تفسير قرآن مهر جلد هجدهم

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : 48000 ريال ‮ ج.18 ‮ ‮

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388.

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.18. سوره هاي زمر، غافر، فصلت، شوري و زخزف

عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن

نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي تربيتي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 16

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 17

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده

(: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد:

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 18

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «1» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «2» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «3»

نوشتاري كه در پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند

از آن بهتر بهره ببرند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 19

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي، نصرت اللَّه نيكزاد و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 20

قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات

قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي، جواد و اكبر رحمتي، محمد رضايي، اكبر جعفري و يداللَّه رضانژاد سپاس گزاريم. خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 30/ 10/ 1387

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 21

بخش اول: سوره ي زُمَر

اشاره

خداباوري

دادگاه عدل الهي در رستاخيزز

تأثير نيرومند قرآن بر قلب انسان

شب زنده داري و عبادت

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 23

اول: سيماي سوره ي زمر

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي زُمر كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده است، داراي 75 آيه و 1192 واژه و 4708 حرف است.

نزول

زُمَر پنجاه و هشتمين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي سبأ و قبل از سوره ي مؤمن) و در دوران اخير زندگي مسلمانان در مكه، يعني پس از معراج و قبل از هجرت فرود آمده اما در چينش كنوني قرآن سي و نهمين سوره است.

نام ها

نام هاي اين سوره عبارت انداز: «زُمَر» و «غُرَف».

سبب نام گذاري اين سوره به «زمر» (فوج و گروه) تكرار اين واژه در آيات 71 و 73 است و از آن رو «غُرَف» (اتاق و كاخ) ناميده شده كه اين واژه در آيه ي 20 اين سوره تكرار شده است.

در مورد فضيلت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده است كه

هركس سوره ي زُمَر را قرائت كند، خدا اميدش را از رحمت خود قطع نخواهد كرد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 24

تذكر: روشن است كه آثار سوره هاي قرآن بستگي به قرائت و تدبّر و تفكّر در آنها و عمل به محتواي آنها دارد.

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

1. دعوت به توحيد؛

2. يادآوري رستاخيز و خصوصيات آن.

مطالب

مطالب مهمي كه در اين سوره به چشم مي خورد عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. سفارش به توحيد در همه ي ابعاد و اقسامش، مثل توحيد افعالي، توحيد عبادي و نفي شرك (در آيات 3- 4 و 38)؛

2. يادآوري معاد يا دادگاه بزرگ عدالت خدا و تذكر ثواب وجزاء و بهشت و دوزخ (در آيه ي 20).

ب) اخلاق:

1. ترغيب به شب زنده داري با عبادت (در آيه ي 9)؛

2. دعوت به خودنگه داري و پارسايي (در آيه ي 10).

ج) احكام:

دستور به پيامبر در مورد پرستش خدا با اخلاص (در آيه ي 11).

د) داستان ها:

در اين سوره به سرنوشت كافران پيشين اشاره شده است (در آيات 25- 26).

ه) مطالب فرعي سوره عبارت اند از:

1. آشكار شدن نتايج اعمال در قيامت و ترس از آن؛

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 25

2. سياه شدن دروغ گويان و كساني كه برخدا افترا بستند (در آيه ي 60)؛

3. بيان اهميت قرآن و تأثير نيرومند آن در قلب ها (در آيات 1- 2 و 23)؛

4. يادآوري توبه و بازگشت به سوي خدا (در آيات 17 و 53)؛

5. يادآوري آفرينش انسان ها از يك نفس (در آيه ي 6)؛

6. بيان شرح صدر (در آيه ي 32)؛

7. بشارت به كساني كه سخنان را مي شنوند و بهترين آنها را تبعيت مي كنند (در آيه ي 18)؛

8. خبر از فوت حتمي پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيه ي 31)؛

9. بيان اين كه خواب نوعي مرگ است و روح در آن حالت گرفته مي شود (در آيه ي 42)؛

10. سخن از دو نفخ صور (در آيه ي 68).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 27

دوم: محتواي سوره ي زمر

قرآن جلوه اي از عزت و حكمت الهي

خداوند متعال در آيات اول و دوم سوره ي زُمر با معرفي قرآن، به عبادت خالصانه فرا مي خواند و مي فرمايد:

1 و 2. تَنْزِيلُ الكِتَابِ مِنَ اللَّهِ العَزِيزِ الحَكِيمِ* إنَّا أنزَلْنَا إلَيْكَ الكِتَابَ بِالحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ

فروفرستادن كتاب (قرآن)، از جانب خداي شكست ناپذير فرزانه است.

در حقيقت، ما اين كتاب را به حق به سوي تو فروفرستاديم؛ پس خدا را در حالي كه دين خود را براي او خالص كرده اي، پرستش كن.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات نويسنده و نازل كننده و مؤلف قرآن معرفي شده است كه همان خداي نيرومند و فرزانه است؛ يعني اين آيات سخنان غير خدا نيست بلكه از خداي حكيم و توانا است كه سخنانش والا و حكيمانه است.

2. در اين آيات بيان شده كه محتواي قرآن حق است؛ يعني مطالب آن مطابق واقعيت هستي و حقيقت فطرت انسان است و براساس حكمت فرو فرستاده شده است؛ از اين رو تشنه كامان وادي حقيقت به دنبال آن هستند.

3. نزول كتاب حقِّ قرآن از طرف خدايي توانا و فرزانه، مستلزم پرستش خالصانه ي خدا و خالص كردن دين براي اوست؛ چون اين كتاب حق است و دين خالص را به انسان هديه مي كند.

4. مقصود از «دين» در اين آيه، يا مجموعه ي حيات معنوي و مادي انسان است؛ يعني تمام شئون زندگي خود را براي خداخالص كن و براي او

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 28

سخن بگو و عمل كن و در راه رضاي او گام بردار،

كه در اين صورت مفاهيمي هم چون توحيد، عبادت و اطاعت از مصاديق دين در اين آيه است. «1»

و يا مقصود از دين مجموعه ي احكام، اخلاق و عقايد ديني است كه بايد خالص و براي خدا باشد.

5. هر چند اين آيه خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله است و به او دستور عبادت خالصانه مي دهد، اما در حقيقت همه ي انسان ها مقصود آيه هستند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي است كه فرو فرستنده اي فرزانه و محتوايي حق دارد.

2. خدا را با ديني خالص پرستش كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي زمر با معرفي دين خالص، به انگيزه ي پرستش غير خدا اشاره مي كند و با هشدار به دروغ گويان ناسپاس مي فرمايد:

3. ألا للَّهِ الدِّينُ الخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إلَّا لِيُقَرِّبُونَا إلَي اللَّهِ زُلْفَي إنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ

آگاه باشيد كه دين خالص فقط از آنِ خداست، و كساني كه جز او سرپرستاني برمي گزينند، (و مي گويند:) «آنان را نمي پرستيم مگر به خاطر اين كه ما را به خدا كاملًا نزديك سازند.»، در حقيقت، خدا بين آنان در مورد آنچه در باره ي آن اختلاف مي كنند داوري مي كند؛ در واقع، خدا كسي را كه وي دروغ گو و بسيار ناسپاس است راه نمايي نمي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم،

ص: 29

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد اين جمله كه مي فرمايد: «دين خالص فقط از آن خداست.» دو تفسير شده است: نخست آن كه خدا تنها دين خالص و تسليم مطلق شدن در برابر او را مي پذيرد و هرگونه شرك و ريا واختلاط مردود است.

دوم آن كه دين خالص را تنها بايد از خداگرفت و هر آييني كه غير خدا ارائه كند نارساست. «1»

البته مانعي ندارد كه هردو معنا مقصود آيه باشد.

2. در احاديث اسلامي بر اخلاص در كارها تأكيد شده است و حتي روايت شده كه خدا فقط كار خالصانه را مي پذيرد. «2»

3. در اين آيه به يكي از عوامل و سرچشمه هاي شرك و بت پرستي اشاره شده است؛ يعني برخي افراد خدا را بالاتر از آن مي دانند كه مستقيماً مورد پرستش قرار گيرد و از اين رو معبودان واسطه اي هم چون فرشتگان و جنيان را مي پرستند تا اين معبودان آنان را به خدا نزديك سازند.

اين گونه افراد كم كم براي معبودان خود سمبل و مجسمه هايي مي سازند كه بعداً به عنوان بت مورد پرستش قرار مي گيرند و معبودان، اربابان و شريكان خدا مي شوند.

4. قرآن كريم برتوحيد و دين خالص تأكيد مي كند وانسان مي تواند مستقيماً با خدا راز و نياز كند و نيازي به پرستش واسطه اي ندارد و هرگونه پرستش غير خدا شرك است و حتي مسأله ي شفاعت و توسّل به اولياي الهي بايد براساس رخصت الهي باشد نه به معناي پرستش آنها.

5. خدا افراد دروغ گو و ناسپاس را هدايت نمي كند، چراكه اين گونه افراد با دروغ گويي و ناسپاسي زمينه هاي هدايت را در خود از بين برده اند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 30

آري نور هدايت الهي بر همه ي انسان ها مي تابد اما برخي افراد دريچه ي قلب خود را به روي آن نور مي بندند.

آموزه ها و پيام ها:

1. دين خالص خدا را با شرك آلوده نسازيد.

2. برخي مشركان، به دروغ انگيزه ي شرك خود را نزديكي به خدا مطرح مي كنند.

3. مشركان منتظر داوري خدا باشند.

4. دروغ گويي و ناسپاسي زمينه هاي هدايت انسان را از بين مي برد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي زمر به بي نيازي خدا از فرزند داشتن اشاره مي كند و مي فرمايد:

4. لَوْ أرَادَ اللَّهُ أنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفَي مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الوَاحِدُ القَهَّارُ

اگر (بر فرض) خدا مي خواست فرزندي برگزيند، حتماً از آنچه مي آفريند، آنچه را مي خواست برمي گزيد؛ او منزّه است (از اين كه فرزندي داشته باشد)! او خداي يگانه ي چيره است.

نكته ها و اشاره ها:

1. فرزند داشتن يا براي ياري گرفتن از او در كارها و يا براي ادامه ي نسل و يا براي انس روحي با اوست، ولي خدا توانا و ازلي و ابدي است و احساس تنهايي نمي كند تا نيازي به ياري كسي يا ادامه ي نسل و يا انس با ديگران داشته باشد، پس او فرزندي نياز ندارد.

2. اگر برفرض محال خدا مي خواست «1» فرزندي برگزيند، از ميان

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 31

مخلوقات

شريف خود كسي را برمي گزيد كه اين هدف را تأمين كند، ولي او پاك و منزّه است و عيب و نقص و كمبودي ندارد تا نيازمند فرزندي باشد؛ پس فرزندي نخواهد گزيد و اين مطالبي كه مشركان به خدا نسبت مي دهند و فرشتگان يا عيسي عليه السلام را فرزندان خدا مي پندارند، خرافه اي بيش نيست.

3. فرزند داشتن خدا مستلزم جسم بودن و تجزيه پذيري اوست كه فرزند از بدن او جداگردد و لازمه ي فرزند داشتن، شبيه و نظير داشتن و نيازمندي به همسر است و خدا از همه ي اين امور پاك است؛ چراكه او يگانه و چيره بر همه چيز است كه با اين نيازها ناسازگار است.

آموزه ها و پيام ها:

1. دست خدا در انتخاب فرزند باز است اما او نيازي به فرزند ندارد.

2. فرزند داشتن خدا با توحيد و حاكميت خدا بر همه چيز ناسازگار است.

3. خدا را از هر عيب و نقص و نياز به فرزند پاك بدانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي زمر به نشانه هاي خدا در صحنه ي آسمان و زمين اشاره مي كند و مي فرمايد:

5. خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأرْضَ بِالحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَي النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأجَلٍ مُسَمّيً ألا هُوَ العَزِيزُ الغَفَّارُ

آسمان ها و زمين را به حق آفريد؛ شب را بر روز مي پيچد و روز را بر شب مي پيچد؛ و خورشيد و ماه را مسخّر كرد، كه هركدام تا سرآمد معيّني روان اند؛ آگاه باشيد كه او شكست ناپذيرِ بسيار آمرزنده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «حق» به

معناي مطابقت و موافقت است و گاهي به چيزي كه

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 32

مطابق حكمت آفريده شده، يا اندازه و خصوصيات آن صحيح است، حق گفته مي شود؛ «1» از اين رو آسمان ها و زمين حق اند، چون اندازه و ويژگي هاي آنها صحيح و براساس حكمت است.

2. اگر كسي از دور به كره ي زمين نگاه كند، مي بيند كه در اثر گردش وضعي زمين به دور خود، هر طرفش به نوبت در معرض نورخورشيد قرار مي گيرد و شب و روز هم چون دو نوار سياه و سفيد هستند كه به طور منظم از يك طرف نوار سياه شب بر روشنايي روز مي پيچد و نوار سفيد روز برتاريكي شب مي پيچد.

البته با توجه به اين كه «يُكوِّرُ» به معناي پيچيدن، هم چون پيچش دوراني دستار به دورسر است و با توجه به حركت دوراني زمين به دور خود، در اين جا اين واژه معناي جالبي پيدا مي كند. «2»

3. مقصود از تسخير ماه و خورشيد آن است كه يا آنها تابع قوانين آفرينش هستند و يا اين كه منافع آنها در خدمت بشر است.

البته مانعي ندارد كه هردو معنا مقصود آيه باشد.

4. خورشيد و ماه براي مدت معيني در مسير خود شناورند و به حركت ادامه مي دهند؛ يعني سرآمد معيني دارند و جاويدان نيستند.

آري؛ خورشيد ذخاير انرژي اش روزي به پايان مي رسد و خاموش مي شود و سيارات (هم چون زمين) و قمرهاي آنها (هم چون ماه) كه به دور هم ديگر مي چرخند، از حركت معمولي خود بازمي مانند.

5. در اين آيه

به دو صفت خدا، يعني نيرومند شكست ناپذير و بسيار آمرزنده بودن خدا اشاره شده است.

آري؛ از طرفي، به خاطر قدرت و عزّت خدا، هيچ گناهكاري نمي تواند از دست مجازات او فرار كند و از طرف ديگر، به خاطر آمرزشگري او گناهكاران

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 33

اميد آن دارند كه مورد لطف وي قرارگيرند و گناهانشان آمرزيده شود. «1»

توجه به اين دو صفت خدا انسان را در بين اميد و ترس نگه مي دارد و او را به تعادل مي رساند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در نظام آفرينش جهان و حركت شب و روز و خورشيد و ماه، خدا را بهتر بشناسيد.

2. آسمان ها و زمين به حق و براساس حكمت آفريده شده اند.

3. عمر خورشيد و ماه روزي به سرخواهد آمد و حركت آنها جاويدان نيست.

4. به قدرت شكست ناپذير خدا توجه كنيد و به آمرزشگري او اميد داشته باشيد.

***

همه ي شما را از يك تن آفريد

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي زمر به نشانه هاي خدا در مراحل آفرينش انسان و تنوّع دام ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

6. خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأ نْزَلَ لَكُمْ مِنَ الأ نْعَامِ ثَمَانِيَةَ أزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ امَّهَاتِكُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ

خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلاثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ المُلْكُ لا إلَهَ إلَّاهُوَ فَأ نَّي تُصْرَفُونَ

شما را از يك شخص آفريد، سپس از او همسرش را آفريد و براي شما هشت زوج از دام ها (پديد آورد و) فرو فرستاد. شما را در شكم هاي مادرانتان آفريد؛ آفرينشي بعد از آفرينش، در ميان تاريكي هاي (لايه هاي) سه گانه. اين خدا، پروردگار شماست؛ فرمان روايي تنها از آن اوست؛ هيچ معبودي جز او نيست؛ پس چگونه (از حق) روي گردانيده مي شويد؟!

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 34

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد آفرينش انسان ها از «نَفْس واحدة» دو احتمال مطرح است:

الف) آفرينش انسان از واحدِ نوعي، يعني جنس مذكر مراد باشد.

ب) آفرينش انسان از فرد شخصي، يعني پدر انسان هاي امروزي مقصود باشد كه از او با نام «آدم» ياد مي كنيم.

مفسران قرآن با توجه به ظاهر آيه احتمال اول را بعيد مي دانند. «1»

2. در مورد آفرينش «حواء» از آدم، نيز دو احتمال مطرح شده است:

الف) همسر آدم از جنس او، يعني جنس بشر آفريده شده است و اين مطلبي است كه از برخي آيات ديگر قرآن نيز قابل برداشت است كه مي فرمايد: «خدا همسران شما را از (جنس) شما قرار داد. «2»»

ب) همسر آدم از بدن او، يعني از يكي از دنده هاي چپ آدم آفريده شده است؛ اين مطلبي است كه در تورات آمده «3» و در برخي از روايات غيرمعتبر نيز بدان اشاره شده «4» ولي در احاديثي از امام باقر وامام صادق عليهما السلام اين مطلب

شديداً تكذيب شده است. «5»

3. مقصود از هشت زوج، از دام ها در اين آيه، همان نر و ماده ي گوسفند، بز، شتر، و گاو هستند و واژه ي زوج به هريك از دو جنس نر و ماده ي حيوانات گفته مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 35

4. درباره ي «انزال» و فروفرستادن چهارپايان چند تفسير شده است:

الف) مقصود فرستادن از مكان بالا به پايين نيست، بلكه منظور نزول مقامي است؛ يعني نعمتي از مقام برتر به مقام پايين تر داده شده است.

ب) مقصود همان «نُزُل» يعني نخستين چيزي است كه به وسيله ي آن از مهمان پذيرايي مي كنند.

ج) مقصود آن است كه مقدمات پرورش حيوانات از آب باران و نور خورشيد فراهم شده كه از بالا به زمين مي آيد.

د) و برخي ديگر از مفسران گفته اند كه منظور آن است كه موجودات، نخست در خزانه ي علم و قدرت پروردگار در عالم غيب بوده اند، سپس به مقام شهود و ظهور رسيده اند.

ه) در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه مقصود از انزال چهارپايان، همان آفرينش آنهاست. «1»

البته مانعي ندارد كه همه ي معاني مقصود آيه باشد. «2»

5. چهارپايان نقش مهمي در زندگي انسان دارند. از گوشت و شير آنها تغذيه، و از پشم و پوست آنها لباس و انواع وسايل را تهيه مي كنيم و گاهي از آنان براي حمل بار استفاده مي كنيم.

6. در اين آيه به مراحل آفرينش هاي مكرر انسان در رحم مادر و به صورت مستمر اشاره شده است كه چهره هاي متفاوت جنين و تحوّلات عجيب آن،

علم جنين شناسي را تشكيل مي دهد كه مطالعه در آنها خداشناسي انسان را كامل مي كند.

7. مقصود از ظلمت ها و تاريكي هاي سه گانه، چيست؟

مفسران در اين مورد چند احتمال داده اند:

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 36

الف) منظور ظلمت شكم مادر، رحم و مشيمه (يعني كيسه ي مخصوص جنين) است. اين مطلب از امام باقر عليه السلام و ابن عباس روايت شده است. «1»

ب) منظور از ظلمت هاي سه گانه، گوشت و پوست و خون باشد كه امام حسين عليه السلام در دعاي عرفه به اين مطلب اشاره كرده است. «2»

ج) منظور همان سه پرده ي آمينون، كورين و كيسه ي زرد است كه جنين در داخل آنهاست. «3»

د) مقصود ظلمت بيضه، تخمدان و رحم است. «4»

ه) مقصود ظلمت پشت پدر، رحم و مشيمه است. «5»

و) مقصود تاريكي شب، رحم و شكم باشد. «6»

البته سه احتمال اخير دليلي ندارد و مخالف ظاهر آيه است؛ چرا كه آيه از ظلمت هاي درون شكم سخن مي گويد و احتمال سوم نيز قرينه ي قطعي ندارد.

پس احتمال اول و دوم مناسب تر است و شايد قابل جمع نيز باشد. «7»

8. در اين آيه به خالقيت، پروردگاري و فرمان روايي و توحيد خدا اشاره شده است و با بيان اين سه مطلب به منحرفان هشدار مي دهد كه اگر آفريدگار، پروردگار، حاكم وخداي يگانه ي شما، اللَّه است، پس شما چگونه غافل شده و به كجا منحرف مي شويد و به دنبال شرك مي رويد؟

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 37

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي انسان ها از يك نژاد هستند (پس خالق خود را بشناسيد و نژادپرستي نكنيد).

2. با مطالعه در مراحل آفرينش خود و دام ها خداشناس تر شويد.

3. با وجود نشانه هاي خدا و معرفي صفات او، ديگر جاي انحراف نيست.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي زُمر به موضع گيري خدا در مورد سپاس گزاري و ناسپاسي انسان ها و مسئوليت هركس در برابر اعمال خويش اشاره مي كند و مي فرمايد:

7. إنْ تَكْفُرُوا فَإنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَلا يَرْضَي لِعِبَادِهِ الكُفْرَ وَإنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اخْرَي ثُمَّ إلَي رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

اگر ناسپاسي كنيد، پس در واقع خدا از شما بي نياز است و ناسپاسي را براي بندگانش نمي پسندد؛ و اگر سپاس گزاري كنيد، آن را براي شما مي پسندد. و هيچ بار برداري بار سنگين (گناه) ديگري را برنمي دارد؛ سپس بازگشت شما فقط به سوي پروردگارتان است و شما را از آنچه انجام مي داديد با خبر مي سازد؛ [چرا] كه او به (اسرار) درون سينه ها داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بيان شده كه سپاس گزاري و ناسپاسي انسان ها به خدا زيان نمي زند؛ چون او توانگري بي نياز است و محتاج سپاس گزاري انسان ها نيست.

پس سپاس گزاري انسان موجب رشد نعمت ها و كمال، و ناسپاسي او نيز موجب سقوط خود او و از دست دادن نعمت ها مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 38

2. اين آيه پاسخي به طرف داران مكتب جبر است. در اين آيه بيان شده كه خدا كفر و ناسپاسي انسان ها را نمي پسندد و اين مطلب را از طريق پيامبران و فطرت و اعطاي عقل روشن ساخته است، ولي انسان ها با اراده و اختيار خود كژراهه را انتخاب مي كنند و كسي آنان را مجبور نمي كند.

3. مسئوليت هركس در برابر اعمال خويش از اصول مسلّم اديان آسماني است و عقل هم آن را تأييد مي كند.

البته گاهي ممكن است كسي شريك جرم ديگري باشد، مثلًا در مقدمات يا اصل عمل دخالت داشته باشد، يا روش و سنّت غلطي را پايه گذاري كند كه ديگران بدان عمل كنند كه در اين صورت گناه عمل براي هر دو است. «1»

4. سپاس گزاري مراتب و مراحلي دارد، كه شامل سپاس گزاري لفظي و عملي مي شود، ولي حقيقت سپاس گزاري آن است كه انسان هر نعمتي را در جاي خود و به اندازه مصرف كند.

5. «ذاتُ الصُدور» به معناي درون سينه هاست و كنايه از اسرار درون ذهن و دل انسان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. سپاس گزاري و ناسپاسي شما براي خدا سود و زياني ندارد (بلكه نتيجه ي آن به خود شما مي رسد).

2. سپاس گزاري كنيد كه خدا روحيه ي سپاس گزاري را دوست دارد (چون موجب سعادت انسان مي شود).

3. هركس مسئول اعمال خويش است (پس مراقب كردار خود باشيد).

4. رستاخيز روز افشاگري اعمال است (پس براي آن روز آماده شويد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 39

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي زُمر به تغيير حالات انسان در مشكلات و خوشي ها اشاره مي كند و با هشدار به او مي فرمايد:

8. وَإذَا مَسَّ الإنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيباً إلَيْهِ ثُمَّ إذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ للَّهِ أ نْدَاداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إنَّكَ مِنْ أصْحَابِ النَّارِ

و هنگامي كه انسان را زيان (و رنج) ي رسد، پروردگارش را مي خواند، در حالي كه بازگشت كننده به سوي اوست؛ سپس هنگامي كه نعمتي از خود به او عطا كند، آنچه را به خاطر آن قبلًا (خدا را) مي خواند، فراموش مي كند و براي خدا همانندهايي (معبودگونه) قرار مي دهد تا (مردم را) از راه او گمراه سازد؛ بگو:

«اندكي از كفر خويش بهره مند باش، كه در حقيقت، تو از همراهان آتشي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از انسان در اين آيه، انسان هاي تربيت نايافته در مكتب پيامبران هستند كه در برابر حوادث رنگ عوض مي كنند، ولي انسان هاي الهي در كام يابي ها و ناكامي ها، همواره به ياد خدا هستند و دست از دامن لطف او بر نمي دارند.

2. برخي افراد در هنگام ناراحتي هاي جسمي يا روحي پرده هاي غرور و غفلتشان كنار مي رود و به درگاه خدا روي مي آورند، يعني به طور فطري به طرف مبدأ هستي مي روند كه جايگاه اصلي آنان است. «1»

آري؛ اين آيه بار ديگر رويكرد فطري انسان در مشكلات را به تصوير كشيده است.

3. انسان هاي كم ظرفيت هنگامي كه نعمتي

به آنان عطا مي شود و يا

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 40

بدان مفتخر مي گردند، «1» مشكلات و دعاهاي خود را فراموش مي كنند «2» و بار ديگر به سوي شرك مي روند و راه ناسپاسي در پيش مي گيرند.

4. «انداد» به معناي مثل ومانند، درحقيقت گوهر چيزي است؛ يعني مشركان همتاياني براي خدا قرار مي دهند و آنها را مي پرستند و مي پندارند كه گوهر آنها همانند خداست، در حالي كه اين ها خيالات آنهاست كه به جاي واقعيت قرار داده اند. «3»

5. در اين آيه بيان شده كه مشركان غافل، نه تنها خود گمراه اند، بلكه تلاش مي كنند ديگران را نيز به گمراهي بكشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پروردگارتان را در هنگام سختي ها بشناسيد (كه پرده هاي غرور و غفلت از آيينه ي فطرت كنار مي رود).

2. انسان (تربيت نايافته) نسبت به پروردگارش بسي ناسپاس و فراموشكار است.

3. پس از حلّ مشكلات خدا را فراموش نكنيد.

4. فراموشي نعمت هاي الهي، زمينه ساز شرك و گمراهي است.

5. فرجام كافران ناسپاس، بهره اي اندك از دنيا و عذابي آتشين است.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي زمر، به مقايسه ي پرستشگران و دانشوران با گروه مقابل آنها مي پردازد و مي فرمايد:

9. أمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آ نَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إنَّمَا يَتَذَكَّرُ اوْلُوا الأ لْبَابِ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 41

آيا (چنين كسي با ارزش است)، يا كسي كه او شبانگاهان سجده كنان و ايستاده فرمان برداري فروتن است؛ [و] از آخرت بيمناك است و به رحمت پروردگارش اميدوار است؟! بگو: «آيا كساني كه مي دانند با كساني كه نمي دانند يكسان اند؟! فقط خردمندان متذكّر مي شوند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن گاهي سرنوشت دو گروه از انسان ها را به تصوير مي كشد و با هم ديگر مقايسه مي كند تا شنوندگان با شنيدن و مطالعه ي آن، راهِ صحيح را برگزينند و اين يكي از روش هاي تربيتي قرآن است.

2. در اين آيه حالات انسان هاي مشرك، فراموشكار و گمراه كننده با انسان هاي پرستشگر و باصفا مقايسه شده است، انسان هايي كه در دل شب بيدار مي شوند و به راز و نياز با خداي خويش مي پردازند؛ آيا اين دو گروه با هم برابرند؟!

3. در اين آيه بيان شده كه انسان هاي پرستشگر، در حالت تعادل، يعني بين بيم و اميد هستند؛ از طرفي از عذاب آخرت هراس دارند و از طرف ديگر به رحمت الهي اميدوارند؛ نه در هنگام نعمت خود را از عذاب در امان مي بينند و نه در هنگام مشكلات و بلاها نااميد مي شوند و همين حالت بيم و اميد آنان را متعادل و معتدل نگاه مي دارد.

4. تكيه برساعات شب براي عبادت «1» به خاطر آن است كه درآن ساعات حضور قلب بيش تري پيدا مي شود و انسان از رياكاري به دور است.

5. در اين آيه بيان شده كه مردان الهي اطاعتي همراه با فروتني دارند و در حال سجده و ايستاده در دل شب به عبادت

مي پردازند. شايد از آن جا كه سجده مرحله ي بالاتري از عبادت است قبل از قيام آورده شده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 42

6. در برخي از احاديث اهل بيت عليهم السلام اين آيه به نماز شب تفسير شده است. «1»

البته اين گونه احاديث مصداق روشن آيه را بيان مي كند، و گرنه عبادت دردل شب محدود به نماز شب نمي شود.

7. در اين آيه به يك شعار اساسي اسلام اشاره شده است و آن اين كه: «آيا كساني كه مي دانند با كساني كه نمي دانند برابرند؟»

روشن است كه اين دوگروه نه در نزد خدا و نه در نزد مردم و نه در دنيا و نه در آخرت و نه در ظاهر و نه در باطن برابر نيستند.

8. تفاوت مراتب جاهلان و عالمان را انسان هاي خردمند و عالم متوجه مي شوند؛ چراكه جاهلان ارزش علم را نمي دانند و در حقيقت هرمرحله از علم مقدمه ي مرحله ي ديگري است.

9. در اين آيه مطلق دانايان با نادانان مقايسه شده اند؛ پس مقصود آيه مطلق دانش است كه شامل علوم رسمي و معرفت الهي مي شود.

البتّه علم حقيقي آن است كه انسان را از خواب غفلت و غرور بيدار سازد و بر معرفت انسان نسبت به جهان و مبدأ هستي بيفزايد. «2»

10. اسلام و قرآن به علم و عالم اهميت ويژه اي مي دهند و مقام دانشمندان را گرامي مي دارند و در احاديث اسلامي نيز بر اين مسئله تأكيد شده است.

در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

زندگي

جز براي دوكس فايده ندارد: دانشمندي كه نظريات او اجرا

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 43

گردد و دانش جويي كه گوش (به سخنان دانشمندان) مي دهد. «1»

11. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

ما (اهل بيت) كساني هستيم كه مي دانند و دشمنان ما كساني هستند كه نمي دانند و شيعيان ما خردمندان هستند (كه متوجه اين مطلب شوند.) «2»

البته اين حديث مصاديق آيه ي فوق را بيان مي كند و عموميت آيه را نفي نمي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در دل شب، با بيم و اميد، پرستشگر خدا باشيد.

2. پرستشگران متعادل را با مشركان فراموشكار مقايسه كنيد و راه صحيح را انتخاب كنيد.

3. دانشمندان و جاهلان را با هم ديگر مقايسه كنيد تا به ارزش علم و عالم پي ببريد.

4. اهل علم، ارزش دانشمندان را متوجه مي شوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 44

دانش و دانشمندان در قرآن و حديث

الف) مقام دانش و دانشمندان:

1. خدا به انسان خواندن و نوشتن آموخت (علق، 1- 5).

2. خدا مقام دانشمندان را با درجاتي بالا برده است (مجادله، 11).

3. مقام دانشمندان با افرادي كه نمي دانند برابر نيست (زمر، 9).

4. برتري آدم بر فرشتگان به خاطر علم او بود (بقره، 31- 32).

5. «علم حيات (و زندگي بخش) است.» (اميرالمؤمنين

علي عليه السلام). «1»

6. «دانشمندان وارثان پيامبران هستند.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «2»

7. «در رستاخيز، مركب دانشمندان بر خون شهيدان ترجيح دارد. (امام صادق عليه السلام) «3»

8. «علم از عبادت برتر است.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «4»

9. «نگاه كردن به صورت دانشمند عبادت است.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «5»

10. «دانش بجوي اگر چه در چين باشد كه دانش جويي بر هر مسلماني واجب است.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «6».

ب) كاربردهاي دانش:

1. بدون علم در مورد خدا سخن نگوييد. (حج، 3 و 8 و لقمان، 20).

2. از چيزي كه بدان علم نداري پيروي مكن (اسراء، 36).

3. علم و قدرت از لوازم رهبري است. (بقره، 2).

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 45

4. به دنبال دانشمندان و معلّمان هدايتگر برويد (كهف، 66).

5. علم موجب (شناخت خدا و) ترس از او مي شود (فاطر، 28).

6. علم قدرت فوق العاده مي آورد (نمل، 40).

7. آموزش كتاب و حكمت (علوم نقلي و عقلي) به مردم (بقره، 151 و ...).

8. علم به قدرت الهي (و شناخت خدا و صفاتش) هدف آفرينش است (طلاق، 12).

9. «علم را براي مباهات به دانشمندان و بحث با نادانان و رياكاري در مجالس و جلب نظر مردم نياموزيد.» (اميرالمؤمنين علي عليه السلام) «1».

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 46

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي زمر به سه برنامه ي اساسي بندگان خدا و پاداش شكيبايي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

10. قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا ا تَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّ نْيَا حَسَنَةٌ وَأرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إنَّمَا يُوَفَّي الصَّابِرُونَ أجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ

بگو: «اي بندگان [من

كه ايمان آورده ايد! خودتان را از [عذاب پروردگارتان حفظ كنيد؛ براي كساني كه در اين دنيا نيكي كرده اند نيكي است؛ و زمين خدا وسيع است، فقط شكيبايان پاداششان را بي شمار [و بدون محاسبه به طور كامل دريافت مي كنند.»

شأن نزول:

برخي مفسران برآن اند كه اين آيه در مورد نخستين هجرت مسلمانان به سرپرستي جعفر بن أبي طالب، به حبشه نازل شده است «1» كه با سختي ها و شكيبايي و پاداش فراوان همراه شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه خطوط اصلي برنامه ي بندگان خدا را تصوير كرده است كه عبارت اند از:

تقوا، نيكوكاري، هجرت و صبر

2. تقوا همان خويشتن داري و حفظ خود از زيان روحي و جسمي است و كسي كه با تقواست، دستورات خدا را رعايت و خود را از مجازات پروردگار حفظ مي كند.

3. در اين آيه به نيكوكاري به طور مطلق اشاره شده كه طرز تفكر، گفتار و عمل را شامل مي شود. اين نيكي ها عامل حركت و كمال انسان اند و نتيجه اي جز نيكي ندارند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 47

4. در اين آيه بيان شده كه زمين خدا گسترده است و محدود به مكه نيست، پس كسي نمي تواند با بهانه ي سلطه ي مشركان بر مكه، وظايف الهي خود را ترك كند، بلكه اگر كسي احساس كرد كه در سرزميني خفقان و كفر و ظلم وجود دارد و نمي تواند افكار و اعمال صحيح خود را حفظ كند، بايد به سرزمين آزاد ديگري هجرت نمايد.

5. هجرت از طرفي عامل نجات مؤمنان از خفقان و جامعه ي آلوده و از طرف ديگر، عامل گسترش اسلام در سرزمين هاي جديد است. «1»

6. از آن جا كه هجرت از شهر و ديار همراه با مشكلات

فراوان است و نياز به شكيبايي دارد، در اين آيه بيان شده است كه خدا پاداش اين افراد شكيبا را به طور كامل و بي شمار مي دهد. «2»

منشين تُرش از گردش ايام كه صبر

تلخ است و ليكن بَر شيرين دارد (سعدي)

آموزه ها و پيام ها:

1. تقوا، نيكوكاري، هجرت و شكيبايي را سرلوحه ي برنامه هاي خود قرار دهيد.

2. مشكلات محيط زندگي را بهانه نكنيد؛ چون زمين خدا (براي هجرت و انجام وظيفه) وسيع است.

3. شكيبايان مورد لطف ويژه ي خدا قرار مي گيرند.

4. انجام برنامه هاي الهي لازمه ي بندگي خدا و ايمان است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 48

اخلاص در دين

قرآن كريم در آيات يازدهم تا چهاردم سوره ي زمر به وظايف اساسي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اشاره كرده، مي فرمايد:

11- 14. قُلْ إنِّي امِرْتُ أنْ أعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ* وَامِرْتُ لِأنْ أكُونَ أوَّلَ المُسْلِمِينَ* قُلْ إنِّي أخَافُ إنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ* قُلْ اللَّهَ أعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي

بگو: «در واقع من فرمان داده شده ام كه خدا را پرستش كنم، در حالي كه دين (خود) را براي او خالص كرده باشم. و فرمان داده شده ام كه نخستين مسلمان باشم.» بگو: «در حقيقت، اگر من پروردگارم را نافرماني كنم، از عذاب روز بزرگ (قيامت) مي ترسم!» بگو: «فقط خدا را مي پرستم در حالي كه دينم را براي او خالص مي كنم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات بيان شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله اولين مسلمان است؛ يعني او در تمام

جهات ايمان، اخلاص، عمل، جهاد، مقاومت و فداكاري پيش گام است؛ چرا كه هر رهبر الهي بايد در اعتقاد و عمل الگوي جامعه باشد.

2. در اين آيات به توحيد خالص پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره شده است؛ او دين خود را براي خدا خالص كرده است و انگيزه ي ديگري در پرستش خدا ندارد.

3. در اين آيات روشن شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله نيز بنده ي خداست كه در صورت مخالفت با فرمان خدا، از عذاب او بيمناك است؛ يعني او رهبري است كه در صف مردم ايستاده است و مدعي مقام برتر و مافوق بشري نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي بايد با اخلاص و نيز پيشگام در عمل به مكتب باشند.

2. خدا دين خالص مي خواهد و مي پذيرد.

3. پيامبر صلي الله عليه و آله نيز (هم چون بقيه ي مردم) از نافرماني خدا هراس داشت.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 49

قرآن كريم در آيات پانزدهم و شانزدهم سوره ي زمر با هشدار به مشركان، زيانكاران واقعي و فرجام عذاب آلودِ آنان را معرفي مي كند و مي فرمايد:

15 و 16. فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إنَّ الخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أنْفُسَهُمْ وَأهْلِيهِمْ يَوْمَ القِيَامَةِ ألا ذَلِكَ هُوَ الخُسْرَانُ المُبِينُ* لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَمِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ يَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ

و (شما) جز او

هرچه را مي خواهيد بپرستيد.» بگو: «در واقع، زيانكاران كساني هستند كه به خودشان و خانواده هايشان، در روز رستاخيز، زيان رسانده اند؛ آگاه باشيد كه اين فقط زيان آشكار است!» براي آنان از فرازشان سايبان هايي از آتش است، و (نيز) از زير (پاي)- شان سايبان هاي (آتش) است؛ اين (چيزي است) كه خدا با آن بندگانش را مي ترساند. اي بندگان [من ! پس خودتان را [از عذاب من نگه داريد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «خُسران» در اصل به معناي از دست دادن سرمايه و كمبود آن است.

اين زيانكاري گاهي در سرمايه هاي مادي، مثل ثروت و مقام است و گاهي در سرمايه هاي معنوي هم چون عقل و ايمان و ثواب. «1» نوع دوم زيانكاري آشكاري است كه در آيه ي فوق بدان اشاره شده است.

2. زيانكاري مشركان، زياني آشكار است؛ چراكه:

اولًا، آنان سرمايه ي عقل و عمر خويش را از دست داده اند، بي آن كه چيزي در برابر آن به دست آورند.

ثانياً، در برابر اين كار عذاب الهي را خريداري كرده اند.

ثالثاً، زيانكاري مشركان در رستاخيز جبران ناپذير نيست.

3. از آن جا كه دوزخيان در طبقات دوزخ گرفتارند، پرده ها و لايه هاي آتشين از بالا و پايين آنان را احاطه كرده است.

البته اين آتش، تجسّمي از حالات دنيوي آنان است كه جهل و ظلم و كفر

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 50

تمام وجودشان را احاطه كرده بود. «1»

4. تعبير «بندگان» كه در اين آيه مكرر آمده است، اشاره به آن است كه خدا مردم را بندگان خود مي داند و تهديد آنان به عذاب

هم به خاطر لطف او است كه مي خواهد آنان گرفتار آتش نشوند. «2»

5. اين آيه مشركان را تهديد كرده، مي فرمايد: «هرچه را مي خواهيد بپرستيد.» به خاطر آن كه اندرزها و دلايل منطقي بر مشركان تأثير نداشت.

6. مقصود از «اهل» در اين آيات، يا بستگان هستند؛ يعني مشركان در رستاخيز نزديكان خود را نيز از دست مي دهند و يا پيروان مشركان هستند كه پيرو مكتب آنان قرار دارند.

البته معناي اول با ظاهر آيه سازگارتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك عامل زيانكاري است.

2. زيان آشكار، زيان در سرمايه ي وجودي خويشتن و خويشاوندان در رستاخيز است.

3. زيانكاران به وسيله ي آتش رستاخيز احاطه مي شوند.

4. بندگان خدا از آتش فراگير بيمناك باشند.

***

منطق آزاد انديشي اسلام

قرآن كريم در آيات هفدهم و هجدهم سوره ي زمر به دوري كنندگان از طاغوت ها و خردمندان پيرو سخن نيكو مژده مي دهد و مي فرمايد:

17 و 18. وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أنْ يَعْبُدُوهَا وَأ نَا بُوا إلَي اللَّهِ لَهُمُ البُشْرَي فَبَشِّرْ عِبَادِ* الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ القَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أحْسَنَهُ اوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَاوْلَئِكَ هُمْ اوْلُوا الأ لْبَابِ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 51

و كساني كه از پرستش آن طغيان گر دوري كردند و به سوي خدا بازگشتند، تنها براي آنان مژده است؛ پس بندگان [من را مژده بده؛ (همان) كساني كه به سخن (ها) گوش فرامي دهند و از نيكوترين آن پيروي مي كنند؛ آنان كساني هستند كه خدا راه نمايي شان كرده و فقط آنان خردمندان اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «طاغوت» در اصل به معناي تجاوز از حدّ است و به هر متجاوز، سركش و معبود غير خدا، همانند شيطان ها و جبّاران گفته مي شود؛ پس دوري از طاغوت شامل دوري از هرگونه شرك، هواپرستي، اطاعت از شيطان و تسليم در برابر سلطه گران ستمكار مي شود.

2. مقصود از بشارت در اين جا هر گونه بشارت به نعمت هاي مادي و معنوي است كه شامل دو گروه دوري كنندگان از طاغوت ها و گروه خردمندان آزادانديش مي شود.

3. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هر كس از زمام دار ستمگري اطاعت كند، او را پرستش كرده است. «1»

بنابراين، عبادت براي طاغوت ها فقط سجده و ركوع در برابر آنان نيست، بلكه هرگونه اطاعت از آنان را شامل مي شود.

4. در اين آيات منطق آزادانديشي اسلامي به خوبي آشكار شده است؛ يعني خدا از بندگان خود انتظار دارد كه سخنان ديگران را به خوبي بشنوند و تفكر كنند و بدون تعصب و لجاجت بهترين آنها را برگزينند.

5. «قُول» در اين جا شامل هر گونه سخن شنيدني مي شود كه قرآن و دستورات الهي از مصاديق آن است.

6. در اين آيه

بيان شده كه بندگان خدا از ميان سخنان ديگران نه تنها

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 52

سخنان نيكو بلكه نيكوترين آنها را برمي گزينند. «1»

7. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه

گفتار حكمت آميز گم شده ي مؤمن است، پس حكمت را بگير هر چند از اهل نفاق صادر شود. «2»

8. هدايت يافتگان واقعي و خردمندان همين افراد آزادانديش هستند كه جوياي حق اند و سخنان ديگران را با صبر و حوصله مي شنوند و بهترين آنها را برمي گزينند.

9. برخي مكاتب و مذاهب پيروان خود را از شنيدن سخنان مخالفان منع مي كنند؛ چرا كه منطق قوي ندارند و مي ترسند كه منطق ديگران بر پيروانشان غلبه كند، اما اسلام در اين مورد به سياست درهاي باز و آزادانديشي روي آورده است و به مسلمانان گوش زد مي كند كه از شنيدن سخنان ديگران وحشت نداشته باشند، ولي آنها را چشم بسته نپذيرند، بلكه تفكر كنند و بهترين سخنان را انتخاب كنند.

10. چرا در اسلام خريد و فروش كتاب هاي گمراه كننده براي غير از دانشمندان و اهل تحقيق حرام شده است؟

اين در صورتي است كه گمراه كننده بودن كتاب يا فيلم و مانند آن ثابت شود؛ زيرا هم چون سمّي است كه داروخانه به هر كسي نمي فروشد و فقط طبق تشخيص پزشك در اختيار افرادي مي گذارد كه آن سمّ را مي شناسند و پادزهر آن را در اختيار دارند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 53

پس اين به معناي ممنوعيت شنيدن و خواندن سخنان ديگران نيست. «1»

11. چرا اسلام دادن قرآن به كافران را حرام كرده و آنان را از مطالعه ي در قرآن محروم مي سازد؟

اگر دادن قرآن به كافران موجب هتك حرمت آن شود، جايز نيست، اما اگر كافري قصد تحقيق داشته باشد، نه تنها مي توان قرآن را در اختيار او گذاشت بلكه شايد اين كار براي هدايت او واجب باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از طاغوت ها روي گردان شويد و به سوي خدا بياييد.

2. سخنان مختلف را بشنويد و پس از تفكر بهترين آنها را انتخاب كنيد.

3. خردمندان هدايت يافته و آزادانديش هستند.

4. شنونده اي انتخاب گر باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 54

صفات و نشانه هاي خردمندان

1. نشانه هاي خدا را در صحنه ي آسمان و زمين درمي يابند (آل عمران، 190).

2. در آفرينش جهان تفكر مي كنند و آن را بيهوده نمي دانند (آل عمران، 191).

3. اسرار و فلسفه و حكمت قوانين الهي را بهتر درك مي كنند (بقره، 179).

4. عبرت هاي داستان هاي قرآن را بهتر درك مي كنند (يوسف، 111).

5. يكي از اهداف قرآن تدبّر در آيات آن و متذّكر شدن خردمندان است (ص، 29).

6. ارزش دانش و حكمت را درك مي كنند (زمر، 9 و بقره، 269).

7. به سخنان ديگران گوش مي دهند و بهترين آنها را انتخاب مي كنند (زمر، 18).

8. به نداي منادي حق لبيك مي گويند و ايمان مي آورند (آل عمران،

193).

9. در حال ايستاده، نشسته و خوابيده ذكر خدا مي گويند (آل عمران، 191).

10. اهل مناجات با پروردگار هستند و تقاضاي آمرزش مي كنند (آل عمران، 192- 193).

11. دعاهاي خردمندان مستجاب مي شود (آل عمران، 195).

12. اهل هدايت هستند (زمر، 18).

13. اهل خودنگه داري و تقوا و رستگاري اند (مائده، 100 و بقره، 197).

14. مرگ (نيك) همراه نيكان مي طلبند (آل عمران، 193).

15. از آتش دوزخ و رسوايي رستاخيز به خدا پناه مي برند (آل عمران، 191- 194).

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 55

قرآن كريم در آيات نوزدهم و بيستم سوره ي زمر فرجام دوزخيان و پارسايان را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

19 و 20. أفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ العَذَابِ أفَأ نْتَ تُنقِذُ مَنْ فِي النَّارِ* لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِهَا غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأ نْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ المِيعَادَ

و آيا كسي كه سخن (و وعده ي) عذاب بر او محقق مي شود (قابل نجات است،) و آيا تو كسي را كه در آتش است نجات مي دهي؟! ولي كساني كه خودشان را از [عذاب پروردگارشان نگه داري كردند، براي آنان جايگاه هاي (بلند بهشتي) است كه بر فراز آنها جايگاه هايي ساخته شده است، درحالي كه از زير آنها نهرها روان است؛ (اين) وعده ي خداست؛ خدا از وعده ي (خود) تخلّف نمي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از گروهي كه فرمان عذاب بر آنان حتمي و مقرر شده است، افرادي هم چون شيطان و پيروان او هستند.

البته حتمي شدن عذاب جنبه ي اجباري ندارد، بلكه اين امر به خاطر كارهايي است كه مرتكب شده اند و بر آنها اصرار مي ورزند.

2. در اين آيات اشاره شده كه گروهي از مردم آن قدر ارتباط خود را با خدا قطع كرده و اهل فساد

شده اند كه گويي هم اكنون در دل آتش اند و حتي پيامبر صلي الله عليه و آله كه مايه ي رحمت است نمي تواند آنان را نجات دهد.

3. «غُرَف» در اين جا به معناي قسمت هاي فوقاني ساختمان و طبقات بالاي آن است. از اين آيات استفاده مي شود كه ساختمان هاي بهشتي چند طبقه است و آب از زير آنها روان است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 56

آموزه ها و پيام ها:

1. سرنوشت دوزخيان و بهشتيان را ببينيد (و عبرت آموزيد و راه صحيح را انتخاب كنيد).

2. اگر دوزخ براي كسي حتمي شد، ديگر راه نجات ندارد.

3. وعده ي خدا در مورد بهشتي شدن پارسايان حتمي است.

4. تقوا زمينه ساز بهشت است (پس پارسايي پيشه سازيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي زمر به نشانه هاي خدا در صحنه ي طبيعت اشاره مي كند و مي فرمايد:

21. أ لَمْ تَرَ أنَّ اللَّهَ أ نْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الأرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أ لْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَاماً إنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَي لِاوْلِي الأ لْبَابِ

آيا نظر نكرده اي كه خدا از آسمان آبي فرو فرستاد و آن را به چشمه هايي كه در زمين است وارد نمود، سپس به وسيله ي آن زراعتي را با رنگ هاي متفاوتش بيرون مي آورد؛ سپس خشك مي گردد، پس آن را زرد مي بيني؛ سپس آن را درهم شكسته مي گرداند؟! قطعاً، در اين (مطلب) تذكّري براي خردمندان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به نزول قطره هاي حيات بخش باران از آسمان اشاره كرده كه به قشر نفوذپذير زمين مي روند و تا لايه ي نفوذ ناپذير زمين پايين مي روند و در آن جا متوقف و ذخيره مي شوند.

2. اگر اين

ذخيره سازي آب در زمين نبود، چاه ها و كاريزها آبي نداشت و در نتيجه، گياهان تشنه مي ماندند، يا از زمين نمي روييدند.

3. در اين آيه به رنگ هاي متفاوت گياهان اشاره شده كه برخي سبز،

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 57

برخي هم چون گل هاي رنگارنگ و نيز داراي انواع گوناگون هستند و همگي از آب بي رنگ سيراب شده اند. آري؛ اين صحنه ي رنگارنگ طبيعت نشانه اي از علم و قدرت خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. چرخه ي آب در طبيعت نشانه اي از علم و قدرت خداست.

2. مراحل رويش تا مرگ گياهان نشانه هايي (از علم و قدرت خدا) را براي خردمندان به نمايش مي گذارد.

3. اهل خرد نشانه هاي بيدارگر خدا را در صحنه ي طبيعت درك مي كنند.

4. با مطالعه در طبيعت خداشناس تر شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي زمر به مقايسه ي دو گروه سنگ دلان و فراخ سينگان اشاره مي كند و مي فرمايد:

22. أفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلإسْلامِ فَهُوَ عَلَي نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ اوْلَئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ

و آيا كسي كه خدا سينه اش را براي (پذيرش) اسلام گشاده است و او برفراز نوري از جانب پروردگارش است (همانند سخت دلان است؟!)؛ پس واي بر آنان كه در برابر ياد خدا سخت دل اند! آنان در گمراهي آشكاري هستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «شَرح صَدر» به معناي گشادگي سينه و كنايه از پرظرفيت بودن و فراخي روح انسان است. انساني كه دلش با نور الهي روشن شده و آمادگي پذيرش حقايق را دارد و اندرزها و آيات الهي در روح او تأثير مي گذارد و گاهي يك موعظه طوفاني در روحش به پا مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 58

2. روايت شده

كه از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيدند كه نشانه ي شرح صدر چيست؟

فرمودند:

(نشانه ي آن) توجه به سراي ماندگار و جدا شدن از سراي فريبكار (دنيا) و آمادگي براي مرگ قبل از آمدن آن است. «1»

3. در حديث ديگري روايت شده كه شرح صدر آيه ي فوق درباره ي علي عليه السلام نازل شده است. «2» روشن است كه اين گونه احاديث از باب تطبيق يك مفهوم كلي بر مصداق واضح آن است.

4. مقصود از «قاسيه» خشونت و سختي و نفوذ ناپذيري قلب است؛ يعني دل و روحي كه در برابر حق و هدايت از خود انعطاف نشان نمي دهد و نرم و تسليم نمي گردد. آري؛ اين گونه افراد قَسيُ القلب هستند.

5. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمود:

اشك هاي چشم خشك نمي شود مگر به خاطر سختي دل ها و دل ها سخت و قسّي نمي شود مگر به خاطر گناهان زياد. «3»

6. عوامل شرح صدر عبارت اند از: مطالعات مستمر، ارتباط با دانشمندان و علماي صالح، خودسازي، پرهيز از گناه و به ويژه غذاي حرام و ياد كردن خدا.

7. عوامل قساوت قلب عبارت اند از: جهل، گناه، لجاجت، جدال، هم نشيني با مجرمان و فاسقان، دنياپرستي و هواپرستي. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 59

آموزه ها و پيام ها:

1. حالات افراد پرظرفيت و سخت دل را مقايسه كنيد (تا راه صحيح را پيدا نماييد).

2. شرح صدر هديه و نوري الهي است.

3. قساوت قلب و سخت دلي، انسان را از ياد خدا دور مي سازد و گمراه مي گرداند.

***

تاثير عجيب قرآن بر انسان

قران كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي زمر به ويژگي قرآن و واكنش ترسايان و گمراهان در برابر آن اشاره مي كند

و مي فرمايد:

23. اللَّهُ نَزَّلَ أحْسَنَ الحَدِيثِ كِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إلَي ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَي اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ

خدا نيكوترين سخن را فرو فرستاده است؛ كتابي همگون (كه آياتش) مكرر است. پوست هاي (بدن) كساني كه از پروردگارشان هراس دارند، از (شنيدن آيات) آن به لرزه درمي آيد؛ سپس پوست هايشان و دل هايشان به ياد خدا نرم مي شود. اين رهنمود خداست كه هركس را بخواهد (و شايسته بداند)، با آن راه نمايي مي كند؛ و هر كس را خدا (به خاطر اعمالش) در گمراهي وانهد، پس هيچ راه نمايي براي او نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه، قرآن كتاب «متشابه» خوانده شده است، مقصود از متشابه كلامي است كه قسمت هاي مختلف آن با يك ديگر هم رنگ و هماهنگ است و هيچ گونه تضاد و اختلافي درميان آيات آن نيست برخلاف سخن انسان ها كه معمولًا خالي از اختلاف و تناقض نيست و قسمت هاي مختلف آن از نظر زيبايي و نظم و صفات ديگر همانند هم نيستند.

2. «مَثاني» (مكرر) يكي از صفات قرآن است. و ممكن است اشاره به تكرار

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 60

مطالب و داستان هاي قرآن باشد كه ملالت آور نيست.

و يا اشاره به تكرار تلاوت قرآن و كهنه نشدن آن با خواندن مكرر است و يا اشاره به نزول مكرر قرآن به صورت دفعي و تدريجي و يا اشاره به تكرار حقيقت و تجلّي تازه ي قرآن در هر

زمان.

3. در اين آيه به نفوذ قرآن در دل ها و تأثيرات روانشناختي آن بر افراد مؤمن اشاره شده است كه در برابر پروردگارشان، فروتن و ترسان هستند. آنان از شنيدن آيات الهي در مرحله ي نخست مو بر بدنشان راست مي گردد و لرزه براندامشان مي افتد؛ يعني آيات الهي موجب بيداري و حركت آنان مي شود.

سپس در مرحله ي دوم، با ياد خدا آرام مي گيرند و دلشان براي پذيرش حق نرم مي شود.

برخي مفسران گفته اند كه اين مراحل اشاره به منازل سلوك به سوي خداست كه در مرحله ي اول باشنيدن آيات هشدارگر، دل ها به لرزه درمي آيد و با شنيدن آيات رحمت دل ها آرام مي گيرد. «1»

4. حكايت شده كه ياران پيامبر صلي الله عليه و آله هنگامي كه قرآن برآنان تلاوت مي شد، چشمانشان اشكبار مي شد و لرزه بر اندامشان مي افتاد. «2»

5. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هرگاه بدن بنده اي از هراس خدا لرزان شود (و يا موي بر بدنش راست گردد) گناهانش فرو مي ريزد، همان گونه كه برگ خشك از درختان فرو مي ريزد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 61

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن بهترين سخن است (پس از آن پيروي كنيد).

2. قرآن كتابي هماهنگ است، كه مايه ي هدايت شماست.

3. مؤمنان خاشع كساني هستند كه در برابر شنيدن آيات قرآن، واكنش رواني مثبت نشان مي دهند.

4. (هشدارهاي) قرآن لرزه بر اندام مي اندازد و (آيات رحمتش) دل ها را نرم مي سازد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم تا بيست و ششم سوره ي زمر به فرجام ستمكاران تكذيب گر در دنيا و آخرت اشاره مي كند و مي فرمايد:

24- 26. أفَمَنْ يَتَّقِي بِوَجْهِهِ سُوءَ العَذَابِ يَوْمَ القِيَامَةِ وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ* كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأ تَاهُمُ العَذَابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ* فَأذَاقَهُمُ اللَّهُ الخِزْيَ فِي الحَيَاةِ الدُّ نْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

و آيا كسي كه از عذاب بد روز رستاخيز، با صورتش خود را حفظ مي كند، (همانند كسي است كه آتش دوزخ به او نمي رسد)؟! و به ستمكاران گفته مي شود: «بچشيد آنچه را كسب مي كرديد!» كساني كه پيش از آنان بودند (نيز آيات الهي را) دروغ انگاشتند و عذاب از جايي كه (با درك حسّي) متوجه نمي شدند به سراغشان آمد.

پس خدا رسوايي را در زندگي دنيا به آنان چشانيد و حتماً عذاب آخرت بزرگ تر است، اگر (برفرض) مي دانستند!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات بيان شده كه «دوزخيان با صورت خويش آتش را از خود دور مي سازند»؛ شايد به خاطر آن كه دست و پاي آنان در بند است و آنان ناچارند با بهترين و حساس ترين عضو خود، يعني صورت، عذاب را از خود

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 62

دفع كنند و يا به خاطر آن است كه با صورت به آتش افكنده مي شوند و يا اين تعبيرات كنايه از عدم توانايي آنان براي دفاع از خويش

در برابر آتش است.

البته ممكن است هر سه تفسير مقصود آيه باشد.

2. در اين آيات بيان شده كه عذاب ستمكاران نتيجه ي اعمال خود آنهاست؛ يعني به تجسّم اعمال در رستاخيز اشاره مي كنند.

البته تذكر اين مطلب به دوزخيان، خود نوعي عذاب روحي براي آنان است.

3. در اين آيات به ستمكاران اقوام پيشين، هم چون قوم نوح، عاد و ثمود و فرعونيان اشاره شده كه هركدام به طور ناگهاني و از جايي كه انتظار نداشتند، گرفتار عذاب و در دنيا رسوا و خوار و در آخرت نيز عذاب بزرگ تر و شديدتري در انتظار آنان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرجام رسوا و عذاب آلود ستمكاران عبرت بگيريد.

2. عذاب ستمكاران در آخرت عملكرد خود آنان است.

3. ذلّت و رسوايي دنيا و عذاب بزرگ آخرت در انتظار ستمكاران است.

4. عذاب الهي از راهي مي آيد كه انتظار آن را نداريد (پس مراقب باشيد).

5. خودتان را از عذاب الهي حفظ كنيد.

***

خداوند متعال در آيات بيست و هفتم و بيست و هشتم سوره ي زمر به ويژگي هاي قرآن و تأثيرات آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

27 و 28. وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا القُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ* قُرآناً عَرَبِيّاً غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

و به يقين، براي مردم در اين قرآن از هر (گونه) مثالي زديم، باشد كه آنان متذكّر شوند. (قرآن را فروفرستاديم) در حالي كه خواندني عربي (: واضح و) بدون انحراف است؛ باشد كه آنان خودنگه دار شوند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 63

نكته ها و اشاره ها:

1. «مَثَل» به معناي هر سخني است كه حقيقتي را مجسّم يا چيزي را وصف و يا چيزي را به چيز ديگر تشبيه مي كند. اين تعبير همه ي حقايق و مطالب قرآن را در برمي گيرد؛ يعني قرآن انواع پندها، اندرزها، اسرار خلقت، داستان هاي واقعي اقوام پيشين و قوانين عالي را براي هدايت مردم بيان كرده است و هر كس مي تواند با ژرف نگري از گوهرهاي آن صيد كند.

2. «قرآن» به معناي چيزي است كه خوانده مي شود؛ يعني اين كتاب الهي در خلوت و آشكار، در نماز و غير آن و در تمام اعصار خوانده مي شود و نور هدايت آن مي درخشد.

3. «عربي» به معناي فصيح و گوياست. اين تعبير اشاره به فصاحت و شيريني و جذّابيّت قرآن است.

4. يكي از ويژگي هاي قرآن آن است كه از هرگونه كژي معنوي به دور است؛ «1» يعني آياتش هماهنگ و بدون تضاد و تناقض است.

5. در اين آيات به چهار ويژگي قرآن اشاره شد:

الف) از هر نوع مثال هدايت بخش دارد؛

ب) خواندني است؛

ج) فصيح و گوياست؛

د) كژي درآن راه ندارد.

6. از تأثيرات و پيامدهاي طبيعي آيات قرآن، تذكّر و تقوا است؛ اگر كسي به آيات قرآن گوش فرادهد و بدانها عمل كند، فكرش روشن و بيدار مي شود و خود نگه دار و باتقوا مي گردد.

ولي اگر كسي زمينه هاي لازم را در خود فراهم نكند از آثار قرآن محروم مي ماند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 64

آموزه ها و پيام ها:

1. مثال هاي قرآن بيدارگر است.

2. قرآن كتابي خواندني، گويا و بدون انحراف است.

3. با مطالعه ي قرآن زمينه ي تذكّر و تقوا را براي خود فراهم سازيد.

4. براي تربيت از مثال هاي متنوع و كتاب گويا و بدون انحراف استفاده كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي زمر يكي از مثال هاي جالب خود را براي هدايت مردم بيان مي كند و مي فرمايد:

29. ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الحَمْدُ للَّهِ بَلْ أكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ

خدا مثلي زده است: مردي كه شريكاني ستيزه جو در او (شريك) هستند، و مردي كه تسليم (يك) مرد است؛ آيا (اين دو) از نظر مثال يكسان اند؟! ستايش مخصوص خداست، بلكه بيش تر آنان نمي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه با مثالي زيبا و گويا حالات كثرت گرايان و وحدت گرايان را به تصوير كشيده است:

بنده اي كه داراي چند ارباب است و هر كدام به او دستوري مي دهند، كه اين فرمان هاي ضد و نقيض اورا سرگردان مي كند و در برابر بنده اي كه يك ارباب دارد و دستورات هماهنگ و برنامه اي منظم به او مي دهد و از او حمايت مي كند و وي با اطمينان و آرامش گام برمي دارد.

2. اين مثال حالات افراد مشرك و موحّد را نيز بيان مي كند. مشركان پيروان معبودان متعدد هستند و از اين رو گرفتار انواع تناقض ها مي شوند ولي پيروان توحيد، در گرو عشق يكي هستند و فقط فرمان خدا را اطاعت مي كنند و درهمه حال

در سايه ي لطف او هستند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 65

3. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

منم آن مردي كه (در آيه مي گويد، چون من) تسليم پيامبر صلي الله عليه و آله بودم. «1»

البته روشن است كه اين گونه احاديث مصداق كامل آيه را بيان مي كند، ولي موجب انحصار معناي آيه نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. كثرت گرايان و توحيدگرايان را مساوي نشماريد.

2. موحّد باشيد تا تابع يك فرمان گرديد و از كثرت نجات يابيد.

3. بيش تر (مشركان از حقايق توحيد و ثمرات آن) آگاهي ندارند.

***

قرآن كريم در آيات سي ام و سي و يكم سوره ي زمر به مرگ پيامبر و مردم و ستيز آنان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

30 و 31. إنَّكَ مَيِّتٌ وَإنَّهُمْ مَيِّتُونَ* ثُمَّ إنَّكُمْ يَوْمَ القِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ

مسلماً، تو مي ميري و حتماً آنان (نيز) مي ميرند؛ سپس، در حقيقت، شما روز رستاخيز نزد پروردگارتان كشمكش مي كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران گفته اند كه دشمنان پيامبر صلي الله عليه و آله انتظار مرگ او را مي كشيدند و خوشحال بودند كه سرانجام او خواهد مرد. آيه ي فوق به آنان پاسخ داده كه اگر او مي ميرد شما نيز خواهيد مرد. «2»

2. همه ي انسان ها خواهند مرد و هيچ گونه تفاوتي در آن ها وجود ندارد و راهي است كه همه بايد آن را بپيمايند.

خامه ي دهر بر شكوفه نوشت

هر بهاري ز پي خزاني داشت (پروين)

3. مقصود از مخاصمه در رستاخيز چيست؟

برخي مفسران اين بحث و مجادله ي رستاخيز را بين مسلمانان و كافران دانسته اند و برخي ديگر بين خود مسلمانان. «1»

4. در آيات متعددي از قرآن گفت وگوها و مخاصمه هاي دوزخيان و بهشتيان و نيز مخاصمه ي دوزخيان با هم ديگر بيان شده است كه گاهي از حالات هم ديگر مي پرسند و گاهي هم ديگر را سرزنش مي كنند و تقصيرها را به گردن هم مي اندازند. «2»

5. در روايتي تاريخي از ابو سعيد خدري حكايت شده كه ما در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله هرگز فكر نمي كرديم ميان مسلمانان مخاصمه اي باشد، تا اين كه روز صفين فرا رسيد و گفتيم: آري؛ اين آيه ما را هم شامل مي شود. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. دنيا را جاي ماندن نشماريد، چرا كه همه خواهند مُرد، حتي پيامبران الهي (پس در انديشه ي آخرت باشيد).

2. برخي افراد در رستاخيز هم دست از ستيز و مخاصمه برنمي دارند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و دوم سوره ي زمر به فرجام عذاب آلود تكذيب گران وحي راستين اشاره مي كند و مي فرمايد:

32. فَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَي اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إذْ جَاءَهُ أ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْويً لِلْكَافِرِينَ

تفسير

قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 67

پس چه كسي ستمكارتر است از كسي كه بر خدا دروغ بندد و (وحي) راستين را، هنگامي كه به سراغ او آمده، تكذيب كند؟! آيا در جهنّم جايگاهي براي كافران نيست؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه و آيات بعد رفتار و فرجام دوگروه به تصوير كشيده شده است: گروهي كه وحي راستين الهي را تكذيب مي كنند و راهي دوزخ مي شوند و گروهي كه وحي راستين را تأييد مي كنند و به بهشت مي روند.

بيان سرنوشت و فرجام اين دوگروه در كنار يك ديگر براي مقايسه ي حالات آنان و عبرت آموزي ماست.

2. در اين آيه از وحي الهي با عنوان «صِدْق» ياد شده است؛ وحي سخن راستي است كه احتمال دروغ درآن وجود ندارد.

3. مشركان و كافران، ستمكاران تكذيب گري بودند كه وحي الهي را دروغ مي انگاشتند؛ چرا كه گاهي فرشتگان را دختر خدا مي خواندند و يا عيسي را پسر خدا مي دانستند و يا بت ها را مي پرستيدند و آيات قرآن را نمي پذيرفتند.

4. تكذيب آيات راستين الهي، ستمكاري به خود و جامعه است؛ زيرا انسان با اين تكذيب هم خود را از كمال محروم مي سازد و هم ديگران را گمراه مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. تكذيب گران آيات راستين، راهي جز دوزخ ندارند.

2. آيات الهي را دروغ نشماريد كه ستمكاري است.

***

قرآن كريم در آيات سي و سوم تا سي و پنجم سوره ي زمر به فرجام نيكو و پاداش هاي تأييد گران وحي راستين اشاره مي كند و مي فرمايد:

33- 35. وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ اوْلَئِكَ هُمُ المُتَّقُونَ*

لَهُمْ مَا يَشَاؤُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذَلِكَ جَزَاءُ المُحْسِنِينَ* لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أسْوَأ الَّذِي عَمِلُوا وَيَجْزِيَهُمْ أجْرَهُمْ بِأحْسَنِ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 68

و كسي كه (وحي) راستين را آورد و آن را تاييد كرد؛ فقط آنان خودنگه دار هستند. تنها براي آنان، آنچه بخواهند، نزد پروردگارشان هست؛ اين پاداش نيكوكاران است. تا خدا بدترين چيزي را كه انجام داده اند از آنان بزدايد، و پاداش آنان را، طبق بهترين چيزي كه انجام مي دادند، به آنان بدهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از كسي كه سخنان راست مي آورد كيست؟

برخي مفسران احتمال داده اند كه مقصود، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله باشد كه وحي راستين را آورد.

برخي ديگر از مفسران گفته اند كه مقصود همه ي پيامبران الهي هستند.

و برخي ديگر برآن اند كه آيه همه ي مبلّغان مكتب پيامبران را شامل مي شود. «1»

البته مانعي ندارد كه آيه شامل هر سه معنا باشد، ليكن پيامبران و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از مصاديق بارز آن باشند كه مؤمنان پيرو آنان سخنان راستين آنها را تأييد مي كنند.

2. در برخي احاديث حكايت شده كه مقصود از آورنده ي سخن راستين پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و منظور از تأييد كننده ي آن امام علي عليه السلام است «2» (كه اولين مسلمان و مؤمن به پيامبر صلي الله عليه و آله بود).

البته روشن است كه اين گونه احاديث مصداق هاي كامل و بارز آيه را مشخص مي كنند و موجب انحصار معنا نمي شوند.

3. در اين آيات بيان شده كه همه ي

مواهب معنوي و نعمت هاي بهشتي- كه در تصور ما نمي گنجد- در اختيار مؤمنان پارسا و نيكوكار است؛ البته

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 69

پاداش ها و بخشش هاي الهي و مقامات اخروي بر اساس شايستگي ها و كارهاي افراد در دنياست.

4. تعبير «نزد پروردگارشان» نهايت لطف خدا را مي رساند؛ گويي مؤمنان پارسا و نيكوكار هميشه مهمان خدا هستند.

5. تقواي برخي افراد باعث گرديده كه آنان تأييدگران وحي راستين باشند و نيكوكاري آنان زمينه ساز نعمت هاي بهشتي براي آنان شده است.

6. در اين آيات بيان شده كه خدا از طرفي مؤمنان را مي آمرزد و لغزش هاي گذشته ي آنان را مي پوشاند و آنان را پاك مي سازد و از طرف ديگر بر اساس بهترين اعمالشان به آنها پاداش مي دهد. اين لطف بي انتهاي خدا در مورد آنان است.

7. مقصود از «بدترين اعمال»، كارهاي بد و لغزش هاي برخي از مبلّغان است؛ چراكه در آيات قبل سخن از پيامبران و مبلغان بود و اگر برخي از اين افراد (يعني غير از پيامبران) دچار لغزش شده اند، خدا آنان را مي آمرزد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از نشانه هاي نيكوكاري و پارسايي، تأييد وحي راستين است.

2. بهشت، پاداش نيكوكاران و پارسايان تأييدگرِ آيات الهي است.

3. مبلّغان وحي راستين و پيروان آنان هر دو سعادتمندند.

4. اگر مي خواهيد خدا درخواست هاي شما را بپذيرد، تسليم خواست راستين خدا شويد.

5. آيات الهي را تصديق كنيد كه موجب آمرزش گناهان و پاداش برتر است.

