات و مظاهر دينى و شعائر مذهبى تعطيل بود لكن مردم قم عموماً زن و مردم عالم و جاهل و طبقات مختلف مردم دولتى و غيره چنان آشفته و پريشان بودند و به سر و صورت مى زدند و فرياد مى كشيدند كه گويا صاعقه اى از آسمان آمده و تمامى را سوزانيده است در آن خفقان عجيب و شرايط سخت تشييعى از جنازه آن مرحوم شد كه كم نظير بوده و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا فخرالدين شيخ الاسلام قم بر ايشان نماز خوانده و در جوار حضرت معصومه سلام اللَّه عليها در مسجد بالا سر همانجائى كه خود نماز مى خواندند و درس مى گفتند مدفون شده و اشعار مرحوم آيت اللَّه صدر را كه ذكر شد بر روى سنگ قبرش منقوش نمودند (لدى الكريم

حل ضيفا عبده).

رجال علم و تقوائى كه در اطراف قبرش مدفون مى باشند

يكى از مزارات و قبورى كه بعد از حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام در قم زيارت مى شود قبر مرحوم آيت اللَّه حايرى است و كمتر كسى مشرف به قم براى زيارت مى شود كه قبر آن مرحوم را زيارت نكند در شبانه روز هزارها نفر به زيارت قبر او مى روند، در اطراف قبرش شخصيتهاى برجسته علمى و مردان با فضيلت و تقوا بسيارى مدفون مى باشند كه غير از دو قبر مرحومين آيتين خونسارى و صدر قبور ديگران اثر و مظهرى ندارد و ما فهرست آنها را در اينجا مى نگاريم و ترجمه و آثارشان را در جاى خود آورده و خواهيم آورد:

1- آيت اللَّه آقا سيد محمد بن آيت اللَّه آقا سيد عبداللَّه برقعى متوفى 20 ربيع الثانى 1350 قمرى ترجمه اش قبلا گذشت.

2- آيت اللَّه آقا شيخ محمد بن آيت اللَّه شيخ زين العابدين مازندرانى متوفى. 23 ج 1350 /2.

3- آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير متوفى اواسط ماه جمادى الثانى 1353 قمرى

4- آيت اللَّه حاج سيد احمد عراقى بن آيت اللَّه حاج آقا محسن عراقى متوفى 10 ذى الحجه 1356 قمرى.

5- آيت اللَّه حاج سيد حسين كوچه حرمى متوفى 15 ذى القعده 1357 قمرى.

6- آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى حايرى قمى متوفى دوشنبه 22 ربيع الثانى 1358 قمرى.

7- آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بهبهانى متوفى دوم ربيع الثانى 1360 قمرى.

8- آيت اللَّه حاج شيخ مهدى پائين شهرى متوفى جمعه نوزدهم شعبان 1360 قمرى.

9- آيت اللَّه حاج سيد حسين شوشترى متوفى 18 محرم 1362 قمرى.

10- آيت اللَّه حاج سيد فخرالدين سبط ميرزاى قمى متوفى سوم شعبان 1362 قمرى.

11- آيت اللَّه حاج شيخ عيسى لواسانى متوفى دوم صفر 1364 قمرى.

12- آيت اللَّه حاج سيد محمدباقر قزوينى متوفى 28 صفر 1364 قمرى.

13- آيت اللَّه

سيد محمدصادق بهبهانى متوفى ذى القعده 1364 قمرى.

14- آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى بافقى متوفى 12 جمادى الاولى 1365 قمرى.

15- آيت اللَّه حاج سيد محمدتقى خونسارى متوفى 7 ذى الحجه 1371 قمرى.

16- آيت اللَّه حاج سيد صدرالدين صدر متوفى 19 ربيع الثانى 1373.

17- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالنبى عراقى.

18- آيت اللَّه حاج ميرزا مهدى بروجردى.

19- آيت اللَّه حاج آقا روح اللَّه كمالوند

20- آيت اللَّه حاج سيد احمد لواسانى

21- آيت اللَّه حاج شيخ عباس تهرانى

22- آيت اللَّه حاج شيخ محمد حسن طالقانى

23- آيت اللَّه حاج ميرزا رضى تبريزى

24- آيت اللَّه حاج سيد مهدى كشفى بروجردى

25- مرحوم حجةالاسلام ميرزا محمدتقى اشراقى فرزند مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا محمد ارباب متوفى 25 ماه رمضان 1368 قمرى

26- مرحوم حجةالاسلام آخوند ملا عبداللَّه متوفى 1357 قمرى

27- آيت اللَّه حاج ميرزا سيد حسن برقعى رحمه اللَّه

28- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالجواد صافى گلپايگانى

29- آيت اللَّه حاج ميرزا محمود اصولى تبريزى

و ده ها نفر ديگر كه نزديكى قبر آن مرحوم مدفونند و گذشته از علماء مردان صالح و نيكوكارى چون مرحومين اخوان سلامت حاج شيخ على اصغر و حاج شيخ على اكبر سلامت رضوان اللَّه عليهم اجمعين.

كرامت حضرت امام حسين عليه السلام نسبت به مرحوم حايرى

از خصايص و امتيازات مرحوم آيت اللَّه حايرى قدس اللَّه سره كثرت توسلش بود به خداندان جليل عصمت و طهارت بالاخص بمولينا الكونين نورالثقلين امام المشرقين حضرت ابى عبداللَّه الحسين عليه الصلوة والسلام حتى در مجلس درس فقه اش مرثيه خوانى چون مرحوم حاج شيخ ابراهيم صاحب الزمانى تبريزى را كه از اوتاد زمان بود تعيين كرده بود كه هر روز قبل از درسش ذكر مصيبتى كند و بعد از آن خودش به منبر رفته و تدريس مى نمود در ايام عاشوراء روضه خوانى داشت و روز عاشوراء خود در جلوى هيئت اهل علم پا برهنه و گل به پيشانى و صورت

ماليده حركت مى كرد وقتى بعضى از نزديكانش از علت اين توسل و تمسكش به سفينةالنجاة امت حضرت سيدالشهداء عليه السلام پرسيد جواب مى فرمايند من هرچه دارم از آن حضرت دارم و بعد قصه كرامت حضرتش را درباره خودش شرح مى دهد كه اين نگارنده در سفرم به اراك از دو نفر مرد موثق و عادل شنيدم كه عيناً آن را در ج 2 كتاب آثارالحجه ص 208 نگاشته و اينجا هم كه جاى آنست مى نگارم.

آقاى حاج دفترى مباشر كارهاى آيت اللَّه حاج مصطفى محسنى كه مرد موثق و متدينى است با تأييد مرحوم مبرور آقاى آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد محسنى كه مرحوم آيت اللَّه حايرى در منزل مرحوم آيت اللَّه حاج آقا مصطفى در اراك هنگامى كه سرپرستى حوزه عراق را داشتند پس از نقل خواب آن مرحوم كه در آثارالحجه نوشته ام فرمودند هنگامى كه من در كربلا بودم شبى در عالم خواب ديدم كه شخصى به من گفت شيخ عبدالكريم كارهايت را بكن كه تا سه روز ديگر خواهى مرد. من از خواب بيدار شدم متحير بودم گفتم البته خوابست تعبير ندارد اتفاقاش شب سه شنبه بود روز سه شنبه و چهارشنبه را مشغول به درس و بحث بودم تا خواب از خاطرم رفت روز پنجشنبه تعطيلى دروس با بعضى از رفقا به ناحيه باغ مرحوم سيد جواد رفتيم در آنجا قدرى گردش و مذاكره علمى نموده تا ظهر نهار را صرف و ساعتى خوابيديم در آن موقع لرز شديدى به من عارض شد رفقا آنچه عبا و روانداز بود بر من انداختند باز مى لرزيدم پس از ساعتى تب بسيار سوزانى كردم و كم كم حس كردم كه حالم بسيار

خراب است به رفقا گفتم مرا زودتر به منزلم برسانيد.

رفقا وسيله اى فراهم كرده و مرا به شهر آورده و به منزلم رسانيدند در آنجا بى حال و حس افتادم كم كم حواس ظاهره ام از كار افتاد يك مرتبه به ياد خواب سه شب قبل افتادم علائم مرگ را در خود مشاهده كردم و ناگهان ديدم دو نفر ظاهر شده و از راست و چپ من نشستند و به هم نگاه كردند و گفتند اجل او رسيده مشغول قبض روح او شويم.

من در آن حال مرگ را معاينه كردم از راه قلب توجهى به ساحت مقدس حضرت سيدالشهداء امام حسين عليه الصلوة والسلام نموده عرض كردم مولاى من از مرگ هراس و ترس ندارم ولكن از اين مى ترسم كه دستم خاليست كارى نكرده و زادى تهيه ننموده ام شما را به حق مادرتان حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام شفاعت كنيد كه خدا مرگ مرا تأخير اندازد تا فكرى به حال خود نمايم.

و تا از راه دل اين توسل را نمودم ديدم شخصى وارد شد و نزد آن دو آمده و گفت حضرت سيدالشهداء فرمودند شيخ عبدالكريم به ما توسل نمود و ما هم نزد خدا شفاعت كرديم كه عمر او را دراز و اجل او را تأخير اندازد و خداوند تعالى اجابت فرمود شما روح او را قبض نكنيد.

پس آن دو به هم نگاه كرده و رو به آن شخص نموده و گفتند سمعاً و طاعه و از جا حركت كردند و سه نفرى صعود نمودند.

پس در آن هنگام احساس كردم كه حالم بهتر شده صداى گريه و زارى و ناله خانواده خود را شنيدم كه به سر و

صورت خود مى زدند آهسته دست خود را حركت دادم و چشم خود را گشودم ديدم چشم مرا بسته و رويم چيزى كشيده اند، خواستم پايم را جمع كنم ملتفت شدم كه شصت مرا هم بسته اند.

پس دستم را بلند كردم براى برداشتن چيزى كه رويم بود شنيدم مى گويند ساكت شويد گريه نكنيد كه حركت دارد و آرام شدند و روى مرا برداشتند و چشمم را گشودند و پايم را فوراً باز كردند با دست اشاره به دهانم كردم كه آبم دهيد. پس آب به دهانم ريختند و كم كم از جا برخاسته و نشستم و تا پانزده روز ضعف مفرط و كسالت داشتم، از آن حالت الحمدللَّه به كلى رفع نقاهتم شده و بهبودى يافتم و اين از بركت مولايم حضرت حسين عليه السلام بود. آرى به خدا قسم.

مرا بغير حسين ملجأ و پناهى نيست

در اين عقيده يقينم كه اشتباهى نيست

ره نجات حسين است و دوستى حسين

به سوى حق به جز از اين طريق راهى نيست

اگر تو حكم غلامى من كنى امضا

به هيچ محكمه خوفم ز دادگاهى نيست

بيت آيت اللَّه حايرى

بيت و خانواده آن مرحوم بيت علم و تقوا و فضيلت است داراى دو پسر و سه دختر بوده اند پسران جناب آيت اللَّه آقاى حاج آقا مرتضى حايرى و جناب حجةالاسلام آقاى حاج آقا مهدى حايرى كه ترجمه هر يك خواهد آمد و اما دختران

1- همسر مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ محمد توسركانى

2- همسر مرحوم حاج شيخ احمد همدانى

3- همسر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد محقق داماد يزدى بودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (17 -13 /1)، الذريعه (132/8 -378/4)، ريحانه (68 -66 /1)، زندگينامه ى رجال و

مشاهير (63 -59 /3)، مولفين كتب چاپى (917 -915 /3).

حائري، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي حائري

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1355 در حالي كه مدرك سيكل را گرفتم وارد حوزه علميّه سبزوار شدم و پس از يك سال وارد حوزه علميّه قم شده در مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني پس از امتحان ورودي پذيرش شدم و تا سال 1366 در آنجا مشغول به تحصيل بودم و سپس در درس مكاسب و كفايه آيت الله ستوده شركت كردم و خلاصه پس از اتمام دوره سطح و اتمام آن در سال 1373 و اتمام امتحانات آن دوره و شش سال شركت در دروس خارج فقه و اصول و فلسفه مثل شرح منظومه ، بداية الحكمه و نهاية الحكمه نزد آيت الله فاضل ، آيت الله مكارم شيرازي ، آيت الله سبحاني و آيت الله جوادي آملي و آيت الله انصاري شيرازي و دكتر احمد بهشتي، وارد فضاي تحقيق شدم كه درسال 1369 كتاب مسالك الافهام كه مولف آن شهيد ثاني است. اين كتاب شرح كتاب شرايع الاسلام سه جلد آن با محققين آن مركز همكاري داشتم و پس از آن كتاب قواعد الفقهيه آيت الله فاضل را براي تحقيق متون آن به دست گرفتم . و پس از آن كتابي به نام علل و عوامل ظهور و سقوط تمدنها در منابع اسلامي را شروع به نوشتن كردم ، بعد به عنوان پايان نامه هم از من پذيرفته شد و هيئت داوران نمره عالي به آن دادند . مدتي با بخش تحقيق و پژوهش ستاد اقامه

نماز استان قم همكاري داشتم .

حائري، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حائري

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود حائري فرزند رضا در سال 1344 در شهر سمنان به دنيا آمدم و در سال 1362 وارد حوزه علميه شهرستان سمنان شدم و پس از آن به قم آمده و در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل شدم و از سال 1371 شروع به درس خارج نمودم كه در اين زمينه از اساتيد به نام آيت الله جوادي آملي، امين شيرازي، وجداني فخر، اعتمادي، محقق داماد و غيره بهره ها بردم و نيز در زمينه هاي اجرايي دين فعاليت داشته ام از قبيل دفتر تبليغات، محقق دانشگاه باقرالعلوم(ع) ارزياب و مسئول بوده ام.

حبيبي تبار، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جواد حبيبي تبار

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/10/1

زندگينامه علمي

از سال 1356 همزمان با تحصيلات كلاسيك به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم. دروس مقدمات را نزد علامه فقيد مدرس افغاني (ره) تلمذ كردم، سپس لمعه و معالم و شرح باب حادي عشر را از محضر پر فيض آيت الله اشتهاردي (دام عزه) استفاده كردم. رسائل را نزد آيت الله اعتمادي (دام عزه) و مكاسب را نزد مرحوم آية الله ستوده (ره) خواندم. بخشي از كفايه را نزد آية الله دوزدوزاني و بخشي ديگر را نزد حضرت آية الله فاضل لنكراني استفاده كردم. اسفار را نزد آية الله انصاري شيرازي (دام عزه) بهرمند بودم و در درس اخلاق معظم له نيز حضور داشتم مدتي عرفان را نزد آية الله شاه آبادي مستفيض بودم. تفسير را از محضر آية الله جوادي آملي

و مدتي فلسفه را نزد استاد دكتر محقق داماد (دام عزهما) بهره بردم، و از محضر آيات علوي كاظمينى، وحيدي شبستري و خوانساري در خارج فقه و اصول بهرمند بوده ام و هم اينك از محضر آيات وحيد خراساني و فاضل لنكراني (دامت بركاتهما) استفاده مي كنم. تحقيقات خود پيرامون مسائل و موضوعات حقوق به ويژه حقوق اسلامي را از سال 1364 آغاز نمودم و از محضر اساتيد بزرگواري چون دكتر كي نيا، دكتر محقق داماد، دكتر آخوندي ، دكتر سپهوند ، دكتر گودرزي ، دكتر ياوري ، دكتر جهانگير ثاني ، جناب آقاي شهري ، و جمع ديگري از اساتيد استفاده برده ام. فن خطابه را نزد مرحوم حجت الاسلام و المسلمين فلسفي و روانشناسي خانواده را نزد حجت الاسلام و المسلمين آل اسحاق و دكتر نبي صادقي خواندم.

از اينجانب يك جلد كتاب دراصول فقه ، يك جلد در تفسير ، يك جلد در مديريت ، يك جلد در حقوق خانواده ، يك جلد در امور حسبي ، يك جلد در آيين دادرسي كيفري و دو جلد در موضوعات ديگر به چاپ رسيده است. 8 جلد در حقوق مدني ، 4 جلد در متون فقه ، 4 جلد در موضوعات حقوق به صورت رساله علمي به صورت دست نويس وجود دارد. اينجانب سالهاست كه در مراكز حوزوي و دانشگاهي ذيل تدريس و يا فعاليت علمي دارم : 1. اداره كل آموزش قضات قوه قضائيه، كه در قم و مراكز استان ها تا كنون حدود يك هزار نفر از قضات شاغل كشور در كلاس هاي درس اينجانب حاضر بوده اند.2. دانشگاه تهران _ پرديس

قم _ صدها نفر از قضات و وكلاي داگستري و مشاورين حقوق كشور كه از اين مركز علمى، در رشته هاي حقوق و فقه و مباني حقوق اسلامي فارغ التحصيل شده اند در كلاس هاي درس اينجانب حضور داشته اند. 3. دانشگاه قم درس هاي رويه قضايي و آئين دادرسي مدني در اين دانشگاه براي دانشجويان محترم تدريس شده است. 4. مركز تخصصي حقوق و قضاء اسلامي حوزه مقدسه قم، تقريبا از بدو تاسيس اين مركز تخصصي با تدريس حقوق مدني و آيين دادرسي كيفري در خدمت صدها دانش پژوه آن بوده و هستم. 5. مركز جهاني علوم اسلامى، دراين مركز براي طلاب محترم خارجي كه رشته حقوق تحصيل مي نمايند تدريس داشته ام از جمله براي هشتاد نفر از قضات بالقوه افغانستان.6. مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه، در اين مركز در كميسيون آسيب شناسي قوانين مدني كشور عضويت و با دوستاني چون آقايان دكتر وحدتي شبيرى، دكتر عبدي پور، دكتر ارسطا و دكتر قشقايي به كارشناسي در رابطه با قوانين مدني و آسيب هاي آن پرداخته ام. 7. كميسيون تدوين پيش نويس قانون احوال شخصيه شيعيان بحرين، در اين كميسيون پيش نويس قانوني در زمينه احوال شخصيه به معني اعم آن شامل مقررات راجع به ولادت، نسب، نكاح، طلاق، ارث، وصيت، وقف مورد بررسي و تصويب علمي قرار گرفت. 8. صدا و سيما ، سالهاست كه به عنوان كارشناس حقوق اسلامي در راديو و تلويزيون جمهوري اسلامي فعاليت داشته و ارائه برنامه داشته و دارم. علاوه بر موارد مذكور در حوزه هاي علميه بندرعباس، نهاوند و قم به تدريس متون ادبي و نيز كتب

لمعه، معالم، اصول فقه، باب حادي عشر، رسائل و مكاسب اشتغال داشته ام.

حبيبيان نقيبي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد حبيبيان نقيبي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد حبيبيان نقيبي با گذراندن دوران ابتدائي ، راهنمائي و دبيرستان در شهرستان بابل ، ديپلم رشته رياضي فيزيك را در سال 1361 دربافت نمودم . در شهريور همان سال به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمدم و در سال 1363 براي تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه بابل شدم كه به واقع حضور در جمع با انگيزه طلاب انقلابي در محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله فاضل استر آبادي ، سعادت بزرگي بود كه خداوند متعال ارزانيم داشت.

دروس مقدماتي و بخشهايي از سطح را در محضر ايشان آموختم . از سال 1367 براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم آمدم و تا سال 1369 بقيه دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگواري چون حضرات آيات اعتمادي ، دوزدوزاني و استادي تلمذ نمودم و از آن سال تا كنون در دروس خارج فقه و اصول از محضر آيات عظام وحيد خراساني ، ميرزا جواد تبريزي(ره) ، فاضل لنكراني(ره) ، سيد محمود هاشمي شاهرودي و سيد جعفر كريمي به قدر توان بهره مند شده و مي شوم.

در كنار تحصيل از سالهاي اول تحصيل حوزوي ، به تدريس دروس مختلف حوزوي تا پايه ششم اشتغال داشتم . از سال 1369 به همراه تحصيلات و تدريس حوزوي ، در دانشگاه مفيد قم و در رشته اقتصاد نظري به تحصيل دروس دانشگاهي پرداختم . در سال 1374 براي ادامه تحصيل در مقطع كار شناسي ارشد

در رشته توسعه اقتصادي و برنامه ريزي در دانشگاه تهران ادامه تحصيل دادم و در سال 1377 از اين مقطع فارغ التحصيل شدم . از سال 1367 در كنار تحصيل و تدريس در حوزه و دانشگاه به امر پژوهش نيز پرداختم كه حاصل آن كتاب ، طرح تحقيقاتي و مقالاتي است كه منتشر و ارائه شده است .

در حال حاضر نيز در كنار تحصيل در حوزه عضو هيئت علمي دانشگاه مفيد قم مي باشم و به تحقيق در موضوعات اقتصاد اسلامي و تدريس در آن دانشگاه اشتغال دارم .

حجازي راد، الله كريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الله كريم حجازي راد

محل تولد : اسلام آباد غرب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/6/2

زندگينامه علمي

از سال 73 كه وارد حوزه علميه قم شدم ادامه درس و بحث خود را كه كرمانشاه شروع كرده بودم پي گرفتم سال 1380 بنا به ضرورت به تحريريه پرتوسنجي رفتم و تا سال 83 آنجا بودم همزمان در دفتر جريان شناسي معاصر مشغول پژوهش و تحقيق و گردآوري موضوعات مختلف شدم كه حاصل آن پژوهشها منتشر شده و از سال 82 سردبيري نشريه داخلي نيروي دريايي سپاه پاسداران به عهده ام گذاشته شد كه حدود سه سال و اندي هم مشغول اين كار بودم. و همزمان از دروس حوزوي نيز غافل نبودم و كلاسهاي فقه و اصول و خارج فقه و اصول و تفسير قرآن كلام، فلسفه و ... مي رفتم در سال 80 گواهي نامه علمي سطح دو را اخذ كردم و اكنون نيز براي گواهي نامه سطح سه ثبت نام كرده ام و مشغول تدارك آن هستم و

همچنان تحصيل را ادامه مي دهم.

حجازي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي حجازي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/1/1

زندگينامه علمي

نا به ساماني هاي واپسين روزهاي حكومت قاجار در كام زمانه شراره مي ريخت ، سال 1303 هجري بود . در كانون كهن علم و فلسفه شهر باستاني قمشه (شهرضا) و در خانه عالم بزرگ شهر «حاج سيد فضل الله حجازي» لبخندها مي شكفت و تولد سيد مهدي حجازي را با شادي مي آميخت ، او دوران كودكي را در خانواده اي كه در علم و تقوا سابقه ديرين داشت سپري كرد و از تربيت هاي علمي و اخلاق پدر و نياكان خويش پرتو گرفت.در آغاز جواني براي تحصيل علوم ديني رهسپار اصفهان گرديد. سالها در اصفهان با تلاش پيگير ، ساده زيستي ، خودسازي و باور پولادين ، رشته هاي ختلف فرهنگ اسلامي را فرا گرفت ، استادان او در اصفهان عبارت بودند از :آيت الله حاج شيخ عباسعلي اديب اصفهاني ، آيت الله ميرزا علي آقاي شيرازي ، آيت الله حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي ، آيت الله طيب ، آيت الله خادمي ، آيت الله حاج آقا صدر كوهپايه اي ، آيت الله حاج شيخ احمد فياض .آيت الله حجازي در سال 1370 هجري براي تعالي بيشتر علمي و كسب تخصص فراتر فرهنگي و نيل به درجه عالي اجتهاد رهسپار نجف اشرف شد .وي علي رغم تنگناهاي مادي در طول 17 سال سكونت در نجف اشرف به فراگيري پيگير علوم اسلامي پرداخت و از محضر مراجعي چون:حضرت امام خميني ، آيت الله العظمي حكيم، آيت

الله العظمي خويي، آيت الله العظمي سيد عبدالهادي شيرازي، آيت الله العظمي حاج سيد عبدالاعلي سبزواري، آيت الله العظمي حاج سيد جواد تبريزي، آيت الله العظمي حاج سيد يحيي يزدي رحمه الله عليهم اجمعين بهره كافي گرفت.دستيابي به درجه اجتهاد يكي از فرازمندترين فله هاي ارتقاي علمي و فقهي در حوزه هاي علميه رسيدن به رتبه اجتهاد و گرفتن اجازه اجتهاد از مراجع بزرگي كه به ايشان اجازه اجتهاد داده اند عبارتند از :آيت الله العظمي سيد يحيي حسيني يزدي نجفي، آيت الله العظمي حاج سيد محمد جواد طباطبائي تبريزي نامبرده در اول نوشته خويش آيت الله حجازي را اين گونه وصف مي كند:سيد مهدي حجازي، دانشمند فاضل ، تقوا پيشه پيراسته، برگزيده بزرگان، پشتوانه دانشمندان اسلام، رهرو راه استوار صاحب ذوق آراسته به مرتبه اجتهاد رسيده اند.آيت الله العظمي سيد ابوالمعالي حاج سيد عبدالاعلي سبزواري، ايشان نيز در مرقومه خويش درباره آيت الله حجازي مي نويسد:حجه الاسلام حجازي با آراستگي اخلاق معارف اسلامي را فرا گرفته است، مباني احكام را استوار ساخته و به درجه اجتهاد رسيده است.

حجت حايري طباطبايي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1319 -1242 ق)، عالم و فقيه اصولى امامى. معروف به حجت در كاظمين به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. از شاگردان شيخ مرتضى انصارى بود و در كربلا فقه و اصول تدريس مى كرد. وى با ميرزا محمد حسن مولى على عليارى تبريزى و سيد ابراهيم بن سيد محمد تقى معاصر بود و چند تن از علماى هند و تبريز از وى اجازه گرفتند. ميرزا ابوالقاسم فردى زاهد و خوش خلق بود. در كاظمين وفات يافت و در بقعه ى سيد مجاهد در

كربلا دفن شد. از آثارش: «اجازه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (404 -403 /2)، الذريعه (139/1)، ريحانه (22/2)، لغت نامه (ذيل/ حجت طباطبايى).

حجت، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مولينا الامجد و سيدنا الممجد و الحبر المعتمد العلامة الكبرى آيةاللَّه العظمى السيد محمد بن العالم الكامل السيد على بن السيد الاعلام السيد علينقى بن السيد محمد الحسينى الكوه كمرى.

اصلا از قريه كوه كمر كه يكى از قراء تبريز است مى باشد منشاء و تولدش تبريز مركز استان آذربايجان از سادات و خانواده هاى اصيل و نجيب كوه كمر تبريز است كه به گفته نقيب السادات و نسابه كبرى عصر حاضر علامه فقيه آيت اللَّه نجفى مرعشى سادات كوه كمر بخصوص سادات حسينى آن كه آيت اللَّه حجت از آنهاست و از طرف مادر منسوب به آنها هستم به صحت نسب و شرافت حسب در غايت شهرت و در هر عصرى مورد توجه عامه و خاصه مردم بوده اند.

نسب عالى ايشان به سيد اجل سيد محمد مصرى ملقب به حجازى از فرزندان على اصغر بن الامام زين العابدين على بن الحسين عليهماالسلام موصول و تا آن بزرگوار بيست و پنج واسطه دارد.

آن جناب حاوى فروع و اصول و جامع معقول و منقول و عالم عامل و فقيه كامل و محدث فاضل و حكيم ماهر و اصولى محقق و رجالى مدقق و عابد زاهد جليل القدر عظيم الشأن داراى كمالات نفسانيه عاليه و حايز مقامات معنويه ساميه كه در مضمار مسابقه حاوى قدح معلى بوده و گوى سبقت از اكابر وقت ربوده و از مراجع تقليد و رؤساء فرقه محقه اثنا عشريه و مدير و مدبر حوزه علميه قم صانه اللَّه عن الحدثان گرديده بود.

در ماه شعبان 1310 هجرى در شهر

تبريز متولد و در مهد تربيت پدر و حجر مادر عفيفه اى نشو و نما نموده تا وقت تحصيل و از آن استعداد سرشار و هوش و ذكاوت و ادراك و سرعت انتقال و فهم و قوة دراكه فوق العاده به سرعت زياد و مدت كوتاهى تحصيلات مقدماتى لازمه و ادبيات معموله را مدتى در همان شهر خوانده و پس از آن فقه و اصول و رياضيات و معقول و طب قديم و تجريد و مقدار وافى از علوم جديد فيزيك و شيمى و ساير فنون متنوعه را از اجلاء علماء و اكابر دانشمندان فضلاء آن شهر ديده و اغلب تحصيلات فقهى و اصولى سطوح او نزد والدش مرحوم سيد على آقاى كوه كمرى بوده است.

خود اين نگارنده از آن جناب شنيدم كه مى فرمود شرح كبير موسوم به رياض را به تمامه نزد پدرم خواندم و جلدين شرح لمعه را با مطالعه تنها درست كردم و دو دوره آن را در تبريز درس گفتم و پس از تكميل سطوح به نجف اشرف عزيمت نمودم.

مرحوم آيت اللَّه حجت پس از تكميل مقدمات سطوح و فنون ادبيات و متون متداوله سنه 1330 پس از گذشتن بيست سال از عمرش به نجف اشرف مهاجرت نموده و در حوزه درس علامه يزدى صاحب عروه حاضر شده و رجال و حديث را از عالم رجالى مرحوم آقا سيد ابوتراب خونسارى فراگرفته هم از محضر مرحوم آيةاللَّه شريعت اصفهانى استفاده كامل فرموده و هم از مرحوم حاج شيخ على قوچانى و حاج شيخ على گنابادى و آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه فيروزآبادى و وحيد عصر آقاى آقا ضياءالدين عراقى و اجلاء ديگر بهره مند

شده تا در سال 1349 كه به قم آمده و يكى از اعاظم علماء و مدرسين آن حوزه مقدسه بود، آيت اللَّه مؤسس مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى توجهى مخصوص به آن عالم و فقيه كامل نمود و در تكريم و بزرگداشت وى سعى بليغ مبذول داشت. تا بعد از رحلت آن مرحوم آيت اللَّه حجت در جاى وى تدريس مى كرد و ساير فقهاء و علماء حوزه نيز تقدمش را مراعات نموده و بدينگونه آوازه علم و فضيلتش شايع و همان موقع از مراجع بزرگ تقليد و زعماى عاليقدر حوزه محسوب گشت، و در حفظ حوزه و اداره امور طلاب و امتحانات آنان كوششى فراوان داشت.

و آن مرحوم با اينكه از نجف مبتلا به چندين كسالت، درد سينه و ضعف قلب و فشار خون و سوء هضم بود و پيوسته از سوزش بيمارى مى سوخت و فوق العاده در ناراحتى به سر مى برد و چندين مرتبه براى معالجه به شهر رى و بيمارستان فيروزآبادى مسافرت كرد مع ذلك تا آخر ايام زندگانى به تدريس و جواب استفتاآت و رسيدگى به امور مسلمين و پرداخت نان حوزه علميه كه آن مرحوم به عهده داشت و مخصوصاً امر ساختمان مدرسه بزرگ (حجتيه) و غيره را رها نكرد.

آثار و باقيات الصالحات و معنويت آن مرحوم

تاليفات ذيقيمتى در فقه و اصول و رجال و حديث بخصوص مستدرك البحار در چند مجلد از خود به يادگار گذاشت ولى متاسفانه هنوز هيچكدام چاپ و منتشر نشده است. آثار ارزنده و ارجدار آن بزرگ مرد دين و فضيلت گذشته از تأليفات سودمند، تربيت علماء و دانشمندان بسيار و از آنهاست مدرسه عالى حجتيه كه بهترين يادگار آن

مرحوم و نشانه علو همت و نيت پاك آن رادمرد بزرگ است.

اما معنويت آن بزرگوار به اندازه ئيست كه در اين كتاب گنجايش ندارد، شمه اى از آن را در جلد اول آثارالحجه نگارش داده ام و به طور اجمال در زمان ما بسيار كم نظير و بى عديل از هواها عارى و از تظاهرات فرارى و جداً مصداق حقيقى «مخالفاً لهواه مطيعاً لامر مولاه صائنا لنفسه حافظاً لدينه» بود در اين خصايص هرچه بيشتر گشتم مثل او را كمتر يافتم و چون بسيار كتوم و تودار بود نزديكترين افراد به او هم آن طور كه بايد وى را نشناختند و آن جناب در زمان ما از افرادى بود كه به فيض تشرف و لقاء حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف نائل آمده بود و بعد از وفاتش معلوم شد كه آن بزرگوار چه نابغه اى در علم و تقوا و چه نادره اى در صفا و معنويت بودند.

فوت مرحوم آيت اللَّه حجت و ضايعه جبران ناپذير

حوزه علميه قم و دانشگاه روحانى تشيع از اول تأسيس آن تا سال 1372 كه 33 سال از عمرش مى گذشت ناظر حوادث مؤثر و وقايع عالم سوزى بوده لكن هيچكدام از اين حوادث و ضايعات پس از فوت مرحوم آيت اللَّه حايرى مؤثرتر از دو حادثه ناگوار، فقدان آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه العظمى حجت نبوده است.

اولا خودش اين پيش بينى را نموده و كراراً از روز فوتش كه دوشنبه سوم جمادى الاولى است خبر مى داد و حتى در روز مذكور از ظهر مى پرسيد و دو ساعت قبل از حادثه فوتش جمعى از علماء حوزه را طلبيد و دستور داد مهر مخصوص ايشان را بشكنند و فرمود اين مهر ديگر لزومى ندارد

و تربت پاك حسينى عليه السلام خواست و بر زبان گذارد و گفت آخر زادى من الدنيا تربة الحسين عليه السلام و بعضى از آقايان كه اين مناظر را ديدند روى مقدسى يا جهات ديگر در شكستن مهر ايشان گفتند آقا استخاره بفرمائيد خود با قرآن شريف استخاره كرده و با صداى بلند انا للَّه و انا اليه راجعون گفتند آقايان تعجب كردند مگر چه آيه اى آمده، آقا قرآن را به دست آيت اللَّه زنجانى دادند ديدند اول سطر قرآن اين آيه است «له دعوة الحق» پس قرآن را همه آقايان نگريسته و از فراست و كياست آن جناب متحير شدند و غافل از اين بودند كه آن مرحوم محدث است و مصداق اين حديث شريف است كه حضرت صادق عليه السلام در ذيل حديثى كه در رجال كشى مسطور است و سابقاً هم تمام آن را نوشتم فرمودند «فانا لانعد الفقيه منهم فقيها حتى يكون محدثا قيل له يابن رسول اللَّه او يكون المؤمن محدثاً قال بلى يكون مفهما والمفهم محدث».

نه تنها آن مرحوم از مرگ خود خبر داد و مى دانست كه در آن روز بايد به اجداد طاهرين خود ملحق شود بلكه عده اى از اهل معنى و معنويت هم چه در قم و چه در تهران و چه در نقاط ديگر در شب و روز حادثه قبل از انتشار به وسيله اطلاعات و راديو و غيره فهميده بودند كه بعضى از آن را در آثارالحجه نقل كردم و منجمله جناب حجةالاسلام والمسلمين علامه متتبع آقاى حاج سيد محمدحسن ميرجهانى سلمه اللَّه فرمودند در روز دوشنبه سوم جمادى الاولى يعنى همان روز حادثه ساعت يازده قبل از ظهر در مشهد مقدس

در حجره اى كه در صحن جديد داشتم خواب قيلوله بودم ناگاه ديدم حضرت ثامن الحجج عليه الصلوة والسلام با حالى پريشان از حرم مطهر بيرون آمده و عازم است كه به جائى رود عرض كردم بعد از تقديم سلام و اخلاص آقاجان چرا مضطربى و كجا تشريف مى بريد فرمودند به قم مى روم گفتم براى چه فرمودند سيد محمد حجت از دنيا رفته است. پس از خواب پريدم و يك ساعت بعد راديو فوت آن مرحوم را خبر داد.

مرگ آن بزرگوار اثر عميقى در مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى داشت و اصحاب جرئت نمى كردند كه ناگهان اين خبر موحش را به ايشان بدهند تا خود آن مرحوم از وضع آقايان احساس بليه كردند پرسيدند چه خبر است اين سر و صدا براى چيست كم كم به عرض رسانيدند و ايشان فرموده بودند كمرم شكست. آقاى حجت براى من كمك و پشتيبانى بود و ديگر بارهاى ايشان هم برعهده من آمد و گريستند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

حجتي، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الرحيم حجتي

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

حرم پناهي، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت آيت الله حاج شيخ محسن حرم پناهي در سال 1308 هجري شمسي در يك خانواده روحاني در قم متولد شد.

تحصيلات :

از چهار سالگي به آموختن قرآن ، و تا دوازده سالگي در كنار قرآن ، فارسي و رياضي را فرا گرفت و از سيزده سالگي به آموختن علوم ديني پرداخت .

دروس مقدماتي و سطح حوزه را نزد اساتيد معظمي مانند حضرات آيات آقايان فرهادي ، فاضل كاشاني ، بدلا، حاج شيخ يوسف احمدي همداني ، حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني سده اي ، شهيد صدوقي ، حاج شيخ محمد علي كرماني و مجاهدي تلمذ كرد.

پس از اتمام سطح ، درس خارج را از محضر آيات عظام مرحوم بروجردي ؛ (14 سال ) مرحوم گلپايگاني ؛ ، مرحوم حجت ؛ ، مرحوم حاج سيد محمد تقي خوانساري ؛ ، مرحوم اراكي ؛ ، مرحوم امام خميني 1 بهره برد.

تدريس :

وي تدريس را از زماني كه در درس سيوطي شركت مي كرد با تدريس عوامل ملامحسن آغاز و در ادامه كليه سطوح حوزه را از مقدمات ، سطح و درس خارج تدريس كردند و تا آخر عمر شريفشان به تدريس اشتغال داشتند.

تاليفات :

آثار تأليفي ايشان را مي توان در كتاب «معالم جامع احاديث شيعه » و در مجلة «نورعلم » مشاهده كرد، تأليفات ديگري از آن حضرت در زمينه تقيه ، ولايت فقيه و... موجود است كه هنوز به چاپ نرسيده است .

مبارزات :

وي از همان زماني كه امام خميني 1 مبارزه را آغاز كرد با توجه به افكار ضدطاغوتي كه داشت به هيأت سياسيون پيوست و در جلساتي

كه اعضاء جامعه مدرسين قبل از انقلاب تشكيل مي دادند شركت مي كرد.

از فعاليتهاي قبل از انقلاب ايشان مي توان به سفرهاي تبليغي ايشان به ورامين _ آشتيان و تهران اشاره كرد كه در ورامين به علت سخنراني هاي روشنگرانه به شهرباني وقت احضار شدند كه با تدبير و پشتيباني مردم شهرباني نتوانست وي را جلب كند بلكه به جلسات خود ادامه داد.

حضرت آيت الله حرم پناهي مدرس حوزه علميه قم و از اعضاء موسس و عضو جامعه محترم مدرسين در شانزدهم ماه رجب 1423 برابر با دوم مهرماه 1381 در ساعت شش بعداز ظهر بعلت عارضه قلبي دعوت حق را لبيك گفت و به ملكوت اعلي پيوست .

روحش شاد و يادش گرامي باد

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

حسن زاده آملي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والعلم الاعلام آقا شيخ حسن حسن زاده آملى متولد 1307 شمسي از افاضل ممتاز حوزه علميه صاحب تقويم رسمى و تأليفات ارزنده است.

تولدش در آمل واقع شده و در مهد علم و تقوا تربيت يافته و دروس مقدماتى را تا متوسطه خوانده و بدروس علميه عربى پرداخته و سپس بتهران عزيمت نموده و از اساتيد بزرگ تهران چون مرحوم آيه الله آملى و آيه الله شعرانى و آيه الله حاج ميرزا احمد آشتيانى و آيه الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و ديگران در رشته هاى علوم عقلى و نقلى استفاده نموده آنگاه بقم مهاجرت و رحل اقامت افكنده و از محضر آيات عظام حوزه علميه چون آيه الله آملى حاج ميرزا هاشم و ديگران بهره مند گرديده و در مدرسه علميه سعادت بتدريس فقه و اصول اشتغال دارد.

داراى تأليفات عديده اى مانند تقويم حسن زاده و 5 جلد شرح نهج البلاغه مرحوم ميرزا حبيب الله

هاشمى خوئى از جلد 15 تا جلد 19 ميباشد. و كتابى در ولايت و غيره دارند كه 15 مجلد آن بطبع رسيده و بقيه آماده براى طبع ميباشد.

مرحوم آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى تقريظ مفصلى براى شرح ايشان مرقوم كه در اول جلد 15 شرح نهج البلاغه خوئى مذكور ميباشد و در آخر جلد 14 شرح مزبور درباره ى معظم له چنين نوشته اند:

(ثم ان حضره الفاضل الاديب العالم الاريب الجامع بين العلوم العقليه والنقليه والحائز للملكه العلميه والعمليه الشيخ المؤتمن الشيخ حسن الاملى ضاعف الله قدره و اجزل اجر له تصدى لشرح باقى كتاب نهج البلاغه و هوالحرى به والمتوقع منه و هو كما قال بعض الانصار كما قيل عذيقها المرجب و جذيلها المحكل فقد جربته سنوات عند قرائه مختلف العلوم على حاز الرتبه القصوى و فاز بالقدح المعلى و نرجو من الله له التوفيق و لنا.

العبد ابوالحسن الشعرانى

تأليفات و تصحيحات

آثار عرفاني و اخلاقي

لقاء الله

وحدت از ديدگاه عارف و حكيم

انه الحق

ولايت تكويني

عرفان و حكمت متعاليه

الهي نامه متن الهي نامه

انسان در عرف عرفان

كلمه عليا در توقيفيت اسماء

اصول و امّهات حكمي و عرفاني

تصحيح رساله مكاتبات

تصحيح و تعليق تمهيد القواعد

تصحيح . تعليق شرح فصوص قيصري

تصحيح و تحشيه رساله تحفة الملوك في السير و السلوك

مفاتيح المخازن

شرح فصوص الحكم

مشكاة القدس علي مصباح الأنس

شرح طايفه اي از اشعار و غزليات حافظ

نور علي نور در ذكر و ذاكر و مذكور

باب رحمت

نامه ها برنامه ها

قرآن و عرفان و برهان از هم جدايي ندارند

آثار فلسفي و منطقي

اتحاد عاقل به معقول

نصوص الحكم بر فصوص الحكم

رساله جعل

صد كلمه

تصحيح اسفار اربعه

تصحيح و تعليق كتاب نفس شفاء

رساله اي در تضاد

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله اي در حركت جوهري

ممدّ الهِمَم في شرح فصوص

الحِكَم

رساله نفس الأمر

نهج الولايه

درر القلائد علي غررِ الفَرائد

النور المتَجَلّي في الظّهور الظِّلّي

مفاتيح الاَسرار لسلّاك الأسفار

سرح العيون في شرح العيون

گشتي در حركت

الحجج البالغة علي تجرد النفس الناطقة

گنجينه گوهر روان

رساله اي در اثبات عالم مثال

رساله مُثُل

تصحيح و تعليق شرح اشارات

ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات

تصحيح و تعليق شفا

ترجمه و تعليقِ الجمع بين الرَّأيَين

رساله اعتقادات

الأصول الحكميّة

رساله رؤيا

من كيستم

رسالة في التضاد

دروس معرفت نفس

نثر الدراري علي نظم اللئالي

آثار فقهي

رساله اي در مسائل متفرقه فقهي

تعليقات علي العروة الوثقي في الفقه

وجيزه اي در مناسك حج

آثار تفسيري

تصحيح خلاصة المنهج

انسان و قرآن

آثار كلامي

خير الأثر در رد جبر و قدر

تقديم و تصحيح و تعليق رساله قضا و قدر محمد دهدار

ليلةالقدر و فاطمه عليها السلام

رسالة في الإمامة

رساله اي در كسب كلامي

فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب ربّ الأرباب

رسالة حول الرؤيا

آثار روايي

تصحيح نهج البلاغه

تصحيح سه كتاب (ابي الجعد ، نثر اللئالي ، طب الأئمّة)

تكملة منهاج البراعة

مصادر و مأاخذ نهج البلاغه

انسان كامل از ديدگاه نهج اليلاغه

شرح چهل حديث در معرفت نفس

رساله اي در اربعين

آثار رياضي و هيوي

دروس معرفة الوقت و القبلة

رساله كلّ في فلك يسبحون

رساله اي در تناهي ابعاد

تصحيح كتاب الإستيعاب في صنعة الأصطرلاب للبيروني

تعيين سمت قبله مدينه

الصحيفة العسجديّة في آلاتٍ رصديّة

الكوكب الدرّي في مطلع التّاريخ الهجري

رساله سي فصل

تعليق تحفة الأجِلَّة في معرفة القبلة

رساله قطب نما و قبله نما

تعليقه بر رساله مولا مظفر

رساله ميل كلّي

رساله ظِلّ

رساله تكسير دايره

تصحيح كتاب المناظر في كيفيّة الابصار

رساله اي در اختلاف منظر و انكسار نور

رسالة في تعيين البُعد بين المركزين و الأوج

رسالة في الصّبح و الشّفق

رساله اي پيرامون فنون رياضي

رساله اي در مطالب رياضي

دروس هيأت و ديگر رشته هاي رياضي

تصحيح و تعليق شرح جغميني

تصحيح و تعليق تحرير اصول اقليدس

تصحيح و تعليق اُكَرِ

مانالاؤس

تصحيح و تعليق تحرير اُكَرِ ثاوذوسيوس

شرح زيج بهادري

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بر زيج الغ بيك

تصحيح و تعليق شرح بيرجندي بربيست باب

تصحيح و تعليق تحرير مجسطي

استخراج جداول تقويم

تصحيح و تعليق الدّرّ المَكنون و الجوهر المَصون

دروس معرفت اوفاق

شرح قصيده كُنوز الأسماء

آثار ادبي

تقديم و تصحيح و تعليق نصاب الصِّبيان

تصحيح كليله و دمنه

تصحيح و اعراب اصول كافي

ديوان اشعار

قصيده يَنبوع الحياة

مصادر اشعار ديوان منصوب به امير المؤمنين

تعليقه بر باب توحيد حديقة الحقيقة

تصحيح گلستان سعدي

تعليقه بر قسمت معاني مطوَّل

امثال طبري

آثار متفرقه

تقديم و تصحيح و تعليق خزائن

هزار و يك نكته

هزار و يك كلمه

مجموعه مقالات

ده رساله فارسي

كشيكل

مصاحبات

مناجات علامه حسن زاده

- الهي، تا تو لبيك نگويي من كجا الهي گويم؟

- الهي، همه گويند: بده و حسن گويد: بگير

- الهي، همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد

- الهي، همه، حيوانات را در كوه و جنگل مي بينند و حسن در شهر و ده

- الهي، عمري آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم

- الهي، شكرت كه دنيايم آخرتم شد

- الهي، من در ذات خود متحيرم چه رسد به ذات تو

- الهي، شيدايي جانان را با حور و غلامان چه كار

- الهي، روزم را چون شبم روحاني بگردان و شبم را چون روز نوراني

- الهي، در جواني شكستم كه پيري، خود شكستگي است

- الهي، آن كه تو را دوست دارد، چگونه با خلق ات مهربان

نيست؟

- الهي، اگر من بنده تو نيستم، تو كه مولاي من هستي!

- الهي، گرگ و پلنگ را مي توان رام كرد با نفس سركش چه كنم؟

- الهي، اگر ستارالعيوب نبودي، ما از رسوايي چه مي كرديم؟!

- الهي، قربان لب و دهانم بروم كه به ذكر تو گويايند

توصيه هايى از علامه حسن زاده آملى

دهان روح و تن

انسان دو دهان دارد: يكى گوش كه دهان روح او است و ديگر دهان كه دهان تن او است. اين دو دهان خيلى محترم اند. انسان بايد خيلى مواظب آن ها باشد. يعنى بايد صادرات و واردات اين دهنها را خيلى مراقب باشد. آن هايى كه هرزه خوراك مى شوند، هرزه كار مى گردند. كسانى كه هرزه شنو مى شوند، هرزه گو مى گردند.

وقتى واردات انسان هرزه شد، صادرات او هم هرزه و پليد و كثيف مى شود. يعنى قلم او هرزه و نوشته هايش زهرآگين خواهد داشت. حضرت وصى، اميرالمؤمنين، عليه السلام فرمود: عمل نبات است و هيچ نبات از آب بى نياز نيست و آب ها گوناگون اند. هر آبى كه پاك است، آن نبات هم پاك و ميوه اش شيرين خواهد بود; و هر آبى كه پليد است، آن نبات هم پليد و ميوه او تلخ است.*

خود عمل، حاكى است كه از چه آبى روييده شده است.

وقت اندك و كار بسيار

بدان كه بايد تخم و ريشه سعادت را در اين نشأ، در مزرعه دلت بكارى و غرس كنى. اين جا را درياب، اين جا جاى تجارت و كسب و كار است; و وقت هم خيلى كم است. وقت خيلى كم است

و ابد در پيش داريم. اين جمله را از اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كنم، فرمود: «ردوهم ورود الهيم العطاش » ; يعنى شتران تشنه را مى بينيد كه وقتى چشمشان به نهر آب افتاد چگونه مى كوشند و مى شتابند و از يكديگر سبقت مى گيرند كه خودشان را به نهر آب برسانند، شما هم با قرآن و عترت پيغمبر و جوامع روايى كه گنج هاى رحمان اند اين چنين باشيد. بياييد به سوى اين منبع آب حيات كه قرآن و عترت است. وقت خيلى كم است و ما خيلى كار داريم. امروز و فردا نكنيد. امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببينيد، خواهيد ديد اكثر مردم به علت تسويف، به كيفر اعمال بد اين جاى خودشان مبتلا شده اند .» تسويف يعنى سوف سوف كردن، يعنى امروز و فردا كردن، بهار و تابستان كردن، امسال و سال ديگر كردن.

وقت نيست، و بايد به جد بكوشيم تا خودمان را درست بسازيم.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

حسن لو، اميرعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير علي حسن لو

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در شهر زنجان تحصيلات حوزوي را از مدرسه وليعصر(عج) زنجان آغاز كرده و دروس مقدمات را نزد اساتيد بزرگ و معروف اين شهر نظير استاد شيخ سلطانعلي اصحابي و شيخ توكل بيات در مدت اندكي به پايان برده و برخي از دروس مقدماتي ديگر از جمله معاني بيان را در محضر استاد شيخ ابوالفضل مصطفوي تلمذ نمودم.

متون اصولي و منطق و فقه را در محضر آية الله حاج بيوك خاتمي و آية الله شيخ تقي خاتمي و آية الله

شيخ ابراهيم محمدي تلمذ نمودم و اندكي در محضر آية الله صائيني از شاگردان بزرگ علامه طباطبائي از اصول و دروس عرفاني كه در تابستان برگزار مي گرديد و متن تدريس عرفاني كه «رسالة الولايه» علامه طباطبائي بود مدت دوسال استفاده بردم.در كنار تحصيل در حوزه به تحصيل در دبيرستان شبانه نيز غافل نمانده و ديپلم را از دبيرستان اخذ و پس از اتمام لمعتين(پايه ششم) در زنجان به كنكور سراسري شركت و در رشته تاريخ اسلام و علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم پذيرفته شده و در رشته تاريخ ادامه تحصيل داده و به اخذ مدرك كارشناسي تاريخ موفق شدم.

در كنار تحصيل در دانشگاه در حوزه نيز دروس حوزوي را ادامه داده و دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگ حوزه قم حضرات آيات: احمدي ميانجي، پاياني، وجداني فخر، حسيني بوشهري و... به پايان رسانيدم و اشتغال به درس خارج در محضر آيات عظام: وحيد خراساني، شبيري زنجاني، تبريزي، و جوادي آملي داشته و در كنار مشغله تحصيلي از تحقيق و پژوهش نيز غفلت ننموده و موضوعات و مقالات مختلفي را در قالب طرح و پژوهش به انجام رسانيده است.اكنون در رشته تاريخ تمدن اسلامي مقطع كارشناسي ارشد مشغول به تحصيل بوده و با مراكز مختلف پژوهشي همكاري دارم.لازم به يادآوري است در فلسفه و عرفان نيز از اساتيد بزرگوار جناب استاد فياضي از دروس اشارات و نهايه و بدايه و حضرت آية الله شيخ يحيي انصاري قسمتهايي از اسفار اربعه را تلمذ نموده و كسب فيض شده است.

حسين زاده، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين زاده

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد :

1340/1/1

زندگينامه علمي

محمد حسين زاده در مرداد 1340 در شهر مقدس قم به دنيا آمد . پس از اتمام دوزه راهنمايي حدود سالهاي 1353.54دروس حوزه را دنبال كرد و در طي پنج سال و اندي در سال 1359 توانست به درس خارج فقه و اصول راه يابد . در دوره تحصيل سطح علاوه بر دروس رايج . فلسفتنا . اقتصادنا. عربي جديد . انگليسي و نيز اخلاق و تفسير را در محضر اساتيدي فرهيخته آموخت . فقه و اصول را در مقطع عالي سطح از محضر بزرگاني همچون آيت الله پاياني و آيت الله اعتمادي و آيت الله قافي فرا گرفت . از سال 59تا 74 به مدت 15 سال در درس خارج فقه و اصول اساتيد بر جسته اي چون حضرات آيات عظام مظاهري . شبيري زنجاني . و... مشاركت فعال داشت در طول تحصيل و پژوهش به طور مستمر در دروس اخلاق و فلسفه و تفسير و عقايد حضرت آيت الله مصباح شركت كرد و از آغاز تحصيلات حوزوي بلكه پيش از آن از راهنمايي هاي معظم له بهره بسياري برد به علاوه او در درس هاي اسفار حضرت آيت الله جوادي نيز چند سالي حضور داشت و از دروس عرفان ايشان نيز استفاده كرد . حدود سال 1365 به عضويت در گروه تخصصي فلسفه باقرالعلوم(ع) به رياست استاد مصباح در آمد و به تحقيق در حوزه فلسفه پرداخت . از جمله ثمرات اين تلاش آماده ساختن درس هاي اسفار ج 6 و نيز شناخت شناسي استاد آيت الله جوادي آملي بود در سال 1371معادل دكتراي فقه و اصول معارف

مدرك داخلي موسسه امام خميني و بالاخره دكتراي معرفت شناسي را از حوزه دريافت نمود. در سال 1369براي شركت در كنفرانس مربوط به فلسفه و نيز گذراندن دوره اي غرب شناسي . همراه با هيئتي به كانادا مسافرت كرد. دولت آمريكا از دادن ويزا خودداري كرد و نتوانستند در آن نشست شركت كنند . اما دوره ذكر شده در كانادا برگزار شد. در سال 1374 علاوه بر تحقيق در رشته فلسفه در بنياد باقر العلوم . تدريس خارج فقه و اصول را شروع كرد كه تاكنون ادامه دارد . در سال 1377 عضو هيئت علمي گروه فلسفه موسسه امام خميني(ره) گرديد . او اكنون در سمت دانشيار به پژوهش و تدريس اشتغال دارد.

حسين زاده، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي حسين زاده

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

دوران ابتدائي را در مكتب خانه هاي زادگاهم سپري كرده و در تايخ 1/2/1353 جهت تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه قم شدم. ضمن تحصيل دروس حوزوي به دروس جديد نيز پرداختم. در سال1369 با دفاع از پايان نامه خود از مقطع كارشناسي ارشد در دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركز فارغ التحصيل شدم و دروس حوزه را تا دو سال خارج فقه و اصول ادامه داده و در سال 1368 به تهران عزيمت كردم.از سال 1368 به تدريس دروس معارف در دانشگاههاي تهران، علامه طباطبائي، پليس و آزاد اسلامي پرداختم و در كنار كارهاي اجرائي و تدريس و امامت ،به نوشتن مقالات و ترجمه و تاليف و جزوات درسي نيز اشتغال داشتم.در حوزه علميه قم از محضر اساتيد معزز

آقايان: شماعي همداني، هاشمي تبريزي، وجداني فخر، عبائي خراساني، موسوي خرم آبادي، اعتمادي، ميرزا محسن دوزدوزاني، سيد علي محقق داماد، راستي كاشاني، آيت الله مكارم شيرازي و آقاي ميرزا جواد تبريزي و ... بهره مند شدم.از سال 1365 تبليغ دين مقدس اسلام را شروع و اكنون نيز در حد توان به تبليغ دين اسلام مشغول مي باشم.

حسين مقدم، يحيي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد يحيي حسين مقدم

محل تولد : نكاء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

بعد از گذراندن دوره مكتب خانه در روستاي محل ولادت (سوچلما از توابع شهرستان نكاء) وارد حوزه علميه رستمكلأ (از توابع شهرستان بهشهر مازندران) شدم و از محضر آيت الله ابوالحسن ايازي تا سال 1349 شمسي استفاده كردم، دوره مقدمات و قسمتي از لمعين و معالم الاصول را در آن حوزه خواندم.

و در سال 1349 هجري شمسي روز شهادت امام همام موسي بن جعفر(ع) وارد حوزه علميه قم عش آل محمد(ص) صانها الله عن الحوادث شدم و دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگواري كه قبلاً نام آنها ذكر شده تلمذ نمودم. تا اينكه از حدود سال 54 و 55 در درس خارج آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي و آيت الله مكارم و آيت الله مشكيني و اساتيد ديگري كه نام آنها را قبلاً ذكر كرم شركت نمودم. و مدت سه سال بعد از پيروزي انقلاب در موسسه در راه حق از محضر آيت الله مصباح يزدي استفاده كردم.

لازم به ذكر است در ايام تابستان قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و بعد از آن تا سال 1363 هجري شمسي در روستاي بادالسبر از توابع شهرستان نكاء در

محضر آيت الله سيد خليل محمدي بادالسبري مشغول تحصيل بوده و در ضمن تدريس نيز مي نمودم.

حسينعلي پور، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد حسينعلي پور

محل تولد : جلفا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

سال 1346 هجري شمسي به تبريز آمدم و در مدرسه طالبيه تبريز زير نظر حجة الاسلام آقاي وثوقي به دروس حوزوي مشغول شدم (آقاي وثوقي هم اكنون از اساتيد حوزه هاي علميه تبريز هستند) جامع المقدمات، باب رابع مغني، حاشيه، معالم و بخش اوامر قوانين ميرزاي قمي را در تبريز خواندم. در سال 1349 به قم آمدم و از آن زمان تاكنون در قم هستم. اولين استادم آية الله علوي گرگاني بود كه در درس شرح لمعه او حاضر مي شدم و در درس لمعه آية الله محفوظي هم شركت كردم و بقيه را از آقاي شيخ علي پناه اشتهاردي درس گرفتم. استاد رسائل و مكاسب و كفايه ام آقايان ميرزا يدالله و حاج ميرزا محسن دوزدوزاني بودند. از افراد ديگري هم اين كتابها را درس گرفته ام، لكن عمده اين حضراتند. از سال 1358 در درس خارج آيةالله تبريزي و نوري شركت كردم در درس آية الله نوري همداني فقط چهار سال شركت داشتم ولي در درس آية الله تبريزي بيش از 12 سال مرتب نشسته ام. شرح منظومه را از آية الله شيرازي انصاري خواندم. نهاية الحكمه را از آية الله مصباح خوانده ام. شرح اشارات جلد دوم و سوم را از آية الله حسن زاده آملي درس گرفته ام. شرح فصوص قيصري و مصباح الانس را نيز از ايشان خوانده ام. سه جلد اول، دوم و سوم اسفار را هم از ايشان درس

گرفته ام. بخشي از جلد 6 و 7 را از آية الله جوادي آملي تلمذ كرده ام. تمهيد القواعد را از آية الله جوادي آملي خوانده ام. دروس عرفان و فلسفي را با توضيحات كامل، يادداشت دارم. همه دروس اعتقادي آية الله سبحاني را گذرنده ام و در درسهاي اعتقادي پنجشنبه هاي آية الله مكارم شيرازي شركت مي كردم و در امتحان پاياني اين دروس، با نمره خوب قبول شدم و به همين مناسبت براي ما جوايزي در نظر گرفته و جوايزي هم اكنون با مهر مدرسه اميرالمؤمنين موجود است. در يك دوره دو ماهه دروس حضرات اساتيد در مدرسه حقاني پس از انقلاب اسلامي شركت كردم. برخي از اساتيد آن كلاسها عبارت بودند از:

آيةالله نوري همداني، آيةالله تسخيري كه درباره ماركسيسم تدريس مي كرد، آقاي سيدمنيرالدين هاشمي شيرازي كه درس اقتصاد مي گفت، آقاي خاك كه درباره سازمان مجاهدين خلق(منافقين) تدريس مي كرد و...

حسيني ادياني، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مسلم حسيني ادياني

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

حسيني اسحاق نيا، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا حسيني اسحاق نيا

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سيّد رضا حسيني اسحق نيا در اوائل سال 1342 ه.ش در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشوده و اولين جرقه هاي علاقه به دين را پدرم مرحوم حاج سيّد محمود اسحق نيا كه عمري را به نيكنامي سپري نمود و «عاش سعيدا و مات سعيدا» با تربيت عملي خود ضمير صاف كودكانه من را روشن نمود. پدر بزرگ اينجانب مرحوم حاج سيّد احمد فرزند حاج سيّد اسحق از دوستان صميمي مرحوم حاج آخوند ملا عباس تربتي بوده است چنان كه در كتاب فضيلت هاي فراموش شده به قلم فرزند برومند وي كه خود نيز ستاره اي است كه از اين شهر در آسمان علم و معرفت درخشيده يعني خطيب دانشمند مرحوم حاج شيخ حسن علي راشد، به آن اشاره شده است و به شهادت اشخاص با اطلاع و مورد وثوق از معدود كساني بوده كه مرحوم حاج آخوند در منازل ايشان غذا تناول مي نموده است.

از سن شش سالگي به مدّت دو سال در مكتب آقاي حاج معلم، قرآن و دروس متداوّل در مكتب خانه هاي قديمي را فرا گرفته و سپس تحصيلات جديد را از كلاس سوم آغاز نموده و مقطع ابتدايي را در دبستان بيهقي و دوران راهنمايي را در مدرسه راهنمايي علي تمدن و دوران دبيرستان را در دبيرستان رازي شهرستان گذارندم. تقريباً همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي

فرا گيري علوم حوزوي را در كنار دروس دبيرستان حدود بيش از 2 سال در مدارس علميّه مرحوم هراتي و مرحوم فولاد شروع نموده و سپس بعد از اخذ مدرك ديپلم در سال 1360 هجري شمسي براي ادامه تحصيل به حوزه مقدسه علميّه قم هجرت نمودم.

و بنا به گفته پير هرات خواجه عبد الله انصاري كه «الهي دود از آتش چنان نشان ندهد و خاك از باد كه ظاهر از باطن و شاگرد از استاد» چون هر كس كه داراي چيزي شده است آن را از استاد كسب نموده است، لذا از اين فرصت استفاده نموده و به ذكر اساتيد بزرگوار كه از خرمن پر فيض آنها به فراخور استعداد و قابليت خويش خوشه چيني نموده ام پرداخته و از اين راه سپاس فراوان خود را نثار ساحت مقدس ايشان مي نمايم. مقدمات حوزوي از قبيل ادبيات عرب و منطق و بلاغت و مقداري از سطح را در تربت در محضر اساتيدي چون حجج اسلام آقايان حاج شيخ احمد معلم و حاج آقا سعيدي، حاج سيّد علي آقا رباني آموخته و بيشترين استفاده را از حوزه درس جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا رحماني نمودم كه تلاش جدي و مستمر و شور و نشاط ايشان در طريق تعليم به طلاب اعجاب آور و تحسين برانگيز مي باشد. در اواخر مدّت تحصيل در تربت حيدريه علم كلام و مقداري از فلسفه را خدمت مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ صدر الدين رباني با وجود كسالتي كه داشتند قرائت نمودم و از آن زمان تا كنون سخت تحت تاثير معنويت آن مرحوم قرار دارم. وي

به خاطر كسالت هاي متعدد و شديدي كه اواخر حيات پر بركت خود داشت و هم چنين ابتلائات گوناگون به حق، مصداق «البلاء للولاء كاللهب للذهب» بود يعني:

پس از عزيمت به حوزه علميّه قم ، بقيه دوره سطح و سطح عالي را در محضر اساتيدي چون حجج اسلام آقايان حاج سيّد احمد طباطبايي تربتي و حاج آقا قاضي زاده تربتي و حاج شيخ مصطفي اعتمادي تبريزي سپري نموده و حدود ده سال در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: فاضل لنكراني و حاج شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني شركت نمودم. در كنار فراگيري دروس عمومي حوزه در دروس تخصصي فلسفه و عرفان به مدّت هيجده سال حضور پيدا كرده و گر چه در محضر اساتيد بزرگ در اين رشته مانند آيت الله حسن زاده آملي مقداري تلمّذ نموده ام و ليكن عمده استفاده من در فن مزبور از محضر آيت الله انصاري شيرازي بوده است تقريباً از همان شروع به تحصيل علوم دينيه، در جنب آن به تعليم طلاب نيز اشتغال داشته ام و اينك هم به تدريس معقول و منقول درسطح عالي در حوزه علميّه قم مشغول مي باشم. در كنار تحصيل و تدريس احياناً به كار تأليف نيز پرداخته ام و آنچه تاكنون به زيور طبع آراسته شده دوره علم منطق تحت عنوان منطقيات در چهار مجلد است كه شرح مبسوطي بر يكي از متون قديمي در اين رشته مي باشد.آنچه در اين سطور به رشته تحرير در آمده شمه اي از بحار بيكران الطاف و توفيقات خداوندي است كه به اين بنده نا چيز ارزاني فرموده است. از سال

78 تا كنون علاوه بر تدريس درحوزه مباركه قم هفته اي يك روز در تهران مقطع كارشناسي ارشد رشته عرفان به تدريس اشتغال دارم و نيز مسووليت علمي مقالات بخش فلسفه و كلام دايره المعارف قرآن كريم را عهده دار مي باشم. ضمنا گواهي علمي سطح چهار حوزه را دارم.

حسيني اشكوري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي حسيني اشكوري

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

سيّد على حسينى اشكورى در سال 1337 هجرى شمسى در خانواده اى روحانى در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم آيت ا... سيّد محمد اشكورى از عالمان ربانى و فيلسوفان عارف و يكى از چهره هاى برجسته زهد و تقوى به شمار مى رفت و جد پدرى ايشان مرحوم آيت ا... سيّد اسد الله اشكورى از رجال برجسته علم و از پيشوايان عصر خويش بود. جد مادريشان آيت الله سيّد محمّد باقر فيض است. نامبرده پس از گذراندن دوره ابتدايى وارد حوزه علميّه نجف اشرف شد و دوره مقدّمات ، سطح و سطح عالى را طى نموده و به درس خارج استادان بزرگ و نام آورى چون آيت الله شهيد سيّد محمّد باقر صدر راه يافت پس از آن در حوزه علميّه قم از محضر علما و مراجع بزرگ همچون آيات عظام حاج آقا رضا صدر ، كوكبى، سيّد عباس خاتم يزدى،وحيد خراسانى،گلپايگانى (قدس سره)و منتظرى بهره بسيار برد. وى هم اكنون يكى از چهره هاى علمى حوزه و از محققان، نويسندگان و اساتيد حوزه و دانشگاه مى باشد. او از آغاز نوجوانى و در سالهاى پيش از انقلاب همواره با نهضت

اسلامى و همگام با انقلابيون در صف مبارزان قرار گرفت و براى آرمانهاى آن از هيچگونه فداكارى دريغ نورزيده و در همين راستا توسط حزب بعث عراق دستگير و شكنجه هاى فراوانى متحمل شد و همواره طرفدار آزادى و آزادانديشى بوده است وى دفاع از انقلاب و اصول آن و دفاع از زجر كشيدگان و پايه گذاران نهضت بزرگ اسلامى و محرومان و پاسدارى از آزاديهاى مشروع مردم و دست آوردهاى انقلاب را وظيفه خويش مى شمارد.

حسيني رهقي، نصرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد نصرالله حسيني رهقي

محل تولد : رهق كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/5/1

زندگينامه علمي

در اول مرداد سال 1338 شمسي در روستاي رهق كاشان به دنيا آمدم و در سال 1344 وارد دبستان روستا شده و در سال 1350 پس از اخذ گواهينامه پايان تحصيلات ششم ابتدايي از دبستان معزّي روستاي رهق در مهرماه سال 1350 وارد حوزه علميه حضرت آيت الله مدني كاشاني در كاشان شدم و دروس مقدمات را نزد اساتيد آن مدرسه تلمذ نمودم و تا سال 1358 در كاشان مشغول تحصيل و تدريس بودم و نزد بزرگواراني به نام آقايان حاجي رضا تفويضى، آقاي بهشتى، آقاي شيخ محمد وحيدى، آقاي صادق زاده، مرحوم آيت الله اعتمادي آقاي لطفي كاشانى، شيخ عبدالله موحدى، آقاي مصطفي صمديان بيدگلى، آقاي علوى، آقاي مناقب، آقاي صراف زاده، آيت الله خراسانى، آيت الله علم الهدى، آيت الله يثربي امام جمعه كاشانى، آيت الله سيد مهدي لاجوردي و شيخ عبدالحسين تفويضي آيت الله مصطفوي كاشاني و... .سطوح مقدمات و سيوطى، مغني و حاشيه و معالم و مختصر و مطول و لمعتين و رسائل و مكاسب

و اصول فقه را تلمذ نمودم و همزمان به تدريس مقدمات و سيوطي و حاشيه و معالم مشغول بودم .

از سال 1355 مسئول امور رسيدگي به طلاب مدرسه ميانچال و آقابزرگ از طرف آيت الله مدني بودم كه تقريباً حكم رياست مدرسه را داشت. در عيد قربان سال 1356 ملبس به لباس روحانيت شدم و هم زمان علاوه بر تحصيل و تدريس به تبليغ و امامت جماعت و فعاليت هاي فرهنگي مذهبي و سياسي مشغول شدم و با شروع مجدد فعاليت هاي نهضت امام خميني پس از شهادت مرحوم حاجي آقا مصطفي خميني(ره) وارد مبارزات سياسي شده و در جلسات و تظاهرات به سخنراني و نيز به پخش اعلاميه هاي امام و علماء مشغول بودم و بارها به دهات اطراف شهر براي راه اندازي تظاهرات و تشكيل مجالس سياسي مسافرت نموده و در سال 1357 هم بعد از 27 شب سخنراني و فرار و گريز با محاصره محل سخنراني توسط نيروهاي اطلاعات و شهرباني در حال فرار پس از سخنراني دستگير شدم و پس از انتقال به شهرباني و پذيرايي توسط كماندوهاي مستقر در شهرباني و بازجويي هاي ممتد كه تا صبح ادامه داشت به واسطه فشار مردم و علما به خصوص حضرت آيت الله مدني كاشاني و آيت الله يثربي و كمك هاي يكي از نيروهاي شهرباني كه فرد مؤمني بود و از مبارزان بود و آن شب افسر نگهبان شهرباني بود كه بعدها هم به عنوان اولين رئيس شهرباني شهر منصوب شد به نام سروان سفرجي بعد از يك روز آزاد شدم در حالي كه بازجويي كه ساعت 2 بعد از نيمه شب از بنده بازجويي مي كرد و مدعي بود

نوارهاي سخنراني از اول ماه رمضان آن شب را گوش كرده مي گفت حكم شما اعدام است ولي چون به سن قانوني (بيست سالگي) نرسيده اند حداقل ده سال زنداني براي شما حتمي است.

اما پس از پيروزي انقلاب تا يك سال در كاشان ماندم و علاوه بر تحصيل مشغول فعاليت هاي انقلابي و رفتن به روستاهاي اطراف و تشكيل جلسات سخنراني و ارشاد مردم و تبليغ و توحيد و ترويج انقلاب بودم كه اثر زيادي هم داشت. اما در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شدم و در دروس حوزه علميه شركت نموده و دروس سطح را تكميل و به پايان رساندم و در درس مكاسب و كفايه مرحوم آيت الله ستوده و رسائل آيت الله اعتمادي و آيت الله وجداني فخر و آيت الله سيد ابوالفضل موسوي تبريزي و آيت الله دوزدوزاني و آيت الله فاضل لنكرانى و منظومه آيت الله انصاري شيرازي و... شركت نمودم و در سال 1360 در اولين دوره درس خارج اصول آيت الله صانعى و درس خارج فقه حج آيت الله فاضل لنكرانى و درس خارج آيت الله منتظرى شركت كردم و هم زمان در درس هاي جنبي حوزه كه توسط بزرگان و علمائي مانند آيت الله مكارم، سبحانى، يزدي و مشكيني و مصباح يزيدي تشكيل مي شد شركت نمودم ضمناً در برنامه اي كه توسط دفتر تبليغات در مسجد الونديه در چهارمردان تشكيل مي شد شركت مستمر داشته و در آنجا از افاضات بزرگاني همچون مرحوم آيت الله بهشتي(ره)، آقاي هاشمي رفسنجانى، رهبر انقلاب آيت الله خامنه اى، شهيد باهنر و آيت الله يزدي و... بهره برديم.

و در سال 58 در حزب جمهوري اسلامي قم مشغول فعاليت

شدم و در دفتر رئيس وقت آقاي معاديخواه قم انجام وظيفه مي كردم و در امتحاني كه از طلاب حوزه علميه گرفته شد شركت نمودم و سطح حوزه تا كفايه را امتحان داده و قبول شدم و در مصاحبه حضوري هم در خدمت مرحوم آيت الله رباني املشي امتحان داديم. و در نتيجه از سال 1359 هم زمان با درس حوزه در مدرسه عالي تربيتي و قضايي هم شركت نمودم و در سال 1361 مدرك كارشناسي علوم انساني دريافت نمودم و در آنجا هم از محضر بزرگاني مانند آيت الله سبحانى، معرفت و مكارم و امين و هاشمي شاهرودي و دكتر شريعتمداري و... استفاده كاي و وافي را برديم. در سال 59 هم زمان با شروع جنگ تحميلي در سپاه پاسداران اسلامي شاهرود به عنوان مسئول آموزش و بسيج آنجا و به منظور تصفيه نيروهاي بني صدر از طرف ستاد مركزي سپاه اعزام شده و چند ماهي مشغول خدمت بودم كه با شروع دروس مدرسه عالي تربيتي و قضايي طلاب به قم بازگشتم ولي هم زمان در عقيدتي سياسي هنگ ژاندارمري قم و گروهان ژاندارمري قم مشغول شده و با آنها همكاري مستمر به عنوان مسئول آموزش و مسئول دفتر عقيدتي و اداره كننده كلاس هاي عقيدتي داشتم. در سال 1361 پس از فارغ التحصيلي از مدرسه عالي طلاب قم وارد آموزش و پرورش شهرستان كاشان شده و تا سال 1366 در مدارس و دبيرستان ها و تربيت معلم كاشان مشغول تدريس بودم و هم زمان در حوزه علميه آيت الله مدني به تدريس كتب حاشيه و معالم و سيوطي مشغول بودم و چندين دوره اين كتاب ها را تدريس نموده و درس

حاشيه ما از شلوغ ترين درس هاي حوزه كاشان بود چون به شيوه جديد و با استفاده تخته سياه و... انجام مي شد و هم زمان در اين مدت به عنوان مسئول عقيدتي سياسي گروهان ژاندارمري كاشان مشغول بودم و نيز به عنوان مسئول اتحديه انجمن هاي اسلامي دانش آموزان با حكم از طرف نمايندگي حضرت امام(ره) در اتحاديه مركز انجام وظيفه مي نمودم.

و نيز در انجمن اسلامي معلمان شهر به عنوان عضو شوراي مركزي و مسئوول آن انجام وظيفه مي نمودم و در مدت جنگ تحميلي چند بار به جبهه ها در منطقه كردستان اعزام شده و به عنوان مسئوول و مبلغ به پايگاه هاي مختلف در آنجا اعزام مي شدم و نيز هم زمان به عنوان عضو ستاد جمع آوري و جذب كمك هاي مردمي به جبهه و جنگ مشغول انجام وظيفه بودم. و در سال 1366 به قم مراجعت نموده و در درس هاي حوزه علميه شركت نموده و به مدت يك سال هفته اي دو روز به كاشان براي تدريس مي رفم اما از سال 1367 به آموزش و پرورش قم منتقل شه و از آن زمان در دبيرستان ها و مراكز آموزش عالي فرهنگيان قم و تربيت معلم هاي قم مشغول فعاليت مي باشم و هم زمان در درس هاي حوزه علميه شركت نموده و در درس هاي آيات عظام مكارم شيرازى، سبحانى، نوري همدانى، منتظرى، صانعى، فاضل لنكرانى، شبيري زنجانى، موسوي اردبيلى، علوم گرگاني و شريعتي نياسري و جوادي آملي و... شركت نموده ام. و در سال 1368 در امتحاني كه از طلاب حوزه علميه گرفته شد شركت نموده و قبول شده در تربيت مدرس مدرسه دارالشفاء نيز مشغول تحصيل شدم و در سال 1370 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد الهيات و

معارف اسلامي شده و از پايان نامه تحصيل با موضوع بلوغ شرعي در مذاهب مختلف اسلامى، دفاع نمودم. لازم به ذكر است كه در اين مدت در تمام امتحانان حوزه علميه شركت نموده و قبول شده ام و در سال 1384 به عنوان طلاب ممتاز شمرده شدم به علت موفقيت در چهار مرحله پي در پي امتحان و مصاحبه شفاهي درس خارج كه در هر نوبت يك فقه و يك اصول را امتحان دادم.

و در اين مدت در اكثر دوره هاي ضمن خدمت آموزش فرهنگيان قم به عنوان مدرس به تدريس دروس تعليم و تربيت و معارف اسلامي و روش تدريس ديني و قرآن و تاريخ و... مشغول بوده ام. و نيز در مصاحبه و امتحان اساتيد دانشگاه ها كه نمايندگي رهبري در دانشگاه ها اجرا مي كند شركت نموده و قبول شده و گواهينامه تدريس در رشته هاي مختلف را اخذ نموده ام و براي اخذ مدرك سطح چهار حوزه علميه قم (دكترا) در امتحانات و مصاحبه هاي آنها نيز شركت داشته و پايان نامه كارشناسي ارشد بنده به عنوان تحقيق سطح سوم حوزه پس از دفاع از آن پذيرفته شده و هم اكنون مشغول تهيه و تنظيم و نوشتن پايان نامه اي براي سطح چهارم حوزه تحت عنوان «حرمت ربا در مذاهب مختلف اسلامي» مي باشم كه اميد است به زودي بتوانم از آن دفاع نمايم. البته در اين مدت جزوه هاي درسي متعددي تحت عنوان هاي تعليم و تربيت اسلامى، تحول بينش دينى، فن خطابه و تبليغ تفسير قرآن و روش تدريس روخواني و تجويد و غيره... تهيه نموده ام و در اختيار دانشجويان و معلمان قرار داده ام گرچه كدام از آنها چاپ شده است.

حسيني زفره اي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد

باقر حسيني زفره اي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سن پنج سالگي يعني در سال 1327 بهمراه والدينم از زفره اصفهان به كربلا رفتيم و يكسال در آنجا مانديم و پس از يكسال به ايران بازگشته و بعللي كه ذكر آن مفصل است عازم گرگان و در يكي از روستاهاي آن به نام مرزنكلاقه مقيم گشتيم و در مدرسه آن روستا مشغول تحصيل شدم و تا ششم ابتدايي درس را ادامه داده و پس از آن درس را رها كرده به كار كشاورزي مشغول و در سال 1344 عازم سربازي شدم و پس از پايان خدمت ازدواج كرده و به تشويق يكي از روستائيان جهت تحصيل علوم ديني عازم مشهد مقدس گشتم و دو سال در مشهد جامع المقدمات را نزد اساتيد آنجا خوانده و سپس عازم قم گشته و از سال 1350 در قم مشغول تحصيل و از سال 1360 علاوه بر تحصيل دروس حوزوي به تأليف كتاب مبادرت كرده كه تا كنون حدود سي جلد كتاب نوشته ام كه بيست جلد از آنها چاپ شده و ده جلد ديگر آن نيز آماده چاپ است.

حسيني شيرازي، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى روز 20 ذى حجه 1360ق در كربلاى معلا ديده به جهان گشود.

وى دروس دينى و حوزوى را از بزرگان علما و مراجع در حوزه ى علميه فرا گرفت وبه درجات عالى اجتهاد نائل شد.

عالمان اسلامى ايشان را فقيهى جامع، اصولىِ مبرز وآشنا به علوم معقول ومنقول مى شناسند و

به پرهيزكارى و زهد و ورع و فضايل اخلاقى ايشان اعتراف دارند.

ايشان در بيت مجدد شيرازى رحمة الله عليه كه خاندان علم وفضيلت و پرهيزكارى واجتهاد است رشد يافت.

نگارش آثار متعدد و گوناگون براى سطوح مختلف مردم از خصوصيات ايشان مى باشد كه در ادامه فهرست آنها خواهد آمد. ايشان همچنين براى فقها و مجتهدان درس ها و مباحثى را در فقه و اصول با استدلال علمى و دقيق و با روشى متين و زيبا و علمى به رشته تحرير در آورده اند.

بيش از 30 سال است كه در بحث خارج فقه و اصول ايشان جمعى از علما و دانشمندان و فضلا حاضر مى شوند و برخى از مدرسان خارج در حوزه علميه قم و سوريه وشمارى از مبلغان نقاط مختلف دنيا از شاگردان اين عالم فرزانه مى باشند.

خاندان آيت الله العظمى شيرازى

آيت الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى از فرزندان زيد بن على بن الحسين بن على اميرالمؤمنين سلام الله عليهم است و در خاندانى پرورش يافته كه در طول يكصد و پنجاه سال اخير در فقاهت ومرجعيت معروف وشاخص بوده اند. در زير به نام برخى از اين اختران تابناك اشاره مى نماييم:

1. بزرگ مرجع آيت الله العظمى حاج سيد محمد حسن شيرازى قدس سره معروف به مجدد شيرازى صاحب نهضت مشهور تنباكو در ايران (وفات وى در سال 1312ق مى باشد)؛

2. بزرگ مرجع آيت الله العظمى ميرزا محمد تقى شيرازى قدس سره رهبر انقلاب 1920م در عراق (وفات وى در سال 1338ق مى باشد)؛

3. بزرگ مرجع آيت الله العظمى حاج سيد على شيرازى قدس سره فرزند مجدد شيرازى از

بزرگان ومراجع شيعه در نجف اشرف (وفات وى در سال 1355ق مى باشد)؛

4. آيت الله العظمى آقا سيد اسماعيل شيرازى قدس سره (وفات وى در سال 1305ق مى باشد)؛

5. بزرگ مرجع حضرت آيت الله العظمى آقا سيد عبدالهادى شيرازى (وفات وى در 11 صفر 1382ق مى باشد)؛

6. بزرگ مرجع آيت الله العظمى سيد ميرزا مهدى شيرازى قدس سره (پدر ايشان) از بزرگان مراجع شيعه در كربلاى معلا (وفات وى در 28 شعبان 1380ق مى باشد)؛

7. بزرگ مرجع آيت الله العظمى سيد محمد حسينى شيرازى اعلى الله درجاته (برادر معظم له) كه در 2 شوال 1422ق به رحمت ايزدى پيوست؛

8. آيت الله شهيد سيد حسن شيرازى اعلى الله مقامه (يكى ديگر از برادران معظم له) بنيانگذار حوزه علميه در كنار حرم مطهر حضرت زينب كبرى سلام الله عليها كه در 6 جمادى الثانى 1400ق در بيروت با ترور ناجوانمردانه دژخيمان بعث عراق به شهادت رسيد.

استادان

ايشان مراحل مختلف دروس علمى را زير نظر بزرگان علما و مراجع در حوزه علميه كربلا دنبال كردند و به درجات بالاى اجتهاد دست يافتند. برخى از استادان ايشان عبارتند از:

1. پدر بزرگوارشان حضرت آيت الله العظمى ميرزا مهدى حسينى شيرازى قدس سره .

2. برادر بزرگوارشان حضرت آيت الله العظمى حاج سيد محمد حسينى شيرازى قدس سره .

3. آيت الله العظمى آقا سيد هادى ميلانى قدس سره .

4. آيت الله العظمى آقا شيخ محمد رضا اصفهانى قدس سره .

5. آيت الله شيخ محمد شاهرودى قدس سره .

6. آيت الله حاج شيخ محمد صدقى مازندرانى قدس سره .

7. آيت الله حاج شيخ جعفر رشتى قدس سره .

8. آيت الله سيد كاظم

مدرسى قدس سره .

مؤسسات

از جمله اهتمامات خاص ايشان توجه به امر مؤسسات دينى، فرهنگى، خيريه و خدماتى است. صدها مؤسسه دينى وفرهنگى، مساجد، حسينيه ها، شبكه هاى تلويزيونى، شبكه هاى ماهواره اى، راديو ، حوزه ها، زائرسرا، سايت هاى اينترنتى، مدارس، كتابخانه ها، مراكز انتشاراتى و درمانگاه ها تحت عنايات و ارشادات ايشان مشغول به فعاليت مى باشند.

توجه به اخلاق وتهذيب

اين بزرگ مرد علم و اخلاق نسبت به تربيت علمى و اخلاقىِ طلاب و فضلا اهميت شايانى قائل است. دروس اخلاق ايشان كه در كشورهاى عراق، كويت و ايران ايراد شده است زبانزد همه علاقه مندان مكتب اخلاقى اسلام مى باشد و از محضر مباركش شمار فراوانى از فضلا و علما استفاده كرده اند. شايان ذكر است كه درس هاى اخلاق ايشان به صورت جزوه و كتاب چندين مرحله به چاپ رسيده است. اخلاق اسلامى و نمونه ايشان زينت بخش شخصيت والاى علمى معظم له مى باشد وهر شخصى كه با ايشان معاشرت داشته باشد خلق نيك و فضايل انسانى و خوشرويى معظم له، اولين چيزى است كه توجه او را جلب خواهد كرد.

دورى از مظاهر دنيا در كنار تقوا و ورع، توكل بر خدا، تواضع فراوان در برابر مردم، اخلاق نيكو، احترام به كوچك و بزرگ، صبر، پايدارى و ثبات قدم، تحمل مشكلات در راه اِعلاى كلمه حق، نشر ومعرفى فرهنگ اهل بيت عصمت وطهارت سلام الله عليهم، دوستى براى خدا و در راه خدا، خدمت به مردم و مدارا با آنان و محاسبه نفس شعار اين بزرگوار مى باشد كه خود، قبل از ديگران به اين امور عمل مى

نمايد.

تأليفات

ايشان تأليف وتصنيف را در سن جوانى آغاز كرده و تاكنون نيز آن را دنبال مى كند. همچنين در موضوعات وابواب مختلف فقهى، اصولى، اعتقادى، فرهنگى و تاريخى تأليفاتى دارند كه در اين جا به برخى از آثار ايشان اشاره مى شود:

_ بيان الفقه:

در چند مجلد كه جلد اول آن در باب اجتهاد و تقليد مى باشد و 72 مسأله از كتاب اجتهاد و تقليد را شامل مى شود و داراى 700 صفحه مى باشد. اين كتاب در لبنان به چاپ رسيده و از تأليفات آن مرجع بزرگوار در كربلاى معلاست.

_ بيان الأصول «10جلد»:

6 جلد آن (مجلدات مربوط به قاعده «لاضرر ولا ضرار» و استصحاب «قطع ظن» «تعادل و ترجيح») به چاپ رسيده است. اين كتاب شامل مباحث علمى، دقيق، استدلالى و مفصل در علم اصول بوده، از تأليفات ايشان در شهر مقدس قم مى باشد وتاكنون چندين مرتبه به چاپ رسيده است.

_ توضيح شرائع الاسلام «4 جلد»:

شرح توضيحى بر كتاب شرائع الاسلام تأليف محقق حلى قدس سره شامل هزاران تعليق و توضيح در ابواب مختلف فقهى نظير عبادات و معاملات و ايقاعات و غيره مى باشد. اين كتاب از تأليفات ايشان در كربلاى معلا بوده و مورد توجه بسيار حوزه هاى علميه ومجامع علمى ودانشگاهى قرار گرفته و حتى به عنوان كتاب درسى و مرجعى مهم تعيين گرديده است.

_ شرح تبصرة المتعلمين «2جلد»:

شرحى بر كتاب تبصرة المتعلمين في أحكام الدين مرحوم علامه حلى رحمة الله عليه بوده و ابواب مختلف فقه از طهارت تا ديات را مورد بررسى قرار مى دهد. اين كتاب از تأليفات

ايشان در كربلاى معلا در سال 1382ق مى باشد وتاكنون چندين بار تجديد چاپ گرديده و اولين بار در نجف اشرف در سال 1382ق به چاپ رسيده است.

_ شرح بر كتاب سيوطى «2جلد»:

شرح تعليقى است بر كتاب البهجة المرضية في شرح الألفية تأليف جلال الدين سيوطى. اين كتاب از كتب علمى و درسىِ حوزه هاى علميه و از تأليفات ايشان در كربلاى معلا در سال 1386ق مى باشد. در پى استقبال فراوان طلاب سطوح حوزه چندين بار تجديد چاپ شده است.

_ شرح اللمعة الدمشقية «10جلد»:

شرح تعليقى جامع و كامل بر كتاب شرح اللمع_ة الدمشقية تأليف شهيد ثانى قدس سره كه از مهم ترين كتب درسى در حوزه علميه مى باشد و ان شاء الله به زودى چاپ خواهد شد.

_ موجز در منطق:

در اين اثر اصول علم منطق به روشى آسان و روشن براى نوآموزان حوزه نوشته شده و در بعضى از حوزه ها جزء برنامه درسى قرار گرفته است. اين كتاب از تأليفات ايشان در كربلاى معلا در سال 1384ق مى باشد.

● كتاب هاى اعتقادى:

از جمله كتب مهم در دفاع از مذهب اهل بيت عليهم السلام مى توان به مجموعه كتاب هايى اشاره كرد كه اين عالم ربانى ومرجع بزرگوار تحرير نموده است.

_ على سلام الله عليه در قرآن «2 جلد»:

در اين كتاب 711 آيه شريفه از قرآن كريم كه در بيان فضيلت و عظمت حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب سلام الله عليه ودر شأن ايشان نازل شده مورد بررسى قرار گرفته است. تمامى اين فضايل برگرفته از مصادر و كتب معتبر عامه مى باشد و بر اساس ترتيب

سوره هاى قرآنى، از سوره حمد تا سوره اخلاص مى باشد. جمع آورى و تدوين آن در كربلاى معلا انجام شده است.

_ فاطمه زهرا سلام الله عليها در قرآن:

شامل آياتى است كه پيرامون حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نازل شده است. اين كتاب بنابر مصادر و كتب عامه و در شهر مقدس قم در سال 1408ق تأليف شده است. تعداد صفحات اين كتاب 360 صفحه مى باشد وچندين بار تجديد چاپ شده است.

_ اهل البيت سلام الله عليهم در قرآن:

اين كتاب نيز شامل آياتى است كه در شأن و مقام باعظمت اهل بيت عليهم السلام نازل شده و از مصادر و كتب معتبر عامه جمع آورى گرديده واز سوره فاتحه تا كوثر را شامل مى شود و از تأليفات ايشان در كويت است و شامل 407 صفحه مى باشد.

_ شيعه در قرآن:

موضوع اين اثر آيات شريفه اى از قرآن كريم است كه درباره شيعيان حضرت على بن ابى طالب سلام الله عليهما نازل شده. در اين كتاب تمامى شأن نزول ها، تأويل ها و تفسيرهاى آيات از كتب و مصادر عامه آورده شده است.

_ حضرت مهدى سلام الله عليه در كتب اهل سنت:

اين كتاب شامل مجموعه زيادى از روايات نبوى پيرامون حضرت حجّت عجل الله تعالى فرجه الشريف است و تمامى مصادر آن از كتاب هاى عامه مى باشد. اين اثر ارزشمند از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست و در 126 صفحه چندين بار چاپ شده كه نخستين چاپ آن مربوط به سال 1400ق در مؤسسة الوفاى لبنان مى باشد.

_ حقائق عن الشيعة: (شيعه و اتهامات ناروا)

اين كتاب در اثبات

عقايد و رد برخى شبهاتى است كه از طرف دشمنان مذهب مطرح شده و ايشان در اين كتاب با بيانى روشن، زيبا و آسان به اين شبهات پاسخ داده اند. كتاب مذكور از تأليفات آن بزرگوار در كربلاى معلاست كه در 80 صفحه چندين مرتبه به چاپ رسيده است.

● كتاب هاى فرهنگى:

در اين بخش به معرفى آثار فكرى و ارشادى معظم له مى پردازيم:

_ قياس در شريعت اسلامى:

اين كتاب مسأله مهم قياس و احكام آن را در شريعت و دين اسلام مورد بحث وبررسى قرار مى دهد و از تأليفات ايشان در شهر مقدس كربلاست.

_ منزلت نماز جماعت در اسلام:

اين كتاب شامل مجموعه اى از احاديث شريفه در فضيلت نماز جماعت و بيان فلسفه و احكام آن است و ايشان در سن جوانى در كويت تأليف كرده اند.

_ روزه:

فلسفه روزه و احكام آن كه به صورتى ساده و روان در كربلا تأليف شده و در نجف اشرف به چاپ رسيده است.

_ حج

شامل احكام و مسائل مربوط به حج به صورت ساده و روان كه در كربلاى معلا تأليف شده است.

_ مقدماتى در اقتصاد اسلامى:

در اين كتاب كه در كويت و ايران به چاپ رسيده ويژگيهاى مهم اقتصاد اسلامى بررسى شده و تفاوت آن با ديگر مكاتب اقتصادى به روشنى نمايان شده است.

_ اقتصاد و مشكل ربا:

بيانگر زيان هاى ربا در اقتصاد جهانى و راه حل آن مى باشد كه از تأليفات ايشان در سن جوانى است كه در كويت و ايران به چاپ رسيده است.

_ اسلام و سياست: (السياسة من واقع الإسلام)

در اين كتاب ديدگاه اسلام درباره سياست

وسيره رسول خدا، اميرالمؤمنين وائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين در زمينه مسائل سياسى شرح و توضيح داده شده است. اين اثر از تأليفات ايشان در كربلاست و شامل 414 صفحه مى باشد و ترجمه آن به نام اسلام و سياست در ايران به رشته چاپ در آمده است.

_ شراب و جامعه:

زيان ها و مفاسد شراب در جامعه موضوع اين كتاب است كه ايشان در كربلاى معلا در سن جوانى تأليف كرده اند و چندين بار در نجف و قم تجديد چاپ شده است.

_ زشتى هاى بى حجابى:

شامل بحثى درباره ضرورت حجاب و مفاسد بى حجابى مى باشد كه از تأليفات ايشان در سن جوانى در كربلاى معلاست.

_ داستان هاى آموزنده:

شامل مجموعه اى از داستان هاى آموزنده و از نوشته هاى ايشان در سن جوانى در كربلاى معلاست كه در نجف اشرف در سال 1378ق به چاپ رسيده است.

_ حدود در اسلام:

اين كتاب درباره فلسفه حدود در اسلام و بيان شروط و احكام آن مى باشد و از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست كه در بيروت به چاپ رسيده است.

_ راهى به سوى بانك اسلامى:

اين كتاب ديدگاه كاملى درباره بانكدارى اسلامى ارائه مى دهد و مسائل و اشكالات برطرف شدن قانون ربا را در نظام بانكى بررسى مى نمايد و مسائل و وظايف مهم بانك هاى اسلامى را با توجه به آخرين نظريات موجود در قانون اقتصاد جهانى روشن و بيان مى كند. اين اثر 104 صفحه دارد و در سال 1392ق در كربلاى معلا تأليف شده و در سال 1972م در دارالصادق لبنان به چاپ رسيده است.

• رجال

و شخصيت ها

_ مالك اشتر نخعى:

شرح حال شخصيت وسردار بزرگ اسلام مالك اشتر نخعى رضوان الله تعالى عليه است كه در كربلا تأليف شده و در سال 1387ق در چاپخانه الغرى الحديثة در نجف اشرف به چاپ رسيده است.

_ شهيد اول:

شرح حال و بيان زندگى مختصرى از شهيد اول شيخ شمس الدين ابو عبد الله محمد بن جمال الدين مكى فرزند شمس الدين محمد مطلبى دمشقى عاملى جزينى همدانى است. اين اثر از تأليفات ايشان در كربلاى معلاست وضمن سلسله كتاب هايى تحت عنوان «بزرگان شيعه» مى باشد كه در نجف اشرف چاپ شده است.

_ شهيد ثانى:

شرح حال مختصر شهيد ثانى شيخ زين الدين على بن احمد الجبل عاملى مى باشد. اين اثر از نوشته هاى آن بزرگ مرجع در كربلاى معلا و جزء سلسله كتاب هاى «بزرگان شيعه» است كه در نجف اشرف به چاپ رسيده است.

_ پدر:

اين كتاب شامل بخش هاى آموزنده اى از زندگى مرحوم آيت الله العظمى حاج سيد ميرزا مهدى شيرازى قدس سره مى باشد كه به مناسبت چهلمين سالگرد رحلت آن مرجع عظيم به رشته تحرير درآمده است.

شايان ذكر است تعدادى از كتاب هاى يادشده به زبان هاى فارسى، انگليسى، اردو، آذرى، كُردى، بنگالى، سواحلى، هندى و ديگر زبان ها ترجمه شده و به چاپ رسيده است.

اجازه مرحوم آيت الله العظمى سيد محمد شيرازى قدس سره

متن اجازه اجتهاد و ارجاع از طرف مرحوم حضرت آيت الله العمظى حاج سيد محمد حسينى شيرازى اعلى الله درجاته به حضرت آيت الله العظمى سيد صادق حسينى شيرازى دام ظله العالى در امور تقليد.

« ترجمه متن »

بسم

الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرين

اما بعد، همان گونه كه از نزديك مشاهده كردم، حضرت آيت الله حاج سيد صادق شيرازى دامت تأييداته به مرتبه بالايى از مقام اجتهاد و همچنين مقام والايى از تقوا و عدالت رسيده است و ايشان را شايسته مقام فتوا و تقليد و هر آنچه يك فقيه عادل عهده دار مى شود، مى دانم.

بنابراين رجوع به ايشان در كليه مسائل، مشروط به اجازه مرجع عادل وتقليد از ايشان جايز مى باشد، و او را به تقواى بيشتر و احتياط در كليه احوال كه راه نجات است توصيه مى كنم، همان گونه كه برادران ايمانى را سفارش مى كنم تا به گِرد ايشان جمع شده، از وجودشان در كليه زمينه ها استفاده كنند. خداى متعال توفيق دهنده وهدايتگر مى باشد و تنها او يارى دهنده است.

محمد الشيرازى

حسيني فر، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا حسيني فر

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 در خانواده اي مذهبي در شهرستان دزفول متولد شدم . پس از پايان جنگ و اخذ ديپلم رياضي در سال 1368 در رشته مهندسي صنايع (توليد صنعتي) دانشگاه امير كبير تهران پذيرفته شدم . در كنار دروس دانشگاه از محضر برخي از علماي بزرگ تهران استفاده هاي فراواني بردم .عشق و علاقه به معارف خاص اهل بيت موجب شد تا پس از تامل بسيار و مشورت با بزرگاني چون حضرات آيات بهجت ، بهاء الديني ، مشكيني ، مصباح يزدي و بيش از همه راهنمايي هاي بسيارسودمند حكيم فرزانه آيت الله جوادي آملي

، دانشگاه و رشته مورد علاقه خود را ترك گويم و دروس حوزوي را بي وقفه و با جديت تمام آغاز كنم .براي آشنايي بهتر با فضاي حوزه و اطمينان بيشتر نسبت به تصميمي كه گرفته بودم ، بخش عمده اي از دروس مقدمات را در قم فرا گرفتم و سپس براي ادامه تحصيل به تهران بازگشتم و در مدرسه امين الدوله زير نظر استاد اخلاق حضرت آيت الله حق شناس (حفظه الله) و نيز مدرسه مروي ، ساير دروس مقدمات و نيز سطح اول حوزه را به اتمام رساندم .

سپس براي ادامه تحصيل به قم مشرف شده و از دروس سطح حضرات آيات و حجج اسلام اعتمادي ، احمدي ميانجي ، تهراني ، محمدي خراساني ، مروي و نيز دروس فلسفه حجج اسلام سروش محلاتي ، مرتضي جوادي آملي و حسن معلمي بهره بردم. همچنين از درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي بهره هاي فراواني نصيبم شد .پس از اتمام سطوح عاليه ، از سال 1378 به بعد در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام تبريزي ، آقا موسي زنجاني ، و محقق داماد شركت كردهام.در كنار دروس عادي حوزه ، همواره اين دغدغه اساسي و جدي را داشته ام كه از مباحث اخلاقي و معارف خاص اهل بيت ، همچنين از نيازها و ضرورت هاي كنوني جامعه ، بيگانه و غافل نباشم.

از سال 1379 ضمن همكاري با موسسه امام صادق عليه السلام در زمينه پاسخگويي به شبهات ، وارد عرصه تاليف شده و در اين زمينه توفيقاتي نصيبم شد . همچنين از سال 1383 توفيقي دست داد تا ضمن تدريس

در دانشگاه ، ارتباط بيشتر و بهتري با دوستان دانشجو برقرار كنم. از سال 1384 ،تدريس برخي از درس حو زوي از جمله - عقايد و فلسفه _ را آ غاز كرده ام.

حسيني قلعه بهمن، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اكبر حسيني قلعه بهمن

محل تولد : شهررى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد اكبر حسيني قلعه بهمن فرزند سيد غفار در سال 1348 در شهرري متولد شدم. بعداز دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي در سال 1362 وارد حوزه علميه ورامين شدم. در سال 1367 به حوزه علميه شهرري و سپس در سال 1368 به حوزه علميه قم منتقل گرديدم. از حدود سال 1371 در دروس خارج فقه و اصول اساتيد گرانقدري چون آيات عظام وحيد خراسانى، فاضل لنكراني(ره) و جوادي آملي بهره وافري برده ام. در سال 1371 وارد دوره كارشناسي الهيات و معارف اسلامي موسسه امام خميني(ره) شدم و در سال 1367 در دوره كارشناسي ارشد در رشته دين شناسي پذيرفته شدم و در سال 1381 با ارائه پايان نامه واقع گرايي اخلاقي در نيمه دوم قرن بيستم با نمره عالي(19) فارغ التحصيل گرديدم. در سال 1383 وارد دوره دكتري فلسفه دين گرديدم و هم اكنون نيز به تدوين پايان نامه خود با عنوان واقع گرايي دين در قرن بيستم مشغول هستم. در اين ايام در مقاطع مختلف(كارشناسي و كارشناسي ارشد) به تدريس اشتغال داشته ام و نيز كتب و مقالاتي را نيز تاليف و ترجمه نموده ام.

حسيني كوهساري، اسحاق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اسحق حسيني كوهساري

محل تولد : نكا- ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/2/15

زندگينامه علمي

حقير سيد اسحاق حسيني كوهساري در سال 1328 در روستاي كوهسار كتن از توابع شهرستان نكا متولد شدم. دوران ابتدائي تحصيل را در حوزه علميه نكا تحت نظر آيت الله سيموندهي طاب ثراه و سپس

به مدت چهار سال در حوزه علميه امام صادق(ع) قم تحت نظر آيت الله دار ابكلائي ادامه تحصيل داده ام.

در سال تحصيلي 47-46 وارد حوزه علميه قم شده ام و در مدرسه سعادت تحت نظر آيت الله حسن زاده آملي و جوادي آملي تحت اشراف و نظر آن دو عزيز به تحصيل ادامه داده قوانين را نزد استاد دوزدوزاني، رسائل را نزد استاد اعتمادي، مكاسب را نزد استاد ستوده، كفايتين را نزد آيت الله سلطاني و اسفار را نزد حسن زاده آملي و جوادي آملي و استاد مصباح يزدي گذراندم. تقريبا دو دوره درس اصول و فقه آيت الله ميرزا هاشم آملي و مقدار اندكي از محضر آيت الله گلپايگاني و مرتضي حائري و مدت 8 سال از محضر آيت الله تبريزي و مدت 6 سال از محضر آيت الله جوادي و مدت 4 سال از محضر آيت الله منتظري استفاده كرده ام.

تقريبا چند سال قبل از انقلاب وارد مدرسه در راه حق شده و دوره آموزشي دروس معارف و فلسفه و بقيه دروس موسسه را گذرانده و سپس وارد موسسه باقرالعلوم(ع) و بعد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شده ام .

مدت 12 سال به عنوان مدرس دروس معرفت شناسي ، انسان شناسي، و خداشناسي با طرح ولايت بسيج دانشجويي افتخار همكاري داشته ام و پايان نامه كارشناسي ارشد علوم قرآني موسسه را دريافت نموده ام.

حقير از سال 60-59 جز اولين گروهي بوده ام كه وارد دانشگاه تهران شده ام و از آن زمان تاكنون به عنوان تدريس معارف اسلامي 1 و 2 اخلاق ، تاريخ اسلام همكاري داشته ام و

اكنون عضو گروه الهيات پرديس قم هستم و درس تفسير تاريخ قرآن و تاريخ تفسير و درس هاي وانسيه را به عهده دارم.

كتب و مقالاتي هم نگاشته ام كه خوشبختانه كتاب تاريخ فلسفه اسلامي به عنوان كتاب درس در مركز تخصصي فلسفه حوزه تحت مديريت استاد فياضي كه حقير افتخار تدريس متن كتاب را بر عهده دارم و مركز جهاني اهل بيت (جامعه المصطفي كنوني) و دانشگاه معارف اسلامي قم و برخي از دانشگاهها دولتي و آزاد جز كتب درس قرار گرفت و الان تحت چاپ است.

حقير كارشناسي ارشد فلسفه خبرگان بدون مدرك را هم گرفته ام و اخيراً تز دكتري نقد و بررسي مباني تفسير عرفاني را تحت نظر استاد سيد محمد باقر حجتي و حبيب الله طاهري و مشاوره دكتر الهيات و دكتر سبحاني گذرانده ام.و اكنون مشغول نگارش تفسير سوره حمد به عنوان كتاب درس دانشگاه و آماده سازي پايان نامه جهت چاپ مي باشم.

در ضمن حقير افتخار روحاني كاروان در طول بيست سال را دارم و از نظر منبر و نوكري امام حسين قم و خطابه هم موفق هستم و در استانهاي مختلف افتخار نوكري را دارم و الان بواسطه عضويت هيئت علمي امكان رفتن به خارج از قم را ندارم تقريبا در لشكر 17 علي ابن ابي طالب و سپاه قم دانشگاه شهيد محلاتي افتخار همكاري را در اين ..... داشته و دارم.

حسيني هاشمي شاهرودي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود حسيني هاشمي شاهرودي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي در سال 1327 هجري شمسي در شهر نجف

و در خانواده اي مذهبي و از سادات منسوب به امام حسين (ع ) چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم آيت الله سيد علي حسيني شاهرودي ، از استادان و بزرگان حوزه علميه نجف بود و خدمات فراواني را به عالم اسلام ارزاني داشت . آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي تحصيلات ابتدايي را در مدرسه علويه نجف به پايان رسانيد و سپس به تحصيلات حوزوي روي آورد. او با توجه به موقعيت علمي خانوادگي و نيز با توجه به هوش و استعداد سرشار و كوشش فراوان خود، در مدتي اندك توانست دروس دورة سطح را به پايان رساند. پس از آن به حلقه درس آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر پيوست و سالها در خدمت استاد خود، مباني اجتهاد در اصول و فقه را به خوبي آموخت و در درس ديگر مراجع آن روز نجف _ از جمله امام خميني (ره ) _ نيز با جديت شركت جست و بهره هاي فراوان برد. آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي در طول سالهاي تحصيل ، در دروس اخلاق خصوصي و عمومي استادان خود شركت مي كرد و از محضر آنان بهره هاي فراوان مي برد. آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي در سالهاي تحصيل خود از محضر استادان بسياري بهره برد. مهم ترين و اصلي ترين استاد او در درس خارج آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر بود. آن شهيد سعيد كه از افتخارات شيعه و مرجعيت به شمار مي آيد، شاگردان بسياري را به عالم اسلام ، تقديم داشته است . او كه از حافظه و استعدادي سرشار برخوردار بود، توانست با نوآوريهاي فراوان در فقه و اصول و ديگر علوم اسلامي و به روز ساختن مباحث علوم و نيز نگاشتن كتب درسي

در زمينه هاي ياد شده ، گام مهمي براي تعالي اسلام و تشيع بردارد و از اين رهگذر، شاگردان او، همچون آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي ، اين خدمات و انديشه ها را پي گرفتند. از ديگر استادان آيت الله هاشمي شاهرودي ، حضرت امام خميني (ره ) و حضرت آيت الله العظمي خويي (ره ) را مي توان نام برد. معظم له سالها در محضر ايشان به تحكيم مباني اجتهادي خود مي پرداخت ، ضمن اينكه از محضر آنان ، در زمينه هاي اخلاقي نيز بسيار بهره مي برد. آيت الله هاشمي شاهرودي در طول دوران تحصيل خود، با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و پس از آن نيز با علماي بسياري روابط صميمانه و علمي برقرار نمود كه از جمله آنها مي توان از آيت الله مؤمن و مقام معظم رهبري نام برد آيت الله هاشمي شاهرودي تاكنون فعاليتهاي بسياري را در زمينه هاي علمي و فرهنگي به انجام رسانده است . در يكي از ديدارهاي اعضاي مجلس اعلاي عراق ، امام خميني (ره ) با توجه به شناخت خود از ايشان مي خواهد كه تدريس در حوزه علميه قم را بر هر كاري ترجيح دهد و به تربيت طلاب مستعد در زمينه هاي علمي و اخلاقي بپردازد. معظم له نيز با ورود به ايران _ در فروردين 1358 _ به تدريس درس خارج فقه و اصول مي پردازد كه اين تدريس تا هم اكنون نيز ادامه دارد و طلاب بسياري از محضر ايشان بهره مند شده اند. ويژگي درس ايشان دقت فراوان ، تسلط بر مباحث و نوآوري در برخي زمينه هاست . آيت الله هاشمي شاهرودي رياست دو كنگرة مهم نقش زمان و مكان در انديشه امام خميني (ره ) و نخستين كنگره دايرة المعارف فقه اسلامي را بر عهده داشت كه هر دو كنگره با

استقبال بزرگان و فضلاي حوزه و دانشگاه و انديشمندان خارجي و داخلي مواجه شد. از خدمات ديگر ايشان ، رياست مؤسسه دايرة المعارف فقه اسلامي با حكم مقام معظم رهبري است . مقام معظم رهبري در حكم خود، خطاب به ايشان مي فرمايد: «جناب عالي را كه چهرة درخشاني در علم و عمل بوده و بحمدالله از مقام والايي در فقه و علوم مرتبط با آن برخورداريد، براي انجام اين اقدام بزرگ ، شايسته دانسته و مسؤوليت ايجاد و ادارة مؤسسه اي براي تهيه اين دايرة المعارف را به جناب عالي محول مي كنم ». آيت الله هاشمي شاهرودي در سالهاي تحصيل و تدريس ، فعاليتهاي سياسي بسياري را پديد آورده است . در پي يورش مزدوران رژيم صدام به علما و انديشمندان در سال 1974 ميلادي ، آيت الله هاشمي شاهرودي به زندان افتاد و شكنجه هاي فراوان بدني و روحي را به جان خريد. او در پي تظاهرات مردم عراق پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام (ره )، بويژه در نجف ، و در گراميداشت اين پيروزي ، تحت پيگرد رژيم بعث قرار گرفت و به سفارش شهيد صدر(ره ) به وطن خود بازگشت تا وكالت عام شهيد صدر و نمايندگي او را نزد امام خميني (ره ) بر عهده گيرد. او با ورود به ايران به خدمت امام خميني (ره ) مشرف شد و با موافقت ايشان ، رابط امام (ره ) و شهيد صدر شد و پيامهاي علماي نجف را به سمع امام (ره ) مي رساند. او با دستور آيت الله خامنه اي كه در آن زمان با حكم امام (ره ) مسؤوليت نهضت هاي اسلامي را بر عهده داشت ، تشكيلاتِ جامعة روحانيت مبارز و مجلس اعلاي عراق را به راه انداخت و آن را مديريت و سازماندهي كرد. او

كه به دستور امام (ره ) تدريس و بررسي مسائل فقهي ، بويژه احياي فقه حكومتي استوار بر ادلة استنباط جواهري را بر عهده داشت ، در طول ساليان انقلاب از هيچ كوششي در جهت اعتلاي انقلاب ، دريغ نورزيد. آيت الله هاشمي شاهرودي سالها از اعضاي فقهاي شوراي نگهبان بود ودر اين نهاد مقدس به خدمت اشتغال داشت تا اينكه با حكم مقام معظم رهبري به رياست قوه قضائيه منصوب شد. او در طول مسؤوليت خود در قوه قضائيه ، تاكنون خدمات بسياري را انجام داد كه توسعة قضايي ، تسريع در رسيدگي به پرونده ها و ايجاد ارتباط مردمي از جمله آنهاست.

حسيني، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابراهيم حسيني

محل تولد : دماوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

با لطف خداي متعال پس از اتمام دوران ابتدايي در دماوند، براي ادامه تحصيل در مقطع راهنمايي به تهران آمدم و با مشكلات و محدوديتهاي نسبتاً زياد ، در نهايت در سال 1362 موفق به اخذ ديپلم شدم و بارها در دوران ابتدايي و راهنمايي شاگرد ممتاز و در دوران دبيرستان موفق بوده ام.درسال 1362 با عنايت امام عصر (عچ) عليرغم اينكه براي رشته پزشكي دانشگاه تهران در امتحان كنكور شركت كرده بودم و در مرحله اول قبول شده بودم ولي بدون انتظار براي نتيجه مرحله دوم به حوزه علميه قم آمده و تحصيلاتم را در مدرسه امام صادق (ع) (واقع در نيروگاه) شروع و به لحاظ آمادگي ذهني و روحي و شرايط خوب مدرسه توانستيم از تابستان نيز استفاده و در سال 1364 لمعتين را شروع كنيم.البته در سال 1363 ازدواج نموده از اقامت در مدرسه امام

صادق بيرون آمدم.در سال 1365 رسائل و مكاسب و پس از آن كفايه را شروع كردم.

مدت دو سال و نيم مسئوليت سازمان تبليغات اسلامي لارستان را پذيرفتم وليكن در همان دوران نيز علاوه بر تدريس كم و بيش تحصيل را ادامه مي دادم. نهايتا پس از برگشت از لارستان در سال 1368 تا 1369 دروس سطح را نيز به اتمام رساندم و با نمره 20 از كفايه و نمرات بالا در ساير دروس اين مقطع را زير نظر اساتيد محترم آقايان: شيخ علي پناه اشتهاردى، سيد احمد خاتمى، پايانى، اعتمادى، محقق (آقا سيد علي)، قديري به پايان رسانده و آماده ورود به مقطع جديد شدم.درس خارج فقه و اصول را از سال 1369 شروع كردم. شروع درس خارج فقه در محضر آيت الله فاضل لنكراني و درس خارج اصول در محضر آيت الله سبحاني بوده و فيض بردم مدت پنج سال در درس فقه آيت الله فاضل لنكراني و مدت 2 سال در درس خارج آيت الله سبحاني شركت نمودم. سپس در درس خارج فقه و اصول: حضرات آيات وحيد خراسانى، شيخ جواد تبريزى، شبيري زنجاني و آيت الله هاشمي شاهرودي حاضر شده و بهره مند شدم.همزمان با شروع درس خارج فقه و اصول، در سال 1369 وارد موسسه در راه حق شده و دوره عمومي معارف اسلامى، فلسفه اسلامي و تفسير موضوعي و علوم جديده مورد نياز مانند روان شناسي و جامعه شناسي و زبان انگليسي به مدت پنج سال گذراندم و در سه نوبت دانش پژوه ممتاز در گروه بودم.

در سال 1374 در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) مشغول تحصيلات

تكميلي در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد رشته حقوق اسلامي و حقوق بين الملل شده و با دفاع از پايان نامه خود تحت عنوان اصل منع توسط به زور در اسلام و حقوق بين الملل دفاع نموده و با بالاترين نمره گروه (نمره 19) با امتياز عالي قبول شدم. (1379)از آن به بعد به عنوان محقق و پژوهشگر موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني و دبير گروه حقوق فعاليت هايم وارد مرحله جديد شد و در سال 1381 به عنوان عضو هيات علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني كارهاي تحقيقي و پژوهشي خود را بيشتر در زمينه فلسفه حقوق و حقوق زن شروع كردم.در سال 1380 و 1381 مسئولت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه سمنان را پذيرفتم وليكن ارتباط علمي خود را با موسسه حفظ نموده ام. در طول ساليان 1378 تا كنون در دانشگاه مختلف از جمله: دانشگاه امام حسين (ع)، دانشگاه صنعت آب و برق (تهران)، دانشگاه سمنان، دانشگاه هاي آزاد اسلامي ساوه، آشتيان و نيز حوزه علميه خواهران (دفتر تبليغات)، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره ، مؤسسه باقر العلوم عليه السلام و مدرسه جهاني فقه و اصول و نيز دوره هاي مختلف طرح ولايت و طرح كوثر (براي دانشجويان سراسر كشور) به تدريس عمدتا در دروس حقوقي و نيز معارف اسلامي اشتغال داشته و دارم.بعد از انتقال از سمنان به قم در مركز فرهنگي نهاد نمايندگي با تقبل مسئوليت گروه حقوق و فلسفه احكام بيشترين تمركز پژوهشي را در زمينه حقوق زن و حقوق بشر داشته با انتشار مقالات مختلف و پاسخ به سوالات دانشجويان چه از طريق

نامه يا ايميل و فعلا نيز در صدد آمادگي براي امتحان در مقطع دكتراي حقوق بين الملل يا فلسفه حقوق هستم.

حسيني، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم حسيني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

تولد: تهران/ دوشنبه هفتم خرداد 1341 هجري شمسى/ بيست و سوم ذي الحجه 1381هجري قمري بيست و هشتم مي 1962ميلادى. آ غاز طلبگى: تهران/1359، ادامه در قم 1363. تحصيلات حوزوى: خارج فقه و اصول(يك دوره).استادان اصلي دروس حوزه: پاكتچى، رضي شيرازى، محامى، راستى، طاهري خرم آبادى، احمدي يزدى، مؤمن، نوري همدانى، تبريزى، مددى، سبحاني . تحصيلات دانشگاهى: كارشناسي حقوق از دانشگاه تهران(1367)و كارشناسي ارشد حقوق بين الملل از دانشگاه شهيد بهشتي (1371). سوابق علمى: ويرايش حدود 50 كتاب، تأليف و ترجمه و تحقيق و فراهم سازي 30 اثر در زمينه هاي حقوقى،ادبى، هنرى، ادبيات كودكان، تربيت،حديث، پيشينه شعر از سال 1358 و داراي اشعاري در مجموعه هاي مختلف و عرضه در ده ها كنگره كشورى، عرضه ده ها مقاله در نشريات گوناگون، نگارش صدها ساعت برنامه راديويي و تلويزوني از سال 1360 تا 1367. سوابق عملى: مسؤوليت هاي فرهنگي در آموزش و پرورش، صدا و سيما، سپاه پاسداران، وزارت ارشاد، مركز تحقيقات اسلامي جانبازان، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، و نشريات گوناگون از سال 1358 . اشتغال كنونى: عضو هيأت علمي گروه ادبيات انديشه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، سر ويراستار دانشنامه فرهنگ فاطمى، مشاوره هاي فرهنگى، اشتغال به ترجمه دوره كامل الغدير . سفرهاي تبليغى: پنج سال كار مستمر فرهنگي در كردستان، يك دوره عضويت در هيات علمي بعثه مقام معظم رهبري در حج . آشنايي

به زبان هاي ديگر: عربي به طور كامل، انگليسي در حد ترجمه.

حسيني، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد حسيني

محل تولد : تربت جام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در اواخر سال 1357 وارد حوزه علميه كاشان شدم . بعد از اتمام لمعه در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شده به ادامه تحصيل پرداختم . مكاسب را نزد استاد پاياني و رسائل را نزد استاد اعتمادي و كفايتين را نزد استاد مازندراني به اتمام رساندم .همزمان با تحصيل در همان كاشان از سال 58 به تدريس مقدمات پرداختم و تا سال 62 صمديه و بخشي از سيوطي را نيز تدريس كردم .با ورود به قم به صورت آزاد ، شرح لمعه و حلقات را و در مدرسه امام باقر (ع) معالم را تدريس مي كردم و بعد از شرح لمعه و معالم به تدريس بدايه المعارف ، تفسير ، و مكاسب پرداختم كه هنوز هم در مدرسه مذكور و به صورت آزاد ادامه دارد .در تاريخ 3/2/1371 موفق به اخذ رتبه دوره اول خارج از دفتر تبليغات اسلامي شدم .

درس هاي خارج را هم ازمحضر آيات عظام : فاضل لنكراني ، ميرزا جواد تبريزي (يك دوره اصول) و فقه ادامه دارد وحيد خراساني بهره برده و مي برم .در سال 1373 در دوره تخصصي كلام شركت نموده و بعد از چهار سال موفق به اخذ مدرك سطح چهار كلام شدم .از سال 1378 به صورت رسمي دست به قلم بردم و در مركز مطالعات و پژوهش هاي حوزه بخش كلام و تفسير مشغول پاسخگويي به شبهات شدم كه تا

كنون بيش از 400 پرسش ، پاسخ داده شده است .قابل ذكر است گاه به جهت تعدد مقالات در مجله مبلغان از اسم مستعار جواد خرمى، حسين تربتي و ... استفاده شده است .

حسيني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على حسيني

محل تولد : قم

شهرت : حسيني قمي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد علي حسيني قمي فرزند سيد شمس الدين حسيني در خانداني كه در علم و روحانيت به صورت پشت در پشت در قم متولد شدم پس از تحصيلات ابتدائي و راهنمايي و متوسطه در مدرسه علميه معصوميه به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم، سطح را پس از هشت سال به اتمام رسانده و در درس خارج غالب اساتيد بزرگ حوزه شركت كرده واجازاتي دريافت كردم از همان آغاز طلبگي به تبليغ روي آوردم و در ضمن تحصيل به تاليف و تحقيق و ترجمه روي آوردم.

حسيني، فضل الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فضل الله حسيني

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم. روز آغازين ورودم به حوزه مصادف با آغاز جنگ هشت ساله تحميلي عراق عليه ايران به رهبري صدام و كمك آمريكا، اروپا،شوروي و هم پيمانانشان بود. پس از چهارماه تحصيل در حوزه علميه قم به جبهه جنگ رفتم در طول هشت سال جنگ سعي كردم ميان درس و جنگ جمع كنم كه در طول جنگ بيش از دو سال و نيم در جبهه بودم و پنچ سال و نيم درس خواندم مدتي در جبهه در واحد عقيدتي قرار گاه خاتم الانبياء و دفتر سياسي نمايندگي امام در نيروي زميني سپاه كار فرهنگي و سياسي كردم.

حسيني، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد تقي حسيني

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال تحصيلي 61-60 وارد حوزه علميه قم شدم و بعد از شش ماه در مدرسه مباركه رضويه نزد اساتيد آنجا مشغول به تحصيل گرديدم و اتمام مقدمات تا سطح در آنجا گذراندم و سطح را نزد اساتيد بزرگواري چون مرحوم پاياني آيه الله استادي . موسوي گرگاني . تهراني .گنجي . مير باقر به اتمام رساندم و بيشتر در دروس خارج فقه و اصول آية العظيمي مرحوم شيخ جواد تبريزي شركت كردم و بعد از آن در دو موسسه فقه و كلام وارد شدم و به حول و قوه الهي هر دو را به پايان رساندم و به نوشتن پايان نامه دوره فقه و اصول اشتغال دارم و ضمناَ در دفتر همكار ، حوزه

دانشگاه ( پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ) در گروه فلسفه علوم اجتماعي يك دوره در اين زمينه با ديگر دوستان در گروه به مطالعه و پژوهش حول موضوع فلسفه علوم اجتماعي پرداختم و نيز براي تدريس در دانشگا ه امتحان معارف دادم و در مركز مطالعات نمايندگي ولي فقه در جهاد كشاورزي ضمن كمك به آن مركز براي تأليف مجله جهاد با همكاري ديگر همكاران كتاب جلوه ها ي خدا محوري در زندگي را در زمينه اخلاق تأليف نموده ام و نيز مقالاتي چاپ نشده از قبيل دين كار و كتاب ناتمامي را تحت عنوان شادي و سرور در اسلام و نيز آسيب شناسي تربيتي در خانواده را دارم . ( ذكر حج ، مهشر ) و ( اركان استصحاب ) و ( ضرورت يابي ريشهاي پژوهشهاي فقهي ) و تفسير موضوع مقاله ) نسخ در قرآن ) فارق بين علوم اجتماعي و تجربي و... را نوشته و در حوزه تدريس به تدريس سطح بصورت نا منظم پرداخته و دو سال به تدريس در دروس عمومي ( روش مناظره) مدرسه مجيد (مركز جهاني ) اشتغال داشته ام و نيز يك دوره كلام جديد را در بنيان امام رضا عليه السلام گذرانده ام و كار مي كنم .

حسيني، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم حسيني

محل تولد : بوشهر

شهرت : حسيني بوشهري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد هاشم حسيني بوشهري در سال 1335 در بخش بردُخون از حوالي بندر ديّر استان بوشهر به دنيا آمد. پدر او روحاني بود و اگر چه بسياري از دروس رسمي حوزه را

نخوانده بود، در منطقه خود مورد اعتماد مردم و به رتق و فتق امور مردم و حل منازعه بين آنها مي پرداخت و خود از راه كشاورزي روزگار مي گذراند. مادر او نيز خود دختر عالمي فرزانه بود و در شكل گيري شخصيت آيت الله حسيني بوشهري نقش بسزايي ايفا مي كرد. آيت الله حسيني بوشهري پس از به پايان رساندن دوره دبستان ، به تحصيلات علوم ديني روي آورد. مشوق اصلي او در اين امر پدرش بود. او تحصيلات خود را در مدرسه علميه بوشهر آغاز كرد و پس از طي بخشي از دروس مقدمات به حوزه علميه قم رو آورد. در قم درسهاي باقيمانده از دورة مقدمات را فرا گرفت و سپس دوره سطح را آموخت و به درس خارج راه يافت . ضمن اينكه در دروس اخلاق استادان خود شركت مي نمود. وي همگام با تحصيل به تدريس آنچه آموخته بود نيز مي پرداخت . آيت الله حسيني بوشهري در حوزه علميه بوشهر و قم به محضر عالمان و استادان بسياري شرفياب شد. او دروس مقدمات را در مدرسه علميه بوشهر آغاز كرد و پس از فراگرفتن جامع المقدمات و بخشي از كتاب سيوطي به حوزه علميه قم وارد شد. وي در قم ادامه كتاب سيوطي و نيز كتب مغني و معاني و بيان و شرح لمعه را به صورت خصوصي از محضر اساتيد آن زمان فرا گرفت . در دوره سطح نيز بخش عمده اي از رسائل و مكاسب را نزد مرحوم آيت الله ستوده آموخت . ايشان بخشهايي از رسائل ، كفايه و قوانين را از محضر آيت الله ميرزا محسن دوزدوزاني بهره برد. او بسياري از مباحث كفايه را نيز از

درس مرحوم آيت الله پاياني استفاده كرد. با اتمام دوره سطح به درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني ، آيت الله فاضل لنكراني ، آيت الله تبريزي رفت . در زمينه اصول نيز مدتي از محضر مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي بهره برد. سپس يك دوره كامل اصول را از خدمت آيت الله مكارم شيرازي و بخشهاي بسياري را نيز از محضر آيت الله وحيد خراساني فرا گرفت . در طي اين سالها در بخش حكمت و عرفان به درس آيت الله حسن زاده آملي و آيت الله انصاري شيرازي رفت و اسفار را نزد اين عالمان وارسته آموخت . آيت الله حسيني بوشهري از نخستين سالهاي تحصيل به امر تدريس اهتمام ويژه اي داشت ، به گونه اي كه مصمم بود هر درسي كه مي آموزد، بياموزاند. از اين رو با شروع سيوطي ، به تدريس اشتغال داشت كه اين مسأله هم اكنون نيز ادامه دارد. بسياري از نوارهاي تدريس او هماره مورد استفاده طلاب حوزه علميه قم است . وي بارها دروس مقدمات ، شرح لمعه ، رسائل ، مكاسب ، كفايه و بخشهايي از عروة الوثقي را تدريس كرد. در فن خطابه نيز پس از نگارش جزوه اي در اين زمينه سالياني چند به تدريس براي علاقه مندان به آشنايي با فن سخنوري اشتغال داشتند كه در طي اين سالها شاگردان بسيار را تربيت كرده اند.او در كنار اين فعاليتها از تدريس در دانشگاهها باز نمانده و به گونه اي مستمر به تدريس در دانشگاههاي تهران و قم اشتغال داشته است . آيت الله حسيني بوشهري در عرصه تحقيق و تأليف كتب و مقالاتي را به رشته تحرير درآورده است. آيت الله حسيني بوشهري در طول سالهاي مبارزه امام

و امت مسلمان ايران بر ضد رژيم پهلوي ، همواره با اين سيل خروشان همراه بوده است . او مبارزه را از سنين نوجواني و در بوشهر آغاز كرد و در قم نيز آن را پي گرفت . او اعلاميه هاي امام (ره ) را بين مردم منتشر مي كرد كه اين مسأله موجب چندين بار دستگيري و بازجويي وي شد.

حسينيان، روح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روح الله حسينيان

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

تا سوم دبيرستان را در صفاد ، يكي از روستاهاي آباده طي كردم .

سطح را در مدرسه حقاني قم (ادبيات را نزد آيت الله حاج شيخ حسن آقا تهراني، لمعه نزد فاضل هرندي ، مكاسب نزد آيت الله ستوده ، رسائل نزد آيت الله جنتي ، كفايه نزد آيت الله احمدي ميانجي)

درس خارج را در تهران دو سال نزد آيت الله محمدي گيلاني، يك سال نزد آيت الله صانعي، دو سال نزد آيت الله خامنه اي و يك سال كتاب قضا و شهادات نزد آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي در قم .

حق شناس، عبدالكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله ميرزا عبدالكريم حق شناس(تهراني) در سال 1338 ه.ق برابر با 1298 ه.ش در تهران در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود.

تحصيلات :

وي تحصيلات مقدماتي و ادبيات را در محضر آيت الله حاج شيخ محمدرضا تنكابني فرا گرفت و عرفان را نيز از محضر آيت الله شاه آبادي تلمذ كرد. ظاهرا بخشي از معقول را نيز غير از درس آيت الله شاه آبادي از محضر آيت الله ميرزا مهدي آشتياني مدرس بزرگ حكمت و فلسفه آموختند. زيرا روزي در بين سخنانشان فرموند: «ايشان - ميزرا مهدي آشتياني - بخش وجود ذهني را كه مي فرمودند با عباراتي بسيار مغلق و خراباتي بيان مي كردند.» كه دال بر استفاده ايشان از محضر آن حكيم بزرگ است، اما مدت اين كسب فيض مشخص نيست.

ايشان همچنين دروس فقه و اصول را در هجرتي كه به سال 1358 ه.ق به قم داشتند از محضر بزرگاني چون آيت الله

حجت و آيت الله خوانساري و آيت الله العظمي بروجردي فرا گرفتند. مدتي نيز از محضر فقه و اصول امام خميني بهره مند شدند و البته مراوداتي در بحث اخلاق با امام راحل نيز داشتند.

وي اجازه اجتهاد خود را از بزرگاني چون آيت الله سيد ابوالقاسم خويي، آيت الله سيد محمد حجت، شيخ عبدالنبي عراقي و آيت الله شاه آبادي دريافت كرد.

آيت الله حق شناس از شاگردان آيت الله سيد علي حائري، ميرزاي تنكابني و شيخ محمدحسين زاهد بود. وي از شاگردان درس عرفان آيت الله شاه آبادي و امام خميني (ره) بود.

آيت الله حق شناس افزون بر زبان عربي به زبان هاي فرانسه و انگليسي هم مسلط بود.

هجرت به تهران :

در سال 1373 ه.ق كه جناب حاج شيخ محمدحسين زاهد تهراني معروف به زاهد نفت فروش كه در مسجد امين الدوله واقع در بازار وفات كردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، آيت الله بروجردي به آيت الله حق شناس دستور دادند تا براي حل مشكلات ديني و رسيدگي به امور شرعي آن مسجد، به تهران عزيمت كنند.

در اين زمينه ايشان خود مي فرمايند: «مردم به قم آمدند و تقاضاي كسي را فرمودند. مرحوم امام خميني قدس سره كه آن روز در محضر آقاي بروجردي بودند و نسبتشان به حقير چون پدري به فرزند بود به من فرمودند شما برويد و از آيت الله بروجردي هم درخواست كردند كه ايشان هم حكم كنند. ايشان هم حكم فرمودند. حس كنجكاوي و مقام گستاخي فرزند به پدر باعث شد كه عرضه داشتم: آقا چرا خودتان تشريف نمي بريد؟ حضرت امام فرمودند: مردم گفته اند عبدالكريم. (عين عبارت ايشان است) به جدّم اگر مي گفتند روح الله من پيشقدم مي شدم.»

بالاخره ايشان

به تهران آمدند و تا پايان عمر به تهذيب نفس جوانان و اهل علم و طلاب و كسبه مشغول بودند. ايشان مدتي نيز رئيس مدرسه فيلسوف الدوله و سپهسالار قديم (شهيد بهشتي فعلي) بودند و در آنجا به تدريس مكاسب و كفايه در فقه و اصول و منظومه سبزواري در حكمت همت داشتند.

محمد شريف رازي در كتاب خود به نام گنجينه دانشمندان مي فرمايند: «بعد از وفات آيت الله بروجردي مؤمنين مسجد مزبور كه غالبا از مقدسين و اخيار تهرانند به قم آمدند و از آيت الله بروجردي تقاضا كردند ايشان را به جاي آن مرحوم (شيخ زاهد تهراني) براي امامت آن مسجد انتصاب و اعزام فرمايند. ايشان حسب الامر آيت اللهي به تهران عزيمت و تا حال حاضر در مسجد مزبور اقامه جماعت و هم به تدريس فقه و اصول و معقول در مدرسه سپهسالار قديم و خدمات ديني ديگر اشتغال دارند و نزديك چهل سال است كه اين نگارنده ايشان را مي شناسم و حقا داراي مقام فضل و دانش و تقوا و پاكدامني و بي آلايشي موصوف و در تربيت و تهذيب اخلاق جوانان محيط خود بسيار ساعي هستند تربيت يافتگان او در بازار و حوزه هاي علمي قم و تهران و مشهد بسيار هستند و از روز آشنايي تاكنون مكروهي از وي نديده ام.»

هشياري و آگاهي :

آيت الله حق شناس با وجود مشغله فراوان در امور شرعي و دروس حوزوي و تدريس كتب فني از مسائل روز و سياسي بي خبر نبودند و دقت خاصي داشتند.

مي فرمودند: «با شروع جنگ تحميلي اين شبهه براي من ايجاد شد كه مبادا در جبهه به من نياز باشد به خدمت امام راحل

مشرف شدم آيت الله شهيد صدوقي هم در مجلس حضور داشتند. من دو وجبي زعيم عاليقدر بودم گفتم: بنده مدرس حوزه و امام جماعت مسجد امين الدوله هستم. اگر چنانچه وظيفه طور ديگر است دستور مي فرماييد به جبهه بروم. امام فرمودند: مگر تو مي تواني تفنگ بلند كني؟ گفتم: بنده يكبار تفنگ بلند كردم و گلنگدن را كشيدم و ماشه را چكاندم به جاي اين كه من تفنگ را نگه دارم تفنگ مرا مسافتي عقب برد. امام تبسمي كردند و اظهار داشتند: جبهه تو همان مدرسه است و مسجد امين الدوله.»

يكي از شاگردان اين عالم مي گويد: «در آن سالي كه حرم مطهر رضوي توسط منافقين كوردل مورد انفجار ناجوانمردانه قرار گرفت سراسيمه به مسجد امين الدوله رفتم زيرا از ارادت خاص و عنايت ويژه ايشان به امام هشتم مطلع بودم و نگران آشفتگي روحي استاد حق شناس شدم. اما وقتي به آنجا رسيدم و چهره آرام آيت الله حق شناس را ديدم از نگراني ام كمي كاسته شد. ايشان آرام فرمودند: مقام امام رضا عليه السلام چنان رفيع است كه با اين حركت هاي مذبوحانه چيزي از شؤون ايشان كاسته نمي شود.»

آثار استاد حق شناس :

آثار قلمي و عملي ايشان با وجود تربيت شاگردان بسيار، كم نيست، ولي چند اثر قلمي و علمي نيز از معظم له موجود است:

- رساله اي در ارث زوجه .

- تقريرات فقه مرحوم آيت الله حُجت .

- تقريرات اصول آيت الله خوانساري .

- تقريرات فقه و اصول آيت الله بروجردي .

اين عالم رباني در نهايت، در سن 88 سالگي دار فاني را وداع گفت و پيكر اين عالم بزرگوار، در دوم مرداد ماه سال 86 از

مسجد ارك تهران واقع در خيابان پانزده خرداد به سوي حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) تشييع شده، و در همان مكان مقدس به خاك سپرده شد.

يادگاري از آيةالله عبدالكريم حقشناس(ره):

زيارت عاشورا، يادگاري از حضرت آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حق شناس(ره)

سالهاي اول طلبگيام بود، تازه با آيت الله حق شناس آشنا شده بودم . چه جلسات با صفايي بود . خانه محقر استاد در آن جمع قليل چه صفايي داشت . تازه ايشان به محل ما آمده بودند و هنوز در محل شناخته شده نبودند و حتي شاگردان ايشان هم از محل جديد زندگي ايشان مطلع نبودند. ماه رمضان بود و به واسطه يكي از اساتيدمان كه از شاگردان ايشان بود و بعدها مديريت مدرسه امينالدوله را عهدهدار شد، خدمت معظم له شرفياب ميشديم .

حدود سيزده چهارده نفر بيشتر نبوديم. نماز را پشت سر آقا ميخوانديم كه جاي شما خالي اما همه اينها آن چيزي نيست كه ميخواهم بگويم .

آنچه ميخواهم بگويم مهمترين يادگار زندگي من از درك محضر ايشان است كه در اين مختصر به اطلاع شما عزيزان ميرسانم و آن در باب ختم زيارت عاشوراست .

ايشان ميفرمودند:

شما چهل روز زيارت عاشورا بخوانيد و در آن چهل روز مراقبت شديد نفس را عهدهدار باشيد؛ هر حاجتي كه از خدا بخواهيد به شما داده ميشود و اگر از خدا حاجتتان را نگرفتيد، بياييد كه من براي شما حاجتتان را از خدا ميگيرم و من ضامن آن هستم .

در اين مختصر نه در اين حد و اندازه هستم كه كلام استاد را شرح دهم و نه توانايي آن را دارم كه چيزي به

زبان بياورم چرا كه خيلي دلم گرفته و غمگينم . ذخيرههاي الهي يكي پس از ديگري ميروند.

اما طريقه ختم زيارت عاشورا در چهل روز از زبان حضرت استاد آيت الله حقشناس به شرح زير است:

مقدمه زيارت بايد به شرح زير به جا آورده شود:

1- صد مرتبه تكبير .

2- لعن و سلام زيارت (اللهم العن اول ظالم ... ، السلام عليك يا ابا عبدالله و علي الارواح التي...) هر كدام يك مرتبه .

3- زيارت عاشور از اول تا ابتداي صد لعن يك مرتبه .

4- دو ركعت نماز هديه به ابا عبدالله الحسين عليه السلام .

5 - صد مرتبه تكبير .

و پس از انجام مقدمه شروع به خواندن زيارت مينماييد به شرح زير:

1- خواندن زيارت عاشورا از ابتدا تا انتها به همراه صد مرتبه لعن و صد مرتبه سلام .

2- دو ركعت نماز آخر زيارت عاشورا كه اين دو ركعت نماز جزء زيارت است .

اما لازم است كه نكات زير در اين اربعين حتما رعايت شود:

1- ايشان ميفرمودند: در طول اين چهل روز براي سلامتي حضرت بقية الله الاعظم ارواحنا فداه صدقه بدهيد.

2 - ايشان تاكيد زيادي داشتند كه در طول اين چهل روز ميبايست مراقبه اعمال صورت بگيرد. يعني واجبات انجام گرفته و محرمات ترك گردد. گريههاي آيت الله حقشناس وقتي از گناه صحبت ميكردند و با لفظ زيباي «ببين داداش جون» جوانان را به دوري از گناه توصيه ميكردند؛ همراه با اين جمله بود كه گناه باعث عدم استجابت دعاست .

3- ايشان ميفرمودند: در طول چهل روز كسي جز اهل منزل از انجام زيارت عاشورا

توسط شما مطلع نگردد. زيارت را مخفيانه بخوانيد تا كسي مطلع نگردد و اين سفارش استاد، نكاتي داشت كه در اين مختصر نميگنجد .

4 - به ياد دارم كه ايشان تاكيد ميكردند كه مابين انجام زيارت عاشورا صحبتي صورت نگيرد. از آنجايي كه انجام اعمال زيارت با اوصاف فوق حدود يك ساعت و نيم به طول ميانجامد ايشان تاكيد داشتند مابين زيارت صحبتي نشود البته ناگفته نماند كه اين مطلب را ايشان شرط صحت نميدانستند لكن بر اين مطلب تاكيد ميكردند و خاطرهاي را نيز نقل ميكردند كه يادش بخير ... .

5 - ميفرمودند: بين طلوع و غروب آفتاب زمان انجام عمل است و تاكيد ميكردند روز چهارشنبه به عنوان يوم الشروع انتخاب شود البته حجة الاسلام والمسلمين جاودان ميفرمودند اگر چهارشنبه هم نشد اشكالي ندارد ولي چه بهتر است كه چهارشنبه به عنوان يوم الشروع انتخاب شود.

البته براي بانوان هم كه در طول يك چلّه ممكن است داراي عذر شرعي باشند نيز دستور ميدادند كه بايد براي ايام داراي عذر، نائب گرفته تا از جانب ايشان زيارت را ادامه دهد .

جملات قصار از آية الله حقشناس:

- شب زنده داري بر عمر و روزيتان ميافزايد.

- پيامبران و اوصياء الهي براي اين كه طمعي به بيت المال نداشته باشند هر كدامشان مشغول كاري بودند.

- عاقل بدون ايمان، شيطان است.

- عمر شما در اثر خدمت به مردم زياد ميشود.

- اگر خدا را ميخواهي بايد از خوديت خودت بگذري.

- بايد عمل به دستورات و اوامر معصومين سلام الله عليهم كرد، نه اين كه ما بتوانيم مثل آنها بشويم.

- حضرت ملك الموت عليه السلام به

صورت عمل خودمان ظاهر ميشود.

- در اولين قدم سير و سلوك، پروردگار متعال آزمايش را شروع ميكند.

- مقام مراقبه يعني اين كه سالك تمام و كمال در محضر و حضور حضرت حق قرار دارد.

- اول سفر الي الله سحرخيزي است.

- وسايل وصال به مطلوب را نيز بايد دوست داشت.

- تنها راه تشخيص وسوسه شيطاني از نفحات قدسي مراقبه است.

- اگر تحصيلات علمي شما با علم اخلاق توأم نباشد، منقطع ميشود.

- خداي متعال ميفرمايد: اي دنيا! خدمتگزار باش كسي را كه خدمتگزار من است. يعني كسي كه (همّ او واحد است) و آزار بده كسي را كه خدمتگزار توست.

- هر انساني يك تكليف اجتماعي دارد و يك تكليف انفرادي.

- دين، عمل به بندگي حضرت حق است.

- اگر سالك بداند كه در شناخت پروردگار چه چيزي نهفته است ديگر به زرق و برق دنيا اهميت نميدهد.

- اگر از باب رحمت حق، قصد ورود داريد، بايد كمي پول خرج كنيد و به فقرا و مسكينان و يتيمان كمك كنيد.

- موسي عليه السلام ده سال در مدين، شاگردي كرد و استاد شد. بدون استاد نميشود سير كرد.

- اگر اراه كني كه خودت را حفظ بكني پروردگار هم در هنگام ارتكاب به معاصي براي تو ايجاد مانع ميكند.

- اگر آن دين خالص در قلب ما وارد شود تمام آن شلوغيها از قلب مفارقت ميكند. پس دليل شلوغي قلبي من اينست كه از دين خالص در آن خبري نيست.

- رسول اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايند: اگر كسي ما را دوست دارد بايد به دستورات ما عمل كند آيا كافي است كسي بگويد من علي را دوست دارم ولي

فعال نباشد و عمل به فرمايشان ايشان نداشته باشد؟!

- بايد نه آنقدر تنبل باشيد كه مردم بگويند كلّ [وبال] بر جامعه است و نه آنقدر فعاليت در دنيا داشته باشيد كه عرف بگويد چهار دست و پا افتاده روي دنيا.

- روش رسول اكرم صلي الله عليه و آله از طريق اخلاق عملي است. علم رسول خدا علم رهبانيت نيست.

- علم حقيقي علمي است كه انسان را به هدايت خاصه راهنمايي كند. علمي است كه او را به احوال دلش آگاه بكند.

- خداوند متعال از جهل نميگذرد.

- حب دنيا و حب خدا در يك دل جاي نميگيرد. بايد از يكي از آنها گذشت.

- خوش خلقي، خوي حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله است، مردم را با اخلاق عملي و با روي خوش به اسلام دعوت كنيد.

- گمشده مؤمن حكمت و دانش است. اين از ملاقات با امام زمان (عج) بالاتر است.

- علم را براي عمل كردن ياد بگيريد. علت عدم رسيدن ما به مقامات عاليه اينست كه ما عمل در كلاسهاي قبل نكرديم.

- امر آخرتتان را اصلاح كنيد تا امورات دنياي شما اصلاح شود.

- آنچه كه شما در سفر آخرت همراهتان داريد علم و عمل صالح خود شما است.

- قدم به قدم عمل خود را با فرمايشات معصومين سلام الله عليهم منطبق كنيد.

- تنها ياور شما در مواجهه با حضرت ملك الموت سلام الله عليه عمل صالح شماست.

- تعلقات است كه مانع پرواز انسان ميشود.

- توفيق شما در سير الي الله منوط به اينست كه چقدر به افراد جامعه احسان ميكنيد و اين در رأس امور است.

- اهل بهشت حسرت هيچ ساعتي

از عمر خود را نميخوردند، الا ساعاتي را كه در دنيا در غفلت بودند و ذكر پروردگار متعال را نكرده بودند.

- آن نيرويي كه بتواند شما را در مقابل شيطان و نفس محافظت كند محبت به پروردگار متعال است.

- مباد نعمتهاي خداي متعال شما را مغرور كند.

- اگر بخواهيد از دنيا استفاده كنيد بايد اول از پله آخرت شروع كنيد.

- تا زماني كه توجه به حضرت حق داريد در رحمت خداوند متعال هستيد.

- ابليس شاگرد نفس است، اگر شما بخواهيد اين نفس را كه استاد شيطان است بكوبيد و رامش كنيد بايد خود را فقير كنيد، بايد خودتان را در مقابل عظمت حضرت حق هيچ بدانيد.

- بعد از اين مرحله، مرحله شب زندهداري است. اين دو راه، راه مبارزه با نفس است.

- قلب خانه ملائكه است، صفات رذيله مثل سگهاي پارس كنندهاي هستند و ملائكه در خانهاي كه سگ باشد وارد نميشود.

- آن شيطاني كه مسئول نماز شب است از همه قويتر است در وسوسه كردن. اما نسبت به مخلصين اسلحهاش كارگر نيست. مواظب آن شيطان باشيد.

- هي در صدد نباشيد روايت بنويسيد و علم ديگري ياد بگيريد، بايد عمل هم با آن همراه باشد. اگر به دانستنيهايتان عمل نكرديد هر روز از پروردگار متعال دورتر ميشويد.

- هر چقدر ايمان مومن ترقي بكند يك غصهاي بر او مسلط ميشود كه نكند حجابي بيايد و بين او و محبوبش جدايي افكند.

- در آخر الزمان شيطان ميآيد و اول كاري كه ميكند عقيدهها را ميبرد.

اين عالم رباني در نهايت، در سن 88 سالگي دار فاني را وداع گفت و پيكر اين عالم بزرگوار، در دوم

مرداد ماه سال 86 از مسجد ارك تهران واقع در خيابان پانزده خرداد به سوي حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) تشييع شده، و در همان مكان مقدس به خاك سپرده شد.

حقاني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين حقاني

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/12/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين حقاني اوّل اسفند سال 1313 شمسي در شهرستان زنجان در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم.پدرم به نام علي از تجّار زنجان بوده، علاقه شديدي به اسلام و تشيّع و ائمه اطهار (عليهم السلام) داشت و در اول سال 1362 شمسي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سن 86 سالگي دار فاني را وداع گفتند و از اهمّ بركات وجودي او مدرسه (المنتظر) معروف به مدرسه منتظريّه حقّاني بود كه در سال 1339 شمسي در شهرستان (مذهبي) قم در حوزه علميّه با نفقه خود و با اخلاص خاصي آنرا تاسيس و بنيان نهاد. دوره ابتدايي را در شهرستان رنجان در مدرسه اي بنام (توفيق) كه زير نظر استادي فرزانه و فاضل و با تقوا بنام رضا روزبه (رضوان الله تعالي عليه) اداره مي شد به پايان رساندم و با رتبه ممتاز در كلاس ششم قبول شدم.

همان اوان مصادف بود با بليّه بزرگي كه ايران آنروز در اثر بي كفايتي و بي لياقتي زمامداران طاغوت گرفتار آن شده بود و آن بليّه، بليّه تسلّط حزب توده و نوكران زمامداران شوروي به دبيري مردي بنام (پيشه وري) بود كه از ناحيه شمال غربي منطقه آذربايجان به ايران نفوذ كرده تا زنجان و ابهر و نزديكي هاي قزوين پيشروي كرده و حكومت خود مختاري را در

داخل مملكت ايران آنروز تشكيل داده بود.اين جريان بي دينى، زندگي مذهبي وديني را بر متديّنين تنگ كرده بود، آنان ناچار به طرف تهران و ساير نقاط امن ايران مهاجرت مي كردند. ابوي اينجانب نيز چون در بازار زنجان تاجر نسبتاً مشهوري بود و همواره مورد اذيّت و تعّرض مسئولين حزب توده قرار داشت مقدمات مهاجرت خود را از زنجان به تهران فراهم نمود ودر سال 1327 شمسي اين مهاجرت انجام پذيرفت. من نيز در تهران تحصيلات خود را در دبيرستان فرّخي تا سيكل (كلاس نهم آنزمان) به پايان رساندم از آنجا كه پدرم از خانواده علم بود و پدران وي واجداد امي همه از علماي قريه خوئين زنجان بودند بسيار مايل بود كه فرزندان او نيز در رشته علوم اسلامي به حوزه هاي علميّه وارد شده، راه پدران خود را ادامه دهند و از طرفي هم تعصّب خاصّ مذهبي وديني داشت و از وضع بي ديني حاكم بر مدارس آنروز تهران بسيار ناراحت بود حتّي در زمان ما ساليان سالي تا زمان فتواي مرحوم آية الله حكيم در نجف اشرف براي اولين بار در عالم فقه و فقاهت آنروز طي حكمي خريد وفروش راديو را جايز اعلام كردند راديو نداشتيم چون پدرم آنرا مايه فساد و تربيت غير سالم وديني مي دانست.

از اينرو از ادامه تحصيل اينجانب بعد از خاتمه دوره دبيرستان شديدا مخالفت مي كرد صريحا به من مي گفت: شما يا اينكه به بازار بيائيد ومثل ما به تجارت مشغول گرديد ويا به قم برويد و سيره پدران خود را در ادامه علوم اسلامي تعقيب نمائيد راه سوّمي كه ادامه تحصيل

كلاسيك دبيرستانها مي باشد وجود ندارد زيرا اين راه شما را از دين ودينداري وتقوا وكمالات انساني دور و موجب فساد است. من نيز چون علاقه به تجارت وكسب نداشتم راه ادامه تحصيل علوم اسلامي را در قم انتخاب كردم و در اوائل تير ماه 1330 شمسي بعد از خاتمه امتحانات كلاس نهم در تهران وارد حوزه علميه قم شدم. در اين هنگام حوزه علميه قم تازه تعطيلات تابستاني خود را شروع كرده بود كه من تحصيلات علوم اسلامي را در هواي گرم تابستان سال 1330 هجري شمسي در قم شروع نمودم وبراي اينكار مستقيماً به منزل يكي از طلاب آنروز قم كه از نزديكان و خويشاوندان ما محسوب مي شد وارد شده تا موقتاً ايام تابستان را مشغول به درس و بحث باشم و ايشان نيز مثل اكثريت طلاب آنروز قم وضع مالي خوبي نداشت و صاحب منزل نيز به ييلاقي به شيراز رفته بود و منزل خود را به عنوان اينكه خالي نباشد به ايشان واگذار كرده بود و طلاب بي بضاعت نيز براي اينكه حداقل در ايام تابستان آزادي بيشتري در منزل با بچه ها داشته باشند به اين كار علاقه نشان مي دادند.

دوره مقدماتي علوم اسلامي را در عرض سه سال( يعني دوره نحو وصرف ومنطق ومعاني بيان وعلوم بلاغت در حد كتاب معمول حوزه هاي آنروز ) نزد اساتيد فن خواندم.و بعد از طي دوره مقدمات دوره سطح را شروع و در عرض شش سال آنرا به پايان رساندم. در اين دوره از اصول فقه معالم الاصول مرحوم شيخ حسن فرزند شهيد ثاني و كتاب قوانين الاصول

تاليف مرحوم ميرزاي قمي جلد اول تا آخر باب نواهي و بعد از آن (شرح لمعتين) تاليف مرحوم شهيد ثاني را كه يك دوره كامل ومختصر فقه اسلام است در عرض 5/2 سال خواندم و سپس (فرائد الاصول) شيخ انصاري (ره) و مجدد الاصول تاليف مرحوم آية الله آخوند خراساني را نزد اساتيد فن از جمله مرحوم آية الله مجاهدي گذراندم. اين كتاب هاي متن در فقه و اصول در سطح عالي را نزد اساتيدي بزرگ از قبيل مرحوم آية الله مجاهدي و آية الله طباطبائي وغير اين دو از اساتيد بزرگ آنروز تلمذ كردم ودر عرض اين دروس مربوط به فقه واصول، (لئالي منظومه) مرحوم حكيم سبزواري (رحمه الله عليه) را (منطق وحكمت) را نزد اساتيد بزرگ فلسفي آنروز گذراندم. بعد از خاتمه سطح، دروه خارج سطح را نزد مراجع بزرگ آنروز متجاوز از 22 سال شركت كردم.

در اين بيست و دو سال مراجع و فقهاء ومدرسين بنام و معروفي بودند كه ازمحضرشان استفاده نمودم. سه سال در اواخر عمر با بركت مرحوم آية الله العظمي بروجردي در مسجد اعظم قم كه مبحث قضا را شروع كرده بودند و بزرگان و اساتيد و علماء بزرگ وقت در پاي دروس اين عالم فقيه متبحر شركت مي كردند و نوشته همه اين دروس را به زبان عربي در اختيار دارم. در عرض اين سه سال و بعد از آن نيز يك دوره اصول فقه را در محضر درس امام عزيز وراحل حضرت آية الله العظمي خميني (رضوان الله تعالي عليه) در مسحد سلماسي واقع در آخر كوچه آقازاده صبح ها شركت ميكردم و بسيار محضر

با بركت و درس مفيدي بود و ضمنا در خارج اصول فقه مرحوم آية الله محقق داماد در مسجد اعظم قم جلد ثاني (كفاية الاصول) سالها شركت كردم و از محضر پرفيض ايشان نيز استفاده بردم و نيز يك دوره كامل در دروس اصول فقه مرحوم آية الله آقاي شيخ هاشم آملي ( لاريجاني ) (قدس سره) شركت نمودم چون ايشان از نجف آمده و از شاگردان خاص و مستقيم مرحوم آية الله آقا ضياء عراقي كه يكي از بزرگترين اساتيد فن اصول فقه بشمار ميرفت و تقريرات مرحوم آقا ضياء عراقي را نيز به نام (نهاية الافكار) به رشته تحريردر آورده بود و در اين دروس اصول فقه ايشان نيز سالها شركت كردم و بهره ها بردم و نوشته هاي دقيق اين دو درس موجود است به طوري كه چند سال قبل از وفات ايشان در منزل خودشان به من فرمودند كه نوشته ها را بياوريد من آن را اصلاح و به چاپ برسانم حتي مي فرمودند كه من هنوز زنده ام اصلاح مي كنم و من چون به نوشته هاي دروس اشتغال داشتم وقت اينكه آنرا دقيقاً آماده بسازم و حتي پيدا نكردم و لذا دوره كامل دروس ايشان از استصحاب تا استصحاب به زبان عربي هنوز موجود است تا إن شاء الله موفقيتي باشد آنها را به چاپ برسانيم. و نيز در حدود 23 سال در دروس فقه مرحوم آية الله العظمي آقاي سيد محمد كاظم شريعتمداري شركت كردم و نيز ساليان متمادي در دروس فقه مرحوم آية الله بروجردي شركت كردم و همه درسهاي ايشان دقيقا به زبان عربي نوشته شده

و موجود است.

در عرض اين دروس فقه و اصول در دروس فلسفه مرحوم آيه الله علامه طباطبائي (ره) در درس اسفار ملا صدرا فلسفه متعالي سالها در مسجد سلماسي شركت كردم و از بزرگان و اساتيد حوزه علميه قم نيز در آن شركت داشتند و فيض ها بردم (رحمت خدا و درود فراوان بروان پاك او باد). وهيئت قديم را همراه جمعي از فضلا در مدرسه فيضيه پيش حضرت آية الله حاج شيخ محمد علي اردبيلي كه در اين علم گرچه قديمي بود اما تبحري داشتند تلمذ كردم و متن درسي آن( كتاب شرح چغميني ) بود كه همراه برخي از آلات و ادوات مربوط به تصوير كرات و منظومه شمسي و غير آن تدريس مي نمود. اصل علمي و پژوهشي اينجانب در عرض 54 سال متجاوز از 700 دفترچه 200 برگي علمي وتاريخي و فقهي و اصولي و كلامي فلسفي بقرار ذيل بود: دروس خارج اصول فقه از كفاية الاصول محقق خراساني يك دوره كامل از مباحث الفاظ و مباحث عقلي و يك دوره نيز اصول فقه تقريرات مرحوم آيه الله شيخ هاشم آملي ( لاريجاني ) (قدس سره) از استصحاب تا استصحاب و يك دوره كامل اصول فقه تقريرات امام راحل و در فقه نيز مباحث كثيري از عبادات (طهارت ، صلاة ، صوم ، زكوة ، حج ، خمس و . . ) و از معاملات (مكاسب محرمه و بيع تا آخر خيارات از محضر درس مرحوم آيه الله العظمي شريعتمداري كه فقه را ايشان با قلم خود تصحيح نموده موجود است بصورت آثار گرانبهايي باقي مانده است و

مقدار بيشتري از مباحث فقه تقريري از امام راحل مكاسب بيع تا عقد صبي و مقدار بيشتري از مباحث فقه را اساتيد گرامي شخصا بازنگري كرده و در آنروز با خط مبارك خود تصحيح فرموده اند كه بسيار با ارزش مي باشد. روي همين تحقيقات وتقريرات بود كه اجازه اجتهاد از طرف مرحوم حضرت آية العظمي آقاي شريعتمداري به اينجانب به عنوان تقريظ بر كتاب طهارت كه در آستانه چاپ بود داده شده و متن آن نيز دقيقا موجود است و اصل متن ورقه اجتهاد را نيز حضرت آية الله سبحاني نوشته وآن متن به امضاء و مهر حضرت مرحوم آيه العظمي آقاي شريعتمداري رسيده است و باز روي ملاحظات بالا بنا به تقاضاي دانشگاه الزهراء از مرتبه علمي به اينجانب از دفتر تبليغات حوزه علميه قم رتبه خارج دوم را كه مساوي با اجتهاد مطلق است به اينجانب نيز اعطا كرده است و متن آن نيز موجود است (البته اين اجازه اجتهاد با مطالعه دقيق دروس حضرات مراجع عظام نامبرده تحقيق و بررسي علمي متجاوز از 150 دفترچه 200 برگي مي باشد كه با وسواس شديدي مورد بررسي حوزه علميه قم قرار گرفته است) و چند سال قبل نيز رتبه استادياري را كه مساوي با دكتري است از وزارت آموزش عالي به اينجانب اعطاء شد و اينك به عنوان هيئت علمي دانشكده الهيات دانشگاه الزهرا به تدريس دروس اختصاصي آن دانشكده (فلسفه – كلام – منطق – عرفان و اصول فقه و فقه و تفسير و فلسفه اخلاق و نيز به تدريس متون اسلامي در دانشگاه تهران – دانشكده علوم سالهاست كه اشتغال دارم

و اينك متجاوز از 4 سال است كه مسئوليت دانشكده علوم انساني و ادبيات و الهيات دانشگاه الزهراء كه توسط رئيس دانشگاه آن وقت الزهرا جناب آقاي دكتر كوهيان تفويض شده ادامه دارد و ضمنا مديريت گروه معارف دانشگاه الزهراء نيز بر عهده اينجانب است و در حوزه علميه اشتغال دارم به طلاب مدرسه منتظريه حقاني نيز برخي از دروس از قبيل تفسير قرآن و ... را تدريس مي نمايم. و در مدت اشتغال به دروس اسلامي از فقه و اصول و فلسفه و عرفان و متون اسلامي و تفسير به عنوان محبت و تشويق، چند لوح تقدير از عملكرد دانشگاهي و تدريس و تاليفات و تحقيقات علمي و ديني در دانشگاه الزهراء و دانشگاه تهران (دانشكده علوم) به اينجانب اعطا گرديده است و اخيرا در جلسه مجمع مديران گروه معارف در نيمه شعبان ( سال 1420 مطابق 3 آذر سال 78) به مناسبت ميلاد مسعود امام زمان (عج) در مدرسه دارالشفاء قم با حضور متجاوز از 200 استاد و اساتيد گروه معارف كه توسط نهاد محترم نمايندگي ولي فقيه حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (دام ظله) در گروه معارف در دانشگاهها برپا گشته بود از طرف نهاد نمايندگي به عنوان استاد موفق در تدريس معرفي شده و مورد تقدير قرار گرفتم كه من خود را شخصا ناقابل مي دانم و در عين حال از همه بزرگان و مسئولين و اساتيد گرامي كمال تشكر را دارم.

حقي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي حقي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

از سال 81 به بعد در درسهاي فقهي

حضرات آيات وحيد خراساني و مرحوم آيت الله تبريزي شركت كردم و همزمان به تدريس درس مكاسب مرحوم شيخ در مدرسه خان و مدرسه امام عصر اشتغال دارم و از سال 83 تاكنون به همراه دوست گرامي جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاي سيد علي عماد بيرجندي طرحي را كه در ارتباط با فقه القرآن با نگاهي متفاوت از آنچه تاكنون رايج بوده آغاز كرده ايم كه احتمالا براي تكميل آن بين 10 تا 15 سال نياز به زمان است و مي تواند آثار و نتايج علمي خوبي براي محققان حوزوي در برداشته باشد. طرح مذكور در مرحله فيش برداري و مطالعات اوليه قرآني قرار دارد و در مراحل بعد نياز به همكاري و ياري تعداد زيادي از محققان حوزه خواهد داشت كه اميد است مورد عنايت حضرت ولي عصر قرار گيرد.

تنظيم آثار علمي مرحوم والدم كه شامل دست نوشته هاي فراوان فقهي، تفسيري، كلامي و فلسفي است از ديگر دغدغه هاي اينجانب است كه اميدوارم بتوان سر و ساماني به آنها داده و بخشهايي از آن را به جامعه عرضه دارم، انشاء الله. از سال 77 تا 84 نيز بطور مستمر در حلقه جلسه تفسير جمعي از بزرگان حوزه كه بصورت هفته اي 2روز تشكيل مي شد شركت كرده و بهره علمي فراواني از محضر آقايان بردم. همچنين با توجه به نياز فراوان جوانان و نوجوانان به مفاهيم و معارف ناب قرآن و اهل بيت و كمبود كارهاي علمي و بي توجهي به اين سنين از سوي محققان حوزه اي، طرح چند جلد كتاب آموزشي موضوعات منتخب قرآن همراه با معاني قابل درك و ابزارهاي تفهيم و

انتقال اين مفاهيم به گروههاي سني 4 تا 18 سال را در دست تاليف و تحقيق دارم كه اميدوارم به تدريج تكميل و به جامعه عرضه گردد. بخشهايي از اين موضوعات در موسسه حفظ قرآن كوثر و مدارس تابع آن در سالهاي گذشته تدريس شده و نتايج مثبت آن مورد ارزيابي قرار گرفته است و هم اكنون آماده تكثير و ارائه به ساير مراكز آموزشي كشور است.

حكمت نيا، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود حكمت نيا

محل تولد : ابركوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سال 1361هجرى شمسى وارد حوزه علميه قم شدم و در مدت هفت سال دوه مقدماتى و سطح را طى كردم. سال 1369 همزمان با شروع درس خارج رشته حقوق را در مجتمع آموزش عالى قم (دانشگاه تهران) آغاز كرده كه با اتمام دوره كارشناسى در سال 1373 وارد مقطع كارشناسى ارشد حقوق خصوصى دانشگاه تربيت مدرس و پس از فارغ التحصيلى در سال 1378 در دوره دكترى همان دانشگاه مشغول به تحصيل شدم در سال 1383 از رساله دكتري خود با عنوان « مباني نظري مالكيت فكري با تأكيد بر فقه اسلامي» دفاع كردم. زبان انگليسى را به مدت دو سال در مركز زبانهاى تخصصى دفتر تبليغات پى گرفته و در سال 1378 از آن مركز فارغ التحصيل شدم.همكارى علمى خود را با واحد اصطلاح نامه مركز مطالعات و تحقيقات در سال 1373 آغاز كردم كه حاصل سه سال همكارى تدوين اصطلاح نامه علوم قرآنى و اصول فقه به صورت جمعى است. سال 1376 شروع همكارى اينجانب با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى به عنوان مدير گروه فقه

و حقوق بوده است كه همچنان ادامه دارد.دراين مدت علاوه بر فعاليت در گروه فقه و حقوق، مديريت بخش حقوقى دانشنامه امام على (عليه السلام) را عهده دار بوده ام. همكارى با مجلات كتاب نقد ، مجله قبسات ، همكارى با پژوهشكده فقه و حقوق دفتر تبليغات و راه اندازي سردبيرى سه شماره اول مجله فقه و حقوق و قائم مقام مدير مسئول مجله ، بخشهاى ديگر مديريت علمى بوده است فعاليت تدريس در دروس حقوق مدنى 1، 3، 4، 6 و 8 ، مقدمه علم حقوق، حقوق تطبيقى، حقوق بين الملل خصوصى، متون حقوقى و زبان تخصصى در مقطع كارشناسى و كارشناسى ارشد، در دانشگاه آزاد اسلامى، دانشگاه تهران(پرديس قم)، دانشگاه قم، دانشگاه مفيد، مركز تخصصى قضا، مدرسه امام خمينى، مدرسه عالى فقه و اصول از سال 1376 تا كنون ادامه دارد

حكيم يزدي، علي اكبر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، فقيه اصولى و متكلم. در يزد و تهران درس خواند، در معقول شاگرد آقا محمدرضا قمشه اى در منقول شاگرد ميرزا ابوالقاسم كلانترى و ميرزا محمد حسن آشتيانى بود و از ميرزاى آشتيانى اجازه اجتهاد داشت. پس از پايان تحصيلات در قم ساكن شد و به تدريس پرداخت. بيشتر آوازه ى شهرت او به خاطر مهارت او در حكمت بود. شيخ محمد على، فرزند محمد جعفر قمى، از شاگردان اوست كه «رسائل» شيخ مرتضى انصارى را در خدمت وى فراگرفت. حكمى در قم درگذشت و پيكرش در مقبره ى شيخان به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الرساله الرضاعيه» يا «الرضاعيات»، به فارسى؛ شرح «الشواهد الربوبيه» ملاصدرا؛ شرح «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه بر «بدايع الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :اعيان الشيعه (176/8)، خدمات متقابل اسلام و ايران (611)، الذريعه (192/11)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1607/14).

حكيم، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على حكيم

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در يازده سالگي پس از شركت در اولين جلسه تعليم قرآن كه از طرف حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني در سراسر قم بود شركت كردم در تابستان بعدي اولين تدريس قرآن را آغاز كردم. پس از آن در همان سال تحصيلي علاقمند به حوزه شدم و در سن 12 سالگي وارد حوزه علميه قم شدم و كنار درس به مسائل رفتاري توجه خاصي داشتم و قبل از آغاز جنگ به مطالعه روانشناسي روي آوردم پس از دو سال جبهه كه مسئوليتهاي نسبتاً سنگين مانند قائم مقامي سازمان تبليغات استان خوزستان و مسئوليت توزيع روحانيان به سپاه و ارتش برعهده اينجانب بود كه به خاطر مسئله تربيت كادر و نيروي آينده احساس تكليف كردم به قم برگردم (در اثر اصرار برخي از اساتيد) و طرح تربيت الگو و مدرسه آزمايشي راه انداختم هدف از طرح انتقال رفتار و تغيير سريع رفتار در نوجوانان از طريق الگوي همسن طرح بسيار موفق و جامعي بود و كاملاً علمي در كنار اجراي طرح طراحي مدرسه نمونه نيز مد نظر بود ولي متأسفانه جو عمومي علمي نبود اين طرح را سازمان تبليغات قم پوشش حمايتي مي داد و آموزش و پرورش همكاري مي كرد به هرحال خيلي بار علمي و عملي داشت تا سال 1366 ادامه يافت و برخي خروجي هاي آن اكنون در حوزه و دانشگاه كه برخي پزشك نمونه كشور شدند و ساير رشته ها و

برخي كه در دولت كنون افغانستان در وزارت آموزش و پرورش آن در حد برنامه ريزي درسي مديركل و معاون وزير شدند به هرحال تأسف آور اين است كه اين تجربه مدفون ماند در حاليكه كشور به آن نياز داشت وضع تربيت اكنون نتيجه عدم برنامه ريزي علمي است و تربيت آشفته ديني ما هم از همين امر ناشي مي گردد.

در كنار دروس حوزه كه حتي در جبهه قطع نشد درقم كنار حوزه و مطالعات رفتاري به بررسي متدهاي تغيير رفتار در از مدت در بزرگ سالان و بحث روان درماني هم نيز پرداختم در بيمار اضطراب حاد و بسيار وسواس داشتيم و نتايج فوق العاده جالب بود و حاكي از اهميت تغيير رفتار پيش از بلوغ و تا 21 سالگي بود در حوزه از روش هاي هم دروس قديم اصول و دروس حلقات اصول همزمان پيش مي بردم در سال 68 وارد بحث خارج شدم و در آن زمان نيز اولين تدريس دانشگاه را آغاز نمودم كه به اصرار آيت الله اراكي بود چندان مشتاق نبودم و تاكنون بيش از 17000 هزار دانشجو را در زمينه هاي مختلف معارف تفسير قرآن اخلاق و تربيت عقايد و دفع شبهات هر مقطع پرداختم كه در هر دانشگاه هميشه از نظر دانشجويي رتبه اول را داشتم در كنار آن بحث خارجم تا سال 82 قطع نشد و پس از آن به خارج اعزام شدم و نزديك يك سال در فنلاند امامت جمعه و تبليغ و تدريس داشتم و فوق العاده با جوانان مسلمان رابطه صميمانه و با خانواده ما برقرار شد ولي محيط غرب را اصلاً تحمل نكردم براي من حكم زندان را داشت در

سال هاي 1376 مدير گروه كلام واحد كلام و فلسفه را داشتم.

و در سال 1379 مدير گروه فلسفه و كلام مركز مديريت حوزه علميه خواهران را برعهده ام گذاشتند و در همان سال نيز مديريت گروه اخلاق و تربيت برعهده داشتم كه تا سال 1382 ادامه داشت يعني تا سفر خارج كشور در كنار آن سه دوره تدريس كلام استدلالي در سطح عالي براي تربيت مدرس خواهران داشتم كه از نظر روش تدريس از اساتيد بزرگ ديگر نيز پيشي گرفته بودم و در دوره سطح سه كلام و فلسفه دفتر تبليغات تدريس متون قديم كلام و تدريس عقايد استدلالي را داشتم.و از سال 1375 يا 76 اولين كارهاي علمي در اينترنت در كتب با وهابيان و مسيحيان عرب زبان بود شروع و تاكنون ادامه دارد هر وقت فرصت كنم به چت هاي داغ و علمي رفته و مدت چهارماه براي مجمع اهل بيت هم نظارت و هم اداره علمي مباحث اينترنت را برعهده داشتم كه استقبال بسياري داشت والحمدالله رب العالمين.

حكيم، محسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1390 -1306 ق)، فقيه، مجتهد و مرجع تقليد. در نجف متولد شد. در شش سالگى پدرش را از دست داد و برادرش سرپرستى او را بر عهده گرفت. وى مقدمات را تا قوانين نزد برادر بزرگ خود و بقيه ى علوم را نزد ساير فضلا فراگرفت. پس از اتمام درس سطح، محضر ملا محمدكاظم خراسانى رسيد، و از وى بهره گرفت. آنگاه به تدريس فقه و اصول پرداخت، و مدتى در صحن نجف و مسجد هندى به اقامه ى نماز جماعت پرداخت. وى پس از فوت آيت اللَّه حاج آقا حسين بروجردى، مرجعيت تام در ميان شيعيان

دوازده امامى پيدا كرد. آيت اللَّه حكيم در هشتاد و چهار سالگى در كاظمين درگذشت و در نجف به خاك سپرده شد. آثار او عبارت اند از: «رساله ى عمليه»؛ «حاشيه على العروة الوثقى»؛ «حقايق الاصول تعليقه على كفاية الاصول»؛ «دليل الناسك» يا «راهنماى مناسك حج»؛ «منهاج السالكين» و «منهاج الناسكين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (163/23 -149/6)، شرح حال رجال (192 -190 /5)، مولفين كتب چاپى (220 -217 /5).

حكيم، منذر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد منذر حكيم

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بسمه تعالى

تولد : 29 شوال 1372 هجرى قمرى ( 20/4/1332ش) كربلا

ورود به حوزه علميه : 1349- 1353 ش ، نجف اشرف ( مقدمات ، سطوح ، خارج )

1353- 1372ش ، قم ( خارج )

اساتيد مقدمات و سطوح :

آية الله شهيد سيد اسد الله مدنى ، آية الله سيد محمود شاهرودى ، آية الله شيخ ابوالفضل ( على ) اسلامى قزوينى ، آية الله شيخ بشيرحسين نجفي ، آية الله سيد نور الدين اشكورى و حجة الإسلام شيخ محمد سعيد نعمانى ، شهيد حجة الإسلام شيخ ماجد بدراوى ، آية الله سيد محمد تقى طباطبائى تبريزى ، آية الله ميرزا حبيب الله اراكى ، آية الله شيخ مرتضى اشرفى شاهرودى ، آية الله سيد حسن مرتضوى ، استاد شهيد سيد عبد الصاحب حكيم ، آية الله شيخ ابوالحسن انوارى زنجانى ، آية الله شيخ مصطفى اشرفى ، آية الله سيد كاظم الحائرى ، آية الله سيد محمد مفتي الشيعة ، استاد شيخ غلامرضا عرفانيان ، آية الله شيخ على كاتبى مرندى ، و آية الله فرخنده تبريزى

، استاد شيخ عباس طبرسى مازندرانى آية الله شيخ محمد امين زين الدين ، حجة الإسلام دكتر شيخ محمد باقر مقدسى .

اساتيد اخلاق :

آية الله شهيد سيد اسد الله مدنى ، استاد شهيد سيد عبد الصاحب الحكيم ، استاد شيخ نجم الدين طبرسى مازندرانى ، استاد شيخ نجم الدين طبرسى مازندرانى ، شيخ عبد الحسين واعظ خراسانى ، آية الله شيخ ابوالفضل ( على ) اسلامى قزوينى .

اساتيد تفسير :

استاد شيخ نجم الدين طبرسى مازندرانى ، شيخ عباس طبرسى مازندرانى ، آية سيد حسن مرتضوى ، آية الله شيخ بشيرحسين النجفي ، آية الله خزعلى ، آية الله جوادى آملى .

خارج اصول در محضر آيات عظام :

آية الله العظمى سيد ابوالقاسم خوئى ،آية الله العظمى شهيد سيد محمد باقر صدر ، آية الله العظمى شيخ حسين وحيد خراسانى ، آية الله العظمى ناصر مكارم شيرازى ، آية الله العظمى ميرزا هاشم آملى ، آية الله العظمى سيد كاظم حائرى ، آية الله العظمى سيد محمد مفتى الشيعة اردبيلى .

مباحث خارج فقه در محضر محضر آيات عظام :

امام خمينى (ره) ، شهيد سيد محمد باقر صدر ، سيد على سيستانى ، ميرزا كاظم التبريزى ، شيخ محمد طاهر آل شبير خاقانى ، ميرزا جواد آقاى تبريزى ، شيخ حسين وحيد خراسانى ، سيد كاظم حائرى را درك نمودم .

تدريس :

تمام دروس مقدمات ، كتب سطوح اوليه و سطوح عاليه حوزوى ، خارج

تاريخ و علوم تاريخ ، علوم قرآن و تفسير ، علوم تربيتى و اخلاق ، فلسفه و كلام ، مباحث جامعه

شناسى

كليه دروس معارف در دانشگاه در مقاطع مختلف تحصيلى

استاد مشاور و راهنماى و داور در بسيارى از رساله هاى علمى در مركز جهانى علوم اسلامى و ( جامعة المصطفى العالمية ) ، حوزه علميه قم ، جامعة الزهراء ، مركز مديرت خواهران ، جامعة آل البيت (ع) ، مؤسسه پژوهشى امام خمينى (قدس) .

برخى تحقيقات و تأليفات :

- المرشد الى تعليم قراءة القرآن الكريم

- اصول عقائد ( در دو سطح مقدماتى )

- نگاهى به سر فصل ها و متون دروس معارف اسلامى در دانشگاهها

- ترجمه ى اصول فلسفه و روش رئاليسم ج 1

- تحقيق فقه معالم الدين

- تحقيق رساله لاضرر شيخ انصارى

- تحقيق مقالات الأصول ( محقق عراقى )

- تاريخ تطور فقه و أصول در مكتب أهل بيت (ع)

- حياة الإمام شرف الدين

- عصر الإمام شرف الدين

- قراءة فاحصة في تراث الإمام شرف الدين

- عصر الإمام البلاغي

- قبسات من حياة شهيد المحراب السيد محمد باقر الحكيم

- تاريخ عصر غيبت باهمكارى پور سيد آقايى

- درسنامه عصر غيبت

- تاريخ عصر غيبت كبرى

- النظرية الإجتماعية في فكر الشهيد السيد محمد باقر الصدر ( جامعه شناسى قرآنى )

- موسوعة أعلام الهداية ( 14 جلد )

- في رحاب أعلام الهداية ( 5 جلد )

- موسوعه " تأريخ الإسلام ( 4 جلد )

- قبسات من سيرة القادة الهداة ( 2جلد )

- دروس تمهيدية في تأريخ و سيرة قادة الهداة ( 2 جلد )

- في رحاب سيد المرسلين الرسول المصطفى (ص)

برخى طرح هاى

علمى :

- نظريه ى اخلاقى اسلام

- مبانى نظريه و نظام اخلاقى اسلام

- طرح تاريخ و علوم تاريخ در قرآن كريم

- طرح پيشنهادى آموزش در مقطع إجتهاد

- مبانى و زمينه ها و شيوه ايجاد تحول در حوزه ها ى علميه

- برنامه آموزشى پيشنهادى براى حوزه هاى علميه بر محوريت قرآن كريم

برخى مسؤوليت ها :

مديريت سازمان تبليغات اسلامى خوزستان

مديريت حوزه هاى علميه اهواز و دزفول

مديريت پژوهش در :

مجمع جهانى اهل بيت (ع) ،

دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم ( بخش عربى )

مديريت برنامه ريزى و آموزش در :

سازمان تبليغات اسلامى خوزستان

مجمع انديشه اسلامى

مركز مديريت حوزه هاى علميه خواهران و...

مديريت اولين دوره ى تربيت محقق در مؤسسه ى دائرة المعارف فقه اسلامى

مديريت گروه فقه خانواده در جامعة المصطفى العالمية

مديريت گروه فقه در دانشگاه مجازى المصطفى

حكيميان، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد حكيميان

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/2

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي ، راهنمايي و دبيرستان را به ترتيب در مدارس قوامي ، آقا و رازي شهرستان يزد با موفقيت گذراندم و در سال 1357 شمسي در رشته صنايع غذايي دانشگاه شيراز پذيرفته شدم . پس از انقلاب فرهنگي در سال 1359 در كميته فرهنگي جهاد سازندگي يزد مشغول به خدمت به جامعه روستايي و انقلابي ايران اسلامي شدم . در سال 1360 با پذيرش در مدرسه حقاني قم مشغول به تحصيل علوم حوزوي گرديدم . پس از بازگشايي دانشگاهها از تحصيل انصراف دادم و تا سال 1363 را در

مدرسه حقاني تحت برنامه مدرسه ، علوم حوزوي از قبيل ادبيات ، اصول ، منطق و معاني و بيان را گذراندم . با آغاز درس شرح لمعه در سال 1363 ازدواج كردم و براي مدت 10 سال به دليل مشكلات، در حوزه علميه يزد – مدرسه خان – شرح لمعه ، رسائل ، كفايه ، مكاسب و حدود 3 سال خارج زكات و خمس را گذراندم و در سال 1373 بار ديگر به قم مراجعت نمودم كه بحمد الله تا كنون توقيق شركت در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام و مراجع تقليد آقايان حاج شيخ جواد تبريزي ( درس فقه ) ، حاج شيخ وحيد خراساني ( اصول ) ، حاج شيخ فاضل لنكراني ( حج ) ، حاج سيد محمد حسن مرتضوي لنگرودي ( اصول ) را پيدا كردم . شايان ذكر است كه در طول تحصيل بخشهايي از كتابهاي اصول فقه مرحوم مظفر در اصول ، كتاب شرح لمعه در فقه ، كتاب مكاسب شيخ در فقه المعاملات را نيز تدريس كرده ام .

لازم به ذكر است كه در سال 1373 همزمان با رجعت به قم از طريق كنكور سراسري در رشته حقوق دانشگاه مفيد مشغول شدم كه مدرك ليسانس را با معدل 49/18 در طول مدت 3 سال و مدرك فوق ليسانس را نيز بلا فاصله با معدل 39/18 گذراندم و در سال 1379 از عنوان پايان نامه كارشناسي ارشد خود تحت عنوان ( دين موجل و آثار و احكام آن در حقوق ايران ) دفاع نمودم . اين پايان نامه به عنوان سطح 3 حوزه علميه قم نيز پذيرفته

شد و هم اكنون مشغول به نوشتن رساله سطح 4 دروس حوزه علميه قم تحت عنوان ( ضمان قهري در فقه اماميه ) مي باشم و تحصيلات دانشگاهي را نيز در دانشگاه تهران و پرديس قم در رشته حقوق خصوصي ادامه داده و با گذراندن موفقيت آميز امتحان جامع دكتري مشغول مطالعه موضوع رساله دكتري حقوق خصوصي مي باشم . متذكر مي گردد كه اينجانب در چندين سال اخير در دانشگاههاي ( پيام نور قم ، مفيد قم ، مركز جامعةالاسلاميه قم ) مشغول به تدريس دروس دانشگاهي رشته حقوق در موضوعات حقوق مدني ، حقوق تجارت ، متون فقه ، آيات الاحكام و اصول بوده و هستم و هم اكنون مسئوليت گروه حقوق پژوهشگاه حوزه و دانشگاه را نيز عهده دار مي باشم.

حميدي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالقاسم حميدي

محل تولد : خشت فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/3/12

زندگينامه علمي

اينجانب در تاريخ 12/3/1331 در محلي بنام خشت از توابع استان فارس در خانواده اي روحاني مذهبي به دنيا آمدم. دوران كودكي و ابتدائي را در محل پشت سر گذاشته، دوران دبيرستان را در محل ديگر كه تا زادگاهم 10 كيلو متر فاصله داشت با دوچرخه تا سيكل به اتمام رساندم. در خرداد ماه 1346 وارد حوزه علميه قم شدم(به لحاظ اينكه اجداد و پدرم همه روحاني بوند) مقدمات را نزد اساتيدي مربوطه خصوصا جناب آقاي فلاح زاده فرا گرفتم- شرح لعمه را نزد سرور مكرم جناب آقاي علوي گرگاني و موسوي تبريزى تلمذ نموده - قوانين خدمت جناب آقاي دوز دوزاني بودم.

رسائل مرحوم شيخ انصاري را از

محضر استاد اعتمادي بهره بردم. مكاسب را نزد حضرات آقايان موسوي تبريزى و ستوده فرا گرفتم. كفايه را نزد آقايان ستوده و سيد علي محقق داماد بهره مند شدم. تا زمان در س خارج از محضر همه آيات عظام گلپايگانى، مكارم شيرازى، وحيد خراسانى، تبريزى، فاضل لنكراني و نوري همداني استفاده فراوان بردم. شرح منظومه را خدمت آقاي محمد گيلاني و اسفار را در محضر مرحوم سيد رضا صدر و حسن زاده آملي و انصاري شيرازي فرا گرفتم.

تا قبل از انقلاب بر حسب وظيفه در ايام تبليغ (رمضان، محرم،صفر) به امر خطير تبليغ مشغول بودم. دوران انقلاب بر حسب وظيفه به توزيع اعلاميه، رساله حضرت امام و شركت در راهپيمايي و.... سرگرم بودم. بعد از پيروزي انقلاب در سمت هاي مختلف انجام وظيفه مي نمودم: مدت 15 سال در سمت امام جمعه، مدت 6 سال به عنوان نماينده امام در جهاد سازندگي شهرستان كازرون فارس، مدت 6 سال در دانشگاه آزاد اسلامي و پيام نور ميمه و وزران از توابع اصفهان تدريس مي نمودم (ضمناً در همين سنوات مسؤليت امامت جمعه و مسؤليت دفتر فرهنگ اسلامي دانشگاه آزاد ميمه را به عهده داشتم).

در دوران دفاع مقدس جمعاً 5 سال و اندي در جبهه هاي جنگ حضور داشتم. مدت سيزده سال مديريت و تدريس در حوزه هاي علميه كازرون، انديمشك، فارسان را به عهده گرفته بودم. همه اينها وقتي لذت بخش و خوب است كه مورد قبول خداوند تبارك و تعالي قرار گرفته و معصومين عليهم السلام راضي و خشنود باشند از ما و اعمال ما فعلاً هم در مديريت (حوزه علميه) به عنوان ناظر و

بازرس و مديريت مدرسه خوابگاهي امام حسين عليه السلام مشغول انجام وظيفه هستم. در حوزه علميه قم هم مشغول تدرّيس و تحصيل هستم.

حيدرپور، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد حيدر پور

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد حيدر پور در سال 1360 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را نزد اساتيد مانند آقايان مدرس افغاني، صالحي افغاني، مهدي زاده ، اعتمادى،وجداني فخر و استاد پاياني به پايان رساندم. سپس در درس خارج فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني، سبحاني،جوادي آملي تلمذ نمودم. به دليل علاقه شديد به علوم عقلي و به ويژه فلسفه در رشته تخصصي كلام و فلسفه حوزه شركت نمودم و در سال 1376 دوره را به پايان رساندم. در دروس فلسفه استاد فياضي حضور مستمر داشتم و در سال 1378 در مدرسه معصوميه مشغول به تدريس عقايد شدم و از آن هنگام تاكنون به صورت مستمر به تدريس كلام و فلسفه مشغول هستم. در سال 1377 با مركز دايرة المعارف علوم عقلي شروع به همكاري كردم و از آن زمان تاكنون مشغول تحقيق در كلام و فلسفه اسلامي هستم.ضمناً در سال 1380 از نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاها اجازه تدريس اخذ كرده ام .

حيدري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس حيدري بهنوثيه

محل تولد : شهر بابك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

عباس حيدري بهنوثيه در سال 1344 در يكي از شهر هاي تابع استان كرمان ، به نام شهر بابك متولد شده پس از اخذ مدرك ديپلم در رشته علوم تجربي در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شد . دوره مقدمات و سطح حوزه را طي كرده و مدت دوازده سال درس خارج فقه و اصول را

گذرانده است. اساتيد او در فقه و اصول عبارتند از آيت الله وحيد خراساني، آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي و آيت الله سيد محمد رضا مدرسي مشار اليه همزمان با فقه و اصول از مباحث فلسفي نيز بهره برده است ، منظومه سبزواري را نزد حجةالاسلام و المسلمين دكتر پرنده غيبي و نهاية الحكمة را نزد آيت الله موسوي گرگاني گذرانده است مباحثي از اسفار ملا صدرا را نزد آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملي تلمذ نموده است. همزمان با مباحث حوزوي ، زبان انگليسي را تا سطح عالي آن فرا گرفته است. وي پس از شركت در آزمون سراسري سال 1374 و به دست آوردن رتبه هفتاد و هفت ، همزمان در دو رشته پزشكي و علوم سياسي (به صورت نيمه متمركز) پذيرفته شد اما تحصيلات خود را در رشته علوم سياسي ادامه داد و اكنون دانشجوي مقطع دكتري دانشگاه تهران و مشغول تدوين پايان نامه است.علاوه بر پايان نامه دكتري با عنوان «زبان، سياست و دولت در عصر مشروطه» دو پايان نامه در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد با عناوين «نظام سياسي از ديدگاه فارابي» و «تحول نظري فقه سياسي شيعه از مشروطيت تا انقلاب اسلامي» را تدوين و دفاع نموده است.

حيدري، عزيزالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيزالله حيدري

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم در رشته ادبي درتهران ، در كنكور شركت نمودم و در رشته علوم تربيتي قبول شدم و تا دو سال در دانشكده علوم تربيتي پارس ( در مجموعه دانشگاه علامه (ره)

فعلي ) تحصيل نمودم و با شناخت حوزه علميه قم و درك ضرورت دروس حوزوي دانشگاه را ترك كردم اما مطالعات را در رشته علوم تربيتي و روانشناسي ادامه دادم . دروس مقدمات و سطح را در مدرسه رضويه و فيضيه و مسجد امام نزد اساتيد محترم آقايان حبيبي ، مولوي نيا ، اشتهاردي ، سلطان محمدي ، گيلاني ، دكترضيايي ، مدرس افغاني ، كوه كمره اي ، مرحوم آيت الله ستوده ، گنجي ، مرحوم استاد علي صفايي حائري و درس خارج را نزد آيات عظام مكارم شيرازي ، نوري همداني ، مازندراني و تفسير را نزد آيت الله جوادي آملي گذرانده ام .

كارهاي تحقيقي و نوشتن كتاب و پاسخ به پرسش هاي كتبي و شفاهي در موسسه در راه حق و ارائه مقالات به مجلات و همكاري با مركز فرهنگي وابسته به نهاد رهبري در دانشگاه ها ، تدريس در دانشگاه (دروس عمومي) و تبليغات در مناسبت هاي مرسوم ، عمده اشتغالات اينجانب است .

عمده مطالعاتم در تفسير ، حديث ، ابعاد اخلاقي اجتماعي مكتب اصيل اسلام و تشيع و استخراج روش هاي كاربردي درمعارف و سازندگي اخلاقي مي باشد .

حيدري، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد حيدري

محل تولد : نراق

شهرت : حيدري نراقي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي محمد حيدري درسال1331متولد شدم ودرسال1348 وارد حوزه علميه شدم .ازمحضر اساتيدي چون آيات عظام گلپايگاني ُ،تبريزيِ،مكارم وصانعي استفادها بردم علاوه بر تحصيل به تحقيق و تاليف پرداختم وكتابهايي را به رشته تحرير در آوردم چند سالي نيز به عنوان سرپرست بنياد شهيد وجهادسازندگي تفرش به

اداي وظيفه مشغول بودم وهم اكنون با بازگشت به قم به تحصيل و تبليغ و تاليف مشغول هستم .

حيدري، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد علي حيدري حسني

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام ابتداي و ورود به متوسطه در عراق شهر كربلا مقدس همزمان شروع به فراگيري علوم مقدماتي حوزه علميه كربلا شده از سال 1348 ه ش تا سال 1359 ه ش كه مشغول به علوم ادبيات عرب كتاب اجروميه و شرح بني عقيل و باب چهارم مغني اللبسيب به ترتيب استاد شيخ مهدي شريعت زاده و استاد شيخ احمد الشند علوم فقهي رساله عمليه و شرار السلام به ترتيب استاد شيخ مهدي شريعت زاده و استاد شيخ احمد الشند و علم اخلاق اداب متعلمين خواجه نصير الدين طوسي استاد سيد عبد الرضا شهرستان و علم منطق مظفر استاد سيد صادق شيرازي و علم هيئت شهيد استاد سيد محمد علي موسوي بحراني و علم تفسير جمع البيان استاد سيد مرتضي قزويني و علم رياضي و اقتصاد شهيد استاد محمد خيرالدين و علوم حديث و نهج البلاغه و كتب اربعه صمام سته و علم خطابه مرحوم والد مكرم حاج سيد محمد حسين حيدري و پس از دستگيري نظام حزب بعث عراق تبعيت پيروي از حضرت امام خميني(قدس سره الشريف)و تبعيد به جمهوري اسلامي ايران شروع به حضور و فراگيري از استاد مرحوم شيخ محمد تقي جعفري در علم منطق و فلسفه و نهج البلاغه از سال 1362- 1364 و از سال 1362 تا آخر سال 1364 مشغول به مشاوره و كارشناسي دفتر بررسي ارزشهاي

حاكم بر نظام اداري در سازمان امور اداري و استخدامي كشور بوده در موضوع مديريت و كار و پرداخت در اسلام تدوين و تحقيق و نگارش و از سال 1365 وارد به حوزه علميه قم شده و شروع به فراگير علوم حوزي سطوح و سطوح عاليه و بحث خارج نموده و تا سال 1372 دروس سطوح و سطوح عاليه را به اتمام رسانده و در سال 1373 شروع به حضور بحث خارج استاد حاج شيخ باقر ايرواني شده تا سال 1381 ه ش . و در سال 1377 شروع به تاسيس موسسه تحقيقاتي فرهنگي بضعة المختار الحياء تراث اهل البيت عليه اسلام نمود و با اخذ مجوز رسمي از اداره كل ارشاد و شوراي عالي بر مراكز فرهنگي با شماره ثبت 242 مشغول به فعاليتهاي تحقيقاتي و فرهنگي نموده.

كه بحمد الله والمنّد تا بحال ساليانه ده هزار جلد قرآن كريم و پنج هزار جلد مفتايح الجنان به صورت اهداء و رايگان در دست مومنان در داخل جمهوري اسلامي ايران و خارج از كشور توزيع شده .همچنان ده ها از كتابها تحقيق برخي از آنها به چاپ رسانده و برخي از آنها در دست اقدام مي باشند.و همچنان مشغول بر تشكيل محافل قرآني و دعايي و نهج البلاغه و عقائد و اخلاق و نقل احكام داخل و خارج از كشور و پاسخ گوي و حل اختلاف و اصلاح ذات البيع و تبليغات مي باشد.

خاتمي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد خاتمي

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/2/18

زندگينامه علمي

سيد احمد خاتمي در هجدهم ارديبهشت 1339 در سمنان متولد شد،

پدرش مرحوم سيد مهدي خاتمي انساني متعهد و متدين بوده و در ميان اقوام ، معروف به تقوي و غيرت ديني بود وي در سال 1364 از دنيا رفت . ما در ايشان خانم طيبه سادات خاتمي ، بانويي متدين ، مؤمن و مأنوس با قرآن و ادعيه است و هم اكنون (آذر 1383) در قيد حيات است . خاندان خاتمي از سادات معروف سمنان اند و جد اعلاي آنان مرحوم سيد هاشم همواره مورد علاقه و محبت مردم بوده كه همچنان مردم ذكر خير او را دارند. سيد احمد خاتمي در سال 1351 تحصيل علوم حوزوي را در مدرسه علميه صادقيه سمنان آغاز كرد و به مدّت دو سال در آنجا دروس مقدماتي را نزد اساتيد آن حوزه به پايان برد و در سال 1354 به حوزه علميه قم هجرت كرد و جهت استحكام بيشتر دروس اكثر درسهايي را كه در حوزه سمنان خوانده بود نزد اديب بزرگ مرحوم مدرس افغاني كه به تازگي از نجف آمده بود، مجدداً تكرار كرد و سپس دروس سطح را از اساتيد بزرگ حوزه همانند مرحوم آيت الله ستوده ، آيت الله اشتهاردي ، آيت الله خزعلي ، آيت الله بني فضل و... به پايان برد و سپس در درس خارج حضرات آيات شيخ جواد تبريزي ، محمد فاضل لنكراني ، ميرزا هاشم آملي ، وحيد خراساني ، شبيري زنجاني و... شركت كرده و به مدّت هفده سال در درس خارج فقه و اصول اين حضرات شركت نمود.

در فلسفه و كلام از حضرات آيات : شيخ يحيي انصاري شيرازي ، حسن زاده آملي ، جوادي آملي ، ابراهيم اميني بهره برده است . در تفسير از حضرت آيت الله مشكيني ، آيت الله خزعلي بهره مند شده است

و در درس نهج البلاغه از آيت الله حسين نوري همداني بهره برده است او از درس فلسفي «شناخت » از محضر شهيد آيت الله مطهري بهره مند شده است و در فن خطابه از محضر خطيب گرانقدر مرحوم حجة السلام و المسلمين آقاي شيخ محمد تقي فلسفي استفاده نموده است . تدريس وي از سال 1364، تدريس دروس حوزوي را به صورت عمومي شروع كرده است . اگر چه قبل از آن به طور خصوصي چند دوره كتب مقدمات (جامع المقدمات ، سيوطي ، مغني ، مختصر المعاني و...) را تدريس كرده بود. تا كنون 4 دوره معالم الاصول ، 7 دوره اصول الفقه ، 3 دوره شرح لمعه ، 2 دوره مكاسب ، 3 دوره رسائل و اينك (آذر 1383) مشغول پنجمين دوره تدريس كفاية الاصول است . وي مدت ده سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارد، دوره اول تدريس خارج اصول را به اتمام رسانده و اينك (آذر 1383) مشغول تدريس دوره دوم خارج اصول است و از كتابهاي فقهي بخشهايي از كتاب قصاص و ديات و تقريبا تمام كتاب الحج را تدريس كرده و اينك اشتغال به تدريس خارج كتاب صلوة دارد.

در اين مدت صدها طلبه از محضر وي بهره مند شده و همچنان استفاده مي كنند. وي در كنار تدريس علوم مصطلح حوزوي از سال 1365 به تدريس سيره پيامبر و امامان (آذر 1383) در روزهاي تعطيل (پنج شنبه ها) رو آورد كه در سال 1380 يكدوره از اين دروس به پايان رسيد و اينك سه سال است كه پنج شنبه ها تفسير زيارت جامعه را دنبال مي كند. وي در سال 1367 به دستور برخي از بزرگان حوزه درس تفسير

شروع كرد و اينك شانزدهمين سال اين درس است كه هر شب پس از نماز مغرب و عشاء، در مدرس امام مدرسه فيضيه دائر است و تا كنون تفسير 8 جزء قرآن به پايان رسيده (تفسير جزء آخر و 7 جزء اول ) و اينك مشغول تفسير هشتمين جزء قرآن كريم (سوره انعام ) مي باشند. تا كنون 1660 جلسه تفسيري داشته اند، درس تفسير نهج البلاغه نيز در ايام تعطيل داشته اند كه حدود دو سال است بحث موضوعي «امام علي (ع ) و مخالفان حكومت » را از نگاه مولي در نهج البلاغه دنبال مي كنند.

خوشبختانه نوار كاست اين درسها (گرچه نه به كيفيت عالي ) موجود است . وي كار اصلي خود راتدريس دانسته و سخت علاقه مند به آن است به گونه اي كه در ايام تحصيل به هيچ وجه كار ديگري را جاي آن قرار نمي دهد. در سخنرانيهاي وي هم قرآن و هم روايات و هم مسائل سياسي در حد نياز هست . وي در صدا و سيماي جمهوري اسلامي تا كنون صدها برنامه اجراء كرده است و امت مسلمان ما استقبال خوبي از خطابه هاي وي داشته و دارند. سيد احمد خاتمي به عنوان استاد راهنما و داور در رسالة سطح چهار و سطح سوّم حوزه و نيز به عنوان استاد راهنما در مؤسسه پژوهشي امام خميني و دانشكده شهيد محلاتي سپاه خدمت مي كنند و تا كنون رساله متعددي را در عرصه معارف ديني ، فعاليتهاي سياسي ، راهنمايي و ساماندهي كرده است . سيد احمد خاتمي قبل از پيروزي انقلاب همگام با رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني در ستيز با رژيم منحط پهلوي بود و با ايراد خطابه هاي حماس عليه آن رژيم سياه نقش

مفيدي در روشنگري مردم ايفاء كرد و بعد از پيروزي انقلاب عمده راهي را كه براي خود برگزيد كار فرهنگي بود كه از طريق تدريس ق ، خطابه ، تأليف آنرا دنبال كرد. وي موضع سياسي خود را "موضع ولايت فقيه " قرار داده است تا زماني كه امام راحل در قيد حيات بودند همراهي با آن امام بزرگوار و اينك همراهي با مقام معظم رهبري مدظله العالي وجهه همت اوست . وي در كنار كار فرهنگي در عرصه هايي كه نياز بوده است موضع گيري هاي مناسب سياسي داشته كه در روزنامه و جرائد كشور منعكس شده است . او در طول 8 سال دفاع مقدس در مواقع مورد نياز در جبهه هاي حاضر شده و به وظيفه خود عمل نموده است .سيد احمد خاتمي هم اكنون عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، عضو كميسيون حوزه آن جامعه نماينده مردم كرمان در مجلس خبرگان رهبري ، عضو هيأت رئيسه مجلس خبرگان ، عضو هيأت مديره مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي ، عضو شورايعالي مجمع جهاني اهل بيت (ع ) ، عضو شوراي سياستگذاري فرهنگي آن مجمع مي باشد.

خادم الذاكرين، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر خادم الذاكرين

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حقير در سال 1341 متولد شدم و در شش سالگي به دبستان و سپس راهنمايي و دبيرستان رفتم، در سال 1359 ديپلم تجربي گرفتم و وارد حوزه علميه اصفهان شدم. در سال 1361 به قم آمدم و تا الان 25 سال است كه در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل و تدريس و تاليف و تحقيق هستم. بيش از 20 سال است كه در مدارس حوزه علميه قم، مركز جهاني

و برخي دانشگاه ها به تدريس مشغول هستم و نيز در ايام تبليغ در داخل و خارج از كشور مشغول فعاليت هستم. به عنوان استاد راهنما، مشاور و داور پايان نامه هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد در مركز جهاني و شوراي مديريت حوزه علميه قم مشغول هستم. هم اكنون مشغول تدريس سطوح عالي (كفايه و مكاسب) در حوزه علميه قم و مركز جهاني هستم.

خادم عليزاده، امير

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير خادم عليزاده

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1340 در يكي از محلات قديمي مركز شهر دزفول چشم بدنيا گشودم. دوره ابتدايي را در مدرسه سپه دزفول سپري كردم.با آغاز دوره تحصيلي راهنمايي در دبيرستان جندي شاپور (51 _ 1350) دوره جديدي از مطالعه كتب ديني را آغاز كردم.از سال 1352 با قبول سرپرستي جلسه قرائت قرآن مسجد امام جعفر صادق (ع) دزفول دوره جديدي از زندگي علمي و اجتماعي خويش را آغاز نمودم.مطالعات ديني معمول آن روزگار روح تشنه مرا سيراب نمي كرد لذا از سال 1354 با هدف شناخت اسلام ناب محمدي (ص) آهنگ حوزه علميه قم را نمودم كه ميسر نشد چون اشتغالات علمي و فعاليت هاي فرهنگي _ مبارزاتي به شدت اوج گرفته بود و... بهار سال 1357 در اوج مبارزات متنوع بر عليه رژيم ستم شاهي گرفتار ساواك و سپس به زندان محكوم شدم در آنجا نيز بطور مخفيانه و ... جلساتي را با دوستان مذهبي ام داشتم .پس از آزادي از زندان در پاييز 57 مركز فعاليت ديني ام را به مسجد امام حسن عسكري (ع) منتقل كردم و به انتشار روزنامه كوثر (به طور

مخفيانه) به كمك برخي از دوستان فداكار پرداختم .اين روزنامه بطور مخفي در محافل فرهنگى، مساجد و دانشگاه ها منتشر مي شد و از شهادت و جهاد و ... مي گفت.پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك درسال 58 و بعدا" فرهنگ و ادب در خرداد 59 وارد حوزه علميه قم شدم.از سال 61 رسما تدريس دروس حوزوي همچون جامع المقدمات، سيوطى، مبادي العربيه، حاشيه ملا عبدالله، منطق مظفر، مغني اللبيب، معالم، اصول مظفر، و … خدمت عزيزان طلاب آغاز كردم كه تا سال 69 با تدريس كتاب هاي شرح لمعه، رسائل و مكاسب ادامه يافت.سال 68 دروس سطح حوزه را به پايان رساندم و سال 69 خارج فقه و اصول را آغاز كردم.در دوره سطح از اساتيد بزرگواري همچون آقايان، وجداني فخر، اعتمادى، پايانى، ستوده و اشتهاردي و در مقطع خارج فقه و اصول از اساتيد عالي مقامي همچون آيات عظام فاضل لنكرانى، وحيد خراسانى، ميرزا جواد تبريزي و مكارم شيرازي و … تا كنون بهره برده ام.از آبان 65 تا اسفند 69 در كنار تحصيل و تدريس در حوزه علميه قم، براي مطالعه و تحقيق در واحد پژوهشي علوم قرآن وابسته به مكتب اميرالمومنين عليه السلام دعوت شدم.پس از تهيه و تدوين طرح جامع وحي از سال 72 تا 79 مديريت واحد پژوهشي علوم قرآن را در دانشگاه مفيد عهده دار بودم كه علاوه بر مسئوليت ساماندهي فيش هاي انبوه علوم قرآني و «برنامه نرم افزاري علوم قرآني كاوش» مقالاتي در اين زمينه به رشته تحرير در آوردم.در سال 69 مقطع كارشناسي اقتصاد نظري و سپس كارشناسي ارشد (1375) كه درسال

1378 درمقطع كارشناسي ارشد رشته علوم اقتصادي از دانشگاه مفيد فارغ التحصيل شدم. از سال 70 تا 79 به تدريس دروس معارف در دانشگاه هاي تهران مشغول بودم. از سال 1374 تا كنون به تدريس دروس تفسير آيات اقتصادي در قرآن، مباني علم اقتصاد، مباني فقهي اقتصاد اسلام، روش تحقيق، پول و بانكداري، نظام اقتصادي صدر اسلام، ماليه عمومي، اقتصاد خرد، اقتصاد كلان و ... مشغول بوده ام.از مهر 1385 مشغول تحصيل در مقطع دكتري علوم اقتصادي در دانشگاه علامه طباطبائي شده ام.

خادمي كوشا، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي خادمي كوشا

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/6/15

زندگينامه علمي

كليه تحصيلات قرآني (پيش از دبستان) و ابتدائي و ... در شهر قم بود كه با تشويق پدر كه خود از صنف روحانيت مي باشد به حوزه وارد شد . آغاز ورود به حوزه 1365 بود كه از سال دوم آغاز به تدريس در موضوعات نحو و منطق نمود و در موضوعات متفرقه به مطالعه پرداخت.در ايام تابستان به همراه دوستان برخي از موضوعات درسي را آموزش ديده و از سال 68 در درس لمعه استاد وجداني فخر شركت نمود و در كنار دروس حوزه اقدام به تحصيلات نيمه كاره مانده فرهنگي نموده و ديپلم را گرفت.از سال 1374 در درس خارج اساتيد بزرگي چون استاد آيت الله تبريزي، سبحاني، شبيري زنجاني، مكارم، فاضل شركت نمود كه بيشتر مدت را از درس استاد تبريزي استفاده نمود.

در سال 73 و 74 به صورت رسمي در برخي مراكز حوزه شروع به تدريس نموده و از سال 76 تا كنون مشغول تدريس فقه

و اصول در مدارس شهيد صدوقي، معصوميه، آيت الله گلپايگاني، مدرسه خان، كه از سال 79 به تدريس سطوح عالي(رسائل، مكاسب و كفايه) مشغول گرديد.همزمان با درس و تدريس در حوزه مدتي نيز در مراكز آموزش عالي به تدريس مشغول گرديد و در سال 79 نيز براي آموزش زبان عربي در مركز آموزش دفتر تبليغات شركت نمود و پس از اين ايام در موضوعات علوم قرآني به مطالعه و تحقيق گذراند و در برخي مراكز قرآني مانند مركز تخصصي تفسير، مدرسه عالي بنت الهدي، موسسه امام خميني(ره) در رشته علوم قرآني به تدريس پرداخت ولي همچنان در رشته فقه و اصول در حوزه علميه به درس و تحقيق و تدريس ادامه داده و هم اكنون نيز به اين مهم اشتغال دارد.با توجه به علاقه زياد به خدمت در نشر فرهنگ اهل بيت(ع) در سال 1378 اقدام به نوشتن كتاب جوان در پرتو اهل بيت(ع) نمود كه عمدتا براي روشنگري و جلوگيري از سودجويي برخي سياست مداران از توانايي جوانان بود اين كتاب به نام مشكلات ... تا سال 1380 چاپ نشد و پس از تحويل آن به بوستان كتاب با هزينه ناشر در سال 82 از چاپ خارج گرديد البته به غير از اين نوشتار برخي نوشتار ديگر همچنان چاپ نشده باقي است.

خالصي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر خالصي

محل تولد : قائن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1321/1/1

زندگينامه علمي

نام من، محمد باقر، شهرتم خالصي، پدرم مرحوم آيه الله حاج شيخ عباس، در شب جمعه 19 شوال سال 1361 مطابق با آبان سال 1321 در روستاي بيهود از توابع شهرستان قائن

كه در جنوب خراسان قرار دارد، بدنيا آمدم. روستاي نامبرده كوهستاني و از نظر آب و هوا معتدل ولي كم درآمد و مردم آن بزحمت مي­توانند مؤونه يعني خرجي سال خود را بدست آورند پدرم پس از اتمام مقدمات ادبي و سطوح عاليه حوزوي در شهر قائن و سپس در مشهد چند سالي بقصد ادامه تحصيل در نجف سكونت كرد و از محضر علماي بزرگ آن زمان همچون آيه الله اصفهاني و آيه الله عراقي و آيه الله خوانساري و آيه الله غروي به تلمذ پرداخت و پس از اينكه مريض شد به دستور آيه الله اصفهاني بقصد معالجه به ايران مسافرت كرد و مدتي در تهران ماند و سپس به روستاي بيهود آمد.

پدرم پس از ازدواج با مادرم به مشهد مهاجرت كرد و چند سالي در مشهد ساكن شد و در مسجدي در محله نوغان به امامت جماعت پرداخت. يادم هست كه در سن 6 سالگي مرا وادار كرد كه نصاب الصبيان را بخوانم و به من دستور داد كه قطعاتي از آن راحفظ كنم ولي در همان روز اول شروع بنصاب بخاطر اينكه مقدار معيني درس را خوب حفظ نكرده بودم مرا كتك زد پدرم بخاطر اموري كه شرح آن طولاني است دو مرتبه بروستاي بيهود برگشت و در اين زمان بود كه مرا به مدرسه دولتي فرستاد كه دروس جديده را فرا گيرم. من در يكسال چهار كلاس به فاصله چند ماه سپري كردم كه شرح آن طولاني است. هنگامي كه پدرم اين مطلب را ديد گفت: حيف است كه بمدرسه دولتي بروي، در نزد خودم دروس حوزوي بخوان و مرا

وادار كرد كه امثله و شرح آن را نزد وي شروع كنم و پس از شروع به جامع المقدمات در سن هشت سالگي در همان روستا مرا معمم كرد. و پر واضح است كه بچه­اي در سن من با عمامه و قبا در بين مردم روستا چقدر مورد مسخره قرار مي­گرفت خصوصا كه با همان عمامه و قبا با بچه­ها بازي هم بكند. در هر حال در سن 13 چهارده سالگي مرا به خوره مشهد برد. و در مدرسه ابدالخان اسكان داده در سال­هاي اول تحصيل بخاطر استعداد ذاتي و ساده انگاشتن مطالب علمي چندان در بحث و مطالعه كه لازمه درك عميق علم است اهميت نمي­دادم ولي آنچه كه مرا از اين روش باز گرداند و بطرف جديت و زحمت سوق داد درس استاد علامه مرحوم اديب نيشابوري قدس سره بود. اديب شخصي موقر و مسلط بر مطالب علمي بويژه مطالب ادبي بود.

خلاصه تدريس استادانه و شيرين جلوه دادن علم و دانش و علاوه بر آن تحقيق و توضيح و تبيين مطالب علمي، مرا دگرگون كرد. در سال 1340 پدرم مرا به قم آورد و در مدرسه فيضيه اسكان داد من در قم رسائل و مكاسب را خواندم و پس از خواندن مقداري از كفايه به همراهي يكي از دوستان كه از قبل در نجف ساكن بود به نجف رفتم كه اين قصه بسيار جالب و تفصيل شنيدني دارد كه اين مختصر جاي بيان آن نيست در نجف پس از اتمام كفايه پا به درس خارج فقه و اصول گذاشتم و توفيق حضور درس محقق و علامه بزرگ استاد الفقها آيه الله سيد

ابوالقاسم خوئي را پيدا كردم و علاوه بر]آن[ درسهاي ديگري را شروع كردم كه داراي تفصيل است. در نجف كه بودم بخصوص قبل از تاهل بسيار موفق و اوقات مستغرقي داشتم و شبانه روز پا در درس و يا تدريس و يا نوشتن و يا مطالعه مي­گذشت و مي­توانم بگويم بهترين اوقات عمرم زمان سكونتم در نجف بود افكارم يا در تحصيل و تحقيق و يا در عبادت سپري مي­شد ولي اين شادي و توفيق با اصرار پدرم به مهاجرت به ايران به آخر رسيد زيرا مهاجرتم به ايران و در آخر سكونتم در قم مسير زندگي و برنامه اشتغالات مرا در حدي تغيير داد كه اين نيز خود جريان مفصلي دارد. مطلبي كه در زمان سكونتم در نجف پيش آمد ورود مرحوم امام خميني رحمه الله عليه به نجف بود. ­شنيدم كه ايشان با مرحوم آقا مصطفي وارد بغداد شده­اند و از آنجا بكاظمين رفته­اند و من سعي و كوشش كردم كه همراه يكي از دوستان اولين ماشين از طلاب ايراني را راه انداختيم و به ديدار ايشان به كاظمين رفتيم و اين امر نيز جريان مفصل و شنيدني دارد.

گفتم پدرم اصرار ورزيد كه من از نجف به ايران و به محل سكونت ايشان يعني سرايان بروم ولي من از اين امر جدا" اكراه داشتم ولي بر اثر اصرار و ابرام ايشان پذيرفتم كه به ايران بيايم ولي سكونت در سرايان را نپذيرفتم و از ايشان خواهش كردم كه محل سكونتم در ايران را به خودم واگذارد باز اصرار كرد كه در مشهد ساكن شوم ولي من به جهاتي كه جاي ذكر آن

نيست قم را اختيار كردم و از سال 1350 در قم ساكن شدم و در قم علاوه بر اشتغالات علمي برنامه تبليغ و منبر و سخنراني نيز پيش آمد كه آنهم به برنامه­هايم افزوده شد كه اين نيز شرح مفصلي دارد. در ابتداي امر تصميم گرفتم كه بدرس دو نفر كه آن زمان در قم شاخص و مورد قبول بودند مدتي حاضر شوم تا اگر حضور در درس آنها بيشتر از تحقيق و بررسي خودم استفاده داشته باشد ازآن استفاده كنم و آن دو نفرآيه الله گلپايگاني و شريعتمداي بودند. البته اولي خارج حج و دومي خارج مكاسب تدريس مي­كردند. ولي پس از يكسال درس­هاي آند ورا ترك كردم و بتحقيق و بررسي فقهي و اصولي شخصي ادامه دادم و در ضمن به تدريس مكاسب و رسائل و برهه­اي هم كفايه و برهه­اي هم خارج اصول در منزل پرداختم كه حاصل تدريس اخير قاعده لا ضرر و استصحاب و تعادل و تراجيح و اجتهاد و تقليد شد كه قاعده لاضرر بنام رفيع الغرر عن قاعده لا ضرر به چاپ رسيد ولي ساير مباحث تا بحال با اينكه آماده چاپ است چاپ نشده ولي تدرس بخاطر پيش آمدن مريضي پدرم و سپس فوت ايشان و پي­آمدهاي رنج آور و بي حد ناگوار آن به تعويق افتاد و سپس تعطيل شد. اميدوارم خداوند توفيق عنايت فرمايد تا دوباره شروع شود.

خان صنمي، شعبانعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شعبانعلى خان صنمي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

تقريبا هفده ساله بودم كه با ترك دبيرستان وارد حوزه علميه قم شدم دروس مقدماتي را

ابتدا در مدرسه آيه الله گلپايگاني و سپس در مدرسه حقاني و بالاخره در مدرسه رسالت تا پايان لمعتين فرا گرفتم رسايل را نزد آقاي اعتمادي و كفايه و مكاسب را نزد آقاي ستوده و مقداري نيز آقاي دوز دوزاني به پايان بردم.حلقات اصول الفقه، شهيد صدر، به اضافه بخشهايي از شرح نهج البلاغه (جلد اول 13و 14) و بحار الانوار(كتاب العشره) را به عنوان متون عربي نزد شاگرد آن مرحوم، استاد سيد مهدي نبوى- دام ظله-آموختم.از دروس خارج، قسمتهايي از فقه و اصول را در محضر حضرات آيات، فاضل، وحيد و روحانى، ميرزا جواد آقا تبريزى...حاضر شدم اما بيشترين استفاده را كه سالها به طول انجاميد از درس فقه و اصول آيه الله كوكبي داشته ام، شايد يك دوره كامل از درس اصول ايشان را درك كرده باشم.

آثار علمي :

كتاب علمي مشاهدات امير مؤمنان (ع) در 2 جلد توسط نشر الهادي در سال 73 به چاپ رسيد، كتاب علمي خاطرات امير مؤمنان(ع) در واقع همان كتاب قبلي است كه با اضافات و تغييراتي در يك مجلد توسط دفتر تبليغات (بوستان كتاب) چاپ شد كه امسال پنجمين چاپ آن منتشر شد.

كتاب علمي خاطرات امام صادق(ع) كه در آستانه چاپ است.كتاب ديگر كه در واقع رساله دكترا با عنوان، پديدة حصر مذاهب اربعه ي زير نظر دانشگاه فردوسي مشهد، واحد فقه و حقوق در حال تكميل و آماده دفاع مي باشد.در سال 78 به فعاليت در بخش هاي آموزشي پژوهشي دانشگاه دعوت شدم اما به دليل اين كه ملبّس نبودم نتوانستم از مدارك رسمي حوزه كه منوط به پوشيدن لباس بود، استفاده كنم. از اين رو

براي تهيه مدارك لازم از طريق خبرگان بدون مدرك وزارت علوم، ابتدا در سطح مربي شركت كرده پذيرفته شدم و با اين مدرك عضو هيأت علمي دانشگاه علوم پزشكي قم شدم. و پس از گذشت 3 سال مجددا در امتحانات تخصصي خبرگان، در مرتبه استاد ياري قبول شدم. و در حال حاضر بيش از يكسال است كه در حال نوشتن پايان نامه فوق الذكر هستم.

خانجاني، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم خانجاني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن دوره متوسطه در شهر تهران در سال 1361 وارد حوزه علميه چيذر تهران شده و تحصيل علوم ديني را در اين حوزه آغاز نمودم و تا سال 1371 در اين حوزه اشتغال داشتم و پس از آن براي ادامه تحصيل در سال 1371 وارد حوزه علميه قم شدم و پس از گذراندن امتحانات و مراحل قانوني در سال 1372 درس خارج را با درس آيت الله مكارم شيرازي و مدتي درس آيت الله سبحاني آغاز نمودم. در سال 1372 همراه با درس خارج در دوره كارشناسي ارشد تاريخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در رشته تاريخ شركت كردم و در سال 1379 از اين دوره فارغ التحصيل و از پايان نامه خود دفاع نمودم. در طول اين سال از محضر مبارك برخي اساتيد حوزه چون حضرات آيات ميرزا جواد آقا تبريزي و آيت الله وحيد نيز بهره بردم و درس خارج آيت الله وحيد و آيت الله مكارم را همچنان ادامه مي دهم.

خائفي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله خائفي

محل تولد : بندرانزلي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/11/14

زندگينامه علمي

معظم له در يك خانواده مذهبي و متدين و زاهد كه با گذشت چند دهه هنوز زبانزد خاص و عام مي باشد در 14 بهمن سال 1309 شمسي در شهرستان بندر انزلي ديده به جهان گشود. دوران طفوليت و كودكي را تحت تعليم و تربيت پدر و مادري والامقام و وارسته و پرهيزگار سپري نموده و با فرا رسيدن به سن

مدرسه تحصيلات ابتدائي و مقداري از دوره متوسطه را در همان شهر سپري نموده بود كه بخاطر علاقه فراوان به تحصيل علوم اسلامي و تشويق پدر بزرگوارشان در سن 15 سالگي وارد حوزه علميه شهرستان رشت شد و پس از پايان رساندن دوره مقدماتي علوم حوزوي براي كسب مقامات بالاتر عازم حوزه مقدسه قم شده و با تمام كردن دوره سطح از محضر اساتيد بنام وقت در درس خارج فقه و اصول مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمي بروجردي (رحمةالله عليه) حاضر شده و بهره هاي فراوان برده ولي عطش دروني ايشان معظم له را در سال 1343 همراه با تبعيد پير و مرادش امام خميني (ره) به نجف اشرف كشاند كه از جمله اولين كساني بود كه براي استقبال امام از نجف به كاظمين آمده بودند. در نجف اشرف از محضر اساتيد والامقامي همچون آية الله العظمي خوئي (ره) به مدت 27 سال، مگر يك روز كه آن هم علتي داشت. و به صورت مكاتبه ائي از حضرت آيةالله العظمي سيد عبدالاعلي سبزواري( قدس الله اسرارهم) بهره هاي فراوان نموده كه در همان دوران اول به مقام اجتهاد نائل گشتند كه در آذر ماه سال 1370 شمسي به وطن عزيز و اسلامي ايران برگشتند و در شهر مقدس قم رحل اقامت افكندند و در طول اين سالها طلاب و فضلاي زيادي از كشورهاي مختلف عربي از درس خارج فقه و اصول عربي ايشان و همچنين دوستان زيادي نيز از بحث خارج فقه فارسي ايشان كه هنوز هم بحث خارج بيع ايشان در مدرس امام فيضيه و بحث اجتهاد و تقليد معظم له كه در

دفتر ايشان ادامه دارد و مخصوصا از سيره زاهدانه عملي ايشان بهره مند هستند. لازم به ذكر است كه حضرت ايشان در تمامي دوران زندگي و طول عمر شريفشان در حال تحصيل و تدريس بوده و هستند كه نتيجه آن تحقيقات گسترده ايشان خصوصا در فقه و اصول بصورت متن و حاشيه و تقريرات موجود مي باشد كه بخشي از آن به زيور طبع آراسته شده و بخش ديگر آماده چاپ و بسياري بصورت دست نوشته و جزوات موجود است. كتابهاي راهنماي ارث و سيستم قضائي اسلام در سال هاي 43 و 42 چاپ شده و كتاب ارزشمند" بحوث في ولاية الفقيه" در سال 1378 در اختيار اهل علم قرار گرفته است. همچنين خاطراتي از استاد خود مرحوم امام (ره) به زبان عربي توسط انتشارات كوثر به زيور طبع آراسته گرديده است. جواب با ذكر ادله بر استفتا ئات مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه ايشان آماده براي چاپ گرديد. "الربا و تحليله با لحيل اشرعيه" و شرح بر رسائل ثلاث و حاشيه بر رساله مناسك حج و ... موجود است كه انشاءالله جامعه علمي از آن بهره مند خواهند شد. فعاليتهاي تدريسي استاد در طول تحصيل تاكنون ادامه داشته كه در طي سپري شدن هر مرحله اي از درس مراحل پائين را تدريس مي نمودند كه از جمله آنها تدريس كتابهاي سيوطي، معالم، شرح لمعه و مكاسب و كفايتين و الان درس خارج مي باشد كه الحمدلله طلاب و فضلائي اكنون از سفره علمي ايشان متنعم هستند.

خرازي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن خرازي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد :

1316/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد محسن خرازي در سال 1316 هجري شمسي در تهران در خانواده اي مذهبي و مورد علاقه مردم متديّن و علماي بزرگ تهران به دنيا آمد، پدرش حاج سيد مهدي خرازي نام داشت و اصل و نسب آنها اصفهاني است كه به تهران مهاجرت كرده اند و از سادات گرامي اصفهان و تهران بوده اند و نسب آنها به امام سجاد(ع ) و امام حسن مجتبي (ع ) مي رسيده است . آيت الله سيد محسن خرازي دروس دوران ابتدايي را در تهران در مجتمع فرهنگي برهان فرا گرفت و سپس تحت تربيت و آموزش آقا شيخ محمد حسين زاهد قرار گرفت . او كه در مسجد امين الدوله تهران ونيز در مسجد جامع تهران نماز مي گزارد، به تربيت نوجوانان مي پرداخت و تأثير عميقي در دل آنان مي نهاد. با درگذشت او، استاد خرازي به بازار تهران رفت و مدتي به كسب و كار پرداخت ، امّا به زودي بازار را رها كرد و به حوزة درسي آيت الله مجتهدي پاي نهاد و بسيار مورد عنايت و علاقه او قرار گرفت . با فراگيري دروس مقدماتي ، عزم سفر به حوزه علميه قم كرد تا در محضر استادان مبرّز و برجسته آن حوزه ، تحصيلات خود را تكميل كند؛ البته در اين باره نبايد نقش سفارشهاي آيت الله رفيعي (ره ) را ناديده انگاشت . اين گونه بود كه به همراه آيت الله رضا استادي در سال 1336 به قم آمد و با او در يك جا سكونت گزيد و به تحصيل پرداخت . در قم باقيماندة دروس ادبيات را به پايان رسانيد و سپس به فراگيري دروس دورة سطح در زمينه هاي فقه و اصول ، فلسفه و كلام پرداخت و از سال 1341

به بعد، به درس خارج بزرگان و آيات عظام مشرف شد. در طي اين سالها از دروس اخلاق استادان مهذّب و باتقواي حوزه نيز بهره هاي فراوان مي برد. آيت الله خرازي در ساليان تحصيل خود، محضر استادان و علماي فراواني را درك كرد او كه در تهران تحت عنايت آقا شيخ محمدحسين زاهد قرار داشت ، پس از ارتحال او به نزد آيت الله مجتهدي رفت و همواره مورد محبت او قرار مي گرفت . در قم نيز باقيمانده دروس مقدمات را نزد آيت الله فشاركي آموخت و در درس شرح لمعه آيت الله شيخ محمد تقي ستوده شركت مي كرد. رسائل را نزد آيت الله شيخ مصطفي اعتمادي و آيت الله حاج شيخ محمد شاه آبادي و مكاسب را نزد آيت الله ميرزا علي مشكيني و كفاية الاصول را نزد آقايان آيت الله حاج سيد محمد باقر سلطاني و حاج شيخ محمد شاه آبادي و حاج شيخ علي تنكابني فلسفي فرا گرفت . همچنين براي آموختن فلسفه ، كلام و عقايد به نزد آيت الله شيخ محمد شاه آبادي مي رفت و استفاده فراواني برد. او از سال 1341 به بعد در درس خارج عالماني چون آيت الله العظمي سيد محمدرضا گلپايگاني (ره )، آيت الله العظمي سيد محمد محقق داماد(ره )، آيت الله العظمي سيد حسن فريد اراكي (ره ) شركت كرد و در درس خارج آيت الله العظمي شيخ محمد علي اراكي (ره ) تا اواخر عمر ايشان حضور داشت . آيت الله خرازي در سالهاي فراگيري سطوح با حضرات آيات و حجج اسلام محمد حسن ممدوحي ، غلامحسين حقاني ، سيد مجتبي زنجاني ، سيد جمال الدين دين پرور مصاحبت و مباحثه داشت و در حال فراگيري دروس خارج با حضرات آيات آقايان استادي و مصلحي و غلامرضا سلطاني مباحثه مي نمود و با حضرات

آيات مظاهري ، مصباح و سيد محمد خامنه اي رابطه دوستي داشت ، امّا دوستي كه از آغاز تاكنون در كنار او بوده آيت الله رضا استادي است . آيت الله محسن خرازي در عرصه هاي علمي و فرهنگي ، خدمات بسياري را به انجام رسانده است . از مهم ترين خدمات او در اين عرصه ، تأسيسس «مؤسسه در راه حق » بود. در آن روزگار مسيحيت توانسته بود با ابزارهاي موجود با محصلان دبيرستاني مسلمان ارتباط برقرار كند و آنان را به مسير گمراهي و ضلالت بكشاند. رژيم پهلوي نيز خود به گونه اي از تشكيلات مسيحيت حمايت مي كرد و نسبت به موضع گيريهاي حوزه علميه ، حساسيت خاصي نشان مي داد. در سال 1343 هجري شمسي آيت الله خرازي با توجه به اهميت مبارزه با افكار انحرافي مسيحي و نيز نظر به ضرورت ايجاد تشكيلات منسجمي براي مبارزة هميشگي با افكار التقاطي مؤسسه در راه حق را بنيان نهاد. اين مؤسسه ضمن برقراري ارتباط با جوانان ، به حل شبهات و مشكلات آنان مي پرداخت و اصول اعتقادي را با سبك نوين مطرح كرده آنان را با مباني و مبادي علوم اسلامي و اصول تشيع آشنا مي ساخت . در ثمردهي اين مؤسسه تلاش با اخلاص و بي چشمداشتِ ماديِ بزرگاني همچون آيت الله استادي ، آيت الله مصباح يزدي ، آيت الله مظاهري و آيت الله سلطاني را نبايد از ياد برد. اين مؤسسه بعدها در چند قالب مشغول به كار شد كه مسؤوليت بخش آموزش به عهده آيت الله مصباح يزدي ، مسؤوليت بخش پژوهش به عهدة حضرات آيات مظاهري ، استادي ، مصلحي و سلطاني و نيز مسؤوليت بخش معارف به عهده برخي از فضلا و استادان حوزه نهاده شد. اين موسسه در آن زمان مورد علاقه و عنايت امام

خميني (ره ) و ديگر مراجع و هم اكنون نيز مورد عنايت و حمايت مقام معظم رهبري و ديگر مراجع تقليد است و با جدّيت تمام به راه خود كه شناساندن اسلام واقعي به جوانان و مبارزه با تحريف و التقاط و انحراف است مي پردازد. از ديگر فعاليتهاي آيت الله خرازي در اين عرصه ، همكاري با مجمع فقهي اهل بيت ، دربارة مسائل جديد فقهي است كه اين همكاري تا هم اكنون نيز ادامه دارد. آيت الله خرازي از سالهاي تحصيل دورة سطح به تدريس نيز مي پرداخته و از حدود 20 سال پيش تاكنون به تدريس خارج فقه و اصول براي طلاب نيز اشتغال داشته است . آيت الله خرازي تاكنون كتابها و رساله هاي گوناگوني نگاشته است. آيت الله سيد محسن خرازي در پيش و پس از انقلاب اسلامي حامي انقلاب بوده و همواره بر رهبري امام خميني (ره ) و پس از او مقام معظم رهبري ، حضرت آيت الله خامنه اي تأكيد دارد. شركت در پاره اي از تظاهرات و تماس با برخي از مراجع تقليد آن زمان براي آزادي گروهي از زندانيان كه جانشان در خطر بود از فعاليتهاي مهم ايشان در سالهاي پيش از انقلاب است . او در سال 1359 به دعوت اعضاء جامعة مدرسين حوزه علميه قم به عضويت آن نهاد درآمد و تاكنون در پيشرفت حوزه علميه ، نقش بسزايي را ايفا كرده است . همچنين با پيشنهاد جامعه مدرسين به نمايندگي مجلس خبرگان رهبري در دورة دوم و سوم از استان تهران درآمد. آيت الله سيد محسن خرازي هم اكنون در قم حضور دارد و به تدريس و تربيت طلاب مستعد و جوان مي پردازد.

خراساني، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر خراساني

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت :

ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1353 در شهرستان دامغان در خانواده اي مذهبي و زحمتكش به دنيا آمدم. پدرم از فعالان قبل از انقلاب كه بعد از انقلاب هم در فعاليت هاي جمعي حضوري فعال داشت. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در دامغان گذراندم كه البته غالباً در مقاطع تحصيلي از شاگردان ممتاز محسوب مي شدم. سال 67 وارد حوزه علميه كه 6 سال در حوزه علميه دامغان مشغول به تحصيل بودم و از سال 1373 وارد حوزه علميه قم شدم. كه پايه هاي تحصيلي به اتمام رسيد و قريب ده سال در درس خارج حضرات آقايان مكارم شيرازى، فاضل لنكراني(ره)، نوري همدانى، سبحاني و لاريجاني حاضر و استفاده بردم. سال 79 در رشته علوم سياسي دانشگاه باقرالعلوم(ع) مشغول به تحصيل شدم كه از همان ابتداء انجمن علمي علوم سياسي دانشگاه را به اتفاق جمعي از دوستان راه اندازي نموديم. كه بعد از مدتي با فعال شدن ساير انجمن هاي علمي به عنوان دبير انجمن هاي علمي دانشگاه انتخاب كه در همين راستا طرح برگزاري همايش نهضت نرم افزاري و توليد علم و دبيرخانه طلبه دانشجويي نهضت نرم افزاري پايه گذاري گرديد. چندين سال به عنوان مسئول دبيرخانه و طرح و برنامه ستاد كنگره شهداي روحاني سراسر كشور مشغول به فعاليت بودم كه در كنار اين فعاليت ها از تبليغ و تدريس در مناطق مختلف نيز غافل نبودم. در حال حاضر از محققين مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامي هستم كه با فعال شدن مجمع عالي حكمت اسلامي به عنوان مدير اجرايي مجمع انتخاب شدم. در حين فعاليت در دانشگاه دو ماهنامه علمي دانشجويي نسل بعد را راه اندازي

نموديم و در خلال برگزاري يادواره ها، نشريه خبري اجتماعي ديگري نيز راه اندازي گرديد. در حال حاضر مجوز تدريس درس انقلاب اسلامي و ريشه ها از سوي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه صادر كه به علت دور بودن مراكز آموزشي مورد پذيرش اينجانب تاكنون واقع نشده است. در حال حاضر علاوه بر فعاليت هاي اجرايي به امور پژوهش و تحقيق به ويژه در حوزه علوم قرآني مشغول مي باشم.

خرقي آراني، حسن آقا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن آقا خرقي آراني

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

_ اخذ ديپلم تجربي سال 1360 آران و بيدگل. -ورود به حوزه 1360 اتمام سطح 1368 كاشان. _ ورود به سطح 1368 و شروع درس خارج فقه آيت الله مكارم شيرازي اصول آيت الله وحيد خراسانى. _ ورود به دانشگاه دولتي رشته فلسفه 1373 اتمام 1377. _ ورود به دانشگاه رشته فلسفه غرب 1377 اتمام 1380_ سيزده سال سابقه و حضور در درس خارج فقه و اصول در قم. _ سابقه 12 سال تدريس در دانشگاه هاي متعدد. _ سابقه پنج سال تدريس در حوزه در مقاطع متعدد. _ داراي دو اثر چاپ شده. _ داراي سه اثر چاپ نشده. _ صاحب ده ها مقاله علمى. _ صاحب امتياز و مديرمسئول نشريه دو هفته نامه ظهور. _ داراي دو مجوز اخلاق اسلامي و انديشه اسلامي (معارف) از نهاد رهبرى. _ صاحب مقالاتي چند در نشريات معتبر كشور.

_ دفاع از پايان نامه علمي فلسفي 1380 با ترجمه كتاب انگليسي پوتنام جنبه ها و جمله هايي چند از رئاليسم با تفسير و شرح. _ جلسات تفسير قرآن به طور مرتب. _ حضور در

جلسات فرهنگي و ادبي و ارائه مقاله و سخنراني و غيره... .

خزائلي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي خزائلي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

حاج شيخ محمد علي خزائلي فرزند عبد الله در 26 دي ماه 1334 هجري شمسي در خانواده اي زحمتكش و كشاورز و مذهبي وابسته به روحانيت در شهرستان شهيد پرور و مهد علم و ايثار ، نجف آباد چشم به جهان گشود و در دامن مادري پاكدامن و علاقمند به روحانيت و عاشق و دلباخته اهل بيت (ع) بنام حاجيه معصومه مصطفايي ، تربيت و پروش يافت و ازآغاز نوجواني علاقه وافري به روحانيت اصيل و متعهد و مراكز دين و مساجد و حوزه هاي علميه داشت و در ضمن فراگيري علوم جديد ، در كار كشاورزي همراه با پدر بزرگوارش شركت داشت. پس از اتمام دوره راهنمايي (سال 1349) در سن شانزده سالگي ، تشنگي و شوق زايد الوصف به معارف ديني و نامساعد بودن اوضاع اجتماعي آن زمان و كافي نبودن محيط مدارس دولتي براي تامين خواسته هاي معنوي و روحاني، ايشان را به حوزه مقدسه علميه كشاند و با شوق و اشتياق شروع به تحصيل علوم دين كرد و دروس اخلاق ، عقايد ، صرف ، نحو ، ادبيات ، منطق ، معالم الاصول و معاني و بيان را در محضر اساتيد بزرگواري نظير : مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي (پدر خانم خود) امام جمعه فقيد نجف آباد اصفهان ، حاج دايي خود حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ ابوطالب مصطفايي ، مرحوم سيد محمد باقر

حسني ، حاج سيد حسين اسماعيليان و حاج شيخ محمود واحد فرا گرفت ، و براي ادامه تحصيلات ديني و بهره گيري از اساتيد بلند مرتبه در علوم بلند پايه در سال 1355 راهي حوزه علميه قم شد و دوره سطح را خدمت اساتيد گرانقدر ، آيات : فاضل هرندي ، ستوده ، سيد علي محقق داماد و سيد حسن طاهري خرم آبادي فرا گرفت و همراه دروس حوزوي تحصيلات متوسطه را به انجام رسانيد و موفق به اخذ ديپلم گرديد . پس از گذراندن سطح عالي علوم حوزوي شروع به فراگيري خارج فقه و اصول نمود و فلسفه ، اخلاق ، عرفان (كتاب هاي منظومه ، منطق و حكمت ، اسفار ، فصوص الحكم و مصباح الانس ، علم هيئت) را از محضر حضرات آيات : مرحوم ايزدي ، انصاري شيرازي ، گرامي ، جوادي آملي ، محمدي گيلاني و حسن زاده آملي به طور كامل در ساليان متمادي فرا گرفت و علم رجال و درايه را خدمت اساتيد بزرگوار ، آيات : آقا موسي شبيري زنجاني ، جعفر سبحاني، و تجليل تبريزي كسب فيض نمود و تفسيرقرآن كريم را خوشه چين خرمن پرفيض مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي ، و حضرات آيات : خزعلي ، مشكيني و جوادي آملي بود .

خارج فقه و اصول را مدت قريب 25 سال خدمت حضرات آيات عظام : گلپايگاني ، حاج شيخ جواد تبريزي ، حاج شيخ حسينعلي منتظري ، حاج شيخ محمد فاضل لنكراني ، وحيد خراساني و مكارم شيرازي بود و سرانجام به ياري خداوند منان و عنايات خاصه امام زمان (عج) با

تلاش و كوشش پيگير و جديت تمام به درجه اجتهاد نايل آمد . مبارزات و فعاليت هاي سياسي : ايشان در دوران جواني علاقمند به مسايل سياسي و اجتماعي و مبارزاتي بود . در مسايل ديني و سياسي از حضرت امام خميني (ره) تقليد مي كرد و با هدايت و ارشاد و الگوگيري از علماي بزرگ و مبارز در دوران رژيم ستم شاهي از مبارزان و مخالفان سرسخت نظام شاهنشاهي بود و در اين رابطه با يورش ماموران ساواك به حوزه ها چندين بار تحت تعقيب و به زندان افتاد و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ايران با الهام گيري از علماي بزرگ و مبارز كه در داخل و خارج از كشور فعاليت داشتند و در زندان و تبعيد به سر مي بردند به نشر و تكثير رساله هاي عمليه حضرت امام خميني (ره) و اعلاميه هاي افشاگرانه و روشني بخش مي پرداخت . هم زمان با تحصيل در حوزه علميه قم ، شب و روز در فرصت هاي مناسب سعي مي كرد با هدايت حجه الاسلام حاج شيخ محمود واحد اعلاميه هاي حضرت امام را كه از نجف اشرف صادر و به ايران مي رسيد به درب منازل علما و مدرسان قم برساند و مخفيانه داخل خانه ها آنها بياندازد .

در شهرستان هاي مختلف كشور به خصوص مناطق محروم به تشكيل كلاس هاي روشنگرانه و آگاهي بخش براي نوجوانان و جوانان عزيز ميپرداخت و با عشق و علاقه و ايماني كه به تبليغ و ارشاد داشت در مناطق دزفول و شهر كرد و اصفهان به تبليغ و ارشاد جوانان مي پرداخت . طلاب زيادي

با راهنمايي ايشان از شهرستان دزفول و شهركهاي اطراف به حوزه علميه قم آمدند و بعدا تعدادي از آنها به شهادت رسيدند و تعدادي هم اكنون بحمد الله از فضلاي آن محل شده اند و در حوزه علميه قم به تدريس و تحقيق مشغولند .

نامبرده با عشق و ايماني كه به تبليغ و ارشاد داشت جوانان زيادي را با مباني و احكام اسلامي و قرآن و مقدمات انقلاب و افكار عالي علماي بزرگ و راستين آشنا نمود . بارها از طرف ماموران ساواك و چماقداران رژيم ستم شاهي در هجوم به مساجد شهرستان هاي محروم مثل شهرستان بن شهر كرد ، به علت جلوگيري از سخنراني هاي آتشين و افشاگرانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت و شبانه از آن محل در شب تاسوعا با لباس مبدل فراري داده شد . اما استاد در اين راستا به خاطر اعتقاد و ايماني كه به برپايي نظام عادلانه الهي و استقرار آزادي قلم و بيان و انديشه در چارچوب حكومت اسلامي داشت از هيچ تلاش و كوششي فروگذار نكرد ، و با استقلال و اراده قوي شب و روز در كنار تحصيل و تدريس در حوزه و دانشگاه ، مراكز علمي ، محافل و مساجد و مراكز تبليغي به مبارزه خود عليه رژيم طاغوت ادامه داد تا بحمد الله انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد . با شروع جنگ تحميلي در جبهه هاي مختلف غرب و جنوب چند نوبت به ياري رزمندگان عزيز- كه بسياري از آنان هم اكنون متنعم به نعم الهي در بهشت برين اند شتافت و انجام وظيفه نمود . بعد از پيروزي انقلاب نيز

در سنگر قضاوت و تدريس و تحقيقات و ارشاد و تبليغ قرار گرفت .

تدريس : سابقه تدريس و شاگرد پروي استاد از اوايل دوران طلبگي شروع شد و هر چه ر ا فرا گرفت تدريس نمود و زماني كه رژيم پهلوي درب حوزه علميه نجف آباد را بست در مساجد اطراف شهر به تحصيل و تدريس مشغول بود و شاگردان زيادي را در دوره ادبيات ، فلسفه ، اخلاق و تفسير تا سطح عالي فقه و اصول تربيت نمود و نزديك به 30 سال است در حوزه علميه قم و بعضي حوزه هاي شهرستان ها و مراكز علمي و دانشگاهي اشتغال به تدريس در علوم مختلف داشته و دارند . ايشان چندين مرتبه رسائل و مكاسب و فلسفه و كفايه را تدريس نموده است و الان 9 سال است مشغول تدريس خارج اصول و مكاسب مرحوم شيخ و فلسفه هستند . همچنين نزديك 16 سال است در مركز امتحانات شفاهي از اعضاء هيئت ممتحنه مي باشند .

خسروپناه، عبدالحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحسين خسروپناه

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

عبدالحسين خسروپناه دزفولى در سال 1345 در شهرستان دزفول ديده به جهان گشود وى در كنار دروس متوسطه (رشته تجربى) از سال 1362 تحصيلات حوزوى خود را آغاز كرد و در سال 1368 در مقطع سطح سوم فارغ التحصيل شد دروس حوزوى، را در مقطع سطح سوم از محضر اساتيد مجرب در حوزه علميه دزفول از جمله آيات مكرم آقاى قاضى دزفولى، تدين نژاد، مدرسيان، سبط شيخ انصارى بهره برد، از ويژگيهاى حوزه علميه دزفول اين بود كه

علاوه بر دروس رسمى حوزه علميه به تدريس كتب ديگر ادبى و فقهى و اصولى از جمله شرايع الاسلام، حلقات شهيد صدر، قوانين و شرح مطول پرداخته مي شد وى در سال 1368 دروس خارج فقه و اصول را درحوزه علميه قم آغاز كرد و از محضر اساتيدى چون حضرات آيات عظام وحيد خراسانى، فاضل لنكرانى در حوزة علميه قم حدود 12 سال بهره برد. وى در كنار دروس خارج به دروس تخصصى كلام اسلامى نيز اشتغال داشت و در سال 1374 در مقطع دكتراى كلام اسلامى با رتبه اول از مؤسسه امام صادق عليه السلام فارغ التحصيل شد و پايان نامه خود را با عنوان انتظارات بشر از دين به اتمام رساند تحصيل فلسفه و تفسير از ديگر ويژگيهاى تحصيلى وى است كه از سال 1364 تاكنون ادامه داشته و از محضر اساتيدى چون آيت الله تدين نژاد ، آيت الله حسن زاده آملى، آيت الله جوادى آملى، آيت الله مصباح يزدى، آيت الله سبحانى و آيت الله انصارى شيرازى استفاده هاى فراوان برده است. وى از سال1361 تا 1367 در كنار تحصيلات حوزوى و كلاسيك در سالهاى دفاع مقدس به فعاليتهاى نظامى پرداخت و در عملياتهاى مختلف به عنوان ديده بان و... شركت جست ، از ديگر فعاليتهاى ايشان مى توان برگزارى جلسات قران در مساجد دزفول براى جوانان و نوجوانان را نام برد ايشان ازسال 1370 در كنار تحصيل به فعاليت پژوهشى اشتغال ورزيد و فعاليت هاى فردى و جمعى را دنبال كرد از سال 1372 تا 1376 مديريت پژوهشى اصطلاح نامه فلسفه مركز مطالعات تحقيقات دفتر تبليغات حوزه علميه و از سال 1376 تا 1378

مديريت اداره پژوهشى نهاد مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها و از سال 1377 تا 1382 مديريت اصطلاح نامه عرفان دايرة المعارف علوم عقلى و از سال 1379 مديريت گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى و از سال 1379 جانشين مركز مطالعات و پژوهشهاى حوزه علميه قم را به عهده داشت، وى از سال 1362 در كنار تحصيل به تدريس دروس حوزه اشتغال داشته و تا كنون در مدارس علميه دزفول و قم و مؤسسه امام صادق و مؤسسه امام خمينى جامعة الزهراء به تدريس ادبيات، فقه ، اصول ، فلسفه و كلام مشغول بوده و هست و نيز از سال 1365 در دانشگاه تربيت معلم دزفول و دانشگاههاى شهيد چمران اهواز، شهيد بهشتى تهران، علامه طباطبايى، تربيت مدرس، دانشگاه علوم اسلامى رضوى مشهد و دانشگاه مذاهب به تدريس دروس فلسفى و كلامى اشتغال داشته و از سال 1371 در كنگره ها و همايش هاى علمى داخلى وخارجى شركت جسته و مقالات داراى امتياز خود را قرائت كرده است

خلفي، مسلم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مسلم خلفي

محل تولد : اليگودرز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/7/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدائي و راهنمايي را در زادگاه خود (روستاي خمر سفلي از توابع اليگودرز) به پايان رسانده و براي ادامه تحصيل در مقطع متوسطه به شهرستان ازنا رفت. در سال 1362 به حوزه علميه امام صادق (ع) شهرستان ازنا وارد و همزمان چهارسال دوره متوسطه را به صورت متفرقه و غير حضوري در رشته ادبيات گذرانده و در سال 1368 موفق به اخذ ديپلم گرديده. در اين مدت دروس مقدماتي حوزه علميه مانند جامع المقدمات، سيوطي، معالم، مغني،

مختصر، حاشيه، منطق، مظفر، و نيز لمعه جلد اول را در محضر استاد مرحوم حجة الاسلام والمسلمين وحيدي ميان آبادي (ره) به اتمام رساند و پس از آن براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم عزيمت نمودم.

همزمان با عزيمت به قم در دانشگاه علامه طباطبايي در رشته ادبيات عرب پذيرفته شده ولي از تحصيل در آن دانشگاه انصراف دادم. طي سالهاي 1388 تا 1370 باقي كتب دوره سطح را به اتمام رسانده و در سال 1370 شروع به درس خارج فقه و اصول نمودم. همزمان در درس تفسير قرآن آيةالله جوادي آملي شركت مي نمودم. در درس خارج از محضر اساتيدي چون موسوي اردبيلي (2سال)، فاضل لنكراني (5سال)، جوادي آملي (6 سال)، يوسف صانعي (يك سال)، بهجت (يك سال)، وحيد خراساني (يك سال)، ابواب متعددي از فقه و اصول را به اتمام رسانده و پس از حضور مستمر حدود 15 سال در درس خارج فقه و اصول به تحقيقات فردي پرداخته كه اين پژوهش همچنان ادامه دارد.

همزمان با ادامه تحصيل در درس خارج فقه و اصول حوزه در سال 1371 از طريق كنكور سراسري سازمان سنجش و آموزش كل كشور در رشته حقوق پذيرفته و وارد دانشگاه مفيد شدم. ازسال 1382 به عنوان معاون پژوهشي دفتر تحقيقاتي ياسين فعاليت نمود كه حاصل آن توليد نرم افزارهايي چون: ضحي، نبأ، دايرةالمعارف احكام (طوبي)، صبا (آموزش قرآن براي كودكان)، طاها (زندگي چهارده معصوم عليهم السلام)، كريمه (زندگي حضرت معصومه سلام الله عليها) دبستان قرآن و ....بود. در سال 1382 با دانشگاه مفيد به عنوان پزوهشگر حقوق همكاري نمودم كه حاصل آن طرح (شبيه سازي انسان در پرتو

فقه وحقوق) بود. در حال حاضر در رشته حقوق بين الملل در مقطع دكتري به تحصيل خود ادامه مي دهد.

خليفه شوشتري، نظرعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نظرعلي خليفه شوشتري

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب نظرعلي خليفه شوشتري معروف به محمد علي انصاري در سال 1330 ه_ . ش مصادف با 1371 ه_.ق در نجف اشرف بدنيا آمدم.جد أعلي مرحوم ملا نظر علي شوشتري، خليفه شيخ انصاري (قدس) اقامه جماعت بوده. بنابراين حداقل 200 سال است كه آباء و اجداد من أهل علم بوده اند دوران ابتدائي تا دبيرستان را در نجف گذراندم. در سال 1351 ه_.ش با ديگر اعضاي خانواده (بر اثر كوچ اجباري نظام حاكم بر عراق) به ايران آمديم و با اينكه در دانشگاه مشهد قبول شده بودم آنرا رها كردم و براي ادامه تحصيل به حوزه قم آمدم چون بنده از سال 1347 ه_.ش مشغول تحصيل در حوزه و دبيرستان بودم.

در حدود سالهاي 1354-1355 در بحث هاي خارج اساتيد بزرگوارم آقايان: مرحوم شيخ كاظم تبريزي، شيخ حسين وحيد خراساني، شيخ جواد تبريزي حفظهم الله تعالي شركت نمودم.همزمان با درس و تدريس در كار تحقيق و تأليف به جهت علاقه شديدي كه داشتم مشغول بودم.

خليلي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين خليلي

محل تولد : بهشهر

شهرت : خليلي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/6/1

زندگينامه علمي

در سن 6 سالگي وارد دبستان زادگاه خود شدم و در سن 18سالگي موفق به اخذ ديپلم تجربي شدم. در سن 19 سالگي(1365 شمسي) با قبولي در امتحان ورودي حوزه علميه قم، وارد حوزه شده و در مدرسه علميّه منتظريه (حقاني) سطح 1 و مقدمات را سپري نمودم. سپس مشغول فراگيري دروس سطح 2 شده و در سال

1375-1376 همه امتحانات كتبي و شفاهي، اصلي و جنبي حوزه تا پايان سطح 3 را به پايان بردم. در همين حال در فوق ليسانس مدرسي الهيات و معارف اسلامي(گرايش كلام و فلسفه) مركز تربيت مدرس دانشگاه قم پذيرفته شده و آنگاه در سال 1379 در امتحان ورودي كتبي دكتراي تخصصّي كلام در دانشگاه مذكور با حيازت رتبه ششم، حدّ نصاب بورسيه تحصيلي كسب نمودم كه بنابه دلائلي ادامه تحصيل در دكترا را واگذار نمودم. در همين زمان تدريس سطوح مختلف دروس حوزوي از مقدمات شروع نموده و به طور خصوصي و سپس بطور رسمي در مدارس حوزه ادامه دادم. از سال 1372 هم تبليغ و سخنراني را در استانهاي مختلف كشور در ايام تبليغي آغاز نموده و هم اكنون نيز ادامه دارد.

تأليف چند كتاب و ترجمه و تحرير برخي كتب ديگر نيز از جمله توفيقات حقير بوده است. مدرك سطح 3 و سطح 4 حوزه را نيز دريافت نموده و هم اكنون به عنوان عضو هيئت علمي مدرسه امام خميني(ره) در مركز جهاني علوم اسلامي مشغول تدريس هستم.

خميني، روح اللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، فقيه، عارف.

تولد: 30 شهريور 1281(20 جمادى الثانى 1320 ق. 24 سپتامبر 1902)، خمين.

درگذشت: 14 خرداد 1368، تهران، بيمارستان قلب.

روح الله مصطفوى مشهور به موسوى خمينى، فرزند سيد مصطفى موسوى از علماى آن زمان، در پنج ماهگى پدرش را از دست داد. خوانين تحت حمايت عمال حكومت وقت پدرش را در مسير خمين به اراك به شهادت رساندند. بستگان وى براى اجراى حكم الهى قصاص به تهران (دارالحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراى عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص

گرديد.

دوران كودكى را تحت سرپرستى مادرش (بانو هاجر) از نوادگان آيت الله خوانسارى (صاحب زبدة التصانيف)، و نزد عمه اش (صاحبه خانم) سپرى كرد، ولى در پانزده سالگى هم مادر و همه عمه اش را از دست داد.

از نوجوانى به تحصيل معارف روز و علوم مقدماتى و سطح حوزه هاى دينيه و از جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول پرداخت و نزد معلمين و علماى منطقه (نظير ميرزا محمود افتخارالعلماء حاج ميرزا نجفى خمينى، آيت الله شيخ على محمد بروجردى، آيت الله شيخ محمد گلپايگانى و آيت الله عباس اراكى و بيش از همه نزد برادر بزرگترش آيت الله سيد مرتضى پسنديده) فراگرفت و در سال 1298 عازم حوزه ى علميه ى اراك شد. پس از تحصيلات بسيارى از دروس در اراك، عازم حوزه ى علميه ى قم شد. در قم در علوم فلسفه و اخلاق استادان او آيت الله محمدعلى شاه آبادى و آقا سيد ابوالحسن حكيم قزوينى و حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى بودند و علم منقول و فقه و اصول را از محضر آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آقا مير سيد على كاشانى فراگرفت. ايشان در همان اوان در دروس فقه و اصول آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى و آيت الله يثربى حضور و به مراتب فقه و اصول احاطه يافت و به اجتهاد رسيد.

در سال 1339 ق. كه آيت الله عبدالكريم حائى يزدى درگذشت، آيت الله العظمى خمينى ديگر خود يكى از فضلاى و مدرسين حوزه علميه قم به ويژه در رشته فلسفه، تهذيب نفس و اخلاق گرديده بود كه بعدها در تدريس فقه و اصول فقه نيز نام آور شد. ايشان كه در همان زمان با محافل و شخصيت هاى ضد دربارى ارتباط كامل داشت، در مبارزه عليه

حكومت رضاخان در حد اقتضاى سن خود كوشش نمود. ايشان عليه رژيم فرزند رضاخان نيز مبارزه و افشاگرى مى كرد و بعد از رحلت آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله حسن بروجردى را در حد امور و مسائل يارى رساند. بعد از درگذشت آيت الله بروجردى حوزه علميه قم و محافل روحانى ديگر او را به عنوان «آيت الله خمينى» شناختند.

درسال 1340 با تشكيل انجمن هاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح شش گانه شاه، امام خمينى مخالفت قاطع خود را عليه رژيم آغاز كرد. با پيش آمدن واقعه خونين 15 خرداد ايشان به دنبال نطقى كه عليه رژيم ايراد نمود، دستگير و به پادگان عشرت آباد تهران منتقل شد. يك سال پس از آزادى، مجددا در مخالفت با «كاپيتولاسيون» سخنرانى ايراد كرد كه منجر به تبعيد ايشان در سيزده آبان سال 1344 به تركيه شد. پانزده سال به حالت تبعيد در نجف اشرف به سر برد. سرانجام پس از شهادت پسرشان- آيت الله سيد مصطفى خمينى- به دست رژيم و پس از آن كه از عراق به پاريس رفت و با فرار شاه، در 12 بهمن 1357 با ورودشان به خاك ميهن، استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى را براى مردم ايران به ارمغان آوردند و در 22 بهمن ماه 1357 با حمايت توده هاى ميليونى مردم رژيم شاهنشاهى در ايران را سرنگون ساخت و براى نخستين بار در ايران حكومت جمهورى اسلامى را برقرار ساخت و به عنوان «امام» همه مسلمانان جهان به رسميت شناخته شد. امام خمينى ده سال پس از تأسيس جمهورى اسلامى در ايران و هدايت انقلاب اسلامى در اين مدت در چهاردهم خرداد سال 1368 در تهران

درگذشت.

از آثار ايشان ميتوان به اين عنوان ها اشاره نمود: شرح دعاى سحر (به عربى، ترجمه سيد احمد فهرى)، شرح حديث رأس الجالوت (تأليف 1348)، حاشيه امام بر شرح حديث رأس الجالوت، حاشيه بر شرح فوائد الرضويه، شرح حديث جنود عقل و جهل، مصباح الهداية الى الخلافة والولاية، حاشيه بر شرح فصوص الحكم، حاشيه بر مصباح الانس، شرح چهل حديث (اربعين حديث)، سر الصلوة (صلاة العارفين و معراج السالكين)، آداب نماز (يا آداب الصلوة)، رسالة لقاءالله، حاشيه بر اسفار، كشف الاسرار (در اسرار هزار ساله حكمى زاده، چاپ سوم 1363 ق.)، انوار الهداية فى التعليقة على الكفاية، بدايع الدرر فى قاعدة نفى الضرر، رسالة الاستصحاب، رسالة فى التعادل و التراجيع، رسالة الاجتهاد و التقليد، مناهج الوصول الى علم الاصول (دو جلد)، رسالة فى الطلب و الارادة، رسالة فى التقية، رسالة فى قاعدة من ملك، رسالة فى تعيين الفجر فى اليالى المقمره، كتاب الطهارة (چهار جلد)، تعليقه على العروة الوثقى، مكاسب محرمه (دو جلد) تعليقة على وسيلة النجاة، رسالة نجاةالعباد)، حاشيه بر رساله ارث، تقريرات درس اصول آيت الله العظمى بروجردى، توضيح المسائل (رساله عملية)، مناسك حج، تحرير الوسيله (دو جلد)، كتاب البيع (پنج جلد)، تقريرات دروس امام خمينى، كتاب الخلل فى الصلوة، حكومت اسلامى يا ولايت فقيه، جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، تفسير سوره حمد، استفتائات، ديوان شعر، نامه هاى عرفانى، پيامها، سخنرانيها، مصاحبه ها و احكام و نامه ها (بيست و دو جلد)، وصيت نامه ى سياسى الهى، المكاسب المحرمة (عربى، 1381 ق.)، تهذيب الاصول (عربى، دو جلد تقرير امام و تحرير جعفر سبحانى، 1380 -1375 ق.).

حضرت آيةاللَّه العظمى امام سيد روح اللَّه موسوى خمينى 20 جمادى الثانى 1320 (ه.ق.) در خمين در يك

خانواده روحانى به دنيا آمد. والدايشان- آيةاللَّه سيد مصطفى خمينى- در اواخر 1320 در سن 47 سالگى به وسيله فئودالها شهيد شد.

امام، تحت تربيت عمه و مادر دلسوز و مراقبت هاى برادر بزرگوارش آيةاللَّه پسنديده رشد كرد. و پس از تحصيلات مقدماتى در خمين در 1339 عازم حوزه علميه اراك شد و سپس در 1340 در محضر آيةاللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائى به قم عزيمت كرد. او در 1345 ه.ق. سطوح عاليه را طى كرده و در محضر درس مؤسس حوزه- آيةاللَّه حائرى حضور يافت. پس از رحلت مرحوم حائرى در 1355، به عنوان استادى گرانقدر و مجتهدى عالم در حوزه درخشيد. وى در كنار فقه و اصول به تحصيل پرداخت و از محضر آيةاللَّه شيخ محمد على شاه آبادى عارف كامل، بهره هاى روحى فراوانى برد. آوازه شهرت وى به عنوان يك استاد مسلم و صاحب شيوه تدريس و تعليم، طلاب بيشمارى را گرد او جمع كرد. درس اخلاق و روش تدريس و تعليم وى كه موجد روح فداكارى و شجاعت و تعهد و تقوى در طلاب ميشد، موجب تحول عظيمى در حوزه و منجر به تعطيلى درسش از طرف ديكتاتور وقت- رضاخان- گرديد. پس از سقوط رضاخان، اين درس مجددا در فيضيه آغاز گشت.

در سال 1364 ه.ق. همزمان با ورود آيت اللَّه بروجردى، بزرگترين كرسى تدريس حوزه علميه به وى اختصاص يافت. مسجد سلماسى و مدرسه فيضيه شاهد حضور انبوهى از مشتاقان معرفت و دهها مجتهد اصولى، اديب و مفسر در محضرش گشت. او در مسند اجتهاد و فتوى نشست و ميليونها تن به عنوان مقلد و پيرو، سر به فرمانش نهادند و در انتظار صدور

حكم و فتوايش نشستند.

در سال 1340 ه.ش. با تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و طرح لوايح ششگانه شاه- كه خود وسيله اى براى تثبيت حكومت امريكا در ايران بود- مخالفت جدى و قاطع نمود. حادثه 15 خرداد 1341 پيش آمد كه هزاران نفر از مسلمانان انقلابى آماج گلوله هاى سفاكان پهلوى گشتند و خود ايشان به دنبال نطقى كوبنده در مدرسه فيضيه به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد. ولى پس از يك سال آزاد و هنگام بازگشت به قم در مخالفت با كاپيتولاسيون سخنرانى رسوا كننده اى در مسجد اعظم ايراد كرد كه منجر به تبعيدش در 13 آبان 1342 به تركيه گرديد. پس از مدتى به نجف منتقل و قريب 15 سال اجبارا در حوزه نجف اقامت گزيد. و از همانجا عهده دار رهبرى فكرى و ارشادى مردم بود و در فرصت هاى مناسب اعلاميه هاى لازم را صادر مى كرد. در 1356 ه.ش. به مناسبت شهادت فرزند برومندش آيةاللَّه مصطفى خمينى مجالس ترحيم باشكوه و خونينى برپا گشت كه شخصيت امام را بيشتر مطرح و موجب انتقال ايشان به پاريس گرديد. و اين در حالى بود كه احساسات مذهبى مردم به اوج خود رسيده و كنترل از دست رژيم خارج گشته بود و شاه از ايران خارج شده و اساس حكومت اسلامى به رهبرى امام و فداكارى مردم مسلمان در ايران پايه ريزى شده بود.

آثار و تأليفات گرانبهايى از معظم له در اختيار محافل علمى است كه از آن ميان مى توان از «تحرير الوسيله كتاب الصلوة، كتاب المكاسب، كتاب الطهاره، كتاب الخلل، كتاب البيع (در 5 جلد)، مصباح الهداية (شرح دعاى سحر)، چهل حديث برگزيده در اخلاق و عرفان و...»

را نام برد و اكنون دعاى ميليونها تن از مسلمانان و مستضعفين جهان اين است:

خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدى خمينى را نگه دار!

(1410 -1320 ق)، عالم، فقيه، مرجع تقليد، بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، عارف و شاعر. در خانواده اى روحانى در شهر خمين متولد شد. پدرش در چهل و هفت سالگى به دست مالكين محلى كشته شد و امام تحت سرپرستى و حضانت عمه و مادر و برادرش آيت اللَّه پسنديده قرار گرفت. تحصيلات مقدماتى را در زادگاهش آموخت و در سال 1339 ق براى ادامه تحصيل رهسپار اراك شد. پنج سال در آنجا اقامت كرد و تا سطوح عاليه را خواند. با عزيمت آيت اللَّه حائرى يزدى در سال 1340 ق به قم و بنا نهادن حوزه ى علميه، در ساذل 1345 ق به قم رفت و به تحصيل فلسفه و حكمت مشغول شد. فلسفه را از آيت اللَّه شيخ محمدعلى شاه آبادى فراگفت. سپس به تحصيل دروس خارج از سطح پرداخت و از محضر آيت اللَّه حائرى كسب فيض كرد و به درجه ى اجتهاد رسيد. وى از محضر مى رسيد على يثربى و حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى و آقا ميرزا على اكبر حكمى يزدى و حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و حاج شيخ محمدرضا نجفى مسجد شاهى و آقاميرزا محمدعلى اديب تهرانى و حاجى سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه بروجردى و حاج سيد محسن امين و حاج شيخ عباس محدث قمى و سيد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى و حاج شيخ محمدتقى بافقى بهره مند گشت و اينان از مشايخ وى بودند. امام خمينى از سال 1368 ق به تدريس «كفايه» و «منظومه» و «اسفار» و فقه و اصول پرداخت. وى علاوه بر علوم عقلى

و نقلى، تحصيل علم اخلاق را جزو دروس تحصيلى طلاب خود قرار داده بود، و از ديرباز به تدريس اخلاق مشغول بود. در دوره ى رضاخان درس اخلاق ايشان مدتى تعطيل شد و پس از سقوط رضاخان، اين درس مجدداً در مدرسه ى فيضيه داير گشت. وى علاوه بر مدرسه ى فيضيه، در مسجد سلماسى نيز تدريس مى نمود. در سال 1340 ش كه تشكيل انجمنهاى ايالتى و ولايتى و لوايح ششگانه شاه مطرح شد، با مخالفت جدى امام روبه رو گرديد و در نتيجه حادثه ى پانزده خرداد 1342 ش پيش آمد. امام به پادگان عشرت آباد منتقل و زندانى شد و پس از چندى آزاد گرديد و به قم مراجعت كرد. مخالفت ايشان با مسئله كاپيتولاسيون و سخنرانى وى در مسجد اعظم سبب شد كه معظم له به تركيه تبعيد شود. پس از مدتى به نجف منتقل گشت و قريب پانزده سال در نجف اقامت گزيد. از همين زمان عهده دار رهبرى مبارزات سياسى شد و در هر فرصتى با صدور اعلاميه هايى مردم را به مبارزه ى تهييج مى كرد. با درگذشت ناگهانى فرزند ايشان حاج سيد مصطفى خمينى در سال 1356 ش و برگزارى مراسم سوگوارى، تبليغات عليه دستگاه هيئت حاكمه را دنبال كرد. به تدريج دامنه ى تظاهرات به خيابانها كشيده شد. در اين زمان امام از نجف به پاريس رفت و مبارزات عليه شاه اوج گرفت و شاه مجبور به ترك كشور شد و امام به ايران بازگشت و جمهورى اسلامى را بنا نهاد و رهبرى حكومت اسلامى ايران را تا 14 خرداد ماه سال 1368 ش كه جان به جان آفرين تسليم كرد، خردمندانه عهده دار بود. پيكر پاك وى با مراسم

با شكوهى در محلى كه اكنون به نام مرقد مطهر معروف است دفن گرديد. امام خمينى از آغاز جوانى به شعر و شاعرى پرداخت. از آثار وى: «كشف الاسرار»؛ «تحرير الوسيله»؛ «كتاب الصلوة»؛ «كتاب المكاسب»؛ «تهذيب الاصول»؛ «كتاب الطهارة»؛ «كتاب الخلل»؛ «كتاب البيع»، در پنج مجلد؛ «مصباح الهداية»؛ «چهل حديث برگزيده در اخلاق»؛ «آداب نماز»؛ «مجموعه ى اشعار»، كه پس از رحلت ايشان در دسترس عموم قرار گرفت.[1]

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (187 -185)، الذريعه (52 / 22 ،123 / 21 ،13 / 18 ،69 / 13)، سخنوران نامى معاصر (347 -340 / 1)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 3، ص 15 -1)، گنجينه ى دانشمندان (29 -12 / 8)، مؤلفين كتب چاپى (232 -231 / 3).

خواجوي، ملا محمد اسماعيل

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملا محمد اسماعيل خواجوئي، يكي از بزرگترين دانشوران قرن دوازدهم هجري است. وي مازندراني بود اما در اصفهان به تحصيل پرداخت. از اساتيد او اطلاع دقيقي در دست نيست او ظاهراً نزد بهاء الدين محمد اصفهاني مشهور به " فاضل هندي" و ملا محمد تنكابني مشهور به " فاضل سراب" تحصيل مي كرده است. اواسط زندگي خواجوئي مقارن با حمله افغانها و محاصره اصفهان است. دراين سالها (1134–1137) ه_. ق بسياري از مردم در اثر قحطي جان سپردند و عده ديگري به دست مهاجمان افغان كشته شدند. سقوط سلسله صفويه و بروز قحطي و هرج و مرج و آشفتگي اوضاع و نابساماني وضع معيشتي مردم موجب از هم گسيختگي حوزه بزرگ علمي، ادبي و هنري اصفهان شد. پس از فرار افغانها از ايران و فروكش كردن آتش فتنه ، آنچه باقي ماند خرابي و ويراني شهر و

از دست رفتن هزاران دانشمند و نابودي صدها كتابخانه و مركز علمي بود. ملا اسماعيل خواجوئي از معدود كساني بود كه با همت والاي خود كمر به احياي حوزه علمي اصفهان زد و با رونق بخشيدن به مدارس علميه و برپايي جلسات درس و تاليفات بسيار، بار ديگر از نابودي حتمي حوزه علمي اصفهان جلوگيري كرد. خواجوئي در فقه ، اصول، كلام، حكمت، رياضي ، هيات و ادبيات ، مهارت به سزايي داشت و از كساني بود كه فلسفه صدرايي (حكمت متعاليه) را به نسل هاي بعد انتقال داد.از او آثار علمي بسياري به جاي مانده است كه از همه مهمتر" مفتاح الفلاح" در شرح دعاي صباح، "جامع الشتات " ، " ابطال الزمان الموهوم" و " حاشيه بر اربعين" شيخ بهائي را مي توان نام برد. "ملا محمد مهدي نراقي"، "آقا محمد بيد آبادي"، "ميرزا ابوالقاسم مدرس" و "ملا محراب گيلاني" مشهورترين شاگردان خواجوئي به شمار مي روند. سرانجام اين دانشمند عاليقدر به سال 1173 ه_ ق به ديار باقي شتافت و در تخت فولاد اصفهان نزديك قبرستان فاضلان به خاك سپرده شد.در سالهاي اخير مجموعه تاريخي فرهنگي و مذهبي تخت فولاد بقعه اي بر سرمزار او بنياد نهاده است.

خواجه بمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين خواجه بمي

محل تولد : بم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد حسين خواجه بمي در سال 1347هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان بم ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد.

در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1360 وارد حوزه علميه بم گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. از سوي ديگر به شوق زيارت، هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها و ادمه تحصيل در قم رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1370 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون مرحوم آيت الله فاضل، مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد. استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فقه و حقوق در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1381از دانشگاه آزاد جيرفت فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"احكام مربوط به گناه" دفاع كرد.

وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي در قم، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون به تدريس دروس معارف اسلامي در دانشگاه علوم پزشكي كرمان مشغول مي باشد. وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و آثاري از قبيل "چگونگي ظهور الهي" و" ايمان عملي " را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

خوانساري، ابوتراب عبدالعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1346 -1271 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و رجالى. وى عالم در علوم عقلى و نقلى بود. در خوانسار متولد

شد و در اصفهان تحصيل كرد. در علوم شرعيه و حساب و جغرافيا و رياضيات و هندسه به مقام بلندى رسيد. او از شاگردان سيد حسين كوه كمرى بود كه بعد از وفات او مشغول به تدريس شد و در احكام و فتاوى مرجع خاص و عام گرديد. محمدمهدى اصفهانى درباره ى وى رساله اى به نام «مواهب البارى فى ترجمه العلامه الخوانسارى» نگاشته است. پيكر وى را پس از مرگ در وادى السلام نجف دفن كردند. از آثار وى: «الاحكام الوضيعه»؛ «اصاله العدم»؛ «اصول الفقه»؛ «البيان»، در تفسير قرآن؛ «الصراح فى الاحاديث الحسان و الصحاح»؛ «سبيل الرشاد فى شرح نجاه العباد»، در ده مجلد؛ «النجوم الزاهرات»، در اثبات امامت ائمه (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (156/4)، الذريعه (238/23 ،172/3 ،117/2 ،303/1)، ريحانه (189 -187 /2)، علماء معاصرين (143 -139)، معجم المولفين (90/3).

خوانساري، جمال، جمال الدين محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1125/1121 ق)، فقيه، اصولى، حكيم، محقق، محدث و متكلم. معروف به جمال المحققين. معاصر ملاميرزا شيروانى و علامه مجلسى بود. به همراه برادرش، آقا رضى، نزد پدرش، محقق خوانسارى، و دايى اش ملا محمدباقر محقق سبزوارى در حوزه ى علميه ى اصفهان تحصيل كرد و همانند پدرش صاحب تاليفات بسيارى شد، با اين تفاوت كه تاليفات وى بيشتر نقلى و تاليفات پدرش بيشتر عقلى است. از پدرش محقق خوانسارى و سيد ابرهيم بن مير معصوم حسينى قزوينى روايت مى كرد و از ملا محمدتقى مجلسى اجازه ى نقل حديث داشت. علماى بسيارى از وى اجازه روايت داشتند كه از آن جمله: محمد اكمل بهبهانى و محمد رفيع گيلانى. وى صاحب طبعى ظريف و نكته سنجى دقيق و باهوش، بخصوص در فهم ظواهر حديث كم نظير بود. چنانكه

تيزهوشى وى را از روى ترجمه ى «مفتاح الفلاح» و تعليقاتى كه بر آن نگاشته است و كتاب مزارى كه براى شاه سلطان حسين هنگام زيارت امام رضا (ع) و توضيحاتى كه براى الفاظ زيارات آورده است، مى توان فهميد. وى كه عالمى متكلم بود، مذاهب چهار گانه ى اهل سنت را نقد كرد. او در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد اصفهان مدفون گرديد. اغلب منابع تاريخ وفات وى را سال 1125 ق نقل كرده اند و آقا بزرگ تهرانى با استناد به ماده تاريخ زير تاريخ وفات وى را سال 1121 ق مى داند: «فوتش را بفاتح هاتفى از غيب گفت: كرد ايزد با حسين بن على حشر جمال يعنى 1121». از آثار وى: ترجمه ى «قرآن مجيد»؛ ترجمه ى «صحيفه ى سجاديه»؛ شرح فارسى «غرر و درر»؛ شرح فارسى «مفتاح الفلاح»؛ حاشيه بر «شرح عضدى»؛ حاشيه بر «تهذيب الاحكام»؛ حاشيه بر «بر من لا يحضره الفقيه»؛ «شرح اللمعه ش الشرائع»؛ شرح «الشفاء»؛ شرح «اشارات»؛ «شرح حديث البساط»؛ «النيه»؛ «اختيارات الايام»؛ «اصول الدين»، در امامت؛ حاشيه بر «شرح مختصر الاصول»؛ «جبر و اختيار»؛ شرح بر «حديث الطينه»؛ در جبر؛ «كلثوم ننه» يا «عقائد النساء» كه در آن رسوم و پندارهاى معمول ميان زنان آن روزگار ايران به نقد كشيده. از ديگر آثار او ترجمه «الفصول المختاره من العيون و المحاسن» معروف به «مجالس» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (231/9)، تاريخ ادبيات در ايران (316/5)، تذكره القبور (238)، الذريعه (440/24 ،192/13 ،82/14 ،53/6 ،506 ،122 /4 ،367/1)، روضات الجنات (210 -208 /2)، رياض العلماء (11/7 ،114/1)، ريحانه (54/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 148 -146 /12)، فوائد الرضويه (84 -83)،

لغت نامه (ذيل/ جمال)، مولفين كتب چاپى (383 -381 /2)، معجم المولفين (255/9 ،154/3)، هديه الاحباب (120)، هديه العارفين (321/2).

خوانساري، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در يكي از روزهاي ارديبهشت سال 1267 ق . كه بهار با ماه رمضان تواءمان گشته بود و غنچه هاي ياد در آن مي شكفتند، در خوانسار شهري كه جاي جايش چشمه اي سر به بيرون آورده و چون نگيني سبز و بلند با دستهايي گشوده سخاوت را به تمام معنا به رخ مي كشد، در خانه سيد اسدالله ، عالم بزرگ شهر، نورسيده اي پاي در حيات نهاد كه نام او را محمد تقي گزاردند.

سيد محمد تقي جوانه اي بود روييده بر شاخه سار تباري كه در عرصه علم و زندگي درخت تناوري را شكل داده بودند و اين طليعه نيكويي براي او به شمار مي آمد. سلسله نسب او چنين بود سيد محمد تقي خوانساري فرزند علامه سيد اسدالله و او فرزند دانشمند محقق سيد حسين و او فرزند عالم بزرگوار سيد ابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ، فرزند دانشمند گرانمايه علامه سيد حسين و او فرزند عالم فرزانه حاج ميرزاابوالقاسم ... .

و در پايان سلسله نيز سرچشمه دانش و عصمت امام موسي بن جعفر عليه السلام قرار داشت .

ايام مكتب آمد، سيد محمد تقي در تيزهوشي گوي سبقت از همگنان ربود. او در اين سنين كم هم جذبه هاي معنوي را در خود احساس مي كرد. او كه در مكتب خط را بخوبي آموخت و قرآني را به خط خود نشوت و آن را وقف مسجد كرد.

حوزه خوانسار كه در آن زمان

به بركت پدران سيد محمد تقي و ديگر فرزانه هاي علمي اش رونقي داشت ، دومين جايي بود كه سيد محمد تقي در دامنش استواري يافت و قامت راست كرد. سرعت فراگيري سيد محمد تقي چنان بود كه به هفده سالگي نرسيده ، ادبيات عرب و ديگر پايه هاي مقدماتي علوم اسلامي را فراگرفت . او در همين مدت قسمتهايي هم از فقه و اصول دوره سطح را خواند.

پاي درس بزرگان

خوانساري جوان پس از مشورتهايي كه با پدر كرد براي تكميل اندوخته ها رهسپار حوزه ديرپاي نجف شد. هجرت به نجف بر شتاب حركت او افزود .او در نجف پس از تكميل درسهاي ناتمام ، در درس محققان بزرگ اين رشته ها حاضر شد تا جوانه هاي اجتهاد كه از توانايي در تحقيق ريشه مي گيرد در او برويند. خوانساري جوان چهار سال در درس فقه و محقق بزرگ اصولي آية الله آخوند خراساني شركت كرد. در كنار اين آدرس به درس فقيه برجسته آية الله سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي هم حاضر گشت . بعد از ارتحال اين دو او از درسهاي اصول آية الله نائيني ، آية اللله آقا ضياء عراقي و از درس فقه آية الله در گرفتن اجتهادنامه خود از اساتيدش كوشش نكرد. اما آقا ضياء عراقي - كه بارها مقام اين شاگردش را ارج نهاده و گفته بود ((و حفظ مقام و نگهداري شؤ ونات آقاي خوانساري را مانند علماي متاءخر بر خود فرض مي دانم )) هنگامي كه او بعدها به ايران بازگشته بود، اجتهادنامه وي را از نجف برايش فرستاد. افزون بر اين آقاي خوانساري از

اين استاد خود اجازه روايي نيز يافته بود.

بر بلنداي حماسه

با شروع جنگ جهاني اول كه حكومت عثماني به نفع آلمان درگير اين جنگ شد و در صف متحدين قرار گرفت ، قمرو عثمانيها در حيطه جنگ واقع گرديد. در 28 آبان 1293 ق . بصره و حوالي آن به تصرف قواي انگليس درآمد. موقعيتي حساس بود، دولت عثماني از روحانيون كمك طلبيد علماي شيعه با آنكه استبداد گسترده از طرف آن دولت بر جامعه اكثريت شيعي عراق روبرو بودند، نتوانستند در چنين هنگامه اي ناظر پايمال شدن سرزمين مقدس عراق شوند. اين بود كه جمع بسياري از مراجع فتواي جهاد دادند و چون خود در سنين پيري بودند فرزندانشان را به نيابت خويش رهسپار نبرد كردند و گروه ديگري از مجتهدان نيز خود راهي صحنه جهاد گشتند. در ايام محرم فتواهاي شورانگيز جهاد شراره حماسه را بويژه در جان طلايه داران دانش برانگيخت و در اين ميان آقاي خوانساري نيز كرسي درس و تحقيق را رها كرد و در صف رهسپاران جهاد قرار گرفت . او به گروه مجاهداني كه به همراه آية الله سيد مصطفي كاشاني عازم نبرد بودند، پيوست . اين گروه سوار بر كشتي در رود دجله و فرات پيش تاختند و خود را به صفوف مقدم جبهه در حوالي بصره رسانيدند.

آقاي خوانساري در سنگرهاي جلو جبهه همراه با همدرسان خود آقاي سيد ابوالقاسم كاشاني و آقاي بختياري زاده مستقر گشت . او در نبرد با هزار تيري كه داشت و با مهارتي كه در تيراندازي يافته بود سينه سپاهيان دشمن را آماج خشم ساخت و آنگاه كه دشمن براي

درهم شكستن مقاومت جنوب هجومي سخت را آغاز كرد او پر نشاط برود و خنده هاي بلندش تعجب دوستان را برمي انگيخت و وقتي هم كه سايه رخوت بر گروهي از جنگاوران افتاد باز فرياد او كه حرام بودن عقب نشيني در برابر دشمن را اعلام مي كرد، پرطنين بود، و شگفت تر زماني بود كه با تنگ تر شدن حلقه محاصره دشمن مجاهدان مهياي مرگ مي شدند و او شور نماز داشت و همگان را به آن مي خواند. گويي نماز عاشورايي حسين عليه السلام در ذهنش زندگي يافته بود.

قواي دشمن پيروزيهاي شاياني در جبهه فرات به دست آورد. ولي شكست در كوت العماره پاي رفتن را از آنان گرفت و به ناچار جبهه جنگ از جنوب به شرق تغيير يافت .

با اشغال بغداد كه مقارن با پيروزيهاي ديگر متفقين بود، پايان جهاد فرارسيد. از آن سو اشغالگران در تعقيب نيروهاي مقاومت برآمدند. دستگيريهاي وسيعي آغاز گشت و سرانجام خوانساري جوان هم كه در نبرد از قسمت پا مجروح شده بود، دستگير شد. مجاهدان عرب تنها با سپردن تعهدي آزاد گشتند اما برخورد با مجاهدان ديگر متفاوت بود. انگليسي ها از آزادي آنان اجتناب ورزيدند. در اين ميان وساطتهايي نيز براي آزادي آقاي خوانساري صورت گرفت ولي بي ثمر بود. اشغالگران اسراي جنگي را در بندر بصره جمع نموده ، آنجا يا كشتي هايي به اسرارتگاههاي خود در مستعمراتشان فرستادند و آقاي خوانساري و قريب چهارصد تن ديگر از اسراء به جزيره سنگاپور برده شدند. چهار ماه طول كشيد تا كشتي آنان در آن سرزمين پهلو گرفت . در سنگاپور، اسرا در زنداني

صحرايي قرار داده شدند. در اين زندان گروهي از مردمان وحشي جزيره نيز به نام كوكا به چشم مي خوردند. آنها به آدمخواري معروف بودند از آن رو هر روز صبح كه شيفت زندانبان عوض مي شد اسرا سرشماري مي شدند. در آن محيط خش آقاي خوانساري به تلاش علمي روي آورد. او علاوه بر تدريس منطق و حكمت ، خود نيز به آموختن پرداخت و توانست زبان انگليسي را از يك راجه هندي بياموزد. رئيس زندان كه متوجه مقام علمي او شده بود با توجه به آشنايي او به زبان انگليسي از او خواست كتابي گمراه ساز را ترجمه كند. او با آنكه روزهاي سختي را پيش روي خود داشت با اين درخواست مخالفت نمود. و شايد هم براي انتقام از اين سرسختي بود كه زندانبانان قصد جان او را كردند. او خود در اين باره گفته است :

((روزي همه به بيرون رفته بودند و من تنها بودم . زندانبانان حيواني وحشي را از آن دم در بر درون زندان ول كردند. حيوان جستي زد و بسرعت به طرف من آمد. خيلي نزديك شد اما كاري به من نداشت . به دم در رفت و دو مرتبه برگشت . چند دفعه اين كار را انجام داد ولي كاري با من نكرد.))

بعدها كه راجه هندي آزاد شد در آزادي آقاي خوانساري كوشيد. در نتيجه آقاي خوانساري نيز پس از گذشت چهار سال تحمل رنج اسارت ، آزاد گشت .

مرجعيت

آية الله خوانساري بعد از رهايي از اسارت به زادگاهش خوانسار بازگشت . پس از آن ، آوازه حوزه نوبنياد سلطان آباد اراك ، در او

شيفتگي نخستين را زنده ساخت و از همين رو در حوزه سلطان آباد به احترام آية الله حائري در درسشان شركت جست و خود نيز جداگانه به تدريس فقه ، اصول و حكمت پرداخت . ديري نگذشت كه او توجه آية الله حائري را به خود برانگيخت . آقاي خوانساري در سلك ياران نزديك و مشاوران برجسته (هياءت استفتايي ) آية الله حائري قرار گرفت . وي در پي اين نزديكيها نقش برجسته اي در شكل گيري حوزه علميه قم ايفا كرد و مشوقي در هجرت آية الله حائري به قم بود. در سال 1315 ش . حوزه قم در ماتم از دست دادن بنيانگذارش به سوگ نشست . در آن موقعيت خطير آية الله صدر و آية الله حجت و همچنين آية الله خوانساري كه سه تن از شاگردان و ياران برجسته آية الله حائري بودند، براي تصدي مسؤ وليت حوزه و عهده داري رهبري ديني مردم مورد توجه قرار گرفتند. در اين ميان آية الله خوانساري با شايستگي هاي فراوان اخلاقي و علمي كه داشت پيشگام نگشت ، اما شيخ محمد صدوقي و شيخ مجتبي عراقي و تني چند از دوستانشان در پاگيري مرجعيت ايشان تلاش ورزيدند. درس خارج براي ايشان تدارك گرديد و قرار شد ادامه درس استادش حائري را بگويد. رفته رفته اين شخصيت برجسته مورد اقبال جامعه ايراني قرار گرفت و با طرح جواز رجوع در مسائل احتياطي به ايشان از طرف آية الله سيد ابوالحسن اصفهاني دامنه مرجعيت او گسترش يافت . اما با اين همه او آية الله صدر و آية الله حجت براي حاكم نمودن وحدت

رهبري ديني مردم و زدودن شائبه هاي تفرقه ، آية الله بروجردي را به قم خواندند و با اصرار زياد او را بر اين سمند نشاندند.

سالهاي طولاني تدريس آية الله خانساري كه از حوزه نجف آغاز گشت ، جمع زيادي از آموختگان فضل او را همراه داشت . در سالهاي آخر تدريس هم درس خارج او چنان با عمق و دقت طرح مي شد كه تنها شايستگاني چند ياراي حضور در آن را يافتند. آثار علمي ايشان غير از آن رساله هاي فتوايي كه نظريات فقهي ايشان را در بر داشت ، تقريرات درسهاي خارجي بود كه شاگردانش جمع آوري كرده بودند. از آن جمله درس طهارت ايشان بود كه به همت شاگرد برجسته اش آية الله محمد علي اراكي و درس صلوة كه از سوي شاگرد فرزانه ديگرشان آقا مجتبي عراقي نگارش يافت .

نماز

نماز آية الله خوانساري حديث شگفتي داشت . در او چنان باور خدا تجلي كرده بود كه در نماز حجاب برمي كشيد و روحش به بهشت ياد درمي آمد. او خود در اين باره چنين گفته بود: در نماز كه مي ايستم مثل اين كه است كه با خدا شفاهي صحبت مي كنم و انگار رخ به رخ هستم . در پي نماياندن اين چهره معنوي او بود كه با درخواست جمعي از دل باوران ، آية الله سيد احمد خوانساري ، برقراري نماز جماعت فيضيه را به او واگذاشت . در اين نماز پرشكوه حتي مقدساني كه ترديدشان در عدالت امامان جماعت بسيار بود و به هر كس اقتدا نمي كردند، بي هيچ واهمه اي با او به نماز

مي ايستادند. بعضي از شبها هم كه آقاي خوانساري نمي آمد آية الله (امام ) خميني كه از اساتيد بنام حوزه بود اقامه نماز مي كرد. از آن رو كه نماز جمعه در نظرگاه فقهي آية الله خوانساري واجب احتياطي بود در حوالي سال 1320 بعد از ساليان سال اين نماز متروك و مهجور مانده بود، از سوي آن فقيه بزرگ در مدرسه فيضيه بپا شد. بعدها فيضيه هم گنجايش خيل آن همه مشتاقان نداشت . براي همين ، مكان نماز به مسجد امام حسن عسكري عليه السلام انتقال يافت . برگزاري اين نماز چنان پرتاءثير شد كه به دنبال آن در بيشتر شهرها نماز جمعه جاني تازه گرفت .

نماز باران

يكي از حوادث مهم كه از آثار شهودي آقاي خوانساري از نگاه ديني ، نماز باراني است كه او آن را اقامه نمود تا تجلي دعا و نماز را در زندگي به گونه اي ملموس آشكار كند. در شهريور 1320 كه متفقين در ايران به طور انبوه حضور يافتند. در آن موقع موجي از قحطي و نابساماني در كشور به راه افتاد. قسمتي از سپاه متفقين در منطقه خاكفرج قم استقرار يافت و بعد از مدتي كنترل شهر در دست آنان قرار گرفت . اشغال هنوز ادامه داشت كه زمينهاي مساعد و وسيع شهر قم - كه به صورت ديم كشت مي شد - با گذشت دو ماه بهاري از سال 1323 هنوز تشنه بودند. با بروز اين خشكسالي موقعيت غذايي مردم بحراني شد. اهالي قم ، چاره در خواندن نماز باران ديدند. آنان به جستجوي امامي برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند

و با خلوص و صفايش خواستن را معني بخشيد. مردم راهي خانه هاي آقايان صدر، حجت و خوانساري شدند. آقايان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظيفه هاي شرعي خود را بجا آوريد، آسمان و زمين دستهايشان بر شما گشوده خواهد بود. اما آقاي خوانساري نتوانست جواب نه بگويد و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است . به همين علت اطلاعيه هايي در سطح شهر نصب گرديد كه آقاي خوانساري در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهي ايشان را از پايان بد كار بيم دادند اما او گفت حالا كه چنين شده ، خواندن اين نماز بر من تكليفي است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزديك شدن لحظه موعود بهائيان شهر، متفقين را به انگيزه هاي اين حركت بدبين نمودند تا جايي كه اين نيروها در پوششي دفاعي رفتند. در روز موعود، جمعيت از گوشه و كنار شهر روانه شدند تا به صحراي خاكفرج كه در نيم كيلومتري شهر قرار داشت و مصلاي آن محسوب مي شد بروند. آية الله خوانساري هم با طماءنينه و آرامش مخصوص و در حالي كه پاها را برهنه كرده و تحت الحنك انداخته بود با عده اي از همراهان به سمت آن نقطه حركت نمودند. جمعيت افزون بر بيست هزار نفر بود و 3/2 ساكنان شهر را در بر مي گرفت . با عبور آرام مردم از كنار پادگان ، شائبه هاي ترديد زدوده شد و توطئه بهائيان بي اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثري از اجابت ديده نشد. آية الله خوانساري

كه بارها عطوفت و مهرباني پايان ناپذير خدا را با همه وجود خود درك كرده بود، بخوبي مي دانست كه خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنكه اگر خواهش باشد اجابت حتمي است . او بعد از پايان درس و بحث از شاگردانش خواست كه تا همپاي او باز به كوي خواهش روند و نماز باراني ديگر بخوانند. اين بار نماز در باغهاي پشت قبرستان نوبپاگشت . غروب يكشنبه فرا رسيد و آسمان بي تكه ابري سرخ گونگي خورشيد را به نظاره نشست . گزارش هواشناسان غربي كه در پادگان خاكفرج بودند گوياي اين بود كه بارشي روي نخواهد داد.

دين ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولي در خاطره خود مي گويد: ((آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آية الله خوانساري در مدرسه فيضيه رفتيم . اكنون يادم نيست كه به چه مناسبتي شبها در مدرسه فيضيه بعد از نماز جلسه روضه خواني و سخنراني بود. مرحوم حاج محمد تقي اشرافي به منبر رفت و هنوز اوايل سخنراني ايشان بود كه باران شروع شد... آن شب باران مفصلي آمد.))

اين باران چنان گسترده و بي امان بود كه تا آن وقت چنين بارشي را كسي سراغ نداشت . بي سيم هاي پادگان خاكفرج به كار افتاد و خبر اين حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتي كوتاه پس از تاءييد آن از طرف مقامهاي رسمي لندن و آمريكا، از طريق راديو انعكاس جهاني يافت .

حج نمونه

تا شهريور 1328 ش هفت سال مي گذشت كه ايران از حج محروم بود. در آن سال حضور روحانيان كه تشنه تر از همه مي

نمودند در اين حج ، حضوري پرجلوه بود. حضوري آنچنان كه حج آن سال را حجة العلما ناميدند. روحانيان بزرگي چون آية الله ميرزا محمد فيض و تني چند از علماي برجسته در اين حركت به چشم مي خوردند. آية الله خوانساري هم به دعوت يكي از بازاريان تهران به اين كاروان پيوست . در همان روزهاي نخست ورود ايشان به مكه او وحدت آفرين گشت و با اعلام ثبوت رؤ يت ماه از طرف ايشان اختلاف رخت بربست و وقتي هم كه جمعي از شيعيان از او تقاضاي برپايي جماعت نمودند، او بي اعتنا به درخواست ايشان ، به نمازجماعت برادران اهل سنت رفت . چه آنكه اين حج براي همبستگي بود و دلبستگي و دميدن روح برادري ، تا در سايه وحدتي ظاهري روحها به وحدت رسند در مدينه نحل اقامت آية الله خوانساري جاي آمد و شد هياءت ها و كاروانهاي مذاهب مختلف بود. از جمله آنها هياءت علماي مصر به سرپرستي شيخ حسن البناء، مرشد عام جمعيت اخوان المسلمين بود. گفتگوهاي دوستانه اش آغاز گشت و تلاش آية الله خوانساري در نزديكي و ايجاد تفاهم هر چه بيشتر بود. در پاسخ به اين خبر اخوان وحدت ، خطباي مصري هم با او، همصدا گرديدند.

فتواهاي شورآفرين

آية الله خوانساري همگام با آية الله حاج آقا حسين قمي ، پيشگام مبارزه عليه كشف حجاب ، در اين مبارزه شركت نمود. او در آن جو پراختناق در فتواي روشنگرانه بر زروري بودن حجاب پاي فشرد.

با شروع شكل گيري توطئه اشغال فلسطين ، آية الله خوانساري با فرياد آية الله كاشاني همنوا بود. او در فتوايي

فداكاري و كمك مسلمانان را در قضيه فلسطين و جنگ صهيونيسم واجب شمرد سرانجام فريادها كارساز شد و هزاران فدايي اسلام آماده عزيمت به فلسطين گرديدند اما با سنگ اندازي هاي دولت وقت اين اعزام چشمگير انجام نپذيرفت .

همگامي آية الله خوانساري با آية الله كاشاني مرزهاي فراتري پيموده است . او با فتوايي سرنوشت ساز ملي شدن نفت را اعلام كرد و قطع دست غارتگران را از اين سرمايه خداداد خواهان گرديد. در هنگام برگزاري انتخابات مجلس هفدهم كه پس از پيروزي نهضت ملي انجام گرفت ، ايشان بار ديگر به ياري رهبري نهضت آية الله كاشاني شتافت و در فتوايي مهم شركت در انتخابات را اداي وظيفه شرعي دانست و سستي در اين راه را عملي مسؤ وليت آفرين در پيشگاه خدا قلمداد نمود. انتشار اين فتوا، تاءثير بسزايي در انتخابات مزبور گذاشت . و در تهران تاءثير آن شگفت آورتر بود.

پاييز حزن

سال 1331 ش علما و مردم شهر همدان كه از حال نامساعد آية الله خوانساري با خبر بودند، از او خواستند تابستان را در هواي ييلاقي همدان سپري كند. با قبول اين درخواست ، آية الله خوانساري با همراهانش آية الله اراكي ، آية الله آخوند ملاعلي همداني ، آية الله خميني و فرزند بزرگشان سيد محمد باقر، مؤ لف محترم آقاي مجتبي عراقي راهي آنجا گرديد.

آية الله خوانساري در استقبالي پرشور وارد شهر شد. در پي اغتنام از انفاس قدسي او مردم شهر از وي تقاضاي اقامه جماعت در مسجد جامع كردند. در يكي از آن روزها كه او براي برپايي نماز به مسجد مي رفت ، در بين

راه دچار حمله قلبي گشت و سرانجام نزديكيهاي ظهر هفتم ذيحجه 1371 ق به احرام جانان در آمد و لبيك گويان به سراي او شتافت كه حج چهره اي از زندگي هر روز است . و چنين شد كه رؤ ياي آية الله بروجردي نيز تعبير گشت . او در رؤ ياي در همان شبهاي قبل از وفات آن فقيه نامدار ديده بود كه سيد مرتضي رحلت كرده و او را به شهر قم مي آوردند. قبر او اينك در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام هم آغوش استادش آية الله حائري قرار دارد.

خوشنويس، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر خوشنويس

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

محمد جعفر خوشنويس (معروف به جعفر الهادي) سال 1325 در شهر مقدس كربلا به دنيا آمد و به علت انتساب و ارتباط وي به خاندان ديني و علمي و تمايل شديدي كه به تحصيل و كسب علوم اسلامي داشت پس از طي چند سال در مكتبخانه و در مدارس رسمي به حوزه علميه پيوست و دروسي را در سطح مقدمات (نحو و صرف و بلاغت) و مراحلي از علم كلام و تفسير و فقه ، باب حادي عشر و مجمع البيان و تبصره علامه و عروه و شرايع الاسلام و لمعه و معالم و اصول و فن نگارش عربي به سبك معاصر را نزد اساتيد معروف و مبرز حوزه گذراند.پس از ورود حضرت امام (قدس سره) به عراق و به دلايل سياسي به لبنان رفته و حدود 5 سال در بيروت به كارهاي فرهنگي و تبليغي از قبيل سخنراني نگاشتن

و نشر مقالات مذهبي در مجلات و روزنامه هاي اسلامي و شيعي از قبيل : العرفان و الحياه (بين سالهاي 1349-1353 هجري شمسي) پرداخت .

سپس به بحرين هجرت كرده و پس از مكث 9 ماه در آن كشور كه همراه با امامت جماعت و سخنراني به عربي و فارسي در مجالس مذهبي و اجتماعي و نوشتن و نشر مقاله ، و ايراد سخنراني هايي از طريق راديوي منامه در مناسبتهاي ديني شيعي بود به ايران آمد و در اواخر سال 54 به حوزه علميه قم وارد شد و در درس كفايه حضرت آيت الله سبحاني در مسجد فاطمي شركت كرد و به مدت 15 سال به فراگيري علوم مختلف در زمينه فقه ، اصول ، رجال ، درايه ، فلسفه ، علوم قرآني و كلام تطبيقي و تلمذ نزد دانشمندان عاليقدر : فقيد سعيد ستوده (قدس سره) و موسوي تبريزي ، دوزدوزاني ، و فقيد سعيد حقي تبريزي پرداخت.درس خارج فقه و اصول را از محضر حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) آيت الله العظمي تبريزي ، آيت الله العظمي وحيد خراساني ، آيت الله العظمي مكارم شيرازي ، آيت الله كوكبي ، آيت الله سبحاني استفاده نمود.

از اوائل ورود به حوزه شريف قم به تدريس پرداخت و به تعليم زبان عربي ، فن نويسندگي معاصر ، خطابه در كنار فقه ، اصول ، عقائد و تاريخ اسلامي مشغول شد.ايشان به خاطر رغبت و علاقه اي كه به نشر فرهنگ اسلامي علي الخصوص بين جوانان داشت به خطابه و ايراد سخنراني در محافل و مجالس به زبان عربي و فارسي پرداخت و به مرور

زمان يكي از فعاليتهاي عمده وي تبليغ از طريق منبر قرار گرفت.در همين راستا بر اثر دعوتهاي مختلف به مناطق گوناگون در خود ايران و در ديگر كشورهايي مانند لبنان ، سوريه ، بحرين ، دبي ، شارجه ، چين ، مالزي ، سنگاپور ، سريلانكا ، تايلند ، ساحل العاج ، كرواسي ، مكررا سفر كرده و در ميان مردم مختلف به سخنراني پرداخت .به علت تسلط ايشان در دو زبان عربي و فارسي هم در عراق ( پيش از حكومت منفور بعث) و قبل از هجرت از عراق و پيش از سالهاي (1349-1354 ه.ش) از راديوي سراسري عراق و همچنين در ايران (پس از انقلاب مبارك اسلامي) در كانال راديويي 1، 2، 3 فارسي و عربي سراسري و راديوي قرآن و راديوي محلي قم و اهواز و كيش و كردستان و سيستان و بلوچستان سخنراني ، ميزگرد و مصاحبه هاي متعددي در مسائل گوناگون اسلامي و اجتماعي داشته ، همچنين نظير اين برنامه ها از تلويزيون المنار حزب الله لبنان از وي پخش شده است.تدريس در دانشكده شهيد محلاتي سپاه قم به مدت چهار سال و مدتي در دانشگاه شريف صنعتي تهران و جامعة الزهراء قم و موسسه مذاهب اسلامي نيز داشته اند. از همان آغاز جواني بر اساس علاقه به نويسندگي به نوشتن و نشر كتاب و مقاله هايي به دو زبان عربي و فارسي در مجلات گوناگون داخلي و خارجي همچون : القرآن يهدي ، ذكريات المعصومين ، نداء الاسلام ، منابع الثقافه الاسلاميه (عراق ) و المواقف (بحرين) رساله القرآن ، پيام قرآن ، پرسمان (قم) و البصائر و رساله

الحسين و ميقات الحج (ايران) و الشهيد (لندن) و دعوة الحق (مغرب) المرشد ( سوريه و لبنان ) پرداخت. وي عضو هيئت علمي مقام معظم رهبري و جامعه اهل البيت العالمية و دبير كميته تبليغ و معارف مدارج علمي حوزه است و اينك مدير مركز تخصصي آموزشي علوم حديث (درخيابان معلم) وابسته به حوزه علميه قم مي باشد.

خويي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 ق- 1371 ش)، مجتهد، فقيه، اصولى، مفسر، مدرس و مرجع بزرگ شيعه. آيت اللَّه خويى در خوى متولد شد. در سال 1330 به نجف رفت و پس از تحصيل علوم ادبى و منطق و اصول فقه و كلام و فلسفه، بحث عالى خارج را نزد مجتهدان بزرگى چون آيت اللَّه شيخ الشريعه ى اصفهانى، شيخ مهدى مازندرانى، شيخ ضياءالدين عراقى، شيخ محمد حسين غروى، شيخ محمد حسين نايينى، شيخ محمد جواد بلاغى و آيت اللَّه سيد حسن بادكوبه اى، فراگرفت و به درجه ى اجتهاد رسيد. آيت اللَّه خويى مدتى در مسجد الخضراء نزديك حرم اميرالمومنين (ع) به تدريس بحث خارج «مكاسب» شيخ انصارى، كتاب «صلاه» و بحث خارج «عروه»، و همچنين تفسير قرآن پرداخت. در حوزه ى درس ايشان هزاران شاگرد تربيت يافتند كه هر يك به عنوان مرجعى در سراسر بلاد اسلامى منتشرند. در عراق درگذشت و در نجف دفن شد. او تاليفات متعددى دارد كه برخى از آنها عبارت است از: «اجود التقريرات»؛ «الامر بين الامرين»؛ «البيان فى تفسير القرآن»؛ «التنبيه على حكم اللباس المشكوك عليه»؛ «التنقيح فى شرح العروه الوثقى»؛ «مدارك العروه»؛ «الدراسات فى الاصول»؛ «مصباح الفقاهه»؛ «تكمله منهاج الصالحين»؛ «مبانى تكمله ى منهاج الصالحين»؛ «تهذيب و تتميم منهاج الصالحين»؛ «مستحدثات المسائل»؛ «منتخب الرسائل»؛ «مناسك الحج»؛ «المسائل المنتخبه»؛ «فقه

القرآن على المذاهب الخمس»؛ «المحاضرات فى الفقه الجعفرى»؛ «معجم رجال الحديث» در بيست و سه جلد و برخى كتب ديگر كه هنوز طبع نشده.[1]

فقيه مرجع مدرس.

تولد: 15(1278 رجب 1317 ق.)، خوى.

درگذشت: 17 مرداد 1371، كوفه.

آيت الله سيد ابوالقاسم خويى، فرزند على اكبر فرزند هاشم موسوى خويى نجفى، در شهر خوى به تحصيل برخى مقدمات پرداخت. در سال 1330 ق. به نجف اشرف رفت و در حوزه ى علميه ى نجف به فراگرفتن علوم ادبى و منطق پرداخت. پس از فراگيرى كتاب هاى درسى اصولى و فقهى و از جمله نزد پدرش، به تحصيل خارج نزد استادان مختلف و از جمله آيت الله شيخ فتح الله معروف به شيخ الشريعه اصفهانى، آيت الله شيخ مهدى مازندرانى، آيت الله شيخ ضياءالدين عراقى، آيت الله محمدحسين اصفهانى، آيت الله محمدحسين نايينى، آيت الله شيخ محمدجواد بلاغى، آيت الله سيد محمدحسين بادكوبى پرداخت. بعد با اجازه آيت الله محمدحسين نايينى به تدريس كتب اماميه و غير اماميه، كتب اربعه (كافى، فقه، تهذيب، استبصار) و جوامع (وسايل بحار، وافى) پرداخت.

در سال 1352 ق. بسيارى از علما مانند آيت الله نايينى، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى، آيت الله عراقى و آيت الله بلاغى به مقام علمى و اجتهاد ايشان شهادت دادند. در اين زمان بود كه آيت الله العظمى خويى مجلس بحث خارج خود را در مسجدالخضراء نزديك حرم حضرت امير (ع) تشكيل داد و سال ها به تدريس بحث خارج مكاسب آيت الله شيخ مرتضى انصارى، كتاب صلاة و بحث خارج عروة از سيد محمدكاظم يزدى از كتاب طهارت وبعدها نيز به تفسير قرآن كريم پرداخت.

از جمله آيار ايشان مى توان به عنوان هاى زير اشاره نمود: البيان فى تفسير القرآن؛ اجود التقريرات (دو جلد)؛ تكمله منهاج الصالحين؛ مبانى تكمله منهاج الصالحين (دو

جلد) المسائل منتخبه، مستحدثات المسائل؛ تعليقه على العروة الوثقى؛ رسالة فى اللباس المشكوك؛ نفحات الاعجاز فى الرد على حسن الايجاز؛ منتخب الرسائل؛ تعليقه على المسائل الفقيه؛ منتخب توضيح المسائل؛ تلخيص المنتخب؛ مناسك الحج (به عربى و نيز به فارسى)؛ تعليقه المنهج الاحكام الحج؛ معجم رجال الحديث (بيست و سه جلد).

تقريرات آيت الله العظمى خويى به شرح زير هستند: تنقيح العروة الوثقى، شش جلد در علم و فقه، دروس فى فقه الشيعه چهار جلد در علم فقه، مستند العروة سه جلد در علم فقه، فقه العترة، دو جلد در علم فقه، تحرير العروة يك جلد در علم فقه، مصباح الفقاهه، سه جلد در علم فقه، محاضرات فى الفقه الجعفرى، دو جلد در علم فقه، الدر الغوالى فى فروع العلم الاجمالى، يك جلد در علم فقه، محاضرات فى اصول الفقه، پنج جلد در علم اصول، مصباح الاصول، دو جلد در علم اصول؛ مبانى الاستنباط، دو جلد در علم اصول؛ دراسات فى الاصول، مصابيح الاصول يك جلد در علم اصول، جواهر الاصول، يك جلد در علم اصول؛ الامر بين الامرين، يك جلد در علم اصول؛ الرأى السديد فى الاجتهاد و التقليد، يك جلد در علم فقه؛ رسالة فى التحقيق الكر، يك جلد در علم فقه؛ رسالة فى حكم اوانى الذهب، يك جلد در علم فقه.

از كتاب هاى طبع نشده وى ميتوان به عنوان هاى زير اشاره كرد: اضاةالقلوب؛ فقه القرآن على المذاهب الخمس؛ فهرست جامع الشتات؛ ازالة المحاده عن ملك المنافع المتضادة؛ آثارة العقول؛ قاعدة التحاوز؛ تعارض.

آيت الله العظمى خويى در پى يك بيمارى قلبى در بيمارستان ابن النفيس بغداد بسترى و پس از يك هفته به نجف اشرف بازگشت و پس از

گذشت چند روز به علت كهولت سن در ساعت سه بعدازظهر به وقت بغداد در روز هفدهم مرداد 1371 (مطابق با هشتم صفر 1413 ق.) در كوفه چشم از جهان فروبست. پيكر ايشان صبح يك شنبه در نجف اشرف تشييع شد و در مسجد الخضراء (صحن مطهر علوى) به خاك سپرده شد.

منابع: معجم رجال الحديث، جلد 22، ص. 17. آيت الله العظمى خويى به رحمت ايزدى پيوست»، كيهان فرهنگى س. 9 ش. 6 (شهريور 1371)، ص. 55. «چهره درخشان علوم مختلف اسلامى، حاج سيد ابوالقاسم خويى (ره)»، كيهان، ش. 14575(25 شهريور 1371)، ص. 18 ص. گنجينه دانشمندان، جلد پنجم/ شيخ محمد شريف رازى، ص. 65 -64 مجلس نشين قدس، يادوراه پيشگام شهداى محراب، آيت الله قاضى طباطبائى/ شعر دوست، با مقدمه اى از حجت الاسلام سدى حسين موسوى تبريزى گنجنيه دانشمندان، جلد دوم/ شيخ محمد شريف رازى، ص. 9 -3.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 6، ص 55)، مولفين كتب چاپى (242 -240 /1).

خوئي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تولدش در نيمه ماه رجب سنه هزار و سيصد و هفده در شهر خوى واقع شده و والد ماجدش مرحوم حجه الاسلام حاج سيد على اكبر موسوى خوئى در سال 1364 قمرى در مشهد مقدس براى نگارنده گفت قبل از ولادتش يكى از فضلاء خوى از شاگردان من كه طلبه باتقوا و متدينى بود نزد من آمد و گفت حضرت اميرالمومنين عليه السلام را در خواب ديدم و چند پيام براى شما داده و گفت فرمودند به سيد على اكبر بگو نماز و روزه استيجارى را بده و آن خانه را هم مال ايتام نيست مال مدعى است به صاحبش بگذار و

حملى كه همسرت دارد پسر است نامش را ابوالقاسم بگذار.

آن بزرگوار پس از تولد و نشو و نما در خاندان علم و دانش در سال 1330 با مرحوم والدش به نجف مشرف شده و به ادامه تحصيل پرداخته تا در مدت كوتاهى حاضر درس مرحوم آيت الله نائينى و آيت الله عراقى و آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى گرديده و گوى سبقت از همگنان ربوده و تقريرات استادش مرحوم نائينى را به نام (اجود التقريرات) به رشته تحرير و طبع آورده و شهرت علميش مخصوص در علم اصول زبانزد همه گرديده و حوزه درس مستقلى تشكيل و فضلاء بلاد از همه جا به درسش حاضر و كسب افتخار مى نمودند.

از مزاياى درس معظم له عربى تدريس كردن بود زيرا با اينكه ايرانى و آذربايجانى بود درس فقه و اصول خود را در مسجد الخضراء عربى سليس و كتابى و فصيح بدون هيچ وقفه و لكنتى بيان مى كرد كه عرب و عجم از او استفاده و كامياب مى شدند.

مرحوم والدش حجه الاسلام حاج سيد على اكبر موسوى خوئى كه از علماء مشهد و ائمه جماعت مسجد جامع گوهرشاد بودند سيدى بسيار جليل و بزرگوار و به خود مى باليد و افتخار مى كرد با داشتن چنين فرزند برومندى كه از مبرزين علماء و مراجع و مجتهدين شيعه مى باشد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

خيراللهي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد خيراللهي حسين آبادي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/2

زندگينامه علمي

در تاريخ 26/4/1331 در خانواده اي ساده بدنيا آمده ام تحصيلات ابتدائي و دبيرستان در اصفهان دروس حوزوي را در قم آغاز كردم. در زمان جنگ 30 ماه در جبهه ها

حضور داشتم پس از آن به منطقه سيستان و بلوچستان رفتم دروس دانشگاهي را تا فوق ليسانس خواندم داراي همسر و چهار فرزند مي باشم عضو هيئت علمي دانشگاه سيستان و بلوچستان و علوم پزشكي زاهدان بودم .

هم اكنون معاونت نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه آزاد اسلامي استان اصفهان مشغول تدريس مي باشم. و در مراكز دانشگاهي علوم پزشكي اصفهان ، دانشگاه هنر اصفهان، دانشگاه سپهر ، دانشگاه آزاد اسلامي دانشگاه علمي كاربردي مشغول هستم . صبحها و شبها در مسجد حضرت صاحب الامر اقامه جماعت و منبر و درس تفسير و درس نهج البلاغه را با همكاري با نيروي قضائي در بخش حفاظت اجتماعي دارم كه اميد است همه اين فعاليتهاي مرضي پروردگار قرار گيرد.

خيري، يوسف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يوسف خيري

محل تولد : مياندوآب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 69 وارد حوزه بناب شدم در سال 73 شش پايه ابتدايي را تمام و فارغ التصيل شدم و تا سال 75 سطوح را تمام كرده مشغول دروس خارج فقه و اصول شدم . همزمان با اينها وارد موسسه امام خميني شدم و امسال (سال 86) از رشته جامعه شناسي با مدرك فوق ليسانس فارغ التحصيل شدم.

ضمنا از سال 87 وارد موسسه اديان و مذاهب در امور اهل سنت سيستان و بلوچستان وارد شدم و بمدت دو سال دروس آن را به اتمام رساندم البته پايان نامه ننوشتم.درسال 84 پايان نامه سطح سه حوزه را با موضوع موارد پرداخت ديه از بيت المال دفاع كردم. و الان مشغول تدوين رساله سطح چهار حوزه هستم.ضمنا فعلا

در دانشگاه باقرالعلوم در رشته انديشه معاصر مسلمين مشغول تحصيل دوره دكتري هستم. والسلام.

داداش زاده، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا داداش زاده

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

حقير پس از اخذ ديپلم در رشته علوم انساني در سال 1363 وارد حوزه علميّه شده و از آنجا كه با ادبيات عرب تا حد زيادي آشنايي داشته ، از اين رو در مدّت كوتاهي ادبيات عرب در حوزه را به پايان رسانده و تا سال 1370 دوره سطح را پشت سر گذاشتم، با وجود جلسه هاي مذهبي و فرهنگي در منزلمان در پيش از پيروزي انقلاب اسلامي اين جانب با بسياري از مسايل مذهبي و روز با مربّيگري ابوي خود آشنايي داشته، از اين رو از سال 1368 رسماً برنامه تبليغي خود را در قالب سخنراني در مساجد شهرستان قائم آغاز نمودم و از سال 1370 در مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) نيز به همكاري مشغول شدم كه پس از مدّت هفت سال كار تحقيقاتي خود را شروع كرده و دستاوردهاي چند ساله سخنراني خود را در قالب چهار كتاب اخلاقي به نامهاي راه رستگاري ( 2 جلدي) ، نعمت زبان، توبه به رشته تحرير در آورده تا مستمعين ايام تبليغي نيز با مطالب گفته شده در سالهاي قبل آشنا شوند.

ناگفته نماند كه حقير از سال 69 تا به حال بي وقفه در دروس خارج فقه و اصول حضرات مكارم شيرازي، ميرزا جواد تبريزي، صالحي مازندراني ، وحيد خراساني، شبيري زنجاني حاضر شدم.

در ضمن با وجود پيشنهاد مشاغلي چون امامت جمعه و ديگر ارگانهاي انقلاب

، از آنجا كه اين جانب علاقه وافري به تحقيقات و تأليف كتابهاي اخلاقي دارم همواره در صدد تهيه كتابهاي ديگري در راستاي كمك به فرهنگ جامعه مي باشم و يكي از آنها كه در حال گرد آوري است كتابي در راستاي اخلاق شهروندي از نگاه اسلام مي باشد كه در حال حاضر بخاطر نبودن بودجه براي تأليف متوقف شده است.

داداش زاده، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي داداش زاده

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

درسال 71 وارد حوزه علميه شهرستان بابل – استان مازندران – شدم .بعداز مدتي وارد حوزه علميه قم جهت ادامه تحصيل شدم ودرهمين ميان به تدريس ادبيات عرب ومنطق پرداختم . ودرسالهاي 75- 76 به عنوان شاگرد ممتاز،شناخته شدم و مورد تقدير نماينده ولي فقيه قرار گرفتم . درسال 78 رتبه سوم درپايه هشتم را كسب نمودم وسرانجام درپايه دهم رتبه اول رابدست آوردم و مورد تقدير قرار گرفتم . همزمان باورود به درس خارج حضرات آيات، به تدريس پرداخته ، وكتاب بداية الحكمة، نهايةالحكمة، رسائل، را تدريس نمودم وبعد ازمدتي وارد تخصصي تربيت مدرس شده وبه ادامه تحصيل درگرايش فقه واصول پرداختم واز آن مركز نيز رتبه اول رابدست آوردم.درميان تحصيل دررشته فقه واصول وفلسفه وتفسير،ازآنجايي كه احساس نمودم حملاتي برعقايد شيعه ميشود و لكن كتابهاي فارسي كه به اين شبهات بپردازد چندان نبود دست به ترجمه برخي ازكتب دردفاع ازكيان تشيع زدم كه مورد استقبال بالا قرارگرفت وبا تيراژ فراوان چاپ و منتشرگرديد كه دوعنوان ازاين كتب ،رويكردعقلاني برباورهاي وهابيّت ،وسلفي گري درگذرتاريخ بود .ودرادامه تحصيلات هم اكنون دررشته علوم حديث

باگرايش كلام وعقايد دردانشكده علوم حديث قم دركارشناسي ارشد مشغول به تحصيل مي باشم .

دادمرزي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي دادمرزي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1364 در رشته رياضي فيزيك از دبيرستان خوارزمي (شهيد مفتح) تهران ديپلم گرفتم . همان سال به طوررسمي وارد حوزه علميه مجتهدي شدم . همزمان در همان سال در رشته علوم انساني در كنكور سراسري شركت كردم و در مقطع كارشناسي رشته حقوق دانشگاه شهيد بهشتي پذيرفته شدم . در سال 1368 فارع التحصيل شدم و در همان سال در رشته حقوق خصوصي دانشگاه تهران در مقطع ارشد قبول شدم ؛ در سال 70 با دفاع از پايان نامه خود تحت عنوان حكميت در دعاوي خانوادگي مدرك ارشد خود را اخذ نمودم . در همان سال در كنكور اعزام به خارج براي مقطع دكتري قبول شدم . در سال 69 جهت تكميل دروس حوزوي به قم مهاجرت كردم و در حوزه مشغول اتمام دوره سطح شدم و عمدتا اين مقطع را در محضر دروس مرحوم آيت الله شمس شاگردي نمودم .

از سال 1372 وارد درس خارج فقه و اصول شدم كه به لطف حق همچنان در اين مقطع به تحصيل اشتغال دارم . همكاري خود را با دانشگاه قم از سال 70 - 69 شروع نمودم و در هر حال حاضر عضو هيات علمي رسمي قطعي آن دانشگاه و مامور به تحصيل در مقطع دكتري رششته حقوق خصوصي هستم. پيش از اين نيز مدير گروه حقوق خصوصي دانشگاه قم بوده ام. در طول اقامت در

قم با جامعة الزهراء (س) ، دفتر تبليغات واحد خواهران ، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان ، موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) ، مركز جهاني علوم اسلامي ، مركز تحقيقات فقهي قوه قضاييه ، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه و دانشگاه آزاد نراق همكاري و عمدتا تدريس داشته ام . در حال حاضر تنها در دانشگاه قم تدريس مي نمايم و با واحد خواهران حوزه علميه قم جهت نگارش چند جلد كتاب و نيز با پژوهشگاه حوزه و دانشگاه براي نگارش كتاب همكاري دارم. درسال 1372 نيز دوره كار آموزي وكالت دادگستري خود را در تهران به هدف آشنايي با دانش حقوق در عرصه محاكم به پايان رساندم و لذا با پايان يافتن دوره كار آموزي و علي رغم اين كه محل دفتر وكالت اينجانب از سوي كانون وكلاي مركز، شهر تهران معين شده بود عملا به جهت تحصيلات حوزوي از اشتغال به اين حرفه منصرف شدم .

حوزه پژوهش هاي اينجانب فقه ، اصول ، حقوق قراردادها و حقوق خانواده مي باشد . به زبان هاي عربي و انگليسي نيز تسلط و آشنايي دارم . موضوع رساله سطح چهار اين جانب شروط خلاف كتاب و سنت درعقد نكاح دائم است .عنوان رساله دكتري من نيز نظريه رياست بر خانواده در روابط زوجين مي باشد.

دارا بكلايي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل دارابكلائي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

سال 1341براي شروع تحصيل علوم حوزوي وارد حوزه علميه قم شدم تا 1350 مقدمات، سطوح متوسط و سطوح عالي را با موفقيت به اتمام رساندم از سال 1350 تا

1372 در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام: مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري(ره) و مرحوم حاج ميرزا هاشم اصلي(ره) و آيت الله العظمي وحيد خراساني دامت بركاته شركت داشتم. به موازات ادامه تحصيل هر كتابي را كه به اتمام مي رساندم به تدريس آن به صورت خصوصي و عمومي در حوزه علميه مي پرداختم. در سال 1352 همزمان با ادامه دروس خارج فقه و اصول در نخستين برنامه هفت ساله آموزشى- پژوهشي موسسه در راه حق- كه اينك به موسسه آموزشى- پژوهشي امام خميني تغيير نام يافت- زير نظر آيات: مصباح يزدى، مظاهرى، خرازى، استادي و دكتر احمدي دامت بركاتهم، شركت كردم از سال 1361 همزمان با بازگشايي دانشگاههاي كشور براي تدريس دروس معارف، توسط آيت الله مصباح و دكتر احمدي به دانشگاهها معرفي شدم و در نخستين ترم در دانشگاه اصفهان و از آن به بعد در دانشگاه شهيد بهشتي به تدريس دروس اشتغال داشتم كه هنوز هم ادامه دارد از سال 1365 با دعوت آيت الله ميرمحمدى، رياست وقت دانشكده الهيات- به دانشكده الهيات راه يافتم و تا سال 1378 دروس مختلف: فقه، اصول، كلام، تفسير، منطق، فقه الحديث، احاديث فقهى، تاريخ حديث، درايه، حقوق خانواده، مبادي فقه و اصول، متون فقهى، تفسيري و ... تدريس كردم. در تابستان سالهاي 75 الي83 براي تدريس دروس فلسفه حقوق، فلسفه سياست و ... از سوي استاد مصباح به " طرح ولايت" دعوت شدم و دروس ياد شده و غير آنها را تدريس كردم. چند ترم نيز در موسسه در راه حق و موسسه آموزشى- پژوهشي امام خميني و دانشكده سپاه قم- به تدريس فلسفه

حقوق، مباني حقوقى، فلسفه سياست، حقوق و سياست در قرآن و ... اشتغال داشتم. از سال 1378 تا كنون در دانشگاه شاهد نيز به تدريس دروس معارف، متون، تفسير، منطق و ... اشتغال دارم. از سال 1361 همزمان با تدريس در دانشگاه در دفترهمكاري حوزه و دانشگاه- كه اخيرا به پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تغيير نام يافت- به مدت 20 سال به كارهاي تحقيقاتي اشتغال داشتم، حاصل آن تاليف تعدادي كتاب و تعدادي مقالات و جزوات سميناري و تحقيقاتي مي باشد كه در بخش سوابق پژوهشي آمده است. در سال 1375 با گذراندن امتحانات عمومي و تخصصي و مصاحبه علمي و دفاع از رساله به اخذ مدرك دكتري در حد استادياري از وزارت علوم واحد خبرگان بدون مدرك موفق شدم و از سال 1377 عضو هيئت علمي گروه معارف دانشگاه شهيد بهشتي شدم. اوائل انقلاب، اوج فعاليتهاي منافقين در لاهيجان و سياهكل با دعوت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي قربانى- امام جمعه وقت لاهيجان- به لاهيجان رفتم و حدود 6 ماه در مدارس مختلف منطقه براي پاسخگوئي به سوالات: اعتقادى، سياسى، اجتماعى، اخلاقي و ... حضور داشتم در اين برنامه بسياري از گروهكها و منافقين شركت مي كردند كه با موفقيت خوبي به پايان رسيد. در سال 61-60 در آموزش ضمن خدمت به تدريس عقائد، ولايت فقيه، اقتصاد و... اشتغال داشتم. بطور كلي حقير در حدود نيم قرن به تحصيل، تدريس، تحقيق، تاليف و پژوهشى، تبليغ و ارشاد اشتغال داشتم. آخرين عنوان علمي حقير عبارت است از : اجتهاد حوزوي و دكتراي دانشگاهي در فقه و اصول و مباني حقوق.

دارابي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س چهاردهم ق)،

فقيه، اصولى، عالم و فيلسوف. وى از عالمان بزرگ و فيلسوفان برجسته بود. در معقول و منقول سرآمد و در فقه و اصول نابغه بود. وى در اكثر علوم به مرتبه ى بلندى رسيده بود. حكمت را از ملا هادى سبزوارى صاحب «منظومه» فراگرفت. وى كتاب «الاسفار» را به خط خود نوشت و حواشى بر آن نگاشت. اين حواشى بر تبحر و تحقيق او دلالت مى كند. از شاگردانش شيخ احمد شيرازى نجفى معروف به شانه ساز و ميرزا ابراهيم نيريزى مى باشند. از ديگر آثارش: شرح «دعاء كميل»، به شيوه ى استادش در شرح «دعاء الصباح» و «دعاء جوشن»؛ شرح «قصيده ى ميرفندرسكى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (15/14 ،259/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 984 -983 /14)، گنجينه ى دانشمندان (106/5).

داريني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد داريني

محل تولد : دارين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/9/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد داريني در سال 1345هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان دارين از توابع سبزوار ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1357 همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي وارد حوزه علميه سبزوار گرديد از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد اما شوق زيارت و هم جواري با بارگاه ثامن الحجج عليه السلام او را راهي حوزه علميه مشهد

گردانيد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه آن ديارحاضر شد و پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1374 به حلقه دروس خارج راه يافت. و از درس بزرگان آن ديار همچون مرحوم آيت الله فلسفي، مرحوم آيت الله معرفت، آيت الله حجتي، آيت الله واعظي خراساني و... بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته علوم قرآن در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1379 از دانشگاه علوم اسلامي رضوي فارغ التحصيل گرديد. و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"هدايت و مباني آن در قرآن" دفاع كرد. ايشان ضمن تبليغ به تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي، مشغول است. و در زندگي سراسر علمي خود جز به امر تبليغ، تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه مقالات متعددي به رشته تحرير در آورده است.

داعي نژاد، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدعلى داعي نژاد

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمدعلي داعي نژاد سال 1342 درشهرستان دزفول متولد گرديد. او پس از اخذ ديپلم فني درسال 1361، در حوزه علميه دزفول برخي دروس مقدماتي را گذرانده و در حوزه علميه شيراز و سپس اراك و در نهايت قم به تحصيلات حوزوي ادامه داد. در دروس خارج اصول و فقه آيات عظام وحيد خراساني و فاضل لنكراني شركت كرده و فلسفه را (بدايه الحكمه، نهايه الحكمه، شرح

منظومه، شرح اشارات، شفا و اسفار) از دروس اساتيدي همچون آيت الله جوادي آملى، مصباح يزدى، انصاري شيرازى، و فياضي استفاده نموده و عرفان را (تمهيد القواعد، فصوص الحكم و مصباح الانس) از دروس آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملي بهره مند گرديد. مباحث كلامي همچون الهيات و شرح تجريد را از دروس آيت الله سبحاني و آيت الله مكارم شيرازي فرا گرفته و به مطالعه گسترده در زمينه فلسفه غرب، كلام جديد و انديشه سياسي پرداخت. از سال 1372 تاكنون به مدت 14 سال در دانشگاه هاي شهيد بهشتى، دانشگاه تهران، دانشگه علوم بزشكي شهيد بهشتي و در طرح ولايت به تدريس معارف پرداخته و چندين سال در حوزه علميه قم (موسسه امام خميني(ره) ، مدرسه الهادي و مركز جهاني) به عنوان مدرس، استاد راهنما، استاد مشاور و استاد داور فعاليت دارد. از سال 1370 تاكنون به مدت 14 سال به پژوهش و مديريت پژوهشي در مراكز متعددي اشتغال داشته است مراكزي چون موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) (عضو هيأت علمي و مسئول بخش مدخل يابي دائره المعارف علوم عقلي)، دفتر تبليغات اسلامي (عضو گروه اصطلاح نامه فلسفي)، دفتر مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه (معاونت پژوهشي) موسسه طه (مدير نمايه سازي مجلات و روزنامه ها) مركز جهاني (عضو گروه كلام)، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي (عضو و مدير گروه حلقه نقد و حكمت و دين پژوهي)، نهاد اساتيد در دانشگاه ها (ارزياب و داور پايان نامه هاي اساتيد معارف اسلامي)، نهاد رهبري در دانشگاه ها (مسئول گروه كلام) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي (مدير مركز پاسخگوئي تلفني

به سوالات ديني) و سردبيري مجله صباح، سردبير مجله بازتاب انديشه و سردبيري كتاب انديشه. از ايشان تا كنون مقالات متعددي در مجلاتي مانند معرفت، حكومت اسلامى، صباح، بازتاب انديشه، دانشگاه اسلامى، حكومت اسلامى، برگ سبز، آفتاب و در روزنامه هايي مانند جمهوري اسلامى، كيهان و رسالت منتشر شده است.

داماد، صالح

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1303 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. مشهور به عرب، چون پدرش داماد سيد على طباطبائى صاحب «رياض» بود، او و برادرش حاج مرزا حسين لقب داماد را از پدر به ارث گرفتند. وى از شاگردان دايى خويش، سيد مهدى طباطبائى، است. او در قرائت و تعظيم قرآن سعى بسيار داشت و در امر به معروف و نهى از منكر بسيار جدى بود. در غائله ى كربلا (ذيحجه 1258 ق) او را اسيرگونه به سوى قسطنطنيه گسيل كردند و در اوايل سلطنت ناصرالدين شاه بر اثر وساطت به تهران آوردند. وى تا پايان عمر ساكن تهران بود. در نود سالگى در گذشت و جنازه اش به كربلا حمل و در آنجا دفن شد. در «المآثر و الآثار» و «الذريعه» نام وى محمد صالح ذكر شده است. از آثار وى: «زهر الرياض»، حاشيه بر «رياض» جدش؛ «صفاء الروضه»، حاشيه بر «الروضه البهيه فى شح اللمعه الدمشقيه»؛ «المهذب فى الاصول» يا «مهذب القوانين» حاشيه بر «القوانين»؛ رساله اى در مساله ى تجزى، در اجتهاد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (369/7)، الذريعه (295 ،293/23 ،43/15 ،71 -70 /12)، ريحانه (120/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 882 -881 /14)، الكنى و الالقاب (228 -227 /2)، الماثر و الاثار (148)، معجم المولفين (6 -5 /5).

دامغاني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1336 ق)، فقيه اصولى. وى از عالمانى بود كه نزد علماى نجف سالها به تلمذ پرداخت تا اين كه به فضل او، كسانى چون شيخ راضى نجفى و علامه شيخ مهدى آل كاشف الغطاء شهادت دادند و علامه انصارى در اجازه اى كه به او داد، او را علامه ى علماء و عمده ى فضلاء و حاوى فروع

و اصول ناميد. در 1280 ق به ايران بازگشت و مدتى در تهران بود سپس به دامغان رفت و در آن شهر به وظائف دينى رسيدگى مى كرد تا اين كه از دنيا رفت و در مقبره ى بكير بن اعين به خاك سپرده شد. از آثارش: «ضياء الانوار»، رساله اى در اصول دين؛ حاشيه ى مدون بر «معالم»؛ «تقريرات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (122/15 ،204/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 56/14)، معجم المولفين (99/8).

دانش پژوه، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى دانش پژوه

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1335در شاهرود و در خانواده اي روحاني به دنيا آمدم. پدرم مرحوم آيت الله حاج شيخ علي اصغر دانش پژوه از شاگردان برجسته مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد محمود شاهرودي از علماي بزرگ ساكن شاهرود بودند. در سال 1341 در دبستان ملي و اسلامي جعفري شروع به تحصيل كردم. دوران دبيرستان را در دو دبيرستان شاهپور(شريعتي فعلي) و فردوسي گذراندم و در سال 1353 موفق به اخذ ديپلم شدم. پس از گرفتن ديپلم بر اساس احساس وظيفه شرعي و به رغم مخالفت تقريبا همه معلمان و همكلاسيها، به جاي شركت در كنكور و حضور در دانشگاه ، راهي حوزه علميه قم شدم. اكثر دروس مقدمات و سطح را بيشتر به صورت خصوصي درس گرفتم. با پيروزي انقلاب اسلامي و سرنگوني رژيم شاهنشاهي و بيشتر با انگيزه حضور تبليغي در دانشگاه و كار فكري با دانشجويان، در اولين كنكور انقلاب(1358) شركت كردم و در رشته حقوق دانشگاه تهران(مجتمع آموزشي عالي قم) نيز، در كنار تحصيلات حوزوى، مشغول به تحصيل شدم.

در

خلال انقلاب فرهنگي(58-62) برحسب وظيفه سه سال در شاهرود، مسئوليت عقيدتي سياسي ارتش را پذيرفته و در كنار آن به تدريس در دبيرستان ها و همكاري با سپاه و جهاد و كلاسهاي عقيدتي و امثال آن مشغول گرديدم. در سال62 مجددا جهت ادامه تحصيلات حوزوي و دانشگاهي به قم باز گشتم. در سال تحصيلي 63-62 باقيمانده سطح را به پايان رساندم و در مهر ماه 63 به درس خارج اشتغال يافتم و در كنار آن در سال 65 موفق به اخذ ليسانس شدم، و چون زمينه هدف اصلي(تبليغ و كار با دانشجويان) در دوره هاي كارشناسي چندان مهيا نمي ديدم، انگيزه اي براي ادامه تحصيل دانشگاهي نداشتم. اما در عين حال از مطالعات و پژوهشهاي حقوقي هم غافل نبودم.

از سال 1370 با پژوهشگاه حوزه و دانشگاه كه آن موقع با نام دفتر همكاري حوزه و دانشگاه شناخته مي شد، همكاري علمي ام آغاز شد و با گرايش حقوق بين الملل اسلامي مطالعات و تحقيقاتم را ادامه دادم و در كنار آن مدتي هم مسئوليت واحد آموزشي اين پژوهشگاه را عهده دار شدم. كتاب «اسلام وحقوق بين الملل خصوصي» كه از طرف چهارمين كنگره دين پژوهان و پنجمين سمينار كتاب سال حوزه برگزيده شد، نتيجه همين دوره است. كتاب « فلسفه حقوق» كه به سفارش موسسه امام خميني(ره) نوشته شد نتيجه ديگري از پژوهشهاي حقوقي اين حقير است. پايان نامه سطح 4 حوزه- كه هم اكنون آماده چاپ است- باعنوان "الجنسيه في الفقه الاسلامى " اثر ديگر اين جانب است. حقوق شناسي عمومي در دو جلد نيز در مرحله ويرايش و آماده چاپ است

مقالات و جزوه هاي درسي ديگري نيز از حقير چاپ و منتشر شده است. به انگيزه همان كار تبليغى، از سال 70، در كنار ادامه تحصيلات حوزوي و پژوهشهاي حقوقى، به تدريس در دانشگاه نيز پرداختم كه هم اكنون نيز ادامه دارد. و نيز در موسسه امام خمينى(ره)، مركز تخصصي قضا و مركز جهاني علوم اسلامي (مدرسه فقه و اصول).

داوودي تبار، محمدامين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد امين داوودي تبار

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/2/5

زندگينامه علمي

اينجانب محمد امين داوودي تبار در 5 ارديبهشت ماه 1351 در شهر مقدس نجف اشرف به دنيا آمدم كه پس از اندكي در همان اوان طفوليت به همراه خانواده به اجبار راهي سفر به ايران و در شهر مقدس قم سكونت گزيديم . پدرم روحاني است و براي تحصيل عولم دينيه نيز در عتبات عاليات اقامت گزيده بود.

تحصيلات ابتدائي ، راهنمائي و اول دبيرستان را در شهر مقدس قم گذرانده ام ديپلم را به صورت متفرقه و در كنار تحصيلات حوزوي گرفته ام در سال 1367 وارد حوزه علميه قم جهت تحصيلات علوم دينيه در مدرسه شهدين شدم. در آنجا دروس مقدمات و مقداري از سطح را نزد اساتيد آن مدرسه تلمذ نمودم و سطوح عاليه را نزد اساتيدي چون مرحوم آيت الله احمدي ميانجي و حضرت آيت الله صلواتي و جناب حجة الاسلام بيگدلي و ... بهره مند شدم و در خارج فقه و اصول از محضر آيات : صانعي ، آقا موسي شبيري زنجاني ، فاضل لنكراني و سبحاني در حد توان و بضاعت خويش بهره هايي برده و مي

برم. البته در زمان اشتغال به تحصيل سطوح عاليه به علت بعضي از مسائل غير مترقبه و به ناچار مشغول به بعضي از امور اجرايي شده در طي سالياني چند بيشتر وقت خود را صرف امور اجرائي در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي نور مينمودم كه در اين سالها مدتي مسئول دفتر معاونت اطلاع رساني و مسئول بازاريابي محصولات و توليدان نرم افزاري اين مركز و پس از آن نيز سالياني چند مدير فروش نرم افزارهاي مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي نور در موسسه خدمات كامپيوتري نور وابسته به همين مركز انجام وظيفه نموده ام .

به حمد الله هم اكنون توفيق انجام كارهاي علمي تحقيقاتي و اشتغال به تحصيل و تحقيق پيدا كرده ام و مديريت موسسه فقه الثقلين نيز به عهده اينجانب ميباشد كه درآنجا كارهاي تحقيق و تصحيح كتاب ارزشمند مصابيح الاحكام مرحوم بحرالعلوم كه از منابع فقهي بسيار گران سنگ و نادر مي باشد در حال انجام بوده و در حال حاضرچاپ اول آن به اتمام رسيده است و به زودي ساير مجلدات آن نيزبه زيور طبع آراسته خواهد شد.

همچنين كتاب مجمع الفائده و البرهان مرحوم مقدس اردبيلي درحال تحقيق و تصحيح بوده و جلد اول آن نيز به چاپ رسيده و ساير مجلدات نيز در زماني نزديك پس از مراحل تحقيق و تصحيح مزين به حواشي حضرت آيت الله صانعي به چاپ خواهد رسيد.

دركنار كارهاي فوق الذكر در بخش تحقيقات پرسش و پاسخ شبكه جهاني نور مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي نور نيز در حال انجام وظيفه ميباشم . شايان ذكر است با توجه به تجربه مفيدي كه طي ساليان زيادي

حضور در موسسه خدمات كامپيوتري نور نسبت به نياز كاربران رايانه اي به محصولات فرهنگي پيدا كرده بودم به سفارش برخي از دوستان اقدام به توليد نرم افزار قرآني با رويكرد عامه مردم با عنوان «سلام» نمودم كه به لطف پروردگار مورد استقبال قرار گرفت . اين نرم افزار شامل بخشهاي مختلف ازجمله تفسير، ترجمه ، آموزش و .. ميباشد.

دبوسي، ابوزيد عبداللَّه، عبيداللَّه

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 430 -367)، فقيه، اصولى و قاضى حنفى. اصل وى از دبوسيه، بين بخارا و سمرقند، است. وى از مشايخ و بزرگان فقه حنفى است كه در فقاهت ضرب المثل بود. او پايه گذار علم خلاف است. دبوسى قاضى سمرقند بود و در بخارا درگذشت. در «معجم البلدان» سال مرگ وى 432 ق ذكر شده است. از آثار وى: «الاسرار»، در اصول و فروع حنفيه؛ «الامد الاقصى»؛ «تاسيس النظر»، در جدل و اختلاف بين ابوحنيفه و دو پيشواى ديگر: مالك و شافعى؛ «تقويم الادله»، در اصول؛ «الانوار»، در اصول فقه؛ «خزانه الهدى»، در فتاوى؛ «شرح جامع الكبير» شيبانى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (248/4)، ريحانه (213/2)، سير النبلاء (521/17)، كشف الظنون (703 ،568 ،467 ،352 ،334 ،196 ،168 ،84)، الكنى و الالقاب (228/2) لغت نامه (ذيل/ عبداللَّه)، معجم المؤلفين (96/6)، معجم البلدان (499/2)، وفيات الاعيان (48/3)، هديه العارفين (648/1).

درافشان، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين درافشان

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب دوره ابتدايي را در مدرسه اسلامي سعادت در قزوين سپري كردم سپس دوره راهنمايي را در مدرسه نمونه شهر (اميركبير) گذراندم و دوره دبيرستان را در هنرستان رشته مكانيك عمومي به پايان رساندم.در اوج انقلاب موفق به كسب ديپلم شدم آنگاه يكسال و نيم در كميته انقلاب اسلامي مشغول به خدمت بودم.در سال 59-60 به قم هجرت نمودم و در مدرسه علميه منتظريه (حقاني) مشغول به دروس حوزوي شدم.با انتقال مديريت و دروس مدرسه حقاني به مدرسه شهيدين هما در سال 1363 در مدرسه شهيدين هما ادامه تحصيل دادم و در سال 1367 شروع به

درس خارج كردم و از محضر اساتيدي همچون حضرت آيت الله سيد كاظم حائرى- حضرت آيت الله وحيد خراساني – حضرت آيت الله خرازي - حضرت آيت الله جوادي آملي – حضرت آيت الله شيخ جواد تبريزي – حضرت آيت الله استادي و هم اكنون در درس خصوصي حجت الاسلام و المسلمين سروش محلاتي كسب فيض مي نمايم تقريباً يك دوره درس خارج اصول در درس آيت الله سيد كاظم حائري شركت كرده ام.

امتحانات كتبي و شفاهي تمام پايه ها را تا سال 1370 در شوراي مديريت و مدرسه شهيدين داده ام از سال 1371 تا 1376 در پژوهشكده حوزه و دانشگاه در رشته علوم تربيتي مشغول به تحصيل و تحقيق بوده ام و زبان انگليسي و تخصصي را دراين پژوهشكده گذرانده ام ضمناً در دوره هاي تابستاني دردانشگاه امام صادق(ع) زبان انگليسي (مكالمه) و زبان عربي (مكالمه) شركت كرده و جوايزي كسب كرده ام. از سال 1376 با راه اندازي و تأسيس شبكه معارف به همراه دوستان وارد خانواده صدا و سيما شدم آنگاه در سال 1378 در مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما به كار نظارتي و ارزيابي و تحقيقاتي پرداختم از جمله ارزيابي ها كتابهاي مركز و پايان نامه هايي در موضوعات گوناگون بوده و مشاور علمي ماهنامه گنجينه و فرهنگ اخلاقي معصومين(ع) (5 جلد - ادامه دارد) بوده ام هم اكنون مشاور و كارشناس برنامه زلال احكام شبكه 3 سيما هستم و مدّتي است مشاور و راهنما در حرم حضرت معصومه(س) را افتخار دارم. ضمنا مدّتي استاد راهنما و ارزياب پايان نامه هاي جامعه الزهرا(س) بوده ام. هم اكنون در جامعه

الزهرا(س) درس حكومت اسلامي و ولايت فقيه – اديان و مذاهب تدريس دارم.

درايتي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين درايتي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355- 56 وارد حوزه علميه مشهد شدم و به مدت 4 سال در مدرسه علميه حجة الاسلام جناب آقاي موسوي نژاد ادبيات عرب، منطق، بيان و... اصول فقه و همچنين عقائد و احكام را به پايان بردم و سپس لمعتين را در محضر استاد جناب آقاي صالحي فراگرفتم و رسائل و اكثر مكاسب و مقداري از كفايتين را در محضر استاد آية الله مرتضوي به پايان بردم و همزمان به تدريس حوزه اشتغال داشته و اين امر را در سالهاي بعد نيز ادامه دادم.

در سال 1362 به حوزه علمييه قم منتقل شده و ادامه مكاسب وكفايتين را در محضر استاد محقق داماد حاضر شده و در سال 64 دروس سطح حوزه را به پايان بردم. از سال 63 به مدت سه سال به درس خارج اصول آية الله وحيد خراساني حاضر شدم و از سال 76 تا 74 به درس خارج اصول مرحوم آية الله تبريزي و از سال 66 تا 79 در درس خارج فقه آن فقيد به صورت مستمر حاضر شدم. و همچنين در درس خارج فقه آية الله منتظري به مدت 3 سال و همچنين در درس خارج اصول فاضل به مدت يك سال حاضر شدم.

درسال هاي فوق الذكر نيز به تحصيل فلسفه نيز اشتغال داشته و از محضر اساتيدي مانند: حجج اسلام عبدالهيان، فياض، شيرازي.... در تحصيل كتابهاي درايه، نهايه، منظومه و بخشي از

اسفار استفاده ها بردم. همچنين به مدت 5 سال در درس تفسير آية الله جوادي آملي و مشكيني حضور مستمر داشته و بهره ها گرفتم.

از سال 63 با معجم بحار با كار تحقيق آشنا شده و در سال 65 به تصنيف غررالحكم مشغول شدم و در سال 66 كار آن را به انجام رساندم و همزمان، كار معجم غرر را نيز شروع كردم و از سال 66 تا 78 به صورت مستمر در مركز تحقيقات وابسته به دفتر تبليغات اسلامي و در واحد احياء آثار مشغول انجام كارهاي تحقيقي مختلفي شدم كه محصول آن همكاري در مختلف الشيعه، تصحيح آصفي، تصحيح سعدالسعود، راه اندازي واحد بزرگ احياء تك نگاريهاي تفسيري و.... مي باشند.

همزمان با موسسه نشر آثار امام خميني(ره) در بازنويسي و تنظيم و ويرايش درسهاي حضرت امام در شرح منظومه و اشعار، اشتغال داشته و در ادامه با بنياد معارف اسلامي امام رضا عليه السلام در راه اندازي طرح احياء آثار قرآني به مدت 2 سال همكاري داشته و كار احياء دو جلد از آن آثار را به انجام رساندم.

از سال 78 در مركز تحقيقات دارالحديث و با طرح احياء مجموعه رساله هاي رجالي و درايه ابوالمعالي كلباسي، كار خود را آغاز نمودم و آن آثار را در 4 جلد به نام (الرسائل الرجاليه) به انجام رسانده و از سال 80 به عنوان مسئول واحد احياء، طرح بزرگ تحقيق وتصحيح كافي را با همكاري جمعي از محققان شروع كرده و همزمان به احياء شروح و حواشي كافي كه تاكنون چاپ نشده، دست زده و تا كنون چندين عنوان از آن شروح چاپ شده و

چندين برابر آن در حال كار مي باشد. و هم چنين طي سالهاي جاري حدود 15 عنوان كتاب ديگر در زمينه هاي رجال، درايه، حديث و شرح حديث احياء و چاپ شده است.

درايتي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي درايتي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله مصطفي درايتي در سال 1334 در خانواده اي مذهبي و متدين از شهرستان مشهد به دنيا آمد، دوران تحصيل خويش را با موفقيت پشت سرگذاشت و در سال 1349 به تحصيل علوم ديني پرداخت. دروس مقدماتي را از محضر آيت الله اديب خراساني بهره جست. وي پس از مدتي تحصيل در مشهد براي ادامه تحصيل به شهر مقدس قم هجرت كرد و از محضر اساتيد بزرگي همچون آيت الله العظمي وحيد خراساني، آيت الله اعتمادي، آيت الله سلطاني، آيت الله منتظري كسب فيض كرد پس ازآن به زادگاه خويش بازگشت و در خدمت به طلاب علوم ديني و مردم ديار خويش از هيچ كوششي دريغ نفرمود.

درياب، باقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

باقر درياب

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

ابتداي تحصيل اينجانب در نجف اشرف بود مرحوم والد ما حاج شيخ حسن اصفهاني رحمة الله عليه كه از شاگردان مرحوم آقا ضياء عراقي و مرحوم آقاي نائيني رحمه الله و در نجف از اوان مبارزات سكونت داشت. از12 سالگي در سلك روحانيت در آمدم يعني مشرف به پوشيدن لباس مقدس روحانيت شدم. مقدمات را نزد ابوي محترم و برخي ديگر از دروس را همانند حاشيه ملا عبد الله و سيوطي و مغني را نزد اساتيد ديگر خواندم. بخشي از مغني و بخشي از مطول را نزد مرحوم مدرس افغاني رحمة الله عليه خواندم. بخش مهم لمعتين را نزد مرحوم حجة الاسلام روشني كه يكي از ممتحنين حوزه

علميه قم بودند و آن زمان در نجف بودند خواندم.

لمعه جلد دوم(رحلي) و مكاسب هم مكاسب المحرمه و هم كتاب البيع را نزد آيت الله شيخ مسلم داوري حفظه الله كه فعلا يكي از علماي قم هستند و درس خارج مي دهند خواندم اصول الفقه مرحوم مظفر را نزد سيد جعفر علم الهدي كه يكي از علماي قم هستند خواندم. رسائل را نزد آيت الله شيخ حسن قديري اصفهاني كه فعلا يكي از علماي قم هستند در نجف خواندم. كفايتين را نزد آيت الله انواري كه يكي از شاگردان خوب حضرت آيت الله العظمي خوئي(ره) بودند خواندم. شرح تجريد را نزد آقاي حسين پاكستاني كه فعلا يكي از علماي قم و نجف هستند خواندم در سن 18 سالگي سطح را تمام كردم. لازم به ذكر است در نجف اشرف و همچنين در قم پس از آن كه طلبه به رتبه بالاتري ارتقاء مي يابد، رتبه قبل را تدريس مي كند كه ما هم از اين قاعده مستثنا نبوديم و دروس قبلي را تدريس مي كرديم. مثلا وقتي رسائل مي خوانديم اصول فقه تدريس مي كرديم يا دروس قبلي آن را و همچنين هر درس بالاتري را كه مي خوانديم درس قبلي را تدريس مي كرديم در ضمن دروس اخلاق از قبيل تدريس كتاب شريف منية المريد، معراج السعاده و .... تدريس مي شد در آنها هم شركت مي كرديم. در نجف درس اخلاق آيت الله مرحوم شيخ مجتبي لنكراني(ره) شركت مي كرديم. و نيز درس اخلاق شهيد محراب حضرت آيت الله مدني قدس الله نفسه الزكيه شركت مي كرديم. ضمناً در دروس جنبي همچون

درس تفسير توسط حجة الاسلام سيد علي مؤمني حفظه الله و حجة الاسلام سيد كاظم سراجي – بعضاً درآيه و تجويد نيز شركت كردم در نزد مرحوم حاج محمد دريوان (طلاي نجف اشرف)، تمرين منبر و خطابه و نويسندگي را نيز در نجف آموختم كه اساتيدي مجرب همچون حجج اسلام نعمتى، برقعى، و ديگران ما را با اين فنون آشنا ساختند. بحمد الله تا سن 18 سالگي موفق شديم در اكثر زمينه ها تحصيلات خود را به پايان برسانيم ،از سن 18 سالگي به بحث خارج رسيديم. ابتداء از محضر آيت الله سيد ميرزا حسن بجنوردي رحمه الله بهره مند شديم و سپس در درس آيت الله العظمي سيستاني حضور بهم رسانيدم. حدوداً در سالهاي 52-53 مي شد.

سپس جوان ترين درس كه در نجف شروع شد درس شهيد آيت الله سيد عبد الصاحب حكيم(ره) بود كه توسط صدام به شهادت رسيد. حدود يكسال در آن درس شركت كردم. سپس به درس حضرت آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر رضوان الله تعالي عليه حضور بهم رساندم و بهره هاي فرواني بردم. الحق و الانصاف كه اين انسان هم از نظر علمي و هم از نظر عملي خود را ساخته بود/ - چون بيان فوق العاده خوبي داشت و از ابتكارات جديدي در درسش برخودار بود- در فقه و اصول ايشان هر دو شركت مي كردم. تواضع، محبت، بزرگوارى، تقوى، كياست و... از وجود اين انسان مي باريد و اواخر روزهاي چهارشنبه را اختصاص داده بودند به درس موضوعي تفسير كه تفسير موضوعي بود و مي گفتند البته چند جلسه بيش نبود كه از طرف هيئت حاكم

وقت ممنوع شد. به هر حال درس عالي بود. اين انسان عالي مقام آن قدر عاشق امام خميني رضوان الله تعالي عليه بود. كه شب 23 بهمن 57 كه ما در نجف دردرس ايشان حاضربوديم تقريباً بيش از نيم ساعت سخنراني كردند.

تنها درس ايشان تعطيل شد و بجاي درس سخنراني كردند و فرمودند امروز كفر بر اسلام پيروز گرديد احدي ها در جنگ احد و بدري ها در جنگ بدر و .... امروز بركفر و شرك پيروز گرديدند. و خلاصه مقداري از انقلاب و امام گفتند. (لازم به ذكر است در نجف آن زمان در مسائل سياسي جز امام خميني رضوان الله تعالي عليه و مقداري شهيد صدر كسى جرات نداشت وارد مسائل سياسي بشود، سال 57-58 پس از پيروزي انقلاب وارد قم شدم ادامه بحث خارج را در محضر آيت الله العظمي وحيد خراساني فقه و اصول رابه پايان رساندم بيش از پانزده سال درس ايشان حاضر شدم- منظومه سبزواري نزد آيت الله انصاري شيرازي و اسفار را نزد آيت الله جوادي آملى- خواندم ونيز تدريس دروس حوزوي از قبيل اصول فقه و رسائل و مكاسب وكفايتين و... داشتم.

دزفولي معزالديني، محسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1249/1245 ق)، فقيه اصولى. وى از شاگردان حجةالاسلام شفتى و داماد سيد صدرالدين عاملى بود. در شهرهاى خوزستان فقيه و مرجع دينى بود و از كرباسى و بحرالعلوم و صاحب «رياض» و صاحب «كشف الغطاء» روايت مى كرد. در دزفول بدرود جهان گفت و در سرداب مسجدى كه در آن امامت مى كرد دفن شد. از آثارش: «حاشيه المعالم»؛ «شرح الارشاد»؛ رساله فارسى در «اصول دين»؛ و رساله در «طهاره» و «صلاه»؛ چند رساله ديگر.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (46/9)، گنجينه ى دانشمندان (146 -145 /5).

دزفولي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1329 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. وى از عالمان بزرگ و مراجع امور دينى در دزفول بود. شيخ محمدحسن در دزفول درگذشت. آنگونه كه در «البدايع الجعفريه» آمده وى تصانيفى ارزنده داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (178/9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 367/14)، معجم المؤلفين (190/9).

دزفولي، محمدطاهر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمدطاهر بن العلامه آشيخ محسن بن الفقيه شيخ اسماعيل از بزرگان حمله دين و اكابر فقهاء و از مراجع معروف خوزستان و در قدس و زهد و صلاح و تقوى يگانه عصر خود بوده است.

وى به سال 1230 قمرى در دزفول تولد يافت و پس از فراغ از مقدمات در اصفهان از محضر حجةالاسلام حاج سيد محمدباقر شفتى و حجةالاسلام حاج ملا محمد ابراهيم كلباسى تلمذ نموده و در نجف اشرف از صاحب جواهر و شيخنا الانصارى نيز استفاده نموده تا به درجه اجتهاد رسيده آنگاه به دزفول مراجعت و بناى تدريس گذاشته و مورد توجه عموم طبقات گرديده و شاگردان مبرزى تربيت نموده و رياست و مرجعيت تقليد در خوزستان بدو منتهى شده است.

در تكمله. گويد: محمدطاهر بن محسن بن اسماعيل دزفولى از اجله علماء عصر ما در خوزستان و در آن نواحى مرجعيت عامه دارد و آوازه زهد و پارسائى و پرهيزكارى و قدس و فقاهت او در تمام ايران و عراق رفته و مردم عربستان و خوزستان در تقليد به او رجوع كرده اند و از برجستگان شيعه از خاندان علمى قديمى است

عموى او شيخ اسداللَّه صاحب مقابيس و پدر او شيخ فقيه و نوادگانى اهل فضل و علم دارند و او در فقه و اصول تأليفاتى دارد

وى در اوائل

سال 1315 قمرى در دزفول داعى حق را اجابت نمود و در مقبره اختصاصى خود مدفون گرديد فرزند ارجمندش آشيخ عبدالحسين در تاريخ فوتش سرود.

سال فوت او ز قرآن مبين

آمدان العاقبة للمتقين

عاقبت را تا عدد دان چارصد

برخلاف راى اصحاب عدد

از آثار علمى اوست. گذشته از رساله عمليه 1- شرحى بر شرايع محقق بنام (مشارع الاحكام)

پدر بزرگوارش آقا شيخ محسن هم از بزرگان علماء اماميه و داماد علامه سيد صدرالدين عاملى فقيه اصولى و متكلم و از شاگردان حجةالاسلام شفتى اصفهانى بوده و به سال 1245 قمرى در دزفول بدرود جهان گفت و در سرداب مسجدى كه در آن امامت مى نمود مدفون شد

تأليفات او عبارت است از: 1- حاشيه مفصلى بر معالم 2- رساله فارسى در اصول دين 3- رساله در طهارة و صلوة 4- رساله در صحت عبادت تارك طريق تقليد و اجتهاد 5- رساله در جواز بقاء تقليد ميت و غيره.

در بيت اين بزرگوار مردان فضيلت و رجال علم بسيار بوده و تا حال هم مى باشد و اكنون شخصيت علمى اين سلسله در عصر حاضر آيت اللَّه ميرزا محمدعلى معزى بن آيت اللَّه آشيخ عبدالحسين است كه يكى از فقهاء و مراجع دزفول مى باشد

(1315 -1230 ق)، فقيه اصولى. وى از بزرگان دينى روزگار خود است كه در ايران و عراق به فقاهت شهره بود. شيخ محمدطاهر از شاگردان حاج محمد ابراهيم كلباسى، و شيخ مرتضى انصارى اجازه روايت داشت. وى يكى از مشايخ حديث سيد عبدالصمد شوشترى بوده است. صاحب عنوان در خوزستان به ارشاد و هدايت مردم مشغول بود تا به جوار رحمت حق شتافت. از آثار وى: «مشارع الاحكام»، در شرح «الشرايع» محقق؛ «

رساله ى عمليه».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (376/ 9)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 976 -974/ 14)، المآثر الآثار (152 -151).

دستجردي، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1305 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در قريه دستجرد اصفهان به دنيا آمد، و در اصفهان خدمت ملا محمد ورزنه اى و اقا اسداللَّه كمال آبادى و ملا محمدحسن دهنوى و آقا سيد مهدى درچه اى و آقا ميرزا احمد مدرس اصفهانى و ملا عبدالكريم جزى، صاحب «تذكره القبور»، و آقا رضا مسجد شاهى و آخوند كاشى و حاج ملا محمدجواد آدينه اى درس خواند. سپس به نجف مهاجرت كرد و از محضر درس آفا شيخ على اصغر خطايى و ديگر علماى معروف آنجا بهره مند شد. آنگاه به قم رفت و به تدريس فقه و اصول پرداخت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (201 -200).

دقيقي شاهرودي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

مهدي دقيقي شاهرودي از سن 14 سالگي مطالعات ديني خود را آغاز نمود و در سن 16 سالگي در حالي كه در دبيرستان مشغول به تحصيل بود تحصيلات خود را رها نمود وپس از قبولي در آزمون ورودي حوزه علميه قم به صورت طلبه رسمي وارد حوزه علميه قم گرديدو تحصيلات خودرا در محضر مدرسان بزرگ علوم دين آغاز نمود.وي صرف ونحو،معاني وبيان،منطق و معقولات،عقايد و اديان،ادبيات فارسي،فقه واصول وعلوم حديث و علوم مختلف ديني را از محضر مدرسان فرهيخته حوزه فرا گرفت .دغدغه هميشگي او عدم استفاده از علوم فراگرفته توسط علما وطلاب و جاري نشدن علوم ديني در سطح جامعه بود ،او معتقد است اگر فردي علوم را كسب نمايد اما آن را به ديگران نياموزد وديگران نيز از علوم او استفاده نكنند آن فرد عالم نيست و با جهال تفاوتي ندارد.و از سوي ديگر عدم حضور دانش آموختگان حوزه در جامعه زمينه ورود دزدان اعتقادات را

فراهم مي آورد. از اين رو در خلال تحصيل از قم به مناطق مختلف از جمله زادگاه خودتهران سفر مي نمود و در حلقه هاي مختلف درس و گفتگوي ديني با جوانان، نوجوانان و دانشجويان به انتقال يافته هاي خود مي پرداخت .او پس از چندسال كسب فيض از علما وفحول حوزه خود به تحقيق و تحصيل پيرامون معارف دين پرداخت و براي موفقيت هرچه بيشتر براي يافتن راه صحيح سلوك ديني تحقيقات خود را آغاز نمود و گوهر گمشده وجود خود را در "حوزه نجف "و سرآمدان آن حوزه كهن يافت و از اين رو براي شناخت "ريشه هاي علم" و"عالمان آن سامان" به مسافرتهاي مكرربه آن ديار پاك و تحقيقات گسترده درباره آن حوزه كهن دست يازيد.نتيجه تحصيلات و تحقيقات ديني و تلاشهاي علمي وي در حوزه معارف دين ارتباط تنگاتنگ با مجتهدين و عالمان فرهيخته حوزه و كسب اجازات مختلف از آن بزرگواران بود.

او در خلال مطالعات ديني تحصيلات كلاسيك خود را نيز ادامه داد و مدرك ديپلم و پيش دانشگاهي خود را نيز دريافت نمود و در مقاطع ورشته اي مختلف دانشگاه نيز پذيرفته شد اما محصور شدن در نظام آموزشي حوزه و دانشگاه مطلوب او نبود و تحقيقات آزادانه و همراه با حريت در حوزه مسائل دين را براي خود برگزيد كه حاصل آن چندين سال تدريس،تحقيق و تبليغ در حيطه مباحث ديني مي باشد.

وي نشر فضايل و علوم اهل بيت عليهم السلام،پاسخگويي به مسائل شرعي،شركت در مناظرات ديني،مسافرتهاي تبليغي ،اداره سايتهاي اينترنتي ديني،تدريس در دانشگاه وحوزه،نوشتن و تهيه مقالات مورد نياز جامعه،رفع اختلافات عموم طبقات جامعه،سخنراني وبرگزاري مراسمات

و بزرگداشتهاي ديني،مقابله جدي با منحرفان و شبهه افكنان ديني و ...وظايفي است كه به عنوان يك طلبه براي خود مقرر نموده است.

دوزدوزاني تبريزي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1312 ق)، فقيه اصولى. در دوزدوزان از توابع سراب به دنيا آمد و در تبريز از محضر آقا ميرزا محمدصادق آقا استفاده برد و سپس به نجف رفت و مدت دوازده سال در خدمت شيخ احمد كاشف الغطاء و شيخ على اصغر ختائى و شيخ مهدى مازندرانى به تكميل تحصيلات خويش پرداخت، و از آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى و آيت اللَّه آقا شيخ احمد كاشف الغطاء اجازه اجتهاد گرفت و به موطن خويش بازگشت و به انجام وظايف دينى پرداخت. از آثار وى: «لب الاصول»، در مباحث الفاظ و اصول علميه؛ «كتاب الطهاره»؛ «منجزات المريض»؛ حاشيه بر «العروه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :علماء معاصرين (284).

دهشت، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي دهشت

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/7/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي مرتضي دهشت در سال 1349هجري شمسي در خانواده اي متدين، دوستدار اهل بيت عليهم السلام وكاملا مذهبي در شهر مقدس مشهد ديده به جهان گشود.نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش سپري كرد. در پي تشويق خانواده و اطرافيان و علاقه خود به فراگيري علوم ديني به و براي ادامه تحصيل در سال 1374 شمسي وارد حوزه علميه مشهد گرديد و از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه مشهد با تلاش و كوشش فراوان، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد پس از اتمام دوران سطوح عالي در سال 1383 به حلقه درس خارج راه يافت و از محضر بزرگاني همچون آيت الله بجنوردي،آيت الله مرعشي و آيت الله فلسفي

مشغول كسب فيض شد و از دامن ستارگان پر فروغ حوزه علميه مشهد مشغول خوشه چيني گشت و تا كنون در اين زمينه از هيچ كوششي دريغ نكره است

دهقان، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين دهقان اشكذري

محل تولد : اشكذر يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/2

زندگينامه علمي

در سال 1356 پس از قبولي در امتحانات سال اول راهنمايي وارد حوزه علميه يزد شدم. با شروع انقلاب اسلامي و حادثه نوزدهم ديماه همان سال حوزه هاي علميه با تعطيلات مكرر و طولاني مدت مواجه گرديد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز جنگ تحميلي عراق عليه ايران اسلامي آغاز گرديد.لذا دروس مقدمات حوزه را همزمان با مبارزات دوران انقلاب و حضور در جبهه ها ادامه دادم و همراه با دروس حوزوي سال دوم و سوم راهنمايي را به صورت شبانه به پايان رساندم و وارد دبيرستان گرديدم ولي به علل مختلف تحصيلات دبيرستان را ادامه ندادم.در سال 1364 وارد حوزه علميه قم شدم و بخش اعظم لمعه، رسائل، مكاسب، كفايه و دروس عمومي حوزه را در محضر اساتيد بزرگي مانند وجداني فخر، اعتمادى، محفوظى، محامد، خاتمي و ... فرا گرفته و سپس در محضر اساتيد و آيات عظام به خارج فقه و اصول مشغول شده و در سال 1370 در اولين دوره رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن، كه مشروط به اتمام سطح 3 و دو سال درس خارج بود پذيرفته شدم و چهار سال همزمان با شركت در درس خارج فقه و اصول در محضر اساتيد گرانقدري چون حضرات آيات مكارم شيرازى، خزعلى، معرفت، احمدي ميانجى، شب زنده دار،

طاهر شمس و ... به فراگيري تفسير و علوم قرآن پرداختم در سال 1373 موضوع «آيات دال بر حجيت خبر واحد» را كه يك موضوع اصولي قرآني بود به واحد مدارج علمي حوزه ارائه دادم و موفق به اخذ گواهينامه سطح 3 گرديدم.پس از پايان دروس تخصصي تفسير و علوم قرآن موضوع امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه قرآن را به عنوان پايان نامه سطح 4 انتخاب نموده و طرح تفصيلي آن را پس از فيش برداري و مطالعات مقدماتي به واحد مدارج علمي تحويل دادم ولي پس از تاييد طرح با توجه به وجود مشكلات خاص از ادامه آن منصرف گرديدم.از سال 1374 تا كنون ضمن پذيرش برخي از مسئوليت ها در مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن و مركز جهاني علوم اسلامي به فعاليت هاي علمي از قبيل تدريس، ويراستاري و نگارش مقاله و ... مشغول مي باشم.در طول تحصيل نيز سعي بر اين بود كه تقريرات دروس سطح و خارج را بنويسم و بيشتر دروس سطح را به صورت پرسش و پاسخ در آورده ام.

دهقانپور، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا دهقانپور

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/11/3

زندگينامه علمي

در سال 1369 در تهران ديپلم رياضي فيزيك گرفتم. در همان سال وارد حوزه علميه ملاجعفر (حاج آقا مجتهدي) شدم. در مدت چهار سال با اتمام لمعتين از پايه هفت در سال 1373 وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 1377 با پايان پايه دهم وارد درس خارج آيت الله وحيد خراساني و ديگر مراجع مانند آيت الله تبريزي(ره)، آيت الله فاضل(ره) و

آيت الله مكارم شدم. همزمان با دروس حوزوى، دروس دانشگاهي را ادامه دادم. در سال 1375 در دانشگاه مفيد رشته فلسفه را تحصيل نمودم پس از آن در سال 1380 رشته فلسفه و كلام اسلامي را در دانشگاه باقرالعلوم شروع نمودم. در سال 1385 در رشته مدرسي معارف اسلامى، گرايش مباني نظري اسلام در مقطع دكتري مشغول به تحصيل شدم، از اول دبستان تا كنكور مقطع دكتري به فضل و لطف الهي ممتاز شناخته شده ام. هذا من فضل ربى. اكنون ضمن تحصيل، مشغول تدريس دروس عمومي در دانشگاه هستم.

دهقاني، علي محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي محمد دهقاني

محل تولد : اشكذر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1334 متولد شده و بعد از گذراندن دوران ابتدايي در سال 1358 وارد حوزه علميه يزد شدم و بعد از چند سال تحصيل در سال 1355 وارد حوزه علميه قم شدم. در سال 1359سطح را به پايان رسانده و رتبه سوم را امتحان داده و در ضمن به تحصيل دانشگاهي نيز مشغول و در همان سال از مدرسه عالي تربيتي قضايي قم موفق به گرفتن ليسانس امور تربيتي و قضايي شدم و به مدت 12 سال در درس خارج فقه و اصول شركت نموده و از سال 1367 هفته اي يك روز يا بيشتر در مراكز تربيت معلم و دانشگاههاي مختلف و علوم قضايي مشغول تدريس بوده ام.

دهقاني، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن دهقاني ساري

محل تولد : كاشان

شهرت : دهقاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1351 وارد حوزه علميه كاشان شدم سطح را تا اوائل مكاسب در كاشان گذراندم. سپس عازم قم گشتم ورود اين جانب به قم هم آغاز اوج فعاليتهاي انقلاب بود لذا پس از چند هفته درسها به اين مناسبت تعطيل گشت. پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي دروس حوزه بازگشايي شد اين جانب به درس مكاسب و كفايه ج 2 حضرت آية الله ستوده حاضر شدم و جلد اول كفايه را نزد آقاي قديري خواندم. همزمان با شروع درس خارج فقه درسهاي فلسفه و عرفان را نزد اساتيد حوزه مانند آية الله جوادي آملي و آية الله حسن زاده و آية الله

شيخ يحيي انصاري گذراندم كتاب فصوص الحكمه بالغ بر چهار سال در خدمت آية الله حسن زاده و مصباح الانس را بخشي نزد آية الله حسن زاده و بخشي را نزد آية الله انصاري سپري كردم. منظومه حكيم سبزواري و اشارات بوعلي سينا را نزد اساتيد گذراندم پس از آنكه از اساتيد درس خارج بمدت سيزده سال استفاده كردم (نزد آيات عظام فاضل، مكارم، وحيدخراساني و آقاي تبريزي) تدريس خود را آغاز كردم ابتدا يك دوره مكاسب و سپس 7 دوره تدريس نهاية الحكمه – شرح اشارات جلد سوم- رسائل بحث استصحاب كشف المراد منطق و طبيعيات منظومه يك دوره و حكمت آن دو دوره- المنطق مظفر و جزء سي ام تفسير قرآن كريم – اسفار ملا صدرا از جلد اول تا ششم كه امسال يازدهمين سال تدريس آن هست. (در فيضيه مدرس 22) اقدام به ترجمه و شرح نهاية الحكمه نمودم كه تقريبا هشت سال طول كشيد و محصول آن سه جلد كتاب فروغ حكمت شد و آن در سال 77 تا 82 منتشر شد.

