تفسير قرآن مهر جلد هفدهم

مشخصات كتاب

سرشناسه:رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : 44000 ريال :ج.17 ‮

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388.

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.17.سوره ها ي سبأ, فاطر, يس ,صافات, ص.

عنوان روي جلد :تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر

آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي تربيتي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 16

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 17

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

«2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 18

انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «1»

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «2» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «3» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است.» تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 19

نوشتاري كه در پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي

و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 20

بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان

مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي، جواد و اكبر رحمتي، محمد رضايي، اكبر جعفري و يداللَّه رضانژاد سپاس گزاريم. خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 21/ 10/ 1387

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 21

بخش اول: سوره ي سبأ

اشاره

يادآوري توحيد و معاد

داستان داود و سليمان

جريان قوم سبأ و سد مأرب

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 23

اول: سيماي سوره ي سبأ

اشاره

سيماي سوره سبأ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي سبأ كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده، داراي 54 آيه، 883 واژه و 1512 حرف است.

نزول

اين سوره پنجاه و هفتمين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي لقمان و قبل از سوره ي زُمر) و بين سال يازدهم و دوازدهم بعثت فرود آمده است، اما در چينش كنوني قرآن سي و چهارمين سوره به شمار مي آيد.

نام ها:

نام هاي اين سوره «سَبَأ» و «داود» است و سبب نام گذاري آن آيه ي 54 است كه نام «سبأ» در آن آمده است. سبأ نام يكي از شهرهاي يمن پايتخت يكي از حكومت هاي كهن اين سرزمين است كه پس از فرو ريختن سد مَأرب و پيدايش سيل، رو به نابودي گذاشت.

و از آن جهت سوره ي داود ناميده شده كه در آيه ي 10 به بعد اين سوره داستان داود پيامبر آمده است.

فضايل

در مورد فضيلت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمود:

هركس سوره ي سبأ را بخواند، در قيامت تمام پيامبران و فرستادگان رفيق و هم نشين او خواهند بود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 24

تذكر: همان طور كه قبلًا بيان كرديم اين ثواب ها براي كساني است كه سوره را بخوانند و طبق تعاليم آن عمل كنند.

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت انداز:

1. ياد آوري توحيد و نشانه هاي خدا؛

2. يادآوري معاد؛

3. اشاره اي به پيامبران پيشين و رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و ارائه ي برنامه ي تربيتي براي مردم.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در سوره ي سبأ به چشم مي خورد عبارت انداز:

الف) عقايد

1. مطالبي درباره ي علم فراگيرخدا و نشانه هاي او در هستي (در آيات 2- 3)؛

2. بحث متنوعي درباره ي معاد (در آيات 3- 5)؛

3. جهاني بودن رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيه ي 28)؛

4. نمونه اي از معجزات پيامبران پيشين (در آيات 10- 14).

ب) داستان ها

1. داستان داود و معجزات او (در آيه ي 10)؛

2. داستان قوم سبأ، سد مأرب و سيل عَرِم (در آيات 15- 20)؛

3. گزارش از داستان سليمان و معجزات او (در آيات 11- 14).

ج) مطالب فرعي

1. حمايت خدا از رسول اكرم صلي الله عليه و آله (در آيات 43- 51)؛

2. بيان نعمت هاي بزرگ خدا و سرنوشت شكرگزاران و كفران كنندگان؛

3. دعوت به تفكر و ايمان و عمل صالح و تأثيرات آنها در زندگي بشر

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 25

(در آيه ي 46)؛

4. طرح مسأله ي شفاعت كساني كه خدا اجازه داده است (در آيه ي 23).

***

دوم: محتواي سوره ي سبأ

علم بي كران الهي و معاد

قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي سبأ با اشاره به صفات الهي، به ستايش او مي پردازد و مي فرمايد:

1. الحَمْدُ للَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَلَهُ الحَمْدُ فِي الآخِرَةِ وَهُوَ الحَكِيمُ الخَبِيرُ

ستايش مخصوص خدايي است كه آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است فقط از آن اوست؛ و ستايش در آخرت (نيز) فقط از آنِ اوست؛ و او فرزانه [و] آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. پنج سوره ي قرآن با حمد خدا شروع مي شود كه عبارت انداز: سبأ، فاطر، انعام، كهف و حمد كه در اين سوره حمد و ستايش خدا به خاطر مالكيت خدا بر آسمان ها و

زمين است.

2. حقيقت «حمد» همان ستايش كسي به خاطر كارهاي نيك اختياري اوست و از آن جا كه همه ي هستي آفريده ي خدا و جلوه ي اوست كه با اراده ي او و به بهترين صورت آفريده شده است، پس همه ي حمد و ستايش براي اوست و اگر كسي يا چيزي در اين جهان مدح و ستايش مي شود، ستايش آن سرانجام به ستايش خدا باز مي گردد.

3. مقصود از «حمد» و ستايش در آخرت چيست؟

مفسران قرآن پاسخ هاي متعددي به اين پرسش داده اند؛ از جمله اين كه منظور حمد و ستايش عاشقانه ي بندگان خدا در آخرت است كه بدون پرده حقايق را مي بينند و خدا را ستايش مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 26

يا مقصود حمد بهشتيان به خاطر فضل خدا و حمد دوزخيان به خاطر عدل خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي ستايش ها در دنيا و آخرت فقط براي آفريدگار اين زيبايي هاست.

2. حاكميت و مالكيت هستي از آن خداست كه براساس علم و حكمت او پايه گذاري شده است.

3. ستايش خدا گوييد و بس.

***

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي سبأ با اشاره به صفات الهي به علم بي كران او اشاره مي كند و مي فرمايد:

2. يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الأرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ الرَّحِيمُ الغَفُورُ

(خدا) مي داند آنچه را در زمين داخل مي شود و آنچه را

از آن خارج مي شود و آنچه از آسمان فروفرستاده مي شود و آنچه در آن بالا مي رود؛ و او مهرورز [و] بسيار آمرزنده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به علم بي كران الهي و ابعاد آن اشاره شده و بيان شده است كه خدا از همه چيز زمين و آسمان آگاه است.

او از قطرات باران و دانه هاي گياهان و ريشه هاي درختان و امواج الكتريسته و گازها و حيوانات و گنج ها و اجساد مردگان كه به دل زمين مي روند آگاه است؛ همان طور كه از گياهان و گازها و آتشفشان ها و تمام حيواناتي كه از دل زمين بيرون مي آيند آگاه است.