6. لطف خدا آن قدر زياد است كه بدترين ها را مي بخشد و طبق بهترين ها پاداش مي دهد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 70

قرآن كريم در آيات سي و ششم و سي و هفتم سوره ي زمر با اشاره به تهديدهاي مشركان نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله، خدا را براي هدايت و حمايت كافي معرفي مي كند و مي فرمايد:

36 و 37. أ لَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ* وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي ا نْتِقَامٍ

آيا خدا كفايت كننده ي بنده اش نيست؟! و تو را از كساني غير او، مي ترسانند؛ و هركسي را خدا (به خاطر اعمالش) درگمراهي وانهد، پس هيچ راه نمايي براي او نيست. و هركسي را خدا ره نمون شود، پس هيچ گمراه كننده اي براي او نيست؛ آيا خدا شكست ناپذيري صاحب انتقام نيست؟!

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه مشركان مكه به پيامبر صلي الله عليه و آله مي گفتند: از بت ها بدگويي مكن و برخلاف آنها اقدام منما، كه تو را ديوانه مي كنند و آزار مي رسانند. آيه ي فوق نازل شد و به اين تهديدها پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند شأن نزول اين آيات درمورد تهديد به خشم بت هاست، معناي آيه وسيع است و هر نوع تهديد به غير خدا را شامل مي شود و به همه ي پويندگان راه حق كه در اقليت قرار گرفته اند نويد مي دهد كه خدا از آنان حمايت مي كند.

2. اين

آيات به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و مؤمنان راستين دل گرمي مي دهد كه خدايي كه از همه چيز آگاه است و قدرتش برتراست، نسبت به بندگانش لطف دارد و آنها را كفايت و حمايت مي كند؛ پس، از تهديدهاي دشمنان

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 71

نهراسيد و با گام هاي استوار راه حق را بپيماييد.

3. چرا در اين آيات گمراهي و هدايت را به خدا نسبت مي دهد؟ آيا اين موجب جبر نمي شود؟

پاسخ آن است كه هدايت و گمراهي دوگونه است:

اول، هدايت تشريعي كه به معناي ارائه ي راه و راه نمايي افراد است اين نوع از هدايت براي همه ي افراد بشر وجود دارد و هيچ قيد و شرطي ندارد، ولي برخي افراد هدايت الهي را مي پذيرند و ايمان مي آورند و برخي راه گمراهي و كفر را برمي گزينند.

دوم، هدايت تكويني يا رساندن افراد به مقصد است كه اين هدايت شرايطي دارد؛ يعني خدا در شرايطي، برهدايت افراد مي افزايد كه در قرآن به آنها اشاره شده است؛ از جمله كساني كه از رضا و خشنودي خدا پيروي كنند و نيز كساني كه در راه خدا تلاش كنند و توبه نمايند و يا گام هاي نخستين هدايت را بردارند، خدا به آنان كمك مي كند و به راه هاي خودش هدايتشان مي كند و بر هدايت آنان مي افزايد. «1»

اما كساني كه راه كفر، ستم، نافرماني، دروغ گويي، اسراف و ناسپاسي را در پيش مي گيرند «2» خدا آنان را در گمراهي وا مي نهد و در اثر اين اعمال توفيق هدايت از

آنان سلب مي شود. پس هدايت و گمراهي تشريعي انتخابي است و هدايت و گمراهي تكويني نيز نتيجه ي اعمال خود انسان است و اجباري نيست. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 72

4. مقصود از «انتقام» در اين آيه آن است كه خدا افراد خلافكار را در برابر كارهاي بدشان مجازات مي كند؛ «1» يعني انتقام الهي به معناي مجازات براي فروكش كردن احساسات و كينه ورزي نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. از غير خدا نهراسيد كه خدا براي بندگانش كافي است.

2. هدايت و گمراهي شما بر (اثر اعمال خودتان و با توفيق) خداست.

3. قدرتي ما فوق قدرت خدا وجود ندارد، تا بخواهد با اراده ي او مخالفت كند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي زمر با بيان اعتراف مشركان به خالقيت خدا، به ناتواني معبودانشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

38. وَلَئِنْ سَأ لْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أفَرَأيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إنْ أرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أوْ أرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ المُتَوَكِّلُونَ

و اگر از آن [مشرك ها بپرسي «چه كسي آسمان ها و زمين را آفريد؟» حتماً مي گويند: «خدا»؛ بگو: «و آيا هيچ درباره ي آنچه غير از خدا مي خوانيد (و مي پرستيد) نظر كرديد كه اگر خدا زياني براي من بخواهد، آيا آنان برطرف كننده ي زيان او

هستند؟! يا (اگر) رحمتي براي من بخواهد، آيا آنها بازدارنده ي رحمت او هستند؟!» بگو: «خدا مرا بس است؛ توكّل كنندگان فقط بر او توكّل مي كنند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان نيز خالقيت و آفرينشگري خدا را مي پذيرند؛ «2» چراكه عقل و فطرت انسان به اين امر گواهي مي دهد و هيچ انساني نمي پذيرد كه معبودان

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 73

و بت هاي بي جان بتوانند جهان پهناور ما را بيافرينند.

خوش تر آن باشد كه سِرّ دلبران

گفته آيد در حديث ديگران (مولوي)

2. بت ها و معبودان مشركان توانايي جلب منفعت و دفع زيان را ندارند، ولي خدا مالك سود و زيان انسان است. پس اين بت هاي ناتوان شايستگي پرستش را ندارند.

3. توحيد درخالقيت و مالكيت دليل برتوحيد در عبوديت است، يعني هنگامي كه ثابت شد خدا خالق جهان و مالك هرسود و زيان است و توانايي هر كاري را دارد و غير از او اين گونه نيستند، پس فقط او شايسته ي پرستش است.

4. افراد توكّل كننده فقط برخدا توكّل مي كنند؛ «1» چراكه غير از او خالق و مالك مطلق درجهان وجود ندارد، پس سزاوار نيست كه مؤمنان بر غير او تكيه كنند و از غير او كمك بجويند و خدا براي مؤمنان متوكل بس است.

5. معناي توكّل وكافي بودن خدا آن نيست كه انسان از اسباب و وسايل مادي براي رسيدن به اهداف خود

كمك نجويد، بلكه مقصود آن است كه او را مؤثر حقيقي و بقيه ي موجودات را واسطه و وسيله بداند و تكيه گاه اصلي اش خدا باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خالق و مالك سود و زيان شما خداست پس فقط بر او تكيه كنيد كه براي شما كافي است.

2. از غير خدا كاري ساخته نيست، تا شايسته ي پرستش باشند.

3. حتي مشركان به خالقيت خدا اعتراف دارند (ولي بازهم لجاجت مي كنند و از توحيد روي برمي تابند).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 74

قرآن كريم در آيات سي و نهم و چهلم سوره ي زمر به تهديد مشركان لجوج پرداخته، مي فرمايد:

39 و 40. قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَي مَكَانَتِكُمْ إنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ بگو: «اي قوم [من ! هرچه مقدور شماست انجام دهيد، كه من (هم) انجام مي دهم؛ و در آينده خواهيد دانست، چه كسي عذابي كه رسوايش سازد او را در مي رسد و عذابي پايدار بر او فرود مي آيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «مَكانَت» به معناي جايگاه و موضع و يا به معناي توانايي است؛ «1» يعني در اين آيه به مشركان لجوج مي گويد: از موضع خود هرچه در توان داريد عمل كنيد (تا نوبت عذاب شما برسد).

2. اين آيات هشداري به مشركان است كه اگر تسليم منطق و استدلال عقلي نشديد، بايد در انتظار عذاب دنيوي و اخروي باشيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و

مبلغان ديني به وظيفه خود عمل كنند (و كافران لجوج را به حال خود واگذارند تا عذاب آنان را فراگيرد).

2. عذاب خواركننده ي دنيوي و عذاب جاويدان اخروي در انتظار مخالفان اسلام است.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و يكم سوره ي زمر با اشاره به حقانيّت قرآن، وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله را در برابر مردم روشن مي سازد و مي فرمايد:

41. إنَّا أ نْزَلْنَا عَلَيْكَ الكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَي فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أ نْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 75

در حقيقت، ما كتاب (: قرآن) را براي مردم، به حق برتو فروفرستاديم؛ و هر كس راه يابد پس به سود خود اوست و هركس گمراه شود، پس فقط به زيان خود گمراه مي شود؛ و تو حمايت گر آنان نيستي.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا براي هدايت مردم دو چيز فرستاده است:

اول، قرآن كه برنامه اي حق و هدايتگراست؛

و دوم، رهبري آگاه و دل سوز.

2. در اين آيه بيان شده كه پذيرش هدايت و گمراهي به دست خود انسان است و سود و زيان آن نيز به خودش مي رسد و خدا و پيامبرش نيازي به ايمان مردم ندارند.

آري؛ او اين برنامه را تنظيم نكرده تا سودي كند بلكه تا بر بندگان بخشش نمايد.

3. وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله ابلاغ آيات الهي و راه نمايي

مردم به سوي سعادت است، ولي اگر برخي مردم لجاجت كردند و حق را نپذيرفتند، ديگر پيامبر وكيل و كارساز مردم نيست تا آنان را مجبور به ايمان آوردن كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن از طرف حضرت حق و براساس حق و براي مردم فرو فرستاده شده است.

2. از برنامه ي هدايت آميز قرآن استفاده كنيد كه به سود خود شماست.

3. گمراهان جز به خودشان به كس ديگري زيان نمي رسانند.

4. رهبران و مبلغان الهي وكيل مردم نيستند و تصميم نهايي و انتخاب راه با خود مردم است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 76

حقيقت مرگ چيست؟

قرآن كريم در آيه ي چهل و دوم سوره ي زمر به جدايي روح از بدن در حالت خواب و مرگ اشاره مي كند و مي فرمايد:

42. اللَّهُ يَتَوَفَّي الأ نْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَي عَلَيْهَا المَوْتَ وَيُرْسِلُ الاخْرَي إلَي أجَلٍ مُسَمّيً إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

خدا جان ها را هنگام مرگشان و (نيز روحِ) آن كه نمرده است را در خوابش به طور كامل مي گيرد. پس (جان) كسي را كه مرگ را بر او مقرر كرده نگاه مي دارد و (روح آن) ديگري را تا سرآمد معيّني

بازمي فرستد؛ قطعاً، در آن [ها] نشانه هايي است براي گروهي كه تفكّر مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. خواب، شكل ضعيفي از مرگ است چون در هر دو حالت روح از بدن جدا مي شود، ولي درحالت مرگ روح ديگر به بدن باز نمي گردد و در حالت خواب روح به بدن بازمي گردد.

2. در حالت خواب پيوند روح و جسم قطع نمي شود بلكه به حداقل خود مي رسد؛ از اين رو هنوز قلب و برخي فعاليت هاي اساسي بدن باقي است.

3. حقيقت خواب چيست؟

در اين مورد پاسخ هاي متعددي از طرف دانشمندان داده شده است:

الف) برخي عامل خواب را فيزيكي مي دانند؛ يعني انتقال جريان عمده ي خون از مغز به ساير قسمت هاي بدن.

ب) برخي عامل آن را شيميايي مي دانند؛ يعني در اثر خستگي مواد سمّي در بدن انسان جمع مي شود كه برسلسله ي اعصاب اثر مي گذارد و انسان به خواب مي رود، تا دوباره اين مواد سمّي كاهش يابند و به حالت اول برگردند.

ج) برخي خستگي و از كار افتادن سلسله ي عصبي درون مغز را عامل خواب مي دانند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 77

د) قرآن كريم نيز جدايي جان و روح از بدن را عامل خواب معرفي مي كند؛ يعني خواب را پديده اي روحاني مي داند. «1»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين موارد صحيح باشد؛ يعني خواب در اثر جدايي روح از جسم، اتفاق مي افتد ولي آثار فيزيكي، شيميايي و عصبي در بدن دارد؛ به عبارت ديگر دانشمندان علوم پزشكي به جنبه ها و نمودهاي مادي خواب در بدن توجه كرده اند و قرآن به جنبه معنوي

و روحاني آن توجه كرده است.

4. انسان داراي روح و جسم است كه گاهي از هم جدا مي شوند و همين امر و رؤياهاي صادق دليل استقلال روح از بدن است.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه روح با بدن سه گونه رابطه دارد:

گاهي ارتباط كامل دارند، مثل حالت حيات و بيداري؛

و گاهي ارتباط ناقص دارند، مثل حالت خواب؛

و گاهي قطع ارتباط كامل دارند، مثل حالت مرگ.

6. توجه به اين مطلب كه انسان در هر شب، هنگام خواب، در آستانه ي جدايي روح از بدن و به نوعي مرگ موقت مي رسد، درس عبرت و بيدارباشي براي انسان هاست تا در اعمال خود تجديد نظر كنند.

زندگي جز نفسي نيست، غنيمت شمرش

نيست اميد كه همواره نفس برگردد (پروين)

7. در برخي آيات قرآن گرفتن كامل روح وظيفه ي فرشتگان يا ملك الموت معرفي شده است. «2» و اين آيه خدا را گيرنده ي روح معرفي مي كند، چراكه فرشتگان الهي فرمان برداران و مجريان دستورات الهي و واسطه ي

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 78

گرفتن ارواح هستند؛ پس تضادي بين دو تعبير نيست.

8. در برخي احاديث از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

مسلمان نبايد با حالت جنابت بخوابد و جز با حالت طهارت (و وضو) به بستر نرود و هرگاه آب نيابد، تيمم كند؛ زيرا روح مؤمن به سوي خداي متعال بالا مي رود و خدا

او را مي پذيرد و به او بركت مي دهد و هرگاه پايان عمرش فرارسيده باشد، او را درخزينه هاي رحمتش قرار مي دهد و اگر مرگش فرا نرسيده باشد، او را با فرشتگان امين به جسدش باز مي گرداند. «1»

9. در حديث ديگري از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه

هرگاه در شب از خواب برخاستي بگو: ستايش خدا را كه روح مرا به من بازگرداند تا ستايش او گويم و او را پرستش كنم. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد حقيقت مرگ و خواب تفكر كنيد تا نشانه هاي خدا را ببينيد.

2. خواب برادر مرگ است؛ پس هر گاه مي خوابيد احتمال بدهيد كه روح شما بارديگر به بدنتان بازنگردد.

3. عامل اصلي خواب ماوراي طبيعي (يعني جدا سازي روح از بدن) است.

4. در حالت خواب خدا روح شما را مي گيرد (پس هرشب با روحي پاك در محضر خدا حاضر شويد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 79

قرآن كريم در آيات چهل و سوم و چهل و چهارم سوره ي زمر به صفات شفاعتگران و شفاعت خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

43 و 44. أمِ ا تَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعَاءَ قُلْ أوَ لَوْ كَانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً وَلا يَعْقِلُونَ* قُلْ للَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ ثُمَّ إلَيْهِ تُرْجَعُونَ

بلكه آيا شفاعتگراني غير از خدا برگزيده اند؟! بگو: «آيا (از آنان شفاعت مي طلبيد) و

گرچه هرگز مالك چيزي نيستند و خردورزي نمي كنند؟!» بگو: «تمام شفاعت فقط از آنِ خداست، كه فرمان روايي آسمان ها و زمين تنها از آن اوست؛ سپس فقط به سوي او بازگردانده مي شويد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از بهانه هاي مشركان آن بود كه مي گفتند: ما بت ها و معبودانمان را مي پرستيم تا نزد خدا براي ما شفاعت كنند، و قرآن در اين آيه به اين بهانه ي آنان پاسخ داده است كه چگونه موجودي كه مالك هيچ چيزنيست و تفكر نمي كند، مي تواند شفاعتگر شما باشد.

2. در اين آيه به دو ويژگي شفاعتگران اشاره شده است:

الف) شفاعت كننده بايد مالك و مسلّط بر چيزي باشد.

ب) شفاعتگر بايد درك و شعور داشته باشد تا بتواند تفكر كند.

و بت سنگي و چوبي كه مالك و قادر و متفكر نيست، نمي تواند چيزي را بفهمد تا در مورد آن شفاعت كند و اگر هم (برخي معبودان، مثل جنيان و فرشتگان، درك و شعور داشته باشند) بدون اجازه ي خدا مالك چيزي نيستند تا بتوانند شفاعت كسي را بكنند. «1»

3. در اين آيات بيان شده كه همه ي شفاعت ها فقط از آن خداست؛ چراكه حقيقت شفاعت همان توسّل به نام هاي نيك خدا و صفات او هم چون رحمانيت و غفاريت اوست؛ بنابراين هرگونه شفاعت به ذات پاك او باز مي گردد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 80

4. اين آيات به معناي نفي شفاعت معبودان دروغين مشركان است، اما اصل شفاعت و شفاعتگران را نفي نمي كند؛ چون برخي افراد هم چون پيامبران و اولياي الهي مي توانند با رخصت

الهي شفاعت كنند، همان طور كه در برخي آيات بدين مطلب اشاره شده است. «1»

5. در اين آيات به دو علت براي انحصار شفاعت در خدا اشاره شده است:

اول آن كه او مالك و فرمان رواي آسمان ها و زمين است؛ پس مي تواند در مورد مخلوقات خود شفاعت كند و دوم آن كه همه ي انسان ها به سوي خدا بازمي گردند؛ پس فقط او مي تواند در مورد شفاعت آنان تصميم بگيرد.

6. جمله ي اخير آيات در مورد بازگشت همگان به سوي خدا، مي تواند اشاره به دليل دوم شفاعت خدا باشد، يا اشاره به شفاعت در آخرت و يا تهديدي براي مشركان كه در آخرت نتيجه ي اعمال خود را مي بينند.

البته مانعي ندارد كه هرسه معنا مقصود آيه باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. به دنبال شفاعتگراني برويد كه مالك و متفكر باشند.

2. تصميم گيرنهايي در مورد شفاعت، خداست.

3. از بت ها و معبودان بي خرد، انتظار شفاعت نداشته باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و پنجم و چهل و ششم سوره ي زمر به واكنش منفي كافران در برابر نام خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

45 و 46. وَإذَا ذُ كِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَإذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ* قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ عَالِمَ الغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أ نْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص:

81

و هنگامي كه خدا به يگانگي ياد مي شود، دل هاي كساني كه به آخرت ايمان نمي آورند متنفّر مي شود؛ و چون كساني كه غير از او هستند ياد شوند، ناگهان آنان شادي مي كنند (و مژده مي دهند). بگو: «خدايا! [اي شكافنده (و آفريننده) ي آسمان ها و زمين! داناي نهان و آشكار! تو در بين بندگانت در مورد آنچه در باره ي آن اختلاف مي كردند داوري مي كني.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به برخوردهاي دوگانه ي مشركان با نام خدا وغير خدا اشاره شده است.

انسان گاهي چنان با زشتي ها خو مي گيرد و از پاكي ها بيگانه مي گردد كه از شنيدن نام حق ناراحت مي شود و از شنيدن نام باطل مسرور. آري؛ حالت افراد متعصب، جاهل و لجوج در طول تاريخ چنين است.

2. سرچشمه ي بدبختي مشركان دو چيز است:

الف) از نام خدا روي گردان اند؛

ب) به آخرت ايمان ندارند.

3. در برخي احاديث اين آيه را به كساني تفسير كرده اند كه از شنيدن فضايل اهل بيت عليهم السلام يا از پيروي مكتب آنان ناراحت مي شوند. «1»

البته روشن است كه ياد پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ما را به ياد خدا مي اندازد و روي گرداني از آنان ما را از خدا دور مي سازد؛ بنابراين اين روايات اشاره به مقدمات ياد خداست.

4. در اين آيات به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه روي به درگاه خدا آور و او را با نام هاي نيكو، هم چون فاطر، عالم و حاكم بخوان.

اين مطلب آموزه اي براي همه ي مؤمنان است كه برخلاف مشركان، خدا را با عشق و ايمان عميق بخوانند و نام هاي او را بر زبان جاري كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 82

5. در اين آيات به نوعي به مشركان هشدار داده شده كه داور نهايي در رستاخيز خداي متعال است؛ او كه خالق همه چيز و آگاه از اسرار مردم است درباره ي اختلافات آنان داوري خواهد كرد و در آن جاست كه مشركان به اشتباهات خود پي مي برند و محكوم مي شوند و راهي دوزخ مي گردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از نشانه هاي افراد بي ايمان، آن است كه از ياد خدا بيزار، ولي از ياد غير خدا مسرورند.

2. اگر معادباوريد، در برابر نام و ياد خدا واكنش مثبت نشان دهيد.

3. با خدا مناجات كنيد و نام هاي مقدّس او را بر زبان جاري سازيد.

4. آفرينشگر آگاه جهان، داور مردم نيزهست.

***

قرآن كريم در آيات چهل و هفتم و چهل و هشتم سوره ي زمر به سرنوشت ستمكاران در رستاخيز و آشكار شدن حقايق در آن صحنه اشاره مي كند و مي فرمايد:

47 و 48. وَلَوْ أنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الأرْضِ جَمِيعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ العَذَابِ يَوْمَ القِيَامَةِ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ* وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ

و اگر (برفرض) براي كساني كه ستم كردند، تمام آنچه در زمين است، و همانندش با آن باشد، حتماً آن را (براي نجات خود) از عذابِ بدِ روز رستاخيز تاوان مي دهند! و از [جانب خدا

براي آنان آنچه را هرگز نمي پنداشتند آشكار شود. و بدي هاي آنچه كسب كردند برايشان آشكار مي شود و آنچه آن را ريشخند مي كردند آنان را فرو مي گيرد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 83

نكته ها و اشاره ها:

1. «ظُلم» معناي وسيعي دارد كه شامل ظلم به ديگران و به خويشتن (هم چون شرك) مي شود.

2. در اين آيات اشاره شده كه در رستاخيز معامله اي صورت نخواهد گرفت؛ ستمكاران حاضرند كه دو برابر آنچه در زمين است بدهند تا از آتش دوزخ نجات يابند، ولي مجازات رستاخيز خريدني نيست.

3. ستمكاران در رستاخيز عذاب هايي را مي بينند كه هرگز به فكرشان خطور نمي كرد و در آن جاست كه از خواب غفلت و غرور بيدار مي شوند.

4. اعمال ستمكاران در رستاخيز تجسّم مي يابد و كارهاي بدشان در برابر چشم آنها ظاهر مي شود و عذاب هايي را كه شوخي مي پنداشتند به واقعيت مي پيوندد و درهاي نجات به روي آنان بسته مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز معامله و فدا دادن نيست.

2. در رستاخيز ستمكاران هيچ راه فراري ندارند.

3. در رستاخيز اعمال ستمكاران دامن آنها را خواهد گرفت.

4. عذاب الهي را شوخي نگيريد، كه در قيامت تحقق خواهد يافت.

***

قرآن كريم در آيات چهل و نهم تا پنجاه و يكم سوره ي زمر به آزمايشگري خدا به وسيله ي نعمت ها و غفلت بدكاران و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

49- 51. فَإذَا

مَسَّ الإنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إنَّمَا اوتِيتُهُ عَلَي عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ* قَدْ قَالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَمَا أغْنَي عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ* فَأصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَالَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلَاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَمَا هُمْ بِمُعْجِزِينَ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 84

و هنگامي كه انسان را زيان (و رنج) ي برسد، ما را مي خواند، سپس هنگامي كه نعمتي از جانب خود به او عطا كنيم، مي گويد: «آن (نعمت) فقط بر اساس دانشي (كه داشته ام) به من داده شد.»؛ بلكه آن آزمايشي است و ليكن بيش ترشان نمي دانند. به يقين، كساني كه پيش از آنان بودند (نيز) آن را گفتند، و [لي آنچه كسب مي كردند، (عذاب الهي را) از آنان دفع نكرد. و بدي هاي آنچه كسب كردند به آنان در رسيد؛ و كساني از آن (كافر) ها كه ستم كردند، به زودي بدي هاي آنچه كسب كردند به آنان در مي رسد؛ در حالي كه آنان عاجز كننده (ي خدا) نيستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه حالات «انسان» هاي تربيت نايافته بيان شده است؛ انسان هاي بدكاري كه گرفتار شرك شده، و به خود و ديگران ستم مي كنند. «1»

2. انسان ها براساس فطرت خدا شناس خود، هنگامي كه گرفتار مشكلات مي شوند، به درگاه الهي روي مي آورند و از خدا كمك مي خواهند، ولي هنگامي كه خدا به آنان نعمت مي دهد، گرفتار غفلت و غرور مي شوند و سپاس نعمت هاي الهي را نمي گزارند «2» و خود را

در به دست آوردن نعمت مستقل مي بينند و آن را نتيجه ي علم خود مي شمارند. «3»

3. نعمت هاي الهي به واسطه ي اسبابي هم چون علم، مهارت و قدرت بدني به انسان ها مي رسد، ولي خود اين اسباب نيز نعمت هاي الهي است و انسان مالك مستقل هيچ كدام نيست و بايد براي هركدام شكر خدا را به جا آورد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 85

4. برخي از افراد و اقوام پيشين نيز گرفتار غفلت و غرور شدند و نعمت هاي خدا را به خود نسبت دادند. اين مطلب شايد اشاره به سخنان قارون باشد كه در آيه ي 78 سوره ي قصص گذشت. او نيز مي گفت اين ثروت بر اساس علم خودم به من داده شده است.

5. نعمت ها و اموالي كه خدا به انسان ها عطا مي كند براي آزمايش آنان است، ولي بيش تر مردم از اين حقيقت آگاهي ندارند و از اين رو گرفتار غفلت و غرور و ناسپاسي مي شوند.

6. سخنان قارون ها و انسان هاي ناسپاس نتوانست جلوي عذاب الهي را بگيرد و بدكاران ستمكار درگذشته گرفتار عذاب الهي در دنيا شدند و مخالفان اسلام نيز منتظر چنين سرنوشت عذاب آلودي باشند.

7. عذاب الهي نتيجه و عكس العمل كارهاي انسان هاست و بدكاري و ستمكاري افراد باعث نزول بلا و عذاب برآنان مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. همان طور كه در مشكلات به ياد خدا هستيد، در هنگام نعمت و راحتي نيز به ياد او باشيد.

2. نعمت ها را مستقلًا از خود ندانيد (بلكه آنها را نعمت هاي الهي بدانيد و سپاس آنها را به جا آوريد).

3. نعمت هاي

الهي مايه ي آزمايش شماست (كه ببينيد كدام يك از شما سپاس گزار خواهيد بود).

4. اكثريت انسان هاي ناسپاس از حقايق بي اطلاع اند.

5. ناسپاسي انسان هاي ثروتمند و صاحب نعمت پيشينه اي تاريخي و بي ثمر دارد.

6. ستمكاران نا سپاس نتيجه ي اعمال بد خود را خواهند ديد، همان طور كه گذشتگان ديدند.

7. تلاش ها و سخنان ستمكاران و بدكاران نمي تواند جلوي عذاب الهي را بگيرد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 86

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي زمر به نشانه هاي حكمت خدا در مورد تقسيم رزق و تفاوت انسان ها در زمينه ي اقتصادي اشاره مي كند و مي فرمايد:

52. أوَ لَمْ يَعْلَمُوا أنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

و آيا ندانستند كه خدا روزي را براي هركس بخواهد (و شايسته بداند) گسترده مي سازد و تنگ مي گرداند؟! قطعاً در آن [ها] نشانه هايي است براي گروهي كه ايمان مي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين بيان شد كه وقتي خدا به انسان هاي غافل و ناسپاس نعمت مي دهد، آن را از خود مي دانند و در اين آيه به آنان هشدار مي دهد كه كم و زياد شدن نعمت ها و رزق ها به دست خداست، پس چگونه آن را مستقلًا از خود مي دانيد؟!

2. مشابه اين آيه در سوره هاي متعدد قرآن كريم آمده است «1» و به انسان ها گوشزد مي كند كه رزق به دست خداست و اوست كه

براساس مصلحت آن را كم و زياد مي كند و اين نشانه اي از قدرت و حكمت خداست.

3. تفاوت هاي مردم در زمينه ي اقتصادي (در قلمروي كه مربوط به ستم، استعمار و استثمار نمي شود) به خواست خداست و ممكن است چند حكمت و فلسفه داشته باشد:

الف) اين تفاوت ها نوعي امتحان ثروتمندان و فقراست كه به وسيله ي آن روح گذشت و استقامت در آنان پرورش مي يابد.

ب) عدم گسترش رزق مصلحت برخي از مردم است؛ اگر برخي از مردم

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 87

بي نياز شوند، راه سركشي در پيش مي گيرند.

ج) اين گسترش و تنگي رزق ها بر اساس حكمت خداست؛ يعني حكمت خدا اقتضا مي كند كه هر كس تلاش بيش تري كند، روزي اش زياد شود و هر كس كوشش كم تري كند درآمد كم تري داشته باشد. «1»

4. مضمون اين آيه جبر نيست، بلكه بيان حكمت تفاوت هاست؛ يعني حكمت الهي اقتضا مي كند كه بر اساس تلاش ها و استعدادهاي متفاوت، رزق ها را گسترش دهد يا تنگ كند، ولي كسي را مجبور نمي سازد كه تلاش كم تر يا بيش تر بنمايد.

5. «رزق» معناي وسيعي دارد كه شامل هرگونه رزق مادي و معنوي مي گردد هر چند ممكن است در اين آيه با توجه به سياق آيات قبل، رزق مادي مقصود باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. نشانه هاي (حكمت و آزمايش) خدا را در تفاوت رزق مردم ببينيد.

2. به نعمت هاي خود مغرور نشويد كه رزق به دست خداست.

***

اميد بخش ترين آيه قرآن

قرآن كريم در آيات پنجاه و سوم تا پنجاه و پنجم سوره ي زمر به گناهكاران اميد مي دهد و آنان را به سوي سه برنامه ي سازنده فرامي خواند و مي فرمايد:

53- 55. قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ أسْرَفُوا عَلَي أ نْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ* وَأنِيبُوا إلَي رَبِّكُمْ وَأسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أنْ يَأتِيَكُمُ العَذَابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ* وَاتَّبِعُوا أحْسَنَ مَا ا نْزِلَ إلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أنْ يَأتِيَكُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأ نْتُمْ لا تَشْعُرُونَ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 88

بگو: «اي بندگان من كه در مورد خودتان زياده روي كرده ايد! از رحمت خدا نااميد نشويد؛ [چرا] كه خدا تمام آثار (گناهان) را مي آمرزد؛ كه تنها او بسيار آمرزنده [و] مهرورز است. و به سوي پروردگارتان بازگرديد و تسليم او شويد، پيش از آن كه عذاب به سراغ شما آيد؛ سپس ياري نخواهيد شد. و از نيكوترين چيزي كه از جانب پروردگارتان به سوي شما فرو فرستاده شده پيروي كنيد، پيش از آن كه ناگهان عذاب به سراغ شما آيد، در حالي كه شما (با درك حسي) متوجه نمي شويد!»

شأن

نزول:

حكايت كرده اند كه آيه ي فوق در مورد اهل مكه نازل شده كه مي گفتند:

محمد صلي الله عليه و آله فكر مي كند هركس بت بپرستد يا قتل انجام دهد، هرگز بخشيده نمي شود ولي در همان حال به ما مي گويد مسلمان شويد، در حالي كه ما بت پرستيده و قتل انجام داده ايم. آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و راه توبه ي آنان را باز كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران آيه ي پنجاه و سوم سوره ي زمر را اميد بخش ترين آيه ي قرآن براي گناهكاران دانسته اند؛ چرا كه وعده ي آمرزش همه ي گناهان را مي دهد. «2» آري: «نوميد كي توان بود از لطف لايزالي» (حافظ)

2. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه

در قرآن آيه اي وسيع تر از آيه ي فوق نيست. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 89

3. اين آيه بياني محبت آميز دارد و با تعبير «بندگان من» گناهكاران را مورد خطاب قرار داده، همه را به بازگشت به سوي «پروردگارشان» دعوت مي كند كه خود لطفي ديگراست. صفت غفور و رحيم خدا نيز اشاره ي محبت آميز ديگري است.

4. در اين آيه از «گناهكاران» با عنوان كساني كه در مورد خودشان اسراف كرده اند ياد مي كند، چراكه گناه و ستم، نوعي اسراف و اتلاف سرمايه ي عمر و استعدادها است.

5. در اين آيه تأكيد شده است كه از رحمت الهي مأيوس نشويد؛ «1» چراكه رحمت الهي همه ي جهان و موجودات را فراگرفته و او خودش شما را به سوي خود فرا مي خواند و وعده ي آمرزش همه ي گناهانتان را

مي دهد.

طمع ز فيض كرامت مَبُر كه خُلق كريم

گُنه ببخشد و بر عاشقان ببخشايد (حافظ)

6. در اين آيه، وعده ي آمرزش همه ي گناهان را با دو تأكيد داده است؛ يعني به وسيله ي توبه، تمام گناهان، حتي شرك بخشيده مي شود.

البته در برخي آيات قرآن اشاره شده كه اگر كسي مشرك باشد (و با همان حال و بدون توبه از دنيا برود) بخشيده نمي شود. «2»

7. وعده ي بخشش گناهان دو شرط دارد:

الف) انسان توبه كند و به سوي خدا بازگردد (و ديگر به سوي گناه باز نگردد)؛

ب) تسليم دستورات الهي شود (و در عمل صداقت خود را نشان دهد و به جبران گذشته بپردازد).

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 90

8. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

توبه كننده از گناه همانند كسي است كه هيچ گناهي نكرده است. «1»

9. مقصود از بهترين چيزي كه از طرف پروردگار براي ما فرود آمده است، چيست؟

بهترين چيز قرآن كريم است كه در آيه ي 23 همين سوره از آن با عنوان بهترين سخن ياد شده است.

برخي از مفسران نيز احتمال داده اند كه مقصود دستورات الهي باشد كه بهترين آنها واجبات و مستحبات است كه بر امور جايز ومباح برتري دارد. «2»

البته اين دو تفسير باهم منافاتي ندارند؛ چون قرآن نيز شامل دستورات الهي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نااميدي در دين راه

ندارد.

2. گناه نوعي زياده روي در سرمايه هاي وجود خويش است.

3. لطف خدا شامل همه ي گناهكاران مي شود.

4. توبه، تسليم و پيروي از وحي (قرآن) سه برنامه ي سازنده است كه زمينه ساز بخشش و رحمت الهي است.

5. عذاب ناگهاني الهي در راه است، پس قبل از فرارسيدن آن فكري به حال خود بكنيد.

6. هر چند همه ي دستورات الهي نيكو است، با توجه به كمبود فرصت، در بين دستورات الهي، نيكوترين آنها را انتخاب كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 91

قرآن كريم در آيات پنجاه و ششم تا پنجاه و نهم سوره ي زمر به پشيماني هاي رستاخيز و راه جلوگيري از آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

56- 59. أنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَي مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَإنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ* أوْ تَقُولَ لَوْ أنَّ اللَّهَ هَدَانِي لَكُنْتُ مِنَ المُتَّقِينَ* أوْ تَقُولَ حِينَ تَرَي العَذَابَ لَوْ أنَّ لِي كَرَّةً فَأكُونَ مِنَ المُحْسِنِينَ* بَلَي قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنْتَ مِنَ الكَافِرِينَ

(اين ها به خاطر آن است) كه مبادا شخصي (در روز رستاخيز) بگويد:

«اي افسوس بر من كه در جانب (دستورات) خدا كوتاهي كردم، و در واقع، (من) از ريشخندكنندگان بودم!» يا بگويد: «اگر (برفرض) خدا مرا راه نمايي مي كرد، حتماً از خودنگه داران مي بودم.» يا هنگامي كه عذاب را مي بيند، بگويد:

«كاش براي من بازگشتي [به دنيا] بود، تا از

نيكوكاران مي شدم!» آري، به يقين، نشانه هاي من به سراغ تو آمد، و [لي آنها را دروغ انگاشتي و تكبّر ورزيدي و از كافران بودي.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين به گناهكاران اميد بخشش و رحمت داد شده و براي نجات آنان سه برنامه ي سازنده ي توبه، تسليم و پيروي از وحي (قرآن) پيشنهاد شده است، تا در رستاخيز گرفتار پشيماني نشوند و درخواست بازگشت به دنيا را نكنند.

آري؛ قرآن صحنه هاي پشيماني رستاخيز و سخنان و درخواست هاي مردم در آن روز را هم اكنون به تصوير مي كشد تا ما بتوانيم انتخاب آگاهانه و صحيحي داشته باشيم.

2. «حَسرَت» در اصل به معناي برهنه كردن و كنار زدن لباس است و از آن

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 92

جا كه در هنگام پشيماني پرده هاي جهل كنار مي رود، «1» به آن حسرت گويند كه در اين آيات اشاره به افسوس و حسرت بزرگ رستاخيز است.

3. «جَنْب» در اصل به معناي پهلو و كنار است و در اين جا مقصود هرچيزي است كه در ناحيه و جانب خدا قرار مي گيرد، هم چون دستورات و كتاب هاي آسماني او.

آري؛ در رستاخيز گناهكاران پشيمان مي شوند كه چرا در مورد دستورات الهي كوتاهي كردند.

4. در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه مقصود از «جَنْبُ اللَّه» امام علي عليه السلام و امامان بعد از او هستند. «2»

البته اين گونه احاديث مصداق هاي روشن آيه را بيان مي كنند؛ زيرا مكتب و دستورات ائمه عليهم السلام همان دستورات الهي است و

مخالفت با آنها مخالفت با خداست.

5. در اين آيات تأكيد شده كه گناهكاران در دنيا دستورات الهي و كتاب هاي آسماني را شوخي مي پنداشتند، و همين مطلب موجب غفلت، جهل و انحراف آنان شد.

6. كافران با مشاهده ي عذاب الهي تقاضاي باز گشت به دنيا را براي انجام كارهاي نيك مطرح مي كنند، ولي به آنان گوش زد مي شود كه قبلًا آيات الهي به سراغ شما آمد ولي تكبّر ورزيديد و تكذيب كرديد و كافر شديد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 93

آري؛ تكبّر آنان ريشه ي تكذيب گري و تكذيب عامل كفر آنان شد.

7. در آيات متعدد قرآن تقاضاي بازگشت كافران از رستاخيز به دنيا مطرح شده است، «1» ولي اين درخواست رد مي شود؛ زيرا هدف از آمدن در دنيا اطلاع از آيات الهي و عمل به آنها و يا اتمام حجّت برآنهاست كه همه ي اين ها در دنيا انجام شده است و از آن جا كه كافران لجوج هستند، اگر بار ديگر به دنيا بازگردند، بازهم همان كارها را تكرار مي كنند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. قبل از آن كه پشيماني روز رستاخيز فرارسد (به سوي خدا بازگرديد و) از هدايت و دستورات الهي استفاده كنيد و نيكو كار شويد.

2. پشيماني رستاخيز در انتظار ريشخند كنندگان و كوتاهي كنندگان در مورد دستورات الهي و دوري گزينان از هدايت و نيكوكاري است.

3. هم اكنون كار خير انجام دهيد كه روزي، آرزوي بازگشت به دنيا و انجام كار نيك مي كنيد، ولي ديگر سودي نخواهد داشت.

4. به تكذيب گران مستكبر، فرصت دوباره

داده نمي شود.

***

قرآن كريم در آيات شصتم و شصت و يكم سوره ي زمر به فرجام مستكبران و پارسايان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

60- 61. وَيَوْمَ القِيَامَةِ تَرَي الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَي اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ أ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْويً لِلْمُتَكَبِّرِينَ* وَيُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ اتَّقَوا بِمَفَازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ

و روز رستاخيز كساني را كه برخدا دروغ بستند مي بيني، در حالي كه چهره هايشان سياه است؛ آيا در جهنّم جايگاهي براي متكبّران نيست؟! و خدا كساني را كه خود نگه داري مي كنند، با كام يابي شان نجات مي دهد؛

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 94

در حالي كه نه بدي به آنان مي رسد و نه آنان اندوهگين مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه سرنوشت گروه هاي نيك و بد را در برابر هم به تصوير مي كشد، تا مخاطبان قرآن بتوانند آگاهانه راه خود را برگزينند؛ و در اين آيات فرجام عذاب آلود متكبران دروغ ساز و فرجام نيك پارسايان بيان شده است.

2. مقصود از دروغ بستن برخدا، معناي گسترده ي آن، يعني شريك قرار دادن و ادعاي فرزند داشتن خدا يا هر دروغ ديگر است.

3. «مستكبر» به هرانسان خودبرتربين اطلاق مي شود، ولي در اين جا بيش تر مقصود كساني هستند كه در برابر پيامبران و آيات الهي تكبّر ورزيده، از پذيرش حق سرباز زدند.

4. سياه شدن روي دروغ سازان در رستاخيز،

تعبيري كنايي است؛ يعني سيه رويي آنان نشانه ي خواري و رسوايي آنان است. آري؛ در قيامت اسرار نهان و قلب تاريك دروغ گويان آشكار مي شود و آنان را سيه روي مي سازد.

5. در برخي از احاديث اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه مقصود از دروغ سازان سياه روي در آيه ي فوق كساني هستند كه ادعاي امامت مي كنند، در حالي كه امام نيستند، هر چند از نسل علي و فاطمه عليهما السلام باشند. «1»

البته ادعاي دروغين امامت نوعي نسبت دروغ به خداست؛ چون امام را خدا معين مي كند.

6. در برخي احاديث، ذيل اين آيه از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هركس حديثي از ما حكايت كند، روز رستاخيز از او پرسش مي كنيم اگر راست گفته باشد، (سخن حقّي را) به راستي به خدا و پيامبرش نسبت داده است و اگر برما دروغ بسته باشد، برخدا و پيامبرش دروغ بسته است؛ چون ما وقتي حديثي مي گوييم، از كسي نقل نمي كنيم جز خدا و پيامبرش. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 95

آموزه ها و پيام ها:

1. دروغ سازان، در رستاخيز، سياه روي مي شوند (شما از آنها نباشيد).

2. تكبّر و دروغ سازي عامل عذاب است (پس از آنها دوري گزينيد).

3. پارسايي عامل نجات و رستگاري است (پس شما نيز پارسا باشيد).

4. تقوا، بدي ها و غم ها را از انسان دورمي سازد.

5. با مقايسه ي سرنوشت متكبران و پارسايان راه خود را انتخاب كنيد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و دوم و شصت و سوم سوره ي زمر به برخي صفات خدا و اقسام توحيد و زيانكاري كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

62 و 63. اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْ ءٍ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ وَكِيلٌ* لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ اوْلَئِكَ هُمُ الخَاسِرُونَ

خدا آفريننده ي همه چيز است و او بر هرچيزي كارساز است. كليدهاي آسمان ها و زمين فقط از آنِ اوست؛ و كساني كه به آيات خدا كفر ورزيدند، تنها آنان زيانكارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سه قسم توحيد، يعني توحيد در خالقيت، توحيد در ربوبيت و توحيد در مالكيت اشاره شده است.

2. مشركان توحيد در خالقيت را قبول داشتند و آفريننده ي جهان را اللَّه مي دانستند، اما در مورد توحيد در ربوبيّت گرفتار انحراف شده بودند و گاهي بت ها را حافظ و مدبّر كارها مي دانستند و در مشكلات به آنها پناه مي بردند.

ولي قرآن با بيان آيه ي فوق اشاره دارد كه تدبير و حفظ جهان به دست كسي است كه آن را آفريده است و توحيد در ربوبيّت در راستاي

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 96

توحيد در خالقيت است.

3. «وكيل» به معناي كفيل، حافظ و مدبّر مي آيد «1» كه در مورد خدا مي توان با عنوان «كارساز» به آن اشاره كرد.

4. مقصود از اين كه خدا همه چيز را آفريده است، آن است كه جهان و انسان و حتي اعمال ما مخلوق خداست، ولي اين به معناي جبر نيست؛ زيرا از طرفي قدرت،

عقل و ابزار كار و آزادي اراده را خدا به ما داده است، پس كارهاي ما منسوب به خدا و مخلوق اوست.

و از طرف ديگر، ما در اعمال خود آزاد هستيم و با اراده ي خويش كار انجام مي دهيم پس كارهاي ما منسوب به ماست و ما در برابر آنها مسئوليم و به اصطلاح، اراده ي انسان در طول اراده ي خدا است، نه در عرض آن.

5. «مَقاليد» به معناي «كليدها» ست و تعبير كليدهاي آسمان ها و زمين، كنايه از مالكيت و سلطه ي خداست.

و اين تعبير اشاره به توحيد در مالكيت و حاكميت يا توحيد در تدبير و ربوبيت است. «2»

كليد فتح اقاليم در خز اين اوست

كسي به قوّت بازوي خويش نگشادست (سعدي)

6. مقصود از زيانكاري كافران چيست؟

زيان كاري كافران از آن جهت است كه آنان خداي واحد را كه سرچشمه ي همه ي بركات است و كليدهاي تدبير جهان به دست اوست رها كرده، به سراغ معبودهاي ناتوان رفته و مشرك شده اند.

آري؛ كساني كه همه ي سرمايه هاي وجودي و استعدادهاي انساني خود

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 97

را در راه كفر از دست مي دهند، گرفتار زيان مي گردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با شناخت صفات و افعال خدا، خداشناس تر شويد.

2. آفرينشگري، وكالت و حاكميت جهان به دست خداست (پس فقط او را بپرستيد).

3. كليدهاي تدبير جهان به دست خداست (پس به سراغ غير او نرويد كه

زيانكاري است).

4. انكار و كفر نسبت به آيات الهي زيانكاري در پي دارد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و چهارم تا شصت و ششم سوره ي زمر به نقش شرك در نابودي اعمال و زيانكاري اشاره مي كند و مي فرمايد:

64- 66. قُلْ أ فَغَيْرَ اللَّهِ تَأمُرُونَنِي أعْبُدُ أ يُّهَا الجَاهِلُونَ* وَلَقَدْ اوحِيَ إلَيْكَ وَإلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الخَاسِرِينَ* بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ

بگو: «اي نادانان! پس آيا به من فرمان مي دهيد كه غير خدا را بپرستم؟!» و به يقين، به سوي تو و به سوي كساني كه پيش از تو بودند، وحي شد كه اگر شرك بورزي، قطعاً عملت تباه مي شود و حتماً از زيانكاران خواهي بود. بلكه فقط خدا را بپرست و از سپاس گزاران باش.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مشركان و كافران گاهي پيامبر صلي الله عليه و آله را به پرستش و احترام معبودان خود فرا مي خواندند و يا از او مي خواستند كه از انتقاد نسبت به بت ها بپرهيزد اما اين آيات به طور صريح به آنان پاسخ منفي مي دهند و دعوت به شرك را كاري جاهلانه معرفي مي كنند.

2. شرك و دعوت به آن، كاري جاهلانه است؛ چراكه اگر كسي خدا و صفات او را بشناسد و جايگاه واقعي و والاي انسان را دريابد، در برابر بت

تفسير قرآن

مهر جلد هجدهم، ص: 98

كرنش نمي كند و شرك نمي ورزد؛ پس شرك ريشه در جهل بشر دارد.

3. در اين آيات بيان شده كه شرك دو پيامد خطرناك دارد:

الف) موجب نابودي اعمال نيك انسان مي شود.

ب) انسان را گرفتار زيانكاري مي كند؛ چون سرمايه هاي وجودي، استعدادهاي انساني و خِرد آدمي را از كار مي اندازد و به تباهي مي كشد.

4. مقصود از «حَبْط اعمال» چيست؟

منظور از «حَبْط» نابودي اعمال است؛ يعني برخي گناهان، هم چون شرك، مثل آتش سوزاني تمام محصول زندگي انسان را به آتش مي كشند.

به عبارت ديگر، شرط قبولي اعمال نيك انسان، ايمان به توحيد است؛ پس اگر كسي مشرك شود، همه ي اعمالش تباه مي شود و مورد قبول خدا قرار نمي گيرد. «1»

5. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

خدا (كارهاي) همه ي بندگان را محاسبه مي كند، مگر كسي كه به خدا شرك ورزد، كه او بدون محاسبه به سوي آتش روانه مي شود. «2»

6. چرا اين آيه پيامبران الهي را در مورد شرك تهديد كرده است؟ آيا ممكن است پيامبران مشرك شوند؟

پيامبران معصوم هستند و از اين رو مشرك نمي شوند؛ چون هم چون پزشكي هستند كه خطر سمّ را درك مي كند و آن را نمي خورد (پس اختيار دارند، اما اين كار را نمي كنند).

اما تهديد پيامبران در مورد شرك به منظور گوشزد كردن خطر شرك به ديگران است تا همه ي مردم تكليف خود را بدانند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 99

آموزه ها و پيام ها:

1. دستور به شرك ندهيد كه كاري جاهلانه است.

2. شرك دو پيامد

منفي دارد: اول، نابودي اعمال نيك و دوم، زيانكاري.

3. مشركان (سرمايه هاي وجودي خود را ازدست مي دهند بدون آن كه چيزي در برابر آن به دست آورند، پس) زيانكارند.

4. خدا در مورد مجازات مشركان، حتي پيامبرانش را نيز استثنا نكرده است.

5. يگانه پرست باشيد و سپاس گزاري كنيد (تا سعادتمند شويد).

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هفتم سوره ي زمر به عدم شناخت كامل خدا و قدرت خدا در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

67. وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالأرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ القِيَامَةِ وَالسَّمَوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَي عَمَّا يُشْرِكُونَ

و خدا را به حقيقت معرفتش نشناختند، و در روز رستاخيز تمام زمين در قبضه ي (قدرت) اوست؛ و آسمان ها با دست راست (: قدرت) او درهم پيچيده شده است. او منزّه و برتر است از آنچه شريك (او) قرار مي دهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. سرچشمه ي شرك، عدم معرفت خداست؛ يعني اگر كسي بداند كه خدا موجودي نامحدود و خالق همه چيزاست و تدبير هستي به دست اوست، متوجه مي شود كه رقيب و همتايي براي خدا نيست و دوگانگي براي او محال است و به سوي غير او رونمي آورد.

2. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

ما تو را آن چنان كه حق معرفت توست نشناختيم. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 100

البته معرفت خدا داراي مراحلي

است كه مرحله ي بالاي آن پي بردن به ذات خداست كه ممكن نيست و حديث فوق به همين مرحله اشاره دارد، اما مراحل پايين ترِ معرفت، مثل شناخت اجمالي صفات و افعال خدا براي انسان ها ممكن است، كه مشركان از همين مرحله نيز وامانده اند.

3. اين آيه براي بيان قدرت خدا تعبيرات كنايي به كار برده است؛ يعني از تسلّط خدا با جمله ي «زمين در قبضه ي اوست» ياد كرده است.

واژه ي قبضه به معناي چيزي است كه در مشت مي گيرند و كنايه از قدرت مطلق وسلطه ي كامل بر همه چيز است.

و نيز فرموده است: «آسمان ها دردست راست او درهم پيچيده شده است.» كه اين تعبير نيز كنايه از سلطه ي مطلق خداست و تعبير دست راست به خاطر آن است كه غالباً افراد كارهاي مهم را با دست راست و با قدرت بيش تري انجام مي دهند.

البته خدا جسم نيست و نه دست راست دارد و نه چپ و نه مشت؛ پس همه ي اين تعبيرات كنايه از قدرت او در روز رستاخيز است.

4. مقصود از درهم پيچيدن آسمان ها و زمين، به هم خوردن شكل كنوني جهان است كه ذيل آيه ي صد و چهارم سوره ي انبياء توضيح داديم.

5. در دنيا و آخرت، همه چيز در قبض قدرت خداست، ولي در اين آيه فقط به آخرت اشاره شده است؛ چراكه در آن روز همه چيز ظاهر مي شود و همه ي افراد تسلّط خدا را به روشني درمي يابند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به دنبال شناخت خدا و صفات او باشيد.

2 مشركان معرفت كامل به خدا ندارند (و از اين روست كه به انحراف شرك در افتاده اند).

3. در رستاخيز قدرت حقيقي خدا آشكار مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 101

4. آسمان ها و زمين در دست قدرت خداست.

5. خدا از هرگونه شريك مبرّا و برتر است.

***

نفخ صور چيست؟

قرآن كريم در آيه ي شصت و هشتم سوره ي زمر به شيپور مرگ آفرين و شيپور حيات بخش در آستانه ي رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

68. وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَمَنْ فِي الأرْضِ إلَّامَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ اخْرَي فَإذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ

و در شيپور دميده مي شود، پس كساني كه در آسمان ها و كساني كه در زمين اند مدهوش مي شوند (و مي ميرند)، مگر كساني كه خدا بخواهد؛ سپس [بار] ديگر در آن (شيپور) دميده مي شود و ناگهان آنان ايستاده اند، در حالي كه منتظر (حساب) هستند!

نكته ها و اشاره ها:

1. «صُور» در اصل به معناي شيپور يا شاخ ميان تهي است كه براي اعلام حركت وتوقف قافله ها دميده مي شود. «1»

و در اين آيه از دو صداي شيپور ياد شده كه يكي اعلام مرگ همه ي موجودات در آستانه ي رستاخيز و ديگري اعلام حيات و زنده شدن همه در صحنه ي رستاخيز است.

2. در قرآن كريم با تعبيرات متفاوتي از اين فرياد عظيم مرگ آفرين و حيات بخش ياد شده است؛ گاهي با عنوان ناقُورا، «2» (شيپور) و قارعه، «3» (كوبنده ي شديد) و صيحه، «4» (صداي عظيم)، از آن ياد شده است.

3. حقيقت اين صداي عظيم مرگ آفرين براي ما روشن نيست، اما در احاديث

از آن با عنوان «شاخي از نور ياد شده كه سوراخ هايي به تعداد ارواح بندگان دارد و يا شيپوري كه يك طرف آن به زمين و طرف ديگر آن به آسمان است.» «5»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 102

البته اين گونه تعبيرات به خاطر آن است كه الفاظ ما گوياي حقايق ماوراي طبيعي نيست و در احاديث تلاش شده كه با الفاظ معمولي ما مطلب را توضيح دهند و معناي گسترده ي آيه را بيان كنند.

از تعبيرات اين روايات استفاده مي شود كه اين فرياد عظيم از سنخ امواج صوتي معمولي نيست، بلكه امواجي هم چون نور است كه گاهي مرگ آفرين و گاهي حيات بخش است. «1»

البته ما شبيه اين امواج و نمونه ي كوچك آن را امروزه در شكسته شدن امواج صوتي و ويرانگري آن و نيز ايجاد شوك هاي صوتي مي بينيم؛ پس جاي تعجب نخواهد بود كه قوي تر از آنها به فرمان خدا نيز در صحنه ي رستاخيز و بر اثر انفجارها و حوادث عظيم آن به وجود آيد. «2»

4. در اين آيه به كساني اشاره شده كه به خواست خدا، به صورت استثنايي، در رستاخيز زنده مي مانند. در احاديث و سخنان مفسران اشاره شده كه اين گروه جمعي از فرشتگان بزرگ، هم چون جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل و نيز حاملان عرش و ارواح شهدا هستند كه سرانجام اين گروه نيز مي ميرند (يعني به طور موقت از فعاليت باز مي مانند). «3»

5. هر دو حادثه و صداي عظيم رستاخيز، ناگهاني است «4» و فاصله ي آنها زياد است.

در

برخي احاديث فاصله ي آن دو را چهل سال مشخص كرده اند، اما معلوم نيست كه معيار آن چه نوع سالي است. «5»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 103

به هر حال، هر لحظه بايد آماده ي ديدن رستاخيز باشيم و براي حضور در آن صحنه ي عظيم به اصلاح خود و كارهايمان بپردازيم، همان طور كه حكايت شده امام سجاد عليه السلام در هنگام سخن گفتن از نفخ صور شديداً گريه مي كرد (و از اين مسأله نگران بود). «1»

6. برخي مفسران تعداد نفخه ي صور را سه يا چهار بار دانسته اند و بار اول را نفخه ي فَزَع «2» و دوم را نفخه ي مرگ و سوم را نفخه ي قيام و چهارم را نفخه ي جمع و حضور مي دانند. «3»

اما به نظر مي رسد كه نفخه ي فَزَع يا وحشت، مقدمه ي مرگ و نفخه ي حضور، پيامد قيام است و دو نفخه بيش تر نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان به طرف مرگ همگاني و حيات مجدد پيش مي رود.

2. برخي موجودات از مرگ همگاني استثنا هستند.

3. هنگام برپايي رستاخيز همگان آماده و منتظر (حساب) مي شوند (پس براي آن روز آماده شويد).

4. معادشناس شويد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و نهم و هفتادم سوره ي زمر به شش ويژگي رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

69 و 70. وَأشْرَقَتِ الأرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الكِتَابُ وَجِي ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالحَقِّ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ* وَوُفِّيَتْ كُلُّ

نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أعْلَمُ بِمَا يَفْعَلُونَ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 104

و (در رستاخيز) زمين به نور پروردگارش روشن مي شود و نامه (اعمال) نهاده مي شود و پيامبران و گواهان آورده مي شوند و بينشان به حق داوري مي شود، در حالي كه آنان مورد ستم واقع نمي شوند. و به هر شخص آنچه انجام داده است به طور كامل داده مي شود؛ و او نسبت به آنچه انجام دهند داناتر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از روشن شدن زمين با نور پروردگار چيست؟

مفسران قرآن در اين مورد چند احتمال داده اند:

الف) منظور از نور پروردگار، همان حق و عدالت است كه در رستاخيز همه جا را پر مي كند.

ب) نوري غير از نور خورشيد است كه خدا در رستاخيز مي آفريند.

ج) مقصود كنار رفتن حجاب ها و ظاهر شدن حقايق امور است.

البته اين تفسيرها با هم منافاتي ندارند و ممكن است همه ي آنها مقصود آيه باشد.

2. هر چند نور الهي همه ي جهان را فرا مي گيرد، ولي در اين آيه به زمين اشاره شده است؛ زيرا هدف اصلي بيان حال مردم روي زمين است.

3. در برخي احاديث اين آيه را به قيام امام عصر (عج) تفسير كرده اند «1» كه نوعي تطبيق و تشبيه است؛ زيرا قيام امام مهدي عليه السلام نمونه اي از صحنه ي رستاخيز است كه عدالت درهمه جاگسترده مي شود و نور الهي امامت همه جا را روشن مي كند.

4. برخي مفسران برآن اند كه مقصود از گواهان رستاخيز، نيكان، پاكان عادل همه ي امت ها و شهيدان و امامان معصوم و فرشتگان

و اعضاي بدن و حتي مكان و زمان هستند، كه شاهد اعمال انسان هايند و در محضر خدا گواهي مي دهند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 105

5. هر چند خدا از همه ي اعمال بندگان آگاه است، اما با اين حال گواهاني را در رستاخيز مي آورد تا تأكيدي به عدالت او باشد و اين نوعي لطف و اتمام حجّت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز نوراني شدن جهان است.

2. در دادگاه رستاخيز، پرونده ي اعمال و گواهان و قاضي عادل و حق طلب، آماده (ي رسيدگي به اعمال شما) است.

3. در رستاخيز هركس نتيجه ي اعمال خود را (به صورت پاداش يا كيفر) دريافت مي كند.

4. رستاخيز داوري عادل و آگاه دارد (پس مراقب اعمال خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و يكم و هفتاد و دوم سوره ي زمر به ورود سرزنش آميز كافران متكبّر به دوزخ اشاره مي كند و مي فرمايد:

71 و 72. وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إلَي جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّي إذَا جَاؤُوهَا فُتِحَتْ أ بْوَا بُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أ لَمْ يَأتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَي وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ العَذَابِ عَلَي الكَافِرِينَ* قِيلَ ادْخُلُوا أبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَي المُتَكَبِّرِينَ

و كساني كه كفر ورزيدند، گروه گروه به سوي جهنّم رانده مي شوند؛ تا هنگامي كه نزد آن مي آيند درهايش گشوده مي شود و نگهبانان آن (دوزخ)

به ايشان مي گويند: «آيا فرستادگاني از شما به سراغتان نيامدند درحالي كه آيات پروردگارتان را بر شما بخوانند [و پيروي كنند] و شما را از ملاقات اين روزتان هشدار دهند؟!» (كافران) مي گويند: «آري؛ (آمدند و ما مخالفت كرديم) و ليكن سخن (و وعده ي) عذاب بر كافران به حقيقت پيوست.» (به كافران) گفته مي شود: «از درهاي جهنّم وارد شويد،

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 106

در حالي كه در آن جا ماندگاريد؛ و جايگاه متكبّران چه بد است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «زُمَر» به معناي گروه اندك است. از اين تعبير استفاده مي شود كه كافران در گروه هاي كوچك و پراكنده به سوي دوزخ رانده مي شوند.

2. در اين آيات بيان شده كه كافران را به سوي دوزخ مي رانند. مقصود آن است كه فرشتگان عذاب مأمورند كه كافران را تا مقابل درهاي دوزخ ببرند.

3. درهاي دوزخ هم چون زندان بسته است و هنگامي كه دوزخيان را به كنار دوزخ مي آورند درها گشوده مي شود و اين وحشت و عذاب بيش تري براي دوزخيان ايجاد مي كند.

4. مأموران دوزخ كافران را سرزنش مي كنند كه خود نوعي عذاب روحي براي آنان است.

5. مقصود از «كلمة عذاب» كه در اين آيات آمده است، ممكن است همان سخن و وعده ي خدا در هنگام هبوط آدم باشد كه فرمود: كساني كه كافر شوند و آيات الهي را تكذيب كنند آنان اهل آتش اند. «1»

و يا وعده ي خدا به شيطان باشد كه فرمود: مسلماً دوزخ را از گناهكاران از جنيان و انسان ها پر مي كنم. «2»

و يا مقصود آن باشد

كه خدا فرمود: فرمان (عذاب) برآنان محقق شده است؛ چراكه آنان ايمان نمي آورند. «3»

6. حتمي شدن فرمان عذاب بر كافران به معناي اجباري بودن آن نيست، بلكه هر كس بر اثر اعمال خويش گرفتار عذاب مي شود.

7. برخي مفسران احتمال داده اند كه درهاي دوزخ براساس اعمال انسان ها تنظيم شده است و هر كس را به تناسب عملش، از راهي وارد دوزخ مي كنند. «4»

8. در اين آيات بر تكبّر كافران تأكيد شده است. اين تعبير شايد اشاره به آن باشد كه سرچشمه ي اصلي كفر و انحراف، كبر و غرور است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 107

و در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

هر كس ذره اي از تكبر در قلبش باشد، وارد بهشت نمي شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران در رستاخيز گرفتار آتش و سرزنش مي شوند.

2. به هشدارهاي پيامبران و آيات الهي توجه كنيد كه بي توجهي به آنها عامل گرفتاري و عذاب است.

3. كفر و تكبّر، عامل گرفتاري در عذاب رستاخيز است.

4. در رستاخيز كافران به اعمال ناپسند خود واقف مي شوند (پس چه بهتر كه هم اكنون بيدار شوند).

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و سوم و هفتاد و چهارم سوره ي زمر به ورود محترمانه ي پارسايان به بهشت و سپاس گزاري آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

73 و 74. وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إلَي الجَنَّةِ زُمَراً حَتَّي إذَا

جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أبْوَا بُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ* وَقَالُوا الحَمْدُ للَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأوْرَثَنَا الأرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أجْرُ العَامِلِينَ

و كساني كه از (مخالفت) پروردگارشان خودنگه داري كردند، گروه گروه به سوي بهشت رانده مي شوند؛ تا هنگامي كه نزد آن مي آيند در حالي كه درهايش گشوده مي شود و نگهبانان آن (بهشت) به آنان مي گويند: «سلام بر شما باد! خوش باشيد، پس به آن (بهشت) وارد شويد در حالي كه ماندگاريد.» و (خودنگه داران) مي گويند: «ستايش مخصوص خدايي است كه وعده اش را درباره ي ما راست گردانيد و [سر] زمين (بهشت) را به ما ارث داد، در حالي كه در هر كجايي از بهشت كه بخواهيم جاي مي گيريم؛ و پاداش اهل عمل چه نيكوست!»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 108

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن روش مقايسه و مقابله است؛ از اين رو در آيات پيشين، سرنوشت و ورود سرزنش آميز كافران به دوزخ را بيان كرد و اينك در اين آيات ورود محترمانه ي پارسايان به بهشت را به تصوير مي كشد، تا افراد بتوانند راه صحيح را انتخاب كنند.

2. مقصود از رانده شدن و بردن پارسايان به سوي بهشت چيست؟

گفته شده منظور آن است كه انتظار دوستان در بهشت اين افراد را به طرف بهشت مي كشد و يا شوق ملاقات پروردگار، پارسايان را مجذوب خدا كرده به طوري كه به بهشت هم نمي پردازند؛ از اين رو آنان را به طرف بهشت مي برند و يا اشاره

به شوق بهشت به بهشتيان است كه آنان را به سوي خود مي كشد. آري، بهشت به ديدار پارسايان مشتاق تر است؛ از اين رو فرشتگان رحمت بهشتيان را به سرعت به سوي بهشت مي برند. «1»

3. در آيات قبلي آمده بود، هنگامي كه دوزخيان به كنار دوزخ مي آيند، درها گشوده مي شود. ولي در اين جا گفته شده، هنگامي كه بهشتيان كنار بهشت مي آيند درها از قبل گشوده شده است و اين نشانه ي احترام و اكرام بهشتيان است كه صاحب خانه قبل از ورود ميهمان درها را گشوده است.

4. در اين آيات به ورود محترمانه ي بهشتيان اشاره شده است كه:

الف) درهاي بهشت براي آنان گشوده شده است؛

ب) مأموران بهشت به آنان سلام مي گويند؛

ج) مأموران بهشت به آنان خوش آمد مي گويند.

5. مقصود از تعبير «طِبتُم» آن است كه خوش و خرم باشيد و نعمت هاي بهشت برشما گوارا باد و يا آن كه شما بهشتيان از گناهان و آلودگي ها پاك شده ايد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 109

6. مقصود از «زمين» در اين آيات سرزمين بهشت است و منظور از ارث، يا آن است كه بهشت با كم ترين زحمت، هم چون ارث، به بهشتيان داده شده است؛ يعني اعمال انسان ها در برابر نعمت هاي بهشتي بسيار ناچيز است.

و يا آن كه هر انساني مكاني در بهشت دارد و هنگامي كه فردي دوزخي مي شود، جاي او را به افراد بهشتي ارث مي دهند.

7. از اين آيه و آيات ديگر قرآن استفاده مي شود كه بهشت داراي باغ ها و منزلگاه هاي متعددي است و بهشتيان

آزادند هر كجا خواستند منزل گزينند.

البته بهشت داراي مراتب معنوي است كه هركس در مرتبه ي خود آزاد است.

8. اين جمله كه فرمود: «پاداش عمل كنندگان (به دستورات پروردگار) چه نيكوست!»، نشان مي دهد كه بهشت را در برابر كارهاي پارسايان به آنان مي دهند و اين جمله يا دنباله ي سخنان بهشتيان است و يا سخن پروردگار.

البته احتمال اول با ظاهر آيه هماهنگ تر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پاداش پارسايي و عمل (نيك)، بهشت است.

2. پارسا باشيد كه بهشت آماده و مشتاق پارسايان است.

3. از پارسايان بهشتي با احترام استقبال مي شود (شما نيز بكوشيد از آنان باشيد).

4. بهشتيان افرادي سپاس گزارند كه وعده هاي الهي را فراموش نمي كنند (شما نيز اين گونه باشيد).

5. بهشت را به بها مي دهند (نه به بهانه).

***

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي زمر به تسبيح فرشتگان و داوري حق رستاخيز و سپاس پاياني اشاره مي كند و مي فرمايد:

75. وَتَرَي المَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ العَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالحَقِّ وَقِيلَ الحَمْدُ للَّهِ رَبِّ العَالَمِينَ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 110

و (در رستاخيز) فرشتگان را مي بيني در حالي كه برگرد تخت (جهان داري و تدبير هستي خدا) حلقه زده اند؛ با ستايش پروردگارشان تسبيح مي گويند و بينشان به حق داوري مي شود؛ و گفته مي شود: «ستايش مخصوص خدايي است كه پروردگار جهانيان است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. گرد آمدن فرشتگان در نزد عرش پروردگار، اشاره

به آمادگي آنان براي اجراي دستورات الهي و يا اشاره به شهود باطني است كه براي مقرّبان درگاه الهي به وجود آيد.

2. گوينده ي ستايش پاياني آيه، فرشتگان يا بهشتيان پارسا هستند؛ البته مانعي ندارد كه هر دو گروه به ستايش پروردگار جهانيان مشغول باشند.

3. «عرش» در اصل به معناي چيزي است كه داراي سقف باشد وگاهي به خود سقف و تخت هاي بلند، هم چون تخت پادشاهان نيز گفته مي شود.

عرش خدا به معناي مجموعه ي جهان هستي است كه هم چون تخت حكومت پروردگار است و كنايه از تسلّط و تدبير خدا در جهان هستي است نه به معناي داشتن جسم و تخت مادي. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز، روز داوري حق است.

2. رستاخيز روز ستايش و تسبيح موجودات است.

3. رستاخيز روز مشاهده ي امور ماوراي طبيعي، هم چون فرشتگان تسبيح گر است.

4. به حق داوري كنيد و سپاس گزار باشيد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 111

بخش دوم: سوره ي غافر

اشاره

نشانه هاي توحيد و دلايل بطلان شرك

عذاب رستاخيز و گفت وگوهاي دوزخيان

نام هاي نيكوي الهي و پيام اميدبخش او

داستان برخي پيامبران و ماجراي مؤمن آل فرعون

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 113

اول: سيماي سوره ي غافر

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهر مهرورز

شمارگان

سوره ي «غافر» يا «مؤمن» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده، و داراي 85 آيه، 1199 واژه و 4960 حرف است.

نزول

سوره ي غافر، پنجاه و نهمين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي زُمَر و قبل از سوره ي سجده) و اندكي قبل از هجرت فرود آمده و چهلمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام ها:

نام هاي اين سوره عبارت انداز: «غافر»، «مؤمن»، «الطّوْل» و «حم اولي».

سبب نام گذاري اين سوره به «غافر» آيه ي سوم آن است كه از خدا با صفت «غافر» (بخشنده ي گناه و خطاپوش) ياد شده است؛ و به مناسبت آيه ي 28 آن كه داستان مؤمن آل فرعون در آن آمده، «مؤمن» ناميده شده است و به مناسبت آيه ي سوم كه در آن واژه ي «الطّول» (فضل و رحمت فراوان) آمده است به اين نام خوانده شده و از آن جا كه اولين سوره اي است كه با حروف «حم» شروع مي شود «حم اولي خوانده مي شود.

فضايل

در مورد فضيلت سوره ي غافر از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 114

سوره هاي (هفت گانه ي) «حم» گل قرآن است و خدا پيروي كننده ي و قرائت كننده ي اين سوره ها را مورد رحمت قرار مي دهد. «1»

ويژگي:

سوره ي غافر و 6 سوره ي بعد با حروف مقطعه ي «حم» شروع شده اند.

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت انداز:

1. يادآوري توحيد و اسماي حسناي الهي (يعني نام هاي نيكوي خدا)؛

2. يادآوري رستاخيز.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در سوره ي غافر به چشم مي خورند عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان نشانه هاي توحيد و دلايل بطلان شرك (در آيات 13، 61، 65، 79 و 81)؛

2. بيان اسم هاي نيكوي خدا كه خوف و اميد را در دل برمي انگيزد (در آيات 3 و 16)؛

3. تصوير عذاب هاي قيامت و تهديد كافران (در آيات 18- 20، 46- 49 و 72).

ب) اخلاق:

1. دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به صبر و شكيبايي (در آيه ي 54)؛

2. دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به استغفار و تسبيح در صبح و شام (در آيه ي 54).