دهكردي اصفهاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1353 -1272 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در دهكرد (شهركرد) متولد شد. پدرش و پدر مادرش هر دو از علماى دهكرد بودند. چند سال در اصفهان نزد آقا ميرزا ابوالمعالى كلباسى و حاج شيخ محمدباقر مسجد شاهى و ديگران تحصيل نمود، سپس در عراق خدمت چند نفر از اجله ى علما و فقها تحصيلات خود را تكميل كرد. وى از شاگردان ميرزا محمدحسن شيرزاى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ زين العابدين مازندرانى و حاج ميرزا حسين نورى و از مشايخ روايت آقا سيد شهاب الدين نجفى مرعشى بود. پس از

بازگشت، در اصفهان به تدريس و تاليف و تبليغ مشغول شد. متجاوز از سيصد تن از فضلا در مجلس درس او، در مدرسه ى صدر، حاضر مى شدند. وى مركز فتوى و مراجع مردم بود. در اصفهان درگذشت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «الوسيله» يا «وسيه النجاه» يا «وسيله المنابر» يا «منبر الوسيله» يا «وسيله المعاد»، در دو قسمت: بخش اول در توحيد و عدل و بخش دوم در نبوت و امامت، حاشيه بر «تفسير صافى»؛ حاشيه بر «وافى» فيض كاشانى؛ حاشيه بر «متاجر» شيخ مرتضى انصارى؛ رساله اى در «قبض»؛ شرح بر «شرايع»، در دو مجلد؛ شرح فارسى بر «من لا يحضره الفيه» صدوق.[1]

سيد ابوالقاسم بن سيد محمدباقر دهكردى اصفهانى دانشمندى بزرگوار و خطيبى عاليقدر از شاگردان علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى و معاصرين وى بوده كه پس از تكميل مبانى علمى به اصفهان برگشته و به انجام وظائف دينى از تدريس و وعظ و ارشاد و اقامه جماعت پرداخته و در مدرسه صدر اصفهان عده زيادى به درسش حاضر شده و استفاده مى نمودند و در ماه رمضان جمعيت زيادى براى درك فيض پاى منبرش حاضر مى شدند بسيارى از اعلام معاصر اصفهان از تلامذه و شاگردان ايشانند.

وى در يكشنبه هفتم شوال 1353 ه در سن 81 سالگى وفات نموده تاريخ ولادتش 1272 هجرى بوده.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (417/2)، تذكره القبور (94 -93)، الذريعه (85 ،84 /25 ،356/22)، ريحانه (244/2)، علماء معاصرين (169 -168)، مؤلفين كتب چاپى (246 -245 /1)، معجم المؤلفين (115/8)، مكارم الاثار (2011 -2007 /6).

ديلمي طبرستاني، سلار، سالار، ابويعلي حمزه عبدالعزيز

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 463 ق)، فقيه، اصولى، اديب و محدث امامى. ملقب به سلار

يا سالار. در فقه و ادب پيشگام بود. سيوطى در «طبقات» خود او را از جمله ى اديبان بنام برشمرده است. ساكن بغداد بود و مورد اعتماد و احترام. شيخ مفيد و سيد مرتضى از مشايخ او مى باشند. شيخ ابوعلى طوسى، فرزند شيخ الطائفه، و شيخ منتجب الدين و ابوالمكرم مبارك بن فاخر نحوى و ابوالفتح عثمان نحوى و ابوالصلاح حلبى و ابوالفتح كراجكى از شاگردان وى بودند. سلار گاهى به جانشينى سيد مرتضى درس مى گفت. وى در قريه خسرو شاه تبريز درگذشت. سيوطى به نقل از صفدى سال مرگ وى را 448 ق مى داند. از آثارش: «المقنع فى المذهب»؛ «التقريب»، در اصول فقه؛ «المراسم العلويه»، در احكام نبويه، در فقه؛ «الرد على ابى الحسين البصرى فى نقض الشافعى»؛ «التذكره فى حقيقه الجوهره»؛ «الابواب و الفصول»، در فقه؛ «المسائل السلاريه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (309/2)، اعيان الشيعه (172 -170 /7)، ايضاح المكنون (553 ،275 /1)، الذريعه (124/22 ،352 ،298/20 ،180 -179 /10 ،365 ،24/4)، رياض العلماء (444 -438 /2)، ريحانه (51 -50 /3)، فهرست منتجب الدين (84)، الكنى و الالقاب (238/2)، لغت نامه (ذيل/ سلار الديلمى)، معجم المؤلفين (235 ،79 /4)، هديه العارفين (380/1).

ديلمي يماني، محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 711 ق)، فقيه زيدى. اصلش از ديلم است، كه به يمن منتقل شده و در صنعاء سكنى گزيده است. وى در راه بازگشت به ديارش در وادى مر از دنيا رفت. ديلمى صاحب كتاب «قواعد عقائد آل محد (ص)» است كه از اصول كتابهاى زيديه مى باشد. اين كتاب در «الذريعه» تحت عنوان «قواعد العقائد»، در قواعد عقايد باطنيه، آمده است. از ديگر آثارش: «الصراط المستقيم»؛ «المشكاه من الموانع المرديه»، در زهد.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (318/6)، الذريعه (186/17).

دين پرور، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين دين پرور

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله سيد حسين دين پرور مشهور جمال الدين دين پرور در سال 1317 در خانواده اي مذهبي و متدين در تهران به دنيا آمد. نامبرده پس از مدتي عشق وافر او به علوم ديني او را به سوي حوزه علميه رهسپار كرد و پس از سالها تلاش و مجاهدت در راه علم و تحصيل به درجه اجتهاد نايل گرديد. در دوران تحصيل خويش از محضر اساتيد بزرگي چون مرحوم علامه طباطبائي، مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني ، مرحوم آيت الله بروجردي، مرحوم آيت الله العظمي امام خميني و ... بهره ها برد.

نامبرده در دوران حيات علمي خويش تأليفات فراواني به رشته تحرير درآورده است كه وي هم اكنون در حوزه هاي علميه تهران و دانشگاههاي تهران به تدريس علوم ناب اسلامي مشغول است و در اين راستا شاگردان فراواني تربيت و تقديم انقلاب اسلامي كرده است.

ديني، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد ديني

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

آقاي سعيد ديني در سال 1353هجري شمسي در خانواده اي متدين ، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در همدان ديده به جهان گشود. پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1370وارد حوزه علميه قم گرديد و در جوار ملكوتي بارگاه كريمه اهل بيت(ع) رحل اقامت افكند. پس از

گذراندن سطوح عالي در سال 1381 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني همچون مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي، آيت الله سبحاني، آيت الله وحيد، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد. در كارنامه علمي وي علاوه بر پژوهش در موسسه امام صادق عليه السلام، تدريس در دانشگاه پيام نور همدان، دانشگاه آزاد اسلامي همدان و حوزه علميه المهدي قم وجود دارد.

ذاكري، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر ذاكرخمي

محل تولد : بردسكن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب علي اكبر ذاكري در سال 1338 در خانواده اي روحاني در روستاي خمي (خمين) در يازده كيلو متري شهرستان بردسكن (و كاشمر) متولد شدم . جدم حاج محمد علي معروف به حاج شيخ از روحانيون مشهور و خوشنام منطقه بود . پدرم نيز روحاني است . تحصيلات را تا ششم ابتدايي در روستا گذراندم و پس از آن در سال 1350 وارد حوزه علميه كاشمر شدم . در مدرسه دانش يا عتيق حجره گرفتم . مديريت اين مدرسه به عهده آيت الله محمد صادق سعيدي بود . در آن زمان حوزه علميه كاشمر از رونق خوبي برخوردار بود . ادبيات و بخشي از اصول و منطق را در كاشمر گذراندم . اساتيدم عبارت بودند از : حجج اسلام :1. حاج شيخ موذني ؛ بخشي از جامع المقدمات 2. مرحوم علومي ؛ نصاب ، بخشي از جامع المقدمات ،شرح نظام و عروه الوثقي 3. حاج شيخ علي اصغر بلاغي ؛ صمديه و سيوطي 4. حاج شيخ فضل الله شريعتي محولاتي

؛ مغني باب اول و رابع و مختصر المعاني 5. محمد كاظم سعيدي (برادر بزرگتر ايت الله سعيدي ) منطق كبري و اندكي از حاشيه 6. آقاي فرقاني ؛ معالم 7. حاج شيخ جواد مدرسي ؛ تحرير المعالم كه اخيرا چاپ شده بود ، بخش بديع مختصر . طلاب موظف بودند افزون بر درس هاي معمول ، مسائل رساله عمليه را حفظ كنند و از روي گلستان سعدي و كتاب كليله و دمنه مشق نوشته و لغات آن را ياد بگيرند تا هم با ادبيات آشنا شوند و هم تمرين خط داشته باشند .

آيت الله مشكيني پس از تبعيد به كاشمر ، در مدرسه حاج شيخ درس تفسير و نهج البلاغه برگزار مي كردند كه در آن درسها شركت مي كردم و آشنائيم با نهج البلاغه از اينجا آغاز شد .پس از بازگشت آيت الله مشكيني به قم زمينه اي فراهم شد كه گروهي از طلاب كاشمر به قم بيايند و من در سال 1355 به قم آمدم و در منزلي كه ايشان در اختيار طلاب گذاشتند ساكن شدم . سپس در امتحان ورودي مدرسه امام صادق (ع) شركت كردم و تا پيروزي انقلاب اسلامي در آنجا بودم . در مدرسه حجتيه حجره گرفتم . در قم در درس اخلاق و تفسير آيت الله مشكيني شركت مي كردم كه بيشترين تاثير را در شخصيت من و ديگر طلاب كاشمر داشت . دفتر تبليغات هم كلاسهايي تشكيل ميداد كه در آنها اساتيدي مانند : آيت الله شهيد بهشتي ، شهيد باهنر و رهبر معظم انقلاب اسلامي تدريس ميكردند . در سال 1360 در بخش فرهنگي مدرسه

عالي تربيتي و قضايي قم شركت كردم و مدرك ليسانس دريافت نمودم . دوره عالي زبان انگليسي دفتر تبليغات را نيز به پايان رساندم . در سال 1362 سطح را امتحان دادم . در سال 1368 با بخش احياء آثار دفتر تبليغات اسلامي همكاري كرده و در استخراج رجال كتاب مختلف الشيعه به تحقيق پرداختم . در سال هاي 1367 تا 1369 با همكاري دوستان به استخراج آيات اخلاقي قرآن پرداختيم كه محصول آن در مجله حوزه منتشر شد . ازسال 1368 عضو مجله حوزه شدم كه تا كنون 35 مقاله در اين مجله و 8 مقاله در مجله فقه و همين مقدار در ديگر مجلات و به مناسبت نشست ها و كنگره ها نگاشتم كه برخي از آنها لوح افتخار جشنواره مطبوعات را به همراه داشت . افزون بر استفاده از اساتيد در فقه ، اصول و فلسفه در دانشكده شهيد محلاتي چند ترم نهج البلاغه تدريس كردم ودر مركز تربيت نويسنده و محقق دفتر تبليغات اسلامي به تدريس تاريخ اسلام پرداختم . با برخي ارگان ها براي داوري كتاب و مقالات پژوهشي مانند دين پژوهان و كتاب سال جمهوري اسلامي و برخي كنگره ها همكاري دارم . جهت تبليغ به مناطق مختلف سفر كردم و به همين منظور به جبهه هاي جنوب ، غرب و كردستان رفتم .

اساتيد قم : تفسير : آيات : مشكيني ، خزعلي ، معرفت ، اشراقي سطح : آيات و حجج اسلام : باكوئي ، وجداني ،علي اصغر باغاني ، مدرس افغاني ، مصطفي نوراني ، صلواتي ، دوزدوزاني ،شيخ علي پناه اشتهاردي ، ستوده . خارج

: آيات عظام : فاضل لنكراني ، مكارم شيرازي ، منتظري ، تبريزي ، صانعي ، وحيد خراساني و هاشمي شاهرودي . فلسفه : آيات و حجج اسلام : انصاري شيرازي ، فياض ، محمد علي گرامي .

ذبيح زاده روشن، علي نقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نقى ذبيح زاده روشن

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در رژيم طاغوت قبل از نظام جديد راهنمائي پس از سيكل، سال اول تجربي را گذراندم و تحت تاثير جلسات مذهبي در سال تحصيلي 55 – 54 دو سال قبل از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم گرديدم و با جمعي از دوستان در مدرسه اي واقع در گذر خان تحت نظر مرحوم آيت الله مرتضي حائري دروس مقدمات را گذرانديم و در سال دوم يعني سال تحصيلي 56 – 55 وارد مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني بنام الونديه واقع در چهار مردان درس سيوطي و ساير دروس جنبي را خوانديم. و ضمنا از دورس جامعه شناسي و روانشناسي تربيتي آقاي دكترعلي قائمي كه در بعضي از مراكز وابسته به حوزه برگزار مي شد شركت مي كردم. در سال سوم تحصيلي 57 – 56 وارد مدرسه ديگر آيت الله العظمي گلپايگاني واقع در صفائيه گشته و درس مغني و ساير دروس جنبي را در آن مدرسه از محضر استاد طالقاني و ساير اساتيد معظم تلمذ مي نمودم كه ناگهان به همراه سايرين با حادثه ارتحال مرحوم حاج آقا مصطفي فرزند برومند امام خميني (رض) مواجه گرديديم. اين واقعه كه به تعبير امام خميني (رض) از الطاف خفيه حضرت حق بود موجب اوج گيري

مبارزات مردم رشيد ايران به رهبري امام گرديد و بصورت زنجيره اي حوادث جريانات و خاطرات مردم مختلف ايران را بدنبال داشت و از آن تاريخ دروس حوزوي و درس هاي

مدارس بخاطر شركت طلاب در روند مبارزات به كندي پيش مي رفت. در سال چهارم تحصيلي يعني 58 – 57 درس ها به صورت رسمي برگزار نمي شد و افراد متعهد حوزه و از جمله امثال حقير بخاطر تكاليف و وظايف مبارزاتي به انجام وظيفه مشغول بوده و در همان ايام مختصرا قسمتهائي از معالم، اصول فقه، مختصر المعاني را به صورت آزاد نزد اساتيد به صورت خصوصي درس مي گرفتيم و شور انقلاب همه مناطق ايران را فرا گرفته بود. در همان سال مردم ايران شاهد قيامهاي 17 شهريور تهران، و جابجائي مهره هاي رژيم فاسد پهلوي نخست وزيران جمشيد آموزگار، شريف امامى، ازهاري و بختيار و در ادامه انتقال امام خميني (رض) از عراق به پاريس و سرانجام خروج مفتضحانه شاه و ورود شكوهمندانه امام خميني (رض) به ايران و آغاز دهه مباركه فجر تا پيروزي انقلاب اسلامي 22 بهمن سال 1357 و انتخاب و برقراري جمهوري اسلامي بودند. در سال تحصيلي 59 – 58 پس از تاهل به تحصيل لمعه و اصول فقه به صورت آزاد از محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي و ديگران اشتغال داشتم و در همان ايام از دروس ضروري و جنبي مربوط به شرائط اول پيروزي انقلاب كه توسط دفتر تبليغات بوسيله آيات عظام آقايان مكارم شيرازى، سبحانى، مرحوم شهيد باهنر، تمرين خطابه از مرحوم آقاي فلسفي و تفسير آيت الله خزعلي

و طاهري خرم آبادي و درس شناخت شناسي آيت الله مصباح يزدي در مهديه واقع در خيابان چهار مردان و اساتيد ديگري ارائه مي شد، استفاده مي كرديم كه بسياري از آن جزوات هنوز نزد اينجانب موجود است. در ادامه همين سال هاي نخست پس از پيروزي انقلاب ضمن آنكه تحت فرمان امام خميني (رض) طبق وظيفه در اوضاع سياسي و اجتماعي شركت داشته و دروس متعدد اصلي و جنبي را مي خوانديم و در راستاي نيازهاي جامعه آن روز در مقابله با تفكر ماركسيستى، ماترياليستي و ليبراليستي فعاليت مي نموديم. ما در سال تحصيلي 60 – 59 پس از آغاز جنگ تحميلي از طرفي وظيفه داشتيم تا در مقابل شبهات الحادي كمونيستى، امثال ليبرالي و ضد انقلابي منافقين و ديگران خود را مسلح علمي نمائيم و از طرفي به دروس حوزوي كه نظام مند مي گرديد برسيم و از جهتي ديگر راهي جبهه هاي حق عليه باطل باشيم. پس از اتمام شرح لمعه در همان سال و يا سال هاي تحصيلي بعد دروس مكاسب محرمه و رسائل را از محضر اساتيدي چون آيت الله بني فضل و آيت الله اعتمادي استفاده كرده در سال تحصيلي 62 – 61 بخاطر نياز جوامع علمي وارد موسسه در راه حق قم گرديدم و درس هاي مختلف معارف قرآن و فلسفه اسلامي و دروس بدايه و نهايه و زبان انگليسي رياضي و مكالمه عربي و دروس مباني رشته هاي مختلف علوم انساني از قبيل جامعه شناسى، علوم سياسى، اقتصاد، روانشناسي و ... را نزد اساتيد بزرگواري چون آيت الله مصباح يزدي استاد فياضى، دكتر صديق، استاد مصباحى، دكتر

قائمي و ديگران گذرانديم. پس ازآن دوره چهار ساله، طبق برنامه آن موسسه با تعيين گرايش در دوره چهار ساله دوم در بنياد باقر العلوم(ع) موسسه فعلي امام خميني (رض)، در زمينه اختصاصي تاريخ، دورس تاريخ محض و اسلامي را به صورت پيوسته كارشناسي و كارشناسي ارشد گذرانديم و در سال 74 پس از اتمام اين دوره، رساله پايان نامه تحت عنوان (ريشه هاي روابط علماي تشيع با صفويان) تحت نظر استاد راهنما جناب آقاي دكتررضا شعباني و استاد ناظر آقاي دكتر صادق آيينه وند دفاع نمودم و پس از گذراندن دوران طولاني كه البته حدود دو سال بخاطر تحولاتي در موسسه رشته ما به انعطال انجاميد توانستيم در اين سال مدرك كارشناسي ارشد تاريخ را دريافت نمائيم. در همين دوره طولاني طبق ضرورت برنامه موسسه و بعدا دوره اختصاص آن در بنياد باقر العلوم موسسه فعلي امام خميني (رض)، در دروس حوزوي شركت مي نموديم و دروس مكاسب بيع و خيارات و كفايه الاصول را نزد استاد بزرگوار مرحوم آيت الله ستوده گذرانده و ضمنا در امتحانات حوزه نيز شركت مي نموديم. از آن پس در دروس خارج اساتيد بزرگوار آيات عظام تبريزى، سبحانى، فاضل لنكرانى، جوادي آملي و مرحوم آيت الله خاتم يزدي جمعا چيزي حدود 12 سال شركت داشتم و درس ها را يادداشت مي نموديم. در مدارج علمي حوزه ثبت نام نمودم كه طبق برگه اي كه در دست دارم براي سطح 4 موضوع خراج در اسلام را تعيين كردند كه هنوز وقت نكرده ام تدوين نمايم شايد كتاب 4 جلدي مرجعيت و سياست در عصر غيبت بجاي آن پذيرفته

شود.از سال تحصيلي 74 – 73 در دانشگاه آزاد قم، مدرسه غير ايراني مركز جهاني و امام خميني (رض)، مدرسه شهيدين، جامعة الزهراء موسسه امام خميني (رض) و دانشگاه باقر العلوم و بعضي از دانشگاه خارج قم دروس مختلف تاريخ اسلام 1، 2، 3، 4 تاريخ اروپايي 1، 2، 3، 4 و تاريخ معاصر ايران، تاريخ تشيع، تاريخ تحول دولت و خلافت، ديپلماسي در اسلام، دروس معارف، (معارف، ريشه هاي انقلاب، اخلاق، متون، تاريخ اسلام)، تاريخ عصر غيبت، تاريخ تشيع از عصر صفويه تا هم اكنون، جريان شناسي مشروطيت، تاريخ مرجعيت شيعه و دروسي چون روش تحقيق، نحو، تفسير قرآن و متن اختصاصي تاريخ عربي را تدريس نموده ام و در مركز پژوهشي موسسه امام خميني(ره) پروژه تحقيقي مرجعيت و سياست در عصر غيبت را در 4 جلد به اتمام رسانده و اينك عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي قم و همكار پژوهشي موسسه امام خميني (رض) مي باشم.

ذوالفقاري، شهاب الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهاب الدين ذوفقاري

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب شهاب الدين ذوالفقاري در سال 1340 شمسي در اصفهان تولد يافته و از دوران كودكي ضمن قرار گرفتن تحت تربيت ديني والدين گرامي ام (حفظهما الله تعالي) با ورود به مدرسه و طي نمودن دوران دبستان و راهنمائي از جانب آنان جهت ورود به حوزه علميه بسيار تشويق مي شدم. با مشورت با علماي اعلام قرار شد پس از اخذ ديپلم متوسطه وارد حوزه گردم تا سرعت بيشتري در فراگيري علوم ديني داشته باشم. دوران دبيرستان را در فاصله سالهاي 54 تا 58 در رشته رياضي

فيزيك در يكي از بهترين دبيرستانهاي اصفهان به نام دبيرستان حكيم سنائي سپري نمودم در حاليكه از فعالان انجمن اسلامي مدرسه در آن سالها بودم. مطالعه كتب ديني را از سال دوم راهنمائي آغاز نمودم و به زودي با وضعيت اسلام و مسلمانان در سراسر جهان آشنا شدم . همچنين با پديده استعمار و نقش آن در عقب ماندن مدل جهان از همان سنين آشنا بودم. با پايان گرفتن دوره دبيرستان در اولين كنكور سراسري پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 85 شركت نموده و با رتبه خوب در رشته مهندسي برق دانشگاه صنعتي اصفهان پذيرفته شدم. حلاوت تحقيقات قرآني را با نوشتن مقاله اي در دوره دبيرستان تحت عنوان حب در قرآن چشيدم ضمن آنكه در آن دوران مطالعات گسترده اي در زمينه مكتب ماركسيسم داشتم. با ورود به د انشگاه دروس مقدمات حوزه را به طور پراكنده آغاز نمودم و با شروع انقلاب فرهنگي از سال 59 رسما وارد حوزه علميه اصفهان شدم . دروس مقدمات را نزد مرحوم حجت الاسلام فخرالدين كلباسي و آقايان حجج اسلام رحيمي و باقري و حكيم الهي و داوري و كلاهدوزان طي نمودم. اينجانب به طور آزاد و تحت نظارت مرحوم آيت الله شيخ حسن صافي اصفهاني (قدس سره) درس مي خواندم. فقه و اصول سطوح را نزد حجج اسلام سيد محمد فقيه ، حكيم الهي ، سيد رضا كلاهدوزان و ... و منطق و كلام و فلسفه را نزد مرحوم حجت الا سلام شيخ باقر صديقين (ره) و حجج اسلام شيخ حسين عشاقي و سيد رضا كلاهدوزان و حجت الاسلام محزون و تفسير قرآن

را نزد مرحوم آيت الله سيد محمد باقر ابطحي (ره) تلمذ مي كردم. با بازگشائي دانشگاه ها (پس از انقلاب فرهنگي) در سال 61 به طور همزمان در همان رشته مهندسي برق شاخه مخابرات ادامه تحصيل داده و در سال 66 از دانشگاه فارغ التحصيل شدم و در همان سال با پايان گرفتن دروس سطوح در درس خارج فقه واصول مرحوم آيت الله سيد محمد صادفي (ره) به مدت دو سال و آنگاه در درس خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله شيخ حسن صافي اصفهاني به مدت چهار سال شركت نموده تقريرات دروس اين دو بزرگوار را به زبان عربي نوشته ام. اينجانب از سال 59 تدريس رادر آموزش و پرورش نواحي يك و دو اصفهان در سطح راهنمائي و دبيرستان با تدريس دروس ديني و عربي آغاز نمودم از سال 68 تا 70 در صنايع دفاع هسا براي كادر رسمي دروس عقيدتي سياسي تدريس مي نمودم. مدت دو سال 71 تا 73 در نيروي مقاومت بسيج ناحيه اصفهان براي فرماندهان اين نيرو دروس عقيدتي (كد 241) را تدريس مي كردم و از سال 70 تا كنون (86) در موسسه آموزش عالي دارالقرآن الكريم اصفهان كه اكنون دانشكده معارف قرآن اصفهان ناميده مي شود مشغول به تدريس انواع دروس كلام و تفسير و علوم قرآن و تعليم و تربيت بوده ام. در طول سالهاي گذشته از سال 72 تا كنون درحوزه علميه اصفهان، دارالحكمه حضرت باقرالعلوم (ع)، دفتر تبليغات اسلامي و مركز تخصصي حوزه علميه اصفهان شرح لمعه و اصول الفقه و رسائل و بداية الحكمه و نهاية الحكمه و بداية المعارف و كلام جديد و شرح

نهج البلاغه و تفسير تدريس مي نموده ام. در دانشكده معارف قرآني اصفهان بيش از 12 سال مدير گروه هاي كلام و تفسير و فقه بوده ام كه به حمد الله در اين دانشكده تا كنون هزاران مربي قرآن و احكام و عقايد تربيت شده اند. از سال 73 تا 76 در رشته كارشناسي ارشد ، فلسفه و كلام اسلامي در دانشكده الهيات دانشگاه تهران تحصيل و پايان نامه خود را تحت راهنمائي جناب حجت الا سلام آقاي دكتر احمد بهشتي به نام "عقل در كتاب و سنّت" با نمره عالي دفاع نمودم و اكنون دانشجوي دوره دكتراي كلام در تربيت مدرس دانشگاه قم هستم. اينجانب از سال 84 به عضويت رسمي هيئت علمي وزارت علوم پذيرفته شده و در حال حاضر معاون تحصيلات تكميلي دانشكده معارف قرآن اصفهان مي باشم .

رازي اصفهاني، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1248 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و مجتهد. اصلا تهرانى و ايوان كيفى بود. به همراه پدر به عراق مهاجرت كرد و در كاظمين از محسن اعرجى كسب علم كرد و به كربلا رفت و از محقق بهبهانى استفاده برد. در نجف نزد سيد مهدى بحرالعلوم و سيد على طباطبائى صاحب «رياض»، و سيد محسن كاظمينى و پدر زن خود، شيخ جعفر كاشف الغطاء، تلمذ كرد. از كاشف الغطاء اجازه روايت و فتوا داشت. در فتنه وهابيه به ايران بازگشت و در اصفهان سكنى گزيد و مجلس درس برقرار كرد و حدود سيصد عالم و فاضل بر او اجتماع كردند كه از جمله ى آنها، سيد محمدباقر خوانسارى، صاحب «روضات الجنات» بود. وى در اصفهان درگذشت و حاج سيد محمدباقر حجةالاسلام بر او نماز

گزارد و در تحت فولاد نزديك قبر محقق خوانسارى دفن شد. از آثار وى: «حاشيه المعالم» به نام «هدايه المسترشدين»، در شرح اصول «معالم الدين»؛ شرح «طهاره الوافى» يا «تقريرات» استادش بحرالعلوم؛ «الفقه استدلالى»؛ «حجيه المظنه»؛ «شرح الاسماء الحسنى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (287/6)، اعيان الشيعه (198/9)، ايضاح المكنون (723/2)، تذكره القبور (215 -212)، الذريعه (195/25 ،284 -283 /16 ،165/14 ،366/13 ،205/6)، روضات الجنات (123 -119 /2)، ريحانه (404 -403 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 -215 /13)، فوايد الرضويه (435 -434)، لغت نامه (ذيل/ محمدتقى)، معجم المؤلفين (131 -130 /9)، هديه الاحباب (185)، هديه العارفين (364/2).

رازي اصفهاني، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1261 ق)، فقيه، اصولى و عالم امامى. اصلا تهرانى بود كه در ايوان كيف متولد شد و همان جا برآمد. وى مشهور به صاحب «الفصول فى علم الاصول»، و برادر شيخ محمدتقى رازى اصفهانى، صاحب «هدايه المسترشدين» است. از برادرش و همچنين شيخ على بن جعفر، كسب علم كرد. كتاب وى در اصول فقه، حاكى از نقطه نظرات تحقيقى و فكر عميق او مى باشد. در كربلا اقامت گزيد و به تدريس فقه و اصول مشغول شد و جماعتى از علما در محضرش تلمذ كردند. از شاگردان وى مى توان حاج ميرزا علينقى و ميرزا زين العابدين طباطبايى را نام برد. او آشكارا و شديدا از عقايد فرقه ى شيخيه اظهار تبرى مى كرد. در كربلا درگذشت و در صحن صغير در بقعه ى سيد مهدى طباطبائى دفن شد. سال وفات وى را 1254 ق نيز نوشته اند. از آثار وى: «الفصول الغرويه فى الاصول الفقهيه»، معروف به «فصول»، در اصول فقه؛ رساله اى در طهارت و نماز و روزه دارى؛ «رساله ى عمليه»،

به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (337/6)، ايضاح المكنون (319/2)، تذكره القبور (214)، الذريعه (242 -241 /16)، روضات الجنات (123 -122 /2)، ريحانه (380/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 391 -390 /13)، فوائد الرضويه (591)، لغت نامه (ذيل/ محمدحسين)، معجم المؤلفين (256 ،242/9/16/4)، مكارم الآثار (1485 -1484 /5)، هديه الاحباب (177)، هديه العارفين (371/2).

رازي، ابوالفتح سليم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 447 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، اديب شافعى و محدث. وى در آغاز فنون ادب را به كمال آموخت و پس از چهل سالگى به تدريس پرداخت. او در فقه شاگرد ابوحامد اسفراينى بود و از احمد بن محمد بن بصير و احمد بن فارس لغوى و محمد بن جعفر تميمى و ابى حامد اسفراينى و احمد بن محمد بن صلت مجبر و ابواحمد فرضى روايت مى كرد. وى به بغداد رفت و به فقه پرداخت و به نشر علم در سواحل شام و صور همت گماشت. ابوبكر خطبى و ابومحمد كتانى و سهل بن بشر اسفراينى و فقيه نصر بن ابراهيم مقدسى و ابوالقاسم نسيب از وى روايت كردند. گويند: وقتى كه در بغداد بود نامه هايى را كه برايش مى آمد باز نمى كرد و همه را جمع مى كرد، تا موقعى كه از تحصيل علم فراغ حاصل كرد، سپس همه ى نامه ها را گشود و خواند و به اخبار دردناك مندرج در آنها- كه اگر قبلا خوانده بود از كار علم باز مى ماند همانند مرگ كسان و خويشان- وقوف يافت. سليم در سفر مكه پس از انجام اعمال حج در ساحل جده در درياى قلزم غرق شد. از آثارش: «التقريب» در فروع؛ «روح المسائل»، در فروع؛ «ضياء القلوب»، در تفسير قرآن؛ «غريب الحديث»؛

«الكافى»، در فروع؛ «المجرد»، در فروع؛ «الاشاره»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1630 ،1593 ،1378 ،1205 ،1091 ،915 ،466 ،98)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (128 -127)، معجم المؤلفين (243/4)، الوافى بالوفيات (334/15)، وفيات الاعيان (399 -397 /2)، هديه العارفين (409/1).

رازي، ابوجعفر محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 615 ق)، فقيه و اصولى. وى شيخ حنفيان و مدرس ايشان در موصل بوده و به اربل نيز ترددى داشته است. در موصل درگذشت. از آثارش: «الفرائض» يا «فرائض الرازى»؛ «النورى فى مختصر القدورى»، كتابى در فروع فقه حنفى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (185/2)، رى باستان (345/2)، كشف الظنون (1632 -1631)، معجم المؤلفين (218/8)، هديه العارفين (109/2).

راستي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين راستي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1306/1/1

زندگينامه علمي

آية الله حاج شيخ حسين راستي كاشاني در سال 1306 در شهرستان كاشان در محلّه سلطان امير احمد (از فرزندان موسي بن جعفر (ع ) ) به دنيا آمد. مادرش ، ربابه بود و پدر وي ، علي نام داشت كه از راه ابريشم بافي ، روزگار مي گذرانيد و مدتي نيز كارمند دولت بود. زندگي آية الله راستي كاشاني در خانواده اي ساده ، امّا متديّن و دوستدار خاندان پيامبر (ص ) آغاز شد؛ شيفتگي پدر او به روحانيّت به حدّي بود كه اگر در كوچه خيابان ، فرد معمّمي را از دور مي ديد، صلوات مي فرستاد و در پيشگاهش اداي احترام مي كرد. آية الله راستي كاشاني ، تحصيلات ابتدايي را تا پاية ششم در شهر كاشان به پايان رسانيد. پس از آن ، به دليل نارضايتي پدر از وضعيت دبيرستانهاي آن روزگار، به دبيرستان نرفت و در بعضي از تجارت خانه ها و مغازه ها به كار مشغول شد.

پس از مدتي به سراغ نقاشي طرحها و نقشه هاي قالي رفت و آن حرفه را نزد استادان معروف و مجرّب فرا گرفت ؛ امّا به سبب شوق فراوان به كسب معارف اسلامي و علوم ديني ، راهي حوزه علميه

كاشان شد. دروس دورة ادبيات و بخشي از دروس سطح را نزد استادان مشهور آن ديار آموخت و سپس ، عازم حوزه علميه قم شد. در قم ، نيز رسائل ، مكاسب و كفايه را به پايان رساند و در كنار آن به تحصيل فلسفه ، كلام و تفسير مشغول بود. پس از آن ، عازم نجف اشرف شد تا ضمن باريابي به درگاه مولاي متقيان ، علي (ع ) از محضر استادان آن ديار نيز بهره ببرد كه اين سفر بيش از بيست و پنج سال به طول انجاميد. علت مهاجرت ايشان به نجف اشرف ، علاقه فراوان ايشان به تفسير قرآن كريم واطلاع از جلسات درس تفسير حضرت آيت الله العظمي آقاي خويي بود. آية الله راستي كاشاني ، در طي اين سالها، به تدريس درسهاي آموخته نيز مي پرداخت و شاگردان بسياري را تربيت مي نمود؛ امّا با شرفيابي حضرت امام (ره ) به شهر اميرمؤمنان علي (ع ) ، آية الله راستي درس خود را كه طلاب بسياري در آن شركت مي جستند، تعطيل كرد و همراه با شاگردان ، در درس امام خميني (ره ) شركت كرد. آية الله راستي كاشاني ، در طول دوران تحصيل خود از محضر استادان برجسته اي بهره مند بود.

وي در كاشان ، دروس دورة ادبيات و بخشي از دروس دورة سطح را نزد استاداني همچون آية الله العظمي سيد محمد حسين رضوي ، آية الله ميرزا حسين فاضل نراقي ، آية الله غروي كاشاني ، آية الله شيخ علي اكبر صمدي و آية الله حاج شيخ جعفر صبوري قمي فرا گرفت . با ورود به قم ، رسائل و مكاسب و كفايه را نزد آية الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري يزدي ، آية الله حاج شيخ عبدالجواد اصفهاني ، آية الله العظمي حاج سيد

شهاب الدين مرعشي نجفي و حضرت آية الله العظمي حاج سيد محمدباقر طباطبايي بروجردي (سلطاني ) آموخت و براي آموختن تفسير، هيئت ، فلسفه نزد مرحوم علامه طباطبايي رفت .در دورة تحصيل در نجف نيز، به درس خارج اصول و فقه و تفسير آية الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي و آية الله العظمي ميرزا باقر زنجاني رفت . همچنين در درس حضرات آيات حاج سيد محسن حكيم و حاج سيد محمود شاهرودي ، حاج سيد عبدالهادي شيرازي ، ميرزا حسن يزدي ، شيخ حسن حلّي ، حاج ميرزا حسن بجنوردي و حاج سيد حسين حمّامي نيز به تناوب شركت مي جست . وي براي فراگيري علم حديث و درايه و بخشي از حكمت و فلسفه به نزد آية الله العظمي حاج سيد عبدالاعلي سبزواري رفت .

از ديگر استادان او در فلسفه و كلام ، آية الله حاج شيخ صدرا مي باشد. همچنين وي تفسير را نزد عالم رباني ، آية الله شيخ محمد علي سرابي و آية الله العظمي آقاي خويي آموخت در اين مدت ايشان از جلسات خصوصي اخلاق حضرت آيت الله العظمي حاج سيد جمال گلپايگاني بهره برد. با حضور امام (ره ) در حوزه علميه نجف اشرف ، آية الله راستي به درس ايشان شتافت و از محضر وي بهره هاي بسيار برد. آية الله راستي مدتي در جلسات فقهي شوراي استفتاي آية الله خويي شركت داشت . آية الله راستي كاشاني در دوران تحصيل در قم با آية الله مرحوم حاج شيخ علي حيدري ، آية الله حاج سيد جلال فقيه ايماني ، آية الله حاج شيخ محمدرضا مهدوي كني ، انس فراوان داشت و در جلسات مباحثه درسي آنان شركت مي كرد. در نجف نيز با مرحوم آية الله حاج سيد نصر الله مستنبط ، آية الله

حاج سيد حسن قزويني ، آية الله حاج سيد مرتضي نجومي و آية الله حاج سيد محمد نوري جلسات مباحثه علمي برقرار مي كرد كه اين جلسات ساليان متمادي ادامه داشت . از ديگر دوستان نزديك وي ، آية الله حاج سيد اسدالله مدني ، مرحوم آية الله شيخ محمد فكوريزدي و مرحوم آية الله حاج سيد مرتضي خلخالي است . آية الله راستي كاشاني با مرحوم آية الله حاج سيد عبدالكريم كشميري ، انس فراواني داشته است .

آية الله راستي كاشاني در طول عمر خود، تا كنون فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است كه ذكر همة آنها در اين مختصر نمي گنجد. وي حدود پنجاه سال است كه به تدريس در حوزه هاي علميه كاشان ، نجف اشرف و قم مي پردازد و از اين رهگذر، شاگردان بسياري را پرورش داده است كه برخي از آنان خود، از استادان و فضلايي هستند كه در حوزه هاي علميه ايران و ديگر كشورها به خدمت به جامعة تشيع مي پردازند. برخي نيز در پستهاي مهم و حساس نظام اسلامي ، خدمت مي نمايند. آية الله راستي ، در زمان حيات امام (ره ) به نمايندگي ايشان براي ساماندهي امور حوزه و ايجاد تشكيلات شوراي مديريت حوزة علميه قم منصوب شد و مُجاز به تصرف در امور شرعيه شد. در اين زمينه ، وي خدمات شاياني را به سرانجام رسانده است كه آثار و بركات آن تا هم اكنون نيز بر جاي مانده است . آية الله راستي به پژوهش در زمينه هاي گوناگون ديني ، پرداخته كه برخي از آنان در نشريات كشور به چاپ رسيده است . وي همچنين تقريرات دروس برخي از اساتيد خود را نگاشته و حواشي و دستنوشته هايي در زمينه فقه و اصول

دارد. اشتغال به درس و علوم ديني ، آية الله راستي را از مبارزه بر ضد طاغوت بازنداشت .

وي از نخستين روزهاي نهضت ، به جمع مبارزان پيوست و همواره با اطاعت از رهنمودهاي امام خميني (ره ) به افشاگري ماهيت شوم خاندان پهلوي و تلاش براي استقرار نظامي اسلامي با بهره گيري از معارف اهل بيت (ع ) مي پرداخت . از جمله فعاليتهاي سياسي وي كه پيش تر، ذكر آن آمد، تعطيل كردن درس خود در نجف و حضور در درس امام (ره ) به منظور مطرح نمودن و تقويت نهضت امام خميني (ره ) بود. ديگر اينكه وي در سال 1343، مسأله تقليد از امام خميني (ره ) را به طور جدي مطرح كرد. آية الله راستي ، با عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، جزء فعالان اين مجموعه شد و امضاي او در زير بسياري از اعلاميه ها و بيانيه هايي كه بر ضد شاه منتشر مي شد، به چشم مي خورد. از ديگر فعاليتهاي وي در زمان رژيم شاه ، سفر به آبادان ، به نمايندگي از طرف امام خميني (ره )، براي حمايت و پشتيباني از اعتصاب كاركنان صنعت نفت بود. وي از كساني بود كه در مسجد دانشگاه تهران متحصن شد. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن 1357، فعاليتهاي سياسي معظم له پايان نيافت . و تاكنون به نيز ادامه دارد.

راشد، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم راشد

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله كاظم راشد ملقب به راشد يزدي در يزد در خانواده اي به دنيا آمد پدرش مرحوم حاج علي اكبر مردي متدين و اهل خير بود كه هماره فرزندانش را در مسائل معنوي كمك مي كرد. آيت الله كاظم

راشد يزدي پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي در سال 1334 وارد حوزه علميه يزد شد و به تحصيل علوم اهل بيت(ع) همت گماشت. آيت الله راشد يزدي در طول سالهاي تحصيل خود، محضر استادان بسيار بزرگي را درك كرد. از محضر آقايان علاقه بند مدرسي مقدمات و سطح اول را بهره برد. سپس به قم هجرت كرد و در چند سالي كه در قم دروس سطح را مي خواند به درس آيت الله صدوقي، آيت الله مصباح و آيت الله مشكيني رفت و از محضر آنان بهره بد. با پايان يافتن دروس سطح به دروس خارج آيات عاملي و آيت الله انصاري محلاتي در شيراز رفت و از محضرت آنان كسب فيض كرد. نامبرده تا به امروز فعاليت هاي فرهنگي بسياري به عالم اسلام تقديم داشته است، به او تبليغ اهتمام داشته و به نقاط مختلف دنيا مسافرت كرده و مردم آنجام را ارشاد نموده است.

راشدي نيا، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر راشدي نيا

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

حقير اكبر راشدي نيا تحصيلات حوزوي خود را در تبريز شروع نموده و در سال 72 وارد حوزه علميه قم شدم . در اين ميان بخشي از دروس سطح فقه و اصول و همچنين كتب حكمت و عرفان را در تبريز از محضر حضرت آيت الله سيد ابوالحسن مولانا و آيت الله ميرزا محسن كوچه باغي تلمذ نمودم و در قم از خدمت آقايان پاياني و اشتهاردي استفاده نمودم . از سال 1375در درس خارج حضرات آيات وحيد خراساني ، شيخ جواد تبريزي ، شبيري زنجاني و بهجت شركت نمودم و علاوه بر

دروس فقه و اصول در درس هاي معارف و تفسيرو حكمت حضرات آيات جوادي آملي ، حسن زاده آملي و انصاري شيرازي شركت نمودم . تابه به حال برخي از كتب اصول، حكمت و عرفان همچون اصول فقه مظفر، بداية الحمة، المظاهر الالهية ، تمهيد القواعد، شرح فصوص الحكم را تدريس نموده ام . حقير از سال 1378 بعنوان محقق در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي مشغول به كار شدم و روي آثار آخوند ملا صدرا همچون مفاتيح الغيب ، شرح الهداية الاثيرية ، رسائل اجوبة المسائل ، المظاهر الالهية ، رسالة اتحاد االعاقل و المعقول ، زاد المسافر و ... كارنمودم كه قرار است بصورت لوح فشرده مجموعه آثار صدر المتالهين منتشر بيابد و همچنين از سال1383 بعنوان همكار علمي در مركز دائرة المعارف علوم عقلي بر روي آثار عرفاني و حكمت فعاليت مي كنم.

راشدي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقي راشدي

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

با اتمام دوره راهنمايي در سال 1358 دروس حوزوي را در مدرسه علميه ولي عصر (عج) شهرستان خوانسار از توابع استان اصفهان شروع نموده و پس از گذراندن دوره سطح دو سال درس خارج در همان مدرسه در محضر حضرت آيت الله مرحوم تقديري شركت كردم و سپس در سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم و مدت ده سال از دروس خارج فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني و ناصر مكارم شيرازي بهره جستم. در اين ميان در دروس تفسير و فلسفه در حد نياز شركت نمودم.

در زمينه تدريس نيز مدت پنج سال دروس

مقدماتي را چند بار در مدرسه علميه خوانسار و معالم الدين و شرح لمعه و مكاسب شيخ انصاري را در حوزه علميه قم تديس نمودم. در كنار اشتغال به تحصيل و تدريس در موسسه مجمع الفكر الاسلامي با جمعي از دوستان به كارهاي تحقيقاتي پرداختم كه آثار شيخ اعظم انصاري در 28 مجلد و شرح لمعه در 4 مجلد و مطارح الانظار در دو مجلد منتشر شده است. و برخي از آنها به نام كتاب سال برگزيده شده است.در كنار كار تحقيقاتي در كنگره شيخ انصاري و كنگره نقش زمان و مكان در اجتهاد حضرت امام خميني (ره) در تصحيح مقالات از نظر كيفي و ادبي و برگزاري كميسيون هاي بررسي مقالات همكاري داشتم و مدتي نيز به عنوان عضو هيئت علمي با كنگره شهيد آيت الله صدر فعاليت نمودم.از سال 1376 وارد موسسه دائره المعارف فقه اسلامي بر طبق مذهب اهل البيت عليهم السلام كه به فرمان حضرت آيت الله خامنه اي (زيد عزه) تاسيس گرديده است شدم و در بخش معاونت تحقيقات دائره المعارف همكاري نمودم و اكنون نيز عضو شوراي سرگروه هاي علمي آن موسسه مي باشم كه سرپرستي تدوين جلدهاي 15 و 18 دائره المعارف به عهده اينجانب مي باشد

رباني خوراسگاني، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق رباني خوراسگاني

محل تولد : اصفهان

شهرت : رباني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

در مهر ماه سال 1370 وارد حوزه علميه اصفهان شدم و سطوح مقدمات را در سال 76 به پايان رساندم و همراه با آن ديپلم را اخذ كردم و وارد حوزه علميه قم شدم و در كنار دروس

حوزوي رسائل و مكاسب و كفايه در مؤسسه امام خميني(ره) قم مشغول به تحصيل در رشته جامعه شناسي شده و الان مشغول پايان نامه كارشناسي ارشد جامعه شناسي هستم و در حدود 5 سال است كه در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام آية الله فاضل لنكراني ، مرحوم تبريزي ، وحيد خراساني و استاد محمد جواد فاضل لنكراني مشغول به تحصيل علوم حوزوي هستم.

رباني، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر رباني

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شدم. ادبيات را نزد مدرس افغاني فرا گرفتم و طي دو سال به پايان رساندم. آن گاه مختصر المعاني و معالم الاصول و اصول الفقه و لمعتين را نزد استاتيدي همچون استاد وجداني فخر و استاد سبحاني و بعضي اساتيد خصوصي مي آموختم و در درس اخلاق بعضي آيات عظام شركت مي كردم. از ابتدا علاقه زيادي به تدريس و نوشتن داشتم و در پي فرصتي براي پي ريزي اين دو برنامه بودم و جسته و گريخته فعّاليتهاي اندكي در اين دو زمينه داشتم. كلاسداري يكي ديگر از برنامه هاي من بود كلاسهاي قرآن و عقايد و تاريخ در شهرستان تربت حيدريه و ساير شهرستانهاي ديگر از جنبه هاي زندگيم را سفرهاي تبليغي تشكيل مي داد سفرهاي مختلف به شهرها و روستاهاي كشور اسلامي و عزيزم كه با فرهنگ هاي گوناگون آشنا مي شدم . ولي سطح عالي مانند مكاسب و رسائل و كفايه را نزد اساتيدي همچون استاد اعتمادي، دوزدوزانى، ستوده، پايانى، صالحي مازندراني آموختم.

در سال 1371 رسماً

مشغول تدريس دروس ديني در يكي از مدارس حوزه علميه قم گرديدم و در سال 1375 در مركز جهاني علوم اسلامي براي طلاب غير ايراني شروع به تدريس نمودم. و اينك نيز به لطف خداي مهربان اشتغال به تدريس دارم و بركاتي از اين طريق نصيبم گرديده. نوشتاري را تقريباً از سال 1374 شروع كردم.مشوق اصلي من در اين رشته جناب حجة الاسلام مهدي مهدوي پور بودند كه سرپرستي پژوهشكده باقرالعلوم (ع) را در سازمان تبليغات اسلامي بر عهده داشتند به تشويق ايشان اوّلين كتاب خود را نوشتم(كتاب معلي بن خنيس معلم استقامت)

بي انصافي است اگر از تشويقات همسرم در اين زمينه نامي نبرده باشم به هر حال، روز به روز علاقه مندي به نوشتن و تحقيق در من بيشتر مي شد و پس از مدّتي دومين كتابم را جامعه مدرسين حوزه علميه قم به چاپ رسانيد(كتاب خليل بن احد) و در اين بين مقالاتم به لطف خداي مهربان يكي پس از ديگري چاپ مي شد ولي اينك نزديك به بيست مقاله در موضوعات مختلف نوشتم. در سال 1384 پايان نامه سطح 3 را با موضوع عدالت خداوند به رشته تحرير در آوردم و با عنايت الهي رساله اي جالب و تحقيقي به مرحله دفاع رسيد و آقايان داور با اعطاي نمره 19 اينجانب را بسيار تشويق نمودند و با توفيقي الابالله. اينك به لطف ايزد پاك خود را براي نوشتن پايان نامه سطح چهار(دكترا) آماده مي كنم و اميدوارم هم ياريم نمايد.

باورم بر اين است كه طلاب علوم ديني علاوه بر تقوا ورزي طلبگي و ساير شؤن ديني و سياسي و اجتماعي ناگزير

از چهار نكته مي باشد: تدريس، تحقيق، تبليغ، تحصيل. باور ديگر من در زندگي علمي طلاب آنست كه از پايه 6 بايد رشته تخصصي انتخاب نمايند و علاوه بر رشته عمومي دوره تخصصي را نيز بگذرانند تا پس از مدّتي در جهتي خاص، صاحب نظر گردند.

از ديگر مراحل علمي زندگيم، شركت در دروس خارج است كه به مدّت 13 سال دروس حضرات آيات وحيد خراساني و مرحوم شيخ جواد تبريزي شركت نمودم و بهره ها گرفتم. ديگر از باورهاي علمي من اين است كه طلاب ناگزير از تسلط يكي از زبانهاي خارجي و زبان اينترنت و كامپيوتر هستند تا با اطلاع رساني سريع تر براي همه مخاطبان خود مفيد و نافع باشند در پايان اميدوارم خداوند عمر ما را سرتاسر نور و در جهت نشر معارف اهل بيت (ع) بندگي خودش بنمايد.

ربيع نيا، ابوطالب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوطالب ربيع نيا قمي

محل تولد : نوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوطالب ربيع نيا درسال 1355 براي تحصيل درعلوم ديني و حوزوي وارد حوزۀعلميه شهرستان چالوس شدم و دروس مقدماتي حوزه را در آن جا گذراندم. در سال1375 ،هم زمان با اوج گيري نهضت اسلامي براي ادامه تحصيل عازم قم شدم. دروس حوزه را در مقطع سطح و سطوح عالي در محضر اساتيد بزرگ حوزه علميه قم خواندم و سالهاست كه در مقطع خارج به تحصيل اشتغال دارم . در كنار دروس اصلي حوزه ،درسها ي فلسفي، كلام و تفسير را نيز به طور جدي پي گيري كردم. حقير در كنار اشتغال به تحصيل، ازسال1362تا به امروز همواره به كار تحقيقي و

پژوهش در موضوعات مختلف علمي و فرهنگي پرداخته و با مؤسسات علمي وفرهنگي همكاري داشته و دارم. برخي از مهمترين مراكز علمي و فرهنگي كه حقير به عنوان محقق و نويسنده با آنها همكاري داشته ، از اين قرار است : 1.همكاري با گروه محققان معجم بحارالانوار به عنوان محقق. 2.بنياد نهج البلاغه ،محقق. 3.همكاري با ماهنامه بنيان وابسته به مركز بزرگ اسلامي غرب كشور به عنوان نويسندۀ مقالات . 4.همكاري با گروه فلسفه و كلام دائرةالمعارف قرآن كريم ،وابسته به مركزفرهنگ قرآن دفتر تبليغات اسلامي به عنوان نويسندۀ برخي از مدخل هاي قرآني. 5.همكاري با پايگاه اطلاع رساني سراسري اسلامي(پارسا )به عنوان چكيده نويس. 6.همكاري با مؤسسه تنظيم و نشرآثارامام خميني (ره)دفترقم ،دربخش دانشنا مۀ امام خميني وعضويت درگروه فلسفه و كلام ،اخلاق و عرفان دانشنامه و تهيه مدخل هاي فلسفي ،كلامي ،عرفاني ،و اخلاقي دانشنامه . 7.همكاري با گروه محققان مؤسسۀ فرهنگي وعلمي رواق حكمت.

رجايي پور، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسين رجايي پور

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله محمدحسين رجايي پور مشهور به رجائي خراساني در سال 1322 هجري شمسي در نيشابور به دنيا آمد، در خانواده اي متدين و با اخلاق رشد و نمو يافت و پس از سپري مقداري از دروس كلاسيك با تشويق و راهنمايي پدر خويش وارد حوزه علميه نيشابور شد. مقدمات را در زادگاهشان نزد مرحوم اديب نيشابوري فرا گرفت. پس از آن براي تكميل دروس حوزه به قم عزيمت نمود و در كلاس درس بزرگاني چون آيت الله ملكوتي حاضر گشت. زندگي ايشان همواره

با دغدغه و تلاشهاي علمي همراه بوده است به گونه آي كه در سال 1343 براي كسب فيض از محضر مرحوم آيت الله خوئي و مرحوم شيخ حسين حلي به نجف اشرف هجرت كرد و 4 سال در آنجا رحل اقامت افكند پس از آن به ايران بازگشت و در سالهاي خفقان در راه سازماندهي مبارزات مردم عليه رژيم ستم شاهي پهلوي تلاشهاي بسياري انجام داد و وقت زيادي صرف روشنگري جوانان و نوجوانان كرد و سهم به سزايي در پيروزي انقلاب اسلامي برعهده داشت.

رجايي رامشه، محمدكاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كاظم رجايي رامشه

محل تولد : سميرم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/6/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد كاظم رجائي رامشه در شهريور ماه 1339 در شهر حناء «استان اصفهان » به دنيا آمدم . پس از گذراندن دوران راهنمايي به حوزه علميه شهرضا و در سال 1355 به شهر مقدس قم عزيمت و وارد حوزه علميه قم شدم .موقعيت زماني و شور انقلاب در بين طلاب آن زمان تقريباً تمامي طلاب را به صحنه هاي پر شور انقلاب و پس از آن به جاذبه هاي دفاع مقدس مي كشاند و طبيعي بود كه بنده در اين مجموعه قرار داشتم .

حدود سالهاي 63 وارد مؤسسه درراه حق شدم از گذراندن دروس معارف اسلامي به رشته اقتصاد گرايش پيدا كردم. سال 67 وارد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني شده و دوره كارشناسي ارشد پيوسته اقتصاد نظري را شروع و در سال 1375 از پايان نامه كارشناسي ارشد خود با عنوان:« قيمت گذاري در اقتصاد اسلامي » با راهنمايي استاد بزرگوار جناب آقاي دكتر

حسين نمازي و مشاوره استاد گرانقدر دكتر سيد كاظم صدر دفاع كردم و همان سال وارد مقطع دكتري شدم و سر انجام در خرداد ماه سال 1384 از پايان نامه خود با عنوان « ماهيت بهره و كارآيي اقتصادي آن » به راهنمايي استاد بزرگوار دكتر پرويز داودي و مشاوره اساتيد محترم حجة الاسلام حسن آقا نظري و دكتر عباس شاكري دفاع كردم . در ايام تحصيل افزون بر تدريس دروي اقتصاد، تا حدودي به مطالعه و تحقيق پرداختم كه حاصل آن انتشار چندين مقاله ، طرح و دو مجلد كتاب با عنوان هاي « معجم موضوعي آيات اقتصادي قرآن » و « ماهيت بهره و كارايي آن » مي باشد.

رجايي زفره يي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1281 ق)، نويسنده، فيقه اصولى، اديب و شاعر، متخلص به رجا. در زفره به دنيا آمد در اثر سعى و كوشش بسيار در اغلب علوم از قبيل صرف و نحو و رمل و جفر و اعداد سرآمد گرديد. وى در قريه ى زفره به تدريس و وعظ و تحريرات شرعى روزگار مى گذرانيد. سرانجام در زفره وفات يافت و در همان جا دفن شد. از او آثار فراوان به جاى مانده است. از جمله: «اسهل اللغات يا منتخب اللغات»؛ «كتاب الارث»؛ «تجويد و ترتيل قرآن»؛ «دبستان الشعراء»، در عروض و قافيه؛ «قواعد الرمل»؛ «سپهر اللغه»؛ «ديوان» اشعار.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره ى شعراى معاصر اصفهان (209 -207)، تذكره القبور (102 -101)، الذريعه (741 ،355 /9)، فرهنگ سخنوران (369).

رجايي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا رجايي

محل تولد : اسفاد زرين كوه قاين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا رجايي فرزند مرحوم حاج محمد رحيم در سال 1331 ه.ش در يك خانواده مذهبي در روستاي اسفاد از توابع زرين كوه قاين خراسان جنوبي متولد شدم. البته به صورت دقيق تر تولدم در سفري كه والدينم بعد از سفري طولاني زيارتي كه از عتبات عاليات عراق به موطن خود بر مي گشتند در حوالي گرگان اتفاق افتاد. والدين اين فرزند را يادگار اين سفر و موهبتي از جانب خداوند متعال توسط ائمه عراق مي دانستند. از طرف پدر به مرحوم مصطفي قلي از افراد معروف آن منطقه و والده ام مرحومه بي بي صديقه فرزند مرحوم كربلايي سيّد اسماعيل اسماعيلي از سادات مورد احترام آن حدود ميباشد. داراي همسري از

سادات خويشاوند و پنج فرزند«2 پسر و 3 دختر» مي باشم. در سن 6 سالگي وارد مكتب استاد مرحوم ملا وهاب آخوندي شدم و در مدت حدود 2 سال به فرا گيري قرآن و كتابهاي فارسي متداول مكتب آنروز مانند صد كلمه و كتابهاي اشعار مراثي اهل بيت(ع) اشتغال داشتم و در اين فاصله 4 مرتبه قرآن را نزد استاد، قرائت كردم . در سن 9 سالگي وارد دبستان شدم ولي چون در اسفاد مدرسه نبود به مدت 6 سال مسير 6 كيلومتري اسفاد و آبيز روستاي مجاور را با تمام مشكلات پياده پيمودم. عشق و علاقه به كتاب در كودكي آنگونه بود كه هر وقت والدين ميخواستند تشويقم كنند برايم كتاب ديني و قرآن مي خريدند كه هنوز هم نمونه آن موجود است. در سال 47 وارد مدرسه علوم ديني و جعفريه قاين شدم و تا سال 1350 كتابهاي مقدمات و صرف و نحو و منطق و بخشي از معاني بيان را نزد اساتيد حوزه حضرات آيات سيد علي آيتي ، سيد محمد علي فقيه ، سيد محمد رضا سادات رحمهم الله و استاد سيد علي رضا منتظري فرا گرفتم و در نهايت كتابهاي مقدماتي را تدريس ميكردم . در سال 1350 ه.ش وارد حوزه علميه مشهد شدم و حدود 3 سال اقامت در مدرسه هاي خيراتخان و سليمانخان سابق از محضر علماي حوزه اساتيد معظم سيد حسن صالحى، واعظ طبسي ، محمد رضا محامي ، رضازاده ، محمد باقر واعظي و در درس تفسير آيت الله خامنه اي كه در روزهاي تعطيل در مدرسه ميرزا جعفر برگزار ميشد بهره بردم. در سال 1353

ش وارد حوزه علميه قم شدم و تا سال 62 در آن حوزه مقدسه به فراگيري علوم اسلامي فقه ، اصول ، تفسير ، عقايد و بخشي از فلسفه را از محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات عظام سيد محمد رضا گلپايگاني ، فاضل لنكراني ، وحيد خراساني ، مكارم شيرازي ، شيخ جواد تبريزي ، نوري همداني و كوكبي پرداختم و از اساتيد اخلاق ، تفسير ، عقايد و فلسفه از آيت الله مشكيني ، نوري همداني ، انصاري شيرازي و استاد شهيد مرتضي مطهري مي توانم ياد كنم . البته فراز و نشيبها در روند آموزش و تحصيل به تبع تحولات حوزه مقدسه قم و جريانات انقلاب و بعد از پيروزي در فاصله اين مدت ده ساله (53 تا 62)و در اين فاصله دروس پايه را براي بعضي تدريس نيز ميكردم . در سال 62 ش پس از حدود ده سال اقامت در قم به حوزه علميه مشهد مراجعت كرده و در درس خارج فقه و اصول اساتيد بزرگوار حضرات آيات حاج ميرزا علي فلسفي ، استاد مرتضوي و علم الهدى شركت كرده و بهره بردم و تدريس دروس پايه را نيز رها نكردم . به مدت سيزده سال در بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي شاخه خراسان همكاري مستمر داشتم بلكه از بنيانگذاران اين موسسه تحقيقاتي ميباشم و هم اكنون در بخش تبليغات آستان قدس رضوي عليه آلاف التحيه و الثناء به بيان احكام و مسائل شرعي و اقامه جماعت اشتغال دارم كه اين ارتباط از سال 74 ش آغاز شده و ادامه دارد و قبلا به مدت 4 سال مسئول پاسخگويي شرعي

مكاتبه اي اين آستان مقدس بودم و خطابه و تبليغ را از سالهاي آغازين تحصيل شروع كرده و به مناطق مختلف مملكت شهر و روستا در اين رابطه مسافرت كردم. تاكنون بيش از بيست مرتبه به عنوان روحاني كاروان به زيارت حرمين شريفين مكه و مدينه مشرف شدم (در قالب كاروانهاي حج و عمره )كه پانزده سفر با زوار منطقه قاينات بوده است .

رجبي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رجبي

محل تولد : خواف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 وارد حوزه علميه تربت حيدريه و در سال 1354 به حوزه علميه مشهد وارد شد ودرس هاي سطح را به پايان رساند .در سال 1360 به حوزه علميه قم وارد شده و درس هاي گوناگون حوزوي را تا كنون ادامه مي دهد ؛ درس هاي فقه و اصول را نزد آيت الله فاضل لنكراني ، آيت الله شيخ جواد تبريزي و آيت الله وحيد خراساني در مدت 20 سال فرا گرفت ؛ در اين فرصت بيشترين بهره برداري را از محضر استاد وحيد خراساني داشته است درس هاي فلسفه و عرفان را بمدت 8 سال در محضر استاد حسن زاده آملي و استاد انصاري شيرازي بود .

همزمان با اشتغال به تحصيل دو كار مهم ديگر را مورد توجه و عنايت قرار داده است : 1. حضور در صحنه تبليغات بويژه در مناطق محروم مرزي ؛2. پرداختن به فعاليت هاي پژوهشي كاربردي كه مورد نياز مناطق مختلف كشور بود ؛ از اين رو نياز ها و پرسش ها ي مذهبي كه در مناطق مختلف كشور بويژه مناطق محروم

و مرزي كشور به چشم مي خورد ، ايشان را به فعاليتهاي پژوهشي وادار نمود . در اين راستا كتاب ها و مقالات گوناگوني را تاليف و ارائه داده است كه مورد بهره برداري تمامي مبلغان ، فرهنگيان و حوزويان قرار گرفته است . البته اين تاليفات از دو قسمت تشكيل مي شود : 1. كتاب هايي كه به طور مستقل و جداگانه بوسيله خود ايشان تدوين شده است ،2. نوشته هايي كه با طرح ، نظارت و در نهايت تكميل انجام شده است .

ايشان از سال 1361 به فعاليت هاي فرهنگي ، تبليغي در سپاه پاسداران و جهاد سازندگي مشغول بوده است و در سال 1370 نهاد رهبري در امور اهل سنت را با همكاري دوستان پايه گذاري نمودند. در سال 1383 با همكاري گروهي از فضلاي حوزه ، موسسه فرهنگي نجم الهدي را تاسيس كردند كه در مسائل فرهنگي ، ديني و مذهبي فعاليت مي نمايند و در اين راستا از سال 1374 تا كنون با اعزام گروهي از فضلاي حوزه به مناطق محروم و مرزي ، به فعاليت تبليغي و فرهنگي مشغول مي با شند .

رجبي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس رجبي

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباس رجبي در سال 1353 تحصيلات ابتدايي خود را در شهر نيمور از توابع شهرستان محلات آغاز كردم و تا پايان دوره راهنمايي در همانجا گذراندم. در سال 1361 به خاطر حضور در جبهه ترك تحصيل كردم و در سال 1362 در حوزه علميه القائم محلات دروس حوزوي را آغاز نمودم و پس از گذشت يك

سال به قم مهاجرت كردم و در مدرسه امام باقر(ع) (جنب پل نيروگاه) مشغول به درس شدم. با اتمام لمعتين معمم شدم و به سال 67 به مدرسه فيضيه آمدم و تا سال 1369 حجره داشتم. سال 71 در موسسه در راه حق كه بعداً به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني تغيير نام داد مشغول به تحصيل علوم قرآني و فلسفه شدم و همزمان در دروس حوزوي شركت مي كردم. سال 72 سطح را با انجام آخرين آزمون آن به پايان رساندم در حالي كه از دو سال قبل آن در دروس خارج فقه و اصول شركت مي كردم. اساتيدي كه در درس خارج از آنها بهره بردم عبارتند از: استاد جوادي آملي و در فقه و تفسير، استاد جعفر سبحاني در اصول، استاد فاضل لنكراني در فقه، مرحوم استاد تبريزي در فقه و استاد كعبي در فقه، در سال 73 با يك سال مرخصي از موسسه راهي سفر تبليغ به كرند غرب در استان كرمانشاه شدم و مدير و استاد حوزه علميه خواهران آنجا شدم. در سال 76 با پايان رساندن دوره دروس معارف موسسه، در دوره تخصصي روان شناسي شركت كردم و تا سال 81 به تحصيل ادامه دادم. سال 1382 با نوشتن پايان نامه و دفاع از آن با اخذ نمره 19 موفق به كسب مدرك كارشناسي ارشد روان شناسي شدم. در سال 80 در بخش مشاوره تربيتي مركز نهاد رهبري در دانشگاهها مشغول به فعاليت شدم كه تاكنون ادامه دارد. در طول تحصيل مقالات زيادي براي مراكز مختلف و مجله هاي علمي نوشتم كه عبارتند از: مجله معرفت از موسسه آموزش امام خمينى، مجله پرسمان از

نهاد رهبري در دانشگاه و موسسه انتظار نور وابسته به دفتر تبليغات، مجله شميم ياس از حوزه علميه خواهران و مجله صبح از صدا و سيما. همچنين در برخي همايش هاي علمي و تربيتي در سطح دانشگاهها شركت كردم و به ارائه مقاله و سخنراني پرداختم. در سال 84 به عضويت مشاوران مركز مشاوره و راهنمايي بلاغ و وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي درآمدم كه از آن زمان تاكنون در دو مدرسه عالي فقه و معارف و مدرسه تخصصي فقه و اصول به سمت مشاوره مشغول به خدمت هستم.در سال 85 به اداره ارشاد قم بخش بررسي كتاب براي نقد و بررسي كتاب دعوت شدم كه تاكنون ادامه دارد.فعاليتهاي تبليغي بنده از سال 65 براي اولين بار به عنوان مبلغ در جبهه هاي نبرد با استكبار حاضر شدم و در سال 66 رسماً معمم شدم و در ايام تبليغي به شهرها و روستاها مهاجرت كردم. در سال 74 به عنوان روحاني كاروان هاي حج و عمره و عتبات پذيرفته شدم كه از آن زمان تاكنون 15 سفر تبليغي همراه با كاروان ها داشته ام كه به ترتيب سه مرتبه حج تمتع 9 مرتبه عمره، دو مرتبه كربلا و يك مرتبه سوريه.

رحمان ستايش، محمدكاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاظم رحمان ستايش

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1360 شروع به تحصيل دروس حوزوي نمودم. در شيراز از درس حضرت آيت الله سيد علي اصغر دستغيب و استاد شيخ علي موحد تا اتمام لمعتين و اصول فقه استفاده كردم. در سال تحصلي 63 تا 64 به قم مهاجرت كردم و يك سال در مدرسه

امام مهدي (عج) زير نظر آيت الله العظمي گلپايگاني تحصيل كردم. دروس سطح عالي را نزد اساتيد برجسته حوزه آقايان شيخ علي پناه اشتهاردى، وجداني فخر، اعتمادى، پايانى، ستوده، روشنى، تا سال 1366 گذراندم. فلسفه را از دروس آقايان روشنى، انصاري شيرازى، حسن زاده آملي استفاده كردم. از سال 1366 در درس اساتيد خارج فقه و اصول شركت كردم كه شرح آن چنين است :2 سال كتاب القصاص آيت الله مشكينى، 5 سال ولايت فقيه و كتاب الزكات آيت الله منتظرى، 7 سال كتاب الطهارةو صلاة و حدود آيت الله تبريزى، 4 سال خارج اصول آيت الله تبريزى، 2 سال خارج اصول آيت الله فاضل لنكرانى، 3 سال خارج بيع آيت الله وحيد خراسانى،15 سال خارج اصول آيت الله وحيد خراسانى، 2 سال خارج اجاره آيت الله شبيري زنجانى،3 سال خارج خلل صلاة و كتاب الحج آيت الله سيد محمد روحانى،3 سال تعظيلات درس رجال استاد سيد محمد جواد شبيرى، 5 سال تفسير آيت الله جوادي آملى، تقرير همه دروس و اكثرا به عربي تدوين شده است. در سال 1371 فعاليت پژوهشي رسمي را با همكاري با معاونت انديشه اسلامي مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري (درآن زمان) آغاز كردم.

درسال 1374 در راه اندازي پژوهشكده فقه و حقوق دفتر تبليغات مشاركت داشته و تا سال 1380 به صورت مستمر با اين پژوهشكده همكاري داشته ام. مديريت گروه پژوهشى، تاسيس و مديريت كتابخانه تخصصي فقه وحقوق را نيز بر عهده داشته ام. از سال 1377 به مركز تحقيقات دار الحديث دعوت شدم و به عنوان مدير گروه رجال فعاليت نمودم از سال 1378 معاونت پژوهشي و آموزشي

اين مركز را نيز پذيرفتم و تا كنون در اين سمت بوده ام. در طول سال هاي 1381 و 1382 با موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني همكاري داشته ام و ضمن فعاليت پژوهشى، مديريت و راه اندازي واحد پژوهش هاي گفتاري را بر عهده داشته ام. در تمام اين مدت در ضمن مسئوليت و مديريت پژوهشى، فعاليت پژوهشي مستمر و تدريس هم داشته ام. برخي از آثار پژوهشي هم به عنوان آثار برگزيده يا تشويقي معرفي شده اند. گذشته از اين آثار، محصولات مختلفي نيز با نظارت يا راهنمايي يا مشاوره اينجانب تدوين شده است كه شرح آن به قرار زير است. 1. راهنمايي يا مشاوره حدود 20 پايان نامه كارشناسي ارشد در مراكز مختلف آموزشي2. اشراف/ معجم مصطلحات الرجال و الدراية / دار الحديث 3. نظارت/ دانش رجال از ديدگاه اهل سنت/ دار الحديث 4. نظارت/ مأخذ شناسي رجال شيعه/ دار الحديث 5. جهود الشيخ المفيد و مصادره الفقهيه/ بازنويسي دو فصل آن/ دفتر تبليغات 6. گفتگوهاي فلسفه فقه/ شركت در گفتگوها/ دفتر تبليغات .

رحماني فرد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رحماني فرد

محل تولد : سبزوار

شهرت : رحماني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

از آنجا كه در آبادي ما مدرسه نبود و بعد هم كه آمد خانواده ما چندان اعتقادي به مدرسه علوم جديده نداشتند. لذا از سنين كودكي به مكتب خانه رفتم و قرآن و كتاب گلستان سعدي و ديوان حافظ شيرازي را در مكتب خانه خواندم و بعد وارد حوزه علميه سبزوار شدم و در مدرسه فصيحيه مشغول به تحصيل علوم قديمه شدم و در

همان ايام شبانه تحصيلات كلاسيك را تا سيكل خواندم و در اوايل سال 1353 به قم عزيمت كردم و در دروس اساتيد سطح ( پايه 6و 7) شركت كردم و همزمان با وارد شدن به حوزه علميه قم و شركت در محافل سياسي و پخش بيانيه ها و نوارها و كتابهاي حضرت امام خميني ره همواره تحت تعقيب ساواك رژيم بودم و در جريان يورش بيرحمانه ماموران شاه به مدرسه فيضيه در سال 1354 دستگير و پس از ضرب و شتم به زندان اوين منتقل شدم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به كارهاي تحقيقي و تبليغي و فرهنگي مشغول ميباشم.

رحماني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رحماني

محل تولد : روستاي جمال آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

در سن 5 سالگي در مكتب خانه ابوي كه تنها مركز تعليم و تعلم بود قرآن را فرا گرفتم روستاي جمال آباد از توابع جوين سبزوار در چند فرسخي سبزوار قرار دارد كه اهالي آن از طريق كشاورزي كسب معاش مي كنند و ساده زيستن و قناعت و تدين و قرآن دوستي و محبت به اهل بيت عليهم السلام از جمله ويژگيهاي برجسته آنها بوده و هست و بحكم اين فضاي حاكم بر آنجا و خانواده مذهبي ما با علاقه شديد تعلم قرآن و كتب فارسي را دنبال نمودم بطوريكه وقتي دبستان شروع شد اينجانب را از كلاس اول معاف داشتند و لذا سال اول دبستان وارد كلاس دوم شدم. دوم و سوم را در يك سال و چهارم و پنجم را نيز در سال بعد خواندم و اين بدان جهت بود كه در

سالهاي تشكيل سپاه دانش در رژيم طاغوت سالي دو كلاس خوانده مي شد. با اخذ مدرك كلاس پنجم در سن يازده سالگي به مدرسه علميه آمدم و تصديق ششم را در سال اول ورود به مدرسه علميه از طريق امتحانات متفرقه از اداره فرهنگ اخذ كردم تا پايان دوره راهنمايي همين شيوه را ادامه دادم. وقتي وارد مدرسه فصيحيه سبزوار شدم تقريباً اواخر سال 44 بود زماني كه اين حقير 11 سال بيشتر نداشتم و عشق به طلبگي مرا به اين وادي كشانده بود، و قسمتي از اين امر را مرهون فضاي حاكم بر روستا و بخش مهم آن را در گرو عشق شديد خانواده خودمان به اهل بيت عليهم السلام مي دانم. هيچگاه قبل از ورود به مدرسه شهر را نديده بودم، اما موضوع مهم در آن زمان خوابي بود كه ديدم. و آن اين بود كه در خواب، اتاق، محل اتراق، محل مدرسه، پنجره مشرف بر خيابان و خيابان در ذهنم آمده بود و وقتي به مدرسه علميه فصيحيه سبزوار وارد شدم، تمام آن صحنه هاي خواب در جلو چشمم هويدا شد و انگار كه دوباره آن را مي ديدم. مدرسه از وجوه موقوفات مربوط به آقاي فصيحي اداره مي شد كه خود در مدرسه مديريت مي كرد و مدير علمي و تحصيلي آنجا حضرت آقاي فاضلي بود البته ائمه جماعات مساجد شهر هم آن جا بودند و تدريس هم داشتند. اما من نزد همين آقاي فاضلي صرف، نحو، سيوطي، جامع المقدمات را آموختم. موضوع مهم در آن زمان اين كه به خاطر تلاش و استعداد و هوشم يك ماه بيشتر نگذشت كه صرف مير و تصريف را با

تمام ابوابش حفظ كردم و همه را خوب مي خواندم، آقائي بود به نام آقاي علي محمدي؛ ايشان از علماي نجف ديده بودند كه مديريت يكي از مدرسه ها را عهده دار بودند و به طلاب و اساتيد حوزه كمك مي نمودند و از طرف چند نفر از آيات عظام تقليد شهريه به طلاب مي دادند. ايشان در يك جلسه امتحان عمومي وقتي مرا ديد گفت كوچولو شما آمديد امتحان بدهيد گفتم فلفل نبين چه ريزه... 10 سؤال مشكل از من پرسيد كه همه را خوب پاسخ دادم، بسيار خوشحال شد و گفت: شما بايستي ممتحن صرف بشويد. در همان ابتدا و در همان مدرسه در حالي كه ملامحسن و في النحو را مي خواندم براي طلبه هاي تازه وارد صرف را تدريس مي كردم و به خاطر اين كه تقريباً با دوستان خودماني بودم و به آساني سؤالاتشان را مطرح مي كردند درس اين حقير بسيار شلوغ بود و اين روند در آنجا كه 3 سال بودم ادامه داشت.

اواخر سال 47 براي ادامه تحصيل علوم ديني به شهر مقدس مشهد رفتم و در مدرسه جعفريه به مديريت حاج آقا شيخ غلام حسين ترك در كوچه ميرعلم خان حجره اي گرفتم و مدت 3 سال در آنجا اقامت كردم، اساتيد زيادي را گذراندم و نزدشان تلمذ نمودم.

نزد استاد اديب نيشابوري كه آن زماني پيرمردي بود مقداري از ادبيات را فرا گرفتم، اما به خاطر پيري استاد فهم مطالب برايم سخت بود از اين رو نزد آقاي سيد حجت هاشمي ادبيات را ادامه دادم و با اين كه بعضي از كتب ادبيات را در سبزوار خوانده بودم جهت آشنايي بيشتر، دوباره آنها را نزد

استاد سيد حجت هاشمي خواندم. سيوطي، مغني، بلاغت، مطول، مختصر المعاني را نزد نامبرده خواندم و نزد اقاي رضازاده در مدرسه آيت الله ميلاني و نزد آقاي محقق اصول فقه و لمعه را خواندم و نزد آيت الله طبسي در مسجد ملا هاشم، معالم و قوانين را تملذ نمودم. در همان زمان هم حاشيه ملاعبدالله، منطق و منظومه را هم نزد آقايان واعظي و دهشت گذراندم.

سه سالي كه در مشهد و در مدرسه جعفريه بودم از پربركت ترين و بهترين زمان عمرم بود توشه هاي خوبي از اين سه سال برگرفتم و فوايد زيادي داشت كه تا پايان زندگي از آن استفاده مي كنم چرا كه بسيار از دروس مقدمات و سطح را در آن سالها به خوبي خوانده و بر آنها تسلط كافي يافتم. از اواخر سال 49 با يكي از دوستان جهت تكميل و بهره گيري بيشتر از علوم ديني به سوي قم آمديم در حالي كه نه جايي را مي شناختيم و نه كسي را، فقط به اميد خدا آمديم. وسايلمان را به گاراژ داير در كنار پل آهنچي سپرديم و پس از مدتي بحمدالله توانستيم حجره اي در مدرسه مهديه باجك تهيه كنيم و بصورت آزاد در درس متفاوت علما حضور پيدا كنيم و دروس را نزد اساتيد و فضلاي ذيل خوانديم:

لمعه ج 2 آيت الله شب زنده دار و باغاني سبزواري

مكاسب نزد آيت الله ستوده در طول سه الي چهار سال

كفايتين نزد آيت الله سيد كاظم حائري، رسائل را نزد موسوي تبريزي و موسوي تهراني

فلسفه را نزد آقاي محمدي گيلاني و دكتر احمدي و مدتي هم نزد شهيد مفتح

قمستي از اسفار را

نزد شهيد مطهري (جلد سوم) و براي تكرار درس قوانين مدتي محضر آيت الله دوزدوزاني قوانين را تلمذ نمودم (قبلاً نزد آقاي طبسي در مشهد خوانده بودم)

سال 1355 دروس خارج را شروع كردم كه دروس روزمره ام در موضوع خارج فقه، خارج اصول و فلسفه خلاصه مي شد. خارج فقه 3 سال نزد آيت الله گلپايگاني، 3 سال نزد آيت الله نوري همداني و مدتي هم به صورت آزاد از دروس خارج علماي ديگر به جهت آشنايي با شيوه علمي آنان بهره بردم.

خارج اصول را از سال 1355 تا 78 يعني بيشتر از 20 سال نزديك دو دوره كامل نزد آيت الله وحيد خراساني تلمذ نمودم و در مدت 7 سال هم دروس فقه ايشان هم مي رفتم.

اشارات بوعلي (فلسفه) شفاي بوعلي و فصوص الحكم، مصباح الانس و هيئت را نزد علامه حسن زاده آملي فرا گرفتم.

اسفار را نيز نزد آيت الله صدر و جوادي آملي تلمذ نمودم. در درسهاي اخلاق آقاي تجليل تبريزي و آقاي مشكيني در قم حضور مي يافتم.

مسئله عمده زندگي علمي اين حقير در كنار تلمذ تدريس بوده و هست. و هيچ چيز را بيشتر از تدريس و تدرس دوست ندارم. از ابتداي طلبگي تدريس را شروع كردم.

از سال شروع به تحصيل در مدرسه فصيحيه، جعفريه در سبزوار و مشهد تدريس داشته ام، صرف و جامع المقدمات و سيوطي را در سبزوار و مشهد براي دوستان تدريس كردم و از وقتي كه وارد قم شدم نيز در مدرسه مهديه مسجد امام عسگري و فيضيه قم تدريس آزاد داشتم در حجره اي واقع در صحن حرم حضرت معصومه سلام الله عليها هم بصورت آزاد از

سال 66 تا 73 رسائل، مكاسب و منظومه را تدريس كرده ام. تدريس هاي متفاوتي داشته ام و در نهايت به صورت آزاد در منزل مسكوني هم تدريس داشته ام. موارد تدريس شامل تدريس منطق، حاشيه ملاعبدالله، منطق مظفر، صرف و نحو و ادبيات مي شد كه در طول 7 سال تابستان و پنج شنبه و جمعه ها در منزل خودم هم دروس منطق، منظومه درايه و رجال را تدريس مي كردم. تدريس در حوزه ها و مدارس علميه بصورت تك درسي نيز داشته ام مثلاً لمعه را قبل از انقلاب در مدرسه امام صادق عليه السلام در نيروگاه تدريس مي كردم.

از سال 55 تدريس لمعه در مدرسه امام صادق عليه السلام و بعد از انقلاب تدريس نهاية الحكمه وبداية الحكمه، ختصر المعاني، شرح لمعه، مكاسب، رسائل و منظومه را به صورت آزاد در مراكز مختلف از جمله حجره هاي صحن حرم حضرت معصومه سلام الله عليها را داشته ام. پس از انقلاب در مدرسه فيضيه حاشيه ملاعبدالله و منطق مظفر را نيز تدريس كردم.

در مدرسه باقرالعلوم دفتر تبليغات اسلامي نهاية الحمكه و بداية الحكمه و طهارت الاعراق را به مدت 4 سال تدريس مي نمودم.

در مدرسه آيت الله گلپايگاني از سال 74 دروس رسائل مكاسب كفايه و از 5 سال اخير فقه خارج و اصول خارج را هم در آنجا تدريس دارم كه تقريرات، كلا مكتوب گرديده است.

دروس دراية الحديث و قواعد العلم الرجال به مدت 2 سال در مدرسه اميرالمؤمين عليه السلام، 2 سال هم كلام جديد و نهج البلاغه در دارالشفاء، حجتيه و مدرسه آيت الله گلپايگاني تدريس داشته ام.

سال 61 به مركز جهاني علوم اسلامي دعوت شدم كه تازه، تأسيس شده بود

از آن زمان به تدريس مختصر المعاني،حاشيه ملا عبدالله، باب حادي عشر،شرح تجريد، اصول فقه،لمعه،تفسير مشغول شدم كه تا سال 66 ادامه داشت و از 66 تا 73 به عنوان عضو هيأت ممتحنه مركز همكاري مي كردم و سپس از سال 72 مضافاً بر همكاري در هيئت ممتحنه دوباره تدريس در مركز را آغاز نمودم كه در حقيقت همكاري با مركز بيشتر شد چرا كه طرح سوالات امتحاني «لمعه و مكاسب، رسائل، حلقات ،رجال، درايه و...» نيز بعهده اين حقير و چند نفر از دوستان ديگر بود و اين امر تا سال 82 ادامه داشت ضمناً از سال 1378 يا 79 تاكنون در كنار تدريس در مركز، ممتحن خارج فقه و اصول بوده ام.

حدود 5 ترم هم در دانشگاه قم تدريس داشتم كه با تقاضاي دانشگاه و طي مراتب از وزارت علوم دكتري خود را دريافت كردم چندين ترم در تخصصي تفسير حوزه علميه و دو ترم هم در تخصصي تربيت مبلغ حوزه و يك ترم هم در تخصصي قضاء تدريس نمودم.

به صورت منسجم و متفاوت در مراكز علمي گوناگون خصوصاً در حوزه هاي علميه تدريس داشته ام از اين رو تدريس در دانشگاه را در حالي كه پيشنهادهايي داشته ام نپذيرفتم و تدريس در حوزه را اكنون قريب به 25 سال است كه بطور مستمر ادامه مي دهم.

رحيمي ايماني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رحيمي ايماني

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/6/5

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رحيمي ايماني حدودا در سال 1355 وارد مدرسه آية الله سيّد اسد الله نبوي واقع در دزفول شدم از اوّل جامع المقدمات شروع

به خواندن درسهاي حوزوي نمودم. يك سال بعد وارد مدرسه حاج شيخ مصطفي عاملي از اولاد شيخ بهايي معروف شدم در آنجا حجره اي به من دادند. در آنجا سكونت كردم.علاوه بر جامع المقدمات از كتاب معالم نيز خواندم روزها به مدرسه مرحوم آيت الله آقا شيخ محمّد علي معزّي مي رفتم ونزد مرحوم آقا شيخ محمّد جواد مدرّسيان نيز درس مي خواندم. به دليل آنكه در دزفول شهريه وجود نداشت ناچار روزها كار مي كردم و شبها درس مي خواندم. در سال 1358 با يك دنيا آمال و آرزو وارد حوزه علميّه قم شدم قبل از سال 1363 امتحان رتبه اوّل دادم بعد از قبولي شهريه امام راحل را اخذ نمودم و تاكنون كه سال 1385 مي باشد ادامه تحصيل داده ام. اساتيدي كه در حوزه علميه قم در حضورشان كسب فيض نموده ام:آقاي شجاعي،آقاي موسوي تبريزي،مرحوم مدرس افغاني،مرحوم وجداني فخر،آيت الله اشتهاردي،آيت الله گلپايگاني، آيت الله نجفي مرعشي،آيت الله مكارم شيرازي،آيت الله وحيد خراساني،آيت الله جعفر سبحاني، آيت الله آقا شيخ جواد تبريزي،آيت الله آقا سيد مهدي مرعشي (معروف به اخوان مرعشي) ،آيت الله نوري همداني و آيت الله آقا شيخ طيبي انصاري هستند.از بسياري از آقايان اجازه تخميس و روايتي و بخصوص از آيت الله نوري همداني درجه علمي و فضل و از آيت الله اخوان مرعشي اجازه اجتهاد متجزّي اخذ نموده ام كه هر دو در اوّل كتاب نسيمي از بوستان دوست به چاپ رسيده اند.در اين مدّت چند مرتبه به زادگاه اصلي خود براي تبليغ رفته ام.

احداث مسجد واقامه نماز جماعت و سخنرانيهاي مفصل داشته ام جهت تبليغ

به شهرستانهاي متعّددي رفته ام كه از همه جا بيشتر نياز مبرم محّل زادگاه حقير به امر تبليغ و ارشاد دارد، بارها در جبهه حضور يافته ام ( با عنوان رزمي – تبليغي ) تا جايي كه يكي از فرزندانم در اثر بمباران بعثي ها در دزفول شهادت يافته اند كه مقسمين دفتر مقام رهبري كم و بيش از اين مسئله اطلاع دارند.

رحيمي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس رحيمي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/7/1

زندگينامه علمي

عباس رحيمي فرزند غلامعلي متولد 1326 نجف آباد . تحصيلات خود را در حوزه علميه نجف اشرف و قم تا حد اجتهاد و ده سال درس خارج ادامه دادم و از محضر اساتيد بزرگوار ، آيات عظام مرحومين حضرات امام خميني (ره) و سيد ابوالقاسم خوئي و سيد محمود شاهرودي در نجف اشرف و سيد محمد رضا گلپايگاني (ره) و هاشم آملي و آيات عظام مكارم شيرازي و وحيد خراساني در حوزه علميه قم بهره جستم .

در طول سال هاي 1342 تا امروز در جهت حركت امام (ره) و مردم و در خدمت به انقلاب اسلامي و ترويج و تقويت آن و حضور در جبهه هاي جنگ تحميلي و كمك هاي پشت جبهه و حضور در صحنه هاي مختلف به طور جدي حضور داشته ام و پيش از انقلاب مدتي در زندان شهرباني قم به علت شركت در راهپيمايي زنداني بودم .

بيش از 35 سال است كه به تدريس علوم اسلامي شامل تفسير، اخلاق ، ادبيات ، فقه ، اصول ، منطق و در حوزه نجف اشرف و قم و

شهرستان ها و دانشگاه مشغول هستم و نزديك به چهل سال است كه به تبليغات اسلامي مشغولم .

پس از انقلاب توقف در قم را صلاح ندانستم و هر جا نياز بود حضور يافتم از طرف شوراي انقلاب به سيستان و بلوچستان و پس از آن به كرمان و پس از آن به امامت جمعه شهرستان دشتستان بوشهر از طرف حضرت امام (ره) منصوب شدم و پس از آن يك دوره (دوره دوم) به مجلس شوراي اسلامي راه يافتم و پس از آن به امامت جمعه شهرستان استهبان فارس به مدت هشت سال از طرف حضرت امام (ره) منصوب شدم و اكنون مدت ده سال است كه در سمت امام جمعه شهرستان مباركه مشغول انجام وظيفه هستم كه از عمر انقلاب تا كنون در سمت هاي گوناگون انجام وظيفه مي نمايم .

در اين مدت بيش از چهل جزوه و مقاله نوشته ام و يازده جلد كتاب مطبوع و 5 جلد آماده چاپ مي باشد .

رحيمي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا رحيمي

محل تولد : فريدون اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/7/10

زندگينامه علمي

از سال 1364 فعاليت هاي علمي خودم را آغاز كردم. بعد از آن كه از طريق جامعه مدرسين حوزه علميه قم در دانشگاه مشغول تدريس شدم، كم كم در تدريس موفق شدم، جزوه هاي درس بنويسم. در كنار دانشگاه به مدت 5 سال در حوزه علميه جعفريه تهران (پاكدشت) مشغول به تدريس دروس حوزوي شدم در سال 1371 در دانشگاه آزاد اسلامي اراك براي فوق ليسانس قبول شدم و لذا در آنجا هم تدريس مي كردم، و هم تحصيل بالاخره در سال 1374 با

معدل 18.46 فارغ التحصيل شدم و رساله علمي خودم كه به نام تقيه در سيره عملي امامان معصوم(ع) بود با نمره 19 دفاع كردم. سپس در دانشكده فني دكتر شريعتي (تهران) عضو هيئت علمي شدم و هم اكنون در پايه 14 مربي هيئت علمي هستم به دنبال هيئت علمي شدن موفق شدم كتب و مقالاتي را بنوسيم. الحمدالله زمينه علمي و تحقيقي به خاطر هيئت علمي بودن برايم فراهم است. ان شاءالله كتابهايي كه نوشته ام به زودي چاپ خواهند شوند.در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني مشغول به تحصيل شدم. در سال 1361 توانستم، پايه10 را به پايان برسانم و در درس خارج آيات عظام فاضل لنكراني(ره)، سبحانى، مكارم شركت كنم. فعلاً هم در درس خارج فقه مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي شركت مي كنم. بحث كنوني استاد مكاسب محرمه است. ضمناً در كنار درس حوزه توانستم ديپلم بگيرم و در دانشگاه هم حضور پيدا كنم و مدارك فوق ليسانس در رشته الهيات _ فقه و مباني اسلامي بگيريم. هم اكنون از اعضاي هيئت علمي دانشكده فني شريعتي (تهران) مي باشم و بنا دارم به زودي مدرك سطح چهار را هم از حوزه علميه قم بگيرم.

رحيميان، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رحيميان

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسين رحيميان در سال 1359 مشغول به تحصيل در علوم حوزوي شدم . پس از اتمام مقدمات ، سطوح عالي را در خدمت حضرات آقايان محقق داماد ، آيت الله خزعلي و كفايه را نزد حضرت آيت الله فاضل لنكراني خواندم .

خارج فقه و اصول را خدمت تعدادي از اساتيد بزرگ و مراجع بوده ام به خصوص حضرت آيت الله تبريزي كه متجاوز از بيست سال در فقه و اصول در خدمت ايشان بود ه ام فلسفه را نيز در خدمت اساتيد بزرگوار بويژه حضرت آيت الله مصباح استفاده كرده ام.بجز تقريرات فقه و اصول مقالاتي در مباحث اسلامي مثل تقيه، و يا آزادي در اسلام نوشته ام و علاوه بر تدريس در حوزه و دانشگاه مسئوليت برخي از مراكز علمي و فرهنگي را داشته ام. در دوره اولين شوراي نمايندگان مقام معظم رهبري دردانشگاهها مسئوليت نهاد رهبري در دانشگاههاي كشور را به مدت سه سال عهده دار بودم.

ايجاد تشكيلات اساسي نهاد مثل تصويب اساسنامه توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي و تاسيس بخش گزينش اساتيد معارف مربوط به آن دوره است مسئوليت دفتر تدوين متون درسي مركز جهاني علوم اسلامي را نيز مدتي عهده دار بوده ام برخي از كتابهايي كه در اين دوره تدوين شد بحمد الله امروز در حوزه هاي داخل و خارج ايران متن درسي طلاب است برخي از آنها با تاييد و تقريظ بعضي از فقها و مراجع جايگزين كتابهايي شده است كه سالها در حوزه ها تدريس مي شده است.همچنين از سوي مديريت حوزه علميه قم مسئوليت تاسيس و ايجاد رشته تخصصي تاريخ اسلام را داشته ام كه هم اكنون اين رشته با تعدادي از طلاب علاقه مند به اين رشته به كارخود ادامه ميدهد.

ردايي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين ردايي

محل تولد : تنكابن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

حاج حسين ردائي فرزند جمال متولد سال

1346 اهل شهرستان چالوس شهر مرزن آباد روستاي پردنگون مي باشد ودرمحله نعمت آباد تنكابن متولد شد. ايشان تحصيلات غير حوزوي را در روستاي مربوطه و شهر مرزن آباد گذرانده و در سال 1362 با ورود به مدرسه علميه شهيد بهشتي نوشهر تحصيلات حوزوي خود را آغاز كرد ودرهمان سال اول طلبگي دروس فرا گرفته رابراي برخي از پاسداران وافسران نيروي دريائي تدريس مي نمود. درسال 1363يعني كمتر از يك سال به دليل اشتياق فراوان ولزوم تعميق معلومات پس ازكسب موفقيت در آزمون ورودي تحصيلاتشان رادرحوزه علميه قم ادامه داد و چون حضور درميدانهاي دفاع مقدس به فرموده امام راحل(ره)از اهم واجبات بود همزمان با تحصيل به دفعات عازم مناطق عملياتي شده وعلاوه بر ارشاد درعملياتهاي كربلاي4 ،والفجر8 و بيت المقدس 2درخطوط مقدم عملياتي حضور داشته ودر عمليات والفجر8درمنطقه ام القصر از ناحيه دست راست و سر مجروح گرديده كه ازتاريخ 10/12/84تا 9/1/65رادر بيمارستان آية الله كاشاني اصفهان درحال مداوا بودند .و آنگاه براي جبران اوقات حضور درجبهه تمامي ايام سال رابه تحصيل مي پرداختند. بااستفاده ازمحضر حضرات آيات استادي، قديري، اعتمادي و پاياني (رحمة الله عليه ) توانستند تا سال تحصيلي 68-69 تمامي كتابهاي درسي حوزه رابا موفقيت به پايان برسانند. ايشان درسال تحصيلي 69-70همزمان با شركت دردروس خارج فقه واصول تدريس راآغاز نموده وهم اكنون بيش از15 سال است كه دروس مقدمات وسطوح مختلف را درمدارس علميه قم ومدارس مركز جهاني علوم اسلامي ومدرسه مباركه فيضيه ودارالشفاء ومانند آن اشتغال دارند . ايشان دروس فقه واصول راازمحضر حضرات آيات عظام، مرحوم صالحي مازندراني، نوري همداني، فاضل لنكراني(ره) ،وحيد خراساني وتبريزي(رحمة الله عليه )بهره

برده ودروس معقول راازمحضر حضرات آيات جوادي آملي ،انصاري شيرازي،وبخشي ازهيئت را ازمحضرحضرت آية الله حسن زاده آملي فراگرفتند. قابل ذكر است كه ساليان متمادي از درس تفسير وساير دروس حضرت علامه آية الله جوادي آملي بهره برده وخود رامرهون فيوضات معظم له ميدانند وهمچنين علاوه بر تدريس درحوزه علميه قم ودانشگاه به تحقيق وتاليف نيز اشتغال داشته كه ازجمله آثار وتاليفات ايشان عبارتند از: 1.چكيده وحاشيه بربداية الحكمه مرحوم علامه طباطبائي، 2.راهكارهاي اصلاحات اجتماعي درحكومت ديني، 3.تصحيح و ترجمه وحاشيه بر نهج الفصاحه، 4.رساله فقهي ،استنباطي با موضوع خريد وفروش خون با فروعات آن. ضمناً به لطف خداوند علاوه برآنچه ذكر شد توفيق تدريس وتبليغ درخارج از كشور و دانشگاههاي داخل كشور وارگانهاي مختلف به خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ازجمله سوابق تبليغي ايشان بوده است. اميد است با لطف خداوندوهمت مردم شريف استان بتوانند درسنگر جلس خبرگان رهبري كه تقويت آن موجب تقويت رهبري واستمرارنظام مقدس اسلامي است ،خدمتگذاري موفق رادر راستاي اهداف انقلاب اسلامي ومنويات امام راحل ومقام عظماي ولايت داشته باشند.

رسايي، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد رسايي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/1

زندگينامه علمي

حميد رسايي در اولين روز مرداد ماه سال 1347 در يكي از محله هاي جنوب تهران بدنيا آمد. دوره دبستان و متوسطه را در خيابان ايران كه يكي از محلات مذهبي تهران بود به پايان رساند و وارد هنرستان شد. رفت و آمدها در پايگاه بسيج او را به جبهه هاي جنگ تحميلي كشاند. همنشيني با دوست طلبه اي در آن دانشگاه انسان سازي، پس از مدتي او را در كلاس

درس سال اول حوزه قم نشاند.مهر ماه سال 1365 وارد حوزه علميه قم شد اما به دليل مشاركت در دفاع مقدس، درس را به طور جدي از سال 1367 آغاز كرد. دروس مقدمات حوزه را در مدرسه كرمانيها و نزد اساتيد محترم حجج اسلام عالي، موسي گرگاني و ... آغاز كرد و سپس دروس فقه و اصول را در مدرسه معصوميه ادامه داد. دوره سطح را نزد اساتيد معظم آيت الله استادي، سيد احمد خاتمي، موسوي تهراني، مسعودي و محمدي به پايان رساند. با آغاز دوره درس خارج از آيات عظام مكارم شيرازي، تبريزي، فاضل لنكراني و عليدوست بهره برد. در همين ايام با تدريس دورس دوره مقدمات در مدرسه كرمانيها به تكميل اندوخته هاي خود پرداخت.در طول اين مدت با استفاده از فرصت تابستان و تعطيلي دروس حوزه به تعليم زبان عربي همت گماشت و در كنار تحصيل و تدريس، در ايام تبليغي به شهرها و مناطق مختلف كشور هجرت كرد. به دليل آشنايي با زبان عربي به مدت دو سال براي تدريس از طرف سازمان مدارس و حوزه هاي خارج از كشور در قاره آفريقا و كشور اوگاندا حضور داشت. از سال 1371 با حضور در كنار محققين موسوعه ميزان الحكمه با كار علمي در مورد حديث آشنا شد كه اين همكاري تا كنون نيز ادامه داشته است. در طول اين مدت به عنوان كمك محقق، محقق، مدير ويرايش و نشر مركز سياسي _ اجتماعي خود را وسعت داد و از سال 1380 دفتر جريان شناسي تاريخ معاصر را بنيان نهاد. اين دفتر تا كنون بيش از 16 عنوان تحقيق در موضوعات مختلف

مهم سياسي _ فرهنگي منتشر كرده است. اولين تاليف خود را در سال 1374 توسط انتشارات دفتر تبليغات به چاپ رساند و تا كنون 15 عنوان كتاب از وي به چاپ رسيده است كه اكثر آنها چندين بار به چاپ رسيده است.

رستم نژاد، غضنفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غضنفر رستم نژاد

محل تولد : قائم شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/9/21

زندگينامه علمي

اينجانب غضنفر(مهدي) رستم نژاد در يك روز پاييزي (24، آذر 1341) در يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشودم. بركاتي كه از الطاف الهي نصيبم شده است همه از شير طيب و دامان پاك مادر بزرگوار و روزي حلال و اخلاص پدر گرامي ام بوده است.در سال 1353 پس از اتمام كلاس پنجم ابتدايي وارد حوزه علميه رستمكلا از توابع بهشهر مازندران شدم. آن حوزه كه به رياست و تدبير حضرت آيةالله حاج شيخ ابوالحسن ابازي -رضوان الله تعالي عليه- اداره مي شد گرم ترين حوزه علميه در خطّه روحاني پرور شمال بوده است.از لحظه ورود به آن حوزه (8/8/1353) تا هفت سال تمام با شوق وافر و علاقه كامل به خواندن دوره ي ادبيات و قسمتي از سطح (تا مبعث استصاب رسائل) اشتغال داشتم.

پس از آن در تاريخ 11/7/1361، وارد حوزه علميه قم شدم و از محضر انور آيات معظّم، جناب حاج شيخ مصطفي اعتمادي در رسائل، جناب حاج شيخ احمد پاياني (رحمةالله عليه) در مكاسب(بيع) ،جناب حاج شيخ محمدتقي ستوده(رحمةالله عليه) در رسائل و مكاسب (خيارات) و كفايه استفاده كردم. و از تاريخ 22/7/1364 در محضر حضرت آيةالله حاج شيخ ناصر مكارم شيرازي (دامت بركاته) به مدت شش سال تمام يك دوره خارج

اصول را گذراندم و در كنار آن در درس خارج فقه (كتاب خمس، صلاة المسافر و كتاب البيع) نيز اشتغال داشتم و همچنين در دروس خارج فقه حضرات آيات جوادي آملي، وحيد خراساني و هاشمي شاهرودي (دامت بركاتهم) جمعاً به مدت 10 سال اشتغال داشتم.به موازات اين دروس، كتب فلسفه از منظومه سبزواري و بدايةالحكمه و نهاية الحكمه و اسفار را نزد بزرگواراني چون حضرات آيات جناب آقاي انصاري شيرازي، مصباح يزدي و جوادي آملي( دامت بركاتهم) گذراندم.

كنار تحصيل علوم حوزوي، از گذراندن دروس دولتي غافل نبوده و در سال 1375 به صورت متفرقه موفق به اخذ مدرك ديپلم در رشته ادبيات شدم.در سال 1370 در اولين دوره رشته تخصصي تفسير قرآن شركت كردم و چهار سال در اين رشته در محضر اساتيد تفسير چون حضرات آيات حاج شيخ ناصر مكارم شيرازي، جناب حاج شيخ علي خزعلي، جناب حاج شيخ محمد هادي معرفت، جناب حاج شيخ علي احمدي ميانجي(ره)، جناب حاج شيخ شب زنده دار، جناب حاج شيخ طاهر شمس(ره) و جناب حاج شيخ محقق داماد، بهره هاي فراوان بردم. علاوه بر اين سال ها در محضر تفسير حضرت آيةالله جوادي آملي شركت كردم.پس از پايان دوره با تدوين رساله اي با عنوان «التوسل في الكتاب و السنّة» به عربي در 220 صفحه (در تاريخ 27/7/1381) موفق به اخذ مدرك سطح چهار حوزه شدم.

رشتي نجفي كاظمي، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1348 ق)، فقيه، اصولى، متكم و محدث. او در نجف نزد علامه طباطبائى يزدى فقه، و در نزد محقق خراسانى اصول فراگرفت و بعد از استادان خود مدرس بزرگى شد. به خاطر مشكلات، نجف را به قصد كاظمين ترك كرد و در آنجا

مجلس درس تشكيل داد و در كنار آن به انجام ديگر وظائف شرعى مى پرداخت تا اينكه در همان جا درگذشت و در صحن دفن شد. سيد محمدمهدى خوانسارى اصفهانى كاظمى صاحب «احسن الوديعه»، در فقه و اصول، از شاگردان او بود. از آثار وى: «خلاصه الفقه» كه كتاب بزرگى در فقه استدلالى است؛ حاشيه بر «الكفايه»؛ حواشى فتواييه بر بسيارى از رساله هاى عمليه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (231/7)، علماء معاصرين (146 -145)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 599 -598 /14).

رشتي نجفي، شعبان

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1348 -1275 ق)، فقيه اصولى و مرجع تقليد. جدش، عبدالوهاب، از خراسان به گيلان مهاجرت كرد و در آنجا ساكن شد. در نزديك رشت به دنيا آمد و براى تحصيل مقدمات و عربيت به لاهيجان رفت و در محضر ميرزا حسين مدرس تصحيل كرد. در 1292 ق براى فراگيرى سطوح به قزوين رفت و در حوزه ى درس سيد على، صاحب حاشيه بر «قوانين»، و حاج ميرزا عبدالوهاب بهشتى حضور يافت. در 1302 ق به نجف رفت و حاضر بحث حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى شد و پس از وفات علامه رشتى نزد علمايى چون ملا محمد شرابيانى و شيخ محمدحسن مامقانى و حاج شيخ عبداللَّه مازندرانى به تكميل تحصيلات خود پرداخت تا آنجا كه مجتهد مطلق شد و حلقه درس تشكيل داد و بسيارى بر گردش جمع شدند. او در نجف از دنيا رفت و در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: كتاب «صلاله المسافر»؛ «كتاب القضاء»؛ «كتاب فى احكام الخلل»؛ «كتاب المتاجر»؛ مجلدى در «مباحث الالفاظ»؛ مجلدى در «القطع» و «الظن» و «البرائه» و «الاستصحاب» و «التعادل» و «التراجيح»؛ رساله اى

در «عدم وجوب الترتيب فى فوائت الميت»؛ رساله اى در «الانعزال و عزل الولاه المنصوبين من الائمه (ع)»؛ رساله اى در «انتقال التركه الى الوارث مع الدين المستغرق للتركه»؛ حواشى بر «العروه الوثقى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :علماء معاصرين (145 -144)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 839 -838 /14).

رشتي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1320 ق)، فقيه اصولى. وى از علماى بزرگ و زهاد نجف بود. در محضر علامه ميرزا حبيب اللَّه رشتى تحصيل علم نمود و بسيارى از «تقريرات» استادش را در فقه و اصول نگاشت، و «تقريرات» اصولى او در مجلدى باقى است. وى در نجف درگذشت.[1]

ابراهيم از شاگردان آيت اللَّه العظمى ميرزا حبيب اللَّه رشتى بوده و در حدود 1320 قمرى وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 3/14)، معجم المؤلفين (31/1).

رشتي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1309 ق)، عالم، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى و اديب. وى از ديارش به نجف سفر كرد و به تحصيل فقه و اصول و حديث و كلام پرداخت. مدت دو سال درك محضر شيخ انصارى نمود و پس از او به شاگردى شيخ راضى نجفى و ميرزاى شيرازى و سيد حسين كوه كمرى درآمد. كسانى چون سيد كاظم يزدى و ميرزا محمدعلى مدرس رشتى چهاردهى از شاگردان وى بودند. وى از مدرسان اصول و فقه و كلام بود كه به حسن تعبير و فصاحت و روشنى بيان شهره بود. او پس از مدتها به رشت بازگشت و عهده دار مرجعيت امور مذهبى مردم شد. وى در امر به معروف و نهى از منكر جدى بود، بحدى كه يك بار توسط ناصرالدين شاه به تهران احضار شد و سرانجام آزاد گشت و به رشت بازگشت. او در رشت درگذشت و پيكرش به نجف حمل و در وادى السلام دفن شد. از جمله آثار وى: «كتاب فى الصرف»؛ «كتب ثلاثه فى الكلام و الفقه و الاصول».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (277/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 333 -332 /14)، معجم

المؤلفين (166/3).

رشتي، ميرزا حبيب الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ميرزا حبيب الله رشتي فرزند ميرزا محمد علي خان فرزند جهانگير خان قوچاني گيلاني ، دانشمند و محقق ژرف نگر، از بزرگترين فقهاي جهان تشيع و يگانه ي دوران خود بود.

پدرانش در اصل اهل قوچان بودند كه در سالهاي آغازين قرن يازده به گيلان كوچانده شده و از آن پس در گيلان ساكن شدند.

ميرزا حبيب الله سال 1234 ق . در املش چشم به جهان گشود و پدر خود را كه مدتها در انتظار بود شاد كرد. آري ميرزا محمد علي خان كه از نيك مردان روزگار و حاكم منطقه بود خوابهايي ديده بود كه اين فرزند را از طلايه داران قرن نشان مي داد.او در سالهاي نخستين زندگي حبيب الله در تكاپوي يافتن معلمي مومن و دانا بود تا فرزندش گامهاي اول ترقي را در زادگاه بپيمايد. چنين بود كه حبيب الله در خانه ، نخستين كلمات را از قرآن آموخت .

دوازده ساله بود كه از املش به لنگرود و سپس به رشت عزيمت نمود تا بر اندوخته اش افزوده و پاسخي درخور پرسشهايش بيابد.

هيجده بهار را ديده بود كه به خواست پدر در ميهماني يكي از خوانين (امين ديوان لاهيجي ) منطقه حضور يافت . خان حاكم با استفاده از قدرت و نفوذش تصميم به پايمالي حق رعيتي داشت كه با مخالفت سر سخت شيخ حبيب الله جوان روبرو شد. چون نصايح روحاني جوان كارگر نيفتاد به نشاني اعتراض مجلس مهماني را ترك كرد و از همان روز تصميم به ترك ديار گرفت .

در حوزه قزوين

شيخ حبيب الله در پي آرماني بلند راه هجرت پيش گرفت و عازم حوزه ي

عمليه ي قزوين شد. پدرش كه او را به دليل شهامت و اراده ي شگفتش مي ستود براي تهيه لوازم زندگي ، او را تا قزوين همراهي نمود.

او در قزوين استادي عاليمقام يافت كه ((شيخ عبدالكريم ايرواني )) نام داشت . استادي كه در فقه و اصول نامور و ممتاز بود. شيخ حبيب الله هفت سال پياپي از محضر ايشان بهره گرفت . و در همان شهر به خواست پدر، با خانواده ي ارباب وصلت نمود.

مشي زاهدانه ي استاد تاثير شگرفي در او نهاد به گونه اي كه از آن پس خود به زندگي زاهدانه روي كرد و تا پايان عمر بر روش پسنديده ي استاد وفادار ماند.

در 25 سالگي ، سيراب از سرچشمه ي معارف ديني به مقام عالي اجتهاد نائل آمد و با نظر شيخ عبدالكريم ايرواني خود را مهياي سفر به املش نمود.

سال 1259 ق . از قزوين به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور ديني مردم بود. برپايي نماز جماعت ، هدايت و ارشاد مردم ، پاسخگويي به پرسشهاي اعتقادي و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتي عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفري به ديار اهل بيت عليهم السلام نمايد و از اساتيد آن سامان بهره جويد. آري او تصميم گرفت به نجف اشرف رفته و از حوزه ي علميه ي آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب معرفت نوشد.

مردم كه از حضورش غرق محبت بودند، او را با عواطفي وصف ناپذير بدرقه نمودند و او، همسر و فرزندش محمد را به خداي بي همتا سپردند.

شهر آسماني

شيخ حبيب الله مجتهد

املشي در سال 1263 ق . وارد نجف شد و در حلقه ي شاگردان فقيه كبير شيخ محمد حسن نجفي (صاحب جواهر) به كامجويي نشست . او تا سال 1266 ق . كه سال وفات صاحب جواهر بود از كلاسش بهره برد و از آن فقيه نامور اجازه ي اجتهاد دريافت داشت .

پس از آن به درس شيخ اعظم انصاري دل بست و تا پايان زندگي پر افتخار شيخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وي بود. شيخ حبيب الله فرموده بود: ((با آنكه هفت سال پيش از فوت شيخ از درس او مستغني بودم ولي از هنگام ورود در جلسه ي شيخ تا موقع تشييع جنازه اش بحثي از ابحاث او از من فوت نشد.))

اسرار عشق

ويژگيهاي اخلاقي ميرزا حبيب الله رشتي او را به شخصيتي وارسته تبديل كرد كه زهدش زبانزد خاص و عام بود. در اين مختصر تنها به اشاره اي اكتفا كرده تا دوستداران بخوانند و بدانند شخصيتهاي روحاني تاريخ شيعه چگونه زيستند.

1. ميرزا حبيب الله پس از مرگ پدرش كه حاكم منطقه بود براي پاسداشت مقامش به گيلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر ميراث پدري موجب بازگشت او به نجف اشرف شد. او با اينكه زندگي بسيار فقيرانه اي داشت از سهم ارث چشم پوشيد. ميرزاي رشتي پس از رسيدن به نجف ، براي تامين معاش ، بتدريج لوازم زندگي را يكي پس از ديگري فروخت به گونه اي كه در گرماي طاقت فرساي تابستان از خريد آب نيز عاجز بود.

2. ياد خدا در جان او چنان عجين شده بود كه از هر فرصتي براي ذكر و تسبيح و قرائت

قرآن كريم بهره مي جست . حتي هنگامي كه براي تدريس به سوي حرم مطهر مي رفت وضو مي گرفت و سوره ي مباركه ي ((يس )) را در راه از حفظ مي خواند تا به در قبله ي صحن اميرالمومنين عليه السلام مي رسيد، خواندن سوره را در كنار آرامگاه استاد خود شيخ انصاري (ره ) به پايان مي رسانيد.

3. در دقت و احتياط ضرب المثل بود. همين امر وي را از پاسخگويي سريع و بدون تحقيق باز مي داشت .

از ديگر سو مردم را تشويق مي نمود تا استفتائات خود را به ميرزاي شيرازي ارجاع دهند. نوشته اند پس از پايان ماه رمضان براي اثبات اولين روز شوال بيش از 40 نفر شهادت دادند و او فرمود ((نزديك قطع شده است )) كنايه از اينكه هنوز برايم قطعي و يقين نشده است .

4. او در ادب عشق نيز ممتاز بود. آنگاه كه جان به حضرت عزرائيل مي سپرد، هر چه پايش را رو به قبله دراز مي كردند او پاي خود را جمع مي كرد و چيزي نمي گفت . چون چند بار اين كار تكرار شد، از او علت را پرسيدند، به زحمت فرمود: ((چون وضو ندارم پايم را رو به قبله دراز نمي كنم )).

5. هرگز وجوه شرعي را نمي پذيرفت ، با آنكه امري مرسوم و رايج بود. نقل مي كنند: مردي ثروتمند از هند براي پرداخت وجوه شرعي به زيارت ميرزاي رشتي شتافت ، اما او چندان عصباني شد كه اطرافيان از حالتش متعجب شدند و چون از عصبانيتش پرسيدند فرمود: ((چاره اي جز عصبانيت نبود)). نيز نوشته

اند علاءالدوله براي پرداخت پولي به عنوان وجوه شرعي به نجف اشرف مسافرت كرده بود ولي با بي اعتنايي ميرزاي رشتي مواجه شد و محقق رشتي با اين رفتار به آيندگان نشان داد كه مردان بزرگ خدا براي مال دنيا ارزشي قائل نيستند.

6. نوشته اند: چهار نفر از شاگردان شيخ انصاري اركان پايدار اعلميت و رياست بودند ولي مقام علمي و تدريس منحصر به ميرزا حبيب الله رشتي بود. او جز تدريس منظوري نداشت . رياست نمي خواست ، از روي عمد تجاهل مي ورزيد و شاگردان خود را نمي شناخت براي اينكه از او اجازه ي اجتهاد نخواهند و تنها درس بخواهند... در خط مرجعيت هم نبود. كسي از مجتهدين به خوش نيتي و سلامت نفس ميرزاي رشتي نبود. از پرتگاه هاي رياست خود را نجات داد. قناعت پيشه نمود...))

7. محقق رشتي ديانت و سياست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شيخ انصاري بسياري از دانشمندان مردم را براي تقليد به ميرزاي رشتي ارجاع داده بودند. اما او با پيشنهادها مخالفت مي كرد و نيك مي دانست كه دنياي اسلام به مرجعي سياستمدار نيازمند است . او ميرزاي شيرازي را مجتهدي آگاه به مسائل سياسي و چهره هاي سرشناس و محبوب يافته بود.

محقق رشتي بر آن بود تا مرجعيت ميرزاي شيرازي را به علماي نجف پيشنهاد كرده از آن حمايت كند. اين امر موجب شد تا توطئه ي دشمن براي لطمه زدن به وحدت شيعيان نقش بر آب شود.

ژرف انديشي سياسي ميرزاي رشتي را در گفتارش مي جوييم . وقتي پرسيدند از چه كسي تقليد كنيم ؟ در پاسخ گفت : ((از

مرجعي تقليد كنيد كه تقليدش جايز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جليل سيد محمد حسين (شيرازي ) است و همه پيرامون اويند كه پرچم ساقط نشود.))

8. نظم از ديگر ويژگيهاي محقق رشتي بود. او پس از اداي نماز مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار كمي شام ، آنگاه كه آسمان چادر سيه شب را بروي خود مي كشيد و ستاره ها چشمك زنان نمايان مي شدند، اندكي مي خفت تا جان را آماده ي خدمت روح كند و جان خود را در چشمه ي نور بشويد و عاشقانه تر با خداي خويش راز و نياز كند.

9. تواضع و فروتني (از دستورات عالي اسلامي ) در جاي جاي رفتار محقق رشتي نمايان است . او دانشمندان را به ديده ي احترام مي نگريست و با بهره گيري از نظر نيك ، برترين روش را بر مي گزيد. در پي سفر محقق رشتي به ايران ، حوزه ي درس ايشان تعطيل شد و دانشوران از خورشيد وجودش محروم شدند. آنگاه كه به سفري ديگر بار بست ، دانشمندان نجف بر آن شدند تا او را از سفر باز دارند. وي به وساطت شيخ حسن مامقاني برنامه ي سفر را لغو كرد و به او فرمود: ((چون شما مجتهد عادل هستيد، حكمتان را واجب الاطاعه مي دانم )) اين در حالي است كه شيخ حسن مامقاني در رديف شاگردان محقق رشتي بود و نسبت ميان آن دو مثل استاد و شاگرد بود.

10. اعزام شاگردان برجسته براي تبليغ ، از ديگر ويژگيهاي اين محقق بود. از جمله ي آنان

آيت الله سيد علي اكبر فال اسيري از شاگرداني بود كه در پرتو انديشه ي والاي آن استاد پرورش يافت . او به تشويق محقق رشتي و ميرزاي شيرازي به شيراز بازگشت و با كوششي در خور به تبليغ و هدايتگري پرداخت . همچنين در نهضت توتون و تنباكو نيز عهده دار نقشي سترگ در تثبيت فتواي ميرزاي شيرازي بود.

11. سپاسگزاري او در حق پدر و مادر آموختني و بي نظير است و نشانه ي بالندگي او در مراحل عالي شكر به درگاه حضرت ربوبي است . درخشندگي معنوي او مديوين دعاهاي پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشته اند او نمازهاي پدر و مادر خود را سه بار خواند. يك بار به تقليد از مراجع آنان و دو بار به اجتهاد خودش و اين مطلب درباره ي هيچيك از علماي تاريخ ذكر نشده است .

12. او را بايد به حق از حافظان حريم روحانيت در عصر خويش خواند. شخصي در نجف بود كه به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمي داشت و بارها از او پرخاشگري و اهانت نسبت به علماي سابق و معاصر شنيده مي شد.

محقق رشتي در جمعي كه وي نيز حضور داشت دستور داد استكانش را آب بكشند، به گونه اي كه مردم گمان بر تكفير وي برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جايگاه از دست رفته خود را بازيابد.

باري رفتار شديد ميرزاي رشتي و شيوه نهي از منكر او موجب شد تا آنانكه در پي چنين خيالي بودند از گمان خويش بازگردند.

گنج نامه

آثار ميرزاحبيب الله جلوه گاه تلاش هاي شبانه روزي اوست .

وي كاوشگري گنج ياب بود كه هرگاه معدني نوين مي يافت از جواهر آن استخراج مي كرد و بر دانش طلبان ارزاني مي داشت .

آثار او در علم اصول عبارتند از:

رساله في الضد و اقتضاء الامر بشي ء النهي عنه و عدمه ، التعادل و التراجيح ، بدايع الافكار، اجتماع الامر و النهي ، رساله في مقدمه الواجب ، رساله في المشتق ، التقريرات .

در علم فقه :

كتاب الطهاره ، الحاشيه علي المكاسب ، كتاب الزكاه ، كتاب الاجاره ، الالتقاط، كتاب العضب ، كتاب القضاء و الشهادات ، الوقوف و الصدقات ، رساله في اللباس المشكوك ، حاشيه علي منهج الرشاد، حاشيه علي نجاه العباد، حاشيه علي النخبه .

در علم تفسير:

حواشي بر تفسير جلالين ، و علم كلام : الامامه ، كاشف الظلام في حل معضلات الكلام است .

نسخه هاي خطي از آثار محقق رشتي كه مي رفت در غبار زمان به فراموشي سپرده شود اخيرا به كتابخانه آيت الله مرعشي سپرده شد و اكنون در كاروان نسخه هاي خطي آن كتابخانه ماندگار است .

تقريرات

از انبوه شاگردان كوشا و دانشمند محقق رشتي ، بسياري تقريرات درس ايشان را نوشته اند كه در گرامي داشت مقامشان نام برخي از آنان مي آيد:

سيد حاج ميرزا حسن همداني ، سيد صادق قمي ، ميرزا باقر فرزند ميرزا محمد علي ، شيخ حسن تويسركاني ، شيخ محمد باقر فرزند محمد جعفر بهاري همداني ، سيد ابوالقاسم فرزند معصوم حسيني اشكوري ...

اجازات

محقق رشتي از صدور اجازه ي اجتهاد به شدت پرهيز داشت و تنها براي اندكي از شاگردان برگزيده اجازه ي اجتهاد نگاشت .

نام برخي شاگردان ارجمند وي كه مفتخر به اجازه ي نقل روايت و اجتهادند ذكر مي شود. حاج آقا مجتهد رشت (اجتهاد)، سيد عبدالكريم فرزند سيد حسن اعرجي (روايت )، حاج ميرزا احمد ديلارستاقي لاريجاني (اجتهاد)، سيد علي آقا ميري دزفولي (اجتهاد)،...

با كاروان دانش

نظر گاه همه ي انديشمندان حوزه بر شيوه ي نقادانه ي محقق رشتي در تدريس و ديگر پهنه هاي علمي ، پديدآور محفل علمي ، پديدآور محفل علمي شكوهمندي بود كه دلدادگان آن ، پس از كامجويي هر يك چون ستاره اي درخشان ، روشنگر جامعه ي خويش شدند. برخي مرجع ديني شدند و عده اي رهبر حركتهاي سياسي و اجتماعي ديار خويش و دسته اي نيز در عرصه ي تدريس و تحقيق طلايه دار حوزه بودند.

نام مسافران اين كاروان به اختصار مي آيد و شرح حال هر يك در كتب تاريخ آمده است كه دوستداران را بدان حوالت مي دهيم .

آيت الله العظمي سيد محمد كاظم يزدي ، آيت الله العظمي آقا ضياء الدين عراقي ، آيت الله العظمي حاج ميرزا حسين نائيني ، آيت الله شيخ شعبان ديوشلي (لنگرودي )، آيت الله شيخ عبدالله مازاندراني (لنگرودي )، آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري ، آيت الله شهيد حاج آقا مير بحرالعلوم رشتي ، آيت الله شهيد شيخ علي رشتي ، آيت الله شهيد شيخ عبدالغني بادكوبه اي ، آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني ، آيت الله سيد ابوالقاسم اشكوري .

پرواز تا آسمانها

مردم نجف به چهره نوراني پيرمردي كه سحرگاهان در بارگاه ملكوتي امير المومنين (ع ) به زيارت ، نماز و تضرع مي نشست انس

گرفته بودند. چهره اي كه هيبت و شوكتش يادآور پيامبران و لطف و صفا در صورتش نمايان بود. اما شب پنج شنبه چهاردهم جمادي الثاني 1312 ق . فرا رسيد. خبر كسالت محقق رشتي مردم را در نگراني فرو برده بود و آنگاه كه صداي ناله و فغان از منزل وي برخاست همگان يافتند كه دوست خدا، پيش خدا رفته است . او آسوده در بستر خفته بود. تو گويي به خوابي نازنين آسوده كه چنين چهره اش متين است . شهر را گويا با پارچه اي سياه پوشانده بودند و همه جا صداي گريه به گوش مي رسيد. در تهران و مشهد و ديكر شهرها نيز مجالس عزا و سوگواري بپا شد. مردم نوحه كنان مي خواندند:

باز خاكستر غم ريخت فلك بر سر ما

رفت از دار فنا نائب پيغمبر ما

و نجف آماده ي تشييع پيكر مطهر آن فرزانه پارسا بود. جنازه ي پاك او را مشايعت كردند و به بارگاه امام متقين انتقال داده و در يكي از حجره هاي صحن مطهر علوي دفن كردند.

بازماندگان

1. آيت الله محمد رشتي ، فرزند ارشد، كه از معصومه ارباب همسر اول ميرزاي رشتي بود. او در علم و فضل به مراتبي درخور دست يافت و در سال 1316 ق . به ديار باقي شتافت . آرامگاهش در مقبره ي پدر ارجمندش مي باشد.

2. آيت الله شيخ اسماعيل رشتي ، كه از همسر دوم ميرزاي رشتي ولادت يافت . او در كسب دانش سخت كوشيد و پله هاي ترقي را پيمود و در 1343 ق . به ديدار دوست شتافت .

3.

آيت الله شيخ اسحاق رشتي ، او در نجف ولادت يافت . مادرش كلثوم همسر دوم ميرزاي رشتي بود ابتدا نزد پدرش به تحصيل پرداخت و پس از عمري تحقيق ، تاليف و تدريس در سال 1357 ق . ديده از جهان فرو بسته ، رخ در نقاب خاك كشيد.

آثار:

رساله في الضد و اقتضاء الامر بشي ء النهي عنه و عدمه

التعادل و التراجيح

بدايع الافكار

اجتماع الامر و النهي

رساله في مقدمه الواجب

رساله في المشتق

كتاب الطهاره

الحاشيه علي المكاسب

كتاب الزكاه

كتاب الاجاره

الالتقاط، كتاب العضب

كتاب القضاء و الشهادات

الوقوف و الصدقات

حاشيه علي منهج الرشاد

رساله في اللباس المشكوك

حاشيه علي نجاه العباد

حاشيه علي النخبه

حاشيه بر تفسير جلالين

الامامه

كاشف الظلام في حل معضلات الكلام

رشيدي زاده، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن رشيدي زاده

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

استاد گرانقدر آقاي حسن رشيدي زاده در سال 1340هجري شمسي در خانواده اي متدين و كاملا مذهبي در اراك ديده به جهان گشود.نامبرده دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت هرچه تمامتر به پايان رسانيد. در پي تشويق خانواده و اطرافيان و علاقه وافر خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1362وارد حوزه علميه تهران گرديد.پس ازمدتي تحصيل در حوزه علميه تهران براي كسب فيض از محضر ستارگان مشهد رهسپار آن ديار شد و ضمن انس با بارگاه ملكوتي ثامن الحجج به تحصيل بيشتر پرداخت. پس از مدتي دوباره راه غربت به ديار قم را در پيش گرفت، از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه قم به جد و

جهد، در درس بزرگان حوزه علميه قم حاضر شد. نامبر ده در طي دوران تحصيل از محضر ستارگان فراواني خوشه علم و ادب چيده است كه برخي از آنان را مي توان همچون آيت الله وحيد خراساني، مرحوم آيت الله شيج جوادتبريزي، استاد اعتمادي و ... نام برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از امر تبليغ غافل نماند و براي تبليغ مذهب انسان ساز تشيع به كشوورهاي متعددي از جمله لبنان، مالزي و... سفر كرده است، سال هاي متمادي است كه به تدريس و شاگرد پروري در دانشگاه خواجه نصير الدين طوسي مشغول است.وي در زندگي سراسر علمي خويش از نگارش و تأليف غافل نبوده است و آثار متعددي از جمله " حياط برتر در عالم برزخ"، "حياط برزخي" و....را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

رضانژاد، عزالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزالدين رضانژاد اميردهي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

عزالدين رضا نژاد امير دهى در سال 1339 در شهر بابل به دنيا آمد. او پس از اتمام تحصيلات ابتدائى به تحصيل علوم حوزوى پرداخت،ابتدا در حوزه علميه حاج سيف الله اميرى در پادشاه امير در بخش بند پى شرقى (روستاى سيد نظام الدين و حوزه شهيد محمدحسن اميرى فعلي) و سپس در سال تحصيلي 1355 وارد حوزه علميه صدر بابل ( حوزه ى خاتم الانبياء - فعلي) شد، پس از پيروزى انقلاب اسلامى در سال 1358 رهسپار حوزه علميه قم گرديدو با موفقيت در امتحانات كليه پايه هاى دروه هاى سطح، در سال 1364 دروس خارج

فقه و اصول را آغاز كرده، پس از اتمام شش سال درس خارج فقه و اصول و سه بار شركت در مصاحبه دروس خارج، در سال 1372 از رساله علمى و تحقيقى سطح چهار حوزه در موضوع (صلاه الجمعه دراسه فقهيه و تاريخيه) دفاع كرد. وى علاوه بر گذراندن دروس رايج حوزه هاى علميه عالي قم به آموزش هاى كاربردى و تحقيقى ديگر روى آورد از همين رو، با گذراندن دوره مكالمه، خطابه و انشاء عربي در واحد آموزش عربى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم زير نظر اساتيد متخصص به اخذ پايان نامه اتمام دوره آموزش زبان عربى در تاريخ 25/11/1363 نايل گرديد. در ادامه فعاليت آموزش زباني ، زبان انگليسى را زير نظر مركز زبانهاى خارجى دانشگاه تهران و نيروى هوايى جمهورى اسلامى و مركز زبانهاى خارجى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم با موفقيت به پايان رسانيد و در تاريخ 29/1/1366 گواهينامه اتمام دوره عالى زبان انگليسى را از سوى مراكز مذكور درياقت كرد از سال 1366 با همكارى مركز تحقيقات شهيد محلاتى (دانشكده سپاه قم) آثاري به صورت تاليف كتب درسى منتشر كرد ،از سال تحصيلي 1371 _ 1370 با شركت در رشته تخصصى كلام اسلامى و پايان بردن دوره چهارساله آن جهت اخذ مدرك دكترى در كلام اسلامى و با عنايت به مصوبه 368 تاريخ 3/11/1374 به تدوين پايان نامه در موضع "برهان وجودى براى اثبات وجود خدا" پرداخت و بعد از فارغ التحصيل شدن در اين رشته به تدريس و تحقيق و تاليف مباحث كلام اسلامى و فرقه هاى مذهبى و شركت در نشست هاى علمى پرداخت. هم

اينك، عضو هيأت علمي مركز جهاني علوم اسلامي با سمت استاد ياري ، مدير كل « برنامه ريزي و تدوين متون درسي» مركز مذكور ، به تدريس و پژوهش مي پردازد. وي تاكنون بيش از چهل رساله علمي در سطح سه ( كارشناسي ارشد) و چهار ( دكتري) را راهنمايي ، مشاوره و داوري كرده است.

رضايي راد، محمدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدابراهيم رضايي راد

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1304/7/7

زندگينامه علمي

اينجانب محمد ابراهيم رضائي راد فرزند صفرعلي در تاريخ هفتم مهر سال 1304 شمسي در روستايي فتيده از قراء شهرستان لنگرود ديده به جهان گشودم پس از گذشت دوران طفوليت در مكتب خانه هاي آن روز قرآن مجيد و برخي كتب فارسي از جمله نصاب الصبيان را فرا گرفتم. نظر به علاقه اي كه به علوم ديني داشتم پس از گذشت چند سالي همراه آقاي امينيان و شيخ رضا محمدي درس امثله را نزد مرحوم سيد محمد باقر بني سعيد قاضي محله آغاز كردم و بدليل عدم وجود حوزه علميه در گيلان جهت تكميل دروس ديني به قم عزيمت نمودم. درست در روز چهاردهم فروردين 1323 شمسي در حالي كه هجده بهار از عمرم گذشته بود بار سفر را به قم بستم. در آن زمان حوزه توسط چهارتن از آيات عظام ، آيت الله سيد محمد تقي خوانساري ، آيت الله صدر، آيت الله حجت ، و آيت الله فيض قمي اداره مي شد .از آنجا كه مصمم بودم كه به لباس روحانيت درآيم لذا پس از گذشت چندماه به اتفاق چند تن از دوستان در منزل

يكي از روحانيون گيلان مقيم قم با شركت چند تن از فضلا ء از جمله آيت الله سيد موسي صدر مراسم ملبس شدن به لباس روحانيت را بر گزار كرديم. پس از طي مقدمات شرح لمعه نزد آية الله صدوقي شهيد محراب رسائل را نزد آية الله مشكيني (ره)، مكاسب را نزد آية الله العظمي نجفي مرعشي ، كفايه را نزد آية الله منتظري ، آية الله فكور و آية الله زاهدي قمي فرا گرفتم. سپس به درس خارج فقه و اصول ارتقاء يافتم درس فلسفه و اسفار و تفسير رانزد آية الله طباطبايي ، منظومه را نزد آية الله رضا صدر، خارج اصول و مباحث الفاظ را از محضر آيت الله خميني(ره) و امارات را از محضر آية الله العظمي بروجردي(ره) و فقه را از محضر معظم له و آيت الله شيخ عباسعلي شاهرودي استفاده نمودم و ضمن آن به تدريس دروس مقدمات ، حاشيه ، سيوطي ، مطول ، معاني و بيان اشتغال داشتم و برخي از مباحث در سال را به طور خصوصي براي بعضي از طلبه ها تدريس مي كردم .

رضايي موسوي، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر رضايي موسوي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد جعفر رضائي موسوي در سال 1361 وارد حوزه علميه مشهد مقدس شدم . بعد از گذراندن مباحث مقدماتي ( ادبيات ، منطق ، معاني بيان و ... ) در مدرسه الحجه و در خدمت اساتيد حوزه علميه مشهد تلمذ نمودم.از جمله اساتيد بنده ، آيت الله فلسفي ، مرتضوي و مهدي مرواريد مي باشند

. در سال 1372 براي ادامه تحصيلات به حوزه علميه قم آمدم و در بحث خارج آيت الله وحيد خراساني حضور داشتم .

رضايي، حسن رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن رضا رضايي زرنديني

محل تولد : زرندين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

سال 1365 وارد حوزه علميه امام صادق نكاء (مازندران) شدم و زير نظر حضرت آية الله صادقي گلدوردي مشغول تحصيل شدم و از سال 1371 وارد حوزه علميه قم و در مدرسه مرعشيه ساكن شدم همزمان درس هاي كلاسيك را شروع نمودم. در سال 1376 وارد تربيت محقق و نويسندگي علوم قرآن شدم و كارشناسي ارشد آن را با پايان نامه قرآن و فرهنگ زمانه به اتمام رساندم و در سال 1379 وارد تخصصي تفسير شدم و در سال 1382 با پايان نامه نيازهاي متعالي انسان در قرآن تمام نمودم. و بيش از 5 سال در درس خارج مكام ، سبحاني و عابدي شركت جستم.

رضايي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس رضايي استخروييه

محل تولد : استخروئيه كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اوايل انقلاب اسلامي ايران به رهبري حضرت آيت الله العظمي امام خميني(ره)، وارد حوزه علميه كرمان شدم. در ابتدا شروع به فراگيري جامع المقدمات و كلاس هاي جنبي كلاسيك آن زمان كه كتاب هاي مقطع دبيرستان بود كردم و با توجه به كمبود استاد و نبودن نظم و تربيت صحيح در حوزه كرمان دوره تحصيل مقدمات طول كشيد تا اينكه ظرف چهار سال جامع المقدمات، سيوطي و مغني باب اول و چهارم را طي كرديم و در كنار آن نيز منطق كبري و منطق مظفر و رساله علميه با حواشي علماي اعلام و تبصره علامه حلي و بخشهايي از شرايع مرحوم محقق حلي به پايان رسيد. بعد از طي مقدمات يك سال به قم

مهاجرت كردم و در مدرسه كرمانيها حوالي بازار قم مشغول به تحصيل شدم. در آنجا شرح لمعه را در خدمت استاد محترم جناب آقاي مسروي و مرحوم آقاي سلطاني مي خوانديم و نيز اصول مظفر را در خدمت مرحوم شهيد حجت الاسلام حسين حقاني به پايان بردم. سال بعد به دليل نياز حوزه علميه كرمان و مشكلات فردي خودم به حوزه علميه كرمان برگشتم و در آنجا علاوه بر مديريت داخلي حوزه به تدريس صرف و نحو و تحصيل رسائل و مكاسب مرحوم شيخ انصاري زير نظر اساتيد محترم مرحوم آيت الله شيخ محمد روحاني و حضرت آيت الله حاج شيخ عباس حقيقي به تحصيل پرداختم.

در سال 66 كه حدود دو سال از تشكيل خانواده و زندگي مشترك بنده نيز مي گذشت در دانشگاه فردوسي مشهد دانشكده الهيات قبول شده و در رشته فقه و مباني حقوق اسلامي به مدت چهار سال به تحصيل پرداختم تا اينكه درسال 71-70 مدرك كارشناسي را از آن دانشكده گرفتم. پس از آن وارد حوزه علميه قم شدم و به ادامه دروس حوزه كه مكاسب مرحوم شيخ و كفايه آخوند بود، پرداختم و در سال 72-71 همزمان با تحصيل در حوزه در رشته كارشناسي ارشد فقه و مباني حقوق دانشگاه قم مشغول به تحصيل شدم. همزمان با پايان يافتن دروس دانشگاه و فارغ التحصيلى، دروس سطح حوزه نيز تمام شده بود و من مشغول درس خارج فقه و اصول شدم. از آن تاريخ تا الان نيز در حوزه علميه قم مشغول تحصيل در مقطع درس خارج فقه و اصول مي باشم و در اين مدت نيز در امتحانات مدرسي دانشگاه هاي نهاد نمايندگي

ولي فقيه در دانشگاه شركت كردم و قبول شدم و مدرك تدريس متون عربي از آنجا دريافت كردم و حدود يكي دو سال البته با ساعاتي كم كه در حوزه كلاس نداشتم مثل روزه هاي پنجشنبه يا دوشنبه ها به تدريس ادبيات عربي (متون) در دانشگاه تربيت معلم پرداختم.بنده اثر علمي نوشته شده چاپ شده، يا به چاپ نرسيده اي به جز همان رساله پايان نامه فارغ التحصيلي كارشناسي ارشد دانشگاه قم ندارم و آن هم به تعداد معدود تايپ شد و ماشين گرديد و در اختيار استاد راهنما و مشاور و كتابخانه دانشگاه و يك عدد نيز نزد اينجانب مي باشد.

رضايي، عبدالعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالعلي رضائي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

دوران تحصيل در مقاطع ابتدائى، راهنمايي و هنرستان صنعتي (مكانيك عمومي) را در شهرستان كرمانشاه گذراندم. از سال 61 وارد حوزه علميه قم شدم و تا كنون مشغول به تحصيل و تحقيق هستم و مدت 10 سال در دروس خارج فقه و اصول شركت دارم. اساتيدي كه از آنان بهره علمي برده ام عبارتند از: آقايان طالقانى، هادوى، ميرباقرى، موسوي تبريزى، آيت الله راستي كاشانى، علامه سيد منير الدين حسيني الهاشمي(ره)، آيت الله جوادي آملى.در ادامه فعاليت هاي علمي همزمان با ورود به حوزه علميه قم با دفتر فرهنگستان علوم اسلامي آشنا شدم و طي يك دوره 12 ساله آموزشى، پژوهشي موفق به اخذ دكتري در مديريت تحقيقات شدم و از سال 73 تا81 مدرس رشته مديريت تحقيقات در دانشگاه بقيه الله (عج) بوده ام و طي دو دوره دكتري PH.D دانشجويان در مقطع فوق ليسانس را پذيرش و تربيت نموديم و هدايت

دو پايان نامه در مقطع PH.D در موضوعات مديريت شبكه اي تحقيقات، مباني روش هاي تحقيق موجود در علوم تغذيه و طرح مباني جديد با رويكرد مبتني بر منطق الهي نظام گرا را به عهده داشته ام. از سال 76 تا سال 82 به عنوان كارشناس و مشاور علمي در سازمان مديريت صنعتي مشغول به فعاليت هاي علمي در زمينه مديريت شبكه اي تحقيقات شدم و با فعاليت هاي علمي مستمر و فشرده و ارتباط هاي علمي با مجامع بين المللي و دانشگاه هاي خارج از كشور موفق به انجام كارهاي علمي در راستاي طرح ديدگاه هاي جديد و نو شديم از جمله ارئه طرح و مدل اقتصادي از نگاه اسلام به دانشگاه برانشويك آلمان، طراحي كليات مدل خصوصي سازي در ايران 2020، و درسال 2000 – 2001 با گرفتن پذيرش از دانشگاه ST.Regis امريكا و همكاري بصورت پروژه علمي درسال 2003 موفق به اخذ دكتري در رشته تحقيق در مديريت فرهنگي و فوق دكتري دررشته مشاوره در امور توسعه اجتماعي شدم. دانشگاههاي امام صادق و شيخ طوسي اصفهان، نيروي انتظامي مشغول به تدريس بوده ام. مسئول گروه بنيادي پژوهشكده توسعه و تكنولوژي جهاد دانشگاهي صنعتي شريف مي باشم و مسئول گروه "روش" و عضو هيئت علمي در فرهنگستان علوم اسلامي قم هستم. در ضمن عضو واحد نخبگان و فرهيختگان حوزه علميه قم مي باشم.

رضايي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رضايي

محل تولد : بيرجند

شهرت : رضايي بيرجندي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/3

زندگينامه علمي

در سوم فروردين سال 1339 شمسي در روستاي شاخن بيرجند در خانوادهاي مذ هبي چشم

به جهان گشود و پس از سپري كردن دوره ابتدايي تحصيلي ، در سال 1350به حوزه علميه شهرستان بيرجند وارد شد. سپس با گذارندن دوره مقدماتي در سال 1356وارد حوزه علميه قم شد پس از اتمام دوره سطح توفيق شركت در دروس خارج نصيبش شد آن گاه دوره هاي تخصصي فقه اصول را به مدت ده سال از محضر استادان بزرگ حوزه نظير آيات عظام : جعفر سبحاني . فاضل لنكراني . وحيد خراساني و شيخ جواد تبريزي فرا گرفت و با سپري ساختن آزمون هاي حوزوي به تدريس در حوزه علميه مشغول شد . ضمناَ به علت داشتن علاقه وافر به تفسير و معارف بي بديل قرآن . مدت هفت سال در درس تفسير آيت الله جوادي آملي دامت بركاته شركت كرد و با توصيه معظم له به تدريس تفسير قرآن پرداخت. همچنين از بحث هاي فلسفي و عرفاني معظم له و ساير دانشمندان هم بهره وافر برد و ي در سال 1373 با گذراندن دوره تخصصي الهيات و معارف اسلامي در مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم به اخذ كار شناسي ارشد در رشته الهيات و معار ف اسلامي نايل آمد و هم اكنون در حال تدوين تز دكتراي خويش در مورد ( تناسخ ) مي باشد . شايان ذكر است كه با عنايت به پيش آمد معجزه قرن حاضر يعني انقلاب شكوهمند اسلامي و سپس تهاجم دشمنان به كيان جمهور ياسلامي و وقوع جنگ تحميلي كه مصادف با آغاز جواني ايشان بود و سرمستي از خم خمخانه خميني كبير . علاوه بر حضور در صحنه هاي گوناگون انقلاب

به مدب دو سال از عمر خويش را نيز به صورت مستمر و بعد هم به صورت متفرقه در جبهه هاي دفاع مقدس و ناطق جنگي گذراند.

رضايي، محمدامين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدامين رضايي

محل تولد : افغانستان

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1358/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1367 بعد از آموختن روخواني و روان خواني قرآن مجيد در محضر مادر مؤمنه ام، با تأسيس مدرسه امام حسين(ع) عازم مكتب خانه و مدرسه شدم كه با شروع از كلاس دوم دبستان با مضامين كتب دبستاني جمهوري اسلامي ايران به مدت چهار سال دوره ي ابتدايي را به پايان رساندم اما به خاطر نبود معلم با كتب درسي و علاقه خاصي كه به درس حوزه داشتم ضمن تحصيل كتب حوزوي در فصل زمستان از سال 1371 تمام سال و تمام وقت مشغول آموختن دروس حوزوي شدم كه به مدت سه سال ادبيات، منطق در محضر اساتيد آقاي حاج فضليت هاي استاد به پايان رساندم و در سال 1374 به درس اصول با معالم الدين به محضر استاد موفق كه از طلاب حوزه علميه قم بود پرداختم كه تا سال 1378 كتاب معالم الدين و جلد اول اصول فقه و جلد اول شرح لمعه را به طور كامل به اتمام رساندم.

در اوايل سال 1378 عازم جمهوري اسلامي ايران شدم كه با شروع سال درسي جلد دوم شرح لمعه و جلد دوم اصول فقه را در محضر اساتيد جناب آقاي شفيعي دارابي و استاد قاضي زاده و كهك گرفتن از نوار درسي استاد مرحوم وحداني فخر و استاد صالحي در كتب مذكور خواندم و در سال 1379در امتحان پذيرش

مركز جهاني علوم اسلامي شركت كردم و مورد پذيرش قرار گرفتم از سال 1379 تا سال 1384 طبق برنامه مركز جهاني ضمن كتب متن رسايل و مكاسب، كفايه و برنامه هاي جنبي مكالمه عربي و مضامين دگر با گرايش فقه و اصول و ارائه پايان نامه دوره ي كارشناسي ارشد به اتمام رساندم. و اخذ ديپلم از دبيرستان بزرگسالان ابن سينا مدت دو سال است كه علاوه بر تحصيل در مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) به درس خارج فقه و اصول در محضر اساتيد بزرگوار حضرت آيةالله العظمي مكارم شيرازي «حفظه الله» و استاد محبوب حضرت حجةالسلام والمسلمين استاد شيخ جواد فاضل لنكراني مشغول هستم.

علاوه بر تحصيل كتب حوزوي و اهميت به برنامه هاي مدرسه، مدت دو سال است كه شروع به تحقيق و پژوهش بخش هاي معارف اسلامي نمودم كه حاصل آن بعضي مقالاتي است كه اشاره شده است و از خداوند توفيق وحضرتش با توسل به ائمه اطهار عليهم السلام

رضايي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي رضايي

محل تولد : رهنان اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/2/1

زندگينامه علمي

محمدعلى رضايى اصفهانى در سال1341شمسى درخانواده اى مذهبى در رهنان اصفهان متولد شد. دوره دبستان وراهنمايى را در محل تولد ودوره متوسطه را در شهر اصفهان در دبيرستان شهيد صديقى(خوارزمى) گذراند، درسال1361وارد حوزه علميه(مدرسه ذوالفقار) اصفهان گرديد وتا يك سال درس خارج را در آن حوزه گذراند.

در سال 1369وارد حوزه علميه قم گرديد وبه مدت ده سال در درس خارج اساتيدى همچون آيات عظام فاضل لنكرانى، مكارم شيرازى، معرفت، صالحى مازندرانى و وحيد خراسانى حاضر شد وموفق به گذراندن پايان نامه سطح چهارم (دكترى فقه) شد و

همزمان سطح چهارم (دكترى) رشته تخصصى تفسير حوزه علميه قم ودكترى علوم قرآن و حديث واحد تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامى را به پايان رساندند.

رضايي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدى رضايي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

بنده محمد مهدي رضايي در سال 1364 پس از اتمام سوم راهنمائى، با شوق و علاقه دروني خود و نه با اجبار اطرافيان و محيط، وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه علميه كرماني ها تحصيلات پايه خود را آغاز نمودم و از استادان نه چندان معروفي كه عموما از دانش آموختگان همان مدرسه بودند، استفاده كردم و تا لمعه را در آنجا خواندم و آن گاه در مدرسه علميه امام باقر(ع) لمعه و اصول استنباط و غيره را درس گرفتم. مكاسب و رسائل را در بيرون، پاي درس استاداني چون محمدي خراساني و استاد اعتمادى، تا حدودي آموختم و باقيمانده را با نوارهاي درسي و مباحثه گذراندم. همچنين كفايه الاصول را با مباحثه به پايان بردم و پس از آن چند سالي حدود سه – چهار سال در درس خارج فقه آيت الله جوادي آملي و اصول آيت الله مرحوم صالحي مازندراني حاضر شدم و ... . هم اكنون در موسسه امام صادق(ع) مشغول سپري كردن سال سوم از دوره فوق ليسانس كلام اسلامي هستم.آغاز كار قلمي بنده با گفتن شعر و نوشتن نقد داستان و مقالاتي به صورت تاليف و ترجمه در مجلات بود و ترجمه كتاب درباره حفظ قرآن كريم به نام "كيف نحفظ القرآن" و آنگاه ترجمه اي ديگر گون از "صحيفه سجاديه" كه طي

دو سال به چاپ ششم رسيده است. بخش هايي از كتاب گرانقدر" مصابيح الجنان" تاليف علامه كبير آيت الله سيد عباس حسيني كاشاني را نيز بنده انجام داده ام كه چاپ شده است. در طول اين سال ها با مجلات گوناگوني در ارتباط بوده ام، به خصوص مجله " پرسمان" و از همين رهگذروبه پيشنهاد و همكاري نشر معارف، اخيرا ترجمه مناجات امير مومنان و مناجات خمس عشره از بنده چاپ و منتشر شده است.

رضواني راد، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين رضواني راد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/4/1

زندگينامه علمي

به فضل الهي سال 1349 شمسي در خرداد ماه وارد حوزه علميه شدم رسماً و دروس مقدماتي ادبيات و منطق و سطوح اوليه را گذراندم و سطوح متوسط و عاليه را گذراندم و در سال 1355 وارد درس خارج شدم، در همان سال امتحانات سطوح عاليه را گذراندم در امتحان شفاهي كفايه الاصول كه در مدرسه حجتيه انجام شد جناب استاد محسن دوزدوزانى نمره 20 را دادند و چند بار تشويق كردند با جمله احسنت و در همان جلسه امتحان مكاسب مرحوم شيخ انصاري را در خدمت مرحوم استاد و آيت الله حاج شيخ احمد پاياني انجام شد ايشان شماره و نمره 19 را دادند كه بنده به ايشان عرض كردم از من اشكالي گرفتيد چرا يك نمره كم كرديد ايشان با شوخي و مزاح از كنار مساله گذشتند. در همين سال در درس مرحوم استاد آيت الله مرتضي حائري تا هفت سال درس خارج فقه شركت نمودم تحت صلاة مسافر و خمس و خيارات مكاسب را و در

مباحث اصولي ايشان از عام و خاص تا برابري شركت كردم و 14 سال درس اصول آيت الله وحيد خراسانى، هفت سال فقه درس آيت الله حاج ميرزاجواد آقا تبريزي 5 سال فقه درس آيت الله سيد كاظم حائري اصول مدت دو سال تقريباً شركت نمودم.

البته برخي از كتب سطوح عاليه را مكرر خواندم. مثل كفايه الاصول ج 2 را نزد 2 استاد خواندم آيت الله سيدعلي محقق داماد و آيت الله جعفر سبحاني مكاسب را نيز دو دور خواندم. اسفار الاربعه صدر المتالهين را تقريباً شش ماه خواندم آيت الله جوادي آملي و حاج شيخ حسين انصاري شرح فصوص قيصرى و تمهيد القواعد ابن تركه را نزد آيت الله جوادي آملي خواندم برهان شفا در منطق را نزد آيت الله جوادي آملي الهيات را نزد آيت الله حسن زاده آملي خواندم و در همان سالهاي اوليه مشغول تدريس بودم از سال 1351 شمسي تاكنون تا عالي ترين سطوح را تدريس كرده ام. خداوند متعال از همه قبول كند درس تفسير را نزد آيت الله خزعلي آيت الله جوادي آملي تلمذ كردم. البته در اين خلل كارهاي علمي از قبيل يادداشت برداري در موضوعات مختلف از قبيل تراجم شرح حال علي و امامت _ معاد _ حج و امثال ذلك داشته ايم و كتابهايي را از شهيد مطهري آيت الله جوادي آملي _ امام خميني _ شهيد بهشتي _ آيت الله مكارم شيرازي تنظيم نموده و پاورقي زديم و چاپ شده است. از باب نمونه چهار كتاب از كتابهاي شهيد مطهري _ انسان كامل _ عنصر امر به معروف _ فلسفه اخلاق _ و يكي ديگر از كتابهاي

ايشان را شخصاً تنظيم كرديم و جامعه مدرسين در سال هاي 1361 _ 1362 چاپ كردند. از آيت الله جوادي آملي اسرار عبارات _ حماسه و عرفان _ عرفان حج و ديگر كتابها را تنظيم كرديم و چاپ شد و نيز از ديگران خداوند از همه قبول فرمايد.

رضوي قمي، ابراهيم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1168 ق)، شاعر، عالم، حكيم، مفسر، محدث و فقيه اصولى. اصل وى از قم است، ولى در همدان متولد شد.

در همان جا نشو و نما يافت. او برادر صدرالدين رضوى قمى، شارح «الوافيه»، است ك از وى روايت كرده است. سيد ابراهيم بعد از وفات برادرش به كرمانشاه رفت. وى يكى از مشايخ دوازده گانه سيد شبر حويزى است. حاج محمدجعفر مجذوب (مجذوب عليشاه) نيز از شاگردان وى به حساب مى آيد. سال درگذشت و محل دفنش نامعلوم است. او خطى نيكو داشت. از آثار وى: «شرح مفاتيح الشرايع»؛ «شرح الوافى» فيض كاشانى.[1]

سيد صدرالدين بن سيد محمدباقر الرضوى القمى مجاور نجف اشرف از علماء اواخر دولت صفويه به بعد و از بزرگان محققين اين طايفه عليه مى باشد صاحب روضات در كتابش گويد: در مرحله فضيلت و تدقيق وجودت تصرف و تحقيق فرديست بلاثانى و تلمذش در بدو امر نزد آقا جمال الدين خونسارى و شيخ جعفر قاضى و مدقق شيروانى و ساير علماء اصفهان بود و پس از فراغ از تحصيل بوطن مألوف معاودت نموده و در آن ارض شريف مشغول تدريس و ارشاد عباد گرديده.

تا زمانى كه در آن جايگاه فتنه افاغنه رخ نمود بناچار به موطن برادر خود سيد ابراهيم رضوى به همدان هجرت فرمود و از آنجا به نجف اشرف على مشرفها آلاف التحية والثناء رفت

و در آن ارض مقدس نيز نزد شريف ابوالحسن عاملى و شيخ احمد جزايرى مشغول تحصيل شد تا فارغ التحصيل گرديد سپس در آنجا مشغول تدريس شد.

و از شاگردان اوست سيد عبداللَّه بن سيد نورالدين بن سيد نعمت اللَّه جزايرى صاحب اجازه كبيره و از جمله چيزى كه سيد مذكور در آن اجازه در حق استادش گفته اينست كه او اعلم علمائى است كه من آنها را در عراق عرب ديده ام و اجمع آنها در معقول و منقول نزد اهل عراق و عظيم القدر بوده و زوار از هر ناحيه به ملاقات او مى آمدند و به زيارتش تبرك مى جستند و از وى استفاده مى نمودند و از جمله تلامذه اوست وحيد بهبهانى آقا باقر معروف رحمةاللَّه عليه داراى تأليفاتى مى باشد كه از آنهاست «كتاب طهارت» و كتاب «شرح وافيه ملا عبداللَّه تونى» در سال 1160 وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (204/2)، بزرگان و سخن سرايان همدان (86/2)، الذريعه (165 ،74 /14 ،144 -143 /11 ،229/6)، رياض العارفين (302)، ريحانه (431/3)، الكنى و الالقاب (415/2)، طرائق الحقائق (258/3)، معجم المؤلفين (87/1)، مكارم الآثار (642/3).

رضوي قمي، صدرالدين محمد

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1160 ق)، عالم، محدث، فقيه اصولى و مرجع تقليد. اصل وى از قم است و نسبش به امام محمدتقى (ع) مى رسد. در اصفهان نزد آقا جمال خوانسارى و شيخ جعفر قاضى و محقق شيروانى تلمذ كرد. سپس به قم رفت و به تدريس و ارشاد مشغول شد. در فتنه ى افغان به موطن برادرش، همدان و از آنجا به نجف رفت و مراتب علمى خود را به كمال رساند و از ملا شريف ابوالحسن عاملى و شيخ احمد جزائرى

بهره گرفت استاد اكبر، محقق بهبهانى، شاگرد اوست و در نوشته هايش از رضوى قمى به سيد سند استاد تعبير مى كند. سيد عبداللَّه جزائرى نيز از وى روايت كرده است. از آثار وى: شرح «الوافيه» ملا عبداللَّه تونى، در اصول فقه، در پانزده هزار سطر؛ «كتاب الطهاره»؛ حاشيه بر «المختلف» علامه حلى؛ «المعراج»؛ رساله اى در «حديث ثقلين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (406/9 ،386/7)، الذريعه (226/21 ،185/15 ،166/14 ،121/13 ،194/6 ،325/4)، روضات الجنات (122 -119 /4)، ريحانه (430/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 384 -382 /12)، فوائد الرضويه (213)، الكنى و الالقاب (415 -414 /2)، لغت نامه (ذيل/ صدرالدين)، معجم المؤلفين (197 -196 /11 ،87/9 ،18/5)، مكارم الآثار (642/3)، هديه الاحباب (187).

رضوي قمي، محمدباقر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1218 ق)، عالم، متكلم، اصولى و شاعر. اصل وى از قم است، اما متولد و ساكن همدان بود. نسبش به موسى مبرقع، فرزند امام جواد (ع)، مى رسد. وى برادرزاده ى سيد صدرالدين قمى، شارح «وافيه» است. او را از بزرگان علماى قرن سيزدهم شمرده اند. وى شعر را نيكو مى سرود. در همدان درگذشت و جنازه اش به قم منتقل و در دارالحفاظ دفن شد. از آثار وى: «شرح اصول كافى»؛ رساله اى در «معاد جسمانى ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (188/9)، الذريعه (172/21 ،96/13)، روضات الجنات (122/4)، ريحانه (314/2)، لغت نامه (ذيل/ رضوى)، معجم المؤلفين (85/9)، مكارم الآثار (642 -641 /3).

رضوي نيشابوري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1341 -1261 ق)، فقيه اصولى. پدرش، سيد ابوتراب (م 1285 ق)، از افاضل و بزرگان مجتهدين بود كه از شيخ انصارى اجازه داشت. سيد محمدحسن در نجف نزد شيخ ميرزا حبيب اللَّه رشتى به تحصيل پرداخت و «تقريرات» بحثهاى درس او را نگاشت. آنگاه به سامراء رفت و در مجلس درس ميرزاى شيرازى حاضر شد. پس از چند سال به همدان بازگشت و مرجعيت امور شرعى را بر عهده گرفت. آقابزرگ تهرانى گويد: فرزندش آقا سيد على كبير برايم گفت كه پدرش كتابى بزرگ در «اصول» داشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 379/14)، معجم المؤلفين (185/9).

رضوي، سيدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين رضوي

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1343 متولد شدم. خانواده ما از سابق روحاني بودند. گرچه پدرم روحاني نبوده است، در خانواده متدين و اصيل رشد و نمو داشتم، دروس ابتدايي و راهنمايي و متوسطه را با موفقيت و درجه عالي گذراندم و در همين مراتب و دوره ها به عنوان نفر اول شهر انتخاب و شناخته شدم. بعد از اتمام دروس كلاسيك با توجه به اصالت خانوادگي روحاني بودن، قدم در عرصه حوزه و روحانيت گذاشتم و در حوزه علميه حضرت ولي عصر(عج) شهرستان خوانسار در سال 1359 درس حوزه را شروع كردم و در مدت خيلي كم دروس ادبيات عرب را تمام كردم و درس فقه و اصول را آغاز كردم به طوري كه پس از مدت 8 سال در درس خارج فقه و اصول كه در شهرستان مذكور برقرار شده بود شركت نمودم و

از استاد بزرگ و گرانقدر جناب حاج آقاي تقديري سبزواري بهره بردم.در مدت مذكور در كنار درس به تدريس نيز مشغول شدم. و از آن زمان تا حال اين تدريس ادامه دارد و تا بحال كتب لمعتين،رسائل و مكاسب تدريس رسمي و خصوصي داشتم.در كنار تدريس امور مربوطه، مديريت مدرسه نيز برعهده اينجانب بود كه وقت زيادي را صرف آن نمودم در روزهاي جمعه و پنجشنبه در دانشگاه پيام نور شهرستان مشغول تدريس كتب اخلاقى،تاريخى،مديريت اسلامى،انقلاب اسلامى، ادبيات عرب بودم و اين تدريس در سالهاي 65 تا سال 75 ادامه داشت كه مجوز تدريس از دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه را نيز داشتم.

در مدت تدريس، در حوزه نيز رتبه اول و جزء نفرات برتر حوزه بودم.در سال 1373 وارد قم مقدس جهت ادامه تحصيل و استفاده از محضر شريف اساتيد شدم و بعد از مدت كمي اساتيد دلخواه خودم را يعني حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني جهت درس اصول و حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي جهت درس فقه شناسايي و در كلاس درس آنها به تلمذ پرداختم. در كنار بهره مندي از اساتيد خارج فقه و اصول به كارهاي اجرايي در مركز مديريت حوزه علميه قم و مركز جهاني علوم اسلامي و تدريس در حوزه جامعة الزهرا و مدارس تحت پوشش مركز جهاني و تدريس در دانشگاههاي محلات و همچنين خوانسار پرداختم و در سالهاي اشتغال به تحصيل در حوزه علميه خوانسار و قم در سالهاي اوج مبارزه با طاغوت و سالهاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران نيز فعاليت اجرايي و جبهه اي داشتم كه انشاء الله خداوند

قبول نمايد.

رضوي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عليرضا رضوي

محل تولد : استهبان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد عليرضا رضوي در سال 1367 پس از اتمام سيكل وارد حوزه علميّه شدم و در سال 1373 از شيراز به قم مهاجرت نموده و ادامه دروس سطوح حوزه را در اين شهر مقدس مشغول شدم در سال 1375با شركت در آزمون ورودي مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني در دوره عمومي به دروس الهيّات و معارف اسلامي شركت نمودم ودر سال 80 با اتمام دوره مذكور و دفاع از پايان نامه موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد الهيات گرديدم . هم اكنون نيز با شركت در دورهها دين شناسي مشغول گذراندن دروس اين دوره در مؤسسه فوق هستم .

رضوي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگي نامه آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي

.

آيت الله حاج شيخ مرتضي رضوي فرزند ارشد شيخ محمد حسين رضوي در 26 دي ماه سال 1326 شمسي در خانواده اي فرهنگي، مذهبي و روحاني چشم به جهان گشود.

فشرده اي از آثار و زندگي پدرو اجداد ايشان و انگيزه انتقال شيخ محمد علي كاظميني خوئي از عراق به آذربايجان در سايت بينش نو در لينك «دربارة ما» بيان گرديده است.

استاد مرتضي رضوي در اواخر سال 1340 پس ازتحصيل دوره ابتدايي و علوم مقدماتي به شهر مقدس قم عزيمت نمودند و در محضر اساتيد بزرگ به تحصيل علوم و معارف اسلامي پرداختند: دروس فلسفه و منطق را نزد بزرگاني چون انصاري شيرازي، شهيد دكتر مفتح و استاد شهيد مرتضي مطهري گذراندند.

فقه و مكاسب رادر محضر آيت الله فاضل

لنكراني و آيت الله جعفر سبحاني و درس «خارج» را مدتي نزد آيت الله داماد، و آنگاه از كلاس درس خارج مرحوم آيت الله گلپايگاني، آيت الله شر يعتمداري و آيت الله ملكوتي بهره مند شدند.

استاد كه در يك خانواده و خاندان بزرگ فرهنگي رشد يافته اند، از همان اوان كودكي با محافل نقد و بحث علمي، مذهبي مأنوس و آشنا بوده اند، همچنانكه خود بيان مي دارند در كلام و اعتقادات و اسلام شناسي شاگرد پدر بزرگوارشان شيخ محمد حسين رضوي، و مرهون راهنماييهاي مستمر ايشان بوده اند.

استاد مرتضي رضوي پس از بازگشت از قم تا پيروزي انقلاب اسلامي ضمن فعاليتهاي سياسي، به تبليغ معارف اسلامي و تدريس و تفسير قرآن و نهج البلاغه در آذربايجان مي پردازند و با قلم صريح و رساي خود به نشر و گسترش مباني علمي، اعتقادي دين اسلام در ميان جوانان و اقشار تحصيل كرده مبادرت مي ورزند.

در سن 19 سالگي كتاب «خلقت آدم و بحثي در تكامل» را با مقدمه شهيد دكتر مفتح تحرير و به چاپ مي رسانند.

استاد مرتضي رضوي در اوايل سنين جواني با امام خميني (ره) و اهداف عدالت گستر ايشان آشنا شده و در ماجراي فيضيه و سخنراني پرشور و تاريخي حضرت امام در سال 1342 حضور داشتند و تا سال 1356و خيزش نهضت اسلامي 18 بار توسط رژيم ستمشاهي دستگير و در زندان انفرادي توأم با شكنجه حبس گرديدند. ايشان در اسفند ماه سال 1356 مجدداً دستگير و به عنوان اولين تبعيدي آذربايجان به شهر لار تبعيد شدند.

استاد مرضي رضوي پس از چند سال تبليغ و تدريس و تفسير قرآن در آذربايجان و انجام فعاليتهاي گسترده و

مؤثر در تبريز در سال 1363 از سوي مردم فهيم تبريز در دوره دوم مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي مجلس برگزيده شدند.

استاد مرتضي رضوي در سال 1366 در دوره سوم نمايندگي مجلس شواري اسلامي از تهران كانديدا شدند. حضور چشم گير ايشان در مرحلة دوم انتخابات مجلس سوم تهران، باعث چالش و رخدادي بزرگ در عرصه فعاليتهاي سياسي گرديد. سرانجام استاد مرتضي رضوي بنابر فرمايش تاريخي، مصلحانه حضرت امام (ره) به وزير كشور وقت ، مبني براينكه «سلام من را به آقاي رضوي برسانيد و از قول من به ايشان بگوييد: اين حق شماست كه همچنان در مرحلة دوم كانديدا باشيد، ولي براي رفع تشنج و حفظ آرامش از حق خود صرف نظر كنيد»، في المجلس ضمن يادداشتي به وزير كشور وقت از نمايندگاني تهران انصراف داد.

رفعت نژاد، محمدنقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد نقى رفعت نژاد

محل تولد : اروميه

شهرت : رفيعي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

بنده سال 1360 وارد حوزه علميه تبريز شدم. بعد از مدتي تحصيل در آن شهر به اتفاق حاج آقا بنايي مسئول حوزه علميه ولي عصر(عج) بعد از دو سال تلمذ به شهر تهران عزيمت كردم و در آن شهر سه حوزه ومدرسه علميه را تشكيل داديم و طلبه هاي بسياري جذب شدند كه برخي از آنها بسيجيان جان بركفي بودند كه به درجه شهادت نايل گشتند (خداوند همه آنان را با سالار شهيدان محشور فرمايد).در سال 1364 وارد حوزه علميه قم و در مدرسه فيضيه سكونت داشتم و همزمان در درس تفسير استاد جوادي آملي به همراه دروس رسائل و مكاسب و كفايتين از محضر اساتيد

وقت آقايان اعتمادى، پايانى، ستوده تلمذ مي كردم، در سال 1367 بعد از اتمام كفايتين از محضر آيات عظام فاضل لنكراني(ره) به مدت 2 سال درس خارج اصول، يك سال خارج اصول آيت الله صانعي و 15 سال ازخارج اصول حاج آقا وحيد خراساني و همچنين به مدت 17 سال از درس خارج فقه آيت الله العظمي شيخ جواد تبريزي(قدس سره) استفاده كردم. در سال 1370 در دروس تخصصي تفسير و علوم قرآن از محضر اساتيدي همچون آيت الله خزعلى، آيت الله معرفت، آيت الله ميانجي(ره) و آيت الله محقق داماد، آيت الله استادي و آيات و اساتيد ديگر و همچنين از محضر آيت الله العظمي مكارم شيرازي استفاده¬هاي علمي تفسيري داشتم.در مركز فرهنگ و معارف قرآن از سال 1367 در قسمت دايرة المعارف بزرگ قرآن در قسمت تشكيل پرونده هاي علمى، تشكيل مدخلهاي قرآني و تفسيرى، تشكيل شناسنامه علمي مشغول امور تحقيقي و پژوهشي بودم و متجاوز از 60 پرونده علمي و بيش از 100 شناسنامه علمي و همچنين تأليف مقالات در دايرة المعارف فعاليت داشتم. برخي از مدخلها و پرونده هاي تشكيل داده شده عبارتند از 1.ابتكار،2.اختلاف،3.اسماعيل صادق الوعد،4.آل لوط،5.آزمايش 6.احترام،7.استثمار،8.استضعاف9.اصطفاء،10.استدراج،11. ... . در سال 1382 با دفاع از پايان نامه سطح 4 با موضوع سنت هاي املاء و امهال و استدراج در قرآن و احاديث، موفق به اخذ سطح 4 در رشته تفسير و علوم قرآن شدم.در كنار تحصيل و تملذ دروس فقه و اصول و تفسير و علوم قرآن از سال 1374 بنده در دانشگاههاي مختلف كشور مشغول تدريس دروس معارف و الهيات بودم از جمله اين دانشگاهها عبارتند از دانشگاه

اروميه،دانشكده علوم قرآني ،دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات تهران،دانشگاه علامه طباطبايى،دانشگاه پيام نور اروميه و الان در دانشگاه پيام نور قم دروس الهيات را مشغول هستم و در كنار تدريس، فعاليت هاي علمى، پژوهشي و فرهنگي دانشگاه را در قم و تهران همكاري دارم. ضمناً بنده در سال 1367 در دانشگاه مفيد قم مشغول تحصيل در رشته اقتصاد بودم و بعد از گذراندن 4 ترم به جهت مشكلاتي موفق به ادامه آن نگشتم.

رفيعي، بهروز

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

بهروز رفيعي

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/7/1

زندگينامه علمي

پيش از پيروزي انقلاب چند ماهي در حوزه علميه تهران طلبگي كردم . پس از پيروزي انقلاب كارهاي اجرايي را واگذاشتم و در سال 63 به اتفاق همسر و فرزندم به قم مهاجرت كردم و مشغول تحصيل شدم .

سال 72 در رشته حقوق دانشگاه تهران پذيرفته شدم پس از گذراندن حدود 100 واحد درسي به دلايلي كار تحصيل در دانشگاه را رها كردم و به تحقيق و تاليف و ترجمه روي آوردم .به سال 78 اولين اثر بنده با عنوان كتاب شناسي توصيفي و موضوعي اخلاق ، عرفان و تصوف اسلامي از سوي انتشارات الهدي به چاپ رسيد .فعاليت تحقيقي و تاليفي بنده بيشتر بر تربيت اسلامي ، اخلاق اسلامي ، و منبع شناسي و ترجمه از عربي (روز) به فارسي متمركز شده است . اندكي نيز با فلسفه و علوم قرآني و ادبيات فارسي سر و كار داشته ام .كتابي با عنوان آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن (جلد 3 - امام محمد غزالي) در

سال 81 از بنده به چاپ رسيده و در سال 82 به عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي برگزيده شد .

كتاب ديگر با عنوان كتاب شناسي توصيفي _ تحليلي تعليم و تربيت در اسلام گزيده منابع عربي _ در سال 81 از بنده به چاپ رسيده كه در سال 82 عنوان سوم كتاب سال حوزه را كسب كرد .بنده از سال 71 تا كنون با پژوهشگاه حوزه و دانشگاه همكاري دارم.

رفيعي، رمضانعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رمضانعلي رفيعي

محل تولد : قوچان

شهرت : علي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/3

زندگينامه علمي

اينجانب رمضانعلي رفيعي (معروف به علي) با مدرك تحصيلي ششم ابتدايي نظام قديم در سال 1344 شمسي به قصد تحصيل علوم ديني وارد مدرسه علميه فاروج از توابع شهرستان قوچان شدم و طي سه سال جامع المقدمات، سيوطي و حاشيه منطق را گذراندم. در سال 1347 براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني (مدرسه توليت) كه برنامه اي منظم داشت به تحصيل ادامه دادم. برخي از اساتيد حقير در اين دوره عبارتند از: (عروه الوثقي) حجت الاسلام افتخاري،(تاريخ اسلام) حجت الاسلام مرحوم حسن نوري (برادر بزرگ آيت الله حسين نوري)،( مغني) حجت الاسلام طالقاني، (منطق) حجت الاسلام امينيان، (معالم الاصول) حجت الاسلام مقتدايي و ...

سپس به مدرسه سعادت تحت اشراف آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده منتقل شدم و كتب و دروس ذيل را تحت نظر و اشراف و خدمت اساتيد حوزه گذراندم: لمعتين حجج اسلام سيد ابوالفضل موسوي، باكويي، آيت الله فاضل لنكراني، معاني بيان: اميني شيرازي، اصول فقه: حجت الاسلام باكويي،

باب حادي عشر: حجت الاسلام عبد القائم شوشتري، تفسير و اخلاق: آيت الله مشكيني، نهج البلاغه: آيت الله حسين نوري، عقايد: آيت الله مكارم شيرازي، شرح منظومه: دكتر احمد بهشتي و آيت الله انصاري شيرازي، رسائل: آيت الله اعتمادي، مكاسب: آيت الله صانعي، مرحوم ستوده و موسوي تبريزي، كفايتين: مرحوم آيت الله سلطاني، رساله تصور و تصديق ملاصدرا و اسفار اربعه: آيت الله جوادي آملي .

در سال 1356 در درس خارج فقه و اصول آيت الله وحيد خراساني شركت كردم، ليكن در سال 1359 براي كارهاي تبليغاتي به قوچان (زادگاهم) رفتم و پس از عهده داري مسئوليت دفتر تبليغات آن شهر در سال 1360 به سمت فرماندهي سپاه قوچان برگزيده شدم و حدود چهار سال كه عهده دار اين سمت بودم از تحصيل علوم حوزوي محروم شدم.در سال 1363 مجددا به قم بازگشتم و به تحصيل و حضور در درس خارج معظم له (فقها و اصولا)را ادامه دادم، ضمن آنكه با مركز تحقيقات اسلامي سپاه نيز همكاري پاره وقت داشتم.با راه اندازي طرح مدارج علمي در حوزه علميه قم و عهده داري دفتر تبليغات اسلامي براي اين كار در سال 1371 موفق به اخذ مدارج علمي دوره اول خارج (سطح 3 حوزه معادل فوق ليسانس) شدم و پس از واگذاري اين امر به شوراي مديريت حوزه علميه قم موفق شدم مدرك مدارج علمي سطح چهار (شش سال درس خارج فقه واصول) معادل دكترا را در مورخ 8/2/73 اخذ كنم.

تاليفات: حقير از سال 1364 كه همكاري علمي و پژوهشي خود را با مركز تحقيقات اسلامي سپاه آغاز كردم ضمن انجام دادن كار پژوهشگري در موضوع تاريخ

اسلام و عهده داري مسئوليت هاي: گروه تاريخ، مديريت تاريخ و علوم سياسي، جانشيني معاونت متون آموزشي و كمك آموزشي و مسئوليت معاونت متون آموزشي و كمك آموزشي، در طول مدت بيش از 18 سال كار تاليف متون آموزشي در موضوع تاريخ اسلام را شروع كردم كه متجاوز از پانزده كتاب در سطوح مختلف علمي و آموزشي است كه نمونه هايي از آن به پيوست مي باشد. ضمنا از سال 1378 با بخش فرهنگ فقه موسسه دايره المعارف فقه اسلامي زير نظر آيت الله هاشمي شاهرودي نيزبه عنوان مسئول بخش بازنويسي و ويرايش همكاري دارم و حاصل آن تا كنون چاپ دو جلد (1 و 2) آن بوده است. مدتي نيز با بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قسمت احياء آثار همكاري داشتم كه حاصل آن تحقيق در تفسير شريف الاصفي مرحوم فيض كاشاني (ج اول) مي باشد .

به جز مواردي كه ياد شد با فصلنامه هاي پژوهشكده تحقيقات اسلامي همچون حصون و مربيان و ديگر نشريات آن نيز همكاري دارم و ضمن عضويت در هيئت تحريريه بعضي از آنها هر از چندگاه، مقالاتي براي اين نشريات مي نويسم. ضمن آنكه براي پاره اي فراخوانيهاي همايش ها نيز مقالاتي نوشته ام.

رفيعي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رفيعي علامرودشتي

محل تولد : علامرودشت لامرد فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/2/2

زندگينامه علمي

اينجانب علي رفيعي علامرو دشتي در دوم ارديبهشت 1330 شمسى، در روستاي چاه عيني مركز شهر علامرودشت لامرد فارس درميان خانواده اي روحاني زاده شدم. تحصيلات ابتدائي را در مكتب خانه و سپس دبستان زادگاهم گذرانده و مدتي نزد حجج اسلام آقاي

حاج شيخ حسين رفيعي و حاج شيخ اسدالله رفيعي مقدمات ادبيات عرب را آموختم و در سال 1342 شمسي جهت ادامه تحصيل عازم شيراز شدم و در مدرسه علميه امامزاده ابراهيم بن موسي بن جعفر _ عليه السلام _ و مدرسه آبابا خان از محضر آقايان آيت الله حاج عالم آيت اللهى، حاج سيد محمد كاظم آيت اللهى، حاج سيد احمد و حاج سيد محمود آيت اللهي و ديگر علماي شيراز كسب فيض نموده و در سال 1345 شمسي به قصد مسافرت به عراق به خرمشهر رفتم و پس از يك سال كه در مدرسه علميه رضويه آن شهر و نزد حجج اسلام حاج شيخ عبدالله محمدى، محسني اقليدي و ديگر اساتيد تلمذ و استفاده كردم، به عراق سفر نموده و وارد جامعة النجف الدينية به رياست حجة الاسلام و المسملين سيد محمد كلانتر شدم. در آنجا از محضر حجج اسلام آقايان حاج شيخ محمد هادي معرفت، شيخ مجتبي لنكراني و ديگر اساتيد ، علوم فقه، اصول، تفسير و كلام را آموختم. درسال 1350 شمسي به ايران بازگشتم. مدتي در شيراز و سپس در قم اقامت نمودم.

در حوزه علميه قم از محضر فضلاي جليل القدري چون حجه الاسلام فاضل اصفهانى، حجه الاسلام ستوده، حجه الاسلام حجتي زاده نيشابورى، حجه الاسلام دكتر احمد بهشتى، آيت الله حاج شيخ محمد هادي معرفت، حجه الاسلام دوزدوزاني و آيت الله علوي گرگاني دروس فقه، اصول ، تفسير و فلسفه را گذرانده و مدت كمي در حوزه هاي دروس خارج فقه و اصول آيات عظام گلپايگانى، مرعشي نجفي و وحيد خراساني شركت نموده و در سال 1353 شمسي از طرف

دفتر آيت الله العظمي گلپايگاني و تاييد دفتر آيت الله پسنديده به عنوان نماينده ايشان عازم كردستان شدم و پس از چند سال تبليغ و ارشاد در آن خطه، در اواخر سال 1355 شمسي عليه رژيم پهلوي وارد مبارزات سياسي شدم و از طرف حوزه علميه قم به مراكز شهرستانها جهت سخنراني و بسيج جوانان اعزام شده و چند بار توسط دستگاه ساواك و عوامل رژيم پهلوي بازداشت شدم. در اواخر سال 1356 شمسي يكسره در منطقه فارس و زادگاهم به فعاليت پرداخته و پس از پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) سرپرستي كميته هاي آن منطقه را به عهده داشتم.

در سال 1357 شمسي به خرمشهر اعزام شده و مسئوليت امور فرهنگي ستاد انقلاب اسلامي اعراب زير نظر حجه الاسلام شيخ عيسي طرفي را به عهده گرفتم، و پس ازآن به قم بازگشته و به كار تحقيق و پژوهش و تاليف پرداختم. در سال 1360 شمسي در تهران سكونت نموده و در دبيرستان ها و مراكز دانشگاهي و تربيت معلم به تدريس پرداختم. در سال 1361 شمسي در شوراي عالي آموزش و پرورش به عنوان كارشناس تحصيلات غير رسمي كشور به كار مشغول شدم و از سال 1362 شمسي به بعد وارد كارهاي علمي _ فرهنگي و پژوهشي به شرح ذيل شده ام : 1. در سال 1362 شمسي به دعوت آقاي دكتر مهدي محقق وارد بنياد دائرة المعارف اسلامي كه توسط حضرت آيت الله خامنه اي تاسيس گرديده بود، شدم و به تحقيق پرداختم كه اين همكاري تا مدتي ادامه يافت 2. درسال 1362 شمسي با مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي زير

نظر آقاي سيد محمد كاظم بجنوردي همكاري به صورت تحقيق و پژوهش و تاليف مقاله آغاز كردم كه تا سال 1368 شمسي به صورت تمام وقت بود و اكنون اين همكاري به صورت نيمه وقت و تاليف مقاله و معاونت بين المللي كتابخانه مركز دائره المعارف ادامه دارد. 3. درسال 1366 شمسي با دائرة المعارف تشيع همكاري آغاز كردم كه تاكنون نيز ادامه دارد. 4. در سال 1370 مسي به دعوت حجه الاسلام و المسلمين آقاي دكتر سيد محمود مرعشي نجفي سرپرستي دائرة المعارف كتابخانه هاي جهان وابسته به كتابخانه بزرگ حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره) را در قم به عهده گرفتم كه اين مسئوليت هم اكنون نيز ادامه دارد. 5. از سال 1370 شمسي همكاري به صورت تاليف مقالاتي راجع به تاريخ، رجال و جغرافياي ايران با مركز دائرة المعارف اسلام تركيه شروع نمودم كه ادامه نيافت. 6. از سال 1371 شمسي با دائرة المعارف فلسطين كه در مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامي تدوين مي شود، شروع به همكاري نموده ام كه اين بخش اكنون متوقف شده است. 7. درسال 1372 شمسي پس از تأسيس دائرة المعارف ادب فارسي به سرپرستي آقاي حسن انوشه با اين دائرة المعارف نيزبه صورت تاليف مقاله همكاري دارم. 8. از 1382 شمسي همكاري علمي با مركز دارالحديث شروع كردم كه هم اكنون ادامه دارد. 9. از سال 1380 شمسي با مركز دائرة المعارف امام خميني(ره) شروع كردم كه تا سه سال ادامه داشت. 10. از سال 1377 شمسي تا كنون با مركز ترجمه قرآن همكاري داشته و دارم.

ركني دزفولي، عبدالصالح

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعبدالصالح ركني دزفولي

محل تولد :

لارستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

مهرماه سال 1341 وارد قم شدم. (يعني شش ماه پس از رحلت آيت الله العظمي آقاي بروجردي) در حاليكه مقداري از جامع المقدمات را نزد برادرم آيت الله سيد مجتبي موسوي لاري خوانده بودم. قسمتي از سيوطي و مغني را در حوزه و بقيه آن را نزد آيت الله حاج شيخ احمد جنتى،معالم را نزد آيت الله جنتى،مختصر المعاني را نزد آيت الله حاج شيخ حسن تهرانى،رسائل را نزد آيت الله حاج شيخ احمد آذري قمي وآيت الله محمد محمدي گيلانى،مكاسب را نزد آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم خزعلي وآيت الله احمدي ميانجي وآيت الله محمدي گيلانى، كفايه را نزد آيت الله حاج شيخ يوسف صانعي و آيت الله آذري قمي و آيت الله وحيد خراساني و آيت الله حاج ميرزا جواد تبريزي(ره) و آيت الله فاضل لنكراني(ره)، خارج فقه را نزد آيت الله حاج شيخ كاظم تبريزي و آيت الله حاج شيخ حسينعلي منتظري و آيت الله حاج سيدموسي شبيري زنجانى.تفسير را نزد آيت الله ابوالقاسم خزعلي و آيت الله محمدتقي مصباح يزدى، معارف اسلامي را نزد آيت الله محمدتقي مصباح يزدي خواندم.بداية الحكمة و اسفار اربعه را نزد آيت الله حاج شيخ عبدالله جوادي آملى، نهاية الحكمه را نزد آيت الله محمدتقي مصباح يزدى، فصوص الحكم را نزد آيت الله حسن زاده آملي و نيز كتاب كليله و دمنه را نزد آيت الله حسن زاده آملي خواندم.ادبيات فارسي املاء و انشاء و مقاله نويسي نزد حجة الاسلام والمسلمين آقاي علي حجتي كرماني و آيت الله مومن العابدين قرباني و آيت الله دكتر حاج شيخ احمد

بهشتي فسائى.زبان انگليسي را پس از دوران دبيرستان نزد آقاي امجدي و آقاي رخشانفر كه هر دو دبير دبيرستان بودند و سپس نزد حجة الاسلام آقاي خليليان كه تحصيل كرده انگلستان بود آموختم.اخلاق را نزد آيت الله حاج شيخ علي قدوسى، آيت الله حاج شيخ علي مشكيني اردبيلي(ره) و آيت الله دكتر محمد حسيني بهشتي و آيت الله احمدي ميانجى.از بدو شروع به خواندن معالم درس كلاسيك هم شروع كردم و سالي يك كلاس خواندم و پس از 4 سال موفق به اخذ ديپلم ادبي از دبيرستان شبانه حكيم نظامي شدم.از سال 45 به تدريج مواجه با كسالت هاي مختلف و عمل هاي متعدد جراحي در اعضاء بدنم انجام شد كه سير مطالعه و فعاليت هاي تحصيلي و تدريسي مرا كُند نمود و در همه حال شاكر درگاه خداوند هستم.

رمضان نرگسي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا رمضان نرگسي

محل تولد : نرگستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/4

زندگينامه علمي

بنده رضا رمضان نرگسي در پاييز سال 1347 در روستاي نرگستان (11 كيلومتري شهرستان صومعه سرا و 22 كيلومتري شهرستان رشت) واقع در حاشيه مرداب انزلي متولد شدم. ده ساله بودم كه انقلاب شد و ما تحت تاثير جو انقلابي وارد بسيج شديم و به دنبال آن در انجمن اسلامي مدرسه حضور فعال داشتيم. در سال 1362 (دوازدهم شهريور) وارد حوزه علميه شهرستان صومعه سرا شدم(البته دو نفر از همكلاسي هايم را نيز تشويق كردم كه با من به حوزه بيايد) و با توجه به هوش نسبتا خوبي كه داشتم علاوه بر فراگيري بسيارخوب دروس حوزوي دروس دبيرستان را نيز به صورت داوطلب آزاد امتحان مي دادم و

همگي آنها را در خرداد قبول مي شدم. در سال 66 در رشته فرهنگ و ادب ديپلم گرفتم و همزمان معالم و لمعه مي خواندم. در سال 67 در شهرستان با مشكل استاد مواجه شديم و براي ادامه تحصيل به مدرسه مروي تهران (ابتدا مدرسه معمار و سپس مروي) آمدم و لمعتين و اصول مظفر را در تهران نزد اساتيد گرانقدري همچون استاد بهاري و نمازي خواندم. لازم به ذكر است كه در شهرستان صومعه سرا نيز اساتيد از قم اعزام مي شوند و اساتيد ما در آنجا استاد برهانى، استاد رضواني(اسم سابق ايشان قيصري بود) كه الان مدير يكي از مدارس قم مي باشند واستاد ايوب باغباني بودند. در سال 67 همزمان با ورود به تهران ازدواج كردم و با كمال قناعت زندگي را مي گذرانديم. در سال 69 به قم آمدم (بعد از آنكه شهريه ما در قم درست شد) و همزمان با آن به موسسه در راه حق وارد شدم. همزمان با تحصيل دروس حوزوي دروس موسسه در راه حق را نيز با موفقيت پشت سر مي گذاشتم. در سال 72 سطح را تمام كردم و امتحانات شفاهي را نيز در سال 73 با موفقيت به اتمام رساندم و شهريه رتبه 3 من وصل شد و اساتيد دوره سطح من عبارت بودند از استاد تهرانى، استاد عراقچى، استاد محمد علي و... . از سال 72 در درس خارج استاد فاضل شركت كردم كه با مريض شدن ايشان در سال بعد به درس استاد شبيري رفتم. از سال 75 در دروس خارج مكارم و سبحاني شركت مي كردم. همچنين در سال75 با فارغ

التحصيل شدن در رشته الهيات و معارف اسلامي از موسسه در راه حق دوره تخصصي كارشناسي ارشد جامعه شناسي را شروع كردم و درسال 80 فارغ التحصيل شدم. از سال 81 زندگي پژوهشي خود را شروع كردم و تا كنون 37 مقاله و 3 كتاب از من منتشر شده يا در دست چاپ است. در سال جاري در رشته مسائل ايران دوره دكتري قبول شدم و الان مشغول گذراندن آن مي باشم.

رمضاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد رمضاني

محل تولد : بجنورد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 در حالي كه كلاس دوم راهنماي به پايان برده بودم، به همراه گروهي از دوستان با راهنمايي حضرت حجة الاسلام والمسلمين ايوبي وارد حوزه علميه قم شدم. با استفاده از تعطيلات تابستان حوزه به صورت داوطلب آزاد توانستم مدرك سيكل و سپس دوران دبيرستان را با مدرك ديپلم فرهنگ و ادب به پايان ببرم. در سال 1362 بنا به دلايلي در مشهد مقدس به ادامه تحصيل دروس حوزوي در مدرسه موسي بن جعفر(ع) و مدرسه امام حسن عسكري(ع) پرداختم. در سال 62 و عوامل في النجو براي طلاب جديد الورود تدوين نمودم. پس از يك سال مجدداً به حوزه عليمه قم برگشتم و در مدرسه علميه خاتم الانبياء و مدرسه مهدي موعود(عج) به ادامه تحصيل دروس حوزوي پرداختم. در سال 64 دروس مقدماتي حوزه (ادبيات عرب- منطق) را به پايان بردم و در اين دوره از محضر اساتيدي به نام هاشمي، بزمي، غلامي، آئينه وند،ايوبي ... بهره مند شدم.

در سال هاي 64 تا 79 دروس سطح حوزه نظير شرح لمعه، اصول فقه،

رسائل، مكاسب و كفايه را در محضر اساتيدي نظير وجداني فخر، صالحي افغاني، دوزدوزاني، پاياني، موسوي تهراني، گنجي، استادي، صلواتي، هادوي تهراني، بهره مند شدم. در سال 1370 شروع به درس خارج فقه و اصول نمودم و اين دوره نيز به صورت پيوسته و مداوم تا سال 1379 ادامه داشت و از محضر حضرات آيات عظام 1- فاضل لنكراني، شيخ جواد تبريزي، مكارم شيرازي، وحيد خراساني، جعفر سبحاني، يوسف صانعي و... مستفيض شدم. در سال 72 تصميم گرفتم تا در كنار دروس حوزوي در يكي از رشته هاي دانشگاهي كه ارتباط نزديكي به دروس حوزوي داشته باشد مشغول به تحصيل شدم لذا پس از شركت در كنكور سراسر وارد دانشگاه مفيد شدم. در سال 75 موفق به اخذ مدرك كارشناسي حقوق شدم و در همين سال در كنكور كارشناسي ارشد همين دانشگاه پذيرفته شدم و در تابستان سال 1378 در گرايش حقوق جزا و جرم شناسي فارغ التحصيل شدم.

در سال 1376 با مركز تحقيقات فقهي حقوقي قوه قضائيه شروع به همكاري نمودم و تا سال 1378 ادامه داشت و پس از آن توفيق همكاري با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي حاصل شد و اين همكاري به صورت هيأت علمي تا سال 1380 ادامه داشت. در سال 1379 به عضو هيأت علمي دانشگاه علم و فرهنگ درآمدم.

رمضاني، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن رمضاني

محل تولد : قدمگاه(نيشابور)

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن رمضاني سال 1336 در روستاي قدمگاه نيشابور به دنيا آمدم . پس از گذراندن دوران كودكي تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان صابري كه ملّي بود شروع كردم .

سال هاي چهارم و پنجم ابتدايي را در دبستان نويد و سال ششم را در دبستان منوچهري با موفّقيّت پشت سر گذاردم . آنگاه وارد دبيرستان شدم و تحصيلات خود را در دبيرستان طوسي پي گرفتم و تا سال سوّم درهمان دبيرستان بودم .

به خاطر علاقه و دلبستگي به حوزه ، پس از مدّتي به مدرسه آيت الله العظمي ميلاني (قدس سره) رفته و ثبت نام كردم . تحصيلات حوزوي بنده پس از اندكي توقف _ كه خيلي دوران سختي بود _ در مدرسه آقاي مصباح ادامه پيدا كرد . ما در اين مدرسه كتاب هاي جامع المقدّمات ، سيوطي و مغني را طي سه سال در محضر اساتيد مربوطه خوانديم . اين مدرسه به خاطر مسائلي منحل شد. لذا ما به مدرسه بعثت تحت اشراف آيت الله ميرزا حسنعلي مرواريد (قدس سره) مراجعه كرديم و در آن مدرسه كتاب هاي معالم ، لمعه ، رسائل ، مكاسب و اصول فقه را در محضر اساتيدي همچون عبد الجواد غرويان _ امام جمعه فعلي نيشابور _ مرتضي مرواريد و ... دامت براكاتهم تلمّذ نموديم . اين زمان مصادف بود با اوج گرفتن مسائل انقلاب ؛ من هم مثل بقيه در فعّاليّت هاي انقلابي شركت مي كردم .

پس از انقلاب و استقرار نظام مقدّس جمهوري اسلامي ما هم در كنار درس و بحث مناسب با زمان و نيازهاي موجود فعّاليّت هاي انقلابي را كه شامل سخنراني ، اجراي كلاس هاي فرهنگي در مساجد و شركت در اردوهاي آموزشي و به عهده گرفتن امام جماعت فرودگاه مشهد و عضويت غير رسمي در انجمن اسلامي فرودگاه و غيره بود

شدت بخشيديم و بعدها نيز مسوليت هيئت بدوي باز سازي نيروهاي انساني در اداره كل راه و ترابري استان خراسان را تقبل كردم كه مدت اشتغال ما در اين سمت 2 ماه بيشتر طول نكشيد چرا كه علاقه به تحصيل در حوزه علميّه قم در دلم افتاده بود و قصد كرده بودم براي ادامه تحصيل به قم هجرت كنم . لذا پس از سر و سامان دادن به كارها استعفاي خود را نوشتم و در سال 1361 به قم مهاجرت كردم .

پس از ورود به قم ابتدا نزد اساتيدي چون آقا سيّد علي محقق داماد و آيت الله علوي گرگاني (دامت براكاتهما) تتمه درس سطح را كه شامل بخشي از مكاسب و كفايه بود خواندم. آنگاه خود را براي شركت در درس خارج آماده كردم.

اساتيد خارج عبارتند از : آيت الله فاضل لنكراني در فقه و اصول ، آيت الله مكارم شيرازي در اصول ، آيت الله جناتي شاهرودي و ميرزا هاشم آملي در فقه . امّا در زمينه فلسفه و عرفان و هيئت استاد عمده ما حضرت آيت الله علّامه استاد حسن زاده آملي دامت بركات وجوده الشريف بوده است .

از ديگر اساتيد ما در فلسفه حضرت آيت الله عزالدين زنجاني (دام ظله) است كه در مشهد قبل از انتقال به قم قسمت هايي از بدايه الحكمه و نهايه الحكمه و منظومه را در محضر ايشان خوانديم . ما تدريس را در مشهد ، مدرسه آقاي مصباح در حالي كه خودمان سيوطي مي خوانديم آغاز كرديم . اولين كتابي را كه تدريس كرديم كتاب صرف مير بود . اين درس را به پيشنهاد

و تشويق آقاي صراف زاده كه مدير مدرسه بود و ايشان را بر گردن حقير حق بسياري است شروع كرديم . پس از آن در مدرسه آيت الله مرواريد دروسي را چون سيوطي ، منطق و مختصر المعاني ، به مدت 5 سال تدريس نمودم .

دروسي را كه تا كنون در حوزه علميّه قم تدريس كرده ام و برخي نيز هنوز ادامه دارد عبارتند از :

مغني اللبيب ، المنطق ، بدايه الحكمه ، نهايه الحكمه ، الاشارات و التنبيهات ، الهيات شفاء ، برهان شفاء ، الشواهد الربوبيه ، اسفار ، تهميد القواعد ، شرح فصوص قيصري ، تشريح الافلاك ، شرح چغميني و مقاله اولاي اصول اقليدس .

اينجانب علاوه بر تبليغ به همان صورت سنّتي (منبر رفتن) در شهرهاي مشهد ، ساري ، لاهيجان ، تهران ، قم ، شهر كرد ، بروجن و ... به مناسبت هاي ماه محرم و ماه رمضان از سال 73 از طريق دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها به عنوان مبلغ به دانشگاه هاي علوم پزشكي سمنان ، قزوين ، مشهد ، شهيد بهشتي و دانشگاه هاي هنر و تربيت معلّم كرج و دانشگاه نفت رفته ام .

حقير مدّتي را هم در كنار تدريس در حوزه به تدريس در دانشگاه شهيد محلاتي قم در زمينه هاي منطق ، فلسفه ، كلام ، اخلاق و امور تربيتي از سال 75 تا 80 مشغول بودم .يكي از فعّاليّت هايي كه در حال حاضر به آن خيلي اهميّت مي دهم و برايش ارزش خاصي قائلم عضويت در هيئت تحريريه فلسفه و كلام مركز فرهنگ و معارف قرآن

قسمت دايره المعارف قرآن كريم است كه تا اين زمان مدّت قريب 3 سال است ادامه دارد و انشاء الله اميدوارم توفيق پي گرفتن آن را از اين پس نيز داشته باشم كه در خدمت قرآن بودن و كار قرآني كردن توفيق بزرگي است و نمي توان ديگر فعّاليّت هاي علمي را با آن مقايسه كرد .

رمضاني، محمدرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرسول رمضاني

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمدرسول رمضاني در سال 1341 هجري شمسي در خانواده اي متدين و ارادتمند به خاندان پاك پيامبراعظم صلي الله عليه و آله بدنيا آمد. علاقه فروان ايشان به طلبگي و دروس ديني سبب شد تا در سال 1359هجري شمسي پس از پشت سرگذاشتن موفقيت آميز دوران متوسطه وارد حوزه علميه مشهد شود. ايشان در بدو ورود به حوزه علميه مقدمات و سطح را از محضر بزرگاني چون شيخ باقر واعظي، صالحي نيشابوي و آيت الله مرتضوي كسب فيض نمود. دوره خارج فقه و اصول را نزد آيات مرتضوي، فلسفي و رضازاده تلمذ كرد. در كنار تحصيل به تدريس در حوزه علميه مشهد و مراكز دانشگاهي مشغول شد و هم اكنون در مركز مديريت حوزه علميه خراسان رضوي مشغول خدمت به طلاب علوم ديني مي باشد.

رنجبر، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن رنجبر

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/7/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1363 (آذر ماه) وارد حوزه علميه شدم وبه مدت يك سال در حوزه علميه تربت حيدريه مشغول به تحصيل شدم سپس به قم آمدم و 2 ماه در اين شهر ساكن بودم و در اواخر سال 1364 وارد مدرسه علميه مروي تهران شدم و تا نيمه اول سال 1369 در آنجا مشغول به تحصيل بودم

با موفقيت در آزمون مؤسسه در راه حق از مهرماه سال 1369 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره عمومي اين مركز را چهار ساله گذراندم و در سال 1373 وارد گروه تخصصي تاريخ

شدم و ضمن ادامه و تكميل دروس حوزه علميه تا مقطع خارج و گذراندن پايه دهم (شفاها و كتبا) در ارديبهشت سال 1374 دوره سطح را به اتمام رساندم و از آن پس در درس خارج شركت ميكردم در سال 78 با دفاع از پايان نامه مقطع كارشناسي ارشد موفق به اخذ كارشناسي ارشد شدم و از آن پس تا پايان سال 80 به صورت ساعتي با بخش پژوهشي همكاري پژوهشي داشتم از ابتداي سال 81 تا پايان سال 1383 عضو هيئت علمي گروه تاريخ بودم و در نگارش مقتل جامع امام حسين عليه السلام به سر پرستي استاد مهدي پيشوايي بيشترين فعاليت را داشتم

با پذيرش در مقطع دكتري در نيمه دوم سال 83 وارد تحصيل در اين مقطع شدم و هم اكنون دومين ترم اين مقطع را بناست بگذرانيم.

افزون بر اين همكاري پژوهشي بنده با بخش پژوهش مؤسسه ادامه دارد هم چنين بنده هم كاري هايي با بخش تاريخ معاصر و انديشه سياسي داشته ام و حاصل آن نگارش مقالاتي بوده است .

روانبخش، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم روانبخش

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني (ره) دروس مقدماتي را گذراندم سپس در حوزه علميه به صورت آزاد دروس فقه و اصول را نزد اساتيدي مانند آيت الله رزاقي ، آيت الله ستوده ، آيت الله سيد علي محقق داماد و سيد مصطفي محقق داماد ، شرح لمعه ، اصول فقه ، مكاسب و رسائل و كفايه را فرا گرفتم . دو جلد

لمعه را نزد آيت الله رزاقي ، اصول فقه را در محضرمصطفي محقق ، مكاسب و رسائل را نزد آيت الله ستوده و آيت الله رزاقي ، كفايتين را نزد آيت الله سيد علي محقق فرا گرفتم.

دروس خارج فقه و اصول را نيز از محضر آيات عظام وحيد خراساني و تبريزي ، مكارم شيرازي به مدت 7 سال بهره جستم .

در سال 1361 وارد موسسه در راه حق شدم و با مجوز آيت الله مصباح سه سال درس موسسه را به كمك نوار در دو ماه و نيم تابستان فرا گرفتم و در آغاز سال تحصيلي در امتحانات شركت كردم و در سال چهارم گروه «ه_» موسسه وارد شدم . دوره گروه «ه_» را كه يك دوره هفت ساله بود 4 سال ديگر در كنار دوستان در موسسه ادامه داديم و درسهاي اسفار جلد هشت و نهم بحث نفس را در محضر استاد مصباح فرا گرفتيم و سپس وارد بنياد باقر العلوم (ع) شديم و در رشته تخصصي فلسفه وارد شديم و در اين دوره كه تا سال 1375 ، سال دفاع از پايان نامه طول كشيد كتاب هاي برهان ، شفا ، الهيات شفا ، اسفار جلد سوم را از محضر استاد مصباح و اسفار جلد اول را از محضر استاد جوادي آملي تلمذ كردم .

تاريخ فلسفه يوسف كرم دو جلد در نزد استاد فياضي و جلد اول و دوم اشارات را نيز نزد ايشان فرا گرفتم و دروس معرفت شناسي را با استاد مصطفي ملكيان خواندم . پايان نامه اينجانب نيز با عنوان «كيفيت پيدايش معقولات اولي و ثانيه» با استاد راهنما استادغلامرضا

فياضي و استاد مشاور آقاي عبد الرسول عبوديت و استاد داوري آقاي مصطفي ملكيان كه با نمره 18/5 از آن دفاع شد .در اين مدت علاوه بر تدريس دروس طرح ولايت مثل كتاب هستي شناسي، معرفت ديني ، غرب شناسي ، فلسفه اخلاق سالانه 4 واحد آموزش فلسفه در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) تدريس كرده و ادامه خواهم داد.

درسال 1376 به دليل رشد فزاينده مطبوعات مدعي اصلاح طلبي وارد عرصه مطبوعات شده و با تاسيس هفته نامه پرتو به مقابله با انديشه هاي باطل طرفداران غرب پرداختم كه تا كنون بيش از صدها مقاله از اينجانب در هفته نامه پرتو ، كيهان ، رسالت ، سياست روز ، اطلاعات ، شرق و ... به چاپ رسيده است .

روحاني قمي، صادق

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1255 ق)، فقيه، اصولى و مرجع. در قم به دنيا آمد تا هجده سالگى تحت نظر پدر مشغول به تحصيل مقدمات بود. سپس دو سال در اصفهان اقامت كرد و چندى هم در تهران نزد حكيم معروف آقا على مدرس به تصحيل حكمت اشتغال داشت. در حدود 1279 ق به نجف رهسپار شد و از محضر درس شيخ مرتضى انصارى دو يا سه سال استفاده كرد. پس از وفات شيخ به درس حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى حاضر شد. او پس از سالها بهره گيرى از محضر علماى نجف به سامراء مهاجرت كرد و از حوزه ى درس آيت اللَّه ميرزا محمدحسن شيرازى استفاده كرد. در 1298 ق به قم بازگشت و مرجع امور شرعى مردم گشت. آيات عظامى چون حاج شيخ حسن فاضل و ميرزا فخرالدين سيدى و حاج آقا محمد كبير و حاج سيد

ابوالقاسم مرتضوى و شيخ ابوالقاسم صغير و آخوند ملا على اكبر از شاگردان وى مى باشند. او در قم درگذشت و در شيخان به خاك سپرده شد. از اثار وى بناى مسجد و مدرسه اى در شهر قم است. آثار علمى اش عبارت اند از: «تقريرات» فقه و اصول استادانش؛ مجلدى در «مباحث الالفاظ»؛ مجلدى در «الادله العقليه»؛ قسمتى از «زكات»، از اول زكات تا اصناف مستحقين، كه شرح مبسوطى بر اين بخش از «شرايع» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سرالسعاده (مقدمه)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 856 -855 /14).

روحاني، سيد شمس الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد شمس الدين روحاني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدشمس الدين روحاني پس از تحصيل در دبيرستان علوي ايرانيان در نجف اشرف ، وارد حوزه علميه نجف اشرف شدم . سطوح عاليه را در محضر اساتيدي همچون آيت الله مرحوم آقاي شيخ محمد علي مدرس افغاني و مرحوم آيت الله آقاي شيخ مجتبي لنكراني و آيت الله شهيد ميرزا علي غروي و شهيد محراب آيت الله مدني و آيت الله مرتضوي "حفظه الله" كه هم اكنون در مشهد مقدس افاضه مي فرمايند و ... گذراندم . در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم .

از آنجا كه با برخي از مولفات حضرت آيت الله مكارم شيرازي " دامت بركاته " آشنا بودم و شيفته قلم روان و بيان شيوا و مقام علمي ايشان شده بودم ، توسط يكي از دوستان با معظم له آشنا شدم . حدود 25 سال در محضرايشان و در برنامه هاي مختلف مدرسه علميه امام امير المومنين (ع) همكاري داشته ام .

روحاني، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1340 ق)، فقيه، اصولى، مجتهد و مرجع تقليد. وى در خاندانى كه قرنها در شهر قم رياست علمى و دينى داشتند متولد شد. پس از تحصيلات مقدمات در نزد پدر بزرگوارش در سال 1357 ق به اتفاق برادر بزرگش آيت اللَّه حاج سيد محمد روحانى براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و نزد آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه غروى و آيت اللَّه شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه خوئى به تكميل تحصيل پرداخت و در عنفوان جوانى حايز مقام اجتهاد گشت. وى در سال 1368 ق به قم بازگشت و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. او را به داشتن صفاتى چون همت عالى و قلب وسيع و فكر بلند و راى متين و نظر دقيق و خلق حسن ستوده اند. وى تاليفاتى ارزنده اى در فقه و اصول دارد كه از جمله آثارش: «فقه الصادق»، شرح «تبصره ى» علامه، در بيست و شش مجلد؛ «منهاج الفقاهه»، شرح «مكاسب» شيخ انصارى، در جهار مجلد؛ «مسائل مستحدثه»؛ شرح «كفايه الاصول»؛ رساله اى در «جبر و اختيار»؛ «القواعد الثلاث»؛ رساله «اجتهاد و تقليد»؛ حاشيه «عروه الوثقى»؛ حاشيه ى «رسائل» شيخ انصارى؛ «توضيح المسائل».[1]

آيت الله حاج آقا محمد بن العلامه الحاج ميرزا محمود بن الايه السيد صادق الروحانى الحسينى برادر ارجمند و بزرگ آيت الله روحانى معاصر از علماء اعلام و فضلاء بنام حوزه علميه نجف اشرف است.

تولدش در سال 1336 قمرى در قم واقع شده و پس از تحصيل مقدمات و ادبيات و سطوح در سن بيست سالگى به اتفاق برادر بزرگوارش آيت الله آقا سيد صادق در سال 1355 قمرى سال فوت مرحوم آيت الله حايرى به نجف مهاجرت نموده و از آيات عظام حاج

شيخ محمدحسين غروى كمپانى و آيت الله اصفهانى و كاظمينى و اكثرا آيت الله العظمى خوئى مدظله العالى استفاده نموده تا در حوزه هزار ساله نجف مشار با لبنان گرديده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (95/2)، آينه ى دانشوران (207 -206)، الذريعه (135/13)، گنجينه ى دانشمندان (162 -160 /2)، مؤلفين كتب چاپى (490 -489 /3).

روحاني، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا روحاني

محل تولد : غزنين

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1370 وارد حوزه علميه قم شده و در مركز جهاني علوم اسلامي از پايه ششم به فراگيري دروس حوزوي مشغول شدم و در سال 1374 با اتمام پايه دهم دروس سطح را به پايان رساندم.در سال 75 - 74 در مركز آموزش زبانهاي خارجي دانشگاه باقرالعلوم به فراگيري زبان عربي پرداخته تا دوره عالي ترجمه و مكالمه زبان عربي آن را ادامه دادم. از سال 1375 دروس حوزوي را در مقطع درس خارج با شركت در درسهاي آقاي فاضل گلپايگاني شروع نموده و در طول اين مدت از محضر آيات و اساتيد بزرگوار مرحوم آقاي صالحي مازندراني، جعفر سبحاني، مكارم شيرازي و جوادي آملي بهره برده ام.در كنار دروس حوزوي در سال 1379 در آزمون موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني شركت نموده و در مقطع كارشناسي رشته معارف اسلامي و حقوق قبول شده و مشغول به تحصيل شدم. در سال 81 -80 همزمان با فارغ التحصيلي از موسسه امام خميني با شركت در كنكور سراسري در دانشگاه مفيد در رشته حقوق بشر قبول شدم.اينك (تا يك هفته ديگر) از اين دانشگاه نيز فارغ التحصيل مي شوم

(تاريخ دفاع پايان نامه 6 /2 / 86 ) در چند سال اخير ضمن تحصيل حوزوي و دانشگاهي علاوه بر نگارش پايان نامه اي با عنوان " نقش نهادهاي ملي در ارتقاء و حمايت از حقوق بشر" با چند فصلنامه و ماهنامه افغانستاني همكاري قلمي دارم.اين همكاري با نگارش مقالات با موضوعات حقوقي، سياسي و مذهبي در مجلات حقوق بشر، توسعه، گفتمان نو، مطالعات حقوقي و فصلنامه كلكين ادامه دارد ضمن آنكه عضو هيات تحريريه فصلنامه علمي- پژوهشي مطالعات حقوقي و فصلنامه كلكين نيز مي باشم.از سال 1384 دبير بخش حقوقي مجله پامير(نشريه دانشجويان افغانستاني در ايران) را به عهده داشته و علاوه برآن سردبير فصلنامه علمي- پژوهشي مطالعات حقوقي ازشماره دوم نيز مي باشم.

روحاني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد روحاني علي آبادي

محل تولد : اروميه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

محمد روحاني علي آبادي در سال 1342 در شهرستان اروميه و در خانواده اي متعهد، مومن و انقلابي ديده به جهان گشوده ايشان با تشويق خانواده علي الخصوص پدر خويش به تحصيل علوم ديني روي آورد و در سال 1358 وارد حوزه علميه اروميه شد.

پس از مقداري تحصيل و شور و شوق ايشان به فراگيري تحصيلات عالي از محضر خانواده كسب اجازه كرد و به سمت عش آل محمد(ص) قم هجرت كرد. در ديار قم در درس مكاسب آيت الله عباسعلي كاظمي، كفايه آيت الله صالحي زنجاني حاضر و از محضر پرفيض آنان بهره مند شد. پس از گذراندن مرحله سطح به حلقه درس خارج اساتيد برجسته آن زمان وارد گشت در محضر اساتيدي همانند آيت الله

جعفري اراكي، آقا مجتبي تهراني زانوي تلمذ بغل كرد. نامبرده سفرهاي تبليغي فراواني به كشورهاي خارج از جمله آذربايجان و هند داشته است كه اين حاكي از عزم ايشان در تبليغ دين مبين اسلام و نشر مذهب نجات بخش بشريت شيعه اثني عشري مي باشد.

رودسرابي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن رودسرابي

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

در پانزدهم شهريور سال 1333 شمسي در روستاي رودسراب از توابع شهرستان سبزوار در يك خانواده روحاني به دنيا آمدم. در سن هفت سالگي به مكتب خانه روستا رفته و با قرآن آشنا شدم. بعداز آشنايي ابتدايي با قرآن در سال 43 _ 42 با راهنمايي مرحوم پدرم كه مدرس ادبيات عرب در حوزه علميه سبزوار بود به آن حوزه وارد شدم. در حوزه علميه سبزوار ابتدا كتابهاي مقدماتي آموزش خواندن و نوشتن و كتاب نصاب الصبيان به منظور آشنايي با لغات عربي در رأس آموزشها قرار گرفت. پس از آن كتاب جامع المقدمات كه صرف و نحو ابتدايي است و كتاب سيوطي و مغني را به عنوان آشنايي با ادبيات عرب از محضر اساتيد آن حوزه در مدت تقريباً چهال سال تدريس نمودم. در سال 1348 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه مشهد مقدس هجرت نموده و در مدرسه آيت الله العظمي ميلاني(ره) در ادامه آشنايي با ادبيات عرب به تحصيل معاني بيان، بديع، كتاب مختصر المعاني تفتازاني و براي آشنايي با فقه و اصول ابتدايي كتاب مختصر النافع و اصول الفقه مظفر و براي آشنايي با عقايد اماميه كتاب اعتقادات صدوق را از محضر اساتيد آن مدرسه حجت هاشمي

خراسانى، آقاي رجائي بيرجندي و آقاي نقيبي تربيتي تعليم گرفتم.

در اين دوره كه تقريباً سه سال طول كشيد هم زمان كارهاي فرهنگي تبليغي را شروع نموده و در ايام تبليغ به روستاها و شهرستانها اعزام مي شدم. در سال 1350 براي ادامه تحصيل به قم هجرت نمودم. درابتدا در مدرسه مهديه تحت اشراف آيت الله العظمي مرعشي نجفي ساكن شدم و بقيه دوران را در مدرسه خان تحت اشراف آيت الله العظمي بروجردي سپري نمودم. در اين دوره كتابهاي سطح عالي فقه و اصول مكاسب و كفايتين، فلسفه و كلام شرح منظومه و اسفار و شرح تجديد در محضر اساتيد بزرگواري همچون آيت الله صلواتى، ستوده، تقديرى، سيد كاظم حائرى، جوادي آملى، محمدي گيلانى، امين نجف آبادى، گذراندم. در سال 1357 در درس هاي خارج حوزه شركت نموده و در بين درسها در محضر درس آيت الله وحيد خراساني مستقر شده و تا الان ادامه دارد و تقريرات درس اصول ايشان را تقريباً نوشته ام.

روياني، ابونصر شريح

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 505 ق)، قاضى، فقيه و اصولى شافعى. وى سمت قضاى آمل را بر عهده داشت. از آثارش «روضه الحكام و زينه الاحكام» است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (592/1)، كشف الظنون (923)، معجم المؤلفين (298/4)، هديه العارفين (416/1).

ري شهري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ري شهري

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/8/1

زندگينامه علمي

حجت الاسلام و المسلمين محمد محمدي نيك، مشهور به «ري شهري» در آبان سال 1325 در شهرري در خانوده اي متدين ديده به جهان گشود. وي پس از پايان تحصيلات ابتدايي، درسال 1339 وارد حوزه علميه شهرري (مدرسه برهان) شد و در سال 1340 براي ادامه تحصيل به قم رفت و تا پيروزي انقلاب اسلامي، مدارج تحصيل را تا سطوح عالي در حوزه علميه قم طي كرد. حجت الاسلام ري شهري، سطوح عاليه را نزد اساتيد بزرگي چون حضرات آيات عظام حاج ميرزا علي مشكيني، حاج شيخ محمد فاضل لنكراني و حاج سيد محمد باقر طباطبايي تلمذ نمود و دروس خارج فقه و اصول را در سال 1347 در شرايطي آغاز كرد كه حوزه علميه قم از فيض حضور امام خميني (ره) بي بهره بود، بنابراين خارج اصول را از محضر حضرات آيات عظام مرحوم حاج شيخ محمد علي اراكي و حاج شيخ حسين وحيد خراساني استفاده كرد و خارج فقه را از محضر حضرات آيات عظام حاج ميرزا علي مشكيني، حاج شيخ جواد تبريزي، مرحوم حاج سيد محمدرضا گلپايگاني و مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري بهره برد.

حجت الاسلام ري شهري از ابتداي نهضت اسلامي، بويژه تحت تأثير جريان 15 خرداد 1342 با اهداف و

ديدگاههاي حضرت امام (ره) آشنا شد و در تاريخ 20 تير ماه 1344 توسط ساواك مشهد دستگير و به زندان محكوم شد. وي در سال 1345 ضمن تمرد از شركت در جلسه دادگاه تجديد نظر ساواك، به نجف اشرف رفت و پس از مدت يكسال به ايران بازگشت و حدود 18 ماه در حوزه علميه مشهد به تحصيل پرداخت. در همين زمان مجدداً تحت تعقيب ساواك قرار گرفت و در دادگاه تجديد نظر بار ديگر به زندان محكوم شد.حجت الاسلام ري شهري در سال 1356 به دليل سخنراني عليه رژيم شاه در حسينيه اصفهاني هاي آبادان، توسط ساواك ممنوع المنبر شد. وي به دليل سخنراني عليه رژيم در نهاوند آبادان، مشهد، هرمزگان و زابل مورد تعقيب ساواك بود و تظاهرات مردم هرمزگان و زابل در رابطه با قيام سراسري مردم ايران عليه رژيم، پس از سخنرانيهاي او صورت گرفت.

حجت الاسلام ري شهري پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سمت حاكم شرع دادگاههاي انقلاب اسلامي دزفول، بهبهان، گچساران، بروجرد، رشت و گنبدكاووس خدمت كرد و سپس به اهميت حفظ و اصلاح نيروهاي مسلح، پس از پيروزي انقلاب اسلامي و به منظور مقابله با توطئه هاي ضد انقلاب دراين ركن مهم، در اواسط سال 1358 به رياست دادگاه انقلاب ارتش منصوب شد. وي با توجه به شرايطي كه قانون اساسي براي تصدي وزارت اطلاعات معين كرده بود (بويژه شرط اجتهاد)، نخستين وزيراطلاعات در جمهوري اسلامي ايران بود كه با كسب آراء اكثريت قاطع نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در سال 1363 به اين سمت منصوب گرديد.حجت الاسلام ري شهري در سال 1368 به دادستاني كل كشور منصوب شد

و تا اوايل سال 1370 در اين سمت خدمت كرد و همزمان در تاريخ 13 دي ماه 1368 از سوي رهبر معظم انقلاب به عنوان دادستان ويژه روحانيت منصوب شد. حجت الاسلام ري شهري همچنين در سال 1369 به فرمان رهبر فرزانه انقلاب به توليت آستان مقدس حضرت عبدالعظيم الحسني (عليه السلام) منصوب گرديد. انتصاب وي دراين سمت، آغاز تحول اساسي درعمران و توسعه اين مجموعه مهم مذهبي بوده است. وي در انتخابات دومين دوره مجلس خبرگان رهبري، به عنوان داوطلب منفرد شركت كرد و از سوي مردم استان تهران برگزيده شد، همچنين در سومين دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبري، كانديداتوري او از سوي جامعه مدرسين حوزه علميه قم و جامعه روحانيت مبارز و ساير گروههاي سياسي مورد حمايت قرار گرفت و با رأي قاطع مردم بار ديگر به نمايندگي اين مجلس انتخاب گرديد.

حجت الاسلام ري شهري در سال 1370 به سمت نماينده مقام معظم رهبري و سرپرست حجاج منصوب شد كه اين مسئوليت هنوز ادامه دارد. حجت الاسلام ري شهري بنيانگذار اولين و بزرگترين مجموعه فرهنگي در حديث و علوم مربوط به آن است. وي در اواسط سال 1374 به همراه جمعي از شخصيتهاي صاحب نام سياسي و مذهبي، جمعيت دفاع از ارزشهاي انقلاب اسلامي را بنيان نهاد. اين جمعيت پس از طي مراحل قانوني رسميت يافت و هيئت مؤسس آن، به اتفاق آراء، حجت الاسلام ري شهري را به سمت دبيركل جمعيت انتخاب كردند. اين جمعيت پس از چند سال حضور مؤثر، خيلي زود عرصه سياسي كشور را ترك كرد. اوج فعاليت جمعيت دفاع از ارزشها به هنگام نامزد كردن دبير كل خود براي رياست

جمهوري هفتم بود. حجت الاسلام ري شهري هم اكنون، ضمن تحقيق و تدريس و توليت آستان حضرت عبدالعظيم (ع)، عهده دار نمايندگي ولي فقيه و سرپرستي حجاج ايراني است. از وي تاكنون بيش از 30 كتاب پژوهشي در59 جلد منتشر شده است.

ريزي، عبدالوهاب

قرن:16

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم و فاضل و مجتهد جامع بوده، در اصفهان نزد سيّد حجّة الاسلام، و در نجف تحصيل نموده، و پس از مراجعت در وطن خويش ساكن گرديده، و به ترويج دين و اجراى احكام پرداخته، و پس از وفات، در مسجد خويش، در اطاقى مخصوص مدفون گرديد.

صاحب عنوان، عالم و فاضل محقّق جامع مجتهد فقيه اصولى، در اصفهان و نجف اشرف در نز اساتيد آنجا تلمّذ نموده، و از اساتيد خود به دريافت اجازه ي روايت و اجتهاد مفتخر گرديده، كه عبارتست از اجازه از حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى، و آقا سيد محمّد كاظم يزدى، و آخوند ملاّ محمّد كاظم خراسانى.

پس از تكميل تحصيلات به اصفهان مراجعت نموه، و گاهى در شهر، و اغلب در قصبه ي ريز ساكن بوده، و در همانجا وفات يافته، و جنازه ي او با تجليل و تكريم به شهر منتقل گرديده، در تكيه ي آقا شيخ مرتضى ريزى (برادر نامبرده) مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

رئيس زاده، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين رئيس زاده

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب پس از گذراندن مدرسه ابتدائي در سال 1353 وارد نظام طلبگي شده و ابتدا در شهرضا با شروع كتاب شرح امثله و صرف مير ادبيات را آغاز نمودم پس از يك سال گذراندن دروس طلبگي در اين شهر وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح وحدود چهارده سال دروس خارج فقه و اصول را شركت نمودم. هم زمان با دروس خارج دروس سنگرهاي ايدئولوژيك در رابطه با نقد مكتب ماركسيسم كه توسط آية الله مصباح

يزدي ارائه شده بود گذراندم و با قبولي در اين دوره و امتحانات شفاهي وارد دوره آموزشي با هدايت و نظارت استاد مصباح يزدي شدم و موفق به گذراندن دوره عمومي معارف اسلامي مشتمل بر معارف قرآن-فلسفه اسلامي-و آشنائي با علوم انساني "اقتصاد –حقوق – سياست و..." شدم و سپس وارد رشته تخصصي اقتصاد شده و يك سال اين رشته را گذراندم بعلت اشتغال به كارهاي اجرائي در تهران يك سال وقفه در تحصيل افتاد و پس از بازگشت رشته تخصصي علوم سياسي را تا مقطع كارشناسي ارشد گذراندم ودر سال 1375 با ارائه پايان نامه با عنوان نقش مردم در مشروعيت نظام سياسي در اسلام و گذراندن امتحانات مربوطه موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس در اين رشته شدم.

هم زمان با تحصيل در دروس فقه و اصول و رشته هاي معارف اسلامي و علوم سياسي در مدارس مختلف مركز جهاني علوم اسلامي و جامعة الزهراء"س" به تدريس فقه - اصول - علوم سياسي پرداختم كه تدريس در امور مذكور تاكنون ادامه دارد.

زارع، عزيزالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيز الله زارع

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب عزيزالله زارع فرزند خليل متولد 1340 از شهر آمل در سال تحصيلي 3_1352 براي تحصيل علوم حوزوي وارد مدرسه علميه مسجد جامع آمل شدم مقدمات دروس حوزوي مانند گلستان سعدي و نصاب الصبيان و برخي از كتاب هاي جامع المقدمات را در آن مدرسه فراگرفتم و چون مدرسه آن زمان از نظر مديريت دچار مشكلاتي بود و برنامه مدوني براي طلاب وجود نداشت سال آينده به مدرسه مسجد هاشمي آمل رفتم عدم استاد و فضاي مناسب

آموزشي و مشورتي كه با حضرت آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي(ره) داشتم سبب شد به حوزه جعفريه رستمكلاي بهشهر كه تحت اشراف حضرت آيت الله ايازي رضوان الله تعالي عليه اداره مي شد بروم و در سال 7_ 1356 به حوزه مقدسه علميه قم آمدم و چون در قم مواجه شديم با تعطيلي حوزه به جهت قيام و انقلاب و تظاهرات خيابانى، غالباً درس ها را تا لمعه جلد اول نزد اساتيد خصوصي مي خواندم كتابهاي كه قبل از لمعه جلد اول خوانده شد عبارت اند از جامع المقدمات، سيوطى، حاشيه ملاعبدالله، منطق مظفر جلدين اصول فقه مغني باب رابع، معالم الاصول و جلد دوم لمعه را در درس حضرت استاد وجداني فخر(ره) شركت كردم. رسائل شيخ انصاري را نيز در محضر معظم له خواندم. بيشتر مكاسب شيخ را در محضرت آيت الله پاياني بودم و بخشي را نيز از نوار مكاسب آيت الله ستوده استفاده كردم. كفايه الاصول را نزد آيت الله صالحي مازنداني و بخشي را نزد حضرت آيت الله پاياني خواندم.

همراه دروس سطح حوزه درس فلسفه را نيز از بداية الحكمة شروع كردم و بعد از آن نهاية الحكمة را خواندم و سپس بخشي از كتاب منطق و فلسفه شرح منظومه حاجي سبزواري فراگرفتم مدتي در فلسفه شرح منظومه از درس حضرت استاد آيت الله انصاري شيرازي استفاده مي كردم.

سپس به اسفار ملاصدرا پرداختم بعضي از مجلدات آن را در درس حضرت استاد آيت الله حسن زاده آملي و بعضي ديگر را از محضر حضرت استاد جوادي آملي فراگرفتم همزمان جلد سوم اشارات را در محضر حضرت استاد حسن زاده آملي مي خواندم.

بعد از خواندن مجلداتي از اسفار به

درس مصباح الانس ابن فناري حضرت استاد آيت الله حسن زاده آملي پرداختم كه متأسفانه به سبب ايجاد مزاحمت بعضي جهالِ مخالفِ درس عرفان براي شاگردان شناخته شده كارت ورود به جلسه درس تهيه شده است و بعد از اينكه مدتي با كارت ورود به جلسه درس برقرار بود. استاد به جهت پايه اين از مزاحمت ها درس را تعطيل نموده اند و شاگردان را از اين نعمت عظمي محروم شده اند.

تمام كتاب تمهيد القواعد ابن تركه را در عرفان نظري را با نوارهاي درسي حضرت استاد جوادي آملي خواندم و بخشي از شرح فصوص الحكم قيصري را نيز با نوارهاي استاد جوادي آملي و استاد حسن زاده آملي خواندم و باقيمانده را نيز مترصد فرصتي هستم كه بخوانم در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله فاضل لنكراني سالهاي زيادي شركت كردم و چون مباحث فقهي معظم له در ابواب عبادات بود چهار سال نيز در درس فقهي حضرت آيت الله وحيد خراساني كه در معاملات (خارج (بيع مكاسب) بود شركت نموده ام. با تشكيل مركز تخصصي فقه ائمه اطهار تحت اشراف آيت الله فاضل لنكراني بعد از قبولي امتحان شفاهي دوره تخصصي فقه را در حد اجتهاد متجزي در آن مركز گذراندم و اكنون مشغول تحقيقات فقهي در برخي از موضوعات مي باشم و تدريس تفسير الميزان را نيز در مدرسه آيت الله بروجردي (خان) مشغولم و بحمدالله از جهت تبليغ و منبر نيز چه در قم در بيوت و دفاتر علما و چه در خارج قم و چه در اوقات مخصوص تبليغ مانند ماه مبارك و محرم الحرام و دهه آخر صفر و چه در غير آن، وقتم

بسيار مشغول است. چند سالي در صداي جمهوري اسلامي استان مازندران تحت عنوان درس هاي از نهج البلاغه يا تبيين اسماي ماه مبارك رمضان مباحثي از اين كمترين پخش مي شد.

در سال 1362 رساله اين تحت عنوان اخلاقي در دوجهان بيني اسلام و كمونيسم نوشته ام كه مدتي جزوه درسي سپاه پاسداران استان كردستان قرار گرفته است و نسخه آن نيز موجود است در سال 1376 نيز مقاله اي از اين حقير تحت عنوان حوزويان طائفان بيت الله انفسي در روزنامه جمهوري اسلامي به چاپ رسيده است.

زارعي، عباسعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباسعلي زارعي

محل تولد : سبزه وار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباسعلي زارعي مشهور به زارعي سبزه واري مطابق شناسنامه در سال 1348 در روستاي گاچ از توابع شهرستان سبزه وار متولّد شدم. نام پدرم محمد و نام مادرم ماندگار زهرائي مي باشد. وران كودكي را در آغوش پدر و مادر سپري كرده و قبل از دبستان در سن پنچ سالگي به مكتب قرآن رفته و مشغول فراگيري قرآن و بعضي كتابهاي ديني شدم. درس 1356 در شهرستان سبزه وار به دبستان رفته و مشغول تحصيل شدم. ر سال 1362 به طور رسمي وارد حوزه علميه سبزه وار شده و مشغول تحصيل در حوزه شدم تا سال 1365 در سبزه وار از محضر اساتيدي همچون شيخ محمد علي ابراهيم نژاد، سيد محمدشبيري، شيخ حسين طالبي درس سطح را از مقدمات تا اتمام لمعتين استفاده نمودم.

در سال 1365 در امتحان ورودي مشهد مقدس شركت نموده و پذيرفته شدم.در مشهد مقدس از محضر حضرات حجج الاسلام آقاي جوهري، علامه زاهدي،سنا بادي، علمي و

حضرات آيات مرتضوي و فلسفي و آشتياني و خلخالي تتلمذ نمودم. در مشهد مقدس به تقاضاي بعضي از طلاب درسهاي مقدمات تا لمعه را تدريس مي نمودم و در سال 1368 اولين كتاب خودم به نام مسائل منطقي شرح منظومه حكيم سبزه واري را تأليف نمودم. درطول مدتي كه در مشهد بودم يعني مدت نزديك به پنچ سال با جديت تمام به امر تحصيل و تدريس و تأليف مشغول بودم و بركات فراواني در طول اين مدت نصيب بنده شد.در شبانه روز فقط 5يا 6 ساعت استراحت مي كردم و ساعات ديگر را در راه تحقيق و تحصيل سپري كرده و بطور كامل استفاده مي نمودم.در مدرسه موسي بن جعفر (ع) مشغول تحصيل و تدريس شدم و در امتحان كفايه ممتاز شناخته شدم.

و در اواخر سال 1369 به توصيه اساتيد محترم عازم شهر قم شده و در حوزه علميه قم پذيرفته شدم.

در حوزه علميه قم از محضر اساتيد بزرگوار آيات عظام فاضل لنكراني، ميرزا جواد تبريزي، وحيد خراساني، سيد موسي شبيري زنجاني در فقه و اصول و از محضر حضرات آيات حسن زاده آملي و جوادي آملي در فلسفه استفاده بردم و از سال 1371 در مدرسه آية الله العظمي گلپايگاني و مدرسه دار الشفاء و فيضيه مشغول تدريس مكاسب،رسائل، بداية الحكمه، نهايه الحكمه، شرح منظومه، بودم، و در حال حاضر مشغول چهارمين دوره تدريس كفايه الاصول و مشغول به تدريس خارج فقه مي باشم.تاكنون كتابهايي را تأليف نموده ام كه گزارش آن خواهد آمد. در مراكزي مانند مدارس علميه الهادي و حجتيه و مركز فقهي ائمه اطهار و مركز تخصصي تربيت مدرس نيز تدريس

نموده و مي نمايم .

زال پور، خسرو

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خسرو زال پور

محل تولد : كازرون

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/5/9

زندگينامه علمي

آقاي خسرو زال پور در نهم مرداد سال 1345هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان كازرون ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني از يك سو و از سوي ديگر شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام الله عليه او را راهي حوزه علميه قم گردانيد. در سال 1361 وارد حوزه علميه قم گرديد و در مدرسه رضويه مشغول تحصيل گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1369 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل حورزوي در قم از محضر بزرگاني چون مرحوم آيت الله فاضل، آيت الله محمدي خراساني، آيت الله راستي، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته روابط بين الملل در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1381از دانشگاه شهيد بهشتي تهران فارغ التحصيل گرديد. و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان" نظام بين الملل و امنيت جمهوري اسلامي ايران" دفاع كرد.

استاد در ايام تحصيل در قم به امر تدريس در دانشگاهها پرداخت و در مراكزي چون

دانشگاه رازي كرمانشاه و دانشگاه آزاد اراك و... به تدريس پرداخت، كه حاصل زحمات ايشان پرورش دانشجويان فراوني مي باشد. وي از امر تحقيق و نگارش و تأليف غافل نماند و آثاري از قبيل "پيرامون انقلاب و امام خميني"و"پيرامون سازمان ملل و ساختار آن" مقالاتي را به رشته تحرير در آورده است.وي هم اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه رازي كرمانشاه مي باشد.

زالي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن زالي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سن 16 سالگي وارد حوزه علميه قم شدم و اكنون حدود 40 سال است كه در اين حوزه مقدسه اشتغال به تحصيل و تدريس دارم، دوره ادبيات را تا سطح لمعتين و قوانين الاصول در مدرسه علميه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) گذراندم، و همزمان در دروس مدرسه منتظريه(معروف به حقاني) و زير نظر آيت الله شهيد بهشتي و مديريت آيت الله شهيد قدوسي (رضوان الله تعالي عليهما) نيز توفيق حضور داشتم دروس سطح حوزه را نيز در محضر آن فقيه معظم گذراندم و همزمان به دروس عقايد، اخلاق و تفسير نيز اشتغال داشتم پس از اتمام سطح به دروس خارج حوزه پرداختم كه حدود 15 سال خارج فقه را در محضر آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) و … بودم و خارج اصول را از محضر آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري (قدس سره) و آيت الله وحيد خراساني (دامت بركاته) استفاده كردم و همزمان دروس عرفان « شرح قيصري» و … ، فلسفه، منظومه، اشارات، الشفاء و اسفار ملاصدرا را از محضر

حضرات آيات حسن زاده آملي، جوادي آملي، انصاري شيرازي و … بهره جستم و از درس تفسير اساتيد مختلف حوزه علميه نيز بحمد ا… برخوردار شدم.

اكنون بيش از ده سال است كه به تدريس خارج فقه با عنوان مكاسب محرمه، انفال، خمس، زكوه ، صوم، اعتكاف مشغولم و در حال حاضربه تدريس خارج فقه و اصول( يك دوره كامل با متن كفايتين) اشتغال دارم، علاوه برآن دروس حوزوي ادبيات تا سطح عالي مكاسب و كفايتين را بارها تدريس كرده ام. اينجانب به خاطر علاقه وافري كه به دروس تفسير، حديث ، نهج البلاغه ، احكام ، فلسفه و معارف اسلامي داشتم سالهاست كه بحمد ا…توفيق تدريس اين دروس را نيز دارم كه هم اكنون درس هاي نهج البلاغه پنجشنبه ها از راديو معارف پخش مي شود و دروس فلسفي را از نهايه مرحوم علامه تا منظومه سبزواري ، اسفار از جلد 1 تا جلد 8 (كه هم اكنون مشغول هستم ) تدريس داشته ام.

همزمان با دروس حوزوي در دانشگاه نيز تدريس مي كردم، از همان اوايل بازگشايي دانشگاهها پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در دانشكده هاي مختلف دانشگاه تهران، علوم پزشكي تهران، و سپس تربيت مدرس قرآن به ارائه دروس معارف اسلامي به معناي اعم آن ، فلسفه ملاصدرا، اسفار، شواهد الربوبيه، اخلاق اسلامي و پاسخ به سوالات پرداختم ، در دانشگاه قم ، تربيت مدرس قم ، دانشگاه آزاد اسلامي قم نيز به تدريس معارف اسلامي ، نهج البلاغه ، تفسير ، احكام، فلسفه ، حكمه متعاليه و پاسخگويي به سوالات دانشجويان و اساتيد همت گماشتم در طول اين مدت

فراوان رساله هاي علمي و پايان نامه هاي دانشجويان و حوزويان را نيز بر عهده داشتم كه هم اكنون نيز با عنوان استاد راهنما ، مشاور و داور در اين قسمت توفيق دارم .

در گزينش اساتيد معارف براي دانشگاه هاي سراسر كشور نيز به عنوان استاد مصاحبه گر در معاونت اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري توفيق انجام وظيفه دارم از زمان شروع دروس تخصصي حوزه علميه قم در مراكز تخصصي كلام تفسير، تبليغ نيزاشتغال داشته و به تدريس فلسفه ملا صدرا تفسير قرآن، ترتيبي و موضوعي و فلسفه اخلاق پرداختم از جمله كارهاي علمي و فرهنگي اينجانب حضور در مراكز علمي و فرهنگي حوزوي و دانشگاهي جهت سمينارهاي علمي و پاسخ به سوالات بوده است همچنان كه در تمام ايام تبليغي و ايام الله و مناسبات تبليغي در داخل و خارج كشور حضور داشته و انجام وظيفه مي نمودم و لازم به يادآوري است كه صدا و سيما هم به مناسبتهاي مختلف به تهيه فيلم و نوار پرداخته اند كه قسمت زيادي از اندوخته ها تا به حال ارائه شده است به ويژه راديو معارف در تهيه مطالب در زمينه هاي عرفان اسلامي، تفسير، ترجمه نهج البلاغه، اعياد و وفيات، مناسك حج و فلسفه حج، فلسفه احكام و فقه اسلامي و … زمينه توفيق مطالعه و ارائه آنها را فراهم آورده است. در جامعة الزهرا قم نيز مباحث معاني بيان، بديع، رسائل، اصول الفقه، اخلاق را طي سالهاي تحصيلي تدريس داشته ام كوتاه سخن اينكه اينجاب با لطف الهي و عنايات حضرت باري تعالي عمر و زندگي را كه حدود 40 سال آنرا بخش

علمي در حوزه علميه قم به خود اختصاص داده است پيوسته اشتغال به تحصيل و تدريس و تبليغ و يا صرف وقت در تهيه جزوات علمي و يا مصاحبه هاي علمي و تحقيقات حوزوي داشته ام.

زاهد علايي بخاري، ابوعبداللَّه، محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 546/545 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، واعظ و متكلم حنفى. معروف به علاء زاهد. در آخر عمرش املاى حديث مى كرد. وى از مشايخ صاحب «الهدايه» بود. از آثارش «تفسير القرآن» يا «تفسير محمد بن عبدالرحمان» يا «تفسير علائى» است كه بيش از هزار جزء مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (458 ،454)، معجم المؤلفين (133/10)، الوافى بالوفيات (232/3)، هديه العارفين (91/2).

زاهدي غزميني خوارزمي، نجم الدين، ابوالرجاء مختار

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 658 ق)، فقيه و اصولى حنفى. معروف به زاهدى. نسبت وى به غزمين از قصبات خوارزم مى رسد. سفرى به بغداد و روم كرد. وى از شاگردان سكاكى بود. از آثارش: «المجتبى» در شرح «المختصر القدورى»، در فقه حنفى، در سه مجلد؛ «الصفوه»، در اصول فقه؛ «فرائض زاهدى»؛ «الجامع فى الحيض»؛ «كتاب فضائل» يا «فضائل شهر رمضان»؛ «رساله الناصريه»، در نبوت و معجزات؛ «قنيه الفتاوى»؛ «قنيه المنيه لتتميم الغنيه»؛ «الحاوى فى الفتاوى»؛ «تفسير قرآن» يا «تفسير زاهدى»؛ «زاد الائمه فى فضائل خصيصه الامه»؛ «فضل التراويح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (72/8)، ريحانه (357/2)، كشف الظنون (1921 ،1631 ،1592 ،1447 -1446 ،1357 ،1278 ،1247 ،1080 ،945 ،897 ،895 ،893 ،866 ،628 ،577)، لغت نامه (ذيل/ مختار)، معجم المؤلفين (211/12)، هديه العارفين (423/2).

زاهري، ميرزا احسان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج ميرزا احسان زاهري

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/3

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي را در مدارس كاشان گذراندم كه در همان زمان از دبستان روحيه مبارزاتي و محو عكس هاي شاه را از كتاب داشتم. دبيرستان را در دبيرستان محموديه شبانه گذراندم، مقداري هم به ادبيات عرب و دروس حوزوي توجه داشتم و كار هم مي كردم. با پايان ديپلم در سال 1353 با حضور در كلاس هاي آقاي حجة الاسلام والمسلمين محسن قرائتي و آشنايي و مشورت هاي مكرر با علما كه به دانشگاهها و تربيت معلم بروم يا حوزه، يكي از علماي كاشان حضرت حجةالاسلام حاج آقا خراساني فرمود: ارزيابي كن كدامين راهها حفظ انسان را بيشتر تأمين مي كند زيرا بيشتر من به فكر خدمات به مردم بودم. اينجا پايان مشورت محقق شد. به دعوت

حجةالاسلام قرائتي به قم و سپس به مدرسه رسالت معرفي شدم. اولين صبحانه را در منزل ايشان در قم صرف نمودم. دروس كلاسيك حوزوي را در مدرسه رسالت قم گذراندم تا آغاز و شور انقلاب اسلامي ايران آنگاه تا سال 1358 در مدرسه رسالت سطح اول ادبيات را گذراندم. لمعه و اصول را در حوزه آزاد آغاز نمودم تا سال 1361 كه رسائل و مكاسب مي خواندم. با درخواست حجةالاسلام قرائتي به استان سيستان و بلوچستان هجرت جهت تدريس معلمان نهضت سوادآموزشي و مديريت و راه اندازي آن.

در زاهدان به درس كفاية الاصول حجةالاسلام و المسلمين حاج آقا مؤيدي حضور و در كنار آن نوارهاي كفايه حضرت آيةالله فاضل لنكراني و مكاسب مرحوم آيةالله ستوده و رسائل حجةالسلام اعتمادي را مرور و خلاصه نويسي در طول مدت بيش از دو سال تا دي ماه 1363 نمودم. سپس به حوزه برگشتم درس خارج حضور يافتم. فقه و اصول در آن روزگار فقه آيةالله منتظري، اصول آيةالله حاج شيخ حسين مظاهري درس رسائل را مروري حضرت آيةالله راستي كاشاني و مجدداً به دو درس كفاية الاصول جلد يك و دو مرحوم آيةالله ستوده حاضر شدم. و تا پايان ديماه 1366 مروري به كتاب هاي كفايه و رسايل و مكاسب داشتم. سال 1366 به استان سيستان و بلوچستان و تدريس در دانشگاههاي آن ديار و تدريس در تربيت معلم و افسران ارتش و مسئوليت در سه نيروي ارتش كارهاي جديدي را آغاز نمودم. ادامه دروس حوزوي را در زاهدان همراه خود با مباحثات داشتم. با خلع آيةالله منتظري از قائم مقامي با ناراحتي شديد از برخورد ايشان با مواضع امام راحل و

روشن شدن بسياري از مسائل از پشت پرده ابهام ديگر دروس و مواضع ايشان را براي خود و دوستان طرد نمود. آنگاه از سال 1369 به حوزه بازگشتم. حداقل بيش از 12 سال درس خارج حضور يافته ام. در اين مدت 69 تا 83 كه در حوزه حدود 14 سال بوده ام. تدريس در مدارس علوم جهاني مرعشيه چند سال طلاب خارجي، تدريس اصول استنباط و اصول فقه چندين دوره در حرم مطهر ،تدريس لمعه در فيضيه و مدرسه آيةالله مرحوم نجفي مرعشي، تدريس بدايه و نهايه در فيضيه، تدريس رسايل و مكاسب و كفايه در مدرسه آية گلپايگاني و فيضيه، تدوين كتاب ها از سال 1380 آغاز و چاپ گرديد كه تاكنون ادامه دارد. از سال 1383 به دعوت كارهاي تحقيقي و ستادي توسط حجةالاسلام حاج محسن قرائتي به تهران دعوت و سپس امامت جمعه احمدآباد مستوفي را قبول نمودم كه الان ادامه دارد.

زجاجي مجرد، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد زجاجي مجرد

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

حقير به سال 1342 شهريور ماه در يك خانواده مذهبي در كاشان متولد گرديدم كه پس از گذراندن دوران تحصيلي ابتدائي و راهنمايي (سال سوم) مصادف با انقلاب اسلامي شدم كه نسبت به سن خود يكي از عاشقان امام خميني(ره) مطرح بودم.در انقلاب شركت نموده و پس از آن با فرمان امام(ره) مبني بر تشكيل بسيج يكي از نيروهاي اوليه بسيج بودم و به عنوان مربي آموزش نظامي و سپس به عنوان مسئول آموزش نظامي مطرح شدم و با شروع شرارت هاي دشمن در كردستان از طرف جهاد سازندگي به مدت سه ماه

به كردستان و بانه رفتم و در عمليات جاده سردشت _ مريوان شركت داشتم. با شروع جنگ تحميلي به عنوان رزمنده در جنگ شركت كردم.(بسيجي) درجنگ ها و عمليات هاي فتح المبين،بيت المقدس،محرم،شلمچه،آبادان،ماهشهر كه مجموعاً حدود 20 ماه تا سال 62 در جبهه حضور داشتم.سال 1362 وارد حوزه علميه امام خميني(ره) شدم و حدود 2 سال در آن حوزه و سپس تاكنون در حوزه علميه حضرت آيت الله يثربي به عنوان يك طلبه مي باشم كه بحمدالله دوران سطح 1 و 2 و 3 را تمام نموده. (اتمام كفايتين)سپس يك دوره 9 ساله درس خارج فقه حوزه كاشان را گذرانده و سپس تا به حال يك دوره درس خارج اصول را گذرانده ام و از چند نفر از علماء و مراجع موفق به كسب اجازه نيز شده ام. همزمان با حوزه و دروس آن موفق به تحصيل در دانشگاه شده ام. بحمدالله در عرض دروس حوزه و دانشگاه اقدام به نويسندگي نموده ام كه تا به حال ادامه دارد.همچنين از سال 1375 تا به حال در كرسي خطابه بوده ام كه تا به حال در سطح كشور و خارج انجام وظيفه نموده ام. همچنين در حوزه و دانشگاه اقدام به تدريس نموده ام. همچنين موفق به اخذ چندين تشويق نامه علمي شده و استاد رسمي تاريخ اسلام با گرايش صدر اسلام و امامت مي باشم.

زروندني رحماني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد زروندي رحماني

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

سال 1336 در روستاي زروند از بخش طاغون كوه نيشابور در خانواده اي مذهبي متولد شدم . در طول سه سال تحصيلي موفق شدم تا كلاس پنجم ابتدائي را با نمره هاي

خوب به پايان برسانم . سال 1349 به مدرسه علميه گلشن در نيشابور رفته ، امثله و شرح آنرا ظرف مدت هفت- هشت روز تمام كردم . بعد از نه ماه وارد حوزه علميه مشهد شدم و در مدرسه اي بنام مدرسه آقاي موسوي نژاد كه از بهترين مدارس داراي برنامه مشهد بود ، پذيرفته شدم . اولين استاد بنده در همان روستاي خودمان جناب آقاي شيخ قاسم شور گشتي بود .

دروس مقدماتي و بخشي از دروس سطح را در مشهد خواندم از جمله بخش اول رسائل را خدمت استاد عزيز مرحوم شهيد هاشمي نژاد تلمذ نمودم و مكاسب محرمه را خدمت مقام معظم رهبري خواندم .

سال 1354 به حوزه علميه قم آمدم . سال 56-55 بود كه در مدرسه خان مستقر شدم و از اساتيد متعددي استفاده كردم ؛ بخشي از مكاسب را نزد آيت الله صانعي خواندم و بخش باقيمانده رسائل را خدمت آقاي اعتمادي گذراندم . كفايه را نيز نزد حضرات آيات فاضل ، سلطاني ، سبحاني و مظاهري تلمذ نمودم . در تفسير، درس آيت الله خزعلي و آيت الله مشكيني شركت كردم .اما اساتيدي كه درس خارج را خدمتشان تلمذ كردم عبارتند از : آيات عظام وحيد خراساني ( حدود بيست و دو- سه سال خارج فقه و اصول ) ، شيخ جواد تبريزي ( هفت- هشت سال خارج فقه ) ، ميرزا هاشم لاريجاني ( مدت كوتاهي خارج اصول ) و آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي .دروس فلسفه ( منظومه ، نهايه الحكمه ، اسفار ، فصوص الحكم و اشارات ) را نزد حضرات آيات محمدي

گيلاني ، حاج شيخ يحيي انصاري دارابي ، مصباح يزدي ، جوادي آملي و حسن زاده آملي خواندم .

از الطاف الهي اين بوده كه اين توفيق را داشته ام و از همان سالهاي اولي كه وارد حوزه علميه مشهد شدم ، تدريس را شروع كردم و تا كنون علاوه بر دروس مقدمات ، دروس سطح از جمله رسائل ، مكاسب ، كفايه ، بدايه و نهايه را سالهاي سال تدريس كرده ام . در حال حاضر علاوه بر چندين جلد كتاب ( كه در دست چاپ مي باشد ) ، افزون بر نود و پنج مقاله در مجله تخصصي فقه و مجلات ديگر از بنده چاپ شده است .

زعفراني اصفهاني، ابوسعيد حسين

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 369 ق)، حافظ، محدث، اصولى و مفسر. وى از ابوالقاسم بغوى و ابومحمد بن صاعد و حسين بن على بن زيد و همطبقه ى آنان حديث شنيد. ابوبكر بن ابى على و ابونعيم اصفهانى و گروهى ديگر از وى حديث روايت كرده اند.ابونعيم اصفهانى گويد كه زعفرانى به لحاظ شناخت استوار و دانش فراگيرش بندار اصول و حديث شهر ما بود. او داراى تصنيفات بسيار بود. از آثارش: «السمند» يا «مسند زعفرانى»، در حديث؛ «التفسير زعفرانى» يا «تفسير القرآن»؛ «الشيوخ».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (277/2)، ايضاح المكنون (482 ،305 /1)، سير النبلاء (518 -517 /16)، معجم المؤلفين (55/4)، الوافى بالوفيات (46 -45 /13)، هديه العارفين (305/1).

زكي، محمد موسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد موسى زكي

محل تولد : افغانستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدموسي زكي فرزند شهيد محمد عيسي فرزند شهيد محمد رسول از حدود سال 1362 دروس حوزوي را شروع كردم ولي از سال 1364 به طور مستمر به تحصيل ادامه دادم، تا سال 1365 در افغانستان و استان محل اقامت خويش تا معالم الاصول و منطق تحصيل نمودم.در پاييز سال 1365 با خانواده به ايران مهاجرت كردم. از شهريور 1362 در تهران (جامعه اميرالمومنين) ادامه دروس را مشغول شدم و تا تيرماه 1367 در همين مدرسه تا پايه ششم حوزه به تحصيل ادامه دادم. از تيرماه همان سال به قم هجرت كردم و تا شهريور 1377 تا سال چهارم خارج فقه و اصول را در اين حوزه علميه تحصيل نمودم. در مهرماه 1377 براي تدريس به رفسنجان رفتم و تا مهرماه 1379 دروس پايه پنجم و ششم و

هفتم و بخشي از پايه هشتم را در مدارس امام خميني(ره) رفسنجان و امام حسن(ع) رفسنجان تدريسص كردم. از مهرماه 1379 تا كنون در قم به تحصيل ، تدريس و تحقيق اشتغال دارم.

زماني نژاد، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر زماني نژاد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1343 شمسي. در شهر مقدس قم به دنيا آمدم و در سال 1356 ش وارد حوزه شده و مقدمات سطح و تا خارج در مدرسه آية الله گلپايگاني و مدرسه رضوية تا سال 1364 به پايان رساندم و دروس جديد را تا ديپلم متفرقه گذرانم.

و از سال 1365 تا كنون از دروس خارج حضرات آيات عظام شيخ جواد تبريزي و فاضل لنكراني و منتظري و وحيد خراساني و سبحاني و مددي شركت كرده و مي كنم و از درس فلسفه و تفسير آيات عظام حسن زاده آملي و انصاري شيرازي و جواد آملي بهره ها برده و مي برم در كنار تحصيل با نوشتن مقالات و تصحيح بعضي از متون درسي علما و تهّيه و تدوين بعضي از شناخت نامه ها و شرح حال و كتابشناسي جهت شخصيت هاي علمي به انجام وظيفه مي پردازيم.

و نيز در ده ها كنگره علمي در ايران و خارج شركت كرده و اكثر اين كنگره ها با تدوين كتابي و يا تصحيح كتابهائي و نوشتن مقاله و مقالات و... همكاري نزديك داشته ام و در اكثر اين كنگرها به عنوان معاون علمى، يا معاون اجرائى، يا معاون علمي و اجرائى و... به وظيفه عمل كرده ام.

زماني نژاد، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر زماني نژاد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1343 شمسي. در شهر مقدس قم به دنيا آمدم و در سال 1356 ش وارد حوزه

شده و مقدمات سطح و تا خارج در مدرسه آية الله گلپايگاني و مدرسه رضوية تا سال 1364 به پايان رساندم و دروس جديد را تا ديپلم متفرقه گذرانم.

و از سال 1365 تا كنون از دروس خارج حضرات آيات عظام شيخ جواد تبريزي و فاضل لنكراني و منتظري و وحيد خراساني و سبحاني و مددي شركت كرده و مي كنم و از درس فلسفه و تفسير آيات عظام حسن زاده آملي و انصاري شيرازي و جواد آملي بهره ها برده و مي برم در كنار تحصيل با نوشتن مقالات و تصحيح بعضي از متون درسي علما و تهّيه و تدوين بعضي از شناخت نامه ها و شرح حال و كتابشناسي جهت شخصيت هاي علمي به انجام وظيفه مي پردازيم.

و نيز در ده ها كنگره علمي در ايران و خارج شركت كرده و اكثر اين كنگره ها با تدوين كتابي و يا تصحيح كتابهائي و نوشتن مقاله و مقالات و... همكاري نزديك داشته ام و در اكثر اين كنگرها به عنوان معاون علمى، يا معاون اجرائى، يا معاون علمي و اجرائى و... به وظيفه عمل كرده ام.

زماني، رجبعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رجبعلي زماني

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

سال 1348 سيكل خود را گرفتم سپس در امتحانات عمومي حوزه علميه مشهد كه با سياست گزاري مرحوم آيت الله العظمي ميلاني برگزار گرديد شركت كردم و به فضل الهي در مدرسه معظم له پذيرفته شدم و درسهاي حوزوي را آغاز كردم. با پشتيباني مرحوم والد در مدرسه مرحوم آيت الله ميلاني طي پنج سال دوره سطوح اوليه گذراندم و

از محضر اساتيدي همچون حجج اسلام اسلامى، نجفى، نقيبى، بني هاشمي (ره) اختري بهره مند شدم.سطوح عالي را آغاز كرديم و از بركات وجودي اساتيدي همانند حجةالاسلام والمسلمين آهنيان، محسنى، محقق و آيت الله رضازاده و فلسفي استفاده بردم دروسي همچون رسائل و مكاسب را فراگرفتم و سپس به شهر قم جهت ادامه تحصيل روانه شدم.در سال 1354ه ش عازم قم شدم و ادامه سطوح عاليه مكاسب و رسائل را در محضر آيت الله سيد ابوالفضل موسوي تبريزى، آيت الله پاياني به پايان رساندم و دروسي همچون كفايتين و بخش پاياني مكاسب را در محضر آيت الله العظمي فاضل لنكرانى و آيت الله ستوده به اتمام رساندم.در ضمن دروس فلسفه و كلام (اسفار - منظومه) و تفسير را از محضر آقايان آيت الله جوادي آملي و حسن زاده آملي و مشكيني و انصاري ... استفاده كردم و تلمذ نمودم.از سالهاي 1356 دروس خارج فقه و اصول را در محضر آيات عظام: فاضل لنكرانى، شيخ جواد تبريزى، آقاي منتظري و وحيد خراساني تلمذ كردم و بهره فراواني بردم. در ضمن بحث (رجال) را از محضر آيت الله شبيري زنجاني استفاده نمودم.تدريس در مدرسه دارالشفاء و فيضيه و حجتيه از عنايات الهي بود كه توانستم معالم الاصول، مختصر المعانى، اصول مطفر و ادبيات عرب را تدريس كنم و آنچه را آموختم به عزيزاني ديگر منتقل نمايم. كار تدريس را نه تنها در حوزه علميه مشهد و قم داشتم بلكه خداوند توفيق عنايت كرد سالهاي 65 تا 69 همان دروس قبلي به همراه رسائل و مكاسب و بدآيت الحكمة را در حوزه علميه زينبيه سوريه تدريس نمودم و

عده اي از طلاب عرب زبان از كشورهاي مختلف اسلامي كه در كشور سوريه به سر مي بردند همانند برخي از طلاب عراق، بحرين ، لبنان، مصر ، پاكستان ، افغانستان ، و نيجريه و... بودند سعي نمودم آنچه را اندوخته ام به اين عزيزان منتقل كنم (كه حدود 4 سال به طول انجاميد)بعد از انقلاب اسلامي كار تاليف را آغاز كردم و با استفاده از تجارب حجةالاسلام والمسلمين آقايان محمد جعفر امامي و پيشوائي كار ادامه پيدا كرد. كار جمعي ما (درس هايي از نظام دفاعي اسلام) به ثمر رسيد و چندين مرتبه به چاپ رسيد و به حمدالله در ميان رزمندگان اسلام (سپاه پاسداران - ارتش جمهوري اسلامي) مورد بهره برداري و تدريس قرار گرفت. و نيز كار جمعي ديگر همچون (معجم بحارالانوار) در دفتر تبليغات حوزه علميه قم انجام گرفت كه آن هم 14 جلد حجري شد و امروز از بركات وجودي آنها جامعه علمي اسلامي بهره مند مي شود.

زماني، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن زماني

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

پس از تحصيلات ابتدائي از سال 1349 هجري شمسي تحصيلات حوزوي را در شهرستان حيدريه آغاز كردم و 4 سال در حوزه علميه هراتي تحصيل كردم.سال 53 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه مرحوم آيه العظمي گلپايگاني ادامه تحصيل دادم. دروس سطح را در خدمت اساتيد مانند حجج اسلام : صلواتى، حسن تهرانى، ستوده ، سيد علي محقق داماد ، كريمي جهرمى، شريعتي كاشاني ، صانعي و موسوي تهراني فراگرفتم.از سال 61 درس خارج فقه و اصول را نزد

اساتيد بزرگوار حضرات آيات : فاضل لنكرانى، مكارم شيرازي ، صانعي ، منتظري ، وحيد خراساني و گلپايگاني نزديك 15 سال گذراندم.در اين دوره تحصيلي 5 جلد اصول فقه استدلالي را كه مشتمل بر بيش از نيمي از علم اصول فقه است را تأليف كردم كه هنوز به صورت مخطوط است وانگيره اين كار سنگين آن بود كه اجتهاد واقعي و اتخاذ آراء در مسائل فقهبدون اجتهاد و اتخاذ آراء در مسائل اصول فقه ممكن نيست.سپس رساله فقهي اجتهادي پيرامون (طهارت اهل كتاب و مشركين) را بعنوان رساله كارشناسي ارشد قرار داده و تاليف كردم.فلسفه اسلامي را با خواندن كتب : منظومه سبزوارى، نهايه الحكمه، اشارات بوعلى، مجلداتي از اسفار ملا صدرا، و فلسفه جامعه تاريخ نزد اساتيد بزرگواري چون: شهيد مطهرى، آيه الله جوادي آملى، انصاري شيرازى، حسن زاده آملى، محمدي گيلانى، نكونام و فياضي فرا گرفتم.عرفان اسلامي را با تلمذ و تحصيل كتاب: فصوص الحكم محي الدين و مصباح الانس نزد عارف رهپيموده استاد حسن زاده آملى فرا گرفتم.جهت فرا گيري زبان انگليسى، چون از كلاس ششم ابتدائي به حوزه علميه منتقل شده بودم، تمام كتب درسهاي زبان راهنمائي ، دبيرستان و كارشناسي دانشگاه را در طول يكسال نزد استاد محرم خاني گذراندم. سپس دوره 4 جلدي زبان را در مركز آموزش زبان مركز آموش عالي باقر العلوم (عليه السلام) سپري كردم تا آمادگي حضور در كلاس هاي زبان دوره ارشد و دكتراي دانشگاه را بيابم.سپس در كنكور ورودي كارشناسي ارشد (تربيت مدرس دانشگاه قم) شركت كرده و پس از قبولى و گذراندن دوره تحصيلي فارغ التحصيل شدم و رساله پايان نامه

من با نمره 20 حائز بالاترين رتبه دانشگاه شد.سال 77 در كنكور دكتراي علوم قرآن و حديث همان (تربيت مدرس دانشگاه قم) شركت كرده و سال 80دوره آموزشي را با معدل 78/18 به پايان رساندم.

در آن سال عضو هيئت علمي گروه علمي قرآن و حديث مركز جهاني علوم اسلامي قم شده و تا كنون به تدريس براي طلاب غير ايراني مشغولم.در طول دوران تحصيل مشغول تدريس رشته ها ودروس ادبيات عربى، منطق، فلسفه، معارف، اقتصاد اسلامى، اخلاق، نظام تربيتى، فقه مقارن، علوم قرآن و قرآن و مشركان در حوزه ها و مدارس و دانشگاه هاي مختلف بوده ام.

زماني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود زماني

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/11/20

زندگينامه علمي

حقير در سال 1359 پس از گذراندن دوره راهنمائي وارد حوزه علميه صاحب الزمان (عج) شهرستان شهرضا به مديريت و سرپرستي جناب مستطاب حجت الاسلام غدير علي مميز شدم و در مدت 3 سالي كه در آنجا به تحصيل اشتغال داشتم دوره مقدمات و قسمتي از كتاب شرح لمعه و اصول الفقه مرحوم مظفر را گذراندم. در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم و دوره سطح را تا سال 1367 از محضر اساتيدي چون مرحوم وجداني و مرحوم پاياني و حضرت مستطاب شيخ مصطفي اعتمادي و سيد موسوي تهراني (مد ظلهما) بهره بردم. در سال 1367 وارد مرحله درس خارج شدم و از محضر اساتيدي چون آيات عظام فاضل و تبريزي(از سال 67 تا 69 ) بهره بردم، از سال 68 به مدت يك سال دوره اصول و فقه استاد وحيد خراسانى بهره بردم. در

رشته فلسفه نيز از سال 63 كتب فلسفي رايج در حوزه ها را از محضر اساتيدي چون آيات عظام جوادي آملى، حسن زاده آملى، مصباح يزدى، محمد علي گرامى، علي زماني(عموي بنده) و فياضي دامت بركاتهم استفاده بردم. در رشته هيئت و نجوم نيز از محضر جناب استاد حسن زاده آملى و علي زماني بهره بردم. از آنجا كه آشنايي با علوم جديد را لازم مي ديدم بين سالهاي 65 تا 69 دوره متوسطه را تابستانها به صورت متفرقه گذراندم و در سال 69 موفق به اخذ ديپلم شدم. در سال 70 براي آشنايي با مباحث جديد كلامي وارد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) شدم و در رشته "دين شناسى" از اساتيد آن مركز استفاده بردم و در سال 76 با ارائه پايان نامه اي تحت عنوان "ترجمه كتاب مفهوم معجزه و نقد آن" دوره كارشناسي ارشد را به پايان بردم. در سال 76 براي تقويت بنيه علمي در زمينه فقه و اصول وارد موسسه بقيه الله (عج) شدم و از محضر اساتيد آن موسسه استفاده بردم. در كنار تحصيل به تحقيق در زمينه هايي كه در سطور قبل به آن اشاره شد، پرداخته ام كه حاصل آن چندين كتاب و رساله مي باشد كه ذكر خواهم كرد و همچنين به تدريس نيز اشتغال داشته و دارم.

زماني، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفي زماني درسال 1353هجري قمري درنجف آباد اصفهان درخانوادهاي متديّن و اهل فضل و تقوي بدنيا آمد. وي درپايان تحصيلات مقدماتي به قم رفت و به آموزش علوم ديني و زبان عربي پرداخت. زماني مدت هشت سال ازدروس فقه و اصول حضرت امام(ره) بهرهمند

شد و پس ازآشنايي با شهيد دكترمفتح نخستين اثرش را با نام ابراهيم بت شكن يا قهرمان توحيد منتشركرد. مرحوم زماني روحيه ظلم ستيزي داشت؛ ازاين رو چندين بارعوامل رژيم پهلوي وي را دستگيرو زنداني كردند. مرحوم زماني درهريك ازآثارش به نشرحقايق اسلامي و طرح انديشههاي مذهبي دربرخورد با مسائل اجتماعي و اخلاقي ميپردازد. گفتني است كه كتاب« اَلشّيعَةُ وَالحاكِمون » تأليف محمد جواد مغنيه را تحت عنوان «شيعه و زمامداران خودسر» به فارسي ترجمه كرده است.30بهمن ماه سال1369هجري شمسي حجة الاسلام مصطفي زماني نويسنده، محقق و ازمدرسان حوزه علميه قم در58 سالگي بدرود حيات گفت.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

زنجاني، ابوالمناقب محمود

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 656 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، محدث و لغوى شافعى. وى در بغداد متوطن بود. مدتى نيز نيابت قاضى القضاتى را بر عهده داشت تا عزل شد. در نظاميه به تحصيل و تدريس پرداخت. وى درايام فتح بغداد به دست هلاكو كشته شد. از آثارش: «السحر الحلال فى غرائب المقال»، در فروع فقه شافعى؛ «ترويح الارواح فى تهذيب الصحاح» جوهرى، در لغت؛ «تفسير القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1073 ،981)، معجم المؤلفين (149 -148 /12)، هديه العارفين (405/2).

زنجاني، امين الدوله، ابوالقاسم محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1224 ق)، عالم، فقيه، اصولى و مجتهد امامى. نسبش به اما موسى كاظم (ع) مى رسد. در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد. در زنجان مدتى به تحصيل مقدمات مشغول بود آنگاه به قزوين مسافرت كرد و به محضر درس بزرگانى چون ملا عبدالوهاب و ملا محمدتقى شهيد حاضر شد، سپس به اصفهان رفت و از شاگردان سيد محمدباقر حجةالاسلام رشتى و حاج محمد ابراهيم كلباسى شد. در سى و پنج سالگى پس از تكميل تحصيلات علميه به زنجان مراجعت نمودند. ستيزش با بابيان مشهور و احضارش به تهران به امر محمدشاه قاجار معروف است. او پدر سه دانشمند معروف: ميرزا ابوطالب مجتهد و حاج ميرزا ابوالمكارم و حاج ميرزا ابوعبداللَّه است. وى در زنجان درگذشت و در خارج اين شهر در بقعه ى مخصوصى به خاك سپرده شد. از آثارش: «ايضاح الدلائل فى حساب عقد الانامل»؛ «ناراللَّه الموقده»؛ «فصل الخطاب»، در شرح «علماء امتى افضل من انبياء بنى اسرائيل»؛ «تخريب الباب»؛ «رد الباب»؛ «قلع الباب»؛ «قمع الباب»؛ «سد الباب» همگى در رد بابيه؛ «الحيوه»؛ «حجه الابرار على فرقه الاشرار فى اثبات

حرمه الخمر فى الشرايع السابقه و جميع الادوار»؛ «قره الابصار فى اثبات امامه الائمه الاطهار (ع)»؛ «شرح الحساب»؛ «المحموديه»، در شرح «طب الرضا (ع)»؛ «المقاصد المهمات فى صيغ العقود و الايقاعات»؛ «مقاليد الابواب»؛ «هدايه المتقين»، در عقايد و اصول و فروع دين؛ «نور العين فى عزاء الحسين (ع)»؛ «قواطع الاوهام»؛ «تسليه الملهوفين و تسكين المغمومين»؛ «كشف الساتر فى شرح كلمات باباطاهر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (15/6) اعيان الشيعه (409/2)، الذريعه (37/18 ،175 -174 ،6/17 ،228/16 ،179/4 ،495/2)، ريحانه (385 -384 /2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 62 -61 /13)، المآثر و الآثار (149)، معجم المؤلفين (156/11)، مكارم الآثار (782 -780 /3).

زنجاني، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1360 ق)، فقيه اصولى. از آثار وى: كتابى در «اصول»؛ رساله اى در «فقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :معجم المؤلفين (18/4).

زنجاني، عبدالواسع

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1291 -1235 ق)، فقيه، اصولى، امام جمعه، مجتهد و واعظ. وى از اكابر علماى اماميه در عصر خود بود. پس از پدرش توليت مجسد فتحعلى شاه قاجار را بر عهده داشت. وى در زنجان وفات يافت و در بقعه ى پدرش به خاك سپرده شد. از آثارش: رساله ى «الاجتهاد و التقليد»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ حاشيه ى «قوانين الاصول»؛ «الرد على رساله التكفير» يا «رساله تكفير الرومى»؛ وى حدود ده جلد كتاب در مواعظ دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (198 -197 /10 ،177 ،100 /6 ،272 /1)، ريحانه (387/2)، طبقات اعلام الشيعه قرن (804/13)، المآثر و الآثار (164)، معجم المؤلفين (215/6).

زنجاني، عزالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1338 ق)، فقيه، اصولى و امام جمعه. در شهر زنجان به دنيا آمد، بعد از فراگرفتن مقدمات و ادبيات عرب نزد استادان ادبيات، چون آقا ميرزا على اصغر فصاحتى، به همراه استاد رضا روزبه، منطق «حكمه الاشراق» و «معيار العلم» غزالى را نزد پدرش تحصيل نمود. بعد از فراغت از كتابهاى سطوح، «رسائل» و «مكاسب» و قسمت عمده اى از «طهاره» شيخ انصارى را نزد آقا شيخ حسين زنجانى كه از مجتهدين زنجان و از شاگردان آخوند خراسانى بود، خواند. «كفايه الاصول» را در خدمت حاج شيخ عبدالكريم خويينى زنجانى فراگرفت و پس از دو سال تحصيل آن كتاب به درس خارج اصول پدرش، سيد محمود امام جمعه، كه تحت عنوان «تقريرات» كاظمينى بود، حاضر شد. در شهريور 1320 به قم رفت و به درس خارج فقه و اصول آيةاللَّه حجت حاضر شد، و شبها به درس خارج اصول آيةاللَّه صدر و آيةاللَّه خوانسارى شركت نمود، و در معقول «اسفار» را به همراه استاد شهيد

مطهرى و آيةاللَّه حاج سيد محمدعلى طباطبايى تبريزى نزد امام خمينى (ره) خواند، و با ورود علامه طباطبايى به قم در نزد ايشان ادامه داد. وى سپس فقه و اصول را در نزد آيةاللَّه بروجردى تكميل كرد و «تقريرات» ايشان را به رشته تحرير درآورد. آنگاه به نجف رفت و در حوزه درس آيةاللَّه حكيم و آيةاللَّه آقا سيد عبدالهادى شيرازى حاضر شد. پس از چندى به زنجان بازگشت و به تبليغ و نشر احكام دينى و تدريس و امامت جماعت پرداخت. از آثار وى: تاسيس كتابخانه به سبك جديد و مساجد گوناگون در زنجان؛ تشكيل انجمنهاى تبليغى. از آثار علمى اش «تقريرات» اصول آيةاللَّه بروجردى؛ شرح قسمت اعظم «وسيله»؛ حواشى متفرقه در «منظومه ى حكمت»؛ تحرير «كفايه الاصول»؛ كتابى در تصوف؛ «رساله ى عمليه»؛ تحرير «الوسيط»، در فقه، به سبك استدلالى؛ تحرير كتاب «خمس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (241 -239 /5).

زنجاني، فتحعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338 -1268 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و شاعر. وى برادرزاده و به آورده ى «الذريعه» (807/9) خواهرزاده ى مجتهد بزرگ آخوند ملا قربانعلى زنجانى، شاگرد شيخ انصارى، است. شيخ فتحعلى در زنجان متولد شد. مقدمات و علوم عربيت را در زادگاه خود به پايان رساند، سپس به قزوين منتقل و «قوانين»، تحصيل كرد و پس از آن به تهران آمد و در بحث خارج فاضل آشتيانى شركت كرد. پس از بازگشت به زنجان، نزد عموى دانشمندش، آخوند ملا قربانعلى زنجانى هشت سال تلمذ كرد و سپس به تهران مراجعت و بعد از انتقال به حضرت عبدالعظيم به نجف اشرف رفت و در حوزه ى درس حاج سيد حسين كوه كمرى و حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى

حضور يافت و در كربلا از محضر اردكانى و مازندرانى بهره گرفت و در سامرا در بحث ميرزاى شيرازى شركت نمود. پس از وفات ميرزاى شيرازى، در خانه نشست و به تاليف پرداخت و تاليفات بسيارى انجام داد. از جمله آثارش: «مفتاح اللباب فى شرح خلاصه الحساب»؛ «تنقيح المسائل فى التعاليق على الرسائل»؛ «حاشيه على الروضه»؛ «حاشيه على المكاسب»؛ «مجمع الانوار و معدن الاسرار»، در تفسير قرآن؛ حواشى «حجيت القطع»؛ منظومه اى در «القطع»؛ «ديوان» اشعار فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (346/21 ،807/9)، علماء معاصرين (359 -358)، معجم المؤلفين (48/4)، مكارم الآثار (1889/6).

زنوزي تبريزي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و طبيب. وى در نجف از شاگردان شيخ مهدى نجفى و شيخ انصارى و فضال ايروانى بود. به تبريز بازگشت و به انجام وظايف دينى پرداخت. وى پدر ميرزا عبدالحسين، فيلسوف الدوله، و ميرزا رضى و ميرزا ابوالحسن بود. پس از مرگ پيكرش را به نجف بردند و در وادى السلام به خاك سپردند. از آثارش: «كتاب الحج»؛ «مباحث الالفاظ»؛ «اصل البراءه»؛ «استصحاب»؛ «المتين فى الامامه على نمط الالفين»، در امامت؛ شرح مبسوطى بر «تائيه» دعبل خزاعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، ريحانه (392/2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 408/14)، معجم المؤلفين (196/9).

زوزني، ابوعبداللَّه حسين

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 486 ق)، نحوى، اصولى، اديب. معروف به زوزنى. وى از پيشوايان نحو و لغت و علوم عربى بود. كه در زوزن متولد شد. از آثارش: «ترجمان القرآن»؛ «شرح المعلقات السبع»؛ «شرح معلقه ى طرفه بن عبد»؛ «شرح معلقه ى لبيد»؛ «المصادر».[1]

(منسوب به زوزن) ابوعبداللَّه حسين بن احمد. در لغت و نحو و عربيت نامبردار بود (ف. 486 ه.ق.) از آثار او كتاب المصادر (ه.م.) (لغت)، شرح سبعه معلقه و ترجمان القرآن است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (249/2)، ايضاح المكنون (332/2)، تاريخ ادبيات در ايران (319/2)، تاريخ برگزيدگان (288)، تاريخ نظم و نثر (65)، دايرةالمعارف فارسى (1194/1)، روضات الجنات (145/3)، ريحانه (394/2)، سرآمدان فرهنگ (22/1)، كشف الظنون (17)، الكنى و الالقاب (300/2)، لغت نامه (ذيل/ ابوعبداللَّه و حسين)، معجم المؤلفين (310 -309 /3)، مؤلفين كتب چاپى (693/2)، يادداشتهاى قزوينى (55 -54 /5).

زهادت، عبدالمجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالمجيد زهادت

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات دوره متوسطه در سال 1361 به مدرسه عالي شهيد مطهري وارد شده و تا سال 1366 دوره مقدمات و سطح را تا پايان مبحث قطع وظن رسائل در آنجا به پايان رساندم و با اخذ مدرك ليسانس و تحصيل را با شكل سنتي حوزوي در قم ادامه دادم و اساتيد معظم و با سابقه اي مانند استاد اعتمادي در رسائل و استاد ستوده و كفايه و استاد پاياني در مكاسب كسب فيض نمودم پس از آن از درس خارج اصول حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني به مدت 12 سال و خارج فقه كتاب البيع و كتاب الصلاة بمدت 4

سال و خارج فقه آيت الله العظمي صافي كتاب الحج بمدت 6 سال و خارج فقه آيت الله شاهرودي كتاب البيع بمدت 1 سال كسب فيض نمودم همزمان به تدريس سطح كتابهاي منطق، اصول فقه و معالم، رسائل و كفايه در حوزة علميه قم اشتغال داشته و دارم و در كنار اين تدريس در مركز جهاني علوم اسلامي بيش از ده سال است كه به تدريس فقه و اصول و نهج البلاغه و عقائد و كلام بصورت مستمر اشتغال دارم علاوه بر اين ها به تحقيق در فقه در مركز فقهي آيت الله گلپايگاني بمدت 3 سال اشتغال داشتم و در تدوين جلد اول معجم فقهي و كتاب فقه ابن ابي عقيل عماني همكاري داشتم. در تنظيم بيش از 10 جلد از كتابهاي آيت الله العظمي صافي (4 جلد فقه الحج، 2 جلد معارف ديني 2 جلد جامع الاحكام و استفتائات عربي و پزشكي و قضائي نقش عمده داشتم. در كتاب شريف نهج البلاغه تحقيق داشته و دارم و تا كنون دو كتاب بوسيله بوستان كتاب بنام اينجانب نشر يافته است.بحمد الله تعالى

زين العابديني مرندي، موسي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

موسي زين العابديني مرندي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت : زين العابديني

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1312/1/1

زندگينامه علمي

موسي زين العابديني فرزند مرجع زاهد و عارف شيخ هادي كه از نوادگان شيخ بهائي عاملي است در سال 1312 هجري شمسي در شهر نجف اشرف به دنيا آمده ام. پدرم متولي امر تربيتي و آموزشي مرا از همان بدو كودكي به عهده گرفت و خواندن و نوشتن قرآن را به من آموخت كه من 6 ساله بودم.

از نوجواني صرف و نحو و تمامي سطوح را تا انتهاي آن نزد پدرم به پايان رساندم. و علاوه بر ايشان مكاسب را نزد محقق بزرگوار شيخ حسن يزدي و كفايه را نزد استاد محقق شيخ فاضل قائني خواندم. درس خارج اصول را به مدت 10 سال حدود يك دوره و نصف و خارج فقه اكثر ابواب فقه را نزد مرجع عالي قدر سيد ابوالقاسم خوئي و حدود 5 سال نزد امام خميني(ره) خارج فقه خواندم. مسائل مستحدثه را نزد محقق بزرگ شيخ حسين حلي و بعضي ابواب فقه را نزد سيد عبدالهادي شيرازي و بعضي از علوم ديگر را مثل عروض، هيات، طب و غير اينها را نزد استاد عالي مقام شيخ مرتضي گيلاني به پايان رساندم. و اجتهاد خويش را از پدرم شيخ هادي زين العابديني و حضرت آيت الله العظمي خويي بحمدالله گرفتم. از همان سنين جواني تأليف و نوشتن كتاب را آغاز كردم. البته تقريرات تمامي دروس خارج را به دقت مي نگاشتم و نگهداري مي نمودم. ولي متأسفانه بعد از اينكه ما را از نجف اشرف بر روي مرز ايران قرار داده و اجازه ندادند حتي مدارك هويتي و سجله هاي خود و خانواده ام را بردارم تمامي زندگي و مايملك اعم از پول و وسائل شخصي خانه و كتابهاي چاپي و خطي و تقريرات علمي اينجانب را صد افسوس و صد افسوس و... به يغما بردند _ البته حدود دو سال به جرم مبارزه سياسي در زندانهاي عراق مثل ابوغريب و غيره محبوس بودم تا با توسل به حضرت ثامن الحجج(ع) از حبس رهائي يافتم. شرح منطق به صورت تعليقي و

زندگاني و سرگذشت علمي و تاريخي داوود بن الحسن(ع) حدود 500 صفحه بود و نيز در زندگاني كميل بن زياد و حيات علمي او در زمان اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) ديوان شعري هم درباره زندگاني و مدح ائمه اطهار(ع) نوشتم و سرودم از بيشتر علماء نجف اجازه در امور حسبيه داشتم و اكثر مراجع قم نيز اجازه حديث يا امور حسبيه را به بنده مرحمت نموده اند. مدت 8 سال براي تبليغ به منطقه كوت كه شهر بسيار مهم ولي از لحاظ علمي و شرعي ضعيف بود، كه در مدت 8 سال تأسيس مسجد ، حسينيه ، مدرسه و تربيت جوانان بسيار زياد با پشتوانه مراجع آن زمان سيدمحسن حكيم و سيد ابوالقاسم خوئي كار مهمي بود و بيشتر وقتها با شهيد سعيد محمدباقر صدر در امور اداره فرهنگي اين شهر كه بين بغداد و بصره واقع شده مشورت مي نمودم و ايشان از حاميان اصلي اينجانب بودند. سال 1359 بعد از انقلاب اسلامي ما را به عنوان ايرانيان مقيم عراق از نجف بدون اخطار قبلي و به بهانه اى، حضور ما در كلانتري را خواستند و بعد از اينكه در كلانتري (امنيت نجف) حاضر كردند با تمامي عموها و بسياري از علماي نجف با ماشينهاي ارتشى، لب مرز ايران و عراق قرار داده و تمامي اموال و كتابها را مصادره نموده و يا به آتش كشيدند.و كار تبليغي و علمي خود را در تهران منطقه دولت آباد شهر ري مجدداً آغاز نمودم و تا سال 77 در تهران به كار تدريس و تبليغ در حوزه قائم _ مروي _ دانشگاه امام صادق حسينيه معيري كه

با همت اينجانب براي عراقيها تأسيس شد كه زمين آن تاكنون به اسم اينجانب است و از سال 77 به بعد بر اثر بدي هواي تهران به قم منتقل شدم. و به تدريس در حوزه گلپايگاني و فرصتي دست يافت تا خيلي از تأليفات خويش را به اتمام برسانم. كه اكثر تأليفات اينجانب هنوز به عللي كه خداي سبحان صلاح ديده و مي داند چاپ نگرديده بجز كتاب احسن المقال في حكم الصلاة علي النبي و آله كه اهل خيري آن را به چاپ رسانيد.

زين العابديني، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي زين العابديني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي زين العابديني فرزند شيخ موسى، بعد از گذراندن دوره دبيرستان به حوزه علميه مجتهدي(ره) در تهران توفيق حضور يافتم. از همان ابتدا سال دوم حوزه به صلاحديد حضرت استاد مجتهدي به تدريس مشغول بودم و تاكنون نيز مشغول تدريس مي باشم؛ صرف و نحو، بلاغت،اصول،فقه،بداية الحكمه،نهاية الحكمه،مكاسب محرمه،رسائل، كليات في علم الرجال،دراية الحديث و عقائد (آيت الله سبحاني) از جمله درسهايي است كه در تهران و قم به تدريس آنها مشغول بوده و هستم. والان مشغول تدريس مكاسب،رجال،درايه به صورت رسمي از شوراي مديريت مي باشم.

سادات فخر، محمد محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد محسن سادات فخر در سال 1334در شهر مشهد به دنيا آمدم تحصيلات مقدماتي را در حوزه علميه مشهد مقدس از سال 1349 آغاز در سال 1353 به حوزه علميه قم هجرت نمودم. در سال هاي 1365 _ 1368 با پژوهشكده باقرالعلوم همكاري پژوهشي در پروژه موضوع نگاري تفسير مجمع البيان آغاز گرديد.ثمره همكاري ياد شده نشر كتاب مفتاح مجمع البيان از انتشارات اسوره 1383 مي باشد. نيمه دوم سال 1369 تقريباً همكاري رسمي با مركز فرهنگ و معارف قرآن آغاز گرديد. پروژه موضوع نگاري تفاسير قرآن مجيد 80 دوره كامل تفسير قرآن از مفسران بزرگ شيعه و اهل سنت در سه فاز، محور همكاري مستقيم با مركز ياد شده بود در سال 1372 به مديريت گروه معجم نگاري تفاسير انتخاب و پژوهش ادامه يافت. طرح گروه فرهنگنامه ها در مديريت جديد پيشنهاد و موضوع نگاري تفاسير در فاز اول با حجم بيست دوره تفسير كامل در دو فرم كتاب

(فرهنگ موضوعي تفاسير) و نرم افزار صراط آماده عرضه گرديد.طرح نمايه سازي كتاب هاي قرآني و مركز فرهنگ و معارف قرآن از سال 1372 در گروه فرهنگنامه ها آغاز گرديد او در سال 1377 بيش از دو هزار و پانصد كتاب قرآنى، نمايه سازي گرديد. نمايه هاي موضوعي (چكيده هاي عنواني) تعداد كتاب هاي ياد شده در حجم بيش از يكصد و بيست و پنج نمايه موضوعى، تركيبي تقريباً تمامي عرصه ها و حوزه هاي پژوهشي قرآنى، تفسيرى، علوم قرآني و معارف ديني را شامل مي شود.اطلاعات ياد شده در بانك اطلاعات مركز فرهنگ و معارف قرآن علي القاعده موجود مي باشد.بعد از دوره شش ساله مديريت علمي گروه فرهنگنامه ها و انجام پروژه هاي فاز اول موضوع نگاري تفاسير و نمايه سازي كتاب هاي قرآني همكاري در شوراي علمي گروه فرهنگنامه ها ادامه دارد.

ساريخاني، عادل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عادل ساريخاني

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

آغاز كودكي علاقه وافري به آموختن در خود احساس مي كردم به همين دليل خانواده ام به دليل نبود امكانات آموزشي در روستا به شهر تهران هجرت كردند و دوران ابتدايي و راهنمايي را غالبا با رتبه اول پشت سر نهادم. در سال سوم راهنمايي در تمام مناطق سيزده گانه تهران آن زمان به عنوان دانش آموز نفر اول انتخاب شدم تلاش دولت آن زمان اين بود كه مرا به عنوان استعداد درخشان به يكي از كشورهاي اروپايي اعزام كند كه اين امر با مخالفت خانواده ام مواجه شد از سال اول دبيرستان در كنار دروس دوره دبيرستان تحصيلات حوزوي را در همان تهران در مدرسه مروي آغاز كردم سالهاي سوم و چهارم دبيرستان اينجانب با اوج

گيري انقلاب و پيروزي آن مقارن بود كه به دليل انجام وظايف انقلابي مقداري كمتر به كارهاي علمي مي رسيدم ولي پس از اخذ ديپلم در رشته تجربي بلافاصله به حوزه علميه مقدسه قم عزيمت كردم و به شكل شبانه روزي به تحصيلات حوزوي مشغول و دوران مقدمات و سطح را در حدود شش سال به پايان رساندم و به دليل احساس نياز به آموزش زبان انگليسي دو سال تمام را تحت نظارت مركز زبان خارجي دانشگاه تهران و دانشكده زبانهاي نيروي هوايي در مركز زبان دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه به آموزش زبان انگليسي اشتغال داشته و دوره عالي زبان را با موفقيت به پايان رساندم پس از آن به درس خارج فقه و اصول و آموزش فلسفه اشتغال يافتم و جمعاَ حدود ده سال دروس خارج فقه و اصول اعاظم حوزه شركت مي كردم.از همان زمان به تدريس دوره هاي ادبيات ، فقه و اصول همت گماشته و در حال حاضر چندين سال است كه فقه را در سطح عالي و با مركز قرار دادن متن جواهر احكام در حوزه تدريس مي نمايم . و در دانشگاههاي مختلف نيز فقه و متون انگليسي را قريب به 15 سال تدريس مي كنم . به دليل احساس نياز به آموزش علوم جديد در كنار فعاليت هاي علمي حوزه در سال 1367 وارد دانشگاه شدم و در سال 1371 ليسانس حقوق دريافت و در همان سال در دوره كارشناسي ارشد دانشگاههاي تهران ، شهيد بهشتي و تربيت مدرس با رتبه بالا قبول شدم ولي به عللي دانشگاه تربيت مدرس را براي ادامه تحصيل انتخاب كردم و

در سال 1375 به عنوان نفر اول دوره خودم از پايان نامه فوق ليسانس دفاع كردم و پايان نامه ام با درجه عالي و نمره 5/19 مورد تصويب قرار گرفت . در همان سال بلافاصله در دوره دكتري حقوق جزا و جرم شناسي دانشگاه تربيت مدرس و به عنوان نفر اول قبول شدم و پس از حدود شش سال تلاش همه جانبه در سال 1381 توانستم از تز دكتري خود دفاع نمايم. از آن سال به بعد به تدريس فقه جزايي در حوزه و دانشگاه اشتغال دارم و در اين زمينه حدود 10 مقاله به زبانهاي انگليسي و فارسي و پنج كتاب به چاپ رسانده ام براي آشنايي علمي و عيني باسيستم قضايي و مشكلات آن پروانه وكالت پايه يك اخذ و مدتي در كنار فعاليتهاي علمي به كار عملي نيز اشتغال داشتم. در حال حاضر نيز به تدريس در دانشگاه و حوزه علميه قم اشتغال دارم و به پژوهش نيز همت مي گمارم . در سال 1384 به دعوت مركز پژوهشهاي فلسفه و ارزشهاي دانشگاه كاتوليك امريكا به آن كشور سفر كردم و در طي اقامت سه ماهه در آن جا علاوه بر ادامه مقاله به تحقيق و پژوهش اشتغال داشتم و از مراكز علمي متعدد بازديد كردم.

ساعي فرد، محمد حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين ساعي فرد

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1360پس از تحصيلات ابتدائي وارد يكي از حوزه هاي علميه تهران شدم و پس از پايان لمعتين در سال 1365به حوزه علميه قم آمدم و تا سال 1368و با اتمام سطح در

دروس خارج فقه و اصول آيات عظام وحيد خراسانى، ميرزا جواد تبريزى، سيّد محمّد روحانى، منتظري و شبيري زنجاني حاضر شدم و د ر ضمن تا سال اول دبيرستان را نيز به صورت متفرقه گذراندم ولي به علّت عدم تلبس به لباس مقدّس روحانيت توفيق به دست آوردن مدارك علمي حوزوي را نيافتم. ضمناً به مدت دو سال در بخش رجال مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي مشغول بوده و حدود 9سال در موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام(ره) به تصحيح آثار حضرت امام و مرحوم شهيد حاج آقا مصطفي خميني پرداختمٍ؛ و در مسئوليت بخش علوم عقلي اشتغال داشتم. در سال 1383 به تهران باز گشتم و در حال حاضر به پژوهش و تحقيق در فقه و اصول و تفسير مشغول مي باشم و همكاري محدودي نيز با پاره اي از موسسات پژوهشي و به ويژه حضرت آيت الله مكارم شيرازي دارم .

ساعي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدعلي ساعي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدعلي ساعي سال 1341 در شهر تهران متولد شدم. مراحل ابتدائي تا ديپلم را در تهران گذراندم. بلافاصله در سال 60 به حوزه علميه قائم در نزديكي محل خود رفته به مدت يكسال دروس حوزوي را گذراندم. در سال 61 به حوزه علميه مشهد براي دروس ادبيات عرب سفر نمودم و نزد حجت الاسلام حجت هاشمي خراساني مدرس مشهور ادبيات عرب كتابهاي سيوطى، مغنى، مطول و معالم را خواندم. رسائل شيخ انصاري و شرح لمعه را نزد آيت الله صالحي گذراندم. در سال 64 به حوزه علميه قم آمدم و كتاب

مكاسب را نزد آيت الله محقق داماد خواندم و رسائل را نزد استاد اعتمادي تلمذ نمودم. در سال 68 دو جلد كفايه را نزد مرحوم استاد ستوده خواندم.از سال 69 در درس خارج فقه و اصول بزرگان حوزه مانند آيت الله وحيد خراسانى، آيت الله تبريزى، آيت الله مكارم شيرازي به مدت شش سال شركت نمودم.از سال 76 تاكنون به تدريس دروس اعتقادي در دانشگاه علامه طباطبايي و آزاد اسلامي اشتغال دارم و ده سال سابقه تدريس دارم. كتابهاي فلسفي مانند بداية الحكمه، نهاية الحكمه، شرح منظومه و جلد اول و ششم اسفار و تمهيد القواعد در عرفان نظري را خوانده و اكنون نيز تحصيل و قرائت كتابهاي فلسفي و عرفاني را نيز ادامه مي دهم.

سالاري فر، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا سالاري فر

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1342 در شهر قزوين متولد شدم. پس از چند ماه همراه خانواده به مشهد مقدس منتقل شديم. پس از سه سال به اصفهان رفتيم. تا سال 1365 در اصفهان سكونت داشتم و از آن سال تا كنون (1384) در قم زندگي مي كنم.در سال 1360 در اصفهان مدرك ديپلم رياضي فيزيك را اخذ نمودم. از دبيرستان در كنار دروس ديگر به تحصيلات حوزوي مشغول بودم. پس از سال 1363 به طور تمام وقت به دروس حوزه مشغول شدم. درسال 1365 با امتحان لمعتين، به درس درحوزه علميه قم مشغول شدم. از سال 1370 به درس خارج اشتغال داشتم. يك دوره اصول نزد آيت الله سيد علي محقق گذراندم. درس خارج نيز نزد ايشان و برخي اساتيد ديگر

حوزه تلمذ نمودم. از سال 1370 به دروس روان شناسي در سطح كارشناسي و كارشناسي ارشد اشتغال داشتم. پايان نامه ام مربوط به مقايسه ديدگاه اسلام با برخي ديدگاههاي روان شناسي در بحث خانواده است.اكنون به تحقيق در حوزه روان شناسي و اسلام و ساعاتي تدريس روان شناسي اشتغال دارم. عمده تحقيقات من به حوزه هاي روان شناسي اجتماعى، خانواده درماني و بهداشت رواني با توجه به منابع اسلامي مربوط مي شود.

سالمي، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم سالمي

محل تولد : آبادان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

اين حقير در سال 1371وارد حوزه علميه قم شدم و درمدرسه شهيدين وسپس رضويه و امام محمد باقر (ع) مقدمات را تا لمعتين و اصول فقه به اتمام ودر مدت بسيار كوتاهي سطوح را به پايان رساندم.

از سال 1378خارج فقه، اصول، رجال، درايه، كلام و تفسير را نزد استاد گرانقدر و محقق عالي مقام سيفي مازندراني شروع و تا به الان ادامه دارد.

همزمان با تحصيل درسهاي مرسوم حوزه رادر سطوح مختلف تدريس كرده و به طور رسمي در دو مدرسه عالي امام خميني (ره) و شهيده بنت الهدي مشغول تدريس دروسي مانند مباني علم رجال، درايه، منبع شناسي حديثي شيعه و اهل سنّت، تاريخ حديث، فقه حديث و شيعه شناسي با دو زبان فارسي و عربي هستم كه متن برخي از آنان را خود تهيّه و تدوين نمودم و در ضمن تحصيل و تدريس به تحقيق و تدوين در حوزه هاي فقه، اصول، رجال، منابع حديثي و ادبيات پرداخته ام و تنها اثري كه موفق به چاپ و نشر آن شدم كتاب

الاسلام والحريه مي باشد.

ساوجي، نظام الدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1038 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، رجالى و رياضيدان. اهل ساوه و از شاگردان شيخ بهائى بود، پس از مرگ پدرش تحت نظر شيخ بهائى تربيت يافت. پس از درگذشت استادش، در دربار صفويه زندگى كرد. در 1033 ق سفرى به عتبات عاليات نمود. ساوجى به امر شاه عباس صفوى كتاب «جامع عباسى» استادش شيخ بهائى را، كه تا باب حج تأليف شده بود، تكميل كرد و «تحفه ى عباسى»، در فضائل و مناقب را در تتميم «جامع عباسى» نگاشت. او پس از عزل ملا خليل قزوينى، از مدرسى حضرت عبدالعظيم (ع)، عهده دار تدريس در بقعه ى عبدالعظيم حسنى شد و اندكى پس از درگذشت شاه عباس (1038 ق)، در شهر رى درگذشت. از ديگر آثارش: «زينةالمجالس»، به شيوه ى «كشكول» استادش شيخ بهائى، «نظام الاقوال»، در شناخت رجال، «الصحيح العباسى»؛ رساله اى در «وجوب نماز جمعه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (253 -252/ 9)، الذريعه (191/ 24 ،15/ 15 ،95/ 12 ،452 ،340/ 3)، رياض العلماء (243 -242/ 5)، ريحانه (204 -203/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 618/ 11)، الكنى والالقاب (257/ 3)، لغت نامه (ذيل/ نظام الدين ساوجى)، معجم المؤلفين (250/ 9)، هديةالاحباب (257).

سبحاني نيا، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا سبحاني نيا

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1369 هجري براي آغاز درس هاي طلبگي به شهر مقدس قم آمدم و دروس مقدماتي را در مدارس كرماني ها و رضويه گذراندم. در ادبيات از اساتيد بزرگواري چون جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي عالي بهره بردم و لمعه و اصول را نزد اساتيد گرانقدرى،همچون آقاي قاروبي تبريزي و خسرو شاهي تلمذ

كردم. درس مكاسب و رسائل را نيز از حضرات حجج اسلام و آيات عظام آقايان حسيني خراسانى،عليدوست،موسوي تهرانى، نكونام گلپايگانى،جاودان و عالي(دامت بركاتهم) بهره بردم.از سال 1378 در دروس خارج حوزه از محضر علماي بزرگ حضرات آيات مكارم شيرازى، سبحانى، تبريزي(ره) و مددي(حفظهم الله تعالي) بهره ها ي فراوان بردم. در كنار درس هاي طلبگي در موسسه فرهنگي دارالحديث توفيق خدمت به حديث را يافتم و هر چند در سال هاي اوليه كمتر به كارهاي علمي و پژوهشي موفق مي شدم، اما از سال 1378 با گذراندن واحدهايي از درس تربيت مربي حديث در كنار كارهاي پژوهشي و تحقيقي حديث وارد عرصه تدريس علوم حديث شدم. در مجموعه با بركت موسوعه نگاري دارالحديث توفيق همراهي با محققان اين مركز جهت نشر كتب حديثي تحت اشراف جناب آيه الله ري شهري(دام عزه) را داشتم. تدريس در دانشكده هاي اصول دين قم، حديث شهرري و رشته تخصصي حديث حوزه علميه قم و جامعة القرآن كريم قم در رشته هاي علوم حديثي و معارف حديثي از خدمات حقير بوده است. همكاري و مشاوره و راهنمايي با طلاب محترم حوزه و دانشجويان دانشكده هاي علوم حديثي و قرآني از افتخارات بنده بوده است.هم اينك در موسسه دارالحديث در بخش تخريج و مصدر يابي احاديث خدمتگزار دوستانم هستم و افتخار خدمتگزاري به حديث معصومين (عليهم السلام) بهتر از هرافتخاري است.

سبحاني، جعفر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى حاج شيخ جعفر بن العلامه الزاهد حاج شيخ محمدحسين سبحانى تبريزى از اساتيد بنام و فضلاء بلا كلام و مدرسين والامقام حوزه علميه قم است كه در فروردين ماه 1308 شمسى در تبريز

متولد شده و در مهد علم و فضيلت تربيت يافته و مقدمات و سطوح را در مدت 5 سال در تبريز خوانده و در سال 1365 قمرى مهاجرت به قم نموده و در مدت دو سال بقيه سطوح را خوانده و به درس و بحث آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى شركت نموده و دراسات و تقريرات آن دو بزرگوار را به رشته تحرير آورده و در خلال آن از آيات عظام ديگر حوزه استفاده نموده و فلسفه و معقول را از علامه طباطبائى فراگرفته و جلد اول اصول فلسفه را به امر استادش علامه به عربى ترجمه و منتشر نموده است.

استاد سبحانى حوزه درس بخصوصى دارند و در تربيت و پرورش طلاب و فضلاء روش مخصوصى دارند و از روز تاسيس دارالتبليغ اسلامى قم در رشته هاى تفسير و عقايد و رجال در آن مهد بزرگ اسلامى به تدريس پرداخته اند و نيز از روز نخستين مجله وزين و ارزنده (درسهائى از مكتب اسلام) از مؤسسين آن و جزو هيئت تحريريه آن بوده و در هر شماره از اين مجله علمى و دينى (كه ارگان رسمى حوزه علميه قم) است علاوه بر مقاله مخصوصى كه به نام وى چاپ مى شود و مقاله ديگر يكى پيرامون تفسير قرآن و ديگرى پاسخ به سوالات علمى خوانندگان مى نويسد گذشته از مقالات مذكوره آثار علمى ديگرى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى شود:

1- اصول فلسفه كه در نجف اشرف طبع شده.

2- تهذيب الاصول در سه مجلد تقريرات يكى از اساتيد عالى مقام خود كه در قم به طبع رسيده.

3- مفاهيم القرآن كه در دست انتشار است.

4- فروغ ابديت در

دو جلد در زندگى پيامبر عاليقدر اسلام كه از مدارك صحيح اسلامى با تجزيه و تحليل كامل نوشته شده است.

5- رسالت جهانى پيامبران در نبوت عامه.

6- قرآن و معارف عقلى تفسير سوره حديد.

7- مرزهاى اعجاز، ترجمه بخش اعجاز قرآن تفسير (البيان).

8- تفسير صحيح آيات مشكله قرآن.

9- سيستم اخلاقى اسلام تفسير سوره حجرات.

10- رمز پيروزى به عنوان اخلاق براى جوانان نوشته و مكرر به طبع رسيده است.

11- سرچشمه هستى در توحيد.

12- داروينسم شرح نظريه تكامل انواع (ترانسفورميسم) مكرر چاپ شده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

سبحاني، جلال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جلال سبحاني

محل تولد : كنگاور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/5/1

زندگينامه علمي

اينجانب جلال سبحاني در نخستين روز از مرداد ماه سال 1346 به دنيا آمدم . تحصيلات مقطع ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان محل تولد خود (كنگاور) به پايان بردم . در سال 1362 جهت تحصيل علوم ديني عازم قم شدم . تحصيلات مقدّماتي حوزه را در مدرسه علميّه رسالت گذراندم و سطح را در محضر استادان و بزرگاني همچون آقايان استادي ، عراقچي ، موسوي تبريزي ، مرحوم اعتمادي و مرحوم ستوده فرا گرفتم .

حدود 7 سال نيز در درس خارج فقه و اصول آيات عظام شبيري زنجاني ، فاضل لنكراني ، مكارم شيرازي ، صانعي ، سبحاني و تبريزي شركت كردم .كار نوشتن را از سال 1370 و با مقاله نويسي آغاز كردم و در ساليان پس از آن همراه با كارهاي انفرادي به همكاري با نهادها و مراكز پژوهشي رو آوردم . كه اين امر تا كنون نيز ادامه دارد .

سبزواري، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1312 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. او ساكن قوشتنگ، از توابع سبزوار بود. مدتى طولانى در محضر شيخ انصارى تلمذ كرد و «تقريرات» فقه و اصول استادش را در چهار مجلد نگاشت. در زمينه ى اصول، مجلدى كامل، در مباحث «الفاظ» و «اجتهاد» و «تقليد» و «حجيت ظن» و «استصحاب»، و در فقه سه مجلد، اولى در «صلاه» تا آخر «سجود» و «روزه» و دومى در «خلل الصلاه» و «وقف» و «اجاره» و «رهن» و سومى در «احياء موات» و «تجارت» از آثار اوست.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات

اعلام الشيعه (قرن 265/14)، گنجينه ى دانشمندان (307/5).

سبط الشيخ انصاري، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در نجف از دخترزاده ى شيخ انصارى به دنيا آمد. سطوح را نزد آيت اللَّه خويى و آيت اللَّه شيخ محمدعلى كاظمينى و آيت اللَّه سيد على نورى و ميرزا محمد عراقى و حاج شيخ غلام على قمى فراگرفت. آنگاه به محضر درس آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمدكاظم شيرازى و بويژه آيت اللَّه اصفهانى راه يافت و به مدارج عاليه علم و كمال رسيد و از آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه عراقى و حاج سيد عبدالحسين شرف الدين و حاج شيخ محمدرضا معزى دزفولى و محدث قمى اجازه ى اجتهاد و روايت گرفت. وى داراى تاليفات و حواشى بسيارى بر «مكاسب» شيخ انصارى و غيره مى باشد.[1]

حاج سيد محمدعلى بن العالم الجليل حاج سيد محمد نبى بن العالم العلام حاج سيد موسى آقا ميرى بن السيد اسمعيل بن العلامه مير عبدالباقى دزفولى معروف بسبط از علماء ابرار و دانشمندان اخيار معاصر تهرانست كه بمكارم اخلاق و محاسن آداب متصف و به بزرگوارى و اصالت معروفست. وى در ربيع الثانى سال 1330 قمرى در نجف اشرف از دختر زاده شيخ انصارى علويه بى بى خديجه متولد گرديد و چون از سطوح نزد آيت اللَّه العظمى خوئى مد ظله و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد على كاظمينى و مرحوم آيت اللَّه سيد على نورى و ميرزا محمد عراقى و حاج شيخ غلامعلى قمى فارغ شد از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمد كاظم شيرازى و بالاخص آيت اللَّه العظمى اصفهانى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال رسيده و در سال 1357 قمرى مهاجرت

به ايران و در تهران رحل اقامت افكنده و در مدرسه علميه مروى بتدريس فقه و اصول پرداخته و هم در مسجد مروى به اقامه جماعت و ترويج دين اشتغال دارند.

داراى تأليفات و حواشى عديده اى بر مكاسب شيخ و غيره ميباشند و از مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين شرف الدين و آيت اللَّه حاج شيخ محمد رضا معزى دزفولى و مرحوم محدث قمى حاج شيخ عباس اجازات روايتى و اجتهاد دارند.

مرحوم والدش از علماء كرام و شاگردان علامه يزدى بوده چنانچه جدش آيت اللَّه حاج سيد موسى نيز از اجله علماء و پارساى بتمام معنى و وارسته از هر جهت بوده در حدود 1260 قمرى از دزفول مهاجرت به نجف و نزد بزرگان آنجا تلمذ نموده و در سال 1322 قمرى در سن نود سالگى وفات نموده و در پائين مقبره جد امى خويش جناب شيخنا الانصارى در دالان قبلى مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (476 -475 /4).

سپاسي آشتياني، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم سپاسي آشتياني

محل تولد : آشتيان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/2

زندگينامه علمي

از سال 1356 وارد حوزه شدم و از همان زمان در كنار ارتقاء تحصيلي به تدريس سطوح پايين تر هم اهتمام ورزيدم به طوري كه ادبيات را چند بار تدريس نمودم و لمعتين را در دروس استاد وجداني (ره) و اصول فقه را دردرس استاد صالحي افغاني شركت كردم و كفايتين را در درس آقاي صالحي مازندراني شركت نمودم و مكاسب را با اساتيدي مثل عماني، فيض بهرامي، طاهري خرم آبادي گذراندم و در درس خارج آيت الله العمظمي

شيخ جواد تبريزي و آيت الله العظمي وحيد و مكارم شيرازي شركت نمودم و اكنون هم به صورت تخصصي به تحقيقات فقهي و اصولي مشغول هستم و همزمان رسائل شيخ انصاري ( ره ) را تدريس مي نمايم ؛ در فلسفه و عرفان به درس استاد حشمت پور حاضر شدم و شرح اشارات و شواهد الربوبيه و شرح حكمت الاشراق را استفاده نمودم و بعضي از بحث هاي اسفار را با آقاي امير ديواني گذراندم. درسال 1378 وارد دانشگاه قم (تربيت مدرس) شدم و در سال 1380 از اين دانشگاه با مدرك كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم ؛ از سال 1368 در دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس درس هاي معارف، اخلاق، تعليم و تربيت اسلامي، متون، تاريخ و كليات فلسفه اشتغال دارم.

سپهر، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي سپهر

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

اين سطور مختصري از دوران زندگي به اصطلاح علمي من – محمد علي سپهر همداني- است و در شهر همدان در سال 1323 هجري شمسي متولّد شدم و در سال 1329 شمسي به دبستان رفته و تا سال 1340 به تحصيلات ابتدائي و متوسّطه به سبك قديم در رشته رياضي اشتغال داشته و در ضمن از سال 1337 ش همراه دروس كلاسيك به تحصيل علوم اسلامي مشغول شده از مقدمات ادبيات شروع كرده و تا سيوطي (شرح بر الفيه نحو، در حوزه علميه همدان اشتغال داشتم و بالاخره سال بسيار خوبي در زمان رياست مرحوم آيت الله العظمي بروجردي قدس سره براي ما بود و شبهاي پنجشنبه از درس اعتقادات حضرت آيت

الله مكارم شيرازي كه در آن زمان در مدرسه حجتيه برگزار مي شد استفاده كرده و شبهاي جمعه و روزهاي جمعه در مجلس اخلاقي مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد حسين فاطمي كه از بهترين و شاگردان حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي بود و همچنين مجلس شاگرد ديگر ايشان در مسائل اخلاقي ديني مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس تهراني مستصرفن مي شدم و بالاخره تا تتميم دروس متوسطه در سال 1341 شمسي ديپلم رياضي قديم را گرفته و سپس به طور مداوم وارد دروس حوزه علميّه قم شدم و همانطور كه در حوزه مرسوم بود كسي نمي پرسيد از كجا آمده اي و به كجا ميروي تاكنون به طور آزاد دروس ادبيّات مختصر المعاني را نزد دكتر سيّد ابراهيم مير باقري و حجة الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ محسن دوزدوزاني و معن البسيت را در محضر حجة الاسلام و المسلمين شيخ محمد رضا آدينه وند خرم آبادي معروف به نحوي و محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ حسن گلستاني تهراني برجسته و معالم را ( من ادله الي آخره) در محضر آيت الله حاج آقا رضا استادي تهراني خواندم و در سال 1342 منطق شمسيه را بدون استاد مباحثه نموده و در سال 1343 شرح لمعتين را خدمت اساتيد عاليقدر حضرات آيات جناب آقاي حاج شيخ غلامرضا صلواتي ،آقاي شيخ محمد علي گرامي قمي و مرحوم آقاي حاج سيّد محمّد علم الهدي خراساني و آقاي حاج شيخ محمّد عماني همداني و آقاي حاج شيخ علي ثابتي همداني خواندم و در تابستان همان سال خدمت حضرت آيت الله شهيد مدني آذر شهري اولين

شهيد محراب قدس الله نفسه الزكيه ارث شرح لعمه را خوانده بودم و بتدريج د ر سالهاي بعد درس قوانين حضرت آيت الله شيخ مصطفي اعتمادي تا نواحي حاضر شدم بحشي از درس منظومه را نزد آيت الله مؤمن قمي و آيت الله شيخ محمد علي گرامي خوانده و ابتدا درس رسائل را خدمت آيت الله آقاي اعتمادي سابق الذكر حضور پيدا كردم. درس توحيد صدوق را در خدمت آيت الله جوادي حدود سالهاي 53 و 52 حاضر شدم و پانزده روز يكبار در جلسهاي در منزل كه براي سؤالات بود در خدمت آيت الله علّامه بزرگوار طباطبائي قدس سره تفسير بزرگ حاضر مي شدم و استفاده ها مي بردم و در محضر آيت الله العظمي شيخ محمد تقي بهجت استفاده اخلاقي و درك فيض حضور نمودم اما درس خارج در حدود سال 1349 رسماً در دروس خارج حوزه با دلهي زايد الوصف حضور پيدا كردم ولي متأسفانه استا به زندان و تبعيد ميرفت يا محروم ميشد حدود سه سال فقه و اصول درس خارج خمس در فقه و خارج اصول تا اجتماع امر ونهي در خدمت استاد آقاي آيت الله العظمي وحيد خراساني خارج اصول از بر است تا آخر معتال و تراصيح را در خدمت ايشان حاضر شديم و در محضر آيت الله العضمي گلپايگاني قدس سره خارج فقه حج را بخشي حاضر شدم و درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري قدس سره با عشق تمام به صفاي ايشان حضور پيدا كرده و بخش عظيمي ضلل كتاب صلاة مسافر را در محضر ايشان استفاده بردم و بخشي از

خيارات و مكاسب را در سالهاي بعد از انقلاب مستفيض شدم و قسمت عظيمي از خارج اصول حضور يافتم و از محضر درس مرحوم آيت الله العظمي شريعتمداري دو سال خارج طهارت را حاضر شدم البته قبل از انقلاب سال 1354 و قبل از حادثه نوزده دي 56 درس اصول آيت الله شبيري زنجاني يك سال و پي از انقلاب از درس مرحوم آيت الله گلپايگاني و مرحوم آيت الله العظمي فقيد سعيد حاج ميرزا جواد آقا تبريزي قدس سره متضاد شهادات بخشي از درس خارج اصول دورة دوم بخشي از خيارات ، مكاسب و طهارت عروة را اسفتاده بردم و ازدرس اصول مرحوم آيت الله فاني اصفهاني نيز بهره گرفتم از سال 1358 تا 1385 از خدمت آيت الله العظمي تبريزي استفاده ها بردم و در جلسة استفتاء ات ايشان به خواستة خود ايشان حضور يافته و در نگارش جواب سؤالات در زمان مرجعيت ايشان خدمت مي نمودم و استفاده هاي فراوان از درس خصوصي فقه بهمراه فضلاء و سن در محضر ايشان داشتم(درس خصوصي براي فضلات گردانشان در منزل داشتند كه به دعوت ايشان حاضر شدم) تفهره الله برحمته و استكنه بجبوحة جنانه. رد سال 1361 به خواستة گارگزان قضا و فرياد استغاثة هل من معين شوراي عالي قضائي آن روز اجابت گفته مدتي در قضاوت و زماني دوجوابگوئي استفتاء است قضات و بخشي در حوزه معاونت شوار به نظارت كار قضات تا سال 1364 اشتغال داشته و سپس به حوزة علمية بازگشتم و بتدريج همانطور كه سابقاً سطوح را تدريس ميكردم با جديت بيشتر به تدريس شرح لمعه، رسائل و مكاسب تا

حدود و بيست سال پرداختم سال 1384 درس خارج فقه را شروع كردم. ناگفته نماند كه از سال 1372 در مركز تحقيقات كامپوتري علوم اسلامي در قسمت فقه و اصول به اصطلاح مركز به تحقيق پرادختم و تا كنون ادامه دارد در دفتر حوزه دانشگاه جزوات علمي بهرماهي بعضي از فضلاء نگاشتم و در همان سالهاي حدود 1372 ؟؟؟؟؟؟ كه نميدانم سرنوشت جزوات پژوهشي ما دوستانمان چه شد و الحمد لله رب العالمين 25/10/85.

سجادي نژاد، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد سجادي نژاد

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد سجادي نژاد فرزند مرحوم حاج سيد عباس بشماره شناسنامه 520 صادره از حوزه دو دامغان متولد سال 1335. بعد از گرفتن ششم ابتدايي بر اساس علاقه شديد خودم به دروس حوزوي به همراه پدرم به شهرستان دامغان آمده مرحوم والد كه دائيشان حضرت آيةالله حاج شيخ محمد كاظم مهدوي دامغاني بود و در مشهد مقدس اشتغال به تدريس داشت. و علماء و بزرگان دامغان او را كاملا مي شناختند من را به آيت الله ترابي، آيت الله شاهچراغي، آيت الله خدايي و آيت الله نصيري معرفي نمود. مدت دو سال در مدرسه علميه حاج فتحعلي بيك ساكن و از محضر آن بزرگواران استفاده نمودم سالهاي 1347 تا 1349 به همراه دو نفر از دوستان و هم بحثيهايم بنامهاي حاج شيخ احمد فواديان استاد فعلي و مدير مدرسه دامغان عازم شهر مقدس قم شديم. پس از امتحان اوليه و گزينش مدرسه كرمانيها در قم مدت پنج سال تحت برنامه خاص از محضر اساتيدي همچون استاد مظاهري، استاد احمدي

ميانجي، استاد شريعتي، استاد محمدي ري شهري، استاد نعيم آبادي ، استاد فهيم كرماني، سيد يحيي موسوي، حاج شيخ حسين جاويدي استفاده بردم. بعد از آن در امتحانات حوزه شركت و بعد از قبولي براي ادامه دروس سطح حوزه علميه از محضر حضرت آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده مكاسب و كفايتين از محضر حاج شيخ حسن تهراني رسائل را از محضر سيد محمد جواد ذهني تهراني به اتمام رسانده و در امتحانات حوزه علميه شركت كردم. بعد از قبولي وارد دروس سطوح عاليه شدم و از محضر آيت الله شيخ محمد فاضل لنكراني خارج اصول از محضر آيت الله مكارم شيرازي خارج اصول از محضر آيت الله علي مشكيني فقه و تفسير و اخلاق از محضر آيت الله انصاري شيرازي فلسفه و حكمت و از محضر آيت الله نوري همداني مبحث قضا در اسلام و از محضر سيد شهاب الدين مرعشي و آيت الله سيد محمد رضا گلپايگاني دروس خارج فقه را فراگرفته تا كنون ادامه دارد. فعلا از محضر استاد دكتر احمد عابدي فقه و اصول و آيت الله جوادي آملي درس تفسير بيش از 20 سال است كه زانوي ادب بر زمين زده و تلمذ نموده ام.

فعاليت سياسي – علمي:

در اين ايام بدليل اينكه جناب استاد فهيم كرماني عده اي از طلاب را كانديد و راهنمائيهاي لازمه را داده بودند كه يكي از آن افراد اين حقير بود براي بردن كتاب حكومت اسلامي حضرت امام خميني ( رضوان الله تعالي عليه) به شهرستانهاي مختلف و پخش اطلاعيه هاي مرحوم حضرت امام (ره) مورد شناسايي ساواك قرار گرفتم و تحت تعقيب آنها

لذا مدت 4 ماه در باغات روستايمان زرين آباد دامغان مخفي بودم به محض آمدن به قم مورد تعقيب مجدد قرار گرفته. باز به تهران رفته تا چندين ماه.

تا اينكه بنا به پيشنهاد رفقايم معمم شده و به شهرستانها و روستاهاي مختلف براي تبليغ و ارشاد مي رفتم بدليل منبر سياسي در نطنز مورد تعقيب قرار گرفتم و بنا بدستور سرلشكر محققي محكوم به اعدام غيابي شدم كه بعد از پيروزي انقلاب حكم اعدام در ژاندارمري شهرستان دامغان نشانم دادند.

در جريان حمله كماندوهاي رژيم سفاك پهلوي به چهار مدرسه قم، فيضيه، حجتيه، خان و رضويه. نيمه شب به مدرسه خان هجوم ساواكيها شروع شد. در حجره شماره 11 كه من ساكن بودم. يك فرد ساواكي كه داخل حجره براي تفتيش شد و من به او اعتراض كردم كه چرا با كفش پا روي زيلويي كه متعلق به امام زمان (عج الله تعالي فرجه الشريف) هست پاي مي گذاري آن مرد ملعون مرا طلب كرد وقتي جلويش رفتم آنچنان سيلي به صورتم زد كه سرم به ديوار حجره خورد و مدهوش شدم بعد از سه شبانه روز فهميدم در بيمارستان آيت الله گلپايگاني هستم باز براي مدت كوتاهي به روستايمان رفتم. چون اگر قم بودم شناسايي و دستگير مي شدم در دامغان به كانون جوانان براي سخنراني طبق دعوت مرحوم شهيد سيد حسن شاهچراغي رفتم در آنجا هم دستگير بعد از 48 ساعت با وساطت علماء دامغان آزاد شدم.

سپس به قم آمده و در منازل دوستان بسر مي بردم تا اينكه كم كم طنين انقلاب اسلامي با تظاهرات مردم به رهبري حضرت امام و ساير علماء

قم شروع شد.

اينجانب هم طبق وظيفه شركت در راهپيماييها و بعضا سخنراني آتشين و بيان قطع نامه ها و ... بعد از انقلاب طبق دعوت شهيد عزيز حاج سيد قاسم موسوي دامغاني براي تدريس و مديريت حوزه علميه و امام جمعه موقت مدت 3 سال در رامهرمز اهواز بودم.

بعد از آن طبق دعوت موسوي كرماني بعنوان معاونت آيت الله محمد حسين كرماني نماينده حضرت امام در سازمان عقيدتي سياسي شهرباني مدت 5 سال معاونت دوائر و شعب اداره عقيدتي سياسي شهرباني در تهران را عهده دار بودم. سپس با رفتن آن بزرگوار از شهرباني من هم به قم آمده طبق دعوت آيت الله احمد علي احمدي شاهرودي و حجت الاسلام و المسلمين محمد حسن نعيمي مدت ده سال بعنوان استاد دروس اخلاق و تربيت ريشه هاي انقلاب معارف 1 و 2 وصيتنامه الهي و سياسي حضرت امام(ره) و بعنوان مسئول دفتر فرهنگ اسلامي در دانشگاههاي آزاد اسلامي دامغان و شاهرود مشغول خدمت بودم. در دوران دفاع مقدس در اين زمان با بيش از هيجده ماه حضور در جبهه هاي حق عليه باطل را داشتم. طبق دعوت كتبي فرمانده محترم لشكر 14 امام حسين (عليه السلام) شهيد خرازي – و فرمانده محترم لشكر حضرت ابوالفضل (عليه السلام) در جنوب و غرب بانه مريوان و سقز و ... مشغول به تبليغ و بيان احكام براي رزمندگان اسلام بودم و ...... بدليل اينكه فرزندانم بزرگ شده بودند و مستاجري براي ما مشكل آفرين شده بود به قم آمده بعد از 24 ساعت طبق دعوت جناب حجت الاسلام و المسلمين نظري در قسمت مديريت فرهنگي آستانه مقدسه

حضرت فاطمه معصومه (س) در قسمت كتابخانه مشغول خدمت شدم بعنوان افتخاري ساعتي كه تا كنون ادامه دارد و بحمدالله در اين فاصله 14 ساله در سفري كه

فعاليت فرهنگي:

مقام معظم رهبري به قم و سئوال معظم له از توليت آستانه مقدسه هاي مسعودي كه شما راجع به وكلاء ائمه اطهار كه در قم مدفونند و علماء و بزرگانيكه در قم حرم مطهر – شيخان و ... چه كرديد آيا آنها را احياء كرده ايد؟ لذا توليت دو نفر را كانديد احياء اين امر خدا پسندانه كرد كه جناب حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمود مهدي پور بود بعنوان مسئول و اينحقير بعنوان مدير اجرايي و ارزياب و عضو شوراي ستارگان عصاره اين امر 25 جلد كتاب با نام مبارك ستارگان حرم مي باشد كه چاپ شده و در مراكز مختلف علمي بعنوان منبع از آنها استفاده مي شود. و روزهاي چهار شنبه تلويزيون از همين كتاب ها بيوگرافي راويان محدثان – وكلاء و علماء را شرح مي دهد.

سجادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد سجادي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد سجادي نژاد فرزند مرحوم حاج سيد عباس. بعد از گرفتن ششم ابتدايي بر اساس علاقه شديد خودم به دروس حوزوي به همراه پدرم به شهرستان دامغان آمديم. مرحوم والد كه دائيشان حضرت آيةالله حاج شيخ محمد كاظم مهدوي دامغاني بود و در مشهد مقدس اشتغال به تدريس داشت. و علماء و بزرگان دامغان او را كاملا مي شناختند من را به آيت الله ترابي،آيت الله شاهچراغي،آيت الله خدايي و آيت الله نصيري معرفي

نمود. مدت دو سال در مدرسه علميه حاج فتحعلي بيك ساكن و از محضر آن بزرگواران استفاده نمودم.سالهاي 1347 تا 1349 به همراه دو نفر از دوستان و هم بحثي هايم بنامهاي حاج شيخ احمد فواديان استاد فعلي و مدير مدرسه دامغان عازم شهر مقدس قم شديم. پس از امتحان اوليه و گزينش مدرسه كرمانيها در قم مدت پنج سال تحت برنامه خاص از محضر اساتيدي همچون استاد مظاهري،استاد احمدي ميانجي،استاد شريعتي،استاد محمدي ري شهري،استاد نعيم آبادي،استاد فهيم كرماني،سيد يحيي موسوي،حاج شيخ حسين جاويدي استفاده كردم.پس از آن در امتحانات حوزه شركت و بعد از قبولي براي ادامه دروس سطح حوزه علميه از محضر حضرت آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده مكاسب و كفايتين،از محضر حاج شيخ حسن تهراني رسائل واز محضر سيد محمد جواد ذهني تهراني رسايل را به اتمام رسانده و در امتحانات حوزه علميه شركت كرده و بعد از قبولي وارد دروس سطوح عاليه شدم.از محضر آيت الله شيخ محمد فاضل لنكراني(ره)خارج اصول،از محضر آيت الله مكارم شيرازي خارج اصول،از محضر آيت الله علي مشكيني(ره)فقه و تفسير و اخلاق،از محضر آيت الله انصاري شيرازي فلسفه و حكمت،واز محضر آيت الله نوري همداني مبحث قضا در اسلام و از محضر سيد شهاب الدين مرعشي و آيت الله سيد محمد رضا گلپايگاني دروس خارج فقه را فراگرفته و تا كنون ادامه دارد. فعلا از محضر استاد دكتر احمد عابدي فقه و اصول و آيت الله جوادي آملي درس تفسيررا بيش از 20 سال است كه زانوي ادب بر زمين زده و تلمذ نموده ام.فعاليت سياسي – علمي:در اين ايام بدليل اينكه جناب استاد

فهيم كرماني عده اي از طلاب را كانديد و راهنمائيهاي لازمه را داده بودند كه يكي از آن افراد اين حقير بود براي بردن كتاب حكومت اسلامي حضرت امام خميني( رضوان الله تعالي عليه) به شهرستانهاي مختلف و پخش اطلاعيه هاي مرحوم حضرت امام (ره) مورد شناسايي و تحت تعقيب ساواك قرار گرفتم. لذا مدت 4 ماه در باغات روستايمان زرين آباد دامغان مخفي بودم بمحض آمدن به قم مورد تعقيب مجدد قرار گرفته.ومجدد تا چندين ماه به تهران رفتم.تا اينكه بنا به پيشنهاد رفقايم معمم شده و به شهرستانها و روستاهاي مختلف براي تبليغ و ارشاد مي رفتم بدليل منبر سياسي در نطنز مورد تعقيب قرار گرفتم و بنا بدستور سرلشكر محققي محكوم به اعدام غيابي شدم كه بعد از پيروزي انقلاب حكم اعدام در ژاندارمري شهرستان دامغان نشانم دادند.در جريان حمله كماندوهاي رژيم سفاك پهلوي به چهار مدرسه قم،فيضيه،حجتيه،خان و رضويه. نيمه شب به مدرسه خان هجوم ساواكيها شروع شد در حجره شماره 11 كه من ساكن بودم. يك فرد ساواكي كه داخل حجره براي تفتيش شد و من به او اعتراض كردم كه چرا با كفش پا روي زيلويي كه متعلق به امام زمان(عج الله تعالي فرجه الشريف) هست پاي مي گذاري آن مرد ملعون مرا طلب كرد وقتي جلويش رفتم آنچنان سيلي به صورتم زد كه سرم بديوار حجره خورد و مدهوش شدم بعد از سه شبانه روز فهميدم در بيمارستان آيت الله گلپايگاني هستم باز براي مدت كوتاهي به روستايمان رفتم. چون اگر قم بودم شناسايي و دستگير مي شدم در دامغان به كانون جوانان براي سخنراني طبق دعوت مرحوم

شهيد سيد حسن شاهچراغي رفتم در آنجا هم دستگيرشده و بعد از 48 ساعت با وساطت علماء دامغان آزاد شدم.سپس به قم آمدم و در منازل دوستان بسر مي بردم تا اينكه كم كم طنين انقلاب اسلامي با تظاهرات مردم به رهبري حضرت امام(ره) و ساير علماء قم شروع شد.اينجانب نيز شركت در راهپيمائيها و بعضا سخنراني هاي آتشين و بيان اعلاميه هارا وظيفه خود مي دانستم. بعد از انقلاب طبق دعوت شهيد عزيز حاج سيد قاسم موسوي دامغاني(ره) براي تدريس و مديريت حوزه علميه و امام جمعه موقت مدت 3 سال در رامهرمز اهواز بودم.بعد از آن طبق دعوت موسوي كرماني بعنوان معاونت آيت الله محمد حسين كرماني نماينده حضرت امام(ره) در سازمان عقيدتي- سياسي شهرباني به مدت 5 سال معاونت دوائر و شعب اداره عقيدتي سياسي شهرباني در تهران را عهده دار بودم. سپس با رفتن آن بزرگوار از شهرباني من هم به قم آمده طبق دعوت آيت الله احمد علي احمدي شاهرودي و حجت الاسلام و المسلمين محمد حسن نعيمي مدت ده سال بعنوان استاد دروس اخلاق و تربيت ريشه هاي انقلاب معارف 1 و 2، و صيتنامه الهي و سياسي حضرت امام(ره) و بعنوان مسئول دفتر فرهنگ اسلامي در دانشگاههاي آزاد اسلامي دامغان و شاهرود مشغول خدمت بودم. در دوران دفاع مقدس در اين زمان با بيش از هيجده ماه حضور در جبهه هاي حق عليه باطل را داشتم. طبق دعوت كتبي فرمانده محترم لشكر 14 امام حسين (عليه السلام) شهيد خرازي و فرمانده محترم لشكر حضرت ابوالفضل (عليه السلام) در جنوب و غرب بانه، مريوان و سقز و ...

مشغول به تبليغ و بيان احكام براي رزمندگان اسلام بودم. بدليل اينكه فرزندانم بزرگ شده بودند و مستاجري براي ما مشكل آفرين شده بود به قم آمده و بعد از 24 ساعت طبق دعوت جناب حجت الاسلام و المسلمين نظري در قسمت مديريت فرهنگي آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه (س) در قسمت كتابخانه مشغول خدمت شدم كه تا كنون ادامه دارد و بحمدالله در اين فاصله 14ساله در سفري كه مقام معظم رهبري به قم داشتند و سوال معظم له از توليت آستانه مقدسه آقاي مسعودي كه شما راجع به وكلاء ائمه اطهار(ع) كه در قم مدفونند و علماء و بزرگانيكه در حرم مطهر، شيخان و ... چه كرديد؟ آيا آنها را احياء كرده ايد؟ لذا توليت آستانه دو نفر را كانديد احياء اين امر خدا پسندانه كرد كه جناب حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمود مهدي پور بعنوان مسئول و اين حقير بعنوان مدير اجرايي و ارزياب و عضو شوراي ستارگان شديم.عصاره اين امر 25 جلد كتاب با نام مبارك"ستارگان حرم" مي باشد كه چاپ شده و در مراكز مختلف علمي بعنوان منبع از آنها استفاده مي شود. و روزهاي چهار شنبه تلويزيون از همين كتاب ها بيوگرافي راويان،محدثان،وكلاء و علماء را شرح مي دهد.ضمنا بيش از 14 مقاله تحت عنوان زندگينامه علماء رباني كه به تحقيق و نگارش اينجانب در ستارگان حرم و گلشن ابرار چاپ گرديده است. خدمات اجتماعي:1-در فاصله سي و سه سال تبليغ و ارشاد در مناطق مختلف شهرها و روستاهاي ايران تاسيس بيش از بيست كتابخانه با كتابهاي متنوع براي مردم مخصوصا نسل جوان. 2-ايجاد حمام بهداشتي براي روستا

به صورت نمره.3- ترميم راههاي روستا و ايجاد پل در چند روستا.4-كمك به فقراي آبرومند بيش از دويست مورد.

سجادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سجادي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/2

زندگينامه علمي

ولد السيد محمد السجادي في مدينه اصفهان سنه 1326 ه. ش فهو ابن حجه الاسلام السيد ابو الحسن السجادي ، الذي ينتهي نسبه الي السيد حسين الاصغر ابن الامام علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين .

وقد بدأ داسته في الحوزه العلميه في مدينه اصفهان بعد أن أنهي دراسته الابتدائيه و بعد إنهائه دروس المقدمات انتقل إلي عش آل محمد مدينه قم المقدسه : لاكمال دراسه الفقه والاصول في حوزتها العلميه.

ولانه ممن لم يكونوا في منأي عما يدور من الأحداث السياسيه ، التي كانت تعصف ببلاده و با قي بلدان العالم الاسلامي . فقد كان بتمتع بحس سياسي ملفت للنظر. لهذا كان من المطاردين من قبل قوات أمن النظام الشاهنشاهي المقبور، مما اضطره الي الهجره الي العرق .و بعد ما استقر ،سكن في مدينه النجف الشرف، بجنب باب مدينه العلم لينهل علوم اهل بيت من منبعه الصافي علي يد اساتذه لهم الباع الطويل في مجال التعليم و التدريس ، نذكر منهم :

آيه الله العظمي الامام خميني

آيه الله الغظمي السيد الخوئي

آيه الله العظمي السيد البجنوردي

العلامه الشهيد آيه الله مصطفي الخميني

والي جانب دراسته العلميه المستمره والموفقه ، لم ينس بلده و ما بعانيه الشعب الايراني تحت حكم الطاغوت البغيض من القهر والظلم والابتراز ، لهذا فد انضم الي صفوف ( روحانيون مبارز خارج از كشور

) التي كان لها صدي قوي في التصدي الي النظام و فضع تصرفاته الشائنه ولما أراد الامام خميني ترك الاراضي العراقيه عن طريق الحدود الكويتيه ، لملابسات يعلم بها الجميع ، كان المولف حفظه الله في ركاب ذلك القائد العظيم . فهاجر معه هجرتين من الكويت الي فرنسا ، ومن فرنسا الي ايران بعد أن فتح الله تعالي علي المجاهدي في ايران من دحر النظام العميل ، وارساء اللبنه الاولي في صرح الدوله الاسلاميه المجيده ، التي هي نموذج ساطع للدول الاسلاميه في كافه أنحاء العلم .

وبعد أن استقرالنظام اسلامي في ايران و تثبتت أركانه ، عاد المولف الي مدينه العلم و العلماء الي قم المقدسه ليتحف الحوزه العلميه فيها بما كسبه من علم و معرفه .لينشر ها بين طلابها

و من انجازاته جمع و تنظيم وتحقيق مولفات استاد الشهيد العلامه آيه الله السيد مصطفي الخميني و قد بذل جهداً كبيراً و مضنياَ في سبيل اخراج ذلك السفر الكبير ،و قد تم نشره بكامله ، و هو الان من الكتب التي تحضي باهتام ومتابعه طلاب الحوزات العلميه كافه.

سجاسي زنجاني، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1322 ق)، مفسر، اصولى. وى از بزرگان و علماى اعلام زنجان بود. مقدمات را در زنجان فراگرفت. سپس به نجف رفت و در آن حوزه نزد علماى نجف به تكميل تحصيلات پرداخت. آنگاه به زنجان بازگشت و منصب تدريس و قضاوت را بر عهده گرفت و به تصنيف و تاليف اشتغال ورزيد و به انجام وظائف دينى و امامت پرداخت تا از دنيا رفت و در جوار امامزاده سيد ابراهيم در زنجان به خاك سپرده شد. از آثارش: شرح «اصول كافى» به روش «شرح

ملاصدرا»، در سه مجلد؛ «تفسير سوره الزمر و الشمس و الرحمن»، در يك مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (26/6)، الذريعه (96/13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 503/14)، معجم المؤلفين (10 -9 /4).

سراب تنكابني، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1124 -1040 ق)، فقيه، اصولى، فيلسوف و متكلم امامى. معروف به فاضل سراب. وى با شيخ جعفر قاضى معاصر بود و در محضر علامه ى مجلسى و محقق خوانسارى تلمذ كرد. او از شاگردان محقق سبزوارى در فقه بود. از استادانش مجلسى و سبوزارى اجازه ى روايت داشت. ملا محمدعلى استرآبادى و شيخ على عاملى، نوه ى شهيد ثانى، نيز به وى اجازه دادند. فرزندانش ملا محمد صادق و ملا محمدرضا و همچنين ملا محمد شفيع لاهيجى و سيد محم صادق حسينى و شيخ زين الدين خوانسارى از وى اجازه ى روايت كسب كردند. در اصفهان از دنيا رفت و در محل خاجو در اول تخت پولاد دفن شد. از آثارش: «اثبات الصانع القديم بالبرهان القاطع القويم»؛ «اثبات الواجب»؛ «سفينه النجاه»، در كلام؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ رساله اى در «الاجماع»؛ «حجيه الاخبار»؛ چهار رساله در «وجوب الجمعه»؛ «ضياء القلوب»، در امامت؛ حاشيه بر «مدارك الاحكام»، حاشيه بر «معالم الاصول»؛ حاشيه بر «ذخيره المعاد» محقق سبزوارى؛ حاشيه بر «آيات الاحكام» اردبيلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/9)، ايضاح المكنون (24/1)، تذكره القبور (455 -454)، تلامذه العلامه المجلسى (66)، الذريعه (203/12 ،269/6 ،96/1)، روضات الجنات (104 -101 /7)، ريحانه (5/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 673 -671 /12)، فوائد الرضويه (553 -550)، معجم المؤلفين (180/10)، هديه العارفين (312/2).

سراج، محمدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدابراهيم سراج

محل تولد : فيروز كوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدابراهيم سراج در سال 1362 وارد حوزه علميه امام صادق(ع) شهرستان دماوند شدم. پس از گذراندن دروس مقدمات در سال 1366 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را گذراندم

و در سال 1372 به تحصيل دوره خارج حوزه پرداختم و از دانش حضرات آيات،مكارم شيرازى،وحيد خراسانى،فاضل لنكراني(ره)و برخي اعاظم ديگر بهره مند شدم. در كنار تحصيلات حوزوي و تأليف كتب، به تدريس علوم اسلامي در دانشگاه نيز مشغول شده ام كه به لطف خداوند با ارتباط نيكويي كه با دانشجويان برقرار نمودم، توفيق انتقال مفاهيم ناب ديني و رفع شبهات از آنها را يافتم كه اكنون نيز اين ارتباط تداوم دارد.لازم به ذكر است كه در خلال تدريس در دانشگاه، موفق به نگارش مقالات متعددي شده ام از جمله: آفاتي كه جوانان را تهديد مي كند،پيامبر اكرم(ص) از ديدگاه انديشمندان غيرمسلمان،شناخت صهيونيزم،انسان شناسى،استقامت در سيره پيامبر اعظم(ع)،كه مقاله اخير را براي يكي از همايش ها ارسال نموده ام كه حائز رتبه گرديد و از مقالات منتخب محسوب شد.اميدوارم خداوند متعال توفيقات خويش را بر اين حقير و همه ره پويان راه علم و ايمان افزون فرمايد.

سرآباداني، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا سرآباداني

محل تولد : تفرش

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب غلامرضا سر آباداني ديپلم رياضي و فيزيك را كه مصادف با سالهاي اوليه انقلاب شكوهمند اسلامي بود در سال 1359 در شهرستان تفرش و از دبيرستان شهيد مطهري اخذ كردم . به رغم علاقه و توجهي كه به شركت در كنكور داشتم، به علت تعطيل شدن دانشگاهها به منظور تحقق انقلاب فرهنگي ، نتوانستم به دانشگاه بروم. سپس به جهت علاقه وافر به تحصيل علم و دانش اندوزي و بخصوص علوم حوزوي ، مارا به سمت حوزه كشاند در پائيز سال 1361 رسما دروس حوزي را در مدرسه علميه صاحب الامر آشتيان آغاز كردم

. دروس مقدماتي و مقداري از فقه و اصول را نيز در آشتيان گذراندم . سال 1364 وارد حوزه علميه قم شده و در دروس اساتيد معروف آن زمان قم در دروس سطح شركت كردم و نهايتاً در سال 1369 دروس سطح را به اتمام رساندم .در زمان جنگ نيز با همكاري با سازمانهاي مربوطه و به منظور انجام وظيفه تبليغي افتخار حضور در جبهه را نيز پيدا كردم . در اواخر جنگ همكاري خود را با نمايندگان ولي فقيه در سپاه و معاونت جذب روحانيون آغاز كرده و اين همكاري طي سالهاي متمادي بعد از جنگ نيز ادامه يافته و مأموريتهاي تبليغي در مناطق غرب و جنوب و ساير مكانها داشته ام . در عين حال از سال 1369 دروس دانشگاهي رانيز در رشته اقتصاد شروع كردم .

دوره هاي تحقيقاتي نگرش اسلام به فعاليت هاي بازار بورس اوراق بهادار كه در دانشگاه مفيد انجام دادم در كنگره دين پژوهان در رشته اقتصاد اسلامي رتبه اول را بدست آورد. در سال 1382 نيز در جشنواره اولين جايزه اقتصاد اسلامي در دانشگاه تربيت مدرس ، رتبه سوم را كسب كرد. آخرين طرح تحقيقاتي كه انجام دادم با عنوان دولت و تورم بود كه در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي انجام دادم كه اكنون در دست چاپ است . مقالاتي طي اين سالهاي تأليف كرده ام كه برخي در سمينارها و برخي نيز در مجلات چاپ شده ان در ضمن سابقه تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي رانيز دارم .

سرباز زاده، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد سرباز زاده

محل تولد : اهر

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب احمد سرباززاده ( اهري ) در سال 1348 طلبگي را شروع نمودم . 1 سال در اهر، 3 سال در تبريز و از سال 52 به شهر مقدس قم مشرف شدم و در مدرسه حجتيه حجره گرفتم و معمم شدم . از همان تبريز تدريس ادبيات (مقدمات و سيوطي) را شروع كردم و در قم هم توام با تدريس به دروس اساتيد سطح ، آقايان: آيت الله اعتمادي ، اشتهاردي و صلواتي و در منظومه، آقايان: احمد بهشتي و محمدي گيلاني و درس خارج آقايان: آيت الله كوكبي و شيخ جواد تبريزي و شيخ كاظم تبريزي و آيت الله سيد محمد روحاني و ... مشغول شدم .

هميشه مشغول تدريس همه دروس سطح ولو خصوصي بودم. چند سال درجامعة الزهراء تدريس نمودم و چند سال در مدرسه مرعشيه و مدرسه آيت الله گلپايگاني .

از سال 60 و 61 توام با كارهاي قبلي تحقيقات را شروع نمودم . حدود 6 سال در موسسه دايرة المعارف شيعه 200 اثر لغوي و فقهي اصطلاحات فقهي را بين 3 صفحه اي الي 12 و15 صفحه اي تحقيق نمودم كه در اوائل بحوث فقهي كتاب نفيس دائرة المعارف شيعه درج و چاپ مي شود .

سرخسي، شمس الائمه، ابوبكر محمد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 483 ق)، فقيه اصولى، متكلم جدلى، قاضى و عالم حنفى. در سرخس به دنيا آمد و در آن جا نشو و نما يافت. از مشاهير علماى حنفيه است. به سبب گفتن كلمه اى در پن خاقان در اورجند زندانى گشت و «المبسوط» را در همان زندان در حالى كه هيچ كتابى حاضرش نبود نگاشت. بعد از آزادى از زندان به شهر فرغانه رفت به

نشر علوم و معارف همت گماشت و تا پايان عمر در همان جا ماند. از آثار وى: «المبسوط»، در فقه حنفى و تشريع، در سى جزء؛ شرح «الجامع الكبير» امام محمد شيبانى، در فروع فقه حنفى؛ شرح «السير الكبير» امام محمد سيبانى، در چهار مجلد؛ «الاصول»، در اصول فقه؛ شرح «مختصر الطحاوى»؛ «ادب القاضى على مذهب ابى حنيفه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (208/6)، ريحانه (12/3)، الكنى و الالقاب (313/2)، كشف الظنون (1628 ،1620 ،1580 ،1452 ،1414 ،1079 ،1014 ،963 ،568 ،561 ،112 ،46)، لغت نامه (ذيل/ سرخسى) معجم المؤلفين (268 -267 ،239 /8).

سرخه اي، احسان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احسان سرخه اي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم شدم و پس از طي دروس مقدمات خدمت استاد محترم طالقاني و آدينه وند و امين شيرازي در درس فقه حضرت آيةالله استادي و عراقچي و اصول حجةالاسلام والمسلمين محمدي و خاتمي شركت نمودم دروس مكاسب و رسائل را در خدمت استاد بزرگواري چون محقق داماد و پاياني و اعتمادي گذراندم و با درس كفايه استاد گنجي سطح را به پايان بردم.در دروس خارج حضرت آيات بهجت و فاضل لنكراني و تبريزي و وحيد خراساني و سيد احمد مددي تاكنون شركت داشته ام و پايان نامه سطح 3 را ارائه نموده ام.

در سال 69 با شركت در دوره هاي آموزش كامپيوتر و مركز تحقيقات به تدريس كامپيوتر دعوت و تا سال 74 در سازمان كامپيوتر نور به تدريس دوره هاي ويژه طلاب اشتغال داشتم.در سال 72 با مؤسسه علمي فرهنگي

دارالحديث پژوهش هاي حديثي را آغاز و در تدوين دانشنامه بزرگ ميزان الحكمة همكاري نموده و در زمينه حديث و علوم حديث تحقيقاتي را انجام داده ام.در سال 78 براي اخذ مدرك كارشناسي (مهندسي) كامپيوتر وارد دانشگاه شده و اين دوره را به پايان برده ام هم اكنون بعنوان مدير فناوري اطلاعات و ارتباطات موسسه علمي فرهنگي دارالحديث مشغول همكاري مي باشم.

سردار كابلي كرمانشاهي، حيدرقلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1293 ق)، عالم دينى، فيلسوف، فقيه اصولى، محدث، متكلم، رجالى، مورخ و رياضيدان. از علماى بزرگ شيعه در قرن چهاردهم قمرى بود. اصلش از ايران و از قزلباشان است. پدرش ساكن افغانستان بود و سردار در كابل به دنيا آمد. در هشت سالگى به خواندن و نوشتن پرداخت. چون داراى استعداد فوق العاده اى بود به زودى رياضيات و زبان انگليسى را فراگرفت. در 1304 ق پدرش خانواده خود را به عراق برد و در كاظمين ساكن كرد. معلم وى در رياضيات و انگليسى نيز به همراه آنان مهاجرت كرد و شش سال نيز در عراق به وى آموزش داد و او در حساب و هندسه و هيئت و جغرافى و علوم غريبه صاحب نظر شد. وى همچنين در لغات و ادبيات عربى و فارسى و سانسكريت و هندى و عربى و لاتين دستى توانا داشت. سردار كابلى در اين مدت علاوه بر آموزش علوم جديده به تصحيل علوم قديمه نيز پرداخت و سپس به نجف رفت و فقه و اصول را در محضر علامه ميرزا محمدعلى رشتى چهاردهى و شيخ على اصغر تبريزى و ديگران فراگرفت و فلسفه را نزد استادان بزرگ آن آموخت. در 1310 ق در خدمت پدر عازم ايران

شد و در كرمانشاه با شيخ عبدالرحمان شافعى مكى ملاقات كرد و مجذوب كمالات وى گشت و در همان جا ماندگار شد. او از شيخ خود، چهاردهى، و سيد حسن صدر و سيد عباس لارى و محدث قمى و سيد آقا يحى تهرانى و سيد محسين امين و شيخ آقا بزرگ تهرانى داراى اجازه بود. شيخ مرتضى گيلانى نجفى از شاگردان وى مى باشد. سردار كابلى استاد رياضى و هندسه آيت اللَّه حجت بود. پدرش قبل از مرگ سرپرستى خانواده ى خود را به وى سپرد و او را ملقب به سردار كرد. سردار كابلى در كرمانشاه به نشر احكام و تاليف و تصنيف مشغول شد. او به شهرهاى بسيارى سفر كرد و با علماى هر شهر مصاحبت نمود. سرانجام در كرمانشاه درگذشت و جنازه اش به نجف انتقال يافت و در كنار پدرش در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «الاربعون حديثا»، در فضايل اميرالمومنين (ع) از طرق اهل سنت؛ «تبصره الحر فى تحقيق الكر»، در بيان انطباق تحقيقى بين وزن و مساحت و حجم؛ «تحفه الاحباب»، در بيان آيات قرآن؛ «تحفه الاجله»، در شناخت قبله، كه براى فهم كتاب به دانش جبر و مثلثات و هيئت و جغرافى نياز است؛ «العلم الشاخص فى اسرار ظل الشاخص»، در اعمال فلكى؛ كتابى در «المساحه»، ترجمه از انگليسى؛ ترجمه «انجيل برنابا»، از انگليسى به فارسى؛ «غايه التعديل فى معرفه حقيقه الاوزان و المكاييل»؛ «كشف القناع فى تحقيق الميل و الذراع»؛ «مناهج الوفاق»، در اعداد؛ شرح حديث اميرالمومنين (ع) در بيان قطر و محيط خورشيد و ماه و اختلاف افق خورشيد؛ «ديوان ابوطالب (ع)» و شرح «لاميه ى» آن؛ شرح «تهذيب المنطق»؛

شرح «خطبه ى حضرت زينب (ع)»؛ «مصباح القواعد»، در قواعد علوم رياضى؛ «مثنوى» در نظم «الباب الحادى عشر»؛ «الدرر النثيره»، شبيه به «كشكول»، در سه مجلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (340/2 ،200 -197 /1)، اعيان الشيعه (274 -273 /6)، الذريعه (283/22 ،116/21 ،46 ،17 ،11/16 ،139 ،80 -79 /8 ،410 ،317 /3 ،366/2 ،493 ،415 /1)، ريحانه (7 -5 /5 ،15 -13 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 699 -693 /14)، علماء معاصرين (296 -292)، گنجينه ى دانشمندان (227 -225 /6).

سرشار تهراني، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباد الله سرشار تهراني

محل تولد : ميانه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب در يك خانواده مذهبي و متدين در سال 1324 شمسى، در يكي از روستاهاي شهرستان ميانه چشم به جهان گشودم. در همان سال هاي نخست پدرم را از دست دادم و تحت تفل دايي زحمتكشم بزرگ شدم، و در هفت سالگي بر اثر حادثه اي از ناحيه دست چپ معلول شدم. پس از اتمام تحصيلات ابتدايي در همان روستا، جهت فراگيري علوم آل محمد ( عليهم السلام ) و دروس حوزوي عازم شهرستان ميانه شدم، و پس از دو سال تحصيل در آن شهر و علاقه زياد به دروس حوزه، روانه شهر خون و قيام قم شدم، و اين سفر مصادف با رحلت جانگداز مرحوم آيت الله العظمي بروجري ( رحمه الله ) بود. پس از وقوع پيوستن جريانات سال هاي 41 ، حوادث خونين خرداد 42، خروش مردم انقلابي و بازداشت امام خميني ( قدس سرّه ) در تهران، بر اثر فعاليت هاي سياسي و انقلابي مجبور شدم براي ادامه

تحصيل به نجف اشرف هجرت كنم، مدتي كه در آن ديار بودم _ يعني : تا سال 1353 شمسي _ همواره در درسهاي خارج حضرات آيات عظام و مراجع عالي قدر به ويژه امام امّت، خميني كبير ( قدس سره ) و مرحوم آيت الله العظمي السيد الخوئي شركت مي كردم. در سال 1353 كه رژيم ضد خدائي بعث، تصميم به بيرون راندن ايرانيان از عراق گرفت، اينجانب به همراه عده اي از فضلا و علماي ايراني مقيم نجف اشرف، از آن ديار رانده شديم، و از همان سال تاكنون در شهر مقدس قم ساكن هستم. تاكنون بيش از سي و پنج سال است كه به تحقيق علوم و احاديث و اخبار ائمه اطهار ( عليهم السلام ) مشغول ام، مدت چهارده سال آن در مؤسسه الامام المهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ، يك سال در بخش تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي قم، نوزده سال در مؤسسه بنياد معارف اسلامى، مركز تحقيقات حج و بخش تحقيقات بنياد جانبازان و تحقيقات متفرق ديگر به فعاليت مشغول بودم، هم اكنون نيز در مركز فقه الائمه الاطهار ( عليهم السلام ) و مدرسه امام باقر العلوم ( عليه السلام ) به تحقيقات ادامه مي دهم.

سروش، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سروش

محل تولد : قم

شهرت : سروش محلاتي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 وارد حوزه علميه قم شدم. پس از دروس سطح در خدمت حضرات آيات ستوده و سيد علي محقق داماد، در درس خارج آيت الله حائري يزدي(ره) حاضر شدم ، همچنين مدت 15 سال از درس خارج

حضرات آيات وحيد خراساني و شبيري زنجاني و برخي اساتيد ديگر استفاده كردم. در همين مدت فلسفه و عرفان را از محضر حضرات آيات حسن زاده آملي ، جوادي آملي و انصاري شيرازي استفاده كردم.حدود 10 سال تدريس سطح عالي داشتم و سپس به تدريس خارج فقه واصول مشغول شدم كه در مدرسه آيت الله گلپايگاني(ره) ، حدود 10 سال است ادامه يافته است گرايش اصلي من در پژوهش ، فقه سياسي است.

سعيد العلماء، محمد سعيد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1270 ق)، فقيه، اصولى و مجتهد. از بزرگان علماى شيعه در قرن سيزدهم است. مقيم بارفروش بود. پس از تحصيلات مقدماتى براى تكميل اصول فقه به عراق رفت. او شاگرد برجسته شريف العلماى مازندرانى و معاصر شيخ انصارى و سيد شفيع جاپلاقى و همدرس ملا آقا دربندى است. پس از دريافت اجازه ى اجتهاد از شريف العلماء به بارفروش بازگشت. رياست علمى مذهبى وى مورد توجه همه حتى ناصرالدين شاه بود. خبرگان او را هم سنگ و عده اى وى را بر شيخ انصارى ترجيح مى دادند. خود شيخ با وجود او فتوا نمى داد تا اينكه سعيد العلماء در نامه اى نوشت كه «اگر من در زمان اشتغال علمى اعلم از شيخ بوده ام ليكن اكنون در ايران تارك شده ام ولى شيخ هنوز مشغول علم است و اينك او براى تقليد و فتوا متعين است». حاج ملا محمد اشرفى و حاج شيخ زين العابدين مازندرانى حايرى از شاگردان بنام سعيدالعلماء بودند و دومى از وى روايت نيز كرده است. سيد محمد بن ربيع تسترى در حدود 1246 ق بعضى از «تقريرات» وى را نوشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ريحانه (38/3)، شرح حال رجال (71/2)، طبقات

اعلام الشيعه (قرن 599/13)، الكنى و الالقاب (314/2)، مكارم الآثار (1971 -1970 /6).

سعيد تهراني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم علوم دينى.

تولد: 1337 ق.، تهران.

درگذشت: 21 دى 1374، قم.

حضرت آيت الله شيخ حسن سعيد تهرانى، فرزند آيت الله ميرزا عبدالله چهل ستونى تهرانى و نوه آيت الله العظمى حاج ميرزا مسيح تهرانى (از مراجع دوران قاجار كه در واقعه قتل گريبادوف مرجع و پناه مردم به حساب مى آمد) بود. ايشان علوم مقدماتى را در حوزه هاى علميه قم و تهران تحت تربيت و نظارت پدرشان فراگرفت.

سپس در بيست و پنج سالگى به دانشگاه رفت و ليسانس معقول و منقول گرفت و سپس در سال 1370 ق. به نجف اشرف رفت و در دورس آيات عظام حاج سيد محسن حكيم، آيت الله خويى به خصوص آيت الله شيخ حسين حلى شركت جست و تقريرات دروس فقه و اصول آنها را نگاشت (چندين مجلد تقريرات دروس آيت الله حلى به چاپ رسيده است). در سال 1385 ق. به تهران آمد و ضمن امامت جماعت مسجد جامع چهل ستون تهران به تدريس فقه و اصول و تفسير، وعظ و ارشاد، راهنمايى مردم، به خصوص جوانان و دانشجويان، تأليف كتاب هاى دينى چاپ و نشر كتاب هاى مذهبى، تأسيس بناى كتابخانه و مدرسه چهل ستون و گنجينه قرآن كريم پرداخت. اين كتابخانه با بيش از چهل هزار نسخه هاى خطى و چاپى يكى از مهمترين كتابخانه هاى مساجد تهران مى باشد.

آيت الله سعيد براى تبليغ اسلام و تشيع كوشش فراوان كرد و دهها كتاب به زبان هاى مختلف براى بيان انديشه هاى تشيع و عقايد شيعى و ولايت به كشورهاى مختلف فرستاد. از وى در طول عمر خويش دهها كتاب به زبان فارسى و عربى باقى مانده است. مهمرتين آثار

ايشان عبارتند از: اسلام از ديدگاه قرآن و عترت؛ اصول دين (آبان 1333)؛ افكار پريشان يا مقالات سعيد (1326)؛ تقريرات علامه حلى؛ ترجمه نورالابرار من حكم انيرالمؤمنين على (ع) (1412 ق.)؛ حسين (ع) ازديدگاه وحى (1396 ق.)؛ حكومت از ديدگاه قرآن و عترت (1399 ق.)؛ حيات يابى (ترجمه احياءالميت به فضايل اهل بيت، 1367)، خدا و رمضان (1391 ق.)؛ خدا و ولى الامر (1392 ق.)؛ خدا و مهدى (1394 ق.)؛ دايرةالمعارف قرآن (12 مجلد، به فارسى و عربى) سيره رسول الله (ص) سنت الهى است (1406 ق.)، غدير پيوند ناگسستنى رسالت و امامت (1361)؛ فاطمه زهرا (س)؛ دژ شكست ناپذير وحى در طول زمان (1361)؛ ما با خدا كار داريم (1406 ق.)؛ مكتب امام حسن (ع) (1402 ق.)؛ مبعث، بيانگر رسالت و امامت در مكتب تشيع (1412 ق.)؛ مسئوليت (1409 ق.)؛ مهدى (ع) ما راهگشاى عالم غيب (1404 ق.)؛ نگهبان مكتب توحيد (كتابنامه مكتب مهدى عج) (1415 ق.)؛ نگهبان مكتب ما (1410 ق.)؛ نمودارى از حكومت على (ع) (1403 ق.)؛ ولايت فقيه ره آورد غدير (1399 ق.).

آثار عربى وى به اين شرح است: الفقه تشريعه و تنبيه و استنباطه (1380 ق.)؛ الرسول يحدثنا (1394 ق.) الرسول يدعوكم (1398 ق.)؛ الرسول الشيعه (1398 ق.)؛ دليل عروالوثقى (تقريرات بحث هاى آيت الله شيخ حسين حلى، دو جلد: جلد اول 1379 ق. جلد دوم 1382 ق.)؛ شيعتنا (1402 ق.)؛ موسوعة المكاسب (تأليف شيخ مرتضى النصارى، تقرير شيخ حسن حلى، كاتب تقرير شيخ حسن سعيد، چهار جلد با تفريظ).

آيت الله سعيد سرانجام در بيست و يكم دى 1374 (نوزدهم شعبان 1416 ق.) در هشتاد سالگى دار فانى را وداع گفت و در شهر قم در

مقبره ى شيخان (ره) به خاك سپرده شد.

حاج حسن آقا سعيد بن العالم الجليل آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه مسيح تهرانى از افاضل علماء معاصر تهرانست.

تولدش در تهران واقع شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و سطوح مهاجرت به نجف اشرف نموده و سطوح را نزد مدرسين آنجا بپايان رسانيده آنگاه از محضر آيت اللَّه العظمى حكيم و آيت اللَّه العظمى خوئى و بالاخص آيت اللَّه حلى استفاده نموده تا بمدارج عاليه علم و كمال رسيده و تقريرات استاد حلى را در شرح عروه بنام مدارك العروه برشته تحرير و طبع درآورده و به تهران مراجعت و در مسجد جامعه بجاى والد خود به اقامه جماعت و ترويجات دينى و تدريس پرداخته است. از آثار ايشان است تأسيس كتابخانه مسجد جامعه و نشريه هاى آن است.

(1416 -1338 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. او از فرزندزادگان ميرزا مسيح تهرانى است. در تهران به دنيا آمد. پس از خواند دروس كلاسيك و مقدمات و ادبيات و سطوح به نجف اشرف مهاجرت كرد و سطوح را در آن جا تكميل نمود. سپس به محضر آيت اللَّه حيكم و آيت اللَّه خويى راه يافت. او به ويژه از آيت اللَّه حلى بهره ها برد تا به مدارج عاليه علم و كمال رسيد. آنگاه به تهران بازگشت و در مسجد جامع تهران به ترويج دين و تدريس پرداخت. در تهران درگذشت و در شيخان قم دفن شد. از آثار ايشان تاسيس كتابخانه مسجد چهلستون جامع تهران در 1380 ق و نيز گنجينه ى قرآن حاوى نسخ گوناگون كهن و جديد قرآن در همان جا. اين كتابخانه هم اكنون با بيش از چهل هزار جلد كتاب يكى

از ذخاير گران بهاى كتب اسلامى است. از ديگر اقدامات وى انتشارات وسيع و گسترده به صورت نشريات متعدد به زبانهاى مختلف براى كشورهاى شرق و غرب جهان بود. از آثار علمى وى: «الرسول يحدثنا»؛ «الرسول يدعوكم»؛ «الرسول و الشيعه»؛ «شيعتنا»؛ «الفقه فى تشريعه و تبيينه و استنباطه» «دليل العروه الوثقى»، تقريرات بحثهاى استادش آيت اللَّه حلى؛ نشريه «دائرةالمعارف قرآن كريم»؛ «اسلام از ديدگاه قرآن و عترت»؛ «اصول دين»؛ «حسين از ديدگاه وحى»؛ «خدا و اولوالامر»؛ «فاطمه الزهرا (ع)»؛ «نمودارى از حكومت على (ع)»؛ «مهدى (ع) راهگشارى عالم غيبت».[1]

حاج شيخ حسن فرزند عالم ربانى حجه الاسلام والمسلمين آيت اللَّه حاج ميرزا عبداللَّه سعيد تهرانى (معروف به جهل ستونى) ابن آيت اللَّه حاج ميرزا مسيح كه ترجمه اش اجمالا در جلد چهارم ص 483 گذشت معظم له در سال 1337 قمرى در تهران متولد شده و پس از پرورش در بيت علم در تهران مقدمات را خوانده وسپس در قم به تحصيل سطوح عاليه پرداخته و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و از محاضر آيات عظام حوزه علميه نجف مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم و شاهرودى و حاج شيخ حسين حلى و آيت اللَّه خوئى استفاده نموده و با مدارك عاليه علمى به زادگاه خود تهران مراجعت و در مسجد جامع به خدمات دينى و وظائف روحى و تدريس فقه و اصول و تفسير قرآن و نشر معارف اسلامى و قضاء حوائج محتاجين حتى المقدور پرداخته و تا اين تاريخ 1399 قمرى به فعاليت اشتغال و سرپرستى عده اى از طلاب تهران را به عهده دارند و كتابخانه مسجد جامع كه از تاسيسات معظم له است يكى از مجامع علمى تهران و پايگاه هاى خدمات اسلامى

است آثار گرانقدرى دارند كه به آن اشاره مى شود.

1- دليل العروه دو جلد مطبوع.

2- شرح مكاسب سه جلد.

3- اصول دين.

4- افكار پريشان.

5- همه در انتظار اويند چاپ شده.

نويسنده گويد: آيت اللَّه سعيد تهرانى داراى محامد آداب و محاسن اخلاق و بيانى شيوا مى باشد در منزلش طبق سنت نياكانش همه ساله از اول محرم تا سوم عاشورا مجلس تبليغ و سوگوارى منقد و گويندگان فاضل و دانشمند و آگاه در پيرامون معارف اسلامى و مكتب خاندان رسالت ايراد سخن نموده و طبقات مختلف و بالاخص علماء تهران كه همه روزه شركت مى كنند زيب بخش مجلس ايشانند.

خدمات و فعاليتهاى آقاى سعيد بسيار و اين مختصر ظرفيت شرح آن را ندارد ادام اللَّه توفيقه همه ساله در ايام مواليد ائمه معصوم عليهم السلام مخصوص حضرت رسول (ص) و حضرت اميرالمومنين عليه السلام و حضرت سيدالشهداء و حضرت بقيه اللَّه عجل اللَّه فرجه جزوه هائى آموزنده به دان مناسبت طبع و نشر مى نمايند جزاه اللَّه عنهم خيرالجزاء.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] احوال و آثار حضرت آيت اللَّه سعيد (ره)، گنجينه ى دانشمندان (483/ 4).

سعيد تهراني، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1305 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در تهران به دنيا آمد. مدتى در تهران نزد علماى دين چون شيخ على نورى و ميرزا سيد محمد تنكابنى و حاج شيخ مسيح تهرانى و ميرزا هاشم شفتى و حاج آقا بزرگ و حاج آقا بزرگ ساوجى و آقا شيخ باقر معزالدوله تحصيل علوم دينى كرد. در 1330 ق در مراجعت از مكه به نجف رفت و در آنجا از محضر آيت اللَّه نايينى و آيةاللَّه شريعت اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى و حاج سيد احمد كربلايى استفاده نمود. در 1333 ق

به تهران مراجعت و بعد از فوت پدرش چند سالى مسجد جامع تهران را امامت مى كرد. در 1342 ق به قم رفت و از آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه كبير بهره ها گرفت. در 1356 ق به تهران بازگشت و به تدريس و انجام وظائف دينى و اجتماعى مشغول شد. از آثار وى: حاشيه بر «مكاسب»؛ هفت رساله در «مبداء و معاد» و جمع «كتاب و سنت و عقل تفسير»؛ رساله اى در «مشتق»؛ «سنن النبى (ص)».[1]

آيت اللَّه مرحوم حاج ميرزا عبداللَّه ابن آيت اللَّه حاج ميرزا مسيح مشهور بحاج ميرزا بزرگ ايلچى كش از طراز اول علماء معاصر تهران بوده است در سال 1305 ق در تهران متولد شده و نزد علماء تهران چون مرحوم آقاى شيخ على نورى و ميرزا سيد محمد تنكابنى و حاج شيخ مسيح طالقانى و ميرزا هاشم شفتى و آقاى حاج آقا بزرگ ساوجى و آقا شيخ باقر معزالدوله تلمذ نموده و در سال 1330 ق در مراجعت از مكه معظمه به نجف در آن سامان رحل اقامت افكنده و از محضر مرحوم آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه شريعت و آيت اللَّه آقا ضياء عراقى و عالم ربانى حاج سيد احمد كربلائى و غير هم استفاده نموده و در سال 1333 ق مراجعت به تهران و پس از فوت مرحوم والدش (در سال 1334 ق) چند سالى امامت مسجد جامع تهران را نموده تا سال 1342 ق كه آيات بزرگ و مراجع عاليقدر شيعه از عراق تبعيد به ايران شدند وى باستقبال آنان شتافته و در خدمت آنان به قم آمده و بافاضه و استفاضه از محضر مرحوم آيت اللَّه حايرى و آيت اللَّه حاج شيخ ابوالقاسم كبير

پرداخته تا سال 1356 ق پس از فوت آيت اللَّه حايرى به تهران مراجعت نموده و تا سال 1391 قمرى به اقامه جماعت و تدريس و وظائف ديگر دينى و اجتماعى اشتغال داشته تا در ذى الحجه سال مزبور در سن 86 سالگى وفات نموده و جنازه اش حمل بشهر رى و در جوار حضرت امامزاده حمزه موسوى بعنوان امانت بخاك سپرده شد تا در شرايط مناسب و رفع موانع به نجف منتقل گردد. از آثار ايشان است:

1- حاشيه بر مكاسب 2- هفت رساله در مبدء و معاد و جمع كتاب و سنه و عقل و تفسير 3- اصول فلسفه 4- رساله اى در مشتق 5- سنن النبى (ص) 6- متفرقات ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (258/2)، آينه ى دانشوران (209 -208)، زندگينامه رجال و مشاهير (53/4)، گنجينه ى دانشمندان (483 -482 /4).

سعيدالعلماء مازندراني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مآثر و آثار ص 150 گويد: سعيدالعلماء از افاضل مجتهدين بود و رياستى معتدبها داشت و بعضى از اهل تحقيق او را با شيخ الطائفه استاد الكل مرتضى الانصارى هم سنگ ميگرفتند. اين بزرگوار بملاحت منطق و فصاحت بيان يگانه ى روزگار بنظر ميآمد.

نگارنده گويد آنجناب مبارزات دامنه دارى با فرقه ضاله بابيه و سران آنها ملاحسين بشروئى و قره العين نمود و نگذارده آنها وارد شهر بابل بشوند و در قلعه اى نزديك بابل آنها را محاصره كرده و نابودنشان نمودند.

در ريحانه الادب گويد ملا محمد سعيد العلماء مازندرانى بارفروشى از اكابر علماء اماميه قرن سيزدهم هجرت كه از افاضل مجتهدين و در فصاحت و نطق و بيان يگانه ى زمان و با شيخ مرتضى انصارى معاصر و از تلامذه شريف العلماء مازندرانى است. رياست علمى مذهبى

معتدبه داشته و مورد توجهات ملوكانه ناصرالدين شاه قاجار بوده و بعضى از اهل خبره او را هم سنگ شيخ انصارى دانسته و بلكه گاهى ترجيحش ميدهند و بالجمله فقه و اصول او مسلم اهل عصر خود بوده و شيخ انصارى با آن همه جلالت علمى كه داشته با حضور وى فتوا نميداده تا آنكه نامه اى از خود سعيدالعلماء در رسيد كه اگر من در اوقات اشتغال علمى اعلم از شيخ بوده ام لكن در بلاد عجم تارك شده ام ولى شيخ هنوز مشغول علم بوده اينك براى تقليد و فتوا معين ميباشد.

شاگردان بزرگوارى مانند حاج ملا محمد اشرفى و شيخ زين العابدين مازندرانى دارد وفاتش در سال 1270 قمرى اتفاق افتاد و در شهر در مقبره معروفه اش مدفون و اكنون قبرش يكى از بقاع متبركه و مزارات مردم بابل است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

سلطان آبادي، محمدحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1314 ق)، محدث و فقيه اصولى. اصل وى از كره رود، از توابع سلطان آباد بود. او داماد علامه اخلاق ملا فتحعلى سلطان آبادى است. وى در نجف اشرف در بهره بردن از مدرسين و عالمان مواظب و كوشا بود. به سامراء سفر كرد و نزد ميرزاى شيراز به تحصيل پرداخت و تا پايان عمر استادش ملازم وى بود. پس از درگذشت استاد به كاظمين رفت و دو سال بعد در آنجا درگذشت و در يكى از حجره هاى شرقى صحن شريف به خاك سپرده شد. از آثارش: «اجوبه الاجوبه»؛ «الاشارات اللطيفه الحسان»، در احوال ابوحنيفه؛ «اشرف الوسائل»، در فهم «الرسائل»؛ «البحر المحيط»؛ «البيت المعمور»؛ «توضيح الدلائل على ترجيح مسائل الرسائل»؛ «جامع الدين و الدنيا»؛ «حل المعقاد عن وجوه الفرائد» كه حاشيه مبسوطى بر

«فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى است؛ «فلك الشمحون»، كشكول مانند، در چهار مجلد كه چون در نجف نگارش يافته به نام «الجاع الغروى» نيز ناميده شد، و مجلد پنجمى در سامراء به نام «الجامع العسگرى» بر آن افزوده شده است؛ رساله اى در «فقه»؛ رساله اى در «كيميا»؛ «سواء الطريق»؛ «الشهاب الثاقب»؛ «الصراط السوى و البرهان الجلى فى تعيين خلافه على بعد النبى (ص)»؛ «الصوامع»؛ «منتهى الوصول الى علم الاصول»؛ «نخبه الادعيه»؛ «هدايه المجاهدين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (254/9)، الذريعه (313 -312 /16 ،95 ،33 /15 ،76 -75 /7 ،64 ،63 ،53 /5 ،493 /4 ،185 ،45 /3 ،107 ،98 /2 ،276 /1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 661 -659 /14)، معجم المؤلفين (258/9).