2. مقصود از چيزهايي كه از آسمان فرود مي آيند، چيزهايي همانند دانه هاي

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 27

باران و اشعه هاي خورشيد، وحي الهي و فرشتگان او و نيز شهاب سنگ هاست.

و منظور از چيزهايي كه به آسمان عروج مي كند، چيزهايي همانند درختان سر به فلك كشيده، بخار آب درياها و اعمال مردم است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از همه چيز آسمان و زمين آگاه است.

2. او با همه ي آگاهي (از خطاها نسبت به انسان ها) مهربان و آمرزشگر است.

3. با مطالعه در مورد پديده هاي آسماني و زميني، قلمرو علم الهي را بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي سبأ با اشاره به منكران معاد، بر وقوع حتمي آن و علم

بي كران الهي تأكيد مي كند و مي فرمايد:

3. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَي وَرَبِّي لَتَأتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَوَاتِ وَلا فِي الأرْضِ وَلا أصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلا أكْبَرُ إلَّافِي كِتَابٍ مُبِينٍ

و كساني كه كفر ورزيدند، گفتند: «ساعت (: رستاخيز) به سراغ ما نخواهد آمد.» بگو: «آري؛ به پروردگارم سوگند! كه قطعاً به سراغ شما خواهد آمد، (همان پروردگار) داناي نهان، كه در آسمان ها و در زمين، هم وزن ذرّه اي و نه كوچك تر از آن و نه بزرگ تر، از او مخفي نمي ماند؛ مگر اين كه (همه ي آنها) در كتاب روشنگر (علم خدا ثبت شده) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. منكران معاد دليلي براي انكار معاد نداشتند و فقط مي گفتند: معاد واقع نمي شود و به سراغ ما نمي آيد.

آنان مي خواستند با شبهه پراكني درباره ي معاد، آزادي عمل پيدا كنند و به فساد و بي بندوباري بپردازند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 28

2. در اين آيه پاسخ قاطعي به منكران معاد و به دو شبهه ي احتمالي آنان «1» داده شده است.

نخست برصفت «ربّ» تاكيد شده است كه اشاره به آن دارد كه اگر خدا پرورش دهنده و مربي موجودات است، آنان را در مسير تكامل نيمه كاره رها نمي كند و با مرگ همه چيز پايان نمي گيرد، بلكه مرحله ي معاد را پس از دنيا اجرا خواهد كرد.

دوم اين كه به علم بي كران الهي اشاره مي كند؛ خدايي كه از همه چيز آگاه است جمع آوري ذرات موجودات و برپايي معاد برايش مشكل نيست.

3. مقصود از «كتاب مُبين»

همان لوح محفوظ يا علم بي كران خداست كه همه چيز از ذرات كوچك يا كوچك تر يا بزرگ تر از آنها، در آن ثبت و ضبط شده است و جهان هستي انعكاسي از آن كتاب مبين و علم الهي است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر منكران معاد بايستيد و استدلال كنيد.

2. ربوبيّت و علم بي كران الهي دلايل امكان معاداست.

3. خدا از ريز و درشت امور مخفي جهان آگاه است.

***

قرآن كريم در آيات چهارم و پنجم سوره ي سبأ با اشاره به هدف معاد، به فرجام نيكوي مؤمنان شايسته كردار و فرجام عذاب آلود مخالفان اشاره كرده، مي فرمايد:

4 و 5. لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ اوْلَئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ* وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ اوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ ألِيمٌ.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 29

تا كساني را كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام داده اند پاداش دهد؛ آنان برايشان آمرزش و روزيِ ارجمندي است.* و كساني كه در (ردّ) آيات ما تلاش مي كردند، در حالي كه (به خيال خود) عاجزكننده (ي ما) هستند، آنان برايشان مجازاتي دردناك از (عذاب) اضطراب آور است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات پاسخ ديگري به منكران معاد داده شده است و آن اين كه مقتضاي عدل الهي و پاداش افراد شايسته و كيفر بدكاران آن است كه رستاخيزي برپا شود.

2. روش قرآن آن است

كه معمولًا فرجام نيكوكاران و بدكاران را با هم ديگر بيان كند تا مخاطب و شنونده به مقايسه ي آنها بايك ديگر بپردازد و راه صحيح را انتخاب كند.

3. در اين آيه بيان شده كه مؤمنان اول مشمول آمرزش الهي مي شوند و پاك مي گردند و سپس روزي ارجمندي به آنان داده مي شود.

4. رزق كريم و روزي ارجمند شامل همه ي مواهب و نعمت هاي مادي و معنوي مي شود كه خدا به مؤمنان شايسته كردار در بهشت مي دهد.

5. «رِجز» در اصل به معناي اضطراب و عدم قدرت برحفظ تعادل است و به هرگونه گناه و پليدي نيز گفته مي شود.

و در اين جا مقصود بدترين نوع عذاب است كه با كلمه ي دردناك تأكيد شده است.

6. كافران تلاش مي كنند كه با تكذيب آيات الهي، به پندارخود، خدا را عاجز كنند و از دست او بگريزند، در حالي كه هيچ كس نمي تواند از حوزه ي قدرت الهي خارج شود و درنهايت در رستاخيز به سوي او باز مي گردد و به كيفر اعمالش مي رسد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 30

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف از برپايي رستاخيز (اجراي عدالت و) پاداش مؤمنان و كيفر بدكاران است.

2. مؤمني شايسته كردار باشيد تا به آمرزش و روزي ارجمند الهي برسيد.

3. تلاش براي تكذيب آيات الهي و عاجز كردن خدا، بيهوده است و فرجامي جز عذاب دردناك ندارد.

***

خداي متعال در آيه ي ششم

سوره ي سبأ به آگاهي دانشمندان از حقانيّت و هدايتگري قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

6. وَيَرَي الَّذِينَ اوتُوا العِلْمَ الَّذِي انزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الحَقَّ وَيَهْدِي إلَي صِرَاطِ العَزِيزِ الحَمِيدِ.

و كساني كه به آنان دانش داده شده، مي دانند آنچه از پروردگارت به سوي تو فروفرستاده شده، فقط حق است و به سوي راه (خداي) شكست ناپذير ستوده ره نمون مي شود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به واكنش دانشمندان در برابر قرآن اشاره شده است.

آري، كساني كه اهل دانش اند متوجه مي شوند كه قرآن حق و هدايتگراست؛ زيرا تعاليم اعجازآميز و آموزه هاي برتر آن را مي بينند و با كتاب هاي ديگر مقايسه مي كنند و به حقانيّت آن پي مي برند.