ج) داستان ها:

1. گزارش از داستان موسي و فرعون و درگيري آنان (در آيات 23، 30- 35 و 54).

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 115

2. شرح مجاهدت هاي مؤمن آل فرعون (در آيات 27 و 55)؛

3. اشاره اي به داستان نوح (در آيات 31- 57)؛

4. اشاره اي به داستان عاد و ثمود (در آيه ي 31)؛

5. اشاره اي به داستان يوسف عليه السلام (در آيه ي 34).

د) مطالب فرعي:

1. بيان اسرار سرنگوني قدرت هاي باطل و ستمگر؛

2. دعوت به سير و سياحت در زمين (در آيات 21 و 82)؛

3. گفت وگوهاي دوزخيان با حافظان جهنّم (در آيات 49 و 50)؛

4. پيام روح بخش و اميدآفرين الهي كه «مرا بخوانيد تا اجابت كنم شما را.» (در آيه ي 60).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 117

دوم: محتواي سوره ي غافر

نام هاي اميد بخش خدا

قرآن كريم در آيات اول تا سوم سوره ي غافر با اشاره به حروف مقطعه و نزول قرآن، هشت صفت خدا را بيان مي كند و مي فرمايد:

1- 3. حم* تَنزِيلُ الْكِتَبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ* غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ

حا،

ميم. فرو فرستادن كتاب (: قرآن) از جانب خداي شكست ناپذير داناست. (همان) آمرزنده ي پيامد (گناه) و پذيرنده ي توبه، سخت كيفر، سرمايه دار، هيچ معبودي جز او نيست؛ فرجام (همه) فقط به سوي اوست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد حروف مقطعه ي قرآن در آغاز سوره هاي بقره، آل عمران و ...

بيان كرديم كه اين حروف نشان دهنده ي آن است كه قرآن از اين حروف معمولي ساخته شده است و با اين حال كسي نمي تواند مانند آن را بياورد و معجزه است و يا اين كه اين حروف، اسراري بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و يا اشاراتي به نام هاي خداست؛ همان طور كه از امام صادق عليه السلام در مورد «حم» حكايت شده كه «حاء» اشاره به حميد و «ميم» اشاره به مجيد است «1» كه دو نام از نام هاي نيكوي خداست.

2. در اين آيات به نزول قرآن از طرف خداي عزيز و دانا اشاره شده است.

اين دو صفت خدا با قرآن ارتباط دارد؛ چرا كه عزّت خدا موجب شده قرآني بفرستد كه شكست ناپذير است و علم خدا محتواي قرآن را به كمال علمي رسانده است؛ به عبارت ديگر، قرآن جلوه اي از عزّت و علم خداست.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 118

3. در اين آيات مجموعاً از هشت نام و صفت خدا ياد شده كه برخي صفات ذات و برخي صفات فعل هستند: اللَّه، عزيز، عليم، غافر (آمرزنده ي گناهان)، توبه پذير، مجازات كننده ي شديد، داراي نعمت فراوان و درازمدت، يكتايي و توحيد در پرستش.

4. ممكن است بگوييم همه ي اين صفات الهي با نزول قرآن ارتباط دارد؛ چرا كه قرآن جلوه اي از آمرزش و نويد دهنده ي توبه پذيري

خدا و هشدارگر مجازات شديد اوست، همان طور كه نعمت هاي فراوان خدا و يگانگي او و معاد را مكرر گوش زد مي كند.

5. نكته ي جالب اين است كه در اين آيات از يك صفت غضب خدا، يعني «مجازات گري» او ياد شده ولي قبل و بعد آن از چند صفت اميدآفرين ياد شده است. اين نشان دهنده ي آن است كه لطف و رحمت خدا بر غضب او پيشي گرفته بلكه غضب او در ميان رحمت و نعمتش قرار دارد.

6. در اين آيات اشاره شده كه بازگشت همه ي انسان ها، بلكه همه ي امور فقط به سوي خداست و همه چيز در رستاخير به سوي او بازمي گردد.

7. يكي از صفات خدا «غافر» (بخشنده و آمرزنده ي گناهان) است و در قرآن كريم راه هاي متعددي براي آمرزش معرفي شده است؛ هم چون توبه،»

ايمان و عمل صالح، «2» تقوا و پارسايي، «3» هجرت و جهاد و شهادت، «4» انفاق و بخشش مخفي، «5» قرض نيكو به خدا دادن (يعني كمك مالي به مردم كردن) «6» و پرهيز از گناهان بزرگ «7».

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 119

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن از همين حروف معمولي ساخته شده است (پس اگر مي توانيد همانند آن را بياوريد).

2. قرآن فرو فرستاده ي خدا و (جلوه اي از) صفات عالي اوست.

3. اگر چه خدا مجازات مي كند، ولي رحمت او مقدم است.

4. به آمرزشگري و توبه پذيري خدا اميدوار باشيد، ولي از مجازات او غافل نشويد.

5. به ياد توحيد و معاد و نعمت هاي دراز مدت خدا باشيد (و فقط او را بپرستيد).

***

قرآن كريم در آيات چهارم تا ششم سوره ي غافر با اشاره به سوابق اقوام سركش و فرجام عذاب آلود

آنان در مورد فريبكاري كافران هشدار مي دهد و مي فرمايد:

4- 6. مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ* كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابٍ* وَكَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ

در آيات خدا جز كساني كه كفر ورزيدند مجادله نمي كنند؛ پس رفت و آمد آنان در شهرها تو را نفريبد! پيش از آن (كافر) ها قوم نوح و حزب هايي كه بعد از ايشان بودند (پيامبران را) تكذيب كردند؛ و هر امّتي نسبت به فرستاده شان (سوء) قصد كردند، تا او را بگيرند؛ و به (سخنان) باطل مجادله كردند تا با آن حق را بلغزانند، و (لي) آنان را گرفتار (مجازات) كردم؛ پس كيفر (من) چگونه بود؟! و اين گونه سخن پروردگارت بر كساني كه كفر

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 120

ورزيدند، به حقيقت پيوست، كه آنان اهل آتش اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «جَدَل وجدال» در اصل به معناي تابيدن طناب و محكم كردن آن است و به كار كساني كه در برابر هم مي ايستند و مناظره مي كنند و هر كدام مي خواهند پايه هاي سخن خود را محكم كنند و بر ديگري غلبه نمايند «مجادله» مي گويند.

البته مجادله گاهي به مناظره هاي روشن گر و منطقي گفته مي شود و گاهي به بحث هاي ستيزجويانه و برتري طلبانه كه همراه با دلايل واهي و جهل و تعصب و غرور است.

و در قرآن به هر دو قسم از مجادله اشاره شده است «1» كه آيه ي فوق به قسم دوم اشاره دارد.

2. در برخي احاديث از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

از مجادله

و ستير در گفت وگو بپرهيزيد كه اين ها دل هاي برادران ديني را نسبت به هم ديگر بيمار مي كند و بذر نفاق را پرورش مي دهد. «2»

3. «تقلّب» به معناي دگرگون كردن است و در اين آيه به تسلّط و تصرف كافران بر مناطق و شهرهاي مختلف و رفت و آمد در آنها اشاره مي كند كه همراه با نوعي قدرت نمايي است؛ يعني مشركان ثروتمند عصر پيامبر صلي الله عليه و آله با رفت و آمد و مانورِ قدرت و ثروت، مردم را فريفته ي خود مي كردند و گاهي برخي افراد همين قدرت سياسي، اجتماعي و مالي را دليل بر حقّانيت و قدرت واقعي آنان مي دانستند، كه آيه ي فوق هشدار داد كه اين گونه نيست، بلكه اين افرادِ به ظاهر ثروتمند و قدرتمند، در برابر قدرت و عذاب الهي بسيار ناتوان هستند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 121

4. در جهان امروز نيز كافران از همين روش قدرت نمايي و تأثيرات روان شناختي و جامعه شناختي آن بهره مي برند و مردم جهان را مي فريبند؛ يعني به وسيله ي سلسله اي از تبليغات، همايش ها، ديد و بازديدهاي سياسي، مانورهاي نظامي و پيمان هاي سياسي، نظامي و منطقه اي مردم را مرعوب و اهداف شوم خود را پياده مي كنند و به استعمار و استثمار ملت ها مي پردازند.

5. در اين آيات به سرنوشت عبرت آموز اقوام سركش گذشته، هم چون قوم نوح، عاد، ثمود، فرعون و لوط اشاره شده كه به تكذيب پيامبرانشان پرداختند و حتي برخي از آنان همّت خويش را صرف آزار پيامبران كردند و در اين راه از مجادلات باطل هم استفاده كردند ولي فرجام آنان عذاب آلود بود و همگي هلاك شدند.

6. كافران سركش در طول تاريخ از سه وسيله

استفاده مي كردند:

اول، تكذيب و انكار پيامبران؛

دوم، توطئه براي آزار و نابودي مردان حق؛

و سوم، تبليغات و مجادلات مستمر براي گمراه كردن مردم.

البته كافران و مستكبران عصر حاضر نيز از همين روش ها براي مبارزه با رهبران الهي استفاده مي كنند؛ همان طور كه در بيست سال اخير در برابر انقلاب شكوهمند اسلامي از اين روش ها استفاده كردند.

7. در آيه ي اخير به اين سنّت و روش الهي در مورد كافران اشاره شده است كه فرجام كافران عذاب آلود خواهد بود.

البته مسلم شدن عذاب الهي براي كافراني است كه در گناه و سركشي لجاجت مي كنند و در حقيقت اين عذاب نتيجه ي اعمال خود آنان است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 122

آموزه ها و پيام ها:

1. فريب مانورها و قدرت نمايي هاي كافران را نخوريد.

2. روش كافران، مجادله و سيتزه جويي با آيات الهي است (شما اين گونه نباشيد).

3. همّت كافران در طول تاريخ، مبارزه با پيامبران و مجادلات باطل بوده است (پس مراقب توطئه هاي آنان باشيد).

4. تلاش هاي كافران در برابر حق، در طول تاريخ نافرجام مانده و آنان را گرفتار عذاب الهي كرده است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي غافر به فرشتگان عرش الهي و دعاهاي آنان براي مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

7. الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ رَحْمَةً وَعِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ

كساني كه تخت (جهان داري و تدبير هستي) را بر دوش مي كشند و كساني كه اطراف آن هستند، با ستايش پروردگارشان تسبيح مي گويند و به او ايمان مي آورند و براي كساني كه ايمان آورده اند طلب آمرزش مي كنند (و مي گويند: اي) پروردگار ما! رحمت

و علم تو بر همه چيز گسترده است؛ پس كساني را كه توبه كردند و راه تو را پيروي كردند بيامرز و آنان را از عذاب دوزخ حفظ كن!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه چند نكته را به مردم گوش زد مي كند:

الف) به آنان گوش زد مي كند كه تنها شما نيستيد كه خدا را عبادت مي كنيد، بلكه فرشتگان عرش الهي نيز به تسبيح و حمد او مشغول اند.

ب) به مؤمنان يادآوري مي كند كه فرشتگان عرش الهي حامي و دعاگوي

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 123

شمايند پس احساس تنهايي نكنيد.

ج) به مؤمنان توبه كار وعده ي آمرزش و دوري از عذاب مي دهد.

2. فرشتگان در دعاي خود نخست آمرزش مؤمنان و پاك شدن آنان را مي طلبند؛ در مرحله ي دوم تقاضاي دوري آنان از عذاب مي كنند تا مؤمنان آرامش يابند؛ در آيات بعد در مرحله ي سوم، تقاضاي بهشت براي مؤمنان مي كنند و در مرحله ي چهارم تقاضاي دور شدن بدي ها را دارند تا در نتيجه مشمول رحمت الهي و رستگاري بزرگ شوند.

3. «عرش» در اصل به معناي سقف يا تخت پايه بلند است و مقصود از عرش الهي، يا مالكيت و حاكميت خداست و يا علم بي پايان او و يا صفات كمال و جمال او كه در اين جا معناي اول مناسب تر است.

و منظور از فرشتگان حامل عرش، همان مأموراني هستند كه دستورات خدا را در جهان اجرا مي كنند و به فرمان خدا، پايه هاي تدبير جهان به دوش آنهاست. «1»

4. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام واژه ي عرش به معناي علمي كه پيامبران را از آن مطّلع كرده است، آمده است. «2»

و نيز در برخي احاديث آمده است كه: «قلب مؤمن، عرش

رحمان است». «3»

پس واژه ي «عرش» در معناي مختلفي در قرآن و احاديث به كار رفته است و كنايه از حكومت و مالكيت و تدبير جهان هستي يا به معناي عالم بالا يا مجموعه ي جهان هستي است و از آن جا كه ذات پاك خدا از علم او جدا نيست، به معناي علم خدا نيز استعمال شده و از آن جا كه قلب و روح مؤمن جايگاه معرفت خداست، بدان عرش گفته شده است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 124

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا براي تدبير جهان هستي از مأموراني پاك و اهل ذكر و خيرخواه استفاده مي كند.

2. فرشتگان (و فرشته صفتان) اهل ذكر و دعا براي ديگران هستند.

3. فرشتگان (و فرشته صفتان) دعاگوي مؤمنان توبه كار هستند.

4. اگر مؤمن و اهل توبه باشيد و در راه خدا گام برداريد، مشمول دعاي خير فرشتگان مي شويد.

5. دعا را با نام پروردگار و يادآوري صفات نيكوي او آغاز كنيد.

***

قرآن كريم در آيات هشتم و نهم سوره ي غافر به دعاهاي فرشتگان در مورد مؤمنان و بستگان آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

8 و 9. رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدتَّهُمْ وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيِّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ* وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

اي پروردگار ما! آنان را در بوستان هاي (ويژه ي بهشتِ) ماندگاري كه به آنان وعده داده اي، وارد كن؛ (و نيز) كساني از پدرانشان و همسرانشان و نسل آنان كه شايسته اند (را به بهشت وارد كن)؛ [چرا] كه تنها تو شكست ناپذير [و] فرزانه اي. و آنان را از بدي ها نگاه دار؛ در آن روز (رستاخيز)، هر كس را كه از بدي ها

نگاه داري، پس به يقين، بر او رحمت آورده اي؛ و تنها آن كام يابيِ بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات فرشتگان الهي، بهشت را نه تنها براي مؤمنان بلكه براي پدران، همسران و نسل آنان نيز درخواست مي كنند؛ البته به شرط آن كه افراد صالح و شايسته اي باشند و در خط مؤمنان قرار داشته باشند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 125

2. از اين آيات مي توان آداب دعا كردن و مراحل آن را از فرشتگان آموخت:

الف) دعا را با نام «پروردگار» آغاز كنيم.

ب) صفات نيكوي خدا، هم چون رحمت و علمش را يادآور شويم و او را با اين صفات ستايش كنيم.

ج) با تقاضاي آمرزش، زمينه ي استجابت دعا را فراهم سازيم.

د) دعا را با ياد صفات خدا پايان دهيم.

3. در پايان اين سلسله دعاهاي فرشتگان، به صفت عزّت و حكمت خدا اشاره شده است؛ يعني خدا توانمند و شكست ناپذير است و اگر بخواهد، مي تواند دعا را مستجاب كند، اما خدا حكيم و فرزانه نيز هست و كارها را بر اساس حكمت و مصلحت انجام مي دهد و از اين رو گاهي استجابت دعا را به تأخير مي اندازد.

4. در دعاها معمولًا واژه ي «ربّنا» در صدر دعاهاي فرشتگان و پيامبران قرار داشته و قرآن آنها را حكايت كرده است. از اين تعبيرات استفاده مي شود كه بهتر است دعا با نام ربّ و ياد ربوبيّت او آغاز شود تا لطف و پرورش او شامل حال انسان گردد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. بهشت براي مؤمنان توبه كار و بستگان شايسته ي آنان است (شما هم اين گونه باشيد).

2. با مؤمنان خويشاوند باشيد تا مشمول دعاي فرشتگان گرديد.

3. از بدي ها دوري كنيد تا زمينه ساز نزول رحمت

الهي شويد و به رستگاري بزرگ برسيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 126

قرآن كريم در آيات دهم تا دوازدهم سوره ي غافر به سرزنش ها و اعترافات كافران در رستاخيز و پاسخ منفي به درخواست آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

10- 12. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوْا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِن مَقْتِكُمْ أَنفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَي الْإِيمَانِ فَتَكْفُرُون* قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَي خُرُوجٍ مِن سَبِيلٍ* ذلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ

در حقيقت، كساني كه كفر ورزيدند (در روز رستاخيز) ندا داده مي شوند كه حتماً خشم خدا از كينه ي شما نسبت به خودتان بزرگ تر است؛ هنگامي كه به سوي ايمان فراخوانده شديد و [لي كفر ورزيديد. (كافران) گويند: « [اي پروردگار ما! ما را دو بار ميراندي و ما را دو بار زنده كردي؛ و به گناهانمان اعتراف كرديم؛ پس آيا هيچ راهي براي خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟» اين به خاطر آن است كه وقتي خدا به يگانگي خوانده مي شد كفر مي ورزيديد و اگر براي او شريك قرار داده مي شد (به آن شريك) ايمان مي آورديد؛ پس داوري براي خداي بلند مرتبه ي بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در روز رستاخيز، كافران مورد ملامت قرار مي گيرند؛ يعني فرشتگان الهي آنان را سرزنش مي كنند و يا برخي كافران برخي ديگر را ملامت مي نمايند «1» كه چرا ايمان نياوردند و كفر ورزيدند.

2. كافران نسبت به خودشان دشمني دارند «2» و دشمني آنان به دو صورت است:

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 127

الف) در دنيا از هدايت و توحيد پيروي نكردند و به دنبال هواي

نفس و شرك رفتند و با سرمايه ي وجود خويش دشمني ورزيدند.

ب) در رستاخيز هنگامي كه نتيجه ي شوم كار خود را ديدند، دست به دندان گزيدند. «1»

البته معناي اول براي آيه مناسب تر است.

3. مقصود از دو بار مرگ و دو بار زنده شدن كه در اين آيات بدان اشاره شده چيست؟

منظور از دو بار مردن، مرگ در پايان زندگي دنيا و حيات برزخي است و مقصود از دو بار زنده شدن، زنده شدن در برزخ و رستاخيز است. «2»

4. اين آيه به معناي تناسخ نيست؛ چون مرگ و حيات را در دو مورد معرفي مي كند، در حالي كه طرف داران عقيده ي تناسخ از مرگ و حيات هاي متعدد و انتقال روح به افراد متعدد ياد مي كنند.

5. كافران تقاضاي خروج از دوزخ و بازگشت به دنيا مي كنند، ولي به آنان پاسخ منفي داده مي شود؛ چرا كه اين درخواست آنان از روي اضطرار و ناچاري است و اگر به دنيا بازگردند باز هم بر كفر خود پافشاري مي كنند. «3»

علاوه بر آن كه روند تكاملي جهان، بازگشت و ارتجاع ندارد و همان طور كه كودك پس از تولد به شكم مادر بازنمي گردد انسان هم از قيامت به دنيا باز نمي گردد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 128

آموزه ها و پيام ها:

1. كفر نورزيد كه كفر، عامل خشم خداست.

2. كافران بر خودشان رحم نمي كنند و با خويشتن دشمني مي ورزند.

3. اعتراف به گناه در روز رستاخيز سودي ندارد (تا دير نشده اعتراف و توبه كنيد).

4. كافران، توحيدگريز و شرك پذيرند (شما اين گونه نباشيد).

5. داور و حاكم رستاخيز خداي برتر و بزرگ است (پس به دنبال جلب رضايت او باشيد).

6. حالات كافران را در رستاخيز مطالعه كنيد

(و عبرت بگيريد).

***

قرآن كريم در آيات سيزدهم و چهاردهم سوره ي غافر به نمايش آيات خدا و پرستش با اخلاص خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

13 و 14. هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ آيَاتِهِ وَيُنَزِّلُ لَكُم مِنَ السَّماءِ رِزْقاً وَمَا يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَن يُنِيبُ* فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

او كسي است كه نشانه هايش را به شما مي نمايد و از آسمان براي شما روزي فرو مي فرستد؛ و متذكّر نمي شود جز كسي كه (به سوي خدا) باز مي گردد. پس خدا را در حالي كه دين (خود) را براي او خالص گردانيده ايد، بخوانيد؛ و گرچه كافران ناخشنود باشند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به نشانه هاي تكويني خدا در صحنه ي هستي اشاره شده است. «1»

اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود

هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار 2. مقصود از نزول رزق از آسمان، اموري همانند بارانِ حيات بخش و نور

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 129

آفتاب و هواست كه مايه ي حيات گياهان و حيوانات، و هر كدام نشانه اي از علم و قدرت خداست.

3. اين آيه در ميان نشانه ها و نعمت هاي خدا از رزق سخن گفت تا نشان دهد كه رزق به دست خداست و براي به دست آوردن روزي نبايد دست به دامن غير او شد و شرك ورزيد.

4. هدف شما خداپرستي خالصانه باشد و خشنودي و ناخشنودي كافران معيار شما نباشد و تأثيري در هدف و كار شما نداشته باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. نشانه هاي او را در صحنه ي طبيعت بنگريد و خداشناس شويد.

2. توبه كاران كه دل خود را شست وشو داده اند، نشانه هاي خدا را بهتر درك مي كنند.

3. خشنودي يا ناخشنودي كافران،

معيار ارزش گذاري كارها نباشد.

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا هفدهم سوره ي غافر به برخي صفات خدا و صفات قيامت اشاره كرده، مي فرمايد:

15- 17. رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَي مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ* يَوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا يَخْفَي عَلَي اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْ ءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ* الْيَوْمَ تُجْزَي كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ

(خدا) بالا برنده ي رتبه هاي (مردم و) صاحب تخت (جهان داري و تدبير هستي) است. روح (: وحي) را از فرمان خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد القا مي كند، تا (مردم را) نسبت به روز ملاقات (رستاخيز) هشدار دهد. (همان) روزي كه آنان آشكار مي شوند [و] هيچ چيز از آنان بر خدا پنهان نخواهد ماند؛ (و گفته مي شود:) امروز فرمان روايي فقط از آن كيست؟ (و پاسخ آيد كه) تنها از آنِ خداي يگانه ي چيره است. امروز هر شخصي در برابر آنچه كسب كرده است پاداش داده مي شود؛ امروز هيچ ظلمي نيست؛ كه خدا حساب رسي سريع است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 130

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «رَفيعُ الدرجات» آن است كه خدا درجات انسان هاي با ايمان و دانشمندان و پيامبران را بالا مي برد يا آن كه خدا داراي صفات عالي و بلند مرتبه است و يا هر دو معنا مراد است؛ چرا كه «رفيع» هم به معناي بالابرنده و هم به معناي والا آمده است. «1»

2. «عرش» به معناي تخت پايه بلند و كنايه از تسلّط و تدبير هستي است كه در آيه ي هفتم اين سوره درباره ي آن توضيح داديم.

3. مقصود از «روح» در

اين آيات چيست؟

برخي از مفسران روح را به معناي وحي و قرآن و برخي ديگر به معناي مقام نبوّت دانسته اند؛ البته از آن جا كه وحي و قرآن به وسيله ي پيامبران بيان مي شود و مايه ي حيات دل ها و روح بخش است، همه ي موارد فوق مي تواند مصداق هاي آيه باشد، اما واژه ي روح در موارد مشابه به معناي وحي و قرآن است. «2»

4. وحي و قرآن، با رخصت الهي، به سوي هر كس كه خدا بخواهد القا مي شود؛ البته اين خواست خدا بدون حكمت و مصلحت نيست بلكه او افراد شايسته را براي اين كار انتخاب مي كند.

5. در اين آيات از رستاخيز با عنوان روز ملاقات ياد شده است؛ زيرا در آن روز مردم از طريق شهود باطني با خدا ملاقات مي كنند.

و نيز گذشتگان با آيندگان و پيشوايان با پيروان و ستمكاران با مظلومان و انسان ها با فرشتگان و نيز انسان ها با اعمال خود ملاقات مي كنند.

6. روز رستاخيز روز ظاهر شدن است؛ چون پرده ها كنار مي رود و همه ي اسرار آشكار مي گردد و نامه ي اعمال گسترده مي شود و شاهدان رستاخيز

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 131

گواهي مي دهند و هيچ چيز مردم براي خودشان و براي خدا مخفي نمي ماند.

7. در روز رستاخيز فرياد بر مي آورند كه امروز حكومت و مالكيت از آن كيست؟ و پاسخ داده مي شود: فقط براي خداي يكتاي چيره است.

در مورد گوينده و پاسخ دهنده ي اين سخنان مفسران قرآن پاسخ هاي متعدد داده اند؛ از جمله اين كه پرسش از ناحيه ي خدا و پاسخ از طرف مردم است، يا پاسخ و پرسش هر دو از طرف خداست و يا پرسش و پاسخ هر دو از طرف مأموران

الهي است.

اين احتمال نيز وجود دارد كه اين پرسش و پاسخ همگاني باشد و تمام افراد و ذرات عالم در رستاخيز اين مطالب را بگويند و اعتراف كنند؛ «1» زيرا مالكيت و حكومت او در همه جا و بر همه ي افراد روشن شده است و ديگر هيچ طاغوت و حاكمي وجود ندارد.

8. در اين آيات بيان شده كه در رستاخيز هيچ ستمي به كسي نمي شود و پاداش هر كس به او داده مي شود.

چرا كه ستم يا به خاطر جهل است و يا به خاطر عجز و نداشتن قدرت، اما خدا بر همه چيز احاطه ي علمي دارد و از كارهاي افراد با خبر است و قدرت پاداش دادن همه را دارد، پس هيچ ستمي به كسي نخواهد كرد و بر اساس عدالت پاداش خواهد داد.

9. يكي از ويژگي هاي حساب رستاخيز آن است كه خدا به سرعت به حساب ها رسيدگي مي كند و اصولًا با توجه به تجسّم اعمال، نياز چنداني به حساب نيست و مجرمان سريعاً به كيفر اعمال خود مي رسند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا بلندمرتبه اي است كه رفعت مي بخشد.

2. يكي از اهداف نزول وحي و نبوّت، هشدار در مورد رستاخيز است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 132

3. رستاخيز روزي است كه همه به هم مي رسند (براي آن ملاقات ها آماده شويد).

4. در رستاخيز نمي توانيد چيزي را مخفي (و از حساب، فرار) كنيد.

5. در رستاخيز حكومت و مالكيتي براي غير خدا نيست (تا به آنها پناه ببريد).

6. در دادگاهِ رستاخيز كسي معطّل نمي شود (براي آن روز آماده شويد).

7. حساب رسي رستاخيز بر اساس عدالت، و پاداش افراد بر اساس عمل كرد آنان است.

***

قرآن كريم در آيات هجدهم تا

بيستم سوره ي غافر به ويژگي هاي ديگر رستاخيز و حالات ستمكاران و مشركان در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

18- 20. وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَي الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ* يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُور* وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْ ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

و آنان را نسبت به روز نزديك (رستاخيز) هشدار بده، هنگامي كه دل ها (و جان ها) نزد گلوگاه ها (رسد.) در حالي كه فروبرندگان خشم (خويش) اند؛ براي ستمكاران هيچ (دوست) گرم نزديك و شفاعتگري كه (سخنش) اطاعت شود، نيست. (خدا) چشم هاي خيانتكار و آنچه را سينه ها پنهان مي دارند، مي داند. و خدا به حق داوري مي كند، و جز او، كساني (از معبودان) را كه مي خوانند در مورد هيچ چيزي داوري نمي كنند؛ (چرا) كه تنها خدا شنوا [و] بيناي (حقيقي) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از نام هاي قيامت «روز نزديك» است و اشاره به آن دارد كه مردم نپندارند رستاخيز دور است، بلكه دنيا هم چون لحظه اي بيش نيست و به زودي رستاخيز برپا مي شود؛ پس، از آن غافل نباشيد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 133

2. تعبير «رسيدن دل ها به گلوگاه» كنايه از آن است كه در رستاخيز بر اثر شدت هول و ترس، جان ها به لب مي رسد.

3. «كاظِم» در اصل به معناي بستن دهان مشك پر از آب است؛ سپس به كساني كه وجودشان پر از خشم شده ولي نمي توانند اظهار كنند، كاظم گفته مي شود؛ يعني در رستاخيز افراد خشم آلود و اندوهناك هستند، اما نمي توانند خشم خود را اظهار كنند.

4. يكي از ويژگي هاي رستاخيز آن است كه دوستان همه از گرد انسان دور

مي شوند و دوستِ غم خواري براي انسان نمي ماند؛ چون هر كس گرفتار اعمال و حساب خويش است.

5. در رستاخيز شفاعت و شفاعت گراني هم چون پيامبران و امامان وجود دارند، اما بدون اجازه ي خدا شفاعت كسي را نمي كنند و شفاعت بت ها و معبودان دروغين نيز پذيرفته نيست؛ پس هيچ شفاعتگري براي مشركان نخواهد بود.

6. خدا از حركات مخفي چشم ها و نگاه هاي خيانت آميز و اسرار درون سينه ها آگاه است و بر اساس اين علمِ خود داوري مي كند و اين هشداري به گناهكاران مخفي كار است.

7. خيانت چشمان انسان شكل هاي مختلفي دارد: گاهي به صورت نگاه دزدانه «1» و گاهي به صورت نگاه به نامحرمان و گاهي به صورت اشارات چشم براي تحقير و عيب جويي است كه مقدمه ي توطئه هاي شيطاني است.

8. در اين آيات به داوري حقّ خدا در رستاخيز اشاره شده است. آري؛ داوري خدا به حق است، چرا كه او عادل و از همه چيز آگاه است و بر كيفر و پاداش افراد تواناست. پس طبق حق داوري مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 134

9. شنوا و بينا بودن خدا به معناي چشم و گوش داشتن او نيست، بلكه بدين معناست كه او به همه ي شنيدني ها و ديدني ها علم دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. روز رستاخيز نزديك تر است (پس خود را آماده ي حساب رسي كنيد).

2. رستاخيز روز سختي است كه جان انسان به لب مي رسد، ولي نمي تواند فرياد بزند (پس براي آن روز آماده شويد).

3. رستاخيز روز رفيق بازي و پارتي بازي نيست (پس به فكر اين كارها نباشيد).

4. از مخفي كاري و نگاه هاي خيانت آميز بپرهيزيد كه خدا همه ي آنها را مي داند.

5. رستاخيز روز داوري حقِّ خداي آگاه است.

6. رستاخيز جولانگاه داوران باطل نيست.

***

گردشگري هدفمند و عبرت آموز

قرآن كريم در آيات بيست و يكم و بيست و دوم سوره ي غافر با اشاره به عوامل مجازات اقوام سركش، مردم را به جهان گردي هدف دار و عبرت آموز فرا مي خواند و مي فرمايد:

21 و 22. أَوَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَاراً فِي الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُم مِنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ* ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانَت تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَكَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ

و آيا در زمين گردش نكردند تا بنگرند، چگونه بوده است فرجام كساني كه پيش از آنان بودند؟ كه از آنان از نظر نيرو و آثار در زمين برتر بودند. پس خدا به [سزاي پيامدهاي (گناهان) شان (گريبان) آنان را گرفت و براي آنان در برابر (عذاب) خدا هيچ نگه دارنده اي نبود! اين به خاطر آن بود كه آنان، فرستادگانشان با دليل هاي روشن به سراغشان مي آمدند، و [لي كفر ورزيدند؛ پس خدا (گريبان) آنان را گرفت، كه او نيرومندي سخت كيفر است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 135

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در آيات متعدد مردم را به گردشگري و جهان گردي هدف دار دعوت مي كند «1» تا با مشاهده ي آثار باستاني و هلاكت اقوام سركش درس عبرت بياموزند و راه آنان را ادامه ندهند.

2. آثار باستاني گذشتگان آيينه ي پيروزي ها و شكست ها و تاريخ گوياي آنان است كه با صدها زبان با ما سخن مي گويد و به ما هشدار مي دهد كه چگونه تمدن هاي بزرگ و مردان قدرتمند در اثر سركشي در برابر خدا و گناه و انكار پيامبران نابود شدند.

3. در اين آيات به اقوامي هم چون فرعونيان اشاره شده كه

از نظر قدرت سياسي و نظامي و اقتصادي و كشاورزي و ساختمان سازي از مشركان مكه نيرومندتر بودند و آثار باستاني بزرگي هم چون اهرام مصر را از خود باقي گذاشتند، ولي در اثر سركشي نابود شدند.

4. در اين آيات به دو عامل هلاكت اقوام و تمدن ها اشاره شده است:

الف) گناهكاري آن مردم؛

ب) انكار معجزات و پيامبران الهي.

آري؛ گناه، ملت ها را به انحراف و سقوط مي كشاند و انكار پيامبران، چراغ هدايت و نجات را از دست آنان مي گيرد و چنين ملتي جز هلاكت راهي ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان گرديِ هدفمند داشته باشيد.

2. به آثار باستاني و فرجام اقوام قدرتمند بنگريد (و درس عبرت بياموزيد).

3. گناه و انكار پيامبران از عوامل سقوط تمدن ها و عذاب سركشان تاريخ است.

4. عذاب خدا شديد است و هيچ سپر حفاظتي در برابر آن وجود ندارد.

*** تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 136

ماجراي موسي و فرعون

قرآن كريم در آيات بيست و سوم تا بيست و پنجم سوره ي غافر به سرگذشت موسي عليه السلام و مبارزات او با سران زر و زور و تزوير و نسل كشي فرعونيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

23- 25. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ* إِلَي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ* فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْحَقِّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاءَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَاسْتَحْيُوا نِسَاءَهُمْ وَمَا كَيْدُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ

و به يقين، موسي را با نشانه هاي (معجزه آساي) مان و دليلي آشكار فرستاديم، به سوي فرعون و هامان و قارون؛ و [لي گفتند: « (او) ساحر بسيار دروغ گويي است.» و هنگامي كه حق را از نزد ما براي آنان آورد، گفتند: «پسران كساني را كه با او (:

موسي) ايمان آورده اند بكشيد و زنانشان را زنده نگه داريد». و نيرنگ كافران جز در گمراهي (و تباهي) نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. ماجراي موسي عليه السلام و مبارزات او با فرعونيان در سوره هاي متعدد قرآن آمده است. اين تكرار و تأكيد نشان دهنده ي اهميت اين ماجرا و عبرت آموز بودن آن است. البته در هر سوره اي از زاويه اي خاص به ماجرا نظر شده است.

در اين جا نيز از ديدگاه ماجراي مؤمن آل فرعون و نقش او در سرگذشت موسي به اين داستان توجه شده است كه در آيات بعد خواهد آمد.

2. مقصود از «سُلطان» دليل روشن و محكمي است كه موجب تسلّط آشكار بر طرف مقابل مي شود و در اين جا اشاره به منطق نيرومند و دلايل قوي موسي عليه السلام در برابر فرعونيان است، همان طور كه «آيات» اشاره به معجزات موسي است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 137

3. در اين آيات به سه نفر از مخالفان موسي اشاره شده كه هر كدام مظهر و سمبل چيزي هستند:

الف) فرعون، سمبل سركشي و حاكم ستمگر؛

ب) هامان، وزير شيّاد او، مظهر شيطنت و طرح هاي شيطاني؛ «1»

ج) قارون، مظهر سرمايه داران استثمارگر. «2»

كه موسي با هر سه نفر مبارزه كرد.

4. از آيات ديگر قرآن استفاده مي شود كه فرعون قبل از تولد موسي عليه السلام، فرزندان پسر بني اسراييل را مي كشت تا مبادا موسي عليه السلام متولد شود. «3»

و از آيه ي فوق استفاده مي شود كه فرعون بعد از تولد موسي عليه السلام يعني در دوران مبارزات او نيز يك بار ديگر اقدام به كشتن فرزندان پسر بني اسرائيل كرد و اين نسل كشي براي آن بود كه نيروي كارآمد و

جنگ آور بني اسراييل را نابود كنند و زنان را براي خدمت گزاري و بهره كشي زنده نگه دارند. «4»

5. فرعونيان دو تهمت به موسي عليه السلام زدند: او را جادوگر خواندند تا تأثير معجزات او را از بين ببرند و دروغ گو خواندند تا مردم به آيات و سخنان او توجه نكنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغان ديني و رهبران الهي با دليل و منطق با مخالفان مبارزه كنند.

2. هم چون موسي با مظاهر زور و زر و تزوير مبارزه كنيد.

3. رهبران الهي آماج تهمت هاي مخالفان مي شوند (پس براي آن شرايط آماده باشند).

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 138

4. حكومت هاي سركش در برابر حق مي ايستند و نيرنگ مي بازند (ولي كيد آنان تأثيري نخواهد داشت).

5. مستكبران جهان براي جلوگيري از قيام مستضعفان اقدام به نسل كشي مي كنند (پس مراقب باشيد).

6. نقشه ي كافران، نقش بر آب است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و ششم و بيست و هفتم سوره ي غافر به تهديدها و ترفندهاي تبليغاتي فرعون و پاسخ قوي موسي عليه السلام به آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

26 و 27. وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَي وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ* وَقَالَ مُوسَي إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ

و فرعون گفت: «مرا واگذاريد تا موسي را بكُشم، و پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد)! [چرا] كه من مي ترسم كه دين شما را تغيير دهد، يا اين كه در [اين سرزمين تباهي را آشكار سازد!» و موسي گفت: «در واقع، من به پروردگارم و پروردگار شما پناه مي برم از هر متكبّري كه به روز حساب ايمان نمي آورد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. فرعون مي خواست

موسي را بكشد و براي اين كار دل سوزي براي دين و دنيا را بهانه كرده، به ترفندهاي تبليغاتي روي آورده بود، در حالي كه هدف اصلي او حفظ حكومت و قدرت خويش و نابودي دين و دنياي مردم بود و موسي را خار راه خود مي ديد.

صحبت گل، رنجه دارد خار را

خيرگي بين، خار ناهموار را (پروين)

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 139

2. اطرافيان و مشاوران فرعون او را از كشتن موسي عليه السلام برحذر داشتند؛ از اين رو فرعون از آنها مي خواست كه بگذارند كار موسي عليه السلام را تمام كند.

3. روشن نيست كه چرا اطرافيان فرعون مانع قتل موسي عليه السلام مي شدند، ولي احتمالًا برخي از آنان بعد از ديدن معجزات موسي عليه السلام در باطن از نزول عذاب خدا مي ترسيدند.

و برخي ديگر احتمال مي دادند كه اگر موسي كشته شود به يك شهيد و قهرمان و جريان انقلابي در جامعه تبديل گردد و راه او ادامه يابد.

و يا اين كه برخي از اطرافيان فرعون كه دل خوشي از او نداشتند، مي خواستند موسي به عنوان يك مخالف زنده بماند و فكر فرعون را مشغول كند تا آنان به سوء استفاده و ستمكاري خود ادامه دهند. «1»

4. فرعون از ترفندهاي تبليغاتي براي فريب اطرافيان خود استفاده مي كرد. گاهي براي دين مردم دل سوزي مي كرد و گاهي از فساد در زمين اظهار نگراني مي كرد؛ در حالي كه خود فرعون عامل فساد در زمين و مانع دين الهي بود.

آري؛ در جهان كنوني نيز مستكبران جهان از واژه هاي زيبايي هم چون حقوق بشر و آزادي و مبارزه با تروريسم براي سركوبي مبارزات و مجاهدان استفاده مي كنند.

5.

مقصود فرعون از «دين»، همان آيين شرك بود كه مردم را به بت پرستي يا پرستش فرعون فرا مي خواند و وسيله اي براي فريب مردم بود و مقصود او از فساد، همان انقلاب ضد استكباري موسي عليه السلام بود كه مردم را عليه فرعونيان مي شوراند و به آزادي و توحيد مي رساند.

6. موسي عليه السلام در برابر تهديدهاي فرعون به سختي ايستاد و به خدا پناه برد و فرعون را متكبّري بي ايمان خواند. آري؛ اين قاطعيت موسي نتيجه ي ايمان و توكّل او بر خدا بود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 140

7. در اين آيه به دو ويژگي فرعون، يعني تكبّر و بي ايماني به رستاخيز اشاره شده است؛ فرعون و فرعون صفتان در اثر تكبّري كه دارند جز خود را نمي بينند و اصلاح گران و پيامبران را فسادگر مي خوانند و از آن جا كه به روز رستاخيز ايمان ندارند، به جنگ پيامبران الهي مي روند و از قتل و خون ريزي باكي ندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان رهبران الهي افرادي خشونت طلب و خون ريزند.

2. مستكبران از ترفندهاي تبليغاتي براي ضربه زدن به رهبران الهي استفاده مي كنند (پس فريب آنان را نخوريد).

3. فسادگران ضد دين، خود را دل سوز دين و ضد فساد معرفي مي كنند تا مردم را بفريبند (پس مراقب باشيد).

4. رهبران و مبلغان ديني در برابر تهديدات دشمنان به خدا پناه ببرند.

5. تكبّر و ناباوري معاد، از عوامل سركشي و دگرآزاري است (پس اين گونه نباشيد).

6. فروتني و معادباوري زمينه ساز نجات است (پس اين گونه باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي غافر به سخنان منطقي مؤمن آل فرعون و دفاع او از موسي عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

28. وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ

مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَبِّكُمْ وَإِن يَكُ كَاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِن يَكُ صَادِقاً يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب

و مرد مؤمني از خاندان فرعون كه ايمانش را پنهان مي داشت، گفت: «آيا مردي را مي كشيد به خاطر اين كه مي گويد: پروردگار من خداست، در حالي كه به يقين دليل هاي روشن (معجزه آسا) از سوي پروردگارتان براي شما آورده است؟! و اگر دروغ گو باشد، پس (پيامد) دروغش فقط بر اوست؛ و اگر راست گو باشد، برخي (عذاب هايي) كه به شما وعده مي دهد به شما خواهد رسيد؛ در حقيقت، خدا كسي را كه او اسرافكاري بسيار دروغ گوست، ره نمون نمي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 141

نكته ها و اشاره ها:

1. پس از مشاهده ي معجزات موسي عليه السلام برخي افراد خاندان فرعون مخفيانه به خدا و موسي عليه السلام ايمان آوردند. از جمله ي اين افراد، همسر فرعون و مؤمن آل فرعون بود كه گوشه اي از سرگذشت او در اين آيات بيان شده است.

2. در مورد مؤمن آل فرعون اطلاعات زيادي در دست نيست؛ همين اندازه مي دانيم كه او فردي با ايمان، هوشيار، وقت شناس و منطقي بود كه ايمان خود را مخفي مي كرد و تقيّه مي نمود و در لحظات حسّاس به ياري موسي عليه السلام مي شتافت و او را از مرگ نجات مي داد.

در برخي احاديث و سخنان مفسران آمده است كه او پسر عمو يا پسر خاله ي فرعون بود و برخي ديگر او را پيامبري به نام «حَزبيل» يا «حَزقيل» دانسته اند و نيز او را خزانه دار فرعون معرفي كرده اند. «1»

3. تقيّه و مخفي كردن ايمان در

شرايط سخت مبارزه با دشمني كه بر جامعه مسلّط است در اقوام و مؤمنان پيشين نيز وجود داشته است.

در اسلام نيز اين تقيّه پذيرفته شده و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در چند سال اول بعثت، دعوت خود را مخفيانه انجام مي داد و ابوطالب، عموي پيامبر صلي الله عليه و آله نيز از اين روش استفاده مي كرد.

تقيه وسيله ي محافظت نيروهاي مجاهد در برابر دشمن مسلّط است، تا بتوانند در شرايط مساعد قيام كنند. آري؛ مؤمن مبارز بايد رازدار باشد و سخن دل خود را هر كجا و براي هر كس فاش نكند.

جواهر به گنجينه داران سپار

ولي راز را خويشتن پاس دار

سخن نانگويي بر او دست هست

چو گفته شود يابد او بر تو دست (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 142

4. در اين آيه مؤمن آل فرعون دو دليل براي جلوگيري از قتل موسي آورد:

اول آن كه او مردي خداپرست است كه دلايل معجزه آسا دارد؛ پس نبايد با او شديد برخورد شود.

دوم آن كه اگر او دروغ بگويد به زودي رسوا و مجازات مي شود و ضرري به ما نمي زند و اگر راست بگويد (و ما او را جاهلانه بكشيم) آن گاه اين احتمال هست كه وعده ي عذاب دنيوي او در مورد ما تحقق يابد و ما زيان كنيم، پس بهتر است احتياط كنيم و در مجازات موسي عليه السلام عجله نكنيم.

يعني او از دليل دفع احتمال ضرر براي دفاع از موسي عليه السلام استفاده كرد.

5. مؤمن آل فرعون جمله اي دو پهلو گفت كه: «هر كس اسرافكار و دروغ گو باشد خدا او را راه نمايي نمي كند.»؛ يعني اگر موسي يا

فرعون دروغ گو و اسرافكار باشند، خدا او را هدايت نمي كند و نياز به اقدام شديد شما عليه موسي نيست.

6. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه (نخستين) افراد صديق سه نفر بودند: حبيب نجّار و مؤمن آل فرعون و علي بن ابي طالب كه او از همه برتر است.» آموزه ها و پيام ها:

1. در شرايط سخت مبارزه، مي توانيد از روش تقيّه استفاده كنيد.

2. تقيّه كاران در هنگام لزوم از رهبران الهي دفاع كنند.

3. در مورد احتمال ضرر، احتياط كنيد و در تصميم گيري عجله نكنيد.

4. اسرافكاري و دروغ گويي، مانع هدايت انسان است.

5. با توحيدگراياني كه دليل دارند با خشونت رفتار نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 143

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي غافر به ادامه ي سخنان منطقي مؤمن آل فرعون و لجاجت فرعون در برابر او اشاره مي كند و مي فرمايد:

29. يَاقَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّهِ إِن جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَي وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ

اي قوم [من ! امروز، فرمان روايي فقط از آن شماست در حالي كه در (اين) سرزمين پيروزيد؛ اگر سختي (مجازات) خدا به سراغ ما آيد، پس چه كسي ما را ياري خواهد كرد؟!» فرعون گفت: «جز آنچه را به نظرم مي رسد به شما ارائه نمي دهم، و شما را جز به راهِ هدايت، راه نمايي نمي كنم».

نكته ها و اشاره ها:

1. مؤمن آل فرعون با سخناني منطقي و خيرخواهانه فرعونيان را اندرز داد و نخست قدرت مطلق آنان در سرزمين مصر را يادآور شد و اشاره كرد كه با تصميم عجولانه در مورد موسي عليه السلام

و كشتن او اين حكومت را به خطر نيندازيد و پيامدهاي احتمالي را در نظر بگيريد؛ چون اگر عذاب الهي به سراغ شما بيايد، حكومت خويش را از دست مي دهيد و هيچ انساني نمي تواند شما را ياري كند.

2. فرعون فردي متكبّر و خودپسند و خودرأي بود كه حتي به سخنان مشاوران و اطرافيان خود گوش نمي داد و خود را عقل كل مي پنداشت و بر رأي و نظر خود لجاجت مي كرد و در مورد كشتن موسي عليه السلام پافشاري مي نمود.

3. فرعون باز هم ترفند تبليغاتي به كار برد تا اطرافيان خود را بفريبد و به آنان گفت كه من شما را جز به راه، هدايت نمي كنم.

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام قدرتمندي مغرور نشويد وبه ديگران ستم نكنيد، بلكه به فكر عاقبت كار و مجازات الهي باشيد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 144

2. مستكبران افرادي خودرأي و لجوج هستند كه هميشه نظر خود را مي پسندند.

3. مستكبران با ترفندهاي تبليغاتي، نظريات خود را هدايت آميز معرفي مي كنند (پس فريب آنان را نخوريد).

***

قرآن كريم در آيات سي ام تا سي و سوم سوره ي غافر به سرنوشت اقوام سركش و اخطار شديد مؤمن آل فرعون به فرعونيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

30- 33. وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَاقَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُم مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ* مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبَادِ* وَيَاقَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ* يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُم مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ

و كسي كه ايمان آورده بود، گفت: «اي قوم [من ! در حقيقت، من بر شما از (روزي) همانند روز (عذاب) حزب ها

مي ترسم. هم چون شيوه ي قوم نوح و عاد و ثمود و كساني كه بعد از آنان بودند؛ و خدا هيچ ستمي را براي بندگان نمي خواهد. و اي قوم [من ! در حقيقت، من بر شما از روز فريادخواهي (رستاخيز) مي ترسم.

(همان) روزي كه پشت كرده روي بر مي تابيد؛ در حالي كه هيچ نگه دارنده اي از جانب خدا براي شما نيست؛ و خدا هر كس را (به خاطر اعمالش) در گمراهي وانهد، پس هيچ راه نمايي نخواهد داشت.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين بيان شد كه مؤمن آل فرعون مردي بود كه به موسي ايمان آورد، ولي ايمانش را پنهان مي كرد. او براي نجات موسي عليه السلام از قتل، در برابر فرعونيان ايستاد و استدلال كرد، ولي فرعون بركشتن موسي لجاجت و پافشاري نمود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 145

مؤمن آل فرعون دست از سخنان خود برنداشت و با يادآوري تاريخ پيشينان و عذاب اقوام سركش به فرعونيان هشدار داد كه با كشتن موسي عليه السلام راه آنان را نپيمايند كه هلاك خواهند شد.

2. در اين آيات به سرگذشت قوم نوح و عاد و ثمود و اقوام ديگر اشاره شده كه روش آنان كفر و شرك و سركشي بود و در نهايت گروهي با سيلاب و گروهي با تندباد و برخي با صاعقه ها و زمين لرزه ها نابود شدند.

3. خدا به بندگانش ستم روا نمي دارد؛ چون آنان را به لطف خود آفريده و به آنان نعمت داده و پيامبران را براي هدايت آنها فرستاده است؛ پس اگر كسي را مجازات مي كند، در اثر اعمال ناپسند و لجاجت و كفر و سركشي خود آنان است.

4. «تناد» از ماده ي «نِدا» به

معناي صدا زدن است و مشهور آن است كه اين واژه يكي از نام هاي رستاخيز است.

5. مفسران در مورد سبب نام گذاري رستاخيز به «يوم التناد» چند احتمال داده اند:

الف) اين نام گذاري به خاطر آن است كه در آن روز دوزخيان با بهشتيان گفت وگو مي كنند.

ب) چون مردم هم ديگر را صدا مي زنند و از هم كمك مي طلبند.

ج) زيرا فرشتگان و مناديان محشر مردم را براي حساب فرا مي خوانند.

د) به خاطر آن كه مردم از شوق يا ترس ديدن نامه ي اعمال خويش فرياد مي زنند.

و برخي مفسران هم احتمال داده اند كه اين واژه شامل نداها و فريادهاي مردم در دنيا در برابر عذاب الهي نيز مي شود؛ «1» همان روزي كه همه از حوادث سخت فرار مي كنند و فرياد زنان كمك مي طلبند ولي پناهگاهي وجود ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 146

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان رهبران الهي از سرنوشت عذاب آلود اقوام سركش پيشين عبرت بياموزند و دست از مخالفت بردارند.

2. مردان خدا دل سوز و نگران سرنوشت مردم هستند.

3. مجازات اقوام سركش، ستمكاري بر آنان نيست، بلكه نتيجه ي روش و كار آنان است.

4. از روزي بيمناك باشيد كه فرياد كمك سرمي دهيد و فرار مي كنيد، ولي فريادرس نخواهد بود.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي غافر به سخنان مؤمن آل فرعون در مورد برخورد منفي مصريان با يوسف و سنت الهي در مورد اسرافكاران شبهه انگيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

34. وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُم بِهِ حَتَّي إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ

و به طور قطع، پيش از اين، يوسف دليل هاي روشن

(معجزه آسا) براي شما آورد، و پيوسته در مورد آنچه آن را براي شما آورد در شك بوديد؛ تا هنگامي كه مُرد، گفتيد: «خدا بعد از او هيچ فرستاده اي برنمي انگيزد!» اين گونه خدا هر كسي را كه او اسرافكار [و] ترديد كننده ي بدگمان است، گمراه مي سازد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مؤمن آل فرعون، يعني مردي كه از ميان فرعونيان به موسي ايمان آورده بود، در ادامه ي تلاش هايش براي نجات موسي از قتل، تاريخ مصر و برخورد مردم با يوسف را به آنان يادآوري مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 147

2. يوسف كه از سرزمين فلسطين به مصر آورده شد، «1» در نهايت، نبوّت خود را با دلايل آشكار براي مردم ظاهر كرد، ولي مصريان با ديده ي ترديد در مورد او نگريستند و حتي بعد از مرگ او گفتند: «ديگر خدا پيامبري به سوي ما نمي فرستد.» تا خود را از هر گونه مسئوليت و تعهد رها سازند و به سركشي و هوس راني ادامه دهند.

3. بعد از يوسف، فرزندان بني اسرائيل در مصر ماندند و اينك يكي از نوادگان آنان به نام موسي عليه السلام با دلايل معجزه آسا، قيام و ادعاي نبوّت كرده است. مؤمن آل فرعون به فرعونيان يادآور شد كه هم چون يوسف با موسي برخورد منفي نكنيد و گرنه گمراه خواهيد بود.

4. در اين آيه به سنت و قانون الهي در مورد گمراه كردن اسرافكارانِ ترديد كننده و شبهه انگيز اشاره شده است؛ يعني اگر كسي راه اسراف و تجاوز از حدّ را در پيش گيرد و در همه چيز شك و ترديد و وسوسه كند، خدا او را در گمراهي وا مي نهد و لطف و هدايتش را

از او برمي تابد و او ره به جايي نخواهد برد.

5. مقصود از ترديد و شك در اين آيه، شك افراد محقق در موضوعات علمي نيست؛ چرا كه ترديدهاي علمي و نيز شك افرادي كه در حال تحقيق در مورد دين هستند مفيد، سازنده و حركت آفرين است؛ پس مقصود از شك در اين جا وسوسه ها و شبهه افكني هاي بدون دليل است.

آموزه ها و پيام ها:

1. يادآوري تاريخ يكي از راه هاي هدايت مردم است.

2. مستكبران گمراه، با شك و ترديد به رهبران الهي مي نگرند (پس آماده باشيد).

3. مستكبران پس از درگذشت رهبران الهي شايعه مي كنند كه بعد از او

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 148

رهبر الهي ديگري نخواهد بود (پس مراقب باشيد).

4. اسرافكاري و شبهه انگيزي نكنيد كه اين ها از عوامل گمراهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي غافر به مجادله ي بي دليل در آيات الهي و گناه بزرگ آن و سنت خدا در مورد متكبّران زورگو اشاره مي كند و مي فرمايد:

35. الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ وَعِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَي كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ

(همان) كساني كه در باره ي آيات خدا، بدون دليلي كه برايشان آمده باشد، مجادله مي كنند؛ خشم (اين كار) نزد خدا و نزد كساني كه ايمان آورده اند بزرگ است؛ اين گونه، خدا بر هر دل متكبّر زورگويي مُهر مي نهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل، از انسان هاي اسرافكار كه از حدّ خود تجاوز مي كنند و به وسوسه گري و شبهه انگيزي و ترديدآفريني مي پردازند ياد شد و در اين آيه يادآور شده است كه ترديد و شك آن است كه افراد بدون دليل روشن (عقلي يا نقلي) در

مورد آيات الهي مجادله كنند و در برابر آنها بر ستيز و شبهه افكني بپردازند.

2. مجادله ي بدون دليل درباره ي آيات الهي موجب خشم خدا و مؤمنان مي شود؛ زيرا اين مجادلات موجب گمراهي مجادله گران و نيز سرگرداني مردم مي شود و نور حق را كم فروغ و پايه هاي باطل را محكم مي سازد.

3. شايد از اين آيه بتوان استفاده كرد كه تفسير آيات كتاب هاي آسماني بدون علم و دليل روشن جايز نيست و اين آيه به نفي تفسير به رأي در آيات الهي نيز اشاره دارد؛ چون آن هم سخن گفتن در آيات الهي بدون علم است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 149

4. مقصود از مُهر نهادن بر قلب ها چيست؟

گاهي انسان ها بر اثر لجاجت و گناه پرده اي تاريك بر فكرشان مي افتد و حس تشخيص و درك آنان كور مي شود و روح و دل و قلبشان هم چون ظرفي دربسته و مُهر شده مي شود كه نه محتواي فاسد آن بيرون مي رود و نه مطالب حق و روح بخش در آن نفوذ مي كند. چنين روح و دلي مهر شده است.

5. آري؛ مهر نهادن خدا بر دل افراد به معناي جبر نيست، بلكه تكبّر و زورگويي اين افراد موجب آن شده كه پرده بر دل و فكر آنان بيفتد و قلب شان مُهر شود و از آن جا كه آفريننده ي همه ي اسباب و عوامل خداست، اين امور را به خدا نسبت مي دهند.

6. سخنان مؤمن آل فرعون چند بخش داشت:

در بخش اول سخناني محتاطانه گفت و به آنان در مورد احتمال ضرر در قتل موسي هشدار داد.

در بخش دوم، فرعونيان را به مطالعات تاريخي فراخواند تا از گذشتگان عبرت بياموزند.

و در بخش سوم، با لحني

تندتر در مورد گمراهي آنان و خشم خدا و مؤمنان سخن گفت و به فرعونيان هشدار داد و در نهايت سخنان اين مرد با ايمان در فرعون تأثير كرد و قتل موسي را به تأخير انداخت و سرانجام جان خود را فدا كرد، ولي جان موسي پيامبر الهي را نجات داد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از گفت وگوي بدون دليلِ روشن، در مورد آيات الهي بپرهيزيد.

2. مؤمنان نسبت به آيات الهي غيرتمندند و از سخنان بدون دليل در مورد آنها به خشم مي آيند.

3. تكبّر و زورگويي از عوامل مهر شدن دل (و عدم درك صحيح حقايق) است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 150

قرآن كريم در آيات سي و ششم و سي و هفتم سوره ي غافر به بُرج سازي فرعون و ترفند تبليغاتي او براي مبارزه با موسي اشاره مي كند و مي فرمايد:

36 و 37. وَقَالَ فِرْعَونُ يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ* أَسْبَابَ السَّماوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلي إِلهِ مُوسَي وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِباً وَكَذلِكَ زُيِّنَ لِفرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِيلِ وَمَا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبَابٍ

فرعون گفت: «اي هامان! براي من قصري بلند بناكن، تا شايد من به وسايلي دست يابم؛ (همان) وسايل (صعود به) آسمان ها، تا از معبود موسي اطلاع يابم؛ و در حقيقت، من گمان مي كنم كه او دروغ گوست.» و اين گونه، براي فرعون بدي كردارش آراسته شده بود، و از راه (راست) بازداشته شد؛ و نيرنگ فرعون جز در زيان و هلاكت (او) نبود.

نكته ها و اشاره ها:

1. از سياق اين آيات استفاده مي شود كه سخنان مؤمن آل فرعون تأثير كرد و فرعون را از قتل موسي بازداشت و او راضي شد كه در باره ي خداي

موسي تحقيق كند، ولي در همان حال فرعون به سركشي و فريبكاري خود ادامه داد و نقشه ي ديگري كشيد.

2. فرعون با يك ترفند تبليغاتي تصميم گرفت كه بُرج سازي كند و قصري بلند و نمايان بسازد و اعلام كند كه مي خواهم بر آن برج بلند بروم و در مورد خداي موسي تحقيق كنم و هنگامي كه خداي جسماني و مادي يافت نشد، بگويد: موسي دروغ گوست.

3. ممكن است هدف فرعون از ساختن برج و قصر بلند چند چيز بوده است:

الف) فكر مردم را به اين كار مشغول كند و ذهن ها را از مسأله ي نبوّت موسي عليه السلام منصرف سازد.

ب) با ساختن يك ساختمان بزرگ، تعداد زيادي كارگر و بنّا مشغول كار شوند و نوعي كمك اقتصادي از خزينه ي حكومت به مردم شود تا مقداري از ستم هاي حكومت را فراموش كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 151

ج) پس از پايان كار برج سازي بر بلنداي آن برود و اعلام كند كه خدايي در كار نيست و با اين ترفند تبليغاتي موسي عليه السلام را شكست دهد. «1»

4. مغالطه ي فرعون در اين بود كه خداي يكتا را جسماني و مادي فرض كرد كه در آسمان قرار دارد و براي دست رسي به او نياز به برج سازي است، در حالي كه خداي متعال نامحدود و غيرمادي است و در همه جا حضور دارد؛ در ضمن او خداي موسي عليه السلام را مشكوك فرض كرد كه بايد در مورد اثبات او دليل آورده شود.

5. فرعون قبل از آن كه در باره ي خداي موسي عليه السلام تحقيق كند، اقدام به پيش داوري كرد و گفت: من گمان مي كنم كه موسي دروغ گوست؛ يعني با اين

كار ذهن هاي مردم را براي اعلام دروغ گويي موسي عليه السلام فراهم كرد.

6. در نهايت نقشه هاي فرعون نقش برآب و نيرنگ او نابود و به زيان خودش تمام شد و در برخي احاديث نيز روايت شده كه برج بلند فرعون در اثر تندبادي سهمگين واژگون شد و سرانجام نيز فرعون شكست خورد و موسي و پيروانش پيروز شدند.

7. عامل اصلي انحراف فرعون آن بود كه بر اثر كبر و غرور و گناه، كارهاي زشت خود را زيبا مي ديد، تا آن جا كه از پيمودن راه حق بازماند؛ يعني او تصوير صحيحي از اعمال خويش نداشت و ارزيابي و ارزش گذاري اش غلط بود.

8. هامان يكي از وزيران نزديك فرعون و از فرماندهان لشكر و فردي شيّاد بود كه فرعون در كارهايش از او كمك مي گرفت. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 152

آموزه ها و پيام ها:

1. مستكبران، براي مبارزه با رهبران و مبلغان ديني، دست به ترفندهاي تبليغاتي مي زنند (پس مراقب باشيد).

2. بُرج سازي و قصرسازي يكي از وسايل تبليغاتي مستكبران است.

3. ترفندهاي تبليغاتي مستكبران را بشناسيد (وفريب آنها را نخوريد).

4. كافران، خدا را موجودي مادّي معرفي مي كنند (از اين رو در آسمان به دنبال او مي گردند).

5. مستكبران گرفتار دگرگوني ارزش ها هستند و كارهاي بد را خوب ارزيابي مي كنند.

6. دگرگوني ارزش ها و مبارزه با پيامبران انسان را از راه (خدا) بازمي دارد.

7. نيرنگ و نقشه ي مستكبران نقش بر آب است.

***

قرآن كريم در آيات سي و هشتم تا چهلم سوره ي غافر به سخنان هدايتگرانه ي مؤمن آل فرعون در مورد ناپايداري دنيا و پاداش و كيفر رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

38- 40. وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَاقَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ* يَا

قَوْمِ إِنَّمَا هذهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ* مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَي إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَي وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بغَيْرِ حِسَابٍ

و كسي كه ايمان آورده بود، گفت: «اي قوم [من، مرا] پيروي كنيد تا شما را به راه هدايت ره نمون شوم. اي قوم [من ! اين زندگي دنيا، تنها كالايي است؛ و در حقيقت، فقط آخرت سراي پايدار است. هر كس (كار) بدي انجام دهد، پس جز همانند آن كيفر نخواهد شد؛ و هر كس از مرد يا زن، (كار) شايسته اي انجام دهد، در حالي كه او مؤمن است، پس آنان داخل بهشت مي شوند، در حالي كه در آن جا بي شمار روزي داده مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 153

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين خوانديم كه فرعون مي گفت: من شما را جز به راه هدايت ره نمون نمي شوم «1» و در اين آيات مي بينيم كه مؤمن آل فرعون به طور غيرمستقيم در برابر او موضع مي گيرد و به مردم اعلام مي كند كه از من پيروي كنيد تا به هدايت برسيد.

2. پيروي از مؤمن آل فرعون هدايت آفرين بود؛ چرا كه او خود پيرو موسي پيامبر خدا بود و مردم را به راه موسي دعوت مي كرد كه راه خدا و هدايت بود.

3. در اين آيات مؤمن آل فرعون بيان كرد كه دنيا سراي ناپايدار و جهان آخرت سراي پايدار است.

اين مطلب اشاره به آن بود كه اگر بر فرض، شما در اين دنيا با خون ريزي و ستمكاري بر مردم حكومت كنيد، چند روزي بيش نيست، و در قيامت بايد پاسخ گوي اعمال خود باشيد،

ولي اگر ايمان آوريد و در راه خدا گام برداريد، به بهشت مي رسيد كه سراي جاويدان است.

جميله اي است عروس جهان ولي هُش دار

كه اين مخدرّه در عقد كس نمي آيد (حافظ)

4. مؤمن آل فرعون به چند مطلب رستاخيز اشاره كرد:

اول، به عدالت خدا و اين كه كسي را جز همانند جرمش كيفر نمي دهد.

دوم، به فضل و بخشش خدا كه او در برابر كارهاي نيكوي اندك مردم، پاداش بي شمار و بي حساب مي دهد.

5. در اين آيات به تساوي زن و مرد در ارزش هاي انساني و پاداش هاي الهي اشاره شده است؛ يعني ايمان زن و مرد در پيشگاه خدا تفاوتي ندارد و هر دو را پاداش بهشت مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 154

زن و مرد تفاوت هاي جسمي، روحي و رواني دارند و بر اين اساس در دنيا داراي وظايف و حقوق متفاوتي هستند، ولي از نظر ارزش هاي انساني و پاداش اخروي هيچ تفاوتي با هم ديگر ندارند و هر دو مي توانند درجات ايمان و سعادت و بهشت را بپيمايند.

6. در اين آيه بر همراهي ايمان با عمل صالح تأكيد شده است؛ چون ايمان است كه به كارها جهت و ارزش مي بخشد.

7. تعبير «مِثل» در اين آيات اشاره به همانندي كيفر اعمال انسان و جرمي است كه مرتكب شده است.

اين همانندي، يا در مقدار و كميت است و يا در نوع و كيفيت مجازات؛ يعني مجازات هاي آخرت شباهتي كامل با كارهاي انجام شده در دنيا دارد. «1»

8. تعبير «بغير حساب» اشاره به لطف خداست كه عطاياي او به مؤمنان شايسته كردار بي حساب و بي شمار است؛ چون كساني كه خزاين محدود دارند، از تمام شدن آن مي ترسند و در

بخشش كم تر مي دهند اما خدا اين گونه نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. به سوي زندگي پايدار آخرت جهت گيري كنيد كه راه هدايت است.

2. زندگي دنيا كالايي زودگذر است، اما زندگي آخرت جاوداني است (پس ببينيد كه سرمايه گذاري در كدام يك براي شما پرسودتر است).

3. از مردان الهي پيروي كنيد كه شما را به هدايت مي رساند.

4. رستاخيز تجليگاه عدل و فضل خداست؛ او با دشمنان با عدالت و با دوستان با بخشش برخورد مي كند.

5. مرد و زن در ارزش هاي انساني و الهي و در نيل به بهشت يكسان اند.

6. حساب خدا دقيق و عادلانه، اما بخشش او بي شمار است.

7. همراهي عمل شايسته با ايمان، ثمربخش است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 155

قرآن كريم در آيات چهل و يكم تا چهل و چهارم سوره ي غافر به آشكار كردن ايمان مؤمن آل فرعون و مقايسه ي راه نجات و عذاب اشاره مي كند و مي فرمايد:

41- 44. وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَي النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَي النَّارِ* تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَي الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ* لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا وَلَا فِي الْآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَي اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ* فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَي اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ

اي قوم [من ! مرا چه شده كه شما را به سوي نجات فرا مي خوانم، و (شما) مرا به سوي آتش فرا مي خوانيد؟! مرا فرا مي خوانيد تا به خدا كفر و رزم و چيزي را كه به او هيچ دانشي ندارم همتاي او قرار دهم، در حالي كه من شما را به سوي شكست ناپذير بسيار آمرزنده فرا

مي خوانم! قطعاً، آنچه مرا به سوي آن مي خوانيد، هيچ فراخواني در دنيا و آخرت ندارد؛ و حتماً، بازگشت ما به سوي خداست؛ و مسلماً، اسرافكاران فقط اهل آتش اند. و به زودي آنچه را به شما مي گويم به ياد خواهيد آورد؛ و كارم را به خدا وا مي گذارم، كه خدا نسبت به بندگانش بيناست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. پس از سخنان مؤمن آل فرعون در مورد حمايت از موسي و راه توحيد، اطرافيان فرعون نيز با او سخن گفتند و وي را به شرك و بت پرستي دعوت كردند؛ از اين رو مؤمن آل فرعون برآشفت و ايمان خود را آشكار ساخت و راه خدا را راه نجات و راه شرك را راه آتش خواند.

2. مصريان علاوه بر پرستش فرعون، بت پرست نيز بودند و معبودان ديگري را شريك خدا مي دانستند. «1»

3. در اين آيات مؤمن آل فرعون دو دليل براي بطلان شرك آورد:

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 156

اول آن كه هيچ علمي به وجود شريك براي خدا نيست (چرا كه اصلًا چنين شريكي وجود ندارد تا كسي بدان علم داشته باشد).

و دوم آن كه معبودان دروغين، هيچ پيامبري در دنيا نفرستادند تا مردم را هدايت كند و در آخرت نيز كاري از آنان ساخته نيست و كسي كه هيچ كاري از او ساخته نيست شايسته ي پرستش نيست.

4. مؤمن آل فرعون با واگذاري كارش به خدا به طور مؤدبانه از خدا پناه و حمايت در برابر فرعونيان زورگو را درخواست كرد.

5. مقصود از واگذراي كار بر خدا و ردّ كردن امور به سوي او، آن نيست كه انسان دست از تلاش بكشد و وحشت كند، بلكه كار خود

را به خدا واگذار كند و با عزم راسخ به جهاد و تلاش ادامه دهد و از موانع سخت نهراسد.

البته تفويض مرحله اي بالاتر از توكّل است چون واگذاريِ كلّيِ كار به خداست.

6. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

كسي كه كار خود را به خدا واگذار كند، در راحت ابدي و زندگي جاوداني پربركت است و كسي كه حقيقتاً كار خود را به خدا واگذار كند برتر از آن است كه به غير او بينديشد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. راه توحيد، راه سعادت و نجات است و راه شرك راه آتش.

2. شرك نورزيد چون (باطل و) بدون دليل است.

3. راه مردان خدا، راه علم و نجات است.

4. شرك نورزيد؛ چرا كه معبودان دروغين با مردم ارتباطي ندارند.

5. فرجام اسراف و تجاوز از حدود الهي، آتش است.

6. مردان خدا تلاش خود را بكنند و كار را به خدا واگذار كنند و منتظر نتيجه باشند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 157

قرآن كريم در آيات چهل و پنجم و چهل و ششم سوره ي غافر به فرجام مؤمن آل فرعون و عذاب فرعونيان در برزخ و قيامت اشاره مي كند و مي فرمايد:

45 و 46. فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ* النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوّاً وَعَشِيّاً وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ

و خدا او را از بدي هاي فريبكاري شان حفظ كرد و بديِ عذاب، خاندان فرعون را فرو گرفت. (همان) آتشي كه بامدادان و عصرگاهان بر آن عرضه مي شوند؛ و روزي كه ساعت (: رستاخيز) برپا شود (ندا آيد كه:) «فرعونيان را در شديدترين عذاب وارد كنيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1.