سلطاني طباطبايي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1418 -1332 ق)، فقيه اصولى و مدرس. در بروجرد به دنيا آمد پس از طى مقدمات و فراگيرى سطوح اوليه در 1348 ق به قم رفت از محضر آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه فيض و آيت اللَّه اراكى استفاده كرد. آنگاه به نجف مشرف و حدود دو سال حوزه درس آياتى چون آقا ضياءالدين عراقى و آقا اصفهانى و حاج شيخ محمد حسين اصفهانى استفاده نمود. پس از بازگشت به ايران، نزديك يك سال، در مشهد از مباحثات آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى بره مند شد. در 1359 ق رسما در قم سكنى گزيد و به تدريس فقه و اصول و «كفايه» و «مكاسب» پرداخت. همزمان در درس فقه و اصول آيت اللَّه بروجردى شركت مى كرد. وى معقول را از آيت اللَّه شاه آبادى فراگرفت. از آثارش: رساله اى در «استصحاب»؛ رساله اى در «واجب مطلق و مشروط»؛ «الفوائد الفاطميه»، در اصول؛ رساله اى در شرح «منظومه ى» ميرزا

محمد تنكابنى؛ رساله اى در «خيارات»؛ رساله اى در «ادبيات فارسى».[1]

آيت الله آقاى حاج سيد محمدباقر بن العلامه العلام الحاج السيد على اصغر الملقب بسلطان العلماء المتوفى فى 1342 المدفون فى بلده قم ابن العلامه الحاج آقامهدى طباطبائى متوفى 1324 المدفون فى رواق الكاظمين عليهماالسلام عالمى عامل و فاضلى كامل و مدرسى محقق است در سال 1332 در بروجرد متولد شده و پس از رشد و طى مقدمات و سطوح اوليه در سال 1348 ق مهاجرت به قم نموده و تا سال 1355 ق از مرحوم آيت الله خونسارى و آيت الله فيض و آيت الله حاج شيخ محمدعلى استفاده نموده و در سال فوت مرحوم آيت الله حايرى مؤسس به نجف مشرف و حدود دو سال از محضر آيات عظامى چون آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله اصفهانى و مقدارى آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى استفاده نموده و پس از آن مراجعت به بروجرد و از آنجا به مشهد رضوى مشرف و حدود ده ماهى از مباحثات مرحوم آيت الله ميرزا مهدى اصفهانى بهره مند شده و بعد از آن مراجعت به بروجرد نموده و در سال 1359 هجرى مهاجرت به قم كرده و رسما رحل اقامت افكنده و به تدريس فقه و اصول و سطوح عالى (كفايه و مكاسب) پرداخته و مدتها درس سطح ايشان دائر و جمعيت زيادى از فضلاء محصلين شركت كرده و استفاده مى نمودند ولى دو سه سالى است كه در مسجد امام عليه السلام خارج كفايه و عروه را شروع كرده و جماعتى را از بيانات خود بهره مند مى كنند.

معظم له مضافا بر آن اساتيد مذكوره معقول را از مرحوم آيت الله شاه آبادى خوانده و از اول ورود آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراه هم

تا آخر عمر ايشان بالغ بر 18 سال به درس فقه و اصول آن مرحوم شركت كرده و مورد توجه مخصوص ايشان بودند.

ايشان در نسب با مرحوم آيت الله العظمى بروجردى يكى هستند و در مرحوم حاج ميرزا علينقى جد دوم آيت الله به هم مى رسند و از دو جهت با آن مرحوم رحم و خويش بودند يكى از جهت پدرى كه پسرعمو بودند ديگر از جهت مادرى كه مادرشان خواهر مرحوم حاج آقا على پدر آيت الله بودند و آيت الله پسر دائى ايشان مى شدند، خلاصه آن بزرگوار جمع كرده ميان نسب و حسب را و از طرف ديگر هم داماد مرحوم آيت الله العظمى آقاى صدر مى باشند و برادر خانواده ايشان است صاحب فضيلت و مكرمت علامه العلام و المجاهد الفهام حاج آقا موسى صدر رئيس مجلس اعيان و شيعيان لبنان در بيروت كه امروز افتخارى براى عالم تشيع و اسلامند و خدماتى كرده و مى كنند كه در ترجمه ايشان خواهيم نوشت.

و از طرف ديگر هم جناب سيد الافاضل الكرام آقاى آقا احمد دومين فرزند برومند آيت الله العظمى امام خمينى داماد معظم ايشانست.

اما آثار مفيده و ارزنده مترجم معظم ما از اين قرار است:

1- رساله اى در استصحاب. 2- رساله اى در واجب مطلق و مشروط.

3- كتاب الفوائد الفاطميه فى الاصول (كه به نام فاطمه معصومه عليهاسلام نوشته و موسوم نموده است).

4- رساله اى در شرح منظومه ميرزا محمد تنكابنى 5- رساله اى در خيارات.

6- رساله اى در ادبيات فارسى و رسالات و كتب ديگر.

عالم علوم دينى.

تولد: 1328 ق.، بروجرد.

درگذشت: 31 خرداد 1376، قم.

حضرت آيت الله حاج سيد محمدباقر سلطانى طباطبايى، فرزند آيت الله آقاى حاج سيد على اصغر سلطان العماء بروجردى از علما و بزرگان بروجرد

بود. ايشان پس از پشت سر نهادن دوران كودكى و نوجوانى و فراگرفتن مقدمات و سطوح اوليه در شهر بروجرد، به سال 1348 ق. به حوزه ى علميه ى قم رفت و دانش معقول و منقول را در مدت هفت سال از محضر حضرات آيات عظام حاج سيد صدرالدين صدر، آقا سيد محمدتقى خوانسارى، ميرزا محمد فيض قمى، آقا شيخ محمدعلى حايرى قمى، حاج سيد احمد خوانسارى و ميرزا محمدعلى شاه آبادى فراگرفت. سپس در سال 1355 ق. رهسپار حوزه ى علميه ى نجف اشرف گرديد و حدود دو سال از محضر آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى، آقا ضياء عراقى و شيخ محمدحسين اصفهانى بهره برد و در 1357 ق. به بروجرد بازگشت. در 1358 ق. به مشهد مشرف شد و حدود ده ماه از بحث هاى فقهى، كلامى و تفسيرى آيت الله حاج ميرزا مهدى اصفهانى استفاده كرد و مبانى علمى خويش را استوار ساخت. سال 1359 ق. به قم رفت و به تدريس سطوح عاليه (رسائل، مكاسب و كفايه) پرداخت و در كنار آن در دروس فقه و اصول و جلسات استفتاء آيت الله العظمى بروجردى شركت جست.

ايشان در اولين دوره ى مجلس خبرگان قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران به نمايندگى مردم لرستان برگزيده شد.

برخى از تأليفات آيت الله سيد محمدباقر سلطانى طباطبايى عبارتند از: رسالة فى الاستصحاب؛ رسالة فى المطلق و المقيد؛ رسالة فى الخيارات؛ الفوائد الفاطمية فى الاوصل (كه اين كتاب را به نام حضرت فاطه معصومه نام نهاده است)؛ رساله در شرح منظومه فقهى علامه ميرزا محمد تنكابنى؛ رساله در ادبيات فارسى.

حضرت آيت الله سلطانى طباطبايى پس از هشتاد و پنج سال زندگى در عصر روز شنبه سى و يكم خرداد

1376 (پانزدهم صفر 1418 ق.) بدرود حيات گفت و پيكرش، پس از يك تشييع در قم و نماز آيت الله فاضل لنكرانى بر آن، در جوار مرقد حضرت امام خمينى (ره) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (176 -174 /2).

سلم آبادي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا سلم آبادي

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/6/7

زندگينامه علمي

در شهريور ماه سال 1349 در روستاي سلم آباد فراهان در استان مركزي متولد شدم دوره ابتدايي و راهنمايي را در همان جا با رتبه ممتاز طي نمودم همزمان با تحصيل در دبستان قرآن را نزد پدر بزرگم مرحوم محمد ابراهيم سلم آبادي فراگرفتم .

سپس براي ادامه تحصيل راهي قم شدم و در دبيرستان حضرت امام صادق (ع) مشغول به تحصيل دوره متوسطه شدم. با اصرار و تشويق پدرم در سال 1365 وارد حوزه علميه اراك شدم يكسال و اندي در مدرسه امام المهدي (عج) مشغول تحصيل بودم در سال دوم مدتي بنا به تكليف توفيق حضور در جبهه را يافتم، بعد از بازگشت از جبهه جهت ادامه تحصيل به تهران و مدرسه علميه اميرالمؤمنين (ع) رفتم، در طي يكسال و نيم پايه دوم و سوم را با موفقيت طي نمودم در همين زمان دروس پايه اول را تدريس مي نمودم در ادامه تحصيل به همراه برخي دوستان به مدرسه علميه مروي نقل مكان نموديم و مدت يكسال و اندي در آن مدرسه مشغول تحصيل بودم و سپس در سال 1369 به حوزه علميه قم عزيمت نمودم در سال 1373 پس از اتمام دروس سطح مدرك اتمام كفايتين را با

موضوع پايان نامه بطلان عقد الصبي دريافت نمودم و از همان سال بصورت مداوم و مستمر تاكنون در درس هاي خارج فقه و اصول حوزه علميه حضور يافته ام.

سلماني آراني، حبيب الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله سلماني آراني

محل تولد : آران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/4/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در زادگاه گذراندم . در سال 1348 شمسي به قم آمدم ؛ دوره دوم متوسطه را متفرقه خواندم و ديپلم ادبي گرفتم . دو سال در مدرسه جهانگير خان سپس دو سال در مدرسه حقاني و پس از آن تا شروع انقلاب در مدرسه دارالشفاء و فيضيه سكونت و اشتغال به تحصيل داشتم و سطح را به پايان بردم . همزمان با نهضت در آران و ساير شهرهاي ايران فعاليت در حد تبليغ ، حضور و شركت فعال در تظاهرات ، پخش اعلاميه و نوار امام(ره) تا پيروزي انقلاب اسلامي داشته ام .

سپس در قم سكونت گزيده و به درس خارج فقه و اصول آيات عظام نوري همداني ، ناصر مكارم ، منتظري و برخي دوره هاي تخصصي زبان و مكالمه عربي ، تربيت مربي دفتر تبليغات ، تمرين نويسندگي و غيره اشتغال ورزيدم . يك سال در جبهه به كارهاي فرهنگي مشغول بودم ؛ سالها با ستاد منطقه 2 و 6 سازمان تبليغات در قسمت هاي اعزام مبلغ ، روابط عمومي فعاليت داشتم ؛ از سال 72 با پژوهشكده باقر العلوم (ع) همكاري را آغاز و تا كنون ادامه دارد.

سلماني كياسري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سلماني كياسري

محل تولد : كياسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

بعد از سيكل وارد حوزه شدم. در تهران حوزه حاج ابوالفتح و مروي تحصيل نمودم تا پايان سطح در تهران و خارج نيز تهران مشغول شدم. سپس به قم

آمدم سال 1375 وارد قم شدم و در درس خارج حضرات آقايان فاضل و مكارم شركت كردم. بيشتر تحقيقات در زمينه نهج البلاغه خصوصاً مسايل سياسي و حكومتي و كتابم نيز در اين زمينه چاپ شده. حكومت و رهبري در نهج البلاغه سال 84 – مجموعاً 4 اثر چاپ شده – ده ها مقاله در روزنامه و نشريات و كنگره ها ارايه شده. جوايزي نظير سكه و لوح دريافت داشتم. ودر زمينه حكومت و مسائل سياسي آشنايي در حد تخصص دارم. پاسخگوي سئوالات و محافل علمي خواهم بود. 8 سال مسئول بررسي جرايد مديريت حوزه علميه قم مي باشم. در حال حاضر يك كتاب در حال تحقيق دارم. توجه به تحقيق بسيار ضعيف است. اگر حمايتي صورت گيرد رشد خواهد كرد.

سليم زاده، خيرالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خيرالله سليم زاده

محل تولد : تويسركان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1305/1/1

سليمي، عبدالحكيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحكيم سليمي

محل تولد : ني قلعه قره باغ

شهرت

تابعيت : افغانستان

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عبدالحكيم سليمي فرزند علي حسن در سال 1340 در يك خانواده مذهبي در ده بخشي ني قلعه قره باغ از توابع ولايت (استان) غزني شهر حكيم سنائي غزنوي ديده به جهاني گشودم .

آغاز حيات علمي ام در مكتب خانه روستا نزد روحاني محل و مدرسه ابتدايي ني قلعه بوده است . دوره متوسطه را تا صنف دوازدهم (ديپلم) در ليسه (دبيرستان) سنائي غزني به پايان رساندم .

پس از روي كار آمدن حكومت دست نشانده شوروي سابق در سال 1357 و تجاوز آشكار ارتش سرخ شوروي در سال 1358 به افغانستان ، من همانند بسياري از هموطنانم به ناچار راهي ديار غربت شدم . هجرتم به ايران (در سال 1360) نقطه عطفي در زندگي ام به شمار مي رود . در سال 1362 تحصيلات علوم اسلامي را در مدرسه ميانچال كاشان شروع كردم . مدت دو سال و اندي كه در كاشان بودم سرنوشت سازترين برهه اي از عمرم به حساب مي آيد . در اين مدت تحصيلات كلاسيك من جهت پيدا كرد ، لطف و عنايت الهي را كاملا در لحظه لحظه زندگي ام احساس مي كردم . استادان شايسته ، دوستان صادق ، فضاي معنوي مدرسه ، كتب و منابع ديني و درس هاي اخلاقي مدرسه ، جلوه هايي از لطف پروردگار بود كه شامل حالم گرديده بود .

در سال 1364 وارد حوزه علميه قم

شدم ؛ در سال 1369 در برنامه هاي آموزشي موسسه در راه حق شركت كردم كه اكنون با نام «موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)» فعاليت دارد . در سال 1374 موفق به اخذ مدرك علمي كارشناسي «الهيات و معارف اسلامي» گرديدم . در سال 1379 مدرك كارشناسي ارشد «حقوق بين الملل» را از همان مركز علمي دريافت كردم .

از لحاظ دروس حوزوي در سطح چهار هستم . شش نوبت در مصاحبه شركت كرده ام . از سال 1376 در كنار آموزش ، فعاليت تحقيقاتي را به طور جدي شروع كردم . ثمره آن يك كتاب با عنوان «نقش اسلام در توسعه حقوق بين الملل» و مقالات متعددي است كه در نشريات معتبر ايراني و افغاني به چاپ رسيده است و آثاري آماده چاپ مي باشد .

هم اكنون بيشتر اوقاتم صرف تحقيق و تدريس مي شود . در موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) و مركز جهاني علوم اسلامي تدريس دارم . فصلنامه هاي «امت» و «در انديشه فردا» با مدير مسئولي بنده فعال است . با بعضي از مراكز علمي همكاري دارم .

سند، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد سند

محل تولد : بحرين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حدود چهار سال و نيم سن داشتم كه به دبستان رفتم . پانزده سال و نيم داشتم كه ديپلم گرفتم. سپس عازم لندن شدم و فوق ديپلم هندسه را در سال اول گرفتم. در سال دوم موارد اضافي را فرا گرفتم تا در دانشكده تخصصي امپريال وارد شوم ولي در نزديك اواخر سال دوم تصميم به رفتن به حوزه علميه قم

را گرفتم. با ورود به حوزه ، با تمام جديت ، شبانه روز و پنجشنبه و حتي جمعه و تعطيلات ، هميشه مشغول تحصيل بودم و همه متون قديمه مانند قوانين، شرح نظام، مطول و شمسيه و هيئت چغمين و عروقي و غيره را فرا گرفتم البته كتابهاي مقدمات را خودم به تنهايي فرا گرفتم چون در دبيرستان جزو مواد درسي بود و با آنها آشنا بودم.

در مدت سه سال و نيم ، سطوح عاليه را به اتمام رساندم كه البته ساعات كاري اين سه سال و نيم معادل ساعتهاي درسي حوزه در هفت سال برآورد ميشود . سپس درسهاي خارج آقايان روحاني و ميرزا هاشم آملي و وحيد خراساني ، در بيع و اصول الفاظ و صلاة و اصول عمليه و فلسفه اسفار و سپس بخصوص نزد آقاي جوادي آملي و اشارات هم پيش آقاي حسن زاده آملي و همراه اين سالها درسهاي آقاي گلپايگاني كه درقضاء و شهادات و حدود بود را، در تعطيلات فرا گرفتم و قضا و شهادات آقاي تبريزي و همچنين طهارت و غيره آنها .

در اواخر حضور درسي دو سال نزد آقاي علامه فاني اصفهاني اصول فشرده و بيع و مكاسب محرمه و قضاء و خلل صلاة و غيره همچنين بحثهاي تعطيلي آقاي روحاني شركت داشتم كه در خلل صلاة و قواعد اصولي بود و در اواخر سه سال فقه طهاره و اصول عمليه و جلسه استفتاء آقاي تبريزي شركت داشتم سپس بدستور استاد آقاي روحاني و ميرزا هاشم آملي شروع به تدريس بحث خارج نمودم.البته شروع تدريس بحث خارج فقه و اصول همگام با دو سال اخير حضور

اينجانب در درسهاي آقايان بود و همينطور تدريس منظومه ملا هادي مرتبه دوم بود. سپس اشارات بوعلي و سپس شفاء بوعلي و سپس اسفار كه چندين جلد آنرا تا بحال تدريس داشتم و همينطور يك دوره عقايد در امامت در طي چهار سال، همينطور تدريس مسائل مستحدثه در تعطيلات پنج شنبه و جمعه كه اكنون هم ادامه دارد و بحث كتاب حج دو دوره (خلاصه و مفصل) در تعطيلات داشتم و دوره اصول از اول الفاظ تا آخر استصحاب ، در طي 12 سال . بسياري از اين بحثها بچاپ رسيده و در زمينه مسائل مستحدثه متعدد و بسياري از شاگردان حاضر در بحث بدرجه تدريس كفايه و مكاسب و رسائل بلكه تدريس تقريرات رسيده و بسياري از آنها داراي تاليفات متعدد در زمينه هاي مختلف هستند.در زمينه مقالات و سخنراني ها در شهرها و كشورهاي مختلف شركت داشته ام.

سيد كريمي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس سيد كريمي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد عباس سيد كريمي مشهور به حسيني فررزند سبد افضل در سال 1338 شمسي در خرمدشت (نهاوند)از توابع قزوين ديده به جهان گشودم. بعد از پايان رساندن مقطع ابتدايي در زادگاه خود در سال 1350 شمسي براي تحصيل علوم ديني به حوزه علميّه قم وارد شدم. مقطع سطح و دروس فقه و اصول را در مدّت بيست سال با جديت كامل به پايان بردم. در كنار فقه و اصول به مدت شش سال از فلسفه و كلام نيز بهرمند شدم. علاوه بر دروس متداول حوزوي از اساتيد اخلاق گوناگون به ويژه عارف

وارسته حضرت آيت الله بهاء الدين- قدس سره- سالياني چند بهرمند شدم همزمان با تحصيل توفيق تدريس دروس حوزوي به طور پيوسته نصيب اينجانب گرديد كه اين توفيق به مدّت سي سال است ادامه دارد.

در حال حاضر در حوزه علميّه قم مشغول به تدريس فقه در سطوح عالي هستم و نيز از اساتيد تفسير در مركز تخصصي تفسير مي باشم. حاصل تدريس ساليان دراز وجود شاگرد فاضل در مراكز مختلف حوزه علميّه قم و غير آن مي باشد. علاوه بر تدريس در حوزه توفيق تدريس فقه در دانشكده شهيد محلاتي به مدّت هشت سال را داشته ام. بعد از گرفتن توشه سهل از علوم رائج حوزوي علاقه به قرآن موجب شد كه به تفسير قرآن رو بياورم. از اين رو در كنار تدريس فقه به فعّاليتّهاي قرآني اعم از مطالعه كتب تفسيري و تدريس و تأليف آن روي آوردم كه حاصل آن كتابهاي تفسير و غير آن است .

سيدعلوي، ميرابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير ابراهيم سيدعلوي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/1/1

زندگينامه علمي

اين جانب مير ابراهيم سيد علوي فرزند مرحوم حاج مير سليمان بن سيد جعفر بن سيد حسين ابن سيد محمد موسوي در سال 1318 ه.ش برابر با يكم شوال 1358 ه.ق در روز عيد فطر در شهر تبريز در محله ويجويه (ورجي) متولد شد ه ام. پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدايي در مدرسه ديانتي محمديه كه با اذن مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد حجت كوه كمره اي باني و موسس مدرسه حجتيه قم تاسيس يافته بود در همان سنين نوجواني به

فراگيري علوم اسلامي و دانش هاي ديني علاقه نشان دادم و روزها در مدرسه طالبيه (جمعه مسجد) به يادگيري صرف و نحو عربي پرداختم و جامع المقدمات، سيوطى، جامي و ديگر كتب ادبي را آموختم. آنگاه براي ادامه تحصيلات عازم حوزه علميه قم شدم. اول در مدرسه فيضيه و سپس در مدرسه حجتيه، منزل كردم. و دروس سطح را (شرح لمعه، منطق، معالم، رسايل، مكاسب، كفايه الاصول و غيره) را نزد اساتيد وقت، حضرات: حاج ميرزا يدالله دوزدوزانى، جعفر سبحانى، ناصر مكارم، ميرزا حسين نورى، ميرزا علي مشكينى، سيد محمد باقرسلطاني (طباطبايي) حدودا در سال هاي 1333 ش الي 1340ش سال وفات آيت الله بروجردي خواندم. و ضمنا دروس فلسفه و كلام و تفسير و نهج البلاغه را همزمان نزد علامه طباطبايي و ديگر اساتيد وقت مي خواندم از قبيل حاج سيد حسين قاضي تبريزي و حاج آقا مصطفي خميني و دكتر مفتح و غيرهم. و تقريبا پس از پايان سطوح، ده سال و اندي در درس خارج فقه و اصول مراجع و آيات وقت رضوان الله عليهم، و اندك زماني در درس هاي امام خميني قدس سره حضور يافتم و زماني كوتاه هم به نجف اشرف مشرف شدم ليكن پس از چند ماه مراجعت كردم و در قم به ادامه تحصيل پرداختم. در سال 1350 ش بعد از آن كه از دانشكده الهيات (دانشكده معقول و منقول) به تشويق مرحوم دكتر مفتح ديپلم مدرسي در رشته معقول كسب كرده بودم با ديپلم ادبي و شركت در كنكور سراسري وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته جامعه شناسى، ليسانس گرفت. و از زمان هاي جواني

در جلسات نويسندگي آيت الله مكارم شيرازي (شب هاي جمعه) و جلسات اسلام شناسي دكتر مفتح در رشته نويسندگي وارد شدم و از همان وقت كتا ب هايي تاليف، ترجمه و تحقيق كردم كه برخي به چاپ رسيده است و نيز به مناسب هاي علمي مقالاتي مي نويسم كه نزديك يكصد مقاله به طبع آراسته شده است.

سيستاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله العظمي سيد علي سيستاني : معظم له در روز 9 ربيع الاول سال 1349 ه_ . ق در شهر مقدس مشهد متولد گرديد و پدرش به ميمنت نام جدّش او را (علي) نام نهاد.

نام پدر گراميشان مرحوم سيد محمد باقر و نام جدّ ايشان كه از بزرگان علم و زهد بوده سيد علي ميباشد. زندگينامه ايشان را مرحوم شيخ آقا بزرگ طهراني در كتاب (طبقات أعلام الشيعه قسمت چهارم ص 1432) ذكر نموده است. گفته شده در نجف از شاگردان مولا علي نهاوندي و در سامرا از شاگردان مجدّد شيرازي و از شاگردان خاص مرحوم سيد اسماعيل صدر گرديد و در سال 1308 ه_ . ق به شهر مقدس مشهد بازگرديد و در آنجا مستقر گشت، و از مهمترين شاگردانش، فقيد بزرگوار شيخ محمد رضا آل ياسين (قدس سره) ميباشد.

خاندان معظم له از سادات حسيني ميباشند كه در عهد صفوي در اصفهان ميزيستند و از طرف سلطان حسين صفوي، جدّ اعلي ايشان سيد محمد را به منصب شيخ الاسلامي در سيستان منصوب نمود و ايشان به آنجا منتقل شده و با خانواده شان در آنجا سكني گزيدند.

از نوادگان ايشان سيد علي جدّ معظم له، اولين شخصي بود كه به شهر مقدس مشهد

مهاجرت نمود و در مدرسه مرحوم ملا محمد باقر سبزواري مستقر گرديد و از آنجا براي تكميل درس خود به نجف اشرف مهاجرت نمود.

حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) در پنج سالگي به تعليم قرآن كريم پرداخت، سپس وارد مدرسه دار التعليم ديني به منظور آموزش علوم ديني شد كه در اين مدت نيز خوشنويسي را از استاد فن آموخت.

در سال 1360 ه_ . ق به امر پدر بزرگوارشان شروع به آموختن مقدمات علوم حوزوي نمود كه مجموعه اي از دروس ادبي همچون (شرح الفيه ابن مالك، مغني ابن هشام، مطول تفتازاني، مقامات حريري و شرح نظام) را نزد مرحوم اديب نيشابوري و بعضي ديگر از اساتيد پرداخت. همچنين (شرح لمعه و قوانين) را نزد مرحوم سيد احمد يزدي فرا گرفت و قسمتي از دروس سطوح مثل (مكاسب، رسائل و كفايه) را نزد عالم جليل شيخ هاشم قزويني خواند.

تعدادي از كتب فلسفي همچون (شرح منظومه سبزواري، شرح الاشراق و اسفار) را نزد مرحوم آيسي خوانده و (شوارق الالهام) را نزد مرحوم شيخ مجتبي قزويني آموخت و از محضر علامه محقق ميرزا مهدي اصفهاني و همچنين از محضر ميرزا مهدي آشتياني و ميرزا هاشم قزويني بهره هاى فراوان برده است.

پس از فراگيري (علوم ابتدائي، مقدمات و سطح) نزد برخي از اساتيد و مدرّسان به فراگيري (علوم عقليه و معارف الهيه) پرداخت. سپس در سال 1368 ه_ . ق به شهر مقدس قم مهاجرت نموده و از محضر مرجع بزرگ آيت الله بروجردي (قدس سره) در درس فقه و اصول شركت نمود و از دانش و معرفت فقهي او بويژه در علم

رجال و حديث استفاده بسياري نمود. وي همچنين در دروس فقيه و عالم فاضل سيد حجت كوه كمره اي (قدس سره) و تعدادي از علماي معروف آن دوره شركت جست.

معظم له در مدت اقامت خود در قم مكاتباتي كه با مرحوم سيد علي بهبهاني (يكي از علماي برجسته اهواز و از تابعين مدرسه محقق شيخ هادي طهراني) درباره بعضي از مسائل (قبله) داشته است، به طوري كه در اين مسائل مناقشات مفصلي حول آراء مرحوم محقق طهراني داشته و مرحوم بهبهاني از آراء استاد خود دفاع مي نمود، پس از مدتي مكاتبه، مرحوم بهبهاني نامه تشكري براي معظم له فرستاده و از ايشان تمجيد و تقدير كاملي نمود، و قرار بر آن شد كه ادامه بحث در موقع تشرّف ايشان به مشهد انجام گيرد.

در سال 1371 ه_ . ق معظم له از قم به نجف اشرف مهاجرت نمود، و در روز اربعين حسيني (عليه السلام) وارد كربلا گرديد، سپس به نجف سفر نمود. به مدرسه بخارائي وارد شده و مستقر گرديدند، كه در محضر اساتيد بزرگي همچون آيت الله خوئي و شيخ حسين حلي (قدس سرهما) در فقه و اصول به مدت طولاني حاضر گرديد و همچنين در اين مدت هم در دروس بزرگاني همچون آيت الله حكيم و آيت الله شاهرودي (قدس سرهما) حاضر گرديد.

در سال 1380 ه_ . ق معظم له تصميم رجوع به موطن خود مشهد گرفت و با تصور اينكه در آنجا مستقر خواهد شد، لذا اساتيدشان آيت الله خوئي و شيخ حسين حلي (قدس سرهما) درجه اجتهاد وى را مكتوب نمودند. همچنين محدث بزرگ، آقا بزرگ طهراني

شهادت ديگري در تبحر ايشان به علم رجال و حديث مكتوب نمود.

معظم له در سال 1381 ه_ . ق بار ديگر از وطن خود به نجف بازگشت و با ورودشان شروع به درس (خارج فقه در باب مكاسب شيخ انصاري) و متعاقب آن (شرح عروه در باب طهارت) و بيشتر (كتاب صلاة) را تدريس نمودند، تا در سال 1418 ه_ . ق بعد از آنكه (كتاب صوم) را به پايان رسانده بود، شروع به (شرح كتاب اعتكاف) نمود.

در اين مدت در موضوعات مختلفي همچون (كتاب قضاء، ابحاث ربا، قاعده الالزام و قاعده تقيه) بحثهاي فقهي داشته اند. همچنين در اين مدت بحثهايي در (علم رجال) كه شامل (حجيت مراسيل ابن ابي عمير، شرح مشيخة التهذيبين و غيره) نيز داشته اند.

همچنين معظم له بحثهايي در علم اصول را در شعبان 1384 ه_ . ق شروع نموده و دوره سوم تدريس را در شعبان 1411 ه_ . ق به پايان رساندند و تمام درسهاي ايشان در بحثهاي فقه و اصول از سال 1397 ه_ . ق تا به حال به صورت كاستهاي صوتي موجود ميباشد. و در اين روزها (1423 ه_) مشغول به تدريس (كتاب زكات از شرح عروة الوثقي) ميباشند.

نبوغ علمي

معظم له همواره در بحوث اساتيد خود استعداد و هوش فوق العاده اي داشته و برجسته تر از همه همشاگردانش بود. وي در كثرت تحقيق و تتبع در مسائل فقهي و رجال و تداوم فعاليت ع_لمي و آشنائي با بسياري از نظريه ها در ميدانهاي علمي گوناگون در حوزه، مهارت استثنائي نشان دادند.

شايان ذكر است كه ميان معظم له و شهيد صدر

(قدس سره) در حوزه نبوغ علمي، رقابت شديد بود. لذا مي توان از گواهي اجتهاد ايشان كه دو تن از اساتيد وي يعني آيت اللّه العظمي سيد ابوالقاسم خوئي (قدس سره) و علامه حسين حلي (قدس سره) نگاشته اند پي برد.

م_عروف است كه آيت اللّه خوئي (قدس سره) به هيچ يك از شاگردان خود، به جز حضرت آيت اللّه ال_ع_ظمي سيستاني (دام ظله) و آيت اللّه شيخ علي فلسفي (يكى از علماي معروف مشهد) گواهي خطي ندادند. و ن_ي_ز علامه آقا بزرگ تهراني (قدس سره) براي معظم له در سال 1380 هجري قمري گواهينامه نوشته است و در آن از مهارت و درايت وي در علم رجال و حديث تمجيد نموده است . ي_ع_ني هنگامي كه ايشان هنوز به سن 31 سالگي نرسيده بودند حائز اين مرتبه والا گرديده اند.

تأليفات و دستاوردهاي فكري

ن_زديك ب_ه 34 سال پيش، ايشان تدريس بحث (خارج فقه، اصول و رجال) را شروع نمودند. و نيز بحثهايي پيرامون (مكاسب، طهارت، نماز، خمس) و برخي از قواعد فقهي مانند (تقيه، و الزام) به انجام رساندند. ايشان ت_دري_س اصول را در سه دوره تمام نموده كه بعضي از بحثهاي اين دوره، مثل بحثهاي (اصول ع_لمي، تعادل و تراجيح) و همچنين بعضي از مباحث فقهي و برخي از (ابواب نماز، قاعده تقيه و الزام) آماده چاپ است.

ع_ده اي از ف_ض_لاي م_عروف كه هم اكنون بعضي از ايشان مدرّس بحث خارج مي باشند مانند (علامه شيخ م_ه_دي م_رواري_د، علامه سيد مرتضي مهري، علامه سيد حبيب حسينيان، سيد مرتضي اصفهاني، علامه سيد احمد مددي، ع_لامه شيخ باقر ايرواني) و تعدادي از اساتيد حوزه هاي

علميه، بحث ايشان را به بررسي گذاشتند. معظم له همزمان با تدريس و بحث، مشغول تأليف و نگاشتن كتابهاي مهم و چند رساله شدند. ه_م_چنين، ايشان كليه تقريرات بحثهاي اساتيد خود را نيز به رشته تأليف درآورده اند.

روش بحث و تدريس

روش ح_ضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) از ديگر روشهاي اساتيد حوزه و ارباب بحث خارج تفاوت دارد. براي مثال: در زمينه بحث (علم اصول) به ويژگيهاي زير اشاره كرد:

الف _ ذكر تاريخ بحث و شناخت اصول و پايه هاي آن:

مانند: سهولت و آس_اني (مشتق) وتركيبات آن باشد، يا عقيدتي _ سياسي ، مانند: بحث تعادل و تراجيح، كه در آن گفته است: (قضيه اختلاف احاديث نتيجه مبارزات و كشمكشهاي فكري و عقيدتي آن زمان و نيز شرايط سياسي زمان امامان عليهم السلام بود. و اندك اطلاعي از تاريخ اين بحث ما را به گوشه و كنار آن مسئله و حقيقت افكار و آراء كه در اين باره مطرح است، مي رساند).

ب _ پيوند ميان فكر حوزوي و فرهنگهاي معاصر ضمن بحث از معني الفاظ:

مؤلف كتاب (الكفاية) عقيده خود درباره معاني الفاظ را بر اساس نظريه فلسفي معاصر، كه به نام (نظريه تكثر ادراكي) در فعاليت ذهن بشري و خلاقيت آن است، ساخته است. ب_ه اي_ن م_ع_ني ك_ه ذه_ن ممكن است يك مطلب را با دو شكل مختلف تصور كند: يكي را با استقلال و دقت و وضوح ، كه به او (اسم) گفته مي شود و ديگري با انقباض يا گرفتگي ، كه آن (حرف) ناميده مي شود، و وق_تي كه وارد بحث (مشتق) مي شود، ايشان از زمان،

با بينش فلسفي جديد كه در غرب رايج است، و اينكه بايد زمان را از مكان به لحاظ تعاقب نور و ظلمت جدا كرد، سخن مي گويد.

و ض_من بحث درباره (صيغه امر) و بحث از (تجري)، نظريه برخي از علماي جامعه شناسي را م_ط_رح مي ك_ن_ند كه بر اين عقيده اند كه سؤال ناشي از تداخل صفت درخواست كننده بايد از حقيقت درخواست او تفكيك شود.

م_لاك اس_ت_ح_ق_اق عقوبت و جزا، ياغي شدن عبد بر عليه مولاي خود است، و اين حالت مبني بر تقسيمات و طبقه بندي جوامع قديم بشري است كه سروران، غلامان، برتر، بدتر، و... داشته است. در واق_ع، اي_ن نظريه از بقاي فرهنگهاي ديرين، كه با زبان رده بندي نه زبان قانوني كه مبني بر مصالح انساني عام است تكلم مي كردند.

ج _ اهتمام نسبت به اصولي كه با فقه ارتباط دارد:

يك طلبه مي تواند اغراق و تفصيل علماء را در ب_ح_ث_هاي فقهي كه هيچ ثمره علمي يا فايده فكري ندارند، ملاحظه كند، مانند بحثهايي كه درباره (وضع) مي كنند، و اينكه آيا (وضع) يك امر اعتباري يا تكويني ، يا امري است كه متعلق ب_ه ت_ع_ه_د ي_ا تخصيص است، يا بحثهايي كه در بيان موضوع (علم) و برخي از عوارض ذاتي در تعريف موضوع (علم) و مانند آن مي كنند.

ام_ا آن_چ_ه ك_ه در دروس حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) مشاهده مي شود، كوشش فراوان و بذل نهايت زحمت براي به دست آوردن مبناي علمي محكم و استوار در بحثهاي اصولي در رابطه با روشهاي استنباط، نظير مباحث اصول عملي، تعادل و تراجيح، و عام

و خاص، مي باشد.

د _ نوآوري:

بسياري از اساتيد ماهر حوزه، روح يا فن نوآوري و تجديد را دارا نيستند، و هميشه س_عي اي_شان بر اين بوده كه تعليقي يا حاشيه اي بر اين كتاب يا آن رساله بنگارند، بدون اينكه به جوهر بحث بپردازند، لذا مي بينيم كه اين نمونه از اساتيد فقط آري موجود را بحث نموده و از بين آن_ها يكي را انتخاب مي كنند، و خود را با عباراتي مانند (فتأمل) يا (فأفهم) يا (در اين اشكال دو اشكال وجود دارد) و (بايد در اين دو اشكال تامل بخرج داد) و... مشغول مي كنند.

ه_ _ ن_ك_اح اهل شرك جايز است:

ايشان اين قاعده را كه (ت_زاح_م) ن_ام دارد، و ف_ق_ه_ا و اصوليين آن را به عنوان يك قاعده عقلي يا عقلائي صرف، مطرح مي ك_ن_ند، ضمن قاعده (اضطرار)، كه يك قاعده شرعي و نصوص فراواني درباره اش ذكر شده ، مثل (هر چيزي را كه خداوند حرام كرده است براي مضطر حلال كرده است)، مي دانند. در واقع ، قاعده (اضطرار) همان قاعده (تزاحم) است . و ي_ا اي_ن_كه فقها و اصوليين قاعده اي را بيهوده طول مي دهند، مانند آنچه در قاعده (لا تعاد) مشاهده مي كنيم، كه فقها آن را، به دليل وجود نص مخصوص نماز مي دانند. در ص_ورتي ك_ه آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) روايت (لا تعاد الصلاة الا من خمسة) را مصداق كبري ديگري كه شامل نماز و واجبات گوناگون مي باشد، مي شناسند. اي_ن ك_بري در آخر متن روايت موجود است كه عبارت است از (و لا تنقض السنة الفريضة)، پس آن_چ_ه

ك_ه مسلم است در نماز و غيره ترجيح فريضه بر سنت است، مانند ترجيح وقت و قبله، زيرا وقت و قبله از فرايض هستند نه سنت.

و _ ديدگاه اجتماعي:

بعضي از فقها متون را تحت اللفظي ترجمه و معني مي كنند. به عبارت ديگر، خودشان را مقيد به حروف متن مي سازند بدون اينكه فراتر از آن بروند و به معاني وسيع آن متن، بپردازند.

ب_ع_ضي دي_گ_ر از ف_ق_ه_ا شرايطي كه متن در آن گفته شده است را مورد بحث و بررسي قرار مي دهند تا با حوادثي كه بر دلالت آن متن تاثير مستقيم مي گذارند، آشنا شوند. ب_ه ط_ور م_ثال، اگر به حديث پيغمبر گرامي، كه در آن خوردن گوشت حمار اهلي را (در جنگ خيبر) حرام كردند بنگريم، مي بينيم كه بعضي از فقها به يكايك حروف اين حديث عمل مي كنند، ب_ه اي_ن معني كه گوشت حمار اهلي را، طبق اين حديث ، حرام مي دانند، در صورتي كه كه اگر به ش_رايط خاصي كه اين حديث در آن گفته شده است توجه كافي مبذول شود، به منظور اصلي و هدف اساسي كه پيغمبر گرامي مي خواستند آن را در اين حديث پياده كنند پي خواهيم برد، و آن اين است كه جنگ با يهوديان خيبر نياز مبرم به سلاح و تجهيزات داشت، و سلاح و تجهيزات، در آن زمان آن هم با آن شرايط سخت كه مسلمانها در آن بسر مي بردند، به غير از چهارپايان قابل حمل و نقل نبود. پ_س، ب_ه اي_ن نتيجه مي رسيم كه مراد از اين حديث نهي حكومتي بوده يعني بري يك مصلحت

خ_ارجي ك_ه ش_راي_ط آن روزها اقتضا مي كرد، چنين دستوري صادر شده است و نبايد به عنوان تشريع يا حرمت و يا كراهت تلقي شود.

ز _ داش_تن علم و درايت در استنباط:

معظم له بر اين عقيده هستند ك_ه يك فقيه بايد از زبان و دستور عرب اطلاع كامل داشته باشد، و با نثر، اشعار و مجازهاي عربي آشنا باشد تا بتواند متون را بر طبق موضوع ، نه ذات ، درك و طبقه بندي كند. و ن_ي_ز ب_ايد بر احاديث اهل بيت (عليهم السلام) و راويان آن، احاطه كامل داشته باشد زيرا معرفت علم رجال براي هر مجتهد واجب و ضروري است. ه_مچنين ، حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) آراي منحصر به فردي دارند كه با آنچه مشهور و معروف است، تفاوت دارد.

م_ث_ل اي_شان در مساله عدم اعتماد به توهين (ابن غضائري) نسبت به ديگران ، يا به خاطر توهين بيش از حد، و يا به خاطر عدم ثبوت نسبت كتاب به او، رأي مغايري دارند، و آن اين است كه ، كتاب مزبور تحقيقا به او برمي گردد، و غضائري بيش از نجاشي، شيخ، و غيره، مورد اعتماد مي باشد. ايشان بر اين عقيده اند كه براي تعيين شخصيت راوي و تاييد كردن او تا اينكه بتوان يك حديث را، ح_دي_ث مسند يا مرسل ناميد، بايد به روش طبقات اعتماد كرد، و اين همان روش مرحوم آيت اللّه بروجردي (قدس سره) بود.

معظم له باور دارند كه فقيه بايد از كتب حديث و اختلاف نسخه ها با ي_ك_ديگر، و درك موقعيت و حال و احوال مؤلف، از لحاظ ضبط

و صحت، و نيز روش تاليف كه اين مؤلف يا آن راوي به كار برده ، اطلاع كافي داشته باشد. به عنوان مثال ايشان اين امر را كه، صدوق در نقل اخبار، روايات و اح_ادي_ث دق_ي_ق_ت_ر از دي_گران مي باشد قبول ندارد، بلكه شيخ را، طبق كتب موجود و بر اساس قرينه، ناقلي امين و قابل اعتماد مي داند. و ح_ال آن_ك_ه معظم له و شهيد صدر در اين باره كوشش و فعاليت بسياري از خود نشان داده اند، و همواره نوآوري و تجديد را پيشه مي گيرند. و وق_تي كه آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) وارد بحث (تعادل) و (تراجيح) مي شوند به اين نتيجه مي رسند كه راز اين بحث، در علت اختلاف احاديث نهفته است. پ_س، اگ_ر م_ا به علل اختلاف متون شرعي بپردازيم، آن مشكل بزرگ و به ظاهر حل نشدني حل خواهد شد. و خواهيم ديد كه، از روايات (ترجيح) و (تغيير) كه صاحب (كفايه) آنها را بر استحباب حمل كرده است، بي نيازيم . ش_هيد صدر همين بحث را بررسي كرده است، لكن بر اساس عقل صرف، نه بر اساس ذكر شواهد تاريخي و حديثي، و ارائه قواعد مهم براي حل اختلاف.

ح _ مقايسه ميان مكتبهاي گوناگون:

همه مي دانيم كه بيشتر اساتيد بحثها را از ديد يك مكتب يا عقيده بررسي و مطالعه مي كنند، ولي معظم له از اين قبيل نيستند. وي م_ي_ان ح_وزه مشهد، قم و نجف اشرف مقايسه مي كند، و آراي ميرزا مهدي اصفهاني (قدس سره) كه يكي از علماي معروف مشهد بشمار مي رود، آراي آيت اللّه بروجردي (قدس سره) كه

سمبل تفكر حوزه علميه قم مي باشد، و نيز آراي سه محقق معروف، آراي آيت اللّه خوئي (قدس س_ره) و شيخ حسين حلي (قدس سره)، به عنوان نمايندگان حوزه علميه نجف اشرف را، همه با هم مطرح مي كند. در حقيقت، اين نوع روش، زوايا و گوشه هاي بحث را به نحو احسن به ما نشان مي دهد.

و اما روش فقهي آن بزرگوار، در واقع چند ويژگي دارد، از جمله :

1 _ م_ق_اي_س_ه ميان فقه شيعه و فقه ديگر مذاهب اسلامي بدون ترديد، آگاه شدن از تفكر ف_قهي اهل تسنن در عصر به وجود آمدن متن، مثل (موطا مالك) و (خراج ابو يوسف) و امثال آن، اي_ن امكان را به ما مي دهد تا از مقاصد ائمه (عليهم السلام) و نظر ايشان هنگام گفتن اين حديث يا آن سخن، مطلع شويم.

2 _ بكارگيري علم حقوق معاصر در بعضي از موارد فقهي، مانند مطالعه قانون دولت عراق، مصر و فرانسه، هنگام بررسي (كتاب بيع و خيارات)، چرا كه شناختن اساليب قانوني معاصر به انسان ت_ج_رب_ي_ات زي_ادي مي بخشد، كه بتواند در تحليل قواعد فقهي و توسعه دادن به طرز تفكر او و موجبات تطبيق آن همه نكات مهم ، فعال باشد.

3 _ ب_ي_ش_تر علماي ما هيچ تغييري روي قواعد فقهي كه از علماي گذشته به آنها رسيده انجام ن_مي ده_ن_د، در ح_اليكه مي بينيم آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) سعي بر اين دارد كه به بعضي از قواعد فقهي تنوع بخشد. مثلا درباره قاعده (الزام) كه بعضي از فقها آن را به عنوان قاعده (مصلحت) مي شناسند كه بر اس_اس آن

م_سلماً حق دارند براي بدست آوردن منافع شخصي خود، گاهي از قوانين مذاهب دي_گ_ر اسلامي، ولو اينكه اين قوانين با مذهب اصلي خود آنها سازگار نيست، تبعيت مي كنند، در ص_ورتي ك_ه حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) اين وضع را قبول ندارند، و احترام هر مذهب و قوانين آن مذهب و مذاهب ديگر را، واجبتر و مقدمتر مي دانند، همانند قاعده (لكل قوم نكاح) يعني (هر ملت، نكاح و رسم ازدواج مخصوص به خود را دارد).

خصوصيات و ويژگيها

هر كس كه از نزديك با حضرت آيت اللّه سيستاني (دام ظله) معاشرت و رفت و آمد كند، به زودي به شخصيت ممتاز و روحيه اي ايده آل او پي خواهد برد. اي_ن شخصيت و روحيه اى كه ايشان دارا هستند، وي را به يك الگوي برجسته و عالم رباني مبدل كرده است. اكنون ب_ه ب_ع_ضي از ف_ض_اي_ل و م_كارم اخلاقي آن بزرگوار، كه از نزديك شاهد آن بوده ايم، مي پردازيم:

ال_ف _ ان_صاف و احترام به رأي ديگران:

ايشان عاشق علم هستند، و ارادت خاص نسبت به معرفت و رسيدن به حقايق دارند. همواره به رأي ديگران احترام مي گذارند، هميشه كتاب به دست هستند، و هرگز خواندن، تتبع، بحث و آگاه شدن از آراي ديگر علما را فراموش نكردند. ل_ذا گ_اهي اوقات، ايشان بحثهاي برخي از علما كه شايد هم به آن صورت معروف نباشند، مورد مطالعه و بررسي قرار مي دهد. و اي_ن خ_ودش ن_شانگر اين است كه، حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) توجه خاصي و احترام فوق العاده نسبت به رأي ديگران دارد.

ب _ ادب و ن_زاك_ت در

م_حاوره ها:

همينطور كه همه مي دانند، جلسات بحث و محاوره اى كه بين ط_ل_ب_ه ه_ا يا ميان يك طلبه و استادش ، بخصوص در حوزه علميه نجف اشرف، انجام مي گيرد، بسيار محكم و جدي مي باشند. البته، در بعضي مواقع، اين نوع روش براي طلبه ها مفيد است، ولي در عين حال، هميشه تندي، روش صحيحي براي بحث و گفتگو نيست، و هرگز به هدف علمي مطلوب نمي رساند، و به غير از تلف كردن وقت، و دور ساختن طلبه ها از روح مذاكره، چيز ديگري دربرندارد.

از ج_ه_ت دي_گ_ر، ه_م_يشه درسها و بحثهايي كه حضرت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) با ش_اگ_ردانشان برپا مي كنند، بر اساس ادب و احترام دوجانبه ميان شاگرد و استاد بوده و هست، گرچه حتي بسياري از موضوعات يا بحثهايي كه جلوي ايشان مطرح مي شوند، ضعيف و بي پايه اند. ي_كي ديگر از خصوصيات ايشان اين است كه سعي دارند جوابي را كه به شاگردانشان مي دهند تكرار كنند، تا آنها مسأله مطرح شده را درك كنند. اما، اگ_ر س_ؤال كننده روي نظر خود اصرار كند، ايشان سكوت را ترجيح مي دهند.

ج _ ت_ربيت:

تدريس، يك وسيله براي كسب پول در مقابل آن، يا يك وظيفه رسمي كه استاد را وادار به انجام آن كند، نيست. بلكه سعي يك استاد خوب، مهربان و دلسوز، بايد بر اين باشد كه شاگردانش را تربيت كند، و آنان را به مقام علمي والا و پيشرفت دائم برساند. لذا محبت، لازمه اين كار مي باشد. گذشته از اينكه، همواره و در همه جا آدم بي خيال و وظيفه

نشناس موجود است، ولي در كنار آن، اساتيدي هستند مخلص، دلسوز، رئوف و فهميده، كه هدف اصلي ايشان اداي رسالت تعليم و تعلم به نحو احسن است.

شايان ذكر است كه آيت اللّه حكيم (قدس سره) و آيت اللّه خوئي (قدس سره) هميشه سمبل اخلاق ح_س_ن_ه ب_ودن_د، و آن_چ_ه كه از آيت اللّه سيستاني (دام ظله) ديديم و شاهد آن بوديم ، همان اخلاق اساتيدشان بوده است. ايشان همواره از شاگردانشان تقاضا مي كنند كه بعد از پايان درس، از ايشان سئوال كنند.

ح_ض_رت آيت اللّه العظمي سيستاني (دام ظله) هميشه به شاگردان خود توصيه مي كنند كه به اساتيد و علما اعلام احترام بگذارند، و هنگام سئوال يا بحث هر موضوع با آنان، نهايت ادب را رعايت كنند. وي مدام از اساتيد خود، و روحيه عالي ايشان اخبار و قصه هاي فراواني نقل مي كند.

د _ پارسائي و تقوا:

بعضي از علماي نجف اشرف خود را از دعوا و مرافعه دور مي كنند، اما عده اي آن را گريز و فرار از واقعيت، يا هراس و ضعف در بيان مي دانند. ولي اگر به اين مسأله، از زاويه ديگري بنگريم، خواهيم ديد كه در واقع، اين يك امر مثبت است، بلكه در خيلي از موقع ها، مهم و ضروري است. ح_ال، اگر همان علما احساس كنند كه امت اسلامي يا حوزه، به علت رويداد مهيج و يا ابهامي در ب_عضي از مفاهيم اسلامي در معرض خطر قرار گرفته است، بدون ترديد، در صحنه خواهند بود، چرا كه آنان خوب مي دانند كه هر عالم بايد، در مواقف سخت و حساس، علم خود را

اظهار كند.

ن_كته مهمي كه نبايد اينجا از ياد برد اين است كه ، هميشه ايشان در مواقع ف_ت_ن_ه و آش_وب، سكوت را رعايت مي كردند، همانطوري كه بعد از درگذشت آيت اللّه بروجردي (ق_دس س_ره) و آي_ت اللّه ح_ك_ي_م (قدس سره)، و بروز تعصبات شخصي و رقابت براي رسيدن به م_ن_ص_ب و كرسي، حضرت آيت اللّه سيستاني (دام ظله) همان سياست ثابت خود را دنبال كرد، و هيچگاه هدف خود را، رسيدن به لذتهاي دنيوي، سلطه جوئي، يا مقام قرار نداد.

ه_ _ آث_ار ف_ك_ري:

ح_ض_رت آيت اللّه سيستاني (دام ظله) تنها يك فقيه نيستند، بلكه ايشان يك شخصيت متبحر، دانا و داري يك بينش بالنده در حوزه اقتصادي و سياسي است. ايشان ن_ظرات ارزشمندي درباره اداره و جامعه شناسي دارد، و همواره از اوضاع معاصر كه بر جامعه اسلامي حاكم است، مطلع و آگاه است.

قابل ذكر است كه معظم له در عيادتي كه از استادشان مرحوم آيت الله سيد ابوالقاسم خوئي (قدس سره) در 29 ربيع الثاني 1409 ه_ . ق داشته اند استادشان از ايشان خواستند كه به جاي ايشان در مسجد خضراء امامت نماز جماعت را به عهده بگيرند كه ايشان در بدو امر اين موضوع را قبول ننمودند و ليكن آن مرحوم اصرار زيادي نموده و فرمودند: (اگر ميتوانستم همچنانكه مرحوم حاج آقا حسين قمي (قدس سره) حكم ميكرد شما را مجبور به قبول مينمودم) اما معظم له چند روز مهلت خواستند و پس از آن در 5 جمادي الاول 1409 ه_ . ق امامت نماز را قبول نموده و اين كار تا آخرين جمعه ماه ذي الحجه سال

1414 ه_ . ق كه مسجد خضراء بسته شد، ادامه داشت.

معظم له جهت اداء فريضه حج در سال 1384 ه_ . ق و دو بار متوالي در سالهاي 1405 ه_ . ق و 1406 به بيت الله الحرام مشرف شده اند.مرجعيت ايشان

ب_ع_د از فوت آيت اللّه سيد نصراللّه مستنبط (قدس سره) عده اي از فضلا و علما از آيت اللّه خوئي (ق_دس س_ره) خواستند شرايطي را براي انتخاب جانشيني كه داراي صلاحيت مرجعيت در حوزه علميه نجف اشرف داشته باشد فراهم كنند. ايشان آي_ت اللّه س_ي_ستاني (دام ظله) را، براي علمشان و پاكي مسلكشان و نيز خط مشي استوارشان انتخاب نمودند.

معظم له اب_ت_دا، نماز جماعت را در محراب آيت اللّه خوئي (قدس سره) برپا نمودند، سپس شروع به بحث و نگاشتن تعليقات بر رساله و مسلك ايشان پرداختند. ب_ع_د از رح_ل_ت آيت الله خوئى (قدس سره) معظم له يكي از تشييع كنندگان جنازه آن مرحوم بوده و نماز ميت نيز را بر او گذاردند. بعد از آن، زم_ام مرجعيت حوزه علميه را بدست گرفتند، و شروع به فرستادن اجازات، تقسيم و پخش حقوق، و تدريس از روي منبر آيت اللّه خوئي (قدس سره) در مسجد (خضرا) نمودند. و به اين صورت، آيت اللّه العظمى سيستاني (دام ظله) شهرت زيادي در عراق، كشورهاي خليج فارس، هند، آفريقا و... مخصوصاً در ميان قشر جوانان پيدا كردند.

هم اكنون حضرت آيت اللّه العظمى سيستاني (دام ظله) يكي از علماي سرشناس و برجسته اى هستند كه مشهور به اعلميت ه_س_ت_ن_د، و ج_م_ع كثيري از اهل علم و اساتيد حوزه علميه قم و نجف اشرف بر اعلميت ايشان

گواهي مي دهند.

سيفي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين سيفي

محل تولد : محمود آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/9/1

زندگينامه علمي

اين حقير سوم راهنمايي را طي كرده بودم كه خداوند توفيق داد وارد حوزه علميه دماوند شوم. در دوران تحصيل علاوه بر درس آموختن طلاب جديدي كه وارد حوزه مي شدند تدريس مي كردم. در سال 1370 بعد از طي كردن مقطع دروس حوزوي دماوند كه پايان لمعتين بود وارد حوزه علميه قم شدم، ابتداء در مدرسه آيت الله كوهستاني حجره اي به ما دادند حدود يكسال در آنجا بودم و دروس خود را در مدرسه آيت الله گلپايگاني تحصيل مي كردم. بعد از يكسال به مدرسه امام صادق(ع) چهارمردان رفتم. حدود دو سالي در آنجا حجره داشتم و مشغول درس و تحصيل بودم و از استادان بزرگ و دانشمندي همچون آيت الله محفوظي، آيت الله دوزدوزاني و آيت الله جوادي آملي كسب علم مي كردم. در سال 1373 مصادف شد با سنين ازدواج اين حقير كه يك سال و نيم بعد از ازدواج خداوند دختري به ما عنايت كرد و از آن سال تا سال 1382 از دروس اساتيد حوزه و درس خارج بزرگان حوزه تلمذ مي كردم. از سال 1382 به دعوت يكي از دوستان وارد موسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره) شدم. از آن سال تاكنون در قسمت دانش نامه موسسه مشغول تحقيقات علمي هستم كه تا به حال بيش از چند مدخل كه حضور ذهن ندارم تحول موسسه دادم كه هر كدام تبديل به مقاله و بعضي ها تبديل به كتاب شدند. الان هم دو تا كلاس صبح مي روم اول كلاس آيت الله جوادي آملي و

دوم كلاس آيت الله مقتدايي و بعد از آن صبح ساعت 10 و بعدازظهر ساعت 30/3 تا ساعت 8 در موسسه مشغول تحقيقات هستم.

شاكري، روح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روح الله شاكري زواردهي

محل تولد : قم

شهرت : شاكري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب روح الله شاكري زواردهي ،فرزند عيسي متولد 1345 محل تولد قم ،دوران دبستان و راهنمايي را در شهرستان بابل گذراندم و به خاطر فضاي مذهبي خانواده روحاني بودن علاقه وافري به طلبه شدن پيدا كردم لذا در سال آخر سوم راهنمايي تصميم گرفتم به حوزه بروم وارد حوزه شدم چند ماهي را در مدرسه علميه صدر[خاتم الانبياء ] بابل گذراندم و از آنجائي كه امكانات لازم فراهم نبود وارد حوزه علميه قم شدم در سالهاي اول در كنار دروس فقه در دبيرستان هم تحصيل مي كردم و در اين سالها توانستم ديپلم را اخذ نمايم ، با اخذ ديپلم تصميم گرفتم در كنكور سراسري شركت كنم ، با اينكه خيلي مطالعه نكرده بودم و بدون آمادگي قبلي در كنكور با رتبه عالي قبول شدم ، ولي پس از مدتي احساس كردم اين كار ممكن است باعث دور شدن من از حوزه علميه شود لذا با مشورت اساتيد از دانشگاه صرف نظر كرده و در دروس حوزوي متمركز شدم . دوره سطح را در نزد اساتيد بزرگوارحوزه كه خيلي از آنان در قيد حيات هستند گذراندم اگر چه دو بزرگواري كه بسيار بر بنده حق دارند و در شكوفايي فكر و انديشه ام نقش داشته در قيد حيات نيستند آيةالله وجداني فخر كه لمعه و شرح آن

را محضر ايشان تلمذ كردم و ديگر مرحوم آيةالله پاياني كه مكاسب را در نزد ايشان آموختم. با پايان يافتن سطح به دروس خارج فقه و اصول راه يافتم. خارج فقه را در نزد حضرت آيةالله العظمي شيرازي –مدظله – به مدت هفت سال استفاده بردم و خارج اصول را در نزد حضرت آيةالله العظمي سبحاني –مدظله – به مدت شش سال – يك دوره گذراندم .

به موازات درس خارج در رشته كلام اسلامي مقطع سطح چهار [دكترى] قبول شدم و به مدت چهار سال در اين مراكز از اساتيد بهره گرفتم،و بعد در آزمون تخصصي تربيت مدرس مهدويت حوزه علميه قم با گرايشي كلامي قبول شدم و يك دوره مهدويت خواندم . دراين سال در كنار تحصيل به تدريس خصوصي گرفته با عمومي پرداختم و ده سا ل اخير را مرتب به عنوان مدرس حوزه در مدارس برادران و خواهران و مراكزتخصصي مشغول و در دانشگاه هم درعلوم معارف اسلامي چند سال مشغول تدريس مي باشم . يكي از رسالتهاي مهم روحاني تبليغ دين بود كه به مدت 15 سال به عنوان مبلغ از روستاها گرفته ،شهرها و تا دانشگاه ها ،ازتبليغ سنتي ،غير سنتي و كلاسيك توفيق داشته ام . درعرصه پژوهشي چند مقاله و كتاب دارم كه برخي از آنان قبول درسي مي باشند.

شاكرين، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا شاكرين

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1355 تحصيل در حوزه علميه اصفهان را آغاز نموده و درسال 1360 به حوزه علميه قم وارد شدم. درس خارج را از سال 1362 آغاز نموده و

از محضر اساتيدي چون آيت الله تبريزي، آيت الله مكارم، آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله وحدي خراساني بهره جستم. درس فلسفه را نيز از محضر استاد فياضي آيت الله مصباح يزدي، و آيت الله جوادي آملي كسب فيض نموده و همراه با دروس رسمي به مطالعه فردي پرداخته و عمدتا از آثار علامه طباطبايي، شهيد مطهري، شهيد صدر و آيت الله مصباح يزدي استفاده نموده تا به حريم دايره مطالعات خود را بسط داده و عمدتا در عرصه مباحث فلسفي و كلامي، بويژه كلام جديد مطالعات خود را گسترش داده ام اكنون نيز در اين زمينه به فعاليت خود ادامه مي دهم.

شانه ساز شيرازي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1332/1330 ق)، فقيه اصولى، حكيم، خطيب و رياضيدان. به جهت شغل پدر به نام شانه ساز شهرت يافته بود. وى از بزرگان علماى اماميه در عصر خود و از راويان سيد مهدى قزوينى حلى و از شاگردان ميرزاى شيرازى بود. سالها در محضر استاد در سامراء بود و سپس به شيراز بازگشت. پس از چندى از شيراز به نجف رفت و به تدريس و تعليم پرداخت. وى در مدرسه ى قوام شيرازى تدريس مى كرد، بويژه در تدريس «فصول» شهرتى بسيار داشت. آقا شيخ بزرگ تهرانى از شاگردان او بود. آيت اللَّه مرعشى نجفى از وى روايت كرده است. وى در نجف درگذشت و در صحن علوى دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «الفصول»؛ رساله اى در «اللباس المشكوك»؛ «اثبات سياده الشريف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (603/2)، الذريعه (294/18 ،164/6)، ريحانه (166/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 85/14)، معجم المؤلفين (242/1).

شاه بيك، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شاه بيك

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

همزمان با دروس كلاسيك دوره دبيرستان ، دروس حوزوي را در مدرسه علميّه اشتهارد آغاز نمودم و با ورود به حوزه علميه قم در سال 1360 در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني و تحت برنامه هاي درسي آن مدرسه قرار گرفتم . همزمان از دروس آزاد حوزه نيز بهره مي جستم و از محضر حضرات : مدرس افغاني ، طالقاني ، حسين بوشهري ، نظري ، وجداني فخر، اشتهاردي ، اعتمادي ، صالحي مازندراني و ستوده دروس سطح حوزه را تلمذ نمودم .

از سال 1367 درس خارج فقه را نزد

حضرت آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي آغاز و سپس از دروس فقه آيات عظام تبريزي و جوادي آملي بهره مند گرديدم . يك دوره خارج اصول حضرت آيت الله تبريزي را طي 11 سال به اتمام رسانده و از سال1375 مجددا دور دوم خارج اصول را در محضر حضرت آيت الله وحيد خراساني تا كنون تلمذ مي نمايم . در كنار اشتغال به دروس اصلي حوزه ، به مدت 10 سال در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي شركت كردم و در بخش فلسفه ، منظومه مرحوم سبزواري را نزد حضرت آيت الله انصاري شيرازي و اسفار را نزد حضرت آيت الله حسن زاده آملي و مباحث عرفان علمي را نزد حضرت آيت الله ممدوحي سپري نمودم .

اما در بعد تعليم علوم اسلامي ، علاوه بر تدريس دروس سطح در حوزه علميّه قم ، از طرف مديّريت حوزه علميّه قم به مدّت دو سالي دروس سطح را در مدرسه علميّه اميرالمؤمنين تدريس نموده و همچنين مباحث فلسفه (بدايه) ، مباني حقوق بشر اسلامي و مباحث كلامي را نيز در مركز آموزش مبلغان خارج كشور با فضلاء غير ايراني داشته ام .

امّا در بعد تحصيلات كلاسيك پس از پايان دوره كارشناسي حقوق قضايي از دانشگاه تهران ، دوره كارشناسي ارشد حقوق عمومي را نيز در اين دانشگاه به اتمام رسانده و رساله اي تحت عنوان مقايسه تطبيقي آزادي عقيده از حقوق اسلام و ايران با اسناد بين المللي حقوق بشر ، تاليف و تحقيق نمودم . در كنار تأليف برخي از موضوعات علوم اسلامي كه هنوز موفق به چاپ آنها نشده ام ، در

تأليف 70 عنوان جزوه هاي آموزشي براي مبلغان اعزامي به خارج از كشور مشاركت داشته و در قالب گروه علمي بخش پژوهش هاي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي در تحقيق و تأليف موضوعات مختلف شركت داشتم و همزمان به عنوان استاد راهنما و يا مشاور در تحقيق بيش از 30 پايان نامه فارغ التحصيلان مركز آموزش تخصصي مبلغان خارج از كشور مشاركت نمودم . در ضمن ، دوره هاي مختلف زبان عمومي انگليسي و دوره عالي زبان انگليسي را نيز در مركز مربوطه گذرانده ام .

شاه عبدالعظيمي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقا شيخ حسن از علماء و فقهاء و اصوليين متبحرين زمان خود بوده اكثر تلمذش خدمت مرحوم علامه كبرى آيت اللَّه حاج سيد حسين كوهكمرى بوده و بسيارى از تقريرات او را هم نوشته كه از آنهاست كتاب بزرگى در اصول فقه بنام (الذخيره) و با آن مقام علم و فقاهت حظى از رياست و تدريس و حتى امامت جماعت نداشته و بعد از استادش در سال 1350 قمرى تقريباً وفات نموده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

شاه آبادي، محمدعلي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1369 -1292 ق)، عالم امامى، عارف، متكلم و فقيه اصولى. وى از اكابر علماى اماميه در عصر خود بود و حاوى فروع و اصول. در اصفهان متولد شد. ابتدا نزد پدر، كه از اكابر شاگردان صاحب «جواهر» و مسلم الاجتهاد بود، به تحصيل پرداخت. سپس در اصفهان در حوزه ى درس برادر بزرگ خود آقا شيخ احمد مجتهد، معروف به حسين آبادى اصفهانى، كه اجتهادش پيش از بلوغ مورد تصديق بود، و هم در حوزه ى درس ميرزا محمدهاشم چهارسوقى حاضر شد و به تكميل مراتب علميه خود پرداخت. سپس به تهران آمد و نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى تلمذ نمود. آنگاه به نجف رفت و در حوزه ى درس استدلالى آيات آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و ميرزا محمدتقى شيرازى شركت كرد تا آنكه اجتهاد وى مورد تصديق آن بزرگان قرار گرفت. وى علم معقول را از شيخ المتالهين ميرزا هاشم رشتى فراگرفت. از آنجا كه در اول ورود به تهران در خيابان شاه آباد اقامت گزيد، به اين نام شهرت يافت. او در تهران در مسجد جامع، امامت و تدريس مى نمود و در همين شهر نيز از دنيا

رفت و در شهر رى در مقبره ى ابوالفتوح رازى به خاك سپرده شد. از آثارش: «الانسان و الفطره»؛ «الايمان و الرجعه»؛ «القرآن و العتره»، همه در يك مجلد؛ حاشيه «كفايه» آخوند خراسانى، در اصول؛ «منازل السالكين»، در عرفان؛ «شذرات المعارف» و «مرام الاسلام»، در دو مجلد؛ «العقل و الجهل».[1]

مرحوم حاج ميرزا محمدعلى شاه آبادى از علماء و مراجع بزرگ و حكماء بنام معاصر تهران بوده و سالها در حوزه علميه قم تدريس فلسفه و حكمت و فقه و اصول نموده است.

صاحب ريحانه الادب گويد: ميرزا محمدعلى شاه آبادى بن ميرزا محمد جواد مجتهد اصفهانى از اكابر علماء اماميه عصر حاضر ما و جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول بوده و در تهران در هر رشته تدريس فرموده و مورد استفاده افاضل و مرجع تقليد جمعى از شيعه بوده است.

وى در سال هزار و دويست و نود و دو قمرى در اصفهان متولد و نخست از والد معظم خود كه از اكابر تلامذه صاحب جواهر و مسلم الاجتهاد بوده بتحصيلات علمى پرداخته سپس در اصفهان در حوزه درس برادر بزرگ خود آقا شيخ احمد مجتهد معروف بحسين آبادى اصفهانى كه اجتهادش پيش از بلوغ و كبر سن مصدق بوده و هم در حوزه آقاى آيت اللَّه حاج ميرزا هاشم چهارسوقى حاضر و بتكميل مراتب علميه پرداخته پس در تهران نزد حاج ميرزا حسن آشتيانى و ميرزا هاشم گيلانى تلمذ نموده سپس در نجف حاضر حوزه درس استدلالى مرحوم آخوند خراسانى و حاج ميرزا حسين خليلى و ميرزا محمد تقى شيرازى شده تا آن كه اجتهاد و داراى قوه مستنبط بودن وى مورد تصديق اكابر وقت

گرديده و از نجف مراجعت به ايران و در تهران در خيابان شاه آباد ساكن و از اين رو بشاه آبادى معروف گرديده و در سال 1347 به قم آمده و فضلاء و بعضى از اساتيد امروزه حوزه نجف و مراجع عصر حاضر را از سرچشمه علوم و معارف خويش سيراب و بهره مند نموده تا در سال 1354 ق كه به تهران مراجعت و بناء ترويج دين و تدريس فقه و اصول و فلسفه و معقول را گذارده و نيز مبانى علمى خود را برشته تحرير درآورده و در مسجد جامعه اقامه جماعت نموده تا در 1369 ق برحمت ايزدى پيوسته و با هزاران تجليل در شهر رى در مقبره مرحوم ابوالفتوح رازى صاحب تفسير معروف مدفون گرديده است.

(چنانچه نگارنده در تذكره المنابر خود ياد نموده ام)

از آثار اوست: 1- الانسان و الفطره 2- الايمان و الرجعه 3- القرآن و العتره 4- حاشيه كفايه 5- مرام اسلامى 6- منازل السالكين در عرفان و غير اينها در فقه و اصول و عقل و جهل و نبوت و موضوعات ديگر.

از باقيات الصالحات ايشان است: فرزندان فاضل و برومند ايشان كه در قم و تهران بوظائف دينى و روحى اشتغال دارند:

1- مرحوم حجةالاسلام آقاى آقا شيخ محمد جواد كه در زمان ايشان در سنين جوانى وفات نموده و در شهر رى مقبره مذكور مدفون گرديده.

2- حجةالاسلام والمسلمين آقاى آقا محمد شاه آبادى كه چندى در تهران بجاى آن مرحوم اقامه جماعت ولى اكنون سالهاست كه در قم بتحصيل و تدريس اشتغال دارند و ترجمه ايشان را در جلد دوم ص 178 ياد نموده ام.

3- حجةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ نصراللَّه كه

سالها در نجف اشتغال بتحصيل داشته ولى چند ساليست معاودت و در مسجد لاريجانى خيابان پامنار اقامت مى كنند.

4- حجةالاسلام آقاى حاج مهدى شاه آبادى كه در تهران امامت دارند و سالها در قم تكميل مبانى علمى و دينى نموده اند.

5- حجةالاسلام آقاى حاج شيخ روح اللَّه شاه آبادى كه سالها در نجف و كربلا بتحصيل فقه و اصول اشتغال داشته اند.

6- حجةالاسلام آقاى حاج نوراللَّه شاه آبادى كه بعد از تحصيلات بخدمات دينى در تهران اشتغال دارند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (218 -217 /1)، تذكره القبور (119 -118)، الذريعه (59/17)، ريحانه (168 -167 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1371 -1370 /14)، گنجينه ى دانشمندان (485 -483 /4)، مؤلفين كتب چاپى (174 -173 /4)، معجم المؤلفين (47/11).

شاهچراغ، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سعيد شاهچراغ

محل تولد : دامغان

شهرت : شاهچراغي

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سيد سعيد شاهچراغي فرزند حجت الاسلام والمسلمين سيد مسيح شاهچراغي در 15 شهريور 1354 در دامغان به دنيا آمده و طي گذراندن دوران تحصيلي مقدماتي در سال 1368 وارد حوزه علميه دماوند شدم . بعد از سه سال به قم آمدم و دروس سطح را نزد اساتيد بزرگواري چون طهماسبي ، آيت الله اعتمادي ، حسيني بوشهري و ... گذراندم.. در درس خارج فقه آيات عظام جوادي آملي (6 سال) ميرزا جواد آقا تبريزي (1 سال) و آيت الله مومن سال) آيت الله مكارم شركت نمودم و از درس خارج اصول آيت الله خاتمي (6سال) و آيت الله وحيد خراساني استفاده نمودم. از فعاليتهاي فرهنگي و پژوهشي اينجانب همكاري در تدوين دانشنامه مشاهير و مفاخر دامغان كه در سال

1384توسط بنياد ريحانه الرسول يزد در دو جلد چاپ شده و نگارش بيش از 60 مطلب تاريخي منتشره در هفته نامه كوير ويژه استان سمنان را مي توان اشاره نمود...

شاهرودي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود بن السيد على بن السيد عبداللَّه حسينى شاهرودى اعلى اللَّه مقامه يكى از مشاهير مراجع تقليد معاصر ما و مفاخر بزرگ شهرستان شاهرود بودند اين فقيد سعيد در سال 1301 قمرى در يكى از قراء و مضافات شاهرود بنام قريه (آقا عبداللَّه) در يك خانواده پاك و فضيلت به دنيا آمده و دروس ابتدائى و مقدمات علوم دينى و سطوح عالى اسلامى را در شهر بسطام كه در آنروز حوزه قابل ملاحظه اى داشت فراگرفت.

و در سال 1328 قمرى براى ادامه تحصيلات عالى به حوزه علميه رهسپار شده يك سالى از محضر مرحوم علامه آخوند خراسانى صاحب كفايه و مرحوم آيت اللَّه محقق نائينى كسب فيض و علم نموده و به زودى در رديف علماء و مراجع بزرگ قرار گرفت.

نسب شريف آن بزرگوار به حضرت زيد بن على بن الحسين شهيد منتهى مى شود و جد گراميش آقا سيد عبداللَّه از علماء موجه و جليل القدر حومه شاهرود و مبلغ سيار آن منطقه بوده كه براى ترويج دين و ارشاد مردم به قراء مجاور مسافرت نموده و ارشاد مردم مى كرد و به زهد و تقوا و صلاح و سداد معروف به كرامت و به مقامات عاليه موصوف بود.

والد مبرورش مرحوم سيد على حسينى از كشاورزان صالح و پرهيزكار و داراى پنج فرزند ذكور بنامهاى زير بوده است.

1- آيت اللَّه آقا سيد محمود (مترجم معظم ما)

2- آقا سيد صادق كه به جود و سخاوت معروف آن منطقه

بود

3- آقا سيد عباس

4- آقا سيد حسين

5- آقا سيد حسن

در ميان فرزندان مرحوم آقا سيد على تنها آقا سيد محمود فارس ميدان علم و فضائل و قهرمان قدس و ورع و زهد و تقوا گرديد تا به ذروه علياى آيت اللهى رسيد.

آيت اللَّه شاهرودى در اوان كودكى پدر را از دست داد ولى با تشويق والده ماجده اش و ميل ذاتى خود اوليات را در قريه (آقا عبداللَّه) زادگاه خود خوانده و بعد به شهر بسطام كه آن روز حوزه علميه اش دائر بود آمده و مقدمات و سطوح را خوانده و از آنجا به مشهد مقدس عزيمت نموده و سطوح عالى را به پايان رسانيده و خود در آنجا به تدريس (كفايةالاصول) پرداخته.

و در سال 1328 قمرى براى وصول به مقامات عاليه و تحكيم مبانى علمى خود به عزم نجف اشرف به زادگاه خود آمده و با كسب اجازه از والده كريمه اش در سن 27 سالگى مهاجرت به عراق و به باب مدينه علم رحل اقامت افكنده و به درس مرحوم آيت اللَّه العظمى آخوند ملا كاظم خراسانى حاضر و مدت 18 ماه از آن منبع علم استفاده نموده.

و بعد به درس مرحوم آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه محقق آقا ميرزا حسين نائينى شركت نموده و بيشتر به مرحوم نائينى اختصاص يافته و تقريرات هر دو را در فقه و اصول به رشته تحرير آورده.

و ضمناً خود حوزه تدريس رسائل و مكاسب و كفايه دائر و جمع كثيرى از فضلاء و محصلين از درسش بهره مند تا اواخر مرحوم استادش نائينى كه تشكيل درس خارج داده و حدود پنجاه سال تدريس خارج فقه و اصول نموده و هر كدام

را چند دوره فرموده تا شهرت علم و ورعش به گوش شيعيان جهان رسيده.

بعد از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى اصفهانى بسيارى از مردم ايران و بلاد ديگر رجوع به معظم له نموده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى اكثر مردم خراسان و مازندران و قاطبه مردم شاهرود و دامغان و كثيرى از خواص مردم تهران و افغانستان و مناطق عربى مقلد ايشان گرديدند.

تا در 18 ماه شعبان 1394 قمرى كه در سن 93 سالگى در اثر ناراحتيها و اهانتهائى كه از طرف دولت شوم بعث عراق به آن مجسمه علم و تقوا و پيكره زهد و ورع رسيد از دنيا رفت و جهان شيعه را به مرگ و سوك خود قرين ماتم و عزا نمود

خدمات و آثار خالده آيت اللَّه شاهرودى.

خدمات مغفور له به حوزه علميه هزار ساله نجف اشرف و ساير حوزه هاى خراسان و شاهرود و... از دادن راتبه و شهريه و تقويتهاى ديگر بسيار شمه اى از آن را استاد اشكورى در كتاب (حياة امام الشاهرودى) مذكور داشته است.

و اما آثار خالده آنجناب بر دو قسم است.

1- تأليفات رشيقه در فقه و اصول بدين طريق.

1- تقريرات بحث آيت اللَّه الشيخ ضياءالدين عراقى.

2- تقريرات بحث آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى در اصول.

3- تقريرات بحث آيت اللَّه ميرزا حسين نائينى در فقه.

4- كتاب طهارة 5- رساله تيمم 6- رساله وضوء 7- رساله اى در وقت.

8- رساله در لباس مصلى 9- رساله در قواطع نماز 10- رساله در صلوة مسافر.

11- كتاب خمس 12- كتاب الحج 13- رساله اى در مواريث 14- كتابى در زكاة 15- تعريف علم اصول فقه 16- كتاب قضاء 17- رساله اى در ضمان 18- رساله اى در قطع 19-

رساله اى در قاعده يد 20- رساله اى در قاعده لاضرر 21- كتاب رجال 22- كتاب فى النحو.

و حواشى ديگرى بر كتب علميه و رسائل علميه عروةالوثقى و وسيلةالنجاة و غيره.

و اما قسم دوم از آثار خالده و باقيات الصالحات معظم له سه فرزند دانشمند و برومند ايشانست.

(1394 -1301 ق)، مخرجع تقليد شيعه و فقيه اصولى. در آقا عبداللَّه از دهات شاهرود به دنيا آمد. در اوان كودكى پدر را از دست داد ولى با تشويق مادرش به تحصيل روى آورد. دروس ابتدايى و مقدمات علوم دينى و سطوح عالى را در شهر بسطام فراگرفت. سپس به مشهد رفت و سطوح عالى را در آنجا آموخت و خود را به تدريس «كفايه» پرداخت. در 1328 ق براى تكميل تحصلات عالى به حوزه ى علميه نجف رهسپار شد و از محضر علامه آخوند خراسانى، صاحب «كفايه» كسب فيض كرد. پس از آن در درس آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه محقق نايينى شركت نمود و بيشتر به آيت اللَّه نايينى اختصاص يافت و «تقريرات» هر دو را در فقه و اصول به رشته ى تحرير درآورد. ضمنا خود نيز حوزه ى تدريس «رسائل» و «مكاسب» و «كفايه» داير كرد و جمع كثيرى از فضلا و محصلين از درسش بهره مند شدند. پس از درگذشت آيت اللَّه اصفهانى، بسيارى از مردم ايران و شهرهاى ديگر و پس از درگذشت آيت اللَّه بروجردى، اكثر مردم خراسان و مازندران و شاهرود و ديگر شهرها مقلد ايشان شدند. از آثارش: «تقريرات» آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى؛ «تقريرات» بحث آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى، در اصول و فقه؛ كتاب «طهاره»؛ رساله ى «تيمم»؛ رساله ى «وضو»؛ رساله اى در «وقت»؛ رساله اى در «قواطع نماز»؛ كتاب

«الحج» كتاب «خمس»؛ كتابى در «زكاه»؛ كتاب «قضاء»؛ تعريف علم اصول فقه؛ كتاب «رجال»؛ كتابى در «نحو»؛ رساله اى در «قاعده لاضرر»؛ رساله اى در «مواريث»؛ رساله اى در «قاعده ى يد»؛ رساله اى در «قطع»؛ «جامع المقاصد»؛ «ذخيره المومنين»؛ رساله ى «توضيح المسائل».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد پنجم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (369 -364/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (41 -40/ 6)، مستدركات اعيان (219/ 1).

شايعي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شايعي

محل تولد : كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

سال 58ديپلم گرفتم بلافاصله وارد دانشگاه شدم (رشته رياضي دانشگاه تربيت معلم تهران) به علت تعطيلي دانشگاهها جهت تحصيل علوم حوزوي به دليل علاقه اي كه داشتم سال 59 وارد حوزه علميه قم شدم و دوران مقدمات سطح عالي را در طي چهار سال گذراندم؛ به اين صورت كه مقدمات و ادبيات عرب و منطق مظفر را در طي يكسال تحصيلي نزد بعضي از طلاب فاضل خراساني گذرانيدم و سال دوم لمعتين و معالم و اصول فقه مرحوم مظفر را و سال سوم و چهارم رسائل را نزد آقاي اعتمادي و مكاسب و كفايه را نزد مرحوم آقاي ستوده ودرسال 63در درس خارج آقاي وحيد شركت كردم اصول پنچ سال و فقه يكسال و درس كتاب شريف رسائل شيعه را نزد (شامل فقه الحديث مباحث رجالي و درايه )استاد بزرگوار جناب حاج سيد احمد مددي در همان سال 1363آغاز كردم و بعدا در درس خارج فقه ايشان شركت كردم و عمده فقه را با ايشان گذراندم همچنين از درس فقه مرحوم آقاي حرم پناهي رضوان الله تعالي عليه نيز استفاده كردم و از ايشان اجازه اجتهاد

گرفتم .

در سال 68 وارد دانشگاه مفيد قم رشته اقتصاد شدم و دو سال بعد انصراف دادم و مشغول كارهاي حوزوي تدريس دروس حوزوي شدم در سال 75با موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني همكاري كردم و تا به حال ادامه دادم در اين موسسه ابتدا كتاب واجبات الصلاه مرحوم آقا مصطفي خميني (ره) را تحقيق كردم و بعد از آن مسئوليت علمي آثار فقهي و اصولي حضرت امام به اين حقير داده شد و نيز مسئوليت علمي چاپ آثار مرحوم مصطفي خميني را نيز ه عهده گرفتم و آثار ايشان و حضرت امام خميني از سال 75 تا تقريباً80 به چاپ رسانديم و الان براي چاپ مجدد آثار امام تحت عنوان مجموعه آثار امام خميني بعنوان مشاور علمي و ناظر علمي در خدمت اين موسسه مي باشد

در ضمن به تدريس فقه و اصول در مدرسه علميه معصوميه تقريباً از سال 81 تا زمان حاضر مشغول مي باشم سال 79و 80 را نيز در پژوهشگاه امام خميني وابسته به مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني به تدريس اصول در رشته كارشناسي ارشد فقه و حقوق اشتغال داشتم.

شب زنده دار، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي شب زنده دار

محل تولد : داراب فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين مهدي شب زنده دار در سال 1332 در داراب متولد شد؛ البته او بزرگ شده شهر قم است و پدرش كه در كسوت مقدس روحانيت بود، در تابستان به همراه خانواده به داراب سفر كرده بود كه فرزندش در همان جا متولد شد.حجة الاسلام والمسلمين شب زنده دار تحصيلات دورة دبستان را به پايان رساند و يك سال

نيز به دبيرستان رفت . پس از آن وارد حوزة علميه قم شد. او كه قسمتي از دروس مقدمات و دورة سطح را نزد پدر خود آية الله شيخ حسين شب زنده دار خوانده بود، مغني را نزد آية الله جنتي ، رسائل را نزد حضرات آيات مصلحي ، طاهري و مؤمن آموخت و براي فراگيري مكاسب به نزد حضرات آيات شب زنده دار، مؤمن ، مشكيني و ستوده رفت . استادان او در كفايه حضرات آيات مؤمن و سبحاني بودند. حجة الاسلام والمسلمين شب زنده دار كشف المراد را نزد آية الله حسيني كاشاني ، بخشي از شرح منظومه را نزد حضرات آيات مؤمن ، مفتح و صالحي مازندراني و بخش هايي از اسفار رانزد آية الله سيد رضا صدر، آية الله اميني و آية الله انصاري شيرازي فرا گرفت . قسمتي از شفا را نزد آية الله جوادي آملي و بخشي از اشارات را نزد آية الله حسن زاده آملي آموخت .حجة الاسلام والمسلمين شب زنده دار با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج آيات عظام شيخ كاظم تبريزي ، شيخ مرتضي حائري ، وحيد خراساني و شيخ جواد تبريزي رفت و از محضر آنان بهره هاي بسيار برد. حجة الاسلام والمسلمين شب زنده دار سالها به تدريس دروس دوره سطح پرداخته و شرحي نيز بر قسمتي از تحريرالوسيله نگاشته است . او مدير مؤسسه و مدرسه بقية الله (عج ) است . حجة الاسلام والمسلمين شب زنده دار هم اكنون در قم حضور دارد و به تربيت طلاب مي پردازد و علاوه بر عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم نمايندگي شوراي عالي در هيأت امناي مركز جهاني علوم اسلامي و سازمان مدارس خارج از كشور و نيز عضويت در مجمع مشورتي فقهي شوراي نگهبان را به عهده دارد.

شرابياني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1322 -1254 ق)، فقيه اصولى و رجالى امامى. معروف به فاضل شرابيانى. در شرابيان به دنيا

آمد. و در تبريز برآمد. در حدود 1272 ق به نجف مهاجرت كرد و در محضر شيخ انصارى و آيت اللَّه كوه كمرى و استادان ديگر تلمذ كرد. او از برجسته ترين شاگرد شيخ انصارى به شمار مى آمد. در عهد ميرزاى شيرازى به تدريس اشتغال داشت و مرجع تقليد جمعى بود و بعد از وفات ميرزاى شيرازى مرجعيت عام يافت و تمامى مردم آذربايجان و قفقاز از وى تقليد مى كردند. سيد محسن امين از شاگردان اوست. وى در نجف اشرف از دنيا رفت. از آثارش: حاشيه «رسائل» و «مكاسب» شيخ انصارى؛ «المتاجر»؛ «تقريرات» دروس فقه و اصول استادش سيد حسين كوه كمرى، در نه مجلد؛ كتابى در «صلاه»؛ كتابى در «اصول فقه» بزرگتر از «قوانين»؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (223/7)، اعيان الشيعه (36/10)، الذريعه (385/4)، ريحانه (184/3)، شرح حال رجال (200/5)، علماء معاصرين (80 -76)، الكنى و الالقاب (354/2)، مؤلفين كتب چاپى (665 -664 /5)، معجم المؤلفين (129/11)، مكارم الآثار (1258 -1256 /4).

شرعي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي شرعي

محل تولد : داراب فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

آية الله حاج شيخ محمد علي شرعي در اسفند ماه 1314 خورشيدي در داراب فارس ديده به جهان گشود. خانواده ايشان بخاطر تقوي و عشق و علاقه به اهل بيت (عليهم السلام ) از محبوبيت خاصي در ميان اهالي داراب برخوردار بود. پدرش مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين شرعي شيرازي كه از علماي بزرگ و مبارز آن نواحي محسوب مي شد تحصيلات خود را در نجف ادامه داده بود و پس از بازگشت به ايران ابتدا در داراب و بعد از

چندي در قم ساكن گرديد. مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين در قم نيز از اهتمام به تحصيل باز نماند و از محضر اساتيدي همچون آيات عظام مرحوم خوانساري ، مرحوم صدر و مرحوم بروجردي بهره فراوان برد و تا پايان عمر به تدريس علوم حوزوي اشتغال داشت . عشق و علاقه اين بزرگمرد به اهل البيت (عليهم السلام ) بويژه حضرت اباعبدالله الحسين (ع ) زبانزد خاص و عام بود و در مصائب آن حضرت بسيار بي تابي مي نمود بگونه اي كه صفحات جلد دهم كتاب بحارالانوار كه در باره حضرت اباعبدالله الحسين (ع ) است با قطرات اشك ايشان درآميخته است .

از وي چند مرثيه و منقبت به زبان فارسي و عربي بر جاي مانده است . حضرت آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي در دامان چنين پدري پرورش يافت و در نخستين ماههاي زندگي به همراه پدر در زمان مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري و همزمان با فشار و اختناق حكومت رضاخان از داراب به قم آمدند. آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي در پنج سالگي شروع به آموختن قرآن نمود و پس از آن گلستان سعدي و بخشي از كليله و دمنه را نزد مرحوم حاج شيخ علي انصاري «دشتي » فرا گرفت سپس شرح امثله و صرف مير را نزد مرحوم حجة الاسلام والمسلمين آقا سيد محمود يثربي آموخت .

با تشويق و ترغيب پدر دانشور خود تمام نصاب الصبيان و تهذيب المنطق را حفظ نمود و عموم مطالب صمديه و الفيه را نيز به خاطر سپرد سپس سيوطي را نزد حاج شيخ احمد زرندي و حاج شيخ حسين مؤمن شيرازي فرا گرفت و بخشي از مغني را نزد آقاي

رباني خراساني كه از شاگردان مبرز مرحوم اديب نيشابوري بود و معاني و بيان را از حاج شيخ رحمة الله فشاركي آموخت . علاقة به ادبيات بويژه درك دقيق و درست از شعر و كاربرد آن در نشر مفاهيم مذهبي و اخلاقي موجب گرايش و بزرگداشت وي از هنر منظوم متعهد گرديد و در اين رويكرد كه تا هم اكنون باقي است بايد تأثير قريحة ادبي و علاقه و توجه پدر وي _ مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين شرعي _ را به شعر و فنون ادبي موثر دانست و لذا در تابستان برخي از سالها كه به مشهد مقدس مي رفت و از محضر علمي و ادبي زنده ياد مرحوم اديب نيشابوري بهره مي برد. آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي شرح لمعه را نزد آية الله ستوده و آية الله شب زنده دار و بخشي از آن را نزد پدر خود فرا گرفت وي چندي نيز آداب و فنون مناظره را به شيوه متكلمان در معيت آية الله طاهري خرم آبادي و حجة الاسلام شهيد حق دان و حجة الاسلام مرعشي از محضر آية الله شب زنده دار آموخت و پس از فراگيري شرح تجريد از آية الله شيخ ابوالحسن شيرازي ، از درس آية الله تقديري براي آموختن شرح منظومه استفاده نمود.

سپس قسمتي از رسائل و مكاسب را از محضر آية الله مشكيني و بخشي از كفايه را نزد آية الله منتظري و بيشتر آن را از آية الله سلطاني و آية الله حرم پناهي آموخت . با اتمام اين دوره در درس خارج حضرت امام خميني (قدس سره ) حضور يافت و مسائل مستحدثه را از محضر ايشان فرا گرفت و همزمان در درس آيات عظام گلپايگاني و شريعتمداري و حاج شيخ كاظم

فاروبي شركت مي نمود. ايشان در طي سالهاي تحصيلي خود با بسياري از شخصيت هاي علمي و سياسي مراوده و دوستي داشتند كه از آن جمله مي توان به حضرات آيات احمدي ميانجي ، سيدمهدي روحاني ، راستي كاشاني ، مظاهري اصفهاني ، عندليب شيرازي ، شيخ حسين امراللهي و مرحوم آية الله صدرالدين حائري شيرازي و برادر ايشان آية الله محي الدين و نيز آية الله مجدالدين محلاتي اشاره كرد.

دامنة ارتباطات مردمي آية الله شرعي تا اقصي نقاط كشور گسترده است . ايشان با بسياري از تجار متدين ، كارمندان شريف و جوانان فعال و حق طلب از هر قشر و طبقه اي ارتباط فكري و عقيدتي داشت كه غالباً به صميميت وي و ارادت آنها منتهي مي گرديد. در اين راه و روش به عنوان عالمي روحاني و مبارزي پرتلاش عليه نظام منحوس پهلوي با عده كثيري از علماي بزرگ شهرستانها ارتباط و آشنايي پيدا نمود همچنان كه رشته مودّت ميان وي و عموم دوستان پدرش _ مرحوم آية الله حاج شيخ غلامحسين شرعي _ برقرار ماند كه از آن جمله مي توان به دوستي و مراودة وي با آية الله حاج شيخ محمدرضا كاظمي در كرمانشاه و آية الله سيداسماعيل هاشمي در اصفهان اشاره نمود.

حضرت آية الله حاج شيخ محمدعلي شرعي از معدود دانشوران حوزوي است كه عمر با بركت وي در نشر و گسترش معارف خاندان عصمت و طهارت : و ارائه خدمات گوناگون فرهنگي ، علمي ، سياسي و اجتماعي و تربيتي سپري شده است كه در اين قسمت به برخي از تلاشهاي علمي و فرهنگي اين روحاني خستگي ناپذير اشاره اي گذرا خواهيم داشت . وي تدريس علوم حوزوي را از اولين سالهاي طلبگي خود آغاز نمود و در اين راه از تدريس هيچ

درسي استنكاف نورزيد. سيوطي ، مغني ، حاشيه ملاعبدالله ، لمعه ، معالم الاصول و اصول مظفر و... را به شيوة علماي سلف صالح تدريس نمود و براي تربيت شاگردان و طلبه هاي فاضل ، مبارز، با اخلاق ازانجام هيچ تلاشي رويگردان نبود. وي به خوبي مي دانست كه نيروي انساني در هر جامعه اي برترين و مهمترين سرماية ارتقا و اعتلاي آن است بنابراين تمام تلاش خويش را براي فراهم نمودن شرايط مساعد تربيت بكار گرفت و پس از بازسازي مدرسة رضويه با پيشنهاد شهيد آية الله قدوسي به اداره آن همت گماشت تا گوشه اي از نابساماني هاي آموزشي و درسي طلاب را سامان دهد. از جمله فعاليت هاي ايشان در مدرسه رضويه افزون بر ارائه يك سيستم منظم آموزشي ، برگزاري سلسله جلسات علمي و اعتقادي بود. آية الله شرعي پس از آشنايي با مرحوم شهيد مطهري در زندان ساواك به همراه تني چند از فضلاي حوزه توانست مقدمات حضور و تدريس ايشان را در قم و در مدرسه رضويه فراهم آورد.

سلسله دروس اعتقادي و فلسفي شهيد مطهري دو روز در هفته برگزار مي گرديد. اين درسها كه با استقبال كم نظير طلاب قم مواجه مي شد پاورقي هاي جلد چهارم و پنجم كتاب «روش رئاليسم » را تشكيل مي دهد. آية الله شرعي با توجه به لزوم ايجاد تشكيلات منسجم در حوزه هاي علميه براي ارتقاي وضعيت علمي و آموزشي طلاب و فراهم نمودن زمينه هاي لازم در مبارزه با رژيم طاغوت ، مديريت مدرسه رضويه را بر عهده گرفت و سالهاي متمادي در آنجا به كار و تلاش پرداخت . در آن ايام جريانهاي انحرافي وابسته به سياستهاي فرهنگي غرب و وهابيت قصد داشت با نفوذ به حوزه هاي علميه اذهان طلاب جوان را

منحرف سازد تا بتواند از آنها در مقاصد گوناگون استفاده نمايد.

اين جريانها توسط برخي روحاني نمايان در مدرسه رضويه رخنه كرده بود. آية الله شرعي با هوشياري و اشراف كامل ، به مبارزه غير علني با آنها پرداخت و با بر پايي جلسات مناظره از فضلايي همچون آية الله مصباح يزدي و حجج اسلام حاج شيخ محمدرضا آشتياني و حاج شيخ جعفر امامي استفاده نمود تا شبهات ايجاد شده را پاسخ گويند. اين جلسات به قدري مفيد و جذاب بود كه تحسين بسياري از اساتيد حوزه را برانگيخت . آية الله شرعي پس از رفع شبهات از اذهان طلاب جوان به طرد و تصفيه عناصر التقاطي همت گماشت و مدرسه رضويه را از اين بليّه رهايي بخشيد. در بررسي خدمات گوناگون آية الله شرعي بايد مجموعة آنها را در دو دورة قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مورد توجه قرار داد. اعتقاد راسخ وي به حقانيت مكتب اهل البيت (عليهم السلام ) و پيروزي حق بر باطل در فرجام امور، رويكردي آينده شناسانه را به وي ارزاني داشته كه براساس آن به بسيج تمامي نيروها و امكانات جامعه براي اعتلاي كلمة حق و امحاء باطل كوشيده است و در راه تحقق آرمانهاي الهي و حفظ و گسترش ارزشهاي ديني به انجام هر گونه خدمت و قبول هر رنج و مصيبتي دل مي سپارد.

زنداني شدن در زندانهاي ساواك ، تلاش در هماهنگ سازي نيروهاي طرفدار حق ، ايجاد امكانات رفاهي و آموزشي براي آحاد مردم ، تشويق و ترغيب قشرهاي گوناگون به دفاع از اسلام و انقلاب اسلامي ، شهادت فرزندش حجة الاسلام شهيد محمدتقي شرعي در جبهه هاي جنگ تحميلي و... مجموعه اي از عملكردهاي باورمند

وي را نشان مي دهد. بارزترين ويژگي آية الله شرعي را بايد در اميدواري و اميدبخشي نسبت به تحقق وعده هاي الهي دانست و ظلم ستيزي وي را نيز همدوش آن ديد. آية الله حاج شيخ محمد علي شرعي را مي توان يكي از چهره هاي سياسي و فرهنگي معاصر دانست . جمع آوري مجموعه اي از خاطرات اين دانشي مردنستوه مي تواند بسياري از زواياي سياسي و اجتماعي ديروز و امروز ايران اسلامي را آشكار سازد. مبارزه مداوم وي بر عليه نظام طاغوت موجب شد تا در عاشوراي سال 1342 كه براي تبليغ به مشهد اردهال رفته بود توسط ژاندارمري دستگير و براي بازجويي به نراق منتقل گردد.

پس از چندي وي را در ساواك قم مورد بازجويي قرار دادند. سپس به پادگان عشرت آباد فرستادند و چندي او را در زندان انفرادي نگه داشتند. پس از انتقال به بند عمومي زندان از محضر عالمان مبارزي چون آية الله بهاءالدين محلاتي ، آية الله خادمي اصفهاني ، آية الله قاضي تبريزي و... استفاده هاي فكري و معنوي نمود. آية الله شرعي از زندان پادگان عشرت آباد به زندان شهرباني تهران منتقل گرديد. در ايام پانزدهم خرداد اين زندان محل بازداشت اهل منبر و وعاظ معروفي همچون حضرات آيات شهيد مطهري ، شهيد هاشمي نژاد، مرحوم فلسفي وآية الله مكارم شيرازي و... بود.

آشنايي آية الله شرعي در اين زندان با شهيد مطهري ثمرات بسياري براي نهضت و مردم را در پي داشت . وي در اين ايام با برخي از دوستان خود روزنامة «انتقام » و «بعثت » را چاپ و منتشر مي نمود كه ماهيتي سياسي داشت و مسائل مهم آن روزها را تحليل مي كرد تا حوزه و روحانيت را از آنچه در اطرافشان رخ مي داد آگاه نمايد. در

ادامه اينگونه فعاليتهاي سياسي بود كه آية الله شرعي توانست با تهيه يك دستگاه چاپ و تكثير، سخنرانيهاي مرحوم امام (قدس سره ) را در ميان افراد انقلابي منتشر سازد كه يكي از شاخص ترين اين موارد چاپ و نشر سخنراني مشهور حضرت امام (قدس سره ) در پانزدهم خرداد سال 42 مي باشد. پس از موضع گيري صريح امام (قدس سره ) در برابر كاپيتولاسيون ، آية الله شرعي با همكاري حجة الاسلام سيدمحمود دعايي اعلاميه آن مرجع نستوه را در اندك زماني چاپ كرد و در كمترين زمان ممكن به صورت هماهنگ در سراسر كشور توزيع نمود. پي گيري ساواك براي جستن عاملان اين حركت انقلابي منجر به بازداشت آية الله شرعي و جمعي از فضلا گرديد.

وي را ابتدا به زندان قزل قلعه و سپس به زندان قصر منتقل نمودند. در گيرودار همين دستگيري بود كه مأموران ساواك به سركردگي جلاد معروف آن يعني سرهنگ ازغندي به خانة آية الله شرعي يورش بردند. جلاد ساواك قصد ورود به اطاقي را داشت كه زنان خانواده در آن حضور داشتند و مي كوشيدند تا اسناد مربوط به روحانيون مبارز را براي مصون ماندن از اين هجوم ناگهاني به منزل همسايگان منتقل نمايند. سرهنگ ازغندي كه قصد داشت با ايجاد ارعاب وارد اطاق شود با فرياد و سيلي خشم آهنگ آية الله شرعي روبرو شد. همين ابراز شجاعت موجب شد تا فرصت كافي براي پنهان سازي اسناد انقلابي فراهم آيد. شهيد حجة الاسلام محمدتقي شرعي در سالها بعد مي گفت : من شجاعت و شهامت را از آن سيلي كه پدرم در حال اسارت به جلاد ساواك نواخت ، آموختم . آية الله شرعي در ايام هجرت حضرت امام (قدس سره ) به نجف اشرف به سوريه

رفت تا از آنجا به عراق برود و به ديدار امام (قدس سره ) نائل شود.

هدف وي از اين سفر پرسش از امام (قدس سره ) در باره شركت در انتخابات و چگونگي برخورد با اين موضوع در ايران بود. وي كه نتوانسته بود ويزاي عراق را تحصيل نمايد پرسش هاي خود را در سوريه در يك نوار ضبط نموده و آن را به همراه نامه اي كه با همفكري آية الله سيدمنيرالدين حسيني در قم تهيه و براي انتقال به سوريه در يك دستگاه راديو جاسازي شده بود توسط آقاي علي جنتي فرزند آية الله جنتي به دست امام (قدس سره ) در عراق رسانيد و پس از مدتي كوتاه پاسخ امام (قدس سره ) را مبني بر تحريم انتخابات دريافت نمود. آية الله شرعي با شروع سلسله دروس ولايت فقيه توسط مرحوم امام (قدس سره ) در نجف ، مجموعة نوارهاي اين دروس را پس از انتقال به قم با جمعي از دوستان مورد مطالعه و مباحثه قرار داده آن را منتشر ساختند. با شروع انقلاب اسلامي ايران و هجرت امام (قدس سره ) از نجف به پاريس ارتباط تلفني وي با امام (قدس سره ) برقرار گرديد و ايشان مطالب و نقطه نظرات بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران را به وسيله يك شبكه گسترده و سرّي به كليه علما و فضلاي مبارز در سراسر كشور منتقل مي نمودند.

وي در هماهنگ سازي علماي بزرگ شهرستانها با نهضت اسلامي تلاش مضاعفي را بكار بردند كه از آن جمله مي توان به ملاقاتهاي ايشان با آية الله ارباب در اصفهان اشاره نمود. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران تمام تلاش آية الله شرعي اين مبارز خستگي ناپذير به حفظ و گسترش دستاوردهاي انقلاب

اسلامي معطوف گرديد و در مسؤوليت هاي گوناگون تصوير روشني از فراست و شهامت و تلاش خداجويانه روحانيت حق طلب شيعي را به منصه ظهور رساند كه در پي به برخي از آن خدمات اشاره مي شود: الف : با پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، ستاد انقلاب اسلامي در قم ايجاد گرديد كه فرامين حضرت امام (قدس سره ) را در رفع معضلات و مشكلات كشورابلاغ و پيگيري مي نمود.

آية الله شرعي با قبول رياست اين ستاد در روزهاي بحراني آغاز پيروزي ، با همكاري آية الله شيخ محمد يزدي به رفع مشكلات مردم در اقصي نقاط كشور و دفع غائله هاي سياسي از جمله در گنبد و كردستان همت گماشت . زنده ياد شهيد چمران با حمايت همين ستاد مردمي و انقلابي آشوب كردستان را سامان بخشيد و نيروهاي اعزامي از جوانان غيور قم نيز غائله گنبد را پايان دادند آية الله شرعي در اين ستاد نمايندگاني را براي نظارت و تقويت عملكرد قوه قضائيه گسيل داشت و با صدور بيش از 13 هزار حكم به عنوان بازوي اجرائي حضرت امام (قدس سره ) در سراسر كشور عمل نمود. ب : عده اي از مدرسين و فضلاي حوزه علميه قم در دوران استيلاي رژيم طاغوت با هدف حمايت از مواضع سياسي حضرت امام خميني (قدس سره ) و نشر افكار و آثار آن قائد بزرگ به تأسيس جامعه مدرسين همت گماشتند. آية الله شرعي در اولين سالهاي تأسيس جامعه مدرسين به پيشنهاد و درخواست آية الله رباني شيرازي به عضويت آن درآمدند و در تمام فعاليت هاي سياسي آن فعالانه شركت داشتند. آية الله شرعي تا هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين مي باشند. ج : با شروع جنگ تحميلي ايشان تمام توان و تلاش خويش

را به تقويت جبهه هاي نبرد معطوف نمود و در تهيه تجهيزات انفرادي و جمعي براي رزمندگان و ارسال آنها به خطوط مقدم صميمانه كوشيد. فرزند ارشد وي حجة الاسلام محمدتقي شرعي كه از چهره هاي بسيار با استعداد و موفق حوزوي محسوب مي شدند و از اوان نوجواني در فعاليت هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي پدر خويش شركت مؤثر داشتند در روز ميلاد حضرت امام محمدتقي (ع ) به فيض شهادت نائل آمدند.

حضرت آية الله شرعي اين داغ جانگداز را تحت الشعاع جشن شادي ميلاد با سعادت حضرت جوادالائمه (ع ) قرار دادند و در آن سال و هر سال جشن ميلاد نهمين پيشواي معصوم (ع ) را با شكوه خاصي برگزار نمودند بي گمان يكي از برازنده ترين القاب براي اين عالم مجاهد عنوان «ابوالشهيد» است و از همين حركت عاشقانه و عالمانه ميزان ارادت و اخلاص وي را به ساحت مقدس ائمه هدي (عليهم السلام ) به خوبي مي تواند دريافت . د: حضرت آية الله شرعي براي دو دوره به عنوان نماينده مردم قم به مجلس شوراي اسلامي راه يافتند. در دوره اول از اعضاي كميسيون دفاع مجلس بودند و در طي آن دوره با همكاري ديگر اعضاي كميسيون ، اساسنامة ارتش و سپاه را تدارك ديدند. در اين دوره است كه ايشان سعي بليغي را براي حفظ و ارتقاي جايگاه ولايت فقيه در اساسنامه هاي نيروهاي مسلح بكار بردند و به اين مهم توفيق يافتند. در دورة دوم نمايندگي ، وي به عضويت در كميسيون اصل 90 پيوست و 23 هزار پروندة راكد و جاري را در طي اين دوره به فرجام رساند.

تغيير اساسنامة كميسيون اصل 90 و اقتدار بخشيدن به اين كميسيون همراه با

ساماندهي سيستم بايگاني و اداري آن از ديگر خدمات ماندگار ايشان محسوب مي شود. حضرت آية الله شرعي با توجه به توانايي و استعداد زنان در كسب علوم حوزوي و لزوم آموزش علمي و ديني براي آنان و نيز ارائه الگوي عيني در اين امر، در قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به تأسيس مدرسه اي جهت آموزش حوزوي دختران دست يازيدند كه اين تلاش به رغم كارشكني هاي رژيم طاغوت و بي اعتنايي برخي از علماي آن عصر با مساعدت و همكاري شهيد آية الله قدوسي به نتايج موفقيت آميز رسيد. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران حضرت امام (قدس سره ) هيأت موسسي را براي تشكيل حوزة علميه خواهران تعيين فرمودند كه حضرات آيات و حجج اسلام مشكيني ، فاضل ، موسوي اردبيلي ، جنتي ، شرعي ، توسلي و شيخ حسن صانعي از زمرة اعضاي آن هيأت بودند. در اين دوره تلاش آية الله شرعي با پشتوانة تجارب قبل از پيروي انقلاب و همفكري ديگر اعضاي هيأت موسس به ايجاد جامعة الزهرا(س ) انجاميد.

همچنانكه كوشش پيگير وي موجب ايجاد وحدت رويه و نظارت كامل شوراي عالي حوزه علميه بر حوزه هاي علميه خواهران شد. و: حضرت آية الله شرعي براي بي نياز كردن جامعه زنان در مراجعه به پزشكان مرد و نيز ايجاد الگوي عيني در آموزش علوم پزشكي براي بانوان به تأسيس دانشگاه علوم پزشكي فاطميه قم مبادرت نمودند. ايجاد اين دانشگاه نتايج گوناگوني را در پي داشت كه از آن جمله مي توان با جذب تخصص هاي پزشكي در قم ، فارغ التحصيل شدن بيش از پانصد پزشك زن در تخصصهاي گوناگون ، ايجاد دانشگاهي تخصصي ويژة بانوان به عنوان ايجاد نمونه عيني و تحقق امكان پذيري نظام آموزشي همگن

اشاره نمود. ز: با مراجعت حضرت امام (قدس سره ) به قم و ازدهام هر روزة هزاران نفر از اقصي نقاط كشور، براي زيارت آن رهبر بزرگ در اطراف منزل ايشان ، لزوم ايجاد مركز و مكاني جهت پذيرايي و رفاه اين زائرين ، حضرت آية الله شرعي را بر آن داشت تا به ايجاد فضايي مناسب براي اسكان و پذيرايي مردم اقدام نمايد. به همين منظور با همكاري حجة الاسلام والمسلمين حاج سيدرضا برقعي «از مؤلفان كتب درسي آموزش و پرورش » به خريدن و مهيا نمودن زمين وسيعي با تأسيس امكانات رفاهي مبادرت ورزيد. امكانات و اماكن فراهم آمده را كه با گذشت زمان وسعت مي يافت بنياد ارشاد و رفاه امام صادق (ع ) ناميد و به تهيه اساسنامه و تعيين هيأت امناء براي آن اقدام نمود.

اين مؤسسه آموزشي و رفاهي تا هم اكنون در تهران ، قم ، مشهد و تنكابن منشأ خدمات فراواني شده است . ح : مدرسه عالي قضايي قم كه پس از چند سال به دانشگاه قم تبديل گرديد و با همت و پايمردي رجل علمي و ديني ايجاد شده بود با توجه به سوابق خدمات فرهنگي و تأثيرگذاري حضرت آية الله شرعي درگسترش مراكز علمي و ديني ، ايشان از سوي جامعه مدرسين حوزه علميه قم به عنوان يكي را از اعضاي هيأت امناي اين دانشگاه انتخاب شده و در طي 4 سال از راهبردها و تجربه ها و تلاشهاي مؤثر وي بهره مند گرديدند. ط : اوايل پيروزي انقلاب اسلامي برخي از خيرين با مساعدت و همكاري آية الله سيدعلي محقق براي تهيه مسكن جهت طلاب علوم ديني به تأسيس شهرك مهديه اقدام نمودند. شورايعالي مديريت حوزه هاي علميه هيأت امنايي را از

بازاريان متدين و روحانيون دلسوخته براي ايجاد اين شهرك تعيين نمود كه حضرت آية الله شرعي از آن جمله مي باشد اين شهرك هم اكنون با بيش از هزار واحد مسكوني پذيراي طلاب ايراني و خارجي است تا در دوران تحصيل با آرامش خاطر به كسب علوم ديني بپردازند. شهرك مهديه با همت و تلاش هيأت امناء و پيگيري مداوم حجة الاسلام والمسلمين شيخ مهدي صباحي گسترش روز افزون داشته هم اينك دو هزار و هفتصد واحد مسكوني ديگر به همراه مراكز فرهنگي ، آموزشي ، رفاهي و بهداشتي در حال ساخت است . ي : قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نماز جمعة قم در مسجد امام اقامه مي گرديد و پس از پيروزي و توجه روز افزون آحاد مردم به شركت در اين عبادت سياسي ، اقامة نماز جمعه در حرم مطهر حضرت معصومه (س ) و سپس در دبيرستان امام صادق (ع ) انجام مي پذيرفت .

لزوم ايجاد مصلاي وسيعي براي اقامه اين نماز عبادي و سياسي حضرت آية الله شرعي را بر آن داشت تا با همكاري و تلاش آقايان حاج حسن صبوري و حاج ابوالفضل عباسي به ايجاد مصلاي بزرگ قم اقدام نمايد. ايشان هم اكنون از اعضاي هيأت امناي ستاد اقامه نماز جمعه قم مي باشند. ك : جمعيت مبارزه با فقر كه با نظارت آية الله حاج شيخ مرتضي حائري در قم تأسيس گرديده بود و آيت الله موسوي همداني و آقاي سيد محمود طباطبايي از اعضاي بسيار فعال آن بودند قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نيز به وضع معيشتي فقرا و ايتام كمكهاي شاياني مي نمود. حضرت آية الله شرعي كه از اوايل تأسيس اين جمعيت به همكاري با آن پرداخته بود و با سخنراني هاي پرشور خويش

آحاد مردم و خيرين را به ياري رساندن اين جمعيت تشويق و ترغيب مي كردند از آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري و سيد محمود طباطبائي خواستند تا براي ايتام ويژگي خاصي را قائل شوند.

اين پيشنهاد مورد قبول مؤسسين واقع گرديد و در اولين قدم زير نظر مرحوم آية الله حائري به انتشار قبض هايي مبادرت نمودند كه به جلب حمايت هاي مردمي براي ايتام اختصاص داشت . پس از آن ، جمعيت سرپرستي ايتام قم توسط آقاي زاهدي به تأسيس مدرسه اي براي ايتام اقدام نمود حضرت آية الله شرعي كه از اعضاي هيأت امناي اين جمعيت مي باشند در جلب نظر شخصيت هاي علمي و ديني و مشاركت خيرين براي ساماندهي اوضاع معيشتي و تربيتي ايتام تلاش وافري را به منصه ظهور رسانده اند. ل : در اوايل جنگ جمعي از جوانان پرشور قم به تأسيس هيأتي براي عزاداري سالار شهيدان با عنوان حسينيه شهدا اقدام نمودند. اين گروه با برپايي چادري در فضايي باز به انجام مراسم عاشورا مبادرت كردند. اين حسينيه با حضور و مشاركت آية الله شرعي و جمعي از جوانان پرشور و انقلابي و همكاري مداح اهل بيت (ع ) سيد احمد شمس از رونق خاصي برخوردار شد و هر ساله بر امكانات آن افزوده گشت . شهيد حجة الاسلام محمدتقي شرعي در زمرة جواناني بود كه در اين حسينيه عاشقانه خدمت مي نمود. در طي سالهاي گذشته حسينيه شهداي قم موفق به ساختن بنايي مناسب در فضايي بسيار وسيع گرديد و حضرت آية الله شرعي با تعيين هيأت امنايي براي آن كوشيده اند تا اين حسينيه نيز مركزي براي تربيت جوانان در راه تعميق و گسترش ارزشهاي والاي شيعي گردد. در سال 1370 حضرت آية الله

شرعي مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا را در مشهد مقدس تأسيس نمودند.

اين مؤسسه كه با انجام بيش از هشتاد پروژة تحقيقاتي خرد و كلان يكي از فعال ترين دفاتر پژوهشي كشور در حوزة علوم انساني است در كارنامة خود كاركرد بيش از يكصد و هفتاد نفر از اساتيد حوزه و دانشگاه را در طي يك دهه نشان مي دهد. پژوهشكده هاي معارف ، جغرافيا، آينده شناسي ، ادبيات و هنر از دفاتر اقماري اين مؤسسه بودند كه با تلاش پژوهشگران خويش به احياء تراث ادبي و ديني و نقد و نظر در حوزة جغرافياي انساني و آينده شناسي ايران و جهان مبادرت مي ورزيد. هزاران برگه تحقيقاتي به همراه دهها مقاله و كتاب از خروجي هاي علمي اين مؤسسه محسوب مي شود. اهتمام حضرت آية الله شرعي به ايجاد زيرساخت هاي علمي و فرهنگي و تهيه راهبردهاي اجرايي در حفظ و نشر معارف علوم موجب پديد آمدن «كانون تفكر» در مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا گرديد. اعضاي اين كانون كه بطور موازي با شوراي عالي پژوهش به تشكيل جلسه مي پردازند از مبرزترين اساتيد حوزه و دانشگاه مي باشند پايگاه اينترنتي اين مؤسسه براي پاسخگويي مستدل به شبهات معاندين مكتب علوي در شرف ايجاد است . حضرت آية الله شرعي با تأسيس انتشارات تاسوعا زمينة پشتيباني چاپ و نشر آثار تحقيقاتي و فرهنگي مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا را فراهم نمودند. اين انتشارات تاكنون آثاري از تراث ادبي و ديني را به جامعه علمي ارائه نموده است

شرف الاسلام شيرازي، ابوالقاسم عبدالوهاب

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 536 ق)، واعظ، فقيه اصولى، متكلم و محدث حنبلى. معروف به ابن حنبلى واعظ. اصل وى از شيراز است. از پدر فقه آموخت و از ابوطالب بن يوسف، حديث. وى را

شيخ حنبليان دمشق گويند. از آثارش وقف مدرسه ى بزرگ شريفيه در كنار جامع دمشق است. از آثار علمى اش: «البرهان»، دراصول دين؛ «رساله فى رد الاشعريه»؛ «المفردات»؛ «المنتخب»، در اصول فقه حنابله.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (568 ،529 /2)، سير النبلاء (104 -103 /20)، معجم المؤلفين (224/6).

شرفي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين شرفي

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

آقاي حسين شرفي در سال 1338هجري شمسي در خانواده اي متدين وكاملا آگاه به مسائل مذهبي در شهر نيشابور ديده به جهان گشود. وي دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد و در پي علاقه وافر به فراگيري علوم ديني در سال 1354 ، درست در سال هاي خفقان رژيم شاهنشاهي وارد حوزه علميه نيشابور گرديد.از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و پس از مدتي در پي علاقه وافر خويش به ادامه تحصيلات و استفاده ازمحضر بزرگان علم و ادب مشهد وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) از درس بزرگاني همچون آيت الله فاضل،آيت الله مكارم، آيت الله صالحي و آيت الله ستوده بهره ها برد. استاد ضمن تبليغ به تدريس در دانشگاه آزاد مشهد و... و پرداخت. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس و درس و قلم و كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است و شاهد اين مدعا مشغول بودن ايشان به امور پژوهشي

در دانشگاه رضوي از سال 1361 تا كنون مي باشد.

شريعت اصفهاني، فتح اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1339 -1266 ق)، مرجع تقليد، فقيه اصولى، مفسر، متكلم و اديب امامى. معروف به شيخ الشريعه اصفهانى. نسب وى به محمدعلى نمازى شيرازى مى رسد. اصل وى از شيراز بود كه در اصفهان به دنيا آمد. در اصفهان از ملا عبدالجواد خراسانى، مدرس كبير، و ملا حيدر على اصفهانى و ملا احمد سبزوارى و ملا محمدصادق تنكابنى و حاج شيخ محمدباقر و ملا محمدتقى هروى اصفهانى درس خواند. سپسى به نجف سفر كرد و چندى از محضر حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمين استفاده كرد. وى از دوستان و نزديكان سيد جمال الدين اسدآبادى بود. در نهضت استقلال، ضد انگليسى، عراق در كنار آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى قرار داشت. در 1313 ق به حج رفت و بعد از مراجعت به درس و تاليف و فتوى پرداخت و مرجع تقليد اغلب شيعه ى اماميه ى گرديد. وى از شيخ محمد طه نجف و سيد مهدى قزوينى و صاحب «روضات الجنات» و برادرش ميرزا محمدهاشم چهارسوقى و شيخ محمدحسين فقيه كاظمى اجازه ى روايت داشت. محدث قمى از شاگردان وى بود. شيخ فتحعلى بن گل محمد حكيم برادگاهى لنكرانى نيز از خواص شاگردان وى بود كه «تقريرات» او را در چهار مجلد نگاشته است. از آثارش: «ابانه المختار فى ارث الزوجه من ثمن العقار»؛ «صيانه الابانه عن وصمه الرطانه»؛ «اصاله الصحه»؛ «افاضه القدير فى حل العصير»؛ «اناره الحالك فى قرائه ملك و مالك»؛ حاشيه «فصول»؛ «قاعده ى صدور» يا «قاعده ى الواحد البسيط»؛ قاعده ى «ضرر»؛ قاعده ى «طهارت»؛ رساله اى در «صحاح» ششگانه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (334 -333

/5)، اعيان الشيعه (392 -391 /8)، الذريعه (6/25 ،104 -103 ،44/15 ،188/10 ،195/7 ،59/1)، ريحانه (207 -206 /3)، شرح حال رجال (175/6)، علماء معاصرين (124 -122)، فوائد الرضويه (345)، معجم المؤلفين (53 -52 /8)، مكارم الآثار (1819 -1816 /5).

شريعتمدار استرآبادي تهراني، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1318 -1249 ق)، عالم، فقيه اصولى، رجالى و اديب. وى در كربلا متولد شد و در همان شهر نشو و نما يافت. به همراه پدر به سفر در شهرهايى همچون كرمانشاه، تهران، استراباد، مشهد رضوى و سرانجام تهران پرداخت. در خلال سفر از پدر علوم عربى و سطوح فقه و اصول را فراگرفت. پس از درگذشت پدر و رسيدن به سن بلوغ به نجف رفت و در محضر درس و بحث شيخ مرتضى انصارى و شيخ مشكور حولاوى و شيخ محسن خنفر و شيخ راضى شركت كرد و فقه و اصول را در نزد ايشان تكميل نمود و در بيست و سه سالگى به دريافت درجه ى اجتهاد نائل شد. وى از شيخ راضى و شيخ مشكور و علامه انصارى داراى اجازه بود. پس از آن به تهران آمد و به مرجعيت عام و خاص رسيد. در عين حال به تدريس و تصنيف نيز پرداخت. از آثار وى: «مظاهر الآثار و حقايق الاسرار»، در پنج مجلد بزرگ؛ «ينابيع العقول»، در علم اصول، در سه مجلد؛ «اساس الاحكام»، در شرح «شرايع الاسلام»، در چهار مجلد؛ «نصره المستبصرين»، در شرح «التبصره»؛ «معراج المومنين»، در شرح «الالفيه» شهيد؛ «النفليه»، در نماز؛ «ادعيه الوباء و الطاعون و جمله من الامراض و بعض العوذات و الاحراز»؛ «تحفه الممالك فى تركيب الفيه ابن مالك»؛ «اثبات الفرقه الناجيه»؛ «رساله فى سند دعاء الخضر»؛ «مجمع

الاراء و الادله»، در فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (141/9)، الذريعه (289/25 ،177/24 ،234 ،162 -161 /21 ،15 -14 /20 ،235/12 ،47/11 ،472/3 ،4/2 ،98/1)، ريحانه (211 -210 /3)، شرح حال رجال (224/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 392 -391 /14)، لغت نامه (ذيل/ شريعتمدار)، معجم المؤلفين (213/9)، مكارم الآثار (1350 -1349 /4).

شريعتمدار، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1242 ق)، فقيه، اصولى و هيوى. مشهور به مجتهد شريعتمدار. در محضر پدرش و شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ مرتضى انصارى در معقول و منقول تبحر يافت. چون هوش و ذكاوت و حافظه سرشار داشت، جامع انواع علوم و فنون اسلامى و اختراعات انواع صنايع و آلات بود. با وجود علم سرشار و نبوغ بسيار در تواضع و زهد و ساده زيستى ممتاز بود. ناظم الاسلام صاحب «تاريخ بيدارى ايرانيان» از شاگردان اوست. شريعتمدار به گفته خود از دوازده سالگى شروع به نگارش كرده و بيش از هفتاد اثر علمى بر جارى گذاشته است. از آثارش: «البرد اليمانى فى الفاظ المعانى» در لغت؛ «مبدأ الآمال»، در قواعد علوم الحديث و درايه و رجال؛ «غايه الآمال» در علم رجال؛ «بروج العروج»، در هيئت؛ «بروز الرموز»؛ «البروق اللامعه»، در شرح زيارت جامعه؛ «تحرير الاصول»، در اصول فقه؛ «آيينه ى جهان نما»، در تاريخ كره زمين؛ «درر الاحكام»، در پانزده علم: صرف، نحو، معانى، لغت، ميزان، رجال، درايه، حديث، اصول، تفسير، تجويد، هيئت، حساب، كلام و فقه؛ «جامع ناصرى» به سبك «جامع عباسى»، در فقه عملى كه ناصرالدين شاه مى خواست آن را قانون رسمى و جارى كشور نمايد اما مخالفان استقرار قوانين اسلامى او را منصرف كردند؛ «منهاج الدرايه» رساله فقهى فارسى؛ «الجامعه

النحويه و الصرفيه بين التركيب و شرح الالفيه»؛ «مطالع البكور»؛ «رموز الاقوال»؛ «بوستان»، منظومه فارسى، در تجويد؛ «الدرر الايتام»؛ «نثر الدرر الايتام»؛ «انيس الغرباء»؛ «ايضاح التحرير».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (309/8)، الذريعه (48/19 ،6 -5 /16 ،251/11 ،119 ،117 /8 ،75/5 ،156 -155 /3 ،493 ،463/2 ،52 -51 /1)، ريحانه (210/3)، شرح حال رجال (224/6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1365 -1361 /14)، علماء معاصرين (337)، لغت نامه (ذيل/ على استرآبادى)، المآثر و الآثار (149)، معجم المؤلفين (188/7)، مكارم الآثار (1172 -1169 /4).

شريعتمداري تبريزي، كاظم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1406 -1322 ق)، فقيه اصولى و مرجع تقليد. جد وى سيد محمد اصلا اهل بروجرد بود كه به تبريز مهاجرت كرده بود. خود وى در تبريز به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. پس از فراگيرى مقدمات قبل از بلوغ به درس «مكاسب» حاضر شد و در هيجده سالگى به حوزه ى درس خارج آيت اللَّه آقا ميرزا صادق آقا و آيت اللَّه ميرزا ابوالحسن انگجى راه يافت. در 1342 به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى بهره ها برد و چند دوره اصول و عده اى از كتب فقه را در نزد ايشان استفاده كرد. وى اخلاق را در محضر حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى و علم معقول و كلام و هيئت و اسطرلاب را نزد آقا ميرزا على اكبر يزدى فراگرفت. در خلال تحصيل دو مرتبه به نجف مشرف و به درس آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه شيخ محمد اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى حاضر شد و سرانجام موفق به دريافت اجازه ى اجتهاد از آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه اصفهانى و

آيت اللَّه عراقى گشت. پس از آن به زادگاهش مراجعت كرد و ده سال در تبريز اقامت گزيد و به تدريس و ترويج و ارشاد و هدايت پرداخت. آنگاه به قم بازگشت و از مراجع دينى مردم گشت. وى در قبرستان ابوحسين قم مدفون است. از آثار وى تاسيس مراكز تبليغى و مساجد و مدارس در قم و تهران و تبريز و به ويژه دارالتبليغ اسلامى قم بود. از آثار علمى اش: رساله اى در اجتماع «امر و نهى»؛ رساله اى در «نهى»، در معاملات؛ «خلاصه الاحكام»؛ «مناهج التقى»، حاشيه بر «عروه الوثقى»؛ «وسيله العباد ليوم المعاد»؛ «مناسك حج».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (61/2)، علماء معاصرين (286 -284)، گنجينه ى دانشمندان (30 -12 /2)، مؤلفين كتب چاپى (23 -22 /5).

شريعتمداري جهرمي، عبدالرسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرسول شريعتمداري جهرمي

محل تولد : جهرم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1301/9/1

زندگينامه علمي

سيّد عبد الرسول حسيني شريعتمداري جهرمي در 19 شوّال 1347 ق در شهر جهرم از توابع فارس چشم به جهان گشود پدرش سيّد محمد علي معروف به «جامي فاضل» از علماء معروف به تقوي در شهر جهرم بود كه در سال 1352 ه ق در گذشت مادرايشان دختر سيد عبد الحسن نجفي دزفولي معروف به سيّد عبد الحسين احدي در سال 1342 ه ق در جهرم در گذشت

ايشان درس را در ابتداء در جهرم نزد براد و بزرگوارش سيد حسن شروع كرد و از جهرم به لار از لاربه شيراز براي طلب علم سفر كرد و در شيراز نزد شيخ ابن الحسن الاصطهباني كه از او تاد بود درس شرح لعمه و قوانين را شروع كرد و

درسال 1366 ه ق به قم مهاجرت كرد و در نزد شهيد صدوقي درس شرح لمعه و قوانين را به اتمام رساند و در نزد شيهد مطهري در سائل به شيخ مرتضي حائري يزدي مكاسب و شيخ عبد الجواد اصفهاني به كفايه را فرا گرفت و بعد از آن در دس خارج اصول رفته حضرت آيت الله بروجردي به مدّت 3 سال شركت كرد و در درس آيت حجة كوهكردي به بيع مكاسب و امام خميني«اصول فقه» و طباطبايي«تفسير» حاضر شدند سپس در سال 1372 ه ق به نجف اشرف مشرف و در من حضراتي همچون آية سيد محسن حكيم و سيد ابولقاسم خوئي و شيخ ميرزا باقر زنجاني و شيخ حسين حلّي و شيخ ميرزا هاشم آملي شركت كردند و در سال 1378 ه ق براي تكميل استفاده از اساتيد به قم بازگشتندو در درس آيت الله بروجردي و آيت الله و داماد و سيّد محمّد كاظم تبريزي حاضر شدند.

ايشان در سال 1378 ه ق از شيخ آقا بزرگ تهراني اجازه روايت حديث گرفتند و نيز آيت الله شيخ ميرزا هاشم آملي در سال 1398 ه ق به ايشان اجازه اجتهاد و روايت حديث دادند.

شريعتمداري، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا شريعتمداري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

حميد رضا شريعتمدارى فرزند حجت الاسلام والمسلمين شيخ محمد صادق شريعتمدارى در سال 1346 هجرى شمسى در قم متولد شد. او پس از دو سال همراه خانواده به تهران عزيمت كرد و مقطع ابتدايى و راهنمايى را در تهران(مدارس ملى نو، اثنا عشرى و مجاهدان)تمام كرد و در سال 1360

هجرى شمسى به حوزه علميه قم (مدرسه حقانى و سپس شهيدين ) وارد شد. در مدرسه شهيدين علاوه بر دروس متعارف حوزوى دروس ديگرى را كه اغلب در آن زمان در حوزه علميه رايج نبودند فرا گرفت( نهاية الحكمه، معارف قرآن ، حفظ قرآن تا 20 جزء ، اقتصادنا، ادوار فقه ، ادوار تفسير، دوره هاى مختلف عقائد و كلام اسلامى، تاريخ اسلام و ... )از آن جمله دوره كامل مكالمه عربي(در دانشگاه امام صادق تهران و در خود مدرسه شهيدين) و انگليسى است كه در آن مدرسه پشت سر گذاشت، به ادبيات فارسى و نويسندگى نيز در همين مدرسه علاقمند شد و در همين زمينه تدريس داشت. وي ساليان متمادي را در دروس خارج حوزه( در فقه و اصول ) در محضر استاداني چون آيت الله سيد كاظم حائري شركت جسته است . در سال 1368 هجرى شمسى هم نويسندگى و هم عربى جديد را با قوت تمام ادامه داد. سه سال مسؤول مكالمه عربى مدرسه معصوميه بود(با دو دوره تابستانى در دانشگاه رضوى مشهد و مدرسه امام صادق دماوند) در سال 1370 هجرى شمسى در دوره جامعه شناسى دفتر همكارى حوزه و دانشگاه شركت كرد(به مدت يكسال و نيم)پس از آن جهت مأموريت به نمايندگى از طرف سازمان تبليغات اسلامى به كشورهاى آلبانى و مقدونيه سفر كردبه مدت 2 سال: 1372 تا 1374 هجرى شمسي) پس از بازگشت براى يكسال مسئول مكالمه عربى در مدرسه شهيدين بود ، با مجله حوزه و دانشگاه هم همكارى داشت. از سال 1370 هجرى شمسى كه اولين مقاله را در باب راه هاى سياسى كردن دانشگاه ها

در روزنامه جمهورى اسلامى نوشت تاكنون بيش از يكصد مقاله در موضوعات عمومي(سياسى و اجتماعي) و تخصصي( اسلامى شدن علوم، اديان و مذاهب و..) نوشته است مثلا 30 مقاله در مورد كشورآلباني در روزنامه اطلاعات .در سال 1375 هجرى شمسى به خواست وكمك و با مديريت حجه الاسلام والمسلمين جناب آقاى سيد ابوالحسن نواب و جناب آقاى سيد حميد كاظمي مركز مطالعات اديان و مذاهب را بنيان گذاشت، 2 سال قائم مقام او و از سال 1378 هجرى شمسى تا كنون سردبير مجله هفت آسمان بوده است ايشان هم اكنون عضو هيأت علمى ، مدير گروه شيعه شناسي و معاون ارتباطات مركز اديان است. اودر راه اندازى مجله نامه جامعه وابسته به جامعه الزهراء نقش داشت و در شماره هاى انتشار يافته دوره نخست آن سر مقاله نويس بود .در مراكز مختلف تدريس داشته و دارد (جامعة الزهرا و دانشكده هاى، مدرسه شهيدين، دانشگاه مفيد، دانشگاه امير كبير ، دانشگاه آزاد آشتيان، مدرسه امام خمينى و اخيراً مؤسسه آموزش عالي اديان و مذاهب در مواد درسي حلقات الاصول، روش تحقيق، عربى جديد، متون تخصصى انگليسى، متون عربى معاصر، مبادى العربيه، جواهر البلاغة، تاريخ كلام اسلامى، متون اسلامى، منطق اشارات، منطق صورى ، ادبيات فارسى ، معارف اسلامي ، نهايه الحكمه ، تاريخ فلسفه غرب و تاريخ فلسفه اسلامي)با مراكز مختلفى از جمله مركز تحقيقات امام موسى صدر(ترجمه بيش از 20 مقاله از آثار و سخنرانى هاى امام موسى صدر)تنظيم و نشر آثار حضرت امام (در كنگره اخلاق عرفانى امام خميني(ره) در ويراستارى مجله اشراق)، جامعة الزهراء (امور پايان نامه ها و نشريه نامه جامعه

)دبيرخانه خبرگان(با مجله حكومت اسلامي) موسسه گفت و گوى اديان در تهران، دانشگاه مفيد و مراكز ديگر همكارى داشته است.در زمينه تحصيلات دانشگاهى، كارشناسى ارشد را در رشته مدرسى الهيات و معارف اسلامى در مركز تربيت مدرس دانشگاه قم گذرانده موضوع پايان نامه شان كه به چاپ هم رسيده، سكولاريزم در جهان عرب است در سال 1380 هجرى شمسى در كنكور ورودى مقطع دكترى تخصصى (phd) در دانشكده الهيات و معارف و دانشگاه تهران رتبه اول را احراز كرد و در سال 1384 از پايان نامه خود تحت عنوان تفكر عقلي در قرن چهارم، از منظر ابوحيان توحيدي دفاع كرد. در سال 1385 به مدت دو ماه به عنوان محقق مدعو در دانشگاه هاروارد آمريكا به پژوهش اشتغال داشت.

شريعتمداري، نور الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدنورالدين شريعتمداري

محل تولد : شوشتر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 شمسي وارد حوزه شوشتر شدم و از مقدمات تا سطح عالي را در مدت 7 سال در خدمت مرحوم آيت الله سيد محمد حسن آل طيب و مرحوم آيت الله سيد محمد موسوي جزائري به پايان برده و در سال 1347 وارد حوزه نجف اشرف گشته و در درس خارج امام خميني (قدس سره) و آيت الله العظمي خوئي و سيد عبدالاعلي سبزواري و سيد محمد جعفر مروج مولف منتهي الدرايه شركت نمودم و در سال 1350 وارد حوزه علميه قم شدم و از دروس خارج اساتيدي مانند آيات عظام شيخ كاظم تبريزي و علامه فاني اصفهاني و وحيد خراساني و ميرزا هاشم آملي بهره ها بردم . از سال 1372 شركت در

درس خارج را رها ساختم و در سال 1374 به اخذ اجازه اجتهاد از دو نفر از مراجع و بزرگان حوزه علميه گشتم .

در سال 1350 شمسي كه وارد حوزه علميه قم شدم تدريس سطح را شروع نمودم و تا سال 1376 تدريس سطح را به تدريس خارج فقه مبدل كردم و از همان سال تا امسال ( سال 1384 ) به تدريس خارج فقه اشتغال دارم . تحقيق و نويسندگي را از همان دوران اشتغال به فراگيري سطح شروع كردم ؛ درس را پس از فراگيري از استاد خلاصه مي كردم و مي نوشتم و زماني كه در نجف اشرف به محضر اساتيد مي رفتم درس هاي خارج را به زبان عربي مي نوشتم و تقريرات درس فقه و اصول اساتيد را نگاشتم كه اكنون موجود است .

بيش از 60 مقاله علمي در علوم مختلف به زبان فارسي و عربي به مناسبت كنگره ها و همايش ها به نگارش درآمده كه بسياري از آنها در مجموعه مقالات به چاپ رسيده و در جلسه ارئه شده است و يا در برخي از مجلات و جزوه ها به چاپ رسيده است.

تدريس در دانشگاه امام محمد باقر عليه السلام به مدت 5 سال ، فقه سياسي در كارشناسي ارشد ، تدريس در مركز جهاني در مدرسه حجتيه ، سطح عالي مكاسب و كفاية الاصول و تفسير موضوعي به مدت 6 سال ، ارزيابي بيش از صدها مقاله در ارتباط با كنگره ها و همايش ها و مجلات و موسسات پژوهشي ، همكاري با موسسه مجمع جهاني اهل بيت (ع) و مجمع فقه و فقه و حقوق وابسته

به دفتر تبليغات و موسسه فقه بر مذهب اهل بيت (ع) و همكاري با نوشتن و ارزيابي مقالات فقهي و اصولي موسوعه فقه بر مذهب اهل بيت (ع) كه 5 جلد از آن تا كنون به چاپ رسيده است . نوشتن قواعد اصولي در يك جلد و قواعد فقهي در دو جلد قواعد اصولي صد قاعده و قواعد فقهي در بيست قاعده با همكاري برخي از محققين و فضلاي حوزه علميه قم ، همكاري با موسسه مجمع فقه به مدت 10 سال ، عضو هيئت علمي و عضو هيئت تحريريه مجله فصلنامه علوم سياسي و نگارش مقاله هايي در آن مجله ، تدريس فقه تطبيقي براي كساني كه به عنوان روحاني حج امتحان داده و برگزيده شده اند ، همكاري با موسسه نشر آثار امام خميني (ره) با مقالات گوناگون و ارزيابي مقالات وارده در ارتباط با كنگره ها و نگارش مقالات علمي فقهي و اصولي ؛ تفسير ، هر شب پس از اقامه نماز جماعت در مسجد تكيه يزديهاي بازار قم و استاد راهنما شدن در بسياري از پايان نامه هاي مركز جهاني و حوزه علميه قم و دانشگاه امام محمد باقر عليه السلام از سال 1340 ، در آغاز در شوشتر اشتغال به امامت جماعت و تبليغ در ايام ماه محرم وصفر و رمضان داشته و پس از ورود به قم نيز تا امسال ادامه داشته و در ضمن سپري كردن يك عمر در نگارش و تحقيق ، خداوند فيض اقامه جماعت و تبليغ را نيز به من عنايت كرده است .

شريعتي نيا، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر شريعتي نيا

محل تولد : اسفراين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد باقر شريعتي نيا فرزند رمضانعلي معروف به شريعتي سبزواري در سال 1319 در صفي آباد متولد شدم و دوران تحصيلات مقدماتي را در سبزوار گذرانيدم و از سن 14 سالگي وارد حوزه علميه سبزوار مدرسه حاج ملاهادي سبزواري

شدم بحث ادبيات را پيش اساتيد سبزوار مرحوم آقاي فاضلي و شيخ عباسعلي خواندم پس از اتمام جامع المقدمات و منطق كبرا كه غالبا درس خوانده شده براي همه شاگردان خودم تقرير ميكردم.

سيوطي را در سبزوار تمام كردم سپس وارد حوزه علميه مشهد شدم مطول را خدمت مرحوم اديب نيشابوري به پايان رسانيدم. معالم را از محضر آيت الله دامغاني و هم چنين لمعه را خدمت مرحوم مدرس به پايان رسانيدم حاشيه ملاعبدالله را از محضر آقاي آيت الله عيدگاهي بهره بردم در درس عقايد و اخلاق مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقاي تهراني شركت جستم سپس راهي حوزه علميه قم شدم سطوح عالي را خدمت مرحوم آيت الله ستوده و آيت الله جعفرسبحاني و فاضل لنكراني گذرانيدم و كفايه را از مرحوم آيت الله سلطاني استفاده نمودم و حدود ده سال درس آيت الله وحيد اصول و فقه و دو سال درس مرحوم امام حاضر شدم چند سالي از مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي بهره برداري نمودم. در فلسفه اشارات را خدمت آيت الله جوادي و شفا را خدمت آقاي حسن زاده آملي و منظومه را نزد آيت الله تقديري سبزواري تلمذ داشتم و دو جلد اسفار را محضرعلامه طباطبائي خواندم و از محضر شهيد مطهري نيز بهره بردم.

شريعتي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن شريعتي

محل تولد : نياسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1312/1/1

زندگينامه علمي

حسن آقا شريعتي در سال 1312 ش. در خانواده اي روحاني و تقوا پيشه در نياسر كاشان ديده به جهان گشود. وي همچون بسياري از نام آوران و بزرگان در كودكي پدر خويش را از دست داد و غم يتيمي بر سرش سايه افكند و ازتربيت و سرپرستي مادر فداكار و بزرگوارش بهره مند گرديد. اين مام مهربان در رشد و پرورش وي از هيچ كوششي دريغ نكرد و سرمايه عمر خويش را در راه تربيت فرزند نهاد و هيچگاه در مقابل سختي ها و تلخي ها ناتوان نشد و با ايمان كامل و توكل به خداوند سبحان، فرزندان را تربيت نمود.

هر آن مادر كه وي را عفت و فضل و هنر باشد

توانا پرورد فرزند و از دامان گهر بارد

آموزش و تحصيل:

قهرمان گفتار ما روخواني قرآن را نزد مادر گرامي خود آموخت و پس از آن قرائت و تجويد را در جلساتي كه در منازل محترمين كاشان با حضور و نظارت آيت الله سيّد محمّد حسين رضوي از شاگردان مرحوم آخوند خراساني و داراي تاليفات متعدد، اداره مي شد، با اشتياق فراوان پي گيري نمود؛ تا آنكه در همان اوان كودكي تلاوت قرآن را به خوبي و زيبايي فرا گرفت.

او دوران خردسالي و نوجواني را در همان منطقه سپري كرد و به آموختن و خواندن و نوشتن در مدارس آن زمان پرداخت و پس از سپري شدن مراحل ابتدايي آموزش كه با تنگدستي و دشواري هاي مستمر همراه بود، به آموختن علوم دين روي آورد و با سفارش و

معرفي آيت الله حاج ميرزا مجدالدين نراقي (دايي مادرش كه خود از شاگردان مرحوم آخوند خراساني بوده است) براي تحصيل علوم ديني و حوزوي به مدرسه گذر بابا ولي در كاشان قدم گذاشت.

مدّتي بعد به همراه مادر ارجمندش رهسپار اراك گرديد و در حوزه علميّه آنجا كه يادگار مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي بود، تحصيل خود را پي گرفت و در مدرسه آقا ضياء الدين عراقي و مدرسه حاج محمّد ابراهيم به خواندن مقدّمات دروس حوزوي پرداخت. او در اين دوره از اساتيد ممتاز و بنام آنجا چون حضرات آيات: حاج آقا اسماعيل نجم الاسلامي هفته اي ،آقا شيخ ذبيح الله ارضي و آقا شيخ قنبر رفيعي بهره برد. بخش زيادي از كتاب مطول را نزد آيت الله علي ميريحيي در منزل وي آموخت و حدود يك دوره تفسير عمومي قرآن را از محضر آيت الله آقا كاظم موسوي گلپايگاني كه هر شب در مسجد ايشان معروف به «مسجد حاج تقي خان» برگزار مي گرديد، استفاده كرد. او از عالمان بزرگ اراك و شاگرد مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري بود.

سپس به آشيانه آل محمّد عليهم السلام (قم) سفر كرد و چون در آن زمان مدرسه علميّه بسيار كم بود و يافتن حجره دشوار، بناچار در مسافرخانه اي منزل گرفت. عشق به تحصيل چنان سراسر وجودش را فرا گرفته بود كه فقر وسختي هاي طاقت فرساي آن روزها را به راحتي تحمل كرد و با جديت تمام تحصيلات خود را ادامه داد.

زيب دانش در لباس فقر دارد جلوه اي

وقت من خوش كاين دو را كامل عيارم داده اند

در قم

به خواندن ادامه كتاب مطول نزد انديشمند توانا و مخلص: امام موسي صدر در يكي از حجره هاي صحن شريف حرم پرداخت. شرح لمعه را نزد شهيد بزرگوار صدوقي در ايوان مدرسه فيضيّه و بخشي از آن را نيز نزد متفكر شهيد مرتضي مطهري در حجره ايشان در مدرسه مزبور، و قوانين را نزد آيت الله شيخ محمّد لاكاني رشتي در يكي از حجرات صحن حرم و نيز آيت الله حاج ميرزا جواد تبريزي _ دامت بركاته _ در مسجد كچويي ها فرا گرفت. قسمتي از رسائل را نزد آيت الله حاج ميرزا علي مشكيني _ دام ظله _ در مسجد عشقعلي، و كتاب كفايه را نزد آيت الله شيخ محمّد مجاهدي در يكي از شبستان هاي مسجد امام حسن عسكري عليه السلام و نيز آيت الله شيخ عبدالجواد سدهي جبل عاملي آموخت. او نيز در مسجد عشقعلي تدريس مي كرد.

در همين دوران در پي مسافرت چند ماهه به مشهد مقدّس، بخشي از رسائل و مكاسب را نزد استاد عالي قدر و با فضليت آيت الله حاج شيخ هاشم مدرس قزويني از اساتيد بسيار ژرف نگر، تحصيل نمود. وي در مدرسه نواب و باقريه تدريس مي فرمود.

در تابستان ها كه به ولايت خويش نياسر عزيمت مي كرد، بخش هايي از مباحث مشكل شرح لمعه و كفايه را به ترتيب با دو آيت بزرگ حاج ميرزا مجد الدين نراقي و آقا مير سيد علي يثربي كاشاني در ميان گذشته، نزدشان فرا ميگرفت. اين دو از عالمان ممتاز زمان خويش بودند كه از وجود پر ارج ايشان چنانكه بايد بهره اي درخور گرفته نشد. اقامت گاه ميرزا

مجد الدين نراقي مزرعه روييده و منزل مرحوم يثربي مزرعه بللا در حاشيه نياسر بود. ايشان با اشتياق فراوان خدمت آن دو بزرگمرد شرفياب مي شد و آنان نيز كه از شخصيت هاي علمي كم نظير عصر خود بودند با فروتني رموز و معضلات آن دو كتاب را به خوبي براي ايشان روشن مي نمودند.

محقق جوان ما پس از فراگيري درس هاي متداول حوزه در دوره هاي مقدّمات و سطح حدود يك سال در درس خارج پيشواي شيعه آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي حضور يافت و از درس فقه و اصول حضرت امام خميني ره كه به ترتيب در مسجد محمّديه و سلماسي برگزار مي گرديد زماني طولاني بهره برد. علاوه بر اين، وي مدّتي نيز در درس خارج اصول آيت الله حاج شيخ محمّد تقي بروجردي از شاگردان و نگارندگان درس اصول آقا ضياء الدين عراقي، در ايوان رو به روي كتابخانه در مدرسه فيضيّه شركت جست. برخي مباحث اصول را از آيت الله حاج آقا مرتضي حائري يزدي در منزل حاج شيخ، و قاعده لا ضرر را از آيت الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي در مسجد امام حسن عسكري استفاده كرد. در بحث خارج بيع و قسمتي از طهارت و مباحثي ديگر از آيت الله حاج سيّد كاظم شريعتمداري در مقبره مرحوم آقاي حجت و مدرسه فيضيّه و تابستان ها در منزلش بهره مند شد.

ايشان با حضور در درس استاد علّامه سيّد محمّد حسين طباطبايي نيز كه در مسجد سلماسي و مدرسه حجتيّه واقع مي شد از مباحث فلسفي و تفسيري وي بهره گرفت. با استفاده از جلسات اساتيد و مربيان

بزرگ اخلاق چون حضرات آيات، عالمان رباني: مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي، استاد بزرگ نهج البلاغه كه به دعوت مرحوم بروجردي براي تدريس معارف و اخلاق به قم آمده بود و در مدرس مدرسه فيضيه افاضه مي فرمود و نيز حاج شيخ عباس تهراني در مدرسه حجتيه، تهذيب نفس و پاكسازي روح را پيشه خود ساخت. آن دو به حق از آيات بزرگ الهي و نوادر روزگار بودند و جلسات درسشان از معنويت بسيار والايي برخوردار بود و اندرزهايشان از جان برمي آمد و جان ها را صيقل داده، به تسخير درمي آورد.

من الرجال المصابيح الذين هم

كانهم من نجوم حيه صنعوا

اخلاقهم نورهم، من اي ناحيه

اقبلت تنظر في اخلاقهم سطعوا

مهاجرت به نجف:

استاد شريعتي پس از كسب موفقيت در اوّلين دوره امتحان درس خارج كه از سوي آيه الله بروجردي رحمه الله عليه برگزار شده و با وفات آيت الله حاج سيّد محمّد تقي خوانساري مصادف گرديده بود، براي آستان بوسي پيشوايان معصوم عليهم السلام و ادامه تحصيل و درك محضر استادان و بزرگان حوزه مشهور نجف اشرف، در سال 1335ش. به مهد فقه و اجتهاد عزيمت كرده، در مدرسه تازه بنياد آيت الله بروجردي اقامت گزيد و حدود چهار سال در آن حوزه به تحصيل پرداخت.

وي در آنجا در درس اصول آيت الله سيّد محمود شاهرودي در مسجد هندي، و درس فقه آيت الله سيّد محسن حكيم در مسجد شيخ طوسي حاضر شده، از آنان بهرمند مي گرديد. همچنين از درس فقه و اصول آيت الله سيّد علي علّامه فاني اصفهاني بهره فراوان برد. اين دو درس به ترتيب در مقبره ميرزاي شيرازي و

مسجد كوچكي مقابل مسجد هندي كه محل تدريس آيت الله العظمي شيخ محمّد حسين اصفهاني نيز بود، تشكيل مي گرديد. درس اصول آيت الله ميرزا باقر زنجاني، در مقبره ميرزا از ديگر دروسي است كه ايشان در آن شركت نمود. اما به فرموده استاد بيشترين استفاده وي از درس هاي فقيه ژرفنگر علّامه فاني بوده است؛ چنانكه در جلسات تخصصي استفتا و بررسي مسايل فقهي ايشان كه براي تعليقه نگاري بر كتاب عروه ترتيب داده مي شد با حضور آيت الله فاني و در كنار ديگر شخصيت هاي علمي آن دوره شركت نموده، از اركان مجلس استفتا به شمار مي رفت.

در همان ايام كه در نجف اشرف به سر مي برد چندين بار به سامرا سفر كرد كه گاه با نماينده مطلق آيت الله بروجردي و مدير مدرسه ايشان در نجف، مرحوم آقا شيخ نصر الله خلخالي همراه بود. در يكي از ماه هاي مبارك رمضان كه به سامرا مشرف گرديده بود آيت الله حاج شيخ مجتبي حاتمي لنكراني نيز در آنجا حضور داشت كه با جمعي از طلاب، كتاب رحله المدرسيه استادش آيت الله شيخ جواد بلاغي را نزد وي آموختند و در همين ايام بود كه مطالعه دوره الغدير را نيز با استخراج لغات و مشكلات آن به پايان رسانيد.

بازگشت به ايران:

استاد بزرگوار پس از رحلت آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي، به ايران بازگشت و به احترام مادر گرامي خود در تهران اقامت گزيد.وي در تهران در درس آيت الله حاج شيخ محمّد تقي آملي در منزل آن بزرگوار شركت مي جست و اقامت وي در تهران حدود يك سال طول

كشيد.آرزو و شوق شديد استاد به كسب فضايل و كمالات بيشتر، او را واداشت تا پس از ازدواج براي ادامه و تكميل تحصيلات عالي بار ديگر به شهر مقدّس قم بازگردد و براي هميشه در آنجا سكني گزيند.

ايشان سال ها در دروس آيات عظام، آقايان: حاج شيخ محمّد علي اراكي در مدرس مدرسه فيضيه و حاج سيّد محمّد رضا گلپايگاني در مسجد اعظم شركت جست و نيز چند سالي از درس آيت الله سيّد محمّد محقق داماد در مسجد موزه حرم مطهر تا پايان حيات آن بزرگوار بهره برد؛ ولي وي نسبت به درس هاي شيخ الفقهاء و المجتهدين آيت الله العظمي اراكي علاقه و انگيزه بيشتري داشت و حتي در زماني كه عهده دار مشاغل اداري و قضايي در تهران بود، تا حد ممكن در درس وي حضور مي يافت. پس از بازگشت به قم بود كه در درس خارج مكاسب آيت الله حاج آقا حسن فريد محسني عراقي در منزلشان شركت نمود و ايشان تقليد را براي وي جايز ندانست؛ كه اين نشان از اجتهاد مطلق و توانايي دستيابي ايشان به احكام شرعي از منابع و ادله آن دارد.همان گونه كه گذشت و در ميان دوستان آن جناب نيز معروف است، آيت الله شريعتي در طول حيات علمي خود از استادان و بزرگان بسياري بهره برده است كه در افراد ياد شده خلاصه نمي گردد. آن جناب پيش از تشكيل شوراي مديريت حوزه علميّه قم با آيت الله حاج سيّد عباس خاتم يزدي، از سوي امام راحل «قدس» چند سالي امتحان طلاب و فضلاي حوزه در رتبه سوم (سطح عالي و درس

خارج) را به عهده گرفته بودند.

حضور در جبهه:

آن جناب با اشتغالات فراوان، از مسايل جبهه و جنگ غافل نبود و براي تبليغ دين و تحكيم مباني فكري و عقيدتي نيروهاي اسلام و تثبيت روحيه جهاد در آنها، دو نوبت در جبهه هاي نبرد شركت نمود. در اين فرصت ها ضمن فراگيري فنون نظامي، كلاس هاي اخلاق و تفسير و احكام براي مربيان داير كرده و در نمازهاي جماعت، افراد را با وظايف خويش آشنا ميساخت. نوبت نخست در سوسنگرد و سپس در تجمعگاه نيروها در گلف اهواز به انجام تكليف مي پرداخت. در اين نوبت فرزند شهيدشان او را همراهي كرده بود.افزون بر آنچه ذكر شد براي كمك به نيروها با جمعي از فضلاي محترم به شهرهاي مختلف مرزي سركشي مي نمود و نيازهاي آنان را در خوراك و پوشاك و وجوه نقدي تا حد تأمين برطرف مي ساخت.

شريعتي، روح الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

روح الله شريعتي

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب روح الله شريعتي در سال 1347 شمسي در خانواده اي مذهبي در يكي از روستاهاي شهرستان اردستان (روستاي فران) ديده به جهان گشودم پدرم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد باقر شريعتي از روحانيون با سابقه و از شاگردان حضرت امام خميني ره مي باشند كه در ابتداي طفوليت بنده، با دعوت مردم اردستان از ايشان براي سكونت، به مقتضاي انجام وظيفه، تحصيل و تدريس در قم را ترك و براي سكونت به شهر اردستان عزيمت نموده اند. تحصيلات ابتدايى، راهنمايي و يك سال متوسطه را در همان شهر گذراندم ولي شوق تحصيل در

حوزه مرا از ادامه تحصيلات كلاسيك بازداشت و به دنبال آن در مهر 1362 براي تحصيل علوم ديني راهي قم شدم يك سال به صورت آزاد و سپس در مدرسه علميه امام محمد باقر عليه السلام واقع در ابتداي نيروگاه به تحصيل مشغول شدم در اين بين هر از گاهي در ظل عنايات حضرت حق توفيقي حاصل مي شد و در جبهه هاي نبرد نيز حضور مي يافتم تحصيلات بنده تا اتمام سطح تا سال 1371 به طول انجاميد سپس در درس خارج آيت الله فاضل لنكراني و اصول آيت الله مكارم حاضر مي شدم. پس از دو سال به درس خارج فقه آيت الله تبريزي رفته و در اين درس تا 6 سال به طور مرتب شركت مي جستم. سپس به طور متفرقه در دروس ديگر مراجع حاضر مي شدم. بحمد الله در سال 1373 ازدواج كرده و صاحب دو فرزند مي باشم.در كنار دروس حوزه از سال 1369 الي 1371 سه سال باقيمانده تحصيلات متوسطه را به طور متفرقه به اتمام رساندم و در سال 1371 با شركت در كنكور سراسري در دو رشته حقوق و مديريت دولتي پذيرفته شدم، رشته حقوق را انتخاب كرده و همزمان با حضور در درس خارج دوره كارشناسي حقوق را عصرها در دانشگاه مفيد قم گذراندم. پس از آن نيز در سال 1377 با شركت در كنكور دوره كارشناسي ارشد رشته حقوق بين الملل را پشت سر گذاشته و در تابستان 1380 از پايان نامه كارشناسي ارشد دفاع كردم.تحقيق و پژوهش را پس از اتمام دوره كارشناسي يعني در سال 1375 به تشويق يكي از دوستان محقق

شروع نمودم و در همين راستا اولين تحقيقات علمي خويش را در پژوهشكده انديشه سياسي اسلام كه جزئي از پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي دفتر تبليغات اسلامي به شمار مي رفت به انجام رساندم تا به حال كتب و مقالات ناچيزي را براي آن مركز يا مراكز ديگر به نگارش در آورده ام گفتني است كه پس از فراغت از تحصيل گاه در دانشگاه نيز به تدريس دروس حقوق پرداخته ام كه همه را مرهون توجهات و الطاف حضرت حق، تشويق ها و دعاهاي والد ارجمندم و مساعدت و بردباري خانواده ام مي دانم.

شريف العلماء مازندراني، ملا محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1245 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. ملقب به شريف الدين و مشهور به شريف العلماء. در كربلا به دنيا آمد و همان جا نشو و نما كرد و در محضر سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، و فرزندش سيد مجاهد شاگردى كرد. پس از چندى با پدر خود به ايران بازگشت، و در قم يك سالى به درس ميرزاى قمى رفت و مجددا به كربلا مهاجرت كرد. او در كربلا در مدرسه ى حسن خان مجلس درس معظمى پيدا كرد بگونه اى كه زياده بر هزار نفر در محضر درسش زانو مى زدند. سعيدالعلماى بارفروش و شيخ مرتضى انصارى و ملا آقاى دربندى و سيد ابراهيم قزوينى حايرى، صاحب «ضوابط»، و سيد محمد شفيع جاپلقى و ملا اسماعيل يزدى و حاج سيد حسين ترك و شيخ محمد آل ياسين از شاگردان وى در علم اصول بودند. شريف العلماء در كربلا به طاعون درگذشت و در نزديكى صحن مطهر حسينى دفن شد. اشتغال بيش از حد وى به تدريس مانع از آن شد كه آثار قلمى اش

بسيار باشد. از آثار او: رساله ى «جواز امرالامر مع العلم بانتفاء الشرط» كه بسيار مبسوط است؛ «النسخ و اينكه آيا عقلا جايز است يا خير؟»؛ «بيع المعاطات و الصرف و الخيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (165 -146 ،24 ،242 /5 ،194/3)، روضات الجنات (48 -47 /1)، ريحانه (220 -229 /3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 620 -619 /13)، الكنى و الالقاب (361/2)، مكارم الآثار (1272 -1269 /4)، هديه الاحباب (162 -161).

شريفي اشكوري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد شريفي اشكوري

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد شريفي درسال 1362 وارد حوزۀ علميه قم ومشغول به تحصيل علوم ديني شدم و دورۀ سه ساله مقدمات (صرف ونحوومعاني وبيان ...) را با موفقيت به پايان رساندم و سپس كتاب لمعه و اصول الفقه را نزد اساتيد بزرگوار آقايان استادي وخاتمي شروع كردم .

بعضي از ابواب فقهي شرح لمعه را نزد اساتيد ،مرحوم وجداني و استاد اشتهاردي به اتمام رساندم و پس از اتمام لمعتين و اصول الفقه ،كتاب مكاسب و رسائل را نزد اساتيد بزرگوار مرحوم وجداني و استاد محترم آقاي هادوي تهراني و پس از آن كتاب كفايتين مرحوم اخوند خراساني (كفايةالصول )رانزد استاد بزرگوارم فاضل گلپايگاني شروع نمودم و با موفقيت به اتمام رساندم و درامتحانات حوزه درسال (70/69) پايه نهم قديم را با موفقيت كامل باتمام رساندم.

و درضمن درآن سال (70) با مراكز تحقيقاتي مثل دفتر تبليغات و مركز كامپيوتري علوم اسلامي قم در بخش تصحيح كتب عرب فعاليت داشتم و درسال (74) هم از طرف مقام معظم رهبري به امامت جمعه بخش هفتگل

ازتوابع استان خوزستان منصوب شدم و پس از اتمام پايان مأموريت سه ساله ام به قم مراجعت نموده و به تحصيل خارج و تدريس مكاسب و كفايةالصول مشغولم و تأليفاتي را در زمينه اخلاق ،فقه،... دارم كه درآخراين جزوه مكتوب نموده ام.

شريفي اقدم، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود شريفي اقدم

محل تولد : شريف آباد قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

محمود شريفي اقدم در شريف آباد قزوين متولد شد، او دروس ابتدايي در همانجا خواند وسپس وارد حوزه علميه قزوين شد، پس از خواندن جامع المقدمات در سال 1346 عازم حوزه علميه قم شد، سال اول را درمدرسه علميه مرحوم آيت الله گلپايگاني (ره) بود و سيوطي را همانجا خواند ، در همان سال وارد مدرسه منتظريه(حقاني) شد و سطح را در آنجا تمام كرد و درس خارج فقه و اصول رادر محضر اساتيدي چون حضرات آيات : مرحوم احمدي ميانجي ،محمدي گيلاني ، شهيد آيت الله قدوسي ، شهيد مفتح ، جنتي ، صانعي ، آذري قمي ، مؤمن ، مصباح و راستي ادامه داد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي با دعوت شهيد آيت الله قدوسي(ره) به مدرسه رفاه و سپس به دادسراي انقلاب اسلامي مركز رفته و به عنوان داديار انقلاب مشغول خدمت شد. سپس به عنوان دادستان انقلاب اسلامي گنبد منصوب شد ، پس از حدود دو سال دوباره به تهران آمده و مسؤليت گزينش دادستاني محل را پذيرفت، آنگاه به دعوت آيت الله جنتي وارد سازمان تبليغات اسلامي شد، ابتدا به عنوان معاون فرهنگي آن سازمان مشغول كار شد و سپس در سال 1369 به

قم منتقل شد و پس ازتاسيس پژوهشكده باقرالعلوم(ع) توسط ايشان وتعدادي از فضلاء مسئووليت آن مركز را پذيرفت، ايشان هم اكنون مشغول پژوهش در حديث وامور فرهنگي هستند.

شفتي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

السيد محمدباقر مشهور (به حجةالاسلام شفتى) صاحب (مسجد سيد) اصفهان بن سيد محمدتقى بن سيد محمد زكى بن محمدتقى بن شاه قاسم بن امير اشرف بن شاه قاسم بن شاه هدايت بن امير هاشم ابن سلطان سيد على قاضى بن سيد على بن محمد بن على بن محمد بن موسى بن جعفر بن اسماعيل بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن ابى القاسم بن حمزة بن الامام موسى الكاظم (ع) از فحول علماء اماميه در قرن دوازدهم هجرى بوده است.

تولد آن بزرگوار در سال 1175 قمرى در نواحى طارم علياء زنجان در قريه اى كه به آن (چرزه) مى گويند در ده فرسخى شفت واقع شده و در سن هفت سالگى منتقل به شفت شده.

و پس از ده سال در سن 17 سالگى و سال 1192 ق مهاجرت به نجف اشرف نموده و در كربلا به درس وحيد على الاطلاق و استاد اكبر علامه محمدباقر بهبهانى و پس از آن علامه سيد على صاحب رياض استفاده كرده.

و بعد به نجف مشرف و از محضر علامه بزرگ سيد مهدى بحرالعلوم و علامه شيخ جعفر كاشف الغطاء بهره مند شده و مسافرتى به كاظمين نموده و از حضرت علامه سيد محسن اعرجى مستفيض گرديده و پس از هشت سال توقف در عراق در سال 1200 ه به ايران برگشته و در قم از محضر مدقق بزرگوار ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب (قوانين الاصول) استفاده نموده.

و از آنجا به كاشان عزيمت و از محضر و

دروس اخلاقى ملا مهدى نراقى صاحب (جامع السعادات) كامياب شده و در سال 1206 ه به اصفهان وارد و رحل اقامت افكنده و افاضل طلاب و علماء در گردش جمع و از درس و بحثش استفاده نموده و شهرت عالمى پيدا و به رياست عامه و مرجعيت تامه رسيده و بسط يدش تا اجراء حدود الهى رسيده و شمشيرى كه با آن ده ها حد الهى را جارى كرده است.

اكنون در بيت آن بزرگوار در دست حفيدش حجةالاسلام والمسلمين حاج سيد رضا شفتى باقى و موجود است و تاريخ روحانيت شيعه ياد ندارد كه اين موقعيت براى احدى از علماء و مراجع شيعه غير آنجناب پيدا شده باشد و اين نبود مگر حسن باطن و سلامت نفسش (اللَّه اعلم حيث يجعل رسالته).

از خصايص آن بزرگوار سخاوت وجودش بود كه هيچ صاحب حاجتى به ايشان مراجعه نمى كرد مگر اينكه فوراً حاجتش را روا مى ساخت و هيچ مستحقى نزد او نمى رفت مگر اينكه او را مستغنى و مستطيع و توانگر مى كرد حكاياتى از كرم و عطاء او شنيده ام كه اينجا مجال ذكر آن نيست.

از اقران و اصدقاء خالص او عالم ربانى و آيت سبحانى علامه بزرگ حاج ملا محمدابراهيم كلباسى بود كه با آن همه عظمت سيد را بر خود مقدم مى داشت و حتى حكم او را بدون وضو نمى گرفت.

آن بزرگوار در يكشنبه دوم ربيع الثانى 1260 هجرى از دنيا رفت و در مقبره خودش در زاويه مسجدش (مسجد سيد اصفهان) در محله بيدآباد مدفون گرديد.

آثار خالده سيد

1- مسجد عظيم و زيباى او در در محله بيدآباد خيابان مذكور كه از مساجد مهمه و معروفه اصفهان و بلكه ايرانست.

2- كتاب

(مطالع الانوار) در شرح شرايع كه پنج جلد آن بيرون آمده

3- جوابات المسائل در دو مجلد.

4- تحفةالابرار رساله عمليه فارسى

5- قضاء و شهادات.

6- زهرةالباهره در اصول فقه و ده ها رساله و تعليقات ديگر.

داراى 6 فرزند بزرگوار بودند كه تمامى از علماء بزرگ عصر خود بوده اند.

1- حجةالاسلام ثانى علامه جليل القدر آيت اللَّه العظمى حاج سيد اسداللَّه.

2- آيت اللَّه آسيد ابوالقاسم شفتى

3- آيت اللَّه آسيد محمدعلى

4- آيت اللَّه ميرزا زين العابدين

5- آيت اللَّه آسيد جعفر

6- آيت اللَّه آسيد مؤمن.

در حال حاضر دو نفر از احفاد آن بزرگوار در قيد حياتند و در مسجد او (مسجد سيد) بجاى نياكان خود اقامه جماعت مى نمايند.

(1260 -1175 ق)، علام امامى، فقيه اصولى، اديب نحوى و رجالى. معروف به حجةالاسلام. در قريه اى از قراى رشت از نواحى طارم عليا به دنيا آمد و در هفت سالگى به شفت منتقل شد. وى در اصفهان سكنى كرد. از شاگردان بهبهانى، بحرالعلوم، صاحب «رياض»، كاشف الغطاء، ملا مهدى نراقى و ميرزاى قمى است. شفتى از بزرگان علماى اماميه بود كه در فقه، اصول، ادبيات، رجال، حديث، درايه، رياضى و هيئت تبحر داشت و در اخلاقيات از نوادر بود. پس از سفر علمى طولانى به شهرهاى مختلف در اصفهان مقيم شد و اهل علم و دانش پژوهان گردش جمع شدند و رياست و زعامت به طور كامل به وى منتقل شد. حاج محمد ابراهيم اصفهانى قزوينى و ميرزا محمد رضوى و ملا محمدعلى محلاتى و سيد فضل اللَّه استرآبادى و شيخ على نخجوانى و سيد محمدتقى زنجانى و ملا محمد رفيع گيلانى و حاج عبدالباقى كاشانى و سيد محمدعلى ابرقويى از شاگردان و راويان وى بودند. وى در اصفهان درگذشت و در مسجدى كه خودش در

كوى بيدآباد اصفهان بنا نهاده و به مسجد سيد مشهور است، و داراى مدارس و حجره هايى براى طلاب مى باشد، دفن شد. از آثارش: كتاب «السوال و الجواب»؛ «مطالع الانوار»، در فقه كه شرح «شرايع» محقق است؛ «تحفه الابرار»، به فارسى، در احكام شرعيه؛ رساله اى در «مناسك حج»؛ رسائلى در «فقه» و «رجال» كه بطور تحقيقى نگاشته شده است؛ «الزهره البارقه فى احوال المجاز و الحقيقه»؛ «قضاء و شهادات استدلالى»؛ «وجوب اقامه ى حدود در زمان غيبت بر فقها و مجتهدين»؛ «اصحاب الاجماع»؛ «تمييز مشتركات الرجال»؛ «الاجازات»؛ «آداب الصلاه الليل و فضلها».[1]

شفتى، سيد محمدباقر بن تقى موسوى شفتى از بزرگان علماى اماميه (ف. اصفهان 1260 ه.ق.). وى فقيه اصولى، اديب نحوى، رجالى و رياضى و شاگرد بهبهانى و بحرالعلوم سيد مهدى و كاشف الغطاء شيخ جعفر و ملا مهدى نراقى و ميرزاى قمى و غيره بود. آثار عمده او عبارتند از: آداب صلوة اليل و فضلها، الاجازات، الاستقبال فى شرح مبحث القبلة من التحفة، اصحاب الاجماع، اصحاب العدة للكينى، تحفة الابرار در احكام شرعى (فارسى)، تمييز مشتركات الرجال و رساله هاى بسيار در تحقيق حال رجال حديث امامى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (188/ 9)، الذريعه (149/ 11 ،12/ 2 ،81/ 1)، روضات الجنات (102 -96/ 2)، ريحانه (26/ 2)، شرح حال رجال (305 -304/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 196 -192/ 13)، الكنى و الالقاب (174 -173/ 2)، لغت نامه (ذيل/ حجةالاسلام)، معجم المؤلفين (96/ 9)، مكارم الآثار (1614/ 5).

شفتي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي شفتي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در دي

ماه سال 1355 براي تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه اصفهان (مدرسه ذوالفقار) شدم كتب مقدمات حوزه را در نزد بعضي از اساتيد مدرسه و عمده آن را در خدمت حضرت آيت الله آقاي حاج سيد حسن فقيه امامي خواندم. (معالم الدين _ المنطق _ حاشيه ملاعبدالله و شرح لمعه) دوره سطح (فرائد الاصول _ مكاسب _ كفاية الاصول) و كتاب المطول را نزد حضرت آيت الله آقاي حاج شيخ ابوالقاسم انصاري (از اسباط مرحوم شيخ اعظم انصاري) خواندم ناگفته نماند كه بعضي از قسمت هاي اين كتاب ها را نزد اساتيد ديگري كه در اصفهان بودند مي خواندم و از محضرشان استفاده مي بردم. دوره خارج فقه را در سال 1368 در محضر مرحوم آيت الله حاج شيخ حسن صافي اصفهاني از كتاب الخمس شروع كردم و تا پايان عمر با بركت ايشان در بحث فقه و درس هاي اخلاق ايشان شركت كرده و استفاد ها مي بردم تقريرات بحث فقه ايشان را نوشته ام و بحث هاي اصولي آن مرحوم را از كتاب الهداية في الاصول استفاده و مطالعه مي نمودم. در سال هاي اخير كه حضرت آيت الله مظاهري به اصفهان آمده اند فرصت را غنيمت شمرده و از بحث اصول ايشان كه متن آن كتاب كفايه بوده شركت كردم كه تقريباً يك دوره كامل اصول بود خواندم و سپس در بحث هاي فقهي ايشان شركت كردم و بعضي از ابواب فقهي را استفاده مي بردم. در خلال سال هايي كه در حوزه علميه اصفهان مشغول تحصيل و تدريس كتب مختلف حوزوي بودم از نوارهاي درس اساتيد حوزه مشرفه و مباركه علميه قم استفاده مي نمودم و درس خارج اصول مرحوم آيت الله تبريزي(ره) قسمت الفاظ آن را

نوشته و مطالعه مي كردم. در سال هاي مختلف تحصيلي بر تدريس كتاب هاي (جامع المقدمات _ سيوطي _ مغني اللبيب _ حاشيه ملا عبدالله _ المنطق مرحوم مظفر و اصول الفقه ايشان و كتاب هاي شرايع الاسلام و شرح لمعة) براي طلاب و محصلين علوم حوزه مشغول بوده و درس هاي مختلف و كتاب هاي غيردرسي را با بعضي از فضلاي حوزه مباحثه داشته و دارم. اين بود شمّه اي از گزارش تحصيلي و عملكرد علمي اينجانب در طول زندگي حوزوي اينجانب و اكنون كم و بيش مشغول تحصيل و بيشتر به تدريس در حوزه مشغول مي باشم و در كنار آن به جمع آوري آثار و تأليفات سلف صالح خويش، علماء أتقياء و صلحاء بزرگوار يعني مرحوم آيت الله العظمي علامه بزرگوار السيد محمدباقر الشفتي المعروف به (حجة الاسلام) مي باشم و تاكنون چندين مجلد از تأليفات آن بزرگوار و فرزند برومند و دانشمند ايشان يعني مرحوم حاج سيد اسدالله(ره) جدّ بزرگوار و عالي مقام حقير كه بعضي از تأليفات و آثار ايشان نيز به طبع رسيده است كه در صفحه قبل مشروح آن نوشته شد.

شفقت، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي شفقت

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/5/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد علي شفقت در اول مرداد سال 1346هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان شيراز ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1365 وارد حوزه

علميه شيراز گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. از سوي ديگر به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليه رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1376 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله مومن، آيت الله زبرجد، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فقه و مباني حقوق در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1383از دانشگاه آزاد جيرفت فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان"تطبيق و مقارنه فقهي ازدواج موقت در مذاهب خمسه" دفاع كرد استاد هم اكنون به امر تدريس در دانشگاه آزاد بندر عباس و دانشگاه هرمزگان اشتغال دارد. وي درطول حيات علمي خود به امرنگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل "تطبيق مقارن فقهي ازدواج موقت "و"درختواره تاريخ فقه"را به رشته تحرير در آورده است.

شفيعي سروستاني، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم شفيعي سروستاني

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

ابراهيم شفيعي سروستاني در سال 1343هجري شمسي در شيراز به دنيا آمد. با پايان تحصيلات متوسطه در سال 1362، دروس حوزه را در همان شهر آغاز كرد و در سال 1365 پس از گذراندن دروس مرحله اول سطح، براي ادمه تحصيل

به شهر مقدس قم مهاجرت نمود. همزمان با گذراندن دوره اول خارج فقه و اصول و اخذ مدرك سطح چهار حوزه علميه قم(معادل دكترا) تحصيلات دانشگاهي را نيز تا مقطع كارشناسي ارشد حقوق جزا و جرم شناسي به پايان رساند.حوزه تخصصي مطالعه و پژوهش نامبرده،فقه جزايي اسلام، مباحث زنان و موضوع مهدويت است و در اين زمينه ها تا كنون آثار متعددي به صورت كتاب و مقاله توسط ايشان تدوين و منتشر شده كه چهار مورد از آنها به عنوان پژوهش برگزيده، تشويقي و برتر سال انتخاب شده است.

شفيعي همداني، علي اصغر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1327 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در همدان متولد شد. در همان شهر در مهد تربيت پدرش، آقا شيخ ربيع همدانى، كه از علماى همدان بود به تحصيل مقدمات و اصول پراخت. پس از پايان سطوح به قم مهاجرت كرد و از محضر آيت اللَّه حائرى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه آقا شيخ محمدعلى حائرى قمى استفاده برد. پس از دوازده سال اقامت در شهر قم و تحصيل علم به زادگاهش بازگشت و به اقامه ى نماز جماعت و تبليغ دين و تدريس فقه و اصول پرداخت. از آثارش: تفسير و شرح «سوره مباركه يس»؛ تفسير «سوره الرحمان و سوره نبا»؛ «اسرار الصلاه»؛ كتابى در «اخلاقيات»؛ حواشى بر «عبادات عروه الوثقى» با ذكر ادله اجماليه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (412 -411 /7).

شفيعي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس شفيعي

محل تولد : سميرم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 61 _ 1360 وارد حوزه علميه شدم . در مدرسه علميه صاحب الزمان شهرضا تحصيل حوزوي را آغاز نمودم . دو سال در كاشان در مدرسه آيت الله يثربي بودم و از افاضات اساتيد آنجا استفاده نمودم . بعد وارد حوزه علميه قم شده و الان مدت 10 سال است كه در دروس خارج فقه و اصول از آيات عظام سبحاني ، تبريزي و وحيد خراساني شركت نموده و از فيوضات علمي اين بزرگواران بهره مند مي شوم . درسال 1379 موفق به اخذ كارشناسي ارشد در رشته مديريت دولتي شدم و در پايان نامه ارشد با عنوان" استراتژي رهبري امام خميني (ره)" به عنوان پايان نامه برتر دانشجويي

در هفدهمين حوزه پايان نامه سال دانشجويي پذيرفته شدم. تحقيقات خود را در زمينه علوم اسلامي و انساني به ويژه در مديريت اسلامي آغاز كردم و در زمينه شاخه هاي ديگر ديني مانند زندگاني ائمه اطهار (ع) و بيوگرافي علماي شيعه و مباحث تربيت ديني نيز مجموعه هايي را تدوين نموده و در مراكز مختلف از جمله بيمه ايران به چاپ رسانده ام .

شليله همداني، ابوالحسن عبدالهادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1333/1331 ق)، عالم دينى، منطقى، اديب و فقيه اصولى. در نجف به دنيا آمد. در زادگاه خود به فراگيرى مقدمات و ادبيات پرداخت. نزد شيخ محمدحسين كاظمى و شيخ محمد طه نجف و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آخوند خراسانى و سيد محمد بحرالعلوم فقه و اصول خواند. شليله از شيخ عبدالهادى مازندرانى و سيد محمدكاظم يزدى و شيخ الشريعه اصفهانى و شيخ احمد مشهدى روايت كرده است. سيد عبداللَّه بهبهانى و سيد مهدى بحرانى از شاگردان و راويان وى مى باشند. با شروع جنگ جهانى اول به همدان رفت و در كرند همان جا درگذشت. با پايان گرفتن جنگ جهانى جنازه ى به امانت گذاشته شده ى وى به عراق منتقل شد و در نزديكى باب طوسى در مقبره ى خانوادگى دفن شد. از آثار وى: «العقد الفريد فى مقاصد المفيد و المستفيد»؛ «لولوه الميزان»، ارجوزه اى در منطق كه در 1317 ق از نظم آن فراغت يافت، و شرح آن به نام «منتقى الجمان»؛ تعليقه بر «حاشيه ملا عبداللَّه»، در منطق؛ «حاشيه القوانين»؛ «غايه المامول»، در فقه و اصول؛ «رساله فى الاجتهاد و التقليد»؛ «منتقى الشيعه فى احكام الشريعه»؛ «فرائض الفقه»، ارجوزه اى در ارث؛ كتابى در «صلاه المسافر»؛ «المختصر الشافى فى العروض و القوافى»؛

«حاشيه الرسائل»؛ «منظومه»، در كلام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (130/8)، الذريعه (8/23 ،382/18 ،108/8 ،499/1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1258 -1255 /14)، معجم المؤلفين (203 -202 /6).

شمس الدين، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدحسن شمس الدين

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد حسن شمس الدين در سال 64 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه مقدس در اراك شدم و دو سال مقدمات را در آنجا بودم و سال سوم يعني 67 به حوزه علميه مقدسه قم آمدم تا بحال اين توفيق را دارم در سال 68 در مقطع كارشناسي به دانشگاه شهيد بهشتي تهران رفته و با رشته ادبيات عرب را در سال 1372 فارغ التحصيل شدم. در سال 1375 موفق به سطح سه حوزه شدم و همزمان سال وارد دروس تخصصي حوزه شدم كه 2 سال آن در دفتر تبليغات و چهار سال در مركز تخصصي تفسير و علوم قرآني سطح چهار را با پايان نمه آفرينش در قرآن و عمدين به پايان رساندم در طول اين سالها در مراكزي همچون آموزش و پرورش و دانشگاه آزاد و پيام نور واحد نراق و ساوه و سپاه تديس داشته ام و در بخش تحقيق و بررسي علمي در موسسه دائرة المعارف فقه اهل بيت و پژوهش مركز تحققاتي قضائي و مركز تحقيقاتي امام حسن عسكري عليه السلام چند سالي مشغول بوده كه حاصل آن كتب و مقالاتي بودكه نوشتم.

شمس الدين، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي شمس الدين

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

استاد سيد مهدي شمس الدين فرزند واعظ شهير جناب حجة الاسلام والمسلمين مرحوم حاج سيد صادق شمس الدين در روز هفدهم دي ماه سال 1337 در استان قم متولد شد .

پس از اتمام مقطع ابتدايي در دبستان اميركبير به حوزه علميه قم وارد و همزمان با تحصيل در حوزه ، دروس متوسطه را نيز در دبيرستان صدوق قم ادامه داد . ساليان اوليه را در مدرسه علميه حقاني و چند سالي هم در مدرسه آيه الله گلپايگاني ادامه تحصيل داد. و اينك بيش از بيست سال است در حلقه درس خارج حوزه مشغول تحصيل است . قبل از پيروزي انقلاب و سالهاي اوليه انقلاب ، و نيز انجام وظيفه در صحنه تبليغي داخل و خارج كشور ، سالهاست به امر نويسندگي و تأليف و تصنيف اشتغال دارد كه حاصل آن دهها كتاب چاپ شده يا در شرف چاپ ، ونيز ارائه دهها مقاله است كه در روزنامه ها و مجلات رسمي كشور به چاپ رسيده و يا در كنگره ها و سمينارهاي مختلف عرضه شده است .

شمس ناتري، محمدابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم شمس ناتري

محل تولد : چالوس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

دكتر محمد ابراهيم شمس ناتري در سال 1358 در رشته رياضي فيزيك در شهر چالوس فارغ التحصيل گرديد. در سال 1359 جهت تحصيل علوم حوزوي به قم مهاجرت كرد و در طول مدت 7 سال دروس مقدمات و سطح حوزه علميه قم را نزد اساتيدي از قبيل حضرات آيات و حجج اسلام آل غفور ، اعتمادى، سيد علي آقا محقق داماد و محفوظي با موفقيت به پايان برده و از سال 1366 به دروس خارج حوزه مشغول شدند. دروس خارج فقه و اصول را در محضر اساتيد بزرگواري همچون حضرات آيات عظام منتظرى، وحيد خراسانى، سبحاني

و مكارم شيرازي و شيخ جواد تبريزي گذراندند.ايشان در سال 1367 با شركت در كنكور سراسري دوره كارشناسي در رشته حقوق دانشگاه تهران پذيرفته شده و دروس دانشگاه را در جنب دروس حوزوي گذراند و در سال 1371 با كسب رتبه اول كنكور سراسري كارشناسي ارشد رشته حقوق جزا و جرم شناسي را در دانشگاه تربيت مدرس تهران به تحصيل مشغول گرديد. در سال 1375 و با دفاع از پايان نامه كارشناسي ارشد در امتحانات ورودي دوره دكتري همين دانشگاه پذيرفته شد و در سال 1381 با دفاع از رساله دكتري تحت عنوان « سياست كيفري ايران در قبال جرايم سازمان يافته با رويكرد به حقوق جزاي بين المللي » در رشته حقوق جزا و جرم شناسي فارغ التحصيل شده و با عنوان استادياري به عضويت هيئت علمي دانشگاه تهران _ پرديس قم _ نائل گرديد و هم اينكه عضو هيئت علمي دانشكده حقوق پرديس قم دانشگاه تهران مي باشد. دكتر شمس علاوه بر تدريس دروس حقوقي در دانشگاههاي مختلف داراي آثار و تأليفات متعددي نيز بوده و در كنفرانسهاي بين المللي متعددي نيز حضور فعّال داشته است.

شمس، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد شمس

محل تولد : مسجد سليمان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

اينجانب سعيد شمس فرزند محمد در سال 1345 در يكي از بزرگترين محله هاي شهرستان مسجد سليمان به دنيا آمده خانواده ما از قشر كم در آمد و پايين تر از متوسط بود پدرم خياط بود. دوران ابتدايي را در دبستان نوروز در همان محله گذراندم و دوران راهنمايي را در مدرسه ابو ريحان بودم كه سال دوم راهنمايي درگيري هاي انقلاب آغاز

شد با همان سن پايين در حد خودم در تظاهراتها شركت مي كردم. در سال 1359 همزمان با آغاز جنگ تحميلي وارد هنرستان فني شريف واقفي شهرستان شده و در دوران دو سال تحصيل، عضو فعال انجمن اسلامي بودم. سپس جذب اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانش آموزي كه آن زمان كانون انجمن دانش آموزان بود شده و مسئوليت كتابخانه را عهده دار شدم. علت اين علاقه وافر اينجانب از دوران كودكي به كتاب بود كه برخلاف كودكان هم سن و سال خودم همواره از پدرم درخواست مي كردم برايم كتاب بخرد. در سال 1361 هنرستان را رها كرده وارد حوزه علميه المهدي در مسجد سليمان شدم. ابتدا دروس مقدماتي را در اين مدرسه فراگرفتم از جمله اساتيد اينجانب استاد ميرى، واعظى، شيروانى، مهريزي و... بودند.

شمسي قارند، قديرعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدير علي شمسي قارند

محل تولد : اصفهان

شهرت : شمس

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1361 وارد حوزه علميه اصفهان (مدرسه ذوالفقار) شدم. ادبيات و معالم و اصول الفقه و لمعتين و بخشي از مكاسب و رسائل را در محضر اساتيد آن حوزه فرا گرفته و در سال 1368 وارد حوزه علميه قم شدم و بقيه سطوح عاليه را در محضر اساتيد بزرگوار حجج اسلام دوزدوزاني، اعتمادي، استادي، گنجي، به پايان رسانده و سپس در درس خارج استاد آيت الله تبريزي يك دوره كامل اصول و بخش هاي از كتاب الطهارة و كتاب الصلاة را حدود ده سال از محضر آن بزرگوار بهره بردم و در اواخر همين دوره در موسسه تحقيقاتي بقية الله در زمينه فقه و اصول از محضر اساتيد راهنماي آن

موسسه استفاده كرده و رساله هاي فقهي چند تاليف كردم.

همزمان در جلسات فقهي استاد گنجي دام ظله كه جلسات گفتگو و مباحثه بود شركت كرده . صلاة مسافر بخشي از كتاب الصدم و تمام كتاب الحج و مضاربة و اخيراً هم كتاب الاجارة را به همراه بررسي مباحث حقوقي روز در محضر آن بزرگوار بررسي نموده و مي نمايم.

در يكي دو سال اخير در موسسه بقية اله به تدوين شرحي كامل بر وسائل الشيعة زير نظر استاد بزرگوار شب زنده دار مشغول بوده و در رابطه با شرح متن روايت همكاري مي نمايم.اينجانب سالها به صورت موردي و براي نفراتي محدود به تدريس اصول الفقه ، رسائل، مكاسب ، لمعه اشتغال داشته و چندين سال است كه در مدرسه فقهي امام باقر عليه السلام به تدريس مكاسب و همينطور بعنوان استاد راهنما همكاري دارم.

شهرستاني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو ح 1324 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. وى در نجف به دنيا آمد، و در همان شهر نشو و نما يافت. پدرش، سيد على اصغر، از علماى بزرگ نجف و از مشاهير دانشمندان عراق و سلسله ى شهرستانى بود. پس از گذراندن دوران سطوح از محضر آيت اللَّه شيخ ابوالحسين مشكينى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه شيخ محمدحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود تا به مدارج كمال رسيد. وى از همه اساتيدش داراى اجازه اجتهاد بود. وى سالهاى متمادى در مدرسه ى فيروزآبادى تهران به تدريس فقه و اصول اشتغال داشت و در مسجد سنگى مولوى اقامه جماعت مى نموده است. از آثار وى: «تقريرات» درس استادش مشكينى؛ شرح «وقت و قبله لمعه»؛ «تضويح

الكفايه»، در شرح «كفايه الاصول»؛ رساله «الصراط الاقوم لبطلان الصلوه فى الخيط من الابريسم»؛ رساله اى در «عدم مشروعيت جمعه و عيدين در غيبت كبرى».[1]

حاج سيد احمد شهرستانى ابن العالم الجليل آيت اللَّه حاج سيد على اصغر شهرستانى از علماء ابرار و دانشمندان اخيار و پرهيزكار معاصر تهرانست.

وى در 19 ذيقعده الحرام 1324 قمرى در نجف اشرف متولد شده و در مهد علم و تقوى پرورش يافته و پس از دوران سطوح از محضر مرحوم آيت اللَّه مشكينى و آيت اللَّه نائينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و آيت اللَّه العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نموده تا بمدارج علم و كمال رسيده و از نامبردگان در سال 1350 مفتخر به دريافت اجازه اجتهاد گرديده و موفق بجمله اى از تحريرات و تأليفاتى كه ذيلاً مى نگارم گرديده است و آنها از اين قرار است:

1- شرح وقت و قبله لمعه كه در سال 1346 قمرى فارغ شده 2- توضيح الكفايه شرح بر كفايه الاصول 3- رساله الصراط الاقوم لبطلان الصلوه فى الخيط من الابريسم در سال 1352 قمرى فراغت يافته 4- رساله در عدم مشروعيت جمعه و عيدين در غيبت كبرى در سال 1354 اتمام يافته است.

نگارنده گويد مترجم گرامى ما آقاى شهرستانى از علماء با تقوا و فضيلت و داراى مكارم اخلاق و محامد آداب است و سالهاى متماديست كه در مدرسه فيروزآبادى در خيابان سيروس بتدريس فقه و اصول اشتغال دارند و در مسجد سنگى واقع در خيابان مولوى اقامه جماعت نموده و بنشر معارف اسلامى و وظائف روحى و دينى موفق مى باشند و بيت جليل معظم له از بيوتات اصيله روحانيت و سر سلسله

آنها مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا شهرستانى بزرگ بوده كه بر جنازه مرحوم آيت اللَّه علامه بحرالعلوم نماز خوانده و در سال 1216 وفات و ترجمه اش در اغلب كتب رجالى موجود و اعلام اين طايفه ذكرشان در كتب تراجم منتشر و از آنها مرحوم والد ماجدش حجةالاسلام والمسلمين علم الاعلام آيت اللَّه حاج سيد على اصغر شهرستانى از علماء بزرگ نجف و مشاهير دانشمندان عراق و سلسله شهرستانى بوده و ترجمه اش در اعيان الشيعه آيت اللَّه حاج سيد محسن امين و اعلام الشيعه آيت اللَّه آقا بزرگ تهرانى و ساير كتب مسطور است.

فرزند آن بزرگوار جناب حجةالاسلام آقاى حاج سيد احمد شهرستانى از افاضل اين دودمانست كه سالها در قم از محضر آيات كسب فيض و علم و كمال نموده و اكنون به انجام وظائف دينى و روحى اشتغال دارد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (32/15 ،170/14 ،494/4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1572/14)، گنجينه ى دانشمندان (498 -496 /4).

شهرستاني، هبةالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1386 -1301 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، هيوى، مجتهد، مفسر و رجالى. ملقب به هبةالدين و معروف به شهرستانى. نسبش با سى واسطه به زيد بن على بن حسين (ع) مى رسد. او از سادات شهرستانى اصفهان است. در سامرا به دنيا آمد. مقدمات را در محضر پدرش آموخت. وى علاوه بر فراگيرى صرف و نحو، منطق، عروض، بديع، معانى و بيان از تاريخ و حديث و رياضيات نيز بهره مند گشت. در 1319 ق به نجف رفت و در حوزه درس آخوند خراسانى و سيد محمدكاظم يزدى و شريعت اصفهانى شركت نمود و به درجه ى اجتهاد نايل آمد و خود مستقلا به تدريس پرداخت. شيخ جعفر نقدى و شيخ محمدرضا

شبيبى و سيد سعيد كمال الدين از شاگردان او بودند. وى از شيخ محمدباقر اصطهباناتى شيرازى و سيد عبدالصمد موسوى شوشترى و امير سيد محمد آل امير سيد على كبير و سيد حسن بن هادى شرف الدين كاظمى و سيد صدرالدين عاملى اصفهانى و آخوند خراسانى اجازه ى روايت و از سيد مصطفى حجت كاشانى و سيد محمد مجتهد كاشانى و سيد مولوى هندى و سيد محمد مهدى حكيمى و سيد محمد حجت فيروزآبادى اجازه ى اجتهاد داشت. او در 1328 ق مجله ى «العلم» را منتشر نمود كه نخسين مجله عربى در نجف است و براى پشتيبانى آن كتابخانه اى تأسيس كرد تا علما و ادبا و به ويژه جوانان بتوانند از آن استفاده كامل برند. وى همچنين با مجله «المرشد البغدادية» همكارى داشت، و براى نشر معارف دينى به سوريه، لبنان، مصر، حجاز، يمن، ايران و هند مسافرت نمود. در دوره ى ملك فيصل، پادشاه عراق، عهده دار منصب وزارت معارف گرديد. در 1340 ق از مقام خود استعفا نمود و به امر تأليف پرداخت. در 1342 ق مجدداً به امر حكومت عراق به رياست ديوان عالى تميز (مجلس تميز جعفرى) منصوب گشت. همچنين در 1352 ق از طرف مردم بغداد به نمايندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گرديد و پس از انحلال مجلس در همان سال، تمامى اوقات خود را صرف تأليف نمود. در اواخر عمر در كاظمين كتابخانه اى به نام مكتبةالجوادين تأسيس نمود و كتابخانه شخصى خود را به آنجا منتقل كرد. او در كاظمين درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از آثار علمى اش: «الامامة والامة»؛ «الجامعة الاسلامية و العقائد القرآنية»؛ «الجان والجن»؛ «حكمة الاحكام»؛ «الشريعة والطبيعة»؛ «فغان

اسلام» يا «دعوةنامه»؛ «ماهو نهج البلاغة»؛ «المعارف العالية للمدارس الراقية»؛ «ثقاة الرواة»؛ «مواقع النجوم فى تحقيق سماء الدنيا والرجوم»؛ «نقض الفرض فى اثبات حركة الارض»؛ «نهضة الحسين (ع)»؛ «الهية والاسلام»؛ تفسير سوره ى «الواقعة»؛ «توحيد اهل التوحيد»؛ «المرجانية»، در تلخيص «دلائل الخيرات»؛ «تنزيه التنزيل»، در اثبات صيانت مصحف از نسخ و نقص و تحريف؛ «التنبه فى تحريم التشبه بين الرجال والنساء» يا «التنبه فى حرمة التشبه بين النساء والرجال»؛ «المعجزة الخالدة»، در اعجاز قران؛ «رواشح الفيوض فى علم العروض»؛ «اشاعة النوادر».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (261/ 10)، الذريعه (260 -259/ 25 ،430 ،290/ 24 ،243 ،230/ 23 ،302/ 20 ،32/ 19 ،278 ،277 ،106 -105 ،3/ 16 ،183/ 14 ،101 ،38 -37/ 12 ،257 ،139/ 11 ،189 ،44/ 10 ،87/ 8 ،378/ 6 ،77 ،76 ،8/ 5 ،484 ،229/ 4 ،487 -486 ،130 ،63/ 3 ،481 ،214 ،99/ 2)، ريحانه (352 -350/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1418 -1413/ 14)، علماء معاصرين (211 -201)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (762 -761/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (285 -282/ 4).

شهرياري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد شهرياري

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

حميد حوالي شهرياري، در دي ماه 1342 در تهران بدنيا آمد. تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان خوارزمي (شريعتي) ميدان بهارستان گذراند، در سال 1360 با بالاترين معدل كتبي بين دانش آموزان سه كلاس رياضي فيزيك، ديپلم گرفت. همان سال به حوزه علميه قم مهاجرت كرد و دروس سطح حوزه را طي مدت شش سال به پايان رساند. او در اين سالها در پايه هفتم حوزه (رسايل و مكاسب) شاگرد اول حوزه شد

و از دست آيات عظام وقت و حضرت امام - قدس سره- جوائزي دريافت كرد. در كنار تحصيل به تدريس دروس حوزوي شامل ادبيات، منطق، كلام، فقه، و اصول اشتغال داشت. پس از طي دوره آموزشي سطح، به مدت ده سال در درس خارج فقه و اصول اساتيدي همچون آية الله سيد كاظم حائري، و مرحوم آية الله شيخ جواد تبريزي، به طور مستمر، شركت كرد. از همان ابتدا به درس منطق و فلسفه علاقه داشت. در همين سالها با مسافرت يك ساله به كشور نيوزلند با دنياي غرب مواجه شد و پس از بازگشت از سفر ضمن ادامه دروس حوزه به مطالعه و تحقيق در علوم عقلي جديد از جمله كلام جديد، فلسفه اخلاق، فلسفه دين، منطق جديد، الهيات مسيحى و يهودى و علوم وابسته به آنها در بنياد باقر العلوم- عليه السلام- همت گماشت. همزمان در دانشگاه تربيت مدرس قم پذيرفته شد و كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي را با نگارش رساله اي با عنوان شورا در فتوا به پايان رساند. اين اثر بعدها به عنوان پژوهش برتر در حوزه دين نائل آمد. از سال 1375 مديريت مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي قم را بر عهده دارد. نور الانوار نام يكي از دهها نرم افزار توليدي اين مركز است كه در سال 1378 رتبه دوم تحقيقات كاربردي را در جشنواره خوارزمي بدست آورده است. دكتراي فلسفه تطبيقي را در دانشگاه قم گذراند. با سفري يك ساله به عنوان دانشجوي مدعو در دانشگاه منچستر به سال 1381 به نگارش اثر فلسفه اخلاق در تفكر غرب از ديدگاه السدير مك اينتاير، دست يازيد، كه كتاب برتر دانشگاهي

سال 85 و نيز كتاب سال فلسفه جمهوري اسلامي ايران در سال 85 شد. او رياست مركز تحقيق و توسعه علوم انساني (سازمان سمت)،معاون پژوهشي آن سازمان ، مديريت شبكه اطلاع رساني (اينترنت) حوزه و دبيري شوراي عالي اطلاع رساني كشور را نيز در كارنامه اجرايي خود دارد. او به عربي مسلط است و به رواني به انگليسي سخن مي گويد.

شهشهاني اصفهاني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1289/1287 ق)، عالم، فقيه، اصولى و شاعر امامى. وى از محله ى شهشهان اصفهان بود به همين جهت به شهشهانى مشهور شده بود. از معاصرين صاحب «جواهر» و شيخ مرتضى انصارى و از شاگردان صاحب «رياض» و فاضل اردكانى و سيد مجاهد و حاجى كلباسى بود. ميرزا محمدحسن شيرازى و سيد محمدباقر خوانسارى، صاحب « روضات الجنات»، و ديگران از شاگردان وى بودند. در عصر خود رياست حوزه ى علميه ى اصفهان را بر عهده داشت و تدريس و فتوى آن شهر منحصر به او بود. وى در تخت فولاد اصفهان مدفون است از آثار وى: «الارجوزه الفقهيه»؛ «انوار الرياض» كه حاشيه ى «رياض المسائل» استادش، در هشت مجلد؛ «جامع السعاده» كه رساله ى عمليه اوست؛ «جنه الماوى» كه منظومه ايست در فقه، «العروه الوثق»، در فقه؛ «الغايه القصوى»، در اصول؛ «انيس المتقين»، در گناهان كبيره؛ حاشيه بر «قوانين» به نام «رضوان الاملين»، در دو مجلد؛ «عيشه الراضيه»، در فقه شيعه، به فارسى؛ «منظومه» عربى در مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (381/9)، تذكره القبور (488 -487)، الذريعه (364/15 ،240/11 ،427/2)، ريحانه (275/3)، فوائد الرضويه (550)، الكنى و الالقاب (377 -376 /2)، معجم المؤلفين (172/10)، هديه الاحباب (165).

شيخ الرئيسي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد شيخ الرئيسي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1320/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد شيخ الرئيسي در سال 1320 در خانواده اي متدين و كاملا آگاه به مسائل مذهبي و دوستدار خاندان پاك نبوت و امامت در كرمان ديده به جهان گشود ، دوران ابتدائي ، راهنماي و دبيرستان را با موفقيت پشت سر گذاردند و در سال 1340 وارد حوزه علميه

كرمان گرديد پس از مدتي تحصيل در كرمان در سال 1355 كه اوج مبارزات مردم و روحانيت عليه رژيم ستم پيشه شاهنشاني بود وارد حوزه علميه قم گرديد تا در كنار تحصلات حوزوي به جرگه معترضين به رژيم شاه بپيوندد . در قم از محضر بزرگان علم و اخلاق همچون مرحوم آيت الله مشكيني و منتظري بهره ها برد.

در كنار تحصيلات حوزوي در سال 1378 در مقطع دكترا از دانشگاه آزاد تهران فارغ التحصيل شد و از پايان نامه خويش با عنوان شعراي شيعه در اثر عباسي اول با موفقيت دفاع كرد، و در كنار تحصيل علاوه بر تدريس به امر پژوهش هم اشتغال دارد كه در اين زمينه آثاري را هم در مجلات و روزنامه هاي كشور به زيور طبع آراسته است.

شيخ الاسلام تبريزي، محمود

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1310 -1240 ق)، فقيه، اصولى، مفسر، محدث و اديب امامى. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى كتب مقدماتى، عربى و فارسى، براى تكميل تحصيلات خود به نجف رفت و در آنجا در نزد شيخ انصارى و حاج شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و فاضل ايروانى و شيخ محسن خنفر و شيخ مشكور و ديگران درس خواند. پس از نيل به مدارج عالى به زادگاهش بازگشت و مورد توجه خاص و عام گرديد. در 1282 ق پس از وفات برادرش ميرزا شفيع به منصب شيخ الاسلامى رسيد. شيخ الاسلام علاوه بر مراتب علمى قريحه ى شعرى نيكويى داشت و اشعار لطيفى از خود بجاى گذاشت. وى سفرى از تبريز به نجف و از آنجا به مكه كرد و در حال حج گزارى از دنيا رفت و در قبرستان ابوطالب (ع) دفن شد. از آثار

وى: «درايه الحديث»؛ «دكه القضاء»، در شهادت و قضاء؛ «رساله ى مشتقات»؛ «حقايق القوانين» كه حاشيه ى «قوانين الاصول» است؛ «تمييز الصحيح من الجريح»، در تعادل و تراجيح؛ حواشى بر «مجمع البحرين» طريحى؛ «كاشفه الكشاف»، حاشيه بر «كشاف» زمخشرى؛ «مفتاح البسمله»؛ «منتهى المقاصد»، در علم نحو؛ «مواقع النجوم فى مشكلات العلوم» يا «غايه الاملين»، در حل مشكلات آيات؛ «المنهل الصافى»، حاشيه بر «تفسير صافى»؛ رساله اى در «عدم حجيت اصول مثبته»؛ «عجب العاجب»، در مساله اجرت بر واجب؛ «ابداء البداء»، در حقيقت قدر و قضا.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (55/8)، اعيان الشيعه (107/10)، دانشمندان آذربايجان (268)، الذريعه (230/23 ،41/21 ،6/16 ،220/5 ،64/1)، ريحانه (298 -296 /3)، علماء معاصرين (44 -40)، معجم المؤلفين (181/12)، مكارم الآثار (1125 -1123 /4).

شيخاني، علي باقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي باقر شيخاني

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1341 در يكي از روستاهاي استان گيلان در اطراف رشت به دنيا آمده و از سن هفت سالگي به مدرسه رهسپار گرديدم و در سال 1361 در رشته اقتصاد اجتماعي ديپلم گرفتم.

در سال 1361 براي فراگيري علوم ديني رهسپار شهرستان رشت شده و در حوزه علميه امام صادق (ع) وابسته به سازمان تبليغات اسلامي به تحصيل پرداختم اما پس از يك سال به شهر تهران رفته و در حوزه علميه شهيد بهشتي مشغول به تحصيل شدم اما پس از يك سال به دليل اختلاف در مديريت مدرسه آن را ترك گفته وارد حوزه علميه وليعصر (عج) وابسته به برادران باقري بنابي شده و تا سال 66 در آن حوزه علمي تا پايان جلد اول لمعه را

فرا گرفتم

در سال 1366 براي ادامه تحصيل به حوزه علميه قم وارد شدم و از محضر اساتيد بزرگوار آن بهرهمند گرديدم و در ابتدا اصول فقه مرحوم مظفر را نزد استاد علي محمدي خراساني فرا گرفتم همچنين برخي از ابواب جلد دوم لمعه را نزد ايشان و استاد شب زنده دار و استاد احمد خاتمي و مرحوم وجداني فخر تلمذ نمودم پس از آن مكاسب محرمه و كتاب بيع را نزد مرحوم احمد پاياني و كتاب رسائل را نزد استاد اعتمادي فرا گرفتم و كتاب خيارات مكاسب را نزد استاد عباس محفوظي فرا گرفتم و پس از آن كتاب كفايه را نزد مرحوم صالحي مازندراني و استاد مهدي هادوي آموختم.

در ضمن اين سالها به دروس فلسفه منظومه استاد احمد بهشتي و درس اسفار استاد جوادي آملي و استاد حسن ممدوحي و استاد نكونام شركت جستم.

از سال 71 به بعدتا كنون در درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني شركت داشته و در دروس خارج فقه اساتيد بزرگوار مشكيني ، بهجت ، محقق داماد ، موسوي اردبيلي ، فاضل لنكراني ، مكارم شيرازى، و نوري همداني شركت جسته بهرهمند گرديدم.

همچنين در سال 72 در اولين دوره رشته تخصصي تبليغ شركت جسته و با موفقيت به پايان رسانده و مشغول تاليف پايان نامه سطح چهارم آن مي باشم همچنين در رشته تخصصي مذاهب اسلامي دوره پنجم آن شركت جسته در سال 81 به پايان رسانده ام.

شيخ بهائي، بهاءالدين، محمد

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1031/1030 -953 ق)، عالم، فقيه، مفسر، محدث، متكلم، رياضيدان، اديب و شاعر امامى، متخلص به بهايى. معروف به شيخ الاسلام والمسلمين و مجدد دين در رأس قرن يازدهم. در بعلبك

به دنيا آمد. در كودكى به همراه پدر، در عهد شاه طهماسب، به ايران وارد شد. وى در محضر پدر خود، شيخ حسين، شاگرد شيهد ثانى، و عبداللَّه بن شهاب الدين يزدى و محمدباقر يزدى و ملا على مذهب و ملا افضل و اعتمادالدين محمود كچايى به فراگيرى علم مشغول شد، تا اينكه در تفسير، فقه، اصول، ادبيات، رجال، تاريخ، حكمت، كلام، طب، رياضيات و ساير علوم سرآمد شد. عهده دار منصب شيخ الاسلامى گشت و امور شرعى يكسره به او محول شد. سپس او از اين شغل كناره گرفت و ساليانى به سياحت شهرها پرداخت، و به هرات و اران و آذربايجان و تبريز و مصر و شام و دمشق و عراق و حلب و فلسطين و بيت المقدس و سرنديب و حجاز و مكه و مدينه و ديگر شهرها مسافرتها كرد، و در اثناء اين سفرها گاه به مباحثات علمى- مذهبى نيز مى پرداخت. سرانجام به ايران بازگشت و همراه شاه عباس پياده از اصفهان به مشهد رضوى رفت. شيخ بهايى احاديث شيعه را از پدرش و ميرداماد روايت كرده و «صحيح بارى» را از استادش، محمد بن محمد بن محمد مقدسى، روايت نموده است، كه مقدسى نيز به واسطه ى دوازده تن محدث محمد نام، پى در پى از محمد بن اسماعيل بخارى نقل كرده است. شيخ بهايى آنى از تعليم و تربيت فروگذار نبود و در حوزه درس خويش شاگردانى همچون، شيخ فاضل جواد بن سعداللَّه، ملا حسنعلى شوشترى، سيد حسين كركى، ملا خليل قزوينى، محمد خليل قاينى، ميرزا رفيع الدين نايينى، شيخ زين الدين بن محمد سبط شهيد ثانى، ابن ابى جامع، شيخ على بحرانى، سيد ماجد بحرانى، ملا محسن فيض

كاشانى، ملاصدرا، محمد بن حسين ساوجى، ميرزا رفيع الدين طباطبايى، ملا شريف الدين محمد رويدشتى، شيخ محمود جزايرى، ابن خاتون، محقق سبزوارى، مجلسى اول، ملا محدصالح مازندرانى تربيت كرده است. وى كتابخانه ى بزرگى گرد آورد كه از جمله چهار هزار كتابى بود كه شيخ على منشار، پدر همسرش، از شهرهاى هند به ايران آورده بود و پس از او به دخترش همسر شيخ بهائى، منتقل شده بود. شيخ بهايى در اصفهان درگذشت. جنازه او به مشهد رضوى منتقل كردند و در جوار حرم مطهر دفن كردند. در «ريحانه الادب» نود و سه اثر وى با شرح مختصر ذكر شده است. از آثار وى: «حبل المتين فى احكام احكام الدين»؛ «مشرق الشمسين و اكسير السعادتين»، در فقه استدلالى؛ «الاربعين» يا «الاربعون حديثا»؛ «جامع عباسى»، به فارسى، در فقه؛ «الكشكول»؛ «المخلاه»؛ «زيده الاصول» يا «الزبده»، در اصول فقه؛ «فوائد الصمديه»، در نحو؛ «مفتاح الفلاح فى عمل اليوم و الليله»؛ رساله «الهلاليه»؛ «اثبات الانوار الالهيه»؛ «الاثنى عشريات»؛ «اسرار البلاغه»؛ «تهذيب البيان» يا «التهذيب»، در نحو؛ حاشيه ى «من لا يحضره الفقيه»؛ حاشيه ى «خلاصه الاقوال» علامه حلى؛ حاشيه «كشاف» زمخشرى؛ حاشيه «تفسير» بيضاوى؛ «خلاصه الحساب»، در رياضيات؛ «تشريح الافلاك»، در علم هيئت؛ «الاسطرلاب»؛ «بحر الحساب»؛ «الوجيزه»، در درايه، به نام «درايه الحديث»؛ مثنوى هاى: «زنان و پنير»، «شير و شكر»، «طوطى نامه»، «نان و حلوا» يا «سوانح الحجاز»، «الزاهره».[1]

(شيخ) محمد بن حسين عاملى (منسوب به جبل عاملى) معروف به شيخ بهائى، دانشمند بنام عهد شاه عباس بزرگ (و. بعلبك 953 ه.ق./ 1546 م.- ف. اصفهان 1031 ه.ق./ 1622 م.) پدرش عزالدين حسين در سال 966 به ايران مهاجرت كدر و بهاءالدين در ايران نشأت يافت و تأليفاتى

به فارسى و عربى پرداخته كه مجموع آنها به 88 كتاب و رساله بالغ مى شود، از آن جمله است:

دو مثنوى فارسى «نان و حلوا» و «شير و شكر»، جامع عباسى (فقه)، خلاصةالحساب، تشريح الافلاك كتاب اربعين (بعربى)، كشكول كه مجوعه ايست از نوادر حكايات و علوم و اخبار و امثله واشعار عربى و فارسى. وى به فارسى و عربى شعر مى سرودده. جنازه او را به مشهد انتقال و در مسجد گوهرشاد دفن كردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آتشكده ى آذر (927 -926 /3)، الاعلام (334/6)، اعيان الشيعه (234/9)، تاريخ ادبيات ايران، براون (279 -277 /4)، تاريخ ادبيات در ايران (1047 -1039 /5)، تاريخ فلاسفه ى ايرانى (515 -502)، تذكره ى روز روشن (122 -121)، تذكره ى نصرآبادى (151 -150)، چهارصد شاعر برگزيده ى پارسى گوى (506 -495)، دايرةالمعارف فارسى (1522/2)، دنباله جستجو در تصوف (259)، الذريعه (77/18 ،983 ،143 /9 ،241 -240 /6 ،225 -224 ،211 ،203 ،195 ،173 ،168 ،103 ،88 ،39 /6 ،302 -301 ،63 -62 /5 ،509 ،498 ،200 ،186 -185 /4 ،425 ،36 -35 /3 ،42/2 ،118 -117 ،115 ،85 /1)، روضات الجنات (80 -54 /7)، رياض العارفين (49 -45)، رياض العلماء (97 -88 /5)، ريحانه (320 -301 /3)، زندگينامه رياضيدانان (172 -170)، سرآمدان فرهنگ (232/1)، سيرى در شعر فارسى (384 -383)، شخصيتهاى نامى (273 -270)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 88 -85 /11)، عالم آراى عباسى (157 -155 /1)، فرهنگ ادبيات فارسى (311 -310)، فرهنگ سخنوران (147)، فقهاى نامدار شيعه (228 -209)، فوائد الرضويه (521 -502)، فلاسفه ى شيعه (429 -415)، كارنامه بزرگان (325 -324)، الكنى و الالقاب (100/2)، مؤلفين كتب چاپى (432 -421 /5)، مجمع

الخواص (41 -40)، مجمع الفصحا (15 -12 /4)، مطلع الشمس (388 -386 /2)، معجم المؤلفين (242/9)، منظومه هاى فارسى (356 -353)، نتايج الافكار (105 -103)، يغما (س 13، ص 146 -143).

شيرازي، ابومحمد، حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1312 -1230 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و مرجع تقليد. مشهور به ميرزاى مجدد، زيرا كه در آغاز قرن سيزدهم قمرى مجدد مذهب جعفرى بوده است. در شيراز به دنيا آمد. در كودكى پدر را از دست داد و تحت سرپرستى دايى خويش ، سيد ميرزا حسين موسوى مجد الاشراف، قرار گرفت. پس از فراگيرى مقدمات به اصفهان رفت و از محضر شيخ محمدتقى رازى، صاحب «حاشيه بر معالم»، و سيد حسن مدرس بيدآبادى و حاج ابراهيم كرباسى استفاده نمود و قبل از بيست سالگى از مدرس بيدآبادى به دريافت اجازه نايل آمد. او مدتى در اصفهان به تدريس پرداخت و جماعتى از مجلس درس او بهره بردند. در 1259 ق به عراق رفت و در نجف در محضر شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، و شيخ حسن آل كاشف الغطاء، صاحب «انوار الفقاهة»، و در كربلا در محضر سيد ابراهيم، صاحب «ضوابط»، تلمذ نمود. پس از درگذشت استادش، صاحب «جواهر»، در درس شيخ انصارى شركت نمود و مدتها بحثهاى او را در فقه و اصول ملازمت كرد و در بين چند صد نفر از شاگردان شيخ شاخص شد. پس از درگذشت شيخ انصارى در 1281 ق، وى عهده دار مرجعيت دينى گرديد. در 1291 ق به سامرا رفت و در آنجا تشكيل حوزه ى درس داد. ميرزا محمدتقى شيرازى، آخوند خراسانى، علامه سيد محمدكاظم يزدى، حاج سيد اسماعيل صدر، سيد حسن صدر، ميرزا محمدحسين نايينى، حاج

ميرزا حبيب اللَّه رشتى، حاج آقا رضا همدانى، حاج سيد اسداللَّه اصفهانى، حاج شيخ فضل اللَّه نورى، حاج ميرزا ابوالفضل كلانترى، حاج شيخ احمد شانه ساز و سيد ميرزا حسين علوى از شاگردان او بودند. در اواخر عمرش، زعامت شيعه در او منحصر گشت و اين امر براى كمتر زعيمى در طول تاريخ شيعه اتفاق افتاده است. وقتى در رجب 1308 ق، ناصرالدين شاه امتياز انحصار تنباكوى ايران را به تالبوت واگذار كرد و به خواسته مردم و رهبران دينى كه خواستار لغو چنين امتيازى بودند وقعى ننهاد، ميرزاى شيرازى طى حكمى در چند كلمه استعمال دخانيات را تحريم كرد. اين واقعه به نهضت تحريم تنباكو معروف گشت. ميرزا در اثر بيمارى سل در سامرا درگذشت و طبق وصيت او، پيكرش را به نجف منتقل و در حرم اميرالمؤمنين (ع) دفن كردند. از آثارش: حاشيه بر «نجات العباد» شيخ محمدحسن نجفى؛ حاشيه بر «النخبة» ملا محمد ابراهيم كرباسى؛ كتابى در «طهارت»؛ رساله در «رضاع»؛ كتابى در «فقه»، از اول مكاسب تا آخر معاملات؛ تلخيص «افادات» شيخ انصارى؛ رساله «اجتماع الامر و النهى».[1]

محمدحسن بن ميرزا محمود بن ميرزا اسماعيل بن السيد فتح اللَّه بن سيد عابد بن لطف اللَّه بن محمد مؤمن الحسينى الشيرازى نجفى اعظم و اشهر و اعلى مرجع اماميه در تمام بلاد اسلاميه در زمان خودش در 15 جمادى الاولى 1230 قمرى در شيراز متولد شد و در آنجا مقدمات و ادبيات و سطوح وسطى را خوانده در سن 17 سالگى به اصفهان آمده و به درس علامه بزرگ شيخ محمدتقى (صاحب حاشيه معالم الاصول) آمده و درين 20 سالگى به درس علامه ورع شيخ محمدابراهيم كلباس شركت نموده تا

يكى از مدرسين فاضل اصفهان گرديده جماعتى از فضلاء از محضرش استفاده نموده آنگاه مهاجرت به نجف اشرف در سال 1259 ق نموده و به درس صاحب جواهر و شيخ حسن آل كاشف الغطاء مؤلف (انوارالفقاهه) حاضر شده و پس از آنها عمده استفاده اش از علامه شيخ مرتضى انصارى و در ميان تلامذه شيخ موجه و مشار بالبنان بوده است و كراراً شيخ مى فرموده من براى سه نفر مباحثه مى كنم ميرزا محمدحسن شيرازى (مترجم معظم ما) و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و آقا حسن تهرانى و بعد از فوت شيخ در سال 1281 ق مردم متوجه به ميرزا شده و همه شاگردان شيخ وى را بر خود مقدم داشته تا زعامت عامه و رياست عامه به آنجناب منتهى شده و در سال 1287 ق در عصر شريف عبداللَّه الحسنى مشرف به مكه گرديده و در خانه موسى بغدادى وارد شده و وقتى شريف مكه يعنى پادشاه حجاز از ورودش مطلع شد وقتى معين كرد كه ميرزا به ملاقات او برود. ميرزا به او جواب داد: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله. (اذا رايتم العلماء على ابواب الملوك فقولوا بئس العلماء و بئس الملوك و اذا رأيتم الملوك على ابواب العلماء فقولوا نعم العلماء و نعم الملوك).

وقتى كه ديديد دانشمندان و علماء را كه به دربار سلاطين رفت و آمد مى كنند. بگوئيد كه چه بد علمائى هستند و چه بد ملوكى مى باشند و بالعكس هنگامى كه ديديد پادشاهان به منزل علماء آمد و شد مى كنند بگوئيد چه خوب علماء و چه خوب سلاطينى هستند. پس وقتى اين جواب به شريف رسيد فوراً به زيارت آن بزرگوار مشرف

شد.

آثار و خدمات آنجناب به عالم تشيع بسيار است يكى از آنها تشكيل حوزه علميه و بناء مدرسه در سامره بود كه اين شهرى كه مدفن دو امام معصوم و خاندان جليلشان مى باشد و زادگاه حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف است از ناامنى و خطر نواصب و متعصبين اهل سنت مصون شود و شيعيان با اطمينان خاطر براى زيارت و بيتوته در اين مقام شريف مشرف شوند.

و ديگر از خدمات ايشان تحريم تنباكو و لغو شدن امتيازاتى كه استعمارگران غربى از ناصرالدين شاه قاجار گرفته بودن و اثر اين مسئله كه كتابها در اين موضوع نوشته شده و تفصيل اين مطالب مربوط بكتب مبسوطه ديگر است و علامه تهرانى صاحب الذريعه كتابى بنام (هدية الرازى الى مجدد الشيرازى) نوشته و در آن بسط كلام داده است. آن بزرگوار در شب چهارشنبه 24 شعبان 1312 بكسالت سل از دنيا رفت و جنازه اش را مردم با دوش از سامره به نجف اشرف كه بالغ بر چهل فرسخ است حمل كردند و در صحن شريف مقبره جنب باب طوسى دفن نمودند.

حاج ميرزا محمدحسن بن ميرزا محمود بن محمد اسماعيل حسينى شيرازى (ف. 1312 ه.ق)، از علماى عاليقدر شيعه. ميرزا در اوايل زندگى در سال 1248 ه.ق از مولد خويش شيراز به اصفهان آمد و نزد علماى آن شهر به تحصيل علوم عقليه و نقليه پرداخت و از آنجا در 1259 ه.ق به عتبات رفت و نزد شيخ مرتضى انصارى به تلمذ پرداخت. در سال 1291 ه.ق در سامره اقامت نمود و در آنجا به تدريس و تعليم مشغول بود تا اينكه در 1312 ه.ق بدرود حيات

گفت و جنازه اش را به نجف حمل كرده و به خاك سپردند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (310 -304/ 5)، الذريعه (91/ 24 ،227/ 6)، ريحانه (68 -66/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 441 -436/ 14)، كارنامه ى بزرگان (393)، الكنى و الالقاب (223 -222/ 3)، لغت نامه (ذيل/ حسن شيرازى)، معجم المؤلفين (293 -292/ 3)، مكارم الآثار (890 -883/ 3)، ميرزاى شيرازى.

شيرازي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله شهيد سيد حسن شيرازي : سال 1345 قمري با ولادت طفلي مبارك از اين نسل پاك خاندان شيرازي ها با ريگر به خود باليد و مردمان بسياري را به دعاي شكر وادار كرد .

پس از گذراندن دوران كودكي در جوار بارگاه اميرالمومنين عليه السلام عشق به مكتب اهلبيت عليهم السلام سيد حسن را به تحصيل در علوم حوزوي كشانيد تا با اقتدا به اجداد پاك و مطهرش آينده اي روشن را براي خود رقم زند . سالها گذشت و او روح و جانش را با اشتياق در زير آّبشار علوم آل الله شستشو داد تا مفتخر به اجتهاد گرديد آن شهيد والا مقام در حيات پر افتخارش در ممالك متعددي از جمله سوريه و لبنان و عراق و مصر سعي وافر در خدمتي خالصانه به اسلام نمود و سالياني دراز دليرانه به مبارزه با ظلم وستم پرداخت و بارها تا مرز شهادت پيش رفت

او در عراق با انتشار مجلات و تاليف كتب مختلف به زبان عربي ضمن ايجاد تحول در نحوه فراگيري ادبيات عرب نقشي سبز در اعتلاي سطح فرهنگي مردم شيعه عراق ايفا نمود در همين سالها به مخالفت با جريانهاي ضد ديني كه در

عراق شكل ميگرفت ميپرداخت و مقالالت كوبنده اي را منتشر ميساخت.

در سوريه با تاسيس حوزه علميه زينبيه خدمت بزرگي به مسلمانان اين كشور نمود و در همين راستا توانست با فعاليتهاي گسترده و نگرشي عالمانه در راستاي اصلاح فرقه هاي علي اللهي و اهل حق كه از عقايد منحرفي برخوردار بودند خدمت شاياني از خود به يادگار گذارد .

ايشان در لبنان با تاسيس پايگاه علمي و فرهنگي و سازماني به ام جماعة العلما برگ زرين ديگري بر افتخارات خود افزود و همچنين تاسيس مدرسه الام المهدي از ديگر اقدامات ايشان بود در لبنان.

چندي بعد به دعوت بازرگان مهاجر لبنانب به كشور ساحل عاج رفته و در اندك زمان توقف خود در انجا اقدام به ساهت بناي مركز اسلامي نمود

ايشان همچنين در نبرد با حزب بعث كه در سوريه شكل گرفته بود به مبارزه علني و آگاهي بخشي به توده هاي مردم روي آورد و در اين راهم متحمل سختيهاي بسيار گشت . اما سرانجام در روز جمعه 12 ارديبهشت سال 59 انگاه كه تصميم داشت در مجلس يادبود شهيد محمد باقر صدر شركت كند مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسيد و پيكر ايشان پس از انتقال به قم و خواندن نماز توسط آيت الله العظمي مرعشي نجفي در صحن حرم حضرت معصومه سلام الله عليها به خاك سپرده شد

شيرازي، سيد عبدالهادي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرحوم آيت الله حاج سيد عبد الهادي شيرازي فرزند حجت الاسلام حاج ميرزا اسماعيل يكي از علما و مراجع بزرگ شيعه در قرن چهاردهم هجري است. معظم له فقيهي محقق مجتهدي اصولي و عالم به علم رجال و حديث بود. در سال 1305 در

عتبات متولد شد و در طفوليت از فيض پدر مرحوم گرديد. در شهر سامرا منزل ميرزاي بزرگ عموي پدرش نشو و نما نمود و از كودكي با مباني اسلامي آشنا شد. در نوجواني سالها از حضور حاج ميرزا علي فرزند امام مجدد مدارج علمي و معنوي را پيمود و از سن بيست سالگي رهسپار نجف اشرف گرديد و سالها از كرسي درس پر بركت آخوند خراساني، علامه يزدي، آقا شريعت اصفهاني و در سامرا از محضر حاج ميرزا محمد تقي شيرازي استفاده مي نمود وخود به مراتب علمي و عملي و اخلاقي ارتقاء يافت.

مرحوم آيت الله شيرازي حدود سي سال در رأس اساتيد بزرگ حوزه نجف معاصر با مرحوم آيت الله اصفهاني بود كه پس از فوت وي در جمله مراجع و علماي بزرگ قرار داشت و بعد از وفات مرحوم آيت الله بروجردي زعامت ومرجعيت شيعيان جهان و تصدي حوزه چندين ساله نجف به معظم له منتهي شد. مرحوم آيت الله شيرازي رسائلي در فروع و عبادات و كتابي به نام دار السلام و رساله براي عمل مقلدين خويش به رشته تحرير برد و در سال 1369 جهت معالجه چشم سفري به ايران نمود كه مورد استقبال علما و مراجع قرار گرفت و بعد از يك عمل جراحي مجددا به نجف اشرف مراجعت نمود. معظم له در اواخر عمر به علت مطالعه و تحقيق زياد متأسفانه بينائي خود را از دست داد و بعد از سالها تحقيقات علمي و خدمت به اسلام و مسلمين سرانجام در دهم صفر سال 1382 چند ماه بعد از فوت مرحوم آيت الله بروجردي جهان فاني را وداع نمود.

برگرفته

از كتاب :پايگاه شهير

شيرازي، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابومحمد، محمد حسن بن محمود بن اسماعيل حسيني شيرازي معروف به ميرزاي مجدد، معزّالدين و ميرزاي بزرگ شيرازي، مرجع تقليد شيعيان زمان خود و فقيه امامي بود كه در 15 جمادي الاولي سال 1230 ق در شيراز متولد گرديد. وي قبل از 20 سالگي، صاحب اجازه از سيدمحقق ميرسيد حسن بيدآبادي شد و در اصفهان به تحصيل پرداخت. از جمله استادان وي صاحب جواهر و صاحب انوارُ الفِقاهَه، محمد ابراهيم كلباسي، محمدتقي اصفهاني و علي تُستَري بودند. ميرزاي شيرازي پس از شيخ مرتضي انصاري، مرجع عالم اسلام گرديد و در حدود سي سال اين سمت را به عهده داشت. شاگردان زيادي در مكتب ميرزا كسب علم كرده اند كه از آن ميان حضرات آيات عظام: علامه سيدمحمد كاظم يزدي، آخوند خراساني، شيخ فضل اللّه نوري، ميرزا حسين نوري، سيدحسين صدر، ابراهيم دامغاني، سيد اسماعيل شيرازي و شريف جواهري را مي توان نام برد. از كارهاي بزرگ ميرزاي شيرازي، صدور فتواي تاريخي تحريم تنباكو در زمان ناصرالدين شاه قاجار به عنوان اولين مقاومت منفي مردمي در ايران عليه بيگانگان بود كه باموفقيت انجام شده است. از آثار اين مرجع بزرگ: كتابٌ في الطَّهارَه، نِجاةُ العِباد، رسالةٌ في الرَّضاع و رسالَةٌ في المُشْتَق مي باشد. ميرزا در سال 1312 ق در 82 سالگي در سامرا فوت نمود و در نجف اشرف به خاك سپرده شد.

شيرجعفري، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم شير جعفري

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

در سال1365هجري شمسي پس از اخذ مدرك ديپلم علوم تجربي از تهران براي ادامه تحصيل وارد قم شدم و دروس مقدمات را تا سه سال

در مدرسه علميه امام محمد باقر (ع) طي نمودم و سپس تا اتمام كفايتين را به صورت آزاد با دروس جنبي سپري كردم و پس ازآن چندين سال در دروس خارج فقه واصول اساتيدي چون :آيت الله جعفر سبحاني ،آيت الله مكارم شيرازي ،آيت الله شيخ جواد تبريزي و آيت الله وحيد خراساني شركت نمودم .

صابري، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد صابري

محل تولد : همدان

شهرت : صابري همداني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1302/1/1

زندگينامه علمي

آية الله احمد صابري همداني در سال 1302 روستاي بيوك آباد از توابع همدان و در ميان خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك پيامبر(ص ) به دنيا آمد. نام پدرش غياثعلي بود و روستاي او همواره زيستگاه علماي بزرگ بوده يكي از اجداد مادري ايشان حاج محمد شفيع بيوك آبادي كه رساله اي در عرفان نوشته و همچنين عارف بزرگ و فقيه بزرگوار مرحوم حاج محمد جعفر مجذوب در آنجا مي زيسته است . آية الله صابري همداني تحصيلات خود را از مكتب خانه آغاز كرد و پس از آن به دبستان رفت . دورة دبيرستان رانيز تا كلاس چهارم گذراند و كتب گلستان ، كليله و دمنه و... را به خوبي فرا گرفت . در سال 1319 به حوزه علميه همدان عزيمت كرد و در مدرسة آخوند سكونت داشت . او دروس دورة مقدمات و بخشي از دروس سطح را در همدان به پايان برد و سپس به علت تعطيلي بسيار حوزه علميه همدان و كمبود استاد به حوزه علميه مشهد رفت . در مشهد به نزد مرحوم حاج شيخ كاظم دامغاني رفت و نامة استاد خود حاج ميرزامحمدعلي دامغاني را به او نشان دهد. در

آن نامه درخواست شده بود كه وي در مدرسه مرحوم دامغاني به تحصيل ادامه بدهد. حاج شيخ كاظم دامغاني نيز وي را مورد احترام قرار داد و به او سفارش كرد به حوزه علميه قم برود؛ زيرا آن حوزه براي ترقي او مناسب تر بود. او نيز مدتي در مشهد ماند تا اينكه مقدمات سفر او به قم فراهم آمد. او در سال 1325 به حوزه علميه قم وارد شد و از محضر استادان آن ديار عالم خيز در رشته هاي فقه و اصول و فلسفه و تفسير و عرفان و... بهره هاي بسيار برد. او در سالهاي تحصيل خود بسياري از خطبه هاي نهج البلاغه را حفظ كرده بود. همچنين به ادبيات علاقه ويژه اي داشت و بسياري از اشعار فارسي و عربي را از بر كرده بود.آية الله صابري همداني در سالهاي تحصيل به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او دروس مقدمات و سطح خود را در حوزه علميه همدان در محضر استاداني چون حاج سيد مصطفي هاشمي ، حاج ميرزا محمدعلي دامغاني ، حاج شيخ محمد حسين بهاري ، حاج ميرزا ابوالقاسم رباني شاهنجراني ، حاج ميرزا اسدالله حجت و حاج شيخ علي انصاري به پايان برده بود. مدتي در مشهد به درس مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني رفت و سپس در قم در درس آية الله سلطاني طباطبايي (ره )، آية الله العظمي بروجردي (ره )، آية الله العظمي امام خميني (ره )، آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) و آية الله العظمي محقق داماد(ره ) حاضر شد و از آن بهره هاي بسيار برد وي همچنين مدت قابل توجهي از محضر حضرت آيت الله العظمي حاج سيد احمد خوانساري كسب فيض نمود. او در زمينة علوم عقلي نيز به محضر علامه سيد محمدحسين طباطبايي (ره ) رفت . همچنين

او در سالهاي تحصيل خود در دروس اخلاق امام خميني (ره )، حاج آقا حسين قمي (ره )، حاج آقارضا بهاءالديني (ره )، علامه طباطبايي (ره ) و آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) شركت مي كرد تا همواره علم خود را با عمل توأم سازد. همچنين همنشيني با شهيد آية الله مدني در شكل گيري شخصيت او بسيار موثر بود. آية الله صابري همداني در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و دروسي را كه آموخته بود، با آنها مباحثه مي كرد كه از ميان آنها از مرحوم آية الله احمدي ميانجي مي توان ياد كرد.آية الله صابري همداني تا به امروز خدمات بسياري در عرصه علم و فرهنگ به انجام رسانده است . او از نخستين سالهاي تحصيل خود، به امر تدريس اشتغال داشت و در حوزه علميه همدان و قم ، شاگردان بسياري را تربيت كرد. او كتب دورة مقدمات و سطح را تدريس كرده است .او در ايام تبليغ ، به مناطق گوناگون كشور سفر كرده و ضمن ارشاد گروههاي گوناگون مردم ، در بسياري از مناطق مسجد يا حسينيه بنا كرده است . همچنين براي تبليغ به كشورهاي استراليا، آذربايجان ، تركيه ، انگلستان ، اسپانيا، ايتاليا، يونان ، آلمان ، هلند، ژاپن ، چين ، پاكستان ، هندوستان و روسيه سفر كرده و در مجامع گوناگون به سخنراني پرداخته است . بسياري از اين تأليفات ايشان به زبانهاي لاتين و روسي ترجمه شده است .او همچنين مقالات فراواني به زبانهاي گوناگون و در زمينه هاي مختلف نگاشته كه برخي در مجله «حكومت اسلامي » به چاپ رسيده است وي تقريرات زيادي از اساتيدش نوشته كه به چاپ رسيده است. آية الله صابري همداني همواره در صحنه هاي گوناگون مبارزه با رژيم شاه حضور فعال داشته است . او در جواني با شخصيت نواب صفوي

و واحدي آشنا شده بود، همواره مي كوشيد كه روحية آن مبارزان را در خود بپروراند و حماسة ديني و مذهبي را با علم توأمان سازد. كتاب «از فيضية 42 تا فيضيه 57» از جمله كتابهايي است كه نقش بسزايي در نهضت اسلامي داشته و پس از پيروزي انقلاب بارها تجديد چاپ شده است . آية الله صابري دراين كتاب وقايع پانزده خرداد 1342 و بسياري ديگر از وقايع را با قلمي حماسي نگاشته ، به گونه اي كه هر خواننده اي با خواندن آن احساس شور و شعف بسيار مي كند. آية الله صابري همداني در سالهاي مبارزه بر ضد رژيم شاه ، همواره از خط امام خميني (ره ) دفاع مي كرده و در راه تحقق نظام اسلامي از هيچ گونه تلاشي دريغ نورزيده است . او پس از انقلاب نيز خدمات شاياني را به انجام رسانده است

صابوني نيشابوري، شيخ الاسلام، ابوعثمان اسماعيل

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(449 -373 ق)، محدث، مفسر، فقيه، اصولى، خطيب و واعظ. در بوشنج به دنيا آمد.نه ساله بود كه به دنبال قتل پدرش، كه از وعاظ بزرگ نيشابور بود، اولين مجلس وعظ را برقرار كرد. از ابوسعيد عبدالله بن محمد رازى و ابوبكر بن مهران و ابومحمد مخلدى و زاهر بن احمد فقيه سرخسى و ابوحسين خفاف و ابوالعباس تابوتى و ابوسعيد سمسار و ابوبكر احمد بن ابراهيم بن فرات و ديگران حديث روايت كرد. او در نيشابور و هرات و سرخس و حجاز و شام و جبال حديث شنيد و در خراسان و هند و گرگان و شام و حجاز و فلسطين حديث گفت. صابونى در معره ى نعمان با ابوالعلاء معرى ملاقات كرد. كتانى و على صصرى و بيهقى و محمد فراوى از وى روايت كرده اند. ابوبكر

بيهقى او را امام مسلمين تعريف مى كند و ديگران قدرت او در تفسير و حافظه ى سرشارش را تحسين كرده اند. به قول عبدالغافر، در «السياق» هفتاد سال وعظ گفت و بزرگان زمان همچون ابوطيب صعلوكى و استاد ابواسحاق اسفراينى و استاد ابوبكر بن فورك در مجلس وعظ او حاضر مى شدند. او بيست سال در جامع شهر خطبه خواند و اقامه ى نماز كرد.سرانجام در نيشابور درگذشت. وى تصانيف بسيارى از خود بجاى گذاشته است. از آثارش: «عقيده السلف»، «الفصول فى الاصول»، «الاربعين»، در حديث.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اسرار التوحيد، تعليقات (688)، الاعلام (198 / 7)، الاعلام بوفيات الاعلام (299 / 1)، انساب سمعانى (506 / 3)، ريحانه (198 / 7)، سير النبلاء (44 -40 / 18)، شذرات الذهب (283 -282 / 3)، العبر (294 / 2)، الكامل (81 / 8)، كشف الظنون (53)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم الادباء (19 -16 / 7)، معجم المؤلفين (276 -275 / 2)، النجوم الزاهره (63 / 5)، الوافى بالوفيات (144 -143 / 9)، هديه العارفين (210 / 1).

صاحب رياض، علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1231 -1161 ق)، علامه كبير، فقيه اصولى و عالم دينى. اصلش از اصفهان بود كه در كاظمين به دنيا آمد و در كربلا نشوونما يافت. او خواهرزاده، شاگرد و داماد محقق بهبهانى است و رد كنار وى در كربلا مدفون است. سيد محمد باقر حجه الاسلام و حاجى كرباسى و ملا محمد تقى برغانى و ملا صالح برغانى و شريف العلماى مازندرانى و شيخ احمد احسايى و سيد ابراهيم قزوينى، صاحب «ضوابط»، و شيخ ابوعلى رجالى از شاگردان وى بودند. وى در اصول پيشگام بود، ولى كتاب فقه

او يعنى «رياض المسائل» معروف به «شرح كبير» كه شرح «مختصر نافع» محقق حلى است، شهرتى همه گير پيدا كرد. از ديگر آثار وى: تكليف الكفار بالفروع»؛ حاشيه ى «حدائق» شيخ يوسف بحرانى، حاشيه ى «مدارك الاحكام»؛ حاشيه ى «معالم الاصول»؛ شرح «مفاتيح» ملا محسن فيض؛ «حجيت الاجماع و الاستصحاب».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (336 / 11 ،269 ،208 ،198 ،81 / 6 ،407 / 4)، ريحانه (372 -370 / 3)، گنجينه ى دانشمندان (324 / 6).

صاحب ضوابط الاصول، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1214- وف 1264 -1262 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در قزوين به دنيا آمد. با پدرش، كه از علماى بنام آن دوره بود، به كرمانشاه رفت و در آنجا مقدمات علوم دينى را آموخت. سپس عازم كربلا شد و نزد سيد على صاحب «رياض» و ملا محم شريف العملاى مازندرانى درس اصول را فرا گرفت. پس از آن به نجف رفت و در محضر شيخ على كاشف الغطاء و شيخ موسى كاشف الغطاء فقه آموخت. آن گاه به كربلا و نزد شريفه العلما بازگشت و علاوه بر حضور در درس ايشان خود نيز به تدريس مشغول شد و گويا بين هفتصد تا هزار نفر در نز او تلمذ مى كردند. از جمله مشهورترين شاگردان ايشان: شيخ زين العابدين بارفروشى مازندرانى و آقا جمال محلاتى و سيد اسدالله شفتى حجه الاسلام اصفهانى و شيخ مهدى كجورى و سيد حسين كوه كمرى و ميرزا محمد تنكابنى، صاحب «قصص العلماء»، و حاج محمد كريم لاهيجى و شيخ عبدالحسين تهرانى و ملا على كنى و ميرزا محمد حسن اردبيلى بوند. او بر اثر وبا درگذشت.قبر وى در نزديكى مشهد شريف حسينى است. از آثار وى: «ضوابط الاصول»،

در دو مجلد؛ «نتايج الافكار فى الاصول الفقه»؛ «رساله فى حجيه الظن»؛ «دلائل الاحكام فى شرح شرائع الاسلام»، در فقه از طهارت تا ديات؛ «مناسك الحج»؛ «رساله فى الغيبه»؛ «رساله فى صلاه الجمعه»؛ «رساله فى القواعد الفقهيه»؛ «رساله ى عمليه»، در طهارت و نماز.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (66/ 1)، اعيان الشيعه (205 -204/ 2)، دايره المعارف فارسى (1605/ 2)، الذريعه (43 -42 / 24 ،119 / 15 ،212 ،188/ 11 ،240 -239/ 8 ،276/ 6)، روضات الجنات (51 -47 / 1)، ريحانه (377 -376 / 3)، طبقات اعلام الشيعه 0 قرن 11 -10/ 13)، لغت نامه (ذيل/ ابراهيم قزوينى)، معجم المؤلفين (87/ 1)، مكارم الآثار (526 -518/ 2)، هديه الاحباب (176)،

صاحبي فرد، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر صاحبي فرد

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

بعد از اتمام دوره ابتدايي دوره دبيرستان (نظام قديم) را شبانه در دبيرستان محمديه كاشان گذراندم و درسال 1352 بعد از آشنايي با يكي از دوستان طلبه در كلاس درس دبيرستان علاقه ام به دروس حوزوي تقويت شده بالاخره در همان سال دروس مقدمات را شروع كردم ؛ تا سال 1357 در مدرسه علميه امام خميني (ره) و مدرسه علميه مرحوم آيت الله يثربي بوده و از محضر بزرگاني چون حضرات آقايان صبوري ، اسلامي تبار ، مناقب (قدس سرهم) و جناب آقايان حضرات خراساني ، علم الهدي ، صراف زاده و ... بهره بردم و از تفسير مرحوم آيت الله نجفي در كاشان استفاده نمودم . در سال 1357 به حوزه مقدسه قم مشرف شدم و در مدرسه مهديه در خيابان 19 دي ساكن

شدم و بقيه دروس سطح را نزد بزرگاني چون مرحوم آيت الله اعتمادي ، مرحوم آيت الله حرم پناهي ، مرحوم آيت الله ستوده ، و نيز حضرات آقايان حسيني كاشاني و شريفي نياسري و عماني و اشعري (محمد حسين) استفاده كردم .

در ضمن در سال 1359 به مدت يك سال به دعوت يكي از دوستان در مدرسه اماميه شهركرد مشغول به تدريس مقدمات شدم .حدود سال 1361 به درس خارج فقه و اصول رفتم و يك دوره درس اصول حضرت آيت الله مظاهري و مباحثي از درس آيت الله وحيد خراساني (مباحث الفاظ) و بخشي از مباحث اجتهاد و تقليد آيت الله تبريزي را شركت كردم و نيز از مباحث فقهي حضراتي چون آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله فاضل لنكراني بهره مند شدم و از حدود سال 1360 در درس تفسير حضرت آيت الله جوادي آملي شركت كردم .فلسفه (منظومه) را نزد حضرت آيت الله گرامي و بخشي از اسفار را در نزد حضرت آيت الله انصاري تلمذ كردم .از سال 1363 در فكر حفظ قرآن افتادم و بحمد الله و المنه اين كار كه بايد حدود 1370 به پايان مي رسيد به علت وقوع حادثه اي به تاخير افتاد و بحمد الله سال 1373 به انجام رسيد .

از آنجا كه به كارهاي قرآني علاقمند بودم اولين نكته ناب قرآني درسال 1374 به ذهنم خطور كرد و به پيشنهاد دوستان اولين قلم زني را شروع كرده و كتاب «اتمام حجتي ديگر يا اجر رسالت» را به لطف خداوند به رشته تحرير درآوردم .

به علت تدريس دانشگاه و تشويق حضرت حجت الاسلام حاج

محسن قرائتي كار قرآني در باب تاريخ اسلام را انجام دادم كه نتيجه آن كتاب تاريخ اسلام در قرآن است كه در سال 1381 از چاپ خارج شد همچنين به دنبال رهنمود مقام معظم رهبري در نام گذاري سال 1379 به نام امير مومنان سلام الله عليه ، آيات درباره آن حضرت به صورت يك مجموعه در آمد تا اينكه در سال 1382 مزين به زينت طبع گرديد و در همان سال چاپ دوم آن نيز صورت گرفت .

در سفر بيت الله الحرام با توطئه وهابيت كه بدترين تبليغات عليه تشيع صورت مي گرفت بيشتر آشنا شده و با رهنمود دوستان در بعثه مقام معظم رهبري در مكه مكرمه و هدايت حضرت آيت الله سبحاني نقدي بر كتاب تهاجمي «اهلبيت از خود دفاع مي كنند» به نام «اهلبيت از دين دفاع مي كنند» با كمك يكي از دوستان انجام شد . اين كتاب درسال 82 در شبكه اينترنت ، سايت ولي عصر (عج) قرار گرفت و مورد استقبال قرار گرفت و در تابستان 1383 به چاپ رسيده و الان در آستانه چاپ دوم قرار دارد .

و بالاخره توفيق ديگر قرآني كه خداوند به اين حقير داد بررسي آيات مربوط به حضرت زهرا سلام الله عليها و به نام مبارك آن حضرت 135 آيه درباره اين بانو در يك مجموعه جمع آوري شد كه در نوع خود كم نظير يا بي نظير است و الان مشغول دو كار قرآني ديگر هستم يكي مكالمات و گفتگوهاي بعد از مرگ در قرآن و ديگر خيرات و مبرات از منظر قرآني كه تقريبا حدود 80% كار آنها نيز انجام

شده است .

اكنون نيز برنامه هاي تدريس در حوزه و آموزش متوسطه و برنامه هاي قرآني در شهرهايي چون كاشان و ساوه دارم .

صادقي اردستاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد صادقي اردستاني

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/7/1

صادقي فدكي، غلام عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد غلامعباس صادقي فدكي

محل تولد : فدك شهرستان خواف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد غلامعباس صادقي فدكي به شهرت سيد عباس رضوي در فروردين 1339 در روستاي فدك از توابع شهرستان خواف (خراسان رضوي) در خانواده اي كشاورز متولد شدم. پس از پايان تحصيلات ابتدائي پدرم مرحوم كربلائي سيد حسين مرا براي تحصيل علوم ديني به شهرستان تربت حيدريه آورد و در مدرسه هراتي به سرپرستي شيخ عبدالله امامي از علماي دانشمند و خليق مشغول شدم. نزديك به يك سال در تربت بودم. مرحوم امامي بيشتر به تربيت و تهذيب اخلاق طلاب توجه داشت و به مناسبتها طلاب را از درسها و اندرزهاي اخلاقي مستفيد مي ساخت. بخشي از ادبيات از جمله: نصاب الصبيان و بخشي از جامع المقدمات را نزد استاد مرحوم شيخ حسن كله از علماي خليق و مهربان اين شهر خواندم. در سال 1350 به مشهد آمدم.

سكونتم به ترتيب در منزل آقاي قطميري شيرازى، مدرسه حاج حسن و مدرسه نواب بود و عمده درسها را در مدرسه آقاي موسوى نژاد مشغول بودم. مدرسه موسوى نژاد واقع در كوچه مير علم خان از مدارس منظم و تحت برنامه بود كه افزون بر برنامه هاي درسي برنامه هاي جنبي سودمندي را مانند درس اخلاق، عقايد، حديث، در آن گنجانده بود. مدت دو سال1365 الي 1367 در پژوهش تفسير راهنما شركت داشته و به همراه آقاي محمدحسن نجفى، محمد صادق مزينانى، سيد عباس ميرى دو

دفتر از دفاتر آقاي رفسنجاني از سوره يونس الي سوره احزاب و سبا را تنظيم كرده ايم.از سال 1364 با موسسه اميرالمومنين(ع) به سرپرستي آيت الله موسوى اردبيلي در كار پژوهشهاي علوم قرآني مشاركت داشته ام. كار اين موسسه تصحيح و تكميل پژوهشهاي قرآني بود كه پيش از انقلاب توسط آقاي بهشتى، مهدوي كنى، زنجانى، موسوى اردبيلي و... انجام يافته و پس از انقلاب آقاي اردبيلي فيش هاي كار شده را به قم آوردند و ما با مشاركت گروهي از فضلا از جمله آقاي اميرعلي خادم عليزاده و آقاي عادل نيا آن را كامل كرديم. از سال 1361 تاكنون به همراهي برادران محمد حسن نجفى، سيد عباس ميرى، محمد صادق مزينانى، عبدالرضا ايزد پناه و سيد عباس صالحي و... مجله حوزه را بنا نهاده و تا كنون در اين مجله پژوهشى، تبليغي به كار تحقيق و تاليف مشغول هستم و تاكنون چندين مقاله از اينجانب در مجله حوزه، مجله فقه و ديگر مجلات به چاپ رسيده است.

صالحي مازندراني، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آية اللّه حاج شيخ اسماعيل صالحي مازندراني در سال 1312 ش. در يكي از روستاهاي قائم شهر در خانواده اي روحاني متولد شد.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : اسماعيل صالحي مازندراني فرهيختگان پرهيزكار بودند.پدر بزرگوارشان، مرحوم ملّا رحمت اللّه، يكي از روحانيون شريف و مورد احترام اهالي بود كه براي امرار معاش به كشاورزي هم مشغول بود. او در سال 1358 ش. در سن 72 سالگي دار فاني را وداع گفت و در زادگاهش «لَفُور» مدفون گرديد.مادر مكرّمه وي، عمّه خانم كُجوري، زني باتقوا و وارسته بود كه در تاريخ 1377 /

2 / 6 ش. به رحمت ايزدي پيوست و در زادگاهش به خاك سپرده شد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : اسماعيل صالحي مازندراني در سن پنج سالگي، با هدايت پدرش با كتاب عزير خدا «قرآن مجيد» آشنا شد و قسمتي از قرآن را نزد وي آموخت و قسمت عمده آن را بدون معلّم فرا گرفت و حتي بخش هايي از كلام الهي را حفظ نمود.ايشان در اين باره مي گويد:«به خاطر دارم كه در همان دوران كودكي، آياتي از قرآن كريم را براي بعضي از روستاييان از حفظ مي خواندم و مورد تشويق آن ها قرار مي گرفتم.» پس از آموختن قرآن مجيد و بعضي از كتب مذهبي و تاريخي و مقداري از جامع المقدّمات از محضر پدر بزرگوارشان، براي ادامه تحصيل علوم اسلامي با اشتياقي وصف ناپذير، عازم «بابل»، يكي از شهرهاي مازندران، شد و صرف و نحو و منطق را از اساتيد بزرگوار مدرسه «صدر» آموخت.آن گاه به تهران عزيمت كرد و حدود دو سال در تهران مشغول تحصيل بود. سپس عازم قم شد و حدود هفت ماه در مدرسه فيضيّه اقامت داشت. عشق به تحصيل چنان او را فراگرفته بود كه فقر و سختي هاي طاقت فرساي آن روزها را به راحتي تحمّل مي كرد.در اين باره مي گويد:«ايّامي بر ما گذشت كه امكان به دست آوردن نان، حتّي به اندازه رفع گرسنگي هم، فراهم نبود؛ امّا تحمّل آن براي كساني كه شيداي تحصيل علوم و معارف ديني بودند، چندان مشكل نبود.»تلاش و جدّيت در تحصيل و مطالعه مداوم، غالب اوقاتش را پر كرده بود؛ به گونه اي كه زمان تحصيل و تدريس در شبانه روز به بيست ساعت مي رسيد.استعداد سرشار و روح

كنجكاوش به حدّي بود كه از محضر استادي به محضر استادي ديگر حاضر مي شد تا مراحل كمال و معرفت را با اخلاص طي كند.دقّت نظر وي به گونه اي بود كه يكي از مدرّسان بزرگ حوزه، فرموده است: «من در عمرم طلبه اي دقيق النّظر مانند ايشان نديدم.» اين زماني بود كه به تحصيل درس منطق مشغول بود و با سؤال هاي پي در پي استاد را به اعجاب وامي داشت.اوايل سال تحصيلي 1333 ش. عازم مشهد مقدّس شد و سطح عالي و مقداري از دروس خارج فقه و اصول را از محضر اساتيد و بزرگان حوزه علميه مشهد فرا گرفت؛ از جمله اساتيد وي، استاد عالي قدر و صاحب فضائل، حضرت آية اللّه حاج شيخ هاشم قزويني (ره) بود. مرحوم آية اللّه قزويني علاوه بر اين كه در فقه و اصول، استادي ماهر و خبير بود، در تربيت و تزكيه شاگردان نيز نقش به سزايي داشت.پس از حدود شش سال تحصيل و اقامت در جوار بارگاه حضرت علي بن موسي الرّضا(عليه آلاف التحيّة والثناء) در سال 1339 ش. براي ادامه تحصيل عازم قم شد و در حوزه مقدس آن جا در جوار مرقد مطهّر حضرت فاطمه معصومه (س) تحصيل و تدريس را پي گرفت.خاطرات و وقايع تحصيل : اسماعيل صالحي مازندراني درباره اتفاقات دوران تحصيليش اين چنين فرموده است:«هنگامي كه به سنّ ده سالگي رسيدم، در خود احساس عجيبي يافتم كه هر طور شده به مناطق بزرگ تري رفته و به فراگيري علوم اسلامي بپردازم. و خود را در راهِ رسيدن به علم مشتعل يافتم و به همين مقصود به اصرار، از پدرم خواستم كه مرا به بابل، شهري كه

در آن زمان در حدّ خودش داراي حوزه علميه نسبتاً بزرگي بود، ببرد. پدرم وقتي ديد كه تمام وجودم از عشق به تحصيل شعله ور شده است و حتي يك لحظه تاب توقف ندارم، مرا به بابل برده و نزد مرحوم آية اللّه شيخ امان اللّه كريمي (ره) ، كه عالمي زاهد و وارسته بودند، سپرد. مرحوم آية اللّه كريمي (ره) چون عالمي عامل بودند، در تربيت من نقش مهمّي ايفا كردند و بسياري از احكام اسلامي و ديني كه مورد نيازم بود، به من ياد دادند.» فعاليتهاي ضمن تحصيل : اسماعيل صالحي مازندراني (ره) ، به مناسبت هاي مختلف بارها اظهار مي داشت كه اگر علما و روحانيّون عذري ندارند، خود را با پوشيدن لباس مقدّس روحانيّت مزيّن كنند؛ زيرا اين لباس و عمامه، خود به خود اثر دارد و ديگران را به مسير حق هدايت مي كند. از اين رو، خود وي در سال 1332 ش. در حالي كه كمتر از بيست سال داشت، لباس مقدّس روحانيت را پوشيد و به كسوت عالمان دين در آمد.استاد آية اللّه صالحي مازندراني طبق معمول حوزه علميه قم، هر چهارشنبه، در پايان درس خارج فقه و اصول با بيان آيه اي از قرآن مجيد يا روايتي از امامان معصوم (ع) ، نكات بسيار آموزنده اخلاقي را متذكّر مي شد و راه تهذيب و تزكيه نفس را در كنار تحصيل دانش، به شاگردان مي آموخت.استادان و مربيان : اسماعيل صالحي مازندراني علاوه بر اساتيدي كه در بابل و تهران و مشهد مقدس داشت، در حوزه علميه قم نيز از محضر حضرات آيات و اساتيد گرانقدر بهره مند شد كه بعضي از آن بزرگان عبارتند از:.1

حضرت آية اللّه العظمي بروجردي (ره) ؛.2 مجاهد بزرگ، حضرت آية اللّه العظمي امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران؛.3 حضرت آية اللّه حاج ميرزا هاشم آملي (ره) ؛.4 حضرت آية اللّه العظمي گلپايگاني (ره) ؛.5 علّامه بزرگوار حضرت آية اللّه حاج سيد محمد حسين طباطبائي (ره) ؛.6 حضرت آية اللّه محقّق داماد (ره).همسر و فرزندان : در سال 1338 ش. در حالي كه كمتر از 26 بهار از عمر شريف اسماعيل صالحي مازندراني مي گذشت، با خانواده اي نجيب، متدين و اهل علم از اقوام نزديك خود وصلت كرد.همسرش زني مؤمن، فداكار، متدين، صبور و عاشق اهل بيت (ع) است؛ به گونه اي كه وي بارها مي فرمود: «من به عشقي كه او به اهل بيت عصمت و طهارت دارد، رشك مي برم.»آنچه شايان ذكر است، همراهي دلسوزانه همسرش در مراحل مختلف زندگي با او است؛ چه در دوره ستم شاهي كه ايشان گاهي در زندان و گاهي در تعقيب بود؛ چون علاوه بر وظيفه مهم خانه داري و دفاع از هجوم دژخيمان ساواك، نگهداري و تربيت فرزندان را در آن برهه حساس بر عهده داشت و در برابر مشكلات ايستادگي مي كرد؛ و چه در بعد از پيروزي انقلاب اسلامي كه همواره يار و مددكار همسر خود بود.حضرت آية اللّه صالحي مازندراني پس از ازدواج، با اين كه مدّت زيادي در منزل استيجاري زندگي مي كرد و براي امرار معاش در مضيقه بود، با جدّيت بيشتري به ادامه تحصيل پرداخت و هيچ مشكلي او را از هدف باز نداشت.يكي از فرزندانشان مي گويد: به ياد دارم در يكي از سفرهاي ايشان به مناطق مختلف شهري و روستايي، كه با او همراه بودم،

در يكي از مناطق هنگام نماز، ايشان از امام جماعت مسجد - كه يك طلبه جواني بود - با اصرار خواست كه امامت جماعت را بر عهده بگيرد و او به همان طلبه اقتدا كرد و با اين عمل، موقعيّت آن روحاني را در آن محل بالا برد؛ و بدين وسيله به ديگران فهماند كه روحاني محلّ، عزيز و مورد احترام است.زمان و علت فوت : اسماعيل صالحي مازندراني پس از عمري تلاش و كوشش در راه تعليم، تربيت، تهذيب و تزكيه نفس، احياي دين و قرآن و فقاهت، سرانجام صبح جمعه 9 شهريور 1380 ش. در سن 68 سالگي در زادگاهش دعوت حق را لبّيك گفت و به ملكوت اعلي پيوست. فقدان او شكافي در عالم اسلام و روحانيّت پديد آورد كه پر شدن آن آسان نيست.پيكر مطهّر وي روز يك شنبه، 11 شهريور 1380 (13 جمادي الثاني 1422 ق.) با حضور هزاران تن از مردم مسلمان ساري تشييع شد.در قم نيز پيكر پاك آن عالم ربّاني و فقيه صمداني در ميان جمع زيادي از علما و فضلا و طلّاب و مردم اندوهگين قم با عظمت و احترام زيادي از مسجد امام حسن (ع) تا حرم مطهّر حضرت معصومه (س) تشييع و در صحن مطهّر با حضور انبوهي از علما و مردم به امامت آية اللّه جوادي آملي بر پيكر پاكش نماز خوانده شد و در سمت قبله مسجد طباطبائي نزديك در ورودي به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : از آن جا كه «ديانت عين سياست و سياست عين ديانت است»، اسماعيل صالحي مازندراني در كنار تحصيل و تدريس و تأليف،

در فعاليت هاي سياسي نيز حضور داشت؛ بلكه آن را وظيفه شرعي خود مي دانست و از همان دوران جواني، يعني در سال هاي 1331 - 1332 ش. با رفت و آمد به منزل مرحوم آية اللّه كاشاني در تهران، با مسائل سياسي كشور آشنا شد.در بعضي از جلسات مخفي، كه شهيد بزرگوار نوّاب صفوي (ره) سخنراني مي كرد، حاضر بود و نيز در متن مبارزات مردمي عليه رژيم ستم شاهي پهلوي قرار گرفت. خاطرات خوبي از كودتاي ننگين آمريكايي 28 مرداد و خيانت ملّي گرايان را در ذهن داشت. با شروع نهضت امام خميني در سال 1342 در صف مبارزان و روحانيان وفادار امام خميني قرار مي گيرد و در اين راه رنج ها و تلخي هاي فراواني را به جان مي خرد؛ امّا هرگز خستگي به خود راه نمي دهد.با شركت فعّال در حركت هاي سياسي و مبارزاتي و حضور در بعضي از جلسات مخفي علماي آن زمان، بسياري از اعلاميه هايي را كه بر ضد رژيم ظالمانه پهلوي بود، امضا كرد.سال 1353 ش. هم زمان با دستگيري و تبعيد عدّه اي از مدرّسان عالي قدر، ايشان نيز دستگير و راهي زندان شد. در سال هاي 1353 و 1354 ش. در زندان هاي مختلف، از جمله: زندان ساواك و شهرباني قم، قزل قلعه(انفرادي و عمومي)، اوين و قصر، زنداني مي شود.آية اللّه صالحي مازندراني، پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سمت هاي مختلفي، چون: دو دوره نمايندگي مجلس خبرگان رهبري از استان مازندران و حضور در مسئوليت قضاوت در برهه اي از زمان، در خدمت نظام جمهوري اسلامي بودند. علاوه بر اين، هيچ گاه از تعليم و تربيت و هدايت مردم در مسير انقلاب غافل نبود و در مناسبت هاي مختلف با صدور

اطلاعيّه و يا به حضور پذيرفتن اقشار مختلف مردم و بيانات و رهنمودهاي سازنده، نقش مهمّي در رشد و تعالي و هدايت آن ها در اين راه ايفا نمود.فعاليتهاي آموزشي : اسماعيل صالحي مازندراني حدود 40 سال در حوزه علميه قم به تدريس فقه و اصول و ديگر علوم اسلامي مشغول بود.بعضي از كتاب ها يا علومي كه تدريس نمود، عبارتند از:.1 كفاية الاصول، از آخوند خراساني (ره) ؛.2 شرح تجريد الاعتقاد(كشف المراد علّامه حلي (ره) )؛.3 دو دوره كتاب حكمت شرح منظومه ملا هادي سبزواري (ره) ؛.4 نهاية الحكمة، از علامه طباطبائي (ره) ؛.5 برخي از مجلّدات اسفار ملّا صدرا (ره) ؛.6 يك دوره خارج قضا، خمس، وكالت و كفايت، از كتاب «تحريرالوسيله» تأليف امام خميني (ره) ؛.7 و از سال 1358 ش. تا آخر عمر شريفشان به تدريس «خارج فقه و اصول» اشتغال داشت و بعضي از روزها را به تدريس «تفسير قرآن» و «اخلاق» اختصاص داده بود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : اسماعيل صالحي مازندراني با شروع مجدّد و اوج گيري نهضت امام خميني (ره) در سال 1356، ايشان نيز با صدور اطلاعيه اي در همان ايّام به مناسبت حمله ددمنشانه رژيم منحوس پهلوي به حوزه علميه قم، حمايت بي دريغ خود را از انقلاب بي نظير امام خميني و عشق سوزاني كه به شخصيت والا و بي بديل امام داشت، آشكار نمود.ايشان در طول بيش از بيست سال بعد از پيروزي انقلاب اسلامي هرگز خود را از نظام مقدس جمهوري اسلامي جدا ندانست؛ بلكه با حمايت هاي خود و پشتيباني از ولايت فقيه، موجب تقويت نظام بود.شاگردان : اسماعيل صالحي مازندراني در مدت تدريس، شاگردان زيادي پرورش

داد كه بيشتر آن ها در قيد حيات هستند و در مسئوليت هاي مهمّ ديني و كشوري مشغول به خدمتند.بعضي از شاگردان وي عبارتند از:.1 حجة الاسلام و المسلمين محمّدي گلپايگاني، مسئول دفتر مقام معظّم رهبري؛.2 حجة الاسلام و المسلمين محسن قرائتي؛.3 حجة الاسلام و المسلمين مروي؛.4 حجة الاسلام و المسلمين ناطق نوري..5 حجة الاسلام و المسلمين سيد حميد روحاني، مؤلّف محترم كتاب «نهضت امام خميني (ره).»آرا و گرايشهاي خاص : اسماعيل صالحي مازندراني از همان ابتدا، همگام با تحصيل، در تهذيب و تزكيه نفس نيز كوشا بود و از اساتيد برجسته اخلاق كسب معنويت مي كرد و بر ملكات خوب نفساني خود مي افزود.وي به گونه اي خود را با ادب اسلامي مزيّن نموده بود كه هر كس با او همنشين مي شد، به ياد خدا مي افتاد و رنگ الهي مي گرفت.بعضي از سيره عملي و اخلاقي وي از اين قرار است:الف) توكّل به خدا و توسل به اولياي خدا :ايشان در تمام مراحل زندگي، بويژه در ايامي كه در زندان هاي رژيم منحوس پهلوي بود، به خدا توكّل داشت. ب) برپايي مجالس مذهبي : ايشان به سبب باورهاي ديني كه در عمق جانش ريشه داشت و عشق وافرش به اهل بيت (ع) ، در ايّام شهادت هر كدام از ائمه بويژه ايّام شهادت حضرت زهرا (س) در منزل خود مجلس عزا برپا مي نمود و خطبا و مرثيه خوانان به سخنراني و مرثيه خواني مي پرداختند. ج) عطوفت و مهرباني ايشان با همه مردم مهربان بود، امّا با كودكان عطوفت خاصي داشت.احترام به همسايه :او براي همسايه ها احترام ويژه اي قائل بود و هميشه با گرمي از آن ها استقبال مي كرد و در شادي و غم آن ها حتي الامكان

شركت مي نمود. اگر مصيبتي براي يكي از همسايگان پيش مي آمد، براي عرض تسليت به منزلشان مي رفت و در مجلس ختم آن ها شركت مي نمود.احترام به روحانيّت : استاد آية اللّه صالحي، براي همه مردم بويژه براي محصّلين علوم ديني و طلّاب احترام زيادي قائل بود.تواضع و وقار: آية اللّه صالحي در عين تواضع، بسيار با وقار بود؛ به طوري كه نه در دام هزل و شوخي هاي ناروا گرفتار آمد، نه در ورطه خودپسندي و كبر سقوط كرد.اعتدال در غذا و استراحت :ايشان در خوردن و خوابيدن بسيار كم مؤونه بود؛ هميشه كم غذا مي خورد؛ با اين كه هيچ بيماري نداشت. معتقد بود كه بسياري از بيماري ها از زياده روي در خوردن پيدا مي شود.وارستگي: تمام سعي و كوشش ايشان اين بود كه به تمام احكام نوراني اسلام، عمل كند و لذا هميشه بهداشت و نظافت فردي را به خوبي مراعات مي كرد.آثار : احكام جوانان و نوجوانان ، استفتاءات ، رساله توضيح المسائل ، مفتاح البصيرة في فقه الشريعة(شرح عروة الوثقي ، مناسك حج

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

صالحي نجف آبادي، نادعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نادعلى صالحي نجف آبادي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/2

زندگينامه علمي

اينجانب ناد علي صالحى فرزند حيدر علي به شماره شناسنامه 910متولد 1337در نجف آباد به دنيا آمدم. تا ششم ابتدائي قديم را خواندم.از سال 1350وارد حوزه علميه شدم و در مدرسه الحجه نجف آباد به تحصيل علوم ديني پرداختم در آن حوزه ادبيات و صرف و نحو را در محضر آية الله ايزدي رحمة الله عليه فرا

گرفتم و پس از شركت در امتحان عمومي حوزه علميه قم و قبولي در رتبه يك درسال 1353 وارد حوزه علميه قم شدم و شرح لمعه را در محضر حجة السلام مروي و رسايل را در محضر آية الله صالحي نجف آبادي در مدت چهار سال به اتمام رساندم و هم چنين كفاية را نزد آية الله ستوده و استاد بزرگوار جناب آقاي باقري حاجي آبادي به اتمام رساندم. از سال 1357، سال پيروزي انقلاب تا 1359باز به تحصيل بعضي از بخش هاي مانده از درسهاي قبل پرداختم و ضمنا به درس آية الله نوري همداني از قبل از 1357 به بررسي مسايل اقتصادي مربوط مي شد نيز حاضر مي شدم وسال 1360به عنوان مدير مدرسه الحجة نجف آباد به تحصيل و تدريس و مديريت مدرسه اشتغال داشتم از 1361به بعد تا 1372به ترتيب به درس خارج مشغول بودم و از محضر اساتيدي هم چون:

1-آّية الله منتظري 2-آية الله فاضل لنكراني 3-آية الله صانعي 4-آية الله صالحي نجف آّبادي استفاده كردم ضمنا در درس تفسير آقاي جوادي آملي نيز حاضر مي شدم. از سال 1369تاكنون به كار تحقيقي روي آورده ام نتيجه آن تاكنون هفت جلد كتاب بوده و حدود شصت مقاله در زمينه هاي مختلف و نيز ارائه مشاوره در مجله معارف اسلامي وابسته به دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم كه در حدود 20شماره چاپ شده است. هم اكنون نيز به دنبال تدوين كتابهاي ديگر مانند خانواده بهتر زندگي بهتر، گنجينه حكمت ج 2 ، بازكاوي اعتقادات شيعه در منابع عامه و غيره هستم. در سال 1371مدارج علمي خارج

يك را گرفته ام در رتبه 2 شهريه مي گيرم و بيشتر از راه فروش كتاب ارتزاق مي كنم.

صالحي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعباس صالحي

زندگينامه علمي

از سال 1351 وارد حوزه علميه مشهد شدم . دروس مقدماتي ، سطوح مقدماتي و عالي را در حوزه علميه مشهد گذراندم . از سال 60 به حوزه علميه قم عزيمت كردم و دروس خارج را تا سال 68 در آن حوزه گذرانيده مجددا به مشهد عزيمت داشته و در دروس خارج اساتيد مشهد ادامه تحصيل دادم و در سال 76 مجددا به حوزه علميه قم مراجعت تحصيلي و علمي داشتم .

دروس مقدماتي را در مدرسه آقاي موسوي نژاد و دروس سطح را در خدمت آقايان حضرات صالحي ، مدرسي و فلسفي گذرانيدم . در حوزه علميه قم از دروس حضرات آيات وحيد خراساني، شيخ جواد تبريزي بهره مند شدم . پس از عزيمت از مشهد در دروس حضرات آيات زنجاني و علم الهدي شركت كرده ام .

در مباحث فلسفي از حضرات اساتيد ابراهيمي ديناني ، انصاري شيرازي و حسن زاده آملي بهره بردم .

از ابتداي ورود در حوزه ، فعاليت هاي تدريس داشته ام از جمله مكرر اصول فقه ، شرح لمعه ، معالم و مكاسب را تدريس كرده ام .

در سال 67 _ 65 سردبير مجله حوزه و در سال 76 _ 73 مسئول دفتر تبليغات اسلامي خراسان بوده ام . از سال 76 تا كنون در سه دوره متوالي عضو هيات مديريه دفتر تبليغات اسلامي (و سپس عضو هيات امناي آن) بوده ام .

از سال 76 مدير مسوول نشريه پژوهش هاي قرآني و از همان سال عضو

هيات تحريريه نشريات فقه اهل بيت و كاوش فقه در فقه اهل بيت بوده ام .

هم چنين از سال 78 مدير مسوولي و سردبيري نشريه پگاه را بر عهده داشته ام كه تا كنون 176 شماره از آن منتشر شده است .

از سال 61 در مجله حوزه به عنوان يكي از نويسندگان آن مشغول به فعاليت بوده ام همچنين از همكاران تفسير راهنما از ابتداي فعاليت تا مراحل پاياني آن بوده ام ضمنا در پاره اي از پروژه ها و فعاليت هاي علمي ، در مديريت و يا در طراحي آن نقش هايي داشته ام چون : كاربرد دانش اصول در فقه و ...

صحتي سردرودي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صحتي سردرودي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

پدرم عبدالعظيم صحت ، پسر حاج الله وردي خان مشهور به حاج آقا عمو ، معلم اول نگارنده ، عارفي است ، پاكباخته كه دراين سراي خاكي جز عبادت خدا كس و كاري ندارد . سال 1343 شمسي درسردرود تبريز زاده شدم، از هفت سالگي همراه با آموزش رسمى، قرائت قرآن، آداب و اخلاق را از دانشوران ديني سردرود و بيش از همه از محضر محمدتقي محمدي و ميرزا مجيد قنادي كه روزانه درس ترجمه قرآن داشت ياد گرفتم. سال 56 هنگام تعطيلات نوروزي به قم آمدم تا در«دارالتبليغ» اسم نويسي كرده مشغول تحصيل دروس حوزوي شوم، اما چون خرد سال بودم و سال تحصيلي هم رو به پايان بود به تبريز برگشتم تا يكي دو سال در آنجا ادامه تحصيل دهم.در تبريز و بناب «مقدمات» و اندكي از «سطح» را

پيش استادان بزرگوارم ابراهيم وثوقي و سيد مهدي مرعشي و عبدالمجيد بنابي آموختم و بيشتر از استاد سيد مهدي مرعشي بهره بردم در همان ايام تا جاييكه مي توانستم با نهج البلاغه انس و الفتي داشتم و چندين سال در برخي جلسات مذهبي آن را ترجمه و توضيح مي دادم. كم كم عاشق نهج البلاغه شدم و هميشه مي گشتم كه استادي پيدا كنم تا چنان كه بايسته است با نهج البلاغه آشنا شوم در تبريز و بناب پيدا نكردم و با همين آرزو درسال 1369 به شهر قم هجرت كردم. اما افسوس كه در قم هم نهج البلاغه متروك و غريب است و تا حال نديده ام كه كسي آن را جدي بگيرد و تدريس كند.در قم به هر درسي سري زدم و پس از اتمام «سطح» در محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات پاياني و اعتمادى، مدت سه سال از درس «اصول» آقاي مكارم شيرازي و اندكي از درس «فقه» ميرزا جواد تبريزي و ... بهره مند بودم، بيش از پنج سال در تفسير آقاي جوادي آملي و يكسال در درس استاد حسن زاده آملي كه در مسجد معصوميه كتاب «مصباح الانس» را شرح مي داد شركت جستم.از نوجواني گاه گاهي شعر مي سرودم و هنگامي كه در تبريز بودم، به طور مرتب در جلسات هفتگي انجمن ادبي شهريار، و ديگر انجمنها شركت مي كردم و اشعارم را مي خواندم و گاهي نيز مورد تشويق برخي از اساتيد واقع مي شدم و از آرا و انديشه هاي آنها همواره راه مي جستم كه بايد از استادان بزرگوارم در اين وادي نيز ياد كنم كه

هر يك زماني ماه مجلس بودند. از آن ميان نام و ياد استاد دكتر پديده (ره) و استاد يحيي شيدا و استاد محمد عابد را هميشه در خاطر دارم.

صحفي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد صحفي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/1/1

زندگينامه علمي

دوره مقدماتي (ادبيات عرب ، منطق و معاني بيان) را در مدرسه ناصريه مقابل مسجد جمعه قم نزد اساتيد متعدد و مختلف گذراندم . قسمتي ازفقه را از محضر استاد فقيد شهيد صدوقي و سپس از محضر استاد آيت الله مشكيني و بخشي از اصول را از محضر استاد شهيد امام موسي صدر و آيت الله سلطاني و ديگر اساتيد استفاده نمودم . دردروس خارج آيت الله العظمي بروجردي و آيت الله العظمي امام خميني و ديگر مراجع را شركت داشته ام . از تفسير علامه فقيد طباطبايي و دروس علامه بزرگوار نيز استفاده كردم .

صدر عاملي كاظمي، ابومحمد حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1272 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، محدث، رجالى و مورخ. در كاظمين، در خانواده اى كه اصلش از جبل عامل و سكونتش در اصفهان و مهاجرتش به عراق بود، به دنيا آمد. وى برادرزاده ى آيت الله سيد صدرالدين عاملى كاظمى بود. در چهارده سالگى صرف و نحو معانى و بيان و بديع و منطق را فرا گرفت و تحصيل فقه را آغاز كرد در هيجده سالگى به نجف رفت و كلام و حكمت را از محمد تقى گلپايگانى آموخت، فقه خارج استدلالى را از شاگردان صاحب «جواهر» و اصول استدلالى را از شاگردان شيخ انصارى و علم حديث و رجال و رياضيات را از بزرگان وقت فراگرفت و قسمتى از علوم غريبه را نزد شيخ عبدالحسين هندى خواند.در 1297 ق از نجف به سامراء رفت و در حوزه ى درس ميرزاى شرازى به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در پايان 1314 ق

به كاظمين بازگشت و به تأليف و تدريس پرداخت. سيد صدر از مشايخ اجازه در زمان خود بود و جمع كثيرى از بزرگان همچون علامه سيد محمد مرتضى جنفورى هندى و شيخ مهدى بن شيخ محمد على ثقه الاسلام اصفهانى و آيت الله سيد صدرالدين صدر و آقا شيخ آقا بزرگ تهرانى و محدث قمى از وى داراى اجازه بودند. كتابخانه شخصى او يكى از ارزشمندترين كتابخانه هاى عراق بود. سيد حسن صدر بيش از صد اثر از خود به جاى گذاشت و كتاب «تأسيس الشيعه» خويش را مبتكرانه نگاشت و در اين كتاب بر اساس تواريخ و سير مورد اعتماد، ثابت و روشن نمود كه علماى شيعه در تأسيس و تأليف نحو و صرف و عروض و لغت و علوم بلاغت و كلام و فقه و اصول و تفسير و اخلاق پيشگام بوده و پيش از ديگران به تأليف و تصنيف پرداخته اند. مختصر اين كتاب «الشيعه و فنون الاسلام» است. از ديگر آثار وى: «نهايه الدرايه»، شرح و «جيزه ى» شيخ بهائى، در درايه الحديث؛ «ذكرى المحسنين»؛ «نزهه اهل الحرمين»؛ «وفيات الاعلام من الشيعه الكرام»؛ رساله اى در «رد وهابيت»؛ «سبيل الرشاد»، در شرح «نجاه العباد»، در سلوك و بيان طريق عبوديت؛ «سبيل النجاه»، در فقه معاملات؛«تكمله امل الآمل»؛ «جامع اخبار الغيبه»؛ «تبيين الاباحه للمصلين»؛ «تحصيل الفروع الدينيه فى فقه الاماميه»؛ «حدائق الوصول الى علم الاصول»؛ «مجالس المومنين»، در وفيات ائمه معصومين (ع)؛ «مختلف الرجال»؛ «مناقب آل الرسول من طريق الجمهور»؛ «خلاصه النحو»؛ «آداب الحج واسراره»؛ «انتخاب القريب من التقريب»، گردآورى نام محدثانى كه ابن حجر آنان را شيعه ذكر كرده است؛ «الدرر الموسويه فى شرح العقائد الجعفريه».

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (209 / 1)، الاعلام (240 -239 / 2)، اعيان الشيعه (330 -325 / 5)، تأسيس الشيعه (مقدمه 35 -1)، الذريعه (114 / 24 ،320 / 22 ،137 / 3 ،359 / 2 ،16 / 1)، ريحانه (425 -424 / 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 449 -445 / 14)، علماء معاصرين (175 -170)، لغت نامه (ذيل/ صدر)، معجم المؤلفين (300 -299 / 3)، مكارم الآثار (2019 -2015 / 6).

صدرالشريعه بخاري، جمال الدين عبيدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 747 ق)، فقيه حنفى، محدث اصولى مفسر حكيم طبيعيدان، نحوى، لغوى و اديب. مشهور به صدرالشريعه اصغر يا صدرالشريعه ثانى. در خانواده اى دانشور به دنيا آمد. علوم متداول و مجد و بزرگى را از جدش تاج الشريعه و او نيز از پدر خود صدرالشريعه ى اول فرا گرفت. او در حكمت و طبيعيات و اصول فقه و علوم دينى از علماى عصر خويش به حساب مى آمد. در بخارا درگذشت. وى آثار نفيس جدش، تاج الشريعه، را تنقيح كرد. ازآثار اوست: «تعديل العلوم»؛ «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، و شرح آن «التوضيح فى حل غوامض التنقيح»؛ «شرح الوقايه»، شرح كتاب جد خود «وقايه الراويه فى مسائل الهدايه»، در فقه حنفى؛ مختصر «الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»، به نام «النقايه فى مختصر الوقايه»؛ «الوشاح»، در علم معانى و بيان؛ شرح «فصول الخمسين»، در نخو.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (354 / 4)، ريحانه (434 -433 / 3)، كشف الظنون (2021 ،2011،1270 ،1047 ،496 ،419)، الكنى و الالقاب (415 / 2)، لغت نامه (ذيل/ عبيدالله)، معجم المؤلفين (246 / 6)، هديه العارفين (650 -649 / 1).

صدراللهي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن صدرالهي

محل تولد : دامغان

شهرت

تابعيت : ايران

زندگينامه علمي

ايجانب حسن صدراللهي در سن 8سالگي به مدرسه ابتداي رفتم و در روستاي صالح آباد و وكلاء محمد آباد دوران ابتدائ را سپري كردم وچند سالي در محيط روستا (حاجي آباد )مشغول كارهاي روستاي شدم در همان ايام اشعاري را سرودم .اشتياق زيادي به طلبه شدن داشتم و بارها مطرح مي كردم ولي موافقت نمي كردند تا اينكه روزي اشعاري

در رابطه با حضرت امام حسين (ع)و حضرت مسلم سرودم شب امام را در خواب ديدم به من فرمود:اگر مي خواهي موفق به طلبگي شوي برو در اخر مفاتيح دعاي حاجت را عمل كن ،صبح كه بيدار شدم نمي دانستم مفاتيح چه كتابي است از روحاني محل به نام آقاي راسخي سئوال كردم فرمودند:همين كتاب دعا است .مفاتيح تهيه كردم درآخر آن دعائي است كه هر كس حاجتي دارد بنويسد ودر رقعه اي از گل بگذارد ودر آب جاري بياندازد خداوند حاجت اورا روا مي كند .

آنچه در مفاتيح دستور داده شده عمل كردم ،پس از مدتي پدرم بر اساس اصرار بنده رفت خدمت يكي از علماءشهر ،به نام خدائي استخاره كرد آن عالم فرمود آيه علم آمده سريع اقدام كن ،پدرم دست مرا گرفت ودردست آن عالم فاضل گذاشت .مدت چهار سال در دامغان مدرسه حاج فتحعلي بيك مشغول تحصيل شدم آن عالم خيلي به بنده احترام مي گذاشت .پس از دوسال روانه قم شدم ودرمدرسه حجّتيه در پارك 8اطاق 73با آقاي رفيعي كه از طلاب فاضل ومتدين بود هم حجره شدم .در واقع او مربي خوبي براي من بود شخصيت طلبگي من درآن زمان شكل گرفت .خاطرات خوشي از آن دوران دارم خداوند جزاي خير به آقاي رفيعي دهد.

زمانيكه در قم بودم دوران پرفرازو نشيبي داشتم گاه مريضي وگاه بي پولي ،تا جائي كه براي امرار معاش در تهران بعضي از تعطيلات كارگري مي كردم .وايام هفته درقم درس مي خواندم .روزگار سختي بود.در دوران قبل از انقلاب شور خاصي در رابطه با نشر احكام اسلامي داشتم لذا در قم وشهرستانها كلاسهاي

قرآن . عقائد سياسي برگزار مي كردم همين امر باعث شد كه ساواك مرا تعقيب كند در كرمانشاه، دزفول، دامغان مورد تعقيب قرار گرفتم تا اينكه در يزد خدمت شهيد محراب صدوقي رفتم مشكل را بيان داشتم كه امنيت ندارم ايشان پرونده اي ترتيب داد كه طلبه يزد هستم اين كار در واقع راه گم كردن براي ساواك بود وهمين كار باعث شد كه ساواك نتواند مرا دستگير كند در اين دوران خاطرات تلخ و شيريني دارم كه مجال نوشتن نيست .پس از پيروزي انقلاب احساس مي شد كه وضعيت تغيير كرده .ديدگاههاي انحرافي به وجود آمده وروزبه روز رشد مي كند .لذا به فكر افتادم مطالعه عميقي راجع به كمونيسم واصطلاحات سياسي داشته باشم .اين كار انجام گرفت .دفترهاي مخصوصي در اين زمينه ها نوشتم درسالهاي اول انقلاب ،موسسه در راه حق يك گروه هفتاد نفره به نام گروه (دال )گزينش كردند كه دوران بسيار خوبي بود. تا حدودي با ادبيات فارسي ،تحليل مسائل سياسي ،اقتصاد،جامعه شناسي ،حقوق،فلسفه غرب اشنا شدم .با ديدن اين دوره وتكميل ان با مطالعه ، وارد عرصه تحليل مسائل سياسي ،اقتصاد،جامعه شناسي ،حقوق وغيره شدم .وهمين مطالعات باعث شد به دانشگاه راه پيدا كنم .

مدّت 13سال در دانشگاه حقوق ،فقه ،اصول ،ادبيّات عرب تدريس كردم تا اين كه در سال 78همسرم دچار عارضه قلبي شد لذا نتوانستم به دانشگاه ادامه دهم .د رحوزه مشغول تحقيق شدم وبعضي از نقدهاي اينجانب به ديدگاها در حوزه نشر شد.تا اينكه دفتر حضرت آيت الله فاضل لنكراني (محمد جواد فاضل )از بنده دعوت كرد كه بخشي درمركز فقهي راه اندازي كنم تحت

عنوان شبهات فقه واصول .

اين كار ابتكاري را شروع كردم شبهات ابواب فقه بر اساس كتاب شرايع جمع اوري شد به اضافه شبهات جديد .شبهات در اختيار دانش پژوهان قرار ميگيرد .پس از بررسي خلاصه جواب به نام محقق ثبت مي شود وهم اكنون عضو گروهي هستم كه در زمينه هاي علمي فعّاليّت دارند ودر كنار جامعه مدرسين هستم .

صديقي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل صديقي

محل تولد : خشكبيجار رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب اسماعيل صديقي متولد 1343 در شهر خشكيبيجار رشت به دنيا آمدم و از سال 1361 وارد حوزه علميّه شدم و مشغول تحصيل در حوزه ،پس از اتمام سطح به مدّت 7 سال در دروس خارج محضر آيات عظام تبريزي ، فاضل لنكراني ، سبحاني ، مكارم شيرازي حفظهم الله شركت كردم و تا حال 6 كتاب تأليف نموده ام در انتشاراتي هاي مختلف قم به چاپ رسيده است .

صرامي، سيف الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيف الله صرامي

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1360 هجري شمسي با ديپلم رياضي فيزيك وارد حوزه علميه اصفهان مدرسه ذوالفقار شدم. تا حدود شش ماهي كه در آنجا بودم مقدمات را از سيوطي و المنطق كه در فاصله دو سال آخر دوره دبيرستان به آن رسيده بودم تا مغني و اصول استنباط رساندم. اواخر سال 60 توفيق حضور در حوزه علميه قم ، مدرسه امام صادق(ع) را يافتم. در آنجا حدود يك سال بقيه مغني، مختصر المعاني و تا اواسط شرح لمعه و اصول فقه را تمام كردم.

تا اواخر سال 66 دروس مقدمات و سطح را تقريبا به اتمام رساندم و توفيق متناوب و البته جسته و گريخته اي در تدريس همان دروس تا سطح شرح لمعه را داشتم. از اواسط سال 68 شاگرد درس خارج فقه و اصول بودم، در حالي كه در خلال دروس مقدمات و سطح چند دور درس فلسفه را هم

تجربه كرده بودم بدايه الحكمه، نهاية الحكمه و شرح منظومه اسفار را هم در حد ج 1 و 6 در سال هاي 67 تا 69 خواندم.سال 69 دوره فوق ليسانس تربيت مدرس دانشگاه قم را در الهيات و معارف اسلامي آغاز كردم كه در سال 73 به پايان رسانيدم.از سال 69 با شركت در تهيه برخي فيش هاي بحار الانوار براي تدوين نرم افزار هاي مربوط در مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي همكاري خود را با مركز تحقيقاتي، با پيش زمينه اي در برخي از كارهاي تحقيقاتي شخصي آغاز كردم. پس از مدت كوتاهي با تشكيل معاونت انديشه اسلامي مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري محترم به آن پيوستم. حاصل كار با آن معاونت تا سال 67 غير از مديريت گروه فقه دو كتاب احكام حكومتي و مصلحت و احكام مرتد از ديدگاه اسلام و حقوق بشر بود.

از سال 75 همكاري با پژوهشكده فقه و حقوق مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم (ابتدا با عضويت در شوراي علمي آن و از سال 76 تاكنون به عنوان مدير گروه مسائل فقهي حقوق آن) را آغاز كردم .

از اساتيد حوزوي بيش از همه از محضر حضرت آيت الله استاد شيخ جواد تبريزي (مد ظله العالي) و پس از ايشان حضرت آيت الله استاد سيد كاظم حائري (مد ظله العالي) بهره برده ام. از محضر اساتيد گرانقدر حضرت آيت الله مددي و حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاي شيخ مهدي گنجعلي نيز در درس هايي با روش مباحثه و گفتگو بهره هاي فراوان برده ام. توفيق تدريس دروس سطح را نيز به تناوب و

البته به شكل خصوصي داشته ام.

صفار نيشابوري، مجدالدين، ابوسعد عبدالله

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(600 -508 ق)، اصولى، فقيه و محدث شافعى. از جد مادريش، ابونصر ابن قشيرى، و پدرش، علامه عمر بن احمد، و عمه اش، عائشه، و جده اش، دردانه خواهر عبدالغافر، و هبه الله سيدى و سهل بن ابراهيم مسجدى حديث شنيد. وى «صحيح» مسلم را از فراوى و «سنن» دارقطنى را از فضل بن حمد ابيوردى و «سنن كبير» را از زاهر بن طاهر و «سنن» ابى داوود را از عبدالغافر و «سنن» و «الآثار» را از عبدالجبار خوارى استماع كرد. پسرش، قاسم بن ابى سعد صفار، و بدل تبريزى و نجم الدين خيوقى و ابورشيد غزال و اسماعيل بن ظفر و گروهى ديگر از وى حديث شنيدند. عبدالرحمان بن ابى عمر و ابن بخارى از وى اجازه ى روايت داشتند. او را از پيشگامان فقه و حديث و عالم به اصول به شمار آورده اند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام بوفيات الاعلام (404 / 2)، سير النبلاء (404 -403 / 21)، العبر (129 / 3)، النجوم الزاهره (166 / 6).

صفايي بوشهري، غلامعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامعلى صفائي بوشهري

محل تولد : بوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1338 در بوشهر به دنيا آمدم ، پدر و مادري مهربان و متدين متكفل تربيت بنده بودند كه با تمام تلاش به اين مهم پرداختند و هم اينك در جوار حق آرميده اند. دوران ابتدائي در مدرسه باقرى دبيرستان در دبيرستان سعادت سپري كردم. از كودكي با حضور در مسجد و آشنائي با مباني دين و ولايت خاندان پيامر عليهم السلام بافت روحي مذهبي در وجودم شكل گرفت به همين جهت در تمامي مراسم در مسجد حضور فعال داشتم

و با شكل گيري شكوهمند انقلاب اسلامي به فعاليتهاي انقلابي از قبيل تشكيل گروه مطالعه و آموزش و پخش اعلاميه هاي حضرت امام ره نوارهاي سخنرانيهاي ايشان ، ايجاد نمايشگاه كتاب و عكس و همراهي با نيروهاي انقلابي اصيل به رهبري روحانيت و شكل دهي به راهپيمائيها پرداختم و بعد از پيروزي انقلاب با خدمت در جهاد سازندگي و اندكي در كميته انقلاب اسلامي توفيق داشتم و به تشخص نياز انقلاب و منطقه و علاقه وافري كه به تحصيل در حوزه داشتم در سال 1361 به قم و تحصيل مشغل شده ام ، با جديت و تلاش وافر به تحصيل پرداختم و با دقت به اين مهم مشغول شدم به طوري كه در سال سوم دعوت به تدريس شدم و تا كنون به اين موهبت الهي اشتغال داشته و در همه سطوح تدريس كرده ام ، قريب به هفده سال در مدارس سپس در مدرسه دارالشفاء به آموزش معارف و علوم اسلامي مشغولم درهمين اوان متأهل و داراي دو دختر و يك پسر مي باشم . با آشنائي با اساتيد تزرگ معارف و اخلاق اسلامي با مباني اصيل عرفاني و اخلاقي پرداختم و از اساتيد عالي مقالم حوزه علميه حظ وافر بردم سالها تدريس ادبيات ، اصول و فقه داشته و دروس اخلاق و صحيفه سجاديه در مدارس ، مركز تربيت مدرس حوزه و منزل از ديگر توفيقات اينجانب است. پس از چندي از طرف دفتر تدوين و نشر متون حوزه جهت تاليف كتب آموزشي حوزه دعوت به همكاري شده و كتب آموزشي حوزه مثل آموزش صرف ، بدايه النحو ، نهايه النحو ،مغنى الاديب

و طراحي جديد آموزش ادبيات عرب را آغاز و به سرانجام رساندم . هم اينك مشغول تدريس خاج اصول و معارف اخلاقي و صحيفه سجاديه مي باشم خداوند همه ما را عاقبت به خير نمايد.

صفايي خوانساري، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1321 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در خوانسار به دنيا آمد و همان جا نشوونما يافت و مقدمات را از آقا سيد على خوانسارى، دايى خويش، فرا گرفت. سطوح را نزد پدرش آموخت. در 1340 ق به قم رفت و در حوزه ى درس آيت الله حايرى حاضر شد و چندين دوره فقه و اصول را نزد ايشان خواند و مقام اجتهاد و استنباط را حائز شد. وى از آيت الله اصفهانى و آيت الله نايينى، آن مدتى كه آن دو در قم بودند، بهره مند گرديد. همچنين مدتى از آيت الله قمى و آقازاده ى خراسانى و آقا رضا مسجد شاهى و ميرزا محمد صادق اصفهانى استفاده كرد. با ورود آيت الله بروجردى به قم از اصحاب استتفاء و خواص حواريون ايشان گشت و به تدريس فقه و اصول اشتغال يافت. او از نوزده تن از مراجع عظام نجف و قم و مشهد و اصفهان و تهران اجازه اجتهاد و روايت داشت. وى در قم درگذشت و در مسجد بالاى سر حضرت معصومه (ص) دفن شد. او داراى تصنيفات و تأليفات بسيارى است كه از آن جمله: «الديانه الاسلاميه و معتقدات الاماميه»، در اصول اعتقادات؛ «تقريرات» درس آيت الله حايرى، رد اصول و صلاه و نكاح و مكاسب؛ «الجواهر المودعه»؛ رساله هايى در تفسير آيات «مبداء و معاد».[1]

عالم علوم دينى.

تولد: ربيع الاول سال 1321.

درگذشت: 24 مهر ماه 1371.

حضرت آيت الله حاج سيد مصطفى صفايى خوانسارى، فرزند آيت الله حاج سيد

احمدحسين صفايى صاحب كتاب كشف الاستار عن وجه الكتب و الاسفار، بود. مقدمات و سطوح و مقدارى از فلسفه و حكمت را نزد دايى و پدرش و ديگر اساتيد خوانسار فراگرفت. در سال 1340 ق. به شوق فراگيرى علوم اسلامى به قم آمد و در درس آيت الله العظمى عبدالكريم حائرى حضور يافت و چندين دوره فقه و اصول را در محضر ايشان فراگرفت. همزمان در محضر حضرت آيت الله سيد ابوالحسن رفيعى قزوين، كتاب اسفار را و در محضر حضرت آيت الله شاه آبادى، كتاب مصابح الانس و شرح فصوص قيصرى را فراگرفت. از اساتيد ديگر ايشان مى توان از آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهانى و ميرزا حسين نايينى (كه در توقف هشت ماه آنان در قم از حضورشان بهره برد)، ميرزا محمد آقازاده، حاج شيخ مرتضى آشتيانى، حاج شيخ محمدرضا مسجدشاهى، ميرزا محمدصادق احمدآبادى اصفهانى نام برد.

آيت الله خوانسارى از آيت الله حائرى اجازه اجتهاد و از حضرات آيات عظام، حائرى، اصفهانى، بروجردى، آقا ضياء عراقى، آشتيانى، ابوالمجد مسجدشاهى، شيخ محمدتقى خوانسارى، ميرزا محمد فيض، محدث قمى، ميرزا محمد عسگرى تهرانى، شيخ آقا بزرگ تهرانى، مرعشى نجفى، سيد عبدالحسين شرف الدين و ميرزا رضى تبريزى و برخى ديگر اجازه ى روايات دريافت كرده است. از آثار وجودى ايشان كتابخانه اى بزرگ- كه داراى صدها نسخه خطى است- و بناى مسجدى در خوانسار و مسجدى در قم را مى توان نام برد. تأليفات وى عبارتند از: حاشيه بر وسيلة النجاة، تقريرات درس فقه و اصول آيت الله حائرى، حاشيه بر دررالاصول، رسائل، مكاسب، كفايه، قوانين و شرح لمعه، الديانة الاسلامية (در اصول عقايد)، الجواهر المودعة، تفسير مبدأ و معاد و...

حضرت آيت الله صفايى خوانسارى صبح روز جمعه

بيست و چهارم مهر 1371 (هيجدهم ربيع الثانى 1413) در نود و دو سالگى چشم از جهان فرو بست و در مسجد بالا سر حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (293 -291 ،77 -76 / 2)، آينه ى دانشوران (237 -235)، گنجينه ى دانشمندان (139 -138 / 2).

صفايي، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1322 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. پدرش آيت الله حاج شيخ محمد على حايرى قمى صاحب حاشيه بر «كفايه» بود. در سامراء به دنيا آمد و تحصيلات خود را بيشتر در محضر پدر فرا گرفت و در بيست سالگى به درجه اجتهاد رسيد. او همچنين از حوزه ى درس آيت الله حايرى يزدى بهره ها گرفت. بعد از پدر در مسجد نو قم به انجام خدمات دينى مشغول شد و تا آخر عمر به تدرس و تأليف اشتغال داشت. از آثارش: «تاريخ شخصيت و صفات پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله»، در دو جلد؛ «تاريخ زندگانى اميرالمومنين على عليه السلام»، در سه جلد: جلد اول در ايام خلفا، جلد دوم از خلافت تا شهادت در دو بخش: جمل و صفين، جلد سوم شرح فضايل و مناقب آن حضرت؛ كتابى درباره «زندگانى امام حسين (ع)»؛ «تاريخ سيدالشهداء»، در دو جلد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آثار الحجه (56 -55 / 2)، گنجينه ى دانشمندان (190 -189 / 2 ،336 / 1).

صفائي حائري، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللّه علي صفائي حائري در سال 1330 ه . ش (1370 ق) در بيت علم و تقوا و در مهد دانش، در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدرعلي صفائي حائري ، حضرت آيت اللّه آقاي حاج شيخ عباس صفايي حائري (ره) از افاضل علماي زمان خود به شمار مي رفت. پدر بزرگش مرحوم آيت اللّه العظمي آقاي حاج شيخ محمد علي صفايي حائري قمي (ره) ، از فحول علماي نجف بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : علي صفائي حائري پس از اتمام تحصيلات ابتدايي، به

فراگيري علوم اسلامي پرداخت.وي ادبيات و بخشي از سطح را نزد مرحوم حاج شيخ نصرت ميانجي و آيت اللّه جليلي آموخت. شرح لمعه را نزد شهيد محراب، مرحوم آيت اللّه مدني و آيت اللّه ميرزا ابوالفضل موسوي تبريزي و آيت اللّه موسوي اردبيلي، كتاب رسائل را نزد حضرت آيت اللّه آقاي حاج سيد مهدي روحاني و مكاسب و كفايه را نزد آيت اللّه ستوده (ره) ، آيت اللّه ميرزا حسين نوري و آيت اللّه فاضل لنكراني فرا گرفت.مرحوم صفايي از استعدادي فوق العاده و هوشي سرشار برخوردار بود؛ به همين جهت در مدتي كوتاه توانست مدارج ترقي را پيموده، دروس سطح را با فراست و دقت پشت سر گذاشته و به درس خارج فقه و اصول راه پيدا كند. اساتيد او در درس خارج فقه و اصول، حضرات آيات عظام آقايان: مرحوم محقق داماد؛ و حاج آقا مرتضي حائري؛ و مرحوم پدرش آيت اللّه حاج شيخ عباس صفايي حائري بودند. وي مراحل عالي فقه و اصول را با كنجكاوي و ذكاوت خاص خود در محضر پدر طي نمود، تا آن جا كه به حلقه مباحثات علمي ايشان راه پيدا كرد. شوق زايد الوصف او در فراگيري علوم و عشق و علاقه اش به راهي كه انتخاب كرده بود، از عواملي بودند كه لحظه اي او را آرام نگذاشتند و هيچ مانعي باعث نشد كه او از فراگيري دانش و معرفت غافل شود. او لياقت خود را در درك عميق و صحيح مباني فقه و اصول به همگان نشان داد و به عنوان يكي از اساتيد صاحب نام و طراز اوّل حوزه علميه، درخشيد و در عنفوان جواني به مقام شامخ اجتهاد نايل آمد.استادان و مربيان :

از استاداني كه علي صفايي حائري درمحضرشان كسب فيض نموده به شرح زير است: حاج شيخ نصرت ميانجي و آيت اللّه جليلي، مرحوم آيت اللّه مدني ، آيت اللّه ميرزا ابوالفضل موسوي تبريزي ، آيت اللّه موسوي اردبيلي،حضرت آيت اللّه آقاي حاج سيد مهدي روحاني ، آيت اللّه ستوده (ره) ، آيت اللّه ميرزا حسين نوري ، آيت اللّه فاضل لنكراني ، مرحوم محقق داماد، حاج آقا مرتضي حائري و عمده ترين استاد او در اين مقطع، مرحوم پدرش بود.زمان و علت فوت : علي صفائي حائري سرانجام اين مشعل فروزان در سحرگاه روز سه شنبه بيست و دوم تير ماه 1378 در حالي كه طبق عادت هميشگي با تني چند از دوستان و شاگردان خود عازم زيارت مرقد مطهر حضرت ثامن الائمه (ع) بود، در سانحه تصادف جان به جان آفرين تسليم كرد.پيكر آن فقيد سعيد به قم منتقل شد و روز پنجشنبه بيست و چهارم تيرماه پس از اقامه نماز توسط حضرت آيت اللّه آقاي حاج سيد مهدي روحاني، در ميان موجي از غم و اندوه و بر روي دوش دوستان و شاگردانش با حضور جمعي از علما، فضلا، اساتيد حوزه علميه و اقشار مردم قم از حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) تا گلزار شهداي قم با شكوه تمام تشييع و در جوار قبر فرزند شهيدش محمد صفايي به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : علي صفايي حائري در حمايت از نظام مقدس اسلامي تا بدانجا پيش رفت كه در اين راه فرزندش نيز به شهادت رسيد. آيت اللّه صفايي حائري در سال 59 طرح حمايت ازنظام را مطرح مي كردند و در مقابل دوستاني كه اعتراض مي كردند اين چه حكومت اسلامي

است كه در يك سو بازرگاني است كه ملي گراست و ديگران به صورت ديگر؟! ايشان مي فرمودند: وقتي اهداف مقدس است، بايد كمك كرد.» و اين عبارت قصار معروف ايشان است كه:«تضعيف خيانت است، توجيه حماقت است و تكميل رسالت. با كمبودها بايد ساخت. اگر نيرو نيست، تربيت كن؛ اصلاً خود تو نيروي خوبي باش...»شاگردان : علي صفائي حائري در انتقال معارف كسب كرده خود هيچ بخلي به خرج نمي داد و آنچه را كه خود آموخته بود، در كمال اخلاص همواره به ديگران نيز مي آموخت و از اين رهگذر شاگردان زيادي را تربيت كرد. روش او در تربيت شاگردان، سنّت فراموش شده علماي سلف را زنده كرد، او با اقتدا به شيوه پر بار گذشته حوزه هاي علميه، افرادي را تربيت كرد كه از ابتدايي ترين مراحل تحصيلي تا دروس ادبيات و سطح را به آنها آموخت و همگام با آنان و در كنارشان تا آن جا اين روش را ادامه داد كه درس هاي خارج حوزه را با آنها به مباحثه نشست و نه تنها در كارهاي علمي كه در همه امور زندگي در كنار آنها بود و به حل مشكلاتشان پرداخت.آثار : آرامش (مجموعه شعر) از زلال ولايت (بررسي چهل حديث از سخنان امام حسين (ع) ) چاپ انتشارات مسجد جمكران قم. از معرفت ديني تا جامعه و حكومت ديني (در دست چاپ) استاد و درس و روش تدريس استاد و درس، ادبيات، هنر و نقد انسان در دو فصل (اشاره به دو دوران قبل از بلوغ و بعد از بلوغ)

انفاق (نگاهي به بحث انفاق و اثرات سازنده آن) اي قامت بلند امامت (تحليلي كوتاه از مسأله انتظار در زمان غيبت) بررسي (مباحث اين كتاب عمدتاً به نقد مكتب ماركسيسم مي پردازد و ضمن بيان مسائلي درباره تاريخ، طبيعت، آزادي، زن، حجاب و مالكيت اسلامي، پاسخ هاي لازم را در مورد اين زمينه ها بيان مي كند.) بشنوازني (بحثي در مورد دعا، زيارت و شرحي بر دعاي ابوحمزه ثمالي) پاسخ به پيام نهضت آزادي / انتشارات هجرت. پنج نامه بلند به فرزندانش قبل از بلوغ. پيروز (مجموعه شعر) تابوت (مجموعه شعر) تطهير با جاري قرآن، جلد تفسير سوره توحيد تطهير با جاري قرآن، جلد (4) تفسير سوره نصر تطهير با جاري قرآن، جلد (5) تفسير سوره كافرون تطهير با جاري قرآن، جلد (6) تفسير سوره كوثر تطهير با جاري قرآن، جلد (7) تفسير سوره هاي همزه، فيل، قريش و ماعون تطهير با جاري قرآن، جلد تفسير سوره هاي فلق و ناس تطهير با جاري قرآن، جلدتفسير سوره تبت تفسير سوره هاي بقره، انعام، آل عمران، لقمان، مدثرو علق (دنباله مباحث تطهير با جاري قرآن كه آماده چاپ است.) تقريرات درس اصول تقريرات درس فقه دفتر اول: تعريف انقلاب اسلامي و آرمان انقلاب دفتر پنجم: ميزان دفتر چهارم: مسئله انتظار

دفتر دهم: موارد تقيّه و احكام تقيّه دفتر دوازدهم: قيام دفتر دوم: بينات دفتر سوم: بينش و آگاهي دفتر ششم: ولايت فقيه دفتر نهم: ضرورت تقيّه دفتر هشتم: مفهوم تقيّه دفتر هفتم: عمل در ارتباط با معرفت و محبت دفتر يازدهم: ائمه و تقيّه ذهنيّت و زاويه ديد (اين اثر به نقد ادبيات داستاني معاصر مي پردازد و در آن مجموعاً 11 اثر از نويسندگاني چون: حسن عابديني، سيمين دانشور، محمود دولت آبادي، رضا براهني، اسماعيل فصيح، شهرنوش پارسي پور، تقي مدرسي و گابريل گارسياماركز مورد نقد و ارزيابي قرار گرفته است. اين كتاب از طرف انتشارات كوبه در تهران با نام علي حائري در سال 1369 و در تيراژ 5500 نسخه انتشار يافته است.) ، رشد (ديداري با سوره والعصر) ، روش برداشت از قرآن ، روش نقد، جلد (1) نقد هدف ها و مكتب ها nbsp41 روش نقد، جلد (2) نقد مكتب ها، آرمان آزادي ، روش نقد، جلد (3) نقد مكتب ها، آرمان آگاهي و عرفان، روش نقد، جلد (4) نقد مكتب ها، آرمان تكامل، ماركسيسم ، روش نقد، جلد (5) نقد مكتب ها، آرمان تكامل، اگزيستانسياليزم ، شعرهاي شهادت (مجموعه شعر) ، صراط (ديداري با سوره حمد) ، طرحي در زمينه روحانيت، مسائل حوزه و تبليغ. ، طرحي در زمينه مسائل فقه. عاشورا (نگاهي به مسأله قيام امام حسين (ع) ، غدير (بحثي فشرده در زمينه

مسأله ولايت و رهبري) ، فرياد (شعري بلند در زمينه توحيد و خداشناسي) ، فقر (مباحثي در زمينه اقتصاد اسلامي) ، مسئوليت و سازندگي ، نزديك به 300 نواركاست و ويديويي از سخنراني هاي مختلف او درباره مباحث كلامي، اخلاقي، تاريخي، تفسير و فقه ، نوشته اي در 46 صفحه دست نويس كه قبل از رفتن به جبهه در سال 1365 نوشته و طرح هاي كلي و آراء و عقايد خود را در آن بيان داشته است. ، وداع (مجموعه شعر) ، وصيت نامه او

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

صفرعلي پور، حشمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حشمت الله صفرعلي پور

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

دوران ابتدائي و راهنمايي از محضر پدر روحاني آيت الله سيدمجتبي ميبدي (كه خداوند درجات ايشان را متعالي فرمايد) بهره ها گرفتم و قبل از انقلاب از امام خميني(ره) تقليد مي نموديم دو رساله بدون جلد ايشان را داشتيم. دوران دبيرستان كه مصادف با انقلاب بود به صورت پاره وقت در حوزه علميه امام خميني كرمانشاه از محضرات آيات و از جمله آيت الله اشرفي اصفهاني شهيد محراب در معارف و اخلاق و تفسير بهره مند مي شدم و در سال 1360 ه . ش به طور رسمي تحصيل علوم حوزوي را در قم آغاز نمودم و تمامي كتابهاي درسي اصلي سطح و جنبي مرسوم در حوزه را نزد اساتيد برجسته و مشهور فراگرفتم و در ادبيات از مدرس افغاني و صنايع بديع و منحصر المعاني و مطول از حاج آقاي علوي گرگاني و اديب دوم حجت هاشمي (به

مدت شش ماه در مشهد مقدس) تلمذ نمودم و در منطق و فلسفه بداية الحكمه و منطق مظفر و حاشيه را نزد آيت الله رباني گلپايگاني و نهاية الحكمه و شرح منظومه را نزد آيت الله ممدوحي آموختم و باب حاوي عشر را تلمذ نموده و شرح تجريد را مطالعه و گاهي بحث مي نمودم و تابستانها گاهي به تدريس ادبيات و اصول اشتغال داشتم و در تفسير از محضر آيت الله جوادي آملى، معارف و نهج البلاغه از آيت الله مكارم شيرازي و در دروس اخلاق از محضر آيات عظام همچون آيت الله بهاء الديني(ره) و آيت الله مظاهري بهره مي گرفتم. شرح لمعه را نزد آيت الله شب زنده دار، محامى، استادي و سيد احمد خاتمي آموختم و رسائل و مكاسب و كفايه را نزد آيت الله اعتمادى، پاياني و استادي فراگرفتم. رجال و ملل و نحل و درايه را نزد آيت الله سبحاني و علم حديث و سيره رانزد آيت الله سيد احمد خاتمي بهره گرفتم. در سال 66 به دست آيت الله بهجت حفظ الله ملبس شدم و در اين ميان به صورت تبليغي در جبهه هاي نبرد غرب و جنوب حضور پيدا مي نمودم. دروس خارج فقه و اصول را بيشتر از محضر آيت الله العظمي فاضل لنكراني و وحيد خراساني تلمذ نمودم برقي از كتابهاي مباحث خارج فقه و اصول را نزد آيت الله شيخ جواد تبريزي(ره) و آيت الله جوادي آملي استفاده نمودم.از سال 70 با مراكز تحقيقاتي قم همكاري داشتم و در كنار دروس حوزه به تحقق و تأليف در زمينه عقائد و امامت و ولايت پرداختم و آثاري را تأليف و به

چاپ رسانيدم و در زمينه كتاب شناسي اختصاصي امام حسين(ع) به صورت گزارشى، تخصصي و كاربردي بيش از دو سال در كتابخانه ها و مراكز تخصصي تحقيق نمودم و كتاب «كتابشناسي اختصاصي امام حسين(ع) را تدوين و در اختيار علاقمندان و محققان قرار دادم و ثواب معنوي آن را هديه به مقام معظم رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي نمودم. پايان نامه سطح سوم به عنوان معادل فوق ليسانس در موضوع خيار عيب در سال 73 و پايان نامه سطح سوم به عنوان مدرك رسمي كارشناسي ارشد در موضوع نقش علم اجمالي در اصول را در سال 81 به پايان رسانيدم و هم اكنون پايان نامه مقطع دكتري و سطح چهارم در دست تدوين دارم. در ضمن چند سال در ايام تبليغ از طرف نهاد رهبري در دانشگاهها توفيق حضور در جمع دانشجويان دانشگاههاي دولتي و آزاد مختلف تهران و شهرستا ها را پيدا نموده ام و از معاونت امور اساتيد در دانشگاهها مجوز تدريس دارم.

صلواتي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود صلواتي

محل تولد : خميني شهر اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1345 پس از اتمام تحصيلات ابتدايي به تحصيل علوم اسلامي پرداختم . پس از اتمام دروس مقدمات براي ادامه تحصيل از اصفهان به قم آمدم. درسهاي فقه و اصول و منطق و فلسفه را در قم آموختم. در سال 1351 بازداشت و به سربازي اعزام شدم آنگاه به زندان افتادم در سربازي و زندان مطالعات و تحقيقات خود را ادامه دادم بيشترين رشد علمي من در زندان بود كه يك دوره كتابهاي ملاصدرا را مباحثه كردم به صورت منظم روي قران و نهج

البلاغه كار كردم و آنها را براي هم زندانيان تدريس كردم. آشنايي با علوم روز مطالعه تاريخ اسلام، تاريخ ايران، تاريخ جهان و ... رجعون ايام فراغت دوران زندان بود.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي مراكز تحقيقات عقيدتي سياسي سپاه را در قم راه اندازي كردم كه وظيفه آن تهيه جزوات آموزشي براي سپاه در سراسر كشور بود و در اين ايام كتابها و جزوات بسياري تدوين و منتشر شد ، كتاب روش تحليلي مسائل سياسي ، تداوم انقلاب بر اساس ايمان ، هجرت ، جهاد. شرح بسياري از خطبه هاي نهج البلاغه ، رمضان ماه خدا، و ... در سال 1359 مدرسه رسول اكرم و آنگاه امام باقر و سپس دارالشفاء را زير نظر آيت الله العظمي منتظري راه اندازي كردم كه بيش از دو هزار طلبه در اين مدارس به تحصيل مشغول شدند. در كنار كارهاي اجرايي به پژوهش و تاليف پرداختم. كه هشت مجله سياسي فقهي حكومت اسلامي، تقرير و ترجمه درسهاي استاد بزرگوار آيت الله منتظري نتيجه اين دوره از زندگي است. ترجمه قران و صحيفه سجاديه را از زندان آغاز كردم با شيوه اي نوين (مسجع و موزون) آنگاه به ويرايش و تكميل آن پرداختم تا به چاپ رسيد.هم اكنون نيز با ياري خداوند متعال به پژوهش و تدريس مشغولم و با مجمع مدرسين و محققين حوزه علميه قم همكاري دارم.

صمدي شاه آباد، اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اكبر صمدي شاه آباد

محل تولد : تفت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/4/17

زندگينامه علمي

در سال 1352 وارد حوزه عليمه يزد شدم پس از گذراندن مقدمات و مقداري از سطح در سال

1358 به حوزه علميه قم مشرف شدم و نزد اساتيد ذكر شده بهره مند شدم. از آنجا كه از ابتدا به امر منبر و تبليغ علاقه زيادي داشتم به اين امر مقدس روي آموردم كه به لطف خداوند در اين زمينه موفق بودم به گونه اي كه در شهرهاي مختلف كشور منبر رفته و مي روم و گاهي ايام تبليغي را از يكسال قبل وعده مي دهم . در قم نيز در بيوت رهبري ، آيت الله فاضل و مكارم نيز گاهي منبر رفته و مي روم 0 سفرهايي به خارج از كشور مثل امارات بحرين جهت تبليغ رفته ام0 سفرهايي از طرف بعثه مقام معظم رهبري به عربستان و سوريه جهت تبليغ رفته ام . در كار تاليف نيز علاقه دارم كه تا كنو 5 جلد كتاب و ده ها مقاله نوشته ام و تاليفاتي نيز در دست دارم

صنعتگر، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل صنعتگر

محل تولد : كامو

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 وارد حوزه علميه قم شدم و از محضر برجسته اساتيد مدرسه امثال حضرات حج اسلام، خراسانى،حسينى،بار فروش تحصيل نمودم.در سال 1357 در نيمه دوم آن وارد حوزه علميه قم شدم بعد از پيروزي انقلاب از محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله نورانى،ستوده ، علوي گرگانى،محفوظى، سطح را به اتمام رساندم و در ادامه جهت درس خارج از محضر بزرگاني چون حضرات آيات عظام مكارم شيرازى،سبحانى،نوري همدانى،تلمذ نموده ام و همچنين دو سال متوالي از درس تفسير ارزشمند حضرت آيت الله جوادي كسب فيض نموده ام .در كنار درس اصلي حوزه آشنايي با مباني

اهل سنت و حوزه تخصصي مذاهب اسلامي را گذرانده كه به علت بعضي تغييرات در حال طي نمودن مقدمات پايان نامه آن مي باشم .دوره زبان عربي را در سال 1360 و انگليسي را در سال 1372 گذرانده ام.

ضيائي، عبداللَّه

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللّه ضيايي از چهره هاي برجسته اي بود كه علاوه بر دروس حوزه، دروس عاليه دانشگاهي را آموخت و در حقيقت جامع علوم ديني و كلاسيك بود. معظم له در سال 1302 ش در روستاي درياكنار شهرستان لنگرود از شهرهاي قديمي استان گيلان، در بيت سيادت و فضيلت پاي به عرصه وجود گذاشت. گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : سيد حسين، پدر بزرگوار سيد عبداللّه ضيايي مردي متدين و شب زنده دار بود و به همان شيوه نياكان و اسلاف گرامي اش به كشاورزي (برنج كاري) و نوغان داري (پرورش كرم ابريشم) مشغول بود.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدعبدالله ضيايي در سن پنج سالگي براي آموختن قرآن به مكتب رفت و چند سالي را در آنجا نزد معلمان طالقاني - كه از طالقان براي تعليم و تربيت اطفال بدان نواحي مي آمدند - قرآن و برخي از كتب متداول آن زمان، همانند «احسن المراسلات»، «سيد الانشاء نوظهور»، «كليله و دمنه» و «بوستان سعدي» و همچنين طرز نوشتن سندِ اجاره و فروش و انواع نامه نگاري، را فرا گرفت. او به دليل نبوغ و استعداد ذاتي و سرشارش، در مراكز تجمع همانند مسجد، ميدان كُشتي گيريِ گيل مردان حاضر مي شد تا معلم مكتب خانه از حافظه و استعداد او در فراگيري قرآن و درس، براي جذب اطفال اهالي آن سامان در مكتب خانه

استفاده نمايد. آيت اللّه دكتر ضيايي پس از تحمل سختي هاي فراوان موفق به اخذ پايان نامه كلاس ششم ابتدايي از مدارس دولتي شد و آن گاه در سال 1323 ش عازم حوزه علميه قم گرديد. دكتر ضيايي هر قدر كه براي فراگيري علم و دانش تلاش مي كرد، به همان اندازه نيز متخلّق به آداب و اخلاق نبوي و سيره عملي معصومين (ع) بود. او علم و تعهد و معنويت را با هم آميخته بود.آيت اللّه دكتر ضيايي، پس از اقامت در قم، به درس خارج آيت اللّه بروجردي و نيز به درس فلسفه و حكمت حضرات: علامه طباطبايي و امام خميني حاضر و تنها از اين بزرگواران بهره مند شد.اقامت آيت اللّه ضيايي در قم، چندان دوامي نيافت و پس از چندي به ناچار به تهران رفته، در مدرسه علميه مروي تهران به تحصيل خود ادامه داد و در درس خارج «كفايه»و «رسائل» و «مكاسبِ» آيات عظام: حاج سيد احمد خوانساري، حاج عمادالدين غروي رشتي، آقا باقر آشتياني و آقا ميرزا هاشم آملي 4 شركت جست. وي در اين باره مي نويسد:«من نيز دروس آيات عظام: خوانساري، غروي رشتي - كه شايد در علم اصول بي نظير بود - ، آقا ميرزا هاشم آملي و آقا باقر آشتياني را فرا گرفته و در مدرسه شيخ عبدالحسين سمت مدرسي داشتم و نيز به دعوت آيت اللّه خوانساري در جلسه استفتاي معظم له حضور مي يافتم. تا اين كه پس از چند سالي به اتفاق عده زيادي از فضلاي تهران و قم - كه از آن جمله شهيد مطهري بود - در امتحان تصديق مدرسي، كه براي اولين بار تشكيل شده بود،

شركت كرديم.»خاطرات و وقايع تحصيل : سيد عبداللّه ضيايي درباره مسافرت خود به حوزه علميه قم مي نويسد:«من به همراه عدّه اي كه عازم كربلا بودند، با مختصر اثاثيه زندگي مجرّدي و مبلغ 350 تومان، كه شايد 70 تومان هم خودم داشتم، به طرف قم حركت كرديم. اما از رشت تا قم دو شب و يك روز طول كشيد تا وارد قم شديم.در سال 1323 ه . ش بود. فرداي آن روز، وارد يكي از حجرات مدرسه فيضيه، كه سه نفر از طلاب گيلان سكونت داشتند، شديم. با آنها در آن حجره بوديم و مشغول درس شديم. تا يكي از روزها بعضي از بزرگان علما از من ديدن كردند و پس از چند سؤال از صرف مير و امثله از ما چند نفر، خطاب به حاضرين كرده و فرمودند: هر چه زودتر برايش لباس روحانيت تهيه كنيد تا در نرود!». دكتر محمدضيايي در مورد تحصيل در آن دوران اينگونه مي گويد كه: «تمام افرادي كه با من بودند، استخدام شدند و من جرأت دخول در جرگه ظلمه را نداشتم و شبهه ركون به ظالم و معاونت ظلمه در نزد من قوي بود و زندگي براي من بسيار سخت شده بود. روزي از آيت اللّه خوانساري پرسيدم كه طلبه اي چنين و چنان است و مي گويد اگر در دستگاه دولتي قرار بگيرم ممكن است داد مظلومي و يا جاي يك بهايي يا كمونيست را بگيرم، آيا جايز است؟ فرمودند: «اين همه، وسوسه هاي شيطاني است و شيطان قوي است.» و قصه اي نقل كردند كه شيطان از طريق حمايت از دين مرجعي را گول زد و ديگر راه جبران نداشت كه

شرحش مفصل است. «و بعد فرمودند: «اگر روزگار خيلي سخت مي گذرد، چرخ دستي بگيريد و سيب زميني بفروشيد.» بالاخره به مدت دو تابستان در روستاي ما، درياكنار لنگرود، مشغول پرورش كرم ابريشم شدم؛ اما چون نابلد بودم خيلي بر من سخت گذشت، به پاي خداوند متعال محسوب داشتم.»دكتر ضيايي با همه سختي ها و گرفتاري هاي زندگي، لحظه اي از كسب علم و دانش غافل نماند. ايشان بعد از اخذ مدرك ليسانس، به تحصيلات دانشگاهي ادامه داد تا موفق به اخذ دكترا در رشته علوم تربيتي از دانشگاه تهران شد. وي در اين باره خاطره اي نقل مي كند:«در دوره دكترا مبصر كلاس بودم، آخر سال ها بود، يعني در حدود سال 1335 ش، كه مرحوم «آقاي مشكاة» حُسن ظنّي به من داشت، در حضور جمعي از اساتيد از من خواست كه استخدام شوم؛ اما من اين كار را حرام مي دانستم، به تعلّل متوسل شدم. بالاخره استدلال آنها قوي بود و من جرأت نمي كردم كه بگويم من حرام مي دانم. تا آنجا كه مستأصل شدم، گفتم استخاره مي كنم. قرآن گرفتم و استخاره كردم. از باب اعجاز قرآن، اين آيه در اول صفحه دست راست قرآن، بعد از گشودن، نوشته شده بود: (اهم يقسمون رحمة ربّك نحن قسمنا بينهم معيشتهم.)وقتي اين آيه را ديدند، كانّه علي رؤوسهم الطير!! در مورد عدم قبول استخدام دولتي خيلي حرف ها خوردم؛ اما همه را به پاي خدا محسوب داشتم كه ان شاء اللّه همان طور كه در دنيا پاداش مضاعف داده، در آخرت نيز عطا فرمايد.»استادان و مربيان : از استاداني كه سيد عبداللّه ضيايي در محفلشان كسب فيض نمود مي توان به : آيت الله بروجردي،

طالقاني، حاج سيداحمد خراساني، حاج عماد الدين غروي رشتي، آقا باقر اشتياني، ميرزا هاشم آملي، علامه طباطبايي و امام خميني اشاره كرد.وقايع ميانسالي : با توجه به سابقه طولاني و خدمات بي نظير سيد عبداللّه ضيايي، مردم منطقه به محض اطلاع از رحلت ايشان، جامه عزا به تن كردند و همه جا را سياهپوش نمودند. مجالس مختلف و متعددي در همه شهرها، بخش ها و روستاهاي كوچك و بزرگ منعقد گرديد. مجالس متعددي نيز از سوي بزرگان در تهران، قم و... منعقد شد.فرزندان آيت اللّه ضيايي نقل كرده اند كه: در شب وفات، حالت بيهوشي به آن مرحوم دست داد ؛ به طوري ما خيال كرديم از دنيا رفته است. لذا شروع به گريه و زاري كرديم؛ ولي پس از چندي، ايشان به هوش آمدند و فرمودند: چرا مرا برگردانديد؟ آن گاه فرمودند: من نماز نخوانده ام. سپس با همان حالت ضعف و ناراحتي تيمّم نمودند، نماز به جا آوردند و با خنده فرمودند: گلاب بپاشيد، مگر نمي بينيد؟! و چندين بار اين جمله را تكرار كردند. ما نيز اين كار را انجام داديم. در اين هنگام نيم قامت برخاستند و در حالي كه مي خنديدند و كلماتي زير لب زمزمه مي كردند، چشم از جهان فرو بستند و ما به ياد جمله اميرالمؤمنين (ع) افتاديم كه فرمود:يا حار هَمْدانِ مَنْ يَمُتْ يَرَني مِنْ مُؤْمِنٍ اَوْ مُنافِقٍ قُبلاًزمان و علت فوت : سيد عبداللّه ضيايي، كه به امراض معده و سرطان مبتلا شده بود و پس از معالجات ممتد در ايران و خارج (اتريش و انگليس) در شب شام غريبان حضرت ابي عبداللّه (ع) در بيست و سوم مرداد 1368 ش دار فاني را

وداع گفت و به عالم بقا شتافت.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد عبداللّه ضيايي ، بعد از اخذ مدرك دكترا و اخذ اجازات اجتهاد از آيات عظام، به امر مراجع تقليد، تهران را به قصد توطن در گيلان ترك كرد و در آستانه اشرفيه رحل اقامت افكند. وي به مدت 17 سال، يعني از سال 1341 تا 1357 ش، به امر آيات عظام، بويژه حضرت امام خميني (ره) ، مأمور به امامت جماعت مسجد جامع و مديريت حوزه علميه جلاليه آستانه اشرفيه گرديد.دكتر ضيايي مبارزه را از هنگام ورود به دانشگاه آغاز كرد و با مباحث و مناظرات علمي با چهره هاي منحرف و وابسته به رژيم طاغوتي و استخدام نشدن در دوائر دولتي - كه نشانه مشروع ندانستن حكومت طاغوت بود - ، در عرصه هاي مختلف به مصاف طاغوت و انديشه هاي منحرف رفت. زماني كه به آستانه اشرفيه بازگشت، باز هم از مبارزه باز نايستاد و در منابر و سخنراني ها، در مناسبت هاي مختلف، به شدت از رژيم طاغوتي انتقاد مي كرد؛ به طوري كه يك سال قبل از انقلاب ممنوع المنبر شد و چند ماه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، منزل او به دست عوامل مزدور ساواك به آتش كشيده شد كه بر اثر آن، بسياري از نوشته ها، كتب و تقريرات درسي مربوط به حوزه و دانشگاهش از بين رفت. او بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان يكي از خبرگان از استان گيلان به منظور تدوين قانون اساسي انتخاب گرديد و سپس به طور موقت به تهران رفته، پس از چندي هم در قم مقيم شد. ايشان علاوه بر تدريس در حوزه، در شوراي

مديريت حوزه علميه قم در سمت دبير شورا هم انجام وظيفه مي كرد.فعاليتهاي آموزشي : مرحوم سيد عبداللّه ضيايي از جمله شخصيت هاي برجسته و شاخصي بود كه با توجه به تحصيلات دانشگاهي و تسلط و احاطه بر مباني مسلك ها و شناخت عناصر منحرف و عقايد آنان، منزل خود را پايگاه پاسخ گويي به سؤالات علمي و شبهات گوناگون اساتيد دانشگاه ها، فرهنگيان، گروه هاي مختلف از قبيل توده اي ها، بهايي ها، كمونيست ها و جوانان مسلمان دانشجو و... قرار داده بود. او نقش به سزايي در روشن شدن اذهان مردم در برابر اين انحرافات داشت. او كانون توجه و مراجعه روشنفكران بود.وعظ و خطابه او باعث بيداري نسل جوان در برابر تهاجمات و خطرات فكري، فرهنگي، عقيدتي، علمي و... مي شد ؛ در يك كلمه، گرچه او در شهر كوچك آستانه اشرفيه سكونت داشت، ولي در حقيقت مركز هدايت فكري و فرهنگي تمام گيلان و غرب مازندران به شمار مي رفت و در اين راستا با عده اي از واعظان و نويسندگان منطقه، همانند مرحوم آيت اللّه احسان بخش، آيت اللّه قرباني و...، همكاري داشت. به همت ايشان و جمعي از بزرگان حوزه علميه و مدرسين عالي مقام، نخستين برنامه جهت ساماندهي و قانون مندي دروس و امور مربوط به طلاب تدوين شد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : سيد عبداللّه ضيايي جزو معدود عالماني بود كه توفيق يافت منشأ خدمات اجتماعي و سياسي و آثار و بركات معنوي گردد؛ از جمله خدمات وي است:.1 بازسازي و احياي حوزه علميه جلاليه آستانه اشرفيه، با تجهيزات كامل..2 تربيت و پرورش صدها نفر طلبه كه بسياري از آنان در سمت امامت جمعه و جماعت و

مناصب دولتي و قضايي به نظام اسلامي خدمت مي كنند..3 احياي مسجد جامع آستانه اشرفيه با گنبدي بسيار زيبا..4 احداث بيمارستان در آستانه اشرفيه..5 احداث و مرمت مساجد و حسينيه هاي فراوان در منطقه..6 احداث پمپ بنزين..7 احداث ساختمان هاي فراوان وقفي از قبيل حمام و... .. 8 اعزام مبلغ به روستاهاي گيلان و مازندران، يكي از روش هاي پسنديده و موفق وي در اين باب بود.از آنجا كه ايشان با روحيه و آداب و رسوم مردم منطقه كاملاً آشنايي داشت، اول ماه محرم يا رمضان، مبلغان اعزامي از قم و مشهد وقتي وارد استان گيلان مي شدند، ابتدا به منزل وي در آستانه مي آمدند. ايشان در منزل از آنان امتحان منبر به عمل مي آورد و بعد به تناسب نوع سخنراني و لحن و معلومات طلبه، مي فهميد كه او را به كدام محل بفرستد تا هر دو راضي باشند. مردم منطقه از اين روش همواره رضايت كامل داشتند و از او به نيكي ياد مي كنند.چگونگي عرضه آثار : سيد عبداللّه ضيايي از طبع شاعرانه هم بي بهره نبود و اشعاري از ايشان به يادگار مانده است. از باب نمونه، غزلي را كه ايشان به سال 1354 ش در مدح حضرت بقية اللّه الاعظم - عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف - سروده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

طارمي زنجاني، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1325 -1263 ق)، عالم، فقيه امامى، اصولى، متكلم و نحوى. در آب بر، از نواحى طارم، به دنيا آمد. وى ابتدا در زنجان به تحصيل پرداخت، سپس به قزوين رفت و در خدمت علامه ى وقت سيد على قزوينى، صاحب حاشيه ى «قوانين». مقدمات و مراتب

علمى را فرا گرفت. براى تكميل تحصيلات به عتبات مشرف شد. در حوزه ى درس حاج سيد حسين كوه كمرى و فاضل ايروانى و فاضل مامقانى و ميرزاى شيرازى حاضر شد و از ايشان اجازه اجتهاد دريافت كرد. در حالى كه از بزرگان علماء شده بود. به زنجان بازگشت و به تدريس و تأليف و امامت جماعت پرداخت. وى رد زنجان درگذشت و در جوار سيد ابراهيم به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاصول الجعفريه». در عقايد، به فارسى؛ «افضل المجالس فى المواعظ و المصائب»، كه مقتلى است به فارسى؛ «تكميل الايمان نى اثبات وجود صاحب الزمان». به فارسى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ مرتضى انصارى؛ حاشيه ى «قوانين الاصول»؛ «ربيع المتهجدين»، در نماز شب؛ «الارث» و «الديات»، به فارسى؛ «شرح الاحتشام»، در شرح «نهج البلاغه»؛ «مشكل الرجال فى منتهى المقال»؛ «شرح الصمديه»؛ «منتخب العلوم». در صرف و نحو؛ شرح «الدره» سيد مهدى بحرالعلوم.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (279 / 4). الذريعه (285 / 8 .418 / 4 .259 .180 -179 / 2 .443 / 1). ريحانه (386 -385 / 2). طبقات اعلام الشيعه (قرن 339 / 14). علماء معاصرين (89). معجم المؤلفين (168 -167 / 3). مكارم الآثار (1717 / 5).

طارمي زنجاني، عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1295 ق). فقيه، اصولى و شاعر. اهل طارم سفلى. بين قزوين و زنجان، است. پس از فراگيرى مقدمات در 1317 ق به نجف رفت و از محضر شيخ الشريعه اصفهانى و آخوند خراسانى و علامه يزدى استفاده نمود. تا عالمى فرزانه گشت. آن گاه به زنجان بازگشت و بارى مدتى مرجع امور دينى مردم شد. وى در تهران از دنيا رفت و در جوار حضرت

عبدالعظيم حسنى در شهر رى دفن شد. از آثارش: «قاعده لاضرر»؛ كتاب «منجزات المريض»؛ «كتاب فى الاصول»؛ «كتاب الوقف»؛ «نتيجه الحياه»؛ «ديوان» شعر به عربى و فارسى؛ «ذخيره الممات»، در مواعظ و مصائب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 1013 -10 / 12 / 14). معجم المؤلفين (62 -61 / 5).

طالقاني اصفهاني، هدايت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هدايت الله طالقاني اصفهاني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/5/28

زندگينامه علمي

اينجانب سيد هدايت الله طالقاني اصفهاني در 28/5/1331 در اصفهان متولد شدم. در خرداد 50 ديپلم رياضي از دبيرستان حكيم سنائي اصفهان گرفتم و در همان سال مهر 50 وارد دانشگاه ملي سابق (شهيد بهشتي) رشته فيزيك شدم و ليسانس فيزيك دريافت نمودم و مقداري دبير دبيرستانها سپس مدرس مركز تربيت معلم بودم. دروس حوزوي را در اواخر دوران دبيرستان در اصفهان شروع كردم سپس بطور جدي در مهر 63 دروس را در اصفهان پي گرفتم و از سال 65 در حوزه علميه قم مشغول بوده ام. پس از گذراندن 13 سال درس خارج و دريافت مدرك سطح چهار از مهر 79 پاي درسي شركت ننمودم و صرفاً به كارهاي تحقيقاتي پرداختم.

طالقاني، علي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1312 -1233 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در نوجوانى به نجف رفت و چند سال در درس و بحث شيخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهر»، شركت كرد. سپس به زادگاهش بازگشت و پس از چندى براى بار دوم به نجف رفت و در محضر شيخ انصارى و ملا آقاى دربندى و شيخ راضى نجفى حاضر شد تا به مدارج عالى فقه و فقاهت دست يافت و در ايام غيبت شيخ انصارى به جاى او اقامه ى نماز كرد. در 1288 ق به ايران بازگشت و ساكن تهران شد و به تدريس و انجام ساير وظائف دينى پرداخت و تا پايان اين عمر به تدريس و تصنيف مشغول بود. از آثارش «تقريرات» بحث استادانش صاحب «جواهر» و شيخ انصارى مى باشد.

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :طبقات اعلام الشيعه (قرن 1619 -1618 / 14).

طالقاني، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ محمدحسن طالقانى بن العالم الجليل آخوند ملا عبداللَّه طالقانى از مشاهير علماء و معاريف دانشمندان تهران بودند. در سال 1287 ق متولد شده و در سن ده سالگى باتفاق والد ماجدش به تهران منتقل و در مدرسه حاج رجبعلى خان مشغول بتحصيل شده و پس از خواندن مقدمات واجبات در سن 16 سالگى باصفهان مسافرت نموده و در آنجا از محضر و درس مرحوم آيت اللَّه حاج محمدباقر درچه اى (استاد مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى) و آيت اللَّه ابوالمعالى كرباسى و ديگران استفاده نموده و دروس عقلى و فلسفى را از مرحوم ميرزا جهانگيرخان حكيم قشقائى و مرحوم حجةالاسلام آخوند ملا محمد كاشى بهره مند شده و بعد از بيست سال توقف در آن سامان براى ديدار والدين مسافرتى به تهران نموده سپس مراجعت به اصفهان و بعد از چند سال توقف ثانى و تدريسى و تدرس در اوائل مشروطيت به تهران رحل اقامت افكنده و در مدرسه دارالشفا و محموديه مشغول بتدريس فقه و اصول گرديده و در مسجد سيف الدوله كه اكنون به مسجد طالقانى معروف است در خيابان شاه آباد به اقامه جماعت و ترويجات دينى پرداخته تا در سال 1371 ق كه دعوت حق را در سن 84 سالگى لبيك گفته و جنازه اش با تجليل فراوان حمل بقمر و در مسجد بالا سر در جوار حضرت معصومه عليهاسلام بخاك سپرده شدند.

نگارنده گويد: مرحوم آيت اللَّه طالقانى مجسمه تقوا و فضيلت و پيكره زهد و پارسائى و داراى ملكات فاضله و اخلاق حسنه و در تهران بالاخص محيط شاه آباد محبوبيت خاصى داشته و مورد توجه

و علاقه مردم بودند.

از آثار علمى ايشان رساله اى در لباس مشكوك و رساله اى در غصب بيادگار مانده است.

(1371 -1287 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در ده سالگى به اتفاق پدر به تهران آمد و در مدرسه ى حاج رجبعلى خان مشغول تحصيل شد و پس از خواندن مقدمات،در شانزده سالگى به اصفهان رفت و از محضر درس آيت الله محمد باقر درچه اى، استاد آيت الله بروجردى، و آيت الله ابوالمعالى كرباسى و ديگران استفاده ها نمود. دروس عقلى و فلسفى را از ميرزا جهانگيرخان حكيم قشقايى و حجه الاسلام آخوند ملا محمد كاشى بهره مند شد. بعد از بيست سال توقف در آن سامان، براى ديدار والدين به تهران آمد. سپس به اصفهان مراجعت كرد و بعد از چند سال تدرس و تدرس به تهران بازگشت و در مدرسه ى دارالشفاء و محموديه مشغول به تدريس فقه و اصول گرديد و در مسجد سيف الدوله (طالقانى) نيز به اقامه ى جماعت و ترويجات دينى پرداخت. فضائل اخلاقى وى مورد توجه خاص و عام بود. پس از درگذشت، پيكرش در مسجد بالاسر قم در جوار حضرت معصومه (ع) به خاك سپرده شد. از آثارش: رساله اى در «لباس مشكوك»؛ رساله اى در «غصب».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (507 -506 / 4).

طالقاني، نظر علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1306 -1240 ق)، فقيه اصولى، متكلم، حكيم، حافظ، محدث و واعظ. او از شاگردان صاحب «جواهر» و شيخ انصارى بود. پس از تكميل مبانى علمى در نجف به تهران آمد و در مدرسه ى مروى مقيم گشت و به تدريس و تأليف پرداخت و به مواعظ منبرى اشتغال ورزيد. او در كلام و فروع و اصول ماهر و در معقول و منقول صاحب

نظر بود. در مشهد رضوى درگذشت و در جوار امام رضا (ع) دفن شد. از وى آثار سودمندى به عربى و فارسى باقى است كه از آن جمله: «كاشف الاسرار»؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «مناط الاحكام»، مشتمل بر دو فن: فنى در فروع و ظواهر و فنى در بواطن و سرائر؛ رساله در «حجيت خبر واحد»؛ رساله در «اشتراط الحس فى قبول الشهاده»؛ «اجتماع الامر و النهى»؛ «طراز المصائب»، در مقتل؛ رساله اى در «فنا».[1]

ملا نظرعلى طالقانى عالمى فاضل و فقيهى كامل و حكيمى متكلم و اصولى متبحر و محققى مدفق و عابدى زاهد و واعظى ناصح و حافظ قرآن. مقيم تهران در عصر ناصرالدين شاه قاجار و مدرس مدرسه مروى و مايه فخر اسلاميان و حاوى فروع و اصول و جامع معقول و منقول از اكابر علماء اماميه و از تلامذه صاحب جواهر و بعد از وى از شاگردان شيخنا الانصارى قدس اللّه اسرارهم بوده است.

وى بعد از تكميلات مبانى علمى به تهران آمده و در مدرسه مروى اقامت و به تدريس و تأليف كتب مفيد پرداخته تا در سال 1306 ق كه در مشهد رضوى از دنيا رفته و در جوار حضرت رضا عليه الصلوة والسلام مدفون گرديده است.

از تأليفات ارزنده ايشان كتب زير است 1- اجتماع الامر والنهى 2- اشتراط الحس فى قبول الشهاده 3- حاشيه بر رسائل شيخ انصارى 4- حجية الخبر الواحد 5- رساله اى در فنا 6- كاشف الاسرار كه مكرر بطبع رسيده است 7- مناط الاحكام.

مرحوم آيةاللّه حاج ميرزا هادى خراسانى كه از علماء مجاورين كربلاء معلى بوده در كتاب (كرامات و معجزات) خود مى نويسد كه مرحوم حاج ملانظر

على طالقانى در هنگامى كه در مدرسه خان مروى اقامت و اشتغال به تدريس داشتند وقتى چنان در مضيقه مالى قرار مى گيرد كه حتى چند روزى گرسنه مانده و چيزى كه سد جوع و گرسنگى او را نمايد به وى نمى رسد.

پس شبى با خود فكر مى كند كه صبر كردن با اين فقر و پريشانى و عسرت كارى بس مشكل و به حديث نبوى (كاد ان يكون كفرا) چه كنم نامه ئى به آيةاللّه حاج ملا على كنى مجتهد بزرگ و زعيم اعظم روحانيت تهران بنويسم و از حال خود اطلاع دهم مناعت طبع او وى را منع نموده و مى گويد او هم نوع تو است نبايد آبرو را نزد هم نوع خود ريخت.

نامه اى به شاه وقت بنويسم باز عقل و تقواى او نهى نموده و مى گويد تو كه آخوند دربارى نيستى مى خواهى حيثيت و ارزش روحانى خود را از دست بدهى و خود را در اختيار دولت و حكومت بگذارى نامه اى براى حضرت على (ع) بنويسم باز با خود مى گويد از حضرت على (ع) بايد علم و معرفت و تقوا و سعادت خواست نه دنيا زيرا خود آن بزرگوار دنيا را سه طلاقه نمود و وقتى برادرش حضرت عقيل چيزى زيادتر از جيره و حق خود طلبيد دستش را با آهن گرم داغ كرد.

بالاخره پس از مدتى فكر مى گويد هيچ بهتر از اين نيست كه نامه اى براى خدا بنويسم كه همه جا حاضر و شاهد و قادر براى رفع حوائج بدون منت مى باشد. پس نامه اى به اين مضمون مى نويسد از بنده گنهكار نظر على طالقانى به پيشگاه حضرت بارى تعالى جلت عظمته.

نامه ى طالقانى به خدا

بسم اللَّه الرحمن

الرحيم

پس از تقديم حمد و سپاس و درود فراوان بر حضرت رسالت و خاندان طاهرين او معروض مى گردد اين بنده مبتلا به فقر و پريشانى گشته و در كمال مضيقه قرار گرفته ام و حوائج و نيازمنديهاى ضروريم از اين قرار است.

1- منزل شخصى آبرومند اعيانى با تمام لوازم و مايحتاج آن.

2- همسر جوان زيبا و قشنگى كه در تهران كم نظير باشد.

3- يك نوكر زرنگ و يك كلفت و آشپز خوب و امين.

4- يك كالسكه عالى و راننده آن براى رفت و آمدم.

5- يك ده شش دانگى كه تامين مخارج و معاشم را نمايد.

6- يك باغ زيبا در شميران كه در فصل تابستان در آنجا بسر برم.

7- فلان مقدار پول نقد كه قروض خود را ادا و آبروى خويش را حفظ نمايم

آدرس- مدرسه خان مروى دست چپ حياط كوچك طبقه فوقانى.

حجره دوم نظرعلى طالقانى

پس نامه را در هنگام سحر برداشته و مى برد لاى درب مسجد شاه كه در نزديكى مدرسه مروى مى باشد مى گذارد.

و متوكلا على اللّه برگشته و بعد از انجام وظائف دينى خود در حجره به روى خود بسته و مى خوابد اتفاقا همان روز ناصرالدين شاه به عزم شكار از تهران خارج شده و به سوى شكارگاه سلطنتى كه در قسمت شرقى تهران و بالاى قريه (مسگرآباد) واقع است مى رود كه ناگاه باد تندى وزيده و طوفانى برخاسته و مانع حركت كالسكه شاه مى شود پس شاه دستور توقف مى دهد تا باد ساكت و گرد و غبار نشسته و بتواند به مسير خود ادامه دهد كه گرده بادى رسيده به كالسكه شاه مى خورد پس شاه چشم خود را بسته كه خاك در او نرود احساس مى كند چيزى

روى دامان او گذارده شده فوراً دست فرابرده آن را مى گيرد و مى بيند كه نامه اى مى باشد.

پس باد ايستاده و گرد و غبار نشسته شاه نامه را مطالعه مى كند و مى بيند كه كسى براى خدا نوشته است فوراً شكر خدا نموده و فرمان برگشت به شهر داده و يكسره به منزل رئيس الوزراء وقت آمده و دستور احضار وزرا را مى دهد.

وزرا در حالى كه همگى ناراحت از انصراف شاه از شكار رفتن بودند به سرعت شرفياب شده و تعجب مى كردند كه چرا شاه از رفتن شكار منصرف و به شهر برگشته اند پس چون همگى حاضر شدند شاه گفت بحمداللّه به شكارگاه نرسيده به صيد خود رسيديم و به بهتر از آنچه مى خواستيم از شكار عايدمان گردد به فضل پروردگار بزرگ نائل شديم.

پس نامه را از جيب بغل خود درآورده و جريان وزيدن باد تند و آوردن نامه را توضيح مى دهد و مى گويد ندانم بچه زبان و بيانى شكر و حمد خدا را بجا آوردم كه بنده شرمنده خود ناصر را لايق ديد و نامه بنده محتاج خود را به او رسانيد تا رفع حوائج و نيازمنديهاى او را بنمايد.

پس (آجودان) و پيشكار مخصوص خود را با كالسكه سلطنتى به آدرس مزبور به در مدرسه مروى فرستاده و آقاى حاج ملا نظر على طالقانى را مى طلبد.

تمام طلبه ها تعجب نموده و خود شيخ به وحشت افتاده كه شاه مرا براى چه مى خواهد آيا كسى از طلبكاران شكايت مرا بشاه نموده است وقتى اين تشريفات مخصوص را مى بيند قدرى تسكين او مى شود تا بحضور شاه رسيده و در كنار مبل شاه جائى قبلا آماده شده بود به امر شاه مى نشيند.

پس

شاه مى گويد اسم شما چيست مى گويد.

- نظر على.

- اهل كجائى.

- طالقان.

آيا نامه اى براى كسى و جائى نوشته اى بعد از مدتى مى گويد آرى براى خدا ديشب نامه اى نوشتم نامه ات را كجا گذاردى مى گويد سحرگاه لاى درب مسجد شاه گذارده ام.

پس شاه نامه را درآورده مى گويد آيا اين است نامه تو مى گويد آرى پس باز شكر خدا نموده و به وزرا مى گويد كيست كه در رفع حوائج ايشان شركت نمايد.

پس يك يك از حوائج مرقومه در نامه را مى خواند.

1- منزل شخصى خود شاه دستور مى دهد يكى از منازل سلطنتى را با لوازم و آنچه در آنست بنام وى ثبت و مقرر نمايند.

2- همسر جوان زيبا- يكى از وزراء عرض مى كند قبله گاها با كسب اجازه از حضور اعليحضرت اين بنده دخترى با اين صفات دارم به ايشان تزويج نمودم.

3- يك نوكر و يك كلفت يكى ديگر از وزراء معروض مى دارم اين دو را هم من تقبل نمودم.

4- يك كالسكه... سومى مى گويد اين را هم من تقبل نمودم.

5- يك ده شش دانگى... نخست وزير مى گويد اعليحضرتا فلان قريه را كه در شهريار دارم تقديم شيخ نمودم.

6- يك باغ زيبا... يكى از وزراء بعرض مى رساند باغى در شميران دارم اهداء نمودم.

7- فلان مقدار پول نقد... خود شاه فوراً پرداخته و خلاصه آشيخ را كه تا يك ساعت قبل فاقد همه چى بود داراى همه چيز مى كند و مستقيماً از آنجا به منزل عالى سلطنتى مى برند و دختر آن وزير را هم ازدواج مى كند و غير از او چند عيال ديگر اختيار مى نمايد ولكن از هيچ كدام فرزندى نصيبش نمى شود تا در سال 1306 ق در مشهد رضوى از دنيا مى رود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد

اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (278 / 22 ،234 / 17 ،159 / 15 ،62 / 16 ،269 / 1)، علماء معاصرين (28 -27)، گنجينه ى دانشمندان (17 -13 / 6)، المآثر و الآثار (174)، مكارم الآثار (1129 / 4).

طاهر خرسندي، عسگر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عسگر طاهر خرسندي

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/7/1

زندگينامه علمي

آقاي عسگر طاهر خرسندي در سال 1342هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهررشت ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1363 وارد حوزه علميه شهرستان رشت گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه رشت به شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه سلام عليها رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1372 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون آيت الله سبحاني، مرحوم آيت الله فاضل ،آيت الله جوادي آملي، مرحوم آيت الله جواد تبريزي و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

وي پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون

در دانشگاه دولتي گيلان و دانشگاه آزاد واحد رشت به امر تدريس اشتغال دارد. وي درطول حيات علمي خود به امرنگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل "مقايسه آراي تطبيقي فارابي و بوعلي سينا و دانشمندان غربي"و "مفاهيم قرآن"را به رشته تحرير در آورده است.

طاهري آزاد، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر طاهري آزاد

محل تولد : بردسير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد باقر طاهري آزاد در سال 1335 در بردسير كرمان متولد شده و پس از گذراندن تحصيلات كلاسيك در سال 1352 وارد حوزه علميه شدم و در سال 1360 شروع به درس خارج نمودم كه از محضر اساتيد حضرات آيات وحيدخراساني ، فاضل لنكرانى، و مكارم شيرازي بهره جستم .

طاهري، احمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد علي طاهري

محل تولد : قم

شهرت : طاهري قمي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1304/1/1

زندگينامه علمي

احمد علي طاهري قمي فرزند آيه الله العظمي آخوند ملامحمد طاهر اشعري قمي اعلي الله مقامه شريف مي باشم درسن ده سالگي پدرم را ازدست دادم و تحت كفالت مادرم به درس خواندن خود ادامه دادم .تحصيلات ابتدائي را درمكتبي كه متعلق به مرحوم سيد هاشم مير شجاعي قمي رحمته الله عليه بود به سر بردم سپس در مدرسه رشديه چند سالي نزد پير معارف مرحوم حاج ميرزا حسن رشديه تحصيلات كلاسيك را فرا گرفتم آنگاه اساتيد بنده درتكميل دروس مقدماتي صرف و نحو و منطق و معني بيان و هيئت و گاهنامه عبارتند از(كه درصفحه بعد به انها اشاره شده است )ازبرخي ازاين بزرگان تقريراتي درفقه و اصول نوشته ام كه اگر توفيق نصيب شود آنها را تنظيم نموده و به چاپ خواهم رساند

طاهري، حبيب الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله طاهري

محل تولد : نكاء

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

او در روستايي به نام آكرد، واقع در هزار جريب از توابع شهرستان نكاء در مازندران در خانواده اي روحاني درشهريور 1328 متولد شدم. و در سن پنج سالگي قرآن را در مدت دو ماه در محضر پدرش شيخ حسين طاهري فرا گرفت، و سپس به خواندن كتب فارسي در نزد پدر ادامه داد.

تا اينكه در تيرماه 1342 پدرش به رحمت ايزدي پيوست. او به همت مادرش در 23 آذر همان سال به حوزه علمية شهرستان نكاء در مازندران كه زير

نظر حضرت آية الله حاج شيخ علي ليموندهي بود، رفت و در سال 43 به حوزة علمية كوهستان رفته و در سال 45 به حوزه علميه مشهد و از سال 48 به حوزة علميه قم وارد شده كه تاكنون در آنجا هست.

اساتيد فقه و اصول: در سطوح عاليه در قم بسيارند از جمله آنها: آقايان: صلواتي اعتمادي، فاضل لنكراني و نوري همداني و.... و در خارج آيات عظام:ميرزا هاشم آملي سيد محمد رضا گلپايگاني، محمد فاضل لنكراني، ناصر مكارم شيرازي و......

اساتيد فلسفه و عرفان: آقايان: انصاري شيرازي، مصباح يزدي، جوادي آملي، حسن زاده آملي و......

در دانشگاه: در سال 1367 موفق به اخذ دكترا رتبه: استاد ياري شدم.و در همان سال به عنوان عضو هيأت علمي در دانشگاه تهران برگزيده شدم و در 25 اسفند 1383 موفق به اخذ و دانشياري از دانشگاه تهران شدم.

تدريس: علاوه بر تدريس به صورت خصوصي از همان اوايل طلبگي، در سال 1367 در حوزه علميه قم به صورت عمومي به تدريس فلسفه و اصول (كتابهايي مانند نهاية الحكمه علامه طباطبايي و شرح منظومه سبزواري و رسائل شيخ انصاري) مشغول شدم و سپس مكاسب شيخ انصاري در فقه و كفاية الاصول آخوند خراساني را مكرر تدريس كردم و همچنان اين تدريس ادامه دارد.در دانشگاه نيز گرايشهاي مختلف علوم انساني مانند(عقايد، تاريخ اسلام، فقه، قواعد فقه اصول فقه، منطق، تفسير، علوم قرآني، اخلاق، انقلاب و ريشه ها و...) را تدريس مي كنم.

طاهري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن طاهري

محل تولد : خرم آباد

شهرت : طاهري خرم آبادي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1317/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله سيد حسن طاهري خرم آبادي در

روز اول خرداد ماه 1317 هجري شمسي در خرم آباد به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج سيد حيدر طاهري خرم آبادي از شاگردان برجستة مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي و از دوستان نزديك حضرت امام (ره ) و آيت الله گلپايگاني (ره ) بود كه پس از سالها تحصيل و بهره بردن از محضر عالمان بزرگ حوزه علميه اصفهان ، مشهد و قم با درخواست مردم شريف خرم آباد به زادگاه خود بازگشت و تا آخر عمر به رتق و فتق امور مردم همت گماشت . از ويژگيهاي بارز مرحوم حاج سيد حيدر برخورداري از محبوبيت فراوان بين مردم و علماي شهر، حلم و بردباري و عدم علاقه به زخارف دنيا و ماديات بود. آية الله سيد حسن طاهري خرم آبادي كه شيفتگي زائدالوصفي به پدر داشت ، در سن 9 سالگي مجبور به بردوش كشيدن داغ هجرت پدر شد و اين يتيمي زودهنگام در پرورش و استواري آيندة او تأثير بسزايي داشت . وي از خاطرات شيرين همراهي با پدر، خاطره سفر به عتبات عاليات را ذكر مي كند كه در آن ، ضمن باريابي به حرم ملكوتي ائمة هدي ، به محضر علماي بزرگ آن ديار نيز شرفياب شدند. مادر او نيز كه زني پاكدامن و از طائفة اشعريون قم بود، در حدود سال 1360 شمسي دار فاني را وداع گفت . آية الله طاهري خرم آبادي تحصيلات خود را در يكي از دبستانهاي خرم آباد آغاز كرد. وي اصرار داشت كه با لباس روحانيت به مدرسه برود؛ اما بسياري از معلمان شديداً با اين مسأله مخالف بودند كه پشتيبانيهاي مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد طاهري ، عموي ايشان ، آنها را وادار به سكوت مي كرد. وي در همان

دورة دبستان ، با ديگر شاگردان مدرسه به مناظره در باره مسائلي چون علم و ثروت مي پرداخت و گاهي كه نماز جماعت برپا مي شد، امامت آن را به عهده مي گرفت . با پايان يافتن دوره ابتدايي ، به مدرسه علميه كماليه رفت و طي دو سال جامع المقدمات و سيوطي را فرا گرفت . سپس به همراه مادر خود، به قم عزيمت كرد تا تحصيلات حوزوي خود را در آن ديار عالم پرور ادامه دهد. در نخستين روز سكونت در قم ، به حرم مطهر حضرت معصومه (س ) آمد و در كنار صحن بزرگ ، مشغول وضو گرفتن شد كه ناگاه چهره اي ملكوتي ، او را به خود جلب نمود كه در حال بازگشت از حرم بود. بي اختيار از يكي از طلاب پرسيد: اين آقا كيست ؟ و او پاسخ داد: حاج آقا روح الله خميني ! بدين ترتيب از همان آغاز ورود به قم ، شيفته امام (ره ) شد و بعدها، به سبب رفاقت نزديك امام (ره ) با پدرش ، مورد تفقد و عنايت ويژه ايشان قرار گرفت . در همان سال اول ورود به قم ، مغني ، حاشيه ملاعبدالله و مقداري از سيوطي كه باقي مانده بود فرا گرفت . در سال بعد معالم الاصول و شرح شمسيه و در دو سال بعد از آن ، لمعه ، قوانين و مطول را آموخت و در سال پنجم رسائل و مكاسب شيخ انصاري را آغاز كرد. ظرف سه سال آن كتابها را به همراه جلد اول كفايه به پايان برد و جلد دوم كفايه را هم زمان با رفتن به درس خارج امام (ره ) شروع نمود. مقداري از درس خارج قضا را در محضر آية الله العظمي بروجردي فرا گرفت كه به دليل فوت

ايشان ، از ادامة آن باز ماند. هم زمان در درس بيع امام شركت مي جست و پس از تبعيد امام نيز به درس مرحوم آية الله داماد و آية الله حاج آقا مرتضي حائري يزدي رفت . حضرت آية الله طاهري خرم آبادي در دورة تحصيل خود از محضر استادان و عالمان برجسته اي كسب فيض نمود كه حوزه هاي علميه خاطرة مبارزات و مجاهدتهاي آنان را هرگز از خاطر نمي زدايد. وي با ورود به قم ، حاشيه ملاعبدالله را نزد آقاي هاشمي رفسنجاني فرا گرفت . براي تحصيل معالم الاصول و مطول به نزد آقاي شب زنده دار رفت و لمعه را نزد مرحوم حاج آقا حسين جزايري از فضلاي خرم آباد، آقايان باقري كني و ستوده خواند و رسائل شيخ انصاري را نزد آقايان مكارم شيرازي ، شب زنده دار، مشكيني و سبحاني فرا گرفت و براي آموختن مكاسب محرمه با آقاي حاج سيد علي محقق داماد به مباحثه پرداخت كتاب بيع را نيز نزد آية الله خزعلي فرا گرفت . كفاية الاصول را نيز در محضر مرحوم شيخ عبدالجواد اصفهاني (جبل عاملي ) و مرحوم سلطاني (طباطبايي ) آموخت . براي تحصيل درس خارج ، به درس مرحوم آية الله بروجردي و مرحوم امام خميني رفت . ايشان در باره ويژگي علمي امام (ره ) مي فرمايد: «بحث ايشان ، شاگرد پرور بود و فكر را به كار مي انداخت . تنها نقل عبارت ديگران نبود. درس ايشان تفاوت زيادي داشت با كل درسهايي كه ما تا آن موقع در حوزه ديده بوديم . الان هم معتقدم كه نوشته هاي فقهي و اصولي ايشان قابل طرح و استفاده و درخور دقت است . البته نمي خواهم بگويم كه نظري فوق نظرات ايشان نيست . شاگردان ايشان همان موقع به نظرات ايشان اشكال مي گرفتند و خود ايشان

هم مشوّق بود؛ اما نظرات ايشان در همة ابعاد به قدري عميق و دقيق است كه هميشه قابل طرح و بحث خواهد بود. از نظر علمي مي توان گفت كه حضرت امام در ابعاد مختلف فقهي ، اصولي ، فلسفي و عرفاني در عصر خويش فقيه و انديشمندي استثنايي بود. حضرت امام از يك نبوغ و استعداد بالايي برخوردار بود. بدون هيچ گونه مبالغه اي مي توانم بگويم بعد از معصومين (ع ) حضرت امام يك انسان استثنايي بود». آية الله طاهري خرم آبادي ، پس از تبعيد امام ، در درس آقايان گلپايگاني ، شيخ مرتضي حائري و داماد شركت نمود و از محضر مرحوم حاج آقا حسن فريد اراكي بهره هاي فراوان برد. در بخش فلسفه نيز، ايشان منظومه ملاهادي سبزواري را نزد مرحوم آية الله حاج آقا مصطفي خميني و آية الله اميني آموخت . اشارات و الهيات شفا را نزد آية الله جوادي آملي و مقداري از اسفار را نزد مرحوم علامه طباطبايي فرا گرفت . بخشي از اسفار را نيز در محضر آية الله شهيد مطهري خواند. ايشان در دوره سطح با آقايان سيد احمد مرعشي ، سيد علي محقق ، عميد زنجاني به مباحثه مي پرداخته است و از هم مباحثه ايهاي دورة تحصيل درس خارج ، از آقايان مؤمن ، حسيني كاشاني ، رباني املشي و حاج حسن تهراني نام مي برد. آية الله طاهري خرم آبادي ، در سالهاي متمادي حضور در حوزه علميه قم ، خدمات علمي و فرهنگي شاياني را به اين حوزة سترگ تقديم داشته است . در بخش تدريس ، ايشان بسياري از كتب دوره سطح را به نوآموزان حوزه درس داده است و هم اكنون نيز به تدريس درس خارج فقه و اصول مشغول است و طلاب و فضلاي بسياري را به جامعة

علمي و فقهي كشور ارزاني داشته است . در كنار تدريس ، از سالهاي پيش از انقلاب تاكنون ، در نشريات گوناگوني ، مقاله هاي جامع علمي و سياسي خود را به چاپ رسانده است كه برخي از آنها به صورت كتاب منتشر شده است .برخي از كتب ايشان در دست چاپ است كه از آنها مي توان به كتابي در ردّ شبهات وهابية و كتابهايي چون منابع مالي اسلام در حكومت اسلامي و كتاب الخمس و ذبايح اهل كتاب و كتاب ولاية الفقية اشاره كرد. زندگي عالمان مجاهد در عصر ما، همواره با مبارزه با رژيم منحوط پهلوي همراه بوده است . آية الله طاهري خرم آبادي نيز، چون ديگر عالمان عصر خويش و مانند پير و مراد و مقتداي خويش ، حضرت امام خميني (ره ) حكومت ننگين پهلوي و سكوت در مقابل ستمهاي آن را برنمي تابيد و روز و شب را به مبارزه با آن مي گذراند. سخنرانيها، نامه ها و اعلاميه ها، به زندان رفتنها و شكنجه شدنهاي وي نقش مهمي را در پيشبرد انقلاب و پيروزي آن ايفا مي كرد كه ذكر نمونه ها و شرح آن ، در اين مختصر نمي گنجد. در سال 1341، شاه و عوامل آن ، لوايح ششگانه اي را با ظاهر اصلاحات و ايجاد رفاه براي مردم تدوين كردند و مي خواستند آن را به رفراندوم بگذارند. امام (ره ) كه به خوبي از حيله ها و عوامفريبي هاي شاه اطلاع داشت ، مخالفت خود را با لوايح اعلام نمود و به آية الله طاهري خرم آبادي نيز دستور داد كه به خرم آباد برود و مسائل مطرح شده را با علما و مردم آن ديار در ميان بگذارد. تلاش آية الله طاهري خرم آبادي در آن روزگار براي رساندن پيام امام (ره ) و

گرد هم آوردن علماي خرم آباد و تصميم گيري براي مسائل پيش آمده ، نقطة عطفي در مبارزات ايشان مي باشد. همچنين ايشان پس از مدتي به قم رفت و گزارش مذاكرات علما و جريانهاي پيش آمده در شهر را به اطلاع امام (ره ) رساند. وي در اوايل سال 1342 به منظور تبليغ و در آستانه ماه محرم ، تصميم به عزيمت به كاشان گرفت و آن را با امام (ره ) در ميان گذاشت . امام (ره ) موافقت فرمودند و پيامهايي براي علماي كاشان با موضوعيت جريانهاي پيش آمده و ضرورت مبارزه با رژيم شاه ، دادند. وي ضمن رساندن اين سخنرانيهاي مهم و افشاگرانه اي را در ايام ماه محرم انجام داد كه شور عجيبي در مردم كاشان ايجاد كرد و ساواك و عوامل رژيم پهلوي را هراسناك ساخت . همچنين سخنراني وي پس از حادثه پانزدهم خرداد در حرم مطهر حضرت معصومه (ع ) در حمايت از امام (ره ) و محكوم كردن جنايات رژيم ، در كارنامه مبارزاتي او مي درخشد. در طول سالهاي مبارزه ، آية الله طاهري خرم آبادي ، بارها و بارها مورد تعقيب ساواك قرار گرفت و بارها تبعيد يا زنداني شد. اما بينش صحيح وي از انقلاب و همچنين اطاعت محض از امام (ره ) و علاقة وافر به ايشان ، تبعيد و زندان و... را بر ايشان هموار مي ساخت . ايشان هدف امام خميني (ره ) از نهضت را اينگونه بيان مي كند: «از پاي درآوردن حكومت سلطنتي در حد ساقط كردن آن و يا ضعيف كردن آن ، به عنوان هدف ميان مدت براي همه روشن بود. اما هدف نهايي نمي خواهم بگويم براي همه ، ولي براي بسياري از مبارزان نيز مجهول بود. به هر حال تا قبل از مطرح شدن مباحث ولايت فقيه

حضرت امام ، بحثي در مورد نظام جايگزين رژيم شاهنشاهي نشده بود. مباحث امام افق مبارزه را وسيع تر كرد و يك هدف مشخص و روشن را براي نهضت ترسيم كرد و آن ، حكومت اسلامي و مسأله ولايت فقيه بود». آية الله طاهري خرم آبادي ، در حدود سال 56 به عضويت رسمي جامعه مدرسين حوزه علميه قم درآمد، هر چند پيش از آن نيز در فعاليتهاي مبارزاتي با اعضاي اين مركز همكاري داشت . فعاليتهاي سياسي آية الله طاهري خرم آبادي به پيش از انقلاب محدود نيست . ايشان پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي نيز در مسؤوليتهاي گوناگون به ايفاي نقش پرداختند و خدمات ارزشمندي را در عرصه هاي گوناگون به انجام رساندند

طاهري، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين طاهري

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/2

زندگينامه علمي

آقاي سيد حسين طاهري شهرت طاهري وحدتي در سال 1338 در خانواده اي مؤمن و پاي بند به مسائل ديني در مشهد به دنيا آمد. در سال 1354 به دنبال اشتياق فراوان به تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه مشهد شد. ادبيات عرب را از محضر حجةالاسلام آقايان رضواني و حجت هاشمي آموخت. سطح را در محضر اساتيد مبرز مشهد از جمله مرحوم بني هاشمي، مرتضوي و رضازاده سپري كرد و خارج فقه و اصول را نزد آيات علم الهدي، زنجاني و مرحوم فلسفي تلمذ كرد. عشق ايشان به بارگان ملكوتي امام رضا(ع) مانع از آن شد تا به حوزه اي علميه و ديگر شهرها از جمله قم وارد شود و لذا در همان جا در حين تحصيل به تدريس علوم ديني و غيرديني پرداخت و در اين

رهگذر شاگردان بارزي جهت خدمت به انقلاب و مردم و... را تربيت كرد.

طاهري، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود طاهري

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ارديبهشت سال 1348 به دنيا آمدم. دروس جديد را تا سوم راهنمايي به اتمام رسانده و در سال 1362 هجري شمسي وارد حوزه علميه رستم كلاي (بوشهر) شدم و سالها از محضر حضرت آيت الله ايازي استفاده كردم. در سال 1370 براي ادامه تحصيل وارد حوزه عليمه قم شدم و بعد از اتمام دوره سطح حوزه، اكنون هفت سال است كه به درس خارج مشغول مي باشم.اساتيدي در دوره درس سطح حوزه قم از آنها استفاده بردم عبارتند از: 1- آيت الله العظمي علوي گرگاني 2- آيت الله العظمي صافي گلپايگاني 3- حجت الاسلام حبيب الله طاهرى.اساتيدي كه در درس خارج از آنها بهره برده و مي برم عبارتند از:1- آيت الله العظمي علوي گرگاني 2- آيت الله العظمي صافي گلپايگاني 3- آيت الله احمدي يزدي 4-آيت الله مصطفوي 5- آيت الله سبحاني اكنون نيز به مدت تقريبا 15 ماه است كه سردبيري ماهنامه طوبي را به عهده دارم.

طاهريان، جليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جليل طاهريان

محل تولد : سمنان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي اينجانب جليل طاهريان در سال 1340 در خانواده اي مذهبي در جنوب شهر ديه به جهان گشودم. پدر بزرگوارم جهت كسب روزي حلال به كفش دوزي و والده مكرمه ام به پخته نان در منازل مشغول بودند. كه هر دو از دنيا رفته و روحشان شاد باد. بعد از دوران ابتدائي پدرم مرا به حوزه علميه صادقيه سمنان هدايت نمود. كه دوره مقدمات و

سطح يك و دو را گذراندم. آنگاه جهت درس خارج نزد استاد حضرت آيةالله عالمي كه به درجه اجتهاد نائل شده بودند، رفته و همزمان درس كلاسيك را در شبانه و دانشگاه ادامه دادم. تا سال 1371 از دانشگاه آزاد اسلامي موفق به كارشناسي ارشد در رشته فقه و مباني حقوق در آمده و در سال 1372 عضو هيئت علمي ساعتي در دانشگاه آزاد اسلامي فعاليت علمي و پشتكار باعث گرديد. كه در سال 1380 امام جماعت نمونه كشور در سال 1381 پژوهشگر برتر در حوزه فرهنگ و دين و در سال 1382 نيروي فرهنگي ممتاز از سوي نهاد نمايندگي ولي فقيه و همچنين در سال 1384 مبلغ برتر از سوي صدا و سيما حوزه علميه دفتر تبليغات و سازمان تبليغات اسلامي شده و همچنين در سال 1385 پژوهشگر برتر از دانشگاه آزاد اسلامي انتخاب شده، و در حال حاضر مديريت حوزه علميه و تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي را دارم. اولين مقاله اي كه نوشتم درباره نقش ورزشكاران در احياء نماز بود كه مورد پذيرش قرار گرفت و اين خود عاملي بود كه دست به قلم زده و كتاب رازها و رمزها نماز را كه با رهنمود استادم كه درس خارج فقه را بر عهده داشتند. تحرير نموده و بحمدالله مورد پذيرش قرار گرفتند كار مطالعاتي و تحقيقاتي را استمرار داده. كه آخرين تحقيقات حقير پيرامون تهي كردن دين از بصيرت ترويج خرافه پرستي. و ترويج ابتذال تحت عنوان آزادي و مدعيان دروغين در ارتباط با حضرت ولي عصر بوده اخيراً گوشه آي از فعاليت هاي علمي را كه من جمله درباره حضرت معصومه(س) با عنوان بانوي

مهر و همچنين مقالات چاپ شده در ارتباط با اتحاد ملي و انسجام اسلامي و موعود باوري عاملي در ايجاد اتحاد ملي و انسجام اسلامي بود در حوزه علميه صادقيه كه در زمان بازديد استاندار سمنان صورت گرفت به نمايش گذاشتند كه موجب تعجب علماء و طلاب گرديده بود. انجام امور پژوهشي و تحقيقاتي و چاپ مقالات متعدد باعث گرديد كه اجراي برنامه هاي زنده در صداوسيما را به عهده حقير گذاشتند و بحمدالله با ارائه بحث هاي جديد علمي من جمله ازدواج- آفات زندگي – سنگ صبور بحث حوزه و دانشگاه جايگاه علمي خوبي را پيدا نموده و عضو پژوهشگران كشوري شدم و در نمايشگاه پژوهشگران راه يافتم. همچنين با شناختي كه مسئولين پيدا نموده برگزاري همايش هاي بزرگ از قبيل عفاف و حجاب، مديريت و رهبري، توليد علم و نهضتف، نرم افزاري و برگزاري نمايشگاه نغمه دل كه ويژه نماز بود به حقير محول نموده كه آقاي قداستي بصورت مكتوب اين جمله را نوشتند كه اولين كار علمي در كشور به صورت نمايشگاه مجازي به ثمر رسيد و قدرداني نمودند.