2. در طول تاريخ اسلام دانشمندان زيادي از يهود و مسيحيت به حقانيّت قرآن پي برده و بدان اعتراف كرده اند كه اين اعترافات در كتاب هاي متعددي جمع آوري شده است. البته گاهي نيز تعصّب و غرض ورزي و مقامات دنيوي مانع اين اعتراف شده است.

3. تعبير «حق» به معناي تطابق با واقعيت عيني و خارجي است؛ يعني محتواي قرآن با قوانين آفرينش و واقعيت هاي جهان و انسان هماهنگ و مطابق است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 31

4. خدا در همان حال كه قدرتمند و شكست ناپذير است، شايسته ي ستايش است؛ يعني مثل فرمان روايان زورمند نيست كه با تجاوز و ستم كاري خود را منفور مردم مي سازند.

5. راه خداي قدرتمند و ستوده، راهي استوار و شايسته ي ستايش خواهد بود؛ زيرا مقصدش چنين است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اهل دانش شويد تا قرآن را بهتر درك كنيد و به

حقانيت و هدايتگري آن پي ببريد.

2. قرآن با واقعيت هاي هستي تطابق دارد و به راه خداي قدرتمند و ستوده، ره نمون مي شود.

***

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي سبأ به مخالفت كافران با نبوّت و معاد و پاسخ اجمالي به آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

7 و 8. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَي رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ.* أا فْتَرَي عَلَي اللَّهِ كَذِباً أمْ بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ فِي العَذَابِ وَالضَّلالِ البَعِيدِ.

و كساني كه كفر ورزيدند، گفتند: «آيا شما را به مردي راه نمايي كنيم كه به شما خبر مي دهد: هنگامي كه (مرديد و) كاملًا متلاشي شديد، قطعاً (بار ديگر) شما آفرينش جديدي خواهيد يافت؟!* آيا بر خدا دروغ بسته يا جنوني در اوست؟!» (چنين نيست،) بلكه كساني كه به آخرت ايمان نمي آورند، در عذاب و گمراهي دوري هستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اشكال اساسي كافران به معاد جسماني بوده است. آنان مي گفتند:

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 32

بدن انسان كه بعد از مرگ متلاشي مي شود، چگونه دوباره گردآوري مي شود و حيات تازه مي يابد؟

قرآن كريم در آيه ي بعد با اشاره به قدرت بي پايان الهي به اين اشكال پاسخ مي دهد و در مورد ديگري با اشاره به علم بي كران الهي نسبت به ذرات هستي بدان پاسخ داده شده است. آري؛ كسي

كه علم و قدرت بي پايان دارد مي تواند ذرات افراد را بشناسد و جمع آوري كند و حيات ببخشد، همان طور كه در آغاز آفرينش چنين كرد.

2. از تعبيرات و لحن اين آيات استفاده مي شود كه كافران درپي ريشخند پيامبر صلي الله عليه و آله و معاد بودند و مي خواستند به نوعي مردم را به معاد و نبوت بدبين كنند؛ زيرا عقيده به آنها براي مردم مسئوليت آور و در نتيجه براي كافران سخت خطرناك بود.

3. در اين آيه بيان شده كه كافران به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تهمت دروغ گويي و جنون مي زدند. اين روش مخالفان پيامبران الهي در طول تاريخ بوده است.

4. كافران منكر معاد و نبوت، درگمراهي دوري هستند؛ آنان نشانه هاي معاد را در طبيعت مي بينند و دلايل و معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله را مي شناسند، ولي بازهم انكار مي كنند و به بيراهه مي روند.

5. منظور از تعبير «كافران در عذاب هستند» ممكن است عذاب اخروي باشد كه در نهايت گرفتار آن مي شوند و يا عذاب دنيوي كه منكران معاد معمولًا آرامش ندارند و در نگراني و كابوس مرگ هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر شبهات مخالفان در مورد معاد و نبوّت بايستيد و پاسخ دهيد.

2. كافران در مورد معاد جسماني شبهه افكني مي كنند.

3. كافران در مورد نبوّت شبه افكني مي كنند و راه تهمت را در پيش مي گيرند.

4. كافران از هدايت دورند و به عذاب نزديك.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 33

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي سبأ با اشاره به قدرت بي كران الهي در آسمان و زمين، به شبهات كافران در مورد معاد پاسخ مي دهد و با هشدار به آنان مي فرمايد:

9. أفَلَمْ يَرَوْا إلَي مَا بَيْنَ أيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ إنْ نَشَأ نَخْسِفْ بِهِمُ الأرْضَ أوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفاً مِنَ السَّمَاءِ إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ

و آيا به آنچه پيش رويشان و پشت سر آنان از آسمان و زمين قرار دارد نظر نكرده اند؟! اگر بخواهيم، آنان را در زمين فرو مي بريم، يا قطعه هايي از آسمان را بر آنان فرو مي افكنيم؛ قطعاً، در اين (امور) نشانه اي (از قدرت خدا) براي هر بنده ي بازگشت كننده (به سوي او) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به «برهان قدرت» اشاره شده است؛ يعني خدايي كه قدرت بي انتها دارد كه آسمان و زمين با همه ي عجايب آن از نشانه هاي قدرت اوست، مي تواند انسان مرده را دوباره حيات ببخشد و قيامت را برپا سازد.

2. شايد مقصود از پيش رو و پشت سر، همان منظره ي آسمان و زمين در هنگام طلوع و غروب خورشيد است كه قدرت و عظمت خدا در آن لحظه آشكارتر مي شود. «1»

3. در اين آيه قدرت خدا براي فروبردن كافران در زمين يا فرو ريختن قطعات سنگ بر سرآنها بيان شده است. اين مطلب شايد اشاره به زلزله ها و يا آتشفشان هايي باشد كه گاه دل زمين را مي شكافد و افراد را در درون زمين دفن مي كند و نيز اشاره به شهاب سنگ هاي آسماني است كه معمولًا هنگام برخورد

با جوّ زمين مي سوزند ولي اين امكان وجود دارد كه هم چون باراني از سنگ بر زمين ببارند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 34

يعني ما انسان ها در ميان دو منبع خطر مواد مذاب درون زمين و شهاب سنگ هاي آسمان با آرامش زندگي مي كنيم و اين نشانه اي از قدرت خداست.