هنگامي كه مؤمن آل فرعون ايمان خود را آشكار كرد، فرعونيان كوشيدند كه او را از دين موسي بازگردانند و در اين راه انواع شكنجه ها و مجازات ها و از جمله مجازات اعدام را در نظر گرفتند. «1»

اما بر اساس روايات اهل بيت عليهم السلام لطف الهي شامل حال او شد و ايمان او را حفظ كرد و او در نهايت شهيد شد. «2»

2. در اين آيات از اطرافيان فرعون با عنوان «آل فرعون» ياد شده است كه گرفتار بدترين مجازات ها شدند. وقتي اطرافيان فرعون گرفتار اين عذاب ها شوند وضعيت خود فرعون روشن است.

3. در اين آيه به دو مرحله ي عذاب فرعونيان اشاره شده است:

مرحله اول، كه هر صبح و عصر عذاب بر آنان عرضه مي شود.

و مرحله دوم، كه در روز رستاخيز به شديدترين عذاب ها گرفتار مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 158

مقصود از مرحله ي اول همان برزخ است «1» كه فاصله ي بين مرگ تا رستاخيز است و صبح و عصر به بدكاران عذاب عرضه مي شود و نيكوكاران در اين مرحله از روزي هاي الهي مي خورند.

4. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

وقتي كسي از شما مي ميرد، جايگاه او را هر صبح و شام به او نشان مي دهند، اگر بهشتي باشد جايگاهش در بهشت و اگر دوزخي باشد جايگاهش در دوزخ به او نمايانده مي شود و به او مي گويند: اين جايگاه تو در روز رستاخيز است كه برانگيخته مي شوي. «2»

البته روشن است كه همان عرضه ي عذاب در برزخ، خود عامل عذاب روحي افراد مي شود.

5. مقصود از صبح و عصر در اين آيات، يا همان اول و آخر روز است كه

در برزخ نيز وجود دارد و يا كنايه از استمرار عذاب است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از مردان الهي در برابر توطئه هاي دشمنان محافظت و حمايت مي كند.

2. فرجام مشركان سركش، عذاب در برزخ و رستاخيز است.

3. طاغوتيان در برزخ به وسيله ي عرضه ي مرتب عذاب، شكنجه مي شوند.

4. با طاغوت ها همراهي نكنيد كه اطرافيان آنان گرفتار شديدترين عذاب ها مي شوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 159

قرآن كريم در آيات چهل و هفتم و چهل و هشتم سوره ي غافر به گفت وگوي مستكبران و مستضعفان در دوزخ و ناتواني آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

47 و 48. وَإِذْ يَتَحَاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنتُم مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيباً مِنَ النَّار* قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبَادِ

و (يادكن) هنگامي را كه در آتش (دوزخ) به بحث (و ستيز) مي پردازند؛ و كم توانان به كساني كه تكبّر ورزيدند، مي گويند: «در واقع، ما پيروان شما بوديم، پس آيا شما سهمي از آتش را از ما دفع مي كنيد؟!» كساني كه تكبر ورزيدند مي گويند: «در حقيقت، ما همه در آن (آتش) هستيم، كه به يقين، خدا بين بندگانش (به عدالت) داوري كرده است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در آيات و سوره هاي متعددي گفت وگوهاي دوزخيان را براي مردم بازگو مي كند، «1» تا به سرنوشت آنان و آينده ي انسان هاي گناهكار بينديشند و عبرت بياموزند.

آيه ي فوق مي تواند شامل گفت وگوي كافراني هم چون فرعونيان و ديگران باشد و منحصر در يك گروه نيست. «2»

2. در اين آيات از دو گروه ياد شده است؛ از سران مستكبر و سركشي كه راه كفر و عناد در پيش گرفتند و از

مستضعفان فكري كه چشم و گوش بسته به دنبال رهبران كفر و شرك رفتند و هر دو گروه گرفتار دوزخ شدند.

3. هر چند مستكبران نمي توانند ذرّه اي از عذاب مستضعفان كم كنند و يا به جاي آنان عذابي را تحمّل كنند، اما مستضعفان از آنان مي پرسند كه آيا

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 160

مي توانيد سهمي از عذاب را از ما دفع كنيد؟ اين پرسش ممكن است براي سرزنش و استهزاي مستكبران باشد؛ يعني ناتواني آنان را به رُخشان مي كشند.

و يا از آن جا كه مستضعفان عادت كرده بودند در مشكلات به مستكبران پناه ببرند، در دوزخ نيز چنين مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام مستكبران با پيروان آنان همسان است و هر دو اهل آتش اند (پس مراقب باشيد).

2. به مستكبران دل نبنديد كه (در اين دنيا ادعا دارند، اما) در آخرت كاري از آنان ساخته نيست.

3. داوري رستاخيز به دست خداست (پس از او پيروي كنيد).

4. كافران حتي در دوزخ هم دست از بحث و ستيز بر نمي دارند (ولي شما اين گونه نباشيد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و نهم و پنجاهم سوره ي غافر به گفتمان دوزخيان با نگهبانان دوزخ و تقاضاهاي بي ثمر آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

49 و 50. وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْماً مِنَ الْعَذَابِ* قَالُوا أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا بَلَي قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ

و كساني كه در آتش اند، به نگهبانان جهنّم مي گويند: «پروردگارتان را بخوانيد كه روزي از عذاب ما بكاهد.» گويند: «و آيا هيچ گاه فرستادگان (خدا به سوي) شما با دليل هاي روشن (معجزه آسا) به سراغتان نيامدند؟!» مي گويند: «آري!» (نگهبانان)

مي گويند: «پس دعا كنيد؛ و دعاي كافران جز در گمراهي نيست.»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 161

نكته ها و اشاره ها:

1. عذاب دوزخ از دوزخيان برداشته نمي شود، ولي آنان از مأموران دوزخ مي خواهند كه برايشان دعا كنند و از پروردگار بخواهند كه يك روز از عذاب آنان كاسته شود.

2. پاسخ منفي و سرزنش آميز مأموران دوزخ، براي همه ي كافران لجوج عبرت آموز است كه بدانند هر كاري مي توانند در همين دنيا انجام دهند كه در آخرت سخن كافران به جايي نمي رسد و دعاي آنان گم مي شود و سودي ندارد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. از درماندگي دوزخيان عبرت بگيريد (و تا زود است باز گرديد، توبه كنيد و دعا نماييد) كه در آخرت دعاي كافران به جايي نمي رسد.

2. در رستاخيز، حتي يك روز از عذاب دوزخيان كاسته نمي شود.

3. عدم توجه به سخنان پيامبران و دلايل آنها، زمينه ساز عذاب دوزخ است.

4. كاهش عذاب (در دنيا به دست شماست، اما) در آخرت به دست شما نيست.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و يكم و پنجاه و دوم سوره ي غافر قانون حمايت الهي از پيامبران و مؤمنان را بيان كرده، با اشاره به ويژگي هاي رستاخيز مي فرمايد:

51 و 52. إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ* يَوْمَ لَا يَنفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

قطعاً، ما فرستادگانمان و كساني را كه ايمان آورده اند، در زندگي دنيا و روز (رستاخيز) ي كه گواهان به پا مي خيزند ياري مي دهيم. (همان) روزي كه عذرخواهي ستمكاران براي آنان سودي ندارد؛ و لعنت فقط براي آنان است و بدي سراي (ديگر نيز) تنها براي ايشان است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 162

نكته ها

و اشاره ها:

1. قانون كلي الهي بر آن است كه خدا از پيامبران و مؤمنان حمايت كند؛ حمايتي كامل كه موجب پيروزي آنان بر دشمنان مي شود؛ پيروزي در مكتب، پيروزي در جنگ ها و پيروزي در استدلال و منطق و امدادهاي غيبي را در بردارد.

2. هر چند پيامبران و مؤمنان گاهي به طور مقطعي و ظاهري در برخي صحنه ها شكست مي خورند، اما در طول تاريخ و در مجموع پيروزي نهايي از آن پيامبران و مؤمنان بوده و مهم تر از آن پيروزي مكتبي و فكري از آنِ آنان است.

همان طور كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در احد و امام حسين عليه السلام در كربلا در ظاهر شكست خوردند اما در مجموع، فكر و مكتب و راه آنان بر دشمنان پيروز و ماندگار شد.

آري؛ اين پيروزي مؤمنان در دنيا و آخرت سنت و قانون خداست.

3. مقصود از شاهداني كه در رستاخيز به پا مي خيزند، فرشتگانِ مراقب اعمال انسان ها و پيامبران گواه امت ها و مؤمنان شاهد اعمال هستند «1» كه همگي در محضر الهي حاضر مي شوند و در آن صحنه ي عظيم نيز پيروزي از آنِ پيامبران و مؤمنان است، همان طور كه رسوايي و لعنت از آن ستمكاران است.

4. چرا در اين آيه بيان شده كه عذرخواهي كافران در رستاخيز پذيرفته نمي شود، ولي در آيات ديگر قرآن بيان شده كه اصلًا به آنان فرصت عذرخواهي داده نمي شود؟ «2»

در رستاخيز ايستگاه هاي مختلف وجود دارد كه ممكن است در برخي اجازه ي عذرخواهي داده شود و در برخي اجازه داده نشود، هر چند در هر صورت عذرخواهي كافران پذيرفته نمي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 163

5. در اين آيات

به دو نام از نام هاي رستاخيز اشاره شد كه عبارت اند از:

«يومَ يقومُ الاشهاد» (روز به پاخاستن گواهان) و «يومَ لاينفَعُ الظالمين مَعذَرَتُهم» (روزي كه عذرخواهي ستمكاران بي فايده است).

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون الهي امدادرساني به پيامبران و مؤمنان در دنيا و آخرت است.

2. آينده ي مؤمنان در دنيا و آخرت اميدبخش، روشن و پيروزمندانه است.

3. رستاخيز روز قيام گواهان (و روشن شدن حقايق به نفع مؤمنان) است.

4. رستاخيز روز درماندگي و بدفرجامي ستمكاران است.

5. قبل از رسيدن رستاخيز، از ستم هاي خود توبه كنيد و از خدا عذر بخواهيد.

6. ستمكاري، زمينه ساز لعنت خداست.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و سوم و پنجاه و چهارم سوره ي غافر به ويژگي هاي موسي و تورات اشاره مي كند و مي فرمايد:

53 و 54. وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي الْهُدَي وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَبَ* هُديً وَذِكْرَي لِأُولِي الْأَلْبَابِ

و به يقين، به موسي رهنمود داديم، و به بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) كتاب (: تورات) را ارث داديم. در حالي كه راه نما و يادآوري براي خردمندان بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. «هدايتي» كه به موسي عليه السلام داده شد معناي گسترده اي دارد و شامل مقام نبوّت، وحي، كتاب تورات و حتي معجزات هدايتگر او مي شود.

2. تورات ميراث بني اسرائيل است؛ زيرا اولًا، آنان نسلي بعد از نسل ديگر وارث تورات شدند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 164

و ثانياً، تورات هم چون ارثي بدون زحمت به دست آنان رسيد.

3. تورات هم هدايت براي مردم بود، يعني آنان را در ابتداي راه راه نمايي مي كرد و هم تذكر و يادآوري؛ زيرا در مسير زندگي، آنان را به ياد مسائلي مي انداخت كه شنيده بودند و بدان ايمان آورده بودند.

4. خردمندان و

صاحبان مغز و فكر از تورات بهره مي برند، نه انسان هاي نابخرد و متعصب، كه از اين ارث عظيم بني اسرائيل بهره اي ندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. موسي شخصي راه يافته و برنامه دار بود.

2. خردورزي كنيد كه زمينه ساز استفاده از هدايت و تذكرات كتاب هاي الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و پنجم سوره ي غافر سه دستور در زمينه ي شكيبايي، توبه و تسبيح به پيامبر صلي الله عليه و آله مي دهد و مي فرمايد:

55. فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ

پس شكيبا باش كه وعده ي خدا حق است و براي پيامد (كارهاي) خود آمرزش طلب، و به هنگام صبح و عصر، با ستايش پروردگارت تسبيح بگو.

نكته ها و اشاره ها:

1. مخاطب اين سه فرمان، پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما در حقيقت اين ها دستورها و برنامه هايي است براي عموم مسلمانان و عمل به اين سه برنامه پيروزي همه ي مسلمانان را تسريع مي كند.

2. مقصود از «صبر» همان استقامت و شكيبايي در برابر دشمنان سرسخت و دوستان سهل انگار و هوس هاي سركش و خشم دروني و مانند آن است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 165

3. منظور از وعده ي الهي، همان وعده ي پيروزي پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان است كه در آيه ي 51 همين سوره و آيات ديگر قرآن آمده است. اين پيروزي در سايه ي صبر و استقامت به دست مي آيد.

4. «ذنب» به معناي دُم و دنباله ي چيزي است و به كارهايي كه پيامد و عواقب دارند گفته مي شود «1» و ممكن است در اين جا به معناي لغوي باشد.

5. اگر پيامبر صلي الله عليه و آله معصوم است و گناه نمي كند، چرا دستورِ

استغفار و طلب آمرزش به او داده شده است؟

استغفار هر كس بر اساس مقام و موقعيت اوست؛ يعني ممكن است عملي شايسته ي رهبر مسلمانان نباشد و ترك اولي به شمار آيد و استغفار براي آن لازم باشد، ولي همان عمل اگر از افراد عادي سربزند مانعي نداشته باشد؛ پس استغفار پيامبر صلي الله عليه و آله براي اين امور است. «2»

6. مقصود از تسبيح و ستايش خدا در صبحگاهان و عصرگاهان، يا استمرار عبادت است و يا خصوص عبادت در صبح و عصر كه روح انسان آمادگي بيش تري براي آن دارد؛ به هر حال نمازهاي روزانه يكي از مصاديق بارز اين تسبيح است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با شكيبايي، استغفار و تسبيح، زمينه ي تحقق وعده ي الهي را فراهم سازيد.

2. وعده ي (پيروزي) كه خدا به شما داد حتماً تحقق مي يابد.

3. صبح و عصر زمان بهتري براي عبادت است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 166

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و ششم سوره ي غافر به رابطه ي تكبّر با مجادله و ناكامي متكبّران اشاره كرده، مي فرمايد:

56. إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِي صُدُورِهِمْ أَلَّا كِبْرٌ مَا هُم بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

در حقيقت، كساني كه در باره ي آيات خدا، بدون دليلي كه برايشان آمده باشد، مجادله مي كنند، در سينه هايشان جز تكبّري كه آنان بدان نرسند، نيست؛ پس به خدا پناه ببر؛ [چرا] كه فقط او شنواي بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «مجادله» به معناي بحث و ستيز در سخن است و در سخنان حق و باطل، هر دو به كار مي رود، ولي در اين جا مقصود مجادله به باطل و بدون دليل است.

2.

مقصود از «سلطان»، دليلِ تسلّط بخش است كه از راه وحي به انسان برسد؛ و بر راه نقلي تأكيد شده است چرا كه مطمئن ترين راه و بدون خطاست.

3. «آيات» به معناي نشانه هاست و در اين جا مقصود معجزات و آيات قرآن است كه مخالفان بدون دليل در مورد آنها بحث و ستيز مي كنند.

4. در اين آيه بيان شده كه ريشه ي مجادله هاي مخالفان، همان تكبّر و غرور و خودمحوري آنان است؛ يعني آنها دليل ندارند، بلكه فقط خود و افكار خويش را برتر مي بينند و به ديگران اعتنايي ندارند و با آنان مجادله مي كنند.

5. متكبران به هدف خود نمي رسند؛ چون در فخرفروشي خود ناكام مي شوند و در مجادله ي نيز نمي توانند سخن خويش را به كرسي بنشانند.

6. خطر متكبران مجادله گر آن قدر زياد است كه خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه از شرّ آنان به او پناه ببرد و اين آموزه اي براي ما نيز هست.

آموزه ها و پيام ها:

1. بدون دليل در مورد آيات و نشانه هاي خدا بحث نكنيد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 167

2. سرچشمه ي بحث هاي ستيزه جويانه، خودمحوري و تكبّر است.

3. متكبران ناكام مي مانند.

4. از شرّ متكبّران مجادله گر به خدا پناه ببريد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و هفتم و پنجاه و هشتم سوره ي غافر با بيان برخي مقايسه ها، به ناآگاهي و غفلت اكثريت اشاره مي كند و مي فرمايد:

57 و 58. لَخَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ* وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَي وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِي ءُ قَلِيلًا مَا تَتَذَكَّرُونَ

مسلماً، آفرينش آسمان ها و زمين از آفرينش مردم بزرگ تر است، وليكن بيش تر مردم نمي دانند. و نابينا و

بينا مساوي نيستند؛ و كساني كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام داده اند با بدكاران (يكسان نيستند)؛ چه اندك متذكّر مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن استفاده از روش مقايسه است؛ يعني دو گروه از مردم و يا دو چيز را در مقابل هم قرار مي دهد و به تصوير مي كشد تا شنونده بتواند با مقايسه ي آنها، خود، راه صحيح را انتخاب كند.

2. در اين آيات آفرينش آسمان ها با آفرينش انسان ها و نيز كوردلان با افراد بصير و بينا و نيز مؤمنان شايسته كردار با بدكاران مقايسه شده اند.

همه ي اين مقايسه ها براي آن است كه متكبّران مجادله گر و مشرك را از مركب غرور و غفلت به زير كشد، تا حقايق را متوجه شوند و بيدار گردند و دست از تكبّر و جهل و بدكاري بردارند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 168

3. واژه ي «ناس» در قرآن معمولًا به معناي مردم تربيت نايافته در پرتو تعاليم پيامبران است و در اين آيات نيز بيان شده كه بيش تر مردم نا آگاه اند و اندكي از آنان متذكّر و بيدار مي شوند. مقصود همين انسان هاي تربيت نايافته هستند كه در برابر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به تكبّر و مجادله مي پرداختند.

4. مقصود از نابينا و بينا در آيات فوق، بينايي و نابينايي جسماني نيست؛ منظور از نابينايان انسان هاي كوردلي هستند كه پرده ي كبر و غرور و جهل بر چشمانشان افتاده است و افراد بينا كساني هستند كه با نور علم و استدلال و حق روشن شده اند.

5. در اين آيات اعمال مؤمنان شايسته كردار با بدكاران مقايسه شده است. مؤمناني كه با نور ايمان و علم بينا شده و ارزيابي

صحيحي از خود و جهان اطراف دارند و از اين رو گرفتار غرور و غفلت نشده اند و به سراغ كردار شايسته مي روند و بدكاري نمي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به عظمت آفرينش آسمان ها بنگريد تا به كوچكي آفرينش خود پي ببريد (و گرفتار تكبّر نشويد).

2. با مقايسه ي افراد كوردل و روشن ضمير و مؤمنان شايسته كردار با بدكاران، راه صحيح را پيدا كنيد.

3. اكثر مردم (تربيت نايافته) ناآگاه و در غفلت هستند.

4. توجه به عظمت خلقت آسمان ها، انسان هاي روشن ضمير و مؤمنان شايسته كردار، از عوامل آگاهي بخش و بيدار كننده است.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و نهم سوره ي غافر به قطعي بودن رستاخيز و بي ايماني اكثريت اشاره مي كند و مي فرمايد:

59. إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ لَا رَيْبَ فِيهَا وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ

قطعاً، ساعت (رستاخيز) آمدني است، در حالي كه هيچ ترديدي در آن نيست؛ و ليكن بيش تر مردم ايمان نمي آورند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 169

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه، بر آمدن رستاخيز چند بار تأكيد شده است. «1»

2. «ساعت» در اصل به معناي جزئي از زمان است و در اين جا يكي از نام هاي رستاخيز است و شايد از آن جهت بدان ساعت مي گويند كه حساب مردم در آن جا به سرعت در ساعتي انجام مي شود و يا اين كه رستاخيز به طور ناگهاني در ساعتي به پا مي شود.

3. مقصود از بي ايماني اكثريت مردم آن است كه بيش تر مخالفان اسلام كه انسان هاي تربيت نايافته و مشرك اند، به دنبال هوس راني خويش هستند و از اين رو به انكار معاد مي پردازند، تا در گناه كاري آزاد باشند؛ و گرنه دلايل معاد مخفي نيست.

4. در اين آيه و

آيات قبلي سه بار اشاره شده است كه اكثريت مردم، ناآگاه و غافل و بي ايمان هستند؛ بنابراين اكثريت نمي تواند معيار حقانيّت باشد.

البته روشن است كه مقصود از اكثريت در اين موارد، اكثريت ناآگاه و غافل، يعني انسان هاي تربيت نايافته هستند، وگرنه اگر اكثريت مردم افرادي با ايمان و آگاه باشند، نظر مشورتي آنان در اسلام محترم است.

آموزه ها و پيام ها:

1. شك نكنيد كه رستاخيز حتماً مي آيد.

2. (اكثريت معيار حقانيّت نيست، و گرنه) اكثريت مردمِ (تربيت نايافته) به معاد ايمان ندارند.

***

مرا بخوانيد تا (شما را) اجابت كنم

قرآن كريم در آيه ي شصتم سوره ي غافر به پيام محبت آميز خدا در مورد دعا و اجابت آن و فرجام عذاب آلود مستكبران اشاره مي كند و مي فرمايد:

60. وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 170

و پروردگار شما گفت: «مرا بخوانيد تا (دعاي) شما را بپذيرم! در واقع، كساني كه نسبت به پرستش من تكبّر مي ورزند، به زودي با خواري وارد جهنّم مي شوند!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «دُعا» در اصل به معناي خواندن است، كه گاهي به معناي تقاضا از خدا، يعني همان دعاي اصطلاحي است و گاهي به معناي پرستش. البته معناي اول دعا با آيه ي فوق سازگارتر است، ولي برخي مفسران هم چون ابن عباس، شاگرد تفسيري امام علي عليه السلام، دعا را در اين جا به معناي عبادت و توحيد دانسته اند. «1»

ولي مانعي ندارد كه هر دو معناي دعا مقصود آيه باشد.

2. در اين آيه پروردگار از بندگانش مي خواهد كه او را بخوانند و دعا كنند.

نكته ي جالب آن است كه از ميان نام هاي خدا، نام «رب» (پروردگار) را آورده است كه اشاره به ربوبيت و

تربيت و پرورش است و از اين جا روشن مي شود كه نام «ربّ» با دعا و استجابت آن ارتباط دارد.

3. در اين آيه، خدا وعده ي استجابت و پاسخ گويي به دعا را داده است و اين از لطف بي انتهاي خداست كه براي ما پيام مي دهد كه مرا بخوانيد و باز پيام مي دهد كه اگر از من بخواهيد، به شما مي دهم و دعايتان را اجابت مي نمايم.

يعني رابطه ي مستقيم با من برقرار كنيد و رابطه ي شما با من، رابطه ي من و تو و رابطه اي صميمي باشد.

4. اگر خدا وعده ي استجابت داده، چرا گاهي دعاها مستجاب نمي شود؟

پاسخ آن است كه اولًا، بسياري از دعاها مستجاب مي شوند ولي ممكن است برخي ديرتر مستجاب شوند چون مصلحت دعاكننده در اين است.

ثانياً، گاهي اصلًا مصلحت دعاكننده در آن دعا نيست و ممكن است به ضرر او باشد؛ در اين مواقع استجابت دعا به آن است كه خدا در عوض به او چيزي ديگر و يا ثواب مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 171

و ثالثاً، خود دعا ارتباط با خداي تعالي، عبادت و موجب تكامل روح است كه اين خود نوعي اجابت و پاسخ به دعاكننده است.

گفت آن اللَّه تو لبيك ماست

آن نياز و سوز و دردت پيك ماست 5. در حديثي روايت شده كه از امام صادق عليه السلام در مورد عدم استجابت برخي دعاها پرسيدند و حضرت فرمودند:

هيچ كس او را نمي خواند، مگر آن كه اجابت مي كند، اما دعاي ستمكاران قبول نمي شود تا اين كه توبه كنند؛ وصاحب حق وقتي دعا كند اجابت مي شود وبلا از جايي كه نمي داند از او برطرف مي گردد يا اين كه (دعاي

او) به صورت ثواب فراوان براي روز نيازش ذخيره گردد. و اگر چيزي را كه بنده مي خواهد خير او در آن نباشد، از دادن آن خودداري مي كند. «1»

6. در برخي احاديث آمده است كه دعاي چهار دسته مستجاب نمي شود:

الف) كسي كه در خانه بنشيند و طلب رزق كند؛

ب) كسي كه به همسرش نفرين كند؛

ج) كسي كه اموالش را تباه سازد و طلب رزق كند؛

د) كسي كه مالش را بدون شاهد قرض دهد (و به او باز نگردانند). «2»

البته روشن است كه اين گونه روايات برخي از مصاديق كساني را بيان مي كنند كه دعايشان مستجاب نمي شود، و گرنه موانع استجابت دعا زياد است و مصاديق ديگري نيز دارد.

و به طور كلي هر كس دست از تلاش بردارد، يا در انجام كاري كوتاهي كند و براي آن كار دعا كند دعاي او مستجاب نمي شود. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 172

7. دعا عبادتي است كه هر كس در مورد آن تكبّر ورزد، وارد دوزخ مي شود.

در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه «دعا عبادت است». «1»

و در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام روايت شده كه كثرت دعا را بر كثرت نماز ترجيح مي دادند و آن را عبادت بزرگ مي خواندند. «2»

8. دعا شما را از ظلمت كده بيرون مي سازد و سبكبار مي كند:

امام عارفان در اين مورد مي فرمايند:

آن كه سبكبار كند انسان را و از اين ظلمت كده مي كشد او را بيرون و نفس را از آن گرفتاري ها و سرگشتگي هايي كه دارد خارج مي كند، اين ادعيه اي است كه از ائمه عليهم السلام ما وارد شده اند ... اين ادعيه مهيا مي كنند اين نفوس را براي اين

كه اين علايقي كه انسان دارد و بيچاره كرده انسان را اين علايق، اين گرفتاري هايي كه انسان در اين عالم طبيعت دارد و انسان را سرگشته كرده است، متحيّر كرده است نجاتش بدهند و آن راهي كه راه انسان است ببرند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا دوست دارد شما بخواهيد و او عطا كند.

2. هر دعايي بكنيد (به نوعي) پاسخ داده مي شود.

3. يكي از عوامل عذاب، تكبّر در برابر دعا و عبادت خداست.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 173

4. رابطه ي شما با خدا، رابطه ي صميمي و بي واسطه (من و تو) باشد.

***

الهي نامه

الهي! همه گويند بده، حسن گويد بگير.

الهي! آن خواهم كه هيچ نخواهم.

الهي! اگر تقسيم شود به من بيش از اين كه دادي نمي رسد، «فَلَك الحمد!»

الهي! همه سر آسوده خواهند و حسن دل آسوده.

الهي! همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد.

الهي! همه آرامش خواهند و حسن بي تابي، همه سامان خواهند و حسن بي ساماني.

الهي! اگر چه درويشم، ولي داراتر از من كيست كه تو داراييِ مني.

الهي! دندان دادي، نان دادي، جان دادي، جانان بده!

الهي! سرمايه ي كسبم دادي، توفيق كسبم ده!

الهي! به سوي تو آمدم، به حقِّ خودت مرا به من برمگردان!

الهي! يك شوريده جهاني را مي شوراند، اين شوخ ديده را شوريده تر كن!

الهي! شكرت كه فهميدم كه نفهميدم. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 174

قرآن كريم در آيات شصت و يكم تا شصت وسوم سوره ي غافر به نشانه هاي خدا در آفرينش شبانه روز و ناسپاسي اكثريت و انكار نشانه هاي خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

61- 63. اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَي النَّاسِ وَلكِنَّ أَكْثَرَ

النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ* ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْ ءٍ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّي تُؤْفَكُونَ* كَذلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كَانُوا بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ

خدا كسي است كه شب را براي شما (تاريك) قرار داد تا در آن آرام بگيريد، و روز را روشني بخش (قرار داد، چرا) كه قطعاً، خدا نسبت به مردم داراي بخشش است؛ وليكن بيش تر مردم سپاس گزاري نمي كنند.

اين خدا پروردگار شماست! كه آفريدگار هر چيزي است؛ هيچ معبودي جز او نيست؛ پس چگونه (از حق) بازگردانده مي شويد؟! اين چنين كساني كه نشانه هاي خدا را انكار مي كردند (از حق) بازگردانده مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات نشانه هاي خدا را در آفرينش شب و روز معرفي كرده اند؛ از طرفي شب با تاريكي خود موجب تعطيلي كارها وآرامش انسان مي شود و اعصاب و روان او را استراحت مي دهد.

و از طرف ديگر، روز با نور و روشنايي به زندگي حركت مي دهد و زمينه ساز كار وفعاليت انسان است.

آري؛ آفريدگاري حكيم و آگاه به نيازهاي انسان شب و روز را اين گونه قرار داده تا مصالح انسان را تأمين سازد.

2. نعمت هاي الهي در نظام شبانه روز و ديگر آفريده ها فراوان است اما انسان هاي سپاس گزار كم هستند.

مقصود از «مردمي» كه اكثريت آنان ناسپاس اند، همان افرادي هستند كه از تربيت ديني دور افتاده و نعمت بخشِ خود را به خوبي نشناخته و با وظيفه ي سپاس گزاري خود آشنا نشده اند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 175

3. در اين آيات به چند صفت خدا اشاره شده كه هر كدام مي تواند دليل بر ديگري باشد:

نشانه هاي خدا و نعمت هاي او دليل بر ربوبيّت او و ربوبيت و پرورش او دليل خالقيت او و خالق همه چيز بودن دليل بر يگانگي

اوست. «1»

4. در اين آيات با سرزنش انسان هايي كه از راه حق و خدا روي مي گردانند و به راه شرك و كفر مي روند، به عامل اساسي اين روي گرداني اشاره كرده است كه همان انكار لجوجانه ي نشانه هاي خداست.

يعني، اين انكار زمينه ساز آن مي شود كه ديگران شما را از راه منحرف سازند.

5. اين آيات، روگرداني منحرفان مشرك را با فعل مجهول آورده و فرموده است «شما روي گردانيده مي شويد.»، يعني گويا تقصير آنان نبوده و به خواست و اراده ي شخصي از حق روي برنتافته اند. اين تعبير هم سرزنش آميز است و هم زمينه ي بازگشت و توبه ي آنان را فراهم مي سازد.

6. «يجحدون» در اصل به معناي انكار چيزي است كه در دل وجود دارد؛ يعني انسان چيزي را كه به آن معتقد است انكار مي كند. آري؛ مشركان با آن كه نشانه هاي خدا را مي ديدند و در دل به آنها اعتقاد داشتند، از سر لجاجت آنها را انكار مي كردند.» آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در فوايد وآثار شبانه روز، خداشناس تر شويد.

2. (تا مي توانيد) شب را براي استراحت و روز را براي فعاليت قرار دهيد.

3. سپاس نعمت هاي الهي را به جا آوريد و به دنبال اكثريت ناسپاس نرويد.

4. از خداي يكتا كه پروردگار و خالق شماست روي برمتابيد.

5. انكار نشانه ها و آيات الهي زمينه ساز انحراف است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 176

قرآن كريم در آيات شصت و چهارم و شصت و پنجم سوره ي غافر با اشاره به نشانه هاي خدا در زمين و آسمان و چهره پردازي انسان ها، مردم را به عبادت و ستايش او فرا مي خواند و مي فرمايد:

64 و 65. اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَالسَّماءَ بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ

صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ* هُوَ الْحَيُّ لَاإِلهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

خدا كسي است كه زمين را براي شما قرارگاهي و آسمان را بنايي قرار داد و شما را صورت گري كرد و صورت هاي شما را نيكو گردانيد و از (خوراكي هاي) پاكيزه ها به شما روزي داد؛ اين خدا پروردگار شماست؛ پس خجسته (و پايدار) است خدايي كه پروردگار جهانيان است. او زنده است؛ هيچ معبودي جز او نيست؛ پس او را بخوانيد (وبپرستيد) در حالي كه دين (خود) را براي او خالص كرده ايد. ستايش مخصوص خدايي است كه پروردگار جهانيان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به قرارگاه ثابت كره ي زمين اشاره شده است كه در همان حالي كه با سرعت زياد به دور خود و به دور خورشيد مي چرخد، آرام و براي سكونت مطمئن است.

2. «بِناء» در لغت عرب به معناي خانه هاي عربي اعراب باديه نشين، هم چون خيمه ها و سايبان هاست «1» و واژه ي «سماء» در قرآن و لغت به معاني جهت بالا، جوّ اطراف زمين، كرات آسماني و جايگاه آنها و آسمان معنوي به كار مي رود «2» كه در اين جا معناي جوّ اطراف زمين مناسب تر است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 177

بنابراين، آيه ي فوق اشاره دارد كه آسمان (وهواي اطراف) هم چون خيمه اي زمين را احاطه كرده است كه زمين را از اشعه هاي زيان آور و خطرهاي ديگر حفظ مي كند. «1»

3. در اين آيات به چهره پردازي انسان به عنوان نشانه ي خدا اشاره شده است. آري؛ ساختمان وجودي انسان كاملًا موزون، مستحكم و دل پذير و نسبت به حيوان و موجودات ديگر خوش روتر

و خوش اندام تر است؛ البته انسان همان طور كه صورتي زيبا دارد، سيرتي پر استعداد و زيبا دارد. «2»

4. «طيبات» به معني چيزهاي پاك و پاكيزه، هم چون غذا، همسر، خانه و روزي هاي معنوي، هم چون علم مي شود كه خدا به انسان ارزاني داشته است.

5. «حي» يكي از صفات خداست؛ يعني خدا موجودي زنده است و علم و اراده دارد؛ البته حيات خدا ذاتي و هميشگي است، بر خلاف حيات انسان ها كه محدود و موقت و از غير است.

6. در اين آيه دو آموزه براي ما بيان شده است يكي آن كه خدا را با اخلاص بخوانيد و دين خود را فقط براي او خالص سازيد و دوم آن كه فقط ستايش او را بگوييد و حمد او را به جا آوريد؛ چرا كه او يكتا و زنده اي است كه همه ي اين نعمت ها را به شما داده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در آسمان ها و زمين خداشناس شويد.

2. با مطالعه در چهره ي زيباي انسان خداشناس شويد.

3. با غذاشناسي به خداشناسي برسيد.

4. موجود يكتاي زنده، شايسته ي پرستش خالصانه و ستايش است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 178

قرآن كريم در آيه ي شصت و ششم سوره ي غافر به دستورات الهي در مورد نفي شرك و لزوم تسليم در برابر پروردگار اشاره مي كند و مي فرمايد:

66. قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِن رَبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ

بگو: «به راستي من منع شده ام كه كساني را كه غير از خدا مي خوانيد بپرستم! آن گاه كه دليل هاي روشن از جانب پروردگارم براي من آمد و فرمان داده شدم كه تسليم پروردگار جهانيان باشم.»

نكته ها

و اشاره ها:

1. اين آيه خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله است، ولي در حقيقت وظيفه ي همه ي مسلمانان را بيان مي كند كه راه شرك را نروند و فقط تسليم دستورهاي خدا باشند.

2. در اين آيه بت پرستي و شرك با دو دليل عقلي و نقلي منع شده است؛ دليل نقلي آن است كه خدا اين كار را ممنوع كرده است و دليل عقلي همان دلايل روشن و معجزه آساست كه به اثبات توحيد و نفي شرك مي پردازد.

3. اين آيه دستور مي دهد كه تسليم پروردگار باشيد و در اين راستا صفت «ربّ العالمين» آورده است كه اين خود دليلي است براي لزوم تسليم بودن در برابر او؛ يعني بايد در برابر دستورهاي كسي كه پرورش دهنده ي همگان است تسليم باشيم، تا رشد كنيم.

4. تعبيرات آيه ي فوق كه در برابر مخالفان سرسخت اسلام آمده است، بسيار نرم و مؤدبانه است تا حسّ لجاجت مشركان تحريك نشود؛ يعني پيامبر صلي الله عليه و آله به مشركان مستقيماً نمي گويد: «دست از شرك برداريد و تسليم خدا شويد.»، بلكه به طور غير مستقيم مي گويد «به من اين گونه دستور داده شده است (حال شما وظيفه ي خودتان را تشخيص دهيد و عمل كنيد)».

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 179

آموزه ها و پيام ها:

1. از شرك دوري كنيد و تسليم خدا باشيد.

2. با مخالفان به صورت نرم، مؤدبانه و غير مستقيم سخن بگوييد تا لجاجت نكنند.

3. نفي شرك دليل نقلي و عقلي دارد.

***

مراحل آفرينش انسان

قرآن كريم در آيات شصت و هفتم و شصت و هشتم سوره ي غافر به نشانه هاي خدا در مراحل آفرينش و زندگي انسان و اراده ي مطلق خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

67 و

68. هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَمِنكُم مَن يُتَوَفَّي مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمّيً وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ* هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَي أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ

او كسي است كه شما را از خاك آفريد؛ سپس از آب اندك سيّال، سپس از (خون بسته) آويزان؛ سپس شما را به صورت كودكي بيرون مي آورد؛ سپس (زندگي مي كنيد) تا به حدّ رشدتان برسيد؛ سپس (ادامه مي دهيد) تا پيراني شويد؛ و برخي از شما كساني هستند كه پيش از (آن مرحله، جانش) به طور كامل گرفته مي شود؛ و تا به سرآمد معين (مرگ) مي رسيد؛ و باشد كه شما خرد ورزي كنيد. او كسي است كه زنده مي كند و مي ميراند؛ و هنگامي كه چيزي را اراده كند، پس فقط به آن مي گويد: «باش!» پس (فوراً موجود) مي شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان از «خاك» آفريده شده است. اگر مقصود از خاك در اين جا، همان خاكي باشد كه آدم عليه السلام از آن آفريده شد، پس منظور آيه آن است كه شما را با واسطه ي آدم از خاك آفريديم.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 180

و اگر مقصود از خاك در اين آيه، آفرينش همه ي انسان ها از خاك باشد، پس منظور آيه آن است كه تمام مواد غذايي كه نطفه ي انسان از آن تشكيل مي شود، از خاك است؛ يعني انسان به وسيله ي تغذيه از گياهان و حيونات، مواد اصلي خود را از خاك مي گيرد و سپس به نطفه تبديل مي كند.

البته ظاهر اين آيه با تفسير دوم سازگارتر است. «1»

2. «نُطفه» در لغت به معناي

سيلان ضعيف چيزي است و به معناي آب صاف نيز آمده است. اين واژه در اصطلاح به ماده اي گفته مي شود كه از مردان يا زنان در هنگام لقاح خارج مي شود كه در مورد مردان به آن «مني» گويند كه از ميليون ها اسپرماتوزئيد تشكيل شده است و در مورد زنان به آن «تُخمك» يا «اوول» مي گويند كه در هر ماه تعدادي از آنها از هر زن خارج مي شود.

البته واژه ي «نطفه» به معناي «نطفه ي مخلوط» مرد و زن نيز آمده است، «2» اما در قرآن معمولًا به مني مرد گفته مي شود. «3»

3. «عَلَقه» در اصل به معناي «چيزي است كه به چيز بالاتر آويزان مي شود.» و گاهي به معناي خون بسته يا زالو نيز مي آيد؛ زيرا اين ها به چيز ديگري آويزان مي شوند. «4» اين واژه در اين آيه به معناي عامل توليد مثل زن و مرد است كه با هم ديگر مخلوط مي شود و به صورت يك توت به ديواره ي رحم مي چسبد و آويزان مي شود؛ البته شكل عَلَقه شبيه زالو است و هر دو نيز از خون تغذيه مي كنند. «5»

4. «مُضغَه» در اصل به معناي غذاي جويده شده و گوشت جويده است؛ يعني جنين انسان پس از مرحله ي علقه، به صورت قطعه گوشتي شبيه گوشت جويده شده در مي آيد. «6»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 181

اين تعبير اشاره به مرحله اي از جنين انسان است كه هنوز اعضاي مختلف آن مشخص نشده است.

5. «مُخلَّقَه» براي مبالغه در خلق به كار مي رود؛ يعني ايجاد چيزي با كيفيت مخصوص. «1» اين تعبير به مرحله اي اشاره دارد كه در جنين انسان تغييراتي پيدا مي شود و اعضاي بدن كم كم ظاهر مي شود.

6. جالب

توجه آن است كه، در اين آيه، تا مرحله ي چهارم، تعبير مي كند كه شما را آفريد و خارج ساخت، ولي در مورد مرحله ي بلوغ و پيري مي فرمايد: تا شما به بلوغ برسيد و تا شما پير شويد؛ اين تعبيرات اشاره به استقلال انسان بعد از تولد و تأثير اراده ي انسان در مراحل رشد و پيري است. «2»

7. در اين آيه به مدّت معيّن عمر انسان «3» و نيز به مرگ او اشاره شده و از مرگ با عنوان «توفّي ياد شده است كه به معناي فنا و نابودي نيست، بلكه به معناي دريافت كامل (روح انسان) است.

8. در اين آيه مراحل خلقت با واژه ي «ثمّ» عطف شده كه نشانه ي فاصله ي زماني بين مراحل است، ولي مرگ را با «واو» عطف آورده است؛ چرا كه مرگ هميشه بعد از پيري نيست و ممكن است جلو يا عقب تر برود و انسان بعد از هر كدام از مراحل آفرينش بميرد.

9. در اين آيات بيان شده كه مرگ و حيات انسان ها و حيوانات و گياهان بلكه همه ي موجودات به دست خداست؛ يعني چهره هاي متنوع حيات از موجودات تك سلولي تا پرندگان و حيوانات غول پيكر همه مي ميرند و حيات

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 182

و مرگ آنها به دست خداست و اين نشانه اي ديگر از خداست.

10. خدا صاحب اراده ي مطلق است و هيچ چيز مانع او نيست و براي تحقق بخشيدن به اراده ي خود نيازمند چيزي نيست. وقتي او اراده كند، بلافاصله هر چيز به وجود مي آيد و حتي نيازي به لفظ نيست و كلمه ي «باش» براي بيان اين اراده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در مراحل

زندگي خودتان، خداشناس شويد.

2. با مطالعات رويان شناسي، به خداشناسي برسيد.

3. هدف از طيّ مراحل زندگي تا مرگ، خردورزي شماست.

4. با مطالعه در مورد مرگ و حيات خداشناس شويد.

5. اراده ي خدا مطلق است و بلافاصله تحقق مي يابد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 183

مراحل آفرينش انسان

در قرآن كريم به پانزده مرحله ي آفرينش تا مرگ انسان اشاره شده است؛

كه برخي دانشمندان چينش اين مراحل را شگفت آور و اعجاز علمي قرآن دانسته اند: «1»

1. آفرينش از خاك (غافر، 67؛ حج، 5؛ مؤمنون، 12 و ...)؛

2. آفرينش از آب (انبياء، 30؛ نور، 45؛ فرقان، 54 و ...)؛

3. آفرينش از مني (واقعه، 58- 59؛ نجم، 45- 46 و قيامت، 37)؛

4. آفرينش از نطفه (نحل، 24؛ حج، 5؛ مؤمنون، 13- 14 و ...)؛

5. آفرينش از علق (علق، 1- 2؛ حج، 5؛ مؤمنون، 14؛ غافر، 67 و ...)؛

6. آفرينش از مضغه (قطعه گوشت) (مؤمنون، 14؛ حج، 5 و ...)؛

7. تصوير و تسويه انسان (سجده، 9؛ كهف، 37؛ قيامت، 38 و ...)؛

8. شكل گيري استخوان ها (مؤمنون، 14)؛

9. پوشاندن گوشت بر استخوان ها (مؤمنون، 14)؛

10. آفرينش جنس جنين (مذكر يا مونث) (قيامت، 38- 39؛ نجم، 45- 46 و شوري، 49- 50)؛

11. آفرينش روح (دميدن جان در جنين) (سجده، 9 و مؤمنون، 14)؛

12. تولد طفل (غافر، 67؛ حج، 5 و نحل، 78)؛

13. بلوغ (غافر، 67 و حج، 5)؛

14. كهن سالي (غافر، 67؛ حج، 5؛ روم، 54 و يس، 68 ...)؛

15. مرگ (يا تولدي ديگر) (غافر، 67؛ حج، 5 و ...). «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 184

قرآن كريم در آيات شصت و نهم تا هفتاد و دوم سوره ي غافر به فرجام عذاب آلود مجادله گران و تكذيب

كنندگان آيات الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

69- 72. أَلَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ أَنَّي يُصْرَفُونَ* الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالْكِتَبِ وَبِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ* إِذِ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ* فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ

آيا نظر نكرده اي به كساني كه در آيات خدا مجادله مي كنند، كه چگونه (از حق) روي گردانيده مي شوند؟! (همان) كساني كه كتاب (الهي) و آنچه فرستادگانمان را بدان فرستاده ايم دروغ انگاشتند؛ پس در آينده خواهند دانست؛ هنگامي كه غُل ها و زنجيرها در گردن هاي آنان قرار گرفته، در حالي كه آنان در آب سوزان كشيده مي شوند؛ سپس در آتش، شعله ور مي شوند!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به «مجادله»، يعني گفت وگوهاي باطل و بدون دليل كافران اشاره شده است؛ همان كساني كه با لجاجت و تعصب به بحث و ستيز در مورد نشانه هاي خدا و كتاب هاي آسماني و معجزات پيامبران مي پردازند و به دنبال حق جويي نيستند، بلكه در پي تكذيب آنها هستند و از حق باز مي مانند.

2. كافران مجادله گر و تكذيب گر، گرفتار انواع عذاب هاي دوزخ مي شوند، كه متناسب با اعمال آنها در دنياست.

- با غل و زنجير بسته مي شوند، همان طور كه در دنيا در زنجيرهاي تقليد و تعصب بودند.

- به جانب آب سوزان كشيده مي شوند، همان طور كه آيات الهي را انكار مي كردند.

- در شعله هاي آتش افكنده مي شوند و خود آتش گيره ي دوزخ مي شوند و شعله ها را فروزان تر مي كنند، «1» همان طور كه در دنيا با تكذيب پيامبران و معجزات الهي، آتش بر مي افروختند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 185

آموزه ها و پيام ها:

1. به سرنوشت مجادله گران تكذيب گر بنگريد و درس عبرت گيريد.

2. مجادله درباره ي آيات و نشانه هاي

خدا زمينه ساز انحراف است.

3. فرجام عذاب آلودي در انتظار مجادله گران و تكذيب كنندگان آيات الهي است.

4. عذاب هاي دوزخ متنوع است.

5. سرنوشت مجادله گران در آيات الهي و تكذيب كنندگان كتاب هاي آسماني يك نواخت است.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و سوم و هفتاد و چهارم سوره ي غافر به بي ثمر بودن معبودان مشركان در رستاخيز و انكار آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

73 و 74. ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشْرِكُونَ* مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَل لَمْ نَكُن نَدْعُوا مِن قَبْلُ شَيْئاً كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكَافِرِين

سپس به آنان گفته مي شود: «كجايند آنچه را جز خدا، شريك (او) قرار مي داديد؟!» مي گويند: « (آنان) از (نظر) ما گم شدند؛ بلكه هرگز پيش از اين چيزي را پرستش نمي كرديم!» اين گونه خدا كافران را در گمراهي وا مي نهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. پرسش هايي كه خدا يا فرشتگان يا بهشتيان از دوزخيان مي كنند و آنها را به ياد گذشته و بي ياوري خود مي اندازند و سرزنش هايي كه به آنان مي نمايند، نوعي عذاب روحي و رواني براي دوزخيان است.

2. به مشركان گفته مي شود: معبوداني كه مي پرستيد كجايند، تا به ياري شما بشتابند و شما را از آتش نجات دهند يا شفاعت شما را بكنند، آن گونه كه آنها را شفيعان خود مي پنداشتيد.

3. مفسران قرآن در مورد پاسخ انكارآميز مشركان دو تفسير كرده اند:

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 186

الف) مقصود مشركان آن است كه اين معبودان، خيالي و سراب بودند و گويا ما اصلًا كسي را پرستش نكرده ايم.

ب) منظور مشركان انكار واقعي شرك خود است كه البته اين دروغي بزرگ است كه براي نجات از رسوايي مي گويند. «1»

4. مقصود از گمراه كردن كافران آن است كه

آنان در اثر اعمال و عقايد باطلشان منحرف مي شوند و پرده اي بر قلب و فكر آنها قرار مي گيرد، به طوري كه از راه حق باز مي مانند و در آخرت نيز با انكار شرك خود، اين گمراهي را آشكار مي سازند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان در دوزخ نيز مورد بازجويي سرزنش آميز قرار مي گيرند (و عذاب روحي مي شوند).

2. قبل از آن كه در رستاخيز مورد بازپرسي قرار گيريد، فكر كنيد كه كاري از دست معبودان دروغين ساخته نيست.

3. مشركان در رستاخيز شرك خود را انكار و گمراهي خود را آشكارتر مي سازند.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و پنجم و هفتاد و ششم سوره ي غافر به عوامل عذاب كافران و جايگاه بد آنان در دوزخ اشاره مي كند و مي فرمايد:

75 و 76. ذلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كَنتُمْ تَمْرَحُونَ* ادْخُلُوا ابْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِينَ

آن (عذاب) به خاطر آن است كه به ناحق در زمين شادماني مي كرديد و پيوسته سرمستي و تكبّر مي ورزيديد. (به كافران گفته مي شود:) از درهاي جهنّم وارد شويد در حالي كه در آن جا ماندگاريد؛ و جايگاه متكبران چه بد است!

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 187

نكته ها و اشاره ها:

1. شادي و خوشحالي دو گونه است:

الف) شادي به خاطر پيروزي حق كه اين نوع شادي نيكوست.

ب) شادي به خاطر امور باطل و بي اساس (هم چون قانون شكني ها و ثروت اندوزي ها و انجام گناهان) كه اين نوع شادي مذموم است و در اين آيه به اين نوع شادي اشاره شده است كه انسان را به سوي عذاب الهي مي كشاند.

2. «تمرحون» به معناي شادي شديد و گسترده و يا خوشحالي از مطالب بي اساس و

يا شادي همراه با سرمستي و باطل گرايي است. البته ممكن است همه ي اين معاني مقصود آيه باشد؛ يعني شادي زياد همراه با غرور و غفلت كه انسان را از درك حقايق بازمي دارد. اين نوع شادي انسان را به سوي باطل و عذاب الهي مي كشاند. «1»

3. شادي و غم انسان بايد حالت تعادل داشته باشد و يكي از عوامل انحراف و عذاب آن است كه انسان فقط به شادي و سرمستي مستمر بپردازد تا كم كم گرفتار غفلت و غرور و امور باطل و عذاب شود.

4. مقصود از درهاي جهنّم چيست؟

پاسخ اين پرسش را مفسران دو گونه داده اند:

الف) دوزخ داراي طبقات مختلف است كه هر طبقه دري دارد و گاهي يك گروه از درهاي متعدد و تو در تو وارد دوزخ مي شوند. در اين مورد حديثي نيز از امام علي عليه السلام روايت شده است. «2»

ب) مقصود آن است كه راه هاي ورود به دوزخ در دنيا متعدد است و هر كس با انجام گناهي خاص دوزخي مي شود. «3»

البته مانعي ندارد كه هر دو تفسير مراد آيه باشد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 188

5. در اين آيات به تكبّر دوزخيان اشاره شده است؛ يعني يكي از عوامل عذاب آنان تكبّر آنها در دنياست كه آنان را گرفتار كفر و شرك و مجازات كرده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. شادي زياد و به ناحق، انسان را به سوي عذاب الهي سوق مي دهد.

2. تكبّر نورزيد كه يكي از عوامل عذاب است.

3. راه هاي رسيدن به دوزخ متعدد است (پس مراقب عاقبت راه خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هفتم سوره ي غافر رهبر اسلام را به شكيبايي فرا مي خواند

و به دشمنان اسلام هشدار داده، مي فرمايد:

77. فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ

پس شكيبا باش كه وعده ي خدا حق است؛ و اگر پاره اي از آنچه (از مجازات ها) كه به آنان وعده مي دهيم، به تو بنمايانيم، يا (قبل از عذاب آنان، جان) تو را كامل بگيريم، پس فقط به سوي ما، بازگردانده مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از وعده ي خدا، همان وعده ي پيروزي پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان بر كافران و يا مجازات هايي است كه به كافران لجوج وعده داده شده است كه هر دو تحقق خواهد يافت.

2. اين آيه نوعي دل داري به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است و اشاره مي كند كه تو وظيفه ي خود را انجام بده و بدان كه وعده ي خدا حق است و مجازات كافران تحقق خواهد يافت؛ البته بخشي از مجازات آنها در دنيا و بخشي در رستاخيز تحقق مي يابد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 189

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغان و رهبران الهي با اميد به تحقق وعده هاي خدا، (در راه انجام وظيفه) شكيبا باشند.

2. كافران اگر برخي از مجازات هاي آنان در دنيا واقع نشد، مغرور نشوند كه در رستاخيز تحقق خواهد يافت؛ چون بازگشت همه به سوي خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هشتم سوره ي غافر با اشاره به سرگذشت پيامبران پيشين، به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري و به مخالفان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

78. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِن قَبْلِكَ مِنْهُم مَن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَن لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ

قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ

و به يقين، بيش از تو فرستادگاني را فرستاديم؛ برخي از آنان كساني هستند كه (سرگذشت آنان را) بر تو حكايت كرديم و برخي از آنان كساني هستند كه (سرگذشتشان را) بر تو حكايت نكرديم، و براي هيچ فرستاده اي سزاوار نيست (و حق ندارد) كه نشانه (معجزه آسايي) را جز به رخصت خدا بياورد؛ و هنگامي كه فرمان خدا برسد، به حق داوري مي شود، و در آن جا باطل گرايان زيان مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در قرآن، به نام و سرگذشت بيست و شش نفر از پيامبران به طور صريح «1» و به سرگذشت برخي از آنان نيز به طور ضمني اشاره شده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 190

2. در احاديث متعدد حكايت شده كه پيامبران الهي 124000 نفر بوده اند، «1» و در برخي احاديث بيان شده كه 313 نفر آنان رسول و بقيه پيامبر بوده اند و از ميان آنان 5 پيامبر بزرگ و الوالعزم بوده اند، يعني نوح، ابراهيم، موسي، عيسي عليهم السلام و محمد صلي الله عليه و آله. «2»

3. سرگذشت و نام همه ي پيامبران در قرآن نيامده است؛ پس قرآن همه ي مسائل تاريخ را بيان نكرده، بلكه در مورد پيامبراني كه سرگذشت آنان را بيان كرده، به مواردي از زندگي آنان اشاره كرده كه فايده ي معرفتي يا تربيتي داشته و عبرت آموز بوده است.

4. آوردن نشانه (معجزه) بدون رخصت الهي براي پيامبران ممكن نيست؛ چرا كه معجزه براي هدايت مردم و روشن كردن حق است نه بازيچه ي هوس هاي افراد بهانه جو؛ و علاوه بر آن، معجزه ي قرآن براي اتمام حجّت كافي بود، ولي باز هم مخالفان بهانه جويي مي كردند.

5. در

اين آيه به مجازات الهي براي باطل گرايان اشاره شده كه در آن هنگام راه توبه بسته مي شود و راه گريز نخواهد بود و آنان زيانكار و مجازات مي شوند.

6. مقصود از مجازات، در اين آيه، همان مجازات رستاخيز و يا مجازات هاي الهي در دنياست كه كافران با شتاب خواستار آن بودند، ولي مانعي نيست كه هر دو نوع مجازات مقصود آيه باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن قصه هاي پندآموز برخي پيامبران را بيان كرده، اما كتاب تاريخ پيامبران نيست.

2. اختيار معجزات پيامبران به دست خداست، نه به دل خواه مردم.

3. باطل گرايي نكنيد كه زيان آن در هنگام نزول عذاب يا رستاخيز ظاهر مي شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 191

قرآن كريم در آيات هفتاد و نهم تا هشتاد و يكم سوره ي غافر به نشانه هاي خدا در جهان حيوانات و در صحنه ي درياها اشاره مي كند و مي فرمايد:

79- 81. اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْكَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُون* وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَلِتَبْلُغُوا عَلَيْهَا حَاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَعَلَيْهَا وَعَلَي الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ* وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَأَيَّ آيَاتِ اللَّهِ تُنكِرُونَ

خدا كسي است كه دام ها را براي شما قرار داد تا (بر برخي) از آنها سوار شويد، و از (گوشت) آنها مي خوريد؛ و براي شما در آنها سودهاست، و تا (با سوار شدن) بر آنها به خواسته اي كه در سينه هاي شماست برسيد؛ و بر آنها و بر كشتي ها حمل مي شويد. و نشانه هايش را به شما مي نماياند؛ پس كدام يك از نشانه هاي خدا را انكار مي كنيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به نشانه هاي خدا در جهان حيوانات و صحنه ي درياها اشاره و نعمت هاي الهي را در اين زمينه ها يادآوري نموده اند، تا نخست انسان را به ياد

خدا اندازد و سپس حسّ سپاس گزاري او را برانگيزد.

2. «انعام» از كلمه ي نعمت گرفته شده و به شتر و چهارپايان ديگر انعام گفته مي شود؛ چرا كه از نعمت هاي بزرگ خدا و موجوداتي مفيدند كه انسان از شير، گوشت، پوست و پشم آنها استفاده و گاهي بارهاي خود را با آنان حمل مي كند و يا بر آنان سوار مي شود و سفر مي كند.

3. خدا نشانه هاي خود را در درون و بيرون از وجود انسان به وي مي نماياند؛ گاهي از مراحل آفرينش انسان و خلقت جنين مي گويد و گاهي از چهارپايان و گاهي از كشتي ها و گاهي از آسمان ها.

آيا مي توان اين آيات و نشانه ها را انكار كرد؟

به صحرا بنگرم صحرا ته وينم

به دريا بنگرم دريا ته وينم

به هر جا بنگرم كوه و در و دشت

نشان از قامت رعنا ته وينم باباطاهر

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 192

4. انكار نشانه ها و آيات الهي، انگيزه هاي روان شناختي و جامعه شناختي مختلف دارد:

گاهي به خاطر تقليد و پيروي كوركورانه از ديگران؛

گاهي به خاطر هواپرستي و قدرت پرستي و ميل به بي بند و باري؛

گاهي به خاطر پيش داوري ها و پندارهاي غلط؛

و گاهي به خاطر لجاجت و تعصب.

آموزه ها و پيام ها:

1. به حيوانات و فوايد آنها بنگريد و خداشناس شويد.

2. در وسايل طبيعي سفرهاي دريايي و خشكي، نشانه هاي (علم و قدرت) خدا را ببنيد.

3. جهان نمايشگاه نشانه هاي خداست، پس واقعيت ها را انكار نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتاد و دوم سوره ي غافر مردم را به جهانگردي هدفمند فرا مي خواند و با اشاره به فرجام قدرتمندان گذشته مي فرمايد:

82. أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن

قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَاراً فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَي عَنْهُم مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ

و آيا در زمين گردش نكردند تا بنگرند چگونه بوده است فرجام كساني كه پيش از آنان بودند؟ كه بيش تر از آنان بودند و از نظر نيرو و آثار در زمين، برتر بودند؛ و آنچه را كسب مي كردند، (عذاب الهي را) از آنان دفع نكرد.

نكته ها و اشاره ها و آموزه ها و پيام ها:

آيه ي 21 سوره ي غافر مشابه اين آيه است و نكته ها و اشاره ها و پيام هاي آن بيان شد.

تكرار اين گونه آيات براي يادآوري و تأكيد بر اهميت موضوع آنهاست.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 193

قرآن كريم در سه آيه ي آخر سوره ي غافر به واكنش منفي كافران در برابر پيامبران و ايمان بيهوده ي آنان به هنگام عذاب الهي و قانون الهي در اين مورد اشاره مي كند و مي فرمايد:

83- 85. فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ* فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ* فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ

و هنگامي كه فرستادگانشان با دليل هاي روشنِ (معجزه آسا) به سراغ آنان آمدند، به آنچه از دانش نزد آنان بود، شادمان شدند؛ و آنچه آن را مسخره مي كردند، آنان را فرو گرفت. و هنگامي كه سختيِ (عذابِ) ما را ديدند، گفتند: «به خداي يگانه ايمان آورديم و آنچه (از معبودان) را كه شريك او قرار مي داديم انكار كرديم.» و [لي هنگامي كه سختيِ (عذابِ) ما را ديدند، ايمانشان هرگز براي آنان سودي نداشت؛ (اين، قانون و) روش

خداست كه در مورد بندگانش (جاري) بوده است؛ و در آنجا كافران زيان كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي هشتاد و سوم سوره ي غافر را دو گونه تفسير كرده اند:

الف) هنگامي كه پيامبران الهي با دلايل روشن به سراغ كافران مي رفتند، آنان علوم پيامبران را به ريشخند مي گرفتند، ولي همين علوم (كه حاوي هشدار در مورد عذاب الهي بود) تحقق يافت و عذاب آنان را احاطه كرد. «1»

ب) وقتي پيامبران الهي با دلايل روشن به سراغ كافران آمدند، كافران به معلومات ناقص خويش دل خوش كردند و مغرور شدند و از پيامبران روي

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 194

گرداندند و در نتيجه، عذاب الهي بر آنان فرود آمد. «1»

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد؛ يعني كافران هم به علوم خود مغرور و دل خوش بودند و هم علوم پيامبران را ريشخند مي كردند.

3. در اين آيه به غرور علمي بشر در برابر پيامبران الهي در طول تاريخ اشاره شده است. انسان هاي بي ظرفيت هر گاه به مختصري از دانش بي كران جهان دست يابند، گرفتار غرور مي شوند و دين را به حاشيه مي رانند و حتي ادعاي بي نيازي نسبت به معنويات مي كنند.

اما هنگامي كه علم بدون ايمان انسانيّت را به پرتگاه جنگ هاي جهاني و نابودي كلي سوق مي دهد و مفاسد اخلاقي و اجتماعي را دامن مي زند و هنگامي كه انسان به معماهاي علمي بر مي خورد و خود را در برابر آنها ناتوان مي بيند، بار ديگر به سوي دين بازمي گردد و راه حل اين بيماري ها را از پيام آوران خدا مي خواهد.

همان طور كه در قرن بيستم اين مراحل بر بشر گذشت و در اوايل قرن، بشر به پيشرفت هاي علمي

مغرور شد و از خدا و دين فاصله گرفت، ولي در اواخر قرن، به دين و معنويت بازگشت.

دعوي مكن كه برترم از ديگران به علم

چون كبر كردي از همه دونان فروتري (سعدي)

4. در اين آيات بار ديگر به بي فايده بودن ايمان افراد در هنگام نزول عذاب الهي اشاره شده است؛ در آن هنگام درهاي توبه بسته مي شود؛ زيرا ايمان آوردن بعد از مشاهده ي عذاب از سر ناچاري و اضطرار و بي ارزش است. ايماني مفيد است كه از سر اختيار و انتخاب و در شرايط عادي باشد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 195

5. سنت و قانون خدا آن است كه با كافران لجوج برخورد كند وآنان در هنگام ديدن عذاب ايمان آورند و ايمان آنان را نپذيرد.

اين روش الهي در برخورد با مردم پيشين، مي تواند آموزه و درس عبرتي براي ما باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. غرور علمي در برابر پيامبران، عامل عذاب الهي است.

2. تا دير نشده ايمان بياوريد كه ايمان اضطراري در هنگام ديدن عذاب الهي، بي فايده است.

3. برخورد با كافران و نپذيرفتن ايمان اضطراري آنان، قانون الهي است كه در طول تاريخ اجرا شده است.

4. در نهايت، كافران زيان مي بينند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 197

بخش سوم: سوره ي فصّلت

اشاره

آيات آفاقي وانفسي پروردگار

رستاخيز، دلايل و هشدارها

قرآن معجزه اي جاويدان

مراحل آفرينش جهان

گذشت برخي پيامبران

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 199

اول: سيماي سوره ي فصّلت

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهر مهرورز

شمارگان

سوره ي «فُصّلت» كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده، داراي 54 آيه و 796 واژه و 3350 حرف است.

نزول

سوره ي فصّلت هفتاد و چهارمين سوره در ترتيب نزول است (پس از سوره ي «مؤمنون» «1» و قبل از سوره ي «طور») و بعد از معراج اندكي قبل از هجرت نازل شده و در چينش كنوني قرآن چهل و يكمين سوره است.

نام ها:

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «فُصّلت»، «مصابيح»، «حم سَجده».

سبب نام گذاري اين سوره به فصّلت آيه ي سوم اين سوره است كه تعبير «فُصّلت» (تبيين و فصل فصل شدن) در آن آمده است.

فضايل

در مورد فضيلت تلاوت اين سوره از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هركس سوره ي فصّلت را تلاوت كند، اين سوره در قيامت نوري مي شود در برابر او. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 200

تذكر: روشن است كه اين آثار براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و در آن تدبّر و از آن پيروي نمايند كه در آن صورت دستورات و آيات اين سوره همانند نوري فرا راه آنان قرار مي گيرد.

ويژگي:

اين سوره با حروف مقطعه ي «حم» شروع مي شود و درهنگام تلاوت يا شنيدن آيه ي 37 آن يك سجده واجب مي شود.

اهداف

هدف هاي اساسي سوره ي فصلت عبارت اند از:

1. يادآوري توحيد و ايمان به خدا؛

2. يادآوري رستاخيز و دلايل آن؛

3. مسأله ي وحي و رسالت.

مطالب

مهم ترين مطالب سوره ي فُصّلت عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان آيات آفاقي و انفسي پروردگار (در آيات 37، 39 و 52)؛

2. بيان صحنه هاي تكان دهنده ي قيامت و هشدار به مشركان و كافران (در آيات 21- 23 و 27- 29)؛

3. تأكيد براهميت قرآن و وحي به عنوان معجزه ي جاويدان پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيات 3- ط).

ب) اخلاق:

1. مواعظ واندرز در مورد مقابله به نيكي (در آيه ي 34)؛

2. دعوت به شكيبايي و صبر و استقامت (در آيه ي 30).

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 201

ج) احكام:

1. وجوب سجده در هنگام قرائت يا شنيدن قرآن (در آيه ي 37)؛

2. اشاره به زكات (يا انفاق مستحبي) (در آيه ي 7).

د) داستان ها:

1. اشاره اي به سرگذشت قوم عاد (در آيات 15- 16)؛

2. اشاره اي به سرگذشت قوم ثمود (در آيات 17- 18)؛

3. اشاره اي به سرگذشت قوم موسي (در آيه ي 45).

ه) مطالب فرعي:

1. اهميت قرآن و برتري آن در تمام اعصار (در آيات 2- 3 و 41- 42)؛

2. تحريف ناپذيري قرآن در طول تاريخ (در آيه ي 41- 42)؛

3. بيان موضع گيري هاي سرسختانه ي دشمنان در برابر قرآن (در آيات 26 و 44)؛

4. مراحل پيدايش كره ي زمين وكوه ها و گياهان و حيوانات (در آيات 9- 12)؛

5. ستاره ها هم چون چراغ هاي آسمان (در آيه ي 12)؛

6. گواهي دادن اعضا و پوست بدن انسان در قيامت (در آيات 20- 22).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 203

دوم: محتواي سوره ي فصّلت

اشاره

خداوند متعال در آيات اول تا چهارم سوره ي فُصلت به صفات و اهداف قرآن و واكنش منفي مشركان در برابر آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 4. حم* تَنزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ* كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ* بَشِيراً وَنَذِيراً فَأعْرَضَ أكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ

حا، ميم. (اين قرآن) فروفرستاده از طرف (خداي) گسترده مهر مهرورز است.

(همان) كتابي كه آياتش تشريح شده است؛ در حالي كه خواندني عربي (: واضح)؛ براي گروهي كه مي دانند. [و] بشارتگر و هشدارگر [است ؛ و [لي بيش ترشان روي گردان شدند و آنان گوش شنوا ندارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد حروف مقطعه ي قرآن مطالبي ذيل آيه ي اول سوره ي بقره و آل عمران و سوره هاي ديگر بيان شد كه اين حروف اسراري بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله، يا اشاره به نام هاي خدا، هم چون حميد و مجيد و يا اشاره به آن است كه قرآن معجزه آسا با همين حروف معمولي ساخته شده است، ولي مخالفان نمي توانند مثل آن را بياورند.

2. واژه هاي «رحمان» و «رحيم» هر دو از ريشه ي «رحمت» (مهر) اند و مشهور آن است كه صفت رحمان اشاره به رحمت عام خدا دارد و شامل دوست و دشمن و مؤمن و كافر مي شود كه همگي از مواهب او بهره مي برند؛ چراكه صيغه ي رحمان دلالت بر وفور و كثرت رحمت و فراگيري آن دارد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 204

اما واژه ي «رحيم» اشاره به رحمت خاص خدا نسبت به بندگان شايسته و باايمان دارد؛ چرا كه اين صيغه دلالت بردوام و ثبات رحمت دارد. «1»

3. در اين آيات چند ويژگي براي قرآن برشمرده شده است:

الف) سرچشمه ي نزول قرآن رحمت الهي است.

ب) مسائل هدايتي مورد نياز بشر در قرآن شرح و تفصيل داده شده است و هر كس به اندازه ي نياز و توان فكري خود از آن بهره مي جويد.

ج) كتابي است خواندني كه مجموعه اي از معارف در آن گردآوري شده است. «2»

د) كتابي است

گويا و رسا كه حقايق را به طور صريح و دقيق و زيبا و جذاب بيان مي كند. «3»

ه) مژده دهنده است و به مؤمنان در مورد سعادت و بهشت مژده مي دهد.

و) هشداردهنده است و به كافران و خلافكاران در مورد فرجام بد و عذاب الهي هشدار مي دهد.

4. در اين آيات بيان شده كه قرآن براي گروهي است كه مي دانند؛ يعني افرادي كه از حقايق اطلاع دارند و يا آگاه و روشن ضمير هستند؛ از قرآن بيش تر استفاده مي كنند و اين بدان معنا نيست كه افراد ناآگاه از قرآن استفاده نمي كنند؛ زيرا قرآن نور و هدايت و آگاهي بخش همه ي افراد است، ولي مقدار استفاده ي افراد از آن، بستگي به علم، تقوا و نيكوكاري آنان دارد.

و چه بسا افرادي به خاطر جهل و تعصب، به آيات قرآن بي توجهي كنند و از آن هيچ استفاده اي نبرند؛ چرا كه زمينه ي استفاده را در وجود خود از بين برده اند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 205

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن پرتوي از مهر الهي است.

2. قرآن كتابي خواندني، روشن و توضيح داده شده است (تا همگان بتوانند از آن به خوبي استفاده كنند).

3. قرآن اميدبخش و هشداردهنده ي شماست (تا در حالت تعادل زندگي كنيد).

4. آگاه شويد تا بتوانيد از قرآن بهتر استفاده كنيد كه قرآن كتاب آگاهان است.

***

قرآن كريم در آيات پنجم و ششم سوره ي فصلت به سخنان تهديدآميز مشركان و پاسخ پندآميز پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

5 و 6. وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إنَّنَا عَامِلُونَ* قُلْ إنَّمَا أ نَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَي إلَيَّ أ

نَّمَا إلَهُكُمْ إلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ

و گفتند: «دل هاي ما نسبت به آنچه ما را به سوي آن فرا مي خواني در پرده هايي است و در گوش هاي ما سنگيني است و در بين ما و بين تو مانعي است؛ پس انجام ده كه ما (هم) انجام مي دهيم.» بگو: «من فقط بشري همانند شما هستم؛ به سوي من وحي مي شود كه معبودتان، معبودي يگانه است، پس به سوي او توجه كنيد و از وي آمرزش بخواهيد؛ و واي بر مشركان!

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله و پيام آسماني قرآن، موضع گيري منفي كردند:

يعني گفتند: اولًا قلب و فكر و ذهن ما را پوشش هايي فراگرفته است كه اجازه نمي دهد دعوت و پيام تو وارد آن شود (پوشش جهل، تعصب، لجاجت و تقليد كوركورانه مانع درك حقايق توسط مشركان مي شد).