طباطبايي بروجردي، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در روزهاي پاياني صفر 1292 ق . خانه حجة الاسلام حاج سيد علي بن سيد احمد طباطبايي با تولد نوزادي كه ((حسين )) نام گرفت. غرق درذكر و سپاس پروردگار شد.

سيد حسين اندك اندك باليد، جامع المقدمات ، سيوطي ، منطق و گلستان سعدي را در مكتب آموخت و سپس در مدرسه نوربخش به تكميل اندوخته ها و تهذيب نفس پرداخت . نحو، صرف ، بديع ، عروض ، منطق ، فقه و اصول بخشي از دستاورد سالهاي مدرسه نور بخش شمرده مي شد. سالهايي كه

سيد حسين سخت كوشيد و در پناه عنايتهاي ويژه الهي به پيشرفتي چشمگير دست يافت .

آنگاه عزم اصفهان سپاهان كرد و پس از جلب رضايت پدر سمت آن سرزمين دانش خيز به راه افتاد. آقا نوح الدين ، پسر عمو سيد حسين ، در مدرسه صدر روزگار مي گذراند؛ دانشجوي سخت كوش بروجرد يكسره نزد پسر عمويش شتافت و در حجره او اقامت گزيد. رابطه پسر عموهاي بروجردي بسيار نيك بود. آقا نوح الدين در روزهاي آغازين به سيد حسين گفت : اگر مي خواهي در دانش اندوزي و تدريس كامروا شوي بايد در محافل علمي سخن بگويي و در درس اشكال كني و گرنه تا پايان عمر چون من گمنام مي ماني .

زير باران

سيد حسين نخست در درس استاد گرانقدر آقا سيد محمد باقر درچه اي شركت جست .

دانشور درچه اي ، كه نورالهي در ديدگان داشت ، بزودي گوهر يگانه بروجرد را باز شناخت ، او را به خود نزديك كرد و از عنايات ويژه خويش برخوردار ساخت . حضرت آية الله ملا محمد كاشي ، مجتهد وارسته ميزار ابوالمعاني كلباسي ، دانشور گرانمايه سيد محمد تقي مدرس و حكيم برجسته ميرزا جهانگير قشقايي از ديگر استادان ستاره تابناك بروجرد شمرده مي شدند.

استادان گرانپايه اي كه هر يك به گونه اي سيد حسين را از عنايت خويش بهره مند ساختند و در شكل گيري شخصيت گوهر گرانبهاي خاندان طباطبائي دخالت داشتند. سيد دانش پژوهان بروجردي در بامداد يكي از روزهاي ربيع الاول 1314 سرمست از باده دانش و حكمتي كه استادان نامور حوزه سپاهان در كام روانش مي ريختند، در برابر حجره

اش نشسته بود كه پيكي نامه پدر را به وي سپرد.

هر چند نامه پدر سيد حسين را در شادي فرو برد ولي اين سرور ديري نپاييد زيرا پدر او را به وطن فرا خوانده بود. ستاره بروجرد با اين انديشه كه شايد پدر مي خواهد او را به نجف گسيل دارد رنج سفر و بريدن از درس را به جان خريد و به زادگاهش برگشت ولي پدر انديشه اي ديگر در سر داشت . او با پاي فشاري بر خواسته خويش مقدمات ازدواج فرزند را فراهم آرد. بدين ترتيب دانشجوي جوان بروجردي در 22 سالگي ازدواج كرد. دو يا سه ماه در زادگاهش ماند و سپس با خانواده سمت اصفهان رهسپار شد.

نامه سرنوشت

1319 ق . براي گوهر يگانه بروجرد سال تحول بود. نامه پدر به دستش رسيد و او را آماده سفر ساخت . پدر چنان نوشته بود كه مي خواهد وي را به نجف گسيل دارد. بنابراين پس از نه سال زندگي سراسر تلاش و پژوهش در اصفهان به زادگاهش بازگشت . اندكي در آن سامان توقف كرد و سپس همراه برادر كوچكش ، سيد اسماعيل ، رهسپار نجف شد.

برادران بروجردي در 1320 به حريم پاك امير مومنان عليه السلام گام نهادند. سيد حسين ، كه 28 سال داشت و مجتهدي جوان شمرده مي شد، به درس حضرت آية الله العظمي محمد كاظم خراساني شتافت و خود را در برابر تابش مستقيم آفتاب دانش آن مرجع وارسته جاي داد. بزودي نظرهاي بجا و قابل تاءمل دانشو تازه وارد توجه استاد بزرگ حوزه نجف را جلب كرد و ميان آنها پيوندي ناگسستني پديد آورد.

به گونه اي كه اگر پس از درس آخوند خراساني ، سخني بر زبان نمي آورد، استاد وي را مخاطب قرار مي داد و مي فرمود: آقا نظري نداريد؟

اندك اندك ارج سيد حسين بر شاگردان محفل آخوند نيز آشكار شد. آنها از او خواستند تا پس از خروج استاد از محفل ، درس وي را با شرح و توضيح فزونتر بازگو كند. بدين ترتيب يكي از برنامه هاي مجتهد بروجردي تقرير درس استاد شد.

آن بزرگمرد هشت سال در حريم حضرت علي عليه السلام اقامت گزيد. علاوه بر آخوند خراساني از بزرگاني چون حضرات آيات شيخ الشريعه اصفهاني و سيد محمد كاظم يزدي بهره كافي برد، گروهي از دانشجويان را از درس فصول (در علم اصول ) خويش كامروا ساخت ، سر انجام در اواخر 1328 به اصرار پدر راه بروجرد پيش گرفت و در 1329 با استقبال پرشور مردم به زادگاهش گام نهاد.

او بر آن بود كه پس از اقامتي كوتاه در وطن ديگر بار سمت نجف بال گشايد و به آستان مقدس علوي پناهنده شود. ولي بيماري و مرگ پدر سفرش را به تاءخير انداخت . در اين سوگ نامه صاحب كفاية الاصول سبب تسلاي خاطرش شد. آخوند خراساني ضمن تسليت وفات حاج سيد علي از اشتياق وافر خويش براي ديدار مجتهد بروجرد پرده برداشته بود.

اين نامه مهرآميز سيد دانشوران بروجرد را بر آن داشت كه امور خانواده را سامان دهد و به نجف شتابد. چند ماه بعد همه چيز براي سفر آماده بود كه خبر رحلت استاد گرانقدرش وي را در اندوه فرو برد. آن بزرگمرد پيوسته مي گفت : مرگ دو

پدر در مدت كوتاه كمتر از 6 ماه بسيار بر من سنگين و ناگوار بود.

خبر مرگ استاد اشتياق سفر را در وجودش ميراند. زندگي در نجف بي حضور استاد خراساني برايش دشوار بود. پس انديشه هجرت از سر بردن كرد و در بروجرد بساط تدريس و ارشاد مردم گسترد. اندك اندك مؤ منان شهر ارج ستاره خاندان طباطبايي دانستند و زمام امور معنوي خود را به وي سپردند. ارادت حضرت آية الله حاج محمد رضا دزفولي به سيد مجتهدان بروجرد بر شهرت و اعتبارش افزود. پس از رحلت فقيه دزفولي انبوه مقلدانش به آن مجتهد وارسته رجوع كردند و مرجعيت آن بزرگمرد در منطقه گسترش يافت .

در برابر شب

در اين سالها تبليغ بهايي گري از سوي برخي از مسؤ ولان شهر و اهانت آشكار آنها مقدمات ديني مردم سرور مجتهدان بروجرد را در نگراني فرو برد. او با تهران تماس گرفت ، وضعيت نامطلوب برخي از ادارات را با پايتخت نشينان در ميان نهاده ، خواستار بركناري مسؤ ولان دين ستيز شد و چون بي اعتنايي سران دولت را مشاهده كرد معترضانه شهر را ترك گفت .

پيروان پاكدل آن مرجع روشن بين در مسجاها گرد آمدند، سخنرانان بر منبرها جاي گرفتند و همه يكصدا به حمايت از مرجع دلاور بروجرد پرداختند. مسؤ ولان شهر كه توان رويارويي با مردم را در خويش نمي ديدند خواسته فقيه طباطبايي را اجابت كردند و آن راهبر توانا در ميان ابراز احساسات پرشور مؤ منان به شهر بازگشت .

سفر سبز

از رخدادهاي مهم ديگر اين سالها وفات دخت گرانقدر مرجع پارساي بروجرد بود. استاد پس از اين حادثه ناگوار راه

خراسان پيش گرفت تا در پناه آفتاب توس دمي از رنج هستي بياسايد.

چون توقف آن فقيه فرزانه در مشهد به درازا كشيد نمايندگان مردم بروجرد نزدش شتافتند و او را بدان ديار خواندند. دانشمند فروتن طباطبايي خواسته آنها را اجابت كرد، پس از سيزده ماه رهسپار زادگاهش شد و پس از توقفي كوتاه در قم و تهران در ميان استقبال پر شور مؤ منان به بروجرد گام نهاد.

او سپس راه عراق پيش گرفت ، مدتي در نجف ماند و با بزرگاني كه به استقبالش شتافته بودند، ديدار كرد. آنگاه رهسپار حجاز شد، پس از به جاي آوردن مراسم حج به عراق بازگشت ، چندي در حريم اميرمؤ منان توقف كرد و سپس روانه ايران شد.

در بند دژخيم

همزمان با اوج گيري اعتراضهاي مؤ منان عليه رضا خان و هجرت اعتراض آميز روحانيان كشور به قم ، سرور فقيهان بروجرد به مرز ايران گام نهاد. مزدوران دربار، كه از پيوستن او به مهاجران و رساندن پيام مراجع نجف به معترضان مي هراسيدند در مرز قصر شيرين وي را دستگير كردند و به پايتخت بردند.

در تهران رضاخان به ديدارش شتافت . او كه در پي يافتن فردي براي رويارويي با شيخ عبدالكريم حائري بود با سيد مهرباني كرده ، گفت : چيزي از من بخواه .

فقيه بروجردي اظهار بي نيازي كرد ولي در برابر پافشاري شاه ناگريز لب گشاده ، فرمود: وقتي در اركان حرب بودم مقدار جيره غذايي سربازان را ناكافي ديدم ، اگر مي خواهيد كاري كنيد فرمان دهيد جيره آنها فزوني يابد.

آنگاه در پاسخ رضا خان ، كه مساءله ناديده گرفتن جايگاه آية الله العظمي

حائري و پيروي دولتيان از مجتهد بروجردي را مطرح كرد، فرمود: خير، شما با ايشان تماس بگيريد، من هم اگر كاري داشتم از طريق آن جناب با شما در ميان مي نهم .

آنگاه وي را به همراهي با روحانيت و عمل به دستورات الهي فرا خوانده ، چون مي دانست اجازه سفر به قم و بروجرد به او نمي دهند، فرمود برآنم به مشهد سفر كنم .

اندكي پس از خروج رضا خان تيمورتاش پنجاه هزار تومان نزد آن مرجع وارسته آورد. فقيه بروجردي از پذيرش هديه درباره خودداري كرد و بامداد روز بعد راه خراسان پيش گرفت .

ديدار بزرگان

مدتي پس از بازگشت سيد به زادگاهش ، ورود حاج آقا حسين قمي به تهران و پيشنهادهاي وي به دولت بار ديگر آن رادمرد را به عرصه تلاشهاي سياسي آشكار كشاند. او كه چون آية الله العظمي قمي به لزوم پيروي از دستورات الهي مي انديشيد بر آن شد سمت تهران رهسپار شود ولي بستگان ، وي را از اين كار باز داشتند. فقيه روشن بين از رؤ ساي عشاير خواست با تهران تماس گرفته ، حمايت عشاير از پيشنهادهاي حاج آقا حسين قمي را به پايتخت گزارش دهند. البته آن بزرگوار خود نيز به تهران تلگراف زد كه ، اگر دولت سخن آية الله قمي را نپذيرد به پايتخت خواهد رفت و مسؤ وليت فرجام چنين اقدامي تنها به عهده دولت است .

در سايه تلاشهاي آن راهبر سخت كوش سرانجام دربار خواستهاي حاج آقا حسين را پذيرفت و آن بزرگوار سمت عراق رهسپار شد. فقيه بروجردي در ملاير به ديدار آن دانشور برجسته شتافت و يك

ساعت با وي گفتگو كرد.

هجرت

بيماري استاد فقيهان بروجرد را بايد در شمار ديگر رخدادهاي مهم سالهاي زندگي آن مرجع وارسته در زادگاهش به شمار آورد. بيماري دشواري كه سرانجام با عمل جراحي و استراحت هفتاد روزه در بيمارستان فيروزآبادي تهران مهار شد.

چون او از بند بيماري رهايي يافت ، با دو پيشنهاد روبرو شد: از يك سو نمايندگان بروجرديان براي بازگرداندنش پياپي به تهران مي شتافتند و از سوي ديگر دانشوران ساكن قم او را به زندگي در حريم حضرت معصومه عليه السلام فرا مي خواندند. استاد براي اقامت در قم با قرآن به رايزني پرداخت . آية سوره مؤ منون چراغ سبز الهي به اين نيت پاك بود. پس همراه دانشمندان قم راه آن ديار پيش گرفت و در ميان استقبال مردم و بزرگان حوزه بدان سرزمين آسماني گام نهاد.

بدين ترتيب آفتاب رخشان فقاهت در چهاردهم محرم 1364 ق .از افق قم بر آمد و جهان را از نور دانش گرماي معنويت خود سرشار ساخت .

در تابش آفتاب توس

مدتي پس از اقامت در قم ستاره تابناك مرجعيت رهسپار توس شد تا در پناه خورشيد ولايت جام وجودش را از امدادهاي سبز پيشواي هشتم شيعه آكنده سازد. در اين سفر دانشور وارسته حضرت آية الله حاج شيخ علي اكبر نهاوندي جايگاه نماز خويش در مسجد گوهرشاد را به وي سپرد و از آن بزرگمرد خواست ، ماه مبارك رمضان در آن مكان نوراني اقامه جماعت كند.

استاد بزرگ حوزه پس از ماه مبارك رمضان به قم شتافت و ديگر بار به وظايف سنگين خويش روي آورد.

مرجع مويد

با رحلت مرجع بزرگوار حضرت آية الله العظمي سيد الوالحسن

اصفهاني مرجعيت گوهر يگانه بروجرد فراگير شد و مؤ منان از هر سو به آن فقيه وارسته مراجعه كردند.

ناگفته پيداست كه عنايات و تاءييدات الهي در رويكرد عمومي به آن فقيه وارسته نقشي سبز داشت . خاطره ها و سخنان بر جاي مانده از دانشوران آن روزگار نشان مي دهد كه آفتاب رخشان سلسله طباطبايي زير باران پيوسته امدادها و عنايتهاي فرامادي قرار داشت . براي مثال حضرت آية الله حاج شيخ علي اكبر نهاوندي ، كه خود از بزرگان روحانيت شيعه بشمار مي آمد، پس از وا نهادن مجراب خويش به مرجع بروجردي به نجف شتافت .

مرجع شيعيان جهان ، حضرت آية الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني ، كه از بيماري رنج مي برد، جناب نهاوندي را ماءمور اقامه جماعت كرد. شيخ نهاوندي دنباله اين ماجرا را چنين بيان كرده است :

شب اولي كه به جاي ايشان براي خواندن نماز جماعت رفتم ، وقتي بر سجاده قرار گرفتم ، آوايي شنيدم كه گفت ((عظمت ولدي عظمتك )) - فرزندم را بزرگ داشتي من نيز تو را بزرگ داشتم - برگشتم ، به همه سو نگاه كردم ، مردم در صفهاي جماعت نشسته بودند، كسي جز من پيام غيبي را در نيافته بود.

علاوه بر گفتار دانشمند گرانمايه حضرت شيخ علي اكبر نهاوندي كردار آن مرجع وارسته بويژه در سالهاي زندگي قم دليل روشني بر معنويت و همراهي پيوسته تاييد الهي با فقيه فروتن بروجردي است . كرداري كه شاگردانش از آن پرده برداشتند و براي هميشه در سينه تاريخ به يادگار نهادند:

1- همسر يكي از دانشجويان باردار بود. هنگام زايمان او را نزد پزشكي به

نام اسماعيل موسوي برد. پس از زايمان ، پزشك به پدر نوزاد گفت : اين پسرت را من نجات دادم ، اگر من نبودم مي مرد، دوست دارم نامش را اسماعيل بگذاري .

دانشجوي جوان نيز نام كودك را اسماعيل نهاد ولي دريغ كه نوزاد از نخستين روز تولد در بيماري و درد فرو رفت . تلاشهاي شبانه روزي پدر و مادر و مراجعه به پزشكان گوناگون سودمند واقع نشد و كودك ميان دنيا و برزخ سرگردان ماند. دانشجو، كه دستش از همه جا كوتاه مي نمود، نزد استاد وارسته حوزه حضرت آية الله العظمي بروجردي سفره دل گشاد و گفت : آقا، خداوند نوزادي به من داده كه از نخستين روز تولد تا كنون پيوسته بيمار است ، نمي دانم چه كنم :

استاد مهربان فرمود: نامش را عوش كنيد خوب مي شود.

دانشجو، كه هرگز داستان سفارش پزشك و نامگذاري نوزاد را براي استاد نگفته بود، شگفت زده به خانه رفت ، نام كودك را ((امير)) نهاد و او را براي هميشه از بيماري و رنج رهايي بخشيد.

2- دانشجويي ديگر داستان دلدادگي اش به استاد را چنين باز گفته است :

وقتي تازه به قم آمده بودم ، آقا برايم شهريه فرستاد. من نپذيرفتم و گفتم : زميني در شمال دارم كه در آمدش مراكافي است .

پس از چندي خشك سالي شمال را در بر گرفت . من براي گذران زندگي به قرص روي آوردم . چون ميزان بدهي ها زياد شد، ناگزير فرشهاي خانه را جمع كردم و يكي از بازاريان را به خانه بردم تا آن را بخرد. مرد بازار بهايي اندك براي فرش بر

زبان آورده ، بهايي كه براي پرداخت بدهي هايم كافي نبود. بازاري ديگري را به خانه بردم ، اما او بهايي كمتر از اولي پيشنهاد كرد.

من سرگردان و مردد بودم كه ناگهان صداي در مرا به خود آورد، شتابان سمت در دويدم ؛ حاج احمد، خادم استاد، پشت در بود. او پاكتي به من سپرد و گفت : اين را آقا براي شما فرستاده .

به پاكت نگريستم ، اثري از پول در آن نبود. چون گشودم چكي در آن يافتم . چكي كه مبلغ آن درست به اندازه بدهي ام بود. شگفتي وجودام را فراگرفت زيرا جز من و خداوند هيچ كس از ميزان كامل بدهي ام خبر نداشت .

سالهاي درخشان

حضور فقيهي با چنين معنويت و تاءييد الهي حوزه مقدس قم را كه ، زير ضربات پيوسته عوامل رضاخان ناتوان شده بود، جاني تازه بخشيد. اينك همه چيز براي گسترش حوزه و مستحكم ساختن بنيادهاي علمي و اقتصادي آن آماده بود. پيروان مؤ من فقيه بروجردي انبوه وجوه شرعي و هداياي خويش را نزد مرجع وارسته شان گسيل مي كردند و دانشجويان از گوشه و كنار كشور براي بهره گيري از درياي دانش آن بزرگمرد به قم مي شتافتند.

مرجع پاكدلان با روشن بيني خاص خويش آستين همت بالا زد و در كنار تدريس روزانه به اصلاحات اساسي دست يازيد.

سامان دادن به وضعيت درسي حوزه .

رسيدگي به مسايل مالي دانش پژوهان ، بر قرار ساختن ارتباط با دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه و محافل رسمي برادران اهل سنت براي ايجاد وحدت ميان گروههاي مسلمان ،گسيل كردن نمايندگاني به اروپا و امريكابراي شناساندن اسلام واقعي به مردم آن

مناطق بخشي از اقدامات آن آفتاب فروزان به شمار مي رود.

ناگفته پيداست كه فقيه فرزانه اي چون وي هرگز نمي توانست در برابر رويدادهاي داخلي بي تفاوت باشد. او چنان مي انديشيد كه ((اگر مردم عالم شوند و دين هم بطور صحيح و معقول به آنها تعليم گردد، هم دانا خواهند شد و هم متدين )) پس در كنار رسيدگي به وضع دانشجويان علوم ديني و حوزه ها دبستانها و دبيرستانهاي دولتي را نيز از كمكهاي نقدي خويش بهره مند ساخت و در رونق آنها كوشيد.

او پيوسته مراقب بود تا بيگناهي به زندان اتهام نيفتد و مؤ مني ناخواسته در دام اهريمنان جاي نگيرد. بنابراين چون از مساءله متهم شدن يك مسلمان بي گناه به قتل فردي بهايي آگاه شد در نگراني فرو رفت .

چند بهايي يكي از همكيشان خود را كشته ، با نيرنگ جوانان مؤ من را به قانون سپردند. يكي از اين جوانان به اعدام محكوم شد و حكم بايد درروز نيمه شعبان به اجرا در مي آمد. اين خبر مرجع پارساي قم را در نگراني فرو برد. بي درنگ نامه هايي خطاب به شاه ، نخست وزير و آية الله بهبهاني نوشته ، به تهران گسيل داشت ، سپس به هر كه سودمند مي دانست تلفن زده ، قضيه را دنبال كرد تا سرانجام نيمه شب خبر لغو حكم اعدام را به وي رساندند. با شنيدن اين خبر اشك از ديدگانش روان شد و پروردگار را بسيار سپاس گفت : در اين لحظه يكي از نزديكان به اتاقش آمد و پرسيد: شما هنوز بيداريد؟

مرجع بزرگ شيعه پاسخ داد: خيلي مهم بود

ولي به خير گذشت . هر وقت فكر مي كردم خون مسلمان بي گناهي ريخته مي شود، همه بدنم مي لرزيد و متحير مي ماندم كه فرداي قيامت جواب خداوند عالم را چه بگويم .

آنچه گذشت در كنار خدمات رفاهي فقيه بروجردي به مسلمانان سراسر جهان ، كه تاءسيس بيش از هزار مسجد، مدرسه ، بيمارستان ، كتابخانه ، گرمابه و دبستان در ايران ، عراق ، لبنان ، آفريقا و اروپا، نمونه كوچكي از آن شمرده مي شود، مرجع شيعيان را از محدوده مرزهاي كشور فراتر برد و به شخصيتي جهاني تبديل كرد. شخصيتي كه شاعران و نويسندگان اهل سنت در شعرها و مقاله هاي خويش وي را مي ستودند. شاهان شيعه و سني برايش هديه فرستادند. براي مثال زماني ملك سعود، پادشاه حجاز، يك چمدان بزرگ حاوي پانزده نسخه قرآن كريم ، قطعاتي از پرده خانه خدا و چيزهاي گرانبهاي ديگر نزد آن دانشمند وارسته گسيل داشت .

سرور فقيهان شيعه تنها قرآنها و پرده كعبه را پذيرفت و باقي را همراه نامه اي به ملك سعود بازگرداند و گفت چون هديه نمي پذيرم . اين را نيز نمي توانم قبول كنم ولي ناگزير قرآن و پرده كعبه را مي پذيرم و باقي را به رسم هديه به شما باز مي گردانم تا هنگام دعا به يادم باشيد.

دانشور جامع

يكي از نكات مهم و قابل توجه در شخصيت آية الله العظمي بروجردي جامعيت علمي آن بزرگوار بود. استاد فقيهان شيعه را نمي توان تنها يك فقيه به شمار آورد. او از علوم ديگر روزگار به اندازه اي آگاهي داشت كه موجب شگفتي صاحبنظران مي شد.

دو خاطره اي كه تاريخ در اين باره ثبت كرده است مي تواند دليل روشني بر درستي اين سخن باشد:

1. وزير فرهنگ وقت همراه مسعودي ، رئيس روزنامه اطلاعات ، نزد ايشان شتافت . كسي كه آنها را خدمت آقا برده بود دست مباركش را بوسيد، در پي او وزير فرهنگ نيز چنين كرد ولي مسعودي از اين كار سرباز زد. پس از معرفي ، آقا درباره تاريخچه روزنامه ، نگاري ، اهداف آن ، اولين روزنامه نگار و... سخن گفت .

آنگاه پرسشي جغرافيايي مطرح كرد و چون وزير فرهنگ از پاسخ باز ماند خود به تبيين پاسخ و توضيح آن پرداخت .

هنگام خداحافظي مسعودي پيش از همه دست آقا را بوسيد و پس از بيرون آمدن گفت : آقا چنان پيرامون روزنامه نگاري صحبت كرد كه گويا يك روزنامه نگار است .

2. روزي ديگر سرتيپ رزم آرا خدمت گوهر يگانه درياي فقاهت شتافت تا قبله نماي اختراعي خويش را به وي بنماياند. آقا درباره نجوم و رياضي مطالبي بيان كرد. سرتيپ پس از خروج گفت : من خيال مي كردم آقا تنها در فقه و اصول مجتهد است ولي معلوم مي شود در هر فني تخصص دارد چون مطالبي كه امروز اظهار داشت از مسايل دقيقي است كه حتي بسياري از استادان از آن آگاهي ندارند.

ميراث ماندگار

مرجع روشن بين شعيه در كنار تدريس و كارهاي روزانه به تحقيق نيز مي پرداخت و نتايج پژوهشهاي خويش را ثبت مي كرد. آن بزرگوار در پاسخ علاقه منداني كه در پي بهره گيري از نگاشته هايش بودند فرمود: زياد چيز نوشته ام ... بعضي از آنها بر

اثر نقل و انتقال از بروجرد به قم مفقود شده است .

ذكر نام بخشي از آثار علمي آن دانشور وارسته مي تواند نشانه تلاش فراوان وي در اين راه باشد:

1. تجريد اسانيد الكافي

2. تجريد اسانيد التهذيب

3. اسانيد كتاب من لايحضره الفقيه

4. اسانيد رجال كشي

5. اسانيد استبصار

6. اسانيد كتاب خصال شيخ صدوق

7. اسانيد كتاب امالي

8. اسانيد كتاب علل الشرايع شيخ صدوق

9. تجريد فهرست شيخ طوسي

10. تجريد رجال نجاشي

11. حاشيه بر كفايه الاصول

12. حاشيه بر نهايه شيخ طوسي

13. حاشيه بر عروة الوثقي

14. حواشي و مستدركات فهرست شيخ منتجب الدين رازي

15. حواشي كتاب مبسوط

16. رساله اي درباره سند صحيفه سجاديه

17. اصلاح و مستدرك رجال طوسي

18. بيوت الشيعه

19. جامع احاديث الشيعه

آن بزرگوار از سالهاي زندگي در بروجرد همواره در انديشه نگارش مجموعه اي بود كه فقيهان را در استنباط احكام ياري دهد و آنها را از مراجعه به كتابهاي روايي متعدد بي نياز سازد. چون به قم گام نهاد. و شاگرداني خبره تربيت كرد اين انديشه را با آنها در ميان گذاشت و به ياري گروهي از آنان در مدت هشت سال اثر بيست جلدي ((جامع احاديث الشيعه )) را آماده چاپ ساخت .

فقيه يگانه جهان اسلام در كنار تلاشهاي علمي و اجتماعي فراوان به پاسداري از ميراث دانشوران پيشين نيز ارج مي نهاد در فرصتهاي گوناگون آثار علمي مخطوط و كمياب را به چاپ مي رساند. كتابخانه هاي كوچك و بزرگ بنياد مي نهاد و آثار دانشمندان را از اين راه در اختيار جويندگان دانش مي گذاشت . كتابخانه بزرگ آن فقيه نستوه در كنار مسجد اعظم قم نشانه توجه مرجع شيعه به اين امر خداپسندانه

است .

دربار و مرجعيت

دربار از مشكلات پيوسته فقيه پاكراءي بروجرد به شمار مي آمد. تبليغات پر حجم وزنامه ها و مجلات وابسته در راه دين زدايي و دور ساختن مردم از فرهنگ اصيل اسلامي مرجع بيدار شيعه را رنج مي داد. بنابراين گاه بر مي آشفت و خشمگينانه به شاه هشدار مي داد. روزي به اقبال ، نخست وزير وقت ، گفت : پدرش (رضا خان ) بي سواد بود ولي يك مقدار شعور داشت . اما اين شعور هم ندارد و چيزي ملتفت نمي شود.

گاهي از پذيرش او خودداري مي كرد و مي فرمود: حتما مي خواهد همانطور كه چند تا عكس با زنش در اين مسافرت گرفته است بيايد با من هم عكس بگيرد.

و زماني به شديدترين وجه ممكن در برابر نقشه هاي او مي ايستاد. براي مثال وقتي شاه مساءله تغيير خط ايران از فارسي به لاتين را مطرح كرد. در اين راه تبليغات فراوان انجام داد، مرجع دلاور شيعه چون سدي آهنين در برابر دربار ايستاد و گفت :... من تا زنده ام اجازه نمي دهم اين كار را عملي كنند به هر جا كه مي خواهد منتهي شود.

منابع موجود نشان مي دهد كه آن پيرفرزانه در كنار كمك به انقلابيون مؤ من سياسي بسيار دقيق داشت . او چنان مي انديشيد كه مردم براي تحمل دشواريها آمادگي ندارند و اگر با فشار نيروهاي دولتي روبرو شوند مرجعيت را تنها مي نهند. بنابراين زمان را براي رويارويي مستقيم با دربار مناسب نمي ديد. از سوي ديگر رها كردن شاه و راندن كامل وي را موجب فرو غلتيدن فزونتر او در

دامان بيگانگان مي دانست پس گاه با وي مدارا مي كرد تا آن جوان مغرور جاي پاي خود را سست نبيند و براي حفظ خويش به بيگانگان پناه نبرد.

فصل سوگ

اندك اندك شوال 1380 ق . فراسيد و بيماري بر پيكر مرجع نود و سه ساله جهان اسلام پنجه افكند. بيماري دشواري كه با ديگر رنجوريهاي استاد فقيهان تفاوت داشت . در چنين روزهايي گروهي از ارادتمندان به عيادتش شتافتند.استاد، كه بسيار اندوهگين مي نمود، سربلند كرد و گفت : خلاصه عمر ما گذشت ما رفتيم و نتوانستيم چيزي براي خود از پيش بفرستيم و عمل با ارزشي انجام دهيم . يكي از حاضران گفت : آقا، شما ديگر چرا؟ بحمدالله اين همه آثار نيك از خود بر جاي نهاده ايد شاگردان پرهيزگار تربيت كرده ايد، كتابهاي پرارزش به رشته نگارش كشيده ايد. مسجدها و كتابخانه ها ساخته ايد. ما بايد چنين سخني بر زبان رانيم .

فقيه پارساي شيعه فرمود: خلص العمل فان الناقد بصير بصير. (بايد كردارت را خالصانه براي خدا انجام دهي زيرا او به همه چيز بيناست و از انگيزه هاي بشر آگاه است .)

اين سخن حاضران را بسيار تحت تاءثير قرار داد.

چند روز پس از اين گفتگو پيكر استاد رنجورتر شد و سرانجام در سيزدهم شوال 1380 ه ق برابر با دهم فروردين 1340 ه ش ، براي هميشه چشم از جهان فروبست و در مسجد اعظم قم ، كه خود بنياد نهاده بود، به خاك سپرده شد.

طباطبايي فر، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس طباطبايي فر

محل تولد : نطنز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد عباس

طباطبايي فر درسال 1341درروستاي اوره از شهرستان نطنز درخانواده اي روستايي به دنيا آمدم ودرسال 1359 از دبيرستان امام خميني نطنز ديپلم گرفتم ويك سال بعد با مشورت بعضي بستگان روحاني ام (كه بين سپاه پاسدارران و حوزه مردد بودم ) عازم قم شدم يك سال بطور آزاددرس خواندم يرا هنوز حوزه مديريت منسجم نداشت سال بعدمدارس حوزه وطلاب تحت پوشش مديريت حوزه قرارگرفت ومن نيزدرمدرسه مباركه رضويه مشغول شدم وپس ازاتمام مقدمات وشروع سطح ،دردرس اساتيدي مانند آيت الله راستي كاشاني (شرح لمعه ) وجداني فخر – محامي –واستاد علوي سرشكي( خصوصي) بهره بردم وعلم اصول را نيز نزد آقايان هادوي تهراني وصالحي مازندراني وسپس مكاسب رانزد مرحوم آيت الله پاياني شروع كردم ورسائل را نزد آيت الله راستي وپس ازبيماري وتعطيلي درس ايشان از اساتيد ديگرازجمله استاد محمدي خراساني استفاده نمودم ودركفايه آيت الله قديري شركت نمودم وضمناً براي اينكه ازتعطيلات سود برده باشم بعضي از قسمتهاي رسائل كفايه ومكاسب را ازطريق نوار مرحوم آيت الله ستوده استفاده وبا دوستان بحث ميكرديم .درس خارج رانيز يك سال اصول آيت الله مكارم شيرازي شركت نمودم وبا ورودبه رشته تخصصي كلام كه عصرها بزگزار مي شد از درس ايشان محروم شدم لذا مدتي اصول آيت الله وحيد رفتم ومقداري نيزآيت الله سبحاني وحدود هفت سال فقه آيت الله مكارم ويك سال آيت الله سبحاني نيز شركت كردم سه سال نيز از بحث خارج اصول استاد علوي سرشكي استفاده نمودم (نصف دوره)كه بسيار براي من پربهره بود اما ايشان فقه واصول را رها نمودند وبه مباحث فلسفي وكلام جديد پرداختند واين درس نيز تعطيل

شد اما بحث خارج ايشان (هفته اي يك جلسه )دارند كه شركت مينمايم وبحث ها نوشته وچاپ ميشود .صمناً ازپايه چهارم درايام تبليغي خصوصاً محرم ورمضان به امر تبليغ ميپردازم درزمان جنگ براي تبليغ به جبهه ها نيزرفتم كه اميدوارم خداوند توفيق تبليغ دين را برايم حفظ نمايد .مدتي پس از اتمام تخصصي كلام تدريس مباحث اعتقادي درمدارس را شروع كردم وچند سالي است (هفت يا هشت سال )كه اين برنامه را دارم والان نيز درجامعةالزهرا(سلام الله عليها )به تدريس مباحث كلامي مشغولم .

طباطبايي نسب، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد رضا طباطبائي نسب

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد رضا طباطبائي فرزند شهيد حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد حسن طباطبايي نسب كه در تاريخ 1/12/64 همراه با شهيد آيت الله محلاتي به شهادت رسيدند. ايشان بعد از شهادت پدر بزرگوارش در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شده، دوره مقدماتي را در مدارس علميه رضويه و المهدي گذرانيد. دوره سطح را در محضر اساتيد برجسته همچون حضرات آيات: احمدي ميانجى، كريمي جهرمى، اعتمادي ، وجدانى، شيخ احمد عابدى، سيد احمد خاتمي بهره هاي فراوان برد. دوره عالي حوزه ، دروس خارج فقه و اصول را به مدت 10 سال در محضر حضرات آيات عظام: خامنه اي ، وحيد خراسانى، ميرزا جواد تبريزى، مكارم شيرازى، هاشمي شاهرودي دنبال نمود و هم اينك در درس خارج فقه مقام معظم رهبري اشتغال به تحصيل دارد، در همين راستا از سوي كميته علمي معاونت امور حوزوي دفتر مقام معظم رهبري ( طي نامه

شماره 2013/30 مورخ 31/6/1380 ) مقرر گرديد ايشان پيرامون موضوع « حكمت جعل قوانين جزائي» كاري علمي و تحقيقي تدوين نمايند كه بعد از تحقيق و تكميل ، پذيرفته و مورد تأييد آن معاونت محترم قرار گرفت.

در عرصه تحقيقات و تأليف كتاب از ايشان تا به حال 35 عنوان در موضوعات مختلف در تيراژ صدها هزار جلد توسط مؤسسه فرهنگي نورالائمه عليهم السلام منتشر گرديده است كه از آن جمله مي توان به كتابهاي ( بركرانه ها جلد 1 و 2 ، پرسش از خدا، حج ميثاق بندگى، سيماي امام مهدي عليه السلام، جلوه هائي از نور، چشمه هاي معرفت پيرامون زندگانمي ائمه معصومين عليهم السلام اشاره كرد و در خصوص موضوعات علمي و حوزوي تا به حال چندين اثر تدوين شده از جمله شرح رسائل _ آشنايي با ابواب فقه ( شرح لمعه ) و ... كه هنوز منتشر نگرديده است. در عرصه فرهنگي با تأسيس و مديريت مؤسسه فرهنگي و تحقيقاتي نورالائمه عليهم السلام تا كنون 19 طرح عظيم فرهنگي را براي بيش از صدها هزار نفر بويژه جوانان با همكاري دستگاههاي مختلف فرهنگي برگزار نموده است كه گزارش آن كتباً به استحضار مقام معظم رهبري رسيد و معظم له نيز طي نامه اي شماره 816134 مورخه 5/3/1383 اقدامات و خدمات اين مؤسسه را مورد عنايت ويژه و تقدير قرار دادند.

طباطبايي يزدي، محمد كاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337 -1256/ 1247 ق)، عالم دينى، فقيه، اصلوى، لغوى، شاعر و مرجع بزرگ. در كسنويه از قراء يزد به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را نزد علماى اصفهان فراگرفت و تحصيلات خود را نزد علماى اصفهان فراگرفت و

تحصيلات خود را نزد علماى طراز اول آنجا همچون صاحب «روضات الجنات» و شيخ محمد باقر بن محمد تقى اصفهانى نجفى و ميرزا محمد هاشم چهار سوقيان ادامه داد، تا به درجه ى اجتهاد رسيد. سپس براى تكميل معلومات به نجف رفت و در حوزه ى درس شيخ راضى نجفى و ميرزاى بزرگ شيرازى حاضر شد، پس از درگذشت ميراز به تدريس علوم اسلامى پرداخت و سالها حوزه ى درسش از مهمترين حوزه هاى نجف بود. علامه يزدى در سرودن شعر به فارسى و عربى مهارتى تمام داشت. او در نجف درگذشت در جنب در طوسى صحن علوى به خاك سپرده شد. از آثارش، احداث ابنيه خيريه و مدارس و مساجد است. مدرسه سيد در نجف از جمله ى آثار او است. از آثار علمى اش: «العروه الوثقى»، كه رساله اى است فتوايى، مشتمل بر سه هزار و دويست و شصت مسأله كه در عراق و ايران و هندوستان به چاپ رسيد و حاج شيخ عباس محدث قمى آن را به فارسى ترجمه نموده و «غايه القصوى» ناميده و بسيارى از مراجع تقليد بر آن حواشى نوشته اند؛ رساله اى در «اجتماع امر و نهى» و «تعادل و تراجيح»، حاشيه بر «متاجر» يا «مكاسب» شيخ انصارى؛ رساله اى در «احكام ظن»؛ رساله اى در «منجزات المريض»؛ «السؤال و الجواب»، در فقه؛ «الاستصحاب»؛ «الصحيفه الكاظميه»؛ «بستان نياز و گلستان راز»، در مناجات، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (234 / 7)، الذريعه (252 / 15 ،108 / 3 ،25 / 2)، ريحانه (393 -391 / 6)، شرح حال رجال (251 -250 / 6)، علماء معاصرين (114 -113)، فوائد الرضويه (597 -596)، لغت نامه (ذيل/

يزدى)، معجم المؤلفين (156 / 11)، مكارم الآثار (1324 -1321/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (30 -26 / 5).

طباطبايي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالفضل طباطبائي

محل تولد : بابلسر

شهرت : طباطبائي اشكذري

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

جناب آقاي سيدابوالفضل طباطبائي مشهور به طباطبائي اشكذري پس از طي تحصيلات ابتدائي و راهنمايي در شهرستان بابلسر، در سال 1361 وارد حوزه علميه شهر فريدونكفار شد و تحصيلات مقدماتي تا رتبه اول سطح را زير نظر حضرت آيت الله باكويي از اساتيد بزرگ حوزه علميه به اتمام رسانده پس از آن جهت تكميل تحصيلات حوزوي خويش رهسپار قم گرديد. اين هجرت در سال 1367 اتفاق افتاد و سپس در قم دوره سطح عالي را در محضر اساتيدي همانند آيت الله وجداني فخر، اعتمادي، تهراني و... در مدت 3 سال سپري نمود و در سال 1370 رسماً تحصيلات خارج را شروع كرد كه به مدت 5 سال در درس خارج آيت الله مكارم شيرازي و 13 سال در درس خارج آيت الله وحيد خراساني شركت كرد. در كنار فقه و اصول برخي علوم ديگر را نزد آيت الله جوادي آملي و معرفت آموخت و در سال 1372 در رشته تخصصي تفسير و علوم قران فارغ التحصيل گرديد آغاز به كار تحقيقات و پژوهش از سال 1370 در قالب همكاري با مؤسساتي چون مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر(عج) شروع گرديد، محصول اين همكاري هاي تأليفات فراواني در زمينه هاي مختلف علوم اسلامي مي باشد.

طباطبايي، نورالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در يكي از روزهاي سال 1319 ه . ش در خانواده روحاني و مبارز، حاج ميرزا علي آقا طباطبايي، در اين آبادي با صفا، كودكي ديده به جهان گشود كه پدر نام سيد نور اللّه را برايش برگزيد. اين غنچه نو

رسته از همان آغازين روزهاي حيات، تحت تربيت پدري متدين و فاضل و پرورش مادري پاكدامن، دانش دوست و علاقه مند به خاندان رسالت بالندگي يافت.چون فضاي خانه اي كه سيد نور اللّه دوران طفوليت را در آن مي گذارنيد به علم و ايمان و پارسايي آراسته بود، از همان اوان شيرخوارگي، دانش طلبي در پرتو معنويت، با جان اين نوباوه عجين گشت و تا آخر با او بود. او پويش علمي و عمل صالح را از پدري عالم و عامل و مادري فضيلت پرور، در كلاس تربيت خانوادگي آموخت و بي آن كه پايش بلغزد، در طريق صلاح و فلاح گام نهاد و از پي تحصيل معرفت و مكارم به حريم مردان خدا، راه يافت.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : نام پدر سيد نورالله طباطبايي ، حاج ميرزا آقا است. حاج ميرزا علي طباطبايي در عمل، اخلاق و تقوا انساني نمونه بود و در منطقه اردستان با فرقه ضالّه بهائيت به مبارزه برخاست، مردمان اين سامان پس از سال ها كه از غروب آن ستاره فروزان مي گذرد، زحمات وافر و تلاش هاي ارزشمند آن مرد بزرگ را در راه نشر معارف اسلامي و قلع و قمع تبه كيشان تبه ساز و خدمت به مردمان محروم روستاها، از ياد نبرده اند و خود را رهين كوشش هاي او مي دانند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد نوراللّه طباطبايي آموزش قرآن و مقدمات علوم ديني را نخست نزد پدر فاضل و خوش نامش آموخت.پس از تحصيلات ابتدايي براي افزايش دانسته ها و آشنايي هر چه بيشتر با معارف قرآن و عترت (ع) به توصيه پدر، ظفرقند (زفرقند) را به قصد

اقامت در شهر مقدس قم ترك كرد و در سنين نوجواني رهسپار اين ديار شد. در آنجا نزد مدرسان خبره و استادان برجسته، با ادبيات عرب، فقه، اصول، حكمت، فلسفه و تفسير قرآن آشنا شد. اخلاص اين نوجوان به همراه صفاي خانواده موجب آن گرديد كه خداوند لطفش را شامل حال او كند و از استعدادي سرشار و ذوقي عالي و همتي وافر، بهره مندش سازد؛ در نتيجه دوره مقدمات و سطح را در مدتي كوتاه و با سرعت فرا گرفت و از عهده كليه امتحانات به خوبي برآمد.پس از پشت سر نهادن اين دوره ها به دوره خارج فقه و اصول راه يافت و اين لياقت را به دست آورد تا به محضر پرفيض حضرت آيت اللّه العظمي گلپايگاني (ره) راه يابد. وي با كوششي پي گير، عزمي استوار و اراده اي خستگي ناپذير، مراحل علمي را در چنين محفلي طي كرد و به كمالات علمي دست يافت.در آن زمان، آيت اللّه گلپايگاني با تلاشي مجدّانه روح فقاهت را در كالبد شاگرداني چون سيد نوراللّه مي دميد و امثال او را به عنوان پيشتازان فكري و طلايه داران انديشه هاي ديني پرورش مي داد. وي در ضمن فراگيري علوم نزد آن فروغ فقاهت، موفق گرديد بيش از گذشته بذر مكارم و فضايل را در مزرعه وجود خويش بيفشاند و با احترام به آراء بزرگان بر كشتي نقد و پژوهش نشسته و اقيانوس معارف غني تشيع را به غواصي پرداخته و صيد گوهرهاي ثمين و دُرهاي گرانبها، به دست آورد.شهيد سيد نوراللّه طباطبايي نژاد به محفل نوراني عالم رباني، متفكر شهيد و فيلسوف عاليقدر، آيت اللّه مرتضي مطهري (ره) راه يافت. انس وي با

اين دانشمند به خون خفته، سرچشمه اي مهم در برنامه هاي درسي، پژوهشي و نيز تحولي شگرف در شيوه هاي تبليغي، رفتاري و اخلاقي او به حساب مي آيد.به بركت اين ارتباط علمي، شهيد طباطبايي نژاد (ره) در حراست از مرزهاي عقيدتي، حفاظت از حصن حصين اسلام، التقاط زدايي و زدودن خرافه ها از فرهنگ مردم، نقش ارزنده اي را ايفا كرد. آن شهيد با مباني فكري و آراء فلسفي شهيد مطهري آشنا شد و در كنار فراگيري فقه و اصول، آموختن مضامين فلسفي و حكمي را پي گرفت و در اين بوستان از خرمن دانش آيت اللّه مطهري (ره) خوشه ها چيد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد نورالله طباطبايي (ره) به موازات بيست سال تحصيل و تدريس و در اثناي اين تلاش ها از كاوش و تتبع در منابع قرآني غافل نشد. چه شب هاي زيادي، كه آنها را با بحث و تحقيق در آيات قرآني احيا مي كرد! ويژگي ها، ضرورت ها و تقاضاهاي آن عصر، مسائلي را طرح مي نمود كه نشان مي داد از پيدايش مسائل جديد و مفاهيم تازه در عرصه زندگي افراد، سرچشمه مي گيرد. شهيد طباطبايي نژاد (ره) از آن دسته روحانياني بود كه اين مسائل و تحولات را درك كرد و با احساس وظيفه فهميد، نمي توان در برابر اين دگرگوني ها خاموش و بي تفاوت نشست و با بدگويي از زمانه، فقط بر اوضاع تأسف خورد يا در انزوا فرصتي طلايي را انتظار كشيد.استادان و مربيان : از استادان سيد نورالله طباطبايي بعد از پدرش مي توان به آيه الله العظمي گلپايگاني و آيه الله مرتضي مطهري اشاره كرد.همسر و فرزندان : از سيد نورالله طباطبايي چهار فرزند باقي مانده كه فرزند كوچكش در زمان شهادت

وي چهار ساله بود.زمان و علت فوت : سيدنورالله طباطبايي در هفتم تيرماه 1360ه.ش به همراه سالار شهيدان انقلاب اسلامي در كربلاي سرچشمه به شهادت رسيد و پيكر پاكش را در شيخان قم دفن گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد نورالله طباطبايي (ره) از وقتي كه به حوزه علميه قم راه يافت با انديشه هاي حضرت امام خميني (ره) آشنا گرديد و در پرتو افكار تابناك آن روح قدسي، ستيز با استبداد و نفي هر گونه ستم را يكي از مهم ترين برنامه هاي خود قرار داد. وي از هيچ تهديد و خطري نهراسيد و هر چه شب پرستان تاريك دل و خفاش صفت محيط فعاليت را برايش تنگ كرده و او را از سنگري محروم مي نمودند، به عرصه ديگري مي شتافت و چون آذرخش، كوير جهل انسانها را روشن كرده و آنها را از خواب غفلت بيدار مي ساخت. خطابه هاي آموزنده اين شهيد برفراز منبر و نيز سخنان روشنگرش در جمع دوستان و جلسات خصوصي، ضمن بيان حقايقي از تعاليم اسلامي و ترسيم فضيلت ها، در اوج فصاحت و شيوايي بر دل ها مي نشست. سخنراني هاي وي اين خصوصيت را داشت كه با ارائه نمونه ها، اشاره به مصاديق و تطبيق اختناق رژيم پهلوي با دوران خفقان عباسيان و امويان، فساد و تباهي اعوان و انصار استبداد را برملا مي كرد. هر كجا رژيم شاه حركتي را بر ضد باورهاي مذهبي مردم مرتكب مي گرديد، با افشاي آن، استوار و فداكارانه خشم و نفرت خود را از تبهكاري هاي ستمكاران بروز مي داد.آن شهيد سعيد همواره در ايام تبليغي در نقاط مختلف كشور به هدايت و ارشاد مردم مي پرداخت. ايشان در راه به ثمر رسانيدن انقلاب شكوهمند

اسلامي بارها در قم و منطقه اردستان و زواره مورد ضرب و شتم دشمنان اسلام قرار گرفت. در آن دوران خفقان چندين مرتبه اتفاق افتاد كه بعد از نماز مغرب و عشا، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) در قم، وقتي سخنان و بيانات امام خميني (ره) را براي مردم تشريح مي كرد و براي آن مرد بزرگ، دست به دعا بر مي داشت، به دست مأموران پهلوي مورد هتك و شتم قرار مي گرفت؛ ولي اين فشارها نه تنها هيچ گونه تأثير منفي در اراده استوارش - كه از قلبي لبريز از ايمان و تقوا نشأت مي گرفت.- نمي نهاد؛ بلكه او را در راه هدف جدي تر هم مي ساخت و براي وارد آوردن ضربات كوبنده تر به ريشه پوسيده استبداد بيش از پيش توان خويش را به كار مي گرفت.در منطقه اردستان و زواره، اطلاعيه هاي حضرت امام (ره) را با شگرد خاص خود توزيع مي كرد و در ضمن مبارزه شديد، تقيه را هم در نظر داشت، تا بتواند به كمك اين سلاح سازنده، راه خويش را در جهت محو ستم ادامه دهد. او در واقع مأموران ساواك و عوامل رژيم را كه با مراقبت دائمي، مي خواستند سر از كارش درآورند، غافل مي ساخت. مثلاً ايشان، ماشين حامل اعلاميه امام (ره) را با فاصله اي نسبتاً طولاني، از مسجد يا محل ديگر كه مي خواست آنها را در آنجا توزيع كند، پارك مي كرد؛ سپس از كوچه هاي فرعي به حالت كاملاً عادي، طوري كه شك مأموران را برنينگيزد، به آن مجلس وارد مي شد و اطلاعيه ها را به افرادي مي سپرد تا آنها خود، آن را پخش كنند. ايشان در شهر زواره، از دست طرفداران شاه به

تنگ آمده بود؛ زيرا هر وقت او را مي ديدند با بدگويي از مبارزان و مخالفان رژيم، بدترين نوع توهين ها را نسبت به حاميان امام (ره) و نهضت اسلامي، روا مي داشتند؛ اما او با حفظ مصلحت هاي لازم ضمن تعريف از مبارزين، مراقب بود تا بهانه اي دست اين افراد ندهد، براي اين كه مبادا براي آنان زحمتي ايجاد كنند؛ يا در فعاليت هاي سياسي اين نيروها اختلال به وجود آورند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدنورالله طباطبايي در سال 1349 ش، در آن بحبوحه كه مجلس فرمايشي رژيم پهلوي، هر روز قوانيني جديد در مخالفت با اسلام و تشيع و معارضت با قرآن و عترت وضع مي كرد، شهيد طباطبايي نژاد (ره) با قاطعيت تمام در يكي از مجالس عمومي و بر فراز منبر، نمايندگان آن روز را نوكر اجانب خواند. به دنبال اين افشاگري، در منطقه اردستان و توابع ممنوع المنبر گشت و با پرونده اي حجيم كه مأموران امنيتي برايش تنظيم كرده بودند، به ساواك مركزي اصفهان منتقل گرديد. با اين همه پس از آزادي، مجدّداً به تلاش هاي روشنگرانه خود ادامه داد و در جهت تنوير افكار عمومي و تغذيه فكري نسل جوان لحظه اي آرام نگرفت تا آن كه در سال 1356 ش، به دست عوامل رژيم دستگير و روانه زندان شد؛ اما در روز بيست و ششم دي ماه در سال 1357 كه مقارن با فرار شاه مخلوع بود، از زندان رهايي يافت.در حدود سالهاي 1351 يا 1352 ش بود كه حضرت حجة الاسلام و المسلمين كرباسي - روحاني اعزامي از قم - در مسجد پامنار زواره (واقع در شمال اردستان) به مناسبت سالروز ولادت با سعادت حضرت

مهدي (عج) جشني بر پا كرده بود. شهيد طباطبايي نژاد در اين مراسم سخنراني كرد. حداقل در منطقه اردستان و زواره ايشان بود كه براي نخستين بار از رهبر و قائد نهضت اسلامي ايران، به عنوان «امام خميني» اسم برد.آرا و گرايشهاي خاص : سيد نورالله طباطبايي (ره) از همان اوان كودكي، در مكتب پدر و اساتيد وارسته خود، با فضايل و مكارم آشنا گشت و خود نيز با تزكيه نفس، عبادت و ارتباط با خداوند در جهت كسب خوي عالي و نيل به خوبي ها كوشيد و به صفات نيك و خصال پسنديده آراسته گرديد، از مهم ترين خصوصيت هاي اخلاقي او، فروتني بود كه در لحظه هاي متفاوت زندگي او نشانه هاي آن را مي توان ديد. وقتي مي خواست در مجلسي بنشيند، هر كجا را كه جا بود، انتخاب مي كرد؛ با هر كسي كه روبرو مي شد، در سلام كردن از او پيشي مي گرفت؛ در گفتگوهايش، اهل جدال نبود؛ دوست نداشت او رابه تقوا و ايمان بستايند. اگر از كسي بدي مي ديد، تا آنجا كه به خودش مربوط مي شد، با عفو و نيكي، از آن چشم مي پوشيد؛ اما اگر آن عمل خلاف، به بهاي هتك ارزشها تمام مي شد؛ يا اگر با از بين بردن آبروي مؤمني ملازم بود؛ به شدت بر افروخته مي شد. در واقع خشم و عصبانيت اين شهيد سعادتمند، در احياي فضايل و ميراندن رذائل تجلي مي كرد. اگر كسي انتقادي نسبت به رفتار او يا برخي مسائل ديني داشت، او را به نحوي متقاعد مي كرد كه آن طرف مقابل، آن مسائل را نه به عنوان جواب انتقاد بلكه به عنوان حقايقي روشن در كام مي كشيد. آن شهيد فروتني در

مقابل اهل كبر و غرور را روا نمي ديد؛ مخصوصاً نسبت به افراد وابسته به طاغوت سعي مي كرد با اين گونه اشخاص، از موضع صلابت و قدرت رفتار كند. يكي از اعضاي شوراي شهر اردستان (در زمان رژيم گذشته) حاج آقا نوراللّه طباطبايي (ره) را كاملاً مي شناخت. طباطبايي نژاد (ره) به علت برخورداري از مواهب الهي، از خشونت روحي بيزار؛ و اهل صفا و صميميت بود. از آنجا كه او خويش را از زندان «خود» و «نفس» رهانيده بود، بر اساس مهر و محبتي كه داشت، به راحتي با ديگران پيوند قلبي بر قرار مي كرد؛ اما اين عاطفه و احساسات، هم با ايمان تلطيف شده و هم به كمك ديگر فضايل، از جمله تقوا، جهت دار و داراي مقاصد الهي گشته بود. همين ويژگي موجب جذب افراد به سوي او گرديد و سبب مي شد اظهارات و توصيه هايش ثمر بخش گردد. نگارنده كه از دوران نوجواني و جواني، با شركت در محافل عمومي و برخي جلسات خصوصي، افتخار آشنايي، با حالات اخلاقي آن شهيد را داشته، ناظر صفا، صداقت و اخلاص آن شهيد بزرگوار بوده است. من به خوبي مي ديدم كه چگونه حرارت و نورانيت وي، حاضران را به تحرك و جوشش وا مي داشت، آنان را براي گوش دادن به سخنان آموزنده اش مهيا مي كرد.اين سيد بزرگوار، با آن كه با استفاده از ميراث خانوادگي، مي توانست زندگي مادي مناسبي را براي خود فراهم كند؛ اما در نهايت ساده زيستي و اكتفا به تأمين حداقل مايحتاج خانواده، روزگار مي گذرانيد. طباطبايي نژاد ضمن آن كه خود را به صداقت آراسته بود، عقيده داشت مسؤولان نظام اسلامي همه بايد بر اين اساس انتخاب

شوند و بر اين باور بود كه جامعه بدون صداقت نمي تواند در خط سعادت پيش برود.چگونگي عرضه آثار : سيدنورالله طباطبايي با هوشياري كامل اين خلاء فكري و اجتماعي را دريافت و تصميم گرفت آن را به شكلي صحيح پركند و از چشمه اي حيات بخش و جاويدان، جرعه هايي جانبخش در كام نسل تشنه و عطشان جامعه بريزد؛ لذا با وجود گرفتاري ها و اشتغالات بسيار و نيز اختناق سياه در رژيم شاهي ناگهان به عنوان روزنه اميدي، به فكر او و برخي از دوستان فاضلش رسيد تا به همراه ساير پژوهشگران با اخلاص و آگاه، زير نظر حضرت آيت اللّه مكارم شيرازي (مدّ ظلّه) نگارش و تفسير نمونه را آغاز نمايند. تلاش شبانه روزي آنان در مدت كوتاهي به ثمر نشست و بسيار زودتر از آنچه تصور مي گرديد، جلد اولش به طبع رسيد. اين تفسير به دليل شيوايي نثر، محتواي مفيد و پاسخگويي به نيازها و سؤالات نسل جوان و رفع برخي اشكالات و ايرادهايي كه در خصوص اصول و فروع دين مطرح مي گرديد، با استقبال فوق العاده اي مواجه شد؛ و به زودي براي تدوين كنندگان فاضل اين مجموعه، مشخص گشت كه عطش جامعه به تفسيري كه در عين سادگي عبارات مباحث فراگير علمي، كلامي، اجتماعي و توأم با مسايل روز و طرح موضوعات مستحد باشد، تا چه اندازه شديد است؛ لذا كوشيدند تا تمام توان خود را به پاي تكميل آن مباحث بريزند. شهيد سيد نور اللّه طباطبائي نژاد (ره) تا جلد يازدهم با تلاش زياد و همه جانبه براي نگارش اين اثر ارزنده و آموزنده، همكاري داشت.

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/

- 1kz

طباطبايي، نورالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در يكي از روزهاي سال 1319 ه . ش در خانواده روحاني و مبارز، حاج ميرزا علي آقا طباطبايي، در اين آبادي با صفا، كودكي ديده به جهان گشود كه پدر نام سيد نور اللّه را برايش برگزيد. اين غنچه نو رسته از همان آغازين روزهاي حيات، تحت تربيت پدري متدين و فاضل و پرورش مادري پاكدامن، دانش دوست و علاقه مند به خاندان رسالت بالندگي يافت.چون فضاي خانه اي كه سيد نور اللّه دوران طفوليت را در آن مي گذارنيد به علم و ايمان و پارسايي آراسته بود، از همان اوان شيرخوارگي، دانش طلبي در پرتو معنويت، با جان اين نوباوه عجين گشت و تا آخر با او بود. او پويش علمي و عمل صالح را از پدري عالم و عامل و مادري فضيلت پرور، در كلاس تربيت خانوادگي آموخت و بي آن كه پايش بلغزد، در طريق صلاح و فلاح گام نهاد و از پي تحصيل معرفت و مكارم به حريم مردان خدا، راه يافت.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : نام پدر سيد نورالله طباطبايي ، حاج ميرزا آقا است. حاج ميرزا علي طباطبايي در عمل، اخلاق و تقوا انساني نمونه بود و در منطقه اردستان با فرقه ضالّه بهائيت به مبارزه برخاست، مردمان اين سامان پس از سال ها كه از غروب آن ستاره فروزان مي گذرد، زحمات وافر و تلاش هاي ارزشمند آن مرد بزرگ را در راه نشر معارف اسلامي و قلع و قمع تبه كيشان تبه ساز و خدمت به مردمان محروم روستاها، از ياد نبرده اند و خود را رهين كوشش هاي او مي دانند.تحصيلات رسمي و حرفه اي

: سيد نوراللّه طباطبايي آموزش قرآن و مقدمات علوم ديني را نخست نزد پدر فاضل و خوش نامش آموخت.پس از تحصيلات ابتدايي براي افزايش دانسته ها و آشنايي هر چه بيشتر با معارف قرآن و عترت (ع) به توصيه پدر، ظفرقند (زفرقند) را به قصد اقامت در شهر مقدس قم ترك كرد و در سنين نوجواني رهسپار اين ديار شد. در آنجا نزد مدرسان خبره و استادان برجسته، با ادبيات عرب، فقه، اصول، حكمت، فلسفه و تفسير قرآن آشنا شد. اخلاص اين نوجوان به همراه صفاي خانواده موجب آن گرديد كه خداوند لطفش را شامل حال او كند و از استعدادي سرشار و ذوقي عالي و همتي وافر، بهره مندش سازد؛ در نتيجه دوره مقدمات و سطح را در مدتي كوتاه و با سرعت فرا گرفت و از عهده كليه امتحانات به خوبي برآمد.پس از پشت سر نهادن اين دوره ها به دوره خارج فقه و اصول راه يافت و اين لياقت را به دست آورد تا به محضر پرفيض حضرت آيت اللّه العظمي گلپايگاني (ره) راه يابد. وي با كوششي پي گير، عزمي استوار و اراده اي خستگي ناپذير، مراحل علمي را در چنين محفلي طي كرد و به كمالات علمي دست يافت.در آن زمان، آيت اللّه گلپايگاني با تلاشي مجدّانه روح فقاهت را در كالبد شاگرداني چون سيد نوراللّه مي دميد و امثال او را به عنوان پيشتازان فكري و طلايه داران انديشه هاي ديني پرورش مي داد. وي در ضمن فراگيري علوم نزد آن فروغ فقاهت، موفق گرديد بيش از گذشته بذر مكارم و فضايل را در مزرعه وجود خويش بيفشاند و با احترام به آراء بزرگان بر كشتي نقد و پژوهش نشسته

و اقيانوس معارف غني تشيع را به غواصي پرداخته و صيد گوهرهاي ثمين و دُرهاي گرانبها، به دست آورد.شهيد سيد نوراللّه طباطبايي نژاد به محفل نوراني عالم رباني، متفكر شهيد و فيلسوف عاليقدر، آيت اللّه مرتضي مطهري (ره) راه يافت. انس وي با اين دانشمند به خون خفته، سرچشمه اي مهم در برنامه هاي درسي، پژوهشي و نيز تحولي شگرف در شيوه هاي تبليغي، رفتاري و اخلاقي او به حساب مي آيد.به بركت اين ارتباط علمي، شهيد طباطبايي نژاد (ره) در حراست از مرزهاي عقيدتي، حفاظت از حصن حصين اسلام، التقاط زدايي و زدودن خرافه ها از فرهنگ مردم، نقش ارزنده اي را ايفا كرد. آن شهيد با مباني فكري و آراء فلسفي شهيد مطهري آشنا شد و در كنار فراگيري فقه و اصول، آموختن مضامين فلسفي و حكمي را پي گرفت و در اين بوستان از خرمن دانش آيت اللّه مطهري (ره) خوشه ها چيد.فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد نورالله طباطبايي (ره) به موازات بيست سال تحصيل و تدريس و در اثناي اين تلاش ها از كاوش و تتبع در منابع قرآني غافل نشد. چه شب هاي زيادي، كه آنها را با بحث و تحقيق در آيات قرآني احيا مي كرد! ويژگي ها، ضرورت ها و تقاضاهاي آن عصر، مسائلي را طرح مي نمود كه نشان مي داد از پيدايش مسائل جديد و مفاهيم تازه در عرصه زندگي افراد، سرچشمه مي گيرد. شهيد طباطبايي نژاد (ره) از آن دسته روحانياني بود كه اين مسائل و تحولات را درك كرد و با احساس وظيفه فهميد، نمي توان در برابر اين دگرگوني ها خاموش و بي تفاوت نشست و با بدگويي از زمانه، فقط بر اوضاع تأسف خورد يا در انزوا فرصتي طلايي را انتظار

كشيد.استادان و مربيان : از استادان سيد نورالله طباطبايي بعد از پدرش مي توان به آيه الله العظمي گلپايگاني و آيه الله مرتضي مطهري اشاره كرد.همسر و فرزندان : از سيد نورالله طباطبايي چهار فرزند باقي مانده كه فرزند كوچكش در زمان شهادت وي چهار ساله بود.زمان و علت فوت : سيدنورالله طباطبايي در هفتم تيرماه 1360ه.ش به همراه سالار شهيدان انقلاب اسلامي در كربلاي سرچشمه به شهادت رسيد و پيكر پاكش را در شيخان قم دفن گرديد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيد نورالله طباطبايي (ره) از وقتي كه به حوزه علميه قم راه يافت با انديشه هاي حضرت امام خميني (ره) آشنا گرديد و در پرتو افكار تابناك آن روح قدسي، ستيز با استبداد و نفي هر گونه ستم را يكي از مهم ترين برنامه هاي خود قرار داد. وي از هيچ تهديد و خطري نهراسيد و هر چه شب پرستان تاريك دل و خفاش صفت محيط فعاليت را برايش تنگ كرده و او را از سنگري محروم مي نمودند، به عرصه ديگري مي شتافت و چون آذرخش، كوير جهل انسانها را روشن كرده و آنها را از خواب غفلت بيدار مي ساخت. خطابه هاي آموزنده اين شهيد برفراز منبر و نيز سخنان روشنگرش در جمع دوستان و جلسات خصوصي، ضمن بيان حقايقي از تعاليم اسلامي و ترسيم فضيلت ها، در اوج فصاحت و شيوايي بر دل ها مي نشست. سخنراني هاي وي اين خصوصيت را داشت كه با ارائه نمونه ها، اشاره به مصاديق و تطبيق اختناق رژيم پهلوي با دوران خفقان عباسيان و امويان، فساد و تباهي اعوان و انصار استبداد را برملا مي كرد. هر كجا رژيم شاه حركتي را بر ضد باورهاي مذهبي

مردم مرتكب مي گرديد، با افشاي آن، استوار و فداكارانه خشم و نفرت خود را از تبهكاري هاي ستمكاران بروز مي داد.آن شهيد سعيد همواره در ايام تبليغي در نقاط مختلف كشور به هدايت و ارشاد مردم مي پرداخت. ايشان در راه به ثمر رسانيدن انقلاب شكوهمند اسلامي بارها در قم و منطقه اردستان و زواره مورد ضرب و شتم دشمنان اسلام قرار گرفت. در آن دوران خفقان چندين مرتبه اتفاق افتاد كه بعد از نماز مغرب و عشا، در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) در قم، وقتي سخنان و بيانات امام خميني (ره) را براي مردم تشريح مي كرد و براي آن مرد بزرگ، دست به دعا بر مي داشت، به دست مأموران پهلوي مورد هتك و شتم قرار مي گرفت؛ ولي اين فشارها نه تنها هيچ گونه تأثير منفي در اراده استوارش - كه از قلبي لبريز از ايمان و تقوا نشأت مي گرفت.- نمي نهاد؛ بلكه او را در راه هدف جدي تر هم مي ساخت و براي وارد آوردن ضربات كوبنده تر به ريشه پوسيده استبداد بيش از پيش توان خويش را به كار مي گرفت.در منطقه اردستان و زواره، اطلاعيه هاي حضرت امام (ره) را با شگرد خاص خود توزيع مي كرد و در ضمن مبارزه شديد، تقيه را هم در نظر داشت، تا بتواند به كمك اين سلاح سازنده، راه خويش را در جهت محو ستم ادامه دهد. او در واقع مأموران ساواك و عوامل رژيم را كه با مراقبت دائمي، مي خواستند سر از كارش درآورند، غافل مي ساخت. مثلاً ايشان، ماشين حامل اعلاميه امام (ره) را با فاصله اي نسبتاً طولاني، از مسجد يا محل ديگر كه مي خواست آنها را در آنجا توزيع كند،

پارك مي كرد؛ سپس از كوچه هاي فرعي به حالت كاملاً عادي، طوري كه شك مأموران را برنينگيزد، به آن مجلس وارد مي شد و اطلاعيه ها را به افرادي مي سپرد تا آنها خود، آن را پخش كنند. ايشان در شهر زواره، از دست طرفداران شاه به تنگ آمده بود؛ زيرا هر وقت او را مي ديدند با بدگويي از مبارزان و مخالفان رژيم، بدترين نوع توهين ها را نسبت به حاميان امام (ره) و نهضت اسلامي، روا مي داشتند؛ اما او با حفظ مصلحت هاي لازم ضمن تعريف از مبارزين، مراقب بود تا بهانه اي دست اين افراد ندهد، براي اين كه مبادا براي آنان زحمتي ايجاد كنند؛ يا در فعاليت هاي سياسي اين نيروها اختلال به وجود آورند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : سيدنورالله طباطبايي در سال 1349 ش، در آن بحبوحه كه مجلس فرمايشي رژيم پهلوي، هر روز قوانيني جديد در مخالفت با اسلام و تشيع و معارضت با قرآن و عترت وضع مي كرد، شهيد طباطبايي نژاد (ره) با قاطعيت تمام در يكي از مجالس عمومي و بر فراز منبر، نمايندگان آن روز را نوكر اجانب خواند. به دنبال اين افشاگري، در منطقه اردستان و توابع ممنوع المنبر گشت و با پرونده اي حجيم كه مأموران امنيتي برايش تنظيم كرده بودند، به ساواك مركزي اصفهان منتقل گرديد. با اين همه پس از آزادي، مجدّداً به تلاش هاي روشنگرانه خود ادامه داد و در جهت تنوير افكار عمومي و تغذيه فكري نسل جوان لحظه اي آرام نگرفت تا آن كه در سال 1356 ش، به دست عوامل رژيم دستگير و روانه زندان شد؛ اما در روز بيست و ششم دي ماه در سال 1357 كه مقارن با

فرار شاه مخلوع بود، از زندان رهايي يافت.در حدود سالهاي 1351 يا 1352 ش بود كه حضرت حجة الاسلام و المسلمين كرباسي - روحاني اعزامي از قم - در مسجد پامنار زواره (واقع در شمال اردستان) به مناسبت سالروز ولادت با سعادت حضرت مهدي (عج) جشني بر پا كرده بود. شهيد طباطبايي نژاد در اين مراسم سخنراني كرد. حداقل در منطقه اردستان و زواره ايشان بود كه براي نخستين بار از رهبر و قائد نهضت اسلامي ايران، به عنوان «امام خميني» اسم برد.آرا و گرايشهاي خاص : سيد نورالله طباطبايي (ره) از همان اوان كودكي، در مكتب پدر و اساتيد وارسته خود، با فضايل و مكارم آشنا گشت و خود نيز با تزكيه نفس، عبادت و ارتباط با خداوند در جهت كسب خوي عالي و نيل به خوبي ها كوشيد و به صفات نيك و خصال پسنديده آراسته گرديد، از مهم ترين خصوصيت هاي اخلاقي او، فروتني بود كه در لحظه هاي متفاوت زندگي او نشانه هاي آن را مي توان ديد. وقتي مي خواست در مجلسي بنشيند، هر كجا را كه جا بود، انتخاب مي كرد؛ با هر كسي كه روبرو مي شد، در سلام كردن از او پيشي مي گرفت؛ در گفتگوهايش، اهل جدال نبود؛ دوست نداشت او رابه تقوا و ايمان بستايند. اگر از كسي بدي مي ديد، تا آنجا كه به خودش مربوط مي شد، با عفو و نيكي، از آن چشم مي پوشيد؛ اما اگر آن عمل خلاف، به بهاي هتك ارزشها تمام مي شد؛ يا اگر با از بين بردن آبروي مؤمني ملازم بود؛ به شدت بر افروخته مي شد. در واقع خشم و عصبانيت اين شهيد سعادتمند، در احياي فضايل و ميراندن رذائل تجلي

مي كرد. اگر كسي انتقادي نسبت به رفتار او يا برخي مسائل ديني داشت، او را به نحوي متقاعد مي كرد كه آن طرف مقابل، آن مسائل را نه به عنوان جواب انتقاد بلكه به عنوان حقايقي روشن در كام مي كشيد. آن شهيد فروتني در مقابل اهل كبر و غرور را روا نمي ديد؛ مخصوصاً نسبت به افراد وابسته به طاغوت سعي مي كرد با اين گونه اشخاص، از موضع صلابت و قدرت رفتار كند. يكي از اعضاي شوراي شهر اردستان (در زمان رژيم گذشته) حاج آقا نوراللّه طباطبايي (ره) را كاملاً مي شناخت. طباطبايي نژاد (ره) به علت برخورداري از مواهب الهي، از خشونت روحي بيزار؛ و اهل صفا و صميميت بود. از آنجا كه او خويش را از زندان «خود» و «نفس» رهانيده بود، بر اساس مهر و محبتي كه داشت، به راحتي با ديگران پيوند قلبي بر قرار مي كرد؛ اما اين عاطفه و احساسات، هم با ايمان تلطيف شده و هم به كمك ديگر فضايل، از جمله تقوا، جهت دار و داراي مقاصد الهي گشته بود. همين ويژگي موجب جذب افراد به سوي او گرديد و سبب مي شد اظهارات و توصيه هايش ثمر بخش گردد. نگارنده كه از دوران نوجواني و جواني، با شركت در محافل عمومي و برخي جلسات خصوصي، افتخار آشنايي، با حالات اخلاقي آن شهيد را داشته، ناظر صفا، صداقت و اخلاص آن شهيد بزرگوار بوده است. من به خوبي مي ديدم كه چگونه حرارت و نورانيت وي، حاضران را به تحرك و جوشش وا مي داشت، آنان را براي گوش دادن به سخنان آموزنده اش مهيا مي كرد.اين سيد بزرگوار، با آن كه با استفاده از ميراث خانوادگي، مي توانست

زندگي مادي مناسبي را براي خود فراهم كند؛ اما در نهايت ساده زيستي و اكتفا به تأمين حداقل مايحتاج خانواده، روزگار مي گذرانيد. طباطبايي نژاد ضمن آن كه خود را به صداقت آراسته بود، عقيده داشت مسؤولان نظام اسلامي همه بايد بر اين اساس انتخاب شوند و بر اين باور بود كه جامعه بدون صداقت نمي تواند در خط سعادت پيش برود.چگونگي عرضه آثار : سيدنورالله طباطبايي با هوشياري كامل اين خلاء فكري و اجتماعي را دريافت و تصميم گرفت آن را به شكلي صحيح پركند و از چشمه اي حيات بخش و جاويدان، جرعه هايي جانبخش در كام نسل تشنه و عطشان جامعه بريزد؛ لذا با وجود گرفتاري ها و اشتغالات بسيار و نيز اختناق سياه در رژيم شاهي ناگهان به عنوان روزنه اميدي، به فكر او و برخي از دوستان فاضلش رسيد تا به همراه ساير پژوهشگران با اخلاص و آگاه، زير نظر حضرت آيت اللّه مكارم شيرازي (مدّ ظلّه) نگارش و تفسير نمونه را آغاز نمايند. تلاش شبانه روزي آنان در مدت كوتاهي به ثمر نشست و بسيار زودتر از آنچه تصور مي گرديد، جلد اولش به طبع رسيد. اين تفسير به دليل شيوايي نثر، محتواي مفيد و پاسخگويي به نيازها و سؤالات نسل جوان و رفع برخي اشكالات و ايرادهايي كه در خصوص اصول و فروع دين مطرح مي گرديد، با استقبال فوق العاده اي مواجه شد؛ و به زودي براي تدوين كنندگان فاضل اين مجموعه، مشخص گشت كه عطش جامعه به تفسيري كه در عين سادگي عبارات مباحث فراگير علمي، كلامي، اجتماعي و توأم با مسايل روز و طرح موضوعات مستحد باشد، تا چه اندازه شديد است؛ لذا كوشيدند

تا تمام توان خود را به پاي تكميل آن مباحث بريزند. شهيد سيد نور اللّه طباطبائي نژاد (ره) تا جلد يازدهم با تلاش زياد و همه جانبه براي نگارش اين اثر ارزنده و آموزنده، همكاري داشت.

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

طباطبائي بروجردي، علينقي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1249 -1188 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. از علماى اماميه قرن سيزدهم و از شاگردان محقق قمى بود. فرزندش، سيد ميرزا محمود طباطبائى، در حاشيه ى شرحى كه بر «منظومه ى» بحرالعلوم نگاشته درباره ى پدرش گويد كه او با دانش فراوانى كه داشت هيچ گاه فتوائى نداد و قضاوتى نكرد گر چه پاره اى از علما مردم را به رجوع به او سوق مى دادند. او در بروجرد درگذشت و در كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد. از آثار وى: حاشيه بر «زبده الاصول فى اصول الفقه» شيخ بهايى؛ حاشيه بر «قوانين الاصول فى اصول الفقه» ميرزاى قمى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (367 / 8)، الذريعه (178 ،103 / 6)، ريحانه (30 / 4)، لغت نامه (ذيل/ طباطبايى)، معجم المؤلفين (255 / 7)، مكارم الآثار (1342 / 4).

طباطبائي فشاركي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد طباطبائى فشاركى معروف به (سيد استاد) بن امير سيد قاسم طباطبائى از اساتيد بزرگ و اعاظم علماء و مجتهدين و مدرسين عاليمقام و شاگردان برجسته و ميرز مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى ميرزا محمدحسن مجدد شيرازى و بنابر نقل بزرگان اعلم وافقه و اورع تلامذه ميرزاء بزرگ بوده است.

مراجع بزرگ و آيات عظامى چون مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حايرى و آيت اللَّه العظمى آقا ميرزا حسين نائينى و آيت اللَّه حاج شيخ محمدرضا مسجد شاهى اصفهانى و امثالهم از شاگردان او بوده اند.

آن بزرگوار با آن مقام علمى و فقاهت كه داشت معرض از رياست و مرجعيت بود و هرچه از شاگردان و تلامذه او مانند مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى و آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا يثربى كاشانى و ديگران به ايشان اصرار مى كردند كه رساله بنويس

و فتوا بده قبول نمى كرد.

مرحوم آيت اللَّه آقا ميرزا سيد على يثربى كاشانى از مرحوم والدش و آيت اللَّه حايرى نقل كرد كه روزى در خدمت آن مرحوم از درس برمى گشتند و در راه به ايشان مى گفتند چرا رساله نمى نويسيد و چرا خود را در معرض قرار نمى دهيد مگر از اقران خود كمتر هستيد تا رسيدند درب منزلشان آن مرحوم وارد منزل شده و برگشت دو طرف درب منزل را گرفته و گفت شيخ عبدالكريم و سيد محمدرضا و... خودم را از رفقايم اعلم و... مى دانم.

ولى در خود را معرض رياست و مرجعيت قرار نمى دهم زيرا خداوند فرموده (تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علواً فى الارض و لا فساد او العاقبة للمتقين) پس وارد منزل شده و در را بست.

مرحوم آيت اللَّه حاج آقا حسن فريد محسنى از قول مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ محمدرضا ازقدانى اراكى نقل كردند كه وقتى مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزاء بزرگ شيرازى در سامره وفات كرد همه يقين داشتند كه سيد استاد بر جنازه ميرزا نماز خواهد خواند و مرجعيت او مسلم خواهد بود.

پس ديدند سيد نيست هرچه تفحص كردند سيد را نيافتند و چند ساعت جنازه را معطل عاقبت مأيوس شدند و بر جنازه نماز خواندند و حركت دادند براى نجف پس ديدند سيد پيدا شد در حالى كه آنقدر گريسته كه چشمانش سرخ شده گفتند آقا كجا بوديد و چرا نيامديد كه بر جنازه ميرزا نماز بخوانيد و تكليف معلوم شود.

گفت من خود اين حساب را كرده بودم و ديدم دلم هم بدش نميآيد از اينكه من رئيس شوم.

پس رفتم در جائى و به حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه

توسل جستم و قسمش دادم كه اين هوا از سرم برداشته شود پس لطف فرمودند و پذيرفتند حالا هر كه مى خواهد مرجع و رئيس باشد باشد.

آثار علمى معظم له وجود شاگردان بزرگوارى مانند آيت اللَّه العظمى حاير يزدى (مؤسس حوزه علميه قم) و آيت اللَّه حاج سيد محمدرضا يثربى كاشانى و ده ها نفر ديگر است مضافاً داراى دو فرزند دانشمند و متقى.

1- بنام مرحوم آيت اللَّه حاج سيد على اكبر طباطبائى (داماد مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مرتضى آشتيانى).

2- آيت اللَّه حاج سيد عباس طباطبائى (داماد آيت اللَّه حاج ميرزا احمد آشتيانى) مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

طباطبائي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1282 ش)، عالم امامى، حكيم، فيلسوف، مفسر، فقيه اصولى و شاعر. مشهور به علامه طباطبائى و معروف به قاضى طباطبائى. وى در تبريز به دنيا آمد. در پنج سالگى مادر و در نه سالگى پدرش را از دست داد. بعد از درگذشت پدرش به مكتب و پس از آن به مدرسه رفت و مدتى هم زير نظر معلم خصوصى به تحصيل پرداخت و معلومات ابتدايى را كسب نمود. در 1297 ش به تحصيل علم دينى و عربى مشغول شد و مقدمات را فرا گرفت. آن گاه در فقه كتب «شرح لمعه» و «مكاسب»، در اصول كتاب «معالم» «قوانين»، «رسائل» و «كفايه»، در منطق كتب «كبرى»، «حاشيه» و «شرح شمسيه»، در فلسفه كتاب «شرح اشارات» و در كلام كتاب «كشف المراد» را مورد مطالعه قرار داد. وى در 1304 ش براى ادامه ى تحصيلات به نجف رفت و در مجلس درس آيت الله آقاى شيخ محمد حسين اصفهانى حاضر شد و يك دوره خارج اصول و خارج فقه را در نزد وى آموخت و مدتى نيز

در مجلس بحث خارج فقه و خارج اصول آيت الله نائينى شركت كرد و همچنين مدتى در بحث خارج فقه آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى حاضر شد. كليات علم رجال را نيز در محضر آيت الله حجت كوه كمرى آموخت و معارف الهيه و اخلاق و فقه الحديث را در نزد حاج ميراز على آقا قاضى طباطبائى تبريزى فراگرفت. او چندين سال نيز در زمينه ى فلسفه در نزد آقا سيد حسين بادكوبه اى «منظومه ى سبزوارى»، «اسفار»، «مشاعر» ملاصدرا، دوره «شفا»ى بو على سينا، كتاب «اثو لوجيا»، «تمهيد» ابن تركه و «اخلاق» ابن مسكويه را خواند. علامه طباطبائى يك دوره «حساب احتمالى»، يك دوره «هندسه مسطحه و فضايى» و «جبر استدلالى» را در محضر آقا سيد ابوالقاسم خوانسارى گذراند. او در 1314 ش به زادگاهش بازگشت و مدت ده سال در آنجا ماند و در 1325 ش از تبريز به قم مهاجرت كرد و در آنجا به تدريس و تأليف و فعاليتهاى علمى پرداخت. برخى از شاگردان ايشان عبارت اند از:آيت الله شهيد مرتضى مطهرى، آيت الله شهيد بهشتى، امام موسى صدر، شهيد دكتر مفتح، آيت الله شهيد بهشتى، امام موسى صدر، شهيد دكتر مفتح، آيت الله ابراهيم امينى، آيت الله مصباح، آيت الله حسن زاده آملى و آيت الله عبدالله جوادى آملى. پرفسور هانرى كربن، استاد شيعه شناس دانشگاه سربن نيز با ايشان مصاحبه هاى بسيار داشت كه اين مصاحبات به زبانهاى فارسى، عربى، فرانسه و انگليسى انتشار يافت و اولين دوره آن در فارسى تحت عنوان «مكتب تشيع» منشتر شد. علامه طباطبائى در خط نستعليق و شكسته استاد، و در علوم غريبه نيز وارد بود.او همچنين در علم اعداد و حساب جمل مهارت داشت و در شعر نيز توانا بود وى

در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) در قم مدفون است. از آثار وى: «تفسير الميزان»، كه ترجمه آن در چهل مجلد آمده است؛ «اصول فلسفه و روش رئاليسم»؛ حاشيه بر «كفايه الاصول»؛ حاشيه بر «اسفار» ملاصدرا؛ «وحى يا شعور مرموز»؛ «شيعه در اسلام»؛ «قرآن در اسلام»، با ترجمه هاى فارسى، انگليسى و اردو؛ «حكومت در اسلام»، فارسى كه به عربى نيز ترجمه شده؛ «سنن النبى) (ص)»؛ و «اصول عقايد»، براى دبيرستانها پنج جلد «بدايه اللحكمه» و «نهايه الحكمه»، در فلسفه، رسائل بسيارى در «مبدا» و «معاد» و «نبوت» و «ولايت»؛ رساله اى در «عشق»؛ دو رساله در «ولايت و حكومت اسلامى».[1]

صدرالحكماء المتالهين آيت الله الاستاد حاج سيد محمدحسين معروف به علامه طباطبائى از اعاظم علماء و اكابر حكماء و فلاسفه عصر حاضر بود عالمى ربانى و حكيمى سبحانى و آيتى برهانى واجد علم و كمال و جامع كمالات نفسانى و ملكات اخلاقى بود كه بيش از صدها نفر از علماء قم و ساير بلاد افتخار تلمذ و شاگردى وى را دارند.

در آخر ذى الحجه 1321 قمرى در تبريز متولد و در اصيل ترين خانواده هاى علمى آن سامان تربيت يافته و پس از رشد و خواندن مقدمات و سطوح در سال 1344 قمرى مهاجرت به نجف نموده و از محضر اساتيد بزرگ چون مرحوم آيت الله العظمى اصفهانى و آيت الله نائينى و آيت الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى در مدت ده سال استفاده كافى نموده و دروس معقوليه را از مرحوم علامه حاج سيد حسين بادكوبه اى فراگرفته و در فن فقاهت و حكمت و فلسفه مقام اجتهاد و استادى را حايز گشته تا در سال 1354 قمرى مراجعت به ايران و تبريز نموده و

ده سال در آنجا توقف و به تدريس فقه و حكمت و تصنيف كتب پرداخته تا در سال 1365 قمرى كه مهاجرت به مركز علم و دانش قم را اختيار و رحل اقامت افكند.

و به تدريس معقول و منقول اشتغال يافته و فضلاء حوزه را از بيانات و تحقيقات دقيقه خود در فقه و اصول و تفسير و حكمت بهره مند مى نمايد آثار قلمى ايشان كه هر كدام به مورد خود گرانبهاست از اين قرار است.

1- حاشيه بر كفايه 2- رساله در مبدء و معاد كه جمع بين كتاب و سنت و عقل است 3- تفسيرالميزان كه بيست مجلد است و تاكنون تمام آن طبع و نشر يافته است 4- اصول فلسفه 5- جلد به قلم امروز كه 4 جلد آن مطبوع است 5- رساله اى در عشق 6- سنن النبى 7- شيعه در اسلام 8- قرآن در اسلام فارسى و انگليسى وارد و ترجمه و طبع شده 9- مصاحبات با پرفسور كربن دو جلد يك جلد آن طبع شده 10- وحى يا شعور مرموز 11- اصول عقايد براى دبيرستانها 5 جلد 12- رساله محمد در آئين اسلام به زبان فارسى و فرانسه طبع شده 13- بدايه الحكمه در فسلفه 14- نهايه الحكمه در فلسفه.

15- ترجمه تفسيرالميزان معظم له در چهل مجلد كه بيست و پنج مجلد آن تاكنون به طبع رسيده است و اكثر آن به قلم دانشمند معظم حجه الاسلام آقاى حاج سيد محمد موسوى همدانى است.

عالم.

تولد: 1319(1281 ق.)، تبريز.

درگذشت: 24 آبان 1360، قم.

علامه سيد محمد حسين طباطبائى (قاضى)، فرزند سيد محمد، در تبريز به دنيا آمد. در همان كودكى پدر (در نه سالگى) و مادر خود را

در (پنج سالگى) از دست داد و از سن نه سالگى به مدت تقريبى شش سال به فراگرفتن فارسى و تعليمات ابتدايى مشغول شد. در سال 1297 وارد رشته هاى علوم دينيه و علوم عربيه شد و تا سال 1304 به قرائت متون سرگرم بود. در اين سال عازم حوزه علميه ى نجف گرديد و در مدت ده سال تحصيل، به تدريس و تأليف اشتغال ورزيد. وى در نجف به درجه اجتهاد در فقاهت نايل آمد.

در نجف در حوزه ى درس آيت الله آقا شيخ محمدحسين اصفهانى و آيت الله محمدحسين نايينى و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت الله سيد محمد حجت كوه كمره اى به تكميل تحصيلات خود در فقه و اصول و رجال پرداخت و فلسفه را نزد آيت الله سيد محمدحسين بادكوبى در مدت شش سال فراگرفت. علوم غريبه (مانند جفر) و جبر و مقابله و هندسه فضايى و مسطحه و حساب استدلالى و هيئت و علوم رياضى را در نجف نزد آيت الله سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى تملذ نمود.

در سال 1314 به زادگاه خود تبريز مراجعت كرد و علاوه بر كشاورزى، به تدريس و تصنيف كتاب پرداخت. در سال 1325 نيز متوجه حوزه ى علميه ى قم گرديد و در آنجا جلسات بحث و درس خود را در رشته هاى مختلف داير كرد كه تا آخر عمر وى ادامه داشت.

پيكر علامه در آستانه حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد.

از تأليفات متعدد ايشان مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: تفسير الميزان (بيست جلد به عربى، چهل جلد به فارسى)؛ اصول فلسفه و رئاليسم (پنج جلد)؛ حاشيه كفاية الاصول؛ حاشيه بر كتاب اسفار ملا صدرا؛ وحى با شعور مرموز؛ شيعه در اسلام (به

فارسى)؛ قرآن در اسلام (به فارسى)؛ بداية الحكه و نهاية الحكمه (كتاب بداية الحكمه به ترجمه على شيروانى هرندى و كتاب نهاية الحكمة به ترجمه مهدى تدين منتشر شده است)؛ فرازهايى از اسلام (به فارسى)؛ رسالت تشيع در دنياى امروز؛ حكومت در اسلام (به فارسى)؛ پرسش هاى اسلامى؛ اسلام و انسان معاصر؛ سنن النبى؛ كتاب سلسله انساب طباطبايى آذربايجان؛ مبداء و معاد؛ رسالة الولاية؛ رسالة النبوه و الامامه؛ رساله در مغالطه؛ رساله در برهان؛ رساله در تحليل؛ رساله در تركيب؛ رساله در اعتباريات؛ توحيد شامل سه رساله (رساله توحيد؛ رساله اسماءالله سبحانه؛ رساله در افعال الله)؛ كتاب الانسان (شامل سه رساله انسان قبل الدنيا؛ انسان فى الدنيا؛ انسان بعدالدنيا)؛ رساله وسائط (مجموعه اين سه رساله بالا و سه رساله انسان و وسائط در يك جلد شامل هفت رساله جمع آورى شده است)؛ رساله در اثبات ذات؛ دو رساله در ولايت حكومت اسلامى (فارسى و عربى)؛ مصاحبه هاى سال هاى 1340 -1338 با هانرى كربن مستشرق فرانسوى، رساله در اعجاز.

علامه خطوط نستعليق و شكسته را به خوبى مى نوشت و اشعارى عرفانى نيز مى سرود. نمونه اشعار ايشان در صفحه 514 و 515 و 516 جلد چهارم و 146 جلد پنجم نگين سخن تأليف عبدالرفيع حقيقت (رفيع) به چاپ رسيده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 646 -645 / 14)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 8، ص 16 -1)، گنجينه ى دانشمدان (227 -226 / 2)، مؤلفين كتب چاپى (863 / 2)، مهر تابان (يادنامه و مصاحبات علامه طباطبائى تبريزى).

طبرسي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1345 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، متكلم و رجالى. پدرش از بزرگان و علماى قزوين

بود. خود صاحب عنوان از شاگردان علامه ملا محمدتقى هروى اصفهانى بود. وى در بارفروش مرجع امور شرعى مردم بود و تا لحظه ى وفات مرجعيت داشت. در مقبره بارفروش دفن است. او داراى تاليفات و تصنيفات سودمند بسيارى است. از آثارش: «نتيجه المقال»، در علم رجال، كه تلخيص شده ى كتاب «رجال» استادش شيخ محمدتقى هروى است؛ «حديقه الشيعه»، در اخلاق و مواعظ؛ «حديقه العارفين»؛ «سراج الامه»، در شرح «شرح اللمعه»، در چند مجلد؛ شرح التصريف» ملا سعدالدين تفتازانى؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» شيخ انصارى، در دو مجلد؛ رساله ى عمليه ى «صراط النجاه». حدث قمى در «فوائد الرضويه» او را به عنوان شاگرد صاحب «جواهر» آورده و نظم «تتميم الدره فى صلاه الجمعه» را به وى نسبت داده است.[1]

شيخ محمد حسن بن صفر على بارفروشى مازندرانى معروف به شيخ كبير از اكابر علماء اماميه عصر گذشته ماكه عالم عامل فاضل كامل متبحر محقق مدقق جامع معقول و منقول و حاوى فروع و اصول بوده و در فقه و اصول و رجال و كلام و اخلاق و غير آنها تأليفات نافعه بسيارى دارد كه محل استفاده افاضل ميباشد.

1- حاشيه رسائل شيخ مرتضى انصارى كه در ميان ديگر حواشى آن كتاب ممتاز است 2- حاشيه شرح تصريف ملاسعد تفتازانى 3- حديقه الشيعه در اخلاق و مواعظ فارسى 4- حديقه العارفين در مناقب و مصائب 5- سراج الامه فى شرح اللمعه 6- شرح تصريف ملاسعد 7- نتيجه المقال فى علم الرجال و اكثر آنها در تهران بطبع رسيده غير از دومى و ششمى. در ماه شوال 1345 قمرى وفات نموده و در مقبره خود كه معروف است در وسط شهر

بابل مدفون گرديد و در جنب قبر او مقامى بنام حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه ميباشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (159/9)، الذريعه (50/24 ،149/13 ،156/12 ،387 ،156/6)، ريحانه (331/3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 404/14)، فوائد الرضويه (452)، المآثر و الآثار (177)، مؤلفين كتب چاپى (583 -582 /2)، معجم المؤلفين (195/9).

طبري، ابوطيب طاهر

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(450 -348 ق)، قاضى، محدث، فقيه، اصولى، اديب و شاعر شافعى. در آمل به دنيا آمد. چهارده ساله بود كه فقه آموخت. در آمل از ابوعلى زجاجى و در گرگان از ابواحمد بن غطريف و در نيشابور از ابوالحسن ماسرجسى و در بغداد از دارقطنى و على سكرى و شيخ ابوحامد اسفراينى حديث شنيد. ساكن بغداد شد و در آنجا به تدريس و افتاء و قضاوت مشغول گرديد. ابواسحاق شيرازى كه از شاگردان اوست گويد كه در تحقيق و اجتهاد و فكر و نظر بالاتر از ابوطيب نديده است و خطيب بغدادى گويد كه استاد ما ابوطيب شخصى پرهيزگار، عارف به اصول و فروع، محقق و خوش برخورد بود. گويند كه او و برادرش فقط يكدست لباس داشتند و هرگاه يكى از آن دو از منزل خارج مى شد ديگرى مجبور مى شد در منزل بماند. در بغداد درگذشت و در مقبره ى باب حرب دفن شد. اغلب اشعارش به طريقه ى فقه و مسائل فقهى مى باشد. وى در اصول و مذهب و علم خلاف و جدل كتابهاى بسيارى تأليف كرد.از آثارش: شرح «مختصر» المزنى، در يازده جزء، در فقه شافعى؛ شرح «فروع» ابن حداد مصرى؛ كتابى در «طبقات الشافعيه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (321 / 3)، انساب سمعانى (47 / 4)، تاريخ بعداد (360

-358 / 9)، دايره المعارف فارسى (1615 / 2)، روضات الجنات (146 -145 / 4)، ريحانه (46 -45 / 4)، سير النبلاء (671 -668 / 17)، العبر (296 / 2)، الكامل (87 / 8)، كشف الظنون (1638 ،1635 ،1257 ،1100 ،424) ، لغت نامه (ذيل/ طاهر)، معجم المؤلفين (37 / 5)، النجوم الزاهره (65 / 5)، الوافى بالوفيات (404 -401 / 16)،وفيات الاعيان (515 -512 / 2)، هديه العارفين (429 / 1).

طبري، ابوعلي حسن

قرن:3

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 305 ق)، متكلم، اصولى و فقيه شافعى. در بغداد سكنى گزيد و فقه را نزد ابوعلى بن ابى هريره فراگرفت و پس از استادش به تدريس پرداخت و كتاب «المحرر فى النظر» را كه اولين كتاب در خلاف مجرد است، تصنيف كرد كه در «كشف الظنون»به نام «المجرد فى النظر» نيز آمده است. از ديگر آثارش: كتاب «الافصاح»، در فروع فقه شافعى، كه شرح «مختصر المزنى» است؛ «الايضاح»، در فروع فقه شافعى؛ كتاب «العده»،: در فقه، در ده جزء؛ كتابى در «جدل»؛ كتابى در «اصول الفقه». خطيب بغدادى در «تاريخ» خود نام وى را حسين و تاريخ وفات وى را 350 ق ذكر كرده است، و در «الاعلام» دو مدخل يكى به نام حسن و ديگرى به نام حسين با اشتراكات و اختلافات آورده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (274 ،227 / 2) تاريخ بغداد (87 / 8)، رجال الطوسى (374)، روضات الجنات (56 / 3)، ريحانه (45 / 4)، سير النبلاء (63 -62 / 16)، كشف الظنون (1635 ،1612 ،1593 ،211)، الكنى و الالقاب (446 -445 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن)، معجم المؤلفين (270 / 3)، الوافى بالوفيات

(205 -204 / 12)، وفيات الاعيان (76 / 2)، هديه العارفين (270 / 1).

طبري، عمادالدين، عماد الاسلام حسن

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 698 ق)، عالم امامى، محدث، فقيه، اصولى و متكلم. معروف به عماد طبرسى با عماد طبرى. از علماى بزگ اماميه در قرن هفتم و از معاصرين محقق حلى و خواجه نصيرالدين طوسى (م 672 ق) است. در فقه و حديث و تحقيق حقايق اصول مذهب و ديگر فنون تصنيفات سودمندى دارد. فتاواى وى در كتب فقهى متأخرين نقل شده است. در 670 ق مناظره اى- در تنزيه خداوند از تشبيه- با اهل بروجرد كرد. در 672 ق به دستور وزير خواجه بهاءالدين محمد از قم به اصفهان رفت و هفت ماه در اصفهان اقامت گزيد و علماى اصفهان و شيراز و ابرقو و يزد و شهرهاى آذربايجان بر گردش جمع شدند و علوم دينى را نزد وى تكميل كردند. از آثار وى:«الاربعون حديثا فى فضائيل اميرالمومنين (ع) و اثبات امامته» يا «اربعين بهائى »؛ «كامل السقيفه» يا «كامل بهائى»، كه در 675 ق تأليف شده و دوازده سال جمع آورى آن به درازا كشيده است. چون اين دو كتابه به خواهش و نام وزير بهاءالدين محمد بن وزير شمس الدين محمد جوينى معروف به صاحب ديوان تأليف شده بهائى نام گرفته است. از ديگر آثارش: «اسرار الائمه» يا «اسرار الامامه» يا «الاسرار فى امامه الاطهار»، كه در 698 ق تأليف شده؛ «جوامع الدلائل»؛ «الكافيه فى الامامه»؛ «تحفه الابرار»؛ «العمده»، در اصول دين و فروع آن؛ «المنهج»، در فقه عبادات و ادعيه؛ «معارف الحقائق»؛ «نهج الفرقان الى هدايه الايمان »؛ «نقض معالم التنزيل» فخر رازى؛ «عيون المحاسن»؛ «بضاعه الفردوس».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع

زندگينامه :اعيان الشيعه (214 -212 / 5)، تاريخ نظم و نثر (734 ،153)، الذريعه (253 -252 / 17 ،333 / 15 ،405 / 3 ،41 -،40 / 2 ،414 / 1)، روضات الجنات (260 -256 / 2)، رياض العلماء (274 -268 / 1)، ريحانه (199 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 41 / 7)، فوائد الرضويه (117 -111)، الكنى و الالقاب (443 / 2)، لغت نامه (ذيل/ حسن و حسين طبرى)، معجم المؤلفين (262 -261 / 3)، هديه العارفين (282 / 1).

طرفه، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي طرفه

محل تولد : دشت آزادگان

شهرت : طرفي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/7/10

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ علي طُ_رفه

مشهور به شيخ علي طُرفي

1- نسب

2- معرفي نياي پدري

3- زندگينامه

1- نسب شيخ على طرفى

حاتم طايى شخصيت معروف تاريخ كه به بخشش و كَرَم مشهور است از ديار يمن است. و از عشيره بزرگ طِيّ. فرزند او عدى بن حاتم از ياران خاص پيامبر اسلام و اميرالمومنين بود. عدى سه پسر داشت به نام هاى طُرفه، طارف و طريف كه هر سه در جنگ صفين در ركاب امام خود به دست سپاه معاويه به شهادت رسيدند. داستان ايمان آوردن عدى، تعريف كم نظير پيامبر از او و همچنين داستان هايى كه از فداكارى ها و ارادت او و فرزندانش نسبت به خاندان عصمت و طهارت خبر مى دهند بسيار است.

خانواده عدى پس از اسلام آوردن به خدمت پيامبر مكرّم اسلام به مدينه آمدند

و پس از دوره حيات ظاهرى ايشان و در دوره حكومت اميرالمومنين به كوفه هجرت كردند.

عشيره بزرگ بنى طُرُف كه از بنى طِىّ هستند اكنون در يمن، عراق و جنوب خوزستان زندگى مى كنند.

حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ على طُرفى (طُرفي) فرزند مرحوم آيت الله حاج شيخ عيسى طرفى از همين عشيره اند. از افتخارات اين خانواده همين بس كه همه اجداد آنان از بزرگان و علماى مخلص و مجاهدند و به ارادت به اهلبيت و مردمى بودن شهره اند..

2- همه قبيله من عالمان دين بودند...

حاج شيخ على طرفى فرزند شيخ عيسي فرزند شيخ سالم فرزند شيخ محمد...

آيت الله حاج شيخ عيسى طرفى از فقهاي مجاهد و بزرگ خوزستان است. ايشان در جوانى به عشق معارف اهلبيت عليهم السلام به نجف اشرف هجرت كردند و نزديك به20 سال از عمر پر بركتشان را صرف تحصيل علوم حقه شيعه كردند. آيت الله طرفى پس از كسب اجازه اجتهاد و به درخواست مردم ديار خود و دستور مراجع عظام نجف به ايران بازگشتند و به ارشاد اهالى خوزستان پرداختند. ايشان از سال 41 با حضرت امام آشنا شده و به نهضت پيوستند. حاج شيخ عيسى طرفى نماينده حضرت امام و اولين امام جمعه دشت آزادگان و امام جمعه موقت آبادان بودند. محبوبيت ايشان ميان مردم عرب و عجم خوزستان زبانزد است.

شيخ سالم پدربزرگ حجت الاسلام شيخ على طرفى از بزرگان و عالمان مجاهد و مردمى بوده است كه در واقعه معروف جهاد عشاير بنى طرف عليه غاصبان انگليسى حضور داشته است.

شيخ محمد پدر شيخ سالم

از علماى بزرگ و مخلص و صاحب كرامت بوده است. در سفرى كه به زيارت حضرت امام رضا عليه السلام ميرفته، به سختي بيمار مي شود و حضرت را در راه زيارت كرده و از ايشان شفا مى گيرد. و با مركبي كه حضرت به ايشان عطا فرموده بودند راه طولاني مشهد را در اندك زماني با طيّ الارض مي پيمايد. مقبره ايشان در دشت آزادگان واقع در هميلي نزديك مقبره سيد خلف است.

3- نگاهي كوتاه به زندگي روحاني مبارز و رزمنده بسيجي، نماينده امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري (دام ظله) و امام جمعه دشت آزادگان (سوسنگرد، بستان و هويزه)

ما زنده از آنيم كه آرام نگيريم

موجيم كه آسودگى ما عدم ماست

حجت الاسلام و المسليمن حاج شيخ علي طُرفي (طُرفه) دهم مهرماه سال 1328 ديده به جهان گشود. پدرش علامه مجاهد حضرت آيت ا لله حاج شيخ عيسي طُرفي از علماي خوزستان و ياران حضرت امام بودند كه از ابتداي نهضت حضرت امام (ره) ضمن ارتباط مستمر با ايشان، به مبارزه با رژيم شاهنشاهي پرداختند و بارها از سوي ساواك مورد بازجويي قرار گرفتند. پس از انقلاب از سوى حضرت امام خمينى(ره) به عنوان نماينده در آبادان، سوسنگرد، بستان و هويزه انتخاب شدند. حاج شيخ عيسي طُرفي دوشادوش رزمندگان اسلام در خط مقدم جبهه حاضر مي شدند و با سخنراني هاي پرشور خود در دل هاى بسيجيان شوق مجاهدت و ايثار در راه خدا را افزون مى كردند. ايشان سرانجام در سال 61 بر اثر عارضه قلبي به ملكوت اعلي پيوستند و

به وصيت خودشان در ميان شهداي جنگ در گلزار شهداي اهواز به خاك سپرده شدند.

حجت الاسلام حاج شيخ علي طُرفي تحصيلات ابتدايى و متوسطه را تا دوم دبيرستان در آبادان سپري كرد و سال هاى پايانى دبيرستان را در سوسنگرد به آخر رساند. از خاطرات شيرين ايشان در سنين نوجواني، ملاقات با حضرت امام خميني (ره) به همراه پدرشان است. در اين باره چنين مى گويند: اولين بار سال 41 به همراه مرحوم والد با حضرت امام رضوان الله تعالي عليه در بيت ايشان واقع در محله يخچال قاضي قم ملاقات كردم. چهره امام و بيان ايشان چنان جذاب و زيبا بود كه مجذوب ايشان شدم. من در آن زمان 13ساله بودم و همان ملاقات در روح و جان من تأثير عميقي گذاشت به طوري كه عاشق امام و سخنان و خط مشي انقلابي ايشان شدم. به گفته حجت الاسلام طُرفي، از همان زمان كه مرحوم آيت الله حاج شيخ عيسي طُرفي با امام در شهر مقدس قم ملاقات كردند، خانه ايشان كانون گرم انقلاب و سيره امام، الگوي جاويدان زندگانيشان شد. اين سيره عملى از آغاز نهضت مقدس حضرت امام تا مرحله پيروزي و تا به امروز تداوم دارد. وى پس از اخذ ديپلم، براي گذراندن دوره نظام وظيفه به شهرهاي تهران، كرمان و شيراز اعزام شدند و پس از طي دوران خدمت سربازي، حدود سال 1350 جهت تحصيلات حوزوي به شهر مقدس قم هجرت كرد. اوج فعاليت انقلابي حجت الاسلام طُرفي از زمان شروع نهضت و در دوران طلبگي در شهر مقدس قم متبلور گرديد. در آن زمان ضمن تماس و ملاقات

با عده اي از پيروان و شاگردان حضرت امام و منتسبين به بيت شريف ايشان از جمله: آقاي اعرابي داماد امام، به مباني نهضت امام آگاهي يافته و خود يكي از مبلّغين و مروّجين آن شد و با شركت در راهپيمايي ها و پخش اعلاميه و... به انجام وظايف انقلابى پرداخت. در سال هاي 56 و 57 به منظور آگاهى بخشى به مردم مانند رساندن اعلاميه و نوار سخنراني هاي انقلابي، به صورت مستمر به شهرهاي خوزستان به ويژه آبادان سفر مي كردند و در مساجد، مجالس، محافل و نشست هاي سرّي با ايراد سخنراني، آخرين مواضع انقلاب را تبيين مي كردند.

اهم فعاليت هاي ايشان در سال هاي قبل از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي را مرور مي كنيم:

· شركت در راهپيمايى ها، از جمله شركت در اولين راهپيمايي انقلابي 19 دي قم.

· تهيه نوارهاي سخنراني و اعلاميه هاي انقلابي و ارسال آن ها به آبادان و ساير شهرها.

· تهيه وسائل تكثير اعلاميه و ارسال آن به آبادان

· تشكيل جلسات آموزش قرآن كريم براي جوانان در در آبادان و آگاهى بخشى انقلابي در خلال جلسات.

·

سخنراني هاي انقلابي در مساجد و محافل مردمي.

· سازماندهي و راه اندازي راهپيمايى در مناطق شهري و روستايى.

· تسخير راديو تلويزيون آبادان در ابتداي انقلاب.

حجت الاسلام طُرفه پس از انقلاب وظايف انقلابى خود را پى گرفت. برخى از اين فعاليت ها چنين است:

· تشكيل ستاد عشاير آبادان و نظارت بر كميته هاي محلي كه مشتمل بركميته هاي مهم مرزي اروندرود بود.

· حل مشكلات اجتماعي و اختلافي با تشكيل كميته اي به نام كميته حل اختلاف كه جايگزين برخي از شعب دادگستري به صورت موقت بود.

· مبارزه با قاچاق.

· مبارزه با گروهك هاي منافق و كمونيست و انهدام پايگاه هاي آنان كه به عناوين مختلف از قبيل چريك هاي اقليت و اكثريت در آبادان فعاليت داشتند.

·

مديريت راديو نفت ملي آبادان.

· تشكيل مجمعا لخطباي آبادان.

· تشكيل مجمعا لشعراي آبادان.

· تأسيس مركز الثقافي (مركز فرهنگي) آبادان.

· راه اندازي محافل شعر و ادب انقلابي به زبان عربي و ضبط و پخش آن از صدا و سيما.

حاج شيخ علي طُرفي در مدت هشت سال دفاع مقدس و غيورانه از مرزهاى ايران عزيز، دوشادوش رزمندگان حضوري آگاهانه داشتند.

پارها ى از فعاليت هاى ايشان در سال هاى دفاع و پس از آن چنين است:

· حضور در جبهه ها از اولين روز شروع جنگ تحميلي تا پايان آن به عنوان نيروي رزمي و فرهنگي در راديو و كميته انقلاب اسلامي

· بيش از 12 سال نماينده حضرت امام و رهبرى و امام جمعه دشت آزادگان (سوسنگرد، بستان و هويزه).

·

تهيه سلاح و مهمات جنگي و تدارك نيازمندي هاي جبهه رزمندگان عشاير آبادان.

· حضور مستمر درخطوط مقدم نبرد.

· رئيس ستاد پشتيباني جنگ دشت آزادگان و تهيه و ارسال كمك هاي مردمي براى رزمندگان اسلام.

· نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سوسنگرد، بستان و هويزه.

· نماينده جامعه روحانيت در بنياد مسكن.

· رئيس جمعيت هلال احمر دشت آزادگان.

· رييس ستاد اعزام روحانيون به جبهه دشت آزادگان.

· سرپرست امور فرهنگي جهادسازندگي آبادان در دوران جنگ.

ساير سوابق و مسئوليت هاي علمي، فرهنگي و سياسي حجت الاسلام طُرفي:

·

بيش از 30 سال تحصيل و تدريس در حوزه هاي علميه و همچنين افتخار تلمذ سطوح نزد استاداني چون: مدرس افغاني، تهراني، سيد علي علوي، شيخ حسين قطيفي، بحث خارج نزد آيات عظام مرحوم ميرزا جواد تبريزي، مكارم شيرازي، سيد كاظم حايري.

· بناي بيش از 40 باب مسجد و بناى حوزه علميه و مصلاي دشت آزادگان.

· مسئول بخش عربي راديوهاي استان خوزستان.

· مسئول بخش عربي صداي سپاه پاسداران استان خوزستان.

· سرپرست اداره اوقاف و امورخيريه آبادان.

· رئيس شوراي حل اختلاف دادگستري آبادان.

ايشان صاحب تأليفات متعددى هستند كه از آن جمله كتابب «آبادان در تاريخ اسلامي» و «مساجد آبادان» به چاپ رسيده است. و تأليفات ديگرشان از جمله «طيّ قبيله المؤمنه»، «نامه ي امام جعفر صادق عليه السلام به دولتمردان» ، «الزرع و الزراعه» و «الاخلاق الاسلامي»، «ديوان اشعار عربي و فارسي» در شرف چاپ هستند.

و آخر دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا أبي القاسم محمّد و علي أهل بيته

الطّيّبين الطّاهرين المعصومين المنتجبين و اللّعن الدّائم علي أعدائهم أجمعين إلي يوم الدين.

طرقي اصفهاني، ابوالعباس احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 521 ق)، فقيه، اصولى، حافظ و محدث. وى از اهالى طرق از روستاهاى اصفهان است. در فقه و اصول و ادب و نويسندگى مهارت داشت. وى در اصفهان از عبدالوهاب بن منده و مطهر بن عبدالواحد بزانى و عثمان بن محمد محمى و در هرات از ابواسماعيل انصارى و در بغداد از ابوالقاسم بن بسرى و در بصره از ابوعلى تسترى و در اهواز ابوسعيد اهوازى و همطبقه آنان حديث شنيد. ابوالعلاء احمد بن محمد اصفهانى و ابوالفرج عبدالخالق بن احمد از وى حديث شنيدند. او را تصانيف نيكوئى بوده است. سمعانى گويد گه وى در «قدم ورح» تصنيفى داشته است. اين النجار كتاب «اللوامع فى اطراف الصحيحين» را از جمله كتابهاى زيباى وى ذكر كرده است. ابن حجر كتاب «اطراف الكتب الخمسه» را از جمله تصنيفات وى مى داند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :انساب سمعانى (63 / 4)، سير النبلاء (529 -528 / 19)، لسان الميزان (214 -213 / 1)، معجم المؤلفين (181 / 1)، الوافى بالوفيات (282 / 6).

طسوجي، عبدالنبي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1203 -1117 ق)، فقيه، اصولى، رياضيدان، اديب و شاعر. پدر وى بنا به روايتى اوجاق قلى از نوادر عهد شاه سلطان حسين صفوى بود. ملاعبدالنبى در خوى متولد شد. علوم عقليه، فنون عربيه و ادبيه را در لاهيجان نزد سيد محمد لاهيجانى فراگرفت. به مشهد رفت و نزد ملارفيع گيلانى علوم فقه و اصول و رياضى و معقول را تكميل نمود. سپس به نجف رفت و در آنجا ساكن شد. ميرزا حسن در فوت او ماده تاريخى سروده بود. از جمله آثار وى: «تفسير قرآن»؛ «شرح نهج البلاغه»؛ «حاشيه ى تفسير تونى»؛ «شرح معانى الاخبار»؛ «الردعلى

نواقض الرافض»؛ «تحفة السالكين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (126 /8)، دانشمندان آذربايجان (267)، الذريعه (134 ،72 /14 ،233 /10 ،281 /4)، ريحانه (57 -56 /4)، گنجينه ى دانشمندان (34 /6)، معجم المؤلفين (201 /6)، مكارم الآثار (151 -150 /1).

طوسي بتاركاني، علاءالدين علي

قرن:9

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 877 ق)، حكيم، فقيه حنفى، اصولى و مدرس. در سمرقند به دنيا آمد. علوم عقلى و نقلى را در ايران تكميل كرد و آن گاه به روم شرقى رفت و مدتى در قسطنطنيه ساكن شد و مورد تكريم سلطان عثمانى قرار گرفت. ابتدا از طرف سلطان مرادخان به تدريس در مدرسه بروسه منصوب و پس از آن از طرف سلطان محمد فاتح تدريس مدرسه زيرك بدو تفويض شد. مدتى بعد به تبريز و از آن جا به ماوراءالنهر رفت و از تمامى مشاغل دنيوى منصرف شد و در خدمت مشايخ صوفيه پا به دايره سير و سلوك گذاشت. طوسى در سمرقند درگذشت. برخى از شرح حال نويسان گويند كه وى در خراسان يا در تبريز درگذشت. در سال وفات او نيز از 860 ق تا 887 اختلاف نظر وجود دارد. از آثارش: «الذخيره»، در محاكمه بين دو كتاب « تهافت الفلاسفه» غزالى و «الحكماء» ابن رشد كه به خواهش سلطان عثمانى نوشت؛ حاشيه بر «التلويح» تفتازانى، در اصول؛ حواشى بر «شرح المواقف»؛ حاشيه بر شر عضد بر «مختصر المنتهى»؛ حواشى بر «حاشيه الكشاف» سيد شريف جرجانى؛ حاشيه بر «لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (162 / 5)، تاريخ ادبيات در ايران (92 / 4)، ريحانه (160 -159 / 4)، كشف الظنون (1892 ،1856 ،1716 ،1479 ،1144 ،825

،513 ،497)، لغت نامه (ذيل/ علاءالدين)، معجم المؤلفين (185 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (304 -303 / 4)، هديه العارفين (737 / 1).

طوسي، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسدالله طوسي

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

حقير آموزش قرآن كريم را نزد پدر بزرگوارم آموختم آنگاه براي تحصيل وارد مدرسه ابتدايي واقع در محل تولدم در يكي از روستاهاي ييلاقي در مناطق جنگلي و خوش آب و هواي مازندران , بخش هزار جريب ساري شدم تا پايه سوم ابتدايي را گذراندم سپس توسط برادر بزرگوارم جناب حجت الاسلام شيخ محمد علي طوسي به شهر مقدس قم آمدم از پايه چهارم ابتدايي تا پايان دوره متوسطه در اين شهر مشغول به تحصيل بودم خرداد سال 1362 موفق به اخذ ديپلم شدم و سال بعد يعني 1363 به حوزه علميّه قم وارد شدم . شروع به تحصيلات حوزوي از بركات زندگي حقير بود . آشنايي با مراكز علمي حوزوي و اساتيد و كارشناسان حوزوي و افتادن در وادي علم و تحصيل و تحقيق براي بنده بسيار مغتنم بود .

سال 1367 يعني وقتي مشغول به گذراندن سطح 4 حوزه بودم وارد بخش آموزش مؤسسه در راه حق شدم كه بعدها به بنياد باقر العلوم (ع) و سپس به موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) تغيير نام يافت . پس از اتمام دوره عمومي در سال 1371 دوره تخصصي در رشته تربيتي را آغاز كردم . پس از اتمام دوره تخصصي در سال 1376 از پايان نامه كارشناسي ارشد در رشته علوم تربيتي با عنوان روش هاي تربيتي انذار و تبشير در

قرآن با نمره عالي 5/18 دفاع كردم . فراغت از تحصيلات دوره هاي مؤسسه همزمان بود با درخواست هاي برخي دوستان و نيز اساتيد براي فعّاليّت در بخش هاي مختلف آموزشي و پژوهشي كه حقير با فعاليت در مراكز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميّه قم موافقت كردم و بعنوان مسئول گروه تربيت و مشاوره ادامه داشت . همزمان به اتفاق يكي از دوستان دست به ترجمه مجموعه مقالات تخصصي علوم تربيتي از يكي از منابع خارجي شديم به صورت كتاب با عنوان گامي به سوي نظريه پردازي در تعليم و تربيت اسلامي چاپ و منتشر گرديد .

با افتتاح واحد تربيت مربي اخلاق در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) به سرپرستي و هدايت حضرت استاد حاج آقاي دكتر تهراني ، حقير جذب آنجا شدم و از اولين گروه آموزشي آن واحد بودم سال بعد از آن خود نيز بنا به درخواست و لطف و عنايت استاد وارد فعّاليّت هاي واحد شده و سپس به عنوان مسئول واحد تربيت مربي اخلاق تا كنون مشغول به انجام وظيفه هستم . همزمان با فعال بودن در واحد تربيت مربي اخلاق فعاليت هايي نيز در حوزه آموزش و پرورش داشتم.

طهراني عسكري، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1371 -1281 ق)، فقيه اصولى و محدث. در تهران به دنيا آمد. بعدها مقيم سامرا گشت و تحت نظر ميرزا محمد حسن شيرازى تربيت يافت. وى اجازه ى اجتهاد خود را از ميرزا محمد تقى شيرازى دريافت كرد و بيش از شصت سال در سامراء به تحصيل و تدرس و تأليف مشغول بود. ابتدا كتاب «مصابيح الانوار» را، در فهرست ابواب مجلدات «بجارالانوار»، نگاشت. سپس

به تصنيف «مستدرك بحارالانوار» پرداخت و در بسيارى از ابواب به استدراكاتى دست يافت و تصنيفات خود را در اين زمينه به چنيدن مجلد بزرگ رسانيد. از ديگر آثار وى «الصحيفه المهدويه»، حدود شصت دعاء، از ادعيه حضرت حجت (عج)، كه از انشاآت آن حضرت مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (86 ،4 / 21 ،24 / 15)، علماء معاصرين (283 -277).

ظهيري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس ظهيري

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1339 در اصفهان به دنيا آمدم و پس از سپري كردن درسهاي كلاسيك در سال 1353 وارد حوزه علميه شدم البته در مدرسه ذوالفقار اصفهان. در سال 1361 درس خارج را شروع كرده و از محضر حضرات آيات عظام تبريزى، وحيد خراسانى، بهجت و فلسفه و تفسير را نيز در محضر اساتيد معظم آيات جوادي و حسن زاده كسب فيض نمودم و در حين تحصيل به تدريس فقه و اصول و تفسير در مراكز مختلف مشغول بودم و در عين حال به تاليف نيز پرداخته ام كه نام آنها را در صفحه آثار نوشته ام .

عابدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد عابدي

محل تولد : كندوان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

بسمه تعالي

تولد و تحصيلات

در سال 1352 ش در روستاي كندوان از توابع شهرستان ميانه در استان آذربايجان شرقي متولد شدم پدرم بنا و مادرم خانه دارو از خانواده اهل علم بود. از جمله آيت الله شيخ نصرت الله بنارواني كه دايي آنان شمرده مي شد. بعد از چند سالي به ميانه نقل مكان كرديم و دوره ابتدايي، راهنمايي و اول دبيرستان را همان جا خواندم و وارد حوزه علميه ميانه شدم و به فاصله كمتر از چند ماه در سال 69 به حوزه علميه مسجد الدوله تهران رفتم. در تهران در مدارس ايلچي بيك (شهيد باهنر) و رضائيه و در نهايت مروي هم تحصيل كردم و تا لمعتين را در اين مدارس خواندم. استادان دوره مقدمات آقايان ميرحسيني، فاضل، عبدالمجيد

رشيدپور (استاد اخلاق) و... بودند لمعه را هم با اساتيدي چون مرحوم پاكتچي، تقوايي و ... خواندم.ظاهرا در سال 73 به حوزه علميه قم آمدم. در مدرسه فيضيه و آنگاه دارالشفا ساكن شدم با حضرات اساتيد اعتمادي، وجداني فخر، موسوي تهراني، درياباري، رمضاني، و.... دروس را تا سطح خارج ادامه دادم. در سال 81 وارد رشته تخصصي تفسير و علوم قرآن شدم. و از محضر اساتيدي چون آيت الله معرفت، بهشتي، و آقايان فاضل گلپايگاني، عبدالهي (همكار تفسير نمونه) دكتر رضايي اصفهاني، نصيري و نعمتي پورفر و .... در دروس مختلف تفسير استفاده بردم همزمان به درس خارج آيات مكارم و سبحاني حاضر شدم و 2 سال به درس خارج ادامه دادم. 2.5 سال هم درس خارج جناب استاد سروش محلاتي حاضر شدم و درس خارج فقه امر به معروف و نهي از منكر و بخشي از قصاص را خواندم.آنگاه به درس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني حاضر شدم و درس تفسير قرآن آيت الله جوادي آملي هم توفيق حضور يافتم.و اينك هم در دروس آيات مكارم، وحيد و جوادي توفيق حضور دارم.در طي سالهاي حضور در حوزه به امر تبليغ هم اهتمام دانسته ام و در داخل و خارج قم به تبليغ پرداخته ام. و همزمان فعاليتهايي در حوزه كتاب و مطبوعات هم داشته ام.

عابدي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا عابدي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

سال 1362 وارد حوزه علميه مقدّسه قم شدم. ابتدا مقدّمات را به طور آزاد و در ادامه در مدرسه مباركه رضويه در حضور اساتيد؛ حضرت حجة الاسلام آقاي

كاشانى، حاج آقا هادوي تهرانى، حاج آقا علوي و... استفاده نمودم. معالم، رسائل و مكاسب را در محضر اساتيد محترم؛ استادى، اعتمادي، مرحوم حاج آقا پايانى و در ادامه در محضر استاد حاج آقا حضرت آية الله عبدالله جوادي آملي دام عزّه در كلاس درس استاد، محضر قرآن بودم و در خارج فقه كتاب صوم و مكاسب تلمذ نموده ام. در زمينه تخصصي نسبت به فراگيري اصول و روش تربيت كودكان و نوجوانان در دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم بخش مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان در محضر اساتيد محترم؛ حاج آقا محمّد حسن راستگو سعد آبادي، مهاجراني، يحيي كبير و.... اشتغال داشته و دارم. در اين زمينه به مدّت 15 سال با ساير دوستان محقق و نويسنده در تهيه و تدوين كتاب هاي ره توشه راهيان نور ويژه دو مقطع ابتدايي و راهنمايي تحصيلي فعّاليّت و همكاري نزديك دارم. هم چنين در گروه هاي تخصصّي بخش تحقيقات مركز كودكان و نوجوانان از جمله؛ گروه هاي تحقيقي اخلاق، قرآن، معارف و ... شركت جسته و سرگروهي گروه اخلاق را به عهده دارم. با تحقيق و پژوهش و نويسندگي در زمينه كودكان و نوجوانان، در زمينه ي اخلاق اسلامي ويژه كودكان و نوجوان چه در ره توشه راهيان نور و چه به طور مجزا فعّاليّت هاي نوشتاري داشته ام. در گروه قرآن هم در طول ساليان متمادي به بررسي آيات قرآني از جزء اول تا جزء 30 قرآن نسبت به طرح استفاده كودكان و نوجوانان از معارف قرآني به زبان آنان به بررسي و طرح آيات قرآني به صورت 4 گزينه اي فعّاليّت نمودم.

البته اين فعّاليّت در قالب گروهي بوده كه با مهارت هاي مختلف ارائه شده است. جزء اول اين فعّاليّت به صورت كتاب منتشر شده است و 6 جزء ديگر آن به صورت آماده و قابل چاپ و در مراحل نهايي مي باشد و مابقي اجزاء قرآن در حال بررسي و آماده سازي نهايي است.

عابديني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد عابديني

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب احمد عابديني فرزند يدالله متولد 1338 در نجف آباد اصفهان در خانواده اي كشاورز متولّد شدم از طرف مادرم نسبم به مرحوم آيةالله مير سيّدعلي آيت نجف آبادي مي رسد. به همين جهت مادر و دايي هايم كه نوادگان مرحوم مير سيّدعلي بودند به درس خواندن من اصرار داشتند، از جهت ديگر كشاورزي و رسيدگي به اموري از اين قبيل مطرح بود به همين جهت معمولاً درس خواندن منحصر به مدرسه بود و بيشتر وقت خارج از مدرسه به كمك پدر در امر كشاورزي مي گذشت معمولاً شبهاي زمستان را در جلسات قرآن و حضور در مسجد و خواندن مقدمات صرف كردم. در سال 1356 ديپلم گرفتم و در كنكور شركت كردم و پس از قبولي در دانشگاه در رشته فيزيك به تحصيل پرداختم. در همان تابستان اولين كلاس آموزش قرآن را تشكيل دادم و تمامي دوستاني كه با هم درس مي خوانديم و ديپلم گرفتيم در آن كلاس شركت كردند و روخواني قرآن را فرا گرفتند. پس از ورود به دانشگاه نيز بنده خود را به دفاع از قرآن و اسلام مي دانستم. جو خاص آن زمان و وجود

جوانان فراواني كه كمونيست شده بودند و بنده و دوستانم با آنان بحث مي كرديم و نا تواني از پاسخ به شبهات آنان، نياز به خواندن فلسفه را برايمان يقيني ساخت ولي مبارزه با شاه به شكلهاي گوناگون از جمله تشكيل نمايشگاه هاي كتاب در شهرهاي مختلف از جمله شهرهاي استان چهارمحال و تدارك تظاهرات و نيز درسهاي دانشگاه فرصت پرداختن به فلسفه را از ما گرفت با پيروزي انقلاب و افتادن بيشتر دانشگاه ها به دست كمونيستها و التقاتيها به منظور انقلاب فرهنگي، دانشگاه تعطيل شد و بنده فرصت را براي فلسفه خواندن غنيمت شمردم با چند تن از دوستان خدمت مرحوم آيةالله ايزدي امام جمعه نجف آباد كه از شاگردان خاص مرحوم آيةالله علامه طباطبائي و از هم دوره اي هاي مرحوم شهيد مطهري بود رسيديم و تقاضاي فلسفه كرديم و ايشان نپذيرفت و فهم فلسفه را منوط به خواندن منطق دانست.

از روي ناچاري به قم رفتيم كه روز ورود به قم مصادف شد با حمله عراق به ايران. در درسهاي فلسفه نظير منظومه شركت مي كرديم ولي كامل نمي فهميديم، يكي از استادان حاضر شد تنها پنجشنبه ها چهار ساعت برايمان فلسفه بگويد كه باز مناسب نبود و ذهنمان كشش نداشت. شروع جنگ و بي برنامگي ما و تعطيل شدن هر روزي درسهاي حوزه و بي پولي و ... دوباره ما را به نجف آباد كشاند اين بار استاد حاضر شد براي ما بداية الحكمه بگويد و ما نيز تصميم به خواندن منطق گرفتيم و منطق مظفر را شروع كرديم. كم كم براي فهميدن درست عربي به خواندن كتابهاي مقدماتي صرف و

نحو مشتاق شديم و كم كم دروس حوزوي را به سبكي كه طلاب مي خواندند شروع كرديم، ولي بنده با سرعت بيشتر و اشتياق فراوان آنها را بسيار زودتر از ديگران به پايان بردم. برخي كتابها را با استاد خواندم و برخي را خودم مطالعه كردم، برخي را با مباحثه و برخي را ضمن تدريس فرا گرفتم.

از جمله اساتيدمان مرحوم شيخ محمّدعلي صفر نورالله بود كه هدايه، عوامل ملامحسن، مقداري سيوطي و مغني و مقداري تحريرالوسيله را نزد او خواندم. در عرض اين دروس، بدايةالحكمه، منطق مظفر، مقداري اصول فلسفه و روش رئاليسم با مقداري نهايةالحكمه را نزد مرحوم آيةالله ايزدي فرا گرفتم. نجف آباد برايم بسيار مناسب و خوب بود زيرا برخي درسها را كه نمي توانستم شركت كنم دوستانم برايم نوار مي گرفتند و آن را گوش مي دادم هرگاه خبردار مي شديم كه عمليات است و جبهه رفتن لازم است با توافق يكديگر درس را تعطيل مي كرديم و پس از بازگشت از جبهه از همانجا شروع مي كرديم.

در سال 1361 دوباره به قم وارد شدم و در ايام تحصيل با عشق و علاقه به درس خواندن پرداختم. بقيه اصول و لمعه را نزد آقايان كوه كمره اي، احمدي ميانجي، محامي، و مرحوم وجداني فخر خواندم و در همان زمان سيوطي و هدايه را تدريس كردم و بعد به رسائل و مكاسب مشغول شدم و از درسهاي آقايان اعتمادي تهراني و مرحوم پاياني و مرحوم ستوده استفاده كردم و كفايتين را تنها نزد مرحوم آيةالله ستوده خواندم. در طي اين مدت تلاش كردم در درس منظومه آيةالله انصاري شيرازي و صبح

هاي زود در درس اسفار جلد 9 آيةالله جوادي شركت كنم.

زماني كه در نجف آباد بودم گاهي در درس تفسير آيةالله ايزدي شركت مي كردم ولي اين شركت مرتب نبود اما در قم پس از اينكه حضرت آيةالله جوادي آملي تفسير قرآن را در مسجد محمديه شروع كردند در آن شركت كردم، كم كم جمعيّت زياد شد و درس به مسجد اعظم انتقال يافت و بنده همچنان در آن شركت مي كردم. بالاخره در خرداد 1365 دروس سطح كاملاً تمام شد و در امتحان كفايه شركت كردم در واقع شروع رسمي طلبگي بنده اواخر شهريور 1359 بود كه تا خرداد 1365 كه حدود 6 سال ميباشد طول كشيد. بنده علاوه بر درسهاي رسمي حوزه كه امروزه طي 10 سال مي خوانند مقدار زيادي فلسفه و تفسير نيز اندوخته داشتم و با طلاب مباحثه كرده بودم.

از خاطرات به ياد ماندني آن دوران يكي آنكه شبي هنگام مباحثه كفايه به دوستان گفتم هرجا مطلب مشكل است و خود صاحب كفايه نمي فهمد مي گويد خالي از دقت نيست، دقت كن و ... در اثر همين توهين به ايشان يك مرتبه تيز فهميم از بين رفت و فرداي آن روز هرچه كردم متن كفايه را نمي فهميدم. فردا شب در سر مباحثه پيش دوستان خود به گناه خود اعتراف كردم و در حرم حضرت معصومه (س)نيز توبه و انابه كردم تا مقداري از آن فهم و حافظه برگشت ولي خوب روشن است كه پارچه كثيفِ شسته شده هيچ گاه مثل پارچه نظيف نيست. از آن زمان تصميم گرفتم به علما و بزرگان اهانت نكنم و به جاي اتهام

به آنان فهم خود را مورد اتهام قرار دهم.

از خاطرات آن دوران اينكه گروهي بوديم كه در تمام درسها تلاش مي كرديم قبل از درسها پيش مطالعه كنيم و به همين جهت تنها خارج درس را گوش ميداديم و نيازي نمي ديديم كه تطبيق مطالب با متن را گوش دهيم و به همين جهت از درس خارج مي شديم، روزي مرحوم آيةالله پاياني در ضمن توضيح خارج مكاسب به برخي غلطهاي چاپي كتاب اشاره كرد و فرمود مي خواهم كساني كه تطبيق با متن را نمي نشينند به درد سر نيفتند از اينكه استاد كار مارا به رسميت شمرده بود خوشحال بوديم. در تابستانها و ايام تعطيل دروس، برنامه هاي ديگري داشتيم. تابستان 1356 قبلاً بيان شد. تابستان 1357 را در شهر كرد صرف كرديم. در آن وقت و در ايام تعطيل دانشگاه در جاهاي مختلف نمايشگاه كتاب مي زديم. تابستان 1358 را در جهاد سازندگي استان چهارمحال و بختياري شهرستان جونقان و روستاهاي اطراف آن به سر بردم و به كارهاي فرهنگي و عمراني اشتغال داشتم. تابستان سال 1359 در بخش اردل و نوقان و روستاهاي آن به كارهاي فرهنگي و عمراني اشتغال داشتم. پس از شروع جنگ بيشتر تابستانها يا ايام تعطيل يا ايّام عمليات در جبهه مي گذشت.

تابستان سال 1360 به سر پل ذهاب رفتيم ، خوب به ياد دارم كه صبح زود هوا هنوز تاريك بود و ما سه نفر طلبه در كوچه هاي كرمانشاه قدم مي زديم تا به ستاد اعزام نيرو برسيم كه خبر شهادت 72 تن را از راديو شنيديم و خبر شهادت رجائي و باهنر را نيز

در سر پل ذهاب و قبل از عمليّات معروف بازي دراز شنيديم. تلاش مي شد اوقاتمان در جبهه به بطالت نگذرد ، مباحثه تحرير الوسيله، حفظ قرآن، خواندن كتابهايي نظير پرواز در ملكوت از امام امت محصول تلاش آن دوره است. اگرچه اكنون كه به گذشته ها مي نگرم باز بسيار وقت تلف كرده ام كه امكان بهره برداري بهتر از آنها وجود داشت.

در تابستان 1364 كلاسهايي از سوي شوراي سرپرستي طلاب خارجي گذاشته شد و بنده در آن كلاسها شركت كردم و در امتحان نمره خوبي آوردم و روزي در حظور استادهاي عربي و محضر مرحوم استاد آيةالله ايزدي به عربي سخن گفتم كه اثر شادابي آن به خوبي در چهره استادانم ظاهر بود. به همين جهت و براي كامل شدن تكلم به عربي در تابستان 1365 و اتمام دروس سطح، چهار نفر از آن كلاس به لبنان فرستاده شديم، ورود ما به لبنان مصادف بود با شروع درگيري هاي حركت امل و فلسطينيان. مدرسه رسول اكرم در حومه جنوبي بيروت و در سر راه فرودگاه كه محل استقرار ما بود درست در منطقه وسط درگيري بود و خمپاره هاي طرفين از بالاي مدرسه عبور مي كرد و چندين مرتبه به مدرسه اصابت كرد.

همه فكر آن جمع چهار نفري اين بود كه در ضمن كار و فعاليت، تمرين زبان كنيم. از جمله آن كارها ايجاد نمايشگاه كتاب بود كه يكي از آنها در جلوي مسجد امام رضا(ع)(محل اقامه نماز توسط آيةالله سيد محمدحسين فضل الله) به مدت 10 روز برگذار شد.

هرهفته بنده جدا از دوستان به جنوب لبنان، حوزه صديقين مي رفتم و با

طلاب آنجا جلسه داشتم و گاهي به روستاهاي اطراف نيز مي رفتم، در ضمن برخي دروس را براي طلاب تدريس مي كردم.پس از پايان تابستان مسئولان مدرسه از بنده و يكي از دوستان خواستند كه براي تدريس آنجا بمانيم و خودشان با ايران هماهنگ كردند و زن و فرزندانمان را به لبنان آوردند و يك سال تحصيلي در آنجا مانديم.

در آنجا صبح ها خدمت آيةالله سيد محمدحسين فضل الله درس خارج فرا مي گرفتم و بقيه روز را به تدريس مشغول بودم روزهايي كه درگيري شديد بود و يا روزهاي يكشنبه كه تعطيلي رسمي لبنان بود و اساتيد در دروس خود حاضر نمي شدند من خودم را موظف مي دانستم درس آنان و يا درسي جايگزين را تدريس كنم، گاهي اوقات تدريسها به 11 عدد مي رسيد كه 2 تا 3 تا از آنها در مدرسه خواهران بود كه همسرم مسئوليتش را بر عهده داشت و يكي از آنها درس عدل الهي بود كه پس از نماز مغرب و عشا براي دانشجويان مي گفتم.

بله از امور بسيار جالب در لبنان اين بود كه يك كلاس براي دانشجويان هفته اي سه شب گذاشته بودم و كتاب عدل الهي استاد مطهري را توضيح مي دادم. حدود 30 تا 40 دانشجو در آن كلاس شركت مي كردند اين مقدار دانشجو در آن شرايط بد امنيتي و استمرار آن، چشم همه افراد را خيره كرده بود و مي گفتند اين گونه كلاسها با اين تعداد دانشجو بي سابقه است.

در بين تمامي اين برنامه ها از برنامه براي ايرانيان قافل نشديم و محرم در آنجا منبري گذاشتيم و جلسه اي

به زبان فارسي، سخنراني و مداحي به سبك ايراني براي مجموع ايرانيهاي موجود در بيروت اعم از سفارتي ها يا غير از آنها داشتيم كه بسيار جالب بود و مورد استقبال واقع شد. شب شام غريبان دسته عزاداري به سبك ايراني با شمع و ... به راه انداختيم و با نوحه سرائي به زبان فارسي به پشت درهاي مسجد امام رضا(ع) و سپس مسجدي كه مرحوم شمس الدين در آن اقامه جماعت مي كرد رفتيم. هر دو مسجد بسته بود و كسي در آنجا نبود، اما جالب اينكه بنده در طول راه زنان بي حجاب زيادي را ديدم كه مي آمدند روسري از يكي از خانم ها قرض مي گرفتند و به سر مي كردند و مقداري دسته عزاداري را همراهي مي كردند و سپس روسري را تحويل مي دادند و مي رفتند. اين نشان مي داد كه بي حجابها ضد دين نيستند بلكه علاقه زيادي به دين دارند و شرايط زندگي، آنان را به اين وضع در آورده است.

اوايل تابستان 66 لبنان را به قصد ايران ترك كرديم تا دوباره اوايل مهر به آنجا بر گرديم ولي ديگر توفيق يار اينجانب نشد. پس از چند ماهي از ورود به ايران با گروه تفسير دفتر تبليغات آشنا شدم و به كار تحقيق در قرآن پرداختم و يكي از پژوهشگران تفسير راهنما گشتم كه بحمدالله در 20 جلد به چاپ رسيده است. از آن زمان تا سال 77 به مدت 12 سال در تفسير راهنما بودم و گاهي اوقات بخصوص تابستانها روزها يا هفته ها مي گذشت كه تنها قرآن و تفسير مطالعه مي كردم و

خداوند را بر اين نعمت بزرگ شاكرم. در اين مدت درسهاي خارج زيادي از مراجع معظم قم را شركت كردم.نوارهاي درسهاي اصول و رجال را گوش دادم و مباحثه كردم نوارهاي جلدهاي 6و 7و 8 اسفار را گوش دادم و مباحثه كردم،دو دوره رسائل و زيادي از مكاسب را تدريس كردم و ... .

در سال 70 با باز شدن دوباره راه خانه خدا و شروع مجدد حج در امتحان زبان دانها شركت كردم و پس از قبولي ، در همان سال به حج مشرف شدم _البته پول حج را خودم پرداخت كردم و در واقع امتحان، اولين سفر را بي نوبت كرد_در مسير بين مكه و مدينه اتومبيل حامل ما به سختي تصادف كرد و چند نفر از زبان دانان شهيد و بنده نيز به شدت از ناحيه پاها ضربه ديدم. پس از مراجعه به ايران و بدتر شدن روز به روز كوفتگي پا، مجبورم كرد كه چند ماهي در خانه بمانم و هيچ راه نروم اين زمان فرصت خوبي بود براي شروع به نوشتن كه اولين مقاله عربي در مورد طهارت اهل كتاب نوشته شد. پس از خوب شدن و فعاليتهاي دوباره بيرون از خانه، ديگر نوشتن رها نشد و در هر فرصتي قلم بر كاغذ رفت و مقاله هاي متعدد نوشته شد كه از سال 74 يكي پس از ديگري در مجله كاوشي نو در فقه و ساير مجلات به چاپ رسيد كه ليست ناقصي از آنها تهيه شده است.

در دوره چهارم تربيت مدرس دارالشفاء شركت كردم و مدرك كارشناسي ارشد دريافت كردم و در همان زمانها و شروع اعطاي مدارج علمي از

سوي مديريت حوزه قم در آنجا نيز امتحان دادم و مدرك سطح چهار گرفتم. در سال 77 با به پايان رسيدن تقريبي كار تفسير راهنما از رفتن به آنجا خود داري كردم و پس از چند ماهي توفيق راه اندازي «مركز تحقيقات طب اسلامي امام صادق(ع)» نصيب اين جانب شد و توفيق يار شد تا يك دور كتب اربعه حديثي شيعه را با دقت بخوانم كه برايم بسيار مفيد بود و نزديك است كه مسير آينده تحقيقات و تأليفاتم را رقم بزند.

در تابستان 81 و تقريباً تمام شدن دور فيش برداري از كتب اربعه و اصرار خوانواده براي ترك قم و هجرت به اصفهان و بسيار خوب بودن استخاره هاي فراوان در اين رابطه علي رغم ميل باطني، راهي اصفهان شدم و از اوّل مهر 81 در اصفهان به تدريس در حوزه پرداختم تا خداوند چه بخواهد. برخي از مراجع معظم تقليد بنده را با ورقه اجتهاد، وكالت و امثال آن مورد لطف قرار دادند. تا كنون شش جلد كتاب از اين جانب به چاپ رسيده است و اميدوارم بتوانم مقاله هاي چاپ شده ام را با اصلاح و اكمال براي چاپ آماده سازم، زيرا اكثر مقالات از نوآوري بهره مند است، بويژه مقالات فقهي كه شرطش نوآوري همراه با استدلالهاي محكم است و به همين جهت برخي از آنها در جشنواره ها برنده شده و جايزه اي نظير عمره برايم به ارمغان آورده است. برخي مكرر در جاهاي مختلف چاپ شده و برخي دستمايه محققان براي طرح هاي تحقيقاتي گشته است. و خداوند را براي همه اين نعمتها شاكرم. و اكنون نيز به طرحي

پيرامون احاديث اهل بيت مي انديشم.

شايد بتوان روحيه نو آوي اين جانب را - اگر واقعاً موجود باشد- ناشي از دانشجو بودن قبل از انقلاب و برخورد با افكار مختلف در دانشگاه و نيز سفر به لبنان در سخت ترين شرايط و برخورد و تضارب آرا با اكثر گروه هاي موجود در صحنه و بودن در حوادث گوناگون دانست. از ناكامي هاي اين جانب نداشتن هم مباحثه دائم است، در دوران جنگ با هركسي هماهنگ و هم طراز شدم تا با هم پرواز كنيم به جبهه رفت و به پروازي ديگر مبادرت ورزيد. پس از آن نيز هم مباحثه ها، تدريس در دانشگاه ها،ورود به ارگانها و ...را بر طلبگي صرف و كمي امكانات ترجيح دادند و به همين جهت كارهاي تحقيقاتي اين جانب به تنهايي انجام مي پذيرد و به همين جهت از نظر كيفيت و كميت روند مطلوبي كه خودم آن را مي پسندم ندارد و به ويژه كه گاهي ويراستاران نيز به ويرانگري مي پردازند و غلط گيران نيز بي دقتي مي كنند و ناگهان مقاله اي منتشر مي شود كه ... .

از خداوند منان عاجزانه تقاضا دارم كه توفيقي عنايت كند كه مجموعه حديثي مورد نظر بدون هر اشكالي به پايان رسد. از مهر ماه 83 شروع به تدريس ترتيبي قرآن مجيد و نوشتن آن به عربي كردم كه الحمدلله اكنون يك جزء از قرآن به اتمام رسيده و بيش از دو جلد دست نويس تفسير موجود است كه اميد است با توفيق خداوند بتوانم يك دوره تفسير را به آخر برسانم و در معرض نظر علاقه مندان قرار دهم.

عارف كشفي، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر عارف كشفي

محل تولد : استهبان فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/3/15

زندگينامه علمي

آقاي سيد جعفر عارف كشفي در سال 1334هجري شمسي در خانواده اي پاك، باصفا، متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان استهبان استان فارس ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1356 كه سال هاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود وارد حوزه علميه شيراز گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1364 به حلقه دروس خارج راه يافت و از محضر درس بزرگان آن ديار همچون مرحوم آيت الله فلسفي، آيت الله صالحي ، آيت الله حسن آيت اللهي و... بهره ها برد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته فقه و مباني حقوق اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1369از دانشگاه فردسي مشهد تهران فارغ التحصيل گرديد . و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان" مقايسه آراء شيخ طوسي و ابن ادريس در احكام قضاة " دفاع كرد. ايشان ضمن تبليغ تدريس در دانشگاه فردوسي، دانشگاه امام صادق تهران ، دانشگاه پيام نور تهران ، دانشگاه آزاد قسمت جنوب ، دانشگاه علامه طباطبائي تهران ، دانشگاه آزاد مشهد ، دانشگاه پيام نور مشهد ، دانشگاه شيراز و.... را در

كارنامه خود دارد.

ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به كلاس و درس و قلم و كتاب و تحقيق و نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه كتاب هاي " پيرامون سيره رسول خدا و اهل كتاب " ، " اولياء بني اسرائيل " ،" آثار اهل كتاب در آثار اسلامي " و... از جمله آثار ايشان است.

عالمي، محمدضامن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ضامن عالمي

محل تولد : سراب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/12/14

زندگينامه علمي

اينجانب محمد ضامن عالمي متولد 14/12/48 در يك خانواده متدين و مذهبي متولد شدم به خاطر علاقه وافر پدرم و توجيه ايشان به روحانيت به درس حوزوي توجه خاص پيدا كردم كه در سال 63 با ورود به حوزه علميه امام هادي (ع) درس حوزوي رسماً آغاز و بنده به عنوان طلبه مشغول فراگيري دروس حوزوي شدم.

بعد از مدتي به خاطر ادامه تحصيلي راهي جمهوري اسلامي ايران شدم و در ابتدا ورود به حوزه علميه صادقيه سمنان رفتم كه با راهنماي دلسوزانه و پدرانه جناب استاد نصيري در پذيرش سال 68 كه از طرف مركز جهاني علوم اسلامي برگذار شد شركت كردم و در مرحله اول قبول شدم و بعد از اين سال درسهايم جدي تر شروع شد و با علاقه شديد كه داشتم در مدتي بسيار كوتاهي دروس سطح تمام شد و يك سال درس خارج خوانده بودم كه از طرف مركز جهاني سازمان مدارس خارج از كشور و مجمع روحانيون غزني به عنوان مدرس عازم افغانستان شدم و از سال 73 تا اواخر 75 مشغول تدريس و نظارت بر

مدرسه و حل دعاوي مردم بودم و در سال 76 دوباره به حوزه مقدسه قم برگشتم و درسها كمافي السابق با جديت شروع شد و سال دوم خارج را با درسهاي فقه آية الله العظمي تبريزي قدس سره الشريف و اصول آية الله وحيد خراساني آغاز گرديد.

و همزمان با درسهاي كه مي رفتم كارهاي تحقيقاتي در موسسه دارالصديقةالشهيدة كه زير نظر آية الله العظمي تبريزي اداره مي شد شروع كردم. و در سال 1384 با معرفي مركز جهاني به موسسه عالي علوم انساني فعلاً مشغول تحصيل آخرين ترم از روانشناسي مي باشم. اين بود اجمالي از گذشت روزهاي كه در آن مشغول به تحصيل بوده ام كه بطور فشرده و خلاصه خدمت تقديم شد شايد بتوان گفت زندگي علمي.

اين شعار هر مسلماني است كه به عزت اسلامي مي انديشد. خدايا اين يگانه آرزوي ما است تا انقلاب مهدي از نهضت خميني محاظفت بفرما خامنه اي رهبر به لطف خود نگهدار. آمين يا رب العالمين.

عاليشاهي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد عاليشاهي

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1388/8/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال1353وارد حوزه علميه مشهد شدم و دروس سطح مانند ادبيات عرب و بخشي از تفسير قرآن و كلام و فقه و اصول را در آنجا ادامه دادم و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1358وارد حوزه علميه قم شده ام تا الان در اين حوزه مقدسه مشغول درس و تدريس و تحقيق مي باشم.

مراحل فراگيري علوم حوزوي را از ابتداء با دروس خارج فقه و اصول در صفحه مخصوص اين مطالب ياد آور شدم

اما تدريس بنده عبارتند

از: بخشي از ادبيات عرب در حوزه علميه مشهد و يكسال تدريس دروس سطح در حوزه علميه دامغان (1364تا1365)و سه سال تدريس در حوزه علميه مسجد سليمان (1369تا1370)از ادبيات عرب با دروس رسائل و مكاسب مشغول بوده ام و حدود سه سال در بخش حوزه علميه خواهران مربوط به دفتر تبليغات در قم دروس فقه و اصول را تدريس نمودم (1377تا1380)و از سال 1372تا1380در مركز جهاني بخشي از دروس فقه و تفسير و علوم قرآن طلاب خارجي را به عهده داشتم .

البته خداوند عنايت نمود كه از سال 1372تا اوائل سال 1375قرآن كريم را هم حفظ نمودم و مباحثه حفظ ما همچنان ادامه دارد.در ايام تبليغي هم بنده از سال 1357كه ملبس به لباس مقدس روحانيت شده ام تا الان براي تبليغ معارف ديني به جاهاي مختلف كشور اعم از ارگانها وغير آن حضور پيدا كردم و مي كنم و از سال 1375به اين طرف غالبا به دانشگاههاي مختلف كشور از طريق دفتر اعزام مبلغ رهبري در دانشگاهها اعزام شده ام و در سالهاي 1364و1370در تبليغات خارجي حج هم به مكه و مدينه اعزام شدم ،جهت تبليغ حجاج خارجي از سا ل1376به اين طرف در شبكه حج به عنوان روحاني كاروان در خدمت زا ئران حج وعمره بوده ام .

عبادي حويزي، عبدالقاهر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1100 ق)، فقيه، اصولى، متكلم، نحوى، عالم امامى و شاعر. اصل وى از آبادان بود لذا به عبادى مشهور است و چون ساكن حويزه بوده شهرت حويزى نيز داشته است. او از علماى بزرگ اواخر قرن يازدهم يااوايل قرن دوازدهم است. شيخ حر عاملى در «امل الآمل» چند شعر از او نقل

كرده و سپس گويد كه وى را در حدود 1100 ق در مشهد رضوى ملاقات كرده است. از آثار وى: حاشيه بر «تفسير»بيضاوى؛ «الفرائد الصافيه على الفوائد الوافيه»، در نحو، كه حاشيه بر «شرح» جامى است؛ «رياض الجنان و حدائق الغفران»، در فقه؛ «المستمسكات القطعيه اليقينيه»، در كلام؛ «خبر/ خير الزائر المبتلى بالبلاء فى طريق النجف و كربلا»؛ «صفو صفوه الاصول و نفى هفوه الفضول»، در اصول فقه؛ «العقائد الدينيه»، با براهين عقلى؛ «رفع الغوايه لشرح الهدايه»؛ رساله «النيلوفريه»؛«ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (32 / 8)، ايضاح المكنون (183 ،103 ،68 ،26 / 2 ،580 ،441 / 1)، الذريعه (438 / 24 ،14 / 21 ،138 / 16 ،283 ،51 / 15 ،227 / 12 ،321 ،243 / 11 ،692 / 9 ،138 / 7 ،43 / 6)، روضات الجنات (216 -215 / 4)، ريحانه (93 -92 / 4)، فوائد الرضويه (238)، لغت نامه (ذيل/ عبدالقاهر)، معجم المؤلفين (310 -309 / 5)، هديه العارفين (607 / 1).

عبادي، جليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جليل عبادي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1357 وارد حوزه علميه تبريز شدم پس از تحصيل مقدمات مشغول تحصيل در شرح لمعه شدم در عين تحصيل از تدريس مقدمات شروع كرده و به تدريج به تدريس هاي خود اضافه نمودم بعد از چهار سال به مدرسه باهنر در تهران رفتم در آن مدرسه ضمن تحصيل مشغول تدريس صرف و نحو بودم بعد از يك سال و اندي جهت ادامه تحصيل وارد قم شدم در قم بعد از اتمام سطح وارد

درس خارج شدم و در ضمن تحصيل سطوح، كتاب اصول فقه، شرح لمعه و صرف مير و صمديه و كتابهاي ديگر ادبيات را تدريس نموده و هم اكنون تدريس در فقه و اصول و ادبيات ادامه دارد. پس از شروع جنگ توفيق حضور در جبهات جنگ نصيب ما شد و در اثر اصابت تركش حدود يك سال و نيم در خانه و بيمارستان بستري بودم. بعد از بهبودي نسبي و خاتمه جنگ تحميلي از نهادهاي مختلف جهت همكاري و كارهاي اجرائي و تبليغي دعوت شدم ولكن اينجانب تحقيق و تدريس در حوزه را به همه مناصب وكارهاي ديگر ترجيح دادم و مشغول تحصيل و تدريس و تاليف شدم و حاصل كوشش هاي فراوان در طي اين مدت تدريس در مقاطع مختلف و همچنين تاليف بعضي از كتابها مي باشد. از جمله: شرح اسقحاب رسائل شيخ انصاري كه تقريباً كامل شده است، شرح تعادل و تراجيع كتاب جرائد الاصول شيخ الانصاري و شرح مباحث الفاظ كتاب كفاية الاصول مي باشد با اينكه اينجانب سعي داشتم كه محور فعاليت حوزه باشد ولكن در سالهاي اخير با بعضي از مراكز دانشگاهها نيز همكاري مي كنم و وقتي وارد محيط دانشگاه شدم احساس نمودم به كتابهاي درسي عقايد نياز دارند و كتابهاي حاضر جوابگوي نياز آنها نمي باشد به اين جهت تصميم گرفتم كتابهاي درسي براي دانشگاهها تاليف نمايم و بحمدالله اين كتابها در دست تاليف است ولكن هنوز مقداري از مباحث آنها ناقص است. از جمله اين كتابها مي توان انديشه اسلامي جلد يك و انديشه اسلامي جلد دو نام برد و هم اكنون تدريس در حوزه و دانشگاه برقرار است و اميدوارم خداوند خودش

ما را در جهت خدمت به فرهنگ اسلامي ياري كند و آخرين كلام حمد خداوند مي باشد.

عباس زاده، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد عباس زاده

محل تولد : اهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/10/5

زندگينامه علمي

در دي ماه سال 1345 در شهرستان اهر متولد شدم و درس ابتدايي و راهنمايي را در زادگاه خود فرا گرفتم و سال 61 به تبريز منتقل شدم و همزمان با دوره دبيرستان وارد مدرسه ديني تبريز شدم. مدت 8 سال در مدرسه ديني طالبيه تبريز ماندگار شدم و با وقفه هايي كه به جهت حضور در جبهه ها پيش آمد در اين مدت سطح حوزه را به اتمام رساندم.

در سال 70 به شهرستان قم رفتم و دروس حوزه را در حوزه علميه قم ادامه دادم و موفق شدم يك دور خارج فقه و يك دور خارج اصول را در محضر اساتيد بزرگ فرا بگيرم. در سال 72 همزمان با تحصيل فعاليت هاي پژوهشي را نيز آغاز كرده و مدت 14 سال با مركز تحقيقي همچنان همكاري دارم و آثار متعدد از جمله نزديك به 60 مقاله در زمينه هاي متعدد ثمره اين سال ها بوده است.

عباس زاده، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدجواد عباس زاده

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1356 در خرم آباد و مشغول تحصيل شدم و در كنار تحصيل به كار ادامه دادم در سال 1364 به علت علاقه به تحصيل درمراكز ديني وارد حوزه علميه كماليه شدم و نزد اساتيد مبرز آن حوزه مشغول شدم و تاكنون سال 1387 ادامه دارد. از اساتيد بزرگواري همچون حضرت آيت الله صادقي رئيس حوزه علميه و استاد اصول و فقه

استفاده نمودم. همچنين جناب حجة الاسلام و المسلمين دكتر حميد عيدي – حاج آقا سيد شكرالله طاهري – حاج آقا ساكي و ساير اساتيد استفاده نمودم و هم اكنون بعنوان مسئول آموزش حوزه علميه در خدمت طلاب هستم و در ضمن با كميته امداد در بحث احياي زكات همكاري مي نمايم بعنوان مسئول اجرايي ستاد احياي زكات و بعنوان مبلغ در محافل و مساجد مشغول هستم و در مراكز آموزش عالي به تدريس و تبليغ و اقامه نماز جماعت مشغول مي باشم و اميدوارم خداوند توفيق خدمت به اسلام را عنايت فرمايد.

عباسي فردويي، غلامعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه علمي

اينجانب غلامعلي عباسي فردويي درسال 1334شمسي در يكي از روستاهاي قم به نام فردو به دنيا آمده و پس از اتمام تحصيلات ابتدائي در سال1351به حوزه علميه وارد شده و د ر مدرسه حضرت آ يت الله العظمي گلپايگاني به تحصيل مشغول شدم. سطح را در محضر حجج اسلام و آيات بزرگوار چون :مير احمدي معروف به طالقاني ،حججي ،نكونام ،حاج آقاحسن تهراني ، صلواتي ، حاج شيخ مهدي بيگدلي ،امينيان ، مقتدائي ،رضا استادي ،اعتمادي و ستوده به پايان رساندم. فلسفه را نزد اساتيد معروف حكمت و فلسفه حضرات آيات :انصاري شيرازى،مصباح يزدي ،صالحي مازندراني ،و اميني فرا گرفتم .و نيز از سال 64در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات :فاضل لنكراني ،مكارم شيرازي ،و جعفر سبحاني شركت نمودم. د رسال 1360موفق به اخذ مدرك كارشناسي شده و در سال 1371با ارائه پايان نامه خود باعنوان( سير علم كلام تا قرن سوم) مدرك كارشناسي ارشد الهيات و معارف اسلامي را از دانشگا ه تربيت مدرس دريافت نمودم.

از

فروردين 1373تا آغاز مهر 85 به عنوان مدير مسئول فرهنگي آستانه مقدسه به خدمت مشغول و از آغاز مهر سال 85 به عنوان مديريت پژوهشي اين آستان مشغول به خدمت در اين عرصه نوراني هستم. دو سال تبليغ سيار در مناطق عشايري استان فارس از سال 58-59 از ارزشمندترين سنوات عمر اينجانب بوده است . و نيز د وسال ازسال 61تا 62در منطقه شازند به عنوان كارشناس امور تربيتي در آموزش و پرورش به خدمت مشغول بودم.

تا كنون موفق به تاليف :فروغ آفتاب ،تاريخ علم كلام تا قرن چهارم ،قم در عصر حضور ائمه ،تذكره مشايخ قم ،فلسفه بست و بست نشينى، در پرتو مكتب زهرا (س) و مشروطيت و عبرتها شده ام . اميد است با توجها ت حضرت ولي عصر (عج)بتوانم دراين عرصه خدماتي را داشته باشم.

عباسي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على عباسي

محل تولد : سربند اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي عباسي در سال 1361 پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه اراك شدم . مدت يك سال در اراك تحصيل نمودم و در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شدم . دوره سطح را در سال 1370 به پايان رساندم . از سال 1370 تا 1381 به مدت 11 سال در درس خارج فقه و اصول حضرات آيات وحيد خراساني , تبريزي , فاضل لنكراني و هاشمي شاهرودي شركت نمودم . در سال 1367 همزمان با تحصيلات حوزوي به تحصيل در رشته فيزيك در دانشگاه تهران پرداختم و در سال 1371 مدرك كارشناسي فيزيك با گرايش اتمي دريافت نمودم . از سال 1374

تا 1377 نيز دوره كارشناسي ارشد فيزيك را در رشته فيزيك ذرات بنيادي در دانشگاه تربيت معلم تهران گذراندم . از سال 1375 تا 1383 دوره دكتراي فلسفه تطبيقي را در واحد تربيت مدرس دانشگاه قم طي نمودم و در حال حاضر رساله دكتراي خود را تحت عنوان ماده در فلسفه و فيزيك زير نظر آقايان دكتر اعواني و دكتر گلشني , آماده دفاع كردم . در ساليان آغازين طلبگي به تدريس ادبيات و منطق و فقه و اصول اشتغال داشتم . اكنون عمده فعاليت علمي من , تدريس مباحث فلسفي و كلامي در مراكز و مدارس حوزه است . تدريس فلسفه اسلامي , فلسفه غرب , تاريخ فلسفه غرب , كلام اسلامي , كلام جديد , انسان شناسي , معرفت شناسي , شبهات كلامي در مركز جهاني علوم اسلامي , موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) , مركز تخصصي تبليغ و برخي مراكز ديگر از اين جمله است . از سال 1374 تا 1380 به پژوهش در مباحث حديثي در مؤسسه دارالحديث اشتغال داشتم . حاصل اين دوره , جمع آوري و تدوين و بيان نگاري بيش از 50 كلاسور است كه در مباحث مختلف به ويژه مباحث كلامي در دارالحديث آماده نشر است . گمان مي كنم مجموعه " العمل في الكتاب و السنه" به تنهايي بيش از 5 مجلد خواهد شد . از سال 1379 تا 1382 نيز همكاري پژوهشي نيمه وقتي با پژوهشكده حوزه و دانشگاه داشتم . در سالهاي اخير راهنمايي و مشاوره و داوري پايان نامه هاي متعددي را در حوزه علميه قم و مركز جهاني علوم اسلامي و

مؤسسه امام خميني (ره) و دانشگاه مفيد بر عهده داشته ام كه تعداد آنها متجاوز از 40 مورد است. از سال 1381 در مركز جهاني علوم اسلامي معاونت پژوهشي اين مركز و مديريت گروه فلسفه و كلام را نيز بر عهده دارم . يكي از محصولات معاونت پژوهش نشريه اطلاع رساني پژوهه است كه اينجانب به عنوان مدير مسئول و عضو شوراي علمي آن فعاليت دارم .مسئوليت گروه حكمت فاطمي دانشنامه حضرت زهرا (س) كه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه در حال تدوين آن است نيز برعهده اينجانب است .

عباسي، يعسوب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعسوب عباسي علي كمر

محل تولد : اردبيل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1314 در روستاي علي كمر از توابع اردبيل بدنيا آمده ام تحصيلات اوليه در زادگاهم بوده سپس عازم حوزه هاي علميه اردبيل، قم، مشهد و تا سطح عالي (كفايتين از دروس حوزوي از اساتيد بزرگوار بهره مند شدم و مدت 6 ماه از درس خارج فقه مرحوم آيت الله ميلاني استفاده كردم در سال 1345 به اخذ ديپلم درسي رشته منقول و در سال 1351 ديپلم ادبي نائل آمدم در سال 1352 وارد دانشگاه شدم در سال 1356 به اخذ كارشناسي ارشد ادبيات عرب و در سال 1364 كارشناسي ارشد فقه و مباني اسلامي از دانشگاه فردوسي نائل گرديدم از سال 1364 كار تحقيق و پژوهشي را در گروه حديث بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي زير نظر مرحوم استاد شانه چي شروع و حاصل فعاليتم ترجمه كتاب الفتره وسائل الشيعه شيخ قرّ عاملي به نام (آداب معاشرت از ديدگاه معصومين(ع) به اتفاق مرحوم محمدعلي فارابي بوده

كه فعلاً به تجديد چاپ دهم رسيده است.

عبدالله آبادي، سليمان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سليمان عبدالله آبادي

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1352 وارد حوزه علميه قزوين شدم و نزديك به دو سال كه در آن حوزه بودم علم صرف و نحو را آموختم و در سال 1354 به حوزه علميه قم آمدم و دروس سطح را نزد اساتيدي چون استاد باكويي استاد لمعه و مرحوم عرفانيان (اصول فقه) و اعتمادي (رسائل) و مرحوم ستوده (مكاسب و كفايه) و ممدوحي (بدايه الحكمه) و انصاري شيرازي (شرح منظومه) فرا گرفتم و در حدود سال 63 وارد درس خارج فقه و اصول آيت الله شيخ جواد تبريزي شدم و در حدود 15 سال به درس خارج ايشان رفتم و در كنار درس خارج كتاب اسفار و بعد از آن كتاب تمهيد القواعد و مصباح الانس را نزد استاد انصاري شيرازي فرا گرفتم. در سال 1376 رسما وارد حوزه تحقيقات شدم كه تحقيقات انجام شده را در بخش وضعيت آثار پژوهشي توضيح خواهم داد. لازم به تذكر است كه در كنار خواندن دروس تدريس هم داشتم، كتاب هايي كه تدريس كردم عبارتند از صرف ساده (دو دوره) خلاصه المنطق (دو دوره) منطق مظفر (يك دوره) بدايه الحكمه (پنج دوره) اصول استنباط (يك دوره) روش تحقيق (يك دوره) و همچنين در ايام تبليغ به مناطق مختلف كشور براي تبليغ مي رفتم و هم اكنون 10 سال است كه پشت سر هم از طرف نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها در ايام تبليغ به دانشگاه مي روم.

عبداللهي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين عبداللهي

محل تولد : ماكو

شهرت

تابعيت

: ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 10 / 7 / 1345 در روستاي قره تپه از توابع شهرستان ماكو استان آذربايجان غربي چشم به جهان گشودم .تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در زادگاه خود، و دبيرستان را تا سوم نظري در شهر ماكو به اتمام رساندم . مدت دو سال در جبهه هاي حق عليه باطل در كنار ياوران خميني كبير (ره) به جهاد مشغول بودم و در اين مدّت دو بار از چند ناحيه ي بدنم مجروح شدم و جانباز 40% هستم .پس از برقراري صلح در سال 1367 تحصيلات حوزوي را از مدرسه ولي عصر (عج) تبريز شروع كردم.

در سال 1372 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس ده ساله حوزه را در مدت شش سال به اتمام رساندم. يك دور كامل درس خارج اصول فقه و مدتي درس خارج فقه را از افاضات علمي حضرت آيت الله فاضل لنكراني ، شيخ جواد تبريزي ، جوادي آملي و جعفر سبحاني استفاده نمودم . نيز دوره چهار ساله سطح 4 تخصصي علم كلام را به پايان رساندم و رساله سطح 3 حوزه را در موضوع قاعده لا ضرر و لا ضرار با موفقيت دفاع كردم .

در سال 1377 در امتحانات كتبي اجتهاد مجلس خبرگان رهبري با معدل 5/17 قبول شدم .مدتي است تحقيقات گسترده اي در موضوع علم رجال انجام داده ام و اكنون مشغول تاليف كتابي در موضوع تحول در علم رجال هستم .ويژگي بارز اين كتاب اين است كه با شواهد و دلائل محكم ثابت مي كند اقوال رجاليون (توثيقات و تضعيفات آنها) شرايط حجيت

را دارا نيستند و ايرادات و اشكالاتي بر آنها وارد است به طوري كه بي اساس بودن عقيده طرفداران علم رجال آشكار است . و هم چنين اين حقيقت را روشن مي كند كه وجود روايت در يكي از كتب معتبر قدماء اصحاب بي اشكال بودن آن از جهت سند را مي رساند و ديگر نيازي نيست كه اسناد آن روايت با عنايت به اقوال رجاليون بررسي شود .

عبداللهي، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر عبداللهي

محل تولد : اردستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

بنده محمدباقر عبداللهي فرزند رمضانعلي به سال 1335 در خانواده اي متوسط و كشاورز در روستاي نيسيان برزاوند اردستان به دنيا آمدم. پدرم كشاورزي خداشناس و دينداري بصير بود، كه به خاطر كردار حكيمانه و رفتار خردمندانه اش مورد تكريم و اعتماد اهالي محل بوده روياهاي صادقه و نمازهاي عارفانه اش اسراري بود كه كمتر آن را ابراز مي كرد يا كسي از آن خبر داشت، مادرم سيده طباطبايي مريم بيگم معلم قرآن بود كه از پدر و مادرش كه آنها نيز از سلسله جليله روحانيت و سادات و داراي درجات و كمالات بودند به ارث برده بود.در سال 1353 پس از پايان دوره متوسطه و دبيرستان در رشته رياضى، براي آغاز دور جديد زندگي و سرنوشت، وارد حوزه علميه قائم(عج) در ...... تهران به اشراف روحاني عالي مقام حاجي سيد علي اصغر هاشمي شدم و در آنجا با اساتيد بزرگوار علم و اخلاق و مبارزه همچون شهيد مفتح، شيخ علي اندرزگو، حاج شيخ مصطفي ملكي و... آشنا شدم و پس از

مدت كوتاهي اقامت براي ادامه تحصيل به قم مهاجرت نمودم.در اين زمان، قرآن واسلام و روحانيت بسيار غريب و مظلوم و منزوي بودند. چون از طرفي مكتب الحادي ماركسيستى، كمونيستي پرچم مبارزه عليه استكبار جهاني را بلند كرده بود و خود را طرفدار طبقه محروم و مستضعف قلمداد مي كرد و خدا را ساخته ذهن بشري و دين را افيون جامعه معرفي مي كرد كه ساخته و پرداخته زورمداران مي باشد، و از سوي ديگر استكبار جهاني و رژيم طاغوت مانع مهم و سد اصلي در برابر خود را براي چپاولگري منابع ملت ايران را اسلام و روحانيت مي دانست. لذا به انواع ترفندها و به هر بهانه اي حوزه و روحانيت را تضعيف مي كرد، تا با خاطري جمع و فراغ بال به اهداف استكباري خود جامه عمل بپوشاند. در چنين شرايطي طلبه شدن و به حوزه آمدن يك جهاد بزرگ بود كه شهامتي عظيم و ايماني قوي مي طلبيد. به هر صورت درسهاي حوزه را با حفظ روحيه مبارزه ادامه دادم. درسهاي لمعه، اصول، رسائل، مكاسب، كفايه را نزد اساتيدي بزرگواري همچون وجداني فر، فاضل هرندى، بني فضل، اعتمادى، پايانى، آل عصفور، رضازاده و... تلمذ كردم. دروس خارج اصول و فقه را در پاي كرسي تدريس آيات عظام فاضل لنكرانى، ميرزا جواد آقا تبريزى، وحيدخراساني و فقه القضاي اردبيلي و... زانو زدم.و از درسهاي تفسير استاد جوادي آملي توشه ها برگرفتم و از درسهاي اسفار و مصباح الانس استاد ذوالفنون حسن زاده آملي نيز خوشه ها چيدم. البته در حاشيه درسهاي حوزه به حسب نياز و ضرورت زمان، مطالعات جانبي و پي گير

و فشرده اي در زمينه هاي اعتقادى، كلامى، فلسفى، اجتماعي و غيره داشته ام و ضمناً علاوه بر اتمام دروس كلاسيك دوره عالي زبان خارجي (انگليسي) را گذرانده ام. در كنار دروس حوزه، دروس تخصصي تبليغي را در گرايش اديان شناسي به پايان بردم، و در سال 1384 از رساله علمي سطح چهار خود با امتياز خوب دفاع كردم.كار تحقيقي و پژوهشي خود را از سال 1376 با چندين سوال شروع كردم كه ضروري ترين و فوري ترين آنها كه بايد پاسخ داده مي شد اين بود كه: چرا ملتي كه اعتقاد به خدا يگانه با چنين اسماي حسنايي دارد و پيامبري همچون محمد امين(ص) و رهبران معصومي همچون علي(ع) و فرزندانش دارد از نظر اجتماعى، اخلاقى، روابط خانوادگي و... در سطح ملتهاي كفر و شرك يا كمتر از آنها باشد. لذا در اين زمينه پژوهش و تحقيقي چندين ساله براي يافتن ريشه و علل آن انجام گرفت كه نمره آن كتاب 530 صفحه اي به نام «بهانه راز» پيرامون ذكر و نقش فردي و اجتماعي آن شد. البته ذكر به معناي قرآني آن، يعني حضور و توجه دائمي به خداي متعال، كه با اين معني خود قرآن، نماز، پيامبر(ص) و همه چيز مي تواند ذكر باشد و انسان را به خدا توجه دهد و به دنبال اين كتاب تحقيقى، ده جلد كتاب پالتويي با چشم انداز اعتقادي اخلاقى تأليف گرديد كه ويژه ائمه جماعات مي باشد كه ترتيب و تنسيق آنها بر حسب معيارهاي حساب شده و دقيق چينش يافته اند كه به شرح ذيل مي باشند.

1. صباي وصال (نماز)

2. گنجي پنهان (آشنايي و

دولتي با خداي مهربان)

3. مراد دل (در جستجوي حق تعالي)

4. عيار (به معيار و ميزان ايمان مي پردازد)

5. طلعت يار (كه جهان همه طلعت و جلوه و چهره اوست مي پردازد)

6. محك تجربه (ادعاي اسلام و ايمان موقعي سودمند است كه در مرحله عمل با احكام پنجگانه به اثبات برسد، مي پردازد).

7. رندان بلاكش (مؤمن بيدار و هوشيار و دورنگر، هميشه در تاب و تب و بي قراري است).

8. جاودانگي و خلود (بزرگترين دغدغه و آروزي انسان، فرار از نابودي و رسيدن به جاودانگي است).

9. جان عبادات (ذكر به معني قرآني كه حضور و توجه دائمي به خداي عزوجل مي باشد، جان و روح تمامي عبادات و كارهاي مؤمن است)

10. سنتهاي الهي (به بيش از چهل سنت و قوانين ثابت و فراگير و تبديل و تحويل ناپذير الهي كه در همه زمانها، مكانها و اقوام جاري و ساري است مي پردازد).

سه كتاب اول چاپ شده اند و هشت مجلد ديگر آن انشاء الله حداكثر تا دو ماه ديگر به زينت طبع آراسته خواهند شد.

ضمناً مقالات و جزوه هاي ديگري نيز آماده و يا در حال تأليف مي باشند كه انشاء الله اميد است تا پايان سال جاري به مرحله طبع سپرده شوند.

عبداللهي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود عبداللهي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي در سال 1326 در اصفهان در خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك پيامبر اسلام (ص ) چشم به جهان گشود. حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي پس از طي كردن دورة دبستان ، براي كسب علوم ديني به قم آمد. مشوق اصلي او در اين راه ، مادر

وي بود و نيز برادران وي در كسوت روحانيت به سر ميبردند. او با ورود به قم ، به مدرسه علميه علوي رفت . آن مدرسه متعلق به بيت آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) و با سرپرستي و اشراف آية الله شهيد بهشتي و مرحوم آية الله رباني شيرازي اداره مي شد. وي در آنجا به تحصيل دروس دورة مقدمات پرداخت و پس از آن براي آموختن دروس دورة سطح در درس استادان مشهور دورة خود حاضر شد.

با اتمام دورة سطح نيز به درس خارج علماي بزرگ حوزه علميه قم راه يافت . حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي در سالهاي تحصيل خود از استادان برجسته اي بهره مند شد. او كه سيوطي و مغني را نزد آية الله شيخ حسن تهراني و حجة الاسلام والمسلمين يثربي فراگرفته بود در درس منطق استاد نحوي حاضر مي شد و مختصر را نزد آية الله دوزدوزاني آموخت . شرح لمعه را نزد آية الله صلواتي فرا گرفت . رسائل را نزد آية الله شاه آبادي ، آية الله اعتمادي و آية الله العظمي نوري همداني و نيز مكاسب را نزد آية الله ستوده آموخت و در درس كفاية الاصول آية الله العظمي فاضل لنكراني حاضر شد. همچنين او در بخش علوم عقلي ، فلسفه را نزد آية الله شهيد مفتح ، شهيد استاد مطهري و اسفار را نزد آية الله جوادي آملي و كلام را از محضر آية الله شيخ محمد شاه آبادي فرا گرفت . با پايان يافتن دروس دورة سطح ، به درس خارج آيات عظام شيخ مرتضي حائري ، شريعتمداري ، منتظري ، اراكي و ميرزاهاشم آملي رفت اما بطور عمده در حدود دوازده سال از محضر آية الله شيخ مرتضي حائري بهره برد.

در طي اين سالها از شركت در درسهاي تفسير نيز غافل نماند و در درس تفسير حضرت آية الله خزعلي شركت

جدي داشت . حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي داراي فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري است . او ضمن تدريس كتب دوره سطح ، سالها به تدريس تفسير براي دوره هاي عمومي حوزه اشتغال داشته و نيز در مركز تخصصي تفسير و تبليغ ، به آموزش تفسير موضوعي پرداخته است . همچنين وي در دانشگاهها فعاليتهاي علمي بسياري از خود برجا نهاده كه از جمله آنها تدريس او در دانشكده هاي شهيد بهشتي و شهيد محلاتي (سپاه پاسداران ) را مي تواند نام برد. حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي از كساني است كه در تدوين تفسير نمونه همكاري داشته است . تفسير نمونه تفسيري است كه در طول ساليان دراز و با اشراف علمي آية الله مكارم شيرازي و با همكاري بسياري از استادان و فضلاي حوزه علميه قم تدوين و نگاشته شده است و امروزه در اختيار بسياري از مردم و جوانان كشور قرار دارد.

همچنين وي تاكنون كتابهاي بسياري نگاشته كه از جمله آنها مي توان به «توحيد و توسل » «اخلاق براي همه »، «25 داستان »، در سالهاي پيش از انقلاب و نيز كتاب «مباني فقهي اقتصاد اسلامي » كه از جمله تأليفات وي در سالهاي اخير به شمار مي رود، اشاره كرد. از وي مقالات بسياري در زمينه هاي گوناگون در مجله نور علم به چاپ رسيده است . همچنين مباحث متعددي در موضوعات عقيدتي كه به صورت تفسير موضوعي در قالب جزوه هاي درسي تهيه و در اختيار دانش پژوهان قرار گرفته است . حجة الاسلام والمسلمين عبداللهي در سالهاي پيش از انقلاب و پس از آن همواره از فعاليتهاي سياسي غافل نمانده است . از فعاليتهاي سياسي وي در پيش ازانقلاب مي توان به همكاري او با جامعه مدرسين حوزه علميه قم اشاره كرد. او در شهرهاي مختلف ايراد سخنراني

كرد.با حضور در فعاليتها و حركتهاي سياسي به اطلاع رساني و توزيع رساله و بيانيه هاي حضرت امام پرداخته كه از اين رو در يكي از سفرهاي تبليغي دستگير و بازداشت گرديد.

عراقي، ضياءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آقاى آقا ضياءالدين عراقى نابغه علم اصول و فقه در عصر اول نگارنده كه صيت و صوتش مستغنى از توصيف و تعريف ماست و بعد از مرحوم استادش آيه الله العظمى آقاى آخوند ملامحمد كاظم خراسانى حوزه درسى مانند حوزه وى نيامده و بلكه قبل از مرحوم آخوند هم يا نبوده يا كم بوده است، در ماه ذى الحجه 1359 ق در نجف اشرف از دنيا رفته و در صحن مطهر مقبره شخصى مدفون گرديده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد سوم)

عرب محفوظي، محمدمهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدى عرب محفوظي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1360/3/24

زندگينامه علمي

اينجانب محمدمهدي عرب محفوظي در سال 1374تحصيلات حوزوي خود را در مدرسه علميه ابا صالح(عج) آغاز كردم و از همان سالهاي آغازين تحصيل، به تدريس علوم حوزوي از ادبيات عرب گرفته تا منطق و...پرداختم. همچنين به خاطر علاقه قبلي به ادبيات فارسي در كلاسهاي درس استاد سيدابوالقاسم حسيني شركت كردم و دست به قلم بردم. در طول اين سالها در برخي نشريات داخلي مدرسه قلم زدم و چند شماره از نشريه قلم را نيز به همكاري دوستان منتشر كردم. در سالهاي پس از مدرسه در ضمن ادامه جدي فقه و اصول در محضر اساتيد فن به موسسه امام صادق رفتم و به تحصيل در علم كلام پرداختم و اين رشته تخصصي را تا انتهاي سطح سه در سال 1385دنبال نمودم و در سال تحصيلي 1385-86 به سمت استادي در اين موسسه انتخاب شدم. همچنين به مدت يك و نيم سال در موسسه تربيت مدرس حوزه تدريس نمودم و همچنان در برخي از مدارس حوزوي

اشتغال به تدريس دارم. در طول اين سالها مقالات و نوشته هاي متعددي را ويرايش نمودم و در زمينه مباحث اعتقادي و كلامي و ادبي تحقيقاتي انجام دادم و مقالاتي نگاشتم و اكنون نيز مقالاتي در دست نگارش دارم.

والسلام عليكم و رحمه الله

عرفاني، فاضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فاضل عرفاني

محل تولد : عراق- كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1343 در شهر مقدس كربلا مي باشم، تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر اهواز گذراندم و از همان سنين نوجواني و دوره راهنمايي جذب جلسات مذهبي و علمي شدم و در سال 1357 رتبه نخست قرائت قرآن در مقطع مدارس راهنمايي استان خوزستان را كسب كرده و براي مسابقات كشوري به شهر مقدس مشهد اعزام شدم. در سال 1358 پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي وارد حوزه علميه اهواز شدم. سپس در سال 1360 در حوزه علميه قم مشغول به تحصيل شده و

از اساتيد حوزه بهره مند شدم در مقطع سطح از اساتيدي همچون حضرات آقايان: پايانى، ستوده، اعتمادى، دوزدوزانى، صالحي مازنداني بهره بردم. و در دوره خارج از حضرات آيات: وحيد خراسانى، ميرزا جواد تبريزى، فاضل لنكرانى، صافي گلپايگانى.دروس معقول را نزد حضرات آقايان: انصاري شيرازى، مصباح يزدى، حسن زاده آملي گذراندم.در اولين دوره چهار ساله تخصصي علم كلام زير نظر آيت الله جعفر سبحاني شركت كردم و با معدل 25/19 با رتبه ممتاز در سال 1374 فارغ التحصيل شدم.

عزيزاللهي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا عزيزالهي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم. عشق به تحصيل بر تمامي مشكلات زندگي غالب گرديد و از ابتدا به تحصيل جدي علوم ديني پرداختم. در سال 1368 در كنار تحصيل و تدريس دروس حوزوي به تحصيل علم حقوق در مجتمع آموزش عالي قم وابسته به دانشگاه تهران پرداختم. در سال 1372 ليسانس گرفتم و در سال 1374 در همانجا به فوق ليسانس مشغول شدم و در سال 1376 فوق ليسانس در رشته حقوق خصوصي گرفتم. در كنار آن پس از اولين سالي كه وارد حوزه شدم از سال دوم تدريس در حوزه به تدريس جامع المقدمات شروع كردم و سپس سيوطي و حاشيه و معالم در مسجد فاطميه به صورت عمومي داشتم و حتي به خاطر دارم كه مسجد از طلاب پر مي شد. سپس تدريس رسائل و مكاسب و اكنون مشغول تدريس خارج بيع ميباشم. در ضمن تاليف يك دوره فقه براي كتب درسي نيز در برنامه كاري مي باشد. در سال 1379

در رشته دكتري فقه و حقوق خصوصي در مدرسه عالي شهيد مطهري پذيرفته شدم در سال 1384 با دفاع از پايان نامه خود تحت عنوان «بيع متقابل از ديدگاه فقه و حقوق» فارغ التحصيل شدم.

عزيزكيا، غلامعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامعلي عزيزكيا

محل تولد : بندر آباد يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/4/23

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي را در دبستان همام روستاي بندر آباد در 30 كيلومتري يزد گذراندم سپس در مدرسه راهنمايي طراز يزد و يكسال نيز در دبيرستان 17 شهريور يزد تحصيل نمودم. در مهر 1357 به حوزه علميه يزد وارد شده و مدت دو سال دروس مقدمات ادبيات و منطق را نزد استادان حوزه از جمله مفيدي فر، حجة الاسلام علاقه بند، مير حسينى، مفيدي، معالى، عجمين فرا گرفتم. در مهر 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و باقيمانده دروس مقدماتي و سطح عالي را گذراندم. در اين دوران از اساتيدي چون آقايان اشتهاردى، عبايى، صالحي افغانى، اعتمادى، موسوي تهرانى، ستوده، علوي گرگاني محقق، طاهري حسن آبادي بهره بردم. از سال 1361 هم زمان با دروس حوزوي از برنامه هاي علمي موسسه در راه حق نيز بهره بردم و از درس هاي آية الله مصباح مدظله و ديگر استادان آنجا از جمله آقايان فياضي، رجبى، ميرسپاه استفاده كردم در اين سال ها به طور متناوب در درس اخلاق جناب آية الله مظاهري نيز شركت مي كردم.

در سال 1367 در درس خارج فقه آية الله ميرزا جواد آقا تبريزي(ره) حاضر شده و بيش از هفت يا هشت سال از محضر ايشان بهره بردم. هم زمان طي 6 سال يك دوره خارج

اصول جناب آية الله مكارم مدظله را درك نمودم، در همين ايام(از 1367- 1373) در دوره تخصصي تفسير و علوم قرآني بنياد فرهنگى باقرالعلوم(ع) شركت كردم و با معدل 33/18 از پايان نامه حوزه با موضوع آثار اجتماعي دين از ديدگاه قرآن دفاع نمودم.

پس از آن در مؤسسه پژوهشي حوزه دانشگاه طرح پژوهش روش شناسي تفسير قرآن را با همكاري استادان آن مؤسسه اجرا نموده (در سال 1379 اين كتاب منتشر شد.) سپس طرح مكاسب تفسير را ارائه كه با همكاري جناب استاد بابايي اجرا شد(بنده در اين طرح حدود پنج مقاله كوتاه و بلند ارائه كردم كه در جلد اول مكاسب تقرير در مقاله كوتاه آن منتشر شد و بقيه در آينده منتشر خواهد شد.در سال 1378 در مؤسسه امام خميني(ره) طرح پژوهشى زن در فرهنگ و انديشه اسلامي را اجرا نموديم كه حاصل آن يك جلد كتاب جستاري درهستي شناسي زن در سال 1382 منشر شد. در سال 1379 در آزمون ورودي دوره دكتراي علوم و قرآن و تفسير موسسه، شركت و به اين دوره راه يافتم و اكنون در حال تدوين رساله پايان نامه اين مقطع به عنوان نقش حديث در تفسير قرآن هستم. در طي سال هاي گذشته آثار ناچيزي در زمينه تفسير و علوم قرآني به صورت مقاله نگاشته ام. هم چنين دو اثر از مباحث جناب آية الله مصباح يزدي دام ظله را تحقيق و تدوين نمودم و در زمينه اعجاز قرآن/ مباني و قواعد تفسيرى/روايات تفسيرى/متون تفسيري در مؤسسه، مركز جهانى، جامعة الزهرا، مركز تحقيق تفسير،مركز سيد الشهداء در دو مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد تدوين نمودم.

نه شكوفه اي نه برگي نه ثمر نه سايه دارم متحيرم كه دهقان به چه كار كشت ما را

عشاقي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين عشاقي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/5/8

زندگينامه علمي

از حدود سال 1347 همراه با گذراندن دوره دبيرستان وارد حوزه علميه اصفهان شدم و در آنجا حدود سه سال به ادبيات و سپس تا پيروزي انقلاب به سطوح پايه در منطق، فقه، اصول و كلام و بعد از آن تا سال 64 به سطوح عالي اصول فلسفه و فقه مشغول بوده ام درسال 64 براي تكميل تحصيلات مخصوصا فراگيري عرفان به حوزه علميه قم هجرت نمودم و در نزد اساتيدي همچون آيات جوادي آملى، حسن زاده آملى، وحيد خراسانى، تبريزى، و شاه آبادي ادامه تحصيل داده و حدود 9 سال در درس خارج فقه وا صول آن بزرگان شركت نمودم.علاوه بر تحص

يلات بخش عمده وقتم به تدريس سطوح مختلف مخصوصا علوم عقلي صرف شده است و كتب رايج حوزه را همچون نهايه الحكمه ، شرح منظومه ، شرح اشارات، شوارق الالهام را به طور مكرر و غير مكرر تدريس نمود ه ام و اينك چند سالي است به تدريس در سطوح عاليه فلسفه و عرفان مشغولم.در مراكز تحقيقاتي نيز همكاري علمي داشته ام مثل استخراج محتواي متون فلسفي جهت كامپيوتري كردن آنها ، و اصطلاح يابي و مقاله نويسي جهت

دائرة المعارف علوم عقلي و غيره

عصار لواساني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1356 / 1355 -1264 ق)، فقيه اصولى، مفسر، حكيم و شاعر، متخلص به عصار. در ابتدا آشفته تخلص مى كرد و سپس عصار را برگزيد و لقب شعرى او نظام بود. اصل وى از مازندران و ساكن لواسان تهران بود. پس از فراگيرى سطوح و خارج فقه، در تهران، در 1289 ق، به عراق رفت و از آن جا سفرى به مكه نمود و در بازگشت،در 1296 ق، به سامراء مهاجرت كرد و تا 1301 ق در آن جا ماند و در اين سال به تهران بازگشت. در اواخر عمر، در 1340 ق، به مشهد مهاجرت كرد و در همان جا ساكن شد. او با كهولت سن و از دست دادن يك چشم و كمى ديد چشم ديگر، غالبا به تأليف اشتغال داشت. عصار در مشهد درگذشت و در ايوان صحن رضوى دفن شد. از آثار وى: «التأمليات»، در بيان وجه تأملات «مكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه ى «القواعد الكليه الاصوليه و الفرعيه»، شهيد اول؛ حاشيه ى «كشف الريبه فى احكام الغيبه» شهيد ثانى؛ «فقاهه الرضويه»، فقه استدلالى، در دو مجلد؛ حاشيه بر «كشف الفوائذ» علامه حلى، در شرح «قواعد العقائد» خواجه نصيرالدين طوسى؛ «ناسخ التفاسير»، در تفسير فارسى، در سه مجلد كه قمستى از آن به خط شاگردش ميرزا احمد بن صالح بادكوبه اى است؛ «رساله ى رجاليه»؛ «توحيد كمالى»؛ «اخلاق كمالى»؛ «الحجج الرضويه فى تأييد الهدايه المهدويه و الرد على البابيه»، به فارسى؛ «المواهب الرضويه فى رفيع الشبهات المقوله و المنويه»، در نبوت خصاه و در جواب تشكيكات مسيحيان، بابيان، بهائيان و قاديانيان، به فارسى؛ «آداب السلوك للرعيه و الملوك»، منظوم،

به فارسى؛ «التحفه المدنيه»، در عروض جامع بين عربى و فارسى و قافيه عربى و قافيه فارسى، كه در 1290 ق در مدينه تأليف كرد؛ «بيان الغيب»، ديوان شعر، در استقبال از «ديوان» خواجه حافظ»؛ «لسان الغيب»؛ «نياح الغيب»؛ «ديوان عصار»؛ «منظومه ى خير الرسائل» يا شرح «ديوان گلشن راز».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (312 / 7)، اعيان الشيعه (55 / 10)، الذريعه (5 / 24 ،239 ،115 / 23 ،309 / 18 ،270 / 13 ،1000 ،724 / 9 ،186 ،173 / 6 ،485 / 4 ،468 ،302 ،183 / 3 ،377 -376 ،20 / 1)، ريحانه (140 / 4)، فرهنگ سخنوران (637)، معجم المؤلفين (318 / 11)، مكارم الآثار (1766 -1765 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (598 -596 / 5).

عطاري طوسي، مجدالدين، ابومنصور محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(573 / 571 -486 ق)، فقيه، اصولى و واعظ شافعى. معروف به حفده. اصلش از طوس است و در نيشابور برآمد. از ابوبكر محمد بن منصور سمعانى در مرو و از ابوحامد غزالى در طوس و از محيى السنه ابومحمد حسين بن مسعود بغوى در مرورود فقه آموخت. از بغوى دو كتابش «معالم التنزيل» و «شرح السنه» را شنيد و كتابت كرد. در بخارا نزد علامه برهان الدين عبدالعزيز بن مازه حنفى تحصيل نمود. سپس به مرو بازگشت و در آنجا ملجس وعظ آراست و مدتى در آنجا مقيم شد تا در فتنه ى غز (548 ق) به عراق و از آنجا به آذربايجان و جزيره سفر نمود و به وعظ و تذكار پرداخت و مورد توجه قرار گرفت و به علت حسن وعظش همه بر گرد او جمع شدند. ابوسعد سمعانى گويد:

او فقيه و واعظ و فصيح بود واز عبدالغفار شيروى و حافظ ابى لفتيان رواسى و نصار بن احمد عياضى حديث شنيده بود. من هم در مرو و نيشابور از او حديث نوشتم. ابواحمد بن سكينه و ابن الاخضر و شمس الدين عبدالغفور بن بدل تبريزى بزورى و ابوالمواهب بن صصرى و قاضى بهاءالدين يوسف بن شداد و ابوالمجد محمد بن حسين قزوينى از وى حديث شنيده اند. وى در تبريز درگذشت. در «شذرات الذهب» نام وى به غلط عطاردى ذكر شده است. از آثارش: «اجويه مسائل»، در فقه و تصوف، كه در جواب سؤالهاى يوسف بن مقلد دمشقى نگاشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (256 / 6)، سير النبلاء (540 -539 / 20)، شذرات الذهب (240 / 4)، العبر (61 / 3)، معجم المؤلفين (50 / 9)، النجوم الزاهره (71 / 6)، الوافى بالوفيات (203 -202 / 2)، وفيات الاعيان (239 -238 / 4).

عطايي كوزاني، عنايت

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عنايت عطايي كوزاني

محل تولد : فومن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عنايت عطائي فرزند محمّد دوران متوسطه را در رشته رياضي فيزيك، در سال 1371 به پايان رساندم، و در سال 1372 وارد حوزه علمية قم شدم، كه تا كنون مشغول تحصيل فقه، اصول و فلسفه هستم.

عظيمي، شمس الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد شمس الدين عظيمي

محل تولد : بروجرد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

از روحانيون قبل از انقلاب و طلاب مدرسه حقاني (به مديريت شهيد قدوسي) و بعد از آن مؤسسه مرحوم آيت الله گلپايگاني (المهدي فعلي) بوده و همان زمان در كنار دروس حوزوي به تدوين و نوشتاري و مقاله نويسي مبادرت مي نمودم به كتب آن زمان استاد محقق و آيت الله فعلي مكارم شيرازي و مدرس آن موقع حوزه و آيت الله فعلي نوري همداني علاقه زيادي داشتم روش رئاليسم مرحوم مطهري و ماترياليسم و ديالكتيك استاد آيت الله فعلي جعفر سبحاني را مطالعه مي نمودم به مراكز مختلف اعم از روستاها و شهرهاي كشور نيز جهت انجام خدمات تبليغي مهاجرت مي نمودم دروس سطح را قبل از انقلاب اتمام نموده مدتي در كرمانشاه در درس خارج فقه مرحوم آيت الله ميبدي شركت مي كردم يك دوره شرح تجديد نزد مرحوم حقي سرابي در مسجد فاطميه گذرخان (قبل از انقلاب) تلمذ نمودم. سه سال بحث مسيحيت را نزد استاد عبدالقائم شوشتري (الأن از ائمه جمعه هستند) برادر وزير سابق دادگستري تعليم گرفتم نزد ايشان دو سال هم تصوف خواندم، يكسال هم مبحث بهائيت و ردّ آن را نزد استاد قدرت الله نجفي

خواندم پيوسته از شاگردان ممتاز استاد شوشتري بودم الان بسياري از شاگردان آن موقع و همدرسان حقير از مسئولين طراز اول نظام هستند اوائل انقلاب به تهران هجرت نمودم مدتي درس خارج فقه جواهر مرحوم حقي سرابي در مدرسه و مسجد امام حسين(ع) فعلي شركت نمودم آنگاه در ميدان بهارستان (دبيرستان شريعتي روزانه) به تدريس عربي و ديني چهارم دبيرستان و در دبيرستان شهيد رجائي و شبانه ابتدايي پاسداران به همان دروس پرداختم مدتي در مركز نشر دانشگاهي زير نظر دكتر پورجوادي مصحح كتب و مقابله كتب ديني و غيرديني بودم همان زمان از سري دوازده گانه كتب محمدعلي دخيل از علماي نجف جلد اول آن يعني الأمام اميرالمؤمنين علي(ع) را به فارسي ترجمه كردم و به بنياد بعثت تحويل دادم سپس وارد ارتش شدم و ضمن قبول مسئوليت عقيدتي سياسي بيشتر به تدريس اصول عقايد و ماترياليسم و ريشه هاي انقلاب و خدمات متقابل اسلام و ايران اشتغال داشتم از اساتيد مركز آموزشهاي هوايي بودم پس از ارتش به سپاه رفتم و آنجا نيز ضمن داشتن مسئوليت عقيدتي سياسي بيشتر مربي و مدرس بودم يكسال ورامين، يكسال نقده، يكسال سقزّ بودم و سپس به خدمت در سازمان تبليغات اسلامي درآمدم در دانشگاه خواجه نصير استاد اخلاق و ريشه هاي انقلاب شدم امام جماعت نيز بودم در سازمان هم ضمن داشتن مسئوليت به نوشتن مقاله و همكاري فرهنگي و تبليغي ادامه دادم.

پس از 20 سال متاركه رسمي دروس حوزوي مجدداً به قم برگشتم و ضمن انتقال كار اداري از تهران به طور موقت به قم شروع به تجديد و مرور به دروس قبل از انقلاب نمودم

سطح 2 و سطح 3 را گرفتم و چون فرصت خوبي برايم پيش آمد و تدريس در دانشگاه ها هم نياز به مجوز پيدا كردم مبادرت به امتحان و مصاحبه علمي معاونت اساتيد معارف دانشگاه ها را نمودم و موفق به اخذ دو مجوز تدريس اخلاق اسلامي و معارف (انديشه 2) گرديدم هم اكنون در تهران در دانشگاه آزاد واحد تهران مركزي طي 12 ساعت در هفته (بعد از ظهرها) اشتغال به تدريس دارم هفته اي سه روز يعني روزهاي يكشنبه و دوشنبه و سه شنبه در درس خارج فقه (مكاسب محرمه) مقام معظم رهبري شركت مي كنم تدوين پايان نامه با عنوان (حكمت الهي در اديان توحيدي) دارم كه قائل ارائه مي باشد جزوه ديگري آماده چاپ تحت عنوان 14 درس اخلاق براي دانشجويان كه تقريباً تدريس براي يك ترم دانشگاهي است دارم با هيئت رزمندگان اسلام در تهران در بخش فرهنگي آن همكاري فرهنگي دارم كه مصاحبه اخير حقير در مجله ماهانه آنها چاپ مي گردد با مركز مشاوره جناب دكتر افروز در ارتباط هستم و بيش از 5 سال است كه به بصورت تجربي و روانشناسي و دعا درمانى اسلامي و سنتي خانواده ها را سرويس دهي مشاوره اي مي نمايم و اخيراً با مركز مشاوره جهت اخذ مجوز ارتباط برقرار نموده ام ناشر نيز هستم تحت عنوان انتشارات مه رويان و كتاب شرح كامله كليله و دمنه را كه بيش از هزار صفحه و در يك مجلد و تأليف 14 ساله حجت الاسلام دكتر موسوي و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب مي باشد حدود 5 الي 6 ماه است كه چاپ و نشر نموده ام و آماده عرضه مي باشد و در پايان بايد بگويم

كه هم اكنون در تهران و قم (بيشتر تهران) اشتغال به كار اجرايى، مشاوره، دعا درمانى، شركت در درس خارج فقه رهبر انقلاب، تدريس در هفته در دانشگاه آزاد واحد تهران مركزي و... دارم.

عقيقي بخشايشي، عبدالرحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالرحيم عقيقي بخشايشي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

عبدالرحيم فرزند حاتم، معروف به «عقيقي بخشايشي»، در سال 1361 ه.ق (مطابق با 1320 ه.ش) در قصبه «بخشايش» (زادگاه مادر پروين اعتصامى، شاعره نامدار) در 65 كيلومتري شرق تبريز، در يك خانواده كشاورز پا به عرصه حيات نهاد. با داشتن علاقه وافر به تحصيل، زادگاه خويش را به عزم تبريز ترك گفته و در مدرسه طالبيه دروس ادبي و مقدماتي را فرا گرفت؛ تا اينكه درسال 1378 ه .ق به قصد ادامه تحصيل، رهسپار حوزه علميه قم گرديد. در آن حوزه مباركه، از محضر اساتيد معروف روز، بهره مند شد. دروس سطح را از اساتيد هم زبان خويش، آقايان حجج اسلام: شيخ احمد پايانى، حاج ميرزا يدالله دوز دوزانى، و استاد جعفر سبحاني و دروس عاليه فلسفه و حكمت و فقه را از محضر اساتيد بزرگوار، شادروان علامه طباطبايي و معلم شهيد مرتضي مطهري و آيت الله سلطانى، اصول فقه را از محضر امام خميني (ره) و خارج فقه را از محضر آيت الله العظمي گلپايگاني و برخي ديگر از مراجع معروف و دروس اخلاق و معارف عاليه را، ازمحضر آيت الله العظمي آخوند ملا علي معصومي همدانى، كسب نمود، و از محضر ايشان موفق به اجازه روايتي در مسير اجازات حاج آقا بزرگ تهراني گرديد.

هم زمان با تحصيلات حوزوى،

در دروس دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران، شاخه فقه و مباني حقوق اسلامى، و دروس دارالتبليغ اسلامي قم شركت جست، تا درسال 1391 ه.ق (1349 ه.ش) موفق به دريافت ليسانس از دانشگاه تهران و پايان نامه تحصيلي از اين موسسه اسلامي گرديد. پس از كسب تحصيلات عاليه حوزه و دانشگاه، زندگي او در دو كلمه خلاصه ميشود: قلم و قدم،با توجه به شوق و علاقه خاصي كه در خود ميديد، رشته نويسندگي و خلق آثار قلمي را تعقيب نمود و تاكنون لحظه اي قلم را ترك نگفته است. اين رشته را رسما از سال 1340 ه . ش با جرايد معروف آن روز، مانند هفته نامه نداي حق، وظيفه، مجله نور دانش و ... آغاز كرده و نخستين تاليفات خود، «نظري به انجيل و تعليمات مسيحيت» و «همسران رسول خدا (ص) » را در سال 1340 و 1341 نگاشت و در جلسات اسلام شناسي زير نظر دكتر مفتح به چاپ رسيد تا اينكه در سال 1350 ه. ش به عضويت هيات تحريريه نخستين مجله اسلامي حوزه علميه قم، «درسهايي از مكتب اسلام» برگزيده شد و مقالات مختلفي در زمينه هاي اجتماعى و فرهنگي و اخلاقي منتشر ساخت.

محصول اين همكارى، پديد آمدن خمير مايه آثار چاپي متحددي است كه تعداد آنها، هم اكنون به 110 جلد بالغ مي شود.كه برخي از اين آثار به زبانهاي زنده جهان، مانند انگليسى، عربى، فرانسه و اردو و تركي نيز ترجمه و منتشر شده اند. پس از پيروزي انقلاب اسلامى، حدود 12 سال، در دانشكده هاي مختلف كشور، به ويژه دانشگاه آزاد اسلامى، در مرحله كارشناسي ارشد

تدريس داشته و هم اكنون عضو هيات علمي دانشگاه تهران و مدرس دروس معارف اسلامي مي باشد. اخيرا در پي نگارش كتاب «ديداري با مسلمانان جمهوري آذربايجان»، موفق به دريافت درجه «دكترا» از آكادمي علوم آن جمهوري گرديده كه از طريق سفارت ايران به صورت رسمي به ايشان اعطا شده است. او در تعدادي از كنگره هاي بزرگ علمي و ادبي شركت جسته و مقالاتي را ارائه داده است. ازآن ميان كنگره عاشورا، كنگره اوحد الدين مراغه اي و كنگره شيخ شهاب الدين اهري را مي توان نام برد. نويسنده كتاب، بر اين اعتقاد است كه فلسفه وجودي افراد و زكات حيات و بقاي آنان، آثار خير و باقيات صالحاتي است كه ازآنان به يادگار مي ماند، و اگر جامعه بشري چنين انگيزه اي را در خود حس ننمايد، زندگي او بهره روحي و نشاط معنوي نخواهد داشت.

از اين رو، به بركت انقلاب اسلامي و خونهاي گرانبهاي شهيدان، و با همكاري مردم خوب و متدين و فداكار، چند اقدام عملي و قدم خير فرهنگي و عمراني را با فضل الهي به مرحله عمل درآورده است، كه محض تشويق ديگر عزيزان، در اين وجيزه مبادرت به درج آنها مي گردد: 1. احداث دو باب دبيرستان 12 كلاسه به نام دبيرستان امام اميرالمومنين (ع) با همكاري مردم، در سال 1366 ه. ش، در زادگاه خويش، بخشايش كه اكنون با فضل الهي جمعي از فارغ التحصيلان آن به دانشگاه راه يافته اند. 2. احداث يك دستگاه پل بزرگ، به طول صد متر (10 دهنه)، به نام «پل عباسيه» در سال 1370 ه. ش بر روي رودخانه «اوجان چاي»

در زادگاه خويش، با هزينه بالغ بر يكصد ميليون ريال آن روز، كه مسير عبور بخش نو، جانقور، شيخ رجب تا جاده اهر را تامين مي نمايد. 3. احداث و مرمت جاده شوسه 14 كيلومتري در مسير بخشايش به جاده اهر، در سال 1367 كه هم اكنون مورد بهره برداري مي باشد. 4. فراهم آوردن مقدمات جاده كشي 12 كيلومتري راه كردكندى، اشتلق عليا و سفلي و تازه كند، به بخشايش، در محور جاده سراب و اردبيل كه در عبور و مرور مردم آن منطقه تاثير بسزايي دارد. 5. خريد زمين، به مساحت 4000 متر و پي ريزي دبيرستان 8 كلاسه به نام «دبيرستان صديقه طاهره ع» در بخشايش جهت تحصيل دختران، كه هم اكنون از سوي اداره كل نوسازي آموزش و پرورش آذربايجان شرقى، مشغول تكميل آن مي باشند. 6. ايجاد و احداث يك باب مسجد به نام مسجد عباسيه (ع) در آذربايجان غربى، در محوطه نيروي انتظامي پادگان جلديان در حومه نقده، پيش از پيروزي انقلاب اسلامى. 7. اداره انتشارات «نويد اسلام» در قم كه تا كنون حدود 250 عنوان كتاب در عرصه هاي تاريخى، اجتماعى،آموزشي فرهنگى، تربيتي و دروس حوزوى، چاپ و نشر داده است و اخيرا مجهز به چاپخانه اي با همان نام (نويد اسلام) گرديده است. 8. مفروش نمودن حرم مطهر و نوبنياد حضرت رقيه (س) در سوريه، به عنوان روحاني كاروان، از طريق جلب كمكهاي زايران، در سفرهايي كه به آن كشور داشته است. 9. توجه دادن جمعي از مردم شريف جمهوري آذربايجان، به احكام ديني و وظايف الهي و فرايض مذهبى، در سفرهاي متعددي كه به آن كشور

آزاد شده از چنگال كمونيسم داشته است. و چاپ بيش از 15 عنوان كتاب تربيتي و معرفي ائمه اطهار(ع) به زبان كريل نيز داشته ام.

علامه

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(علامه دوم) محمد باقر بن محمد اكمل، معروف به آقاى بهبهانى، استاد اكبر، سيد البشر، محقق ثالث، از بزرگان علماى اماميه (و. اصفهان 1116 يا 1117 يا 1118 ه.ق.- ف. 1205 يا 1206 يا 1208 ه.ق.). وى از شاگردان سيد صدرالدين قمى بود، و مدتى در بهبهان سكونت گزيد و اواخر عمر را در كربلا گذرانيد.اوراست: ابطال القياس، الاجتهاد والاخبار در رد اخباريان، احكام العقود، الاستصحاب، اصالة البراءة اصول الاسلام والايمان، الامامة.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد پنجم)

علامي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علامي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مقدمات را تا مغني و مطول پيش آقاي انصاري كه مدرس برجسته مقدمات در حوزه تبريز بود خواندم. مغني و مطول را از محضر آقاي شيخ علي اكبر اديب معروف و متخصص فن و لمعتين را از محضر آيت الله آقاي حاج سيد مهدي انگجي فرا گرفتم و مكاسب را از محضر حضرت آيت الله آقاي حاج ميرزا فتاح شهيدي (ره) صاحب كتاب «هدايه الطالب الي اسرار المكاسب» كه مجتهد معروف حوزه علميه تبريز بود و فرائد را محضر حضرت آيت الله مرحوم آقايي حاج ميرزا محمود آقا دوزدوزاني خواندم و آن زمان از اساتيد معروف مطول و مغني بودم جمع كثيري در درس مطولم حاضر مي شدند چون عبارات را صحيح و با دقت مي خواندم الان هم تدريسم در حوزه علميه قم از نظر خوب عبارت خواندن مورد تحسين فضلاي حوزه است و فضلا بارها گفته اند عبارت خواندن شما در مقام تدريس بي نظير است.

كفايتين را از محضر حضرت آيت الله آقاي مرعشي

نجفي (ره) استفاده كردم ، منظومه حكمت و اسفار را از محضر حضرت آيت الله علامه طباطبايي (ره) فرا گرفتم دوازده سال حكمت خوانده ام به منظومه حكمت شرح نوشته ام درعلم حكمت خيلي كار كرده ام فضلاي حوزه مي گويند درس حكمت در حوزه شروع كنيد بي ميلي نيستم اگر توفيق رفيق شد درس حكمت در حوزه شروع كنم انشاء الله در درس خارج فقه حضرت آيت الله العظمي آقاي بروجردي و حضرت آيت الله آقاي حجت كبير پانزده سال شركت و استفاده كامل نموده ام بعد از وفات اين دو بزرگوار باقي دوره درس خارج را از محضر مبارك امام رضوان الله تعالي عليه و آيت الله گلپايگاني و آيت الله داماد تكميل نموده ام بيش از بيست سال درس خارج فقه خوانده ام.

علوي قزويني، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد على علوي قزويني

محل تولد : قزوين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

حجه الاسلام سيّد علي علوي قزويني فرزند مرحوم آيت الله حاج سيّد جواد علوي قزويني ره در سال 1342 هجري شمسي در شهرستان قزوين در يك خانواده اصيل و ريشه دار علمي متولد شد پدر و اجداد نامبرده همگي از علماء و دانشمندان عصر خود بشمار مي رفتند، جد پدري وي مرحوم علامه سيد علي موسوي قزويني (متوفي 1298 ه.ق) از فقها و اصوليين نامدار قرن سيزدهم هجرى، و صاحب تاليفات فراوان در فقه و اصول مي باشد از جمله حاشيه معروف وي بر قوانين الاصول ميرزاي قمي است. او خواهر زاده مرحوم سيد ابراهيم موسوي قزويني صاحب ضوابط الاصول مي باشد. حجه الاسلام

علوي پس از اتمام تحصيلات مقطع ابتدايي و راهنمايى، همزمان با تحصيل در دوره متوسطه دروس مقدماتي علوم ديني را در نزد والد بزرگوار خود فرا گرفت و پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك در سال 1360 وارد حوزه علميّه قزوين شد و در نزد اساتيد آن حوزه به تحصيل علوم اسلامي (فقه، اصول، فلسفه) پرداخت.

اهم اساتيد وي درحوزه علميّه قزوين در زمينه هاي فقه و اصول عبارتند از مرحوم آيت الله ميرزا عبدالرحيم سامت قزوينى، آيت الله مرحوم شيخ محمد مظفرى، مرحوم آيت الله شيخ محمود شريعت مهدوي و در فلسفه (منظومه سبزواري) نيز از محضر حكيم متاله آيت الله شيخ محمد حسين اويسي قزويني بهرمند گرديد. وي در سال 1363 براي تكميل تحصيلات خود رهسپار حوزه علميه قم شد و از محضر آيات و اساتيد اين حوزه بهره هاي فراوان برد و بالاخص در درس خارج اصول حضرات آيات سيّد محمّد روحاني (ره)، سيّد محمود هاشمي شاهرودى، وحيد خراسانى، و نيز از درس خارج فقه حضرات آيات منتظرى، شبيري زنجانى، تبريزي و فاضل لنكرانى بهره مند گرديد، همچنين دروس عالي فلسفه و عرفان (اشارات، اسفار، مصباح الانس) را در محضر حضرات آيات: انصاري شيرازى، حسن زاده آملي و حاج آقا محمد شاه آبادي تلمذ نمود.

ايشان از برخي اساتيد خود از جمله حضرات آيات شبيري زنجانى، فاضل لنكرانى، و نيز آيت الله سيستاني مفتخر به اخذ اجازه روايت و امور حسبيه است او همچنين به مدت 8 سال توفيق مراوده و درك محضر عرفاني و اخلاقي عارف كامل مرحوم آيت الله علامه سيّد محمّد حسيني تهراني را يافت. ايشان همزمان با تحصيلات

علوم اسلامي به تحصيلات دانشگاهي نيز همت گمارد و در سال 1362 در مقطع كارشناسي رشته حقوق دانشگاه تهران پذيرفته و در سال 1366 با احراز رتبه ممتاز و اخذ لوح تقدير فارغ التحصيل شد و در همان سال در مقطع كارشناسي ارشد حقوق خصوصي دانشگاه شهيد بهشتي پذيرفته و در اسفند ماه سال 1369 از اين دانشگاه فارغ التحصيل گرديد، و در سال 1382 دكتري حقوق خصوصي دانشگاه تهران ارتقاء يافت نامبرده در سال 1370 به عضويت هيئت علمي دانشگاه تهران (گروه حقوق _ پرديس قم) در آمد و تاكنون در اين دانشكده و نيز دانشگاه مفيد قم در رشته هاي حقوق مدنى، فقه به امر تدريس اشتغال دارند ايشان با برخي مراكز تحقيقاتي از جمله مركز فقهي تحقيقات قوه قضائيه، پژوهشكده فقه و حقوق دفتر تبليغات حوزه علميّه قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، بنياد دايره المعارف جهان اسلام، دانشگاه مفيد و ... همكاري علمي داشته است و نيز مسئوليت مشاوره پايان نامه هاي تعدادي از دانشجويان كارشناسي ارشد رشته حقوق را نيز بر عهده داشته است. وي با برخي از زبان هاي خارجى، عربى، انگليسى، فرانسه نيز آشنايي دارد. مقالات و تحقيقات متعددي نيز از ايشان به چاپ رسيده است.

علوي گرگاني، محمد علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حضرت آيت اللَّه العظمى آقاى حاج سيد محمد على علوى حسينى گرگانى : خاندان :

پدر بزرگوار ايشان، آيت اللَّه آقاى حاج سيد سجاد علوى گرگانى - طاب ثراه - نخستين شخصيت علمى منطقه »گرگان و دشت« و از مشهورترين علماى استان مازندران به شمار مى رفت. وى در سال 1322ق در يكى از روستاهاى گرگان - النگ - در خانه آقا سيد قاسم -

كه مردى دائم الذكر و متهجد و مؤمن و متدين بود و پسر دار نمى شد و با توسلات و ادعيه و اذكار فراوان، خداوند اين پسر را در 65 سالگى اش بدو بخشيد و پس از چند سال هم چشم از جهان فرو بست - به دنيا آمد. در حاليكه نوجوان بود، تندباد اجل، گوهر پدر و مادرش را به فاصله سه روز از كَفَش ربود و سرپرستى وى را مرحوم آيت اللَّه حاج ملا محمد هاشم كبير كردكويى به عهده گرفت و مقدمات و ادبيات و بخشى از علوم دينى را از او آموخت. در سال 1344ق، به مشهد مقدس عزيمت نمود و نزد اساتيد بنامِ حوزه علميه آن شهر مانند حضرات آيات: ميرزا مهدى اصفهانى، ملا هاشم خراسانى، فاضل بسطامى و اديب نيشابورى اوّل، سطوح عاليه را فرا گرفت. در 1347ق به حوزه علميه قم مهاجرت كرد و در محضر آيات عظام: حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى، حاج شيخ محمد على حايرى قمى، حاج ميرزا محمد فيض قمى، حاج شيخ ابوالقاسم قمى، ميرزا محمد على شاه آبادى و ميرزا محمد ثابتى همدانى - قدس اللَّه اسرارهم - زانوى ادب به زمين زد و فقه و اصول و حكمت و كلام را فرا گرفت در سال 1353 ق، به توصيه استاد بزرگوارش آيت اللَّه حايرى يزدى به نجف اشرف رفت و مبانى علمى خويش را نزد آيات عظام: سيد ابوالحسن اصفهانى، شيخ محمد كاظم شيرازى، محقق اصفهانى و آقا ضياء عراقى استوار ساخت و سخت مورد توجه آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى قرار گرفت و همزمان به تدريس سطوح عاليه پرداخت )كه از جمله شاگردانش در نجف، حضرات

آيات: شيخ محمد ابراهيم و شهيد شيخ مرتضى بروجردى - فرزندان آيت اللَّه العظمى حاج شيخ على محمد بروجردى - ، و حاج ميرزا على محدث زاده و حاج ميرزا محسن محدث زاده - فرزندان محدث بزرگوار حاج شيخ عباس قمى)ره( و مرحوم شهيد نواب صفوى بودند( وى، پس از 12 سال اقامت در نجف، بنا به تقاضاى فراوان مردم گرگان از آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و امر معظم له، در 1365ق رهسپار ايران شد و در حوزه علميه قم رحل اقامت افكند و به تدريس سطوح عاليه فقه و اصول پرداخت )كه از جمله شاگردانش مرحوم آيت اللَّه حاج آقا شهاب اشراقى بوده است(. پس از چندى، با اصرار مردم متدين گرگان و امرِ آيت اللَّه العظمى بروجردى، در 1366ق به گرگان بازگشت و به اقامه جماعت و تبليغ دين )در مسجد جامع(، تدريس علوم دينى )در مدرسه عماديه( - كه از جمله شاگردانش فهرست نگار مشهور مرحوم استاد محمدتقى دانش پژوه، و فرزندان بزرگوارش، و حضرات آيات: طاهرى گرگانى و جناتى شاهرودى بوده اند ، بناى حسينيه ها و مساجد و امامزادگان )كه تعداد آنها به 200 بنا مى رسد(، تفسير قرآن - كه چهار بار آن را به صورت كامل تفسير نمود - و گره گشايى از مشكلات مردم و حلّ و فصل امور عامه پرداخت. وى به واسطه دارا بودن ملكات فاضله اخلاقى و مقام علم و دانش و تقوا، و بيان شيوا در مواعظ و نصايح و تفسير قرآن، مورد توجه علما و مردم آن منطقه - از شيعه و سنّى - قرار گرفته و در فقه و تفسير و اخلاق، گوى سبقت را از همگنان ربوده بود. او در

پنجم ربيع الثانى 1407ق بدرود حيات گفت و جهانى از علم و معرفت را با خود به خاك برد.(1) فرزندان ايشان، به غير از آيت اللَّه العظمى علوى، حجج اسلام آقايان حاج سيد محمدحسن و حاج سيد محمد حسين علوى مى باشند و دامادهاى معظم له نيز حضرات آيات: حاج سيد حبيب اللَّه طاهرى گرگانى و حاج سيد حسن سبط احمدى مى باشد. والده ماجده معظم له، صبيه مرحوم آقا شيخ على اصغر مؤيّد الشريعه شاگرد و محرّر مرحوم آيت اللَّه حاج سيد محمد حجت كوهكمرى، داماد مرحوم حجةالاسلام ملا محمود زاهد قمى(1325 - 1266) (2ق( نماينده مردم قم در اولين دوره مجلس شوراى ملّى - در زمان مشروطيت - و همشيره زاده مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى قمى بوده است. ابوالزوجه آيت اللَّه العظمى علوى هم، اديب نامى قم، شارح و ناظم نهج البلاغه و شاعر اهلبيت - عليهم السلام - مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد على انصارى قمى(1405 - 1328) (3ق( - صاحب كتابهاى متعدد در دفاع از حريم تشيع - بوده است كه او و برادرانش حضرات آيات: حاج شيخ مرتضى، حاج شيخ احمد و حاج شيخ محمود انصارى، همه از مشاهير علما و خطباى قم و نجف اشرف بوده اند.

ولادت :

آيت اللَّه العظمى علوى، در خجسته ايّام ولادت با سعادت حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها در سال 1359ق )خرداد 1318 ش( در نجف اشرف، در بيت فضيلت و تقوا زاده شد. اين ولادت، موجى از شادى و سرور در دل پدر بزرگوارش برانگيخت، چه تا آن زمان چند پسر براى وى متولد شده بودند امّا همگى در همان كودكى، از دنيا رفته بودند.

لذا وى به ساحت مقدس اميرالمؤمنين عليه السّلام متوسل شد و از آن حضرت، درخواست فرزندى عالم و صالح نمود.

روياي صادقه :

آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى، شبى در عالم خواب به محضر اميرمؤمنان عليه السّلام مشرّف شد و حضرت، بدو مژده ولادت پسرى را در آينده نزديك داد و از او خواست تا فرزندش را به نام »على« نامگذارى نمايد. هنگامى كه اين پسر به دنيا آمد، پدرش براى رعايت استحباب او را بنام »محمد« و براى قولى كه به اميرالمؤمنين عليه السّلام داده بود، او را به »على« نامگذارى كرد. پدرش، بارها بدو مى گفت: محمدعلى! تو با ديگر برادرانت تفاوت خواهى داشت و در آينده به مقامات عاليه خواهى رسيد. چون تو را با توسل به ذيلِ عنايت اميرالمؤمنين، از خدا گرفته ام. معظم له، در دامان پاك پدر و مادرش - رحمةاللَّه عليهما - باليد و پرورش يافت و بسيارى از مسائل دين و خواندن و نوشتن را در محضر پدرش بياموخت.

تحصيلات :

آيت اللَّه العظمى علوى، هفت ساله بود (1365ق( كه همراه پدر بزرگوارش به ايران باز آمد و به قرائت قرآن مجيد و آموختن نصاب و حساب و گلستان و پس از آن به يادگيرى فنون ادب و علوم عرب نزد ايشان پرداخت. نخست، ادبيات و مغنى و مطوّل و بخشى از شرح لمعه را نزد والدش بياموخت و در سنّ شانزده سالگى (1374ق(، همراه با معظم له و گروهى از همشهريانش به زيارت عتبات عاليات، بيت اللَّه الحرام و بيت المقدس و شامات نائل آمد )و در طول مسير به بازگويى مسائل شرعى و خواندن كتابهاى دينى براى كاروانيان مى پرداخت(، در بازگشت از

سفر حج، قصد ماندن و تحصيل در حوزه علميه نجف اشرف را داشت كه مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم)ره( )در زمانى كه به ديدار پدر بزرگوارش آمده بود، و از قصد ايشان آگاه شد( فرمودند: اگر ايشان در حوزه علميه قم به تحصيل بپردازد بهتر است، چون حوزه قم واجد دو ويژگى است: فنّ تدريس و فنّ سخنورى، شخصى كه در آن حوزه تحصيل نمايد هر دو را فرا مى گيرد، هم درس مى خواند و هم درس مى دهد و هم به تبليغ دين مى پردازد، و لذا رهسپار حوزه علميه قم شد و در محضر درس اساتيد بزرگ همانند حضرات آيات: مجاهدى تبريزى، سلطانى طباطبايى و ستوده اراكى، زانوى ادب به زمين زد و باقيمانده سطوح را فرا گرفت و اين همه، 4 سال به طول انجاميد. )كه نشانگر استعداد بسيارش در كسب معلومات و ضبط محفوظات است(.

اساتيد :

معظم له، در خلال تحصيل خويش توفيق يافت از دانش سرشار استوانه هاى علم و فقاهت، توشه ها برگيرد و مبانى علمى اش را استوار سازد. آنان عبارتند از: 1. زعيم بزرگ شيعه آيت اللَّه العظمى بروجردى، كه سه سال از درس فقه ايشان بهره برد. 2. رهبر كبير انقلاب آيت اللَّه العظمى امام خمينى، كه هشت سال از درس اصول ايشان استفاده كرد. 3. آيت اللَّه سيد محمد محقق احمدآبادى يزدى - مشهور به محقق داماد - كه دوازده سال از درس فقه و اصول وى بهره برد. 4. آيت اللَّه العظمى سيد محمدرضا موسوى گلپايگانى. 5. آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى. 6. آيت اللَّه حاج شيخ محمدعلى اراكى. 7. آيت اللَّه حاج آقا مرتضى حايرى يزدى - كه مدّت 15 سال در درس فقه ايشان

شركت جُست و مورد توجه فراوان معظم له بود. همچنين، معظم له در ايام تعطيل حوزه علميه قم در فصل تابستان به مدت هفت سال، به نجف اشرف مى رفت و علاوه بر زيارت عتبات عاليات، به درس علماى بزرگ نجف رفته و از آنان بهره ور مى شد. ايشان عبارتند از آيات عظام: امام خمينى، آقاى خويى، آقاى شاهرودى و ميرزا باقر زنجانى قدّس اللَّه اسرارهم.

تدريس :

استاد معظّم آيت اللَّه العظمى علوى مدظلّه العالى، عمر پر بار خويش را به تأليف و تدريس و تبليغ دين گذرانيده است. ايشان از همان اوانِ تحصيل، به تدريس كتب ادبيات و سطوح پرداخت. (1334ش( بارها سيوطى و مغنى و مطوّل، شرح شمسيه و شرح نظّام را تدريس كرد و در همان زمانِ نوجوانى (16 سالگى( كتاب »كشف الغاشية عن وجه الحاشيه« را تأليف نمود. از سال 1382 ق به تدريس سطوح )معالم، قوانين، شرح لمعه و شرح تجريد( و سطح عالى )رسائل، مكاسب و كفايه و شرح منظومه( پرداخت و گاه روزانه، چهار درس را تدريس مى كرد و درسهايش، در زمره معروفترين و چشمگيرترين درسهاى حوزه علميه قم بود. يكى از مورخين حوزه علميه قم - بيش از 30 سال پيش (1350ش( درباره ايشان، نوشت: معظم له از فضلاء و مدرّسين و اساتيد سطوح عالى حوزه علميه است، كه به زيور علم و تقوا و متانت و بزرگوارى آراسته است.(4) جناب استاد، در سال 1405ق بود كه بنا به تقاضاى گروهى از فضلاء تدريس خارج فقه )بر اساس كتاب شرايع الاسلامِ ابوالقاسم نجم الدين جعفرِ محققِ حلّى( را آغاز كرد و تاكنون كتابهاى: طهارت و زكات را به پايان

برده و هم اكنون شرح كتاب صلاة را ادامه مى دهند و همزمان خارج اصول را نيز بر پايه كفاية الاصول آغاز نمود كه دوره كامل آن 15 سال به طول انجاميد و به پايان رسيد و هم اكنون دومين دوره آن، آغاز شده است. وى در طول 40 سال تدريس خويش، فضلاى بى شمارى را از سرچشمه زلال علوم اهلبيت عليهم السلام، بهره مند ساخته كه بسيارى از آنان، هم اينك در شهرهاى مختلف و سمَتهاى گوناگون مانند: تدريس در حوزه و دانشگاه، امامت جمعه و جماعت، قضاوت و نمايندگى مجلس به خدمت به اسلام و مسلمين اشتغال دارند.

تبيلغ دين :

قرآن مجيد، يكى از وظايف فقيهان و عالمانِ دين را انذار مردمان و تبليغ رسالات خداوند بر مى شمرد. آيه شريفه »نَفْر« وظيفه يكايك انديشمندان را تعيين نموده و آن »ابلاغ تكليف« است. آيت اللَّه العظمى علوى هم بر طبق عمل به وظيفه خويش، از همان اوان طلبگى اش به تبليغ دين پرداخت و ساليان فراوان در ايام ماه مبارك رمضان و محرّم و صفر بر مسند وعظ و ارشاد تكيه زده و هزاران نفر را با بيان شيوا و سخنان زيباى خويش از آبشخور علوم اهلبيت - عليهم السلام - سيراب نموده است و اين شيوه پسنديده، حتى پس از مرجعيت معظم له ادامه دارد. ايشان، به جز اين ايام، ساليان فراوان، قبل از رسيدن به مرجعيت (18 سال متمادى( در گرما و سرما، در تابستان و زمستان هر پنجشنبه و جمعه به تهران مى رفت و پيرامون معارف دين در مسجد فاطميه سخن مى گفت و در همين راستا، هيئت محترم وحدت فاطميه و صندوق قرض الحسنه آن را هم تأسيس

نمود و همزمان به تدريس شرح منظومه و شرح تجريد و اصول اعتقادات به گروهى از اساتيد دانشگاه و دانشجويان محترم مى پرداخت.

شيوه تدريس :

درس معظم له از ملاحت گفتار، تتبع اقوال و دقّت و بررسى آنها، تحقيق مبسوط در روايات )فقه الحديث( و جمع بين اخبار متعارضه و بررسى رجال حديث برخوردار است. ايشان، با نظر افكندن در كتابهاى متداول و غير متداول )همانند: غنائم الايام ميرزاى قمى، وسيلة المعاد ملا اسماعيل عقيلى نورى، جامع المدارك آيت اللَّه خوانسارى( و نقد و بررسى آنها و كاويدن ادلّه، سرانجام قولى را برگزيده، كه گاه اين سخن با سخنِ ديگر فقيهان منطبق بوده و گاه متفرّد است. ايشان، به حضور منظّم و بدون تعطيل در ايّام درسى و سرِ ساعت، بدون اندكى تأخير - مقيّد بوده، و در روزهاى چهارشنبه به شرح و توضيح حديثى از فرمايشات پيامبر اكرم)ص( مى پردازد - و اگر روزى چهارشنبه، تعطيل باشد اين كار را در روز پيشين آن انجام مى دهد - و از اين رهگذر تاكنون به شرح وصاياى رسول خدا)ص( به اميرالمؤمنين عليه السّلام، ابوذر غفارى و عبداللَّه بن مسعود توفيق يافته است. )كه شرح وصاياى پيامبر اكرم)ص( به ابوذر به نام انوار اخلاقى »ره توشه پارسايان« چاپ رسيده است(. معظم له در طول درس، به يكايك پرسشها و اشكالات - هر چند سست و بى پايه - شاگردان خود گوش فرا داده و با خوشرويى و اخلاق حسنه به پاسخ آنها مى پردازد و از شاگردان سخت كوش خويش به شايستگى تقدير به عمل مى آورد و بر فراز منبر تدريس، از آنان احترام مى نمايد. ايشان در خلال درس، نيز به ذكر مطالب مناسب از تاريخ

و تفسير و رجال و مواعظ نيز پرداخته و درسش، آميزه اى از مطالب گرانقيمت و ارزشمند است، كه نتيجه ساليان فراوان مطالعات مختلف و تجربه هاى بسيار معظم له مى باشد.

مرجعيّت :

معظم له، يكى از چهره هاى مشهور علم و تقوا و فقاهت در حوزه علميه قم بوده و در زمان مرجعيت آياتِ عظام و مراجع تقليد پيشين، چشمهاى بسيارى به سويش دوخته شده بود، پس از ضايعه وفات آنان بود كه بسيارى از مردم مؤمن و متدين - به ويژه اهالى مازندران و گيلان - از جنابش تقاضاى رساله عمليه نمودند، كه معظم له در سال 1412ق، فتاواى خويش را در اختيار همگان قرار دادند - كه به زبانهاى عربى و اردو نيز ترجمه شده - و بسيارى از مؤمنان در داخل و خارج كشور تقليد ايشان را پذيرفته و بخشى از شهريه طلّاب حوزه علميه قم، همه ماهه توسط ايشان پرداخت مى گردد

تاليفات :

استاد بزرگوار ما، آيت اللَّه العظمى علوى به جز تدريس منظّم فقه و اصول )كه صدها نوارِ آن موجود است(، تبليغ و ترويج شعائر دينى، پرورش شاگردان فراوان و راهنمايى مردمان و مقلّدان، داراى تأليفات متعدد فقهى، اصولى، حديثى و رجالى است، كه نام آنها عبارتند از: الف. آثار چاپى: 1. توضيح المسائل )به اردو ترجمه شده است(. 2. اجوبة المسائل يا پاسخ به جديدترين استفتائات (2 ج(. 3. مناسك حج. )آداب، اعمال و استفتائات حج(. 4. منهج الصالحين )رساله توضيح المسائل عربى(. 5. منهج الناسكين )مناسك حج عربى(. 6. نورالهدى )تعليقه بر عروة الوثقى(. 7. المناظر الناضرة في احكام العترة الطاهرة )ج 1. بخشى از كتاب الطهارة(. 8 . تعليقه بر

تحريرالوسيله (2 ج، چاپ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى)ره((. 9. گلچينى از انوار اخلاقى )برگزيده درس اخلاق روز چهارشنبه(. 10. ره توشه پارسايان، انوار اخلاقى )ج 1، شرح وصاياى پيامبر اكرم به ابوذر غفارى(. 11. توحيد از ديدگاه علم )يكى از سخنرانى هاى معظم له(. ب. آثار غير چاپى: 1. المناظر الناضرة )ج 2 تا 10. شرح مفصّل ابواب طهارت، صلاة و زكات شرايع الاسلام(. 2. لئالى الاصول (10 جلد. از مباحث الفاظ تا پايان استصحاب(. 3. زبدة اللئالى - تلخيص كتاب فوق. 4. القواعد الفقهية )قاعده هاى: ضمان، لا ضرر، تقيه، عدالت، ميسور و اصالة الصحة(. 5. رساله در فروع علم اجمالى. 6. رساله در تعادل و تراجيح. 7. رساله در اجتهاد و تقليد. 8 . تقريرات درس فقه آيت اللَّه العظمى بروجردى )بحث: طهارت و قضا(. 9. تقريرات درس فقه آيت اللَّه محقق داماد )كتاب صلاة وحج(. 10. تقريرات درس فقه آيت اللَّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى )كتاب طهارت(. 11. تقريرات درس فقه آيت اللَّه اراكى )بحث صلاة الجمعة(. 12. تقريرات درس فقه آيت اللَّه حاج آقا مرتضى حايرى )كتاب طهارت و خمس(. 13. تقريرات درس اصول آيت اللَّه العظمى امام خمينى )از بحث مقدمة واجب تا آخر قطع و ظن(. 14. تقريرات درس اصول آيت اللَّه محقق داماد )دوره كامل(. 15. تعليقه بر وسيلة النجاة. 16. تعليقه بر منهاج الصالحين. 17. كشف الغاشية عن وجه الحاشية )توضيح مشكلات حاشيه ملا عبداللَّه، اولين تأليف معظم له(. 18. نورالبيان فى تفسير القرآن. 19. طبقات الرجال. 20. ره توشه پارسايان انوار اخلاقى )ج 2 و 3. شرح وصاياى پيامبر اكرم به اميرالمؤمنين و عبداللَّه بن مسعود(.

بناهاي ماندگار:

آيت اللَّه العظمى علوى، احداث و بنياد بناهاى

خيريه و عام المنفعه را وجهه همّت خويش ساخته و تاكنون در ساختمان - كلّى يا جزئى - چندين بناى خير، نقش اساسى و سهم چشمگير داشته است. معظم له، علاوه بر اجازه مصرف بخشى از وجوه شرعيه براى احداث بناهاى عام المنفعه، خود نيز به بنيادِ مسجد، حسينيه، درمانگاه و صندوق قرض الحسنه در نقاط مختلف اقدام فرموده است. تعمير بخشى از مسجد جامع گرگان، تأسيس و تعمير چند مسجد در گرگان و روستاهاى اطراف، مسجد اعظم(5) و درمانگاه آيت اللَّه حاج سيد سجاد علوى در روستاى النگ، حسينيه سيّدالشهداء در مهدى شهر سمنان، صندوق قرض الحسنه و هيئت محترم »وحدت فاطمية« در خيابان هفده شهريور جنوبى )تهران( - از آن جمله است. همچنين دفتر معظم له در قم و مشهد مقدس، در ايّام ولادت و شهادتِ ائمة اطهار - عليهم السلام - و روزهاى پنجشنبه هر هفته، شاهد برگزارى مجالس معظم و با شكوهى است كه خطبا و وعاظ محترم پيرامون معارف شيعى و احياى امر اهلبيت عليهم السلام، به سخنرانى مى پردازند و نام و ياد اهلبيت عصمت و طهارت را گرامى مى دارند. خداوند بر دوامِ توفيقات و صحّت و خدمات ايشان بيافزايد و به آمال و مقاصدش در اجراى فرامين الهى، جامه عمل بپوشاند.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

1) آثار الحجة 342/2؛ گنجينه دانشمندان 415 - 413/6؛ آينه دانشوران /272؛ مجله مسجد، ش 35، ص 87 - 82.

2) رجال قم/162؛ گنجينه دانشوران /203؛ گنجينه آثار قم 371/1؛ اختران تابناك، ج 2، ص 196.

3) گنجينه دانشمندان 343 - 339/2؛ اثرآفرينان 321/1؛ سخنوران نامى معاصر 404 - 401/1؛ مؤلفين كتب چاپى 192/4؛ الذريعه 108/9 و 1000؛ كتابنامه حضرت زهرا /28 - 23؛

فرهنگ رجال و مشاهير 186-185/2.

4) گنجينه دانشمندان )شريف رازى(، ج 2، ص 206؛ اختران تابناك )محلاتى(، ج 2، ص 196.

5) اين مسجد عظيم - كه در نوع خود بى نظير است و در آن نواحى به سان گوهرى مى درخشد - در سال1350ش ساخته شد. ماده تاريخ ساختمان آن را مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ محمدعلى انصارى قمى چنين سروده است:

اين مسجد اعظم كه درش بر همه باز است

ستوار چو كعبه كه در مُلك حجاز است

از همت مردان خدا طى شد و تاريخ

تا روز جزا قبله گه اهل نماز است (1390ق(

علوي، سليمان

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سليمان علوي

محل تولد : سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/4/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد سليمان علوي در سن بزرگ سالي پس از معاف شدن از سربازي در سال 1349 به طور رسمي در سبزوار تحصيلات حوزوي را آغاز و در سال 22/6/1352 وارد حوزه علميه قم شدم و ادبيات را از جامع المقدمات آغاز نمودم دروس معمول حوزه سطح را گذراندم سپس درس خارج آغاز و تاكنون شركت در درس فقه و اصول ادامه دارد.و در سال 1365 در امتحان پايه 9 قديم حوزه موفق شدم.

كاري علمى:

مدتي با دايرة المعارف قرآن و دائرة المعارف فقه فارسي حضرت آيت الله حاج سيد محمود شاهرودي همكاري داشتم.مدتي در نهاد مقام معظم رهبري به سوالات شرعي دانشجويان پاسخ مي دادم.همچنين به سوالات اينترنتي مركز اينترنتي حوزه پاسخ كتبي مي دادم.از سال 1375 وارد دانشگاه آزاد اراك شدم و به عنوان كارشناس از دفتر فرهنگ مشغول و از آن تاريخ تا سال 1380 به تدريس مشغول و نيز از مهرماه سال 1385 دوباره به

تدريس متون مشغول شدم.و از سال 1378 تاكنون در دانشگاه شهيد بهشتي تهران به طور حق التدريس مشغول تدريس مي باشم.

تاليف:

تاكنون به لطف الهي موفق كتابي با نام «آواي ملكوتي» تفسير چهل پيام از زيارت عاشورا تأليف نمايم كه در سال 1385 به چاپ رسيده است.

علي اكبري، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين علي اكبري

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

به سال 1332 در روستايي به نام تقي آباد، از توابع شهر بيرجند (مركز استان خراسان جنوبي) در خانواده اي مذهبي به جهان ديده برگشودم. پدرم كشاورز و مادرم خانه دار است. دوران كودكي را در مهد مهر و محبت مادر و سايه رافت پدر گذراندم و پس از آن براي فراگيري علم و ادب اجتماعي قدم به دبستان نهادم. به لحاظ اينكه در آن زمان بسياري از روستاهاي كشور ما از جمله روستاي ما فاقد دبستان بود، هر روزه دوره ابتدايي را از طي مسافت شش كيلومتر، فاصله تا دبستان را در فصل سرما و گرما ناگزير بودم. پس از پايان مقطع ياد شده مقدّمات ورود به حوزه علميّه فراهم گرديد و عليرغم همه وسوسه ها و موانع با عنايت الهي حدود سال 1345 هجري شمسي به حوزه علميّه شهرستان بيرجند راه يافتم و ادبيات عرب و اخلاق را در كنار حوزه مقدّسه از محضر استاد فرزانه حضرت آيت الله شيخ جواد عارفي (ره) فرا گرفتم. سرانجام بعد از قريب پنج سال تلمذ با استيذان و مشورت از استاد به منظور ادامه تحصيل عازم شهر مقدس قم گرديده به حوزه مقدّسه قم راه يافتم. البته در آغاز ورود

به حوزه مشكل حجره و شهريه وجود داشت كه پس از مهماني يك ماهه در مدرسه فيضيه و موفّقيّت در آزمون خوابگاه، حجره اي در مدرسه مؤمنيه حضرت آيت الله نجفي مرعشي(ره) به بنده و يكي از دوستانم تحويل و مشكل حجره برطرف گرديد، چنانكه موضوع شهريه نيز، پس از يك سال كوشش و تلاش و شركت در آزمون و موفقيت درآن مرتفع شد گر چه به حق در آن يك ساله خدا يار بود و نه تنها در آن ايام بلكه پيش از آن كمك هزينه تحصيل فراهم گرديد. حدود پنج سال در مدرسه ياد شده سكونت داشته و هر روز آن را صبح و شام، براي حضور در حوزه هاي درسي و تلمذ از محضر اساتيد، با پاي پياده، مسافت تا حرم مطهر حضرت معصومه (س) را مي پيموديم و به وقت آمدن به حجره با خستگي از راه و درس و بحث مي بايست به تهيه غذا بپردازيم. زيرا بر خلاف اين زمان و امكانات آن در آن روزها نه چيزي از آشپز و آشپزخانه در مدارس بود نه از ماشين لباسشويي و غيره. البتّه جد و جهد و تهجد، مباحثه هاي از پيش مطالعه و جدي حتي گاهي پيش از اذان صبح بود حرم و زيارت شب هاي جمعه و تشرف به مسجد جمكران با پاي پياده از ياد نرفته ترك نمي شد.

چنانكه امروزه هم براي بسياري از طلاب حوزه علميّه بحمد الله آن شور و نشاط و اخلاص و گرايش به تزكيه و طهارت هست. به هر حال در اين مقطع تحصيلي، در معاني و بيان از محضر استاد گرانمايه،

امين شيرازي، در اصول از اساتيد بزرگواري همانند استاد عرفاني و سليمي و در فقه از محضر اساتيدي همچون استاد گرانقدر فاصل هرندي و عندليب شيرازي و در منطق نيز از محضر استاد ارزشمند ديگري چون جناب استاد فقيهي بهره وافر بردم. پس از گذر از اين مرحله به حوزه فقه و اصول استدلالي راه يافته مكاسب و رسائل را در محضر اساتيدي فرهيخته حضرات آيات سيّد علي محقق داماد و شيخ علي كرباسي فرا گرفتم.

در تفسير قرآن كريم پاي كرسي فرزانه زمان حضرت آيت الله جوادي آملي زانوي ادب زدم و در عرفان و كلام و فلسفه از اساتيد كم نظير و يا بي بديل فرهيخته اي همچون آيت الله علامه حسن زاده آملي و انصاري شيرازي بهره ها و نكته ها آموختم و به انديشه و جانم حيات بخشيد. و هم اكنون كه بيست و ششمين سال از انقلاب شكوهمند اسلامي را پشت سر مي گذاريم، مي توان گفت بيست و پنجمين سالي است كه در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات، آيت الله العظمي وحيد خراساني، و شيخ جواد تبريزي و برخي ديگر از اساتيد حضور داشته و از محضر پر فيض و دانش بي كران آن برجسته فرزانگان عرصه علم و تقوي همواره روح تشنه ام را سيراب مي كنم.

شايان ذكر است كه در همه مقاطع تحصيلي جز چند سال نخست آن امر مهم تبليغ را به ياد داشته، ايفاي مسئوليت كرده ام همچنان كه از حضور در عرصه تحقيق و پژوهش غفلت نورزيده آن را وظيفه اي در راه جبران كاستي هاي حوزه هاي علميّه شيعي و پاسخگويي به

نيازهاي فرهنگي جامعه، بلكه جوامع بشري مي دانسته ام.

از همين رو است كه از سال 1370 فعّاليّت خويش را در اين حوزه نيز آغاز كرده، تا سال 1374 به فيش برداري از منابع اوّليه حول موضوع تاريخ و سيره اهل بيت اشتغال داشته و پس ازآن با عنايات الهي و قرين شدن توفيق، قلم برداشته، _ هر چند با بضاعت اندكي علمي _ در پاره اي از موضوعات صفحاتي را به رشته تحرير درآورم.

علياري تبريزي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1327 -1236 ق)، عالم، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم، رياضيدان، ستاره شناس، اديب و شاعر. وى در روستاى سردرود تبريز به دنيا آمد. پس از فراگرفتن علوم و فنون معموله و متداوله در نزد استادانى چون ميرزااحمد آقا مجتهد شبسترى و حاج ميرزا لطفعلى و ميرزا محمد آقاى مجتهد به نجف رفت و در آن جا در نزد پنج تن از مشايخ وقت چون: شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و حاج سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى و شيخ مهدى تلمذ نمود و به اجازه ى اجتهاد و روايت از هريك از ايشان نايل آمد. وى پس از فراگيرى علوم به تبريز بازگشت و بى وقفه به تدريس و تأليف و تصنيف مشغول شد. او رياضيات و «قانون» ابوعلى سينا را علاوه بر درسهاى جارى تدريس مى كرد. شاگردش شيخ محمد حسن سردرودى رساله اى در شرح حال استاد خود در 1333 ق نگاشته است. از آثار وى: «بهجه الآمال فى علم الرجال»، كه شرحى است بر «زبده ى المقال» و «منتهى الآمال»، در علم رجال، در پنج مجلد؛ «ايضاح الغوامض فى تقسيم الفرائض»؛ «مشكاه الوصول فى علم الاصول»، در شش مجلد؛ «مناهج

الاحكام فى اصول الفقه»، شرح مزجى بر «معالم»، در پنج مجلد؛ «منهاج المله فى تعيين الوقت و القبله»؛ «دلائل الاحكام فى شرح شرايع الاسلام»، در پنج مجلد؛ «رياض المقاصد»، در شرح قصيده ى حسن بن راشد حلى، در مدح صاحب الزمان (عج)؛

شرح «دعاى سمات»؛ «نهج الاعلان فيما يثبت به دخول رمضان»؛ «الوافيه»، در شرح «لغز الكافيه» شيخ بهايى؛ «هدايه الطالبين»، رساله ى عمليه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (282 / 8)، الذريعه (17 / 25 ،410 / 24 ،64 / 21 ،250 / 13 ،760 / 9 ،160 -159 / 3 ،496 / 2)، ريحانه (193 -192 / 4)، سخنوران آذربايجان (122 -120)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1479 -1476 / 14)، علماء معاصرين (97 -96)، لغت نامه (ذيل/ على عليارى)، معجم المؤلفين (140 / 7).

عليان، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين عليان

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/7/2

زندگينامه علمي

در يكي از دهكده هاي شهرستان فريدن در يك خانواده كارگر متولد شدم و تا كلاس پنجم ابتدائي در آنجا مشغول تحصيل بودم و در سن چهارده سالگي وارد حوزه علميه نجف آباد اصفهان شدم مقدمات و سيوطي و مغني و معالم و حاشيه را به اتمام رسانيدم. و سپس در سال 1345 وارد حوزه علميه شهر مقدس قم گرديدم.

در حوزه علميه قم در امتحان حوزه در رتبه يك در امتحانات مدرسه آية الله گلپايگاني شركت كرده و قبول شدم و بعد از دو سال در رتبه دوم نيزشركت كردم و قبول شدم.

در امتحان رتبه سوم بعد از شركت در امتحان كتبي در

فاجعه مرحله دوم مدرسه فيضيه بدست دژخيمان شاه دستگير و به زندان اوين در تهران همراه گروه زيادي از طلاب منتقل شديم .

بعد از انقلاب اسلامي با جهاد سازندگي شهرستان فريدن همكاري داشتم. و همينطور حدود دو سال در تهران با عقيدتي سياسي ارتش در پادگان لويزان و پادگان حر در تدريس همكاري داشتم بعد از آن مشغول به تحقيقات در رابطه با فقه آل محمد (ص) شدم و تاكنون حدود شانزده جلد كتاب مقاله با هشت مذهب نوشته ام.

عليان، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين عليان

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/7/2

زندگينامه علمي

در يكي از دهكده هاي شهرستان فريدن در يك خانواده كارگر متولد شدم و تا كلاس پنجم ابتدائي در آنجا مشغول تحصيل بودم و در سن چهارده سالگي وارد حوزه علميه نجف آباد اصفهان شدم مقدمات و سيوطي و مغني و معالم و حاشيه را به اتمام رسانيدم. و سپس در سال 1345 وارد حوزه علميه شهر مقدس قم گرديدم.

در حوزه علميه قم در امتحان حوزه در رتبه يك در امتحانات مدرسه آية الله گلپايگاني شركت كرده و قبول شدم و بعد از دو سال در رتبه دوم نيزشركت كردم و قبول شدم.

در امتحان رتبه سوم بعد از شركت در امتحان كتبي در فاجعه مرحله دوم مدرسه فيضيه بدست دژخيمان شاه دستگير و به زندان اوين در تهران همراه گروه زيادي از طلاب منتقل شديم .

بعد از انقلاب اسلامي با جهاد سازندگي شهرستان فريدن همكاري داشتم. و همينطور حدود دو سال در تهران با عقيدتي سياسي ارتش در پادگان لويزان و

پادگان حر در تدريس همكاري داشتم بعد از آن مشغول به تحقيقات در رابطه با فقه آل محمد (ص) شدم و تاكنون حدود شانزده جلد كتاب مقاله با هشت مذهب نوشته ام.

عليدوست، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم عليدوست

محل تولد : ابركوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالقاسم عليدوست در تاريخ 1340 در شهرستان ابركوه ( از توابع استان يزد) متولد شدم.

در سن هفت سالگى به مدرسه رفتم. دوران دبستان را در پنج سال به پايان رساندم. حدود سه الى چهار ماه قبل از پايان يافتن دوران تحصيل در دبستان شوق عجيبى به طلبه شدن و ورود به حوزه علميه در من پيدا شد. در تابستان همان سال روزى در عبور از مجلس روضه اى به طور اتفاقى با پدرم در آن مجلس شركت كرديم. واعظ آن مجلس (مرحوم آقاى شيخ على اسلامي) در پايان سخنرانى اظهار داشت كه ما تصميم داريم در شهرستان ابركوه حوزه اى تشكيل دهيم. در مدرسه ساده اى كه به همين منظور ساخته شد ما با 22 نفر ديگر تحصيل را شروع كرديم. ( حوزه علميه ولى عصر عج الله تعالى فرجه الشريف) با توجه به نبود استاد و مديريت قوى ، عدم مساعدت جو و شركت برخى افراد بدون ذوق و شناخت، در ادامه از اين مجموعه 14 نفر بيرون رفتند و حوزه با 9 نفر به فعاليت خود ادامه داد. عده اى هم در سال دوم از حوزه بيرون رفتند و در پايان سال دوم 2 نفر مانديم. حقير براى سال تحصيلى 55 -1354 وارد حوزه علميه شيراز شدم. در آن

جا آيت الله شهيد دستغيب (ره) ما را با گرمى پذيرفتند. در مدرسه (ايمانيه) شيراز با مديريت خود شهيد تحصيل را شروع كردم و در درس اخوى ايشان استاد آيت الله سيد مهدى دستغيب شركت كردم. در همان زمان هم نزد حاج آقا سيد هاشم (فرزند شهيد) در مدرسه حكيم تحصيل مى نمودم. با اين احوال سال 1355 به شهر مقدس قم مهاجرت كردم. فعاليت سه ساله تحصيلم در ابركوه و شيراز فقط مرا در سال دوم حوزه علميه در مدرسه الونديه از مدارس حضرت آيت الله گلپايگانى نشاند، اما سال 56 -1355 دوم و سوم حوزه و سال بعد چهارم و پنجم و ششم حوزه را جهشى گذراندم. و سه سال مافات گذشته را جبران نمودم. در سال 57 دو جلد شرح لمعه را تمام نمودم و در همان حال 40 تا 50 درصد درسها را خود مطالعه مى كردم. دروس رسائل، مكاسب و كفايه را عموما نزد مرحوم آيت الله ستوده تلمذ نمودم و كمى از آن را هم نزد آيات كريمى، جهرمى، و صلواتى گذراندم. كه با اتمام سطح همراه بود. سال 60 يا 61 بود كه تحصيل دروس خارج را شروع كردم كه با 2 سال درس خصوصى مرحوم آيت الله خاتم يزدى در اصول همراه بود. درس آيات عظام مكارم شيرازى ، فاضل لنكرانى ، جواد تبريزى و سبحانى را درك و عمده دروس خارج فقه واصول را خدمت حضرت آيت الله استاد وحيد خراسانى تلمذ نمودم كه 11 سال ادامه داشت. فلسفه را با شرح منظومه سبزوارى خدمت آيت الله گرامى و سپس آيت الله انصارى شيرازى و اسفار

را نزد علمائى چون مصباح يزدى، جوادى آملى، حسن زاده آملى، انصارى شيرازى و محمدى گيلانى و نكونام تلمذ نمودم. در همان حال بدايه و نهايه راخودم مطالعه نمودم. ابتداى شروع به تحصيل ، تدريس را در همان مدارس شيراز شروع كردم، يعنى كتابى را كه تحصيل مى كردم، اوايل آن را تدريس مى نمودم. اين وضع برايم جذابيت خاصى داشت. بر همين منوال از سال 62 رسما در مدرسه (المهدي) قم – كه زير نظر حضرت آيت الله گلپايگانى (قدس سره) اداره مى شد تدريس سيوطى را شروع كردم و اين اولين تدريسم به صورت رسمى بود. بعد از آن در مدارس رسول اكرم (صلى الله عليه و آله)، رضويه، عترت، معصوميه و . . . درسهاى سيوطى، مغنى و عموم كتب سطح را تدريس كرده ام (برخى را 5 يا 6 بار) تقريبا 10 سال بعد يعنى سال 71 يا 72 تدريس رسائل را در مدرسه حضرت آيت الله گلپايگانى شروع كردم و سپس مكاسب را كه تا كنون 3 دوره تدريس داشته ام. تفسير را به صورت درس تخصصى از سال 77 در مركز تخصصى تفسير شروع نمودم. تدريس خارج اصول را در سال 1375 و خارج فقه را در سال 1382 شروع كردم و تا كنون ادامه دارد.

عليزاده، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين عليزاده

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب غلامحسين عليزاده فرزند حجّت بعد از اتمام دوره راهنمايي در سال 1355 وارد حوزه بابل مدرسه خاتم الانبياء مشغول به درس شدم و بعد از اتمام ادبيّات عرب و منطق و

معالم و قسمتي از كتاب مختصر المعاني در سال 1358 وارد حوزه علميّه قم مدرسه المهدي زير نظر آيه الله العظمي گلپايگاني (قده) به مدت سه سال مشغول به درس بودم بعد از اتمام دو جلد لمعه و اصول فقه در درس رسائل حضرت آيت الله اعتمادي شركت و در فقه مكاسب حضرت آيت الله بني فضل و كفايه را از محضر آيت الله فاضل و علوي گرگاني استفاده كردم و درس شرح منظومه از محضر حضرت آيت الله گرامي و فلسفه جلد اول اسفار را از محضر حضرت آيت الله جوادي آملي و شرح اشارات را از حضرت علّامه حسن زاده آملي استفاده كردم . در درس خارج از اساتيد معظم حوزه همچون حضرت آيت الله العظمي وحيد خراساني در دوره اصول و در درس خارج فقه در بحث طهاره حضرت آيت الله العظمي تبريزي و همچنين حدود و قصاص و شهادت را از معظم له بهره مند شدم در رجال از محضر حضرت آيت الله زنجاني استفاده كردم.

در بخشي از الفاظ اصول (خارج) از محضر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني بهره مند شدم . در دوره تخصصي تفسير زير نظر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي شركت كردم و بعد از اتمام و ارائه پايان نامه ، مشغول تحقيق در حوره تفسير هستم. در ضمن تحصيل و تحقيق همكاري با مؤسسه ولي عصر و مركز دائره المعارف اسلامي و جامعه الزهراء و دانشگاه آزاد اسلامي براي تحقيق و تدريس داشتم و مقالاتي براي كنگره تمدن دانشگاه علّامه طباطبائي و طرحي براي كنگره اخلاق و عرفان حضرت امام (ره) ارسال نمودم

عماد، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي عماد

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

سال 1356 وارد حوزه علميه قم شدم مقدمات و فقه و اصول مقدماتي را در مدسه علميه رسالت گذراندم در اين اثناء بلحاظ ضرورت هاي انقلاب براي مدتي كوتاه عضو شوراي فرماندهي سپاه پاسداران (1358) برضد و عضو مستشار حقوقي (1359) دادگاه انقلاب بيرجند شدم.

سپس تحصيلات حوزوي را در فقه و اصول ادامه دادم در اين اثناء به فلسفه و علوم قرآن و تفسير نيز اهتمام ورزيدم. سال 1364 وارد درس خارج شده و تاكنون نيز به درس و بحث و مطالعه و تحقيق در اين رشته مي پردازم . چندين سال نيز به عنون تدريس دروس تخصصي گروه علوم قرآن دانشگاه تربيت معلم تبريز به صورت پروازي در دانشكده الهيات آن دانشگاه تدريس داشته ام . مدتي نيز به ضرورت به حوزه مديريت پژوهش اعم از صف هاي پژوهش و ستاد پژوهش (معاونت پژوهشي حوزه) سر كسب مي كشم.

مهمترين بخش دغدغه هاي فقهي حقير گذشته از مطالعه پيرامون سامان ياي علوم به چگونگي توسعه و رشد علوم برتر فقه اختصاص مي يابد.

طراحي و مطالعه در راستاي تدوين كار مجموعه اي فقه القرآن به صورت گسترده وفراگير نيز بخش قابل توجه مطالعات را در بر مي گيرد.

عمادي چاچكامي، كمال الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كمال الدين عمادي چاچكامي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1340 در روستاي چايكام از توابع شهرستان ساري متولد شدم دوران ابتدايي در روستاي خود و روستاهاي همجوار طي كردم،

براي ادامه تحصيل به ساري هجرت كردم بعد از اخذ ديپلم در سال 1361 وارد دانشكده تربيت معلم در رشته زبان شدم. بعد از مدت 5 ماه به دليل علاقه شديد از آن انصراف داده به حوزه علميه اماميه ساري نزد آيت الله صدوقي مشغول به تحصيل شدم. سال دوم تحصيلي 1362 به قم هجرت نمودم تا سال 1370 مقدمات و سطح را به پايان رساندم از سال 1370 به درس خارج راه يافتم در اين مقطع از افاضات آيات عظام صالحي مازندراني و جوادي آملي و ديگر اساتيد بهره بردم به مدت ده سال از خرمن پرفيض اساتيد خارج استفاده كردم در اين مدت تحقيقات مهم فقهي زير نظر استادم انجام دادم كه مورد عنايت استادم قرار گرفت.در رشته فلسفه ابتدا بداية الحكمة را نزد آيت الله ممدوحي كرمانشاهي خواندم. سپس منظومه منطق و حكمت را نزد آيت الله طاهري مازندراني خوانده و در پايان در درس اسفار حكيم عالي قدر جوادي آملي شركت نمودم كه بيش از 2 سال موفق به ادامه آن نشدم.

درس عرفان را با اشاره حكيم متاله عارف بزرگ حسن زاده آملي آغاز نمودم با آنكه مقدمات را نخوانده بودم به تشخيص استاد در درس مصباح الانس ايشان شركت نمودم كه به مدت دو سال فيض برده ام. سپس به دليل بيماري استاد به امر ايشان نوار درس فصوص را پيگيري نمودم.از ابتداي ورود به حوزه مقدس قم علاقه به تحقيق و نوشن داشتم. لذا در موضوعات گوناگون تحقيقاتي انجام داده ام كه برخي از آنها چاپ و برخي به صورت مقاله در همايش هاي علمي ارائه گرديده است كه ليست تفصيلي آن در ص

8 ارائه گرديده است.به دليل شركت فعال در درس خارج حضرت استاد آيت الله صالحي مازندراني و تاليف مقالات علمي متعدد زير نظر آن استاد به دريافت گواهي اجتهاد در سال 1374 نائل شده ام.اكنون بيشتر اوقات سرگرم تحقيقات قرآني و فقهي و كلامي هستم در ضمن تحصيل به تدريس دانشگاهي و همچنين علوم حوزوي پرداختم. كتاب بدايه الحكمه براي جمعي از طلاب دو دوره تدريس نمودم و همچنين كتاب اصول الفقه و مكاسب محرمه شيخ انصاري براي برخي از طلاب تدريس كرده ام.

عمومي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد عمومي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

تولد:1343 ديپلم:1361 ورود به دانشگاه:1362 و 2 سال تحصيل رشته رياضي كاربردي دانشگاه صنعتي اصفهان تحصيل دروس حوزوي به صورت متفرقه از سال 1361 اشتغال رسمي به دروس حوزه از سال 1364 اشتغال به خارج فقه و اصول از سال 1371 در اصفهان هجرت به قم در سال 1374 تحصيل در رشته تخصصي فقه و اصول در موسسه بقيه الله از سال 1376 تا 1382 بيش از 18 سال سابقه تدريس در حوزه همكاري علمي پژوهشي با مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه از سال 1380همكاري علمي با پژوهشكده باقرالعلوم(ع) تدريس در برخي از موسسات آموزش عالي و بيش از 13 سال حضور تبليغي در دانشگاهها موفقيت در آزمون علمي شوراي نگهبان براي انتخابات خبرگان و در سال 1385 همكاري علمي و هنري با صدا و سيما در تهيه برنامه هاي قرآني را دارم

عميدي سمرقندي، ركن الدين، ابوحامد محمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 615 ق)، متكلم، اصولى و فقيه حنفى. وى در علم خلاف و مناظره ماهر بود و در مباحثه روشى مشهور داشت. او يكى از چهار تن شاگردان معروف رضى الدين نيشابورى است كه شهرت بسيار داشتند. نظام الدين احمد ابن شيخ جمال الدين محمود حصيرى از شاگردان و ملازمان اوست. گفته اند كه او داراى حسن اخلاق و تواضع بسيار بود. وى در بخارا درگذشت. از آثارش: «الجست»؛ كتاب «الارشاد»، در علم خلاف و جدل، كه گروهى از جمله: قاضى دمشق، شمس الدين احمد خويى، و بدرالدين مراغى و اوحدالدين دونى و نجم الدين و ابن مرندى به شرح آن پرداخته اند؛ «الطريقه فى الخلاف و الجدل»

يا «الطريقه العميديه»؛ «النفائس»،در جدل، كه قاضى شمس الدين خوبى آن را مختصر كرد و «عرائس النفائس» ناميد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :سير النبلاء (98 -97 ،77 -76 / 22)، شذرات الذهب (64 / 5)، العبر (167 / 3)، كشف الظنون (1966 ،1113 ،69)، معجم المؤلفين (287 / 11).

عيسي نيا، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا عيسي نيا

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

رضا عيس نيا،فرزند در مهر 1343 از شهرستان رودسر استان گيلان،در روستاي قاسم آباد سفلي واقع در چند كيلومتري درياي خزر و جنگل هاي گيلان،در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشودم و در دامن پدر و مادري زحمت كش و پرتلاش و كشاورز و مسلمان مسئول،تربيت يافتم؛دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي خود را در روستاي قاسم آباد سفلي شروع كرده و مدرك ابتدايي را با معدل 52/15 و راهنمايي را با 17 در خرداماه به پايان رسانيده و پس از اتمام تحصيلات دوره راهنمايي براي ادامه تحصيل به خاطر فقر اقتصادي خانواده و تبليغات زياد مركز آموزش كشاورزي در اذهان كشاورزان به رشته كشاورزي پرداختم. دبيرستان را كه از سال هاي 57 تا 61-60 كه دوران انقلاب و جنگ بود،را با معدل 88/17 به پايان رساندم و با حضور در جبهه هاي جنگ بمدت 14 ماه و آشنايي با طلبه هاي جوان با دعوت آنها مسافرتي به قم كردم كه در اين سفر بود(سال 62)كه تشويق به علم آموزي در حوزه هاي علميه شدم مصادف با اين پيشنهاد در سطح كشور اعلام شد كه حوزه علميه قم از ميان فارغ التحصيلان در مقطع

ديپلم طلبه جهت تربيت كادر قضايي مي پذيرد بنابر اين در امتحان ورودي حوزه علميه قم جهت گذراندن دوره قضاوت كه 6 سال پيش بيني شده بود شركت كرديم و از ميان داوطبان 300 نفر برگزيده شديم اما متاسفانه پس از چند ماه تحصيل در مدرسه رضويه مسئولين حوزه علميه اعلام كردند كه به خاطر مشكلاتي قادر به ادامه كار خود جهت پرورش قضات نيستند بنابراين پذيرفته شدگان در صورت تمايل مي توانند دروس حوزوي را ادامه دهند لذا كساني كه مايل نبودند انصراف دادند،اما بنده دروس مقدمات تا لمعه را در مدرسه رضويه و المهدي به پايان رسانده و در كنار دروس حوزوي وارد دانشگاه باقر العلوم(ع) قم شده و در كنار دروس حوزوي به تحصيل در رشته علوم سياسي در مقطع كارشناسي پرداخته و اين دوره را با معدل 8/16 به پايان رسانده و سپس كارشناسي ارشد را هم با معدل 26/16 و با ارائه پايان نامه«دو دوره تجربه نوانديشي و نوسازس سياسي در ايران» با نمره الف، به پايان رساندم پس از فارغ التحصيل شدن در مقطع كارشناسي ارشد با مدرك 5 سال حضور در درس خارج فقه و كارشناسي ارشد علوم سياسي و پذيرش در گزينش اساتيد قم،براي تدريس دروس عمومي (انقلاب اسلامي)وارد دانشگاه شدم. در كنار تدريس در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي در پژوهشكده علوم و انديشه سياسي مشغول كارهاي تحقيقاتي مي باشم.

غروي اصفهاني، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1296 ق)، فقيه اصولى، مرجع تقليد، حكيم، اديب و شاعر، متخلص به مفتقر. مشهور به كمپانى. اصلش از نخجوان است. نياى او پس از سقوط قفقار در برابر روسها به تبريز و از آنجا

به اصفهان هجرت نمود، لذا اين خانواده به اصفهانى مشهور شدند. شيخ محمد حسين در كاظمين به دنيا آمد و مقدمات را در آنجا خواند و آن گاه به نجف رفت و سطوح را نزد شيخ حسن تويسركانى خواند و از محضر آخوند خراسانى بهره ى كامل برد و مدت سيزده سال فقه و اصول را از ايشان و همچنين از آقا سيد محمد فشاركى و آقا رضا همدانى بطور كامل فراگرفت. او علوم معقول و فنون فلسفه را از فيلسوف بزرگ حاج ميرزا محم باقر اصطهباناتى شيرازى اخذ كرد، تا اينكه مرجع تقليد جمعى از شيعه شد. او علاوه بر مراتب علمى داراى ملكات اخلاقى بود. در نحف اشرف درگذشت و در صحن علوى در مقبره ى جنب مناره ايوان طلا دفن شد. از او بيش از بيست كتاب و رساله بر جاى مانده است. از جمله آثار وى: «نهايه الدرايه فى شرح الكفايه» آخوند خراسانى، در دو مجلد؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «اربع قواعد فقهيه»؛ «الحقيقه الشرعيه»؛ ارجوزه اى در «الفلسفه العاليه»؛ ارجوزه اى در «الصوم»؛ دو رساله در «المعاد»؛ «الاجتهاد و التقليد و العداله»؛ «الاصول على منهج الحديث»؛ «الوسيله فى اهم ابواب الفقه» يا «رساله ى عمليه»؛ «انوار القدسيه»، شعر عربى،بيست و چهار قصيده در تاريخ زندگانى پيامبر (ص)، عموهايش و ائمه (ع) و فرزندانشان؛ «تحفه الحكيم»، منظومه اى در فلسفه؛ «ديوان» غزليات حكمت و عرفان؛ «ديوان» شعر، فارسى، در مدائح و مراثى اهل بيت (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكره القبور (287 -286)، الذريعه (400 / 24 ،1083 - 1081 ،247 / 9 ،187 ،148 / 6 ،483 ،271 / 1)، ريحانه (93 -90 / 5)،

سخنوران نامى معاصر ايران (2977 -2972 / 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 562 -560 / 14)، علماء معاصرين (191 -190)، فرهنگ سخنوران (865)، گنجينه ى دانشمندان (267 / 7)، مؤلفين كتب چاپى (727-726 / 2).

غروي بروجردي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1354 -1275 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مرجع تقليد. در بروجرد به دنيا آمد. مدقمات و سطوح را از استادان همان شهر فراگرفت. بعد از 1300 ق براى تكميل تحصيلات خود به عراق رفت و در سامراء در محضر درس ميرزاى بزرگ شيرازى شركت كرد. او همچنين از بزرگان حوزه ى سامراء به ويژه آيت الله سيد محمد اصفهانى فشاركى و آيت الله ميرزا محمد تقى شيرازى نهايت استفاده را برد. در 1312 ق پس از وفات ميرزاى بزرگ شيرازى به نجف رفت و در بحث آخوند خراسانى شركت كرد، تا اين كه يكى از شاگردان مبرز ايشان شد. او همچنين از آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدى نيز بهره برد. غروى بر اثر كسالت به ايران بازگشت و مدتى در تهران به معالجه پرداخت. سپس در بروجرد ساكن شد و زعامت امور دينى مردم آنجا را بر عهده گرفت. او مدت يكسال و چند ماه نيز در مشهد رضوى به تدريس مشغول گشت، اما همان بيمارى او را ناچار به بازگشت به تهران و سپس به بروجرد نمود. آقا ابوتراب شيخ الاسلامى و آقا سيد ابوالحسن قدغونى و حاج سيد ابوالفضل مجاهدى و شيخ حسن كمره اى خاتمى و شيخ محمد رضا خاتمى و سيد محسن شريعتمدارى و شيخ محمود جبرئيلى و بسيارى ديگر از شاگردان وى بودند. او در بروجرد درگذشت و جنازه اش به قم منتقل و در قبرستا نو دفن شد.از

آثار وى: مجموعه اى در «اخلاق»، در شرح صفات و فضائل يك انسان نمونه و حقيقى، متشمل بر نظرات فلاسفه ى شرق و غرب از عصر افلاطون تا عصر حاضر و كلمات بزرگان و آيات و اخبار وارده؛ مجموعه اى در «فقه استدلالى»، شامل معارف فقهى با ذكر فتاواى علماى مذاهب مختلف؛ مجموعه اى در «شرح مصائب سيدالشهداء (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تاريخ بروجرد (576 -561 / 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 496 / 14)، گنجينه ى دانشمندان (193 / 3).

غروي تبريزي، ميرزا علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شهيد آيةالله العظمي ميرزا علي غروي تبريزي سال 1305شمسي در خانواده اي متدين وتجارت پيشه در شهر پرآوازه تبريز چشم به جهان گشود دو ساله بود كه غبار دردناك يتيمي برسرش فرو نشست وبدين ترتيب اولين جام بلا را درميدان زندگي سركشيد.

در شش سالگي به فرا گيري علوم ديني روي آورد ومقدمات را در آنجاگذراند سپس رحل سفر را در قم افكند تا در اقيانوس بي كران علم ودانش گوهر كمياب اجتهاد را صيد كند ووجود فرشي اش را به عطر دلرباي كلام معصوم عرشي نمايد. چندي بعد باكوله باري از علوم اكتسابي از فقيهاني همچون حضرات آيات بروجردي حجت كوه كمره اي خوانساري وشاهرودي از قم به نجف كوچيد تا بابهره گيري از حلقه هاي درس آيةالله العظمي خوئي وشيخ حسين حلي ومحمد باقر زنجاني روح كمال جويش را كمي آرام كند اما او كه نيلوفر جان را به دور عمود ايستادگي بالا مي برد آنگاه كه ذرات درخشان خورشيد راستي و حقيقت را در حريم اميرالمومنين ع در آغوش كشيد دريافت كه در وادي عشق راحتي نيست. لذا پس از درگذشت استادش آيةالله العظمي

خوئي بر كرسي تدريس مي نشيند وبا شوقي وصف ناپذير ونظمي كم نظير به تدريس وتاليف وتحقيق مي پردازد تا اينكه طلاب بي شماري كه از كوثر كلام گهر بارش سيراب شده بودند اوراچون نگيني ارزشمند در برمي گيرند. عالمي كه در نظم وترتيب زبانزد همگان بود وهيچگاه مطالعه وعبادت واقامه نماز در حرم اميرالمومنين ع وپاسخ به استفتائات اورااز رسيدگي به امورمردم غافل نمي كرد. نجواي زيارت عاشورا بر لبهاي حق گويش آن هم درهر صباح شعله هاي عشق رادر دلش روز به روز فروزان تر مي كرد وبر افروختگي صورتش رازيباوزيباتر مي كرد. او جان رابه زيارت مولا ومقتدايش آقا حسين بن علي ع پرواز داده ودل در كمند گنبد نوراني وحرمي پر حرمت وضريهي كه مهبط پر نشاط ملائك است بسته بود. چه بسيار ليالي جمعه اي كه در جستجوي پرنده زيباي شهادت رهسپار كعبه دلها مي شد تادر قنوتي عارفانه شهادت را به ميهماني دستهايش فرا خواند. سرانجام در شامگاه جمعه 29خرداد 1377ش 24صفر 1419ق دررجوع از زيارت آن حرم باصفا گلوله اي آتشين فراق جانكاه را به وصال دلربا مبدل مي كند وعطر وصال را به مشام جان بيدارش مي رساند وهمراه با داماد وراننده اش باغروري بهت آور به استقبال شهادت مي روند تازنده بودن را براي هميشه تفسير كنند.

غروي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد غروي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

سيد محمد غروي در سال 1329 در تهران در خانواده اي از سلسلة جليله سادات و اهل علم به دنيا آمد، اجداد او همه از اهل علم و فضل بوده اند،

و پدر او آيت الله سيد محمد رضا غروي از علماي تهران و وكيل مورد اعتماد حضرت امام (ره ) و ديگر مراجع بزرگ تقليد بود و هم اكنون در تهران امام جماعت مي باشد و به تدريس و رتق و فتق امور مردم مي پردازند. غروي تحصيلات حوزوي خود را در تهران در مدرسة حاج ملا محمد جعفر كه به مدرسة آقاي مجتهدي معروف است در سال 1341 آغاز كرد او پس از طي دروس مقدمات ، دروس سطح را آغاز كرد و تا اواخر رسائل و مكاسب را در تهران خواند و سپس در سال 1348 به قم عزيمت نمود در قم نيز دروس سطح عالي را پشت سر گذاشت ، و به درس خارج استادان برجستة حوزة علميه قم راه يافت ، او سالها در درس خارج استادان بزرگ بطور فعّال شركت مي جست و هم اكنون خود از اساتيد و محققان برجستة حوزه بشمار مي رود. غروي در دوران تحصيل خود به محضر عالمان و فرهيختگان بسياري راه يافت ، او در تهران دروس مقدماتي از قبيل صرف و نحو و منطق و معاني بيان و بديع را از اساتيدي چون حضرات حجج اسلام و المسلمين و آيات : حاج شيخ محمدرضا ناصري (امام جمعه فعلي شهركرد)، حاج شيخ محسن حبيبي ، و حاج آقا موسوي تهراني و حاج آقاي طبرستاني ، و اخوان حاج سيد حسن مصطفوي وحاج سيد حسين مصطفوي آموخت ، و معالم و شرح لمعه را خدمت حضرات آيات : حاج ميرزا علي سعيديان و حاج شيخ ابوالقاسم تنكابني و حاج سيد هاشم حسيني تهراني ، و دروس رسائل و مكاسب را عمدتا خدمت حضرات آيات : حاج شيخ حسين كني و حاج آقا

مرتضي تهراني ، و حاج آقا تقي قمي ، فرا گرفت ، با ورود به حوزة علميه قم در سال 48 باقيمانده رسائل را نزد مرحوم آيت الله حرم پناهي (ره )، و خيارات مكاسب را نزد آيت الله العظمي فاضل لنكراني آموخت ، و پس از آن در درس كفايه آيت الله العظمي فاضل لنكراني و آيت الله سلطاني و آيت الله سبحاني شركت كرد.

با اتمام دوره سطح به درس خارج فقه و اصول آيات عظام حاج سيدمحمدرضا گلپايگاني (ره )، حاج شيخ مرتضي تهراني ، حاج شيخ كاظم تبريزي ، حاج شيخ محمد شاه آبادي و حاج سيد محمد روحاني ، و حاج شيخ حسين وحيد خراساني ، و حاج شيخ جواد تبريزي رفت و سالها (حدود سي سال ) از محضر آنان بهره مند گرديد.او در بخش علوم عقلي ، شرح منظومه را نزد حضرات آيات : انصاري شيرازي و محمدي گيلاني ، شرح اشارات را نزد آيت الله حسن زاده آملي و نهاية الحكمه و فلسفتنا و نقد فلسفة غرب را نزد آيت الله مصباح و شرح تجريد را نزد آيت الله حاج سيد حسين قاضي طباطبايي و اسفار را نزد ح_ضرات آيات : جوادي آملي و شاه آبادي آموخت . ضمناً دو دوره عرفان (تمهيد و شرح الفصوص ) و تفسير را از آيت الله جوادي آملي آموخت ،و چند سالي نيز از تفسير موضوعي و درس اخلاق آيت الله مصباح استفاده نمود. ايشان در خلال چند سالي كه در تهران بود (1348 _ 1341) ضمن استفاده از اساتيد مختلف مقدمات و سطوح ، به تدريس صرف و نحو و منطق در سطوح مختلف مشغول بود و پس از هجرت به قم در كنار استفاده از دروس اساتيد برجسته همواره به تدريس

سطح و سطح عالي اصول ، فقه ، فلسفه و تفسير اشتغال داشته است و هم اكنون نيز داراي تدريس خارج فقه مي باشد، ضمن آنكه چندين سال در مؤسسه امام خميني (ره ) و مركز تخصصي كلام و تفسير تدريس مي نمود، و هم اكنون در مؤسسه امام خميني (ره ) داراي تدريس است .

ايشان در سال 54 ضمن ادامه درس و تدريس در حوزه در اوّلين دوره آموزشي مؤسسه در راه حق شركت جست و برخي از دروس تفسير و فلسفة و ديگر دروسي كه در حوزه ارائه نمي شد، در آنجا گذراند، و پس از پيروزي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس در سالهاي 58 و 59 و 60 مدتهاي زيادي را در شمال و خرمشهر و آبادان و بوشهر به تبليغ و تدريس معارف در مراكز علمي و نظامي سپري كرد و در خرمشهر و آبادان و بوشهر به عنوان نمايندگي ولي فقيه فعاليّت مي نمود و پس از آن نيز دو بار ديگر به مناطق جنگي غرب كشور و جنوب كشور براي تبليغ عزيمت نمود و از آن زمان تا كنون در قم بطور متمركز مشغول تحقيق و تدريس مي باشد. در سال 1361 كه به امر حضرت امام خميني (ره ) مبني بر لزوم بازنگري در علوم انساني دفتر همكاري حوزه و دانشگاه تأسيس شد (كه امروزه با ارتقائي كه يافته تبديل به پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گرديده است ) و در كنار همه كارهاي علمي حوزوي با گروه روانشناسي آن مركز همكاري داشته و دارد كه حاصل آن جزواتي است كه در آن زمينه تهيه شده و همچنين تدوين دو جلد كتاب مكتبهاي روانشناسي و نقد آن كه تمامي نقدهاي آن كه بيشترين

قسمت كتاب را تشكيل مي دهد از ايشان است و ارائه مشاوره و نظارت جدي علمي بر حدود ده (10) اثر ارزشمند در زمينة روانشناسي ، جامعه شناسي ، تفسير و... از قبيل دو جلد روانشناسي سلامت انسان از ديدگاه اسلام ، روانشناسي اجتماعي ، روانشناسي رشد (دو جلد) مكاتب تفسيري و كتاب نابرابري و ستم جنسي از ديدگاه اسلام و فمينيسم ، روانشناسي تبليغ تبليغ ، روانشناسي باورهاي ديني ، خانواده از ديدگاه اسلام با رويكردي روانشناختي و... همچنين نامبرده در مجموعه محققان مؤسسه اسراء در گروه تفسير جايگاه خاصي دارد و عضو عالي آن مجموعه تلقي مي شود و تا كنون بازنگري محتوايي حدود بيست (20) جلد اثر تفسيري حضرت آيت الله جوادي (اعم از تفسير تربيتي تسنيم و دو جلد توحيد در قرآن و يك جلد وحي و نبوت و يك جلد تفسير انسان به انسان ) را عهده دار بوده است و نظرات ايشان مورد توجه حضرات استاد قرار گرفته و هم اكنون نيز ادامه دارد. لازم به ذكر است ايشان پس از بازگشايي دانشگاهها از سال 60 تا 79 يك روز در هفته وقت خود را به تدريس در دانشگاههاي تهران ، شهيد بهشتي و... اختصاص داد و در آن مراكز علمي دروس تخصصي اسلامي از قبيل فقه ، اصول ، فلسفه ، كلام و ديگر معارف اسلامي و انساني را ارائه مي نمود. در خلال سالهاي اخير اضافه به تدريس و تحقيق و تأليف و نظارت و مشاوره دادن به كارهاي علمي ، استاد راهنما يا مشاور و يا داور دهها رساله كارشناسي ارشد و سطح 3 و 4 بود، ضمن آنكه مقالاتي در مجله نور علم ، حوزه و دانشگاه و معرفت و يا مصاحبه هاي علمي

در مجلات حوزوي ارائه نموده است ، و اكنون نيز در خلال كارهاي علمي و تدريس مديريت گروه روانشناسي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مؤسسه امام خميني (ره ) را بعهده دارد. از مسؤوليتهاي ايشان عضويت در دو دوره شوراي عالي سياستگزاري حوزه علميه و عضويت در جامعه مدرسين ، عضويت در شوراي مدارك علمي حوزه علميه ، و عضو هيأت علمي در گروه تفسير پژوهشگاه انديشه و فرهنگ مي باشد.

غرويان، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن غرويان

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

محسن غرويان در سال 1338 در نيشابور بدنيا آمد و پس از اخذ مدرك ديپلم فنى راه و ساختمان در سال 1357 راهى حوزه علميه قم شد و در سال 1358 رسما شروع به تحصيل علوم حوزوى نمود. وى دروس مقدمات و سطح را به پايان رسانيد و در دروس خارج فقه و اصول از محضر آيات عظام وحيد خراسانى- فاضل لنكرانى – شيخ جواد تبريزى – مكارم شيرازى و جوادى آملى بهره برد تا اينكه براى كانديداتورى در مجلس خبرگان رهبرى در دوره سوم در امتحان اجتهاد شركت نموده و آن را با موفقيت پشت سر گذاشت. ايشان در كنار دروس فقه و اصول در موسسه در راه حق و بنياد فرهنگى باقرالعلوم(ع) و موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره) دروس كلام و فلسفه و آشنايى با مكاتب غربى را پشت سر گذاشته و هم اينك عضويت در شوراي سردبيرى مجله علمى – تخصصى معرفت را با مديريت آيت الله مصباح يزدى بعهده دارد.

محسن غرويان عضو هيئت علمى و استاد موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (ره) است.

از ايشان تاكنون بيش از 40 اثر علمى به صورت كتاب بچاپ رسيده است و مقالات كوتاه و بلند ايشان كه در مطبوعات مختلف به چاپ رسيده بالغ بر 500 مقاله است . موسسه فرهنگى – انتشاراتى «يمين» به همت ايشان تاسيس شده و تاكنون قريب 20 عنوان كتاب منتشر كرده است. محسن غرويان با دو زبان انگليسى و عربى آشناست و تاكنون در همايشها و كنگره هاى مختلف داخلى و خارجى مقالاتى را به زبانهاى فوق ارائه نموده است. ايشان هم اكنون به تدريس خارج اصول و اسفار ملا صدرا اشتغال دارد و در كناراشتغالاتش در حوزه ، در مجامع مختلف علمى – سياسى با ارائه كنفرانس و سخنرانى به امر تبليغ مى پردازد. وى از سوى بعثه مقام معظم رهبرى(دام عزه) به عنوان مبلغ زباندان و عضو هيئت علمى برگزيده شده است. محسن غرويان نويسنده اى است كه مستمرا شبهات دينى و فلسفى و اعتقادى را در نشريات و مطبوعات مطالعه مى كند و مورد نقد و بررسى قرار مى دهد. مجموعه اين پرسش و پاسخها تاكنون علاوه بر چاپ در مطبوعات به صورت چهار جلد كتاب نيز بچاپ رسيده است. وى سفرهاى متعدد علمى به كشورهاى مختلف جهان داشته است: در سال 1361 براى تبليغ در مجامع علمى و دانشگاهى به كشورهاى فيليپين- مالزى و هند سفر كرده است .

در سال 1369 براى شركت در سمينارهاى علمى، كلامى و فلسفى به كشور كانادا مسافرت نموده است. چهار سفر بعنوان زباندان و عضو هيئت علمى بعثه مقام معظم رهبرى به حج اعزام شده است. علاوه بر اين با سفر به كشورهاى سوريه

و عراق با برخى چهره هاى علمى و فرهنگى نشستها و گفتگوهاى علمى در باب اديان و ملل و نحل داشته است. محسن غرويان يكى از داوران و صاحبنظران در گزينش كتاب سال در حوزه دين و فلسفه است و بعنوان عضو شوراى بررسى كتاب استان قم نيز بر روند چاپ و نشر كتب نظارت داشته است. وى هم اكنون عمدتا به تحقيق و تدريس و تاليف اشتغال دارد. محسن غرويان بخشى از وقت روزانه خود را صرف پاسخگويى به سوالات و شبهات علمى – اعتقادى مى كند و با شماره تلفن 2936054 به پرسشهاى علاقمندان بخصوص نسل جوان پاسخ مى گويد .

غزنوي كاشاني، جمال الدين احمد

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 593 ق)، فقيه و اصولى حنفى. از علماى قرن ششم بود كه در حلب درگذشت. از آثارش: «روضه اختلاف العلماء»، در اصول فقه؛ «المقدمه الغزنويه» يا «المقدمه المختصره»، در فروع فقه حنفى؛ «روضه المتكلمين فى اصول الدين»، در كلام؛ «مختصر روضه المتكلمين»؛ «عقائد الغزنوى»؛ كتاب «الاصول»، در فقه؛ «الحاوى القدسى»، در فروع؛ «النتف فى الفتاوى».[1]

(ع. منسوب به غزنه: غزنى: غزنين) احمد بن محمد بن سعيد، فقيه و اصولى (ف. حلب 593 ه.ق/ 1197 م.). او راست: روضة اختلاف الفقهاء، المقدمة المختصرة در فقه، روضةالمتكلمين در اصول دين.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (209 / 1)، ايضاح المكنون (571 / 2)، كشف الظنون (1838 ،1803 -1802 ،932)، معجم المؤلفين (156 / 2).

غفراني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد غفراني

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/6/30

زندگينامه علمي

اينجانب محمد غفراني فرزند خيرالحاج جناب آقاي حاج حسين غفراني از معتمدين شهر خرم آباد كرالان مجاور حضرت رضا(ع) هستند در سال 63 عازم شهر مقدس قم شده تا در جوار حرم حضرت معصومه (س) و حوزه كريمه علميه به تحصيل علوم ديني اشتغال ورزم. تحصيلات مقدماتي را در مدرسه علميه الهادي تحت اشراف حضرت آية الله مشكيني رئيس مجلس خبرگان رهبري آغاز كردم. به لحاظ نظارت آية الله مشكيني بر مدرسه زمينه ارتباط بيشتر با ايشان ميسر شده و حضرت آية الله مشكيني حفظه الله كفايت اخلاقي را نيز از مدّنظر نمي گذراندند و تذاكراتي در خلال ارتباط بيان مي فرمودند و مي توان گفت ايشان استاد اخلاق ساليان ابتداي تحصيل اينجانب است. كتب سطح را

نزد عالمان ديني از جمله استاد عالي قدر حجة الاسلام ابوالقاسم علي دوست ، استاد عالي قدر حجة الاسلام علي نكونام، استاد عالي قدر جناب حجةالاسلام حاج آقا موسوي تهراني، جناب استاد حجة الاسلام فتوحي همداني، آية الله استاد عراقچي همداني، جناب استاد حجة الاسلام هادوي تهراني به پايان رسانده و درس حديث شناسي را نزد آية الله احمدي يزدي و كتب خارج خمس و حج را نزد آية الله سبحاني و كتب مكاسب ، و حج مختصراً نزد آية الله گرامي و كتاب قضا و تكمله قضاء را نزد آقايان آيةالله سبحاني و گرامي فراگرفتم.در خلال تحصيل پاره اي از كتب مقدماتي و تفسير را نيز به جمعي از دوستان منتقل كردم.

از جمله علاقه اي كه در طول تحصيل داشتم، پژوهش و تحقيق و نوشتن مقالات بود كه اين امر منجر به تدوين جزوات احكام كه قابل تدريس است گرديد. در اين ميان مقالاتي اخلاقي و حقوقي و اعتقادي از سال 74 تا به حال به رشته تحرير در آمد و در رسانه هاي كثيرالانتشار چاپ گرديد. اين مهم با همكاري مركز پژوهشها و مطالعات حوزه علميه قم صورت گرفته است. از ديگر فعاليتهاي علمي ، همكاري با شبكه سراسري راديو معارف است كه از سال 81 تا به حال ادامه دارد و در برنامه مشكاة هدايت به عنوان كارشناس به تكليف خود عمل مي كنم. تدريس البته الفيه ابن مالك از ديگر كارهاي ماندگار است كه براي سايت بنيان انجام گرفت. همكاري با سايت انديشه وابسته به حوزه علميه قم نيز از ديگر فعاليتها است. مركز جهاني علوم اسلامي نيز به

لحاظ تكميل بانك سؤالات و نيز ارزيابي طلاب سطح 2 به عنوان كارشناس جلساتي دعوت نموده كه در اين جا نيز به اداء تكليف اقدام شده است.از ديگر خدمات علمي حضور در حوزه علميه كوتاه مدت است كه از سال 81 تا 85 به عنوان استاد ادبيات اشتغال داشتم. و در اين مدت مدير گروه علمي ادبيات بودم. و عضو شوراي عالي حوزه علميه كوتاه مدت از سال 85 به عنوان كارشناس فقه مركز پاسخ گويي تلفني پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي به اداء تكليف مبادرت مي ورزم. مدارسي كه به عنوان استاد تدريس داشته ام مدرسه سفيدان، الهادي، معصوميه است.

غفوري، حبيب الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حبيب الله غفوري بارجيني

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حبيب الله غفوري بارجيني فرزند محمد علي به شماره شناسنامه 487 و متولد سال 1341 دوران تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در روستاي بارجين و فيروز آباد ميبد به انجام رساندم و از مهرماه 1356 ش در مدرسه قديري قم كه شعبه شماره 2 مدرسه كرمانيها محسوب مي شد شروع به تحصيل علوم ديني نمودم در حاليكه نوجواني بيش نبودم دروس حوزه را به همراه جريانات انقلاب اسلامي و دفاع مقدس گذراندم كه شرح آن مفصل است تا سال 71 به درس و بحث در حوزه علميه قم مشغول بودم كه در ضمن آن آموزش نظامي ، زبانهاي عربي و انگليسي و دوره دبيرستان را نيز به انجام رساندم. از سال 71 تاكنون توفيق داشته ام مراكز متعدد و مهم علمي را تاسيس و اداره نمواه ام كه بحمدالله ثمره آن

دهها طلبه فاضل و توانمند است.

در اين مدت كتب حوزوي را تا سائل و مكاسب تدريس نموده ام و دروس اعتقادات و اخلاق دانشگاه را نيز بارها تدريس كرده ام و زبان انگليسي دبيرستان را نيز در اين دوره تدريس نموده ام. با توجه به اصرار رهبر معظم انقلاب مبني بر ضرورت تحول در نظام آموزشي حوزه هاي علميه كشور نمظام آموزشي خاص حوزه ها بر اساس ديدگاهها و نظرات مقام معظم رهبري را با همكاري جمعي از دوستان فاضل و دلسوز طراحي و در مدرسه علميه علوي قم اجرا نموديم كه بحمدالله ثمره آن تربيت دهها نفر طلبه فاضل و پژوهشگر شده است كه اميد آينده حوزه علميه قم مي باشند.عليرغم عنايت الهي در داشتن قلمي روان كه اساتيد معظم همواره مشوق اينجانب بوده اند به علت اشتغال زياد در امور مديريتي و اجرايي متاسفانه تاكنون نتوانسته ام از آن بهره مطلوبي ببرم و حاصل كارهاي پژوهشي متفرقه اينجانب تعدادي مقاله ، جزوه و 2 كتاب در دست تاليف است كه به صورت نيمه كاره مانده است.

غلام جمشيدي، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق غلام جمشيدي

محل تولد : دماوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صادق غلام جمشيدي در سال 1340 درخانواده اي متدين، دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ديده به جهان گشودم. تحصيلات ابتدائي، راهنمائي و متوسطه را در زادگاهم شهرستان دماوند با موفقيت سپري كردم. پس از آن به خاطر عشق فراوان به ذي طلبگي، تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه تهران و مدرسه آيت الله مجتهدي شدم. در محضر

اساتيد تهران، مخصوصاً آيت الله مجتهدي بهره هاي علمي و اخلاقي فراوان بردم، شوق زيارت آستان ملكوتي بي بي دو عالم حضرت فاطمه معصومه سلام الله از يك سو و كسب تحصيلات بالاتر از سوي ديگر مرا به قم كشاند.

البته ذكر اين نكته لازم است كه سال ورودم به حوزه علميه سال 54 بود سالي كه استبداد رژيم شاهنشاهي بيداد مي كرد، حوزه هاي علميه در فشار و اختناق شديد از سوي حكومت بودند اما تنها چيزي كه مرا به اين سمت كشاند شوق فراوان به دروس ديني بود. مدتي كه در قم بودم از محضر بزرگان حوزه علميه قم آيت الله وحيد خراساني، ميزراي تبريزي و فاضل لنكراني بهره هاي فراوان بردم. و هم اكنون در تهران مشغول به پژوهش و تدريس در دانشگاههاي مختلف تهران هستم كه حاصل اين زحمات پرورش دانشجويان فراواني مي باشد.

فارسي مهر، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي فارسي مهر

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/7/1

زندگينامه علمي

در سال 1357 ديپلم رياضي در تهران گرفته در همان سال در دانشكده علوم اجتماعي و اقتصادي بابلسر در رشته اقتصاد قبول شدم . بعد از انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاهها به سپاه پاسدارن پيوستم . در سال 1361 در تهران طلبه شدم و در سال 1363 به قم آمدم، مقدمات و سطح را به پايان رسانده و خارج فقه و اصول را از دروس آقاي مكارم شيرازي استفاده كردم و چند سال نيز از درس خارج فقه آقاي جوادي آملي و آقاي سيد محمود هاشمي بهره بردم . در حال حاضر قدرت استنباط از دلائل شرعي را دارم .

در سال 1362 كتاب جامع المقدمات را اصلاح و نو نويسي و زيبا كاري كرديم كه چاپ شد و تا چاپ ششم هم رفت . و سپس كتاب تجارب و نكات تبليغي را نوشتم كه حاوي تجربيات تبليغي خود و مبلغين ديگر بود، چون هيچ كس نبود كه اشتباه كاريها و قدرتهاي تبليغي آقايان مبلغين را به ديگران منتقل كند . سپس تجارب مبلغان هنرمند را نوشتم و بعد روش مديريت و تبليغ در مناطق تسنن را نوشتم زيرا مناطق تسنن، نيازها و مشكلات و ساز و كارهاي ديگري را ميطلبد . در زمينه معالجات پزشكي از راه طبيعت تجربيات خوبي دارم، در زمينه روان شناسي به اذن خدا كارآمدي بالايي دارم، در زمينه عرفان عملي هم مي توانم نيازمنديها را اشباع كنم . كتابهايي كه در حال حاضر نيمه تمام دارم در زمينه نماز و عرفان عملي و تجربيات پزشكي و تجربيات روان شناسي و ... مي باشد.

فاضل ايرواني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1306 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى و مجتهد. اصلش از ايروان بود. در چهارده سالگى وارد كربلا شد و چهار سال نزد صاحب «ضوابط» تلمذ نمود. سپس به نجف مهاجرت كرد و در محضر صاحبان «جواهر» و «انوار الفقاهه» شاگردى كرد، و بعدها از محضر شيخ انصارى استفاده بسيار نمود و بعد از ايشان و علامه كوه كمرى در 1299 ق به تدريس و تأليف مشغول شد و مرجع تقليد گشت. رياست دينى و شهرت فراگيرش در ايران و روسيه و تركيه و هند سبب شد تا عالمان بزرگى بر گردش جمع شده و در محضرش شاگردى نمايند. وى در مدرسه ى معروف خودش در نجف

اشرف دفن شد. از او تأليفات و رسائل بسيار در فقه و اصول باقى مانده است. از آثار وى: تعليقه بر «رسائل» استادش، علامه انصارى؛ حاشيه بر «قواعد»؛ حاشيه بر «تفسير» بيضاوى؛ «رساله ى عمليه»، فارسى، در جميع فقه، مجلد اول در عبادات و دوم در معاملات؛ رساله اى در «اجتماع الامر و النهى»؛ «المكاسب المحرمه»؛ كتاب «البيع» استدلالى؛ «اصول الفقه»؛ «الاجتهاد و التقليد»؛ «الاجزاء»؛ «الاستصحاب»؛ «اصاله البرائه»؛ «التعادل و التراجيح»؛ «حجيه المظنه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (410 / 9)، الذريعه (151 / 22 ،62 / 15 ،218 ،30 / 11 ،278 ،173 ،43 / 6 ،204 / 4 ،192 / 3 ،209 ،115 ،25 / 2 ،274 ،272 ،268 / 1)، ريحانه (278/ 4)، علماء معاصرين (22 -21)، فوائد الرضويه (601)، الكنى و الالقاب (9-8 / 3)، لغت نامه (ذيل/ فاضل ايروانى)، المآثر و الآثار (152)، معجم المؤلفين (197 / 11).

فاضل قندهاري، عبدالله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1313 / 1312 / 1311 -1227 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، محدث، رياضيدان، مدرس و شاعر، متخلص به وصال. اصلش از قندهار و سكونتش در مشهد بود. نزد پدرش ملا نجم الدين كه از علماى معروف افغانستان و از مراجع آن ديار بود، مشغول به تحصيل گرديد و علوم گوناگون از قبيل تفسير، حديث، اصول، فقه، كلام، حكمت و اخبار را در نزد وى آموخت، تا به دريافت اجازه ى اجتهاد از وى نايل شد. سپس در محضر حاج سيد محمد باقر اصفهانى شفتى معروف به حجه الاسلام حاضر شد. پس از آن به نجف رفت و در سلك شاگردان شيخ انصارى درآمد. در بازگشت به ايران در مشهد ساكن شد. او در 1257

ق پس از اشغال قندهار توسط نيروهاى انگليس به كابل رفت و توانست اتحادى بين فرقه هاى شيعه و سنى ساكن آنجا پديد آورد و بر ضد انگليسى ها قيامى تدارك كند. در 1271 ق به مشهد بازگشت و تا آخر عمر در آنجا زيست و به عنوان مرجعى بزرگ و مدرسى توانا كرسى تدريس فقه و اصول و حديث و تفسير و كلام و عقايد و حكمت و تاريخ و ادبيات را اداره و شاگردان بسيارى را تربيت كرد. نامبرده علاوه بر اين كه جامع معقول و منقول بوده، طبع شعر نيز داشته است. در اوايل مهجور تخلص مى كرد و در اواخر وصال را براى تخلص خويش برگزيد. در ده سال آخر عمر زمين گير شد. او در دارالضيافه آستان رضوى مدفون است. از آثار وى: «حل العقال فى خلق الاعمال»؛ «الفرائد البهيه»،در شرح «العقايد» شيخ بهائى؛ «محل الطرف فى علم الصرف»؛ «الهدايه فى تفسير آيه الولايه»؛ شرح «مشكاه الانوار»؛ «البرهان فى قطع شبه الشيطان» يا رساله ى «برهانيه»، در كلام؛ ترجمه ى «تفسير العسكرى (ع)»؛ «تحرير الاصول»، در اصول فقه؛ «تذكره العلماء»؛ «دلاله السالكين فى قواعد العارفين»؛ «كشف الغطاء عن مسئله البداء»؛ «خوان الوان»، در متفرقات، به سبك كشكول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (87 / 8)، الذريعه (187 / 25 ،45 / 18 ،285 / 17 ،134 -133 / 16 ،255/ 8 ،275 -274 ،71 / 7 ،90 -89 / 4 ،379 ،90 / 3)، ريحانه (321 -320 / 6)، شرح حال رجال (146 / 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1219 -1218 / 14)، مكارم الآثار (850 -846 / 3).

فاضل لنكراني، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فاضل لنكراني در

سال 1310 شمسى مطابق با 1349 قمرى و 1931 ميلادى در شهر قم ديده به جهان گشود. او تحصيلات حوزوي را در حوزه علميه قم سپري كرد و در سن 25 سالگي به درجه اجتهاد رسيد. وي پس از انقلاب اسلامى به عنوان يكى از اعضاى مجلس خبرگان رهبرى انتخاب شد و بيش از ده سال رياست عالى شوراى مديريت حوزه علميه قم را عهده دار بود . آيت الله لنكراني در كنار تدريس و تربيت طلاب علوم دينى كتابهاى بسيارى به رشته تحرير در آورده است . ايشان در خرداد ماه سال 1386 دار فاني را وداع گفتند.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اسلاميوالدين و انساب : نام پدر محمد فاضل لنكراني، عبدالله مي باشد.آيت الله عبدالله فاضل لنكراني مجتهد بود.وي با دختر آيت الله سيد عباس فيض برقعي ازدواج كرد كه حاصل آن 4 پسر و 5 دختر بود و محمد فاضل موحدي لنكراني چهارمين فرزند او بود.اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : پدر محمد فاضل لنكراني از اساتيد و علماى حوزه علميه قم به شمار مى آمد. او در حوزه علميه قم تحصيلات ديني را پي گرفت . تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد فاضل لنكراني دوره ي ابتدايي را در قم گذراند. پس از پايان دوره ي ابتدايي به دليل علاقه به دروس ديني به حوزه ي علميه ي قم رفت ودر مدرسه ي فيضيه به تحصيل علوم ديني پرداخت.وي قسمتي از مطوّل و بخشي از شرح لمعه را نزد آيت الله حسنعلي منتظري و قسمتي ديگر را نزد شيخ اسدالله نوراللهي نجف آبادي خواند، رسايل و مكاسب را نزد چند تن از اساتيد حوزه چون، پدرش آيت الله فاضل موحدي،

آيت الله آقا شيخ عبدالجواد جبل عاملي سدهي و آيت الله شيخ مرتضي حائري بهره برد. آيت الله لنكراني به دليل شور و علاقه به تحصيل علوم ديني در زمان كوتاهي دوره هاي ادبيات عربي و سطوح را كه معمولاً طلاب ديگردر 8 يا 9 سال به پايان مي رسانند در مدت 6 سال گذراند، لذا در سن 19 سالگي وارد آخرين مرحله ي تحصيلات حوزوي يعني درس خارج فقه گرديد.پس از تشكيل كلاسهاي آيت الله بروجردي در قم، وي در درس خارج فقه ايشان شركت جست و اين درحالي بود كه هنوز قسمتي از كفايه را به اتمام نرسانده بود . به اين دليل صبح ها اول وقت در مسجد عشقعلي دروس كفايه را نزد آقا شيخ عبدالجواد مي خواند و پس از پايان درس همراه استاد در درس خارج فقه آ يت الله بروجردي شركت مي كردو از جوانترين شاگردان استاد بود. پس ازتشكيل كلاسهاي درس اصول امام خميني، آيت الله لنكراني از همان ابتدا در كلاسهاي ايشان حاضر شده و هر روز دو نوبت در درس امام شركت كرده و مباحث اجتهاد و تقليد را به طور كامل با ايشان گذراند. مبحث طهارت در فقه را نيز نزد امام فراگرفت و مطالب دروس امام را نيز تقرير مي كرد. فاضل لنكراني خيلي زود به درجه اجتهاد رسيد. در زمان حيات آيت الله بروجردي و سالهاي مرجعيت ايشان به تقليد از وي پرداخت. در 25 سالگي به اجتهاد رسيد و اين امر مورد تأييد آيت الله بروجردي قرار گرفت. پس از وفات آيت الله بروجردي در 1340 ش. وي در سن 30 سالگي به استنباط خود مسايل ديني را اجتهاد مي كرد. ايشان علاوه بر دروس فقه و اصول، در درسهاي

فلسفه و حكمت علامه طباطبايي نيز شركت جسته و قسمتي از مباحث منظومه سبزواري و كتاب اسفار ملاصدراي شيرازي را از ايشان آموخت.استادان و مربيان : از استادان محمدفاضل لنكراني مي توان به موارد زير اشاره كرد: استاد آيت الله عبدالله فاضل موحدي لنكراني( پدرشان) استاد آيت الله حسنعلي منتظري شيخ اسدالله نوراللهي نجف آبادي علامه طباطبايي شيخ عبدالجواد جبل عاملي آيت الله بروجردي هم دوره اي ها و همكاران : . از هم مباحثه ايهاي محمدفاضل لنكراني در مدرسه فيضيه حاج سيد مصطفي خميني بود كه نقش مهمي در پيشرفت علمي ايشان داشت.زمان و علت فوت : محمد فاضل لنكراني سرانجام پس از مدتي عارضه ي قلبي در روز 26 خرداد 1386 دار فاني را وداع گفت و پيكر آن مرحوم روز 28 خرداد مصادف با شهادت حضرت زهرا (س) طي تشييع جنازه ي باشكوهي در حرم حضرت معصومه (س) به خاك سپرده شد .مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد فاضل لنكراني پس از انقلاب اسلامى به عنوان يكى از اعضاى مجلس خبرگان رهبرى انتخاب شد و بيش از ده سال رياست عالى شوراى مديريت حوزه علميه قم را عهده دار بود . وي از همان ابتداي مبارزات امام خميني در دهه ي 1340 ش از اقدامات ايشان حمايت مي كرد و به عنوان جامعه مدرسين حوزه علميه قم شناخته گرديد. اين تشكل روحانيون سياسي در موارد مختلف به حمايت از امام خميني پرداخت. او درحمايت از نهضت امام خميني در اكثر اعلاميه هايي كه در اين باره منتشر مي شد مشاركت داشت و در اين رابطه چند بار توسط ساواك دستگير و سپس تبعيد شد. ابتدا چهار ماه دوران تبعيد

را در بندر لنگه با تحمل رنج و ناراحتي بسيار گذراند، و پس از آن به مدت دو سال و نيم به يزد تبعيد شد. وي در آن شهر با آيت الله صدوقي آشنا گرديد و با كمك آيت الله صدوقي به طور مخفيانه با مردم يزد ديدار داشته ودر روشنگري مردم نقش فعالي ايفا نمود. فاضل لنكراني پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مدتي مسئوليت دادگاه انقلاب شهرستان قم را به امر امام خميني بر عهده گرفت. سپس به عنوان نماينده ي استان مركزي ر نخستين دوره ي مجلس خبرگان رهبري حضور يافت. ايشان پس از پيروزي انقلاب اسلامي كمتر به فعاليتهاي سياسي روي آورد و بيشتر هم خود را به تقويت نهاد حوزه پرداخت، لذا در ارتباط با مراجع تقليد به عنوان ارشد شوراي مديريت حوزه علميه قم مطرح شد و به مدت ده سال رياست عالي اين شورا را بر عهده داشت. پس از رحلت آيت الله اراكي به عنوان مرجع اعلم، جامعه روحانيت مبارز او را به عنوان يكي از سه مرجع مسلم تقليد در كنار آيت الله خامنه اي و ميرزا جوادتبريزي معرفي كرد. همچنين جامعه مدرسين حوزه ي علميه ي قم ايشان را در زمره ي هفت مرجع پيشنهادي خود به مردم معرفي كرد. آيت الله لنكراني پس از اين فقط در جايگاه مرجعيت تقليد قرار گرفت و تدريس حوزوي را در فعاليتهاي خود قرار داد و ديگر در مديريت حوزه و فعاليت جامعه مدرسين نقشي ايفا نكرد.فعاليتهاي آموزشي : محمدفاضل لنكراني در نخستين سالهاي تحصيل در حوزه ي علميه قم، در سالهاي سوم و چهارم، زماني كه هنوز شانزده سال نداشت، ضمن تحصيل ، تدريس نيز مي كرد.نخستين تدريس وي مربوط به كتاب

حاشيه ي ملاعبدالله و معالم بود. بعدها شرح لمعه را شروع كرد و طلبه هاي بيشتري در درس وي حاضر مي شدند. او لمعه را در دو دوره و كتاب ارث را در سه دوره تدريس كرد. سپس به تدريس رسائل و مكاسب مشغول شد. مكاسب را پنج دوره و كفاية الاصول را شش دوره تدريس كرد. از آخرين دوره ي درس كفايةالاصول وي، نوار تهيه شد و طلاب در قم و شهرستانهاي ديگر از آن بهره مي بردند. بسياري از شاگردانش از نظر سني بزرگتر از استاد خود بودند و در بيشتر اوقات صدها نفر در كلاسهاي درس ايشان شركت مي جستند. آيت الله لنكراني از سال 1360 ش به تدريس درس خارج فقه و اصول پرداختند و در مدت 25 سال گروه كثيري از طلاب از محضر وي بهره منده شدند. اين درس از راديو معارف نيز پخش مي شد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : محمد فاضل لنكراني علاه بر تأسيس مركز اعزام مبلغ براي ترويج مكتب تشيع و تربيت فقيهان و مجتهدان، مركز فقهي ائمه اطهار كه مركزي آموزشي و پژوهشي است، را تأسيس كرد كه در اين مركز علاوه بر آموزش محققان و تأليف كتابها، كتابخانه تخصصي فقه را راه اندازي كرد.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد فاضل لنكراني در كنار تدريس و تربيت طلاب علوم دينى كتابهاى بسيارى به رشته تحرير در آورده است .

ايشان در 26 خرداد 1386 در قم رحلت نمودند و در جوار كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها آرام گرفتند.

--------------------------------------------------------------------------------

آثار : nbsp1 آيين كشوردارى از ديدگاه امام على (ع )

nbsp2 · ائمه اطها ر( ع ) يا پاسداران وحى در قرآن كريم (اين دو كتاب را به همراهى آية الله اشراقى نگاشته اند) nbsp3 · احكام الحج , حاشيه بر كتاب حج تحرير الوسيلة (عربى ) nbsp4 · احكام عمره nbsp5 · استفتاءات حج nbsp6 · استفتاءات حول الحج nbsp7 · الاحكام الواضحه (فتاواى عربى ) nbsp8 · القواعد الفقهية ( عربى ) nbsp9 · المسائل المستحدثه ( عربى ) nbsp10 · اهل البيت ( ع ) يا چهره هاى درخشان د رآيه تطهير nbsp11 · تبيان الاصول - تقريرات درسى ايشان - در چهار جلد ( عربى ) nbsp12 · تفسير سوره حمد ( عربى ) nbsp13 · تقريرات الاصول - تقريرات درس امام خمينى - در پنج جلد ( عربى ) nbsp14 · تقريرات الاصول -تقريرات درس آية الله بروجردى ( عربى ) nbsp15 · تقريرات درس خارج اصول ايشان در هشت جلد ( فارسى ) nbsp16 · تقيه مداراتى (فارسى ) nbsp17 · جامع المسائل (مجموعه اى از استفتاءات ). nbsp18 · حاشيه بر كتاب الطهارة

مصباح الفقيه محقق همدانى ( عربى ) nbsp19 · حاشيه بر كتاب عروة الوثقى ( عربى ) nbsp20 · رساله nbsp21 · رساله اى در حكم نماز در لباس مشكوك ( عربى ) nbsp22 · رساله اى در خلل حج و عمره ( عربى ) nbsp23 · رساله اى در قاعده فراغ و تجاوز ( عربى ) nbsp24 · رساله توضيح المسائل ( فارسى ) nbsp25 · شرح فروع ( الاجتهاد و التقليد ) از كتاب العروة الوثقى ( عربى ) nbsp26 · عصمت انبياء nbsp27 · كتاب الصوم ( عربى ) nbsp28 · كتاب القضاء ( عربى ) nbsp29 · كتاب تفصيل الشريعه (عربى - شرحى است بر كتاب تحرير الوسيله امام خمينى در 13 مجلد) ويژگي اثر : شرحي است عربي بر كتاب تحريرالوسيله ي امام خميني كه 25 جلد آن چاپ شده و 5 جلد ديگر آماده چاپ است. پنج جلد اول اين شرح در زمان تبعيد آيت الله لنكراني در يزد نوشته شده، است. اين كتاب يك دوره ي كامل فقه است و جديدترين آراء فقهي در آن آمده است.30 · مجمع الفهارس - مجموعه فهرستهاى بحارالانوار ء الغدير و الميزان nbsp31 · مختصرالاحكام nbsp32

· مدخل التفسير د رعلوم قرآن (عربى ) nbsp33 · مناسك الحج (عربى ) nbsp34 · مناسك حج ( فارسى ) nbsp35 · نهاية التقريرات درس آية الله بروجردى د ربحث نماز (عربى - دو جلد)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

فاضل لنكراني، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد فاضل لنكراني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين محمد جواد فاضل لنكراني در سال 1341 در قم و در ميان خانواده اي از سلك روحانيت به دنيا آمد. پدرش آية الله العظمي فاضل لنكراني (ره)است . او پيش از تولد فرزند خود در خواب ديده بود كه خدا به او پسري عطا مي كند كه به بدن او متصل است كه آن را به روحاني شدن فرزند خود تعبير كرده بود. مادر او نيز از سادات مكرّم قمي است كه نقش بسياري در تربيت و پيشرفت وي داشته است . حجة الاسلام والمسلمين محمد جواد فاضل لنكراني تحصيلات خود را در قم آغاز كرد و تا پنحم ابتدايي به پايان برد. پس از آن به دليل تبعيد پدرش به يزد، دروس خود را در آنجا پي گرفت و سپس به قم باز گشت . او پس از به پايان بردن سال اول دبيرستان ، با مشورت با بزرگان و به دليل شوق بسيار براي تحصيل علوم ديني به حوزه علميه قم پا نهاد و همزمان دروس دبيرستان را نيز پي گرفت تا موفق به كسب ديپلم شد. سالهاي نخستين تحصيل او در حوزه علميه قم با راهپيمايي ملت ايران براي سرنگوني

رژيم شاه مصادف شده بود و او كه از طلاب مدرسه رسالت بود نيز از خيل عظيم ملت ايران باز نماند و هماره با مبارزه همراه بود. او پس از سالهاي اندكي دروس دورة سطح را به پايان برد و به درس خارج فقه و اصول استادان برجسته حوزه علميه قم ، از جمله پدر گرامي خود راه يافت . حجة الاسلام والمسلمين فاضل لنكراني در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسياري شرفياب شد. او دروس دورة ادبيات را نزد استاد بيگدلي كه هم اكنون نيز از استادان برجسته دورة سطح است ، گذراند و در رسائل ، به درس آية الله سيد رسول تهراني و آية الله مصطفي اعتمادي راه يافت . براي فراگيري مكاسب نيز به درس آية الله پاياني (ره ) رفت . با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج فقه و اصول پدر گرامي خود _ حضرت آية الله العظمي فاضل لنكراني _ راه يافت و حدود 15 سال از محضر ايشان بهره برد. همچنين در حدود هفت سال در درس خارج فقه و اصول آية الله العظمي وحيد خراساني و در حدود دو سال در درس آية الله سيد كاظم حائري شركت كرد. در بخش دروس عقلي نيز اشارات را نزد آية الله حسن زادة آملي و اسفار را نزد آية الله جوادي آملي فرا گرفت . او در طي اين سالها با فضلاي بسياري رابطة دوستي داشت و دروس فرا گرفته را با آنان مباحثه كرد كه از ميان آنها مي توان به شيخ عبدالله اسلامي و شيخ علي حكيم را مي توان نام برد. حجة الاسلام والمسلمين فاضل در طول سالهاي تحصيل خود هماره به امر تدريس نيز عنايت ويژه اي داشت به گونه اي كه 5 بار

كتاب معالم ، 4 بار كتاب اصول فقه ، چند بار كتاب شرح لمعه ، 3 بار كتاب مكاسب و بيش از 5 بار كتاب كفايه را تدريس كرد و هم اكنون هشت سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارد. او در طي اين سالها مقالات فراواني در زمينه هاي فقهي و اصول و... نگاشته كه برخي در كنگره هايي همچون كنگره شيخ انصاري و مرحوم نراقي و مقدس اردبيلي ممتاز شناخته شده است . همچنين بر كتابهاي اصول فقه ، مكاسب و كفايه حاشيه هايي نگاشته كه هنوز به چاپ نرسيده است . از فعاليتهاي مهم ايشان در اين عرصه ، ادارة مركز فقهي ائمه اطهار است كه در آن طلاب و فضلاي بسياري به تحصيل و پژوهش مي پردازند و تاكنون كتب بسياري در آنجا به چاپ رسيده است . از كارهاي مهم اين مركز برگزاري لجنه هاي فقهي گسترده است كه سهم بسزايي در پيشبرد مباحث فقهي و اصولي داشته است . حجة الاسلام والمسلمين محمد جواد فاضل ، در طول سالهاي مبارزه ملت ايران ، هماره با آنان همگام بوده است . او در سنين نوجواني در روز عاشورا در محفلي مقاله اي در باره نهضت امام حسين (ع ) و اهداف آن خواند كه در همان زمان رئيس ساواك را كه خود در جلسه حاضر بود، به خشم واداشت . او كه در سالهاي تبعيد با پدر خود همراه بود، همواره از مسائل مهم نهضت آگاه بود و ظلم رژيم شاه را به چشم خود مي ديد. حجة الاسلام والمسلمين فاضل ، پس از پيروزي انقلاب نيز هماره مدافع نظام وانقلاب بود و در سالهاي جنگ تحميلي و پس از آن ، به حراست از دستاوردهاي نظام ، اهميت ويژه اي مي داد. او هم

اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و در شهر قم به تدريس و تربيت طلاب مي پردازد.

فاضل مراغي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1310 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، متكلم، اديب و شاعر. مشهور به فاضل و فاضل مراغى. اصل وى از مراغه و ساكن تبريز بود. وى در نجف از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و حاج سيد حسين كوه كمرى و ديگر بزرگان بود، و تقريرات استادش، انصارى، را در فقه نوشت. به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و اصول و كلام پرداخت. در تبريز به بيمارى وبا درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام دفن شد. از آثار وى: «التحفه المظفريه»، به فارسى، در در رد حاج محمد كريم خان قاجارى كرمانى؛ حاشيه بر «مطول»؛ شرح «نهج البلاغه»؛ «صيغ العقود»؛ حاشيه بر «تحرير القواعد المنطقيه فى شرح الشمسيه»؛ حاشيه بر «صمديه»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول» ميرزاى قمى؛ «تفسير قرآن»؛ «نكات القرآن و بيان دقائقه»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (51 / 3)، الذريعه (108 / 15 ،115 / 14 ،202 ،174 ،153 ،34 / 6 ،470 -469 / 3)، ريحانه (282 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 / 14)، علماء معاصرين (45)، لغت نامه (ذيل/ فاضل مراغى)، معجم المؤلفين (319 / 1)، مؤلفين كتب چاپى (430 / 1).

فاضل ميبدي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد تقى فاضل ميبدي

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/2

زندگينامه علمي

در سال 1350 وارد حوزه علميه قم شدم. اساتيد سطح بنده آقايان: باكوبى، دوزدوزانى، موسوي تبريزي و صانعي. اساتيد فلسفه آقايان انصاري شيرازى، جوادي آملي بودند. خارج اصول: 6 سال درس آقاي مكارم شيرازي خارج فقه: 6 سال درس آقاي منتظري و

تدريس دروس شرح لمعه، حاشيه منطق، بداية الحكمه، اصول فقه و كفايه را نيز داشته ام.

فاضل هرندي، محي الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محي الدين فاضل هرندي

محل تولد : هرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1313 شمسي در شهر «هرند» از توابع استان اصفهان در خانواده اي روحاني و مذهبي متولد شدم. پدرم از علماي بنام و مدرسان معروف اصفهان به شمار مي آمد و از مجتهداني بود كه در احاطه به فقه و اصول و ادبيات عرب زبانزد علماي اصفهان بود. تا سال 1322 شمي در «هرند» زندگي مي كردم و در مدت سه سال، خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب خانه هاي هرند فرا گرفتم و از سال 1322 شمسي در پي مهاجرت پدر بزرگوارم به اصفهان مهاجرت كردم و تا سال 1330 شمسي در اصفهان، ادبيات فارسي، دوره ابتدايي و مقدمات را فرا گرفتم و از سال 1330 شمسي به قم عزيمت نمودم و تا سال 1337 شمسي در اين شهر مقدس دوره سطح را طي كردم و در همان سال از عهده امتحان رتبه سوم حوزه برآمدم و در درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي بروجردي «قدس سره» و بحث خارج اصول حضرت امام خميني «قدس سره» نيز شركت مي نمودم و از سال بعد در بحث خارج فقه حضرت امام خميني «قدس سره» نيز شركت كردم و در شمار يكي از شاگردان رسمي خارج فقه و اصول حضرت امام «قدس سره» به حساب مي آمدم. هم بحثهاي من به ترتيب عبارت بودند از: آيت الله مومن، آيت الله گرامي

و آيت الله مقتدايي اصفهاني كه حدود ده سال با ايشان هم بحث بودم.

بعد از تبعيد حضرت امام «قدس سره» در بحث خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله محقق داماد «قدس سره» شركت كردم و پس از ارتحال ايشان در بحث خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني «قدس سره» و اصول حضرت آيت الله اراكي «قدس سره» شركت مي كردم. به دليل قريحه سرشار و بيان شيوا، از ابتداي اشتغال در حوزه علميه به تدريس مقدمات، ادبيات، معاني، بيان، منطق مشغول شدم. در سال 1340 شمسي به تدريس سطح از كتاب شرح لمعه و سپس رسائل و مكاسب مشغول گرديدم. در كنار تحصيل و تدريس به كار تبليغ نيز اشتغال داشتم و در ايام تبليغي در شهرهاي مختلف ايران از جمله شهر مقدس قم به وعظ و ارشاد مردم اشتغال داشتم.

هم چون پدرم از رژيم پهلوي متنفر بودم و با خاندان ستمگر آن، دشمني خاصي داشتم و لذا با هر كس كه مخالف رژيم بود، دوستي ايجاد مي كردم. خصوصا اگر اين مخالفت نشأت گرفته از مذهب بود. فعاليتهاي من به عنوان ايفاي وظيفه نهي از منكر و مبارزه با بدعت صورت مي گرفت. براين اساس، بعد از علني شدن فعاليت گروه مخلص و متعهد فدائيان اسلام به رهبري شهيد بزرگوار مرحوم نواب صفوي «قدس سره» رسما به عضويت اين گروه مذهبي _ سياسي درآمدم و از ياران نزديك مرحوم «نواب» و «واحدي» قرار گرفتم. بعد از رحلت مرحوم آيت الله العظمي بروجردي «قدس سره» و مسئله انجمن هاي ايالتي و ولايتي و قضيه رفراندوم شاه و مسئله «كاپيتولاسيون» براي انجام هر كاري

در جهت گسترش انقلاب اعلام آمادگي كردم. بعد از تبعيد حضرت امام «قدس سره» و ترور «منصور» براي اداي وظيفه اسلامي گاه از سوي شهداي بزرگوار باهنر و سعيدي، سفرهايي خطير و پر خطر را انجام دادم. بعد از شهادت مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفي خميني «قدس سره» كه مبارزات رنگ ديگري به خود گرفت و نقطه عطفي در انقلاب اسلامي بود. بنده نيز مثل ساير هم سنگران خود به افشاگري عليه رژيم ستم شاهي پرداختم. در نتيجه اين فعاليتهاي سياسي و انقلاب در اوائل سال 1357 شمسي دستگير و زنداني و در تيرماه همان سال به علت خون ريزي شديد از زندان به بيمارستان شماره چهار شهرباني منتقل و پس از آن آزاد گرديدم. در همان سال پس از آزادي از زندان، ماه مبارك رمضان را در شهر «سيرجان» به سر بردم و مبارزات و راهپيمايي مردم را سامان دادم و در روز عيد فطر بزرگترين و بي نظيرترين راهپيمايي را در آن شهر رهبري كردم.

در محرم همان سال به اهواز رفتم و به دليل سخنرانيهاي روشن گرانه ام، مرا ممنوع المنبركردند. از آنجا به سنندج رفتم و به جمع متحصنين در مسجد جامع سنندج كه به حمايت از دو طايفه شيعه _ كه دستگير شده بوند _ پيوستم. بعد از ورود حضرت امام «قدس سره» به كشور در ستاد استقبال مستقر در مدرسه رفاه با مرحوم آيت الله رباني شيرازي و مرحوم رباني املشي همكاري مي كردم. به دنبال اين همكاريها، در اواخر بهمن 1357 براي تأسيس كميته هاي انقلاب اسلامي به شهرهاي شمال كشور مسافرت نمودم. در اسفند ماه همان سال،

بعد از مراجعت حضرت امام «قدس سره» به قم براي بررسي مسائل كردستان، دو دفعه از جانب حضرت امام «قدس سره» به كردستان سفر كردم. از اوايل سال 1358 شمسي از سوي حضرت امام «قدس سره» به عنوان قاضي شرع شهر قائن منصوب گرديدم كه ماههاي شعبان و رمضان را در آن جا به سر بردم و بعد از مراجعت به قم به عنوان قاضي شرع و رئيس دادگاه انقلاب اسلامي استان سيستان و بلوچستان منصوب گرديدم. در اواخر همان سال به دنبال محاصره زندان خرم آباد به وسيله گروههايي از مردم سفري به آن شهر كردم و معترضان را به آرامش دعوت كردم و بحمد الله به دست اينجانب غائله ختم گرديد. از سال 1359 شمسي كه ستاد مركز هيئت هاي هفت نفره كار خود را شروع كرد، به نمايندگي ولي فقيه در ستاد مزبور منصوب شدم و تا كنون با حكم مقام معظم رهبري مد ظله العالي در اين سمت به خدمت مشغول هستم.

در تير 1360 به دنبال شهادت مرحوم آيت الله دكتربهشتي به همراه 28 نفر از نمايندگاني مجلس، در انتخابات ميان دوره اي از سوي مردم اقليد فارس به نمايندگي مجلس شوراي اسلامي انتخاب گرديدم و از بدو ورود به مجلس كار خود را در كميسيون كشاورزي شروع كردم و طولي نكشيد كه از سوي اعضاي محترم كميسيون كشاورزي به رياست كميسيون برگزيده شدم. در دوره هاي دوم و سوم مجلس شوراي اسلامي هم از سوي مردم شريف اصفهان انتخاب و به مجلس راه يافتم. مجموعا هشت سال به رياست كميسيون كشاورزي و يك سال به رياست كميسيون امور اقتصاد

و دارايي مجلس برگزيده شدم.

در مدت نمايندگي، علاوه بر تصدي رياست كميسيونهاي مذكور، در كميسيونهاي ويژه مجلس كه به صورت اضطراري تشكيل مي شد، گاه رياست آن كميسيونها را نيز عهده دار بودم از جمله كميسيون ويژه تدوين و بررسي اساس نامه جهاد سازندگي، كميسيون خاص ادغام يا تفكيك وظايف وزارت خانه هاي جهاد سازندگي و كشاورزي، كميسيون خاص بررسي طرح قانوني بخش تعاون در نظام جمهوري اسلامي را نام برد

فاضل، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد هادي فاضل

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/8/12

زندگينامه علمي

اينجانب محمد هادي فاضل پس از دوره راهنمائي در سال 1353 وارد حوزه شدم و پس از يك سال تحصيل دروس ابتدائي در نجف اشرف به ايران عزيمت كرده و تا سال 56 در بابل در حوزه مدرسه صدر آن شهر ادامه دادم و از سال 56 وارد حوزه مقدس قم شدم و تا سال 1359 سطح را به پايان رسانده و از آن سال در درس خارج آقاي وحيد خراساني شركت كردم (در فقه واصول) و تا سال 1372 از محضر ايشان استفاده نمودم در كنار اين درسها منظومه سبزواري را خدمت آقايان گرامي و انصاري شيرازي خواندم وا شارات را خدمت آقاي ممدوحي و مقداري از اسفار را خدمت آقاي احمدي يزدي و نيز از نوارهاي منطق (برهان شفا) و فلسفه استاد مصباح يزدي (شفا و نهايه و مباحث متفرقه فلسفي ديگر) و استاد جوادي آملي (اسفار جلدهاي اول و دوم و سوم و ششم و هفتم و هشتم و نهم و كتاب شرح فصوص الحكم قيصري و قبل از ان

تمهيد القواعد ابن تركه) بهره بردم و در درس مصباح الانس استاد حسن زاده آملي شركت كردم.

در فقه و اصول حدود 6 سال در درسهاي مرحوم شيخ جواد تبريزي شركت كردم و سه سال در درس مكاسب (خارج) آقاي هاشمي شاهرودي و از سال 1384 تاكنون نيز در درس آقاي شبيري زنجاني شركت مي كنم . مطالعات تاريخي، تفسيري، علوم سياسي، كلامي، اخلاقي و عرفاني نيز داشته و دارم.

بيشتر فعاليتهاي اينجانب تدريس كتب حوزوي و درس بوده و از سال 64 تدريس را به طور رسمي از كتب ادبيات و فقه و اصول آغاز نموده و تا به حال همچنان مشغول تدريس سطوح عالي فقه و اصول (مكاسب، كفايتين، جواهر الكلام) و عرفان نظري (شرح فصوص قيصري) هستم. اين درسها به طور آزاد و يا در مدارس قم عرضه شده و از سال 72 تا 78 در حوزه فيضيه مازندران واقع در شهر بابل به عنوان مدرسي مشغول بودم و در سال 85 و 86 نيز در امتحانات شفاهي مدارس براي پايه هاي مختلف سطح يك و دو به عنوان ممتحن خدمت كرده ام.

فاضلي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا فاضلي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

پس از به پايان رساندن دبيرستان در رشته رياضي، فيزيك سال 69 – 70 وارد حوزه شدم و سه سال در مدرسه معصوميه از محضر بعضي اساتيد مانند آقايان عاملي، نائيني، حيائي و حسيني ادبيات عربي را فرا گرفتم و سه سال بعد در مدرسه رضويه از محضر اساتيدي چون استاد علي دوست و قاروبي لمعتين را خواندم و اصول مرحوم مظفر

را نيز به پايان رساندم. پس از اين شش سال با گذراندن دوره سطح وارد درس خارج شدم و خارج اصول را نزد آيت الله كرباسي شروع كردم و دو سال از محضر ايشان بهره بردم در همين سال خارج فقه آيت الله جوادي آملي را نيز شروع كردم و با شركت در درس ايشان از وجود درس وي نيز بهره بردم. علاوه بر استفاده از محضر اين دو استاد درس خارج فقه آيت الله زنجاني نيز در دروسي بود كه در دو سال با شركت در آن درس استفاده لازم از درس ايشان نيز بردم. سال 1384 در درس مرحوم آيت الله العظمي تبريزي حاضر شدم و از وجود با بركت ايشان نيز بهره بردم تا اينكه ايشان به رحمت ايزدي نائل گشت. در اين سالها يعني از سال 1380 تاكنون مشغول انجام كارهاي تحقيقي و احياء آثار بعضي از دانشمندان و بزرگان گذشته شدم و با تصحيح و تحقيق در حدود 10 رساله قرآني و شرح صحيفه سجاديه شيخ علي اصغر از نوادگان شهيد ثاني مشغول فعاليت هستم.

فاكر، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا فاكر

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام محمدرضا فاكر در سال 1324 در مشهد مقدس و در ميان خانواده اي متدين و ارادتمند به ساحت بلند علي بن موسي الرضا (ع ) چشم به جهان گشود. حجة الاسلام فاكر به دليل شغل پدرش ، به اتفاق ديگر اعضاي خانواده مدتي به اصفهان آمد و در آنجا ضمن طي نمودن دروس دورة ابتدايي ، با بخشي از دروس دورة مقدمات حوزه آشنا شد. سپس به مشهد بازگشت

و تحصيلات خود را به صورت جدي در كنار مرقد علي بن موسي الرضا (ع ) پي گرفت و پس از چندي دورة مقدمات را در خدمت اديب نيشابوري به پايان برد. او در سال 1343 پس از طي نمودن بخشي از دروس دورة سطح به قم آمد. در قم ، باقيماندة شرح لمعه را خواند و سپس در دروس رسائل ، مكاسب و كفاية استادان مشهور زمان خود شركت كرد. سپس به درس خارج رفت و در اين ميان از شركت در دروس جنبي ، همچون تفسير نيز غافل نماند. حجة الاسلام فاكر در طول سالهاي تحصيل به خدمت استادان بسياري شرفياب شد. او كه دروس مقدمات را بيشتر نزد مرحوم اديب نيشابوري فرا گرفته بود، براي فراگيري شرح لمعه به نزد مرحوم مدرس يزدي رفت و بخشهايي از شرح لمعه را نزد او آموخت . در قم ، باقيماندة شرح لمعه را نزد حضرات آيات صلواتي و دوزدوزاني آموخت و در درس مكاسب آية الله خزعلي و آيت الله العظمي فاضل لنكراني شركت كرد، ضمن اينكه رسائل را نزد آية الله العظمي نوري همداني مي خواند. حجة الاسلام فاكر در درس كفايه الاصول مرحوم آية الله سلطاني طباطبايي و آية الله العظمي فاضل لنكراني شركت كرد و سپس به درس خارج فقه و اصول راه يافت . او در اين دوره بيشتر در درس آية الله العظمي گلپايگاني (ره ) و آية الله العظمي وحيد خراساني شركت كرد. همچنين در زمينة تفسير، به درس آية الله مشكيني مي رفت . او در طي سالهاي تحصيل در دروس اخلاق استادان خود نيز شركت جدي داشت . حجة الاسلام فاكر در طي سالهاي تحصيل خود با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت كه از آن جمله شهيد

شيخ عباس شيرازي و حجج اسلام هادي مروي ، آقا ضياء مسجد جامعي و محمد حسين امراللهي را مي توان نام برد.

حجة الاسلام فاكر در سالهاي تحصيل خود، بسياري از دروسي را كه آموخته بود، تدريس مي كرد و پس از آن نيز، سالها به اين امر مهم در حوزه هاي علميه اشتغال داشت . او تقريرات دروس خارج را نگاشته و در طول سالهاي تحصيل و پس از آن بارها به مناطق مختلف سفرهاي تبليغي و سياسي كرده است . حجة الاسلام فاكر از مبارزان خستگي ناپذير سالهاي پيش از انقلاب و از مدافعان اصلي انقلاب اسلامي به شمار مي آيد. او مبارزات خود را در دوره اي آغاز كرد كه در مشهد به خواندن ادبيات مشغول بود. در آن زمان او بسياري از اعلاميه هاي امام (ره ) را در حجرة خود تكثير و يا از روي آن مي نوشت و سپس آن را به طور مخفيانه بر در و ديوار شهر نصب مي كرد يا به اطلاع ديگر هواداران انقلاب مي رساند. او نخستين بار در سال 1341 دستگير و روانة زندان شد و دومين بار در 15 خرداد 1342 بازداشت شد و در زندان با حضرت آية الله خامنه اي ، آشنا شد. رژيم شاه آنها را به بيگاري كشيده بود تا آنها ضمن اين كارها، تحمل و صبر خود را از دست بدهند. او ديگر بار در اوايل سال 1352 دستگير و روانه زندان شد. و تا آخر سال 1355 در زندان بسر برد علت آن هم سخنراني وي در نهاوند بر ضد رژيم شاه و افشاگري عملكرد آن رژيم مزدور و همكاري با گروه ابوذر بود.

رژيم شاه پس از انتقال وي از مشهد به تهران او را

روانه زندان كرد. از فعاليتهاي مهم حجة الاسلام فاكر طرح مرجعيت امام (ره ) به همراه بسياري از استادان و فضلاي حوزه علميه قم ، پس از درگذشت آية الله العظمي حكيم (ره ) بود. او در اين زمينه ، تصميم گرفت طي سفري به خرمشهر و آبادان و زاهدان و... علماي آن ديار را با تصميم فوق آشنا كند و براي اين كار عزم سفر كرد و ضمن ارائه آخرين اطلاعات و اخبار در بارة نهضت مردم ايران ، آنان را از تصميم علماي حوزه علميه قم آگاه ساخت . فعاليتهاي وي به پيش از انقلاب منحصر نماند. پس از انقلاب نيز وي همواره مدافع نظام بود و مدتي نيز به عنوان نمايندة امام (ره ) در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به ايفاي نقش مي پرداخت . او چند دوره به نمايندگي از مردم مشهد در مجلس شوراي اسلامي حضور يافت و در سالهاي ظهور خط نفاق و ليبراليسم ، همواره به افشاي ماهيت پليد آنان مي پرداخت كه از اين رهگذر، بارها مورد حمله گروههاي به اصطلاح اصلاح طلب قرار گرفت او پس از انقلاب لااقل سه بار مورد سوء قصد ضدانقلاب قرار گرفت كه از همه آنها جان سالم به در برد. حجة الاسلام فاكر در پيش و پس از انقلاب با جامعه مدرسين حوزه علميه قم بوده است و امضاء او در زير بسياري از اعلاميه ها و بيانيه هاي مهم آن مركز به چشم مي خورد

فاني اصفهاني،علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1410 -1333 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. در اصفهان به دنيا آمد. از 1342 ق شروع به تحصيل مقدمات نمود. سطوح و خارج فقه و اصول را در محضر عده اى از علماء بزرگ اصفهان خواند. «قوانين» را نزد شيخ

محمد حكيم خراسانى و «فرائد» شيخ انصارى را در خدمت سيد مرتضى خراسانى و «متاجر» و دو جزء «كفايه» و قسمتى از خارج را نزد آيت الله سيد محمد نجف آبادى و خارج اصول و فقه و فلسفه و كلام و تفسير را در خدمت آيت الله مير سيد على نجف آبادى مدت سيزده سال فراگرفت. بعد از درگذشت استادش، مير سيد على نجف آبادى، در 1362 ق، به نجف مهاجرت كرد و در حوزه ى علميه آنجا به تدريس فقه، اصول، تفسير، كلام، اخلاق و بحث در متن و حواشى «عروه الوثقى» پرداخت. در 1393 ق به ايران بازگشت و در قم مقيم شد و به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. آثار باقيمانده از وى متجاوز از هشتاد جلد مى باشد كه عموما در علوم اسلامى چون فقه، اصول، كلام، فلسفه، تفسير و غيره نگاشته شده است، كه از آن جمله اند: «تقريرات»، دوره ى كامل اصولى كه جزئى از آن به نام «المختار فى الجبر و الاختيار» به چاپ رسيده؛ شرح «شرايع»، در فقه، در دوازده جزء؛ «زكوه» و «خمس» و «صوم» و «اجاره» و «وصايا» و «اجرت بر واجبات» و «قرعه» و «منجزات مريض» و «مكاسب» به روش «مكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «وسيله النجاه» آيت الله اصفهانى؛ «قبسات العقول فى الفروع و الاصول»، به فارسى، در شرح «اربعين حديث»؛ ترجمه ى «نصايح الهدى»؛ رساله «توضيح المسائل»، به فارسى، به عربى و اردو؛ ترجمه ى «تقويم المحسنين» فيض؛ «مناسك حج»؛ تعليقه بر «عروه الوثقى»؛ «ديوان» شعر، در مواعظ، حكم، مدايح و مراثى اهل بيت (ع)»؛ «فوائد رجاليه»، در بيان احوال اصحاب اجماع و جماعتى از روات؛ «معارف العلويه»، در كلام؛ «غايه البيان فى عم تحريف القرآن»؛

رساله اى در «معاصى كبيره»؛ رساله اى در «ذباحه»؛ رساله اى در «معاملات الربويه»؛ رساله اى در «مقدمات التفسير»؛ رساله اى در تفسير «سوره ى جمعه»؛ رساله اى در تفسير «سوره ى فاتحه»؛ رساله اى در «بداء».[1]

عالم دينى.

تولد: 29 ربيع الاول 1333 ق.، اصفهان.

درگذشت: 8 خرداد 1368.

آيت الله سيد على فانى اصفهانى در سال 1342 ق. شروع به تحصيل مقدمات نمود و سطوح و خارج فقه و اصول را در محضر برخى علماى اصفهان بدين ترتيب خوانده است: قوانين را نزد افرادى چون محمد حكيم خراسانى و فرائد شيخنا الانصارى را خدمت آيت الله مرتضى خراسانى و دو جزء كفايه و قسمتى از خارج را خدمت آيت الله سيد محمد نجف آبادى و خارج اصول و فقه و فلسفه و كلام و تفسير را خدمت آيت الله العظمى سيد على نجف آبادى، سپس به نجف مهاجرت كرد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. در ماه رجب 1393 ق. پس از سى و يك سال توقف در نجف اشرف به ايران مراجعت و دارالمؤمنين قم اقامت گزيد و به تدريس خارج فقه و اصول مشغول شد.

از جمله تأليفات ايشان است: تقريرات دوره ى كامله اصول كه جزيى از آن را در جبر و اختيار به نام المختار فى الجبر و الاختيار در سال 1375 ق. به طبع رسانيد و علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى آن را در الذريعه ذكر كرده است؛ شرح شرايع در فقه (دوازده جزء در طهارت و صلوة كه جزء اول طهارت آن در سال 1382 ق. و جزء دوم آن در سال 1358 ق. به طبع رسيد)؛ زكوة و خمس و صوم و اجاره و وصايا و اجرة بر واجبات و قرعه و منجزات مريض و مكاسب شيخنا

الانصارى تا بحث فضولى، حاشيه بر وسيلة النجاة آيت الله العظمى اصفهانى و حاشيه بر صراط النجاة در سال 1380 ق. طبع شد؛ قبسات العقول فارسى در شرح اربعين حديث از اصول و فروع (1375 ق.، علامه تهرانى در الذريعة از آن ياد كرده است)؛ ترجمه نصايح الهدى (آيت الله شيخ محمد جواد بلاغى، 1370 ق.، اصفهان)؛ رساله توضيح المسائل فارسى (1382 ق.)؛ رساله توضيح المسائل عربى (1384 ق.)؛ ترجمه تقويم المحسنين فيض (1368 ق.با قرآن به چاپ رسيد)؛ مناسك حج عربى (1384 ق.)؛ دستور حج و عمره (1385 ق.)؛ تعليقة بر عروة الوثقى (1349، ايران)؛ رساله هاى متعدد ديگر در موضوعات مختلف كه ازآن هاست: رساله در علم امام (ع) ديوانى در مواعظ و حكم و مدايح و مراثى اهل بيت؛ توضيح المسائل به زبان اردو و مناسك حج به زبان اردو؛ فوائد رجاليه؛ رساله اى در كلام به نام بالمعارف العلوية رساله اى در تحقيق عدم تحريف قرآن موسوم به غاية البيان فى عدم تحريف القرآن، رساله اى در امر به معروف و نهى از منكر؛ رساله اى در معاصى كبيره؛ رساله اى در ذباحه؛ رساله اى در جوائز سلطان؛ رساله اى در معاملات الربوبيه؛ رساله اى در احكام خراج؛ رساله اى در تفسير سوره جمعه، رساله اى در تفسير سوره فاتحه؛ رساله اى در مقدمات التفسير، رساله اى در بداء.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (34 / 17)، كيهان فرهنگى (س 6، ش 3، ص 48)، گنجينه ى دانشمندان (212 -210 / 2).

فتوني عاملي نباطي اصفهاني، ابوالحسن علي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1070- ح 1139 ق)، فقيه، اصولى، مفسر و شاعر. معروف به شريف، چون مادرش خواهر ميرمحمد صالح خاتون آبادى بود. پدرانش همگى از علما بودند. وى در محله ى درب امام اصفهان به دنيا آمد.

بدين دليل به او امامى نيز مى گفتند. در نجف ساكن بود. او شاگرد علامه مجلسى ثانى و از ايشان و از علماى ديگرى از جمله احمد بن محمد بن يوسف بحرينى و قاسم بن محمد كاظمى و محمد حسين بن حسن ميسى و صفى الدين بن فخرالدين طريحى و عبدالواحد بن محمد بن احمد بورانى و محمد صالح خاتون آبادى و محمود ميبدى صاحب اجازه بود. فرزندش، ملا ابوطالب فتونى، و محمد بن على بن حيدر عاملى و احمد بن اسماعيل جزائرى از شاگردان وى بودند و از او اجازه داشتند. عبدالله ابن كرم الله حويزاوى و نصرالله شهيد حائرى نيز از جانب وى به دريافت اجازه نائل شدند. فتونى جد مادرى شيخ باقر، پدر صاحب «جواهر»، است. از آثار وى: شرح «الكفايه» سبزوارى؛ «شرح الصحيفه»؛ «شريعه الشيعه و دلائل الشريعه»؛ «الفوائد الغرويه و الدرر النجفيه»، در اصول دين و اصول فقه؛ «مرآه الانوار و مشكاه الاسرار فى تفسير القرآن» يا «مشكاه الانوار فى تفسير القرآن»؛ «الرساله الرضاعيه»؛ «الانساب»؛ رساله در «حقيقه مذهب الاماميه»؛ «نصايح الملوك و آداب السلوك»، در شرح «عهدنامه مالك اشتر»؛ «ضياء العالمين»، در امامت؛ «تنزيه القميين»؛ «معراج الكمال»؛ «الكشكول»؛ «ديوان» شعر، در مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (487 ،48 / 2)، اعيان الشيعه (343 -342 / 7)، تلامذه العلامه المجلسى (13 -12)، خاتمه مستدرك الوسائل (56 -54 / 2)، الذريعه (171 / 24 ،233 -232 ،53 / 21 ،265 -264 / 20 ،70 / 18 ،354 -353 / 16 ،124 / 15 ،187 ،36 -35 / 14 ،346 / 13 ،189 -188 / 11 ،50 -49 / 7 ،457 /

4 ،372 -371 / 2 ،249 ،227 -226 ،208،199 ،182 / 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 175 -174 / 12)، معجم المؤلفين (205 -204 / 7)، هديه العارفين (766 / 1).

فرهنگ، ناصرالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر الدين فرهنگ

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/4/3

زندگينامه علمي

اينجانب ناصر فرهنگ (ناصرالدين انصاري قمي) در اول ربيع الثاني 1388 ق- سوم تيرماه 1347 ش- در شناسنامه 5 مرداد 1346 ثبت است. در بيت علم و فضيلت زاده شدم. پدرم شارح و ناظم نهج البلاغه، و شاعر اهلبيت مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ محمد علي انصاري قمي و عمو هايم حجج الاسلام: حاج شيخ مرتضى، حاج شيخ احمد و حاج شيخ محمود انصاري از علماي قم و نجف بوده اند. كودكي را در دامان پدرم پشت سر نهادم و از او درس قرآن و نهج البلاغه و ادبيات آموختم و در 14 سالگي به طلبگي روي آوردم و در اندك مدتي مقدمات را آموختم و به فراگيري سطوح پرداختم. از همان اول به تدريس و تاليف علاقمند بودم و چند بار جامع المقدمات و بعد معالم و شرح لمعه را تدريس كردم، سپس در سال 1377 تدريس نموده ام. از سال 1368 ش، مقالاتم در مجله نور علم و مشكاة به چاپ رسيد كه تاكنون هم ادامه دارد. از سال 1365 ش، به تبليغ دين و منبر در شهرها و روستاهاي مختلف پرداختم كه تا كنون هم ادامه دارد. از سال 1375 ش به امامت جماعت در مسجد شاه خراسان (قم) هر دو وعده اشتغال دارم و از سال 1377 عضو مجلس

استفتاي آيت الله العظمي علوي گرگاني بوده ام و از سال 1384 به عنوان نماينده طلاب و فضلاي قمي به خدمت اشتغال داشته ام. در سال 1385 ش به عنوان كانديداي مجلس خبرگان رهبري از استان قم ثبت نام كردم كه بعد، انصراف دادم. در كنگره هاي مختلف با ارائه مقالات و سخنرانيها شركت داشته ام:

1. كنگره جهاني امام رضا (ع) - مشهد (2 بار) 2. كنگره كتاب و كتابخانه در اسلام- مشهد (2 بار) 3. كنگره كتاب ميرزا محمد حسن آشتيانى- آشتيان 4. كنگره سيد عبد الله بلادي بوشهرى- بوشهر 5. كنگره سيد جعفر اعرجى- ايلام 6. كنگره شيخ انصاري - قم 7. كنگره شيخ مفيد- قم 8. كنگره محقق اردبيل- قم9 . كنگره علامه مجلسى- اصفهان 10. كنگره آقا جمال خوانسارى- خوانسار 11. كنگره محقق نراقى- كاشان 12. كنگره فيض الاسلام- خميني شهر 13. كنگره حضرت عبد العظيم- شهر ري 14. كنگره شيخ خطى- تهران 15. كنگره شيخ فضل الله نورى- نور و دهها همايش و كنگره ديگر 16. كنگره شرف الدين – قم 17. كنگره علامه بلاغي – قم 18. همايش مدرس خيابانى- تهران 19. همايش شيخ محمد تقي آملى- تهران 20. كنگره حضرت زينب – همدان. ضمنا از آيات عظام (مذكور در ذيل) اجازه روايت و امور حسبيه دارم:1. آيت الله علوي گرگاني (روايت و حسبيه) 2. آيت الله فاضل لنكراني (روايت و حسبيه) 3. آيت الله صافي گلپايگاني (روايت و حسبيه) 4. آيت الله مظاهري اصفهاني(روايت و حسبيه) 5. آيت الله سبحاني (روايت) 6. آيت الله نجومي(روايت) 7. آيت الله پاياني ادربيلي (روايت) 8. آيت الله نجفي مرعشي(روايت) 9. آيت

الله گلپايگاني (روايت)10. آيت الله شيخ بشير نجفي (روايت)

فشاركي، محمد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله العظمي محمدحسين فشاركي فرزند ملا جعفر و از علماي بنام اصفهان بوده اند.

شرح حال وي به تفصيل در كتب رجال شيعه از جمله اعلام الشيعه و مكارم الاثار و ده ها كتاب ديگر ثبت شده و جمعي كثير از علما عصر از آن مرحوم روايت مي كنند و اجازاتي كه نوشته بسيار است و ضمنا چند رساله فتوايي را تحشيه فرموده است.

و در محضر استادان نامداري همچون: ميرزا حبيب اللَّه رشتي، شيخ زين العابدين مازندراني و ميرزا محمد حسن شيرازي زانوي ادب زد.

ايشان فرزند:محمدجعفر.متوفي 1353ق.عالم فقيه و از مجتهدين صاحب فتوي.در فقه و اصول استاد و در تقوي و زهد نزد مردم مشهور بود.او در اواخر عمر از علماي با نفوذ ومعروف اصفهان گرديد.از شاگردان برجسته ي او مي توان به حاج ميرزا ابوالحسن تويسركاني.شيخ محمد باقر قزويني.شيخ محمود مفيد اشاره نمود.از آثار وي:حاشيه بر رسايل و حاشيه بر طهارت شيخ انصاري است.(مهدوي:دانشمندان وبزرگان اصفهان.ص285)

آخوند ملا محمد حسين بن محمد جعفر فشاركي از اكابر علماي اماميه نيمه اول قرن چهاردهم است تولد او به سال 1266 اتفاق اقتاده ،وي از شاگردان شيخ زين العابدين مازندراني ،حاج ميرزا حبيب الله رشتي ،و حاج ميرزا محمد حسن شيرازي بوده است . پس از مراجعت از نجف به اصفهان آمده و بتدريس و ارشاد اشتغال يافت ،در مسجد سلام امامت مي نمود محضرش مركز فضلا و اهل دانش بود و در اواخر عمر مرجعيت تامه پيدا نمود.

مرحوم فشاركي در فقه و اصول استاد بود و در اين اواخر مردم اصفهان مسائل خود را از او استفتاء مي نمودند، زهد و

تقواي او نيز بين مردم اين سامان مشهور است ، آخوند فشاركي سرانجام در 23 بهمن 1313 ش برابر با 8 ذي قعده 1353 ق در 85 سالگي درگذشت و در تخت فولاد اصفهان مدفون شد.

تاليفات

از تاليفات اوست:

1-حاشيه رسائل .

2- حاشيه طهارت شيخ انصاري

برگرفته از كتاب :پايگاه روستاي فشارك

فقهي، محمود

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

استاد فقه و اصول

تولد 1309 شمسى (شناسنامه 1312) 5 رجب المرجب 1349 قمرى - در شهر علم و هنر، اصفهان فرزند: سيد جعفر نوه ى مرحوم سيد عبدالكريم خواجوئى.

استاد فرزانه جناب مستطاب آقاى سيد محمود فقهى يكى از برجستگان و مدرسان شهير حوزه علميه ى اصفهان خاصه در فقه و اصول مى باشند معظم له از سالهاى گذشته تاكنون على رغم اصرار شاگردان و ارادتمندان از ارائه زندگينامه و تهيه ى گزارش و مصاحبه دورى جسته اند، تا آنجا كه به فراز شاگردان نزديك ايشان به توليد كنندگان نرم افزار مشاهير ايران، توصيه مى كردند كه: تلاش شماره به جائى نمى برد و ايشان به جهت عدم علاقه به اشتهار دعوت شما را اجابت نمى كنند ولى به لطف استاد در يكى از روزهاى بهار، سال 1385 كه به جهت تفرج رد يكى از باغات اطراف اصفهان در محضر ايشان شرف حضور داشتيم توفيقى حاصل شد و ايشان به سؤالات ما با حوصله و بزرگوارى پاسخ فرمودند و اين موجب خرسندى و مباهات ماست. آنچه در ادامه خواهد آمد حاصل آن گفتگوى كمتر از يك ساعت است كه قلمى گرديده است.

جد ايشان مرحوم سيد عبدالكريم خواجوئى در عداد شاگردان برجسته مرحوم آخوند ملا محمدباقر فشاركى بودند (مرحوم فشاركى شاگرد شيخ اعظم انصارى بوده و ايشان از

تكيه ى خوانسارى در تخت فولاد اصفهان است) هم چنين بسيار مورد احترام مرحوم آقا نجفى بودند و بنابر پدر استاد فقهى مرحوم آقا نجفى در تشييع جنازه ى مرحوم سيد عبدالكريم شركت نموده و بسيار متأثربودند.

مرحوم خواجوئى گر چه عمرى در طلب علم و دانش بود ولى به جهت بى توجهى اهل زمانه به اهل علم و مشكلات شديد مالى چندان رغبتى به طلبه شدن فرزندانش نداشت فلذا پدر استاد فقهى گرچه بسيار متدين بود ولى به كسب و كار مشغول بود و براى فرزندان از مشكلات مالى دوران پدر بسيار گفته بود، مرحوم سيد جعفر در ميان فرزندان به سيد محمود عنايت ويژه اى داشت لذا ابتدا وى را به يكى از مكتبخانه هاى قديمى در محله خواجو، محله ى چهارسوق آجرى به تحصيل گماشت و پس از مدتى وى به مدرسه ى هدايت از مدارس جديد انتقال داد ولى به جهت هوش سرشار و تحصيلات گذشته در مكتبخانه او را در كلاس دوم ثبت نام كرد با اين حال سيد محمود شاگرد برجسته ى كلاس دوم شد درسال 1324 كلاس ششم ابتدائى را به پايان رساند ولى پس از آن تحصيل را ادامه نداد. و سپس وارد بازار كار شد.

در 12 سالگى ابتدا در ميدان امام، در يك مغازه ى خرازى با حقوق روانه 7 ريال مشغول گرديد و پس از چند سالى مستقلا وارد بازار كار شد و به خريد و فروش سهام مشغول شد در آن مقطع زمانى خريد و فروش سهام كارخانه هاى ريسباف شهرضا، زاينده رود و پشم باف كه از كارخانه هاى ريسندگى و بافندگى اصفهان بودند رايج بود، محل معامله در ابتدايى بازار قيصريه و همچنين قهوه ى

خانه محمود در ميدان امام بود - خواننده ى گرامى مستحضر است كه در آن زمان قهوه خانه ها محل گفتگو و معامله بوده و فضاى آن با قهوه خانه هاى دهه هاى به متفاوت. استاد فقهى هنوز به ياد دارد كه شاعر شهير مرحوم صغير اصفهانى به آن قهوه خانه مى آمد و گهگاهى قلم و كاغذ از جيب بيرون آورده و قطعه شعرى انشاء مى كرد.

تا سال 1334 فعاليت ايشان در بازار سهام ادامه داشت و اكنون وى به سن 22 سالگى رسيده بود. در آن زمان عالم ربانى و مرد الهى آيةالله ميرزا على آقا شيرازى كه مورد احترام آيةالله العظمى بروجردى بوده و مرحوم شهيد علامه مطهرى نيز مدتى در اصفهان از محضر ايشان استفاده كرده بودند و اكنون از قبرستان شيخان قم فراز ايشان محل درود و فاتحه ى اهل دل است - در مدرسه ى صدر اصفهان به تدريس و بيان معارف مشغول بوده، يكى از شاگردان يشان مرحوم استاد حسين شفيعى بود كه با سيد محمود آشنائى داشت. استاد شفيعى شرحى بر خطبه ى همام نهج البلاغه نوشته بود و يك نسخه از آن را به سيد محمود داد، ايشان پس از يكبار مطالعه بدون سابقه ى ذهنى و تحصيلات حرف و نحو آن را به حافظه ى خود سپرد روز بعد هنگامى كه استاد شفيعى را ديد، سيد محمود به ايشان گفتند مى خواهم خطبه ى همام را بخوانم - استاد شفيعى گفت: كتاب كو، سيد محمود گفت: از حفظ مى خوانم و پس خطبه را تمام و كمال قرائت نمود. اين قدرت حافظه استاد شفيعى را متعجب كرد فلذا گفت: تو بايد درس بخوانى و در ابتدا بايد يك جامع المقدمات بخرى و

اين ابتداى مسيرى تازه در زندگى سيد محمود بود.

ايشان جامع المقدمات را به قيمت 5 ريال ابتياع نمود و هر روز صبح نزد استاد شفيعى جامع المقدسات را درس گرفت و سپس به بازار مى آمد. رفته رفته بر فراز كتابهاى جامع المقدمات را با استاد شفيعى فرا گرفت و به فراز خود مطالعه مى كرد سپس تحصيل سيوطى را با ايشان شروع كرد و تا اواسط سيطى را با ايشان و مابقى را مطالعه و تدريس كرد. بدينسان به جهت قوه ى تحليل و حافظه ى قوى بسيارى از كتب را بدون آنكه نزد استاد خوانده باشد مطالعه و تدريس مى كرد.

پس معنى در شرح لهمه را از محضر مرحوم حجةالاسلام والهى شيخ مرتضى فقيهى درس گرفت پس از آن فرائد الاصول را از محضر فقيه وارسته و پاك سيرت مرحوم آيت الله سيد على مشكوة فرا گرفت و سپس مكاسب محرمه و كفاية الاصول را نزد عالم ربانى مرحوم آيت الله شيخ احمد فياض (استاد شهيد مظلوم آيت الله بهشتى) آموخت.

در مقطع دروس عالمى فقه و اصول در حوزه ى درس خارج فقه و اصول مرحوم آيةالله سيد حسين خادمى، فقيه مبارز و مجاهد و پيشگام نهضت روحانيت اصفهان در انقلاب اسلامى حاضر گشت و پس از آن به هنگامى كه هر ساله 6 ماه از سال حوزه ى علميه و شهر اصفهان ميزبان فقيه مدقق و محقق اهل بيت و بنا به فرموده ى امام خمينى (س) ابوالفقهاء با آيةالله العظمى سيد على بهبهانى بود، در محضر ايشان تتلمذ مى نمود كه اين علم اندوزى 9 سال دوام داشت. پس از رحلت آيةالله العظمى بهبهانى رابطه ى ايشان با حوزه ى علميه قطع

شده و در پائيز سال 1362 مجددا ايشان به تدريس مشغول گرديدند. استاد فقهى سفرهائى به شهر مقدس قم داشته و ديدارهائى با فراز علماء همچون آيةالله العظمى فاضل لنكرانى، آيةالله مشكينى، و مرحوم آيةالله روحانى داشته اند كه گفتگوى آن جلسات در اين مقال نمى گنجد ولى در جاى خود شنيدنى است.

جناب استاد فقهى اگر چه بنابر روش و منش خاص خود هيچگاه ملبس به لباس روحانيت نشده اند ولى از ديد زمان تا بدعى هنگام شاگردان بسيارى از محضر ايشان كسب علم نموده اند از جمله جنابان مستطاب آقايان: دكتر جواد اژه اى، حجة الاسلام شيخ على اكبر فقيه كه حجةالاسلام و المسلمين محمد عمومى - شيخ سالك، جناب آقاى معصوم زاده، جناب آقاى محسن كاظمى، جناب آقاى سيد اصغر حجازى و...

معظم له تمام مقاطع دروس سطح حوزه از مقدمات، لمعه، رسائل، كفايه را به دفعات تدريس نموده و پس از به تدريس قواعد فقه - متمسك نموده و پرداخته اند و همچنين بنابر درخواست شاگردان به بيان شرح نهج البلاغه و به فراز كتابهايى مربوط به مبانى علمى مرحوم بهبهانى پرداخته اند و هم اكنون نيز على رغم تنهائى و سن پيرى پيوسته به تدريس مشغولند.

محضر ايشان بسيار دوست داشتنى و صراحت لهجه و مطايبه گوئى و بيان تمنيلات خاص، شگفت آور و بى مانند شهره ى حوزويان است و در گذشته ى نه چندان دور به فراز مثالهاى علمى ايشان از فرط خاص بودن به حوزه ى نجف نيز رسيده است.

از خداوند متعال و ائمه اطهار و حضرت سيدالشهداء كه مورد ارادت و محبت ايشان است عمر با بركت و صحت و سلامت بر اين استاد گرامى و گرانقدر مسئلت داريم.

برگرفته از كتاب

:اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

فقيه ايماني، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم جامع زاهد و فقيه متبحّر كامل آيت اللّه ميرزا محمدباقر فقيه ايمانى در حدود سال 1290ق. در شهر اصفهان ديده به جهان گشود. پدرش حجت الاسلام والمسلمين شيخ حسين علىشريف، از علمأ و فضلاى تهران، بود كه با توجّه به مركزيت علمى اصفهان به ويژه رونق حوزه ى علميّه ى اين شهر در آن دوران، به اصفهان آمد و

مشغول به تحصيل و تعليم شد. نامبرده خواهر زاده ى دانشمند منجّم مرحوم ميرزا عبدالغفار نجم الدوله،نجم الدوله متوفى 1326ق. بود.

رحلت پدر، همت مادر

ميرزا محمّدباقر فقيه ايمانى در دوران كودكى، پدر دانشمندش را از دست داد ولى با بهره مندى از تربيت مادرى علويه و باتقوى و نيز تلاش هاى بسيار در مطالعه و تحقيق توانست مراحل عالى علمى و معنوى را با موفّقيت طى كند و پشت سر گذارد.

ورود به حوزه اصفهان و استادان

وى در نوجوانى و جوانى به آموختن رشته ى عربى و منطق و ادبيات پرداخت كه از جمله اساتيد ادبى ايشان اديب متبحّر مرحوم سيّد محمود كليشادى معروف به سيّد مغنى گو(متوفى 1324ق.) بود. مرحوم ميرزا محمّدباقر شرح لمعه و قوانين را از محضر عارف ربانى آخوند كاشى، (متوفى 1333ه’.ق.) فرا گرفت. از جمله اساتيد ديگر وى در فقه و اصول مرحوم آيت اللّه العظمى آقاى حاج آقا حسين بروجردىطباطبايى ، بود كه در ايام اقامت ايشان در اصفهان از مجلس درس ايشان بهره برد. وى فرائد و مكاسب را نزد عالم ربانى و فقيه عاليقدر آخوند ملاّ عبدالكريم گزى فرا گرفت.

حاج شيخ محمدباقر فقيه ايمانى مراحل عاليه فقه و اصول و نيز علم رجال را از محضر آيت اللّه العظمى حاج آقا منيرالدين بروجردى، (1269 - 1342ق.) كه از

چهره هاى مبرّز علمى زمان خود و پدر عيالش بود بهره برد. همچنين از دروس فقه، اصول و كلام آيت اللّه محقّق شيخ عبدالحسين محلاّ تى (متوفى 1323ه’.ق.) صاحب«مغتنم الدرر» بهره بردارى نمود. تا اين كه به مقام اجتهاد رسيد و به تأليف و تدريس پرداخت.

خصوصيات عبادى و اخلاقى

از جمله ويژگى هاى ايشان تقيّد به نماز شب و توسّلات به ساحت مقدس ائمه اطهار عليهم السلام به ويژه امام عصر عليه السلام كه ذكر آن خواهد آمد. نسبت به مردم با حُسن خلق و مدارا رفتار مى كرد و با اهل علم و يا عوام متواضع بود.

اقامه ى جماعت در قديمى ترين مسجد اصفهان

مرحوم فقيه ايمانىاز ائمه ى جماعت مشهور اصفهان بود كه در مسجد امامزاده اسماعيل مسجد امامزاده اسماعيل، واقع در خيابان هاتف اقامه ى جماعت مى نمود. بنا به نوشته ى برخى از منابع تاريخى اين مسجد(امامزاده اسماعيل) كه به مسجد شعيا نيز معروف است اوّلين مسجد بزرگى است كه در اصفهان ساخته شده و اين مسجد در زمان خلافت امام على بن ابى طالب عليه السلام بنا شده است. در قرون اوّليه هجرى از مسجد مذكور به جامع خشينان مسجد جامع خشينان، ياد شده است.

عشق به ولايت و اشتياق به ديدار حجت خدا

آنچه بيش از هر چيز قابل ذكر است، توجّه و علاقه خاصى بود كه به اهل بيت عصمت عليهم السلام در رفتار و گفتار ايشان آشكار بود و در تمام عمرش در انتظار فراق حضرت حجْ بن الحسن العسكرى ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف سوخته و اشكى ريزان داشت و در منابر و مجالس و هر فرصتى در طول سال مردم را به ساحت قدس آن حضرت توجّه و تنبّه مى داد

و با آن حال معنوى خاصى كه در ايشان بود تأثير خاصى در حال اشخاص مى گذاشت. مثلاً روزهاى جمعه با حال گريه و شور و اشتياق چند مرتبه دعاى ندبه را در طول روز قرائت مى كرد. عنايت و اهتمام زايدالوصفى به ذكر فضايل و مناقب حضرت بقىْ اللّه الاعظم امام زمان »عجل اللّه تعالى فرجه الشريف» داشت چنان كه تمام منبرهاى او در ايّام مختلف سال چه در مسجد محل اقامه ى نماز جماعتش يا مكان هاى ديگر و يا مجالسى كه در تمام روزهاى سال قبل از ظهر در منزل شخصى خود منعقد مى نمود به وعظ و ارشاد مى پرداخت و منحصر به امام زمان -عجل اللّه تعالى فرجه- بود و آغاز و انجامش در شرح زندگى و ديگر شئون حياتى و امامتى آن حضرت برگزار مى گرديد. و كسانى هم كه براى حل و فصل هرگونه مشكل مادى و معنوى از قبيل شفاى بيمارى، اداى دين و بدهى مالى، پيدا شدن گمشده، رفع ديگر گرفتارى هاى شخصى و اجتماعى به آن مرحوم مراجعه مى نمودند، جنابش قبل از هر چيز او را به نوعى توسّل هاى ذكرى و زيارتى و مالى و نمازى و ديگر طرق مناسب به عنوان توسّل به ساحت قدس حضرت مهدى عليه السلام راهنمايى و تشويق مى كرد وى را با اين طرق رهايى از مشكلات مى داد.

همواره در ياد او

آيت اللّه حاج شيخ محمّدباقر فقيه ايمانى حتّى در سال هاى آخر عمر كه بخاطر ابتلأ به كسالت و ناتوانى قادر به بيرون رفتن از منزل نبود و يا ايام زمستان كه به دليل سردى هوا خانه نشين مى شد دائماً مشغول ذكر و توسّل به آن حضرت بود و يا اشتغال به نوشتن اوراق و مطالبى

به ويژه درباره ى وجود و بركات و آثار امام عصر عليه السلام جست. فرزند ايشان فاضل ارجمند حضرت حجت الاسلام والمسلمين حاج آقا مهدى فقيه ايمانى مى گويد: خاطره جالبى از مرحوم والد بنظرم رسيد كه يكى از اشعار ايشان درباره ى حضرت بقيه اللّه الاعظم عجل اللّه تعالى فرجه الشريف شعرى مندرج در «مطلع الانوار» ص 235 است بدين مضمون:

لا سيّما امامنا الثانى عشرمَن حاضِرٌ فينا و عنّا مُسْتتر

كه بيانگر حاضر بودن امام زمان عليه السلام در بين مردم و در نزديكى آنها است، اما بطور ناديدنى و ناشناختنى كه حاضرين در خدمتش حضرتش را نمى بينند يا نمى شناسند.