4. افراد توبه كار كه به سوي خدا بازمي گردند، نشانه هاي اورا درك مي كنند؛ يعني افراد گردنكش و ستمكاران پرده اي از تعصب و غفلت و گناه بر چشم دل خود زده اند كه حقايق را نمي بينند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به اطراف خود به دقت بنگريد و نشانه هاي قدرت خدا را ببينيد.

2. شما بين دو خطر بزرگ زميني و آسماني زندگي مي كنيد اما به اراده و قدرت خدا آسيبي نمي بينيد.

3. بندگان توبه كار، نشانه هاي معاد را در قدرت نمايي خدا مي بينند.

***

ماجراي داود

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم سوره ي سبأ به مواهب الهي نسبت به داود عليه السلام و صنعت و شايسته كاري او اشاره مي كند و مي فرمايد:

10 و 11. وَلَقَدْ آ تَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأ لَنَّا لَهُ الحَدِيدَ.* أنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً إنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ.

و به يقين، به داود، از جانب خود بخششي داديم؛ (و گفتيم:) اي كوه ها، همراه پرندگان، با او (در تسبيح حق) هم آواز شويد؛ و آهن را براي او

نرم كرديم.* (و به او دستور داديم:) كه زره هاي فراخ بساز و حلقه هاي (متناسب) اندازه بزن، و [كار] شايسته به جا آوريد؛ [چرا] كه من به آنچه انجام مي دهيد بينا هستم.

نكته ها و اشاره ها:

1. داود عليه السلام از پيامبران الهي است كه در قرآن از او به عنوان «بنده ي

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 35

بازگشت كننده و توبه كار» ياد شده است. «1» او پدر سليمان عليه السلام است كه نعمت ها و علوم فراواني از طرف خدا به او داده شد. وي داراي صدايي آهنگين و زيبا و قدرت قضاوت بود.

2. در اين آيه بيان شده كه كوه ها و پرندگان با صداي داود هم آواز مي شدند و نغمه ي تسبيح سر مي دادند و زمزمه ي دروني آنان برون مي آمد.

در حديثي آمده است:

هرگاه داود (به دشت) مي رفت و زَبُور را مي خواند، هيچ كوه، سنگ و پرنده اي نبود، مگر آن كه به او پاسخ مي داد (و با او هم صدا مي شد) «2».

3. در اين آيه به نرم شدن آهن براي داود اشاره شده است. اين كار يا به وسيله ي كوره ي آتش يعني صنعت ذوب آهن بود كه در اختيار او گذاشته شده بود و يا به صورت اعجازآميزي انجام مي شد. «3»

4. قبل از زمان داود، رزم آوران در ميدان هاي جنگ از قطعه ي بزرگ آهن به عنوان سپر استفاده مي كردند كه سنگين و انعطاف ناپذير و ناراحت كننده بود. اما در اين آيات به داود آموزش داده شد كه چگونه زره بسازد و داود به وسيله ي صنعت ذوب آهن و

زره سازي، آهن هاي نازك را به هم بافت و زره هاي راحت و سبك فراهم آورد. «4»

5. برخي مفسران حكايت كرده اند كه به داود وحي شد كه تو بنده ي خوبي هستي مگر آن كه از بيت المال ارتزاق مي كني و داود روزهاي زيادي ناراحت بود و گريه مي كرد (و از خدا راه ارتزاق ديگري مي خواست) تا اين كه خدا صنعت ذوب آهن و زره سازي را به او آموخت و او هر روز زرهي

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 36

مي ساخت (و مي فروخت) و از بيت المال بي نياز شد. «1»

البتّه انسان چنانچه بتواند شغل مستقل داشته باشد و از بيت المال استفاده نكند بسيار مطلوب است، اما برخي افراد هم چون قضات و كارمندان كه شغل و تمام وقت آنها در خدمت به مردم است، چاره اي جز استفاده از بيت المال ندارند.

6. برخي صنايع توسط خدا به بشر آموخته شد؛ از جمله آموزش صنعت ذوب آهن و زره سازي به حضرت داود.

7. در اين آيات پس از آموزش صنعت به داود پيامبر، به او و همه ي خانواده يا قومش گفته مي شود كه كارشايسته انجام دهيد.

يعني همه ي اين كارها مقدمه و وسيله ي انجام عمل صالح است و هدف اصلي كار صنعتي و كسب درآمد نيست.

8. مقصود از كار صالح هرگونه نيكوكاري و دقت در كار و ارائه ي محصول مفيد و يا استفاده ي صحيح از محصولات است؛ يعني زره ها را با دقت درست كنيد و در راه دفاعي از آنها استفاده كنيد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. سرچشمه ي برخي صنايع،

وحي است.

2. خدا به بندگان شايسته اش نعمت مي دهد و موجودات ديگر را در خدمت او قرار مي دهد.

3. صنايع دستي را با دقت و مفيد و شايسته انجام دهيد.

4. خدا شما را تحت نظر دارد؛ پس كارهاي شايسته انجام دهيد و از صنايع، در اهداف شايسته استفاده كنيد. «3»

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 37

ماجراي سليمان

قرآن كريم در آيات دوازدهم و سيزدهم سوره ي سبأ به سرگذشت سليمان عليه السلام و ذوب فلزات و خدمت گزاري جنّيان براي او و لزوم سپاسگزاري وي اشاره مي كند و مي فرمايد:

12 و 13. وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأسَلْنَا لَهُ عَيْنَ القِطْرِ وَمِنَ الجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِ غْ مِنْهُمْ عَنْ أمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ.* يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْراً وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِي الشَّكُورُ

و براي سليمان باد را (رام ساختيم كه با آن مسافرت كند)، درحالي كه بامدادِ آن، يك ماه، و شامگاهِ آن، يك ماه بود؛ و چشمه ي مس گداخته را براي او روان ساختيم؛ برخي از جن ها كساني بودند كه به رخصت پروردگارش پيش او كار مي كردند؛ و هر كس از آنان كه از فرمان ما سرپيچي مي كرد، او را از عذاب شعله ي فروزان (آتش) مي چشانديم.* هر چه (سليمان) مي خواست، از محراب ها و

نقاشي ها (و مجسّمه ها) و كاسه هاي بزرگ، همانند حوض ها و ديگ هاي استوار، براي او مي ساختند؛ (و به آنان گفتيم:) اي خاندان داود! به خاطر سپاس گزاري، كار (شايسته) كنيد؛ و اندكي از بندگان من بسيار سپاس گزارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. سليمان عليه السلام فرزند داود و از پيامبران بزرگ الهي است كه به حكومت و ثروت فراواني دست يافت و قدرتمند گشت، ولي از مسير حق و عدالت بيرون نرفت.