ثانياً، گوش ما سنگين است و صداي تورا نمي شنود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 206

ثالثاً، پرده ي ضخيمي بين ما و تو كشيده شده است «1» و سخنان تو به ما نمي رسد، پس چرا خودت را خسته مي كني!

2. مشركان پيامبر اسلام را تهديد مي كردند كه تو براي خودت عمل كن و ما نيز عمل كنيم، يعني هر كاري از دستت ساخته است انجام ده. اين نهايت لجاجت آنان را نشان مي دهد. «2»

3. پيامبر صلي الله عليه و آله به دستور خدا به مشركان پاسخ مي دهد و اشتباهات و توهّمات آنان را دفع مي كند؛ يعني اشاره مي كند كه من نه مدعي خدايي هستم، نه خود را فرشته يا فرزند خدا و يا انساني از نژاد برتر مي دانم، بلكه من بشري بيش نيستم،

با اين تفاوت كه خدا به من وحي كرده و قرآن را براي من فرستاده است كه توحيد را اعلام كنم.

4. پيامبر صلي الله عليه و آله با سه جمله به مشركان پند مي دهد و اخطار مي كند كه

اولًا، به سوي خدا آييد و به او توجه كنيد و بر راه او استقامت ورزيد؛

ثانياً، از شرك خود توبه كنيد و از او طلب آمرزش نماييد؛

ثالثاً، اگر دست از شرك برنداشتيد، واي بر شما باد؛

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام، گوش كم شنوا و دل پرحجاب دارند و از اين رو قرآن را نمي شنوند و به آن ايمان نمي آورند.

2. مشركان خودشان اشكالات كار خود را مي دانند ولي لجاجت و تهديد مي كنند.

3. هدف اساسي وحي، اعلام توحيد است، پس رو به سوي او كنيد.

4. پيامبران الهي را غير بشرندانيد كه آنان انسان هايي متصل به وحي هستند.

5. توجه به خدا و استغفار راه نجات مشركان است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 207

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي فصلت اعمال و عقايد مؤمنان و كافران را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

7 و 8. الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ* إنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ

(همان) كساني كه (بخشش) زكات را نمي پردازند؛ و آنان همان منكران آخرت اند.» در حقيقت، كساني كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام دادند، پاداشي بي پايان دارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه است؛ يعني عقايد و اعمال وسرنوشت مؤمنان و كافران را در برابرهم به تصوير مي كشد تا خواننده ي قرآن بتواند با آگاهي راه صحيح را انتخاب كند.

2. ماليات «زكات» در سال

دوّم هجري قمري در مدينه واجب شد، در حالي كه آيه ي فوق در مكه نازل شده است؛ بنابراين واژه ي زكات در اين آيه به معناي ماليات واجب زكات نيست، بلكه به معناي بخشش ها و انفاق هاي مستحبي است، كه يكي از روشن ترين نشانه هاي عشق به خداست. «1»

3. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه

خداي بزرگ براي فقيران در اموال ثروتمندان چيز واجبي قرار داده است كه جز باپرداخت آن ستايش نمي شوند و آن زكات است كه به وسيله ي آن خون را حفظ مي كنند و نام مسلمان بر آنان گذاشته مي شود. «2»

4. انكار اصل «زكات» و ترك كامل آن، يكي از نشانه هاي كافران است؛ از

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 208

اين رو دركنار انكار معاد قرارگرفته است.

5. «غير مَمنُون» در اصل به معناي غيرمنقطع و غيرناقص است؛ يعني مؤمنان شايسته كردار پاداشي جاويدان (هم چون بهشت) دارند.

و برخي نيز گفته اند كه مقصود پاداشي بدون منّت است كه نصيب مؤمنان مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. نپرداختن زكات و انكار معاد از نشانه هاي كافران است.

2. اگر پاداشي دايمي مي خواهيد، ايمان بياوريد و كردار شايسته داشته باشيد.

***

قرآن كريم در آيات نهم و دهم سوره ي فصّلت با بيان مراحل آفرينش زمين و موجودات، آفريدگار آنها را معرفي مي كند و مي فرمايد:

9 و 10. قُلْ أإنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الأرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أندَاداً ذَلِكَ رَبُّ العَالَمِينَ* وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أقْوَاتَهَا فِي أرْبَعَةِ أيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ

بگو: «آيا واقعاً شما به كسي كه زمين را در دو روز [و دوره آفريد كفر مي ورزيد، و براي او همانندهايي (معبود گونه) قرار مي دهيد؟! آن

پروردگار جهانيان است. و در آن (زمين، كوه هاي) استوار از فرازش قرارداد و در آن بركت نهاد و خوراكي هايش را در آن معيّن كرد، در حالي كه براي درخواست كنندگان يكسان است. (و اين كارها) در چهار روز (و دوره) بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات با بيان مراحل آفرينش زمين و موجودات آن هم چون كوه ها و مواد غذايي و معادن پربركت، به نشانه هاي علم و قدرت خدا اشاره مي كند و از كافران مي پرسد كه آيا پروردگار جهانيان را با اين نشانه ها و

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 209

تدبيرها رها مي كنيد و ناسپاسي مي كنيد و به او كفر مي ورزيد و به سراغ بت ها و معبودان ساختگي مي رويد؟!

2. مقصود از «روزها» در اين آيات همان دوره هاي آفرينش زمين و موجودات است؛ دوره هايي كه هركدام ممكن است ميليون ها يا ميلياردها سال طول بكشد.

3. مقصود از «قراردادن بركت در زمين»، همان معادن ومنابع زمين و درختان و نهرهاست كه مايه ي بركت و استفاده ي همه است.

4. مقصود از «سائلين» (تقاضا كنندگان)، انسان ها يا همه ي موجودات، اعم از انسان و حيوان و گياه است كه نيازمند مواد غذايي هستند و خدا درست به اندازه ي نيازشان مواد غذايي در زمين قرار داده است. «1»

5. در برخي آيات قرآن مدت (دوره هاي) آفرينش جهان و موجودات را شش دوره (روز) «2» ولي در آيات فوق و آيه ي بعد مدت آن را هشت روز معرفي كرده است.

دو تفسير در اين باره ارائه شده است:

الف) دو دوره آفرينش آسمان ها (و كرات) و دو دوره آفرينش زمين و دو دوره نيز آفرينش موجودات زمين است، اما از آن جا كه آفرينش زمين با موجوداتش چهار دوره

مي شده، در آيه ي دهم از چهار روز سخن گفته شده است.

ب) چهار دوره ي آيه ي دهم مربوط به فصول چهارگانه ي سال است كه مبدأ پيدايش ارزاق مواد غذايي است؛ البته تفسير اول با قرينه ي آيات ديگر قرآن (كه سخن ازشش دوره مي گويد) مناسب تر است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 210

آموزه ها و پيام ها:

1. از طريق مطالعه در دوره هاي آفرينش زمين و موجودات خداشناس شويد.

2. تدبير آفريدگار جهان را بشناسيد تا به توحيد ره نمون شويد و از كفر و شرك دست برداريد.

3. عرضه ي مواد غذايي جهان، به اندازه ي تقاضاي موجودات است.

4. آفرينش جهان مرحله بندي شده است.

***

دوره هاي آفرينش آسمان ها و زمين و موجودات

قرآن كريم در آيات يازدهم و دوازدهم سوره ي فصلت به مراحل آفرينش آسمان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

11 و 12. ثُمَّ اسْتَوَي إلَي السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلأرْضِ ا ئْتِيَا طَوْعاً أوْ كَرْهاً قَالَتَا أتَيْنَا طَائِعِينَ* فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأوْحَي فِي كُلِّ سَمَاءٍ أمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّ نْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظاً ذَلِكَ تَقْدِيرُ العَزِيزِ العَلِيمِ

سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالي كه آن دود بود؛ و به آن (آسمان) و به زمين گفت: «خواه يا ناخواه بياييد.» گفتند: «اطاعت كنان آمديم.» و (كار) آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز (و دوره) تمام كرد و در هر آسماني كارش را وحي كرد، و آسمان (نزديك:) دنيا را با چراغ ها (: ستارگان) آراستيم، (و آن را كاملًا) حفظ كرديم؛ اين اندازه گيريِ (خداي) شكست ناپذير داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «استوي در اصل به معناي اعتدال و مساوات دو چيز است و در اين آيه همان قصد و اراده است؛ يعني خدا تصميم گرفت كه آسمان ها را بيافريند. «1»

تفسير

قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 211

2. چرا در اين آيات آفرينش زمين را قبل از آسمان بيان كرده است، در حالي كه آفرينش آسمان ها قبل از زمين بوده است؟

پاسخ آن است كه در آيات 27- 33 نازعات نيز به آفرينش زمين بعد از آسمان ها اشاره شده است، اما در آيات فوق واژه ي «ثم» براي تأخير در بيان است، نه تأخير در زمان؛ يعني مانعي ندارد كه آفرينش زمين بعد از آسمان ها بوده اما در مقام بيان مؤخر شده باشد و اين با اكتشافات كيهان شناسي و زمين شناسي نيز سازگاتر است.

3. در اين آيات بيان شده كه آسمان در آغاز آفرينش به صورت دود بود؛ يعني جهان در آغاز توده ي گاز عظيم و گسترده اي بود. اين مطلب با برخي تحقيقات علمي نيز هماهنگ است.

4. مقصود از اين كه خدا به آسمان و زمين گفت: « (به وجود) آييد.» و آنها گفتند: «از سر اطاعت آمديم.» چيست؟

ممكن است در اين فرمان و پاسخ، هيچ سخني گفته نشده، بلكه منظور فرمان تكويني و اراده ي خدا بر آفرينش آسمان و زمين باشد كه آنها نيز با زبان حال اطاعت كردند و از نظر تكويني تسليم فرمان آفرينش شدند.

5. مقصود از آفرينش آسمان ها در دو روز، همان دو دوره است كه هر دوره ممكن است ميلياردها سال طول كشيده باشد تا ستارگان و سيارات به وجود آمده و مستقر شده اند.

6. مقصود از هفت در تعبير «هفت آسمان» چيست؟

ممكن است منظور از هفت عدد تكثير باشد، يعني خدا تعداد زيادي آسمان را آفريد و يا عدد واقعي هفت باشد، يعني هفت آسمان را آفريده كه ما از يكي از آنها اطلاع

داريم و همه ي ستارگان و سيارات زيبايي كه هم چون چراغ مي بينيم در آسمان اول اند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 212

7. واژه ي «آسمان» در لغت به معناي جهت بالاست و در قرآن به معاني متعددي هم چون جو زمين، محل ستارگان و سيارات و آسمان معنوي مي آيد، «1» كه در اين جا ظاهراً ستارگان و سيارات است.

8. مقصود از اين كه خدا در هر آسمان فرمان خود را وحي كرد آن است كه براي هركدام نظام و تدبير خاصي مقرر كرد؛ و وحي در اين جا به معناي وحي تشريعي كه به پيامبران مي شود نيست، بلكه همان الهام قانون و نظام تكويني است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات كيهان شناختي، خداشناس شويد.

2. آفرينش آسمان ها مرحله بندي و اندازه دار بوده است.

3. پيدايش آسمان ها از توده ي گازي شكل شروع شد.

4. جهان تسليم قوانين و دستورات خداست.

5. آسمان با همه ي ستارگانش، آسمان پايين است (و جهان گسترده تر از آن است كه شما مي بينيد).

***

قرآن كريم در آيات سيزدهم و چهاردهم سوره ي فصلت با اشاره به بهانه جويي قوم عاد و ثمود و فرجام عذاب آلود آنان به مخالفان اسلام هشدار داده، مي فرمايد:

13 و 14. فَإنْ أعْرَضُوا فَقُلْ أنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ* إذْ جَاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أ لَّاتَعْبُدُوا إلَّااللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأنزَلَ مَلائِكَةً فَإنَّا بِمَا ارْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ

و اگر رويگردان شوند، پس بگو: «شما را به آذرخشي مثل آذرخش (قوم) عاد و ثمود هشدار مي دهم!» هنگامي كه فرستادگان در پيش روي آنان و از پشت سرشان به سراغشان آمدند (و گفتند:) كه جز خدا را نپرستيد، گفتند: «اگر (بر فرض) پروردگار ما مي خواست، حتماً

فرشتگاني را فرو مي فرستاد؛ پس در حقيقت، ما به آنچه بدان فرستاده شده ايد، كافريم.»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 213

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از سران مشركان مكه از وليد بن مغيره خواستند كه نزد پيامبر صلي الله عليه و آله برود و تحقيق كند كه سخنان او چيست و پيامبر صلي الله عليه و آله آيات آغازين سوره ي فصلت را براي او خواند و هنگامي كه به آيه ي سيزدهم و مبحث صاعقه ي عاد و ثمود رسيد، وليد تكان خورد و در وحشت فرو رفت و به منزل رفت و چند روز از خانه بيرون نيامد و در نهايت به مشركان گفت كه سخنان محمد سحر است، چون دل ها را مي گيرد و با خود مي برد. «1»

2. «صاعقه» گاهي به معناي هر چيزي است كه انسان را هلاك مي كند «2» و گاهي به معناي صداي مهيبي است كه در اثر برخورد ابر ايجاد مي شود و جرقه ي الكتريسته ي بزرگي به وجود مي آيد كه آتش و مرگ را به همراه دارد و به هر چه در سطح زمين برخورد كند آن را به خاكستر تبديل مي كند. خدا برخي اقوام پيشين را به وسيله ي صاعقه عذاب كرده است.

(از جمله قوم عاد و ثمود)

3. اين آيات اشاره دارند كه پيامبران قوم عاد و ثمود، در طي زمان به طور مستمر به سراغ آنان آمدند و نداي توحيد سردادند، يا اين كه قبلًا پيامبراني آمدند و هود و صالح نيز آمدند و مردم را به توحيد فرا خواندند. «3»

4. يكي از بهانه جويي هاي كافران قوم عاد و ثمود، بلكه بسياري از كافران در طول تاريخ اين بود كه چرا پيامبراني از

جنس بشر به سراغ ما آمدند و چرا خدا فرشتگان را نمي فرستد «4» در حالي كه آنان توجه نداشتند كه الگو و رهبر انسان ها، خود بايد انسان باشد، تا دردها و نيازها و مشكلات زندگي انساني را درك كند و بتواند الگوي آنان باشد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 214

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر افرادي از توحيد روي برتافتند، رهبران و مبلغان ديني بايد به آنان در مورد عذاب الهي هشدار دهند.

2. به فرجام عذاب آلود قوم عاد و ثمود بنگريد و عبرت بگيريد.

3. پيام اساسي فرستادگان خدا، توحيد است.

4. مخالفان پيامبران افرادي بهانه جو و لجوج بودند.

5. كافران به جاي اين كه به سخنان پيامبران توجه كنند، به شخصيت انساني آنها توجه مي كردند.

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم و شانزدهم سوره ي فصلت به فرجام عذاب آلود مستكبران قوم عاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

15 و 16. فَأمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الأرْضِ بِغَيْرِ الحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أوَ لَمْ يَرَوْا أنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ* فَأرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أيَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الحَيَاةِ الدُّ نْيَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أخْزَي وَهُمْ لا يُنْصَرُونَ

و امّا (قوم) عاد، پس به ناحق در زمين تكبّر ورزيدند و گفتند: «چه كسي از ما نيرومندتر است؟!» و آيا اطلاع نيافته اند كه خدايي كه آنان را آفريده، خود، از آنان نيرومندتر است؟! و نشانه هاي ما را انكار مي نمودند. پس در روزهاي شومي، تندباد سردي بر آنان فرستاديم، تا عذاب رسوايي را در زندگي پست (: دنيا) به آنان بچشانيم! و حتماً عذاب آخرت رسوا كننده تر است، در حالي كه آنان ياري نمي شوند.

نكته ها و

اشاره ها:

1. قوم عاد در سرزمين احقاف در جنوب شبه جزيره ي عربستان زندگي مي كردند و پيامبر آنان هود عليه السلام بود. آنان از نظر قدرت مادي و امكانات

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 215

كم نظير بودند و قصرها و قلعه هاي محكم و مرداني جنگ جو داشتند كم كم قدرت ظاهري آنان را مغرور و متكبّر ساخت و خود را از همگان برتر پنداشتند. در حالي كه آنان در برابر قدرت خدا، قدرتي به شمار نمي آمدند. «1»

2. قرآن كريم در اين آيات به چند عامل عذاب قوم عاد اشاره كرده است:

الف) بهانه جويي آنان در برابر دعوت توحيدي پيامبران كه در آيه ي قبل گذشت؛

ب) تكبّر ناحق آنان در زمين؛

ج) انكار آيات الهي و نشانه هاي معجزه آميز.

3. «صرصر» در اصل به معناي محكم بستن است و در اين جا مقصود بادهاي بسيار سرد يا پر سروصدا و يا مسموم و كشنده است.

البته مانعي ندارد كه تندبادي كه قوم عاد را هلاك كرد هر سه ويژگي را داشته باشد؛ تندبادي كه هفت شب و هشت روز وزيد و تمام زندگي قوم عاد را در هم كوبيد.

4. در آيات پيشين اشاره شد كه عذاب قوم عاد به وسيله ي صاعقه بود و در اين جا آمده است كه عذاب آنان به وسيله ي بادتند و مسموم بود. چگونه اين دو مطلب با هم جمع مي شوند؟

مفسران در پاسخ اين پرسش دو مطلب بيان كرده اند:

الف) مانعي ندارد كه قوم عاد گرفتار دو گونه عذاب شده باشند، اول بادي شديد آمد، سپس صاعقه اي فرود آمد و همه را نابود كرد.

ب) «صاعقه» گاهي به معناي هر چيز هلاك كننده است و گاهي به معناي جرقه اي آتشين، و اگر

در اين جا به معناي اول باشد، با تندباد قابل جمع است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 216

5. مقصود از «روزهاي نحس» در اين آيه چيست؟

همه ي روزها و شب ها و موجودات، مخلوق خدا هستند و چيزي به نام روز نحس به معناي آن كه آن روز ذاتاً منشأ شرور و مايه ي بدبختي باشد نداريم بلكه نحس بودن يا نيك بودن روزها بستگي به اعمال انسان ها دارد، كه روزي را نيك يا نحس مي گرداند.

در اين آيات نيز مقصود روزهاي پر گرد و غبار يا بسيار سرد و شومي است كه در اثر عمل كرد قوم عاد به وجود آمد. «1»

6. در اين آيات به خواري قوم عاد در دنيا و آخرت اشاره شده است. اين عذاب آنان هماهنگ با عمل آنهاست چرا كه آنها تكبّر مي ورزيدند و خدا خوارشان ساخت.

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرجام عذاب آلود قوم عاد عبرت بگيريد.

2. تكبّر وانكار آيات الهي از عوامل عذاب است.

3. ابراز تكبّر در برابر خداي قدرتمند، سزاوار نيست.

4. عذاب دنيا براي خوار كردن مستكبران است وگرنه عذاب آخرت از عذاب دنيا بدتر است.

5. رستاخيز، روز تنهايي و خواري مستكبران است.

***

ماجراي عبرت آموز قوم ثمود

قرآن كريم در آيات هفدهم و هجدهم سوره ي فصلت به فرجام عذاب آلود قوم ثمود و نجات مؤمنان پارسا اشاره مي كند و مي فرمايد:

17 و 18. وَأمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا العَمَي عَلَي الهُدَي فَأخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 217

العَذَابِ الهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ* وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ

و امّا (قوم) ثمود، پس آنان را راه نمايي كرديم، و [لي كور (دل) بودن را، بر هدايت ترجيح دادند؛ و به خاطر آنچه كسب مي كردند، آذرخشِ عذاب خواركننده

آنان را فرو گرفت. و كساني را كه ايمان آوردند و خود نگه داري مي كردند، نجات داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. قوم ثمود، در منطقه ي «وادي القري ميان مدينه و شام زندگي مي كردند؛ سرزميني سرسبز و باغ هاي پرنعمت و عمرهاي طولاني و اندامي نيرومند داشتند و ساختمان هاي بلند و محكم در دل كوه ها مي ساختند.

پيامبر قوم ثمود، صالح عليه السلام بود، ولي آنان دعوت توحيدي او را نپذيرفتند و گمراهي را بر هدايت ترجيح دادند؛ از اين رو گرفتار صاعقه و عذاب خوار كننده شدند. «1»

2. در آيات قرآن از عذاب قوم ثمود با عنوان هاي متفاوت مانند صاعقه، زمين لرزه و صيحه ي آسماني ياد شده است. «2»

البته اين تعبيرات منافاتي با هم ندارند و ممكن است اشاره به ابعاد مختلف يك حادثه و عذاب به منظور تأثير بيش تر آن بر شنونده باشند.

يعني صاعقه، چنان صداي و حشتناكي دارد كه مي توان از آن با عنوان صيحه ياد كرد و آن عامل ويرانگري است كه گاهي سبب زمين لرزه مي شود.

3. در اين آيات به نجات يك گروه از عذاب قوم ثمود اشاره كرده كه عوامل نجات آنان عبارت است از:

الف) ايمان و باور به خدا و پيامبر و معجزات او؛

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 218

ب) تقوا يعني خودنگه داري و پارسايي و عدم مخالفت با دستورهاي الهي.

برخي مفسران نوشته اند كه از ميان قوم ثمود فقط يكصد و ده نفر نجات يافتند. «1»

4. هدايت الهي بر دو گونه است:

الف) هدايت تشريعي: ارائه ي راه بر مردم.

ب) هدايت تكويني: رساندن مردم به مقصد.

در اين آيات به هر دو قسم هدايت اشاره شده است؛ يعني خدا قوم ثمود را هدايت تشريعي كرد و به وسيله ي

فرستادن صالح پيامبر راه را به آنان نشان داد، اما آنان از پيمودن راه و رسيدن به مقصود خودداري كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرجام عذاب آلود قوم ثمود عبرت بگيريد.

2. عذاب الهي نتيجه ي عملكرد انسان است.

3. گمراهي كافران به انتخاب خودشان است، وگرنه خدا وسايل هدايت آنان را فراهم ساخته است.

4. ايمان و تقوا، از عوامل نجات از عذاب هستند.

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم و بيستم سوره ي فصلت به فرجام عذاب آلود دشمنان خدا و گواهي اعضا و جوارحشان عليه آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

19 و 20. وَيَوْمَ يُحْشَرُ أعْدَاءُ اللَّهِ إلَي النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ* حَتَّي إذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و (ياد كن) روزي را كه دشمنان خدا به سوي آتش گردآوري مي شوند و آنان (از پراكندگي و بي نظمي) بازداشته مي شوند. تا هنگامي كه به آن (آتش) مي رسند، (دستگاه) شنوائي آنان و ديدگانشان و پوست هاي (بدن) آنان، به آنچه انجام مي دادند، به زيان آنان گواهي مي دهند!

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 219

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از گواهي اعضا و جوارح چيست؟

مفسران به اين سؤال سه گونه پاسخ داده اند:

الف) خدا به اعضاي انسان درك و شعور و قدرت سخن گفتن مي دهد، تا به كارهاي خود اقرار كنند.

ب) به اعضاي انسان درك و شعور نمي دهد اما به آنان فرمان مي دهد كه سخن بگويند و كارهاي گذشته را بازگو كنند.

ج) منظور از گواهي اعضا شهادت تكويني است؛ يعني آشكار شدن آثار و اسرار انسان ها، كه رنگ رخساره خبر مي دهد از سرّ درون.

البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد، ولي معناي اول و سوم قوي تر است. «1»

2.

مقصود از پوست هاي انسان، همان پوست هاي اعضاي مختلف بدن است و يا پوست هاي متعددي است كه در طول عمر انسان به وجود آمده و زايل شده اند و همگي در رستاخيز جمع مي شوند و عليه انسان شهادت مي دهند.

3. هر چند اعضاي مختلف انسان عليه او شهادت مي دهند «2» اما در اين آيه به گوش و چشم و پوست اشاره شده است؛ چرا كه بيش ترين اعمال انسان با چشم و گوش است و پوست انسان نخستين عضوي است كه با ديگران تماس پيدا مي كند.

4. در رستاخيز، خدا، پيامبران و امامان و اعضاي بدن و پوست انسان و فرشتگان و زمين و زمان عليه انسان گواهي مي دهند و كارهاي او را فاش مي سازند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 220

آموزه ها و پيام ها:

1. به ياد رسوايي رستاخيز و آتش دوزخ باشيد (و با خدا دشمني نورزيد).

2. دشمني با خدا عامل عذاب است.

3. اعضاي بدن شما گواهان شما هستند (پس مراقب اعمال خودتان باشيد).

***

قرآن كريم در آيات بيست و يكم تا بيست و سوم سوره ي فصلت به گفت وگوي كافران با پوست بدنشان در رستاخيز و بدگماني آنان به خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

21- 23. وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا قَالُوا أنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أنطَقَ كُلَّ شَيْ ءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أوَّلَ مَرَّةٍ وَإلَيْهِ تُرْجَعُونَ* وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلا أبْصَارُكُمْ وَلا جُلُودُكُمْ وَلَكِنْ ظَنَنْتُمْ أنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثِيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ* وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنتُمْ بِرَبِّكُمْ أرْدَاكُمْ فَأصْبَحْتُمْ مِنَ الخَاسِرِينَ

و به پوست هاي (بدن) خود مي گويند: «چرا به زيان ما گواهي داديد؟!» (پوست ها) مي گويند: «خدايي كه هر چيزي را به سخن آورده، ما را به سخن

آورده است؛ و او نخستين بار شما را آفريد و فقط به سوي او بازگردانده مي شويد.» و (شما گناهانتان را) هرگز نمي پوشانديد كه مبادا شنوائي شما و ديدگانتان و پوست هاي (بدن) شما بر زيان شما گواهي دهند، و ليكن گمان مي كرديد كه خدا بسياري از آنچه انجام مي داديد، نمي داند. و آن گمان (بد) شما بود كه به پرودگارتان گمان برديد كه شما را هلاك كرد و از زيانكاران شديد.

شأن نزول:

برخي مفسران حكايت كرده اند كه سه نفر از مشركان نزد كعبه آمدند و به هم ديگر گفتند: آهسته سخن بگوييد كه خدا سخنان ما را نشنود؛ ولي يكي از

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 221

آنها گفت: اگر خدا سخنان ما بشنود سخنان آهسته را هم مي شنود؛ و آيه ي بيست و دوم اين سوره بدين مناسب فرود آمد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات اشاره شده كه پس از گواهي پوست بدن كافران، آنان با ناراحتي به پوست خويش اعتراض مي كنند كه ساليان دراز ما شما را نوازش كرديم و از سرما و گرما حفظ و شما را نظافت كرديم، چرا شما به ما وفادار نبوديد و عليه ما شهادت داديد؟

پوست هاي بدن به فرمان الهي پاسخ مي دهند كه اختيار از دست ما خارج بود و خدا ما را به سخن در آورد.

2. چرا كافران از چشم و گوش خود پرسش نمي كنند اما به پوست خود اعتراض مي كنند؟

اين مطلب شايد به خاطر آن باشد كه گواهي دادن پوست از همه شگفت انگيزتر است؛ همان پوستي كه نخست طعم عذاب را مي چشد و بايد بيش تر بترسد.

3. مفسران قرآن در مورد آيه ي بيست و سوم دو احتمال داده اند:

يكي آن كه

ادامه ي سخنان پوست هاي بدن انسان باشد و دوم آن كه سخن خدا باشد كه به كافران گوش زد مي كند كه اين بدگماني شما به خدا موجب زيانكاري شما شد.

البته ظاهر آيه با تفسير اول سازگارتر است، هر چند سخن گفتن پوست بدن نيز به تعليم خدا بوده است. «2»

4. در احاديث اهل بيت عليهم السلام سفارش شده كه نسبت به خدا گمان خوب داشته باشيد و از گمان بد بپرهيزيد و در حديثي از امام جعفر صادق عليه السلام حكايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 222

خدا نزد گمان بنده است؛ اگر گمان نيك ببرد نتيجه اش نيك است و اگر گمان بد ببرد نتيجه اش بد است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در رستاخيز، اختيار پوست بدن شما نيز به دست خودتان نيست و به فرمان خدا عليه شما شهادت مي دهد.

2. خدا مبدأ و مقصد و سخن آور موجودات است.

3. چيزي از خدا پنهان نيست (پس پنهان كردن كارها نتيجه اي ندارد).

4. در رستاخيز بدكاران با پوست هاي بدن خود نيز مشكل دارند.

5. به خدا بدگمان نباشيد كه موجب زيانكاري است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم و بيست و پنجم سوره ي فصلت به عذاب اخروي و دنيوي كافران و نقش دوستان بد كه ارزش ها را در نظر انسان دگرگون مي كنند، اشاره كرده و مي فرمايد:

24 و 25. فَإنْ يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْويً لَهُمْ وَإنْ يَسْتَعْتِبُوا فَمَا هُمْ مِنَ المُعْتَبِينَ* وَقَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ القَوْلُ فِي امَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الجِنِّ وَالإنسِ إنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ

و اگر شكيبايي كنند، پس آتش جايگاه آنان است؛ و اگر عذرخواهي كنند، پس

عذر آنان پذيرفته نخواهد شد. و براي آنان هم نشيناني برانگيختيم، پس آنچه را در پيش رويشان وپشت سر آنان است، برايشان آراستند؛ و گفتار (: وعده ي عذاب) در ميان امت هايي از جن و انسان كه پيش از آنان بودند، برايشان تحقّق يافت؛ [چرا] كه آنان زيانكار بودند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 223

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات بيان شده كه فرجام كافران و دشمنان خدا، در هر حال، دوزخ است؛ چه تسليم عذاب الهي شوند و صبر كنند «1» و سرزنش ها را به جان بخرند و تقاضاي عفو و رضايت خدا كنند «2» و چه صبر نكنند، راه نجاتي براي آنان نيست، چون آنها در دنيا با كفر ولجاجت خود راه بخشش را به روي خود بستند.

2. واژه ي «قَيَّض» يا به معناي احاطه كردن دوستان فاسد و يا تبديل دوستان نيك به دوستان فاسد است؛ «3» يعني دوستان شيطان صفت كافران و دشمنان خدا آنان را احاطه مي كنند تا ارزش ها را در نظر آنان دگرگون كنند و گناهان گذشته و آينده را زيبا جلوه دهند و آنان را گمراه تر و زيانكارتر نمايند.

3. مقصود از «آنچه پيش رو و پشت سرآنان است» چيست؟

مفسران در اين مورد چند احتمال داده اند:

الف) مقصود احاطه ي همه جانبه ي دوستان شيطان صفت است.

ب) زرق و برق دنيا و روز رستاخيز مقصود است.

ج) شيطان صفتان وضع فعلي كافران و آينده ي فرزندانشان را در نظرشان جلوه مي دهند تا به خاطر آنها دست به گناه و جنايت بزنند. «4»

4. كافران در دنيا هم گرفتار عذاب الهي مي شوند، همان طور كه گروه هايي از انسان ها و جنيان گرفتار و زيانكار گرديدند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 224

آموزه ها

و پيام ها:

1. براي كافران، راه نجاتي از آتش نيست.

2. دوستان بد، ارزش هاي گذشته و آينده را در نظرانسان وارونه جلوه مي دهند.

3. مواظب دوستان بد باشيد كه از عوامل عذاب وزيانكاري هستند.

4. سرنوشت امت ها (ي گمراه) در طول تاريخ يكسان است و همه گرفتار عذاب مي شوند.

5. كافران، در دنيا و آخرت فرجامي عذاب آلود دارند.

***

قرآن كريم در آيات بيست و ششم تا بيست و هشتم سوره ي فصلت به مبارزه ي تبليغاتي كافران با قرآن و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

26- 28. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا القُرْآنِ وَالغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ* فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَاباً شَدِيداً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أسْوَأ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ* ذَلِكَ جَزَاءُ أعْدَاءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيهَا دَارُ الخُلْدِ جَزَاءً بِمَا كَانُوا بِآ يَاتِنَا يَجْحَدُونَ

و كساني كه كفر ورزيدند گفتند: «به اين قرآن گوش فرا ندهيد؛ و در (قرائت) آن (سخن) بيهوده سر دهيد، تا شايد شما پيروز شويد.» و قطعاً، به كساني كه كفر ورزيدند، عذاب شديدي مي چشانيم و حتماً آنان را طبق بدترين چيزي كه انجام مي دادند كيفر مي دهيم! اين آتش سزاي دشمنان خداست، كه براي آنان در آن جا سراي ماندگار است، به كيفر اين كه آيات ما را انكار مي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در برخي حكايات تاريخي آمده است كه هرگاه پيامبر 9 در مكه مي خواستند صداي خود را به خواندن قرآن بلند كنند، مشركان مردم را از ايشان دور مي كردند و مي گفتند: سوت و صفير بكشيد و شعر بخوانيد تا سخنان او را نشويد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 225

2. در اين آيات به مبارزه ي تبليغاتي كافران با نداي پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن

اشاره شده است. آري؛ اين روش كافران است كه صداي مناديان حق و عدالت را با تبليغات خاموش مي سازند.

البته تبليغات در هر زمان شكل جديدي به خود مي گيرد، گاهي با جار و جنجال و سوت و كف و گاهي با داستان هاي خرافي و افسانه هاي عشقي و مراكز فساد و فيلم هاي مبتذل و مطبوعات بي محتوا و بازي هاي دروغين سياسي و هيجان هاي كاذب و هر چيزي كه فكر مردم را از رهبران حق و آيات الهي منحرف سازد.

3. در اين آيات براي كافراني كه با قرآن مبارزه مي كنند عذاب سختي پيش بيني شده است و آنان بر اساس بدترين كارهايشان مجازات مي شوند؛ يعني براساس انكار آيات الهي و مبارزه با قرآن و مانع شدن مردم از شنيدن سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله كه از بدترين گناهان آنان بود كه همواره انجام مي دادند.

4. در اين آيات به چند صفت مخالفان قرآن اشاره شده است:

الف) كافر هستند؛

ب) دشمنان خدا هستند؛

ج) آيات الهي را انكار مي كنند در حالي كه در دل بدان اقرار دارند. «1»

آري؛ كيفر اين افراد آتش دايمي است و به سخت ترين مجازات مي رسند.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران براي پيروزي بر شما مي خواهند شما را از قرآن جدا سازند (مراقب باشيد).

2. دشمنان اسلام حتي از صداي قرآن مي ترسند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 226

3. دشمنان اسلام بر روي موج قرآن پارازيت مي اندازند تا مردم صداي آن را نشنوند.

4. مخالفان قرآن، كافر، دشمن خدا و منكران اين آيات الهي هستند.

5. با قرآن مخالفت نكنيد كه كيفر مخالفت با آن، عذاب سخت ابدي است.

6. مخالفان قرآن در حالي آن را انكار مي كنند كه در دل به حقانيّت آن اقرار

دارند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي فصلت به قصد انتقام كافران از رهبران گمراه كننده ي خويش اشاره مي كند و مي فرمايد:

29. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا ربَّنَا أرِنَا الَّذَيْنِ أضَلَّانَا مِنَ الجِنِّ وَالإنْسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الأسْفَلِينَ

و كساني كه كفر ورزيدند، گفتند: « [اي پروردگارما! كساني از جن و انسان را كه ما را گمراه كردند به ما بنمايان تا آنها را زير گام هاي خود قرار دهيم، تا از فروترين (و خوارترين افراد) شوند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران بعد از نزول عذاب الهي بيدار مي گردند و به فكر عامل اصلي انحراف و گمراهي خويش مي افتند و به دنبال رهبران گمراه كننده ي خود مي گردند تا آنها را بيابند و لگدمالشان كنند و از آنها انتقام گيرند. «1»

2. رهبران گمراه كننده، همان دوستان و هم نشينان كافران بودند كه به آنها مي گفتند: به سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن گوش ندهيد و دستور تبليغات عليه او را مي دادند و او را ساحر مي خواندند اين رهبران گمراه كننده، برخي از انسان هاي شيطان صفت و برخي از جنيان هم چون ابليس هستند.

3. در رستاخيز دوزخيان به هم ديگر دسترسي ندارند، مگر آن كه خدا اجازه دهد و آنها را به هم ديگر نشان دهد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 227

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران در رستاخيز از خواب غفلت بيدار مي شوند و عاملان گمراهي خويش را مي شناسند و تعقيب مي كنند.

2. ديگران را گمراه نسازيد كه در رستاخيز دشمن شما مي شوند.

3. گمراه كنندگان، برخي انسان هاي شيطان صفت و برخي جنيان هستند (پس مراقب هر دو گروه باشيد).

***

نزول فرشتهگان بر مؤمنان پراستقامت

قرآن كريم در آيات سي ام تا سي و دوم سوره ي فصلت به

مؤمنان با استقامت و ويژگي هاي آنان در دنيا و آخرت اشاره مي كند و مي فرمايد:

30- 32. إنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ المَلائِكَةُ أ لَّا تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأبْشِرُوا بِالجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ* نَحْنُ أوْلِيَاؤُكُمْ فِي الحَيَاةِ الدُّ نْيَا وَفِي الآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ* نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِيمٍ

در حقيقت، كساني كه گفتند: «پروردگار ما خداست.»، سپس پايداري كردند، فرشتگان بر آنان فرود مي آيند (و مي گويند) كه: «نترسيد و اندوهگين نباشيد؛ و مژده باد بر شما، به بهشتي كه (بدان) وعده داده مي شديد! ما ياوران (ودوستان) شما در زندگي دنيا و در آخرت هستيم؛ و در آن جا آنچه خودتان ميل داريد براي شما (فراهم) است، و در آن جا آنچه را فرا مي خوانيد براي شما (آماده) است. (اين نخستين) پذيرايي از جانب (خداي) بسيار آمرزنده ي مهرورز است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات سخن از مؤمنان مقاوم است كساني كه عاشق خدا هستند و در برابر شهوات، دشمنان و انحرافات ايستادگي و مقاومت

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 228

مي كنند و هنگامي كه منافعشان به خطر مي افتد صحنه را ترك نمي كنند اين مطالب در برابر آيات گذشته است كه سخن از كافران لجوج بود.

مقايسه ي انسان هاي نيك و بد يكي از روش هاي تربيتي قرآن است، تا مردم راه صحيح را تشخيص دهند.

2. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

مردم اين سخن (كه پرودگار ما خداست) را گفتند ولي سپس اكثر آنان كافر شدند، پس هر كس آن را تا هنگام مرگ بگويد، از كساني است كه بر آن استقامت مي ورزد. «1»

3. در حديث

ديگري از امام رضا عليه السلام روايت شده كه در مورد تفسير استقامت (در آيه ي فوق) فرمودند:

به خدا سوگند آن همان چيزي است كه شما بر آن هستيد (يعني روش ولايت اهل بيت عليهم السلام). «2»

البته اين گونه احاديث مصاديقي از معناي آيه را بيان مي كنند و مفهوم آن را محدود نمي سازند.

4. در اين آيات هشت ويژگي و پاداش براي مؤمنان با استقامت بيان شده است كه عبارت اند از:

- فرشتگان بر آنان نازل مي شوند؛

- ترسي از آينده نخواهند داشت؛

- اندوهي برگذشته ي خويش ندارند؛

- به بهشت مي روند؛

- فرشتگان الهي دوست و ياور آنان در دنيا و آخرت هستند؛

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 229

- در بهشت هر چيز لذت بخشي براي آنان فراهم است؛

- در بهشت هر چه دستور دهند فراهم مي شود؛

- پروردگاري آمرزشگر و مهربان، ميزبان آنهاست.

5. فرشتگان الهي در چه موقعي بر مؤمنان نازل مي شوند؟ مفسران در پاسخ گفته اند كه نزول ملائكه در هنگام مرگ و يا به هنگام ورود به قبر و يا به هنگام زنده شدن در رستاخيز است.

و يا اين كه مژده رساني فرشتگان دايمي است و الهامات معنوي آنان در جان مؤمنان طنين انداز است، ولي به هنگام مرگ و رستاخيز اين صدا روشن تر و رساتر است؛ «1» البته معناي اخير با ظاهر آيه سازگارتر است.

6. «نُزُل» به معناي چيزي است كه به وسيله ي آن از مهمان پذيرايي مي كنند و يا نخستين پذيرايي از مهمان است.

اين تعبير اشاره دارد كه همه ي مؤمنان ميهمان خدا هستند و بهشت با همه ي نعمت هايش نخستين پذيرايي از آنهاست و پذيرايي هاي ديگري هم چون رضوان الهي نيز هست.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان واستقامت شرط نزول فرشتگان و سعادت دنيا و

آخرت انسان است.

2. مؤمنان نستوه، ترس و اندوهي به دل راه ندهند.

3. خدا به وسيله ي فرشتگانش از مؤمنان نستوه در دنيا و آخرت حمايت مي كند.

4. در بهشت همه ي نعمت ها و لذّت ها فراهم است و درخواست هاي اضافه نيز اجابت مي شود.

5. بهشت با همه ي نعمت هايش پذيرايي نخستين شماست.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 230

قرآن كريم در آيات سي و سوم تا سي و ششم سوره ي فصلت به نيكوترين سخن و روش تبديل دشمن به دوست و شرايط و موانع آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

33- 36. وَمَنْ أحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إلَي اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحاً وَقَالَ إنَّنِي مِنَ المُسْلِمِينَ* وَلا تَسْتَوِي الحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أحْسَنُ فَإذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأ نَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ* وَمَا يُلَقَّاهَا إلَّاالَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إلَّاذُو حَظٍّ عَظِيمٍ* وَإمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ

و چه كسي نيكوسخن تر است از كسي كه به سوي خدا فراخواند و [كار] شايسته انجام دهد و بگويد: «در حقيقت، من از تسليم شدگانم.!؟» و نيكي و بدي مساوي نيست؛ (بدي را) بدان (شيوه اي) كه آن نيكوتر است، دفع كن؛ پس ناگهان، كسي كه بين تو و بين او دشمني است، چنان (مي شود) كه گويي او ياوري (و دوستي) گرم است. و جز كساني كه شكيبايي كردند، آن (مقام) را دريافت نمي كنند؛ و جز (كسي كه) داراي بهره ي بزرگ است، آن را دريافت نمي كند. و اگر وسوسه اي از شيطان تو را تحريك كند، پس به خدا پناه ببر؛ [چرا] كه تنها او شنوا [و] داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات بهترين سخن پردازان را كساني معرفي مي كند كه

سه ويژگي دارند:

الف) مردم را به سوي اللَّه فرا مي خوانند، نه به سوي شرك و انحراف.

ب) كارهاي شايسته انجام مي دهند و خود اهل عمل هستند.

ج) در برابر حق تسليم هستند، به اسلام اعتقاد دارند، به آن اعتراف

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 231

مي كنند و دستورات خدا را اطاعت مي كنند. «1»

2. برخي مفسران آيات فوق را بر شخص پيامبر صلي الله عليه و آله يا بلال حبشي و يا افراد اذان گو تطبيق كرده اند كه نغمه ي توحيد سر مي دهند.

ولي معناي آيه وسيع است و شامل همه ي مناديان توحيد، اعم از پيامبران، امامان و دانشمندان و مبلغان و اذان گويان مي شود.

3. هيچ نيكي و خوبي و بركتي با بدي و انحراف و زشتي و عذاب برابر نيست. اين مطلبي است كه عقل و فطرت انسان به خوبي مي شناسد.

البته اسلام، توحيد، تقيّه و روش هاي تبليغي نيكو و صفات عالي انساني از مصاديق نيكي ها و شرك و كفر و اعمال قبيح از مصاديق بدي هاست كه در برخي روايات و سخنان مفسران بدانها اشاره شده است. «2»

4. در اين آيه به يك نكته ي روان شناختي براي جذب دشمنان و تبديل كردن آنها به دوستان صميمي اشاره شده است. نكته اي كه روان شناسان عصر ما نيز بر آن تأكيد مي كنند اين است كه اگر كار بد ديگران را با كار نيك پاسخ دهيد، شرمنده مي شوند و گرفتار عذاب وجدان مي گردند و در نهايت، تسليم كرامت و بزرگواري شما مي شوند و به طرف شما مي آيند و دوست شما مي گردند.

5. روش تبديل دشمنان به دوستان به وسيله ي محبت و نيكي كردن، يك روش غالبي است، نه دايمي؛ يعني ممكن است در موارد استثنايي،

تفسير قرآن

مهر جلد هجدهم، ص: 232

افرادي يافت شوند كه از اين روش سوءاستفاده كنند و يا به لجاجت خود ادامه دهند كه در اين مورد بايد با آنان برخورد قانوني كرد.

6. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله يكي از كساني است كه از روش فوق در فتح مكه استفاده كرد و همه ي مشركان را عفو كرد و بدي هاي آنان را با نيكي پاسخ داد؛ از اين رو فوج فوج به اسلام گرويدند.

اما همين پيامبر در فتح مكه با برخي افراد برخورد كرد و آنها را از عفو عمومي استثنا ساخت؛ چرا كه لياقت نيكي و محبت را نداشتند.

7. در اين آيات به شرايط روش جذب دشمنان و مباني اخلاقي آن اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) صبر و شكيبايي كه بتواند انسان را بر خشم خود پيروز كند.

ب) داشتن بهره ي بزرگ از ايمان و اخلاق، يعني داشتن روحي بزرگ و شرح صدر عظيم تا انسان بتواند بدي ديگران را فراموش كند و به آنها نيكي بنمايد.

8. هر چند اين آيات خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله است و ايشان را به آداب الهي آشناتر مي سازد، ولي در حقيقت مخاطب آيات همه ي مسلمانان هستند كه از اين روش براي تبديل دشمن به دوست استفاده كنند و مراقب خطر وسوسه هاي شيطاني و شيطان صفتان باشند.

9. «نزغ» به معناي ورود به كارها به قصد فساد است و در اين جا مقصود وسوسه هاي شيطان و شيطان صفتان است كه در هنگام عفو و نيكي به دشمنان، مانع مي شوند و مي گويند: خون را با خون بايد شست و ترحّم بر پلنگ تيزدندان ستمكاري بود بر گوسفندان.

آنان افراد را تحريك و

به خشونت در برابر خشونت تشويق مي كنند، كه قرآن مي فرمايد: فريب اين افراد را نخوريد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. سخنِ سخن راناني بهتراست كه با زبان به سوي خدا فرامي خوانند و خود شايسته كردار هستند و در اعتقاد تسليم حق اند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 233

2. جهت گيري سخن مبلغان ديني بايد خدايي، عمل آنان شايسته و اعتقادشان تسليم در برابر حق باشد.

3. نيكي ها را با بدي ها يكسان ندانيد.

4. پاسخ بدي ها را با نيكي بدهيد تا دشمني ها برطرف شود.

5. با صبر و شرح صدر، با بدكاري دشمنان برخورد كنيد.

6. در برابر وسوسه هاي شيطان مقاومت كنيد و به خدا پناه ببريد.

7. وسوسه گري شيطان و شيطان صفتان مانع تبديل شدن دشمني ها به دوستي هاست.

8. تلاش كنيد با محبت، دشمن خود را به دوست تبديل سازيد و به وسوسه ها گوش ندهيد.

***

نشانه ها

قرآن كريم در آيات سي و هفتم و سي و هشتم سوره ي فصلت با اشاره به نشانه هاي خدا در صحنه ي آسمان، مردم را به خداپرستي و پرهيز از شرك فرا مي خواند و مي فرمايد:

37 و 38. وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا للَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إنْ كُنْتُمْ إيَّاهُ تَعْبُدُونَ* فَإنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لا يَسْأ مُونَ

و از نشانه هاي او، شب و روز و خورشيد و ماه است؛ براي خورشيد و براي ماه سجده نكنيد، و براي خدايي كه آنها را آفريده است سجده كنيد؛ اگر تنها او را مي پرستيد. و اگر (از پرستش خدا) تكبّر ورزند، پس كساني كه نزد پروردگار تو هستند، شب و روز براي او تسبيح مي گويند، در حالي كه آنان ملول نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1.

در اين آيات از روز و شب و ماه و خورشيد به عنوان نشانه هاي خدا ياد شده است. آري؛ روز روشني بخش زندگي و مايه ي حيات جان داران است و شب مايه ي آرامش انسان؛ همان طور كه خورشيد مايه ي نور و گرما و عامل رشد گياهان و بقاي جاندران است و ماه شب ها را از تاريكي مطلق به در

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 234

مي آورد و نور شاعرانه ي خود را بر كوه و دشت مي افشاند.

آري؛ همه ي اين ها مخلوقات الهي و نشانه هاي قدرت و حكمت خدايند.

2. برخي افراد هنگامي كه عظمت و فوايد ماه و خورشيد را مي ديدند، حيران شده، در برابر آنها سجده مي كردند و مشرك مي شدند، ولي توجه نمي كردند كه ماه و خورشيد معلول و مخلوقِ ديگري هستند و بايد كسي را پرستش كرد كه آفريدگار همه ي اين هاست.

3. در اين آيات اشاره شده كه اولًا، خدا نيازي به پرستش بندگان ندارد و اگر مردم را به پرستش فرا مي خواند براي كمال خود آنهاست.

ثانياً، اگر مردم در برابر خدا تكبر نمايند و او را نپرستند باز هم خدا فرشتگاني دارد كه همواره در حال تسبيح گويي او هستند و هيچ گاه هم خسته نمي شوند؛ چون عوارض ماده را ندارند.

4. اين دو آيه از آيات سجده دار قرآن كريم است؛ يعني هنگامي كه تلاوت شد واجب است كه انسان سجده كند، البته محل سجده بر اساس تعاليم اهل بيت عليهم السلام همان جمله ي آخر آيه ي سي و هفتم است.

5. در سجده ي واجب قرآن، گفتن ذكر مستحب است و ذكرهاي مخصوصي نيز آمده است كه مستحب است، ولي هر ذكري بگويند كافي است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد شب و روز

و ماه و خورشيد مطالعه كنيد و درس خداشناسي بياموزيد.

2. به جاي خالق هستي، مخلوقات او را نپرستيد.

3. اگر مي خواهيد خداپرست باشيد، چيزي را شريك او قرار ندهيد.

4. فرشتگان تسبيح گران دايمي خدا هستند.

5. در برابر پرستش خدا تكبّر نكنيد (كه او نيازي به پرستش شما ندارد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 235

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي فصلت به نشانه هاي خدا در زنده كردن زمين و قدرت خدا بر زنده كردن مردگان اشاره مي كند و مي فرمايد:

39. وَمِنْ آيَاتِهِ أ نَّكَ تَرَي الأرْضَ خَاشِعَةً فَإذَا أنزَلْنَا عَلَيْهَا المَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إنَّ الَّذِي أحْيَاهَا لَمُحْيِي المَوْتَي إنَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

و از نشانه هاي او اين است كه تو زمين را فروتن (و خشك و بي جان) مي بيني، و [لي هنگامي كه آب (باران) را بر آن فرو مي فرستيم، به حركت در مي آيد و رشد مي يابد؛ قطعاً، كسي كه آن را زنده كرد، زنده كننده ي مردگان است؛ [چرا] كه او بر هر چيز تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به دو مسأله ي توحيد و معاد اشاره كرده و از نشانه هاي توحيد براي معاد شاهد آورده است.

2. يكي از نشانه هاي قدرت و علم خدا، زنده شدن خاك به وسيله ي آب باران و رويش گياهان است؛ اوست كه با چند قطره باران، به زمين مرده حيات مي بخشد و آن را سرسبز و خرّم مي سازد.

3. زنده شدن زمين مرده، نمونه اي از رستاخيز موجودات است و همان خدايي كه به زمين مرده حيات مي دهد، مي تواند در رستاخيز نيز مردگان ديگر را زنده كند؛ چرا كه قدرت او نامحدود است.

آموزه ها و پيام ها:

1. از مطالعات زيست شناسي به خداشناسي

برسيد.

2. برخي نشانه هاي توحيد، نشانه ي امكان معاد نيز هست.

3. معاد را با قدرت نامحدود خدا بسنجيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 236

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي فصلت، فرجام عذاب آلود كژروان را با فرجام باامنيت مؤمنان مقايسه مي كند و مي فرمايد:

40. إنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أفَمَنْ يُلْقَي فِي النَّارِ خَيْرٌ أمْ مَنْ يَأتِي آمِناً يَوْمَ القِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

در حقيقت، كساني كه در آيات ما به كژي مي گرايند (و آنها را تحريف مي كنند) بر ما مخفي نمي مانند. و آيا كسي كه در آتش افكنده مي شود بهتر است يا كسي كه در روز رستاخيز با امنيت مي آيد؟! آنچه مي خواهيد انجام دهيد، كه او به آنچه انجام مي دهيد بيناست!

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير ملحدان (كژروان) همه ي مكتب هاي الحادي عصر ما را نيز شامل مي شود و در اين جا مقصود از ملحدان كساني هستند كه در آيات و نشانه هاي خدا وسوسه مي كنند، تا مردم را منحرف سازند. «1»

2. در اين آيه فرجام دو گروه را مقايسه كرده است:

اول، گروه ملحدان كه با وسوسه گري و فساد، عقايد و ايمان مردم را به آتش مي كشيدند كه راهي آتش دوزخ مي شوند.

و دوم، مؤمنان كه در سايه ي ايمان محيط امني براي جامعه ي بشري فراهم كردند و در روز رستاخيز نيز در امنيت هستند.

3. «امنيت» يكي از مهم ترين مسائل بشري است كه هم در دنيا و هم در آخرت مهم است، به طوري كه در اين آيه امنيت را در برابر آتش دوزخ قرار داده است.

4. نكته ي جالب آن است كه در مورد دوزخيان تعبير «افكندن» به كار رفته است و در مورد

بهشتيان تعبير «آمدن»؛ يعني بهشتيان با اختيار و

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 237

آزادي و احترام به بهشت مي روند، به خلاف دوزخيان كه اختياري از خود ندارند و در آتش افكنده مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. كژروان كارهايشان از خدا مخفي نيست پس هر كاري مي توانند بكنند.

2. به فرجام عذاب آلود كژروان و فرجام با امنيت مؤمنان بنگريد و عبرت بگيريد.

3. مؤمنان در رستاخيز مورد احترام و از امنيت برخوردارند.

***

قرآن

قرآن كريم در آيات چهل و يكم تا چهل و سوم سوره ي فصلت به برخورد كافران با قرآن و تحريف ناپذيري قرآن اشاره كرده، مي فرمايد:

41- 43. إنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ* لا يَأتِيهِ البَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ* مَا يُقَالُ لَكَ إلَّامَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَذُو عِقَابٍ ألِيمٍ

در حقيقت، كساني كه به آگاه كننده [: قرآن هنگامي كه به سراغشان آمد، كفر ورزيدند (برما مخفي نمي مانند)؛ درحالي كه قطعاً، آن (قرآن) كتابي شكست ناپذير است. كه باطل از پيش روي آن و پشت سرش به سراغ آن نمي آيد؛ (زيرا اين) فروفرستاده اي از جانب (خداي) فرزانه ي ستوده است. به تو گفته نمي شود، جز آنچه به فرستادگان پيش از تو گفته شد؛ قطعاً، پروردگار تو داراي آمرزش و صاحب كيفر دردناكي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از نام ها و صفات قرآن «ذكر» (يادآور، بيدارگر و يادمان) است و از آن جا كه قرآن حقايق فطرت انسان را

شرح مي دهد و ياد آوري مي كند به آن ذكر گفته مي شود.

2. قرآن كتابي شكست ناپذير است؛ زيرا منطق محكم، گويا و

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 238

استدلال هاي قوي و آياتي معجزه آسا دارد كه كسي نمي تواند مثل آن را بياورد و آن را شكست دهد.

3. «باطل» در برابر حق است و مصاديقي هم چون شرك، شيطان، سحر و هر موجود فنا شونده اي را شامل مي شود.

4. مقصود از راه نيافتن باطل در قرآن چيست؟

مفسران در اين مورد پاسخ هاي متعددي داده اند، از جمله اين كه:

تناقضي در مفاهيم قرآن راه نمي يابد، كتاب هاي آسماني و علوم جديد ضد قرآن نيست، حقايق قرآن ابطال نمي شود و در آينده منسوخ نمي گردد، در قوانين و معارف و اخبارش مطلب خلافي نيست، چيزي از قرآن كم نشده و بر آن افزوده نمي شود و از تحريف محفوظ است.

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشند هيچ يك از اين باطل ها در قرآن راه ندارد. «1»

5. قرآن كتاب حقي است كه باطل در آن راه ندارد؛ زيرا از طرف خداي حكيم و حميد نازل شده است؛ يعني قرآن از شخصي صادر شده كه داراي همه ي كمالات و ستوده است و قرآن جلوه اي از علم نامحدود و حكمت و كمالات ستوده ي اوست.

6. در مورد آيه ي چهل و سوم دو تفسير شده است:

الف) خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: آنچه به تو گفته شده و به سوي تو وحي شده است همان سخناني است كه به پيامبران پيشين وحي شده بود.

ب)

خطاب به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايد: نسبت هاي ناروايي كه به تو داده مي شود، همان تهمت ها و نسبت هايي است كه به پيامبران پيش از تو مي دادند و آنها را ساحر و مجنون مي خواندند.

در هر حال اين آيه نوعي دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 239

7. در اين آيات، خداي متعال از يك طرف اميد مي دهد و خود را آمرزشگر معرفي مي كند تا گناهكاران و مخالفان دين از توبه نا اميد نشوند و از طرف ديگر، هشدار مي دهد و مجازات دردناك خويش را يادآور مي شود تا مخالفان لجوج، مغرور نشوند و دست از سركشي بردارند؛ يعني مردم را در حالت تعادل روحي و بين ترس و اميد نگاه مي دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي تحريف ناپذير و (معجزه اي) شكست ناپذير است.

2. قرآن جلوه اي از حكمت و صفات ستوده ي خداست، پس از هيچ طرف باطل بدان راه نمي يابد.

3. روش مخالفان در برخورد با پيامبران در طول تاريخ همسان است.

4. از عذاب خدا بترسيد و به لطف او اميدوار باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي فصلت به هدايت گري و شفا بودن قرآن و بهانه جويي هاي مخالفان در برابر آن و ناكامي آنان در فهم قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

44. وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآناً أعْجَمِيّاً لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أأعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ

قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُديً وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَميً اوْلَئِكَ يُنَادَوْنَ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ

و اگر (بر فرض) آن (قرآن) را خواندني مبهم (و غير عربي) قرار مي داديم، حتماً مي گفتند: چرا آياتش تشريح نشده است؟! آيا (كتابي) مبهم (و غير عربي و پيامبري) عربي؟! بگو: «آن (كتاب) براي كساني كه ايمان آورده اند رهنمود و درمان است، و [لي كساني كه ايمان نمي آورند، در گوش هايشان سنگيني است و آن براي آنان (مايه ي) كور (دل) ي است؛ آنان (گويي) از

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 240

مكاني دور ندا داده مي شوند.»

شأن نزول:

برخي مفسران حكايت كرده اند كه كافران بهانه جو مي گفتند: اين قرآن اگر به زبان عجمي (غير عربي) نازل شده بود (بهتر بود و كار مبارزه ي ما را آسان تر مي كرد)، «1» اما آيه ي فوق فرود آمد و به بهانه جويي آنان پاسخ داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «عجمي» به معناي ابهام در سخن است و به غير عرب ها نيز عجمي گفته مي شود چرا كه عرب ها زبان آنان را به خوبي نمي فهمند.

2. قرآن كريم به زبان عربي نازل شد؛ چون:

اولًا، هر پيامبري بايد به زبان مخاطب خويش سخن بگويد تا مردم سخن او را درك كنند.

ثانياً، لغت عرب ظرفيت هاي ويژه اي براي بيان معاني دارد كه مي تواند پذيراي كلام اعجازآميزي هم چون قرآن باشد.

ثالثاً، اگر قرآن به هر زبان ديگري نازل مي شد، باز بهانه جويان همين پرسش را مطرح مي كردند كه چرا قرآن به اين زبان نازل شد.

3. مقصود از جمله ي «آيا عجمي و عربي»

آن است كه:

آيا قرآني به زبان عجمي براي مردمي عرب زبان نازل شده است و يا منظور آن است كه آيا قرآني به زبان عجمي از پيامبري عرب زبان است.

و يا اين كه منظور آن است كه: آيا در اين قرآن عربي و عجمي را مخلوط كرده ايد.

يعني مخالفان بهانه جو به هر صورت بهانه تراشي مي كنند؛ اگر عجمي باشد تعجب مي كنند و اگر عربي باشد مي گويند به آن گوش ندهيد و سر و صدا كنيد.

4. قرآن كتابي است كه هم چون باران زلال بر زمين دل ها نازل مي شود؛ اگر دل ها با ايمان و آماده باشند، از هدايت آن استفاده مي كنند و آن را درمان دردهاي خود قرار مي دهند و اگر بي ايمان و گوش ها سنگين و چشم ها از درك حقيقت كور باشد، از آن استفاده اي نمي كنند، بلكه ممكن است زيان بينند. «2»

باران كه در لطافت طبعش ملال نيست

در باغ لاله رويد و در شوره زار خس 5. قرآن شفاي دردهاي عقيدتي هم چون شرك و دردهاي اخلاقي هم چون حسد و دردهاي اجتماعي هم چون ظلم و دردهاي روحي و رواني است؛ قرآن عامل بهداشت رواني انسان است. «1»

6. چرا قرآن شفاي دردهاي ما نمي شود؟

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

اكنون درست تفكر كن! ببين صدر يا ذيل اين آيه ي شريفه (فصلت، 44) با ما تطبيق مي كند؟

كجاست آن هدايت و شفاي امراض باطني كه براي مؤمنين از قرآن شريف حاصل مي شود؟!

چه شده است كه در گوش ما اين آيات شريفه فرو نمي رود و براي ما خود، حجاب

فوق حجاب مي شود؟! اين نيست جز آن كه نور ايمان در قلب ما نازل نشده و علوم ما به همان حدّ علمي باقي مانده و به لوح قلب وارد نگرديده و در اين باب، در قرآن شريف آيات بسياري است كه با مقايسه ي حال خود با آن آيات و تطبيق آن آيات با صفات خود، به خوبي حال ما معلوم خواهد شد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. بهانه جويي مخالفان در برابر قرآن، پايان پذير نيست.

2. قرآن هدايتگري شفا دهنده است.

3. براي استفاده از قرآن دلي با ايمان و گوشي شنوا و چشمي بينا و قدرت

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 242

فهم لازم داريد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و پنجم سوره ي فصلت با يادآوري سرگذشت موسي عليه السلام و برخورد منفي قوم او با تورات، به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد و مي فرمايد:

45. وَلَقَدْ آ تَيْنَا مُوسَي الكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ

و به يقين، به موسي كتاب (: تورات) داديم؛ و در آن اختلاف شد؛ و اگر نبود، سخني (سنت گونه) كه از طرف پروردگارت (در مورد مهلت دادن و اتمام حجّت بر آنان) از پيش مقرر شده بود، حتماً، در ميان آنان داوري مي شد و قطعاً، آنان در مورد آن (كتاب) در شكّي

ترديدآميز هستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد كه اگر مشركان با قرآن برخورد منفي مي كنند، نگران مباش كه اين روش در امت هاي پيشين نيز بوده است و بني اسرائيل هم در مورد تورات اختلاف كردند.

2. در اين آيه به يك سنت و قانون الهي در مورد مخالفان كتاب هاي آسماني اشاره شده است. خدا در عذاب آنان عجله نمي كند، بلكه به خاطر اتمام حجّت و تربيت آنها و بيدار كردنشان، به آنها مهلت مي دهد و اين روش خدا در مورد امت هاي پيشين و امت اسلام است.

3. «مريب» به معناي شك همراه با سوءظن و بدبيني است؛ يعني مخالفان نه تنها در مورد كتاب هاي الهي، هم چون تورات و قرآن شك دارند، بلكه سوءظن دارند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 243

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان دين، در مورد كتاب هاي آسماني شك و بدبيني دارند و از اين رو اختلاف به راه مي اندازند.

2. قانون خدا در مورد مخالفان كتاب هاي آسماني، مهلت دادن است.

3. رهبران اسلام از فعاليت مخالفان در برابر قرآن ناراحت نباشند كه اين شيوه ي مخالفان دين در طول تاريخ است.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي فصلت به قانون بازگشت سود و زيان اعمال به خود انسان و ظلم نكردن حق اشاره مي كند و مي فرمايد:

46. مَنْ عَمِلَ

صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أسَاءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ

كسي كه [كار] شايسته اي انجام دهد، پس به سود خود اوست؛ و هر كس بدي كند، پس به زيان اوست. و پروردگارت به بندگان بيدادگر نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «ظلّام» به معناي «بسيار ستم كننده» است و در اين جا يا اشاره به آن است كه هر گونه ستمي از طرف خدا به مردم، ظلم بسيار بزرگي است، چون از او چنين انتظاري نيست و يا آن كه اگر خدا كوچك ترين ستمي كند، ظلم بزرگي كرده؛ چرا كه تعداد بندگان او زياد است.

2. اين آيه به عدالت خدا در كارها و مجازات ها و نيز به آزادي و اختيار انسان اشاره دارد؛ اگر به كسي بدي مي رسد يا خدا كسي را عذاب مي كند، در اثر اعمال خود اوست، وگرنه خدا به كسي ستم روا نمي دارد.

3. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمود:

سوگند به خدا، هيچ ملتي از آغوش ناز و نعمت زندگي گرفته نشد مگر به واسطه ي گناهاني كه مرتكب شدند؛ زيرا خدا هرگز به بندگانش ستم نمي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 244

(سپس افزودند:) اگر مردم هنگامي كه بلاها بر آنان نازل مي شود و نعمت ها از آنان سلب مي شود، با صدق نيت رو به درگاه خدا آورند و با قلب هاي آكنده از عشق خدا از او درخواست حل مشكل كنند، خدا آنچه را از دستشان رفته، به آنان باز مي گرداند و هرگونه فسادي را براي آنان اصلاح مي كند. «1»

آموزه ها

و پيام ها:

1. «هر چه كني به خود كني».

2. خدا ستمكار نيست (بلكه عادل است).

3. آنچه به شما مي رسد، نتيجه ي اعمال خودتان است، نه ستم خدا بر شما.

4. نيكي كنيد كه به سود شماست و بدي نكنيد كه به زيان شماست.

***

قرآن كريم در آيات چهل و هفتم و چهل و هشتم سوره ي فصلت به علم بي كران الهي و اختصاص علم قيامت به خدا و درماندگي مشركان در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

47 و 48. إلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَمَا تَخْرُجُ مِنْ ثَمَرَاتٍ مِنْ أكْمَامِهَا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ انثَي وَلا تَضَعُ إلَّابِعِلْمِهِ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ أيْنَ شُرَكَائِي قَالُوا آذَ نَّاكَ مَا مِنَّا مِنْ شَهِيدٍ* وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ وَظَنُّوا مَا لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ

علم به ساعت (: قيامت) تنها به او بازگردانده مي شود؛ هيچ (يك) از محصولات از شكوفه هايش خارج نمي شود و هيچ ماده اي باردار نمي شود و نمي زايد، مگر به علم خدا؛ و (ياد كن) روزي را كه آن (مشرك) ها را ندا مي دهند: «كجايند شريكان من؟!» مي گويند: «به تو اعلام كرديم كه از ما هيچ گواهي نيست.» و آنچه را پيش از (اين) مي خواندند (و مي پرستيدند) از (نظر) ايشان گم شد ويقين كردند كه هيچ راه فراري براي آنان نيست.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 245

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به دو بخش

از علم خدا اشاره شده است:

الف) آگاهي از رستاخيز كه مخصوص خداست و هيچ انسان يا فرشته اي از آن باخبر نيست.

ب) آگاهي از امور دقيق، هم چون بارداري و وضع حمل زنان و زمان رسيدن و بيرون آمدن ميوه ها از غلاف و پوسته، «1» كه خدا از اين ها آگاه است، اما ديگران نيز مي توانند با دقت و استفاده از وسايل از آنها آگاه شوند.

2. اختصاص علم زمان برپايي رستاخيز به خدا، فوايد تربيتي دارد؛ يعني وقتي افراد از زمان قيامت اطلاع نداشته باشند، هر لحظه منتظر آن هستند و كارهاي خود را اصلاح مي كنند و از گناه دوري مي جويند.

3. مشركان در رستاخيز بيدار شده، پرده ها از جلوي چشمانشان كنار مي رود وحقايق را مي فهمند و خاطره ي بت ها از ذهن آنها محو مي شود و اعلام مي كنند كه هيچ دليلي براي شرك نداريم؛ و در آن هنگام از بي پناهي خود آگاه مي شوند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. امور دقيق جهان، تحت نظر خداست و از آنها آگاهي دارد (پس مراقب باشيد).

2. هيچ كس جز خدا از زمان رستاخيز آگاه نيست (تا مردم آماده ي حضور در آن صحنه شوند).

3. مشركان در رستاخيز متوجه بطلان و بي دليلي شرك و بي پناهي خود مي شوند (پس تا دير نشده بيدار شوند).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 246

انسان و مشكلات و يأس

قرآن كريم در آيات چهل و نهم تا پنجاه و يكم سوره ي فصلت به كم ظرفيتي انسان در برابر نعمت ها و مشكلات و واكنش هاي مأيوسانه و مغرورانه ي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

49- 51. لا يَسْأمُ الإنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الخَيْرِ وَإنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ* وَلَئِنْ أذَ قْنَاهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِي وَمَا أظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُجِعْتُ إلَي رَبِّي إنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنَي فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ* وَإذَا أ نْعَمْنَا عَلَي الإ نْسَانِ أعْرَضَ وَنَأي بِجَانِبِهِ وَإذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاءٍ عَرِيضٍ

انسان از خواستن نيكي ملول نمي شود؛ و اگر بدي به او رسد، پس بسيار نااميد [و] مأيوس مي شود. و اگر پس از زيان (جسمي و روحي) كه به او رسيده، از جانب خويش رحمتي به او بچشانيم، قطعاً، مي گويد: «اين براي (شايستگي) من است و گمان نمي كنم ساعت (: رستاخيز) برپا گردد؛ و اگر به سوي پروردگارم باز گردانده شوم، مسلماً نزد او براي من (پاداش) نيكي است.» پس قطعاً، به كساني كه كفر ورزيدند از اعمالشان خبر مي دهيم و حتماً، از عذابي سخت به آنان مي چشانيم! و هنگامي كه به انسان نعمت مي بخشيم، روي مي گرداند و خودش (متكبّرانه) دور مي شود؛ و هنگامي كه بدي به او مي رسد، پس دعايي طولاني خواهد داشت.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به انسان هاي تربيت نايافته در پرتو دين اشاره كرده است؛ انسان هايي كه از نور ايمان و احساس مسئوليت نسبت به رستاخيز به دورند و در محدوده ي ماديّت گرفتار شده

و ارزش هاي والاي انساني را رها كرده اند؛ آنان به هنگام روي آوردن دنيا و ثروت مغرور مي شوند و به هنگام روي گرداندن دنيا مأيوس مي گردند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 247

2. «يأس» به معناي نااميدي دروني از نيكي ها و «قنوط» به معناي نااميدي از رحمت است كه در چهره و عمل انسان ظاهر مي شود. «1»

البته برخي مفسران نيز يأس و قنوط را به يك معنا و براي تأكيد دانسته اند و اين مطلب با ظاهر آيات آن ناسازگار است. «2»

3. انسان تربيت نايافته هنگامي كه نعمتي به او داده مي شود، مغرور مي گردد و آن را از ناحيه ي خود و براي خود مي داند و رستاخيز را انكار مي كند وحتي براي خود در نزد خدا در رستاخيز مقام نيكي قايل مي شود.