يكى از علماى تهران كه دورا دور مرحوم والد را با ويژگى ها و راه و رسم علاقه به آن حضرت و ذكر فضايل و مناقبشان شناخته بود به منزل ايشان در اصفهان وارد شد و با ابراز راه و رسم ايشان درباره آن حضرت، از ملاقات آن بزرگوار سراغ گرفت و با اصرار خواست اگر خاطره ى ملاقاتى دارند توضيح دهند. ايشان(آيت اللّه فقيه ايمانى) گفتند: من ادعاى ملاقات با آن بزرگوار را ندارم امّا خاطره اى براى من پيش آمده كه فكر مى كنم لطف امام شامل حالم شده و بى ارتباط با شعرى كه درباره آن حضرت سروده ام نيست. و قضيه بدين شرح است كه در شبى از شب هاى ماه مبارك رمضان(شب پانزدهم) مشغول سرودن شعر فوق و اشعار قبل و بعد از آن بودم، پس كم كم دچار خستگى شدم كه ديگر نشاط ادامه دادن به شعر و گفتن نداشتم و تصميم به خوابيدن گرفتم، امّا نتوانستم به خواب بروم، آنگاه متوجه شدم كه در شب هاى ماه رمضان غسلش مستحب است و به نظرم رسيد

به حمّام نزديك منزل بروم، غسل شب نيمه ى ماه رمضان را بجا آورم. پس برخواستم به حمّام نو مجاور مسجد خواجه اعلم نزديكى سبزه ميدان(ميدان كهنه) رفتم و چون به سمت خزينه ى معمولى رفتم متوجه شدم آن قدر آب آن كثيف و آلوده است كه نمى توانم رغبت به وارد شدن در آن خزينه نمايم. آن گاه به سراغ خزينه كوچكترى رفتم كه آبش بسيار تميز و زلال بود ولى همين كه پا را در آن خزينه گذاردم آنچنان احساس حرارت شديد از آب خزينه كردم كه ديدم طاقت وارد شدن در آن خزينه و غسل كردن در آن را ندارم. رفتن در آن غير قابل تحمّل]با آب زلال[پس متحيّر شدم چه كنم كه آن خزينه است و چگونه بدون غسل و انجام يك امر مستحب ارزشمند از حمّام خارج شوم. ناگهان متوجّه شدم مرد بزرگوارى وارد گرمخانه شد و بطور عادى مستقيماً وارد

خزينه ى كوچك كه از گرمى شديد برخوردار بود شد بدون آن كه احساس گرمى نمايد. در اين موقع من با حالت فراموشى گرمى شديد آن خزينه به دنبال آن مرد بزرگوار وارد خزينه شدم و با احساس ملايمت آب خزينه مشغول غسل شدم ولى ناگهان آن شخص ناشناس از خزينه خارج شد و همين كه پا از خزينه بيرون نهاد من

مثل قبل از آمدن آن مرد محترم، كه احساس گرمى غير قابل تحمّل مى نمودم ديگر قوت و توانايى ماندن در خزينه براى تكميل غسل نداشتم و با زحمت و سوختن از خزينه خارج شدم و تازه به فكر افتادم مگر نفهميدى چند لحظه پيش آب خزينه آنقدر گرم و سوزنده بود كه

پا بيرون نهادى، و اين مرد كيست كه با وارد شدن در

خزينه آن قدر آبش ملايم شد كه بدنم را حال آورد و با بيرون نهادن او، همانند دفعه ى اوّل كه امتحان نمودم آب خزينه غير قابل تحمّل گرديد. آن گاه به فكر افتادم بروم بيرون گرمخانه، بفهمم آن مرد چه كسى بود، كه آمدنش در خزينه و بيرون رفتنش اين گونه آب را تغيير داد و چون بيرون رفتم، متوجّه شدم فقط متصدّى حمّام در آن جا است و ديگر كسى نيست. پس سراغ آن شخص را گرفتم، پاسخ داد در حال حاضر كسى غير از شما در حمّام نيامده و مثلاً يك ساعت قبل فلان كاسب آمد و رفت. در اين موقع متحيّر شدم كه اين شخص كجا رفت و اين قضيه چگونه پيش آمد، و به ذهنم خطور كرد كه شايد آن بزرگوار، آقا امام زمان عليه السلام بودند كه با آمدن و رفتن اين چنانى خواستند شعرى را كه من سروده بودم عملاً به تجلّى درآورده و نشان دهند كه در محوطه اى كه هستيم حاضر شده اند و من در نزديكى ايشان قرار گرفتم امّا حضرتش را نشناختم و ترتيب اثرى به حضور مباركش ندادم.

آثار قلمى و تأليفات آيت اللّه حاج شيخ محمدباقر فقيه ايمانى بيش از هشتاد مورد است كه تنها چند جلد آنها به همّت فرزند فاضل ايشان(حاج شيخ مهدى فقيه ايمانى) طبع و منتشر گرديده است.

تأليفات ايشان دو دسته عمده است يكى زمينه هاى مختلف عقيدتى، فقهى، اخلاقى و تاريخى، ديگرى تحقيقات و نوشته هايى در باره ى امام عصر صلوات اللّه عليه -

ارتحال و مدفن

تاريخ وفات اين عالم جليل القدر در سن

حدود هشتاد سالگى و در شب جمعه بيستم ماه ذى قعده سال 1370ه’.ق. بوده است، قبر شريفش در اتاق شرقى تكيه ى كازرونى است.

در تاريخ فوتش مرحوم ميرزا حبيب اللّه نيّر، ميرزا نيّر(متوفى 1379ق.) سروده است:

لهفى لفقدان ذى علم و ناشره فقيه مذهب اسلام و ناصره

محمدباقر راوى الاحاديث تأليف سبعين جلداً من مفاخره

زد واحداً ايها النّير تؤرخه توقّف العالم من فقد لباقره(398)

بر سنگ قبر مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمدباقر فقيه ايمانىچنين نگاشته شده است:

قال الصادق عليه السلام خيرالناس من بعدنا من ذاكر بامرنا و دعا الناس الى ذكرنا مرقد شريف عالم جليل و فقيه نبيل، يگانه موالى و مروّج رسم و آثار اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام مؤلف و نويسنده هفتاد و شش جلد كتاب و رساله ى عربى و فارسى بنظم و نثر پيراُمن مسائل علمى و عقيدتى و تاريخى و اخلاقى كه بيست و شش جلد آنها در شئوون مختلف حضرت بقىْ اللّه الاعظم امام مهدى منتظر عجّل اللّه تعالى فرجه اختصاص يافته

مرحوم مغفور جنّت مكان آىْ اللّه شيخ محمّدباقر بن شيخ حسينعلى فقيه ايمانى بتاريخ ذيقعده سال 1370ه’.ق. برابر با شهريور سال 1330 ه’ . ش. دعوت حق را لبيك گفت.

فقيه قمي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1321 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى، در قم به دنيا آمد و در مهد علم و تقوا پرورش يافت. او دخترزاده ى آيت الله حاج آقا احمد طباطبائى قمى بود. پس از طى مقدمات و ادبيات، سطوح را نزد آقا شيخ حسين علامه و آيت الله آخوند ملا على همدانى و حجت الاسلام شيخ ابوالقاسم قمى صغير و آيت الله ميرزا محمد همدانى خواند و خارج «عروه» را از محضر آيت الله فيض استفاده نمود و همچنين مدتى از محضر آيت الله حايرى بهره مند شد. وى

عمده دروس تحليلى خود را از محضر آيت الله حجت استفاده نمود. بعد از ورود آيت الله بروجردى در شمار اصحاب وى درآمد و حدود هيجده سال از محضر بحثهاى فقه و اصول ايشان مستفيض شد و دروس معقول را از محضر آيت الله سيد ابوالحسين رفيعى قزوينى و امام خمينى بهره ها برد. او چندين سال در درس فقه آيت الله مرعشى نجفى نيز شركت كرد. از آثارش: «تقريرات» درس اصول و فقه (مكاسب و خمس) آيت الله حجت.[1]

حاج سيد مرتضى فقيه بن العلامه الورع حاج آقا عباس برقعى رضوى قمى از علماء حوزه علميه و شهرستان مذهبى قم سبط مرحوم آيت الله حاج آقا احمد طباطبائى برادر بزرگ مرحوم آيت الله العظمى حاج آقا حسين طباطبائى قمى و برادر متعلقه حضرت آيت الله العظمى آقا شهاب الدين مرعشى نجفى مدظله يكى از سه زعيم معاصر حوزه علميه است.

آن جناب در سال 1321 ق در قم متولد شده و در مهد علم و تقوا پرورش يافته و پس از رشد و طى مقدمات و ادبيات سطوح را نزد مرحوم حجه الاسلام آقا شيخ حسين علامه و آيت الله آخوند ملاعلى همدانى و مرحوم حجه الاسلام شيخ ابوالقاسم قمى معروف (به صغير) و مرحوم آيت الله ميرزا محمد همدانى خوانده و خارج عروه را از محضر مرحوم آيت الله فيض استفاده نموده و نيز مقدارى از محضر مرحوم آيت الله العظمى حايرى بهره مند شده و عمده دروس تحليلى خود را از محضر سيدنا الاستاد مرحوم آيت الله حجت قدس الله سره استفاده نموده و از موقع ورود آيت الله العظمى بروجردى نورالله مضجعه در شمار اصحاب آن جناب درآمده و بالغ بر 18 سال از محضر و ابحاث فقه و اصول آن مرحوم كامياب و مستفيض

شده و دروس معقول را از محضر آيت الله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى و آيت الله العظمى... موسوى مدظله استفاده نموده و هم چندين سال به درس فقه آيت الله العظمى مرعشى نجفى مدظله شركت نموده و در حال حاضر با چند نفر از علماء حوزه حجه الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ عباس مستقيم و حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا اسماعيل رحمت خواه تبريزى و حجه الاسلام آقاى حاج ميرزا حسن غفارى نژاد مباحثه كمپانى دارند و ظهرها هم در حرم مطهر حضرت معصومه عليهاسلام اقامه جماعت دارند.

از نوشته هاى ايشان است: تقريرات درس اصول و فقه (مكاسب و خمس) مرحوم آيت الله العظمى حجه طاب ثراه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار الحجه (123 -122 / 2)، آينه ى دانشوران (282 -281)، گنيجينه ى دانشمندان (220 -219 / 2).

فقيهي، محمدتقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدتقي فقيهي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

سيد محمدعلي فقيهي فرزند حجة السلام آقا مصطفي فقيهي ازروحانيون محله برزان اصفهان و امام جماعت مسجد امام زاده عبدالله و حسينيه آفاران واقع درخيابان شهيدان. نامبرده نوه دختري مرحوم آية الله سيد علي اصغر ازمجتهديني كه داراي اجازه اجتهاد از آيا ت عظام سيد ابوالحسن اصفهاني وآغا ضياء عراقي ومحمد حسين فشاركي بوده اند. آقاي فقيهي داماد مرحوم آية الله سيدعلي اكبرواعظ است، وي درسادات حسيني كه نسب او با 35 واسطه به امام زين العابدين عليه السلام ميرسد. وي درسال 1342 شمسي درخانواده اي با ايمان درشهر اصفهان ديده به دنيا گشود، تحصيلات جديد را دراصفهان گذراند وپس ازاخذ ديپلم درسال 1361جهت تحصيل علوم ديني وحوزوي به شهر مقدس

قم هجرت نمود ابتدا درمدرسه علميه رسالت وپس ازآن درمدرسه امام مجتبي (ع) تحت اشراف آية الله مكارم شيرازي به تحصيل دروس حوزوي مشغول بود دروس سطح را تا سال1369 به پايان رساند ودرتمام مقاطع تحصيلي ازطلاب ممتاز بود وپس ازآن دردرس خارج فقه واصول مراجع عظام شركت نمود و مدت 9سال مؤسسه تحقيقاتي بقية الله (ع) زيرنظر آية الله طاهري خرم آبادي دررشته تخصصي فقه واصول اشتغال به تحقيق داشته وچند رساله فقهي واصولي درموضوعات مختلف به رشته تحرير درآورده است. ايشان علاوه برفقه واصول در دروس تفسير عقائد وفلسفه شركت نموده ودركنارتحصيل سالياني به تدريس دروس مختلف ادبيات عرب (صرف ساده- جامع المقدمات – سيوطي – مغني – تجزيه وتركيب) عقائد (آموزش عقائد آية الله مصباح بداية المعارف الاليه) منطق وفقه (شرح لمعه) واصول (رسا ئل –اصول فقه مظفروحلقات شهيد صدر) درمدارس علميه معصوميه ورضويه وشهيدين مشغول بود. درهنگام تدريس با طلاب صميمي بود وبا آنها به گفتگو مي پرداخت وبراي آنان مشاور مطمئني درامور درسي وغير درسي بود. ايشان دركنار تدريس وتحصيل وتحقيق تقريرات دروس آيات عظام فاضل لنكراني، شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني رابه رشتۀ تحريرآورد.

فكري فلاح، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر فكري فلاح

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1350 هجري شمسي وارد حوزه علميه شدم و پس از سالهاي اوليه تحصيل علاقه مند به پژوهش شدم و در كنار تحصيل به كارهاي تحقيقي نيز پرداختم و سرانجام به همكاري با پژوهشگاه علوم اسلامي دفتر تبليغات اسلامي و نيز مركز پژوهشهاي اسلامي و نيز به عنوان

عضو هيات تحريريه مجله با معارف اسلامي ادامه دادم و اين فعاليت علمي و فرهنگي به فضل الهي ادامه دارد و اميدوارم بتوانم منشأ اثري در خدمت به اسلام و مسلمين باشم.

فگار شيرازي، لطفعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1266 ق)، فقيه، اصولى و شاعر، متخلص به فگار. پس از تحصيل مقدمات در خدمت حاجى محمد حسن قزوينى به تكميل علم فقه و اصول پرداخت و به درجه ى اجتهاد رسيد. وى در خوشنويسى و سرودن انواع شعر مهارت داشت. در شيراز از دنيا رفت. اثر وى «ديوان» شعر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :حديقه الشعراء (1383 -1381 / 2)، الذريعه (844 / 9)، طرائق الحقائق (348 -347 / 3)، فارسنامه ناصرى (942 / 2)، فرهنگ سخنوران (718)، مرآت الفصاحه (483 -482)، مكارم الآثار (1845 / 5).

فلاح تفتي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا فلاح تفتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

پدرم اصالتا اهل يزدند؛ تفت يزد. اما پيش از انقلاب براي تحصيل علوم حوزوي به قم آمدند و چنين شد كه من شدم قمي. ابتدايي را در مدرسه خديوي و راهنمايي را در مدرسه علامه حلي و دبيرستان را در هدايت گذراندم. سال 76 ديپلم رياضي گرفتم. معدلم 98/18 بود. دبيران مدرسه تشويقم مي كردند كه دانشگاه بروم .اما من مي خواستم در فضاي حوزه رشد كنم.فضاي خانواده و بويژه شخصيت پدرم مرا شيفته حوزه كرده بود. همان سال وارد حوزه شدم و در مدرسه معصوميه درس را شروع كردم.مقررات مدرسه سرعت بيش از حد را اجازه نمي داد ولي با استفاده از تبصره ها و الحاقيه ها پنج ساله دروس مقدمات را گذراندم و سال 81 وارد دروس سطح شدم. سال 84 هم آخرين امتحان شفاهي پايه ده را دادم و از همان سال وارد دروس خارج شدم كه اين مقطع هم چنان جاري است.

فلاح زاده، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين فلاح زاده

محل تولد : ابركوه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1354 ه.ش دروس حوزوي را در مدرسه علميه حكيم شيراز كه زير نظر شهيد محراب، آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب اداره مي شد شروع كردم. يك سال بعد به قم آمدم و در مدرسه منتظريه (معروف به حقاني) كه به مديريت شهيد آيت الله قدوسي اداره مي شد، مشغول به تحصيل شدم. دروس سطح را خدمت اساتيد محترم آن مدرسه و برخي ديگر از اساتيد حوزه به

پايان رساندم. در سال 1359 دروس دبيرستان را به طور جهشي به صورت شبانه در كنار دروس حوزه امتحان دادم و ديپلم اقتصاد گرفتم. پس از دروس سطح، درس خارج فقه و اصول را به مدت بيش از ده سال خدمت اساتيد بزرگ حوزه علميه قم گذارندم. در كنار دروس فقه و اصول، علوم حديث، منطق و فلسفه و كلام را نيز به طور متداول در حوزه خدمت اساتيد اين فن فرا گرفتم. از سال 1358 تحقيق، بازنگري، بازنويسي و تدريس احكام دين را به صورت تخصصي آغاز كردم، تمام ابواب فقه را به سبك جديد بازنويسي و تنظيم و دسته بندي كردم و در كنار آن تدريس احكام را در مدارس علميه قم و برخي از دانشگاهها آغاز كردم كه اين روش جديد آموزشي مورد استقبال قرار گرفت و در نتيجه، نگاشته هاي خود را براي استفاده بيشتر علاقه مندان به چاپ رساندم كه با عنايت الهي تا كنون بيش از 20 نمونه آن منتشر شده و برخي از آنها در تيراژ بسيار گسترده مورد استفاده قرار گرفته است. اكنون نيز به امر تبليغ و نگارش و نيز تحصيل مسائل ديني مشغول و از خداي بزرگ آرزوي توفيق و قبولي اعمال و حسن عاقبت را دارم. انه ولي التوفيق

فلاح نژاد، عبدالحميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحميد فلاح نژاد

محل تولد : خرم آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1357وارد حوزه علميه كماليه خرم آباد شدم و دروس مقدماتي را همراه با سال سوم راهنمائي شروع كردم درسال 58 به مدرسه علميه ولي عصر (عج) بروجرد عزيمت كردم. در سال 59

به حوزه علميه مقدسه قم منتقل شدم ابتدا در مدرسه امام صادق (ع) و سپس در مدرسه حجتيه مستقر شدم در سال 60 وارد مدرسه آيت الله گلپايگاني شدم و تا لمعتين را در آن مدرسه بودم سپس وارد درسهاي عمومي حوزه شده وتا سال 1368 دوره سطح عالي گذراندم. در سال 68 در درس اصول آيت الله فاضل لنكراني شركت كردم و ازسال 69 در درس فقه آيت الله تبريزي و به مدت 2سال در درس فقه و اصول آيت الله مكارم شيرازي و از سال 72 تاكنون دردرس خارج فقه واصول آيت الله وحيد خراساني حضور مي يابم. جلد1اسفار اربعه ملاصدرا را از محضر آيت الله جوادي آملي و مجلات 2 تا 9 اسفار را از محضر آيت الله ممدوحي استفاده بردم. در سال 70 به صورت داوطلب آزاد ديپلم فرهنگ و ادب گرفتم در سال 76 در دوره تخصصي تبليغ حوزه قم شركت كرده ودر سال 80 اين دوره را به پايان رساندم ودر حال حاضر مشغول تدوين پايان نامه سطح 4حوزه تحت عنوان شيوه جدال احسن در تبليغ دين مي باشم. در سال 80 در كنكور دانشگاه آزاد مقطع كارشناسي ارشد شركت كردم و بارتبه دوم در رشته فلسفه و حكمت اسلامي پذيرفته شدم و در سال 1382 اين مقطع را به پايان رساندم و پايان نامه اي تحت عنوان مباني ولايت از ديدگاه امام خميني (ره) به نگارش در آوردم . از سال دوم طلبگي تدريس دروس مقدماتي را آغاز كردم و در سال 74 در دانشگاه مشغول تدريس شدم كه هم اكنون نيز ادامه دارد در سال 75 در

مدارس تحت پوشش حوزه علميه قم تدريس ادبيات عرب شدم و سپس فقه و اصول را شروع كردم از سال 80 تاكنون نيز دروس سطح عالي حوزه را تدريس مي كنم. چند مقاله در موضوعات ارتداد ولايت فقيه امام خميني و فلسفه تخطئه و تصويب در نظر مذاهب اسلامي به رشته تحرير در آوردم كه بعضي از آنها را در اختيار بعضي مجلات قرار داده ام هم اكنون در حال تدريس در حوزه و دانشگاه مي باشم.

فلاح، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد فلاح سلوكلائي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/4

زندگينامه علمي

مشخصات فردي:

محمد فلاح سلوكلايي _ تاريخ تولد 4/1/1349 _ شهرستان ساري

سابقه تحصيلات:

از دبستان تا پايان دبيرستان را در شهرستان ساري گذراندم.

سال 1368 وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه معصوميه سلام الله عليها مشغول تحصيل شدم.

در سال 1371 ملبس به لباس روحانيت شدم.

در سال 1372 براي انجام خدمت سربازي به خدمت رفتم و به عنوان مربي عقيدتي _ سياسي در پادگان ولي عصرعجل الله فرجه شهرستان ساري مشغول بودم و در سال 1374 مجدداً به قم بازگشتم.

در سال 1379 دروس سطح را تمام كرده و وارد دروس خارج فقه و اصول شدم.

بعضي از اساتيدي كه از محضرشان بهره مند شدم: حجج اسلام موحدي، عليدوست، رضواني و

آيات عظام: وحيد خراساني، مكارم شيرازي و صالحي مازندراني.

در سال 1378 وارد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قدس سره شده و در رشته حقوق مشغول تحصيل شدم و در سال 1383 مقطع كارشناسي را به پايان رساندم.

در همان سال در مقطع كارشناسي ارشد حقوق عمومي در مؤسسه پذيرفته شده و در سال 1388با معدل كل 21/18 فارغ التحصيل شدم. موضوع پايان نامه «سازوكارهاي نظارت بر حكومت در اسلام و ليبرال دموكراسي» بود كه با نمره 20 دفاع نمودم و به عنوان دانش پژوه ممتاز معرفي شدم.

بعضي از اساتيدي كه از محضرشان بهره مند شدم: آيت الله كعبي، آيت الله عميد زنجاني، دكتر كدخدايي، دكتر مكرمي، دكتر راعي.

سابقه كار و فعاليت:

در سال 1366 به جبهه اعزام شدم و نزديك به شش ماه در جبهه حضور داشتم.

از همان سال هاي آغازين طلبگي براي تبليغ به شهرستان هاي مختلف و نيز به چند دانشگاه اعزام شدم.

در سال 1386 به مدت دو ماه معاون آموزش مركز تخصصي حقوق و قضاي اسلامي بودم. از 1/2/87 تا1/2/88 نيز به عنوان مدير آموزش نيمه حضوري مؤسسه اشتغال داشتم.

چند سالي هم به عنوان كارشناس در واحد مشاوره معاونت فرهنگي نهاد رهبري در دانشگاه و نيز در مركز مطالعات فرهنگي حوزه مشغول بوده و به سؤالات مختلف در حوزه حقوق زن، فلسفه احكام، حكومت اسلامي و حقوق و سياست، پاسخ مي دادم.

چند ترم هم به تدريس «اخلاق اسلامي»

در دانشگاه و نيز «درآمدي بر نظام ارزشي و سياسي اسلام» در طرح ولايت دبيران و دانشجويي مشغول بودم.

مقالات چاپ شده:

حكمت هاي تفاوت قصاص مرد و زن در اسلام. اين مقاله در مجله معرفت شماره 85 چاپ شد؛ اين مقاله در همايش حقوق زن در دانشگاه مازندران نيز ارائه شد؛

سيماي كارگزاران دولت اسلامي از منظر امام علي عليه السلام. اين مقاله در مجله معرفت شماره 93 به چاپ رسيد؛

تهاجم فرهنگي و راه هاي مبارزه با آن از منظر قرآن و نهج البلاغه. اين مقاله در شش شماره در هفته نامه پرتوسخن چاپ شد. (شماره هاي 125 به بعد).

فلاحتي، احمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمدحسين فلاحي

محل تولد : سربند اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدائي را در زادگاهم در يكي از روستاهاي سربند اراك سپري و در سال 1367 با مدرك سيكل وارد حوزه علميه اراك و همزمان تا ديپلم تحصيلات را ادامه دادم در سال 1372 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح را در محضر اساتيدي همچون مرحوم شيخ حسن تهراني، موسوسي تهراني، بيگدلي ، فقيهي، آل غفور و .... گذراندم و در سال 1376 وارد درس خارج و از محضر حضرات آيات: آية الله سبحاني، مكارم شيرازي، جوادي آملي، وحيد خراساني و سيد احمد خاتمي بهره مند شدم. يك دوره درس خارج اصول را از محضر آيت الله سبحاني و 8 سال خارج فقه آيت الله مكارم و 2 سال خارج فقه آقاي خاتمي و مدتي كمتر از يك سال هم از

محضر حضرات آيات جوادي آملي و وحيد خراساني بهره بردم. در سال 76 همزمان با درس خارج وارد موسسه كلام اسلامي شدم و دوره سطح 4 را در آنجا سپري كردم و از محضر اساتيد بزرگواري چون آيت الله سبحاني و رباني گلپايگاني بهره مند شدم با فارغ التحصيل شدن از آنجا همزمان با تدوين پايان نامه سطح 4 دوره تخصصي مذاهب اسلامي و اهميت اطلاعات بيشتر در سطح 3 گذراندم و مدت دو سال بعنوان پژوهشگر با مركز مطالعات حوزه و موسسه مذاهب و موسسه تنظيم آثار امام همكاري داشتم. با دفاع از پايان نامه در سال 1385 وارد دانشگاه پيام نور شدم و با عضويت هيئت علمي تاكنون در استان همدان مشغول فعاليت بوده و از حوزه علميه همدان هم در سطح حوزه مشغول تدريس مي باشم.

فلاحتي، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول فلاحتي

محل تولد : صومعه سرا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب رسول فلاحتي فرزند معصوم متولد سال 1342 شمسي در يكي از روستاهاي شهرستان صومعه سرا در سال 1357 با معدل 17 و اندي در دبيرستان بازرگاني رشت سال اول دبيرستان را سپري كردم و با شروع سال تحصيلي 1358 وارد حوزه مقدسه قم شدم و دوم دبيرستان را در اين شهر خواندم البته همراه با دروس حوزه. دروس مقدمات را در مدرسه امام صادق (عليه السلام) به اتمام رسانده و شرح لمعه را نزد حضرات آيات وجداني فخر قدس سره، اشتهاردي و شب زنده دار و اصول فقه را از آيت الله صالحي بهره بردم. رسائل شيخ اعظم را از استاد آيت

الله اعتمادي و مكاسب را از حضرات آيات صلواتي، بني فضل و دوزدوزاني استفاده بردم. كفايه جلد اول را از آيت الله دوزدوزاني، تبريزي و جلد دوم را از حضرت آيت الله ستوده بهره مند شدم. فلسفه را از حضرات آيات جوادي آملي و انصاري شيرازي استفاده كرده ام و درس خارج فقه و اصول را به محضر حضرات آيات فاضل لنكراني، جوادي، تبريزي، مكارم شيرازي، بهجت، باريافته و استفاده كرده ام كه بيشتر اين ايام در محضر حضرت آيت الله فاضل سپري گرديده است كه مباحث خارج حج و اصول ايشان را به عربي به رشته تحرير درآورده ام. حدود سه سال نيز در مركز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام با اشراف آيت الله العظمي فاضل لنكراني كار فقهي تخصصي انجام داده ام كه حاصل آن طرح مباحثي پيرامون مسائل مستحدثه حج بود كه مجموعه اي بنام نور الفقه تنظيم گرديد. از سال 1365 به تدريس سطوح درسي حوزه مانند شرح لمعه و رسائل و مكاسب و كفايه تا كنون مشغول مي باشم. البته به صورت خصوصي بدايه الحكمه و نهايه الحكمه علامه طباطبايي را نيز تدريس داشته ام و هم اينك نيز مشغول تدريس سه كتاب رسائل، مكاسب و كفايه هستم.

فوراني مروزي، ابوالقاسم عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(463 / 461 -388 ق)، محدث، فقيه شافعى، اصولى و مصنف. در مرو به دنيا آمد. وى در فقه شاگرد ابوبكر قفال شاشى بود و از او و از على بن عبدالله تيسفونى حديث شنيد. عبدالرحمان بن عمر مروزى و عبدالمنعم بن ابى القاسم قشيرى و زاهر بن طاهر و محيى السنه بغوى و ديگران از وى حديث شنيدند. او پيشواى فقهاى مرو

و شيخ شافعيان بود. وى استاد ابوسعد/ ابوسعيد متولى صاحب «التتمه» (يعنى تتمه كتاب «الابانه» كه شرح گونه اى است بر كتاب استادش) بود. امام الحرمين جوينى در كتاب «النهايه» خويش در باب اذان جمله اى در تخفيف فورانى گفته كه تمامى علما اين مطلب را بر امام الحرمين عيب گرفته اند، زيرا كه فورانى از ستونهاى مذهب به شمار مى آمده است. او در مرو درگذشت. فورانى داراى مصنفات بزرگ و بسيارى در اصول و خلاف و جدل و ملل و نحل مى باشد. از آثار وى: «الابانه»، در فقه شافعى؛ «العمده»، در فقه؛ «اسرار الفقه»؛ «كتاب العمل»؛ شرح «الفروع» ابن حداد، در مذهب شافعى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (102 / 4)، انساب سمعانى (405 / 4)، سير النبلاء (265 -264 / 18)، شذرات الذهب (309 / 3)، الكامل 1108)، كشف الظنون (1441 ،1257 ،84 ،1)، لسان الميزان (303 -302 / 4)، معجم المؤلفين (92 / 8 ،169 / 5)، وفيات الاعيان (132 / 3)، هديه العارفين (517 / 1).

فهيم، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي فهيم

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1313/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب روز چهار شنبه 12/6/1330هجري در كرمان وارد حوزه علميه آنجا شدم و مشغول تحصيل علوم ديني گشتم، بعد از مدت 8 سال با اينكه خودم ادامه تحصيل مي دادم روزانه حدود 5 الي 6 درس به افراد تازه وارد مجوزه مي گفتم پس از ده سال تحصيل و اتمام دوره سطح در سال چهل فوت آقاي بروجردي وارد قم شدم در قم به درس مرحوم امام خميني (ره) داماد، حائري يزدي، و ديگران

شركت مي كردم و از آن سال به بعد در قم ماندگار هستم و براي رفاه حال طلاب استان كرمان مدرسه كرمانيها را در قم و سپس مدرسه اي در كرمان تأسيس نمودم كه هم اكنون مورد بهره برداري و از بهترين مدارس علمي بشمار مي روند...

فهيمي، عزيزالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عزيزالله فهيمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب عزيز الله فهيمي در سال 1340 در بخش خلجستان قم متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در قم و تهران سپري نمودم و تحصيلات دوره راهنمايي و دبيرستان را در تهران گذراندم. بعد از اخذ ديپلم و خدمت سربازي در سال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه علميه امام صادق (ع) مقدمات را گذراندم و سطح 2 و 3 و 4 را از دروس آزاد حوزه استفاده كردم كه نام اساتيد محترم حوزه را در جدول آتي ذكر كرده ام. از سال 1370 مشغول درس خارج شدم و پس از ده سال درس خارج رساله سطح 4 خود را با عنوان مباني و قلمرو اصل حجت در حوزه علميه قم تدوين نمودم كه اين رساله در بهار سال 1385 دفاع گرديده است. همزمان با دروس حوزه از زمان اشتغال به سطح 3 حوزه وارد دانشگاه تهران شدم و در رشته حقوق قضايي در سال 1371 ليسانس گرفتم و در سال 1377 از دانشگاه شهيد بهشتي در همين رشته فوق ليسانس گرفته و رساله علمي خود در زمينه ارث اقليتهاي ديني ايران در مقايسه با قوانين اسلام را تدوين نمودم كه بعدها به صورت كتاب مستقل چاپ شد. در

سال 1377 بعد از فارغ التحصيلي از دانشگاه شهيد بهشتي به عنوان عضو هيات علمي در دانشگاه قم مشغول تدريس شدم كه منافاتي با تحصيل حوزوي هم نداشت. در سال 1381 براي تكميل تخصص دانشگاهي وارد دانشگاه امام صادق (ع) تهران شدم و در رشته دكتراي حقوق خصوصي مشغول تحصيل شدم كه تا كنون ادامه دارد. تا كنون دهها پايان نامه علمي حوزوي و دانشگاهي زير نظر اينجانب تدوين شده است و دهها مقاله علمي و نشريات معتبر علمي چاپ گرديده است و پايان نامه علمي سطح 4 اينجانب نيز با عنوان مباني و قلمرو اصل حجت در معاملات در دست چاپ مي باشد. در دانشگاه در رشته حقوق قضايي در سطوح ليسانس و فوق ليسانس در دروس مختلف تدريس داشته ام. در حوزه نيز دروس مختلف فقهي و اصولي مثل لمعه و اصول و مكاسب را تدريس نموده ام.

فياض سرخه ديزجي زنجاني

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1360 -1285 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى و مرجع تقليد. در قريه ى سرخه ديزج زنجان به دنيا آمد. مقدمات را نزد پدرش، آخوند ملا محمد سرخه ديزجى، كه از شاگردان آخوند ملا على قارپوزآبادى بود، خواند. سپس به زنجان رفت و متون فقه و اصول را نزد علماى آنجا قرائت كرد، آن گاه به تهران آمد و معقول را در محضر ميرزا ابوالحسن جلوه اصفهانى و فقه و اصول را در محضر آيت الله ميرزا محمد حسن آشتيانى و ديگران فراگرفت، تا به درجه ى اجتهاد نايل شد. سپس به نجف مهاجرت كرد و نزد علماى آنجا، و به طور عمده در محضر آقا شيخ هادى تهرانى، تلمذ كرد. پس از درگذشت علامه تهرانى در 1326 ق

به زنجان بازگشت و به انجام وظائف دينى و تدريس پرداخت، و مرجع تقليد مردم آن ديار شد. وى در زنجان درگذشت و در مقبره ى آخوند ملا على قار پوزآبادى دفن شد.از آثارش: «كتاب الاجاره»؛ كتاب «الخمس»؛ كتاب «الزكاه»؛ «ذخاير الامه»؛ رساله در «ماهيت وجود»؛ تقرير بحث استادش علامه تهرانى؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (122 / 1)، علماء معاصرين (189)، گنجينه ى دانشمندان (251 / 5).

فياضي، غلامرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامرضا فياضي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام والمسلمين غلامرضا فياضي در سال 1328 در قم و در ميان خانواده اي متدين و دوستدار روحانيت و علماي شيعه به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج اسدالله ، به بنايي اشتغال داشت و از همان راه روزگار مي گذراند. حجة الاسلام والمسلمين فياضي پس از اينكه قرآن و بخشي از دروس فارسي را نزد مادر خود و مكتب خانه فرا گرفت ، با پدر خود به بنايي ساختمان ميرفت . در يكي از روزها كه با پدر خود به منزل روحاني جليل القدري براي تعمير ساختمان رفته بود، مورد عنايت آن روحاني جليل القدر قرار گرفت و با عنايت او و رخصت پدر به امر اشتغال در حوزه علميه قم رو آورد. پس از طي مقدمات ، به دروس سطح در نزد استادان مشهور آن روزگار راه يافت و سپس به درس خارج فقه و اصول استادان برجسته حوزه علميه قم رفت و سالها از محضر آنان بهره مند شد. او همزمان با تحصيل فقه و اصول ، علوم عقلي را نيز در نزد استادان خبره فرا گرفت ، به گونه اي كه بعدها خود به تدريس

آن دروس رو آورد و درس او در زمره بهترين دروس حوزه در علوم عقلي به شمار رفت . حجة الاسلام والمسلمين فياضي در سالهاي تحصيل خود به محضر استادان برجستة بسياري شرفياب شد. او جامع المقدمات را نزد مرحوم شيخ محمد حسن قاضي زاده كه همانا مشوق اصلي او براي رو آوردن به تحصيل در حوزه بود، فرا گرفت . سيوطي را نزد حجة الاسلام والمسلمين باكويي امام جمعه فريدون كنار و مغني را هم نزد او و نيز در محضر آية الله شيخ حسن تهراني و آقاي جليلي آموخت . حاشيه را نزد حجة الاسلام والمسلمين باكويي و مختصر را نزد آية الله دوزدوزاني و معالم را نزد حجة الاسلام والمسلمين فاضل هرندي خواند و سپس به دروس لمعه آقاي سيد ابوالفضل موسوي تبريزي و آقاي تقديري رفت . استاد او در رسائل آية الله العظمي نوري همداني و آية الله مؤمن ، در مكاسب آية الله شيخ علي پناه اشتهاردي و آية الله العظمي فاضل لنكراني و در كفايه آية الله العظمي نوري همداني و آية الله العظمي فاضل لنكراني بود. وي از سال 51 به مدت چهارده سال در دروس خارج حضرات آيات آقايان گلپايگاني ، اراكي ، حائري، شاه آبادي، شيخ كاظم تبريزي، شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني شركت كرد. او در بخش علوم عقلي، شرح منظومه سبزواري را نزد آية الله گرامي، بدايه را نزد آية الله جوادي آملي، نهايه را نزد آية الله مصباح يزدي و اسفار را نزد آية الله جوادي آملي فرا گرفت . همچنين او تمهيدالقواعد و شرح فصوص الحكم را نزد آية الله جوادي آملي آموخت . از دوستان او در سالهاي تحصيل، حجة الاسلام والمسلمين غروي را مي توان نام برد. حجة الاسلام والمسلمين فياضي در سالهاي متمادي و ازسالهاي آغازين تحصيل به امر تدريس

اهتمام ويژه اي داشت. او در دروس مختلف دورة مقدمات و سطح را بارها تدريس كرده و سپس به تدريس بدايه، نهايه و شرح اشارات رو آورده است و هم اكنون نيز به تدريس اسفار اشتغال دارد. تبيين زيبا و استوار علوم عقلي از ويژگيهاي اوست و دروس و حتي نوارهاي تدريس او همواره مورد استفاده طلاب بوده است. از حجة الاسلام والمسلمين فياضي تعليقه اي بر نهاية الحكمه علامه طباطبايي به چاپ رسيده است . او از اعضاي جامعه مدرسين است و هم اكنون در قم ضمن اشتغال به تدريس، به پژوهش در مؤسسه امام خميني (ره ) مي پردازد.

فيروزآبادي شيرازي نجفي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1329 ق)، فقيه اصولى و عالم امامى. پدرش از مراجع تقليد و فقهاى بزرگ نجف بود، كه بسيارى از مراجع دوره ى بعد از او افتخار شاگردى وى را داشتند. سيد مرتضى در نجف به دنيا آمد و نشوونما يافت. سطوح را از محضر آيت الله ميرزا على ايروانى، صاحب حاشيه بر «مكاسب»، و آيت الله ميرزاابوالحسن مشكينى،صاحب حاشيه بر «كفايه»، و آيت الله شيخ كاظم شيرازى و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى استفاده نمود. بعد از فوت آن استاد به تدريس فقه و اصول در سطح و خارج پرداخت و شاگردانى را تربيت نمود.در 1391 ق، به قم مهاجرت و به تدريس خارج فقه و اصول و تأليف و تصنيف كتب علمى اشتغال ورزيد.از آثارش: «فضائل الخمسه من الصحاح السته من الكتب العامه»، در سه مجلد؛ «السبعه من السلف من الكتب العامه»، در مطاعن هفت نفر از صحابه؛ «عنايه الاصول»، در شرح «كفايه»،در شش جلد؛ «الفروع المهمه فى احكام الامه»، در سه مجلد؛ «خلاصه الجواهر مع البيان الظاهر»، متن و شرح «منتخب

المسائل» از اول طهارت تا آخر زكوه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه دانشمندان (124 / 6 ،225 -224 / 2).

فيروزآبادي شيرازي، جمال الدين، ابواسحاق ابراهيم

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(476 -393 ق)، فقيه اصولى شافعى، محدث، متكلم، مدرس، عارف و شاعر. در فيروزآباد فارس به دنيا آمد. از ابوعبدالله بيضاوى و عبدالوهاب بن رامين در شيراز و از خزرى در بصره فقه آموخت. در 415 ق به بغداد رفت و در آنجا ساكن و ملازم قاضى ابوطيب طبرى شد و از او بهره ها برد تا در فقه سرآمد شد. او از ابوعلى حسن بن شاذان و ابوبكر احمد برقانى و محمد بن عبيدالله خرجوشى حديث شنيد. آنگاه در بغداد و همدان و نيشابور حديث گفت. او مرجع دانش پژوهان و مفتى امت در زمان خود بود و توانمندى او در جدل و مناظره مشهور همگان. ابوبكر خطيب بغدادى و ابوالوليد باجى و حميدى و اسماعيل ابن سمرقندى و ابوبدر كرخى و زاهد يوسف بن ايوب و ابونصر احمد بن محمد طوسى و ابوالحسن بن عبدالسلام احمد بن سهل مسجدى و ابوبكر فارمذى و شيب بن حسين بروجردى از وى حديث شنيدند. احمد بن نصر بن حمان همدانى آخرين كسى است كه از وى روايت كرده است. فيروزآبادى معاصر امام الحرمين و ابوالقاسم قشيرى بود. خواجه نظام الملك وزير مدرسه نظاميه ى بغداد را در 459 ق براى وى بنا كرد و او اولين مدرس آنجا بود. وى در بغداد درگذشت و خليفه مقتداى عباسى بر پيكرش نماز خواند و در باب ابرز دفن شد. به روايتى او مدفون در شيراز است. از آثار وى: «التنبيه فى فروع الشافعيه» و «المهذب فى الفروع»، در فقه شافعى

كه از كتابهاى مهم در اين زمينه است؛ «طبقات الفقهاء»؛ «اللمع» و «شرح اللمع»، در اصول فقه؛ «المعونه فى الجدل»؛ «التبصره»؛ «الملخص» يا «التلخيص»؛ «النكت فى علم الجدل»؛ «تذكره المسؤلين فى الخلاف بين الحنفى و الشافعى»؛ «الطب الروحانى».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (45 -44 / 1)، انساب سمعانى (418 -417 / 4)، تاريخ ادبيات در ايران (264 ،238 -237 / 2)، روضات الجنات (181 -179 / 1)، ريحانه (12 -11 / 7)، سير النبلاء (465 -452 / 18)، شذرات الذهب (351 -349 / 3)، صفه الصفوه (280 / 2)، الكامل (134 / 8)، كشف الظنون (1912 ،1818 ،1743 ،1562 ،1105 ،1100 ،489 ،391 ،339)، الكنى و الالقاب (8 -7 / 1)، لغت نامه (ذيل/ ابواسحاق شيرازى)، المستفاد من ذيل تاريخ بغداد (46 -42 / 19)، معجم البلدان (432 / 3)، معجم المؤلفين (69 -68 / 1)، النجوم الزاهره (116 / 5)، الوافى بالوفيات (66 -62 / 6)، وفيات الاعيان (31 -29 / 1)، هديه العارفين (8 / 1).

فيض، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد علي فيض

محل تولد : لاهيجان

شهرت : فيض گيلاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/1/1

زندگينامه علمي

آية الله محمدعلي فيض گيلاني در سال 1303 هجري شمسي در يكي از روستاهاي لاهيجان و در ميان خانواده اي متديّن به دنيا آمد. پدرش دروس حوزوي را تا لمعتين به پايان رسانيده بود و به دليل عارضه لكنت زبان ، به كار كشاورزي مي پرداخت و از همان راه روزگار مي گذراند. او كه به اخلاص و پرهيزگاري مشهور بود مورد اعتماد مردم روستا و مرجع حل مشكلات و اختلافات آنان بود. استاد فيض

گيلاني تحصيلات خود را از مكتب خانه شروع كرد و پس از به پايان بردن آن به دبستان رفت. در دبستان به دليل هوش سرشار و توانايي بسيار، مورد استقبال معلمان قرار گرفت و با تصميم آنان تحصيلات خود را از سال سوم دبستان آغاز كرد. او سه سال نيز به دبيرستان رفت و پس از آن به تحصيل علوم حوزوي رو آورد. او كه تحصيلات حوزوي خود را در سال 1322 آغاز كرده بود، در مدت كوتاهي دروس مقدمات را به پايان رسانيد و در محضر استادان بزرگواري دروس دوره سطح را پي گرفت و پس از اتمام سطوح عالي به درس خارج استادان مشهور آن روزگار راه يافت. او در سالهاي تحصيل خود، همواره در دروس اخلاق شركت جدي داشت و مي كوشيد علم خود را با عمل درهم آميزد و نيز به مطالعه كتابهاي جنبي علاقة بسيار داشت. استاد فيض در سالهاي تحصيل خود به محضر عالمان بسياري راه يافت. او مطوّل را در محضر شهيد آية الله مطهري (ره ) و سيوطي را نزد شيخ اسدالله اصفهاني آموخت. شرح لمعه را در محضر شهيد آية الله صدوقي (ره ) و شيخ حسن علي اصفهاني فرا گرفت. دروس رسائل و مكاسب و كفايه را نيز در نزد آية الله سلطاني طباطبايي (ره ) كه از استادان بنام آن روزگار بود آموخت. با پايان يافتن دروس سطح و نيز اندكي پيش از آن، به درس خارج آية الله العظمي بروجردي (ره ) رفت و همزمان در دروس خارج امام خميني (ره ) نيز شركت داشت. استاد اصلي او در دروس خارج امام (ره ) بود؛ اما با تبعيد آن مرجع

حماسه آفرين، وي مجبور شد در دروس ديگر شركت كند كه از جمله آنان درس آية الله العظمي محقق (ره ) بود. استاد فيض، در طي اين سالها در دروس اخلاق امام خميني (ره ) شركت جدّي داشت و با بسياري از فضلاي آن روزگار، رابطه دوستي داشت و دروس پيش آموخته را مباحثه مي كرد كه از جمله آنان حجة الاسلام و المسلمين امينيان _ امام جمعه آستانه اشرفيه است . استاد فيض گيلاني در سالهاي عمر پربركت خود، خدمات فرهنگي بسياري را به انجام رسانيده است، از جمله آن مي توان به ساخت چند مسجد در مناطق محروم اشاره كرد كه خود باعث تحولات عظيمي در آن مناطق شد، او پيش از انقلاب و پس از آن در ايام حجّ در بعثه امام (ره ) خدمات بسياري را براي حجّاج فراهم آورده و در ساماندهي امر حجّ و آشنايي واقعي با احكام و اهداف آن نقش مهمي را ايفا كرده است. او سالها در دانشگاهها به تدريس علوم و معارف اسلامي مي پرداخته، و مدتي نيز نماينده امام (ره ) در دانشگاه الزهرا(س ) بوده است. استاد فيض چند كتاب تأليف نموده كه هنوز به چاپ نرسيده است؛ از جمله آنان تاريخ و زندگي عالمان لاهيجان است. استاد فيض گيلاني در سالهاي حكومت خاندان پهلوي، فعاليتهاي مبارزاتي بسياري را به انجام رسانيده است. او كه خود از شاگردان امام (ره ) بود همچون ديگر شاگردان آن مرجع بزرگ و نيز همچون مردم ظلم ستيز ايران در مبارزات و تظاهرات بسياري شركت كرده است. او در زمان رژيم طاغوت منزلي را كه در قم به تازگي خريده بود، به درخواست اطرافيان امام (ره ) در خدمت

امام (ره ) قرار داد. اين قضيه، مدتي پس از تبعيد امام (ره ) به تهران بود. فعاليتهاي سياسي استاد فيض به پيش از انقلاب محدود نشد. وي پس از انقلاب نيز در عرصه هاي گوناگوني به خدمت پرداخت . او در طول سالهاي دفاع مقدس، بارها در جبهه هاي جنگ حضور يافت و ضمن تبليغ مباني اعتقادي اسلام ، انگيزه و شعف رزمندگان را دو چندان مي ساخت.

قابل، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي قابل

محل تولد : تربت جام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/4/5

زندگينامه علمي

مختصر از زندگي علمي و سياسي آقاي هادي قابل (جامي) در پنچم تيرماه 1334 شمسي در خانواده مذهبي و روحاني متولد شد. پدر ايشان از علماي مشهد مقدس و امام جمعه شهرستان فريمان بود. در سال 1349 پس از اخذ مدرك ششم ابتدايي وارد حوزه علميه مشهد شد. دروس مقدماتي تا شرح لمعه را در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي ميلاني گذراند. سپس با هجرت به قم تحصيلات خود را در حوزه علميه قم ادامه داد تا به درجه اجتهاد رسيد. اساتيد ايشان در ادبيات، حضرات آيات و حجج اسلام حجت هاشمى، رضوانى، ذاكرى، اسلامي (در مشهد مقدس) و منطق، شرح نظام و منظومه، واعظى، آقا شيخ يحيي انصارى، نعيم آبادي و در اصول، شهيد حاج شيخ عباس شيرازى، احمد بهشتى، دوزدوزانى، ستوده، موسوي تهرانى، سيد علي محقق و در فقه، فاضل هرندى، علوي گرگانى، ستوده، دوزدوزانى، طاهري خرم آبادي و در خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: منتظرى، وحيد خراسانى، فاضل لنكرانى، ميرزا جواد تبريزى، موسوي اردبيلي و يوسف صانعي بوده اند. همچنين از محضر اساتيد بزرگوار، مشكينى، جوادي آملى،

شهيد حقاني و... دروس تفسير قرآن، اخلاق و فلسفه را فرا گرفت. از آغاز طلبگي با مبارزات روحانيت به رهبري امام خميني (ره) آشنا شد. از سال 1353 كه منبر و تبليغ را آغاز كرد به بيان انديشه هاي امام و مبارزاني همچون مرحوم طاقانى، آيت الله منتظرى، بازرگان و شريعتي پرداخت. در خرداد سال 1354 در مدرسه فيضيه پس از مضروب شدن، توسط مأموران گارد دستگير و روانه زندان اوين شد. سپس به سربازي اعزام گرديد كه تا سال 1365 ادامه يافت. پس از مراجعه مجدد به حوزه علميه و ادامه تحصيل، مبارزات خود را با جديت بيشتري پيگيري كرد. در زمان اوج گيري مبارزات ملت ايران در سالهاي 56 و 57 در شهرهاي قم، نايين، تربت جام، فريمان و مشهد، هم پاي ملت بزرگ ايران در تمامي صحنه ها حاضر بود.

قاسملو خويي، يعقوب

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يعقوب قاسملو خويي

محل تولد : خوي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

حقير در شهرستان خوي از توابع آذربايجان غربي متولد شدم وپس از دوران كودكي در مدرسه بابالو شهانق تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را به اتمام رساندم با توجه به اينكه در سوم راهنمايي شاگرد ممتاز شده بودم برادرانم پشنهاد دادند كه در رشته رياضي فيزيك مشغول تحصيل شوم ولي برادر بزرگم چون فني بود و در رشته برق استاد بود به من گفت كه در هنرستان شهيد رجايي خوي مشغول تحصيل شوم بنده نيز حرف او را گوش داديم و در رشته برق در هنرستان مشغول شدم و در سال 1374 موفق به اخذ ديپلم فني شدم با توجه به

اينكه برادرم در سال 1364 به فيض شهادت نايل شده بود و مادر مرحومه ام هميشه به من مي گفت كه تو بايد راه برادرت را ادامه بدهي اين فرمايش او هميش در ذهنم بود وهنوز هم هست. باعث شد كه ما جذب حوزه علميه بشويم ابتدا تا پايه ششم در حوزه علميه تبريز مشغول تحصيل شديم از اساتيد بنده در تبريز مي توانم حجه الاسلام والمسلمين پور محمدي و حجه الاسلام وثوقي را نام ببرم كه هردو آدمهاي اخلاقي و ملايي بودند. سپس در سال 1377 وارد حوزه علميه قم شدم و همزمان در دانشگاه مفيد مشغول تحصيل در رشته فلسفه محض شدم و دانشگاه از محضر اساتيدي همچون حجج الاسلام ديواني، انتظام، كاملان و اديب بهره هاي فراواني بردم و در رسائل و مكاسب از محضر استاد بزرگوار حجه الاسلام ولمسلمين محمد باقري شاهرودي بهره بردم و كفايه را نيز از محضر آيت الله اعتمادي بهره بردم سپس در سال 1385 به قصد تبليغ در وزارت دفاع مشغول شدم همزمان در درس خارج فقه حضرت آيت الله خامنه اي و در خارج اصول حضرت آيت الله شاهرودي به مدت دو سال استفاده هاي معنوي و علمي برديم و با توجه به اتمام ماموريت در وزارت دفاع به قم باز گشتم و به امر تبليغ و تاليف و تحصيل مشغول هستم اينجانب داراي تاليفات زير مي باشم. 1. دين و آزادي 2. طبيب عاشقان (خاطرات و اشعار علامه طباطبايي) 3. فروغ دانايي (خاطرات علامه جعفري) 4. خلاصه الغدير 5. گامي به سوي تدوين منشور وحدت اسلامي 6. مقاله در زمينه اشعار علامه طباطبايي در

كتاب مرزبان وحي چاپ د فتر تبليغات اسلامي.

قاضي القضاه همداني اسدآبادي، ابوالحسن، ابوالحسين عبدالجبار

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 415 / 414 ق)، عالم امامى، قاضى، متكلم، مفسر، فقيه شافعى و اصولى معتزلى. وى شيخ معتزليان در روزگار خود بود و آنان وى را به لقب قاضى القضات ملقب ساخته بودند. از على بن ابراهيم بن سلمه قطان قزوينى و از عبدالله بن جعفر بن فارس اصفهانى در اصفهان استماع حديث كرد و همچنين از زيبر بن عبدالواحد اسدآبادى حفاظ و عبدالرحمن بن حمدان حديث شنيد. در بازگشت از حج به بغداد رفت و در آن جا حديث گفت. ابوالقاسم تنوخى و حسن بن على صيمرى فقيه و ابويوسف عبدالسلام قزوينى مفسر و جماعتى ديگر از وى حديث شنيدند. او از استادان سيدرضى و با يك واسطه از مشايخ روايت خطيب بغدادى است. مناظره ى شيخ مفيد با او در موضوع حديث غدير و اصحاب جمل مشهور است كه در پايان مفيد را به جاى خود بر مسند نشاند و گفت حقا كه تو مفيدى. او به دعوت صاحب بن عباد و وزير از بغداد به رى آمد و به تدريس مشغول شد و همچنين عهده دار مقام قضاوت رى و تمام توابع آن بود و در همان جا نيز درگذشت. مصنفات بسيارى در مذهب اعتزال بدو منسوب است و گويند كه هزاران ورق بوده است. از آثار وى: «تنزيه القرآن عن المطاعن»؛ «علم الكيميا»؛ «العمده فى اصول الفقه»؛ «تفسير القرآن»؛ «دلائل النبوه»؛ «امال» يا «الامالى»، در حديث؛«طبقات المعتزله»؛ «المجتبى فى القراآت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (47 / 4)، انساب سمعانى (137 -136 / 1)، ايضاح المكنون (430 / 2 ،478 ،329 /

1)، تاريخ ادبيات در ايران (349 ،279 / 1)، تاريخ بغداد (115 -113 / 11)،روضات الجنات (18 -16 / 5)، ريحانه (416 -415 / 4)، سير النبلاء (245 -244 / 17)، شذرات الذهب (203 -202 / 3)، العبر (229 / 2)، الكامل (315 / 7)، كشف الظنون (1107)، الكنى و الالقاب (53 / 3)، لسان الميزان (213 -211 / 4)، لغت نامه (ذيل/ عبدالجبار)، معجم المؤلفين (79 -78 / 5)، الوافى بالوفيات (34 -31/ 18)، هديه العارفين (499 -498 / 1).

قاضي زاده، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

كاظم قاضي زاده

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات دبستان و دبيرستان را به سرعت طي كرد و در سال 1356 (16 سالگي) به دانشگاه و در رشته فيزيك مشغول تحصيل شد. همراه با انقلاب فرهنگي به حوزه علميه قم آمد دروس سطح را نيز در حدود شش سال فرا گرفت و ازسال 1366 به درس خارج اساتيد حوزه حاضر شد. وي تا سال 1380 (به مدت 15 سال) از دروس خارج حوزه بهره برد. اهم اساتيد وي به ترتيب استفاده زماني بيشتر عبارتند از: آيت الله تبريزي، آيت الله سيد كاظم حائري، آيت الله منتظري، آيت الله سيد محمود هاشمي، آيت الله جوادي آملي (در تفسير)، آيت الله سيد موسي شبيري، آيت الله محمد فاضل لنكراني و آيت الله وحيد خراساني. گرچه وي اقدامي جهت اخذ مدرك رسمي از حوزه علميه نكرده است اما در امتحان كتبي و شفاهي مجلس خبرگان در سال 1377 كه در سطح تاييد تجربي در اجتهاد داوطلبان شركت و در نامزدي مجلس خبرگان رهبري برگزار مي

شد شركت كرده و با درجه عالي موفق به قبولي در امتحانات مربوطه شد. وي درسال 1371 همزمان با تحصيلات فردي در دوره كارشناسي ارشد تربيت مدرس قم تحصيل كرد و با ادامه آن در مقطع دكتري علوم قرآن و حديث در اين رشته نيز موفق به اتمام شد. اهم فعاليتهاي علمي وي تدريس در حوزه و دانشگاه بوده است. از سال 1360 تدريس حوزوي را با تدريس ادبيات و منطق شروع كرد و در ادامه با تدريس فقه و اصول ادامه داد. در آغاز مدارس رضويه و رسالت محل تدريس وي بود ولي در سطوح عالي حوزه در مدرسه آيت الله گلپايگاني، مسجد امام زين العابدين و مدرسه آيت الله بروجردي مشغول به تدريس بوده و هست. هم اكنون پنج سال است كه به تدريس خارج فقه اشتغال دارد. از سال 1380 نيز تدريس در دانشگاه را آغاز كرد و هم اكنون در مقاطع دكتري و كارشناسي ارشد به تدريس تفسير و علوم قرآن، حديث و رجال نيز اشتغال دارد.

قاضي زاهدي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم قاضي زاهدي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابراهيم فرزند مرحوم آيت الله حاج آقا علي قاضي زاهدي متولد سال 1333 شمسي تحت تربيت والد معظم پرورش يافته پس از خواندن دروس ابتدائي و اوليه در گلپايگان براي تحصيل علوم دينيه در سال 1349 شمسي به قم هجرت نموده و مقدمات و سطوح وسطي را در مدرسه آيت الله العظمي گلپايگاني قدس سره در خيابان تهران نزد جمعي از فضلاء و علماء خوانده و بعد از چند سال به

مدرسه خان مدرسه آيت الله العظمي مرحوم بروجردي قدس سره رفته و سطوح نهائي فقه واصول را از آيات عظام و حجج الاسلام مرحوم آيت الله ستوده اراكي و سيد ابوالفضل موسوي نيريزي (ره) و صلواتي و فاضل لنكراني و نوري همداني و سبحاني به تكميل رساندم و سپس شركت در درس خارج مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني قدس سره و مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري يزدي قدس سره و نجفي مرعشي تا پايان عمر شريفشان از ابحاث فقهي مستضعفين و اكنون از دراسات آيت الله وحيد خراساني مدظله العالي استفاده و تقريرات ايشان را به رشته تحرير در آورده و از غالب نامبردگان اجازات روايتي و غيره دريافت نموده و اكنون به عنوان يك واعظ نامي كشور در اكثر شهرهاي ايران منبر مي روم و مورد تشويق مؤمنين در مجالس سنگين اداي وظيفه اسلامي نمايم و از طريق منبر و خطابه خدمات ارزنده و چشمگيري نموده چند سالي هم در يكي از حجرات صحن تدريس لمعه و مكاسب داشتم و كتابهاي خطي نوشتم كه اميد است بتوانم آنها را به چاپ برسانم.

قاضي طباطبايي، باقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1366 -1285 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و مجتهد امامى. در تبريز به دنيا آمد و مقدمات و مبادى فقه و اصول و كلام و معقول را از علماى زادگاهش همچون آقا ميرزا محمود اصولى و حاج ميرزا محمدعلى قراجه داغى و آقا سيد على يزدى تحصيل كرد. در 1308 ق براى تكميل تحصيلات به عتبات عاليات رفت و در محضر ميرزاى بزرگ شيرازى در سامراء حضور يافت، سپس وارد نجف شد و در حوزه ى درس آيت الله حاج ميرزا حبيب الله رشتى

و فاضل شرابيانى و آقا شيخ محمد باقر اصطهباناتى و آخوند ملا اسماعيل قراباغى شركت كرد. درس اخلاق را نزد آخوند ملا حسينقلى همدانى فراگرفت. سرانجام به تبريز بازگشت و بعد از چند سال اقامت به نجف عودت نمود و از درس و بحث آيت الله آقا سيد محمد كاظم يزدى و شريعت اصفهانى استفاده كرد، تا در 1324 ق به تبريز مراجعت نمود. به مدت چهل سال در نهايت عزت و احترام به خدمات دينى مشغول بود. قاضى طباطبائى از آيت الله علامه ى يزدى و فاضل شرابيانى اجازه ى اجتهاد داشت و از آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهانى روايت مى كرد. وى در تبريز وفات يافت و در قم دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى، به نام «مخزن الفوائد فى حاشيه الفرائد»؛ «الدرر الغرويه فى الفوائد العلميه»؛ حاشيه بر «فصول الاصول»؛ «التقريرات» اساتيدش: ميرزاى رشتى، سيد يزدى طباطبائى و شيخ الشريعه اصفهانى؛حواشى بر «مكاسب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (534 -533 / 3)، الذريعه (228 / 20 ،128 / 8 ،165 / 6 ،371 / 4)، ريحانه (405 -404 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 217 / 14)، علماء المعاصرين (240)، گنجينه ى دانشمندان (326 -325 / 3)، لغت نامه (ذيل/ قاضى)، معجم المؤلفين (36 / 3).

قاضي عسكر، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي قاضي عسكر

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/3/5

زندگينامه علمي

اينجانب سيد علي قاضي عسكر در روز پنجم خرداد ماه يك هزار و سيصد و سي و سه شمسي برابر با 23 رمضان المبارك 1373 هجري قمري در يك خانواده مذهبي

در خيابان مسجد سيد اصفهان متولد شدم. تحصيلات دوره ابتدايي را در دبستان جعفري وابسته به تعليمات اسلامي كه در محله بيدآباد اصفهان واقع شده بود سپري كردم و دوره راهنمائي را نيز در مدرسه احمديه كه مديريت آن را يك نفر روحاني به نام حجت الاسلام آقاي سيد ابوالحسن بدري بعهده داشت گذراندم. پدرم آقاي حاج سيد مصطفي قاضي عسكر كه كارمند كارخانه صنايع پشم اصفهان و از مقلدان حضرت امام خميني (ره) بود بسيار علاقه داشت تا يكي از فرزندان خود را به حوزه فرستاده تا دروس حوزوي بخواند، از اين رو در سن 15 سالگي وارد حوزه علميه اصفهان شدم و جامع المقدمات را آغاز كرده از اساتيد بزرگوار آن حوزه بهره مند شدم. سپس با گذشت يك سال به دليل آوازه و شهرتي كه قم داشت تصميم گرفتم به قم آمده و در حوزه كهن قم ادامه تحصيل دهم در قم به ترتيب در مدرسه مومنيه واقع در خيابان چهارمردان، مدرسه آيت الله نجفي مرعشي واقع در خيابان ارك قم، مدرسه فيضيه و سپس در مدرسه حجتيه سكونت داشتم. دروس مقدماتي را از محضر اساتيد بزرگواري از جمله مرحوم حجت الاسلام و المسلمين آقاي كافي اصفهاني، مرحوم شهيد حجت الاسلام و المسلمين آقاي سيد حسن بهشتي طاب ثراه امام جمعه موقت اصفهان پس از انقلاب كه به دست منافقين به شهادت رسيدند، حجت الاسلام و المسملين آقاي حجازي اصفهاني، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين آقاي يحيي سلطاني و ... فرا گرفتم. سپس به درس مرحوم آيت الله ستوده، آيت الله خزعلي، آيت الله انصاري شيرازي حاضر شدم و مكاسب را

در درس آيت الله حاج شيخ يوسف صانعي و كفايه را در محضر حضرت آيت الله فاضل لنكراني بهره گرفتم. و سپس در دروس خارج آيت الله فاضل لنكراني، آيت الله منتظري، آيت الله حاج شيخ جواد تبريزي حاضر شده سالها از محضر اين اساتيد بهره مند شدم در دروس تفسير و اخلاق از محضر آيت الله مشكيني استفاده كردم در دروس تخصصي مرحوم شهيد آيت الله مرتضي مطهري كه در مسجد ارك قم برگزار ميشد شركت داشتم و بخشي نيز از محضر آيت الله جوادي آملي استفاده كرده ام و بر اساس تاييديه مكتوبي كه از اساتيد بزرگوار و اعزه همچون حضرت آيت الله فاضل لنكراني، حضرت آيت الله سبحاني، حضرت آيت الله خاتم يزدي، حضرت آيت الله محمد حسن قديري و ... دارم بيش از ده سال از دروس خارج حوزه استفاده كردم. بنده از ابتداي تكليف مقلد حضرت امام خميني (ره) بودم و از آنجا كه پدرم درحادثه 15 خرداد در قم حضور داشت و شاهد حمله كماندوهاي رژيم پهلوي به مدرسه فيضيه و شهادت و مجروحيت طلاب و روحانيون حوزه علميه بود و با روحانيون مبارزه و تلاشگر مانوس بود بطور طبيعي اينجانب از همان سال اول تحصيل با قيام حضرت امام همراه شدم، در همان سال اول طلبگي در مدرسه ملا عبدالله گاهي شبها نوارهاي كاست كه از نجف ارسال شده بود را همراه با تني چند از طلاب آن روز مدرسه كه حاوي سخنرانيهاي امام خميني (ره) بود استماع و در توزيع اعلاميه هاي ايشان مشاركت داشتم، و پس از آنكه به قم آمدم اين فعاليتها ادامه يافت

و با اكثر چهره هاي انقلابي حوزه آشنا و همراه شدم.

قاضي، علي آقا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج سيد علي آقا قاضي فرزند حاج سيد حسين قاضي است. ايشان در سيزدهم ماه ذي الحجة الحرام سال 1282ه_.ق. از بطن دختر حاج ميرزا محسن قاضي، در تبريز متولد شد و او را علي نام نهادند، بعد از بلوغ و رشد به تحصيل علوم ادبيه و دينيه مشغول گرديد و مدتي در نزد پدر بزرگوار خود و ميرزا موسي تبريزي و ميرزا محمد علي قراچه داغي درس خواند.

در ايشان، سيد حسين قاضي، انساني بزرگ و وارسته بود كه از شاگردان برجسته آيت الله العظمي ميرزا محمد حسن شيرازي بود و از ايشان اجازه اجتهاد داشت.

درباره ايشان گفته اند زماني كه قصد داشت سامرا را ترك كند و به زادگاه خويش تبريز باز گردد استادش ميرزاي شيرازي به وي فرمود در شبانه روز يك ساعت را براي خودت بگذار.

يك سال بعد چند نفر از تجار تبريز به سامرا مشرف مي شوند و با آيت الله ميرزا محمد حسن شيرازي ملاقات مي كنند؛ وقتي ايشان احوال شاگرد خويش را جويا مي شود، مي گويند:

« يك ساعتي كه شما نصيحت فرموده ايد، تمام اوقات ايشان را گرفته، و در شب و روز با خداي خود مراوده دارند. »

تحصيلات

سيد علي قاضي از همان ابتداي جواني تحصيلات خود را نزد پدر بزرگوار سيد حسين قاضي و ميرزا موسوي تبريزي و ميرزا محمد علي قراچه داغي آغاز كرد.

پدرش به علم تفسير علاقه و رغبت خاص و يد طولايي داشته است، چنانكه سيد علي آقا خودش تصريح كرده كه تفسير كشاف را خدمت

پدرش خوانده است. همچنين ايشان ادبيات عربي و فارسي را پيش شاعر نامي و دانشمند معروف ميرزا محمد تقي تبريزي معروف به «حجة الاسلام» و متخلص به « نير» خوانده و از ايشان اشعار زيادي به فارسي و عربي نقل مي كرد و شعر طنز ايشان را كه هزار بيت بود از بر كرده بود و مي خواند.

ايشان در سال 1308ه_.ق. در سن 26 سالگي به نجف اشرف مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلي خويش قرار داد.

آيت الله سيد علي آقا قاضي از زماني كه وارد نجف اشرف شد، ديگر از آنجا به هيچ عنوان خارج نشد مگر يك بار براي زيارت مشهد مقدس حدود سال 1330ه_ ق به ايران سفر كرد و بعد از زيارت به طهران بازگشت و مدت كوتاهي در شهرري در جوار شاه عبدالعظيم اقامت گزيد.

اساتيد

ايشان در نجف نزد مرحوم فاضل شرابياني، شيخ محمد حسن مامقاني، شيخ فتح الله شريعت، آخوند خراساني، عارف كامل حاج امامقلي نخجواني و حاجي ميرزا حسين خليلي درس خواند و مخصوصاً از بهترين شاگردان اين استاد اخير به شمار مي آمد كه در خدمت وي تهذيب اخلاق را تحصيل كرد.

آقازاده سيد علي آقا قاضي نقل مي كند:

« ... ميرزا علي آقا قاضي بسيار از استادش ميرزا حسين خليلي ياد مي كرد و او را به نيكي نام مي برد و من نديدم كسي مثل اين استادش او را در شگفتي اندازد و هر وقت نام اين استاد نزدش برده مي شد به او حالت بهت و سكوت دست مي داد و غرق تأملات و تفكرات مي شد! »

ايشان

از سن نوجواني تحت تربيت والد گرامي، آقا سيد حسين قاضي بود و جوهره حركت و سلوك ايشان از پدر بزرگوارشان مي باشد و بعد از آن كه به نجف اشرف مشرف شدند، نزد آيت الله شيخ محمد بهاري و آيت الله سيد احمد كربلايي معروف به واحد العين و به كسب مكارم اخلاقي و عرفاني پرداخت و اين دو نيز از مبرزترين شاگردان ملاحسينقلي همداني(ره) بودند.

درباره ملاحسينقلي همداني حكايات هاي بس شگفت آوري نقل شده، كه گوياي عظمت، روح بلند و نفوذ معنوي ايشان مي باشد. او با عشق و همت بي نظير زمان زيادي از عمرش را به تربيت مستعدين سپري كرد تا اين كه توانست 300 نفر را تربيت كند كه هر يك از آنها يكي از اولياي الهي شدند، مانند شيخ محمد بهاري، مرحوم سيد احمد كربلايي، مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي و ... .

سلسه اساتيد ملاحسينقلي همداني به حاج سيد علي شوشتري و سپس به شخصي به نام ملاقلي جولا مي رسد.

آقا سيد علي قاضي در عراق به خدمت جمعي از اكابر اولياء رسيد و از آن جمله سالهايي چند در تحت تربيت مرحوم آقا سيد احمد كربلايي معروف به واحدالعين، قرار گرفت و از صحبت آن بزرگوار به درجات اولياء أبرار ارتقاء گزيد، چندان كه در تهذيب اخلاق شاگردان و مريدان و ملازمان چندي را تربيت كرد.

آقا سيد علي آقاي قاضي درباره اين استادش مي فرمايد:

« شبي از شبها را به مسجد سهله مي گذارنيدم- زاده الله شرفاً- به تنهايي به نيمه شب يكي در آمد و به مقام ابراهيم عليه السلام مقام كرد

و از پي فريضه صبح در سجده شد تا طلوع خورشيد. آنگاه برفتم و ديدم عين الانسان و الانسان العين آقا سيد احمد كربلايي بكاء است، و از شدت گريه، خاك سجده گاه گل كرده است! و صبح برفت و در حجره نشست و چنان مي خنديد كه صداي او به بيرون مسجد مي رسيد. »

آيت الله شيخ علي سعادت پرور نقل مي كند:

« وقتي مرحوم آقا سيد علي قاضي جواني بيش نبود، پدر مرحومش آقا سيد حسين قاضي كه خود از دست پروردگان مرحوم عارف كامل حاج امامقلي نخجواني بود به آقاي قاضي سفارش كرده بود كه هر روز به محضر استاد مشرف شده و چند ساعتي در محضرش بنشيند، اگر صحبت و كلامي شد كه بهره گيرد و گرنه به صورت و هيئت استاد نظاره نمايد. در آن روزها، مرض وبا در نجف غوغا مي كرد، فرزندان مرحوم آقا امامقلي نخجواني يكي پس از ديگري در اثر مرض وبا رحلت مي كردند و ايشان بدون هيچ ناراحتي و انزجار قلبي به شكرگزاري مشغول بود. وقتي از وي علت اين عمل را جويا شدند فرمود:

قباله هاي زمين را ديده ايد كه وقتي كسي صاحب يكي از آنها شد، هر كاري كه دلش خواست با زمين اش انجام مي دهد؛ حالا هم خداي سبحان صاحب و مالك اصلي اين فرزندان و همه چيز من است و هر كاري كه بخواهد با آنان انجام مي دهد و كسي را حق سوال و اعتراض نيست! »

درجه اجتهاد

پس از اقامت در نجف اشرف، تحصيلات حوزوي خود را نزد اساتيدي از جمله فاضل شربياني، شيخ محمد

مامقاني، شيخ فتح الله شريعت، آخوند خراساني و... ادامه دادند و سرانجام كوشش هاي خستگي ناپذير مرحوم آيت الله قاضي در راه كسب علم، كمال و دانش، در سن 27 سالگي به ثمر نشست و اين جوان بلند همت در عنفوان جواني به درجه اجتهاد رسيد.

جامعيت علمي

آقا سيد هاشم حداد از شاگردان ايشان مي فرمود:

« مرحوم آقا (قاضي) يك عالمي بود كه از جهت فقاهت بي نظير بود. از جهت فهم روايت و حديث بي نظير بود. از جهت تفسير و علوم قرآني بي نظير بود. از جهت ادبيات عرب و لغت و فصاحت بي نظير بود، حتي از جهت تجويد و قرائت قرآن. و در مجالس فاتحه اي كه احياناً حضور پيدا مي نمود، كمتر قاري قرآن بود كه جرأت خواندن در حضور وي را داشته باشد، چرا كه اشكالهاي تجويدي و نحوه قرائتشان را مي گفت... »

آيت الله خسروشاهي از علامه طباطبائي نقل مي كردند كه:

كتابهاي معقول را خواندم ولي وقتي خدمت سيد علي آقا قاضي رسيدم فهميدم كه يك كلمه هم نفهميدم!

مرحوم قاضي در لغت عرب بي نظير بود، گويند: چهل هزار لغت از حفظ داشت. و شعر عربي را چنان مي سرود كه اعراب تشخيص نمي دادند سراينده اين شعر عجمي(غير عرب) است. روزي در بين مذاكرات، مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالله مامقاني(ره) به ايشان مي گويد:

من آن قدر در لغت و شعر عرب تسلط دارم كه اگر شخص غير عرب، شعري عربي بسرايد من مي فهمم كه سراينده عجم است، اگرچه آن شعر در اعلي درجه از فصاحت و بلاغت باشد. مرحوم قاضي يكي از

قصائد عربي را كه سراينده اش عرب بود شروع به خواندن مي كند و در بين آن قصيده، از خود چند شعر بالبداهه اضافه مي كند و سپس به ايشان مي گويد: كدام يك از اينها را غير عرب سروده است؟ و ايشان نتوانستند تشخيص دهند.

مرحوم قاضي در تفسير قرآن كريم و معاني آن يد طولائي داشت و علامه طهراني از قول مرحوم استاد علامه طباطبائي مي فرمودند:

« اين سبك تفسير آيه به آيه را مرحوم قاضي به ما تعليم دادند و ما در تفسير{الميزان}، از مسير و روش ايشان پيروي مي كنيم. ايشان در فهم معاني روايات وارده از ائمه معصومين عليهم السلام ذهن بسيار باز و روشني داشتند و ما طريقه فهم احاديث را كه « فقه الحديث» گويند از ايشان آموخته ايم. »

شاگردان

آيت الله قاضي طي سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامي را با كلام نافذ و عمل صالح خويش تدريس فرمودند و در هر دوره شاگرداني پرورش دادند كه هر كدام از بزرگان وادي عرفان و اخلاق محسوب مي شوند؛ و البته فقط نام تعدادي از آن ها بر ما معلوم است و اين كه ايشان در حقيقت چه كساني را تا قله هاي بلند عرفان و معنويت بالا كشيده و از شراب گواراي معرفت بر كامشان ريختند، براي ما بصورت كامل و دقيق آشكار نيست. اما به تعدادي از آن ها كه مبرز و شناخته شده هستند، اشاره مي كنيم:

آيت الله شيخ محمد تقي آملي(ره)

آيت الله سيد محمد حسين طباطبائي(ره)

آيت الله سيد محمد حسن طباطبايي(ره)

آيت الله محمد تقي بهجت فومني(حفظه الله)

آيت الله سيد عباس

كاشاني(حفظه الله)

آيت الله سيد عبد الكريم كشميري(ره)

آيت الله شهيد سيد عبدالحسين دستغيب(ره)

آيت الله علي اكبر مرندي(ره)

آيت الله سيد حسن مصطفوي تبريزي

آيت الله علي محمد بروجردي(ره)

آيت الله نجابت شيرازي(ره)

آيت الله سيد محمد حسيني همداني

آيت الله سيد حسن مسقطي(ره)

آيت الله سيد هاشم رضوي كشميري(ره)

حاج سيد هاشم حداد(ره)

و ...

در پي محبوب

ايشان از جواني به دنبال تزكيه و تهذيب نفس و كسب معنويت و معارف بلند اسلام بود و در اين راه چهل سال صبر و مجاهده كرد و چهل سال درد طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراك را از وي ربوده بود.

ضمير الهي اش او را به عالم قدس مي خواند و او كه قصد كوي جانان را در سر دارد، مي خواهد به هر نحو شده از اين خاكدان طبيعت به عالم نور و ملكوت پا گذارد.

مي داند كه جانب عشق عظيم است و نبايد به راحتي از دستش بدهد و فرو بگذاردش، براي همين چهل سال است كه مشغول مجاهده است.

چهل سال است كه آداب عبوديت مي آموزد و هنوز معشوق به حضور خود راهش نداده است!

خود ايشان مي گويد:

« نزد هر كس احتمال مي دادم از او چيزي بفهمم، مي نشستم اگر مطلبي را مي فهميدم، كه خود خدا نعمت داده بود و اگر نمي فهميدم ديگر به آن شخص مراجعه نمي كردم. »

تقيّد تام به آداب شرع

براي همين آن قدر خود را به ضوابط و آداب شرع و رعايت مستحبات و ترك مكروهات ملزم ساخته بود تا امري از محبوب فرو نماند و آن قدر بر آن اصرار مي كند كه به حسب

طاقت بشري هيچ مستحبي از او فوت نمي شود تا آن جا كه بعضي از مخالفان و معاندان مي گويند:

« قاضي كه اين قدر خود را مقيّد به آداب كرده شخصي ريايي و خودنماست. »

و عده اي ديگر هم با وجود مخالفت باز نمي توانند تحسينش نكنند.

يكي از مخالفين ايشان مي گويد:

« من سفر بسيار كردم، با بزرگان عالم اسلام محشور بوده ام و از احوال بسياري از آنان بالمشاهده آگاهم اما حقيقتاً هيچ كس را همانند قاضي تا بدين حد مقيد به آداب شرع نديده ام. »

خود ايشان مي گويد:

« چون بيست سال تمام چشمم را كنترل كرده بودم، چشم ترس براي من آمده بود، چنان كه هر وقت مي خواست نامحرمي وارد شود از دو دقيقه قبل خود به خود چشم هايم بسته مي شد و خداوند به من منت گذاشت كه چشم من بي اختيار روي هم مي آمد و آن مشقت از من رفته بود. »

و ايشان نا اميد نمي شود، مي داند كه طلب حقيقي جدا از مطلوب نيست زيرا كه شنيده است:

« اذا تقرب اليّ شبراً تقربت اليه ذراعاً:

و هرگاه به اندازه يك وجب به من نزديك شود به اندازه زراعي به او نزديك شوم.»

اين قدم ها بايد برداشته شود و آن نزديكي بايد حاصل گردد تا زماني كه عاشق به معشوق برسد و پرده ها كامل برداشته شود و وصال صورت گيرد و البته معلوم است كه معشوق خود در همه جا پيشقدم و مشتاق تر است.

« او نيز اطمينان دارد كه باز نشدن در روحانيت، نه از ناحيه

بي التفاتي معشوق است بلكه اگر در، بي موقع باز شود صد در صد خام از كار در آيد! »

و بعدها آيت الله قاضي كه خود چهل سال پشت در مانده، و صادق بودن خود را در آن عشق و محبت به محبوب و معبود ازل ثابت كرده، درس استقامت و صبوري را به شاگردانش هم مي آموزد و چنين مي گويد:

« اگر به جستجوي آب زمين را كندي، نبايد خسته و نااميد شوي، اگر وقتش باشد به آب مي رسي، وگرنه نااميد مشو كه بالاخره به آب مي رسي و حتي آ برايت فوران مي كند. »

آيت الله نجابت از قول ايشان مي گويد:

« چهل سال است دم از پروردگار عالم زدم. چند مرتبه خواستند مرا بكشند، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني نگذاشت و خدا هم كمكم كرد! در اين مدت نه خوابي ديدم، نه مكاشفه اي، نه رفيقي، نه همدردي، چهل سال است كه در را مي كوبم و خبري نيست. »

صبر و استقامت چهل ساله

بيت زير از اشعار ايشان مي باشد:

و لا تكن كمثل من ان فتح الباب خرج

والزم و كن كمثل من ان فتح الباب ولج

اگر دري باز شد، تو بيشتر استقامت به خرج بده؛ بگو خدايا! افزونش كن؛ بايد در عبوديت استقامت ورزيد، يعني صبور شد؛ اگر خواستند بكشندش، بگويد من از خدا دست بر نمي دارم؛ اگر نان و آبش را قطع كردند، استقامت كند، و حتي اگر دنيا جمع شود و بگويند بيا صرفنظر كن بگويد صرفنظر نمي كنم.

و آيت الله قاضي به اين زودي ها خسته نمي شود.

و مي

گويد:

« هر چه بادا باد، در بحر جنون پا مي زنم، امشب كشفي نصيبم شد شد، نشد نشد، امشب خوابي ديدم ديدم، نديدم نديدم، من كشف نمي خواهم تمام اين مدت چهل سال آن هم براي زرق و برق و كشف و كرامتي چند، نه! من معرفت خودش را مي خواهم، من خودش را مي خواهم. »

اسم اعظم را استقامت بر وحدانيت خداي جل و علا مي داند و مي گويد:

« اگر شخص در طلب، استقامت پيدا كرد، اسم اعظم در روح او جا پيدا مي كند و آن وقت لايق اسرار ربوبي مي گردد. »

و خود چون استقامت دارد، سرانجام صداي فرشتگان را مي شنود كه:

« ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التي كنتم توعدون:

آنان كه گفتند پروردگار ما الله است و بر اين ايمان پايدار ماندند، فرشتگان بر آن ها نازل شوند كه ديگر هيچ ترسي و حزن و اندوهي نداشته باشيد و شما را به همان بهشتي كه وعده دادند بشارت باد. سوره فصلت آيه 30 ».

فتح باب

آيت الله قاضي هميشه نماز مغرب و عشاء را، در حرمين شرفين امام حسين عليه السلام و حضرت ابوالفضل عليه السلام به جا مي آورد، و چون به حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام مي رسد، با خود مي انديشد كه تا به حال در مدت اين چهل سال هيچ چيز از عالم معنا برايم ظهور نكرده، هر چه دارم به عنايت خدا و به بركت ثبات است.

در راه سيّد ترك زباني كه ديوانه است، به

طرف او مي دود و مي گويد؛ سيّد علي، سيّد علي، امروز مرجع اولياء در تمام دنيا حضرت ابوالفضل عليه السلام هستند، و او آن قدر سر در گريبان است كه متوجه نمي شود آن سيد چه مي گويد! به حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام مي رود. اذن دخول و زيارت و نماز زيارت مي خواند و مي خواهد كه مشغول نماز مغرب شود.

آيت الله نجابت مي گويد:

« تكبيره الاحرام را كه مي گويد، مي بيند كه وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل عليه السلام به طور كلي عوض مي شود، آن گونه كه نه چشمي تا به حال ديده و نه گوشي شنيده و نه به قلب بشري خطور كرده است. قرائت را كمي نگه مي دارد تا وضع تخفيف يابد و بعد دوباره نماز را ادامه مي دهد، مستحبات را كم مي كند و نماز را سريع تر از هميشه به پايان مي رساند. به حرم امام حسين عليه السلام نمي رود و به دنبال جايي خلوت به خانه رفته و براي اين كه با اهل منزل هم برخورد نكند به پشت بام مي رود. آن جا دراز مي كشد و دوباره آن حال مي آيد و بيشتر مي ماند. تا اهل منزل سيني چاي را مي آورد، آن حال مي رود. نماز عشاء را مي خواند و دوباره آن وضع بر مي گردد؛ چيزي كه تا به حال حتي به گفته خودش يك ذره اش را هم نديده است و حالا كه ديده نه مي تواند در بدن بماند و نه مي تواند بيرون بيايد. دوباره كه شام را مي آوردند،

آن حال قطع مي شود و نيمه شب دوباره بر مي گردد و مدت بيشتري طول مي كشد. »

آري و بالاخره درهاي آسمان برايش گشوده و فتح باب مي شود.

مي گويد:

« آن چه را مي خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسين عليه السلام در را به رويم گشود. ابن فارض يك قصيده تائيه براي استادش گفته؛ من هم يك قصيده تائيه براي امام حسين عليه السلام گفته ام نمره يك! كه كار مرا ايشان درست كرد و در غيب را به نحو اتم برايم باز كرد. »

« او در اثر طلب حقيقي و استقامت به خانه كه نه، به خود صاحبخانه رسيده است و يار او را به درون خانه راه داده؛ او از حصار تنگ دنيا كه خيال و سرابي بيش نبوده و حقيقي ندارد، گذشته و به عالم روح و مجردات پيوسته است و چون فهميده كه از عالم خيال چيزي نصيبش نمي شود، باب خيال برايش بسته مي شود. »

آيت الله نجابت نقل مي كند:

دفعه اولي كه ما آيت الله قاضي را ديديم، خيلي با ما گرم گرفتند و ما را تحويل گرفتند. در اثر اين التفات زياد، من زبانم باز شد و گفتم: آقا اين وضع اهل معرفت به خيال است يا به حقيقت؟ ناگهان ايشان چشمهايش درشت شد و گفت:

« اي فرزندم من چهل سال است با حضرت حق هستم و دم از او مي زنم اين پندار و خيال است؟! »

رحلت

به هر حال، ميرزا علي آقا قاضي پس از سالها تدريس معارف بلند اسلامي و تربيت شاگردان الهي، در روز دوشنبه چهارم ماه ربيع

المولود سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه در نجف اشرف وفات كرد و در وادي الاسلام نزد پدر خود دفن شد.

مدت عمر شريف ايشان هشتاد و سه سال و دو ماه و بيست و يك روز بوده است.

ايشان در سال هاي آخر عمر عطش و بي تابي، جسم و روحش را با هم مي سوزاند و او مرتب آب مي خواهد و مي گويد:

« در سينه ام آتش است ساكت نمي شود. »

و دائم با خود تكرار مي كند:

گفت من مستسقي ام آبم كشد

گر چه مي دانم كه هم آبم كشد

طبيبش به وي مي گويد:

« آقا من طبيب شما هستم، به شما مي گويم در اين ماه رمضان روزي 3-2 ليوان آب بخوريد. »

و او كه مي داند اين آب آن آتش را خاموش نمي كند تا آخر روزه هايش را كامل مي گيرد و مي گويد:

« رها كن تا كه چون ماهي گدازان غمش باشم »

لحظات احتضار سخت ترين لحظات براي زمين و زيباترين لحظات براي عارف است.

آيت الله كشميري مي فرمودند:

هنگام احتضار، خودش با اشاره به بدن خود مي فرمود:

« اين دارد مي رود. »

و هنگام غسل مشاهده شد كه صورتش باز و لبانش خندان بود.

باز آيت الله كشميري فرمودند:

« بعد از وفاتش خواستم بفهمم مقام ايشان چقدر است، در رؤيا ديدم از قبر آقاي قاضي تا به آسمان نور كشيده شده است، فهميدم خيلي مقام والايي دارد. »

سيد عبدالحسين قاضي نوه ايشان جريان شب رحلت آقاي قاضي را اين طور بيان مي كند:

« ايشان مدتي بيمار

بودند. يك شب به پدرم كه در آن زمان 20 ساله بودند مي گويند كه امشب نخواب و بيدار باش. پدرم هم متوجه نمي شود كه جريان چيست.

ايشان نقل مي كند كه ساعتي از نيمه شب آقاي قاضي او را صدا مي زنند و رو به قبله دراز مي كشند و مي گويند من در حال مرگ هستم و به او سفارش مي كنند كه همسر و بچه هاي ديگرشان را بيدار نكند و تا صبح بالاي سرشان بنشيند و قرآن بخواند.

پدرم مي گويد علي رغم اين كه اگر كسي بداند كه پدش در حال مرگ است و هيچ نگويد، سخت است، اما من اين موضوع را با كمال آرامش پذيرفتم و به كسي هيچ نگفتم و پيش او نشستم.

آقاي قاضي به من فرمودند كه دارم راحت مي شوم و اين راحتي از طرف پاهايم شروع شده و به طرف بالا مي آيد. سپس فرمودند فقط قلبم درد مي كند بعد فرمودند كه رويم را بپوشان، من هم روي صورتشان را پوشاندم و ايشان از دنيا رفتند.

من بدون هيچ دغدغه و اضطراب تا صبح پيش ايشان نشستم و قرآن خواندم تا آن كه هنگام اذان صبح شد و خانواده آمدند و پرسيدند كه جريان چيست و من هم گفتم كه پدر فوت شده است و فرياد و سر و صدا از اهل خانه بلند شد و در آن لحظه تازه متوجه تصرف او شدم و فهميدم چه اتفاقي افتاده است و از مرگ پدرم بسيار متأثر شدم. »

او كه عمري با عشق و سر سپردگي به مولايش امام حسين عليه السلام

سر كرده، غريب نيست اگر حضرتش، كريمانه، خود كسي را سراغش بفرستد تا كارهاي دفن و كفن او را بجا آورد. آقا يحيي هرگز آقاي قاضي را نمي شناخته ولي از طرف امام حسين عليه السلام در حالت خواب يا مكاشفه براي اين امر مأموريت پيدا مي كند و تمام كارهاي كفن و دفن ايشان را انجام مي دهد.

آيت الله بهجت مي فرمودند:

« شب قبل از وفات آقاي قاضي، كسي خواب ديده بود كه تابوتي را مي برند كه رويش نوشته شده بود « توفي وليّ الله » فردا ديدند آقاي قاضي وفات كرده است. »

تناثر نجوم در رحلت ايشان

مرحوم علامه آقا سيد عبدالعزيز طباطبائي يزدي نقل نمود كه از استادم مرحوم آيت الله العظمي خوئي شنيدم كه فرمود:

« در ايام وفات استاد اخلاق آقا سيد علي قاضي تبريزي تناثر نجوم رخ داد و اين به جهت رفعت مقام آن مرحوم بود.

مرحوم طباطبائي يزدي نقل كرد كه ما گفتيم: اين اصلاً محال است كه ستاره ها به خاطر كسي ريزش كنند و سقوط نمايند ولي استادمان آقاي خوئي تأكيد نمود، شما انكار كنيد من كه خودم اين واقعه شگفت انگيز را با چشمان خود ديدم و نمي توانم چيزي را كه در پيش من يقيني است، انكار نمايم. »

قافي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين قافي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

در سال 64 با مدرك سيكل وارد حوزه علميّه قم شدم و از سال 65 به همراه خانواده به شهر يزد عزيمت نموده و تحصيلات خود را تا سال 72 در حوزه

علميّه آن شهر ادامه دادم و اكثر دروس صرف و نحو و معاني و بيان و دوره مقدّماتي فقه و اصول را نزد اساتيد مبرز حوزه يزد گذراندم در كنار تحصيلات حوزوي از سال 68 به صورت متفرقه در امتحانات دوره متوسطه شركت كرده و در سال 72 موفّق به اخذ ديپلم علوم انساني گرديدم. در همان سال در كنكور سراسري دانشگاه شركت نموده و در همان سال در رشته فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي تهران و نيز رشته هاي حقوق و فلسفه دانشگاه مفيد قم (به صورت نيمه متمركز) پذيرفته شدم. در نتيجه از بهمن ماه 72 به قم مراجعت نموده و همزمان با تحصيلات حوزوي در رشته حقوق دانشگاه مفيد مشغول به تحصيل شدم و دوره ليسانس را ظرف سه سال و نيم به پايان رساندم. قابل ذكر است كه كلاسهاي دانشگاه نوعا عصرها برگزار مي گرديد و صبح ها به دروس حوزوي اشتغال داشتم. در سال 76 پس از اخذ مدرك ليسانس در كنكور كارشناسي ارشد شركت نموده و در رشته حقوق خصوصي دانشگاه مفيد پذيرفته شدم و در سال 79 موفّق به دريافت مدرك كارشناسي ارشد گرديم. از سال 74 تا كنون در دروس خارج فقه و اصول آيات عظام تبريزي، وحيد، شبيري، سبحاني و قافي يزدي (ابوي محترم) دامت بركاتهم شركت داشته ام. از الطاف بزرگ خداوند نسبت به اينجانب، اين بوده كه در تمام مراحل تحصيلي جزء ممتازين بوده ام به گونه اي كه موفّق به احراز رتبه اول پايه دهم حوزه و نيز رتبه اول فارغ التحصيلان رشته حقوق دانشگاه مفيد (سال 76) گرديدم. در حال حاضر چندين سال

است كه به پژوهش و تحقيق در زمينه مسائل حقوق، فقهي و اصولي و نيز تدريس در اين زمينه ها اشتغال دارم و با مراكز پژوهشي و آموزشي همچون پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، بنياد دائره المعارف اسلامي، دانشگاه يزد و دانشگاه قم همكاري دارم.

قايني خراساني، ابوطالب

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1230- شهادت ح 1293 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، رجالى، متكلم و مصنف. در قائن به دنيا آمد. مقدمات و علوم اوليه را همراه ملا محمد حسن قاينى نزد علماى قاين فراگرفت. آن گاه به مشهد رفت و از محضر استادانى چون آيت الله سيد محمد رضوى، معروف به قصير خراسانى، و آيت الله شيخ محمد رحيم بروجردى استفاده برد و به اخذ اجازه ى اجتهاد و افتاء از سوى آنان نائل آمد. سپس به حوزه ى علميه ى اصفهان رفت، و با ملا حمزه قاينى در بحث حجه الاسلام حاج محمد حسن كرباسى شركت كرد. پس از چندى از فرزندش، آيت الله شيخ ابراهيم كرباسى كاخكى، اجازه ى اجتهاد و لقب مصباح الشريعه گرفت. آن گاه به نجف رفت و از محضر فقيه مشهور شيخ محسن خنفر بهره برد و تقريرات درس او را نوشت و مدتها در ملازمت آن استاد بود و از وى نيز اجازه ى اجتهاد گرفت. پس از آن به قائن بازگشت و مرجع خاص و عام گرديد و در ضمن انجام امور شرعى مردم و تدريس در حوزه ى علميه ى قائن، به تصنيف كتب باارزشى همت گماشت. آيت الله شيخ محمد باقر گازارى (قاينى) بيرجندى و ملا محمد بن ملا عبدالحسين قاينى و نجف بن على اكبر بيرجند و محمد حسين قاينى كاخكى از شاگردان او بودند. وى هنگامى كه به حج مشرف شد در كراچى پاكستان توسط

افراد امير علم خان، حاكم قاين، به شهادت رسيد و همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «الدره الباهره»، در توحيد؛ «الدره»، در معارف خسمه؛ «ينابيع الولايه»، رساله اى در احكام ولايت قانونى و اقسام آن؛ «الكواكب السبعه» يا «سبه ى سياره»، در هفت مساله اصولى؛ «فوائد الغرويه»، در درايه و رجال؛ «ماحى الضلاله و الغوايه»، در رد كتاب «شمس الهدايه و قالع الضلاله» خان ملاخان، معروف به ملا شمس مفتى هرات؛ «الدروس»، تقريرات درس استادش شيخ خنفر؛ «المكاسب»؛ «مناسك الحج»؛ «رساله فى صلاه المسافر»؛ «السؤال و الجواب»، به فارسى و عربى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (364 / 2)، بزرگان قائن (91 -73)، بهارستان آيتى (282 -281)، الذريعه (291 -290 / 25 ،254 -253 ،150 / 22 ،288 / 20 ،18 -17 / 19 ،83 / 15 ،242 / 12 ،144 ،90 ،88/ 8)، ريحانه (428 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 42-40 / 13)، فوائد الرضويه (418)، گنجينه ى دانشمندان (133 -132 / 6)، معجم المؤلفين (29 / 5)، مؤلفين كتب چاپى (183 -182 / 1).

قايني، علي اكبر

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1230 -1223 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى و نويسنده. از روستاى آفريز قاين بود، كه پس از فراگيرى مقدمات علوم به تحصيل در حوزه هاى علميه معروف پرداخت و با استعداد و ذوق سرشار به مدارج عالى و فقهى نايل آمد. وى مدتى در كربلا ساكن بود و يكى از آثارش را در آن شهر نگاشت. از آثارش: «كتاب الطهاره»، در فقه استدلالى به سبك «مدارك الاحكام»؛ شرح «معالم الاصول» شيخ حسن عاملى كه جلد اول آن تا مبحث «مجمل و مبين» در كربلا به پايان رسيد.

برگرفته

از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :بزرگان قائن (240 -239)، الذريعه (186 / 15 ،71 / 14)، فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه عمومى آيت الله نجفى مرعشى (319 / 10).

قائمي مقدم، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا قائمي مقدم

محل تولد : اسفراين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد رضا قائمي مقدم فرزند محمد در بهمن ماه 1344 در روستاي روئين از توابع شهرستان اسفراين در خراسان شمالي در خانواده اي روحاني متولد شدم. پدرم را در سه سالگي از دست دادم و تحت حمايت مادرم و پدر بزرگم كه روحاني و منبري محل بود بزرگ شدم. تحصيلات ابتدائي و نيز آشنايي با قرآن و عربي را در روستا گذراندم و تحصيلات راهنمايي را در شهر اسفراين به پايان رساندم و در سال 1360 براي تحصيلات حوزوي وارد قم شده و در مدرسه حقاني (شهيدين) پذيرفته شدم تا سال 1370 كليه دروس سطح و نيز چند سالي از درس خارج را زير نظر مدرسه شهيدين گذراندم و سپس به صورت آزاد در دروس خارج حوزه شركت مي كردم و از محضر اساتيدي چون آيات عظام استادي، خرازي، سيد كاظم حائري، سبحاني، مرحوم آيهة الله تبريزي و...غيره بهره مي بردم. ديپلم را نيز همزمان در طول تحصيل گرفتم در سال 1370 همزمان با دروس حوزه براي گذراندن تحصيلات دانشگاهي وارد برنامه هاي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (دفتر همكاري حوزه و دانشگاه سابق) شدم كه همزمان با تحصيل به كار تحقيق نيز مشغول شدم و در نهايت در سال 1379 از مقطع كارشناسي ارشد با گرايش تاريخ و فلسفه آموزشي و پژوهشي فارغ التحصيل

شدم و هم اكنون نيز به تحقيق و بررسي در حوزه تعليم و تربيت اسلامي به ويژه در خصوص روشهاي تربيت در قرآن كريم مشغول هستم. و همزمان مسؤليت واحد تحقيقات و پايان نامه هاي جامعة الزهرا(س) را بعهده دارم. دوره هاي تربيت مربي دفتر تبليغات، روش تحقيق دكتر فرامرز فرا ملكي و آشنايي با دوره هاي كامپيوتر IcdL را نيز گذرانده ام. بيشترين تدريس بنده در جامعة الزهرا (س) بوده است كه شامل دروس ادبيات عرب، اخلاق اسلامي، درايه رجال، روانشاسي عمومي، اصول (طبقة اولي) الموجزئي علم الاصول و... مي شود. راهنمايي چندين پايان نامه را نيز در مركز جهاني و جامعه الزهرا بعهده داشته و دارم.

قبيسي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي قبيسي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : لبنان

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب هادي قبيسي تبعه لبنان داراي پرونده مركز جهاني (15352) كه در سال 1364 ش تشكيل شد و از آن تاريخ شروع به تحصيل علوم حوزوي نموده ام. برنامه تحصيلي اينجانب طبق روش حوزه هاي عربي بود كه از متن الاجروميه و قطر الندي و شرح ابن عقيل شروع شد و ادامه تحصيل منطق مظفر حاشيه ملا عبدالله، بعد به مرحله چهارم و پنجم لمعتين و اصول فقه مظفر، و بعد از آن رسائل و مكاسب شيخ انصاري و كفايتين و بدايه الحكمه تا مرحله درس خارج رسيد درس آيت الله وحيد خراساني فقه و اصول شروع نموده ام و درس فقه آيت الله تبريزي. اما مرحله تحقيق متون تراثي و مشاركت در نوشته هاي علمي بعد از پايان درس سطح و شروع به درس خارج بود و

آن زير نظر مرحوم سيد عبد العزيز طباطبائي نسبت به آشنائي با روش تحقيق متون و نسخه هاي خطي. اما تدريس از زمان اشتغال به درس سطح شروع به تدريس مقدمات و غيره و تا الان تدريس قطع نشده است، در مدارس زير نظر حوزه تدريس نموده ام مثل مدرسه الهادي آيت الله مشكيني، مدرسه دائره المعارف آقاي مالكي، مدرسه منتدي جبل عامل طلاب لبناني، مدرسه علميه مركز السجاد طلاب كويتي، مدرسه مهدي موعود (عج) غير از برنامه هاي درسي مستقل از اين مدارس. در سال 1373 حائز به جايزه تحقيق از وزارت ارشاد براي مسابقه سراسري با همكاري موسسه آل البيت(ع).

قدرتي، حسينعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسينعلي قدرتي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1343 در روستاي حسينبان از توابع شاهرود در خانواده اي مستضعف متولد شدم تحصيلات ابتدائي را در روستا گذراندم و براي ادامه تحصيل به سمنان عزيمت كردم و دوران راهنمائي و دبيرستان را در سمنان سپري كردم و پس از اخذ ديپلم به دليل علاقه شديد به قم عزيمت نمودم و مدت 12 سال در قم بودم و دروس مقدماتي و شرح لمعه را در مدرسه رسول اكرم (ص) خواندم و در مدت در قم از دروس آقاي محمدي خراساني، حسيني، تهراني، فياضي، اعتمادي، نكونام، خاتمي، مكارم شيرازي، جوادي آملي و وجداني فخر بهره مند شدم و در سال 73 به كار اجرايي مشغول شدم و ارتباط با حوزه نيز دارم.

قديري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن قديري سال 1315 در اصفهان ديده به جهان گشود و پس ازگذراندن تحصيلات متوسطه و دروس مق_دم_اتي حوزه در سال 1337 براي طي سطوح عالي ح_وزه به نج_ف اشرف عزيمت كرد و در آنجا از محضر بزرگاني چون آيت الله خويي بهره مند شد. آيت الله محمد حسن قديري با آغاز نهضت امام خميني (ره) و تبعيد به عراق از همان ابتدا در زمره ي_اران و نزديكان ايشان درآمد و ضمن تلمذ در محضر آن حضرت در برخي فعاليت هاي مبارزاتي علي_ه رژيم منحوس پهلوي فعالانه شركت داشت. در سال 1350 به عضويت هيات استفتاءات حضرت امام خميني(ره) درآمد و اين مسئوليت را تا زمان ارتحال ايشان بر عهده داشت. امامت جمعه بخش رويدشت استان اصفهان، عضويت در هيات استفتاءات م_رحوم آيت الله

العظمي اراكي و دفتر مقام معظم رهبري، تدريس دروس خارج فقه اصول درحوزه علميه قم و عضويت در شوراي نگهبان قانون اساسي از ديگر فعاليت ها و خدمات اين عالم رباني در طول 72 سال عمر پر بركت وي محسوب مي شود. گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمدحسن قديري پس ازگذراندن تحصيلات متوسطه و دروس مق_دم_اتي حوزه در سال 1337 براي طي سطوح عالي ح_وزه به نج_ف اشرف عزيمت كرد و در آنجا از محضر بزرگاني چون آيت الله خويي بهره مند شد. علت فوت : محمدحسن قديري 87/7/26 در سن 72 سالگي درگذشت و پيكر ايشان صبح شنبه از مسجد امام حسن عسگري(ع) تا حرم مطهر حضرت معصومه(س) تشيع خواهد شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمد حسن قديري با آغاز نهضت امام خميني (ره) و تبعيد به عراق از همان ابتدا در زمره ي_اران و نزديكان ايشان درآمد و ضمن تلمذ در محضر آن حضرت در برخي فعاليت هاي مبارزاتي علي_ه رژيم منحوس پهلوي فعالانه شركت داشت. در سال 1350 به عضويت هيات استفتاءات حضرت امام خميني(ره) درآمد و اين مسئوليت را تا زمان ارتحال ايشان بر عهده داشت. امامت جمعه بخش رويدشت استان اصفهان، عضويت در هيات استفتاءات م_رحوم آيت الله العظمي اراكي و دفتر مقام معظم رهبري، تدريس دروس خارج فقه اصول درحوزه علميه قم و عضويت در شوراي نگهبان قانون اساسي از ديگر فعاليت ها و خدمات اين عالم رباني در طول 72 سال عمر پر بركت وي محسوب مي شود.آثار : البحث في الرسلات عشر ، البيع تقريرات درس حضرت امام (ره)

، التيمم ، الحاشيه علي العروه الوثقي ، المباحث في علم الاصول ، رساله في الوضع والاستعمال

قرباني، ولي الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ولي الله قرباني

محل تولد : فاروج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/12/10

زندگينامه علمي

اينجانب ولي الله قرباني فرزند علي محمد اهل خراسان شمالي متولد 10/12/1326(فاروج) از سال 1342 تا سال 1343 به مدت يك سال به مكتب رفته و در حوزه علميه شهرستان قوچان تحصيلات حوزوي را در محضرحضرات اساتيد: شيخ غلامحسين احمدي (جامع المقدمات) 2. سلامي (سيوطي) شيخ عبد الله ابراهيمي (شرح النموذج منطق) 3. محمود موقر (عقائد باب حادي عشر) 4. شيخ حسين حسين زاده ( مغني) و در سال 1347 به صورت قاچاق از طريق آبادان در آغاز حكومت حزب بعث به عراق رفتم و ادامه مغني و سيوطي را در محضر حضرت استاد شيخ محمد علي مدرس افغاني و اصول (معالم، اصول مظفر) در حضور آقايان قاضي زاده و عزيز و قاهاني استفاده بردم و شرح لمعه جلد اول را در حضور آقاي مصطفوي كاشاني و جلد دوم شرح لعمه در محضر حضرت آيت الله شهيد مدني خوانده و كتابهاي متداول حوزه را در محضر اساتيدي چون آقايان لنكراني و بعضي آقايان ديگر خوانده ام. در سال 1349 از عراق اخراج شدم و مدت كوتاهي در مشهد بودم و مقداري از بقيه درس لمعه در محضر آقاي محامي خواندم و بعد از چندي به قم آمدم و درس اصول و فقه را مثل كفايه جلد اول و دوم و رسائل و

مكاسب را در محضر حضرات آقايان اعتمادي و مظاهري اصفهانى، آيت الله فاضل لنكراني و قديري اصفهاني خواندم. در درس خارج آقاي ميرزا جواد تبريزي (خارج فقه، مكاسب) يك دوره حاضر شده و در برخي درسهاي متداول حوزوي از محضر حضرات آيات عظام: وحيد خراساني، مكارم شيرازي و غيره استفاده نمودم. مقداري نهج البلاغه از درس آيت الله حسين نوري استفاده نمودم و در تفسير آقاي خزعلي نيز متناوباً حاضر بودم. در سال 1359 وارد مدرسه عالي قضائي شدم و از محضر حضرات آقايان: سيد محمود شاهرودي (اقتصاد غرب)، استاد فياضي (فلسفتنا)، آقاي ممدوحي (بداية الحكمه) و تفسير را از آقاي رضا استادي استفاده بردم و درس اخلاق توسط استاد مظاهري و روانشناسى دكتر اهرى و در اقتصاد اسلامي از آقاي حسيني استفاده بردم. در درس ادبيات فارسي از مرحوم آقاي ناظمي بهره مند بوديم. پس از دريافت مدرك ليسانس در الهيات مشغول به كارهاي تحقيقي (إحياء آثار) شده و اولين كار تأليف معجم الفاظ احاديث بحار الأنوار به صورت گروهي كه حدوداً 14سال طول كشيد،آغاز شد. و اينجانب عضو هيئت علمي بوده و چند گروه به نام گروههاي مقابله را اداره و كارها را كنترل نموده و آماده چاپ مي نموديم و در سال 1373 به واحد احياء آثار اسلامي منتقل شدم و اولين كار در واحد مزبور كار در غاية المراد شهيد اول بود و هم زمان منتقد المنافع آقاي شريف كاشاني را انجام مي داديم و بعد از آن كتاب روضه الجنان را شروع كرديم و پس از آن كتاب انيس المجهتدين آقاي نراقي را كار كرديم. همزمان آثار آقاي بلاغي و

شرف الدين را تحقيق نموديم و چندين رساله تفسيري و هلالي را به دست گرفتيم. رسائل شهيد را نيز تحقيق نموديم. رساله اي در حلق اللحيه تحقيق نمودم كه چاپ شده. كتاب قواعد و فوائد شهيد را نيز در دست اقدام داريم. چهار جلد كتاب حدود الشريعه آقاي محسني آصفي را تحقيق و اصلاح نموده ام، همچنين كتاب الفقه و مسائل طبيه ايشان را و كتاب الحكم الزاهره آقاي صابري يزدي را اصلاح نمودم.

قرشي، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبي قرشي

محل تولد : شهرضا قمشه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/12/5

زندگينامه علمي

در پنجم اسفند ماه سال 1339 در شهرضاي اصفهان متولد شده ام با گذراندن تحصيلات ابتدائي و اول راهنمائي به دليل علاقه مندي به دروس حوزوي و جو مذهبي خانواده در سال 1354 در مدرسه علميه صاحب الزمان شهرضا به تحصيل علوم حوزوي مشغول شدم حدود يك سال ادبيات و احكام قرآن خواندم و پس از آن به قم سفر كرده و در مدرسه آيه الله گلپايگاني به ادامه تحصيل پرداختم و بخشي از ادبيات (سيوطي، مغني، مباني بيان، منطق، عقائد، عروق الوثقي، لمعتين، بخشي از مكاسب شيخ انصاري و رسائل) را در آن مدرسه خواندم. در ايام تحصيلات تابستان در شهرضا به فعاليتهاي فرهنگي و تبليغي و تدريس احكام و روش قرائت قرآن مشغول بودم با آغاز مبارزات در حد توان به صورت مخفي و گاهي عملي در حد توان در مبارزه با رژيم شاه شركت و فعاليت داشتم ودر سالهاي اوليه پيروزي انقلاب تا سال 1364 مكاسب و رسائل (كه بخشي از آن را خوانده

بودم) مجددا از ابتدا نزد اساتيد بزرگ حوزه آقايان ستوده و اعتمادي و كفايتين را نزد استاد ستوده خواندم و به لحاظ شرايط خاص كشور و جنگ تحميلي عراق و دستور امام اعلام نياز قوه قضائيه به كمك طلاب حوزه از طريق دفتر تبليغات اسلامي پس از قبولي در آزمون ورودي و معرفي به قوه قضائيه و گذراندن دوره آموزشي علمي و عملي از اواخر سال 1360 همكاري خود را با قوه قضائيه و در دادگاههاي انقلاب آغاز نمودم. اما اين همكاري تا حدود ده سال اكثرا به صورت چند ساعت در روز همزمان اشتغال به تحصيل ادامه يافت و در اين اثناء با پايان دروس سطح و اشتغال به درس خارج فقه و اصول نزد اساتيد حوزه آيات فاضل لنكراني، موسوي اردبيلي، منتظري، مكارم شيرازي، سبحاني و تبريزي مشغول بودم از سال 1369تا 1373 از طرف قوه قضائيه به استانهاي كردستان و خوزستان اعزام شده و پس از پايان و انجام وظايف محوله كه به فعاليتهاي تبليغي و فرهنگي و تدريس نهج البلاغه و احكام و باز خواني دروس حوزه (كفايتين) پرداختم از سال 1373 تا1379 مستمراً در درس خارج فقه و اصول آيه الله سبحاني شركت كرده و در سال 1375 بخشي از تقريرات درس ايشان را به نام (رساله في الجبر و الاختيار) به زبان عربي نگاشته و با تقريظ استاد به چاپ رسانديم و همزمان كتاب ديگري را به نام صلاحيتهاي قانوني دادگاههاي انقلاب تدريس نموده و چاپ و منتشر نمودم. با ثبت نام در قسمت مدارج علمي حوزه مقطع سطح چهار وتصويب موضوع پايان نامه به نام «

رساله في علم القاضي » چندين ماه به تحقيق و نگارش آن مشغول شده و پس از اتمام آن و دفاع از رساله در حضور آيه الله معرفت و ساير اساتيد موفق به اخذ مدرك سطح چهار شدم و يكي از اساتيد حوزه آيت الله لاجوردي نيز با ملاحظه آن رساله و مطالعه آن اجازه روائي و اجتهاد نويسنده را گواهي فرمود در سال 1381 در آزمون سراسري دانشگاه آزاد در مقطع كارشناسي ارشد شركت نموده و در رشته مذكور در دانشگاه قم دائر شده لذا آن را گذرانده و موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد در آن رشته شدم. موضوع پايان نامه به پيشنهاد اساتيد تكميل تحقيقات در زمينه اعتبار علم قاضي و جايگاه آن در فقه و قوانين جزائي ايران بود كه با نگارش و دفاع از آن به عنوان پايان نامه برتر و به قول اساتيد درحد پايان نامه مقطع دكترا انجام شده و پايان پذيرفت در سال 1382 با شركت در آزموني ديگر در رشته علوم قرآن و حديث در مقطع كارشناسي ارشد دانشگاه دولتي قم قبول شده و در آن رشته مشغول تحصيل شدم و تمامي تحقيقات و مقالات مربوطه به علوم قرآن و حديث كه نام آنها در صفحات قبل ذكر شده در ظرف زماني سالهاي 1383 تا 1384 نگارش يافته و بعضا پس از تكميل به صورت كتاب قابل ارائه و انتشار است اين دوره نيز با انتخاب موضوع در بررسي تحليل علوم قرآني در تفسير نمونه به عنوان پايان نامه و دفاع از آن پايان پذيرفت سال 1385 موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد در آن رشته

نيز شدم از سالهاي 1379 تا 1383 علاوه بر اشتغالات قضائي و درسي با مركز مشاوره حوزه علميه قم در زمينه مشاوره حقوقي و با مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه واحد تدوين متون همكاري و در تدوين برخي از كتب نظير قتل عمد و محاربه و افساد في الارض و برخي موضوعات ديگر نظارت و دخالت داشتم و از آن پس تاكنون نيز به تكميل برخي از تحقيقات گذشته مشغول مي باشم و ما توفيق الا با الله العزيزالحكيم و الحمدلله رب العالمين.

قريشي كوه كمره اي، عبداللطيف

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبداللطيف قريشي كوه كمره اي

محل تولد : كوه كمره

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1310/1/1

زندگينامه علمي

حاج سيد عبداللطيف قريشي كوه كمره اي فرزند سيد علي اكبر فرزند سيد جليل فرزند سيد حسين در تاريخ 14 صفر الخير سال 1350 برابر با 1310 ش در روستاي « كوه كمر» در بيت سيادت و معنويت به دنيا آمد. نسب شريفش از طريق سيّد تاج الدين حسن معروف به « سيد حسن بابا » صاحب آرامگاه معروف در روستاي كوه كمر به امام زين العابدين حضرت سيد الساجدين عليه السلام مي رسد. علوم مقدماتي را از عالم زاهد آقا مير رسول بن سيد عبد الله كوه كمري فرا گرفت و سپس درمعيت پدرش به شهرستان خوي مهاجرت نمود و در مدرسه نمازي سكونت نمود و آنگاه در پيش استاداني همچون : حاج مير علي محدث (مطول)، حاج شيخ جابر فاضلي خويي، حاج شيخ علي مجتهدي خويي، عالم زاهد حاج شيخ حبيب فياضي خويي، حاج شيخ ابوالفتح خويي (حاشيه و معالم)،

آيت الله شيخ صادق خويي (قوانين و رسائل) و آيت الله سيد ابراهيم علوي خويي به تحصيل دروس حوزوى همّت گماشت و پس از آن به شهر عش آل محمّد عليهم السلام مهاجرت نمود و دروس فقه اصول و درس خارج را از محضر فرزانگان حوزه علميّه قم مانند : آيت الله شيخ محمد مجاهدي تبريزي، آيت الله سيد محمد باقر سلطاني طباطبايي، آيت الله شيخ عباسعلي شاهرودي، علامه سيد محمد حسين قاضي طباطبايي، آيت الله سيد حسن حجت، آيت الله سيد محسن حجت، آيت الله شيخ احمد كافي الملكي (رسائل و مكاسب)، آيت الله شيخ عبد الرحيم مدرس تبريزي (رسائل و مكاسب و كلام)، آيت الله سيد حسين مشهور به « حاج آقا حسين بروجردي »، آيت الله سيد محمد رضا گلپايگاتي، آيت الله حاج سيد روح الله خميني، آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفى فرا گرفت و خود به تحقيق و تاليف پرداخت.

قزويني حلي نجفي، معزالدين محمد مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1300 -1222 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مفسر، رجالى و شاعر. اصلش از قزوين بود. نسب اين خاندان به محمد بن زيد شهيد فرزند امام زين العابدين (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد و در حله ساكن شد. او را قزوينى كبير نيز ناميده اند، تا در مقابل يكى از فرزندزادگانش به نام مهدى بن هادى بن ميرزا صالح بن محمد مهدى، قزوينى صغير صاحب «ديوان»، مشخص باشد. سيد مهدى در نجف از محضر شيح موسى و شيخ على و شيخ حسن، فرزندان شيخ جعفر صاحب «كاشف الغطاء»، و سيد باقر قزوينى و سيد على قزوينى و سيد محمد تقى قزوينى استفاده كرد و از آنها اجازه ى

روايت گرفت. او نزد شيخ مرتضى انصارى و ميرزاى بزرگ شيرازى تلمذ كرد و در بيست سالگى به درجه ى اجتهاد رسيد. وى از مشايخ اجازه ى علامه نورى صاحب «مستدرك الوسائل» بود. او علاوه بر تبحرى كه در فقه و اصول و كلام و حكمت و توحيد و امامت و تفسير و حديث داشت در كمالات نفسانى نيز كم نظير بود. در بازگشت از حج درگذشت و در نجف، در مقبره ى آل قزوين دفن شد. از وى متجاوز از سى اثر باقى مانده است. از آن جمله: «اسماء قبائل العرب» يا «اسماء القبائل والعشائر»؛ «البحر الزاخر فى اصول الاوائل و الاواخر»؛ «تفسير سوره الاخلاص، الفاتحه و القدر»؛ «فلك النجاه فى احكام الهداه»؛ «التقيه»؛ «آيات الوصول الى علم الاصول»، در مباحث الفاظ از مسائل اصول فقه، به عربى؛ «فرائد الاصول» يا «الفرائد »، در اصول؛ «بصائر المجتهدين»، در شرح «تبصره المتعلمين» علامه حلى؛ «الاقفال»، در نحو و شرح آن به نام «المفاتيح» يا «مفاتيح الاقفال»؛ «مواهب الافهام»، در شرح «شرايع الاسلام»؛ «الصوارم الماضيه لرد الفرقه الهاويه و تحقيق الفرقه الناجيه»، در امامت؛ «آيات المتوسمين»، در حكمت الهى؛ «منظومه تامه» در اصول؛ منظومه در تمام عبادات، متجاوز از پانزده هزار بيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (335 / 7)، اعيان الشيعه (146 -145 / 10)، خاتمه مستدرك الوسائل (136 -127 / 2)، الذريعه (62 / 25 ،239 / 24 ،292 ،238 ،122 / 23 ،299 ،134 -133 ،33 / 21 ،161 / 17 ،314 -313 ،133 -132 / 16 ،317 ،93 / 15 ،329 / 13 ،83 / 7 ،210 / 6 ،405 ،342 ،341 ،336 /

4 ،125 ،40 / 3 ،389 ،274 ،68 ،34 ،6 / 2 ،485 ،462 ،449 ،49 ،48 / 1)، ريحانه (457 -456 / 4)، علماء معاصرين (11 -6)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (56 / 12)، مينو در (974 ،963 ،951 ،950 ،921 -920 ،918 ،860 -859 ،851،847 ،840 ،821 ،804 ،776 ،311 -310 ،292 ،239 ،232 ،231 ،135 ،114 -113 ،94 ،84 ،81 ،68 ،63 ،10 -8 / 2).

قزويني حلي، ابوموسي، ابوالهادي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1298 / 1297 -1253 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، كاتب، اديب لغوى و شاعر. در حله به دنيا آمد. جد مادرى اش شيخ على بن جعفر كاشف الغطاء است. در مقدمات شاگرد پدرش، سيد مهدى بود. آن گاه به نجف رفت و فقه را در محضر دايى هايش شيخ مهدى و شيخ جعفر، فرزندان على بن جعفر كاشف الغطاء، و اصول را در محضر شيخ مرتضى انصارى و ملا محمد فاضل ايروانى فراگرفت.. پس از فراگيرى فقه و اصول و فلسفه و حكمت و تاريخ و لغت به حله بازگشت و در كنار پدرش به امور دينى پرداخت و در نزد او به تكميل تحصيلات مشغول شد تا از وى به دريافت اجازه ى اجتهاد نايل گشت. او به نوبه ى خود مجلس درسى بنا نهاد و شاگردانى تربيت كرد. در حله درگذشت و پيكرش به نجف منتقل شد و در صحن شريف دفن گشت. در سوك او بيست و دو شاعر بزرگ عرب مرثيه سرودند و سيد حيدر حلى تمام آنها را در كتابى به نام «الاحزان فى خير انسان»، گردآورى كرده است. از آثار وى: كتاب «اشراقات»، در منطق؛ «التلويحات الغرويه»، در اصول فقه، با عنوان مختصر

«تلويح- تلويح».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشعيه (188 / 4)، الذريعه (430 / 4)، ريحانه (448 / 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 271 -269 / 13)، لغت نامه (ذيل/ قزوينى)، معجم المؤلفين (151 / 3)،مكارم الآثار (1427 -1425 / 4).

قشقاوي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي قشقاوي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/10/1

زندگينامه علمي

در سال 1365 وارد حوزه علميه روحيه بابل شدم در طي 5 سال دروس مقدمات و سطح را به پايان رساندم پس از آن به مدت 3 سال در درس خارج فقه و اصول حضرت آية الله محمدي در همان مدرسه مباركه و سپس در قم در دروس خارج حضرات آيات وحيد خراساني، شبيري زنجاني، هاشمي شاهرودي، صادق لاريجاني در مجموع بيش از 12 سال شركت نمودم. دروس فلسفه را در قالب كتابهاي آموزش فلسفه، بداية الحكمة، نهاية الحكمة اشارات شواهد الربوبية، برخي از قسمتهاي اسفار از اساتيد فوق حضرات آية الله مصباح، حجة الاسلام ميانجي، استاد حشمت پور و برخي از اساتيد ديگر عمدتا به صورت غير حضوري فرا گرفتم از سال 1368 تاكنون به تدريس دروس مقدمات و سطح از ادبيات و منطق، فقه و اصول كتابهاي سيوطي، حاشيه ملا عبدالله، معالم الاصول،اصول فقه،شرح لعمه،مكاسب و رسائل و كفايه مشغول مي باشم. با عضويت در گروه فقه دانشنامه امام خميني (ره) از سال 1381 به تهيه و تنظيم و تاليف و بازنويسي مقالات فقهي در مورد امام مي باشم، موضوعات فقهي چون اتلاف، اجهاض (سقط جنين)،استحاضه، تعزيه و برخي موضوعات ديگر در موسسه دائرة المعارف فقه اسلامي تحقيق نموده ام.

قلي بيگيان، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضى قلي بيگيان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 درتهران متولد شدم و در سال 1358 از دبيرستان دارالفنون در رشته رياضي فيزيك فارغ التحصيل گرديدم

وسپس در همان سال در مدرسه عاليه شهيد مطهري مشغول به تحصيل در رشته علوم ديني گرديدم و درسال بعد به موسسه مجتهدي (ملا جعفر) درتهران ادامه داده و درسال 65-64 به قم منتقل گرديدم ودر دروس اساتيد پاياني وستوده وحاج شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني به دروس سطوح و خارج مشغول شده ودر ضمن به تدريس نيز اشتغال داشته و دارم، اشتغال به تدريس شامل تدريس در دبيرستان وحوزات علميه تهران و قم ميباشد در ضمن حدود 10 سال به كار تحقيقات در مؤسسه نشر آثار مشغول بوده ودوره تخصصي فقه واصول را در موسسه ائمه اطهار كه زير نظر اقاي فاضل لنكراني مي باشد به مدت 5 سال په پايان رساندم و پايان نامه اينجانب تحت عنوان پيوند اعضا مي باشد.

قلي زاده مشكول، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجتبي قلي زاده مشكول

محل تولد : خلخال

شهرت : قلي زاده

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1353/3/7

زندگينامه علمي

اينجانب مجتبي قلي زاده در تاريخ 7/3/1353 در يكي از توابع شهرستان خلخال در يك خانواده كشاورز و معنوي به دنيا آمدم و تحصيلات ابتدائي و راهنمائي را درآن محل پشت سر گذاشتم و در سال 1370 وارد حوزه علميه خلخال شدم كه چون حوزه علميه در حال ساخت و توسعه بود نتوانستم خوب بهره علمي بگيرم لذا هجرت كرديم و به حوزه علميه كاشان وارد شديم. و پس از پايان مقدمات در سال 1379 وارد حوزه علميه قم شدم و پس از سپري كردن پايه هاي تحصيلي در سال 1384 از محضر مراجع گرانقدر درس خارج فقه اصول بهره مي گيرم. «و من

الله التوفيق» و اكنون مشغول تحقيق و يادداشت برداري هستم. اميدوارم توفيق الهي همراه من و شما عزيزان باشد.

قمي، جواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در مآثر و آثار مى گويد: حاج سيد جواد قمى مجتهدى مسلم و مروجى مبسوط اليد بود و در نهى از منكر و منع اهل فجور قلبى قوى داشت و در حفظ حدود شرعيه از هيچ نكته فرونمى گذاشت مكرر به تهران آمد و صحبت شريفش ادراك شد. در فقه و اصول و رجال تصنيفات دارد در ماه رمضان سال 1303 قمرى هجرى به شهر قم رحلت يافت رفع اللَّه درجته.

فرزند ارجمندش مرحوم عالم جليل و فاضل كامل نبيل مرحوم حاج ميرزا زين العابدين كه از اجلاء علماء و از طراز اول تلامذه مرحوم آخوند ملا محمدكاظم خراسانى قدس سره بود در حاشيه رجال ابوعلى به خط خود حالات ايشان را از اين قرار نگاشته:

الحاج سيد جواد قمى اعلى اللَّه مقامه ملقب به جواد نام شريفش سيد محمدتقى است تلمذ نمود در عنفوان شباب بر جماعتى از اعلام و كوچ كرد از قم به اصفهان به جهت تلمذ برسيد جليل و عالم نبيل سيد محمدباقر اصفهانى و تلمذ نمود در آن شهر نيز بر جماعتى از اعلام پس كوچ كرد به مشهد مقدس غرى و تلمذ نمود مدت كمى نزد شيخ اجل مرتضى انصارى و رجوع نمود به قم و تصنيف كرد در قم كتاب «مقاليد الاحكام» را در شش جلد و آن كتاب بزرگ پرفائده و پر فرعى است و كتاب «الدرة الباهره فى احكام العترة الطاهره» و آن در دو مجلد است و كتاب «ينابيع» در توحيد و ثبوت و اثبات كفر بعض اهل الحاد و

بدعت و از براى اوست قريب بيست رساله با اينكه مشغول بود به ترويج دين و قمع ظالمين و او را رحمةاللَّه عليه محاسباتى بود با نفس خود در ايام حياتش و مردى ورع و زاهد و كثيرالتهجد والبكاء بود بسيارى از اوقات مناجات ابى حمزه ثمالى را در قنوت نماز وترش قرائت مى نمود و او را كرامات باهراتى است در موقع وفات شصت و سه سال داشت در روز شنبه سوم شهر صفر سنه 1303 رحلت و در دارالايمان قم در بقعه زكريا بن آدم نزد قبر پدر و جدش مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

قمي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن قمي

محل تولد : مامازند ورامين

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1339 هجري شمسي در روستاي مامازند ورامين به دنيا آمد. پدرش از كشاورزان زحمتكش و ساده زيست آن منطقه بود كه به علت تدين و پارسايي زياد به شيخ حسين معروف شده بود. اورا كه پنجمين فرزند خانواده بود، محسن نام نهادند. در سن پنج سالگي قرآن را از پدر خويش ياد گرفت. محسن در 7سالگي وارد كلاس درس شد و تحصيلات ابتدايي را در مدرسه انديشه به اتمام رسانيد. درسال 1350 ودر سن 11 سالگي به قم رفت وبه تحصيل علوم ديني در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني مشغول شد. او دردوران طلبگي شاگرد ممتاز مدرسه بود و به دفعات مكرر توسط حضرت آيت الله گلپايگاني مورد تشويق قرار گرفت و در سن 14 سالگي شروع به تدريس دروس ادبيات و مقدماتي در حوزه علميه نمود. ايشان سطوح عاليه تحصيل حوزوي خود را

نزد اساتيد بزرگواري همچون حضرات آيات فاضل لنكراني، ستوده، اعتمادي، صلواتي و صالحي مازندراني به پايان رسانيد. حجة الاسلام والمسلمين محسن قمي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به تحقيق وتحصيل وتدريس در حوزه پرداخت و با شروع جنگ تحميلي همراه با برادران خويش به نداي پير انقلاب لبيك گفته و عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شدند. در سال 1360 در هنگام محاصره آبادان مجروح گرديده وبه مقام رفيع جانبازي نائل گشت. در جريان انقلاب اسلامي و دفاع مقدس 5 نفر از خانواده حجة الاسلام محسن قمي به فيض شهادت نايل گشتند.

قوامي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقي قوامي

محل تولد : شهرري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1308/1/1

زندگينامه علمي

در شهر ري در خانواده روحاني چشم باز كردم؛ پدرم حضرت آيت الله ميرزا محمد حسن قوام الشريعه. (كه اين لقب را مرحوم آيت الله حكيم، مرحوم آيت الله شواني و مرحوم آيت الله دكتر مشكاة به ايشان داده اند). سطح را در محضر بزرگاني چون آيت الله علامه شواني و همچنين آيت الله شيخ محمد حسين تهراني كه شاگرد مرحوم آخوند بودند گذراندم؛ همچنين از حضرت آيت الله العظمي سلطاني طباطبايي، بروجردي وآيات عظام: خوانساري، گلپايگاني و مرعشي نجفي استفاده كرده و تا زمان اين بزرگواران به مباحثه بحث خارج فقه و اصول جمعي اشتغال و پس از درگذشت اين عزيزان درس خارج فقه و اصول و تفسير مي گويم و چند سالي است كه براي تبليغ داخل و خارج كشور به تربيت مبلغ مشغول هستم. منظومه هايي قبل و بعد از انقلاب اسلامي بصورت فكاهي و در ذم طاغوت به چاپ

رسيده است.

قوامي، صمصام الدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد صمصام الدين قوامي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات من در تهران تا اخذ ديپلم رياضي، سال 1352 بوده است و سال 1356 فارغ التحصيل كارشناسي رشته مديريت صنعتي از مدرسه عالي مديريت گيلان شدم (شهر لاهيجان) كه پايان نامه اي تحت عنوان كتاب و كتابخواني تنظيم كردم كه مورد توجه قرار گرفت. در حاليكه 23 سال داشتم از من براي تدريس دعوت به عمل آمد كه توفيق نشد. در همان سال 1356 در فوق ليسانس مديريت صنعتي در مركز مديريت صنعتي تهران پذيرفته شدم ولي در مصاحبه شفاهي به علت اينكه فرزند روحاني بودم و خودم هم به شدت مذهبي بودم مردود شدم. بعد از انقلاب از من براي ادامه تحصيل دعوت به عمل آمد كه به علت فرو رفتن در فعاليتهاي انقلابي در آموزش و پرورش و سپس در سپاه ترجيح را به خدمت دادم. در سپاه در عين حال كه مشغول پذيرش سپاه تهران بودم سخنرانيهاي علمي و كلاسهاي عقيدتي را برگزار كردم و به من به عنوان يك نيروي علمي نگريسته مي شد و بعد كه دبيرستان سپاه را طراحي كرديم و دو سال مدير آن بودم (در لانه جاسوسي آمريكا، سال62 تا 63) تدريس معارف ديني و اخلاق داشتم. قبلا هم در آموزش و پرورش مسئول تربيتي دبيرستانهاي ناحيه 9 بودم كه براي دبيران كلاس اسلام شناسي داشتم و جزوه اي هم در توحيد و نبوت نگاشتم. از سال 62 به حوزه بازگشتم و 2 سال مدير و مدرس حوزه علميه محموديه كرمان شدم و

ادبيات عرب تدريس كردم و سال 1365 وارد قم شده، دروس خارج را شروع كردم و در عين حال مديريت مدرسه علميه بعثت را در سال 1366بعهده گرفتم كه تدريس اخلاق و ادبيات داشتم و در سلسله هاي بعدي مديريت، مدارس علميه رسول اكرم (ص) و امام محمد باقر (ع) را بعهده گرفتم؛ همزمان تدريس فقه و اصول را مشغول شدم كه اكنون يك دوره فقه و اصول سطح را تدريس كرده ام و مشغول تدريس كفايه الاصول هستم. در سال 1373به دبيرخانه مجلس خبرگان پيوستم و در مركز تحقيقات علمي آنجا مشغول شدم كه حاصل آن پژوهش و مديريت از منظر كتاب و سنت شد كه پژوهش برتر سال 82 از دبيرخانه دين پژوهان گرديد با لوحي از رئيس جمهور؛ در همين دبيرخانه عضو هيئت علمي فصلنامه حكومت اسلامي شدم كه چندين مقاله در آن نوشتم و ارزيابي كردم كه يكي از مقالات تحت عنوان ساختار حكومت پيامبر (ص) در سال 82 مقاله برتر از طرف وزارت ارشاد شد و در حاشيه آن مقالات زيادي در نشريات گوناگون نگاشته ام ( در فصلنامه انتظار، ماهنامه پيام زن، نشريه پگاه و مقالاتي در كنگره هاي حكومت اسلامي مخصوص انديشه امام و كنگره نراقي و كنگره انديشه هاي اخلاقي عرفاني امام و غيره.) اكنون كتاب دوم من تحت عنوان نظريه خدمت به شوراي سياستگذاري ائمه جمعه كه به شكل پروژه بوده است، آماده چاپ است در حاليكه كتاب اول اكنون در آستانه چاپ سوم مي باشد. پروژه پژوهش (شيوه رهبري امام خميني (ره)) از طرف دبيرخانه مجلس خبرگان سومين كتاب من خواهد بود، كه به شدت

و سرعت مشغولم و تا حداكثر 2 سال به مثابه يك پروژه علمي چاپ خواهد شد. اين اثر با تاكيد اكيد حضرت آيت الله ابراهيم اميني انجام مي گيرد. و دست ياراني هم مرا كمك مي كنند. من صاحب امتياز و مدير مسئول دو فصل نامه نخل شهداد و زيره كرمان هستم كه از طرف هيئت نظارت مطبوعات مجوز رسمي كشوري دارد. در نخل شهداد بعد از حدود 10 شماره اجتماعي و بعد از آنكه كتاب مديريت پژوهشي برتر شد با سفارش نخبگان تبديل به ارگان مديريت اسلامي شده است كه مرتب منتشر مي شود و به علت موفقيت از حمايتهاي وزارت ارشاد بهره مند شده است. اينجانب رسما با انتخاب مديريت پژوهشي حوزوي در سال جاري به عنوان رئيس مجمع عمومي انجمن علمي مديريت اسلامي برگزيده شدم كه آرمان و رسالت آن توليد دانش مديريت اسلامي و برنامه نهضت مديريت اسلامي است. اين انجمن زير نظر معاونت پژوهشي حوزه است و داراي هيئت مديره و بازرس و اركان رسمي ديگر است. علت انتخاب اينجانب دارا بودن كتاب و مجله مديريت و رشته مديريت است؛ در ضمن در مباحث رسانه اي شركت دارم مدتهاست كه مهمترين آن، شركت در ميزگرد نقد و نظر در رشته مديريت اسلامي است كه در بيش از 20 جلسه در راديو معارف با محققان عالي مديريت شركت كردم كه هنوز ضبط و پخش آن ادامه دارد. در ضمن حدود 20 جلسه برنامه عرفاني سحرهاي راديو معارف در برنامه در خلوت يار از من ضبط و پخش شده است كه مورد استقبال واقع شده البته برنامه هاي پراكنده زنده و غير

زنده در مناسبتهاي مختلف از صدا و سيما منتشر شده است. اينجانب طي سالهاي 78 تا 81 مدير كل آموزش حوزه هاي خارج از كشور بودم كه در خلال آن عضو هيئت علمي نشريه بين المللي الرشاد شدم كه به زبانهاي مختلف چاپ مي شود و ارگان سازمان حوزه هاي خارج از كشور است. من در حوزه بين المللي هم تا به حال به كشورهاي زيادي براي بازرسي از حوزه هاي خارج از كشور سفر كرده ام و بيش از ده سال است كه در مدرسه امام خميني (ره) تدريس دارم و اكنون در مقطع كارشناسي ارشد آنجا حلقه ثالثه از شهيد صدر را تدريس مي كنم و قبل از حلقات قبلي مباحث اخلاق و تعليم و تربيت و عقائد تدريس كرده ام و سخنرانيهاي زيادي براي طلاب غيرايراني دارم و نيزمشاور اخلاقي طلاب غير ايراني در مدرسه المهدي (عج) هستم. من در ضمن عضو هيئت علمي دائره المعارف فقه اهل بيت (ع) كه زير نظر آيت الله مكارم شيرازي تدوين مي شود هستم و تا بحال مقالات زمان و مكان، خطوط كلي اقتصاد اسلامي و سليقه هاي مختلف اجتهادي را تنظيم كرده ام كه در جلدهاي اول و دوم آن چاپ مي شود. نام من در فهرست صاحبان و تدوين كنندگان مقاله در اين دائره المعارف ثبت مي شود.

كاردن سلماني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا كاردان سلماني

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب رضا كاردان سلماني در سال 1319 در مشهد مقدس به دنيا آمدم. برخي از كتب ادبيات عرب را در مشهد نزد استاد معروف مرحوم

«اديب نيشابوري (ره)» خواندم و حدود سال 1340 به حوزه علميه قم وارد شدم و كتاب شرح لمعه را نزد استاد مرحوم آقاي «ستوده (ره)» و مكاسب را از استاد آقاي «خزعلي» و رسائل را از استاد آقايان «نوري و اعتمادي» و كفايه را از آقايان «سلطاني و فاضل لنكراني» بهره گرفتم و نزديك يك دوره درس خارج اصول مرحوم «حاج شيخ هاشم آملي (ره)» شركت كردم و درس خارج فقه «آية الله گلپايگاني» و «حضرت امام» (قدس سرهما) و بيش از يك دوره خارج اصول «آية الله وحيد خراساني» و خارج فقه مكاسب ايشان نيز شركت كردم.

كاشاني نجفي، مصطفي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1337/ 1336 -1268/ 1266 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، مفسر، رياضيدان، اديب و شاعر. در كاشان به دنيا آمد. بعد از گذراندن مقدمات، فقه و اصول و معقول و منقول و رياضيات را در حوزه ى درس پدرش فراگرفت. سپس به اصفهان رفت و از محضر شيخ محمد تقى، صاحب حاشيه «معالم»، بهره گرفت، تا به درجه ى اجتهاد رسيد. در 1292 ق در حالى كه جامع جميع علوم و ماهر در فقه و اصول و تفسير و حكمت و رياضى بود به تهران آمد. در 1296 ق پس از فوت پدرش قائم مقام منصب او گشت و چندين سال رياست علمى و مرجعيت مذهبى مردم را عهده دار بود. در 1313 ق حج گزارد و در بازگشت در نجف سكنى گزيد و از علماى آنجا بهره برد و خود حوزه ى درس و بحث مستقل تشكيل داد و يكى از علماى بزرگ نجف به شمار آمد. در 1333 ق به همراه علماى مجاهد قيام مردمى ضد انگليس را

اداره و رهبرى كرد. او سپس تا پايان عمر در كاظمين ماند و در آنجا درگذشت و همان جا دفن شد. از آثارش: «التجرى»، پيرامون مسائل اصول فقه؛ «الاجزاء»؛ «رسالة فى منجزات المريض»؛ «الاستصحاب»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى.[1]

(حاج سيد) مصطفى بن (حاج سيد) حسين كاشانى الاصل تهرانى المسكن، از بزرگان علماى امامى (ف. 1337 ه.ق). وى سالها در تهران رياست علمى و مرجعيت عمومى داشت. او بعد از تحصيل مقدمات متداول، فقه و اصول و معقول و منقول و اخلاق و كلام و رياضيات و رجال را در جوزه ى درس پدر خود تكميل كرد و بعد از وفات او به اصفهان رفت ولى حوزه ى علمى آنجا را فراخور استعداد خود نديد. پس عزيمت نجف كرد و در آنجا يكى از مراجع علمى گرديد و حوزه ى دينى او مرجع استفاده ى افاضل بود. وى قريحه ى شعر نيز داشت و ديوانى هم در مناقب و مراثى معصومين دارد. او در استصحاب و تجزى و تفسير مختصر قرآن و حاشيه ى ارشاد علامه و حاشيه ى شرايع و علامت ظن و قاعده ى لاضرر و منجزات مريض، تأليفاتى داشته ولى اكثر آنها تلف شده (ريحانةالادب، لغ.).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (133 -132/ 8)، اعيان الشيعه (128 -127/ 10)، الذريعه (19/ 23 ،1055/ 9 ،102/ 6 ،25/ 2 ،350/ 3 ،275 -274/ 1)، ريحانه (21/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (413/ 13)، علماء معاصرين (112 -111)، لغت نامه (ذيل/ مصطفى)، المآثر و الآثار (160)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1031 -1030/ 3)، معجم المؤلفين (248/ 12).

كاشاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد اب_والقاس_م كاشانى در سال 1300 ه_.ق

در تهران ديده به جهان گشود. او پس از انجام مناسك حج به عتبات مق_دسه رفته و در نجف اشرف اقامت گزيد و عل_وم مختلف دين_ى را در محضر پدرخود و ساير بزرگان علما فراگرفت و در س_ن 25 سالگى به درجه اجتهاد رسي_د. پس از آن وي با الهام از تعليمات ديني به مبارزه با استبداد و استعمار پرداخت و در اين راه متحمل مشكلات و مصائب بسيار شد. او از جمله كساني بود كه همراه و همدوش دكتر مصدق، نقش خود را در ملي شدن صنعت نفت ايفاء كرد و در راس مبارزات ضد استعماري قرار گرفت. آيت الله كاشاني سرانجام در سح_رگاه سال 1381 ه_.ق مطابق با 23 اسفن_د ماه 1340 ه_.ش چش_م از جهان ف_رو بست.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اسلاميوالدين و انساب : پدرسيد اب_والقاس_م كاشانى ، آية الله حاج سيد مصطفي كاشاني ، از علما و مراجع بزرگ شيعه در عصر خويش بود كه در سال 1280 ش . از ايران به نجف اشراف هجري كرد و به تحقيق و تدريس پرداخت .تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد اب_والقاس_م كاشانى كه در اين هنگام ، جواني شانزده ساله بود - همراه پدر عازم نجف اشرف گرديد و در آنجا علاوه بر استفاده از حلقه درس پدر و ديگر اساتيد، دوره سطح را به پايان برد و سپس در درس آية الله ميرزا محمد تقي شيرازي و آية الله آخوند خراساني شركت جست .استادان و مربيان : سيد اب_والقاس_م كاشانى عل_وم مختلف دين_ى را در محضر وال_د معظم خود و آخ_وند ملا محمد كاظم خراسان_ى ، حاج ميرزا

حسي_ن ، حاج ميرزا خليل( ره) و آية الله ميرزا محمد تقي شيرازي بزرگان علما تلمذ نموده است.هم دوره اي ها و همكاران : سيد اب_والقاس_م كاشانى در نهضت مشروطه ، مشاور شخصيتي چون آية الله آخوند خراساني (از رهبران اصلي نهضت ) بود و او را در تصميم گيري ها و تنظيم اعلاميه ها ياري مي داد.وقايع ميانسالي : سيد اب_والقاس_م كاشانى از همان اوان ج_وانى، انسان_ى دور ان_دي_ش و شجاع و با شهامت ب_ود و در كنار تحصيل علوم اسلامى، ت_وجه خاص_ى به اوضاع مسلمي_ن داشته و چهره ك_ريه و زشت استعمار و مخصوصا استعمار بريتانيا را كه دهان ب_راى ف_رو ب_ردن كش_ورهاى اسلامى و اقتصاد آنها باز كرده بود به خوبى شناخته ب_ود. درجنگ جهانى اول در سال 1332 ه_.ق م_وقعى كه انگليسى ها با نيروى عظيم_ى به قص_د تسلط ب_ر عراق و مناطق شرق_ى از راه خليج فارس حمله ور گرديدند، سيد ابوالقاسم كاشانى در كنار پدر بزرگ_وار و جمعى ديگ_ر از علم_اى مج_اه_د شيعه ب_ا بسيج ملت مسلمان عراق دلاورانه پيشروى نيروهاى انگلي_س را سد نموده و حدود 18 ماه در منطقه حساسى از جبهه با استقامت و پا فشارى فوق تص_ور در مقابل آن همه تجهيزات ن_وي_ن اروپايى مقاومت كرده و مانع تحركات آنها شده اند. در جنگ جهانى دوم با ورود متفقي_ن به ايران، انگليس_ى ها در صدد انتقام ج_ويى از كاشان_ى بر آمده وى را دستگير و به زندان ارت_ش انگلي_س در اراك اعزام م_ى دارند. پ_س از هشت ماه كه كاشانى در اراك زندانى ب_ود، وى را تح_ويل ستاد ارت_ش ش_وروى در رشت م_ى دهند و

روسها پس از محاكمه مرحوم كاشانى تصمي_م به آزادى وى م_ى گيرند ول_ى انگليس_ى ها پيشدست_ى كرده وى را دو باره تح_ويل گرفته در اراك زندانى مى نمايند پس از 9 ماه حبس در زندان اراك وى را به زندان انگليسى ها در كرمانشاه منتقل مى كنند وى از همين زندان به ف_رمانده قواى انگلي_س در ايران مى نويسد : اگر در زندان شما بميرم ننگ اب_دى بر شما خ_واهد ب_ود و اگر از زندان شما سال_م بيرون آيم ترتيبى خواهم داد كه انگلستان از نفت اي_ران ب_ى نصيب بمان_د. سيد ابوالقاسم كاشان_ى در يك دادگ_اه انگلي_سى در عراق غياب_ا محك_وم به اعدام ش_د. پ_س از مح_اص_ره نجف و ك_ربلا ت_وسط ارت_ش اشغالگ_ر انگلي_س، ايشان به پيشنهاد روحاني_ون عراق براى جل_وگيرى از گرفتارى ناچار گردي_د مخفيانه و با لباس مب_دل از ط_ريق پشتك_وه به ايران آي_د. سال 1339ه_.ق در تهران م_ورد تجليل و احت_رام مردم پايتخت و اولياء ام_ور وقت واقع گردي_د حك_م اعدام كاشان_ى تا انقلاب 1958 ميلادى عراق كه منج_ر به تغيير رژي_م عراق ش_د داراى اعتبار بود. در دوران ديكتات_ورى رضاخان مرحوم كاشانى ح_وزه علميه تهران را اداره م_ى ك_رد كاشان_ى در دوران ديكت_ات_ورى رضاخان هيچگاه تسلي_م نب_ود و در ج_واب (تيم_ور تاش) وزي_ر در ب_ار وقت كه به وى پيشنهاد رياست مدرسه عال_ى سپهسالار را مى نمايد م_ى ن_ويس_د : طلاب و علمايى كه من تربيت كنم به كار حكومت شما نخواهد خورد. به هنگام تشكيل مجل_س م_ؤسسان كه زير ب_رق س_ر نيزه و به منظور افزاي_ش قدرت شاه انجام مى شد كاشانى پيام_ى از بيروت به تهران فرستاده و در

قسمتى از اي_ن پيام مى گ_ويد : تبعيد اي_ن خادم اسلام و ملت با آن وضع فجيع براى تغيير قانون اساسى و انتخ_اب_ات ف_رمايش_ى و س_وار ك_ردن خيانتكاران به گ_رده ملت و مسأله نفت و تجديد امتياز بانك شاه_ى است. در كشاك_ش مبارزه مردم تهران، مرحوم كاشان_ى را به نماين_دگ_ى دوره شانزده_م انتخاب نم_وده و او پ_س از يك سال و 4 ماه تبعيد با استقبال بى نظيرى به تهران وارد مى شود. مرحوم كاشانى پ_س از باز گشت به اي_ران، رهب_رى م_ردم را در مبارزه با استعمار انگلست_ان ب_ار ديگر به عهده گرفت و پيام_ى به مجل_س شانزده_م كه اساس_ى تري_ن ك_ارش تعيي_ن تكليف لايحه الح_اق_ى نفت ب_ود ف_رستاد. كاشان_ى به محض ص_دور ف_رمان نخست وزي_رى (رزم آرا) ط_ى اعلاميه اى كه عينا توسط دكتر مصدق در جلسه علنى مجل_س قرائت ش_د مخالفت قطعى و ش_دي_د خ_ود را با حك_ومت (رزم آرا) بيان نمود. كاشان_ى ط_ى اعلاميه اى در م_ورد مل_ى شدن صنعت نفت مى نويسد : ملى شدن صنعت نفت در ايران تنها چاره بيچارگ_ى هاى ماست زيرا به اي_ن وسيله اولا: ثروت بيكران_ى كه خ_داوند به ملت ايران عطا فرم_وده از دست دشمنان بشر كه هدفى جز منفعت طلبى و مكيدن خ_ون ملل ضعيف ندارن_د بيرون آم_ده به صاحبان حقيق_ى و مستحق آن م_ى رس_د و ثانيا : با عملى شدن حاكميت مل_ى ديگر شركت هاى غاصب نم_ى ت_وانند عمال خود را به جان و مال و ناموس مردم مسلط كنند و به اي_ن وسيله مقاص_د پليد خ_ود را انجام دهن_د. زمان و علت فوت : سيد اب_والقاس_م كاشانى در سح_رگاه سال

1381 ه_.ق مطابق با 23 اسفن_د ماه 1340 ه_.ش چش_م از جهان ف_رو بست و پيكرش درميان انبوه مشتاقان تا حرم عبدالعظيم عليه السلام تشيع گرديد و بين مزار آن حضرت و امامزاده حمزه به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سيدابوالقاسم كاشاني در انقلاب 1920 عراق، آية الله كاشاني به منظور آماده كردن ، مردم و سران عشاير براي مبارزه با سلطه استعمار، از نجف به كاظمين رفت و آنجا را براي شروع يك حركت انقلاب برگزيد.با شروع جنگ جهاني دوم و اشغال ايران توسط نيروهاي متفقين ، استعمار انگليس كه از مبارزات آية الله كاشاني در عراق ضربات سختي خورده بود با شايع كردن همكاري او با آلمانيها، تصميم به دستگيري اش گرفت تا بدون مزاحمت وي بتواند در انتخابات دوره چهاردهم مجلس دخالت كند. به همين منظور در خرداد 1322 چند افسر انگليسي براي دستگيري آن روحاني مجاهد به منزلش هجوم بردند. اما بر اثر هوشياري و فداكاري يارانش تا كام ماندند آية الله كاشاني به ناچار مخفي گردد.كاشاني مدت يك سال ، مخفيانه به مبارزه اش ادامه داد تا اين كه انگليسيها در هنگام انتخابات مجلس از محل اقامتش در تهران (امامزاده قاسم شميران ) با خبر شده و او را دستگير كردند. با وجود اينكه وي از سوي مردم تهران به عنوان نماينده انتخاب گرديده بود، به دستور فرستاد ارتش متفقين ، از ليست اسامي نمايندگان حذف شد و به زندان روسها در رشت فرستاده شد. او پس از چندي به زندان انگليسيها در اراك و سپس به زنداني در كرمانشاه منتقل گرديد.سرانجام پس از تحمل يك

سال و چهار ماه زندان در سخت ترين شرايط، در 24 مرداد 1324 آزاد گشت و روز جمعه ، سي و يكم شهريور، ميان انبوه استقبال كنندگان وارد تهران شد. كاشاني يك سال در تبعيد بسر برد تا اين كه بر اثر فشارهاي سياسي از سوي علما و مردم ، در 21 خرداد 1326 آزاد گرديد و دوباره به تهران برگشت وبعد از آن به مخالفت با عبدالحسين هژير كه در صدد راي اعتماد مردم بود برآمد.فعاليتهاي آموزشي : سيدابوالقاسم كاشاني از همان آغاز جواني به نكته سنجي و دقت نظر مشهور شده و در دانش سر آمد بود؛ بطوري كه در 25 سالگي به درجه اجتهاد دست يافت و بزرگاني مانند آية الله شيخ الشريعه اصفهاني ، آية الله آقا ضياء الدين عراقي و آية الله صدر در نوشته هاي خود، مقام علمي اش را با القابي نظير ((شكافنده درياي علم ))، ((كليد در گنجهاي دقيق )) و... ستودند و آية الله ميرزا محمد تقي شيرازي ، تقليد از وي را تاءييد مي نمود.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : -ساير فعاليتهاي سيد ابوالقاسم كاشاني به شرح زير مي باشد: - تشكيل مجلس موسسان براي تغيير قانون اساسي كه با دستگيري وي صورت گرفت و با ترور كارگردان تقلب درآرا به نام هژير مجددا كاشاني به وطن بازگشت -مخالفت كاشاني از روي كار آمدن رزم آرا براي جلوگيري از تصويب قرارداد نفت - وي در سي ام ارديبهشت 1327 بار ديگر مردم را به تظاهرات بر ضد اسرائيل فراخواند و خود در اجتماع پر شور تظاهر كنندگان سخنراني نمود و وضع نابسامان مسلمانان

را نتيجه دخالت استعمارگران در امور آنها و از بين رفتن روح اتحاد و دوري از احكام اسلام دانست . - كاشاني مسلمانان مصر را نيز در مبارزات استقلال طلبانه آنان ، مورد حمايت قرار و در بحران كانال سوئز، پيام تاءييدي خطاب به جمال عبدالناصر (رئيس جمهور مصر) فرستاد و در مسجد ارك تهران مراسمي براي گرامي داشت ياد شهداي مصر و ارج نهادن به فداكاريهايشان برپا كرد. - او در جريان مبارزه مردم مسلمان تونس براي رهايي از سلطه استعمار فرانسه ، بيانيه اي صادر كرد و تنفر شديد خود را نسبت به بر قراري جو ترور و وحشت توسط فرانسه در خاك تونس ، بيان داشت . - كاشاني در سال 1331 ش . پس از بازگشت از مراسم حج ، نامه اي به تمام كشورهاي اسلامي فرستاد و از آنها خواست براي شركت در كنگره اسلامي و تبادل نظر درباره اتحاد جهان اسلام ، نمايندگاني به ايران بفرستند

كاشاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در سال 1349 هجري قمري برابر با 1309 هجري شمسي در محله گذر حاجي، يكي از محله هاي قديمي دارالمؤمنين كاشان خانه محمد حسين و بتول آغا از ارادتمندان آيت الله آقا سيد محمد حسين رضوي كاشاني، پسري به دنيا آمد كه او را علي نام نهادند .اطلاعات وسيع از مسائل و موضوعات فقه، اصول و كلام و عرفان، طريقه نقد و بررسي آراء و نظريات فقيهان و اصوليان در مناظه هاي علمي و استدلالي او با مخالفان دارا بودن كمالات و فضايل معنوي، او را در شمار نوابغي قرار داد كه در آغاز جواني به رتبه عالي و قله رفيع اجتهاد در آورد .گروه

: علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : نهادند بيش از شش روز از ولادت شيخ علي كاشاني نگذشته بود كه مادر را از دست داد ، نام پدرش هم محمد حسين است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ علي كاشاني در نه سالگي پاي به مكتب گذاشت و خواندن و نوشتن را فرا گرفت. در آستانه سيزدهمين بهار زندگي به توصيه پدر و تشويق آيت الله رضوي، براي كسب معارف ديني، عازم اصفهان گرديد. در آنجا نيز اساتيد گرانمايه دروس حوزوي را، تا مرحله سطح، گذراند. آنگاه براي بهره وريهاي علمي بيشتر و كسب كمالات بيشتر راهي آستان قدس رضوي (ع) شد و در مدرسه علميه نواب ساكن شد.مدت اقامتش در مشهد چهار سال بود كه در اين دوره از محضر اساتيد بزرگي همچون؛ آيت الله آقا ميرزا محمد هاشم قزويني، آقا سيد محمد يزدي و در كوهستان اطراف بهشهر نزد عالم مهذب حضرت آيت الله سيد محمد كوهستاني استفاده ها برد. شيخ علي ضمن كسب در مدرسه ميرزا جعفر كه اسم اكنون بخشي از دانشگاه علوم رضوي تبديل شده است، به تدريس و تعليم طلاب و مشتاقان علم و در همان دوران جزو چهره هاي سر شناس علمي مردان با تقواي حوزه به شمار آمد.پس از اقامتي كوتاه در مشهد آهنگ هجرت به حوزه علميه قم كرد. در قم امامت مسجد كيهان را به عهده داشت و در منزل جنب مسجد، با شهيد هاشمي نژاد و... به سر برد بعد از آن در يكي از حجره هاي قست شرقي مدرسه حجتيه سكني گزيد. با جديت تمام در سالهاي 1325 ش در

درسهاي خارج فقه و اصول آيت الله بروجردي و خارج اصول امام خميني شركت كرد و در كنار آن در مسجد كوچك گذر خان به تدريس دروس سطح عالي و درس خارج خصوصي براي شهيد هاشمي نژاد پرداخت.خاطرات و وقايع تحصيل : نامادري شيخ علي مي گويد: چند ماهي پس از در گذشت مادر شيخ من به عقد پدرش در آمدم در حد توان كارهاي او را انجام مي دادم ولي پدرش بيشتر مواظب او بود.آن موقع ها كه براي تحصيل به مشهد و قم مي رفت گاهي به كاشان مي آمد و از زمان آشنايي شيخ با آقاي هاشمي نژاد با هم به كاشان مي آمدند و بيشتر ماه مبارك يا محرم مدتي مي ماندند شيخ در خانه به مطالعه و عبادت مشغول بود و آقاي هاشمي نژاد منبر و جلسه داشت.آقا شيخ علي به آيت الله رضوي علاقه بسيار داشت و به ديدن او مي رفت.استادان و مربيان : شيخ علي كاشاني، نزد اساتيد و بزرگان سه حوزه مهم، اصفهان، مشهد و قم، به تحصيل پرداخت. برخي از اساتيد او عبارتند از :آيت الله آقا سيد محمد حسين رضوي كاشاني؛ آيت الله سيد محمد علوي بروجردي معروف به باغ ؛آيت الله آقا ميرزا محمد هاشم قزويني؛ آيت الله شيخ محمد كوهستاني؛ آيت الله حاج آقا حسين طباطبايي بروجردي؛ امام خميني؛زمان و علت فوت : شيخ علي كاشاني در مسافرتي كه محرم سال 1374 به رودسر كرده بود در شب 14 آن ماه پس از اداي قريضه مغرب و عشاء در منزل يكي از آشنايان دچار سكته قلبي گرديد و نداي ارجعي را لبيك گفت. جنازه آن مرحوم را به قم آورده اند

و پس از تشييع در قسمت جنوبي قبرستان نو به خاك سپردند.شاگردان : از شاگردان معروف فريدة الاسلام كاشاني كه بيشترين بهره هاي علمي و معنوي را در مكتب وي كسب كردند؛ شهيد والا مقام حجت الاسلام و المسلمين سيد عبد الكريم هاشمي نژاد (1311 - 1360ش) است. در بين ديگر شاگردان مي توان از وي حجت الاسلام و المسلمين سيد حسن ابطحي خراساني، سيد حبيب الله اهري گرگاني، حاج شيخ غلامرضا عرفانيان خراساني، حاج شيخ علي اصغر مسلمي كاشاني، حاج شيخ حسن شريعتي نياسري، حاج شيخ محمد امامي كاشاني، حاج شيخ يحيي انصاري شيرازي و دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني نام برد.آرا و گرايشهاي خاص : شيخ علي شانزده سال زندگي طلبگي را با پشتكار تمام در كسب علوم و فضائل و در نهايت سادگي و بي آلايشي سپري كرد. او نسبت به دنيا و امور دنيوي بي توجه بود، در ارتباط با خالق و اولياي الهي آنچنان عاشق بود كه سر از پا نمي شناخت.او عاشق عبادت، تهجد و سجده هاي طولاني، ناله و زمزمه هاي شبانه بود لباسها ساده و وصله دار و حرراش معمولي بود براي خود خانه نخريد و زن اختيار نكرد. در مباحثات و مناظرات علمي با جرئت و درود يافت مطالب و سرعت انتقال قوي و پر استعداد بود.آثار : تعليقه بر فرائد الاصول شيخ انصاري ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي2 رساله و جزواتي در مبحث فقه و اصول ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي3 رساله اي در لباس مشكوك

ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي4 مجمع الفرائد ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي5 منظومه مجمع الفرائد ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي6 منظومه اي در علم اصول ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي7 منظومه اي در علم كلام ويژگي اثر : كتابها به صورت چاپ شده يا خطي

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

كاشف الغطاء

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ع. برطرف كننده ى پرده) لقب (شيخ) جعفر بن (شيخ) خضر بن (شيخ) يحيى حلى جناحى الاصل و نجفى المسكن والمدفن معروف به شيخ اكبر و شيخ نجفى، از بزرگان علماى اماميه و فقيه و مجتهد (ف. نجف 1227 يا 1228 ه.ق) وى شاگرد آقاى بهبهانى و سيد مهدى بحرالعلوم و سيد صادق فخام و جز ايشان بود؛ و صاحب جواهر و حجةالاسلام رشتى و شيخ محمدتقى صاحب هداية المسترشدين و سيد صدرالدين موسوى عاملى و سيد جواد صاحب مفتاح الكرامة و شيخ عبدالحسين اعسم و حاجى كلباسى و گروهى ديگر از شاگردان اويند و از او روايت دارند. او راست: اثبات الفرقة الناجية من بين الفرق الاسلامية، احكام الاموات، بغيةالطالب فى معرفة المفروض والواجب (رساله اى است عمليه و مطلب اول آن در اصول عقايد و مطلب دوم در احكام طهارت و نماز است)، الحق المبين فيتصويب المجتهدين و تخطئة جهال الاخباريين (كه در آن حقيقت مذهب طرفين را نگاشته و گويد كه هر دو در اصول دين متحد و

در فروع نيز مرجع هر دو فرقه، روايات ايمه 4 است و در حقيقت مجتهد اخبارى و اخبارى نيز مجتهد و فضلاى طرفين ناجى و طعن كنندگان در هلاكتند)، شرح قواعد علامه (كه در آن بعضى از ابواب مكاسب را تا مبحث خيارات شرح كرده)، العقائد الجعفرية، كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء (اين كتاب حاكى از كثرت اطلاع و فهم و جودت فكر و حسن سليقه ى او و حاوى اصول و فروع دينى است. شهرت شيخ جعفر به كاشف الغطاء به مناسبت نام همين كتاب است). وى نزد بزرگان عصر محترم بود و رياست علمى داشت و بسيار حليم و متواضع بود. مدفن او در نجف در محله ى عماره در مقبره ى مخصوص خانواده ى اوست. خاندان او را به نام آل كاشف الغطاء مى نامند و هر يك از آنان را نيز به لقب كاشف الغطاء مى خوانند، از آن جمله كسان ذيل از آن نامبردارند:

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

كاظمي خوانساري اصفهاني، محمد مهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1391 -1319 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. وى در محله ى قطانه كاظمين به دنيا آمد و پس از نشو و نما به تحصيل پرداخت. مقدمات و ادبيات و منطق و سطوح وسطى و نهايى را از علماى كاظمين، همچون ميرزا ابراهيم سلماسى كاظمى و آيت اللَّه شيخ حسين رشتى كاظمى، فراگرفت. سپس به نجف مهاجرت كرد و چند سالى از محضر آيت اللَّه سيد ابوتراب خواسنارى و آيت اللَّه شيخ على مازندرانى و ديگران بهره ها جست و از سيد ابوتراب خوانسارى و ميرزا ابراهيم سلماسى كاظمى و شيخ على مازندرانى و شيخ اسداللَّه زنجانى و سيد محمد كاشانى حايرى و شيخ على آل كاشف الغطاء نجفى و شيخ على شاهرودى و

شيخ ضياءالدين عراقى و سيد محسن عاملى، صاحب «اعيان الشيعه»، و شيخ كاظم شيرازى نجفى و سيد ميرزا هادى خراسانى حايرى اجازه گرفت. آن گاه به كاظمين بازگشت و به وظائف دينى و تأليف و اقامه جماعت پرداخت تا در همان شهر درگذشت و در جوار قبر امام موسى بن جعفر (ع)، به خاك سپرده شد. از آثارش: «احسن الوديعة فى تراجم مشاهير مجتهدى الشيعة» يا «الباقيات الصالحات»، در تتميم «روضات الجنات»؛ «صرف العناية فى حل معضلات الكفاية»؛ «نزهة المرتاض فى شرح طهارة الرياض»؛ «القول المقبول فى مباحث الاصول»؛ «جامع الشتات فى النوادر و المتفرقات»؛ «نفايس الكلام فى شرح اسماء اللَّه العظام»؛ «زبدة الكلام فى المنطق و الكلام»؛ «بغية اللبيب و غنية الاديب فى شرح منطق التهذيب»؛ «الانوار الكاظمية فى احوال السادات الموسوية»؛ «النقد و البيان فيما يتعلق بكتب الاعيان»؛ «مطلع الشمسين فى الدفاع عن السيدين»؛ «البرهان الجلى فى احوال زيد بن على (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (242 ،124/ 24 ،31/ 12 ،439/ 2 ،289/ 1)، ريحانه (191 -190/ 2)، علماء معاصرين (244 -242)، گنجينه ى دانشمندان (310 -309/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (367 -365/ 6).

كاوياني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد كاوياني اراني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1341 هستم، در سال 1360 با ديپلم تجربي وارد حوزه علميه قم شدم، طي شش سال دروس سطح را تحصيل و بعضاً تدريس كردم. از سال 1367 به صورت رسمي در دروس خارج فقه، اصول فقه، تفسير و فلسفه شركت كردم. ضمن دروس رسمي حوزه علميه، در دروس معارف اسلامي موسسه در راه

حق (موسسه آموزشى، پژوهشي امام خميني) شركت كردم و فوق ليسانس دريافت كردم.

دوره آموزش زبان انگليسي را طي يكسال به طور فشرده در دفتر تبليغات اسلامي قم گذراندم. در كنار دروس حوزه و پس از اتمام درس هاي موسسه در راه حق، به گروه روانشناسي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه پيوستم، پس از اتمام دروس فوق ليسانس، در رشتۀ «روانشناسي بالينى»، براي ادامۀ تحصيل در دكتراي روانشناسي، به دانشگاه اصفهان وارد شدم. هم اكنون در حال نوشتن پايان نامه دكتراي روانشناسي هستم.

در ضمن تحصيلات مختلفي كه داشتم تدريس هاي متعدد نيز به صورت دائم در حوزه و دانشگاه و مجموعه هاي جانبي حوزه علميه قم داشته ام و دارم. اكنون عضو هيئت علمي «گروه روانشناسي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» هستم. تأليفات و ترجمه ها از نوع كتاب و مقاله و پژوهش داشته ام كه اطلاعات مفصل آن در پرونده ضميمه درج شده است. اكنون روحاني كاروان حج نيز هستم و 8 سفر مشرف شده ام.

كبير قمي، محمد نجفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1369 -1290 ق)، فقيه، اصولى و مدرس. در قم به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را نزد ملا محمد تقى نحوى و حاج شيخ محمد حسين قمى و معقول را در خدمت حكيم يزدى فراگرفت. آن گاه به تهران آمد و از محضر حاج شيخ فضل اللَّه نورى و آقا سيد عبدالكريم گيلانى و حاج ميرزا حسن آشتيانى و حاج شيخ على نورى و آقا ميرزا محمود قمى بهره گرفت و فقه و اصول و حكمت را تكميل كرد. پس از آن به نجف مهاجرت كرد و از حوزه ى درس آخوند خراسانى و علامه يزدى و آيت اللَّه حاج ميرزا

حسين خليلى تهرانى استفاده نمود. در 1338 ق پس از نيل به درجه ى عالى اجتهاد به قم بازگشت و به تدريس و تربيت محصلين و دانشجويان علوم دينى همت گماشت. درس خارج فقه و اصولش مورد استفاده ى گروهى از فضلاء بود. او از طرف آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى مرجع در احتياطات گرديده بود. وى در مناسبت هاى ويژه چون اعياد و سوگوارى ها منبر مى رفت و به موعظه ى مردم مى پرداخت. در قم از دنيا رفت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: حاشيه بر «جواهر»؛ حاشيه بر «عروة»؛ «مشارق الشموس»، در اصول، تعليقه اى بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ «منتخب الرسائل».[1]

مرحوم مبرور شيخ الفقهاء والمجتهدين حاج ميرزا محمد كبير قمى از آيات عظام و علماء كرام و مراجع والامقام شهرستان قم و حوزه علميه بوده است. تولدش در سال 1290 قمرى در قم واقع شده و مقدمات و سطوح وسطى را خدمت مرحوم حاج شيخ محمد حسين قمى و معقول را خدمت مرحوم حكيم يزدى خوانده آنگاه به تهران مسافرت و از محضر مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ فضل اللَّه شهيد نورى و آيت اللَّه آقا سيد عبدالكريم گيلانى استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحومين علمين آيتين آخوند خراسانى و علامه يزدى و آيت اللَّه حاج ميرزا حسين خليلى تهرانى استفاده نموده و در سال 1338 قمرى به قم مراجعت و به تدريس و تربيت عده اى از محصلين و طلاب و هم اقامه جماعت در مسجد امام عليه السلام پرداخته است.

وى منبرى شيرين داشت و در منزل خود در اعياد و سوگواريها منبر مى رفت و مردم را به موعظه حسنه خود

بهره مند مى نمود. درس خارج فقه و اصولش مورد استفاده جمعى از فضلاء بوده و با حكماء و فلاسفه مخالفت علنى داشت و مانند مرحوم آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى مشهد مى فرمود اين فلسفه بافى ها مردم را از آل محمد صلوات اللَّه عليهم اجمعين و اخبار و احاديث اهل بيت دور ساخته است. در سال 1369 قمرى از دنيا رفت و در قبرستان شيخان جنب مقبره زكريا بن آدم اشعرى در مقبره خصوصى خود مدفون گرديده است.

آثار قلمى ايشان از اين قرار است 1- حاشيه بر جواهر 2- حاشيه بر عروه 3- مطالع الشموس در اصول 4- رساله هاى علميه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (150 -148)، الذريعه (36/ 21)، گنجينه ى دانشمندان (343 -342/ 1)، فهرست كتابهاى چاپى فارسى (3145/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (691 -690/ 5).

كرباسي، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1308 ق)، فقيه، اصولى و عالم دينى. معروف به شيخ العراقين. نوه ى دخترى سيد حجة الاسلام بود. در اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و استفاده از محضر پدرش به نجف مهاجرت كرد و از محضر علامه انصارى و پس از او از شيخ محمد حسين كاظمى بهره برد. آن گاه خود به تدريس پرداخت. او در نهايت احترام در نجف باقى ماند. در آنجا درگذشت و هما جا دفن شد. از آثار وى: «اصول الفقه»، در دو مجلد بزرگ، شرح كتاب «اصول» پدرش، آقا شيخ محمد مهدى كرباسى؛ «كتاب الصلاة»، كه در آن از كتاب «الجواهر» و نيز از استادش شيخ انصارى بسيار نقل كرده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (417 -416/ 2)، تذكرة القبور (508)، الذريعه (54/ 15 ،203 -202/ 2)،

طبقات اعلام الشيعه (قرن 77 -76/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1066/ 3)، معجم المؤلفين (124/ 8)، مكارم الآثار (2199/ 6).

كرباسي، ابوالمعالي محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1315 -1247 ق)، فقيه اصولى، رجالى، محقق و مجتهد. در اصفهان به دنيا آمد. از محضر سيد محمد بن عبدالصمد شهشهانى و سيد حسن مدرس اصفهانى استفاده نمود. كرباسى عالمى متبحر و داراى تتبع بسيار بود. او استاد آيت اللَّه بروجردى بود. در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الاستخارات»؛ «البشارات»، در اصول فقه؛ «الجبر و التفويض»؛ «الاسرافية»؛ «الاستيجارية»؛ «الاستشفاء بالتربة الحسينية»؛ «شرح زيارة عاشوراء»؛ شرح «الكفاية» سبزوارى، در فقه؛ «حجية المظنة»؛ «تعارض الاستصحاب و اصالة الصحة»؛ «تعارض الاستصحابين». از ديگر آثار وى نگارش كتب مستقلى در شرح حال محدثين بزرگى چون: ابن الغضائرى، ابوبكر حضرمى، آقا حسين خوانسارى، حفص بن غياث، حماد بن عثمان، سليمان بن داوود، شيخ بهائى، على بن سندى، قاسم بن محمد، محمد بن سنان، محمد بن فضل، محمد بن قيس، نجاشى و جمعى ديگر مى باشد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (475)، تذكرة القبور (106 -105)، الذريعه (36/ 14 ،308/ 13 ،276/ 6 ،83/ 5 ،110/ 3 ،57 ،35 ،23 ،19 -18/ 2)، ريحانه (270 -269/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 80 -79/ 14)، الكنى و الالقاب (159/ 1)، گنجينه ى دانشمندان (243/ 2).

كرباسي، رضا، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1295 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. در اصفهان به دنيا آمد. از محضر علماى آنجا استفاده نمود. سپس به تهران آمد و در درس علماى تهران شركت كرد. در 1323 ق به نجف مهاجرت كرد و از شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمد كاظم يزدى به دريافت اجازه نايل شد. آن گاه به اصفهان بازگشت و سالها به ترويج دين و نشر احكام و احياى مساجد

مخروبه پرداخت. وى سپس به مشهد مهاجرت نمود و در آنجا ساكن گرديد و به انجام وظائف دينى و تدريس پرداخت. او در همان جا درگذشت و به خاك سپرده شد. از آثار وى: «انيس الليل»، در شرح «دعاى كميل»؛ «مكيال اليقين فى اصول الدين»؛ «ايقاظات الاصول»؛ «مقامات العارفين فى بيان منازل السالكين»، به فارسى؛ «هداية السالكين لعموم المؤمنين»، به فارسى؛ «دعوة الحسينية»؛ حواشى بر كتب مختلف فقهى و اصولى؛ «مرآت المصنف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (331)، الذريعه (176/ 25 ،182 ،12/ 22 ،287/ 20 ،464/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 759/ 14).

كرباسي، كمال الدين ابوالهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1356 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، رجالى و زاهد. در اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات خود را در محضر پدرش و عده اى ديگر از علما گذراند، سپس براى تكميل تحصيلات در حدود 1320 ق به نجف مهاجرت كرد و در اصول و فقه از محضر آخوند ملا كاظم خراسانى و آقا سيد محمد كاظم يزدى استفاده نمود. پس از رسيدن به مقامات عالى اجتهاد به اصفهان بازگشت و به درس و بحث و تدريس پرداخت و حوزه ى درس فقه و اصول و رجال تشكيل داد. وى از علماى روزگارش به دريافت اجازه نايل آمده بود و از سيد حسن صدر و ميرزا محمد هاشم خوانسارى چهار سوقى و حاج ملا على محمد نجف آبادى اجازه ى روايت داشت. وى خود نيز از مشايخ اجازه ى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى و سيد حسن خراسانى و شيخ عبدالحسين گروسى بود. در اصفهان درگذشت و در مقبره ى خانوادگى در كنار پدرش در تخت فولاد دفن شد. از آثار وى: «البدر التمام و

البحر الطمطام»، در شرح حال پدر و جدش؛ «التحفة الى سلالة النبوة»، اجازه ى مبسوطى است براى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ «الدر الثمين فى جملة من المصنفات و المصنفين»؛ «درة البيضاء»، در اجازه ى روايت؛ «زلات الاقدام»، در اشتباهات رجالى؛ «سماء المقال فى تحقيق علم الرجال»؛ «الصراط المستقيم فى التمييز بين الصحيح و السقيم»؛ «القواعد الرجالية».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (453/ 2)، تذكرة القبور (107 -106)، الذريعه (337/ 16 ،34/ 15 ،229/ 12 ،64 -63/ 8 ،403 ،67/ 3)، ريحانه (300 -298/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 81/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (244/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1068 -1067/ 3)، معجم المؤلفين (146/ 13)، مكارم الآثار (1304/ 4) ، مؤلفين كتب چاپى (308 -307/ 1).

كرباسي، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1186/ 1180- وف 1262 -1260 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، زاهد و عابد. اصل او از حوض كرباس هرات است. پدرش از هرات به كاخك خراسان منتقل شد و بدين جهت به كاخى يا كاخكى معروف شد. ابراهيم در اصفهان به دنيا آمد. پس از فراگرفتن مقدمات به عتبات رفت. او محضر وحيد بهبهانى را درك كرد و فقه و اصول و علوم دينى را از حوزه ى اساتيدى چون سيد مهدى بحر العلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و آقا سيد على طباطبايى، صاحب «رياض»، و سيد محسن مقدس كاظمى و ديگر علماى وقت فراگرفت. سپس به ايران بازگشت. در قم از محضر محقق قمى، صاحب «القوانين»، و در كاشان از محضرت ملا محمد مهدى نراقى بهره برد. آن گاه به اصفهان بازگشت و در مسجد حكيم آنجا

حوزه ى درس تشكيل داد. كرباسى از ميرزاى قمى و شيخ جعفر نجفى و شيخ احمد احسائى و شيخ عبدعلى خطى بحرانى و شيخ حسين ماحوزى و شيخ سليمان بحرانى اجازه داشت و از آنان روايت مى كرد. ميرزا زين العابدين خوانسارى و آقا سيد حسن مدرس و سيد حسن مجتهد موسوى و آقا مير سيد محمد شهشهانى از شاگردان وى بودند. او در اصفهان درگذشت و در جوار مسجد حكيم دفن شد. از آثار وى: «اشارات الاصول»، در دو مجلد بزرگ؛ «الايقاظات»، در اصول فقه؛ «شوارع الهداية»، در شرح «الكفاية» محقق سبزوارى؛ «ارشاد المسترشدين»؛ «منهاج الهداية الى احكام الشريعة و فروع الفقه»؛ «مناسك الحج»، به فارسى؛ «نقد الاصول»؛ «نخبه»، رساله ى عمليه، به فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (195/ 6)، اعيان الشيعه (207 -206/ 2)، ايضاح المكنون (58/ 2 ،83 ،64/ 1)، تذكرة العلماء (217 -216)، تذكرة القبور (48 -47 ،46)، الذريعه (272/ 24 ،180 -179/ 23 ،253/ 22 ،237/ 14 ،507 ،98 -97/ 2 ،521 -520/ 1)، روضات الجنات (47 -44/ 1)، ريحانه (44 -42/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 15 -14/ 13)، فوائد الرضويه (12 -10)، الكنى و الالقاب (109/ 3)، لغت نامه (ذيل/ ابراهيم كرباسى)، معجم المؤلفين (91/ 1)، مكارم الآثار (1646 -1643/ 5)، هدية العارفين (42/ 1).

كرمانشاهي، محمد تقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1299 ق)، فقيه، اصولى و منطقى. از علماى فاضل دودمان وحيد بهبهانى است. در نجف درگذشت و در يكى از حجرات صحن علوى دفن شد. از او آثارى در فقه و اصول و ادب باقى است. از آثارش: شرح «زبدة الاصول» شيخ بهائى؛ حاشيه بر حاشيه ملا عبداللَّه يزدى بر «شرح التهذيب»، در

منطق؛ تعليقه بر «مبادى الاصول» علامه ى حلى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (197/ 9)، الذريعه (298/ 13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 210/ 13)، معجم المؤلفين (135/ 9)، وحيد بهبهانى (337).

كرمانشاهي، محمد جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1254 -1178 ق)، فقيه، اصولى، محقق، مجتهد و زاهد. نوه ى وحيد بهبهانى است. برادرش آقا احمد در «مرآت الاحوال» گويد كه او در عراق به دنيا آمد و همراه پدرش به ايران آمد. مدتى در قم از محضر ميرزاى قمى استفاده كرد. سپس از محضر پدرش آقا محمد على بهبهانى بهره برد. او مدتى نيز در حوزه ى درس سيد على طباطبائى، صاحب «رياض»، حضور يافت تا سرآمد اقران شد. آن گاه حج گزارد و به كرمانشاه رفت و در آنجا به انجام وظائف شرعى پرداخت. او در تحقيق اصول فقه معروف بود و در برآوردن حاجات مردم مشهور. از آثارش: «شرح مختصر النافع»؛ «مصابيح»، شرح «مفاتيح» فيض؛ حاشيه شرح عميدى بر «هذيب الاصول»؛ حاشيه «معالم الاصول»؛ «انيس الطلاب»، در مسايل متفرقه از فقه و اصول و غيره، به عربى و فارسى؛ «تكمله»، در شرح «تبصره ى» علامه ى حلى؛ «الجواهر البهية»، در فقه، به فارسى؛ «نهج الرشاد فى ارشاد العباد»، اصول دين؛ «تحفة الابرار»؛ «منتخب الاصول»، در علم اصول.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (202/ 9)، الذريعه (58/ 14 ،205 ،120/ 13 ،405 -404/ 3 ،460 -459/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 264 -263/ 13)، فوائد الرضويه (575 ،449)، مرآت الاحوال (163 -162)، وحيد بهبهانى (337 -334).

كرماني، جمال الدين محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1352 / 1351 -1292 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. وى از دانشمندان برجسته ى قرن چهاردهم قمرى و مؤلف كتاب «أسس الاصول» يا «اصول بى نقطه»، شكل گرفته از حرف مهمله، در 1650 سطر، در مباحث «الفاظ» از علم اصول مى باشد كه در حدود 1318 ق تأليف و در 1319 ق به همراه چند خطبه ى مؤلف چاپ

شده است. او در كتاب خود با چهارده حرف بى نقطه مطالب اصوليه را بيان كرده و در آخر نسخه چند خطبه آورده است: اول «خطبه ى حسديه»، كه فقط از حروف مهمله بى نقطه تركيب يافته و دوم «خطبه ى اثنى عشريه» كه فقط از دوازده حرف بى نقطه، غير الف و همزه، تركيب يافته، و سوم «خطبه ى منقوشيه» كه برخلاف خطبه ى پيش فقط از حروف منقوطه تركيب يافته و چهارم «خطبه ى معكوسه» كه هر يك از فقرات آن را از راست به چپ و از چپ به راست به يك نحو مى توان خواند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعلام (217/ 7)، الذريعه (58 -57/ 2)، ريحانه (426/ 1)، لغت نامه (ذيل/ جمال الدين كرمانى)، معجم المؤلفين (112/ 11).

كرماني، شمس الدين، ابوعبداللَّه محمد

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(786 -717 ق)، فقيه شافعى، اصولى، محدث، مفسر، متكلم و نحوى. اصل وى از كرمان است. مدت سى سال در بغداد به نشر دانش مشغول بود و در آنجا صاحب نام و آوازه گشت. مدتى نيز در مكه اقامت كرد. در راه بازگشت از مكه به بغداد درگذشت. جنازه اش به بغداد منتقل و در آنجا دفن شد. از آثار وى: «الكواكب الدرارى»، در شرح «الجامع الصحيح» بخارى، بيست و پنج مجلد كوچك و يا چهار مجلد بزرگ؛ «ضمائر القرآن»، و مختصر آن؛ «النقود و الردود فى الاصول»؛ شرح «مختصر» ابن حاجب، به نام «السبعة السيارة»، كه در آن هفت شرح جمع آورى شده است؛ شرح «اخلاق» قاضى عضدالدين ايجى؛ در معانى و بيان، كه آن را «تحقيق الفوائد» ناميد؛ شرح «المواقف» قاضى عضدالدين ايجى، در علم كلام؛ حاشيه بر «انوار التنزيل» بيضاوى، در تفسير، در چهار مجلد.

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (28 -27/ 8)، كشف الظنون (1891 ،1662 ،1299 ،546 ،189 ،37)، معجم المؤلفين (130 -129/ 12)، هدية العارفين (172/ 2).

كرمي، رضاعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضاعلى كرمي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

رضا علي كرمي در سال 1339 در خانواده مذهبي و علاقمند به پيامبر و اهل بيتش (صلوات الله عليهم) متولد شد. ايشان در كنار دروس جديده، دروس حوزوي را دنبال كردند. وي در سال 1362 وارد حوزه علميه قم شد و دروس سطوح را به سرعت گذراند و پس از آن، در دروس خارج آيات عظام: «فاضل لنكرانى»، «مكارم شيرازى» و «وحيد خراساني» شركت مي نمايد و دروس تفسير قرآن كريم حضرت «آيت الله جوادي آملي» و فلسفه «آيت الله علامه حسن زاده» را فرا گرفته است.

ايشان تدريس، تأليف و تبليغ را در همان اوايل تحصيل آغاز كردند كه هم زمان با فعاليت هاي علمي با توجه به وظايف شرعي و انقلابي خود قبل از انقلاب اسلامي، جزء فعالان انقلابي و بعد از انقلاب اسلامي و با همكاري جدي با نهادهاي انقلاب اسلامي، همواره تلاش مجدانه داشتند. موضوعاتي كه توسط ايشان از سال 1367 تاكنون تدريس مي شود:

1. فقه و مكاسب

2. اصول و كفايه

3. كلام (فرق و مذاهب _ اديان و مكاتب)

4. روش تبليغ

5. روش هاي مطالعه و تحقيق

6. اخلاق و تربيت اسلامي

7. تعليم و تربيت اسلامي

8. روان شناسي تربيتى

9. راهنمايي و مشاوره

10. روش هاي جذب جوانان

11. اصول و فنون مناظره

12. تفسير قرآن

13. روش تدريس

14. روان شناسي تبليغ

15. روان شناسي عمومي

16. روان شناسي كودك و نوجوان

17. روش ذكر مصيبت

18. مهارتهاي زندگي

در اسلام

كرمي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي كرمي

محل تولد : فريدن

شهرت : كرمي فريدني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي كرمي فريدني، در سال 1334 هجري شمسي در منطقه ي فريدن از استان اصفهان ديده به جهان گشودم و پس از تحصيلات ابتدايي به فراگيري علوم حوزوي گرايش يافته و با ترغيب دايي بزرگوارم مرحوم آيت الله فرهادي به آموزش آن پرداختم. مقدمات را نزد آن مرحوم آموختم، آنگاه با راهنمايي او در سال 1348 به مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني در قم آمدم و ادامه ادبيات و بخشي از سطح را در آنجا خواندم و بخش ديگر را نزد اساتيد بزرگوار و آياتي چون: شهيدي، شبستري، باكويي، وجداني، ستوده، صلواتي، پاياني، دوزدوزاني، اعتمادي، سيد ابوالفضل موسوي، نوري، فاضل، سبحاني، احمد بهشتي و ... فرا گرفتم.

همزمان با ادامه درس و بحث، براي فراگيري ديگر معارف اسلامي و دانش روز پس از مشورت با بزرگاني همچون: استاد مطهري، گلسرخي و محقق به دارالتبليغ اسلامي رفتم و دوره كارشناسي آنجا را با موفقيت و دريافت جوائز متعدد به پايان رسانده و به عنوان دانشجوي ممتاز براي ادامه تحصيل و پژوهش براي اعزام به خارج برگزيده شدم كه متأسفانه رحلت نابهنگام پدر و مسئوليت اداره خانواده و خردسالي برادران و خواهران و تنگناي اقتصادي، اجازه رفتن نداد.

همزمان قرآن و نهج البلاغه را كه مرحوم آيت الله فرهادي، استاد شهيدي و بلاغي جرقه اش را در انديشه و جانم زده بودند از آغاز با شماري از دوستان به مباحثه و حفظ برخي خطبه ها و نامه ها و قصار آن

نشستم و اين گام ابتكاري و مبارك، به لطف خدا با شوق و پشت كار خستگي ناپذيري ادامه يافت و اندوخته هاي آن، همراه ره توشه اين نويسنده و سخنور ناچيز در راه پژوهش و نگارش و نيز سخنراني ها و نشست هاي علمي و يكي از رازهاي احساس رضايت و موفقيت او در زندگي است.

اينجانب بخش هايي از فقه استدلالي را در دارالتبليغ اسلامي و بخش هاي ديگر را در درس برخي از آيات همچون: فاضل، سبحاني، شيرازي و ديگران گذراندم اما عمده ترين استادم در (خارج فقه و اصول، تفسير، عقايد، معارف اسلامي و هنر نويسندگي)؛ آيت الله مكارم شيرازي بود كه چيزي حدود يك دهه يا يك دوره كامل در درس هاي متنوع ايشان به ويژه خارج فقه و اصول شركت نموده و مباحث را خلاصه نگاري و با دوستان مباحثه كردم و به استاد ارائه دادم و بارها مورد تشويق كتبي و شفاهي او قرار گرفتم. دوره ي نويسندگي و ترجمه را از دارالتبليغ آغاز نمودم و همزمان با تلاش و تمرين بسيار دوبار دوره تخصصي ترجمه را گذراندم و آن گاه به ترجمه مقالات و كتاب ها پرداختم كه اينك به لطف خدا دهها اثر مطرح به صورت تأليف و ترجمه از اينجانب چاپ شده و برخي از آنها رتبه اول را آورده است.

فراتر از يك دهه پيش، توفيق پژوهش هاي قرآني روزي اين بنده ناچيز شد و از سوي برخي از مراكز قرآني از جمله دارالقرآن آيت الله گلپايگاني به همكاري دعوت شدم. اين راه نيز تاكنون به صورت تلاش فردي و گروهي ادامه يافته است كه ره آورد

آن چندين كتاب و مقاله چاپ شده و نيز ترجمه وزيني از قرآن است كه از نظر دقت در ترجمه و انتخاب واژه ها و زيبايي جمله ها در همايش اهل قلم رتبه نخست را آورده است.

كرمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين كرمي اسفه

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/4/12

تصوير بزرگتر

زندگينامه علمي

مقاطع ابتدايي و راهنمايي را در شهرستان شهرضا گذراندم و سپس وارد شهرستان قم شده و در مدرسه علميه منتظريه (حقاني) پذيرش شدم (در سال 1365)، در سال 1385 در مؤسسه «در راه حق» يك دوره صد روزه درباره مباحث نقد و بررسي ماركسيسم را گذراندم. در همان سال و در آزمون ورودي مؤسسه در راه حق براي گذراندن يك دوره 6 ساله الهيات و معارف اسلامي پذيرش شدم، در اين دوره دروس (فلسفه، تفسير قرآن كريم، فلسفه اخلاق، منطق شفا و اخلاق) را نزد استاد آية الله مصباح و پاره اي ديگر از دروس را نزد اساتيد ديگر فرا گرفتم.

پس از آن به دوره تخصصي اقتصاد در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (ع) و مؤسسه آموزشي و پژوهشى امام خميني (ره) وارد شدم. در سال 1367 همزمان با دروس تخصصي اقتصاد براي انجام پژوهش اقتصاد اسلامي به دفتر همكاري حوزه و دانشگاه كه اكنون «پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» نام گرفته است راه يافتم و تاكنون در آن پژوهشگاه به پژوهش اشتغال داشته ام. اكنون نيز در مقطع دكترا در رشته اقتصاد پژوهش مشغول به تحصيل هستم. همراه اين تحصيلات و پژوهشها، دروس متداول حوزوي را ادامه دادم و پس از

اتمام سطح از محضر اساتيد بزرگي، خارج فقه و اصول را استفاده نموده ام. در ضمن تحصيل، اقدام به نوشتن رساله شش سال درس خارج نموده و در سال 1376 موفق به دريافت مدرك آن از حوزه علميه قم شدم.

كريمي، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جعفر كريمي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1308/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله سيد جعفر كريمي در سال 1309 هجري شمسي در روستاي ديوكلا از توابع بابل و در ميان خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. پدرش مرحوم سيد رضا كريمي ، كه به درخواست والده فاضله اش و تشويق دايي خود مرحوم آية الله العظمي حاج سيد احمد استاد مصمم بود به تحصيل علوم ديني مشغول شود. در اثر فوت والده و نيز پيش آمد مشكلات ديگر ناگزير به پيشينه كشاورزي روي آورده و از تحصيل بازماند. مادرش نيز زني پاكدامن و روحاني زاده بود كه نقش بسزايي در تربيت فرزند خود ايفا مي كرد.

اقوام آيت الله كريمي بيشتر از طبقۀ برجسته و بنام روحانيان بودند و براي اشتغال به تحصيل علوم ديني ارزش فراوان قائل مي شدند. دوران كودكي آيت الله كريمي با اوج ستم رضا خاني همراه بود. او تا پايان شهريور 1320 تنها به فراگيري قرآن در مكتب خانه بسنده كرده بود و از سال 1321 براي فراگيري مقدمات ، به نزد ثقة الاسلام سيد محمود موحدي رفت و بخشي از جامع المقدمات را فرا گرفت . از مهرماه 1323 به حوزه علميه بابل رفت و تا مهر 1326 در محضر استادان و عالمان آن حوزه به فراگيري ادبيات عرب اشتغال داشت . در مهرماه 1326 عازم قم شد

تا در حوزه علميه قم و در محضر استادان و عالمان آن ديار، پله هاي پيشرفت علمي و عملي را بپيمايد. دروس دوره سطح را تا سال 1332 در محضر استادان برجسته قم به پايان برد و سپس به درس خارج علماي بزرگ حوزه علميه قم مشرف شد.

در دي ماه سال 1333 به سفارش پدر، به نجف اشرف ، مشرف شد تا به محضر استادان آن حوزه عظيم نيز شرفياب شود. حضور او در نجف تا سال 1357 ادامه پيدا كرد. در طي سالهايي كه امام (ره ) در نجف اشرف حضور داشت ، همواره به درس ايشان مي رفت و هنگامي كه دولت عراق به محاصره بيت ايشان پرداخته و آن مرجع بزرگ را به خروج از عراق وادار كرده بود، او با گروهي، امام (ره ) را تا مرز صفوان بدرقه كرد. او در طي اين سالها، خود نيز به تدريس دروسي كه آموخته بود پرداخت و نيز از محضر دروس اخلاق استادان خود بهره مند بود. آيت الله سيد جعفر كريمي در سالهاي تحصيل خود، به محضر استادان گرانقدر بسياري شرفياب شد. او كه بخشي از جامع المقدمات را نزد ثقة الاسلام سيد محمود موحدي در زادگاه خود آموخته بود، در حوزه علميه بابل ، دروس مقدمات را نزد حجج اسلام حاج سيد حسن استادزاده ، حاج شيخ علي موحد، حاج سيد محمد محقق ، حاج شيخ محمد علي طبرستاني و آيت الله حاج شيخ ولي اللّه مدرس آموخت . در قم نيز دروس سطح را نزد حضرات آيات: صدوقي ، شيخ محمد فكور يزدي ، طباطبايي و ... به پايان رساند. سپس حدود يك سال در درس خارج آيت الله العظمي حاج شيخ

مهدي امامي اميري (ره ) و مدتي در درس خارج فقه آيت الله العظمي بروجردي (ره ) شركت كرد. وي در حوزه علميه نجف نيز، از محضر استادان بسياري بهره برد.

او مدت هشت سال در دروس خاج فقه و اصول آيت الله العظمي آملي (ره ) شركت كرد. او مدت 24 سال در درس خارج فقه و اصول آيت الله العظمي خويي (ره ) حضور داشت و مدت 12 سال نيز در درس خارج فقه آيت الله العظمي شاهرودي (ره ) شركت جست . در ميان سالهاي ياد شده ، مدت چهار ماه به بحث خارج فقه آيت الله العظمي اصطهباناتي (ره ) و مدت شش ماه به درس خارج اصول آيت الله العظمي يزدي (ره ) رفت . او از مهر 1340 تا 1343 در درس خارج فقه آيت الله حلي شركت كرد و مدت 3 سال در درس خارج فقه آيت الله العظمي حكيم (ره ) حاضر شد.

آيت الله سيد جعفر كريمي ، با ورود حضرت امام خميني (ره ) به نجف اشرف ، از سال 1344 تا تيرماه 1357 يعني آخرين سال حضور امام (ره ) در نجف ، در درس خارج فقه ايشان ، حضور مستمر داشت . آيت الله سيد جعفر كريمي ، در سالهاي تحصيل و پس از آن با بسياري از طلاب و فضلاي آن روز رابطه دوستي و رفاقت داشت كه از ميان آنها مي توان از مرحوم آيت الله سيد عباس خاتم يزدي نام برد.

زندگي آيت الله كريمي ، تاكنون از خدمات علمي و فرهنگي بسيار سرشار بوده است . او در سالهاي تحصيل خود تقريرات درس استادان خود را نگاشته است كه از ميان آنها مي توان به تقريرات درس خارج فقه حضرات آيات عظام :

(حلّي و حكيم) و تقريرات درس اصول آيت الله العظمي خويي اشاره كرد. جلد چهارم تقريرات درس فقه آيت الله العظمي آملي نيز با عنوان «كشف الحقائق عن الفقه الجعفري » به چاپ رسيده است . آيت الله سيد جعفر كريمي تا به حال دروس منطق ، ادبيات عرب ، فقه و اصول تا سطوح عالي را چندين بار تدريس فرموده است و به مدت يك سال در مدرسه عالي قضايي و تربيتي قم و دو سال در مدرسه عالي شهيد مطهري و مدرسه علوم قضايي تهران (دانشكدۀ علوم قضايي ) تدريس داشته است . آيت الله كريمي از سال 1370 در حوزه علميه قم به تدريس خارج فقه قضا اشتغال ورزيد و هم اكنون نيز چندين سال است به تدريس خارج فقه عبادات و معاملات مي پردازد.

امام خميني (ره ) پس از ورود به نجف و ملاحظه نابسامانيهاي موجود در آن حوزۀ شريف ، به آيت الله كريمي و دو تن از فضلاي حوزه دستور دادند كه با مذاكره با بيت آيت الله العظمي خويي (ره )، هيأت مشتركي براي تنظيم برنامه و امتحانات تشكيل دهند كه اين امر، با كارشكني برخي از آقايان روبرو شد. از اين رو امام (ره ) تصميم گرفت خود، به اين امر اقدام نمايد و مسئوليت برگزاري امتحانات طلاب و نظارت بر دفتر شهريه را به آيت الله كريمي واگذاشت . در سال 1345، تحقيق و بازنگري و تصحيح رساله عمليۀ عربي زبدة الاحكام و رسالۀ فارسي توضيح المسائل را امام (ره ) به آيت الله كريمي واگذار كرد و در سال 1346، آيت الله كريمي با همكاري آيت الله خاتم يزدي (ره ) كتاب البيع امام (ره ) را تحت نظارت و

اشراف ايشان ، در بهترين اسلوب و در پنج جلد در نجف اشرف به چاپ رسانيد. او كتاب خلل صلات امام را نيز به امر معظم له در نجف اشرف تحقيق و تصحيح كرد كه بعدها در ايران به چاپ رسيد.

آيت الله كريمي از سال 1347 تا پايان مدت حضور امام (ره ) در نجف ، نوشتن پاسخ استفتائات تحت نظارت امام (ره ) را در بيت ايشان به عهده داشت . اين مسئوليت در ايران نيز از سال 1358 تا پايان عمر آن مرجع بزرگ ، در قم به عهدۀ ايشان بود. او بارها براي استعلام نظر مبارك امام (ره ) در زمينه هاي گوناگون به تهران سفر مي كرد و با استاد و مراد خود ديدار مي نمود. با انتخاب آيت الله خامنه اي به رهبري انقلاب در 14 خرداد 1368، و در مرداد همان سال ، آيت الله كريمي عهده دار پاسخ دادن به استفتائات ايشان شد كه پاسخها با نظارت ايشان ، هم اكنون نيز ادامه دارد. از مهر ماه 1368 تاكنون شوراي افتاي رهبري ، غالباً هفته اي يك بار با حضور رهبر انقلاب تشكيل مي شود كه آيت الله كريمي همواره در آن حضور دارند. مباحث فقهي و مسائل مستحدثه به صورت استدلالي مورد بحث قرار مي گيرد. مقام معظم رهبري تنظيم استفتائات در قالب كتاب را نيز بر عهدۀ آيت الله كريمي نهادند كه تاكنون دو جلد آن به چاپ رسيده است . او از زمان حضور امام خميني (ره ) تاكنون در جلسات استفتاي بعثۀ او و بعثۀ مقام معظم رهبري حضور دارد و همواره به زائران بيت الله الحرام در مدينه و مكه خدمت مي رساند. آيت الله كريمي از سال 1358 تا سال 1369

در شوراي عالي حوزه علميه قم حضور داشت و به برنامه ريزي درسي و اخلاقي براي طلاب و نيز برقراري جلسات امتحان نهايي طلاب مي پرداخت .

آيت الله سيد جعفر كريمي ، از سنين نوجواني تا به امروز در عرصه هاي گوناگون سياسي ، به انجام دادن وظيفه مي پرداخته است . او كه در سنين كودكي و نوجواني طعم تلخ استبداد رضاخاني را چشيده بود و حس مبارزه و انگيزه برچيني بساط ظلم در وجودش جوانه زده بود، در سال 1327 به جمع فدائيان اسلام به رهبري شهيد مجتبي نواب صفوي پيوست و در صحنه هاي گوناگون مبارزه حضور فعال داشت . پس از كودتاي 28 مرداد و اقدام جدّي حكومت ستم شاهي بر تعقيب و دستگيري اعضاي جمعيت فدائيان اسلام به سفارش پدر براي ادامۀ تحصيل به نجف اشرف رفت . در سال 1348 رژيم بعثي عراق ، قصد انحلال حوزه علميه نجف را در سر مي پروراند و امام (ره ) تصميم گرفت با ازدياد شهريه ، طلاب را به درس خواندن و پايداري در برابر رژيم بعثي ، تشويق كند؛ اما در حوزه علميه نجف، افراد مشكوك و ناصالحي وجود داشتند كه گاه وابسته به حزب بعث بودند و امام (ره ) خوش نمي داشت كه سهم امام را نصيب آنان كند. از اين رو به آيت الله سيد جعفر كريمي دستور داد كه به پاك سازي حوزه از عناصر وابسته به رژيم بپردازد. اين امر باعث شد كه آيت الله كريمي با سازمان امنيت عراق درگير شود و مورد احضار قرار گيرد.

از ديگر فعاليتهاي وي در نجف اشرف ، ورود به جمع حاميان آيت الله العظمي حكيم (ره ) در مبارزه با حزب توده بود. او در كنار بارگاه

مقدس علوي همواره يار و مدافع امام (ره ) بود و پس از تبعيد امام به تركيه ، همواره در معيت دوست ديرين حضرت امام مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ نصرالله خلخالي با برقراري جلسات توجيهي در نجف اشرف به حمايت از اهداف امام (ره ) در تشكيل حكومت اسلامي مي پرداخت . و با تنظيم تلگراف و ارسال آن به سفارتخانه هاي دولتهاي اسلامي در بغداد آنان را از حوادث دنياي اسلام آگاه مي ساخت . در سال 1356 اخبار جسته گريخته اي مبني بر سوء قصد به جان امام (ره ) به گوش مي رسيد. اين اخبار را بيشتر عمال رژيم شاه پخش مي كردند. امام در تاريخ 27 ذي حجه 1397 هجري قمري ، آقايان سيد جعفر كريمي ، شيخ حبيب الله اراكي ، سيد عباس خاتم يزدي و رضواني خميني را وصي خود قرار داد و وصيت نامه را در پاكتي سر بسته تحويل آنان داد و پشت پاكت نوشته بود: اين پاكت نزد جناب آقاي سيد جعفر كريمي محفوظ باشد و پس از فوت اين جانب آن را باز كنند و مطالعه كنند.

آيت الله كريمي ، پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي نيز، در مسؤوليتهاي گوناگوني به انجام وظيفه پرداخت . او در مرداد سال 1358 با فرمان امام (ره )، داوطلب نمايندگي مجلس خبرگان قانون اساسي شد كه با رأي مردم مازندران به آن مجلس راه يافت و در پاره اي از موضوعات رابط مجلس و امام (ره ) بود. در سال 1360، آيت الله كريمي به نمايندگي از سوي امام (ره ) به همراه آيت الله احمدي ميانجي (ره ) در شوراي عالي اقتصاد، بر لوايح قانوني و تنظيم برنامۀ متناسب با نظام در زمان دولت آقاي مير حسين موسوي

حضور داشت و در همان سال ، با عضويت در دادگاه عالي انقلاب ، به بازنگري پرونده هاي محاكم مي پرداخت . آيت الله كريمي از سال 1358 به عضويت جامعه مدرسين حوزه علميه قم در آمد و در طي اين سالها، نقش مهم و مثبتي در احياي حوزه هاي علميه و اعتلاي اسلام ناب محمدي ايفا كرده است . او هم اكنون در قم به تدريس بحث خارج فقه معاملات اشتغال دارد و در دفتر مقام معظم رهبري به پاسخ استفتائات و خدمت رساني به مردم انقلابي مي پردازد.

كريمي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مصطفى كريمي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

مصطفي كريمي در سال 1348 در روستاي «دستجرد» از استان همدان متولد شد. دوره ابتدايي را در روستاي خود و دوره راهنمايي و دبيرستان را در شهرستان گذراند. در سال 1367 وارد حوزه علميه قم شد. حدود هفت سال در دروس خارج فقه و اصول از محضر: «آيت الله سبحانى»، «آيت الله مكارم شيرازي» و «حجت الاسلام و المسلمين لاريجاني» و در تفسير از محضر: «آيت الله جوادي آملي» و در علوم قرآني از محضر: «آيت الله معرفت» (حفظهم الله) بهره برد و در كنار دروس حوزه از سال 1369 دوره عمومي پنج ساله موسسه امام خميني (قدس سره) را گذراند و از سال 1374 تا 1380، دوره تخصصي تفسير و علوم قرآني (كارشناسي ارشد) را به پايان رساند. در مراكز حوزوي و دانشگاهي فعاليتهاي علمي وي در سه بخش: مديريت علمى - آموزشي، پژوهش و تدريس در مراكز حوزوي و دانشگاهي بوده است.

كشفي دارابي بروجردي، جعفر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1267 -1189 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، محدث، مفسر، متكلم، نحوى، عارف، اديب و شاعر. نسب وى با سى و چهار واسطه به حضرت موسى بن جعفر (ع) مى رسد. چون اهل عرفان و رياضت هاى شاق و كشف و شهود بود به سيد كشفى معروف شد. اصل وى از داراب شيراز بود. تحصيلات مقدماتى را در اصطهبانات گذراند. در 1208 ق به نجف رفت و از محضر اساتيد وقت استفاده نمود و در فقه و حديث برآمد. به تدريس و تصنيف پرداخت و مدت ها از مدرسين حوزه ى نجف بود. وى به اصرار

محمد تقى ميرزا حسام السلطنه، پسر فتحعلى شاه، حاكم بروجرد به بروجرد رفت و در آنجا به تدريس پرداخت. وى همچنين در شهرهاى اصفهان، يزد و اصطهبانات نيز چند سالى تدريس كرده است. او با صاحب «جواهر» و سيد محمد باقر حجت الاسلام شفتى معاصر بود. سيد حسين بروجردى، صاحب «نخبة المقال» و حاج ميرزا صالح لرستانى و اورنگ زيب ميرزا، فرزند حسام السلطنه محمد تقى ميرزا حاكم بروجرد، و ملا عبداللَّه بروجردى از شاگردان وى بودند. در بروجرد درگذشت. از آثار وى: «اجابة المضطرين»، در اصول دين، حاوى تحقيقات عرفانى؛ «البلد الامين»، منظومه اى به عربى، در علم كلام و اصول دين؛ «تحفة الملوك»، در سير و سلوك و عقل و جهل و تعديل قوا؛ «جمع الشتات»؛ «الرطب اليابس»؛ «الرق المنشور»؛ «الشريفية»، در منطق؛ «الشموس و العكوس»؛ «صيد البحر»؛ «كفاية الايتام»، در فقه، در سه جلد؛ «ميزان الملوك»، در عدالت سلطان؛ «نخبة العقول فى علم الاصول»؛ «سنابرق فى شرح البارق من الشرق»، در شرح دعاى رجب؛ «برق و شرق» كه به آن «شرق و غرب» نيز گفته اند، در شرح بعضى از احاديث عرفانى؛ «ديوان» شعر.[1]

مرحوم سيّد جعفر كشفى دارابى از اعاظم علماء قرن 13 سيزدهم (1267-1191 هجرى قمرى) و داراى تأليفات متعدد و بسيار مشهور است كه يكى از آنها كتاب معروف «ميزان الملوك و الطوايف و صراط المستقيم فى سلوك الخلايف» در انديشه سياسى اسلام و از نشريات مركز تحقيقات و مطالعات اسلامى قم در سال 1357 مى باشد. كه يكى از آثار بى بديل در روند تحولات انديشه سياسى در حوزه تفكر اسلامى بوده و از ميراث گرانبهاى سياسى دانشوران سلف و به عنوان گنجينه اى پر

ارج از دانشوران دوره قاجار تلقى مى گردد.

بايد دانست كه مرحوم علامه سيّد جعفر كشفى تحصيلات مقدماتى را نزد مادر فاضل خويش آموخته و مدتى در يزد به تحصيل مقدمات مشغول و بعداً رهسپار نجف اشرف و در آنجا از محضر اساتيدى نظير مرحوم سيّد محمّدمهدى بحرالعلوم استفاده كرده و رفته رفته به عنوان فقيه اصولى و عارفى سالك و حكيمى آگاه به زمان، شهره آفاق گرديد. از علماى جامعين مابين علم و ايقان و ذوق و عرفان شناخته شده و در اجتهاد و فتاوى شهير و در علم تفسير و حديث بى نظير و در رديف اعاظم علماى اماميه در قرن 13 هجرى محسوب مى گردد و تا آنجا كه آقا بزرگ تهرانى در اعلام الشيعه او را «هو من اعاجيب الزمان و اغاليط الدهر» خوانده است.

در اواسط سلطنت فتحعلى شاه قاجار در بروجرد مقيم بوده و در سال 1267 در همان جا وفات و مدفون گرديده است. از ساير بزرگان اين سلسله سيّد على عارف كشفى و سيّد موسى نجل مرحوم سيّد جعفر كشفى و حجت الاسلام و المسلمين سيّد حجت كشفى از فقيهان حوزه علميه قم و استاد خط ثلث در قيد حيات مى باشند. از بزرگان ديگر اين خانواده، مرحوم محمّد صالح كشفى خوشنويس قرن 11 هجرى كه در صفحه 71 كتاب خوشنويسان اصفهان به قلم مرحوم منوچهر قدسى از او نام برده شده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آثار عجم (103)، اعيان الشيعه (85/ 4)، ايضاح المكنون (631 ،58 ،48/ 2 ،259/ 1)، تاريخ بروجرد (306 -303 ،296 -280 ،273 -272/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (90 -88/ 2)، الذريعه (97/

24 ،327 -326 ،49/ 23 ،225/ 21 ،89 -88/ 18 ،105/ 15 ،259/ 14 ،232/ 12 ،177 -176/ 10 ،911/ 9 ،471 ،87/ 3 ،121 -120/ 1)، ريحانه (61 -60/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 242 -241/ 13)، طرائق الحقائق (455/ 3)، فارسنامه (1260/ 2)، لغت نامه (ذيل/ دارابى)، المآثر و الآثار (156)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1079 -1078/ 3)، مكارم الآثار (1858 -1855/ 5)، مؤلفين كتب چاپى (333 -332/ 2)، هدية العارفين (256/ 1).

كعبي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس كعبي

محل تولد : اهواز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين كعبي در سال 1341 هجري شمسي در منطقه «لشكرآباد اهواز» و در ميان خانواده اي متدين و معتقد به مباني مستحكم اسلام به دنيا آمد. عشق به اهل بيت (ع ) و روحانيت شيعه از وي انساني متدين و مجاهد ساخته و در همان دوران نوجواني او را به خدمت در راه تعالي اسلام و تشيع علاقه مند ساخته بود. حجة الاسلام و المسلمين كعبي تحصيلات ابتدائي و راهنمايي را در مدارس اهواز سپري نمود. شركت وي در مجالس و محافل مذهبي و حضور علمايي همچون: «حاج شيخ صالح طرفي» و «مرحوم حاج سيد عبدالمطلب جزايري» در مسجد جامع لشكرآباد سبب شد تا در سن سيزده سالگي و بنا به توصيه پدر، همزمان با تحصيل در مقطع دبيرستان به مدرسه علميه «آية الله كرمي» رفته ، دروس حوزوي را فرا گيرد.

وي در سال 1355 به حوزه علميه اهواز رفته به صورت رسمي تحصيلات حوزوي خود را پي مي گيرد. با اوج گيري انقلاب و حضور جدي در مبارزات پيش از انقلاب و

نيز فعاليتهاي پس از انقلاب و شروع جنگ تحميلي وقفه اي چند ساله در سير درسي ايشان ايجاد مي شود اما در سال 1360 مجدداً تحصيلات حوزوي را پي گرفته براي استحكام بنيۀ علمي خود، دروس مقدمات را در مدرسه علميه امام خميني اهواز بازآموزي مي كند. در سال 1364 به قم مهاجرت كرده و پس از اتمام دوره سطح در درس خارج حضرات آيات: «ميرزا جواد تبريزي »، «وحيد خراساني» ، «مكارم شيرازي» ، «صافي گلپايگاني» ، «جعفر سبحاني» ، «سيد كاظم حائري» و «سيد محمود هاشمي شاهرودي» شركت كرد.

حجة الاسلام و المسلمين كعبي با اهتمام ويژه اي كه به مباحث تفسيري و معارف اسلامي داشت از محضر حضرات آيات: «مشكيني» ، «جوادي آملي» ، «مصباح يزدي» و «مظاهري» كسب فيض نمود. وي در طول سالهاي تحصيل خود در درسهاي اخلاق شركت مي جست و به تهذيب نفس (به عنوان مهمترين دغدغه درسي خود) اهميت بسيار مي داد. حجة الاسلام و المسلمين كعبي همزمان به تحصيل در دانشگاه نيز پرداخته مقطع كارشناسي رشته حقوق از مجتمع آموزش عالي قم و مقطع كارشناسي ارشد رشته حقوق عمومي دانشكده حقوق دانشگاه تهران را به پايان رساند.

حجة الاسلام و المسلمين كعبي فعاليتهاي بسياري را در زمينه تدريس و تأليف به انجام رسانده است . او تدريس علوم ديني را از آغازين سالهاي طلبگي شروع كرده و تاكنون به تدريس دروس بسياري از جمله تدريس كتابهاي: (لمعه ، رسائل ، مكاسب ، حلقات اصول شهيد صدر و نيز شش سال خارج فقه و اصول) توفيق يافته است . همچنين مباحثي نظير: (علوم حديث ، درايه ، نهج البلاغه ، تاريخ اسلام ، ولايت فقيه ، فلسفه و فقه روابط بين الملل) را بارها تدريس فرموده اند. استاد كعبي در دانشگاه نيز دروسي همچون: (فلسفه

حقوق ، فلسفه سياست ، نظام حقوقي در اسلام ، دولت و نظام سياسي در اسلام ، حقوق كار و ...) را بارها تدريس كرده است . وي همچنين بيش از پنجاه دوره حقوق اساسي را تدريس كرده است .

او در زمينه مباحث فقهي و حقوقي داراي تأليفات بسياري است كه از آن جمله مي توان به كتاب: «الحصيله في حكم الجهاد الابتدائي في عصر الغيبة »، «احكام الميت »، «النظام القانوني في الاسلام مقارناً بالنظم الوضعية المعاصرة »، «فلسفه سياست » و ... اشاره كرد. بسياري از جزوات و دست نوشته هاي ايشان به عنوان كتب درسي در مراكز حوزوي و دانشگاهي در حال تدريس است . جزواتي نظير: «علوم الحديث و الدراية »، «مصادر الحديث »، «مجموعه درسهايي از نهج البلاغه »، «ضمانت اجرائي قانون اساسي »، «تبيين ولايت فقيه از منظر فقهي ، حقوقي و سياسي ». ارائه مقالات علمي در همايشها، ضمن طرح راهكارهاي مناسب در حل برخي معضلات و پرسشهاي فقهي و حقوقي از ويژگيهاي بارز استاد كعبي است . بيشترين اين مقالات در زمينه هاي فقهي و حقوقي بوده كه از جمله آنها مي توان به «نوآوريهاي فقهي آية الله نائيني و آية الله شيخ فضل الله نوري »، «كنكاشي در اختيارات رهبري »، «شيوه مجازات اسلامي و اجراي علني حدود» و «دبير علمي همايش مردم سالاري ديني» كه مجموعه مقالات آن در دو مجلد منتشر گرديد، اشاره كرد.

او در كارنامه خود، سفرها و مصاحبه هاي علمي بسياري را به ثبت رسانده كه «حضور در كنفرانس دين و توسعه دانشگاه بيروت » و «انجام مصاحبه و مناظره با آقاي تيموتي ويليام واترز استاد دانشگاه هاروارد در كنفرانس حقوق بشر» از آن جمله اند. فعاليتهاي علمي و فرهنگي ، استاد كعبي را از فعاليتهاي گوناگون در عرصه سياست

باز نداشته است . او كه همواره پايبندي خود را به امام (ره )، نظام و ارزشهاي انقلاب اعلام داشته از سنين نوجواني در فعاليتهاي مبارزاتي پيش از انقلاب حضوري جدي داشته است . پس از پيروزي انقلاب در جهاد سازندگي در زمينه محروميت زدايي و توزيع زمين براي خانه سازي محرومان و نيز مبارزه با گرانفروشي حضوري جدي داشت .

با شروع جنگ تحميلي وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد و فعاليت هاي فرهنگي و نظامي خود را در بخش عربي سپاه آغاز كرد. در سال 1360 به لبنان رفت و همراه با شهيد سيد عباس موسوي دبيركل سابق حزب الله لبنان و سيدحسن نصرا... به سازماندهي تشكيلات حزب الله پرداخت . او مدت 46 ماه از عمر خود را در جبهه هاي دفاع مقدس گذرانده و دو بار نيز در مناطق عملياتي مجروح شده است . از جمله فعاليتهاي حجة الاسلام و المسلمين كعبي در اين عرصه ، عضويت در مجلس خبرگان رهبري ، مخبري كميسيون سياسي _ اجتماعي ، نائب رئيسي كميسيون حراست و پاسداري از ولايت فقيه و نيز عضويت در كميسيون تحقيق است . استاد كعبي هم اكنون عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم و از حقوقدانان شوراي نگهبان است.

كلانتري تهراني، ابوالقاسم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1292 -1236 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. اصلش از نور مازندران است. به دليل انتساب به دايى خود، محمود خان كلانتر (كلانتر تهران كه در سال قحطى، 1288 ق، به امر ناصرالدين شاه مصلوب گشت)، به كلانترى شهرت يافت. در تهران به دنيا آمد. فراگيرى مقدمات را در تهران آغاز كرد و در خلال سفر چند ساله با عمويش به اصفهان مقدمات را تكميل كرد. در بازگشت به تهران به عراق

عزيمت نمود تا دروس عاليه را در آنجا فراگيرد ولى به علت عدم امكانات مالى به تهران بازگشت و در مدرسه مروى معقول را در محضر ملا عبداللَّه زنوزى و فقه و اصول را نزد شيخ جعفر كرمانشاهى خواند. آن گاه براى ادامه تحصيلات به عراق رفت. فقه و اصول را از سيد ابراهيم قزوينى صاحب «ضوابط» و شيخ انصارى به طور كامل فراگرفت. وى مدت بيست سال از حوزه ى شيخ انصارى استفاده نمود و بيانات استاد را تقرير نمود و يكى از اركان حوزه ى شيخ انصارى و از جانب او به دريافت اجازه اجتهاد نايل شد. در 1277 ق به تهران آمد و به انجام وظائف دينى و افتاء و تدريس فقه و اصول پرداخت. در محضر درس او، فرزندش، علامه ميرزا ابوالفضل تهرانى و امير سيد حسين ابن صدر الحفاظ قمى از شاگردان برجسته به حساب مى آمدند. ملا فتحعلى نهاوندى نيز از شاگردان اوست. وى در تهران درگذشت و در مقبره ى شيخ ابوالفتوح رازى، در شهر رى به خاك سپرده شد. او در فقه و اصول صاحب تأليفات است. از آثارش: «مجموعه رسائل»، در فقه؛ «مطارح الانظار»، در اصول فقه، تقريرات درس شيخ انصارى؛ «الاستصحاب»، از مباحث اصول فقه؛ «الرسالة فى المشتق»؛ رساله اى در «ارث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (19 -18/ 6)، اعيان الشيعه (414 -413/ 2)، الذريعه (136/ 21 ،196/ 10 ،24/ 2 ،403/ 1)، ريحانه (71 -70/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 61 -58/ 13)، الكنى و الالقاب (144/ 1)، لغت نامه (ذيل/ ابوالقاسم)، معجم المؤلفين (120/ 8)، مؤلفين كتب چاپى (285/ 1)، نامه ى دانشوران (368 -364/

2).

كلباسي، ابوالمعالي محمّد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند مرحوم [آية الله]حاج محمّد ابراهيم.

عالم فاضل محقّق، مجتهد جامع، فقيه اصولى، جامع معقول و منقول، از اكابر علما و مجتهدين، محقّق مدقّق و دقيق الفكر، كثير التتبّع، در غايت زهد و تقوى؛ درباره زهد و ورع ايشان بين الخواص و العوام حكاياتى منقول است كه همگى دلالت بر عظمت مقام او مى كند.

در شب 4 شبنه 7 شبعان 1247 متولّد، و شب 4 شنبه 27 ماه صفر المظفر سال 1315 وفات يافته، در تخت فولاد، در تكيه اى مخصوص مدفون گرديد.

در تذكرة القبور درباره او فرمايد: مجلس آن مرحوم، مصداق حديث حواريين و عيسى عليه السلام بود كه عرض كردند: مَن نُجالس ّ فرمود: مَن يُذَكر كم الله رويته، و يزيدكم فى العلم منطقه، و يرغبكم فى الآخره عمله.

در اصفهان خدمت آقا مير سيد حسن مدّرس تحصيل نموده. كتب و رسائل زيادى تأليف فرموده كه از آن جمله است:

1- استخارات 2- الاستشفاء بالتربة [مطبوع] 3- الاستجاريّة 4- الاسرافيّة 5- بشارات، در اصول، سه مجلد 6- تعارض استصحاب و اصالة الصحّة 7- جبر و تفويض 8- حجّيّت مظنّه 9- رساله در تزكيه ي اهل رجال 10- رساله در نيّت 11- رساله در مفطر بودن قليان 12- سند صحيفه ي كامله 13- شرح خطبه ي شقشقيه 14- شرح زيارت عاشورا 15- شرح كفايه سبزوارى، در فقه 16- متجاوز از بيست رساله در شرح حال روات و علما [مطبوع] 17- متجاوز از سى جلد كتاب و رساله ي ديگر در فقه و اصول و رجال 18- شرح زيارت جامعه.

(مجموع كتب و رسائل تأليفى ايشان متجاوز از هشتاد مجلد مى شود).

جمعى كثير از بزرگان علما و مجتهدين از شاگردان ايشان

مى باشند كه معروف تر از همه ي آنها مرحوم آيت اللَّه العظمى مرحوم حاج آقا حسين بروجردى رحمة اللَّه عليه مى باشد.

در شرح زندگانى مرحوم بروجردى چندين مجلّد كتاب، و چند شماره مجلّه نوشته شده است كه از جمله ي آنها كتابى است كه نگارنده تأليف نموده و به ضميمه ي تاريخچه ي شهر سامراء به طبع رسيده است.

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كلباسي، كمال الدين ابوالهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرزند ميرزا ابوالمعالى. عالم فقيه زاهد مجتهد اصولى، در زهد و تقوى مانند پدر بزرگوار و برادر عالي مقدار خود بى مثل و مانند بود، در مكارم اخلاق و صفات و حالات روحانى كم نظير.

در اصفهان نزد پدر خود و عدّه اى ديگر تلمّذ فرموده، و جهت تكميل به نجف اشرف مهاجرت فرموده، و در آنجا از محضر مرحوم آقا سيد محمّد كاظم يزدى و آخوند خراسانى استفاده نموده، و پس از وصول به مقامات عاليه اجتهاد با اخذ اجازات از علماى وقت به اصفهان مراجعت نموده و به درس و بحث و تدريس اشتغال جسته، حوزه ي درس ايشان خصوصاً در قسمت رجال مورد نظر و عنايت اهل فضل بوده.

كتب و رسائلى تأليف فرموده كه از آن جمله است:

1- البدر التمام، در احوال پدر و جدّ والا مقام خود به طبع رسيده.

2- التحفه الى سلالة النبوّة، و آن اجازه اى است كه جهت آيت اللَّه العظمى آقاى آقا سيد شهاب الدين نجفى مرعشى مرقوم فرموده اند.

3- حاشيه بر كفاية الاصول استادش.

4- الدّر المثين فى جملة من المصنّفات و المصنفّين.

5- درّة البيضاء، در اجازه روايت.

6- زلاّت الاقدام، در اشاره به اشتباهات رجالى برخى از اعلام.

7- سماء المقال فى تحقيق علم الرجال، در

دو مجلّد كه به سعى فرزند دانشمندش عالم فاضل آقاى آقا محمّد كلباسى در قم به طبع رسيده است.

8- الصراط المستقيم فى التمييز ين الصحيح و السقيم.

9- القواعد الرجاليّة، حاوى سى فايده؛ و غيره.

صاحب عنوان در شب 3 شنبه 27 ربيع الثانى سال 1356 در اصفهان وفات يافته، در مقبره پدر مدفون گرديد.

مادّه تاريخ وفات ايشان را مرحوم حاج ميرزا حسن خان ضمن قطعه اى فرموده است.

جاءَ البشير مُهنّياً و مورّخاً

اتل السلام على مَن اتّبع الهدى

برگرفته از كتاب :دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

كلباسي، محمد ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد ابراهيم كلباسي

محمد ابراهيم فرزند محمد حسن كاخكي خراساني مشهور به حاجي كرباسي (كلباسي) يكي از اعلام بزرگ شيعه در شهر اصفهان بود. كرباسي فقيهي جامع و مجتهدي كامل بود. در مواظبت به انجام و آداب و سنن ديني و اسلامي خيلي كوشا بود. كرباسي دانشمندي محتاط بود و با آنكه به مراتب علمي و كمال فقاهت رسيده بود از نوشتن رساله و دادن فتوي بيمناك بود. (كرباسي پدرش به اتفاق خانواده مدتي از خراسان به محله حوض كرباس هرات ساكن بود سپس ساكن اصفهان گرديدند و آنها را كرباسي خواندند.)

مرحوم حاجي كرباسي سالها در عتبات از محضر سيد بحر العلوم، شيخ جعفر كبير، سيد صاحب رياض و محقق اعرجي بهره برد و از محضر آنها توشه ها اندوخت. نوشته اند در نوجواني مدتي كوتاه كنار درس وحيد بزرگ هم زانو زد و خود با مقام فقاهت و اجتهاد وارد اصفهان شد. مرحوم كلباسي با حجة الاسلام اصفهاني معاصر بود و به همديگر صميميتي وافر و خلوصي كامل داشتند. مرحوم كرباسي براي فرامين و دستورات سيد محمد باقر شفتي احترام قائل بود

و نوشته سيد را بوسيده به ديده مي سائيد و در بزرگداشت حجة الاسلام كوتاهي نكرد با آنكه شخصيتي در رديف حجة الاسلام بود. حاجي كرباسي در مسجد حكيم اصفهان مركزيتي جامع، مروجي كامل، راهنمائي دائم و امام جماعتي خاشع بود.

«نوشته اند شيخ احمد احسائي كذائي متواضعانه به گوشه مسجد حكيم مي خزيد، و به دنبال حاجي سري به خاك مي سائيد. و به زعم بعضي خود افضلي زبان آرا بود.»

مرحوم حاجي از خالق خويش خيلي خائف بود. دستورات و موازين شرع اسلام را مو به مو رعايت مي كرد. در انجام فرائض، نوافل و مستحبات جديتي كامل به خرج مي داد. هيچ گاه جماعت او ترك نشد. به فرزندش ابو المعالي مي فرمود: عزيزم راضي نيستم هيچ گاه فرايض خود را فرادي به پا داري (كه اين امر پدر نماز جماعت را به پسر واجب كرد).

نوشته اند براي درك شب قدر سالي را شبها به كلي نخوابيد تا به فيض شب قدر نايل آمد. در انجام حوايج بيچارگان آماده بود دوست داشت آن گاه هزينه سالانه بي نوايان را دهد كه فقر و تهي دستي آنان ثابت گردد و اين اثبات هم بسي دشوار بود. شهادت دادن نزد مرحوم حاجي كاري بسي مشكل بود. نوشته اند وقتي غسالي درباره موضوعي براي دادن شهادت نزد او آمد مسائل مربوط به غسل ميت را از او سؤال كرد و آنچه را لازمه مسائل اول تكليف است از او انتظار داشت و غسال بيچاره او را پاسخگو بود. در اينجا اضافه مي كنند كه غسال به حاجي آقا گفت گذشته از اين مسائل جمله

اي نيز به گوش ميت مي خوانيم. پرسيد چه جمله اي؟ غسال جواب داد به ميت مي گوئيم خوشا به حال شما كه مردي و به پاي ميز حاجي آقا براي بيان شهادت حضور نيافتي... مرحوم كرباسي سالها غير از خدمت ديني و رسيدگي به امور مردم، فضلائي چند نيز در اصفهان تربيت نمود كه به مقامات علمي و اخلاقي نايل آمدند. او آثاري هم از خويش به جا گذاشت. از اهم تأليفات او: كتاب اشارات در اصول، منهاج الهداية در فقه، و شوارع هدايت در شرح كفايه. او كتابي فارسي به نام نخبه و رسائلي در عبادات نوشت. رساله عمليه اي نيز به اصرار جناب ميرزاي قمي تدوين نمود اما آن را با ترس و لرز از آتش جهنم به رشته تحرير برده است. آن جناب سرانجام در سال 1262 در اصفهان وفات نمود و در مسجد حكيم مدفون شد. پس از او آقازاده ها وارث علوم پدر گشتند كه در آينده به شرح برخي انشاءالله مي رسيم.

كمال عزت، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي كمال عزت

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات كلاسيك را تا مقطع ديپلم در مشهد گذرانده و پس از آن در آبان سال 1374 با توجه به علاقه اي كه به دروس حوزه و جهان طلبگي پيدا كردم، شروع به خواندن اين دروس كرده و پس از اتمام دروس اصلي مانند ادبيات، اصول فقه و ... در سال 1376 موفق به شركت در امتحانات حوزه علميه قم و قبولى پايه 6 شدم. از ابتداي سال تحصيلي 1376

دروس سطح 2 را با سري درسهاي مدرسه حضرت «آيت الله گلپايگاني» آغاز كرده و هم زمان به تدريس دروس (الموجز، اصول فقه، لمعه، مباحث طهارت، نماز، حدود، قصاص، ديات، متاجر، صوم، خمس، زكات، ارث، امر به معروف و نهي از منكر، منطق، ادبيات، ابن عقيل، صرف ساده، نحو مقدماتي، هدايه، صمديه و مختصر) به صورت آزاد و خارج از مدارس پرداختم.

پس از اتمام دروس سطح در سال 1379 - 1380، جهت تدريس به مدرسه «امام موسي بن جعفر (ع) تهران» دعوت شدم و پس از يك سال تدريس دروس ادبيات، فقه و اصول به قم بازگشته و در مدرسه «انوار الرسول» به عنوان مربي و مدرس دعوت به همكاري شدم و تا سال 82 – 83 در آن مدرسه مباركه مشغول به فعاليتهاي علمي بودم و پس از آن در سال 83 همزمان با خدمت در مدرسه معصوميه به تدريس (درس احكام) براي طلاب پايه 1 و (الموجز) براي طلاب پايه 4 پرداختم.

دروس خارج را از سال 1380 (همزمان با تدريس)، در تهران با شركت در درس فقه [قصاص] مقام معظم رهبري آغاز نمودم و در سالهاي بعد در محضر «حضرت استاد شهيدي» در درس فقه و اصول افتخار تلمذ پيدا كردم. هم اكنون افتخار تدريس در مدرسه امام مهدي (عج) از مدارس مركز جهاني علوم اسلامي و همزمان تدوين دو عنوان كتاب احكام 1 و 2 (احكام تمهيديه) جهت ترم 1 و 2 دانشستان امام خميني (دانشگاه مجازي وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي) را دارم.

كمال عزت، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

هادي كمال عزت

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات كلاسيك را تا مقطع ديپلم در مشهد گذرانده و پس از آن در آبان سال 1374 با توجه به علاقه اي كه به دروس حوزه و جهان طلبگي پيدا كردم، شروع به خواندن اين دروس كرده و پس از اتمام دروس اصلي مانند ادبيات، اصول فقه و ... در سال 1376 موفق به شركت در امتحانات حوزه علميه قم و قبولى پايه 6 شدم. از ابتداي سال تحصيلي 1376 دروس سطح 2 را با سري درسهاي مدرسه حضرت «آيت الله گلپايگاني» آغاز كرده و هم زمان به تدريس دروس (الموجز، اصول فقه، لمعه، مباحث طهارت، نماز، حدود، قصاص، ديات، متاجر، صوم، خمس، زكات، ارث، امر به معروف و نهي از منكر، منطق، ادبيات، ابن عقيل، صرف ساده، نحو مقدماتي، هدايه، صمديه و مختصر) به صورت آزاد و خارج از مدارس پرداختم.

پس از اتمام دروس سطح در سال 1379 - 1380، جهت تدريس به مدرسه «امام موسي بن جعفر (ع) تهران» دعوت شدم و پس از يك سال تدريس دروس ادبيات، فقه و اصول به قم بازگشته و در مدرسه «انوار الرسول» به عنوان مربي و مدرس دعوت به همكاري شدم و تا سال 82 – 83 در آن مدرسه مباركه مشغول به فعاليتهاي علمي بودم و پس از آن در سال 83 همزمان با خدمت در مدرسه معصوميه به تدريس (درس احكام) براي طلاب پايه 1 و (الموجز) براي طلاب پايه 4 پرداختم.

دروس خارج را از سال 1380 (همزمان با تدريس)، در تهران با شركت در درس فقه [قصاص] مقام

معظم رهبري آغاز نمودم و در سالهاي بعد در محضر «حضرت استاد شهيدي» در درس فقه و اصول افتخار تلمذ پيدا كردم. هم اكنون افتخار تدريس در مدرسه امام مهدي (عج) از مدارس مركز جهاني علوم اسلامي و همزمان تدوين دو عنوان كتاب احكام 1 و 2 (احكام تمهيديه) جهت ترم 1 و 2 دانشستان امام خميني (دانشگاه مجازي وابسته به مركز جهاني علوم اسلامي) را دارم.

كمره اي، خليل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1405 -1317 ق)، فقيه، اصولى و استاد. در كمره، از توابع خمين، به دنيا آمد. پس از كسب علوم مقدماتى در جاپلق، به خوانسار رفت و در محضر آخوند ملا محمد بيدهندى و سيد على اكبر بيد هندى و آقا سيد احمد جاده اى تلمذ كرد. در 1337 ق به سلطان آباد (اراك) رفت و از شاگردان نخست آيت اللَّه حايرى گشت و علم فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ عبدالغنى و حاج شيخ عباس ادريس آبادى آموخت، و نزد ساير اساتيد علوم عقلى و رياضى و اخلاق را فراگرفت. در 1340 ق ساكن قم شد. و به افاده و استفاده مشغول گشت، و از درس ميرزا على اكبر حكمى يزدى بهره گرفت و «اسفار» را نزد آيت اللَّه رفيعى قزوينى و حديث را از محدث قمى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و آيت اللَّه شيخ محمد رضا مسجد شاهى اصفهانى و آيت اللَّه سيد محسن جبل عاملى و اخلاق و عرفان را نزد آيت اللَّه حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى تكميل كرد و اجازه ى اجتهاد و نقل حديث از استادان خود گرفت. از اين زمان به حاج ميرزا خليل مجتهد معرف شد و خود به تدريس «كفايه» و «مكاسب» و

اصول فقه و معقول و هيئت و هندسه پرداخت. او از مدرسين معقول و منقول حوزه و دانشگاه بود و مدت ها به تدريس «تفسير» ى كه بر قرآن نوشته بود اشتغال داشت. دكتر خزائلى، آيت اللَّه طالقانى، آيت اللَّه كاظم گلپايگانى، حجةالاسلام انصارى قمى و حجه الاسلام تربتى از شاگردان وى بودند. در 1354 ق در رابطه با مسأله كشف حجاب دستگير و زندانى و پس از يك ماه آزاد شد. آيت اللَّه كمره اى در 1371 ق، به همراه آيت اللَّه سيد محمود طالقانى و آيت اللَّه سيد رضا زنجانى و سيد صدرالدين بلاغى به پاكستان دعوت و در كراچى، به رياست مؤتمر عالم اسلامى انتخاب شد. در 1379 ق با همين سمت به بيت المقدس رفت و به دستور آيت اللَّه بروجردى با شيخ محمد شلتوت، رئيس دانشگاه الازهر، درباره ى اتحاد اسلامى ديدار و گفتگو كرد. در 1395 ق، پاپ پل ششم، پيشواى كاتوليكهاى جهان، توسط سفارت واتيكان در تهران، دوازده مشكل كلامى را از وى استعلام نمود و پاسخ ايشان به فرانسه ترجمه و ارسال شد. از آيت اللَّه كمره اى در حدود هفتاد اثر به جاى مانده است از جمله: شرح «نهج البلاغه»، در بيست و سه جلد؛ «عنصر شجاعت»، در هفت مجلد؛ «افق وحى»؛ «افق اعلى»؛ «ملكه اسلام»؛ «على و الزهراء»؛ «قبله اسلام»؛ تفسير «سوره ى نور»؛ «آثار مقدس، احاديث و اخبار اسلام»؛ «علم الحديث و طبقة الكبرى»؛ «اسرار حج»؛ «بيت المقدس و تحول قبله»؛ «مادر، وظائف زن در اسلام».[1]

حاج ميرزا خليل كمره اى دامت بركاته از علماء و حكماء و دانشمندان و نويسندگان طراز اول تهرانست كه در خيابان زرين نعل ساكن و در مسجد معروف فخرالدوله واقع در دروازه شميران اقامه جماعت و

ترويج دين و تفسير قرآن مبين نموده و تنوير افكار و قلوب ارادتمندان و دانش جويان و حقيقت طلبان را مى نمايند.

در سال 1317 قمرى برابر 1276 شمسى در جنوب جلگه كمره كه بسيار حاصلخيز و پر بركت و از قديم مسكن شيعيان خالص بوده در بلد كوهستانى و سرچشمه رودخانه ها چشم بجهان باز كرده و پس از پرورش در آن هواى آزاد و تحصيل علوم ابتدائى و مقدماتى براى كسب علوم عاليتر مجبور به هجرت از وطن شده و براى ادامه تحصيلات خونسار را كه يكى از زيباترين مناطق كوهسارى بشمار مى رود انتخاب نموده و در آنجا از محضر يكى از اوتاد زمان بنام آخوند ملا محمد بيد هندى علاوه بر تحصيل مقدمات و فنون علم و قرائت قرآن از پارسائى و وارستگى محضر آن مرد روحانى بيش از پيش استفاده نموده و در سال 1337 قمرى با فوت مرحوم آخوند بيد هندى براى ادامه تحصيلات نزد مجتهد بزرگوار حاج سيد على اكبر بيدهندى و آسيد احمد جاده اى رهسپار شده و از محضر آن دو عالم ربانى استفاده شايان نموده و در نوروز همان سال بكمره برگشته و در سن بيست سالگى تأهل اختيار كرده و براى تحصيلات بيشترى به شهرستان اراك كه مركز علم و دانش بوده آمده و مشغول ادامه تحصيل شده و سه سال تمام در اراك علوم فقه و اصول را در خدمت حاج شيخ عبدالغنى و حاج شيخ عباس ادريس آبادى و مقدارى حكمت و فلسفه را نزد آقاى سيد محمد بروجردى و هم چنين درس خارج را در سال 1340 قمرى از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم يزدى

تلمذ نموده و در نوروز آنسال كه آن مرحوم به قم مهاجرت و تشكيل حوزه دادند بنا بر دعوت آن مرحوم با قافله اى از طلاب كاروانى تشكيل و با وسائل آن روز به قم رهسپار شده و اقامت نمودند.

در آن موقع استاد فسلفه و حكمت قم مرحوم حاج ميرزا على اكبر يزدى مدرس و همدرس مرحوم فيلسوف شهير ميرزا جهانگير خان قشقائى كه در عصر خود بى نظير بوده، دوره فلسفه و حكمت حاجى سبزوارى و فلسفه عالى صدر المتألهين و دوره رياضيات را نزد حكيم مزبور فراگرفته و نيز دو دوره درس اصول و يكدوره درس خارج فقه را در حوزه مرحوم آيت اللَّه حايرى يزدى تلمذ نموده و اين دروس بالغ بر چهارده سال كه در قم اقامت داشتند ادامه داشت و طرز اصول اصحاب سامرا را بوسيله آيت اللَّه حايرى و اصول اصحاب نجف را بوسيله ديگران مانند آيت اللَّه ميرزا سيد على يثربى كاشانى فراگرفته و از مقايسه بين دو طرز اصول و تكميل فلسفه و معقول و غور در مباحث عقلى كه پيش آمده بود لذت وافرى مى بردند.

متعاقب آن بتدريس كفايه و مكاسب و اصول فقه و معقول و همچنين بتدريس هيئت و هندسه مشغول بودند.

در سال 1354 ق كه غائله تغيير لباس پيش آمد ايشان تبعيد به تهران شده و حدود يك ماه زندانى شده آنگاه بقيد توقف در تهران آزاد گرديده و تاكنون چهل سال است كه در عاصمه تشيع بخدمات دينى و روحى اشتغال دارند.

در سال 1367 ق بمكه معظمه مشرف شده و در سال 1371 ق بدعوت شعوب المسلمين پاكستان بكراچى رفته و در آن حفله و كنفرانس بزرگ

اسلامى بياناتى ايراد نموده كه موجب اعجاب همگى گرديده و نيز سفرى به بيت المقدس نموده و در مؤتمره اسلامى آنجا شركت كرده و هم در كنگره اسلامى حجاز و مكه معظه دعوت شده در تمام اين مراحل نداء شيعه را كه مغز و لب و حقيقت اسلام است ظاهر نموده و اثرات عميقى در روح دانشمندان مسلمين گذارده است.

نگارنده گويد: علامه كمره اى از دانشمندان بزرگواريست كه بسهم خود خدمات بسيار ارزنده از راه بيان و قلم بعالم اسلام نموده است. تأليفات و تصنيفات آموزنده اى شاهد اين گفتار و گواه اين مدعا است و فهرست آن در رساله ى جداگانه اى بطبع رسيده با شرحى از كتب مفيده آنجناب كه اسامى آنها را مى نگارم:

1- كتاب افق وحى 2- كتاب افق اعلى نگاهى بچهره محمد و على عليهماالسلام 3- على و الزهراء- سرچمشه آب حيات 4- ملكه اسلام فاطمه زهراء عليهاسلام 5- ترجمه قصيده النبى محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم 6- نهج البلاغه السماء و العالم آسمان و جهان 7- نهج البلاغه و جنگ 8- پيام ميلاد اميرالمومنين عليه السلام بسلاطين اهل قبله 9- كتابى بقلم اميرالمؤمنين عليه السلام 10- نامه كودك در مسجد 11- محنت اسلام 12- عنصر شجاعت يا هفتاد و دو تن و يك تن جلد اول 13- جلد دوم عنصر شجاعت 14- جلد سوم عنصر شجاعت 15- جلد چهارم عنصر شجاعت (مسلم بن عقيل) 16- چند مرحله از زندگانى امام حسين 17- تاج مأمون الرشيد 18- مجلس مباحثه امام رضا عليه السلام با عمران صابى 19- فلسفه غيبت امام زمان عجل اللَّه فرجه 20- امامزاده عبداللَّه عليه السلام در رى 21- شرح حال محمد بن ابى بكر 22- پيام

ايران بنجد و حجاز و مصر 23- امناء الهى در كتاب سلمان فارسى و ابوذر غفارى 24- خواب ديدن ائمه اطهار عليهم السلام 25- قبله اسلام كعبه يا مسجدالحرام 26 - بيت المقدس و تحول قبله 27- آفاق كعبه 28- پنج رساله در حج و قبله 29- نهيب پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله بملوك و امراء و فقهاء علماء از خيف منى 30- كليد امن جهان 31- كليد امن دنيا 32- رساله مناسك و مسائل حج و عمره 33- ندائى از سرزمين بيت المقدس 34- اجتماع پيرامون خانه تقديس 35- اسرار حج 36- تفسير سوره نور 37- نداى اذان و ثواب آن بفارسى 38- دروس متون احاديث 39- الحديث عند الشيعه تا تاريخ تدوين حديث 40- تصحيح تفسير دانشگاه (بفارسى) 41- غروب آفتاب در اندلس 42- كتاب مادر 43- مقدمه مواقع النجوم 44- تحشيه رساله لقاء اللَّه 45- تصحيح و تحشيه مراقبات السنه 46- من روح الفرج بعد الشده (بعربى) 47- مقاله در سالنامه نور دانش سال 1326 تحت عنوان اسرار موت و حيات 48- آثار مقدس احاديث و اخبار اسلام 49- على عليه السلام و آل محمد صلى اللَّه عليه و آله 50- آل رسول اللَّه 51- رابطه عالم اسلامى بزبان فارسى در جواب علماء كردستان 52- رابطه عالم اسلامى قبس من ولاء على عليه السلام بزبان عربى 53- آراء ائمه الشعيه الاماميه فى الغلاه.

آثارى كه آماده طبع است

1- جلد پنجم عنصر شجاعت 2- جلد دوم قبله اسلام 3- جلد دوم افق اعلى 4- تفسير تعدادى از سور قرآن 5- جلد دوم سرچشمه آب حيات 6- جلد دوم افق وحى 7- جلد دوم دروس متون احاديث 8-

پيام بلال حبشى مولاى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم از با كعبه بسياهان جهان 9- ترجمه كتاب الاسلام على مفترق الطرق.

معظم له داراى فرزندان برومندى مى باشند كه در ميان آنان دانشمند معظم و فاضل برومند جناب آقاى حاج ميرزا محمدحسن ناصر آقاى كمره اى بفضل و تقوا و اطلاعات عميقى موصوف و بيشتر امور والد ماجدش بدست با كفايت و نظر صائب او انجام مى گيرد.

علم ربانى.

تولد: 1317(1276 ق.)، كمره از توابع اراك.

درگذشت: 19 مهر 1363، تهران.

آيت الله خليل كمره اى بعد از تحصيل علوم ابتدايى و مقدماتى براى كسب علوم عالى تر به خوانسار رفت و نزد آخوند ملا محمد بيدهندى مقدمات و متون علم قرائت قرآن را فراگرفت. با فوت ملا محمد بيدهندى به نزد سيد على اكبر بيدهندى و سيد احمد جاده اى رفت و به تحصيل علوم پرداخت شد.

در سال 1337 ق. به حوزه ى علميه ى اراك (مدرسه ى سپهدار) كه توسط آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى تأسيس گرديده بود ملحق شد و جزو اولين شاگردان حوزه ى علميه ى وى بود. سه سال تمام فقه و اصول را نزد شيخ عبدالغنى و شيخ عباس ادريس آبادى و مقدارى حكمت و فلسفه را نزد سيد محمد بروجردى و درس خارج را در سال 1340 ق. نزد آيت الله حائرى يزدى تلمذ نمود.

در سال 1339 ق. از حوزه ى علميه ى اراك به همراه آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى مؤسس حوزه ى علميه ى قم، به قم منتقل شد و در آنجا ساكن شد و به تحصيل سطوح و فقه و اصول پرداخت در درس خارج آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى نيز حاضر مى شد و معقول را نيز نزد آقا ميرزا على اكبر يزدى معروف به «حكيم» تلمذ مى

نمود پس از وفات آقا ميرزا على اكبر حكيم الهيات به معنى اخص اسفار را با حضرت امام خمينى (ره) مذاكره ى بينابين داشتند و همچنين مقدارى خارج فقه جواهر را با حضرت امام (ره) و آيت الله ميرزا عبدالله تبريزى مذاكره مى نمود.

اساتيد ديگر وى عبارتند از: آيت الله ملكى تبريزى و آيت الله اصفهانى و آيت الله محدث قمى و علامه عاملى. آيت الله كمره اى سپس در قم به تدريس سطوح و تفسير و فسلفه پرداخت.

آيت الله كمره اى در سال 1341 ق.، به سبب مخالفت با كشف حجاب، به دستور رضاشاه دستگير و زندانى شد و سپس در تهران نفى بلد گرديد. در سال 1371 ق. در كراچى به رياست مؤتمر اسلامى انتخاب گرديد و بار ديگر در سال 1379 ق. در مؤتمر اسلامى اردن شركت كرد. در پايان مؤتمر به اشاره ى آيت الله سيد حسين بروجردى همراه آيت الله مرتضى طالقانى براى تشكر از شيخ محمود شلتوت، مفتى اهل سنت و رييس جامع الازهر، درباره ى فتواى ايشان در به رسميت شناختن مذهب تششيع، به قاهره رفت و با شيخ شلتوت ديدار و گفتگو كرد. در سال 1385 ق. در مكه در مؤتمر عالم اسلامى شركت كرد و به رياست مؤتمر برگزيده شد.

آيت الله كمره اى در سال 1349 در هزاره ى شيخ طوسى درباره مقام علمى شيخ طوسى ايراد كرد.

آيت الله كمره اى در شروع انقلاب اسلامى همگام با مردم حركت نمود و در راهمپيمايى تاسوعاى 1375 به اتفاق آيت الله طالقانى شركت جست. پس از حمله عراق به ايران با نوشتن مقاله «عرب اين ننگ را به كجا مى برى؟»، در روزنامه ى، «اطلاعات» به حمايت از موضع به حق ايران برخاست.

آيت الله كمره اى در دوره ى دكتراى دانشكده الهيات دانشگاه

تهران تدريس مى نمود.

از آثار وى مى توان به اين عنوان ها اشاره كرد: تفسير سوره ى نور (در دو مجلد)؛ عنصر شجاعت يا هفتاد و دو تن و يك تن (در تراجم شهداى كربلا، چهار جلد)؛ شرح نهج البلاغه؛ نهج البلاغه السماء و العالم آسمان و جهان؛ نهج البلاغه و جنگ؛ ملكه اسلام فاطمه زهرا؛ نويد اسلام؛ نداى اذان و احاديث استحباب آن؛ مادر و وظيفه زن در اسلام؛ فتح مكه غروب آفتاب در اندلس؛ اسرار حج؛ قبله اسلام كعبه يا مسجدالحرام؛ يك دوره كامل تفسير قرآن؛ افق وحى؛ افق اعلى؛ نگاهى به چهره محمد (ص) و على (ع)؛ على و الزهزاء سرچشمه ى آب حيات؛ ترجمه قصيدةالنبى (ص) پيام اميرالمؤمنين به سلطان اهل قبله؛ كتابى به قلم اميرالمومنين (ع) نامه ى كودك در مسجد، محنت اسلام؛ چند مرحله اسلام؛ چند مرحله از زندگانى امام حسين (ع)؛ تاج مأمون الرشيد؛ مجلس مباحثه ى امام رضا (ع) با عمران صايى؛ فلسفه غيبت امام زمان (ع) (عج) امامزاده عبدالله (ع) در رى؛ شرح حال محمد بن بكر؛ پيام ايران به نجد و حجاز و مصر؛ امناءالهى در كتاب سلمان فارسى و ابوذر غفارى؛ خواب ديدن ائمه اطهار (ع)؛ بيت المقدس و تحول قبله؛ پنج رساله در حج و قبله؛ كليد امن جهان؛ كليد امن دنيا؛ رساله مناسك و مسائل و حج و عمره؛ ندايى از سرزمين بيت المقدس؛ اجتماع پيرامون خانه مقدس دروس متون احاديث؛ الحديث؛ تصحيح تفسير دانشگاه (به فارسى)؛ كتاب مادر؛ مقدمه مواقع النجوم؛ تحشيه رساله لقاءالله؛ تصحيح و تحشيه مراقبات السنه، من روح الفرج بعد الشدة (به عربى)؛ آثار مقدس احاديث و اخبار اسلام؛ على (ع) و آل محمد؛ آل محمد رسول الله؛ رابطه اسلامى (به

زبان فارسى)؛ در جواب علماى كردستان؛ رابطه ى عالم اسلامى قبس من ولاء على (ع) به زبان عربى؛ آراء ائمه الشيعه فى الغلاة نهيب پيغمبر (ص) به ملوك و امراء و فقهاء از خيف منى. آثارى كه آماده طبع است: جلد پنجم عنصر شجاع؛ جلد دوم قبله اسلام؛ جلد دوم افق اعلى؛ تفسير تعدادى از سوره هاى قرآن؛ جلد دوم سرچشمه آب حيات؛ جلد دوم افق وحى جلد دوم دروس متون احاديث؛ پيام بلال حبشى مولاى رسول خدا (ص) از بام كعبه به سياهان جهان؛ ترجمه كتاب على مفترق الطرق.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه دانشوران (493 -491 ،188 -187)، الذريعه (219/ 22 ،44/ 17 ،352/ 15 ،126 -125/ 14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 705 -704/ 13)، عنصر تلاش و كوشش، گلزار معانى (582 -566)، گنجينه ى دانشمندان (43/ 5 ،540 -535/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (35 -32/ 3).

كمونه بروجردي، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1336 -1268 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. در بروجرد به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات نزد پدر، از محضر سيد ريحان اللَّه موسوى بروجردى و ديگران استفاده نمود و به تقليد از ملا على كنى، به شرح بعضى از ابواب «الدرة» پرداخت. در 1298 ق به نجف رفت و از حوزه ى درس شيخ محمد حسين كاظمى بهره برد و ملتزم وى گشت. كمونه از استادش كاظمى بهره برد و ملتزم وى گشت. كمونه از استادش كاظمى و ملا لطف اللَّه مازندرانى و شيخ زين العابدين مازندرانى و ميرزا حسين نورى حديث روايت مى كند. او از فقيهانى بود كه عمرش در تأليف و تصنيف سپرى شد. جايگاه علمى اش نزد خواص و علما رفيع

بود. او در نجف درگذشت و در صحن شريف مرتضوى به خاك سپرده شد. آثار علمى بسيارى در زمينه هاى گوناگون از وى باقى ماند. از آثارش: «اصول الفقه»، در دو مجلد؛ «حواش الرياض»، حاشيه بر «الرياض»؛ «نور الهداية»، در تفسير آيه ى نور؛ «شرح خطب الحسين (ع) و كلماته القصيرة و اشعاره»؛ «الرسالة الكعبية»، در تحقيق معنى كعبين؛ « رسالة فى قاعدة اليد»؛ «رسالة فى تحقيق المكاسب المحرمة»؛ «رسالة فى ماهية المحرمات»؛ «رسالة فى اصالة الصحة»؛ «رسالة فى حمل فعل المسلم على الصحة»؛ «الرسالة فى المعاملات»؛ «رسالة فى نسب آل كمونة بالنجف».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (442/ 7)، تاريخ بروجرد (521 -519/ 2)، الذريعه (136/ 24 ،287/ 16 ،206 -205/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1056 -1053/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1095 -1094/ 3)، معجم المؤلفين (88/ 5)، مكارم الآثار (1909 -1908/ 6).

كنتوري، اعجاز حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1286 -1240 ق)، محدث، فقيه امامى، اصولى، مورخ و متكلم. وى يكى از سه فرزند عالم و فضال سيد محمدقلى بن محمدحسين و برادر علامه ميرحامد حسين صاحب «عبقات الانوار» است. وى علوم مختلف را از پدر و برادر خود فراگرفت. او در تمام علوم متداول زمان آگاه و از بزرگان علماى شيعه بود. از آثار وى: «شذور العقيان فى تراجم الاعيان»، در چند مجلد؛ «كشف الحجب و الاستار عن وجه الكتب و الاسفار»، فهرست مصنفات شيعه؛ «القول السديد».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (338/1)، اعيان الشيعه (467/3)، الذريعه (28 -27 /18 ،43/13)، ريحانه (356/5)، فوائد الرضويه (596 -595)، لغت نامه (ذيل/ اعجاز)، معجم المولفين (303/2).

كني، ملا علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الحاج ملا على كنى عطراللَّه مرقده، تولدش در سال 1220 ق در قصبه كن در شمال غربى تهران واقع شده و با اين كه پدرش باغ دار و غير روحانى بوده خود علاقه مفرط و شوق بسيارى به تحصيل علوم و فنون داشته و در كودكى مخفى از پدر دروس مقدماتى را خوانده و با استعداد ذاتى و نبوغ فطرى كه داشته از كتب سطحى فقه و اصول فارغ شده و مهاجرت به نجف اشرف نموده و در درس مرحوم علامه فقيه شيخ محمدحسن نجفى صاحب جواهر و آيت اللَّه العظمى شيخنا الانصارى شركت كرده و در نزد اين دو فحل بزرگ باوج كمال علم و فقاهت رسيده و در فقه و اصول و حديث و رجال و غيره مهارت تامى پيدا كرده و بتصنيف اصول شروع نموده و جمله از مباحث الفاظ آن را نوشته تا در سال 1224 ق كه طاعون عظيم واقع گرديد ناچار مانند ديگران

از اهل فضل حركت باين طرف و آن طرف نموده تا خداوند منان توفيق داده و ثانيا مراجعت و مجاورت عتبات عاليات را موفق گشته و در نزد فحول و ارباب معقول و منقول بتكميل فقه و اصول مشغول شد تا بمنتهاى كمال و مبلغ رجال فايز و نايل آمده و به تهران مراجعت و در جميع بلاد با نهايت بزرگوارى و جلالت اشتهار معروف و مشهور گشت و بمقامى رسيد كه روحانيون بزرگ كمتر به آن پايه و مقام رسيدند تا جائى كه شاه مقتدر وقت مرحوم ناصرالدين شاه قاجار با تمام قدرت و عظمت همواره از وى خائف و ترسناك بود و مى گفت اگر آيت اللَّه كنى مرا از سلطنت خلع كند چه مى توانم بكنم، در سال چندين بار با كسب اجازه قبلى بمنزل آن مرحوم شرفياب شده و دست آن بزرگوار را بوسيده و اظهار انقياد و اطاعت مى كرد.

مآثر و آثار ص 138 گويد: حاج ملا على مجتهد كنى ساكن دار الخلافه از عظماء علماء اسلام است بعزت نفس و مناعت جانب از ابناء جنس امتياز داشت اهل ديوان وى را رئيس المجتهدين مى نوشتند و حق تعالى آن عالم و فقيه كامل را بفرط ثروت و طول عمر و نفاذ امر اختصاص بخشيده بود.

اكثر علماء و رؤساء تهران بتربيت و ترويج او اعتبار و بمقامات رسيدند، عمده تلمذ او بر شيخ الطائفه انصارى و صاحب جواهر بوده و در فقه و اصول و رجال و غيره ها تصنيفات فرموده و جامع تافقى را كه در علم درايه و حديث پرداخته است بطبع رسيده اشتهار و اعتبار اين بزرگوار در دين و دولت و ملك و

ملت باعلا درجه كمال بود وصيت بزرگى و عظمت شأنش از آسيا بقسمتهاى كره ارض نيز رفته و همه جا را فراگرفته بود احترام و اكرامى كه اين پادشاه (ناصرالدين شاه) باين عالم عامل و فقيه كامل مى فرمود كمترى از مجتهدين را نصيب افتاد الحق وجودش مذهب جعفرى را قوتى و قوامى بود و شرع شريف را استظهارى و استحكامى.

احسن الوديعه (ج 1- ص 101) گويد شيخنا و مولانا حاج ملا على كنى تهرانى از اعاجيب دهر و اكابر علماء خود بود ماهر بر علوم عربيه و لغت و قرائت جامع بين روايت و درايت عالم تفسير و مناعت حديث حافظ رجال و انساب عارف معقول و مجتهد در فروع و اصول واسع المعرفه غزير العلم صاحب اختراعات و استنباط و تحقيقات رايقات محبوب خاص و عام مرجع فتاوى و احكام معظم در عيون اعاظم و حكام غيور در امر بمعروف و نهى از منكر لا تاخذه فى اللَّه لومه لائم و بالجمله فهو آيت اللَّه العظمى بلا كلام و النائب المرضى عن الامام عليه السلام بوده... تا در صبح روز پنجشنبه بيست و هفتم محرم الحرام 1306 در سن هشتاد و شش سالگى در تهران از دنيا رفته و سه روز جنازه اش براى تشييع و تجليل و غيره مانده و روز يكشنبه غره صفر سال مذكور حمل بشهر رى و جوار حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام با ازدحام عام و احترام تمام گرديده و در مسجد عتيق بين الحرمين كه اكنون مقبره ناصرالدين شاه معروف است دفن گرديد و در رثاء او شعراء عرب و عجم قصائدى سروده و ماده تاريخ مناسبى سرودند منجمله مجد الادباء ميرزا

حيدر على تهرانى سرود

سرود مرتجلا مجد بهر تاريخش

على بنزد محمد بخلد كرد مقام

و ديگرى گفت:

ز جنت شد يكى حورا برون با جلوه و گفتا

على در جنه الماوى على را ميهمان دارد

آثار علمى آن بزرگوار از اين قرار است:

1- رساله اى در اوامر و نواهى و مفاهيم و استصحاب 2- كتاب طهاره 3- كتاب صلوه 4- كتاب بيع 5- كتاب قضاء و شهادت كه در 1404 ق در تهران چاپ سنگى شده 6- توضيح المقال فى علم الرجال كه در پشت منتهى المقال شيخ ابوعلى رجالى مشهور كرارا بطبع رسيده 7- تحقيقات الوسائل فى شرح تلخيص المسائل.

نگارنده گويد: شرح احوال محامد خصال آن نادره دوران و آثار و خدماتش در خور كتاب بزرگى خواهد بود ولى براى اختصار اين اندازه قناعت. فهرستى از خاطرات عجيبه آن بزرگوار نگاشته و اشاره بخاندان علمى و روحى او مى نمائيم.

نوادر خاطرات حاجى كنى- ره-

1- تشرف آن مرحوم با ميرزا شيرازى بزيارت حضرت زينب عليهاالسلام در شام و نظافت كردن وى و ميرزا آن حرم مطهر را و توجه مخصوص حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه باين عمل آن دو عالم ربانى و آن قصه از اين قرار است:

حكايت كرد براى نگارنده مرحوم حجةالاسلام حاج شيخ ابراهيم شريفى اسدآبادى همدانى كه در نجف اشرف خدمت مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج ميرزا على آقا شيرازى فرزند مرحوم آيت اللَّه على الاطلاق ميرزاء بزرگ (مجدد) شيرازى قدس اللَّه اسرارهم شرفياب شدم و از محضرشان استفاده ها نمودم و از نوادر خاطرات مرحوم والدشان قضايائى نقل كردند كه از آنها اين بود:

مردى تهرانى مشرف به نجف خدمت مرحوم والدم شد (قبل از هجرتش بسامرا و گفت من مكه

مشرف بودم و در آنجا زاد و خرج خود را تمام و يا گم كردم. و در مسجدالحرام بحق تعالى متوسل و التماس مى كردم و حضرت ولى عصر عجل اللَّه فرجه الشريف را واسطه مى نمودم كه فرجى برايم بشود كه در مكه ويلان و معطل نمانم.

پس رزوى كه پرده خانه را گرفته و تضرع مى نمودم دستى بشانه ام خورد و گفت چه حاجت دارى مطلب و نيازم را گفتم چند ليره بمن داد و گفت با اين وجه خود را به نجف رسانيده و در آنجا خدمت ميرزا محمدحسن شيرازى برو و بگو سيد مهدى گفت باين نشانى كه باتفاق حاج ملا على كنى در مراجعت از مكه بشام بزيارت حضرت زينب عليهاسلام رفتيد و ديديد حرم را گرد و غبار گرفته مشغول نظافت شديد و با گوشه ى عباء خود خاك و خاشاك را بيرون برديد بيست اشرفى بتو بدهد.

و تا آن مرد اين نشانى را به مرحوم والدم گفت ديدم بسيار متغير شد و برخاست مبلغ بيست اشرفى به آن مرد داد.

نگارنده گويد: كه از بعضى شنيدم كه آن شخص وقتى به تهران آمد خدمت مرحوم آيت اللَّه علامه كنى رسيد جريان را گفت آن مرحوم فرمودند آيا حواله اى آن آقا بمن نداد. گفت: خير. پس آن مرحوم بسيار گريسته و فرمودند: چون مرحوم ميرزا بسيار در تنظيف حرم حضرت زينب عليهاسلام كوشش مى كرد و اين عملش توجه آن حضرت قرار گرفته است.

2- مكاشفه آن مرحوم براى فتحعلى شاه قاجار در حرم منور حضرت سيدالشهداء عليه السلام و وفات شاه مزبور در همان روز و همان ساعت.

3- مداومت ايشان بزيارت حضرت امامزاده ابوالحسن شهر رى و اين

كه برياست و ثروت كذائى نرسيده مگر براى اين عمل.

44- توسل مخصوص در حرم مطهر حضرت عبدالعظيم عليه السلام براى قضاء حوايج و كيفيت آن باين طريق است.

حكايت كرد براى اين نگارنده جناب حجةالاسلام حاج سيد مصطفى علوى الارى در دوحه قطر از بعضى از ثقات آن مرحوم علامه كنى- ره- كه مجرب است براى قضاء حوائج دو ركعت نماز حاجت خواندن در حرم حضرت عبدالعظيم عليه السلام و بعد چهارصد صلوات هديه گفتن و هديه نمودن به حضرت امام على النقى عليه السلام استاد حضرت عبدالعظيم عليه السلام باين طريق بعد از آن نماز صد صلوات در قسمت شمالى غربى حرم فرستادن و بعد جلو رفتن و صد مرتبه صلوات در جنوبى غربى حرم گفتن و بعد بسمت شرق حرم رفتن و صد مرتبه صلوات در جنوب شرقى حرم گفتن و بطرف عقب برگشتن و صد مرتبه در قسمت شمال شرقى حرم فرستادن.

نگارنده گويد: التبه در جائى نرسيده اگر كسى بخواهد بجا آورده رجاء اين عمل را بجا مى آورد انشاءاللَّه حاجتش برآورده خواهد شد انشاءاللَّه.

(1306 -1220 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، رجالى، محدث، اديب و مرجع تقليد. اصلش از آمل مازندران است. جدش در قريه كن از توابع تهران سكنى كرد و ملا على در آنجا به دنيا آمد. پس از طى مراحل مقدماتى و فراگيرى ادبيات به عتبات رفت و در حوزه ى درس صاحب «جواهر» و صاحب «ضوابط» و سيد اسداللَّه بن سيد محمد باقر و شيخ مشكور حولاوى حاضر شد و در لغت، فقه، اصول، حديث، رجال و تفسير متبحر گشت. سپس به تهران بازگشت و به تدريس و زعامت امور دينى پرداخت. ميرزا حسين نايب الصدر

و ملا محمد على خوانسارى از شاگردان وى بودند. در تهران درگذشت و در بين الحرمين، در جوار حضرت عبدالعظيم (ع)، دفن شد. از آثارش: «الاستصحاب»؛ «الاوامر»؛ «ايضاح المشتبهات فى تفسير الكلمات المشكلة القرآنية»؛ «توضيح المقال فى علم الدراية و الرجال»؛ «تلخيص المسائل»، در فقه؛ «تحقيق الدلائل فى شرح تلخيص المسائل»؛ «القضاء و الشهادات»؛ «احكام العقود و الخيارات»؛ «البيع»؛ «الطهارة»؛ «الصلوة»؛ رساله «ارشاد الامة»، رساله ى عمليه، به فارسى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

منابع زندگينامه :[1]الاعلام (138/ 5)، اعيان الشيعه (302/ 8)، الذريعه (57/ 11 ،499 -498 ،427/ 4 ،483 -482/ 3 ،499/ 2)، ريحانه (98 -97/ 5)، شرح حال رجال (352 -349/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1507 -1504/ 14)، علماء معاصرين (27 -25)، فوائد الرضويه (299 -298)، قصص العلماء (122)، المآثر و الآثار (138)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1098/ 3)، معجم المؤلفين (171/ 7)، مكارم الآثار (699 -697/ 3)، يادداشتهاى قزوينى (213/ 8).

كوثري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس كوثري

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات ابتدائي در سال 1348 وارد حوزه علميه هراتي شهرستان «تربت حيدريه» شدم و جامع المقدمات، سيوطي، بخشي از مغني اللبيب (كه در ادبيات عرب است) را نزد اساتيد آن حوزه فراگرفتم. سپس جهت ادامه تحصيل رهسپار حوزه علميه مشهد شدم و ادبيات تكميلي، منطق، معاني بيان و بديع را در محضر اساتيد بزرگوار آن سامان به ويژه آقاي: «واعظي» و آقاي «حجت هاشمي» به پايان رساندم. پس از اتمام معالم الاصول و شرح لمعه، كتاب مكاسب شيخ انصاري را (كه در معاملات

نگاشته شده) در نزد «آيت الله ميرزا علي فلسفي» شروع نمودم و در سال 1354 به قم آمدم. جهت ادامه مكاسب در درس «آيت الله ستوده» حاضر شدم، كفاية الاصول مرحوم آخوند خراساني را نزد اساتيد معروف قم از آن جمله: «آيت الله فاضل لنكراني» و «آيت الله سلطاني» خواندم و سال 1356 براي خارج فقه و اصول در درس «آيت الله وحيد خراساني» حاضر شدم و حدود بيست سال، آن را ادامه دادم و مدت حدود دو سال نيز از درس خارج فقه و اصول «آيت الله تبريزي» نيز استفاده بردم.

در كنار درس هاي فقهي و اصولي، كتابهاي فلسفي را از محضر اساتيد فلسفه آموختم: (شرح منظومه) را نزد «آيت الله انصاري شيرازي»، (نهاية الحكمه) را نزد «آيت الله مصباح» و (اسفار ملاصدرا) را از محضر «آيت الله جوادي» بهره مند شدم. اين در حالي است كه در كنار تحصيل، همواره به تدريس، اشتغال داشته ام كه از آن جمله مي توان به اين موارد اشاره كرد: (مكاسب، كفاية الاصول، تدريس ادبيات، فقه و اصول). همچنين در زمينه هاي مختلف به ويژه موضوعات قرآني داراي تاليفاتي كه در قبل ذكر شده مي باشم.

كوشا، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد على كوشا

محل تولد : بيجار گروس- سيرلان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

در تاريخ 1/1/1331 در يكي از روستاهاي توابع شهرستان «بيجار گروس» واقع در استان «كردستان» به نام «دولت آباد» به دنيا آمده ام كه به گفته مرحوم پدرم پس از 14 روز به روستاي «سيرلان» كوچ مي كنند و تا كلاس ششم ابتدايي در سيرلان تحصيل نمودم و

پس از آن وارد دبيرستان در شهر بيجار شدم. تا كلاس يازده نظام قديم در بيجار و سال آخر دبيرستان را در شهرستان «سقز» به پايان رساندم و سال 1353 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني مقدمات را خواندم و سپس در حلقه هاي دروس ديگر تا شروع لمعه شركت كردم و سپس دروس رسائل، مكاسب و كفايه را به پايان بردم و آنگاه در درس خارج شركت كردم.

پا به پاي دروس سطح عالي در مدرسه «الهادي» و «امام عصر» حدود 12 سال يا بيشتر تدريس نمودم و در زندانهاي سياسي كشور از جمله «اوين» در تهران و نيز «ساحلي» در قم و همچنين در اراك و همدان براي افراد سطح عالي به تدريس عقايد پرداختم و اكنون مدت 10 سالي است كه به كار تحقيق و نوشتن مشغول هستم. جمعاً 26 اثر تأليفي، تحقيقي و تصحيحي را ارائه نموده ام كه عمده آنها به چاپ رسيده است. اخيراَ به علوم قرآني بيشتر توجه نموده ام و ترجمه هاي قرآن را مورد نقد و بررسي قرار داده ام كه كتاب معروف اينجانب به نام «ترجمه هاي ممتاز قرآن در ترازوي نقد» مورد توجه محافل ادبي و دانشگاهي به ويژه قرآن پژوهان، با استقبال خوبي مواجه بوده است و حدود 11 مجله مثل آيينه پژوهان، ترجمان وحي، بينات و ... مقالات اين بنده را در موضوعات كتابشناسي، نقد، ترجمه و ... چاپ كرده اند و همچنين با شماري از روزنامه ها و هفته نامه ها مصاحبه داشته ام و مقالاتي نيز در آنها به چاپ رسانده ام.

هدف اصلي من از طلبه

شدن «فهم اسلام و فهماندن آن» بوده و چيزي جز اين هم از خدا نخواسته ام به هر حال (از خدا جوييم توفيق ادب - بي ادب محروم ماند از لطف رب). ضمناَ در ايام تعطيلي برنامه هاي وسيع تبليغي در پيش و پس از انقلاب اسلامي داشته ام كه مي توانم بگويم در تمام آنها موفق بوده ام. از جمله: در شهرهاي سبزوار، نيشابور، تربت جام، آبادان، زابل، شيراز، فيروز آباد فارس، همدان، تويسركان ، نهاوند، ملاير، بيجار و لار علاوه بر سخنراني، كلاسهاي تدريس اصول عقايد و پاسخ به پرسش ها و تفسير قرآن را نيز برقرار نموده و در همه آنها موفقيت چشمگيري داشته ام.

كوه كمره اي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كوه كمره اي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

الحمدلله المفيض علي الاطلاق المتّجلي علي الانفس و الاخلاق، و الصلوة و السلام علي النّبي الاعظم و النور الاتم و الخلق الاول محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين.

بر همه راهيان علم و ادب و فرهنگ و هنر و سالكان راه حق و حقيقت، پوشيده نيست كه يكي از كارهاي ارزشمند و مفيد بر حال همۀ طبقات جوامع بشري احياي آثار و تراجم احوال بزرگان علم و ادب مي باشد. مع الاسف اين كمترين داخل در اين مقوله نيست چون نه مشكلي را با بيان حل كرده و نه گره و عقدۀ علمي را با بنان، تا صاحب تصنيف و تأليفي باشم شايسته تحسين و سزاوار تبيين، نه به مقامي واصل و نه بهره و اثري از او حاصل، ليكن بنا به منطق

شرع مبين كه اجابت دعوت مؤمن مستحسن است و لازم، به دعوت مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي نور (شكر الله مساعيهم) لبيك گفته چند كلمه مختصر به عنوان بيوگرافي و شرح حال اجمالي نوشته و بازگويي مي نمايم: اينجانب سيد محمد كوه كمري فرزند مرحوم خلد آشيان حاج سيد ابوالفضل كوه كمري (غفر الله و لنا)، به سال يك هزار سيصد و نوزده هجري شمسي و روز چهاردهم شعبان المعظم در شهرستان تبريز ديده به جهان گشوده و تحت مراقبت و كفالت پدر و مادر الهي تربيت يافته و از شير مادري مؤمنه و عفيفه تغّذي نموده ام (سقاهما الله و جميع المؤمنين و المؤمنات شرابا طهورا) و انتساب پر افتخار و سلسله سيادت اسره و خانواده اينجانب با 29 واسطه به چهارمين اختر تابناك امامت و ولايت حضرت سيد الساجدين و زين العابدين علي بن الحسين (عليهما السلام) مي رسد و از سادات صحيح النسب كوه كمره كه از توابع و نواحي شهرستان تبريز شمرده مي شود؛ مي باشد و در اين رابطه مناسب و به جا مي بينم كه متذكر و متمثل به اشعار استاد شهريار رحمة الله عليه باشم

جز يك نسب كه از تو به خود بسته چيستم من آنچنانكه آل علي هست، نيستم

امّا مرا هم اي علي از خود مران كه من

تا چشم داشتم به حسينت گريستم

پس از پايان تحصيلات ششم ابتدايي در شهرستان تبريز وارد مدارس علوم ديني شده و مشغول خواندن كتابهاي ادبيات فارسي معمول و متعارف آن زمان مانند گلستان، نصاب، تاريخ معجم، كليله و دمنه و كتابهاي ديگر و بعد مشغول فرا گرفتن كتب ادبيات عربي متعارف حوزه هاي آن عصر از محضر اساتيد بزرگوار و روحانيون عالي مقام گرديدم (غفر الله للماضين منهم و ادام الله افاضين الباقين و اداء حقوقهم) كه به اسم مبارك بعضي از بزرگواران اشاره و ياد آوري مي نمايم: مرحوم مغفور شيخ عبدالكريم دستجردي، آقاي حاج شيخ موسي ناصحي، آقاي ميرزا رحيم قراملكي و آقاي حاج شيخ جعفر اشراقي كه هر سه بزرگوار در قيد حيات مي باشند (وفقهم الله لمرضاته) و در سال 1340 هجري شمسي پس از ارتحال مرحوم حضرت آية الله العظمي بروجردي (رحمة الله عليه) به حوزه مقدسه علميّه قم (صانها الله عن الحوادث و الفتن) مشّرف شدم. پس از زحمات فراوان در مدرسه مباركه حجتيه (اعلي الله درجات مؤسسها و بانيها) حجره گرفته و تحصيل را ادامه دادم و باقيمانده لمعتين، رسائل و مكاسب را در محضر اساتيد بزرگوار و گرانقدري چون: جناب مستطاب «حاج ميرزا جعفر سبحاني»، «حاج سيد جواد خطيبى»، «آقاي شيخ كريم مّلائي»، «آقاي ميرزا ابوالفضل علمائي» و «شيخ حسين ايوبي» استفاده كردم و جلدين كفايه را در محضر انور و پر فيض «مرحوم آية الله سيد محمد باقر طباطبائي بروجردي» معروف به (سلطاني) فرا گرفته و بهره جستم. (حشره الله مع اجداده الطاهرين و جزاه الله عن الاسلام خيرا).

از علوم عقلي كتاب شريف شرح تجريد را

در خدمت مرحوم آقاي «شيخ اسحاق آستارائي» و شرح منظومه را در خدمت مرحوم شهيد بزرگوار «آيت الله دكتر محمد مفّتح» و مدت نه سال مشغول خواندن كتاب شريف اسفار مرحوم ملاصدرا در محضر نوراني و پر از معنويت و روحاني حكيم الهي «حضرت آيت الله جوادي آملي» (ادام الله ظله العالي) بوده و بهره كامل برده و مدت چهار سال از محضر اقدس و نوراني حكيم الهي و عارف رباني «حضرت آيت الله حسن زاه آملي»، مقداري از هئيت قديم و مقداري از مصباح الانس را تلّمذ نموده و استفاده كافي بردم و پيش از انقلاب مقدس اسلامي مرحوم شهيد بزرگوار فيلسوف عاليقدر و اسلام شناس آن هم به معني واقعي كلمه، «حضرت آيت الله مطّهري» (اعلي الله درجات العاليه و جعل ابخته مثواه) مدت كوتاهي در شب هاي پنجشنبه، خارج اسفار و روزها بحث شناخت، افاضۀ فيض مي فرمودند و اينجانب هم افتخار شركت داشتم.

پس از اتمام دورۀ سطح در علوم عقلي و نقلي قسمت خارج فقه و اصول را شروع نمودم كه نسبتاً زمان طولاني بود در محاضرات و دراسات آيات عظام و اسطوانه هاي فقه و فقاهت و مراجع گرانقدر آن زمان حضور مستّمر داشتم و اول كسي كه در درس خارج او شركت نمودم و از چهرۀ دل آراي او لذت مي بردم؛ شخيصيت والا مقام و كم نظير، عالم متضلع و فقيه مطلق و نائب بر حق حضرت حجة بن الحسن العسكري (عليه السلام) و بينان گذار جمهوري اسلامي ايران «حضرت آيت الله العظمي امام خميني» بود (اعلي الله درجاته العاليه و جزاه الله عن الاسلام خيراً) و البته

بايد بگويم من در آن زمان هنوز سطح را تمام نكرده بودم وليكن به جهت شدت محبت و اردات بي­شائبه­اي كه به ايشان داشتم؛ بعد ازظهرها در خارج اصول ايشان در مسجد اعظم قم افتخار محضرشان را داشتم و از جمله كساني­ كه از خرمن علمي آنها خوشه چيني نموده و استفاده كافي برده ام عبارتند از: «حضرت آيت الله شريعتمداري»، «حضرت آيت الله گلپايگاني»، «آيت الله علامه سيد علي فاني» كه مدت 12 سال در محضر پرفيضشان بهره مند شدم، «حضرت آيت الله داماد»، «حضرت آيت الله ميرزا هاشم آملى»، «حضرت آيت الله فيروز آبادي»، «حضرت آيت الله وحيد خراساني» و ساير بزرگان علم (غفر الله الماضين منهم و اصال الله عمر الباقين).

(و اما خدمات اجتماعي): از 22 سالگي وظيفۀ سنگين امر به معروف و نهي از منكر را به عهده گرفته و در مناطق و محل­هاي مختلف مانند: تهران، تبريز، خلخال، آمل، اطراف تبريز و جاهاي ديگر منبر رفته و در اشتغال مقدس تبليغات ايفاء وظيفه نموده ام و در كنار تبليغات در اطراف تبريز و در تهران، حمام و لوله كشي محل و حسينيه و تعمير مساجد بنيان نهاده ام. و در خارج كشور در آذربايجان شوروي منبر رفته ام و خاطرات شيرين و بياد ماندي دارم كه به يكي از آنها اشاره مي نمايم: در اولين شب ورودم كه شب اربعين حضرت سيد الشهداء عليه السلام بود در يك منزلي مجلس عزا و احسان منعقد شده بود. بنده هم به آنجا دعوت شدم و رفتم و پس از صرف شام، صاحب منزل آمد پيش من و گفت جناب آقا، بنده جهت

اين احسان مبلغ چهار هزار مانت (واحد پول آنجا) خرج و هزينه نموده ام. خمس مبارك اين مبلغ چقدر مي شود بفرمائيد تا من پرداخت نمايم. براي بنده اين منظره بسيار جالب بود كه پس از گذشتن هفتاد و دو سال از حكومت كمونيستي و لامذهبي اين چنين عقيده پاك خودش را حفظ نموده است كه قدر آيه شريفه (يريدون ليطفئوا ...) تداعي مي شد.

و باز در قسمت خدمات و كار اجتماعي بايد بگويم از همان اوائل شروع به تحصيل، اشتغال مقدس تدريس و تعليم و در كنارش تربيت را به عهده گرفته ام. يعني از آن دوران كه در تبريز بودم تا به امروز كه سال 1387 هجري شمسي مي­ باشد؛ اكثر متون و كتب درسي را در دوره هاي مكرر تدريس نموده ام و الان هم بحمدالله و المنه در حوزه علميه مقدسه قم در محضر پر فيض حضرت فاطمه المعصومه (عليها سلام)، تدريس مكاسب و كفاتين ادامه دارد و از خداوند منّان توفيقات هر چه بيشتر براي سالكان راه حق و حقيقت و راهيان علم و عمل عموماً و براي اين كمترين و خاك پاي پويندگان راه سعادت خصوصاً مسئلت مي نمايم و حسن عاقبت و رضاي حضرت حق (جل و علي) براي عموم شيعيان امامت و ولايت خواهانم. (و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين). ضمناً در كار تصحيح و تحقيق بعضي از كتابهاي علمي مانند: كتاب «مهذب قاضي ابن براج» و ساير كتابها مشاركت داشتم. و ضمناً چندين سال است كه امامت ظهرين و عشائين و تبليغ و نشر احكام و تفسير قرآن كريم در مسجد قائم واقع

در بلوار شهيد منتظري را تقبّل نموده و مشغول هستم.

كوه كمري، حسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1299 ق)، عالم امامى و فقيه اصولى. معروف به سيد حسين ترك. در ارونق تبريز به دنيا آمد. نسبش با بيست و چهار واسطه به امام حسين (ع) مى رسد. پس از تحصيل مقدمات، در تبريز نزد ميرزا احمد مجتهد تبريزى و پسرش حاج ميرزا لطفعلى امام جمعه و در عراق در محضر صاحب «فصول» و صاحب «ضوابط» و صاحب «جواهر» و شريف العلماى مازندرانى و شيخ على كاشف الغطاء و شيخ مرتضى انصارى تلمذ نمود تا به درجات عالى علمى رسيد و بعد از وفات استادش، شيخ انصارى، مرجعيت يافت و به تدريس پرداخت. حوزه ى درس وى از پررونق ترين حوزه هاى زمانش بود. حاج ميرزا موسى تبريزى، صاحب «اوثق الوسائل»، و شيخ حسن مامقانى و ملا محمد شرابيانى و ملا احمد شبسترى از شاگردان وى بودند كه بحث استاد را تقرير مى كردند. از ديگر شاگردان وى سيد عبدالمجيد گروسى، سيد عزيزاللَّه تهرانى، ملا على دماوندى، ملا على عليارى تبريزى، ميرزا جواد آقا تبريزى، شيخ عبداللَّه مازندرانى، سيد حسن طالقانى، ميرزا محمد على چهاردهى و بسيارى ديگر را مى توان نام برد. در نجف درگذشت و در مقابل مقبره ى صاحب «جواهر» به خاك سپرده شد. از آثار وى: «الاستصحاب»؛ «المواريث»؛ «القضاء»؛ «الصلاة»؛ «الزكوة»؛ «الاجارة»، «تقريرات» درس استادش صاحب «ضوابط»؛ رساله در «مقدمة الواجب».[1]

عموى بزرگوار مرحوم حجت است كه در ج 4 مشاهير دانشمندان ص 146 (ترجمه الكنى والالقاب محدث قمى) اين نگارنده ترجمه نمود و در ذيل آن از مترجم عظيم الشأن خود هم ذكر كرده ام.

مرحوم علامه سيد حسين كوه كمره اى فرزند سيد محمد بن سيد حسين

است كه با بيست و پنج پشت به اميرالمؤمنين عليه السلام منتهى مى شود وى برادر مرحوم سيد علينقى پدر سيد على كوه كمره اى سابق الذكر است و آنجناب از نوابغ و نوادر زمان خود بوده و به گفته صاحب مجله المرشد در ج 4 ص 24 در اواخر قرن سيزدهم هجرى چند تن از علماء اعلام و مجتهدين عظام طلوع كردند كه عالم به نور هدايت ايشان روشن گرديد ولى دو نفر مجد و بزرگوارى و مساعى جميله خود را حيازت كردند و ايشان آيت اللَّه العظمى سيد حسين كوه كمره اى و رئيس الامه آيةاللَّه ميرزا محمدحسن شيرازى اعلى اللَّه مقامهما بودند.

در قريه ارونق تبريز متولد شده و پس از نشو و نما در دامن والده ماجده و صالحه اش در تبريز شاگردى ميرزا احمد مجتهد و پسرش حاج ميرزا لطفعلى امام جمعه دو شاگرد صاحب رياض و در كربلا بر جنابان صاحب ضوابط و صاحب فصول و مرحوم شريف العلماء و در نجف الاشرف بر شرفاء آن عصر شيخ على آل كاشف الغطا و صاحب جواهر و شيخ الطائفه انصارى رضوان اللَّه عليهم اجمعين تلمذ نموده و بحث شيخ را براى شاگردان شيخ تقرير مى فرمود و افاضل براى حضور پاى منبر از يكديگر سبقت مى گرفتند كه عدد آنها چهارصد نفر فاضل مى شد.

داراى كتب علميه بسياريست لكن آنها براى نقصان خط او و نبودن روابط در ذيل صفحات تدوين آنها بسيار مشكل بود و براى همين باد حوادث بر آنها وزيد و ضايع نمود تنها رساله هائى كه مانده به شرح زير است:

1- رساله در استصحاب 2- رساله اى در مقدمه واجب 3- رساله اى در خلل 4- رساله در حج 5- اجاره 6- ارث 7-

قضاء 8- نماز 9- زكوة و از تقرير بحث او در اصول اوثق الوسائل حاشيه بر رسائل شيخ انصارى و بشرى الوصول الى علم الاصول مانده است، و تمام كتب و مؤلفات او بالارث منتقل به مرحوم آيت اللَّه حجت برادرزاده گرامش گرديد.

در 23 ماه رجب 1299 وفات نمود و در بقعه معروفه در نجف مدفون گرديد و ادباء زمان كه از آنهاست سيد محمد سعيد حبوبى (استاد مرحوم آيت اللَّه العظمى حكيم) و شيخ كاظم سبتى و غير آنها درباره او مرثيه گفتند:

و ما كان قيس هلكه هلك واحد

ولكنه بنيان قوم تهدما

و به فارسى برايش گفته اند:

مقدار آفتاب ندانند مردمان

تا نور او نگردد از چشمها جدا

تفصيل ترجمه معظم له را در ج 1 ص 95 تا ص 98 كتاب آثارالحجه نگارش داده ام رجوع به آنجا شود.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (147 -146/ 6)، ريحانه (106 -105/ 5)، شرح حال رجال (405/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 423 -420/ 13)، علماء معاصرين (6 -3)، الكنى و الالقاب (127 -126/ 3)، گنجينه ى دانشمندان (309 -307/ 1)، لغت نامه (ذيل/ حسين ترك)، المآثر و الآثار (148)، معجم المؤلفين (47/ 4).

كوه كمري، محمد حجت

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1372 -1310 ق)، فقيه، اصولى، محدث، رجالى، مجتهد و مرجع تقليد. پدرش آقا سيد على كوه كمرى از علماى بزرگ تبريز و از شاگردان حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى و فاضل ايروانى و فاضل شرابيانى بود. اصل وى از كوه كمر تبريز بود. نسبش به سيد محمد مصرى ملقب به حجازى از اولاد على اصغر بن امام سجاد (ع) مى رسد. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى ادبيات و مقدمات، از درس فقه و اصول

و رياضيات و معقول و طب قديم و جديد و فيزيك و شيمى از اساتيد وقت استفاده نمود. او قسمت عمده ى تحصيلات فقهى و اصولى خود را در خدمت پدرش فراگرفت. سپس در 1330 ق به نجف مهاجرت نمود و فقه را در محضر آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و رجال و حديث را در محضر آقا سيد ابوتراب خوانسارى فراگرفت . وى همچنين از محضر آيت اللَّه شريعت اصفهانى و حاج شيخ على قوچانى و حاج شيخ على گنابادى و آيت اللَّه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه سيد محمد فيروزآبادى و آيت اللَّه شيخ ضياءالدين عراقى و ديگر بزرگان استفاده نمود. تا آنكه در نجف مريض شد و به خواست پدرش به تبريز بازگشت و پس از درگذشت آيت اللَّه سيد محمد كاظم يزدى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى به نجف مراجعت كرد و سالها از محضر اساتيد آنجا استفاده نمود تا آنكه خود به تدريس در مسجد شيخ مرتضى انصارى و مقبره ى ميرزاى شيرازى و تصنيف مشغول شد. در 1349 ق به ايران آمد و در قم سكنى گزيد و به تدريس خارج فقه و اصول استدلالى پرداخت و پس از درگذشت شيخ عبدالكريم حايرى، بر حسب سفارش ايشان به انجام امور مذهبى و اقامه حوزه ى علميه مشغول گرديد. آقا شيخ عبداللَّه مامقانى، شريعت اصفهانى، سيد حسن صدر كاظمى، سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ محمد باقر بيرجندى و پدرش، سيد على كوه كمرى، از مشايخ روايت وى و حاج ميرزا حسين نايينى، سيد محمد فيروزآبادى، آقا ضياءالدين عراقى، حاج شيخ عبدالكريم حايرى و شريعت اصفهانى از مشايخ اجتهاد و روايت او بودند. در قم درگذشت و همان جا به

خاك سپرده شد. از آثار وى بناى مسجد و مدرسه ى حجتيه است و از آثار علمى وى: «الاستصحاب»؛ «كتاب البيع»؛ «تنقيح المطالب المبهمة فى حكم عمل الصور المجسمة»؛ «جامع الاحاديث و الاصول»؛ حاشيه بر «الكفاية»؛ «الصلوة»؛ «الوقف»؛ «لوامع الانوار الغروية فى مرسلات الآثار النبوية»؛ «مستدرك المستدرك فى استدراك مافات عن صاحب المستدرك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (465/ 4 ،193/ 3 ،25/ 2)، ريحانه (25 -23/ 2)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (82 -81/ 3)، علماء معاصرين (216 -214 ،187)، گنجينه ى دانشمندان (320 -309 ،306 -305/ 1)، لغت نامه (ذيل/ حجت كوه كمرى)، معجم المؤلفين (177/ 9).

كياالحسيني، ضياءالدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ضياء الدين كيا الحسيني

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/5/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد ضياء الدين كيا الحسيني در مرداد ماه سال 1340 در خانواده اي متوسط در روستا به دنيا آمدم. تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را در گرگان به سال 1358 به اتمام رسانده و در همان سال براي تحصيلات عاليه در يكي از مراكز عالي مشهد در رشته تأسيسات حرارتي قبول شده و مشغول به تحصيل شدم. با شروع انقلاب فرهنگي در خرداد سال 1359 به كارهاي فرهنگي ديني در شهرستان «كردكوي» مشغول بودم.

در سال 1360 با شركت در امتحانات ورودي حوزه علميه قم و موفقيت در آنان (كه از قبل علاقه مندي به اين دروس در اينجانب وجود داشته و با مطالعه آثار شهيد مطهري بيشتر شد)، وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه (امام صادق عليه السلام) مشغول به تحصيل شدم. در سال 1367 دوره سطح را تمام كرده و مشغول

درس خارج گشتم كه عمده اساتيد سطح اينجانب در شرح لمعه «حجت الاسلام و المسلمين سيد علي اكبر مدني» و در رسائل از محضر استاد «مصطفي اعتمادي» و در مكاسب از محضر مرحوم استاد «احمد پاياني» و در كفايه و خيارات مكاسب از محضر استاد «محمد حسن قديري» بهره بردم. خارج اصول را عمدتاً از محضر اساتيد: «وحيد خراساني» و «تبريزي» بهره بردم. و اين حضور به مدت 7 سال ادامه داشت.

با اتمام دروس سطح و تاسيس دانشگاه مفيد توسط «حضرت آيت الله موسوي اردبيلي»، در آنجا مشغول به تحصيل رشته «اقتصاد» در مقطع كارشناسي شدم و در سال 73 با اتمام مقطع كارشناسي وارد مقطع كارشناسي ارشد شدم. در سال 1377 با نوشتن پايان نامه خود با عنوان: «زكات در قرآن و تخمين تابع آن در ايران» مطالعه موردي سال هاي 75 _ 1361 فارغ التحصيل شدم و به عنوان عضو هيئت علمي در آنجا مشغول به فعاليت علمي شدم. در طي اين مدت به تدريس و تدوين بعضي از مقالات و آثار علمي پرداخته و در سال 1380 در امتحان ورودي اولين دوره دكتري اين دانشگاه قبول و در حال حاضر (1384) امتحانات آموزشي و جامع را پشت سر گذاشته و مشغول تدوين پايان نامه مي باشم.

كياشمشكي، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالفضل كياشمشكي

محل تولد : شميران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب ابوالفضل كياشمشكي پس از گذراندن دوران تحصيلي رسمي در مقاطع ابتدايي، راهنمايي، متوسطه و اخذ مدرك ديپلم در رشته (رياضي فيزيك)، به دليل علاقه بسيار به معارف ديني وارد حوزه علميه شدم. در سال

1363 ابتداء به حوزه علميه «حضرت قائم (ع) چيذر» رفته و طي چهار سال دروس مقدمات و سطوح را به پايان رسانده و در سال 1367 وارد حوزه علميه قم شدم. پس از موفقيت در آزمون هاي سطح و تشكيل پرونده در شوراي مديريت حوزه علميه قم، موفق به شركت در دروس خارج آيات عظام: «ميرزا جواد تبريزى»، «وحيد خراساني»، «فاضل لنكراني»، «ميرزا هاشم آملي» و «سيد محمود هاشمي شاهرودي» شدم. در كنار دروس خارج فقه و اصول، توفيق حضور در دروس (فلسفه و عرفان) اساتيد فن، حضرات آيات: «حسن زاده آملي» و «جوادي آملي» را يافتم و موفق به تحصيل كتب اساسي (فلسفه و عرفان): «اسفار اربعه»، «تمهيد القواعد»، «فصوص الحكم» و «مصباح الأنس» شدم.

همزمان در سال 1372 در آزمون تربيت مدرس دانشگاه قم شركت نموده و پس از قبولي در آزمون و گذراندن دوره، مدرك كارشناسي ارشد در رشته (الهيات و معارف اسلامي) را اخذ نمودم. سال 1374 پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد، در آزمون دكتري دانشگاه تهران شركت نموده و پذيرفته شدم و در سال 1379 موفق به پايان دوره دكتري و دفاع رساله خود با عنوان: «معاد جسماني در حكمت متعاليه» با درجه عالي شدم. در كنار تحصيل در دانشگاه، رساله سطح چهار حوزه (مدارج علمي) را با موضوع «تقليد ميت» نوشته و مدرك سطح چهار حوزه را نيز دريافت كردم. همزمان با تحصيل، به تدريس در حوزه و دانشگاه نيز اشتغال داشتم و علاوه بر دروس (فقه، اصول و سطوح)؛ فلسفه، عرفان و كلام را نيز تدريس مي نمودم. به قدر وسع فعاليت هاي پژوهشي نيز در قالب

كتاب و مقاله داشته ام و در حال حاضر نيز تمام وقت من صرف تدريس و تحقيق در مباحث معارفي به ويژه فلسفه، عرفان، كلام و تفسير مي شود.

كيميا، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد كيميا

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد كيميا در سال 1372 وارد حوزه علميه شدم و در 1377 وارد شهر مقدس قم و حوزه علميه گرديدم. از سال 77 بود كه علاقمند به تحقيق و نوشتن مقالات علمي شده و از همان زمان بود كه تحقيق در موضوعات مختلف اعم از فقهي، كلامي و تحقيق در نهج البلاغه را شروع نمودم كه تعدادي از مقالات و تحقيقات اينجانب در مجلات و هفته نامه هاي داخلي و استاني به چاپ رسيده است.

گرجي، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1300 ش)، فقيه اصولى، محقق، مدرس، استاد دانشگاه و نويسنده. در تهران به دنيا آمد. پس از گذراندن تحصيلات ابتدايى، در ادبيات از محضر سيد محمد قصير و آقا شيخ محمد حسين بروجردى، در فلسفه از محضر آيت اللَّه شاه آبادى و آيت اللَّه آقا شيخ ابراهيم امامزاده زيدى و در فقه و اصول از محضر آيت اللَّه آقا شيخ محمد رضا تنكابنى استفاده نمود. در 1322 ش براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه آقا شيخ محمد على جمالى كاظمينى و آيت اللَّه آقا سيد عبدالهادى شيرازى و آيت اللَّه آقا شيخ محمد كاظم شيرازى و آيت اللَّه خوئى بهره برد و از بعضى از آنان و از آيت اللَّه آقا شيخ محمد حسين كاشف الغطاء اجازه ى اجتهاد گرفت. وى در نجف به موازات تحصيل به تدريس «رسايل»، «مكاسب» و «كفايه» نيز اشتغال داشت. در 1330 ش به تهران آمد و در مدرسه ى حاج ابوالفتح فيروزآبادى و مدرسه ى مروى به تدريس پرداخت. در 1332 ش وارد دانشكده ى الهيات و

معارف اسلامى شد. در 1335 ش ليسانس منقول و در 1338 ش دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى را به پايان رساند. وى تا 1347 ش در دانشكده ى ادبيات و علوم انسانى تهران به تدريس ادبيات عرب و از 1348 ش به بعد در دانشكده ى حقوق و علوم سياسى تهران به تدريس حقوق اسلامى پرداخت. از آثارش: تجديد نظر و اضافات بر «تاريخ پيامبر اسلام (ص)» دكتر محمد ابراهيم آيتى؛ « مسائل حامة من مسائل الخلاف»؛ «نگاهى به تحول علم اصول»؛ تصحيح و تعليق « الذريعه الى اصول الشريعه» سيد مرتضى علم الهدى؛ تصحيح و تعليق «تفسير جوامع الجامع» امين الدين طبرسى؛ «تأثير منطق در علم اصول»؛ «صرف و نحو»؛ مقالات حقوقى متعدد.[1]

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: فلسفه و حكمت اسلامى، دانشكده: حقوق و علوم سياسى، دانشگاه: تهران

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 1، ش 12، ص 16 -5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1108/ 3).

گرم آبدشتي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد گرم آبدشتي

محل تولد : گرم آبدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد گرم آبدشتي متولد 1350 در روستاي گرم آبدشت شهرستان رودسر متولد شدم. دوران ابتدائي وراهنمائي را در روستاي همجوار سپري كردم. بعد از آن در آزمون سراسري حوزه علميه شركت كردم وپذيرفته شدم. دوران مقدمات حوزه را به ترتيب در مدارس حقاني، الهادي و رضويه شهر مقدس قم به پايان رساندم ودرسهاي پايه هفت تا ده را به صورت آزاد گذراندم. دركنار تلمذ دروس خارج فقه واصول مديريت معارف اسلامي حوزه را هم به عهده دارم و در كنار

آن تدريس نيز مي نمايم. در روش كلاسداري براي دانش آموزان در سال 1379به عنوان مدرس نمونه كشوري انتخاب شدم.

گلپايگاني، محمد رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1414 -1316 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و مرجع تقليد. در روستاى گوگد گلپايگان به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات و مقدارى از سطوح نزد علماى آنجا در 1336 ق به اراك رفت. پس از تكميل سطوح در 1337 ق در درس فقه و اصول آيت اللَّه حايرى حاضر شد. در 1340 ق به همراه استادش به قم رفت و از محضر ايشان و آيت اللَّه شيخ محمد رضا نجفى استفاده نمود و خود به تدريس سطوح پرداخت. با درگذشت آيت اللَّه حايرى او تدريس خارج فقه و اصول را شروع نمود. پس از درگذشت آيت اللَّه بروجردى بخش عمده اى از اداره ى حوزه ى علميه قم به او واگذار شد. از اقدامات مهم وى: اعزام مبلغ به خارج از كشور و نيز در داخل به شهرستان ها و روستاها، اهتمام به تأليف كتب دينى به زبان هاى مختلف و نشر آن در كشورهاى خارجى به طور رايگان، ايجاد زمينه و تشويق براى حفظ قرآن كريم در حوزه ى علميه قم. از آثارش: احداث ساختمان وضوخانه، حمام، رختشويخانه و سالن قرائت براى مدرسه ى فيضيه؛ تأسيس بيمارستانى در قم؛ تأسيس مدارسى در قم؛ تأسيس حوزه ى علميه در سنقر؛ تأسيس حسينيه و مركز نشر معارف اسلامى در سنندج؛ ساختمان حسينيه و مركز نشر معارف اسلامى در سنندج؛ ساختمان حسينيه در مريوان؛ ساختمان مسجد و مدرسه علميه و خانه علم در قروه كردستان؛ ساختمان مسجد جامع و مدرسه علميه در اليگودرز؛ ساختمان مسجد و تأسيس كتابخانه در فريدونكنار. از آثار علمى وى: «بلغة الطالب

فى التعليق على المكاسب»؛ كتاب «القضاء»؛ كتاب «الشهادات»؛ كتاب «الحج»، تقريرات خارج فقه در مسأله ولايت فقيه؛ كتاب «الطهارة»؛ «نائج الافكار فى نجاسة الكفار»؛ «لدر المنصود فى احكام الحدود»؛ حاشيه بر «درر الفوائد»؛ حاشيه بر «عروة الوثقى»؛ حاشيه بر «وسائل»؛ «توضيح المسائل»؛ «مناسك حج».[1]

مرجع تقليد، فقيه، عالم روحانى.

تولد: 1277(8 ذى القعده 1316 ق.) قريه گوگد گلپايگان.

درگذشت: 18 آذر 1372 (24 جمادى الثانى 1414 ق.).

آيت الله العظمى سيد محمدرضا گلپايگانى، فرزند سيد محمدباقر از علماى گلپايگان بود. نه ساله بود كه پدرش از دنيا رفت. وى پس از فوت پدر به تحصيل علوم متداوله و به ويژه علوم دينى پرداخت و پس از تحصيلات مقدماتى و تكميل مقدارى از سطوح را نزد علماى آن ديار، در اوايل سال 1336 ق. به شهر اراك كه به مناسبت اقامت آيت الله العظمى حائرى يزدى در آن شهر مركزيت يافته بود، مهاجرت كرد و پس از تكميل سطوح در سال 1337 ق. در كلاس هاى فقه واصول آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى شركت كرد. در شعبان 1340 ق. آيت الله العظمى حائرى به قم رفت و به تأسيس حوزه ى علميه مبادرت كرد و شخصا از آيت الله گلپايگانى دعوت نمود و ايشان در شوال همان سال به قم عزيمت و تدريس سطوح را آغاز كردند. پس از فوت آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، آيت الله گلپايگانى به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. در سال هاى آخر عمرش كه درس خارج وى در مسجد اعظم قم تشكيل مى شد، نزديك به هشتصد تن از فضلاء علما و طلاب در آن كلاس شركت مى جستند.

بعد از فوت آيت الله سيد حسين بروجردى كه سرپرستى حوزه ى علميه به عهده آيت الله العظمى گلپايگانى و علماى ديگر

قرار گرفت و جمعيت طلاب رو به افزايش گذارد. وى مدارس خيابان تهران، خيابان چهارمندان و خيابان صفائيه را تأسيس نمود كه در اين مدارس گذشته از دورس قديمه عربى و نحو و منطق و غيره دروس جديد ادبيات فارسى و علوم روز هم به انظمام دروس اخلاق و عقايد و تفسير تدريس مى شد.

آثار به جاى مانده از وى همچون مساجد و مدارس و بيمارستان ها و درمانگاه ها و مراكز تبليغى خارج از كشور بسيار بوده است. مهم ترين آنها مدرسه عظيم و مجهز به دستگاه كامپيوتر در قم، مركز تبليغى لندن، مسجد جامع گلپايگان و بيمارستان در قم بوده است.

از جمله كتاب ها و مكتوبات برگرفته از تقريرات درسى وى، مى توان از كتاب هاى زير نام برد: مختصر الاحكام؛ مناسك؛ بلغة الطالب فى التعليق على المكاسب (تقريرات درس خارج فقه براساس بيع مكاسب شيخ (انصارى) كه فقط بخشى اندكى از آن تقرير شده است؛ كتاب القضاء (دو جلد تقريرات درس خارج فقه در باب قضاء) كتاب الشهادات (تقريرات درس خارج فقط در باب شهادات)؛ كتاب الحج (دو جلد تقريرات درس خارج فقه در مسأله ولايت فقيه)؛ الدر المنضود فى احكام الحدود (تقرير درس خارج فقه در باب حدود)؛ نائج الافكار فى نجاسة الكفار (تقرير درس خارج فقه در مسأله نجاست كفار)؛ كتاب الطهار (تقرير درس خارج فقه و باب طهارت).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (198 -197 ،89 -88)، الذريعه (267/ 26)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 742/ 14)، كلك (س 4، ش 45 و 46، ص 314)، كيهان فرهنگى (س 10، ش 9، ص 4)، گنجينه ى دانشمندان (36 -31/ 2 ،62 -61/ 1)، مؤلفين

كتب چاپى (196 -195/ 3).

گودرزي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود گودرزي

محل تولد : ملاير

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدنا و نبيّنا محمد و آله الطاهرين و لعنة علي اعدائهم اجمعين الي قيام يوم الدين. اينجانب محمود گودرزي پس از گذراندن دوران ابتدائي در سيزده سالگي به سال 1347 خورشيدي وارد حوزه علميه قم شدم و از همان ابتدا به مدرسه روزانه مرحوم آيت الله العضمي گلپايگاني رضوان الله تعالي عليه كه در آن زمان تنها مركز علم اي بود كه با برنامه اي جامع و حساب شده و نظم و انضباطي در خور توجه با حضوراساتيدي مجرب و شناخته شده همچون آقايان صلواتى، حاج حسن آقا تهرانى، مقتدائى، بني فضل، طالقاني و .... اداره مي شد، راه پيدا كردم و بمدت هفت سال آنجا بودم و دروس اصلي حوزه را از امثله تا مقدار قابل توجهي از رسائل و مكاسب را در اين مركز مقدس فرا گرفتم، باقي مانده رسائل و مكاسب و جلدين كفايه و شرح تجريد را در خارج از آنجا گذارندم سپس در حلقه دروس خارج فقه و اصول و درسهاي جنبي ديگري مانند شرح منظومه حاج ملا هادي ره و اسفار اربعه شركت مي كردم تقريبا در سالهاي 56 و 57 بود، امتحانات كتبي شفاهى:در سال 1350 رتبه اول و در سال 1353 رتبه دوم و در سال 56 يا 57 امتحانات رتبه سوم را با موفقيّت به پايان رساندم. نا گفته نماند كه در كنار تحصيل به تدريس دروس حوزوي از مقدمات تا شرح لمعه

و مقداري از رسائل نيز مي پرداختم تا اينكه در سال 1375 در امتحانات مقطع دوم جهت تدريس شركت نمودم و پس از قبولي كتبي و شفاهي از سوي مركز مديريت حوزه در زمان آقاي استادي برخي حوزهاي شهرستانها مانند نطنز و دامغان اعزام شدم و درس تا پايه پنجم را تدريس مي كردم در سال 1377 به مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم دعوت شدم و تاكنون در اين مركز مقدس و پر بركت قرآن كريم افتخار خدمت و بهره وري از خرمن پر فيض معارف والاي قرآن را دارم اميد است مورد قبول و رضاي خداوند متعال قرار گرفته باشد و تا آخرين نفس هم ادامه دهنده اين را بوده باشم. و آخر دعولنا الحمد لله رب العالمين.

گوگدي گلپايگاني، محمد باقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1332 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. اصل وى از گوگد گلپايگان بود. از شاگردان برجسته ى آخوند خراسانى بود. بعد از تكميل مراتب علمى به تهذيب نفس و عبادت و رياضت مشغول شد. سيد صادق بن سيد عباس لشت نشائى رشتى از شاگردان وى بود، كه كتب وى را در اختيار داشت. در كربلا از دنيا رفت و در آنجا دفن شد. از آثارش: كتابى در اصول، در دو مجلد، فراگير: «الاستصحاب»، «التعادل و التراجيع»؛ كتابى در «فقه»، در دو مجلد، به ضميمه ى بحث «الخلل»، در نماز و «الخيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (279 ،247/ 7 ،203/ 4 ،24/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 190/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (420/ 6)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1112 -1111/ 3)، معجم المؤلفين (90 -89/ 9).

گيلاني نجفي، يوسف

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1291 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و شاعر. در نجف به دنيا آمد. سطوح را در محضر شيخ محمد على چهاردهى گيلانى فراگرفت. او همچنين مدتى در محضر ميرزاى شيرازى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و نيز آيت اللَّه شريعت اصفهانى تلمذ نمود. پس از اتمام تحصلات به رشت رفت و در آنجا به تدريس و تحقيق پرداخت. از آثارش: «آيات البينات» يا «بيان الآيات بالزبر و البينات»؛ «اصول العقائد الدينية»؛ «حل العقود»؛ «مختصر المجمل»؛ «تذكرة المؤمنين»، در فضايل علماى عاملين؛ «كار در اسلام»؛ «لايحه ى مليه ى اسلاميه»، در رد فرقه ى بابيه و بهائيه؛ «وسيلة العفايف» يا «طومار عفت».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (80/ 25 ،183/ 15 ،72/ 7 ،49/ 4 ،175/ 3 ،47/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1117/ 3)، مؤلفين

كتب چاپى (902 -901/ 6).

لاريجاني مازندراني، لطف اللَّه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1311 ق)، فقيه اصولى، عالم دينى و مدرس. اهل اسك لاريجان است، لذا به ملا لطف اللَّه اسكى لاريجانى نيز مشهور است. وى از شاگردان شيخ محمد حسن، صاحب «جواهر»، و شيخ مرتضى انصارى بود. در نجف مستقلا به تدريس فقه و اصول پرداخت و بسيارى از افاضل به درسش حاضر شدند. او از مشايخ روايتى علامه سيد ابوتراب خوانسارى بود. وى در صحن غروى به اقامه ى جماعت مى پرداخت. در نجف درگذشت و در صحن غروى به خاك سپرده شد. از آثارش: «ايضاح المضامين»، حاشيه بر «قوانين الاصول»، كه به «ايضاح القوانين» نيز معروف است؛ «ذريعة الاعتماد»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول» استادش علامه انصارى؛ رساله در «بطلان دليل الانسداد»؛ شرح «قواعد الاحكام» علامه حلى، در چهار مجلد؛ حاشيه بر «حجية الظن» علامه انصارى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (22/ 14 ،29/ 10 ،160/ 6 ،500 ،497/ 2)، علماء معاصرين (46 -45)، فوائد الرضويه (368 -367)، المآثر و الآثار (154)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1142/ 3)، معجم المؤلفين (155/ 8).

لاريجاني، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق لاريجاني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

بسم الله الرحمن الرحيم

اينجانب صادق لاريجاني (آملي) در سال 1339 هجري شمسي در نجف اشرف ديده به جهان گشودم. پدرم مرحوم آيت الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي «قدس سره» از اعاظم فقهاء و مراجع نجف اشرف و قم بوده اند كه شاگردان بسياري در اين دو شهر بزرگ علم و تقوا پرورانده اند. مادرم صبيّه مرحوم آيت الله العظمي حاج سيّد محسن اشرفي «قدس سره» است كه ايشان از بزرگان شهر اشرف

(بهشهر) بود و در آن شهر سمت رياست و مرجعيت داشت و از شاگردان مبرّز مرحوم آخوند خراساني «قدس سره» محسوب مي شد كه به علت انزوا طلبي، نام چنداني از خود باقي نگذاشته است. قريب يكسال و اندي داشتم كه مرحوم والد از نجف اشرف به شهر قم نقل مكان نمودند و بساط تدريس در اين شهر گشودند.

تحصيلات اوليه: از سال 1345 تا 1356 در مراحل دبستان و دبيرستان به دروس جديد اشتغال داشته ام و بحمدالله در همه اين سطوح، درسها را با موفقيّت تمام به پايان برده ام و كمتر اتفاق مي افتاد كه رتبة اوّل را حائز نباشم. نيك به خاطر دارم كه از سال اوّل دبيرستان مسير تحقيقم از درسهاي معمولي دبيرستان، بسيار فراتر رفت و كتابهاي متعدّد دانشگاهي در رشته رياضي را خود بدون كمك استاد فراگرفتم. مثل: Precalculus نوشته Serge lang و دو مجلّد Calculus نوشته Tom . Apostol و Mathematical Analysis نوشته Rudin و Measure Theor نوشته Monro و همه اينها قبل از وارد شدن به سال چهارم دبيرستان بود. و با فراهم آمدن بورس تحصيلي از دانشگاه صنعتي شريف، عازم تحصيل در يكي از كشورهاي غربي بودم كه ناگهان زندگيم چرخش تمام پيدا كرد و انديشه و شوق تحصيل در علوم و معارف اسلامي و دنبال كردن مسير تحقيقات فقهاء و مجتهدان و فيلسوفان اسلامي، حركتي ديگر را باعث شد. علل اين شوق و انديشه جديد خود داستان عجيبي دارد كه اين جا مجال بيان آن نيست.

تحصيلات علوم اسلامي: به هر حال با تغيير مسير علمي و في الواقع تغيير مسير زندگي ام، از سال 56 وارد عالم طلبگي شدم و

با ولع و اشتياق فراوان علوم رسمي حوزه را فرا مي گرفتم، و در كنار آن ها با مباحث فيلسوفان غربي هم آشنا مي شدم. اكثر درسهاي دوره مقدمات و سطح حوزه را با اساتيدي مبرز و عمدتاً به طور خصوصي طي كردم. بحثهاي خارج اصول و فقه را از محضر مرحوم والد آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي «قدس سره» و آيت الله العظمي حاج شيخ حسين وحيدي خراساني دامت بركاته كه افتخار دامادي ايشان را هم دارم، استفاده برده ام. فلسفه اسلامي را نيز مدّتي در نزد آيت الله جوادي آملي و آيت الله حسن زاده آملي استفاده كردم. از حوالي سال 1368، پس از تدريس بسياري از كتب سطح، به تدريس خارج اصول و پس از مدّتي به تدريس خارج فقه پرداخته ام و بحمدالله تاكنون مشغول به اين دو بحث هستم. در جريان انقلاب در كنار مرحوم والد، در پاره اي اقدامات شركت جسته ام و پس از چندي حس كردم تهاجم فرهنگي غرب، كمي از تهاجم نظامي آن ندارد و لذا در حد وسع خويش و با بضاعتي مزجاه همّ خويش را در مقابله با اين تهاجم فرهنگي قرار دادم. تهاجمي كه ايمان مردم را هدف گرفته و قطعاً در راستاي اهداف شوم استعماري است. چون نيك مي دانند اين كشور اسلامي با ايمان مردم زنده مانده است نه تجهيزات مادي و اقدامات نظامي.

مدت هاست كه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي «دام ظله» با بيانات مختلف به اين خطر عظيم اشاره كرده اند و اخيراً هم با بياني صريح و رسا به افشاء آن پرداخته اند. علاوه بر تدريس خارج فقه و اصول در حوزه علميه قم و نگاشتن كتابها

و مقالاتي در باب مباحث جديد كلامي، چند سال است كه به عضويت هيئت علمي دانشگاه قم در آمده ام و به طور منظم در دانشگاه تربيت مدرس قم در سطح كارشناسي ارشد و دكترا، كلام جديد و فلسفه تطبيقي تدريس مي كنم. و در دانشگاه رضوي مشهد، هم پاره اي از پژوهشهاي فقهي و فلسفي را سرپرستي مي كنم.

آثار قلمي اين جانب برخي به طبع رسيده است كه عمده ترين آن ها عبارت است از:

1. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، نوشته وارنك اين كتاب ترجمه اي است از Contemporay moral philosophy كه با تعليقات مبسوط اين جانب به طبع رسيده است. انتشارات علمي فرهنگي، تهران، 1362.

2. انسان از آغاز تا انجام، نوشته علامه سيّد محمّد حسين طباطبايي، اين كتاب ترجمه اي است از (كتاب الانسان) كه با تعليقات مبسوط اين جانب همراه است. انتشارات الزهراء، تهران چاپ دوم، 1371.

3. سرمايه ايمان، ملاعبدالرزاق لاهيجي تصحيح اين كتاب توسط اين جانب صورت گرفته است. انتشارات الزهراء، تهران، چاپ سوم 1372.

4. معرفت ديني، نقد نظريّه قبض و بسط تئوريك شريعت، مركز ترجمه و نشر كتاب تهران، 1370

5. قبض و بسط در قبض و بسطي ديگر، مركز ترجمه و نشر كتاب، تهران 1372

6. واجب مشروط، انتشارات كنگره شيخ انصاري «قدس سره» 1374

7. فلسفه تحليلي، دلالت و ضرورت، انتشارات مرصاد، قم،

كتابهاي زير در حال تدوينند:

1. مكتوباتي در حسن و قبح عقلي و قاعده ملازمه، انتشارات مرصاد

2. دين و اخلاق، (ترجمه از انگليسي) انتشارات مرصاد

3. فلسفه تحليلي، تئوري هاي معناداري

4. فلسفه تحليلي، فعل گفتاري

5. زبان دين

6. براهين اثبات واجب، برهان وجودي

7. قلمرو دين

8. مباني كلامي فلسفي حكومت ديني

9. فلسفه اخلاق

علاوه بر كتابهاي فوق مجموعه متعددي از مقالات كلامي، فلسفي

در مجلات مختلف، همچون نقد و نظر و كيهان فرهنگي و ماهنامه صبح و ... به طبع رسانده ام.

در فقه و اصول، تقريباً تمامي درسهايي را كه شركت جسته ام، تقرير كرده ام و به علاوه دو مجلّد در علم اصول از ابتدا تا مبحث مشتق به عربي نگاشته ام و رساله اي مبسوط در «صلوة مسافر» به شكل شرحي بر عروة الوثقي تصنيف نمودم كه تتمه اي از آن باقي مانده است. در سال 1377به عنوان نماينده دوره سوم مجلس خبرگان از استان مازندران به مجلس خبرگان راه يافتم، و در سال 1380 با حكم مقام معظم رهبري به عنوان عضوي از فقهاي شوراي نگهبان منصوب گشتم و حكايت همچنان باقي است ...

رياست قوه قضاييه:

آيت الله خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي ايران وي را در تاريخ شنبه 24 مرداد ماه سال 1388 به سمت رياست قوه قضاييه منصوب كرد.

لشكري، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا لشكري

محل تولد : بهبهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي از سال 1361 پس از اخذ مدرك ديپلم مشغول به تحصيل در علوم حوزوي در حوزه علميه اميريه خوزستان شدم. سال 1362 به قم مهاجرت كرده و تحصيل علوم ديني را در اين حوزه مقدس دنبال كردم. تحصيل در دانشگاه: از سال 1369 در دانشگاه مفيد قم آغاز به تحصيل در رشته اقتصاد نمودم و در سال 1373 در مقطع كارشناسي فارغ التحصيل شده و بلافاصله در همان رشته مقطع كارشناسي ارشد دنبال كرده و در سال 1377 فارغ التحصيل شدم. در سالهاي 77 و 78 با پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي همكاري علمي داشتم و از

سال 1378 به بعد همكاري خود را با پژوهشگاه حوزه و دانشگاه آغاز نمودم و هم اكنون اين همكاري ادامه داشته و عضو هيئت علمي گروه اقتصاد اين پژوهشگاه مي باشم.

لشگري آهنگراني، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر لشگري آهنگراني

محل تولد : اراك

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال تحصيلي 64-63 به حوزه علميه قم مشرف شدم. بعد از تحصيل مقدمات و سطح در حوزه علميه قم در سال 1371 در درس خارج آيات عظام شركت كردم در فقه درس آيت الله مكارم به مدت ده سال، آيت الله كريمي جهرمي به مدت 4 سال و آيت الله بهجت شركت كردم. در اصول مدتي درس خارج آيت الله مظاهري در قم و مدتي كم درس آيت الله وحيد خراساني و يك دوره كامل اصول كه تقريبا 7 سال به طول انجاميد را در خدمت آيت الله سبحاني بودم. كه از اساتيد محترم گواهي گرفته و تمام تقريرات را در فقه و اصول نوشتم. همزمان با تحصيل به تدريس در حوزه علميه قم نيز اشتغال داشته و بحمد الله تا كنون نيز ادامه دارد در مدرسه علميه رسالت ادبيات و همچنين در مدرسه آيت الله گلپايگاني به تدريس مكاسب مشغولم. اولين تاليف حقير در سال 1371 بوده تا كنون 5 مورد از تاليفات اين حقير به چاپ رسيده و اكنون نيز به توفيق الهي به تحقيق و تدريس و تاليف اشتغال دارم. از نظر اجازات نيز از حضرت آيت الله صافي گلپايگاني اجازه كامل در امور حسبيه را دارم و از آيت الله مكارم نيز اجازه تدريس رسمي كتاب

رسائل و مكاسب را دارم.

لطيفي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود لطيفي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

سال 1343سال ورود اينجانب به حوزه علميه قم است. اوائل سال تحصيلي 46-47 به حوزه علميه نجف اشرف منتقل شدم و ادامه تحصيل تا پايان سطح در محضر استاد بزگوارم مرحوم سيد ابوالقاسم حصاري ارومي بوده ام. هم چنين يك دوره تفسير قرآن، تفسير صافى، نيمي از نهج البلاغه، يك دوره رياضيات، هيئت، خلاصه الحساب، شرح چفمينى، شرح منظومه منطق و نيمي از فلسفه در محضر ايشان بوده ام. سال تحصيلي 51-52 به خاطر برخي از مشكلات خانوادگي به ايران آمدم و در آن سال تنها به تكميل باقي مانده كفايه در محضر آية الله فاضل موفق شدم. از سال 52-53 نخست براي مدتي در درس آية الله ميرزا هاشم آملي و مكارم شيرازي رفته و سپس بصورت منظم در درس فقه و اصول آية الله ملكوتي تا پيروزي انقلاب اسلامي بودم. پس از پيروزي انقلاب و مدتي ترك تحصيل در سال 60-61 در محضر آية الله وحيد خراساني شركت نموده و پس از آن با اشتغال درحوزه تبريز عملا موفق به بهرمندي از اساتيد نشدم. ضمنا ادامه حكمت منظومه را در محضر آية الله انصاري شيرازي و مجلدات اسناد را از محضر شهيد بزرگوار مطهري و حاج آقا رضا صدر و آية الله يزدي و صالحي مازندراني خوانده ام. تمهيد القواعد رااز محضر آية الله جوادي و شرح فصوص قيصري را در محضر آية الله حسن زاده بوده ام.

لك علي آبادي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد لك علي آبادي

محل تولد : درود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

با عنايت حضرت حق و توجهات حضرت ولي عصر عليه السلام در سال 1368وارد حوزه علميه قم شده و پس از گذراندن دوره مقدمات در مدرسه حقاني ادبيات عرب را گذراندم.سطح1حوزه قم را در مدرسه امام محمد باقر عليه السلام با رتبه ممتاز طي كرده و وارد دروس سطح2حوزه قم شدم واز محضر اساتيد محترم اقايان علي دوست و حسيني خراساني وحسيني بوشهري استفاده كردم.دروس خارج فقه و اصول را از حضرات ايات بهجت ومبشركاشاني و علوي بروجردي كسب فيض كردم و همچنان خوشه چين محضر مبارك اساتيد بزرگوارم هستم.از محضر ايت الله جوادي املي در علم تفسير قران بهره مند شده و در زمينه اخلاق و عرفان افتخار استفاده از محضر استاد معظم شيخ عبد القائم شوشتري و مرحوم ايت الله لنگرودي را دارم. 5 سال در امور فرهنگي مسجد مقدس جمكران در واحدهاي مختلف انجام وظيفه كرده و2سال در مسئوليت سازمان تبليغات شهرستان دورود مشغول بوده ام.در كنار تحصيل همواره به امر تبليغ و تدريس ارج نهاده و هم اكنون غير از تكميل دروس خارج فقه و اصول به تحقيق و تاليف و راه اندازي مركز پژوهش انتشارات هنارس مبادرت كرده ام كه از جمله فعاليت هاي اين مركز مجموعه 20جلدي مهارت هاي زندگي است كه مزين به دو هزار روايت مي باشد كه در سال نواوري وشكوفايي منتشر گرديد.تحقيقات و تاليفات اينجانب بيشتر در زمينه سيره اهل البيت عليهم السلام و اخلاق وعرفان مي باشد كه از ان جمله است مجموعه هواي وصل در7جلد وصاحب دلان در5جلد

لنكراني، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1280 ق) فقيه اصولى، عالم دينى،

مجتهد و مدرس. وى در نجف از بحث درس اساتيد زمانش استفاده نمود و تقريرات آنها در فقه و اصول را نگاشت و خود از اساتيد و پيشوايان تقليد و اجتهاد گشت. او از ميرزا حسين خليلى و سيد محمد على شاه عبدالعظيمى و سيد حسن صدر روايت كرد. شيخ محمد على اردوبادى از وى روايت كرده است. از آثارش: حاشيه بر رساله شرابيانى؛ حاشيه بر «طهاره» كتاب «الرياض» حاشيه بر «نجاه العباد»؛ «نتائج الافكار»، در فهم كلمات ائمه اطهار (ع)؛ «الملهمات الغرويه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (45/ 24)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 465/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1130 -1129/ 3)، معجم المؤلفين (230/ 3).

لنگرودي، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1306 ق)، فقيه اصولى، عالم دينى و مجتهد. در يكى از روستاهاى لنگرود به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات در 1323 ق به رشت رفت. پس از چند سال به قزوين رفت و سطوح اوليه را در خدمت آقا شيخ يونس و ملا على طارمى فراگرفت. بعد از چندى به تهران آمد و سطوح وسطى و نهايى را از آيت اللَّه سيد محمد تنكابنى و شيخ محمد رضا نورى و معقول را از شيخ على نورى و ميرزا هاشم اشكورى و ميرزا حسن كرمانشاهى فراگرفت. در 1338 ق به نجف رفت و از محضر آيت اللَّه اصفهانى و علامه ميرزا حسين نايينى و آيت اللَّه عراقى و آيت اللَّه شيخ مهدى مازندرانى بهره برد و در تفسير از محضر آيت اللَّه شيخ جواد بلاغى استفاده نمود. در 1342 ق به ايران آمد و مجددا در 1344 ق به نجف بازگشت و به تدريس و شركت در

بحث اساتيد و آيات عظام آنجا مشغول شد. در 1361 ق به علت بيمارى به ايران مراجعت نمود و تا 1372 ق در مسجد و مدرسه ى حاج ابوالفتح به اقامه ى جماعت و تدريس پرداخت. در 1372 ق به زيارت عتبات رفت. پس از بازگشت در قم اقامت گزيد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. وى در قم درگذشت و در يكى از ايوانهاى شمالى صحن عتيق حضرت معصومه (ع) به خاك سپرده شد. از آثارش: «تقريرات» درس آيت اللَّه نايينى، در اصول؛ «المتاجر» و «الصلوة» و «الطهارة» تقريرات درس آيت اللَّه نايينى؛ «الخمس»؛ «منجزات المريض»؛ شرح بر «طهارت عروة الوثقى»؛ «حدوث العالم»؛ رساله در «فضاء»؛ رساله در مبحث «اجتهاد»؛ حاشيه بر «المكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ رساله در اثبات «اصول و عقايد»؛ رساله در تفكيك بين اراده استعمالى و جدى».[1]

آيت الله فى العالمين حاج سيد مرتضى بن سيد حسين بن ميرسعيد قاضى محله ى مرتضوى لنگرودى از آيات عظام و علماء اعلام شهرستان قم و حوزه علميه بوده اند.

در سال 1306 قمرى در يكى از قراء لنگرود متولد شده و پس از نشو و نما و فراگرفتن فارسى به مدرسه جامع لنگرود رفته و پس از مدتى از آنجا در حدود سال 1323 قمرى به رشت و پس از چند سالى به قزوين و در آنجا در خدمت آشيخ يونس و ملاعلى طارمى سطوح اوليه را ديده و بعد از چندى به طهران آمده و سطوح وسطى و نهائى را نزد مرحوم آيت الله سيد محمد تنكابنى و آقا شيخ محمدرضا نورى و معقول را خدمت مرحوم حاج شيخ على نورى و مرحوم ميرزا هاشم اشكورى و

ميرزا حسن كرمانشاهى خوانده و در سال 1338 قمرى مهاجرت به نجف نموده و از محاضر آيات عظام اصفهانى و نائينى و عراقى و حاج شيخ مهدى مازندرانى و تفسير را از مرحوم حاج شيخ جواد بلاغى استفاده كرده و در سال 1342 قمرى مسافرت به ايران و در سال 1344 قمرى براى بار دوم به نجف مهاجرت و مدت ده سال توقف و به تدريس و شركت در ابحاث آيات عظام و مراجع بزرگ نجف اشتغال داشته تا در سال 1354 قمرى مراجعت به ايران و مدت 13 ماه در قم توقف و در سال 1355 ق باز مشرف و مدت شش سال ديگر به تدريس مشغول گشته و در سال 1361 به واسطه كسالت به ايران بازگشت نموده و بنابر تقدير پروردگار تا سال 1372 قمرى در تهران اقامت و در مسجد و مدرسه حاج ابوالفتح واقع در ميدانشاه تهران به اقامه جماعت و تدريس و تربيت عده اى از محصلين پرداخته و در آن سال به زيارت اعتباب عاليات مشرف و در مراجعت رجل اقامت به قم انداخته و به تاليف و تدريس فقه و اصول مشغول گرديده تا در روز پنج شنبه 19 صفر الخير 1383 قمرى دعوت حق را اجابت گفته و با تشييع كم نظيرى در يكى از ايوانهاى شمالى صحن عتين حضرت معصومه عليهاسلام به خاك سپردند.

ترجمه مفصل و مبسوط آن عالم بزرگوار و مرجع عاليمقدار را يكى از افاضل شاگردان و تلامذه آن مرحوم به نام جناب آقاى شيخ محمد واصف نوينده محترم كه ترجمه اش خواهد آمد در يك رساله مستقلى به نام چهره اى از زندگانى آيت الله لنگرودى تاليف و

منتشر نموده كه اين حقير خلاصه آن را با آنچه كه در ص 74 ج 2 كتاب آثارالحجه نگاشته ام در اينجا آوردم.

1- تقريرات در اصول مرحوم آيت الله نائينى دوره كامل.

2- كتاب المتاجر تقرير درس آيت الله نائينى.

3- كتاب الصلوه تقرير درس آيت الله نائينى.

4- كتاب الطهاره تقرير درس آيت الله نائينى.

5- كتاب الخمس.

6- رساله اى در منجزات مريض

7- شرح مبسوطى بر طهارت عروةالوثقى

8- رساله اى در توسط ارض غصبيه.

9- رساله اى در حدوث عالم

10- رساله اى در فضاء ناتمام

11- رساله ى در اثبات اصول و عقايد.

12- رساله اى در تفكيك بين اراده استعمالى و جدى

13- كتاب الصوم تقرير درس، ناقص است.

14- رساله اى در مبحث كر چاپ شده.

15- رساله اى در مبحث اجتهاد چاپ شده.

16- رساله اى در حرمان زوجه از بعض ارث.

17- حاشيه اى بر مكاسب شيخ، انصارى، ناتمام.

18- حاشيه اى بر رسائل شيخ، ناتمام.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] گنجينه ى دانشمندان (250 -248/ 2)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1132/ 3).

لواساني، عيسي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1364 -1277 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مدرس. از محضر پدرش و ميرزا محمد حسن آشتيانى استفاده نمود. سپس به نجف رفت و نزد شيخ محمد كاظم خراسانى و ميرزا حسين خليلى و شيخ الرشيعه اصفهانى تلمذ نمود و يكى از برجستگان علم و فقاهت شد و خود مستقلا به تدريس و تأليف پرداخت. سپس به تهران بازگشت و به تدريس فقه و اصول و انجام وظايف دينى مشغول گرديد. او در تهران درگذشت. از آثارش: «انيس العارفين»؛ «جلاء الابصار»؛ «تحفة الاحباب»؛ «ميزان الاخوة»؛ «الشيخ و الشيخة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (35/ 23 ،266/ 14)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1643/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف

(1136/ 3).

لواساني، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1317 -1267 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و مجتهد. در تهران به دنيا آمد. پدرش از علماى تهران بود كه در مسجد سرپولك اقامه جماعت مى كرد. پس از فراگيرى مقدمات و تكميل سطوح در خدمت پدرش و آشتيانى و ميرزا عبدالرحيم نهاوندى به نجف رفت و در خدمت ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ ميرزا حسين خليلى شاگردى نمود. پس از رسيدن به مرتبه ى اجتهاد به بحث و تدريس پرداخت. در نجف درگذشت و در مقبره ى خودش در وادى السلام دفن شد. از آثارش: «اجتماع الامر و النهى»؛ «تقريرات» استادانش، در فقه و اصول؛ «الفقه الاستدلالى»، در سه مجلد، در «متاجر»؛ مجلدى در «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (59/ 9)، الذريعه (290/ 16 ،384/ 4 ،268/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1133/ 3)، معجم المؤلفين (213/ 8).

ماتريدي سمرقندي، ابومنصور محمد

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 333 ق)، فقيه حنفى، اصولى و متكلم. مشهور به امام المتكلمين. نسبتش به ماتريد مى رسد كه به گفته ى سمعانى ماتريد يا ماتريت از محلات سمرقند بوده است. ماتريدى از پيشگامان علم كلام بود. وى با سه واسطه از ابوحنيفه روايت كرده است. در سمرقند درگذشت. از آثارش: «تأويلات اهل السنة»؛ كتاب «التوحيد و اثبات الصفات»؛ «اوهام المعتزلة»؛ «الرد على القرامطة»؛ «الدرر فى اصول الدين»؛ «مأخذ الشرائع»، در اصول فقه؛ «تأويلات القرآن»؛ شرح «الفقه الاكبر» ابوحنيفه؛ «كتاب الجدل»؛ ردى بر «تهذيب» كعبى، در «الجدل».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (242/ 7)، انساب سمعانى (155/ 5)، ريحانه (142/ 5)، كشف الظنون (1782 ،1573 ،1408 ،1406 ،751 ،518 ،336 -335 ،262)، لباب الالباب (292 ،18/ 1)، لغت نامه (ذيل/ ماتريدى)، معجم

المؤلفين (300/ 11)، هدية العارفين (37 -36/ 2).

مامقاني، ابوالقاسم

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1285 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. در نجف به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، از حوزه ى درس پدرش و ملا محمد كاظم خراسانى و شيخ الشريعه اصفهانى بهره برد. سپس خود مستقلا به بحث و تدريس پرداخت. او در اخلاق از محضر ملا اسماعيل قره باغى استفاده كرد. او در نجف درگذشت و در صحن شريف به خاك سپرده شد. از آثارش: «غاية المأمول فى علم الاصول»، از مباحث الفاظ تا آخر تعادل و تراجيح؛ شرح «دعاى كميل»؛ «مقباس الكرامة»، در شرح «التبصرة» علامه حلى، در فقه. اين كتاب در «معجم رجال الفكر» تحت نام «مصباح الكرامة» ذكر شده است.[1]

ابوالقاسم بن آيت اللَّه العظمى آقا شيخ محمدحسن مامقانى نجفى متولد 1285 و متوفى 1351 ق عالمى موثق و مقدسى بزرگوار از شاگردان والد ماجدش و علامه خراسانى و مرحوم شريعت اصفهانى و در اخلاق ملا اسماعيل قره باغى بوده و داراى تأليفاتى در فقه بنام (مقباس الكرامه) در شرح تبصره بوده است.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (16/ 22 ،16 -15/ 16 ،258/ 13)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 65/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1144 -1143/ 3)، معجم المؤلفين (117/ 8).

مامقاني، عبدالله

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1290 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، رجالى، محدث و اديب. معروف به علامه مامقانى و فاضل مامقانى. از بزرگان علماى اماميه و حاوى فروع و اصول بود. اصلش از مامقان آذربايجان است. در نجف به دنيا آمد. در پنج سالگى شروع به فراگيرى قرآن كرد. صرف و نحو و مقدمات و سطوح فقه و اصول را در محضر پدرش و شيخ هاشم ارونقى

ملكى و شيخ غلامحسين دربندى و شيخ حسن ميرزا (م 1313 ق) فراگرفت تا در فقه و اصول سرآمد شد. در 1308 ق به حوزه ى درس اصول استدلالى و در 1309 ق به حوزه ى درس فقه استدلالى پدر بزرگوارش راه يافت و «تقريرات» هر دو درس خارج را نگاشت. قوه ى استنباط و اجتهاد وى بارها از طرف پدرش تأييد شد و او را به دريافت اجازه مفتخر كرد. آن گاه وى خود به تدريس و تحقيق و تأليف پرداخت و شاگردان بسيارى بر گردش جمع شدند. او از پدرش روايت كرده و شيخ محمد حرز نيز از وى روايت كرده است. او مرجع تقليد بسيارى از مردم آذربايجان بود. در نجف درگذشت و در كنار پدرش، در مقبره ى خانوادگى در منزلشان، دفن گرديد. از آثارش: «اجابة السئوال»؛ «ارشاد المستبصرين»؛ «ازاحة الوسوسة»؛ «تحفة الصفوة»؛ «تحفة الخيرة»؛ «تنقيح المقال فى علم الرجال»، در سه مجلد بزرگ، كه مشهورترين و مهم ترين تأليف اوست؛ جوابات «المسائل البصرية»؛ جوابات «المسائل البغدادية»؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ «الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود»؛ «مرآة الكمال فى الآداب و السنن» و ترجمه ى فارسى آن؛ «سراج الشيعة فى آداب الشريعة»؛ «الفوائد الطبية»؛ «كشف الاستار فى تكليف الكفار بالفروغ»؛ «هداية الانام فى حكم مال الامام»؛ «مجمع الدرر» معروف به «اثنى عشريه»؛ «مناهج اليقين»؛ «منتهى مقاصد الانام فى نكت شرايع الاسلام»؛ «مقباس الهداية فى علم الدراية»؛ «مطارح الافهام فى مبانى الاحكام».[1]

عبداللَّه بن العلامة الكبرى حاج شيخ محمدحسن از اكابر و فحول علماء اماميه و عالمى عامل و فقيهى كامل محدثى رجالى و اديبى اريب حاوى فروع و اصول و داراى كمالات نفسانيه و اخلاق فاضله

و مرجع تقليد جمعى وافر از شيعه بوده و گوى سبقت از افاضل وقت ربوده و در بعضى از علوم غريبه نيز حظى داشته است.

آن جناب در ربيع الاول 1290 قمرى در نجف متولد و در 16 شوال 1351 قمرى در جوار على (ع) به رحمت حق پيوسته در مقبره والدش كه داراى گنبد و قبه عالى است مدفون گرديده است.

تاليفات و آثار علمى معظم له از اينقرار است.

1- ارشاد المستبصرين 2- تحفة الخيره 3- تحفة الصفوة فى الحيوة 4- تنقيح المقال فى احوال الرجال 5- الدر المنضود فى صيغ الايقاعات و العقود 6- سراج الشيعه 7- السيف البتار 8- مرآت الرشاد 9- مرآت الكمال 10- مطارح الافهام 11- مقباس الهدايه 12- مناهج المتقين 13- منتهى مقاصد الانام 14- نتايج التنقيح 15- نهاية المقال و كتب ديگر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (173/ 25 ،159/ 23 ،349 ،18/ 22 ،339 ،338 ،336 ،284 -283 ،272 ،230 ،229 ،27/ 20 ،36 ،12 -11 / 18 ،161/ 17 ،346 ،22 ،13/ 16 ،286 ،157/ 12 ،137 ،78 -77/ 8 ،149/ 6 ،216 ،215/ 5 ،467 -466/ 4 ،447 ،432/ 3 ،528 ،520 ،120 ،118/ 1)، ريحانه (159 -157/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1199 -1196/ 14)، علماء معاصرين (159 -158)، الكنى و الالقاب (134/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1146 -1145/ 3)، معجم المؤلفين (116/ 6).

مامقاني، محمد حسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1238 ق)، عالم امامى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، لغوى و اديب. در مامقان آذربايجان به دنيا آمد و در كربلا نشو و نما يافت و در نجف ساكن گرديد. در محضر ملا على خليلى و شيخ مرتضى

انصارى و سيد حسين كوه كمرى و شيخ راضى نجفى و شيخ مهدى كاشف الغطاء تلمذ نمود. پس از درگذشت سيد حسين كوه كمرى به تدريس و تصنيف پرداخت. وى در صحن حيدرى به اقامه ى جماعت مى پرداخت. پس از وفات ميرزاى شيرازى در 1312 ق مرجعيت مردم آذربايجان را در امور مذهبى عهده دار شد. مامقانى در نهايت پرهيزكارى زندگى مى كرد و عملا مروج دين بود. فرزندش، شيخ عبدالله، و شيخ ابراهيم سليمانى و سيد مصطفى نخجوانى و ميرزا ابوالقاسم اردوبادى و شيخ محمد على گنجى و سيد على نخجوانى و ميرزا فرج الله تبريزى و سيد ميرزا ابوالحسن تبريزى از شاگردان وى بودند. در نجف درگذشت و در مقبره ى مخصوص خود به خاك سپرده شد. از آثارش: «بشرى الوصول الى اسرار علم الاصول»، در هشت مجلد؛ «ذرائع الاحلام فى شرح شرايع الاسلام»؛ «غاية الآمال»، در شرح «المكاسب» شيخ انصارى؛ «اصالة البرائة»؛ «الرسالة العملية».[1]

محمدحسن بن ملا عبدالله بن محمدباقر مامقانى الاصل از متبحرين علماء اماميه و از اعاظم فقهاء عصر و اكابر مراجع تقليد متولد 1238 و متوفى 29 محرم 1323 قمرى عالمى ربانى و فقيه كامل صمدانى از شاگردان بزرگ علامه شيخ مرتضى انصارى و علامه سيد حسين كوه كمرى و بعض اكابر ديگر و صاحب تأليفات عديده بنام 1- بشرى الوصول الى اسرار علم الاصول 8 مجلد 2- ذرايع الاحلام فى شرح شرايع الاسلام 3- غاية الامال حاشيه بر مكاسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (324/ 6)، اعيان الشيعه (151 -150/ 5)، الذريعه (408/ 24 ،5/ 16 ،214/ 11 ،24/ 10 ،121 -120/ 3 ،114/ 2)، ريحانه (160 -159/ 5)، طبقات اعلام الشيعه

(قرن 411 -409/ 14)، علماء معاصرين (83 -80)، الكنى و الالقاب (134 -133/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1144/ 3)، معجم المؤلفين (198 -197/ 9)، مكارم الآثار (1058 -1056/ 4).

متقي زاده، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد متقي زاده

محل تولد : سربند اراك

شهرت : متقي زاده

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

احمد متقي زاده

متولد1342 ديپلم تجربي، تحصيلات حوزوي را تا سطح اول در حوزۀ علميه بروجرد نزد آيت الله صاحب زماني و آيت الله جواهري نوه هفتم صاحب جواهر گذراندم و سطح دو و سه را درحوزۀ علميه قم نزد اساتيد حوزِِِۀ علميه قم حضرت آيت الله سيد علي محقق داماد، آيت الله اعتمادي، آيت الله سبحاني و ... تلمذ نموده ام، درس خارج فقه و اصول به مدت 5 سال در محضر آيت الله سبحاني ، مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقاتبريزي، آيت الله مكارم، آيت الله جوادي آملي و آيت الله محمد كريم مروجي شركت و كسب فيض نموده ام و تحصيلات دانشگاهي كار شناسي در رشته علوم سياسي و كارشناسي ارشد را نيز در رشته علوم سياسي و در حال ادامه تحصيل دكتري و عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور در حال حاضر هستم . بيش از 15 سال سابقه تدريس در دانشگاههاي تهران مثل علامه طباطبايي و شهيد رجايي و امام علي دانشگاههاي ازاد اسلامي واحد تهران شمال و تهران مركزي و علوم تحقيقات و پيام نور و علوم اقتصادي و.... هستم.

مسئوليتها در نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاهها :

1-مسئول اداره نظارت و ارزيابي

2-مسئول اداره جذب و گزينش نهاد

3-مدير ارتباطات و اطلاع رساني

مسئول و راه انداز دانشگاه پيام نور واحد چهاردانگه

فعاليتهاي پژوهشي: تاليف بيش از 10 جلد كتب و بيش از 20 مقالات علمي پژوهشي

تاليفات:

1-كتاب انقلاب اسلامي ايران و عوامل وقوع ان

2-تجزيه و تركيب قرآن كريم

3-تاريخ تحول دولت در اسلام

4-آشنايي با قانون اساسي جمهوري اسلامي

5-يكصد و چهل حديت اخلاقي از رسول اعظم

6-آشنايي با انديشه سياسي امام خميني ره و...

متقي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

تقي متقي

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

«تقي متقي » هستم ؛ يعني «مختصر » آنچه در شناسنامه ام به طور «مطوّل » آمده : محمد تقي پور متقي آلماني. اشتباه نكنيد ! اين « آلمان » ، سرزمين معروف ژرمنها نيست. بلكه نام روستاي زادگاهم در بخش « خشكبيجار » از توابع شهرستان «رشت » است. طبق روايات حسن – اسم برادر بزرگترم در بهار سال 1340 به دنيا آمدم. به جان شما من كه اصلا يادم نيست، اجازه بدهيد از سر دبستان و راهنمايي و دبيرستان بپريم، بلكه پرش طول و عرضمان بهتر شود. پس از اخذ ديپلم متوسطه در رشته حسابداري، با همه بي حساب

شدم، كه چند و چونش بماند براي روز مبادا. از سال 1362 رسما فراگيري دروس حوزوي را در قم آغاز كردم : مدرسة رسالت، خيابان صفاييه، كوچه ممتاز، درست در همين ساختماني كه هم اكنون دفتر حضرت آيت الله العظمي اردبيلي است؛ البته قديمها اين همه جديد نبود! تا يادم نرفته عرض كنم كه در سالهاي پاياني دبيرستان، فرشته شعر – و علي ما قيل : شيطان شعر به سراغم آمد؛ نه در دامن كوه و جنگل يا ساحل دريا بلكه در اوج امتحانات آخر سال، وسط درس و درس و درس و درست موقعي كه راديو را روشن كردم و مجري برنامه، شعري را زمزمه مي كرد. همين زمينه شد تا من نيز جسارت سرودن از سر و كولم بالا برود. و چنين، شعر رفيق گرمابه و گلستانم شد. به همين سادگي.

بازگرديم به اصل مطلب. « مقدمات » را در مدرسه رسالت، امام حسن عسكري (ع) فعلي خواندم و « مؤخّرات » را « خارج » مدرسه، در محضر اساتيد و ايات عظام : وجداني فخر، رحمه الله عليه، موسوي تهراني، استادي، موسوي تبريزي، محقق داماد، اعتمادي، سبحاني، مكارم شيرازي، جوادي آملي و ... در كنار چهار يار هميشگي ام، شعر، نگارش، ترجمه و ويرايش، به عنوان پژوهشگر با « مركز مطالعات و تحقيقات حوزه نمايندگي ولي فقيه در جهاد كشاورزي » همكاري و سردبيري فصلنامه « فرهنگ جهاد » را به عهده دارم. علاوه بر عضويت در « انجمن نويسندگان كودك » و « انجمن قلم حوزه » و سرگروهي بخش شعر « مركز تربيت مربي » ، مديريت « كتابخانه تخصصي

ادبيات » نيز بر دوش ناقابل بنده است. از اين ميان، البته با شعر، صميمي تر و خودماني ترم : شعر خردسال، كودك، نوجوان، بزرگسال؛ يعني شعر در همة سايزهاي آن. تا كنون افزون بر10 عنوان كتاب، تعداد زيادي مقاله از اين رهين بي ناصر و معين به چاپ رسيده كه در ادامه بر خواهم شمرد. صاحب اين قلم اعني خودكار محترم در بسياري از كنگره هاي سراسري « شعر و ادب دانشجويان » ، « شعر و قصه طلاب » و « شعر و قصه كودك مسلمان بلوچ ( چوكان انقلاب ) » حضور داشته و به ارائه اثر يا داوري آثار پرداخته است.

متولي نيشابوري، ابوسعد عبدالرحمان

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(478-427/ 426 ق)، عالم اصولى، فقيه شافعى و متكلم. او شيخ شافعيان بود. در نيشابور به دنيا آمد و در خراسان علوم اسلامى را فراگرفت. وى فقه را در مرو از ابوالقاسم عبدالرحمان فورانى و در مرورود از قاضى حسين بن محمد مروزى و در بخارا از ابوسهل احمد بن على ابيوردى فراگرفت و در فقه و اصول و خلاف برآمد و سرآمد اقران خود شد. او از ابوالقاسم قشيرى و ابوعثمان صابونى و ابوحسين عبدالغافر بن محمد فارسى و ابوعبداللَّه طبرى و ابوعمرو محمد بن عبدالعزيز قنطرى و ديگران حديث شنيد. در نظاميه بغداد پس از درگذشت ابواسحاق شيرازى تدريس كرد تا اينكه در 476 ق عزل گرديد و ابن صباغ، صاحب «الشامل»، جاى او را گرفت. در 477 ق با عزل ابن صباغ مجددا منصوب گرديد و تا زمان وفات به تدريس در آنجا مشغول بود. در بغداد درگذشت و در مقبره ى باب ابرز دفن شد. از آثارش:

«الغنية فى الاصول»؛ «تتمة الابانة»، در تكميل «الابانة» استادش، ابوالقاسم فورانى؛ كتابى مختصر در فرائض، به نام «فرائض المتولى»؛ كتابى بزرگ در «خلاف»؛ كتابى مختصر در «اصول الدين».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (98/ 4)، ايضاح المكنون (150/ 2)، ريحانه (175 -174/ 5)، سير النبلاء (586 -585/ 18)، شذرات الذهب (358/ 3)، طبقات الشافعيه ى سبكى (108 -106/ 5)، العبر (338/ 2)، الكامل (139/ 8)، كشف الظنون (1251 ،1)، الكنى و الالقاب (145/ 3)، معجم المؤلفين (166/ 5)، المنتظم (589/ 9)، الوافى بالوفيات (225 -224/ 18)، وفيات الاعيان (277/ 1)، هدية العارفين (518/ 1).

مجاهد، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1242-1180 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى و متكلم. معروف به آقا سيد محمد مجاهد (به جهت صادر كردن حكم جهاد در جنگ ايران و روس، در زمان فتحعلى شاه قاجار) و مشهور به صاحب «مناهل». او دخترزاده ى وحيد بهبهانى است. در كربلا به دنيا آمد. وى از محضر پدرش، سيد على صاحب «رياض»، و سيد مهدى بحرالعلوم استفاده نمود. او داماد سيد بحرالعلوم بود. در زمان حيات پدرش به اصفهان رفت و به تدريس فقه و اصول پرداخت. چون خبر وفات پدرش رسيد عازم عراق شد و در كاظمين مقيم گشت و به انجام وظائف علمى پرداخت. در جنگ ايران و روس همراه با محقق نراقى به ايران آمد و مورد عنايت عام و خاص قرار گرفت. وى در قزوين به هنگام مراجعت از جنگ روس درگذشت و پيكرش به كربلا منتقل و در آنجا دفن شد. مؤلفات وى متجاوز از هفتصد هزار سطر است. از آثارش: «المناهل»، در فقه؛ «مفاتيح الاصول»؛ «الوسائل الى النجاة» يا «وسائل الاصول»، در اصول فقه؛ «المقلاد»،

رساله اى در «حجية الظن المطلق»؛ «اصلاح العمل»، در فقه عبادات؛ «الجهادية»؛ «المصابيح»، در فقه؛ «عمدة المقال فى تحقيق احوال الرجال»، در حدود يكصد شرح حال؛ «جامع العبائر»، در فقه؛ «جامع المسائل»، سؤال و جواب فقهى؛ كتاب بيان «اغلاط مشهوره».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (443/ 9)، الذريعه (70 -69/ 25 ،353 -352 ،119 -118/ 22 ،300 ،80/ 21 ،341 -340/ 15 ،279 ،272 ،208/ 6 ،297 ،70/ 5 ،253 ،171 -170 ،25/ 2)، روضات الجنات (140 -138/ 7)، ريحانه (176/ 5 ،402 -401/ 3)، فوائد الرضويه (582 -579)، معجم المؤلفين (56/ 11)، هدية العارفين (363/ 2).

مجتهد تبريزي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1265 ق)، فقيه اصولى، عالم دينى، مرجع تقليد و شاعر. چون پدرش در اواخر عهد زنديه از كارگزاران و نزديكان دربار بود، وى در ابتدا كارمند دولت شد، سپس از مقام رسمى انصراف داد و براى تحصيل علوم دينى ابتدا به اصفهان و از آنجا به عتبات رفت و در كربلا از محضر سيد على طباطبائى، صاحب «رياض»، استفاده نمود. پس از رسيدن به درجه ى اجتهاد به تبريز بازگشت و به انجام امور دينى پرداخت و مرجع مذهبى مردم گشت و عهده دار حكومت شرعيه سراسر آذربايجان شد. ميرزا احمد تبريزى از صاحب «رياض» و ملا محمد سعيد دينورى قراچه داغى روايت كرده است. او شاعر ماهرى بود و به عربى شعر مى گفت. فرزندانش: ميرزا لطفعلى، ميرزا محمدجعفر و ميرزا محمدباقر همگى از علماى برجسته بودند و وى «اجازه ى» مبسوطى در 1253 ق به آنان داد. در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در مقبره ى مخصوص خود، مقابل مرقد شيخ طوسى، دفن شد. از

آثارش: كتاب «منهج الرشاد فى شرح الارشاد»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (69/ 3)، دانشمندان آذربايجان (35)، الذريعه (188 -187/ 23 ،142/ 1)، ريحانه (177 -176/ 5)، شهيدان راه فضيلت (547 -546)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 103 -102/ 13)، علماء معاصرين (345)، المآثر و الآثار (174 -173)، مكارم الآثار (1791 -1790/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (292/ 1)، معجم المؤلفين (54/ 2).

مجتهد تبريزي، حسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1268 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و اديب. در خانواده ى علم و تقوا در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات به نجف رفت. گفته اند كه او چون به نجف وارد شد محضر علامه شيخ انصارى را درك كرد. او همچنين از محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ملا محمد شرابيانى و ملا محمد ايروانى و سيد حسين كوه كمرى و ميرزا محمدحسن شيرازى و ملا على نهاوندى استفاده نمود و به دريافت اجازه از آنان نايل آمد، اخذ اجازه از استادش ملا على نهاوندى نيز پس از پنج سال ملازمت حاصل شد. آن گاه به آذربايجان بازگشت و چندين سال در تبريز به تدريس پرداخت و منصب اجدادش را عهده دار گرديد و مرجع دينى مردم آن ديار شد. او در همان جا درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. از آثارش: «تشريح الاصول»، كه اين نام برگرفته از نام كتاب استادش نهاوندى است؛ رساله اى در «مقدمة الواجب»؛ كتاب «الطهارة»؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (27/ 5)، الذريعه (185/ 4)، ريحانه (178 -177/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 388 -387/ 14)، لغت نامه (ذيل/

حسن مجتهد)، معجم المؤلفين (276 ،209 -208/ 3).

مجتهد تبريزي، صادق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1351 -1274/ 1269 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مرجع تقليد و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات در نوزده سالگى به همراه برادرش، ميرزا محسن مجتهد، به نجف رفت و از محضر ملا محمد فاضل ايروانى و شيخ محمدحسن مامقانى و ملا محمد فاضل شرابيانى و شيخ هادى تهرانى و در كربلا از محضر ملا حسين فاضل اردكانى استفاده نمود. تا در فقه و اصول برآمد. در 1311 ق به تبريز بازگشت و مرجعيت دينى مردم را عهده دار شد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. در اواخر عمر پس از كوشش بسيار براى رهايى شيخ محمدتقى بافقى از زندان رضا شاه مسافرتى به سنندج كرد و مورد تكريم بيش از حد عام و خاص اهل سنت قرار گرفت. بعد از اقامت كوتاهى در آنجا به قم رفت و چند سالى در آنجا ماند و در همان جا درگذشت. آيت اللَّه كبير بر وى نماز خواند و در رواق حضرت معصومه (ع) دفن شد. از آثارش: «المقالات الغرويه» يا «المقالات الغرية»، در مباحث الفاظ، در اصول؛ «كتاب الصلاة»؛ شرح «تبصره» علامه حلى؛ «الفوائد»، در مسائل متفرقه فقه؛ «طريق النجاة»؛ «رسالة فى المشتق»؛ رساله اى در «شرائط العوضين»؛ حاشيه بر «وسيلة النجاة»؛ حاشيه بر «منهج الرشاد»؛ «واجبات الاحكام»، رساله عمليه؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (367 -366/ 7)، الذريعه (392 ،41/ 21 ،320/ 16 ،135 ،45/ 13)، زندگينامه ى رجال و مشاهير (251 -250/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 874 -873/ 14)، علماء معاصرين (157 ،153)، گنجينه ى دانشمندان (238 -236/ 1)، معجم

رجال الفكر و الادب فى النجف (291/ 1)، مكارم الآثار (2065/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (482 -481/ 3).

مجتهد تبريزي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1310 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، متكلم، مفسر، عروضى و زاهد. اصلش از قره داغ تبريز (ارسباران فعلى) بود. به نجف رفت و در محضر شيخ مرتضى انصارى اصول و در محضر شيخ مهدى كاشف الغطاء فقه را تلمذ نمود و به درجه اى عالى در اجتهاد رسيد و با اجازه از استادش شيخ مهدى كاشف الغطاء، روايت كرد. سپس به تبريز بازگشت و متصدى بحث و تأليف و تدريس و افتاء گرديد. او در فقه و اصول و حديث و رجال و علوم عربى و فنون ادبى متبحر بود و تأليفاتش گوياى مراتب علمى اوست. از آثارش: «اللمعة البيضاء»، در شرح «خطبة الزهراء (ع)»، و اين شرح گستردگى اطلاعات و مهارت وى را در علوم عربى مى رساند؛ «الاربعين»؛ «اسرار الحج»؛ «الاصول المهمة»، در اصول دين؛ «الامر بين الامرين»؛ «البداء»؛ تفسير «سوره ى يس» يا «تفسير قراچه داغى»؛ «تفسير الكبير»؛ «التنقيحات الاصولية»؛ حاشيه بر «فرائد الاصول»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ حاشيه بر «الفصول»؛ حاشيه بر «قوانين الاصول»، به نام «حديقة البساتين فى شرح القوانين»؛ حاشيه بر «الروضة البهية»، به نام «حديقة الروضة»، كه حاشيه ى «شرح لمعه» است؛ شرح «اخبار الطينة»؛ «صيغ العقود و الايقاعات»؛ «الفتوحات الرضوية»، در احكام فقهى؛ رساله اى در علم «العروض و القافية»؛ «التحفة المحمدية»، در عربيت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (5/ 10)، الذريعه (350/ 18 ،273/ 16 ،259 ،197 ،36/ 15 ،363/ 13 ،382 ،177 ،166 ،159 ،101 ،95 ،61/ 6 ،468 ،344 ،301/ 4 ،213/ 2 ،422/ 1)، ريحانه (439

-438/ 4)، علماء معاصرين (345 -343)، المآثر و الآثار (176 -175)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (286/ 1)، معجم المؤلفين (35/ 11).

مجتهد تبريزي، مصطفي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1338/ 1337 -1297/ 1295 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، منجم، رياضيدان، اديب و شاعر. در تبريز به دنيا آمد. مقدمات و فقه و اصول را در تبريز در محضر پدرش و علماء ديگر فراگرفت. سپس براى ادامه ى تحصيلات به عتبات عاليات رفت و از حوزه ى درس آخوند ملا محمدكاظم خراسانى و شيخ الشريعه اصفهانى و سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى و ميرزا ابوالقاسم اردوبادى و محقق نهاوندى و ديگر علما استفاده نمود و چون عالمى برجسته شد به تبريز بازگشت. مراسلات و مكاتباتى منظوم و منثور بين او و شيخ آقا محمدرضا اصفهانى و شيخ جواد شبيبى وجود داشت. در اواخر عمر به بيمارى فلج مبتلا شد. در تبريز درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و در آنجا دفن شد. او رسائلى گوناگون در فلكيات و رياضيات و موضوعات مختلف فقهى نگاشت. از آثارش: «ارجوزه»، در عروض و قافيه، به عربى؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» استادش ملا محمدكاظم آخوند خراسانى؛ حاشيه بر «لسان الخواص» علامه رضى الدين قزوينى؛ «العروض»؛ «قاعدة الخطائن»؛ «اللباس المشكوك».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (127 -126/ 10)، الذريعه (486/ 1)، ريحانه (179 -178/ 5)، علماء معاصرين (118 -117)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (290/ 1).

مجتهدقمي، محمدجواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ محمد جواد مجتهد قمي در سال 1295 ه.ق در شهر نجف اشرف به دنيا آمدند، وي از هفت سالگي وارد شهر قم شدند و تحصيلات مقدمات را آغاز و در حضور اساتيد آن زمان مشغول فرا گيري علم شدند. از وي آثار متعددي به جا مانده است . قمي در سال 1375 ه.ق در شهر قم دار فاني رو وداع گفتند .گروه :

علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : محمد جواد مجتهد قمي فرزند ارشد ملا غلامرضا آخوند قمي مي باشد .اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : فرزند محمد جواد مجتهد قمي آقاي حاج محمد حسن اعرابي - داماد امام خميني 1 مي باشد.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد جواد قمي كه پس از تولد در نجف اشرف، در هفت سالگي به قم آمد و پس از تحصيل مقدمات، سطوح فقه و اصول را در محضر پدر بزرگوارش و آيت الله حاج آقا احمد قمي - برادر آيت الله العظمي حاج آقا حسين قمي - فرا گرفت و در 20 سالگي به اشاره پدرش به تهران ره سپرد و نزد حضرات آيات: ميرزا محمد حسن آشتياني (فقه و اصول)، و حاج شيخ علي نوري، ميرزا محمود حكمي و شيخ عبد الكريم سبزواري (حكمت و كلام) زانوي ادب به زمين زد و بهره هاي علمي بسيار برد و پس از سه سال توقف، به قم بازگشت و يك سال ديگر از پدرش بهره برد. در سال 1319 ق، به نجف رفت و در درس آيات عظام: محقق خراساني و سيد محمد كاظم يزدي حاضر شد و مباني علمي خود را استوار ساختاستادان و مربيان : از اساتيد حاج شيخ محمد جواد مجتهد قمي مي توان به موارد زير اشاره كرد: حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي آقاي حجت سيد محمد تقي خوانساري ميرزا محمد حسن آشتياني آيت الله بروجردي حاج شيخ علي نوري ميرزا محمود حكمي شيخ عبدالكريم سبزواري محقق خراساني سيد محمدكاظم يزدي وقايع ميانسالي : محمود جواد قمي مشغول نگارش كتاب «حادي عشر»

- يازدهمين تأليفش - بود كه نداي حق را لبيك گفت. كتابخانه ايشان - به همراه كتابخانه پدرش كه به سفارش مرحوم حاج آخوند به وي واگذار شده بود. - پس از وفاتش، به آيت الله العظمي بروجردي واگذار و به دستور ايشان به كتابخانه مدرسه فيضيه تحويل داده شد.زمان و علت فوت : محمدجواد قمي در سال 1375 ق (1333 ش) درگذشت و پس از يك تشييع با شكوه و نماز آيت الله العظمي بروجردي بر پيكرش، در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه 3 مدفون شد. و نخستين مجلس بزرگداشت او از سوي آيت الله بروجردي در مدرسه فيضيه برگزار شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شيخ محمد جواد مجتهد قمي پس از 14 سال، چند ماه پس از وفات پدر بزرگوارش در ربيع الاول سال 1333 ق به درخواست عموم مردم قم - كه از ايشان بازگشت به قم را خواسته بودند. - در ميان ابراز احساسات عموم اهالي كه به مناسبت ورود ايشان شهر را تعطيل عمومي كرده و تا چند كيلومتري به استقبال رفته بودند، به زادگاه پدرانش بازگشت و به تدريس، تأليف، وعظ و ارشاد پرداخت و به جاي پدرش، تصدي امامت مسجد امام حسن عسكري (ع) را بر عهده گرفت.آثار : آيينه حق نما ويژگي اثر : در اثبات ولايت عامه و خاصه2 تقريرات درس فقه آيت الله سيد محمد كاظم يزدي. توحيد قمي ويژگي اثر : در دو جلد به چاپ رسيده است4 سعادت بشر ويژگي

اثر : در اثبات نبوت عامه و خاصه.5 صراط المستقيم ويژگي اثر : اين كتاب چهار جلد مي باشد: جلد اول - در اثبات صانع و توحيد، جلد دوم - در فروع دين، جلد سوم - در معاملات، و جلد چهارم - در عدم جواز تقليد ميت.6 كتاب كيمياء ويژگي اثر : در اثبات معاد جسماني،كه در سال 1364 ق به چاپ رسيده است.7 ياقوت ويژگي اثر : ردّبر مادّيين و دهريّون

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

مجتهدي تهراني، احمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حاج شيخ احمد مجتهدى تهرانى از علماء با تقوا و موصوف بفضل و اخلاق تهرانست.

وى در سال نهم مهرماه سال 1302 شمسي برابر 1343 قمرى هجرى در تهران متولد شده و پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح در سال 1363 قمرى به قم مهاجرت نموده و متون فقه و اصول را از مدرسين بزرگ حوزه علميه چون آيت اللَّه صدوقى يزدى و آيت اللَّه سلطانى و آيت اللَّه حاج سيد صادق شريعتمدارى به پايان رسانيده و از محضر مرحوم زعيم اعظم آيت اللَّه العظمى بروجردى طاب ثراه و آيت اللَّه العظمى مرعشى نجفى و آيات ديگر استفاده نموده و پس از آن در سال 1370 قمرى به تهران مراجعت و در مسجد حاج سيد عزيزاللَّه تهران بتدريس و تربيت عده اى از جوانان با ايمان و ضمنا استفاده از محضر آيت اللَّه العظمى حاج سيد احمد خونسارى ادام اللَّه ظله و مرحوم آيت اللَّه تنكابنى نموده و كم كم مورد توجه معظم له و مردم

متدين تهران و بالاخص تجار و اصناف بازار قرار گرفته و حوزه اى تشكيل داده و براى اين خدمت دعوت به مسجد و مدرسه حاج ملا محمد جعفر معروف به مسجد (آقا) گرديده و در آنجا به اقامه نماز جماعت و پرورش محصلين و جوانان متقى و پرهيزگار نموده و عده بسيارى تربيت و بحوزه هاى علمى قم و مشهد اعزام نموده است.

آيت الله مجتهدي در سال 1362 قمري و در سن 19 سالگي به كسوت روحانيت درآمد و قبل از آن در بازار تهران مشغول به كار بود و پدر ايشان يعني مرحوم محمد باقر راضي نبود كه فرزندش طلبه شود ولي بر اثر عشق و علاقه زيادي كه جناب استاد به علم و دانش داشت به سوي طلبگي روي آورد.

با توجه به مخالفت پدر، سال ها با عسرت و سختي زيادي، در لباس روحانيت به تحصيل علم پرداخت و بعد از سال ها نه تنها پدر راضي شد بلكه بر وجود چنين فرزندي در نزد خويشان و نزديكان و در اجتماع افتخار مي كرد.

وي پنج سال بعد يعني در سال 1367 قمري و در سن 24 سالگي ازدواج كرد و در همين سال دروس رسائل و مكاسب را نزد آيات و حجج اسلام آقايان فاضل (پدر حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني) و سيد حسين قاضي و آقا شيخ قاسم نحوي امتحان داد و با موفقيت به اتمام رساند. بعد از قريب دو سال در سن 26 سالگي و در سال 1369 قمري امتحان كفايه و قسمتي از درس خارج را با موفقيت گذراند.

آيت الله مجتهدي در ضمن تحصيل، به تدريس كتب حوزوي هم مي پرداخت و وقتي كه از

قم به تهران آمد شب ها در مسجد امين الدوله كه مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد در آنجا مشغول به تدرس و اقامه نماز بود، استاد هم، صبح و عصر به امر تدريس اشتغال داشت و چون مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد در اواخر عمر و با وجود كهولت سن به سختي مشغول تعليم و تربيت طلاب بود، لذا از آيت الله مجتهدي تقاضا كرد كه علاوه بر تدريس، شب ها هم منبر برود و آيت الله مجتهدي در طول دو سال، شش جزء از اول قرآن را با استفاده از تفسير برهان كه مبناي تفسيري ايشان بود براي مستمعين آيات قرآن را تفسير مي كرد.

آيت الله احمد مجتهدي تهراني صبح ها در مسجد مرحوم حاج سيد عزيزالله بازار جهت طلاب به تدريس كتب ادبيات و فقه مشغول بود و بعد از ظهر ها هم براي كساني كه روزها شاغل بودند و بعد از ظهرها درس مي خواندند به تدريس كتب حوزوي از قبيل مطول، سيوطي، مغني، منطق و غيره مي پرداخت.

دو سال بعد يعني در 21 محرم سال 1372 قمري، ثلمه اي در اسلام به وجود آمد و آن رحلت عارف زاهد و معلم اخلاق حاج شيخ محمدحسين زاهد رحمة الله عليه بود.

آيت الله احمد مجتهدي تهراني پس از گذشت سه سال از رحلت آن عالم بزرگوار، همچنان به امر تدريس در مسجد مرحوم حاج سيد عزيز الله واقع در بازار تهران مشغول بود تا آنكه به درخواست عده اي از علماء و مردم متدين، از حضرت استاد تقاضا كردند كه حوزه علميه را به مسجد مرحوم حاج ملا جعفر منتقل كنند كه در آن زمان مسجد، انبار خاك ذغال و خمره ترشي كسبه محل بود،

و تجار و مردم متدين با علماء مشورت كردند و به اين نتيجه رسيدند كه آيه الله مجتهدي به دلايلي نسبت به علماء ديگر جهت ادامه راه مرحوم حاج شيخ محمد حسين زاهد ارجحيت دارد.