2. نيروي باد در خدمت سليمان عليه السلام بود و او از آن براي مسافرت ها استفاده مي كرد. البتّه قرآن روشن نساخته كه سليمان چگونه از نيروي باد استفاده مي كرد، آيا وسيله اي هم چون بالن داشت يا به صورت اعجاز آميزي مسافت يك ماه را در يك نيم روز مي پيمود.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 38

3. «قِطْر» به معناي مس يا انواع فلزات است كه ذوب مي شد و جريان مي يافت، يعني خدا صنعت ذوب فلزات را در اختيار سليمان قرار داد يا چشمه هاي مس از آتشفشان ها و يا به صورت معجزه آميزي جاري مي شد «1» و در اختيار سليمان قرار مي گرفت.

4. «جِن» به معناي موجود پوشيده از حسّ است. هر چند خرافات و افسانه هاي زيادي در مورد جنّيان رواج يافته است، اما قرآن بدون توجه به اين افسانه ها، اصل وجود جنّ را تأييد مي كند و به صفاتي هم چون عقل، قدرت و تكليف براي آنان اشاره مي كند كه هرگز با عقل و علم مخالف نيست.

5. جنّيان به فرمان خدا در خدمت سليمان و حكومت او بودند و كارهاي بزرگي

هم چون معبدسازي، نقاشي و مجسمه سازي مي كردند و ظروف بزرگ مي ساختند.

6. شكر در اصل به معناي تصور نعمت و اظهار آن است كه گاهي به صورت زباني و قلبي و گاهي به صورت عملي است. برخي مردم شكر زباني را به جا مي آورند اما اكثر مردم تشكر عملي نمي كنند و نعمت ها را در جاي خود استفاده نمي كنند و از دستورات الهي سرپيچي مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. حكومت، نيازمند وسيله ي نقليه ي سريع، مواد اوليه و نيروي كار است كه خدا آنها را در اختيار سليمان قرار داده بود.

2. جنّيان مي توانند كارهاي بزرگ انجام دهند و خدمت گزار بشر باشند.

3. حكومت به سازندگي، هنر و صنعت توجه كند.

4. سپاس گزار نعمت هاي الهي باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 39

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي سبأ به مرگ عجيب و عبرت آموز سليمان اشاره مي كند و مي فرمايد:

14. فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ المَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَي مَوْتِهِ إلَّادَابَّةُ الأرْضِ تَأكُلُ مِنسَأ تَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الجِنُّ أنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي العَذَابِ المُهِينِ.

و هنگامي كه مرگ را بر او مقرّر داشتيم، آنان را بر مرگ او ره نمون نكرد، مگر جنبنده ي زمين [: موريانه در حالي كه عصاي او را مي خورد؛ و هنگامي كه بر زمين افتاد جن ها دانستند، كه اگر (برفرض) همواره غيب (: آنچه از حسّ پوشيده)، را مي دانستند در مجازات

(كارهاي) خواركننده درنگ نمي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. سليمان پيامبر كه فرمانروايي عظيم بود مرگ عجيب و عبرت آموزي داشت. روزي در حالي كه بر عصاي خود تكيه داده بود، مرگ به سراغش آمد و روح از بدنش جدا شد، اما تا مدتي سرپا ايستاده بود و كسي به او نزديك نمي شد، تا اين كه موريانه اي كم كم عصاي او را خورد و عصا شكست و سليمان بر زمين افتاد و همه از مرگ او آگاه شدند.

2. دقيقاً روشن نيست كه چه مدتي مرگ سليمان مخفي ماند و معلوم نيست كه مخفي كردن مرگ او از ناحيه ي اطرافيانش بود كه براي جلوگيري از فروپاشي حكومت، مرگ وي را اعلام نكردند و يا اطرافيان نيز از مرگ او آگاه نبودند.

البتّه بعيد است كه به طور طبيعي اطرافيان براي مدت طولاني از مرگ سليمان بي اطلاع مانده باشند. آنان براي غذا دادن به او از حالاتش مطلع مي شدند.

3. در برخي احاديث روايت شده كه بعد از فوت سليمان تا مدتي مرگ او مخفي بود و حكومت وي به دست «آصف بن برخيا» وزير او اداره مي شد «1» و

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 40

به خاطر آن كه سليمان مدتي طولاني بر عصاي خود تكيه داده بود و چيزي نمي خورد، كم كم برخي افراد زمزمه كردند كه سليمان بايد پرستش شود «1» ولي پس از خورده شدن عصا و فرو افتادن سليمان همه ي اين رشته ها از هم گسست.

4. مقصود از مجازات خوار كننده ي جنيان آن است كه گاهي

سليمان برخي جنيان را به عنوان جريمه و مجازات، به كارهاي سنگين و سخت وامي داشت، و گرنه پيامبر الهي كسي را بدون دليل عذاب خواركننده نمي كند.

5. واژه ي «تَبيَّنت» يا به معناي «آشكار شدن» و يا به معناي «دانستن» است.

بنابر معناي اول مقصود آن است كه بعد از افتادن سليمان عليه السلام انسان ها فهميدند كه جنيان نيز از اسرار غيب آگاه نيستند.

بنابر معناي دوم مقصود آن است كه جنيان از مرگ سليمان آگاه نبودند و فهميدند كه اگر از اسرار غيب آگاه بودند، زودتر از كارهاي سخت و مجازت فرار مي كردند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. از مرگ عجيب سليمان عبرت بگيريد (و قدرت و ثروت خود را جاودان نپنداريد).

2. خدا فرمان روايي بزرگ را، با مورچه اي از پاي در مي آورد (تا عبرت ديگران شود).

3. اگر علم غيب در اختيار خلافكاران باشد از آن سوء استفاده مي كنند و از مجازات مي گريزند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 41

ماجراي قوم سبأ

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي سبأ به سرزمين آباد قوم سبأ و لزوم سپاس گزاري آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

15. لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ

به يقين، براي (مردم) سَبأ، در محل سكونتشان، نشانه اي (از قدرت خدا) بود: دو باغستان از راست و چپ، (و به آنان گفتيم:) از

روزيِ پروردگارتان بخوريد و سپاس او را به جا آوريد؛ (اين) شهري پاكيزه و پروردگاري بسيار آمرزنده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «سبأ» نام پدر عرب هاي يمن و يا نام سرزميني در منطقه ي يمن است. «1» البتّه ممكن است اول نام شخص بوده، سپس نام قبيله ي او شده و سپس نام منطقه ي مسكوني آنان شده باشد. «2»

2. از آيات قرآن و احاديث و تواريخ استفاده مي شود كه قوم سبأ در جنوب جزيره العرب زندگي مي كردند و داراي حكومتي عظيم و تمدني درخشان بودند.