4. ناسپاسي انسان در برابر نعمت ها و رفع مشكلات، و بازگشت او به سوي خدا در هنگام بلا و مصيبت، مطلبي آموزنده است و اين چرخشِ بازگشت و ناسپاسي در زندگي انسان هاي تربيت نايافته تكرار مي شود.

و به خاطر اهميت اين مطلب، قرآن چند بار در آيات فوق و آيات ديگر به آن اشاره كرده است، تا رفع غفلت شود. «3»

5. تعبير چشاندن رحمت و رسيدن ناراحتي به انسان، اشاره به آن است كه انسان هاي تربيت نايافته، ظرفيت كم ترين چيزي را ندارند و زود مغرور و نااميد مي شوند.

در حالي كه مردان حق و پيروان راستينِ مكتب پيامبران، افرادي پرظرفيت، در برابر مشكلات صبور و در برابر نعمت ها شكور هستند و شرح صدر و وسعت روح دارند.

6. در

اين آيات هم گفته شده كه هر گاه به انسان شرّي برسد، مأيوس مي شود و هم اين كه اگر شرّي به او برسد بسيار دعا مي كند، در حالي كه دعاي فراوان نشانه ي اميدواري است، نه نشانه ي يأس و نااميدي، اين دو مطلب چگونه با هم جمع مي شوند؟

مردم دو دسته هستند، برخي در اثر مشكلات مأيوس مي شوند و برخي

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 248

دعا مي كنند و يا اين كه منظور آيه ي اول يأس از اسباب عادي است كه با دعا به درگاه خدا منافات ندارد و يا اين كه مقصود از دعا كردن، همان جزع و فزع است، نه دعاي واقعي به درگاه خدا. «1»

7. نه مغرور نه مأيوس:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

اي دخترم! مغرور به رحمت مباش كه غفلت از دوست كني و مأيوس مباش كه خسرالدنيا و الآخره شوي. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر مشكلات و نعمت هاي الهي كم ظرفيت نباشيد.

2. اگر خدا نعمتي را به شما چشاند، مغرور نشويد و رستاخيز را منكر نگرديد.

3. نعمت دادن خدا به كسي، دليل بر مقام نيك او نزد خدا در رستاخيز نيست (چه بسا برعكس باشد).

4. كافران مغرور و كم ظرفيت منتظر عذاب شديدي باشند.

5. تقاضاهاي انسان پايان ندارد.

6. روز رفاه كه از خدا روي برمي تابيد، به ياد روز بلا باشيد كه درخواست هاي فراوان مي كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي فصلت با اشاره به قانون دفع ضرر محتمل به كافران در مورد مخالفت با قرآن هشدار مي دهد و مي فرمايد:

52. قُلْ أرَأيْتُمْ إنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ

بگو: «آيا به نظر شما، اگر (قرآن) از نزد خدا باشد، سپس بدان كفر ورزيد، كيست گمراه تر از كسي كه او در جدايي (و ستيزي) دور و دراز است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 249

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به قانون عقلي دفع ضرر محتمل اشاره شده است؛ يعني اگر كسي از خطري بزرگ خبر دهد ولي انسان به سخن او اطمينان نداشته باشد، عقل هشدار مي دهد كه در برابر ضرر احتمالي احتياط كن.

از اين رو خدا به كافران لجوج مي گويد: اگر شما در اصل قرآن شك داريد، دست كم آن است كه احتمال مي دهيد از طرف خدا باشد و خبرهاي آن در مورد بهشت و جهنّم درست باشد و اگر اين گونه باشد، مؤمنان سود مي برند و شما زيان مي كنيد (پس هم اكنون جلوي ضرر احتمالي خويش را بگيريد و با قرآن مخالفت نكنيد).

2. حكايت شده كه امام صادق عليه السلام به «ابن ابي العوجاء» كه فردي ملحد و مادي گرا بود، برخورد كرد و گفت: «اگر مطلب اين باشد كه تو مي گويي (كه خدا و قيامتي در كار نباشد)- كه مسلماً چنين نيست- ما و شما نجات يافته ايم، ولي اگر مطلب اين باشد كه ما مي گوييم-

و حق نيز چنين است- ما اهل نجات خواهيم بود و تو هلاك مي شوي.»

پس از اين سخن كوبنده (كه محتواي قانون دفع ضرر محتمل عقلي را بيان مي كند) ابن ابي العوجاء دردي در قلبش احساس كرد و بازگشت و زود از دنيا رفت. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. حتي اگر احتمال مي دهيد كه چيزي از سوي خداست، با آن مخالفت نكنيد.

2. مخالفت با قرآن، گمراهي دوري است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 250

نشانه هاي خدا در جهان بيرون و درون

قرآن كريم در آيات پنجاه و سوم و پنجاه و چهارم سوره ي فصلت به نشانه هاي خدا در جهان و در درون انسان و احاطه ي علمي خدا و ترديدهاي كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

53 و 54. سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآ فَاقِ وَفِي أ نْفُسِهِمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أ نَّهُ الحَقُّ أوَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أ نَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيدٌ* ألا إنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ ألا إنَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ مُحِيطٌ

به زودي نشانه هاي خود را در اطراف (جهان) و در خودشان به آنان مي نمايانيم، تا اين كه براي آنان آشكار شود كه او حق است؛ و آيا كافي نيست كه پروردگارت بر هر چيز گواه است؟! آگاه باشيد كه آنان از ملاقات پروردگارشان

در ترديدند؛ آگاه باشيد كه او به هر چيزي احاطه دارد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو گونه از نشانه هاي خدا اشاره شده است: نشانه هاي او در جهان بيرون و نشانه هاي او در درون انسان.

مفسران در مورد اين نشانه ها كه در آيه ي فوق آمده است دو تفسير ارائه كرده اند:

الف) منظور از نشانه هاي بيروني همان ماه و خورشيد و گياهان و حيوانات و منظور از نشانه هاي دروني همان نظم دستگاه هاي مختلف بدن، هم چون قلب و شگفتي هاي روح انسان است كه هر يك كتابي از معرفت پروردگار است.

ب) مقصود از نشانه هاي خدا در بيرون، همان معجزه ي پيروزي اسلام در نقاط مختلف جهان و مقصود از نشانه هاي خدا در درون، همان پيروزي اسلام در درون جزيرة العرب در جنگ بدر و فتح مكه و مانند آن است.

البته مانعي ندارد كه هر دو تفسير مقصود آيه باشد، اما تفسير اول با سياق آيات قبل و بعد سازگارتر است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 251

2. كتاب نفس خود را بخوان و پرواز كن:

امام خميني رحمه الله مي فرمايد:

پس اي عزيز!

از اين ستم آباد تاريك و خانه ي وحشتناك وحشت زا و نشئه ي تنگ و تاريك به در آي و بخوان و پرواز كن.

تو را زكنگره ي عرش مي زنند صغير

ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است؟ و حجاب طبع و طبيعت را پاره كن كه تو

از جهان قدس و طهارتي و از جايگاه نور و كرامت، چنانچه عارف شيرازي قدس سره مي گويد:

چاك خواهم زدن اين دلق ريايي چه كنم

روح را صحبت ناجنس عذابي است اليم اي برادرِ راه حقيقت، از خواب غفلت بيدار شو و چشم دل و ديده ي قلب را باز كن و كتاب نفس را قرائت نما كه از براي گواهي، كافي خواهد بود ... «1»

3. مقصود از ملاقات پروردگار كه مورد ترديد مشركان بوده چيست؟

در اين مورد نيز دو تفسير ارائه شده است:

الف) مقصود همان ملاقات خدا در رستاخيز است و آيه پاسخي به شبهات مشركان در مورد معاد است و مي فرمايد: خدايي كه به همه چيز احاطه دارد مي تواند ذرّات وجود شما را در رستاخيز جمع آوري كند ولي شما ترديد داريد. «2»

ب) منظور آيه همان حضور و شهود پروردگار است كه روشن ترين دليل توحيد است و كافران در مورد آن ترديد دارند و آن را انكار مي كنند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 252

4. احاطه ي خدا بر همه چيز به صورت مادي نيست، بلكه احاطه ي حقيقي است؛ يعني همه ي موجودات به او تكيه و قيام دارند و او با همه چيز است، اما قرين آنها نيست و مغاير همه چيز است، اما از آنها جدا نيست.

5. از امام حسين عليه السلام در دعاي عرفه حكايت شده كه فرمودند:

الهي! آيا

براي موجودات ديگر ظهوري هست كه براي تو نيست، تا آنها نشان دهنده ي تو باشند؟

كي پنهان شده اي تا نياز به دليل داشته باشي كه بر وجود تو دلالت كند وكي دور شده اي كه آثار تو در عالم هستي ما را به تو ره نمون گردد؟

كورباد (يا كور است) چشمي كه تو را مراقب خويش نبيند و زيانكار باد تجارت بنده اي كه از عشق تو سهمي ندارد. «1»

آري؛ خدا بر همه چيز احاطه دارد و گواه همه چيز است و در جا حاضر است و خود دليل خود است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در جهان برون و درون خويش، خداشناس شويد و به حقانيّت او پي ببريد.

2. گواهي و شهود و حضور خدا در همه جا، براي شناخت او كافي است.

3. كافران در ملاقات خدا ترديد دارند (و همين مطلب عامل انحراف آنهاست).

4. به احاطه ي خدا بر همه چيز توجه كنيد (كه ترديدهاي شما را برطرف مي كند). «2» تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 253

اين تفسير و ترجمه در تاريخ 18 ذي الحجه 1420 روز عيد غدير شروع شد و در تاريخ 8/ 9/ 81 مطابق 23 رمضان 1423 ترجمه آن پايان يافت و نگارش اول تفسير آن در تاريخ 22/ 10/ 81 در آستانه تولد امام رضا عليه السلام با همكاري دوستان و اساتيد آقايان: اسماعيلي، اميني، شيرافكن، ملا كاظمي، همائي و نيك زاد به پايان رسيد والحمد للَّه ربّ العالمين و تقبل منا باحسن قبول.

الهي تو را سپاس مي گوييم توفيق بزرگي به ما

عنايت كردي و از شروع تا پايان كار هميشه همراه، امدادگر و هدايتگر ما بودي.

الهي در اين ترجمه و تفسير ما تلاش، نموديم تا از حق منحرف نشويم ولي ممكن است لغزش هاي ناخواسته داشته باشيم، آنها را بر ما ببخشاي و توفيق اصلاح آنها را در بازنگري عنايت فرما.

الهي ما را از خادمان قرآن و اهل بيت عليهم السلام قرارده و به اين ترجمه و تفسير بركت عنايت فرما.

الهي به همه همكاران ما و كساني كه در تايپ و مقابله و نوشتن و ترجمه يار ما بودند پاداش بزرگي از نزد خودت عنايت فرما.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 255

بخش چهارم: سوره ي شوري

اشاره

نشانه هاي توحيد در آفاق و انفس

اقسام وحي و ارتباط با خدا

دوستي خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله، اجر رسالت

لزوم مشورت بين مؤمنان

وجود موجودات زنده در آسمان ها

صحنه هاي رستاخيز

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 257

اول: سيماي سوره ي شوري

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي «شوري در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده و داراي 53 آيه، 866 كلمه و 3577 حرف است.

اين سوره شصت و يكمين سوره (بعد از سوره «سجده» و قبل از سوره ي «زخرف») در ترتيب نزول است و اندكي قبل از هجرت فرود آمده، اما در چينش كنوني قرآن كريم چهل و دومين سوره است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «شوري و «حم عسق».

سبب نام گذاري اين سوره به «حم عسق» حروف مقطعه ي اولين آيه و سبب نام گذاري آن به «شوري» آيه ي 38 اين سوره است كه مسلمانان را به مشورت دعوت مي كند.

در مورد فضيلت تلاوت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده است كه

هر كس سوره ي شوري را تلاوت كند، از كساني است كه فرشتگان بر او رحمت مي فرستند و براي او طلب آمرزش مي كنند. «1»

تذكر: روشن است كه اين آثار براي كساني است كه همراه با قرائت، به تدبّر در محتوا و عمل طبق دستورات سوره هاي قرآن مي پردازند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 258

ويژگي ها

اين سوره سومين سوره ي «حم» دار است و بيش تر به مباحث اخلاقي توجه كرده است.

اهداف

هدف سوره ي شوري هم چون ديگر سوره هاي مكي، بيان اصول دين است، يعني به توحيد، نبوت و معاد مي پردازد، اما در اين سوره تأكيد بر محور اساسي «وحي و نبوت» است.

مطالب

مهم ترين مطالب سوره ي شوري عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. اشاراتي به دلايل توحيد و نشانه هاي خدا در آفاق و انفس (در آيات 11، 12، 29 و 32)؛

2. طرح مسأله ي معاد و سرنوشت كفار در قيامت (در آيات 44- 46)؛

3. اقسام وحي و ارتباط خدا با پيامبران (در آيه ي 51)؛

4. نبوت پيامبر اسلام (در آيات 2 و 52).

ب) اخلاق:

1. دعوت به استقامت (در آيه ي 15)؛

2. دعوت به توبه (در آيه ي 25)؛

3. دعوت به دوري از گناهان كبيره و فواحش (در آيه ي 37)؛

4. فرونشاندن آتش خشم (در آيه ي 37)؛

5. نكوهش طغيان، لجاجت، دنياپرستي و جزع در مقابل مشكلات (در آيه ي 48)؛

6. دعوت به انفاق (در آيه ي 38)؛

7. دعوت به عفو و صلح (در آيه ي 40).

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 259

د) داستان ها:

1. گزارشي از زندگي نوح عليه السلام و آغاز رسالت از زمان او (در آيه ي 13)؛

2. گزارش از وصيت ابراهيم و موسي و عيسي عليهم السلام به اقامه ي دين (در آيه ي 13).

ه) مطالب فرعي:

1. دعوت به شور و مشورت بين مؤمنان (در آيه ي 38)؛

2. نتايج اعمال انسان هاي نيك اعمال (در آيه ي 22)؛

3. راه مستقيم الهي (در آيات 52- 53)؛

4. گزارش صحنه هاي مختلفي از قيامت (در آيه ي 45)؛

5. ارائه ي صفات مؤمنان و اخلاق و حكمت آنها (در آيه ي 37)؛

6. گسترش رزق و تنگي آن و حكمت آنها (در آيه ي 27)؛

7. استغفار فرشتگان براي اهل زمين (در آيه ي 5)؛

8. نزول قرآن به زبان عربي (در آيه ي 7)؛

9. دوستي خويشاوندان

پيامبر صلي الله عليه و آله، اجر رسالت او (در آيه ي 23)؛

10. مصيبت هاي انسان، حاصل اعمال خود او (در آيه ي 30)؛

11. وجود موجودات زنده در آسمان ها (در آيه ي 29).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 261

دوم: محتواي سوره شوري

اشاره

قرآن كريم در آيات اول تا چهارم سوره ي شوري به حروف مقطعه و مسأله ي وحي و صفات خداي متعال اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 4. حم* عسق* كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ* لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ

حا، ميم. عين، سين، قاف. اين چنين خداي شكست ناپذير فرزانه به سوي تو و به سوي كساني كه پيش از تو بودند وحي مي كند. آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است فقط از آنِ اوست؛ و او بلند مرتبه [و] بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. حروف مقطعه، عبارت اند از رموزي بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله كه تفسيرهاي متعددي براي آنها شده است و ما در ابتداي سوره ي بقره، آل عمران و ... مطالبي در مورد اين حروف بيان كرديم و در نهايت گفتيم كه اين حروف مي تواند اشاره به آن باشد كه اين قرآن، به صورت معجزه آسا از همين حروف معمولي ساخته شده است؛ اگر مي توانيد مثل آن را بياوريد.

2. برخي مفسران برآن اند كه سوره هايي كه با حروف مقطعه ي مشابه شروع مي شوند، محتواي مشابه نيز دارند؛ يعني ارتباطي بين حروف مقطعه و محتواي سوره وجود دارد، به طوري كه محتواي سوره هايي كه «الم» دارند مشابه است و محتواي سوره اي كه «المص» دارد، جامع محتواي سوره هاي «الم» و سوره ي «ص» است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 262

3.

حروف «حم» در هفت سوره از قرآن آمده است؛ يعني سوره هاي مؤمن، فصلت، شوري، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف.

در برخي احاديث روايت شده كه حاء اشاره به رحمان و ميم اشاره به مجيد و عين اشاره به عليم و سين اشاره به قدوس و قاف اشاره به قاهر است كه از صفات و نام هاي خداست. «1»

4. خدا قرآن و همه ي كتاب هاي آسماني را از سرچشمه ي قدرت و حكمت خويش نازل كرد؛ همان خدايي كه مالكيت و حاكميت مطلق آسمان ها و زمين را دارد و بر اساس همين مالكيت سرنوشت موجودات را مشخص مي سازد، با حكمت خويش از طريق وحي به آنها برنامه مي دهد.

آري؛ او بلندمرتبه و بزرگ است.

5. در اين آيات به پنج صفت خدا اشاره شده است كه عبارت اند از: «عزيز، حكيم، مالك هستي، بلندمرتبه و عظيم» كه همه ي اين صفات با نزول وحي و قرآن در ارتباطاند.

6. «كذلك» (اين چنين) اشاره به حروف مقطعه است كه قرآن و كتاب هاي آسماني ديگر با همين حروف معمولي نازل شده اند، يا اين كه اشاره به محتواي سوره و مطالب بلند آن است كه همه جا سرچشمه ي وحي خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن از همين حروف معمولي ساخته شده است (اگر مي توانيد مثل آن را بياوريد).

2. وحي جلوه اي از عزّت، حكمت، مالكيت، بلندمرتبگي و بزرگي خداست.

3. به همه ي پيامبران به صورت همگون وحي مي شده است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 263

4. وحي و صفات الهي را بشناسيد (و حركت خود را در آن راستا قرار دهيد).

***

قرآن كريم در آيات پنجم و ششم سوره ي شوري به شرك و پيامدهاي زلزله آساي آن و وظايف فرشتگان و پيامبر

صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

5 و 6. تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلَائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِي الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ* وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ اللَّهُ حَفِيظٌ عَلَيْهِمْ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ

نزديك است آسمان ها از فرازشان بشكافد؛ و فرشتگان با ستايش پروردگارشان تسبيح مي گويند، و براي كساني كه در زمين هستند طلب آمرزش مي كنند؛ آگاه باشيد كه فقط خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است. و كساني كه غير از او سرپرستاني گزيده اند، خدا نگهبان بر (اعمال) آنان است؛ و تو حمايتگر آنان نيستي.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد متلاشي شدن آسمان ها دو تفسير ارائه شده است:

الف) مقصود آن است كه نزديك است آسمان ها در اثر شرك و بت پرستي مشركان متلاشي شوند و اين كنايه از بزرگي گناه شرك است.

ب) منظور آن است كه نزديك است آسمان ها در اثر نزول قرآن متلاشي شوند كه كنايه از عظمت وحي الهي است.

هر دو تفسير شاهدي در آيات ديگر قرآن دارند «1» و در اين جا هر دو تفسير مي تواند مورد نظر باشد «2» اما با توجه به آيه ي بعد، تفسير اول مناسب تر است.

2. فرشتگان كه به تسبيح و ستايش خدا مشغول اند براي مردم طلب آمرزش و استغفار مي كنند؛ يعني برخي مشركان بيدار شده و ايمان مي آورند و فرشتگان براي آمرزش آنان دعا مي كنند و يا اين كه برخي مؤمنان «3» لغزش هايي دارند كه فرشتگان براي آنان استغفار مي كنند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 264

3. در اين آيات وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله در برابر مشركان لجوج بيان شده است. او وظيفه ندارد كه وكيل

و كارساز مردم باشد و آنها را مجبور به ايمان كند، وظيفه ي پيامبران و مبلغان ديني همان تبليغ دين و هشدار و بشارت است؛ چون خدا مي خواهد مردم آزاد باشند و راه او را با اختيار خود پيدا كنند و بپيمايند؛ چرا كه ايمان اجباري ارزشي ندارد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. فرشتگان موجوداتي پرستشگر و خيرخواه هستند.

2. برخي امور (هم چون شرك) آن قدر عظيم اند كه نزديك است آسمان را در هم بريزند (پس بدان نزديك نشويد).

3. راه بازگشت به سوي لطف و آمرزش الهي باز است.

4. خدا به حساب مشركان خواهد رسيد (پس مراقب باشند).

5. مبلغان ديني، وكيل (و اجبار كننده ي) مردم نباشند.

***

اهداف نزول قرآن

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي شوري به واضح بودن قرآن و هدف رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و دو دسته شدن مردم و فرجام ستمكاران اشاره مي كند و مي فرمايد:

7 و 8. وَكَذلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيّاً لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَي وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ* وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلكِن يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 265

لَهُم مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ

و اين چنين، خواندنيِ عربي (: واضح) را به سوي تو وحي كرديم، براي اين كه (مردم) امّ القري (: مكه) و كساني را كه پيرامون آن هستند هشدار دهي، و نسبت به روز جمع آوري (مردم در قيامت) كه هيچ ترديدي در آن نيست هشدار دهي؛ دسته اي در بهشت اند و دسته اي در شعله ي فروزان (آتش) اند! و اگر (بر فرض) خدا مي خواست، حتماً آنان را يك امّت قرار مي داد وليكن هر كس

را بخواهد (و شايسته بداند) در رحمت خود داخل مي كند؛ و ستمكاران هيچ سرپرست و ياوري برايشان نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «امّ القري (: اساس و مادر آبادي ها و شهرها) يكي از نام هاي مكه است؛ چرا كه اين شهر مركز اسلام بود و از آن جا اسلام به روستاها و شهرها و كشورهاي ديگر راه يافت و هنوز هم مركز و قبله ي مسلمانان است. «1»

2. در اين آيه به خواندني بودن و واضح بودن قرآن «2» و هدف نزول آن اشاره شده است كه همان هشدار به مردم است. هر چند بشارت و هشدار هر دو از اهداف قرآن و رسالت است اما از آن جا كه روي سخن اين آيات با مخالفان است، بر هشدار تأكيد شده است.

3. اگر هدف پيامبر صلي الله عليه و آله جهاني است، چرا اين آيه، مردم مكه را هدف هشدار معرفي كرده است؟

اولًا، اعلام رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله مراحلي داشت كه از هشدار به خويشاوندان شروع شد و سپس هشدار به قوم او و مردم مكه و در پايان هشدار به همه ي جهانيان مطرح شد. «3» پيامبر صلي الله عليه و آله در اين راستا نامه هايي به

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 266

سران ايران، مصر و روم نوشت و آنان را به اسلام دعوت كرد.

ثانياً، هشدار به مردم مكه و اطراف آن تأكيد بر هشدار به يك منطقه ي خاص است نه نفي هشدار به همه ي مردم ساير مناطق جهان.

4. يكي از نام هاي رستاخيز «يوم الجمع» است و منظور از آن جمع شدن همه ي مردم در رستاخيز يا جمع بين ارواح و اجساد يا جمع

بين انسان و اعمالش و يا اجتماع ظالمان و مظلومان است. «1»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشد.

5. اگر خدا مي خواست مردم را يك امت مي كرد و همه را مجبور مي ساخت كه پيرو يك آيين و پيامبر باشند، ولي از آن جا كه ايمانِ اجباري رشدآور نيست و ارزش ندارد، اين كار را نكرد؛ سنت الهي اين است كه مردم آزاد باشند و خود راه بهشت يا دوزخ را انتخاب كنند تا حجّت بر آنان تمام شود.

6. در اين آيات به دو گروه بهشتي و دوزخي اشاره شده است؛ گروه دوم ستمكارند و در رستاخيز تنها مي مانند ولي گروه اول كه مؤمنان عدالت پيشه اند «2» مشمول رحمت الهي مي شوند.

7. مقصود از «ظالمان» معناي وسيع آن است كه شامل ستم كنندگان بر ديگران و بر خويش (يعني شرك) مي شود، كه هر دو گروه از داشتن ياور در رستاخيز محروم هستند.

8. تفاوت واژه ي «وليّ» و «نصير» در چيست؟

«وليّ» به معناي كسي است كه بدون درخواست و بر اساس حكم ولايت و سرپرستي كمك و حمايت مي كند، اما نصير كسي است كه پس از درخواست، به كمك انسان مي آيد و ستمكاران در رستاخيز از هر دو نوع

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 267

حمايت محروم اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي خواندني و واضح است كه با هدف هشدارگري نازل شده است.

2. هدف رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله هشدار به مردم در مورد رستاخيز است.

3. مكه، شهر مركزي اسلام است.

4. مبلغان ديني شهر خود را در اولويت تبليغي قرار دهند.

5. خدا نمي خواهد مردم همه يكسان باشند و يكسان بينديشند و يكسان عمل كنند (بلكه

آزادي عمل و اراده ي آنها مطلوب خداست).

6. فرجام ستمكاران تنهايي است.

7. مردم در برابر قرآن و پيامبر به دو دسته ي مؤمنان عدالت پيشه ي بهشتي و ستمكاران دوزخي تقسيم مي شوند (شما در كدام گروه هستيد؟).

***

قرآن كريم در آيات نهم و دهم سوره ي شوري با اشاره به صفات سرپرست حقيقي، به نفي شرك مي پردازد و مي فرمايد:

9 و 10. أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَي وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ* وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَيْ ءٍ فَحُكْمُهُ إِلَي اللَّهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

بلكه آيا غير از او سرپرستاني گزيده اند، و (حال آن كه) فقط خدا سرپرست است، و او مردگان را زنده مي كند، و او بر هر چيزي تواناست؟! و هر چيزي را كه در آن اختلاف كرديد، پس داوري آن با خداست؛ اين خدا پروردگار من است؛ تنها بر او توكّل كرده ام و تنها به سوي او باز مي گردم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به خطاي كافران ستمكار اشاره شده كه همان انتخاب سرپرستان (و معبودان) غير خدا در دنياست. آري؛ كساني كه غير از خدا را به عنوان سرپرست برمي گزينند در رستاخيز بي ياور و سرپرست مي مانند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 268

2. در اين آيات به صفات افراد لايق ولايت و سرپرستي انسان اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) زنده كننده ي مردگان باشد و رستاخيز و فرجام كار انسان به دست او باشد.

ب) به هر كاري توانا باشد و هم چون بتان ناتوان نباشد.

ج) داور نهاييِ اختلافات انسان ها باشد و بتواند حقّ مظلوم را از ظالم بازستاند و به اختلافات مردم در عقايد، احكام، حقوق و غير آن

رسيدگي كند.

آري؛ كسي كه اين صفات را ندارد، هم چون معبودان و سرپرستان كافران و ستمكاران، شايستگي ولايت را ندارند.

3. مقصود از «سرپرستيِ» غير خدا همان پذيرش ولايت غير خداست كه مستلزم نوعي اطاعت و عبادت اوست. اين امور فقط سزاوار خداست و پذيرش ولايت غير او حرام است، مگر در مواردي مثل ولايت پيامبران و امامان و مانند آن كه اجازه داده شده است.

4. در اين آيه به ربوبيّت و پرورش دهندگي خدا اشاره شده است كه خود دو بعد دارد:

الف) بعد ربوبيت تكويني كه به اداره ي نظام آفرينش بازمي گردد.

ب) بعد ربوبيت تشريعي كه بيانگر وضع قوانين و ارشاد مردم است.

البته در بعد اول، توكّل بر خدا و در بعد دوم بازگشت به دستورات الهي لازم است.

از اين رو در اين آيات به توكل و بازگشت اشاره شده است. «1»

5. مقصود از توكّل همان تكيه بر خداست؛ يعني انسان در حين تلاش لازم، كار را به خدا واگذار كند و از او كمك و توفيق بخواهد، اين به معناي در خانه نشستن و تنبلي و سستي نيست.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 269

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا تنها سرپرست حقيقي شماست، پس غير او را به ولايت و سرپرستي برنگزينيد.

2. سرپرست حقيقي، احياگر، توانا و داورِ نهايي است.

3. حكم خدا را معيار داوري در اختلافات قرار دهيد.

4. سرپرست و پروردگار خود را بشناسيد و بر او توكّل كنيد و به سوي او بازگرديد.

***

قرآن كريم در آيه ي يازدهم و دوازدهم سوره ي شوري به صفات و افعال خدا اشاره كرده، مي فرمايد:

11 و 12. فَاطِرُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ* لَهُ مَقَالِيدُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ

شكافنده (و آفريننده) ي آسمان ها و زمين است؛ همسراني از (جنس) خودتان براي شما قرار داد، و از دام ها (نيز) جفت هايي (قرار داد)، در حالي كه شما را بدين (وسيله) مي آفريند؛ هيچ چيزي مثل او نيست و او شنوا [و] بينا (ي حقيقي) است. كليدهاي آسمان ها و زمين فقط از آنِ اوست؛ روزي را براي هركس بخواهد (و شايسته بداند)، گسترده مي سازد و (يا) تنگ مي گرداند؛ [چرا] كه او به هر چيزي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به شكافتن و آفرينش آسمان ها و زمين (و آنچه در آنهاست) اشاره شده است؛ آفرينش از عدم، كه نشانه ي قدرت و علم خداست. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 270

2. همسران شما را از جنس خودتان آفريد، كه از طرفي مايه ي آرامش روح و جان شما و از طرف ديگر موجب تكثير و بقاي نسل انسان شوند.

3. يكي از ويژگي هاي منحصر به فرد خدا آن است «1» كه هيچ چيز مثل و مانند او نيست، «2» او وجودي بي نهايت و داراي صفات نامحدود است اما موجودات ديگر محدود و غالباً جسماني اند، پس هيچ كس و هيچ چيز مانند خدا نيست و صفات او قابل مقايسه با صفات موجودات ديگر نيست و اصلًا مفاهيمي كه در مورد غير خدا به كار مي بريم، مثل دور، نزديك، حال، آينده، بزرگ، كوچك و ... هيچ كدام در مورد خدا معنا ندارد، ولي از آن جا كه ما ناچاريم در مورد خدا صحبت كنيم و الفاظي غير از الفاظ و مفاهيم انساني

نداريم، اين الفاظ را به كار مي بريم.

و اگر صفات خدا را همانند صفات انسان بدانيم، به نوعي تشبيه گرفتار شده ايم كه خدا از آن منزّه است. «3»

4. «مقاليد» (كليدها) در اين جا كنايه از تسلّط كامل بر چيزي است، همان طور كه مي گوييم كليد فلان كار به دست من است در اين جا هم مي گويد:

كليدهاي آسمان ها و زمين به دست خداست، يعني خزاين و ذخاير آنها در اختيار خداست و به هر كس صلاح بداند طبق برنامه ي خاصي مي دهد.

5. روزي انسان گاهي مادي و گاهي معنوي است و كم و زياد شدن روزي مادي انسان ها براساس مصلحت و براي آزمايش افرادست و گاهي موجب عذاب آنها مي شود. البته اين كه رزق به دست خداست بدان معنا نيست كه انسان تلاش نكند چون خدا كارها را با اسباب انجام مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 271

رزق از وي جو، مجو از زيد و عمر

مستي از وي جو، مجو از بنگ و خمر مولوي

6. كم و زياد شدن رزق به دست خداست، اما كم و زياد كردن آن به خاطر ناتواني و جهل نيست كه كليد ذخاير جهان به دست اوست و او داناي به همه چيز است و طبق مصلحت سنجي عمل مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. همسر هديه اي الهي است كه عامل تكثير و گسترش نسل انسان است.

2. خدا و صفات او را همانند موجودات، محدود نپنداريد.

3. صفات خدا را بشناسيد (تا خداشناس تر شويد).

4. رزق (مادي و معنوي) شما به دست كسي است كه صاحب اختيار ذخاير جهان و داناي به همه چيز است (پس اگر رزقتان را كم و زياد كرد، بدانيد

كه مصلحتي را در نظر داشته است).

***

چرا خدا همه مردم را يك ملت قرار نداد؟

قرآن كريم در آيات سيزدهم و چهاردهم سوره ي شوري به پيامبران اولوالعزم و اهداف وحدت آفرين آنها و مخالفت تفرقه انگيز مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

13 و 14. شَرَعَ لَكُم مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّي بِهِ نُوحاً وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَي وَعِيسَي أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَي الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَن يُنِيبُ* وَمَا تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَاً بَيْنَهُمْ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَبِّكَ إِلَي أَجَلٍ مُسَمّيً لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتَبَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 272

براي شما مقرر كرد از دين، آنچه را كه نوح را بدان سفارش كرد و آنچه را به سوي تو وحي كرديم و آنچه را كه ابراهيم و موسي و عيسي را بدان سفارش كرديم، كه دين را برپا داريد و در آن تفرقه افكني نكنيد. بر مشركان گران است آنچه آنان را به سويش فرا مي خوانيد. خدا هر كس را بخواهد به سوي (رسالت) خود برمي گزيند و كسي را كه بازگردد، به سوي خود راه نمايي مي كند. و پراكنده نشدند مگر پس از آن كه علم براي آنان (حاصل) آمد؛ به خاطر ستم (و حسدي) كه در ميانشان بود، و

اگر نبود سخني (سنت گونه) از طرف پروردگارت (در مورد مهلت دادن به مخالفان) تا سرآمد معين كه از پيش مقرر شده است، حتماً در ميان آنان داوري مي شد؛ و قطعاً، كساني كه بعد از آنان كتاب را به ارث بردند، در مورد آن (كتاب) در شكي ترديدآميز هستند؛

نكته ها و اشاره ها:

1. اديان الهي در توحيد و اصول عقايد و مباني هماهنگ اند، هر چند بر اساس تكامل جامعه ي انساني قوانين فرعي متفاوتي داشته اند كه در دين اسلام به تكامل نهايي رسيده است.

2. در اين آيه به دو هدف اساسي پيامبران الهي، يعني توحيد و وحدت اشاره شده است.

پيامبران براي مبارزه با شرك و تفرقه ي جامعه ي انساني آمده اند، اما مخالفان آنان به دنبال خرافات، شرك و تفرقه هستند و توحيد و وحدت براي آنان گران است.

3. سركشي و ستمكاري عامل تفرقه افكني مشركان است و گرنه آنها ناآگاه نيستند و حجّت بر آنان تمام شده است.

4. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مخاطب جمله ي «دين را برپا داريد»، امام است و آن چيزي كه گفته شده در مورد آن تفرقه نكنيد، امام علي عليه السلام است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 273

البته مقصود اين گونه احاديث آن است كه ولايت امام علي عليه السلام از اركان دين است كه نبايد در آن اختلاف كرد و امام بزرگ ترين مخاطب اين آيه است كه بايد دين را به پا دارد.

5. «شرع» در اصل به معناي راه روشن است و به

اديان الهي نيز شريعت گفته مي شود؛ چرا كه راه روشن سعادت را نشان مي دهند.

6. در اين آيات به پنج پيامبر، يعني نوح، ابراهيم، موسي، عيسي عليهم السلام و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اشاره شده است كه اين پيامبران اولوالعزم، يعني صاحب دين هستند. آغاز گر اين راه نوح پيامبر عليه السلام است كه در اول ذكر شد و بزرگ ترين آنها پيامبر اسلام است كه مقدم بر بقيه ذكر شده است.

7. تعبيري كه براي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به كار رفته، «وحي» است، اما تعبيري كه براي پيامبران ديگر به كار رفته وصيت و سفارش است. اين مطلب نشان دهنده ي اهميت اسلام است و يا اين كه برخي مطالبي كه در اديان ديگر در حد سفارش مطرح بوده، در اسلام به صورت وحي بيان شده كه حتماً اجرا شود.

8. گزينش پيامبران و افراد بستگي به خواست خدا دارد، البته خواست خدا بر اساس شايستگي افراد است.

9. توبه و بازگشت زمينه ساز هدايت به سوي خداست. آري؛ اگر كسي گامي به سوي خدا بردارد، خدا چند گام به سوي او برمي دارد و دست او را مي گيرد و به مراتب بالاترِ هدايت ره نمون مي شود.

10. يكي از سنت ها و قوانين تاريخي- اجتماعي خدا اين است كه به مخالفان دين و تفرقه افكنان تا مدّت معيني مهلت مي دهد تا بر خلافكاري و عذاب خود بيفزايند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 274

و اگر خدا مي خواست مي توانست سريعاً به حساب ستمكاري آنان رسيدگي و

آنها را مجازات كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. دين اسلام، عصاره ي اديان بزرگ است.

2. هدف پيامبران، برپايي دين توحيدي و وحدت است.

3. مشركان با پيامبران و دين و وحدت سر ناسازگاري دارند.

4. اگر وحدت مي خواهيد، به سوي دين و رهبران الهي برويد و از شرك دوري گزينيد.

5. توبه و بازگشت به سوي خدا زمينه ساز هدايت الهي است.

6. سرچشمه ي تفرقه افكني ها، ستمكاري و سركشي است.

7. مهلت دادن موقت به مخالفان از قوانين حتمي الهي است.

8. از ظلم و حسد دوري گزينيد كه تفرقه آفرين است.

9. ترديد و سوءظن به كتاب هاي آسماني سابقه اي ديرينه دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي شوري با بيان چند برنامه ي سازنده، وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله را در برابر مخالفان روشن مي سازد و مي فرمايد:

15. فَلِذلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ

و به همين خاطر، پس (مردم را به سوي دين) فراخوان و همان گونه كه فرمان داده شدي پايداري كن و از هوس هايشان پيروي نكن و بگو: «به كتابي كه خدا فرو فرستاده ايمان آوردم و فرمان داده شدم تا در ميان شما عدالت (پيشه) كنم؛ خدا پروردگار ما و پروردگار شماست؛ كردارهاي ما تنها براي ماست و كردارهاي شما تنها براي شماست؛ هيچ حجّت (و بحثي) بين ما و بين شما نيست؛ خدا بين ما و شما جمع مي كند و

فرجامِ (همه) فقط به سوي اوست.»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 275

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه به خاطر اين كه اصول اديان الهي واحد است و يا به خاطر مخالفت هاي مشركان با دين و وحدت، مردم را به سوي آيين الهي فراخوان و از تفرقه نجات بده. «1» اين وظيفه ي تمام رهبران الهي و مبلغان ديني است.

2. به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور استقامت داده شده است؛ اين يا اشاره به مرحله ي عالي استقامت است و يا به اين كه استقامت بايد منطبق با برنامه هاي الهي باشد.

3. يكي از برنامه هاي رهبران الهي آن است كه به تمايلات و منافع شخصي مشركان توجه نكنند و پيرو آنها نشوند.

4. در اين آيه به برنامه ي سازنده ي پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره شده است كه

الف) دعوت مردم به راه خدا؛

ب) استقامت در اين راه؛

ج) رفع موانع و عدم پيروي از هواي نفس ديگران؛

د) شروع از خود كه بگو من به كتاب هاي آسماني ايمان آورده ام و اديان الهي ديگر را نفي نمي كنم؛ چرا كه اصول همه ي آنها يكسان است.

ه) اصل عدالت اجتماعي را رعايت مي كنم، عدالت در داوري، عدالت اقتصادي و عدالت در حكومت و مانند آن.

آموزه ها و پيام ها:

1. بر خلاف تلاش مخالفان دين و وحدت، شما مردم را به سوي خدا دعوت كنيد و شكيبا باشيد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 276

2. رهبران الهي و مبلغان ديني در راه دين استقامت ورزند و به دنبال هواي نفس مخالفان نروند.

3. ايمان، عدالت و رستاخيز را به ياد داشته باشيد.

4. با مخالفان دين اتمام حجّت كنيد و كار را به قيامت واگذاريد.

***

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي شوري به مجادله گران باطل گرا و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

16. وَالَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ

و كساني كه درباره ي خدا بعد از آن كه (دعوت) او (توسط مردم) پذيرفته شد، بحث (و ستيز) مي كنند، دليلشان نزد پروردگارشان بي پايه (و باطل) است؛ و خشم (خدا) بر آنان است و عذاب شديدي براي آنان (آماده) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه مردم پاك دل و بي غرض، با الهام از فطرت خويش و با مشاهده ي قرآن و معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله دعوت او را اجابت كرده، اسلام را پذيرفته اند؛ «1» اما مشركان مجادله گر و لجوج، همواره به مخالفت و بحث و ستيز درباره ي خدا مي پردازند.

2. مقصود از مجادله و بحث و ستيز، همان سخنان مشركان در مورد شفاعت بت ها و پيروي از آيين نياكان و پافشاري بر شرك است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 277

آموزه ها و پيام ها:

1.

پس از روشن شدن حق، از مجادله و بحث باطل بپرهيزيد.

2. مجادله گران باطل گرا، فرجامي عذاب آلود دارند.

***

قرآن كريم در آيات هفدهم و هجدهم سوره ي شوري به معيارهاي حق و باطل و دو واكنش متفاوت در مورد رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

17 و 18. اللَّهُ الَّذِي أَنزَلَ الْكِتَبَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ* يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِهَا وَالَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَيَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلَا إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ

خدا كسي است كه كتاب را به حق فروفرستاد و (نيز) ترازو را. تو چه مي داني؟

شايد ساعت (: رستاخيز) نزديك باشد! كساني كه به آن (رستاخيز) ايمان نمي آورند، بدان شتاب مي ورزند؛ و كساني كه ايمان آورده اند از آن بيمناك اند و مي دانند كه آن (رستاخيز) حقّ است؛ آگاه باشيد! قطعاً، كساني كه در مورد ساعت (: رستاخيز) مجادله مي كنند، در گمراهي دوري هستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «حق» به معناي مطابقت هر چيز با واقع است و از آن جا كه قرآن با عينيت خارجي و نيازهاي فطري و اجتماعي انسان هماهنگ است، حق است و جنبه ي ذهني و پنداري و دروغ ندارد.

2. «ميزان» در لغت به معناي ترازو است ولي در اين جا مقصود هر گونه ابزار سنجش است، كه شامل قانون صحيح، قرآن و شخص پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان راستين عليهم السلام مي شود كه وجودشان معيار تشخيص حق از باطل است.

3. مردم در برابر رستاخيز دو گروه اند:

الف) كساني كه به آن

ايمان دارند و مي دانند كه رستاخيز حق است و از حساب رسي آن روز مي ترسند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 278

ب) كساني كه بدان ايمان ندارند و از عظمت و حساب رسي آن روز بي خبرند، از اين رو در مورد آن شتاب مي ورزند و آن را به ريشخند مي گيرند.

4. غير از خدا كسي از ساعت رستاخيز آگاه نيست و ممكن است بسيار نزديك باشد و ناگهان فرا رسد.

5. كساني كه در مورد رستاخيز ترديد دارند، نه تنها راه را گم كرده، بلكه در گمراهي دوري هستند؛ چون جهان آفرينش را بي فرجام، بي هدف و بي معنا مي پندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا معيارهاي تشخيص حق و باطل را در اختيار شما گذاشته است (از آنها استفاده كنيد).

2. رستاخيز را دور نپنداريد (و هر لحظه براي آمدن آن آماده باشيد).

3. معادباوران از (حساب رسي) رستاخيز در هراس اند.

4. شك گرايي در مورد رستاخيز به گمراهي دوري منتهي مي شود.

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم و بيستم سوره ي شوري به صفات خدا و سرنوشت دنياگرايان و آخرت طلبان اشاره مي كند و مي فرمايد:

19 و 20. اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ* مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُوْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَصِيبٍ

خدا نسبت به بندگانش [پيوسته لطف دارد؛ هر كس را بخواهد (و

شايسته بداند) روزي مي دهد؛ و او نيرومند [و] شكست ناپذير است. هر كس كشت آخرت را بخواهد، براي او در كشتش مي افزاييم؛ و هر كس كشت دنيا را بخواهد، [برخي از آن، بدو مي دهيم و براي او در آخرت هيچ بهره اي نيست.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 279

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به چهار صفت الهي اشاره شده است:

الف) خدا «لطيف» است؛ اين واژه به دو معناست: يا به معناي صاحب لطف و مرحمت و يا به معناي آگاه بودن از لطايف و دقايق پنهاني امور، و مانعي ندارد كه هر دو معنا در اين جا مقصود باشد؛ يعني خدا نسبت به بندگانش صاحب لطف است و از دقايق امور آنها نيز آگاه است.

ب) خدا روزي دهنده است؛ يعني روزي هاي مادي و معنوي را به هر كس شايسته باشد و صلاح بداند مي دهد و بدان مي افزايد.

ج) خدا نيرومند و قادر بر انجام هر كاري است.

د) خدا شكست ناپذير است و اگر وعده اي داد حتماً انجام مي دهد.

2. در اين آيات با يك تشبيه زيبا مردم به دو دسته تقسيم شده اند:

الف) دنيا طلبان كه فقط دنيا را هدف خويش قرار داده اند، كه خدا آنان را محروم نمي سازد و سهم كوچكي از دنيا به آنان مي دهد.

ب) آخرت طلبان كه براي آخرت و كسب نعمت هاي بهشتي مي كوشند؛ يعني هدف آنان خدايي است؛ اين افراد بر نتايج كارهايشان افزوده مي شود و پاداش هاي زيادتري از فضل الهي دريافت مي كنند (ولي در همان حال از سهم دنيوي نيز بي بهره

نمي شوند). «1»

3. اين آيه در مورد آخرت طلبان مي گويد به نتايج كار آنان افزوده مي شود نه اين كه از دنيا بي بهره مي شوند؛ آنان هم از سهم دنيوي خود بهره مي برند و هم پاداش اخروي دارند. و از اين روست كه قرآن كريم مي فرمايد:

رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛ «2»

اي پروردگار ما در دنيا به ما نيكي عطا كن و در آخرت نيز نيكي عطا فرما و ما را از عذاب آتش نگه دار.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 280

4. محبت دنيا عامل انحراف:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

تمام مفاسد روحاني و اخلاقي و اعمالي، از حبّ به دنيا و غفلت از حق تعالي و آخرت است و حبّ به دنيا سرمنشأ هر خطيئه (: خطا كاري) است، چنانچه تمام اصلاحات نفساني و اخلاقي و اعمالي از توجّه به حق و دار كرامت آن و از بي علاقگي به دنيا و عدم رُكُون (: متمايل نشدن به آن) و اعتماد به زخارف (: زر و زيور) آن است. «1»

5. در اين آيه دنيا به مزرعه اي تشبيه شده و اعمال و افكار انسان به بذري كه در آن افشانده مي شوند، ولي هدف اين بذرافشاني مي تواند محدود به دنياي فاني و يا هدفي درازمدت و جاويدان باشد؛ يعني مي تواند مادي يا الهي باشد. و محصول اين بذرافشاني و كار و عقايد انسان بر اساس هدف آن شكل مي گيرد، وگرنه دنيا مزرعه اي بيش نيست.

6. در حديثي از امام علي عليه

السلام روايت شده كه

ثروت و فرزندان، كشت دنيا هستند و كار شايسته كشت آخرت است و گاهي خدا هر دو را براي گروهي جمع مي كند. «2»

7. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مقصود از رزق، ولايت امام علي عليه السلام، و مقصود از كشت آخرت نيز معرفت امام علي عليه السلام است. «3»

البته روشن است كه اين گونه احاديث مصاديق رزق و كشت معنوي را بيان مي كند و موجب انحصار معناي آيه نمي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 281

آموزه ها و پيام ها:

1. رزق شما به دست خدايي با لطف، نيرومند و شكست ناپذير است (پس به سراغ غير او نرويد).

2. اگر هدف شما دنيا باشد از آن محروم نمي شويد، ولي از آخرت محروم مي شويد.

3. اگر هدف شما (الهي و) آخرتي باشد، هم پاداشتان افزون مي شود، و هم از دنيا محروم نمي شويد.

4. نه دنياطلبان به هر آنچه مي خواهند مي رسند و نه آخرت طلبان از دنيا محروم مي شوند (پس آخرت طلب باشيد).

***

قرآن كريم در آيات بيست و يكم و بيست و دوم سوره ي شوري به قانون گذاران غير الهي هشدار مي دهد و به فرجام عذاب آلود آنان و فرجام نيك مؤمنان شايسته كردار اشاره مي كند و مي فرمايد:

21 و 22. أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُم مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ

لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ* تَرَي الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَهُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُم مَا يَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ

بلكه آيا شريكاني (معبود گونه) براي آنان است كه چيزي از دين را كه خدا بدان رخصت نداده است، برايشان مقرر كردند.

و اگر سخن فيصله بخش (در مورد مهلت دادن به مخالفان) نبود، حتماً در ميان آنان داوري مي شد و در حقيقت، ستمكاران، برايشان عذابي دردناك است! (در رستاخيز) ستمكاران را مي بيني، در حالي كه از آنچه به دست آورده اند بيمناك اند، و حال آن كه آن (عذاب) بر آنان واقع مي شود؛ و كساني كه ايمان آورده و (كارهاي) شايسته انجام داده اند، در بوستان هاي بهشت اند، تنها براي آنان آنچه را كه بخواهند، نزد پروردگارشان (آماده) هست؛ اين فقط فضيلت بزرگ است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 282

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي سيزدهم سوره ي شوري سخن از قانون گذاري خدا به وسيله ي پيامبران بود و اينك در اين آيات به قانون گذاري غيرالهي اشاره مي كند و به مشركان هشدار مي دهد كه چه كسي بدون رخصت الهي حق دارد قوانين ديني را مقرّر كند.

آيا شريكي براي خدا وجود دارد كه چنين كاري بكند، يا شما قوانين را از خود مي سازيد؟!

2. در اين آيات بيان شده كه خدا سخني قاطع داشته است كه به كافران مهلت مي دهد تا آزمايش شوند و حجّت بر آنان تمام شود و اگر اين فصل الخطاب الهي نبود، زود به حساب اين مشركان رسيدگي مي شد و گرفتار

مجازات مي شدند.

3. در اين آيات از مشركاني كه قانون هاي غير الهي را باور داشته اند، با عنوان «ظالم» ياد شده است؛ چرا كه آنان كار را در غير مورد آن قرار داده و قوانين ديني را از غير خدا گرفته اند و بدين وسيله به خود و جامعه ستم كرده و همگان را گرفتار مشكلات و انحرافات نموده اند.

4. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه است؛ يعني سرنوشت مشركان ستمكار را در برابر مؤمنان شايسته كار به تصوير مي كشد تا مردم با مقايسه ي اين دو سرنوشت، راه صحيح را انتخاب كنند.

5. «رُوضات» به معناي محلي است كه آب و درخت فراوان دارد از اين رو به باغ هاي سرسبز و خرّم گفته مي شود.

از اين تعبير استفاده مي شود كه بوستان هاي بهشتي متفاوت اند و مؤمنان شايسته كار در بهترين بوستان هاي بهشتي جاي مي گيرند.

و گناهكاراني كه مشمول عفو مي شوند در بوستان هاي ديگر به سر مي برند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 283

6. در بوستان هاي بهشتي خوردني ها و نوشيدني ها و لذّت هاي فراوان موجود است اما مؤمنان شايسته كار اگر چيزي غير از اين ها بخواهند نزد پروردگارشان آماده است و هيچ محدوديتي براي پذيرش درخواست ها و سفارش هاي آنان نيست.

7. پاداش ها و سفارش هاي مؤمنان شايسته كار نزد پروردگارشان است و اين خود نعمتي والاست كه آنان به مقام قرب الهي نزديك اند و از آن بهره مي برند. اين نعمت آن قدر بزرگ است كه خداي بزرگ آن را لطف و فضلي بزرگ شمرده است.

8. نعمت هاي بهشتي فضل و بخشش بزرگ خدا هستند؛ چرا كه اعمال انسان

اندك است و شايستگي اين پاداش هاي نامحدود و فراوان را ندارد؛ پس اين لطف خداست كه هر چه انسان بخواهد به او مي دهد و به ناچيز بودن عمل او توجه نمي كند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون گذاري غير الهي، ستمكاري است و فرجامي عذاب آلود دارد.

2. قانون گذاري شما در چهارچوب دستورات الهي باشد.

3. سنت خدا آن است كه داوري (وعذابِ) مخالفان را به تأخير اندازد وگرنه آنان زود مجازات مي شدند.

4. در رستاخيز، پشيماني و ترسِ بدعت گزاران در دين، بي فايده است.

5. فرجام مؤمنان شايسته كردار، بهشتي خرّم و نعمت هاي دل خواه و بخشش بزرگ است (پس در اين راه تلاش كنيد).

6. اگر فرجام بهشتي مي خواهيد، ستمگري نكنيد و مؤمناني

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 284

شايسته كردار باشيد.

***

دوستي خويشاوندان پيامبر، پاداش رسالت ايشان

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي شوري دوستيِ خويشاوندان پيامبر صلي الله عليه و آله را مزد رسالت ايشان معرفي مي كند و مي فرمايد:

23. ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ

اين (همان) چيزي است كه خدا بندگانش را كه ايمان آورده و (كارهاي) شايسته انجام داده اند، (بدان)

مژده مي دهد. بگو: «از شما هيچ پاداشي بر اين (رسالت) نمي طلبم، جز دوستي در (مورد) نزديكان.» و هر كس نيكي را به دست آورد، براي او در آن نيكي مي افزاييم. به راستي كه خدا بسيار آمرزنده [و] بسي سپاس گزار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد اين آيه چهار تفسير درباره ي «القُربي» ارائه شده است:

الف) مقصود نزديكان پيامبر صلي الله عليه و آله، يعني اهل بيت عليهم السلام هستند، كه محبت آنها مزد رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و وسيله اي براي قبول امامت آنهاست كه استمرار نبوت است.

ب) مقصود چيزهايي است كه انسان را به خدا نزديك مي سازد. «1»

ج) مقصود آن است كه خويشاوندان خودتان را دوست داشته باشيد و صله ي رحم كنيد.

د) مقصود حفظ حرمت خويشاوندي پيامبر صلي الله عليه و آله توسط قبايل عرب است كه پيامبر از طريق نسبي يا سببي با آنها خويشاوند بود.

البته تفسير سوم و چهارم با مزد رسالت تناسبي ندارد و تفسير دوم نيز مناسب نيست؛ چرا كه مسلمانان همگي نزديك شدن به خدا را دوست

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 285

دارند و نيازي نبود كه بر آن تأكيد شود و مزد رسالت قرار گيرد و دوستي اموري كه انسان را به خدا نزديك مي كند كافي نيست، بلكه دستور به اطاعت خدا لازم بود كه در آيه نيامده است.

بنابراين تفسير اول مناسب ترين تفسير است كه مورد قبول جمعي از مفسران قديمي و تمام مفسران شيعه است و روايات زيادي آن را تأييد مي كند. «1»

و

در قرآن در پانزده مورد ديگر كه واژه ي «القربي به كار رفته است، به معناي خويشاوندان نزديك است.

2. در آيات متعدد قرآن به پيامبر دستور داده شده كه بگويد: من مزدي براي رسالت خود از شما نمي خواهم «2» و اگر پاداشي از شما بخواهم براي خود شماست؛ «3» آن هم براي كساني كه بخواهند راهي به سوي خدا برگزينند. «4»

و در نهايت در آيه ي فوق، مزد رسالت را دوستي اهل بيت عليهم السلام معرفي كرده است كه ادامه ي رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و موجب هدايت مردم به سوي خداست؛ يعني سود آن به كساني مي رسد كه اين محبت را داشته باشند.

3. در منابع حديث شيعه و اهل سنت به طور مكرر حكايت شده كه اين آيه در مورد خويشاوندان پيامبر صلي الله عليه و آله است؛ از جمله در منابع حديثي اهل سنت آمده است كه:

وقتي اين آيه فرود آمد، مردم گفتند: اي رسول خدا! مقصود از خويشاوندان تو كيست كه دوستي آنان بر ما واجب شده است؟

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 286

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: علي و فاطمه و فرزندان آنها، (و پيامبر اين مطلب را سه بار تكرار كرد.) «1»

4. با توجه به اين كه سوره ي شوري، در مكه نازل شده است، نزول اين آيه در مورد محبت آل محمد صلي الله عليه و آله اهميت دو چندان پيدا مي كند؛ چرا كه روشن مي شود دوستي اهل بيت عليهم السلام از اوايل

اسلام و در زماني كه پيامبر صلي الله عليه و آله در مكه بودند مورد عنايت الهي بوده و بر آن تأكيد شده و آن را مزد رسالت قرار داده اند و اين در حالي است كه در مكه شيعه و اهل سنت به معاني امروز وجود نداشت.

5. از اين آيه مقام معنوي اهل بيت و خويشاوندان و آل محمد عليهم السلام به خوبي استفاده مي شود و مفسران اهل سنت در اين مورد حديثي را از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت كرده اند كه فرمود:

هر كس بر محبت آل محمد از دنيا برود شهيد، آمرزيده، توبه كار، با ايمان كامل و با مژده به بهشت مرده است.

و هر كس با دشمني آل محمد از دنيا برود، مأيوس از رحمت الهي و كافر از دنيا رفته كه بوي بهشت را نمي شود. «2»

6. جالب آن است كه در اين آيه نفرمود پاداش رسالت پيامبر محبت يا عشق به اهل بيت عليهم السلام است، بلكه فرمود: «پاداش رسالت پيامبر مودّت اهل بيت عليهم السلام است.» و مودّت كم ترين مرحله ي محبت است. «3»

يعني وظيفه ي امت اسلام را آسان كرد، و مراحل عالي محبت و عشق به

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 287

اهل بيت را بر مردم واجب نكرد بلكه اشاره كرد كه اگر كسي كوچك ترين دوستي و محبتي به اهل بيت عليهم السلام داشته باشد، پاداش رسالت را به انجام رسانده است، يعني پايين ترين مرحله ي محبت اهل بيت عليهم السلام كه همان مودّت است موجب نجات و

سعادت مي شود تا چه رسد به مراحل عالي دوستي، محبت و عشق به آنان كه انسان را به پيروي از آنان و الگو قرار دادن آنها و مراحل عالي كمال مي رساند.

7. در اين آيه به اين قانون كلي در مورد كسب نيكي ها و حسنات اشاره شده است كه هر كس نيكي به دست آورد، خدا بر آن مي افزايد و بدان بركت مي دهد و نيكي كارش را افزون مي سازد و پاداش زيادتر به او مي دهد.

8. در برخي احاديث از امام حسن عليه السلام و ابن عباس و ديگران حكايت شده كه مقصود از «حسنه» در اين آيه دوستي اهل بيت عليهم السلام است. «1»

البته روشن است كه دوستي اهل بيت عليهم السلام يكي از مصاديق كامل قانون كلي آيه ي فوق است ولي معناي آيه وسيع است و شامل هر گونه كار نيك مي شود.

9. در اين آيه خدا بسيار آمرزنده و بسيار سپاس گزار معرفي شده است، و در آياتي ديگر، خدا بندگان شكور و بسيار سپاس گزار را مي ستايد؛ «2» بنابراين او دوست دارد كه ما نيز جلوه اي از صفاتش را در وجود خود پياده كنيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهشت و نعمت هاي دلخواه آن، مژدگاني مؤمنان شايسته كردار است.

2. پاداش زحمات پيامبر صلي الله عليه و آله را با دوستي آل محمد عليهم السلام ادا كنيد.

3. خدا بر نيكي هاي شما مي افزايد (پس حركت از شما و بركت از خدا).

4. خدا با گذشت و بسيار سپاس گزار است (شما نيز جلوه اي از صفات الهي را در خود پياده كنيد و اين گونه باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 288

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم و بيست و پنجم سوره ي شوري با هشدار به مخالفان پيامبر صلي الله عليه و آله، راه توبه را براي آنان باز مي گذارد و مي فرمايد:

24 و 25. أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَي عَلَي اللَّهِ كَذِباً فَإِن يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَي قَلْبِكَ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ* وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُوا عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ

بلكه مي گويند: «بر خدا دروغ بسته است؟!» و اگر خدا بخواهد، بر دل تو مُهر مي نهد، و خدا باطل را نابود مي كند و حق را با كلماتش تثبيت مي كند؛ [چرا] كه او به (اسرار) درون سينه ها داناست. و او كسي است كه توبه را از بندگانش مي پذيرد و از بدي ها درمي گذرد و آنچه را انجام مي دهيد مي داند.

شأن نزول:

حكايت شده كه پس از نزول آيه ي قبل در مورد دوستي اهل بيت عليهم السلام كه پاداش رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله بود، گروهي از منافقان گفتند: محمد اين سخنان را بر خدا دروغ بسته و هدفش آن است كه ما را پس از خود، ذليل خويشاوندانش سازد.

در اين جا بود كه آيه ي بيست و يكم نازل شد و به آنان هشدار داد، سپس برخي از آنان پشيمان شدند و گريستند و از اين رو آيه ي بيست و دوم فرود آمد و راه توبه را به روي آنان گشود و پيامبر خبر قبولي توبه ي آنان را

به اطلاعشان رساند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي بيست و چهارم اشاره به استدلال منطقي است كه اگر كسي ادعاي نبوّت كند و آيات و معجزات بياورد و بخواهد مردم را بفريبد، بر خدا

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 289

لازم است كه او را رسوا و معجرات او را باطل سازد تا مردم راه حق را پيدا كنند؛ و اين از لطف خداست.

از اين رو به مخالفان گوش زد مي كند كه پيامبر صلي الله عليه و آله نمي تواند از خود آياتي را بسازد و آيه ي موّدت بربافته نيست.

2. «ذات الصدور» به معناي صاحب سينه ها و درون روح و ذهن انسان است، يعني خدا از افكار و عقايدي كه بر دل و ذهن انسان حاكم است و گويي مالك آنها شده باخبر است و اين اشاره اي لطيف است به حاكميت افكار بر دل و روح انسان. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا در مورد دروغ سازان در دين كوتاه نمي آيد و هر كس خطا كند با او برخورد مي كند.

2. سنّت خدا، تحقّق حق و نابودي باطل است.

3. راه توبه و بازگشت براي بندگان خدا باز است.

4. خدا آگاه، توبه پذير و بخشنده است.

5. خدا از درون و برون شما آگاه است (پس مراقب اعمال خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره شوري به پذيرش دعاي مؤمنان و فرجام كافران اشاره مي كند

و مي فرمايد:

26. وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَيَزِيدُهُم مِن فَضْلِهِ وَالْكَافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ

و (دعاي) كساني را كه ايمان آورده و (كارهاي) شايسته انجام داده اند، مي پذيرد و از بخشش خود بر آنان مي افزايد؛ و كافران برايشان عذابي شديد است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 290

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا درخواست مؤمنان را مي پذيرد؛ يعني دعاي آنان را درباره ي يك ديگر مستجاب مي كند و عبادات و اعمال آنان و شفاعتشان را در مورد برادرانشان قبول مي كند، بلكه بر اساس لطف خود، هر گونه درخواست و دعاي مؤمنان را (طبق مصلحت) مي پذيرد.

2. خدا نه تنها دعاي مؤمنان را مي پذيرد، بلكه از بخشش خود چيزي به آنان مي افزايد.

در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مقصود از اين اضافه، همان شفاعت در مورد كساني است كه در دنيا به آنها نيكي كرده اند، اما (بر اثر اعمال بدشان) مستحق آتش دوزخ شده اند. «1»

البته روشن است كه شفاعت يكي از مصاديق چيزهاي اضافه است كه خدا مي دهد.

3. يكي از روش هاي تربيتي قرآن آن است كه سرنوشت دو گروه مؤمن و كافر را در برابر هم به تصوير مي كشد تا مردم بتوانند راه صحيح را آگاهانه انتخاب كنند. در اين آيه نيز پذيرش دعاي مؤمنان و فرجام عذاب آلود كافران با هم بيان شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. دعاي مؤمنان شايسته كردار مستجاب است.

2. خدا آن قدر به مؤمنان شايسته كردار لطف دارد كه برخي مطالب درخواست نكرده را به آنان عطا مي كند.

3. فرجام كافرورزي عذاب شديد است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 291

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي شوري به رابطه ي سرمايه داري با طغيان گري و به تقدير روزي مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ

و اگر (برفرض) خدا روزي را بر بندگانش گسترده مي ساخت، حتماً، در زمين ستم مي كردند؛ وليكن به اندازه ي معيني كه مي خواهد فرو مي فرستد؛ [چرا] كه او به بندگانش آگاه و بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «بغي» به معناي ظلم و سركشي است؛ يعني اگر ثروت مردم زياد شود، سركشي و ستم مي كنند، ولي برخي مفسران از ابن عباس روايت كرده اند كه «بغي» در اين جا به معناي «طلب» است؛ بنابراين معناي آيه اين گونه مي شود: اگر خدا روزي بندگانش را گسترده سازد، باز هم طلب مي كنند و به دنبال ثروت اندوزي بيش تر مي روند.

البته معناي اول با ظاهر آيه سازگارتر است. «1»

2. در اين آيه به رابطه ي ثروت اندوزي با طغيان گري اشاره شده است كه يك قانون اجتماعي است؛ يعني: ثروت زياد فسادآور است و اگر انسان ها غرق در نعمت شوند و خود را بي نياز ببينند، سرمست و سركش و از اطاعت خدا خارج مي شوند و به ظلم و فساد مي پردازند. «2»

آن كس كه توانگرت نمي گرداند

او مصلحت تو به ز تو مي داند (سعدي)

3. در اين آيه بيان شده كه خدا روزي بندگانش را گسترده نمي سازد، تا

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 292

گرفتار سركشي و ستم نشوند، اما ما در دنياي فعلي مي بينيم كه بسياري از كافران سركش و ستمكار سرمايه داران هستند، پس چرا خدا به آنان ثروت زياد داد تا سركشي كنند؟!

پاسخ:

اولًا، كافران و ستمكاران از حوزه ي بندگان واقعي خدا خارج و بنابراين به حال خود وا گذاشته شده اند تا بيش تر ستم كنند و مستحق عذاب شديدتري شوند؛ يعني گاهي ثروتِ زياد نوعي مجازات الهي است.

ثانياً، همه ي انسان ها آزمايش مي شوند، اما گروهي با فقر و گروهي با ثروت زياد.

ثالثاً، سرنوشت سرمايه داران سركش، درس عبرتي براي ديگران است كه بدانند ثروتِ تنها خوشبختي و سعادت نمي آورد و انواع آلودگي ها را به دنبال دارد.

4. مفهوم آيه آن نيست كه انسان براي بهبود وضع مادي خويش تلاش نكند و در فقر به سر برد، بلكه اگر انسان سستي كند و گرفتار كمبود شود خود مسئول است و فقرش نتيجه ي كردار اوست.

اما اگر انسان همه ي تلاش خود را كرد ولي باز هم روزي حلال او محدود بود، نبايد مأيوس و ناراحت شود؛ چرا كه ممكن است مصلحت او در ادامه ي اين حالت باشد و اگر ثروت زيادي به او برسد، چه بسا ظرفيت لازم را نداشته باشد و راه سركشي و ستمكاري در پيش گيرد.

5. در حديث قدسي روايت شده كه

خدا فرمود: برخي بندگانم به وسيله ي بي نيازي در ثروت اصلاح مي شوند و فقر آنان را فاسد مي كند و برخي بندگانم به وسيله ي فقر اصلاح مي شوند و اگر ثروتمند شوند فاسد مي گردند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 293

6. در برخي روايات تاريخي حكايت شده كه آيه ي فوق در مورد اصحاب «صفه»، يعني ياران فقير پيامبر عليه السلام نازل شده است كه آرزوي ثروتمند شدن داشتند و گاهي برخي صحابه چشم به اموال يهود دوخته بودند و آرزوي مثل آنها را داشتند. «1»

ولي با توجه به مكّي بودن سوره ي شوري اين مطلب بعيد است.

آموزه ها و پيام ها:

1. ثروت زياد عامل سركشي و ستمكاري است.

2. تقدير روزي مردم به دست خداي آگاه است (و او از وضع همگان اطلاع دارد).

3. براي روزي خويش تلاش كنيد، اما تسليم مقدّرات الهي باشيد، (شايد ثروتمند شدن مصلحت شما نباشد).

***

قرآن كريم در آيات بيست و هشتم و بيست و نهم سوره ي شوري به نشانه هاي خدا در بارش باران و آفرينش جهان و نيز به موجودات زنده در آسمان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

28 و 29. وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ* وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَي جَمْعِهِمْ إِذَا يَشَاءُ قَدِيرٌ

و او كسي است كه باران را، پس از آن كه

(از آمدنش) نااميد شدند، فرو مي فرستد و رحمتش را مي گستراند؛ و او سرپرستي ستوده است. و از نشانه هاي اوست آفرينش آسمان ها و زمين و آنچه از جنبندگان در آن دو پراكنده كرده است؛ و او هر گاه بخواهد بر جمع آوري آنها تواناست.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 294

نكته ها و اشاره ها:

1. «غيث» به معناي باران سودمند و يا به معناي فريادرسي است. «1» آري؛ خدا به فرياد انسان ها مي رسد و باران رحمت خويش را بر تشنگان مي باراند و نور اميد را در زندگي انسان مي تاباند.

2. بارش باران از لطف و رحمت خداست و در همان حال نشانه ي خدايي حكيم و سرپرستي شايسته ي ستايش است، كه چرخه ي گردش آب را در طبيعت طوري تنظيم كرده است كه بخارهاي درياها به صورت ابري پراكنده شود و بارانش همگان را سيراب سازد.

3. يكي از نشانه هاي خدا آفرينش جهان هستي است؛ جهان با ستارگان و سيارات و منظومه ها و كهكشان ها كه با نظمي دقيق در حركت است و موجودات زيبا و گوناگون را در خود جاي داده است.

4. در اين آيات به وجود جنبندگان و موجودات زنده در زمين و آسمان ها اشاره شده است؛ يعني از اين آيه مي توان استفاده كرد كه آسمان ها هم چون زمين ساكناني زنده دارند.

البته واژه ي «دابّة» از موجودات ذره بيني تا موجودات غول پيكر و انسان را شامل مي شود.

واژه ي «آسمان» نيز در قرآن به معناي محلّ ستارگان و سيارات و جوّ زمين مي آيد؛ بنا بر اين، ممكن است مقصود آيه موجودات ذرّه بيني معلّق

در جوّ زمين يا موجودات زنده در كرات آسماني باشد، يا هر دو باشد كه برخي از احاديث نيز مؤيد آن اند «2» براساس دو معناي اخير، آيه بيان حقيقت علمي است كه هنوز براي بشر اثبات نشده است؛ «3» به عبارت ديگر اين آيه

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 295

نظريه پردازي علمي قرآن در حوزه ي كيهان شناسي است، كه مي تواند موضوع تحقيقات كيهان شناسان قرار گيرد و در صورت اثبات، يكي از اعجازهاي علمي قرآن خواهد بود.

5. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه

كراتي كه در آسمان است، شهرهايي هم چون شهرهاي زمين دارد، كه هر شهر با شهر ديگر (يا هر كره با كره ي ديگر) به وسيله ي ستوني از نور ارتباط دارند. «1»

6. مقصود از جمع جنبندگان، يا جمع كردن آنها در روز رستاخيز براي حساب است كه بنابراين ممكن است حيوانات نيز همانند انسان داراي رستاخيز باشند، چرا كه آنان امت هايي هم چون ما هستند. «2»

و يا مقصود جمع كردن و منقرض ساختن جنبندگان است، همان طور كه برخي حيوانات در طول تاريخ منقرض شده اند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا را با مطالعه در نظام بارش باران بشناسيد.

2. خدا برطرف كننده ي نااميدي ها و گسترش دهنده ي رحمت است (پس نا اميد نباشيد).

3. خدا را با مطالعه در آفرينش جهان بشناسيد.

4. موجودات زنده در آسمان نيز هستند (پس در مورد آنها پژوهش كنيد).