بنابراين با همت تجار و مردم متدين، آيت الله مجتهدي توانست حوزه علميه فعلي را كه در تهران خيابان 15 خرداد شرقي، كوچه شهيد مرتضي كياني، كوچه مسجد آقا واقع است تأسيس كند.

نگارنده گويد: جناب آقاى مجتهدى از دانشمندان و مربيان با حقيقت و معنويت معاصر است و از سى سال قبل كه ايشان را شناخته ام با تقوا و ورع يافته و مكروهى از وى نديده ام جدا از افراديست كه علم خود را مقرون بعمل و قدس خويش را توام با اخلاص قرار داده است.

آثار قلمى چندى دارد كه از آنها چند رساله بطبع رسيده است.

1- رساله اى در احكام الغيبه.

2- رساله اى در گناهان كبيره.

از خدمات ارزنده ايشان تشكيل حوزه علميه مدرسه و مسجد آقاى مزبور است كه در حال حاضر بيش از يكصد طلبه و محصل دارد كه عموم آنان را شهريه (ماهيانه) از سيصد ريال الى يكهزار و پانصد ريال ميدهد. معظم له از عموم مراجع نجف اشرف و قم و تهران و غيره وكالت و اجازه دارد.

آيت الله مجتهدي تهراني كه در سالهاي آخر عمر از مشكلات تنفسي و قلبي رنج مي برد در 23 دي 1386 در سن 85 سالگي در بيمارستان بازرگانان تهران دار فاني را وداع گقت.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد چهارم)

مجيدي، غلامحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسين مجيدي

محل تولد : خوانسار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/3/10

زندگينامه علمي

اينجانب غلامحسين مجيدي در سال 1346 در

شهرستان خوانسار متولد شدم. از سال 1361 وارد حوزه علميه ولي عصر (ع) آن شهرستان گرديدم كه دروس سطح را تا ابتدا درس خارج در آن شهرستان با استاداني همچون تقديري و رفيعيان گذرانده و درعرض تحصيل در آن حوزه مشغول به تدريس دروس مقدماتي گرديدم و از سال 1371 وارد حوزه علميه شهر مقدس قم گرديدم و در درس خارج حضرت آية الله فاضل و مكارم شيرازي شركت كرده و از سال 1375 ادامه تحصيل را با درس فقه ميرزا جواد تبريزي (ره) و اصول حضرت آية الله وحيد ادامه دادم و در عرض تحصيل به تحقيق كتاب اشتغال يافتم كه ابتدا در تاريخ 1373 كار تحقيق را با مؤسسه دار الحديث شروع نمودم. كه با همكاري گروهي چندين اثر به چاپ رسيده و نيز چندين اثر بطور مستقل از بنده به چاپ رسيده كه يكي از آنها در سال 1382 كتاب سال ولايت شمرده شد. در ادامه همكاري با دار الحديث اكنون مدير گروه حكمتنامه ها و فرهنگنامه هاي اين مؤسسه مي باشم كه تاكنون چندين حكمتنامه و فرهنگنامه از اين گروه به چاپ رسيده است. مثل، حكمتنامه بسيج حكمتنامه، كودك حكمتنامه جوان- و غيره...

محبي پروشي، صاحب علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صاحب علي محبّي پروشي

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/3/2

زندگينامه علمي

در سال 1343، در روستايي به نام : «پروش» از توابع شهرستان «لنگرود» استان «گيلان» در خانواده­اي كه در دوران خفقان، از خانواده­هاي مذهبي محسوب مي­شد، به دنيا آمد. و از وجود دو نعمت پدر و مادر در دوران كودكي و دبستان تا چهارم ابتدائي

در همان روستا بهره­مند بود. در بين خانواده كه همگي مذهبي و متدّين بودند، يكي از دو برادر­هاي ايشان به نام مرحوم «قربان»، بسيار مشتاق آموختن مسايل ديني و مذهبي بود، ولي از اين كه به دليل مشكلات زندگي، نتوانست به خواسته اش دست يابد، سخت ناراحت بود؛ ازاين رو با توجّه به علاقه و زمينه بسيار مساعدي كه در ايشان ملاحظه مي كرد، به اهل خانواده، پيشنهاد كرد كه حدّاقل، من كه اين توفيق را نيافتم، «صاحب» را براي آموختن دروس طلبگي، به حوزه بفرستيم، كه در اصل آن (طلبگي)، جملگي، اعم از پدر، مادر و برادر بزرگ كه اكنون نيز در قيد حيات هستند، موافقت كردند، تنها يك نظر هم اين بود كه پس از اخذ ديپلم براي اين رشته بروند كه اين نظر نيز از سوي همان برادر «قربان»، به اين دليل كه چون محيط امروز بسيار نامساعد است و اگر ايشان تحصيلات جديد را تا سطح ديپلم ادامه دهد، ممكن است ذوق و علاقه فعلي مورد تهديد قرار گيرد، ردّ شد. در اينكه چه كساني در تشويق ايشان يا خانواده براي روي­آوردن ايشان به دروس علمي و مذهبي نقش داشتند، بايد گفت كه اين بيت در آن روستا، پاتوق علماء، فضلا و روحانيون معزّزي بود كه براي امر تبليغ به آنجا مي­آمدند؛ لذا رفتار عملي و انس آنان با خانواده از نزديك و نيز ارتباط ايشان با آنها، نه فقط اين شوق را در ايشان، بلكه در مجموع خانواده، به ويژه در برادر بزرگتر از خودش (قربان) ايجاد كرد، تا جايي كه بحمدالله اين تشويقها و اين انسها، منجر به يك تصميم جدّي شد

كه مايه خير و بركت الهي در دنيا و آخرت شد. البته ناگفته نماند، از بين روحانيوني كه به اين بيت رفت و آمد داشتند، يكي از آنها به نام حاج آقاي رضائي (كه اكنون پدر عيال ايشان مي­باشند)، نقش فوق­العاده­اي داشت؛ زيرا ايشان نه تنها در ايّام تبليغ، بلكه به طور مستمر با خانواده، در ارتباط بودند، تا جائي كه در آن زمان، ايشان هر هفته از راه دور، براي ذكر مصايب اهل بيت در شبهاي جمعه، به آن بيت دعوت مي شدند؛ ازاين رو اين ارتباط مستمر ايشان، و نيز تشويقهاي پي­در­پي ايشان نسبت به نماز و عبادت و روي آوردن به دروس علمي و حوزوي، در بين نقش ساير عزيزان برجسته­تر و بهتر و بيشتر بوده است.

آغاز دروس حوزوي

ايشان پس از اخذ مدرك چهارم ابتدايي، به حوزه علميه صاحب الزمان (عج) لنگرود براي شروع دروس ديني در سال 1353، رفتند و تا چهار سال تمام در اين مدرسه مشغول درس و هم­زمان تدريس در سطحي كه خوانده بودند مشغول بودند و در 17شهريور سال 1357، هم­زمان با جنايت رژيم پهلوي در جمعه سياه در ميدان ژاله سابق تهران و ميدان شهداي فعلي، با نهايت سختي، وارد «حوزه علميه قم» شدند.

اس_ات_ي_د

در لنگرود، نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ عليرضا ممجّد، حدود چهار سال دروس پايه و بعداً پس از مراجعه به قم، در ايّام تعطيلي و مأموريتهاي تبليغي در آن ديار، دروس سطح را نزد ايشان خواندند؛ وي استاد برجسته و متبّحري بودند و نسبت به ايشان نيز، با توجّه به ويژگيهايي كه ملاحظه كرده بودند، علاقه خاصي داشت. تلاش اين استاد نيز،

نسبت به ايشان، تلاش ويژه­اي بود. كه بعدها، در مورد اين استاد، ايشان، مصاحبه­اي با راديو گيلان در سالهاي گذشته انجام دادند كه اكنون در برخي از سايت­ها، موجود است. همچنين در قم نزد آقايان: صلواتي، نيكونام، عالمي، شوشتري، استادي، جلال طاهر شمس، مرحوم آيت ­الله مشكيني، آيت ­الله جوادي آملي، آيت ­الله منتظري، مرحوم آيت ­الله ستوده، مرحوم آيت ­الله فاضل لنكراني، آيت ­الله مكارم شيرازي، آيت­الله شب زنده دار، آيت­الله مصباح يزدي، آقاي فياض، آيت­الله وحيد خراساني، آقاي سيّدي، مرحوم آيت­الله تهراني، مقام معظم رهبري حضرت آيت­الله خامنه­اي، آيت­الله مظاهري، آيت­الله شاهرودي (رئيس قوه قضائيه)، آيت­الله مرحوم سيد محمد شيرازي، مرحوم آيت­الله وجداني، آقاي شمّاعي و... سالهاست كه تلمّذ كرده اند و دروسي كه نزد مجموع اين بزرگواران طي شده عبارتند از: فقه و اصول سطح و خارج و تفسير، اخلاق، فلسفه، اقتصاد، كلام، اديان و... .

محرمي، غلامحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

غلامحسن محرمي

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب غلامحسن محرمي در يكي از روستاهاي اطراف تبريز در سال 1347 متولد شده و از دوازده سالگي به شهر رشت مهاجرت كرده و بعد از دو سال به مراغه بر گشته ايم و سال 63 وارد حوزه و در حوزه مراغه و تبريز به تحصيل پرداخته و سال 65 وارد حوزه علميه قم شده و تا شش سال بعد از آن مشغول تحصيل سطح حوزه بودم و بعد از آن تا 13 سال در درس خارج شركت كردم.اساتيد اينجانب در دو سطح عبارتند از :آيه الله وجداني فخر ، استاد صالحي افغاني ، آيه الله اشتهاردي ، استاد طالقاني ،

آيه الله شيخ كريم ملائي تبريزي ، آيه الله اعتمادي ، استاد محقق داماد ، آيه الله دوزدوزاني ، استاد صلواتي ، همچنين فلسفه را از محضر استاد غلامرضا فياضي ، استاد مير سپاه و استاد غرويان استفاده كردمعرفان نظري را از محضر استاد عسگري گيلاني بهره جستم.

همچنين به مدت چهار سال روزهاي تعطيل از محضر علامه حسن زاده آملي ، درس هيئت و نجوم فرا گرفته ام كه استاد اين درسها را در دو جلد كتاب به نام دروس هيئت به نگارش در آورده است.همچنين دو سال شبهاي پنجشنبه از محضر آيه الله مكارم شيرازي اصول عقائد فرا گرفته ام در درس خارج نه سال درس فقه آيه الله العظمي شيخ جواد تبريزي بوده ام و نيز دو سال درس اصول ايشان و نيز سه سال درس خارج حضرت آيات سبحاني ، وحيد خراساني ، هاشمي شاهرودي ، محمد حسن احمدي فقيه و جناتي شركت داشته ام .و از دروس حوزه از صرف مير تا رسائل و مكاسب تدريس كرده ام كه بعضي را يك نوبت و بعضي را چند نوبت در مدرسه هاي شهابيه (مركز جهاني علوم اسلامي) ، مدرسه شهيدين ، مدرسه سفيران هدايت تدريس داشته ام . و از سال 76 در دانشگاههاي آزاد تهران پيام نور مراغه و علوم پزشكي تبريز تدريس داشته ام.

محسني نيا، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا محسني نيا

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 پس از اخذ ديپلم تجربي از مدرسه اسلامي زرگران در يزد از طريق مركز مديريت حوزه علميه قم در

مدرسه علميه مباركه رضويه مشغول به تحصيل شدم از سال 1368 در دروس خارج فقه و اصول اساتيد بزرگوار آقايان وحيد خراساني، ميرزا جواد آقا تبريزي، سيد كاظم حائري، هاشمي شاهرودي، بهجت، شبيري زنجاني و ... شركت كردم از سال 1371 با برخي از مراكز علمي از جمله مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي، دانشگاه مفيد، پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامي همكاري علمي داشته ام و به مدت 5 سال در مدرسه علميه المهدي به تدريس اشتغال داشته ام .

محفوظي، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس محفوظي

محل تولد : رودسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1307/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله عباس محفوظي در سال 1307 هجري شمس در يكي از روستاهاي شهرستان رودسر و در ميان خانواده اي مذهبي و دوستدار خاندان پاك پيامبر(ص ) به دنيا آمد. تولد او با شب ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع ) مصادف شده بود. پدرش پيشه كشاورزي داشت و گاه نيز به تجارت مي پرداخت . آيت الله محفوظي دروس دورة ابتدايي را در رودسر به پايان برد و سپس به دبيرستان رفت . امّا حدود يك سال بعد به سبب اشتياق فراوان به تحصيل دروس ديني ، به حوزه علميه رودسر وارد شد. حوزه علميه رودسر در آن روزگار رونق چنداني نداشت و استبداد رضا خاني باعث شده بود كه مردم كمتر به تحصيل علوم ديني رو آورند. استاد محفوظي پس از حدود 2 سال اقامت در حوزه علميه رودسر به اين نتيجه رسيد كه براي يافتن استاداني بهتر و شرايط تحصيلي مناسب تر به قم آيد. اين در حالي بود كه دروس دورة مقدمات تا سيوطي را در حوزه رودسر به پايان رسانيده بود. با ورود

به حوزه علميه قم ، به محضر استادان مبرّز و صاحب نام آن ديار مشرف شد و در زماني كوتاه دروس مقدمات و سطح را به پايان برد و به درس خارج علماي بنام آن روزگار همچون آيت الله العظمي بروجردي (ره ) و امام خميني (ره ) راه يافت . او مدتي نيز براي تحصيل به نجف اشرف رفت . قصد او براي اين سفر، آشنايي با سبك تدريس علماي آن ديار و سنجش شرايط تحصيل بود؛ امّا پس از بازگشت با مخالفت خانواده رو به رو شد و از سفر به نجف منصرف شد. آيت الله عباس محفوظي در ساليان تحصيل خود، محضر استادان بسيار را درك كرد. تنها استاد او در حوزه علميه رودسر آقاسيد هادي روحاني بود كه دروس مقدمات تا سيوطي را نزد او به پايان برد. با ورود به قم در سال 1324 به درس استاداني همچون آقاميرزا علي راسخي ، آقا شيخ حسين زرندي و آقا شيخ نعمت الله صالحي رفت و مطول را نزد آيت الله مشكيني و شرح لمعه را نزد آيت الله صدوقي ، آقا سيد محمد حسين درچه اي و شهيد آيت الله بهشتي و آية الله منتظري آموخت . براي فراگيري رسائل به نزد آقا شيخ عبدالجواد اصفهاني رفت و مكاسب را نزد مرحوم شيخ مرتضي حائري و مرحوم مجاهدي تبريزي فرا گرفت . استاد او در كفايه ، مرحوم سلطاني طباطبايي بود. او با اتمام دوره سطح به دروس خارج آيت الله العظمي بروجردي (ره )، آيت الله العظمي امام خميني (ره )، آيت الله العظمي ميرزا هاشم آملي (ره )، آيت الله العظمي محقق داماد(ره )، آيت الله العظمي گلپايگاني (ره )، آيت الله العظمي شيخ عباسعلي شاهرودي (ره ) رفت و از محضر آن بزرگواران بهره هاي بسيار برد. امّا استاد اصلي او در فقه و اصول ، امام

خميني (ره ) بود. او در بخش حكمت نيز از محضر علامه طباطبايي (ره ) بهره مند شد شرح منظومه حكمت را نيز از آية الله منتظري آموخت . او در درسهاي اخلاق استادان خود نيز حاضر مي شد. آيت الله محفوظي در سالهاي تحصيل خود با فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت و درسهاي آموخته را مباحثه مي كرد كه از آن ميان مي توان آيت الله محمدي گيلاني ، شهيد هاشمي نژاد و شهيد شيخ عبدالحسين رضايي و شيخ محمدباقري طاهري شاهرودي را نام برد. آيت الله عباس محفوظي تا به امروز، تلاشهاي فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او كه از نخستين سالهاي تحصيل به تدريس مي پرداخته ، بارها و بارها كتب دوره مقدمات و سطح را به طلاب مستعدّ و فضلاي بسياري درس داده است ؛ و سالهاست كه به تدريس خارج فقه مي پردازد و طلاب بسياري را از درس و اخلاق خود بهره مند مي سازد. او در زمينه علوم عقلي نيز به تدريس كتب فلسفي ، از جمله شرح منظومه سبزواري پرداخته است كه اين تدريس ، تا هم اكنون نيز ادامه دارد. همچنين وي كتابي در زمينه ولايت فقيه نگاشته است و كتابهاي بسياري نيز در دست چاپ دارد. آيت الله محفوظي در كنار تحصيل و تدريس ، همواره از مبارزه بر ضد رژيم پهلوي باز نمانده است و ضمن شركت در جلسات جامعه مدرسين حوزه علميه قم ، زير بسياري از اعلاميه هاي افشاگرانة آن مركز را امضا كرده است . او در رژيم گذشته بارها مورد تعقيب ، بازجويي و تبعيد قرار گرفته است و با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي در سال 1357 نيز همواره مدافع و يار امام (ره ) و رهبر معظم انقلاب بوده است . آيت الله محفوظي هم اكنون در قم به تدريس

و تربيت طلاب اشتغال دارد.

محقق خوانساري، حسين

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1099/ 1098 -1016 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، رجالى، محدث، متكلم، مدرس، محقق و شاعر. وى جامع معقول و منقول بود و به جهت تدريس در هر يك از اين علوم به استاد الكل فى الكل معروف شد. چون پدر و پسرش هر دو جمال الدين نام داشتند ملقب به ذوالجمالين شد. اصلش از خوانسار است. در نوجوانى براى كسب علوم به اصفهان رفت و در مدرسه ى خواجه ملك نزديك مدرسه ى شيخ لطف اللَّه مشغول تحصيل شد. او علوم معقول و منقول را از ميرفندرسكى و ملا محمدتقى مجلسى و خليفةالسلطان و محقق سبزوارى و ديگر علما فراگرفت و به مقام علمى بالايى رسيد. او به تيزهوشى و سرعت انتقال معروف بود و مشكلات علمى را با اندك تأملى حل مى نمود. فرزندانش، آقا جمال خوانسارى و آقا رضى خوانسارى، و سيد نعمت اللَّه جزايرى و شيخ جعفر قاضى و ملا ميرزا شيروانى و ملا محمد سراب تنكابنى و عده اى ديگر از شاگردان او بودند. رياست علمى و مذهبى زمانش بدو منتهى مى شد و وى پناه گاه فقرا و مساكين بود. در شعر طبعى روان داشت و شعر و نثرش به عربى و فارسى مشهور است. در اصفهان درگذشت و در قبرستان تخت فولاد نزديك مقبره ى بابا ركن الدين دفن شد. شاه سليمان صفوى مقبره اى برايش بنا كرد كه پس از دفن شدن فرزندانش در كنارش، به تكيه ى خوانساريها معروف گرديد. از آثارش: ترجمه ى قرآن؛ فسير «سورة الفاتحة»؛ ترجمه ى «صحيفة السجادية»؛ «مشارق الشموس»، در شرح «الدروس» شهيد اول؛ «تواريخ وفيات العلماء»؛ «الجبر و الاختيار»؛ حاشيه بر «شرح جديد التجريد» قوشچى؛ حاشيه بر «شرح الاشارات» خواجه

نصير طوسى؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ حاشيه بر «محاكمات» قطب الدين رازى؛ حاشيه بر «معالم الاصول»؛ شرح «كافيه» ابن حاجب؛ شرح «هيئت» قوشچى؛ رساله در «مقدمة الواجب»؛ رساله هايى در شبهات متفرقه، از جمله: «شبهة الايمان و الكفر»، «شبهة الطفرة» و «شبهة الاستلزام»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (150 -148/ 6)، ايضاح المكنون (485/ 2)، تاريخ ادبيات در ايران (316 -314/ 5)، تذكره ى شعراى خوانسار (26 -23)، تذكرة القبور (298 -297)، تذكره ى نصرآبادى (153 -152)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (173 ،51/ 2)، الذريعه (106/ 22 ،36/ 21 ،133 -132/ 20 ،244 ،91 ،25/ 13 ،247/ 9 ،19/ 7 ،206 ،192 ،111 ،68/ 6 ،81/ 5 ،339 ،126 ،112/ 4)، روضات الجنات (347 -339/ 2)، رياض العارفين (187)، رياض العلماء (60 -57/ 2)، ريحانه (242 -239/ 5)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (408 -407)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 167 -166/ 11)، فقهاى نامدار شيعه (238 -234)، فوائد الرضويه (155 -153)، الكنى و الالقاب (159 -158/ 3)، لغت نامه (ذيل/ حسين خوانسارى)، معجم المؤلفين (48/ 4)، مواد التواريخ (174 -173)، هدية الاحباب (235 -234)، هدية العارفين (324/ 1).

محقق سبزواري، محمدباقر

قرن:11

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1090 -1017 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، حكيم، متكلم، مدرس و شاعر. معروف به صاحب «ذخيره». اصل وى از سبزوار بود. در اصفهان سكونت گزيد و نزد علماى آن شهر تلمذ نمود. معقول را از مير فندرسكى و قاضى معز و منقول را از ملا حيدرعلى اصفهانى و ملا حسنعلى شوشترى فراگرفت. او از مجلسى اول و از نورالدين على عاملى، برادر صاحب «مدارك»، و از شرف الدين على شولستانى و از حسين مقرى عاملى و

حسين بن حيدر كركى كه از شاگردان شيخ بهائى بودند، روايت كرده است. در زمان شاه عباس ثانى امام جمعه و جماعت بود و منصب شيخ الاسلامى و تدريس در مدرسه ملا عبداللَّه شوشترى به وى تفويض شد. وى همچنين در مدرسه ى سميعيه كه بعدها به مدرسه ى سبزوارى مشهور شد تدريس مى كرد. از شاگردان بنام او ملا محمد سراب تنكابنى و محمد شفيع بن فرج و عبداللَّه اردبيلى مى باشند. گفته اند كه شوهر خواهرش، محقق خوانسارى، نيز از جمله شاگردان اوست. بين او و فيض كاشانى دوستى و مودت و همفكرى كامل برقرار بود. محقق طبع روانى داشت و به نيكويى شعر مى سرود. در اصفهان درگذشت، پيكرش به مشهد منتقل و در صحن رضوى، در مدرسه ى ميرزا جعفر، دفن شد. از آثارش: «ذخيرة المعاد فى شرح الارشاد»، در فقه شيعه؛ «كفاية الاحكام» يا «كفاية الفقه» يا «كفاية المعتقد» يا «كفاية المقتصد». اين دو، كتابهاى مبسوطى در فقه شيعه مى باشند. از ديگر آثار وى: رساله اى در «سمت القبله»؛ شرح «زببدة الاصول» شيخ بهائى؛ «رسالة الخلافية»، در عبادات؛ «روضة الانوار عباسى»، در معرفت خدا و مواعظ و آداب سلوك رعايا و ملوك و «مفاتيح النجاة»، در ادعيه و اعمال سال و «جامع الزيارات عباسى» كه هر سه براى شاه عباس صفوى تأليف شده است؛ حاشيه بر «شرح الاشارات»؛ حاشيه بر «الهيات الشفاء».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (272/ 6)، ايضاح المكنون (542/ 1)، الذريعه (256/ 22 ،308/ 21 ،21 ،99 ،96 ،88/ 18 ،290 -289/ 11 ،19/ 10 ،239/ 7 ،141 ،110/ 6 ،57/ 5)، روضات الجنات (76 -67/ 2)، ريحانه (242/ 5)، طبقات اعلام الشيعه

(قرن 72 -71/ 11)، فقهاى نامدار شيعه (232 -230)، فوائد الرضويه (426 -425)، الكنى و الالقاب (161 -159/ 3)، لغت نامه (ذيل/ سبزوارى)، معجم المؤلفين (95/ 9)، مؤلفين كتب چاپى (69 -67/ 2)، هدية العارفين (297/ 2).

محقق كركي، زين الدين، نورالدين ابوالحسن علي

قرن:10

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(940/ 938/ 937 -868 ق)، عالم امامى، فقيه، اصولى، مجتهد و محقق. معروف به محقق كركى و محقق ثانى و موصوف به شيخ علائى و مروج المذهب و مولاى مروج و عالم ربانى. عده اى او را به جدش عبدالعالى منسوب كرده و على بن عبدالعالى خوانده اند. وى از علماى بزرگ عهد شاه طهماسب صفوى (984 -930 ق) بود، كه او را مجدد مذهب شيعه ناميده اند. در جبل عامل شامات به دنيا آمد. سپس به مصر رفت و از علماى آنجا اخذ علم نمود. سفرى هم به عراق نمود و بعدها در ايران مستقر گرديد و نزد شاه تقرب يافت به حدى كه شاه سلطنت را بدو تفويض كرد و خود را يكى از عمال شيخ خواند و محقق طى احكامى كه به اطراف و ولايات نوشت، كيفيت سلوك عمال با رعايا را به آنان گوشزد كرد. محقق از شاگردان على بن هلال جزايرى (از شاگردان و راويان احمد بن فهد حلى) و محمد بن خاتون عاملى و ديگر بزرگان بود و از آنها روايت مى نمود. او از على بن هلال جزايرى و ابن المؤذن داراى اجازه بود. على بن عبدالعالى ميسى (و از او شهيد ثانى) و پسرش، ظهيرالدين ابراهيم ميسى، و شيخ زين الدين فقعانى و شيخ احمد ابن ابى جامع و شيخ عبدالنبى جزايرى از وى روايت كرده اند. شيخ على منشار و شيخ كمال الدين درويش و سيد

امير محمد استرآبادى و سيد شريف الدين على استرآبادى از شاگردان محقق كركى بودند. در نجف درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. پدر شيخ بهائى فرموده كه محقق كركى را به زهر شهيد كردند. در «شهيدان راه فضيلت» تاريخ شهادت وى 945 ق ذكر شده است. از آثارش: «اثبات الرجعة»؛ «احكام الارضين» يا «اقسام الارضين»؛ «جامع المقاصد»، در شرح «القواعد» علامه حلى، در شش مجلد؛ حاشيه بر «ارشاد الاذهان» علامه حلى؛ حاشيه بر «الفيه ى» شهيد اول؛ حاشيه بر «الدروس» و «الذكرى» شهيد اول؛ حاشيه بر «شرايع الاسلام»؛ «صيغ العقود و الايقاعات»؛ «قاطعة اللجاج فى تحقيق حل الخراج»؛ «النجمية»، در كلام؛ «نفحات اللاهوت» يا «اسرار اللاهوت»؛ رساله ى «الجعفرية»؛ رساله ى «العدالة»؛ رساله ى «الغيبة»؛ رساله ى «الرضاع»؛ ترجمه ى «الجزيرة الخضراء» فضل بن يحيى طيبى، كه در هند به چاپ رسيده است.[1]

شيخ زين الدين ابوالحسن على بن حسين معروف به محقق كركى (ف. نجف.940 ه.ق) از علماء معروف، معاصر شاه طهماسب صفوى، سمت شيخ الاسلامى داشت و قاضى القضاة ايران بود. تأليفات بسيار دارد، از جمله ى آثارش جامع المقاصد فى شرح القواعد، حاشيه ى شرايع الاسلام، شرح الفيه ى شهيد اول. حاشيه ى تحرير علامه است.

برگرفته از كتاب :فرهنگ فارسي معين (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (91/ 5)، اعيان الشيعه (213 -208/ 8)، حبيب السير (610 -609/ 4)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (178 ،165 ،160/ 2)، الذريعه (251 -250 ،72/ 24 ،7/ 17 ،110/ 15 ،107 ،24 ،16 -15/ 6 ،73 -72/ 5 ،271 ،55/ 2 ،293 ،93/ 1)، روضات الجنات (359 -346/ 4)، رياض العلماء (460 -441/ 3)، ريحانه (249 -244/ 5)، شهيدان راه فضيلت (217 -199)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 161 -160/ 10)، عالم آراى عباسى

(458 ،154 ،146 ،144/ 1)، فقهاى نامدار شيعه (184 -176)، فوائد الرضويه (306 -303)، قصص العلماء (348 -346)، كارنامه ى بزرگان (187 -186)، الكنى و الالقاب (162 -161/ 3)، معجم المؤلفين (74/ 7)، وقايع السنين و الاعوام (462)، هدية الاحباب (236)، هدية العارفين (744/ 1).

محققان گورتاني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا محققيان گورتاني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/4/10

زندگينامه علمي

اينجانب شيخ رضا محققيان گورتاني فرزند حاج اسماعيل در تاريخ 10/4/1348 در اصفهان متولد شده و پس از سپري كردن دوران دبستان و راهنمايي به سال 1362 وارد حوزه علميه اصفهان شده و دروس مقدمات و مقداري از سطح را در حوزه علميه اصفهان در مدرسه ذوالفقار فرا گرفته و در اصفهان در دروس حضرات آيات مرحوم سيد احمد امامي و حاج سيد حسن امامي و حاج آقا حجت ابطحي و شيخ علي اكبر فقيه و... شركت نمودم.

در سال 1368 به حوزه علميه قم هجرت نمودم و دروس خارج را در محضر آيات عظام آيت الله ميرزا جوادآقاي تبريزي و آيت الله وحيد خراساني و... فرا گرفتم و در اين مدت رشته تخصصي تفسير سطح چهار را سپري نموده و موفق به حفظ كامل قرآن كريم شدم و قريب به 10 سال است كه به تدريس علوم حوزوي و تدريس مكاسب و رسائل و... اشتغال دارم.

هم اكنون در مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه مشغول به باز نويسي و باز نگري قانون مجازات اسلامي قصاص و ديات مي باشم.

محلاتي شيرازي، ابراهيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1336 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. وى سالها از شاگردان برجسته ى ميرزاى شيرازى در نجف بود. سپس به همراه ميرزا به سامراء رفت و «تقريرات» استادش را نگاشت. او سه سال بعد از وفات ميرزاى شيرازى در سامرا باقى ماند و در حدود 1315 ق به شيراز بازگشت و عهده دار تدريس و مرجعيت دينى مردم شد. آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى از شاگردان

او بود و قسمتى از اصول را نزد وى فراگرفت. در شيراز درگذشت و در مقبره ى سيد على بن حمزة بن موسى الكاظم (ع) در خارج شهر به خاك سپرده شد. شعرا و ادباى عصرش مانند فرصت شيرازى و فصيح الزمان و شعاع الملك در سوگ او مرثيه گفتند و ماده تاريخ ساختند. از آثارش: «التقريرات» استادش، ميرزاى شيرازى، در فقه و اصول؛ حاشيه بر مبحث «الاستصحاب» از «فرائد الاصول» شيخ انصارى؛ «الخيارات»؛ «درر الافكار فى صلح حق الخيار»؛ رساله در «رد حاج محمدكريم خان كرمانى»، رد بر شيخيه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (213/ 2)، دانشمندان و سخن سرايان فارس (50 -49/ 1)، الذريعه (220/ 10 ،119 -118/ 8 ،152/ 6 ،368/ 4)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 22/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1161 -1160/ 3)، معجم المؤلفين (103/ 1)، ميرزاى شيرازى (99 -98).

محلاتي، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1343 -1269 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، متكلم، مدرس، محقق و شاعر. در محلات به دنيا آمد. در تهران و بروجرد از محضر پدرش و چند تن از علما استفاده نمود. سپس به عراق رفت و يك سال در سامرا ملازم بحث ميرزاى شيرازى شد. سپس به نجف رفت و نزد ميرزا حبيب اللَّه رشتى مدتى تلمذ نمود. او همچنين از ميرزا ابوالقاسم كلانترى و سيد حسين كوه كمرى بهره برد تا به مراتب علمى عالى رسيد. آنگاه خود مستقلا به بحث و تدريس فقه و اصول و تصنيف پرداخت. او در نجف درگذشت و در صحن علوى به خاك سپرده شد. از وى تصانيف بسيارى در فقه و اصول و اشعار زيادى در مدايح و مراثى

ائمه (ع) باقى مانده است. از آثارش: «تنقيح الابحاث»؛ «نفائس الفوائد»، در مهمات اصول فقه؛ «لباب الاصول»؛ حاشيه بر «الملل و النحل»؛ «اللآلى المربوطة»؛ «انوار العلم و المعرفة»، در اصول دين كه نخست نام آن «نور العلم و المعرفة»، بود؛ «الدرر اللوامع»، در فقه و اصول و رجال؛ «الكلمات الموجزة»، در كلام، سياست و تاريخ؛ حاشيه بر «المكاسب»؛ حاشيه بر «الرسائل»؛ «ديوان» شعر.[1]

اسماعيل بن محمدعلى بن زين العابدين محلاتى نجفى عالمى كبير و محققى دقيق متولد 1269 و متوفى 1343 قمرى از شاگردان ميرزا شيرازى بزرگ و ميرزا حبيب اللَّه رشتى داراى تاليفاتى عديده مانند تنقيح الابحاث 2- نفائس الفوائد 3- لباب الاصول 4- اللئالى المربوطه 5- انوار العلم و المعرفه 6- نور العلم و الايمان 7- الدرر اللوامع 8- الكلمات الموجزه بوده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (124/ 9 ،405 -404/ 3)، تاريخ بروجرد (523/ 2)، الذريعه (276 ،263 ،120/ 18 ،134/ 8 ،221/ 6 ،460 -459/ 4 ،444/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 164 -163/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (43/ 7)، معجم المؤلين (61/ 9 ،293 -292/ 2)، مكارم الآثار (1917/ 6)، ميرزاى شيرازى (114).

محلاتي، بهاءالدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1401 -1314 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. در نجف به دنيا آمد. در هفت سالگى به همراه پدرش به شيراز رفت و پس از فراگيرى مقدمات و ادبيات، فقه و اصول را در محضر پدرش و آيت اللَّه ميرزا محمدصادق مجتهد شيرازى فراگرفت. مدتى نيز حكمت الهى را در محضر سيد على حكيم كازرونى آموخت. سپس به نجف مهاجرت كرد و مدتى ده سال از محضر آقا شيخ ضياءالدين عراقى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى

و علامه نايينى استفاده نمود تا به درجه ى اجتهاد نايل شد. در 1349 ق به شيراز بازگشت و عهده دار تدريس و مرجعيت امور دينى مردم گشت. وى تا پايان عمر خويش در ايجاد مؤسسات خيريه كوشا بود. از آثارش: تأليفاتى در فقه و اصول؛ «رهنماى حق»؛ «اصول العقائد»؛ «خطبات جانسوز».[1]

بهاءالدين بن العلامة الورع حاج شيخ جعفر مجتهد محلاتى از مشاهير دانشمندان و علماء بزرگ معاصر شيراز است.

وى در سال 1314 ق در نجف اشرف متولد شده و در هفت سالگى در خدمت مرحوم والدش به شيراز رفته و پس از فراگرفتن دروس مقدمات و ادبيات هشت سالى از محضر پدر بزرگوارش و مرحوم آيت اللَّه آميرزا محمدصادق مجتهد فقه و اصول را خوانده است.

آنگاه مدتى نيز حكمت الهى را در خدمت مرحوم حاج سيد على حكيم كازرونى تلمذ كرده و بعد از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده و در مدت ده سال متوالى از محضر علمين آيتين آقا ضياءالدين عراقى و آقا شيخ محمدكاظم شيرازى و آيت اللَّه نائينى استفاده نموده تا به مقام رفيع اجتهاد رسيده.

و در سال 1349 ق به شيراز برگشته و به وظائف دينى پرداخته و بعد از فوت مرحوم والدش در مسجد مولى به اقامه نماز جماعت و تبليغ و ترويج دين و تدريس علوم دينى اشتغال و تا هم اكنون اول عالم و مرجع دينى و علمى استان فارس و شيراز مى باشد.

تأليفاتى در اصول دين و فقه و اصول دارد و در زهد و تقوا و فضل و دانش به پدر بزرگوارش آيت اللَّه حاج شيخ جعفر مرحوم اقتدا نموده و در حال حاضر كه هشتاد سال از عمر شريفش مى گذرد به

خدمات دينى و روحى و اعانت به درماندگان اشتغال دارد.

عالم دينى.

تولد: 1275(1313 ق.) نجف.

درگذشت: 27 مرداد 1360، شيراز.

آيت الله بهاءالدين محالتى، فرزند جعفر محلاتى، در همان كودكى مادر خود را از دست داد و در مدرسه اى به نام شريعت تحت نظارت آيت الله ميرزا ابراهيم محلاتى و به سرپرستى آقا شيخ محمدحسين حيات، به مدت شش سال بسيارى از علوم مقدماتى را آموخت. پس از تحصيلات ابتدايى و دروس مقدماتى به مدت هشت سال نزد پدر خود و آيت الله ميرزا محمدصادق مجتهد شيرازى سطوح رفته و اصول و در محضر علامه سيد اسماعيل كازرونى حكمت و فسلفه را فراگرفت.

در بيست سالگى قصد عزيمت به حوزه ى علميه ى نجف اشرف را داشت و چون در بحبوحه جنگ جهانى اول، عراق هم مانند ايران صحنه ى تاخت و تاز نيروهاى انگليسى قرار گرفت. مراجع نجف براى بيرون راندن متجاوزان حكم جهاد صادر كردند. در پى اين فتوا، پدرش و او نيز رهبرى حركت را بر عهده گرفته و لباس رزم بر تن كرد و همراه با 700 مجاهد، به طرف برازجان حركت كردند. اين مبارزه ادامه داشت تا انگليسى ها مجبور به عقب نشينى شدند. در سال 1342 ق. رهسپار نجف شد و مدت چند سال به تحصيل پرداخت. سپس از سوى محقق عراقى و محقق شيرازى براى وى اجازه اجتهاد صادر شد. برخى از استادان ايشان در حوزه ى علميه ى نجف، اشرف عبارتند از: آيات عظام محمد حسين نايينى، ضياءالدين عراقى، سيد ابوالحسن اصفهانى و شيخ محمدكاظم شيرازى.

پس از رسيدن به مقام اجتهاد، در سال 1349 ق. به شيراز برگشت. در سال 1349 ق. به ساماندهى حوزه ى علميه ى شيراز، تدريس و ديگر

مناصب روحانى خويش پرداخت. با درگذشت پدرش در 1358 ق. رسما رياست حوزه ى علميه ى شيراز را عهده دار شد. وى همچنين در مسجد مولا نيز به وعظ و سخنرانى مى پرداخت. از ديگر اقدامات آيت الله محلاتى تشكيل جلسات منظم بحث و بررسى اصول عقايد بود كه در حدود سال هاى 1339 -1338 و با شركت دانشگاهيان و فرهنگيان، در شب هاى دوشنبه و پنجشنبه برگزار مى شد. بعدها اين گردهمايى نام «انجمن دين و دانش» به خود گرفت و آن درس ها به نام راهنماى حق، به عنوان يازدهمين نشريه ى انجمن منتشر شد.

تا قبل از وفات آيت الله سيد حسين بروجردى، آيت الله محلاتى از چاپ و نشر رساله ى علميه خوددارى مى ورزيد و مردم را به مراجع قم و نجف ارجاع مى داد. اما پس از وفات آيت الله بروجردى و آيت الله حكيم، توضيح المسائل خود را منتشر كرد. آيت الله محلاتى به غير از تقريرات درس فقه و اصول استادان خود و رساله هاى فتوايى مانند رساله عمليه، مناسك حج، و حاشيه ى عروة الوثقى، نوشتارهاى ديگرى مانند اصول عقايد (شيراز، 1325)؛ راهنماى حق (تهران، جلد اول چاپ دوم، 1329)؛ و خطبات جانسوز (شيراز، 1338)؛ را تأليف كردند. آيت الله محلاتى به تأسيس بنيادهاى عام المنفعه و مؤسسه هاى خيريه اهتمام مى ورزيد كه مهم ترين آنها به شرح زير است: درمانگاه خيريه حضرت ولى عصر (1346، شيراز)؛ مؤسسه خيريه قائميه (1354)؛ كوى امام على (شيراز).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (312/ 11)، گنجينه ى دانشمندان (459 -458/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (783/ 2)، مؤلفين كتب چاپى (127 -126/ 2).

محلاتي، عبدالحسين

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 1323 -1274 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و شاعر. گفته اند كه از فرزندزادگان

آخوند شفيعا است. جد مادريش آقا ابراهيم خان از اعيان كرمان بود كه به لطفعلى خان زند پناه داد، لذا آقا محمدخان پس از فتح كرمان او را كور و با خانواده روانه محلات كرد. شيخ عبدالحسين در محلات به دنيا آمد. او در قم و اصفهانى تحصيل و از محضر علما استفاده نمود. آنگاه براى ادامه ى تحصيل به نجف رفت و در محضر ميرزا حبيب اللَّه رشتى تلمذ نمود و پس از رسيدن به درجه اجتهاد و مراتب عالى به اصفهان بازگشت و به تدريس و بحث و تأليف پرداخت. او در مدرسه صدر درس خارج مى گفت و شاگردان فاضل بسيارى به درس او حاضر مى شدند. در اصفهانى درگذشت و در حوالى قبر فاضل هندى دفن شد. از آثارش: «مغتنم الدرر و منتخب الغرر»؛ حواشى «الرسائل»؛ شرح «كشف الغطاء»؛ حواشى «القوانين»؛ «تسليت نامه»؛ رساله هايى در: «اللباس المشكوك»، «زيارت عاشورا»، «العدالة»، «صلاة الجماعة»، «قاعده ى بينه»، «اصل تعارض»، «اصل برائت»، «قاعدة اشتغال» و «تعريف علم اصول»؛ «ديوان» شعر، به عربى و فارسى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :تذكرة القبور (409)، الذريعه (293/ 21 ،684/ 9 ،103 ،98/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1058 -1056/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1164 -1163/ 3)، معجم المؤلفين (88/ 5).

محمدبديعي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محمد بديعي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد بديعي متولد سال 1329 تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در تهران سپري كردم، و در سال 1350 براي تحصيل علوم ديني به قم هجرت نموده و در مدرسه علميه آيت الله

گلپايگاني مشغول به فراگيري ادبيات شدم. پس از يك سال در امتحان ورودي مدرسه حقاني كه با مديريت آيت الله شهيد قدوسي اداره مي شد شركت كرده و پس از قبول مشغول به تحصيل شدم. يكي از افتخاراتم اين است كه علاوه بر تعليم در چنين مدرسه اي كه با برنامه ريزي شهيد بهشتي اداره مي گرديد در كلاس هايي شركت مي كردم كه استادش خود آن شهيد بزرگوار بود. اگر چه زمان تحصيل بنده در آن مدرسه مباركه خيلي به درازا نكشيد، ولي از استاد هاي بزرگي بهره ها بردم و سرانجام به مدرسه فيضيه رفته و در آنجا ساكن شدم و به تحصيل ادامه دادم تا اينكه در 15 خرداد 1354 كه براي سالگرد شهداي 15 خرداد مراسمي بر پا شده بود با حدود چهار صد طلبه ديگر پس از ضرب و شتم بسيار دستگير و به زندان اوين در تهران منتقل شديم. پس از يك ماه بازجويي با عده اي از طلاب براي گذراندن سربازي به شهر بيرجند اعزام شديم و البته بعد از چهارماه از سربازي فرار كردم تا اينكه در سال 1356 مجدداً دستگير و پس از محاكمه به دوسال زندان محكوم شدم و سرانجام با پيروزي انقلاب اسلامي آزاد و به صف مردم پيوستم و پس از مدتي به تحصيل در محضر آيات جوادي آملي و حسن زاده آملي و سعادت پرور و ... ادامه دادم. در كنار تحصيل به احياء و نشر آثار اسلامي همت گماردم، و مؤسسه انتشارات تشيع را تأسيس نمودم و تاكنون آثار بسياري را به چاپ رساندم و نيز مقالات بسياري را تحرير و

در نشريات گوناگون به چاپ رسانده ام و نيز ويرايش كتاب هاي بسيار زيادي را به عهده گرفته ام و تاكنون همواره به تحقيق و پژوهش اشتغال دارم. حدود ده سال مدير داخلي و ويراستار مجله علمي كيهان انديشه بودم. ضمناً در اوائل انقلاب و نيز قبل از انقلاب به امر تبليغ مشغول بودم و از طرف دفتر تبليغات اسلامي قم به شاه زند اراك اعزام شده و نزديك يك سال در آنجا به تبليغ اشتغال داشتم.

محمدي عراقي، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن محمدي عراقي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

اينجانب محسن محمدي عراقي حدود سال 1348 تحصيلات حوزوي خود را در حوزه مقدسه نجف اشرف زير نظر مرحوم آيت الله والد آغاز كردم . مقدمات و قسمتي از سطوح را نزد مرحوم والد (مرحوم آيت الله العظمي ميرزا حبيب الله اراكي) گذراندم . قسمتي ديگر از سطوح را نزد آيات : خاتم يزدي ، سيد كاظم حائري ، سيد محمود هاشمي شاهرودي ، مرتضوي ، روشني ، رضواني ، شيخ محمد تقي جواهري به پايان رساندم . در تفسير از محضر آيات : سيد محمد باقر حكيم ، محمد هادي معرفت و حاج آقا مصطفي خميني استفاده بردم . در فلسفه و عرفان از محضر آيت عظمي مرحوم آقاي شيخ عباس قوچاني استفاده كردم . پس از پايان دوره سطح در خارج فقه از مرحوم آيت الله العظمي خويي و نيز از خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر استفاده كردم .

در آغاز سال 1354 پس از تحت تعقيب قرار گرفتن

از سوي رژيم بعثي صدام به ايران آمدم و از همان آغاز در درس خارج فقه مرحوم آيت الله العظمي ميرزا كاظم تبريزي شركت كردم و حدود 4 سال از فقه ايشان بهره بردم (كتاب الطهاره) . قريب يك دوره خارج اصول از محضر آيت الله العظمي وحيد خراساني استفاده كردم و قريب يك دوره خارج اصول نيز از محضر آيت الله حائري استفاده كردم . در خارج فقه نيز صلاه ، مكاسب محرمه ، احياء ميراث را از محضر آيت الله وحيد خراساني ، كتاب الاجاره ، كتاب الخمس ، فقه العقود ، كتاب القضاء ، اجتهاد و تقليد ، حكومت اسلامي ، را از محضر آيت الله سيد كاظم حائري بهره بردم . در فلسفه بخشي از اسفار را از محضر آيت الله جوادي آملي و بخشي ديگر را از محضر آيت الله شهيد مطهري بهره بردم . نهايه الحكمه را خدمت استاد آيت الله مصباح يزدي گذراندم . و از محضر ايشان بهره هاي فراوان بردم . در فلسفه غرب از محضر آيت الله شهيد بهشتي استفاده كردم . در مجموع از 1348 تا سال 1374 از محضر اساتيد در فنون مختلف بهره بردم .

در تمام اين مدت از آغاز آنچه مي خواندم تدريس مي كردم . از سال 1349 تدريس مقدمات را آغاز نمودم . از سال 1351 به تدريس لمعه و سپس رسائل و مكاسب و كفايه پرداختم و در كنار تدريس فقه و اصول سال ها به تدريس فلسفه و تفسير نيز اشتغال داشتم . از ابتداي حضور در حوزه قم در مدارس : حقاني ، آيت الله گلپايگاني

، رضويه و سپس در مدارس شهيدين ، باقرالعلوم(ع) ، الهادي و غير آنها تدريس كردم . سال 1358 حوزه علميه اي در خرمشهر تاسيس كردم كه با شروع جنگ متوقف شد . از سال 1360 در حوزه علميه امام خميني (ره) تدريس كردم . در سال 1365 كه به دزفول رفتم در حوزه آنجا تدريس كردم و حوزه دزفول را راه اندازي نمودم .

در حوزه قم به طور آزاد موارد متعددي نظير لمعه ، رسائل ، مكاسب ، كفايه ، اشارات شيخ ، شرح منظومه ، شرح تجريد ، خارج فقه و اصول ، تفسير و حديث تدريس كرده ام و هم اكنون به تدريس خارج فقه و اصول و نيز تفسير و حديث اشتغال دارم . در سال 1366مجمع الفكر الاسلامي را تاسيس كردم و در سال 1373 كنگره شيخ انصاري را بر پا كردم و به عنوان دبير كلي آن فعاليت مي كردم، و از سال 1374 تا سال 1383 در لندن به سمت نمايندگي مقام معظم رهبري (مد ظله) حضور داشتم كه در آنجا موسسات زيادي تاسيس نمودم . از جمله : مركز اسلامي انگليس ، كالج اسلامي لندن ، اكسفورد و اكادمي كه بعد به دانشگاه آزاد اسلامي واگذار شد و هم اكنون به عنوان Azad univercity فعاليت مي كند ، موسسه بوك اكسترا و ... در سال 1376 دانشكده اصول دين دزفول را تاسيس كردم كه هم اكنون مشغول فعاليت است .

محمدي فتيده، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا محمدي فتيده

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1307/7/1

زندگينامه علمي

آقاي رضا محمدي فتيده

در سال 1307هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در لنگرود ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه وافرخويش به فراگيري علوم اسلامي در سال 1322وارد حوزه علميه گرديد. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1332به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل علوم حوزوي از محضر بزرگاني چون مرحوم امام خميني(ره)، مرحوم آيت الله بروجردي(ره)، مرحوم آيت الله زاهدي(ره) و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه نجف اشرف و قم كسب فيض كرد. وي پس از سالها تلاش و علم اندوزي در حوزه علميه نجف اشرف و قم، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت. و هم اكنون علاوه بر امامت جمعه موقت لنگرود به تدريس و پژوهش در دانشگاه سراسري و پزشكي رشت ، مشغول تدريس مي باشد. وي در طول حيات علمي خويش از امر نگارش و پژوهش غافل نمانده است و آثاري از قبيل "جاذبه هستي " ، " گفتگوي مستقيم با ارواح"، " شناخت وجودي خدا" و"ديوان اشعار" را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

محمدي كرمانشاهي، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل محمدي كرمانشاهي

محل تولد : صحنه كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب اسماعيل محمدي كرمانشاهي در سال 1350 هجري شمسي در كرمانشاه متولد شدم. در سال 1367 وارد حوزه علميه امام صادق (عليه السلام) كرمانشاه شدم. از سال 1368 به حوزه علميه قم آمدم و در

مدارس رسول اكرم (ص)، شهيد صدوقي، امام صادق عليه السلام و رضويه (ع) تحصيل كردم. پس از آن در مدارس دار الشفاء و خان ساكن شده و در مدرسه مرحوم آية الله گلپايگاني (ره) ادامه تحصيل دادم. از محضر اساتيدي چون : آقاي صفائي بوشهرى، حاج آقاي علي محمدي خراسانى، حاج آقاي حسيني بوشهري درسهايي را فرا گرفتم و نيز آية الله طاهري خرم آبادي ، حاج آقاي احمد عابدي ، آية الله وحيد خراسانى، آية الله سبحاني ، آية الله مكارم شيرازي ، و آية الله جوادي آملي از بزرگواراني بوده اند كه از محضر آنها استفاده علمي برده و توفيق حضور در مكتب درسي آنان را داشته ام. ابتداي شركت در درس خارج فقه از سال 1374 و از محضر آية الله طاهري خرم آبادي بود. از سال 1374 بطور غير رسمي با پژوهشكده باقر العلوم (عليه السلام) همكاري علمي خود را آغاز كردم. شركت در جلسات مجمع اهل قلم بطور مستمر در همان سال با همكاري جمعي از دوستان حدود 6 ماه بطور متناوب به تهران رفته و فهارس نسخ خطي مجلس شوراي اسلامي مجلدات 25 و 26 و 35 توسط مجموعه اي از دوستان و زير نظر ا ستاد عبدالحسين حائري تهيه گرديد. از سال 1376 تا 1379 به صورت ساعتي و متناوب با مركز تحقيقات علمي دبيرخانه مجلس خبرگان رهبري همكاري داشتم. كنترل پروژه رايانه اي ساختار درختي حكومت اسلامى و كتابشناسي عدالت اجتماعي و حكومت امام علي (ع) محصول آن سالها بود. حداقل به مدت 6 ماه از نيمه سال 78 تا نيمه اول سال79 مديريت اجرايي مجله مبلغان

را به عهده داشتم. (از ابتدا تا شماره 4) از خرداد سال 79 تا تير 1385 مديريت داخلي مجله فرهنگ كوثر را به عهده داشته ام. (از شماره 39 تا 64 )در سال 1381 حدود 6 ماه سردبير نشريه پيام آستانه بودم. از ابتداي سال 81 تا پاييز 83 مديريت داخلي مجلات حوزه و فقه را عهده دار بودم. در سال 1383 به عنوان خادم فرهنگي برگزيده آستانه مقدسه از سوي جشنواره رضوي معرفي و موفق به دريافت لوح تقدير از رئيس جمهور شدم. در اين سالها حدود 50 كتاب و مقاله از اينجانب از سوي دفتر تبليغات اسلامى، پژوهشكده باقر العلوم (ع) (انتشارات نور السجاد(ع)) ، انتشارات فقه، انتشارات پارسايان و انتشارات نبوغ و نيز در نشريات مبلغان، حضور، حكومت اسلامى، فرهنگ كوثر و برخي روزنامه ها و نشريات استاني مقالاتي منتشر شده است. در ضمن در سال 1382 با موافقت مدير محترم فرهنگي آستانه مقدسه كتابخانه تخصصي چهارده معصوم(س) با پيشنهاد و پيگيري و مسئووليت اينجانب تأسيس شده كه در حال حاضر به محققان و پژوهشگران پيرامون اهل بيت عليهم السلام سرويس ميدهد.

محمدي نيا، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسد الله محمدي نيا

محل تولد : روانج دليجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

حقير سال 60 وارد حوزه مباركه علميه قم شدم اگر چه قبل از آن مشغول تحصيل درس هاي حوزوي بودم اما به طور مرتب و رسمي سال 60 بود با توجه به اينكه ايام جنگ بود در ضمن تحصيل به مناطق جنگي و براي كمك به رزمندگان و كارهاي تبليغي ايام تابستان به ويژه از

سال 63 به مناطق ويژه كرند غرب مي رفتم تا اينكه سال 67 _ 66 به مدت يك سال و اندي مسئول عقيدتي سياسي تيپ يك لشكر 92 و جانشين عقيدتي لشكر بودم و مجدداً به قم برگشته و در سال 70 به خاطر اصرار زياد و احساس نياز قرار بر اين شد يك سال ديگر در دزفول مسئول عقيدتي سياسي تيپ 2 شدم كه اين يك سال تبديل به سه سال و نيم شد و مجدداً با اصرار زياد از جانب ارتش به خاطر علاقه اي كه به تدريس و درس و تحصيل داشتم به قم برگشتم و در سال 73 تا امروز سال 86 در قم مشغول تحصيل و تدريس هستم و تا احساس نياز شديد نكنم تدريس و تحصيل و تحقيق را بر همه چيز ترجيح مي دهم و ناگفته نماند از ابتداي پيروزي انقلاب هم تا قبل از آن در كميته ي جماران مشغول كار به ويژه كارهاي فرهنگي بودم. و عذرخواهي مي كنم چون حقير حوصله پر كردن اين فرم ها را ندارم.

محمدي، ابراهيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابراهيم محمدي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

پس از اخذ ديپلم در سال 62 وارد حوزه علميه نجف آباد شدم و پس از 5/1 سال به قم آمدم و دروس سطح را در سال 69 به پايان رساندم و در درس خارج آيت الله العظمي منتظري ، آيت الله العظمي تبريزي، آيت الله العظمي وحيد خراساني، آيت الله العظمي مكارم و آيت الله حسين شمس خراساني ، آيت الله محقق داماد شركت كرده و در ضمن تحصيل

بعضي از كتب را نيز تدريس نموده ام و در ضمن آن به تحقيقات علمي روي كتاب شرح لمعه و .... همت گماشتم از سال 72 با مركز تحقيقات كامپيوتري نور همكاري كرده ام در اين مدت با بيش از چند هزار جلد كتاب اعم از تصحيح مقابله اي عترت ، آيات ، برخورد داشته ام سفرهاي تبليغي زيادي داشته ام و از آن جمله چندين سفر بعنوان معين و روحاني كاروان به مكه مشرف شده ام.

الان نيز ضمن شركت در دروس خارج به حاشيه بر كتاب تحرير الوسيله و عروة نزد بعضي از اساتيد مشغول مي باشم. در ضمن به مدت 28 ماه در 16 نوبت در جبهه هاي جنگ شركت كرده ام و 3 بار نيز مجروح گرديده ام.

محمدي، رحيم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحيم محمدي

محل تولد : دره شهر ايلام

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال1341در مركز بخش بدره از توابع استان ايلام در خانواده اي متدين و كشاورز به دنيا آمدم و به دليل مشكلات معيشتي در سن 4 سالگي به همراه خانواده به خرمشهر مهاجرت نموديم و تا سال 1358 درآنجا مانديم. با شروع جنگ تحميلي در حالي كه تمام دارايي و خانه و كاشانه خود را از دست داده بوديم مجدداً به موطن اصلي خود يعني ايلام بازگشتيم و در سال 1359 وارد حوزه تازه تأسيس شهرستان دره شهر شدم و در كنار درس دبيرستان به تحصيل در آن حوزه مشغول بودم. اساتيد اينجانب در آنجا امام جمعه محترم جناب آقاي صالحي و مرحوم فقيهي افغاني بودند. در سال 1360 به حوزه علميه المهدي اراك تحت

نظر حضرت آيت الله شيخ ابوالفضل خوانساري امام جمعه وقت اراك وارد شدم و در آنجا ضمن تحصيل علوم روز حوزوي و حفظ قرآن و حفظ اشعار سيوطي و... به تدريس در سطوح پايينتر حوزه در همان حوزه مباركه و در حوزه علميه حاج محمد ابراهيم و حاج آقاضياء اراك مشغول بودم و در اواخر سال 1363 وارد حوزه مباركه قم شدم و در طي تحصيل و تدريس هيچ وقت ارتباطم با جبهه و جنگ و وعظ و خطابه و منبر قطع نشد.

در جنگ تحميلي مجروح شدم و تا مرز شهادت نيز پيش رفتم اما لياقت آن برايم حاصل نشد در حوزه مباركه قم ضمن تحصيل هيچ وقت از تدريس در سطوح مختلف غافل نبودم و سعي بر آن داشتم يا در مطالعه باشم يا مباحثه يا تحصيل يا تدريس و دل مشغولي اي جز اين نداشتم. هميشه يك ساعت يا بيشتر قبل از طلوع فجر بيدار بودم و بسيار پا بند به اداي واجبات و مستحبات و پرهيز از مكروهات داشتم، كه متأسفانه هم اكنون آن حالات آنچنان كه بايد وجود ندارد و غبطه آن ايام را مي خورم. در حوزه اراك سيوطي و مغني و مختصر و قسمت عمده اي از مطول و معالم را نزد آقا شيخ مهدي عظيمي خواندم و تحرير الوسيله حضرت امام(ره) را نزد آقاي رجايي و گلستان سعدي را نيز نزد آقاي خوش گفتار و حفظ قرآن را نيز تحت نظارت آقاي هجرتي و تاريخ اسلام و اعتقادات را نيز نزد مرحوم آقاي شيخ محمدحسن خوانساري و حاشيه حاج ملا عبدالله و المنطق مرحوم مظفر را نيز نزد آقاي فرجي و

عظيمي تلمذ نمودم در حوزه مباركه قم شرح لمعه را نزد حضرات آيات و حجج اسلام الهامى، وجداني فخر، راستي كاشاني و نكونام و اصول فقه را نزد آقاي حسيني بوشهري و رسائل را نزد آقاي اعتمادي و مكاسب را نزد آقاي ستوده و دوزدوزاني و پاياني و كفايه را نزد آقاي اعتمادي و قسمتي را نزد آقاي گنجي گذراندم. اساتيد درس خارج فقه و اصول اين حقير حضرات آيات مكارم شيرازى، وحيد خراسانى، تبريزي و فاضل لنكراني(ره) بودند.

دوره چهار ساله تخصصي علم كلام اسلامي را در موسسه امام صادق(ع) در سال 1374 به پايان بردم در اين دوره اسفار را نزد آيت الله دكتر بهشتى، سبحانى، گرامي و نهاية الاصول را نزد آقاي فياضي و اشارات و تنيهات ابن سينارا نزد استاد گرامي و ممدوحي و سبحانى و شناخت مكتب ماترياليسم و نظرية المعرفه و كشف المراد را نزد آيت الله سبحانى و قسمتي را نزد آيت الله دكتر بهشتي و مسائل جديد كلامي را نزد استاد ملكيان و مباحث توحيد و شرك در قرآن و نهج البلاغه و مباحث مربوط به امامت و اصالة الفطرة و... نزد استاد رباني گلپايگاني تلمذ نمودم. در مدرسه حضرت بقية الله حاجي آباد لك ها صبح ها به تدريس ادبيات عرب و منطق و لمعه و عصرها در مدرسه حضرت آيت الله گلپايگاني به تدريس مكاسب و كفايه مشغول بودم و در سال 1377 با شركت در امتحان اجتهاد توسط شوراي نگهبان و وارد شدن در مجلس خبرگان رهبري به عنوان نماينده استان ايلام به ايفاي وظيفه مشغول شدم و همچنان تدريس در حوزه مباركه قم در سطح كفايه

و خارج فقه و اصول در يكي از مدرس هاي حرم مطهر و مدرسه خان را ادامه دادم و هيچوقت به خود اجازه ترك تدريس و تحصيل را نداده و نمي دهم و اميدوارم در اين راه در حالي كه خداوند از اين بنده حقيرش راضي باشد جهان را ترك نمايم. در طول مدت حضور در حوزه دست نوشته هايي فراهم شده كه صلاح ندانسته ام چاپ شوند و يا هزينه آنها نبوده و اميدوارم آنچه خير است همان اتفاق بيفتد به مدت چندين سال است كه در دانشگاه مشغول تدريس هستم تا بدين وسيله ارتباطم با فرهيختگان غيرحوزوي و دانشجويان قطع نشود و در تأسيس بعضي ساختمان هاي دانشگاه آزاد اسلامشهر نيز كمك هاي فراواني نمودم و در سال امام علي(ع) به اتفاق دو نفر از دوستان به نام هاي آقايان حجت الاسلام علي انصاري نيا و پيمان به تأسيس مجمع جهاني شيعه شناسي اقدام نموديم كه هم اكنون تحت مديريت آقاي انصاري به فعاليت هاي خود ادامه مي دهد. جزاه الله خير الجزاء.

محمدي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على محمدي جوركويه

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي محمدي جوركويه در سال 1343در روستاي جوركويه از بخش خشكبيجار از توابع شهرستان رشت در خانواده اي مذهبى متولد شدم. تحصيلات ابتدائي را در روستاي جوركويه و دوره راهنمائي را در بخش خشكبيجار گذراندم و تحصيلات دبيرستان را تا سال سوم دبيرستان در بخش خمام خواندم و آنگاه وارد حوزه علميه بندر انزلي شدم. از سال 1361 دروس حوزوي را در مدرسه قائميه بندر انزلي آغاز كردم. در سال1363 به حوزه علميه قم آمدم

و در مدرسه علميه امام باقر(ع) دروس حوزوي را پي گرفتم.

همزمان با تحصيل در حوزه علميه قم، دوره دبيرستان را به اتمام رساندم و ديپلم گرفتم. از سال 1367 در مركز آموزش عالي دفتر تبليغات دوره معارف اسلامي گذراندم و در سال 1370 از آن مركز مدرك معادل ليسانس گرفتم. درسال 1372 در كنكور سراسري در رشته حقوق پذيرفته شدم و در كنار دروس حوزه، به تحصيل در دانشگاه پرداختم. سال 1376 از دانشگاه مفيد ليسانس حقوق گرفتم و همان سال در دوره فوق ليسانس دانشگاه تهران در رشته حقوق جزا پذيرفته شدم و در سال 1379 موفق به اخذ درجه فوق ليسانس گرديدم. از سال 1369 فعاليت تحقيقاتي خود را در مركز تحقيقات سپاه شروع كردم و آنگاه فعاليت خود را در پژوهشكده باقرالعلوم سازمان تبليغات دنبال كردم.

از سال 1378 همكاري خود را با مركز تحقيقات فقهي قوه قضائيه آغاز نمودم و مدتي در سمت معاون پژوهشي مركز مذكور بوده ام. در كنار فعاليت در مركز تحقيقات قوه قضائيه، به همكاري با دفتر پژوهشهاي اسلامي سازمان زندانها پرداختم و مدتي به عنوان مدير پژوهش اين دفتر انجام وظيفه نمودم. از سال 1383 به عنوان عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي پذيرفته شدم كه تا كنون ادامه دارد و به عنوان مدير امور پژوهشي پژوهشگاه(دفتر قم) و عضو هيئت علمي آن به فعاليت مديريتي و پژوهشي اشتغال دارم. در كنار فعاليتهاي مديريتي و پژوهشى، فعاليت آموزشي نيز در برخي دانشگاهها در رشته حقوق داشته ام. پس از سالها حضور در دروس خارج فقه و اصول اساتيد بزرگ حوزه همچون آيات عظام اردبيلى،

مكارم شيرازي و سبحاني اكنون به نوشتن رساله سطح چهار حوزه اشتغال دارم.

محمدي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا محمدي

محل تولد : كرمان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1352/1/1

زندگينامه علمي

اواخر سال 1369 تحصيل علوم حوزوي و معارف اسلامي را در مدرسه علميه سليمانيه مشهد مقدس آغاز نمودم و پس از اتمام دروس مقدماتي در سال 1372به حوزه علميه قم وارد شده و دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگوار اقايان حسيني بوشهرى، محمدي خراساني، حسيني خراساني، سيد احمد خاتمي اشتهاردي، رباني گلپايگاني گذراندم و از سال 1376تاكنون در دروس خارج فقه آيت الله مكارم شيرازي و خارج اصول ايت الله سبحاني بهره مند شده ام. به موازات دروس حوزه در سال 1375 وارد دانشگاه مفيد قم شده و در رشته علوم سياسى مقطع كارشناسي به تحصيل مشغول بودم و درسال 1371در كارشناسي ارشد رشته علوم سياسي دانشگاه علامه طباطبائي تهران پذيرفته و اين مقطع را گذراندم .علاوه بر تحصيل در حوزه و دانشگاه از سال 1380تاكنون در مركز مشاوره معاونت تبليغ و آموزش نهاد رهبري در دانشگاهها، در حوزه هاي مختلف انديشه سياسي اسلام وغرب، فقه سياسى، مسائل روز و تاريخ تحولات ايران و جهان، معضلات سياسي اجتماعي و فرهنگي جامعه و موضوعات متعدد ديگر، به تحقيق و پژوهش مشغول مي باشم.

محمدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد محمدي

محل تولد : رودسر

شهرت : محمدي گيلاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1307/1/1

زندگينامه علمي

آية الله محمد محمدي دعوي سرايي مشهور به گيلاني در سال 1307 در روستاي دعوي سرا از توابع شهرستان رودسر در استان گيلان در ميان خانواده اي متدين و دوستدار خاندان پاك پيامبر به دنيا آمد. پدر او محمدجعفر نام داشت و در

همان روستا زندگي مي كرد و از راه كشاورزي روزگار مي گذرانيد. آية الله محمدي گيلاني در شش سالگي به مكتب خانه رفت و قرآن مجيد و كتابهاي معمول در ادبيات فارسي را فرا گرفت . سپس با تأسيس نخستين دبستان دولتي در نزديكي روستاي دعويسرا در سال 1315 به دبستان رفت و در كلاس سوم دبستان پذيرفته شد. با به پايان بردن دورة دبستان و شروع جنگ جهاني دوم در سال 1320 مجبور به ترك مدرسه شده ، به خدمت پدر رفت و چند سال به كشاورزي مشغول شد. در سال 1323 همزمان با تأسيس حوزه علميه رودسر توسط مرحوم حجه الاسلام والمسلمين آقاي حاج سيد محمد هادي روحاني به حوزه علميه رودسر رفت و جامع المقدمات را فرا گرفت . آنگاه در سال 1325 به حوزه علميه قم مشرف شد و به تكميل دروس ادبيات و فراگيري دروس دوره سطح پرداخت . با پايان يافتن دوره سطح ، به درس خارج آية الله العظمي بروجردي (ره ) راه يافت و در مدت دوازده سال كتاب صلوة را در محضر ايشان به اتمام رساند. به موازات آن در درس اصول فقه امام خميني (ره ) نيز حضور پيدا كرد و از آن بهره هاي بسيار برد. در طول اين مدت در درس اسفار و شفاي علامه سيد محمدحسين طباطبايي نيز به مدت هفت سال شركت نموده است . او در سالهاي تحصيل خود با استادان و فضلاي بسياري رابطة دوستي داشته كه برخي از اعضاي جامعه مدرسين از آن جمله اند. آية الله محمدي گيلاني در سالهاي عمر خود تا به امروز خدمات فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او بسياري از كتب دورة سطح در فقه و اصول و

حكمت و تفسير را بارها تدريس كرده است و هم اكنون نيز در تهران به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال دارد. از اين رهگذر شاگردان بسياري تربيت و به عالم اسلام تقديم شده اند. آية الله محمدي گيلاني از فعالان سياسي در پيش از انقلاب و پس از آن بوده است . او با حضور در جلسات جامعه مدرسين و امضاي اعلاميه ها و نامه هاي آن و نيز سخنرانيها و افشاگريها سهم بسزايي در پيروزي انقلاب داشته است . پس از انقلاب نيز به دستور امام تشكيل دادگاه انقلاب را بر عهده گرفت و پس از تشكيل شوراي عالي قضايي به عضويت اين شوراي در آمد.

محمدي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا محمدي

محل تولد : بيرجند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

با سلام و درود به روح بلند امام راحل و شهداي گرانقدر اسلام كه با نثار جان خويش زمينه ترويج فقه آل محمد (ص) را فراهم آوردند ، يادشان گرامي و راهشان مستدام حقير درسال 1354 وارد حوزه عمليه بيرجند شدم . مقدمات را در آنجا فرا گرفتم و همزمان با اوج انقلاب اسلامي در سال 1357 به قصد ادامه تحصيل وارد حوزه علميه قم شدم .(البته آن روزها، قم سخن از انقلاب و نهضت داشت نه تدريس و تدرس) از آغاز سال تحصيلي 1358 وارد مدرسه تحت برنامه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (قدس سره) شدم و تا سطح را از محضر اساتيد ارجمندي همچون حضرات آقايان : طالقاني ، عالمي ، نكونام ، مسعودي كاشاني ، صلواتي ، ابراهيم جناتي ، و استادي (ادام الله بقائهم) حظ وافري بردم .

پس

از آن وارد دروس آزاد حوزه شدم و از محضر اساتيد گرانقدري همچون حضرات آقايان : اعتمادي ، خرازي و مرحومان مغفوران پاياني و ستوده سطوح عاليه را فرا گرفتم .

پس از آن از دروس خارج فقه و اصول آيات عظام : وحيد خراساني ، فاضل لنكراني ، ناصر مكارم ، ميرزا جواد آقاي تبريزي ، و غيرهم (ادام الله ظلهم) بقدر وسع خوشه چيده و اگر توفيق حاصل آيد در صدد استفاده هستم . در بحث تفسير از محضر آيات و اساتيد ارجمند آقايان : مشكيني و جوادي آملي (ادام الله بقائهم) بي بهره نمانده ام.چند صباحي را هم افتخار تلمذ فيلسوف فرزانه حضرت آيت الله حسن زاده آملي را در بحث فلسفه داشته ام .

محمدي، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد على محمدي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدعلي محمدي آن گونه كه در شناسنامه ام آمده در سال 1346 در روستاي ابرسج از توابع شهرستان شاهرود به دنيا آمدم تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در روستا گذراندم و بعد از آن كه يك سال در دبيرستان مشغول تحصيل بودم در سال 1362 راهي حوزه علميه شدم سال 1362 را در حوزه علميه بسطام(حوزه علميه شاهرخيه يا باقر العلوم) گذراندم آن حوزه تحت زمامت حضرت حجة السلام و المسلمين حاج شيخ عبد الرسول حسني (قدس سره) بود. ايشان به راستي اسوه اخلاق بود به گونه اي كه به راستي هنوز نيز به شدن تحت تأثير افطار آن مرد بزرگ قرار دارم و محاسن اخلاقي آن بزرگ را هيچ گاه فراموش نمي كنم و

اگر توفيق دعا براي اساتيدم را داشته باشم آن بزرگوار از اولين افرادي است كه برايش دعا مي كنم. در سال 1363 و پس از شهادت برادر عزيزم راهي حوزه علميه شاهرود(مدرسه بازار) شدم در آن حوزه مباركه از محضر اتاتيد زيادي بهره مند بودم كه برخي از آن ها عبارتند از:حضرت آيت الله اشرفي(دام ظله) ، حضرت حجة السلام و المسلمين شيخ احمد داوري(زيد محب) حضرت حجة السلام و المسلمين سيد ولي الله حسيني(زيد توفيقه).

در سال 1365 براي اولين بار راهي جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شدم و در سال 1367 پس از اتمام لمعتين و دو جلد اصول فقه مرحوم مظفر راهي حوزه علميه مباركه قم شدم حضرت حجة السلام و المسلمين حاج سيد احمد خاتمي (زيدعزه) اولين استادم بودند كه قسمت هاي زيادي از رسائل و مكاسب را خدمت ايشان تلمذ كردم چنان كه در همين سال ها مدتي نيز از درسهاي آيت الله خرم آبادي و حجة السلام و المسلمين علي محمدي نيز استفاده مي كردم شايد اولين سالهايي كه مي خواستم در درس خارج شركت كنم خدمت حاج آقا خاتمي مي رسيديم؛ جمع چند نفر (شايد 6 الي 8 نفر) بوديم. آن درس با درس خارج مصطلح نيز تفاوتهاي داشت. از محضر استاد خاتمي نيز استفاده هاي فراواني برده ام خداوند بر توفيقاتش بيفزايد از ديگر اساتيد كه از درس خارج آنها استفاده كردم مي توان به اين عزيزان اشاره كرد: حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي ،حضرت آيت الله العظمي وحيد خراسانى حضرت آيت الله العظمي سبحاني ، حضرت آيت الله العظمي جوادي آملى وقتي مشغول تحصيل

سطوح عليه بودم با مراكز تحقيقاتي نيز همكاريم شروع شد حاصل اولين همكاري ها كتاب هاي زندگي نامه آيت الله دستغيب و ميرزا شيرازي دوم بود كه چاپ هم نشد. اولين كتابي كه نوشتم«آسمان عرفان و سپس«نگين قرآن» و آن گاه«شيخ شريعت» و اخيراً دو جلد سر سفره خدا و با بهار دلها است. چندين مقاله نيز نوشته ام كه از جمله مي توان به مقالات اسماء الحسنى.ادراك عالمي حيلة العدر، روشهاي تبليغي پيامبر اكرم و... اشاره كرد كه دو مقاله اول را براي دانشنامه كلام نوشته ام.

از اولين سالهاي ورود به حوزه علميه به تدريس نيز اشتغال داشته ام كه هم اكنون نيز در حوزه علميه سفيران هدايت به تدريس اشتغال دادم. چند سالي است كه مسئوليت واحد و گروه پاسخ به سؤالات و شبهات را نيز به عهده دارم كه حاصل اين كار پاسخ دهي كتبي به بيش از پنجاه هزار سئوال است هزار پاسخ تلفني و .... مي باشد براي گروه فوق با كمك ديگر مسئولان مركز فرهنگ و معارف قرآن چندين وبلاگ و دو و سه سايت نيز تحصيل كرده ايم .

محمودي اصل، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد محمودي اصل

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

من در شهر تبريز مدرسه طالبيه از سال 1362 وارد حوزه شده ام.بعد از يك سال و نيم وارد حوزه علميه قم شدم. سطح را تا سال 1368 تمام كردم.در كنار دروس معمول حوزه از اساتيد برجسته اخلاق همچون آيت الله مشكينى، اميني و كربلائي و مظاهري بهره جستم. درس خارج را از سال 1374

در خدمت استاد سبحاني (اصول) و استاد مكارم (فقه) بودم. فلسفه بدايه و نهايه را با آقاي ممدوحي و مقداري از منظومه را از استاد شيرازي تلمذ كرده ام. فلسفه غرب را از استاد خاتمي و ملكيان استفاده كرده ام. شرح تجريد و كلام جديد را به ترتيب در حوزه و دانشگاه قم (تربيت مدرس) خوانده ام مطالعات زيادي (ده سال) در زمينه روانشناسي رفتاري شروع كرده ام و الان تحقيقات و تدريس و سمينارهاي فراوان در تبريز برگزار مي كنم.در حوزه هنر فيلم بيني و مطالعات سينمايي را از سال 1375 در حوزه هنري قم شروع كردم و الان نيز با كارگردانهاي جهان همچون اسكوريزي و كوبريك ارتباط فكري دارم. الان در تبريز مورد مشاوره سازمانهاي صنعتي و كارشناس كلينيك خانواده و مشاوره جمعيت هلال احمر در حوزه مهارتهاي زندگي در خدمت جوانان هستم. عمده دغدغه من استخراج از منابع ديني در خصوص مهارتهاي رفتاري مي باشد.

محمودي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد محمودي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد احمد محمودي در سال 1336 در يك خانواده روحاني و اهل علم كه پدر و اجداد همه روحاني و مبلغ دين بوده اند در محلي به نام جزه كوهپايه چشم به جهان گشودم و پس از گذراندن دوران تحصيلات كلاسيك در حوزه علميه اصفهان مشغول به تحصيلات حوزوي شدم و پس از گذراندن چهار سال تحصيلي در حوزه علميه اصفهان، جهت ادامه تحصيلات در حوزه علميه قم مشغول تحصيل شدم و ضمن تحصيلات به تدريس ادبيات، اصول، منطق، فقه پرداختم و از اساتيد بزرگوار

حوزه علميه قم در رشته هاي فقه و اصول، فلسفه و كلام، عرفان و غيره بهره فراواني گرفتم به ويژه از درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله فاضل لنكراني حدود پانزده سال بهره علمي بردم و هم زمان نيز از سال 1365 تاكنون در دانشگاه اصفهان و علوم پزشكي مشغول تدريس معارف اسلامي مي باشم. در سال 1381 موفق به مرتبه استادياري مدرك (دكترا) در رشته معارف اسلامي از وزارت علوم و تحقيقات و فناوري شدم و داراي تأليفات و مقالات متعددي مي باشم و اينك به عنوان مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه اصفهان و نيز امام جمعه شهرستان كوهپايه مشغول خدمت به اسلام و نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران مي باشم اميد است مورد رضايت خداوند متعال و صاحب حوزه هاي علميه حضرت بقية الله اعظم بوده است.

محمودي، اميرملك

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

امير ملك محمودي

محل تولد : اليگودرز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب امير ملك محمودي فرزند جواد شماره شناسنامه: 1347 متولد 1351 صادره از اليگودرز لرستان پس از تحصيلات دوره راهنمايي در روستاي «مغانك سفلي» از توابع شهرستان اليگودرز در سال 1368 وارد حوزه علميه قم شدم و در كنار دروس حوزوي به درس هاي كلاسيك نيز ادامه دادم و نيز كلاسهاي كامپيوتر، ورزش، نويسندگي، روش تحقيق و نگارش، دوره هاي تربيت مربي كودكان و نوجوانان، دوره تربيتي مربي قرآن و مهارتهاي تبليغ و تخصصي تبليغ را نيز با موفقيت طي نمودم.

در كنار تحصيل با جديّت و در حدّ توان به تبليغ علوم اسلامي در سطح شهرستانها مساجد، روستاها، مدارس، دبيرستان ها، دانشگاهها، زندانهاي مختلف در سراسر كشور پرداخته

و سپس به عشق و علاقه اي كه به نوشتن داشتم از سال 1360 تاكنون به كارهاي مقاله نويسي و نوشتن ادامه داده كه در سال 1374 با جديت به كار چاپ و نشر روي آوردم كه تاكنون به لطف الهي توفيق داشته ام بيش از پنجاه اثر در زمينه هاي مختلف: ديني، اجتماعي، خانوادگي، روان شناسي، جوانان تأليف نمايم.

اكثر كتب اينجانب به بيش از بيست بار تجديد چاپ شده اند و بعضي از تأليفات اينجانب در سطح كشور در وزارت خانه هاي مختلف و ساير مراكز به صورت كتاب مسابقه انتخاب شده است و فعلاً نيز با عنايت باري تعالي و عشق و علاقه اي كه به كار علمي، پژوهشي و تأليف دارم با تمام توان مشغول به كار نوشتن و تأليف هستم.

محمودي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن محمودي

محل تولد : كرج

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/1/1

زندگينامه علمي

. اينجانب حسن محمودي متولد1356درمحمدشهر كرج مي باشم درسال 1376بواسطه اشنايي بااقاي محسن عباسي راهي حوزه علميه اصفهان شدم ودرانجا از محضر اساتيد بزرگوارچون ايت الله مظاهري وايت الله ناصري دولت ابادي وايت الله مهدوي وحجج اسلام اقايان عبوديت وكشكولي ومعمارمنتظرين وديگربزرگان بهرهها بردم

محمودي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد رضا محمودي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيدمحمدرضا محمودي در سال 1341 هجري _ شمسي مطابق با ربيع الاول 1382 هجري _ قمري در خانواده روحاني در روستاي جزه از بخش كوهپايه اصفهان دنيا آمده و تحت تربيت و نظر والد معظم مرحوم آيت الله حاج سيد حسين محمودي (فقيه) دوره صباوت و كودكي را طي و دوره نوجواني و تحصيلات مقطع ابتدايي و راهنمايي را در آن منطقه سپري و سپس مقطع دبيرستان را در اصفهان گذرانده و بعد وارد حوزه علميه قم و در مدرسه علميه حقاني با مديريت مرحوم شهيد آيت الله قدوسي مشغول به تحصيل علوم ديني شدم و با حادثه مهم (19 دي 1356) و در پي آن تعطيلي دروس حوزه علميه قم و در نهايت بعد از پيروزي انقلاب اسلامي طبق تقدير و خواست الهي ادامه تحصيل را در حوزه علميه اصفهان (مدرسه علميه ذوالفقار) با مسوليت آيت الله حاج سيد حسن امامي تا مقطع اتمام لمعتين (پايه 6) گذراندم و در سال 1362 دوباره به قم مراجعت و دروس سطوح عاليه (رسائل _ مكاسب _ كفايه _ فلسفه _

تفسير) را نزد اساتيد بزرگواري همچون آيات آقايان (جوادي آملي _ اعتمادي _ ستوده(ره) _ پاياني(ره) _ بني فضل _ محقق داماد) گذرانده و سپس در درس خارج فقه و اصول حضرت آيت الله العظمي آقاي فاضل لنكراني (دامت بركاته) شركت و مدت ده سال تلمذ نموده و همچنين در دروس فقه حضرات آيات عظام آقايان تبريزي(ره) و مكارم شيرازي و نوري همداني دامته بركاتهم شركت و استفاده لازم برده شد.

در اين مدت (قريب 30 سال) تحصيل در حوزه علميه قم و اصفهان از همان ابتدا (بعد از اتمام كتاب جامع المقدمات و سيوطي) بنا به امر و سفارش اساتيد محترم وقت تدريس را شروع و بحمدالله تا هم اكنون ادامه دارد.تدريس در حوزه هاي علميه: حوزه علميه اصفهان (5 سال) تدريس ادبيات عرب (جامع المقدمات سيوطى، مغني فقه مختصر النافع مرحوم محقق حلي) پايه هاي 1 تا 3.2. حوزه علميه القائم(عج) محلات: (12 سال تدريس و مديريت آن حوزه طبق حكم و مأموريت مدير مركز مديريت حوزه علميه قم) تدريس دروس فقه و اصول (لمعه _ اصول الفقه _ رسائل _ مكاسب _ كفايه).3. حوزه علميه قم: ده سال تدريس دروس سطوح عاليه رسائل _ مكاسب _ كفايه الاصول پايه هاي 7 تا 10.لازم به ذكر است در زمان جنگ تحميلي 9 سفر تبليغي به جبهه هاي جنگ داشته كه حدود 7 ماه مي باشد. يادآور مي شوم كه رساله علمي (سطح 4 _ دكتري) با موضوع قمسة الخمين نگارش، دفاع و مورد تاييد هيئت داوران قرار گرفت و اخذ شده است و هم اكنون با اشتغال به تدريس سطوح عاليه در حوزه علميه قم قريب به سه سال است در

دانشگاه امام علي(ع) (دانشكده عقيدتي _ سياسي) مشغول به تدريس دروس گروه الهيات و معارف اسلامي به ويژه دروس تخصصي (فقه _ مبادي _ معاني بيان) مي باشم.

محمودي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي محمودي

محل تولد : محلات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/8/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد مهدي محمودي در سال 1362 وارد حوزه شدم و تا اتمام در حوزه علميه امام صادق(ع) ورامين تحصيل كردم و سپس به قم هجرت نمودم. در سال 1372 دوره سطح حوزه را به اتمام رساندم و سپس به درس خارج فقه و اصول مراجع معظم تقليد شركت نمودم به مدت 3 سال و در سال 1376 جهت تدريس و مديريت به حوزه علميه امام صادق عليه السلام ورامين اعزام گرديدم و تاكنون در همين حوزه به تدريس و مديريت اشتغال دارم. در زمينه هنري از سال 1359 امر خوشنويسي را شروع نمودم و در سال 1365 از انجمن خوشنويسان ايران در دوره ممتاز فارغ التعليم شدم و در خطوط چهارگانه نستعليق و نسخ و ثلث و شكسته خوشنويسي مي كنم و آثار متنوعي را در همه خطوط ارائه نموده ام.

مدبري، مختارعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مختار علي مدبري

محل تولد : سكردو پاكستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1361/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1983 در سكردو پاكستان متولد شدم و در يك خانواده مذهبي پرورش يافتم و در 6 سالگي آموختن قرآن مجيد نزد پدر بزرگم را شروع كردم، حدودا يك سال قرآن را تمام كردم و در هشت سالگي در مدرسه دولتي ثبت نام كردم و همراه درس دولتي باد حمد كه مشتمل بر اشعار منظوم در بيان احكام و عقايد است در پيش آخوند محلي به نام اخوند احمد خواندم و در مدرسه هم فعاليت

مي كردم ويك مسابقه سخنراني در مدرسه به موضوع درخت كاري نفر دوم شدم اين اولين گامي بود كه باعث شد بنده به اين فعاليت انگيزه بيشتري پيدا كنم. يك روز در مدرسه رهبر پاكستان ساجد علي نقوي براي ديدار با مردم آمده بود بنده در آن محفل كه حدودا صدها نفر آمده بود بنده از طرف مدرسه براي تلاوت قرآن مجيد معرفي كردند و در اين محفل بنده تلاوت كردم و اين روز براي من يك روز مانگار بود ونيز بنده در امور مذهبي مثل شركت در نماز جماعت و دعا و مراسم هاي مذهبي شركت و فعاليت مي كردم. مردم و هم خانواده درباره من خوب فكر مي كردندو بنده نيز به اين امرپائين بود تا كه نظر مردم به اينجانب باقر اماند و انگيزه بنده نيز در بحث حوزوي بيشتر بود و ما درابتدا مستقيما حوزه علميه قم آمديم و حدودا سه سال بدون اقامه درس اصول و فقه و عقائد خواندم و بعد امتحان مركز جهاني علوم اسلامي شركت كردم و همان بار اول قبول شدم و الان در مدرسه تخصصي فقه واصول مشغول هستم. غير از اين در علوم تجويد و قرائت فعاليت دارم و بنده در منطقه خودم به نوجوانان درس قرائت و تجويد مقدماتي درس داده ام. از طرف نوجوانهاي خيلي خوشحال و انگيزه بيشتري وجود داشت تا اين برنامه باقي بماند و علاوه بر اين تبليغ حمايت از ولايت فقيه مشغول بودم. در منطقه ماحدودا 75 درصد از جوانهاي مريد رهبري انقلاب وجمهوري اسلامي ايران هستند وما خواستاريم اين سازمان براي منطقه ما يك برنامه ويژه و مخصوص باشد

زيرا منطقه ما حدودا 97 درصد شيعه هستند واز طرف وهابي و آغاخاني دراين منطقه همه وجود جودشان را صرف ميكنند و گفتني هاي زيادي داريم كه در اين محفل نمي گنجد. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.

مدرس خاتون آبادي، ابوالقاسم

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1203 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مفسر، فيلسوف و مدرس. نسبش به امام زين العابدين (ع) مى رسد. او از مدرسين مشهور اصفهان و از خانواده ى مير محمدحسين خاتون آبادى، سبط مجلسى بود. فلسفه را از ملا اسماعيل خواجويى و شيخ آقا محمد بيدآبادى و فقه و اصول را از سيد بحرالعلوم فراگرفت. پس از رسيدن به درجات علمى بالا در مدرسه ى شاه اصفهانى به تدريس حكمت نظرى پرداخت. او تا پايان عمر در مدرسه ى چهار باغ مدرس معقول و منقول از فقه و اصول بود. سيد ابوالقاسم جعفر بن حسين خوانسارى، جد مؤلف «روضات الجنات»، و آقا ميرعبدالباقى امام جمعه و آخوند ملا على نورى از شاگردان او بودند. سيد بحرالعلوم كه خود از اساتيد فقه و اصول او بود در حكمت و كلام از شاگردان وى به حساب مى آيد. در اصفهان درگذشت و پيكرش به نجف منتقل و نزديك قبر اميرالمؤمنين (ع) دفن شد. از آثارش: «تفسير قرآن»، به فارسى؛ شرح «نهج البلاغة»؛ حاشيه بر «تفسير كاشى»؛ حاشيه بر «كافى»؛ حاشيه بر «من لا يحضر الفقيه»؛ حاشيه بر «التهذيب»؛ حاشيه بر «الاستبصار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (405/ 2)، تذكرة القبور (90)، ريحانه (267 -266/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 51 -50/ 13)، معجم المؤلفين (114/ 8)، مكارم الآثار (133 -129/ 1).

مدرس رضوي، محمدعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1311 -1239 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مجتهد، رجالى، محدث، مدرس و عارف. در مشهد به دنيا آمد و مقدمات را در آنجا فراگرفت. در 1263 ق به نجف رفت و در مدت بيست سال در محضر شيخ مرتضى انصارى و شيخ مشكور حولاوى نجفى و شيخ راضى نجفى و ديگران

تلمذ نمود و ملازم بحثهاى آنان بود تا به درجه ى علمى بالايى رسيد. او به افتخار دريافت اجازه از شيخ انصارى نايل شد. سپس به ايران بازگشت و در شهر خود به تدريس و تأليف پرداخت. در مشهد درگذشت و در حرم رضوى، در دارالضيافة، دفن شد. از آثارش: حاشيه بر «القوانين»؛ حاشيه بر «شرح لمعه»؛ «رسالة فى الدراية و الرجال»؛ «رسالة فى الهيئة»؛ شرح «الشرايع»؛ «نتايج الافكار»، تقريراتى در اصول فقه؛ «تقريرات الفقه»؛ رساله در «مقدمة الواجب»؛ رساله در «اقسام الولايات»؛ «احكام الغصب»؛ «منجزات المريض»؛ «اساس الفقه»؛ «مطالب الحكمة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (16/ 10)، الذريعه (255/ 25 ،44/ 24 ،326/ 13 ،177 ،95/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1454 -1453/ 14)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (604 -603/ 2)، معجم المؤلفين (17/ 11)، مكارم الآثار (1079 -1078/ 4).

مدرسي يزدي، يحيي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1321 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. در يزد به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات، سطوح عاليه را در خدمت سيد حسين باغ گندمى و سيد احمد مدرس و سيد على رضا حايرى فراگرفت. در 1342 ق به قم رفت و چندين سال در محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى يزدى و آيت اللَّه آقا سيد على يثربى كاشانى تلمذ نمود. آنگاه به نجف مهاجرت كرد و از محضر شيخ آقا ضياءالدين عراقى و آيت اللَّه سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه شيخ محمدحسين نايينى استفاده نمود. پس از رسيدن به درجه ى اجتهاد خود به بحث و تدريس پرداخت. وى در 1383 ق به قصد بازگشت به ايران، در كرند كرمانشاه درگذشت و پيكرش به قم منتقل و در

قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: «الاجتهاد و التقليد»؛ «قاعدة لا ضرر»؛ «منجزات المريض»؛ حاشيه بر «عروة الوثقى»؛ «تقريرات» اساتيدش علامه نايينى و شيخ عراقى، در فقه و اصول؛ «رساله ى عمليه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :آينه ى دانشوران (225)، گنجينه ى دانشمندان (287 -286/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1362 -1361/ 3).

مدرسي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد رضا مدرسي

محل تولد : يزد

شهرت : مدرسي يزدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

آية الله سيد محمدرضا مدرسي يزدي در سال 1334 هجري شمسي در يزد و در ميان خانواده اي متديّن و اهل علم و دوستدار خاندان گرامي پيامبر اكرم (ص ) به دنيا آمد. پدرش آية الله سيد جواد مدرسي يزدي كه هم اكنون نيز در قيد حيات است ، از علما و دانشمندان مشهور يزد به شمار مي آيد و سالهاست كه به خدمت به جامعه اسلامي و مردمان نستوه و فداكار ديار خود مي پردازد. آية الله سيد جواد مدرسي از استادان مشهور اخلاق است كه سيرة علمي و عملي او سر مشق جامعه اسلامي و مردمان و دين باوران بوده است . پدر آقا سيد جواد، آية الله سيد احمد مدرسي _ نيز از استادان مبرز حوزة علميه به شمار مي آمده است . خاندان مادري آية الله محمد رضا مدرسي يزدي نيز از خانواده اي متدين و روحاني به شمار مي آيند. كه اينها خود در شكل گيري شخصيت استاد مدرسي سهم بسزايي داشته است . آية الله مدرسي يزدي در حدود 5 سالگي به مكتب رفت و تحصيلات خود را در همان جا آغاز كرد. پيش از 7 سالگي به

دبستان رفت و پس از آن به دبيرستان راه يافت ، به گونه اي كه در كنار دروس دبيرستان ، برخي از دروس مقدمات حوزه را نيز فرا گرفته بود. پس از آن با اشتياق فراوان درس حوزه را در مدرسة معروف به مصلي آغاز كرد و در مدت كمي دروس دورة مقدمات را فرا گرفت . با اتمام دروس دورة مقدمات ، دروس سطح را شروع كرد و پس از مدتي به قم عزيمت كرد. در قم نيز به محضر استادان بسياري شرفياب شد و سالها از خرمن علم و عمل آنان خوشه چيد. او در اين سالها به تحصيل دروس مرسوم حوزه بسنده نكرد و در كنار آن به دروس نجوم ، هيئت ، فلسفه غرب و اقتصاد و نيز فراگيري زبانهاي خارجي پرداخت و در رشته هاي فلسفه و كلام و تفسير و حديث نيز كتب بسياري را مطالعه كرد و در اين دروس نيز شركت مي نمود. با پايان يافتن دروس دورة سطح ، به درس خارج استادان برجسته حوزه علميه قم راه يافت و سالهاي متمادي در آن دروس شركت مي جست . به همراه آن ، در درسهاي فلسفه و كلام نيز حضور جدي داشت و هيچ گاه مطالعه دروس جنبي و دروس دانشگاهي را رها نكرد. او در سالهاي تحصيل خود از محضر اساتيد اخلاق نيز استفاده مي برد تا علم خويش را به زيور عمل بيارايد. آية الله مدرسي يزدي در سالهاي تحصيل خود به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او كه غالب دروس دورة مقدمات و بخشي از دروس سطح را در محضر پدر خود فرا گرفته بود. پس از سال 1351 كه به قم آمد، مقداري از شرح لمعه را

نزد آية الله صلواتي و آية الله سيد ابوالفضل موسوي تبريزي آموخت و قسمتي از رسائل را نزد آية الله ميرمحمدي و مكاسب را عمدتاً نزد آية الله ستوده و بيشتر كفايه را نزد آية الله سبحاني فرا گرفت . او از اساتيد متعدد ديگري نيز در اين مقطع بهره برد. وي دروس هيئت و عرفان را نزد آية الله حسن زاده آملي آموخت و در دروس فلسفه آية الله شهيد مطهري و نيز آية الله جوادي آملي شركت جست ، در اين زمينه نيز از اساتيد ديگري بهره گرفت . براي فراگيري دروس خارج فقه و اصول ابتدا مدتي در درس مرحوم آيت الله شيخ كاظم تبريزي حضور يافت و سالهاي متمادي به دروس آيات عظام وحيد خراساني و تبريزي رفت ؛ به طوري كه اين دو عالم فرزانه را مي توان استادان اساسي او دانست . البته او از اساتيد ديگري همچون مرحوم آيت الله حائري ، مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي و حضرت آيت الله بهجت مدظله العالي از جنبه هاي گوناگون استفاده كرد. استاد مدرسي در ساليان عمر خود تا كنون فعاليتهاي بسياري را در عرصه علم و فرهنگ به انجام رسانده است . از جمله آنها تأليف كتب و مقالات فراوان در عرصه هاي گوناگون علمي است . ويژگي اين آثار، روز آمد بودن و ژرف نگري تحسين برانگيز است . آية الله مدرسي از سالهاي نخستين تحصيل ، به امر تدريس نيز اهتمام ويژه اي داشته است ، او كه بارها دروس دورة مقدمات و سطح را تدريس كرده ، در مؤسسه در راه حق به تدريس فلسفه تطبيقي ، فلسفه اخلاق و علم اقتصاد و نيز كتاب اقتصادنا (نوشته شهيد صدر) اشتغال داشته است . در زمينه فلسفه نيز به

تدريس كتاب هاي بداية الحكمه و شرح منظومه و... پرداخته است . او مدتي نيز در دانشكده هاي مختلف تدريس كرده و روزگاري نيز به تدريس در مؤسسه باقر العلوم پرداخته است . وي از جمله همكاران و مؤلفين كتب دفتر همكاري حوزه و دانشگاه در سالهاي اوليه تأسيس بوده است . آية الله مدرسي از سال 1372 ابتدا تدريس خارج اصول و چندي بعد خارج فقه را آغاز كرده كه تا كنون يك دوره اصول به پايان رسيده و هم اكنون دورة دوم آن آغاز شده است ؛ در بخش فقه نيز اين تدريس ادامه داشته و از اين رهگذر، طلاب و فضلاي بسياري تربيت شده اند. استاد مدرسي يزدي از روزگار جواني براي فعاليتهاي سياسي اهميت ويژه اي قائل مي شده است . او در خانواده اي رشد يافته كه پدري مبارز در آن حضور داشته است ؛ آية الله سيد جواد مدرسي كه با امام خميني (ره ) از طريق مرحوم آية الله سيد عباس خاتم يزدي (ره ) ارتباط داشت در طول دوران مبارزه ، همواره يار امام بود. او وكيل امام در يزد بود و در كمك به مبارزان نقش ويژه اي ايفا مي كرد. فرزند اين پدر نيز در راه مبارزه قدمهاي استواري برداشت . از جمله اينكه در قم آية الله العظمي گلپايگاني را از نقشه ساواك در سوء استفاده از مجلسي كه برخي از علما و فضلا قرار بود در آن حضور يابند، آگاه ساخت . از فعاليتها سياسي او پس از انقلاب مي توان به عضويت در كميته امام (ره ) براي رتق و فتق امور استان لرستان و نيز نظارت بر انتخابات خبرگان در يزد اشاره كرد. آية الله مدرسي در سالهاي دفاع مقدس ، بارها در جبهه هاي جنگ

حضوريافت . آية الله مدرسي يزدي هم اكنون در قم حضور دارد و به تربيت طلاب مي پردازد و همزمان از فقهاي شوراي نگهبان قانون اساسي است . همچنين وي از اعضاي محترم جامعه مدرسين حوزه علميه است .

مدني بجستاني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود مدني بجستاني

محل تولد : بجستان

شهرت : مدني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1343 متولد شدم . پدرم مرحوم آيت الله مدني از شاگردان آيت الله ميلاني و آيت الله ميرزا جواد تهراني و آيت الله شيخ هاشم قزويني و از ائمه جمعه بود . دوران تحصيلات ابتدائي را در بجستان به پايان رساندم و پس از پايان سال اول دوره راهنمايي وارد حوزه علميه شدم و تا سال 1383 به صورت مستمر به تعليم و تدريس و تاليف و تحقيق و تبليغ مشغول بودم . سه سال در حوزه علميه مشهد بودم و سپس در سال 1358 به قم هجرت كردم و از دروس حضرات آيات ستوده ، پاياني ، اعتمادي و بني فضل استفاده بردم . در مقطع خارج از حضرات آيات عظام تبريزي «فقه 12 سال اصول 8 سال» ، وحيد خرساني «فقه يك سال و نيم و اصول هشت سال» ، مكارم شيرازي «اصول يك سال» ، منتظري «فقه 4 سال» بهره مند شدم .

مدني كاشاني، رضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1413 -1321 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مجتهد. جدش ملا محمد شيرازى در 1200 ق از شيراز به كاشان رفت. او در كاشان به دنيا آمد. وى نخست علوم قديمه را در حوزه علميه فراگرفت. سپس به فراگيرى علوم جديد پرداخت. ادبيات را در محضر اديب فرزانه سيد محمود علوى و فقه و اصول و صرف را در محضر پدرش ، ملا عبدالرسول، و جد مادرى اش ملا حبيب اللَّه شريف كاشانى و سيد محمد علوى و شيخ محمود نجفى فراگرفت.

در زمان آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى به قم رفت و از درس عمومى و خصوصى فقه و اصول ايشان استفاده نمود. علمايى چون آيت اللَّه سيد محمدتقى خوانسارى و آيت اللَّه سيد احمد خوانسارى و آخوند ملا على همدانى و آقا ميرزا محمد همدانى و حاج آقا روح اللَّه كمالوند با وى هم مباحثه بودند. وى از آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حايرى و آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى اجازه اجتهاد گرفت. سپس به امر پدر و خواست مردم به كاشان بازگشت و به تأسيس حوزه ى علميه و تدريس پرداخت و مرجع امور دينى مردم گشت. از جمله آثار خيروى احداث مساجد و مدارس و حسينيه ها و حمام ها مى باشد. از آثار علمى وى: «منتخب الاحكام»؛ «كشف الحقائق»؛ «توضيح التقريرات»، در بحث؛ «الخيارات» از «مكاسب»؛ حاشيه بر «الكفاية»؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ حاشيه بر «ذخيرة العباد»؛ كتاب «الربا»، «عمليات بانكى»؛ رساله ى «الحجابية»؛ رساله اى در «الاوانى»؛ «براهين الحج للفقهاء و الحجج»؛ «الخلافة»، در اثبات خلافت بلافصل اميرالمؤمنين (ع) بر طبق روايات اهل سنت؛ «القصاص للفقهاء و الخواص»؛ «كشف الاستار عن حكم المغرب و الاستتار»؛ رساله اى در «احكام حدود»؛ «من ولى السفهاء»؛ «اصول مذهب تشيع».[1]

عالم دينى.

تولد: 23 محرم 1321 ق.، كاشان.

درگذشت: 6 تير 1371.

آيت الله رضا مدنى كاشانى، فرزند عبدالرسول كاشانى، از همان اوان كودكى تا حدود بيست سالگى در زادگاه خود كاشان به تحصيل علوم دينى پرداخت و در اين سال ها از محضر كسانى چون پدرش آيت الله محمدعبدالرسول مدنى و جدش آيت الله ملا حبيب الله شريف بهره برد. با آمدن آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به قم، ايشان نيز به قم رفت و در حوزه ى درس آيت الله حائرى يزدى راه يافت. طولى نكشيد

به مقام اجتهاد دست يافت. وى در سال 1359 ق. برحسب دستور پدر خود و درخواست برخى از اهالى كاشان به وطن خود بازگشت. از آثار اوست: توضيح التقريرات فى بحث الخيارات (عربى، شرح بر خيارات متأجر شيخ مرتضى انصارى، تقرير آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، جزء اول)؛ الدرة المضيئة فى احكام انية الذهب و الفضة، رساله در حجاب زنان؛ فارئض المقلدين (1376 ق.)؛ كتاب ريا؛ كشف الاستار عن حكم المغرب و الاستتار (1375 ق.)؛ كشف الحقايق عن الرد على الزنديق و المنافق (دو جلد، 1373 -1371 ق.)؛ منتخب الرسائل؛ رساله ى عمليه.

رضا مدنى كاشانى بن العالم العابد والفقيه الزاهد حجةالاسلام والمسلمين آخوند ملا عبدالرسول مدنى از علماء بزرگ حوزه علميه قم و مشاهير فقهاء و مراجع معاصر شهرستان كاشانست.

وى در سحرگاه شب چهارشنبه محرم 1321 قمرى هجرى در كاشان به دنيا آمده و پس از رشد مقدمات و سطوح را از مرحوم والد و جدامى خود مرحوم آيت اللَّه آخوند ملا حبيب اللَّه و مرحوم آيت اللَّه آسيد محمد علوى كاشانى فراگرفته و در شوال 1340 قمرى به قم آمده و مجلس درس عمومى و خصوصى مرحوم آيت اللَّه المؤسس حايرى فقهاً و اصولا حاضر و استفاده نموده و هم خود تدريس و مباحثه گذارده تا اينكه در سال 1359 قمرى هجرى حسب الامر مرحوم والد و درخواست بعضى از اهل كاشان مراجعت به كاشان نموده و تا اكنون به تدريس و اقامه جماعت در مسجد ميانچال و مرجعيت مردم كاشان اشتغال دارد.

آيت اللَّه مدنى علاقه تامى به تأليف و تصنيف دارند و از غالب اجتماعات و رفت و آمدها منزوى و بركنار و به مطالعه كتب علمى و نوشتن پرداخته و

آثار علمى ارزنده اى از خود به يادگار گذارده كه فهرست آنها را مى نگارم.

1- كتاب براهين الحجج للفقهاء والحجج كه تا به حال دو جلد آن به طبع رسيده و در حوزه هاى علمى قم و نجف و مشهد بين فضلاء اهل علم معروف و مشهور و از آن استفاده مى نمايند.

2- كتاب الخلافة كه از بهترين كتابهاى مربوط به اثبات خلافت بلافصلى حضرت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام است بر طربق روايات علماء اهل سنت.

3- كتاب كشف الحقايق فى الرد على الزنديق والمنافق كه بهترين رداست بر زنادقه اين زمان.

4- رساله حجابيه 5- حاشيه بر كفايه 6- حاشيه بر خيارات متاجر شيخ 7- رساله در نكاح و رضاع استدلالى 8- حاشيه بر عروةالوثقى و ساير رسائل 9- الدرة المضيئه فى احكام آنية الذهب والفضه 10- رساله اى در احكام حدود 11- كتاب الرباء در مسائل رباى قرضى و معاملات و ساير احكام متعلقه آن و بعض مسائل ديگر.

معظم له اكنون در كاشان حوزه درس خارج دارند و جمعى از دانشمندان و فضلاء از محضرشان استفاده مى نمايند.

آثار خير بسيارى مانند مساجد و مدارس و حسينيه ها و حمام ها در شهر و دهات بنا نموده و به بسيارى از مستمندان و بيچارگان مساعدت كرده و مى نمايند.

مكرر بعضى از فضلاء حوزه علميه قم و نجف و مشهد و غيره درخواست نمودند كه معظم له را براى تدريس نگاه دارند روى بعضى از موانع شرعيه نپذيرفتند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] طبقات اعلام الشيعه (قرن 760 -759/ 14)، كيهان فرهنگى (س 4، ش 4، ص 15 -12)، گنجينه ى دانشمندان (262 -260 ،259/ 6)، مؤلفين كتب چاپى (199 -198/ 3).

مدني، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مدني

محل تولد : گيلان

شهرت : مدني گيلاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب «محمد» فرزند «حسين» فرزند «حاجي» با نام خانوادگي «مدني»، ملقب به «عبد الزهراء» كه از عطاياي ملوكانه ملكه عالمين حضرت صديقه اطهر سلام الله عليها در يك عالمي به اين احقر بوده، در يكم تير ماه سال 1347 شمسي مطابق با بيست و پنجم ربيع الاول 1388 هجري قمري در دهستان نوخاله اكبري از توابع شهرستان صومعه سرا از شهرهاي غربي استان گيلان از مادري متدينه به نام «فرخنده رمضاني پور» فرزند«محمدجان» فرزند «كربلايي طوفانعلي» كه با پاي پياده از گيلان تا كربلاي معلي مشرف شده بود، متولد شدم. دوران كودكي را تحت الطاف الهي و كنف محبت پدر و مادرم كه به حلال و حرام الهي اهميت خاصي مي دادند گذراندم و تا آنجايي كه به ياد دارم در يك خانواده شلوغ و پر جنب و جوش و زحمتكش و دين باور پرورش يافتم.

بر اساس فضاي حاكم در روستا كه معمولا كارها به صورت دسته جمعي انجام مي پذيرد. من نيز در كارهايي كه محول مي شد كوشا بودم. در عين حال به مدرسه مي ر فتم و دوره هاي ابتدايي و راهنمايي را به سختي گذراندم.

يادم مي آيد كلاس سوم ابتدايي را مي گذراندم كه انقلاب شكوهمند اسلامي به رهبري منادي و احياگر اسلام ناب محمدي (ص) حضرت امام خميني رضوان الله عليه آغاز شد و در جنب و جوش و فعاليت هاي دانش آموزي، راهپيمايي هاي محلي كه به تهييج دلباختگان امام صورت مي گرفت و در پخش پوسترها و اعلاميه ها با

عده اي از دوستان هم سن وسال شركت مي نموديم. اولين بار كه عكس دلرباي حضرت امام خميني رضوان الله عليه را ديدم چنان مات آن چهره ملكوتي شدم، تو گويي از خود بي خود، اشك محبت از ديده ام جاري شده بود. آتش اين اشتياق روز به روز برافروخته تر مي شد. هيبت و هيئت آن فرزانه مرد در آن سنين خردي چنان در دل نشست كه بيرون كردنش مشكل مي نمود (آنچنان جاي گرفته است كه مشكل برود) لا جرم روش و منطق او، در روحيه من تاثير عميق گذاشته و چراغ عشق راه روحانيت شيعي در دلم روشن گشت و خدا را شكر بدين طريق مايل شدم.

زندگينامه علمي:

پس از پايان دوره راهنمايي با همه مشكلاتي كه سر راهم ايجاد شده بود، در اواخر 1363 رسما طلبه شدم و به خيل سلسله طلاب علوم دينيه پيوستم.

جامع المقدمات و سيوطي (الفيه ابن مالك) و حاشيه ملا عبدالله و مغني اللبيب كه كتب مقدماتي بودند را در شهرستان رشت، مدرسه علميه «حاج حسن» معروف به صالح آباد (كه بسياري از بزرگان از جمله مجاهد في سبيل الله ميرزا كوچك جنگلي از ثمرات آن مدرسه اند) در نزد عالم ورع و اخلاقي كامل مرحوم حجت السلام و المسلمين الحاج شيخ محمد حسن مهدوي تولمي كه از شاگردان مرحوم آيت الله العظمي سيد حسن بحر العلوم و آيت الله سيد محمود ضيابري رحمت الله عليهما بود و مديريت حوزه علميه صالح آباد را نيز بعهده داشت، تعليم گرفتم و كتاب صمديه را براي مرور در محضر حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ عبدالرحيم اخوان توكلي تولمي كه

جليس آيت الله العظمي آقاي حاج شيخ محمد تقي بهجت فومني در نجف اشرف بوده، تلمذ نمودم. معالم الاصول و مختصر المعاني را در محضر پر فروغ عالم رباني و فقيه صمداني آيت الله مستقيم عرباني كه اجازه اجتهاد مطلق از آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني و آقا ضياء الدين عراقي داشت، تلمذ نمودم.

اصول المظفر را از محضر عالم تقي و اخلاقي كامل سيد العلماء الربانيين آيت الله حاج سيد مجتبي رودباري دام ظله فرزند آيت الله حاج سيد حسين رودباري كه از شاگردان بنام حضرت آيت الله العظمي امام خميني و آيت الله العظمي خوئي و بسياري از بزرگان ديگر در نجف اشرف و قم بودند و همچنين حجت الاسلام و المسلمين يعسوبي آموختم.

لمعتين را از محضر نوراني حضرات آيات حاج شيخ مختار ظهيري رحمت الله عليه و حاج شيخ محمد علي احمدي اشكوري و حاج سيد مجتبي رودباري فرا گرفتم.

رسائل و مكاسب شيخ انصاري و جلد اول كفايتين و منظومه سبزواري و شرح تجريد را در محضر نوراني فقيه صمداني استاد الاعاظم و شيخ الافاخم آيت الله العظمي علامه حاج شيخ محمد ازهدي لاكاني رضوان الله عليه كه اجازه اجتهاد مطلق از آيات عظام آقا سيد ابوالحسن اصفهاني، آقا ضياء الدين عراقي، آقاي حجت كوه كمره اي، حاج آقا حسين بروجردي و بسياري ديگر از مراجع را داشت، كه در متن اجازه آقاي بروجردي آمده مي خوانيم:«حري بان يجيز اجل شانا ان يستجيز» به شاگردي نشستم و سپس به دار العلم قم وارد شدم و جلد دوم كفايتين را از محضر مرحوم آيت الله وجداني و حجت الاسلام و المسلمين محمدي خراساني تعليم

ديدم.تفسير را از محضر علامه نحرير آيت الله جوادي آملي و اخلاق را از آيات عظام مشكيني و مظاهري بهره گرفتم.درس خارج را فقها و اصولا در محضر آيات عظام مكارم شيرازي، فاضل لنكراني، صانعي، خلخالي و جوادي آملي در قم و ازهدي لاكاني در رشت جمعا به مدت پنج سال تلمذ نمودم.

البته ناگفته نماند به طور مقطعي از عرفان علامه ذوالفنون حسن زاده آملي بهره بردم و سپس به امر آيت الله العظمي بهجت و آيت الله لاكاني، در رشت رحل اقامت افكنده و به تدريس، تبليغ، تاليف و تصنيف مشغول شدم و چند اثر را از آثار قلمي خويش به يادگار نهاده تا در صحيفه عملم براي« يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتي الله بقلب سليم» ذخيره باشد.

مراغه اي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ز 1274 ق)، عالم دينى و فقيه اصولى. نسبت وى به مراغه آذربايجان مى رسد. در نجف به دنيا آمد. پس از استفاده از محضر علماى آنجا به بحث و تأليف و تدريس پرداخت. او براى خود كتابهايى از جمله «قوانين» را استنساخ كرد. از آثارش: «جواهر الاصول»، در اصول فقه، در دو مجلد، كه در 1274 ق از تأليف آن فراغت يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (263/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 177 -176/ 13)، گنجينه ى دانشمندان (68/ 7)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1183/ 3)، معجم المؤلفين (85/ 9).

مرتضوي، عبدالهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عبدالهادي مرتضوي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد عبدالهادي مرتضوي مشهور به حسيني شاهرودي در سال 1329هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در نجف اشرف ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه وافرخويش به فراگيري علوم اسلامي وارد حوزه علميه نجف گرديد. پس از گذراندن سطوح عالي به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در نجف از محضر بزرگاني چون مرحوم آيت الله صدر، آيت الله سيد محمد شاهرودي، مرحوم آيت الله خوئي و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه نجف اشرف كسب فيض كرد و پس از سالها تلاش به درجه اجتهاد نائل آمد.

پس از اتمام تحصيلات در نجف اشرف رهسپار قم و وارد حوزه علميه

قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت(ع ) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل و شاگرد پروري پرداخت.پس از سالها تلاش و علم اندوزي در نجف اشرف و قم، جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون علاوه بر تدريس در دانشگاه علي آباد كتول، در حوزه علميه علي آباد نيز مشغول تدريش مي باشد. وي درطول حيات علمي خويش از امرنگارش و پژوهش غافل نمانده است و از سال 1370 تا كنون در دانشگاه علي اباد كتول به امر پژوهش مشغول مي باشد و آثاري از قبيل "اخلاق اسلامي1،2 و3 " و" اخلاق اسلامي4" را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

مرتضوي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد مرتضي

محل تولد : لبنان

شهرت : محمد حسين

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

سيّد محمّد مرتضي نام پدرحسين در 20 شعبان سال 1383 ه_ . ق در شهر تمنين التحتا واقع در 25 كيلومتري بعلبك ديده به جهان گشود و در سايه پدري و مادري مهربان تعليم و تربيت يافت، تحصيلات ابتدايي، راهنمايي ، و متوسطه را شهر رياق سپري نمود پس از آن در شوال سال 1403 ه_.ق وارد مدرسه علميّه إمام المنتظر عجل الله تعالي فرجه الشريف بعلبك شد، دوران مقدمّات را طي 3 سال و أندي پشت سر گذاشت از محضر أساتيدي چون شهيد سيّدعباس موسوي شيخ محمّد مقداد شيخ محمّد يزبك شيخ علي عفّي شيخ محمّد خاتون و شيخ

علي خاتون و .... بهره ها برد. در ماه صفر سال 1407 ه_ ق جهت تكميل دروس دين كسب فيض أخلاقي وارد حوزه علميّه قم گرديد و دروس سطح را نزد أساتيد بزرگي بهره برد از جمله:

_ شيخ حسين نجاتي ( قسمتي از شرح لمعه )

_ شيخ مصطفي قصير ( قسمتي از شرح لمعه)

_ سيّد رضا حسيني نسب ( أصول فقه، رسائل، و قسمتي از كفايه، هيئت، و قسمتي از إشارات)

_ سيّد عادل علوي ( باب حادي عشر علم كلام و شرح التجريد)

_ سيّد كمال حيدري ( فلسفه)

_ سيّد أحمد مددي ( مكاسب)

_ آيت الله جوادي آملي 12 سال است كه تقريباً درس تفسير ايشان را شركت مي كند و هنوز هم ادامه دارد.

پس از آن در درس خارج حضرات آيات عظام محمد فاضل لنكراني سيّد محمود هاشمي شاهرودي جوادي آملي شركت كرد.

البته در كنار اين دروس به تدريس بعضي از دروس مانند شرح اسفار و ... پرداخت و بر گنجينه علمي و معنوي خود افزود در خلال سالها تلاش علمي تحقيق مطالعه مباحثه وظيفه مهم تبليغ و تدريس نيز غافل نشده است و به تدريس دروسي مانند:

عقايد ، نحو، بلاغت، فقه، كلام و فلسفه، تفسير ، أصول فقه مقارن، كتاب حكومت إسلامي تأليف امام راحل (ره) پرداخت. در حال حاضر نامبرده در شهر خودشان حوزه و كتابخانه براي مطالعه و تحقيق عموم مردم و طلاب آن شهرستان تأسيس نموده اند.

مرعشي شوشتري، محمدحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فقيه فرزانه، استاد حكمت و فلسفه سيد محمد حسن مرعشي يكي از چهره هاي علمي و اساتيد مدرسه عالي شهيد مطهري در پي بيماري در 73 سالگي به ديدار معبود شتافت.

سيد

محمد حسن فرزند حجةالاسلام سيد سلطان محمد و نوه ميرزا عبدالوهاب، فرزند ميرزا سلطان محمد، فرزند ميرزا تقي، فرزند ميرزا اسدالله، فرزند ميرزا اسحاق مرعشي شوشتري بود. پدرش از فضلا و ائمه جماعت شوشتر بود كه تحصيلاتش را در همان شهر نزد ملاجعفر شرف الدين و سيد بزرگ آل طيب به پايان برد و در صفر 1370ق/آذرماه 1329 ش در شوشتر رحلت كرد و در بقعه صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به خاك سپرده شد. پدر بزرگش ميرزا عبدالوهاب از اشراف و اعيان بود و مدت ها سمت نائب الحكومه شوشتر را بر عهده داشت.

سيد محمد حسن در سال 1356ق/1316ش در شوشتر استان خوزستان پا به عرصه گيتي نهاد. مقدمات اوليه را نزد پدر خود و ملا شكر علي معنوي فرا گرفت و سطوح را نزد عالماني چون محمد تقي حكيم، سيد محمد موسي جزائري و سيد محمد حسن آل طيب به پايان رساند و خارج فقه و اصول را از محضر استادش موسوي جزائري و شيخ محمد تقي شوشتري فرا گرفت. البته سفرهاي كوتاهي به نجف اشرف داشت و همان جا در درس آية الله سيد ابوالقاسم خوئي شركت مي نمود. خدمات ايشان در خطه شوشتر بسيار است كه مي توان به تجديد بناي حوزه علميه جزائريه واداره و تدريس در اين حوزه، تأسيس حوزه علميه خواهران، تجديد بناي مقام صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و تجديد بناي مسجد شيخ علي كه سال ها در آن جماعت اقامه مي كرد، اشاره كرد، در ضمن به ايجاد حوزه ي علميه اي در گتوند دست زد كه تاكنون نيمه تمام مانده

است.

مرعشي در سال 1361 ش وارد تشكيلات قضايي اهواز شد و ابتدا سمت حاكم شرع داشت و بعداً رياست دادگاه را بر عهده گرفت. در سال 1363 ش به ديوان عالي كشور-تهران ملحق شد و ابتدا در شعبه 19 ديوان عالي خدمت كرد، سپس در شعبه 20و سرانجام به عضويت شوراي عالي قضايي منصوب شد و يكي از پايه گذاران اصلي دستگاه قضايي به شمار آمد.

نبوغ و استعداد، همت و تلاش بسيار از او فقيهي كم مانند ارائه نمود. تواضع، مناعت طبع، بي توجهي به امور دنيا، روشن بيني اجتماعي، آفرينش آثار علمي و پژوهشي از جمله ويژگي هاي بارز ايشان بود. وي علاوه بر عضويت در هيئت علمي مدرسه عالي شهيد مطهري و تدريس در اين مدرسه، منزل ومراكز دانشگاهي عضو چهارمين دوره مجلس خبرگان گرديد.

مرعشي در پي بيماري كليوي عاقبت در صبح روز دوشنبه 16 شعبان 1429ق/28 مرداد 1387 ش در سن 73 سالگي در تهران بدرود حيات گفت. پيكرش صبح سه شنبه در تهران و صبح روز چهارشنبه در شوشتر تشييع و در بقعه صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به خاك سپرده شد. آثار علمي ايشان:

1-شرح الفيةابن مالك؛

2-شرح تلخيص مختصر المعاني؛

3-شرح بدايةالحكمة(اثر علامه طباطبائي)؛

4-شرح نهايةالحكمة(اثر علامه طباطبائي)؛

5-شرحي بر تهذيب المنطق (اثر تفتازاني-فارسي)؛

6-حاشية علي الرسائل؛

7-حاشية علي كفاية الاصول؛

8-شرح منظومةالتحفةالقوامية في الفقه؛

9-شرح منظومة تحفةالحكيم في الحكمة (اثر شيخ محمد حسين غروي اصفهاني)؛

10-تعليقات علي تمهيدالقواعد في الفلسفة(اثر ابن تركه)؛

11-شرح حلقات الاصول (المرحلة الثالثة - اثر شهيد صدر)؛

12-اصول الفقه؛

13-شرح كتاب التعليقات في الفلسفة (اثر ابن سينا)؛

14-شرحي بر قانون مجازات اسلامي، چاپ شده؛

15-سبيل

الرشاد الي شرح الارشاد(اثر علامه حلي)، چاپ شده؛

16-ترجمه كتاب فلسفتنا (اثر شهيد صدر)، چاپ شده؛

17-ديدگاه هاي نو در حقوق كيفري اسلام، دو جلد، چاپ شده؛

18-حاشية التلخيص في الاصول.

همچنين از اين دانشمندان فقيد ده ها مقاله در مجلات علمي و پژوهشي كشور چاپ شده است.

نويسنده:عبدالحسين جواهر الكلام

منابع زندگينامه :آينه پژوهش شماره 112.

مرعشي كرماني، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1286- ح 1342 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. در رفسنجان به دنيا آمد. براى فراگيرى علوم به يزد و از آنجا به نجف رفت. پس از فراگيرى متون فقه و اصول، در محضر آيت اللَّه سيد محمدكاظم يزدى و آيت اللَّه شيخ محمدكاظم خراسانى و آيت اللَّه شريعت اصفهانى تلمذ نمود و به مقام اجتهاد نايل آمد. آنگاه به تدريس و تصنيف پرداخت. پس از درگذشت آيت اللَّه ميرزا محمدتقى شيرازى، به مقام مرجعيت رسيد و مدت دو سال متصدى منصب افتاء گرديد. در نجف درگذشت و در جوار جد بزرگوارش دفن شد. از آثارش: رساله ى «الكرية فى تحقيق مسألة الكر»؛ «جوابات المسائل الاسلامبولية»؛ «جوابات المسائل الامتحانية»؛ «جوابات المسائل الكرمانية»؛ «جوابات المسائل اليزدية»؛ «تقريرات» اساتيدش در فقه و اصول.[1]

مرحوم آيت الله حاج سيد محمدرضا بن سيد محمدباقر بن سيدعلى بن سيدحسن بن سيد على المنتهى الى سلطان العلماء از احفاد ملوك طبرستان كه سر سلسله آنان صاحب سيف و قلم علامه الكبرى مير قوام الدين مرعشى (جد هيجدهمى آيت الله العظمى مرعشى نجفى) مى باشد كه در سبزه ميدان آمل قبر شريفش گنبد و بارگاه دارد. و تمام سلسله ابا و جدا از علماء برجسته و صاحب تاليف و تصنيف بوده اند مگر جناب سيد حسين بن سيدعلى (جد دوم) وى كه از اشراف بوده است.

وى مقدمات

را در يزد نزد علماء آنجا خوانده آنگاه مسافرت با عتاب عاليات نموده و در كربلا سطوح را تكميل و پس از آن به نجف اشرف مشرف و از محاضر دروس مرقومين علامه خراسانى و علامه يزدى و مرحوم شريعت اصفهانى استفاده نموده و در اثر جديت و ذكاوت مخصوص حائز مقام فقاهت و مرجعيت شده و پس از فوت مرحوم آيت الله ميرزا محمدتقى شيرازى گروهى از مردم به آن جناب رجوع نموده و مدت دو سال تقريبا متصدى مقام افتاء شده ولكن در سن 56 سالگى در سال 1342 قمرى بدرود حيات گفته و در آن ارض مقدس به خاك رفته اند. و مرحوم آيت الله ميرزا سيد على يثربى كاشانى پسر خاله متعلقه ايشان و والده ماجده اخوان مرعشى مذكور فرزندان آن مرحوم مى باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (293/ 17 ،240 ،231 ،214/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 743 -742/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (204 -203/ 5)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1187 -1186/ 3).

مرعشي نجفي، شهاب الدين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1411 -1318/ 1315 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مرجع تقليد، محدث، نسابه، رجالى، مدرس، مورخ و رياضيدان. نسبش به امام سجاد (ع) مى رسد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات و علوم ادبى را از پدرش و شيخ مرتضى طالقانى و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى و علم انساب آل رسول را از پدرش و سيد محمدرضا صائغ بحرانى و علم تفسير را از پدرش و شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين شيرازى عسكرى و ميرزا محمدعلى چهاردهى رشتى و فقه و اصول استدلالى را از آقا

ضياءالدين عراقى و شيخ مهدى مازندرانى و سيد حسن صدر و شيخ مهدى خالص و علم كلام را از شيخ محمدجواد بلاغى و شيخ محمداسماعيل محلاتى و رياضيات را از شيخ ياسين عليشاه هندى و ميرزا محمود اهرى فراگرفت. در 1342 ق به تهران آمد و در عرفان و علوم عقلى از محضر ميرزا مهدى آشتيانى و ميرزا طاهر تنكابنى و در رياضيات از محضر ميرزا حيدرعلى نايينى استفاده نمود. سپس به قم رفت و در محضر آيت اللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى تلمذ نمود و از او و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى اجازه ى اجتهاد داشت. او از علماى عامه و علماى زيديه و علماى اسماعيليه و بسيارى از علماى اماميه اجازه روايت داشت. پس از درگذشت آيت اللَّه حايرى وى عهده دار اداره حوزه ى علميه، تدريس، مرجعيت و امامت جماعت و ايجاد بناهاى خيريه و انتشار كتب گرديد. در قم درگذشت و در كتابخانه ى خود دفن شد. از آثارش: بناى مدارس: علميه، مهديه و مؤمنيه در قم؛ تأسيس حسينيه ى مركز تبليغى قم؛ كوى آيت اللَّه مرعشى نجفى، بالغ بر يكصد و چهل خانه، براى سكونت طلاب و فضلاء؛ كتابخانه ى آيت اللَّه مرعشى نجفى در قم، كه بيش از سى و پنج هزار كتاب آن از كتب شخصى ايشان و بقيه اهدايى مردم است و متجاوز از پانزده هزار كتاب خطى نفيس دارد و از اين رو از كتابخانه هاى كم نظير ايران به حساب مى آيد. از آثار علمى وى: «اجوبة المسائل»؛ «اعيان المرعشيين»، در شرح احوال خاندان مرعشى؛ «انس الوحيد»؛ «التجويد»؛ «روض الرياحين»؛ «طبقات النسابين»، از صدر اسلام تا عصر حاضر؛ «الفروق»؛ «القبلة»، مشتمل بر مباحث

هيئت؛ «المسلسلات الى مشايخ الاجازات»؛ «مشجرات آل الرسول (ص)»، در انساب آل محمد (ص)؛ «مصباح الهداية فى شوارع الكفاية»، كه حاشيه مختصر بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى است؛ «المعول فى امر المطول»؛ «مقدمة التفسير»؛ «مناسك الحج»؛ «الهداية»، در شرح «الكفاية»؛ «مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار»؛ «مزارات علويين» در ايران و غيره؛ «الصناعات الفقهية»، در شرح الفاظ مصطلح فقهاء؛ «جذب القلوب الى ديار المحبوب»؛ حاشيه بر «تفسير بيضاوى»؛ حاشيه بر «معالم»؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ «الرد على مدعى التحريف».[1]

يكى از مفاخر امروز عالم تشيع است كه حق عظيمى بر حوزه علميه قم و اسلام و مسلمين دارد و يكى از افتخارات بزرگ شيعه است و در ميان عموم مسلمين شهرت بسزائى دارد و بسيار مورد تجليل و تكريم علماء اهل سنت مصر و سوريا و يمن و حجاز و پاكستان و هندوستان و افغانستان و جاوه و سودان و اندونزى و غيره است و از وى به امام اعظم و علامه اكبر و نسابه بحاثه و مجاهد بزرگ تعبير مى كنند.

اسم شريفش سيد شهاب الدين و كنيه اش ابوالمعالى و شهرتش مرعشى نجفى است.

در صبح روز پنجشنبه بيستم ماه صفر 1318 قمرى در نجف اشرف متولد و جامع شرافت حسب و فضيلت نسب مى باشد زيرا از طرف پدر به سيد فقيه نبيه عارف عابد زاهد محدث علامه سيد قوام الدين مرعشى مشهور به ميربزرگ موصول مى باشد كه از بزرگترين خانواده هاى علويين و اشرف و اجمل و انبل ايشان بوده و در هر طبقه متحلى بحليه مزاياى دينى و دنيوى و نوعا عالم ربانى و يا متمكن به اريكه جهانبانى و يا طبيب حاذق و يا نقيب بصير و يا

وزير روشن ضمير و مانند اينها بوده اند و جده پدرى ايشان شريفه طباطبائيه و جده مادرى ششمى وى كه مدفون در رواق مطهر حضرت رضا عليه السلام است دختر شاه عباس صفوى مى باشد.

شرف تتابع كابر عن كابر

كالرمح انبوب على انبوب

نسب شريفش چنانچه مشروحا ذكر شد بسى وسه واسطه به امام چهارم حضرت على بن الحسين زين العابدين عليهماالسلام منتهى مى شود و والده ماجده ايشان علويه صالحه فاضله بنت مرحوم آيت الله آقاسيد ابوالقاسم خوئى فرزند مرحوم آقا سيد مهدى خوئى است كه از بنى اعمام مرحوم آيت الله العظمى آقاى حاج سيدحسين كوه كمرى عم بزرگوار مرحوم آيت الله آقاى سيدمحمد حجت مى باشد.

ترجمه اين بزرگوار زينت كتب رجالى مانند اعيان الشيعه و ريحانه الادب جلد چهارم صفحه 11 و علماء معاصرين صفحه 217 و آثارالحجه جلد 2 صفحه 46 و معارف الرجال جلد دوم صفحه 268 و مشاهير دانشمندان اسلام جلد چهارم صفحه 108 طبقات الشيعه جزء دوم از قسم اول صفحه 847 و ده ها كتاب ديگر مانند زندگانى پيشواى اسلام عمادزاده اصفهانى و مقامات معنوى آقاى معلم و غيره مى باشد.

علماء معاصرين گويد: صاحب ترجمه از اكابر و اجلاء عصر حاضر ما كه علامه فهامه نسابه فقيه اصولى محدث رجالى اديب اريب فاضل كامل مورخ رياضى حاوى الفروع و الاصول جامع المعقول و المنقول و بكثرت مشايخ نسبت به اهل عصر خود ممتاز و در اخلاق فاضله داراى امتياز و مرجع سوالات متنوعه بسيارى از ديگر فرق مسلمين بلكه از علماء نصارى مى باشد كه پرسشهاى گوناگون از بلاد دور و دراز به حضرتش فرستاده و به پاسخ متين و متقن نائل مى گردند. كه از آنهاست سوالات شيخ عبدالسلام كردى شافعى و

سوالات فاضل متبحر عيسى اسكندر معروف لبنانى است كه در عصر ما از مشاهير نويسندگان علماء نصارى است و صاحب ترجمه علاوه بر مراتب علمى مساعى جميله عملى در ترويج دين مقدس اسلامى و اعلاء كلمه حق به كار برده جمعى از يهود و نصارى در اثر تبليغات حقايق سمات وى مشرف به اسلام شدند و نيز گروهى از باييه و صوفيه و ديگر منحرفين از اسلام و ايمان باذعان عقايد حقه جعفريه مستبصر گرديده اند و در ادوار زندگانى خود با فحول رجال و متخصصين هر فنى ملاقات و از هر باغى گلى چيده و از هر بلبلى نوائى شنيده و مرجع افاده و استفاده افاضل وقت خود بوده و مى باشند.

و از كثرت زهد و ورع پيرامون زخارف دنيويه نگرديده و علاقه قلبى را بالمره از آنها قطع و فقط به جمع كتب متنوعه علميه كه آن هم محض آخرت و آخرت محض است و ربطى به زخارف دنيويه ندارد ميل مفرطى داشته و دارند و كتابخانه ايشان مانند نگارخانه ارتنك حاوى گلهاى رنگارنگ مى باشد كه هر يك از فقيه و اصولى و حكيم و متكلم و منطقى و رجالى و رياضى و اديب و طبيب و متخصصين علوم غريبه و صنايع عجيبه مى توانند از آن گلزار محمدى و بوستان علوى موافق دلخواه خود گلى چيده و يا عطرى مناسب مشام خود استشمام نمايد.

در سخاوت و بذل و كرم و سعه صدر نادره زمان و وحيد دورانست. مراجع و زعماء مبسوط اليد بسيارى ديده ام ولى به اين صفات و خصايص كمتر يافته ام.

انصاف مى دهم كه دليران و دلبران

بسيار ديده ام ولى نه به اين حسن دلبرى

بالاخص در

اعطاء كتب و انفاق انگشتر كه اقتداء به جد كرام خود اميرالمومنين عليه السلام نموده و هزاران نفر از دانشمندان و علماء اعلام و خطباء عظام و اصناف ديگر انام را به بذل انگشتر عقيق و فيروزه و غيره مسرور و مفتخر نموده است.

اساتيد و مشايخ اجازه معظم له

آن جناب مقدمات را از مرحوم شيخ زاهد عابد شيخ مرتضى طالقانى و والد معظم خود و ديگر مشايخ وقت اخذ نموده و علم تجويد را از شيخ نورالدين شافعى بكتاشى كه در تلاوت قرآن عاصم زمان خود بوده اخذ و علم انساب آل رسول صلى الله عليه و آله را از والد معظم خود و از استاد عماد سيد محمدرضا صائغ بحرانى و ديگر اساتيد فن تلمذ نموده و علم تفسير را از والد مكرم و عالم زاهد صاحب كرامات شيخ محمدحسين بن محمدخليل شيرازى عسكرى و متون فقه و اصول را از شيخ محمدحسين مذكور و هم ميرزا محمدعلى رشتى صاحب كتاب شرح القبله و آقا ميرزا محمود شيرازى و آقا شيخ محمدحسين قاجارى تهرانى نجفى و ديگر اجلاء وقت تلمذ نموده و در فقه و اصول استدلالى حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله شيخ مهدى نوائى مازندرانى و ديگر اجلاء و سه سال در سامره و كاظمين در فقه و حديث و رجال و دراية حاضر حوزه مرحوم آيت الله آقا سيد حسن صدر و در اصول از بحث مرحوم آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را

از آيت الله شيخ مهدى خالصى استفاده كرده آنگاه به نجف مراجعت و علم كلام و تفسير را از آيت الله شيخ محمدجواد بلاغى و آيت الله شيخ محمداسمعيل محلاتى فراگرفته و در سال 1342 ق به تهران وارد و در آنجا حدود يكسال توقف نموده و عرفان و علوم عقليه و رياضيات و بعض فنون ديگر را از افاضل تهران مانند آيت الله آقا حسين نجم آبادى و آيت الله حاج شيخ عبدالنبى نورى و ديگران استفاده كرده تا آنكه حاوى مراتب علميه و عمليه عقليه و نقليه گرديده و در سال 1343 قمرى مهاجرت به قم نموده و تا اين تاريخ كه سال 1393 هجريست پنجاه سال در اين بلده طيبه مشغول به تدريس و تاليف كتب متنوعه و اقامه جماعت و مرجعيت و سرپرستى حوزه مقدسه علميه قم مى باشند و با اين همه مشاغل و گرفتاريهائى كه شب و روز وى را مستغرق نموده است كمتر مستحب و نافله است كه از وى فوت شود.

مشايخ اجازه آن جناب كه تمامى از مراجع تقليد و علماء اعلام و فقهاء عظام فريقين اماميه و عامه و زيديه و اسماعيليه اند از دويست نفر متجاوز است كه براى تبرك چند نفر آنان را ذكر مى نمايم.

1- السيد حسن صدر كاظمين 2- السيد نجم الحسن الهتدى موسس مدرسه الواعظين در لكنهو هندوستان 3- السيد ناصر حسين ابن آيت الله السيد حامد حسين صاحب عبقات الانوار 4- السيد محسن الامين الشامى 5- السيد ابوالقاسم الدهكردى 6- السيد عبدالحسين بروجردى آل كمونه 8- الشيخ على بن محمد الرضا آل كاشف الغطاء 8- الشيخ هادى آل كاشف الغطاء 9- الشيخ مرتضى آل كاشف الغطاء 10- الشيخ محمدجواد البلاغى 11-

الشيخ محمداسماعيل محلاتى 12- السيد جعفر آل بحرالعلوم 13- الشيخ فتح الله شريعت اصفهانى 14- الميرزا محمد العسكرى التهرانى 15- آيت الله السيد ابوالحسن اصفهانى 16- آيت الله السيد محمد فيروزآبادى 17- آيت الله الميرزا حسين نائينى 18- آيت الله الحاج الشيخ عبدالكريم الحايرى 19- آيت الله الحاج آقاحسين قمى 20- آيت الله حاج آقاحسين بروجردى و آيت الله آخوند ملامحمدحسين فشاركى و آيت الله آقاسيد محمد نجف آبادى و آيت الله آقاسيد على نجف آبادى و آيت الله آقا شيخ عبدالنبى نورى و آقاى امام جمعه خوئى و آقاى شيخ مهدى حكمى قمى و آقاى شيخ محمدعلى آيت الله شاه آبادى و آقا ميرزا ابوالهدى كرباسى و آقاى حاج شيخ على اكبر نهاوندى مشهدى و آقا سيد محسن اراكى و آقاى حاج شيخ محمدباقر بيرجندى و آقاى حاج شيخ عباس محدث قمى و آقاى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى كمپانى و آقا ميرزا ابوالحسن مشكينى صاحب حاشيه كفايه و آقا شيخ عبدالحسين رشتى صاحب حاشيه كفايه و آقاسيد مهدى بحرانى نسابه نجفى و آقاميرزا محمدعلى اردوبادى و آقا سيدمحمدباقر كشميرى و آقاسيد راحت حسين رضوى كوپال پورى و آقا سيد عبدالباقى شيرازى ملاباشى و صدها نفر ديگر و اجازات اجتهاد ايشان از آقا ضياءالدين عراقى و آقاى فشاركى و آقاى يثربى كاشانى و آقا شيخ محمدحسن اصفهانى و آقا شيخ عبدالكريم يزدى.

آثار علمى و قمى معظم له كه به طبع رسيده و يا مخلوط مانده است بسيار است از آن جمله:

1- تعليقات بر احقاق الحق قاضى نورالله شهيد در بيست و شش مجلد كه يازده مجلد آن به طبع رسيده و باقى آماده براى طبع مى باشد و اين تعليقات خود شرح مبسوط و كتاب مستقلى در ولايت اميرالمومنين على عليه السلام و خاندان

عصمت و طهارت و امامت ائمه معصومين عليهم السلام و فضائل آن خاندان است از هزاران كتب اهل سنت انتخاب شده بنحو استدلال با رعايت اختصار.

2- غايه القصوى لمن رام التمسك بالعروه الوثقى حواشى بر عروه الوثقى علامه يزدى در دو مجلد بزرگ.

3- توضيح المسائل كه بكرات به طبع رسيده 4- حاشيه بر فصول المهمه شيخ حر عاملى 5- كتاب الهدايه حاشيه بر كفايه.

6- دفع الغاشيه عن وجه الحاشيه (حاشيه بر حاشيه ملاعبدالله يزدى در منطق) 7- المعول فى امر المطول.

8- جذب القلوب الى ديار المحبوب در سوانح و وقايع ايام عمر 9- مسارح الافكار فى حل مطارح الانظار حاشيه بر تقريرات اصول شيخنا الانصارى.

10- مشجرات آل الرسول كه از بزرگترين تصنيفات شيعه و گرانبهاترين كتب در انساب است در چند مجلد.

11- الرساله الافطسيه در نسب گروهى از سادات طفرود كه در تهران چاپ شده.

12- الرحله الشيرازيه كه در مسافرت به شيراز نوشته اند 13- الرحله الاصفهانيه در مسافرت به اصفهان تاليف نموده اند.

14- مزارات علويين در ايران و خارج ايران.

15- كتاب المسلسلات فى مشايخ الاجازات در سه مجلد به شرح زير 1- در اجازات علماء اماميه از اثناعشريه كه به معظم له داده اند 2- اجازاتى كه علماء عامه از حنفى ها و مالكيها و شافعيها و حنبليها و زيديه و غير آنان كه براى آن جناب نوشته اند 3- اجازاتيكه ايشان به ديگران داده اند.

مرجع تقليد، محقق، عالم دينى.

تولد: 1276(20 صفر 1315 ق.)، نجف اشرف.

درگذشت: 7 شهريور 1369(7 صفر 1412 ق.) قم.

آيت الله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى، فرزند سيد شمس الدين، آموزش هاى اوليه خود را نزد پدر و جده اش آغار كرد. پس از اين در حوزه هاى درس اساتيد شركت كرد. در وس مقدماتى

را نزد پدر، شيخ مرتضى طالقانى، شيخ محمدحسن سدهى اصفهانى نجفى، شيخ شمس الدين شكوئى قفقازى، سيد محمدكاظم خرم آبادى نجفى، ميرزا محمود معلم و نيز جده خود بى بى شمس شرف بيگم طباطبايى فراگرفت. وى تجويد و قرائت قرآن را از ميرزا ابوالحسن مشكينى نجفى، پدرش سيد شمس الدين مرعشى نجفى، سيد آقا شوشترى، شيخ عبدالسلام كردستانى شافعى و شيخ نورالدين بكتاشى شافعى آموخت. علم انساب را از پدر خود از سيد محمدرضا موسوى بحرانى و سيد محمد مهدى غريقى صائغ و تفسير قرآن را از پدر و از شيخ محمد حسين شيرازى، سيد هبةالدين شهرستانى و سيد ابراهيم رفاعى شافعى بغدادى و فقه و اصول را از پدر خود و از شيخ مرتضى طالقانى، سيد محمدرضا مرعشى نجفى رفسنجانى شيخ غلامعلى قمى، ابوالحسن مشكينى نجفى، سيد آقا شوشترى، ميرزا حبيب الله اشتهاردى، ميرزا محمد تهرانى، ميرزا محمدعلى كاظمينى، شيخ عبدالحسين رشتى، ميرزا آقا سيد ابراهيم اصطهباناتى، شيخ موسى كرمانشاهى، شيخ نمعت الله لاريجانى، سيد على طباطبائى يزدى، شيخ محمدحسين شيرازى، ميرزا محمود شيرازى، سيد جعفر بحرالعلوم، سيد محمدكاظم خرم آبادى و عباس خليلى و علوم رياضى و هيئت را از شيخ عبدالكريم بوشهرى، سيد ابوالقاسم موسوى خوانسارى، دكتر عندليب زاده، ميرزا محمود اهرى، محمد محلاتى، شيخ عبدالحميد رشتى، احمد منجم، سيد محمدكاظم عصار، جمال الدين كرباسى و علم طب را از پدر و از محمدعلى خان مؤيد الطباء و علم رجال و درايه و حديث را از پدر و از سيد ابوتراب خوانسارى، شيخ عبدالله مامقانى، شيخ محمد حرزالدين نجفى، ميرزا على حسينى مرعشى شهرستانى و ميرزا ابوالهدى كرباسى، فقه و اصول استدلالى را از آيت الله ضياءالدين عراقى، آيت الله سيد احمد بهبهانى،

شيخ احمد كاشف الغطاء، شيخ على اصغر ختيايى تبريزى، شيخ محمدحسين كاشف الغطاء، شيخ على بن باقر نجفى، شيخ محمداسماعيل محلاتى، شيخ عبدالنبى نورى، سيد ابراهيم اصطهباناتى، حسين نجم آبادى، آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، سيد على يثربى كاشانى و محمدرضا مسجدشاهى فراگرفت. آنگاه در شهرهاى سامرا و كاظمين مدت سه سال فقه و حديث و رجال را از آيت الله سيد حسن صدر و اصول را نزد آيت الله شيخ مهدى خالصى آموخت و بعد از مراجعت به نجف اشرف علم كلام را نزد آيت الله شيخ محمد جواد بلاغى، شيخ محمد اسماعيل محلاتى، سيد هبةالدين شهرستانى، على اكبر يزدى، پدر خود و ديگران آموخت.

آيت الله مرعشى موفق به دريافت بيش از چهارصد اجازه ى روايتى و تعدادى اجازات اجتهاد و اجازات نفسى از مشايخ ديگر گرديد كه اجازات كتبى وى در كتاب المسلسلات فى الاجازات آمده است.

آيت الله مرعشى نجفى در بيست و يكم محرم 1342 از نجف به ايران آمد و پس از سفرى به مشهد و تهران و شهر رى، به قم سفر كرد و به سبب درخواست آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى در قم ساكن شد و مدتى هم در جلسات درس ايشان و حوزه هاى دررس آيت الله حاج شيخ مهدى حكمى قمى، آيت الله سيد على يثربى كاشانى و على اكبر مدرس يزدى، معروف به حكيم الهى و ديگر علما شركت كرد.

آيت الله مرعشى نجفى از زمان ورود به قم، در كنار آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به تحكيم پايه هاى حوزه ى نوپاى قم پرداخت. ورود وى به ايران و قم مصادف بود با آغاز زمامدارى رضاشاه بود كه با مظاهر اسلام و تشيع به مبارزه برخاسته بود. او در مقابل فشارها و ضربات رضاشاه عليه

حوزه و روحانيت مردانه ايستاد و جلسات درس او منظم بين شش تا هفت جلسه درس در مدرسه فيضيه، صحن و حرم حضرت معصومه (س) برقرار مى شد. به اين ترتيب وى را مى توان يكى از مؤسسان حوزه ى علميه ى قم به شمار آورد كه تا هنگام رحلت آيت الله حائرى يزدى، همگام با ايشان فعاليت كرد. پس از رحلت آيت الله حائرى يزدى نيز در جهت حفظ و بقاى حوزه كوشش كرد. در آن زمان حلقه هاى دروس خارج فقه و اصول خود را تشكيل داد.

آيت الله مرعشى پس از رحلت آيت الله بروجردى در 1380 ق. جزو معدود مجتهدانى بود كه به عنوان مرجعيت شيعه انتخاب گرديد و از آن پس به عنوان يكى از اركان اصلى حوزه و جهان تشيع درآمد و به سهم خويش در اداره ى حوزه ى علميه ى قم شركت نمود. وى بيشتر از هفتاد سال به تدريس در حوزه ى علميه ى قم مشغول بود.

آثار و تأليفات وى به اين شرح است: تعليقات احقاق الحق قاضى نورالله مرعشى شوشترى شهيد كه بيست و هفت جلد آن منتشر شده و تا پنجاه جلد مى رسد، مشجرات آل رسول الله الاكرام (ص)، شرح و حاشيه بر عمدة المطالب (در چند مجلد)، طبقات النسابين، الهداية فى معاضل الكفاية، حواشى رسائل شيخ مرتضى انصارى، المسلسلات فى الاجازات، مسارح الافكار فى مطارح الانظار (حاشيه بر تقريرات شيخ انصارى)، المعول فى امر المطول، الوقت و القبلة الرد على مدعى التحريف، مصطلحات فقهيه، الغاية القوى، سلوة الحزين و مونس الكئيب، المشاهد و المزارات، القصاص على صوء القرآن و سنته (به قلم عادل علوى، 1374).

از خدمات فرهنگى آيت الله مرعشى نجفى مى توان به اين موارد اشاره كرد: ساختن مدارس

علوم دينى و تعمير آنها در قم مدارس مهديه در خيابان باجك، مؤمنيه در خيابان چهارمردان، شهابيه در خيابان امام خمينى، مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق قم)، ساخت و تعمير و بازسازى مساجد در ايران و جهان، ساخت و تعمير بيمارستان ها از جمله بيمارستان كامكار در قم، درمانگاهى در بيمارستان نكويى قم، آسايشگاه معلولين در قم، ساختمان بخش قلب بيمارستان نكويى، مركز توانبخشى بهزيستى واقع در ميدان امام خمينى قم كه دارالشفاى آل محمد (ص) نيز ناميده مى شود، تأسيس كتابخانه با خريد قطعه زمين به مساحت 1500 متر مربع مقابل مدرسه مرعشيه در خيابان آيت الله مرعشى (ارم سابق) كتابخانه اى با زيربناى 3500 متر در پنج طبقه ساخته شد كه در نيمه ى شعبان 1349 با حدود 16000 جلد كتاب چاپى و خطى افتتاح گرديد. بعدها طبق حكم حضرت امام (ره) دولت قطعه زمينى در كنار كتابخانه با مساحت 2400 متر مربع فراهم و در اختيار توليت كتابخانه قرار داد. در توسعه ى جديد 16000 متر مربع زيربنا در هفت طبقه با ظرفيت سه ميليون جلد كتاب چاپى و بيش از 120000 جلد كتاب خطى ملحوظ شده است.

اين كتابخانه (تا سال 1374) نزديك به 500000 جلد كتاب چاپى، 35000 مجلد با 50000 عنوان نسخه خطى، بيش از 20000 جلد كتاب چاپى به زبان هاى لاتين، نزديك به 5000 جلد نسخه عكسى، حدود 8000 ميكروفيلم و بيش از هزار عنوان روزنامه و نشريه دارد. همچنين مجهز به دستگاه هاى مدرن آتش نشانى، مبارزه با آفات طبيعى، دستگاه هاى قرنطينه و آفت زدايى است.

آيت الله مرعشى نجفى پيش از فوت چند بار در بيمارستان هاى قم و تهران بسترى شد و دوبار هم براى درمان

به خارج از كشور يعنى اسپانيا و انگلستان مسافرت نمود. اما سرانجام در شامگاه روز چهارشنبه هفتم ماه صفر 1412 برابر با هفتم شهريور ماه 1369 در سن نود و شش سالگى، پس از اقامه ى آخرين نماز جماعت در صحن حضرت فاطمه معصومه (س) و بازگشت به منزل گرفتار حمله و سكته قلبى شد و درگذشت. پيكر وى در كتابخانه عمومى خود ايشان دفن گرديد.

برگرفته از كتاب :گلزار مشاهير

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (181 -177)، الذريعه (204/ 23 ،276/ 21 ،376/ 20 ،355 ،264/ 18 ،186/ 16 ،88/ 15 ،215 ،140/ 12 ،378/ 6 ،260/ 2)، ريحانه (134 -129/ 3)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 848 -847/ 14)، علماء معاصرين (219 -217)، گلزار معانى (702 -695)، گنجينه ى دانشمندان (52 -37/ 2 ،215 -211 ،56 -51/ 1)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1190 -1189/ 3).

مرعشي نجفي، مرتضي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 1330 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مدرس و مجتهد. در نجف به دنيا آمد. مقدمات، سطوح و حكمت را از آيت اللَّه آقا سيد حسين بادكوبه اى و آيت اللَّه ايروانى و آيت اللَّه سيد محمود شاهرودى فراگرفت. آنگاه به ايران آمد و در قم سطوح را در محضر برادرش آيت اللَّه سيد شهاب الدين مرعشى نجفى تكميل نمود. سپس به نجف بازگشت و درس خارج را از آيت اللَّه اصفهانى و آيت اللَّه نايينى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى فراگرفت تا به مدارج عاليه ى اجتهاد رسيد و از آنها به دريافت اجازه نايل آمد. او سالها در نجف به تدريس فقه و اصول پرداخت. در مسافرتى كه به قصد زيارت حضرت امام رضا (ع) به ايران آمد، به اصرار علما و مردم تبريز در آن شهر

سكنى گزيد و به اقامه ى جماعت و انجام امور دينى پرداخت. از آثارش: «شمس الضحى»، در مناقب ائمه (ع)؛ «روضة الاحباب»؛ «كشكول»؛ «رياض الصالحين»؛ «تقريرات» استادش آيت اللَّه نايينى در «خيارات».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :گنجينه ى دانشمندان (329 -328/ 3).

مرعشي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1280 -1198 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مفسر، اديب و شاعر. از فرزندزادگان علامه سيد حسين سلطان العلماء (خليفه سلطان) بود. او در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. از آثارش: «تفسير قرآن»؛ شرح «زبدة الاصول»؛ شرح «تشريح الافلاك»؛ «سفرنامه ى هندوستان»؛ كتاب «اجازات»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (382/ 9)، تذكرة القبور (488)، معجم المؤلفين (188/ 10).

مرعشي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود مرعشي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1320/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تاكنون بيش از 60 مقاله در زمينه كتابشناسي نسخه شناسي ، كتاب پژوهي ، رجال و تراجم و انساب نگاشته ام و تمامي آنها تاكنون چاپ و منتشر شده است همچنين نظربه اينكه از سنين نوجواني در كنار پدر بزرگوارم كتابشناسي مخطوطات را فرا گرفته ام و با اشتياق در كنار دروس حوزوي خود ادامه دادم اكنون بيش از نيم قرن است كه تجربه اندوخته ام و اينجانب را در بيشتر مراكز علمي و كتابخانه ها و دانشگاههاي جهان به عنوان يكي از بزرگترين كتابشناسان معاصر كتابهاي اسلامي جهان مي شناسند.

اينجانب چند جلد تاليف نيز دارم كه بيشتر آنها چاپ و منتشر گرديده است .جز آن، دهها كتاب را تحقيق و تحصيح و چاپ كرده ام و بسياري ديگر نيز زير نظر اينجانب منتشر شده است . همچنين كتبا داراي چند اجازه اجتهاد و روايتي و امور حسبيه از مراجع گذشته و حال مي باشم از جمله حضرات آيا ت عظام :اراكي ، مرحوم والدم ، مكارم شيرازي ، بهجت ، فاضل لنكراني ،سيد محمد شيرازى، سيستاني و غيره و

نيز از مرحوم آيه الله العظمي شيخ عبد النبي اراكي اجازه اجتهاد گرفتم و از مرحوم آيت الله سيد محمد صادق بحر العلوم نجفي و مرحوم آقا شيخ آقا بزرگ تهراني و مرحوم آيت الله علياري تبريزي و غير آنان اجازه روايتي در يافت نموده ام . به منظور اطلاعات بيشتر به مجله كيهان فرهنگي شماره 204 كه ويژه اينجانب و نيز كتابخانه مي باشد همچنين مقاله اي كه محقق و پژوهشگر پر تلاش آقاي علي رفيعي در مورد زندگينامه اينجانب نگاشته و در فصلنامه ميراث شهاب كتابخانه چاپ شده و هر دو آنها ضمينه اين برگه ها مي باشد مراجعه شود .

و نيز از مفتي بزرگ يمن محمد بن زباره و مرحوم شيخ محمد غزالي بزرگترين متفكر جهان عرب و صاحب بيش از 500 تأليف در موضوعا ت گوناگون اجازه كتبي اخذ نموده ام .اينجانب همچنين افزون بر 50 سال است كه شرعا و قانونا متولي و رئيس كتابخانه بزرگ آيت الله العظمي مرعشي نجفي مي باشم و نيز متولي 3 مدرسه علمي والدم كه در قم بنياد كرده اند براي طلاب به عهده دارم نيز مسئول دفتر پدر بزرگوارم بوده و مي باشم اينجانب چند پروژه تحقيقاتي با برخي از اسلام شناسان خارجي دارم كه در حال انجام است و به زودي منتشر مي شود همچنين كتاب عظيم : موسوعه الامامه في نصوص اهل السنه در كلام و فضائل ائمه اطهار عليهم السلام كه از تأليفات پدر عزيزم و به عربي مي باشد زير نظر و با اشراف اينجانب در حال انتشار است كه 5 جلد نخست آن منتشر شده و 15

جلد ديگر تا اواخر سال جاري 1386 و 25 جلد ديگر تا دو سال بعد منتشر خواهد شد و جمعا 45 جلد خواهد بود اين كتاب تاكنون 3 بار جايزه بهترين كتاب سال در حوزه دين شناخته شده و دريافت نموده است .

مروجي طبسي، محمدجعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جعفر مروجي طبسي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

محمد جعفر مروجي طبسي فرزند مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد رضا طبسي نجفي درسال 1335 در نجف اشرف متولد شد، دروس مقدمات حوزه را در مدرسه حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني گذراند. و سطوح عاليه را نزد آقايان: مرحوم حاج سيد ابوالفضل موسوي تبريزي و مرحوم آقاي وجداني فخر و مرحوم حاج شيخ احمد پاياني و حاج شيخ علي پناه اشتهاردي و جناب محقق داماد و جناب شيخ محمد كلباسي و جناب آقاي فياضي به پايان رساند و حدود 15 سال در درس خارج حضرات آيات عظام آقايان: حضرت آيت الله مكارم شيرازي، حضرت آيت الله سيد ابوالقاسم كوكبي، حضرت آيت الله وحيد خراساني شركت نمودند.

مروجي طبسي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد مروجي طبسي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

بنده در نهم ماه ذي الحجه 1372 هجري قمري مطابق با 28/12/1331 هجري شمسي در نجف اشرف در يك خانواده روحاني متولد شدم. پدرم مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ محمد رضا طبسي است كه ظاهرا در سال 1345 هجري قمري از قم به حوزه نجف اشرف هجرت فرمود تا از محضر پر فيض بزرگاني همچون مرحوم ناييني و آقا ضياء عراقي و سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) بهره جويد.پس از گذشت دوران كودكي به تحصيل در مدارس دولتي تا كلاس ششم نظام قديم پرداخته و پس از آن با تشويق جدي و پي گير مرحوم والد تحصيلات علوم ديني

خود را در حوزه علميه نجف اشرف آغاز كردم چرا كه مدتي از رحلت برادر بزرگم مرحوم شيخ محمد علي طبسي در تهران مي گذشت و چون فرزند ديگري كه جاي او را پر كند نداشت، تلاش فراوان مي كرد تا مرا به سلك روحانيت درآورد.بدين جهت از دوران كودكي ونوجواني كه همراه پدرم پيش از اذان صبح به حرم مولي اميرالمومنين مي رفتم در بين راه او نمازهاي مستحبي مي خواند و من نيز احساس مي كردم كه اين حالت معنوي و عرفاني كه اوداشت در من در حال شكل گرفتن است زيرا من نيز به توصيه وي وادار مي شدم به برخي اذكار و اوراد در بين راه بپردازم. يادم هست كه گاهي بر اثر كم خوابي سجاده پدرم را كه مي بايست براي نماز جماعت ايشان در رواق مطهر علي بن ابي طالب(عليه السلام) پهن مي كردم و براي ايشان تكبير مي گفتم، زير سر گذاشته و در كنار قبر علامه حلي در راهرو به خواب مي رفتم.پدرم به مناسبتهاي گوناگون از محاسن ورود به حوزه علميه و قرار گرفتن در رديف علماء و اينكه ملائكه و فرشتگان زير پاي جوينده علم ودانش بالهاي خود را مي گسترانند بنده را بسيار تشويق مي فرمود. تا اينكه در اول سال 46 هجري شمسي بدست مباركشان در روز اول فروردين معمم شدم. چند سالي كه در حوزه علميه نجف اشرف بودم از استادان محترم و عاليقدري بهره جسته از جمله اولين استاد ومربي خودم يعني مرحوم پدرم بود كه وي را به حق استادي بزرگ و مربي شايسته ودلسوز يافتم كه در تمام مقاطع

سني يار و پدري مهربان برايم بود.او با اينكه اشتغالات علمي و تاليفي ودرسي وتدريسي ومراجعات مردم فراوان داشت اما هرگز فرصتها را از دست نداده و شبانه روز وقت خود را در اختيار من قرار داده بود. حتي آخرين لحظات عمر مباركش زير نظر او بوده و از خوان علم و معرفت و اخلاق و صفات حميده اش پيوسته بهره مي جستم.او بحق فقيهي بود بزرگوار و دائره المعارف بزرگي بود كه نظير و مانندش را در بين آيات عظام كم ديده بودم.چنانكه عرض كردم از دوران كوكي و نوجواني تحت تربيت و مراقبت وي قرار گرفته وهر روز صبح پس از برگشتن از حرم مطهر اميرالمومنان از من مي خواستند تا قرآن مجيد رانزد او بخوانم و سپس به شرح و تفسير برخي از آيات و كلمات آن كه در خور فهم بود مي پرداخت. ودر اولين گام پس از فراگرفتن قرآن كريم مرا به احكام و مسائل آشنا ساخته وآنها را از حاشيه بر طريق النجاه كه در حقيقت رساله عمليه پدرم بود از او تلقي كردم وسپس برخي كتاب¬هاي جامع المقدمات از قبيل امثله و شرح امثله و عوامل جرجاني و شرايع الاسلام و شرح باب حادي عشر را نزد او خواندم.و پس از مدتي كه بدنبال يك استاد خصوصي برايم بود سرانجام با استاد ديگري به نام حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ حسين كشميري (ره) آشنا شده و بنا به توصيه و سفارش پدرم كتاب هاي ديگري از جامع المقدمات از قبيل كتاب المنطق و شرح النموذج و سپس مقداري از حاشيه ملا عبد الله را در نزد او خواندم.و

استاد سوم و چهارم اينجانب در مقدمات و ادبيات عرب مرحوم حجه الاسلام و المسلمين حاج آقاي حجتي بروجردي بود كه جلد اول شرح ابن عقيل را نزد او خوانده و همچنين مرحوم حجه الاسلام و المسلمين آقاي شيخ محمد علي مدرس افغاني كه بخشي از سيوطي را نزد او خواندم.پنجمين استادي كه در نجف اشرف داشتم جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاي سيد مرتضي قائني (سلمه الله) بود كه با عده اي از دوستان مقداري از شرح لمعه را در نزدش تلمذ نمودم.پس از مدتي كه از تحصيلاتم گذشت ملاحظه كردم كه منزل مرحوم پدرم بسيار پر رفت و آمد است.اينجا بود كه براي اولين بار به محيط مدارس علمي رفته و در مدرسه خليلي با يكي از دوستان به نام شيخ ابوالقاسم نظرپور هم حجره شدم.پس از مدتي به علت كوچك بودن حجره به توصيه پدرم و به سفارش مرحوم آيه الله زاده كفايي به مدرسه مرحوم آخوند بزرگ كه در آن روز تازه تجديد بنا شده بود راه يافتم.اما ديري نگذشت كه تصميم جدي گرفته و با پدر ومادرم مسئله رفتن به حوزه علميه قم را مطرح كردم تا با خيالي آسوده و دور از خويشان به تحصيل ادامه دهم. اما آنها صلاح دانستند كه فعلا به تحصيلات ادامه داده و رفتن به قم را به سالهاي بعد موكول كنم.اما ديري نگذشت كه در اوايل ماه ذي القعده سال 1350 توسط عوامل بعثي دستگير شده و پيش از هجرت عمومي سال 1350 به همراه گروهي از علماء و روحانيون به ايران فرستاده شديم.از سال 1350 هجري شمسي كه وارد قم شدم به

ادامه تحصيل پرداخته و از محضر اساتيد بزرگواري در سطوح مختلف بهره برده كه به شرح زير مي باشد:

1. جناب آقاي لطفي كاشاني در مقداري از حاشيه ملا عبد الله

2. آقاي شيخ عبد الله اصفهاني در مقداري ازكتاب سيوطي

3. آقاي شيخ مهدي مجيدي كتاب مغني

4. آقاي سيد نور الدين شريعتمدار جزائري ، مقداري از شرح لمعه و جواهر البلاغه

5. مرحوم آقاي فخر وجداني مقداري از شرح لمعه

6. سيد محمد رضا طباطبائي يزدي در مقداري از شرح لمعه و مقداري از باب حادي عشر

7. حضرت آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي در مقداري از شرح لمعه و شرح تجريد

8. سيد نور الدين حسيني اشكوري، المنطق مرحوم مظفر

9. سيد احمد حسيني اشكوري، جلد دوم شرح ابن عقيل

10. شيخ حسين كوراني، بخشي از المنطق مرحوم مظفر

11. آقاي جليلي در بخشي از شرح لمعه

12. مرحوم عرفاني خراساني در مقداري از معالم

13. آقاي شيخ احمد امين بخشي ازمعالم

14. استاد شيخ مصطفي اعتمادي در رسائل شيخ انصاري

15. استاد ميرزا محسن دوزدوزاني در قوانين و مكاسب محرمه و جلد دوم كفايه و تفسير برخي از سور قرآن كريم

16. مرحوم آيه الله حقي در بخشي از شرح تجريد و درس تفسير قرآن

17. استاد حاج شيخ عباس نائيني در بخشي از شرح تجريد

18. مرحوم آيه الله شيخ محمد تقي ستوده در بخشي از بيع و خيارات مكاسب شيخ انصاري

19. مرحوم آيه الله شيخ احمد پاياني در بخشي از خيارات مكاسب شيخ و كفايه جلد اول.

20. مرحوم شيخ عبدالرحمن حيدري ايلامي در بخشي از شرح لمعه

21. مرحوم آيه الله شيخ ابوالقاسم محمودي اشتهاردي در باب مفاهيم كفايه الاصول

22. حضرت آيت الله حاج سيد كاظم حائري

در بخشي از بيع مكاسب

23. سيد محسن موسوي تبريزي در قسمتي از بدايه الحكمه

24. حضرت آيه الله العظمي شيخ جواد تبريزي

25. حضرت آيه الله العظمي شيخ هاشم آملي

26. حضرت آيه الله العظمي شيخ محمد فاضل لنكراني

27. حضرت آيه الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي

28. حضرت آيه الله العظمي سيد ابوالقاسم كوكبي

29. حضرت آيه الله العظمي شيخ ناصر مكارم شيرازي

30. حضرت آيه الله جعفر سبحاني يك دوره اصول

31. حضرت آيه الله العظمي وحيد خراساني يك دوره اصول

مروجي، محمدكريم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدكريم مروجي

محل تولد : كوهدشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد كريم مروجي بروجردي در سال 1327 در يك خانواده كشاورز متولد و بعد از مكتب و دبستان در سال 42 رسما وارد حوزه علميه شدم و بعد از دو سال تحصيل در بروجرد و خرم آباد در سال 44 وارد حوزه علميه قم شدم و در خدمت آقايان و آيات صلواتي و سيد ابوالفضل موسوي تبريزي (ره) شرح لمعه و از آقاي دوزدوزاني مختصر و آقاي اعتمادي قوانين و آقايان اعتمادي و سبحاني رسائل و آقايان فاضل لنكراني و مرحوم ستوده مكاسب و آقايان مرحوم سلطاني و ستوده كفايه را تلمذ كردم. و در سال 47 وارد درس خارج شده و عمدتا در فقه و اصول مرحوم آقاي آميرزا هاشم آملي(ره)حدودا 12 سال شركت كردم و در اين مدت از فقه و اصول مرحوم آقاي آشيخ مرتضي حائري تا اندازه اي بهره بردم و تا حدودي از آقايان ديگر نيز استفاده كردم. در خلال درس خواندن مشغول تدريس هم بودم و تقريبا كتابهاي سطح را چند

بار يا لا اقل يك بار تدريس كردم و از سال 1371تا به حال يك بحث فقه دارم و چند سال قبل يك دور كليات رجال را نيز تدريس كردم.

مروزي، ابوطالب عزيزالدين اسماعيل

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(572- وف بعد از 614 ق)، محدث، فقيه، اصولى، نحوى، لغوى، شاعر، منجم و نسب شناس. نسب او به محمد ديباج، فرزند امام صادق (ع)، مى رسد. جد سوم وى از قم به مرو سفر كرد و در آنجا سكنى گزيد. در مرو متولد شد و تحصيلات خود را در زادگاه خود مرو آغاز كرد و نزد كسانى چون قاضى محمد بن سليمان فقيهى دانش آموخت. در جوانى به قصد زيارت خانه خدا از مرو خارج شد. در 592 ق به بغداد كه رسيد از ادامه سفر منصرف شد و مدتى همان جا ماند. ابوطالب از شهرهاى خوارزم، هرات، نيشابور، گرگان، رى، يزد، شيراز، رامهرمز و همدان نيز ديدن كرد و از مشايخ و دانشمندان اين شهرها بهره جست. در ميان مشايخ او بايد از فخر رازى، عبدالسيد خوارزمى، بلغارى، محمد ديباجى، محمد ماهروى، اسماعيل كاشانى و ابن سمعانى نام برد. تاريخ بازگشت وى به مرو روشن نيست. زمانى كه در مرو بود با فخر رازى ديدار كرد و در همان زمان بود كه كتاب «الفخرى» را براى وى تأليف كرد. در مرو در منزل خود مجالس درس برگزار مى كرد و در آن طالبان علوم حضور مى يافتند. ياقوت حموى كه از شاگردان وى مى باشد پس از توصير صفات زيباى استادش در «معجم الادباء» چند بيت از اشعار او را آورده است. تنها اثر بازمانده از وى «الفخرى فى انساب الطالبين» است كه در قم به

چاپ رسيده؛ اثر ديگر وى «حظيرة القدس»، در حدود 60 مجلد، در خصوص انساب طالبيان بود و تلخيص آن «بستان الشرف» در حدود 20 مجلد؛ و كتابى نيز درباره ى نسب شافعى تأليف كرد.از آثار ديگر او: «زبدة الطالبيه»؛ «غنية الطالب فى نسب آل ابى طالب»؛ «المثلث» و «الموجز» در نسب.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (308 /1)، اعيان الشيعه (320 -319 /3)، الذريعه (252 /23 ،79 /19 ،67 /16 ،29 /12 ،26/7 ،107 -106 /3)، ريحانه (112 /3)، لغت نامه (ذيل/ اسماعيل)، معجم الادباء (150 -142 /6)، معجم المؤلفين (266 /2)، هدية العارفين (211 /1).

مرويان حسيني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود مرويان حسيني

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/8/1

زندگينامه علمي

در سال 1344 در مشهد در خانواده مؤمن و متعهد و دلسوز خداوند به آن خانواده فرزندي به نام «محمود» اهداء نمود. پس از گذراندن تحصيلات دوران ابتدائي و راهنمايي در سال 1363 وارد حوزه علميه مشهد گرديد. تحصيلات مقدماتي و رتبه اول سطح را از محضر حجةالاسلام رضواني و ناطقي فيض برد، سپس مكاسب و كفايه را از نزد اساتيدي بزرگ چون استاد اميري و استاد رضا زاده تلمذ كرد. ورود به درس خارج ايشان در سال 1373 بود كه خارج فقه را نزد آيت الله فلسفي و خارج اصول را نزد آيت الله مرتضوي گذراند آغاز كار پژوهشي ايشان در سال 1376 بود كه همكاري با مركز پژوهش دانشگاه علوم اسلامي رضوي را شروع كرد. در كنار پژوهش به امر تدريس و تربيت در حوزه علميه مشهد و دانشگاه هاي اين شهر اشتغال دارد.

مزيناني، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق مزيناني

محل تولد : مزينان سبزوار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صادق مزيناني در سوم فروردين 1336 در مزينان بدنيا آمدم . پس از دوره ابتدايي بر اثر تشويق خانواده بويژه مرحوم پدرم به تحصيل علوم حوزوي روي آوردم . پس از چند ماه تحصيلي در حوزه علميه مزينان در سال 1348 به حوزه علميه مشهد مشرف شدم و در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي ميلاني ثبت نام و از محضر اساتيد بزرگواري چون : حجت هاشمي ، ناطقي ، اختري ، محقق و بني هاشمي بهره گرفتم . براي ادامه تحصيل در سال 1356 به قم مهاجرت كردم و از اساتيد محترم همچون : اعتمادي ، فاضل هرندي ، ستوده ، صانعي و فاضل لنكراني در درس هاي رسائل ، كفايه و مكاسب بهره بردم .درس خارج را از سال 58 از محضر آيات عظام آيت الله فاضل لنكراني ، نوري همداني ، وحيد خراساني ، تبريزي ، هاشمي شاهرودي و ... بهره بردم .تفسير ، فلسفه و رجال را نيز از محضر حضرات آيات : مشكيني ، جوادي آملي ، انصاري شيرازي و آقا موسي زنجاني و... استفاده كردم .پس از انقلاب اسلامي مسافرت هاي تبليغي بسياري به استان هاي كشور داشتم. با توجه به خلاء فرهنگي و نياز منطقه سيستان و بلوچستان به آن منطقه رفتم و در نيروهاي سپاه پاسداران ، جهاد سازندگي ، راديو و تلويزيون و حوزه علميه كارهاي گوناگون فرهنگي و تدريس داشتم . در سال 1359 به عنوان نماينده ولي فقيه

و حاكم شرع هيات واگذاري زمين در استان سيستان و بلوچستان منصوب شدم .از سال 1361 به بعد ضمن كارهاي فرهنگي و تبليغي در استان ياد شده در ايام تعطيل حوزه ، با عده اي از دوستان در مجله حوزه و سپس مجله فقه مشغول پژوهش و نگارش مقاله در زمينه هاي گوناگون به صورت جمعي و فردي شدم . محصول اين همكاري حدود 100 مقاله است . اين همكاري به صورت عضويت در طرح و برنامه و هيات تحريريه و نگارش مقالات همچنان ادامه دارد .از سال 1370 به بعد ، ضمن شركت در همايش ها و كنفرانس هاي علمي و ارائه مقاله در چند كنفرانس به عنوان مقاله برگزيده به ارائه مقاله خود پرداختم .چندين لوح ياد بود و تقدير از سوي جشنواره مطبوعات ، جشنواره هنري ، فرهنگي اشراق ويژه صدمين سال امام خميني (ره) دريافت داشته ام .در سال 79 به درخواست دبيرخانه مركز علمي خبرگان طرحي را درباره انديشه هاي سياسي ملا احمد نراقي ارائه دادم كه مورد پذيرش قرار گرفت و كار نگارش آن در سال 80 به پايان رسيد و پس از چاپ به كنگره نراقيين ارائه شد . همين كتاب در پنجمين همايش كتاب سال حوزه به عنوان يكي از آثار برگزيده معرفي و جايزه اي نيز به آن تعلق گرفت و به همين مناسبت در كتابي كه به منظور معرفي آثار برگزيده و پديد آورندگان از سوي دبيرخانه نگاشته شده در ص 56 و 57 معرفي اثر و شرح حال مختصري از مولف آمده است .

مسجدي، حيدر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حيدر مسجدي

محل تولد : كاظمين عراق

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حيدر مسجدي متولد 1346 در شهر كاظمين متولد شدم. و پس از تحصيلات ابتدائي و راهنمايى، توسط ساواك رژيم بعث همراه خانواده دستگير شديم و به زندان روانه شديم. دو برادرم زير شكنجه هاي وحشي شهيد شدند و ما به سوي ايران روانه شديم. از سال 1361 وارد حوزه علميه قم شدم و دروس مقدماتي را در مدرسه شهيد صدر گذراندم. سپس دروس سطح و خارج رااز محضر اساتيد بزرگوار استفاده كردم از جمله آيه الله احمدي يزدى، آيه الله حسين نجاتى، آيه الله هادي آل راضى، آيه الله احمد مددى، كه بخش مهمي از علوم حديث و نكات بسيار ظريف فقهي و اصولي را از محضر استاد بزرگوار آيه الله احمد مددى استفاده كردم، كه لازم مي دانم از ايشان تشكر كنم و از او به نيكي ياد كنم. در سال 1371 تا سال 1374 در موسسه (دائره المعارف فقه اسلامي ) مشغول تحقيقات اسلامي شدم، ودر تاليف كتاب (معجم فقه الجواهر) شركت نمودم. در سال 1375 وارد موسسه علمي فرهنگي دارالحديث شدم و در رشته حديث مشغول تحقيق شدم.

مسعودي، اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اصغر مسعودي

محل تولد : ني ريز فارس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1362 بعد از اخذ ديپلم تجربي وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه امام صادق (ع) به تصحيل پرداختم و در تابستان همان سال حاشيه و سيوطي را خواندم و از سال دوم در مدرسه امام صادق شروع به

تدريس درسهايي كه خوانده ام جامع المقدمات و صرف ساده نمودم و تا پايان سطح ، دروس را به صورت جهشي گذراندم.

متاسفانه مدتي از كار علمي صرف جدا به كار فرهنگي در معاونت سازمان تبليغات اسلامي سنندج و مسئوليت سازمان تبليغات اسلامي مريوان و مهاباد خدمت نمودم و در سال 72 مسئول نمونه استان كردستان برگزيده شدم. سه كتاب سيماي سنندج ، وضعيت فرهنگي اجتماعي مريوان، وضعيت فرهنگي اجتماعي مهاباد را نوشتم و سپس سيري در مهاباد و جمهوري 1946 را به رشته تحرير در آوردم.

مدتي در قم در ستاد منطقه 2 كشوري مسئول واحد آموزش و سر دبير مجله پيك ياران بودم و كتاب پاسداري از حريم كتابت را نوشتم بيش از دو سال از محضر اساتيد معظم خارج آيات عظام فاضل ره ، مكارم حفظه الله و سبحاني حفظه الله كسب فيض نمودم.در سال 1382 در دانشگاه باقرالعلوم ع در رشته فلسفه و كلام در مقطع كارشناسي ارشد قبول و در سال 1384 از پايان نامه ام با موضوع سعادت از منظر فارابي و ابن سينا دفاع نمودم و در سال 1384 در جشنواره ممتازين بسيجي و شاهد كشور رتبه سوم كشوري را كسب نمودم.و اكنون با گروه فلسفه و كلام مدرسه حجتيه همكاري و درس فلسفه مقدماتي را تدريس مي نمايم. مدتي نيز در دانشگاه پيام نور دروس معارف ، اخلاق كاربردي و كليات فلسفه را تدريس نمودم.

مسعودي، عبدالهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالهادي مسعودي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 هجري شمسي به مدرسه رفتم و در 1362 هجري شمسي ديپلم

رياضي فيزيك گرفتم و پس از يكسال درس مهندسي صنايع در دانشگاه صنعتي شريف، كليه درس هاي جديد را رها كرده و به درس حوزه كه از دبيرستان آغاز كرده بودم به صورت تمام وقت پرداختم و از محضر اساتيدي همچون پدرم ، مرحوم روشني ، آيت الله قديري ، مرحوم پاياني ، آقاي نيري همداني و مرحوم آيت الله زاده اراكي سود بردم پس از اتمام تحصيلات سطح در سال 1369هجري شمسي به درس خارج آيت الله شيخ جواد تبريزي حاضر شدم و دو سال اصول فقه و 5 سال فقه طهارت و حدود را نزد ايشان تلمذ كردم و سپس به مدت 8 سال درس اصول آيه الله وحيد خراساني و 5 سال فقه استاد آيت الله شبيري زنجاني شركت جستم. از سال 1369 هجري شمسي كار بر روي حديث را به صورت جدي و رسمي آغاز كردم و تاكنون به صورت مطالعه و فيش برداري موضوعي كتب حديث، تبويب و دسته بندي احاديث شيعه و اهل سنت، ترجمه، تلخيص و ... تدوين رساله ها، مقاله ها و كتاب هاي مربوط به حديث ، كارهايي ارائه داده ام. همچنين با مراكز مختلف علمي و پژوهشي ارتباط مشورتي داشته و سالهاست در دو حوزه فقه و حديث، در حوزه و دانشگاه تدريس مي كنم . اينجانب در كنار دروس اصلي فقه و اصول اندكي فلسفه و منطق نيز خوانده ام و با كلام نيز به گونه اي مختصر آشنا هستم. همچنين سالهاست كه به دليل ارتباط كاري از قرآن و تفاسير آن نيز استفاده مي برم و به همين دليل و به دليل مطالعه

احاديث اخلاقي و نه عمل به آن، مطالبي را در راديو معارف و راديو قرآن و نيز سيماي جمهوري اسلامي ارائه داده ام. زندگي علمي من در مطالعه حديث و علوم جانبي آن ، نشر مقالات حديثي و تدريس فقه و حديث و سخنراني و نيز ترجمه احاديث و تلخيص بوده و هم اكنون نيز ادامه دارد

مسعودي، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مسعودي

محل تولد : خمين

شهرت : مسعودي خميني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1310/1/1

زندگينامه علمي

آية الله علي اكبر مسعودي خميني در سال 1310 هجري شمسي در خمين متولد شد. پدرش _ مرحوم غلامعلي مسعودي _ به پيشة قنّادي روزگار مي گذراند. جدّ وي به دليل اينكه گلپايگان دچار قحطي شده بود، به خمين هجرت كرده و در آنجا ازدواج نموده بود. در خلال اين سالها، خداوند به وي فرزندي به نام غلامعلي اعطا مي كند كه در خمين به زندگي مي پردازد. خانوادة آية الله مسعودي خانواده اي ساده و در حدّ متوسط مردم ، بلكه پايين تر از آنها در زندگي و معيشت بود كه در محلّة سبزي كارها مي زيسته است . آية الله مسعودي خميني ، در شش سالگي به امر پدر راهي مكتب خانه شد. در خمين مكتب داري زندگي مي كرد كه نام او، شيخ ابوالقاسم بود و حضرت امام خميني (ره ) نيز نزد ايشان درس خوانده بود. در مقطعي كه آية الله مسعودي به نزد ايشان مي رفت ، وي هشتاد ساله بود. حضور در مكتب خانه دو يا سه سال به طول انجاميد و پس از آن ، وي در مدرسة شش كلاسه اي در خمين نام نويسي كرد و چون ، سال اوّل را

در مكتب گذرانده بود، در پاية دوم به تحصيل پرداخت . از جمله كساني كه در آن دوره در آن مدرسه درس مي خواندند، آية الله رضواني و آية الله جلالي خميني بودند كه تا پاية پنجم با آية الله مسعودي ، همراه بودند. وضعيت نابسامان معيشتي خانواده ، او را بر آن مي داشت كه در كنار درس ، به كار نيز بپردازد؛ امّا اين مسئله با مخالفت پدر و مادر وي همراه بود. ايشان با وجود كمبودهاي مالي ، علاقه داشتند كه فرزندشان به تحصيل علوم ديني بپردازد و به مسلك روحانيت درآيد. علاقة خانوادة ايشان به روحانيت به حدي بود، كه با آن وضع اقتصادي ، هر شب جمعه از مرحوم سيد محمدتقي خوانساري پدر آيت الله حاج سيد مهدي خوانساري غضنفري دعوت مي كردند تا به منزل ايشان بيايد و آبگوشت و نان و پنيري با هم تناول كنند. وارستگي و زهد مرحوم خوانساري ، در آية الله مسعودي تأثير به سزايي داشت و او را بيش از پيش ، به در پيش گرفتن مسير عالمان ربّاني تشويق مي كرد. از ديگر كساني كه انگيزة ايشان را براي ورود به حوزه فزوني بخشيد، مرحوم حاج شيخ احمد آل طاهر از شاگردان مرحوم عارف واصل آخوند كاشاني در اصفهان بود كه براي اقامه نماز و پيشوايي مردم به خمين آمده بود. رفتار و سخنان دلنشين ايشان ، كودكِ خردسالِ آن روز را شيفته و حيران خود كرده بود. وي ، بعدها جامع المقدمات را نزد ايشان فرا گرفت . با پايان يافتن جامع المقدمات ، در سن پانزده سالگي ، به اراك رفت و به تحصيل سيوطي و حاشية ملاّعبدالله پرداخت . با پايان يافتن كتاب معالم ، راهي قم شد

تا از محضر عالمان آن ديار كسب فيض كند. در قم ، مدرسه «دارالشفاء» ساكن شد و با جدّ و جهد دروس سطح را به پايان برد. سپس براي تحصيل درس خارج ، از محضر علماي بزرگي همچون امام خميني (ره ) و آية الله بهجت بهره برد. وي دربارة اولين آشنايي با امام (ره ) مي گويد: «يك بار بنده از خيابان ارم قم عبور مي كردم . وقتي از كنار مسجد محمديه رد شدم ، صداي غرّايي به گوش من رسيد. نگاهي به داخل مسجد افكندم و ديدم كه آقايي در حال تدريس است و شاگردان زيادي هم دارد. در كنار در ايستادم تا درس استاد تمام شد. بعد از يكي از شاگردان ايشان پرسيدم كه ايشان كيست ؟ گفت : حاج آقا روح الله خميني است ». آية الله مسعودي ، در كنار تحصيل فقه و اصول ، دروس ديگر حوزوي از جمله فلسفه و تفسير را در محضر عالمان وارسته اي همچون علامه طباطبايي مي آموخت و در جلسات اخلاقي ، استادان بزرگ حوزه همچون حاج آقا حسين فاطمي كه شبهاي پنج شنبه در منزل جلسه اي اخلاقي داشت با جدّيت شركت مي نمود تا علم را با عمل توامان سازد. آية الله مسعودي خميني در دوران تحصيل خود، به محضر استادان بسياري شرفياب شد. ايشان در خمين ، جامع المقدمات را نزد مرحوم شيخ احمد آل طاهر فرا گرفت و بخشي از «صمديه » را كه به دليل برخورد با فصل تابستان باقي مانده بود، نزد آقاي صدر كه از اقوام امام (ره ) بود، خواند. در اراك ، حاشيه ملاعبدالله را نزد سيد علي اراكي آموخت و مطول را نزد استاد ارجمند ميرزا جعفر سبحاني آموخت و بخشي ديگر آن را

نزد آقا شيخ حسين بادكوبه اي فرا گرفت . با آمدن به قم ، معالم را كه در اراك فرا گرفته بود، ديگر بار نزد ميرزا جعفر سبحاني آموخت مقداري از شرح لمعه را نزد امام موسي صدر و بخشي را نزد آيت الله شيخ جواد تبريزي خواند و نيز رسائل و مكاسب را نزد آقايان مشكيني ، شيخ اسدالله اصفهاني و شيخ عبدالجواد جبل عاملي اصفهاني فرا گرفت . قسمت عمدة كفايه را نيز نزد شيخ عبدالجواد جبل عاملي اصفهاني آموخت . براي فراگيري منطق ، به نزد آقاي سيد جلال آشتياني رفت و منظومه را نزد آقاي فكور و ملكوتي و نيز حاج آقا رضا صدر فرا گرفت . براي تحصيل اسفار و تفسير نيز در درس علامه طباطبايي شركت نمود. وي براي تحصيل درس خارج از محضر عالمان بزرگي همچون امام خميني (ره )، آية الله گلپايگاني و آية الله بهجت بهره برد. وي دربارة درس امام (ره ) مي گويد: «يكي از خصوصيات حضرت امام اين بود كه شاگردان خود را وادار به مطالعه مي كرد. دليل آن هم اين بود كه حضرت امام در خلال درس از كلمات بزرگاني همچون آقايان نائيني ، آقاضياء عراقي و آقاي كمپاني استفاده مي كردند و لازم بود كه شاگردان ايشان به منابع و مأخذ مربوطه رجوع كرده و خود، عين عبارت بزرگان ياد شده را ملاحظه كنند. از ديگر خصوصيات امام اين بود كه شاگردان را وادار به اظهار نظر مي كرد و معتقد بود هر يك از آقايان در موردي از موارد كه ديدگاهي دارد، بايد زمينه را براي اظهار آن مهيا ببيند». دربارة شيوة تدريس آية الله بهجت نيز مي گويد: «در خصوص شيوة تدريس آقاي بهجت

بايد بگويم كه ايشان بر خلاف ساير آقايان ، اين گونه نيست كه در درس خارجشان ، به نقل و نقد نظرات امثال مرحوم نائيني و آقاضياء عراقي و مرحوم آخوند و مرحوم فشاركي و مانند آن بپردازند. ايشان شيوة ديگري دارند و آن ، اين است كه ايشان بحث را شروع مي كنند و ديدگاه خود را مطرح مي كنند و براي آن استدلال مي كنند. در اين حال خود شاگرد بايد بررسي كند كه دلايل استاد، ردّ نظرية كدام يك از علماست ». آية الله مسعودي خميني ، از محضر چند تن از علما براي امور حسبيّه ، اجازه دريافت نمود. اولين اجازة ايشان ، از حضرت امام (ره ) بود. پس از ايشان نيز، از آقايان گلپايگاني و بهجت نيز اجازه دريافت كرد. وي در دوران تحصيل ، با طلاب و فضلاي بسياري رابطه دوستانه داشت كه از آن ميان مي توان آية الله جلالي خميني ، آية الله رضواني و آية الله مصباح يزدي را نام برد. آية الله مسعودي خميني در پيش و پس از انقلاب خدمات علمي و فرهنگي شاياني را به جامعه علمي و فرهنگي كشور ارزاني داشت . وي ، در حين تحصيل در حوزه علميه ، كتابهايي را كه از پيش فرا گرفته بود، تدريس مي كرد. از جمله كتاب جامع المقدمات را به طلاب نوآموز ياد مي داد و به تدريس كتاب حاشيه ملاعبدالله در مسجد محمديه قم مي پرداخت كه با استقبال فراوان طلاب روبه رو شد، به گونه اي كه مسجد، مملوّ از جمعيت مي شد. از ديگر كتابهايي كه ايشان سالها به تدريس آن مشغول بودند، كتاب شرح لمعه و معالم بود كه ثمرة اين تلاشها، تربيت طلاب فاضل و با تقوا در حوزه

علميه قم بود. همچنين ايشان در طول اين سالها، تأليفات و يادداشتهاي فراواني نيز داشته كه از جمله كتاب «خمس » را مي توان نام برد كه بخش عمدة آن در حادثه اي از بين رفت و ديگر «تقرير مبحث دماء ثلاثة » امام خميني (ره ) است كه به چاپ رسيده است . از خدمات مهم فرهنگي آية الله مسعودي خميني ، تصدي توليت آستانه مقدسة حضرت معصومه سلام اللهعليها و خدمات فراوان به آن است . بارگاه ملكوتي حضرت معصومه سلام الله عليها كه در روايات آشيانة آل محمد(ص ) معرفي شده ، يكي از مهم ترين پايگاههاي شيعه است . عنايت كريمة اهل بيت و فيض حضور او در شهر قم ، اين شهر را به شهري عالم پرور و سرچشمه مبارزات براي تحقق جمهوري اسلامي ايران قرار داده است و خدمت به اين مركز مهمّ، خدمت به شيعه ، حوزه علميه ، انقلاب اسلامي و پاسداشت خون شهيدان راه استقلال و آزادي است . آية الله مسعودي خميني ، پس از تصدي توليت آستانة حضرت معصومه سلام الله عليها كه با حكم مقام معظم رهبري همراه بود، به عمران و گسترش آن همت گماشتند و با بازسازي و مرمّت بخشهايي از آن ، ميراث فرهنگي بزرگ شيعه را پاس داشتند. ايشان در طي اين سالها، موقوفات آستانه را كه بخشي از آن به دليل اهمال از دست آستانه مقدسة خارج شده بود، به حرم مطهّر باز گرداندند. همچنين با گسترش كتابخانة حرم ، هم از نظر مساحت و هم از نظر تعداد كتب پرداختند، به گونه اي كه كتابخانه را به مكان شايسته تر و تعداد كتب را از حدود بيست و دو هزار به شصت و پنج هزار جلد رساندند و حدود

پانصد نسخة كتاب خطي نفيس براي آن تهيه كردند. با تلاش و پيگيري ايشان گنبد مطهر حرم پس از دويست و ده سال تعويض و با بهترين طلا بازسازي گرديد همچنين صحن و مسجد جديد در جوار حرم مطهر كه از پروژه هاي معظم در توسعه حرم مي باشد توسط ايشان بنا گرديد. از ديگر خدمات ايشان در اين عرصه ، راه اندازي انتشارات حرم و چاپ كتب مذهبي متعدد و نيز چاپ نشريه اي به صاحب امتيازي آستانه مقدسه بود كه زائران حرم مطهّر، از آن بهره مي برند. حرمي كه آشيانة آل محمد(ص ) مي باشد، بايد به پيروي از اهل بيت عليهم السلام ، رسيدگي به حال محرومان و مستضعفان را سرلوحة كارخويش قرار دهد و پناهگاه نيازمندان و درماندگان باشد. در اين زمينه ، حرم مطهر، طرحهاي گسترده اي را به انجام رسانده است كه همه حكايت از تلاش بي وقفة مسؤولين آن ، بويژه آية الله مسعودي دارد. از تلاشهاي ديگر ايشان در امور فرهنگي آستانة مقدسه ، فراهم آوردن زمينه براي بهره مندي زائران از سخنان علماء و واعظان و مداحان برجسته و نيز برگزاري جلسات مختلف ، از جمله دعاي ندبه ، كميل و توسل بوده است . همچنين ايشان به نگهداري و بهينه سازي موزة حرم مطهر همت ويژه اي گماشته ، آن را به مركزي ديدني و يادگار عشق مردم ايران به خاندان پيامبرگرامي اسلام (ص ) تبديل نموده است . او همچنين اشياء گران قيمت كه در رژيم سابق پراكنده شده بود را به موزه آستانه مقدسه عودت داد. آية الله مسعودي خميني ، در پيش و پس از انقلاب خدمات سياسي فراواني را براي تحقّق انقلاب اسلامي و تداوم آن انجام داده است كه

ذكر همة آنها در اين مختصر نمي گنجد. او مانند بسياري ديگر از عالمان و مجاهدان قرن اخير، تفكر و خط مشي امام خميني (ره ) را در مبارزه سرلوحة خويش قرار داده و در مواقع حساس و مهم ، تابعيت خود را از زعيم عاليقدر شيعه به اثبات رسانده است . شخصيت امام (ره ) و شجاعت و صلابت او به حدّي بود كه اطرافيان و ديگر مبارزان را سخت تحت تأثير خود قرار مي داد. وي دربارة شجاعت امام (ره ) مي گويد: «بنده در مدتي كه خدمت ايشان بودم ، هرگز مشاهده نكردم كه بي دليل و صرفاً از سرهواي نفس ، عصباني شوند. در عوض هر جا كه پاي دين و ديانت و حفظ ارزشهاي انساني و اسلامي به ميان مي آمد، رگهاي گردنشان متورم مي شد و فرياد مي كشيدند. در سنوات مبارزه ، شديدترين اعتراضات را به شاه آمريكايي نمودند؛ امّا در قبال بي مهري دوستان صبور و حليم بودند. اگر كسي ايشان را آن گونه كه در خورشان بود، تعريف نمي كرد يا براي مثال به ايشان آية الله العظمي نمي گفت ، ايشان به اندازة سرسوزني دلگير نمي شد و تغييري در رويّه شان مشاهده نمي گرديد». همچنين دربارة ساده زيستي امام (ره ) مي گويد: «به خاطر دارم كه در سنة چهل ، و چهل و يك ، حضرت امام مُهري در اختيار داشتند كه در ذيل جواب به استفتائات و مانند آن ، مورد استفاده قرار مي دادند، منتها براي آغشته كردن قسمت برجستة مُهر به جوهر، به علت نداشتن استامپ همواره مشكل داشتند و اين مشكل را به نحوي تحمل مي كردند تا اينكه يك بار بنده به ايشان عرض كردم كه اگر اجازه بدهيد، من كاري مي كنم كه زحمت

شما كمتر شود. فرمودند: چه كار مي كني ؟ عرض كردم ، شما اجازه بدهيد. مطمئناً راضي خواهيد شد. ايشان هم اجازه دادند. بنده استامپي تهيه كردم و در اختيار ايشان گذاشتم . امام از قيمت استامپ سؤال كردند و نگران قيمت بالاي آن بودند؛ ولي در نهايت مورد قبول واقع شد و ايشان از آن به بعد، مهرشان را كه در سينه آويز كرده بودند، در مي آوردند و به استامپ مي زدند و استفاده مي كردند». آية الله مسعودي خميني از سالهاي اوليه مبارزة امام (ره ) بر ضد رژيم شاه ، با ايشان همراه بود و در سخنرانيهاي خود همواره شاه و دار و دسته اش را منكوب مي كرد. وي ، پس از هجرت امام به نجف ، با زحمت فراوان از مرز ايران خارج شد و با تحمل مشقّات در نجف به ديدار امام (ره ) شتافت سپس به بيان مشكلات موجود در راه و توسل به امام زمان (عج ) براي رهايي از آن مشكلات و رسيدن به نجف پرداخت . امام نيز با شنيدن سخنان او، فرمودند: «هر كس را بخواهند، به مقصد مي رسانند». پس از بازگشت از نجف ، به دستور امام خميني (ره ) عازم سيرجان شد تا به حل مشكلات مردم و آماده سازي آنان براي انقلاب بپردازد كه اين اقامت ، چهار سال به طول انجاميد. از اقدامات مؤثر ايشان در سيرجان ، تأسيس حوزه علمية آن شهر و نيز دعوت از طلاب و مبلغين قم براي سخنراني در سيرجان در ايام ماه رمضان ، محرم و صفر بود. خدمات ايشان و نيز افشاگريها و سخنرانيهاي حماسي ، منجر به بازداشت ، ممنوع المنبر شدن و حتي ممنوع الكلام شدن ايشان شد. از اين رو وي را به كرمان

برده با آرشام رئيس ساواك وقت روبرو شدند. چند روزي در زندان كرمان مانده ليكن با راهپيمائي مردم سيرجان آزاد شدند و تعهد گرفتند كه در سيرجان نمانند. بخشي از فعاليت سياسي آية الله مسعودي در دهة پنجاه ، به مبارزات با جريانات انحرافي و التقاطي معطوف بود. در اين دوره آية الله مسعودي با همراهي آية الله مصباح يزدي ، به افشاي طرح دشمن براي تحريف جريان مبارزه و حمايت از تز اسلام منهاي روحانيت مي پرداخت و بر پيروي از خط مرجعيّت و روحانيّت و انقلاب صددرصد اسلامي پاي مي فشرد. از فعاليتهاي مهم ايشان در آستانه پيروزي انقلاب ، شركت در تحصن علما در دانشگاه تهران و نيز عضويت در كميتة استقبال از امام (ره ) بود. همچنين آية الله مسعودي ، از افرادي است كه در تشكيل جامعه مدرسين و سازماندهي مجدد آن نقش بسزائي داشته است . وي درباره چگونگي تشكيل جامعه مدرسين ، مي گويد: «تاريخچة جامعه مدرسين بسيار جالب است و بايد در فرصت مقتضي بدان پرداخته شود. شايد پيش از اين گفته باشم كه هستة اصلي جامعه ، قبل از نهضت امام خميني نهاده شد. عدّه اي از دلسوزان دور هم جمع شدند و در اين باره صحبت كردند كه حوزه بايستي درب و دروازه داشته باشد و صاحب نظم و انتظامي شود. اين هسته عبارت بودند از آقايان : مصباح ، رشيدپور، سيد ابراهيم خسروشاهي ، اميني ، مرحوم شيخ محمدعلي قمي و بنده . حدود ده جلسه در خصوص ضرورت تشكيل جامعه مدرسين بحث و تبادل نظر شد و تصميم بر اين شد كه نزد بزرگان حوزه و مراجع برويم و به خصوص دربارة سطح پايين اخلاق در حوزه گلايه كنيم و

بخواهيم كه براي رفع اين مشكل اقدامي كنند از اين رو چند نفر خدمت حضرت امام و ساير مراجع رسيدند كه تنها از سوي حضرت امام جواب مثبت شنيدند... در روز اوّل كه بنا شد جلسه جامعه تشكيل شود، به هزار تومان پول نياز داشتيم و جمع ما كه مركب از حدود چهل تن از علماي بزرگ بود، اين وجه را در اختيار نداشتند. آقاي مؤمن ابراز كرد كه خوب است از شهرية خود آقايان اين وجه تهيه شود. هر كدام از اعضا مقداري از اين وجه را تقبّل كردند و كار را با هزار تومان شروع كرديم . بحث درباره كارهاي مثبت جامعه مدرسين در طول سالهاي قبل و بعد از انقلاب بسيار مفصل است ». در آن سالها، جامعه مدرسين اقدامات مهمي را بر ضد رژيم شاه به انجام رساند كه از جمله مي توان به خلع يد شاه از حكومت اشاره كرد كه موجبات شادي دلِ امام (ره ) را فراهم نمود. پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ، آية الله مسعودي ، در مدرسة رفاه ، در خدمت امام بود و با تشريف فرمايي امام به قم ، به همراه ايشان به قم آمد. آية الله مسعودي در طول سالهاي دفاع مقدس ، بارها در كنار رزمندگان حضور يافت و همواره مدافع اسلام و انقلاب بود. ايشان هم اكنون توليت آستانة مقدسة حضرت معصومه را بر عهده دارد و به خدمت به زائران كريمة اهل بيت مي پردازد.

مسعوديان، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد مسعوديان

محل تولد : خميني شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و در مدرسه

علميه امام خميني(ره) مشغول تحصيل جامع المقدمات شدم و تا پايان پايه سوم در آن مدرسه حضور داشتم. پس از پايان پايه سوم درس لمعه و اصول فقه را در درسهاي استاد محمدي شركت كردم و سپس رسائل را خدمت همان استاد و مقداري را خدمت استاد اعتمادي تمام نمودم. مكاسب را در درسهاي استاد پايانى، استادى، محقق داماد و عراقي همداني و نكونام شركت كردم.همچنين درسهاي لعمه را خدمت اساتيد معظم طالقانى، سعيدى، خاتمى، درس كفايه را خدمت استاد موسوي تهراني و اعتمادي تلمذ نمودم. سپس در سال 71 يا 72 در درس خارج آيت الله مكارم شيرازي (فقه و اصول) شركت كردم. همچنين در درس اساتيد محترمي همچون آيت الله وحيد خراساني و سبحاني نيز شركت داشته ام. از سال 1376 كار خود را در واحد پاسخ به سوالات (نهاد رهبري دردانشگاه) آغاز نمودم و از سال 1379 (سال تاسيس) واحد پاسخ به سوالات ستاد اقامه نماز را تحت اشراف حاج آقاي كلباسي راه اندازي نموده و تاكنون( 24/10/85) مشغول خدمت مي باشيم.

مسلم ملكوتي، عبدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالله مسلم ملكوتي

محل تولد : سراب

شهرت : ملكوتي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1303/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آية الله ميرزا مسلم ملكوتي ، در پانزدهم خرداد سال 1303 در حومة شهرستان سراب ، واقع در 130 كيلومتري تبريز به دنيا آمد. پدرش به شغل كشاورزي روزگار مي گذراند و داراي تحصيلاتي نيز بود. اشتياق خانواده آية الله ملكوتي و نيز علاقه پدر، او را به تحصيل علوم ديني وا داشت ؛ به گونه اي كه در پنج يا شش سالگي نزد عالم محل كه خود از منسوبين او بود،

توانست نوشتن و خواندن را فرا گيرد و با قرآن مجيد و معارف آن آشنا شود و بخشي از قرآن را حفظ كند. آية الله ملكوتي ، با فرا گرفتن قرآن در زادگاه خود به سراب آمد و در آنجا به فراگيري كتابهاي متداول ادبي حوزه علميه ، همانند جامع المقدمات ، سيوطي ، مغني ، مطول ، منطق و اصول فقه پرداخت و در هفده سالگي براي ادامة تحصيل ، به تبريز رفت . در حوزه علميه تبريز، به مدت چهار سال اقامت داشت و از محضر استادان گرانمايه آن ديار همچون مرحوم آية الله سيد مهدي انگجي ، مرحوم آية الله ميرزا فتاح شهيدي و مرحوم آية الله ميرزا محمود دوزدوزاني . بهره برد و كتابهاي شرح لمعه ، رسائل ، مكاسب و كفاية الاصول را به پايان رساند.

ايشان در طي اين سالها، كتابهايي را كه پيش تر فرا گرفته بودند، به طلابي كه تازه وارد حوزه شده بودند، تدريس مي كردند. با اتمام دوره سطح ، در سال 1321 به منظور ادامة تحصيل و بهره گيري از محضر عالمان و دانشمندان قم ، بدانجا روانه شد. از نخستين روزهاي سكونت در شهر قم ، به جد و جهد، در درس بزرگان حوزه علميه حاضر شد و در علوم معقول و منقول ، از محضر بزرگاني چون امام خميني (ره ) و علامه طباطبايي بهره برد. سپس به حوزه علميه مشهد عزيمت كرد و ضمن انس با آستان ملكوتي علي بن موسي الرضا(ع ) از درس بزرگان آن ديار، همچون آية الله ميرزا مهدي اصفهاني استفاده نمود. شوق فراگيري علوم ديني ، آية الله ملكوتي را در سال 1334 به سمت نجف اشرف كشاند. انوار علوي چنان بر سر ايشان سايه افكند كه توانست در

آن ديار، به درس بزرگاني چون آية الله سيد ابوالقاسم خويي ، آية الله سيد محسن حكيم راه يابد و كسب فيض نمايد؛ همچنين در اين مدت از تربيت شاگردان ممتاز در فقه ، اصول ، فلسفه ، كلام ، رياضي و ... غافل نماند و بدين ترتيب ، دين خود را به حوزه علميه آن ديار نيز ادا كرد.

اقامت دوازده ساله ايشان در نجف ، در سال 1346 به پايان رسيد و ايشان براي سپري كردن اوقات فراغت در تابستان ، به ايران آمد. با به پايان رسيدن تابستان ، بار ديگر قصد نجف اشرف نمود؛ اما درگيريهاي آن روز دولت ايران و عراق كه به نا امن شدن مرزها انجاميده بود، او را از تصميم خود بازداشت و ديگر باز، عازم شهر مقدس قم شد. آية الله ملكوتي ، با ورود به شهر قم ، تدريس فقه و اصول را آغاز كرد كه با استقبال فراوان طلاب مستعد روبرو شد و نيز ايشان در كنار آن به تدريس فلسفه مي پرداخت كه حاصل آن ، ظهور طلابي فرهيخته در حوزه علميه امروز ماست . دوران تحصيل آية الله ملكوتي ، در محضر بزرگاني سپري شده است كه نام هر كدام ، همچون ستاره اي در آسمان تشيع مي درخشد. ايشان در تبريز، دروس سطح را نزد مرحوم آية الله ميرزا فتاح شهيدي ، مرحوم آية الله سيد كاظم شريعتمداري ، مرحوم آية الله ميرزا محمود دوزدوزاني و مرحوم آية الله سيد مهدي انگجي آموخت . با ورود به قم ، در درس خارج فقه و اصول آقايان مرحوم حاج ميرزا محمد فيض قمي و سيد محمد حجت شركت نمود. با ورود آية الله بروجردي به قم از درس ايشان نيز بهره برد و در

علوم عقلي به درس حضرت امام خميني (ره ) رفت . ايشان از امام (ره ) به دقت ، جديت و همت بلند معظم له ياد مي كند و از سجاياي اخلاقي ايشان ، حضور دائمي در نماز جماعت را بر مي شمرد. همچنين ايشان در علوم عقلي از ميرزا مهدي مازندراني ، شيخ ابوالقاسم اصفهاني ، ميرزا مهدي آشتياني و علامه طباطبايي نيز بهره برده است . در مشهد نيز به درس فلسفه شيخ سيف الله ايسي ميانجي و هيأت و رياضيات شيخ محمد رضا كرباسي رفت و نيز از محضر آية الله ميرزا مهدي اصفهاني بهره هاي فراوان برد.

استادان ايشان در نجف ، ميرزا عبدالهادي شيرازي ، سيد محسن حكيم ، سيد محمود شاهرودي و شيخ حسين حلي بودند كه در درسهاي خارج فقه آنان شركت مي نموده است و نيز در درس خارج فقه و اصول آية الله ابوالقاسم خويي حضور مداوم داشته است . ايشان از دوستان دوره طلبگي خود به شيخ اسدالله اصفهاني و آقا سعيد اشراقي اشاره مي كند كه هماره با آنها به مباحثه دروس فرا گرفته شده ، مي پرداخته است . آية الله مسلم ملكوتي طبق سنت حوزه هاي علميه ، هم زمان با تحصيل به تدريس دروس به طلاب بعد از خود مي پرداخت و در فقه و اصول ، فلسفه ، كلام ، هيأت ، رياضي و ... صاحب شاگرداني زبده بود و سه حوزه قم ، نجف و مشهد خاطرة سالها تدريس ايشان را در ذهن دارد. زندگي آية الله ملكوتي همچون بسياري ديگر از علماي راستين ، با مبارزات و فعاليتهاي سياسي بسياري همراه بود. در زمان سلطه حكومت ستمشاهي ، ايشان لحظه اي از مبارزه با آن رژيم سرباز نزد و حتي ديگران را به فعاليت و مبارزه بر ضد شاه تشويق مي كرد. آية

الله مسلم ملكوتي با تأسيس كتابخانه و صندوق قرض الحسنه المهدي در شهر سراب ، زادگاه خود، بر آن شد كه با جذب جوانان متدين ، آنها را براي مبارزه بر ضد رژيم شاه منسجم و متشكل سازد و در ضمن ، مباني اعتقادات آنها را نيز تقويت كند.

از فعاليتهاي ديگر ايشان در پيش از انقلاب ، عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود. در آن روزگار، جلسات جامعه مدرسين به صورت مخفي و در خانة افراد عضو، برگزار مي شد. آية الله ملكوتي با حضور مستمر در جلسات جامعه مدرسين ، امضاي نامه هاي آن مركز در حمايت از نهضت امام خميني (ره ) و تبادل نظر با گروهها و جناحهاي سياسي براي وحدت هر چه بيشتر، نام خود را در شمار ياران باوفاي انقلاب و امام (ره ) رقم مي زد. افشاگري هاي ايشان در آن سالها، باعث شده بود كه ساواك بارها ايشان را در قم و آذربايجان تحت تعقيب قرار دهد. حضرت آية الله ملكوتي ، در سالهاي مبارزه بر ضد رژيم با تبعيت و پيروي محض از فرمانهاي حضرت امام خميني (ره ) در برابر گروهها و دسته هاي انحرافي و التقاطي ايستاد و بر اسلامي بودن حركت ، پافشاري نمود. فعاليتهاي سياسي ايشان به پيش از انقلاب محدود نشد. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران در بهمن 1357، حضور سبز و پر صلابت ايشان در عرصه هاي گوناگون انقلاب ، به بسياري از مبارزان ، اميد مي بخشيد. ايشان با شركت مستمر در دفتر استفتائات امام (ره ) به مستحكم كردن پيوند امام و امت و نيز به حل مشكلات فقهي مردم مي پرداخت و نيز به نمايندگي از طرف امام (ره ) براي حل مشكلات مردم آذربايجان و زنجان ، به آن ديار شتافت .

با شهادت آية الله مدني ، امام جمعه تبريز، در سال 1360، امام خميني (ره ) آية الله ملكوتي را به نمايندگي خود در آذربايجان و نيز به عنوان امام جمعه تبريز برگزيد. تبريز در آن سالها دست خوش نزاعها و تحريك گروهكهاي ضد نظام براي ايجاد يأس از انقلاب اسلامي بود. آية الله ملكوتي با افشاي اين دسيسه ها و دعوت مردم و گروه هاي هوادار انقلاب به وحدت و يكپارچگي ، دشمنان را از رسيدن به اهداف خود مأيوس نمود. ايشان بارها و بارها در خطبه هاي نماز جمعه و ديگر سخنرانيها، مردم را به حضور پر شور در جبهه هاي جنگ و كمك به رزمندگان دلير اسلام فرا خواند و خود نيز از حمايت مادي و معنوي رزم آوران دفاع مقدس دريغ نورزيد. همچنين آية الله ملكوتي در دورة اول و دوم مجلس خبرگان رهبري ، به نمايندگي از طرف مردم آذربايجان شرقي عضويت داشت و خدمات شاياني را در اين عرصه نيز به انجام رساند. آية الله ملكوتي در سال 1373، با دعوت برخي بزرگان حوزه علميه قم و نيز موافقت مقام معظم رهبري از تبريز به قم آمد و با بر پا كردن درس خارج فقه و اصول ، بسياري از طلاب علوم ديني را شيفتة درس خويش ساخت و بدين وسيله ، سيرة علما و دانشمندان اين حوزه سترگ را پاس داشت .

مسيبي، رضوانعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضوانعلى مسيبي

محل تولد : بابلسر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب رضوانعلي مسيبي قبل از هفت سالگي شروع به تحصيل قرآن كريم نموده و بعد از 7 سالگي وارد مدرسه ابتدايي در شهر بابلسر – مازندران شدم و

تا مقطع ديپلم را در همان رشته علوم تجربي به پايان رساندم. سپس در تاريخ 21/10/63 وارد حوزه علميه قم (مدرسه حقاني) شدم و به مدت 5 سال و نيم كل دروس مقدمات و سطح را تمام كردم و وارد درس خارج شدم تا الان . از همان اوايل تحصيل درحوزه علميه قم مشغول تدريس ادبيات شده و سپس به فقه و اصول و ... تا الان كه مكاسب، رسائل و كفايه را تدريس مي كنم . و چون علاقه وافر به قرآن داشتم از همان اوائل تحصيل در حوزه در جلسه تفسير قرآن حضرت آيت الله جوادي آملي شركت كرده و بهره ها بردم تا الان كه مشغول تلمذ در اين درس هستم . از طرفي علاقه به معقولات ، اينجانب را به حضور در دروس فلسفه و عرفان كشانده و از اين رهگذر حضرت آيت الله حسن زاده آملي بعضي از مجلدات اسفار و مصباح الانس در عرفان را تلمذ كرده و بعضي از مجلدات اسفار را هم نزد آيت الله جوادي آملي تلمذ كردم. بعد از سالها تدريس در فكر قلم زدن در وادي مسائل مبتلا به شدم تا اينكه در تاليف اول ( بازگشت به خويشتن يا توبه نصوح) كه جنبه تفسيري آن بر اخلاق برتري دارد را ارائه كردم . سپس در مقالات شخصي كه بر متون اهل سنت در فقه و حديث – تاريخ داشتم كتاب دوم را تاليف نمودم . در رهگذر اين تدريس و تلمذ و تدريس ، به حفظ قرآن پرداخته و سالها در كتاب شريف نهج البلاغه و صحيفه سجاديه سپري كردم و موضوعات زيادي

را يادداشت و جمع آوري كردم كه با اندك زحمتي هر كدام به تاليف تبديل مي شوند. تا اينكه پسر ارشدم را در سن 7 سالگي حافظ كل قرآن – صحيفه – نهج البلاغه (نامه – كلمات قصار) شده است كه از قبل دعوت ايشان به داخل و خارج كشور اجراي برنامه هاي قرآني – اينجانب هم راهي تبليغ در اين وادي شده واكثر اوقاتم در اين مسير سپري مي شود.

مسيح شرقيان، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم مسيح شرقيان

محل تولد : سادات شهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1307/4/3

زندگينامه علمي

مادرم را در يك سالگي از دست دادم تا ده سالگي برايم به سختي گذشت در يازده سالگي قرآن آموختم و در دوازده سالگي به مدرسه جديد رفتم تا كلاس چهارم ابتدايي شاگرد ممتاز بودم ولي در سال پنجم پدرم مانع مدرسه رفتن من شد. هم كلاسي هايم به مدرسه مي رفتند من شبي تا صبح به مدرسه مي رفتم و به خانه برمي گشتم صبح دميد ماه رو به قبله بود من در وسط محل با خدا راز و نياز كردم كه توفيق تحصيل به من بدهد بعد به دينش خدمت كنم و ماه را شاهد گرفتم فردا پدرم ماجرا را به دوستش گفت او چند سال علوم ديني خوانده بود به من گفت من كتاب هايم را به تو مي دهم تا پنج سال نياز به خريد كتاب نداري . مرد نيكي بود تحصيلاتم را در علوم ديني نزد علماي محل شروع كردم تا سال بعد كه سال 1324 شمسي بود پدرم مرا نزد جناب آيةالله حاج شيخ

علي اكبر اللهيان قدس سره برد كه در آن وقت در رامسر بود من و همدرسم مرحوم سيد ابوالقاسم الهي نيا مقدمات علم نحو را شروع كرديم و بعدازظهرها هم درس اخلاق از كتاب معراج السعادة ملااحمدنراقي را در نزد جناب حاج شيخ اللهيان مي خوانديم و با چند نفر ديگر بوديم. تابستانها جناب شيخ به ييلاق جواهر ده رامسر مي رفت ما هم با او به ييلاق مي رفتيم و تا سال 1328 هجري در رامسر و در شيخ زاهد محله چابكسر كتابهاي مقدمات و سيوطي با حاشيه منطق و شرح تصريف و قدري مطوّل و قدري هم معالم را در علم اصول فقه خوانديم. در ماه رمضان هر سال كه معمولاً آن وقتها تابستان بود در ييلاق روزها درس معمولي تعطيل بود ولي شبها علوم قرآن مي خوانديم و روزها همان علوم را با جناب شيخ با قرآن تطبيق مي داديم و در طول چهار سال در اثناي دروس كرامات زيادي از جناب شيخ بروز كرد و بنده مخصوصاً در روبروي شيخ مي نشستم تا چيزي دريابم در تابستان 1328 به جاي ييلاق جواهرده حاج شيخ به طالقان رفت و من نزد برادر بزرگش جناب آية الله حاج شيخ محمد باقراللهيان درس خواندم و با مشورت او پاييز سال 1328 با دوست و هم مباحثه ام جناب سيد محمد(آقانور) ميرجعفري به قزوين رفتيم. فرداي آن روز در اثر غربت و آينده نامعلوم در گوشه اي از مدرسه التفاتيه قزوين نشسته و فكر مي كردم كه ناگهان جناب حاج شيخ علي اكبر اللهيان وارد مدرسه شد و با ديدنش شاد شدم و به نزدش

رفتم او اول ناراحت شد كه چرا از رامسر به قزوين رفتم بعد گفت: خوب شد كه به قزوين آمدي و به تهران نرفتي! سپس گفت: توسط دوستانم از متولي مدرسه برايت اجازه سكونت مي گيرم كه بي اجازه بيش از 3 روز در مدرسه وقفي سكونت جايز نيست و جناب شيخ همان روز اجازه سكونت را از متولي مدرسه مرحوم صدرالمعاني كه مرد با شخصيتي بود گرفت و من از فرداي آن روز درسهايم را به ترتيب نزد دانشمندان بزرگوار قزوين شروع كردم: 1- معاني و بيان را نزددانشمند مرحوم محمدحسين اويسي قزويني 2- معالم را نزد زاهد بزرگوار آقاشيخ حسين قدسي 3- شرح لمعه جلد اول را نزد آقا شيخ محمود آقا شريعت مهدوي 4- جلد دوم را نزد آقا سيد بزرگ علومي 5- قوانين جلد يك و جلد دو را نزد آية الله آقا سيد محمد تنكابني 6- مكاسب شيخ اعظم را هم نزدآقا سيدمحمد تنكابني خواندم كه مرد بسيار شريف و بزرگواري بود 7- و رسائل شيخ را نزد آية الله شيخ يحيي مفيدي خواندم 8- جلدين كفاية الاصول آخوند ملامحمد كاظم خراساني را نزد علامه بزرگوار و فيلسوف نامدار آية الله العظمي سيدابوالحسن رفيعي قزويني اعلا الله مقامه الشريف خواندم. 9- درس دوره عالي و خارج فقه را نيز نزد علامه آية الله العظمي رفيعي قزويني خواندم و تا سال 1338 شمسي كه مدت 10 سال گذشت (در اين مدت در سال اول در شش ماه اول بسيار برايم سخت گذشت كه در شبانه روز يك وعده غذا مي خوردم و آن هم تمام شده بود و در شبي از

شدت ضعف نماز خواندن بر من سخت شد از قضا شب نهم ربيع بود كه عيدالزهرا معروف است و علامه قزويني طبق معمول آن شب به طلبه هاي مدرسه چلوكباب مي داد و از من هم دعوت شد ولي من با اين كه دو روز بود چيزي نخورده بودم دعوت را نپذيرفتم چون جناب استاد حاج شيخ علي اكبر اللهيان تنكابني به من سفارش كرده بود كه هرگز غذاي مفت نخورم زيرا علم نجيب است و با مفت خوري سازگاري ندارد!... در ضمن تحصيلات قديم سال دوم ورودم به قزوين كلاس پنجم و ششم را يكدفعه تصديق گرفتم و دوره تحصيلات متوسطه را نزد آقاي احمد سرمدي كه پيش من درس عربي مي خواند گذراندم و من در نزد او زبان فرانسه و جبر و مثلثات و فيزيك و شيمي و هندسه فضائي و لگاريتم را آموختم سرانجام در سال 1338 با مشورت علامه قزويني كه چندان راضي نبود كه از قزوين بروم ولي با دست خط توصيه مرحوم شيخ علي اكبر اللهيان كه از دوستان مرحوم آقاي بروجردي بود براي حضرت آية الله العظمي بروجردي قدس سره در نامه اي نوشت كه اين طلبه مستعد است!! و همين عبارت جناب شيخ باعث شد كه 3 سال در قم جلو افتادم و بعد از چند ماه نزد آية الله العظمي سلطاني طباطبايي بروجردي و آية الله وحيد گيلاني امتحان شفاهي از كتاب رسائل و مكاسب شيخ انصاري انجام شد و قبول شدم و امتحان كتبي من هم اين بود كه درس فقه خارج صلاة يك ماه اخير آيةالله العظمي بروجردي را بنويسم آن هم

با زبان عربي و لذا درس خارج فقه آقاي بروجردي را به زبان عربي نوشتم و به نظر آقاي بروجردي رسيد و ايشان نوشتند: خوب است! و همين جمله باعث شد ماه اول بعد از امتحان برايم شهريه مبلغ يكصد و چهل تومان تعيين كردند و مبلغ يكصدو چهل تومان نيز تشويقي دادند. و سپس درسهايم را در قم ادامه دادم. فقه را در محضرت آية الله العظمي بروجردي (ره) و اصول را نزد آية الله العظمي امام خميني (ره) در مسجد سلماسي و فلسفه و حكمت را هم در مسجد سلماسي نزد علامه طباطبايي خواندم و پس از فوت آية الله بروجردي فقه را نزد آية الله العظمي گلپايگاني و آية الله العظمي مرعشي نجفي و آية الله العظمي اراكي ادامه دادم و پس از تبعيد حضرت امام خميني(ره) در درس اصول آيةالله العظمي ميرزا هاشم آملي لاريجاني شركت كردم و ضمناً در دروس آيةالله العظمي محقق داماد در درس خارج فقه نيز شركت كردم. و مدتي نيز در درس آيةالله العظمي حاج شيخ مجتبي قزويني كه خواهرزاده استادم حاج شيخ علي اكبر اللهيان تنكابني بود و نيز در درس حاج شيخ هاشم قزويني در مشهد شركت كردم. و در سال 43 با استخاره در نزد علامه طباطبايي به دانشگاه تهران رفتم و در رشته فلسفه و حكمت اسلامي و وعظ و خطابه به همراه دوستانم آقايان 1-دكتر مصطفي محقق داماد 2- حجةالاسلام ناطق نوري 3- حجةالاسلام مهدي كروبي و جمعي ديگر موفق به كسب مدرك كارشناسي ليسانس معقول و منقول شدم كه در سال 1348 فارغ تحصيل شدم و شاگرد ممتاز شدم و

از 20 واحد دروس دانشگاهي نمره الف گرفتم و بعنوان تشويق بورس مصر را به من دادند ولي رابطه دولت ايران و مصر در آن زمان تيره شد و بنده نيز به دليل مشكلات منصرف شدم. و بعد از آن مدت 30 سال و يك روز بعنوان دبير دبيرستانهاي رامسر در درسهاي معارف اسلامي و فلسفه و منطق تدريس كردم و معلم نمونه شدم و 20 سال در ضمن استاد معارف اسلامي و اخلاق اسلامي و تعليم و تربيت اسلامي در دانشكده پرستاري بودم كه ريشه هاي انقلاب اسلامي را نيز در ضمن تدريس بعنوان جزوه درسي تأليف كردم و مدت 8 سال نماينده مقام معظم رهبري در دانشكده پرستاري بودم و در سال 1382 بازنشست شدم و همزمان 52 سال در مساجد رامسر و حومه به تبليغ دين مشغول بودم و منبر رفتم و 45 سال امامت جماعت داشتم و 14 سال بعنوان امام جمعه موقت بودم و مدت 4 سال بعنوان استاد حوزه علميه خواهران در شيرود تنكابن بودم و نيز 4 سال بعنوان رئيس شوراي حل و اختلاف مستقر در دادگستري تنكابن بودم و 4 سال نيز است در دانشگاه پيام نور رامسر بودم و در دانشگاه شاهد رامسر تدريس كردم و اين عهدي بود كه در 63 سال قبل در دوران كودكي با خداي خود بسته بودم و ان شاءالله وفا كردم و خداوند قبول فرمايد و توفيق بيشتر هم لطف بفرمايد براي بعدها بحق محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم – والسلام عليكم و رحمةالله.

مشايخي، قدرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدرت الله مشايخي

محل تولد : گلپايگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب قدرت الله مشايخي در سال 1342 بعد از تحصيلات ابتدايي وارد مدرسه علميه خوانسار شدم و كتاب جامع المقدمات را نزد مرحوم آيت الله حاج آقا حسن علوي فرا گرفتم و در سال 1344 وارد حوزه علميه اراك و سيوطي و حاشيه را نزد آقاي رفيعي در مدرسه آقا ضياء الدين گذرانده و در سال 1345 وارد حوزه علميه قم و كتاب مغني را نزد حاج سيد حسن درچه اي و آقاي فشاركي و معالم الاصول را نزد آقاي اشكوري و مطول را نزد آقاي دوزدوزاني و شرح لمعه را نزد آقاي ستوده و سيد ابوالفضل موسوي و قوانين را نزد آقاي اعتمادي مكاسب را نزد آيت الله سلطاني و آيت الله فاضل لنكراني و رسائل را نزد آيت الله سبحاني گذرانده و كفايه را نيز نزد آيت الله سلطاني و آيت الله مشكيني . سپس درس خارج حوزه را مدتي در خدمت مرحوم آيت الله داماد و آيت الله حاج آقا مرتضي حائري گذرانده و مدتي نيز درس اصول آيت الله حاج شيخ هاشم آملي و آيت الله حاج ميرزا جواد تبريزي و خارج فقه را سال هاي متمادي نزد حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني فرا گرفتم . در درس فلسفه مدت 8 سال خدمت آقاي حسن زاده آملي اسفار شركت كردم . مدت كوتاهي در يك تابستان مسائل مستحدثه را نزد حضرت امام خميني رحمه الله عليه آموختم .

در خلال اين سنوات هميشه در ماه هاي تبليغ محرم و صفر و رمضان را مشغول منبر و تبليغ در شهرهاي مختلف كشور

و در حدود چند سالي اداره كلاسهاي فن خطابه دفتر تبليغات اسلامي را به عهده داشتم . بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و بازگشايي دانشگاه ها از سال 1362 بنا به دعوت شوراي انقلاب فرهنگي وارد دانشگاه الزهراء شدم چند سالي را به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول بودم و بنا به تقاضاي دانشگاه از سال 1370 از طريق شركت درخبرگان بي مدرك جزء هيئت علمي دانشگاه الزهراء ، دانشكده الهيات در گرايش فقه و مباني حقوق اسلامي قرار گرفتم و اكنون هم جزء هيئت علمي اين دانشكده در دانشگاه الزهراء مي باشم و تقريبا اوقات درسي نيمي ازهفته را در آنجا و نيمي ازهفته را نيز در حوزه علميه قم اشتغال دارم . در دوران تحصيل درحوزه گذشته از اداره كردن كلاس هاي فن خطابه درس هاي اعتقادي مدرسه حقاني و همچنين درس لمعه و عروه الوثقي را در مدرسه آيت الله گلپايگاني تدريس داشتم و در مدرسه فاطميه درس هائي ازنهج البلاغه را تدريس مي كردم كه جزوه هاي آن را هر هفته بين طلاب تقسيم مي كردند و در اين بحث ها نامه امام به مالك اشتر و وصيتنامه آن حضرت به امام حسن مجتبي عليه السلام مورد بحث و تدريس قرار مي گرفت .

در حال حاضر در دانشگاه قواعد فقه ، احاديث فقهي ، مبادي فقه ، مبادي اصول و فقه تطبيقي كه عبارت از فقه مذاهب خمسه مي باشد را تدريس مي كنم و در بسياري از اين درس ها مثل تاريخ اسلام ، معارف اسلامي و سوره هاي متعددي از تفسير قرآن جزو ه هايش موجود است .

روزهايي را كه در حوزه هستم در درس فقه آيت الله حاج شيخ ميرزا جواد تبريزي شركت مي كنم و مشغول تكميل جزوه هاي گذشته و بحث هائي در نهج البلاغه هستم .

مشتاقي نيا، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حميد مشتاقي نيا

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1357/5/5

زندگينامه علمي

اينجانب سيد حميد مشتاقي نيا درسال 1376 وارد مدرسه علميه روحيه شهرستان بابل گرديدم .اين مدرسه تحت اشراف حضرت آيت الله محمدي ازعلماي گراسنگ وگمنام خطه مازندران اداره ميشود .بنده 6 سال دروس عقائد ومنطق سال اول حوزه را تدريس مي نمودم . يك سال نيزبه عنوان طلبه ممتاز بسيجي انتخاب گرديدم . سال 1380 وارد قم شده و بعد از اتمام دروس سطح، خارج فقه و تفسير را نزد اساتيد بزرگواري هم چون آيت الله جوادي آملي و توكل آغاز نمودم .تا كنون بيشتر كتب منتشر شده اين جانب درارتباط با دفاع مقدس بوده وبا برخي مؤسسات دراين خصوص ارتباطات كوتاهي داشته ام .آرزوي بنده اين است كه بتوانم باحمايت مسئولين امر بيشتر توان خود را در راه حفظ و ترويج فرهنگ والاي جهاد و شهادت مصروف دارم انشاءالله.

مشكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مشكي

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1353 وارد حوزه علميه شدم و در حقيقت كارهيا علمي نوشتاري از سال 1372 شروع شد كتب و مقالات و تحقيقات زيادي دارم كه بعضي چاپ و بعضي در دست اقدام مي باشد. همراه با تحصيلات حوزوي موفق به اخذ دكتري در رشته حقوق خصوصي شدم و تحصيلات حوزوي هم اجتهاد مي باشد. و فعلا به عنوان عضو هيئت علمي رسمي دانشگاه آزاد مشغول به تدريس هستم.

مشكيني، ابوالحسن

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالحسن بن عبدالحسين مشكينى اردبيلى نجفى عالمى فاضل و فقيهى تحرير و مدرسى بزرگ و خوش تقرير بوده است ولادت ايشان در سال 1305 قمرى در يكى از دهات مشكين شهر اردبيل واقع شده و از آنجا براى تحصيل در سال 1320 به اردبيل آمده و در سال 1328 ق مهاجرت به نجف اشرف و مدت كوتاهى درك بحث آخوند خراسانى را نموده و پس از فوت وى خدمت مرحوم آقا شيخ على مدرس قوچانى تلمذ كرده و در سال 1337 ق به كربلاء عزيمت و از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده نموده و پس از فوت ايشان به نجف مراجعت و به تدريس و تصنيف پرداخته و از مدرسين درجه يك اصول گرديده و جمع كثيرى از فضلاء كه امروز از آيات عظام قم و نجف و ساير بلاد و از مراجع تقليد عصر حاضرند از محضرش استفاده نموده اند.

مرحوم آيت اللَّه مشكينى در اواخر مبتلا به كسالت گرديده و براى معالجه به بغداد آمده و در روز دوشنبه بيست

و هفتم جمادى الثانى 1358 ق در سن پنجاه و سه سالگى وفات و جنازه اش حمل به نجف و در جنب مقبره مرحوم علامه يزدى آقاسيد محمدكاظم در مقبره صحن شريف مدفون گرديدند.

آثار علمى ايشان از اين قرار است.

1- الفوائد الرجاليه 2-المناسك 3- حاشيه كفايه كه مطبوع با كفايه مى باشد 4- حاشيه عروةالوثقى 5- كتاب الصلوه 6- كتاب الزكوة 7- كتاب الطهاره 8- رساله در ترتب 9- رساله اى در كر 10- رساله در رضاع 11- رساله در معناى حرفى و غيره

(1358 -1305 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مدرس. نسبتش به مشگين، از توابع اردبيل، مى رسد. براى فراگيرى علوم به اردبيل رفت و در 1328 ق به نجف مهاجرت كرد. او در محضر آخوند خراسانى و شيخ على قوچانى و شريعت اصفهانى و آقا سيد محمدكاظم يزدى تلمذ نمود. در 1337 ق به كربلا رفت و در حوزه ى درس و بحث ميرزا محمدتقى شيرازى شركت كرد. پس از درگذشت استادش، ميرزاى شيرازى ثانى، به نجف بازگشت و به تدريس اصول و تصنيف پرداخت. وى سرانجام در كاظمين درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در صحن شريف علوى به خاك سپرده شد. از آثارش: «الفوائد الرجالية»؛ «المناسك»؛ حاشيه بر «كفاية الاصول» آخوند خراسانى؛ حاشيه بر «مكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «العروة الوثقى»؛ كتاب «الصلاة»؛ كتاب «الزكاة»؛ كتاب «الطهارة»؛ حاشيه بر «شرح منظومه سبزوارى»؛ رساله ى «الترتب»؛ رساله ى «الرضاع».[1]

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (336/ 2)، الذريعه (337 -336/ 16 ،186/ 6)، ريحانه (320 -319/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 38/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (75 -74/ 7)، معجم المؤلفين (295/ 3).

مشكيني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آية الله علي اكبر

فيض معروف به مشكيني در سال 1300 هجري شمسي در روستايي از توابع بلوك مشكين شهر و در ميان خانواده اي متدين و اهل علم چشم به جهان گشود. پدرش مردي مومن و عالم بود و در روستاي آلنّي زندگي ساده اي داشت. او در كسوت روحانيت به تحصيل علم و رتق و فتق امور مردم مي پرداخت .

آية الله مشكيني هنگامي كه همراه با پدر در نجف اشرف مقيم بود، به مكتب خانه رفت . هنوز بيش از دو سال از اقامت خانواده آية الله مشكيني در نجف نگذشته بود كه مادرش چشم از جهان فروبست. آية الله مشكيني به همراه پدر به وطن بازگشت و مقداري از مقدمات علوم ديني را نزد پدر فرا گرفت . وي پس از مدتي پدر را نيز از دست داد. خود مي گويد: " پس از فوت پدرم ما يتيم بوديم و هيچ چيز نداشتيم."

ايشان با وجود سختي و مرارت و فقر، عزم سفر كرد و راهي حوزه علميه اردبيل شد و پس از اندكي به فكر مهاجرت افتاد. ايشان درباره سال هاي سخت دوران يتيمي خويش مي گويد:

"با وجود همه سختي ها و نبود امكانات، چيزي كه ما را اميدوار كرده بود؛ توكل به خدا و ايمان به راهي بود كه در آن پاي نهاده بوديم. هر چند در اين غربت و تنهايي سايه پدر و مادر نبوده لكن همواره خدا بود و باور اين حضور، ما را از ياس و نااميدي نجات مي داد."

وي براي تحصيل علوم ديني به شهرستان اردبيل سفر كرد و مقداري از صرف و نحو را در آنجا فرا گرفت . سپس در

معيّت عالم بزرگواري كه از زخميان حادثه مسجد گوهرشاد مشهد در زمان رضاخان بود، به شهر قم آمد و در آن ديار به تحصيل علوم ديني پرداخت .

ايشان درباره سفارش پدرش براي تحصيل علم مي گويد:

"پدرم در آخرين لحظات عمرش تنها سفارشي كه براي من كرد اين بود كه فرمود:

پسرم! در روز قيامت به پيش من رو سياه مي آيي اگر احكام و عقايد و تفسير را فرا نگرفته باشي."

اين بود كه آية الله مشكيني در كنار فقه و اصول، در عقايد و تفسير نيز زحمات زيادي كشيد و در اين علوم نيز تبحر خاصي به دست آورد. او در حضور اساتيد بزرگي چون امام خميني را درك كرد و چندين سال نيز در محضر اين مرد بزرگ، كمالات علمي را فراگرفت و به ژرفاي انديشه و عرفان و معنويت وي پي برد و شيفته اش گرديد.

ايشان در زماني كه سايه منحوس رژيم پهلوي بر كشور مستولي و تحصيل در حوزه هاي علميه بسيار دشوار بود. دروس دوره سطح را به خوبي به پايان رساند و در درس خارج فقه و اصول استادان مشهور دوره خود، حاضر شد.

وي نزديك به هفت ماه نيز در نجف اشرف حضور داشت و در درس هاي خارج استادان آن ديار، به ويژه امام خميني (ره ) شركت مي كرد اما به دليل هواي گرم نجف و ضعف مزاجي مجبور به بازگشت به ايران شد.

آية الله علي اكبر مشكيني در سال هاي تحصيل خود، به محضر عالمان بسياري شرفياب شد.

وي در دروس خارج فقه و اصول آية الله العظمي بروجردي (ره ) و آية الله العظمي محقق داماد(ره ) شركت مي كرد. در نجف نيز به

محضر عالمان و استادان آن ديار شرفياب مي شد و در درس خارج امام خميني (ره ) شركت جدي داشت .

آي_ة الله مشكيني در سال هاي تحصيل و پس از آن با فضلا و اساتيد بسيار، رابطه دوستي داشت كه از آن جمله مي توان آية الله جوادي آملي و آية الله اميني را نام برد.

فعاليت هاي علمي و فرهنگي :

آية الله مشكيني در سال هاي عمر با بركت خود منشأ خدمات، فعاليت هاي علمي و فرهنگي بسياري بود. او طي سال ها تدريس مقدمات، سطح و دروس خارج فقه و اصول در حوزه، شاگردان بسياري را تربيت كرد كه از استادان و علماي امروز حوزه به شمار مي آيند.

وي كتب دوره مقدمات و سطح را بارها تدريس كرده و سال ها به تدريس خارج فقه و اصول اشتغال داشته است .

همچنين درس تفسير آية الله مشكيني از دروس مشهور حوزه علميه قم بوده است .

از فعاليت هاي مهم وي در اين عرصه ، تأسيس مؤسسه الهادي است كه به چاپ كتب مفيد و اسلامي براي سطوح گوناگون جامعه مي پردازد و مردم را با حقايق و معارف اسلامي آشنا مي سازد.

آيت الله مشكيني همچنين كتاب هاي فراواني در زمينه هاي گوناگون علوم اسلامي تأليف و منتشر ساخته است كه برخي از مجموعه آثار ايشان به شرح زير است :

1_ اصطلاح الاصول

2_ مصطلحات الفقه

3_ الفقه الماثور (دوره فقه به طرزي نوين )

4_ دروس في الاخلاق (يك دوره اخلاق عربي )

5_ ازدواج در اسلام

6_ المنافع العامه (شرح كتاب احياءالموات شرايع )

7_ مفتاح الجنان (كتاب دعا تكميل مصباح المنير)

8_ المواعظ العدديه

9_ واجب و حرام احكام الزامي (دوره فقه )

10_ قصار الجمل (احاديث كوتاه تحت عناوين

لغوي دو جلد)

11_ ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي

12_ الهدي الي موضوعات نهج البلاغه

13_ المبسوط (تفسير سوره آل عمران )

14_ واجبات و محرمات (استقصاء آنچه در شرع واجب و حرام اعتقادي و عملي است )

15_ تفسير سوره (ص )

16_ بحث تكامل از نظر قرآن

17_ مسلكنا في العقائد و الاخلاق و العمل

18_ زمين و آنچه در آن است

19_ تقليد چيست ؟

20_ رساله خمس

21_ حاشيه توضيحي بر كتاب مضاربه ، عروة الوثقي

22_ نهج البلاغه موضوعي

23_ تحريرالمواعظ

24_ تحريرالمعالم

25_ الرسائل الجديده

26_ تلخيص المكاسب (در دست چاپ )

27_ تفسير روان براي نسل جوان (در دست چاپ )

28_ ترجمه و شرح فارسي سه كتاب مضاربه ، مزارعه و شركت در عروة

الوثقي (در دست چاپ )

همچنين از وي مقالات بسياري در نشريات نور علم ، پاسدار اسلام و ... نيز در روزنامه جمهوري اسلامي و ... به چاپ رسيده است .

فعاليت هاي سياسي :

زندگي آية الله مشكيني سرشار از مبارزات و تلاش هاي سياسي براي تحقق حكومت اسلامي است . وي از نخستين افرادي بود كه به نهضت امام خميني (ره ) پيوست . مشكيني در جلسات مخفي مبارزان شركت مي كرد از اين رو حدود چهار ماه در تهران متواري شده بود و سپس ايران را به مقصد عراق ترك كرد.

با بازگشت به قم در همان روز اول دستگير شد و ساواك از او خواسته بود تا 48 ساعت بعد از قم خارج شود. از اين رو به مشهد رفت و 15 ماه در آنجا مشغول تدريس شد و بار ديگر به حوزه علميه قم آمد و مبارزات را پي گرفت ؛ اما پس از مدتي به

همراه 27 نفر از اساتيد و فضلاي حوزه تبعيد شد. از اين رو به زادگاه خود رفت ولي پس از سه ماه ساواك وي را دستگير و به ماهان كرمان و گلپايگان تبعيد كرد.

وي پس از دو سال نيز به كاشمر تبعيد شد و در طول دوره تبعيد نيز دست از مبارزه برنمي داشت ؛ اين گونه بود كه ساواك او را به مكان ديگري منتقل مي كرد. وي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم بود .

با پيروزي انقلاب اسلامي ايران ، آية الله مشكيني در مسئوليت هاي گوناگوني به ايفاي نقش پرداخت از جمله عضويت در خبرگان تدوين قانون اساسي ، مسئول گزينش و اعزام قضات با حكم امام(ره )، رياست مجلس خبرگان رهبري در هر سه دوره ، امامت جمعه قم با حكم امام(ره ) و رهبر انقلاب، عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم و رياست شوراي بازنگري قانون اساسي .

آيت الله مشكيني كه به بيماري خوني مزمني دچار بودند، در بيمارستان بقيه الله بستري شدند. سرانجام عصر روز دوشنبه 8 مرداد 1386 ايشان به خلد آشيان رحلت نمودند.

مصباح زاده، اسدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسدالله مصباح زاده

محل تولد : كرمانشاه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/12/5

زندگينامه علمي

اينجانب اسد الله مصباح زاده درسال 1342 درشهر كرمانشاه با تلاش و كوشش فراوان طلبه شده و مدت دو سال در مدرسه آيت الله العظمي بروجردي (ره) مشغول به تحصيل مقدمات و ادبيات بوده و پس از اين مدت وارد حوزه علميه قم شدم .مدتي در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني در خيابان امام خميني(ره) و تهران آن روز در مدرسه علوي و بعد از آن با تلاش حقير

و دوستان وارد مدرسه حقاني شدم .و بعد دوباره به كرمانشاه برگشته پس از ازدواج و تشكيل خانواده خداوند ياري كرد دوباره به شهر اهلبيت(ع) قم برگشتم و از محضر مبارك اساتيد معروف حوزه علميه تلمذ نموده و اكنون نيز ادامه دارد .

مصدق كهنمويي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مصدق كهنموئي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

آقاي محمد مصدق مشهور به مهدوي در سال 1341هجري شمسي در خانواده اي پاك و با صفا،متدين، مذهبي و دوستدار خاندان پاك عصمت و طهارت عليهم السلام در تبريز ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه وافرخويش به فراگيري علوم اسلامي در سال 1356كه سال هاي خفقان و ترس از رژيم شاهنشاهي بر كشور حاكم بود و حوزه هاي علميه از طرف رژيم منحوس پهلوي به شدت تحت فشار بودند وارد وارد حوزه علميه تبريز گرديد. پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه تبريز به شوق زيارت حضرت معصومه سلام عليها و ادامه تحصيل رهسپار قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه قم ضمن انس با آستان ملكوتي كريمه اهل بيت(ع ) با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل و علم اندوزي پرداخت. وي در مدت تحصيل در قم از محضر بزرگاني همچون آيت الله جوادي، مرحوم آيت الله شيخ جواد تبريزي و مرحوم آيت الله فاضل لنكراني كسب فيض برد.

وي دركنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات

دانشگاهي غافل نماند و در مقطع كارشناسي ارشد در رشته مدرسي الهيات و معارف اسلامي از دانشگاه تربيت مدرس در سال 1372 فارغ التحصيل شد و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان" تحليل و بررسي صلح امام حسن علي السلام " دفاع كرد و سالهاي متمادي است كه در قوه قضائيه به امر پژوهش، تحقيق و تدريس مشغول مي باشد وآثاري متعددي از جمله " نگرش علمي كاربردي جرم كلاهبرداري " ،" مسووليت مرتكب به پرداخت هزينه هاي درماني مازاد بر ديه" و... را به رشته تحرير و به زيور طبع آراسته است.

مصطفي پور، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا مصطفي پور

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1330/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا مصطفي پور فرزند ولي الله در سال 1330 در روستايي از دهستان اميري لاريجان از شهرستان آمل به نام آخا متولد شدم در سن هفت سالگي به مدرسه روستا رفته و تا كلاس ششم ابتدايي را در سال 1343 به پايان رساندم و در آبان ماه سال 1383 به راهنمايي يكي از روحانيون آشنا با خانواده، به حوزه علميه آمل در مسجد جامع رفتم و چهار سال را در آن جا به تحصيل علوم حوزوي مشغول بودم و در سال 1347 به حوزه علميه آمده و در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني امتحان داده و پس از قبول در مدرسه اي كه تحت نظارت ايشان اداره مي شد مشغول به تحصيل شدم و تا پايان لمعتين و اصول فقه را در آنجا گذراندم و.

در سال 1347 به مدرسه سعادت كه تحت نظارت آيت الله جوادي

آملي و حسن زاده آملي اداره مي شد رفتم. در اين دوران دروس مقدماتي را در آمل خدمت حجت الاسلام سعيدي خراساني مشغول بودم. وقتي وارد حوزه علميه قم شدم لمعه را در خدمت مرحومين حاج حسن آقا تهراني و سيد ابوالفضل موسوي تبريزيي و اصول فقه را خدمت آيت الله انسيان كه اكنون امام جمعه آستانه اشرفيه هستند و خدمت آيت الله استادي و پيشاپيش معالم الاصول را خدمت حضرت آيت الله مقتدايي كه اكنون عضو قوه قضائيه هستند تلمذ كردم. مكاسب را خدمت حجت الاسلام مرحوم آقاي مصلحي اراكي و آيت الله جوادي آملي خواندم و رسائل را خدمت آيت الله موسوي تهراني و مرحوم آيت الله شمس گلپايگاني استفاده بردم و كفاية الاصول را خدمت مرحوم آيت الله صالحي مازندراني به پايان رساندم.ناگفته نماند در كنار دروس رسمي فقه و اصول كتاب هاي منطقي و كلامي و فلسفي و عرفاني را نيز از محضر اساتيد استفاده كردم.

منطق شمسيه و حاشيه ملا عبدالله را خدمت آقاي انسيان فوق الذكر و المنطق را خدمت آقاي ابراهيمي بهشهري و تجريد الاعتقاد را خدمت آقاي وافي يزدي و منظومه را از محضر آيت الله آقاي محمدي گيلاني و منطق آن را از خدمت آقاي گرامي تملذ كردم.اشارات و شبهات را خدمت آيت الله حسن زاده آملي و اسفار الاربعه را خدمت آيت الله جوادي آملي بهره بردم.عرفان نيز كتاب تمهيد القواعد و فصول الحكم محي الدين را خدمت آيت الله جوادي آملي و مصباح الانس را خدمت آقاي حسن زاده آملي تملذ كردم. دروس خارج اصول فقه را خدمت مرحوم آيت الله العظمي هاشمي آملي و آيت الله فاضل لنكراني

استفاده كردم و فقه را نيز خدمت آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله جوادي آملي و آيت الله منتظري حضور پيدا مي كردم و از افاضات آنان بهره مند مي شدم.از سال 1362 با ارشادات دوستان به دانشگاه راه پيدا كردم و در دانشگاه هاي تهران و شهيد بهشتي و تربيت معلم تهران به تدريس مشغول شده و اكنون نيز عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت معلم هستم. پايان نامه اينجانب درآمدي بر فلسفه اخلاق بود كه با راهنمايي مرحوم دكتر سيد جلال الدين مجتبوي استاد دانشگاه تهران نوشتم و در سال 69 از آن دفاع كردم.در كنار اين فعاليت با مراكز پژوهشي قم به فعاليت پژوهشي پرداختم و اكنون در حال نوشتن رساله سطح چهار هستم.

مطبعه چي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مصطفي مطبعه چي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سيّد مصطفي مطبعه چي اصفهاني در سال 1341 در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. دروس ابتدايي و كلاسيك را دراصفهان گذراند و در سال 1359 وارد حوزه علميّه شد. پس از مدّتي به قم هجرت نمود و دوره سطح و خارج را در آنجا سپري كرد و از محضر اساتيدي چون اعتمادي، دوزدوزاني، تهراني، مكارم شيرازي، تبريزي و ... استفاده نمود. وي در كنار دروس حوزوي به تحصيلات كلاسيك هم پرداخت. در سال 1375 ليسانس علوم سياسي را از دانشگاه تهران اخذ نمود و فوق ليسانس شرق شناسي را در دانشگاه مقاصد بيروت در سال 2000ميلادي به اتمام رساند. وي هم اينك در قم مشغول تحقيق و پژوهش مي باشد.

مطلبي، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن مطلبي

محل تولد : اسفيدواجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/2

زندگينامه علمي

اين كمترين، سيد ابوالحسن مطلبي ، فرزند سيد كاظم ، دوم فروردين 1338 هجري شمسي طبق شناسنامه در يك خانواده روحاني و در روستاي اسفيدواجان از منطقه تيران و كرون از توابع اصفهان به دنيا آمدم . مرحوم پدرم كه در پارسايي مقامي بس ارجمند و به حق رتبه اي بالا و والا داشت زبانزد خاص و عام بود . در آن منطقه اطلاق لفظ «آقا» به ايشان منصرف بود و هم اكنون نيز اين خانواده به خانواده آقا معروفند. هيچ يك از معاصران مرحوم اَقا نيست كه ايشان را نستوده باشد و يا خاطره اخلاقي زيبايي را از او

به ياد نداشته باشد. استاد اخلاق ايشان مرحوم آيت الله حاج آقارحيم ارباب بود .حضرت آيت الله حاج شيخ حسين مظاهري حفظه الله رئيس حوزه علميه اصفهان از جمله بزرگاني است كه با مرحوم پدرم نشست و برخاست داشته و هماره از او به نيكي و پارسايي ياد ميكند حضرت استاد ميفرمود: هيچ روزي نيست كه براي مرجوم پدرت قرآن نخوانم . در ده سالگي 27/3/47 با رحلت پدر اين نعمت بزرگ الهي را از دست دادم. بنده تحصيلات ابتدايي را در روستايمان به پايان بردم و ناگزير براي گذراندن دوره دبيرستان چون در روستا دبيرستان نبود به اصفهان و تهران رفته روزها كار مي كردم و شب ها در دبيرستان شبانه تحصيل تا به اخذ ديپلم نائل آمدم كه آن روزها در حد خود قيمت و منزلتي داشت. در سال 1356 پس از دريافت ديپلم طبيعي بر حسب توصيه و علاقه مرحوم پدرم كه بسيار مايل بود كه فرزندانش به مسلك روحانيت درآيند، و علاقه اي كه خود به معارف اسلامي داشتم به حوزه مقدسه علميه قم رهسپار شدم و تا كنون در قم اقامت دارم و به تحصيل ، تحقيق ، تاليف و در مقاطعي تدريس و تبليغ ،نگارش مقالات ، تصحيح متون كهن واحيا آثار سلف ، ويرايش ، ارزيابي كتب و مقالات ودر موارد اندكي به ترجمه مي پردازم . در تحصيلات حوزوي از محضر آيات عظام و حجج اسلام ، اساتيد گرانقدر آقايان اعتمادي ، پاياني ، تبريزي ، جوادي آملي ، حسيني بوشهري ، ستوده ، شب زنده دار ، صلواتي ، طالقاني ، فاضل(ره) ، فشاركي ، وجداني فخر ، وحيد

خراساني و هاشمي شاهرودي بهره جسته ام.

مطهري، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حميد مطهري

محل تولد : چالوس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

درسال 1345 درتهران متولد شدم وپس از گذراندن دوره دبستان وراهنمايي وقبول دراول دبيرستان( رشته علوم تجربي) درسال 1362 وارد حوزه علميه شهيد بهشتي نوشهر شدم وپس از آن درسال 1364 براي ادامه تحصيل راهي شهر مقدس قم شدم ودروس سطح را نزد اساتيدي ازجمله محمدي قوچاني، حسيني بوشهري،اعتمادي،محقق داماد ،پاياني،بيگدلي،عرقچي، كوهمره اي،صالحي مازندراني، قديري،موسوي تبريزي،و... گذراندم وپس ازآن توفيق شركت دردروس خارج فقه واصول آيات عظام ازجمله مكارم شيرازي ،وحيد خراساني ،سبحاني،سيد جعفر كريمي گذاراندم ودرطي اين مدت كارهاي تحقيقي وپژوهشي را آغاز كردم ومقالا تي راتأليف نمودم وهمچنين به عنوان استاد دانشگاه به مدت 3سال تدريس كردم ودر همين مدت هم درحوزه علميه امام جعفر صادق (ع) چالوس مشغول تدريس بودم وپس ازآن به مدت 3 سال به عنوان استاد داور درجلسات دفاع پايان نامه هاي حوزه هاي علميه خواهران شركت نمودم وهمچنان بااين مركزهمكاري دارم.

مطهري، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد رضا مطهري

محل تولد : نهاوند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حميدرضا مطهري فرزند علي محمد تحصيلات دوره ابتدايي و راهنمايي را در زادگاه خود (نهاوند) گذرانده و در سال 1367 براي تحصيل علوم ديني وارد حوزه علميه قم شدم. پس از به پايان بردن دروس سطح، خارج فقه و اصول را به مدت چندين سال از محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات مكارم شيرازى، جعفر سبحاني و تبريزي فراگرفتم.همزمان با تحصيل علوم حوزوي به تحصيلات دانشگاهي نيز توجه داشته و از طريق آزمون سراسري

دانشگاه ها در رشته تاريخ دانشگاه باقرالعلوم(ع) پذيرفته شدم.

پس از اخذ مدرك كارشناسي بلافاصله در مقطع كارشناسي ارشد تاريخ اسلام دانشگاه تهران پذيرفته شده و فوق ليسانس را از اين دانشگاه دريافت كردم وعلاوه بر تحصيل به تحقيق و پژوهش و تدريس نيز اشتغال داشته ام.

مطهري، مرتضي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالم دينى، محقق، استاد.

تولد: 1299، قريه فريمان (مشهد).

شهادت: 12 ارديبهشت 1358، تهران.

آيت الله مرتضى مطهرى در سن سيزده سالگى به حوزه ى علميه ى مشهد رفت. اولين استاد وى در آنجا مهدى شهيدى رضوى مدرس فلسفه الهى بود. پس از چهار سال تحصيل در آن حوزه، به حوزه ى علميه ى قم رفت. وى تا سال هاى 1322 و 1323 به آموختن ادبيات، منطق، سطوح متوسط و عالى، فقه و اصول پرداخت، سطوح نهايى فرائد و مكاسب و كفايه از اساتيدى چون آيت الله محقق داماد و امام خمينى (ره) فراگرفت. دوازه سال در درس اخلاق امام شركت كرد، منظومه حاجى ملا هادى سبزوارى و اسفار ملا صدراى شيرازى و تفسير را در محضر امام خمينى و مهدى آشتيانى و علامه طباطبايى خواند. خارج فقه و اصول را نزد آيت الله بروجردى و آيت الله سيد على يثربى كاشانى و امام خمينى (ره) و آيت الله سيد محمدتقى خوانسارى و آيت الله سيد حسن صدر فراگرفت. مرتضى مطهرى بعد از پانزده سال تحصيل در حوزه ى علميه ى قم عازم تهران شد و پس از مدتى تدريس خصوصى به تدريس در دانشكده ى الهيات و معارف اسلامى و نيز مدرسه ى علميه ى مروى و حوزه ى علميه ى قم پرداخت. ابتدا به تدريس ادبيات و در اواخر به تدريس شرح منظومه، منطق (شرح مطالع) كلام (شرح تجريد) و گاهى به تدريس مكاسب و كافيه

مشغول بود.

در پانزده خرداد 1342 آيت الله مطهرى به دليل سخنرانى ضد شاه و سازماندهى نهضت در تهران، توسط ساواك بازداشت و حدود دو ماه در زندان شهربانى به سر برد. بنيانگذارى حسينيه ى ارشاد و فعاليت در اين مؤسسه، سخنرانى در انجمن هاى اسلامى پزشكان و مهندسان و نيز سخنرانى در مساجد مختلف و همچنين اداره ى مسجدالجواد براى مدتى حدود سه سال، مهم ترين فعاليت هاى استاد را پس از ورود ايشان به تهران را تشكيل مى دهد.

پس از اوج گيرى نهضت اسلامى ايران، آيت الله مطهرى در سال 1357 براى ديدار با امام خمينى (ره) عازم پاريس شد. در اين ديدار نخستين هسته ى شوراى انقلاب اسلامى شكل گرفت. سرانجام دو ماه و نيم پس از پيروزى انقلاب اسلامى، آيت الله مطهرى در حالى كه رياست شوراى انقلاى اسلامى را به عهده داشت توسط گروه فرقان به شهادت رسيد.

از آيت الله مطهرى آثارى به يادگار مانده است كه از آن جمله اند: مقدمه و شرح بر اصول و روش رئاليسم (پنج جلد)؛ خدمات متقابل اسلام و ايران؛ عدل الهى؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ علل گرايش به ماديگرى؛ مسئله حجاب؛ نهضت هاى اسلامى در صد ساله اخير؛ مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى (شش جلد شامل انسان و ايمان؛ وحى و نبوت؛ انسان در قرآن؛ جامعه و تاريخ؛ انسان و سرنوشت؛ زندگى جاويد يا حيات اخروى)؛ پيرامون انقلاب اسلامى؛ سيرى در نهج البلاغه؛ آشنايى با علوم اسلامى (چهاد جلد شامل اصول فقه و فقه؛ كلام و عرفان؛ منطق و فلسفه؛ حكمت عملى)؛ شرح منظومه ى حاج ملا هادى سبزوارى (اين كتاب در اولين دوره ى كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه و حكمت انتخاب شد)؛ جاذبه و دافعه

حضرت على (ع)؛ شرح مبسوط منظومه (اين كتاب در نهمين دوره كتاب سال به عنوان كتاب برگزيده ى رشته ى فلسفه اسلامى انتخاب شد)؛ نقدى بر ماركسيسم؛ جهان بينى توحيدى؛ اسلام و مقتضيات زمان (دو جلد)؛ امامت و رهبرى؛ جهاد؛ داستان راستان سيرى در سيره نبوى؛ ختم نبوت؛ پيامبر امى؛ ولاءها و ولايت ها؛ جاذبه و دافعه على (ع)؛ عرفان حافظ؛ آشنايى با قرآن (پنج جلد)؛ تعليم و تربيت در اسلام؛ فلسفه اخلاق؛ ده گفتار؛ بيست گفتار؛ گفتارهاى معنوى؛ پيرامون جمهورى اسلامى؛ اخلاق جنسى؛ پاسخ هاى استاد؛ امدادهاى غيبى در زندگى بشر؛ حق و باطل (به ضميمه: احياى تفكر اسلامى)؛ تكامل اجتماعى انسان؛ مسأله ربا به ضميمه بيمه، سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام، مسئله شناخت؛ انسان كامل؛ نظرى به نظام اقتصادى اسلام؛ فلسفه تاريخ (1)؛ فطرت؛ خاتميت؛ توحيد؛ نبوت؛ معاد؛ حكمت ها و اندرزها؛ طرح هاى رسالت پيرامون خدمت و زمامدارى.

آيت الله مطهرى در تاريخ 12 ارديبهشت 1358 در تهران به شهادت رسيد و پيكر وى در حرم حضرت معصومه (ص) نزديك آرامگاه آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى به خاك سپرده شد.

1- حجةالاسلام و استاد عاليمقام جناب حاج شيخ مرتضى مطهرى فريمانى از دانشمندان و افاضل مدرسين و گويندگان و نويسندگان معاصر تهرانست.

وى در حدود 1338 قمرى در فريمان متولد شده و دروس ابتدائى را در آنجا خوانده انگاه به مشهد آمده و مقدمات و ادبيات و قسمتى از سطوح وسطى را در مشهد فراگرفته و در سال 1356 ق مهاجر به قم نموده و سطوح نهائى فرائد و مكاسب و كفايه را از اساتيد و مدرسين حوزه علميه قم مانند مرحوم آيت اللَّه محقق داماد و آيت اللَّه العظمى موسوى

و ديگران آموخته و منظومه و اسفار و تفسير را از محضر آيت اللَّه العظمى موسوى و مرحوم آميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى استفاده نموده و دروس خارج فقه و اصول را از محضر مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى و مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى آميرزا سيد على يثربى كاشانى و آيت اللَّه موسوى مذكور مدظله و مرحوم آيت اللَّه خونسارى و آيت اللَّه صدر بهره مند شده و به مدارج عاليه علم ارتقا يافته و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه بروجردى به تهران منتقل و به تدريس و تأليف كتب مفيده و تبليغ دين و نشر معارف تا حال حاضر اشتغال دارد. داراى بيانى رسا و منطقى شيوا و قلمى زيبا مى باشد. از آثار مطبوع و ارزنده ايشان كتب زير مى باشد.

1- اصول فلسفه و روش رئاليسم (مقدمه و توضيح و پاورقى)

2- انسان و سرنوشت 3- خدمات متقابل اسلام و ايران 4- خورشيد دين هرگز غروب نمى كند.

5- داستان راستان 6- عدل الهى 7- علل گرايش به مادى گرى 8- مسئله حجاب 9- نظام حقوق زن در اسلام 10- سيرى در نهج البلاغه

و تأليفات ارزنده ديگر كه هنوز به طبع نرسيده است.

(ح 1298- شهادت 1358 ش)، عالم دينى، فقيه اصولى، فيلسوف، متكلم، واعظ، نويسنده و استاد دانشگاه. در فريمان خراسان در يك خانواده ى اصيل و روحانى به دنيا آمد. پدرش كه مردى باايمان و باتقوا بود در تربيت وى نهايت كوشش را نمود و ويژگى هاى عقيدتى خود را به فرزندش سپرد. در دوازده سالگى به مشهد عزيمت نمود و به تحصيل مقدمات علوم اسلامى و قسمتى از سطوح پرداخت. در 1316 ش در هجده سالگى براى تكميل تحصيلات به قم رفت و حدود پانزده

سال در آنجا ماند و سطوح نهايى را از آيت اللَّه محقق داماد و امام خمينى و منظومه و اسفار و تفسير را از فيلسوف بزرگ آقا ميرزا مهدى آشتيانى و علامه طباطبائى و امام خمينى و خارج فقه و اصول را زا محضر آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه خوانسارى و آيت اللَّه صدر فراگرفت. در 1320 ش در محضر آقاى حاج ميرزا على شيرازى با نهج البلاغه آشنا شد. از 1325 ش با كتب ماترياليستها آشنا شد و از آنجا كه به فلسفه علاقه مند بود مطالعه كتب ماديين را پى گير و بر اين عقيده راسخ شد كه فلسفه مادى فلسفه كسى است كه فلسفه نمى داند. در 1329 ش در حوزه ى درس خصوصى علامه طباطبائى كه براى بررسى فلسفه مادى تشكيل شده بود، زمينه ى تأليف كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» فراهم شد. او در سالهاى آخر اقامت در قم و نيز سالهاى اول مهاجرت به تهران به تحقيق بيشتر درباره ى اين موضوع پرداخت و تا پايان عمر مبارزه با انديشه هاى انحرافى را ادامه داد. از 1331 ش به موازات تدريس و تأليف، در تهران، سخنرانى هاى تحقيقى خويش را در دانشگاه ها، انجمن هاى اسلامى و مجالس خصوصى آغاز نمود. در 1334 ش تدريس در دانشكده الهيات و معارف اسلامى را شروع كرد و بيست و دو سال تدريس و تحقيق را در آنجا ادامه داد. استاد مطهرى متخصص فلسفه مشاء بود. او به كتب ابن سينا احاطه كامل داشت و متن «شفاء» و «نجات» و «اشارات» را در دوره ى دكترا تدريس مى كرد. وى علاوه بر كتب شيخ، «شرح منظومه» سبزوارى و «شواهد الربوبية»

ملا صدرا را نيز تدريس مى نمود. در خرداد 1342 ش به همراه عده اى از علما و روحانيون مدتى به زندان افتاد و تا پيروزى انقلاب اسلامى از اركان فكرى نهضت به حساب مى آمد. استاد مطهرى كمتر از سه ماه پس از پيروزى انقلاب به دست گروه فرقان به شهادت رسيد. از آثارش: «آشنايى با علوم اسلامى»؛ «آشنايى با قرآن»؛ «اسلام و مقتضيات زمان»؛ شرح و توضيح «اصول فلسفه و روش رئاليسم»؛ «امدادهاى غيبى در زندگى بشر»؛ «انسان و سرنوشت»؛ «جاذبه و دافعه على (ع)»؛ «حماسه ى حسينى»؛ «خدمات متقابل اسلام و ايران»؛ «خورشيد دين هرگز غروب نمى كند»؛ «داستان راستان»؛ «درسهاى اسفار»؛ «ربا، بانك، بيمه»؛ «سيرى در سيره نبوى (ص)»؛ «سيره ائمه اطهار (ع)»؛ «سيرى در اميرالمؤمنين»؛ شرح مبسوط «منظومه ى» سبزوارى؛ «عدل الهى»؛ «علل گرايش به ماديگرى»؛ «مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى»؛ «نظام حقوق زن در اسلام».[1]

علامه محقق و استاد بزرگوار حاج شيخ مرتضى ابن حجةالاسلام حاج شيخ حسين مطهرى فريمانى يكى از ستارگان درخشان حوزه علميه قم و شاگردان برجسته آيت اللَّه العظمى امام خمينى و آيت اللَّه استاد علامه طباطبائى مى باشند.

وى در ماه جمادى الثانى 1338 ق برابر با 1299 هجرى شمسى در خراسان ديده به جهان گشود.

اين مجاهد بزرگ در سال 1356 هجرى قمرى برابر با 1316 ه شمسى از حوزه علميه خراسان وارد حوزه علمى قم گرديد و پانزده سال در دانشگاه بزرگ قم رحل اقامت افكند و از اساتيد اين حوزه مانند مرحوم آيت اللَّه بروجردى و آيت اللَّه حجت و آيت اللَّه داماد و علامه طباطبائى و بالاخص امام خمينى و ديگران بهره هاى كافى برد سپس در سال 1371 برابر با 1331 شمسى قم را به عزم

تهران ترك گفت و در طول اقامت خود در تهران آنى از خدمات علمى و قلمى و تبليغى غفلت نورزيد علاوه بر تدريس در دانشكده الهيات و مدرسه علميه مروى در منزل شخصى خود براى گروهى از دلباختگان فلسفه و تفسير تدريس مى كرد جلسات پر ارج ديگرى نيز مانند جلسه انجمن اسلامى مهندسان و انجمن اسلامى پزشگان را اداره مى كرد.

موج حادثه شهادت مرحوم مطهرى.

مرحوم حجةالاسلام مطهرى كه بيش از چهل سال با ايشان آشنائى داشتم و در بسيارى از مباحث فقهى و اصولى و استفاده از محاضر آيات عظام مرحوم بروجردى و يثربى كاشانى و آيت اللَّه حجت و ديگر آيات چون نايب الامام آيت اللَّه العظمى خمينى با معظم له شركت داشته و تا حدودى از نزديك ايشانرا مى شناختم دانشمندى محقق و فيلسوفى مدقق و حكيمى فرزانه و استادى آگاه و روشن بين و نويسنده اى مبارز و گوينده اى مجاهد بود از خود آثارى گرانقدر گذاشت كه قسمتى از آنرا در ضمن ترجمه اش ياد نمودم.

حادثه شهادت و فاجعه ناگهانى شهيد شدنش در ساعت ده و نيم بعد از ظهر دهم ارديبهشت برابر شب پنجم جمادى الثانى 99 چنان موجى در سراسر ايران بى نظير بوده و ميليونها نفر از مسلمين جهان و حتى اقليتهاى مذهبى چون مسيحيان و كليميان و زردتشتيان در سوك و ماتم او نشسته و صدها هزار نفر د رتشيع جنازه او از دانشگاه تهران تا صحن مطهر حضرت معصومه (ع) قم و آرامگاه او شركت و فرياد مطهرى مطهرى شهيد انقلاب است به آسمان رسانيدند.

مرحوم مطهرى شهيد رئيس شوراء انقلاب و دومين قربانى بزرگ و ذبح عظيم بعد از رأى جمهورى اسلامى است.

مرحوم مطهرى سالها از مدرسين

حوزه علميه قم بوده و پس از فوت مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى كه به تهران منتقل نيز تا آخر عمرش در دانشكده الهيات و دانشگاه به تدريس علوم و فنون مختلفه اسلامى اشتغال داشته و شهادتش ضايعه جبران ناپذيرى در جهان علم و معارف الهى ايجاد و رخنه اى به وجود آورد كه به اين زودى تدارك نشود.

آرى مرگ اين فيلسوف اسلامى شرق اثر عميق درحوزه هاى علمى و سياسى رهبران دينى و آيات عظام و اساتيد والامقام و بالاخص مرحع عاليقدر و قائد عظيم الشأن آيت اللَّه العظمى نايب الامام آقاى خمينى مدظله گذارد و تمام مراجع بزرگ تقليد و زعماء حوزه هاى علمى تأثرات قلبى و درون خود را در اين شرايط سخت از شهادت و فقدان جانكاه مرحوم مطهرى در ضمن ايراد بيانيه اى اعلام كه عموم مردم از طريق راديو و تلويزيون استماع نمودند.

در ميان آن اعلاميه و بيانيه ها از همه جالب تر و عميق تر بيانات رهبر عاليقدر انقلاب نايب الامام است كه داراى ويژگى هاى خاصى براى عموم مردم مبارز و رزمندگان و پاسداران انقلاب و نيز معرفى مقامات علمى و اجتماعى و سياسى و معنوى مرحوم مطهرى شهيد است از زبان خالى از اغراق و مبالغه امام مدظله و گرچه تمام اقشار مردم از دور و نزديك به وسيله فرستنده هاى روز شنيده اند اما چون شنيده ها فراموش شدنى است لازم ديدم كه متن آن را در اينجا ثبت كنم كه روشنگر آيندگان باشد كه نهضت و انقلاب اسلامى چه قربانيهاى ارجمندى داده و چه خونهاى گرانقدر براى برقرارى جمهورى آن اهداء گرديده است.

متن بيانات امام در ضايعه شهادت مطهرى.

بسم اللَّه الرحمن الرحيم.

انا لله و انا اليه راجعون.

اين جانب به اسلام

و اولياء عظيم الشان آن و به ملت اسلام و خصوصا ملت مبارز ايران ضايعه اسف انگيز شهيد بزرگوار و متفكر و فيلسوف و فقيه عاليمقام آقاى حاج شيخ مرتضى مطهرى قدس سره را تسليت و تبريك عرض مى كنم.

تسليت در شهادت شخصى كه عمر شريف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف كرد و با كجرويها و انحرافات مبارزه سرسختانه كرد.

تسليت در شهادت مردى كه در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن كريم كم نظير بود.

من فرزند بسيار عزيزى را از دست دادم و در سوك او نشستم كه از شخصيتهائى بود كه حاصل عمرم محسوب مى شد.

در اسلام عزيز به شهادت اين فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه اى وارد شد كه هيچ چيز جايگزين آن نيست.

و تبريك در داشتن اين شخصيتهاى فداكار كه در زندگى و پس از آن با جلوه خود نورافشانى كرده و مى كنند من تربيت چنين فرزندانى كه با شعاع فروزان خود مردگان را حيات مى بخشند و به ظلمت ها نور مى افشانند به اسلام بزرگ و مربى انسانها و امت اسلامى تبريك مى گويم.

من اگر چه فرزند عزيزى را كه پاره تنم بود از دست دادم لكن مفتخرم كه چنين فرزندان فداكارى در اسلام وجود داشت و دارد.

مطهرى كه د رطهارت روح و قدرت ايمان و قدرت بيان كم نظير بود رفت و به ملاء اعلاء پيوست لكن بدخواهان بدانند كه با رفتن او شخصيت اسلامى و علمى و فلسفيش نمى رود ترورها نمى تواند شخصيت انسانى مردان اسلام را ترور كنند آنان نمى دانند كه به خواست خداى توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه عليه فساد و استبداد و استعمار مصمم تر مى شوند

ملت ما راه خود را يافته و در قطع ريشه هاى گنديده رژيم سابق و طرفداران منحوس آن از پاى نمى نشيند.

اسلام عزيز با فداكارى و فدائى دادن عزيزان رشد نموده برنامه اسلام از عصر وحى تاكنون بر شهادت توام با شهامت بوده قتال در راه خدا و راه مستضعفين در رأى برنامه هاى اسلام است.

(و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللَّه و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان) اينان كه شكست و مرگ خود را لمس نموده و با اين رفتار غير انسانى مى خواهند انتقام بگيرند يا به خيال خام خود مجاهدين در اسلام را بترسانند آنها گمان نكردند كه از هر موى شهيدى از ما و از قطره خونى كه به زمين مى ريزد انسان هاى مصمم و مبارزى به وجود مى آيد.

شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور كنيد و الا ترور فرد هرچه بزرگ باشد براى اعاده چپاول گرى سودى ندارد.

ملتى كه با اعتماد به خداى بزرگ و براى احياى اسلام به پا خاسته با اين تلاشهاى مذبوحانه عقب گرد نمى كنند. ما براى فداكارى حاضر و براى شهادت در راه خدا مها هستيم.

اينجانب روز پنجشنبه سيزدهم ارديبهشت 58 را براى بزرگداشت شخصيتى فداكار و مجاهد در راه اسلام و ملت عزاى عمومى اعلام ميكنم و خودم در مدرسه فيضيه روز پنجشنبه، و جمعه به سوك مى نشينم. از خداوند متعال براى آن فرزند عزيز اسلام رحمت و غفران و براى اسلام عزيز عظمت و عزت مسئلت مى نمايم.

سلام بر شهداى راه حق و آزادى.

روح اللَّه الموسوى الخمينى.

شهادت مطهرى.

اين بزرگوار سرانجام آفتاب عمر پر بركتش كه قريب 60 سال در خدمت اسلام و علم بود در شب چهارشنبه دوازدهم ارديبهشت

(58) برابر پنجم جمادى الثانى 1399 غروب كرد اتفاقا در همان ماهى كه ديده به جهان گشوده بود ديده از جهان فروبست.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد ششم)

منابع زندگينامه :[1] پاره اى از خورشيد (43 -17)، زندگينامه و خدمات علمى و فرهنگى مرحوم استاد شهيد مرتضى مطهرى (24 -19)، سرگذشتهاى ويژه از زندگى استاد مطهرى (51 -11)، گنجينه ى دانشمندان (118/ 6)، مصلح بيدار (42 -23)، يادنامه (26 -9).

مظاهري اصفهاني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مظاهري اصفهاني

محل تولد : تيران استان اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/4

زندگينامه علمي

در سال 1337 ه.ش در تيران (استان اصفهان) زاده شدم. نامم را «علي» نهادند؛ اما «علي اكبرم» خواندند. اكنون نيز نامم در شناسنامه علي است، اما علي اكبر مي خوانندم. خاندانم متد ين بودند. كار پدر، نانوايي بود و كشاورزي. پدر و مادر هر دو از فاميل «مظاهري» ها هستند. منسوب به جناب حبيب ابن مظاهر _ رضوان الله عليه _ شجره نامه انتسابمان به آن جناب موجود است.نهال خدا دوستي و دين گرايي را كه دست حكمت آفريدگار در وجودم نشانده بود، به دست والدين ام به خصوص مادرم، كه از خاندان روحاني بود، آبياري و باغباني مي شد و پرورش مي يافت و آن فطرت الهي، كه همه آدميان بر مبناي آن آفريده مي شوند، بالنده مي گشت. صوت قرآن پدرم و زمزمه مناجات مادرم، جانم را مي نوازاند.

پنج ساله بودم كه مادرم دستاري بر سرم مي بست و منبري از متكا برايم مي ساخت و مي فرمود كه به گونه عالمان دين بر كرسي خطابه بنشينم و برايش سخن گويم و موعظه

نمايم و احكام و معارف شريعت را بيان كنم! تمرين عالم شد نم مي داد.

كلاس اول و دوم ابتدايي را در تيران گذراندم و در هر دو سال شاگرد اول بودم حتي معلممان را در تصحيح درس ها و برخي از امور شاگردان ياري مي كردم.ادامه زندگاني در تيران به خاطر تنگاناي معيشتي بسيار سخت بود و يا ناممكن مي نمود؛ از اين رو همراه خانواده به شهر اصفهان مهاجرت كرديم.

اگر چه از دبستان تيران، گواهي درسي و مدارك لازم براي ادامه تحصيل در اصفهان را گرفتم اما ادامه تحصيل ممكن نشد زيرا مرا به كار نانوايي گماشتند و حتي فراغت ادامه تحصيل شبانه نيز برايم باقي نماند. همواره عطشناك درس خواندن و مطالعه كردن بودم و در فراغ آن مي سوختم.

چند سال كه بزرگتر شدم به مدرسه شبانه (اكابر) رفتم و هر شب حدود دو ساعت درس خواندم. كلاس سوم را دو ماهه خواندم و چهارم را نخوانده امتحان دادم و به كلاس پنجم رفتم و چند ماهي دوره باقي مانده ابتدايي را به پايان رساندم و باز از ادامه تحصيل بازماندم. هزينه زندگي بيشتر مي شد و پدر پيرتر و مسئوليت من سنگين تر.نوجوان بودم و كار يك مرد را در نانوايي مي كردم و بخشي از هزينه هاي زندگاني را تامين مي نمودم.علاقه به مطالعه همواره همراهي ام مي كرد. اگر چه نه كتاب مناسب و نه فراغت لازم را داشتم اما كتاب هاي گوناگون را به گونه هاي مختلف به دست مي آوردم و مي خواندم. مطالعه كتابم فراتر از سطح تحصيلات مدرسه اي ام بود. و نيز هميشه در صدد

يافتن فرصت براي ادامه تحصيل بودم اين شوق و انگيزه هرگز در وجودم خاموش و آرام نشد و هرگز خاموش و آرام مبادا انشاء الله.

پس از حدود يك سال كه نزد برادرم نجاري مي كردم او به ايران بازگشت و من مسوول كارگاه نجاري شدم اما دل و انديشه ام به سوي مدرسه بود. كم كم اهداف و انديشه هايم را با سرپرست حوزه عمليه آنجا (كه در بيوگرافي تفصيلي، درباره او سخن خواهم گفت) در ميان گذاشتم و از او ياري طلبيدم. وي راهنمايي و مساعدت كرد و من كارگاه نجاري را كه حدود يك و سال و نيم اداره كرده بودم به كساني واگذار كردم و به حوزه علميه در آمدم و طلبه شدم! نانوا، نجار، طلبه! و الحمد لله نانوايي، نجاري، طلبگي! و الحمد لله.

سال 1356 بود نزد يك شهادت حاج آقا مصطفي خميني، و من پس از حدود هشت سال نانوايي و دو سال و نيم نجاري، اكنون محصل علوم اسلامي شده بودم و به قلمرو آرماني اهدافم وارد شده بودم. درسها و مطالعاتم گام هايي بودند به سوي كلمه كمال و رسيدن به وصال و وصول به مقصود عالم شدن، نويسنده شدن، سخنران شدن، و از همه بالاتر، تكامل اخلاقي و معرفتي و نيل به قرب الهي.

درس ها و نيز مدرسان آنجا هم عربي بودند و هم فارسي و من نيز هم فارسي مي دانستم و هم عربي. آن مدت كه در كويت كار مي كردم مكالمه عربي را فرا گرفتم و كمي ينز خواندن و نوشتن عربي را. از اين رو هم درس هاي عربي را مي خواندم و

هم درس هاي فارسي را. هم به درس استادان عرب مي رفتم و هم به درس استادان فارسي. درس ها و كتاب هايي كه به درس در آن حوزه خواندم برخي شان مطابق برنامه هاي درسي حوزه هاي علوم اسلامي در ايران بود و برخي ديگر شان متفاوت بود. مثلا كتا ب ها و درس هاي «شرايع الاسلام»، «العروة الوثقي» «المنهاج، في قواعد و الاعراب» ، «التدبر في القرآن»، جزو دروس اصلي حوزه هاي علميه ايران نبود و نيست اما از درس هاي اصلي حوزه علميه كويت بود و ما مي خوانديم و برخي از درس هاي حوزه هاي ايران نيز در حوزه كويت، تدريس و خوانده نمي شد. هم در مواد درسي و هم در شيو ه هاي درسي، تفاوت هايي و اشتراك هايي ميان حوزه كويت و ايران بود (كه بايد در مجالي ديگر بيان شود)

نهضت اسلامي خيز برداشت و بر اثر حوادث پس از شهادت حاج آقا مصطفي خميني كوره انقلاب اسلامي داغ و داغتر شد. ما كه كويت بوديم و به نجف نزديكتر بوديم و نيز محدوديت هاي ايرانيان را كمتر داشتيم گاهي مي شد كه زودتر و آسانتر به نجف وصل مي شديم و سفيران امام خميني راحت تر به ما مي رسيدند و آقاي سيد عباس فهري كه نماينده حضرت امام در كويت بود بي مشكل و يا با مشكل كمتر با امام ارتباط مي گرفت و به ما مي رساند.من وظيفه انقلابي خويش را در ميان ايرانيان مقيم كويت، ايفا مي كردم در منازل كارگران مي رفتم براي شان جلسه مي گذاشتم. محصولات انقلابي (كتاب، بيانيه، اعلاميه، نوار

...) به آنان مي رساندم. كار آساني نبود زيرا برخي از ايرانيان در كويت به خاطرضعف فرهنگ و نيز تعصب به مملكت خويش و به هم آميختن وطن دوستي با شاه دوستي به آساني به نهضت اسلامي نمي پيوستند و از حكومت پهلوي نمي بريدند. گاه مي شد كه مرا طرد مي كردند و از خود مي راندند، و حتي تهديد به مرگم مي كردند اما من كه تكليف خويشتن را مي شناختم و علل قصور و تقصير آنان را نيز مي دانستم، به گونه هاي گوناگون ادامه طريق مي دادم، تا آنكه خداوند، نصرت و فتح خويش را كرامتمان فرمود و طليعه پيروزي نمايان گشت و سپاس خداي را كه عكس منحوس شاه ملعون به دست من از سر در سفارت ايران دركويت كنده شد و تمثال مبارك امام خميني _ سلا م الله عليه _ به جاي آن نصب گرديد.

مظاهري، حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يكى از اين عالمان بزرگ و سالكان مسلك دوست، معلم اخلاق و مرجع عاليقدر حضرت آيت الله الله العظمى آقاى حاج شيخ حسين مظاهرى مد ظله العالى است كه از محضر عالمانى بزرگوار بهره برده و از نفس گرم پيران طريقت، گرماى حيات بخش معنوى گرفته اند.

تولد جسمانى و روحانى:

آية الله مظاهرى در سال 1312 هجرى شمسى در خانواده اى روحانى، وارسته و مذهبى پا به عرصه ى وجود مى گذارند. معظم له پس از گذراندن تحصيلات غير حوزوى در سال 1326 شمسى بمنظور تحصيل علوم دينى وارد حوزه ى علميه ى اصفهان شده و پس از اتمام دروس مقدمات، مقدارى از دروس سطح حوزوى در بخشهاى فقه، اصول و فلسفه را در محضر حضرات آيات خادمى،

فياض، طيب، اديب و مفيد «رحمة الله عليهم» تلمذ مى نمايند.

ورود به حوزه ى علميه ى قم، محضر استادان علم و عمل:

در سال 1331 شمسى حوزه ى علميه ى اصفهان را به قصد حوزه ى علميه ى قم ترك گفته و در جوار مرقد كريمه ى اهل بيت حضرت فاطمه معصومه «سلام الله عليها» رحل اقامت مى افكنند و باقيمانده ى دروس سطح را از محضر حضرت آيات مرعشى نجفى، حاج شيخ مرتضى حائرى، و حاج شيخ عبد الجواد جبل عاملى «رحمة الله عليهم» استفاده كرده و سپس در دروس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: امام خمينى، بروجردى و محقق داماد «قدس سرهم» حاضر مى شوند. استفاده ى بيش از هشت سال از محضر علمى و معنوى آيت الله العظمى بروجردى، مرجع على الاطلاق شيعه در آن عصر و نيز بهره بردارى از محفل دانش و تقواى حضرت امام خمينى در طول نزديك به ده سال و همچنين خوشه چينى از خرمن علم و عمل مرحوم آية الله العظمى سيد محمد محقق داماد و نيز استفاده ى ساليان متمادى از دروس فلسفه و عرفان حجة الحق، حضرت استاد علامه ى طباطبايى «قدس سرهم»، همه و همه موجب استحكام و اتقان پايه هاى علمى و توان عملى و اخلاقى آية الله العظمى مظاهرى شده است. ثمرات اين استفاده هاى ارجمند، صدها صفحه تقريرات فقهى و اصولى دروس و افادات و افاضات اين اساتيد عالى مقام است كه در 15 عنوان گرد آورى شده است.

ثمره ى دانش اندوزى، آثار و تأليفات:

افزون بر اينها، تأليفات معظم له مى باشد كه بويژه در زمينه هاى اخلاقى مورد استقبال گسترده علاقمندان به علم اخلاق و خصوصا نسل جوان واقع شده است.

فهرست كلى تأليفات منتشر

شده ى ايشان عبارت است از:

3 جلد در زمينه ى علم فقه، 25 جلد در زمينه ى علم اخلاق، 5 جلد در زمينه ى علم اقتصاد، 3 جلد در زمينه ى اعتقادات، 2 جلد در زمينه ى تاريخ و حديث.

همچنين فهرست كلى آثار غيرمطبوع ايشان بدين شرح است:

17 عنوان در زمينه ى فقه، 3 عنوان در زمينه ى علم اصول، 24 عنوان در زمينه ى علم اخلاق و عرفان، 8 عنوان در زمينه ى علم كلام و اعتقادات، 5 عنوان در زمينه ى تفسير قرآن شريف، 4 عنوان در زمينه ى علم اقتصاد، 7 عنوان در زمينه ى تاريخ و متفرقات.

استاد در كرسى تدريس:

آية الله العظمى مظاهرى يكى از اساتيد با سابقه ى حوزه ى علميه ى قم مى باشند كه از سال 1356 شمسى حوزه ى درس خارج فقه و اصول داشته و دهها تن از شاگردان و تلاميذ ايشان اينك در مناصب مختلف حوزوى، دانشگاهى،فرهنگى، قضايى و سياسى در خدمت نظام مقدس اسلامى قرار دارند.

هم اكنون نيز در حوزه ى علميه ى اصفهان، دروس خارج فقه و اصول ايشان، بزرگترين حوزه ى درسى خارج و محفل تعليم افاضل و روحانيون محترم است و به تعبير مقام معظم رهبرى و ولى امر مسلمين «از لحاظ شكوه و عظمت خود درس و اجتماع طلاب، در اصفهان سابقه ندارد».

افزون بر اينها، معظم له يكى از معلمان بزرگ اخلاق در عصر حاضر بوده و اينك متجاوز از سى سال است كه بر بلنداى منبر اخلاق، سالكان مسلك سلوك را با دروس شيوا و دلنشين اخلاقى خود، رهنمون مى شوند. دروس اخلاق ايشان در حوزه ى علميه ى قم، يكى از دروس باعظمت و شكوهمندى بود كه در زمان حيات مبارك حضرت امام خمينى «رضوان

الله عليه» مورد توجه و تقدير ايشان واقع گرديد و اينك نيز در حوزه ى علميه ى اصفهان، مشتاقان معارف اخلاقى اسلام از دروس معظم له بهره ى معنوى و اخلاقى مى گيرند.

پيش از پيروزى انقلاب، دو جبهه فرهنگى و سياسى:

همچنين معظم له به همراهى حضرات آيت مصباح يزدى و سيد محسن خرازى و حجة الاسلام و المسلمين دكتر احمد احمدى دام عزهم، پيش از پيروى انقلاب اسلامى با تأسيس «مؤسسه ى در راه حق» گام نوينى را در ايجاد ارتباط علمى و فرهنگى بين حوزه و دانشگاه برداشته و صدها تن از مشتاقان معارف اسلامى در حوزه هاى علميه را با يك سلسله از علوم جديد و معارف مورد نياز جامعه اسلامى آشنا كرده كه ثمرات بسيار عظيم آن نهاد علمى و دينى و كارنامه ى درخشان آن بر آگاهان پوشيده نيست.

آية الله العظمى مظاهرى يكى از اعضاء باسابقه و عاليرتبه ى جامعه ى مدرسين حوزه ى علميه ى قم بودند و در زمان نهضت اسلامى و دوران مبارزات ملت عظيم الشأن ايران عليه رژيم ستم شاهى، بسيارى از اعلاميه هاى مهم اساتيد و بزرگان حوزه ى علميه ى قم به امضاء ايشان نيز رسيده است.

پس از پيروزى انقلاب، استمرار تلاش در هر دو جبهه:

پس از پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى نيز، معظم له با استمرار مشاغل و فعاليت هاى علمى و حوزوى، در راستاى تلاش براى ارتقاء سطح فرهنگى و فرهنگ دينى جامعه اسلامى، با ارائه ى سلسله دروس اخلاق براى نسل جوان و بويژه بسيجيان و رزم آوران هشت سال دفاع مقدس، به اداء مسئوليت سنگين حوزوى و دينى پرداخته و هميشه در صف مقدم ياران و پيروان قائد راحل عظيم الشأن حضرت امام خمينى «سلام الله عليه»

بوده اند.

در سال هاى اول انقلاب، معظم له به همراه استاد انديشمند و فرزانه حضرت آيت الله مصباح يزدى«دام ظله» براساس تفكرات نوينى كه براى ساماندهى وضعيت تشكيلاتى حوزه هاى علميه داشتند، پيگيرى هايى را در اين خصوص از محضر امام خمينى «قدس سره الشريف» و مرحوم حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى «رضوان الله عليه» انجام دادند كه نتيحه ى آن پيگيرى ها، تشكيل شوراى مديريت حوزه ى علميه ى قم و ايجاد يك ساختار جديد تشكيلاتى براى اين حوزه ى مقدسه بود.

هجرت، آغاز مرحله اى نوين و تحولى مبارك:

يكى از نقاط عطف تاريخ زندگى پربركت آية الله العظمى مظاهرى، هجرت تاريخى و شكوهمند ايشان از حوزه ى مقدسه ى علميه ى قم به حوزه ى مقدسه ى علميه ى اصفهان بود كه در اوايل زمستان سال 1374 شمسى مطابق با شعبان 1416 قمرى واقع شد.

اين هجرت مبارك علاوه بر آن كه در نوع خود در طى سال هاى پس از پيروزى انقلاب بزرگ اسلامى ايران بى نظير بود، همچنين سرآغاز تحولى خجسته و مبارك در حوزه ى علميه ى اصفهان گرديد و نمونه اى بارز از اين فرمايش بلند حضرت امام خمينى «اعلى الله كلمته» در «منشور روحانيت» شد كه فرمودند: «صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيه گاه محرومان بوده است. هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاء بزرگوار سيراب شده اند. از مجاهدت علمى و فرهنگى آنان كه بحق از جهاتى افضل از دماء شهيدان است كه بگذاريم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دينى و ميهنى خود مرارتها و تلخى هايى را متحمل شده اند».

بارى حوزه ى شكوهمند اصفهان با سابقه اى ديرينه و برابر با چندين قرن، همواره پشتوانه اى عظيم براى فقه و فقاهت و حراست از كيان

معرفت دينى و معارف اسلامى بشمار مى رفته است. عالمان بزرگ، فقيهان سترگ و فيلسوفان بلندپايه و عارفان روشن ضميرى كه نامشان قرين اصفهان و تاريخ باعظمت اين سامان است، خبر از اين واقعيت بلند مى دهند كه حوزه ى اين ديار در زمانى نه چندان دور، جايگاه رفيع علم و دانش و معرفت دين را در قبضه ى اختيار و اقتدار خود داشته و وجود فرزانگانى چون شيخ بهايى، علامه ى مجلسى، ميرداماد، سيد شفتى، جهانگيرخان قشقايى و دهها و صدها تن ديگر از نام آوران تاريخ اسلامى ايران، در اين حوزه ى باعظمت كه آراء علمى و مقامات برجسته ى معنوى و فرهنگى و سياسى اشان، آنان را شهره ى آفاق ساخته است، همه و همه نشان از شكوه ديرين اين نهاد بلند مرتبه ى دينى و فرهنگى تشيع دارد و به تعبير زبياى ولى امر مسلمين و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» اين حوزه ى كهن و ريشه دار، سلف حوزه ى عظيم الشأن قم محسوب مى گردد.

اما اين حوزه ى باسابقه در دهه هاى اخير به دليل افول ستارگان درخشان آسمان علم و به دلايل متعدد ديگرى كه مجال بسط آن در اين فرصت كوتاه نيست به تدريج دچار ركود گرديده بود. بر اين اساس مدتها بود كه علماء بزرگ و فضلاء و طلاب عزيز حوزه ى علميه ى اصفهان به دنبال راهكارى براى جبران و اصلاح نظام تشكيلاتى و علمى اين حوزه ى مقدسه بودند، اما اين حركت به يك «محوريت كارآمد» و يك «مركزيت استوار» نيازمند بود تا اين كه با افزايش اين احساس نياز، از بين شخصيتهاى برجسته و مردان الهى، نظرها به سوى فقيهى وارسته و مجاهدى تلاشگر و معلمى بزرگ معطوف شد. اين شخصيت كسى

نبود جز آية الله العظمى مظاهرى.

علماء بزرگ و فضلاء ارجمند حوزه ى علميه ى اصفهان پيش از آن تاريخ، بارها از محضر آية الله العظمى مظاهرى خواسته بودند كه ايشان از قم هجرت كرده و در اصفهان رحل اقامت افكند اما آن بزرگوار به دلايل مختلف از پذيرش اين درخواست امتناع مى كردند تا آن كه پس از رحلت مرحوم حضرت آية الله آقاى حاج شيخ حسن صافى اصفهانى «قدس سره»، اساطين و علماء بزرگ حوزه ى علميه ى اصفهان، در آبان ماه سال 1374، طى نامه ى بسيار مهمى كه يكى از اسناد افتخار تاريخ شكوهمند حوزه ى علميه ى اصفهان است، به حضور ولى امر مسلمين و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى»، با اشاره به مشكلات روزافزون اين حوزه ى مقدسه، چنين مرقوم داشتند: «... با توجه به استنباط از فحاوى كلام حضرتعالى نسبت به فاضل معاصر، معلم اخلاق، فقيه متبحر و اصولى كارآمد، مجتهد عالم به زمان و مكان حضرت آية الله مظاهرى دامت بركاته كه يكى از برجستگان درس مرحوم امام خمينى «رحمة الله عليه» بوده اند، حوزه ى علميه ى اصفهان آمادگى خود را جهت استقبال شايان از ايشان اعلام مى نمايد...».

در فاصله اى كه نامه ى اساتيد و علماء حوزه ى علميه ى اصفهان به محضر مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» تقديم شد و پاسخ معظم له، تلاشهاى گسترده اى براى جلب رضايت آية الله العظمى مظاهرى در جهت اجابت اين درخواست از سوى حوزويان و ديگر اقشار مختلف صورت پذيرفت.

بالاخره، آية الله العظمى مظاهرى با توجه به اهميت شايان عنايت درخواست علماء بزرگ حوزه ى علميه ى اصفهان و نيز استقبال و علاقمندى بسيار زياد همراه با تواضع و صفاى باطن مقام معظم رهبرى

«مد ظله العالى» در اين زمينه، متقاعد شده و با نشان دادن مراتب تبعيت عملى خود از ولايت فقيه، و آماده شدن براى هجرت به حوزه ى علميه ى اصفهان پس از متجاوز از چهل سال تحقيق و تتبع و دانش اندوزى و تدريس، يكى از زيباترين صحنه هاى تاريخى التزام عالمان دين به اعتقادات علمى خود را به منصه ى ظهور وبروز درآورند.

پس از آن رهبر معظم انقلاب اسلامى در تاريخ 9 آذر 1374 طى پيام بسيار مهمى خطاب به آية الله العظمى مظاهرى، با يادآورى سابقه ى باعظمت حوزه ى علميه ى اصفهان نقش علماء اعلام آن در انقلاب اسلامى كه مظهر اطاعت از امام راحل عظيم الشأن بوده است، چنين فرمودند: «بحمدالله و المنة خود آن جناب نيز از حسنات اصفهان و هديه اى ارزشمند از آن شهر فضيلت پرور به حوزه ى والامقام قم و به طلاب و جويندگان علم و معرفت و اخلاق مى باشيد، و سال هاى متمادى پس از آنكه حظ عظيمى از آن سرچشمه ى جوشان فقه و علم و معرفت به دست آورده ايد، خود در مسند استادى فقه و اخلاق، جمع كثيرى از فضلاء و مستعدان را از فيوضات بهره مند ساخته ايد. اينك اصفهان، حوزه ى علميه و مردم آن، جنابعالى را به اصفهان فرامى خوانند، قاطبه ى علماى محترم و عزيز اصفهان كه در ميان آنان شخصيتهاى برجسته ى علمى و دينى نيز حضور دارند و همواره مايه ى اعتلاى حوزه ى علميه ى اصفهان بوده اند، در نامه اى اين را از اينجانب درخواست كرده و شوق خود و مردم را منعكس ساخته اند. لذا اينجانب مقتضى مى دانم كه جنابعالى به اصفهان نقل مكان فرموده و پايگاه رفيعى از درس و تعليم و تحقيق بنا نهيد و تربيت

طلاب و فضلاء و ارشاد و هدايت عموم مردم و پاسخ گويى به مراجعات دينى و شرعى آنان را وجهه ى همت سازيد. بى شك مردم مؤمن و فرهنگ دوست و هوشمند استان و شهر اصفهان كه به روحانيت معظم عشق مى ورزند، مقدم جنابعالى را گرامى مى دارند، و با قدردانى از بركات وجود شريف بهره اى وافر از حضور علمى و اخلاقى و اجتماعى و فرهنگى آن جناب خواهند برد. ان شاء الله».

پيام عديم النظير ولى امر مسلمين و مقام معظم رهبرى «مد ظله العالى» و تجليل معظم له از مرتبت بلند مردم مجاهد و غيور و مؤمن اصفهان و نيز تمجيد از مقام شامخ آية الله العظمى مظاهرى با آن عبارات زيبا و دلنشين، همگان را به تحسين و شگفتى واداشت.

دو روز پس از صدور اين پيام مهم، آية الله العظمى مظاهرى در روز يكشنبه 74/9/12 مصادف با 10 رجب 1416 ميلاد پربركت حضرت جوادالائمه عليه السلام در ميان استقبال عظيم علماء، طلاب و اقشار مختلف مردم بزرگوار اصفهان وارد اين شهر شده و در اين سامان رحل اقامت افكندند.

تبيين حوادث مبارك و باشكوهى كه پس از ورود معظم له به اصفهان رخ داد مجالى واسع مى طلبد. آنچه شايان گفتن است آن است كه امروز پس از گذشت نزديك به سه سال از آن هجرت مبارك، آرزوى بلند علماء و اساطين حوزه ى علميه ى اصفهان در شكوفايى و بالندگى دوباره ى اين حوزه ى مقدسه و همچنين آرمان ارجمند رهبر معظم انقلاب اسلامى و ولى امر مسلمين «مد ظله العالى» به مرحله ى بروز و ظهور رسيده است و اميد است با استمرار بركات اين هجرت شكوهمند، حوزه ى علميه ى

اصفهان، سابقه ى عظيم الشأن تاريخى خود را به دست آورد.

حوزه ى علميه ى اصفهان، بركات نعمت حضور:

حركت عظيمى كه با اين هجرت تحت حمايتهاى مقام معظم رهبرى آغاز شد، در ذات و ماهيت خود يك حركت به تمام معنى فرهنگى بود گر چه بركات ديگرى نيز از زواياى مختلف آن جارى شده است.

اين حركت شكوهمند از ابتداى آغاز در دو بعد مهم «حوزوى» و «فراحوزوى» جريان يافته و با عنايات الهى همچنان ادامه دارد:

در «بعد حوزوى» سه محور اساسى «ايجاد نظم و تشكيلات منجسم مديريتى»؛ «تقويت بنيه ى علمى و ارتقاء سطح آموزشى» و «ايجاد خدمات و تسهيلات رفاهى»، مورد توجه و امعان نظر ويژه ى حوزه ى علميه ى اصفهان قرار گرفته است.

در اين راستا به فهرستواره اى از برخى از اقدامات انجام شده اشاره مى شود:

1- تشكيل شوراى طرح و برنامه حوزه ى علميه ى اصفهان به منظور سياستگذارى برنامه هاى كلان.

2- تأسيس مركز مديريت حوزه ى علميه ى اصفهان به منظور ايجاد نظام تشكيلاتى اين حوزه.

3- تأسيس مركز خدمات حوزه ى علميه ى اصفهان كه داراى واحدهاى بيمه درمانى طلاب، صندوق قرض الحسنه طلاب، دفتر پشتيبانى و رفاه مسكن طلاب، دفتر فنى و عمرانى مى باشد.

4- تأسيس مركز آموزش و تحقيقات رايانه اى حوزه ى علميه ى اصفهان.

5- تصويب و ثبت رسمى اساسنامه هاى حوزه ى علميه ى اصفهان و مركز خدمات حوزه ى علميه ى اصفهان.

6- تأسيس مركز آموزشهاى تخصصى حوزه ى علميه ى اصفهان و ايجاد سه رشته ى تخصصى در گرايش هاى فقه و اصول، تفسير، تبليغ.

7- پذيرش نزديك به يك هزار نفر طلاب جديد الورود در سال هاى تحصيلى 76-77 و 77-78.

8- استقلال امور مشموليت طلاب حوزه ى علميه ى اصفهان براساس اخذ فرمان فرماندهى معظم كل قوا.

9- بناء درسى منظم و محققانه در بخش خارج فقه و اصول توسط شخص آية الله العظمى مظاهرى.

10- برگزارى دروس جنبى حوزوى در زمينه هاى رجال، تفسير، اعتقادات، فلسفه و...

11- آغاز طرح بزرگ انبوه سازى مسكن سازمانى طلاب به استعداد نزديك به 400 واحد مسكونى.

هجرت در بعد فراحوزوى:

در «بعد فراحوزوى» نيز در سه محور «رسيدگى به امور مساجد»؛ «توجه به مراكز فرهنگى، اجتماعى، نظامى» و «ارتباط نزديك با توده ى مردم و اقشار مؤمنين» فعاليتهاى مهمى صورت گرفته كه گوشه هايى از آن بدين شرح است:

1- تأسيس مركز رسيدگى به امور مساجد استان اصفهان و تنظيم اساسنامه و ثبت رسمى اين مركز.

2- ارتباط مستمر و برگزارى سلسله دروس اخلاقى توسط رياست معظم حوزه ى علميه ى اصفهان براى دانشگاهيان، قضات عاليرتبه و فرماندهان نيروهاى نظامى و انتظامى و زنان و بانوان.

3- برگزارى جلسات دروس اخلاق براى اقشار مؤمنين در مسجد حكيم اصفهان كه پس از حضور آية الله العظمى مظاهرى در اصفهان، اينك به يك پايگاه رفيع براى اعتلاء معارف اسلام و انقلاب شكوهمند اسلامى تبديل شده است.

اين همه از دولت لطف خداست:

بدون ترديد وجود اين همه بركات كه بر اين هجرت تاريخى مترتب شده است اثر عنايات لايزال الهى و الطاف حضرت ولى الله الاعظم «ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء» و توجهات ويژه ى ولى امر مسلمين و رهبر معظم انقلاب اسلامى «مدظله العالى» و همچنين مجاهدت و تلاش پيگير زعيم عالقدر حوزه ى علميه ى اصفهان «دامت بركاته» است و اگر نبود آن عنايات و الطاف و توجهات و اين مجاهدتها، بدون ترديد نيل به مقاصد عاليه اى كه گوشه هايى از آن

بصورت فهرست گونه بيان شد، به هيچ روى ممكن نبود.

از خداوند منان و رحمان استمرار و استدامه ى اين بركات را در سايه ى نظام بلند پايه ى جمهورى اسلامى طلب مى كنيم.

انه ولى النعم و التوفيق.

آذر ماه 1377

شعبان المعظم 1419

بسم الله الرحمن الرحيم

مصاحبه ى مجله ى حوزه با

مرجع عاليقدر

حضرت آية الله العظمى مظاهرى

«مد ظله العالى»

منتشر شده در:

مجله ى حوزه (ويژه ى حوزه هاى علوم دينى).

شماره ى 68-69 (خرداد، تير، مرداد و شهريور 74)

ما، مسافريم و روزهاى عمر، به منزله ى منزلهاى سفر.

در اين منزلها، براى عاقبت انديشان، بهره هاست. بهره براى فردا. فردايى كه آنچه كشته شده باشد، درويده خواهد شد.

حال، براى فردا، چه كشت شود، تا به كار آيد و خريدار داشته باشد، چگونه از آفات دورشان داشت، تا بمانند براى روز درو، مسأله اى است مهم كه بايد از راهيان راه معرفت و سالكان مسلك سعادت، جويا شد.

به فرمان آنان، گردن نهاد و دوره سخت اصلاح نفس و پيرايش و پرورش باطن خويش را آغاز كرد، تا به مرحله اى رسيد كه بتوان از منزلها بهره برد و آن بذر كه افشانده مى شود حاصلى نيكو دهد و در روز واپسين، درخور عرضه به پيشگاه حق باشد. براى اين مهم، به محضر معلم اخلاق، فقيه بزرگوار، حضرت آية الله حاج شيخ حسين مظاهرى، كه از محضر معلمان بزرگ اخلاق بهره برده و الگوهاى نيك در اين سير روحانى داشته و خود در اين راه رياضتها كشيده، شرفياب شديم، تا براى گذر از اين راه پرخطر راهنمايى بخواهيم و از نفس گرمش، گرما بگيريم.

اميد آن كه آنچه از اين مجلس روحانى برگرفته ايم و اينك تقديم مى داريم، همگان،

بويژه علاقه مندان به سير سلوك را مفيد افتد.

حوزه: با تشكر از حضرت عالى كه مصاحبه ى با مجله ى حوزه را پذيرفتيد، لطفا، در ابتدا، شمه اى از زندگى تحصيلى و علمى خود را بيان بفرماييد.

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

رب اشرح لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

خدا را شكر مى كنم كه توانستم خدمت شما عزيزان باشم. اميدوارم كه آنچه مى گويم، براى خود و شما و خوانندگان، مفيد باشد.

البته، تمايل قلبى من اين است كه در اين مصاحبه، از مطالب كلى صحبت كنم؛ اما از باب «فاما بنعمة ربك فحدث» و به لحاظ انتقال تجربيات ديرينه به نسل حاضر و طلاب جوان و از باب اين كه يادى و ذكرى از اساتيد و بزرگان و حقداران خود كرده باشم و نيز در جهت اجابت درخواست مجله ى وزين حوزه، عرض مى كنم:

در سال 1312 شمسى در خانواده اى وارسته و مذهبى متولد شده ام. پس از گذراندن تحصيلات غير حوزوى، در سال 1326 شمسى، براى تحصيل علوم دينى، وارد حوزه ى علميه ى اصفهان شدم.

حوزه ى اصفهان، چنان كه مى دانيد، سابقه ى كهن و درخشانى دارد و حيف كه آن سابقه ى ارجمند با اين لاحقه فعلى، هماهنگ نيست. در سال 1326، وضع حوزه ى علميه اصفهان، گر چه همانند صد سال پيش نبود، ولى با وضع فعلى هم، تفاوت جدى داشت.

تقريبا، از لحاظ درس و بحث، حوزه ى گرمى بود.

من، در مدرسه مسجد سيد اصفهان، كه مقبره مرحوم حجة الاسلام على الاطلاق، يعنى سيد شفتى هم در آن جاست و مسجد، منتسب به ايشان است، حجره گرفتم و مشغول تحصيل شدم.

ادبيات

را خدمت دو اديب بزرگوار، مرحوم حاج آقا جمال خوانسارى و حاج آقا احمد مقدس، فراگرفتم.

سطح را خدمت حضرات آيات: خادمى، فياض، و طيب و اديب خواندم.

منظومه ى حاجى سبزوارى را در محضر مرحوم آيت الله مفيد، خواندم.

اين اساتيد، مردان بزرگى بودند و حق بسيارى هم بر ذمه من دارند. خداوند، همه آنان را غريق رحمت خود فرمايد.

در سال 1331 شمسى به قم آمدم. مقدارى از كتاب شريف مكاسب و كتاب ارزشمند كفايه را نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ عبد الجواد جبل عاملى، مرحوم آيت الله العظمى مرعشى نجفى و مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضى حائرى تدرس كردم و بعد، بيش از هشت سال در خدمت حضرت آيت الله العظمى بروجردى و بيش از ده سال، در خدمت حضرت امام و بيش از دوازده سال در خدمت آيت الله العظمى مرحوم داماد، خارج فقه و اصول را استفاده بردم.

اسفار ملاصدرا و شفاى بوعلى را هم از محضر استاد بزرگوار، علامه طباطبايى فراگرفتم.

از آغاز تحصيل، مقيد بودم، تدريس هم داشته باشم. به ياد دارم كه سيوطى مى خواندم، صمديه را تدريس مى كردم از اين روى، در اصفهان كه بودم، ادبيات تدريس مى كردم. به حوزه ى علميه ى قم كه وارد شدم، تدريس سطح را شروع كردم اكنون هم، قريب به بيست سال است كه به تدريس خارج فقه و اصول، مشغول هستم.

منظومه، نهايه و قسمتهايى از اسفار را نيز، چندين مرتبه تدريس كرده ام.

و توصيه ام هم به طلاب اين است كه تا مى توانند تدريس را فراموش نكنند. تدريس، افزون بر اين كه اداى زكات علم است، باعث تقويت پايه هاى علمى نيز

هست.

حوزه: اگر خاطره اى از اساتيد خود داريد، بفرماييد، بويژه از مرحوم آية الله مفيد كه قدرى ناشناخته اند.

-: دوران تحصيل، آن هم در محضر اين بزرگان، همه اش خاطره است. ولى گفتيد از مرحوم آية الله مفيد بگويم، چند جمله اى راجع به ايشان، عرض مى كنم:

مرحوم آيت الله مفيد، از فقها و فلاسفه ى اصفهان بود. انسان فوق العاده وارسته اى بود، شاگرد دوست و شاگرد پرور بود. افزون بر فلسفه، خارج فقه و اصول نيز، تدريس مى كرد.

ايشان، در بيدآباد اصفهان منزل داشتند، ما نيز همسايه ى ايشان بوديم. از آن جا، تا مدرسه ى صدر اصفهان، مسافت زيادى، راه بود، هر روز در خدمت ايشان، پياده مى آمديم تا مدرسه، اين، توفيقى بود براى من كه بيشتر از محضر آن بزرگوار، بهره ببرم.

بارها از بى اعتبارى دنيا برايم سخن مى گفت. نسبت به اهتمام به درس، بسيار سفارش مى فرمود.

مى فرمود:

«طلبه، اگر نامش در دفتر امام زمان، ثبت شود، هم دنيا دارد و هم آخرت.

طلبه، نبايد از مشكلات هراسى به دل راه بدهد. با مشكلات بايد دست و پنجه نرم كند، تا به جايى برسد».

گاه، اين روايت مشهور را برايم مى خواند:

أوحى الله تعالى الى داود (ع) يا داود انى وضعت خمسة فى خمسة، و الناس يطلبونها فى خمسة غيرها فلا يجدونها: وضعت العلم فى الجوع و الجهد و هم يطلبونه فى الشبع و الراحة فلا يجدونه،...

بحار، ج 453/78

خداوند به داوود (ع) وحى كرد اى داوود من پنج چيز را در پنج چيز نهادم مردم آن را در غير آن پنج چيز مى جويند و نخواهند يافت: علم را در گرسنگى و تلاش نهادم آنان آن را در سيرى و

راحتى مى جويند نخواهند يافت...

مى فرمود:

«من، در ايام تحصيل، مشكلات فراوان ديده ام. بسيارى از اوقات، لباس، به قدر نياز نداشتم. بارها، با دست خالى به منزل رفته ام، ولى به لطف الهى همه را پشت سر گذاشتم و همسرم، با فداكارى اين وضعيت را تحمل مى كرد و مرا نگران نمى ساخت».

ايشان، مقيد بود، از سهم مبارك امام، استفاده نبرد، از اين روى، به همان اندازه اى كه خويشان و بستگان وى، به ايشان هديه مى كردند اكتفا مى كرد. دنياى ايشان، ختم به خير شد و آخرت ايشان هم معلوم است. آن بزرگوار، در سال 1382 ه.ق رحلت كرد و در قبرستان شريف تخت فولاد اصفهان، در بقعه ى مرحوم آقا محمد بيدآبادى «قده» دفن شد.

چنين انسانهايى بيقين، مصداق اين آيه شريفه اند:

«يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى».

اى روح آرامش يافته، خشنود و پسنديده به سوى پروردگارت بازگرد و در زمره ى بندگان من داخل شو. و به بهشت من درآى.

حوزه: هر يك از اساتيد، شيوه اى خاص در تدريس دارند، لطفا بفرماييد اساتيد شما چه شيوه هايى داشتند و مزاياى هر كدام، در چه بود.

عرض كردم از جمله اساتيد ما، حضرت آيت الله العظمى بروجردى بود. شيوه ى ايشان، شيوه ى مجتهد پرور بود. ايشان در تدريس فقه، به چند نكته اهميت مى دادند:

1. بيان تاريخ تشريعى يك مسأله و ذكر اجمالى تطورات آن، از آغاز، تا پايان، در ادوار فقه شيعى و سنى.

اين مطلب، نگاه فقيه را به مسأله، باز مى كند و مى تواند تغييرات صورت گرفته در يك مسأله و علل آن را بفهمد.

2. اهميت به اقوال

قدماء. ايشان، معتقد بودند كه فقه ما، مسائل متفرقه اى دارد كه فقها، به متون فقه، افزوده اند و مسائلى هم دارد كه از معصومين اخذ شده و تعبير خودشان: «اصول متلقاة» است. ايشان اين دو دسته را در بحثها از هم، جدا مى كرد و براى متون قدماء به لحاظ نزديكى به زمان معصومين (كه ويژگى مهمى بود)، اصالت خاصى قائل مى شد خصوصا به اقوال مرحوم شيخ الطائفه، اهميت زيادى مى داد و از آن فقيه بزرگوار، با احترام خاصى ياد مى فرمود.

3. در جمع بين روايات، بسيار محققانه عمل مى كرد و بحق، فقيه ممتاز، زبردست و عالى قدرى بود.

4. اگر چه، هميشه در درس مى فرمود: «احتياط، در ترك احتياط است»، اما در مقام فتوا، جرأت بى جهت و بى دليل نداشت و به لحاظ مقام عملى و تقدس خاصى كه داشت جانب احتياط را از دست نمى داد.

اما شيوه ى درس امام خمينى: امتياز درسى ايشان در چند چيز بود كه به عرض مى رسانم:

1. فهم عرفى. اين امتياز را از استاد بزرگوارش، مرحوم آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى گرفته بود. اهميت اين امتياز در استنباط و اجتهاد براى اهل فن روشن است، مخصوصا در مورد كسى مثل حضرت امام كه يك فيلسوف و حكيم متأله بودند.

2. بيان شيوا و سليس، روان و گويا، كه در ميان همه ى مدرسين آن زمان، بى نظير و ممتاز بود.

3. شاگرد پرورى: آن بزرگوار، به شاگرد، ميدان بحث و ارائه ى نظر مى داد. شاگرد را تشويق مى كرد.

اين خصوصيت، خصوصيت كوچكى نيست. بزرگان ما، اگر در درسهايشان ميدانى براى ارائه نظرات خود نمى داشتند، چگونه رشد مى كردند؟

4. ايشان، از سر تحقيق،

تابع دليل بود. از اين روى، از بيان قولى كه احتمالا خلاف مشهور باشد، در صورتى كه مستندش به نظر ايشان قوى باشد، باكى نداشت.

5. به اقوال شيخ انصارى اهميت بسيار مى داد و براى نظرات آن فقيه عالى مقام، احترام خاصى قائل مى شد.

خلاصه، چه درس فقه ايشان و چه درس اصول ايشان، درس ارزشمند و ممتعى بود. خداوند، درجات اين مرد عالى مقدار را متعالى كند.

اما شيوه درس آية الله العظمى داماد:

1. مرحوم آقاى داماد، حقيقتا، محقق بود و براى تدريس، زحمت بسيارى مى كشيد، مكرر از ايشان شنيدم كه فرمود: «من، ديشب براى اين بحث، هفت ساعت، هشت ساعت، زحمت كشيدم».

2. موشكافيهاى عالمانه اى در بحث هاى ايشان وجود داشت. نظريات خود را با دقتهاى ظريفى از روايات، استخراج مى كرد.

اگر چه درس ايشان، به شلوغى برخى از درسهاى ديگر نبود، ولى حقا درس ارزشمند و قابل استفاده اى بود.

حق ايشان بر گردن من و حق ديگر اساتيد، جز با لطف خداوند، ادا نمى شود.

حوزه: از فعاليتهاى سياسى و اجتماعى خود بفرماييد.

-: از الطاف الهى نسبت به بنده اين بود كه از همان آغاز ورود به قم، در محضر حضرت امام بودم. ايشان، ما را به شاگردى پذيرفتند. بودن ما در خدمت حضرت امام، خواه ناخواه ما را در مسير حركت سياسى-انقلابى امام قرار مى داد.

بنده و جمعى از دوستان، از همان سال 41 ،40 در خدمت اين انقلاب بوده ايم و تاكنون هم، به لطف الهى توانسته ايم به اندازه وضع خود، از اين انقلاب و نظام حمايت كنيم.

اين را از امام عزيزمان آموخته ايم: «خدمت به اين نظام، واجب عينى است.»

تذكر اين

نكته را لازم مى دانم: همان طورى كه امام بزرگوار، فرمودند: حفظ اين نعمت و امانت الهى از اصل به دست آوردن آن، بسيار مشكل تر است. از اين روى، بايد با نهايت دقت، و احتياط، از اين نظام ارزشمند حفاظت كرد هر كسى به اندازه ى وظيفه خود و به اندازه ى وسع خود، بايد در خدمت انقلاب و آرمانهاى اسلامى آن قرار گيرد و سپاسگزار و قدردان اين نعمت بزرگ باشد.

حوزه: شكر خدا حضرت عالى در كسب دانش دين موفق بوده ايد، لطفا عوامل موفقيت خود را بيان كنيد.

-: اگر لطف خداوند متعال و توجهات صاحب حوزه ى علميه نبود، هيچ كس توفيقى نمى داشت. اگر ما هم توفيقى كسب كرده ايم، به لطف خدا بوده است.

در عين حال، من سعى كرده ام كه امورى را در درس و تحصيل رعايت كنم كه آن هم اگر انجام پذيرفته، به لطف خداوند متعال و عنايت اهل بيت، عليهم السلام، بوده است. از جمله آن امور:

1. انتخاب اساتيد خوب كه نام آن بزرگان را بردم. استاد، نقش تعيين كننده اى در سرنوشت انسان دارد، مرحوم علامه طباطبايى، از استادشان مرحوم حضرت آقاى قاضى، نقل مى فرمودند كه: «اگر نصف عمر در طلب استاد بگذرد جا دارد».

2. انتخاب هم مباحثه ى خوب.

3. سعى كرده ام كه امور دنيوى، مانع تحصيل نشود. از اين روى، به لطف خدا و اعتقادى كه به اين راه داشته ام، روزانه، بيش از ده دوازده ساعت، مشغول تحصيل بوده ام.

4. نظم.

استاد بزرگوار ما، حضرت امام، افزون بر اين كه خود منظم بود، از اين كه شاگردى بى نظم به درس حاضر مى شد، به شدت ناراحت مى گرديد و مى فرمود:

«من نمى گويم به

درس من بياييد، ولى اگر مى خواهيد بياييد، منظم بياييد.»

نظم، بسيار خوب است، به عمر انسان، بركت مى دهد. يك طلبه بانظم، بازدهى اش، چند برابر طلبه بى نظم است.

5. خوب خواندن. اين كه بعضى از طلبه ها ده سال، بيست سال درس خارج مى روند، ولى به جايى نمى رسند، به خاطر اين است كه دروس پايه را خوب و دقيق، نخوانده اند، بويژه ادبيات. طلبه، بايد اديب باشد. به اين معنى كه وقتى عبارت عربى را مى بيند، ناخودآگاه، آن را صحيح بخواند. همچنين سطح را بايد خوب بخواند.

حوزه: آيا در مسائل اخلاقى، استاد خاصى داشته ايد.

-: استاد خاص به معناى مصطلح، خير موافق آن هم نيستم. زيرا،

اولا، استاد خصوصى، خيلى كم است، مخصوصا در حوزه ى فعلى ما، كه حدود سى هزار طلبه دارد، اگر بخواهيم به نسبت اين تعداد، استاد خصوصى اخلاق داشته باشيم، بايد تعداد زيادى استاد اخلاق داشته باشيم كه چنين چيزى در حوزه ى فعلى ما، ممكن نيست.

اين كه حضرت امام، بارها نسبت به مرحوم شاه آبادى، اظهار ارادت مى كرد و از ايشان، باعظمت ياد مى كرد، بدين خاطر بود كه امام، پس از تلاشهاى بسيار، موفق شده بود، استادى در اخلاق، آن گونه كه مى خواهد، بيابد.

ثانيا، استاد خصوصى به اين معنى كه انسان خود را در اختيار او بگذارد و فقه و اصول وديگر مباحث را در حاشيه ى كار قرار دهد، اين نيز، افراط است و نادرست. به عقيده ى من، نه تنها سودى نخواهد داشت، كه ممكن است ضرر نيز داشته باشد. علم و تزكيه بايد همراه هم باشند.

افرادى را سراغ دارم كه با ولع بسيار مسائل اخلاقى را اين گونه دنبال مى كردند،

استاد خصوصى داشتند و... ولى در نهايت، راه به جايى نبردند و منحرف شدند و با حوزه ى علميه و نظام مقدس جمهورى اسلامى به معارضه برخاستند.

بنابراين، با اين گونه استاد خصوصى داشتن در اخلاق، موافق نيستم و خود نيز، استاد خصوصى نداشته ام.

البته، از محضر حضرت امام و علامه طباطبايى، استفاده هاى اخلاقى و معنوى

فراوان برده ام و خدا را همواره، بر اين حهت شاكرم كه در زمانى وارد حوزه ى قم شدم كه دو استاد برجسته مانند امام و علامه، در آن، حضور داشتند و من توانستم در فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق از خدمت آن دو بزرگوار، بهره ببرم.

حوزه: لطفا شمه اى از ويژگيهاى اخلاقى امام خمينى را بيان فرماييد:

- حضرت امام مجسمه ى اخلاق اسلامى بود و حقيقتا بايد گفت كه جنبه ى سياسى ايشان بعد از نهضت، جنبه هاى ديگر آن مرد بزرگ، بويژه جنبه ى علمى و جنبه ى اخلاقى ايشان را تا قدرى تحت الشعاع قرار داد.

1. از امتيازهاى بارز ايشان، احتراز از محرمات بود. سالهاى متمادى كه در خدمت ايشان بودم، يك عمل مكروه از آن مرد ملاحظه نشد، حتى اگر شبهه ى گناه پيش مى آمد، حالت نگرانى از ايشان نمايان مى شد و لذا در مقابل انجام محرمات مخصوصا از قشر طلبه عكس العمل شديد نشان مى داد.

2. ويژگى اخلاقى ديگر امام، احترام ايشان به علماء اسلام بود.

از وحيد بهبهانى، آن محقق جليل، نقل شده است:

«اگر به جايى رسيده ام مرهون احترامى است كه براى فقهاء و علماى اسلام قائل شده ام».

و اين خصلت در امام، هميشه جلوه گر بود، نه تنها به مثل شيخ طوسى و صاحب جواهر و شيخ انصارى احترام ويژه مى نهاد

و با تجليل از آن ياد مى كردند، بلكه درباره ى امثال آية الله مؤسس يا آية الله بروجردى نيز، بارها مى فرمود: «در سر حد كرامت است كه يك پيرمرد، به اين خوبى حوزه علميه و بلكه عالم تشيع را اداره مى كند.»

3. از ديگر خصائص اخلاقى ايشان، تواضع بود و همان طور كه مقام و رياست در شخصيت رسول اكرم و ائمه طاهرين، عليهم السلام، نتوانست اثرى بگذارد، در مورد اين فرزند عالى مقدار آنان هم اين گونه بود. همان تواضعى كه در دوران پيش از مرجعيت داشتند، تا آخر عمر پربركت خود حفظ فرمودند و ما مى ديديم كه ايشان چگونه در مقابل مردم و يا جوانان بسيجى و يا خانواده ى معظم شهدا و فرزندان آنان و يا جانبازان، كوچكى و تواضع و خفض جناح مى فرمودند.

4. امتياز اخلاقى ديگر امام، زهد آن مرد بزرگ بود. زهد، يعنى دل نبستن به دنيا و همدل نشدن با ماديات. ساده زيستى امام هميشه زبانزد بود. از تشريفات و تجملات، حقيقات رنج مى برد و هميشه ديگران و بالاخص طلاب را به زهد و ساده زيستى و حفظ زى طلبگى نصيحت و توصيه مى فرمود و شما ديديد كه در همان دورانى كه در رأس قدرت بودند، همان زندگى بى آلايش روحانى را حفظ فرمودند و اجازه ذره اى تجاوز از آن را به اطرافيان ندادند.

5.خصيصه ى مهم ديگر شخصيت دادن به افراد بود. چنان كه از رسول گرامى اسلام (ص) نقل شده است ايشان چنان با اصحاب خود رفتار مى كردند كه هر فردى گمان مى كرد كه اعز افراد نزد پيامبر اكرم (ص) است استاد بزرگوار ما در برخورد با شاگردان و بويژه در

درسهاى حوزوى خود، اين گونه عمل مى كردند و با اين حركت خود، استعداد شاگردان را شكوفا مى كردند.

6. ويژگى ديگر ايشان كه براى خود من اعجاب انگيز و پند بزرگى بود، اين مسأله است كه در مجالس غيردرسى، وقتى فرعى از فروع علمى مطرح مى شد و هر كس به فراخور خود مطلبى را ارائه مى كرد، تنها اگر از ايشان اظهارنظرى مى خواستند، صحبت مى فرمود، آن هم در حد اختصار. اين روش از نظر اهل علم، جدا فضيلت بزرگى به شمار مى آيد. هنيئا لارباب النعيم نعيمهم.

7. از ويژگيهاى ديگر ايشان كه به نظر من تناسب تام با خصائص اخلاقى ايشان دارد، درك ايشان از مقام امامت و ولايت بود؛ چرا كه چنان دركى را جز به متخلقان اخلاق الهى نمى دهند. شما اگر به كتب عرفانى امام و شروحى كه بر ادعيه و روايات مرقوم فرموده اند، مراجعه كنيد، به خوبى درمى يابيد كه ايشان مقام امامت و ولايت كبرى را يافته است، نظير آدم تشنه اى كه تشنگى را با سراسر وجود خود دريافته. هنيئا له و رزقنا الله و اياكم. و متأسفانه حق اين كتاب هاى ارزشمند و ديگر كتب ايشان در حوزه رعايت نشده است، اين كتابها مورد تدريس و تدرس و مراجعه ى اهل تحقيق باشد.

به هر صورت مجموعه ى اين خصائل و صفات بارز ديگر موجب شد كه آن بزرگوار حاكميت بر قلوب پيدا كند. اين مطلب در قرآن شريف و روايات معصصومين (ع) به صراحت وجود دارد كه محبت افراد متقى در قلوب ريخته مى شود و ابهت آنان نيز در دلها رسوخ مى كند. قرآن كريم مى فرمايد:

«ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا».

مريم،

96

و امام حسن (ع) نيز در توصيه هاى پايان عمر شريف خود، به جنادة بن ابى اميه مى فرمايد:

«و اذا اردت عزا بلا عشيرة و هيبة بلا سلطان، فاخرج من ذل معصية الله الى عز طاعة الله عزوجل».

بحارالانوار، ج 139/44

امام حقا مصداق اين آيه و روايت بود.

حوزه: حضرت عالى از اساتيد درس اخلاق در حوزه ى عمليه قم هستيد، لطفا بفرماييد كه چه عاملى سبب شد كه به تدريس اخلاق بپردازيد.

- مسأله تهذيب نفس، موضوع مهمى است. قرآن شريف، به اين مسأله، بسيار اهميت داده است. تا آن جا كه بعثت همه ى انبياء و رسول گرامى اسلام و نزول قرآن را براى تحقق همين مهم مى داند.

«هو الذى بعث فى الاميين رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين.»

جمعه؛ 2

اوست خدايى كه به ميان مردمى بى كتاب، پيامبرى از خودشان مبعوث داشت، تا آياتش بر آنان بخواند و كتاب و حكمتشان بياموزد. اگر چه پيش از آن، در گمراهى آشكار بودند.

تهذيب نفس براى طلبه، از اهميت بيشترى برخوردار است. طلبه، همان وقتى كه مى گويد:

«بدان ايدك الله تعالى فى الدارين»، بايد بگويد:«هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم...» دو بال علم و تهذيب، بايد با هم باشند. اگر بال علم باشد، بدون تهذيب، افزون بر اين كه علم، براى شخص، حجاب اكبر مى شود، وزر وبالش نيز، دامنگير افراد جامعه مى شود.

امام خمينى، رضوان الله عليه، به مسأله تهذيب نفس، بسيار اهميت مى داد. هم خود مرد عمل بود و هم ديگران را، بويژه طلاب علوم دينى

را هشدار مى داد. حتى در آخرين سخن به جاى مانده از ايشان؛ يعنى در وصيت نامه سياسى-الهى مرقوم فرموده است:

«از بالاترين و والاترين حوزه هايى كه لازم است به طور همگانى مورد تعليم و تعلم قرار گيرد. علوم معنوى اسلامى، از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الى الله، رزقنا الله و اياكم، كه جهاد اكبر مى باشد.»

امام، در عين اين كه به فراگيرى فقه جواهرى و تمسك به روش سنتى تاكيد مى ورزيد، تهذيب اخلاق و تزكيه نفس را هم سفارش مى فرمود.

بنده، پيش از آن كه به حوزه بيايم، به مسائل اخلاقى و مجالس موعظه، علاقه مند بودم. يادم هست بچه بودم در ايام محرم، در مجالس روضه مى نشستم و از منبرهاى اخلاقى و مفيد، بهره مى بردم.

پس از طلبگى، اين ذوق نسبت به مسائل اخلاقى،در من تشديد شد.

حضرت امام، روزهاى شروع درس و پايان درس، مطالب اخلاقى مى فرمود. اين روزها، براى من، شادى آفرين بود. خيلى به وجد مى آمدم.

اما اين كه چه شد درس اخلاق شروع كردم؟ پس از تبعيد حضرت امام به تركيه، گروهى از آقايان طلاب، به بنده اصرار كردند كه درس اخلاق شروع كنم. من نپذيرفتم، زيرا خود را شايسته آن نمى دانستم.

تا اين كه يك روز، براى خواندن نماز ظهر به مدرسه فيضيه رفته بودم، آقايى آمد استخاره اى خواست. استخاره گرفتم، خيلى خوب آمد. فرداى آن روز، كه روز پنج شنبه بود، تعدادى از طلاب آمدند كه اعلاميه اى پخش شده كه شما شب جمعه، درس اخلاق مى گوييد! معلوم شد، آن استخاره روز گذشته، براى همين بوده است. گفتند: ما هر چه اصرار كرديم، شما

نپذيرفتيد، استخاره كرديم، خوب آمد، اعلاميه را پخش كرديم.

ديدم، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته ام. ناچار شب آمدم فيضيه، در مدرس زير كتابخانه، كه محل درس اعلام كرده بودند، درس اخلاق را شروع كردم. مدتى درس ادامه يافت. جمعيت زيادى شركت مى كردند و استقبال، خيلى خوب بود. تا اين كه ساواك، ما را از مدرسه ى فيضيه بيرون كرد. به مدرسه ى حجتيه رفتيم، از آن جا هم ما را بيرون كردند. حسينيه اراك رفتيم. چون افراد شركت كننده زياد بودند، بسيارى از افراد، بيرون حسينيه، در كوچه مى ايستادند و راه مردم مسدود مى شد، تصميم گرفتيم به جاى وسيع ترى درس را انتقال دهيم. تا اين كه پس از تلاش بسيار برخى از طلاب، توانستيم به مسجد اعظم برويم.

پس از انقلاب هم، اين درس ادامه يافت و بحمد الله جمعيت خوبى شركت مى كرد.

يك وقتى، يكى از علماى بزرگ مى فرمايد:

«به امام عرض كردم، فلانى درس اخلاق مى گويد. جمعيت زيادى شركت مى كند.

امام، آن قدر خوشحال شد كه سه مرتبه فرمود: الحمد لله رب العالمين».

اين، نشاندهنده ى اهتمام ايشان، به علم اخلاق است و لزوم برگزارى جلسات درس اخلاق.

بنابراين، درس اخلاق من، خود به خود پيش آمد و تمايل ذاتى و ذوق اخلاقى من هم، كمك كار شد، كه بتوانم آن را ادامه دهم.

به لطف الهى، تلاش فراوان كرده ام كه اين درسها براى خود و شنوندگان، مفيد باشد. البته درس اخلاق، درس انسان سازى است و كارى بسيار مشكل. به تعبير حضرت امام كه مى فرمود:

«مى گويند: ملا شدن چه آسان، آدم شدن، چه مشكل، اما شيخ ما مى فرمود: ملا شدن چه مشكل، آدم شدن،

محال است».

واقعيت هم، همين است. كار بسيار طاقت فرسايى است.

حوزه: حضرت عالى وضع كنونى اخلاق و ديگر علوم را در حوزه ها، چگونه مى بينيد.

- در حال حاضر، حوزه را، نه تنها از نظر اخلاق، كه از نظر توجه به فقه و اصول نيز آن چنان كه شايسته است، در مخاطره مى بينم. گر چه مى دانم، با لطف خداوند و تلاش مدرسان و طلاب، آسيبى به آن نخواهد رسيد.

فراموش نمى كنم راجع به تشكيل شوراى مديريت، با چند نفر از بزرگان، رفته بوديم خدمت حضرت امام.

بنده به ايشان عرض كردم: آقا! حوزه را از نظر علمى در مخاطره مى بينيم.

ايشان، با خونسردى فرمود:

«غم اين كه حوزه در مخاطره است، نخوريد. در زمان رضا شاه، وضع به قدرى بد بود كه طلبه ها، روزها مى رفتند بيرون از حوزه و به باغهاى اطراف شهر پناه مى بردند و شب به حوزه برمى گشتند. در عين حال، حوزه حفظ شد و از خطر، نجات يافت». بعد راجع به تشكيلات مديريت فرمود:

«فكر كنيد كه چه بايد كرد. اگر چيزى به من مربوط شد، اقدام مى كنم.»

به بنده فرمود:

«برو خدمت آقاى گلپاييگانى، از ايشان نظرخواهى بكن.»

شب، با آية الله مصباح يزدى، خدمت آية الله العظمى گلپايگانى رفتيم. در محضر ايشان هم، من از وضعيت علمى حوزه، اظهار نگرانى كردم. از قضا، ايشان هم فرمود:

«نگران نباشيد، حوزه صاحب دارد.»

ايشان هم مانند امام، به سختى ها و رنج هاى دوران رضا شاه اشاره كرد.

اين كه بنده عرض مى كنم، حوزه در مخاطره است، نه اين كه آسيب پذير باشد. بنده، با توجه به انتظارات فراوانى كه امروز هست، عرض مى كنم: توجه به اخلاق و فقه

و اصول، كم رنگ شده است و گرنه كارهاى جنبى كه اكنون در حوزه براى حفظ نظام و عالم تشيع مى شود، بسيار است. امروز، در حوزه هاى علميه، كارهاى مفيد فراوانى انجام مى شود كه جاى تشكر آن باقى است. ولى توصيه حضرت امام، به تهذيب و اخلاق و تأكيد ايشان بر فقه و اصول را نبايداز ياد ببريم لذا توصيه مى كنم به طلاب عزيز كه به اخلاق، اهميت بدهند. فقه و اصول را جدى بگيرند. فقه، فقه جواهرى و اصول هم، اصول سنتى. مقصودم از اصول سنتى، اصول، به روش بزرگان و اساتيد گذشته است، نه فرو رفتن در مسائل اصول و مطرح كردن نظريه اى و اقوال گوناگون را درباره ى آن نقل كردن و به نقد و بررسى گذاردن و آن گاه، نظريه اى را پذيرفتن و چندين روز براى آن استدلال آوردن و...

مقصودم از اهميت دادن به اصول، اين نيست، هر چند، كار علمى است. ولى بزرگان ما، مرحوم حضرات آيات: حكيم، بروجردى، حائرى، داماد، امام و... يك دوره اصول را پنج - شش سال به پايان مى رساندند، بدون اين كه مطلبى را كم بگذارند و به مباحث لازم و ضرورى توجه كنند.

امام بزرگوار، از اين جهت بسيار خوب عمل مى كردند. بعضى از اين مباحث، نظير بحث طلب و اراده، بحث هاى مهم و ارزشمندى هستند، اما در جاى خود. اينها به علم اصول ربطى ندارند.

به قول مرحوم آية الله العظمى بروجردى:

«اصول ما، به واسطه ى همين زوائد، آماس شد و بايد براى زوائد آن، فكر اساسى بشود.»

امام، در بحث خارج اصول خود، وقتى به بحث انسداد رسيدند، فرمودند:

«ما چون حجيت خبر

واحد را اثبات كرديم، احتياجى به اين بحث نداريم.»

در تقريراتى كه از اصول ايشان نوشته ام، در جمادى الاولى 1374، اين مطلب را اين گونه تقرير كرده ام:

«هذا، تمام الكلام فى حجية الخبر الواحد و حيث اثبتناه فدليل الانسداد باطل بداهة اذ فى مقدماته عدم الدليل، و الخبر الواحد، دليل واف بمعظم الفقه، بل بتمامه مع ضم الاجماعات و المشهورات و حيث ان العمر قصير و لكل شى آفات و البحث عن دليل الانسداد تطويل بلا طائل، بل يمكن ان يقال، ان بحثه لا يخلو عن الاشكال، فالاعرض عنه أحسن، بل واجب.»

نظر همين مطلب را در حواشى بر كفايه، كه اخيرا از ايشان منتشر شده، آورده اند.

(انوار الهداية، ج 317/1).

بنابراين، به جاى چندين سال معطل ماندن در اصول و طرح مباحث صرفا علمى، به قرآن و ديگر معارف اسلامى بالاخص علم اخلاق بپردازيم. امروز، نياز فراوان به اين گونه بحثهاست. حوزه، چشم و چراغ تشيع و جهان اسلام است.

من دو سال پيش، در جواب درخواستى از مديريت حوزه ى علميه ى قم، چهل و پنج موضوع لازم به بحث را معرفى كردم و گفتم روى اين موضوعات، كه بعضى فقهى و بعضى اصولى و بعضى اقتصادى بود، كار تفصيلى كه نياز امروز مردم و حكومت اسلامى را برآورده كند، نشده و اين، وظيفه ى حوزه هاست كه به اين امور لازم بپردازند.

حوزه: اگر ممكن است، فهرست آن موضوعات را براى استفاده خوانندگان مجله بفرماييد.

- موضوعات، چنانكه گفتم، در سه بخش: فقهى، اصولى و اقتصادى بود، بدين شرح:

فقهى:

1. بررسى تحليلى «تغريرات» و اختيارات دولت اسلامى در اين رابطه.

2. نگرش فقهى به مسأله «حفظ و

سلامت محيط زيست».

3. بررسى فقهى مسأله «كنترل جمعيت و مواليد» و حدود و اختيارات دولت اسلامى.

4. حدود اختيارات ولى فقيه.

5. برسى تحليلى«قوانين مدنى» - عام و خاص - در فقه اسلامى.

6. بررسى مسائل مستحدثه حج.

7. بررسى مسائل مستحدثه ى قضا.

8. بررسى تحليلى آراء و انظار امام خمينى و سير تحولات اين ديدگاهها. (به عنوان اولين ولى فقيه كه موفق به تشكيل حكومت اسلامى شدند».

9. هنرهاى تجسمى: مجسمه سازى، معمارى و...

10. هنرهاى تصويرى: فيلم، عكس و...

11. بررسى فقهى مسأله «حجاب». (با عنايت به ضرورت احياى چادر كه از ارزشهاى اسلامى و ملى در كشور ماست).

12. بررسى فقهى معضلات و تنگناهاى پزشكى: پيوند اعضاء خريد و فروش اعضاء و خون، تلقيح مصنوعى، جلوگيرى از باردارى و...

13. فقه سياست و روابط خارجى دولت اسلامى.

14. فقه دفاع و امور نظامى.

15. بررسى تحليلى «موسيقى و غنا». (با عنايت به آراء سهل انگارانه ايكه بعضا در اين باب ارائه مى شود).

موضوعات اقتصادى:

1. بررسى معاملات ارزى.

2. بررسى و تحليل بورس اوراق بهادار.

3. كنترل و نظارت بر قيمتها و حدود اختيارات نظام اسلامى.

4. بررسى ماليات و خوديارى ها و اختيارات نظام اسلامى.

5. تحليل محدوده ى نظام مالكيت فردى و حل تعارضات آن با مالكيت دولت.

6. بررسى معضلات و اشكالات وارده بر بانكدارى اسلامى.

7. نگرش فقهى به مسأله زمين.

8. تجارت خارجى و جايگاه آن در فقه اسلامى.

9. بررسى انفال و ثروت هاى عمومى ملى و شؤون و اختيارات دولت اسلامى در رابطه با آن.

10. بازنگرى فقهى باب مزارعه.

11. بازنگرى فقهى باب مضاربه.

12. بازنگرى فقهى باب اجاره.

13. بازنگرى فقهى باب رهن.

14.

قواعد اصولى و كلى در باب معاملات.

15. بررسى روابط كارگر و كارفرما.

موضوعات اصولى:

1. تكليف مدركات حقيقى و اعتبارى «حقايق و اعتباريات» در علم اصول و تأثيرات بازشناسى اين دو در شيوه استنباط فقهى.

2.جايگاه «عرف» در علم اصول و ارزش آن در دستيابى به قوانين فقهى.

3. تنقيح مناط و محدوده ى ارزشى آن در فقه.

4. بررسى تحليلى عناصر مكان و زمان در اجتهاد.

5. كاربرد و تأثيرات فلسفه در علم اصول.

6. كاربرد و تأثيرات منطق در علم اصول.

7. كاربرد و تأثيرات نحو در علم اصول.

8. بررسى تحليلى سيره ى مسلمانان و محدوده ى ارزشى آن در استنباط فقهى.

9. تفكيك اوامر ولايى و تبليغى معصومين و تأثيرات بازشناسى اين دو در شيوه ى استنباط فقهى.

10. نگرش روش شناسانه «حجيت ظهور» و بررسى شيوه هاى استظهار و ارزش اين شيوه ها در استنباط.

11. سير تاريخى علم اصول و بررسى بالندگى و ركود آن در بستر تاريخ.

12. بررسى و شناخت مذاق شريعت و روح فقه و محدوده ى ارزشى آن در استنباط فقهى. (روح فقه، عبارت است از نظريه هاى عملى و اصولى كه ساختار زيربنايى قوانين فقهى را شكل مى دهد و به تعبير ديگر زيربناهاى فقهى، كه منشاء احكام فقهى مى شود و فقيه در موارد سكوت ادله، يا تناقض و يا ابهام و تنافى آن، به آنها استناد مى كند.)

13. جايگاه بناى عقلاء و ارزش آن، در دستيابى به قوانين فقهى.

14. ميزان كاربرد عملى علم اصول در فقه (اين كه در كتابهاى فقهى، حقيقتا، به چه ميزان از علم اصول بهره بردارى مى شود.)

15. تفكيك و تعيين مباحث كم فايده و بى ثمر در علم

اصول.

حوزه: در جهت اصلاح وضعيت اخلاقى حوزه، چه پيشنهادى داريد.

- پيشنهادى به مدرسان و گردانندگان حوزه دارم و توصيه اى به طلاب عزيز.

پيشنهادم اين است كه درس اخلاق را در حوزه زياد كنند. يكى از بزرگان مى گفت:

«در زمان مرحوم آقا سيد عبدالهادى شيرازى در حوزه ى نجف، سى درس اخلاق بود.» در حوزه ما، حداقل، اكنون بايد سى درس اخلاق باشد. البته كسانى كه مى خواهند درس اخلاق بگويند، بايد افراد مهذبى باشند كه بحمدالله چنين افرادى هستند در حوزه.

مدرسانى كه درس فقه و اصول و ادبيات مى گويند، مى توانند در ضمن بحث ها، نكات اخلاقى را يادآور شوند و حداقل، يك روز در هفته را به تذكرات اخلاقى اختصاص بدهند، چنانكه روش برخى از بزرگان ما بوده است.

سفارشى هم به طلبه ها دارم. از اينان مى خواهم كه به اخلاق و تهذيب نفس، اهميت بدهند. كتابهاى اخلاقى را زياد بخوانند. قرآن را، با اين نگاه، زياد بخوانند. اصول كافى، بخصوص جلد دوم آن، روايات مفيدى را مرحوم كلينى دسته بندى كرده است.

اين را بدانيد كه علم بدون تهذيب نفس، ضررش، بيش از نفعش است. حجابى مى شود كه خداى نكرده، انسان را به انحراف مى كشاند.

حوزه: از حضرت عالى، اخيرا اثرى منتشر شده به نام «دراسات فى الاخلاق و شؤون الحكمة العملية» لطفا بفرماييد به چه انگيزه اى دست به نگارش آن زديد و چه خلأى احساس مى كرديد.

- برخى از مباحث اخلاقى كه پس از انقلاب اسلامى، در نهادها و ارگانها داشته ام، به صورت موضوعى و مجموعه اى چاپ شده است كه به بيش از بيست جلد مى رسد. با اينكه گفتار بوده و تبديل گفتار به نوشتار،

نواقصى را، خواه ناخواه، در پى دارد، ولى مورد استقبال واقع شده، به گونه اى كه برخى از آنها، تيراژ بسيار بالايى دارد. از اين روى احساس كردم، جامعه به اين گونه آثار نياز دارد. از سويى، آثار مكتوب در اخلاق، كم داريم و آنها هم، كمبودهايى دارند. مثلا، «احياءالعلوم» نوشته غزالى، ام الكتب در اخلاق است. اين اثر، با اينكه اثرى است ارزشمند، ولى نواقصى دارد، هم در محتوا و هم در روش.

مرحوم فيض، زحمت كشيد و اين كتاب را خلاصه كرد و روايات اهل بيت را بدان افزود، با اين حال «محجة البيضاء» نيز، خالى از اشكال نيست. زيرا هر چه باشد، تهذيب و تصحيح همان «احياءالعلوم» است.

من، تعجب مى كنم كه چرا مرحوم فيض، با آن همه توانايى علمى، اثرى مستقل در اخلاق، ننگاشت.

بعدها مرحوم نراقى، جامع السعادات را نگاشت. اين اثر هم، متأثر از احياءالعلوم غزالى است. از اين روى، وقتى به بحثهاى سنگين و ظريف اخلاقى مى رسد، از آنچه در «احياءالعلوم» تجاوز نمى كند. و ضمنا متأثر از اخلاق ارسطويى و يونانى هم هست.

معراج السعادة هم، تلخيص و ترجمه جامع السعادات است به اضافه ى برخى از اشعار فارسى.

ديدم كتاب اخلاقى متكى بر ثقلين (كتاب و عترت) كه از متن دين استخراج شده باشد، كم است. به اين نكته توجه اساسى كرده ام كه علم اخلاق بايد دلربا و دل انگيز باشد و اگر قرار شد علم اخلاق را با مصطلحات و انقسامات فلسفى مخطوط كنيم و همان شيوه ى يونانى و ارسطويى را در اين علم دنبال كنيم، همان طورى كه ابن مسكويه در «طهارة الاعراق» و خواجه نصير در بعض كتابهايش و

نراقى در «جامع السعادات» و ديگران كرده اند، كام هيچ خواننده اى شيرين نخواهد شد و اثر لازم را در دل سالكان نخواهد گذارد و به عكس اگر اخلاق از متن دين، يعنى از دل كتاب و سنت كه سرشار از معارف عميق اخلاقى هستند، استخراج شود، بى هيج ترديد آن طراوت و حلاوت لازم را پيدا خواهد كرد و عقيم نخواهد ماند. از خداوند متعال، خواستم توفيق دهد، تا بتوانم، اثرى در اخلاق، با تكيه بر قرآن و عترت، بنويسم.

ابتدا تصميم داشتم، گروهى تشكيل بدهم و چندين جلد اخلاق به زبان فارسى، با استفاده از ديگر علوم وابسته، بنويسم، ولى مقدر نشد. از اين روى تصميم گرفتم، به زبان عربى بنويسم، اگر مورد قبول افتاد، ديگران آن را ترجمه كنند، تعليقه بزنند و اشكالاتش را برطرف سازند.

تاكنون، يك جلد آن چاپ شده، مجلدات ديگر نيز، در دست اقدام است. به نظر خودم، آن چه مى خواستم، موفق شده ام، تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.

حوزه: حضرت عالى تأليفات ديگرى هم داريد، درباره ى آنها توضيح بفرماييد.

- در فقه و اصول، هم تأليف دارم و هم تقرير. از حضرت امام، آية الله العظمى بروجردى و آية الله العظمى داماد تقريرات بسيارى در فقه و اصول نوشته ام.-

حوزه: در پايان، تقاضا داريم، توصيه اى براى ما و خوانندگان مجله بفرماييد.

- به جاى اين كه خود توصيه كنم، در توصيه، از دو استاد بزرگوار خود، حضرت امام و علامه طباطبايى، براى شما نقل مى كنم:

اوايل پيروزى انقلاب، روزى خدمت امام بوديم. گروهى از شركت نفت، براى ملاقات و بيعت با رهبرى، خدمت امام آمده بودند. سخنگوى آنان،

خيلى خوب، صحبت كرد. از جمله گفت:

«آقا! نيامده ايم بگوييم از انقلاب، چه مى خواهيم آمده ايم بگوييم انقلاب، از ما چه مى خواهد».

امام، از اين سخن، بسيار خوشش آمد و برافروخته شد. آن گاه در پاسخ اين عزيزان فرمود:

«انقلاب، از شما، دو چيز مى خواهد:

يكى تهذيب نفس. چون اگر انسان، مهذب نباشد، نمى تواند براى انسانيت و جامعه اش، مفيد باشد. خودگرا و خودمحور مى شود آن گاه، هم خود بيچاره مى شود و هم ديگران را بيچاره مى كند. هر چه پست و مقام، بالاتر باشد، ضررش بيشتر خواهد شد. دومين چيزى كه انقلاب از شما مى خواهد، عمل به وظيفه است. هر كس، هر جا كه هست آن چه را كه وظيفه ى اوست، خوب انجام دهد.»

راستى اگر، همه ى ما، اين دو توصيه حضرت امام را عمل مى كرديم، خيلى پيشرفت ما بيشتر بود.

متأسفانه، اين چند ساله، هر ضربه اى كه خورده ايم، يا به خاطر اين بوده است كه خودساخته نبوده ايم، يا اين كه در عمل به وظيفه، كوتاهى كرده ايم.

من، اين توصيه امام را تكرار مى كنم كه ما در اين نظام مقدس و اين نعمت بزرگ الهى، دو وظيفه داريم:

1. تهذيب نفس.

2. عمل به وظيفه.

اما توصيه اى از مرحوم علامه طباطبائى: آخرين جلسه اى بود كه با گروهى از بزرگان، خدمت ايشان رفتيم. حال ايشان، خوب نبود. به احترام جمع، نشست، ولى حرف نمى زد. جلسه، طول كشيد. بنده به ايشان عرض كردم، توصيه اى بفرماييد، تا مرخص شويم. ايشان فرمود: «چيزى يادم نيست» بعد، بلافاصله فرمود:

«اين آيه، يادم آمد: اذكرونى، اذكركم و اشكروا لى و لا تكفرون».

بعد از آن جلسه، حال ايشان بد مى شود و ايشان را

به بيمارستان مى برند. لحظات آخر عمر شريف بود كه به ملاقات ايشان رفتيم. ما كه از اتاق آمديم بيرون، از قول خانم ايشان نقل كردند:

«لحظه ى مرگ، ايشان چشمها را باز كردند و به گوشه اى خير شدند. آن گاه، سه مرتبه فرمودند: توجه! توجه! توجه و از دنيا رفتند.»

اين آخرين جمله ايشان، با آن آخرين، توصيه ى ايشان، هر دو، براى ما، يك پيام دارد كه به ياد خدا باشيد، همه ما، در محضر خداييم. توجه به نعمتهاى خدا، توجه به اين كه ما در اين دنيا، بايد به كمال برسيم. توجه به اين كه قبرى هست، برزخى هست، معادى هست.

مرحوم شهيد، در دستورالعمل اخلاقى خود، توصيه مى فرمايد:

«انسان، در هر روز، حداقل، بايد دو مرتبه به ياد مرگ باشد.»

توجه به اين كه ما ساخته شده ايم كه در رفاه مطلق و لذت مطلق باشيم. هر كسى به اندازه ى سعه وجودى خود.

يكى لذت مطلقش، در «جنات تجرى من تحت الانهار» است.

و يكى در صحبت كردن خدا با او «سلام قولا من رب رحيم». مباد كه اين لذتها را از ياد ببريم و فرو رويم در لذت هاى زودگذر دنيا اگر لذت باشند و بشود اسم لذت روى آنها گذارد.

اين جمله علامه، خيلى مهم است: توجه.

از خداوند مى خواهم، اين حال توجه را به همه ى ما عطا كند.

حوزه: از اين كه مزاحم وقت شريف حضرت عالى شديم، پوزش مى طلبيم و از حضرت عالى، به خاطر اين لطف، سپاسگزاريم.

- من هم از شما تشكر مى كنم و اميدوارم آنچه گفتم، مورد رضايت حضرت ولى عصر (عج) و مورد توجه شما واقع شود و

اگر وقت شما را گرفتم، گفته هايم مفيد باشند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

مظاهري، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مظاهري

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/7/1

زندگينامه علمي

پس از تلمذ جامع المقدمات نزد عمويم با تشويق ايشان و رضايت پدرم در اطاق پسر عمويم واقع در مدرسه نواب مشهد مقدس ساكن شدم و از 1335 تا 1363 تحصيلات و فعاليت علمي اينجانب به شرح زير است :

1. از 1335 تا 1338 تمام كتاب سيوطي و مطول و باب اول و چهارم كتاب مغني و حاشيه ملا عبد الله را نزد اديب نيشابوري تلمذ نمودم و در ايام تعطيلات حوزه شرح قطر را نزد يكي از فضلا تلمذ نمودم .

2. از 1338 تا 1340 لمعتين را نزد مرحوم ميرزا احمد حسيني ، مدرس رسمي حوزه و معالم الاصول و بحث الفاظ قوانين ميرزاي قمي را نزد مرحوم ميرزا محمد اشكذري ، مدرس مدرسه نواب تلمذ نمودم .

3. از 1340 تا 1345 مكاسب و رسائل شيخ انصاري (ره) و كفايتين مرحوم آخوند خراساني (ره) را نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ كاظم دامغاني ،در مشهد مقدس تلمذ نمودم .

4. از 1345 تا 1353 خارج فقه و اصول مرحوم آيت الله سيد محمد هادي ميلاني شامل كتاب زكات و خمس و بيع و خيارات و مكاسب محرمه كتاب مكاسب و شامل جلد دوم كفايه را تلمذ نمودم . به دستور معظم له از شاگردان جزوه درسي سالانه دريافت و نمره داده مي شد .

5. از 1345 تا 1355 تفسير قرآن كريم و درس معارف آن را نزد مرحوم آيت الله ميرزا جواد

آقا تهراني (ره) و شرح منظومه حاج ملا هادي سبزواري همراه با بيان معارف مكتب تفكيك را نزد مرحوم حاج شيخ عبد النبي كجوري (ره) تلمذ نمودم .

6. از 1347 تا 1351 جلد اول اسفار اربعه و جلد اول و سوم شرح اشارات شيخ الرئيس را نزد شيخ علي تهراني (كه متاسفانه بعد از انقلاب به منافقين پيوست) تلمذ كرده ام .

7. از 1350 تا 1356 خارج فقه (كتاب طهارت و صلوه و حج) و خارج اصول (جلد اول كفايه الاصول) نزد آيت الله حاج ميرزا علي فلسفي ، نزيل مشهد مقدس تلمذ نمودم.

8. از 1356 تا 1363 به حوزه علميه قم انتقال يافتم و مقيم قم شدم و خارج فقه و اصول را از محضر آيت الله حاج رجبعلي وحيد خراساني تلمذ نمودم هر چند در اين دوران مشابه ساير طلاب و اقشار مختلف در تظاهرات و تبليغ مسائل مربوط به انقلاب به شهرها اعزام مي شدم .

9. از 1358 تا 1363 كتاب نفس و قسمتي از الهيات شفا را نزد آيت الله حسن زاده و جلد ششم و هشتم اسفار اربعه را نزد آيت الله جوادي آملي تلمذ نمودم .

10. از 1362 پس از بازگشايي دانشگاهها با اصرار حجة الاسلام لاري ، دكتر احمد احمدي نماينده امام راحل و عضو شوراي انقلاب فرهنگي در آن زمان و با هدف تدريس معارف اسلامي به دانشگاه كشيده شدم و از اين تاريخ تا 1378 به ترتيب در دانشگاه تربيت مدرس و دانشگاه تربيت معلم تهران و دانشگاه صنعتي شريف و دانشگاه علوم اراك و دانشگاه علوم پزشكي اين شهر و دانشگاه آزاد اسلامي واحد اراك

به تدريس معارف براي دوره هاي كارشناسي و كارشناسي ارشد اشتغال داشته و دارم .

11. در اوقات حضور در اراك با سپاه و با كاركنان استانداري و مركز ماشين سازي اراك همكاري تدريسي و تبليغي مستمر داشته ام .

12. از 1378 پس از موفقيت در امتحانات كتبي و شفاهي خبرگان بي مدرك و دفاع از رساله دكتري تحت عنوان «حدوث و قدم جهان در آثار ميرداماد» در دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم استخدام شدم و اكنون در اين واحد دانشگاهي استاد يار و عضو هيئت علمي تمام وقت مي باشم . در خاتمه لازم به ذكر است كه همكاري تدريس اينجانب با اين واحد دانشگاهي از 1371 شروع و تا كنون ادامه دارد .

مظفر، محمدرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

در جنوب شرقي نجف اشرف و در مجله براق ، منزل آية الله شيخ محمد رضا مظفر واقع بود، پنج ماه پس از درگذشت شيخ ، در پنجم شعبان سال 1322 هجري آخرين يادگار آن مرد حق ديده به جهان گشود و ((محمد رضا)) ناميده شد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميوالدين و انساب : مادر محمد رضا دختر علامه شيخ عبدالحسين طريحي (1235-1293 ق .) است و او در دامان آن زن با فضيلت و با سرپرستي برادر بزرگش شيخ عبدالنبي مظفر(1291-1337 ق .) رشد كرد. پس از درگذشت شيخ عبدالنبي برادر ديگرش شيخ محمد حسن (1301 - 1375 ق .) سرپرستي او را به عهده گرفت و راهنمايي زندگي اش گرديد.محمد رضا از خاندان علمي و ادبي بنام و معروف شيعي موسوم به ((آل مظفر)) برخاسته است . اين خاندان از نيمه سده دوازده قمري در

حوزه نجف اشرف شناخته شد و چهره هاي نامدار و متكبر آن در عرصه هاي متعدد و رشته هاي متنوع علوم اسلامي درخشيد و شعاع پرتو نورشان گسترده مراكز علمي - تحقيقي شيعه و غير آن را در نور ديدتحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد رضا پس از فراگيري خواندن و نوشتن ، در سيزده سالگي راهي مكتب علوم ديني شد و به آموختن مباني و اصول ادبيات عرب پرداخت و در اين مقطع از استاد شيخ محمد طه حويزي بسيار بهره برد.(408)او سپس با عزمي راسخ دوره سطح فقه و اصول را سپري كرد و آنگاه در جلسات دروس عالي اين دو علم و همچنين حكمت و فلسفه و عرفان كه از سوي اساتيد بنام تدريس مي شد، حاضر گشت.سرانجام پس از تلاش پي گير، حضور در محفل اساتيد فن و امداد پروردگار، شيخ محمد رضا به مقام والاي اجتهاد رسيد و حضرات آيات شيخ محمد حسين اصفهاني ، شيخ محمد حسن مظفر و سيد عبدالهادي شيرازي اجتهاد او را گواهي كردند.مظفر در سير كسب دانش ، علاوه بر علوم ديني به فراگيري دانشهايي چون حساب ، هندسه ، جبر، هيئت و عروض روي آورد و در 21 سالگي كتابي در علم عروض به رشته تحرير درآورد.خاطرات و وقايع تحصيل : استاد مظفر، خطابه و تبليغ متداول در نجف را در شاءن آن حوزه كهن نمي دانست ، زيرا امروزه هيچ خطيبي بدون آگاهي از افكار زمان و مسائل و موضوعات علوم جديد از يك طرف و احاطه كامل به تعاليم و معارف اسلامي از فقه تفسير و حديث و تاريخ از سوي

ديگر نمي تواند رسالت اسلامي خود را در سطح عالي و وسيع انجام دهد. او خطابه حسيني را يكي از مهم ترين وسائل تبليغ مي شناخت و وضع موجود حوزه را رسا نمي دانست و افتتاح مؤ سسه و مدرسه اي براي تربيت خطيب را يگانه راه نجات از آن نارسايي تلقي مي كرد.گشودن دانشكده وعظ و ارشاد از آرزوهاي شيخ بود. در سال 1363 ق . مجموعه اي به رياست خطيب برجسته عراق ((شيخ محمد علي قسام )) و با نظارت آية الله مظفر تشكيل شد و كار آزمايشي خويشي را - قبل از افتتاح رسمي دانشكده - با برپايي يك كلاس آغاز كرد و درسهايي چون فقه ، علوم عربي ، اصول دين و اصول حديث (علم درايه ) در آن تدريس مي شد. مدت كوتاه از عمر آن نگذشته بود كه حملات پياپي بر آن وارد آمد و اتهامات ناروايي بر آن زده شد، در حالي كه اين مؤ سسه با اهدافي عالي و انگيزه اي مخلصانه تاءسيس شده بود هدفي جز زدودن پيرايه ها نداشت .اما افسوس كه مصلحان هميشه در معرض اتهام اند و ناآگاهان سدي در مقابل انديشه هاي والاي ايشانفعاليتهاي ضمن تحصيل : شيخ محمد رضا مظفر در كنار تحصيل ، مطالعه و تحقيق ، به تدريس معارف حوزه علميه اشتغال داشت و نخست به تدريس كتاب مكاسب (در فقه ) و رسائل (در اصول ) پرداخت و آنگاه به تدريس دوره خارج فقه و اصول اهتمام ورزيد. او همچنين فلسفه اسلامي را به طالبان اين فن آموخت و از آن جمله كتاب اسفار اثر ملاصدرا را در

منزل خود تدريس مي كرد.استادان و مربيان : 1. شيخ محمد حسن مظفر، شيخ محمد رضا به همراه برادر ديگرش شيخ محمد حسين در درس بردار بزرگشان شركت مي كردند.2. ميرزا محمد حسين ناييني (متوفاي 1355 ق .)3. شيخ آقا ضياء الدين عراقي (1278-1361 ق .)4. ميرزا عبدالهادي شيرازي (1305-1382 ق .)5. سيد علي قاضي طباطبايي (1385-1366 ق .)6. شيخ محمد حسين اصفهاني (1296-1361 ق .)اين شخصيت را مي توان معماران بزرگ علمي شيخ محمد رضا دانست كه در شكل دهي شخصيت او تاءثير بسياري داشت ، بدان حد كه خط مشي اصولي ، فقهي و فلسفي او بيشتر متاءثر از ديدگاههاي اين استاد است . احترام و تجليل فراوان مظفر از مقام شيخ محمد حسين گواه ارتباط تنگاتنگ و علاقه بي حد اوست .زمان و علت فوت : آية الله شيخ محمد رضامظفر در شانزدهم ماه مبارك رمضان سال 1383، در سن 62 سالگي مرگ را در آغوش كشيد و پرستوي آسمان گرديد و به سوي حق پرواز كرد و پيكر مطهر او با حضور مراجع بزرگ ، علما و مردم تشيع شد و در مقبره خانوادگي واقع در جاده كوفه ، در كنار مرقد برادرش شيخ محمد حسن مظفر به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : آية الله مظفر زندگي اش را تنها به فعاليتهاي فرهنگي و علمي حوزه محدود نساخت ، بلكه انديشه نافذش ، مسائل و موضوعات اجتماعي و سياسي جامعه و امت اسلامي را درنورديد و هر پديده مهم را به دقت دنبال مي كرد. بحرانها و مشكلات تحميل شده بر مسلمانان ، او را بيشتر تحت تاءثير

قرار مي داد و استاد را به تلاش وامي داشت .فشارهاي روزافزون فرانسويان بر مردم الجزير و نامردميهاي صهيونيستها نسبت به مردم فلسطين ، حوادث ناگواري است كه از ديد نافذ او پنهان نبود و آن فقيه فرزانه را در رنج فرو مي برد و گاهي در برخي از نشريات مقالات مفيدي مي نگاشت . وي همچنين در جنگ بين مصر اسرائيل در سال 1956 م . تلگرافي خطاب به شيخ الازهر فرستاد و همدردي خود را با ملت مصر اعلام داشت .آن استاد صهيونيسم را خطر بزرگ براي جامعه اسلامي مي دانست و اصولا انحراف سردمداران كشورهاي اسلامي از حق و مسامحه ايشان با ديوسيرتان غرب را عامل بدبختي مسلمانان و ريشه رشد صهيونيستها مي دانست .آية الله مظفر با همكاري گروهي از انديشمندان مسؤ وليت شناس ، براي مقابله با افكار الحادي ،((جماعة العلماء)) را در نجف اشرف پي نهاد تا اين نهاد برخاسته از حوزه مبارزه با بي ديني و تهاجم فرهنگي دشمنان را پي گيرد و جلوگيري از گسترش افكار كمونيسم را رهبري كند. بيانيه هاي منتشره اين گروه ، گواه بينش و بلند نظري مؤ سسان آن است .در پي مخالفت امام خميني (ره ) و ديگر مراجع بزرگ ايران با فعاليت هاي ضد اسلامي شاه ايران ، علماي نجف همچون آية الله مظفر با ايشان همصدا شده ، از حركت انقلابي روحانيون حوزه علميه قم حمايت و پشتيباني كردند و ضمن صدور چندين اطلاعيه ، مخالفت خود را با تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي اظهار داشته و انزجار خود را از اقدام ظالمانه رژيم پهلوي در فاجعه خونبار

مدرسه فيضيه اعلام كردند.فعاليتهاي آموزشي : شيخ محمد رضا خود در دانشكده به تدريس فلسفه اسلامي مي پرداخت و مجلات كتاب ((اصول الفقه )) را آماده ميكرد تا در دانشكده فقه تدريس شود او همچنين به سرپرستي دانشكده و نظارت بر كارهاي تاءليفي آن مي پرداخت . وي زندگي خود را بطور كامل در اختيار اين مركز علمي گذارد و به شجره جان و روان آن را مستحكم و پايدار كرد و همه تواناييها و امكاناتش را در اين دانشكده بذل نمود.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : برنامه ها و فعاليت هاي اصلاحي استاد نام او را در زمره يكي از احياگران عصر حاضر، در تاريخ كهن حوزه علميه نجف اشرف جاودان ساخت ، اقدامات اصلاحي آية الله مظفر به قرار ذيل است :الف - جمعيت منتدي النشراين نهاد - كه در سال 1353 هجري مجوز تاءسيس را دريافت كرد - بهترين وسيله براي تحقق اهداف اصلاحي در پي نشر فرهنگ ديني و ايجاد روح اسلامي در مردم و استحكام اخلاق بود. ب - دانشكده منتديآية الله مظفر در سال 1355 ق . به دنبال تحقق اهداف جمعيت منتدي النشر، يك مدرسه عالي علوم ديني و به عبارتي ((دانشكده اجتهاد)) را تاءسيس كرد و در دوره اول چهار ماده درسي همچون فقه استدلالي ، تفسير، علم اصول و فلسفه به دانش پژوهان ارائه مي شد. علامه شيخ محمد جواد بلاغيت شيخ عبدالحسين دشتي و شيخ عبدالحسين حلي از اساتيد اين دانشكده بودند. ج - مدارس منتديتاسيس مدارس منتدي النشر گام بعدي استاد مظفر بود كه با استقبال بزرگان حوزه نجف

و خاندانهاي مشهور اين شهر مواجه شد و اين اقبال عمومي در توسعه اش كارگشا بود. د- دانشكده فقهآية الله مظفر در سال 1376 ق . دانشكده فقه را در نجف اشرف تاسيس كرد و وزارت فرهنگ عراق در سال 1377 آن را به رسميت شناخت . مواد درسي اين دانشكده عبارت بودند از: فقه اماميه ، فقه تطبيقي ، اصول فقه ، تفسير و اصول و مباني تفسير، حديث و اصول حديث (درايه )، علوم بيتي و روان شناسي ، ادبيات و تاريخ ادبيات ، جامعه شناسي ، تاريخ اسلام ، فلفسه اسلامي ، فلسفه جديد، منطق ، تاريخ جديد، اصول تدريس ، نحو، صرف و يك زبان بيگانه .ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : در قرن اخير جمعي از انديشوران حوزه ، تغيير برخي متون درسي و كوتاه كردن طور مدت آموزش را به منظور دستيابي سريع به اهداف متعالي پيشنهاد كرده اند و برخي از مصلحان نيز تحديد بناي علمي و تدوين كتابهاي روز آمد را - با توجه به حفظ عمق و اصالت مطالب آنها - وجهه نظر خود قرار داده اند كه اين تغيير و جايگزيني همواره با مقاومت برخي ديگر مواجه بوده است .آية الله مظفر در ميان دو دوره سطح و خارج ، دوره نخست را به دليل نقص در موارد درسي و سبك تحصيل و تدريس - نيازمند اصلاح مي دانست و از اين رو در پي تاءسيس منتدي النشر و دانشكده فقه ، تنظيم وضعيت آموزشي و افزودن متون آموزشي جديد را هدف كار خويش قرار داد. تدوين كتابهاي ((المنطق ))، ((اصول الفقه )) و

((عقايد الاماميه )) يك نوسازي در نگارش كتابهاي درسي به شمار مي آيد كه هم اكنون دو كتاب نخست از متون درسي حوزه هاي علميه بخصوص حوزه مقدس قم مي باشد.استاد مظفر از جواني به شعر روي آورد و جرقه هاي آغازين آن نزد شيخ محمد طه حويزي افروخته شد و در پرتو راهنماييهاي استاد به سرودن شعر پرداخت و بخوبي از عهده ظرافتها و نكات دقيق آن برآمد. هركس به سروده هاي او نظر بنمايد در آن فنون شعر لطيف و ظريفي مي يابد و به افقهاي ادبي نوي برخورد مي كند.شاگردان : استاد مظفر در دوره حيات علمي خود، دانش پژوهان بسياري را در سايه تربيت و تدريس قرار داد و آنان را با معارف دين آشنا ساخت . اسامي برخي از شاگردان آن عزيز را - چه در داخل منتدي النشر و دانشكده فقه و چه بيرون از آن - مرور مي كنيم :شيخ احمد قبيسي ، شيخ احمد وائلي ، سيد جواد شبر، شيخ جواد قسام ،سيد حسين خرسان ، شيخ صالح آل شيخ راضي ، سيد عبدالكريم قزويني ، شيخ عبدالهادي فضلي ، سيد عبدالهادي محسن حكيم ، شيخ غلامرضا عرفانيان ، دكتر سيد محمد بحرالعلوم ، سيد محمد تقي طباطبايي تبريزي ، سيد محمد جمال هاشمي ، شيخ محمد حسن طريحي ، سيد محمد حسن قاضي ، سيد محمد صدر، شيخ محمد علي ايرواني ، شيخ محمد علي تسخيري ، شيخ محمد مهدي آصفي ، دكتر محمود بستاني ، دكتر محمود مظفر، سيد مرتضي حكمي ، سيد هادي فياض ، شيخ يونس مظفر و...چگونگي عرضه آثار : آية الله

محمد رضا مظفر يكي از نويسندگان چيره دست و نامدار معاصر است كه زيبايي تعبير، رسايي متن ، حسن انسجام و بيان جذاب همراه با استحكام مطالب و دقت نظر در نوشته هايش هويداست . اين امتياز مرهون تلاشهاي دوران جواني او در آشنا شدن با متون ادبي و ادبيات معاصر و ممارست بر روز آمد كردن تاليفاتش مي باشد بدان حد كه آثار هم آميخته دانش و ادبيات وي ، عقل را اشباع مي سازد و عاطفه را آرامش مي بخشد.ساده نويسي در مطالب علمي از هنرهاي ادبي اوست و آن بر بال قلم نشسته ، شيفتگان علم را به آسمانهاي فلسفه و منطق و اصول و كلام پرواز مي داد و دانشهاي دقيق را به شيوه اي روان به ايشان عرضه مي كرد و بر خلاف ديگران كه به شيوه سنتي انس داشتند، او مرحله جديد تدوين آثار اسلامي ، با بهره گيري از اسلوب نثر فني جديد را به حوزه ارائه داد.استاد همچنين مقدمه هايي بر آثار مكتوب ديگران نوشته اند:از آية الله مظفر مقالات متعددي - با نام صريح يا مستعار - در مجله هايي چون ((العرفان )) در صيدا، ((الدليل ))، ((الهاتف )) و ((النجف )) در نجف ، ((الكحلاء)) در عماره ، ((المرشدالعربي )) در لاذقيه ، ((الفكر)) در بغداد و ((الرسالة )) در مصر به چاپ رسيد.آثار : احلام اليقظه ، اصول فقه ويژگي اثر : اين اثر زيبا به حقيقت نوعي نوسازي در نگارش كتابهاي درسي دوره سطح محسوب مي شود و مؤ لف فرزانه ، آن را به منظور تدريس

در دانشكده فقه نجف نوشته است . نوآوري علمي ، اتقان و عمق مطالب ، اصول فقه را اثري جاودان و ماندني ساخته و استاد به منظور رفع خلاء موجود بين دو كتاب ((معالم )) و ((كفايه )) و با تاسي از ابتكار استاد خويش شيخ محمد حسين اصفهاني - در دسته بندي مباحث - آن را تنظيم كرده است .3 الزعيم الموهوب السيد ابوالحسن اصفهاني ، السقيفة ، الفلسفة الاسلامية ، المثل الافلاطونية عند ابن سينا ، المنطق ويژگي اثر : اين اثر مجموعه درسهاي ارائه شده ايشان از سال 1357 ق . در دانشكده منتدي النشر مي باشد و به عنوان متن مهم درسي جايگاهي ويژه را به خود اختصاص داده است8 النجف بعد نصف قرن ، تاريخ الاسلام ، تتمه احكام اليقظه ، حاشيه مكاسب ، حرية الانسان و ارتباطها بقضاءالله ، ديوان شعر ، رسالة عملية في ضوء المنهج الحديث ، شرح حال شيخ حسين اصفهاني ، شرح حال شيخ محمد حسن نجفي (صاحب جواهر) ، شرح حال صدرالدين شيرازي (ملاصدرا) ، شرح حال مولا محمد مهدي نراقي، شيخ الطوسي مؤسس جامعة النجف ، عقايد الاماميه ويژگي اثر : اين كتاب ، مجموعه اي از عقايد اسلامي بر اساس روش اهل بيت عليه السلام مي باشد كه به صورتي فشرده و رسا تنظيم شده است ، اثري كه از هرگونه پيچيدگي هاي رايج كتب كلامي عاري بده و براي همگان در خور فهم است . استاد پيشتر اين مطالب را

در سال 1363 ق . در دانشكده ديني منتدي ارائه كرده بود و سپس آن را بدني نام و همچنين به نام ((عقايد الشيعه )) به چاپ رساند و هدف عالي او از نگارش آن تقريب بين مذاهب اسلامي بود.21 علي هامش السقيفة ، فلسفة ابن سينا ، فلسفه الامام علي عليه السلام ، فلسفه الكندي ، مجموعه اي از رسائل در علم كلام ،مجموعه اي اشعار (در كتاب شعراء الغري ) ، مذاكرات الشيخ

منابع زندگينامه : سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

معتمد خراساني، اسماعيل

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1379 -1296 ش)، عالم دينى، فقيه اصولى، نويسنده و واعظ. در محله ى پايين خيابان مشهد به دنيا آمد. در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد. ادبيات را از محضر محقق نوغانى و ميرزا عبدالجواد اديب نيشابورى و سطح فقه و اصول را از آيت اللَّه شيخ كاظم دامغانى و آيت اللَّه شيخ هاشم قزوينى و آيت اللَّه شيخ مجتبى تنكابنى و آيت اللَّه شيخ حسن طبرسى و آيت اللَّه ميرزا على اكبر نوغانى و خارج اصول را در حوزه درس آيت اللَّه ميرزا محمد آقازاده ى كفايى گذراند و در درس معارف از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى اصفهانى استفاده نمود و معقول را نزد آقا بزرگ حكيم و فرزندش ميرزا مهدى فراگرفت. آنگاه به نجف رفت و از درس آيت اللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و آيت اللَّه آقا ضياءالدين عراقى استفاده نمود و از آنان به دريافت اجازه نايل آمد. سپس به تهران بازگشت و در مدرسه مروى سكنى گزيد و از طرف آيت اللَّه ميرزا احمد آشتيانى عهده دار رسيدگى به امور كتابخانه ى مدرسه گرديد.