آنان گرفتار سيلاب هاي زيادي بودند و سدهاي متعددي ساختند و سيلاب ها را مهار كردند كه مهم ترين اين سدها همان سد مَأرِب بود.

مردم سبأ كشاورزي پررونق و باغستان هاي پر ميوه ايجاد كردند، «3» ولي در نهايت ناسپاسي كردند و گرفتار سيلي بنيان كن شدند كه در آيات بعد به آن اشاره مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 42

3. مقصود از دو باغ قوم سبأ، رشته باغ هايي بودكه دو طرف سد يا دو طرف نهر عظيمي آماده كرده بودند.

4. در اين آيه به سه نعمت بزرگ مادي و معنوي قوم سبأ اشاره شده است:

يكي شهري پاكيزه كه از آفت ها و خشك سالي و آلودگي ستمكاران و ناامني پاك بود و هوايي پاك داشت.

و دوّم رزق فراواني كه در اين سرزمين حاصل خيز وجود داشت.

و سوم پروردگاري آمرزنده و مهربان كه از خطاهاي آنان در مي گذشت.

5. در اين آيه از مردم سبأ خواسته شده كه در برابر اين همه نعمت سپاس گزاري كنند و شكر خدا را با لفظ و عمل به جا آورند.

آموزه ها و پيام ها:

1. سرنوشت قوم سبأ را مطالعه كنيد و عبرت بياموزيد.

2. نعمت هاي مادي و معنوي پروردگارتان را

بشناسيد و سپاس آنها را به جاي آوريد.

***

قرآن كريم در آيات شانزدهم و هفدهم سوره ي سبأ به ناسپاسي قوم سبأ و نابودي نعمت هاي آنان با سيلي ويرانگر اشاره مي كند و مي فرمايد:

16 و 17. فَأعْرَضُوا فَأرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ العَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَي اكُلٍ خَمْطٍ وَأثْلٍ وَشَيْ ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ.* ذَلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إلَّاالكَفُورَ

و [لي روي گرداندند و سيل ويرانگر برآنان فرستاديم و دو باغستان آنان را به دو باغي مبدّل ساختيم كه داراي ميوه هاي تلخ و [درختان شوره گز و چيزي اندك از [درخت سِدْر بود.* اين را به سزاي ناسپاسي شان به آنان كيفر داديم؛ و آيا جز بسيار ناسپاس را كيفر مي دهيم؟!

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 43

نكته ها و اشاره ها:

1. قوم سبأ پس از آن كه نعمت هاي مادي و معنوي الهي شامل حالشان شد، سپاس گزاري نكردند، بلكه از خدا روي گردان شدند و ناسپاسي نمودند؛ از اين رو سدهاي محكم آنان شكسته شد و گرفتار سيلي ويرانگر شدند و سرزمين آنها به شوره زاري بي حاصل مبدّل گشت.

2. در مورد ناسپاسي قوم سبأ مفسران نوشته اند كه آنان از ياد خدا غافل شدند و مست نعمت گشتند و ثروتمندان بر بينوايان فخر فروشي نمودند. از اين رو گرفتار مجازات شدند.

3. «عَرِم» به معناي خشونت و سخت گيري است كه در اين جا اشاره به ويرانگري سدّ است.

البتّه اين واژه به معناي موش هاي صحرايي نيز مي آيد و از اين رو برخي احتمال داده اند كه سيل خاكي قوم سبأ به وسيله ي نفوذ موش ها سوراخ شد و هنگامي كه سيلاب ها پشت سد جمع شدند، ديواره ي آن فرو ريخت و سرزمين قوم سبأ را ويران كرد. «1»

4.

در اين آيه اشاره شده كه پس از سيل، ديگر از سدها و نهرها و آبياري منظم و سرزمين حاصل خيز و درختان پربار خبري نبود، بلكه سرزميني ويران و شوره زار باقي ماند كه گياهاني زيان بخش يا بي مصرف، هم چون شوره گز يا كم فايده هم چون درخت سدر پديد مي آورد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا ناسپاسي را تحمّل نمي كند و كيفر مي دهد.

2. از خدا روي نگردانيد و ناسپاسي نكنيد كه موجب از دست دادن نعمت هاست.

3. خدا مي تواند سدّي را كه عامل آبادي و ثروتمندي شماست به عامل

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 44

نابودي شما تبديل كند.

4. گاهي خدا قومي قدرتمند و ثروتمند را با موشي از پاي درمي آورد (تا قدرت نمايي كند).

***

قرآن كريم در آيات هيجدهم و نوزدهم سوره ي سبأ به نعمت هاي ديگر قوم سبأ و ستمكاري آنان و فرجام عبرت آموزشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

18 و 19. وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ القُرَي الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُريً ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِي وَأيَّاماً آمِنِينَ.* فَقَالُوا ربَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إنَّ فِي ذَلِكَ لَآ يَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ.

و بين آنان و بين آبادي هايي كه به آنها بركت داديم، آبادي هاي آشكار قرار داديم؛ و سفر در (ميان) آنها را به اندازه (ي متناسب) مقرّر داشتيم؛ (و به آنان گفتيم:) شب ها و روزها در آن (آبادي ها) با امنيت گردش كنيد.

* و [لي مردم سَبأ] گفتند: « [اي پروردگار ما! ميان سفرهاي ما دوري افكن.» و به خودشان ستم كردند؛ و آنان را خبرهاي (عبرت آموز) گردانيديم و آنان را كاملًا متلاشي كرديم. قطعاً، در اين (ماجرا) نشانه هاي (عبرت آموزي) براي هر بسيار

شكيباي بسيار سپاس گزاري است.