5. قدرت خدا را در انتشار و جمع آوري موجودات ببينيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 296

قرآن كريم در آيات سي ام و سي و يكم سوره ي شوري به رابطه ي مشكلات بشر با كردار او و قانون مكافات عمل و ناتواني انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

30 و 31. وَمَا أَصَابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ* وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا لَكُم مِن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ

و هر مصيبتي به شما رسد پس به خاطر دستاورد شماست؛ و بسياري (از خطاهاي شما) را مي بخشد. و شما عاجز كننده (ي خدا) بر زمين نيستيد؛ و جز خدا هيچ سرپرست و ياوري براي شما نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مصيبت ها و مشكلات زندگي انسان چند گونه اند: اول، مصيبت هايي كه در اثر اعمال خود انسان گريبان گير او مي شوند و پيامد گناهان و خطاهاي او و نوعي مجازات در مورد سهل انگاري ها و گناهان او هستند و موجب بيداري انسان و دفع غفلت ها مي شوند.

دوم، مصيبت هايي كه براي آزمايش انسان ها هستند كه اگر انسان در برابر آنها استقامت و صبر و شكر كند، به تكامل روحي و شكوفايي استعدادها و مقامات معنوي نايل مي شود؛ «1» مثل مصيبت هايي كه به پيامبران و اولياي الهي مي رسد.

2. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

بلا براي ستمكار تأديب و براي مؤمن امتحان و براي پيامبران درجه و براي دوستان خدا كرامت است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 297

3. رابطه ي بين اعمال انسان با بروز مشكلات و مصيبت ها، رابطه اي قراردادي و اعتباري نيست، بلكه رابطه اي تكويني و حقيقي است؛ يعني كيفرها و مصيبت ها بازتاب طبيعي و تكويني اعمال انسان اند.

از دست ديگران چه شكايت كند كسي

سيلي به دست خويش زند بر قفاي خويش

دزد از جفاي شحنه چه فرياد مي كند

گو گردنت نمي زند الّا جفاي خويش

چندين چراغ دارد و بيراهه مي رود

بگذار تا بيفتد و بيند سزاي خويش (سعدي)

4. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

هيچ ملتي از آغوش ناز و نعمت زندگي گرفته نشد مگر به واسطه ي گناهاني كه انجام دادند؛ زيرا خدا به بندگانش ستم روا نمي دارد و اگر مردم در موقع نزول بلاها و سلب نعمت ها با صدق نيت به پيشگاه خدا تضرع كنند و بادل هاي پراشتياق و آكنده از مهر خدا، از او در خواست جبران كنند، مسلماً آنچه از دست آنان رفته است را بازمي گرداند و هرگونه مفسده اي را براي آنان اصلاح مي كند. «1»

5. در حديث ديگري

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

آيه ي (فوق) بهترين آيه در قرآن است. اي علي! هر خراشي كه از چوبي برتن انسان وارد مي شود و هر لغزش قدمي بر اثر گناهي است كه از او سر زده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 298

6. هيچ كسي نمي تواند از قانون حتمي مكافات اعمال خويش بگريزد و خدا را عاجز سازد، بلكه انسان ها هيچ سرپرستي براي به دست آوردن منافع و هيچ ياوري براي دفع زيان ندارند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هر چه مي كشيد از دست خود مي كشيد.

2. مشكلات شما پيامد كردار شماست (پس در اعمال خود تجديد نظر كنيد).

3. اگر خدا بسياري از كارهاي بد شما را عفو نمي كرد، مشكلات شما بيش تر بود.

4. راه گريزي از قانون مكافات عمل نيست.

5. دل به غير خدا نبنديد كه غير او ياوري نخواهيد يافت.

***

قرآن كريم در آيات سي و دوم تا سي و پنجم سوره ي شوري به نشانه هاي خدا در دريا نوردي و قدرت نمايي خدا در آن صحنه و قانون مكافات عمل اشاره مي كند و مي فرمايد:

32- 35. وَمِنْ آيَاتِهِ الْجَوَارِ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ* إِن يَشَأْ يُسْكِنِ الرِّيحَ فَيَظْلَلْنَ رَوَاكِدَ عَلَي ظَهْرِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ* أَوْ يُوبِقْهُنَّ بِمَا كَسَبُوا وَيَعْفُ عَن كَثِيرٍ* وَيَعْلَمَ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِنَا مَا لَهُم مِن مَحِيصٍ

از نشانه هاي او

(كشتي هاي) روان در دريا هم چون كوه هاست؛ اگر (خدا) بخواهد، باد را آرام مي سازد و (كشتي ها) بر روي آن راكد مي شوند؛ قطعاً، در اين (امور) نشانه هايي براي هر بسيار شكيباي بسيار سپاس گزار است. يا آنها را به خاطر دستاوردشان هلاك مي كند (و غرق مي سازد)؛ و بسياري (از خطاهاي

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 299

شما) را مي بخشد. و [تا اين كه كساني كه درباره ي آيات ما مجادله مي كنند، بدانند كه هيچ راه فراري براي آنان نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. حركت كشتي ها بر آب اقيانوس ها، بر اثر اختلاف وزن حجمي آنها و وزش باد است كه همگي نشانه اي از نظم جهان و ناظمي حكيم و داناست. «1»

2. در اين آيات به افراد صبور و بسيار سپاس گزار اشاره شده است، افرادي كه در برابر سختي هاي دريا شكيبا هستند و در مورد نعمت كشتي ها و حركت بر آب و نجات از مشكلات سپاس گزاري مي كنند.

3. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

ايمان دو نيمه است: نيمي از آن شكيبايي و نيم ديگر شكر است. «2»

4. در اين آيه نيز هم چون آيه ي قبل به قانون مكافات عمل اشاره شده است كه اگر كسي مجازات مي شود، به خاطر دست آورد خود اوست، ولي خدا بسياري از گناهان و خطاهاي انسان را مي بخشد و به خاطر آن افراد را مجازات نمي كند و گرنه بر صحنه ي زمين كسي باقي نمي ماند. «3»

5. خدا مي تواند كشتي ها را از حركت بيندازد يا اهل كشتي را به خاطر اعمالشان

هلاك سازد و كشتي را غرق كند تا كساني كه در مورد آيات خدا مجادله مي كنند بدانند كه هيچ راه گريز و پناهگاهي ندارند، ولي خدا به آنان مهلت مي دهد و بسياري از گناهانشان را مي بخشد تا شايد بيدار شوند و به سوي خدا بازگردند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 300

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در حركت كشتي ها خداشناس شويد.

2. نشانه هاي قدرت خدا را در حركت كشتي ها و توقف آنها ببينيد.

3. افراد صبور و سپاس گزار، نشانه هاي خدا را در دريانوردي بهتر درك مي كنند.

4. مجازات افراد، مكافات عمل خود آنهاست (پس در اعمال خود تجديد نظر كنند).

5. خدا به لطف خود از بسياري از گناهان شما مي گذرد و مجازاتتان نمي كند.

6. برخي مجازات ها و مشكلات براي آن است كه مجادله گران بيدار شوند.

***

قرآن كريم در آيات سي و ششم تا سي و نهم سوره ي شوري با بيان ويژگي هاي مؤمنان متوكّل، به برتري مواهب الهي بر دنيا اشاره مي كند و مي فرمايد:

36- 39. فَمَا أُوتِيتُم مِن شَيْ ءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَي لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ* وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ* وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَي بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ* وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنتَصِرُونَ

و هر چيزي به شما داده شده، پس كالاي زندگي دنيا است؛ و آنچه

نزد خداست، براي كساني كه ايمان آورده و تنها بر پروردگارشان توكّل مي كنند، بهتر و پايدارتر است. و (همان) كساني كه از گناهان بزرگ و [كارهاي زشت پرهيز مي كنند، و هنگامي كه خشمگين شوند، آنان مي آمرزند. و (همان) كساني كه (دعوت) پروردگارشان را پذيرفتند و نماز را بر پا داشتند و كارشان با مشورت ميان (خود) شان است و از آنچه به آنان روزي داده ايم (در راه خدا) هزينه مي كنند؛ و (همان) كساني كه هرگاه ستمي به آنان برسد، ايشان (از هم ديگر) ياري مي جويند (و ستم را دفع مي كنند).

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 301

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات امور دنيوي با امور معنوي كه نزد خداست مقايسه شده است. امور دنيوي بسيار زودگذر و ناچيز و پست اند، اما مواهب الهي، جاويدان و ارزشمندند؛ پس كسي در بازار دنيا سود برده است كه به وسيله ي اين كالاي زودگذر به آن مواهب جاويدان دست يابد و اين دو را با هم ديگر مبادله كند.

2. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

به خدا سوگند! دنيا در برابر آخرت مثل اين است كه يكي از شما انگشت خود را به دريا زند و سپس بيرون آورد؛ بايد ببيند كه چه مقدار آب دريا را با آن انگشت برداشته است؟! «1»

3. «كبائر» به معناي بزرگ است و مقصود گناهاني است كه وعده ي عذاب و آتش بر آنها داده شده باشد؛ «2» هم چون شرك، ظلم، زنا و ... «3»

4.

مقصود از «فواحش» كارهاي بسيار زشت، هم چون اعمال منافي عفت است كه مؤمنان از آنها دوري مي كنند و خود را آلوده نمي سازند.

5. در اين آيات يكي از ويژگي هاي مؤمنان را عفو در هنگام خشم معرفي كرده است. جالب آن است كه آيه نمي فرمايد مؤمنان خشم نمي كنند، چرا كه خشم امري طبيعي و غريزي است، ولي مي فرمايد هرگاه خشم كردند خود را كنترل مي كنند و از حد و مرز الهي و انساني و اخلاقي خارج نمي شوند و دشمن خود را مي بخشند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 302

6. در حديثي از امام باقر عليه السلام روايت شده:

كسي كه به هنگام ميل به چيزي و به هنگام ترس و به هنگام خشم، مالك نفس خود باشد (و خود را كنترل كند) خدا بدن او را بر آتش حرام مي كند. «1»

7. اين آيات، يكي از ويژگي هاي مؤمنان را مشورت معرفي كرده است.

اصل شورا در اسلام و زندگي اجتماعي، يكي از مهم ترين پايه هاست كه فوايد زيادي دارد، از جمله اين كه:

- به وسيله ي مشورت، اشكالات ونواقص كارها بر طرف مي شود؛

- انسان به وسيله ي مشورت، از فكرها و طرح ها و تجارب ديگران استفاده مي كند؛

- انسان، بعد از مشورت، ياران هم فكر پيدا مي كند كه او را حمايت مي كنند؛ «2»

- انسان به وسيله ي مشورت به سوي رشد و هدايت مي رود و از لغزش ها دور مي شود. «3»

ز آن كه با عقلي چو عقلي جفت شد

مانع بد فعلي و بد گفت شد ...

عقل را با عقلِ ياري يار كن

امر هم شوري بخوان و كار كن ...

اين خردها چون مصابيح انور است

بيست مصباح از يكي روشن تر است (مولوي)

8. مشورت بين مؤمنان كاري زودگذر نيست، بلكه برنامه ي ثابت آنهاست «4»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 303

و حتي پيامبر صلي الله عليه و آله با اين كه با وحي در ارتباط بود، ولي در كارها و حتي جنگ ها با مردم مشورت مي كرد و گاهي نظرهاي آنان را ترجيح مي داد. «1»

البته مشورت درباره ي موضوعات و امور اجرايي است، اما در احكام الهي كه از طرف خدا معين مي شوند مشورت جايي ندارد.

9. يكي از ويژگي هاي مؤمنان ستم ناپذيري آنان است؛ يعني هنگامي كه مظلوم واقع مي شوند مقاومت مي كنند و از ديگران كمك مي طلبند و در برابر ستمكار مي ايستند و مؤمنان ديگر نيز آنان را ياري مي كنند؛ «2» يعني تنها بودن مظلوم دليل بر سكوت او نمي شود.

10. در اين آيات هشت ويژگي مؤمنان بر شمرده شده است كه عبارت اند از: توكّل، دوري از گناهان كبيره و كارهاي زشت، عفو در هنگام خشم، پاسخ

مثبت به دستورات الهي، نماز، مشورت، انفاق و ظلم ستيزي.

آموزه ها و پيام ها:

1. مواهب الهي را پايدارتر و بهتر از دنيا بدانيد.

2. دنيا كالايي پست و كم ارزش است پس (بدان دل نبنديد بلكه) به خدا دل ببنديد.

3. در هنگام خشم و گناه، خود را كنترل كنيد.

4. نماز، اطاعت از خدا، انفاق و مشورت از نشانه هاي مؤمنان است.

5. مؤمنان ظلم پذير نيستند، حتي در تنهايي.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 304

شورا در اسلام

الف) مشورت در قرآن:

1. رهبر مسلمانان با مردم مشورت كند (آل عمران، 159)؛

2. مؤمنان در كارها با يكديگر مشورت مي كنند (شوري، 38)؛

3. پدر و مادر در مورد كارهاي كودك با يكديگر مشورت كنند (بقره، 233).

ب) مشورت در احاديث:

1. «هيچ كس با كسي مشورت نكند مگر آن كه به راه هدايت (و درست) ره نمون شود.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله)؛ «1»

2. «هر كس با خردمندان مشورت كند، از پرتوهاي خردها روشنايي گيرد.» (اميرالمؤمنين عليه السلام)؛ «2»

3. «هيچ پشتيباني هم چون مشورت نيست.» (اميرالمؤمنين عليه السلام) «3»؛

ج) با چه كسي مشورت كنيم؟

1. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده: «اي علي! با ترسو مشورت مكن؛ زيرا او راه حل مشكل را بر تو

تنگ مي كند. و با بخيل مشورت مكن، زيرا او تو را از هدفت باز مي دارد و با آدم حريص مشورت مكن، زيرا او آزمندي را در نظرت نيكو جلوه مي دهد» «4»؛

2. از امام صادق عليه السلام حكايت شده: «با احمق مشورت مكن» «5»؛

3. با اين افراد مشورت كن:

«با عاقل مشورت كن.» (رسول اللَّه صلي الله عليه و آله) «6»؛ تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 305

«كساني كه از خدا مي ترسند مشورت كن.» (امام علي عليه السلام) «1»؛

«بهترين كسان براي مشورت تو، افراد با تجربه هستند.» (امام علي عليه السلام) «2»؛

«با دشمنانت مشورت كن، تا از نظر آنها مقدار دشمني آنها را متوجه شوي و به هدفشان پي ببري.» (امام علي عليه السلام) «3».

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 306

قرآن كريم در آيات چهلم تا چهل و سوم سوره ي شوري قانون مقابله ي به مثل را تأييد و ستم كاران را نكوهش و عفو را تشويق مي كند و مي فرمايد:

40- 43. وَجَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَي اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ* وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ مَا عَلَيْهِم مِن سَبِيلٍ* إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَي الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ* وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

و كيفر بدي، (مجازات) بدي همانند آن است؛ و هر كس ببخشد

و اصلاح نمايد، پس پاداش او بر خداست؛ [چرا] كه او ستمكاران را دوست ندارد. و هركس كه بعد از ستم (ديدگي) اش ياري جويد (تا آن را دفع كند)، پس آنان هيچ راهي (براي ايراد) بر ايشان نيست؛ راه سرزنش فقط بر كساني است كه به مردم ستم مي كنند و در زمين به ناحق (تجاوز به حقوق، و) ستم مي كنند؛ آنان برايشان عذابي دردناك است. و هر كس شكيبايي كند و بيامرزد (داراي اراده ي استوار است؛ چرا) كه اين [حاكي از تصميم استوار (او در) كارهاست.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم همان طور كه با ظلم به سختي مبارزه مي كند، ظلم پذيري را نيز رد مي كند و به مظلومان اجازه مي دهد كه از ديگران ياري بخواهند و با ستمكاران مقابله كنند.

2. قرآن كريم قانون مقابله به مثل را مي پذيرد و بارها آن را تأييد كرده است، يعني اگر كسي به انساني ستم كرد و يا كار بدي انجام داد، طرف مقابل مي تواند به همان اندازه او را مجازات كند. «1»

اي زورمند، روز ضعيفان سيه مكن

خونابه مي چكد همي از دست انتقام (پروين)

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 307

3. قرآن كريم به خاطر آن كه جامعه ي انساني به سوي محبت و انسجام و آرامش پيش برود و كينه ها پابرجا نشود، بارها تأكيد كرده است كه بهتر است از خطاهاي

ديگران درگذريد و با عفو و گذشت كارها را اصلاح كنيد و اين عفو را كار پرارزش و نشانه ي عزم راسخ افراد معرفي مي كند. البته عفو بدكاران در صورتي است كه از موضع قدرت باشد و به اصلاح منتهي شود و ستمكاران از آن سوء استفاده نكنند.

4. در اين آيه، كار ستمكاران را «بد» و مجازات آنان را نيز «كاربد» معرفي كرده است، در حالي كه مجازات ستمكاران مسلماً بد نيست.

پس بدي مجازات يا به خاطر آن است كه در هر مجازاتي نوعي آزار ديگران است و يا به خاطر قرينه ي مقابله و مقدمه ي بيان عفو است. «1»

5. عبارت «خدا ستمكاران را دوست ندارد»، هشداري است به كساني كه مقابله ي به مثل مي كنند، تا از حد اعتدال خارج نشوند و نيز اشاره به آن است كه عفو بدكاران به معناي دوست داشتن ستمكاران و حمايت از آنان نيست.

و نيز اشاره اي به ستمكاران است كه دست از كارهاي بد خود بردارند و فكر نكنند هميشه با عفو مواجه مي شوند.

6. در اين آيات بيان شده كه اگر كسي از ديگران در برابر ستمكاران تقاضاي كمك كند، مستحق سرزنش نيست، بلكه اين ستمكاران به مردم و سركشان متكبّر و متجاوزان به حقوق مردم هستند كه مستحقّ سرزنش اند و فرجام عذاب آلودي دارند.

7. «ظلم» در اين جا به معناي ستم به مردم، «بغي» به معناي كوشش براي تجاوز به حقوق مردم و حدود الهي است كه شامل ستم نيز مي شود و تعبير «بغير الحق» تأكيد بر آن است. «2»

8. «عزم» به معناي تصميم بر انجام كار و اراده ي محكم است؛ يعني صبر و عفو از كارهايي است كه خدا به

آن فرمان داده و قابل تغيير نيست و يا از

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 308

كارهايي است كه انسان بايد عزم راسخ در انجام آن داشته باشد.

9. در برخي احاديث، آيات فوق به قيام امام مهدي (عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف) و انتقام از ستمكاران و فسادگران در زمين تفسير شده است. «1»

البته اين گونه احاديث مصداق روشن آيه را بيان مي كنند و دليل بر انحصار نيستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شما مي توانيد از قانون مقابله به مثل در برابر ستمكاران استفاده كنيد.

2. عفو (از موضع قدرت) و اصلاح بين مردم بهتر از انتقام است و پاداش بزرگي دارد.

3. ستمكاري، انسان را از محبت خدا دور مي سازد.

4. ظلم پذير نباشيد و مقابله گران با ظلم را سرزنش نكنيد.

5. فرجام ستمكاران و سركشان عذاب آلود است.

6. صبر و عفو (از موضع قدرت) نشانه ي ضعف نيست، بلكه نشانه ي عزم راسخ شماست.

***

قرآن كريم در آيات چهل و چهارم تا چهل و ششم سوره ي شوري به عذاب رستاخيز و گفتار ستمكاران گمراه و مؤمنان در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

44- 46. وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن وَلِيٍّ مِن بَعْدِهِ وَتَرَي الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلَي مَرَدٍّ مِن سَبِيلٍ* وَتَرَاهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا خَاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنظُرُونَ مِن طَرْفٍ خَفِيٍّ وَقَالَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذَابٍ

مُقِيمٍ* وَمَا كَانَ لَهُم مِنْ أَوْلِيَاءَ يَنصُرُونَهُم مِن دُونِ اللَّهِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن سَبِيلٍ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 309

و هر كسي را خدا (به خاطر اعمالش) در گمراهي وانهد، پس بعد از او هيچ سرپرستي براي او نيست، و ستمكاران را مي بيني هنگامي كه عذاب را مي بينند، مي گويند: «آيا راهي به سوي بازگشت وجود دارد؟!» و آنان را مي بيني كه بر آن (آتش) عرضه مي شوند، در حالي كه از خواري فروتن اند، و (زير) چشمي، پنهان (بدان) مي نگرند؛ و كساني كه ايمان آورده اند، مي گويند: «در واقع زيانكاران كساني هستند كه به خودشان و خانواده هايشان در روز رستاخيز زيان رسانده اند؛ آگاه باشيد كه ستمكاران در عذابي پايدار هستند!» و براي آنان جز خدا، ياوران (و سرپرستان) ي نيستند كه ياري شان كنند؛ و هر كسي را خدا (به خاطر اعمالش) در گمراهي وانهد، پس هيچ راه (نجات) ي براي او نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به قانون گمراه شدن افراد اشاره شده است كه ممكن است خدا در اثر كردار، سخنان و عقايد انحرافي، برخي افراد را در گمراهي وانهد و توفيق هدايت را از آنان سلب كند.

البته هدايت و گمراهي جنبه ي اجباري ندارد، بلكه نتيجه ي اعمال و عقايد خود انسان هاست و قرآن نيز بارها به اين نكته اشاره كرده است. «1»

2. در آيات متعددي از قرآن بيان شده است كه ستمكاران و گناهكاران دوزخي در روز رستاخيز تقاضاي بازگشت به دنيا مي كنند، تا گذشته ي خود را جبران

كنند، ولي به تقاضاي آنان پاسخ منفي داده مي شود؛ چرا كه بازگشت به دنيا امكان پذير نيست، همان طور كه بازگشت طفل به دوران جنيني امكان پذير نيست و اين سنت الهي است؛ و علاوه بر آن اين گونه افراد در دنيا نشان دادند كه قابل اصلاح نيستند و اگر بازگردند باز هم به روش قبل خود ادامه مي دهند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 310

3. در اين آيات به دو حالت ستمكاران گمراه در رستاخيز اشاره شده است:

الف) حالت پشيماني و تقاضاي بازگشت به دنيا؛

ب) حالت ذلّت و فروتني در برابر آتش كه زيرچشمي يا با چشمي نيمه باز به آن مي نگرند. «1»

4. در اين آيات به نتيجه ي اعمال ستمكاران اشاره شده است:

الف) زيانكاري آنان در رستاخيز كه عمر و جان و خانواده ي خويش را داده ولي چيزي در برابر آن به دست نياورده اند؛

ب) عذاب دايم الهي كه گرفتار آن شده اند؛

ج) تنهايي و بي ياوري آنان در رستاخيز.

5. اين آيه به مؤمناني اشاره مي كند كه در رستاخيز به سخن مي آيند و با بيان زيانكاري ستمكاران، آنها را سرزنش مي كنند.

اين مؤمنان همان مظلوماني هستند كه در طول تاريخ از دست ستمكاران عذاب كشيده و اينك در قيامت با ستمكاران روبه رو شده اند و زيانكاري آنان را مي بينند.

مظلوماني هم چون پيروان امام علي عليه السلام و ائمه ي اطهار عليهم السلام كه راه مظلوميت آنان را هم چنان ادامه مي دهند. «2»

6. زيانكار واقعي كسي است كه سرمايه هاي اساسي هم چون عمر و استعداد و خانواده ي خويش را از دست بدهد و در برابر

آن پاداش الهي كسب نكند و در رستاخيز با دست خالي و تنها وارد شود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 311

آموزه ها و پيام ها:

1. گمراهي انسان عامل محروميت او از ياري خدا و ديگران است.

2. ستمكاري عامل پشيماني در رستاخيز است.

3. ستمكاران گردن كش در برابر عذاب رستاخيز ذليل و فروتن مي شوند.

4. معيار زيانكاري، زيان خود و خانواده در رستاخيز است.

5. ستمكاري عامل عذاب دايمي و تنهايي و بي ياوري در رستاخيز است.

6. گمراهي هرگونه راه نجاتي را بر روي انسان مي بندد.

7. اگر سعادت اخروي مي طلبيد، ستمگري نكنيد.

8. به (سرمايه ي عمر و استعداد) خويش و خانواده (و سعادت آنها) بينديشيد تا زيانكار نشويد.

***

قرآن كريم در آيات چهل و هفتم و چهل و هشتم سوره ي شوري با فراخواندن مردم به سوي خدا به آنان هشدار داده و با دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله به حالات مختلف انسان در برابر نعمت و مصيبت اشاره مي كند و مي فرمايد:

47 و 48. اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُم مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَالَكُم مِن مَلْجَأٍ يَوْمَئِذٍ وَمَا لَكُم مِن نَكِيرٍ* فَإِن أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلَنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنسَانَ كَفُورٌ

(دعوت) پروردگارتان را بپذيريد، پيش از آن كه روزي فرا رسد كه از

[جانب خدا هيچ بازگشتي براي آن نيست؛ در آن روز هيچ پناهگاهي براي شما نيست و هيچ (مجال) انكاري براي شما نيست. و اگر روي گردان شوند، پس تو را (به عنوان) نگهبان [مستمر] بر آنان نفرستاديم، بر تو (وظيفه اي) جز رساندن [پيام نيست. و در حقيقت، هنگامي كه ما رحمتي از سوي خود به انسان بچشانيم، بدان شادمان گردد، و اگر به خاطر دستاورد پيشين شان بدي به آنان برسد، پس (ناسپاسي مي كنند؛ چرا) كه انسان بسيار ناسپاس است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 312

نكته ها و اشاره ها:

1. روز رستاخيز، روزي است كه خدا فرمان داده كه هيچ كس نمي تواند بازگردد؛ از اين رو كسي نمي تواند در برابر فرمان خدا مقاومت كند و بازگردد «1» و تمام راه ها بسته است و انسان هيچ پناهگاه و مدافعي نخواهد داشت و در آن روز نمي تواند گناهان خود را انكار كند چرا كه همه چيز و همه ي گواهان حاضرند. «2»

2. در اين آيه بيان شد كه تنها وظيفه ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ابلاغ پيام الهي است و او نگهبان مردم و مسئول اعمال آنها نيست.

البته اين انحصار وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله، حصر اضافي است، يعني تو نسبت به اين افراد لجوج در محيط مكه وظيفه اي جز ابلاغ پيام نداري؛ وگرنه پيامبر در شرايط ديگر و در برابر افراد ديگر وظايف ديگري نيز داشت كه گاهي به جهاد و جنگ منتهي مي شد.

3. در اين آيات به حالات انسان هاي تربيت

نايافته در پرتو وحي اشاره شده است، انسان هايي كم ظرفيت كه در برابر نعمت هاي اندك «3» خوشحال و سرمست و غافل مي شوند و خدا را از ياد مي برند و در برابر مشكلاتي كه پيامد اعمال خود آنهاست نااميد و ناسپاس مي شوند، در حالي كه مردان خدا پرظرفيت اند و در حال نعمت و سختي خدا را فراموش نمي كنند و سپاس گزار او هستند.

4. در اين آيات خدا نعمت ها را به خود نسبت مي دهد، چرا كه مقتضاي رحمت اوست، ولي اشاره مي كند كه بخشي از مشكلات و مصيبت هايي كه به انسان مي رسد در اثر اعمال خود اوست، چرا كه پيامد كارهاي اوست.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 313

آموزه ها و پيام ها:

1. پيوند خود را با خدا برقرار سازيد كه رستاخيز براي اين كار دير است.

2. رستاخيز روز بي پناهي، بي دفاعي و روزي بي بازگشت است.

3. وظيفه ي رهبران الهي و مبلغان ديني، فقط رساندن پيام به مردم است (و لازم نيست آنها را بر هدايت اجبار كنند).

4. انسان كم ظرفيت است و زود شاد يا (غمگين و) ناسپاس مي شود.

5. ريشه ي مشكلات و مصيبت ها را در اعمال خودتان جست وجو كنيد.

***

قرآن كريم در آيات چهل و نهم و پنجاهم سوره ي شوري به فرمانروايي خدا و قدرت او در زايايي و نازايي انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

49 و 50. لِلَّهِ مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ

يَهَبُ لِمَن يَشَاءُ إِنَاثاً وَيَهَبُ لِمَن يَشَاءُ الذُّكُورَ* أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَاناً وَإِنَاثاً وَيَجْعَلُ مَن يَشَاءُ عَقِيماً إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ

فرمان رواييِ آسمان ها و زمين فقط از آنِ خداست؛ هر چه را بخواهد مي آفريند؛ به هر كس بخواهد، دختر مي بخشد و به هر كس بخواهد پسر مي بخشد؛ يا آنان را پسران و دخترانِ جفت مي دهد؛ و هر كس را بخواهد نازا قرار مي دهد؛ [چرا] كه او داناي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به چهار صفت اساسي خدا اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) مالكيت و حكومت مطلق جهان؛

ب) آفريدگاري او كه نمونه اي از آن را در ايجاد فرزندان مي بينيم؛

ج) قدرت خدا بر انجام كارها يا جلوگيري از آنها؛

د) علم بي پايان الهي.

2. مالكيت و فرمانروايي خدا هم چون حكومت و مالكيت انسان ها

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 314

اعتباري و قراردادي نيست، بلكه حقيقي و تكويني است، يعني همه ي هستي تحت فرمان او و وابسته به اوست و از اين روست كه هرچه اراده كند مي آفريند يا از آن جلوگيري مي كند و به هر كس بخواهد پسر يا دختر مي دهد و همه ي اين ها مظهر مالكيت و حكومت مطلق اوست. البته اراده ي الهي تابع حكمت اوست، پس مصلحت افراد و زمينه ها و ... را رعايت مي كند.

3. در اين آيات مردم به چهار گروه تقسيم شده اند:

الف) گروهي كه تنها داراي دختر مي شوند و آرزوي پسر دارند.

ب) گروهي كه تنها داراي پسر مي شوند و آرزوي دختر دارند.

ج) گروهي كه هم پسر و هم دختر دارند.

د) گروهي كه عقيم

هستند و فرزندي ندارند.

آري؛ همه اين امور به دست خداست كه بر اساس حكمت و مصلحت افراد را به صورت هاي مختلف قرار مي دهد تا در پرتو اين تفاوت ها راه رشد و تكامل و سعادت را بپويند.

4. در اين آيات بيان شده كه فرزنددار شدن و جنس پسر و دختر به دست خداست؛ البته در عصر ما تأثير برخي داروها و غذاها در اين امور ثابت شده است اما اين ها احتمال را افزايش مي دهد و قطعي نيست.

البته اين بدان معنا نيست كه اسباب و عوامل مؤثر نيست و انسان براي به دست آوردن فرزند دل خواه تلاش نكند، بلكه اين آيه اشاره به آن است كه علت و سبب اصلي فرزنددار شدن و جنس آن به دست خداست و همه چيز در اين راستا معنا پيدا مي كند؛ پس اگر فرزنددار شديد او داده است و اگر نه، او صلاح ندانسته است.

5. در اين آيات، دختر قبل از پسر ذكر شده و هر دو هديه ي الهي معرفي شده اند. اين نوعي احياي شخصيت زن و مبارزه با افكار و خرافات جاهلي در مورد كراهت از دختر است كه اسلام پيش تاز اين مبارزه بوده است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 315

6. در حديثي روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:

از خجسته بودن زن آن است كه نخست دختر آورد، سپس پسر آورد.

آنگاه حضرت به آيه ي فوق استشهاد كردند كه دختر را قبل از پسر آورد. «1»

7. مقصود از «زوج» در اين آيه

همراه شدن دختر و پسر در يك خانواده است، نه به معناي ازدواج.

برخي مفسران هم اين تعبير را اشاره به فرزندان دو قلو يا تولد فرزندان پسر و دختر پشت سرهم دانسته اند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. حاكميت، قدرت و علم خدا را با مطالعه در تولد فرزندان دختر و پسر بشناسيد.

2. دختر و پسر هر دو بخششي الهي هستند.

3. زايايي و نازايي انسان ها به دست خداست.

***

اقسام وحي

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و يكم سوره ي شوري به اقسام وحي اشاره مي كند و مي فرمايد:

51. وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ

و براي هيچ بشري (شايسته) نيست كه خدا با او سخن بگويد، جز به وحي (مستقيم) يا از پشت مانعي يا فرستاده اي (از فرشتگان) مي فرستد، و با رخصت او آنچه را بخواهد وحي مي كند؛ [چرا] كه او بلند مرتبه اي فرزانه است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه گروهي از يهوديان خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و گفتند: اگر تو پيامبري، پس هم چون موسي با خدا سخن بگو و به او نگاه كن

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 316

تا به تو ايمان آوريم. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: موسي نيز هرگز خدا را نديد. و بدين مناسبت آيه ي فوق فرود آمد و

چگونگي ارتباط پيامبران با خدا را بيان كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از سه طريقِ ارتباط خدا با بشر سخن گفته شده است:

الف) وحي مستقيم به پيامبر كه از طريق القاي به قلب صورت مي گيرد.

ب) سخن گفتن خدا با پيامبر كه از پشت مانع و حجات است، كنايه از اين كه مانند كسي است كه از پشت پرده سخن مي گويد كه صداي او را مي شنوند ولي خود او را نمي بينند. همان طور كه خدا در كوه طور «2» با موسي سخن گفت و در خواب صادق برخي مطالب را به ابراهيم وحي كرد. «3»

ج) از طريق فرستادن فرشته ي وحي، جبرئيل.

شايد اين سه طريق به ترتيب اهميت و شرافت باشد كه هر كدام براي برخي پيامبران تحقق يافته است.

2. از هر سه طريقِ وحي بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده است؛ يعني: «4»

گاهي جبرئيل براي پيامبر وحي را مي آورد «5» و گاهي خدا مستقيم با پيامبر صلي الله عليه و آله سخن مي گفت مثل معراج.

و گاهي از پس پرده مطالب به پيامبر صلي الله عليه و آله القا مي شد، هم چون خوابي كه در مورد فتح مكه ديدند «6» يا مطالبي كه در معراج شنيدند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 317

3. وحي از طريق جبرئيل به چند صورت انجام شد:

الف) فرشته ي وحي به صورت انساني خوش چهره به حضور ايشان مي رسيد و مطالب را مي گفت. «1»

ب) جبرئيل به صورت اصلي بر پيامبر صلي الله عليه و آله ظاهر مي شد، كه اين كار تنها دو بار انجام شد. «2»

4. «وحي» در اصل به معناي اشاره ي سريع است كه به صورت كلام رمزي

يا صدا يا اشاره با اعضا و يا نوشتن صورت مي گيرد و در قرآن كريم در معاني مختلفي استعمال شده است؛ از جمله:

الف) به معناي اشاره كه در مورد حضرت زكريا آمده است. «3»

ب) به معناي الهام غريزي كه در مورد زنبور عسل آمده است. «4»

ج) به معناي الهام به جمادات كه در مورد زمين آمده است. «5»

د) به معناي الهام به انسان كه در مورد مادر موسي آمده است. «6»

ه) به معناي تدبير و تقدير تكويني نظام هستي كه در مورد آسمان ها آمده است. «7»

و) به معناي امر و دستور كه در مورد حواريين آمده است. «8»

ز) به معناي وسوسه و دروغ پردازي كه در مورد شيطان ها آمده است. «9»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 318

ح) به معناي خبر دادن يا وحي تسديدي كه در مورد پيشوايان دين آمده است. «1»

البته ممكن است برخي از اين اقسام با برخي ديگر قابل ادغام باشند.

5. حقيقت وحي بر ما پوشيده است ولي مي دانيم كه پيامبران شعوري مرموز داشته اند كه مي توانسته اند پيام هاي الهي را دريافت كنند و بقيه ي انسان ها از آن محروم بودند. آنان هم چون بينايان در شهر نابينايان و مانند كساني بودند كه دستگاه گيرنده اي قوي در اختيار داشتند كه حقايق الهي و قرآني را شهود مي كردند و مي گرفتند و براي مردم حكايت مي نمودند.

6. در اين آيه به دو صفت بلندمرتبه و حكيم بودن خدا اشاره شده است و اين اشاره دارد كه وحي الهي با حكمت خدا و مقام بلند او ارتباط دارد و پرتوي از آنهاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از سه طريق با بشر تماس مي گيرد؛ گاهي مستقيم و گاهي از پس پرده و

گاهي به وسيله ي فرشته.

2. فرشتگان وحي بدون خواست و رخصت الهي چيزي نمي گويند (پس وحي در كنترل و حفاظت الهي است).

3. وحي، پرتوي از حكمت خداي بلندمرتبه است.

4. وحي شناس شويد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و دوم و پنجاه و سوم سوره ي شوري به چگونگي نزول وحي بر پيامبر صلي الله عليه و آله و نور قرآن و راه مستقم خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

52 و 53. وَكَذلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَبُ وَلَا

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 319

الْإِيمَانُ وَلكِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ* صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَي اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ

و اين گونه، از فرمان خويش به سوي تو (قرآنِ) روح بخش را وحي كرديم، در حالي كه نمي دانستي كتاب (: قرآن) و ايمان (به محتواي آن) چيست؛ وليكن آن را نوري قرار داديم كه به وسيله ي آن هر كس از بندگانمان را كه بخواهيم (و شايسته بدانيم)، راه نمايي مي كنيم؛ و قطعاً، تو به سوي راه راست راه نمايي مي كني. (همان) راه خدايي كه آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است فقط از آنِ اوست؛ آگاه باشيد كه همه ي كارها تنها به سوي خدا بازمي گردد!

نكته ها و اشاره ها:

1. از تعبير «كذلك» استفاده مي شود كه هر سه قسم وحي كه در آيه ي قبل بيان شده در مورد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تحقق يافته است؛ يعني وحي مستقيم و وحي از پشت پرده و وحي از طريق فرشته. «1»

2. مقصود از «روح» در آيات فوق چيست؟

اكثر مفسرن برآن اند كه مقصود همان

قرآن است كه بر پيامبر صلي الله عليه و آله وحي شده است؛ قرآني كه مايه ي حيات دل و زندگي انسان است؛ و قراين موجود در آيه اين ديدگاه را تقويت مي كند. «2»

اما برخي از مفسران احتمال داده اند كه مقصود از «روح» همان روح القدس باشد؛ يعني فرشته اي كه از جبرئيل و ميكائيل برتر و هميشه همراه پيامبر صلي الله عليه و آله بوده است. در برخي احاديث «3» نيز به اين مطلب اشاره شده است. «4»

البته مانعي ندارد كه هر دو تفسير مقصود آيه باشد و خدا روح القدس و قرآن را بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرستاده باشد. «5»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 320

3. مقصود از «كتاب» در اين آيه قرآن است كه قبلًا بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل نشده بود و او از محتوا و جزئيات آن خبر نداشت و به طور طبيعي به آن جزئيات نيز ايمان نداش

بخش پنجم: سوره ي زخرف

اشاره

اثبات توحيد و نفي فرشته پرستي

اهميت نبوت و بيان سرگذشت ابراهيم عليه السلام و موسي عليه السلام

معادگرايي

اهميت قرآن و خردورزي در مورد آن

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 323

اول: سيماي سوره ي زخرف

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي زخرف در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمد و داراي 89 آيه، 833 كلمه و 3400 حرف است.

اين سوره شصت و دومين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي «شوري و قبل از سوره ي «دخان») و در اواخر اقامت پيامبر صلي الله عليه و آله در مكه فرود آمد، اما در چينش كنوني قرآن، چهل و سومين سوره به شمار مي آيد.

تنها نام اين سوره «زخرف» به معناي زينت و زيور است و سبب نام گذاري آن آيه ي 35 اين سوره است كه از زينت ها و جلوه هاي مادي و فريبنده ي دنيا سخن مي گويد.

در مورد فضيلت تلاوت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس سوره ي زخرف را قرائت كند، از كساني است كه در روز قيامت به اين خطاب، مخاطب مي شود: اي بندگان من! امروز نه ترسي بر شماست و نه غمي «1» و ...

تذكر: اين آثار سوره ها براي كساني است كه مفاهيم و خطاب هاي سوره را بخوانند و در آن تدبّر و سپس طبق آن عمل كنند؛ در اين صورت است كه آنان واقعاً مخاطب اين نداها و اين سوره هستند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 324

ويژگي ها

از سوره هاي «حم» دار است.

اهداف

هدف هاي اساسي سوره ي زخرف عبارت اند از:

1. اثبات توحيد؛

2. اشاره اي به معاد؛

3. بيان اهميت قرآن و نبوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در سوره ي زخرف مطرح شده اند عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان دلايل توحيد (در آيات 10- 12)؛

2. مبارزه با شرك و دختر خدا ناميدن ملائكه (در آيات 16 و 19)؛

3. بيان مسأله ي معاد و پاداش مؤمنان و سرنوشت شوم كافران (در آيات 38- 41)؛

4. تأكيد بر اهميت قرآن و حفظ آن (در آيات 2- 4 و 43)؛

5. اشاراتي به رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيه ي 23 و ...)

ب) اخلاق:

اندرزها و پندهاي كلي.

ج) داستان ها:

1. بيان سرگذشت ابراهيم عليه السلام (در آيات 26- 28)؛

2. بيان سرگذشت موسي عليه السلام (در آيات 46- 56)؛

3. اشاره اي به سرگذشت عيسي و بشر بودن او عليه السلام (در آيات 57- 65).

د) مطالب فرعي:

1. سرزنش تقليد كوركورانه از پدران (در آيات 22- 24)؛

2. بيان برخورد نامطلوب جاهلان با قرآن (در آيه ي 31)؛

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 325

3. مبارزه با خرافاتي هم چون تنفّر از دختران (در آيه ي 17)؛

4. در هم كوبيدن ارزش هاي باطل كه بر جامعه بي ايماني حاكم بود و بيان ارزش هاي والاي انساني و اسلامي (در آيات 16- 22 و ...)؛

5. تهديد مجرمان (در آيات 74- 76)؛

6. گزارش تقسيم ارزاق (در آيه ي 32)؛

7. قرآن كريم را عربي قرار داد تا تفكّر كنيد (در آيه ي 3)؛

8. زمين هم چون بستري آرام است (در آيه ي 10)؛

9. هشدار در مورد شيطان (در آيات 26 و 36)؛

10. زيور دوستي، صفت غالب زنان (در آيه ي 18).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 327

دوم: محتواي سوره ي زخرف

خردورزي از اهداف قرآن

قرآن كريم در آيات اول تا چهارم سوره ي زخرف به روشنگري، محل والا و عربي بودن قرآن و لزوم خردورزي در آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1-

4. حم* وَالْكِتَبِ الْمُبِينِ* إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ* وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَبِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ

حا، ميم. سوگند به كتاب روشنگر! كه ما آن را خواندني عربي (: واضح) قرار داديم، تا شايد شما خردورزي كنيد. و قطعاً، در نوشته ي اصلي (: علم الهي) نزد ما بلندمرتبه اي حكمت آميز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد حروف مقطعه ي قرآن كريم در آغاز سوره هاي بقره و آل عمران مطالبي بيان شده. اين حروف يا اسراري بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و يا نشان دهنده ي آن است كه قرآن با تمام عظمت و اعجازش از همين حروف معمولي ساخته شده و شايد از همين روست كه بلافاصله پس از اين حروف به عظمت قرآن اشاره شده است. «1»

2. «تلك» براي اشاره به دور است. اين تعبير اشاره به عظمت قرآن است؛ يعني قرآن آن چنان والا و بلند است كه گويي در اوج آسمان هاست و بايد براي رسيدن به آن تلاش وسيعي انجام گيرد.

3. تعبير «مبين» در اصل به معناي جدا كردن دو چيز است و در اين جا مي تواند به معناي روشن و «روشنگر» باشد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 328

قرآن كريم هم آيات روشني دارد كه همه ي انسان ها مي توانند با تفكّر و تدبّر آنها را درك كنند و هم آيات روشنگري دارد كه حقايق هستي و قوانين زندگي بشر را بيان مي كند.

4. «آيه» در اصل به معناي نشانه است و در اصطلاح به قسمت هاي كوچك و بزرگ از سوره هاي قرآن گفته مي شود و از آن رو به آنها آيه گفته مي شود كه نشانه هاي فرستنده ي قرآن يعني پروردگار جهانيان است.

5. «عربي» در

اصل به معناي سخن روشن، واضح و فصيح است و در اين جا ممكن است به همين معنا و يا به معناي لغت عربي باشد. «1»

6. در اين آيه به يكي از حكمت هاي عربي بودن قرآن اشاره شده است، اما در مجموع مي توان دلايل زير را براي نزول قرآن به زبان عربي يادآور شد:

الف) زبان عربي، داراي گستره ي لغات و عمق زيادي است، به طوري كه به خوبي مي تواند مفاهيم و ريزه كاري هاي اعجازآميز وحي الهي را بنماياند.

زبان هاي ديگر به خوبي از عهده ي اين رسالت برنمي آمدند.

ب) پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در جزيرة العرب به رسالت برانگيخته شد و مردم آن سامان عرب زبان بودند و پيامبر هر قوم وقتي به خوبي مي تواند مردم را به آيين خود جذب كند كه به زبان همان مردم سخن بگويد؛ پس لازم بود كه وحي الهي به زبان عربي فرود آيد تا هسته ي اصلي آيين اسلام را گرد پيامبر صلي الله عليه و آله جمع كند و زمينه ي نفوذ آن را به ساير كشورها آماده سازد.

ج) عربي بودن با آن همه ظرفيت زبان و ريزه كاري ها و زيبايي هاي رساي قرآن زمينه ساز تفكّر و تعقّل در قرآن است. «2»

هر چه در الفاظ آيات قرآن بيش تر تفكر كنيم، مطالب تازه اي به دست مي آيد و هر چه تفسيرهاي جديدي از قرآن نوشته شود باز هم تفسير جديدي مي طلبد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 329

7. از امام رضا عليه السلام روايت شده كه شخصي از امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا هر چه قرآن درس داده مي شود و نشر مي يابد، باز هم تازه است؟

حضرت فرمودند:

چرا كه خداي تبارك و

تعالي قرآن را براي يك زمان خاص و مردم يك عصر قرار نداده است، بلكه آن تا روز رستاخيز در هر زماني جديد و نزد هر گروهي تازه است. «1»

8. قرآن به زبان عربي است و خدا از ما خواسته است كه در آيات آن تدبّر و تفكر كنيم؛ از اين رو بر هر مسلماني لازم است كه عربي را بياموزد و كليد فهم وحي و حقايق قرآن را به دست آورد.

9. در قرآن كريم ده بار بر عربي بودن آن تأكيد شده است و اين پاسخي است به كساني كه پيامبر صلي الله عليه و آله را متهم مي كردند كه قرآن را از يك فرد غيرعرب ياد گرفته است.

10. آيه ي فوق به اين مطلب مهم اشاره دارد كه هدف نزول قرآن تنها روخواني و قرائت و حفظ آيات آن نيست، بلكه همه ي اين ها مقدمات هدفي والاتر است؛ يعني هدف نهايي، تعقّل و درك آيات قرآن است، دركي نيرومند كه انسان را با تمام وجود به سوي عمل فرا مي خواند.

11. «امّ الكتاب» به معناي مادر و اساس كتاب است كه در اين جا مقصود لوح محفوظ يا علم الهي است و به خاطر آن بدين اسم نام گذاري شده است كه علم الهي، اصل كتاب هاي آسماني است كه همگي از آنچه نسخه برداري مي شود. «2»

12. در اين آيات سه صفت نزد خدا بودن، بلندمرتبه بودن و حكيم بودن براي قرآن آورده شده است؛ يعني قرآن منزلتي بلند دارد كه عقل هاي

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 330

انساني در علم الهي بدان دست نمي يابد، ولي خدا آن را به زبان عربي نازل كرد تا در دست رس

عقل بشر قرار گيرد و اكنون كه نازل شده است اگر در آن تفكّر كنيد، به مطالب عالي آن دست مي يابيد. «1»

13. مقصود از «حكيم» بودن قرآن، يا آن است كه استوار و محكم و غير مجزاست، يعني قرآن در علم الهي به صورت آيات و سوره هاي مجزا نبوده است.

و يا منظور آن است كه قرآن كتابي حكمت آميز و آيات آن حكيمانه است «2» و انسان را از برخي كارها و گفتارهاي ناپسند منع مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي با عظمت است كه آيات آن روشن و روشنگر است.

2. قرآن كتابي خواندني، بلندمرتبه و حكيمانه است كه راه زندگي بشر را روشن مي كند.

3. قرآن عربي را بخوانيد و خردورزي كنيد (تا به مطالب عالي آن پي ببريد).

4. هدف نزول قرآن خردورزي انسان است.

5. اين قرآن، عكسي از نسخه ي اصلي است كه در علم الهي جايگاهي بلند و استوار دارد.

***

قرآن كريم در آيات پنجم تا هشتم سوره ي زخرف به روش همگون مخالفان در طول تاريخ در ريشخند پيامبران، و هلاكت آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

5- 8. أَفَنَضْرِبُ عَنكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَن كُنتُمْ قَوْماً مُّسْرِفِينَ* وَكَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ* وَمَا يَأْتِيِهم مِن نَبِيٍّ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ* فَأَهْلَكْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشاً وَمَضَي مَثَلُ الْأَوَّلِينَ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 331

و آيا (قرآنِ) يادآور را از شما كاملًا بازگيريم، به خاطر اين كه گروهي اسرافكاريد؟! و چه بسيار پيامبراني در [ميان پيشينيان فرستاديم؛ و هيچ پيامبري به سراغ آنان نيامد، مگر اين كه او را ريشخند مي كردند. و كساني را كه از اين (مشرك) ها سخت تر بودند هلاك كرديم؛ و مثال پيشينيان گذشت.

نكته ها و

اشاره ها:

1. سنت خدا آن است كه حتي اسرافكاران را از هدايت قرآن محروم نمي سازد، بلكه قرآن را در اختياز همگان مي گذارد تا هر كس خواست از نور آن استفاده كند و به راه سعادت گام نهد و هر كس نخواست آگاهانه گمراهي را پيشه سازد تا حجّت بر او تمام شود.

2. مقصود از اسراف در اين آيه، هرگونه زياده روي و تجاوز از حدود و قوانين الهي است، كه شرك و مخالفت با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از نمونه هاي اين اسرافكاري است؛ يعني ما از فرستادن قرآن به خاطر اسرافكاري و مخالفت شما دست برنمي داريم.

3. اقوام پيشين نيز با پيامبرانشان مخالفت و آنها را ريشخند مي كردند، ولي باز هم سنت خدا آن بود كه آنان را از هدايت خويش محروم نمي ساخت.

4. فرجام ريشخند رهبران الهي هلاكت است و برخي از اقوام پيشين به همين علت عذاب شدند.

5. مخالفان اسلام به سرنوشت اقوام پيشين بنگرند كه چگونه در اثر مخالفت با پيامبران نابود شدند؛ اقوامي هم چون قوم فرعون، عاد و ثمود كه از مشركان مكه قوي تر بودند. آري؛ اين ها داستان هاي واقعي اقوام پيشين است حال نوبت مخالفان اسلام است كه راه خود را انتخاب كنند و اگر به مخالفت ادامه دهند مسلماً به سرنوشت اقوام هلاك شده ي پيشين گرفتار مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 332

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا (آن قدر به بندگانش لطف داردكه) هدايت خويش را از اسرافكاران و مخالفان پيامبران نيز دريغ نمي دارد.

2. روش مخالفان پيامبران در طول تاريخ همسان بود و همگي به ريشخند پيامبران مي پرداختند.

3. از فرجام هلاكت بار ريشخندكنندگان رهبران الهي عبرت بگيريد.

4. رهبران و مبلغان ديني منتظر ريشخند

مخالفان باشند.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي زخرف به آفرينشگري خدا و اعتراف مخالفان بدان اشاره مي كند و مي فرمايد:

9. وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ

و اگر از آن [مشرك ها بپرسي: «چه كسي آسمان ها و زمين را آفريد؟» حتماً مي گويند: « (خداي) شكست ناپذير دانا آنها را آفريد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات 25 سوره ي لقمان و 38 سوره ي زمر و 61 سوره ي عنكبوت مشابه اين آيه اند كه معمولًا در مورد مشركان است كه شرك در عبادت داشتند؛ يعني خدا را به عنوان خالق جهان مي شناختند و توحيد در خالقيت را قبول داشتند، ولي بت ها را مي پرستيدند و آنان را مايه ي نزديكي به خدا و شفاعتگر خود مي دانستند.

2. كافران و مشركان نيز بر اساس فطرت توحيدي خود، خدا را به عنوان خالق جهان مي شناسند و مي دانند كه اين جهان با عظمت نمي تواند خود به خود به وجود آمده باشد، ولي باز هم لجاجت مي كنند و به سراغ پرستش غير خدا مي روند.

3. خلقت آسمان ها و زمين، پرتوي از توانايي شكست ناپذير و علم بي كران الهي است كه بدون آن دو نمي توان جهاني با اين عظمت آفريد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 333

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان، خدا را مي شناسند (ولي لجاجت مي كنند).

2. در آفرينش آسمان ها و زمين مطالعه كنيد تا به توانايي و علم خدا پي ببريد.

***

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم سوره ي زخرف به نشانه هاي خدا در صحنه ي زمين و آسمان و نمونه ي معاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

10 و 11. الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَجَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ* وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ

بَلْدَةً مَيْتاً كَذلِكَ تُخْرَجُونَ

(همان) كسي كه زمين را براي شما بستري (براي استراحت) قرار داد و براي شما راه هايي در آن قرار داد، تا شايد شما راه نمايي شويد. و (همان) كسي كه از آسمان آبي به اندازه فرو فرستاد و به وسيله ي آن سرزمين مرده را زنده كرديم؛ اين چنين (از گورها) بيرون آورده مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «مهد» (گهواره) اشاره دارد كه زمين با حركت هاي وضعي و انتقالي سرسام آور خود، باز هم آرام و محل استراحت شماست «1» و اين امنيت و آرامش يكي از نعمت ها و نشانه هاي خداست.

2. در اين آيات به نعمت راه هاي خشكي و دريا و چين خوردگي هاي طبيعي آنها اشاره شده است كه انسان مي تواند راه خود را از ميان كوه ها و تپه ها و بيابان ها و درياها بيابد و از كوه هاي سربه فلك كشيده عبور كند و به مقصد برسد.

3. «هدايت» در اين آيه يا به معناي راه يابي در خشكي و درياست و يا به معناي خداشناسي و هدايت يافتن به وسيله ي ديدن نشانه هاي خدا در صحنه ي طبيعت. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 334

4. در اين آيات به نزول باران از جوّ زمين «1» و حيات بخشي آن اشاره شده است؛ يعني زمين هاي مرده به وسيله ي نزول باران زنده و سرسبز مي شوند.

5. «قدر» به معناي اندازه ي معين است؛ يعني نظام خاصي بر بارش باران حاكم است و كم و زياد شدن آن بر اساس علم و حكمت است و اگر در جايي كم مي بارد يا سيلاب به راه مي افتد براي آزمايش انسان ها و بر اساس مصلحت و حكمت است.

هر چند خدا به انسان عقل و هوشي داده كه

مي تواند با پيش بيني هاي لازم از زيان هاي باران جلوگيري كند.

6. در اين آيه زنده شدن گياهان به وسيله ي باران را نمونه اي از رستاخيز مردگان معرفي مي كند، يعني نفخه ي صور و بانگ شيپور قيامت هم چون باراني است كه به اجسام مرده ي انسان ها مي خورد و همه را به جنب و جوش مي آورد و زنده مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در چين خوردگي ها و آرامش زمين مطالعه كنيد و خداشناس شويد.

2. با مطالعه در نزول نظام مند باران خداشناس شويد.

3. با مطالعه در باران حيات بخش، نمونه اي از معاد را ببينيد.

4. مطالعه در طبيعت، انسان را به خداشناسي و معادشناسي ره نمون مي شود.

***

قرآن كريم در آيات دوازدهم تا چهاردهم سوره ي زخرف با بيان نشانه هاي خدا در زوجيت، دريانوردي و سواركاري، به وظيفه ي انسان در مورد اين نعمت ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 335

12- 14. وَالَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ* لِتَسْتَوُوا عَلَي ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ* وَإِنَّا إِلَي رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ

و (همان) كسي كه همه ي آن زوج ها را آفريد و براي شما از كشتي ها و دام ها، آنچه سوار مي شويد قرار داد. تا بر پشت آن (ها) قرار گيريد؛ سپس هنگامي كه بر آن قرار گرفتيد، نعمت پروردگارتان را به ياد آوريد و بگوييد: «منزّه است كسي كه اين را براي ما رام ساخت! و [ما] براي (رام ساختن و نگه داري) آن توانا نبوديم؛ و قطعاً، ما فقط به سوي پروردگارمان باز مي گرديم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به نشانه هاي خدا در آفرينش گياهان و حيوانات گوناگون و جفت هاي زيباي

آنان و نيز دريانوردي و سواركاري اشاره شده است كه همه ي اين ها از نعمت ها ونشانه هاي خداست كه سپاس او را مي طلبد.

2. «ازواج» به معناي جفت ها و نيز به معناي اصناف و انواع مي آيد كه در اين جا مقصود انواع حيوانات «1» و يا تمام موجودات گوناگون هستند كه قانون زوجيت بر آنها حاكم است.

3. كشتي ها و حيوانات باربر از نعمت هاي بزرگ خدا هستند كه در اختيار بشر گذاشته شده اند كه در گسترش زندگي و سرعت در رفت و آمد و حمل بارهاي سنگين بسيار مفيدند و اصولًا بشر در طراحي اتومبيل ها و وسايل نقليه ي امروزي نيز از همين حيوانات الهام گرفته است.

4. هدف آفرينش اين مركب ها يادآوري نعمت خداست تا انسان به ياد پاكي و بي عيب و نقص بودن خدا بيفتد و متوجه شود كه خودش چقدر ناتوان است كه اگر خدا اين حيوانات را رام او نسازد و باد و آب دريا را آرام نكند؛ انسان نمي تواند بر آنها سوار شود و آنها را حفظ و نگه داري كند. «2»

5. در هنگام سواركاري به ياد داشته باشيد كه شما ناتوان در حفظ و آرام كردن آن هستيد. شايد بتوان از اين مطلب استفاده كرد كه در رانندگي احتياط كنيد و به ياد خدا باشيد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 336

يعني هنگام سوار شدن برمركب ها به ياد خدا و نعمت هاي او باشيد و مغرور و غافل نشويد و در زرق و برق دنيا فرو نرويد و وسيله ي نقليه ي خود را وسيله ي فخرفروشي و سركشي و غفلت از خدا و معاد قرار ندهيد و هنگام انتقال از مكاني به مكان ديگر به ياد انتقال از دنيا

به آخرت باشيد.

7. در حالات پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه ايشان هرگاه پاي خود را در ركاب مركب مي گذاشتند مي فرمودند: «بسم اللَّه» و هرگاه بر مركب استقرار مي يافتند مي فرمود: «الحمد لله علي كل حال، سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ* وَإِنَّا إِلَي رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ». «1» و در برخي احاديث روايت شده كه هر كس در هنگام سوار شدن بر مركب اين قسمت از آيه را بخواند به خواست خدا آسيبي به او نخواهد رسيد. «2»

البته روشن است كه اين محافظت الهي مشروط به هوشياري و تدبير و شرايط و مقدمات لازم ديگري است كه خود انسان بايد رعايت كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در زوجيّت موجودات و دريانوردي و سواركاري، خداشناس شويد.

2. در هنگام دريانوردي و سواركاري، به ياد خدا و نعمت هاي او باشيد.

3. در هنگام سواري، به ياد خداي بي عيب و ناتواني خودتان باشيد (و احتياط كنيد).

4. هدفِ سواركاران، الهي باشد.

5. در هنگام استفاده از وسايل نقليه، به ياد نقل مكان به آخرت باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 337

دختر ستيزي جاهلان

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا هجدهم سوره ي زخرف به بطلان عقايد خرافي و شرك آميز مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

15- 18. وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنسَانَ لَكفُورٌ مُّبِينٌ* أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاكُم بِالْبَنِينَ* وَإِذا بُشِّرَ أَحَدهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ كَظِيمٌ* أَوَ مَن يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ

و (مشركان) براي او از بندگانش جزئي قرار مي دهند، مسلماً انسان بسيار ناسپاسي آشكار است. آيا از آنچه مي آفريند، دختران را (براي خود) برگرفت وشما

را به (داشتن) پسران ويژه ساخت؟! و هنگامي كه يكي از آن (مشرك) ها به چيزي مژده داده شود كه براي (خداي) گسترده مهر مثل مي زنند، چهره اش سياه گردد؛ در حالي كه او خشم شديد (خود) را فرو برد. و آيا كسي را كه در زيور پديد آمده (و پرورش يافته،) و او در كشمكش (ها، بيان) روشنگر ندارد (فرزند خدا مي خوانيد)؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به عقايد خرافي مشركان و بطلان آنها اشاره شده است؛ يعني عقايد آنان را طوري بيان كرده كه خرافه بودن و غير قابل پذيرش بودن آنها روشن شده است.

2. تعبير «جزء» بيانگر آن است كه مشركان فرشتگان را فرزندان خدا مي شمردند، فرزندي كه جزئي از وجود پدر است.

ونيز مشركان، فرشتگان را جزئي از معبودان خود مي دانستند و آنها را مي پرستيدند. تعبير «جزء» خود گوياي بطلان اين عقايد شرك آميز است؛ «1» چرا كه روشن است كه خدا جزء ندارد؛ جزء داشتن، مستلزم تركيب در ذات اوست و اين تركيب مستلزم نقص و نياز و محدوديت است كه همه ي اين ها از ساحت خدا به دور است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 338

3. در اين آيات به ناسپاسي انسان در برابر نشانه ها و نعمت هاي الهي اشاره شده است. روشن است كه مقصود از انسان در اين گونه آيات، همان انسان هاي تربيت نايافته در پرتو وحي اند كه با اين همه نعمت و نشانه، باز هم به سراغ پرستش غير خدا مي روند.

4. مشركان در مورد فرشتگان و دختران عقايد خرافي داشتند. آنها جنس دختر را فروتر از جنس پسر مي دانستند و از اين رو هرگاه به يكي از آنان خبر مي رسيد كه صاحب فرزند

دختر شده است از ناراحتي و خشم صورتش سياه مي شد، ولي در همان حال فرشتگان را دختران خدا مي دانستند. «1»

قرآن كريم با مشركان بر اساس عقايد خرافي خودشان سخن مي گويد تا تأثير بيش تري بر مخاطب بگذارد و اشاره مي كند كه اگر دختران به پندار شما فروترند، چرا آنها را به خدا نسبت مي دهيد و پسران را كه به پندار شما برترند به خودتان نسبت مي دهيد؟!

البته روشن است كه جنسيت از عوارض جسماني بشر است و ملاك برتري انسان ها بر هم ديگر نيست بلكه معيار برتري از منظر قرآن ارزش هاي والايي هم چون علم و تقواست و در اين ارزش ها زن و مرد يكسان اند. «2»

5. در اين آيات به دو صفت غالب زنان اشاره شده است:

اول آن كه جنبه ي عاطفي و حياي زن قوي است و در مقام بحث و جدل، به خوبي وارد نمي شود و روشنگري نمي نمايد و مطلب خود را اثبات نمي كند.

دوم آن كه زنان به زيورآلات علاقه ي زياد دارند به طوري كه در زيور رشد مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 339

البته روشن ا ست كه اين صفات غالب زنان است، اما برخي از زنان نيز داراي منطقي قوي و معتدل هستند و به خوبي سخن حقّ خود را مي گويند و ميل آنان نسبت به زيورها افراطي نيست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي اقسام شرك نوعي جزء قائل شده براي خداست (كه بطلان آن روشن است).

2. راه شرك را نپوييد كه ناسپاسي روشن است.

3. چيزي را كه برخود نمي پسنديد به خدا نسبت ندهيد.

4. جنس دختر را از پسر فروتر ندانيد كه پندار خرافي جاهليت است.

5. دوست داشتن زيور از ويژگي هاي بارز (غالب) زنان است.

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم تا بيست و يكم سوره ي زخرف به عقايد خرافي و بدون دليل مشركان در مورد دختر دانستن فرشتگان اشاره مي كند و مي فرمايد:

19- 21. وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمنِ إِنَاثاً أَشَهِدُوْا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ* وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَا لَهُم بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ* أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَاباً مِن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ

و فرشتگان را كه ايشان بندگان (خاص خداي) گسترده مهر هستند، دختران خدا قرار دادند؛ آيا آفرينش آنها را مشاهده كرده اند؟! به زودي گواهي آنان نوشته مي شود و بازپرسي خواهند شد. و گفتند: «اگر (برفرض خداي) گسترده مهر مي خواست، ما آنها را پرستش نمي كرديم.» براي آنان بدان (ادعا) هيچ علمي نيست؛ جز اين نيست كه آنان حدس مي زنند (و دروغ مي بافند). يا پيش از اين كتابي به آنان داده ايم و آنان بدان تمسّك مي جويند؟!

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 340

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به عقايد خرافي مشركان در مورد فرشتگان اشاره شده است كه آنها را از جنس زنان مي دانستند، «1» در حالي كه فرشتگان مجرد هستند و اصلًا زن و مرد بودن از عوارض جسماني است و در مورد آنها صادق نيست و كسي نيز شاهد خلقت فرشتگان نبوده تا بر زن بودن آنها گواهي دهد. البته اين افكار خرافي هنوز هم در بين برخي مردم پيدا مي شود كه فرشتگان را به صورت دختراني زيبا ترسيم مي كنند يا مجسمه ي فرشته ي آزادي مي سازند و يا اين كه زنان زيبا را به فرشتگان تشبيه مي كنند و فرشته مي نامند.

2. در اين آيات از فرشتگان با عنوان بندگان (خداي) رحمان ياد شده است. اين

تعبير جايگاه بلند آنان و مقام بندگي و تسليم آنها و لطف خدا را نسبت به آنان نشان مي دهد.

فرشتگان مجريان رحمت الهي و تدبير كنندگان امور جهان به فرمان خدا هستند.

3. مشركان براي عقيده ي شرك آميز خود در مورد فرشته پرستي، بهانه تراشي كردند و گفتند: اگر خدا مخالف فرشته پرستي ما بود، چرا به اجبار جلوي ما را نگرفت و يا چرا ما را از اين كار نهي و منع نكرد. «2»

4. اين آيات با دو دليل به ردّ فرشته پرستي و ادعاي مشركان پرداخته است:

الف) آنان دليل عقلي و علمي ندارند و جز حدس و دروغ چيزي نمي گويند و جبرگرايي نيز بهانه است، چرا كه هر كس اختيار و آزادي انسان را با وجدان خود درمي يابد و خود مشركان مي دانند كه دروغ مي گويند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 341

ب) آنان دليل نقلي ندارند و قبل از اين، كتاب آسماني به مشركان نداده ايم تا بدان تمسك جويند و بگويند در آن كتاب دستور فرشته پرستي داده شده بود يا حداقل منعي از آن نشده بود.

بنابراين، عقايد خرافي مشركان در مورد فرشته پرستي، نه دليل عقلي دارد و نه دليل نقلي.

آموزه ها و پيام ها:

1. براي فرشتگان الهي جنس زن و مرد تعيين نكنيد.

2. فرشتگان بندگان خاص خدا هستند (و تسليم اويند).

3. مشركان به چيزي گواهي مي دهند كه علمي بدان ندارند.

4. چيزي را كه نديده ايد بدان گواهي ندهيد.

5. عقايد و سخنان شما نوشته مي شود و مورد بازپرسي قرار مي گيريد.

6. مشركان براي توجيه شرك خود به جبرگرايي روي مي آورند و بهانه تراشي مي كنند، وگرنه دليلي ندارند.

7. عقايد شما نيازمند دليل عقلي يا نقلي است؛ آنها را بدون دليل نپذيريد.

***

قرآن كريم در آيات

بيست و دوم تا بيست و پنجم سوره ي زخرف به پيروي كوركورانه ي مشركان از نياكانشان و فرجام عذاب آلود و عبرت آموز آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

22- 25. بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَي أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَي آثَارِهِم مُهْتَدُونَ* وَكَذلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِن نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَي أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَي آثَارِهِم مُقْتَدُونَ* قَالَ أَوَ لَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَي مِمَّا وَجَدْتُّمْ عَلَيْهِ آبَاءَكُم قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ* فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 342

بلكه مي گويند: «در حقيقت، ما نياكانمان را بر آييني يافتيم و مسلماً ما به دنبال آنان ره يافته ايم.» و هم چنين، پيش از تو، در هيچ آبادي اي (پيامبر) هشدارگري نفرستاديم، مگر اين كه سردمداران ثروتمندش گفتند: «در حقيقت، ما نياكانمان را بر آييني يافتيم، و مسلماً، ما به دنبال آنان پيرويم.» (پيامبرشان) گفت: «وآيا اگر (بر فرض آييني) راه نماتر از آنچه نياكانتان را بر آن يافته ايد، براي شما بياورم (باز هم از آنان پيروي مي كنيد)؟!» گفتند: «در حقيقت، ما به آنچه بدان فرستاده شده ايد كافريم.» پس، از آنان انتقام گرفتيم؛ و بنگر كه فرجام تكذيب كنندگان چگونه بوده است!

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در آيات متعدد «1» پيروي كوركورانه از نياكان را سرزنش و در اين آيه نيز بيان مي كند كه يكي از بهانه هاي مشركان مكه، بلكه بهانه ي اشراف و ثروتمندان مخالف پيامبران نيز همين پيروي از آيين نياكان بوده است.

2. انسان نسبت به فرهنگ گذشته ي خويش مي تواند به سه صورت عمل كند:

الف) همه ي عناصر فرهنگ گذشتگان را كنار بگذارد؛

ب) همه ي عناصر فرهنگ گذشتگان را بپذيرد و از آن ها

تقليد كند؛

ج) عناصر مثبت، سازنده و مستدل آنها را بپذيرد و عناصر خرافي، بدون دليل و ضد عقل و علم و مخالف دين را كنار بگذارد.

راه صحيح همين شيوه ي سوم است و قرآن شيوه ي دوم را سرزنش مي كند.

اصولًا اگر انسان عقل و فكر خود را كاملًا در اختيار پيشينيان بگذارد نتيجه اي جز عقب گرد و ارتجاع نخواهد گرفت؛ چرا كه معمولًا نسل هاي بعد از نسل هاي پيشين با تجربه تر و آگاه ترند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 343

اما مانعي ندارد كه نسل هاي آينده آداب و سنت هاي گذشتگان را تحليل و بررسي كنند و آنچه را كه با عقل و منطق و دين سازگار است حفظ و آنچه را كه خرافه و موهوم و بي دليل است دور بريزند.

3. تقليد از افراد مي تواند به چند صورت باشد:

الف) تقليد عالم از عالم؛

ب) تقليد عالم از جاهل؛

ج) تقليد جاهل از جاهل؛

د) تقليد افراد نا آگاه از دانشمندان، مثل پيروي از نظريات پزشك متخصص در امور درماني، كه فقط اين نوع تقليد صحيح و مورد پذيرش همه ي عقلاست و در همين راستاست كه ما تقليد در احكام فرعي دين از مراجع تقليد را مي پذيريم.

قرآن كريم در آيه ي فوق تقليد كوركورانه ي افراد از نياكان جاهل را سرزنش مي كند و در همين راستاست كه ما تقليد در اصول دين را صحيح نمي دانيم.