او از اين زمان به تأليف رسالات پرداخت و همزمان به وعظ و خطابه نيز مشغول شد. وى در تهران درگذشت و در قم به خاك سپرده شد. از آثارش: «خورشيد تابان در نبوت قرآن»، در علم و ادب و تاريخ و اجتماع؛ «اسلام شناسى»؛ «تاريخ ادوار اسلام»، شامل سه دوره: «از بعثت تا آخر تشريع قوانين»، «عهد خلفا و اجراى قوانين» و «عهد بنى اميه و انحراف از دين تا قيام امام حسين (ع)»؛ «حكومت عباسيان در پيشگاه تاريخ»؛ «فلسفه غيبت امام زمان (عج)»؛ «شرح دعاى ابوحمزه ثمالى»؛ «مبدأ و معاد»؛ «اخلاق در مكتب اهل بيت (ع)».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :فهرست كتابهاى چاپى فارسى (1307/ 1)، مبدا و معاد (مقدمه)، مؤلفين كتب چاپى (614/ 1).

معدل، قاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قاسم معدل

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در شهر نجف اشرف در خانواده اي متعهد و فرهنگي چشم به دنيا گشودم. همراه با ساير افراد خانواده صبح ها در جلسات درسي فقه (رساله عمليه)، اخلاق، تفسير و غيره كه توسط پدر اينجانب تدريس مي شد شركت مي كردم. تحصيلات ابتدايي (1347 _ 1353 ) و راهنمايي (1353 _ 1356) با موفقيت پشت سر گذراندم كه همزان با آن پاره اي از تحصيلات حوزوي نزد محقق عزيز جناب آقاي سيد محمد حسين رضوي كشميري شروع كرده بودم. اما بعد از مدت كوتاهي به علت شرايط نامساعد حاكم بر كشور عراق مجبور به ترك آن شده ام.

در سال 1359 تحصيلات دبيرستاني خود را به اتمام رسانده ام و موفق به گرفتن مدرك ديپلم شده

ام.با به دست آوردن مدرك ديپلم و پيروزي انقلاب اسلامي ايران اينجانب سعي بر اين داشته ام كه به تحصيلات حوزوي و كلاسيك (دانشگاهي) خود در ايران ادامه دهم اما با آغاز جنگ عليه ايران توسط رژيم سابق عراق (صدام) ، دولت عراق اينجانب را از خروج به خارج عراق ممانعت كرد كه با توجه به اين امر و به جهت امتناع از مشاركت در جبهه هاي جنگ عراق عليه كشور مسلمان ايران وارد تحصيلات كارداني دررشته تاسيسات شده ام كه در سال 1361 ه.ش آن را به اتمام رسانيده و در اواخر سال 1362 با تلاش هاي بسيار موفق به ورود كشور جمهوري اسلامي ايران از راه غرب شده ام كه بلافاصله ضمن اشتغال در تقويم متون كتاب هاي منتشر شده معاونت روابط بين الملل سازمان تبليغات اسلامي تحصيل حوزوي خود را در مرحله مقدمات با مطالعه كتاب هايي مانند المنطق ، شرح ابن عقيل و ساير كتب درسي آغاز نموده ام و تا سال 1364 ادامه داشت.

در سال 1364 كتاب هاي معالم الدين و شرح لمعه را نزد استادان بزرگوار مقدس و رحيمي تلمذ نموده ام.

جهت ادامه تحصلات خود در سطوح عاليه در سال 1366 وارد دانشسراي علوم اسلامي كه تحت نظر آيت الله سيد محمود هاشمي شاهرودي (دام ظله) بود شده ام كه درس هاي معارف القرآن و بحث هاي اقتصادي و نزد استاد حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي، فقه مقارن نزد حضرت آيت الله شيخ ابراهيم جناتي، مكاسب شيخ نزد اساتيد بزرگوار آيت الله راضي، سيد عليرضا حائري و شيخ حسن جواهري، اصول (كفايه و حلقه سوم) نزد آيت الله شيخ

باقر ايرواني و فلسفه نزد آيت الله سيد كمال حيدري خوانده ام.با اتمام سطوح عاليه سال 1371 در بحث خارج اصول حضرت آيت الله هاشمي شاهرودي و بحث خارج فقه حضرت آيت الله سيد كاظم حائري شركت داشته ام.

همچنان در سال هاي 1372 _ 1374 در حلقه مباحثه خصوصي بحث هاي فقهي تحت نظارت حضرت استاد بزرگوار جناب شيخ باقر ايرواني و در حلقه مباحث بحث هاي اصولي براي مدتي كوتاهي تحت نظارت استاد بزرگوار جناب شيخ محمد هادي آل راضي شركت داشته ام.از اوايل تحصيل خود و همزمان با ادامه تحصيلات با موسساتي مانند سازمان تبليغات اسلامي، دانشكده امام حسين(ع) قم، انتشارات دارالقلم، مجله التوحيد، نمايندگي ولي فقيه همكاري علمي داشته ام.

در سال 1372 مسئوليت تدوين متون درسي مدارس خارج از كشور سازمان تبليغات اسلامي بعهده داشته ام و از سال 1374 با موسسه دائره المعارف فقه اسلامي تحت نظارت رهبر انقلاب آيت الله خامنه اي و به رياست آيت الله هاشمي شاهرودي (دام ظلهما) شروع به همكاري نموده ام كه تا بحال ادامه دارد و در اين مدت مسووليت هايي مانند سرگروهي جلدهاي 3، 8 موسوعه الفقه السلامي عضو شوراي تحقيقات، و عضو هيات علمي موسسه دائره المعارف بعهده داشته ام. همچنين اينجانب در سال 1376 به عضويت هيئت تحريريه فصلنامه فقه اهل بيت (ع) درآمده ام.

معلمي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن معلمي

محل تولد : فريدن

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حسن معلمي در سال 1338 در روستاي دامنه از توابع فريدن اصفهان متولد شدم دوره دبستان را در همان روستا و دوره راهنمايي را در داران

و سه سال هنرستان) رشته برق (را در تهران سپري كردم، در سال سوم هنرستان به دليل مسافرتي كه به قم داشتم به حوزه علميه و طلبگي علاقه مند شدم و تابستان همان سال (1356) وارد قم شدم و تحصيل رسمي طلبگي را از مهرماه سال 1356 در مدرسه رضويه شروع كردم

مفتح، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدهادى مفتح

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/20

زندگينامه علمي

از سال 1352 تحصيلات ابتدايي را در دبستان نيكان تهران آغاز نموده و تمامي تحصيلات ابتدائي و راهنمايي و دبيرستان را در مدرسه دبستان راهنمايي و دبيرستان نيكان به اتمام رساندم. در سال 1364 مدرك ديپلم در رشته رياضي فيزيك با معدل 19.5 اخذ كردم.

ورود من به دانشگاه در سال 1364 و در رشته مهندسي برق و الكترونيك دانشگاه تهران مي باشد كه با توجه به حضور در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل و بروز مشكلاتي همچون تعطيل ترم دانشگاه ها بر اثر موشك باران در آبان ماه سال 1370 مدرك مهندسي برق و الكترونيك را از دانشكده فني دانشگاه تهران اخذ نمودم.

در كنار تحصيل در دبيرستان و دانشگاه به طي مدارج علمي حوزوي و حضور در دروس حوزه هاي علمي تهران پرداختم به نحوي كه در سال 1370 همزمان با اخذ مدرك دانشگاهي ليسانس، دروس حوزوي را نيز تا مكاسب محرمه و قطع و ظن رسائل به انتها رسانده بودم.

پاره اي از اساتيد دروس حوزوي اينجانب تا اين مرحله عبارتند از:

آيت الله سيد علي هاشمي گلپايگاني اصول فقه (مظفر) ؛ پاره اي از كتب شرح لمعه

آيت الله سيد حسين مصطفوي

عمده كتابهاي شرح لمعه

آيت الله سيد حسن مصطفوي شرح تجريد

دكتر ابوالقاسم گرجي مكاسب محرمه

آيت الله سيد رضي شيرازي قطع و ظن (رسائل) ؛ شرح منظومه سبزواري (حكمت)

پس از حضور در حوزه علميه قم دروس سطح عالي را تكميل نمودم كه اساتيد اين دوره تخصصي عبارتند از:

استاد علي محمدي: برائت (رسائل)

استاد اعتمادي: استصحاب (رسائل)

آيت الله رضا استادي: بيع (مكاسب)

آيت الله سيد علي محقق داماد: خيارات (مكاسب)

آيت الله قديري: كفايه

با اتمام دروس سطح عالي و بجهت گذراندن دوره خدمت سربازي به تهران بازگشته و با حكم مأموريّت از سپاه پاسداران به عنوان كارشناس كامپيوتر در وزارت صنايع و شركت شيشه قزوين مشغول گشتم. و نيز مسئوليت گروه معارف صداي جمهوري اسلامي را به مدت قريب دو سال عهده دار بودم. در اين دو سال از دروس خارج فقه و اصول تهران استفاده مي نمودم كه اساتيد اين دروس عبارتند از:

آيت الله خامنه اي: خارج فقه (جهاد)

آيت الله مجتبي تهراني: خارج اصول، خارج فقه (ولايت فقيه ومكاسب محرمه)

آيت الله محمدي گيلاني: خارج فقه (صلاه مسافر)

پس از بازگشت به قم در دروس خارج فقه و اصول و فلسفه شركت نمودم كه اساتيد اين دوره عبارتند از:

آيت الله فاضل لنكراني: خارج اصول

آيت الله شبيري زنجاني: خارج فقه (خمس، نكاح)

آيت الله مومن: خارج اصول

آيت الله جوادي آملي: خارج اسفار (فلسفه تخصّصي )

از سال 1375 و پس از شركت در آزمون مقطع كارشناسي ارشد (فوق ليسانس) رشته علوم قرآن و حديث به تحصيل در اين رشته در دانشكده اصول الدين پرداختم كه اين دوره تحصيلي با ارائه پايان نامه و كسب نمره نهايي 19 در سال 1378 پايان يافت.

سال 1383 پس

از قبولي در كنكور سراسري مقطع دكتري در رشته علوم قرآن و حديث در دانشكده اصول الدين به تحصيل اشتغال يافتم، كه با دفاع از رسالْ دكتري در 22 خردادماه 1387، و با كسب درجه عالي و نمره 19 بابت اين رساله، دوره تحصيل دكتري را به پايان رساندم.

در كنار ادامه تحصيلات حوزوي و دانشگاهي و اشتغال به مسئوليت هاي اجرائي و علمي مختلفي همچون تاسيس و راه اندازي شبكه سراسري راديو معارف طراحي و ادامه توليد سيستم جامع مكانيزه مديريت حوزه علميه قم و ... به تدريس دروس حوزوي و دانشگاهي پرداختم، كه در اين زمينه تا كنون دروس بدايه الحكمه؛ اصول فقه (مظفر) ، مكاسب (محرمه، بيع، خيارات) هركدام يك دوره، كفايه ( اوامر، نواهي، اصول عمليه) دو دوره ، و رسائل (قطع و ظن، برائت، استصحاب) سه دوره تدريس شده اند.

و نيز دروس دانشگاهي تحريف قرآن، رابطه قرآن وسنت، تفسير موضوعي ، اعجاز قرآن ، روش شناسي استنباط از متون ديني ، تفسير فقهي ، تفسير عقلي ، تفسير روائي ، قرائت و درك متون عرفاني ، منطق ، علوم قرآني1 ، علوم قرآني2 ، علوم قرآني3 ، و ... تدريس شده اند.

مفيدي فر، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق مفيدي فر

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1350 وارد حوزه علميه يزد شدم و تا سال 1358 مشغول تحصيل بودم كه شامل مقدمات و ادبيات و فقه و اصول در مقطع سطح بود.مشوق اصلي من مرحوم والد بود كه هم روحاني و هم معلوم دلسوز بود. ايشان با همت والا وقت جهت تدريس

به طلاب مي گذاشت و در فصل تابستان كه حوزه تعطيل بود در شدت گرما به برخي از طلاب درس خصوصي مي داد كه من هم يكي از آنان بودم و امر تحصيل شتاب بيشتري مي گرفت.مهر 1358 وارد حوزه علميه قم شدم و فضاي بيشتري از علم و معرفت گشوده شد و ادامه دروس رسائل و شروع مكاسب و كفايه بود و تا سال 1359 سطح تمام شد. از سال 1360 وارد دروس خارج شدم و يك سال اول نزد استاد آيت الله حاج شيخ جعفر سبحاني تلمذ كردم.

از سال 1362 تا پايان نزد دو استاد فقه و اصول آيات عظام وحيد خراساني و مرحوم تبريزي(ره) فقها و اصول حاضر مي شدم كه در مقاطع مختلف اتفاق مي افتاد.فلسفه را ابتدا از شرح تجريد و منظومه شروع كردم كه شرح تجريد را در يزد خواندم و منظومه را نزد استاد انصاري شيرازى، اسفار نزد علمين آيات حسن زاده آملي و جوادي آملي فراگرفتم. دروس شيعه شناسي را روزهاي پنج شنبه حاضر مي شدم.از سال 1369 تا سال 1380 به يك مركز تحقيقاتي به نام واحد تاريخ و سيره اهل بيت وابسته به مركز تحقيقات دفتر راهنمايي شدم، اين كار ادامه فيش برداري هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاي هاشمي رفسنجاني بود كه كار قرآني آن را گروه ديگري عهده دار شدند و به ثمر رسيد. و حاصل اين كار كه هم چنان ادامه دارد در زمان حضور بنده يك نرم افزار نيمه كاره بوده كه مسئولين وقت چندان دل نسوزاندند.در طول تحقيق در كسوت معاونت هم انجام وظيفه مي كردم و حدود ده ماه هم سرپرست آن مجموعه شدم و در نهايت سال هاي 81 و 80 تصميم به بيرون آمدن

گرفتم كه همزمان به دفتر آيت الله العظمي مكارم شيرازي دعوت شدم و تاكنون مشغول به خدمت گزاري هستم.

در كنار درس خواندن تدريس هم داشتم و دارم و بسياري از كتاب هاي ادبيات و سطح را تدريس كرده ام.در حوزه يزد و بعد از آن در قم مقدسه اين روند ادامه داشت و حتي در ماه هاي مبارك رمضان كه به انار كرمان مي رفتم در حوزه آنجا براي طلاب تدريس داشتم.فصل تابستان در منطقه ييلاقي طرزجان يزد كه حوزه علميه خوبي دارد و سابقه هفتاد ساله دارد. از سال 1366 تابستانها به آن ديار مي رفتم و در حد توان به طلاب از جهت درس و تدريس خدمتگذاري مي كردم. كتاب هاي مختصر و معالم و لمعه و رسائل و مكاسب دروس سيدصدر و اصول فقه و رجال از جمله كتبي است كه در مقاطع مختلف براي طلاب خوانده ام.در حوزه علميه خواهران دفتر تبليغات به دليل آشنايي با تاريخ ارشاد شيخ مفيد را گفتم و در همين راستا جذب دانشگاه شدم و يك ترم در دانشگاه كرج تاريخ گفتم اما به دليل نامساعد بودن فضاي دانشگاه انصراف دادم و به عنوان تدريس نرفتم.مدرسه امام خميني(ره) و دانشگاه باقرالعلوم(ع) دو فضاي آموزشي است كه براي دانشجويان آن تاريخ در عناوين مختلف گفته ام.

1. يك مقاله مطبوع دارم كه در كنفرانس وحدت به چاپ رسيد.

2. طلوع و غروب نور كار گروهي غيرمطبوع.

3. راويان مشرك كه همان مقاله اول است و به صورت كتاب توسط گروه درآمد.

4. مقالات متفرقه كه مثل جايگاه نور در روزنامه پرتو به چاپ رسيد.

مقتدايي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مرتضي مقتدايي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

آية الله مرتضي مقتدايي در سيزدهم رجب _ روز ولاديت امام علي (ع ) _ سال 1314 هجري شمسي در محله مسجدحكيم اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم آية الله حاج ميرزا محمود مقتدايي از بزرگان و دانشمندان مشهور اصفهان بود كه از مرحوم آقاسيد محمد نجف آبادي اجازه اجتهاد داشت و مدت كوتاهي از محضر مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري _ مؤسس حوزه علميه قم _ بهره برده بود و با امام (ره ) و مرحوم آية الله محقق داماد و مرحوم آية الله سيد احمد زنجاني جلسات مشتركي برپا نموده بود. جدش مرحوم ملامحمد باقر از زاهدان و عالمان عصر خود بود كه در امامزاده اسحاق _ برادر امام رضا(ع ) _ در پنج كيلومتري اصفهان مدفون است . هنگامي كه براي تعمير حرم امامزاده ، قبر او خراب شد، جنازة او در حالي كه كاملاً سالم و تازه بود، نمايان شد! مادر آية الله مقتدايي نيز زني پاكدامن و مؤمن و صبيّه مرحوم آية الله العظمي حاج ميرزا جمال الدين كلباسي بود. خانوادة آية الله مقتدايي ، زندگي ساده و بي آلايشي داشتند و از ويژگيهاي پدرش اين بود كه هيچ گاه از وجوهات شرعي براي امرار معاش استفاده نمي كرد، با اينكه هر ماه مبالغ بسياري از وجوهات را از مردم دريافت مي كرد. كودكي آية الله مقتدايي ، با استبداد رضاخان و مسأله كشف حجاب و ممنوعيت پوشيدن لباس روحاني ، همزمان بود. البته پدر او جزو كساني بود كه در امتحانات رسمي آن دوره ، شركت كرده بود و اجازه تدريس و بر سر نهادن عمامه داشت ؛ اما به دليل ممنوع بودن حجاب براي زنان ، با خانوادة خود به روستاي «خوراسگان محله پزوه » رفت تا ضمن

آزادي بيشتر، به رتق و فتق امور مردم نيز بپردازد. آية الله مقتدايي در همان جا تحصيلات ابتدايي را آغاز كرد و پس از به پايان رساندن دوره ابتدايي ، نزد پدر، شرح نصاب ، جامع المقدمات ، سيوطي ، منطق كبري و بخشي از شرح نظام را خواند. در سال 1331 وارد حوزه علميه اصفهان شد و ادامة دروس مقدمات و دوره سطح را نزد بزرگان آن ديار فرا گرفت . دو سال هم در درس خارج شركت كرد و در سال 1338 به حوزه علميه قم عزيمت كرد. سبب عزيمت او به قم اين بود كه در تابستان ، چند تن از طلاب فاضل حوزه علميه قم به اصفهان آمده بودند و در حجرة آية الله مقتدايي در مدرسه صدر سكونت داشتند. آنها پس از آگاهي از وضعيت درس و بحث طلبه جوان ، او را به حضور در قم تشويق كردند و ويژگيهاي درس امام (ره ) را براي او برشمردند و بيان داشتند كه دوره دوم خارج اصول و خارج مكاسب امام (ره ) به تازگي آغاز شده است . اين مژده ، شور و شوق او را براي حضور در قم دو چندان ساخت . در قم نيز در درس خارج امام (ره ) و ديگر بزرگان شركت نمود و در اين ميان ، از تحصيل علوم عقلي نيز باز نماند. در سال 1340 نيز به كلاسهايي كه شهيد دكتر بهشتي براي آشنايي فضلاي قم با علوم جديد، ازجمله فيزيك ، شيمي ، زبان انگليسي بود، راه يافت . اين كلاسها در شبهاي پنج شنبه و جمعه و عصرهاي جمعه برگزار مي شد. آية الله مقتدايي در طي اين سالها از شركت در دروس اخلاق و تهذيب نفس غافل نمي ماند و همواره پندهاي عالمان

و استادان خود را به گوش جان مي سپرد. آية الله مرتضي مقتدايي در ساليان علم آموزي ، با استادان بسياري انس داشت . او كه بخشي از مقدمات را نزد پدر خود آموخته بود، باقيماندة آن و بخشي از دروس سطح را نزد مرحوم حاج شيخ محمد حسن نجف آبادي ، از شاگردان مرحوم آخوند خراساني و نيز مرحوم آقاي فياض و شهيد شمس آبادي فرا گرفت . او منظومه را نزد مرحوم حاج ميرزا رضا كلباسي و تفسير، نهج البلاغه و اخلاق را نزد مرحوم حاج ميرزا علي آقاي شيرازي و خلاصة الحساب و تشريح الافلاك را نزد مجدالعلما فرزند مرحوم حاج شيخ محمدرضا نجفي مسجد شاهي فرا گرفت . همچنين مكاسب را نزد مرحوم آية الله خادمي آموخت و دو سال نيز در درس خارج آن مرحوم شركت نمود. با ورود به حوزه علميه قم ، به درس خارج امام خميني (ره ) شرفياب شد و همزمان در درس آية الله العظمي بروجردي نيز شركت مي كرد. همچنين از درسهاي خارج مرحوم محقق داماد و مرحوم گلپايگاني و مرحوم اراكي نيز بهره مي برد. در بخش فلسفه نيز به درس اسفار مرحوم علامه طباطبايي مي رفت . آية الله مقتدايي در سالهاي تحصيل خود با بسياري از فضلا دوست بود و به مباحثه علمي در زمينه هاي گوناگون مي پرداخت كه از جمله آن در اصفهان مي توان آقايان حسن امامي ، شيخ صفرعلي شريعت فلاورجاني ، عبوديت ، كمال فقيه ايماني و در قم آقايان فاضل هرندي ، مؤمن ، طاهري خرم آبادي ، مصلحي و الهي قمي را نام برد. آية الله مرتضي مقتدايي ، تاكنون فعاليتهاي علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او از سالهاي آغازين اشتغال به تحصيل در حوزه علميه اصفهان ، به تدريس دروس

آموخته ، مي پرداخت و كتب دورة سطح و نيز سطوح عالي را بارها تدريس نموده است وي چند سال به تدريس خارج فقه در مدرسه مروي تهران و پس از آن در حوزه علميه قم اشتغال داشته كه اين تدريس تاكنون ادامه دارد و از اين رهگذر، طلاب و فضلاي بسياري تربيت شده اند كه وجودشان ، تداوم بخش راه اجتهاد در حوزه هاي علمي و عملي خواهد بود. همچنين وي تقريرات درسهاي آيات عظام بروجردي ، امام خميني ، محقق داماد و گلپايگاني را نگاشته است كه تاكنون به چاپ نرسيده است . آية الله مقتدايي ، پس از فوت پدر، هنگامي كه با اصرار و استقبال اهالي «خوراسگان » مبني بر حضور دائم در آن مكان مواجه شد، با صلاحديد امام (ره ) در ايام تعطيلي به آنجا مي رفت و به حل مشكلات ديني و دنيوي مردم مي پرداخت . تأسيس صندوق قرض الحسنه حجة ابن الحسن العسكري (عج ) با همت برخي ديگر، تأسيس مدرسه علميه امام صادق (ع ) و حوزه علميه خواهران و ايجاد انجمن حمايت از ايتام از جمله خدمات وي در آنجا بود. آية الله مقتدايي در سنگرهاي سياسي گوناگوني در سالهاي پيش از انقلاب و نيز پس از آن شركت فعال داشته است . او آشنايي و انسش با امام در زمان تحصيل آغاز شد، هر صبح و عصر در درس آن مرد بزرگ حاضر مي شد و نماز مغرب و عشاء را به امامت او مي خواند. عشق و علاقة زائدالوصف او به امام (ره ) و راه او باعث شد همواره اطاعت از او را بر خود واجب بشمارد و هيچ گاه از مسير او كه همانا مسير واقعي اسلام است منحرف نشود. آية الله مقتدايي در موقعيتهاي گوناگون به نشر اعلاميه ها

و رسالة عمليه امام (ره ) و قدرداني و تجليل از او در سخنرانيها مي پرداخت و در داستان رفراندوم شاه كه علما، از جمله امام (ره ) آن را تحريم نمودند، پيام امام (ره ) را به علماي اصفهان ، از جمله آية الله خادمي اصفهاني و آقاي ارباب رسانيد كه در پي آن ، بازار اصفهان تعطيل شد. از ديگر فعاليتهاي مهم وي در پيش از انقلاب اسلامي ، عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم و شركت در جلسات آن بود كه حضور وي در آن زمان در اين عرصه ، شجاعت و اعتقاد راستيني را گواه است . امضاي وي در زير بسياري از اعلاميه ها و بيانيه هاي مهم آن مركز، به چشم مي خورد. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در بهمن ماه 1357، حضور آية الله مقتدايي در صحنه هاي سياسي ، كم رنگ نشد و وي با صلابت و شجاعت در عرصه هاي گوناگون ، بويژه در قوه محترم قضائيه ، به فعاليت پرداخت . در اسفند همان سال ، يعني كمتر از يك ماه پس از پيروزي انقلاب ، با ابلاغ قضايي كه برخي از اعضاي جامعه مدرسين آن را صادر كرده بودند، معظم له بر قضاوت در دادگاههاي انقلاب منصوب شد. در فروردين 1358 امام (ره ) او را براي امر قضا به خرمشهر، آبادان و نيز ملاير و زنجان اعزام كرد. او همچنين در دادگاههاي تهران و قم ، به طور موقت ، مشغول به كار شد. در كنار تمام اين مسئوليتها، ايشان به تدريس دروس سطح و خارج نيز مي پرداختند بگونه اي كه اشتغال در مسئوليتهاي اجرائي هيچگاه وي را از تدريس باز نداشته است.

مقدسي شيرازي، ابوالفرج عبدالواحد

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 486 ق)، فقيه حنبلى، اصولى، واعظ و مفسر. در عراق به مقدسى معروف بود. اصلش از شيراز

است. در حران به دنيا آمد. وى به بغداد رفت و ملازم ابويعلى بن فراء قاضى شد و از او فقه آموخت و خود به تدريس و وعظ پرداخت. آنگاه به شام رفت و در بيت المقدس سكنى گزيد و در همان جا به ترويج مذهب امام احمد حنبل پرداخت و تصانيفى در فقه و اصول نگاشت. از ابوالحسن بن سمسار و شيخ الاسلام ابوعثمان صابونى و عبدالرزاق بن فضل كلاعى و جماعتى ديگر در دمشق حديث شنيد. او شيخ شام و شيخ الاسلام زمان خويش بود. در دمشق درگذشت و در مقبره ى باب الصغير دفن شد و قبرش مزارى مشهور گرديد. از آثارش: «الجواهر»، در تفسير قرآن؛ «المبهج» و «الايضاح»، در فروع فقه حنفى؛ «التبصرة»، در اصول دين؛ «مختصر فى الحدود»؛ «مختصر فى اصول الفقه»؛ «مسائل الامتحان».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (425 ،287/ 2 ،155/ 1)، تذكرة الحفاظ (1199/ 3)، ذيل طبقات الحنابله ابن رجب (73 -68/ 3)، سير النبلاء (53 -51/ 19)، شذرات الذهب (378/ 3)، طبقات الفقهاء الحنابلة (334 -33/ 2)، طبقات المفسرين داودى (362 -360/ 1)، العبر (352/ 2)، الكامل (169/ 8)، معجم المؤلفين (212/ 6)، هدية العارفين (634/ 1).

مقدسي، يدالله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

يدالله مقدسي

محل تولد : نكا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب يدالله مقدسي، تحصيلات خواندن و نوشتن را در زادگاهم نزد پدر بزرگوارم آغاز نموده و براي ادامه تحصيل به حوزه علميه مرحوم آيت الله كوهستاني در روستاي كوهستان رفته و با شكل گيري بنياد روحي و تحصيلي در آن حوزه مقدسي و در حالي كه مشغول

تحصيل كتاب سيوطي بودم به سال 1349 وارد حوزه علميه قم شدم و نزد اساتيد بزرگوار ادبيات تلمذ كرده و با شركت در امتحان عمومي حوزه در رتبه 1 آن دوران (پايان ادبيات) با معدل 5/19 پذيرفته شده و به تعلّم فقه و اصول پرداختم در آغاز اين دوره بود كه به سال 4-1352 به سربازي برده شدم و پس از بازگشت به حوزه به ادامه آن و تكميل جلد 2 شرح لمعه و رسائل شيخ اعظم پرداختم و نزد اساتيد گرامي سطح عالي آن دوران بهره ها بردم و در امتحان نهايي شركت جسته كه البته بخشي از اين دوران، زمان شكوفايي مبارزات امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي بوده كه حدود 2 سال، تحصيل و درس متوقف بوده و در اين فرصت به مبارزات عليه رژيم شاه به فعاليت مي پرداختم، پس از پيروزي مدتي را در ساماندهي گوشه اي از امور انقلاب و در حفاظت از امام خميني عمر گذراندم، پس از آرامش سپس در كشور و آغاز درس هاي حوزه به مؤسسه راه حق -كه در آن دوران زير نظر استاد مصباح بوده- جهت گذراندن دوره فشرده معارف اسلامي رفته و در يكي از دوره ها بهره جستم و در دوران دفاع مقدس گاهي به ياري رزمندگان اسلام در جبهه هاي حق شناخته كه خداوند قبول فرمايد پس از دوران دفاع به پژوهش هاي حديثي و تاريخي، در كنار درس هاي فقه و اصول و فلسفه و هيئت پرداخته كه آشنايي كافي و تخصصي به زندگي و سيره معصومان(ع) برآيند اين پژوهش است، در اين ميان از پژوهش هاي فقهي و تدريس نيز بيگانه نبوده و در صورت آزاد در حوزه

و نيز در برنامه هاي تحت مديريت در مدرسه ها، به تدريس قواعد فقه، اصول، تفسير و گاهي اخلاق اشتغال داشته (بخشي در مركز جهاني براي طلاب خارجي و بخشي براي طلاب ايراني) و البته در كنار مطالب ياد شده از تبليغ معارف ديني (در مناسبت هاي تبليغي) نيز بدور نبودم.به اميد آن كه خداي بزرگ و مهربان همگان و اين ناچيز را از لطف و رحمتش محروم نداشته و تمامي فعاليت ها را پذيرفته و حضرت ولي الله الأعظم(ع) ارواحنا فداه را ياورمان قرار داده و همه ما را در رديف سهام داران مكتبش گزيند و نظام اسلامي به رهبري ولايت فقيه را تا ظهورش مستدام بدارد. انشاءالله

مقدم، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر مقدم

محل تولد : خوي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/4/20

زندگينامه علمي

حجت الاسلام شيخ محمد باقر مقدم در سحرگاه بيستم تيرماه 1341 در شهر خوي ديده به جهان گشود . در خانواده ايي مذهبي رشد كرد و به مدرسه رفت . ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش خواند . آنگاه براي تحصيل علوم ديني عازم قم و مستقيما وارد حوزه علميه شد .در سال تحصيلي 56 ، دورس حوزوي را آغاز كرد . ادبيات را از استاد مدرس افغاني ، منطق را از شيخ عبد الصمد خليل زاده ، لمعتين را از آيت الله وجداني فخر، مكاسب را از آيت الله پاياني، رسائل و كفايه را ازآيت الله اعتمادي فرا گرفت .

سپس مدت دو سال در حلقه درس آيت الله گلپايگاني و آيت الله مرعشي نجفي زانو زد تا از بركات آن دو مجمع علمي سود جويد . در ادامه درس

خارج ، مدت 10 سال پاي درس اصول آيت الله وحيد خراساني و فقه آيت الله ميرزا جواد تبريزي حاضر شد .دوران جنگ تحميلي چند بار توفيق حضور در جبهه دست يافت و در چند عمليات شركت كرد . با پايان دفاع مقدس ، به سنگر پژوهش روي آورد و همزمان با تحصيل، تحقيقات غير درسي خود را گسترش داد . نخستين كار گروهي را با سمت معاونت پژوهشي در سال 69 ، براي معجم فقهي آيت الله گلپايگاني انجام داد .

از آن تاريخ به آموزش و پژوهش در مراكز و موسسات متعددي همت گماشت . در حال حاضر به عنوان كارشناس و مشاور اطلاع رساني، با چند مركز پژوهشي همكاري دارد .

مقري مؤذن، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل مقري مؤذن

محل تولد : نيشابور

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

سال 1333 سالي خوش يمن و مبارك براي خاندان مقدس مؤذن بود، در اين سال خداوند به خانواده حسن مقري مؤذن كودكي هديه داد كه بعدها اسماعيل نام گرفت. حضرت آيت الله اسماعيل مقري مؤذن دوران كودكي و تحصيلات ابتدائي و راهنمايي را در زادگاه خويش نيشابور سپري كرد پس از آن با تشويق خانواده در سال 1350 وارد حوزه علميه نيشابور گرديد. ادبيات را از محضر استاد برجسته ادبيات آن زمان اديب نيشابوري فرا گرفت سپس براي ادامه تحصيلات حوزوي به ديار مشهد هجرت كرد، در آن ديار از محضر آيت الله هاشمي خراساني معاني بيان، در نزد آيت الله صالحي شرح لمعه و مكاسب كفايه را از محضر برجسته گان حوزه علميه مشهد آيات رضازاده

و صالحي كسب فيض نمود و ايشان پس از طي تحصيلات عالي سطح حوزه در سال 1357 وارد حلقه درس خارج فقه و اصول آيات مرتضوي و ميرزا علي آقا فلسفي گرديد. پس از پيروزي انقلاب تاكنون در جهادسازندگي و... مشغول تدريس علوم معارف الهي به تشنگان اين علوم مي باشد.

مكارم شيرازي، ناصر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حجه الاسلام والفاضل العلام آقاى علامه ناصر مكارم، از اساتيد بنام و مدرسين والامقام و علماء كرام و نويسندگان فخام و گويندگان عظام حوزه علميه قم و افتخار استان فارس و بلكه ايران و جهان تشيع است در 22 ماه شعبان 1347 قمرى در شيراز در يك خانواده اصيل به دنيا آمده و تحصيلات جديد خود را در مدارس جديد شيراز خوانده و در مدت كوتاهى به واسطه استعداد و حافظه فوق العاده مقدمات و ادبيات را در مدرسه آقاباباخان فراگرفته و سطوح نهائى فقه و اصول را از مدرسين شيراز خوانده و ضمنا از تدريس خود عده اى را بهره مند مى نمود تا در سال 1324 شمسى كه از وطن خود مهاجرت به قم و دانشگاه جعفرى شيعه يعنى حوزه علميه نموده و در درس مرحوم آيت الله العظمى حجت و آيت الله العظمى بروجردى طاب ثراهما حاضر شده و كاملا با صحبت كردن در بحث آن آيات عظام جلب توجه آنها و كليه شركاء درس را مى نمودند و خاطر اين نويسنده است كه در آن اوقات مترجم معظم ما سنين عمرش از بيست سال نگذشته بود كه در درس علمين مذكورين اشكال مى كرد و جواب مى گرفت.

مسافرتى در سال 1369 قمرى به نجف اشرف نموده و حدود يكسال توقف و از محضر آيات عظام و مدرسين بزرگ حوزه نجف

استفاده كرده و مورد توجه مخصوص آنان قرار گرفته كه نائل به دريافت اجازه اجتهاد از آنها گشته و در اثر گرمى هوا و نبودن وسائل آن روز در ماه شعبان 1370 قمرى به قم مراجعت و از درس آيت الله العظمى بروجردى و ساير آيات بهره مند گرديده و دروس معقول را از استاد علامه طباطبائى فراگرفته و به تدريس دروس عاليه پرداخته است.

استاد مكارم حوزه درس تحليل فقه و اصول دارند كه عده كثيرى از فضلاء و محصلين فهميده و با استعداد از نظرياتشان استفاده مى كنند و غالب آنها را يادداشت مى نمايند كه اميد است روزى به عنوان يك اثر ارزنده در فقه و اصول به طبع برسد.

جلسات درس عقايد و مذاهب وى نيز با سبك جديد و متد خاصى انجام مى گيرد كه صدها نفر را به طرز نوينى با اين مسائل آشنا نموده و كتابهائى كه حاوى فشرده آن جلسات علمى است تاليف نموده و در بررسى هاى خود از اصول علمى كه مورد پذيرش محيطهاى علمى امروز است كمك گرفته است.

آثار علمى ايشان كه نتيجه همان جلسات درس و همچنين كتابهاى ارزنده ديگر ايشان اشاره مى كنم.

1 و 2 و 3- كتاب القواعد الفقهيه كه جلد اول آن در سال 1343 شمسى و دوم و سوم آن در سالهاى بعد به طبع رسيده است.

4- فيلسوف نماها كه برنده جايزه بهترين كتاب سال گرديد اين كتاب درباره عقايد ماديها بحث مى كند.

5- آفريدگار جهان در اثبات صانع و پاسخ به شبهات ماديها.

6- چگونه خدا را بشناسيم.

7- رهبران بزرگ و مسئوليتهاى بزرگتر در پيرامون نبوت عامه.

8- قرآن و آخرين پيامبر در پيرامون نبوت خاصه.

9- داروينيسم يا آخرين فرضيه هاى

تكامل. 10- بحثى درباره ماترياليسم و كومينسم. بحث در اصول فلسفه (ماديها) كه مكرر چاپ شده است.

11- و 12- ترجمه جلد اول الميزان در دو جزء كه چاپ شده است.

13- شرح و ترجمه اصل الشيعه 14- در جستجوى خدا 15- همه مى خواهند بدانند 16- جلوه حق.

17- اسرار عقب ماندگى 18- مشكلات جنسى جوانان 19- آنچه از اسلام بايد بدانيم .

20- مقدمه بر كتاب وحى 21- اين مسائل مطرح است

22- سركوبيهاى خطرناك 23- نماز مكتب عالى تربيت 24- فرآورده هاى دينى.

25- عود ارواح 26- جوانان را دريابيد 27- تربيت و نمونه هاى آن

يكى از آثار و خدمات استاد علامه مكارم تاسيس مجله درسهائى از مكتب اسلام است كه از سال 1340 شمسى تاكنون با نشر اين مجله كه ارگان حوزه علميه قم است خدمات ارزنده اى انجام داده است و اين مجله از بهترين مجله ها و منشورات اسلامى شيعه است كه به تمام كشور و خارج كشور منتشر و مقالات بسيار جالب و بحثهاى ارزنده اى را به قلم اساتيد و مدرسين بزرگ حوزه مطرح و پخش مى نمايد و اين مجله كه در زير نظر هيئت تحريريه كه همه از افاضل برجسته اند از ابتكارات فكر بكر ايشانست.

مراتب ولاء و علاقه او به اهل بيت عصمت و طهارت و بالاخص به پيشواى بزرگ جهان حضرت امير مومنان عليه السلام از اشعار و سرودهاى نغز او در توحيد و در مراثى و مدايح آن متجلى است.

(مكارم شيرازى) در حال حاضر از مراجع تقليد و مدرسين بزرگ و آيات عظام حوزه علميه قم مى باشند.

رساله علميه و توضيح المسائل ايشان در سال 1369 شمسى و 1410 قمرى به طبع رسيده و منتشر گرديده و اكنون درس خارج

فقه و اصول ايشان يكى از پرجمعيت ترين دروس استدلالى قم مى باشد. و چون آثار ايشان از تأليفات و مدارس علميه و غيره بسيار شده لازم ديده در اينجا استدارك نمايم.

1- تفسير نمونه 27 جلد، مطبوع.

2- تعليقات بر عروه الوثقى، مطبوع.

3- قرآن و آخرين پيامبر، مطبوع.

4- معاد در جهان پس از مرگ، مطبوع.

5- مهدى عليه السلام انقلابى بزرگ، مطبوع.

6- عقيده يك مسلمان، مطبوع.

7- اقتصاد اسلامى، مطبوع.

8- انگيزه پيدايش مذهب، مطبوع.

9- روش تطبيقى در شناخت، مطبوع.

10- پايان عمر ماركسيسم، مطبوع.

11- ارزشهاى فراموش شده، مطبوع.

12- پرسشها و پاسخها، مطبوع.

13- اين است آئين ما، مطبوع.

14- آخرين فرضيه هاى تكامل، مطبوع.

15- همه مى خواهند بدانند، مطبوع.

16- ده درس خداشناسى، مطبوع.

17- ده درس پيامبرشناسى، مطبوع.

18- ده درس معادشناسى، مطبوع.

19- ده درس عدل شناسى، مطبوع.

20- جوانان را دريابيد، مطبوع.

21- زندگى در پرتو اخلاق، مطبوع.

22- جلوه حق، مطبوع.

23- معماى هستى، مطبوع.

24- اسرار عقب ماندگى، مطبوع.

25- در يك بررسى كوتاه، مطبوع.

26- در جستجوى خدا، مطبوع.

27- مشكلات جنسى جوانان، مطبوع.

28- آنچه از اسلام بايد بدانيم، مطبوع.

29- بحثى درباره ماترياليسم و كمونيسم، مطبوع.

30- تقليد با تحقيق، مطبوع.

31- خمس پشتوانه بيت المال، مطبوع.

32- مساله انتظار، مطبوع.

33- تفسير به راى، مطبوع.

34- تفسير سپرى براى مبارزه عميقتر، مطبوع.

35- اين مسائل براى همه جوانان مطرح است، مطبوع.

36- يكصد و پنجاه درس زندگى، مطبوع.

37- طرح حكومت اسلامى، مطبوع.

38- رساله مقدمه وحى، مطبوع.

39- مكتبهاى التقاطى، مطبوع.

40- فلسفه روزه، مطبوع.

41- فلسفه شهادت، مطبوع.

42- با شخصيت ترين زن جهان، مطبوع.

43- به ياد مهدى، مطبوع.

44- مناظرات تاريخى امام رضا (ع)، مطبوع.

45- تفسير موضوعى پيام قرآن، مطبوع.

46- مديريت و فرماندهى در اسلام، مطبوع.

47- آفريدگار جهان، مطبوع.

48- توضيح المسائل- رساله علميه، مطبوع.

49- انوار الفقاهه، مطبوع.

سخنى كوتاه از:

مدرسه امام اميرالمؤمنين (ع) و مدارس و

موسسات وابسته به آن

قم- حوزه علميه

مدرسه امام، اميرالمؤمنين (ع) (مركز مطالعات اسلامى) در سال 1350 شمسى در زمينى به مساحت ششصد متر، به وسيله حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى با همكارى جمعى از نيكوكاران تأسيس گرديد و تحت عنوان «جمعيت خيريه خدمات اسلامى» رسما به ثبت رسيد.

اين مدرسه يكى از فعالترين مدارس حوزه علميه قم مى باشد و داراى چاپخانه كه در طبقه زيرين قرار دارد و سه طبقه ديگر شامل هيجده حجره و يك سالن كه گنجايش هزار نفر را دارد كه جهت جلسات درس منظور گرديده و يك كتابخانه كه حدود چهار هزار جلد كتاب خوب دارد، مى باشد.

اين مدرسه يك موسسه تحقيقاتى و تبليغى است كه تاكنون در زمينه عقائد، تفسير و فقه و اصول و حديث و اقتصاد اسلامى و احياء تراث و تبليغات اسلامى توسط مؤسس محترم آن و يا زير نظر معظم له با همكارى جمعى از دانشمندان و فضلاى حوزه علميه فعاليتها و تحقيقات ارزنده اى به طلاب و فضلاى محترم حوزه علميه و جامعه مسلمان از راه تشكيل جلسات درس و نشر آثار سودمند و جزوات مختلف ارائه داده و مى دهد.

و تاكنون فضلاى بى شمارى را تقديم جامعه مسلمان كرده است كه بعضا بعد از انقلاب اسلامى ملت ايران در پستهاى حساسى مشغول انجام وظيفه مى باشند.

منابع مالى: آن عبارت است از سهم مبارك امام (ع) و كمك مردان خير انتشارات نسل جوان كه بخش ديگرى از اين موسسه است تاكنون متجاوز از 54 كتاب براى قشر جوان از نويسندگان مختلف نشر داده است كه بعضا دهها بار به چاپ رسيده است.

دائره پاسخ به سئوالات: نيز يكى از بخشهاى مهم و فعال اين موسسه

مى باشد و از طريق پاسخ به سئوالات دينى، اجتماعى، اخلاقى و ارسال كتب و جزوات براى كتابخانه ها و در پاسخ سئوالات، فعاليت چشمگيرى داشته و دارد.

و به خاطر اين ارتباط مستمر، مخصوصا با قشر جوان و اطلاع از مشكلات آنها غالب انتشارات نسل جوان كه بر اين محور تنظيم گرديده، در ميان قشر جوان مورد استقبال كم نظيرى قرار گرفته و دهها بار به چاپ رسيده است.

مطبوعاتى هدف:

اين مطبوعاتى از راه نشر و طبع آثار ارزنده اسلامى خود تاكنون خدمات موثرى به جامعه مسلمان ارائه داده و مى دهد.

مدارس وابسته به مدرسه امام اميرالمؤمنين (مركز مطالعات اسلامى)

1- مدرسه علميه امام مجتبى (ع)- كه در زمينى به مساحت هشتصد متر در سال 1361 نيز توسط حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى و با همت جمعى از مردان خير و نيكوكار براى سكونت طلاب محترم تأسيس گرديد.

اين مدرسه از سه طبقه تشكيل گرديده و داراى 41 حجره مى باشد و هم اكنون تعداد 80 طلبه از داخل و خارج در آن سكونت دارد.

امتيازات اين مدرسه:

اين مدرسه داراى يك سالن درس (مدرس) است كه در طبقه زيرين آن قرار دارد و تمام اطاقها مجهز به دستگاه تهويه و شوفاژ مى باشد و همچنين داراى تعداد پنج دستگاه يخچال بزرگ حمامهاى مجهز و آبسرد كن و نيز براى طلايى كه شهريه كمترى از حوزه مى گيرند و كفاف مخارجشان را نمى كند شهريه اى مقرر مى گردد.

2- مدرسه امام حسين (ع)- كه هم اكنون زمينى به مساحت پانصد و پنجاه و هفت متر براى آن توسط يكى از نيكوكاران تهيه گرديده و جمعى از مهندسين معروف كشور هم اكنون به تهيه نقشه آن اشتغال دارند و اميد است به

خواست خداوند متعال در آينده نه چندان دور به صورت يك مدرسه مدرن و مجهز در اختيار طلاب عزيز قرار گيرد.

اين مدرسه نيز توسط حضرت آيت اللَّه مكارم شيرازى و با مشاركت مالى جمعى از مردان خير و نيكوكار ساخته مى شود.

آدرس مدارس فوق:

مدرسه الامام اميرالمؤمنين، حوزه علميه قم، اول خيابان شهدا.

مدرسه امام مجتبى (ع)، حوزه علميه قم، خيابان شهدا، كوچه آمار، پشت مدرسه امام اميرالمؤمنين (ع).

مدرسه امام حسين (ع)، حوزه علميه قم، اول خيابان شهدا، كوچه آمار، مقابل مدرسه امام مجتبى (ع).

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد دوم)

ملاباشي شيرازي، محمدباقر

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1240 ق)، فقيه و اصولى. جامع معقول و منقول بود. چون معلم حسينعلى ميرزا فرمانفرما، پسر فتحعلى شاه قاجار، بود به ملاباشى ملقب گرديد و سلسله اش به اين نام معروف شدند. در شيراز درگذشت و در تكيه ى خواجه حافظ دفن شد. از آثارش: «بحر الجواهر الخاقانى»؛ «انوار الحقائق»؛ «مقاصد الصالحين»؛ «لوامع الانوار»، در شرح «الصحيفة السجادية»، شرحى عرفانى، در دو مجلد بزرگ؛ «انوار القلوب»، در اخبار و مواعظ و اخلاق، به فارسى.[1]

(تو 1285 ش)، نويسنده. در اروميه متولد شد. پس از فراغت از تحصيل دوره ى متوسطه به تهران آمد و در دانشسراى عالى در رشته ى رياضى و علوم تربيتى ليسانس گرفت و بعد وارد خدمت وزارت فرهنگ گرديد و عهه دار مشاغل ذيل شد: دبير و بازرس فرهنگ اصفهان، رييس دانشسراى مقدماتى پسران تبريز، رييس فرهنگ اروميه، مامور مطالعه به اروپا در سال 1326 ش به مدت يكسال، رييس دبيرستان قريب، رييس تعليمات متوسطه، رييس فرهنگ آذربايجان و استاندار آذربايجان شرقى. از آثار وى: «تربيت معلم در كشورهاى فرانسه و انگلستان و ايران»؛ «تعليم و تربيت در فرانسه».[2]

برگرفته از

كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (189 ،185/ 9)، الذريعه (381/ 21 ،363 -362/ 18 ،35 -34/ 3 ،438/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 191 -190/ 13)، فوائد الرضويه (425)، مجمع الفصحا (183/ 2)، معجم المؤلفين (95/ 9).

[2] مؤلفين كتب چاپى (241 -240/ 4).

ملك زاده، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين ملك زاده

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1358/6/14

زندگينامه علمي

تولد و خانواده

در سال 1358 در خانوادهاي اهل علم و روحاني در تهران به دنيا آمد.نامش را «محمد حسين» و لقبش را «امين الاسلام» نهادند. پدر وي عالم زاهد آيةالله حاج شيخ محمد رضا ملكزاده و مادر بزرگوارش علويه صالحه، دختر مرحوم آيةالله حاج سيد محمد علمالهدي ميباشد.

گامهاي نخستين

وي در خردسالي و پيش از رفتن به مدرسه، خواندن و نوشتن را به خوبي آموخت و بخشهايي از قرآن را حفظ كرد. از همان سنين با فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي مساجد و همچنين ديگر مراكز و كانونهاي فرهنگي و هنري همچون كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان انس گرفت و به طور مثال در همين مراكز بود كه با برخي از هنرهاي تجسٌمي، عكاسي و فيلمسازي آشنا شد و همزمان در جلسات قرآني كه در مساجد و ديگر اماكن مذهبي برپا ميشد شركتي فعال و مستمر داشت و به سرعت تعليمات اوليۀ قرآني را فرا گرفت. و البته در سالهاي بعد به شكل كاملتري و زير نظر برجستهترين اساتيد كشور با علوم و فنون قرائت قرآن و اختلاف قراءات آشنا شد.

آغاز تدريس

از 8 سالگي با گردهم آوردن جمعي از كودكان هم سنٌ خود يا چند سالي بزرگتر، تدريس قرآن

به آن جمع را به عهده گرفت و از 10 سالگي به صورت رسمي (ابتدا زير نظر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه و در سالهاي بعد زير نظر سازمان اوقاف و امور خيريه، سازمان تبليغات اسلامي و...) تدريس قرآن و معارف اسلامي را آغاز كرد.

حفظ قرآن

در همين سنين با جدٌيت بيشتري به حفظ قرآن پرداخت و البته به دليل وقفههايي كه در مسير حفظ قرآن برايش پيش آمد، حفظ كامل قرآن توسط وي چند سالي به طول انجاميد.

مطالعه جدّي كتاب در كودكي

عمدهترين سرگرمياش در آن زمان يعني در انتهاي كودكي و آغاز نوجواني، مطالعه كتابهايي درباره علوم و تاريخ قرآن، مفاهيم قرآني و بعداً كتابهايي در زمينه مسائل فكري و فرهنگي، كتب اعتقادي و كتابهايي درباره مكاتب فكري مختلف دنيا و نقد آنها بود كه به طور مثال سري جزوههاي كوتاه «پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيك»، كتابهايي در زمينه آموزش ساده فلسفه يا تاريخ فلسفه يا كتابهاي اصول اعتقادي و همچنين بسياري از كتابهاي استاد شهيد مرتضي مطهري –با صرف نظر از عنوان و موضوعشان- كتابهاي محبوب و مورد علاقه اين دوران او بود.

شروع نگارش و ارتباط با مطبوعات

همين پشتوانه كارهاي قرآني، حفظ قرآن و مطالعه آثار علمي و به صورت مطلق، انس با كتاب و نيز مشاركت در فعاليتهاي فرهنگي و هنري و سرودن شعر، سبب شد تا بتواند به سرعت دست به قلم شده و از طريق مكاتبه، براي نشريات متناسب با سنٌ خود، مطلب، (شعر، داستان و گزارش) بفرستد.

تأسيس مراكز فرهنگي در كودكي

پدر ايشان به شدٌت مقيٌد بود كه در تمامي ايٌام تبليغي براي

رساندن معارف اسلامي به آحاد مردم به نقاط گوناگون كشور –به ويژه شهرها و روستاهاي دور افتاده- سفر نمايد. و معمولاً در اين سفرها خانوادهاش را هم با خود ميبرد. جالب آنكه در اين سفرها فقط پدر نبود كه فعاليٌتهاي اسلامي انجام ميداد بلكه پسر كم سنٌ و سال او نيز فعٌالانه وارد عرصه ميشد و براي كودكان و نوجوانان آن منطقه برنامههاي زيادي را ترتيب ميداد كه از جمله اين فعاليتها تأسيس چندين مركز فرهنگي، كتابخانه و نوارخانه مذهبي در شهرها و روستاهاي مختلف كشور بود.

علاوه بر اينها در محل زندگي خود نيز در هنگام تحصيل در كلاس چهارم ابتدايي، گروه فرهنگي الزهرا (ع) را راهاندازي كرد كه عمده فعاليت اين مركز، انتشار گاهنامههايي به مناسبتهاي مختلف و نيز برگزاري مسابقات كتبي با موضوعات مذهبي –سياسي ويژه كودكان و نوجوانان بود.

در 12 سالگي و در زماني كه هنوز كار تواشيح و همخواني عربي و قرآني در ايران، بسيار نوپا بود گروه تواشيحي تأسيس كرد.

در 13 سالگي اقدام به تشكيل مركزي به نام «نور القرآن» كرد كه كارش برگزاري جلسات آموزشي و مسابقات قرائت و حفظ قرآن بود.

تدريس در مراكز مختلف (تدريس در دانشگاه در 14 سالگي)

از اين سن به بعد فعاليت علمي –تدريسي وي در زمينه قرآن در برخي ادارات، سازمانها، مراكز و نهادهاي گوناگون و به ويژه پايگاههاي فرهنگي مساجد، كانون قرآن دانشگاهها و ديگر كانونهاي فرهنگي و تربيتي شكل گستردهتري به خود گرفت. تا آنجا كه در سنٌ 14 سالگي (در هنگام تحصيل در كلاس اول دبيرستان) مدتي به طور غير رسمي در دانشكده علوم قرآني به تدريس پرداخت و بر اين

اساس شايد بتوان گفت وي جوانترين مدرٌس علوم قرآني در دانشگاه و يا به صورت مطلق، جوانترين مدرسي بود كه تا آن زمان به تدريس در دانشگاه پرداخته بود.

جوانترين روزنامهنگار قرآني كشور

در زمينه فعاليتهاي مطبوعاتي افزون بر انتشار گاهنامه و نيز مكاتبه با برخي مجلات در دوره كودكي و نوجواني، از سال 1372 (در سنٌ 14 سالگي) ضمن همكاري كوتاهي با نخستين مجله قرآني به زبان فارسي به نام «پيام قرآن» (به صاحب امتيازي دارالقرآن الكريم آيةالله گلپايگاني) به عنوان جوانترين روزنامهنگار قرآني به صورت فعال وارد عرصه مطبوعات شد و تا به حال صدها نوشتار مختلف از وي در نشريات معتبر و كثير الانتشار به چاپ رسيده است.

نخستين صفحه قرآن در روزنامه كيهان

يكي از فعاليتهاي مطبوعاتي ايشان تأسيس صفحۀ قرآنيِ «بهار در بهار» در روزنامه كيهان بود. اين صفحه كه در زمستان 1375 و به مناسبت ماه مبارك رمضان، راهاندازي شد، نخستين صفحه قرآن در روزنامه كيهان به شمار ميآمد.

آغاز تأليف كتاب

حدود 14- 15 سال سن داشت كه موفق به نگارش جلد اوّل، دوم و بخش اندكي از جلد سوم و چهارم كتاب پنج جلدي «اصول فني قرائت قرآن كريم» گرديد.

نخستين دارالقرآن در مدارس كشور

آقاي ملكزاده در سالهاي آغازين دهه هفتاد شمسي (سالهاي 1372 تا 1375) در چندين دبيرستان در تهران و قم، اقدام به تأسيس دارالقرآن الكريم نمود. اين دارالقرآنها اولين دارالقرآنهاي مدارس كشور بودند.

نخستين مركز آموزش تخصصي علوم و معارف قرآن ويژه جوانان و نوجوانان

(تأسيس «مجمع قرآني كعبه» و «جامعة الكعبه»)

در سال 1375 موفق به تأسيس «مجمع قرآني كعبه» شد. اين مركز كه نخستين مركز آموزش تخصصي علوم و معارف قرآني

به جوانان و نوجوانان (طلّاب جوان، دانشجويان و دانشآموزان) بود تا سال 1381 به فعاليتهاي پژوهشي و آموزشي خود در داخل و خارج از كشور (سوريه، هلند، لبنان، انگلستان و...) ادامه داد.

از سال 1381 و با تبديل مجمع قرآني كعبه به مؤسسه آموزشي و پژوهشي «جامعة الكعبه» فعاليتهاي قرآنيِ اين مجمع در قالب گروه علوم قرآني كه يكي از گروههاي علميِ جامعة الكعبه ميباشد، ادامه يافته است.

و امّا جامعة الكعبه مركزي است جهت آموزش و پژوهش در باب علوم انساني و اجتماعي و مباحث فكري و فرهنگي از منظر اسلام. اين مركز از سال 1381 تاكنون مشغول به فعاليت ميباشد.

ورود به حوزه علميه

پس از اتمام دوره دبيرستان به صورت رسمي به تحصيل علوم و معارف اسلامي در حوزه علميه پرداخت و از آنجا كه برخي از مباحث مقدماتي حوزه را از چند سال قبل شخصاً مطالعه كرده بود، توانست با علاقه زياد، انگيزه قوي و تلاشي مثال زدني با استفاده از تمامي فرصتها و بدون كمترين وقفه و تعطيلي به صورتي كه برنامه درسي وي به هيچ وجه تعطيل نمي شد و علاوه بر ايام عادي تحصيل، در تمامي روزهاي تعطيل، جمعه ها، تابستان، نوروز و ... هم به درس و مطالعه مشغول بود، و همچنين با بهره بردن از نبوغ كمنظير خدادادي، دروس مقدماتي و سطح حوزه را كه معمولاً در طول 10 سال خوانده ميشود، به توفيق الهي در ظرف مدّت سه سال و نيم، به بهترين شكل و كيفيت به پايان رساند.

دروس خارج و اساتيد

از زمستان سال 1379 با مشورت و توصيه يكي از اساتيد محترم حوزه (حضرت آيةاللّه شيخ جعفر سبحاني)

در دروس خارج حاضر شد. در آغاز به درس خارج اصول ايشان و سپس به دروس خارج فقه و اصول اساتيدي همچون آيات عظام :

مرحوم ميرزا جواد تبريزي (كتاب الصلاة، سه سال و نيم) و سيد كاظم حسيني حائري (كتاب الصلاة، حدود يك سال و اصول، از ابتداي حضور در دروس خارج تاكنون) وارد شد.

در ادامه نيز در دروس خارج فقه حضرت آيةاللٌه شيخ حسن شريعتي نياسر (كتاب هاي خمس، وقف، حبس و اخواته، صدقه، هبه، زكاة، اجاره، مضاربه، مزارعه و... از سال 81 تاكنون. البته اين درسها در تابستانها و ديگر ايام تعطيل هم برقرار بوده است.) و حضرت آيةاللّه شيخ محمد تقي بهجت (كتاب الحج، از فروردين 1384 تا 1386) شركت كرد .

البته مدت كوتاهي هم از درس فقه حضرات آيات سيد محمد حسين فضل الله (در بيروت) و مرحوم شيخ علي فلسفي (در مشهد) و درس اصول آيةالله شيخ حسين وحيد خراساني (در قم) بهره برد.

تفسير قرآن

پيش از ورود به درس خارج، حدود يك سال از درس تفسير آيةاللٌه شيخ عبداللٌه جوادي آملي نيز بهرهمند شده بود. اگر چه بعداً در درس تفسير بزرگاني همچون حضرات آيات شيخ ناصر مكارم شيرازي و مرحوم شيخ محمد هادي معرفت هم حاضر شده، بهرههاي فراواني برد.

فلسفه، اخلاق و عرفان

همزمان با حضور در دروس خارج فقه و اصول، از دروس اسفار آيةاللّه شيخ يحيي انصاري شيرازي نيز استفاده نمود. مدت كوتاهي هم در درس اشارات شركت كرد.علاوه بر اينها در برخي دوره ها و درس و بحث هاي فلسفي كه به موضوعاتي خاص در فلسفه مي پرداختند نيز مشاركت داشته است.

همچنين در زمينه

اخلاق نيز از پيش از ورود به حوزه تا كنون محضر پر فيض اساتيد و فرهيختگان متعددي از جمله حضرات آيات شيخ محمد تقي مصباح يزدي ، شيخ جواد كربلايي ، مرحوم شيخ علي پناه اشتهاردي ، مرحوم حاج آقاي مجتهدي و برخي بزرگان ديگر را درك كرده است .

البته استفاده وي از آيةالله مصباح يزدي منحصر به شركت در درس هاي اخلاق ايشان نبوده بلكه طي ساليان متمادي از بسياري از مباحث فلسفي و كلامي و ساير بحث هاي ايشان در زمينه انديشه و معارف اسلامي – به صورت محض و يا به صورت تطبيقي با مكاتب ديگر – بهره هاي قابل توجهي برده است.

از ديگر اساتيد وي ميتوان به پدر بزرگوار ايشان اشاره كرد كه علاوه بر مراتب علمي، از نظر معنوي و روحاني نيز داراي مقام رفيعي ميباشند و بدين جهت هم در زمينه فقه، اصول و فلسفه و هم در زمينه اخلاق و عرفان –از مقدمات تا خارج- به تدريس و راهنمايي فرزند خويش پرداختهاند.

اجازات

وي تا به حال موفق به اخذ چندين اجازه مختلف –و از جمله اجازه اجتهاد- از علماء و مراجع عظام تقليد در قم و مشهد شده است.

جوانترين طلبه نويسنده

در اين سالها كار نگارش كتاب را نيز ادامه داد و در اولين دوره انتخاب كتاب سال حوزه علميه (سال 1377) به عنوان جوانترين طلبه نويسنده انتخاب شده، موفق به اخذ جايزه و لوح تقدير گرديد.

زبانهاي ديگر و فعاليت در خارج از كشور

با تسلط بر زبانهاي عربي و انگليسي و اندكي آشنايي با زبان فرانسوي و چند زبان ديگر، توانست به كشورهاي زيادي سفر كند و در

سطح بينالمللي به فعاليتهاي علمي، فرهنگي و اسلامي و تبليغ دين مبين اسلام و معرفي مكتب اهلبيت(ع) بپردازد.

حضور در دانشگاهها

طيّ اين سالها به دانشگاههاي بزرگ و معتبري در داخل و خارج از ايران دعوت شده و در اين دانشگاهها به تدريس، سخنراني، برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و يا برگزاري كارگاههاي علمي و آموزشي پرداخته است.

مطالعات تاريخي

افزون بر تحصيل و تدريس علوم مختلف اسلامي، از زمستان 1381 به مدت 3 سال در رشته تخصصي تاريخ كه براي اولين بار در حوزه علميه قم تأسيس شده بود شركت نمود و مطالعات زيادي را در زمينه تاريخ اسلام و فلسفه تاريخ از ديدگاه قرآن به انجام رساند.

مسائل جديد

به مدّت يك سال در دوره «شبههشناسي و پاسخگويي به شبهات» كه به وسيله مؤسسه «در راه حق» و با تدريس جمعي از صاحبنظران و اساتيد برجسته، برگزار گرديد شركت كرد و با رتبه اول فارغالتحصيل شد. مسائل و شبهاتي كه در اين دوره مورد بحث قرار گرفتند در دو زمينه «كلام قديم» (با توجه ويژه به عقايد وهّابيّت) و «كلام جديد، فلسفه دين و معرفتشناسي» بودند.

البته آشنايي وي با بعضي از مكاتب فلسفي غرب، كلام جديد، معرفت شناسي، برخي از فلسفههاي مضاف و مباحث و مسائلي كه در دوران جديد در حوزه دينپژوهي مطرح شده است به سالهايي پيشتر از شركت در اين دوره بازميگردد. و همچنان كه قبلاً نيز اشاره شد از نوجواني به مطالعاتي از اين دست علاقه خاصي داشته و علاوه بر مطالعات منظمي كه به صورت شخصي در اين زمينهها داشته است، همايشها، جلسات بحث، سخنرانيها و يا مناظرههايي درباره اين مسائل را هم پيگيري

كرده و در برخي از كلاسها يا دورههايي كه با موضوع علوم جديد از منظر اسلام –همچون دروس جامعه شناسي اسلامي - يا معرفتشناسي و كلام جديد برگزار ميشده است نيز شركت كرده است. و همين آشنايي با مباحث فكري و فرهنگي جديد يكي از مهمترين عوامل موفقيت وي در پاسخگويي به پرسشهاي نسل جوانِ تحصيلكرده و دانشگاهي در داخل و خارج از كشور بوده است.

تدريس مباحث حوزوي

در زمينه تدريس دروس حوزوي برنامه وي بدين صورت بوده است كه تا پيش از ورود به درس خارج به تدريس ادبيات و منطق و همچنين اصول (البته فقط حلقه اولي از حلقات اصول شهيد صدر)، پرداخته و از هنگام ورود به درس خارج تاكنون به تدريس شرح لمعه، اصولالفقه، حلقات اصول، رسائل، مكاسب و كفاية الاصول اشتغال داشته است.

بحث خارج

از مهر سال 1384 (شعبان 1426ق) ضمن ادامه حضور در دروس خارج فقه و اصول علماي اعلام، تدريس استدلالي اصول را با تبيين و نقد نظريه «حق الطاعة» و بديل آن يعني «قاعده قبح عقاب بلابيان» براي جمعي از فضلاء حوزه علميه قم آغاز نموده است.

همكاري تحقيقي با مؤسسات و نگارش دانشنامه

از ديگر كارهاي وي علاوه بر موارد گذشته و به جز تدريس مباحث مختلف قرآني، كلامي و تاريخي (در مجمع قرآني كعبه و سپس در جامعة الكعبه) ميتوان به همكاري با مركز فرهنگي حوزه علميه قم در پاسخگويي به سؤالات و شبهات اشاره نمود. همچنين در نگارش «دانشنامه قرآن و قرآنپژوهي» و مدت كوتاهي در «دانشنامه مسجد» و «فرهنگنامه مسجد» به عنوان محقق و نويسنده همكاري كرده است.

تدريس يك دور مباحث تفسيري

(از ابتدا تا انتهاي قرآن،

طي سالهاي 75 تا 83):

از سال 1375 تا اوائل سال 1381 در جلسه مركزي مجمع قرآني كعبه كه به صورت هفتگي در صبح روزهاي جمعه برگزار ميگرديد و سپس در ادامۀ سال 81 و همچنين سال 82 و 83 در جلسات «مطالعات اسلامي» (بررسي مباحث كليدي و چارچوبهاي اساسي در تفكر اسلامي) كه به منظور استحكام پايههاي معرفتي كادرهاي اوليۀ جامعةالكعبه برگزار ميشد، به تدريس مباحث تفسيري پرداخت و با تشريح اهمّ مفاهيم و معارف قرآني، موفق به تدريس يك دور تفسير قرآن كريم شد.

آثار و تأليفات

جناب آقاي ملك زاده، كار نگارش كتاب را كه با توفيق الهي از نوجواني آغاز كرده بود، با توجه به زمينه هاي مطالعاتي و پژوهش هايي كه داشت و در عرصه موضوعاتي كه ضروري مي انگاشت دنبال نمود تا آنجا كه به جز مقالات منتشر شده در مطبوعات و يا ارائه شده به همايش هاي متعدد، تا سال 1387 شمسي يعني تا پيش از 30 سالگي، بيش از هفتاد جلد كتاب تأليف كرد كه البته در اين ميان، يكي دو جلد هم ترجمه بود.

علاوه بر آثار مكتوب، بخشي از سخنرانيها يا تدريسهاي ايشان در موضوعات مختلف نيز در قالب CD ارائه شده و نرمافزارهايي هم بر اساس كتابهاي ايشان و يا تحت اِشرافِ علمي وي، طرّاحي و به بازار عرضه شده است.

ملكوتي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على ملكوتي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1327 هشتم مرداد در قم به دنيا آمدم كه (سال اول) ابتدائي را در قم و بقيه دوره دبستان و تا

كلاس 9 را در نجف اشرف خواندم. سال 43 وارد حوزه علميه نجف شدم (در جامعة الزالجف) دروس سطح را از ابتدا تا تقريبا آخر خواندم. سال 49 ،50 به قم در خدمت والد منتقل شدم. درس خارج اصول فقه، فقه، فلسفه و عرفان را در محضر اساتيد تحصيل كردم. طبق معمول حوزه هاي علميه در كنار تحصيل، مشغول تدريس ادبيات، منطق، شرح لمعه، مختصر، معاني بيان و غيره در مدرسه فيضيه، حجتيه و مقابر صحن بودم.

از حوالي سال 56 همراه با هرج و مرج مردم و انقلاب به رهبري حضرت امام (ره) در كنار مردم مشغول مسائل انقلاب شدم. مسئوليت كميته شهرستان سراب براي مدتي بعد از انقلاب به عهده اين جانب بود و در دوره اول و دوم به عنوان نماينده مردم در مجلس شوراي اسلامي مشغول خدمت بوده (عضو بانيان كميسيون ارشاد بودم). بعد از دو دوره باز به قم برگشتم. مشغول تدريس و تحصيل شدم.

ضرورت اقتضاء كرد تا براي مدتي در تبريز در خدمت حضرت والد باشم. در آنجا مشغول تدريس رسائل، مكاسب و درس ديگر شدم. در ضمن مسئوليت احداث دوره دانشگاه در واحد سراب را هم به عهده داشتم. حدود 12، 13 سال مشغول آن واحد (البته به صورت كنترل از راه دور) به عهده داشتم. سال 73 باز همراه والد به قم مراجعه و در قم مشغول به تدريس: فلسفه، فقه و اصول و در واحد قم هم به عنوان عضو هيئت علمي تدريس مي كنم.

ملكي اصفهاني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود ملكي اصفهاني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اگر

چه اين جانب نقطه قابل ذكر در زندگي خود مشاهده نمى كنم كه لازم بدانم آن را به عنوان شرح حال مطرح كنم، چرا كه آنچه ما انجام داده ايم قطره اي در مقابل درياهايي است كه بزرگان و گذشتگان از خود بجا گذاشته اند و با وجود عدم امكانات در آن زمان ها كارهاي علمي شگفت آوري انجام داده اند. به هر حال، گويا به درخواست آن مركز محترم ناگزير از نوشتن جملاتي به عنوان زندگي نامه هستم.

در سال 1339 شمسي در يكي از روستاهاي اصفهان در خانواده اي روحاني متولد شدم. پدرم مرحوم حجةالاسلام و المسلمين حاج شيخ كاظم ملكي از روحانيان باتقوا و باسابقه و سرشناس در منطقه و حوزه علميه و مورد اعتماد مراجع بزرگوار تقليد بود. مهمترين نقش را در زمينه تربيت و پروش علمي و اخلاقي اين جانب ايشان داشته و در واقع زندگي خود را مرهون خدمات و هدايتها و راهنماييهاي ايشان مي دانم.

تحصيلات ابتدايي و راهنمائي را در زادگاه خود به پايان رساندم. اگر چه در همان زمانها علاقمند به علوم حوزوي بودم ولي مرحوم پدرم معتقد بود روحاني در اين زمان بايد از علوم جديد نيز آگاهي داشته باشد لذا به اصفهان آمده و تا مقطع ديپلم در رشته رياضي فيزيك ادامه تحصيل دادم. همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و در سال 1358 موفق به اخذ ديپلم شدم. از آن پس به حوزه علميه اصفهان وارد شده حدود يكسال در آنجا تحصيل كردم.

سپس در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم و به تحصيل ادامه دادم. دروس مقدمات تا سطح عالي را از اساتيدي چون:

«مدرس افغاني (ره)»، «ذهني تهراني (ره)»، «وجداني (ره)»، «پاياني (ره)»، «اشتهاردي (ره)» و اساتيد ديگر استفاده كردم. سپس در درس خارج «آيت الله مكارم شيرازي» شركت كرده و چند سالي از دروس خارج «آيت الله فاضل لنكراني» و «آيت الله تبريزي» استفاده كردم.

از اوايل شروع به تحصيل، به تدريس هم اشتغال داشته ام و تاكنون تدريس را ادامه داده ام. دروس مختلف حوزوي از مقدمات تا سطوح عالي را تدريس كردم و در حال حاضر نيز به تدريس فقه، اصول و تفسير اشتغال دارم. از جمله دغدغه هاي اينجانب متون درسي حوزه بوده است، زيرا بازنگري در آنها و روز آمد شدن آنها را امري ضروري و اجتناب ناپذير مى دانستم، لذا درصدد تاليف كتابهايي به عنوان كتب درسي بر آمدم كه اولين اثر اين جانب در سال 72 با عنوان: «نحو مقدماتي» به چاپ رسيد. سپس كتابهاي ديگري نيز با همكاري برخي دوستان تاليف نموديم كه در صفحه آثار پژوهشي مطرح مي گردد.

ملكي تبريزي، جواد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عالمى عامل و عارفى كامل عابدى يگانه و سالكى فرزانه از شاگردان مرحوم جمال السالكين و قطب العارفين صاحب نفس قدسيه آخوند ملا حسينقلى همدانى رحمة اللَّه عليهما بود. آن مرحوم داراى علوم و معارف و معنويات كامله بود ولادش در تبريز واقع شد و پس از ديدن مقدمات و سطوح به عتبات عاليات و نجف اشرف عزيمت نمود وفقه را از مرحوم حاج آقا رضاى همدانى صاحب مصباح الفقيه در سامرى فراگرفت و اصول را از مرحوم آخوند خراسانى و علم حديث و درايه را از خاتم المحدثين مرحوم حاجى نورى و در همان اوقات ملازمت و مصاحبت مرحوم

جمال الصالحين صاحب النفس الزكية والاخلاق الملكوتيه مولينا آخوند ملا حسين قلى همدانى را كه شهرت و فضائلش نزد ارباب علم و دانش و عرفان و بينش بسيار و مستغنى از توصيف نالايق ماست و در رساله التقوا اشاره اى به مقام ايشان و شاگردانش نمودم اختيار كرده و نفس خود را مهذب و مكمل نموده و در حدود سال 1321 به ايران مراجعت و اولا در تبريز سكنى نمود و در قضيه انقلاب مشروطه سال 1329 هجرى از آنها به حرم اهل بيت عصمت عليهم السلام شهرستان قم مهاجرت و مشغول به تدريس (فقه كه عنوانش مفاتيح مرحوم فيض بود) و تربيت شاگردان مكتب جعفر بن محمد عليهماالسلام شدند و سه ماه رجب و شعبان و رمضان را متوالياً روزه گرفته و در مدرسه فيضيه درس اخلاق عمومى مى گفتند و اكنون نزديك پنجاه سال است از فوت آن عالم ربانى مى گذرد در و ديوار مدارس و فضاء مدرسه صداى حزين و گريان و ناله هاى پرشوق و سوزان او را كه مى گويد اللهم ارزقنا التجافى عن دارالغرور والانابة الى دارالخلود والاستعداد للموت قبل حلول الفوت به گوش ارباب هوش مى رساند فضائل و كرامات آن مرحوم بيشتر از آنست كه در اين كتاب توان آورد درباره اخلاق و زهد و تقوا و عشق و عرفان او شاگردان او كه از علماء معروف حاضرند داستانهائى گفته و او را از بكائين اين زمان آورده اند نماز جماعتش در مسجد بالاسر و گاهى در مدرسه فيضيه و درس گفتنش شاهد اين مدعاست

ارتباط و مراوده اش با حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء بسيار ملازمتش به تقوا و ورع بى اندازه و مراقبتش به نوافل

و حضور و توجه دائمى، آنى غافل نبود و لحظه اى از ياد خدا بيرون نمى رفت.

حكايت كرد براى اين نگارنده جناب آيت اللَّه حاج سيد جعفر شاهرودى كه از شاگردان خاص آن مرحوم و علماء مبرز فعلى تهرانست مكاشفه مفصلى را كه مجمل آن اينست فرمود كه شبى در شاهرود خواب ديدم كه در صحرائى حضرت صاحب الامر عجل اللَّه فرجه الشريف با جماعتى تشريف داشتند و گويا به نماز جماعت ايستاده اند نزديك رفتم كه جمالش را زيارت كنم و دست مباركش را ببوسم شيخ بزرگوارى را ديدم كه متصل به آن حضرت و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سيمايش پيداست چون بيدار شدم در اطراف آن شيخ فكر كردم كه كيست كه تا اين حد نزديك و مربوط به مولاى ما امام زمان عليه السلام است از براى يافتن او به مشهد مشرف شدم وى را نديدم در تهران آمدم نيافتم به قم مسافرت كردم او را در حجره اى از حجرات مدرسه فيضيه مشغول تدريس ديدم پرسيدم اين آقا كيست گفتند آقاى حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى است.

خدمتش رسيدم تفقد زيادى كردند و فرمودند كى آمدى گويا مرا ديده و شناخته و از قضيه آگاهند پس ملازمتش را اختيار نموده و چنان يافتم كه او را ديده بودم و مى خواستم تا شب يازدهم ذى الحجه 1343 كه نزديك سحر در بين خواب و بيدارى ديدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجابها مرتفع گشته تا زير عرش الهى را مشاهده كردم و ديدم كه آن مرحوم را كه ايستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات و گريه است و من از مقام و

قرب او به حق تعالى تعجب مى كردم كه صداى كوبه در خانه را شنيدم فوراً برخاستم و درب را باز كردم ديدم يكى از دوستان است گفت فلانى بيا منزل آقا گفتم چه خبر است؟ گفت تسليت مى گويم شما را آقا از دنيا رفت

پس تشييع عجيبى از آن مرحوم شد و در مقبره شيخان و در نزديكى قبر مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى صاحب قوانين مدفون گرديد ماده تاريخ آن بر سنگ قبرش به عربى چنين است (رفع العلم و ذهب الحلم) و در قصيده اى كه به فارسى در مرثيه ايشان گفته شده اين بيت (از جهان جان رفت و از ملت پناه) 1343 قمرى هجرى.

تأليفات آن مرحوم متعدد است از جمله اسرار الصلوة كه در سال 1328 به طبع رسيده و ديگر مراقبات السنه كه در چند سال قبل در تهران منتشر شد و ديگر كتاب سير و سلوك كه نسخه خطى آن نزد مرحوم مغفور رسيد الزاهدين و سندالسالكين آقاى حاج آقا حسين فاطمى قمى كه از خواص شاگردان و ملازمين دائمى ايشان بود و نيز حضرت آيت اللَّه آقاى حاج سيد ابوالقاسم خوئى مدظله و بعضى از تلامذه ديگر ايشان است.

شاگردان مبرزى در اخلاق سير و سلوك و معارف الهى دارد كه بعضى از دنيا رفته و بعضى در قيد حيات و از مراجع بزرگ عصر حاضرند.

(وف 1344/ 1343 ق)، فقيه اصولى، عالم دينى و مدرس. به جهت انتساب به خانواده ى ملك التجار تبريزى به ملكى معروف شد. در تبريز به دنيا آمد. پس از فراگيرى مقدمات علوم به نجف رفت و در محضر شيخ آقا رضا همدانى، صاحب «مصباح الفقيه»، فقه و آخوند ملا

محمدكاظم خراسانى اصول، و محدث نورى علم حديث و درايه را فراگرفت و از آخوند ملا حسينقلى همدانى تهذيب نفس آموخت. پس از رسيدن به درجات علمى بالا در 1321 ق، به ايران بازگشت و در تبريز سكنى گزيد و عهده دار تدريس فقه و اصول و اخلاق و تفسير گرديد. در جريان نهضت مشروطه از تبريز به قم مهاجرت نمود و در آنجا سالها به تدريس پرداخت و در مدرسه ى فيضيه درس اخلاق عمومى گفت. حاج آقا حسين فاطمى قمى، آيت اللَّه خويى، امام خمينى و آيت اللَّه مرعشى نجفى و آقا سيد محمود يزدى از جمله شاگردان وى بودند. وى در قم درگذشت و در قبرستان شيخان به خاك سپرده شد. از آثارش: «اسرار الصلاة»؛ «المراقبات السنه»؛ رساله «لقاءاللَّه» يا «رساله ى لقائيه»، در سير و سلوك، به فارسى.[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

منابع زندگينامه :[1] آينه ى دانشوران (144 -141)، اعيان الشيعه (254/ 4)، تاريخ قم (256)، الذريعه (338 -337/ 18 ،47/ 2)، ريحانه (397/ 5)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 330 -329/ 14)، علماء معاصرين (137)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1243 -1242/ 3)، معجم المؤلفين (166/ 3).

ملكي متهور، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد ملكي متهور

محل تولد : كبوتر آهنگ همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

سال 1361 موفّق به اخذ ديپلم تجربي از دبيرستان امام خميني (ره) همدان شدم. در همان سال وارد حوزه علميّه «آيت الله مجتهدي تهران» شدم. و پايه اوّل را در آنجا خواندم. سال 1362 وارد حوزه علميّه قم شدم و دروس مقدّمات و ادبيّات عرب را از محضر اساتيدي چون: «طالقاني»، «موسوي گرگاني»،

«فتوحي»، «مدرس افغاني» و ... بهره بردم.

دروس لمعه و اصول را از محضر اساتيدي چون: «آيت الله شب زنده دار»، «آيت الله استادي»، «آيت الله وجداني فخر» و «صالحي افغاني» و ... استفاده كردم. دروس رسائل و مكاسب را نزد اساتيدي چون: «آيت الله پاياني»، «آيت الله طاهري خرم آبادي» و «آيت الله اعتمادي» زانو زدم. درس كفايتين را از محضر «آيت الله ستوده» خوشه چيني كردم. سال 1368 دروس سطح را به پايان رساندم و وارد مقطع خارج شدم.

قابل ذكر است كه حقير از سال دوم طلبگي مشغول تدريس به صورت آزاد نيز بودم كه تا كنون نيز ادامه دارد. علاوه بر تدريس مشغول تبليغ و سخنراني در مناسبت هاي تبليغي در جوامع مختلف مي باشم. حدود 10 سال در درس خارج آيات عظام: «تبريزي»، «مكارم»، «فاضل لنكراني»، «وحيد خراساني» و «سبحاني» شركت كردم. حدود 7 سال است كه در درس خارج خصوصي «آيت الله معرفت» شركت مي كنم. در كنار دورس فقه و اصول حوزه در رشته تخصصي تفسير نيز شركت كردم و بحمد الله با موفّقيّت آن را به اتمام رساندم كه موضوع پايان نامه «عصمت انبياء در قرآن» مي باشد.

ملكي ميانجي، محمدباقر

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدباقر ملكى ميانجى فرزند عبدالعظيم فرزند حاج عليمرادى از علماء متقى معاصر در ميانج آذربايجان مى باشند، كه در سال 1324 قمرى در قصبه ترك (بفتح تاء و سكون راء و كاف) از محال گرمرود شهرستان ميانه به دنيا آمده و بعد از تحصيلات فارسى ادبيات و قسمتى از قوانين و رياض را در زادگاهش خدمت آقا سيد واسع كاظمى تركى (ره) كه از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بوده

فراگرفته است.

سپس در سال 1349 قمرى به مشهد رضوى عزيمت نموده و در حوزه علميه مشهد اشتغال به تحصيل رسائل و كفايه از مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و فلسفه و كلام را در حضور مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ مجتبى قزوينى و قسمتى از خارج فقه را از مرحوم حاج ميرزا محمد آقازاده خراسانى و همچنين قسمتى از خارج فقه و اصول و يك دوره كامل معارف اسلامى را از محضر عالم ربانى و علامه سبحانى آيت اللَّه ميرزا مهدى غروى اصفهانى فراگرفته و در سال 1363 قمرى از آن مرحوم دريافت اجازه اجتهاد و روايتى نموده و سپس به سوى آذربايجان و قصبه ترك زادگاهش كه مركز محال گرمرود ميانه است عزيمت و در آنجا سكونت نموده و به خدمات دينى از امامت و تفسير قرآن و معارف اسلام و ترويج دين و درس اخلاق پرداخته و خدمات شايانى نموده و در اواخر 1378 قمرى به قم آمده و در حوزه به تدريس خارج اصول و تفسير و معارف اسلامى اشتغال يافته است.

آثار علمى ايشان از اين قرار است

1- تفسير آيات الاحكام

2- بدايع الكلام به طبع رسيده است.

3- يكدوره معارف اسلامى تا آخر معاد (مخطوط).

4- تفسير قرآن از اول تا سوره نساء و از سوره مزمل تا آخر قرآن.

5- يكدوره تقريرات درس ميرزا مهدى اصفهانى (مخطوط).

(تو ح 1324 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى و مفسر. در ترك از توابع ميانه آذربايجان به دنيا آمد. در همان جا ادبيات عرب، منطق، اصول و فقه را در محضر سيد واسع كاظمى تركى، كه از شاگردان برجسته ى آخوند خراسانى بود، فراگرفت. در 1349 ق به مشهد رفت و

در سطوح عالى نزد آيت اللَّه شيخ هاشم قزوينى و در فلسفه و كلام نزد آيت اللَّه شيخ مجتبى قزوينى و در درس خارج نزد زعيم حوزه ى علميه مشهد، آيت اللَّه ميرزا محمد آقازاده ى خراسانى، تلمذ كرد. او همچنين يك دوره اصول فقه و يك دوره ى كامل اصول عقايد و معارف اسلامى را از محضر آيت اللَّه ميرزا مهدى غروى اصفهانى استفاده نمود و از ايشان به دريافت اجازه اجتهاد و نقل حديث نايل آمد، اجازه اى كه آيت اللَّه حجت كوه كمرى نيز آن را تأييد كرد. او از معتقدان به مكتب تفكيك محسوب مى شد. بعدها در قم مورد توجه آيت اللَّه بروجردى قرار گرفت و پس از سكونت در آنجا عهده دار تدريس خارج اصول و تعليم تفسير و معارف اسلامى گرديد. او در طول عمر خويش تلاش بسيارى براى كمك به محرومان و اقدامات زيادى در امور عام المنفعه نمود. از آثارش: «بدائع الكلام فى تفسير آيات الاحكام»؛ تفسير «فاتحة الكتاب»؛ «مناهج البيان»، در تفسير قرآن؛ «تفسير القرآن الكريم»؛ «الرشاد»، در توحيد و معاد؛ دوره ى كامل درس «اصول» آيت اللَّه آقا ميرزا مهدى اصفهانى؛ رساله در «حبط و تكفير»؛ رساله در «خمس».[1]

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد نهم)

منابع زندگينامه :[1] كيهان فرهنگى (س 9، ش 12، ص 41 -40).

ممجد لنگرودي، عليرضا

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

شيخ عليرضا ممجد لنگرودي به سال 1293 شمسي در خاندان تقوا و فضيلت و فقاهت در شهرستان لنگرود ديده به جهان گشودند.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : خاندان حضرت آيت اللّه ممجّد لنگرودي همگي در سلك روحانيت و فقاهت بوده اند. والد بزرگوارش مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبداللّه لنگرودي يكي از عالمان برجسته شهرستان

لنگرود به شمار مي رفتند. او كه از شاگردان آخوند خراساني، و شريعت اصفهاني، ميرزاي نائيني و... به شمار مي رفت، بعد از اخذ حدود 14 اجازه اجتهاد به قصد صله ارحام به لنگرود آمده و در اين شهر مورد استقبال علما و مردم قرار گرفت و به اصرار مرحوم آيت اللّه حاج شيخ علي اكبر لنگرودي كه اعلم علماي لنگرود به شمار مي رفت، در لنگرود ماندگار شد و در اين مدت علاوه بر تدريس، مشغول وعظ و خطابه و ارشاد و هدايت مردم گرديد.آيت اللّه شيخ عبداللّه لنگرودي داراي دو فرزند عالم و دانشمند بوده است.خاطرات كودكي : شيخ عبدالله از دوران كودكي خود اينطور مي گويد كه: «من كمتر از ده سال داشتم كه عمامه مي گذاشتم، اين در روزگاري بود كه مأموران رضاخان عمامه ها را برمي داشتند و من هم خيلي علاقه داشتم كه عمامه داشته باشم. از اين روي آن قدر نماز جعفرطيّار خواندم كه خداوند عنايتي بفرمايد و مأموران عمامه مرا برندارند كه برنداشتند. در آن روزگار سخت با همه مشكلات آنچه بيش از همه مرا رنج مي داد و در ابتداي تحصيل، خوب نفهميدن درس ها بود. چندين درس مي رفتم و هر چه زحمت مي كشيدم و به خود فشار مي آوردم آن گونه كه بايد درس ها را نمي فهميدم تا اين كه روزي از شدت ناراحتي به حرم حضرت معصومه (س) مشرف شدم و بسيار گريستم به گونه اي كه چشم هايم مي سوخت. برگشتم به حجره مدرسه خان و دراز كشيدم كه يك مرتبه به قلبم الهام شد كه اين طوري نبايد درس بخواني، روزي دو درس، يكي صبح و يكي بعدازظهر كافي است و با هر جان كندني

بايد آن را ياد بگيرم. احساس كردم سوزش چشمم خوب شده با نشاط بلند شدم و همين شيوه را به كار بستم. شش ماه درس خواندم، كار به جايي رسيد كه پس از شش ماه، تدريس هم مي كردم و از همان زمان به بعد اين شيوه را به كار بستم، هم درس مي گفتم و هم درس مي خواندم و در همه امتحانات رايج حوزه با نمره عالي قبول مي شدم.»اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شهرستان لنگرود در 60 كيلومتري رشت، در شرق استان گيلان واقع شده است. اين شهرستان به علت مزاياي فراوان (كوه و جلگه و دريا و جنگل و...) يكي از زيباترين و دلپذيرترين شهرهاي شمال ايران است.از لحاظ جغرافيايي، منطقه آبادي است كه امن و آرام و مطمئن بوده و روزيش به وفور از هر سو و مكاني فرا مي رسد و از لحاظ فرهنگي، شخصيت هاي فراواني را در دامن پُرمهر خود پرورش داده است كه شرح بسياري از آنان در كتب تراجم و رجال مفصل آمده است. مرحوم آيت اللّه ممجّد در اين باره مي فرمود: «لنگرود در اوائل حكومت رضاخان، سه مدرسه علميه داشت؛ يكي در كنار مسجد جامع، يكي در كنار بقعه آقا سيد حسين كيا و سومي در كنار مسجد گلشن.در دوران رضاخان هر سه مدرسه را خراب كردند و به خانه روستا تبديل كردند و همه موقوفات مدرسه ها هم از بين رفت. لنگرود با اين كه شهر كوچكي بود امّا هفتاد، هشتاد عالم برجسته داشت كه بيش تر آنان، مجتهد مسلم بودند. رضاخان بيش تر علماي بزرگ اين شهر را به روستاها و اطراف تبعيد كرد و بعضي هم به شهرهاي بزرگ

رفتند و بيش تر به لاهيجي و رشتي ملقّب شدند و به اين لقب شهرت يافتند. زيرا رشت و لاهيجان در آن زمان و هم اكنون نيز از شهرهاي بزرگ گيلان هستند و حتي بسياري از علماي رودسر، اشكور، املش و حتي تنكابن و رامسر، فاميلي آنان پسوند لاهيجي و رشتي داشت.»تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيخ عبدالله از سال 1319 تا 1325 براي ادامه تحصيل راهي مشهد شد و طي اين سالها تحصيلات خود را ادامه داد. در سال 1325 شمسي آيت اللّه ممجّد دوباره راهي حوزه علميه قم شد. در اين دوران، تحول در حوزه قم نسبت به گذشته چشم گيرتر بود. وي پس از ورود به حوزه علميه قم در امتحانات حوزه شركت جسته و در نزد مرحوم آيت اللّه حاج شيخ مرتضي حائري امتحان داده و معظم له در ذيل ورقه امتحاني ايشان نوشته بود: «آقاي ممجّد از عهده امتحان خوب برآمده و شايستگي تدريس دارد».خاطرات و وقايع تحصيل : به خاطر سخت گيري كارگزاران رضاخاني بر حوزه قم و آزار و اذيت ها، مرحوم والدش پيشنهاد كرد: اگر بخواهي، مي تواني به حوزه مشهد بروي و در آن جا ادامه تحصيل بدهي.آيت اللّه ممجّد در اين باره مي گويد: «به ياد دارم پيش از عزيمت به مشهد مقدس، در لنگرود خدمت مرحوم والد بودم و عده اي ديگر هم حضور داشتند. به ايشان گفتم: آقا! من مشهد رفتم چقدر برايم شهريه خواهيد فرستاد. مرحوم والد از اين سخن من خيلي عصباني شد و گفت: من خيال مي كردم در اين مدت كه در قم تحصيل مي كردي، چيزي ياد گرفتي. معلوم شد چيزي نفهميدي؟ گفتم: آقا! من كه چيز

بدي نگفتم! گفت: چطور؟ تو داري مي روي خدمت امام رضا (ع) ، امام واسطه فيض خداوند به مخلوقات است؛ آن وقت تو چشم طمع به من داري كه براي تو چقدر شهريه خواهم فرستاد! من چه كاره ام همه چيز آن جاست. آري ايشان درست مي گفت و من اشتباه كرده بودم».وقايع ميانسالي : حجة الاسلام عباسي - مدير حوزه علميه لنگرود به نگارنده فرمود: در سالي آقا در ماه رمضان در بيمارستان بستري بودند. يك شب به عيادت ايشان رفتم و ايشان تازه عمل جراحي نموده بودند. ديدم خيلي ناراحت است و اشك از ديدگانش جاري است؛ شروع كردم ايشان را دلداري دادن كه ان شاءاللّه عمل مهمي نيست، به زودي خوب مي شويد و دوباره مشغول تدريس خواهيد شد، ناراحت نباشيد؟ يك نگاهي به من كرد و فرمودند: ناراحتي من براي عمل جراحي نيست بلكه فردا شب، 19 ماه رمضان شب احياء و شب ضربت خوردن مولايمان علي (ع) است و من مي بايست در آن مراسم شركت مي كردم، در حالي كه نمي دانم چه خطايي از من سرزده است كه دارم اين گونه تنبيه مي شوم. امسال از گريه كردن در عزاي آن حضرت محروم شده ام! و اين جملات را وقتي مي فرمود، اشك در صورتش جاري بود.زمان و علت فوت : آيت اللّه ممجّد لنگرودي در سال 1374 شمسي در حالي كه مشغول تدريس بود، دچار سكته مغزي شد و بعد از قريب به سه سال از اين بيماري در تاريخ 13 آبان 1376 در شهرستان لنگرود دار فاني را وداع گفت و با شركت انبوهي از مردم متدين لنگرود، علما ائمه جمعه و جماعات استان، تشييع و

پيكر پاكش به قم انتقال يافت و بعد از نماز توسّط حضرت آيت اللّه آقاي بهجت - دامت بركاته - در قبرستان آيت اللّه حائري (قبرستان نو) در جوار قبر پدر بزرگوارش به خاك سپرده شد.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : آيت الله لنگرودي اشتغالات ديگري همچون حضور مستمر در شوراي روحانيت شهر، اعزام نيروهاي رزمنده به جبهه، سخنراني ها و شركت در محافل گوناگون مذهبي در سطح شهر و يا شهرهاي ديگر استان، لحظه اي از طلاب غافل نبود. او به طلاب درس خوان عشق مي ورزيد و همواره آنان را نصيحت مي كرد و از ضعف و سستي و از به هدر دادن عمر و نشاط جواني و غفلت از اين موقعيت استثنايي و خدادادي، آنان را بيم مي داد.فعاليتهاي آموزشي : مرحوم آيت اللّه ممجّد لنگرودي از سال 1319 تا سال 1325 در اين حوزه به تحصيل و تدريس اشتغال داشته است. خود وي در اين باره مي فرمايد:«من حدود شش سال در حوزه مشهد ماندم؛ در اين مدت، كار اصلي من، تدريس بود. عده اي از طلبه ها خدمت آقا شيخ مجتبي قزويني رفته بودند كه درس مكاسب براي آنان شروع كند. ايشان گفته بود: اگر آقاي ممجّد هم در درس شركت كند، من براي شما مكاسب مي گويم. اينان پيش من آمدند و گفتند: آقا چنين گفته است. به اين آقايان عرض كردم اگر آقا براي من شوارق بگويد در مكاسب ايشان شركت مي كنم. آقا پذيرفت كه براي من شوارق بگويد و من هم در مكاسب ايشان شركت كردم.»(9)آيت اللّه ممجّد درس شوارق و قسمتي از مكاسب را در نزد آيت اللّه حاج شيخ مجتبي قزويني، و مابقي مكاسب را

در نزد آيت اللّه حاج شيخ هاشم قزويني و جلد اول كفايه را در نزد آيت اللّه حاج شيخ علي اكبر نوقاني تلمّذ كرده و خود نيز لمعه را براي عده اي تدريس مي كردند. ورود معظم له به قم در سال 1325 شمسي بود كه تا سال 1345 شمسي به مدت 20 سال ادامه داشت. در اين دوران باشهريه ماهي صد تومان تدريس مي كرد. او در سال 1345 شمسي تا آخر عمر شريف شان در لنگرود ساكن و مشغول تدريس سطوح مختلف، تأليف، تربيت شاگرد، ارشاد و هدايت مردم و... بود.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ايت الله لنگرودي با كمك هاي متوليان مدرسه لنگرود حضرات آيات: فقيهي رشتي (ره) و سيد محمدحسين لنگرودي (مدّظله العالي) مدرسه را بازسازي و حجرات زيادي احداث كردند.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : آيت الله ممجد لنگرودي از اوّل بناي سكونت در آن شهر را نداشتند و به علت مسائل پيش آمده و تأكيد فراوان بزرگاني همانند آيات عظام: گلپايگاني، نجفي مرعشي و فقيهي رشتي كه معظم له تا آخر عمر در شهرستان لنگرود ماندند. او درباره هجرتش به لنگرود فرمود: «مرحوم آيت اللّه آقا شيخ يحيي ذكّي مدرسه اي را در لنگرود بنا كردند و بنده تابستان ها وقتي به لنگرود مي رفتم در همين مدرسه براي طلاب درسي را شروع مي كردم. يك سال ديدم طلبه ها خوب درس نمي خوانند و روش درستي در فراگيري ندارند تصميم گرفتم چهار ماهي بمانم و اينان را وادارم كه با روش درستي درس بخوانند؛ همين كار را كردم. شاگردان مدرسه را تا كتاب صمديه رساندم خواستم به قم برگردم، رفتم با متولّي مدرسه خداحافظي

كنم. يكي از متديّنان در آن جا حضور داشت و ناراحت شد از اين كه من دارم مدرسه را با اين وضع ترك مي كنم و آن را به حال خود رها مي سازم. رو به من كرد و گفت: «آقاي ممجّد! من با هزينه خودم براي شما ماشين كرايه مي كنم و شما را به قم مي فرستم ولي شما جواب امام زمان(عج) را چه خواهي داد؟!» چنان اين سخن از سر سوز و اخلاص بود كه مرا به شدت منقلب كرد و هنوز هم هر وقت يادم مي آيد، گريه ام مي گيرد. از اين روي قول دادم يك سال ديگر هم بمانم تا وضع مدرسه سر و سامان بيابد.آرا و گرايشهاي خاص : حضرت آيت اللّه ممجّد (ره) يكي از استوانه هاي علمي استان به شمار مي رفت كه به برخي از ويژگي هاي آن استاد فرزانه اشاره مي كنم.1 - روش تدريس ايشان در زمان تصدّي شان، زبانزد عام و خاص بوده است.2 - شاگردان ايشان از جمله كساني بوده اند كه به ثمره و نتيجه خوبي رسيده اند. موفقيت هايي كه اكنون خودم دارم، مرهون زحمات ايشان مي دانم.3 - ايشان هم مدرس بود و هم به منزله پدر و برادر طلبه. زيرا مسائل گوناگون يك طلبه را زير نظر داشت؛ در واقع هم مدرّس، هم مربّي و هم مشاور بود ايشان معتقد بود كه براي به نتيجه رسيدن يك طلبه بايد تا سطح به طور دقيق، روش خاصي را با استاد راهنما طي كرد.4 - ايشان از نظر علمي مسلط بر تدريس بودند، گاهي كتابهايي چون مكاسب را بدون مطالعه قبلي تدريس مي كردند... من مكاسب محرمه را در فصل تابستان كه در سپاه لنگرود مشغول

بوده ام، پيش ايشان خوانده ام و اين نكته را در آن جا از ايشان ديدم.5 - ايشان براي پذيرش طلبه يك دوران آموزشي داشتند كه پس از آن دوران به او يا وليّ او تذكر مي دادند كه ايشان استعداد اين رشته تحصيلي را دارند يا نه؟ در صورت منفي بودن، رشته ديگري را كه وي استعداد و زمينه آن را داشته به او متذكر مي شد.6 - ايشان تأكيد داشتند هر طلبه اي كه مثلاً مشغول پايه دوم هست پايه اول را به ديگران تدريس نمايد.7 - سفارش و تأكيد فراوان به مباحثه كردن هر يك از دروس به صورت دو نفري يا سه نفري را داشتند.8 - سعي مي كرد شاگردان را ضمن آموزش قرآن و تجويد آن ها را با مباحث كلي مربوط به قرآن آشنا نمايند و هر روز اول صبح جلسه اي با همه طلاب در همه سطوح در زمينه قرآن داشتند؛ از آموخته هاي ادبي و نحوي طلاب در آن جلسه به صورت تجزيه و تركيب امتحان عملي مي گرفتند و آياتي را در زمينه هاي گوناگون و مناسب و مورد نياز روز طلاب، براي آنان توضيح و تفسير مي كردند.9 - در ضمن تدريس دروس اصلي، درس اصلي تر از همه، يعني اخلاق را نيز خود به عهده داشتند و آن را در ضمن دروس مختلف به مناسبت هايي كه پيش مي آمد، مطرح مي كردند.10 - يكي از روش هاي بسيار جالب ايشان كه من در اين حد از كسي سراغ ندارم، نظارت دقيق و مستمر بر دروس و اخلاق طلاب بود. گاهي از شب ها به مدرسه سركشي مي كرد كه نكند طلاب مشكلاتي داشته باشند.11 - نقش ايشان در جبهه و جنگ ارادت و

عشق به خاندان پيامبر (ص) : يكي از صفات برجسته و بارز آيت اللّه ممجّد)، عشق و اخلاص آن مرد بزرگ به خاندان عصمت و طهارت بود.آثار :شرح بر رسائل ، شرح بر مكاسب ، شرحي بر قوانين ، شرحي بر كفايه ، شرحي بر لمعتين

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1k

ممدوحي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن ممدوحي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت : ممدوحي كرمانشاهي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/1/1

زندگينامه علمي

تولد و دوران كودكي :

آيت الله ممدوحي در سال 1318 هجري شمسي در كرمانشاه در خانواده اي متدين و دانش دوست چشم به جهان گشود. پدرش به پيشه تجارت اشتغال داشت و خود، تا شرح لعمه را خوانده و بر آن مسلّط بود. خانه ايشان در كرمانشاه محل رفت و آمد روحانيان و علماء شهر بود.

دوران تحصيل :

آيت الله ممدوحي در هفت سالگي به دبستان رفت و پس از اتمام تحصيلات كلاسيك به تحصيل علوم ديني روي آورد، امّا اين مسأله ابتدا با مخالفت خانواده اش رو به رو بود. از اين رو، وي چهل زيارت عاشورا در حالت ايستاده نذر كرد. عازم شدن او به قم در زماني بود كه بخشي از دروسِ دورۀ مقدمات را به پايان برده بود. در قم به تكميل دروس دورۀ مقدمات پرداخت و سپس به درس شرح لمعتين رفت . حجرۀ او در قم در مدرسه علميۀ حجتيه قرار داشت و شرط ورود به آن ، امتحان دادن شرح لمعه بود؛ امّا سفارش ويژه آيت الله العظمي سيد احمد زنجاني (ره ) باعث شد كه وي را بدون امتحان به آن مدرسه بپذيرند.

با پايان يافتن دورۀ سطح ، به درس خارج استادان برجستۀ دورۀ خود رفت و در كنار آن از تحصيل علوم عقل و حكمت نيز باز نماند و از شاگردان دروس عمومي و خصوصي علامه طباطبايي (ره ) به شمار مي آمد و مدت زيادي از وقت خود را به مباحثه ، دقت و ملازمه با استادان خود مي پرداخت كه باعث شد خاطرات بسياري از آن بزرگواران در سينه داشته باشد. همچنين در دروس اخلاق آن روزگار شركت ويژه داشت و از اين رهگذر، به تهذيب نفس و كسب ملكات فاضله مي پرداخت . او در اين سالها، از تدريس آنچه آموخته بود، دريغ نكرد برخي از كتب را بارها تدريس فرمود.

استادان و دوستان :

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، محضر عالمان بسياري را درك كرد. او كه شرح لمعه را نزد «آيت الله ستوده» خوانده بود، براي خواندن كتاب مكاسب به درس «آيت الله مشكيني» رفت و رسائل را نزد «آيت الله نوري همداني» و «مرحوم آيت الله آذري قمي» و كفايه را خدمت «آيت الله سلطاني» فرا گرفت . با اتمام دورۀ سطح و ورود به درس خارج ، در درس فقه مرحوم «محقق داماد» شركت كرد و مدت چهارده سال به درس آيت الله العظمي گلپايگاني (ره ) رفت و تا دو سال پيش از رحلت آن مرجع بزرگ ، در درس او حاضر مي شد. در اين سالها، براي تحصيل اصول فقه نيز به درس خارج «مرحوم ميرزا هاشم آملي» رفت و سالها از محضر او كسب فيض كرد.

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، علوم عقلي و حكمت را نيز به خوبي فرا گرفت و مدتها در درس اسفار علامه عظيم الشأن سيد محمد

حسين طباطبايي (ره ) حاضر مي شد. علاوه بر آن در جلسات خصوصي علامه كه در شبهاي پنج شنبه و جمعه تشكيل مي شد، شركت داشت و نيز از شيوۀ اخلاقي و برنامه هاي سير و سلوك او بهره هاي فراوان مي برد.

با رحلت علامه طباطبايي ، در درس اسفار و فصوص الحكم «آيت الله جوادي آملي» شركت نمود و بعدها به درس «آيت الله حسن زاده آملي» نيز مي رفت و از محضر اين دو عالم بزرگوار نيز به بهترين وجه استفاده مي نمود. آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود با طلاب و فضلا مباحثه ، مرافقت و دوستي داشت كه از جمله آنان به آيت الله سيد محسن خرازي ، آيت الله رضا استادي و آقاي شيخ قدرت اللّه نجفي اشاره كرد. وي بسياري از دروس آموخته را با اين بزرگواران مباحثه مي نمود.

فعاليتهاي علمي و فرهنگي :

زندگي آيت الله ممدوحي سرشار از تلاشهاي علمي و فرهنگي است . اين عالم بزرگوار در سالهاي عمر خود بارها كتب درسي فقهي و اصولي تا سطح كفاية الاصول را تدريس كرده است و از اين رهگذر شاگردان بسياري را تربيت نموده است ؛ امّا با توجه به نياز حوزه هاي علميه به آشنايي با علوم عقلي و با توجه به ضرورتهاي موجود در جهان اسلام و با سفارش آيت الله جوادي آملي ، به تدريس علوم عقلي روي آورده است و پس از بارها تدريس كتب بداية الحكمة و نهاية الحكمة علامه طباطبايي ، شرح اشارات ابن سينا و شرح منظومه سبزواري ، هم اكنون به تدريس كتاب اسفار مي پردازد. او چندي است به تدريس كتاب شريف توحيد صدوق با روش كارشناس و تحقيق در متن و انطباق با براهين فلسفي و كلامي اشتغال دارد.

آيت الله ممدوحي در طي

اين سالها كتب فراواني را تأليف و به عالم اسلام ارزاني داشته است كه از آن ميان مي توان به شرح صحيفه سجاديه ، شرح نهج البلاغه ، شرح رسالة الولاية علامه طباطبايي ، رساله اي در علم امام ، حقوق اساسي ، انسان و جهان در شناخت مكتب اسلام ، اجتهاد و تقليد، حكمت حكومت فقيه و شرح رسالة الوجود كاشف الغطاء اشاره كرد. او بارها در مجامع عمومي و در شهرهاي گوناگون به سخنراني و تبليغ مباني اسلام و شيعه پرداخته است كه همواره با استقبال اقشار گوناگون ، به ويژه جوانان برومند رو به رو شده است .

فعاليتهاي سياسي :

آيت الله ممدوحي با نخستين بارقه هاي مبارزه با رژيم طاغوت ، به صف مبارزان پيوست و در طول ساليان حكومت خاندان پهلوي از هيچ تلاشي در راه مبارزه با آن حكومت خائن فروگذار نكرد كه بر اثر آن ، بارها مورد تعقيب و تهديد قرار گرفت . او همكاري خود با جامعه مدرسين حوزه علميه قم را از همان سالها آغاز كرد و در امور گوناگون به برنامه ريزي براي مبارزه منسجم مي پرداخت . او در اماكن و شهرهاي گوناگون سخنرانيهاي تندي عليه رژيم شاه انجام مي داد كه گاه به دستگيري و بازداشت او مي انجاميد. علاوه بر آن ، آيت الله ممدوحي با شناخت هجمه هاي فرهنگي و ضرورت تلاش فرهنگي براي خنثي كردن شبهه هاي ماركسيسم و كمونيسم به تلاش براي آشنايي جوانان با مباني اسلام و نقد ديدگاههاي مكاتب التقاطي مي پرداخت .

آيت الله ممدوحي پس از انقلاب نيز به حمايت خود از امام (ره ) و رهبر معظم انقلاب ادامه داد و در مسائل گوناگون همواره مدافع انقلاب بود. او هم اكنون در قم به تدريس و تربيت شاگردان مكتب امام صادق

(ع ) اشتغال دارد و چند سالي است كه به عنوان نماينده خبرگان رهبري از شهر كرمانشاه در مجلس خبرگان رهبري اشتغال دارد.

ايشان شرح زندگي خود را به طور مختصر چنين مي نگارد: اينجانب حسن ممدوحي پس از گذراندن 14 الي 15 سال درس خارج فقه و حدود 7 سال خارج اصول روي به تدريس متون عاليه از رسائل، كفايه و غيره آورده و چندين بار دوره هاي آن كتب علمي را در عرصه تدريس خود داشته ام. با اضافه تعليقه و حواشي بر تمامي كتب مزبور همزمان به تحصيل علوم عقلي (كلام، فلسفه، عرفان نظري) پرداخته و تمامي دوره هاي فلسفه مشاء و متعاليه را با طي كتب مرسوم به پايان رسانيده و سپس به تدريس جملگي آنها پرداختم و با تدريس و شرح و حواشي و تعليقه شاگردان توان مندي را بحمدالله به عرصه مسائل عقلي عرضه داشته ايم كه خود موجب گسترش فن عقلائي علوم حوزوي در نسل آتي حوزه علميه خواهد بود.

در حين اشتغال به دروس فوق الذكر از تاليف و تصنيف خودداري نكرده و بيش از سي اثر علمي را به رشته تاليف و تحرير كشانده كه بعضي مطبوع و اكثر آنها غير مطبوع است و در طي دوران زندگي علمي خود به شغل ديگري هرگز مبادرت ننمودم و بلكه به خاطر پيشبرد دروس و استفاده بيشتر هم بحثان از مسافرت هاي بسياري عبادي تفريحي كه بحمدالله با دل و جان به تمام لوازم اين تضلع ملتزم شديم.

از اولين سالهاي تحصيلي پيوسته به تدريس اشتغال داشته از ادبيات و منطق و علوم بلاغي تا عالي ترين سطوح و سپس تدريس

خارج فقه را مدتي شروع كرديم كه پس از مدتي روايات قيمه معجزه آسا كه در رابطه با عقائد و معارف توحيد صدوق بود با مراجعه شروح روائي موجود: شرح توحيد قاضي سعيد قمي، شرح بر اصول كافي آخوند ملاصدرا و مرآة العقول علامه مجلسي جملگي را به رشته بحث در آورديم كه همراه آن رسائل سبعه علامه طباطبايي: رسالة الانسان قبل الدنيا و الانسان بعد الدنيا و الانسان في الدنيا. رساله توحيديه: اسماء، صفات، وسائط، افعال را نيز به ضميمه آنها نموديم كه بحمدالله مجموعه اي بس عظيم فرآورده آن مباحث خواهد شد ان شاءالله. به اميد آنكه در آينده تدريس اين منابع عظيم علمي نيز در سلك دروس حوزوي در آمده و در پر بارتر شدن مكتب علمي حوزه اثر بسيار چشم گيري بگذارد.

حسن ممدوحي

محل تولد : كرمانشاه

شهرت : ممدوحي كرمانشاهي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1318/1/1

تصوير بزرگتر

آدرس اينترنتي

پست الكترونيكي : myname@site.com

بستن[X]زندگينامه علمي

تولد و دوران كودكي :

آيت الله ممدوحي در سال 1318 هجري شمسي در كرمانشاه در خانواده اي متدين و دانش دوست چشم به جهان گشود. پدرش به پيشه تجارت اشتغال داشت و خود، تا شرح لعمه را خوانده و بر آن مسلّط بود. خانه ايشان در كرمانشاه محل رفت و آمد روحانيان و علماء شهر بود.

دوران تحصيل :

آيت الله ممدوحي در هفت سالگي به دبستان رفت و پس از اتمام تحصيلات كلاسيك به تحصيل علوم ديني روي آورد، امّا اين مسأله ابتدا با مخالفت خانواده اش رو به رو بود. از اين رو، وي چهل

زيارت عاشورا در حالت ايستاده نذر كرد. عازم شدن او به قم در زماني بود كه بخشي از دروسِ دورۀ مقدمات را به پايان برده بود. در قم به تكميل دروس دورۀ مقدمات پرداخت و سپس به درس شرح لمعتين رفت . حجرۀ او در قم در مدرسه علميۀ حجتيه قرار داشت و شرط ورود به آن ، امتحان دادن شرح لمعه بود؛ امّا سفارش ويژه آيت الله العظمي سيد احمد زنجاني (ره ) باعث شد كه وي را بدون امتحان به آن مدرسه بپذيرند.

با پايان يافتن دورۀ سطح ، به درس خارج استادان برجستۀ دورۀ خود رفت و در كنار آن از تحصيل علوم عقل و حكمت نيز باز نماند و از شاگردان دروس عمومي و خصوصي علامه طباطبايي (ره ) به شمار مي آمد و مدت زيادي از وقت خود را به مباحثه ، دقت و ملازمه با استادان خود مي پرداخت كه باعث شد خاطرات بسياري از آن بزرگواران در سينه داشته باشد. همچنين در دروس اخلاق آن روزگار شركت ويژه داشت و از اين رهگذر، به تهذيب نفس و كسب ملكات فاضله مي پرداخت . او در اين سالها، از تدريس آنچه آموخته بود، دريغ نكرد برخي از كتب را بارها تدريس فرمود.

استادان و دوستان :

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، محضر عالمان بسياري را درك كرد. او كه شرح لمعه را نزد «آيت الله ستوده» خوانده بود، براي خواندن كتاب مكاسب به درس «آيت الله مشكيني» رفت و رسائل را نزد «آيت الله نوري همداني» و «مرحوم آيت الله آذري قمي» و كفايه را خدمت «آيت الله سلطاني» فرا گرفت . با اتمام دورۀ سطح و ورود به درس خارج ، در درس فقه

مرحوم «محقق داماد» شركت كرد و مدت چهارده سال به درس آيت الله العظمي گلپايگاني (ره ) رفت و تا دو سال پيش از رحلت آن مرجع بزرگ ، در درس او حاضر مي شد. در اين سالها، براي تحصيل اصول فقه نيز به درس خارج «مرحوم ميرزا هاشم آملي» رفت و سالها از محضر او كسب فيض كرد.

آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود، علوم عقلي و حكمت را نيز به خوبي فرا گرفت و مدتها در درس اسفار علامه عظيم الشأن سيد محمد حسين طباطبايي (ره ) حاضر مي شد. علاوه بر آن در جلسات خصوصي علامه كه در شبهاي پنج شنبه و جمعه تشكيل مي شد، شركت داشت و نيز از شيوۀ اخلاقي و برنامه هاي سير و سلوك او بهره هاي فراوان مي برد.

با رحلت علامه طباطبايي ، در درس اسفار و فصوص الحكم «آيت الله جوادي آملي» شركت نمود و بعدها به درس «آيت الله حسن زاده آملي» نيز مي رفت و از محضر اين دو عالم بزرگوار نيز به بهترين وجه استفاده مي نمود. آيت الله ممدوحي در سالهاي تحصيل خود با طلاب و فضلا مباحثه ، مرافقت و دوستي داشت كه از جمله آنان به آيت الله سيد محسن خرازي ، آيت الله رضا استادي و آقاي شيخ قدرت اللّه نجفي اشاره كرد. وي بسياري از دروس آموخته را با اين بزرگواران مباحثه مي نمود.

فعاليتهاي علمي و فرهنگي :

زندگي آيت الله ممدوحي سرشار از تلاشهاي علمي و فرهنگي است . اين عالم بزرگوار در سالهاي عمر خود بارها كتب درسي فقهي و اصولي تا سطح كفاية الاصول را تدريس كرده است و از اين رهگذر شاگردان بسياري را تربيت نموده است ؛ امّا با توجه به نياز حوزه هاي علميه به آشنايي با

علوم عقلي و با توجه به ضرورتهاي موجود در جهان اسلام و با سفارش آيت الله جوادي آملي ، به تدريس علوم عقلي روي آورده است و پس از بارها تدريس كتب بداية الحكمة و نهاية الحكمة علامه طباطبايي ، شرح اشارات ابن سينا و شرح منظومه سبزواري ، هم اكنون به تدريس كتاب اسفار مي پردازد. او چندي است به تدريس كتاب شريف توحيد صدوق با روش كارشناس و تحقيق در متن و انطباق با براهين فلسفي و كلامي اشتغال دارد.

آيت الله ممدوحي در طي اين سالها كتب فراواني را تأليف و به عالم اسلام ارزاني داشته است كه از آن ميان مي توان به شرح صحيفه سجاديه ، شرح نهج البلاغه ، شرح رسالة الولاية علامه طباطبايي ، رساله اي در علم امام ، حقوق اساسي ، انسان و جهان در شناخت مكتب اسلام ، اجتهاد و تقليد، حكمت حكومت فقيه و شرح رسالة الوجود كاشف الغطاء اشاره كرد. او بارها در مجامع عمومي و در شهرهاي گوناگون به سخنراني و تبليغ مباني اسلام و شيعه پرداخته است كه همواره با استقبال اقشار گوناگون ، به ويژه جوانان برومند رو به رو شده است .

فعاليتهاي سياسي :

آيت الله ممدوحي با نخستين بارقه هاي مبارزه با رژيم طاغوت ، به صف مبارزان پيوست و در طول ساليان حكومت خاندان پهلوي از هيچ تلاشي در راه مبارزه با آن حكومت خائن فروگذار نكرد كه بر اثر آن ، بارها مورد تعقيب و تهديد قرار گرفت . او همكاري خود با جامعه مدرسين حوزه علميه قم را از همان سالها آغاز كرد و در امور گوناگون به برنامه ريزي براي مبارزه منسجم مي پرداخت . او در اماكن و شهرهاي گوناگون سخنرانيهاي تندي عليه رژيم شاه انجام مي داد

كه گاه به دستگيري و بازداشت او مي انجاميد. علاوه بر آن ، آيت الله ممدوحي با شناخت هجمه هاي فرهنگي و ضرورت تلاش فرهنگي براي خنثي كردن شبهه هاي ماركسيسم و كمونيسم به تلاش براي آشنايي جوانان با مباني اسلام و نقد ديدگاههاي مكاتب التقاطي مي پرداخت .

آيت الله ممدوحي پس از انقلاب نيز به حمايت خود از امام (ره ) و رهبر معظم انقلاب ادامه داد و در مسائل گوناگون همواره مدافع انقلاب بود. او هم اكنون در قم به تدريس و تربيت شاگردان مكتب امام صادق (ع ) اشتغال دارد و چند سالي است كه به عنوان نماينده خبرگان رهبري از شهر كرمانشاه در مجلس خبرگان رهبري اشتغال دارد.

ايشان شرح زندگي خود را به طور مختصر چنين مي نگارد: اينجانب حسن ممدوحي پس از گذراندن 14 الي 15 سال درس خارج فقه و حدود 7 سال خارج اصول روي به تدريس متون عاليه از رسائل، كفايه و غيره آورده و چندين بار دوره هاي آن كتب علمي را در عرصه تدريس خود داشته ام. با اضافه تعليقه و حواشي بر تمامي كتب مزبور همزمان به تحصيل علوم عقلي (كلام، فلسفه، عرفان نظري) پرداخته و تمامي دوره هاي فلسفه مشاء و متعاليه را با طي كتب مرسوم به پايان رسانيده و سپس به تدريس جملگي آنها پرداختم و با تدريس و شرح و حواشي و تعليقه شاگردان توان مندي را بحمدالله به عرصه مسائل عقلي عرضه داشته ايم كه خود موجب گسترش فن عقلائي علوم حوزوي در نسل آتي حوزه علميه خواهد بود.

در حين اشتغال به دروس فوق الذكر از تاليف و تصنيف خودداري نكرده و بيش از سي اثر علمي را

به رشته تاليف و تحرير كشانده كه بعضي مطبوع و اكثر آنها غير مطبوع است و در طي دوران زندگي علمي خود به شغل ديگري هرگز مبادرت ننمودم و بلكه به خاطر پيشبرد دروس و استفاده بيشتر هم بحثان از مسافرت هاي بسياري عبادي تفريحي كه بحمدالله با دل و جان به تمام لوازم اين تضلع ملتزم شديم.

از اولين سالهاي تحصيلي پيوسته به تدريس اشتغال داشته از ادبيات و منطق و علوم بلاغي تا عالي ترين سطوح و سپس تدريس خارج فقه را مدتي شروع كرديم كه پس از مدتي روايات قيمه معجزه آسا كه در رابطه با عقائد و معارف توحيد صدوق بود با مراجعه شروح روائي موجود: شرح توحيد قاضي سعيد قمي، شرح بر اصول كافي آخوند ملاصدرا و مرآة العقول علامه مجلسي جملگي را به رشته بحث در آورديم كه همراه آن رسائل سبعه علامه طباطبايي: رسالة الانسان قبل الدنيا و الانسان بعد الدنيا و الانسان في الدنيا. رساله توحيديه: اسماء، صفات، وسائط، افعال را نيز به ضميمه آنها نموديم كه بحمدالله مجموعه اي بس عظيم فرآورده آن مباحث خواهد شد ان شاءالله. به اميد آنكه در آينده تدريس اين منابع عظيم علمي نيز در سلك دروس حوزوي در آمده و در پر بارتر شدن مكتب علمي حوزه اثر بسيار چشم گيري بگذارد.

منتجب نيا، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول منتجب نيا

محل تولد : شيراز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/4/22

زندگينامه علمي

رسول منتجب نيا مشهور به «منتجب» متولد 22 تيرماه 1324 شمسي در شيراز در خانواده اي مذهبي و از نظر اقتصادي در سطح متوسط رشد و نمو نمود.

وي پس از پايان مقطع ابتدايي همزمان با خواندن دروس دبيرستاني وارد حوزه علميه شيراز شد و حدود 2/5 سال در مدارس آقا بابخان مقيمه و امامزاده ابراهيم شيراز نزد اساتيد و علماء معروف تا بخشي از شرح لمعه شهيدين، تلمذ كرد و در سال 44 به حوزه علميه قم عزيمت نمود و ما بقي دروس سطح را تا پايان مكاسب شيخ انصاري و كفاتين آخوند خراساني نزد مدرسان بزرگ قم چون حضرات آيات آقايان: «خزعلي»، «نوري همداني»، «فاضل لنكراني»، «جعفر سبحاني» و «مكارم شيرازي» به اتمام رساند و جمعا طي 4/5 سال كليه كتابها و دروس سطح را نزد اساتيد تلمذ نمود و سرانجام در امتحان عمومي حوزه علميه قم شركت و موفقيت خوبي كسب كرد.

از سال 46 وارد دوره درس خارج فقه و اصول گرديد و حدود 9 سال شركت در درس اساتيد بزرگي از قبيل آيات عظام: «نجفي مرعشي»، «مكارم شيرازي»، «آقا مرتضي حائري يزدي»، «محقق داماد»، «اراكي»، «هاشم آملي» و «وحيد خراساني» موفق به رسيدن به مرتبه اجتهاد شد و علاوه بر شركت در امتحان خارج مديريت حوزه و كسب موفقيت از سه تن از مراجع عظيم الشان اجازه اجتهاد دريافت نمود. او همزمان با تدريس و تلمذ در مكتب اساتيد بزرگ همواره به تدريس طلاب اشتغال داشت.

فلسفه اسلامي «منظومه حاج ملاهادي سبزواري» و بخشي از اسفار اربعه «صدرالمتالهين» را نزد اساتيد عاليقدر چون حضرات آيات: آقاي يحيي انصاري شيرازي، آقاي مفتح و آقاي مطهري تلمذ كرد. وي در سال 70 با شركت در امتحانات عمومي و تخصصي وزارت علوم تحقيقات و فن آوري «خبرگان بدون مدرك» و كسب موفقيت در

مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا، در سال 82 پس از توفيق در امتحان دكتراي تخصصي با موفقيت هيئت مميزي مركزي، نسبت به تهيه رساله دكتري تحت عنوان «خيار تبعضي صفقه در معاملات معاوضي» اقدام و در سال 84 با طرح و دفاع آن نزد داوران هيئت مميزي موفق به اخذ مدرك دكتري «استاد ياري» در فقه و اصول گرديد. وي از سال 74 به عضويت رسمي هيئت علمي دانشگاه شاهد در آمد و هم اكنون مديريت گروه فقه و اصول آن دانشگاه را بر عهده دارد.

سوابق مبارزاتي:

او از سال 40 با افكار و انديشه هاي انقلابي امام خميني (ره) آشنا شد و همواره در جلسات انقلابيون شيراز چون حضرات آيات: دستغيب و محلاتي شركت مي كرد و در راهپيمايي عظيم 15 خرداد 42 شيراز حضور فعال داشت. و پس از آن همچنان در جرگه طلاب انقلابي و مبارز قلمداد مي شد و بدين جهت بارها به ساواك و شهرباني شيراز، فيروزآباد، داراب و قم احضار و مورد بازجويي و تهديد قرار گرفت.

از سال 55 به دستور وكيل تام الاختيار امام خميني (ره) مرحوم حاج پسنديده به شهر خمين زادگاه امام مهاجرت كرد و بلافاصله نماز جمعه را با شمشير برهنه اقامه كرد و آن شهر را به صورت كانون انقلاب و تجمع و هدايت نيروهاي انقلابي شهرستانها و استانهاي مجاور در آورد. بارها او را دستگير كرده و به زندان خمين و اراك انداختند و نيز او را ممنوع المنبر نموده و به تبعيد به يكي از نقاط دور دست كشور محكوم كردند و سرانجام در اوائل سال 57 يكي از ماموران ساواك را

جهت ترور و انتقال او به خمين اعزام كردند كه در يك اقدام تروريستي يكي از روحانيون قم را به جاي او هدف گلوله قرار داد.

با كشف اين توطئه، حدود 5 ماه متواري و مخفي بود و در عين حال با لباس مبدل و نام مستعار در تهران و شيراز به سخنراني و اداره جلسات توجيهي و آموزشي نيروهاي انقلاب مي پرداخت و پس از قيام يكپارچه مردم خمين و تحصن چند شبانه روز جلوي فرماندراي، رژيم شاه ناچار به تسليم در برابر مردم و موافقت با بازگشت او به خمين گرديد. او تا پيروزي انقلاب در خمين به هدايت انقلابيون و مديريت جريان انقلاب پرداخت.

در سال 57 در كنار ساير علماء و انقلابيون در تحصن دانشگاه تهران شركت داشت و در مراسم استقبال از حضرت امام (ره) با جمع عظيمي از مردم خمين حضور يافت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا اواخر سال 58، مسئوليت عالي نهادها و جريانات انقلابي منطقه را عهده دار بود و نماز جمعه را همچنان اقامه مي كرد، و با كسب اجازه از امام خميني (ره) به قم مراجعت كرد. و پس از كمتر از يكماه اقامت به دستور امام به پايگاه وحدتي دزفول جهت اقامه نماز جمعه، مديريت امور فرهنگي و قايي نيروهاي مسلح منطقه عزيمت نمود. او از اواخر 58 تا اوايل سال 60 در آن منطقه انجام وظيفه كرد و در آغاز جنگ تحميلي، حضوري فعال و مؤثر در امور مختلف جنگ داشت و پس از اختلاف شديد او با بني صدر به تهران مراجعت نمود.

مسئوليتهاي او:

علاوه بر نمايندگي حضرت امام (ره) در خمين

و دزفول، پس از واقعه دردناك 7 تير به دعوت مردم انديمشك و شوش كانديداي نمايندگي مردم آن منطقه در مجلس شد و بدين ترتيب دوره اول مجلس را به انجام وظيفه نمايندگي آن مردم جنگ زده و مظلوم پرداخت. براي دوره دوم نمايندگي به دعوت علماء، نخبگان و مردم شيراز كانديداي زادگاه خود شد و دوره دوم و سوم را به انجام وظيفه نمايندگي مجلس پرداخت. او در دوران دفاع مقدس مسئوليتهاي مهمي از امور جنگ چون: رياست كميسيون امور دفاعي، مسئوليت دفتر مشاورت حضرت امام (ره) در منطقه خليج فارس، قائم مقام ستاد قرارگاه خاتم و ستاد كل پدافند و ... را بر عهده داشت.

سال 67 به حكم حضرت امام خميني (ره) به نمايندگي ايشان در شهرباني كل كشور منصوب گرديد كه تا سال 70 يعني زمان ادغام نيروهاي انتظامي اين وظيفه را از سوي مقام معظم رهبري عهده دار بود و در سال 68 به نمايندگي ولي فقيه در انجمن اسلامي معلمان ايران منصوب شد. و در دورا ن رياست جمهوري حجت الاسلام و المسلمين آقاي خاتمي، سمت مشاورت رياست جمهوري را بر عهده داشت.

فعاليت سياسي و تشكيلاتي:

او از آغاز حزب جمهوري اسلامي به عضويت آن تشكل در آمد و سپس در كنگره اول حزب به عنوان عضو ذخيره شوراي مركزي حزب انتخاب شد و علاوه بر آن مسئوليت واحد روحانيت حزب به او واگذار گرديد. در سال 66 و آغاز تشكيل مجمع روحانيون مبارز به عضويت هيئت مؤسس و شوراي مركزي آن تشكيلات در آمد. و از ابتداي تاسيس حزب اعتماد ملي، تاكنون به عنوان عضو هيئت مؤسس و شوراي مركزي

و قائم مقام دبير كل حزب، به وظايف تشكيلاتي خود مي پردازد.

فعاليت هاي فرهنگي:

وي حدود 40 سال سابقه تدريس در حوزه هاي علميه و دانشگاههاي كشور را دارد و طي دوران تحصيل، مبارزه، مسئوليت خود تا امروز همواره به فعاليت فرهنگي تبليغي ادامه داده و به تربيت جوانان مي پردازد، پايگاه فعاليت فرهنگي او عمدتا در مسجد امام جعفر صادق (ع) و واحدهاي مختلف تابعه آن و نيز در سطح جامعه و به ويژه دانشگاههاي كشور متمركز مي باشد.

فعاليت هاي تحقيقي و پژوهشي منتجب نيا:

او تاكنون كتابهاي: (اصول فقه و مباني حقوق اسلام)، (جمال شريعت) و (خاطرات انقلاب) را تاليف و منتشر نموده است و كتابهاي: (خرافه ستيزي) و ( آموزه هاي وحياني) و رساله دكتراي تخصصي او زير چاپ مي باشد و چند كتاب ديگر او در دست تاليف است. وي مقالات علمي پژوهشي متعددي را تهيه و تاليف و در مجلات علمي پژوهشي و يا اجتماعي منتشر كرده و بسياري از مقالات او در كنگره بين المللي و يا سراسري كشور قرائت شده است و هم اكنون چند طرح پژوهشي كارساز و ارزشمند را در دست اجرا دارد.

منتظري مقدم، حامد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حامد منتظري مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب حامد منتظري مقدم متولد شهر مقدس قم در سال 1349؛ تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در روستاهاي عارفي و حايري و مدرسه راهنمايي قطب راوندي (شهرقم) گذراندم.عموماً دانش آموز ممتاز بودم و به خوبي آموختم كه براي موفقيت در تحصيل بايد بسيار زحمت كشيد و درس خواند.

در سال 1365، پس از كسب

قبولي در سال اول دبيرستان رشته علوم تجربي از دبيرستان انصراف دادم و وارد حوزه علميه قم شدم. آمدنم به حوزه، هم متاثر از فضاي مذهبي قم بود و هم بدين جهت بود كه در اساس، خاندان و خويشان من اهل علم هستند و در كسوت روحانيت.

در تحصيلات حوزوي از محضر استادان بسيار ارجمندي بهره مند شدم؛ در مقطع ادبيات، استادان: زيبايي نژاد، عرفان و عليدوست. در مقطع سطح، استادان: قاضي زاده، اشتهاردي، پاياني، وجداني، محامي، نكونام، حسيني بوشهري و محمدي. درس خارج، استاد علامه «جوادي آملي» (ذكر اساتيد در اينجا، به ترتيب استفاده از محضرشان بوده است).

تحصيلات حوزوي را در مدرسه مباركه رضويه آغاز كردم. در آن دوران، در آن مدرسه در اجراي مقررات سخت گيري نمي شد و طلاب در يك فضاي پر نشاط رشد مي كردند؛ چنان كه به ابتكار و اهتمام برخي از دوستان در تابستان ها، اردوهاي بسيار مفيد علمي برگزار مي شد كه هم درس بود و هم ... .

در همان مدرسه، دوستان بسيار عزيزي يافتم؛ درس خوان و با تقوي و متعهد. بيشتر از همه، هم مباحثه عزيزم جناب آقاي دكتر «محمد جواد توكلي» كه تا پايان سطح با هم بوديم و بعداً رشته هاي تخصصي مان از هم جدا شد، من مسير «تاريخ» را در پيش گرفتم و او در «اقتصاد» به راه افتاد و اكنون در كشور هلند، مشغول به تدوين پايان نامه دكتري است.

مسير زندگي تحصيلي ام چنين بود كه در كنار فراگيري علوم حوزوي، به طور آزاد، مقطع دبيرستان را به اتمام رساندم و در سال 1370 در رشته «فرهنگ و ادب» ديپلم

گرفتم. همچنين در سال 1369 وارد موسسه در راه حق شدم. بخش آموزش آن موسسه، بعدا در قالب موسسه اي جديد التاسيس به نام «موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)» به رياست حضرت استاد علامه «مصباح يزدي» تداوم يافت و من از همين موسسه جديد در سال 1373 مدرك كارشناسي رشته «الهيات و معارف اسلامي» را اخذ كردم.

سپس در سال 1374 فصل مهمي در زندگي علمي من گشوده شد و در موسسه ياد شده به تحصيل در رشته تخصصي «تاريخ»، مقطع كارشناسي ارشد پرداختم. در سال 1379 از مقطع اخير فارغ التحصيل و همان سال در موسسه مزبور، در مقطع دكتري رشته «تاريخ اسلام» مشغول به تحصيل شدم. اكنون پس از گذراندن واحدهاي آموزشي به تدوين پايان نامه دكتري اشتغال دارم.

هم زمان با تحصيل در رشته تاريخ، توفيق به انجام تدريس، تحقيق و تاليف نيز يافتم. در همكاري با مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، مجموعه تلويزيوني «تنهاترين سردار» را نقد كردم. همچنين حدود 20 مقاله علمي تاليف كردم. افزون بر اين، پايان نامه كارشناسي ارشد خود را پس از تكميل، با عنوان: «بررسي تاريخ صلح هاي پيامبر (ص)» در تابستان 1383 به چاپ رساندم كه اين كتاب، در جشنواره دانشجويي 1384 ممتاز شناخته شد.

افزون بر اين، در همكاري با بخش آموزش موسسه امام خميني (ره) و مركز جهاني علوم اسلامي و نيز برخي از دانشگاه ها به تدريس در حوزه هاي «تاريخ اسلام»، «تاريخ تشيع» و «تاريخ ايران اسلامي» (بالغ بر شصت واحد تدريس) اشتغال داشته ام. اكنون عضو هيئت علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) و عضو هيئت تحريره فصلنامه «تاريخ

در آيينه پژوهش» هستم.

منتظري مقدم، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود منتظري مقدم

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

آقاي محمود منتظري مقدم در چهاردهم فروردين 1345 از پدري فاضل و دانشمند حجةالاسلام و المسلمين جناب آقاي حاج شيخ محمد صادق منتظري زنجاني (همشيره زاده مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد احمد زنجاني قدس سره) و مادري نيكوكار و زاهد (صبيه مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ عبدالحسين لنكراني قدس سره) در شهر مقدس قم به دنيا آمد. وي در خانواده روحاني و ظلم ستيز تربيت يافت كه افتخار تقديم سه شهيد را به آرمانهاي انقلاب اسلامي با خود دارد: «جهادگر شهيد رضا منتظري (برادر)، روحاني شهيد حجةالاسلام و المسلمين كاظم منتظري (عمو)، انقلابي شهيد محمد تقي منتظري (عمو). تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه را در مدارس ممتاز قم (رزاقپور، دين و دانش، حكيم نظامي «امام صادق عليه السلام» سپري كرد.

در سال تحصيلي 61 – 62 وارد حوزه علميه قم شد و در طول تقريبا 7 سال تحصيلات مقدماتي، سطح و سطح عالي را سپري كرد و در آزمون پاياني سطح عالي موفق به كسب رتبه نخست شد. مهمترين استادان وي در دوره تحصيلات سطح عبارت اند از: حضرات آقايان «حجةالاسلام و المسلمين حاج سيد مهدي ميرباقري»، «مرحوم آيت الله آقاي حاج مصلحي» و «آيت الله آقاي حاج سيد علي محقق» مي باشد. پس از اتمام سطح عالي در يك دوره ده ساله دروس اجتهادي خارج فقه و اصول را از محضر حضرات آيات عظام: «مرحوم آقاي حاج ميرزا جواد تبريزي قدس سره»، «حاج آقا موسي شبيري زنجاني مدظله

العالي» و «آقاي وحيد خراساني مدظله» استفاده نمود.

در سال 69 با دعوت شوراي مديريت حوزه علميه قم پس از موفقيت در آزمون مدرسي به عنوان استاد دروس سطح به مراكز آموزشي معرفي شد و از آن زمان تا به امروز يكي از استادان موفق حوزه علميه قم به شمار مي آيد و ايشان در سال 75 به عنوان استاد نمونه تدريس منطق انتخاب و معرفي شدند. هم زمان با دروس حوزوي دروس آموزش عمومي موسسه در راه حق را زير نظراستاد «آيت الله آقاي مصباح يزدي» به مدت 5 سال گذراند و سپس به تحصيل تخصصي در بنياد فرهنگي باقرالعلوم (عليه السلام) در رشته هاي «حقوق و علوم سياسي» (به مدت 2 سال) و «فلسفه اسلامي» به مدت 5 سال پرداخت.

لازم به ذكر است كه اين بنياد بعدها به عنوان موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) به كار خود ادامه داد. مهمترين استادان وي در فلسفه اسلامي عبارتند از: «آيت الله جوادي آملي»، «آيت الله مصباح يزدي» و «حجةالاسلام و المسلمين جناب فياضي». با تاسيس مدرسه تخصصي فقهي از سوي «حضرت آيت الله العظمي شبيري زنجاني» به نام مدرسه فقهي باقرالعلوم (عليه السلام) از سوي معظم له به عنوان مدير منصوب شدند. ( به مدت 4 سال) و اكنون به عنوان عضو شوراي آموزشي به انجام وظيفه هستند.

پس از تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي و واگذاري مسئوليت كلاسهاي معارف اسلامي در دانشگاههاي كشور به نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه از سوي اين نهاد مقدس براي تدريس در دانشگاه ها دعوت به همكاري شدند و پس از موفقيت در آزمونهاي مربوط در گرايشهاي:

(مباني نظري اسلام، تاريخ اسلام، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و اخلاق و متون اسلامي) مجوز تدريس دائم را در تمام رشته هاي مذكور دريافت كردند كه پس از آن به مدت تقريبا 14 سال با رتبه استاد ياري اشتغال به تدريس دروس معارف اسلامي در دانشگاه تهران دارند.

لازم به ذكر است مقارن با تحصيلات حوزوي دروس دانشگاهي را نيز تا پايان كارشناسي ارشد در رشته «فلسفه و كلام اسلامي» در دانشگاه باقرالعلوم (عليه السلام) ادامه دادند و با امتياز عالي از رساله پايان نامه خود با عنوان: «طرحي نو در بهره وري منطق» دفاع كردند. مهمترين اشتغال فعلي ايشان به ترتيب عبارت است از: تدريس، تأليف و تبليغ مي باشد.

موحدطاهر، محمدباقر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد باقر موحد طاهر

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1354 بعد از گذراندن كلاس 4 متوسطه آن زمان به خاطر عدم پذيرش عضويت حزب رستاخيز وارد حوزه علميه قم شدم و در سال اول ادبيات عرب را در مدرسه رضويه كه مي شود گفت از لحاظ برنامه درسي شعبه اي از مدرسه حقاني محسوب مي شد؛ گذراندم و سال بعد يعني سال 1355 وارد مدرسه حقاني كه توسط مرحوم شهيد قدوسي اداره مي شد، شدم و با شروع نهضت فراگير انقلاب اسلامي ضمن همراهي و شركت در تظاهرات و ساير برنامه ها به عنوان يكي از طلاب جوان اداء دين نموده و در ضمن، دروس حوزه را به صورت خصوصي در زماني كه حوزه تعطيل بود خواندم.

با پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام

خميني (ره) دروس مكاسب و كفايه را در سال 1358 خواندم و سال بعد در درس خارج آيات عظام: وحيد خراساني (مكاسب محرمه) و نوري همداني (اقتصاد اسلامي) و منتظري (حدود) را خواندم و در سال 1360 در برنامه يكساله اي كه در موسسه در راه حق تحت عنوان «گروه دال» به منظور آموزش اساتيد معارف اسلامي دانشگاه در آن موسسه برگزار مي شد؛ شركت نمودم لكن بعد از پايان اين دوره چون برنامه هاي آموزشي در حال ارائه موسسه در راه حق توسط استاد مصباح برايم جذاب بود، شركت در آن برنامه ها را قطع نكردم و تا سال 1364 اين كار ادامه پيدا كرد.

در كنار اين برنامه ها دورس حوزه را با شركت در درس خارج «آيت الله وحيد» كه شامل دو درس اصلي حوزه يعني اصول و فقه مي شد؛ برنامه ها را ادامه دادم و شركت در درس خارج ساير آقايان كه در يك مقطع يك ساله ديگر از «آيت الله مظاهري» و «آيت الله تبريزي» هم استفاده نمودم كه بيش از يك سال طول نكشيد ولي شركت در درس فقه و اصول آيت الله وحيد به مدت 14 سال ادامه پيدا كرد. ضمن اينكه در اين مدت، برنامه هاي ديگر حوزه مانند شركت در دروس تفسير و فلسفه «آيت الله جوادي» و «آيت الله مصباح» را تعقيب مي نمودم. علاوه بر برنامه هاي حوزوي، تدريس معارف اسلامي دانشگاه را هم داشتم و همين طور به مدت يك سال برنامه تدريسي مباني اعتقادي اسلام را براي برادران سپاه در شمال كشور را هم به عهده داشتم.

در سال 1364 كه برنامه

تحقيقاتي موسسه باقرالعلوم (ع) توسط «آيت الله مصباح يزدي» شكل گرفت؛ در گروه فلسفه شركت نمودم كه تا سال 1372 اين كار ادامه داشت. در سال 1373 به مدت دو سال و اندي براي اداره رايزني فرهنگي به پاكستان اعزام شدم و بعد از اتمام اين دوره به قم بازگشتم. در خلال اين مدت تا حال ضمن تدريس دروس اصلي حوزه فقه و اصول و فلسفه در سطح عالي و همينطور ارائه مقالات در زمينه هاي تاريخي، فقهي و فلسفي انجام وظيفه نمودم و در سال 1380 با ارائه پايان نامه كارشناسي ارشد در رشته فلسفه با موضوع: «اصالت وجود» از موسسه امام خميني (ره) مدرك كارشناسي ارشد را اخذ نمودم.

موحدي كرماني، محمد علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اينجانب محمد علي موحدي (مشهور به موحدي كرماني) متولد 1310 بشماره شناسنامه 325 صادره كرمان فرزند عباس (واعظ معروف كرمان بود)

تحصيلات مقدماتي در حوزه كرمان سپس در حوزه علميه قم وسپس در حوزه علميه نجف.

اساتيد در كرمان آيت الله صالحي و شيخ الرئيس و در قم مرحوم آيت الله العظمي بروجردي و آيت الله العظمي داماد و آيت الله العظمي امام خميني و در نجف مرحوم آيت الله العظمي خوئي و آيت الله العظمي سيد محمود شاهرودي و آيت الله العظمي ميرزا باقر زنجاني و چند ماهي در مشهد از محضر آيت الله ميلاني استفاده كردم.

پس از مراجعت از نجف و قم سنواتي در كرمان بشئون روحاني پرداختم و سپس به تهران آمدم. در تهران در دوران انقلاب و مبارزه به تربيت جوانان در مسجد پرداختم و بهمين دليل مسجد در شرق تهران يكي از پايگاهاي مبارزه � بود.

اينجانب در تشكيلات جامعه روحانيت

مبارز تهران بعنوان يكي از اعضاي شوراي مركزي و دبيرجامعه در شرق تهران فعاليت داشتم.

همچنين در حزب جمهوري اسلامي بعنوان عضو شوراي مركزي و عضو داوري حزب حضور داشتم. پنج دوره نمايندگي در مجلس شوراي اسلامي داشتم كه دوره اول از كرمان و بقيه ادوار از تهران بود.(البته دوره سوم مياندوره اي بود)

همچنين پس از شهادت شهيد اشرفي اصفهاني در باختران«كرمانشاه» بامر امام رضوان الله تعالي عليه مسئوليت امامت جمعه را داشتم. همچنين مدت چهارده سال نماينده مقام معظم رهبري در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بودم. ايضا عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام هستم.

ايضا از طرف مردم كرمان سه دوره نمايندگي مجلس خبرگان را داشتم.

در مجلس رئيس كميسيون امور داخلي مجلس و رئيس كميسيون امور دفاعي بودم.

در مقطعي نائب رئيس مجلس بودم. ايضا رئيس هيات اجرائي بين المجالس بودم. از توفيقات دوران مبارزه و انقلاب تشرفي بود كه به عتبات عاليات در اول سال 57 داشتم كه ديدارهاي متعددي در نجف و كربلا بطور خصوصي با حضرت امام داشتم كه برنامه هاي جامعه روحانيت مبارز را خدمت امام عرض كردم و هم حامل دستورات مهمي براي جامعه مذكور و حزب جمهوري داشتم.

همچنين ميتواند حضور در جبهه و انس با رزمندگان را در دوران امامت جمعه باختران از توفيقات دوران انقلاب باشد. شاهد بمباران­ها و موشك خوردنهاي مردم و مقاومت آن دليران بودم كه در اين زمينه خاطرات فراوان دارم.

مباحثات اينجانب در دروس قم با آيات: آقاي هاشمي رفسنجاني، مرحوم آقاي رباني املشي، و آقاي قرباني لاهيجاني بود و بيشتر با حضرات آيات: آقاي مطهري، آقاي بهشتي، آقاي مومن، آقاي جنتي، آقاي طاهري خرم آبادي و آقاي

مهدوي كني و آقاي انواري مانوس بودم.

موسوي اصل، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مهدي موسوي اصل

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

پس از پايان تحصيلات كلاسيك در حد دوم راهنمايي شروع به تحصيلات حوزوي در حوزه علميه تبريز كردم و مقدمات علوم اسلامي را تا حد لمعتين در آنجا به اتمام رساندم. پس از آن به مدت يك سال در تهران به تحصيل رسائل و مكاسب و نيز تدريس مقدمات مشغول بودم. در سال 1364 به قم آمدم. پس از پايان تحصيلات سطح در قم، در درس خارج فقه و اصول (عمدتاً در درس آقايان آيت الله مكارم و سبحاني) شركت كردم. همزمان در دوره آشنايي با علوم جديد در موسسه در راه حق مشغول تحصيل شدم.

در سال 1370 پس از پايان دوره موسسه در راه حق، به عضويت دفتر همكاري حوزه و دانشگاه در آمدم و دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد «روانشناسي» را در آنجا گذراندم. ضمنا همزمان با تحصيل روانشناسي در دفتر همكاري در درس خارج نيزشركت كردم. پس از پايان تحصيلات كارشناسي ارشد «روانشناسي» در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، مشغول به تحقيق در مسائل مربوط به «علوم اسلامي و روانشناسي» شدم.

موسوي بجنوردي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله دكترسيد محمد موسوي بجنوردي در سال 1322 در نجف اشرف متولد شد ولي در شناسنامه وي 1324 به عنوان سال تولد رقم خورده است. ايشان تحصيلات علوم حوزوي و ديني خود را در ايران و نجف اشرف به انجام رساندند. وي به مدت 30 سال در محضر استادان درجه اول فقه واصول و فلسفه از جمله مرحومان امام خميني(س), پدر معظم ايشان آيت الله

العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي _ صاحب كتاب القواعد الفقهيه و مرجع تقليد وقت _ آيت الله خويي و آيت الله حكيم در حوزهْ نجف اشرف به فراگيري علوم ديني پرداخت. موسوي بجنوردي كه دروس جديد و حوزوي را با هم مي خواند در 18 سالگي كفايتين (سطح 3) را به پايان رساند. همزمان با حضور در درس خارج امام, موسوي بجنوردي به مدت 12 سال در كلاسهاي آيت الله العظمي خويي نيز حاضر مي شدند.موسوي بجنوردي پس از پيروزي انقلاب به ايران آمدند و در دفتر استفتائات حضرت امام مشغول به كار شدند. در سال 1359 به دستور امام راحل, دادگاه عالي قضات را راه اندازي كرد. ايشان از سال 1360 به مدت دو دوره تا سال 1368 به عضويت شوراي عالي قضايي درآمدند كه تا ارتحال حضرت امام و تغيير در قانون اساسي (كه منجر به حذف شوراي عالي قضايي شد) ادامه داشت.همزمان با اين فعاليتهاي اجتماعي و امور اجرايي كار تدريس و تحقيق در دانشكده هاي حقوق دانشگاه هاي شهيد بهشتي, تربيت مدرس و نيز دانشكدة الهيات دانشگاه تهران را دنبال كردند. در سال 1368 به رتبة دانشياري و در فروردين سال 1382 به رتبه استادي رسيدند .دكتر سيد محمد موسوي بجنوردي از سال 1371 عضو هيأت علمي و رياست گروه الهيات دانشگاه تربيت معلم(خوارزمي) بودند و درحال حاضر رئيس گروه الهيات و رشتة حقوق و علوم سياسي اين دانشگاه مي باشند.

گروه : علوم انساني

رشته : حقوق

گرايش : فقه و اصول

والدين و انساب : پدر معظم سيد محمد موسوي بجنوردي مرحوم آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي ، صاحب كتاب القواعد الفقهيه

و مرجع تقليد وقت بود

تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد محمد موسوي بجنوردي داراي اجتهاد در رشته فقه و اصول از نجف اشرف از سال 1332 تا 1357 است.

فعاليتهاي ضمن تحصيل : سيد محمد موسوي بجنوردي در حين شاگردي در كلاس درس امام و آيت الله العظمي خويي در مسجد جامع نجف اشرف (هندي) رسائل, مكاسب و كفايتين را به زبان عربي براي شيعيان كشورهاي عرب زبان همچون عراق, لبنان, سوريه و مصر تدريس مي كردند.

استادان و مربيان : از استادانسيد محمد موسوي بجنوردي مي توان به امام خميني(ره), پدر معظم ايشان آيت الله العظمي ميرزا سيد حسن بجنوردي ،آيت الله خويي و آيت الله حكيم در حوزهْ نجف اشرف اشاره كرد.

وقايع ميانسالي : سيد محمد موسوي بجنوردي پس از پيروزي انقلاب به ايران آمدند و در دفتر استفتائات حضرت امام مشغول به كار شدند. در سال 1359 به دستور امام راحل, دادگاه عالي قضات را راه اندازي كرد. ايشان از سال 1360 به مدت دو دوره تا سال 1368 به عضويت شوراي عالي قضايي درآمدند كه تا ارتحال حضرت امام و تغيير در قانون اساسي (كه منجر به حذف شوراي عالي قضايي شد) ادامه داشت. در اين شورا بخش مهمي از تدوين قوانين و اصلاحيه هاي مربوط به قانون مدني, آيين دادرسي كيفري, قانون مجازات اسلامي و نظارت مستقيم براحكام همة دادگاهها بر عهدة ايشان بود. همزمان با اين فعاليتهاي اجتماعي و امور اجرايي كار تدريس و تحقيق در دانشكده هاي حقوق دانشگاه هاي شهيد بهشتي, تربيت مدرس و نيز دانشكدة الهيات دانشگاه تهران را دنبال كردند. در سال 1368 به رتبة دانشياري

و در فروردين سال 1382 به رتبه استادي رسيدند

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : سوابق شغلي (آموزشي _ اجرايي) سيد محمد موسوي بجنوردي به شرح زير است: اجرايي : - عضويت در شوراي عالي قضايي (دو دوره بمدت ده سال) - رئيس دادگاه عالي انقلاب اسلامي - رئيس شعبه ديوان عالي كشور - عضو هيات عفو حضرت امام خميني (ره) - عضو كميته كشوري اخلاق پزشكي - عضوهيئت علمي موسسه عالي بانكداري - رياست كميسيون حقوق بشر اسلامي - عضويت در شوراي عالي علمي دايره المعارف بزرگ اسلامي - عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - رئيس گروه حقوق و علوم سياسي تربيت معلم - رئيس گروه دين و فلسفه - مدير گروه فقه و حقوق پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي - عضو هيات امناي مركز بين الملل گفتگوي فرهنگها و تمدنها - عضو كميته كشوري اخلاق پزشكي - عضو كميته علمي شوراي پول و اعتبار - عضو هيئت امناي مركز بين المللي گفتگوي تمدنها - عضو كميتة كشوري اخلاق پزشكي - عضو شوراي دانشگاه تربيت معلم - عضو هيئت مميزه دانشگاه تربيت معلم - مدير گروههاي حقوق و علوم سياسي و فلسفه و دين وفقه و حقوق پژوهشكده امام خميني(ره) - مدير گروه دين و فلسفه دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - مدير گروه حقوق و علوم سياسي (تربيت معلم) - عضو هيئت تحريريه مجله علوم انساني دانشگاه تربيت معلم - عضو هيئت تحريريه متين پژوهشكده امام خميني (ره) - عضو هيئت تحريريه مجله نامه الهيات دانشگاه آزاد اسلامي - عضو هيئت تحريريه مجله حقوق و علوم سياسي آموزشي _ آموزش از

سال 60 تا كنون: - دانشگاه شهيد بهشتي - دانشگاه تربيت مدرس - دانشگاه تهران - دانشگاه آزاد اسلامي - مدرسه عالي شهيد مطهري - موسسه عالي بانكداري ايران - دانشگاه خوارزمي (تربيت معلم) - دانشگاه قم

فعاليتهاي آموزشي : سيد محمد موسوي بجنوردي تدريس در دانشگاههاي خارج از كشور را از سال ???? با تدريس در دانشگاه بريتيش كلمبيا كانادا آغاز كردند. ايشان در آن سال به دعوت دانشكده حقوق آن دانشگاه بمدت يك ترم حقوق اسلامي تدريس كردند و در پايان نيز يك رساله دكترا در موضوع «حقوق كودك در اسلام» را راهنمايي كرد. ايشان در همان سال از كانادا به آمريكا رفته در دانشگاه كاليفرنيا جلساتي را بمدت دو ماه برگزار كردكه مقارنه بين حقوق اسلام و حقوق غرب بود. اين جلسات نهايتاً ترجمه و در آن دانشگاه به چاپ رسيد. به دنبال همين جلسه مسؤولان دانشگاه از ايشان خواستند كه بمدت چهار سال استادي آن دانشگاه را عهده دار شود كه وي به علت ارجحيت دادن حضور در ايران اين پيشنهاد را نپذيرفت. يكسال بعد مسؤولان دانشگاه جرج تاون واشنگتن دي سي به واسطه دكتر سيد حسين نصر پيشنهاد تصدي گري مسؤوليت بخش علوم اسلامي آن دانشگاه را به ايشان دادند ولي موسوي بجنوردي اين پيشنهاد را نيز نپذيرفت. در سال ???? نيز آيت الله موسوي بجنوردي بمدت يك ترم در دانشكده حقوق دانشگاه آكسفورد تدريس داشتند كه در انتها راهنمايي رساله دو دانشجو در موضوعات «سيستم حكومت در اسلام» و «بررسي حقوق خصوصي در بعد مسائل مالكيت خصوصي» را عهده دار شد. آيت الله موسوي بجنوردي از اواسط دهه هفتاد

ارتباطات علمي مستمري با دانشكده حقوق دانشگاه محمد الخامس مراكش داشته است. ايشان رفت وآمد و تدريس در مراكش را بسيار مفيد دانسته و از اين بابت بسيار اظهار خرسندي داشته اند. سال گذشته آيت الله موسوي بجنوردي به دانشگاه سن ژوزف (القديس يوسف) لبنان دعوت شدند و جلسات علمي را در آن دانشگاه كه شاخه اي از دانشگاه سوربن مي باشد برگزار كردند. به دنبال آن جلسات دعوتنامه اي از دانشگاه سوربن براي تدريس در ترم پاييز به ايشان ارسال شد. در ارديبهشت ???? آيت الله موسوي بجنوردي به دعوت طنطاوي شيخ الازهر به مصر رفت و ضمن ارائه جلساتي درخصوص «نقش عقل در شريعت» ارتباطات علمي را با دانشگاه الازهر و عين الشمس برقرار كردند. يكي از جلسات جالب علمي آيت الله موسوي بجنوردي در دانشگاه بريتيش كلمبيا تدريس خصوصي به موريس كاپيتورن كميسر عالي حقوق بشر مي باشد. پروفسور كاپيتورن كه استاد دانشگاه بريتيش كلمبيا است در آن سال كه هنوز نماينده سازمان حقوق بشر در ايران نبوده است جلساتي درباره «حقوق جزا در اسلام» را به صورت خصوصي نزد آيت الله موسوي بجنوردي گذراند. موسوي بجنوردي درحال حاضر اشتياق چنداني براي تدريس در دانشگاههاي خارج از كشور ندارد. چراكه به اعتقاد او داخل كشور بيشتر از خارج نيازمند اسلام راستين است. ايشان هم اكنون در داخل كشور در دانشگاههاي : تهران ،تربيت مدرس، شهيد بهشتي، تربيت معلم (خوارزمي)، دانشگاه آزاد (واحد علوم و تحقيقات، الهيات قلهك)، موسسه عالي بانكداري و پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري تدريس ميكنند.

شاگردان : سيدعباس موسوي و شيخ

راغب حرب از شهداي برجسته حزب الله لبنان از شاگردانسيد محمد موسوي بجنوردي در آن دوران از تحصيل وي در نجف اشرف بودند.

آرا و گرايشهاي خاص : زمينه هاي تحقيقاتي مورد علاقه سيد محمد موسوي بجنوردي به قرار زير است: فقه - حقوق - اصول - فلسفه - عرفان - كلام

چگونگي عرضه آثار : از سيد محمد موسوي بجنوردي در داخل كشور بيش از 50 مقاله درمجلات علمي و 15جلد كتاب با عناوين زير منتشر شده است كه بعضاً عنوان كتب درسي رشتة حقوق در دوره هاي كارشناسي ارشد و دكتري مورد توجه استادان و دانشجويان قرار گرفته است. - عقد ضمان - علم اصول - فقه تطبيقي - فقه تطبيقي, بخش جزايي(جلد دوم) - قواعد فقهيه جلد 1, 2 - مجموعه مقالات فقهي, حقوقي, فلسفي و اجتماعي1،2،3،4،5،6 - مصادر التشريع عندالامامية و السنة (به زبان عربي)؛ - مقالات اصولي. تعداد مقالات علمي چاپ شده در مجلات علمي وپژوهشي = 48 مقاله تعداد مقاله هاي ارائه شده در نشست هاي علمي = 23 مقاله تعداد پايان نامه هاي تحت راهنمايي دكتر موسوي بجنوردي: الف ) كارشناسي ارشد: در حدود 220 پايان نامه كارشناسي ارشد ب) دكتري: در حدود 60 پايان نامه دكتري پايان نامه هاي تحت مشاوره دكتر موسوي بجنوردي : الف ) كارشناسي ارشد: در حدود 220 پايان نامه مشاوره و به همين تعداد استاد ناظر ب) دكتري: در حدود 60 پايان نامه مشاوره و به همين تعداد استاد ناظر

--------------------------------------------------------------------------------

آثار :

1 انديشه هاي حقوقي حقوق خانواده

ويژگي اثر : انتشارات مجمع علمي فرهنگي مجد و در سال 1386

به چاپ رسيده است و در زمينه فقه، حقوق مي باشد.

2 عقد ضمان

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1380 به چاپ رسيده است. اين كتاب در زمينه حقوق است.

3 علم اصول

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني در سال 1380چاپ شده است.اين كتاب در زمينه اصول فقه مي باشد.

4 فقه تطبيقي

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1382 به چاپ رسيده است و در زمينه حقوق مي باشد

5 قواعد فقهيه (در دو جلد)

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني در سالهاي 1379 و 1383 چاپ شده است.اين كتاب در زمينه فقه و حقوق است.

6 مجموعه مقالات فقهي ، حقوقي ، اجتماعي فلسفي در 6 جلد

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سالهاي 1380-1381-1382-1383-1384-1385 منتشر شده است. اين كتاب در زمينه فقه حقوق فلسفه بحث مي كند.

7 مصادر التشريع عند الاماميه و السنه (ج1)

ويژگي اثر : انتشارات پژوهشكده امام خميني و در سال 1382 به چاپ رسيد.اين كتاب در زمينه مدخل در علم فقه و اصول نگاشته شده است

8 مقالات اصولي

ويژگي اثر : انتشارات امير كبير و در سال 1376 به چاپ رسيده است.و در زمينه اصول است.

موسوي برزكي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوي برزكي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/1/1

زندگينامه

علمي

در سال 1361 در مدرسه رسالت قم مشغول به تحصيل علوم حوزوي و ديني شدم. پس از اتمام مقدمات در فيضيه و مسجد اعظم و ... تحصيلات خود را ادامه دادم. كتاب شرح لمعه را در محضر «آيت الله استادي» و «وجداني فخر» و رسائل و كفايه را در محضر «آيت الله اعتمادي» و مكاسب را در محضر «آيت الله پاياني» بوده ام.

دروس خارج فقه و اصول را از خرمن علم آيات عظام: «وحيد خراساني»، «فاضل لنكراني» و «شيخ جواد تبريزي» خوشه چنيني نمودم و تفسير و فلسفه را از محضر «آيت الله جوادي آملي» پس از ده سال حضور در دروس خارج و احساس با نيازي از حضور در سر كلاس آيات عظام به تدريس دروس حوزوي از مقدمات تا كفايه مشغول شدم.

همچنين در دانشگاه آزاد تدريس دروس عمومي را مثل معارف اخلاق وصيت نامه امام (ره) تفسير به عهده گرفتم. همچنين در كنار تدريس، پژوهش و تحقيق در موضوعات مختلف را آغاز نمودم و هم اكنون امامت جمعه شهرستان اردستان را داشته و در كنار آن تدريس كفاية الاصول (حوزه) و دروس عمومي دانشگاه، تاليف مقالات، كتاب و اداره مدرسه علميه زينبه را به عهده دارم.

موسوي پور، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين موسوي پور

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/3/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد حسين موسوي پور فرزند حجت الاسلام حاج سيّد حبيب الله موسوي بهشهري در دوم خرداد سال 1344 در شهر بهشهر (از شهرهاي مازندران) و در خانواده مذهبي و روحاني به دنيا آمدم. در همان سال به جهت ادامه تحصيل

پدر در نجف اشرف، به همراه خانواده به كشور عراق عزيمت كرده و در زمان تسفير ايرانيان مقيم عراق در سال 50 - 49 كه مصادف با روي كار آمدن صدام بوده، به ايران و مستقيماً به شهر مقدس مشهد بازگشتيم.

دروس ابتدائى، راهنمائي و دوره متوسط (رشته علوم انساني) را در مشهد در سال 1363 به اتمام رسانده و در همان سال وارد حوزه علميه مدرسه علميه «استاد موسوي نژاد» شدم. دروس مقدمات و ادبيات عرب را در تمام بخش ها در مدرسه اين استاد عظيم الشان گذرانده و پس از اتمام اصول فقه نزد استاد رجائي به مدرسه «آية الله خوئي (ره)» منتقل شدم. درس لمعه نزد استاد «آية الله صالحي (مد ظله)»، رسائل نزد استاد «آية الله اشرفي (مد ظله)»، بخشي از مكاسب نزد استاد «حاج شيخ جواد مروي (مد ظله)»، جلد اول كفايه نزد استاد «آية الله رضازاده (مد ظله)» به اتمام رساندم.

در سال 1372 به دليل ضرورت حضور طلاب در عرصه هاي نوين با شركت در كنكور سراسري به دانشگاه مفيد قم را يافته و به حول و قوۀ الهي در كنار دروس حوزوي مشغول مطالعات دانشگاهي در رشته فلسفه محض گرديدم. جلد دوم كفايه را در قم نزد استاد محترم «حاج شيخ علي محمدي (مد ظله)» و ادامه مكاسب را نزد مرحوم «آية الله پاياني (رحمة الله عليه)» گذراندم. پس از پايان سطوح در سال 75 - 74 در درس «حضرت آية الله وحيد خراساني (حفظه الله)» كه از ابتداي بحث قطع شروع كرده بودند؛ حاضر شده و به مدت سه سال از محضر ايشان استفاده نمودم. در سال 78

در درس استاد «لاريجاني» كه روش و طرح جديدي را در اصول آغاز كرده بودند؛ حاضر شدم و تاكنون (85) مشغول استفاده هستم.

به لحاظ دروس دانشگاهي كه از سال 72 آغاز شده بود، در سال 76 به اتمام رسيد و در همان سال در رشته كارشناسي ارشد «فلسفه محض» دانشگاه تربيت مدرس تهران از طريق كنكور سراسري قبول شده و در سال 79 آن را به اتمام رساندم. پايان نامه ارشد را با نام: «حسن و قبح از ديدگاه جرج ادوارد مور انگليسي و خواجه نصرالدين طوسي» به صورت تطبيقي در همان سال 79 دفاع كردم. و در حوزه داراي رتبه سوم مي باشم.

به لحاض فعاليت ها: جداي از فعاليت هاي سياسي اجتماعي كه لازمه دوران انقلاب اسلامي بوده است، در مشهد دو سال در يكي از مساجد مشهد مشغول اقامه جماعت و تبليغات اسلامي بودم. در قم در سال 76 در «دائرة المعارف علوم عقلي مؤسسه آية الله مصباح (زيده عزه)» به عنوان محقق فلسفه مشغول به فعاليت از قبيل: كتابشناسي منابع فلسفى، توصيف منابع فلسفى، مدخل يابي و اصطلاح يابي منابع درجه اول فلسفى، مديريت بخش پشتيباني علمي و واحد علوم پرونده هاي علوم عقلي اسلامي شدم.

همچنين با مؤسسه طه در بخش نمايه سازي مجلات حوزه دين به مدت دو سال مشغول بودم. در سال 1381 با توجه به آشنائي با مباحث اطلاع رساني و نيز انجام تحقيقات و پژوهش هاي حوزه علوم عقلي با مركز قرآن آشنا شده و در بخش تدوين مقالات دائرة المعارف قرآن همكاري داشتم. در همان سال به پشنهاد مديريت دائرة المعارف قرآن و نياز كتابخانه

تخصصي مركز فرهنگ و معارف قرآن به ساماندهى، مديريت كتابخانه را به عهده گرفته و با توجه به موفقيت در اين امر در سال 83 مديريت كتابخانه تخصصي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و پس از آن در سال 84 مديريت كتابخانه هاي حوزه معاونت پژوهشي دفتر تبليغات اسلامي را پذيرفتم.

موسوي پور، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد حسين موسوي پور

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/3/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد حسين موسوي پور فرزند حجت الاسلام حاج سيّد حبيب الله موسوي بهشهري در دوم خرداد سال 1344 در شهر بهشهر (از شهرهاي مازندران) و در خانواده مذهبي و روحاني به دنيا آمدم. در همان سال به جهت ادامه تحصيل پدر در نجف اشرف، به همراه خانواده به كشور عراق عزيمت كرده و در زمان تسفير ايرانيان مقيم عراق در سال 50 - 49 كه مصادف با روي كار آمدن صدام بوده، به ايران و مستقيماً به شهر مقدس مشهد بازگشتيم.

دروس ابتدائى، راهنمائي و دوره متوسط (رشته علوم انساني) را در مشهد در سال 1363 به اتمام رسانده و در همان سال وارد حوزه علميه مدرسه علميه «استاد موسوي نژاد» شدم. دروس مقدمات و ادبيات عرب را در تمام بخش ها در مدرسه اين استاد عظيم الشان گذرانده و پس از اتمام اصول فقه نزد استاد رجائي به مدرسه «آية الله خوئي (ره)» منتقل شدم. درس لمعه نزد استاد «آية الله صالحي (مد ظله)»، رسائل نزد استاد «آية الله اشرفي (مد ظله)»، بخشي از مكاسب نزد استاد «حاج شيخ جواد مروي (مد ظله)»، جلد اول كفايه

نزد استاد «آية الله رضازاده (مد ظله)» به اتمام رساندم.

در سال 1372 به دليل ضرورت حضور طلاب در عرصه هاي نوين با شركت در كنكور سراسري به دانشگاه مفيد قم را يافته و به حول و قوۀ الهي در كنار دروس حوزوي مشغول مطالعات دانشگاهي در رشته فلسفه محض گرديدم. جلد دوم كفايه را در قم نزد استاد محترم «حاج شيخ علي محمدي (مد ظله)» و ادامه مكاسب را نزد مرحوم «آية الله پاياني (رحمة الله عليه)» گذراندم. پس از پايان سطوح در سال 75 - 74 در درس «حضرت آية الله وحيد خراساني (حفظه الله)» كه از ابتداي بحث قطع شروع كرده بودند؛ حاضر شده و به مدت سه سال از محضر ايشان استفاده نمودم. در سال 78 در درس استاد «لاريجاني» كه روش و طرح جديدي را در اصول آغاز كرده بودند؛ حاضر شدم و تاكنون (85) مشغول استفاده هستم.

به لحاظ دروس دانشگاهي كه از سال 72 آغاز شده بود، در سال 76 به اتمام رسيد و در همان سال در رشته كارشناسي ارشد «فلسفه محض» دانشگاه تربيت مدرس تهران از طريق كنكور سراسري قبول شده و در سال 79 آن را به اتمام رساندم. پايان نامه ارشد را با نام: «حسن و قبح از ديدگاه جرج ادوارد مور انگليسي و خواجه نصرالدين طوسي» به صورت تطبيقي در همان سال 79 دفاع كردم. و در حوزه داراي رتبه سوم مي باشم.

به لحاض فعاليت ها: جداي از فعاليت هاي سياسي اجتماعي كه لازمه دوران انقلاب اسلامي بوده است، در مشهد دو سال در يكي از مساجد مشهد مشغول اقامه جماعت و تبليغات

اسلامي بودم. در قم در سال 76 در «دائرة المعارف علوم عقلي مؤسسه آية الله مصباح (زيده عزه)» به عنوان محقق فلسفه مشغول به فعاليت از قبيل: كتابشناسي منابع فلسفى، توصيف منابع فلسفى، مدخل يابي و اصطلاح يابي منابع درجه اول فلسفى، مديريت بخش پشتيباني علمي و واحد علوم پرونده هاي علوم عقلي اسلامي شدم.

همچنين با مؤسسه طه در بخش نمايه سازي مجلات حوزه دين به مدت دو سال مشغول بودم. در سال 1381 با توجه به آشنائي با مباحث اطلاع رساني و نيز انجام تحقيقات و پژوهش هاي حوزه علوم عقلي با مركز قرآن آشنا شده و در بخش تدوين مقالات دائرة المعارف قرآن همكاري داشتم. در همان سال به پشنهاد مديريت دائرة المعارف قرآن و نياز كتابخانه تخصصي مركز فرهنگ و معارف قرآن به ساماندهى، مديريت كتابخانه را به عهده گرفته و با توجه به موفقيت در اين امر در سال 83 مديريت كتابخانه تخصصي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و پس از آن در سال 84 مديريت كتابخانه هاي حوزه معاونت پژوهشي دفتر تبليغات اسلامي را پذيرفتم.

موسوي حجازي، جمال

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جمال موسوي حجازي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1348 شمسي پس از ورود به حوزه مشهد در كنار تحصيل دروس حوزوي، علاوه بر تدريس همان دروس به اشتغالات علمي در موضوع كلام، حديث و تاريخ پرداخته و از اين تحقيقات، تأليفاتي ارائه گرديده و چاپ شده است. ضمناً در محافل گوناگون مذهبي به سخنراني پرداخته و در مناسبتهاي مذهبي در جوامع مختلف منبر رفته ام. علاو ه بر آن، در مواقع

مختلف، سفرهاي متعدد تبليغي به شهرهاي خراسان و مازندران داشته ام.

همچنين در ايام ممنوعيت مرحوم شهيد هاشمي نژاد از منبر، در كانون و بحث و انتقاد ديني شعبه قوچان به جاي ايشان عهده دار پاسخ به سوالات مذهبي بوده ام. در سال 1355 به قم مهاجرت نمودم و تاكنون در اين شهر مقدس سكونت دارم. در طي اين سالها به تحصيل، تدريس، تحقيق، تاليف و تبليغ پرداخته ام. تأليفات اولين كتابم در مشهد، تاليف و چاپ شد به نام: «عقده ها و مشكلات مذهبي» كه نسخه هاي اين از چاپخانه توسط ساواك جمع آوري شد و از بين رفت. سپس كتاب «مشكلات مذهبي جوانان» را نشر نمودم و پس از آن، تأليفات متعددي چاپ و بعضي از آنها مكرر طبع و نشر نمودم كه فهرست آنها در قسمت تأليفات آمده است.

غير از كتب منتشره، تحقيقات و نوشته هايي شامل مباحث فقه، اصول، تفسير، مباحث مهدويت، حديث و كلام به صورت مخطوط و در دست تأليف دارم. تحصيل و تدريس: تحصيلات خود را در قم پي گرفتم و عمدتاً از محضر «حضرت آيت الله وحيد خراساني» استفاده نمودم. در كنار تحصيل به تدريس فقه و اصول و كلام در قم و تهران پرداختم. در بعضي از ايام هفته در موسسه اسلامي نارمك در تهران به تدريس لمعه و رسائل و در قم به تدريس سطوح عالي اصول پرداختم. تبليغ:عمدتاً در تهران و بعضاً در شهرستانها به تبليغ پرداخته و بعضي ايام هم در كشورهاي عربي منبر رفته ام براي فارسي زبانان.

موسوي درياباري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي موسوي درياباري

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله سيدعلي موسوي درياباري مشهور به درياباري در سال 1340 هجري شمسي در خانواده پاك و متدين، در شهرستان آمل از توابع استان مازندران ديده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران تحصيلات ابتدائي، راهنمائي و متوسطه در سال 1361 وارد حوزه علميه آمل گرديد. تحصيلات مقدماتي را در همان ديار و زير نظر استاد ابراهيمي گذراند.

براي تكميل تحصيلات حوزوي و گذراندن دوره سطوح عالي حوزه علميه در سال 1367 وارد حوزه علميه مشهد گرديد و در درس «حضرت آيت الله صالحي» حاضر گرديد. در سال 1374 وارد حوزه حلقه درس خارج فقه و اصول «آيت الله اشرفي شاهرودي» گرديد و تا كسب رتبه اجتهاد دست از تلاش و كوشش جهت كسب و علم اندوزي دست بر نداشت.

ايشان اكنون علاوه بر اينكه در حوزه علميه مشهد مشغول تدريس و پرورش طلاب جوان مي باشد؛ در حرم رضوي نيز پاسخگوي شبهات زائران حضرت امام رضا (ع) مي باشد. در ضمن نامبرده داراي تأليفاتي در زمينه اي مختلف مي باشد كه در روزنامه قدس و ... به چاپ رسيده است.

موسوي سبزواري، سيد عبدالاعلي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت الله سيدعبدالاعلي موسوي سبزواري، فقيه، مفسر و قرآن پژوه بزرگ جهان تشيع و از مفاخر علمي و برجسته اسلام در دوره معاصر است كه عمر شريف خويش را در نشر و گسترش معارف اسلام و قرآن مصروف داشت. وي در 18 ذي الحجه 1328 ه_.ق، مصادف با عيد غدير خم ، در سبزوار ديده به جهان گشود. دوران كودكي و نوجواني را تحت سرپرستي پدر بزرگوارش طي كرد و مقدمات ادبيات عرب ، فقه ، اصول و ... را از پدر و عمويش،

آيت الله «سيدعبدالله برهان» (م 1384 ه_.ق) فراگرفت و تا سن چهارده سالگي در زادگاه خود به تحصيل مقدمات علوم اسلامي و عربي پرداخت. در سال 1342 ه_.ق به مشهد مقدس رفت و در آن جا از محضر بزرگاني چون علامه ميرزا «عبدالجواد اديب نيشابوري» (م 1344 ه_.ق)، ميرزا عسكر شهيدي، معروف به آقا بزرگ حكيم (م 1354 ه_.ق)، آيت الله سيدمحمد عصار لواساني (م 1356 ه_.ق) و شيخ علي اكبر نهاوندي (م 1369 ه_.ق) بهره برد. مرحوم آيت الله سبزواري پس از حدود هشت سال اقامت در مشهد، براي تكميل دروس سطح فقه و اصول و نيز فلسفه و تفسير و ديگر علوم اسلامي عزم سفر نجف اشرف كرد و در آن شهر در درس آيات عظام مرحوم نائيني (م 1355 ه_.ق)، آقا ضياءالدين عراقي (م 1361 ه_.ق)، شيخ محمدحسين غروي اصفهاني (م 1361 ه_.ق)، سيدابوالحسن اصفهاني و سيدحسين بادكوبه اي (م 1358 ه_.ق) شركت و آموخته هاي فقهي و فلسفي خويش را تكميل كرد. وي تفسير قرآن و مناظره و كلام را با حضور در جلسات تفسيري علامه «محمدجواد بلاغي» فراگرفت. او هم چنين از علامه مامقاني (م 1351 ه_.ق) و شيخ عباس قمي (م 1359 ه_.ق) و ديگر مشايخ و استادان خود اجازات روايتي و اجتهادي كسب كرد و در حالي كه 36 سال داشت، در سال 1365 ه_.ق خود عهده دار تدريس خارج فقه و اصول شد و به تربيت شاگردان و دانشوران پرداخت. آيت الله سبزواري در كنار فقيه برجسته اهل بيت(ع)، آيت الله سيدابوالقاسم خوئي (م 1413 ه_.ق) خدمات شاياني به حوزه نجف اشرف كرد و چراغ فقاهت را در آن حوزه نوراني نگه داشت و خود چيزي كمتر از

يك سال _ بعد از آيت الله خوئي _ عهده دار رياست آن حوزه علمي شد. سرانجام اين فقيه فرزانه و مفسر عالي قدر تشيع و عالم وارسته، بعد از عمري تدريس و تحقيق و تأ ليف و مجاهدت در روز دوشنبه 25 مرداد 1372 ه_.ش (27 صفر 1414 ه_.ق)، مصادف با شب رحلت رسول خدا(ص) و شهادت امام حسن مجتبي(ع) در نجف اشرف درگذشت و به ديدار حق شتافت كه البته برخي معتقدند كه وي توسط رژيم بعث عراق مسموم و شهيد شده است.

برگرفته از كتاب :راسخون

موسوي فراز، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمدرضا موسوي فراز

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

پس از اتمام دوره راهنمايي وارد حوزه علميه قم شدم. در ضمن درس هاي حوزه، دروس دبيرستان را در رشته رياضي فيزيك ادامه دادم و همزمان با جنگ بحمدالله به اتمام رسيد. حدود سال 67 مقدمات را كه در مدرسه رضويه مشغول بودم تمام شد. و براي درس هاي سطح در درسهاي عمومي شركت مي كردم. در سال 71 همزمان با درس رسائل و مكاسب، تحصيل در دروس «موسسه در راه حق» (نام سابق موسسه امام خميني) را شروع كردم و مقطع كارشناسي در سال 76 به اتمام رسيد.

سپس كارشناسي ارشد در رشته «دين شناسي» را آغاز كردم و در مهر 1382 پايان نامه را دفاع كردم. در سال 1385 از نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها مجوز تدريس در دروس «گرايش مباني نظري اسلام» را دريافت كردم. از سال 1382 تاكنون در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي (حجتيه) در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد به تدريس اديان،

كلام، آشنايي با عرفان، شبهات كلامي و ... مشغول هستم. و در اين مدت راهنمايي، مشاوره و داوري چندين پايان نامه را به عهده گرفته ام.

زمان تحصيل در مقطع سطح دروس حوزه به عللي از جمله تأمل روي دروس، طولاني شد و حدود سال 1379 در درس خارج «آية الله مرحوم ميرزا جواد تبريزي» به مدت يكي، دو سال شركت كردم. ولي به علت اشتغال به پايان نامه و كارهاي تحقيقي نتوانستم درس خارج را ادامه دهم. در سال 1386 در مقطع دكتري رشته «اديان» موسسه امام خميني پذيرفته شدم و مشغول تحصيل و تحقيق هستم.

موسوي قافله باشي، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد هادى موسوي قافله باشي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات حوزوي را از سال 1349 ابتداء در مدرسه آيت الله گلپايگاني و در ادامه مدرسه رضويه و حقاني ادامه دادم. دروس سطح را در محضر اساتيد بزرگوار چون: «حضرت آيت الله شيخ علي پناه اشتهاردي»، «وجداني»، «اعتمادي»، و ستوده و دروس خارج فقه، اصول، منظومه، حكمت و تفسير در محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات: «نوري همدانى»، «مكارم شيرازى»، «مشكينى»، «جوادي آملى»، «خزعلي» و مدتي در محضر «آيت الله تبريزي» و «وحيد خراساني» تلمذ نمودم و سفرهاي تبليغي فراوان قبل از انقلاب و در دوران مبارزات به نقاط مختلف كشور داشته ام. و چندين بار در خمين و دليجان پس از منبر و خارج شدن از مسجد تحت تعقيب مأموران نظام شاهنشاهي قرار گرفتم كه با كمك مردم فرار نمودم و يكبار در درگيري خياباني مجروح و به بيمارستان منتقل و مدتي در بيمارستان،

پس از عمل جراحي بستري بودم، تهيه و توزيع رساله، نامه ها، نوارهاي سخنراني و عكس امام (ره) كه دو بار در همين رابطه دستگير گرديدم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي حدود 2 سال در جبهه هاي نبرد شركت نمودم و چند سفر تبليغي به خارج از كشور از جمله جمهوريهاي شوروي سابق در زمان قبل از فرو پاشي داشته ام. تعدادي مقاله براي همايشهاي مختلف ارسال داشته ام و از فعاليت هاي حوزوي بنده مدتي تدريس و تأسيس مدرسه علميّه امام هادي (ع) در اسفرورين قزوين براي برادران و مدرسه علميّه الزهراء (س) براي خواهران و مديريت آن بوده است. حاصل مدرسه علميه امام هادي (ع) طلابي بوده است كه اينك به عنوان روحاني مستقر در نقاط مختلف در خدمت اسلام و انقلاب مي باشند. از فعّاليّت هاي عمراني و فرهنگي ساخت چندين مسجد، كتابخانه، سالن ورزشي، مصلاي بزرگ امام خميني (ره) اسفراين، مدرسه و ... بوده است. كه اميدوارم مورد رضاي خاطر شريف امام عصر(عج) واقع گردد و مايه نجات و عاقبت بخيري و عافيت دين و دنياي آخرت ما قرار بگيرد. انشاءالله.

موسوي قافله باشي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضي موسوي قافله باشي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/1/1

زندگينامه علمي

در سال 63 پس از اخذ ديپلم علوم تجربي به تحصيل در حوزه علميه قم مشغول شده و پس از طي دوره ادبيات در مدرسه «ابوالصدق» دوره سطح را در محضر اساتيدي چون آيات: «استادي»، «اشتهاردي»، «عراقچي» و «وجداني فخر» كتاب شرح لمعه و «سيد احمد خاتمي» اصول فقه و درس عقايد را نزد «حضرت آيت الله

سبحاني» و «آيت الله خرازي» و ملل و نحل و رجال را نزد «آيت الله سبحاني» و دروس علوم قرآني را نزد «آيت الله معرفت» تلمذ نمودم.

سپس مكاسب را نزد «آيت الله پاياني» و رسائل را نزد «آيت الله اعتمادي» تحصيل كردم. سپس دروس تفسير «آيت الله جوادي آملي» و در درس خارج فقه «حضرت آيت الله تبريزي» و خارج اصول «آيت الله وحيد خراساني» (حفظه الله) شركت مي كنم. از سال 68 به تدريس ادبيات و از سال 71 به تدريس فقه و اصول و تفسير در مدارس طلاب غير ايراني و در مدرسه علميه «الهادي» عليه السلام مشغول هستم.

موسوي گرگاني، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محسن موسوي گرگاني

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1346 وارد حوزه علميه مشهد شدم و به گونه خستگي ناپذير مشغول تحصيل علوم ديني گرديدم و از همه اساتيد آن شهر استفاده بردم به ويژه از مرحوم «اديب نيشابوري» استفاده هاي فراواني بردم و در اين شهر ادبيات عرب، منطق و مقداري اصول و فقه را تحصيل كردم و كلاس 6 دبستان را متفرقه امتحان دادم و به بهترين وجه قبول شدم و در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شدم و با اشتياق فراوان از علماء و دانشمندان اين شهر استفاده هاي فراواني بردم و در مدت كوتاهي بقيه سطح را كه عبارت بود از: رسائل، مكاسب و دو جلد كفايه به پايان بردم و دور اول و دوم امتحانات را در آن زمان امتحان دادم و شاگرد اول در حوزه شدم.

سپس به فلسفه و خارج فقه و

اصول پرداختم و از خرمن دانش فقيهان و فيلسوفان استفاده ها بردم به ويژه از علامه مطهري، جوادي آملي و حسن زاده آملي و تمام مجتهدين و مراجع اين شهر، و دو سه دور خارج اصول را شركت و تقرير كردم و بسياري از كتابهاي فقه را در درس خارج حاضر شدم و تمام اسفار و شرح منظومه و شفاء ابن سينا و شواهد ربوبيه و شرح اشارات را خواندم و در تمام اين مدت به تدريس انواع علوم اسلامي در حوزه علميه مشغول بودم و تا حدود ديپلم به طور متفرقه خواندم و امتحان دادم و صدها مقاله و كتاب را به ريشه تحرير درآوردم، و اكنون مدت 10 سال است كه خود را بي نياز از تمام رشته هاي علوم انساني به ويژه علوم حوزوي مي دانم.

موسوي لاري، مجتبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مجتبى موسوي لاري

محل تولد : لار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

آقاي سيّد مجتبي موسوي لاري فرزند مرحوم آيت الله سيّد علي اصغر لاري، در سال 1314 در شهر لار متولد شد؛ تحصيلات ابتدايي و مقدّمات علوم اسلامي را در لار فرا گرفت و در سال 1332 براي ادامه تحصيل علوم اسلامي راهي قم گشت و در آنجا دروس سطح را نزد اساتيد و علماء حوزه علميّه قم آموخت و سپس دروس خارج خود را دنبال كرد و از محضر مراجع و بزرگان حوزه استفاده نمود.

از سال 1341 همكاري خود را با نوشتن يك سلسله مقالات اخلاق اسلامي با مجله ديني و علمي مكتب اسلام آغاز كرد كه مجموعه مقالات ياد شده به صورت كتابي تحت عنوان «مشكلات اخلاقي و

رواني» چاپ و منتشر گرديد كه تا به حال فارسي آن براي چهاردهمين بار تجديد چاپ شده است و نيز تاكنون به 10 زبان ترجمه شده است.

در سال 1342 به علّت ادامه بيماري، مسافرتي به آلمان كرد و پس از چند ماه معالجه به ايران بازگشت و به تاليف كتابي به نام «اسلام و سيماي تمدن غرب» پرداخت؛ در اين كتاب به بحث پيرامون ابعاد تمدن غرب و اسلام پرداخته شده و در مقايسه اي جامع و مستدل و دقيق برتري تمدن جامع و چند بعدي اسلام بر تمدن غرب به اثبات رسيده است كه چاپ فارسي آن 8 بار تجديد چاپ شده است. كتاب ياد شده در سال 1349 توسط يكي از شرق شناسان انگليسى به نام پروفسور فرانسيس گلدين به زبان انگليسى ترجمه شد و مورد استقبال فراوان اروپاييان قرار گرفت به طوري كه تعدادي از مطبوعات غربي مقالاتي پيرامون انتشار اين كتاب نوشتند.

راديو انگلستان نيز مصاحبه اي با مترجم ترتيب داد و درباره علت ترجمه و مسائل و مباحث كتاب با وي به گفتگو نشست. تا اين زمان ترجمه انگليسى كتاب سه بار در انگلستان، 22 بار در ايران 3 بار در آمريكا تجديد چاپ شده است. پروفسور گلدين از ايشان جزوه اي نيز تحت عنوان (خداشناسي) ترجمه كرده كه تا كنون به 8 زبان ترجمه گرديده و 11 بار تجديد چاپ شده است. تقريبا سه سال پس از انتشار ترجمه انگليسى آن يكي از اساتيد دانشگاه آلمان به نام «دكتر رولف سينگلر» آن را به زبان آلمانى برگرداند كه آن هم اثر عميقي در ميان آلمانى زبانان گذاشت حتي يكي

از رهبران حزب سوسيال دموكرات آلمان طي نامه اي به مترجم نوشت: «مطالعه اين كتاب تاثير عميقي در من بخشيد و ديدگاه مرا نسبت به اسلام عوض كرد و من دوستانم را به مطالعه اين كتاب دعوت خواهم كرد».

همزمان با انتشار ترجمه آلمانى كتاب ياد شده، يكي از دانشمندان مسلمان هندوستان به نام «مولانا روشن علي» آن را به اردو ترجمه كرد كه پس از چاپ در هندوستان و پاكستان انتشار يافت و تاكنون پنج بار تجديد چاپ شده است. اين كتاب تا كنون به اين زبان ها ترجمه شده: انگليسى، آلمانى، اردو، فرانسه، ژاپنى، عربى، اسپانيولى، تايلندى، روسى، مالايايى، كردي و بوسنيايي، تاجيكي، سيفهالى، آذرى، تركى، ايتاليايى.

در سال 1343 دفتر خيريه اي در شهر لار تاسيس كرد و براي تبليغات اسلامي و آشنا ساختن نوجوانان روستايي به مباني اسلام و كمك به قشر مستمند خدماتي از سوي دفتر آغاز شد و تا سال 1347 كار خود را دنبال كرد. خلاصه كار اين دفتر اعزام طلاب به روستاها براي تعليم مسائل اسلامي به كودكان و نوجوانان روستايي و تشكيل كلاس هاي ديني و تامين لباس و لوازم التحرير هزاران دانش آموز مستمند و اقدام به برگزاري نماز جماعت در سطح مدارس لار بود؛ از جمله خدمات بنيادي اين دفتر: احداث تعدادي ساختمان مسجد و حسينيه و مدرسه و درمانگاه در سطح روستاها بود و همچنين خدمات متنوع ديگري از ناحيه اين دفتر خيريه صورت گرفت.

ايشان به تهيه و تنظيم مقالات اخلاق اسلامي در مجله مكتب اسلام ادامه داد و در سال 1353 مجموعه آن مقالات با تجديد نظر و اضافات به صورت كتابي

تحت عنوان: «رسالت اخلاق در تكامل انسان» انتشار يافت؛ كه شش بار در ايران تجديد چاپ شده است. در سال 1357 به دعوت يكي از سازمان هاي اسلامي آمريكا و همچنين ادامه معالجات سفري به آن ديار كرد و ضمنا با صاحب نظران در زمينه ضرورت نشر مسائل اعتقادي اسلام به زبان هاي خارجي به مشاوره و گفتگو پرداخت و سپس به انگلستان و فرانسه رفت و پس از بازگشت به نوشتن يك سلسله مقالات ايدئولوژي اسلامي در مجله سروش پرداخت، اين مجموعه مقالات كه اصول عقايد اسلامي را در بر مي گرفت، تحت عنوان: «مباني اعتقادات در اسلام» در چهار جلد كتاب كه شامل توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد بود؛ انتشار يافت. كتب ياد شده تاكنون به زبان هاي انگليسى، روسى، فرانسه، اردو و اسپانيايي ترجمه شده و بعضي از مجلدات آن نيز به زبان هاي ژاپنى، بلغارى، رومانيائى، بنگالي و آلمانى ترجمه شده است.

ايشان در سال 1355 در قم دفتري به نام «دفتر گسترش فرهنگ اسلامي خارج از كشور» تاسيس كرد كه بعداً به عنوان «مركز نشر معارف اسلامي در جهان» تغيير نام يافت. اين مركز به نشر آثار اسلامي به خصوص آثار ترجمه شده ايشان پرداخت، اقدامي با هدف گسترش تعاليم اسلامي و مفاهيم قرآني در اقصي نقاط دنيا. كتب منتشر شده از سوي اين مركز تبليغاتي براي درخواست كنندگان مشتاق و تشنگان حقايق اسلامي اعم از افراد و يا هزاران موسسه و مدرسه و گروه ها و جمعيت هاي اسلامي از سراسر جهان به صورت اهدايي ارسال مي شود كه ثمرات و نتايج خدمات اسلامي و فرهنگي اين مركز

در روشن ساختن اذهان انبوه عظيمي از مردم جهان نسبت به حقايق نوراني اسلام و جذب افراد بسياري، از غير مسلمانان به سوي اسلام ضمن هزاران نامه دريافتي از مليت هاي مختلف مردم انعكاس يافته و ميليون ها نفر را تغذيه فكري و معنوي كرده است. و هم اكنون ده ها هزار نامه در بايگاني اين مركز نگهداري مي شود و همچنان كار تبليغات اسلامي در سطحي گسترده در مناطق مختلف جهان ادامه دارد.

همچنين اين مركز اقدام به چاپ قرآن كريم با ترجمه انگليسى و فرانسه و اسپانيايى و روسى نموده كه به متقاضيان از كشورهاي مختلف اهداء مي شود. در سال 1372 به لحاظ تاثيري كه نشر كتب روسى ايشان در جمهوري آذربايجان به جاي گذاشت، آكادمي علوم جمهوري آذربايجان در باكو دكتراي افتخاري به عنوان ايشان صادر كرد. و به همين مناسبت مراسمي در دانشگاه باكو برگزار نمود.

موسوي مطلق، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعباس موسوي مطلق

محل تولد : لرستان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1355/10/30

زندگينامه علمي

به فضل خداوند متعال و عنايات خاصه حضرات ائمه معصومين (ص) پس از سپري شدن دوران راهنمائي در سال 71 - 70 وارد قم شدم و به طور آزاد در قم مشغول به تحصيل شدم. مدتي در منزل اجاره اي به سر مي بردم و سپس در مدرسه مهدي موعود و بعد در مدرسه علوي، حجره و خوابگاه گرفتم. پس از گذراندن دوره ادبيات در دروس لمعه آيت الله اشتهاردي و ديگر اساتيد حاضر شدم و سپس دروس بعدي رسائل و مكاسب را در درس «آيت الله اشتهاردي» و «آيت الله فقيهي» و كفايه

را از «آيت الله موسوي تهراني» و درس خارج فقه و اصول را نزد حضرات آقايان: «بهجت»، «وحيد خراساني»، «مبشر كاشاني» و «علوي بروجردي» در حال تحصيل مي باشم. تفسير را در محضر حكيم متاله مفسر عاليقدر «حضرت آيت الله جوادي آملي» و اخلاق و عرفان را نزد استاد عزيز «آيت الله حاج شيخ عبدالقائم شوشتري» بوده ام و كار نوشتن را از سال 76 آغاز كرده ام.

موسوي وارقاني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد موسوي وارقاني

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1334 در خانواده اي مذهبي در روستاي «قمصر» از توابع شهرستان ري متولد شد. دوران تحصيل خويش را با موفقيت گذرانيد و در سال 1335 در محضر «آيت الله مجتهدي تهراني» به تحصيل علوم حوزوي پرداخت. پس از معمم شدن به دست مبارك مرحوم «آيت الله خوانساري (ره)» به شهر قم هجرت نمود و از محضر اساتيد بزرگ از جمله آيات عظام: «مكارم شيرازي»، «بهجت»، «وحيد خراساني»، «سبحاني»، «ستوده»، «اعتمادي» و ... كسب فيض نموده و در سال 1378 از سوي مقام معظم رهبري «حضرت آيت الله العظمي خامنه اي» به امامت جمعه باقر شهر منصوب گرديد.

مدارج علمي:

1. اجتهاد در علوم حوزوي.

2. مدرس فقه و اصول.

3. محقق در تاريخ اسلام و تشيع.

4. مفسر قرآن و نهج البلاغه.

5. مولف كتب و مقالات علمي، تاريخي و بين المللي.

موسوي، رسول

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رسول موسوي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

بعد از اخذ ديپلم در سال 1359 وارد حوزه علميه قم شدم. دروس ادبيات را نزد اساتيد: «مدرس افغاني»، «موسوي گرگاني»، «طالقاني»، منطق و معالم را با استاد «خسروشاهي»، شرح لمعه را با استاد «شب زنده دار»، رسائل را با استاد «اعتمادي»، «مكاسب» را نزد آقاي «مصلحي اراكي» و كفايه را با استاد گنجي خواندم.

در سال 1370 با دارالحديث همكاري در حديث را آغاز كردم و در تاليف كتابهايي مانند: «موسوعه ميزان الحكمه» نقش داشتم و بعضي كارهاي مستقل آنها مثل اهل

البيت را با نظارت آقاي محمدي ري شهري انجام دادم. در دوره آموزش فلسفه اخلاق دفتر تبليغات اسلامي اصفهان شركت كردم و اكنون در حد مراجه زبان تخصصي اخلاق آشنائي دارم.

در سال 1375 بعد از ورود «آيت الله مظاهري» به اصفهان به توصيه ايشان مسئوليت مركز آموزشهاي تخصصي حوزه علميه اصفهان را به عهده گرفتم و تا سال 1383 ادامه داشت و همزمان به تدريس عقايد، فلسفه، اصول و فقه در دروس سطح حوزه اشتغال داشتم كه اكنون نيز ادامه دارد.

موسوي، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد رضا موسوي

محل تولد : گرگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

عالم بزرگوار، انديشمند گرانقدر حضرت آيت الله سيد رضا موسوي مشهور به استاد موسوي در روستاي «كردكوي» از توابع گرگان در خانه اي كشاورز و در سال 1326 ديده به جهان گشود. شور و شوق زايدالوصف ايشان به تحصيل علوم ديني و تشويق خانواده ايشان از سوي ديگر سبب شد تا در سال 1326 وارد حوزه علميه مشهد گرديد و توسط «مرحوم آيت الله فشاركي» ادبيات عرب را فرا گرفت. آنگاه در سال 1344 به حوزه علميه قم مشرف شد و به تكميل دروس ادبيات و فراگيري دروس سطح پرداخت.

با پايان يافتن دوره سطح به درس خارج «آيت الله گلپايگاني (ره)» و «مرحوم آيت الله ميلاني (ره)» راه يافت و از محضر اساتيد بزرگ خويش بهره اي فراوان برد. ايشان طي سالهاي عمر خويش خدمت بسياري انجام داده است. همچنين از وي كتب بسياري با عناويني چون: «آشنايي با مبادي فقه»، «آشنايي با آئين دادرسي و داوري اسلامي»، «آشنايي با

نهضت حسيني» و ... به چاپ رسيده است. نامبرده پس از تحصيل دوره خارج، طاقت دوري از بارگاه ملكوتي امام هشتم (ع) را نتوانست تحمل كند و لذا دوباره براي پابوسي امام رضا (ع) و خدمت به مردم آن ديار به مشهد مقدس بازگشت.

موسوي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعلي موسوي

محل تولد : خدا بنده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سّيد علي موسوي فرزند سيّد آقا در سال 1326 در شهرستان خدابنده از شهرستانهاي استان زنجان به دنيا آمدم. در سال 1341 وارد قم شده و در كلاس چهارم ابتدائي مشغول درس شدم. و كلاس پنجم دبستان را در تهران و ششم ابتدايي قديم را در قم به پايان رسانيدم و كلاس هفتم و هشتم نظام قديم را هم متفرقه خواندم و در سال 1344 احتمالاً وارد حوزه علميه قم شدم و دروس سطح آن روز را در پيش اساتيد آن زمان مانند: «مرحوم آقاي سيّد ابوالفضل موسوي تبريزي»، «آقاي ميرزا محسن دوزدوزاني»، «آقاي استادي»، «آقاي ستوده»، «آقاي پاياني»، «مرحوم آقاي معرفت» و غيره شركت نمودم.

در سال ظاهراَ 68 در امتحان ورودي مجتمع قضائي و فرهنگي طلاب شركت نمودم و قبول شدم و موفق به اخذ مدرك معادل ليسانس آن روز شدم و دو سال بعد به استخدام آموزش و پرورش در آمدم به عنوان «استاد تربيت معلم» كه بعداً منصرف شدم. و در سال 71 ظاهراَ به عنوان «مدرس» از طرف شوراي عالي حوزه علميه به لردگان يكي از شهرستانهاي چهارمحال بختياري اعزام شده و مشغول شدم و پس از يك سال به قم برگشته و حدود

يك سال در جامعه مدرسين و دائرة المعارف به تحقيقات مشغول شدم و از آن زمان تا به حال در اين دو مؤسسه، مشغول تحقيق فقه مي باشم، (گرچه بيش از يكسال در مجمع انديشه مشغول روايات معاد و دسته بندي آن از كتاب بحار الانوار بودم) كه فعلاً يكي دو ماه است كارم در مجمع انديشه تعطيل شده است. و فعلاً در دائرة المعارف مشغول تدريس و تأليف مقالات عربي مي باشم.

موسوي، فاضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد فاضل موسوي

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 1339 در يك خانواده مذهبي به دنيا آمدم. به دليل فرهنگ مذهبي خانواده علاقه به قرآن كريم و اهل بيت (عليهم السلام) به خصوص پدر بزرگوارم و رفت و آمد روحانيون بزرگوار به منزل ما و پيشنهاد آنها به من در جهت تحصيلات حوزوي در من انگيزه و علاقمندي فراواني در جهت كسب علوم ديني ايجاد نمود. پس از پايان دوره ابتدايي و راهنمايي جهت ادامه تحصيل به استان گيلان شهر رشت هجرت كردم. در دبيرستان علوي كه بوسيله يك روحاني اداره مي شد؛ درسم را شروع كردم. سال دوم دبيرستان مصادف با اوج گيري خيزش انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره) بنده نيز همانند ديگر دانش آموزان در اولين راهپيماييها شركت و در طول مبارزه ضد شاه به طور فعال اقدام كردم.

پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي هنوز دانش آموز دبيرستان بودم. و در جهت دفاع از آرمان هاي ديني و ارزشهاي اسلامي و انجام وظيفه شرعي، ابتدا كتابهاي استاد مطهري، نوارهاي جهان بيني

و ... استاد مطهري را مطالعه و از آثار قلمي آيت الله سبحاني، حجت الاسلام قرائتي، آثار قلمي دكتر شهيد بهشتي و ... كه در كتابخانه هاي بزرگ رشت مثل كتابخانه ملي و كتابخانه اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانش آموزان كه بنده معاون فرهنگي آن بودم؛ بهره هاي فراواني بردم و در دفاع از آرمانها و ارزشهاي انقلاب اسلامي مقالاتي را نوشته و در جمع دانش آموزان قرائت مي كردم. و در مناسبت ها به صورت بيانيه انجمن هاي اسلامي دانش آموزان پخش مي گرديد. در دوره دبيرستان با حجت الاسلام مصطفوي نماينده دوره هايي از مجلس، امام جمعه انزلي آشنا شدم.

بلافاصله بعد از اخذ ديپلم (سال 60 - 59) با مشورت و تاييد و تشويق حجةالاسلام مصطفوي كه در دوره دبيرستان با بنده و فعاليت هاي علمي و مذهبي من آشنا بود؛ وارد حوزه علميه رشت شدم. در همان سال هاي اوليه تحصيل حوزوي، جهت تدريس در دوره دبيرستان به صورت حق التدريس در دبيرستانها بعد از ظهري و شبانه به تدريس فرا خوانده شدم. در سال 1364 جهت رسيدن به مدارس بهتر و كسب بيشتر علم و دانش و تهذيب به شهر اراك هجرت كردم و در مدرسه خوب مهديه زير نظر «آيةالله خوانساري» به كسب علم مشغول گرديدم. در شهر اراك از محضر اساتيدي چون: «استاد فرجي»، «استاد آشتياني» مفسر نمونه استفاده نمودم.

در همان يك سال كه در اراك بودم؛ به قم رفت و آمد نموده در سال 1365 وارد حوزه علميه قم شدم. از مظهر اساتيدي چون: استاد طباطبائي در صرف و نحو و از استاد ظهيري در معاني و بيان و

بديع و در فقه از اساتيدي چون: استاد ناصري، استاد مدني، استاد اشتهاردي، احمدي فقيه يزدي، استاد دوزدوزاني، و از اساتيد مدرسه لبنانيها (در منتدي البنانيين) از كتابهاي لمعه و مكاسب استفاده برده و سطح به پايان رسانده و خارج فقه را از محضر اساتيدي چون: استاد احمدي فقيه يزدي، استاد بماليي خراساني، استاد «آيةالله مكارم شيرازي» و «آيةالله سبحاني» استفاده بردم. و در مباحث اصول از محضر اساتيدي چون: «آيت الله سيد احمد خاتمي» و «علي محمدي خراساني» كتابهايي چون: معالم، اصول مظفر، رسائل و كفايه الاصول را استفاده بردم و در خارج اصول از محضر «آية الله سبحاني» بهره مند شدم.

بيش از پنج سال در مركز تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي در جهت سامان بخشي به امر تحقيقات مثل نمايه سازي، سامان دهي به آرشيو مطبوعات، شناسايي مراكز تحقيقاتي، كتابخانه هاي مهم ايران و شخصيت شناسي و در پايان بخش انديشه سياسي به مدت 7000 ساعت مشغول كارهاي علمي و تحقيقاتي بودم. از سال 1372 در آموزش و پرورش استخدام شدم و در مدارس و سپس در مراكز تربيت معلم مشغول به كار مي باشم و اكنون از سال 1379عضو هيئت علمي مركز تربيت معلم آية الله طالقاني مي باشم و در برگزاري همايش هاي علمي كه از طرف مركز تربيت معلم از جمله: همايش سال امام علي (ع) به عنوان هيئت نظارت بر تحقيقات نقش مؤثري داشتم.

چندين سال است كه به عنوان عضو فعال بسيجي در گروههاي علمي (گروه علمي مطالعات فرهنگي و قرآن و ...) بسيج اساتيد استان قم فعاليت دارم و در تمامي فعاليتهاي علمي، تحقيقي محوله در حد

توانم ايفاي نقش مي نمايم. از خداوند توفيق روز افزون در جهت خدمت بيشتر خواهانم.

موسوي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد موسوي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد محمّد موسوي در سال 1333 در شهر مقدس قم متولد شدم. تحصيلات ابتدايي را در اين شهر گذرانده، سپس حدود سال 47 جهت تحصيل علوم ديني وارد مدرسۀ مرحوم آيت الله گلپايگاني شدم. بخشي از دروس سطح را مثل ادبيات، منطق، معانى بيان و مقداري از اصول فقه تا شرح لمعه را در آنجا به پايان رسانده و بخش ديگر از سطح را مانند: رسائل و مكاسب به طور آزاد نزد بعضي از اساتيد محترم خواندم.

پس از آن در درس خارج فقه يا اصول تعدادي از آيات اعظام مانند: «تبريزي (ره)» و «حضرت آيت الله وحيد خراساني» شركت نمودم، تا اينكه جريان انقلاب شكوهمند اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (ره) رخ داد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي چند سالي (70 - 64) به عنوان امامت جمعه در استان كرمان اشتغال داشته و در سال 1370 شمسي مجددّاً به قم آمدم و حدود دو سال اوراق امتحانات مركز مديريت حوزۀ علميه قم را تصحيح نموده و به كار تحقيق و تأليف در برخي از مراكز تحقيقاتي و پژوهشي پرداخته و تاكنون نيز اشتغال دارم.

موسوي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود موسوي

محل تولد : ميبد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

در سال 56 _ 55 تحصيلات علوم ديني خود را در حوزه علميه ميبد آغاز كردم و بخشي از مقدمات (ادبيات عرب) را نزد اساتيدي همچون حجج الاسلام شيخ حسن هدايي، سيد اسد الله امامي و مرحوم

شيخ كمال فقيهي فرا گرفتم. پس از پيروزي انقلاب اسلامي به قم آمدم. ابتدا در مدرسه رضويه و سپس در مدرسه فيضيه دروس حوزوي خود را پي گرفتم. دروس سطح را نزد اساتيد برجسته اي نظير آيت الله اشتهاردي، آيت الله سيد علي محقق داماد، مرحوم آيت الله موسوي تهراني، مرحوم آيت الله پاياني و تني چند از ديگر اساتيد فرا گرفتم. پس از اتمام سطح در حوزه درس آيت الله وحيد خراساني حضور يافته و تقريبا يك دوره اصول را از محضر ايشان تلمذ كردم چند سال نيز از دروس خارج فقه و اصول آيت الله ميرزا جواد آقا تبريزي نيز بهره مند بودم در كنار دروس فقه و اصول بحمد الله از مباحث فلسفي و تفسيري آيت الله جوادي آملي و آيت الله مصباح يزدي استفاده نموده و فراوان بهره بردم. آشنايي اندك اين بنده با علم هيئت نيز مرهون حضور در درس آيت الله حسن زاده آملي است. بحمد الله سرچشمه هاي علم و معرفت و معنويت در حوزه فراوان بوده و هست كه نمونه هايي چند از آن اشاره شد گرچه اين بنده اذعان مي كند كه توفيق كامل در استفاده از اين سرچشمه ها نداشته و صرفا جرعه هايي از آن نوشيده است.

در كنار دروس رسمي و غير رسمي حوزوي بنا به ضرورت هايي كه همه مي دانيم درسال 69 در آزمون كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس (دار الشفاء) شركت جسته و قبول شدم و در سال 72 از آن مركز فارغ التحصيل شدم. رساله ارشد را بنابر توصيه جناب آقاي دكتر احمدي براي آشنايي هر چه بيشتر با

زبان علمي روز دنيا ترجمه متن فلسفي كتاب ايتن ژيلسون را انتخاب كردم كه بعدها آن را تكميل و منتشر ساختم.

دوره عمومي و تخصصي زبان انگليسي را نيز در دفتر تبليغات حوزه علميه قم گذراندم و بعدها از طريق تدريس در مراكز مختلف از جمله مركز تربيت مدرس، مركز زبان دفتر، موسسه امام خميني و ديگر مراكز حوزوي مهارتهاي زباني خود را در بعد ترجمه، مكالمه بهبود بخشيدم. سفرهاي علمي تبليغي به خارج از كشور داشته ام كه مهم ترين آن سفر به انگلستان جهت تبليغ و اندونزي جهت تدريس هر كدام به مدت 45 روز بوده است.

درسال 77 در آزمون دكتري كلام دانشگاه قم پذيرفته شدم و رساله خود را به بررسي تطبيقي ديدگاه هاي مرحوم شهيد مطهري و جي ال مكي در باب شرور اختصاص دادم و به اتمام رساندم از سال 1378 تا كنون عضو هيئت علمي گروه فلسفه و كلام موسسه آموزش عالي باقر العلوم بوده و همچنان هستم طي سال هاي اخير به ترجمه، تصحيح و مقابله متون انگليسي اشتغال داشته ام چند سالي نيز وقت زيادي صرف كار گروهي تدوين فرهنگ هاي اصطلاحات علوم اسلامي نمودم كه حاصل آن انتشار فرهنگ اصطلاحات عرفان اسلامي انگليسي _ فارسي ؛ فارسي _ انگليسي و نيز فرهنگ اصطلاحات فلسفه و كلام اسلامي (زير چاپ) است.

موسوي، مصطفي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مصطفي موسوي

محل تولد : اصفهان

شهرت : موسوي اصفهاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين موسوي در سال 1323 در اصفهان و در ميان خانواده اي متدين به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج سيد اكبر

هوايي از كسبۀ اصفهان بود و به پارچه فروشي روزگار مي گذرانيد. او به دليل علاقۀ فراوان به روحانيت ، فرزند خود را به رو آوردن به علوم ديني بسيار تشويق مي كرد. حجة الاسلام و المسلمين موسوي پس از اينكه دبستان را به پايان رسانيد، در چهارده سالگي ، تحصيلات حوزوي خود را آغاز كرد. او كه حدود سه سال درحوزه علميه اصفهان درس مي خواند، از مواهب معنوي «حاج آقا مصطفي بهشتي» بهره هاي بسيار مي برد.

او در سال 1340 به حوزه علميه قم آمد تا از محضر استادان آن ديار بهره ببرد و در مدت كوتاهي دروس دورۀ سطح را به پايان رسانيد. سپس به درس خارج بزرگان آن روز حوزه علميه قم رفت ؛ البته در طي اين سالها از علوم عقلي نيز غافل نماند و نيز در درس اخلاق استادان خود همواره حاضر بود. حجة الاسلام و المسلمين موسوي بخشي از دروس دورۀ مقدمات را در اصفهان نزد آقا شيخ عبدالعلي عرب و حاج آقا مصطفي بهشتي گذراند. در قم ، حاشيه ملاعبدالله را نزد حجة الاسلام و المسلمين «فاضل هرندي» ، مختصرالمعاني را نزد «آيت الله صالحي» ، معالم را نزد «آية الله اشكوري» ، قوانين را نزد «آية الله سيد اسدالله خراساني» و لمعتين را نزد «آية الله صلواتي» و «مؤمن» به پايان برد. او رسائل را نزد «آية الله اعتمادي» و مكاسب را نزد حضرات آيات: «ستوده ، فاضل و مظاهري» فرا گرفت . كفايه را نيز در محضر «آية الله سلطاني طباطبايي» آموخت .

با پايان يافتن دورۀ سطح ، به درس خارج فقه و اصول «آية الله العظمي شيخ مرتضي حائري» ، «آية الله العظمي مكارم شيرازي »، «آية الله العظمي گلپايگاني» ، «آية الله العظمي وحيد خراساني» و «آية الله العظمي شيخ جواد تبريزي» رفت و سالها

از محضر آن بزرگواران بهره مند شد. از دوستان و هم مباحثه اي هاي او (حجة الاسلام و المسلمين شهيد حسن بهشتي ، حجة الاسلام و المسلمين سيد محمد تقي ديباجي و حجة الاسلام و المسلمين قرائتي) را مي توان نام برد.

حجة الاسلام و المسلمين موسوي از نخستين سالهاي تحصيل به امر تدريس اشتغال داشت و سالها در حوزه علميه خواهران قم و نيز حوزه علميه برادران به تدريس دروس دورۀ سطح پرداخته و از اين رهگذر، شاگردان بسياري را تربيت كرده است . او تقريرات دروس خارج استادان خود را نگاشته است . حجة الاسلام و المسلمين موسوي ، همگام با نهضت اسلامي امام (ره ) خدمات سياسي بسياري بر جاي نهاده است .

او در سالهاي پيش از انقلاب به اطراف شهر بهبهان مسافرت كرده و مردم آن نواحي را از مسائل سياسي و عقيدتي آگاه مي ساخته است . همچنين در تحصني كه علماء و طلاب اصفهان در منزل «آية الله خادمي اصفهاني» به راه انداخته بودند، شركت جدي داشته است . او پس از انقلاب نيز مدتي به همراه «آية الله محمد مؤمن» در قوۀ قضائيه به رتق و فتق امور دادگاهها اشتغال داشته است . حجة الاسلام و المسلمين موسوي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و هم اكنون در همدان به تدريس و تربيت طلاب اشتغال دارد.

موسوي، ميرمحمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مير محمود موسوي

محل تولد : زاويه سفلى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مير محمود موسوي فرزند مير علي اكبر به سال 1344 شمسي در روستاي «زاويه سفلي» از توابع شهرستان «چالدارن آذربايجان غربي» به دنيا آمدم. تحصيلات دوره ابتدائي را در همان محل به پايان بردم. دوره راهنمائي را در شهرستان خوي

و دبيرستان را در تهران به پايان رساندم. به سال 1361 در مدرسه «طالبيه تبريز» مشغول دروس حوزوي شدم و از سال 1362 تا 1365 در مدرسه «شيخ عبدالحسين» تهران مقدمات و بخشي از سطح يك حوزه را فرا گرفتم و از سال 1365 تا 1370 در مدرسه «مروي تهران» سطح دو را به پايان رساندم.

سال 1370 شمسي وارد حوزه علمّيه قم شدم و از محضر اساتيد محترم: «مصطفي اعتمادى» و «محسن دوزدوزاني» رسائل، مكاسب و كفاية الاصول را استفاده كردم. سپس از دروس خارج فقه و اصول و تفسير آيات عظام: «جعفر سبحانى»، «مرحوم ميرزا جواد تبريزى»، «جوادي آملى»، «فاضل لنكرانى»، «مكارم شيرازي» و «محمّد مؤمن» بهره بردم. در همين سالها از سال 1372 وارد كار پژوهشي شدم و از راهنمائي هاي آقاي «علي رفيعي علامرودشتي» سود بردم و مشغول تهيّه مقالاتي در خصوص معرفي كتابخانه هاي بزرگ جهان شدم، حاصل آن مقالات گوناگوني است كه در فصلنامه كتابخانه حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره) به چاپ رسيده است.

سپس از محضر حجة الاسلام آقاي دكتر سيّد محمود مرعشي و آقاي سيد محمد اصفيائي در زمينه نسخه پژوهي و فهرست نگاري استفاده برده و مشغول فهرست نگاري نسخه هاي خطي شدم، حاصل آن تاكنون چندين جلد فهرست است كه پنج جلد آن به صورت گروهي (28 - 32) و دو جلد آن (33 - 37) با همكاري حجة الاسلام آقاي دكتر سيّد محمود مرعشي تدوين شده است. در كنار فهرست نگاري به تصحيح برخي رساله هاي خطي پرداخته و مقالاتي چند را نيز تاليف نموده ام كه در منشورات كتابخانه بزرگ حضرت آيت

الله مرعشي نجفي (ره) به چاپ رسيده اند.

موسويان، ابوالفضل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالفضل موسويان

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيّد ابوالفضل موسويان فرزند حسن در سال 1334 در شهر مقدّس مشهد ديده به جهان گشودم. پس از دوران ابتدائي، وارد حوزه شده و مقدّمات را از برخي از فضلاي مشهد و عمدتا از مرحوم ابوي آموختم. مختصر المعاني را از استاد «حجت هاشمي»، معالم را از استاد «بني هاشمي» و لمعتين را در محضر والد به پايان رساندم. سپس راهي قم شدم و رسائل را از محضر اساتيد: «اعتمادي» و «دوزدوزاني»، مكاسب را از مرحوم استاد «ستوده» و كفايه را از استاد «سبحاني» استفاده كردم.

از اوائل سال 1352 درس خارج اصول و فقه را شروع كردم و از آيات عظام: «وحيد خراساني»، «شيخ جواد تبريزي»، و عمدتاً از «آية الله منتظري» بهره بردم. در كنار فقه و اصول، به فراگيري فلسفه نيز مشغول شدم و از اساتيد بزرگوار «انصاري» و «جوادي آملي» استفاده كردم. منظومه و برخي از جلدهاي اسفار را خواندم. سپس التمهيد قيصري و فصوص الحكم را با استفاده از آية الله معرفت، اخلاق را از آية الله حسن زاده آملي فرا گرفتم.

اينجانب بعد از چند سال تحصيل، همانند ديگر حوزويان، درسهاي پائين تر را به ديگران مي آموختم. لذا از حوزه علميّه مشهد تاكنون به تدريس اشتغال داشته ام. و دروس عمومي را در دانشگاه فردوسي مشهد و دانشگاه مفيد تدريس كرده و مي كنم. و اكنون عضو هيئت عملي دانشگاه مفيد هستم. در كنار تدريس و تبليغ، مكتوباتي نيز داشته

ام ومقالاتي را در مجلات و روزنامه ها به چاپ رسانده ام.

موسي زاده، حافظ

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حافظ موسي زاده

محل تولد : خلخال

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1322 در شهرستان خلخال (كوثر فعلي) در بخش سنجبد به دنيا آمدم. در آغوش خانواده، قرآن را فرا گرفتم. سپس تا سيكل اول دوره دبستان و دبيرستان را به پايان رساندم. تاريخ 1340 بود براي تحصيل علوم ديني به اردبيل رهسپار شدم و از آنجا سال 1343 شمسي به قم آمدم و مدت 6 سال در دارالشفاء و فيضيه مشغول به فراگيري دروس حوزه گرديدم.

در سال 1349 خارج مدرسه ساكن شدم. در اين مدت علاوه بر تحصيلات حوزوي از اساتيد بزرگوار همچون آيات: اعتمادي، صلواتي، گرامي، انصاري، فاضل، تبريزي، سبحاني، سلطاني، مشكيني و ديگران (ادام الله فضلهم) مشغول تبليغات در شهرها و روستاها شدم و مدت 15 سال دانشگاه تهران و اصفهان رفتم و در عين حال در مراكز تحقيقاتي در مكتب اميرالمومين 3 سال و تحقيقات قضائي 2 سال و مجمع فتر اسلامي 8 سال مشغول تحقيقات شدم. از جمله: در كتب شيخ انصاري از جمله مكارج الانظار و شرح لمعه شهيد ثاني و مراجعه به مصادر موسوعه الميرة الوجهة از جلد 4 الي 7 (4 جلد) شركت داشتم و ... .

مولانا تبريزي، محمد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1363 -1294 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد و مدرس. معروف به مولانا. در تبريز به دنيا آمد. مقدمات و ادبيات را در همان جا فراگرفت. در 1312 ق به همراه پدرش براى ادامه تحصيلات علوم اسلامى به نجف مهاجرت نمود و در حوزه ى درس استدلالى فقهى و اصولى فاضل شرابيانى و شيخ الشريعه ى

اصفهانى و شيخ هادى تهرانى و شيخ آقا رضا تبريزى حاضر گرديد. او همچنين در محضر شيخ آقا شيرازى معقول را فراگرفت و پس از دريافت اجازه ى اجتهاد و روايت در 1321 ق به تبريز بازگشت و به تدريس فقه و «ارشاد الانام»، در نبوت؛ «براهين الحق» يا «براهين الفقه»، در مسائل فقهى؛ حاشيه بر «الفصول»؛ «طريق الهدايه فى علم الدراية»؛ «مصباح السالكين و زاد المسافرين»؛ «مصباح الوسائل»، در شرح «الرسائل»؛ «مفتاح المطالب»، در شرح «المكاسب»؛ «مصباح الاعلام فى مدارك الاحكام»؛ رساله ى «الاجتهاد و التقليد»؛ رساله ى «فرق بين حق و حكم»؛ تفسيرى كوتاه و مختصر از قرآن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (349 ،122 ،109 ،102/ 21 ،171 -170/ 15 ،83/ 3)، ريحانه (28/ 6)، علماء معاصرين (193 -191)، مستدركات اعيان الشيعه (233/ 3)، معجم رجال الفكر و الادب فى النجف (1251 -1250/ 3)، معجم المؤلفين (191/ 10).

مومن، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي مومن

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن در سال 1332 در قم و در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. پدرش كشاورز بود و برادرش (حضرت آية الله محمد مؤمن ) از استادان حوزه علميه قم بود. حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن با به پايان رساندن دورۀ دبستان، در خرداد ماه 1345، به حوزه علميه قم وارد شد.

او جامع المقدمات را نزد حجة الاسلام و المسلمين طباطبايي خواند. سيوطي را نزد حجة الاسلام و المسلمين شايسته گلپايگاني ، مغني را نزد آقاي طالقاني ، معالم را نزد «آية الله مقتدايي» و مختصرالمعاني را نزد «آية الله تهراني» فرا گرفت . منطق را نزد حجة الاسلام والمسلمين امينيان ، شرح

لمعه را نزد حضرات آيات : «تهراني ، شب زنده دار، صلواتي ، تقوي اشتهاردي ، فاضلي اشتهاردي و ...» آموخت . براي آموختن رسائل به نزد «آية الله طاهري» و برادرش (آية الله مؤمن ) رفت . ضمن اينكه بخشهايي از مكاسب و كفايه را نزد برادر خود مي آموخت به درس مكاسب آية الله ستوده و درس كفايه آية الله سلطاني طباطبايي نيز مي رفت .

با پايان يافتن دورۀ سطح به درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: «شيخ كاظم تبريزي» ، «شيخ مرتضي حائري »، «سيد محمد رضا گلپايگاني »، «حسينعلي منتظري» ، «وحيد خراساني» و «محمد مؤمن» و ... رفت و از دروس ايشان بهره هاي بسيار اندوخت . او بخشي از اسفار را نزد «آية الله اميني» آموخت و شرح تجريد را نزد «آية الله حسيني كاشاني» فرا گرفت .

از دوستان و هم مباحثه هاي او مي توان حجج اسلام رجبي ، شب زنده دار و عندليب را نام برد. حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن از نخستين سالهاي تحصيل به امر تدريس همت گماشت و تا به امروز بيشتر كتب دوره سطح را تدريس كرده و از اين رهگذر، شاگرداني را به عالم اسلام تقديم داشته است . او به همراه برخي از استادان حوزه ، به امر بررسي و تدوين ميراث فقهي همت گماشته و در اين زمينه ، تحقيقات بسياري را به انجام رسانده است . حجة الاسلام و المسلمين علي مؤمن از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و در آن مركز مقدس ، فعاليتهاي بسياري را به منصه ظهور نهاده است

مومن، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مومن

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1316/10/23

زندگينامه علمي

آية الله محمد مؤمن ، در روز پنج شنبه ، دهم ذي القعدۀ سال 1356 هجري قمري برابر با

23 دي 1316 هجري شمسي در خانواده اي مذهبي و علاقه مند به خاندان مكرم پيامبر اسلام (ص ) در شهر قم چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم حاج عباس مؤمن كه فردي سرشناس و مورد اعتماد مردم بود، با پيشۀ كشاورزي روزگار مي گذراند و نزديك به صد سال زيست و سرانجام در سال 1377 هجري شمسي دار فاني را وداع گفت . مادر او نيز زني پاكدامن و وارسته بود كه چهار سال پيش از پدرش يعني در سال 1373 در گذشته بود. پدر و مادر ايشان نيز متولد قم بوده اند و تا آنجا كه خود از آن اطلاع دارد، خاندانش حدود 200 سال است در قم سكونت دارند.

كودكي آية الله مومن با تنگي معيشت خانواده همراه بوده ، به گونه اي كه ايشان را براي آينده اي پر از جهاد و مبارزه آماده مي ساخته است . تحصيلات خود را در هفت سالگي آغاز نمود و در مكتب خانه اي واقع در محلۀ «باغ پنبه » قم ، به فراگيري قرآن مشغول شد پس از آن به مكتب ديگري رفته در آنجا كتاب «نصاب الصبيان» و برخي از كتب ديگر را آموخت . پس از مدتي با سفارش برخي به پدر ايشان و موافقت پدر، تحصيلات خود را در مدارس اسلامي ، ملي آن زمان ، به تحصيل علوم دبستاني اشتغال پيدا كرد و در مدت دو سال تا كلاس ششم ابتدائي تحصيل كرد. بعد از آن سال اول دبيرستان را خواند اما به دليل كم بودن سن قانوني نتوانست در آزمون پايان سال شركت كند.

در سال 1332 به تحصيل علوم ديني روي آورد و طي دو سال ، ادبيات عرب ، بخش بسياري از «مطوّل » و همه «معالم الاصول »

را فرا گرفت و هم زمان ، به دليل تنگي معيشت خانواده ، به آموزگاري نيز مي پرداخت . پس از آن ، با توسل به حضرت علي بن موسي الرضا (ع ) و امام عصر (عج ) توانست رضايت پدر خود را جلب نمايد و صرفاً به تحصيل علوم ديني بپردازد. «شرح لمعه » و «قوانين الاصول » را در طي يك سال فرا گرفت و «مكاسب » و «رسائل » شيخ انصاري را پس از دو سال به اتمام رساند و در ششمين سال تحصيل ، جلد اول «كفايه » را آموخت و در درس خارج اصول و فقه شركت جُست . هم زمان با تحصيلات فقهي و اصولي ، به تحصيل حكمت الهي و فلسفه نيز مي پرداخت و «شرح منظومه » سبزواري و «الهيات شفا» و بخش عمده «اسفار» را فرا مي گرفت .

در اواخر سال 1342 براي تحصيل، عازم نجف اشرف شد و به مدت شش ماه از محضر استادان حوزه علميه بهره هاي فراوان برد و سپس به ايران بازگشت و تا سال 1353 به تحصيل خود ادامه داد. حضرت آيت الله مؤمن در دوران تحصيل خود از محضر استادان برجسته اي بهره برده است ؛ از جمله شرح منطق حاجي سبزواري را نزد «حاج شيخ محمد واعظ زاده» و مكاسب شيخ انصاري را نزد «آيت الله مشكيني» ، «آيت الله شاه آبادي»، «شيخ ابوالفضل خوانساري» و ديگر اساتيد آن زمان فرا گرفت. همچنين رسائل شيخ انصاري را نزد «آية الله حاج شيخ محمد شاه آبادي » و جلد اول كفاية الاصول را نزد مرحوم «آية الله سلطاني » و مقداري از جلد دوم آن را نزد مرحوم «آية الله حاج ميرزا محمد مجاهدي تبريزي » فرا گرفت .

وي در درس اصول حضرت امام خميني (ره ) شركت نمود و چند

ماهي نيز در درس فقه «آية الله بروجردي» حاضر شد و سپس به درس خارج فقه امام (ره ) كه درباره «مكاسب محرمه و بيع » بود، رفت و پايه هاي استنباط فقهي خود را نزد آن بزرگوار مستحكم كرد. پس از تبعيد امام (ره ) در سال 1342، به درس فقه و اصول «آية الله محقق داماد» رفت و پس از آن مرحوم ، از درس خارج فقه «آية الله حاج آقا مرتضي حائري » بهره برد. استاد او در «فلسفه » و «شرح منظومه » سبزواري ، مرحوم حاج آقا مصطفي خميني (ره ) بود و بعد از آن براي تحصيل الهيات «شفا» و «اسفار» به درس «علامه سيد محمد حسين طباطبايي » (ره ) رفت و سالها به حضور در درس تفسير ايشان نيز توفيق يافت .

ايشان عمده استادان خود را در حوزه: مرحوم امام ، مرحوم محقق داماد و مرحوم شيخ مرتضي حائري مي داند و در باره آنها مي گويد: «اين سه بزرگوار، صرف بازگو كردن در نظرشان نبود؛ بلكه تحقيقي بحث مي كردند؛ مخصوصاً امام كه وقتي مسأله اي را مي خواست طرح بكند، مانند اين بود كه اصلاً خودش مي خواهد اين مسأله را عنوان كند. با كمال دقت مطرح مي كردند و حرفهاي علماي ديگر را مطرح مي كردند و نقض و ابرام مي كردند و طلبه را اجتهادي بار مي آوردند».

از هم مباحثه اي هاي آية الله مؤمن ، مي توان از «آية الله حاج ميرزا ابوالحسن مصلحي اراكي » (فرزند آية الله اراكي )، «آية الله طاهري خرم آبادي »، «آية الله حاج سيد محمد حسيني كاشاني »، «مرحوم رباني املشي »، «شهيد حيدري نهاوندي » و «استاد حاج شيخ حسن تهراني » نام برد. همچنين شاگردان بسياري از محضر ايشان ، كسب فيض نموده اند كه در بين آنها، مي توان از «دكتر حسن روحاني »: دبير شوراي امنيت

ملي ، «حجة الاسلام و المسلمين فياضي »، «حجة الاسلام و المسلمين ناظم زاده »، «حجة الاسلام و المسلمين برهاني » و «حجة الاسلام و المسلمين اختري »: سفير ايران در سوريه نام برد. اينان برخي از شاگردان وي بوده كه در مباحث سطح عالي از تدريس وي بهره بردند. همچنين در درس خارج اصول و فقه ايشان ، فضلاي متعددي شركت كرده اند كه عده اي از آنها هم اكنون به تدريس خارج فقه و اصول و سطوح عالي حوزه اشتغال دارند.

زندگي آية الله محمد مؤمن با تلاشهاي علمي و فرهنگي فراواني همراه است . ايشان در طي سالهاي متمادي به تربيت طلاب جوان همت گماشته است و در اين ميان ، شاگردان ممتازي را به جامعۀ علمي و سياسي كشور تقديم داشته است . ايشان پس از فراگيري يك دورۀ كامل اصول ، به تدريس چند دوره «رسائل » شيخ انصاري ، مقداري از «مكاسب » و «شرح تجريد الاعتقاد»، «بداية الحكمه » و «نهاية الحكمه » و بخشي از «اسفار و عرشيه » نائل آمد. با پيروزي انقلاب اسلامي و كم شدن حجم مسؤوليتها، در سال 1362 به تدريس درس خارج اصول پرداخت كه هم اكنون به تدريس دورۀ سوم آن اشتغال دارد. تدريس بحث معاملات «تحريرالوسيله » حضرت امام خميني (ره )، كتاب قضا و شهادات و عمدة حدود و مسائل مستحدثه در قالب درس خارج فقه از ديگر برنامه هاي درسي ايشان براي پرورش طلاب جوان و طالب اجتهاد بوده است ايشان هم اينك به تدريس مبحث حكومت اسلامي نيز مشغول است . از آية الله مؤمن ، آثار فراواني در مطبوعات به چاپ رسيده است . همچنين ايشان در زمينه علوم اسلامي كتب شايان توجهي به جامعه علمي كشور تقديم نموده است؛ از ديگر فعاليتهاي علمي و فرهنگي ايشان مي توان از

تدوين و تنظيم آيين نامه هاي داخلي شوراي مديريت حوزه علميه قم ياد كرد كه در دوره تصدي ايشان انجام گرفت و هم اكنون با همت مسؤولان آن مركز سير تكاملي خويش را مي پيمايد.

دفتر زندگاني آية الله محمد مومن ، پيش و پس از انقلاب ، سرشار از مبارزه و هدايتهاي سياسي است . در حدود سال 1343 در مجلس آن روز، لايحۀ كاپيتولاسيون مطرح شد. به دنبال اين قضيه ، امام خميني (ره ) در نطقهاي آتشين خود، ضمن محكوم كردن اين مسأله ، همۀ مسلمانان و علماي اسلام را به مبارزه با آن دعوت كردند. رژيم شاه كه از افشاگريهاي امام خميني (ره ) مي هراسيد؛ ايشان را دستگير و پس از دو ماه آن بزرگوار را در منزلي در قيطريه تهران محصور و ممنوع الملاقات مي كند. در اواخر سال 1342 به قصد زيارت عتبات عاليات و حضور در درس خارج علماء نجف اشرف به عراق مشرف شد و نزديك 6 ماه اين سفر به طول انجاميد. پس از آن در مرداد ماه 1343 به ايران مراجعت مي كردند.

به دنبال دستگيري مجدد حضرت امام (ره ) و تبعيد به تركيه ، آيت الله مؤمن به عنوان سفر زيارتي قصد تشرف به نجف اشرف را داشت كه مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري از ايشان خواست تا پيامي را به «آية الله سيد محسن حكيم » ابلاغ نمايد. قرار بود آية الله مؤمن اين پيام را از طريق امام موسي صدر (ره ) يا حاج شيخ نصرالله خلخالي (ره ) به سمع آيت الله حكيم برساند. پيام اين بود كه هم اكنون ، حاج آقا روح الله (حضرت امام خميني ) در صف مراجع تقليدند و دستگيري و تبعيد ايشان ، در واقع ، توهين به مرجعيت

شيعه خواهد بود. از اين رو، لازم است آية الله سيد محسن حكيم ، نسبت به اين مسأله واكنش نشان داده ، خواستار بازگشت ايشان و رفع تبعيد معظم له شوند.

از فعاليتهاي ديگر كه در كارنامۀ مبارزاتي آية الله مؤمن مي درخشد، رساندن مفاد نامۀ تعدادي از اعضاي جامعۀ مدرسين حوزه علميه قم ، مبني بر اعلام مرجعيت امام خميني (ره ) به دست امام خميني (ره ) بود. مفاد اين نامه را آية الله مومن ، در نجف اشرف به محضر امام (ره ) تقديم نمود. امام خميني (ره ) كه هميشه از قبول مرجعيت و عناويني اين گونه سرباز مي زد، ابتدا بدان اعتراض مي كند. آية الله مومن با بيان وضعيت حساس آن دوره ، جنبه هاي سياسي و مبارزاتي اين تصميم را خدمت امام (ره ) عرض مي نمايد و به ايشان عرض مي كند: «علت تصميم اعضاء جامعه مدرسين مبني بر اعلام مرجعيت اين است كه آنها تنها حضرتعالي را براي مقابله با رژيم فاسد شاه صالح مي دانند؛ از اين رو وظيفه خود دانستند تا حضرتعالي را به عنوان مرجع تقليد معرفي كنند. بدين گونه امام (ره ) در برابر اين اعلام مرجعيت ، سكوت مي فرمايد.

حضور ايشان در جلسات جامعه مدرسين ، در پيش از انقلاب ، و پي گيري مصوبات و بيانيه هاي آن از فعاليتهاي درخشان ايشان است كه سرانجام به دستگيري و تبعيد ايشان در سال 1353 منجر شد. ايشان به سه سال اقامت اجباري در شهداد كرمان محكوم شد كه پس از گذراندن هفت يا هشت ماه اقامت در شهداد، بقيه مدت را در تويسركان به تبعيد گذراند اما تبعيد ايشان باعث نشد كه افشاگريها و مبارزات سياسي ايشان پايان يابد؛ بلكه در آنجا نيز با بيان احكام اسلامي و

در لابلاي آن ، مسائل مهم انقلاب ، ماهيت رژيم شاه را براي مردم آشكار مي كردند و آنها را به تقليد و پيروي از مرجعيت شيعه ، به ويژه امام خميني (ره )، كه در آن زمان پرچمدار مبارزه بود، دعوت مي كردند. با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران ، فعاليتهاي آية الله مؤمن در قالب مسؤوليتهاي اجرايي و روشنگريهاي درسي و اخلاقي ادامه يافت. آية الله مؤمن هم اكنون به تدريس در حوزۀ علميه قم اشتغال دارد و در مكتب اجتهاد و فقهاهت ، شاگردان مفيدي را به عالم اسلام تقديم مي دارد.

مومني، ستار

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ستار مومني

محل تولد : مرند

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1322/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1338 وارد حوزه علميه خوي شدم. در مدرسه اي به نام مدرسه نمازي مشغول تحصيل گرديدم. مدتي در محل فوق الذكر ادامه تحصيل دادم. مقدمات را در آن مدرسه به اتمام رساندم. پس از آن زمان كم به مدرسۀ «طالبيه» واقع در شهرستان تبريز هجرت نمودم و در مدرسه طالبيه مشغول شدم. باز به حوزه علميه خوي برگشتم و كتابهاي لمعتين، معالم و حاشيه را خواندم و در ضمن در همان مدرسه يكي از استادان حوزه خوي معرفي شدم و مشغول تدريس.

مهدوي، رضاعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضاعلى مهدوي

محل تولد : دامنه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات مقطع ابتدايي و راهنمايي را در شهر «دامنه» گذراندم و در مقطع راهنمايي از محصلين ممتاز منطقه شناخته شدم. بعد از ورود به دبيرستان نگاهم به خويشتن خويش و جهان اطرافم دگرگون شد و گويا مي شنيدم كه هاتفي از درونم فرياد مي زند كه جهان طبيعت با تمام وسعتش حتي براي يك لحظه تو را اكتفا نمي كند و همچنين افكار مرا دنبال حقايق يا حقيقتي مي كشاند كه نتيجه اش هجرت به شهر مقدس قم شد.

اول سال تحصيلي 1357 _ 1358 براي تحصيل علوم ديني وارد شهر مقدس قم شدم اما به جهت مسائل انقلاب و تعطيلي مدارس حوزه علميه قم و عدم آشنايي با امكانات و نحوه هاي تحصيل در حوزه علميه قم، حدود دو سه سال توفيق چنداني در تحصيل نداشتم

و بعد از مدت كوتاهي كه در مدرسه حقاني مشغول تحصيل بودم؛ درس هايم را به طور جدي به صورت آزاد شروع كردم.

حدود پنج يا شش سال درس هاي سطح حوزه را در محضر اساتيدي چون آقايان: «جزائري»، «محامي»، «دوست محمدي خراساني»، «موسوي»، «صلواتي»، «اعتمادي»، «ستوده»، «صفايي»، «شيخ علي مومن» و بيش از همه استاد معززم جناب آقاي «علي رضا اسلاميان (ادام الله ظلهم)» به اتمام رساندم.

سپس درس خارج اصول را يكي دو سال در محضر «آيت الله العظمي فاضل لنكراني» و بعد از آن درس اصول را در محضر «آيت الله العظمي وحيد خراساني» و درس فقه را در محضر «آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي» تا الان بهره مند شده ام.

مهدوي، مجيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مجيد مهدوي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب مجيد مهدوي فرزند حسن متولد 1348 صادره از تهران تحصيلات ابتدائي خود را از تهران شروع و دوران راهنمائي و دبيرستان را در اصفهان ادامه دادم. در سال دوم دبيرستان موفق به حضور در كردستان در بسيج دانش آموزي سنندج تحت گروه هجرت دانش آموزي شدم كه در آنجا به كارهاي فرهنگي و علمي در بين دانش آموزان سني در سنندج مي پرداختم كه در حدود 2 سال اين برنامه ادامه داشت و بعد از آن توفيق حضور در جبهه هاي جنوب را در مدت كوتاهي پيدا كردم و در اين اثناء موفق به دريافت ديپلم شدم.

پس از آن در سال 68 به توفيق الهي و بدون آنكه آشنايي قبلي نسبت به حوزه علميه داشته باشم

و يا حتي كسي مشوق بنده باشد؛ به صورت بسيار غير منتظره كه البته معتقدم به واسطه عنايات ويژه بود؛ وارد حوزه عليمه اصفهان در مدرسه علميه ذوالفقار شدم. مقدمات و سطح خود را نزد اساتيد بزرگواري همچون: «حاج آقا صادقي»، «بهرمن»، «كشكولي»، «مهدوي»، و استاد بسيار عزيز و بزرگوار و كم نظير خويش جناب حجة الاسلام و المسلمين «آقاي سيد محمد فقيه ايماني (دام عزه): كه قريب هفت 7 سال درس مختلفي از قبيل مطول، منطق، بخشهايي از لمعه، اصول فقه، رسائل و مكاسب را نزد وي تلمذ كرده و بهره فراواني از حضور در محضر نوراني ايشان كه حقيقتا هم علم بود و هم اخلاقي» به صورت مستمر بردم كه خداوند انشاء الله بر بقاء عمر باعزت و سلامتي وي بيافزاديد و همچنين استاد عزيز و نوراني ديگري كه انصافا از اعجوبه هاي نهان است جناب «آية الله محزونيه (دام عزه)» بخشهاي مهم كفايه را به ضمير كتاب اخلاقي تهذيب الاخلاق ابن مسكوية در طول بيش از 2 سال تلمذ نمودم و بسيار زيبنده است كه از استاد ديگر خودم در لمعه «حضرت آيةالله عبوديت (زيد عزه العالي)» نيز يادي كنم كه هم مجسمه اخلاق بود و هم مملو از معارف و علوم كه خداوند به همگي ايشان سلامتي روز افزون عنايت نمايد.

در مدت زمان شروع به تحصيل يعني از سال 68 تا 73 به مدت 5 سال چنان مشغول به درس و مباحثه بودم كه به هيچ چيز و هيچ كس فكر نمي كردم حتي از ضوابط و قوانين حوزه هم بي اطلاع بودم كه مدتها بعد يكي از دوستان بسيار نزديك

به بنده گفتند كه آيا معافيت از تحصيل را گرفته اي؟! كه در پاسخ گفتم مگر معافيت تحصيلي هم وجود دارد. اين در حالي بود كه سه از حضور من در حوزه علميه گذشته بود؛ به صورت شبانه روزي بدون وقفه مشغول به تحصيل در دروس حوزوي بودم و روزانه حداقل 8 كلاس را شركت مي كردم به ضميمه مباحثات، آن چنانكه در طول 5 سال موفق به اتمام كفايه شدم و از سال 74 وارد درس خارج شدم و در اين مدت علاوه بر تحصيل از سال 70 عملا وارد عرصه تديس نيز شدم كه خوشبختانه به لطف خداي متعال و توجهات خاصه اولياء دين خاصه بقية الله الاعظم تا اين زمان نيز ادامه دارد يعني نزديك به 16 سال است و خودم در حال تدريس مي باشم.

لازم به ذكر است كه در اين مدت 5 سال از مقدمات تا پايان سطح علاوه بر شركت در كلاسهاي رسمي حوزه و سپري كردن دروس متعارف در آن و مباحثه جدي آنها دروس ديگري كه در حوزه از رونق افتاده همچون مطول و معالم الاصول و حاشيه ملاعبدالله و ... را نيز در محضر اساتيد بزرگوارم از ابتدا تا انتها خواندم. حتي به ياد دارم كه مطول را در طول 4 سال در محضر «آية الله فقيه ايماني (دام عزه)» خواندم و بعد از آن دو دوره تدريس آن را داشتم و شرحي نيز بر آن نوشته ام.

از سال 74 تا 82 در درس خارج «حضرت آيةالله مظاهري (دام عزه)» اعم از فقه و اصول به صورت مدام شركت كرده كه محصول آن تقريرات درس معظم

له است كه به صورت مكتوب وجود دارد و همچنين در اين زمانها در درس دراية «حضرت آيةالله مجليسي (دام عزه)» و درس جواهر «آيةالله سيد حسن فقهي اماني (دام عزه)» و ... نيز شركت كرده و بهره هاي علمي فراواني بردم. از همان سال 74 بود كه رسما در ادامه تدريس در سطوح پايين حوزه شروع به تدريس در دروس رسائل و مكاسب نمودم كه تا اين زمان نيز ادامه دارد: «منطق بيش از 10 بار»، «لمعه بيش از 6 بار»، «اصول فقه بيش از 5 سال»، «بدايةالمعارف بيش از 7 بار»، «رسائل بيش از 4 بار»، «مكاسب بيش از 4 بار»، «كفايه بيش از 3 بار».

از سال 83 به پيشنهاد رياست محترم حوزه و حكم معظم له «حضرت آيةالله مظاهري (دام عزه)» مديريت «مدرسه علميه جده بزرگ»: كه از مدارس قديمي اين استان مي باشد؛ به بنده واگذار شد كه تا اين زمان ادامه دارد. در سال 86 مجددا به حكم رياست محترم حوزه و به پيشنهاد مدير اجرائي حوزه عليمه اصفهان: «حضرت آيةالله طباطبايي (دام عزه)»، معاونت آموزشي مركز مديريت حوزه عليمه اصفهان نيز به مسئوليتها افزوده شد كه مدت 8 ماه در اين بخش توفيق انجام وظيفه پيدا كردم. از سال 84 نيز مدير گروه كلام در رشته تخصصي حوزه علميه اصفهان در سطح 2 به اينجانب محول گرديد و از سال 85 علاوه بر مدير گروه سطح 2 كلام، مديريت گروه سطح 3 كلام نيز به آن افزوده شد كه تا حال حاضر ادامه دارد.

مهدي پور، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر مهدي پور

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب علي اكبر مهدي پور در روز سه شنبه 13 رجب سال 1364 هجري قمري مصادف با 1324 هجري شمسي در محله «باغشيمه تبريز» زادگاه «آيت الله ابوالقاسم كوكبي» از مراجع قم به دنيا آمدم. آغاز به تحصيل 1331 شمسي دبستان ممتاز تا كلاس چهارم ابتدايي، آغاز به تحصيلات حوزوي 1331 شمسي در نزد آموزگار خود «مرحوم حاج ابوالقاسم دهخدا»: گلستان، نصاب و خلاصه الصرف. ترك تحصيل مدرسه دولتي و ادامه تحصيلات حوزوي 1335 هجري شمسي.

اساتيد سطوح عاليه در قم، «آيت الله حاج شيخ جعفر سبحانى»، «شهيد مفتح»، «آيت الله ميرزا يدالله دوزدوزاني»، «آيت الله شهيد مطهري»، «مرحوم آيت الله پايانى»، «آيت الله حاج شيخ جعفر سبحاني»، «مرحوم آيت الله ميبدي كرمانشاهي»، «مرحوم آيت الله سيد جواد خطيبي تبريزي»، «آيت الله مكارم شيرازي»، «مرحوم آيت الله سيد كاظم شريعتمداري»، «مرحوم آيت الله ميرزا كاظم تبريزي»، «مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري»، «مرحوم آيت الله حاج سيد محمد روحاني»، «آيت الله حاج سيد موسي شبيري زنجانى»، «مرحوم آيت الله سيد حسن الهي»: (برادر علامه طباطبايي)، «مرحوم آيت الله سيد مرتضي شبستري»: (برادر مرحوم آيت الله وحيدي)، «مرحوم آيت الله سيد صادق شريعتمداري»، «مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد باقر ملكي» و ... .

بر اساس دعوت شيعيان استانبولي براي تصدي امور شيعيان آن زمان رمضان 1395 هجري قمري برابر با 24 شهريور 1354 هجري شمسي از طرف حوزه علميه قم راهي استانبول شده، به مدت 5 سال تمام در آنجا اقامت نموده، به اقامه نماز جمعه و جماعت در مسجد ايرانيان مقيم استانبول واقع در محله «چاكما كچيلار» در

سراي بيوك والده خان كه بيش از 200 سال سابقه دارد و همواره يك روحاني ايراني با اطلاع دولتين از حوزه علميه قم در آن جا انجام وظيفه مي كرد؛ پرداختم.

با توجه آشنايي با قلم و ضرورت خدمات فرهنگي و آزادي بيش از حد مطبوعات در آن زمان، به تاسيس انتشارات زمان پرداخته و در حدود 60 مجلد كتاب، جزوه، بروشور به زبان تركي منتشر نمودم. در طول اقامت در استانبول با 84 روزنامه و مجله مصاحبه مطبوعاتي انجام دادم. در اين مصاحبه ها به معرفي نكات برجسته تفكر شيعي توجه مي دادم و گروه بسياري از روشنفكران اهل سنت را با معارف شيعي آشنا و جذب نمودم كه هرگز در مسجد ديگري به جمعه و جماعت حاضر نمي شدند.

علاوه بر استانبول به دهها شهر ديگر براي سخنراني و كنفرانس دعوت مي شدم و منحصرا روزهاي يكشنبه به اين دعوتها پاسخ مثبت مي دادم كه روز تعطيل رسمي و كثرت شركت كنندگان در مساجد و مجالس بود كه به تعدادي از اين شهرها اشاره مي شود: «اولو جامع»: در شهر بورسا كه تعداد شركت كننده ها را روزنامه ها 40000 نفر ذكر كردند. «مسجد امام جعفر صادق (عليه السلام)» در ازمير كه مكرر انجام شد. بزرگترين سينماي «تورگوتلو» كه به جهت ازدحام بيش از حد و عدم گنجايش مساجد، بزرگترين سينماي شهر را اجاره كرده بودند. «مسجد بزرگ ازميت»، «آق شهير»، «ادرنه» و ...

مهدي پور، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود مهدي پور

محل تولد : طبس

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1331/1/1

زندگينامه علمي

در يكي از روستاهاي شهرستان طبس پا به عرصه عالم

گذاشتم و شش كلاس ابتدايي را گذراندم. كودكي حدود چهارده ساله بودم كه ادبيات عرب را در مشهد مقدس حدود سال 46 ش آغاز كردم، از محضر اساتيدى همچون: «استاد حجت هاشمى خراسانى»، «مهاجريان طبسى» و «مرحوم غضنفرى» و سپس در مدرسه «مرحوم آيت الله ميلانى» از استادان گوناگون: «بنى هاشمى»، «ايمانى» و «مدرس غروى» تا حدى فرا گرفتم.

در حدود مغنى و معالم بودم كه به قم هجرت كردم و در مدرسه حقانى پذيرش شدم. دروس دبيرستان را همراه دروس حوزوى در قم ادامه دادم و از مدرسه حكيم نظامى (امام صادق كنونى) ديپلم ادبى گرفتم. در مدرسه حقانى از محضر آيات و بزرگان: «شهيد قدوسى»، «آيت الله جنتى»، «سيد حسن طاهرى خرم آبادى»، «آيت الله محمد مؤمن قمى»، «شيخ يوسف صانعى» و «آيت الله مصباح يزدى» بهره مند شدم. برنامه درسى مدرسه را تا يك سال درس خارج در همان مدرسه ادامه دادم.

پس از پيروزى انقلاب اسلامى مدتى در بندر عباس مسئول دفتر شهيد حقانى بودم. در تأسيس مدرسه مسجد سليمان با جناب آقاى سيد حسن ربانى و مرحوم محمدى نجات همكارى داشتم. از سال 61 در حوزه قم درس را ادامه دادم و تا سال 65 يكسره به تحصيل مشغول بودم. در درس «آقاى منتظرى، آشيخ جواد تبريزى، آيت الله مؤمن قمى، اندكى درس آقاى وحيد خراسانى و آيت الله فاضل لنكرانى» شركت كردم. همچنين مدتى در درس «آيت الله صانعى» حضور يافته و استفاده كردم. زندگى معنوى حقير مديون اخلاص و جهاد «حضرت آيت الله جنتى» است و در تفسير قرآن از محضر «آيت الله مصباح يزدى» بهره مند شدم.

تاريخ اسلام، حكومت

اسلامى، روشهاى تدريس، تحقيق و تبليغ را در مدارس گوناگون به ويژه مدارس مركز جهانى علوم اسلامى تدريس كرده ام. معارف اسلامى 1 و 2، متون و ريشه هاى انقلاب اسلامى و تاريخ اسلام را هم در برخى مدارس دانشگاهى در سالهاى 62 الى سال 64 درس گفته ام. علاقه ام بيشتر به تاريخ و سيره معصومين (عليهم السلام) است. در زمينه مباحث اخلاق و مديريت هم آثار مختصرى دارم.

حقير بيش از پژوهش شخصى به مديريت پژوهشى اشتغال داشتم كه در سرى «چهل حديثهاى سازمان تبليغات اسلامى سرى ديدار با ابرار، ديار ابرار، دولت ابرار، گلشن ابرار، ستارگان حرم و طلايه داران تقريب» هدايت و نظارت كار با بنده بوده است و اميدوارم خداوند به لطفش كار را بپذيرد و توفيق خدمت به همه عنايت فرمايد و كمبودها را جبران و لغزش ها را غفو كند.

مهدي زاده، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين مهدي زاده

محل تولد : فارسيان گنبدكاووس

شهرت : مهدي زاده

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 (ه . ش) پس از اخذ ديپلم تجربى به دليل علاقه فراوان به علوم دينى بدون اينكه منتظر شركت در كنكور باشم وارد حوزه علميه قم شدم و تحصيل در مرحله مقدمات دروس حوزوى را در مدرسه منتظريه (حقانى) آغاز نمودم و درس هاى مقدماتى حوزوى مثل: صرف، نحو، معانى، بيان، منطق و ... را فرا گرفتم.

تحصيل در مرحله سطح دروس حوزوى را در مدرسه شهيدين با مديريت توانا و با تجربه جناب استاد سيد محمد رضا طباطبايى (حفظه الله تعالى) ادامه دادم. اسامى برخى از دروس مرحله سطح به همراه

نام استادانى كه اين دروس را نزد آنان فرا گرفته ام عبارتند از: كتاب شرح لمعه استادان: «شب زنده دار»، «اشتهاردى»، «مؤمن» و «طباطبايى». اصول (برخى حلقات شهيد صدر ره) استادان: «شب زنده دار» و «اسلاميان». رسائل شيخ انصارى استادان: «اعتمادى» و «استادى». كفاية الاصول استادان: «ستوده» و «گنجى». مكاسب شيخ انصارى استادان: «مرحوم آيت الله احمدى ميانجى»، «طبسى» و «مروجى».

مجموعه تحصيلات بنده در دو مرحله مقدماتى و سطح تقريباً تا سال 1370 (ه . ش) طول كشيد و از سال 1370 به بعد در دروس خارج فقه و اصول حوزه شركت نمودم كه اسامى برخى از دروس به همراه نام بعضى استادان اين دروس عبارتند از:

• بخشي از درس خارج اصول فقه «آيت الله سيد كاظم حسينى حائرى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه «آيت الله وحيد خراسانى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه «آيت الله خرازى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه استاد «عندليب همدانى».

• بخشي از درس خارج اصول فقه استاد «لاريجانى».

• بخشي از درس خارج فقه (خمس) «آيت الله سيد كاظم حسينى حائرى».

• بخشي از درس خارج فقه (بيع) «آيت الله وحيد خراسانى».

• بخشي از درس خارج فقه (اجاره، صوم و مكاسب محرمه) «آيت الله جوادى آملى».

• بخشي از درس خارج فقه (اجتهاد و تقليد) استاد «صادق لاريجانى».

• بخشي از درس خارج فقه (قضاء) استاد «لاريجانى».

علاوه بر دروس رايج فقه و اصول، در سال هاى1373 و 1374 در برنامه تحقيق فقهى مدرسه شهيدين كه با نظارت و راهنمايى هاى «آيت الله خرازى» و «آيت الله استادى» برگزار مى شد؛ شركت كردم. در برنامه ياد شده كه كمتر از

دو سال طول كشيد، بنده موفق به نگارش حدود 10 مقاله علمى، فقهى در موضوعات مختلف شدم.

همچنين به دليل گستردگى علوم دينى و به خاطر ضرورت آشنايى با برخى از علوم ديگر حوزوى (غير از فقه واصول) در دروس ديگر حوزه نيز شركت كرده ام كه اسامى برخى از آنها به همراه نام استادان آنها عبارتند از: درس اسفار «آيت الله جوادى آملى»، درس درايه و رجال «مرحوم آيت الله ابوطالب تجليل»، درس اخلاق استادان «مرحوم آيت الله احمدى ميانجى»، «مرحوم آيت الله بهاء الدينى»، «آيت الله شب زنده دار»، «آيت الله مصباح»، «آيت الله مظاهرى» و «آيت الله محفوظى».

در كنار درسهاى حوزوى به دليل علاقه به مباحث اخلاقى و تربيتى، در مقطع كارشناسى ارشد رشته «علوم تربيتى» موسسه امام خمينى نيز تحصيل نمودم تا اينكه در آخر دوره در سال 1377 از پايان نامه خود با محوريت «روايت تربيتى هشام بن حكم از امام موسى كاظم (عليه اسلام)» دفاع نمودم كه در سال 1383 با عنوان «آيين عقل ورزي» چاپ شد.

مهرگان مسعودي، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا مهرگان مسعودي

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب از سال 1361 پس از اخذ ديپلم به حوزه علميه رشت وارد شدم و دروس پايه و سطح را در اين شهرستان تحت اشراف استاد بزرگوار «آيت الله سيد مجتبي رودباري» كه خود از شاگردان حضرت امام خميني (ره) و آيت الله خوئي (ره) بودند؛ با شاگردي در محضرشان به اتمام رساندم. در سال 1369 پس از قبولي در امتحانات ورودي حوزه علميه قم، توفيق ورود به اين حوزه

مبارك و حضور در جوار حضرت معصومه (س) را پيدا كردم.

ادامه دروس سطح را در خدمت برخي از عزيزان دانشمند و روحاني اين شهر مقدس بوديم و سپس از سال 74 در درس هاي خارج فقه و اصول بزرگاني چون: «آيت الله ناصر مكارم شيرازى»، «آيت الله فاضل لنكرانى»، «آيت الله جعفر سبحاني» و «آيت الله ميرزا محمد حسن فقيه يزدي» شركت يافته و از محضر اين عزيزان استفاده كردم. علومي چون فلسفه، كلام و عرفان نظري را نيز به طور پراكنده از محضر علماي قم بهره مند گرديدم. اشتياق به آشنايي بيشتر با قرآن كريم و معارف مربوط به علوم قرآني سبب گرديد تا در حال حاضر بيشتر مطالعه ام در مسير علوم قرآني و حديث باشد

مهري، سيد عباس

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آيت اللَّه سيد عباس مُهري در سال 1294 ش (1333ق) در شهر مُهر واقع در استان فارس به دنيا آمد و پس از طي دروس مقدمات در زادگاهش، راهي نجف اشرف شد. وي در نجف از محضر عالماني همچون سيد محمود شاهرودي، سيد محمدباقرمحلاتي و سيد محمدتقي بحرالعلوم استفاده كرد و بنا به اصرار جمعي از مؤمنان، براي تبليغ دين و ارشاد مردم به كويت رفت. آيت اللَّه مهري در طول ساليان اقامت در كويت و در جريان نهضت اسلامي مردم به رهبري امام خميني، با برپايي مجالس سخنراني به مناسبت هاي گوناگون و با ارسال نامه و تلگراف به محضر علما و مراجع و با پخش اعلاميه، پيام و نوار سخنان حضرت امام و ديگر بزرگان، لحظه اي از قيام و فعاليت باز نايستاد و عليه جور شوريد. در اين ميان، سفارت ايران در كويت، فعاليت گسترده اي عليه ايشان شروع كرد

و مردم را با تهديد و تطميع و با پخش شايعه هاي گوناگون، وادار به دوري جستن از او و مسجد و مجلسش مي نمود؛ اين در حالي بود كه بارها ايشان را تهديد به ترور مي كردند. آيت اللَّه مهري اولين مؤيد امام از علماي خارج از كشور بود كه پس از قيام 15 خرداد 42، تلگراف تند و آتشيني به محمدرضا پهلوي فرستاد كه با اين عمل، وي تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي، ممنوع الورود به ايران شد. منزل او در كويت علاوه بر اين كه به عنوان كانون تبادل نظر درباره شيوه هاي مبارزه با رژيم ستمشاهي بود، به عنوان واسطه اي بين امام در نجف اشرف و پيروان ايشان در ايران، اروپا و ساير نقاط عمل مي كرد. وي از زمان آشنايي با امام تا واپسين دم حيات، دم از امام و راه او برنداشت و پيرو ايشان بود. حتي وقتي كه امام قصد داشتند نجف را به مقصد كويت ترك نمايند، قرار بود كه در منزل آيت اللَّه مهري اقامت كنند كه با ممانعت دولت كويت مواجه گرديد و اين امر، عملي نشد. پس از پيروزي انقلاب، حضرت امام، آيت اللَّه مهري، را به امامت جمعه كويت منصوب كردند كه با تبعيد آيت اللَّه مهري، نماز جمعه برگزار نگرديد. اين عالم بزرگوار سرانجام پس از عمري مجاهده در راه اسلام، در 26 بهمن 1366 ش برابر با 26 جمادي الثاني 1408 ق در 72 سالگي درگذشت و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) مدفون شد.

برگرفته از كتاب :پايگاه راسخون

مهريزي، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي مهريزي

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

مهدي مهريزي در سال

1341 در شهر مقدس مشهد متولد شد. پس از گذراندن دروس عمومي دوره ابتدايي و راهنمايي در سال 1355 وارد حوزه علميه مشهد شد. آنگاه پس از اتمام دروس مقدمات در سال 1358 وارد حوزه علميه قم شد و به مدت بيست سال در دروس فقه و اصول و فلسفه حضور يافت.

اساتيد سطح ايشان حجج اسلام و حضرات آيات: «ستوده»، «پاياني»، «اعتمادي»، «موسوي تهراني» و «سيد علي محقق داماد». اساتيد دروس خارج آيات عظام: «وحيد خراساني»، «تبريزي» و «فاضل لنكراني». اساتيد فلسفه حضرات آيات: «محمد علي گرامي»، «حسن زاده»، «جوادي آملي»، و «انصاري شيرازي».

وي همزمان با تحصيل، به تدريس دروس حوزه تا رسائل و مكاسب اشتغال داشته است و از سال 1364 تاكنون در دانشگاه هاي مختلف به تدريس اشتغال دارد، همچنين نامبرده در همايش ها و كنفرانس هاي علمي بسياري به ارائه مقاله و سخنراني پرداخته است.

مير سيد

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از خدام والامقام بضعه احمدى و از علماء و مجتهدين و فقهاء و اصوليين بود از شاگردان مرحوم علامه ثانى ملا محمدكاظم خراسانى است. شرحى به كفايه استاد خود نوشته كه يك جلد آن به طبع رسيده در اواخر عمر به تهران منزل گزيد در آنجا مشغول تدريس فقه و اصول بود و هم آنجا مرحوم و در قم مدفون گرديد.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد اول)

مير عبداللهي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمود مير عبداللهي

محل تولد : چادگان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1325/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمود ميرعبداللهي شهرت حسيني به شماره شناسنامه 11 صادره از چادگان متولد 1325 از منطقه فريدن هستم. اينجانب در سال 1337 در سن 12 سالگي در اصفهان مشغول تحصيل علوم ديني شدم و بعد از گذراندن دو سال در سال 1339 وارد حوزه علميه قم شدم. مدت پنج سال در مدرسه «جاني خان» واقع در خيابان آذر ميدان كهنه روبروي مسجد جامع قم، ادبيات را خدمت آقاي نحوي و مختصر المعاني را خدمت آيت الله دوزدوزاني و معالم و قوانين الاصول را خدمت آقاي اعتمادي و فرائد الاصول را خدمت آقاي نوري و مكاسب را خدمت آيت الله فاضل لنكراني و جلدين كفاية الاصول را خدمت آيت الله سلطاني خواندم.

مدت 15 سال درس خارج فقه «حضرت آيت الله العظمي مرحوم آقاي گلپايگاني» شركت مي كردم و مدت 15 سال درس خارج فقه و اصول «حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ مرتضي حائري» شركت داشتم و لمعتين را خدمت آقاي ستوده خواندم و در سال 1360 از طرف دفتر حضرت امام خميني (ره) به

امامت جمعۀ شاهين شهر منصوب شدم و قبل از پيروزي انقلاب مدتي را در پيروزآباد شيراز تبعيد بودم.

در سال 1362 در شاهين شهر به وسيله يك نفر منافق به نام «كريم» اهل شهرضا مورد ترور قرار گرفتم. نام برده دستگير و اعدام شد. چون شخص نام برده در اصفهان شخص به نام آقاي بهشتي نژاد را با فرزندش جلو درب خانه اش ترور كرده بود. در سال 1365 از شاهين شهر به شهرستان لُردگان كه از توابع شهر كرد است؛ منتقل شدم. بعد از سه سال آنجا به ابوان غرب از توابع ايلام است؛ منتقل شدم. بعد از سه سال از آنجا به ميمه اصفهان منتقل شدم. در اين مدت كه امام جمعه بودم؛ تدريس هم داشتم. دروس حوزوي و هم در دانشگاه ها: معارف اخلاق و تفسير تدريس مي كردم و فعلاً هم در قم مشغول تدريس هستم.

اين بود خلاصه از زندگي اينجانب و ضمناً كتاب هاي حقير چاپ نشده. «تبيين منابع فلسفه»، «سعادت و شقاوت از ديدگاه فلاسفه»، «تلخيص اخلاق فرانكنا»، «سؤال و جواب از علوم قرآنى»، «سوال و جواب درباره مهدويت و اسلام». ضمناً اضافه مي كنم كه در سال 1362 كه مورد ترور منافق قرار گرفتم؛ چند روز كه گذشت يك شب ساعت 2 بعد از نصف شب منزل بنده را به رگبار بستند از طرفداران سيد مهدي هاشمي. و همينطور قبل از اينكه مورد ترور قرار بگيرم در سال 1361 درب منزل اينجانب مواد منفجره گذاشته بودند كه در اين چند جا خداوند نجاتم داد. در تمام اين جريانات حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاي نمازي كه در آن وقت فرمانده سپاه اصفهان بودند به من

كمك كردند و آقاي نمازي فعلاً امام جمعه كاشان مي باشند.

ميراشرفي، هادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هادي مير اشرفي

محل تولد : لنگرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/1

زندگينامه علمي

سيد هادي مير اشرفي از استان گيلان شهر استان لنگرود روستاي «دريا سر» در سن 12 سالگي پس ازاتمام دوره ابتدائي بر اثر علاقه شديد به علوم ديني و فراگيري آن، راهي حوزه علميه فقيه (حاج ابوالفتح) در تهران به مديريت «حضرت آية الله مرتضوي لنگرودي» شده و در آن حوزه مقدسه در سال 1360 اشتغال به تحصيل پيدا نمود و دروس پايه تا اتمام لمعتين را در آن حوزه مقدسه به اتمام رسانيدم.

سپس راهي حوزه مقدسه قم كنار بارگاه مقدس حضرت فاطمه معصومه (عليها سلام) شدم و در دروس رسائل و مكاسب شركت نمودم كه رسائل را خدمت حجة الاسلام موسوي تهراني در حوزه آية الله العظمي گلپايگاني و بيع مكاسب حضرت حجة الاسلام جناب آقاي نكونام در مسجد مقدس امام رضا (عليه السلام) در گذرخان حاضر شده و پس از آن دروس كفايه آيات عظام و حجج اسلام شركت نمودم و به اتمام رسانيده و راهي دروس خارج مراجع بزرگوار كه خارج فقه «حضرت آية الله مكارم شيرازي» و اصول «حضرت آية الله وحيد خراساني» را درك كرده و از آن اساتيد بهره ها برده و به تحقيقات در حوزه دين ادامه داده تا انشاءالله تعالي صاحب دين امام زمان (عليه السلام وعجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور بفرمايد.

ميرجليلي، كاظم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد كاظم ميرجليلي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/7/1

زندگينامه علمي

آقاي سيد كاظم ميرجليلي در سال 1334هجري شمسي در

خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) در شهرستان يزد ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1360 وارد حوزه علميه يزد گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد.

از سوي ديگر شوق زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت حضرت معصومه (سلام عليها) او را راهي حوزه علميه قم گردانيد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي فراوان برد. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1373 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل حوزوي در قم از محضر بزرگاني چون: «مرحوم آيت الله فاضل»، «آيت الله مكارم»، «آيت الله خاتم يزدي»، و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته «فلسفه و كلام» در مقطع كارشناسي ارشد در سال 1377 از دانشگاه تربيت مدرس قم فارغ التحصيل گرديد و با موفقيت از پايان نامه خويش با عنوان: «مشكلات و موانع خلافت حضرت علي عليه السلام از ديدگاه تاريخ» دفاع كرد. استاد در ايام تحصيل در قم از امر تدريس در زادگاه خويش غافل نماند و در مراكزي چون دانشگاه يزد و ... به تدريس پرداخت، كه حاصل زحمات ايشان پرورش دانشجويان فراوني مي باشد. وي در زندگي سراسر علمي خود از امر تحقيق و نگارش

و تأليف غافل نماند و آثاري از قبيل: «صداقت حضرت علي (عليه السلام) در سياست و حكومت» و ... را به رشته تحرير در آورده است.

ميرحسيني، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد مير حسيني

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1349 وارد حوزه علميه يزد گرديدم. سه سال را در يزد و مابقي را در قم بودم. در اين مدت به عنوان طلبه اي محضر بزرگاني را درك كردم كه حتي حضور در محضر آنان بالاترين خير و بركت را القاء مي كرد.

ميرخليلي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد احمد مير خليلي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در مدارس تهران و دوره متوسطه را در مدرسه دهخداي شهرستان دهخدا گذرانده ام. در سالهاي اوليه انقلاب ديپلم خود را گرفته و رهسپار حوزه علميه قم شده ام و در مدرسه «حضرت آيت الله گلپايگاني» مشغول دروس حوزه علميه شده ام. صرف و نحو، معاني و بيان را نزد استاداني مانند: «صالحي اصفهاني»، «عالمي»، «طالقاني» و «شب زنده دار» خوانده ام. دروس سطح حوزه را نزد استاداني نظير حضرات آيات: «صلواتي»، «خرازي»، «حياتي»، «استادي»، «ستوده» و «نكونام» فرا گرفتم.

در سال 1366 در درس خارج حوزه شركت نمودم و درس اساتيد بزرگوار: «آيت الله علوي گرگاني»، «شيخ جواد تبريزي»، «مكارم شيرازي» و «وحيد خراساني» شركت كردم. در ضمن زبان هاي عربي و انگليسي را به صورت تخصصي در مركز زبان هاي خارجي دفتر تبليغات اسلامي آموختم. در سال 1369 در دوره دوم تخصصي كارشناسي ارشد مركز تربيت مدرس حوزه علميه قم به عنوان نفر اول برگزيده شدم و در سال 1372 با پايان نامه «مثل در قرآن كريم» فارغ التحصيل شدم. در

سال 73 در دوره دكتري دانشگاه تهران پذيرفته شدم.

در همين سال به عنوان عضو هيئت علمي _ پژوهشي كنگره نقش زمان و مكان حضرت امام (ره)، 3 جلد متون فقه پژوهشي با كمك ساير همكاران فراهم آورديم. همچنين در اين سال در مركز تحقيقات اسلامي وابسته به دفتر در بخش اصطلاح نامه به فعاليت پژوهشي مشغول شدم كه تاكنون اصطلاح نامه هاي علوم قرآن، اصول فقه، دانش نامه اصول فقه، منطق و كلام اسلامي منتشر شده كه در هر يك به نحوي همكاري داشته ام. در سال 1378 در مركز انديشه اسلامي در گروه فقه به عنوان عضو هيئت علمي شركت كردم و در نشست هاي علمي و ارزيابي هاي انديشه سازان شركت داشته ام و در ضمن مقالات: «فقه و حقوق خانواده»، «فقه و ملاكات احكام» و «انديشه هاي فقهي امام خميني (ره)» محصول اين دوره است.

در ضمن كتاب: «فقه و قياس» در اين دوره تنظيم و تاليف شده است. درسال 1379 دوره دكتري را با دفاع از رساله: «جايگاه قياس و استحسان در منابع استنباط» به پايان رساندم و در مدرسه امام خميني (ره) به تدريس فقه و اصول پرداختم و به مدت سه سال مديريت گروه فقه و اصول را به عهده داشته ام. در سال 80 در دانشگاه تهران در دانشكده هاي مختلف به تدريس متون اسلامي و در سال 1381 در يزد به عنوان عضو هيئت علمي به تدريس دروس فقه وحقوق مشغول شده ام.

در ضمن در مدرسه امام خميني (ره) درس هاي فقه و اصول و فقه و اصول مقارن، با فقه و اصول سميناري در درايه و

رجال، نقد حديث و منابع حديثي مشغول تدريس بوده ام. تاكنون راهنمايي و مشاوره تعدادي از رساله هاي فوق ليسانس و دكتري در مراكز مختلف علمي بر عهده داشته ام نظير مدرسه امام خميني (ره)، حوزه علميه خواهران، دانشگاه آزاد اسلامي. همچنين براي پيشبرد اهداف اطلاع رساني در دانشگاه يزد و مركز تحقيقات در ميز گردهاي علمي، نقد كتاب و كارگاه هاي پژوهشي كاربردي شركت كرده ام.

ميرخليلي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدجواد ميرخليلي

محل تولد : يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1356/10/2

زندگينامه علمي

اينجانب سيد جواد ميرخليلي، فرزند سيد محمد علي ميرخليلي، متولد دوم دي ماه 1356 در روستاي زردين از توابع استان يزد هستم. دوره ابتدايي خود را در مدرسه شهيد مطهري زردين به پايان برده و بعد از آن وارد مدرسه شهيد حسن زارع زرديني شدم و دو سال دوره راهنمايي خود را در آنجا سپري كردم. بعد از آن براي ادامه تحصيل در كلاس سوم راهنمايي وارد شهر يزد و مدرسه راهنمايي انبياء شدم. بعد از اتمام دوره راهنمايي، براي ادامه تحصيل به همراه خانواده به تهران آمديم و مدرسه دولتي علميه، محل تحصيلم در چهار سال تحصيل در آن جا بود.

بعد از پايان دبيرستان و اتمام دوره نظام قديم رشته علوم تجربي، وارد حوزه علميه امام حسين (ع) تهران شدم و سطح يك خود را در محضر اساتيد بزرگواري چون: «مرحوم آيت الله حقي، مرحوم آيت الله سيد عباس ابوترابي، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين سيد علي اكبر ابوترابي، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين سيد بهاءالدين موسوي زاده، حجج اسلام: موسوي، عالمي، شريفي، يوسفي، سيد محمد حسن

ابوترابي، علمداري، معراجي، وحيدي، گنجي، افضل نژاد، رضا بابا اكبري ، خوش نما» و ساير اساتيد گذراندم.

آن گاه در سال 1381 براي ادامه تحصيل در مقطع سطح دو حوزه وارد مدرسه قديري قم شدم و از محضر اساتيدي چون حجج اسلام: «جلالي، ظهيري، قوامي، هاشمي، سرافراز، و ...» بهره بردم. بعد از اتمام سطح دو، مقطع كارشناسي علوم سياسي را با معدل 45/17 در دانشگاه باقرالعلوم (ع) قم به پايان رساندم. سپس در كنار ادامه تحصيل در سطح سه حوزه و بعد از كسب مدرك علمي سطح دو حوزه، رشته اديان شرق را در دانشگاه اديان و مذاهب قم ادامه داده و پايان نامه كارشناسي ارشدم را با موضوع: «رابطه دين و سياست در ژاپن معاصر» تدوين كردم.

همچنين در ساليان اخير به دليل علاقه وافر به رسانه و ارتباطات و با توجه به اين كه سردبيري برخي از مجلات مختلف علمي را در سطح قم بر عهده داشته ام و حتي با فصلنامه ظهور وابسته به بسيج دانشجويي دانشگاه باقرالعلوم (ع) توانستم مقام دوم سردبيري و نشريات برتر استان را كسب كنم، به تحصيل در رشته ارتباطات دانشكده صدا و سيماي قم در كنار پژوهش در مراكز مختلف علمي پرداختم و اين دوره را نيز با موفقيت به پايان رساندم.

هم اكنون در كنار تحصيل در درس خارج فقه و اصول حوزه علميه قم، به نويسندگي در نشريات و مجلات علمي مشغول هستم. ضمن اين كه سال ها تجربه و مطالعه، سير مطالعاتيم را به سمت حوزه هاي اختصاصي پيش برده است؛ به گونه اي كه هم اكنون تنها در حوزه انديشه سياسي

در اسلام و شرق باستان مي نويسم و ارتباطات و رسانه نيز دل مشغولي ديگرم است.

ميرخندان، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حميد مير خندان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

بنده تحصيلات ابتدايي را در شهر تهران در دبستان عاصمي (مقابل دانشگاه صنعتي شريف) گذراندم. دوره راهنمايي را در مدرسه «مازيار» در همان محله خواندم و دوره دبيرستان را در دبيرستان خوارزمي شماره 1 (مقابل دانشگاه تهران) تحصيل نمودم. در سال 1359 پس از اخذ ديپلم در همان سال به حوزه قم آمدم.

مقدمات را تا پايه سوم در مدرسه رضويه خواندم. اساتيد بنده در ادبيات آقايان: گرگاني و طالقاني بودند و در معالم آقاي خسرو شاهي. اصول فقه را خدمت آقاي صالحي افغاني و لمعه را نزد آقايان علي پناه اشتهاردي، جداني فخر و ... خواندم. رسائل را خدمت آقاي اعتمادي و مكاسب را خدمت آقايان: قديري، طاهري خرم آبادي و ستوده تحصيل كردم و كفايه را خدمت آقاي ستوده خواندم.

درس خارج اصول را نزد آقايان: «مكارم شيرازي (2 سال)»، «وحيد خراساني (4 سال)»، «شبيري زنجاني (1 سال)» تحصل نمودم. و پس از آن در جلسه اي محدود با تعدادي محدود از دوستان به مباحثه خارج فقه تحت نظر دوست فاضل و ارجمند آقاي امير غنوي ادامه مي دهم. در كنار درس هاي رسمي حوزه به مدت حدودا چهار سال علوم قرآني و سپس تفسير (در جلسه اي خصوصي و با تعدادي محدود از دوستان) مطالعه و تامل داشته ام. همچنين به مدت سه سال در گروهي از دوستان به مباحث روانشناسي و تعليم و تربيت اسلامي پرداختم.

نيز به تحصيل فلسفه (بدايه، نهايه و جلد اول اسفار) پرداختم و در كنار آن كتاب هاي فلسفي از فلاسفه مسلمان و غرب را مطالعه نمودم.

حقير دوره زبان انگليسي را در تهران در موسسه ملي زبان تا اتمام دوره: (12 ترم) گذراندم و در قم نيز در مركز آموزش زبان هاي خارجي باقرالعلوم (ع)، دوره زبان انگليسي را تا يك ترم به پايان مانده شركت كردم. حدودا چهار سال (2 سال در جلسه حزب الله و 2 سال در پژوهشكده باقرالعلوم (ع) سازمان تبليغات قم) در زمينه تراجم و شرح حال علماء و اصحاب تحقيق و تاليف داشته ام. به مدت شش سال در زمينه فيلم و سينما (2 سال درحوزه هنري تهران و 4 سال در مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما) مطالعات نظري دارم. نتيجه فعاليت هاي پژوهشي حقير درباره تراجم و هنر فيلم كتاب ها و مقالاتي است كه در آثار از آنها ياد شده است. اكنون با مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، همكاري پژوهشي ام ادامه دارد. ضمن آن كه مباحث خارج فقه و تفسير كماكان برقرار است.

ميرزاپور، محسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محسن ميرزاپور

محل تولد : دزفول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1379 در حالي كه مشغول به تحصيل در دبيرستان بودم از محضر عالم بزرگوار «حضرت شيخ محمد كاظم انصاري (ره)» بهره مند شدم و دروس ادبيات را آغاز كردم. پس از اخذ ديپلم حدود هفت ماه در مدرسه «بقية الله» شهرستان خوانسار اشتغال به تحصيل كردم كه در واقع شروع رسمي دوران طلبگي من از همان زمان آغاز

شد كه در سال 1371 بود. بعد به شهر خودمان دزفول مراجعت كردم و بعد از تمام كردن ادبيات و منطق، دروس فقه و اصول را در محضر حضرت شيخ محمد كاظم انصاري (ره)، حاج آقا سيد حسن آقا ميري و حاج آقا مقامي به اتمام رساندم

و در سال 1376 به قم آمدم. ابتدا درس حاج آقا عالي رفتم و مباحث قطع و ظن را تا حدودي گذراندم ولكن به سبب مشكلاتي بعد از 5 ماه دوباره به شهرستان دزفول مراجعت كردم و سال هفتم حوزه را به اتمام رسانده، در سال 1377 به قم مراجعت كردم و با جديت بيشتري كتاب رسائل را با استفاده از محضر دو استاد عزيز و ارجمندم حاج آقاي كريمي و صادر به اتمام رساندم. پس از آن مكاسب را در محضر استاد نكونام (بخش شرائط العوضين) بوديم، و با تشكيل جلسات خصوصي كه هر هفته برگزار مي شد بهره هاي خوبي برديم.

كفايه را در محضر استاد ارجمند حاج آقا تهراني بوديم. و همچنين عمده كتاب كفايه را در محضر استاد عزيز حاج آقا صادر بهره هاي فراواني برديم. در طي اين سالها نيمي از سال 77 را كاملا توفيق شركت در درس تفسير آية الله جوادي آملي داشتم. سال 1380 به توصيه استاد خودم حاج آقا صادر به درس خارج اصول «آية الله وحيد خراساني» شركت كردم و درس فقه خود را با كتاب رياض المسائل سيد علي طباطبائي كه از كتب بسيار مهم فقهي به شمار مي رود؛ طي دو سال در محضر استاد عزيز و اخلاقي خودم حاج آقا هاشمي بهره بردم.

سال 1380 سال

ورود ما به مؤسسه امام صادق (ع) متعلق به آية الله سبحاني بود و آغاز دوره تخصصي ما در همان سال بود. سه سال در خدمت استاد بسيار گرانقدري همچون: «حاج آقا رباني گلپايگاني»، «حاج آقا مومني»، «حاج آقا قدوسي»، «ملك حسيني» و «حاج آقا خسرو پناه» بوديم و استفاده هاي فراواني در اين چند سال برديم و اكنون هم مشغول تمام كردن پايان نامه سطح 3 خود هستم كه مربوط به بخشي از مباحث امامت است كه با راهنمائي هاي اساتيد حاج آقا اسدي و سليماني رو به اتمام مي باشد.

ميرصانع، محمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد على ميرصانع

محل تولد : اليگودرز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد علي ميرصانع در سال 1357 وارد حوزه علميه شهرستان خوانسار شدم و تا سال 1363 در آنجا مشغول تحصيل و لمعتين را در آنجا به پايان رساندم. پس از آن وارد حوزه علميه قم شدم و به ادامه تحصيل در اين حوزه مقدسه پرداختم. فرائد الاصول مرحوم شيخ را در محضر استاد «آيت الله راستي كاشاني» و نيز قوانين الاصول ميرزاي قمى، و مكاسب مرحوم شيخ را در محضر اساتيد «آيت الله سيد علي محقق داماد» و «شيخ محسن دوزدوزاني» فرا گرفتم و دروس خارج فقه و اصول را از محضر اساتيد معظم حضرات آيات: «فاضل لنكرانى»، «وحيد خراساني» و «ميرزا جواد تبريزي» تلمذ نمودم و در ضمن اين مدت در مراكز فقهي علمي حوزه به تناسب مشغول كار و تدريس و غيره بوده ام.

ميرمعزي، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسين مير معزي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

سال 1358 موفق به اخذ ديپلم در رشته رياضى شدم و در كنكور دانشگاه شركت كردم و در رشته مهندسى مكانيك دانشگاه پلى تكنيك قبول شدم پس از دو ترم با انقلاب فرهنگى دانشگاه ها تعطيل شد. در سال 1362 پس از انصراف از دانشگاه وارد حوزه علميه مباركه قم شدم سال 68 دروس سطح را تمام كردم و از آن زمان تا كنون در درس خارج فقه و اصول اساتيدى چون آيت الله ميرزا جواد تبريزى، آيت الله وحيد خراسانى، آيت الله زنجانى،

آيت الله موسوى اردبيلى شركت نمودم.در سال 68 همزمان با شروع درس خارج در رشته اقتصاد در دانشگاه مفيد مشغول به تحصيل شدم و سال 72 ليسانس و سال 76 فوق ليسانس گرفتم.

از سال 72 تا 75 در بخش فرهنگى جامعه مدرسين به عنوان محقق در اقتصاد اسلامى و به ويژه موضوع بانكدارى اسلامى و موضوعات مرتبط با آن به تحقيق پرداختم، سال 75 در گروه فقه و نظام اقتصادى پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى به تحقيق مشغول شدم و از سال 77 عضو رسمى هيئت علمى و مدير گروه اقتصاد واز اواخر سال 83 ريئس پژ وهشكده نظام هاي اسلامي در اين پژ وهشكده ميباشم ، از سال 78 تدريس لمعه، اصول فقه و سپس مكاسب را شروع كردم و اكنون نيز در كنار كارهاى ديگر به تدريس مكاسب مي پردازم.

ميرموسوي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد علي مير موسوي

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

تحصيلات دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در شهر اصفهان انجام دادم و پس از اتمام سال دوم دبيرستان در رشته علوم تجربي در سال 1362 وارد حوزه علميه اصفهان مدرسه «ذوالفقار» شدم. كتابهاي ادبيات حوزه را از مقدمات، سيوطي و مغني را در يكسال خواندم و همچنين منطق، معاني و بيان و در همان سال سطح را آغاز كردم و بخش هايي از لمعتين و معالم را نيز در اصفهان خواندم.

در سال 1363 وارد حوزه علميه قم شدم و ابتدا در مدرسه بعثت كه از مدارس آية الله منتظري بود؛ ثبت نام و سپس به مدرسه فيضيه

نقل مكان كردم. در آن هنگام، همزمان تحصيلات علوم اسلامي و دبيرستان را دادم و در جبهه نيز حضور مي يافتم. در سال 68 همزمان سطح را به پايان رسانيدم و وارد دانشگاه تهران در رشته «علوم سياسي» شدم. از سال 69 درس خارج را آغاز كردم و بيشتر در درس خارج فقه «حضرت آيةالله العظمي منتظري» و «آيةالله تبريزي» شركت كردم.

در سال 72 تحصيلاتم در مقطع كارشناسي به پايان و مقطع كارشناسي ارشد را در رشته «روابط بين الملل» در همان دانشگاه ادامه دادم و پايان نامه ام را با عنوان: «عوامل موثر چالشهاي حقوق بشر در ايران» نوشته و دفاع كردم. در سال 74 در مقطع دكتري «علوم سياسي» دانشگاه تهران پذيرفته شدم و در سال 81 از پايان نامه ام با عنوان: «اسلام، سنت و دولت مدرن» با راهنمايي آقاي دكتر بشريه و مشاوره دكتر فيرحي و آقاي حميد زنجاني دفاع كردم.

تاكنون آثارعلمي زيادي اعم از مقاله و كتاب نگاشته ام كه در بخش مربوطه ذكر شده. از سال 79 به عنوان هيئت علمي در دانشگاه مفيد حضور داشته ام و از سال 75 تاكنون درسهاي رشته علوم سياسي را در اين دانشگاه و در دانشگاه باقرالعلوم (ع) تدريس كرده ام. از فاصله سال 80 تا 84 مديريت گروه علوم سياسي دانشگاه مفيد را نيز عهده دار بوده ام.

ميري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد عباس ميري

محل تولد : خضري قائنات

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

سيد عباس ميري (محقق و نويسنده حوزه علميه قم) در سال 1335 شمسي در خضري از

توابع شهرستان قاين ديده به جهان گشود. دوران كودكي را در مكتب خانه قرآن مجيد فرا گرفت. دوره دبستان را تا ششم نظام قديم در موطن خود گذراند. در سال 1350 شمسي داوطلبانه وارد حوزه علميه گناباد (جنوب خراسان) شد. ادبيات عرب تا سيوطي را در حوزه گناباد از محضر اساتيد حوزه: «حاج شيخ حسين نصيري، سيد ناصر خطيبي و ديگران» آموخت.

در سال 1352 شمسي عازم حوزه علميه مشهد شد. در مدرسه نواب كه از بهترين مدارس حوزه مشهد به شمار مي آمد، ساكن شد. تحت برنامه هاي منظم و كلاسيك مدرسه «آيةالله سيد محمد موسوي نژاد»، از محضر اساتيد برجسته مدرسه مثل: (جناب آقاي نصرتي، ناطقي، سيد علي اصغر حسيني، سيد محمد موسوي نژاد، سيد مهدي موسوي نژاد، شهيد ابوالقاسم قاسمي، آقاي اسلامي و اميري)، دوره كامل مقدمات، اصول فقه، شرح لمعه و رسائل شيخ انصاري را فرا گرفت. خارج از برنامه هاي مدرسه فوق، از درس لمعه و رسائل آيةالله طبسي: (توليت فعلي آستان مقدس رضوي)، آيةالله رضازاده، عباسپور، حائري طبسي، موسوي شاهرودي و شيخ علي تهراني به طور آزاد بهره برد. بخش زيادي از مكاسب شيخ انصاري را از حوزه درس استاد بزرگ حوزه مشهد «آيةالله حاج شيخ علي آقاي فلسفي» و كفايتين را از حوزه درس «آيةالله رضازاده» و مدتي از درس خارج «آيةالله اعلم» استفاده كرد.

به موازات درس معمول حوزوي، درسهاي تفسير، نهج البلاغه، معارف ديني، مباحث اخلاقي، سياسي و اجتماعي را از جلسات پر رونق و بيدارگر «مقام معظم رهبري» و مبحث شناخت را از شيخ علي تهراني و شهيد عبدالكريم هاشمي نژاد و مدتي از

حوزه درس تفسير آيةالله ميرزا جواد آقاي تهراني و محامي بهره مند شد و مباحث حديث شناسي را از محضر استاد علي حكيمي استفاده كرد و در ضمن از سال 1354 شمسي تاكنون به امر تبليغ در بسياري از مناطق كشور اشتغال داشته است.

پس از انقلاب شكوهمند اسلامي در سال 1358 - 1359 براي ادامه و تكميل تحصيلات، عازم حوزه علميه قم شد. پس از چند ماهي كه در مدرسه آيةالله غيوري به سر برد با بازگشائي مدرسه مباركه فيضيه پس از انقلاب اسلامي در آنجا ساكن شد. با استفاده از دروس اساتيد بزرگ حوزه به تكميل آموخته هاي خود پرداخت. بخشهاي كفايتين، يك دوره خارج اصول، بخشهايي از مباحث خارج فقه (كتاب حج) از حوزه درس «آيةالله فاضل لنكراني» استفاده كرد.

مباحثي از كتاب حج را از حوزه درس «آيةالله جنتي» آموخت، در درس خارج فقه كتاب قضا «آيةالله نوري همداني» و «آيةالله سيد محمد هاشمي شاهرودي» شركت جست. از درسهاي خارج فقه آقاي منتظري تا زماني كه درس وي رسميت داشت كتابهاي حدود و ديات، ولايت فقيه، زكات و ... را آموخت. سپس مباحث خارج صلاة، بيع، خيارات و بخشهايي از مباحث خارج اصول را از محضر استاد بزرگ حوزه «آيةالله وحيد خراساني» استفاده كرده و هم اكنون از محضر آن استاد بزرگ كسب فيض مي نمايد. مدتي از درسهاي خارج اصول «آيةالله مكارم شيرازي»، «آيةالله ميرزا جواد آقا تبريزي»، «آيةالله جعفر سبحاني»، «آيةالله فاطمي تويسركاني» كسب فيض كرد.

دانش درايه، حديث و رجال را از محضر رجالي بزرگ و برجسته «آيةالله سيد موسي شبيري زنجاني»، «آيةالله نوري همداني»، «منتظري» و ... فرا

گرفت و از برخي درسهاي مقطعي «آيةالله صانعي» و «صالحي نجف آبادي» بهره برده است. بدايه و نهايه را از استاد فياضي، دكتر احمد احمدي و «آيةالله مصباح يزدي»، و منظومه ملاهادي سبزواري را از آيةالله شيخ يحيي انصاري و نكونام و بخشهايي از اسفار را از «آيةالله جوادي آملي»، محمدي گيلاني و بخشهايي از اشارات را از حوزه درس «آيةالله حسن زاده آملي» فرا گرفت.

از درس تفسير «آيةالله مشكيني» و مباحث خارج فقه (كتاب مضاربه) و مباحث اخلاقي وي استفاده كرد. در حوزه درس تفسير «آيةالله ملكوتي» و «آيةالله جوادي آملي» چند سالي شركت نمود، مباحث اخلاقي را از «آيةالله بهاءالديني»، «آيةالله مظاهري» و «شب زنده دار» آموخت. مباحث اقتصاد اسلامي را از محضر «آيةالله سيد محمود هاشمي شاهرودي»، «آيةالله سيد محمد شيرازي» و «آيةالله مشكيني» آموخت و چند وقتي از كلاس درس نهج البلاغه «آيةالله صالحي نجف آبادي» بهره گرفت.

در كنار حضور در درس اساتيد بزرگ حوزه از سال 1361 با تأسيس مجله وزين حوزه و مجله فقه كاوش نو در بخش تحقيق، پژوهش و نگارش مقاله از آغاز تاكنون همكاري داشته و دارد. در اين راستا براي آمادگي جهت حضور در عرصه قلم و نگارش پيش نيازي مثل زبان و ادبيات فارسي، انگليسي، عربي، روان شناسي، جامعه شناسي و نقد فيلم را فرا گرفت. با معجم المفهرس بحارالانوار دفتر تبليغات حدود يك سال همكاري نموده است. حدود 3 سال با تفسير راهنما در فرهنگ و معارف قرآن همكاري علمي داشته است. با راديو معارف بخش همراه با فرزانگان مدتي همكاره نموده است. مقالاتي از وي به زبان عربي و انگليسي ترجمه

است.

گذشته از مجله حوزه، فقه كاوشي نو، با مجله نگاه حوزه مشهد، مجله كتاب ماه وزارت ارشاد، برخي روزنامه ها، همايشها و كنگره ها و سمينارهاي علمي زيادي مثل: كنگره شيخ انصاري، مفيد، خوانساريها، نراقيها، آقا مصطفي نائيني، ميرزا حسن آشتياني، ميرزا سيد عبدالحسن شرف الدين و ... همكاري نموده است. حدود 2 سال است كه تدريس در دانشگاه آزاد اسلامي تهران را آغاز نموده و در دانشكده علوم پايه هم اكنون نيز تدريس مي نمايد. ضمناً از سال 1371 به عنوان روحاني كاروانهاي حج و عمره به انجام وظيفه تعليم مناسك و معارف حج اشتغال داشته و دارد.

ميقاني، رضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا ميقاني

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/5/1

زندگينامه علمي

اينجانب رضا ميقاني از سال 1350 وارد حوزه مقدسه قم شدم و در مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني كه در آن دوران اولين مدرسه به سبك روز و استاندارد بود مشغول تحصيل گرديدم و در سال 56 به مدت شش ماه در درس مرحوم استاد مطهري ره شركت كردم ايشان در حوزه امتحان از سطح براي طلاب گذاشتند و در آن موفق شدم و ممتاز گرديدم بنا داشتند گروه هاي تحقيق در حوزه ايجاد نمايند كه انقلاب اسلامي شروع و ديگر به قم تشريف نياوردند و در همان سال ها از محضر دكتر مفتح در فلسفه و سيد كاظم حائري كه كتب شهيد صدر را تدريس مي كردند بهره ها بردم و از سال 58 دردرس خارج استاد وحيد خراساني و تبريزي و لنكراني شركت كردم و حدود 20 سال از خرمن پر فيض فقهاي

بزرگ استفاده كردم و در ضمن تحصيل در سال 54 به حوزه تبليغ وارد شدم و تا كنون به اكثر استان هاي كشور براي ترويج مكتب اهل بيت سفر داشته ام و در سال 59 وارد موسسه در راه حق وارد شدم و پس از سه سال آموزش به كارهاي پژوهشي پرداختم و در خدمت استاد مصباح ساليان طولاني استفاده كردم از جمله كارهاي پژوهشي معجم موضوعي قرآن بود كه چند صد هزار فيش برداري گرديد . و از آن تحقيقات اكنون يكي دو جلد در زمينه اسماء و صفات و معاد و برزخ به زيور چاپ آراسته شده است و مقالات فراوان در زمينه قرآن پژوهي در اطراف كتاب فصل الخطاب حاجي نوري انجام داديم .

و در همان سال ها چند سال در كنفرانس هاي دار القرآن مرحوم آيت الله گلپايگاني در محضر استاد سبحاني بوده و نتيجه آن كتاب روش اهل بيت در تفسير قرآن است كه دار القرآن چاپ كرده و در مدارس علميه حجتيه و مومنيه و معصوميه تدريس داشته ام . حدود 15 سال هم به زائران خانه معبود به عنوان روحاني كاروان اداء وظيفه مي كنم . و در جهت خدمت به طلاب وظيفه نمايندگي طلاب شهرستان شاهرود را به عهده داردم .

ميلاني، محمدهادي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدمحمد هادى حسينى ميلانى بن العلامه الحجة آيت اللَّه آقا سيد جعفر بن العلامه الورع آيت اللَّه آقا سيد احمد حسينى ميلانى از مراجع تقليد بزرگ و آيات عظام معاصر است در مشهد مقدس؛ معظم له در شب هفتم ماه محرم هزار و سيصد و سيزده قمرى در خاندان بزرگ علمى در نجف اشرف متولد شد و

در مهد تربيت والد ماجدش كه داماد گرامى علامه فقيه آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسن مامقانى بوده پرورش يافته است والد ماجدش مرحوم آيت اللَّه آقا سيد جعفر حسينى از علماء جليل القدر نجف اشرف و از شاگردان مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاشيخ حسن مامقانى به شمار مى رفت و مردى بود كه در زمان خود به علم و تقوا شهرتى داشت قبل از اينكه مردم از فضائل اخلاقى و مقامات علمى آن بزرگوار برخوردار گردند در سن جوانى از دنيا رحلت نمود و در رواق شمالى مرقد مطهر حضرت موسى بن جعفر و جواد الائمه عليه السلام دفن شد.

وى فرزند مرحوم آيت اللَّه آقا سيداحمد حسينى ميلانى كه از شاگردان آيت اللَّه العظمى آقاشيخ محمدحسن صاحب كتاب جواهر و در آذربايجان مرجع تقليد و پناهگاه مسلمانان بود.

مرحوم آقا سيد احمد فرزند حجةالاسلام آقاسيد مرتضى حسينى بن ركن الاسلام آقاسيد على اكبر كه مورد علاقه مردم بودند بوده و او فرزند آقا سيد اسداللَّه حسينى بود و اين دو بزرگوار ساكن قصبه ميلان بودند و پدران بزرگوار آنان از شرفاء سادات مدينه طيبه محسوب مى شد. پدر بزرگوار آقا سيد اسداللَّه به حسب تقاضاى اهالى آذربايجان متوجه به آن سامان شده و در آنجا از دنيا رفت مرقد او هم اكنون زيارتگاه عموم مى باشند.

والده ماجده حضرت آيت اللَّه ميلانى صبه مرحوم آيت اللَّه العظمى حاج شيخ محمدحسن مامقانى بودند و آن بزرگوار در سال 1323 قمرى از دنيا رفت و كانون علم و تقوا و از مراجع بزرگ شيعه به شمار مى رفت و آثار علمى وى هم اكنون در حوزه هاى علمى مورد استفاده عموم مى باشند.

در زمان معظم له نام دوازده هزار نفر از طلاب علوم دينيه در دفتر

او مرقوم بود و حقوق آنان از ناحيه وى پرداخت مى شد.

و در هر سال بيش از پنجاه هزار تومان از باب وجوهات به ايشان مى رسيد و آنها را ميان مستحقين و اهل علم تقسيم مى كرد و درهمى براى خود و عيالات خود باقى نمى گذارد و اگر شب مى رسيد تا صبح نمى گذارد همان ساعت به اهلش مى رسانيد.

دائى و پدر همسر كريمه ايشان مرحوم آيت اللَّه عالم بزرگوار و شيخ العلماء حاج شيخ عبداللَّه مامقانى قدس اللَّه سره صاحب تنقيح المقال در علم رجال و مرات الكمال و مرآت الرشاد و غيره از آيات عظام و مراجع انام عصر خود بوده است.

معظم له در سن كودكى پدر بزرگوار خود را از دست داده ولى در همان اوان داراى شوقى وافر به تحصيل علوم و مقدمات را تا سن دوازده سالگى نزد مرحوم آقا ميرزا ابراهيم همدانى و آخوند ملامحسن تبريزى و ديگران خوانده و سطح را نزد مرحوم آيت اللَّه آقا شيخ ابراهيم ساليانى و مرحوم حجةالاسلام آقا سيد جعفر اردبيلى و مرحوم آيت اللَّه حاج ميرزا على ايروانى (صاحب حاشيه بر مكاسب و كفايه و تاليفات ديگر) و مرحوم حجةالاسلام آقا شيخ غلامعلى قمى سامرائى و مرحوم حجةالاسلام والمسلمين دائى بزرگوارشان آقا شيخ ابوالقاسم مامقانى كه در زهد و تقوا مانند پدر معظم خود آيت اللَّه مامقانى بودند تكميل نموده آنگاه دروس خارج فقه و اصول را از علماء بزرگ و نوابغ عصر خود مانند مرحوم آيت اللَّه شريعت اصفهانى و آيت اللَّه ميرزا محمدحسين نائينى و مرحوم آيت اللَّه آقاى حاج شيخ محمدحسين اصفهانى و مرحوم آيت اللَّه آقا ضياء عراقى استفاده نموده و فلسفه و كلام را از مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين اصفهانى

و علم مناظره را از مرحوم حجةالاسلام علامه مجاهد حاج شيخ جواد بلاغى صاحب كتاب الهدى الى دين المصطفى و الرحله المدرسيه و آلاء الرحمن در تفسير و غيره فراگرفته اند.

مشايخ اجازه روايتى ايشان

1- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر 2- مرحوم آيت اللَّه حاج سيد عبدالحسين شرف الدين 3- مرحوم ثقه المحدثين حاج شيخ عباس قمى 4- مرحوم حجةالاسلام والمسلمين حاج شيخ آغابزرگ تهرانى.

آيت اللَّه ميلانى در ادبيات فارسى و عربى حظ وافرى دارند و با ادباء معاصر خود مانند مرحوم آقاى شيخ محمد سماوى و آقاى شيخ جعفر نقدى و حجةالاسلام آقا ميرزا محمدعلى اردوآبادى مطارحات ادبيه داشتند و اشعارى كه در جوانى به زبان عربى سروده اند شاهد زنده ى بر اين مدعى است.

آيت اللَّه ميلانى بيش از پنجاه سال در نجف اشرف و كربلا و مشهد مقدس به تدريس فقه و اصول اشتغال داشته و تربيت شدگان علمى و اخلاقى ايشان در اكناف و اطراف ممالك و شهرهاى اسلامى بسيارند كه به وظائف دينى خود مشغول مى باشند. و معظم له در تشويق و تكريم فضلاء و محصلن كوشا مى باشند.

آثار علمى او عبارت است از نوشته هاى بسيار كه درباره علم و فقه و اصول و تفسير نگاشته اند و آنها را بعضى از فضلاء كه در حوزه درس كربلاى وى حضور داشته نوشته است.

معظم له درباره قسمتى از علوم اسلامى مطالعات دقيق و نظريه اى قوى دارد كه از آن جمله علم حديث است.

وى مدت هشت سال با مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على قمى درباره علم حديث مذاكراتى داشته است.

او نسخه كتاب وسائل خود را به نسخه اى كه به خط مرحوم شيخ المحدثين شيخ حر عاملى نوشته شده مقابله و به مدارك آن مراجعه نموده

است.

بيشتر افرادى كه زندگانى علماء و رجال معاصر را نگاشته و به صورت كتاب منتشر نموده اند از قبيل: صاحب كتاب معارف الرجال و صاحب كتاب معجم رجال الفكر و الادب و صاحب كتاب ماضى النجف و حاضرها شخصيت و زندگانى آقاى ميلانى را نوشته اند.

در بسيارى از مجله هاى كشورهاى اسلامى به مناسبتهائى راجع به معظم له مقالاتى درج نموده اند كه از جمله در مجله: العلوم بيروت در سنه 11 عدد 18 به مناسب تاريخ مشهد مقدس و مرقد حضرت على بن موسى الرضا (ع) و خليفه عباسى هارون الرشيد مقاله اى نوشته تا آنجا كه رسيده به مدرسه هاى قديمه ارض اقدس مى نگارد.

امروز چنانكه قبلا يادآور شديم تعداد طلايى كه در مشهد مقدس مشغول تحصيل و تحقيق هستند قريب دوهزار و پانصد نفر (2500) مى باشد كه در حوزه هاى متعدده علميه تقسيم شده اند و آنان درباره تحصيل هر موضوع و علمى از قبيل علم فقه و علم اصول و لغت و حكمت و امثال ذلك داراى اسنادهاى متعددى هستند.

ولى رياست و زعامت كليه آن حوزه هاى علميه به عالم ربانى و دانشمندان صمدانى علامه بزرگوار سيد محمدهادى ميلانى مى باشند كه بزرگ استادهاى علم فقه و علم اصول به شمار مى رود.

وى همان كسى است كه قريب چهارصد نفر از افرادى كه قريب الاجتهادند در مجلس درسش حاضر مى شوند.

آيت اللَّه ميلانى در سال 1370 قمرى به حج مشرف شده و يك سفر هم در سال 1359 ق به سوريه و لبنان نمودند و ايشان شش مرتبه هم به ايران مسافرت نمودند كه سفر ششمين ايشان در روز عرفه 1373 ق بود كه به قصد زيارت ارض اقدس و حضرت رضا عليه آلاف التحيه و الثناء

بود.

وى در خانه مرحوم آيت اللَّه حاج شيخ على اكبر نوغانى وارد شده و از روز ورود ايشان حوزه علميه مشهد و علماء اعلام و طبقات مختلف مردم تقاضا و اصرار نمودند كه معظم له براى تدريس و تربيت محصلين علوم دينيه در مشهد مقدس اقامت نمايند وى قبول ننمود تا اينكه ملزم به استخاره شد.

پس از استخاره اين آيه شريفه آمد. واتبع ما يوحى اليك من ربك واصبر حتى يحكم اللَّه و هو خير الحاكمين.

پس از اين استخاره قبول نمود كه مدت سه ماه در خراسان توقف و شروع به تدريس نمايد وقتى كه فضلاء برجسته حوزه علميه مشهد مقدس وضع تدريس و مطالب دقيق ايشان را ديدند و شنيدند علاقه بيشترى پيدا كردند لذا با عزمى راسخ و اصرارى بيش از پيش خواستار توقف حضرتش گرديدند.

آن بزرگوار به ناچار تقاضاى آنان را پذيرفت و عزم رحيلش بدل به اقامت گرديد و در مسجد جامع گوهرشاد به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت و صدها نفر از فضلاء و علماء مشهد به محضرش حاضر و بهره مند مى گردند.

آثار و باقيات الصالحات آيت اللَّه ميلانى مدظه.

آن جناب در اين مدتى كه در مشهد مقدس اقامت دارند در اغلب موسسات خيريه بناهاى دينى سهيم و شريك بوده و اشخاص شايسته اى از روحانيين را براى تبليغ و ارشاد مردم به اطراف اعزام نموده و هم اكنون مى نمايند.

ايشان هميشه در نظر داشته و دارند كه حوزه ها بايد داراى نظم و برنامه مخصوص باشد و لازم است كه كليه علوم اسلامى در آنها تدريس و خوانده شود و لازم است كه محصلين علوم دينيه درباره ساير علوم نيز داراى مطالعاتى باشند.

آيت اللَّه ميلانى در سال

1383 ق در شهرستان قم مدرسه اى به نام مدرسه منتظريه (حقانى) تأسيس و تعداد صد نفر دانشجو پذيرفته كه تحت تعليم و تربيت مى باشند.

جناب ايشان در مشهد مقدس نيز مدرسه اى دو طبقه تأسيس كرده كه داراى پانصد نفر محصل است (متأسفانه در اين ايام آن مدرسه خراب و جزو فلكه آستانه گرديد).

مدرسه مدرن و زيباى ديگرى به نام امام جعفر صادق (ع) در جنب مسجد شاه مشهد و نزديكى (مدرسه سليمان خان) بنا نموده اند كه از جهت معمارى و زيبائى از مدارس نمونه علمى معاصر محسوب مى گردد.

در اين ايام كه مشغول به تحرير اين سطور مى باشم معظم له مبتلا به كسالت شديدى شده كه براى معالجه به تهران آمده ولى موثر واقع نشده به مشهد مراجعت و در يكى از دهات اطراف مشهد بسترى و دوران نقاهت و بيمارى را مى گذرانند. من اللَّه على المسلمين بشفاء وجوده انشاءاللَّه.

آثار علمى آن جناب از اين قرار است.

1- شرح استدلالى به كتاب صلوه شرايع 2- كتاب استدلالى در اجاره.

3- كتاب استدلالى در مزارعه و مسافات 4- كتاب در مبحث اوامر تا آخر استصحاب.

5- كتاب در مضاربه استدلالى 6- كتاب در تفسير جزو عمه آخرين جزو از قرآن.

7- رساله در بحث مشتق 8- رساله در تحقيق صلوه جمعه.

9- رساله در منجزات مريض 10- رساله در تأمين واليا نصيب (قرعه كشى)

11- رساله در احكام جلود و غيره 12- حواشى بر كتاب الهدى الى دين المصطفى.

13- حاشيه بر وسيله النجاه 14- حاشيه بر عروةالوثقى و غيره.

آيت اللَّه ميلانى داراى دو برادر به نام حاج سيد موسى و حاج سيد كاظم و سه پسر به نام 1- حجةالاسلام حاج سيد نورالدين مقيم شهر رى 2- حجةالاسلام

حاج سيد عباس مقيم نجف 3- آقاى حاج سيد محمدعلى مقيم مشهد و يك دختر مى باشند.

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

نادري، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد نادري

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1340 در روستاي «متيان شاهرود» متولد ابتدا در آنجا راهنمايي و دبيرستان را در علي آباد گرگان و ديپلم در آنجا اخذ نمودم. بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي عازم قم شده، سال 1359 علوم قم و تا سال 1368 سطح را به پايان رساندم و همزمان 2 سال در جبهه بودم. سال 1372 وارد تخصصي حوزه شدم با دو تا گواهي درس خارج ، سال 76 فارغ التحصيل شدم. 78 - 77 پايان نامه را نوشتم. سال 1380 دفاع كردم. سال 81 - 80 سطح چهار حوزه را اخذ نموده در كنار آن از سال 1372 مشغول تدريس در دانشگاه علوم انتظامي بوده و تاليفاتي نيز داشتم.

سال 1383 عضو هيئت علمي دانشگاه علوم انتظامي درآمدم و يك مقاله علمي در نشريه علمي و ترويجي فصل نامه دانشگاه علوم انتظامي چاپ شد. دو تا گرايش درسي معارف، تاريخ اسلام و اخلاق را اخذ نمودم و دو مقاله ارائه نمودم. اكنون نيز حدود 30 - 25 اثر چاپ شده دارم. فعلاً مشغول تدوين مقاله و كتاب جديد نيز مي باشم. ضمناً به عنوان استاد راهنما در موضوعات معارفي نيز مي باشم. اكنون نيز مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه علوم انتظامي مي باشم

نادم، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن نادم

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسن نادم پس از گذراندن دوران ابتدائي و 2 سال از مقطع راهنمائي، در سال 1356 در سن 14

سالگي جهت تحصيل علوم ديني به حوزه علميه شهرستان شهرضا قدم نهادم. همزمان با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به قم عزيمت نمودم و با گذراندن دوران مقدمات، در مدرسه «آية الله گلپايگاني (ره)»، در سال 1359 در درسهاي عمومي حوزه شركت نمودم و از محضر اساتيد بزرگواري همچون حضرات آقايان: «وجداني فخر»، «باكوئى»، «اشتهاردى»، «محامى»، «اعتمادى»، «محقق داماد»، «پاياني» و «ستوده» دروس سطح را استفاده كردم و همزمان در دروس جنبي (رجال، دراية، اعتقادات، نهج البلاغه، فلسفه و تفسير) از اساتيد بزرگواري ديگر مانند: «آية الله نوري همدانى»، «مكارم شيرازى»، «فاضل لنكرانى»، «مصباح يزدى»، «جوادي آملى»، «ممدوحى»، «فياضي» و ديگر عزيزان بهره بردم.

در سال 1365 موفق به شركت در درس خارج حضرات آقايان: «مكارم»، «فاضل»، «مومن»، «هاشمي شاهرودى»، «تبريزى» و «جوادي آملى» به مدت 7 سال شدم و در ضمن اين مدت در درس تفسير «آيت الله جوادي» و فلسفه «آية الله انصاري شيرازي» و استاد فياضي شركت جستم. در سال 1372 وارد گروه تخصصي كلام حوزه شدم و اين دوره هم به پايان رساندم.

بر حسب وظيفه از طرف نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري، مسؤليت دفتر نهاد را در دانشكده پزشكي شهرستان فسا و دفتر فرهنگ دانشگاه آزاد اسلامي همان شهر به عهده گرفتم و همزمان تدريس دروس معارف اسلامي: (منطق، تاريخ، اخلاق، فقه، مباني اصول و ...) را داشتم. در مدت حضور در دانشگاه به تدريس در حوزه علميه خواهران و برادران آن شهرستان در دروس: (فقه، اصول، اعتقادات، اخلاق) نيز مشغول بودم. پس از بازگشت به حوزه علميه و تكميل دوره تخصصي كلام توفيق همكاري با نهاد محترم مقام معظم رهبري در دانشگاههاي

سراسري آزاد را در سمت «معاونت فرهنگي» به عهده داشتم و همزمان در دانشگاه الهيات و دانشگاه شهيد عباسپور نيز تدريس داشتم.

با گذشت اين دورانها در سال 1376 تصميم به ماندن به طور دائم در قم گرفتم و با ادامه درس حوزه به همكاري با مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب در سمت مديريت آموزش و پژوهش و عضويت در گروه مذاهب پرداختم. در اين قسمت هم همكاري علمي اجرائي با مؤسسه فرهنگي انتظار نور داشتم و نيز همكاري با بنياد نهج البلاغه تا اينكه سرانجام در سال 1381 به عضويت هيات علمي مركز اديان در آمدم و تمام وقت به تحقيق و پژوهش پرداختم كه آثار آن متعاقبا به اطلاع مي رسد.

ناصر حسين، حامد حسين

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1361 -1284 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، رجالى و شاعر. ملقب به شمس العلماء. تحصيلات خود را در نجف گذراند و از محضر پدرش و مفتى سيد محمد عباس استفاده نمود. او از سيد محمد عباس روايت كرده و جماعتى از وى روايت كرده اند. آنگاه به لكنهو هند رفت و در آنجا اقامت گزيد. وى از علماى امامى بزرگ هندوستان و مفتى و مرجع تقليد مردم آنجا بود. زعيم بزرگ هند، ابوالكلام آزاد، از شاگردان او بود و دو سال «نهج البلاغه» را نزد وى قرائت كرد و از اينجا بود كه آزاد با روح اصول تشيع آشنا گشت. در لكنهو درگذشت. از آثارش: «اثبات رد الشمس لاميرالمؤمنين (ع) و دفع ما اورد عليه من الشبهات»؛ تتميم «عبقات الانوار» پدرش؛ «المواعظ»؛ «نفحات الازهار»، در فضايل ائمه اطهار (ع)؛ «نفحات الانس فى وجوب السورة»؛ «مسند فاطمة بنت الحسين (ع)»؛ «اسباغ النائل بتحقيق

المسائل»، در نه مجلد؛ «كتاب الانشاء»؛ «ديوان الخطب»؛ «ديوان» شعر.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (201 -200/ 10)، الذريعه (246/ 24 ،1154/ 9)، ريحانه (98 -97/ 6)، فوائدالرضويه (92)، هديةالاحباب (177).

نامدار جويباري، عباس

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عباس نامدار جويباري

محل تولد : جويبار

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عباس نامدار جويباري در سال 1346 هجري شمسي وارد حوزه علميه قم شدم و پس از يك سال به حوزه علميه مشهد مقدس عزيمت نمودم و در مدت پنج سال، سطح مقدماتي و متوسطه را در جوار حضرت ثامن الائمه با استفاده از اساتيد به نام آن سامان به پايان رساندم و در سال 1350 هجري شمسي وارد حوزه علميه قم گرديدم.

پس از اتمام سطح عالي نزد اساتيد حوزه علميه قم، در درس هاي خارج فقه و اصول اساتيد و مراجع عاليقدر شركت نموده ام و همزمان از محضر اساتيد كلام و فلسفه نيز بهره برده ام. ضمن اينكه در تمام طول سنوات تحصيل قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب اسلامي از فعاليتهاي مثبت سياسي غافل نبوده ام .

از سال 1363 هجري شمسي عملا و به صورت آزاد وارد حوزه تدريس در حوزه علميه قم شدم و ابتدا از اولين كتابهاي حوزوي: «جامع المقدمات» شروع به تدريس نموده و در طول سنوات در همه مراحل و پايه هاي درسي حوزه به تدريس پرداختم و هم اكنون چند سال است كه به تدريس درس خارج مشغولم.

نجاتي، صادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

صادق نجاتي

محل تولد : نجف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1332/10/1

زندگينامه علمي

اينجانب صادق نجاتي در سال 1332 در شهر مقدس «نجف اشرف» متولد شدم و مرحوم پدرم نيز متولد نجف بوده است. پدر بزرگم از شهر كاشان جهت تحصيل به حوزه نجف رفته

و آنجا زندگي تشكيل داده و مسكن وي آنجا بوده است و ما چون ايراني بوديم و شناسنامه ايراني داشتيم؛ در سال 1350 در برج 10، توسط صدام خبيث اخراج شديم كه اينجانب از دبيرستان علاقه وافري پيدا كردم به ورود به حوزه كه كلاس دهم بودم و كلاس يازدهم و دوازدهم را متفرقه خواندم و ديپلم را در سال 1350 از دبيرستان شرافت بغداد گرفتم و همان سال اخراج شديم و به حوزه علميه قم آمديم كه بيشتر لمعه را در قم خواندم. چون در نجف اشرف (معالم، شرح باب حادي عشر، منطق مظفر، شرح ابن عقيل، مقداري از سيوطي، بحث باب تراجيح رسائل و اصول مظفر) را خوانده بودم.

درس رسائل نزد چند نفر از اساتيد كه عمده بحثهاي آن، نزد حجةالاسلام و المسلمين مرحوم آقاي سيد ابوالفضل موسوي تبريزي خوانده ام و كفايه نزد آيات: حائري، مرحوم پاياني، آيت الله محمدي گيلاني و آيت الله سبحاني خواندم و مكاسب را نزد مرحوم آيت الله موحدي حجتي نجفي و آيت الله معرفت خواندم و يك مقدار اسفار نزد آيت الله گرامي و آيت الله جوادي آملي و تفسير نزد آيت الله خزعلي و درس خارج اصول و فقه نزد آيت الله العظمي وحيد خراساني و مقداري نزد آيت الله سيد كاظم حائري، آيت الله سبحاني و آيت الله مظاهري خواندم. مدتي در مدرسه شهيد صدر به تدريس اصول فقه و حلقه اولي شهيد صدر و لمعه مشغول بودم.

از سال 1350 براي تبليغ به مناطق مختلف، اعم از روستا و شهر كشور رفتم و چند سالي به لبنان و كشور سوئد و فنلاند جهت تبليغ

براي عراقيهاي مقيم آن دو كشور اعزام شدم و در سال 1361 به قضاوت در اهواز تا سال 1365 مشغول بودم و با اصرار خودم استعفا نمودم و دوباره در سال 1381 به قضاوت برگشتم و فعلاً در قم مشغول هستم و چند سالي در انتشارات جامعه مدرسين قم در بخش عربي مشغول به كار شدم و كار تحقيق شروع كردم. مسئول بخش عربي شدم و چند سالي در مجمع الفكر اسلامي نيز مشغول به تحقيق شدم و اين توفيق را داشتم كه مثل ساير برادران ديگر محقق در تحقيق كتابهاي شيخ مرتضي انصاري از مكاسب و رسائل و صلاة و ساير كتب ايشان مشغول شدم.

نجف آبادي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف بعد از 1286 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مدرس و مرجع تقليد. اهل نجف آباد اصفهان و از شاگردان شريف العلماء حايرى بود. شيخ محمد نبى تويسركانى، صاحب كتاب «لآلى الاخبار»، از شاگردان او بود كه در 1279 ق از وى اجازه ى اجتهاد دريافت نمود. از آثارش: «حقائق الاصول» كه در روزگار مؤلف، در 1286 ق به چاپ رسيد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (122/ 4)، اعيان الشيعه (469/ 7)، الذريعه (30/ 7)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 727 -726/ 13)، معجم المؤلفين (208/ 5).

نجفي راد، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسن نجفي راد

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1352 شمسي پس از پايان تحصيلات ابتدايي براي تحصيل علوم ديني وارد حوزه مقدسه مشهد شدم و تا سال 56 تا پايان سطوح عالي از محضر اساتيد بزرگوار آن حوزه حضرات آيات و حجج اسلام آقايان: «موسوي نژاد»، «رضا زاده»، «فلسفى»، «مقام معظم رهبرى» و ... استفاده كردم. از ابتداي سال 57 براي ادامه تحصيل به حوزه مقدسه قم آمدم كه با توجه به فضاي انقلابي و درگيري هاي جاري، توفيق چنداني حاصل نشد و عملاً پس از پيروزي انقلاب و شروع درسهاي حوزه، به درس خارج رفتم و از محضر اساتيد بزرگوار حضرات آيات: «فاضل»، «وحيد»، «منتظري»، «نوري» و ... بهره گرفتم.

از سال 61 همزمان با تشكيل گروه هاي تحقيقي (مجله حوزه) به جمع دوستان پيوستم و در گروه معارف آن نشريه به عنوان مسئول گروه به فعاليت هاي پژوهشي و مطبوعاتي پرداختم كه حاصل آن بيش از 30 مقاله گروهي است. مدتي بعد مسئول گروه هاي پژوهشي

مجله حوزه شدم و به عضويت هيئت تحريريه درآمدم. از سال 76 به عنوان: «مسئول شوراي سردبيري مجله حوزه و جانشين مدير مسئول»، مسئوليت آن نشريه را عهده دار شدم.

از سال 72 در كنار فعاليت در نشريه حوزه به همراه ديگر دوستان، نخستين نشريه نقد را با عنوان «كاوشي نو در فقه» راه انداختيم و سردبيري آن نشريه نيز به اين جانب واگذار شد كه نتيجه آن بيش از بيست مقاله و سرمقاله تخصصي بوده است. از سال 78 به عنوان قائم مقام و معاونت پژوهشي مركز تحقيقات اسلامي (پژوهشگاه) دفتر تبليغاتي اسلامي مشغول به كار شدم و همچنان ادامه دارد.

نجفي قمشه اي، قدرت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

قدرت الله نجفي قمشه اي

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1319/1/1

زندگينامه علمي

بنده در شهرستان شهرضا (قمشه) در محله «فضل آباد» چشم به جهان گشودم. فرزند هفتم والدينم بودم. دوران كودكي را در دامن پر مهر مادري مؤمنه و سايه لطف پدري باتقوا و محب اهل بيت سپري كردم. در سن شش سالگي به مدرسه «خيام شهرضا» رفتم. شش كلاس ابتدايي را خدمت آموزگاراني ديندار و ارزشمند گذراندم. اولين انگيزه مهم و سرنوشت ساز طلبه شدنم؛ علاقه وافر پدرم به علماء و روحانيت بود. آن مرحوم هر ساله دهه آخر ماه صفر در منزلمان، عزاداري خامس آل عبا (عليهم السلام) را بر پا مي كرد. آشنايي من با روحانيون اينگونه آغاز شد. همان وقت بعضي از آن عالمان راستين بنده را به آمدن در راه طلبگي تشويق مي كردند. پدرم نيز نوع مواعظي را كه از اهل منتبر مي شنيد براي ما بازگو مي

كرد؛ بدين ترتيب بنده عاشق طلبگي شدم و به ويژه بسيار به عرفان و فهم قرآن علاقه مند شدم.

اين انگيزه ها در جانم بود تا بعد از طي كلاس ششم. روزي مغازه پدرم نشسته بودم كه امام جماعت محلمان مرحوم «حاج آقا ميرزا نصرالله زارعان» به انجا آمد و به پدرم گفت چند پسر داري؟ پدرم گفت: پنج پسر. ايشان گفت: دوست داري خمسش را به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بدهي؟ پدرم گفت: حرفي ندارم. اگر همين «قدرت الله» تمايل داشته باشد او را ببريد. ايشان به بنده گفت: مي آيي طلبه شوي؟ بنده كه جانم منتظر جرقه ا ي بود فوراً گفتم: بلي. ايشان فرمود: فردا صبح هنگام بين الطلوعين براي درس عربي به منزل ما بيا. و اين آغاز طلبگي من بود.

تحصيل در حوزه علميه شهرضا: پس از درك حضور حاج آقا زارعان و تلمذ خدمت ايشان، محضر بزرگان ديگري چون: «حجت الاسلام حاج سيد فضل الله حجازي» و ديگر علماي محلي، دروس مقدمات: (سيوطي، مغني، معراج السعادة، منطق كبري و قانونچه طب ابن سينا) را به پايان بردم. تابستان ها كه مفسر، شاعر و عارف نامي مرحوم «محي الدين الهي قمشه اي» به شهرضا مي آمد؛ بنده كه از شعر و عرفان، تفسير و حالات ايشان بسيار متأثر بودم؛ «فصوص فارابي» را محضرشان تلمذ كردم. از همان زمان بود كه آتش عشق به عرفان، حكمت و اخلاق در جانم شعله ور شد.

حدود پنج سال در شهرضا و در حجره اي از مدرسه علميه «حسينيه سادات» به سر بردم و در اين ميان گاهي به پدرم كمك مي كردم تا

آنكه اندك اندك عشق دارالعلم قم به دلم افتاد. اما كميِ سن و تنگدستي مادي قدري مردّدَم كرده بود تا آنكه روزي به پيشگاه حكيم علي الاطلاق از قرآن مجيد استخاره گرفتم كه خوب آمد و عزمم جزم شد تا راهي ديار قم شوم. در همان اوان به محضر مقدس عارف واصل مرحوم «آيت الله حاج آقا رحيم ارباب» در اصفهان شرفياب شدم و استشاره و استجازه كردم. ايشان دست الهي خود را بر سر بنده كشيده و دعا فرمود و مرا براي رفتن به قم و ادامه تحصيل علم و عمل به خدا سپرد.

اما تحصيل در قم: در حدود هفده سالگي به مدرسه رضويه قم كه به نورانيت و بركت مشهور بود؛ رفتم و حدود هفت سال در آنجا به سر بردم. بعد از خواندن كتاب: «مختصر و مطول»، كتب: (فقه، اصول، منطق و حكمت) را شروع كردم.

نجفي يزدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد نجفي يزدي

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/7/1

زندگينامه علمي

اينجانب در خانواده اي مؤمن و متوسط متولد شده و پدرم از روحانيون و علماء نجف اشرف بوده و خانوادۀ ما (عموها، دو برادر و ...) از اهل علم مي باشند. در همان سال هاي اوليه دوران دبيرستان براي مطالب ديني، عقايد و فقه بسيار حساس بودم و همواره به دنبال ادلۀ تحقيقي مطالب بوده و كتاب هاي متعددي را مطالعه مي كردم. همين نكته (به همراه عنايت و شوق الهي) مرا به حوزه علميه و دروس ديني كشاند و در تهران مدرسه «آيت الله مجتهدي» (حفظه الله) مشغول شدم. حدود سه سال

به فراگيري ادبيات و منطق پرداختم و سپس راهي حوزه علميه قم شدم. دروس سطح را نزد اساتيد بزرگوار آنجا خواندم از جمله: «آيت الله استادي»، «اشتهاردي»، «محقق»، «خرازي»، «موسوي» و ...

سپس در سال 60 يا 61 به درس خارج «آيت الله وحيد» و «آيت الله تبريزي» رفتم؛ پس از مدتي به عللي منحصرا درس «آيت الله تبريزي» را برگزيدم و فقه و اصول را نزد ايشان بيش از 12 سال گذراندم. از همان سالهاي شروع بحث و درس در حوزه، به تدريس پرداختم و تا كنون نيز روزي چهار ساعت بحث دارم، حتي ايام تعطيل نيز براي عده اي از دوستان بحث هاي مختلفي دارم. عمده مباحث اينجانب در فقه و اصول است كه عمده به بحث خارج فقه، مكاسب محرمه اختصاص دارد. البته چون اينجانب به عنوان هيئت علمي در مدرسه امام خميني (قدس سره) به تدريس مشغول هستم و مقداري از وقت اينجانب آنجا صرف مي شود.

نجفي، انورعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

انورعلي نجفي

محل تولد : نجف الاشرف

شهرت

تابعيت : پاكستان

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام و المسلمين انورعلي نجفي در سال 1370 ميلادي در خانواده اي روحاني در شهر مقدس نجف اشرف ديده به جهان گشود. پس از تحصيلات اكادمي و اخذ مدرك ديپلم در سال 1370 وارد حوزه علميه «ولي عصر خوانسار» شد و در مدت سه سال دروس مقدمات و سطوح را به اتمام رسانيد و درظرف دو سال سطوح عاليه را در حوزه علميه قم به پايان رسانيد.

از سال 1376 دروس خارج آيات عظام بالاخص: «مرحوم آيت الله العظمي شيخ وحيد خراساني (دام ظله)» و

«مرحوم آيت الله العظمي شيخ ميرزا جواد تبريزي (قدس سره)» شركت نمود. در همين سالها در كنار درس و بحث و تدريس سطوح عاليه و تبليغ موفق است كه دست و بازو توانا براي والد معظم شان حضرت حجةالاسلام و المسلمين «حاج شيخ محسن علي نجفي (دامت بركاته)» باشد و مديريت و تلاش بي وقفه ايشان در ارائه خدماتي ارزشمندي به جامعه شيعيان پاكستان سهم به سزائي داشته است.

نجفي، حافظ

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حافظ نجفي

محل تولد : خدابنده

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

آقاي حافظ نجفي در 8 / 12/ 1343 در روستاي «كبوترك» از توابع شهرستان خدابنده استان زنجان ديده به جهان گشوده است. به دليل روحيه مذهبي خانواده به ويژه والد محترم، علاوه بر حضور در مدرسه دولتي در سال 1354 براي تحصيل علوم ديني به شهر «هيدج» فرستاده مي شود. حدود دو سال در آن شهر نزد اساتيد حوزه، دروس مقدماتي را گذرانيده و در پاييز سال 56 به حوزه مقدسه قم آمده و ضمن ادامه دروس حوزوي با آوازه انقلاب و نام امام خميني (قدس سره) آشنا مي شود. در پاييز سال 57 به اصفهان هجرت نموده و پس از يك سال و اندي براي ادامه تحصيل به قم مراجعت مي نمايد. با شروع جنگ تحميلي ضمن ادامه تحصيل، طي هشت نوبت به جبهه هاي جنگ اعزام شده و دَين خود را به اسلام و نظام اسلامي ادا مي كند.

وي در سال 67 كليه دروس سطح حوزه را گذرانيده و در محضر درس خارج مراجع بزرگوار تقليد حضرات آيات عظام: «وحيد خراساني»،

«شيخ جواد تبريزي»، «مكارم شيرازي» و «محمد فاضل»، مدت شش سال در درس خارج حضور مي يابد. همزمان با درس خارج در موسسات پژوهشي همچون: (انتشارات جامعه مدرسين، مجمع فكر اسلامي، مركز معجم فقهي، بنياد نهج البلاغه) حضور يافته و در تحقيق آثاري همچون: (كتاب قضا، شهادات، بخشي از كتاب الصلاة، كتاب الطهارة مرحوم شيخ انصاري، بخشي از مجمع الفائده مقدس اردبيلي، مختلف الشيعه علامه حلي، تفسير كنزالدقايق، كتاب نجاة العباد مرحوم صاحب جواهر، تعليقۀ مرحوم آقا ضياء بر كفايةالاصول و معارف نهج البلاغه در شعر شاعران)، نقش ايفا مي كند. و همزمان با فعاليت هاي فوق، دروس مقدماتي حوزه را تدريس نموده و در بهار سال 73 با پيشنهاد «شوراي سياست گذاري ائمه جمعه كشور» به عنوان امام جمعه شهرستان بوانات (استان فارس) به آن ديار اعزام شده و در پاييز سال 77 از آنجا منتقل و به امامت جمعه فرخ شهر (استان چهار محال و بختياري) منصوب ميشود.

وي در تابستان سال 80، به پيشنهاد رياست شوراي سياست گذاري ائمه جمعه به امامت جمعه شهر ساوه منصوب شده و در مدت بيش از چهار سال در آن شهر علاوه بر مديريت حوزه علميه ولي عصر (عليه السلام) ساختمان مدرسه علميه امام صادق (عليه السلام) را با بيش از چهار هزار متر مربع و با ظرفيت اسكان و تحصيل چهار صد نفر، ساخته و مدرسه سفيران هدايت (طرح آموزش تخصصي كوتاه مدت) را در آن شهر داير مي نمايد.

وي در طول مدتي كه در بيرون از قم به فعاليتهاي علمي و فرهنگي اشتغال داشته، حدود پنج سال در سه دانشگاه و بيش از

پانزده سال در چندين حوزه علميه تدريس نموده است. وي تا كنون بيش از ده جلد كتاب و دهها مقاله پيرامون موضوعات مختلف تاليف نموده و هم اكنون كتاب: «اصول كلاسداري و راهنماي آن» را با سفارش معاونت تخصصي تبليغ حوزه علميه قم در دست تدوين داد.

نجفي، زين العابدين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زين العابدين نجفي

محل تولد : سارى

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1335/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب زين العابدين نجفي دوران ابتدايي را در زادگاهم «كرسام» گذراندم و پس از آن در حدود سال 1350 وارد حوزه علميه ساري شدم. دروس مقدمات را تا پايان «حاشيه ملاعبدالله» در ساري در مدرسه «حاج مصطفي خان» خواندم و در سال 1354 وارد حوزه علميه قم شدم كه تا سال 1362 سطح را تمام كردم و همزمان دروس كلاسيك را به صورت شبانه يا متفرقه خواندم و در سال 1362 در رشته «اقتصاد» ديپلم گرفتم. ضمناً تحصيلاتم را در قم مجدداً از كتاب «حاشيه ملاعبدالله» شروع كردم.

از سال 1362 تا حدود سال 1370 در درس خارج فقه و اصول حوزه شركت كردم و يك دوره خارج اصول به مدت شش سال را خدمت «آيةالله مكارم» طي كردم و نيز خارج فقه را در محضر «آيةالله فاضل» و «آيةالله وحيد خراساني» خواندم. بنده تدريس را به صورت رسمي در حوزه علميه قم از سال 1360 آغاز كردم. در همان سال بود كه در مدرسه «آيةالله گلپايگاني» در خيابان صفائيه به تدريس ادبيات پرداختم. سپس چندين سال در مدرسه هاي آيةالله حقانى و الهادى كتابهاي: (مختصر، معالم، شرح لعمه و اصول فقه) را تدريس كردم.

از سال

1374 تدريس سطح عالي را در مدرسه آيةالله گلپايگاني واقع در اول چهار مردان شروع كردم و اكنون چند سال است كه اشتغال به تدريس كفاية الاصول در همين مدرسه دارم. تدريس در دانشگاه را از سال 1362 شروع كردم و در موضوعات: (ادبيات عرب، فقه استدلالى، مباحث اصول، آيات الاحكام، فقه الحديث و تاريخ حديث تدريس نمودم، و اكنون عضو هيأت علمي دانشگاه با رتبه استاد ياري هستم. لازم به ذكر است كه پس از اخذ مدرك سطح چهارم حوزه، با توجه به سابقه تدريس كه در دانشگاه داشتم و مقالاتي كه در مجله هاي علمي پژوهشي تدوين كردم و نيز با توجه به مدرك سطح چهارم حوزه، در وزارت علوم، امتحان و مصاحبه دادم و حكم استادياري برايم صادر شده است.

نجفي، محمد طه

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1323 -1241 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رجالى، مجتهد، مدرس، زاهد، عابد و شاعر. نياى بزرگش حاج نجف از تبريز به نجف مهاجرت كرد. محمد طه در نجف به دنيا آمد و در همان جا نشو و نما يافت. مقدمات را از شيخ عبدالرضا طفيلى و دايى اش، شيخ جواد، فراگرفت. وى در محضر علامه شيخ محسن خنفر و شيخ مرتضى انصارى و سيد حسين كوه كمرى و سيد حسين بحرالعلوم تلمذ نمود و از شيخ ابوالحسن على بن خليل رازى اجازه ى روايت گرفت. سيد محمد سعيد حبوبى و علامه سيد محسن امين و شيخ على جواهرى و شيخ حسن، فرزند شيخ محمد حسن صاحب «جواهر» و سيد مهدى حكيم و سيد محمد كاشى حايرى و سيد عدنان بحرانى از شاگردان وى هستند. او پس از درگذشت ميرزاى بزرگ شيرازى عهده دار مرجعيت

گرديد. او به خوبى شعر مى سرود و قصايدى از وى در مدح پيامبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) باقى است. در اواخر عمر بينايى اش را از دست داد. در نجف درگذشت و در حجره اى در نزديكى صحن مطهر به خاك سپرده شد. از آثارش: «الانصاف فى تحقيق مسائل الخلاف»، حاشيه بر «الجواهر»، در فقه؛ «اتقان المقال فى احوال الرجال»، در شرح حال رجال حديث كه در ابتدا نام آن «احياء الموات فى اسماء الروات» بود؛ «الفوائد السنية» يا «القواعد النجفية» كه حاشيه بر «فرائد الاصول» يا «رسائل» شيخ انصارى است؛ «غناء المخلصين» حاشيه بر «المعالم»؛ شرح «منظومه» بحرالعلوم؛ «كشف الحجاب فى استصحاب الكر و مطلق الاستصحاب»؛ «كشف الاستار عن حكم الخارج عن دار الاقامة فى الاسفار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (46/ 7)، اعيان الشيعه (375/ 9)، دانشمندان آذربايجان (245)، الذريعه (26 -25/ 18 ،343/ 16 ،216/ 11 ،207/ 6 ،397/ 2 ،83/ 1)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 967 -961/ 14)، علماء معاصرين (84 -83)، فوائدالرضويه (547)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1270 -1269/ 3)، معجم المؤلفين (107/ 10)، مكارم الآثار (1155 -1149/ 4).

نجفي، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق نجفي

محل تولد : شبستر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1315/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صادق نجمي به سال 1315 شمسي در روستاي هريس از توابع شبستر به دنيا آمدم. پدرم ثقة الاسلام حاج ميرزا احمد آقا هريسي و چند تن از اجدادم از علما و روحانيون مورد اعتماد مردم بوده اند.مادرم از سادات كوه كمري است. پدر وي حاج ميري آقا عموي آيت الله العظمي حجت (ره) مي باشد. اينجانب تا حدود 15 سالگي

در همان روستا كه داراي مردمي متدين مي باشند رشد كرده ام. روستائي كه در اثر فراواني آب از طراوت و خرمي برخوردار است. مردم اين روستا علاقه مند به مذهب و اهل بيت (ع) و پايبند به اصول اخلاقي مي باشند و سابقة طولاني وجود خانواده هاي متعدد و بزرگي از سادات و روحانيون در اين محل موجب شد تا آنان به دين علاقه مند شوند و از ايمان راسخ برخوردار گردند. مراجع و عالمان بزرگ و معروفي مانند آيت الله العظمي سيد حسين كوه كمري (ره) و سيد علي آقا پدر آيت الله العظمي حجت در اين روستا متولد شدند و دوران كودكي خود را در اين محل سپري كرده اند . دوران كودكي ام را در دامان چنين پدر و مادري و در چنين محيط مذهبي سپري كردم و شالوده فكري و اعتقادي من در چنين محيطي پي ريزي شد.

دوران تحصيل:

هشت نه ساله بودم كه به مكتب خانه رفتم. تحصيل را با روخواني قرآن شروع كردم و پس از آن با بخشي از ادبيات فارسي آشنا شدم. در آن روز در مكتب خانه هاي آذربايجان، گلستان سعدي، نصاب الصبيان، تاريخ وصاف، ابواب الجنان و تنبيه الغافلين و... آموزش داده مي شد.در تدريس برخي از اين كتابها علاوه بر فراگيري ادبيات فارسي، آموزش مسائل اخلاقي نيز مورد توجه بود. پس از اين دوره، در نزد پدرم جامع المقدمات، سيوطي و شرح جامي را فرا گرفتم. تقريبا در پانزده سالگي پدرم مرا به مدرسه طالبيه تبريز برد و از آن زمان به بعد من هم به صف طالبان علوم ديني پيوستم. شوق فراواني نسبت

به تحصيل علوم ديني داشتم.پس از يك سال و چند ماه توقّف در تبريز و تكميل كردن درس هايي كه نزد پدرم آغاز كرده بودم، سرانجام در اواخر تابستان سال 1332 شمسي- با اين كه از لحاظ تأمين معاش وضع مناسبي نداشتم- ره سپار حوزه علميه قم شدم و با فضل خداوند در مدرسه فيضيّه سكونت گزيدم. ورود اينجانب به قم، مصادف بود با ماه محرم سال 1372 قمري، چهار ماه پس از ورودم به قم، در ماه جمادي الاولي، حضرت آيت الله العظمي حجّت رحلت كرد.

دوران تحصيل اين جانب از اين تاريخ تا سال 1359 شمسي، يعني تقريباً سي سال ادامه داشت. در اين مدّت علاوه بر تحصيل و تدريس دروس متداول حوزه علميّه به تأليف و ترجمه كتاب هاي متعدّدي موفّق شدم و هذا من فضل ربّي. بيش ترين تحصيل اين جانب در حوزه علميّه قم و بخشي ديگر در حوزه علميه مشهد بود؛ زيرا تقريباً نه ماه پس از ورودم به قم كه هوا رو به گرمي مي رفت، والدينم به قصد زيارت مشهد، وارد قم شدند و من نيز به همراه آنان به مشهد مقدّس عزيمت نمودم. در اين سفر، پدرم مقدمات توقّفم را در تعطيلات تابستاني در حوزه علميه مشهد فراهم كرد و اجازه اقامتم را در يكي از حجره هاي مدرسه خيرات خان از متولي اين مدرسه آقاي دربندي دريافت نمود. اين برنامه كه مصادف با اولين ماه هاي ورود آيت الله العظمي ميلاني از عراق به مشهد مقدس براي تعطيلات تابستاني بود، در سال هاي بعد هم برايم الگو شد و اكثر تعطيلات تابستاني را در مشهد مقدس

مشغول تحصيل و مطالعه مي شدم. تأليف كتاب سيري در صحيحين از ثمرات اين حوزه مقدس و از عنايات حضرت علي بن موسي الرضا(ع ) مي باشد.

در حوزه علميه قم مدتي در مدرسه فيضيه و مدتي در مدرسه آيت الله العظمي آقاي بروجردي (مدرسه خان) و مدتي نيز در مدرسه حجتيه اقامت داشتم. در مشهد مقدس نيز گاهي درمدرسه خيرات خان و گاهي در مدرسه ميرزا جعفر- داخل صحن مطهر- اقامت داشتم. پس از انتشار جلد اوّل كتاب سيري در صحيحين چند ماه با اجازه آيت الله العظمي ميلاني در مدرسه وي ودر حجره مخصوص او اقامت داشتم. اين در شرايطي بود كه مطالعه و تأليف جلد دوم همين كتاب را پي گيري مي كردم و عنايات خاص آن مرد بزرگ نيز تشويقي بر ادامه اين تأليف بود و جلد اوّل همين كتاب را با تفسير الميزان و المراجعات به عنوان جايزه به طلاب هديه مي داد.

تحصيلات من تنها در علوم حوزوي بود؛ اما با تلاش آيت الله شهيد بهشتي يك كلاس آموزش زبان انگليسي شبانه در دبيرستان دين و دانش قم تشكيل مي شد و عده اي از طلاب كه بنده هم جزء آنان بودم- با وجود محدوديت و عدم استقبال از اين درس- در آن شركت مي نموديم.

اساتيد:

در دوران تحصيل از اساتيد متعددّي استفاده نمودم و از محضر بزرگاني بهره مند شدم كه معروف ترين آنان به همراه دروسي كه از آنان فرا گرفته ام، عبارتند از:

1- قسمتي از مغني را از شيخ علي اكبر اهري معروف به نحوي در تبريز فراگرفته ام. وي در عين كهولت سن، دقايق و ظرايف مغني را

با تمام شوق و علاقه به شاگردان مي فهماند.

2- قسمتي از مطوّل را از درس شيخ ابوالفضل علمايي سرابي در قم و بخش ديگر آن را از شيخ عبد الله نوراني در مشهد مقدّس استفاده كرده ام.شرح شمسيه را به طور خصوصي و به همراه آقاي عميد زنجاني از مرحوم آقاي صائيني زنجاني و شرح منظومه سبزواري را از مرحوم استاد شهيد مفتح فرا گرفتم.از درس فلسفه مرحوم شهيد مطهري كه در ايام تعطيلي در قم تدريس داشتند، و همچنين از درس فلسفه مرحوم آقاي الهي برادر علامه طباطبائي نيز بهره گرفته ام.بخش مهم جلدين لمعه را از سيد جواد خطيبي كه در تدريس لمعه معروف بود و سابقه اي طولاني داشت، و بخش ديگر را از آقاي جاج شيخ محمد حقي سرابي فرا گرفتم و قسمتي از ابواب اين كتاب را كه آن روز تدريس آن ها رايج نبود، با يكي از دوستانم مباحثه مي كردم.

3- بخش مهم مكاسب را از آيت الله مشكيني و بعضي از ابواب آن را از استاتيد ديگر مانند آية الله سبحاني فرا گرفتم. قوانين را از آية الله موسوي اردبيلي و بخشي از رسائل را از آية الله مشكيني و قمستي ديگر را از آقاي سبحاني و باب تعادل و تراجيح را از آية الله احمدي ميانجي آموختم. بخشي مهم كفاية الاصول را از آية الله سلطاني و بخش ديگرش را از آقاي مجاهدي فرا گرفتم.

در تفسير ابتدا از آية الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي قمي و مدتي از تفسير علامه طباطبائي، آية الله مشكيني و آية الله خزعلي بهره بردم. از حسن اتفاق استاد علامه

حسن زاده آملي در بدو ورودشان به قم، مدتي در مدرسه حجّتيّه اقامت گزيد. در اين فرصت به ايشان ارادت پيدا كردم و بخشي از هيئت قديم را از ايشان استفاده كردم و اين موجب شد كه پس از تعطيلي اين درس با مباحثه هيئت فلاماريون با هيئت جديد نيز تا حدّي آشنا شوم. در درس خارج فقه و اصول از اساتيد متعددي مانند ميلاني، شيخ مرتضي حائري، گلپايگاني، داماد و ساير بزرگان و اساتيد بهره بردم. مدت بهره بري از برخي آنان طولاني و از بعضي ديگر نسبتا كوتاه بوده است. مدت استفاده ام از درس امام(ره) خيلي كوتاه بوده؛ زيرا درست در شرايطي كه آماده استفاده از درس آن زعيم عالي قدر مي شدم، رژيم طاغوتي حوزه را از وجود وي محروم نمود.

دوستان و معاشران:

در طي دوران طولاني تحصيل طبعا دوستان و هم دوستان و هم درسان فراواني داشتم كه تعدادي را كه با آنان معاشرت بيش تر و دوستي طولاني تري داشته ام، نام مي برم:

برادران مجتهد شبستري، شيخ حسين حقاني زنجاني، ابوالفضل موسوي تبريزي، عميد زنجاني، سيد هادي خسرو شاهي، آقاي سيد مجيد ايرواني(ره) و آقاي هاشم زاده هريسي نماينده فعلي تبريز در مجلس شوراي اسلامي و... گفتني است با آقاي هريسي علاوه برهم بحث بودن در زمينه تأليف يا ترجمه كتاب نيز همكاري داشتم و تاكنون هفت اثررا به اتفاق ايشان تأليف يا ترجمه كردم.

عوامل موثر بر شخصيت علمي و اخلاقي: من خود را از لحاظ علم و اخلاق در سطحي قابل طرح نمي دانم؛ ولي از باب و أمّا بنعمة ربّك فحدث اشاره مي كنم كه در روي آوري

اينجانب به تحصيل علم و دانش، دو عامل مؤثر بوده است.

1- روحاني بودن پدرم؛ او عاشق كتاب و مشتاق مطالعه بود و هيچ گاه اطرافش از كتاب خالي نبود و اين در حالي بود كه در آن دوران دست رسي به نشريات مذهبي مشكل بود و به جز هفته نامه نداي حق و مجله مكتب اسلام نشريه مذهبي ديگري وجود نداشت.وي مدّتي طولاني جزء مشتركان اين هفته نامه ها بود. وقتي به بهانه هاي مختلف از سوي رژيم طاغوت اين مجلات توقيف مي شد، پدرم بسيار ناراحت مي شد و بي صبرانه منتظر رفع توقيف آن بود و چنين محيطي در جلب توجّه و ايجاد علاقه من به مطالعه و درس بسيار مؤثر بود.همان گونه كه در بينش اجتماعي و سياسي اين جانب نيز بي تأثير نبود. جالب اين كه اوّلين مقاله حقير تحت عنوان صبر از نظر اسلام هم درهمان هفته نامه منتشر شد.

2- تشويق و ترغيب پدر؛ علاوه بر شرايط محيط خانواده، پدرم با بيانات مختلف مرا به درس و بحث تشويق و ترغيب مي نمود و از مزاياي علم و دانش و تكامل معنوي با من سخن مي گفت و گاهي با اين جمله مورد خطابم قرار مي داد كه اگر بخواهي به مراتب عالي از نظر علم و عمل نايل گردي، بايد اراده ات آن چنان قوي و همتت آن چنان عالي باشد كه خواهان رسيدن به مرتبه امام صادق(ع) باشي؛ زيرا اگر قصد كني كه به درجه علامه حلي برسي، به مرتبه يك عالم متوسط خواهي رسيد. به توفيق الهي از اوايل ورودم به حوزه علميه قم با جلسه درس

اخلاق و دعاي ندبه آية الله حاج شيخ عباس تهراني آشنا شدم. اين درس در سالن كتاب خانه مدرسه حجّتيّه و به دستور آية الله العظمي حجت تشكيل مي شد. اين برنامه ساليان متمادي و تا هنگام وفات آقاي تهراني ادامه داشت. در بعضي از شب هاي جمعه در جلسه درس اخلاق و دعاي كميل آقاي حاج سيّد حسين (معروف به پيرمرد) شركت مي جستم.او مردي اخلاقي و ابوذر زمان بود و از نظر تربيتي و تأثير معنوي. فوق العاده بود. در ايامي كه هوا مساعد بود شب هاي جمعه را پياده به مسجد جمكران مشرف مي شديم و از معنويت اين مسجد بهره مي گرفتيم.

عوامل موثر بر شخصيت سياسي و اجتماعي:تقريبا درهمان سال هاي اول ورودم به قم دو سيد بزرگوار(شهيد نواب صفوي و شهيد واحدي) با قيافه هاي نوراني در نماز جماعت مدرسه فيضيه توجه مرا به خود جلب كردند.آنان با سخنرانيهاي شور انگيز خود بر ضد طاغوت در گرايش من به مباحث سياسي، تأثيري عميق داشتند. حضور شهيد نواب صفوي درنماز جماعت فيضيه با آن قيافه معنوي و با عمامه سبز كه به صورت ساده و آخر صفوف عباي خويش را زير اندز مي كرد، براي همه كساني كه با مبارزه او با بي ديني و حركتش در اعدام انقلابي كسروي، هژبر و رزم آرا آشنا بودند، جاذبه خاصي داشت. آزادي خليل طهماسبي- عامل مستقيم اعدام رزم آرا- از زندان و ورود وي به شهر قم و اجتماع مردم در خيابان هاي اين شهر براي تقدير از اين سمبل شجاعت و از خود گذشتگي در راه ايمان و عقيده، خاطره اي جالب

و فراموش نشدني و براي من شور انگيز وحركت آفرين بود.

اين علاقه موجب شد تا جريان فدائيان اسلام و محاكمه آنان را كه پس از تيراندازي ناموفق به حسين علاء نخست وزير وقت به وقوع پيوست،تعقيب كنم. جريان شهادت شهيد واحدي به دست تيمور بختيار، فرماندار نظامي تهران و شهامت و شجاعت شهيد نواب و يارانش در جلسات محاكمه و به هنگام شهادتشان كه تكبير گويان به سوي ميدان تير حركت كردند، نقل مجالس و درس عشق و فداكاري بود و بيش از پيش در روحيه اين جانب اثر گذاشت.عكس شهيد نواب صفوي را كه با لباس شخصي و بدون عمامه در دادگاه نظامي حاضر شده بود، در همان تاريخ در پشت جلد كتاب عروة الوثقي چسبانده بودم. امروز هم براي من جالب و خاطره انگيز است. اين جريانات موجب شد كه به عالمان مبارزي چون آيت الله كاشاني اردات بيش تري پيدا كنم.

گرچه درزمان حيات آيت الله العظمي بروجردي، نسبت به امام امت به عنوان يكي از مراجع حوزه ارادت مي ورزيدم و گاهي به زيارتش مي شتافتم، ولي پس از ارتحال آيت الله بروجردي علاقه ام به او بيش تر شد، حركت متواظعانه و مخلصانه امام (ره) در رد تقاضاي انتشار رساله عمليه و دوري از حريم رياست و مرجعيت با وجود شرايط مناسب و حضور جدي آن بزرگوار در صحنه مبارزه- در جريان انجمن هاي ايالتي و ولايتي و سخن راني ها و اعلاميه هاي صريح وي- موجب ارادت و علاقه بيش تر اين جانب به وي گرديد و گويا گم شده خود را در وجود او پيدا كردم. اين ارادت با

تشديد مبارزات در سالهاي بعد و با زنداني و تبعيد شدن امام (ره) افزون تر شد تا اين كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و ما خود را موظّف دانستيم تا آن جا كه در توان داريم، در خدمت انقلاب باشيم و در مسيري كه امام ترسيم مي كردند، حركت كنيم.

فعاليت هاي علمي:

اينجانب به فضل پرودگار علاوه بر تحصيل علوم حوزوي بر بعضي از كتاب هاي درسي مانند رسائل، شرح نوشته ام و تقريرات دروس خارج را تدوين كرده ام. هم چنين به مطالعه و تحقيق در حديث و تاريخ پرداختم كه نتيجه آن تأليف و ترجمه بيش از سي جلد كتاب است كه برخي را با همكاري آقاي هريسي تأليف كرده ام، اينجانب بر اثر علاقه فراواني كه به مطالعه و ديدار از كتاب خانه دارم در سال 1354 شمسي به دمشق مسافرت كرده، ضمن ديدار از كتاب خانه ها به ويژه كتاب خانه ظاهريه- كه قديمي ترين و غني ترين كتاب خانه موجود آن روز پيش از تأسيس كتاب خانه الاسد بود- بهره وافر بردم. در بهار سال 1356 شمسي نيز به همين منظور سفري به تركيه نمودم و از شهرهاي مختلف اين كشور ديدن كردم و بيش ترين مدت اقامت من در استانبول بوده كه در اين مدت از كتاب خانه سليمانيه كه از جامع ترين و غني ترين كتاب خانه ها در خاورميانه است، استفاده نمودم. درزمستان سال 1360 شمسي به دعوت علماي شيعه هند به اين كشور سفر كردم و در مدت اقامت بيش از يك ماه از شهرهاي بمبئي، لكهنو، بناري، جانپور و.... ديدار و از كتاب خانه

مرحوم صاحب عبقات و مدرسه الواعظين در لكهنو بهره مند شدم.

فعاليت هاي و مبارزات سياسي:

پس از پانزدهم خرداد و دستگيري امام (ره) تصور من از روحانيت آذربايجان اين بود كه اكثر آنان شناختي از امام و حركت او ندارند و اين تصور و برداشت موجب شد تا به شهرهاي مختلف مسافرت كنم و روحانيون آذربايجان را از اوضاع روز آگاه نمايم. از اين رو، به شهرهاي مختلف،مانند سلماس، خوي و ماكو- از شهرهاي آذربايجان غربي- مسافرت كرده، با بعضي از آنان تماس گرفتم كه متأسفانه با بي مهري و عدم پذيريش بعضي از آنان روبه رو شدم كه يكي از علل آن، جواني و بي تجربگي بنده از نظر آنان بود.

در 25 محرم در مسجد جامع ماكو پس از يك سخنراني تند و بيان صريح مواضع امام،دستگير شدم و به زندان ساواك شهرستان خوي منتقل گرديدم. پس از چند روز- طبق سياست كلي طاغوت درباره آزادي روحانيون – به جاي اعزام به تهران به ظاهر آزاد شدم؛ اما تحت مراقبت و نظارت پاسگاه محل قرار گرفتم. اين مزاحمت ها و محدوديت ها به صورت مختلف در قم ادامه داشت.

فعاليت هاي اجتماعي:

از فعاليت هاي اجتماعي اينجانب تكميل و راه اندازي مدرسه نمازي خوي بود كه پس از انقلاب به دستور امام(ره) تجديد بنا شد و پس از ورود اين جانب به خوي،كار ساختماني آن با كمك اهالي وروحانيت محترم ادامه يافت ومورد بهره برداري قرار گرفت .تاسيس دانشگاه آزاد اسلامي خوي در خرداد ماه 1364 از ديگر فعاليت هاي اين جانب است. فعاليت اين دانشگاه با چهار هزار دانش جو در دو بخش جداگانه

پسرانه و دخترانه الگويي براي دانشگاه ها مي باشد.

مسوليت ها:

مسئوليت علمي انتشارات جامعه مدرسين، اولين مسئوليت اينجانب بوده است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با تأسيس انتشارات جامعه مدرسين، مسئوليت علمي اين مؤسسه به عهده اين جانب گذاشته شد. از اواسط سال 1359 تا اواسط سال 1360 شمسي به طور موقت عهده دار امامت جمعه سلماس بودم و پس از آن براي تكميل تأليفات و ادامه تحقيق و بررسي هاي قبلي به قم مراجعت نمودم.در تاريخ 19/1/1361 شمسي از سوي امام امت(ره) به سمت امامت جمعه خوي منصوب گرديدم.در سال 1369 شمسي از سوي جامعه مدرسين و جامعه روحانيت مبارز تهران براي نمايندگي دوره دوم مجلس خبرگان از آذربايجان غربي داوطلب شدم و از سوي مردم اين استان به نمايندگي برگزيده شدم.در مدت اقامتم در سلماس و خوي در دوران دفاع مقدس تا آنجا كه امكانات اجازه مي داد، در خدمت دفاع مقدس بودم. علاوه بر تشويق براي تأمين نيروي انساني و كمك هاي مردمي، در مقاطع مختلف به ويژه د رهنگام عمليات رزمندگان اسلام در جبهه غرب يا جنوب كشور توفيق حضور در كنار اين عزيزان شامل حال ما مي گرديد و در داخل سنگرها و در زير چادرها از معنويات اين عزيزان و از روحيه والاي آنان نيرو مي گرفتم و درس ها مي آموختم.

نجمي، محمدصادق

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد صادق نجمي

محل تولد : براين- شبستر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1315/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد صادق نجمي به سال 1315 شمسي در روستاي «هريس» از توابع شبستر به دنيا آمدم. پدرم ثقة الاسلام حاج ميرزا احمد آقا هريسي و

چند تن از اجدادم از علما و روحانيون مورد اعتماد مردم بوده اند. مادرم از سادات كوه كمري است. پدر وي «حاج ميري آقا» عموي آيت الله العظمي حجت (ره) مي باشد. اينجانب تا حدود 15 سالگي در همان روستا كه داراي مردمي متدين مي باشند؛ رشد كرده ام. روستائي كه در اثر فراواني آب از طراوت و خرمي برخوردار است. مردم اين روستا علاقه­مند به مذهب و اهل بيت (ع) و پايبند به اصول اخلاقي مي باشند و سابقۀ طولاني وجود خانواده هاي متعدد و بزرگي از سادات و روحانيون در اين محل موجب شد تا آنان به دين علاقه­مند شوند و از ايمان راسخ برخوردار گردند. مراجع و عالمان بزرگ و معروفي مانند: «آيت الله العظمي سيد حسين كوه كمري (ره)» و «سيد علي آقا»؛ پدر آيت الله العظمي حجت در اين روستا متولد شدند و دوران كودكي خود را در اين محل سپري كرده اند.

دوران كودكي­ام را در دامان چنين پدر و مادري و در چنين محيط مذهبي سپري كردم و شالوده فكري و اعتقادي من در چنين محيطي پي ريزي شد. هشت يا نه ساله بودم كه به مكتب خانه رفتم. تحصيل را با روخواني قرآن شروع كردم و پس از آن با بخشي از ادبيات فارسي آشنا شدم. در آن روز در مكتب خانه هاي آذربايجان: «گلستان سعدى، نصاب الصبيان، تاريخ وصاف، ابواب­الجنان، تنبيه الغافلين و ...) آموزش داده مي شد. در تدريس برخي از اين كتابها، علاوه بر فراگيري ادبيات فارسى، آموزش مسائل اخلاقي نيز مورد توجه بود.

پس از اين دوره، در نزد پدرم «جامع المقدمات، سيوطي و

شرح جامي» را فرا گرفتم. تقريبا در پانزده سالگي پدرم مرا به مدرسه «طالبيه تبريز» برد و از آن زمان به بعد من هم به صف طالبان علوم ديني پيوستم. شوق فراواني نسبت به تحصيل علوم ديني داشتم. پس از يك سال و چند ماه توقّف در تبريز و تكميل كردن درس هايي كه نزد پدرم آغاز كرده بودم، سرانجام در اواخر تابستان سال 1332 شمسى (با اين كه از لحاظ تأمين معاش وضع مناسبي نداشتم) ره سپار حوزه علميه قم شدم و با فضل خداوند در مدرسه فيضيّه سكونت گزيدم. ورود اين جانب به قم، مصادف بود با ماه محرم سال 1372 قمرى، چهار ماه پس از ورودم به قم، در ماه جمادي الاولى، حضرت آيت الله العظمي حجّت رحلت كرد.

دوران تحصيل اينجانب از اين تاريخ تا سال 1359 شمسى، يعني تقريباً سي سال ادامه داشت. در اين مدّت علاوه بر تحصيل و تدريس دروس متداول حوزه علميّه، به تأليف و ترجمه كتاب هاي متعدّدي موفّق شدم و هذا من فضل ربّى. بيش ترين تحصيل اين جانب در حوزه علميّه قم و بخشي ديگر در حوزه علميه مشهد بود؛ زيرا تقريباً نه ماه پس از ورودم به قم كه هوا رو به گرمي مي رفت، والدينم به قصد زيارت مشهد، وارد قم شدند و من نيز به همراه آنان به مشهد مقدّس عزيمت نمودم. در اين سفر، پدرم مقدمات توقّفم را در تعطيلات تابستاني در حوزه علميه مشهد؛ فراهم كرد و اجازه اقامتم را در يكي از حجره هاي مدرسه «خيرات خان» از متولي اين مدرسه آقاي دربندي دريافت نمود. اين برنامه كه مصادف

با اولين ماه هاي ورود «آيت الله العظمي ميلاني» از عراق به مشهد مقدس براي تعطيلات تابستاني بود، در سال هاي بعد هم برايم الگو شد و اكثر تعطيلات تابستاني را در مشهد مقدس مشغول تحصيل و مطالعه مي شدم. تأليف كتاب: «سيري در صحيحين» از ثمرات اين حوزه مقدس و از عنايات حضرت علي بن موسي الرضا (ع) مي باشد.