نكته ها و اشاره ها:

1. قوم سبأ شهرها و روستاهاي متعدد و نزديك به هم داشتند كه هم چون زنجيري پيوسته بوده است، «1» به طوري كه از هر شهري، شهري ديگر ديده مي شد و مسافرت بين آنها آسان بود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 45

2. مقصود از سرزمين پربركت در اين آيه همان آبادي هاي صَنعاء و مأرب بوده است كه قوم سبأ در آنها رفت و آمد مي كرده اند. «1»

3. از آن جا كه شهرهاي قوم سبأ به هم نزديك بودند، امنيت در راه ها برقرار بود و مسافرت بدون توشه به راحتي صورت مي گرفت؛ از اين رو توسط پيامبران به آنان ابلاغ شد كه مسافرت كنند. «2»

4. در اين آيات بيان شده كه قوم سبأ در برابر فرمان الهي در مورد مسافرت ايستادگي كردند و با بهانه جويي گفتند: پروردگارا فاصله ي بين مسافرت هاي ما را زياد كن (تا بيش تر در وطن بمانيم) «3». اين سرپيچي قوم سبأ ناسپاسي در برابر خدا و نوعي ستم به خويشتن بود كه باعث عذاب آنها شد.

البته ممكن است عدم مسافرت آنها و عدم رسيدگي به وضع سدها موجب شد كه كم كم موش ها در آنها رخنه كنند و سيل ويرانگر جاري شود كه اين تنبلي و نافرمان برداري ستم به خودشان بود.

5. خدا چنان قوم سبأ را عذاب كرد كه داستان آنها موضوع گفت وگوي مردم و ضرب المثل شد به طوري كه پس از سيل ويرانگر، هر گروهي به گوشه اي رفتند؛ قبيله ي «غسان» به شام و «اسد» به عمان و «خُزاعه» به تُهامه و «انمار» به يثرب.

6. سرزمين قوم سبأ و بقاياي تمدن عظيم آنان تا قرن ها ناشناخته بود، ولي

قرآن اين مطلب را گزارش كرده بود و باستان شناسان پس از جست وجوهاي زياد در قرن 19 ميلادي آثار اين تمدن راكشف كردند و

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 46

بار ديگر اخبار غيبي قرآن اثبات گشت، كه برخي از مفسران آن را اعجاز تاريخي قرآن مي دانند.

7. در اين آيه بيان شده كه افراد بسيار شكيبا و شكرگزار، از سرگذشت قوم سبأ درس عبرت مي آموزند و آن را نشانه ي قدرت خدا مي دانند.

البته ديگران نيز از اين ماجرا عبرت مي آموزند اما شكيبايان كه در برابر هوس هاي خود ايستاده اند و سپاس خدا را به جاي مي آورند، از اين ماجراها زودتر بيدار مي شود و عبرت مي گيرند.

آموزه ها و پيام ها:

1. سرگذشت قوم سبأ را مطالعه كنيد و عبرت بگيريد.

2. فرجام ناسپاسي و بهانه جويي در برابر دستورهاي الهي، فروپاشي تمدن هاست.

3. شهرك ها را نزديك به هم بسازيد تا امنيت داشته باشد و مسافرت آسان باشد.

4. بهانه جويي در برابر دستورهاي الهي و نافرماني، ستم به خويشتن است.

5. اگر نافرماني كنيد، خدا چنان شما را مجازات مي كند كه تمدّن شما فرو مي پاشد و ضرب المثل مي شويد.

6. شكيبايان و سپاس گزاران، درمطالعه ي سرگذشت اقوام پيشين، نشانه هاي (عبرت آموز) را بهتر درك مي كنند.

***

قرآن كريم در آيات بيستم و بيست و يكم سوره ي سبأ به امتحان قوم سبأ و پيروي اكثريت آنان از شيطان اشاره مي كند و مي فرمايد:

20 و 21. وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إلَّافَرِيقاً مِنَ المُؤْمِنِينَ.* وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إلَّالِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ حَفِيظٌ.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 47

و به يقين، ابليس گمانش را درباره ي آنان راست يافت، و جز

دسته اي از مومنان (همگي) از او پيروي كردند.* و براي او (: ابليس) هيچ تسلّطي بر آنان نبود؛ جز اين كه كسي را كه به آخرت ايمان مي آورد، از كسي كه وي در مورد آن شك دارد، معلوم داريم؛ و پروردگارت بر هر چيز نگهبان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين بيان شد كه قوم سبأ از دستورات الهي سرپيچي كردند و گرفتار عذاب شدند و در اين آيه عامل اين عذاب پيروي از شيطان معرفي شده است، البته آنان آزادانه و با اراده ي خويش از او پيروي كردند.

2. در آيات قرآن بارها به اين نكته اشاره شده كه شيطان تسلّطي بر افراد ندارد؛ «1» او فقط وسوسه مي كند و مردم را در معرض امتحان قرار مي دهد و گروه زيادي از او پيروي مي كنند و گروه اندكي از مؤمنان با اخلاص از او پيروي نمي كنند.

3. در برخي آيات قرآن كلام شيطان بيان شد كه سوگند ياد كرد كه همه ي بندگان خدا (جز افراد با اخلاص) را گمراه مي كند «2» و اينك در اين آيه اشاره شد كه اين پندار شيطاني درمورد قوم سبأ تحقق يافت و بسياري از مردم پيرو او شدند.

4. هدف از آزادي شيطان و وسوسه گري او امتحان انسان هاست تا افراد مؤمن از غير مؤمن شناخته شوند و در خارج معلوم گردند.

5. از آن جا كه خدا از همه چيز آگاه است و نياز به آزمايش ندارد، پس مقصود از معلوم شدن مؤمنان از غير مؤمنان براي خدا، همان تحقّق عيني و

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 48

خارجي اين افراد است تا حجّت برآنها تمام گردد و براساس كردارشان مجازات داده شوند.

آموزه ها و

پيام ها:

1. با پيروي از شيطان پندارهاي او را تحقق مي بخشيد.

2. اگر اكثريت از شيطان پيروي كنند عذاب الهي مي آيد. «1»

3. شيطان بر خلافكاران تسلّطي ندارد (بلكه خودشان از او پيروي مي كنند).

4. هدف از آزاد گذاشتن شيطان، آزمايش ايمان شما به وسيله ي وسوسه هاي اوست (پس مواظب باشيد).

5. خدا شما را تحت نظر دارد و اعمال (مؤمنان به آخرت و غير مؤمنان پيرو شيطان) را ضبط مي كند (پس مراقب باشيد).