4. «امّت» در اصل به معناي گروهي از مردم است كه به نوعي از نظر دين يا مكان يا زمان، باهم پيوند دارند؛ از اين رو به آيين و مذهب هم امت گفته مي شود. «1»

5. «مُترفُون» به معناي سرمايه داران بي درد و مغرور است؛ اشرافي كه در اثر نعمت و ثروت فراوان

غرق در شهوت و هوس مي شوند و سركشي مي كنند، كه مصداق كامل آنها پادشاهان و فرعون ها و اطرافيان آنها هستند. «2»

اشراف و سرمايه داران بي درد، با بهانه هاي مختلف به تحذير و فريب مردم مي پرداختند و آنها را به پيروي از آيين نياكانشان تشويق مي كردند چرا كه منافع خود را در گمراهي و پيروي مردم مي ديدند، ولي پيامبران الهي با اين سرمايه داران مغرور برخورد مي كردند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 344

6. در اين آيات بيان شده كه پيامبران الهي با ادب به مخالفان خود مي گفتند: اگر بر فرض ما آييني هدايت يافته تر از پدران شما بياوريم، باز هم از آنان پيروي مي كنيد؟!

هر چند آيين نياكان مشركان، همان شرك و گمراهي بود و هدايتي در آن نبود، ولي پيامبران از تعبير «هدايت يافته تر» استفاده مي كردند تا احساسات آنان جريحه دار نشود؛ و اين نوعي آموزشِ روش صحيحِ تبليغ به مبلغان ديني است.

7. مشركان بدون دليل كفر مي ورزيدند و به طور غير منطقي بر پيروي از نياكان خود پافشاري مي كردند و اگر آيين هدايت يافته تري به آنان عرضه مي شد، باز هم آيين نياكان خود را هدايت يافته و بر حق مي دانستند و سرسختانه از آنان پيروي مي كردند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان براي توجيه شرك خود، بهانه تراشي مي كنند وگرنه دليل منطقي ندارند.

2. پيروي كوركورانه از نياكان فرجامي عذاب آلود دارد.

3. در طول تاريخ، سرمايه داران شهوت ران با پيامبران و راه و روش آنان مخالفت مي كردند.

4. اگر روشي بهتر و هدايت يافته تر از روش پدران خود يافتيد، (تعصب نورزيد و) از روش نو پيروي كنيد.

5. از فرجام عذاب آلود مشركان تقليدگر عبرت گيريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 345

قرآن

كريم در آيات بيست و ششم تا بيست و هشتم سوره ي زخرف به مبارزه ي توحيدي ابراهيم عليه السلام و فرجام نيكوي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

26- 28. وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ* إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ* وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و (يادكن) هنگامي را كه ابراهيم به پدر (مادرش يا عموي) ش و قومش گفت: «در حقيقت، من نسبت به آنچه (شما) مي پرستيد غير متعهدم. جز كسي كه مرا آفريده، والبته او به زودي [مرا] ره نمون شود.» و آن (توحيد) را بعد از خود (و فرزندانش) سخني ماندگار قرار داد؛ باشد كه آنان (به سوي خدا) بازگردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام يكي از بزرگ ترين پيامبران الهي و نياي اعراب است. او مي تواند الگوي خوبي براي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، مسلمانان و اعراب باشد؛ چرا كه:

اولًا، در برابر او كساني بودند كه بر تقليد از پدرانشان تأكيد مي كردند.

ثانياً، او با تقليد از پدران و شرك و بت پرستي مبارزه كرد.

ثالثاً، او مي توانست الگويي مناسب براي اعرابي باشد كه مي خواستند از پدران خود پيروي كنند.

و رابعاً، سرگذشت او نوعي دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله بود، كه چگونه او با شرك و تقليد مبارزه كرد و پيروز شد.

2. ابراهيم صلي الله عليه و آله پرستش خدا را پذيرفت؛ «1» چرا كه:

اولًا، او آفريدگار ابراهيم عليه السلام بود.

ثانياً، او هدايتگر ابراهيم عليه السلام بود و با هدايت تكويني و تشريعي خود او را حمايت مي كرد.

به خلاف بت ها و معبودان دروغين كه كاري از آنان ساخته نبود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 346

3. مقصود از

باقي گذاشتن كلمه در نسل ابراهيم چيست؟

مفسران در مورد اين آيه چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) مقصود باقي گذاردن كلمه ي توحيد توسط ابراهيم عليه السلام در نسل خود است.

ب) مقصود باقي گذاردن كلمه ي توحيد توسط خدا در نسل ابراهيم است. همان طور كه مي بينيم، پيامبران بزرگي هم چون موسي، عيسي و محمد صلي الله عليه و آله از نسل او به وجود آمدند.

ولي مانعي ندارد كه هر دو معنا مراد آيه باشد؛ چون كار خدا و ابراهيم براي باقي گذاردن كلمه ي توحيد در طول هم است و منافاتي با هم ديگر ندارد.

4. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است كه مقصود آيه باقي گذاردن امامت در نسل ابراهيم عليه السلام است.

اين مطلب به خاطر آن است كه امامت ادامه ي نبوّت است و هر دو شعاعي از هدايت الهي اند كه به ابراهيم عليه السلام عطا شده اند و يا به خاطر آن است كه امامت در توحيد مندرج است؛ چرا كه توحيد در حاكميت و ولايت و امامت از شاخه هاي توحيد است.

5. مقصود از «دنباله» ي ابراهيم عليه السلام، كه توحيد در آنها پايدار شد، همان امت يا دودمان وي است كه آل محمد صلي الله عليه و آله از مصاديق بارز آن هستند.

6. مقصود از «پدر ابراهيم» همان پدرِ مادر يا عموي اوست، وگرنه ابراهيم عليه السلام از نسل افراد مشرك نبود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. درس مبارزات توحيدي و تقليدستيزي را از ابراهيم عليه السلام بياموزيد.

2. نتايج مبارزه ي انسان در راه خدا، به نسل او نيز مي رسد.

3. توحيد از طريق نسل ابراهيم عليه السلام، پايدار مي ماند.

4. آفريدگار هدايتگر را بپرستيد، نه معبودان دروغين را.

***

تفسير قرآن

مهر جلد هجدهم، ص: 347

قرآن كريم در آيات بيست و نهم تا سي و دوم سوره ي زخرف به بهانه جويي ها و تهمت هاي مشركان نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله و پاسخ آنان اشاره مي كند و با اشاره به فلسفه ي تفاوت هاي افراد و روزي آنها مي فرمايد:

29- 32. بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلَاءِ وَآبَاءَهُمْ حَتَّي جَاءَهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُبِينٌ* وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ* وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلَي رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ* أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِيّاً وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ

بلكه اينان و پدرانشان را (از دنيا) برخوردار كردم، تا اين كه (قرآن) حق و فرستاده ي روشنگر به سراغشان آمد؛ و هنگامي كه (قرآن) حق به سراغشان آمد، گفتند: «اين سحري است و در واقع، ما بدان كافريم.» و گفتند: «چرا اين قرآن بر مردي بزرگ از دو آبادي (مكه و طائف) فرو فرستاده نشده است؟!» آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مي كنند؟! ما وسايل زندگي آنان را در زندگي دنيا بين آنان تقسيم كرديم و رتبه هاي برخي از آنان را بر برخي [ديگر] برتري داديم، تا برخي از آنان برخي [ديگر] را به خدمت گيرند؛ و رحمت پروردگارت از آنچه جمع آوري مي كنند بهتر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. قانون و سنت الهي اين است كه خدا به مشركان مهلت مي دهد تا حق را براي آنان بگويند و حجّت بر آنان تمام شود (سپس آنان را گرفتار عذاب مي كند).

2. عرب هاي جزيرة العرب خود را از دودمان ابراهيم صلي الله عليه و آله مي دانستند، ولي از راه توحيدي

او جدا شدند و اينك كه يكي از فرزندان ابراهيم، يعني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به سراغ آنان آمد، باز هم به سوي خدا بازنگشتند و به مخالفت پرداختند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 348

3. مشركان به پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت مي زدند و قرآن را كه معجزه اي جاويد بود، سحر مي خواندند و به آن كفر مي ورزيدند، در حالي كه تفاوت هاي سحر و معجزه روشن بود كه سحر ابطال پذير است اما معجزه ابطال پذير نيست؛ همان طور كه قرآن مردم را به مبارزه و آوردن مثل خود فراخواند و كسي نتوانست مثل آن را بياورد.

علاوه بر آن، آورندگان سحر افرادي سود جو و منحرف هستند، در حالي كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فردي امين و درستكار بود.

4. مشركان هنگامي كه در برابر اعجاز قرآن قرار مي گرفتند، بهانه تراشي مي كردند و مي گفتند: چرا اين قرآن بر مردي بزرگ از دو شهر مكه و طائف فرود نيامد. «1»

عامل انحراف مشركان همان نظام ارزشي آنان بود و ثروت و رييس قبيله بودن را معيار ارزش مي دانستند و از آن جا كه پيامبر اسلام فقير بود كه رييس هيچ قبيله اي نبود، بهانه مي آوردند و قرآن را از او نمي پذيرفتند.

در حالي كه معيار بزرگي و برتري همان ايمان قوي، تقوا و علم بود كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اين گونه بود. او فردي شجاع، با اراده، عادل، درد آشنا و با ايمان و پارسا بود و لياقت رسالت الهي را داشت.

5. قرآن كريم به بهانه ي مشركان در مورد فقر پيامبر صلي الله عليه و آله سه پاسخ مي دهد كه دو پاسخ

آن در آيه ي سي دوم و يك پاسخ آن در آيات بعد است و در اين جا اشاره مي كند كه

اولًا، تقسيم رحمت خدا و نبوّت به دست مشركان نيست كه آنان را به هر كس بخواهند بدهند.

ثانياً، معيار ارزش، ثروت افراد نيست، بلكه خدا روزي و استعداد افراد را متفاوت كرد تا مردم از هم ديگر استفاده كنند و زندگي اجتماعي آنان اداره شود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 349

6. سطح زندگي و استعدادهاي انسان ها متفاوت قرار داده شده تا مردم بتوانند هم ديگر را به استخدام درآورند و زندگي اجتماعي خود را بر پايه ي تعاون و خدمت به يك ديگر پايه گذاري كنند.

البته اين مطلب به معناي جواز بهره كشي ظالمانه ي يك گروه از گروه ديگر نيست؛ همان طور كه به معناي جبر نيست؛ انسان ها بر اساس استعداد و تلاش خود هر كدام در جهتي توانمند مي شوند و در آن مورد به ديگران كمك مي رسانند، همان طور كه از جهات ديگر از ديگران كمك مي گيرند؛

مانند سلول هاي متفاوت بدن انسان كه هر كدام كار خود را مي كند و به ديگران كمك مي رساند و نيز از ديگران امداد مي گيرد.

7. مقصود از رحمت در اين آيات همان نبوت و يا رحمت عام خداست كه شامل نبوت و هرگونه خيري مي شود كه اين رحمت الهي از مال و مقام دنيويِ دور از خدا بهتر است؛ چون رحمت الهي سعادت دنيوي و اخروي مي آورد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به مخالفان خود نيز فرصت مي دهد تا حجّت بر آنان تمام شود.

2. مخالفان اسلام بهانه جو هستند و تهمت مي زنند.

3. رهبران الهي آمادگي تهمت ها و بهانه جويي هاي مخالفان را داشته باشند.

4. محور حمله ي مخالفان اسلام، قرآن است.

5.

رحمت (و نبوّت) به دل خواه مردم نيست.

6. تفاوت هاي افراد در ثروت و قدرت، براي گردش كار زندگي اجتماعي لازم است.

7. هدف تفاوت هاي شما خدمت به هم ديگر است (نه فخرفروشي و ستمكاري).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 350

دنياي بي ارزش براي كافران باد

قرآن كريم در آيات سي و سوم تا سي و پنجم سوره ي زخرف به رابطه ي كفر و ايمان با ثروت هاي بي ارزش دنيوي و فرجام نيكوي پارسايان اشاره مي كند و مي فرمايد:

33- 35. وَلَوْلَا أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ* وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرراً عَلَيْهَا يتَّكِئُونَ* وَزُخْرُفاً وَإِن كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ

و اگر نبود كه مردم امت يگانه اي (در كفر) مي شدند، حتماً براي كساني كه به (خداي) گسترده مهر كفر مي ورزند، براي خانه هايشان سقف هايي از نقره و نردبان هايي كه بر آنها بالا مي روند، قرار مي داديم؛ و (نيز) براي خانه هايشان درها و تخت هايي كه بر آنها تكيه زنند؛ و زر و زيور (قرار مي داديم)؛ و همه ي اين ها جز كالاي زندگي دنيا نيست؛ و نزد پروردگارت، آخرت براي خود نگه داران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين بيان شد كه در نظام ارزشي مشركان، ثروت و مقام معيار برتري است و اينك در اين آيه به آنها پاسخ مي دهد كه در نظام ارزشي الهي، معيار برتري تقواست، نه ثروت هاي ظاهري دنيوي.

2. ثروت ها و قصرها و تخت ها و طلا و نقره آن قدر در نزد خدا بي ارزش اند كه اگر مفسده اي

نداشت، زندگي كافران را غرق در آنها مي ساخت تا از مواهب دنيوي به خوبي بهره ببرند و بر غفلت و غرور و گناه و عوامل عذاب آنان افزوده شود.

3. اگر خدا ثروت زيادتري به كافران مي داد، آن گاه مردم ساده لوح به كفر متمايل مي شدند و يك پارچه كافر مي گشتند؛ چرا كه بسياري از مردم ارزش را در همين زيورهاي ظاهري و فريبنده ي دنيوي مي بينند.

4. «زخرف» در اصل به معناي هرگونه زيور همراه با نقش و نگار است و از

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 351

آن جا كه طلا هم زيور است به آن زخرف مي گويند «1» و نام سوره ي زخرف نيز از همين آيه (پنجاه و ششم) گرفته شده است.

4. اين آيات دنيا و آخرت را مقايسه كرده، طلا و نقره و قصرها را زندگي پست دنيوي مي خواند كه بسيار بي ارزش و لايق كافران است، اما آخرت را كه نزد پروردگار و باارزش است، براي پارسايان قرار داده است؛ يعني نه ثروتمندي كافران به معناي بزرگي شخصيت آنان است و نه فقر مؤمنان دليل بر كمبود شخصيت آنها.

اوفتاده است در جهان بسيار

بي تميز ارجمند و عاقل خوار (سعدي)

5. اين گونه آيات بدان معنا نيست كه مؤمنان از مواهب دنيوي استفاده نكنند، بلكه مقصود آن است كه دنيا تنها هدف شما و تنها ارزش در نزد شما نباشد، تا شما

را از خدا و معنويت جدا سازد بلكه دنيا را ابزار و مقدمه ي رسيدن به اهداف عالي انساني و الهي بدانيد و ارزش هاي دروغين را از ارزش هاي اصيل جدا سازيد.

6. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

اگر دنيا به اندازه ي بال مگسي وزن (و ارزش) داشت، خدا حتي شربت آبي از آن را به كافران نمي نوشاند. «2»

7. اگر محروميت مردم از ثروت موجب انحراف عقيدتي آنان مي شود، بايد از آن جلوگيري كرد و آن قدر به آنان امداد رساند كه چشم به ثروت كافران ندوزند و به خاطر نياز مادي به طرف كفر نروند. هر چند اين آيه روش خدا را براي تقسيم روزي ميان بندگان بيان مي كند، ولي اين شيوه مي تواند سرمشق سرپرستان بيت المال و حاكمان الهي نيز باشد، كه در توزيع عادلانه ي ثروت بكوشند و نخواهند كه همه چيز را با اندرز حلّ كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 352

به عبارت ديگر، محروميت و بهره مندي از ثروت دنيوي در كفر و ايمان مردم تأثير دارد؛ فقر زمينه ساز كفر است، همان طور كه برخورداري از امكانات مالي فرصت انديشيدن به سخنان حق را مي دهد و موانع ايمان را برطرف مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ثروت زياد، دليل ارزشمندي كافران، و محروميت دليل بي ارزشي مؤمنان نيست.

2. تقوا و پارسايي، زمينه ساز سعادت اخروي است.

3. فقر، زمينه ساز كفر است.

4. مبارزه با فقر (و برقراري عدالت اقتصادي) زمينه ساز ايمان آوردن مردم است (پس در اين راه تلاش كنيد).

***

قرآن كريم در آيات سي و ششم تا سي و نهم سوره ي زخرف به پيامدهاي روي گرداني از ياد خدا، هم چون تسلّط شيطان و فرجام عذاب آلود اشاره مي كند و مي فرمايد:

36- 39. وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ* وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُهْتَدُونَ* حَتَّي إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَالَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ* وَلَن يَنفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ

و هر كس از ياد (خداي) گسترده مهر روي گردان شود، شيطاني بر او مي انگيزيم، و او برايش هم نشين مي شود. و قطعاً آن (شيطان) ها آنان را از راه (خدا) بازمي دارند و مي پندارند كه آنان ره يافتگان اند. تا هنگامي كه نزد ما آيد، گويد: «اي كاش بين من و بين تو دوري خاور و باختر بود، پس چه بد هم نشيني بودي!». و (به آنان مي گوييم: اين سخنان) امروز براي شما سودي ندارد؛ چون ستم كرديد؛ كه (در نتيجه) شما در عذاب شريكيد!

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 353

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به پيامدهاي غفلت از ياد خدا و روي برتافتن از او اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) مسلّط شدن شيطان بر انسان؛

ب) جدا شدن از راه خدا؛

ج) تصوير غلط از خود داشتن و گمراهي خويش را هدايت پنداشتن؛

د) پشيماني در رستاخيز؛

ه) فرجام عذاب آلود مشترك با شيطان.

2. يكي از عوامل غفلت

از ياد خدا و روي برتافتن از او، همان دنياپرستي و دل باختگي در برابر زرق و برق دنياست كه شيطان از اين فرصت استفاده كرده و كارهاي بد را در نظر انسان جلوه مي دهد و او را به دنبال خود مي برد.

3. سعدي شيرين سخن گويد:

پادشاهي پارسايي را ديد، گفت: هيچت از ما ياد آيد؟

گفت: بلي؛ وقتي كه خدا را فراموش مي كنم.

4. مسلّط كردن شيطان بر انسان، به صورت جبري نيست، بلكه دنياپرستي و اعمال خود انسان و گناهان او زمينه ساز اين تسلّط است، وگرنه هر كس آزاد است كه پيرو شيطان باشد يا نباشد، چون تسلّط شيطان نيز به معناي وسوسه و زيبا جلوه دادن كارهاست.

5. در اين آيات بيان شده كه شيطان همراه و هم نشين بد انسان مي شود و حتي تا رستاخيز او را رها نمي سازد، به طوري كه انسان آرزو مي كند تا فاصله ي زيادي با او داشته باشد، ولي نمي تواند از دست او بگريزد و حتي او در عذاب با شيطان مشترك و هم نشين است تا گذشته ي خويش را به ياد آورد و عذابش بيش تر شود.

6. تعبير «رحمان» در مورد خدا، اشاره به آن است كه اگر كسي از خدايي كه رحمتش فراگير است غافل شود، به دامن شيطان ها مي افتد و به عذاب نزديك مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 354

7. مقصود از «ذكر» همان ياد خداست كه مصاديق متعددي مثل يادآوري نام و صفات خدا دارد و قرآن نيز يكي از مصاديق ذكر است، و يكي از نام هاي

قرآن نيز ذكر است.

8. مقصود از «شيطان» هر موجود شرور از جن يا انسان است كه ابليس يكي از مصاديق آن است؛ يعني اگر كسي از ياد خدا روي برتابد، ابليس و سردم داران گمراهي بر او مسلّط مي شوند. «1»

9. شيطان و شيطان صفتان با تبليغات و وسوسه هاي خود كارهاي بد انسان را در نظرش نيكو جلوه مي دهند، «2» به طوري كه گمراهي خويش را هدايت مي پندارد.

10. مقصود از «مَشرقَين» همان مشرق و مغرب است «3» كه فاصله زيادي از هم دارند. اين تعبير كنايه از فاصله اي است كه در تصور نمي گنجد و غافلان پس از بيداري آرزو مي كنند كه با شيطان اين گونه فاصله داشتند تا از دست او خلاص مي شدند.

11. مقصود از عبارت: «سودي به حال شما ندارد» چيست؟

مقصود آن است كه سخنان و آرزوهاي غافلان در مورد دوري شيطان سودي به حالشان ندارد، چون هر دو ستمكار و در عذاب مشترك و هم نشين هستند. «4»

و يا آن كه عذاب مشترك غافلان و شيطان، موجب كاهش دردهاي غافلان و يا تسلّي خاطر آنان نمي شود. «5»

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 355

آموزه ها و پيام ها:

1. ياد خدا، شيطان را از انسان دور مي سازد.

2. اگر از خداي رحمان دور شويد به شيطان و شيطان صفتان نزديك مي شويد.

3. انحراف و از خود بيگانگي از آثار هم نشيني با شيطان است.

4. قبل از آن كه در رستاخيز بيدار شده و از هم نشيني با بدان پشيمان و بيزار شويد، از

خواب غفلت بيدار گرديد.

5. عذاب شيطان و پيروان او همسان است.

6. راه نجات از عذاب، ترك ستمكاري است.

7. در رستاخيز پشيماني و آرزو براي ستمكاران سودي ندارد.

***

قرآن كريم در آيات چهلم تا چهل و دوم سوره ي زخرف با تسلّي دادن به پيامبر صلي الله عليه و آله به فرجام مخالفان اسلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

40- 42. أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَن كَانَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ* فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُم مُنتَقِمُونَ* أَوْنُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِم مُقْتَدِرُونَ

و آيا تو (مي تواني سخن خود را) به گوش ناشنوايان برساني، يا كور (دل) ها و كسي را كه در گمراهي آشكار است راه نمايي كني؟! و اگر تو را (از ميان مردم) ببريم، پس مسلماً، ما از آنان انتقام گيرنده ايم. يا (اگر زنده بماني،) آنچه (از عذاب) به آنان وعده داده ايم، به تو مي نمايانيم؛ پس مسلماً، ما بر آنان توانا هستيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در موارد متعدد گمراهان لجوج را كه در اثر گناه و جهل و تعصّب، هدايت ناپذير شده اند، به كوران و كراني تشبيه مي كند «1» كه هيچ سخني را نمي شنوند و هيچ برنامه ي هدايتي را نمي بينند.

2. قرآن براي انسان دو نوع گوش و چشم و حيات قايل است: يكي گوش

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 356

و چشم و حيات ظاهري و ديگري گوش

و چشم و حيات باطني كه هرگاه از كار بيفتد پند و اندرز و هشدار پيامبران در او اثر نمي كند.

يعني ممكن است انسان چشم و گوش طبيعي داشته و هم چون ديگران زندگي كند، اما در حقيقت مرده اي متحرك باشد كه حقايق را نمي شنود و نمي بيند.

3. مقصود از بردن پيامبر صلي الله عليه و آله در اين آيه، يا فوت پيامبر صلي الله عليه و آله است و يا هجرت او از مكه به مدينه كه در هر صورت وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله در ميان مردم نباشد و آنان به گمراهي و سركشي خود ادامه دهند، عذاب الهي نازل مي شود.

4. مقصود از وعده هايي كه به مخالفان اسلام داده شده است، همان عذاب دنيوي يا شكست آنان در جنگ بدر و مانند آن است كه در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله برخي از آنان تحقق يافت. «1»

5. مقصود از انتقام الهي، همان مجازات كافران است وگرنه خدا مانند انسان ها براي تشفي قلب و تسكين ناراحتي كسي را نمي آزارد.

6. اگر پيامبر صلي الله عليه و آله در ميان مردم نباشد، خدا از گمراهان لجوج انتقام مي گيرد و آنان را به كيفر سختي مي رساند، ولي اگر پيامبر صلي الله عليه و آله در ميان مردم باشد، فقط وعده هاي عذاب تحقق مي يابد و در برخي آيات آمده است كه فقط برخي عذاب ها تحقق مي يابد «2» و در مجموع، وجود رهبر الهي موجب كاهش عذاب است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان الهي بدانند كه در هر حال هدايت گري آنان در گروهي از مردم تأثير ندارد (پس غمگين نشوند).

2. چشم و گوش حقيقت بين داشته باشيد، تا از

نور هدايت پيامبر صلي الله عليه و آله استفاده كنيد.

3. اگر رهبري الهي در ميان مردم نباشد، خدا از كافران لجوج انتقام مي گيرد.

4. وجود رهبر الهي در ميان مردم موجب كاهش مجازات آنان است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 357

قرآن كريم در آيات چهل و سوم تا چهل و پنجم سوره ي زخرف به لزوم تمسّك به قرآن و بازپرسي از آن و سابقه ي تاريخي توحيد اشاره مي كند و مي فرمايد:

43- 45. فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَي صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ* وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ* وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ

پس به آنچه به سوي تو وحي شده است تمسّك جوي، [چرا] كه تو بر راهي راست هستي. و قطعاً، آن (قرآن) ياد آوري اي براي تو و قوم توست و در آينده بازپرسي خواهيد شد. و از كساني از فرستادگان كه پيش از تو فرستاديم، بپرس آيا غير از (خداي) گسترده مهر معبوداني قرار داديم كه پرستيده شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه يكي از مراحل استفاده از قرآن را بيان مي كند كه همان تمسّك به قرآن است؛ يعني استفاده از قرآن مراحلي دارد؛ از جمله: نگاه به آن، روخواني، تلاوت، ترتيل، ترجمه و تفسير و تمسّك به قرآن.

2. مقصود از تمسّك به قرآن، همان چنگ زدن به محتوا و

عمل به دستورات آن است كه با حمايت از برنامه هاي الهي قرآن و جدا نشدن از آن همراه است. اين تمّسك نه تنها وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله، بلكه وظيفه ي همه ي مسلمانان است و از اين روست كه مورد بازپرسي قرار مي گيرند.

3. «ذِكر» به معناي ياد خدا و آشنايي با وظايف ديني است؛ يعني قرآن يادمان و يادآور وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان است و از اين روست كه يكي از نام هاي قرآن نيز «ذكر» است. «1»

البته برخي مفسران نيز گفته اند كه مقصود از ذكر در آيه ي فوق آن است

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 358

كه قرآن مايه ي شرف و آبرو و ذكر خير براي پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان است. «1»

4. مقصود از «قوم پيامبر» كه در آيه ي فوق بدانها اشاره شده است، مجموع امت اسلامي يا قوم عرب و يا قبيله ي قريش هستند و در احاديث اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه مقصود از قوم، خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله هستند. «2»

البته به نظر مي رسد كه مقصود از قوم، معناي وسيع آن است كه شامل همه ي مسلمانان مي شود، و بقيه ي موارد از مصاديق آن و يا مصداق واضح آن هستند.

5. در اين آيات بيان شده كه مردم در مورد قرآن مورد بازپرسي قرار مي گيرند كه آيا بدان تمسّك جستند و به آيات و برنامه هاي آن عمل كردند يا نه.

اين مطلب مهمي است كه وظايف مسلمانان را

در برابر قرآن سنگين تر مي كند.

6. همه ي پيامبران مردم را به سوي توحيد فرا مي خواندند و هيچ گاه ادعا نكردند كه غير از خداي رحمان معبودان ديگري وجود دارند تا مردم شرك بورزند و اين مطلب به صورت خبر يقيني است كه همه ي پيامبران به آن گواهي مي دهند.

پس پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز راه پيامبران پيشين را ادامه مي دهد و اين مشركان هستند كه مخالف راه پيامبران حركت مي كنند.

7. در مورد پرسش پيامبر صلي الله عليه و آله چند احتمال وجود دارد:

الف) مقصود آن است كه همه ي مردم و مخالفان از پيروان پيامبران پيشين بپرسند كه آيا غير از خداي رحمان معبود ديگري نيز هست.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 359

ب) پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از روح پيامبران پيشين بپرسد و يا در معراج از آنان بپرسد. «1»

ج) اين پرسش تحقّق نيافته بلكه به عنوان شاهد صدق و براي ردّ ادعاي مشركان آورده شده است؛ يعني اگر از پيامبران پيشين هم بپرسي، خواهند گفت كه هيچ معبودي غير از خداي رحمان براي پرستش مردم قرار داده نشده است. البته به نظر مي رسد كه تفسير سوم مناسب تر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد به راه راست برويد، به قرآن چنگ زنيد و راه پيامبر صلي الله عليه و آله را ادامه دهيد.

2. تمسّك به قرآن يكي از مراحل استفاده از اين كتاب آسماني است.

3. قرآن يادمان پيامبر و مسلمانان است (و حقايق را به ياد آنان مي آورد).

4. مسلمانان

در مورد قرآن بازپرسي و بازخواست مي شوند.

5. شرك در آيين هيچ پيامبري راه نداشته است.

6. توحيد و نبوّت همراهان تاريخي هستند.

***

قرآن كريم در آيات چهل و ششم تا چهل و هشتم سوره ي زخرف به برخورد موسي با فرعونيان و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

46- 48. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَي بِآيَاتِنَا إِلَي فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ* فَلَمَّا جَاءَهُم بِآيَاتِنَا إِذَا هُم مِنْهَا يَضْحَكُونَ* وَمَا نُرِيهِم مِنْ آيَةٍ إِلَّا هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و يقيناً، موسي را با نشانه هاي (معجزه آساي) مان به سوي فرعون و اشراف او فرستاديم، و گفت: «در حقيقت، من فرستاده ي پروردگار جهانيانم.» و هنگامي كه با نشانه هاي (معجزه آساي) ما به سراغ آنان آمد، به ناگاه آنان بدان (معجزات) مي خنديدند! و هيچ نشانه (: معجره) اي به آنان نمي نمايانديم، جز اين كه آن

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 360

بزرگ تر از همانندش بود، و آنان را به عذاب گرفتار كرديم، تا شايد آنان (به سوي خدا) بازگردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. سرگذشت موسي عليه السلام و فرعون در سوره هاي متعدد قرآن آمده و در هر سوره از زاويه اي خاص به اين سرگذشت عبرت آموز نگريسته و بخشي از اين ماجرا بيان شده است تا فوايد تربيتي خاصي از آن گرفته شود. «1»

2. موسي صلي الله عليه و آله پس

از سال ها زندگي نزد شعيب پيامبر صلي الله عليه و آله، مأموريت يافت كه به نزد فرعون برود و او را به سوي خدا فرا خواند. موسي به همراه نشانه هاي معجزه آسا (هم چون عصا و دست سفيد) راهي كاخ فرعون شد و اعلام كرد كه من فرستاده ي پروردگار جهانيان هستم.

فرعون كه خود را پروردگار بزرگ مردم مي خواند، چوپاني را در حدّ يكي از بندگانش در برابر خود ديد كه سخنان تهديدآميز مي گويد؛ از اين رو او را به باد ريشخند گرفتند و به او خنديدند.

3. مقصود از «آيات» همان معجزات موسي عليه السلام است كه نشانه ي درستي و راستي دعوت او بود؛ هم چون عصا، كه در برابر فرعون و ساحران به كار آمد.

البته موسي عليه السلام معجزات ديگري هم چون دست سفيد و بلاهاي طبيعي نيز ظاهر كرد كه هر كدام از ديگري بزرگ تر بود.

4. خدا فرعونيان را در دنيا گرفتار بلاها و مصيبت هايي هم چون خشك سالي و قحطي و كمبود كرد، تا شايد بيدار شده، توبه نمايند و دست از ستمكاري و سركشي بردارند و به سوي خدا آيند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان الهي نخست با دليل و معجزه به مصاف دشمن بروند و به طور شفاف مواضع خود را بيان كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 361

2. طبقه ي سرمايه داران طاغوتي از مخالفان رهبري الهي هستند.

3. رهبران و مبلغان الهي آماده ي ريشخند ديگران باشند.

4. برخي از مشكلات بشر براي بيداري و بازگشت او (به سوي خدا) ست.

5. ريشخند آيات خدا، مجازات الهي

را در پي دارد.

***

قرآن كريم در آيات چهل و نهم و پنجاهم سوره ي زخرف به درخواست فرعونيان براي برطرف شدن مجازات هاي دنيوي آنان و نيز عهدشكني شان اشاره مي كند و مي فرمايد:

49 و 50. وَقَالُوا يَاأَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ* فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِذَا هُمْ يَنكُثُونَ

و گفتند: «اي ساحر! از پروردگارت، به عهدي كه نزد تو دارد، براي ما بخواه، كه مسلماً، ما ره يافته ايم.» و هنگامي كه عذاب را از آنان برطرف ساختيم، ناگهان آنان پيمان مي شكستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. وقتي فرعونيان با موسي عليه السلام مخالفت كردند، در مرحله ي اول گرفتار عذاب هاي دنيوي، يعني مصيبت و خشك سالي و كمبود شدند، تا شايد به سوي خدا بازگردند. اين مشكلات باعث شد كه فرعونيان نزد موسي عليه السلام آمدند و از او تقاضا كردند كه از پروردگارش بخواهد كه مصيبت هاي آنان برطرف شود و آنان تعهد كردند كه هدايت الهي را بپذيرند.

ولي هنگامي كه موسي عليه السلام دعا كرد و مشكلات آنان برطرف شد، باز هم عهد شكني كردند و به راه كفر و شرك و سركشي ادامه دادند.

2. فرعونيان، موسي را «ساحر» خواندند. اين به خاطر غرور و سركشي فرعونيان بود كه از طرفي لجاجت مي كردند و او را ساحر مي خواندند و از

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 362

طرف ديگر به

خاطر نيازي كه داشتند دست به دامن موسي عليه السلام مي زدند كه دعا كند تا مشكلاتشان برطرف شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. سردم داران كفر عهدشكن هستند (پس به سخنان آنان اعتماد نكنيد).

2. رهبران و مبلغان ديني بدانند كه مخالفان آنان افرادي گستاخ اند پس منتظر تهمت هاي آنان باشند.

3. عذاب هاي دنيوي ممكن است با دعاي مردان الهي برطرف شود.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و يكم تا پنجاه و چهارم سوره ي زخرف به سخنان فريبنده ي فرعون و پيروي فاسقان از او اشاره مي كند و مي فرمايد:

51- 54. وَنَادَي فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ* أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ* فَلَوْلَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِن ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلَائِكَةُ مُقْتَرِنِين* فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ

و فرعون در (ميان) قومش ندا داد، گفت: «اي قوم [من ! آيا فرمان روايي (كشور) مصر براي من نيست، در حالي كه اين نهرها تحت (فرمان) من روان است؟! پس آيا (حقايق را) نمي بينيد. آيا من بهتر از اين نيستم كه او پست است، و نزديك نيست كه (سخن را) روشن سازد؟! پس چرا بر او دستبندهايي از طلا افكنده نشده، يا با او فرشتگان دوشادوش نيامده اند؟!» (فرعون) قومش را سبك (سر) ساخت، پس او را اطاعت كردند؛ [چرا] كه آنان گروهي نافرمان بودند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 363

نكته ها و اشاره ها:

1. وقتي موسي عليه السلام معجزات خود را آشكار كرد و با دعاي خويش مردم را از مشكلات و مصائب نجات داد، توده ي مردم متوجه او شدند؛ از اين رو فرعون كه فردي زيرك و فريبكار بود، با تبليغات و سخنان فريبنده، بار ديگر مردم را فريب داد.

2. فرعون دو ويژگي و ملاك برتري براي خود بيان كرد:

الف) او فرمان رواي مصر است؛

ب) نهرهايي مثل رودخانه ي نيل در اختيار اوست.

از اين سخنان روشن مي شود كه معيار برتري و فضيلت در نزد فرعون همان قدرت و ثروت بود و از اين روست كه آنها را به رخ مردم مي كشيد.

3. تعبير «نادي نشان مي دهد كه فرعون مجلس بزرگي از سردم داران كشور و مردم تشكيل داد و با صداي رسا مطالب خود را بيان كرد، يا اين كه با بخش نامه اي، توسط مأموران، مطالب خود را به گوش مردم رساند.

4. مقصود از «انهار» همان نهرهاي فرعي رودخانه ي نيل است كه تقسيم آنها تحت فرمان فرعون و آباداني و ثروت سرزمين مصر وابسته به آنها بود «1» و شايد برخي شاخه هاي آن از زير قصر فرعون نيز مي گذشت كه بدان اشاره كرد.

5. فرعون در تبليغ عليه موسي عليه السلام، دو نقطه ي ضعف براي او بيان كرد:

الف) او از طبقه ي پايين و نژاد پست و فقير است.

ب) او نمي تواند واضح سخن بگويد و لكنت زبان دارد.

در حالي كه موسي دعا كرده بود و سنگيني زبانش برطرف شده بود. «2»

6. از اين بيان فرعون روشن مي شود كه او معيار پستي افراد را در طبقات

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 364

اجتماعي و فقر و نژاد مي دانست؛ چون موسي شباني فقير و از بني اسرائيل بود و اشراف و فرعونيان نژاد خود را برتر و سرور آنان مي دانستند.

در حالي كه هيچ كدام از اين امور معيار پستي و برتري افراد نيست، بلكه معيارهاي واقعي از منظر قرآن، ايمان، علم، تقوا و جهاد در راه خداست.

7. فرعون دو بهانه عليه موسي عليه السلام آورد:

الف) چرا موسي دست بندهاي طلا ندارد؟ چون فرعونيان عقيده داشتند كه سران قوم بايد دست بند و گردن بند طلا داشته باشند، در حالي كه موسي عليه السلام لباسي پشمينه و بدون زينت داشت.

ب) اگر موسي عليه السلام فرستاده ي خداست، چرا فرشته اي همراه او نازل نشده است تا او را تأييد كند.

آري؛ فرعون نيز هم چون ديگر مشركان طول تاريخ، در برابر پيامبر خدا بهانه تراشي مي كرد، وگرنه روشن است كه پيامبران بايد از جنس بشر باشند تا الگوي مردم شوند و فرشتگان نيز بر پيامبران نازل مي شدند اما مجرد بودند و هر چشمي نمي توانست آنان را ببيند و لازم هم نبود، چرا كه پيامبران به اندازه ي كافي معجزات روشن آورده بودند.

8. فرعون براي سركوبي مردم و تسلّط بر آنان، شخصيت آنها را خوار و سبك مي خواست؛ از اين رو از پيش رفت علمي و فكري آنان جلوگيري و آنان را در فقر فرهنگي نگه مي داشت و با تبليغات فريبنده شست وشوي مغزي مي داد.

اين شيوه ي استعمارگران و مستكبران در طول تاريخ است، همان گونه كه در عصر ما ملت هاي جهان سوم را با وسايل

ارتباط جمعي پيش رفته مي فريبند و با تحميق آنان به استعمار و استثمارشان مي پردازند.

9. فسق و نافرماني فرعونيان باعث شد كه تحت سلطه ي فرعون در آيند و فريب تبليغات او را بخورند.

آري؛ اگر آنان فرمان بردار خدا بودند، سر تسليم در برابر طاغوت ها و مستكبران فرود نمي آوردند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 365

آموزه ها و پيام ها:

1. نظام ارزشي طاغوتيان بر اساس قدرت و ثروت و چرب زباني استوار است.

2. مستكبران طبقه ي فقرا را نژادي پست مي دانند.

3. مستكبران در برابر پيامبران بهانه جويي مي كنند و از آنان طلا و فرشته مي خواهند.

4. مستكبران شخصيت مردم را سبك مي خواهند تا از آنان اطاعت كنند.

5. فسق و فقر زمينه ساز تسلّط طاغوت هاست.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و پنجم و پنجاه و ششم سوره ي زخرف به فرجام عذاب آلود فرعونيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

55 و 56. فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ* فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفاً وَمَثَلًا لِلْآخِرِينَ.

و هنگامي كه ما را خشمگين و اندوهناك ساختند، از آنان انتقام گرفتيم و همه ي آنان را غرق كرديم. و آنان را پيشگامان (در عذاب) و نمونه اي (عبرت آميز) براي (ملت هاي) پسين قرار داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. وقتي اندرزهاي موسي و مصيبت ها باعث بيداري فرعونيان نشد و خدا را به خشم آوردند، خدا از آنها انتقام گرفت و غرقشان كرد. آري؛ رود نيل كه مايه ي فخر و مباهات فرعون بود، مايه ي هلاكت او شد.

2.

«اسَف» به معناي اندوه و خشم است، ولي از آن جا كه اين امور هيجان هاي دروني است و ساحت خدا از اين تغيير حالات منزّه است، پس تأسف و خشم و اندوه خدا به معناي اراده ي مجازات، يعني پديدار شدن نتايج خشم و اندوه است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 366

3. «سَلَف» به معناي هر چيز مقدم و پيش گام و «مَثَل» به معناي سخن عبرت آموز است و از آن جا كه سرگذشت فرعونيان مايه ي عبرت ديگران و ضرب المثل است، به آن مثل گفته مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام مستكبران و پيروان آنها، عذاب آلود است.

2. از سرنوشت فرعونيان درس عبرت بگيريد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و هفتم تا پنجاه و نهم سوره ي زخرف به برخورد مشركان با مسيح عليه السلام و جايگاه واقعي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

57- 59. وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ* وَقَالُوا ءَآلِهَتِنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ* إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ

و هنگامي كه به پسر مريم مثل زده شد، ناگهان، قوم تو از آن (مثل) مي خنديدند. و گفتند: آيا معبودان ما بهترند يا او؟! آن را جز (از راه) مجادله پردازي براي تو (مثل) نزدند؛ بلكه آنان گروهي كشمكش گرند. او (: عيسي) جز بنده اي

كه به او نعمت داديم نيست؛ و او را نمونه اي براي بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) قرار داديم.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه بين پيامبر صلي الله عليه و آله و مشركان مكه در مورد معبودان دروغين بحثي در گرفت و پيامبر صلي الله عليه و آله با استناد به آيات قرآن به جايگاه مشركان و معبودانشان در دوزخ اشاره كرد و يكي از آنان گفت: ما فرشتگان را

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 367

مي پرستيم و يهود عزير را و مسيحيان عيسي را مي پرستند (و اگر با آنها در دوزخ باشيم اشكالي ندارد)، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان پاسخ دادند كه اگر كسي واقعاً دوست داشته باشد كه معبود شود، او هم در دوزخ است، ولي مشركان در حقيقت شيطان را مي پرستند و هر چه را كه شيطان به آنان دستور داده است.

در اين هنگام آيه ي پنجاه و هفتم سوره ي زخرف نازل شد و به برخورد مشركان با مسيح عليه السلام اشاره كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان مكه مثالي در مورد عيسي عليه السلام زده و به دنبال آن خنديده و سر و صدا به راه انداخته بودند. «2» چون فكر مي كردند كه با اين مثال بر پيامبر صلي الله عليه و آله جدال و ستيز و بحث مي كنند و او را شكست مي دهند.

2. مقصود مشركان از مثال اين بود كه عيسي را پيروانش مي پرستند و طبق سخن پيامبر صلي الله عليه و آله بايد او با پيروانش در

جهنّم باشد، در حالي كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله عيسي را فردي دوزخي نمي داند.

و از طرف ديگر، معبودان مشركان، كه فرشتگان هستند، از عيسي برترند، پس آنان هم در دوزخ نخواهند بود.

و يا اين كه مي خواستند بگويند: اگر عيسي در دوزخ باشد، معبودان ما كه از او برتر نيستند؛ پس اشكالي ندارد كه ما با امثال عيسي و فرشتگان در يك مكان باشيم. «3»

3. قرآن كريم اشاره كرده كه اين مشركان افرادي پرخاشگر و كشمكش گرند كه براي مجادله اين مثال را زدند، وگرنه مي دانند كه عيسي با معبودان دروغين قابل مقايسه نيست و خود عيسي عليه السلام راضي نيست كه

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 368

كسي او را بپرستد، پس او دوزخي نخواهد بود.

4. در اين آيات به جايگاه واقعي عيسي اشاره شده است كه او بنده ي خدا و الگو و نمونه اي براي بني اسرائيل بود.

عيسي يكي از نشانه هاي خدا بود كه با تولدي اعجازآميز آمد و خدا به او مقام نبوّت عطا كرد و در تمام عمر به پرستش خدا پرداخت و از اين رو الگوي تمام خداپرستان بني اسرائيل بود.

5. برخي مفسران و دانشمندان شيعه و اهل سنت در ذيل آيه ي فوق روايت كرده اند كه پيامبر صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام فرمودند: در تو نشانه اي از عيسي است، گروهي به او عشق ورزيدند تا هلاك شدند (چون او را خدا دانستند) و گروهي با او دشمني كردند و آنان (نيز) هلاك شدند.

وقتي

منافقان اين سخن را شنيدند (از روي ريشخند) گفتند: آيا شبيه ديگري جز عيسي براي او پيدا نكردند.

و در اين هنگام آيه ي پنجاه و هفتم سوره ي زخرف (خوانده و) نازل شد. «1»

البته مقصود از نزول در اين حديث همان تطبيق بر مصداق است، و گرنه اصل آيه در مورد مشركان است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام افرادي مجادله گرند كه حتي پيامبران را به ريشخند مي گيرند.

2. عيسي بنده ي خدا و الگوي مردمش بود (نه معبود مردم).

3. هدف شما از مثال زدن، جدال و ريشخند نباشد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 369

قرآن كريم در آيات شصتم تا شصت و دوم سوره ي زخرف با هشدار به مخالفان اسلام از عيسي به عنوان نشانه ي رستاخيز ياد مي كند و مي فرمايد:

60- 62. وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنكُم مِلَائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ* وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ* وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ

و اگر (برفرض) بخواهيم، حتماً به جاي شما فرشتگاني قرار مي دهيم كه در زمين جانشين (شما) گردند. و قطعاً، او نشانه اي براي ساعت (: رستاخيز) است؛ پس هرگز در آن ترديد نكنيد و [از من پيروي كنيد كه اين راهي راست است. و شيطان، شما را (از راه خدا) باز ندارد؛ [چرا] كه او دشمن آشكاري براي شماست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از جانشيني فرشتگان

به جاي مشركان آن است كه خدا مشركان را هلاك سازد و فرشتگان را به زمين نازل كند، يا از نسل مشركان فرشتگاني به وجود آورد يا فرزندان آنها را فرشته صفت گرداند تا به عبادت خدا و اطاعت از پيامبر صلي الله عليه و آله بپردازند. «1»

2. خدا به جاي انسان ها فرشته قرار نمي دهد؛ «2» چرا كه اين مطلب با هدف خلقت كه تكامل انسان و آزمايش اوست ناسازگار است.

3. در اين آيات اشاره شده كه عيسي عليه السلام نشانه ي برپايي رستاخيز است.

و اين مطلب يا بدان جهت است كه عيسي عليه السلام در آخر الزمان بازمي گردد و به رهبر مسلمانان (امام مهدي عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف) اقتدا مي كند و اين يكي از نشانه هاي رستاخيز است كه در احاديث نيز بدان اشاره شده است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 370

و يا بدان جهت كه تولد عيسي بدون پدر، دليل بر قدرت خدا در مورد زنده كردن افراد در رستاخيز و نشانه ي آن است. «1»

4. شيطان دشمن انسان است. او اين دشمني را با آدم عليه السلام آشكار كرد و در طول زندگي انسان ها نيز بر سر راه آنها كمين و با وسوسه هاي خود آنها را منحرف مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا مي تواند فرشتگان را جانشين شما سازد (اما مي خواهد شما را بيازمايد).

2. نزول عيسي نشانه ي نزديكي رستاخيز است.

3. در وقوع رستاخيز ترديد نكنيد.

4. اگر مي خواهيد به راه راست گام نهيد، به راه خدا برويد.

5. شيطان انسان را از راه راست

بازمي دارد (پس مراقب باشيد).

6. مراقب دشمن آشكار خود باشيد و فريب شيطان را نخوريد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و سوم تا شصت و پنجم سوره ي زخرف به معجزات و ره نمودهاي عيسي عليه السلام و اختلاف پيروان او اشاره مي كند و مي فرمايد:

63- 65. وَلَمَّا جَاءَ عِيسَي بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ* إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ* فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 371

ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ

و هنگامي كه عيسي با دلايل روشن (معجزه آسا) آمد، گفت: «به يقين، من براي شما حكمت آوردم و (آمده ام) تا برخي از آنچه در مورد آن اختلاف مي كنيد را براي شما بيان كنم؛ پس خودتان را از [عذاب خدا نگه داريد و [مرا] اطاعت كنيد. در حقيقت، فقط خدا پروردگار من و پروردگار شماست؛ پس او را بپرستيد؛ كه اين راهي راست است. و [لي احزابي از ميان آن (مسيحي) ها اختلاف كردند؛ پس واي به حال كساني كه ستم كردند، از عذاب روز دردناك (: رستاخيز)!

نكته ها و اشاره ها:

1. «بيّنات» به معناي دليل هاي روشن و در اين جا مقصود معجزات عيسي عليه السلام هم چون شفا دادن بيماران و زنده كردن مردگان است كه حقانيّت نبوّت او را اثبات

مي كرد.

2. «حكمت» در اصل به معناي «جلوگيري كردن از چيزي، به منظور اصلاح آن است». و به عقايد حق و برنامه هاي صحيح زندگي كه انسان را از هرگونه انحراف بازمي دارد و او را به تهذيب نفس و اخلاق سوق مي دهد حكمت گفته مي شود و آوردن اين حكمت يكي از اهداف عيسي عليه السلام بود.

3. چرا عيسي عليه السلام يكي از اهداف خود را برطرف كردن برخي از اختلافات مردم معرفي كرد و برطرف كردن تمام اختلافات را هدف خود قرار نداد؟

مفسران قرآن به اين پرسش چند گونه پاسخ داده اند:

الف) بخشي از اختلافات عقيدتي و علمي مردم سرنوشت ساز است و پيامبران در صدد رفع آنها برمي آيند، اما برخي از اختلافات جزئي در علوم و سليقه هاست كه سرنوشت ساز نيست و از حوزه ي مأموريت پيامبران خارج است.

ب) حل كردن همه ي اختلافات مردم عملًا امكان پذير نيست، مگر در رستاخيز؛ از اين رو عيسي عليه السلام وعده ي حل برخي اختلافات را مي دهد. «1»

البته مانعي ندارد كه هر دو پاسخ صحيح باشد چون منافاتي با يك ديگر ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 372

4. عيسي عليه السلام دو بار بر ربوبيّت خدا تأكيد مي كند و او را پروردگار خود و مردم مي خواند، تا روشن سازد كه عيسي خدا نيست و پروردگار جهانيان خداست كه مردم بايد او را بپرستند كه اين راه راست است.

5. سخنان عيسي عليه السلام هرگونه بهانه اي را از دست منحرفان گرفت اما باز هم گروه هايي از مردم در مورد آن حضرت اختلاف كردند و

برخي او را خدا خواندند، برخي ديگر او را پسر خدا خواندند و برخي ديگر او را بنده و پيامبر خدا خواندند.

همان طور كه يهوديان نيز در مورد او اختلاف كردند و برخي از آنان به عيسي و مادر پاك دامنش تهمت ها زدند و به او ستم كردند كه در رستاخيز به عذاب دردناكي گرفتار خواهند شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. دليل هاي روشن و حكمت ارمغان رهبران الهي است.

2. رهبران الهي وحدت طلب هستند و در پي رفع اختلافات مردم اند.

3. پيام عيسي، اطاعت از او در راستاي تقواي الهي است.

4. راه مستقيم، همان پرستش پروردگار جهانيان است (نه پرستش بندگان او).

5. مسيح بنده ي خدا بود و به خداپرستي دعوت مي كرد.

6. اختلافات حزبي (در مورد اصل نبوت) نوعي ستمكاري است كه عذاب دردناكي در پي دارد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و ششم و شصت و هفتم سوره ي زخرف به ناگهاني بودن رستاخيز و فرجام دوستي ها در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

66 و 67. هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ* الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ

آيا انتظاري غير از اين دارند كه ساعت (: رستاخيز) ناگهان به سراغ آنان آيد؛ در حالي كه آنان (با درك حسّي) متوجه نمي شوند؟! دوستان، در آن روز، برخي از آنان دشمن برخي [ديگر] هستند، جز خودنگه داران.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم،

ص: 373

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «ساعت» همان رستاخيز است و از آن جهت به آن ساعت مي گويند كه حوادث آن به سرعت و گويي در ساعتي اتفاقي مي افتد.

2. ساعت رستاخيز به طور ناگهاني فرا مي رسد و مردم متوجه آمدنش نمي شوند و همه را غافل گير مي سازد و از اين رو كسي براي مقابله با مشكلات آن روز آماده نمي شود.

3. دوستي ها دوگونه است:

الف) دوستي هاي غير الهي و منفعت طلبانه كه در رستاخيز از هم مي گسلد و اين گونه دوستان دشمن هم مي گردند و از يك ديگر طلبكار مي شوند كه چرا مرا منحرف كردي.

عشق هايي كز پي رنگي بود

عشق نبود عاقبت ننگي بود (مولوي)

ب) دوستي هاي پارسايان و افراد باتقوا كه دوستي آنان الهي است و بر محور ارزش هاي جاويدان دور مي زند و نتايج آن در رستاخيز آشكارتر مي شود و پابرجاست.

دوست مشمار آن كه در نعمت زند

لاف ياري و برادرخواندگي

دوست آن دانم كه گيرد دست دوست

در پريشان حالي و درماندگي (سعدي)

4. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

بدانيد هر دوستي اي كه در دنيا به خاطر خدا نباشد، در رستاخيز به دشمني تبديل مي شود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 374

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز غافل گير كننده مي آيد.

2. دوستي هايي كه بر اساس تقوا نباشد، در رستاخيز به دشمني تبديل مي شود.

3. دوستي هاي خود را بر اساس تقوا بنا كنيد كه تا قيامت پابرجا بماند.

***

قرآن كريم در آيات شصت و هشتم تا هفتاد و سوم سوره ي زخرف به امنيت بندگان مؤمن در رستاخيز و نعمت هاي بهشتي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

68- 73. يَا عِبَادِ لَاخَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ* الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ* ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ تُحْبَرُونَ* يُطَافُ عَلَيْهِم بِصِحَافٍ مِن ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ* وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ* لَكُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ كَثِيرَةٌ مِنْهَا تَأْكُلُونَ

اي بندگان [من ! امروز نه هيچ ترسي بر شماست، و نه شما اندوهگين مي شويد. (همان) كساني كه به آيات ما ايمان آوردند و تسليم بودند. (به آنان گفته مي شود:) داخل بهشت شويد، در حالي كه شما و همسرانتان سرخوشيد! ظرف هايي از طلا و سبوهايي بر گردشان چرخانده مي شود؛ هر چه را خودشان بدان ميل كنند و چشم ها لذت ببرند، در آن (بهشت موجود) است؛ در حالي كه شما در آن جا ماندگاريد. و اين بهشت (همان) چيزي است كه آن را به سبب آنچه انجام مي داديد، ارث برديد. در آن جا براي شما ميوه هاي فراوان است كه فقط از آنها مي خوريد.

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 375

1. در اين آيات به چند صفت افراد بهشتي اشاره شده است:

الف) آنان افرادي با ايمان هستند؛

ب) آنان تسليم (فرمان خدا) هستند؛

ج) هيچ ترس و اندوهي بر آنان نخواهد بود؛

د) نعمت هاي بهشتي براي آنان آماده شده است.

2. مقصود از «ازواجي» كه همراه بهشتيان وارد مي شوند، همان همسران يا دوستان هم رديف آنها هستند.

البته معناي اول با ظاهر آيه سازگارتر است و در هر صورت نشان دهنده ي احترام به مؤمنان است كه اجازه داده مي شود همسران مؤمن آنان به همراه ايشان وارد بهشت شوند.

3. مؤمنان با چهره اي شادمان وارد بهشت مي شوند و خدمتكاران با ظرف هاي غذا و جام هاي (شراب) گرداگرد آنان مي چرخند.

4. در بهشت هر چه دل بخواهد يا چشم انسان از ديدن آنها لذت مي برد آماده است.

البته مؤمنان غير از لذت هاي مشروع نمي خواهند و اساساً روح سالم انسان بهشتي با لذت هاي حرام ناسازگار است.

5. بهشت پاداش اعمال انسان هاست و نيز بهشت ارثي است كه به انسان مي رسد؛ يعني هر چند اعمال انسان در به دست آوردن بهشت مؤثر است، اما در حقيقت اعمال انسان در برابر نعمت هاي فراوان بهشت ناچيز است و آن نعمت ها هم چون ارثي است كه بدون زحمت به انسان مي رسد و خدا به انسان مي بخشد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 376

آموزه ها و پيام ها:

1. بندگي خدا، انسان را از ترس و اندوه رستاخيز نجات

مي دهد.

2. اگر بهداشت رواني مي خواهيد، بنده ي خدا باشيد.

3. اگر بهشت مي خواهيد، ايمان بياوريد و تسليم خدا باشيد.

4. مؤمنان هر چه بخواهند از انواع لذت ها و خوراكي ها در بهشت برايشان آماده است.

5. همسران بهشتيان به بركت آنان وارد بهشت مي شوند.

6. بهشت را به بها مي دهند، نه به بهانه.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و چهارم تا هفتاد و ششم سوره ي زخرف به عذاب مجرمان در اثر ستمكاريشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

74- 76. إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ* لَا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ* وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلكِن كَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ

در واقع خلافكاران در عذاب جهنّم ماندگارند. (عذاب) از آنان كاسته نمي شود، و آنان در آن جا مأيوس اند! و (ما) به آنان ستم نكرديم، وليكن آنان (خود) ستمكار بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «مُجرم» در اصل از «جرم» به معناي قطع كردن است و مجرم كسي است كه با انجام كارهاي ناپسند از خدا و ارزش هاي انسان بريده است و در اين جا مقصود مجرماني هستند كه راه كفر و سركشي در پيش گرفته اند.

2. عذاب مجرمان در طول زمان كم نخواهد شد و آنان در اندوهي همراه با ناراحتي و يأس هستند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 377

3. ريشه ي عذاب مجرمان همان ستمكاري آنان به خود و ديگران از طريق شرك و ظلم است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خلافكاري و ستمكاري عامل

عذاب جاويدان و اندوه يأس آور است.

2. خدا به كسي ستم نمي كند و مجرمان نتيجه ي اعمال خود را مي بينند.

3. اگر مي خواهيد از عذاب و اندوه نجات يابيد، دست از خلافكاري و ستمكاري برداريد.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و هفتم تا هشتادم سوره ي زخرف به گفتمان مجرمان با مأموران دوزخ و پاسخ هاي سرزنش آميز اشاره مي كند و مي فرمايد:

77- 80. وَنَادَوْا يَامَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ* لَقَدْ جِئْنَاكُم بِالْحَقِّ وَلكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ* أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ* أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم بَلَي وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُون

و ندا در دهند: «اي مالك (و مأمور دوزخ)، بايد پروردگارت (عمر) ما را پايان دهد!» (در پاسخ) گويد: «در حقيقت، شما (در دوزخ) ماندگاريد.» به يقين، حق را براي شما آورديم؛ وليكن بيش تر شما از حق ناخشنوديد. بلكه (آنان) محكم كاري كردند؛ پس ما (نيز در مجازاتشان كاري) محكم مي كنيم. بلكه مي پندارند كه ما راز آنان و رازگويي شان را نمي شنويم؟! آري؛ در حالي كه فرستادگان ما نزد آنان (اعمالشان را) مي نويسند.

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان ها معمولًا از مرگ مي گريزند اما افرادي كه تحت فشار شديد و عذاب قرار مي گيرند تقاضاي مرگ مي كنند و از اين روست كه مجرمان در دوزخ تقاضاي مرگ و تمام شدن عذاب را دارند ولي پاسخ منفي مي شنوند، چرا كه اين عذاب ها نتيجه ي ستمكاري خود آنان است.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 378

2. مجرمان مي دانند كه در رستاخيز مرگي در كار نيست، اما آنان از شدّت يأس و بيچارگي دست به هر كاري مي زنند تا شايد نجات يابند. آنان كه در حجاب و مانع هستند و نمي توانند مستقيم با خدا سخن بگويند، «1» از مأموران دوزخ و فرشتگان تقاضا مي كنند كه از پروردگار بخواهند كه آنها را بميراند.

3. در مورد آيه ي هفتاد و هشتم سوره ي زخرف مفسران دو ديدگاه دارند: برخي آن را ادامه ي سخنان فرشتگان مأمور دوزخ، و برخي سخن خدا مي دانند كه به مجرمان مي گويد: آيا ما مطالب حق، مثل توحيد، معاد و قرآن را به وسيله ي پيامبران براي شما نياورديم كه شما نسبت به آنها اكراه داشتيد و با آنها مخالفت مي ورزيديد و قبول نمي كرديد؟

4. مجرمان در دنيا تصميم هاي محكم و توطئه آميز مي گرفتند، گاهي مي خواستند پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را به قتل برسانند يا از هر طريق ضربه اي به مسلمانان وارد كنند، ولي خدا توطئه هاي آنان را خنثي كرد و تصميم تغييرناپذيري در مورد عذاب آنان گرفت.

5. مجرمان خدا را ناظر و آگاه بر اسرار و سخنان در گوشي خود نمي دانستند و همين موجب شد كه دست به خلافكاري بزنند، در حالي كه فرشتگان الهي حاضر بودند و اعمال آنان را ثبت مي كردند و در رستاخيز به اين امور رسيدگي مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرجام عذاب آلود و درماندگي مجرمان، پند بگيريد.

2. عذاب دوزخ آن قدر سخت است كه مجرمان در آن جا تقاضاي مرگ مي كنند.

3. حق را در دنيا بپذيريد كه در آخرت دير است.

4. كراهت از حق، زمينه ساز عذاب الهي است.

5. سخنان و اسرار انسان ها

ثبت مي شود (پس مراقب گفتار و كردار خود باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 379

قرآن كريم در آيات هشتاد و يكم تا هشتاد و سوم سوره ي زخرف به فرزندانگاري براي خدا پاسخ مي دهد و با هشدار به مشركان مي فرمايد:

81- 83. قُلْ إِن كَانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ* سُبْحَانَ رَبِّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ* فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّي يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ

بگو: «اگر براي (خداي) گسترده مهر فرزندي بود، پس من، (از) نخستين پرستندگان بودم.» پروردگار آسمان ها و زمين، پروردگار تخت (جهان داري و تدبير هستي)، منزّه است، از آنچه (او را) وصف مي كنند. پس آنان را رها كن تا (در باطل) فرو روند و بازي كنند، تا اين كه روز (رستاخيز) شان را كه وعده داده مي شوند، ملاقات كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان عرب، فرشتگان را دختران خدا و يهوديان، عُزير را و مسيحيان، عيسي را فرزند او مي خواندند؛ از اين رو خدا به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه از طريق خاصي به نفي اين عقيده بپردازد.

2. در اين آيات با روش خاصِّ برخورد با افراد لجوج، با مشركان برخورد شده است و پيامبر صلي الله عليه و آله براي مماشات با آنان مي فرمايد: اگر خدا فرزندي داشت اول من از او اطاعت مي كردم، چون من از شما آگاه ترم، ولي چنين

چيزي وجود ندارد.

3. «عابدين» ممكن است به معناي پرستش كنندگان يا اطاعت كنندگان باشد. برخي از مفسران آن را در اين جا به معناي دوم دانسته اند؛ چون اگر بر فرض خدا فرزندي داشت، دليلي براي پرستش او نبود، اما بايد مورد احترام و اطاعت قرار مي گرفت. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 380

4. خدا از تهمت فرزند داشتن مبرّا و پاك است؛ چرا كه فرزند داشتن نشانه ي نيازمندي و جسم بودن است، ولي خدايي كه پروردگار همه ي جهانيان است به كمك و ادامه ي نسل نياز ندارد تا فرزندي بخواهد.

5. «عرش» به معناي تخت بلند و كنايه از پايتخت قدرت است و در اين جا مقصود پايگاه قدرت خدا؛ يعني مجموعه ي جهان هستي است كه هم چون پايتخت حكومت الهي است. «1»

6. اين آيات به مشركان هشدار مي دهد كه شما مشغول بازي هستيد، ولي به زودي با روز موعود رستاخيز ملاقات مي كنيد و گرفتار عذاب مي شويد، پس تا دير نشده بيدار شويد و از بازي و باطل گرايي دست برداريد.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرزندانگاري براي خدا گمانه اي بي دليل است.

2. با مخالفان لجوج، بر اساس عقايد خودشان به بحث بپردازيد.

3. خدا پاك و منزّه است (پس براي او فرزندي قرار ندهيد).

4. مشركان را با بازي هاي آنان واگذاريد، تا رستاخيز فرا رسد (و گرفتار عذاب شوند).

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و چهارم

و هشتاد و پنجم سوره ي زخرف با بيان صفات خدا به معرفي او مي پردازد و مي فرمايد:

84 و 85. وَهُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ* وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَعِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

و او كسي است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود است؛ و او فرزانه ي داناست. و خجسته (و پايدار) است كسي كه فرمان روايي آسمان ها و زمين و

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 381

آنچه بين آن دو است، تنها از آنِ اوست؛ و علم به ساعت (قيامت) فقط نزد اوست؛ و تنها به سوي او بازگردانده مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مشركان براي زمين خدايي و براي آسمان خداي ديگري و براي دريا و صحرا هر كدام خدايي قايل بودند. آيه ي فوق با بيان اين كه خداي آسمان و زمين يكي است، خط بطلان بر پندارهاي مشركان كشيد و دوگانه پرستي را نفي كرد. «1»

2. در اين آيات به چند صفت خدا اشاره شده است:

الف) توحيد، يعني خداي تمام جهان يكي است.

ب) حكيم، يعني كارهاي خدا حكمت آميز است.

ج) عليم، يعني خدا از همه چيز آگاه است و كارهايش بر اساس علم است.

د) خدا فرمانروا و مالك آسمان ها و زمين و موجودات بين آن دو است، بر همگان حاكم است و مالك همه چيز است.

ه) دانش رستاخيز مخصوص خداست و كس ديگري از ساعت وقوع قيامت اطلاعي ندارد.

و) مرجع كلّ موجودات خداست و همگان در رستاخيز به سوي او

بازگردانده مي شوند و جهان به سوي او در حركت است.

3. «تبارك» به معناي خجسته و پربركت است، يعني چيزي كه داراي خير فراوان يا ثبات و يا هر دو است و خدا هر دو ويژگي را دارد؛ يعني هم موجودي جاوداني و هم سرچشمه ي خيرات است.

4. علم به ساعت وقوع رستاخيز مخصوص خداست و از ديگران پنهان است و اين فوايد تربيتي دارد، چرا كه موجب مي شود افراد هميشه منتظر رستاخيز باشند و با انجام كارهاي نيك و ترك كارهاي بد، خود را براي آن روز آماده سازند.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 382

آموزه ها و پيام ها:

1. با شناخت صفات خدا، خداشناسي خود را تكميل كنيد.

2. معبود جهانيان در آسمان و زمين يكي است.

3. دانش رستاخيز مخصوص خداست.

4. شما به سوي فرمان رواي جهان بازگردانده مي شويد كه از همه چيز اطلاع دارد (پس مراقب اعمال خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و ششم و هشتاد و هفتم سوره ي زخرف به اعتراف مشركان به آفرينشگري خدا و بطلان شفاعتگري معبودانشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

86 و 87. وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ* وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّي يُؤْفَكُونَ

و كساني كه غير از او را مي خوانند (و مي پرستند) مالك شفاعت نيستند؛ مگر كساني كه به حق گواهي دهند، در حالي

كه آنان مي دانند. و اگر از آن (مشرك) ها بپرسي: «چه كسي آنان را آفريد؟» قطعاً مي گويند: «خدا» پس چگونه (از حق) بازگردانده مي شوند؟!

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه چند نفر از قريش گفتند: اگر محمد مي گويد حق است، ما نيازي به شفاعت او نداريم؛ ما فرشتگان را دوست داريم و آنها به شفاعت سزاواترند؛ از اين رو آيه ي فوق نازل شد و به آنان پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات از طرفي شفاعت نفي شده است و از طرف ديگر با دو شرط

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 383

اثبات شده است؛ يعني شفاعت معبودان دروغين مشركان نفي شده، اما شفاعت كساني كه گواهي به حق مي دهند و آگاه هستند، اثبات شده است.

2. شفاعت به معناي پارتي بازي نيست، بلكه شفاعت به معناي پيمودن درجات كمال و جبران نقص ها با عنايت خدا و به واسطه ي شفيع است. «1»

3. مقصود از گواهي به حق، اين است كه شفيع توحيد را در تمام مراحل پذيرفته و در برابر حق تسليم است و منظور از آگاهي شفيع آن است كه او از حقيقت توحيد آگاه است و مي داند خدا در مورد چه كساني به او اجازه ي شفاعت داده است. «2»

4. مشركان عرب، بر اساس عقل و فطرت، خدا را خالق جهان مي دانستند و بت ها را به عنوان واسطه ي شفاعت و يا سمبل وجود مقدس اولياي الهي مورد پرستش قرار مي دادند، در حالي كه اگر خالق جهان خداست، پس او شايسته ي پرستش و عبادت است و

نبايد مشركان از او روي گردان و منحرف مي شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از معبودان دروغين كاري براي شما ساخته نيست.

2. آگاهي و گواهي به حق از شرايط شفاعتگران است.

3. حتي مشركان اعتراف به آفريدگاري اللَّه دارند.

4. خالق خويش را بشناسيد و منحرف نشويد.

5. روي گرداني و انحراف مشركان آگاهانه است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 384

قرآن كريم در آيات هشتاد و هشتم و هشتاد و نهم سوره ي زخرف به شِكوه ي پيامبر صلي الله عليه و آله از افراد بي ايمان و فرمان گذشت و شكيبايي به او اشاره مي كند و مي فرمايد:

88 و 89. وَقِيلِهِ يَا رَبِّ إِنَّ هؤُلَاءِ قَوْمٌ لَا يُؤْمِنُونَ* فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

و گفتارش (اين بود) كه «اي پروردگار [من ! به راستي اينان گروهي هستند كه ايمان نمي آورند.» پس، از آنان درگذر و بگو: «سلام!»، و [لي در آينده خواهند دانست!

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با آن همه صبر و تحمّل و تلاش، از دست مشركان لجوج و بي منطق به ستوه آمد و به خدا شكايت كرد كه اين قوم من آگاهانه راه انحراف را در پيش گرفته و ايمان نمي آورند و سخنان و دلايل منطقي در دل آنان تأثير ندارد.

2. در اين آيات خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه

اولًا، از مشركان

جاهل درگذر و از آنان رو برتاب؛

و ثانياً، هنگامي كه اين جاهلان با تو برخورد كردند يا بي ادبي نمودند، فقط به آنان سلام كن. سلامي كه نشان جدايي و بيگانگي و بي اعتنايي همراه با بزرگواري است.

3. «سلام» گاهي پيام دوستي و سلامتي است و گاهي سلام جدايي و نشانه ي بي اعتنايي همراه با بزرگواري.

و در اين جا سلام از نوع دوم است كه در برابر افراد جاهل و بي ادب گفته مي شود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 385

آموزه ها و پيام ها:

1. كاري نكنيد كه رهبر اسلام شكايت شما را به خدا بكند.

2. رهبران الهي، براي هدايت و ايمان مردم دل سوزند.

3. با مخالفان با گذشت و بزرگواري رفتار كنيد.

4. رهبران الهي، در برابر لجاجت ها و مخالفت ها با تحمّل و باگذشت باشند.

5. مخالفان اسلام بدانند كه وضع به همين منوال نمي ماند و در آينده (از مجازات هاي الهي) آگاه مي شوند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 387

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد

القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 388

چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق

ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير والمفسّرون، دكتر محمد حسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 389

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي،

انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر،

مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 390

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان

في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 391

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050 ق) قم،

انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 392

سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن

حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي، 1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 393

دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم

القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340

تفسير قرآن مهر

جلد هجدهم، ص: 394

ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم،

چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 395

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللَّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن

هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق: محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 396

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160.

فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 397

بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و

روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت:، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني،

تفسير قرآن مهر جلد هجدهم، ص: 398

قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم،

1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109