در حوزه علميه قم مدتي در مدرسه فيضيه و مدتي در مدرسه «آيت الله العظمي آقاي بروجردي»: (مدرسه خان) و مدتي نيز در مدرسه حجتيه اقامت داشتم. در مشهد مقدس نيز گاهي درمدرسه «خيرات خان» و گاهي در مدرسه ميرزا جعفر (داخل صحن مطهر) اقامت داشتم. پس از انتشار جلد اوّل كتاب: «سيري در صحيحين» چند ماه با اجازه «آيت الله العظمي ميلاني» در مدرسه وي و در حجره مخصوص او اقامت داشتم. اين در شرايطي بود كه مطالعه و تأليف جلد دوم همين كتاب را پي گيري مي كردم و عنايات خاص آن مرد بزرگ نيز تشويقي بر ادامه اين تأليف بود و جلد اوّل همين كتاب را با تفسير الميزان و المراجعات به عنوان جايزه به طلاب هديه مي داد. تحصيلات من تنها در علوم حوزوي بود؛ اما با تلاش آيت الله شهيد بهشتي يك كلاس آموزش زبان انگليسي شبانه در دبيرستان «دين و دانش قم» تشكيل مي شد و عده اي از طلاب كه بنده هم جزء آنان بودم (با وجود محدوديت و عدم استقبال از اين درس) در آن شركت مي نموديم.

در دوران تحصيل از اساتيد متعددّي استفاده نمودم و از محضر بزرگاني بهره­مند شدم كه معروف ترين آنان

به همراه دروسي كه از آنان فرا گرفته ام:

1- قسمتي از مغني را از «شيخ علي اكبر اهري معروف به نحوي» در تبريز فراگرفته ام. وي در عين كهولت سن، دقايق و ظرايف مغني را با تمام شوق و علاقه به شاگردان مي فهماند.

2- قسمتي از مطوّل را از درس «شيخ ابوالفضل علمايي سرابي» در قم و بخش ديگر آن را از «شيخ عبدالله نوراني» در مشهد مقدّس استفاده كرده ام. شرح شمسيه را به طور خصوصي و به همراه آقاي عميد زنجانى از مرحوم آقاي «صائيني زنجاني» و شرح منظومه سبزواري را از مرحوم استاد «شهيد مفتح» فرا گرفتم. از درس فلسفه مرحوم «شهيد مطهري» كه در ايام تعطيلي در قم تدريس داشتند، و هم چنين از درس فلسفه مرحوم آقاي «الهي»: (برادر علامه طباطبائي)، نيز بهره گرفته ام. بخش مهم جلدين لمعه را از «سيد جواد خطيبي» كه در تدريس لمعه معروف بود و سابقه اي طولاني داشت، و بخش ديگر را از آقاي «جاج شيخ محمد حقي سرابي» فرا گرفتم و قسمتي از ابواب اين كتاب را كه آن روز تدريس آن ها رايج نبود، با يكي از دوستانم مباحثه مي كردم.

3- بخش مهم مكاسب را از «آيت الله مشكيني» و بعضي از ابواب آن را از اساتيد ديگر مانند: «آية الله سبحاني» فرا گرفتم. قوانين را از «آية الله موسوي اردبيلى» و بخشي از رسائل را از «آية الله مشكيني» و قسمتي ديگر را از آقاي «سبحاني» و باب تعادل و تراجيح را از «آية الله احمدي ميانجي» آموختم. بخشي مهم كفاية الاصول را از «آية الله سلطاني» و بخش

ديگرش را از آقاي «مجاهدي» فرا گرفتم. در تفسير ابتدا از «آية الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي قمي» و مدتي از تفسير علامه طباطبائى «آية الله مشكيني» و «آية الله خزعلي» بهره بردم. از حسن اتفاق، استاد «علامه حسن زاده آملي» در بدو ورودشان به قم، مدتي در مدرسه حجّتيّه اقامت گزيد. در اين فرصت به ايشان ارادت پيدا كردم و بخشي از هيئت قديم را از ايشان استفاده كردم و اين موجب شد كه پس از تعطيلي اين درس، با مباحثه هيئت فلاماريون با هيئت جديد نيز تا حدّي آشنا شوم.

در درس خارج فقه و اصول از اساتيد متعددي مانند: «ميلانى»، «شيخ مرتضي حائرى»، «گلپايگانى»، «داماد» و ساير بزرگان و اساتيد بهره بردم. مدت بهره بري از برخي آنان طولاني و از بعضي ديگر نسبتا كوتاه بوده است. مدت استفاده ام از درس امام (ره)، خيلي كوتاه بوده؛ زيرا درست در شرايطي كه آماده استفاده از درس آن زعيم عالي قدر مي شدم، رژيم طاغوتي حوزه را از وجود وي محروم نمود. در طي دوران طولاني تحصيل طبعا دوستان و هم درسان فراواني داشتم كه تعدادي را كه با آنان معاشرت بيش تر و دوستي طولاني تري داشته ام، نام مي برم: «برادران مجتهد شبسترى، شيخ حسين حقاني زنجانى، ابوالفضل موسوي تبريزى، عميد زنجانى، سيد هادي خسرو شاهى، آقاي سيد مجيد ايرواني (ره) و آقاي هاشم زاده هريسي نماينده فعلي تبريز در مجلس شوراي اسلامي و ...». گفتني است با آقاي هريسي علاوه برهم بحث بودن در زمينه تأليف يا ترجمه كتاب نيز همكاري داشتم و تاكنون هفت اثر را به اتفاق ايشان

تأليف يا ترجمه كردم.

من خود را از لحاظ علم و اخلاق در سطحي قابل طرح نمي دانم؛ ولي از باب «و أمّا بنعمة ربّك فحدث» اشاره مي كنم كه در روي آوري اين جانب به تحصيل علم و دانش، دو عامل مؤثر بوده است:

1- روحاني بودن پدرم؛ او عاشق كتاب و مشتاق مطالعه بود و هيچ گاه اطرافش از كتاب خالي نبود و اين در حالي بود كه در آن دوران دست رسي به نشريات مذهبي مشكل بود و به جز هفته نامه «نداي حق» و مجله «مكتب اسلام»، نشريه مذهبي ديگري وجود نداشت. وي مدّتي طولاني جزء مشتركان اين هفته نامه ها بود. وقتي به بهانه هاي مختلف از سوي رژيم طاغوت اين مجلات توقيف مي شد، پدرم بسيار ناراحت مي شد و بي صبرانه منتظر رفع توقيف آن بود و چنين محيطي در جلب توجّه و ايجاد علاقه من به مطالعه و درس بسيار مؤثر بود. همان­گونه كه در بينش اجتماعي و سياسي اين جانب نيز بي تأثير نبود. جالب اين كه اوّلين مقاله حقير تحت عنوان: «صبر از نظر اسلام» هم در همان هفته نامه منتشر شد.

2- تشويق و ترغيب پدر؛ علاوه بر شرايط محيط خانواده، پدرم با بيانات مختلف مرا به درس و بحث تشويق و ترغيب مي نمود و از مزاياي علم و دانش و تكامل معنوي با من سخن مي گفت و گاهي با اين جمله مورد خطابم قرار مي داد كه: (اگر بخواهي به مراتب عالي از نظر علم و عمل نايل گردى، بايد اراده ات آن چنان قوي و همتت آن چنان عالي باشد كه خواهان

رسيدن به مرتبه امام صادق (ع) باشى؛ زيرا اگر قصد كني كه به درجه علامه حلي برسى، به مرتبه يك عالم متوسط خواهي رسيد).

به توفيق الهي از اوايل ورودم به حوزه علميه قم با جلسه درس اخلاق و دعاي ندبه «آية الله حاج شيخ عباس تهراني» آشنا شدم. اين درس در سالن كتاب خانه مدرسه حجّتيّه و به دستور «آية الله العظمي حجت» تشكيل مي شد. اين برنامه ساليان متمادي و تا هنگام وفات آقاي تهراني ادامه داشت. در بعضي از شب هاي جمعه در جلسه درس اخلاق و دعاي كميل آقاي حاج سيّد حسين (معروف به پيرمرد) شركت مي جستم. او مردي اخلاقي و ابوذر زمان بود و از نظر تربيتي و تأثير معنوى، فوق العاده بود. در ايامي كه هوا مساعد بود؛ شب هاي جمعه را پياده به مسجد جمكران مشرف مي شديم و از معنويت اين مسجد بهره مي گرفتيم. تقريبا در همان سال هاي اول ورودم به قم، دو سيد بزرگوار (شهيد نواب صفوي و شهيد واحدي) با قيافه هاي نوراني در نماز جماعت مدرسه فيضيه توجه مرا به خود جلب كردند. آنان با سخنرانيهاي شور انگيز خود بر ضد طاغوت در گرايش من به مباحث سياسى، تأثيري عميق داشتند.

حضور شهيد نواب صفوي در نماز جماعت فيضيه با آن قيافه معنوي و با عمامه سبز كه به صورت ساده و آخر صفوف عباي خويش را زير اندز مي كرد، براي همه كساني كه با مبارزه او با بي ديني و حركتش در اعدام انقلابي (كسروى، هژبر و رزم آرا) آشنا بودند، جاذبه خاصي داشت. آزادي خليل طهماسبى (عامل مستقيم اعدام

رزم آرا) از زندان و ورود وي به شهر قم و اجتماع مردم در خيابان هاي اين شهر براي تقدير از اين سمبل شجاعت و از خود گذشتگي در راه ايمان و عقيده، خاطره اي جالب، فراموش نشدني، شور انگيز و حركت آفرين براي من بود. اين علاقه موجب شد تا جريان فدائيان اسلام و محاكمه آنان را كه پس از تيراندازي ناموفق به حسين علاء نخست وزير وقت به وقوع پيوست، تعقيب كنم. جريان شهادت شهيد واحدي به دست تيمور بختيار، فرماندار نظامي تهران و شهامت و شجاعت شهيد نواب و يارانش در جلسات محاكمه و به هنگام شهادتشان كه تكبير گويان به سوي ميدان تير حركت كردند، نقل مجالس و درس عشق و فداكاري بود و بيش از پيش در روحيه اين جانب اثر گذاشت. عكس شهيد نواب صفوي را كه با لباس شخصي و بدون عمامه در دادگاه نظامي حاضر شده بود، در همان تاريخ در پشت جلد كتاب عروة الوثقي چسبانده بودم. امروز هم براي من جالب و خاطره انگيز است.

اين جريانات موجب شد كه به عالمان مبارزي چون آيت الله كاشاني ارادت بيش تري پيدا كنم. گرچه در زمان حيات آيت الله العظمي بروجردى، نسبت به امام امت به عنوان يكي از مراجع حوزه ارادت مي ورزيدم و گاهي به زيارتش مي شتافتم، ولي پس از ارتحال آيت الله بروجردي، علاقه ام به او بيش تر شد، حركت متواضعانه و مخلصانه امام (ره) در رد تقاضاي انتشار رساله عمليه و دوري از حريم رياست و مرجعيت با وجود شرايط مناسب و حضور جدي آن بزرگوار در صحنه مبارزه (در

جريان انجمن هاي ايالتي و ولايتي و سخنراني ها و اعلاميه هاي صريح وى) موجب ارادت و علاقه بيش تر اين جانب به وي گرديد و گويا گم شده خود را در وجود او پيدا كردم. اين ارادت با تشديد مبارزات در سالهاي بعد و با زنداني و تبعيد شدن امام (ره) افزون تر شد تا اين كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و ما خود را موظّف دانستيم تا آن جا كه در توان داريم، در خدمت انقلاب باشيم و در مسيري كه امام ترسيم مي كردند، حركت كنيم.

نخبه، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عليرضا نخبه

محل تولد : تنكهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب در سال 60 تا 61 پس از اخذ ديپلم در حوزه علميه مدرسه «امام صادق» (عليه السلام) مشغول به تحصيل شدم و پس از پايان سطوح عالي سال 1368 به درس خارج مشغول شدم و در درس اساتيدي چون: «آية الله وحيد خراساني»، «آشيخ جواد تبريزي (ره)»، «آية الله زنجاني»، «آية الله منتظري» و «آية الله مدرس» شركت نمودم البته بخاطر برخي اشتغالات متاسفانه به صورت مداوم موفق به شركت نشدم. و در ضمن در طي سالهاي 63 تا 73 از دانشگاه مفيد به «كارشناسي حقوق» مشغول بودم. از سال 81 تا 73 نيز در موسسه «تنظيم و نشر آثار امام»، روي كتابهاي امام (ره) تحقيق كرده ام. از سال 81 تا كنون نيز در معاونت آموزشي موسسه، در قسمت آموزش انديشه هاي امام، اشتغال دارم.

نراقي، احمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1245/ 1244 -1186/ 1185 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، رجالى، منجم، رياضيدان، مدرس، اديب و شاعر، متخلص به صفايى. جامع معقول و منقول بود. در نراق، از توابع كاشان، به دنيا آمد. مقدمات را در نزد پدرش و شاگردان پدرش فراگرفت. سپس به همراه پدر به عراق رفت و در نجف از محضر سيد مهدى بحرالعلوم و شيخ جعفر كاشف الغطاء و در كربلا از محضر ميرزا مهدى شهرستانى و آقا محمدباقر بهبهانى استفاده نمود تا به مرتبه ى اجتهاد رسيد و خود به بحث و تدريس پرداخت. سپس به نراق كاشان بازگشت و عهده دار رياست و مرجعيت دينى شد. وى از پدرش و سيد بحرالعلوم

و شيخ جعفر كاشف الغطاء و به واسطه ى پدرش از ملا محمدباقر مجلسى روايت نموده است. شيخ مرتضى انصارى و سيد محمد شفيع جاپلقى و بسيارى ديگر از بزرگان از شاگردان وى بودند. در نراق به بيمارى و با درگذشت، پيكرش به نجف منتقل و در صحن علوى به خاك سپرده شد. از آثارش: «مناهج الوصول الى علم الاصول» يا «مناهج الاحكام»، «مساند الشيعة فى احكام الشريعة»، در فقه؛ «وسيلة النجاة»؛ «مفتاح الاصول و مصباح الوصول»؛ «معراج السعادة»، در اخلاق به فارسى، «مفتاح الاحكام»، در اصول فقه، «تنقيح الفصول»، در شرح «تجريد الاصول» پدرش، ملا مهدى نراقى؛ «اساس الاحكام»؛ «اسرار الحج»؛ «عوائد الايام»، در قواعد اصولى و فقهى، به فارسى؛ «الخزائن»، به سبك «كشكول»، در تتميم كتاب «مشكلات العلوم» پدرش، به فارسى، «سيف الامة و برهان الملة»، در رد پادرى نصرانى، به فارسى، رساله ى «منجزات المريض»؛ مثنوى «طاقديس»؛ «ديوان» شعر.[1]

حاجى ملا احمد ابن حاج ملا مهدى معروف به نراقى (ف. 1245 ه.ق) از فقهاى بزرگ قرن سيزدهم هجرى است. علاوه بر مقام فقاهت اشعار عرفانى فراوان سروده است و در شعر صفاتى تخلص مى كرد. او را تأليفات متعددى است از آن جمله: 1- اجتماع الامر والنهى. 2- اساس الاحكام در اصول فقه. 3- اسرارالحج. 4- حجية المظنة. 5- خزائن. 6- ديوان شعر فارسى. 7- سيف الامة 8- شرح تجريدالاصول. 9- طاقديس شامل مثنويات او. 10- عين الاصول. 11- معراج السعاده. 12- مفتاح الاحكام. 13- مناهج الوصول. وى در وباى عام در قريه ى نراق درگذشت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (245/ 1)، اعيان الشيعه (184 -183/ 3)، ايضاح المكنون (563 ،523 ،478 ،130 ،35/ 2 ،331/ 1) حديقةالشعراء (1031 -1027/

2) الذريعه (178 -177 ،85/ 25 ،16/ 23 ،350 ،341 -340/ 22 ،317 ،315 ،230 -229 ،15 -14/ 21 ،140/ 17 ،367 ،354 ،134/ 15 ،195 ،138/ 13 ،286/ 12 ،12/ 11 ،1181 ،610/ 9 ،152/ 7 ،43 ،4/ 2 ،267/ 1)، روضات الجنات (107 -103/ 1)، ريحانه (163 -160/ 6)، سفينةالمحمود (423 -419/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 117 -116/ 13)، فرهنگ سخنوران (560)، فوائد الرضويه (41)، قصص العلماء (132 -129)، مجمع الفصحا (705 -700/ 5)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1288 -1287/ 3)، معجم المؤلفين (163 -162/ 2)، مكارم الآثار (1242 -1235/ 4)، مؤلفين كتب چاپى (484 -481/ 1)، نگارستان دارا (106 -104)، هديةالاحباب (180)، هديةالعارفين (186 -185/ 1).

نراقي، محمد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1297 -1215 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. ملقب به عبدالصاحب و معروف به حجت الاسلام. در كاشان به دنيا آمد. مدارج علمى را نزد پدر خود، ملا احمد نراقى، طى نمود و از وى اجازه اجتهاد دريافت كرد. بنا به آورده ى صاحب «مكارم الآثار»، وى داماد ميرزاى قمى و از مشايخ شيخ جعفر شوشترى مى باشد. او عهده دار توليت مدرسه سلطانى در كاشان، از بناهاى فتحعلى شاه قاجار، بود. وى در كاشان درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در نزديكى پدرش و جدش به خاك سپرده شد. از آثار وى: «انوار التوحيد»، در كلام؛ «المراصد ذات الفوائد»، در مسائل مهم علم اصول؛ «مشارق الاحكام»، در فقه.[1]

حاج ملا محمد ابن حاج ملا احمد نراقى ملقب به عبدالصاحب و معروف به حجةالاسلام (ف. 1297 ه.ق) از علماى اماميه ى قرن سيزدهم هجرى، از تأليفات اوست: 1- انوار التوحيد در علم كلام. 2- المراصد در اصول. 3- مشارق الاحكام در فقه. وى در

سن 80 سالگى در كاشان وفات يافت.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (32/ 21 ،300/ 20 ،422/ 2)، ريحانه 164 -163/ 6)، المآثر والآثار (144)، مكارم الآثار (556 -555/ 2)، هديةالاحباب (181).

نراقي، مهدي

قرن:12

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1209 -1128 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، حكيم و رياضيدان. موصوف به خاتم المجتهدين. جامع علوم معقول و منقول و در حساب، هندسه، رياضى، هيئت و علوم ادبى متبحر بود. در نراق كاشان به دنيا آمد. سپس براى تحصيل به اصفهان رفت و از محضر ملا اسماعيل خواجويى و ملا محمدمهدى هرندى و شيخ محمد كاشانى و ميرزا نصير استفاده نمود و آنگاه براى ادامه تحصيل رهسپار عتبات گشت و در كربلا و نجف نزد بزرگان فقه و اصول و علوم نقلى از قبيل: وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى و شيخ مهدى فتونى عاملى به تكميل معلومات خويش پرداخت و از وحيد بهبهانى و شيخ يوسف بحرانى و سيد مهدى بحرالعلوم و سيد محمدمهدى شهرستانى و شيخ جعفر كاشف الغطاء و ملا محمد اسماعيل مازندرانى روايت نمود. پس از فراغت از تحصيل به ايران مراجعت كرد و در كاشان سكنى گزيد. با حضور او در كاشان علم و دانش در اين شهر رونقى تازه پيدا كرد. فرزندش، ملا احمد نراقى، و حاج محمد ابراهيم كرباسى و محمد طاهرآبادى و سيد محمدباقر حجت الاسلام شفتى اصفهانى و مجذوب عليشاه و ميرزا بابا حبيب اللَّه حسينى نطنزى از شاگردان او بودند. در اواخر عمر به نجف رفت و در آنجا به تدريس و بحث و تأليف مشغول شد و در همان جا درگذشت و در حرم مطهر به خاك سپرده شد. از آثارش:

«كنزالرموز»، «انيس الموحدين»؛ «انيس المجتهدين»؛ «توضيح الاشكال»، در شرح «تحرير اقليدس»؛ «معتمد الشيعة فى احكام الشريعة»؛ «لوامع الاحكام فى فقه شريعة الاسلام»؛ «التحفة الرضوية فى المسائل الدينية»؛ «التجريد» يا «تجريد الاصول»، در اصول فقه؛ «انيس التجار» يا «انيس التاجرين»، در مسائل تجارت؛ «نخبة البيان»، در استعاره و تشبيه؛ «مشكلات العلوم» يا «تفصيل المشكلات من العلوم» به سبك «كشكول»؛ «جامع السعادات فى موجبات النجاة»، در اخلاق؛ رساله اى در «عبادات»؛ «مناسك الحج»؛ «كتاب الحساب»؛ «جامع الافكار و ناقد الانظار»، در اثبات واجب الوجود و صفات سلبيه و ثبوتيه؛ «محرق القلوب»، در مصائب اهل بيت (ع).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (257/ 8)، اعيان الشيعه (167 ،143/ 10)، ايضاح المكنون (508 ،443 ،413/ 2 ،353 ،311 ،249 ،227 ،148/ 1)، خاتمه ى مستدرك الوسائل (106/ 2)، الذريعه (94 -93/ 24 ،274/ 22 ،213 ،67 -66/ 21 ،149/ 20 ،359 -358 ،349 ،345 ،157 ،121/ 18 ،75 -74/ 17 ،302/ 15 ،335/ 13 ،103 ،32/ 11 ،7/ 7 ،436 ،351 ،350/ 3 ،59 -58 ،42 -41/ 5 ،467 -466 ،465 -464 ،453/ 2)، روضات الجنات (192 -189/ 7)، ريحانه (165 -164/ 6)، شرح حال رجال و مشاهير نامى (413 -409)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 116/ 13)، طرائق الحقائق (258 ،254/ 3)، قصص العلماء (133/ 132)، المآثر والآثار (166)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1287 -1286/ 3)، معجم المؤلفين (57/ 12)، مكارم الآثار (364 -360/ 2)، مؤلفين كتاب چاپى (363 -360/ 6)، هديةالاحباب (181 -180)، هديةالعارفين (352/ 2).

نسفي، ابومعين ميمون

قرن:5

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(508 -418 ق)، فقيه حنفى، اصولى و متكلم. وى از افاضل علماى حنفى قرن ششم قمرى بود. اصلش از سمرقند و ساكن بخارا بود. از آثارش: «بحرالكلام»، در

توحيد؛ «تبصرة الادلة»، در كلام؛ «التمهيد لقواعد التوحيد»؛ «العمدة»، در اصول دين؛ «العالم والمتعلم»؛ «ايضاح المحجة لكون العقل حجة»؛ شرح «الجامع الكبير» ابوعبداللَّه شيبانى، در فروع؛ «مناهج الائمة»، در فروع.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (301/ 8)، ايضاح المكنون (563/ 2 ،156/ 1)، ريحانه (174/ 6)، كشف الظنون (1845 ،570 ،484 ،337 ،225)، معجم المؤلفين (66/ 13)، هديةالعارفين (487/ 2).

نسفي، برهان الدين، ابوالفضايل

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(تو 600- وف 688 -684/ 679 ق)، فقيه حنفى، مفسر، اصولى، محدث، متكلم، حكيم و شاعر. معروف به برهان. وى از علماى بزرگ حنفى بود. در علم تفسير و اصول فقه و علم كلام صاحب تأليف مى باشد. ساكن بغداد بود. در همان جا درگذشت و جنب مقبره ى ابوحنيفه دفن شد. «العقائد النسفية» كه ملا سعد تفتازانى آن را شرح كرده، به وى نسبت داده شده است. در «كشف الظنون» فقط يك عنوان كتاب تحت نام «عقائدالنسفى» مربوط به نجم الدين عمر بن حمد نسفى ذكر شده است. از ديگر آثارش: «المقدمة فى علم الخلاف» يا «المقدمة البرهانية» يا «فصول النسفى فى علم الجدل» يا «مقدمة فى الجدل والخلاف والنظر»؛ «منشأ النظر»، در علم خلاف و شرح آن؛ «الواضح»، كه مختصر «تفسير كبير» فخر رازى است؛ رساله اى در «دور و تسلسل»؛ شرح «الاسماء الحسنى»؛ شرح «الاشارات والتنبيهات» ابن سينا؛ شرح «الرسالة القدسية» غزالى؛ «مطلع السعادة».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :ايضاح المكنون (194/ 2)، ريحانه (174 -173/ 6)، شذرات الذهب (385/ 5)، كشف الظنون (1861 ،1803 ،1799 -1798 ،1756 ،1720 1296 ،1272 ،1032 ،882 ،865 ،95)، معجم المؤلفين (297/ 11)، هديةالعارفين (136 -135/ 2).

نسفي، نجم الدين، ابوحفص عمر

قرن:6

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(ح 537 -461 ق)، فقيه حنفى، اصولى، حافظ، محدث، مفسر، متكلم، اديب و شاعر. معروف به مفتى الثقلين، به جهت اينكه گويند جن و انس از محضرش تعليم مى گرفته اند. اهل سمرقند بود و در نسف به دنيا آمد. او در زمينه ى فقه، حديث، تفسير، تاريخ و فنون شعرى متبحر بود. در بغداد از ابوالقاسم بن بيان حديث شنيد و از اسماعيل بن محمد نوحى و حسن بن عبدالملك قاضى و مهدى بن محمد علوى و عبداللَّه بن

على نسفى و ابواليسر محمد نسفى و حسين كاشغرى و ابومحمد حسن بن احمد سمرقندى و على بن حسن ماتريدى روايت كرد. فرزندش، ابوالليث احمد بن عمر، و محمد بن ابراهيم تورپشتى از وى روايت كرده اند. حدود صد اثر را به وى نسبت مى دهند. كتاب «العقائد» يا «عقايد النسفى» كه بر آن شروح بسيارى، از جمله شرح سعدالدين تفتازانى نگاشته شده، به وى منسوب است. البته در صحت انتساب اين كتاب به وى ترديد مى باشد، چنان كه بعضى آن را به برهان الدين محمد بن محمد نسفى منسوب كرده اند. در سمرقند درگذشت. از ديگر آثارش: «الاكمل الاطول»، در تفسير؛ «التيسير فى التفسير»؛ «قيد الاوابد»؛ «تاريخ بخارا»؛ «القند فى تاريخ علماء سمرقند»؛ «يواقيت المواقيت»؛ «طلبة الطلبة»؛ «تطويل الاسفار لتحصيل الاخبار»؛ «مشارع الشارع»؛ «منهاج الدراية»، در فروع؛ «النجاح فى شرح اخبار كتاب الصحاح»؛ «الخصائل فى الفروع»؛ «دعوات المستغفرين»؛ «الاشعار بالمختار من الاشعار» يا «المختار من الاشعار»، در بيست مجلد؛ «منظومة الخلافيات» يا «منظومة فى الخلاف»؛ نظم «الجامع الصغير» امام محمد شيبانى، در فروع.[1]

عمر بن محمد ابن احمد نسفى سمرقندى حنفى (461 ه.ق- ف. 537 ه.ق) ملقب به نجم الدين و مكنى به ابى حفص عالمى متكلم، اصولى، فقيه، مفسر و محدث بود. قريب يكصد رساله در مباحث فقهى و جز آن تصنيف كرده است. از اوست: «اكمل الاطول» (ه.م) «والتيسير فى التفسير» و «العقائد النسفيه» و «طلبة الطلبه» و «تاريخ سمرقند» و جز آن.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (222/ 5)، ايضاح المكنون (117 ،25/ 1)، ريحانه (173 -172/ 6)، سيرالنبلاء (127 -126/ 20)، شذرات الذهب (115/ 4)، طبقات المفسرين داودى (7 -5 / 2)، العبر (453 -452/

2)، كشف الظنون (2054 ،2048 ،1929 ،1871 ،1867 ،1731 ،1686 ،1602 ،1356 ،1230 ،1145 ،1125 ،1114 ،756 ،706 ،668 ،602 ،564 ،553 ،519 ،418 ،415 ،296 ،247)، لسان الميزان (230 -229/ 5)، معجم الادباء (71 -70/ 16)، معجم المؤلفين (306 -305/ 7)، هديةالاحباب (255)، هديةالعارفين (783/ 1).

نصرتي، علي اصغر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اصغر نصرتي

محل تولد : شاهرود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

متولد 1339 در روستاي «حسين آباد پشت بسطام» از توابع شاهرود و در خانواده اي مذهبي، كشاورز و دامدار. قبل از آغاز تحصيلات كلاسيك در 5 سالگي به مكتب خانه رفتم و قرآن را فرا گرفتم و با خواندن آشنا شدم. تحصيلات ابتدايي را تا پنجم در روستا با موفقيت و شاگرد اولي در كلاس ها گذراندم. از كودكي علاقه وافري به روحانيت و مباحث ديني داشتم. دوره تحصيلي راهنمايي را در «علي آباد كتول» گذراندم و هر ساله در رده دانش آموزان ممتاز مدرسه قرار داشتم.

در جلسات مذهبي شركت مي نمودم با انديشه هاي حضرت امام، جزوه ولايت فقيه و آثار دكتر شريعتي آشنا شدم. در اين زمان به مطالعه كتاب به ويژه كتاب هاي مذهبي پرداختم. جهت ادامه تحصيل به شهر شاهرود عزيمت نمودم و در رشته رياضي فيزيك در دبيرستان ادامه تحصيل دادم. در كنار دروس دبيرستان، فعاليت مذهبي با جمع هاي دانش آموزي را آغاز كردم و با انديشه هاي انقلابي و آشنا، همراه گرديدم. به كمك دوستان روزنامه هاي ديواري با رويكرد مذهبي انقلابي تنظيم مي كرديم و در سالهاي 56 و 57 در پخش اعلاميه و شب نامه شركت مي كردم و با جريان هاي هوادار انقلاب همراهي و همگامي داشتم.

در سال 57 در كنكور علوم انساني شركت نمودم و در رشته «علوم سياسي»

دانشگاه تهران قبول شدم. ولي در عمل تا پيروزي انقلاب درس ها تعطيل گرديد، بلافاصله پس از پيروزي انقلاب با آغاز به كار دانشگاه ها به دانشگاه وارد شدم و در جمع هاي مذهبي، همگام با انقلاب اسلامي عليه جريان هاي نفاق، چپ و ليبرال قرار گرفتم. در ايام انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه در آموزش و پرورش «بسطام» به عنوان معلم دوره راهنمايي به تدريس در روستا پرداختم. (به مدت دو سال)

در سال 1361 به قم عزيمت كردم و دروس علوم اسلامي را به صورت آزاد آغاز كردم. پس از بازگشايي دانشگاه با مشورت حضرت «آيت الله راستي» همزمان دانشگاه و حوزه را ادامه دادم و در سال 1363 به حوزه درس مرحوم «سيد منير الدين حسيني شيرازي» پيوستم. دروس خارج فقه و اصول را نزد حضرات آيات: «راستي كاشانى»، «جوادي آملى»، «فاضل لنكراني» و «ميرزا جواد آقاي تبريزي» به مدت 12 سال گذراندم و در سال 1383 در جهت تحقق فرمايش مقام معظم رهبري؛ مبني بر لزوم ايجاد نهضت نرم افزاري، در مجموعه دفتر تبليغات اسلامي اقدام به تأسيس دفتر جنبش نرم افزاري نمودم و مديريت آن را برعهده گرفتم كه به نوبه خود در ايجاد فضاي باز فكري و گسترش آزادانديشي و روحيه نقد و نظريه پردازي تأثير قابل ذكري گذاشته است.

نصيري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

على نصيري

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

ايشان در سال 1344 هجري شمسي در روستاي «مژده» از توابع شهر رشت در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود. تحصيلات دبستان، راهنمايي و دبيرستان را در محل تولد گذراند و تحصيلات حوزوي را از سال 1361 از

مدرسه علميه «امام صادق (ع) رشت» آغاز و تا سال 1376 در حوزه علميه مشهد مقدس دنبال نمود. در سال 1377 وارد حوزه علميه قم شد و طي ده سال در حوزه علميه مشهد و قم در دروس خارج فقه و اصول از محضر اساتيد معزز و آيات عظام: «مرتضوي»، «فلسفي»، «رضازاده»، «ميزراجواد تبريزي»، «معرفت» و «سبحاني» بهره جست.

وي تحصيلات دانشگاهي را تا مقطع كارشناسي در رشته «علوم قرآن و حديث» و «اديان و عرفان» در دانشگاه علوم اسلامي رضوي و دانشگاه فردوسي مشهد دنبال نمود. و در سال 1378 در دانشكده الهيات دانشگاه تهران از پايان نامه كارشناسي ارشد با عنوان: «بررسي جايگاه هنر در كتاب و سنت» و در سال 1382 در همين دانشكده از رساله دكتراي خود با عنوان: «بررسي مكتب تفسيري صدرالمتألهين» دفاع نمود. وي در طي اين سال ها در كنار تدريس، در زمينه هاي تحقيق، مديريت پژوهش و ارائه طرح هاي آموزشي و پژوهشي فعاليت داشته است.

نظرپور، محمدنقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد نقي نظرپور

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1361 پس از اخذ ديپلم رياضي فيزيك از دبيرستان «طبري آمل»، وارد حوزه علميه قم شدم و پس ازحدود 5/1 سال به حوزه علميه «حضرت ولي عصر (عج) خوانسار» رفته و محضر اساتيدي نظير: «مرحوم آيت الله تقديري»، «آيت الله ابن الرضا»، «حجةالاسلام رفيعان»، «مرحوم حجةالاسلام روحاني» و «حجةالاسلام شريعتي» و سپس به قم مراجعت كردم. دروس سطح را در محضر اساتيد معروف حوزه نظير آيات: «وجداني فخر»، «اشتهاردى» و «صالحي مازندرانى» تلمذ كردم. در فلسفه از محضر «آيت الله جوادي»

و «آيت الله حسن زاده آملي» بهره مند شدم. برخي از مباحث نجومي را از محضر «آيت الله حسن زاده» فرا گرفتم. ازسال 1367 در دروس خارج فقه «آيت الله تبريزي» و دروس اصول «آيت الله وحيد خراساني» و «فاضل لنكراني» حدود 10 سال شركت كردم و سپس در درس «آيت الله سبحاني» به مدت دو سال و «آيت الله كريمي» به مدت 4 سال شركت نمودم.

همزمان با تحصيل دروس حوزوي در سال 1368 پس از موفقيت در آزمون دانشگاه مفيد در رشته «اقتصاد نظري»، تحصيلات دانشگاهي را آغاز كردم. در سال 1373 از دوره كارشناسي، فارغ التحصيل شدم و در همان سال با شركت در كنكور سراسري كارشناسي ارشد در رشته «توسعه اقتصادي و برنامه ريزي» دانشگاه علامه طباطبايي پذيرفته شدم و همزمان در سال 1376 با دفاع از پايان نامه خود تحت عنوان: «ارزشها و توسعه بررسي موردي قانون اساسي جمهوري اسلامي» از مقطع كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم و از شهريور سال 1376 به عنوان عضو هيئت علمي گروه اقتصاد فعاليت پژوهشي و آموزشي خود را آغاز كردم.

نظري منفرد، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نظري منفرد

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1326/1/1

زندگينامه علمي

سال 1326 در شهر قم در خانواده اي روحاني متولد شدم و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي در سال هزار و سيصد و چهل، وارد حوزه علميه قم شدم و پس از گذراندن (ادبيات، دروس مقدماتي، فقه و اصول) به نجف اشرف در سال 1346 و 1347 رفتم و سپس به ايران و شهر قم بازگشتم و سطح را به پايان بردم. سپس

در آزمون دارالفنون تهران در رشته (معقول و منقول) شركت نمودم و قبول شدم و پس از اتمام دروس سطح، در درس خارج اساتيد مثل: «مرحوم آيت الله محقق داماد»، «مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي»، و «مرحوم آيت الله اراكي» شركت كردم و فلسفه و حكمت را از محضر «شهيد مفتح»، «شهيد مطهري» و ديگر اساتيد حوزه بهره بردم.

در همان وقت به كار تبليغ نيز مشغول بودم و در منزل، جلسات بحث و گفتگو پيرامون مسائل كلامي و اعتقادي هر هفته برقرار بود كه تحت تعقيب ساواك قرار گرفته و منجر به تعطيل آن مجالس گرديد تا پيروزي انقلاب و در همان اوائل پيروزي و انتخابات دوره اول و دوم مجلس از طرف مردم (آباده فارس) به نمايندگي مجلس شوراي اسلامي انتخاب گرديدم و پس از اتمام دوره نمايندگي به قم و حوزه علميه بازگشتم و به تدريس و تاليف پرداختم و اكنون به تدريس درس خارج فقه و اصول مشغول هستم.

نظري، خليل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

خليل نظري

محل تولد : كهگيلويه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1350/6/16

زندگينامه علمي

از سال 57 وارد مدرسه ابتدايي در روستاي «آتشگاه» بخش لنده از استان كهگيلويه و بوير احمد شدم. دوره راهنمايي را در شهرستان «دهدشت» گذرانده و در سال 65 - 64 وارد حوزه علميه حضرت ولي عصر (عج) شهرستان دهدشت شدم و بعد از يك سال يعني سال تحصيلي 66 - 65 وارد حوزه علميه قم در مدرسه رسالت شدم و در مدارس: «صدوق، امام صادق (ع) و دارالشفاء» سطح عالي را گذراندم.

در سال 73

شروع به درس خارج فقه و اصول نموده ام و از محضر اساتيدي چون: «آيت الله العظمي مكارم شيرازي»، «وحيد خراساني»، «سبحاني»، «مرحوم وجداني» و «ميانجي» استفاده و كسب فيض نمودم. در سال 1379 به عنوان استاد و هيئت علمي دانشگاه آزاد «ماهشهر» همكاري داشته و از آن تاريخ تا به حال در حوزه علميه قم و دانشگاه پيام نور به عنوان استاد انجام وظيفه مي نمايم.

نعمت پور، ناصر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ناصر نعمت پور

محل تولد : هشترود

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/10/1

زندگينامه علمي

حقير خود را لايق نوشتن يك زندگي نامه علمي نمي دانم زيرا كه به فرموده آن استاد عزيز كه درباره خودشان فرمود ه اند: «اين كمترين درباره خود چه بنگارد كه نه تأليفي شايان تعريف دارد و نه تضميني سزاوار تعيين، نه عقده اي را به بنان خود گشوده است، نه مشكلي را به بيان خود حل كرده است. نه اهل حل و عقد است و نه مرد رتق و فتق، نه به مقامي واصل شده است و نه بهره اي از او حاصل _ گويي درباره وي گفته اند: «نه شكوفه و نه برگي، نه ثمر، نه سايه دارم همه حيرتم كه دهقان، به چه كاري كشت ما را»

البته صدور اين سخنان از آن عزيز، نشان دهنده معرفت و تواضع ايشان است. ولي اينجانب خود را به حقيقت فقير مي دانم ولي از آنجايي كه جواب تحيت لازم و نوع ادب است؛ چند جمله اي در اين موضوع مي نگارم:

در حدود سال 1353 ه . ش بود كه به طور دسته جمعي از منطقه

«هشترود» از توابع آذربايجان شرقي به شهر مقدس قم هجرت كرديم و در اولين سال ورود به اين شهر مقدس، تا سال 1359 شمسي مشغول گذراندن تحصيلات ابتدايي، راهنمايي و متوسطه بوديم و در سال 1360 ه . ش با توفيق رباني و با مشورت با يكي از دوستان شهيدم، به طور رسمي وارد حوزه علميه قم شدم، البته لازم به ذكر است كه همه تحصيلات حوزوي حقير، در شهر مقدس قم و در حوزه علميه قم بوده است.

دروس ابتدايي حوزوي را در مدرسه علميه «ابوالصدق» قم گذرانديم و در دروس مقدماتي از محضر اساتيد گرانقدري همانند: (مرحوم حجةالاسلام دكتر ضيائي، حجةالاسلام نظري، مهدي زاده و ديگران) بهره برديم. و دروس سطح مقدماتي از قبيل: لمعه، معالم، صرف، نحو، معاني بيان را در محضر اساتيد بزرگوار از قبيل: استاد «آيت الله رضا استادي»، «سيد احمد خاتمي»، «مرحوم حجةالاسلام وجداني فخر»، «حجةالاسلام مدرس افغاني» و «استاد محمدي» بهره مند شديم. تا آنجايي كه يادم هست، كتاب ارث و بعضي كتب ديگر لمعه را پيش مرحوم «حجة الاسلام وجداني فخر» تلمذ كرديم؛ در مدرسه مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي و كتاب حج را پيش استاد محترم «آيت الله رضا استادي» در مسجد امام رضا (ع) تلمذ نموديم. و كتاب نكاح را پيش استاد «حجةالاسلام سيد احمد خاتمي» و معالم الاصول را پيش استاد محترم «حجةالاسلام علي محمدي» بهره مند شديم.

دروس سطح عالي حوزه را عمدتاً از محضر اساتيد گرانقدرم حضرات آيات: «محفوظي»، «محقق داماد»، «محسن دوزدوزاني»، «صلواتي»، «سيد محمد حجت» و ... تلمذ نموديم. و درس تفسير قرآن را از محضر اساتيد گرانقدر: مرحوم «طاهر شمس»، «مرحوم آيت

الله معرفت» و «آيت الله شب زنده دار» فراگرفتيم. و درس اخلاق نظري را از محضر اساتيد گرانقدر: «آيت الله مظاهري»، «آيت الله شب زنده دار» و «حجةالاسلام كربلائي» و درس اخلاق عملي را از محضر مقدس «آيت الله العظمي بهجت» بهره مند شديم.

به هر حال در سال 1370 ه . ش دروس سطح حوزه را تمام كرديم و بعد وارد دروس خارج فقه و اصول كه در آن زمان متداول بود؛ شديم و از آن زمان تاكنون به فضل الهي در دروس خارج فقه و اصول بزرگان شركت مي كنيم و بهره ما از اين خرمن با بركت چيده ايم. نزديك چهارده سال است كه در دروس خارج فقه و اصول حوزه شركت مي كنيم. به عنوان مثال: سه سال درس خارج فقه «آيت الله العظمي مكارم شيرازي» كتاب حدود و تعزيرات شركت كرديم. و از سال 1375 الي سال 1385 ه . ش در درس خارج فقه مرحوم مغفور «آيت الله العظمي حاج شيخ جواد تبريزي» شركت نموديم، از كتاب تيمم تا كتاب الصلاة احكام الظل الواقع في الصلات و نزديك يك دوره هم درس خارج اصول «آيت الله سبحاني» و بيش از 5 سال است كه در درس خارج اصول «آيت الله وحيد خراساني» شركت مي كنيم.

در طول اين مدت، نزديك دو سال، (تاريخ اسلام) را از محضر استاد «رسول جعفريان» و (آشنايي با كلام يهود، نصاري و اديان زنده جهان) را نزد استاد «حسين توفيقي» و درس (اسفار) را نزد «استاد دكتر بهشتي، آيت الله سبحاني، آيت الله گرامي» و (كلام جديد) را از محضر استاد «دكتر مصطفي ملكيان» و (كلام قديم) را از محضر «استاد سبحاني» و

(منطق و برخي از معارف ديني) را از محضر «استاد رباني» و (بدايه و نهايه) را از محضر «استاد ممدوحي» و «رحماني سبزواري» و (جغرافياي سياسي) را از محضر «استاد كريم پور» بهره مند شديم.

در اين مدت با موفقيت، دوره تخصصي كلام را در موسسه امام صادق (ع) با معدل 17 پايان برديم و در تاريخ 20/4/1383 ه . ش از پايان نامه دكتراي كلام خود دفاع كرديم و در بين سالهاي 1378 الي 1380 در حدود چهار سال، معارف ديني و تاريخ اسلام را در دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تبريز تدريس كرديم و بيش از 7 سال در برنامه طرح تابستاني دفتر تبليغات شركت كرديم و بيش از 15 سال است كه سابقه تبليغ در شهرهاي مختلف داريم. و فعلاً در حوزه مشغول تحصيل هستم و به طور آزاد، برخي از كتب كلامي را تدريس مي كنم و روحاني عمره هستم و توفيق خدمتگزاري در يكي از مساجد قم را نيز داريم. در اين مدت، نوشته هايي را هم داريم از جمله:

1. تقريرات درس خارج فقه مرحوم آيت الله تبريزي.

2. تقريرات دروس خارج اصول آيت الله وحيد خراساني.

3. برهان نظم.

4. توحيد در عبادت از ديدگاه قرآن.

5. پايان نامه سطح چهار حوزه _ نقد و بررسي منابع اجتهاد اهل سنت و...

نقره كار نيشابوري، جمال الدين عبدالله

قرن:8

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(776 -706 ق)، فقيه، اصولى و نحوى. موصوف به شريف. وى در علوم عربى و اصول فقه تبحر داشت. مدتى در دمشق و قاهره ساكن و عهده دار مشيخت بعضى از خانقاه ها بود. او به تدريس در مدرسه ى اسديه ى حلب از بزرگترين مدارس شافعيان پرداخت. بعضى اين مدرسه را به اسديه خارج دمشق كه اختصاص به حنفيان داشت

حمل كرده اند، لذا برخى مذهب او را شافعى و برخى حنفى دانسته اند. ليكن به آورده ى «ريحانةالادب»، قرائن حنفى بودنش ارجح مى باشد و اما چون گاهى اظهار تشيع مى كرد، محقق كركى او را از دانشمندان امامى دانسته است. از آثارش: شرح «منارالانوار» ابوالبركات نسفى، در اصول، شرح «التسهيل»، در نحو، شرح «الشافية» ابن حاجب، در صرف، «العباب»، در شرح «اللباب» تاج الدين محمد اسفراينى، در نحو، شرح «تلخيص المفتاح»، در بلاغت؛ شرح «تنقيح الاصول»، در اصول فقه، شرح «قصيده ى بانت سعاد»، شرح «الفوائد الغياثية» عضدالدين ايجى، در معانى و بيان؛ شرح «حرز الامانى» شاطبى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (272 -271/ 4)، ريحانه (230 -229/ 6)، شذرات الذهب (242/ 6)، كشف الظنون (1544 ،1330 ،1300 ،1021 ،649 ،499 ،477)، معجم المؤلفين (108/ 6)، هديةالعارفين (467/ 1).

نقيبي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن نقيبي

محل تولد : همدان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1315/4/19

زندگينامه علمي

اينجانب سيد حسن نقيبي فرزند سيد يوسف در روستاي «كاج» از توابع شهرستان «رزن همدان» در تاريخ 19 تير سال 1315 به دنيا آمده ام. در نوجواني قرآن و كلاس اول را خدمت برادر بزرگ و بزرگوارم آقا سيد علي اصغر حوائجي (باب الحوائجي) خواندم. سال 1328 در «وتبان بوسعيد كاج» (همان زادگاهم) كلاس دوم، سوم و چهارم را خواندم. سپس براي ادامه تحصيل، كلاس پنجم و ششم را در «وتبان بدرقروه» پايان بردم. پس از وقفه اي چند ماهه، به همدان مدرسه «مرحوم شيخ محمد علي دامغاني» رفته، دروس حوزوي را شروع نمودم.

از اواخر سال 1333 ش تا 1337 در همدان «جامع المقدمات، سيوطي و حاشيه ملاعبدالله» را به پايان رساندم،

در سال مزبور به نجف اشرف هجرت نمودم و دروس تكميلي سطح را در آن حوزه مقدس ادامه دادم. سپس به درس خارج آيات عظام: «خوئي»، «صدر»، «بروجردي» و «سيستاني» راه يافتم و از همه اين بزرگان در خور استعداد خود بهره مند شدم. سال 1350 كه به ايرانيان 7 روز مهلت دادند كه خاك عراق را ترك گويند؛ به ناچار در همان زمستان از نجف اشرف به قم مهاجرت نمودم و از آن تاريخ در قم هستم.

به طور فشرده عرض كنم كه در تمام طول عمر در حد قرآن فعال بودم. چه در زمينه تدريس، چه در زمينه تبليغ، چه در صحنه تحقيق و چه در كارهاي اجرائي به مدت دو سال در حوزه «فارسان شهركرد» مشغول تدريس دروس حوزوي بودم و شش سال در حوزه شهر «نطنز» تنهاي تنها دروس آن حوزه را حداقل روزي 6 درس اداره مي كردم. از سال 72 در بخش فرهنگي آستان مقدس حضرت معصومه (س) به عنوان محقق، فهرست نويسي كتب خطي مشغول به كارم. به زبان نيز تا حدي تسلط دارم: «فارسي»، «تركي» و«عربي». اكنون كه در سنين بالا هفتاد هستم تا حد توان از تبليغ رفتن و تلاش علمي ... دست نكشيده ام.

نكونام، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نكونام

محل تولد : گلپايگان

شهرت : نكونام گلپايگاني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين علي نكونام گلپايگاني در سال 1323 هجري شمسي در «سعيد آباد گلپايگان» چشم به جهان گشود. پدرش كشاورز بود و انس بسياري با قرآن و نماز شب داشت ؛ بطوري كه بر قرآن تسلّط بسياري داشت و هر

آيه اي كه مي خواندند، سوره آن را مي دانست . مادرش خانمي مجتهده و از خانواده اي روحاني بود. استاد نكونام در چنين خانواده اي بزرگ شد و پدرِ مادرش در شكل گيري شخصيت او سهم بسزايي داشته اند. ايشان تحصيلات خود را از مكتب خانه آغاز كرد و پس از فراگيري روخواني قرآن مجيد به دبستان رفت . او دروس دورۀ دبستان را به پايان برد و سپس دروس ديني را آغاز كرد. ابتدا به حوزه علميه اراك رفت و پس از سه سال (يعني در سال 1340) به قم عزيمت كرد. هدف او از استقرار در قم بهره مندي بيشتر و بهتر از استادان و فرزانگان آن ديار عالم خيز بود.

او به سرعت دروس مقدمات و دروس دورۀ سطح را به پايان برد و در درس خارج فقه و اصول استادان مشهور دورۀ خود حضور پيدا كرد. در طي اين سالها در درس اخلاق استاداني چون: «آقا سيد حسين فاطمي» و «آقاي حاج شيخ عباس تهراني» شركت جدي داشت تا علم خود را با عمل توأمان سازد. استاد نكونام در طول دوران تحصيل به محضر استادان بسياري شرفياب شد. او كه دروس ادبيات را در اراك در محضر استاد «رفيعي» و نيز منطق را در محضر استادان «رفيعي» و «احمدي» فرا گرفته بود. در قم در درس شرح لمعۀ استادان حضرات آيات و حجج اسلام : «صلواتي» ، «حرم پناهي »، «سيد ابوالفضل موسوي تبريزي» و «علم الهدي مشهدي» حاضر شد و قوانين را نزد «آية الله اعتمادي» و كفايه را نزد آيات عظام: «فاضل لنكراني» و «نوري همداني» و نيز مكاسب را نزد «آيت الله خزعلي» آموخت . در بخش دروس خارج نيز

سالها در درس فقه «آيت الله العظمي گلپايگاني (ره )» و درس اصول «آيت الله العظمي وحيد خراساني » شركت كرد. در بخش علوم عقلي نيز در درس شرح منظومۀ استاد «انصاري شيرازي» و درس اسفار «آيت الله جوادي آملي» حضور داشت .

ايشان در طي ساليان تحصيل با فضلاي بسياري دوست بود و دروس خود را مباحثه كرد كه از جمله آنان مي توان به آقايان: محمدي گلپايگاني (مسؤول دفتر مقام معظم رهبري )، حسيني ، رهبر و محمدي اشاره كرد. استاد نكونام در عرصه علم و فرهنگ ، خدمات بسيار دارد. او سالها براي تبليغ به شهرها و روستاهاي مختلف كشور سفر كرده و مردمان بسياري را با احكام اسلام آشنا ساخته است . او بيش از سي و پنج سال است كه به تدريس دورۀ سطح مي پردازد و از اين راه طلاب بسياري را تربيت كرده كه بسياري از آنها خود، از مدرسان حوزه علميه قم به شمار مي آيند.

وي از سال 1367 تاكنون در دانشگاه قم نيز به تدريس پرداخته است . همچنين وي سالها استاد راهنماي مدارج علمي شوراي مديريت براي پايان نامه نويسي بوده است و هم اكنون بيش از بيست سال است به تدريس مكاسب و كفايه اشتغال دارد. استاد نكونام در انقلاب همواره از سيل خروشان ملت ايران در برقراري نظام اسلامي و تحكيم پايه هاي آن جدا نبوده و در مواقع نياز انجام وظيفه نموده است . ايشان هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم است و به تدريس و تربيت طلاب اشتغال دارد.

نمازي اصفهاني، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود نمازي اصفهاني

محل تولد : اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود نمازي اصفهاني فروردين ماه سال 1341 شمسي در خانواده اي مذهبي در شهر اصفهان متولد و دوره ابتدائي، متوسطه و دبيرستان را در همان شهر گذراندم. شهريورماه 1356 با معرفي حضرت «آية الله فاضل اصفهاني»؛ استاد حوزه علميه اصفهان و امام جماعت مسجد محله تلواژ گان اصفهان، به مرحوم «آية الله قدوسي» (رحمهما الله)، وارد حوزه علميه قم شده، مقدمات و سطح را تا سال 1364 نزد اساتيد بزرگ و حضرات حجج اسلام: «مدرس افغاني»، «مسعودى»، «اعتمادى»، «پايانى»، «ستوده»، «شب زنده دار»، «فياضي» و آيات عظام: «خرازى»، «اشتهاردي» و «فاضل لنكراني» به پايان بردم.

دروس سطح عالي حوزه، خارج فقه و اصول را نيز به مدت 7 سال تا سال 1371 از محضر اساتيد و آيات عظام: «بهجت»، «مكارم شيرازى»، «سيد محمود هاشمي شاهرودى»، «سيد كاظم حائرى»، «ميرزا جواد تبريزي» و «استادي» بهره بردم. در طول تمام اين سالها و سالهاي بعد، اين افتخار را داشتم كه پيوسته از محضر پر بركت دروس اخلاق «حضرت آية الله مصباح»، «آية الله بهجت» و «آية الله مظاهري اصفهاني» كسب فيض كنم.

همزمان با دروس حوزه از سال 1358 در برنامه ي آموزشي موسسه در راه حق كه با نظارت اساتيد و حضرات آيات عظام: «مصباح يزدى، خرازي و مظاهري» اداره مي شد؛ دروس مطالعات موضوعي قرآن كريم، فلسفه: (بداية الحكمه، نهاية الحكمه، شفا و دروس فلسفه) را نزد «آية الله مصباح» و دروس عمومي: (جامعه شناسى، روانشناسى، حقوق، علوم تربيتي و اقتصاد اسلامي) را نزد اساتيد آن دوره تلمذ نمودم. در اين دوره موفق به اخذ دو معادل ليسانس از موسسه در راه حق در

زمينه «مطالعات اسلامي» و در سالهاي بعد معادل ليسانس «فقه و حقوق اسلامي» از مركز مديريت حوزه شدم.

از سال 1362 تا سال 1368 دوره كارشناسي ارشد پيوسته اقتصاد را در بنياد عالي فرهنگي باقرالعلوم (ع) با موفقيت به پايان بردم و مدرك معادل فوق ليسانس پيوسته رشته اقتصاد را (كه معادل 146 واحد درسي دانشگاهي بود) از اين موسسه دريافت كردم. سالهاي 1368 تا 1371 را به پژوهش در دفتر همكاري حوزه و دانشگاه مشغول بودم كه حاصل اين دوره؛ كتاب چاپ نشده: «پول و بانك در اقتصاد اسلامي» و مقاله: «سياستهاي باز سازي در كلام امام» است كه موفق به دريافت جايزه وزير علوم و فن آوري وقت: آقاي معين شد كه با همكاري همكاران بود. مقاله در همان زمان در مجموعه مقالات سمينار باز سازي اقتصاد اسلامي به چاپ رسيد. بخشهايي از كتاب نيز در سالهاي بعد به چاپ رسيد.

سال 1371 همراه با تعدادي از دوستان با نظارت استاد بزرگوار «حضرت آية الله مصباح يزدي» تحت اشراف بنياد عالي فرهنگي باقرالعلوم (ع) كه در سال 1375 به موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) تغيير يافت؛ موفق به اخذ پذيرش از دانشگاه «مك گيل شهر مونترال» در كشور كانادا شدم، دوره كارشناسي ارشد و دكتري را در رشته «فلسفه و فلسفه عرفان» در اين دانشگاه تا سال 1379 با نمره ممتاز به پايان بردم. سالهاي 73 تا 78 هر سال در كنفراس هاي سالانه فلسفه شهر «بينگهمتن آمريكا» شركت فعال همراه با ارائه مقاله داشته ام، در اين كنفرانس ها، ضمن آشنايي با اساتيد و پروفسورهاي فلسفه، عرفان، دين شناسي و كلام اروپا و

آمريكا، بحثهاي علمي تطبيقي فلسفه و كلام اسلامي طرح و پي گيري مي شد كه ضمن استقبال آنها موجب نشر تفكر فلسفي كلامي شيعه نيز مي شد.

سالهاي اقامت در كشور كانادا به فعاليتهاي مذهبي هم به جد اشتغال داشته و سخنراني هاي متعددي را در ابعاد مختلف معارف اسلامي براي عموم مردم و دانشجويان دانشگاه هاي مهم شهرهاي: «كبك (دانشگاه لاوال)، اتاوا (دانشگاه اتاوا)، تورنتو (دانشگاه تورنتو)، كانادا» و شهرهاي: «واشنگتن، نيويورك و يوستن ( تكزاز) آمريكا» داشته ام. در اين راستا پيوسته مشمول عنايات مولي و سرور كائنات امام مهدي عليه السلام بوده و از توجهات آن عزيز گمگشته خوشه ها چيده ام.

در دوران تحصيل در كانادا «كارشناسي ارشد و دكتري»، موفق به نوشتن بيش از بيست مقاله درسي و كنفراسي انگليسي به غير از رساله كارشناسي ارشد و رساله دكتري (كه به اختصار مطالب آنها را به فارسي و انگليسي و فرانسه در ضميمه خواهم آورد) شده ام و از زمان برگشت به ايران در سال 1379 تا سال 1386 مدت 7 سال به عنوان عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، مشغول تدريس و تحقيق مي باشم. كتاب «مدخلي بر فلسفه عرفان: عليت و وحدت وجود از ديدگاه ملا صدرا» و مقاله «مفهوم و خاستگاه تجربه ديني و ويژگيهاي تجربه ديني» و مقاله انگليسي «رابطه عقل و وحي از ديدگاه سيد حيدر آملي» حاصل تحقيقات اين دوره و تدريس تاريخ فلسفه معاصر، كلام جديد و مباني نظري علم اخلاق اسلامي در مقطع كارشناسي ارشد، كارشناسي و دكتري و استاد راهنما، مشاور و يا داور رساله هاي كارشناسي

ارشد رشته هاي «دين شناسى، كلام، فلسفه» و راهنمائي و نظارت بر ده ها رساله كوچك و بزرگ كلاس هاي ارشد و كارشناسي و نيز نظارت بر تهيه و ارائه ده ها گزارش فني از كتب رشته هاي ياد شده؛ بخشي از كارهايم در بخش آموزش بوده است. در پنج سال اخير، طرحهاي متعددي را نيز نظارت، راهنمائي و اجرا كرده ام كه و طرح (شيما) شناخت و معرفي اسلام، يكي از آنها است كه در حال اجرا است. در زمينه آشنائي با زبانهاي رايج با زبان عربي و انگليسي آشنائي كامل و با زبان فرانسه در حد ترجمه متون فلسفي آشنا هستم.

نمازي اصفهاني، ملا فتح الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ملافتح الله اصفهاني

در زمستان سال 1228 ش . (12 ربيع الاول 1266 ق )(1427)باز شدن غنچه اي در خانه محمد جواد نمازي اصفهاني ، بهار را نويد داد. آن غنچه خوشبو را فتح الله ناميدند.

فتح الله در دامان پر مهر مادري مومن كه هيچ گاه او را بدون وضو شير نمي داد و پدري دلسوز كه لحظه اي از تربيت فرزندش غافل نمي شد، رشد كرد و پس از سپري كردن دوران بازيهاي كودكانه راهي كلاس قرآن و ديگر كتابهاي مذهبي شد.

در حوزه هاي نور

او ابتدا در حوزه علميه اصفهان به تحصيل مشغول شد. استعداد و پشتكار فتح الله موجب شد كه بتواند با سرعت ، مقدمات علوم اسلامي را فرا گرفته ، در درس فقه و اصول بزرگان مدارس علميه زانوي ادب به زمين بزند. با اين حال حضور در درس بهترين اساتيد حوزه علميه اصفهان نتوانست تشنگي دانش اندوزي او را فرو نشاند. از اين رو راهي حوزه

علميه مشهد مقدس شد.

در آن شهر از محضر اساتيد برجسته اي چون آيه الله حاج ميرزا نصرالله مدرس ، آيه الله محمد ابراهيم بروجردي و سيد مرتضي حائري بهره فراوان جست تا در رديف اساتيد آن ديار شناخته شد. سپس به سوي اصفهان مراجعت كرد. تا آن زمان نظريات شيخ مرتضي انصاري در اصفهان شهرتي نداشت ولي شيخ شريعت به بيان مسلك شيخ مرتضي انصاري همت گماشت .(1428)

او در سال 1295 ق . راهي نجف اشرف شد و در محضر مراجع تقليد آن زمان (آيات بزرگوار شيخ محمد حسين كاظمي و ميرزا حبيب الله رشتي ) حاضر شد و خود نيز مجلس درس مهمي تشكيل داد كه بسياري از دانشمندان حوزه علميه نجف در آن شركت مي كردند.

شيخ الشريعه در سال 1313 ق . به شوق معشوق رو به خانه معبود نهاد. او در مكه به مباحثه و گفتگو با علماي اهل سنت پرداخت به گونه اي كه آنها از احاطه كامل وي به كتابهاي اهل سنت در شگفت شدند.(1429)

پس از بازگشت از حج پروانه هاي فضيلت پيرامون آن شمع شريعت گرد آمدند. در اين زمان درس او از مهم ترين درسهاي نجف به شمار مي رفت كه صدها نفر در آن شركت مي كردند. اين درسها عبارت بودند از:

1. دروس عالي فقه و اصول

2. رجال و درآيه

3. تفسير و علوم قرآن

4. فلسفه و كلام

5. درس خلافيات كه در اين درس علت اختلاف نظريات و فتواهاي فقيه بررسي مي شد. او بعلاوه خطيبي توانا بود كه جمعه ها منبر مي رفت و به موعظه پرداخت . از ديگر امتيازات ايشان اينكه وي به تحصيل طب

و رياضيات همت گماشته و علاوه بر فرمولها و معادلات رياضي مطالب زيادي درباره علم پزشكي آموخته بود.

گويند روزي ايشان بيمار شد و وقتي پزشك براي معالجه بر بالين او آمد شيخ الشريعه در مورد بيماري اش از كتاب قانون بوعلي سينا مطلبي گفت . پزشك تصور كرد چون شيخ نوع بيماري خود را مي دانسته تنها همان قسمت كتاب را به خاطر سپرده است ولي در گفتگوهاي بعدي مشخص شد او بيشتر مطالب قانون را آماده در ذهن دارد.

اساتيد

شيخ الشريعه در محضر شريعتمداران زيادي درس شريعت آموخت تا شيخ شريعت شد به پاس احترامشان نام آنان در ذيل مي آيد:

1. ملا حيدر علي اصفهاني

2. آيه الله نصر الله مدرس

3. شيخ محمد صادق تنكابني

4. ملا احمد سبزواري

5. شيخ عبدالجواد خراساني

6. آيه الله ملا محمد باقر اصفهاني

7. شيخ حسين علي تويسركاني ملايري

8. آيه الله شيخ محمد تقي هروي

9. آيه الله شيخ محمد رحيم بروجردي

10. آيه الله شيخ محمد حسين كاظميني

11. آيه الله ميرزا حبيب الله رشتي

شاگردان

صدها نفر از طلاب علوم ديني در جلسات درس ايشان شركت مي كردند كه بسياري از آنان بعدها در زمره مراجع تقليد در آمدند و نامي ترين آنان عبارتند از:

آيات عظام : 1. شيخ عبدالكريم حائري

2. سيد محمد حسين بروجردي

3. سيد ضياء الدين عراقي

4. سيد ضياء الدين عراقي

5. سيد شهاب الدين مرعشي نجفي

6. سيد عبدالهادي حسيني شيرازي

7. سيد محسن طباطبايي حكيم

8. سيد محمد كوه كمره اي (حجت )

9. سيد محمد تقي خوانساري

10. محمد علي شاه آبادي .

قلم نور

از آنجا كه شريعت در علوم گوناگون اسلامي مهارت داشت در بسياري از رشته ها نوشته هايي پر بها از

خود به يادگار گذاشت كه هر يك در علوم مختلف حاكي از فزوني دانش اوست . از آن همه ، پاره اي رساله در موضوعات فقهي و اصولي است . در علم تفسير، فلسفه ، كلام و ادبيات عرب نيز داراي آثاري نيكوست .

مرجعيت

پس از وفات آيه الله ميرزا حبيب الله رشتي و آيه الله شيخ محمد حسين كاظميني شماري از مردم از شيخ الشريعه تقليد مي كردند ولي پس از رحلت ميرزا محمد تقي شيرازي ، شيخ الشريعه يگانه مرجع جهان تشيع شد. با اين حال وي رهبري ديني را چون باري سنگين بر دوش خود احساس مي كرد. او در خلوت ديده شده بود كه اشك ريزان با خداي خود چنين مناجات مي كرد:

((خدايا، در آخرين روزها زندگيم در دنيا به رياست مبتلا(!) شده ام و بايد سنگيني اين بار امانت را به دوش كشم ! بار الها، من طاقت تحمل اين امر بزرگ را ندارم ... و حال آنكه تو فرداي قيامت از من سوال خواهي كرد...))

شبيخون

شيخ الشريعه در پي مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن كتابخانه مهمي ايجاد كرد كه دانش پژوهان از آن استفاده مي كردند و از ديگر اقدامات ايشان صدور اعلاميه هاي فراوان بود كه پرده از چره استعمار مي زدود در قسمتهائي از يكي از اين اعلاميه ها آمده است .

((خدمت علماي بزرگ ... و عموم مردم روستاها و شهرها و كوچ نشينان ...

بر آقايان و هوشياران ... پوشيده نيست كه بيگانگان از سده هاي پيشين و مدتها قبل كوشيده اند دارايي مسلمانان را برزدند و شهر و كشورشان را تصاحب كنند... قرآن سراسر

حكمت را از ميان آنان بردارند و آنچه از وسايل مادي و معنوي نزد آنان است نابود سازند، بيگانگان همواره براي دستيابي به اين هدفها نقشه هايي ترتيب داده اند، آنگاه آيه الله شريعت چندين نمونه از نقشه ها و هدفهاي دشمن را در 10 مورد بازگو كرده ، در پايان دردمندانه از مسلمانان و ايرانيان مي خواهد كه در صف واحد در برابر دشمن متجاوز بايستند.(1430)

دزدان فرهنگ

در زماني كه عراق تحت سلطه انگلستان بود حكومت استعمارگر به مزدوران خود دستور داده بود هر جا كتاب نفيس و قديمي يافتند آن را تصاحب كرده ، به كتابخانه لندن بفرستند!

در اين ميان روحانيون آگاهي كه نمي خواستند فرهنگ اسلامي به دست كفار غارت شود در مقابل آنان مي ايستادند و استعمارگران با به زندان افكندن ايشان سعي مي كردند به اهداف شوم خود جامه عمل بپوشانند. ولي شيخ شريعت به كمك طلاب آمده ، آنها را از بند نجات مي داد. براي نمونه مي توان به زندان افتادن آيه الله مرعشي نجفي براي خريدن يك كتاب و سپس آزادي او به همت شيخ الشريعه اشاره كرد.

تقسيم ايران

يك سال پس از انقلاب مشروطه (در سال 1907 م ) دو كشور استعمارگر روسيه و انگلستان در يك توافق سري ايران را به 3 منطقه تقسيم كردند؛ مناطق جنوبي سهميه انگلستان و شمال ايران از آن روسيه شد و براي آنكه با هم اختلافي پيدا نكنند قسمتهاي مركزي را به عنوان منطقه بي طرف سهم ايران قرار دادند. در اين هنگام كه تماميت ارضي و استقلال ايران در معرض خطر جدي قرار داشت ، شيخ

الشريعه و ديگر علما درسهاي حوزه علميه را تعطيل و خود را براي جهاد آماده كردند؛ چنانكه در تلگرافي كه بدين مناسبت انتشار دادند مي خوانيم :

((اخبار موحشه مداخله اجانب در بلاد اسلاميه خصوصا به اشتهار معاهده ميشومه جديده با دولتين موجب وحشت عموم علماي اعلام ... (شده است .) قاطبه علماي اين مشاهد مشرفه وظايف مقاميه را تعطيل و در حفظ اسلام به اداي آخرين تكليف (جهاد) حاضر...))

ايران در آتش

در سال 1330 ق با حمله روسيه به ايران شهرهاي تبريز، گيلان ، رشت ، مشهد مقدس و چندين شهر و روستاي ايران اشغال شد. در اين زمان كه ايران در سراشيبي سقوط قرار گرفته بود مراجع تقليد شيعه كه در آن ايام در عراق بودند تصميم گرفتند با مقاومتي قهرمانانه جلو متجاوزان را بگيرند.

در يازدهم محرم 1330 هيات علميه نجف به همراه صدها نفر از طلاب حوزه علميه و دويست هزار تن از عشاير مسلح به طرف ايران حركت كردند. آنان تصميم گرفتند در سر راه خود به ايران چند روزي در كاظمين توقف كرده ، پس از آماده كردن مقدمات لازم به طرف ايران حركت كنند. از جمله اقدامات آنان در كاظمين مي توان به ارسال هيات هايي به كشورهاي مختلف براي مذاكره با سران آن كشورها و ارسال اطلاعيه هاي فراوان به مسلمانان جهان اشاره كرد.

و ديگر آماده كردن عشاير ايران براي جهاد بود كه با ارسال تلگرافهاي متعدد آنان را به جهاد دعوت كردند. در يكي از اين برگهاي زرين چنين مي خوانيم :

به عموم حجج اسلام ، سرداران عظام و روساي عشاير.... از قديم زمان الي كنون به

واسطه مردانگي عشاير... هرگز به خيال اجانب نمي رسيد كه دست اندازي به خاك ايران نمايند چه رسد به سوق عساكر و جسارت ... در ممالك اسلاميه . مگر در اين عصر مردانگي ايرانيان محو و نابود و عقايد اسلام پشت گوشها افتاده .. ياللمسلمين يك مشهد مقدس ... در مملكت شماست ، آيا رواست كه با وجود امثال شماها به تصرف كفار درآيد و ننگ تاريخي براي شما، باقي بماند!...))(1431)

وقتي مردم مسلمان و عشاير غيور ايران خود را براي دفاعي جانانه آماده كردند وثوق الدوله كه در آن زمان رياست هيات وزرا را به عهده داشت با نيرنگ اولا از حركت علما به طرف ايران ممانعت كرد. وانگهي از عشاير و ديگر امت مسلمان ايران خواست از هر گونه اقدامي كه مخالف سياسيتهاي روسيه و انگلستان باشد خودداري كنند و به آنها هشدار داد كه اگر با نيروهاي در حال پيشروي انگلستان مقابله كنند دولت آنها را مواخذه خواهد كرد. و از طرف ديگر مصرانه از علما خواست كه از كاظمين متفرق شوند.

عقب نشيني نيروهاي روسيه و اقدامات وثوق الدوله كارگر افتاد و تندري كه مي رفت خصم را بسوزد توسط دولت ايران خاموش شد و علما كه نمي خواستند جنگ داخلي مشكلات ايران را دو چندان كنند از حركت به طرف ايران منصرف شدند.

نبرد اقتصادي

شيخ شريعت در كنار ديگر علما در برابر هجوم اقتصادي دشمن دو اقدام مهم انجام داد.

1 - تشويق مردم به ايجاد شركت هاي تعاوني

2. تحريم خريد و فروش اجناس و وسايل روسيه و انگلستان .

البته در اين جبهه نيز زماني كه مي رفت اين مبارزه منفي شكوفه دهد

سفارت انگليس با يك نامه فدايت شوم به وثوق الدوله نوشت كه از علما بخواهد فتواهاي خود را ملغي اعلام كنند و وثوق هم همين كار را كرد.

مجتهد مجاهد

عراق در جنگ جهاني اول به تصرف انگلستان درآمد و شيخ الشريعه ضمن صدور فتواي جهاد خود به جبهه شتافت و فرماندهي جبهه قرنه را به عهده گرفت .

يكبار كه مجتهد مجاهد با كشتي كوچكي به طرف يكي از جبهه ها در حركت بود. كشتي آنها شكست و نزديك بود ايشان غرق شود كه ديگر مجاهدان وي را نجات دادند.

نيروهاي مردمي به فرماندهي علما به مدت هيجده ماه در برابر نيروهاي عظيم انگلستان مقاومت كردند و اگر پيروزي نهايي متفقين و ضعف شكست عثماني و ديگر متحدانش نبود اشغالگران هيچ گاه موفق به اشغال عراق نمي شدند.(1432)

در بستر انقلاب

نيروهاي انگلستان و همدستانش در جنگ جهاني اول با طرح اين شعار كه هدف ما رهايي كامل ملتهاست توانستند عراق و ديگر كشورهاي عربي را تصرف كنند اما پس از اشغال عراق نه تنها به آنها استقلال ندادند كه سعي كردند با برگزاري رفراندم فرمايشي به اشغال خود حالت قانوني دهند و آنگاه كه عده اي از آزاديخواهان درخواست استقلال كردند آنها را تبعيد و زنداني كردند و متعاقب اين اوضاع شيخ الشريعه با ارسال تلگرافهايي به حاكمان انگليسي و فرماندهان ارشد نظامي آنان از اين درخواست سرباز زدند و سعي كردند با سركوب جلو انقلاب را بگيرند.

در اين هنگام آيه الله ميرزا محمد تقي شيرازي با صدور فتوايي به عراقيان اجازه داد كه اگر انگليسيان از دادن حقوق آنها سرباز زدند آنان دست به اسلحه

برند و حق خود را باز پس گيرند. و اين گونه بود كه آتش انقلاب در عراق زبانه كشيد.

در هنگامي كه تمامي شهرهاي عراق در آتش انقلاب مي سوخت ناگهان آيه الله ميرزا محمد تقي شيرازي كه در اين زمان رهبري انقلاب را به عهده داشت به طور مرموزانه اي درگذشت ولي در آن لحظات حساس آيه الله شريعت اصفهاني علم بر زمين افتاده ميرزاي شيرازي را برداشت و با صدور بيانيه اي از مردم عراق خواست به انقلاب ادامه دهند و سپس در اجتماعي كه در صحن حضرت علي عليه السلام برگزار شده بود حاضر شد و در حالي كه به علت كهولت و ناتواني نمي توانست به تنهايي راه برود با كمك چند نفر از اطرافيان بر فراز منبر قرار گرفت و پس از تسليت از دست دادن ميرزا، مجاهدان را به استقامت فراخواند و آنگاه آيه الله سيد ابوالحسن اصفهاني را به عنوان نماينده خود انتخاب كرد و پرچم جهاد را به دست او سپرد.

در همين ايام ويلسون ، نماينده انگلستان در عراق تصميم گرفت با فرستادن پيام تسليتي باب گفتگو با شيخ را باز كند، او را به پندار خود بفريبد اما نتوانست و انقلاب همچنان ادامه يافت .(1433)

متعاقب اين اوضاع نيروهاي انگليسي كه در ايران و هند مستقر بودند به طرف عراق روانه شدند تا اينكه تعداد آنها به يكصد و پنجاه هزار نفر رسيد كه به انواع سلاحهاي پيشرفته و هواپيماهاي جنگي مجهز بودند. قدرت روز افزون نيروهاي انگلستان ، تمام شدن منابع مالي مجاهدان و قرار گرفتن آنان در محاصره اقتصادي و نظامي ، نيز تغيير سياست انگلستان

و پيشنهاد تشكيل حكومت ملي در عراق از طرف ديگر موجب شد كه بين رهبران جهاد اختلاف افتد و انقلاب متوقف شود. دولت انگلستان به طور رسمي تغير سياست خود را اعلام كرد و بدين سان استقلال خود را هر چند ناقص به دست آورد. اگر انقلاب به پيروزي نظامي مي رسيد علما مي توانستند با تشكيل حكومت اسلامي عراقي آباد و آزاد بسازند عوامل فوق در كنار سستي كه به مناسبت شروع فصل كشاورزي در مردم عراق پديد آورده بود باعث شد كه نيروهاي انگلستان بتوانند به طرف شهرهاي مقدس پيشروي و كربلا، كوفه و آنگاه نجف را اشغال كنند.

پس از اشغال نجف 17 تن از علما و از جمله حسن فرزند شيخ الشريعه دستگير و براي تبعيد روانه بصره شدند.

خاندان

آيه الله شريعت با يكي از نوادگان آيه الله شيخ محمد حسين اصفهاني مولف كتاب فصول ازدواج كرده بود و حاصل اين ازدواج 3 فرزند پسر بود:

1. شيخ حسن : وي فرزند بزرگ شيخ الشريعه بود و در انقلاب نقش بسزايي داشت .

2. شيخ مهدي ، او تقريرات درس پدرش را به رشته تحرير كشيد و كتاب ((اعلام الاعلام بمولد خير الانام )) از اوست .

3. شيخ محمد شريعت (1283 - 1357 ق .): وي در نجف به تكميل علوم خود پرداخت . در سال 1331 ش . آيه الله بروجردي او را به عنوان نماينده خود راهي اصفهان كرد. شيخ محمد پس از رحلت آيه الله بروجردي امام امت (ره ) را به عنوان مرجع اعلم معرفي كرد كه عده اي از علماي پاكستان هم به پيروي از ايشان امام را

مرجع تقليد اعلم به مردم معرفي كردند.(1434)

صبح تيره

سرانجام روح پر فتوح آيه الله شريعت اصفهاني پس از عمري تلاش در راه اسلام و قرآن در شب يكشنبه هشتم ربيع الثاني سال 1339 ق . قفس تن را دريد و آن نفس مطمئنه به سوي پروردگارش پر كشيد و پيكر مطهرش در جوار قبر اميرمؤ منان عليه السلام به خاك سپرده شد.

در سال 1366 ق . كه آيه الله حاج آقا حسين قمي دار فاني را وداع كرد و مي خواستند او را كنار شيخ الشريعه دفن كنند در هنگام حفر قبر مقداري از قبر شيخ شريعت خراب شد و حاضران با تعجب ديدند جسد آن فقيه فرزانه هنوز كاملا تازه است چنانكه گويا روز پيش به خاك سپرده شده است .

نمازي زادگان، سعيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سعيد نمازي زادگان

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سعيد نمازي زادگان به سال 1341 هجري شمسي در تهران و در ميان خانواده اي متوّسط و مذهبي متولد شدم. تنها چهار برادر دارم و پدرم نيز كار بنايي و معماري ساختمان انجام مي دادند. در سال 1350، خانواده ام به دليل گرايشات مذهبي به مشهد كه محيطي سالم بود، مهاجرت كردند. از آن جا كه پدر و به ويژه پدر بزرگ مادري ام، عنايت فوق العاده اي در تربيت صحيح و اسلامي ما داشتند؛ مدارس ملي و مذهبي آن زمانها را براي تحصيل ما انتخاب كرده بودند. بعدها در كنار تحصيل، مدّتي را به كار در صنعت آلومينيوم سازي نيز اشتغال داشتم.

در ايّام جنگ و دفاع مقدس،

چندين بار همراه با رزمندگان تيپ ويژه شهدا، تيپ 21 امام رضا، لشكر 5 نصر و قرارگاه كربلا در جبهه هاي نبرد حضور يافتم. به سال 1367 با خانواده شهيد بزرگوار «هاشمي نژاد» آشنا شده و با صبيه كوچك ايشان ازدواج كردم كه حاصل آن دو پسر به نامهاي محمد رضا و محمّد ايمان است. در سال 1380 در دانشگاه «علوم پزشكي مشهد» استخدام شدم و هم اكنون به عنوان عضو هيئت علمي گروه معارف اسلامي در خدمت عزيزان دانشجو هستم.

مختصري از زندگينامه علمي: دوره ابتدايي را در مدارس ملي و مذهبي سعيدي تهران و جعفري مشهد گذراندم. پس از آن جذب حوزه علميّه مشهد شده و در مدرسه حاج آقاي «موسوي نژاد» به تحصيل علوم اسلامي پرداختم. پس از مدّتي در كنار حوزه، دوره هاي شبانه راهنمايي و دبيرستان در رشته تجربي را گذراندم و همزمان در دو دانشگاه «علوم اسلامي رضوي» و «دانشگاه اصفهان» در سال 63 پذيرفته شدم. با ثبت نام در دانشگاه رضوي در كنار دروس الهيات، دروس حوزي را نيز ادامه دادم و دوره هاي سطح و نيز بخشي از دوره خارج فقه و اصول را شركت كردم. در خلال تحصيل در دانشگاه رضوي، موفق به گرفتن ديپلم دوم در رشته فرهنگ و ادب و نيز مدرك كارشناسي فقه از دانشگاه فردوسي مشهد شدم. در سال 73 به دوره كارشناسي ارشد رشته اديان و عرفان دانشگاه تهران راه يافتم.

نمازي، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسن نمازي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/1/1

زندگينامه علمي

بعضي از دروس حوزوي را به طور غير

رسمي در سال 1366 شمسي شروع كردم و سپس به طور رسمي در سال 1369 وارد حوزه علميّه قم و مدرسه علميّه شهيدين (ره) شدم. امّا از آنجائي كه در آن زمان شرايط براي رفتن به كلاس هاي بالاتر مهيا نبود و توصيه ها نيز اين بود كه همگام با مجموعه باشم؛ پنج سال در مدرسه شهيدين بودم و پس از آن كتب مكاسب، رسائل و كفايه را با سرعت بيشتري به اتمام رساندم و در سال 1376 در درس خارج فقه و اصول شركت كردم. همزمان در دروس: اسفار، فصوص و منازل السائرين بعضي از اساتيد معظم نيز شركت مي كردم. چند سال نيز از تفسير قرآن «حضرت آقاي جوادي آملي» بهره جستم.

سال 1377 به مؤسسه آموزشي تحقيقاتي بقيّه الله (عج) وارد شدم و در كلاسهاي «فقه، اصول و تفسير» شركت كردم و در سال تحصيلي 1383 - 1382، دوره فوق را به اتمام رساندم. از محضر حضرات آيات: «سيّد كاظم حائري»، «تبريزي»، «سيّد محمود هاشمي شاهرودي»، «فاضل لنكراني»، «سبحاني»، «سيّد احمد مددي»، «محمّد مهدي شب زنده دار»، «جوادي آملي»، «نكو نام» و «شاه آبادي» استفاده كرده ام. و طرحي را با عنوان مجموعه «ولي فيها مأرب أخري» ارائه داده ام كه جلد اوّل آن نيز چاپ شده و چاپ مجدد آن نيز با ويرايش جديد آماده چاپ است، امّا اين طرح با مشكلات بسيار زيادي مواجه شده و عملاً متوقف گرديده است. هدف اين طرح جلوگيري از پيدايش و يا گستردگي افراط و تفريط هاي موجود در حوزه عمل به احكام شرعي است. تفصيل مطلب در مقدّمه كتاب مورد اشاره چاپ شده

است.

ذكر نام اساتيد اصلي در حوزه، حضرت آيات عظام:

1. سيّد كاظم حائري / خارج اصول

2. سيّد محمود هاشمي شاهرودي / خارج اصول

3. تبريزي / فقه و اصول

4. فاضل لنكراني / خارج فقه

5. سيّد احمد موسوي مددي / خارج فقه

6. مرحوم حضرت آيت الله احمدي ميانجي / فقه / مكاسب

7. حضرت آيت موسوي تهراني / اصول / رسائل و كفايه

8. حضرت آقاي علي محمّدي / فقه و اصول / كفايه و بيع

نمازي، عبدالنبي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالنبي نمازي

محل تولد : بوشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

آية الله عبدالنبي نمازي در سال 1324 در شهر بوشهر به دنيا آمد. پدرش مرحوم حجة الاسلام حاج شيخ احمد نمازي فرزند آية الله حاج شيخ حسين نمازي دشتي بود. مادرش نيز دختر مرحوم شيخ عباس از روحانيان استان بوشهر بود. پدر آية الله نمازي، براي تبليغ به آبادان هجرت كرد و خانواده را نيز به همراه برد. آية الله نمازي پس از طي دوره دبستان ، به حوزه رو آورد و پس از طي دروس ادبيات عرب در آبادان در سال 1341 به نجف اشرف عزيمت كرد و در مدرسه علميه «بادكوبه» سكونت گزيد. حال و هواي نجف و انوار تابناك مرقد امير مؤمنان (ع ) آثار شگرفي در روحيه او بر جا نهاد و او را بيش از گذشته شيفته علم و دانش كرد.

آية الله نمازي پس از چند سال بهره مندي از آن شهر مبارك و از استادان وارستۀ آن ديار، به قم مراجعت نمود تا از محضر عالمان آن ديار نيز بهره مند شود. در قم نيز به درس خارج بسياري از بزرگان راه يافت و در اين

ميان از شركت در دروس فلسفه و اخلاق نيز باز نماند. آية الله نمازي در سالهاي تحصيل خود به محضر علماي بسياري شرفياب شد. ايشان در نجف اشرف به درس علمايي چون : «آية الله حاج شيخ محمد حسين موحد نجف آبادي (ره )»، «آية الله حاج شيخ كاظم تبريزي (ره )»، «آية الله حاج شيخ صدرا بادكوبه اي (ره )»، «آية الله العظمي سيد عبدالاعلي سبزواري (ره )» و «آية الله حاج شيخ علي آزاد قزويني» رفت . در حوزه علميه قم نيز در درس خارج فقه و اصول: «آية الله العظمي حاج شيخ محمد علي اراكي (ره )»، «آية الله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي (ره )»، «آية الله العظمي حاج سيد علي علامه فاني اصفهاني (ره )» و «آية الله العظمي حاج سيد محمد رضا گلپايگاني (ره )» رفت و در دروس فلسفه : «آية الله حاج آقا رضا صدر (ره )» و «آية الله حاج شيخ محمد محمدي گيلاني» حاضر شد.

آية الله نمازي درساليان متمادي ، خدمات علمي و فرهنگي بسياري را به انجام رسانده است . او در مدت اقامت خود در نجف اشرف و پس از آن ، همواره بر امر تدريس اشتغال داشته، كتب دروس مقدماتي و ادبيات عرب ، لمعتين ، معالم ، را در نجف اشرف تدريس كرده و پس از مراجعت به قم نيز بارها كتب دوره سطح شامل: رسائل ، مكاسب ، كفايتين را براي طلاب مستعد تدريس نموده و از اين رهگذر، شاگردان بسياري به مكتب امام صادق (ع ) تقديم كرده است . ايشان همچنين با تشكيل جلسات تفسير، به مباحثه و مداقه آيات قرآن پرداخت كه اين جلسات حدود پنج سال به طول انجاميد. او در طي آن سالها، تأليفات بسياري نگاشته و در زمينه هاي گوناگون به پژوهش پرداخته است.

در كارنامۀ زندگاني آية الله نمازي ، فعاليتهاي

سياسي وي بيش از همه مي درخشد. او از نخستين سالهاي نهضت امام خميني (ره )، همواره پشتيبان آن بوده و از هيچ كوششي در آن راه دريغ نورزيده است . او در زمان دستگيري امام (ره )، از شمار اجتماع كنندگان در مقابل بيوت مراجع بود كه خواستار اقدام جدي علماء، براي آزادي امام (ره ) بوده اند. در دورۀ تبعيد امام (ره ) به عراق ، جزء استقبال كنندگان از ايشان در كربلا بود و همواره مقيّد بود در نجف نمازهاي ظهر و عصر و مغرب و عشاء را به امامت آن مرجع عظيم الشأن اقامه كند. در ايران نيز در طي سالهاي پيش از انقلاب، بارها به نقاط گوناگون كشور سفر كرد و به افشاگري دربارۀ مفاسد رژيم پهلوي پرداخت كه اين مسأله موجب چندين بار احضار و بازجويي وي شد و گاه به زندان شدن وي مي انجاميد. او از كساني بود كه در آن سالها به اين مسأله مي انديشيد كه اسناد تاريخي نهضت را نگهداري كند تا در بعدها، مورد استفاده نسل جوان قرار گيرد. از اين رو با مرحوم «رباني شيرازي» به گردآوري اسناد نهضت پرداخت .

آيةالله نمازي در جريان پيروزي انقلاب اسلامي، نيز براي استقبال از امام خميني (ره )، از قم به تهران آمد و در بهشت زهرا استقرار يافت . سپس براي همكاري با اعضاي ستاد انقلاب به ساختمان مدرسه رفاه رفت و از طرف آن ستاد، به پادگان نيروي هوايي قلعه مرغي رفت . پس از آن نيز به يكي از سازمانهاي ارتش رفت و سپس به جمع آوري و تحويل سلاح ها از مردم مأمور شد و از آنها در دانشگاه تهران بازديد كرد. بخشي از فعاليتهاي

سياسي آيت الله نمازي پس از انقلاب اسلامي به قوۀ قضائيه مربوط است . وي كار خود را در دستگاه قضايي با قبول سمت «حاكم شرع» در منطقه سرپل ذهاب و قصر شيرين آغاز كرد و در آن منطقه سرچشمه خدمات بسياري شد. آية الله نمازي بارها در جبهه هاي دفاع مقدس حاضر شد و در يكي از عمليات جبهه جنوب ، بر اثر بمباران سنگين شيميايي ، از ناحيه چشم و سينه مجروح شد. چندي بعد نيز درعمليات مرصاد بر اثر اصابت تركش به سختي مجروح مي گردد. او پس از آن نيز در جبهه هاي دفاع مقدس حاضر مي شد و همواره باعث شادماني رزمندگان اسلام بود.

نواب، ابوالحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد ابوالحسن نواب

محل تولد : شهرضا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1337/1/1

زندگينامه علمي

حجةالاسلام و المسلمين سيد ابوالحسن نواب، در سال 1337 در شهرضا (استان اصفهان) متولد شد. ايشان از دانش آموختگان مدرسه حقاني (شهيدين فعلي) است كه علاوه بر گذراندن دوره تخصصي مؤسسه در راه حق، دروس خارج فقه و اصول را در محضر آيات عظام: «مرحوم شيخ مرتضي حائري يزدي»، «شبيري زنجاني»، «مظاهري اصفهاني» و «شيخ جواد تبريزي» فرا گرفته است. و در مواد درسي: (مذاهب اسلامي، فقه، اصول فقه، علوم قرآني و ادبيات عرب) در مدرسه حقاني، جامعة الزهراء، دانشگاه مذاهب اسلامي و برخي ديگر از دانشگاههاي تهران تدريس داشته و دارد.

ايشان در دوران دفاع مقدس مسئوليت و خدمات فراواني را عهده دار بوده و در دوران سازندگي و اصلاحات، عمدتاً در دو نوع مسئوليت خطير فعاليت هاي فرهنگي در خارج از كشور و فعاليت هاي خدماتي در داخل كشور مشغول به خدمت بوده است: «معاونت

بين الملل سازمان تبليغات اسلامي»، «معاونت ارتباطات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي»، «قائم مقامي مجمع جهاني اهل بيت (ع)»، «بنيانگذاري و مديريت مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب» و «مدير مسئولي فصلنامه هفت آسمان» از جمله خدمات فرهنگي ايشان است. در بخش خدماتي، اقدام ماندگار ايشان «راه اندازي و مديريت مركز خدمات حوزه هاي علميه» مي باشد.

جناب آقاي نواب در مركز «مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب» كه دل مشغولي اصلي ايشان است، در پي رواج اديان پژوهي و مطالعات مذاهبي به شيوه علمي و بي طرفانه در كشور عموماً و در حوزه هاي علميه خصوصا و زمينه سازي براي مطالعات تطبيقي و تعامل مثبت و سازنده ي اديان و مذاهب گوناگون مي باشد. «تربيت ده ها طلبه فاضل آشنا با ديگر اديان و مذاهب با مدارك دانشگاهي كارشناسي ارشد و دكتري»، «راه اندازي تنها كتابخانه ي تخصصي در زمينه اديان و مذاهب در ايران با بيش از 21 هزار عنوان كتاب تخصصي به زبان هاي گوناگون»، «انتشار 27 شماره از فصلنامه هفت آسمان» و «راه اندازي دوره هاي رسمي كارشناسي ارشد در گرايش مختلف اديان و مذاهب با مجوز وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري» از مهم ترين دستاوردهاي ايشان در يك دهه گذشته در مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب مي باشد. ايشان هم اكنون عضو هيئت علمي گروه مذاهب اسلامي در مركز اديان مي باشد.

نوجابادي بخاري، ظهيرالدين، ابوالمظفر محمد

قرن:7

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(668 -616 ق)، فقيه حنفى و اصولى. در نوجاباد، از قراى بخارا، به دنيا آمد. به دمشق رفت و سرانجام در بغداد مقيم گشت و به امامت مستنصريه رسيد. از آثار او: «كشف الابهام لرفع الاوهام» كه در «كشف الظنون» تحت عنوان «كشف الابهام لدفع الاوهام» ذكر شده است؛ «تلخيص القدورى»

يا«الملخص فى مختصر القدورى»، در فروع فقه حنفى؛ «كشف الاسرار»، در اصول فقه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الاعلام (204/ 7)، ايضاح المكنون (355/ 2)، كشف الظنون، (1634 ،1485 -1484)، لغت نامه (ذيل/ نوجابادى)، معجم المؤلفين (91/ 11)، هديةالعارفين (129/ 2).

نوراللهي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد نوراللهي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب سيد محمد نوراللهي متولد 1340 تحصيلاتم را تا ديپلم در شهر مذهبي قم در سال 59 به اتمام رساندم و تقريبا سال 62 وارد حوزه علميه قم شدم و مقدمات را در مدرسه امام خميني (ره) گذراندم و از اساتيدي در ادبيات چون: «آقاي طالقاني»، «مرحوم مدرس افغاني» و «آقاي ضيائي» استفاده كردم و فقه را در نزد «آقاي استادي» و اصول فقه را در نزد «آقاي حسيني بوشهري» به اتمام رساندم و رسائل و مكاسب را نزد «آقاي محمدي خراساني» گذراندم. و همزمان با دروس حوزه علميه از سال 70 - 63 در دانشگاه آزاد اسلامي تهران به تحصيل پرداختم و مدت 13 سال است كه در دانشگاه آزاد اسلامي واحد ساوه مشغول تدريس و پژوهش و مشاوره مي باشم ضمناً دروس اخلاق و تهذيب را نزد «آيةالله مظاهري» و «آية الله مشكيني» گذراندم.

نورمحمدي، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدرضا نورمحمدي نجف آبادي

محل تولد : نجف آباد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1333/1/18

زندگينامه علمي

در هيجدهم فروردين سال 1333 در شهرستان «نجف آباد» در يك خانواده مذهبي متولد شدم. پس از طي دوره دبستان وارد حوزه علميه «الحجه نجف آباد» شدم و همراه با ادامه تحصيل دوره دبيرستان به صورت شبانه، چهار سال ادبيات عرب و مقدمات فقه و اصول را در آن شهر گذراندم و در سال 1348 جهت ادامه تحصيل به حوزه مقدسه علميه قم راه يافتم و دوره سطح و دروس: (تفسير،

فلسفه، هيئت، رجال و حدود شش سال خارج فقه و اصول) را نزد اساتيد بزرگوار و فرزانه و آيات عظام: «مشكيني»، «خزعلي»، «انصاري شيرازي»، «ممدوحي»، «ستوده»، «دوزدوزاني»، «صانعي»، «عندليب»، «رباني املشي»، «شب زنده دار»، «حقي»، «جوادي آملي»، «حسن زاده آملي»، «نوري همداني»، «سبحاني»، «مكارم شيرازي» و «فاضل لنكراني» سپري نمودم و در سال 1372 موفق به دريافت مدرك سطح چهار معادل دكتري و دفاع از آن تحت نظر استاد راهنما «حضرت آيت الله سبحاني» با درجه خوب مفتخر گرديدم.

تاكنون بيش از پانزده جلد تاليف و تحقيق در قالب رساله علمي، كتاب، مقاله و طرح درس در موضوعات:

1- خلفاء اثني عشر در منابع اهل سنت.

2- علل مخالفت كفار قريش با پيامبر (ص) در مكه و عوامل نفوذ اسلام در يثرب.

3- آداب سلوك و شيوه علم ورزي.

4- نقاط برجسته اخلاق دانشجوي پزشكي.

5- منزلت اهل بيت در قرآن و سنت به بيان برجستگان اهل سنت.

6- عدالت در قرآن و روايات.

7- جايگاه عترت در قرآن و روايات.

8- توكل در قرآن و روايات.

9- تنها راه وحدت عملي مسلمين.

10- علل ممنوعيت مقاربت با زنان در زمان قاعدگي از نظر اسلام و علم پزشكي.

11- ولادت امام علي (ع) در كعبه بر اساس مدارك شيعه و اهل سنت.

12- بررسي نظام دفاعي اسلام در قرآن.

13- هدايت در قرآن.

14- موضوع بندي 18 جلد از تفسير نمونه تحت نظر استاد بزرگوار حضرت آيت الله مكارم شيرازي.

15- هفت جلد طرح درس در موضوعات معارف اسلامي، اخلاق اسلامي، اخلاق پزشكي، تاريخ اسلام، متون اسلامي و ريشه هاي انقلاب اسلامي.

16- قائده امكانات در فقه. را به رشته تحرير در آوردم.

در زمينه علمي و پژوهشي به موفقيت هايي همچون:

1-

دريافت مجوز تدريس در گرايشهاي شانزده گانه از معاونت محترم اساتيد و دروس معارف اسلامي دانشگاه هاي كشور دست يافتم.

2- تاسيس هسته پژوهشي با بيش از هشت هزار نسخه پژوهش كه تحت نظر اينجانب توسط دانشجويان انجام گرفته و اين هسته در نوع خود به عنوان طرح ابتكاري و نمونه در دانشگاههاي كشور قلمداد گرديده.

3- احراز مدرس نمونه در دو دوره در دانشگاه علوم پزشكي كردستان.

4- احراز محقق نمونه در دو دوره در بين دوازده دانشگاه از دانشگاه هاي دولتي منطقه 2 كشور مفتخر گرديدم.

اما سوابق مسئوليتي: قبل از انقلاب در فواصل تعطيلي حوزه علميه به تبليغ و نشر معارف اسلامي و بيان دستورالعملهاي حضرت امام خميني (ره) و اطلاع رساني به مردم كه در اين راستا چندين بار توسط ساواك دستگير و مورد ضرب و شتم مأموران شهرباني قرار گرفتم و توسط مامورين ساواك راهي زندان شهرباني شدم. اما سوابق مسئوليتي اينجانب در طول سالهاي پس از رخداد انقلاب شكوهمند اسلامي پرشمار بوده كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

1- مسئوليت حوزه علميه شهرستان نجف آباد.

2- حاكم شرع امور صنفي شهرستان نجف آباد.

3- حاكم شرع مبارزه با مفاسد اجتماعي و بزهكاري در پلاژهاي سد زاينده رود و چادگان و مهاباد.

4- نماينده حضرت امام در منطقه عربستان.

5- حدود هيجده سال قائم مقام نماينده حضرت امام و مقام معظم رهبري در منطقه كردستان.

6- مسئوليت گزينش دانشگاه علوم پزشكي كردستان.

7- مدير گروه معارف دانشگاه علوم پزشكي كردستان.

8- مدير شوراي گروه هاي معارف اسلامي دانشگاه هاي منطقه دو كشور.

9- عضو انجمن معارف اسلامي كشور.

10- عضو انجمن مدرسان دانشگاه هاي كشور.

11- مدرس حوزه هاي علميه سنندج و

اكنون به عنوان استاد دانشگاه علوم پزشكي شهركرد و استاد حوزه علميه اماميه شهركرد و امام جمعه شهر «كيان» از توابع استان چهارمحال بختياري مشغول انجام وظيفه مي باشم. (ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم و تب علينا انك انت التواب الرحيم و السلام)

نوري طبرسي، اسماعيل

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1321 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، محدث، متكلم، مدرس و زاهد. از علماى مقيم نجف بود. در محضر شيخ مرتضى انصارى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزاى شيرازى تلمذ نمود. پس از رسيدن به مقامات علمى به بحث و تدريس فقه و اصول پرداخت. او در كاظمين درگذشت. پيكرش به نجف منتقل و در صحن شريف علوى به خاك سپرده شد. از آثار او: «كفاية الموحدين»، در سه مجلد به فارسى كه يك مجلد آن تحت نام «عصمة الولاية»، در مبحث امامت است، «وسيلة المعاد فى شرح نجاة العباد»؛ كتاب «اصول الفقه».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (312/ 3)، الذريعه (84/ 25 ،100/ 18 ،275/ 15 ،203/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 151/ 14)، فوائد الرضويه (44)، المآثر والآثار (158)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1307/ 3)، معجم المؤلفين (260/ 2)، ميرزاى شيرازى (114).

نوري طبرسي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1263 -1201 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و شاعر. وى پدر ميرزا حسين نورى، صاحب «مستدرك الوسائل» است. در نور مازندران به دنيا آمد و برخلاف پدرش كه شغل ديوانى داشت، به تحصيل علم روى آورد و به اصفهان مهاجرت نمود. پس از فراگيرى مقدمات علوم، در محضر عده اى از علما از جمله حكيم ملا على نورى تلمذ نمود. سپس به عراق رفت و در محضر سيد محمد مجاهد و ديگران به تكميل معلومات خويش پرداخت. آنگاه به ايران بازگشت و به تحقيق و انجام امور دينى مبادرت نمود. او در سعادت آباد، از قراى نور درگذشت، پيكرش به نجف منتقل و در وادى السلام دفن گرديد. از آثارش: «دلائل العباد»، در شرح «الارشاد»؛ «المدارج»، در اصول فقه، در دو مجلد؛ «كشف الحقائق»؛

«هداية الانام»، در دو مجلد؛ «مخزن الصلاة»؛ «النارجيلة»؛ «كشف الاوهام»؛ رساله اى در «اشتقاق»، به فارسى؛ رساله اى در «امامت»؛ رساله ى «الصومية»؛ رساله ى «الرضاعية»؛ منظومه ى «تهذيب المنطق»؛ «ماتمكده»، در مقتل، به فارسى، منظوم و منثور؛ «تشويق العارفين»، در مواعظ، منظوم به فارسى؛ مجموعه ى قصائد در مدح ائمه (ع)؛ مجموعه ى قصائد در مراثى.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (198/ 9)، الذريعه (174/ 25 ،236 ،226/ 20 ،16/ 19 ،29 ،22/ 18 ،205 ،190/ 11 ،251/ 8 ،192/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 224 -222/ 13)، فوائد الرضويه (436 -435)، معجم المؤلفين (132/ 9).

نوري فرد، نورعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نورعلي نوري فرد

محل تولد : روستاي طرزم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1311/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب نور علي نوري فر فرزند لطف الله در سال 1311 در يكي از روستاهاي اهر متولد شدم. سال 1328 وارد حوزه تبريز شده ام و از شهريور 33 وارد حوزه علميه قم شده و شروع به ادامه تحصيل نموده ام و هم اكنون نيز در حال تاليفات كتاب هستم و در همه مواردي كه موسسه علوم آل محمد در زمينه هاي مختلف داشته است؛ فعاليت موثر داشته ام.

نوري همداني، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

زندگينامه

حضرت آيت ا… العظمي نوري همداني دامت بركاته:

ولادت :

ايشان در سال 1304 شمسي در يك خانواده مذهبي در شهر همدان ديده به جهان گشودند . پدر ايشان مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج شيخ ابراهيم نوري همداني از علماي وارسته همدان ، معاصر با حضرت آيت ا… العظمي آخوند ملاعلي همداني و هم حجره ايشان بود .

تحصيلات :

معظم له در سن هفت سالگي آموختن را آغاز نموده ، ادبيات فارسي ، گلستان سعدي ، انشاء ، ترسل نصاب و … تا معالم الاصول را پيش والد مكرم خويش فرا گرفتند . سپس در سال 1321 شمسي وارد مدرسه مرحوم آخوند همداني شده و حدود يك سال و نيم در آنجا به فراگيري علوم پرداختند . ولي اشتياق و عطش ايشان به آموختن و استعداد مثال زدني فراگيري در وجود معظم له ، وادارشان ساخت تا بعد از اقامت مدت كوتاهي در همدان ، به شهر مقدس قم عزيمت نموده و در آشيانه اهل بيت

عصمت و طهارت (عليهم السلام) اقامت افكنده ، با به جان خريدن همه مشقتهاي جان فرساي آن روز ، به بهره گيري از دروس اساتيد برجسته حوزه علميه قم بپردازند .

اساتيد :

همانگونه كه بيان شد ايشان دروس ابتدايي را در خدمت پدر بزرگوارشان آموخته ، سپس در محضر بزرگان حوزه علميه همدان به ويژه مرحوم آيت ا… العظمي آخوند ملاعلي همداني زانوي شاگردي زدند.

بعد از ورود به حوزه علميه قم ، بيشترين استفاده علمي را از خدمت آيات عظام : داماد ، حجت كوهكمره اي ، علامه طباطبايي ، بروجردي و حضرت امام خميني ( عليهم الرحمه ) داشته اند كه اين قسمت را از زبان خود حضرت آيت ا… العظمي نوري همداني مي خوانيم :

يكي ديگر از اساتيد مهم ما مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد داماد مي باشد كه حدود 12 سال در درس فقه و اصول معظم له شركت نمودم . چند نفر بوديم در حوزه كه به شاگردان داماد معروف بوديم . ايشان مرد بسيار دقيقي بود و دقت نظر ايشان انصافاً خيلي خوب بود . در تربيت شاگرد و عنايت به شاگرد هم ممتاز بود . نوشته هايي از درس آن مرحوم را بنده دارم . من درسهاي ايشان را مي نوشتم و بعداً خدمت ايشان ميدادم . مطالعه مي كردند و با دقت در حاشيه اش چيزهايي مي نوشتند كه اكنون وقتي نگاه ميكنم براي من يك يادگار آموزنده و مهمي است .

در تواضع ، اخلاص و ساده زيستي كم نظير بود . اين را فراموش نمي كنم يك روز درس ميگفتند ، در مسئله وضو به اينجا

رسيدند كه در موقع گرفتن وضو بايد انسان خودش آب بريزد و خودش وضو بگيرد و كسي كمك نكند . البته كمك هم مراتب دارد . بعضي مراتبش باطل ميكند و بعضي مراتبش مكروه است . روايتي خواندند از « وسائل» كه حضرت امام رضا (ع) زماني كه به مجلس مأمون وارد شدند و مأمون در حال وضو گرفتن بود ، بدين نحو كه يك نفر آب ميريخت در مشت او و او وضو ميگرفت. حضرت امام رضا (ع) به مأمون فرمودند : «لا تشرك بالله يا اميرالمؤمنين » . اين كلمه را كه ايشان خواندند، كه حضرت رضا به مأمون ، امير المؤمنين گفته باشد. در اثناي بحث اين كلمه (اميرالمؤمنين) ايشان را منقلب كرد به طوري كه به شدت گريه كرد و نتوانست آنروز درس بگويد . متأسف شد كه وضع طوري باشد كه امام رضا (ع) به مأمون بگويد امير المؤمنين !

اخلاصش را دارم ، ميگويم كه آنروز با گريه اش همه را منقلب كرد و نتوانست درس بگويد . عبايش را بر سرش گرفت و جلسه را ترك كرد .

از جمله كساني كه باز پيش آنها درس خواندم آيت الله آقاي علامه طباطبايي بود كه پنج سال بنده به درس اسفار ايشان رفتم . البته عظمت و بزرگواري آيت الله علامه طباطبايي از لحاظ اخلاق ، كمال و معلومات و تربيت شاگرد ، معلوم است و نياز به توضيح ندارد .

يكي ديگر از اساتيد بزرگ ما حضرت آيت الله العظمي آقاي سيد محمد حجت كوهكمري بود .

من در درس ايشان مدتي شركت مي كردم . درس معظم له

، در آن زمان در قم ممتاز بود .

استادي بسيار بزرگ و خيلي خوش بيان بودند . در درس گفتن سليقه خوبي داشتند . مطالب را دسته بندي مي كردند . دسته بندي مطالب بگونه اي بود كه نوشتنش خيلي را حت بود . روش آن مرحوم بايد براي ما درس باشد كه مطالب را تنظيم كنيم . مثلاً بيع فضولي كه مي گفت ، در بيع فضولي چند تا مبناست : مبناي مرحوم شيخ انصاري ، مبناي مرحوم آخوند خراساني كه از حاشيه آخوند بر مكاسب استفاده مي شود _ مبناي مرحوم سيد محمد كاظم يزدي ، مبناي مرحوم شيخ محمد حسين كمپاني اصفهاني و مبناي خودش ، پنج شش تا مبنا بود.از اول بيع فضولي تا آخر ، هر روز مطلب هركس را روي مبناي خودش ، بطوري تنظيم مي كرد كه انسان از اين بيان و دسته بندي تعجب مي كرد . درس را به اين ترتيب مي گفت و مقتضاي مبناي هر كس را در مسأله ، بيان مي كرد ، يا در صحت و نفوذ بيع فضولي و در بحث اجازه مثلا در نقل و اقسام كشف و ... تقسيم بندي بسيار جالبي داشت .

نكته ديگري كه در رابطه با ايشان بنظرم رسيد ، آن است كه روزي كه در آستانه احتضار قرار گرفته بود رفتم منزل ايشان ، نزديك مدرسه حجتيه . من توي حياط بودم و اشخاص ديگري هم بودند . همه ناراحت و متأثر بوديم . يك نفر آمد و گفت : براي ايشان ، مقداري تربت سيد الشهدا (ع) آوردند ، تربت را با

آب قاطي كردند . تا ايشان بخورند . ايشان هم برداشت و نزديك لبش آورد و گفت : (آخر زادي من الدنيا تربة الحسين ).و آنگاه نوشيد و اشهد ان لا اله الا الله را گفت و روبه قبله ، به جوار حق پيوست .

يكي ديگر از اساتيد بنده حضرت آيت الله العضمي بروجردي بودند ، بنده از روزي كه ايشان به قم تشريف آوردند تا روزي كه از دنيا رحلت كردند ، يعني : در حدود 15 سال در تمام درسهاي ايشان افتخار شركت كردن راد اشتم و مقدار زيادي از درسهاي فقه و اصول آن استاد بزرگ ( اعلي الله مقامه ) رانوشته ام و در ضمن شركت در درس گاهي مطالبي در رابطه با درس مي نوشتم و در درس به محضر مباركشان تقديم مي كردم ، معظم له آن را مي خواندند و گاهي هم با بزرگواري خاصي كه داشتند مودر تشويق قرار مي دادند .

آيت الله بروجردي ، از لحاظ سخاوت و كرم داراي امتياز خاصي بودند . براي نمونه ، يك وقت ايشان در بيروني نشسته بودند ، زني وارد شد و آقا آن زن راد يد . به پيش خدمت خود فرمودند : ببينيد اين زن چه ميخواهد . پيشخدمت گفت : اين زن علويه است ، پول يك چادري مي خواست ، پنجاه تومان به ايشان داده شد . آقا تا اسم علويه را شنيدند ، فرمودند : علويه و پنجاه تومان ؟ گويي ايشان ، پنجاه تومان را براي علويه توهين دانستند . در حالي كه در آن زمان ، پنجاه تومان كم پولي

نبود . فرمودند : اقلاً چهارصد _ پانصد تومان به آن زن بدهيد . به طور كلي ، هميشه اشخاصي كه نزدايشان مي آمدند،ايشان بيش از آن مقداري كه اشخاص توقع داشتند به آنان عنايت مي كردند .

يكي از اساتيد بزرگ ما ، حضرت امام خميني (رحمه الله) بودند . راجع به حضرت امام ، بايد عرض كنم ، اولين وسيله آشنايي من با ايشان ، در ابتداي ورودم به قم ، سال هزار و سيصد و شصت و دو قمري ، در درس اخلاق ايشان بود ، كه روزهاي جمعه عصرها تقريبا يك ساعت به مغرب مانده در مدرسه فيضيه ، زير كتابخانه درس اخلاق مي فرمودند . بعد توسط حضرت آيت الله العضمي خوانساري ، نماز جماعت اقامه مي شد . بنده هم در درس اخلاقي ، عرفاني و علمي ايشان ، شركت مي كردم . اين درس ، بسيار سازنده و كامل بود . آيات و احاديث آميخته با برداشت علمي ، اخلاقي با بيان بسيار رسا و كافي از دل برميخاست و بر دل مي نشست . تحولي عميق در شنونده ايجاد مي كرد .

مدرس مملو از جمعيت ميشد . صفا و معنويت اعضاي مجلس را فرا ميگرفت.در همان موقع هم ايشان يكي از علماي بزرگ و مشهور بودند و در تيز بيني و ژرف انديشي و واقع نگري و وسعت نظر ممتاز بودند . يكي از چيزهايي كه در معرفي فكر ايشان ، خيلي مؤثر بود كتاب (كشف الاسرار) ايشان بود . كه آن موقع اين كتاب چاپ شده بود و در دسترس بود . البته هنوز هم اين كتاب بسيار

ارزشمند و عالي است .

شخصيت ايشان ، داراي ابعاد مختلفي است . يكي از جهت بعد فلسفي كه شايد الآن مثل ايشان ، كسي را سراغ نداريم. اگر چه در آن زمان در تهران مرحوم آشتياني را داشتيم ، علامه طباطبائي آن موقع در نجف بودند .

همچنين ، استاد معقول حضرت امام ، مرحوم آية اللَّه العظمي آقا سيد ابو الحسن قزويني ، معروف به علامه رفيعي بودند كه چند ماهي قم تشريف آوردند و درس معقول مي فرمودند و بنده هم درس ايشان مي رفتم .

درباره شخصيت ايشان از جهات مختلفي مي شود صحبت كرد ، كه از نظر بنده ، آنچه مهم است ، مسأله شناخت زمان است . در متون ديني ما هست كه عالم ، بايد عارف به زمان باشد . ايشان ، از لحاظ شناخت جريانات و مقتضيات زمان ، داراي امتياز خاصي بودند و در ميان علماء بزرگ ، هر يك از آنان كه فكر و فعاليتشان ، با زمان هماهنگ بوده است ، توانسته است تحولي ايجاد كند .

تكريم از اساتيد :

معظم له با الهام از آيات قرآني و روايات اسلامي و با تأسي بر سلف صالح خويش در مورد تعظيم و تكريم اساتيد خود از هيچ كوششي فروگذار نكرده ، پيوسته يكي از توصيه هاي ايشان به شاگردان و مخاطبان خود تكريم و تجليل از اساتيد خود مي باشد تا جايي كه بارها فرموده اند : «من اسامي همه اساتيد خود را ياد داشت نموده ، در نماز شب خود براي آنان دعا مي كنم ، چرا كه اين عمل داراي بركات فراواني بوده

، باعث توفيق روز افزون انسان مي گردد » .

تدريس :

حضرت آيت الله نوري از بدو ورود به حوزه علميه قم همزمان با تحصيل ، تدريس را نيز آغاز نموده و در موضوعات مختلف فقهي ، اصولي ، كلامي ، اخلاقي و … حوزه درسي شلوغي داشته و شاگردان زيادي از محضر پرفيض ايشان بهره مي گرفتند . تا جايي كه درس نهج البلاغه معظم له در مسجد اعظم در زمان طاغوت از درسهاي پر محتواي حوزه علميه آن روز به حساب آمده ، مباحث مطروحه در آن از حيث منطق و استدلال چنان عرصه را بر كارگزاران رژيم طاغوت تنگ كرد كه چاره اي جر تعطيلي آن نديده و با تعطيل كردن آن صدها تن از فضلاي حوزه علميه را _ كه اينك هريك از بزرگان حوزه و خدمت گزاران نظام مقدس جمهوري اسلامي محسوب مي شوند _ از آن نعمت محروم كردند .

و اينك نيز قريب به سي سال است كه به تدريس درس خارج مشغولند كه حدود يكهزار نفر از فضلاء و علماي برجسته از محضر ايشان كسب فيض مي نمايند .

تأليفات :

حضرت آيت ا… العظمي نوري همداني از حيث نوشتن مطالب علمي تقيد خاصي دارند و يكي از سفارشات جدي ايشان به طلاب اين است كه بايد اهل قلم باشند و در زمينه هاي گوناگون بتوانند قلم فرسايي كنند . روي اين اصل معظم له نوشته هاي فراواني در زمينه موضوعات مختلف دارند كه بالغ بر 50 جلد مي شود . برخي از آن نوشته ها چاپ شده و بعضي ديگر در آستانه چاپ قرار دارد و

برخي از آنها در حال آماده سازي جهت چاپ مي باشد .

كتابهايي كه تاكنون به زيور چاپ آراسته شده اند ، عبارت است از :

1_ الخمس

2_ مسائل من اجتهاد و تقليد

3_ امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه اسلام- عربي

4_ امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه اسلام- فارسي

5_ اسلام مجسم – شرح حال علماي بزرگ اسلام

6_ جايگاه بانوان در اسلام

7_ جهاد - فارسي

8_ ربا

9_ دانش عصر فضا

10_ شگفتي هاي آفرينش

11_ جهان آفرينش

12_ انسان و جهان

13_ خوارج از ديدگاه نهج البلاغه

14_ يك حركت انقلابي در مصر

15_ داستان باستان

16_ ما و مسائل روز

17_ بيت المال از ديدگاه نهج البلاغه

18_ اقتصاد اسلامي

19_ منطق خدا شناسي

20_ جمهوري اسلامي

21_ رساله توضيح المسائل

22_ آمادگي رزمي و مرزداري در اسلام

23_ هزار و يك مسئله فقهي – استفتائات ج 1 و 2

24_ مناسك حج - عربي

25_ مناسك حج - فارسي

26_ منتخب المسائل – عربي

كه هريك از نوشته هاي فوق مخاطبان خاصي داشته و مورد استفاده اقشار مختلف قرار مي گيرد .

فعاليتهاي سياسي و اجتماعي :

ايشان به لحاظ اينك شاگرد حضرت امام خميني (ره) بوده و در حد عشق به ايشان دلبسته بودند ، از هر حيث به ويژه از جهت سياسي به شدت تحت تأثير آموزه هاي بنيانگزار جمهوري اسلامي قرار داشتند ، لذا در كنار فعاليتهاي علمي عميق ، از ورود در عرصه سياسي و اجتماعي غفلت نورزيده ، پيوسته در صفوف مقدم مبارزه عليه رژيم ستم شاهي حركت مي كردند و در اين راه از زندان و تبعيد و … نهراسيده و همه خطرها را به جان خريده و

با توكل بر خدا در مسير انجام رسالت انقلابي با تمام وجود تلاش فرمودند كه بخشي از اين فعاليتها را از زبان معظم له مي شنويم :

من از جمله كساني هستم كه توفيق داشتم چند سالي در مكتب پرفيض حضرت آيت آللَّه العظمي امام خميني، درس بخوانم و علاوه بر مطالب علمي ، از سجاياي اخلاقي ايشان نيز، بهره ببرم. در طول اين ساليان با توجه به متون و موازين اسلامي در يافته بودم كه مسؤليت روحانيت ، خلاصه در درس خواندن و درس گفتن نمي شود . به اين جهت از آن روز كه حضرت ايشان انقلاب و تحول را آغاز كردند . من سعي كردم كه پشت سر ايشان بقدر توانم گام بردارم .

در آن زمان ، جلسات مرتبي با رفقاي همفكر خود داشتيم كه در آن نسبت به مسائل جاري گفتگو ميشد و براي پيشبرد امور تصميماتي اتخاذ مي گرديد . گاهي اعلاميه هائي عليه رژيم و شاه امضاء مي كرديم . البته متن بعضي از آن اعلاميه ها را نيز گاهي من تنظيم مي كردم. در نشر و توزيع آنها نيز ، همكاري نزديك داشتم . افرادي را به اين منظور به نقاط مختلف كشور مي فرستاديم .

زندان قزل قلعه:

بعد از اين كه حضرت امام را به تركيه تبعيد كردند ؛ اعلاميه هايي كه عليه رژيم از قم صادر مي شد امضاي من را نيز داشت . به همين جهت در آن زمان چند نفر مأمور از طرف ساواك به منزل ما ريختند بطور دقيق همه جا را گشتند . حتي يادم هست كه كتابها را نيز، ورق مي زدند . مقداي از كتابها را

برداشتند بردند و مرا نيز ، دستگير كردند و به ساواك قم ، كه در خيابان راه آهن بود ، بردند . شبي را آنجا بسر برديم ؛ بعد منتقل شدم به تهران ، زندان قرل قلعه . قزل قلعه يكي از زندانهاي رژيم شاه بود كه افراد را در آن زمان به آنجا مي بردند ، در زندان ، متوجه شدم كه آقايان ديگري نيز آنجا هستند ؛ البته همگي ما در سلولهاي انفرادي بوديم و فقط روزي سه مرتبه صبح ، ظهر و شام درب سلول را باز مي كردند و ما حق داشتيم براي تجديد وضو از آن خارج بشويم . هنگامي كه مرا براي دستشويي مي بردند از دور اين آقايان را ديدم و فهميدم كه اين آقايان هم آنجا هستند .

داخل سلول لامپ نبود ؛ تنها از روزنه كوچكي كه بالاي درها وجود داشت شعاع كم و سوئي از روشنائي داخل سالن به درون سلول مي تابيد . اين سلولها به اندازه اي كوچك بود كه اگر دست هايمان را باز مي كرديم به ديوارهاي دو طرف مي رسيد . كف سلولها را با آجرهاي ناهموار فرش كرده بودند به گونه اي كه موقع خوابيدن پشت و كمر انسان را به سختي مي آزرد .

حدود سه ماه بدون محاكمه و ممنوع الملاقات با اين وضع ، در اين سلولها بودم و بجز هنگام تجديد وضو از آن نمي توانستم خارج شوم . بعد از محاكمه ، روزي فقط ده دقيقه ما را به عنوان هواخوري داخل حياط زندان مي بردند كه قدم بزنيم . هنگامي كه مرا براي بازجويي بردند ، مهم ترين حرف آنان اين بود كه شما

طرفدار حضرت امام هستيد و به پشتيباني از ايشان اعلاميه مي نويسيد و امضاء مي كنيد . نزديك دو ماه كه از تاريخ محاكمه گذشت من آزاد شدم .

چند ماه از آزادي من نگذشته بود كه مسافرتي به همدان داشتم . در همدان علماء و غيرعلماء به ديدن بنده آمدند . تابستان بود ، من در مدرسه همدان ، درسي شروع كردم كه مورد استقبال واقع شد . ساواك همدان از اين موضع كه جوانهاي شهر و مردم با من رابطه داشتند و به درس و بحث مي آمدند نگران بود ؛ به اين جهت مرا به بهانه اي گرفتند وبه تهران فرستادند . دوباره روانه زندان قزل قلعه شدم و چندين ماه ديگر در آنجا زنداني گشتم .

بعد از آزادي از زندان ، مدت زيادي به اصطلاح ممنوع المنبر بودم و حق نداشتم به وعظ و خطابه بپردازم به رفسنجان رفتم . بعد از دو سه منبر ، ساواك كرمان مطلع شد و از ادامه جلسات سخراني ، جلوگيري كرد .

روز تاريخي 19 دي 56:

از آن تاريخ به قم برگشتم و مشغول درس بحث شدم و در فرصت هاي مناسب و موقعيت هاي گوناگون هدف خود را تعقيب مي كردم تا اين كه جريان 19 دي 56 بوجود آمد ، و آن به اين شرح است :

در روزنامه اطلاعات 17 دي 56 مقاله توهين آميز و تندي عليه حضرت امام ، كه آن زمان در نجف تشريف داشتند ، چاپ شد . انتشار اين مقاله ، خشم آقايان اساتيد و فضلاي حوزه قم را برانگيخت . به همين مناسبت جلسه اي در

منزل اين جانب برگزار شد كه در آن آقايان : مشكيني ، وحيد خراساني نيز حضور يافتند . در آن جلسه تصميم گرفته شد كه به عنوان اعتراض به انتشار چنين مقاله اي در اولين گام حوزه و بازار قم تعطيل شود . حوزه قم و بازار تعطيل شد. فضلاي حوزه و آقايان بازاريها به منزل مراجع و اساتيد بزرگ مي رفتند كه در آنجا جلسات سخنراني در اعتراض به رژيم برگزار مي شد. روز 19 دي ، كه قبل از ظهر آقايان به منزل بعضي از اساتيد رفته بودند ، قرار گذاشته بودند كه بعد از ظهر در منزل ما اجتماع كنند . اين قرار در نماز جماعات هم اعلام گرديده بود . از حدود ساعت يك بعد از ظهر عده اي آمدند و چندين بلندگو داخل منزل و كوچه نصب كردند . رفته رفته جمعيت مي آمد داخل حياط و پشت بامها ؛ و كوچه از جمعيت متراكم شده بود به گونه اي كه جمعيت به خيابان رسيده بود . نخست داماد اينجانب آقاي سيد حسين موسوي تبريزي سخنراني كردند ، سپس بنده وظيفه خود دانستم كه صحبت كنم و جنايات رژيم ستمشاهي را به صراحت بيان كنم ، لذا سخنراني جامع و تندي عليه جنايتهاي رژيم شاه ، انجام دادم .

در آن سخنراني من لازم دانستم كه انگشت روي مركز و منبع اصلي جنايتها بگذارم ؛ از اين رو مركزيت را هدف قرار داده و در مقايسه حركت نجات بخش حضرت امام كه از اسلام و قرآن و روش اهل بيت عصمت نشأت مي گرفت با عكس العملي كه از استكبار جهاني و دست نشاندگان آن صادر

شد اين اشعار را خواندم :

مه فشاند نور و سگ عو عو كند

هر كسي بر طينت خود مي تند

چون تو خفاشان بسي بينند خواب

كاين جهان ماند يتيم از آفتاب

كي شود دريا زپوز سگ نجس

كي شود خورشيد از پف منطمس

در شب مهتاب مه را بر سماك

از سگان و عوعو ايشان چه باك

كارك خود مي گذارد هر كسي

آب نگدارد صفا بهر خسي

اي بريده آن لب و حلق و دهان

كه كند تف سوي ماه آسمان

خس ، خسانه مي رود بر روي آب

آب صافي مي رود بي اضطراب

مصطفي مه مي شكافد نيمه شب

ژاژ ميخايد ز كينه بو لهب

آن مسيحا مرده زنده مي كند

آن جهود از خشم سبلت مي كند

مردم از اين صحبت جامع و منطقي و كوبنده شارژ شدند و با شعارهاي تند از منزل حركت كردند . من خود نيز ، لازم دانستم كه با مردم حرت كنم . آمديم بيرون ، از كوچه كه گذشتيم وارد خيابان شديم . ابتداي جمعيت به چهاراه مقابل كلانتري رسيده بود . در اينجامزدوران رژيم ، مردم را به گلوله بستند و با سلاح گرم به مردمي كه هيچگونه وسيله دفاعي نداشتند حمله كردند . عده اي از مردم شهيد شدند ؛ عده اي مجروح و زخمي و عده اي هم توانستند جان سالم بدر برند . همين جريان ، موجب حركت وقيان مردم در ديگر شهرهاي مختلف ايران شد . به مناسبت بزرگداشت شهداي اين روز ، قيام فراگير ملت ايران از تبريز آغاز و رفته رفته تمام ايران را فرار گرفت .

به همين مناسب كوچه ما كوچه قيام نام گذاري شد . و وقتي حضرت امام (رحمه الله) به قم مشرف شدند به منزل

ما نيز تشريف آوردند ، و به محضر ايشان عرض شد كه انقلاب اسلامي از اين خانه آغاز شده است .

بعد از جريان اين سخنراني در روز 19 دي ، در انتظار اين بودم كه ساواك دنبالم بيايد و دستگيرم كند ؛ به اين جهت در تهران كاري داشتم رفتم كه آن را انجام دهم . وقتي به تهران رفته بودم . شبانه به منزل ما ريخته و همه جا را گشته بودند . وقتي از تهران برگشتم و جريان را به من گفتند . خودم را بيشتر آماده كردم و بعد از خداحافظي و آماده شدن ، به ساواك تلفن زدم و گفتم : اگر با من كاري داريد از تهران برگشته ام . حدود نيم ساعت بعد آمدند و مرا به شهرباني قم بردند ، و از آنجا مرا به خلخال تبعيد كردند .

تبعيدي من در خلخال چندين ماه به طول انجاميد . در اين مدت نسبت به من سخت گيري فراوان ميشد . هر روز لازم بود به شهرباني رفته و دفتري را امضا كنم . منزل ما را شديدا كنترل مي كردند ؛ حتي رفت و آمدهاي عادي را زير نظر داشتند .

تهيه ارزاق عمومي را براي ما مشكل كرده بودند و به كسبه سفارش مي كردند كه از فروش اجناس مورد لزوم به ما خودداري كنند .

يك روز صبح كه براي امضا دفتر رفته بودم ؛ به من گفته شد كه ديگر به منزل برنگردم ؛ چون مي خواستند مرا به سقز ببرند . هر چه اصرار كردم كه بروم و حداقل خبر بدهم پذيرفته نشد . مرا

به همراه چند مأمور به سقز منتقل كردند .

در سقز چند نفر ديگر از آقايان نيز تبعيد بودند .

دوران تبعيد را با مشكلات فراوان سپري مي كرديم . دولت شريف امامي كه روي كار آمد براي كسب و جاهت - به اصطلاح - زنداني هاي سياسي را آزاد مي كرد و تبعيديها را برمي گرداند . در اين زمان نيز من از تبعيد گاه آزاد شدم .

از آخرين تبعيدگاه خود يعني سقز كردستان كه آزاد شدم امام خميني »رضوان اللَّه عليه« در پاريس »نوفل لوشاتو« بودند، پس از چند روز در قم به پاريس رفته ، در نوفل لوشاتو به محضر مقدس امام »رضوان اللَّه عليه« شرفياب و چند روز در جلساتي كه در محضر آن پرچمدار نهضت اسلامي و استاد بزرگ تشكيل مي شد شركت مي نمودم و چند دفعه با معظم له ملاقات خصوصي داشتم .

و در هنگامحرت براي ايران به بنده ورقه اي كه با خط مبارك خود نوشته و مطالبي كه درباره حكومت اسلامي بعد از سقوط رژيم ستم شاهي در آن مرقوم داشته بودند دادند كه بنده آنرا با آقايان دكتر بهشتي و استاد مطهري مورد مذاكره قرار بدهم و نتيجه را به نوفل لوشاتو گزارش بدهم كه انجام دادم .

تلاش براي اعلام مرجعيت حضرت امام خميني (رحمه الله):

از جمله جريانهايي كه در آن دوران پيش آمد ، جريان در گذشت آية اللَّه العظمي حكيم (ره) بود . ما به لحاظ خصوصيات علمي و ديگر خصائص روشن و بارزي كه در حضرت امام ، سراغ داشتيم ، تصميم گرفتيم كاري كنيم كه چهره ايشان ، خارج

از حوزه هاي علميه نيز براي مردم بهتر و كاملتر شناخته شود . از اين جهت تصميم گرفتيم اعلاميه اي بدهيم كه : بعد از مرحوم آقاي حكيم ، مردم به حضرت امام مراجعه كنند .

دوازده نفر از مدرسين حوزه علميه قم ، كه اينجانب نيز جزء ايشان بودم اين اعلاميه را در تأييد مرجعيت حضرت امام بعد از مرحوم آقاي حكيم امضاء كرده و پخش كرديم . علماي شهرستانها از اين اعلاميه استقبال خوبي كردند و در بعضي از مراكز ، آقايان اعلاميه را روي منبر براي مردم خوانده بودند كه تأثيري گذاشته بود .

بعد از صدور اين اعلاميه ، منتظر بودم كه دنبالم بيايند ؛ چرا كه مي دانستم صدور چنين اعلاميه اي بي عاقبت نيست . همين طور هم شد ، يك روز ظهر مأمورين ساواك به منزل ما ريختند ، و ما در اين جريانات نيز به وظيفه خود عمل كرديم .

مسافرتهاي علمي _ فرهنگي :

آيت ا… العظمي نوري همداني با الهام از توصيه قرآني مبني بر « سيروافي الارض » سفرهاي زيادي به اقصا نقاط جهان داشته و در اين سفرها ضمن انجام مباحثات علمي با برخورد با افكار و فرهنگهاي گوناگون بر تجارب خويش مي افزودند .

ايشان در مورد مسافرتهاي خارج از ايران خود چنين مي فرمايند :

من در سال 58 و 59 كه نماينده حضرت امام در اروپا بودم و به آن ديار رفت و آمد داشتم در ظرف اين دو سال در موقع تحصيل در قم اشتغال به تدريس داشتم ولي در موقع تعطيلي حوزه به كشورهاي اروپا از قبيل : انگلستان ،

فرانسه ، آلمان ، اطريش ، ايتاليا ، سوئد ، بلژيك ، هلند ، دانمارك ، سوئيس ، نروژ ، فنلاند ، اسپانيا ، يونان ، و تركيه مسافرت مي كردم ، و در طي ملاقاتها و مصاحبه و تشكيل مجالس حقايق اسلام و عظمت انقلاب اسلامي را بيان مي كردم ، و به سؤالات علمي و مذهبي با توفيق خداوند پاسخ مي دادم ، و سفرهائي به پاكستان و يك سفر هم به تايلند ، پاكستان ، بنگلادش و هندوستان رفته ام و در اين سفرها علاوه بر معاشرت با فرقه هاي گوناگون و بيان معارف و مباني اسلام ، توجه بيشتر به بيان مزاياي انقلاب اسلامي ايران و نشان دادن چهره استكبار جهاني بود .

نوري، اسماعيل

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

اسماعيل نوري

محل تولد : كهريز زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1329/1/1

زندگينامه علمي

حضرت آيت الله حاج شيخ محمد اسماعيل نوري در سال 1329 هجري شمسي در خانواده مذهبي در يكي از روستاهاي زنجان به دنيا آمد. دروس مقدمات را در زادگاهش ياد گرفت و در سال 1344 وارد حوزه علميه زنجان شد. دروس ادبيات عرب و كتابهاي «شرح لمعه، اصول فقه و غيره» را در آن حوزه آموخت. در سال 1351 وارد حوزه علميه قم شد و شروع به آموختن كتابهاي «رسائل، مكاسب، كفاية الاصول و ...» مشغول گرديد.

در سال 1354 پس از قبولي در امتحانات پاياني سطح حوزه شروع به آموختن دروس خارج (آشنائي با كيفيت استنباط احكام فقهي) نمود. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در مدرسه عالي تربيتي و قضايي طلاب قم (كه امروزبه عنوان دانشگاه قم معروف شده است)

مشغول تحصيل گرديد و پس از گذراندن دوره آن در پاييز سال 60 به زنجان بازگشت و در مراكز تربيت معلم و دانشگاه آنجا به تدريس مشغول شد.

استاد نوري در سال 1371 جهت استفاده مجدد از دروس فقه و اصول حوزه به شهر مقدس قم بازگشت. ضمن تحصيل در حوزه علميه قم، در مركز تربيت معلم آيت الله طالقاني قم تدريس مي كرد و هم اكنون نيز در آن مركز و ديگر مراكز آموزش عالي قم به تدريس مشغول است. اين روحاني فعال در سال 1377 موفق به اخذ مدرك سطح 4 (دكتري) از حوزه علميه قم شد و در سال 1377 پس از اعلام آمادگي براي نمايندگي مجلس خبرگان رهبري و موفقيت در امتحانات مربوطه و تاييد اجتهاد وي از طرف شوراي نگهبان قانون اساسي به عنوان نامزد نمايندگي مجلس خبرگان رهبري از استان زنجان معرفي شد و با توجه به اين كه ايشان به رقيب خود (حضرت آيت الله حاج سيد اسماعيل موسوي زنجاني ره) احترام فوق العاده قائل بود در دو سخنراني تبليغاتي انتخاباتي تلويزيوني از ايشان تعريف و تمجيد كرد.

استاد نوري در اثر لياقت هايى كه از خود نشان داده بارها از طرف مسئولين به عنوان مدرس نمونه استاني مورد تقدير قرار گرفته و در سال 79 نيز به عنوان مدرس نمونه كشوري شناخته شده و از طرف وزير آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران لوح تقدير دريافت نموده و در حال حاضر به عنوان مدير گروه آموزشي و پژوهشي معارف اسلامي و عربي مراكز تربيت معلم استان قم انجام وظيفه مي كند.

نوري، حميدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميدرضا نوري

محل

تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/7/1

زندگينامه علمي

آقاي حميدرضا نوري در سال 1343 هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت «عليهم السلام» در تهران ديده به جهان گشود. نامبرده پس از فراغت از تحصيل در دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان در زادگاه خويش، در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1359 وارد حوزه علميه تهران گرديد. از نخستين روزهاي ورود به حوزه علميه با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت و از درس بزرگان آن ديار بهره هاي علمي اخلاقي فراوان برد.

وي پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1363 به حلقه دروس خارج راه يافت. و از درس ستارگان درخشان حوزه هاي علميه عالم شيعه همچون: «آيت الله وحيد»، «آيت الله تبريزي»، «آيت الله جوادي آملي»، «آيت الله مصباح» و ... بهره هاي فراوان علمي و اخلاقي برد. وي علاوه بر مديريت نهاد رهبري در دانشگاه «خواجه نصير الدين طوسي» به تدريس در اين دانشگاه مشغول است كه حاصل زحمات ايشان؛ پرورش دانشجويان فراواني مي باشد. ايشان در زندگي سراسر علمي خود جز به امر تبليغ، تحقيق، نگارش و تأليف به چيز ديگري نينديشيده است كه آثار متعددي از جمله «حقوق اجتماعي و سياسي»، «پنجره اي به تنهايي خدا» و ... را به رشته تحرير و زيور طبع آراسته است.

نوري، فضل الله

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

از اكابر علماء مجتهدين و اجلاى فقهاء و محدثين اماميه در 1259 ق متولد شد. پدرش مرحوم آخوند ملاعباس معروف به پيشنماز از علماى متقى و معروف بود. شيخ

فضل الله پس از انجام تحصيلات مقدماتى و سطح عازم بين النهرين شد و قريب ده سال در عراق توطن نمود وى از شاگردان برجسته ميرزا محمد حسن شيرازى بود و غير از فقه و اصول و حديث و كلام و فلسفه و رياضيات، علوم غريبه مانند جفر و غيره را آموخت و شاعر هم بود و تخلص نورى داشت.

شيخ فضل الله پس از مراجعت از عتبات از معاريف علماء گرديد و كار و بارش خيلى رونق گرفت و مرجعيت تام پيدا كرد و مورد توجه شاه و امناء دولت قرار گرفت. در واقعه تحريم تنباكو و بلواى آن شيخ در كنار حاج ميرزا حسن آشتيانى قرار داشت و جزو چند مجتهد مجاهد بود. اعتمادالسلطنه براى رفع بحران تنباكو چندين بار به او مراجعه و از طرف شاه درخواست كرد به نحوى كه ممكن است به غائله خاتمه دهد ولى شيخ جز بطلان قرارداد و جمع كردن بساط انگليسها راهى را ارائه نداد. در مجلسى كه در دربار از علماء و بزرگان براى مسأله تنباكو تشكيل شد شيخ فضل الله جدا در لغو قرارداد پافشارى كرد و ناصرالدينشاه ناچار در اجراى فتواى ميرزاى شيرازى و خواسته علماى تهران قرارداد را لغو و مبلغ پانصد هزار تومان غرامت پرداخت. شيخ فضل الله پس از فسخ قرارداد چند تلگراف به آيت الله شيرازى مخابره و ضمن اعلام فسخ قرارداد درخواست نمود فتواى حليّت دخانيات را توسط او صادر نمايد. شهرت و آوازه شيخ از احراز سلطنت ناصرالدينشاه به اوج رسيد. اتابك براى حفظ خويش خود را به او نزديك كرده، بيشتر دعاوى دولتى را به محضر او احاطه مى كرد.

مرحوم ناظم الاسلام كرمانى در اين

باره چنين نوشته است: بارى عين الدوله صندوق ماليه را ترتيب داد و خرابى دربار را خواست اصلاح كند لكن جهالت و استبداد و تكبر اين شاهزاده كار را خرابتر كرد. با حاج شيخ فضل الله متحد گرديد امورات شرعى و عرفى بلكه مملكتى را راجع به محكمه شيخ نورى نمود تا آنكه كار شيخ بالا گرفت و كارهاى عمده را صورت و انجام مى داد.

شيخ فضل الله كه در دوران صدرات عين الدوله فعال مايشاء و همه كاره بود از اين موقعيت مغرور شد و از دوستان قديم مانند سيدعبدالله بهبهانى و سيدمحمد طباطبائى خود را كنار كشيد و طبعا عين الدوله هم با داشتن شيخ فضل الله توجه زيادى به آن دو نداشت. اين مسأله باعث شد كه طباطبائى و بهبهانى طريق ديگرى انتخاب كنند و آن مخالفت با عين الدوله و تأسيس عدالتخانه بود.

جبهه گيرى روحانيت در دو جناح از همان موقع آغاز شد. شيخ فضل الله با همكارى شيخ على اكبر بروجردى، شيخ محمد آملى از يك طرف و سيدعبدالله بهبهانى و سيدمحمد طباطبائى از طرف ديگر مبارزه شديد و علنى خود را آغاز كردند. شيخ فضل الله توانست سيد ابوالقاسم امام جمعه را نيز با خود همراه سازد.

اولين ضربتى كه به گروه شيخ فضل الله وارد شد تخريب ساختمان بانك استقراضى روس بود كه با فتواى سيد محمد طباطبائى انجام گرفت.

توضيح آنكه در 1308 ه.ق ناصرالدينشاه امتياز مؤسسه رهنى كه بعد به بانك استقراضى تبديل گرديد به دو نفر از اتباع روسيه واگذار نمود. روسها تصميم گرفتند كه اداره مركزى بانك را در بازار احداث نمايند از اين رو پس از تفحص، محلى را در نظر گرفتند كه در اراضى موقوفه سيد ولى كه

در آخر بازار كفاشها واقع و مدرسه مخروبه و قبرستان متروكه بود، براى ساختمان درنظر گرفتند. براى اجازه آن به چند نفر از روحانيون مراجعه كردند، ولى هيچكدام زيربار اجازه نرفتند، سرانجام به حاج شيخ فضل الله رجوع كردند و او حاضر شد اراضى مزبور را جهت ساختمان بانك به مبلغ هفتصد و پنجاه تومان به ملاحظه تبديل به احسن به روسها بفروشد و روسها عمارت بزرگ و مجللى در آن زمين موقوفه برپا كردند. در 1323 ه.ق كه مبارزه در جناح روحانى آغاز شد از طرف سيد محمد طباطبائى موضوع در چند مجلس مطرح و بعضى از وعاظ به آتش دامن زدند تا اينكه در يك روز جمعيتى حدود بيست هزار نفر به محل بانك رفته و ساختمان مزبور را در يك طرفه العين محو و نابود كردند.

بعد از مراجعت مظفرالدينشاه از سفر سوم اروپا، عين الدوله در مظان اتهامات زيادى قرار گرفت و جناحهاى مختلف عليه او شروع به فعاليت نموده شبنامه ها منتشر شد و روزنامه ها تهمتهاى فراوان به او زدند. بازار سياست از هر طرف آشفته تر شد و موضوع چوب زدن تجار قند و تبعيد سعدالدوله وزير تجارت به مناسبت حمايت از تجار، دسته ديگرى از اصناف و تجار را در صف مخالفين عين الدوله جا داد. موضوع تأسيس عدالتخانه كه نخستين خواسته روحانيت و تجار و اصناف بود ظاهرا مورد موافقت شاه قرار گرفت؛ ولى عين الدوله با وعده و وعيد در انجام آن تعلل مى كرد. شيخ فضل الله با هوش و فطانت خاصى كه داشت سقوط عين الدوله را نزديك ديد و براى اينكه در آينده جايى براى خود داشته باشد با سيد عبدالله و سيد محمد

مجددا نزديك شد ولى اين بار سيدين او را به بازى نمى گرفتند و رفت و آمد آنها ظاهرى بود. شيخ فضل الله از لحاظ مراتب علمى و فقاهت اعلم بر سايرين بود ولى در اين برهه از زمان حاضر بود در كنار پيشوايان ديگر قرار بگيرد. از اين رو در قيامى كه منجر به صدور فرمان مشروطيت گرديد خدمات زيادى انجام داد ولى سيد عبدالله بهبهانى كه رقابت شديدى با او داشت بين شيخ فضل الله و سايرين افتراق ايجاد كرد. شيخ فضل الله حاضر بود همه گونه با آنها همراهى و همكارى كند ولى مخالفين او را به حريم خود راه ندادند و او ناگزير از صف آنان اعراض نموده خود را به دامان محمد عليشاه انداخت و مشروطه مشروعه را براى خود عنوان نمود و در آن زمينه كه عاقبتى ناگوار برايش داشت گام برداشت. تا زمانيكه مظفرالدينشاه حيات داشت اختلاف بين مشروطه خواهان و مستبدين زياد به چشم نمى خورد و جبهه هاى مخالف و موافق در مقابل يكديگر قرار نگرفته بودند ولى پس از مرگ او و اعلام پادشاهى محمد عليشاه وضع تغيير كرد. سيد عبدالله بهبهانى و سيد محمد طباطبائى با قبول نمايندگى اقليتهاى مذهبى در گردش كار مجلس سرپرستى داشتند. دولت ها براى پيشبرد اهداف و مقاصد خود بد آنها توسل مى جستند و هر كارى با مداخله آنها انجام مى گرفت. منزل آندو، محل رفت و آمدهاى سياسى بود، همه چيز در اختيار آنها قرار گرفته بود و شيخ فضل الله در عوض تمام قدرت خود را از دست داده بود.

در يكسال اول سلطنت، محمد على شاه آنچنان كه منعكس شده است با مشروطه مخالف نبود ولى

دستجات تندرو، مانند بعضى از نمايندگان، انجمن هاى مختلف و مطبوعات موجبات جدايى شاه را از مشروطه و مجلس فراهم كردند. قتل اتابك، سوءقصد به محمد على شاه و فشار به شاه براى اخراج درباريان از موجباتى بود كه شاه را نسبت به مشروطيت منزجر نمود و خواه و ناخواه به دامن استبداد پناه برد. شيخ فضل الله هم كه از نشستن روى قاليچه محروم شده بود براى بدست آوردن قدرت در تشويق و كمك به برنامه هاى استبدادى شاه تأثير بسزايى داشت.

شيخ فضل الله در مقابل روحانيون مشروطه خواه جناح مستبدرا پى ريزى كرده خود در رأس آن قرار گرفته و عنوان مشروطه مشروعه به آن داد؛ زيرا وى معتقد بود مشروطه را چون شاه مرحوم به ملت اعطاء كرده چيز بدى نيست ولى منظور آن شاه مشروطه مشروعه است كه با موازين شرعى تطابق دارد.

اقدامات شيخ فضل الله عليه مشروطه و مشروطه خواهان از اوايل 1286 ش آغاز شد و در روز سوم تير ماه همانسال در رأس عده اى از روحانيون و طلاب و اصناف كه بالغ بر پانصد نفر مى شدند به حضرت عبدالعظيم رفته و در آنجا تحصن اختيار نمودند. وعاظ حاضر در آن تحصن همه روزه ضمن ايراد سخنانى حكومت مشروطه را خلاف شرع دانسته و تقاضاى جدى از شاه به عمل آورده كه بايد مشروطه مشروعه شود. در همان ايام همه روزه تلگراف هايى در اين زمينه با امضاى شيخ فضل الله و ساير روحانيون و مجتهدين به علماى نجف مخابره مى گرديد و همچنين تلگراف هايى به تمام شهرهاى ايران مخابره مى شدند. مهمترين واقعه اى كه عليه مشروطيت با سرپرستى و ارشاد شيخ فضل الله صورت گرفت واقعه توپخانه بود. ابتدا عده اى

از اجامر و اوباش و مخالفين مشروطه به سركردگى مقتدر نظام و صنيع حضرت به مجلس شوراى ملى حمله برده بين آنها و مخالفين مجلس كار به تيراندازى رسيد و سپس دامنه زد و خورد به توپخانه كشيده شد. در توپخانه شيخ فضل الله و شيخ على اكبر بروجردى و شيخ محمد آملى و حاج ميرزا ابوطالب زنجانى در مسند فرماندهى نشسته و وعاظى مانند سيد محمد يزدى و سيداكبر شاه و سيد على آقا يزدى حاضر بودند و هر كدام به نوبت بالاى منبر قرار گرفته، مطالبى در ذم مشروطيت و مجلس ايراد مى نمودند. سرانجام شيخ فضل الله به منبر رفته و مشروطه خواهان را تكفير نمود و آنان را به عنوان مرتد و بابى نام برد. در ميان مستبدين عده اى مشروطه خواه هم داخل شده بودند و گاهى با فرستادن صلوات سخنان ناطقين را قطع مى كردند و يا شعارهايى مى دادند. براى آرامش مجلس مستبدين شخصى را به نام ميرزا عنايت زنجانى كه بيش از همه شعار مى داد گرفته و او را كشتند و نعش او را به درختى آويزان كردند. واقعه توپخانه دو سه روزى به طول انجاميد.

سيد عبدالله بهبهانى و سيد محمد طباطبائى هم در مقابل اقدامات شيخ فضل الله و اعوان و انصارش ساكت ننشسته، علماى نجف را نسبت به او بدبين ساختند و در نتيجه عده اى از علماى نجف مانند محمد حسين ميرزا خليل، آخوند ملامحمد كاظم خراسانى و شيخ عبدالله مازندرانى طى تلگرافى شيخ فضل الله نورى را به علت مخالفت با مشروطه تكفير كردند و متذكر شدند مخالفين را به ارض اقدس تبعيد نمايند. متن تلگراف علماى نجف چنين بود:

حجج اسلام بهبهانى، طباطبائى؛ چون

نورى مخل آسايش و مفسد است تصرفش در كليه امور حرام است.

كشمكش بين مشروطه خواهان و مستبدين سرانجام به خون كشيده شد و لياخف به دستور محمد على شاه مجلس را به توپ بست و صداى مجاهدين و مشروطه خواهان موقتا خاموش شد. جمع كثيرى از مجاهدين و مشروطه خواهان به زندان باغشاه افتادند و عده اى نيز به وضع فجيع اعدام گرديدند، بهبهانى و طباطبائى هم به تبعيد رفتند. شاه در باغشاه به تخت نشست و شيخ فضل الله نيز مجددا به قدرت رسيد و مقام و موقعيتش از سال هاى قبل بيشتر شد و آنچه او مى گفت شاه به انجامش مى كوشيد.

در آبان ماه 1287 به دستور شيخ فضل الله نورى اجتماع بزرگى در باغشاه مقر محمد على شاه با شركت روحانيون، رجال، معاريف، بازرگانان، اصناف و مالكين تشكيل شد و مذاكراتى پيرامون نوع حكومت در ايران آغاز شد. شيخ فضل الله فرياد برآورد مشروطه با شريعت سازگار نيست و تلگراف هايى را كه از طرف بعضى از روحانيون شهرها و مردم در مخالفت با مشروطه رسيده بود قرائت نمود. سرانجام عريضه اى به شاه نوشته و استدعا كردند از مشروطه صرفنظر نمايند. عده زيادى از علماء اين عريضه را امضاء كردند، امضاء اول مربوط به شيخ فضل الله بود.

يك هفته بعد مجددا جلسه اى در باغشاه با حضور علماء و بزرگان و معاريف تشكيل گرديد و شاه نيز در آن جلسه مشاركت كرد و مصرا از وى خواستند كه مشروطه را فراموش كند.

محمد على شاه اعلاميه اى انتشار داد و متذكر شد چون پيرو احكام مقدس اسلام مى باشم و چون علماء اعلام نموده اند مشروطيت خلاف شريعت است لذا انصراف خود را از مشروطه اعلام مى داريم.

اعلاميه محمد على شاه در اذهان مشروطه خواهان تأثير بسيار بدى گذاشت. همه مى دانستند تصميم شاه ناشى از تلقين شيخ فضل الله است، از اين رو عده اى كمر به قتل او بستند و براى اجراى قتل كريم دواتگر را انتخاب نمودند. ساعت 8 بعدازظهر روز 9 دى ماه 1287 هنگامى كه شيخ با چند نفر از خادمين خود عازم منزل بود مورد سوءقصد قرار گرفت و شيخ و سه نفر از خادمين مجروح شدند. ضارب وقتى دستگير شد تيرى در دهان خود خالى كرد و مجروح شد. شيخ فضل الله پس از مدتى ضارب خود را بخشيد و قريب يك ماه بسترى بود تا سرانجام بهبود يافت (كريم دواتگر سرانجام به تير غيب گرفتار و كشته شد).

فتح تهران توسط قواى بختيارى و مجاهدين گيلان به جنگ مستبدين و مشروطه خواهان پايان داد. محمد على ميرزا از سلطنت خلع و احمد ميرزا وليعهد به جانشينى او به تخت نشست و عضدالملك نايب السلطنه شد. مستبدين و طرفداران محمد على شاه دو دسته شدند، عده اى همراه او به سفارت روس رفتند و عده اى هم در ديگر سفارت خانه ها بست نشستند. قبل از گرفتارى شيخ فضل الله از سفارت روس به او مراجعه شد و به او تأمين جانى و مالى پيشنهاد كردند، ولى شيخ نپذيرفت و شهادت را بر توسل بر اجنبى ترجيح داد.

جريان دستگيرى و محاكمه و اعدام شيخ فضل الله در چند كتاب منقوش است. مرحوم مهدى ملكزاده در كتاب تاريخ مشروطه خود مشروحا به اين موضوع اشاره كرده است كه ما عين نوشته ايشان را نقل مى نماييم:

توقيف و حبس حاجى شيخ فضل الله

به خلاف محمد على شاه و صدر اعظمش سعدالدوله و

جمعى از وزرا و درباريان و رجال مستبد كه نامردانه پس از آنهمه جنايت و آدم كشى راه فرار را پيش گرفتند و به سفارت اجنبى كه بزرگترين دشمن استقلال ايران بود پناه بردند. حاجى شيخ فضل الله استقامت و شخصيت خودش را حفظ كرد و در خانه ماند و منتظر پيش آمد و تقديرات شد. مى گويند همانروز كه محمد على شاه به سفارت رفت سعدالدوله براى حاجى شيخ فضل الله پيغام فرستاد كه جان شما در خطر است و خوب است به يكى از سفارتخانه پناه ببريد ولى حاج شيخ فضل الله از اين پيشنهاد سرباز زد و زير بار اين ننگ نرفت و جواب داد مقام روحانيت من اجازه ى اقدام به اين عمل را نمى دهد.

در همانروز كسانى كه از طرف حاجى شيخ فضل الله به وسيله پنجاه عدد تفنگ سه تير كه از دولت گرفته بود مسلح شده بودند و در اطراف خانه اش سنگربندى كرده و تا ساعت آخر با مشروطه خواهان جنگيدند متفرق شدند و از صدها نفر پيروان و مريدان كه همه روز گردش جمع مى شدند و در مجمعش حضور پيدا مى كردند كسى ديده نمى شد و جز چند نفر مستخدم شخصى و افراد خانواده اى كسى در خانه و اطراف او نبود روز 12 رجب جمعى از مجاهدين به خانه شيخ رفتند و او را دستگير نمودند و به وسيله درشكه به ميدان توپخانه اش آوردند و در يكى از اطاق هاى طبقه فوقانى محبوسش نمودند آرى شيخ در همان ميدان توپخانه كه در يك سال و نيم پيش در پوش سلطنتى كه براى او برپا كرده بودند و در صدر آن جاى داشت و هزارها نفر را بر ضد

مشروطه و حكومت ملى قيام داده بود محبوس گرديد.

ناگفته نگذاريم به خلاف رفتار عمال استبداد با محبوسين باغشاه مجاهدينى كه شيخ را دستگير و محبوس نمودند كوچكترين بى احترامى در حق او روا نداشتند و كارى كه موجب رنج و شكنجه ى بدنى و يا روحى او بشود ننمودند و مى توان گفت تا حدى با احترام به او عمل كردند.

شيخ از زمانيكه حبس شد تا موقعيكه اعدام گشت تمام ساعات را با بردبارى و خونسردى و متانت گذراند و ضعف نفس از خود نشان نداد و راه عجز و ناله و توسل به اين و آن را در پيش گرفت و شخصيت خود را حفظ كرد.

محاكمه و اعدام

محققين و كسانى كه به تاريخ نهضت هاى ملل و انقلابات امم آگاهند به خوبى مى دانند كه در انقلابات ملى همينكه كسى جلب به محكمه انقلابى شد مخصوصا اشخاص مهم كه گذشته ى آنها براى همه روشن است و به خوبى و بدى آنها همه آگاهى دارند و عهده دار و رهبرى دسته مخالف را داشته اند قبلا محكوم به اعدام بوده و تشكيل محكمه جز صورت سازى چيز ديگرى نيست.

حاجى شيخ فضل الله هم از اين قاعده عمومى مستثنى نبود و مى توان گفت كه پيش از محاكمه محكوم به اعدام شده بود و همينكه دستگير و جلب به محكمه انقلابى شد محكوميت او غيرقابل اجتناب بود.

محكمه انقلابى در عمارت توپخانه كه در قسمت جنوبى ميدان توپخانه بود با عضويت رؤساى مجاهدين تشكيل گرديد و به همان نحويكه صنيع حضرت و آجودان باشى را محاكمه نمودند شيخ را احضار به محاكمه او پرداختند.

ناگفته نگذاريم كه اعضاى محكمه انقلاب اكثرشان سران مجاهدين تندرو و بقول معروف دو

آتشه بودند و رؤساى معتدل و سرداران از عضويت محكمه سرباز زدند و خود را به آنچه مى گذشت نمى خواستند آشنا كنند و حتى به روبرو شدن با جلب شدگان خوددارى كردند.

ادعانامه

شيخ ابراهيم زنجانى ادعانامه ى مفصلى كه حاكى بر

مجرميت شيخ بود قرائت نمود و اعدام مجرم را از محكمه تقاضا كرد. چون ادعانامه ى مذكور داراى مقدمه طولانى است و درج آن در اين تاريخ چيزى بر معلومات خوانندگان نمى افزايد از نگارش آن صرفنظر نموده و اصل ادعانامه را از نظر خوانندگان مى گذرانيم.

وقتى كه شدت و ظلم جور مقتدرين و عالم نمايان به احكام ناسخ و منسوخ و ناحق ايشان و تعطيل احكام اسلام و هرج و مرج امور خواص و عام در ايران به نهايت شدت رسيد عموم خلق علاج را به مشروطيت دولت ديدند كه اساس آن اين است كه تصرفات امرا و عالم نمايان و پادشاه در نفوس و اعراض و اموال خلايق به طور دلخواه مطلق نبود، حدى در تصرف پادشاه و حكام و ديگران بود و احكام الهيه چنانچه در اسلام مقرر است در حق همه جارى شود نه اينكه وقتى مقتدرين مرتكب فساد بشوند منعى نباشد و ضعفا صد مقابل مجازات ببينند و جمعى هميشه در كمال راحت و معبوديت دسترنج ديگران را گرفته به صرف عيش رسانيده و ايشان را در ذلت و بدبختى نگاهدارند.

جمعى از عقلا از طرف مردم جمع شده و مشاوره در اصلاح امور مملكت و معيشت و حفظ آب و خاك و رفع تعدى متعديان نموده و نگران باشند كه آنچه مردم بعنوان ماليه براى حفظ امنيت مى دهند به مصرف عياشى غارتگران نرود.

مظفرالدين شاه قبل از

محمد على ميرزا مخلوع اين استدعاى ملت را قبول كرده قانون و عهدنامه اساسى را امضا كردند و جنابعالى هم با چند نفر از معروفين علما در استحكام اين اساس دخالت داشته زياده از هشت ماه اغلب خودت حاضر مجلس شورى بود و با حضور شما و جمعى ديگر مواد قانون اساسى نوشته شده و تصحيح شد، چه شد ناگهان شق عصاى امت كرده ايجاد خلاف ميان مردم نموده و علم مخالفت بلند كرده و جمعى از اشرار را بدور خود جمع نموده و ماده ى مفسده عظيم و علت اوليه ى خونريزى پنجاه هزار نفر نفوس ايرانى بى گناه و هتك اعراض و رعب قلوب و سلب بيشتر از صد كرور اموال و تخريب آباديها گرديديد، اگر اين عنوان حرام بود چرا خود هشت ماه در استحكام آن كوشيدى و اگر حلال و واجب بود چرا با آن شدت مخالفت نمودى و مردم را به ضديت با يكديگر دعوت فرمودى چرا بعد از اينكه اظهار مخالفت كردى مكرر به تو نصيحت كردند يك شب بنده خوده هم بودم در خانه آقاى ميرزا سيد محمد طباطبائى، آقا سيد عبدالله بهبهانى هم بود و بيست و پنج نفر از معتبرين وكلا هم حاضر بودند قسم غليظ و شديد در حضور كلام الله مجيد ياد كردى كه خيانت به ملت نكرده، هميشه موافقت با مشروطيت نمايى مجددا بعد از چند روز قسم را شكسته نداى فساد دادى و چادر مخالفت زدى بعد جماعتى را گرد آورده و گفتى خلاف من فقط در سر آن يك ماده قانون اساسى است، باز جمعى همان ماده را برداشته در خانه خودت آورده، بنده هم

بودم و به اتفاق بيست نفر از وكلا مدلل كرديم كه همان ماده همانطور كه هست بايد نوشته شود باز قرآن حاضر كرده قسم مؤكد ياد كردى كه ديگر ابدا مخالفت نكنى و فردا به مجلس بيايى به ناگاه قسم و عهد را شكسته به حضرت عبدالعظيم رفتى در حضرت عبدالعظيم كتبا و نطقا چه افترا كه به وكلا نزدى چه فساد بود كه نكردى به چه دليل وكلا را بابى و دهرى خواندى آيا تصور نكردى كه در قانون انتخابات بعموم اهل ايران دستورالعمل داده شده كه هركس را متدين و امين دانند انتخاب كنند.

آيا همه مردم بابى بودند كه بابى انتخاب كردند يا سايرين غيربابى بودند و در ميان خود امين را غيربابى نيافتند يا آنكه خاصيت ديوارهاى بهارستان بود كه كسانيكه آنجا آمده اند بعد از چند ماه بواسطه پولهائى كه شما گرفتيد آنها بابى شدند.

در حضرت عبدالعظيم هر مجمع فساد كه شما رئيس آن بوديد جمعى از اوباش مفتخوار را از چند هزار تومان تا چند دينار خرج مى داديد. آيا اين پولها را كه به شما داده بود كه فساد كنيد، آيا از خود مى داديد، جنابعالى هم مثل من از عتبات در حال فلاكت عودت كرديد اين پول را از كدام تجارت يا صناعت يا كسب گرد آورديد، اين يا رشوه احكام و يا مال فقرا و ايتام بود البته اين پول را در مدتى جمع كرده بوديد به چه دليل در پيش چشم خودت فقرا و ضعفا و ايتام با كمال عسرت معيشت مى كردند و تو اين اموال فقرا را ضبط كرده زياده از عيش با وسعت در چنين مقام افساد

و اشرار مى دادى، اگر شما مشروطيت را حرام دانستيد ديديد كه عموم علماء مرجع تقليد عتبات و ساير بلاد ايران جز چند نفر رياست طلب و دنياپرست همه آن را واجب دانستند و اقلا نه عشر مردم ايران در طلب آن جان مى دادند آيا ممكن است حرمت چنين چيزى مضر دين باشد تا منكر آن كافر و مرتد و مستحق قتل گردد، نهايت اينكه بى انصافى كرده مى گفتيد مسئله خلافى است رأى من اين است كه بايد تأييد مقتدرين و ظلام كرد در چنين مسئله خلافى مخالف آن عاصى نيست تا چه رسد با آنكه كافر باشد.

پس به چه دليل اشرار را اغوا مى كرديد كه مشروطه طلبان را از قتل و ضرب به هر اذيت معاف ندارند.

بعد از آنكه مقدار پولها كه گرفتيد در حضرت عبدالعظيم به مصرف افساد رسانيديد و نمى دانيم چه قدر ذخيره كرديد.

و بالاخره از آنجا مأيوس شديد اين حرام كه مى گفتيد كم كم حلال شد و سكوت جايز گرديد؛ زيرا رأى شما تابع اشارات بود و در واقعه ى ميدان توپخانه نمى دانم وجه مأخوذى به چه كثرت بود كه به آن شدت اقدامت وحشيانه و متجاهرانه را نموديد خود را رئيس الاسلام ناميده با مهتر و قاطرچى و ساربان و كلاه نمديهاى محلات و اشرار همدست شده چادر در ميدان زده در حضور مبارك شما آن اشرار مستانه فرياد ما چاى و پلو خواهيم مشروطه نمى خواهيم، بلند كرده و همه قسم رذالت و فحاشى كردند. چند نفر بى گناه را كشتند و به اشاره و سكوت شما از درخت آويخته چشم مقتولين را با خنجر در حضور عالى درآوردند بفرمايند آن مقدار مصارف كه با آن جمعيت

و شرارت صرف مى شد و جنابعالى شركت داشتيد از چه محل حلال بود تلگرافات افساد شما به شهرها در تلگرافخانه ها موجود است كدام فساد و شرارت را در آن چند روز محض ميل محمد على ميرزا فروگذار كرديد. آيا مى توان گفت اين است حمايت اسلام، شما را به هرچه اعتقاد داريد قسم مى دهم اگر حضرت پيغمبر يا امام عليه السلام حاضر بودند آن مجمع شما را به چه نام مى ناميدند.

بعد از اينكه از فساد ميدان توپخانه نتيجه مطلوبه حاصل نكرديد با دست هاى مخفى كه هشياران مى ديدند در همه قسم فساد و هرج و مرج در اجتماعات و انجمن ها و اغتشاش بلاد و مغشوش كردن ذهن محمد على ميرزا و تقويت او به مخالفت ملت اقدام كافيه كرديد در بيرون رفتن محمد على ميرزا از شهر به باغشاه و ترتيب مقدمات تخريب مجلس شورا و محل اميد ملت ايران سرسلسله شاپشال و امير بهادر و مفاخرالملك و صنيع حضرت و مجلل و مجدالدوله و حاجى محمد اسماعيل مغازه و امثال ايشان شما بوديد.

و اكثر دستورالعملها را مى داديد آيا شكستن عهد و قسم و توپ بستن به خانه خدا و قتل نفوس و هتك قرآن و زدن افترا و بهتان به وكلاى پارلمان اين اعمال را حلال مى دانستيد يا خير آيا در حبس و زجر سادات و محترمين و به حلق آويختن مظلومين و حبس و زنجير مردمان بى تقصير و كشتن آن جمع كثير محمد على ميرزا را مصاب مى دانستيد يا مخطى، اگر مخطى مى دانستيد چرا نهى نكرديد اگر قدرت نداشتيد چرا مثل ملت علم اعتراض و تحصن به حضرت عبدالعظيم و جمع نمودن مردم و جلوگيرى از

منكر و رفع فساد نكرديد بلكه با كمال خرمى و انبساط به تبريك رفته و اظهار شادمانى كرديد و تأييد شدت هايى كه كردند نموديد.

آيا آن قتل نفوس و گرفتارى و تبعيد محترمين و تصرفات در اموال ملت كه ذخيره ى چند ساله ى ايران بود و اخذ تقديمات بر حكومتها و اعطاء مناصب و تصرفات در خزانه و ماليه مملكت از ماليات و گمرك و تلگرافخانه و غيرها و اتلاف اشياء ذخيره و پامال كردن اسلحه قورخانه و تقويت در فرستادن لشكر به يك شهر معتبر ايران مثل تبريز كه چندين هزار ضعفا و عجزه و نسوان و اطفال دارد و در خانه خود نشسته هجوم بر كسى نمى كردند، بلكه در مقابل زورگويى آنها دفاع از خود مى كردند اين فرستادن توپها و افواج و امثال رحيم خان و بستن راه آذوقه بر مردم يك شهر و تخريب و غارت دهات آذربايجان و هتك نسوان و تصرف در تمام امور و اموال مردم و هواى نفس كه از محمد على ميرزا و مشيرالسلطنه و قوام الدوله و مجدالدوله و اميربهادر و ساير شركاء شما بودند كه سلطنت غيرمشروطه عبارت از اينگونه كارها است اينها را شرعى و صحيح مى دانستيد:

اگر شرعى نمى دانستيد به خط خود نوشته بدهيد اگر شرعى مى دانستيد به چه جهت تأييد مى كرديد و شب و روز با مشيرالسلطنه و اميربهادر ترتيبات مى داديد. لامحاله مشروطيت از اين حرام تر نبود، پس چرا براى منع اين كارها اقداماتى نكرديد به حضرت عبدالعظيم نرفتيد و به ميدان توپخانه جمع نشديد و فرياد نكرديد.

در اين استبداد صغير: چه پولها از مردم براى احكام و توسط و نصب حكام و اعطاى مناصب گرفتيد و

چه پول ها از مال ملت از دست محمد على ميرزا گرفتيد، اگر راست بگوئيد بايد بيش از صد هزار تومان از اين ميان برده باشيد، آخر اين چه بى رحمى است اين مال رعيت بيچاره است بگوئيد كجا ذخيره شده بدهيد به هزار قسم مورد حاجت خرج كنند.

اين وسط چه تحريكات شما و امام جمعه به ميرزا حسن تبريزى و ملاباقر زنجانى و ساير عالم نمايان و اشقيا كرديد.

تلگرافات و مكتوبات شما همه را در دست دارند كه القاء فساد كرده به شركت ايشان خونها ريخته و خانه ها بر باد داديد و آتش بدودمانها زديد كه هنوز دود آن فضا را تيره كرده مگر اين مردم به شما چه كرده اند مگر از بركت مال و خدمات ايشان محترم و مكرم و صدرنشين و معبود و مسجود و نافذالكلمه و صاحب مال و عيش و پارك و قصر و جلال نشديد، آيا جزاى خدمات اين مردم بيچاره اين بود.

آيا به قدر سعى در كشتن ملك المتكلمين و ميرزا جهانگيرخان و قاضى قزوينى اقدامى كرديد، بر فرض عدم اصلاح حكم خداوند اين است كه هر يك از اين دو دسته را ياغى بدانيد و با او جنگ كنيد، شما آيا تبريزيها را كه در خانه ى خود نشسته بودند و سرداران ملت را كه مى خواستند به اين شهر آمده مطالب خود را بگويند، جلو راه ايشان را گرفته مانع شدند اينها را ياغى مى دانيد پس چرا مخلوط با سرباز و قزاق و الواط صنيع حضرت شده با آنها جنگ كرديد.

و اگر لشكريان اميربهادر را ياغى مى دانستيد چرا با ملت موافقت نكرده با آنها جنگ نكرديد.

نگوئيد كه چون عمامه داريم و

زحمت و مشقت و سينه بگلوله دادن و در مقابل آفتاب در خاك خوابيدن را به سرباز داده ايم و خود بايد از لذايذ متنعم باشيم، مگر حضرت پيغمبر و على عليه السلام عالم نبودند يا عمامه نداشتند كه اسلحه برداشته جهاد كردند.

بعد از توپ بستن مجلس و مسجد و هتك قرآن و قتل نفوس چه محبوبيت در دربار محمد على ميرزا پيدا شد كه شما شب و روز و اكثر اوقات را با محمد على ميرزا و اميربهادر و غالب اوقات در كالسكه مشيرالسلطنه تشريف برده خلوتها كرده و نقشه ها براى تخريب بلاد و تعذيب عباد كشيديد با آن همه قدس و مسجد و عمامه علنا بر عدوات حجج الاسلام و آيات الله فى الانام كه مرجع خواص و عام در عتبات مقدسه هستند اظهار عناد كرديد بلكه تفسيق نموديد، آيا اميربهادر و ارشدالدوله و مجدالدوله را بهتر از مرحوم حاجى ميرزا حسين و آقاى خراسانى و آقاى مازندرانى تصور مى كرديد؛ چرا خود و امثال خودتان از ملاهاى رشوه گير اجتماع كرده كنكاشها براى سختگيرى به مردم و اذيت عدالت طلبان مى نموديد، آزاد حرف مى زديد و هر كجا مى رفتيد اما بندگان خدا را از اجتماع و مراوده با يكديگر و گفتن حرف حق منع مى كرديد در اين سيزده ماه چقدر سرباز و قزاق مسلح در هر معبر گماشته هر نوع اهانت و خوارى به مردم كرديد اگر آزادى در حركات خوب است، چرا مردم را منع كرديد، بد است چرا داشتيد.

وقتى كه محمد على ميرزا اعلان كرده بود كه در 19 شوال انتخاب و افتتاح مجلس شود، شما و امثال خودتان كه براى يك فلوس از دين و مذهب

دست مى كشند جمع كرده بر ضد عموم ملت ايران و تمام مسلمانان عالم و علماى عتبات و علماى بى غرض احكام نوشته و مهر زده و گفتيد بايد مشروطه داده نشود مشروطه حرام است و از طرف ملت هم گفتيد مردم نمى خواهند با اينكه از آفتاب روشن تر است كه اينها همه عمدا از روى كنكاش محض دريافته اند جزئى وجه رذالت بود مسلما شما حرام دانسته رد كرديد.

شما كه خود را رؤساى اسلام ناميده و مى گوييد نهى از منكر مى كرديد، آيا چرا ساير منكرات را ردع نكرديد، آيا اين حبس و زجرها و گوش بريدن و دهان توپ گذاردن و مهار كردن و جريمه ها و رشوه ها و غارت ها و تعرض به عرض مسلمانان و چوب بستن و شلاق زدن و بلكه آويختن و شكنجه كردن و داغ نمودن و تعطيل حدود و احكام و مساجد و احكام و رشوه و شهادت ناحق و ناسخ و منسوخ و خوردن اوقاف و وصيت هاى اجبارى و جمع مال فقرا و صرف تجملات و ساير فسق ها و معصيت هاى واضح، تعطيل مساجد، منكرات نيستند، چرا به نهى و ردع اقدام نكرديد و مضبطه ننوشتيد و فرياد نمى خواهم بلند نكرديد همه را بر سر عدالت و حقانيت نياورديد آيا مشروطه طلب بودن چه گناهى بود كه قاتل و قاطع الطريق و دزد و راهزن و زانى و شارب خمر و مرتكب هر معصيت بلكه هر كافر مرتد در امان بود و مشروطه خواه در امان نبود حتى اينكه مردم براى خلاصى از شرور شما به زير بيرق فرنگيان و كفار پناه بردند و به بلاد خارجه گريختند و در پناه خارجه درآمدند، مع ذالك امان نيافتند مثل

دوستداران اهل بيت در زمان بنى اميه شما گفتيد مشروطه طلب واجب القتل است و كافر است آيا تمام رعاياى عثمانى و نه عشر ايرانى و تمام مسلمانان هند، قفقاز، مصر و افريقا، تونس، الجزيره تركستان و ساير بلاد شب و روز براى آزادى از قيد عبوديت نشر عدالت را مى طلبند همه كفار و واجب القتل هستند جز شما اشرار حاميان ظلم و استبداد و معاونان شر و فساد نعوذ بالله من شر انفسنا آيا شما چرا در همه اقدامات محمد على ميرزا و اميربهادر و مشيرالسلطنه و مجدالدوله از همه پيش قدمتر و نقشه كش بوديد در اهلاك و تخريب آذربايجان و فشار به اهل طهران و جعل اكاذيب بى پايان مواضعه با بدخواهان ايران از اتباع خارجه و فروختن اين مشت خاك و تنگ گيرى به متحصنين سفارت عثمانيه و مانع شدن مردم از تحصن و منع آذوقه از ايشان مدتى بلكه كنكاش در قتل ايشان به ارسال مارها و عقاريب و همه قسم تهديد و تعرض آيا شما چرا امر كرديد به شكستن نمره هاى درهاى عمارات مردم كه مبغلى براى آنها صرف شده بود. آيا آن را غير از اينكه سبب هدايت جوينده مى شد ضررى داشت. شما كه اينقدر دقت داشته ايد چرا از اجتماعات بر استماع نقالى دروغ و بازى ها بلكه بيع مسكرات و سير معاصى را منع نكرديد و چرا از تخريب در و ديوار و سقف مجلس شورا مانع نشديد.

اگر مال محمد على ميرزا بود تضييع مال بود، اگر مال ديگرى بود ظلم و عدوان به چه جهت توپ بستن به خانه ظل السلطان و ظهيرالدوله و ساير خانها و غارت اموال آنها و ميرزا صالح خان

حلال شده و از جانب شما اقدامى در منع ديده نشد بلكه ترغيب و تحريك نموديد به چه دليل به گوش لشكر و سرباز كه روانه تخريب آذربايجان و قتل مسلمانان مى شدند دعا خوانده ايشان را ترغيب كرديد و مى گفتيد شما براى حفظ اسلام مى رويد خدا كمك تا اينكه ايشان موفق شده مسلمانان را بكشند چه تو را واداشته بود كه با آنكه خود را حجةالاسلام مى خواندى شب و روز با اميربهادر و مشيرالسلطنه و مفاخرالملك و صنيع حضرت و مجلل و امثال ايشان در دربار و خانه خودت خلوت و كنكاش كنى با اينكه خودتان معاشرت با جباران را ممنوع و خلاف شئون علماى دين بلكه از جمله اعانت به عدوان مى شمرديد چگونه اينان حامى اسلام و علماى عتبات مخرب اسلام شدند چگونه كلاه نمديها فرياد مى كردند ما دين مى خواهيم و مشروطه نمى خواهيم با ايشان بوديد اما جمعى از ولايات كه هريك را اقلا ده هزار نفر منتخب و متدين دانسته ايشان را بابى، دهرى و مخرب شرع مى ناميديد، چرا محمد على ميرزا را گول زده و مانع شديد كه وفاى به عهد نكرده و سبب اين قدر خونريزى بزرگ در ايران و ويرانى هزارها دودمان، بلكه دخول خارجه به خاك ايران و توحش مردمان شديد و حرث و نسل را ضايع كرديد اينها به يك طرف بدترين جنايات اينكه نقشه قتل و دستگيرى مقام محترم حضرت عبدالعظيم خصوصا آقاى سيد على آقاى يزدى كشيديد و مفاخرالملك و صنيع حضرت را با اشرار نابكار سيد كمال و سيد جمال واداشتيد شبانه ريخته، بيچاره مرحوم ميرزا مصطفى و ميرزا غلامحسين و رفيقان ايشان را با موحش ترين

وضعى به قتل رسانيدند چرا با همه ى اينكه ديديد تمام ولايات ايران بهم خورده و هيجان ملت از قتل جوانان امت به نهايت رسيده اعلام عمل به قانون اساسى را مى طلبند و محمد على ميرزا جز قبول علاجى نداشته و اعلان كرد باز تو از خون مردم ايران سير نشده اصرار داشتى كه حرام است و هم مسلكان خود را جمع و كنكاش داشتى كه بازيها درآورده فرياد پول و پلو خواهيم مشروطه نمى خواهيم بلند كنيد حتى اينكه تمام مردم دانسته به دستور شما صد توپ تنزيب از بازار گرفته از قاطرچى و مهتر بنا كرديد عمامه گذاردن و ملا ساخته مخلوط مفتخواران كرده و قشونى از جنس ملا تشكيل داده كه مردم فهميده باطل السحر اين نقشه را به كار بردند.

چرا بعد از اعلان قانون اساسى در ماه ربيع الثانى با آن همه زحمات ملت و تشكرات كه از اين اعلان كردند شروع شد كه شورش بلاد تمام شود باز شماها كه عمده خود شما بوديد نگذارديد محمد على ميرزا كه همه بلاد از دستش رفته و طهران مانده بود، آن وقت جلب قلوب ملت كرده و بلاد را امنيت داده به طور حقيقت اقدام به معيت كرده و فساد را خاتمه دهند، بلكه محض حفظ منافع خودتان سلطنت او را فدا ساخته واداشتيد به همان تنها كتابت قناعت كرد ابدا تغييرى به وضع استبداد و سختگيرى نداد و قدم به طرف قبول مستدعيات ملت برنداشت تا بالاخره ملت مجددا مايوس شدند و چاره را منحصر به علاج قطعى ديدند چرا بالاتر همه ى خيانتها طرح و نقشه ريختند كه بلاد اسلام را به دست خارجه بدهيد

و ديگران را بر ايرانيان حكم روا سازيد تمام سعى شما و تهديد ملت را منحصر بفروش مملكت و التجا به ديگران قرار داديد در باطن اجانب را دعوت به مملكت نموديد و با كمال بشاشت و خرمى اين را اظهار و اشتهار كرديد كه سالدات چنين و قزاق چنان مثل اينكه برادران عزيز خود را به مهمانى خوانده ايد البته به نقشه تو و شركاء تو بود كه محمد على ميرزا اقدام به جنگ اخير با ملت كرد و تو بزرگوار دويست تفنگ گرفته به دست اشرار سپرده و دور خانه ى خودت جمع و سنگر نمودى كه ملتيان را بكشى و از هر نوع اقدام مضر كوتاهى نكردى به چه دليل اسلحه ملت را به تصرف اشرار داده و آنها را تحريص به قتل ملت كردى، چرا تو با آن همه معيت با محمد على ميرزا اقلا در آخر وقت او را دعوت نكردى كه لامحاله شرف يك دودمان سلطنت را نبرده پناه به دولت ديگر نبرد لامحاله با ملت معيت كند و يا تسليم ملت شود آيا اين ملت نجيب گمان داشتى با او محترمانه معامله نكند يا آنكه يك مرده به نام به كه صد زنده به ننگ.

سؤالات

اتهام نامه در يك محيط بهت و سكوت قرائت شد. حاجى شيخ فضل الله به دقت به مندرجات آن گوش مى داديد. پس از خاتمه ى قرائت لايحه ى مذكور چند دقيقه صحبتى به ميان نيامد و همه منتظر بودند كه شيخ در مقابل اتهامات مندرجه در لايحه چه عكس العملى از خود نشان خواهد داد و چگونه از خود دفاع خواهد كرد. ولى شيخ صحبتى نكرد و زبان به گفتگو نگشود.

مستعان رئيس كميته جهانگير كه از طلوع مشروطيت خود شاهد و ناظر كليه وقايع و حوادث بود به شيخ گفت در مقابل اتهامات وارده كه قرائت شد چه جواب مى دهيد.

پيش از اينكه وارد سؤال و جوابهائى كه ميان شيخ و قضات محكمه ى انقلابى رد و بدل شد بپردازم، متذكر مى شوم كه در اين چند ساله كه نگارنده ى اين تاريخ براى جمع آورى مدارك صرف وقت بلكه مجاهدت كردم، نتوانستم صورت قطعى و گزارش كتبى يا صورت مجلس آن محكمه ى تاريخى را كه به طور قطع مى توان گفت در تاريخ چندين هزار ساله ى ايران نظير نداشته به دست بياورم، ظنّ قوى اين است كه صورت جلسه اى تهيه و تنظيم نشده است و يا اگر شده در همان روزها از ميان رفته است. بنابراين آنچه در اين موضوع مى نويسم مطالبى است كه از بعضى او اعضاء محكمه و يا رؤساى مجاهدين كه در آن جلسه حضور داشته اند شنيده ايم و از طرف آنها نقل قول مى كنم.

سؤالاتى كه از حاجى شيخ فضل الله شد و مطالبى كه در اتهام نامه قيد شده بود بر دو نوع بود. بعضى ها به درجه اى مسلم و غيرقابل انكار بود كه شيخ جوابى بر رد آنها نداشت، مثلا واقعه ى ميدان توپخانه و منبر رفتن شيخ و تكفير كردن مشروطه خواهان و بابى خواندن وكلاء و تشويق كردن الواط و اوباش را بر ضد مجلس و يا رساله در تحريم مشروطيت كه به خط خود نوشته و در همه جا منتشر شده بود و همچنين تلگرافاتى كه به روحانيون و سرجنبانان شهرستانها كرده بود و آنها را به مخالفت با مشروطيت تحريك نموده بود و در موقع تصرف تلگرافخانه

به دست مجاهدين افتاد و فتوايى كه به امضاء خود و جمعى از علماى مستبد طهران نوشته و در باغشاه تسليم محمد على شاه نموده بود و اعلاميه هايى كه به امضاء خود در حضرت عبدالعظيم و مدرسه مروى منتشر نموده بود و از اين قبيل.

بعضى ديگر سؤالات قابل دفاع بود و شيخ مى توانست رد و يا انكار كند.

قسمت اول را چون نمى توانست تكذيب كند، جواب داد من مجتهد هستم بر طبق الهامات قوه ى اجتهاد و شم فقاهت راهى را كه مطابق شرع تشخيص دادم پيروى نمودم.

عميدالسلطان در جواب مى گويد شما از بدو طلوع مشروطيت با اين اساس موافق بوديد و قانون اساسى هم كه اصول و مقررات مشروطه در روى آن استوار است با موافقت خود شما تهيه و به تصويب رسيد پس از آن هم در قانون اساسى تغييرى داده نشد كه موجب مخالفت شما بشود در اينجا شيخ قافيه را باخت و در ضمن آنكه از قانون اساسى و مشروطه مشروعه صحبت كرد گفت: چند نفر از دشمنان من مشروطه را منحصر خودشان كرده بودند و مى خواستند من در آن راهى نداشته باشم و كنار بروم آنها از مشروطه و مزاياى آن بهره مند بشوند.

سؤالات ديگرى از شيخ شد كه به هريك جواب داد- ابوالفتح زاده سؤال كرد كه بر طبق اقرار صحيح صنيع حضرت در محكمه قتل ميرزا مصطفى آشتيانى به دستور شما انجام يافته- شيخ اين اتهام را رد كرد و گفت: مفاخرالملك و مجلل السلطان عامل آن قتل بوده اند و من كوچكترين اطلاعى از آن نداشتم.

ميرزا على خان ديوسالار سؤال كرد شما با سفير روس سر و سرّ جلسات محرمانه داشته ايد و

سعدالدوله هم در جلسات سرّى شما شركت داشته است.

شيخ جواب داد، اغلب سفراى خارجه بديدن من مى آمدند شايد در يكى از ملاقات ها سعدالدوله هم حضور داشته ولى ملاقات من با سفرا مخفى نبوده و علنى بوده و جنبه سياسى و مشورتى و كنكاش نداشته است.

منتصرالدوله پيشكار سپهسالار سؤال مى كند در نامه يى كه شما به خط خودتان به شيخ الاسلام قزوينى نوشته بوديد و در ميان نوشتجات آن به دست مجاهدين افتاد شما به او دستور داده بوديد كه قوايى تهيه كند و با مليون جنگ كند- شيخ جواب مى دهد، شيخ الاسلام بدرجه يى با مشروطه مخالف و دشمن بود كه احتياج به تشويق و تحريك من نبود.

ميرزا على محمد خان سؤال مى كند- شما جمعى از اوباش را با تفنگ هايى كه از محمد على شاه به وسيله كامران ميرزا نايب السلطنه گرفتيد مسلح نموديد و تا آخر با ملت جنگ كرديد و محارب هستيد- شيخ جواب مى دهد هر مسلمانى بر طبق اصول دين مكلف است از خود دفاع كند و من براى دفاع از خود و بستگانم اقدام كردم.

نظام السلطان سؤال مى كند: بنا به تقاضاى شما محمد على شاه اسماعيل خان سرابى را بدار آويخت. شيخ جواب مى دهد من كشتن اسماعيل خان را پس از واقعه مسبوق شدم.

يكى از اعضاء محكمه مى پرسد شما عين الدوله و حاجى ميرزا حسن آقا مجتهد و سيد هاشم را به وسيله مكاتيب متعدد كه در دست است به قتل و غارت و قلع و قمع مردم تبريز تشويق نموديد و مردم بى گناه تبريز را كه جز حق مشروع و ملى خود كه اجراى قانون اساسى بود و شاه و خود شما به حفظ آن قسم خورده بوديد

محارب خوانده و آنها را واجب القتل دانسته ايد شيخ جواب صريحى به اين سؤال نمى دهد و فقط مى گويد مكاتبات من با عين الدوله دوستانه و براى احوال پرسى بود.

اعضاء محكمه هريك به نوبه خود سؤالاتى مى نمايند كه چون از مضمون و مفهوم آن مدركى در دست نيست به سكوت مى گذرانم.

در خاتمه جلسه آقا شيخ ابراهيم زنجانى به پا مى ايستد و به طور صريح چنين مى گويد، جناب حاجى شيخ فضل الله بر طبق فتوا و حكم حجج الاسلام نجف اشرف كه سواد آن در همه ى ايران منتشر شده مفسد فى الارض است و بايد بر طبق قوانين اسلام با او همان معامله يى را كه خداوند راجع به مفسد فى الارض دستور داده رفتار نمود.

شيخ را به اطاقى كه در آن محبوس بود مى برند و اعضاء محكمه انقلابى به كنكاش مى پردازند و پس از يك ساعت مشاوره به اتفاق رأى مى دهند كه چون حاجى شيخ فضل الله نورى قيام بر ضد حكومت ملى نموده و سبب قتل هزارها هزار نفوس و خرابى بلاد و غارت و فساد گرديده و حجج اسلام نجف اشرف هم او را مفسد فى الارض تشخيص داده اند محكوم به اعدام است.

اعدام

وسايل اعدام از چند روز پيش فراهم شده بود و دارى كه صنيع حضرت و آجودان باشى را به آن آويختند در ميان ميدان توپخانه سرپا بود مأمورين اجرا حكم محكمه انقلاب را به حاجى شيخ فضل الله ابلاغ كردند و بلادرنگ او را در ميان گرفته و از پله هاى طبقه فوقانى عمارت توپخانه سرازير شده وارد ميدان شدند سطح ميدان، پشت بام ها، ايوان ها از هزارها نفر مردم طهران پوشيده شده بود عده ى زيادى مجاهد مسلح دو طرف راهى كه محكوم را به طرف

دار هدايت مى كرد صف كشيده بودند هياهو و جنجالى برپا بود كه گوش را كر مى كرد و صداى زنده باد مشروطه و مرگ بر مستبدين فضاى ميدان و خيابان هاى اطراف را فرا گرفته و برق تفنگ و سرنيزه ها در زير آفتاب گرم تابستان چشم را خيره مى كرد، محكوم فاصله ميان محبس و محل اعدام را با خونسردى و متانت پيمود و با كبر سن و پيرى، ضعف و ناتوانى از خود نشان داد و در دقايق آخر عمر ثبات و استقامت خود را به ظهور رسانيد.

مى گويند يا از روى عمد يا اتفاق دار را در محلى برپا كرده بودند كه در واقعه ميدان توپخانه منبر را در آن محل گذارده بودند و حاجى شيخ فضل الله در همان محل از روى منبر مردم را به مخالفت با مشروطيت و آزادى دعوت مى كرد و قانون اساسى را مخالف شرع و دين اعلام مى داشت و مشروطه خواهان را بى دين و بابى مى ناميد.

به محض رسيدن به پاى چوبه دار دو نفر از مجاهدين طناب را به گردان محكوم انداختند و او را بالا كشيدند و آن مرد روحانى پس از يك دوره مبارزه تاريخى به دنياى ديگر شتافت و داستان شگفتى از دوره عمر پر سر و صدا و پر آشوب خود در صفحات تاريخ به يادگار گذارد.

ناظرين كه نزديك به محل اعدام بودند، نقل مى كنند كه جان كندن شيخ بيش از نيم دقيقه طول نكشيد و پس از آنكه او را به دار كشيدند تشنجى در اعضايش ظاهر شد و سپس چراغ عمرش خاموش شد.

در آن روز شهرت يافت كه شيخ مهدى پسر حاجى شيخ فضل الله كه از مشروطه خواهان بود در

موقع اعدام پدرش حضور داشته و كف مى زده و اظهار بشاشت مى كرده. گرچه شيخ مهدى با مسلك پدر همراه نبود با او مراوده نداشت ولى شهرت بالا بكلى خالى از حقيقت و راستى است ميرزا محمد نجات براى نگارنده نقل كرد كه همان موقعى كه شيخ را اعدام كردند من به عمارت تخت مرمر رفتم و شيخ مهدى را ديدم زير درخت چنارى نشسته و گريه مى كند.

مرحوم شيخ فضل الله نورى از اجله علماء معقول و منقول بود و اعلم بر علماى آن روز شمرده مى شد. وى صاحب تأليفات عديده اى است، از جمله تذكره الغافل و ارشادالجاهل به زبان فارسى است كه يكسال قبل از وفات خود آن را تأليف نموده و پيش از قتل خود نشر داده و در آنجا مرام خود را مبين داشته و بعضى از حوادث را كه بعد از او وقوع يافته خبر داده است.

به غير از صحيفه مهدويه كه ادعيه حضرت ولى عصر (ع) را در آن جمع كرده است چند اثر ديگر نيز دارد.

شيخ فضل الله دو همسر اختيار كرد، همسر اولش دختر دائى او بود كه سه فرزند پسر و پنج دختر از وى داشته است. از همسر ديگرش يك پسر و سه دختر باقى گذاشت.

در قتل ناجوانمردانه شيخ فضل الله مرثيه هايى زيادى سروده شد.

(1259/ 1258- شهادت 1327 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، مجتهد، مرجع تقليد، مدرس و شاعر، متخلص به نورى. از علماى بزرگ شيعه در اوايل قرن چهاردهم هجرى و خواهرزاده و داماد حاج ميرزا حسين نورى، صاحب «مستدرك الوسائل» مى باشد. در قريه ى لاشك، از توابع شهرستان نور، به دنيا آمد و در بلده نشو و نما يافت. تحصيلات

مقدماتى را در همان جا شروع و در تهران به پايان رسانيد و سپس براى تكميل مراتب علمى راهى عتبات گرديد و از محضر شيخ مهدى آل كاشف الغطاء و شيخ راضى نجفى و ميرزا حبيب اللَّه رشتى و ميرزاى شيرازى استفاده نمود و پس از تكميل تحصيلات به ايران مراجعت كرد. وى از دايى خود، محدث نورى، اجازه روايت گرفت. از صاحب عنوان سيد اسماعيل شريف الاسلام و از وى برادر زاده اش، آقا نجفى تبريزى، روايت كرده است. وى سالها در تهران مرجع امور دينى و مصدر خدمات بسيارى بود. در آغاز جريان مشروطيت با مشروطه خواهان حتى در مهاجرت به حضرت عبدالعظيم (ع)، همراهى كرد. ولى چون روش مشروطه خواهان را مخالف با ديانت تشخيص داد به مخالفت با ايشان پرداخت و خواستار حضور پنج تن از مجتهدان طراز اول در مجلس شد تا مصوبات مجلس را با احكام دينى تطبيق نمايند و همين امر موجب دشمنى مشروطه خواهان با وى گرديد. چنانكه پس از فتح تهران شيخ فضل اللَّه محكوم به اعدام و در ميدان توپخانه تهران به دار آويخته شد. پيكر او، پس از تحويل به خويشانش، به قم حمل و در صحن بزرگ حضرت معصومه (ع) دفن گرديد. از آثارش: «تقريرات» اساتيدش در فقه و اصول، مانند «رساله ى مشتق» كه تقرير بحث شيرازى است؛ «تذكرة الغافل و ارشاد الجاهل»؛ «الصحيفة المهدوية» يا «الصحيفة القائمية» كه ادعيه ى حضرت ولى عصر (عج) را در آن جمع نموده است؛ «سؤال و جواب» يا «شصت مقاله» از فتاواى ميرزاى شيرازى كه شيخ فضل اللَّه نورى آن را جمع آورى كرده است؛ «تحريم مشروطيت»، حاوى علت موافقت اوليه و مخالفت ثانويه وى با مشروطيت

و دلايل شرعى او؛ «ديوان» شعر.[1]

برگرفته از كتاب :شرح حال رجال سياسي و نظامي معاصر ايران (جلد سوم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (407/ 8)، پايدارى تا پاى دار، الذريعه (41/ 21 ،189/ 14 ،248/ 12 ،23/ 15 ،42/ 4)، ريحانه (264 -262/ 6)، شرح حال رجال (106 -96/ 3)، شهيدان راه فضيلت (520 -515)، شيخ فضل اللَّه نورى و مشروطيت، فاجعه قرن، فوائد الرضويه (353 -352)، لغت نامه ذيل/ نورى)، المآثر والآثار (151)، مستدركات اعيان الشيعه (154 -138/ 4)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1309 -1308/ 3)، معجم المؤلفين (74/ 8)، مكارم الآثار (1610 -1605/ 5)، ميرزاى شيرازى (182 -181)، يادداشتهاى قزوينى (119 -113/ 6).

نهاوندي، عبدالرحيم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1304 -1237 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، مدرس، اديب و شاعر. در نهاوند به دنيا آمد. در ابتدا به فراگيرى خط پرداخت. سپس براى تحصيل مقدمات علوم به بروجرد رفت. آنگاه جهت تكميل معلومات عازم نجف گشت و در آنجا از محضر شيخ محمدحسن نجفى، صاحب «جواهر»، استفاده نمود و پس از درگذشت صاحب «جواهر» در درس شيخ مرتضى انصارى شركت كرد و از خواص شاگردان وى گرديد. او در حيات استادش، شيخ انصارى، در نجف عهده دار تدريس گرديد. سيد محمد طباطبايى و ميرزا مهدى گلستانه از شاگردان وى بودند. در 1289 ق به قصد زيارت امام رضا (ع) به ايران آمد و در بازگشت در تهران ساكن شد و حدود دوازده سال در مدرسه مروى (فخريه سابق) مشغول تدريس گرديد. در تهران درگذشت. پيكرش به قم منتقل و در صحن جديد حضرت معصومه (س) دفن شد. به آورده ى شيخ آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» پيكر وى به نجف منتقل گرديد. از آثارش:

«اصل البرائة»؛ حاشيه بر «قوانين»؛ حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ «الوقف» و «العتق»، در فقه؛ «ديوان» شعر.[1]

ميرزا عبدالرحيم بن ميرزا نجف مستوفى بن ميرزا محمدعلى شيرازى نهاوندى عالمى متبحر و فقيهى جامع از بزرگان شاگردان شيخ مرتضى انصارى و ملازمين وى و فقهاء بزرگ و مدرسين نجف اشرف بوده چند سال بعد از فوت استادش شيخ به ايران آمده و چندى در مشهد رضوى توقف آنگاه به تهران آمده و در مدرسه مروى به تدريس پرداخته تا در ماه ربيع الثانى 1304 در سن 67 وفات نموده و جنازه اش را حمل به نجف اشرف نمودند.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (470/ 7)، الذريعه (687/ 9 ،157/ 6)، ريحانه (268 -266/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 1109 -1108/ 14)، فوائد الرضويه (229 -228)، المآثر والآثار (143)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1312/ 3).

نهاوندي، علي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 1322 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رجالى، مدرس، اديب، نحوى و لغوى. پس از فراگرفتن مقدمات، جهت تكميل آموخته هاى خويش رهسپار نجف گشت و در درس شيخ مرتضى انصارى شركت نمود و از خواص شاگردان شيخ گرديد. او همچنين از محضر ميرزا ابوالقاسم كلانترى نيز استفاده نمود. وى پس از درگذشت شيخ انصارى عهده دار تدريس و بحث و تأليف شد. نهاوندى از علماى بزرگ اماميه در اوايل قرن چهاردهم قمرى است. او را به كثرت دانش دينى و فقهى ستوده اند و در اصول وى را مؤسس و در پاره اى از مواضع و مباحث اين فن يگانه دانسته اند. وى در نجف در اثر بيمارى وبا درگذشت و در وادى السلام دفن گرديد. از آثار او: «تشريح الاصول الصغير»؛ «تشريح الاصول الكبير»؛ «مقدمة

الواجب»؛ كتاب «الطهارة»؛ «الدماء الثلاثة»؛ «مشارق الاصول».[1]

على بن ملا فتح اللَّه نهاوندى نجفى عالمى بزرگ و محققى جليل از شاگردان علامه شيخ مرتضى انصارى و اعلام مدرسين نجف و مجتهدين مسلم و اساتيد بزرگ آن سامان بوده و با اين كمالات معنوى حظى از اين دنياى دنى نداشته و در نهايت فقر و عسرت و در اواخر عمر مبتلا به كسالتهاى گوناگون شده تا در اول ماه ربيع الثانى 1322 در سن هشتادسالگى وفات نمود و در وادى السلام در مقبره مخصوص مدفون گرديد از آثار اوست (تشريح اصول الصغير) و (تشريح اصول الكبير) و نيز كتابى (در طهارت) و كتابى در (دماء الثلاثه).

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] اعيان الشيعه (301/ 8)، الذريعه (186/ 15 ،185/ 4)، ريحانه (269 -268/ 6)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1313 -1312/ 3)، معجم المؤلفين (165/ 7).

نهاوندي، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نهاوندي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1348/1/2

زندگينامه علمي

در يكي از روزهاي سال 1348 هجري شمسي در تهران، در خانواده اي مذهبي كودكي ديده به دنيا گشود كه نام او را علي نهادند. ايشان دوران نوجواني را در دامان پر نور خانواده گذراند. به سبب علاقه وافر به تحصيل دروس علوم ديني در سال 1365 وارد حوزه علميه شد. مقدمات را در محضر اساتيدي چون: «حجت هاشمي خراساني» گذراند. پس از آن سطوح فقه را از محضر بزرگاني چون: «فقيه سبزواري»، «آيت الله صالحي» و «مرواريد» كسب فيض كرد.

در سال 1370 چونان پرنده اي كه در پي آشيانه خود بوده است؛ به قم، عش آل محمد وارد شد و به تكميل دروس

حوزوي پرداخت و درس خارج را در محضر آيات عظام: «شيخ جواد تبريزي»، «هادوي تهراني» و «سيد كاظم حائري» گذراند. در كنار تحصيل از امر تربيت طلاب علوم ديني غافل نماند و در مدارس حوزه علميه قم و مشهد، بر كرسيّ استادي نشست. از سوي ديگر نامبرده جهت تبليغ دين خويش، سفرهاي متعدد تبليغي به خارج از كشور داشته است كه از آن جمله مي توان: (هند، مالزي و اوكراين) را نام برد.

نهاوندي، محمدجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1334/ 1333 -1276 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، رياضيدان و منجم. ملقب به جهان بخش. در نهاوند به دنيا آمد و در اين شهر نشو و نما يافت. رياضيات را نزد ملا عبدالرحيم نهاوندى فراگرفت. در 1296 ق به تهران آمد و در فقه و اصول از محضر ميرزا محمدحسن آشتيانى و ديگر علما استفاده نمود. وى در استخراج تقويم و تعيين مواقع اذان و غروب ايام طبق محاسبات نجومى متبحر بود. از وى تصانيفى در علم اعداد، جفر، نجوم و زيج و ديگر علوم به جاى مانده است. از آثار او: «قبلة البلدان لاهداء الاخوان» در شناخت قبله؛ مقاله اى در «خط نصف النهار».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (44/ 17)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 318/ 14)، معجم المؤلفين (166/ 9).

نيري، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي نيري

محل تولد : همدان

شهرت : نيّري همداني

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1309/1/1

زندگينامه علمي

آيت الله علي نيّري همداني در سال 1309 هجري شمسي در منطقه اي در 12 فرسخي همدان به دنيا آمد. پدرش كه مردي با فضيلت بود، به كشاورزي اشتغال داشت . او از بزرگان به شمار مي آمد و در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بود و نقش بسزايي در تربيت فرزند خود و تشويق او به تحصيل علوم ديني ايفا كرد. ايشان تحصيلات خود را از مكتب خانه آغاز كرد و در آن مرحله ضمن فراگيري قرآن مجيد، از كتبي چون «كليله و دمنه و گلستان سعدي» بهره برد و «زبان و ادبيات» خويش را انسجام بخشيد. سپس براي فراگيري دروس حوزوي ، به همدان رفت و در مدتي كم ، دروس مقدمات و بخشي

از دروس دورۀ سطح را به پايان برد. پس از آن براي بهره مندي از محضر استادان فرهيخته ، به شهر قم مهاجرت كرد و در مدرسه علميه دارالشفاء مستقر شد. او در آن زمان بخشي از «معالم» را خوانده بود. از اين رو به تكميل باقي مانده آن و اتمام دروس دورۀ سطح در زمان اندك رو آورد.

با پايان يافتن دروس دورۀ سطح، به دروس خارج فقه و اصول استادان مشهور حوزه علميه قم ، از جمله آيات عظام: «بروجردي (ره )، امام خميني (ره ) و محقق داماد (ره )» راه يافت و سالها از محضر آنان بهره مند شد و در ضمن آن از فراگيري علوم عقلي نيز غافل نماند. او در طي اين سالها همواره درسهاي اخلاق استادان خود شركت مي جست تا علم خويش را به زيور عمل بيارايد و خود را براي نهضتي عظيم كه بر عهدۀ عالمان و انديشمندان اسلامي است؛ آماده سازد.

آيت الله نيّري در سالهاي تحصيل خود از محضر استادان بسياري بهره مند شد. او بسياري از دروس مقدمات را در همدان در محضر برادر خود «آقا ميرزا عبدالغني نيّري » و آقاي «رازيني» فرا گرفت و در درس لمعۀ آقايان: «حاج سيد مصطفي هاشمي » و «سيد جمال الدين افتخاري» شركت جست . با ورود به قم به درس مطوّل «آيت الله مشكيني» و درس شرح لمعه «آيت الله العظمي مرعشي نجفي (ره )» و «آيت الله شهيد صدوقي (ره )» رفت و پس از آن به درس رسائل «آيت الله مشكيني» و درس كفايه «آية الله آقا شيخ عبدالجواد سده اي اصفهاني (ره )» و «آيت الله شيخ مرتضي حائري (ره )» و مكاسب حضرات آيات: «حائري (ره ) و

مشكيني» راه يافت .

با پايان يافتن دروس دورۀ سطح به درس خارج فقه و اصول آيات عظام: «بروجردي (ره )، امام خميني (ره )، اراكي (ره )، محقق داماد (ره )، گلپايگاني (ره ) و شيخ عباسعلي شاهرودي» رفت و عمدۀ مباني اجتهادي خويش را در محضر آنان فرا گرفت ، هر چند در درس خارج ديگر استادان نيز شركت مي كرد. در بخش علوم عقلي نيز ابتدا به درس منظومه «آيت الله منتظري» و سپس به درس اسفار «آيت الله علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره )» راه يافت .

او در سالهاي تحصيل خود با علماء و فضلاي بسياري رابطه دوستي داشت كه از جمله آنان مي توان به آقايان : «ثابتي ، عراقچي و موسوي همداني» اشاره كرد. او بسياري از دروس پيش آموخته را با آنان مباحثه مي كرد. آيت الله نيّري در عرصه فرهنگي حضور مؤثر و مستمري داشته است . او سالها در حوزه علميه قم به تدريس دروس دورۀ مقدمات و سطح پرداخته ، شاگردان بسياري را به مكتب اسلام تقديم نموده است .

از جمله فعاليتهاي او در اين عرصه ، تدوين دورۀ پنج جلدي «مجمع المسائل ؛ حاوي استفتائات از مرجع عالي قدر آيت الله العظمي گلپايگاني (ره )» است كه از آثار شگفت و در خور تحسين است ، اين كتاب با همت وي و برخي ديگر از استادان حوزه علميه قم تهيه شده است ، او پس از رحلت آن عالم ربّاني ، به دفتر «آيت الله العظمي صافي گلپايگاني» راه يافت و سالهاست كه به پرسش هاي شرعي مردم پاسخ مي گويد. آيت الله نيّري كه از شاگردان امام (ره ) محسوب مي شود، سالها در راه نهضت پير مراد خود «امام خميني (ره )» به مبارزه پرداخت كه از

جمله آنها مي توان به سخنرانيهاي او در اطراف رفسنجان اشاره كرد. اين سخنرانيها خشم ساواك را برانگيخته بود. او به همراه استاد «ثابتي» و با دستور آيت الله العظمي گلپايگاني (ره ) به ديدار تبعيدشدگان در رژيم طاغوت شتافت كه از جمله آن ديدارها: ديدار با مقام معظم رهبري كه در آن زمان در ايرانشهر در تبعيد بودند مي باشد. آيت الله نيّري هم اكنون از اعضاي جامعه مدرسين حوزۀ علميه قم است .

نيشابوري، ابوسعيد حسن

قرن:4

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف 348 ق)، محدث، فقيه حنفى، اصولى و قاضى. اصل وى از نيشابور بود، در طلب حديث به مصر و حلب و رى و كوفه مسافرت كرد و در مصر از نسائى و طحاوى حديث شنيد. او چهل سال منصب قضاوت معرةالنعمان را عهده دار بود. از آثارش: «الرد على الشافعى فيما يخالف فيه القرآن».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :كشف الظنون (1420)، معجم المؤلفين (206 -205/ 3)، هديةالعارفين (269/ 1).

نيشابوري، شيخ ميرزا جواد، عبدالجواد

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. ساكن نجف بود. وى را از فقها و اصوليين بزرگ عصر خود و از طبقه ى شاگردان شيخ جعفر كاشف الغطاء مى دانند. در فقه، اصول و كلام متبحر بود. شيخ آقا بزرگ تهرانى در «طبقات اعلام الشيعه» او را با توجه به تأليفاتش از فحول علماى عصر خود به شمار آورده است. از آثارش: «شرح الشرايع»، در فقيه؛ رساله اى در «حدوث العالم»؛ كتاب «اصول الفقه».[1]

جواد (عبدالجواد) نيشابورى بن حاج سليمان نجفى از بزرگان علماء عصر خود و اجلاء مصنفين بوده و تصنيفى در فقه بنام (شرح الشرايع) به عنوان قوله قوله در وقوف و صدقات غصب و مكاسب و بيع و خيارات و اجاره دارد و نيز رساله در حدوث عالم دارد.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (325/ 13 ،294/ 6 ،205/ 2)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 284/ 13)، معجم المؤلفين (166/ 3).

نيكزاد تهراني، علي اكبر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي اكبر نيكزاد تهراني

محل تولد : بهشهر

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب تحصيلات حوزوي را در سال 1352 در زادگاهم «رستم كلا» از توابع شهرستان بهشهر آغاز نمودم. مقدمات را در آنجا به پايان رسانده و اوايل سال 56 توفيق حضور در حوزه علميه قم را به دست آوردم. دروس سطح را نزد اساتيدي من جمله حضرات حجج الاسلام و آيات عظام: «شجاعي»، «وجداني»، «دوزدوزانى»، «ستوده» و «صالحي مازندراني» تلمذ نمودم. سپس از محضر حضرات آيات: «فاضل لنكراني»، «صانعي» و «صالحي مازندراني»، سنواتي چند، دروس خارج فقه و اصول را بهره گرفتم.

در سال 57 مدتي را به علت فعاليتهاي سياسي، دستگير

و در زندان رژيم ستم شاهي به سر بردم. و در دهه 70، چند سالي را به عنوان: «مدير سازمان تبليغات اسلامي استان كردستان»، توفيق خدمت گذاري در عرصه تبليغ و نشر معارف و فرهنگ ديني و اهل بيت (ع) پيدا نمودم.

از سال 76 در ستاد منطقه دو سازمان تبليغات اسلامي (گروه مناطق ويژه) به پشتيباني فرهنگي، تبليغي مناطق سني نشين كشور مشغول بودم. فعلا در پژوهشكده علمي كاربردي «باقرالعلوم» به تحقيق و مطالعه مي پردازم.

بعضي از آثار و دست نوشته هاي حقير به شرح زير مي باشد:

1. كنكاشي در مباني فكري مقني زاده، تحليلي است از گرايشات مذهبي اقشاري از اهل سنت موجود در كردستان همراه با بررسي چالشهائي كه نظام جمهوري اسلامي در اين ارتباط مي تواند در پيش رو داشته باشد و بايسته هائي كه بايد صورت پذيرد.

2. امام و بايسته هاي تبليغ، تنظيم بيانات رهبر فقيد و بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره) در بايدها و نبايدهاي تبليغات ديني كه براي دستگاههاي تبليغي و مبلغين مي تواند كاربرد داشته باشد.

3. رهبري و بايسته هاي تبليغ، بيانات مقام معظم رهبري حول محور اولويتهاي تبليغ.

4. خاطرات و خطرات: تنظيم خاطرات و تجربيات تلخ و شيرين خطيب توانا و شهير كشور، مرحوم حجة الاسلام و المسلمين آقاي فلسفي (ره).

5. تفاوتهاي قومي و مذهبي در ايران: تحليلي است از بافت قومي و مذهبي كشور همراه با بررسي تهديدات و فرصتهاي موجود و ضرورتها و بايسته هاي همبستگي و وحدت ملي در كشور.

6. مقاله: مناسبات فرهنگي بين ايران و اسلام: تحليلي است از بحث هويت ملي و فرهنگي ما ايرانيان و تعاملي كه

بين فرهنگ ايران و دين مبين اسلام در عرصه هاي مختلف به ويژه شكل گيري انديشه سياسي ايراني، اسلامي كه توسط دبير خانه دين پژوهان در مجموعه مقالات به چاپ رسيده است.

7. مقاله (نسل جديد و بايسته هاي تبليغ ديني) كه در سه شماره نشريه بشير ويژه مبلغين مناطق سني نشين كشور به چاپ رسيده است.

8. دانشنامه پيامبر اعظم (ص) كه طرح آن به تصويب پژوهشكده باقر العلوم رسيده و شيوه نامه و تهيه مدخل هاي آن انجام گرفته است و مراحل بعدي انجام كار در دست اقدام است كه انشاء الله مفيد واقع گردد.

نيلچي، رحمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رحمت الله نيلچي

محل تولد : روستاي حصار خنداب

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1324/1/1

زندگينامه علمي

پر كاهم در مصاف تند باد خود ندانم در كجا خواهم فتاد

پيش چوگان هاي حكم كن فكان ميدويم اندر مكان و لا مكان

آن طور كه به ياد دارم در روستائي كه متولّد شدم يك سال به مكتب رفتم جزء آخر قرآن را كه معروف به «عمّ جزء» بود فرا گرفتم

و بعد از آن، وارد مدرسه دولتي كه دوره ابتدائي آن شش كلاس بود شدم. در كلاس دوم نام نويسي نمودم. در فراگيري دروس، استعداد نسبتاً خوبي داشتم و در زمره شاگردان ممتاز مدرسه محسوب مي شدم. پدرم كشاورز بود و چند رأس گوسفند نيز داشت، طبق معمول وقت و بي وقت در حدّ توانائي خود پدر را كمك مي كردم.

از وقتي كه خود را شناختم به نماز و روزه اهميّت مي دادم و با مسجد و عالم روحاني مسجد در ارتباط بودم. تمايل به ادامه تحصيل در اين جانب زياد بود. دبيرستان رفتن مستلزم رفتن به شهر و پرداخت اجاره خانه و تأمين اين هزينه براي پدرم مقدور نبود. عاقبت با تشويق عالم محلّ و مرحوم والده و علاقه به مطلق تحصيل در خودم در سال 1340 همراه پدر به شهر اراك آمده و در مدرسه مرحوم «حاج محمّد ابراهيم» كه يكي از 3 مدرسه علمي ديني شهرستان بود؛ پذيرفته شده و در ظرف دو سه سال دوره مقدّماتي صرف و نحو و منطق را گذراندم.

خيلي دوست داشتم در قم ادامه تحصيل دهم. نظر به اين كه به مجرّد ورود به قم، به من شهريه نمي دادند مشكل معيشتي داشتم تا اينكه به تشويق و راهنمائي يكي از دوستان روحاني عازم حضرت عبد العظيم (عليه السلام) شده و در مدرسه مرحوم «سيد مهدي لاله زاري» در حدود يك سال و اندي حجره گرفته و با شهريه ماهانه هفتاد تومان و چندين كتاب از شرح لعمه را نزد اساتيد آن جا تلمّذ نموده، با مقداري تحول و بحران فكري دوباره به اراك مراجعت

نمودم و در كل با اينكه انگيزه من به مراجعت چه بود؟ (درست نمي دانم) به صلاح من بود.

در سال 45 به قم آمدم. در مدرسه فيضيه حجره گرفتم، اتفاقاً مصادف با امتحانات حوزه بود با اينكه بعضي از دوستان طلبه مي گفتند آقايان مراجع فرموده اند شرط شركت در سطح 3 سابقه اقامت مثلاً چند ماه در قم است. براي اوّلين بار به خود جرأت دادم اين فرمان را اگر چه صادر شده باشد ناديده بگيرم و احساس گناه نكنم، دليلم اين بود كه نبودن من در قم به جهت فقر مالي بوده، اگر پول و امكانات داشتم از اول تحصيل به قم مي آمدم، در امتحان شركت كرده و اتفاقاً قبول شدم.

بعد از تأمين شهريه، مكاسب و رسائل و مقداري از شرح منظومه و كفاية الاصول را نزد اساتيد معروف سطح آن روزگار در حال و هواي غير جدي و سهل انگاري گذراندم. وارد جرگه خارج خوانان شدم. درس فقه مرحوم «آية الله گلپايگاني»، و اصول مرحوم «حاج ميرزا هاشم آملي»، چندين سال حضور داشته و گاه و بيگاه طبق معمول فرياد اشكال مي زدم. همين امر انگيزه مطالعه را در من بيشتر مي نمود. كم كم تصميم گرفتم قلم به دست گرفته و پاي درس، مطالب استاد را بنويسم. قلمم سريع نبود و نوشته ام به دلم نمي نشست. بعد به اين فكر افتادم براي چه بنويسم؟ درس اساتيد كه نو آوري خاصي ندارد، اگر هم داشته باشد؛ خيلي كم است، اگر بخواهم اين مطالب را دوباره بخوانم خود كتابهايي از قبيل: «مكاسب، رسائل، جواهرات، تقرير مرحوم نائيني و مرحوم

آقا ضياء از نوشته خودم بهتر است، و از خوف اين كه مبادا فرزند عالمي خلف من شود و نوشته هايم اضحوكه و مايه بي اعتباري من گردد، همه را همراه آب رودخانه روانه باتلاق قم نمودم. بعد از ورود آيت الله وحيد خراساني به قم، ادامه تحصيل فقه و اصول را مختص حوزه درس ايشان نمودم، البته در اين مرحله نيز جدي در مطالعه نبودم، اگر اشكالي مي كردم؛ بيشتر خلق الساعه و مولود استعداد ذهنيم بود و استاد بزرگوار به جريان واقف بود؛ گاهي عنايت مي فرمود، گاهي هم با بي توجهي خاصي مي گذشت.

در حدود سال 1360 يكي از دوستان پيشنهاد كرد در انتشارات اسلامي مربوط به جامعه مدرسان حوزه علميّه قم كه خود در آنجا اشتغال داشت روزانه چند ساعت همكاري نمايم، براي اولين بار جلد اول و دوم فوايد اصول تقريرات درس مرحوم نائيني به قلم مرحوم كاظميني، جهت تحقيق و بررسي و نشانه گذاري واگذار شد، اين كار را انجام داده و فهرست مفصلي براي آن تنظيم نمودم كه بيانگر نظريه هاي مؤلف (يا استاد ايشان) بود، و بعد از آن جلد 3 و 4 به انضمام حواشي مرحوم آقا ضياء، با مهارت و تجربه اي بيشتر، و بعد از آن دوره قاموس الرجال مرحوم شيخ شوشتري، و عناوين مرحوم مراغي، و فوايدالمدينه محدث استرآبادي به انضمام شواهدالمكيه از سيد عاملي (برادر مرحوم صاحب مدارك) در نقد فوائدالمدينه تحقيق و تنظيم نمودم. اين دو كتاب براي من خيلي مفيد بود و تحول بزرگي در بينش و نگرش من در رابطه با فهم شريعت به وجود آورد.

كم كم درس

و بحث حوزوي را رها كرده؛ متمحض در كار تحقيق متون و تقوم نصوص شدم، حتي تدريس مختصري كه داشتم رها كردم، چون اين كار علاوه بر اين كه از جهت مادي كمك هزينه بود، تشخيص دادم از هر محضر درس و تدريس مفيد تر است، زيرا مجبور بودم چند بار يك كتاب را با دقت تمام مطالعه كنم و جايگاه علائم را از قبيل ويرگول، نقطه، علائم، سئوال، ابتدا و انتهاي مطالب و غيره را تعيين نمايم. مخصوصاً در مرحله سر صفحه نويسي و تنظيم فهرست، و استخراج منابع. در اين مرحله متوجه شدم بسياري از كتب و متون ديني كه تجديد چاپ مي شوند فني نيستند، به شوخي مي گفتم: بعضي گمان مي كنند «ويرگول» مانند كنجد است كه شاطرها به روي سنگك مي پاشند؛ آن هم نوعاً ناشيانه يكجا زياد، يكجا كم، و تقطيع هايي صورت مي گيرد كه باعث انحراف فهم خواننده مي شود، هنوز خبر مبتداء نيامده، فقره اي را تمام شده پنداشته نقطه گذاشته و از سر سطر شروع نموده و همچنين هنوز جواب و جزاء شرط نيامده، پراگراف بسته شده است و اين نظريه را با تاكيد ابراز مي داشتم: كه اگر فردي مسلط بر محتواي كتابي نباشد مثلا نتواند آن كتاب را به خوبي تدريس نمايد؛ حق ندارد كتابي را تصحيح يا تحقيق نمايد، صرف اينكه مي داند نقطه بايد در كجا باشد، ويرگول در كجا و علائم ديگر … كافي نيست. تا مطلب را خوب نفهمد هرگز نمي تواند موضع از علائم را دقيق مشخص نمايد.

در مؤسسه مزبور، مسئوليت كتابهاي ذكر شده و تعدادي ديگر را

شخصاً عهده دار بوده، و بسياري ديگر را اشراف و نظارت داشته ام، آن هم در سطح مقدور، نه در سطح مطلوب و فعلاً وسائل الشيعه و مستدرك آن را جهت تسهيل در مراجعه به احاديث مربوط به هر باب و عنوان تنظيم مي نمايم، كه شرح روش تحقيق و تنظيم و تصحيح و پاروقي نويسي آن به طول مي انجامد.

«همكاري با مدارج علمي مديريت حوزه»

چندين سال است كه به عنوان داور، مشاور و راهنما در سطح 3 و 4 با اين واحد علمي نيز همكاري دارم. يكي دو سال هم عضو هيئت علمي بوده ام، و در اين محور نيز تجربه هاي دارم.

در خاتمه: از كار به اصطلاح تحقيقاتي خود راضي هستم، از اين حيث كه براي شخص خودم در مسير كسب معارف ديني و فهم متون و تجزيه و تحليل مسائل فقهي، اصولي، رجالي، كلامي و تفسيري بسيار راه گشا بوده است، اما متاسفم براي جامعه اي كه نيازهاي مادي من و عائله را اداره مي كنند هيچ نفعي نداشته است، و در موازنه گرفته ها داده هايم صفر است.

در دلم آيد كه گنه كرده ام چون ورقي چند سيه كرده ام

دولت اگر همه مئي ساختي

كار به اين نيز نپرداختي

باقي اين گفته آيد بي بيان درد آن كس كه دار فهم جان

(والسلام)

واثقي نيا، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين واثقي نيا

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

بنده در سال 1336 شمسي در قم متولد شدم. پيش از هفت سالگى، قرائت قرآن و نوشتن و خواندن را در مكتب خانه آموختم و در تابستان سالهاي بعد تكميل كردم. هنگامي كه به هفت سالگي رسيدم به دبستان دولتي رفتم و پس از گذراندن دوره شش ساله دبستان، به دبيرستان رفتم. در نيمه سال چهارم دبيرستان بود كه آن را رها كردم و به حوزه پيوستم. (سال 1352 ش)

مقدمات را نزد اساتيد متعدد از جمله: «مرحوم حاج شيخ محمد علي»، معروف به مدرس افغاني فرا گرفتم. بيشتر شرح لمعه را نزد مرحوم «آيت الله حاج شيخ قدرت الله وجداني فخر»، و بقيه را نزد چند نفر ديگر فرا گرفتم. بخش عمده رسائل را نزد «آيت الله حاج شيخ مصطفي اعتمادي تبريزي» و بقيه را نزد «آيت الله حاج شيخ حسين كريمي قمي» آموختم. مكاسب و قسمت عمده كفايه را نزد مرحوم «آيت الله حاج شيخ محمد تقي ستوده اراكي» گذراندم و بخشي از كفايه را نزد «آيت الله حاج

سيد محمد حسيني كاشاني» خواندم كه در حقيقت خارج آن را براي ما مي گفت و شيوه نقد آرائ بزرگان را به ما مي آموخت.

خارج فقه و اصول فقه از دروس اساتيد گرامي همچون آيات عظام: «فاضل لنكراني، وحيد خراساني و ميرزا جواد تبريزي»، به مدت بيست سال بهره بردم و بسياري از تقريرات دروس آن بزرگان را نوشتم و اگر چيزي بر خلاف نظر استاد به ذهنم آمد؛ در پاورقي به عنوان «يقول التلميذ» يادداشت كردم كه همه به صورت مسوده باقي است و چون خود آن اساتيد عزيز يا برخي از شاگردانشان در صدد چاپ آن دروس برآمدند من به پاكنويس و چاپ آنها دست نزدم. فلسفه و عرفان را نزد اساتيد مختلف به ويژه «آيت الله معظم حسن زاده آملي» حاضر شدم .

در سالهاي 54 تا 57 همگام با مردم مسلمان ايران و علماي اسلام در مبارزات با رژيم پهلوي شركت جستم و با ايراد سخنرانيهاي انقلابي و پخش و تكثير اعلاميه ها و نوارهاي كاست انقلابي، به راه حضرت امام خميني (رحمه الله) پيوستم. دو بار دستگير شدم؛ «يك بار در قم و يك بار در بوشهر» كه براي تبليغ دهه محرم رفته بودم و مدتي را در زندان همراه با شكنجه بسيار گذراندم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي شغل دولتي نگرفتم. در سالهاي 58 تا 60 دو سال در دفتر تبليغات حوزه علميه قم همراه با دوستان به تبليغات مكتوب دست زديم. در دوره جنگ تحميلي به تفاريق، بيش از دو سال را در ميان رزمندگان گرامي براي تبليغات اسلامي سپري كردم. هفت سال تمام از آغاز تاسيس (1376)

تا اول تابستان 1383 «مديريت مركز فقهي ائمه اطهار عليهم السلام» را كه حضرت آيت الله العظمي فاضل لنكراني تاسيس كردند به عهده داشتم و موفق به خدماتي شدم مانند: (تاسيس كتابخانه تخصصي فقهي، سايت اينترنتي فعال، بخش آموزش، بخش تحقيقات، و چاپ بيش از بيست جلد كتاب) كه اميدوارم دوستان، آن فعاليتها را بنگارند.

واحدي اعظ، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد محمد واحدي اعظ

محل تولد : رشت

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1346/1/1

زندگينامه علمي

در سال 62 - 61 پس از گذراندن دوره راهنمايي در مدرسه علميه «جامع رشت» شروع به تحصيل حوزوي نمودم. سال بعد به حوزه مشهد مقدس مشرف شدم. از محضر استاد: «حجت هاشمي خراساني» هدايه، صمديه، سيوطي، مغني، مطول و معالم را فرا گرفته و از درس مختصر و حاشيه استاد «واعظي» استفاده نمودم. درس اصول فقه را از استاد «عاملي» و لمعتين از استاد «صالحي» و مقداري از مرحوم استاد «سعيدي» فرا گرفتم. مكاسب را از محضر «آيت الله اشرفي» و «آيت الله مرتضوي» در مشهد و «آيت الله شب زنده دار» و «آيت الله پاياني» در قم استفاده نمودم. رسائل را ازمحضر «آيت الله اشرفي» در مشهد و «آيت الله اعتمادي» در قم بهره بردم. كفايه را از محضر «آيت الله ستوده» و «آيت الله طاهري خرم آبادي» استفاده كردم.

درس خارج اصول: حدود ده سال «آيت الله وحيد خراساني» و به صورت مختصر حضرات آيات: «تبريزي، طاهري خرم آبادي، مكارم، سبحاني، شبيري زنجاني». درس خارج فقه: چهار سال «آيت الله وحيد خراساني» و به صورت مختصر: «آيت الله بهجت (صلوه)، آيت الله فاضل (حج)، آيت الله

شبيري (قاعده فراغ)، آيت الله تبريزي (طهاره).

واردي، تقي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد تقي واردي

محل تولد : ساري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1338/12/4

زندگينامه علمي

سيد تقي واردي كولايي در چهارم اسفند 1338 شمسي، در روستاي پايين كولا، واقع در پنچ كيلومتري ساري (مركز استان مازندران) ديده به جهان گشود. نام پدر: سيد علي فرزند آيت الله حاج سيد جمال واردي كولايى (مرحوم حاج سيد جمال واردي كولايي، از عالمان و روحانيون معروف شهرستان ساري و به زهد، تقوي، مردم دوستي و انجام كارهاي عام المنفعه معروف بود و در نهم ارديبهشت سال 1331 شمسي، مطابق با چهارم شعبان المعظم سال 1371 هجري قمري، در تهران بدرود حيات گفت و پس از تشييع جنازه با شكوه در شهر مقدس قم و اقامه نماز به امامت حضرت آيت الله العظمي بروجردي (ره)، در «قبرستان نو» دفن گرديد).

سابقه تحصيلي :

1- در شش سالگي وارد مكتب خانه روستاي پايين كولا شده وعلاوه بر قرآن كريم برخي از كتاب هاي فارسي و ادبي را نزد مرحوم شيخ عباس قاسمي كولايي آموخت.

2- در ده سالگي وارد حوزه علميه مصطفي خان ساري شد وعلاوه بر تكميل كتاب هاي فارسي، دروس مقدمات حوزه را نيز آغاز كرد و كتاب هاي جامع المقدمات (بخش هاي امثله، شرح امثله، صرف مير، تصريف، النموذج، صمد يه)، سيوطي (شرح الفيه ابن مالك)، مطول، حاشيه، معالم و مختصر را نزد حجت الاسلام والمسلين حاج سيد رضي شفيعي (رئيس جامعه رو حانيت ساري) وعالمان ديگري چون شيخ عبدالله دارابي و شهيد اكبري (از شهداي هفتم تير) تلمذ نمود ودر يازدهم ذي قعده سال 1395 قمرى،

مطابق با بيست و چهارم آبان 1354 شمسي مزين به لباس روحانيت شد و به همراه ده تن از طلاب هم دوره اي خود، رسما معمم گرد يد.

3- در پنجم مهر 1355 شمسي وارد حوزه علميه قم شد و پس از سه ماه اجاره نشينى، به مدرسه علميه مومنيه (زير نظر آيت الله العظمي نجفي مرعشي) واقع در خيابان چهارمردان قم، نقل مكان كرد و تا سال 1360 در همانجا اقامت داشت. در اين مدت دروس مقدماتي را تكميل و وارد دروس سطح حوزه شد و از محضر اساتيد بزرگواري چون: «مدرس افغاني»، «شماعي»، «وحيد خراساني» (فرزند آيت الله العظمي وحيد خراساني)، «صالحي افغاني» و ... بهره مند گرديد و در كنار دروس حوزه به كلاس شبانه و متفرقه جديد نيز اقدام و دوره راهنمايي را طي كرد.

دوره جواني وي مصاد ف بود با وقوع انقلاب بزرگ اسلامي ايران به رهبري ابر مرد عصر حاضر، يعني امام خميني (ره) بر ضد نظام ستم شاهي و او نيز بسان ملت رشيد و متدين ايران، در آن واقعه سترگ بسيار كوشا و جدي بود و در بيشتر تظاهرات و راهپيمايي هاي شهر مقدس قم و در برخي از راهپيمايي هاي شهر ساري حضور فعال داشت و تا چند سال درگير اين ماجرا بود و رنج ها و سختي هاي فراواني متحمل گرديد. به ويژه در روستاي بزرگ «پايين كولا» كه زادگاه و وطن او بود، نام مبارك امام خميني (ره) وانقلاب اسلامي را نهادينه كرد.

درچند سال اوايل انقلاب، كارهاي گوناگوني در راستاي انقلاب اسلامي انجام داد، كه برخي از آن ها عبارتند از:

1- فعاليت هاي

تبليغي در ساري و بسياري از روستاهاي اطراف آن (مانند: پايين كولا، آبندانكش، معلم كلا، دراز محله، دينك، تاكام، سمندك، كوه خيل و ...) و هم چنين سفرهاي تبليغي به شهر هاي (شيروان، بهبهان، دامغان، كردستان، آبدانان، قصر شيرين، بابل، رودبار، اسد آباد همدان، اليگودرز، اصفهان، لردگان و ...) جهت سخنراني هاي مذهبي و انقلابي، مراسم هاي عبادي، كلاس هاي آموزشي قرآن و احكام وعقايد اسلامى.

2- طي كردن آموزش رزمي و دفاعي در قم و تهران و اعزام به جبهه هاي جنگ تحميلي در مناطق اهواز، هفت تپه، شلمچه، دهلران، قصر شيرين، مريوان و ... (در هشت نوبت) و تشويق جوانان براي پيوستن به رزمندگان اسلام .

3- تشكيل چند انجمن اسلامي و همكاري در ايجاد اتحاديه انجمن هاي اسلامي هشت روستا، مسئوليت پايگاه بسيج، مسئوليت آموزشي و عقيدتي بسيج شهرستان، نشر جزوه هاي آموزشي و انقلابي، تشكيل صندق هاي قرض الحسنه، همكاري در ساختن كتابخانه و ساختمان مخابرات در روستا

4. از ابتداي پيروزي انقلاب، كلاس هايي در شهر مقدس قم داير و بزرگاني چون: آيت الله خامنه اي (مقام معظم رهبري فعلي)، شهيد بهشتي، شهيد دكتر باهنر، آيت الله هاشمي رفسنجاني، آيت الله خزعلي، آيت الله جوادي آملى، آيت الله فاضل لنكرانى، آيت الله يزدي، عسكراولادي و تعدادي ديگر از اساتيد در آن ها به تدريس در رشته هاي مختلف پرداختند و او نيز توفيق حضور در آن ها را به دست آورد.

پس از تشكيل دفتر تبليغات اسلامي در قم، واحدي به نام «آموزش عالي» در آن راه اندازي و ايشان در دومين دوره آن كه از سال 1364 شروع شده بود؛ شركت كرد

و به مدت چهار سال، دوره هاي مختلف علوم اسلامي، فلسفه، منطق، زبان عربي، علوم سياسي و مديريتي را پشت سر گذاشت و در سال 1368 از آن فارغ التحصيل گرديد.

علاوه بر دروس آموزش عالي، در دروس اصلي و جنبي حوزه نيز به طور مستمر شركت داشت و دوره هاي سطح مقدماتي، سطح متوسطه و سطح عالي را در نزد بزرگاني چون: «محقق كلاته اي»، «اعتمادي»، «بني فضل»، «محقق داماد»، «صالحي مازندراني»، «معرف» و «محامي خراساني» طي كرد. سپس وارد دروس خارج شد و يك دوره كامل اصول فقه را در نزد استاد محبوب و به يادماندني اش مرحوم «آيت الله العظمي صالحي مازندراني (ره)» و دو سال در درس خارج فقه «آيت الله العظمي نوري همداني» و ده سال در درس خارج فقه «آيت الله جوادي آملى» (حفظه الله تعالي) شركت نمود.

واسطي، عبدالحميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبدالحميد واسطي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/7/1

زندگينامه علمي

آقاي عبدالحميد واسطي در سال 1347 هجري شمسي، در خانواده اي مؤمن و متعهد چشم به جهان گشود. پس از اتمام تحصيلات متوسطه در سال 1365 در رشته «مهندسي عمران دانشگاه فردوسي مشهد» پذيرفته شد كه در همان سال، انصراف داد و وارد حوزه علميه مشهد گرديد و به تكميل دروس ادبيات و فراگيري دروس سطح پرداخت و در اين دوره تحصيلي از اساتيدي چون: «آيت الله حجت هاشمي»، «حاج شيخ جواد مرواريد»، «حاج شيخ مهدي مرواريد» و «سيد مهدي نقيبي» بهره هاي علمي فراوان برد.

پس از آن در درس خارج آيات عظام: «حاج ميرزا علي فلسفي»، «شربياني» و «علامه حسيني

طهراني» شركت جست. علاوه بر «خارج فقه و اصول»، دروسي مانند: (بدايه، منظومه و اسفار) را از محضر بزرگاني چون: «علامه محمد تقي جعفري»، «شيخ عبدالمجيد سالم» و «شيخ علي رضايي تهراني» تلمذ كرد. در كنار تحصيل از تدريس آموخته اي خويش، از هيچ كوششي دريغ نفرمود و به تدريس دروس مقدماتي سطح، فلسفه اخلاق، حقوق، فلسفه سياست، معرفت شناسي، هستي شناسي و ... پرداخت.

واعظي نيا، حسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حسين واعظي نيا

محل تولد : تربت حيدريه

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1343/2/12

زندگينامه علمي

اينجانب حسين واعظي نيا فرزند اكبر در شهرستان تربت حيدريّه به دنيا آمدم. پدرم براي تحصيلات فرزندان خود به مشهد مهاجرت كرد. بنده بعد از پايان دوره ابتدايي سال 56 در مدرسه علميّه جناب آقاي موسوي نژاد كه از مدارس موفّق حوزه علميّه مشهد بوده و هست؛ آغاز به تحصيلات حوزوي كردم و مقدمات و سطح تا لمعه در آنجا طي كردم. شروع طلبگي همزمان بود با شروع انقلاب اسلامي و به دليل تعلق خاطر و فعّاليّت هايي كه در خانواده ما نسبت به امام و شاگردان ايشان علي الخصوص «آيت الله خامنه اي» در مشهد بود؛ حضور پر رنگي در انقلاب و جريانات انقلاب داشتم.

دروس رسائل، مكاسب و كفايه را در محضر اساتيد بزرگوار حوزه حضرات: مرتضوي، رضا زاده و گنجي استفاده كردم. و از سال 63 به مدت 15 سال دروس خارج فقه و اصول را از محضر اساتيد بزرگوار: مرحوم آيت الله فلسفي، مرحوم آيت الله علم الهدي و آيت الله مرتضوي استفاده كردم. تحصيلات غير حوزوي را در حاشيه دروس حوزه

مشغول بودم و پس از اخذ ديپلم در سال 70 در دانشگاه فردوسي تا سال 74 رشته «پژوهشگري علوم اجتماعي» خواندم.

واعظي، احمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد واعظي

محل تولد : شهر ري

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

ديپلم رياضي را در سال 1359 اخذ كردم، شروع تحصيلات حوزويم تابستان سال 1359 بود. البته از دو سال قبل در تابستانها نزد يكي از طلابي كه دانشجوي رشته فيزيك بود؛ ادبيات عرب مي خواندم. سال ورود به حوزه علميه قم 1361 و اتمام سطح در سال 1365 مي باشد. درس خارج فقه و اصول را در محضر اساتيدي نظير حضرات آيات عظام: وحيد خراساني (69 - 65)، شيخ جواد تبريزي (72 - 65)، سيد كاظم حائري به مدت 6 سال استفاده كردم. به مدت 6 سال بحث اصول فقه را در خدمت جناب حجة الاسلام و المسلمين «صادق لاريجاني» بودم كه محفلي خصوصي بود و تقرير مباحث شهيد سيد محمد باقر صدر (بحوث في علم الاصول) محور بررسي بود.

فلسفه (بدايه و نهاية الحكمه) را از محضر «حجت الاسلام و المسلمين فياضي» و «حضرت آيت الله مصباح يزدي» بهره بردم (هر دو به صورت نوار) و يكسال در محضر «حسن زاده آملي» بخش هايي از اشارات بوعلي و جلد 1 اسفار را استفاده كردم. عمده تحصيل فلسفه ام در محضر «آيت الله جوادي آملي» (حفظه الله تعالي) بود كه به مدت قريب هفت سال چند مجلد از اسفار (1 و 2 و 9) را آموختم كه عمده مباحث در محفل خصوصي با حضور چند تن از فضلاء حوزه بود. از سال 1367

به طور جدي مباحث كلام جديد و فلسفه غرب و زبان تخصصي را آغاز كردم.

از سال 1366 تدريس در دانشگاه را شروع كردم كه عمده آن تدريس دروس تخصصي نظير كلام، فلسفه، فقه، فلسفه اخلاق و كلام جديد بود. تدريس در حوزه را از سالهاي اول تحصيل داشته ام. از سال 1380 كه جهت تدريس به مدت 3 سال به انگليس دعوت شدم؛ دو سال در دانشگاه «كمبريج دپارتمان شرق شناسي» به تدريس اشتغال داشتم. در ضمن آن در «كالج اسلامي لندن» در مقطع فوق ليسانس و نيز در حوزه علميه لندن به تدريس اشتغال داشتم. تمام اين تدريس ها به زبان انگليسي القاء مي شد. علاقه پژوهشي من ابتدا معطوف به «فلسفه عمومي غرب و مباحث كلام جديد» بود. از سال 1375 به طور همزمان در دو محور (هرمنوتيك و انديشه سياسي) به پژوهش پرداختم. ثمره اين تحقيقات تأليفاتي در هر دو حوزه است. و هم اكنون نيز پژوهش جانبي من در كنار تدريس و تحقيق معمول حوزوي معطوف به هر دو حوزه است.

وافي، ابوالقاسم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

ابوالقاسم وافي

محل تولد : يزد

شهرت : وافي يزدي

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1314/1/1

زندگينامه علمي

حجة الاسلام و المسلمين ابوالقاسم وافي يزدي در مهرماه 1314 در روستاي حسين آباد، (حد فاصل يزد و رفسنجان) به دنيا آمد. پدرش مرحوم حاج محمود وافي از كشاورزان با تقوا و مؤمن يزد بود كه به روستاي حسين آباد آمده بود و در آنجا به زراعت، روزگار مي گذراند. او كه خود بخشي از دروس مقدمات حوزه هاي علميه را فراگرفته بود، به مقام مرجعيت شيعه احترام بسيار مي نهاد

و همواره آرزو داشت فرزندانش به سلك روحانيت تشيع در آيند. مادر حجة الاسلام و المسلمين وافي نيز دختر مرحوم ملا محمد ابراهيم لاري معروف به «طرزجاني» از علماي بزرگ حوزه يزد بود.

حجة الاسلام و المسلمين وافي در پنج سالگي آموختن قرآن را آغاز كرد و سپس به دبستان و پس از آن به دبيرستان رفت . با اتمام آن به حوزه علميه يزد رفت و دروس مقدمات و بخشي از دروس دورۀ سطح را در آن حوزه عظيم علمي فرا گرفت . او در سال 1336 براي تكميل تحصيلات خود به قم آمد و در دروس دورۀ سطح استادان برجستۀ دورۀ خود شركت كرد. پس از آن به درس خارج استادان بزرگ حوزه علميه قم رفت و از محضر بسياري ، كسب فيض نمود. حجة الاسلام و المسلمين وافي ، در سالهاي تحصيل خود به محضر استادان و بزرگان بسياري شرفياب شد. او كه تا «قوانين» را در حوزه علميه يزد فراگرفته بود، با ورود به قم به درس شرح لمعه حضرات آيات: «شيخ علي پناه اشتهاردي» ، «ستوده » و «صلواتي» رفت و سپس در درس رسائل «آية الله مكارم شيرازي» و «آية الله نوري همداني» شركت كرد. مكاسب را نيز در محضر «آية الله مشكيني» و «آية الله شهيد بهشتي» آموخت و براي فراگيري كفايه به درس آقايان: سلطاني طباطبايي (ره )، حاج آقا رضا صدر (ره ) و منتظري رفت .

با به اتمام رساندن دروس دورۀ سطح ، چند ماه در درس خارج فقه (كتاب القضاء) حضرت آيت الله العظمي بروجردي شركت كرد كه متأسفانه عمر با بركت ايشان به پايان رسيد و از درك فيض بيشتر محروم گرديد، وي

سپس به درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: شيخ مرتضي حائري ، گلپايگاني ، امام خميني و محقق داماد «رحمة الله عليهم » رفت كه بيشتر آن (حدود پانزده سال ) در محضر آية الله العظمي شيخ مرتضي حائري (ره ) بود. او همچنين بخش هايي از مكاسب را از محضر حضرات آيات : اراكي و بهجت فرا گرفت . در بخش فلسفه و تفسير نيز از محضر علامه سيد محمد حسين طباطبايي (ره ) بهره برد. او بخشي از اسفار را در خدمت حضرت آية الله جوادي آملي ، شرح منظومه سبزواري را از محضر شهيد مفتح و بخش منطق منظومه را از محضر حضرت آية الله حاج شيخ يحيي انصاري شيرازي فرا گرفت .

حجة الاسلام و المسلمين وافي در سالهاي تحصيل و پس از آن با طلاب فرهيخته و فاضل بسياري رابطه دوستي داشت كه از جمله آنها مي توان از شيخ محمد حسين امراللهي نام برد. حجة الاسلام و المسلمين وافي در دوره اول و دوم مجلس شوراي اسلامي با پيشنهاد و مشورت علماي بزرگ يزد و قم نمايندگي مردم يزد را عهده دار شد. وي هم اكنون نماينده مردم يزد در مجلس خبرگان و نيز توليت مسجد مقدس جمكران را با حكم مقام معظم رهبري برعهده دارد.

وحدتي شبيري، حسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد حسن وحدتي شبيري

محل تولد : مشهد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/1/1

زندگينامه علمي

سيد حسن وحدتي شبيري، پژوهشگر و مدرس حوزه و دانشگاه، در سال 1344 ه.ش در خانواده اي مذهبي در مشهد به دنيا آمد. در كنار تحصيلات ابتدايي و متوسطه، ادبيات و صرف و نحو را نزد پدرش حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد

محمد شبيري از خطباء و وعاظ بنام در مشهد مقدس فرا گرفت. پس از اتمام دورۀ راهنمايي تحصيلي در سال 58 وارد حوزۀ علميۀ مشهد شد و در كنار تحصيلات حوزوي دورۀ دبيرستان را در رشتۀ علوم تجربي در سال 1363 به پايان برد. بعد از گذراندن دورۀ سطح به حوزۀ علميۀ قم مهاجرت و همزمان با تحصيل در دورۀ خارج حوزۀ علميه، دورۀ كارشناسي حقوق را در مجتمع آموزش عالي، وابسته به دانشگاه تهران (سالهاي 67 تا 71)، دورۀ كارشناسي ارشد حقوق خصوصي را در دانشگاه شهيد بهشتي (سالهاي 71 تا 74) و دورۀ دكتري PH.D حقوق خصوصي را در دانشگاه تربيت مدرس تهران (سالهاي 76 تا 81) به پايان رسانيد.

علاوه بر گذراندن 15 سال تحصيل در دورۀ خارج حوزۀ علميه دورۀ عالي زبان انگليسي را نيز در دانشگاه باقرالعلوم (ع) به اتمام رسانيده است. از جمله اساتيد حوزوي او در مشهد مقدس «آيت الله حاج مهدي مرواريد»، «آيت الله مرتضوي» و «آيت الله فلسفي» و از جمله اساتيد حوزوي در قم: «آيت الله ستوده اراكي»، «آيت الله ميرزا جواد تبريزي» و حجت الاسلام و المسلمين «حاج شيخ محمد تقي شيهدي» مي باشند. از جمله اساتيد وي در دانشگاه نيز مي توان از «دكتر مهدي شهيدي»، «دكتر ناصر كاتوزيان»، «دكتر سيد حسين صفائي» و «دكتر مصطفي محقق داماد» نام برد.

وحيدي امين، محمدحسن

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدحسن وحيدي امين

محل تولد : آمل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1344/8/10

زندگينامه علمي

پس از اتمام مقدمات و سطح حوزه كه همزمان با جريان جنگ تحميلي ميان ايران و عراق بود اولين كار نوشتني خود را در زمينه جنگ شروع كردم و مدتي

بعد در حدود سه جلد كتاب در اين زمينه نوشتم ولي به دليل رعايت مصالحي از چاپ آن صرف نظر كرده و به كار تخصصي مربوط به خودم كه حوزوي بود روي آوردم چونكه اقبال سيد بن طاووس از كتابهاي منبع معتبر شيعي بود آن را اولين هدفم قرار دادم و خوشبختانه در سال 1377 به چاپ رسيد ترجمه اي كه اولين كار و نيز اولين ترجمه از اقبال سيد بن طاووس ره بود كه به زبان فارسي برگردانده شد، كار بعدي ام تاليف كتاب فضايل و آداب ماه هاي رجب و شعبان بود كه كمبود آن در ميان مولفات شيعه محسوس بودويك سال بعد آن را نيز منتشر كردم. همزمان با سفرهاي متعددي كه به حج و عمره داشتم متوجه شدم كه حاجيان و نيز كارگزاران و روحانيون از نبود كتاب جامعي در زمينه اسرار، اماكن و زيارات آن سرزمين رنج مي برند. تصميم گرفتم كه با استفاده از تجربيات تحقيقي حوزوي و نيز ميداني، كتاب بسيار ارزشمند اسرار الحرمين را تاليف كنم كه در حقيقت يك دائره المعارف سفري حج و عمره است و كساني كه از آن استفاده كردند بارها و بارها با تماس هاي خود اين حقير را مورد لطف خود قرار دادند. شبيه همين كار را با ابعاد محدودتري در زمينه عتبات و عاليات انجام دادم، تفسير امام حسن عسكري (ع) هم كه تنها تفسير باقيمانده از معصومين (ع) بود و سابقه هيچ ترجمه فارسي نداشت مورد توجه ام قرار گرفت و آن را به فارسي برگرداندم. به دنبال ترجمه اين تفسير اكنون به فكر ترجمه تمام احاديثي افتادم كه

در زمينه تفسير آيات قرآن در كتاب هاي قدما چون نور الثقلين، برهان و مجمع آمده است كه كار سنگين و بزرگي است و به لطف خدا گام به گام اين احاديث را ترجمه مي كنم تا به زودي در اختيار علاقه مندان قرار گيرد. در زمينه ولي نعمت و سرورمان حضرت بقيه الله الاعظم عج الله تعالي فرجه الشريف هم كاري را حدود دو سال است كه شروع كردم به نام «شهر گمشده» كه اميداورم بتوانم به مانند نوع كارهايي كه به عهده مي گيرم جامع و كامل باشد و تكراري نباشد به طوري كه از نوشته هاي ديگران در آن به هيچ وجه استفاده نشده باشد. با هيچ موسسه اي كار نمي كنم. و نظر شخصي ام اين است كه در زمينه علوم اسلامي نبوغ شخصي مي تواند مخاطبان زيادي را زير چتر خود بگيرد و كارهايي با هدايت بالا و جهت داده شده مثمر ثمر نباشد و الله اعلم.

ورعي، جواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد جواد ورعي

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1342 در تهران متولد شدم. به تشويق مرحوم پدرم با علوم و معارف اسلامي آشنا شده و پس از دروس متوسطه در سال 1361 رسماً وارد حوزه علميه شرق تهران شدم. همزمان در دانشكده الهيات دانشگاه تهران دوره كارشناسي الهيات و معارف اسلامي را گذراندم. در سال 1365 براي ادامه تحصيل راهي حوزه علميّه قم شدم و سطوح عالي را در حضور حضرات آيات استادى، اعتمادى، ستوده، طاهري خرم آبادى، قديري و محقق داماد گذراندم و در سال 1369 وارد مقطع

درس خارج شدم. خارج فقه و اصول را از محضر حضرات آيات فاضل لنكرانى، وحيد خراسانى، موسوي اردبيلى، سيد كاظم حائرى، و صانعي و بيش از همه به طور پيوسته شبيري زنجاني كسب فيض نمودم. در دروس تفسير، فلسفه و عرفان نظري اساتيد معظم حضرات آيات جوادي آملى، حسن زاده آملي و انصاري شيرازي نيز شركت جستم. در ده سال اخير براي فعّاليّت علمي و پژوهشي خود رشته فقه را با گرايش اجتماعي سياسى، انتخاب نموده و در كنار تدريس سطوح عالي رشته فقه و اصول، به تحقيق و تاليف پرداختم. اينك بيشترين فعّاليّتم در تدريس، تحقيق و تاليف متمركز شده است. تبيين و تدريس انديشه هاي فقهي و سياسي رهبر فقيد انقلاب حضرت امام خميني در دوره هاي آموزشي موسسه تنظيم نشر و آثار امام خميني از ديگر فعّاليّت هاي اينجانب است.

وزيري، محمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد رضا وزيري

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمدرضا وزيري پس از گذراندن دوره تحصيلات در مقطع ابتدايى، در سال 1352 ه.ش وارد حوزه علميه قم شده و در مدرسه تحت برنامه و اشراف مرجع فقيه عالم تشيع حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني و زير نظر اساتيد محترم و بزرگوار حضرات آقايان: فياض يزدى، اسماعيل يزدى، حججي اصفهاني، معصومي شاهرودى، صالحي نجف آبادى، مرحوم سليمى، علي فاضل همدانى، گنجي و ... تحصيلات علوم ديني خود را در دوره مقدمات به پايان رساندم، و نيز عمده دروس سطح متوسط را در همان مدرسه فرا گرفته و از محضر اساتيد بزرگواري از قبيل حضرات آقايان: امينيان، مرحوم مدرس افغانى، كريمي

جهرمى، استادى، احمدي يزدى، عالمى، صلواتى، شوشترى، طالقانى، اعلمى، نكونام، طيبى، بيگدلي قمي و ... استفاده ها بردم. حضور اينجانب در مدارس آن بزرگوار تا اوائل پيروزي انقلاب اسلامي ملت شهيد پرور مسلمان ايران به رهبري امام امت ادامه داشت و تا پايان جلدين لمعتين و بخشي از كتاب مكاسب مرحوم شيخ را در آنجا خواندم، و ضمن تحصيل در اين مدارس با بعضي از دوستان طلبه كه در مدرسه حقاني سابق مشغول به تحصيل بودند ارتباط برقرار كرده و كم و بيش با برنامه هاي درسي آنجا نيز آشنايي پيدا كرده و استفاده مي بردم.

و در خلال اين سالها، همزمان با اشتغال به دروس حوزوي، به فراگيري دروس جديد دولتي تا گرفتن ديپلم به صورت شبانه و متفرقه ادامه دادم و تتمه درسهاي حوزوي: (اعم از سطح عالي و خارج) را پس از پيروزي انقلاب و به صورت آزاد در محضر اساتيد بزرگواري همچون حضرات آيات آقايان: مرحوم شيخ محمد تقي ستوده (مكاسب و كفايه)، شيخ محسن دوزدوزاني (بخشهايي از مكاسب)، حاج شيخ مصطفي اعتمادي (رسائل)، شيخ يحيي انصاري شيرازي (منطق، فلسفه منظومه حاجي سبزواري)، قدرت الله وجداني فخر و شيخ علي پناه اشتهاردي (لمعه و بخشي از مكاسب)، موسوي تهراني (بخشي از رسائل)، سيد مصطفي محقق (اصول فقه) و محمد فاضل لنكراني، يوسف صانعي، شيخ جواد تبريزي و وحيد خراساني (خارج فقه و اصول)، جوادي آملي (تفسير و خارج فقه و بخش از افسار)، حسن حسن زاده آملي (اشارات و هيأت و نجوم)، فياض قمي و محمد تقي مصباح يزدي (بدايه و نهايه و سلسله مباحث پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيك در سال 59) و بعضي بزرگان ديگر

حوزه تلمذ كرده و بهره ها بردم.

در بخش دروس جنبي (تفسير، حكومت اسلامى، اخلاق، جامعه شناسى، اقتصاد و ...) از محضر بزرگاني از قبيل حضرات آيات آقايان: مرحوم شهيد بهشتى، محمد يزدى، شهيد باهنر، رفسنجانى، مظاهرى، سبحاني و ناصر مكارم شيرازي و ... كسب فيض نمودم. بحمدلله اين توفيق كم و بيش شامل حالم شده است كه در خلال تحصيلاتم، به تدريس بعضي از رشته هاي علوم حوزوي از قبيل (فقه و اصول، تاريخ، عقايد و ...) در مدارس حوزه علميه قم و مركز جهاني و يا به صورت آزاد بپردازم و اميدوارم همچنان به اين امر مهم نيز ادامه دهم. و از حدود سال 73 نيز از طريق دفتر نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه ها به عنوان استاد، به دانشگاههاي اصفهان و تهران (دولتي و آزاد) اعزام شده و در رشته هاي: «تاريخ اسلام، معارف اسلامى، اخلاق اسلامي، ادبيات عرب و ...» به تدريس پرداختم. گفتني است كه اينجانب از همان سالهاي اوليه ورود به حوزه مباركه علميه قم در استانها و شهرستانهاي: «قم، خميني شهر، ملاير، خمين، تربت حيدريه، بندرعباس، كازرون، بوشهر، نيكشهر بلوچستان، تهران و شميرانات، خراسان، بندر انزلى، سقز و كردستان، قزوين، و استانهاي غرب و جنوب كشور» به تدريس و تبليغ و ترويج احكام نوراني اسلام و نشر و اشاعه معارف ديني و قرآني اشتغال داشتم.

اينجانب گرچه خوش ندارم در خصوص زندگي سياسي و گرايشهاي فكري چيزي به قلم بياورم، و با وجود آنكه كار چنداني در مقايسه با كارهاي چشمگير و بزرگي كه گروهي از عزيزان و دوستان همرزم و همسنگر شهيد و غير شهيد، براي اسلام عزيز و انقلاب شكوهمند اسلامي انجام دادند

و لحظه اي آرام ننشستند صورت نداده ام. لكن از باب «و اما بنعمة ربك فحدث» شمه اي از آن بضاعت مزجاة را بيان مي كنم. الحمدلله و له الشكر كه از همان دوران نوجواني و حتي در زمان شاه ملعون با روحيه ظلم ستيزي و تنفر و مبارزه با ظالم و طاغوت، بزرگ شده ام و در همين راستا به بحثهاي كوبنده و روشنگرانه با طرفداران رژيم پرداخته و فعاليتهاي در زمينه توزيع رساله و كتب ديگر و اعلاميه هاي رهبر كبير انقلاب و ديگر مراجع معظم تقليد داشتم و در تظاهراتهاي قم و ديگر شهرستانها بر عليه رژيم سابق شركت داشته و در منبرهايم مظالم و فجايع دستگاه وقت را براي مردم برملا مي كردم و بارها تا مرز دستگيري و قتل و جرح با توكل به خدا پيش رفتم، از جمله در محاصره مدرسه فيضيه در زمان شاه و در سال 54 حضور داشته با عنايت الهي از چنگ آنها خود را نجات دادم، و در تظاهرات مردم در شهرستان خمين به همراه ديگر علما و مردم شركت نموده و در همين تظاهرات تير خوردم و روانه آغوش محبت آميز و گرم آن خطه شده و پس از بهبودي و درمان به قم بازگشتم، و در تظاهرات 19 دي سال 56 قم نيز به همراه طلاب و فضلاي حوزه و اقشار مختلف مردم شركت كرده و به بيوتات مراجع بزرگوار فقه و در درگيري بعد از مراجعه از بيت آقاي نوري همداني حضور داشتم و در رمضان المبارك سال 56 به ملاير رفته و پس از سخنرانيهاي كوبنده بر عليه رژيم تحت تعقيب مأموريت قرار گرفتم.

پس از پيروزي انقلاب

و با تشكيل حزب جمهوري اسلامي به دست شخصيتهاي صدر انقلاب فقط در اين حزب ثبت نام كردم و با شروع جنگ تحميلي اين افتخار را پيدا كردم كه از همان بدو شروع جنگ (كه در آن زمان در حال گذراندن چندمين دوره آموزش نظامي بودم) به جبهه هاي جنگ به صورت رزمي تبليغي و تبليغي اعزم شدم و خوشبختانه اين اعزام ها ولو به صورت متناوب همچنان تا زمان پذيرش قطعنامه و حتي پس از آن ادامه داشت و در همين رابطه چندين بار مجروح شدم، و در همان شرايط نيز از ادامه تحصيل در حوزه بر حسب وظيفه غافل نبودم، و در موضوع حوادث انقلاب و فراز و نشيبهاى آن از قبيل برگزاري انتخابات، غائله كردستان و فتح لانه جاسوسي و بركناري ليبرالها و بني صدر و شكست مفتضحانه منافقين و غير ذلك به فضل خداوند متعال در خط رهبري به راه خود ادامه دادم، و در تشكيلات جلسات مجمع طلاب و فضلاي قمي حوزه علميه قم نيز همراه با جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ رحيميان قمي و بعضي حضرات ديگر فعاليتهايي داشته ام.

از توفيقات و بركات عظيم الهي كه در زندگي علمي اينجانب نصيبم شد اينكه توانستم از همان سالهاي اوليه ورود به حوزه و مدرسه مرحوم آيت الله گلپايگاني و به همت و راهنمايي دارالقرآن آن بزرگوار، حفظ قرآن كريم را شروع نمايم و بحمدلله بعد از چندين سال توانستم كلّ قرآن را حفظ نموده و در زمره حافظين كل قرآن قرار گيريم و بنا دارم انشاء الله و به زودي كل نهج البلاغه و صحيفه سجاديه را نيز حفظ

كنم و در سايه حفظ قرآن موفقيتهاي بيشتري در زمينه تدريس در حوزه و دانشگاه و ارائه مباحث در منابر داشته ام و هم اكنون با گروهي از دوستان همفكر به تحقيقات ميداني و عميق در زمينه بحثهاي حوزوي فقه و اصول و مخصوصاً فقه مشغول هستيم، و در علم الحديث و شرح و توضيح و تعليقات بر كتاب ارزشمند و پرفايده سفينة البحار مرحوم محدث قمي با بعضي دوستان ديگر گامهايي برداشته ايم. و اميدوارم در باقيمانده عمر نيز در ظل توجهات و عنايات خاصه مولانا و صاحبنا حضرت وليعصر (عج) توفيق شناخت وظيفه و انجام آن را پيدا كرده و در صراط مستقيم حق به راه خود ادامه دهم.

وفا، جعفر

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

جعفر وفا

محل تولد : زنجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1334/4/9

زندگينامه علمي

جعفر وفا در سال 1334 در زنجان در يك خانواده مذهبي تولد يافت و پس از تحصيلات ابتدايي و متوسطه با اشتياق تمام و با تشويق والدين خود ، به سال 1348 در حوزه علميه اين شهر به فرا گرفتن علوم ديني پرداخت و در سال 1352 راهي حوزه علميه قم گرديد و در ادبيات عرب ، فلسفه ، تفسير و علم كلام ، طرفي برگرفت و در سطوح عالي فقه و اصول به مراتب لازم ، نائل آمد . در طي اين مراحل در دو حوزه زنجان و قم به ترتيب از محضر اساتيد برجسته اي همانند حجج اسلام استاد علوي ، قائمي ، خاتمي و آيات عظامي همانند آيت الله جوادي آملي ، پاياني ، اعتمادي ، حيدري زنجاني ، ناصر مكارم شيرازي ،

ميرزا جواد تبريزي ، وحيد خراساني ، نوري همداني و ... استفاده نمود .

او از سال 1362 با درك ضرورت زمان ، كارهاي قلمي ، سخنوري و آموزشي خود را آغاز كرد و وارد عرصه پژوهش گرديد و در علوم قرآن ، تاريخ اسلام ، و تعليم و تربيت به تتبع و تحقيق پرداخت كه ارائه ده ها مقاله علمي و قرآني ، در نشريه هاي آموزشي و تربيتي و انتشار بيش از بيست جلد كتاب از محصولات اين پژوهش است كه برخي از آنها ، از كتاب هاي درسي دانشگاه امام حسين (ع) مي باشد ؛ همانند : ثروت از ديدگاه قرآن (چاپ سوم) ، تاريخ از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه (چاپ سوم) ، تفسير موضوعي تولي و تبري (چاپ سوم

ايشان درسال 1383 از سوي نخستين همايش پاسداران اهل قلم ، نويسنده برتر شناخته شد و از سوي شخصيت هاي بلند پايه سپاه پاسداران و وزارت ارشاد ، تشويق و موفق به دريافت جوايز و لوح تقدير گرديد .وي هم اكنون صاحب كرسي تدريس در دانشكده هاي دانشگاه امام حسين (ع) است و همگام با تدوين و انجام پژوهش هاي قلمي ، در رشته هاي علوم قرآني و تاريخ اسلام تدريس مي كند . وي در سال 1360 با همفكري برخي از جوانان در تهران كانون هجرت را بينان نهاد و در پرتو آن به تشكيل كلاس هاي نهج البلاغه، عقايد و انتشار نشريه «هجرت» پرداخت . كتاب «وظايف اخلاقي معلم و شاگرد» از اين نويسنده از سوي آموزش و پرورش كتاب برگزيده اعلام و برنده جايزه شد . او از سال 69

تا سال 82 عضو كادر علمي پژوهشكده تحقيقات اسلامي و هيئت تحريريه فصلنامه مربيان بوده است .

وفايي شوشتري، محمدمهدي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد مهدي وفايي شوشتري مولف عالم و بزرگواري بود . او پيشواي با فضيلت و داراي مكارم اخلاقي بود . نام وي محمد مهدي ، مشهور به شرف الدين فرزند شيخ محمد شرف الدين است . او مقدمات و علوم ادبي را از صرف و نحو ، منطق ، معاني بيان ، حساب و هندسه ، فقه و اصول ، علم كلام و تفسير را آموخته بود.گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : محمد مهدي وفايي شوشتري ازخانداني علمي و روحاني به نا م خاندان شرف الدين مي باشد . خانداني كه همواره يا درميان آن افرادي ممتاز و برجسته به پا خاسته و رهبري مذهبي مردم را بعهده داشته اند .همين امر احترام و توجه قاطبه اهالي خوزستان به ويژه شوشتر را در پي آورده است.تحصيلات رسمي و حرفه اي : محمد مهدي وفايي شوشتري مقدمات و علوم ادبي رااز صرف و نحو ، منطق ، معاني و بيان و سپس حساب هندسه ، هئيت ، فقه و اصول ، علم كلام وتفسير را نزد فضلا و بزرگان مردم زادگاه خود شوشتر فرا گرفت پس از آن درسال 1304 شمسي براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مهاجرت نموده و از حوزه درس اساتيد بزرگ آن سامان بهره مند شد.استادان و مربيان : مهمترين اساتيد محمد مهدي وفايي شوشتري در دوران تحصيل درنجف و اماكن ديگر عبارتند از : آيت الله حاج ميرزا حسين ناييني ، آيت الله آقا ضياءالدين

عراقي ، آيت الله آقا سيد ابوالحسن اصفهاني ، آيت الله سيد ميرزا ابراهيم خراساني ، آقا سيد هبه الدين شهرستاني ، آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ تهراني، آيت الله آقا ميرزا محمد سامرايي ، آيت الله ميرزا محمود شيرازي ، آقا سيد امام شوشتري ، شيخ شعبان گيلاني ، آيت الله آقا سيد هادي ميلاني ، آقا شيخ محمد علي غروي اردوبادي ، مرحوم حاج شيخ عباس قمي ، سيد مهدي كاظمي اصفهاني ، سيد ابراهيم راوي شافعي ، سيد خليل راوي شافعي و سيد محمد راوي شافعي .فعاليتهاي آموزشي : محمد مهدي وفايي شوشتري درميان مردم محبوبيتي به سزا داشت و با خوشرويي و محبتي خاص مراجعين رامي پذيرفت. آورده اند كه مواعظ وي كه مهمترين فعاليتش بود ، مانند مواعظ جد والا و تبارش علامه حاج ملا جعفر شرف الدين تاثيري بس شگرف و درقلوب مردم مي نهاده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : محمد مهدي وفايي شوشتري بطور كلي اوقات خود راصرف امور مذهبي وهدايت مردم از تدريس اقامه نماز جماعت ، تاليف و نگارش و موعظه و سخنراني مذهبي مي كرد.آرا و گرايشهاي خاص : محمد وفايي وفايي شوشتري علاقه وافري به تحقيقات تاريخي و آثار باستاني داشت و در مطالب تاريخي صاحبنظر و بيان كننده نكات جالبي است و بر همين اصل و مدتي را صرف مطالعه آثار مشكوفه سومرو بابل درموزه بغداد نموده و از كتابخانه مشهور بغداد مطالعات ارزشمندي داشته است.آثار : تاريخ شوشتري ويژگي اثر : اين كتاب چاپ نشده است ولي درباره احوال دانشمندان شوشتري مي باشد .2 ترجمه جلد

اول تفسير فخر رازي، ترجمه كتاب «فضائل»شاذان nbsp4 رساله شرفيات ويژگي اثر : اين كتاب سوالاتي است كه شوشتري از علامه آقا سيد هبت الدين شهرستاني نموده و ايشان جواب داده اند.5 عقايد اسلاميه ويژگي اثر : اين كتاب ترجمه كتاب نكت الاعتقاد تاليف شيخ مفيد است .6 مطالعات و مشاهدات

منابع زندگينامه :شرف الدين شوشتري ، شرح حال علامه اديب فقيد وفايي شوشتري ، تهران : انتشارات كتابخانه صدر ، بي تا ، ص 1

وفايي، عبدالوحيد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

عبد الوحيد وفائي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1345/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب عبدالوحيد وفايي دوران كودكي را در خانواده پدري از تعاليم قرآن كريم بهره مند گشتم (در قم) و مقطع تحصيلي ابتدائي را در مدرسه آزادي گذرانده و مقطع راهنمائي را در مدرسه راهنمائي شهيد بهشتي قم طي نمودم. و حدود يك سال در هنرستان فني و مهندسي قم تحصيل كردم. سپس به علت علاقه به حوزه علميه قم جهت ادامه تحصيلات روي آورده و حدود دو سال در مدرسه علميه رسالت قم به تحصيل مشغول شدم و سال سوم را در مدرسه علميه رضويه قم تحصيل كردم. سپس دوران فقه و اصول را از اساتيد مطرح زمان استفاده كردم و حدود سه سال از درس خارج فقه و اصول حضرات آيات عظام: «مرحوم ميرزا جواد تبريزي»، حضرت آيت الله «وحيد خراساني» و «فاضل لنكراني» بهره بردم.

جهت تدريس در دانشگاهها از طريق گزينش علمي خبرگان وزارت

علوم به استخدام هيئت علمي گروه معارف اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي تهران جنوب در آمدم و هم اكنون در مقطع دكترا معارف اسلامي جهت شركت در آزمون مهندسي ثبت نام نموده ام. حدود 10 سال است به استخدام عضويت هيئت علمي گروه معارف اسلامي در آمده ام. همزمان با تدريس در دانشگاه و دروس خارج فقه و اصول، با موسسه باقرالعلوم (ع) وابسته به سازمان تبليغات اسلامي قم جهت تاليف مجموعه كتب «ديدار با ابرار و ديار ابرار» همكاري نمودم. يك مقاله با نام «برهان صديقين» براي مجله علمي پژوهشي (خردنامه صدرا) ارسال كرده ام كه براي شماره اخير آماده چاپ است. با همين عنوان مقاله براي جشنواره حكمت مطهر ارسال نمودم كه به عنوان مقاله برگزيده در مجموعه مقالات برگزيده خلاصه آن به چاپ رسيد.

هادوي تهراني، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدى هادوي تهراني

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

استاد مهدى هادوى در سال 1340 در تهران زاده شد. وى پس از طىّ دوره دبستان و راهنمايى، به عنوان شاگرد ممتاز از دبيرستان خوارزمى كه از دبيرستانهاى بسيار معتبر روزگار خود بود، در رشته رياضى و فيزيك ديپلم گرفت و به عنوان يكى از پذيرفته شدگان ممتاز كنكور، در رشته مهندسى برق و الكترونيك دانشگاه صنعتى شريف مشغول به تحصيل شد.

وى پس از مدتى تحصيل غير رسمى، تحصيلات رسمى حوزوى خود را از سال 1359 در قم آغاز كرد و در ادامه تحصيل، ادبيات و منطق را نزد آيت الله خوش وقت در تهران، فراگرفت. سپس بار ديگر به قم بازگشت و دوره سطح را در مدت پنج سال

به پايان رساند و در امتحانات حوزه بارها به عنوان فرد ممتاز معرفى شد. پس از آن به تحصيل خارج فقه و اصول پرداخت و از اساتيد بزرگى همچون آيات عظام شيخ جواد تبريزى، وحيد خراسانى، بهجت فومنى، مكارم شيرازى، ميرزا هاشم آملى و شيخ جعفر سبحانى استفاده كرد و بيش از همه در محضر درس آيت الله سيد كاظم حائرى به تحصيل پرداخت.

استاد هادوى در فلسفه از محضر بزرگانى همچون آيت الله انصارى شيرازى، حسن زاده آملى، و مصباح يزدى بهره جسته و سالها به خوشه چينى از خرمن حكمت حكيم متأله آيت الله جوادى آملى مشغول بوده است. افزون بر اين، وى از ابتداى حضور خود در قم، با سالك واصل حضرت آيت الله بهاءالدينى، مراوده و ارتباط مستمر و وثيق داشت و اين ارتباط تا هنگام رحلت آن عارف فقيه برقرار بود. وى در نزد آن بزرگوار علاوه بر اخلاق و عرفان به تحصيل فقه و تفسير قرآن و حديث پرداخت.

استاد هادوى اين توفيق را داشته است كه تقريباً تمام دروس مقدمات و سطح حوزه علميه را تدريس نمايد و از سال 1369 به تدريس خارج فقه و اصول )عاليترين دوره آموزشى حوزه علميه( اشتغال پيدا كند. در درس فقه روش ابتكارى وى كه بر مقايسه بحث هاى فقهى اسلامى با حقوق جديد بر اساس متون اصلى، استوار است، نظر محققين را به خود جلب كرده است. افزون بر اين، استاد به تدريس مباحث منطقى، فلسفى و كلامى اشتغال داشته و دارند و برخى آثار قلمى وى حاصل همين تحقيقات است.

استاد هادوى علاوه بر تدريس در حوزه علميه، با دانشگاهها و مراكز آموزش

عالى كشور همكارى علمى دارد. وى عضو شوراى بررسى متون علوم انسانى وزارت علوم، تحقيقات و فناورى و رئيس گروه فقه و حقوق اين شورا و عضو شوراى علمى كارشناسى ارشد فلسفه علم دانشگاه صنعتى شريف است. استاد هادوى همچنين در برخى از علوم جديد مانند اقتصاد، كلام جديد، فلسفه علم و فلسفه هنر، مطالعات و تحقيقات گسترده اى دارد كه بعضى از آنها در قالب كتب و مقالات عرضه شده است.

وى به دو زبان انگليسى و عربى تسلّط كامل دارد و تا حدّ زيادى با زبان فرانسه و آلمانى نيز آشناست. مهارت در زبان انگليسى و كاربرد كامپيوتر، اين امكان را براى وى فراهم كرد كه اولين پاسخگوى مسائل اسلامى در ايران روى شبكه جهانى كامپيوترى)اينترنت( باشد.

استاد هادوى ضمن ارتباط و حضور در مراكز دينى و علمى كشورهاى مختلف اروپايى، آسيايى و آفريقايى در تأسيس مراكز فرهنگى اسلامى از جمله انجمن اهل بيت عليهم السلام در سوئيس، انجمن محمديه در تايلند، مركز اسلامى هلند و شوراى جهانى رهبران دينى (World Council of Religious Leaders WCRL) مشاركت داشته است.

هاشمي كروبي، سيف الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد سيف الله هاشمي كروبي

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

در چاشتگاه سه شنبه اي تابستاني اولين فرزند خانواده چشم به جهان گشود. بعد از سال ها به خاطر نداشتن معلم چند وقتي از مدرسه رفتن او گذشته بود كه پدر با اين بشارت كه براي مدرسه ي روستاي ما معلمي آمد به خانه برگشت و مرا به مدرسه برد و بدين ترتيب از سال 1347 زندگي را در خانه ي دوم (مدرسه) آغاز كردم و بدون كمترين راهنمايي

در رديف شاگردان خوب كلاس قرار گرفتم. و به گفته مادر مهربانم چون به مسجد علاقه ي فراوان داشتم؛ از 8 سالگي به نماز خواندن كامل و روزه گرفتن مبادرت كردم كه اين عمل سازنده و جهت دهنده ي من به سوي دروس ديني بود.

بعد از گرفتن مدرك سوم راهنمايي (سيكل) در مدرسه راهنمايي «صبح اميد» واقع در روستايي كه با دِهِ ما دو كيلومتر فاصله داشت، علاقه به مسافرت علمي ديني به سوي قم را گرفتم و چون با مخالفت پدر واقع شدم بنا را بر درس نخواندن گذاشتم تا ايشان را وادار به قبول كنم و اين اولين سالي بود كه بعد از شروع ايام تعطيلات، مدرسه را با مردودي پشت سر مي گذاشتم ولي محاسبه ي من غلط از آب درآمد و ابوي گرامي باز مرا به تحصيل مجدد در اول نظري كشاند و من همچنان به درس بي توجهي مي كردم كه ايشان به پدربزرگم «رحمه الله» شكايت كرد.

چون جد پدري تاثير خوبي در من داشت، فكر مي كرد كه مرا وادار به عقب نشيني خواهد كرد. در جواب آن مرحوم عرض كردم كه اگر ديپلم را بگيرم به درد دروس ديني نخواهم خورد و برعكس من با سكوت ايشان فهميدم كه نه تنها تاثير نگرفتم بلكه اثر گذاشتم و بر تصميم خود پافشاري كردم چون پدر راضي نمي شدند؛ در اين هنگام بدون خبر خانواده به سوي تقدير الهي خود حركت كردم و شب 25 آبان 1355 كه ساعت 21/10 را نشان مي داد؛ براي اولين بار به حرم بي بي فاطمه معصومه (س) مشرف شدم و جان خود را با آب معرفت زيارت، شست و شو داده و براي

كسب علم (زنده كننده ي جان) آماده مي كردم و آن شب را در حرم و آشيانه ي اهل بيت (ع) بيتوته كرده و صبح جمعه اي كه باز منتظر و عدالت گستر حقيقي، جان تشنه منتظران فرج را با جام ظهور سيراب نفرموده به ديدار دوستي كه سرنوشتي مثل من داشت به نام «سيد مهدي حسيني» شتافتم و خود را در جمع صميمي دوستان طلبه سرخوش يافتم.

بعد از خواندن اكثر جامع المقدمات و شروع صمديه، انقلاب اسلامي با شهادت «آيت الله آقا مصطفي خميني» جان گرفت و مرا بر سفره ي پربركت خود نشاند و با انقلاب، در رشد و نمو هماهنگ شده و با پشت سر گذاشتن كلاسهاي گوناگون و افت و خيزهاي انقلاب و جنگ تحميلي استكبار جهاني، عليه جامعه ي ولايي ما، بعد از اتمام كفايتين در محضر مرحوم «آيت الله ستوده» (همزمان با رحمت جانگداز امام امت رحمة الله عليه)، در سال 68 به درس خارج «آيت الله مكارم شيرازي» راه يافته و يك دوره اصول فقه را در محضر ايشان شاگردي كرده و نيز نزديك به ده سال فقه خواندم و يك سوم اين درس ها را به عربي تقرير كردم و از ايشان تأييديه هم دريافت كردم و در عين حال دروس سطوح پايين تر را ترجمه و تدريس مي كردم. ولي با كمال تاسف به دليل نداشتن يك راهنما و مراد، اين دو كار زيبا و ارزشمند را به طور متوالي ادامه ندادم كه مايه ي حسرت هميشگي من مي باشد. اگر چه مجوز تدريس در حوزه و دانشگاه را دارم و اندوخته هاي خود را به كمك ايزد منان در مراكز علمي عرضه مي كنم ولي رضايت خاطرم

را فراهم نمي كند.

هاشمي گلپايگاني، هاشم

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد هاشم هاشمي گلپايگاني

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : عراق

تاريخ تولد : 1328/1/1

زندگينامه علمي

سيد هاشم هاشمي گلپايگاني در سال 1328 هجري شمسي در نجف اشرف به دنيا آمد. او در سال 1340 هجري شمسي در سن 12 سالگي وارد حوزه علميه شد و همزمان دروس دولتي را هم ادامه داد. در سال 1350 هجري شمسي از دانشگاه فقه فارغ التحصيل شد. در حوزه نجف مقدمات و سطوح را به پايان رسانده و در دروس خارج فقه و اصول مرحوم «آية الله خويي» و «آية الله سيستاني» حاضر شده كه بعضي از تقريرات درس ايشان به چاپ رسيده: (تعارض ادله شرعيه).

ايشان چند ماه در زندانهاي صدام اسير بود و پس از آن در سال 1359 هجري شمسي به قم آمد و در حوزه علميه قم در درسهاي خارج فقه و اصول مرحوم آيات عظام: «گلپايگاني»، «وحيد خراساني» و «ميرزا جواد تبريزي» حاضر شد و نيز از همان زمان تا حال درسهاي سطح و خارج فقه و اصول را تدريس مي نمايد.

هاشمي، محمدحسين

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد حسين هاشمي

محل تولد : قم

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1336/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمد حسين هاشمي سال 1349 طلبه شدم و با مدرك شش ابتدائي اشتغال به دروس حوزوي را شروع كردم و در مدرسه آيت الله گلپايگاني تا شرح لمعه در مدرسه آن مرحوم ادامه دادم. سپس وارد دروس آزاد حوزه شدم و مكاسب را از محضر درس «آيت الله صانعي» و كفايه جلد اول را خدمت «آيت الله صلواتي» و جلد دوم را در محضر

درس «آيت الله فاضل لنكراني» تلمذ كردم.

سپس وارد درس خارج شده و يك سال فقه و اصول در محضر درس «آيت الله وحيد خراساني» _ شش ماه درس اصول «آيت الله مؤمن» _ حدود دو سه ماهي درس خارج اصول «آيت الله مكارم» و حدود هفت سال درس فقه و پنج سال درس اصول «آيت الله ميرزا جواد تبريزي» و روزهاي چهارشنبه درس قضاء ايشان شركت مي كردم و چهار سال درس خارج زكات و ولايت فقيه يكي از علماء قم شركت داشتم و حدود چهار سال درس فقه (خارج حج) درس «آيت الله زنجاني» شركت كردم (توضيحاً بايد عرض كنم از فطرت آيات تبريزي _ زنجاني شركت در درس خارج دارم).

همزمان با اين دروس در سال 59 وارد موسسه در راه حق شدم كه در آن زمان تحت مديريت آقايان خرازي و مصباح مظاهري اداره مي شد. چهار سال درس فلسفه شامل فلسفه عمومي؛ (كه بعداً تحت عنوان آموزش فلسفه چاپ شد)، نهايه الحكمه، برهان شفاء، اسفار جلد 9، در درس «آيت الله مصباح يزدي» شركت كردم و در زمان تدريس فقه آيت الله شاهرودي شب هاي جمعه در دروس فقه ايشان كه راجع به مسائل مستحدثه بود استفاده مي كرديم.

تدريس در دانشگاه را از سال 61 شروع و در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و دانشكده ادبيات علامه طباطبايي به تدريس دروس معارف اسلامي مشغول شدم و از همان ابتداء و از طرف دفتر اعزام به دانشگاه كه زير نظر جامعه مدرسين اداره مي شد؛ مجوز تدريس تمام دروس دانشگاهي را گرفتم. يك سال در موسسه در راه حق درس استاد دكتر احمدي (فلسفه غرب) را استفاده

كردم و زبان انگليسي (ريدينگ را تا ناين هاندرد) طي دو دوره تابستانه و روزي سه چهار ساعت خواندم و مكالمه زبان عربي را تا حدود زيادي كار كردم و قادر به تكلم هستم 70% درصد. سه سال در دانشگاه تهران دانشكده هاي مختلف، هفت سال دانشگاه علامه، چهار سال دانشگاه آزاد واحد بروجرد، سه سال دانشگاه واحد شهر ري و اخيراً پنج سال است كه در دانشگاه آشتيان (به جهت نزديكي) تدريس مي كنم و عضو هيئت علمي مي باشم. چند سالي است كه از نهاد خبرگان بدون مدرك وزارت علوم، مدرك مربي (كارشناسي ارشد) گرفته ام و حدود ده سالي است كه از طرف دفتر ستاد مقام معظم رهبري با عنوان استاديار در دانشگاه تدريس دارم.

در حوزه هم چند سال قبل دروس: «ادبيات عرب»، «فلسفه»، «رسائل» و «معالم» را تدريس كرده ام. حدود دو سال در موسسه در راه حق (بعداً به موسسه پژوهشي امام خميني (ره) تغير نام يافت) با گروه تفسير با مديريت جناب آقاي رجبي همكاري مي كردم و نيز چند صباحي در موسسه در راه حق درس (اقتصاد اسلامي) نزد يكي از اساتيد دانشگاه تهران به نام دكتر درخشان و درس مقدمه عمومي علم حقوق نزد دكتر جعفري لنگرودي (الان در انگليس هستند) و علوم سياسي نزد استاد دكتر منوچهر محمدي استاد دانشگاه تهران مي خواندم و در حال حاضر هم به مطالعه كتابهاي تفسيري و فقهي و شرح نهج البلاغه اشتغال دارم.

ايام تبليغي اكثر اوقات به شهرها و اماكن مختلف جهت تبليغ و منبر رفته ام و حاصل كلام اينكه پروردگار و حضرت حجت ابن الحسن العسكري (عج) قرار بگيرد و همواره خدمتگزار كوچكي در

سنگر فرهنگ اسلامي و شيعي و خادم كوچكي در نظام مقدس جمهوري اسلامي در تبليغ و دانشگاه و حوزه بوده و هستم. ضمناً در خاتمه بايد به عرض برسانم براي دانشجويان در طول دوره تدريس، مقالات و جزواتي در زمينه انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن و درس متون عربي و همينطور درس انسان شناسي در اسلام نوشته و ارائه كرده ام كه جزوات و مقالات موجود است.

هاشمي، مرتضي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيد مرتضي هاشمي

محل تولد : طالخونچه اصفهان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1323/10/21

زندگينامه علمي

در تاريخ 12/10/1323 در يكي از روستاهاي اطراف اصفهان كه اينك شهر شده؛ به نام «طالخونچه» كه گويند مخفف «طالقان جي زادگاه صاحب بن عباد» بوده؛ در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشودم. مرحوم آيت الله آقا سيد علي اكبر هاشمي به خاطر تعصب شديد ديني براي تعليم بنده معلم سر خانه انتخاب نمودند و اجازه رفتن به دبستان را ندادند. پس از فرا گرفتن خواندن و نوشتن مرا با قرآن آشنا كردند و چون تنها فرزند پسر خانواده بودم؛ بسيار مايل بودند كه در مسلك روحانيت درآيم و لذا مقدمات علوم حوزوي از صرف و نحو و لغت را خود ايشان به من آموختند و سپس به اصفهان مهاجرت نمودند و حجره اي در مدرسه «صدر بازار» گرفتند و رسما در سن 14 سالگي وارد حوزه علميه شدم و مرحوم والد نظارت در امر تعليم و تربيت حقير داشتند و استاد و هم بحث را ايشان انتخاب مي كردند و جز با كساني كه ايشان اجازه مي دادند با كسي ديگر مراوده نداشتم.

در انتخاب استاد سعي مي كردند بهترين از نظر علم و تقوا را براي بنده انتخاب كنند مثل يكي از دوستان علميشان به نام «آيت الله حاج شيخ محمد حسن كياني» معروف به حاج شيخ امير آقا فلاورجاني كه از مجتهدين بود؛ خواهش كردند به من بياموزد در حالي كه ايشان تدريس خارج بود.

اساتيد حقير در ادبيات و منطق: اديب معروف معلم حبيب آبادي، سپس آيات عظام: «حاج شيخ محمد علي حبيب آبادى»، «حاج شيخ عباسعلي اديب»، «حاج حسن امامى» و «حاج شيخ تقي مقتدايي». اساتيد در معالم، در اصول، قوانين، لمعتين و رسائل: «آيت الله حاج سيد مجتبي صادقي» و «حاج شيخ محمد علي خلاق شيرازى». اساتيد مكاسب «آيت الله حاج سيد مهدي هاشمي» سپس مهاجرت به قم نموده. اساتيد مكاسب، رسائل و كفايه: «آيت الله سلطاني»، «آيت الله فاضل لنكراني»، «آيت الله سبحاني»، «آيت الله صالحي نجف آبادي»، «آيت الله منتظري»، «آيت الله مكارم شيرازي» و «آيت الله ستوده».

در ايام اقامت در قم به دانشگاه الهيات راه يافتم و در رشته منقول هم زمان به ادامه تحصيل در قم به تحصيل پرداختم كه با قيام امام خميني (عليه الرحمه) و شروع فعاليتهاي سياسي مبارزاتي از زمان تحصيل در دانشگاه و حجره تحت تعقيب ساواك بودم. لذا از مرز ايران قاچاقي وارد عراق شدم و تازه حضرت امام به نجف آمده بودند؛ مدتي در نجف از محضر امام، آيت الله حكيم و آيت الله خوئي شاهرودي استفاده كردم ولي از اوايل توقف در نجف اشرف معذور گشتم و به ايران برگشتم و در اصفهان از محضر «حاج شيخ حسن صافي اصفهاني» گمشده خود

را يافتم و مدت 20 سال از محضر ايشان استفاده علمي و اخلاقي نمودم و تمام درسهاي فقه، اصول، فلسفه، تفسير و رجال كه فرمودند ضبط كردم و به رشته تحرير در آوردم.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي به تأسيس مدرسه «الزهراء» براي تربيت طلاب خواهر اقدام نمودم و مدتي بر اساس كمبود نيروي قضائي از طرف شوراي عالي قضاء به دادگاه شيراز اعزام شدم و پس از مدتي با اعزام قضات جديد و كسب تكليف از امام خميني (رحمه الله عليه) به كارهاي علمي روي آوردم و به تدريس در حوزه و دانشگاه و تأليف كتاب مشغول گرديدم. از نوشته ها جز چند اثر به نام «حزب الله و حزب شيطان» و «نشانه هاي ولايت» كه چاپ شده؛ بقيه مخطوط باقي مانده است. هم اكنون به عنوان عضو موسس دانشگاه شيخ بهائي در شهر بهارستان اصفهان نظارت بر امور فرهنگي داشته و از حوزه علميه اصفهان و مدرسه صدر بازار به تدريس سطح فقه و اصول مشغول مي باشم.

هدايت نيا، فرج الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

فرج الله هدايت نيا

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1347/3/1

زندگينامه علمي

اينجانب فرج الله هدايت نيا گنجي در سال 1347 هجري شمسي در روستاي «گنج افروز» از توابع شهرستان بابل متولد شده ام. پس از طي دوران كودكي وارد مدرسه شدم و تا سال سوم راهنمايي را در مدارس زادگاه خويش گذراندم. دانش آموز سال پنجم ابتدايي بودم كه انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني (ره) به پيروزي رسيد و دوران نوجواني من با حال هواي انقلاب آغاز شد.

تحت تأثير شرايط پس از انقلاب

در خودم علاقه به فراگيري علوم ديني احساس كردم و در سال 1361 وارد حوزه علميه «خاتم الانبياء (ص)» بابل شدم. به مدت سه سال در حوزه علميه «امام القائم» تهران تحصيل كردم و از سال 1366 وارد حوزه علميه قم شدم. در حوزه علميه قم، لمعتين و دو جلد اصول فقه را از محضر اساتيد حوزه به ويژه استاد «علي محمدي (زيد عزه)» فرا گرفتم. و از آن پس دروس خارج فقه و اصول را آغاز كردم. در اين مرحله از اساتيد بزرگواري نظير آيات عظام: «فاضل لنكراني»، «جوادي آملي»، «مكارم شيرازي» و «محفوظي» بهره بردم.

در سال 1368 به فكر تكميل تحصيلات خودم در علوم جديد و دانشگاهي افتادم. ابتداء به صورت غير حضوري به مدت چهار سال ديپلم گرفتم و در كنكور سراسري سال 1373 شركت كردم و در رشته حقوق دانشگاه تهران پذيرفته شدم. پس از اتمام دوره كارشناسي براي ادامه تحصيل وارد دانشگاه مفيد قم شدم و در گرايش «حقوق خصوصي» در مقطع كارشناسي ارشد اين دانشگاه فارغ التحصيل شدم و البته در طول اين سالها، تحصيلات حوزوي را نيز ادامه دادم.

با توجه به شرايط جنگ، مثل ساير جوانان اين مملكت در جبهه ها حاضر شدم و مدت دو سال به طور متناوب به صورت رزمي يا تبليغي در جبهه ها بودم و از جانبازان جنگ تحميلي مي باشم. علاقه وافر اينجانب به فعاليتهاي پژوهشي موجب شد كه جذب مؤسسات پژوهشي شوم. مطالعات من تا كنون در گرايش «فقه»، «حقوق خصوصي» و «حقوق عمومي» بوده است. محصول مطالعات من كتابها و مقالاتي بوده است كه بسياري از آنها چاپ شده

است. در حال حاضر اينجانب عضو «هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي» هستم و در گروه فقه و حقوق اين مركز فعاليت مي كنم.

در كنار تحقيق، تدريس را از نظر دور نداشتم. از سال 1381 به تدريس حقوق در مراكز آموزش عالي روي آوردم و هم اكنون نيز در يكي از دانشگاههاي تهران؛ «دانشگاه آزاد اسلامي» و مدرسه تخصصي فقه و اصول قم؛ «ويژه طلاب خارجي» به تدريس مشغول هستم. در حال حاضر در شهر مقدس قم ساكن هستم و به تحصيل تحقيق و تدريس مشغول مي باشم. اميدوارم بتوانم از اندوخته هاي خود در جهت نشر علوم ديني و فرهنگ اسلامي بهره ببرم و دَين خود را به مردم مسلمان ادا نمايم.

هروي، مهدي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1273/ 1270 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و متكلم. به نجف رفت و در محضر شيخ محمد حسن صاحب «جواهر» تلمذ نمود. آنگاه خود به بحث و تدريس و تأليف پرداخت. وى بعدها به تهران آمد. حاج شيخ محمدباقر بيرجندى، صاحب «كبريت الاحمر»، در اجازه اى كه براى آيت اللَّه سيد شهاب الدين نجفى مرعشى صادر نموده، صاحب عنوان را ستوده است. وى در تهران درگذشت. پيكرش را به مشهد منتقل كردند و در بقعه ى شيخ بهائى به خاك سپردند. از آثارش: شرح «نجاةالعباد»؛ «درايةالحديث».

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (143/ 10)، الذريعه (102/ 14 ،56/ 8)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (481 -480/ 2)، معجم المؤلفين (26/ 13).

هشترودي تبريزي، محمدحسن

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(وف ح 1304 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى و مجتهد. وى از شاگردان حوزه ى درس شيخ مرتضى انصارى بود. او مدتى نيز در نجف به تدريس و تأليف مشغول بود. پس از تكميل تحصيلات به زادگاه خويش آذربايجان بازگشت و مصدر خدمات دينى شد. وى در بازگشت از يكى از مسافرت هايش به عتبات در شهر كرند درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد. از آثار او: «تقريرات» درس استادش، شيخ انصارى، در مباحث اجتهاد و تقليد؛ «محن الابرار»، در ترجمه ى مجلد دهم از «بحارالانوار» كه در «مؤلفين كتب چاپى» اين كتاب تحت عنوان «محسن الابرار فى ترجمة مقتل بحارالانوار» آمده است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :اعيان الشيعه (150/ 5)، الذريعه (160/ 20)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 411/ 14)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (284/ 1)، معجم المؤلفين (241/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (590 -589/ 2).

همداني، رضا

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

رضا بن شيخ محمدهادى همدانى نجفى متوفى 1322 ق از اكابر فقهاء محققين و مشاهير مراجع عصر خود بوده است.

مرحوم والدش حاج شيخ محمدهادى از علماء صلحاء و وى از اجله فقهاء و افضل اعلام زمان خويش بوده و مهاجرت به سامرا و سالهاى متمادى ملازمت درس مجدد شيرازى را نموده و تقريرات درس وى را نوشته تا در ميان اقران خويش مشاراليه بالبنان گرديده و در حيات استادش ميرزا بزرگ به نجف برگشته و به تدريس اشتغال يافته و جمع زيادى از اهل فضل اطرافش را گرفته و از بياناتش استفاده نموده اند.

و ضمنا به اقامه جماعت و تأليف كتاب نفيسش (مصباح الفقيه) پرداخته و آن بزرگوار چنانچه معاصرين و متاخيرين او گواهى مى دهند ازهد و اورع و اتقا

و افضل اقران خود بوده و اكثر اوقات خود را مصروف به مطالعه و تدريس و مباحثه و تأليف مى نموده و در نهايت اعراض از دنيا و زخارف آن بوده و بعد از فوت استادش ميرزا شيرازى مردم به وى رجوع نمودند و اين مرجعيت برايش گران و سنگين بود رياست و زعامت را مكروه مى داشت براى مسئوليت خطيرى كه دارد.

و واقعا هم چنين بود زيرا بعد از رياست هم تغيير وضع نداده و ماكل و ملبسش مانند گذشته بود و اين رياست هم طولى نكشيد چون نسيان برايش عارض شد و خود از فتوا دادن امساك نمود فقط مواظبت به تدريس داشت تا در سال 1322 ق وفات نمود و آثار بسيار ارزنده اى از خود به يادگار گذاشت كه ذيلا مى نگارم.

1- كتاب الطهاره 2- كتاب الصلوه 3- كتاب الزكوه 4- حاشيه بر رسائل 5- حاشيه بر نجاه العباد 6- تقريرات دروس ميرزا بزرگ شيرازى 7- كتاب البيع :

معظم شاگردان و تلامذه آن جناب نامبردگان زيرند.

1- آيت اللَّه آقا شيخ ابوالقاسم كبير قمى 2- آيت اللَّه حاج شيخ محمدتقى تهرانى مقدس 3- آيت اللَّه حاج شيخ جعفر آل شيخ راضى 4- آيت اللَّه حاج شيخ على زاهد قمى 5- آيت اللَّه حاج شيخ عبدالحسين آل اسداللَّه شوشترى 6- آيت اللَّه حاج سيد محسن امين جبل عامل 7- آيت اللَّه حاج شيخ على همدانى 8- آيت اللَّه شيخ على جواهرى 9- آيت اللَّه حاج شيخ على حلى 10- آيت اللَّه حاج شيخ احمد آل كاشف الغطا 11- آيت اللَّه حاج شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء 12- آيت اللَّه حاج شيخ جواد بلاغى 13- آيت اللَّه شيخ مشكور طالقانى 14- آيت اللَّه حاج سيد حسن صدر و عده زيادى ديگر كه

ذكرشان موجب اطناب است.

آن بزرگوار در اواخر مبتلا به كسالت سل گرديده و مسافرتى براى زيارت و تغيير آب و هوا به سامرا نموده ولى در آنجا در روز يكشنبه 28 ماه صفر 1322 قمرى در سن هفتاد و پنجسالگى وفات و در رواق شريف عسكريين طرف پائين پاى امامين همامين مدفون شده است.

آن مرحوم داراى يك پسر بنام حجةالاسلام آقا شيخ محمد همدانى و چهار دختر بوه و دامادهاى وى همه از آيات و اعلام علماء معروف بدين شرح مى باشند.

1- آيت اللَّه حاج ميرزا نجم الدين شريف عسكرى بن آيت اللَّه آقا ميرزا محمد تهرانى عسكرى متوفى ماه رجب 1395 ق.

(1322 -1252/ 1250 ق)، عالم دينى، فقيه، اصولى، متكلم، مدرس، عابد و زاهد. وى در همدان به دنيا آمد. پس از فراگرفتن مقدمات به عراق رفت و در محضر علماى بزرگ از جمله ميرزا محمدهاشم خوانسارى و ميرزاى بزرگ شيرازى و ميرزا محمدتقى شيرازى و ميرزا حسن فرزند ميرزا خليل تهرانى نجفى تلمذ نمود. وى از شاگردان برجسته ى ميرزاى بزرگ شيرازى بود. در حيات ميرزا از سامرا به نجف رفت و به تدريس و تأليف و اقامه ى جماعت پرداخت. از جمله شاگردان مشهور وى مى توان به شيخ آقا بزرگ تهرانى، صاحب «الذريعه»، و شيخ على زاهد قمى و آيت اللَّه شيخ جواد بلاغى و آيت اللَّه شيخ على حلى و آيت اللَّه شيخ احمد آل كاشف الغطاء و شيخ محمدحسين آل كاشف الغطاء و شيخ جعفر آل شيخ راضى و آيت اللَّه شيخ على جواهرى و آيت اللَّه شيخ محمدتقى تهرانى مقدس و آيت اللَّه شيخ ابوالقاسم كبير قمى و آيت اللَّه علامه سيد محسن امين جبل عاملى اشاره كرد. وى به مناسبت اهميت و شهرت كتابش

«مصباح الفقيه»، كه شرحى است بر «شرايع الاسلام» علامه حلى، به صاحب «مصباح الفقيه»، مشهور مى باشد. صاحب «اعيان الشيعه»، وى را به كثرت زهد و ورع، تواضع شديد و كراهت داشتن از شهرت ستوده است. در اواخر عمر به علت بيمارى سل، براى تغيير آب و هوا، به سامرا رفت و در آنجا درگذشت و در رواق شريف به خاك سپرده شد. از ديگر آثارش: «الفوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية» يا «العوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية»، در حاشيه بر «رسائل» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «المكاسب» شيخ انصارى؛ حاشيه بر «نجاة العباد»؛ حاشيه بر «رياض المسائل»؛ «تقريرات» استادش ميرزاى بزرگ شيرازى، در فقه و اصول؛ كتاب «البيع» از «تقريرات» ميرزاى بزرگ شيرازى؛ «الهداية»؛ «الوجيزة».[1]

رضا همدانى قدس اللَّه سره متولد در سال 1250 قمرى و متوفى 1322 ق و علامه سماوى در ماده تاريخ فوت و رثاء آن مرحوم گفته است.

و كالرضا المحقق ابن الهادى

الهمدانى الفقيه البادى

رافع مصباح الفقيه المائل

و ذى التعاليق على الرسائل

فانه جاورها بدر النجف

و قال ارخوه (ابهج الغرف)

برگرفته از كتاب :گنجينه دانشمندان (جلد هفتم)

منابع زندگينامه :[1] الاعلام (52/ 3)، اعيان الشيعه (23 -19/ 7)، الذريعه (166 ،49/ 25 ،116 -115/ 21 ،341/ 16 ،219 ،157/ 6 ،377 -376/ 4)، ريحانه (377/ 6)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 778 -776/ 14)، علماء معاصرين (76 -75)، گنجينه ى دانشمندان (377 -376/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1340 -1339/ 3)، معجم المؤلفين (164/ 4)، ميرزاى شيرازى (144 -143).

همداني، عبدالرزاق

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(1383 -1291 ق)، عالم دينى، فقيه اصولى، محدث، مجتهد، متكلم و واعظ. اصل او از قزوين بود. پدرش مقيم اصفهان گرديد و وى در آنجا به دنيا آمد. در حدود 1300 ق به همراه پدرش

به كربلا مهاجرت نمود. او در كربلا مقدمات علوم را فراگرفت و در 1313 ق به همراه مادرش به همدان رفت و در آنجا به تكميل دروس و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافت. چند بار براى زيارت به نجف رفت. او در همدان درگذشت. از آثارش: «ذريعةالمعاد»، در شرح «نجاةالعباد»؛ «السيف القاطع فى ابطال الركن الرابع»؛ «هداية الطالبين»، در اصول دين؛ «الخلافية»، در رد شيخيه؛ «السؤال والجواب الدينى»، در رد شيخيه؛ «الهداية»، در رد صوفيه؛ «المقالة الاسلامية»، در رد نصارا؛ «الكشكول»؛ «المواعظ المنبرية»؛ «الاسلام و الخلافة»؛ «مواكب حسينيه».[1]

شيخ عبدالرزاق بن على رضا بن عبدالحسين ابن ابى طالب بن عبدالكريم مؤلف (نظم الغرر) ابن محمد مؤلف (ترجمان اللغه) ابن محمد شفيع متمم كتاب والده (ابواب الجنان) ابن رفيع الدين محمد بن فتح اللَّه (قزوينى) اصفهانى همدانى عالمى فاضل و واعظى كبير بوده است.

جد ايشان از اهل قزوين بوده و پدرش مقيم اصفهان گرديده و وى در آنجا در سال 1291 ق متولد شده و والدش در حدود 1300 ق مهاجرت به كربلا نموده و او در خدمت آن مرحوم در كربلا به مقدمات علوم پرداخته و در سال 1313 ق مادر علويه اش وى را به همدان آورده و در آنجا به تكميل دروس و وعظ و خطابه و تأليف اشتغال يافته تا بعد از 1381 قمرى كه به رحمت حق پيوسته است.

تأليفات وى از اين قرار است.

ذريعه المعاد فى شرح نجاه العباد در طهاره 2- السيف القاطع فى ايطال الركن الرابع در رد شيخيه 3- هدايه الطالبين در اصول الدين 4- الخلافيه 5- السوال و الجواب الدينى رد شيخيه 6- الهدايه. در رد صوفيه 7- المقاله الاسلاميه در رد

نصارى 8- الجواب عن سوال زيد و زينب 9- مختصر المقاله الجوابيه 10- بدايه المنطقيه 11- الوجيزه الرجاليه 12- الكشكول 13- مناظرات و مقالات 14- المواعظ المنبريه 15- رساله جواز نقل الموتى 16- رساله فروع الدين 17- الفيصل 18- الغديريه 19- رساله اصول الدين 20- الاسلام والخلافه.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :[1] الذريعه (182 -181 ،166/ 25 ،232/ 23 ،395/ 21 ،59/ 17 ،384/ 16 ،288 ،245 ،210/ 12 ،32 -31/ 10)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 114 -113/ 14)، گنجينه ى دانشمندان (379 -378/ 7)، معجم رجال الفكر والادب فى النجف (1341/ 3)، مؤلفين كتب چاپى (844 -843/ 3).

هوشمند، مهدي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

مهدي هوشمند

محل تولد : تهران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1342/1/1

زندگينامه علمي

در سال 42 در خانواده اي متوسط در يكي از محله هاي جنوب تهران متولد شدم. پس از گذراندن دوران ابتدايي در مدرسه «ايران نوين» و دوران راهنمايي در مدرسه «مترجم الدوله»، وارد دبيرستان شده و دو سال در دبيرستان «ابوريحان» در رشته تجربي مشغول تحصيل بودم كه اين دوره مساوي و همزمان بود با اوج انقلاب اسلامي و نيمه تعطيل بودن دبيرستانها، پس از قبولي در دوم دبيرستان به دليل علاقه ام به رشته حوزه و طلبگي و به دليل علاقه اي كه به شهرستان مادري و پدريم؛ خوانسار داشتم، وارد حوزه علميه حضرت ولي عصر (عج) خوانسار شدم. مدت چهارده سال در آنجا نزد اساتيدي چون: «حجت الاسلام نيازي، رفيعان، انصاري و آيت الله تقديري (ره)» دروس مقدمات و سطح را به پايان رساندم. سال 74 وارد حوزه علميه مقدسه قم شدم و پس از حضور در امتحانات

شفاهي پايه 9 موفق به اخذ رتبه سوم حوزه شدم، سپس در درس خارج اصول «آيت الله وحيد خراساني» و فقه «آيت الله ميرزا جواد تبريزي» وارد شدم و هم اكنون مدت يازده سال است كه به درس اين بزرگان مي روم.

همزمان با شركت در دروس حوزوي، با راهنمايي بعضي دوستان با موسسه تحقيقاتي «علامه وحيد بهبهاني» آشنا شدم و وارد كارهاي تحقيقاتي شدم و با اين موسسه همكاري نمودم. تقريبا روزي سه ساعت در اين موسسه مشغول مصدريابي و نمونه خواني بودم، تا به پيشنهاد يكي از آشنايان با موسسه علمي فرهنگي «دارالحديث» در سال 74 آشنا شدم كه تقريبا همزمان با همكاري من با موسسه وحيد بهبهاني بود. در آنجا به من پيشنهاد كار و همكاري در كتابخانه داده شد كه الان هم به اين كار مشغولم. درضمن كار در اين كتابخانه به كارهاي تحقيقي شخصي براي خودم شدم كه به فضل الهي توانستم در اين امر انجام وظيفه كنم.

هيئتي برزكي، محمود

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمود هيئتي برزكي

محل تولد : كاشان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1341/1/1

زندگينامه علمي

اينجانب محمود هيئتي در سال 1341 در شهر كاشان و در خانواده اي مذهبي متولد شدم و در آنجا رشد و نمو كردم. پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و راهنمايي جهت كسب علوم اسلامي وارد حوزه علميه «آية الله يثربي» شدم و دروس مقدمات و قسمتي از سطح را در آنجا نزد اساتيدي از جمله: «آية الله خراساني»، «آية الله يثربي» و «حجة الاسلام روحاني» فرا گرفتم و در ضمن به تدريس صرف و نحو و ادبيات مشغول بودم.

سپس جهت ادامه تحصيل در سال 68 وارد حوزه علميه قم شدم و قسمتي از دروس سطح و خارج فقه و اصول را نزد اساتيدي همچون حضرات آيات: «اعتمادي»، «صالحي مازندراني»، «سبحاني»، «تبريزي» و «جوادي آملي» تلمذ نموده ام.

از سال 1374 با مركز تحقيقات دفتر تبليغات اسلامي شروع به همكاري نمودم و در نوشتن «معجم بحار الانوار» با ساير محققان همكاري كردم و پس از پايان كار معجم در قسمت تاريخ و سيره اهل بيت (ع)، به تأليف مقالات پيرامون مولفان اسلامي پرداختم و نيز در ادامه با مركز احياء آثار همكاري نمودم و با همكاري ديگر محققان به تخريج مصادر (مستند سازي مطالب) برخي از آثار شهيد ثاني (ره) پرداختم.

ياوري سرتختي، محمدجواد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد جواد ياوري سرتختي

محل تولد : كامياران

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1354/9/20

زندگينامه علمي

اينجانب در آذرماه سال 1354 در خانواده اي مذهبي از استان كرمانشاه به دنيا آمده و پس از گذراندن تحصيلات ابتدايي و راهنمايي، در آشنايي با حوزه علميه و راهنمايي و مشورت هاي پدر و مادر، معلمان و روحانيون اعزامي از قم علاقمند به تحصيل در حوزه علميه شدم. در سال 1370 در حوزه علميه همدان «مدرسه آخوند ملاعلي» و كرمانشاه «مدرسه امام صادق (ع)» و «مدرسه حاج شهبازخان» از محضر بزرگاني چون «آية الله حاج مجتبي حاج آخوند» و «آية الله نجومي كرمانشاهي» بهره برده و در سال 1379 جهت تكميل سطوح عاليه به حوزه علميه قم مهاجرت و در درس اساتيدي چون: حجت الاسلام «احدي»، «حسيني خراساني» و «ميانجي» حضور يافته و اكنون از وجود آيات عظام: «سبحاني»، «مقتدايي» و

«مكارم شيرازي» در دروس خارج فقه و اصول بهره مي برم.

با آغاز ورود به شهر مقدس قم، در جهت بالابردن سطح كمي و كيفي علوم اسلامي و انساني در كنار دروس حوزوي به رشته تاريخ اسلام علاقمند و در مؤسسه آموزشي، پژوهشي امام خميني (ره) به تحصيل در مقطع كارشناسي پرداختم. با فراغت از تحصيل در سال 1382 - 1383 با توجه به نياز فرهنگي و علمي دانشگاهها به مدت 2 سال با سمت «معاونت نهاد نمايندگي رهبري» و «مدرس دروس معارف اسلامي در دانشگاه شهركرد» به فعاليت مشغول بودم. اما پس از شركت در آزمون كارشناسي ارشد در رشته (تاريخ تشيع) در همان مركز، به قم مراجعت و در اين مدت علاوه بر تلاش علمي و تأليف چندين مقاله علمي، تخصصي و ترويجي در نشريات مختلف، به امر مقدس تبليغ در دانشگاههاي سراس كشور نيز مي پردازم.

يثربي كاشاني، علي

قرن:14

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سيدعلي يثربي كاشاني در سال 1311ه_.ق ، در سامراء به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را در محضر پدر و اساتيد ديگر آموخت.در سال 1321 ه_.ق به عراق هجرت نمود و وارد حوزه نجف گرديد. پس از آن مذتي به كاشان بازگشت و در سال 1341 ه_.ق به پيشنهاد مرحوم شيخ عبدالكريم حائرى به قم مهاجرت نمود و از محضر وي كسب فيض نمود. او همچنين خود در آنجا حوزه هاى درسى تشكيل داد و شاگردان زيادى را تربيت كرد. يثربي كاشاني سرانجام در سال 1379 ه_.ق روز پنجم رجب دارفاني را وداع گفت.گروه : علوم انسانيرشته : علوم اسلامياوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : سيدعلي يثربي كاشاني در سال 1311 ه_.ق در خانواده علمى

و متدين مرحوم سيد محمد رضا يثربى كاشانى در شهر سامرا فرزندى به نام على متولد شد و بنا بر سنت اسلامى مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى در گوش ايشان اذان اقامه گفتند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : سيدعلي يثربي كاشاني در زير سايه تربيت صحيح پدر رشد و نمو نمود و در سال 1316 ه_.ق كه بيش از پنج بهار از عمرش نمى گذشت به همراه پدر وارد كاشان شد و مقدمات و سطوح را در محضر پدر و اساتيد ديگر آموخت. در سال 1321 ه_.ق به عراق هجرت نمود و وارد حوزه نجف گرديد. پس از آن مذتي به كاشان بازگشت و در سال 1341 ه_.ق به پيشنهاد مرحوم شيخ عبدالكريم حائرى به قم مهاجرت نمود و ادامه تحصيلات را از محضر ايشان كسب فيض نمود. استادان و مربيان : سيدعلي يثربي كاشاني از محضر بزرگانى چون: 1 _ سيد ابوالحسن اصفهانى. 2 _ سيد محمد كاظم يزدى. 3 _ شيخ شريعت اصفهانى. 4 _ آقاضياء الدين عراقى. 5 _ حاج ميرزا حسين عراقى. 6 _ شيخ عبدالكريم حائرى يزدى. استفاده كرد. همسر و فرزندان : سيدعلي يثربي كاشاني پس از سالها اقامت در نجف، در سال 1339 ه_.ق به ايران باز گشت و به شهر آباء و اجداى خويش رفت و در اين دوران با خانواده نراقى وصلت نمود.زمان و علت فوت : سيدعلي يثربي كاشاني در سال 1379 ه_.ق روز پنجم رجب چشم از جهان فروبست.فعاليتهاي آموزشي : سيدعلي يثربي كاشاني پس اتمام تحصيلات و اخذ درجه اجتهاد به تعليم و تربيت شاگردان بسيار همت گماشت. او تا سال 1347 ه_.ق كه

مصادف با پدرش بود در حوزه علميه قم به اين امر مشغول بود، تا آنكه پس از فوت پدر ناچار به ترك حوزه و باز گشت به كاشان شد و در آن جا اقامت گزيد.شاگردان : شاگردان زيادى از محضر سيدعلي يثربي كاشاني كسب فيض نموده اند كه مي توان به افراد زير اشاره كرد: 1 _ سيد روح الله موسوى خمينى. 2 _ سيد محمد تبريزى. 3 _ سيد شهاب الدين مرعشى نجفى. 4 _ مرحوم صالحى كرمانى. 5 _ ميرزا حسن يزدى. 6 _ شيخ هاشم آملى. 7 _ سيد كاظم اراكى گلپايگانى. 8 _ شيخ جواد جفرودى. 9 _ مرحوم مّجتهدى تبريزى. 10_ ميرزا آقا طاهرى اردبيلى.

يثربي، ميرمحمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

الف:ولادت ونسب:

حضرت آيت الله حاج مير سيد محمد يثربي-ادام الله ظله العالي- از علماي رباني وفقيهي بزرگوار از تبار فقهاي نگاهبان حريم اعتقادات شيعي هستند.ايشان در سال 1333 هجري شمسي در شهر مقدس قم(مهد علم وفقاهت واجتهاد ،شهر خون قيام،شهر كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه-سلام الله عليها-) در بيت فقه وفقاهت چشم به جهان گشود.

پدر بزرگوارشان حضرت آيت الله آقاي حاج سيد مهدي يثربي-قدس سره- ووالده گرامشان خانم حاجيه زهرا آل آقا(فرزند مرحوم آيت الله حاج آقا عبداااه آل آقا ونواده مرحوم آيت الله آقاي حاج آقا بزرگ ساوجي از اعلام مدرسين حوزه تهران در قرن گذشته و اوايل قرن معاصر،حفيده بيت علامه مجدد وحيد بهبهاني-رضوان الله تعالي عليه-)مي باشد.

ايشان قبل از پايان 5سالگي مشغول خواندن قرآن و حفظ سوره هاي كوچك بود. در پنج سالگي عموي بزرگوار خود كه از فقهاي بنام شيعه و از اساتيد علماي بزرگ،از جمله مرحوم حضرت امام

خميني- قدس سره- بود را از دست داد وبه همراه پدر خود به كاشان هجرت نمود.

ب)تحصيلات :

ايشان در سال 1339مشغول به تحصيلات ابتدائي در دبستان ملي مدرس گرديد وبعد وارد دبيرستان شد و همزمان،با شوق واشتياق زايدالوصفي وارد حوزه علميه جديد التأسيس كاشان كه والد مكرمشان بنيان نهاده بودند،شد.ايشان تمامي دروس ادبيات وسطح متوسط و همچنين رسائل ومكاسب را در آن حوزه ،نزد اساتيد محترمي همچون والد بزرگوارشان ومرحوم آيت الله شيخ محمود روحاني –رحمه الله عليه – كه معظم له علاقه فوق العاده اي نسبت به ايشان داشته اند فرا گرفتند.

در سال 1351در شهر دارالمومنين كاشان با خانواده محترم،مذهبي،صالح ومؤمن ازدواج نموند وبراي ادامه تحصيلات در سطوح عاليه به قم مهاجرت ودرآن شهر رحل اقامت گزيدند.

درس سطح كفايه را نزد آيت الله حاج سيد محمد ابطحي - دام ظله- مرحوم آيت الله سلطاني طباطبائي(ره)به اتمام رسانده وهمزمان ،با هوش وذكاوتي كه معظم له داشته دردرس خارج فقه حضرت آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري - ره – خلف مرحوم آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس وبنيانگذار حوزه علميه قم حاضر شدند ودر جلسه استفتائات وتمامي مباحث فقهي ايشان حضور فعال داشتند.

معظم له در اين باره مي فرمايند:آنچه محضر ايشان رامنهاي عمق فكر وانديشه جذابيت مي بخشيد،معنويت و صفاي ايشان ويكرنگي وانس آن بزرگوار با طلاب بود وبراي حقير كه در عين كم سني مورد عنايت ولطف آن استاد فرزانه ومربي بزرگوار بودم،فوق العاده اثر بخش بود وآثار تربيتي آن را پس از سالها هنوز احساس مي كنم. درهمان سنوات وپس از پايان سطح كفايه،در درس عالم رباني حضرت آيت الله العظمي

وحيد خراساني - مدظله العالي – (يك دوره اصول به مدت 17سال و همچنين چندين سال درس خارج فقه ايشان)شركت نمود ونيز به مدت هفت سال در درس خارج اصول و فقه مرحوم آيت الله العظمي روحاني – قدس سره – حاضر شدند.

همچنين معظم له بيش ازدو سال دردرس خارج فقيه اهل بيت عصمت وطهارت حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني – قدس سره – شركت نمودند واز درس اسفار اساتيد بزرگوار مرحوم آيت الله صدر وشهيد بزرگوار آيت الله مطهري و آيت الله جوادي آملي بهره گرفتند.

ج)ندريس وخدمات علمي:

ايشان از سال 1348 تا1353در حوزه پربركت علميه كاشان مشغول به تدريس ادبيات ،منطق واصول بودند كه حدود چهل نفر از طلاب در درس ايشان شركت مي نمودند.همچنين از سال 1354 تا 1359تدريس اصول وشرح لمعه داشتند،كه تا پنجاه نفر در درس ايشان در صحن مطهر بي بي دو عالم حضرت معصومه – سلام الله عليها – شركت مي كردند.

از سال 1360 تا 1367 به تدريس سه دوره اصول (رسائل شيخ انصاري رحمه الله) را از سال 1365 تا 1374 به انجام رساندند وشاگردان زيادي را تربيت نمودند. تا اين كه بنا به درخواست شاگردان معظم له و به دليل محدوديت مكان وكثرت شاگردان ،درس كفايه الاصول را در مدرسه مرحوم حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) شروع كردند كه بيش از 70نفر دردرس ايشان شركت مي كردند.معظم لهاز سال 1378 مشغول به درس خارج فقه واصول در همان مدرسه شدند كه نزديك به دويست نفر در اين دروس شركت مي نمايند.علاوه براينها در سالهاي 60تا 63يك دوره منظومه حكمت را در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام

الله عليها)تدريس نمودند.

ايشان در سال 1369يك مؤسسه علمي تحقيقاتي را به نام اصولي بزرگ«علامه مجدد وحيد بهبهاني – رضوان الله عليه - »تأسيس نمودند كه با هدايت ايشان ،در اين مركز محققين توانا وبررسي ،احياء ونشر كتب علوم اهل بيت عصمت وطهارت – عليهم السلام – مشغول به كار مي باشند. اين مؤسسه با بيش از پنج هزار جلد كتاب ورسائل پايگاه تحقيقاتي فعالي در حوزه علميه محسوب مي شود.

د)تأليفات وآثار:

1- رساله في تطور الاصول (عربي)

2- رساله في تطور علم الفقه(عربي)

3- رساله في الكلام (عربي)

4- رساله در ولايت؛مقدمه كتاب راهبرد اهل سنت به مسأله ولايت (فارسي)

5- شرح رساله حقوق امام سجاد – عليه السلام – (فارسي) در 3جلد؛مجموعه سخنراني معظم له در راديو معارف

6- تقريرات درس مكاسب محرمه (فقه)در 2جلد

7- مباحث رجالي در 1جلد

8- تقريرات خمس (فقه) در 1جلد

9- تقريرات صوم در 2جلد

10- تقريرات اصول در 8جلد

چهار مورد اخير،هنوز به چاپ نرسيده است كه آن انشاءالله دراينده نزديك در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت.

از جمله ويژگيهاي معظم له كه بارها درباره آن به شاگردان در يك جلسه درس غيبت داشته باشد،ايشان پيگير علت غيبت وي مي باشد.همچنين مكررا شاگردان را به مطالعه وپيگيري ومباحثه درس و درست فهميدن درس توصيه وترغيب ميكند.

معظم له بعد از درس خارج فقه واصول شاگردان را به حضور مي پذيرند واشكالات آنان مربوط به درس را پاسخ فرموده به ديگر پرسش ها واستفتائات شرعي و اعتقادي جواب مي دهند. با اين شيوه،شاگردان زيادي تربيت نموده وآنان از شمع وجود ايشان بهرمند مي گردند وبعضي از شاگردان ،از اساتيد برجسته حوزه مي باشند.از خداوند متعال مي خواهيم كه وجود

اين مشعل داران هدايت بشريت و اين علماءرباني و مراجع عظام را براي همه مسلمين بويژه شيعيان مولا علي ابن ابي طالب عليه السام نگهدار باشد وسايه آنها را بر سر مامستدام بدارد.

يزداني بارفروش، حميد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

حميد يزداني بارفروش

محل تولد : بابل

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1349/1/1

زندگينامه علمي

آقاي حميد يزداني بارفروش در سال 1349 هجري شمسي در خانواده اي متدين، مذهبي و دوستدار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام در شهرستان ساري ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان را در زادگاه خويش با موفقيت سپري كرد. در پي تشويق خانواده و علاقه خويش به فراگيري علوم ديني در سال 1363 وارد حوزه علميه بابل گرديد و از محضر بزرگان آن ديار بهره ها برد. پس از مدتي تحصيل در حوزه علميه بابل به شوق ادامه تحصيل، زيارت و هم جواري با بارگاه كريمه اهل البيت؛ (حضرت معصومه سلام الله عليها) رهسپار حوزه علميه قم گرديد. از نخستين روزهاي ورود با تلاش و كوشش فراوان به تحصيل پرداخت. پس از گذراندن سطوح عالي در سال 1369 به حلقه دروس خارج راه يافت. وي در ايام تحصيل در قم از محضر بزرگاني چون: «آيت الله وحيد»، مرحوم «آيت الله شيخ جواد تبريزي»، «آيت الله هاشمي شاهرودي» و ديگر ستارگان درخشان حوزه علميه قم كسب فيض كرد.

استاد در كنار تحصيل دروس حوزوي از تحصيلات دانشگاهي غافل نماند و در رشته «حقوق» در مقطع كارشناسي در سال 1378 از دانشگاه مفيد قم فارغ التحصيل گرديد. وي پس از طي تحصيلات جهت خدمت علمي و فرهنگي به مردم ديار خويش

به زادگاهش بازگشت، و هم اكنون در دانشگاه مازندران و سپاه پاسداران مازندران به امر تدريس اشتغال دارد. وي در طول حيات علمي خود به امر نگارش و پژوهش پرداخته است و آثاري از قبيل: «معجم احاديث بحارالانوار» و «فرهنگ فقه فارسي» را به رشته تحرير در آورده است.

يزداني مقدم، احمدرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمد رضا يزداني مقدم

محل تولد : بندر انزلي

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/1/1

زندگينامه علمي

از سال 1359 تاكنون توفيق حضور مستمر براي درس و بحث در حوزه علميه قم را دارم. از سال 1367 به درس خارج حاضر مي شوم. اساتيد دوره سطح اين كمترين از جمله اين آقايان بودند: حضرات آيات: «آل غفور جزائري»، «اعتمادي»، «فيض سرابي»، «موسوي تبريزي»، «موسوي تهراني»، «فقيهي مازندراني»، «صالحي افغاني»، «وجداني» و «محقق داماد». و از جمله اساتيد اين كمترين در دوره خارج اين آقايان مي باشند: حضرات آيات: «منتظري»، «مكارم شيرازي»، «فاضل لنكراني»، «جوادي آملي»، «صانعي»، «خرازي»، «علوي گرگاني» و «موسوي اردبيلي»؛ و از جمله موضوعات فقهي در دوره خارج كه توفيق استفاده داشتم و دارم عبارتند از: ولايت فقيه، بيع، مكاسب محرمه، زكات، صوم، خمس، نكاح، طلاق، تحديد نسل، پيوند اعضاء، تغيير جنسيت، تجسس و اطلاعات در اسلام، سرقفلي، ربا و بانكداري، رشوه، غنا و مالكيت معنوي.

داراي كارشناسي حقوق مي باشم و در زمينه (فقه و حقوق) مقالات متعددي نوشته ام از جمله: رشد و بلوغ، شفعه، ولايت پدر و جد، ارث و قسامه، قاعده لاضرر در حقوق تجارت؛ و نيز مقاله اي درباره «جامعه شناسي تعليم و تربيت در حوزه علميه».

گرايش كارشناسي ارشد اين ناچيز (انديشه

سياسي) بوده و موضوع پايان نامه كارشناسي ارشد: «ادراكات اعتباري و انديشه اجتماعي سياسي علامه طباطبايي» است كه در دانشگاه باقرالعلوم (عليه السلام)، پايان نامه برتر شناخته شد. در دوران تحصيل كارشناسي ارشد، مقالات متعددي در زمينه (مباحث علوم سياسي) نوشته ام از جمله: «بررسي موضوعاتي در انديشه سياسي افلاطون»، «ارسطو»، «هابز»، «لاك»، «روسو»، «همپتن»، «فارابي»، «خواجه نصير»، «نائيني»، «علامه طباطبائي» و «امام راحل». و نيز مقالاتي در (روش شناسي علوم سياسي و مطالعه مقايسه اي موضوعات مبحث قدرت در انديشه متفكراني چون «فارابي»، «خواجه نصير»، «ابن خلدون» ، «وبر»، «گالبرايت»، «آرون»، «آرنت»، «لوكس»، «هابرماس» و «فوكو».)

در دوران تحصيل دكتري نيز مقالاتي نوشته ام از جمله: «طراحي الگو براي تبيين سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران»، «به كارگيري روش انتخاب عقلائي براي تحليل جنبش دانشجويي در ايران» و «تحليل سياستگذاري عمومي در ايران با نگاه به اقتصاد سياسي جمهوري اسلامي» بوده است.

از سال 1369 تاكنون توفيق حضور تبليغي در دانشگاه هاي كشور، از جمله: (علوم پزشكي گيلان، علوم پزشكي يزد، دانشگاه گيلان، كرمان، تربيت معلم، فردوسي، شهيد بهشتي، خواجه نصير، علم و صنعت ، علوم پزشكي شهيد بهشتي، اصفهان، دانشگاه صنعتي اصفهان، صنعتي شاهرود) را از طرف نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها داشته ام و در همايش هاي مختلفي نيز سخنراني و برنامه داشتم.

پايان نامه ارشد اين كمترين با عنون: «ادراكات اعتباري و انديشه اجتماعي سياسي علامه طباطبايي» تا كنون:

[1] از سوي دانشگاه باقرالعلوم ﴿عليه السلام﴾ پايان نامه برتر شناخته شد.

[2] از سوي دبيرخانه دين پژوهان، عنوان پژوهش برتر در حوزه دين پژوهي را گرفت.

[3] از سوي جشنواره مهر، يادواره علامه طباطبايي، نيز

برگزيده شد.

[4] از سوي وزارت ارشاد اسلامي به عنوان پژوهش تشويقي معرفي گرديد.

[5] در همايش دو سالانه پژوهش برتر حكومت اسلامي دوره اول سال 1384 - 1385، از جمله چند پژوهش برتر شناخته شد و تنديس ياد بود و لوح و ديگر جوايز دريافت كرد.

علاوه بر تدريس متعارف دروس حوزوي مانند: (ادبيات، اصول فقه، شرح لعمه، مكاسب، اصول استنباط، بدايه و جوامع الجامع)، در مركز جهاني علوم اسلامي و دانشگاه آزاد اسلامي نيز تدريس داشته ام. اين كمترين بارها توفيق حضور تبليغي در جبهه نبرد حق عليه باطل را داشتم كه مجموعاً پنج ماه و نيم مي شود. همچنين افتخار دارم كه از خانواده شهدا و برادر شهيد لطف الله يزداني مقدم مي باشم.

در سال 1376 دبير گروه فقه و حقوق پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، در سال 1377 دبير نشريه تازه هاي انديشه در مؤسسه طه، در سال هاي 1376 و 1377 دبير گروه علمي فقه و حقوق در دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري (دفتر فرهنگي)، و در سال هاي 1383 و 1384 عضو گروه سياست و اجتماع در دفتر تنظيم و نشر آثار امام راحل بوده، و در حال حاضر (سال 1384 و 1385) مدير گروه پژوهشي حكومت اسلامي در مركز تحقيقات حكومت اسلامي و عضو شوراي عالي پژوهش و شوراي همايش كتاب حكومت اسلامي در اين مركز مي باشم. همچنين عضو انجمن مطالعات سياسي بوده و از سال 1377 تا كنون جلسات مستمر با گروهي از دوستان انجمن مطالعات اسلامي، در زمينه هاي جامعه شناسي سياسي، هرمنوتيك، سكولاريزاسيون و فلسفه سياسي داشته ايم.

يزدي، محمد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمد يزدي

محل تولد

: يزد

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1310/1/1

زندگينامه علمي

آية الله محمد يزدي در سال 1310 هجري شمسي در خانواده اي متدين و ارادتمند به خاندان پيامبر، چشم به جهان گشود. جدش ، مرحوم شيخ محمد علي ، حدود صد سال پيش از يزد به اصفهان هجرت كرد و در مدت زمان كوتاهي ، در حوزه علميه اصفهان ، به درجات علمي بالايي نائل آمد. مرحوم «آقا نجفي » كه در آن دوره ، رياست حوزه علميه اصفهان را بر عهده داشت ، شيخ محمد علي را مأمور بحث و مناظره با كشيش هاي ارامنۀ جلفاي اصفهان كرد كه شيخ محمد علي توانست بر تمامي آنها فائق آيد و از آن پس ، «شيخ يزدي » شهرت يافت .

پدر آية الله يزدي ، مرحوم «شيخ علي يزدي » نام داشت كه از شاگردان «شيخ عبدالكريم حائري » و از روحانيون معروف اصفهان بود كه امامت جماعت يكي از مساجد اصفهان را بر عهده داشت و به حل مشكلات مردم عالم پرور اصفهان مي پرداخت . از ويژگيهاي او آشنايي با علوم غريبه بود.

مادر آية الله يزدي نيز زني مؤمن از خانواده متدين و دوستدار اهل بيت (ع ) بود كه پدرش از مريدان «شيخ يزدي » به شمار مي آمد و ارادت او به «شيخ يزدي » در ازدواج پدر و مادر وي بي تأثير نبوده است .

آية الله محمد يزدي تحصيلات خود را ابتداء در محضر پدر و با فراگيري زبان فارسي آغاز كرد و پس از آن ، عازم مكتب خانه شد. مكتب خانه هاي آن روزگار اغلب در مسجد بود و فاقد ميز و صندلي !. پس از گذراندن دورۀ مكتب ، براي گذراندن كلاس چهارم آن نظام آموزشي ،

به نخستين مدرسه اي كه در اصفهان به سبك جديد تأسيس شده بود و يكي از روحانيون كه با پدر او نيز سابقه دوستي داشت ، آن را اداره مي كرد، رفت . شش كلاس آن نظام را در آن مدرسه گذرانيد.

تحصيلات حوزه را كه در آغاز، نزد پدر آموخته بود، در مدرسۀ «كاسه گران » اصفهان ادامه داد و سپس به مدرسه «ملا عبدالله » رفت و به تحصيل شرح لمعه مشغول شد. پس از آن به مدرسه «صدر» آمد و به خواندن «قوانين » پرداخت و در اين ميان ، از محضر عالمان بزرگ اصفهان نيز در زمينه هاي علمي و معنوي بهره مي برد.

با تشريف فرمايي حضرت آيت الله بروجردي به قم ، شور و بي قراري زائد الوصفي وجود اين طلبه جوان را فرا گرفت و با اصرار فراوان به پدر، خواستار حضور و تحصيل در حوزۀ علميۀ قم شد. پدر، در ابتداء با اين سفر مخالف بود، ولي با واسطه قرار گرفتن يكي از علماي يزد، به سفر فرزند خود رضايت داد. در بدو ورود به قم ، در مدرسه فيضيه مستقر شد. در آن زمان ، آية الله بروجردي ، از برخي طلاب به سبب آشنايي با ميزان توانايي علمي آنان ، امتحان به عمل مي آورد. وي با شركت در دروس سطح ، كتاب هاي رسائل ، مكاسب و كفاية الاصول را به خوبي فرا گرفت و در درس خارج علماي بزرگ حوزه ، از جمله آية الله بروجردي (ره ) و امام خميني (ره ) شركت كرد. تلاش علمي ايشان در آن سال ها باعث شد تا بتواند از حضرت امام خميني (ره ) اجازه نامۀ اجتهاد دريافت كند.

وي در طول آن سال ها و حتي تا هم

اكنون ، از طريق شهريه ، معاش گذرانده است و وضعيت خانوادگي ، به ويژه علاقه مندي پدر به تحصيلات حوزوي ، استادان بزرگوار حوزه و صبر و بردباري همسر و فرزندان خود را از عوامل مهم رشد علمي و فرهنگي خود مي داند.

دوران تحصيل آية الله يزدي ، سرشار از تحصيل در محضر عالمان بزرگ بوده است . از استادان وي ، هنگام تحصيل در اصفهان ، مي توان از آقايان: «شيخ حسن نجف آبادي» ، «فقيه» ، «سيد محمد علي ابطحي» نام برد كه بخشي از كتب دورۀ سطح را در خدمتشان فرا گرفت . با ورود به قم به دروس مرحوم «آية الله لاكاني» ، مرحوم «حاج آقا حسين بُدلا» و مرحوم «زاهدي» رفت و رسائل ، مكاسب و كفاية الاصول را در محضر «آية الله حاج شيخ مرتضي حائري» ، «آية الله مرعشي» و «آية الله سلطاني» فرا گرفت و در درس تفسير «علامه طباطبايي» نيز حاضر شد. وي در درس خارج علماي بزرگي همچون: «آية الله بروجردي (ره )»، «آية الله اراكي» ، «آية الله شيخ محمد تقي آملي» ، «آية الله شاهرودي » و نيز يك دوره كامل در درس خارج «امام خميني (ره )» شركت كرد.

آية الله يزدي ، ويژگي درس امام (ره ) را چنين بر مي شمرد:

«حضرت امام (ره ) قبل و بعد از شروع سال تحصيلي به نصيحت طلاب مي پرداختند و در اكثر مواقع هم به ياد دارم كه شاگردان تحت تأثير نفوذ كلام حضرت امام (ره ) به گريه مي افتادند. عجيب اينجا بود كه مسائل مطروحه از سوي امام، گاه از اهميت چنداني برخوردار نبود، ولي بحث و بيان امام به گونه اي بود كه همه را به گريه مي انداخت ».

همچنين در باره همراه بودن درس امام (ره )

با بينش سياسي مي گويد:

«ايشان در مسائل سياسي و آموزش آن ، در كنار دروس رسمي حوزه شيوه هاي عجيبي داشتند. براي مثال عرض مي كنم كه يك بار در كلاس درس اصول ، از اين شيوه استفاده كردند. در اصول فقه ، بحثي وجود دارد تحت اين عنوان كه «امر و نهي در صورتي معنا دارد كه مخاطب آن قابليت تأثير پذيري و انبعاث داشته باشد». اكثر اساتيد وقتي به اين مبحث مي رسند، در مقام مثال زدن مي گويند: به ديوار و سنگ نمي توان گفت چنين كن ! اما حضرت امام مي فرمودند: به «خروشچف» نمي شود امر كرد كه نماز بخوان ! خود به خود براي ما كه شاگرد ايشان بوديم ، اين سؤال پيش مي آمد كه «خروشچف» ديگر چيست يا كيست ؟ بعد مي رفتيم دنبال پاسخ به اين سؤال و همين امر بينش سياسي ما را افزايش مي داد و به گسترش افق ديد ما كمك مي كرد».

از دوستان و معاشران آية الله يزدي در ايام تحصيل در اصفهان مي توان از آقايان : فقيه ايماني ، مدني ، اخوان «ابطحي »، سيد محمد علي مجلسي و سيد محمد باقر مجلسي را نام برد. همچنين وي در نخستين سال هاي طلبگي با آية الله «سيد محمد حسين بهشتي» آشنا شد و نظم آن شهيد سعيد را شايان ستايش مي داند. از دوستان ايشان در زمان تحصيل در قم نيز مي توان از آقايان: «محمدي گيلاني» ، «شيخ حسين مظاهري »، «شيخ محمد تقي مصباح يزدي» ، «سيد علي اكبر موسوي يزدي » و «حاج شيخ مرتضي تهراني (انصاري )» نام برد.

زندگي آية الله يزدي ، همواره با تلاش ها و دغدغه هاي علمي و فرهنگي همراه بوده است . بخشي از اين تلاشها در قالب سخنرانيها و تدريسها تبلور

يافته است كه اغلب ، اساسي ترين مباحث اسلام و تشيع در آن مورد مداقه قرار گرفته است و تا هم اكنون نيز ادامه دارد. بخش ديگر آن نيز در قالب مقالات و كتب مفيدي است كه جوانان و طالبان علم را از معارف والاي مكتب تشيع بهره مند مي سازد. ايشان نخستين مقاله هاي خود را در نشريه «حكمت » به چاپ رساند. از جمله كتب ايشان كه در زمان طاغوت به چاپ رسيد، كتاب «گمشدۀ شما» بود كه چاپ آن باعث شد فردي به نام «مردوخ » به بهانه آن ، تهمت هاي ناروايي را به ساحت تشيع ابراز دارد. اين مسأله باعث شد كه آية الله يزدي تهمت هاي او را در كتابي با عنوان «پاسخ به تهمت هاي مردوخ » پاسخ دهد كه هر دو كتاب «گمشدۀ شما» و «پاسخ به تهمت هاي مردوخ» مورد عنايت زعيم عاليقدر شيعه ، حضرت امام خميني (ره ) قرار گرفت . آية الله يزدي در طول دوران مبارزه بر ضد رژيم شاهنشاهي ، حتي در زمان تبعيد، دست از نگاشتن در جهت تبيين معارف اسلامي برنداشت و تا كنون ، كتابها و مقالات بسياري را به چاپ رسانده اند.

زندگي سياسي حضرت آية الله يزدي ، با توجه به مبارزۀ بي امان ايشان با رژيم شاه و نيز افشاگري هاي فراوان كه به تبعيد و شكنجه معظم له منجر مي شد و با نگاه به سابقه مديريت ايشان در دوران پيروزي انقلاب اسلامي ، بخشي از تاريخ انقلاب را تشكيل مي دهد و مطالعۀ آن ، فضاي مبارزه و مقاومت را در اذهان دوستداران انقلاب زنده مي سازد. آية الله يزدي با ورود به حوزه علميه قم ، مبارزه و درس را توأمان آغاز مي كند و

با شركت در درس امام خميني (ره ) و جلسات عمومي و خصوصي ايشان ، توانايي و عزم خود را براي پي گيري جريان هاي سياسي و پيروي از خط مشي امام (ره ) اعلام مي دارد. ارتباط وي با امام با حاضر شدن در درس خارج اصول ايشان در مسجد سلماسي و پرسش هاي علمي و سياسي در پايان درس آغاز شد.

در آن ايام ، در عصرهاي جمعه ، بيشتر جوانان به سينما مي رفتند و جو سينماها آكنده از فيلم هاي زشت و مبتذل بود. حضرت امام (ره ) با توجه به اين معضل ، از علماء و طلاب خواسته بودند كه جلساتي را در عصرهاي جمعه برقرار كنند. رساندن اين پيام امام (ره ) در برخي از شهرها، به عهده آية الله يزدي بود. يكي از آن جلسات ، جلسه معروف مسجد امام حسن عسگري (ع ) واقع در قم بود كه هر يك از علماء، ده شب در آنجا به سخنراني مي پرداخت . هنگامي كه نوبت به آية الله يزدي رسيد، به جاي ده شب ، بيست شب آن جلسه را اداره كرد. عنوان بحث هاي وي در آن بيست شب ، «انقلاب هاي تاريك و روشن » بود كه امام (ره ) نيز يك شب به آن محفل آمد و تا پايان جلسه هم حضور داشت .

سخنراني هاي ايشان در آن ايام ، چنان مؤثر و شور آفرين بود كه باعث شد امام خميني (ره ) ايشان را احضار فرمايد و شيشۀ عطري هديه و براي ايشان دعا نمايد. ويژگي سخنراني هاي آية الله يزدي اين بود كه در سخنراني خود ضمن بيان مكتب و روش اهل بيت و نيز خط مشي دشمنان آنها، واقعيات مبارزه و مصداق هاي كنوني

دشمني با اهل بيت را بيان مي كرد؛ مثلاً در باره نهضت امام حسين (ع ) سخن مي گفت و بدي و پليدي يزيد و پيروانش را به مردم گوشزد مي كرد. سپس حسينيان زمان و يزيديان اين دوره را با ويژگي هاي آنها و با انطباق با صدر اسلام بيان مي فرمود. كتاب «حسين بن علي را بهتر بشناسيم » حاصل اين سخنرانيها بود كه چند بار، ساواك آن را از بازار جمع آوري كرد. ساواك كه اين گونه افشاگريها را برنمي تافت ، آية الله يزدي را بارها دستگير و ممنوع المنبر كرد؛ از جمله دستگيري بعد از 21 رمضان در مسجد جامع قم و پس از سخنراني در منزل آية الله گلپايگاني را مي توان نام برد. ساواك بارها ايشان را تبعيد كرد كه طولاني ترين آنها پس از بندر لنگه و بوشهر، رودبار بود؛ اما آية الله يزدي در دوره تبعيد نيز دست از مبارزه بر نمي داشت و بارها به طور مخفيانه به تهران و قم مي آمد و در جريان امور قرار مي گرفت و اعلاميه هاي امام را براي مردم و علماي شهرها مي برد. ايشان در قم و تهران جلساتي را به صورت مخفي تشكيل مي داد و با افراد و جريانهاي گوناگون به تبادل نظر مي پرداخت كه به (جلسات زيرزميني) شهرت يافته بود.

از ديگر فعاليتهايي كه در كارنامۀ سياسي آية الله يزدي مي درخشد؛ پناه دادن به آن دسته از سربازان فراري بود كه پس از دستور امام (ره ) و پيش از پيروزي انقلاب ، از ارتش گريخته و به مردم پيوسته بودند. منزل او در آستانه پيروزي انقلاب، مركز تلاش ها و نيز حل و فصل بسياري از امور جريان هاي انقلاب بود.

همان منزلي كه امام (ره ) پس از پيروزي انقلاب و مراجعت به قم ، در آن ساكن شدند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، در اولين سخنراني امام (ره ) در فيضيه كه شور و شوق فراوان و كثرت جمعيت مانع از انجام اين سخنراني بود؛ حضرت امام به ايشان دستور مي فرمايند براي آرام كردن مردم ايراد سخن كنند و ايشان نيز امر امام را اطاعت نمودند كه خاطرۀ آن در اذهان حاضران در آن روز بزرگ، باقي مانده است .

جامعه مدرسين حوزه علميه قم از مراكز بسيار مهمي بود كه در زمان رژيم طاغوت ، خدمات شاياني را به مبارزات ملت ايران براي دست يابي به انقلاب اسلامي انجام داده است . آية الله محمد يزدي ، از آغازين روزهاي تأسيس اين مركز، با آن همكاري داشته است و اين همكاري تا كنون نيز ادامه دارد. ايشان خود در باره جامعه مدرسين مي گويد:

«جامعه مدرسين حوزه علميه قم در شمار مراكزي بود كه بي آنكه تبليغات هنگفتي براي اثبات ارزش و اعتبار خود بنمايد، توانست احترام تودۀ مردم را نسبت به خود جلب كند. مردم اعضاي جامعه را افرادي متدين و فاضل يافته بودند و عميقاً به اين باور رسيده بودند كه اينان كساني نيستند كه براي قصد و غرض دنيوي كاري انجام داده و سخني بگويند و جز براي خير و انجام وظيفه ديني و الهي خود كاري نمي كنند.

آية الله محمد يزدي ، پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز همواره در خدمت نظام و بازوي تواناي امام و رهبري بود. ايشان در مسؤوليتهاي بسيار مهمي ايفاي نقش نموده اند

يزدي، محمدتقي

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

(س سيزدهم ق)، عالم دينى، فقيه و اصولى. اصل وى از

يزد بود. در فقه و اصول تبحر داشت و از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و از ملازمان او در نجف بود. از آثارش: «مجموعة الهداية»، در سهبخش شامل: اصول الدين، فروع منطبق بر فتاواى شيخ انصارى و معاصى صغيره و كبيره كه در 1277 ق در يزد به چاپ رسيد. به گفته ى شيخ آقا بزرگ تهرانى احتمالاً صاحب عنوان بعد از اين تاريخ درگذشته است.

برگرفته از كتاب :اثرآفرينان (جلد اول-ششم)

منابع زندگينامه :الذريعه (109/ 20)، طبقات اعلام الشيعه (قرن 210/ 13)، معجم المؤلفين (134/ 9).

يزدي، محمدكاظم

قرن:13

جنسيت:مرد

مليت:ايران

آن وجود سعادتمند در سال 1248 قمري . در روستاي ((كسنويه )) يزد پا به عرصه گيتي نهاد. از همان زمان بزرگي در چهره كوچكش نمايان بود و با تولدش ، رشته هاي اميد را در قلب پدر و مادر خويش محكم ساخت . پدرش به تبرك نام رسول خدا صلي الله عليه و آله و با ياد امام هشتم شيعيان ، او را محمد كاظم نام نهاد.گروه : علوم انسانيرشته : الهيات و معارف اسلاميتحصيلات رسمي و حرفه اي : سيد محمد كاظم دوران كودكي و نوجواني را پشت سر گذاشت و با تشويقهاي پدر و مهم تر از همه عنايت خاص خداوند ب علوم ديني رو آورد.و حوزه علميه ((دومنار)) يزد يعني بزرگترين حوزه آن شهر، پذيراي آن نوجوان مخلص از دودمان پاك پيامبر صلي الله عليه و آله شد. سيد محمد كاظم مدتها در درس ادبيات استاد ملا محمد ابراهيم اردكاني و زين العابدين عقدايي شركت كرد و از آن دو بهره هاي فراوان برد.جديت فراوانش در كسب علوم اهل بيت عليهم السلام او را مورد توجه اساتيد مدرسه قرار داد.

پس از اتمام ادبيات عرب ، در درس فقه و اصول آخوند ملا هادي يزدي كه از علماي بزرگ آن زمان محسوب مي شد دوره سطح را به پايان رسانيد.ديري نپاييد كه مقام علمي اش او را در زمره نزديكان خاص استاد جاي داد. وي در مدت زمان كوتاهي ، علم هيئت و رياضي را آموخت و طولي نكشيد كه در زمره اساتيد اين علوم در آمد.حوزه علميه اصفهان نيز دوراني به وجود استادي گرانقدر چون يزدي مفتخر گرديد. وي با ورودش به اصفهان در مدرسه صدر سكونت گزيد.سيد محمد كاظم ، ابتدا درس علامه شيخ محمد باقر نجفي فرزند شيخ محمد تقي نجفي ، نويسنده كتاب ((هدايه المسترشدين )) را بر درس ساير علما ترجيح داد.و از محضر اساتيدي چون آيه الله سيد محمد باقر موسوي خوانساري و برادرش آيه الله حاج ميرزا هاشم خوانساري و آيه الله محمد جعفر آباده اي استفاده هاي فراواني برد.سيد محمد كاظم در سال 1281 ق . با اجازه و معرفي استادش آيه الله شيخ محمد باقر نجفي ، به همراه چند تن از علما به نجف اشرف هجرت كرد و در آنجا از محضر بزرگاني همچون آيه الله شيد محمد حسن شيرازي (ميرزاي بزرگ ) فتوا دار تحرمي تنباكو، آيه الله شيخ راضي و آيه الله شيخ مهدي جعفري و آيه الله شيخ مهدي آل كاشف الغطاء استفاده هاي علمي و توشه معنوي فراواني كسب نمود.فعاليتهاي ضمن تحصيل : با توصيه استادخود ملا هادي يزدي، در ضمن فراگيري فقه و اصول ، به تدريس ادبيات پرداخت . كيفيت تدريس و شيوه بيان او، سرانجام كار را بدانجا

رساند كه بعد از اندك زماني سيد محمد كاظم يزدي به مثابه يكي از اساتيد حوزه علميه يزد شناخته شد.جوان يزدي پس از مشورت با دو استادش ، اردكاني و عقدايي ، به اميد بهره مندي از وجود مقدس امام هشتم عليه السلام راهي مشهد مقدس شد تا با استعانت از آن امام همام ، به مقامات علمي و معنوي نايل آيد. استاد يزدي تبار، هيچ گاه از تدريس غافل نبود. وي بعد از هجرت ميرزاي شيرازي به سامرا به طور رسمي حوزه درس خود را در نجف تشكيل داد و به تدريس دروس عالي فقه و اصول كه مرحله نهايي تحصيلات حوزوي است ، پرداخت . ديري نپاييد كه شاگردان زيادي در درس ايشان حاضر شدند، به طوري كه عدد آنان را تا دويست نفر ذكر كرده اند.استادان و مربيان : از استاداني كه محمدكاظم يزدي در محضرشان كسب فيض نموده است به شرح زير مي باشد: علامه شيخ محمدباقر نجفي، آيه الله حاج ميرزا هاشم خوانساري، آيه الله محمدجعفر آباده اي ، ملا محمدابراهيم اردكاني، زين العابدين عقدايي، ملا هادي يزديهمسر و فرزندان : آيه الله سيد محمد كاظم يزدي ، داراي شش فرزند پسر بود كه همگي از علما و فضلا به شمار مي آمدند. اسامي آنان بدين شرح است :1. عالم مجاهد سيد محمد يزدي كه در ميدان نبرد با استعمار، شربت شهادت نوشيد.2. سيد احمد3. سيد محسن4. سيد محمود5. آقا سيد علي6. سيد اسدالله (1384)از دختران سيد در تاريخ نامي به ميان نيامده است .وقايع ميانسالي : بعد از ابلاغ فتواي جهاد، جمع زيادي از علما به سوي جبهه هاي

جنگ شتافتند. از جمله سيد محمد يزدي فرزند ارشد آيه الله يزدي ، با حضور در جبهه رشادت خاصي از خود نشان داد و سرانجام نيز به درجه رفيع شهادت نايل گشت . آيه الله العظمي سيد محمد كاظم يزدي با حضور روسا، بزرگان نجف و اولاد و بستگان خود چهار وصي معين كرد كه عبارتند از:1. آيه الله شيخ لاحمد كاشف الغطاء2. علامه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء3. آيه الله آقا ميرزا محمود تبريزي4. آيه الله آقا شيخ علي مازندرانيبر اساس وصيت سيد اين چهار تن موظف شدند كه تمام موجودي وجوهات شرعي اعم از سهم امام عليه السلام ، سادات ، كفارات و مظالم را به مرجع تقليد بعدي تحويل دهند. گفتني است در جلسه تعيين وصي يكي از نوادگان به سيد محمد كاظم عرض كرد: برخي نوادگان شما يتيم هستند و تحت سرپرستي شما بوده اند، خوب است چيزي براي آنها هم تعيين كنيد. سيد با آن كسالت جسمي و با صداي ضعيف و رنجور كه حكايت از عروجي نزديك داشت ، فرمود: ((نوادگان من اگر متدين هستند، خدا روزي آنها را مي رساند و اگر نه ، چگونه از مالي كه از آن من نيست ، به آنان كمك كنم .))زمان و علت فوت : هر چه از ماه رجب مي گذشت حال سيد رو به وخامت مي گذاشت و رنگ رخسارش زردتر مي شد. اين وضع تا شب سه شنبه 28 ماه رجب سال 1337 ق . ادامه داشت . سرانجام نزديك طلوع فجر، خورشيد فقاهت ، ايثار، زهد و مردانگي غروب كرد و به ملكوت اعلي پيوست . فرزندش

حضرت آيه الله سيد علي يزدي ، بر جنازه پدر نماز خواند و بدن مبارك را در صحن مطهر حضرت علي عليه السلام ، در ايوان كبير (پشت جامع عمران ، جنب در طوسي ، پشت سر مبارك حضرت علي عليه السلام و در جوار پسر شهيدش ) به خاك سپردند. او رفت اما انديشه پاكش هرگز از ياد نمي رود.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : محمدكاظم يزدي بعد از رحلت آخوند خراساني و آيه الله محمد طه نجف ، زعيم بزرگ جهان تشيع گرديد و به مثابه بزرگترين قدرت مذهبي و يگانه پاسدار حريم تشيع ، حفظ كيان مسلمين را بر عهده گرفت . آن روز كه دشمنان اسلام ، كمر به نابودي اسلام بسته بودند اين مرد بزرگ چونان مجاهدي نستوه و سياستمداري فرزانه به صحنه آمد.مراكزي كه فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : آيه الله يزدي در طول عمر مبارك خود، آثار زيادي را به يادگار گذاشت و كمكهاي بسياري به سرپرستان و يتيمان مبذول داشت . وي در عمران شهرها و روستاها بويژه در ساخت مسجد، حمام و كاروانسرا، همتي والا و نسبت به رسيدگي به امور حوزه هاي علميه و طلاب علوم ديني ، عنايت خاصي داشت و بناهاي زيادي را بنياد نهاد كه مهمترين آنها، مدرسه علميه و كتابخانه ايشان در نجف اشرف است . اولين مدرسه ، معروف به مدرسه سيد در خياباني بين خيابان رسول و بازار حويش قرار دارد و دومين مدرسه نيز در محله العماره واقع شده است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : آيه الله يزدي ، بر مباحث فقهي تسلط

كامل داشت . از اين رو مسائل مشكل و پيچيده فقهي را با بياني روان و ساده و با استدلالي قوي ، به طلاب عرضه مي كرد، به گونه اي كه شاگردان فراواني جذب شيوه درس وي شدند. بعد از اعلان قانون اساسي در دولت عثماني ، آيه الله سيد محمد كاظم يزدي به مخالفت با آن برخاست و به سختگيري و آزار و اذيت مسلمانان از سوي آن دولت اعتراض نمود به طوري كه حكومت عثماني او را به تبعيد خارج از عراق تهديد كرد.بعضي از مشروطه خواهان ايراني ، فرصت را غنيمت شمرده ، از طريق ارسال تلگراف به استانبول ، تهمتهاي ناروايي به او نسبت داده ، به اين اميد كه از ناحيه حكومت عثماني در حق وي سختگيري شود و مورد آزار و اذيت قرار گيرد.اهميت موضع گيري سيد در برابر خوديهاي دگر انديش وقتي آشكار مي شود كه بدانيم يكي از رهبران ترك تلاش نمود تا شايد بتواند با اقداماتش او را از نظرش منصرف سازد تا وي دست از مخالفت با قانون اساسي دولت عثماني بر دارد. از همين رو در نجف اشرف به زيارت سيد شتافت و از او خواست كه با فتوايش قانون اساسي آنان را مورد تاييد قرار دهد. سيد پس از اندكي درنگ جواب داد: شعار شما شعار غربي و قانون شما، گرفته شده از بيگانه است . اينها كه از آزادي و دموكراسي دم مي زنند در پوشش مظاهر غربي ، جز نابودي اسلام چيزي در سر ندارند! در سال 1914 م (1332 ق .) همزمان با جنگ جهاني اول ، انگلستان عليه امپراتور

عثماني اعلان جنگ داد و دامنه جنگ به كشور اسلامي عراق كشيده شد. انگليس براي تصرف بصره در شط العرب نيرو پياده كرد. آيه الله سيد محمد كاظم يزدي با فتوي خود مبني بر وجوب جهاد، مسلمانان را به جهاد عليه كفار انگليس ترغيب مي كرد.آثار :السوال و الجواب ، الصحيفه الكاظميه ، العروه الوثقي ويژگي اثر : العروه الوثقي مهمترين تاليف و ارزنده ترين كتاب فقهي آيه الله سيد محمد كاظم يزدي به حساب مي آيد. اين اثر فقهي به حدي معروف است كه مولف آن نزد همگان ، بخصوص علما و فضلاي حوزه هاي علميه به ((صاحب عروه )) شناخته مي شود. كتاب مزبور در بر گيرنده ابواب مختلف فقه است . و احكام و مسائل شرعي را بيان مي كند. اين اثر، در مجموع ، محتوي 3260 مساله در سه جلد تاليف شده است . مسائل كتاب به نحوي ترتيب يافته كه دستيابي به آنها بسيار آسان و همواره مورد توجه مراجع تقليد بوده است و بسياري از مراجع بزرگ بر آن حاشيه يا شرح نوشته اند.در مقدمه كتاب ((مستمسك العروه الوثقي )) تاليف آيه الله سيد محسن طباطبايي حكيم كه اولين شرح بر ((العروه الوثقي )) مي باشد آمده است :((كتاب پرارزش عروه الوثقي از حيث دقت و تحقيق ، به گونه اي است كه در حوزه هاي محور درسي بسياري از فقها قرار مي گيرد. با اينكه قبل از آن محور درسهاي فقهي علما، كتاب ((شرايع الاسلام )) و ((تبصره المتعلمي )) بود اما با ظهور كتاب عروه الوثقي ، اين كتاب ارزشمند محور درسي

حوزه هاي علميه گرديده و شروح و تعليقات زيادي بر آن نگاشته شده است ...))4 حاشيه بر مكاسب ، رساله اجتماع امر و نهي ، رساله في التعادل و التراجيح

منابع زندگينامه :سايت حوزه علميه قم/ بخش زندگينامه علماwww.hawzah.net/ - 1kz

يشيل كايا، عليرضا

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي رضا يشيل كايا

محل تولد : تركيه- استانبول

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1351/1/1

زندگينامه علمي

عليرضا يشل كايا 172 در تركيه به دنيا آمدم در منطقه توزلجا دوران دورسي ابتدائي را تمام كردم در تاريخ 1984 به استانبول رفتم در استانبول تحصيل را در رشته تخصوصي ماكينا و تكنولوژي ادامه تحصيل دادم مايثق وقالب گيري يعني علوم مادر تكنولوژي را ياد گرفتم هم درس خواننده ام به مدرسه رفتم در كنار اين درس به ورزش علاقه مند شدم به عنوان كاراته به قول مشهور دان 2 رسيده ام در تركيه 64 كيلوگرم مسابقه داده و نفر دوم شدم ولي با توجه به اين كه خانواده ام استانبول نبودند بنده الحمدلله در كنار مسجد زينبيه زندگي مي كردم به مسجد زينبيه رفت و آمدم مي كردم كه اهل نماز بودم و يك جوان مومن و خدا شناسي بودم حركتهاي انقلاب اسلامي را از نزديك دنبال ميكردم بعد از يك مدتي به سربازي رفتم سربازي در تركيه 18 ماه بوده ولي الحمدلله سربازي سه ماه كمتر شده بنده يك ماه را هم مرخصي استفاده نكرده بودم كه روي هم رفته 4 ماه كمتر شده و زودتر انجام وظيفه را تمام كردم بعد از 4 ماه در سال 1373 به تاريخ

ايران به ايران آمدم الان كه تاريخ 25/1/1386 است در ايران هستم الان در مدرسه مباركه شهابيه زبان فارسي را گذراندم بعد در مدرسه مباركه مومنيه رفتم بعد از آن به مدرسه مباركه امام خميني ره بعد از آن به مدرسه نجفي مرعشي و بعد از آن به مدرسه مباركه حجتيه رفتم در مدرسه مباركه مومنيه از اساتيد چون آقاي قمي كه الان در دفتر رهبري هستند و آقايان صدريان ، اميني ، تهراني ، مظفري ، ذاري ، ذاكري ، ايرام فر ، احمدي ، محامي كه مدير مدرسه مباركه حجتيه هستند و آقاي محسن قرائتي دو ماه از محضرشان استفاده كردم از محضر آيت الله فاضل لنكراني و آيت الله بروجردي و اساتيد ديگر سه سال درس خارج استفاده نمودم و پايان نامه نوشتم به عنوان ترجمه وتحقيق بلاغت قبول شدم واز بيست ، 18 گرفتم آن را به صورت كتاب چاپ كرده ام الان بعضي از نواقص برنامه مركز را دارم به اتمام ميرسانم و 4 امتحان ديگر مانده كه مشغول تمام كردن آنها هستم كه بعد از آنها به دكترا راه مي يابم و مشغول دكترا ميشوم فلسفه و منطق و تفسير و اصول و ادبيات را خوانده ام الان در اينترنت مشغول سخنراني هاي به زبان تركي استانبولي و زبان فارسي و عربي به حد توان صحبت كرديم و مشغول تبليغ هستيم و عاشق فلسفه منطق و تفسير اخلاق و تاريخ دوست دارم درباره بچه كتاب ترجمه كردم آماده چاپ هست . پايان نامه ام به عنوان كتاب شده مقاله هايم در مجله در آلمان به چاپ رسيده انشاء الله بيست

روز ديگر آن مجله را به خدمتتان مياورم و در مورد اذان و اقامه مقاله هست ترجمه آماده چاپ هست.

يوسفي، احمدعلي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

احمدعلى يوسفي

محل تولد : لاهيجان

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1358 در رشته (فيزيك و رياضي) با معدل 14/19 قبول و براي ادامه تحصيل راهي دانشگاه شدم. در سال 1359 مقارن با انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه ها، راهي حوزه علميه قم شدم. در حوزه علميه قم در كنار دروس حوزوي به تبليغ و حضور در جبهه هاي جنگ حق عليه باطل مشغول بودم. در سال 1367 دروس حوزوي را به پايان رساندم و دروس خارج فقه و اصول را با شركت در دروس حضرات آيات عظام: «فاضل لنكراني»، «سبحاني» و «تبريزي» ادامه دادم.

بعد از جنگ در كنار دروس حوزوي، به جهت ضرورت نظام جمهوري اسلامي ايران در رشته «اقتصاد اسلامي» تحصيل را آغاز نمودم و در سال 1375 در كنار دروس حوزوي، موفق به اخذ مدرك در مقطع كارشناسي ارشد در رشته اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبايي شدم. هم اكنون ضمن بهره مندي از دروس خارج فقه و اصول، مشغول تدريس دروس حوزه و اشتغال به نگارش پايان نامه سطح چهار در موضوع (خريد و فروش پول هاي اعتباري) هستم. مسئول پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي (واحد قم).

يوسفي، سجاد

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

سجاد يوسفي

محل تولد : تبريز

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد

زندگينامه علمي

در سال 1376 وارد حوزه علميه شدم. در سال 1381 سطح را تمام كردم و حدود چهار سال است كه از دروس آيت الله «جوادي آملى»، «تبريزى»، «خراسانى»، «مكارم»، «شبيري» و «سبحاني» استفاده نموده ام. مدتي در حوزه تبريز و مقداري در قم مشغول تدريس (اصول فقه)

و (فلسفه) بودم و كتابهاي جواهر النضيد، كشف المراد، بداية الحكمه، نهاية الحكمه، معالم الاصول و اصول فقه را تدريس نموده ام. در ضمن در موارد مختلف به حول خدا توانسته ام قلم فرسايي كنم و در سنگر هاي مختلف شركت كنم و در رشته «فلسفه» كارشناسي ارشد فارغ التحصيل شدم و مشغول تدوين پايان نامه سطح 3 حوزه مي باشم.

يوسفي، محمدهادي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

محمدهادي يوسفي

محل تولد : نجف اشرف

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1327/1/1

زندگينامه علمي

در سال 1327 هجرى شمسى در (نجف اشرف) متولد و در سال 1341 هجرى شمسى شروع به تحصيل مقدمات ادبيات عرب نزد پدرم آية الله «حاج ميرزا محمود يوسفى غروى» نمودم. پس از اتمام دروس سطوح مقدماتى، متوسط و عالى در سال 1350 به بحث خارج فقه (عبادات - صلاة الجماعه) مرحوم آية الله خوئى، اصول (استصحاب) از ايشان، فقه (معاملات) و مكاسب (بيع و خيارات) از مرحوم امام خمينى حاضر شدم. در سال 1352 به قم منتقل شدم و مدتى بحث فقه و اصول (سيد محمد صادق حسينى روحانى) و سپس بحث فقه و اصول (آية الله سيد كاظم حسينى حائرى) حاضر شدم تا بعد از سال 66.

پس از 70 هجرى شمسى در نجف اشرف كتاب هاى ادبى «نحوى و صرفى»، منطق، اصول، فقه، تبصره، المختصر النافع و شرح لمعه، و در حوزه قم در (بخش عربى مدرسه آية الله گلپايگانى و معهد الدراسات الاسلاميه) دروس نحو، عقائد، مفاهيم اسلامى و تاريخ اسلام و پس از انقلاب در مدرسه (حجتيه) و سپس مدرسه (امام خمينى) درس تاريخ اسلام، حديث، نهج البلاغه، علوم قرآن،

اصول فقه، حلقات شهيد صدر و مكاسب تدريس داشته ام. در دانشكده تربيت مربى، عقيدتى سياسى، دانشكده اصول الدين، قرآن، حديث در قم و در دزفول نيز در تفسير و علوم قرآن، اصول فقه و تاريخ اسلام تدريس داشته ام.

در نجف اشرف مقالاتى علمى، عقيدتى در مجله «أجوبة المسائل الدينيه» و در قم تحقيق و تصحيح كتاب هايى كه در آثار ياد خواهد شد، داشته ام. و همچنان اشتغال تحقيقى و تاليفى در (تاريخ اسلام سيره نبوى)، (تاريخ امامان شيعه و خلفاء) و تدريس فقه مكاسب و أصول حلقات 3 در مدرسه امام خمينى قدس سره دارم.

يوسفيان, علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي يوسفيان

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

از كودكي با پدر بزرگوارم مي رفتم نزد علماي اعلام (عراق و ايران) در (كربلا و نجف) و از محضر ايشان بهره مند مي شدم. چون كه پدر بزرگ و پدرشان از علماي اعلام كربلا و نجف بودند كه با «شيخ اسماعيل» و «ملا يوسف» كه نام فاميلمان «ملا يوسفيان» و براي مختصر لفظ فاميلي كلمه (ملا) را حذف كرديم. بر همين اساس با حضرات آيات عظام «نجف»، «كربلا»، «قم»، «مشهد» و «اصفهان» زيارت اين بزرگواران مي كرديم و بهره مند مي شديم مخصوصاً «آية الله خوئي»، «سبزواري»، «حكيم»، «شيرازي»، «سيستاني»، «شاهرودي» و ... حفظهم الله تعالي. به خاطر همين علاقه، شكر خدا وارد حوزه در كربلا و نجف شديم و به قم منتقل شديم تا الان.

يوسفيان، علي

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

علي يوسفيان

محل تولد : كربلا

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1339/1/1

زندگينامه علمي

از كودكي با پدر بزرگوارم مي رفتم نزد علماي اعلام (عراق و ايران) در (كربلا و نجف) و از محضر ايشان بهره مند مي شدم. چون كه پدر بزرگ و پدرشان از علماي اعلام كربلا و نجف بودند كه با «شيخ اسماعيل» و «ملا يوسف» كه نام فاميلمان «ملا يوسفيان» و براي مختصر لفظ فاميلي كلمه (ملا) را حذف كرديم. بر همين اساس با حضرات آيات عظام «نجف»، «كربلا»، «قم»، «مشهد» و «اصفهان» زيارت اين بزرگواران مي كرديم و بهره مند مي شديم مخصوصاً «آية الله خوئي»، «سبزواري»، «حكيم»، «شيرازي»، «سيستاني»، «شاهرودي» و ... حفظهم الله تعالي. به خاطر همين علاقه، شكر خدا وارد حوزه در كربلا و نجف

شديم و به قم منتقل شديم تا الان.

يوسفيان، نعمت الله

قرن:15

جنسيت:مرد

مليت:ايران

نعمت الله يوسفيان

محل تولد : خلخال

شهرت

تابعيت : ايران

تاريخ تولد : 1340/4/15

]زندگينامه علمي

اينجانب نعمت الله يوسفيان در روستاي گيلوان از توابع شهرستان خلخال در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشودم. پدر بزرگوارم كاسب بود و از درآمد آن زندگي ما را تامين مي كرد و مادرم زني پاكدامن و متدين و خانه دار بود. برخي از بستگان مادري ام از خاندان جليل القدر سادات و تعدادي روحاني متشخص هستند. در كودكي وارد مكتب خانه مرحوم «امير توكلي» كه مردي با تقوا، متدين، باصفا و پرتلاش بود، شدم و قرآن كريم را نزد او آموختم. كلاس اول ابتدايي را در روستا خواندم و پس از آن به شهر «ماسال» از توابع استان گيلان مهاجرت كرديم و دروس دبستانى، راهنمايي و دبيرستان را در همان جا ادامه دادم و ديپلم خود را در رشته علوم تجربي گرفتم.

در ايام تحصيل، همواره از شوق هجرت به قم بي تاب بودم و لحظه شماري مي كردم و سر انجام توفيق يار شد و پس از اخذ ديپلم در سال 1359، مقدمات كار فراهم شد و به قم آمدم. دروس مقدماتي حوزه را در مدرسه «امام صادق (ع)» و «رسول اكرم (ص)» فرا گرفتم. پس از آن دروس سطح را شروع كردم. بخشي از دروس سطح را در مدرسه «رسول اكرم (ص)» و «مدرسه امام باقر (ع)» خواندم. در سال 1365 اولين سال برگزاري امتحانات حوزه به صورت كتبي در امتحانات عمومي حوزه در پايه پنجم شركت كردم و با اخذ رتبه اول

قبول شدم و مشمول عنايات و تشويقات حضرات آيات عظام مانند: امام خميني (ره)، آية الله گلپايگاني و ... قرار گرفتم. از آن پس نيز همچنان با علاقه اي وافر به تحصيل علوم اسلامي ادامه مي دادم.

در اواخر سالهايي كه به دروس عالي سطح اشتغال داشتم، دروس خارج را نيز شروع كردم. در سال 1373 در امتحانات ويژه سطح چهار حوزه در قسمت مدارج علمي شركت كردم و پس از قبولي در امتحانات، درباره (قاعده لاضرر) موضوع گرفته، به تدوين رساله علمي پرداختم. تدوين اين رساله پايان يافت و در تاريخ 29/1/1375 به بخش مدارج علمي ارائه گرديد. پس از بررسي هيأت داوران مورد تقدير قرار گرفت و با لطف و عنايت خداوند متعال با كيفيت خوب پذيرفته شد.

دروس مقدمات را نزد اساتيدي همچون: حجج اسلام آقايان مقداديان، رازينى، ظهيرى، طالقانى، فتوحي و ديگران فرا گرفتم. در دروس سطح از محضر استاد: سيد احمد خاتمى، صالحي افغانى، آيت الله اشتهاردى، مرحوم آيت الله وجداني، استاد بني فضل، استاد مصطفي اعتمادى، استاد پايانى، طاهر، شمس، صالحي مازندراني و ديگران بهره مند شدم. در دروس خارج نيز از محضر آيات عظام: «مكارم شيرازى»، «فاضل لنكرانى»، «تبريزي» و ... خوشه چيني كردم. مدتي از درس تفسير آيت الله «جوادي آملي» استفاده كرده ام. بخش نهايه را نزد استاد آيت الله «ممدوحي» و كشف المراد را نزد آيت الله «سبحاني» خوانده ام. در بعضي از دروس كلامي از محضر استاد «رباني گلپايگاني» استفاده كرده ام. در طول تحصيل در درس اخلاق آيت الله «مشكيني (ره)» و آيت الله «مظاهري» فراوان شركت كرده و بهره مند شده ام.

هم بحثي هاي من عبارت بودند از: شهيد علي اصغر حسينى، شهيد يوسف محمدي، شهيد قاسم رحيمى، آقاي محمد عبيرى، اصغر صديقي، طبسى، حجتي، فروتن، شيخ جمال ياري و ....

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109