6. از مؤمنان ثابت قدم باشيد كه از شيطان پيروي نمي كنند تا در آزمايش الهي موفق شويد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم و بيست و سوم سوره ي سبأ با اشاره به ناتواني معبودان بت پرستان در دنيا و آخرت، مشركان را به محاكمه مي كشد و مي فرمايد:

22 و 23. قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَوَاتِ وَلا فِي الأرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ.* وَلا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إلَّالِمَنْ أذِنَ لَهُ حَتَّي إذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الحَقَّ وَهُوَ العَلِيُّ الكَبِيرُ.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 49

بگو: «كساني را بخوانيد كه غير از خدا (معبود خود) مي پنداريد. (آنان) هم وزنِ ذرّه اي در آسمان ها و زمين مالك نيستند و براي آنان در (آفرينش) آن دو هيچ شركتي نيست و براي او (: خدا) ازميان آنان هيچ پشتيباني نيست.* و شفاعت در نزد او سودي ندارد جز براي كسي كه (خدا) برايش رخصت دهد. تا هنگامي كه وحشت از دل هايشان برطرف شود، (به هم ديگر) مي گويند:

«پروردگارتان چه فرمود؟» مي گويند: «حق را (بيان كرد)؛ و او بلند مرتبه [و] بزرگ است.»

نكته ها و اشاره ها:

1.

در اين آيات و چهار آيه ي بعد چند بار به پيامبر دستور داده مي شود كه با سخناني منطقي و منصفانه و با روشي جالب، مشركان را به محاكمه بكشد و باطل بودن شرك و بت پرستي را ثابت كند.

2. در آيه ي اول به ناتواني معبودان خيالي مشركان اشاره كرده است؛ معبوداني كه نه مالك چيزي هستند و نه در آفرينش جهان شركت داشته اند و نه كمكي به خدا كرده اند؛ پس چگونه اينان معبود و شريك خداي جهان هستند؟!

3. مشركان عقيده داشتند كه بت ها و معبودان خيالي شان، شفاعت كننده ي آنان هستند. «1» قرآن كريم دراين آيه به پندار مشركان پاسخ داده، به كلي آنان را نااميد مي كند.

چون شفاعت شفاعتگران به دست خداست و او به بت ها اجازه ي شفاعت در مورد مشركان را نمي دهد.

4. در اين آيه بيان شده كه

اولًا، شفاعت نزد خدا وجود دارد؛

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 50

ثانياً، اين شفاعت فقط با رخصت الهي صورت مي گيرد.

5. مقصود از رخصت الهي، اجازه ي او به شفاعتگران و يا اجازه ي او در مورد شفاعت شوندگان است.

هر چند ظاهر آيه با معناي اول سازگارتر است «1» اما اين دو مطلب ملازم يكديگرند و اجازه به يكي، اجازه در مورد ديگري نيز هست.

6. مقصود از شفاعت در اين جا، شفاعت در آخرت است كه شفاعتگران و شفاعت شوندگان هر دو در اضطراب و نگراني و انتظار هستند. چشم شفاعت شوندگان به شفاعتگران دوخته شده و چشم شفاعتگران به فرمان خداست، تا اين كه اجازه ي شفاعت صادر مي شود و نگراني ها از بين مي رود.

7. شفاعت شوندگان از هم ديگر و از شفاعتگران مي پرسند كه خدا چه دستوري صادر كرد و چه كسي مشمول شفاعت

شد و آنان پاسخ مي دهند كه خدا حق گفت و دستوري مطابق واقع صادر كرد؛ يعني اشاره مي كنند كه در مورد افرادي كه رابطه ي خود را با خدا و پيامبر و دوستان او قطع نكرده اند اجازه ي شفاعت داد.

آموزه ها و پيام ها:

1. كساني كه در دنيا و آخرت ناتوان هستند شايستگي خدايي ندارند.

2. معبودان مشركان، خيالي و ناتوان هستند (به آنها دل نبنديد).

3. در رستاخيز شفاعت هست، اما با رخصت الهي.

4. انتظار شفاعت از معبودان خيالي نداشته باشيد.

5. سخن خدا حق و منطبق بر واقعيت است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 51

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم تا بيست و هفتم سوره ي سبأ با طرح سه پرسش در مورد معبودان خيالي و دو مطلب اساسي در مورد داوري رستاخيز، به ابطال شرك مي پردازد و مي فرمايد:

24- 27. قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإنَّا أوْ إيَّاكُمْ لَعَلَي هُديً أوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ.* قُلْ لا تُسْأ لُونَ عَمَّا أجْرَمْنَا وَلا نُسْألُ عَمَّا تَعْمَلُونَ.* قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالحَقِّ وَهُوَ الفَتَّاحُ العَلِيمُ.* قُلْ أرُونِي الَّذِينَ أ لْحَقْتُمْ بِهِ شُرَكَاءَ كَلَّا بَلْ هُوَ اللَّهُ العَزِيزُ الحَكِيمُ.

بگو: «چه كسي شما را از آسمان ها و زمين روزي مي دهد؟» بگو: «خدا! و قطعاً ما، يا شما، بر هدايت يا در گمراهي آشكاري هستيم.»* بگو:

« (شما) از آنچه (ما) خلاف كرديم پرسيده نمي شويد و (ما) از آنچه (شما) انجام مي دهيد پرسش نمي شويم.»* بگو: «پروردگارمان بين ما (و شما) جمع مي كند، سپس در ميان ما به حق (داوري مي كند و مشكل ما را) مي گشايد؛ و او (داوري) گشاينده [و] داناست.»* بگو: «كساني را كه

به عنوان شريكان (خدا) به او ملحق ساخته ايد به من نشان دهيد! هرگز چنين نيست! بلكه او خداي شكست ناپذير [و] فرزانه است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال در اين آيات روشي منطقي و منصفانه و مؤدبانه براي بحث با مشركان به پيامبر صلي الله عليه و آله آموزش مي دهد، تا مسلمانان بياموزند كه در برخورد با مخالفان چگونه سخن بگويند تا در دل آنها نفوذ كنند و آنها را به راه حق هدايت نمايند.

2. در اين آيات به ما مي آموزد كه در هنگام بحث با مخالفان:

الف) هدف شما حق جويي باشد، نه برتري و تحميل نظر برطرف مقابل؛

ب) مخالف خود را در بحث تحقير نكنيد بلكه براي او احترام قايل شويد؛

ج) حسّ لجاجت طرف مقابل را تحريك نكنيد، بلكه به اندازه ي لازم

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 52

بحث كنيد و او را با وجدان خود تنها بگذاريد تا جوششي از درون پيداكند.

د) در بحث رعايت انصاف و ادب را بنماييد.

3. در اين آيه با انصاف و ادب از مشركان مي پرسد كه آيا ما بر هدايت يا گمراهي هستيم يا شما؟

اين مطلب باعث مي شود كه مخالفان دست از لجاجت و غرور بردارند و به فكر بروند. اين بهترين روش مناظره است.

4. در اين آيات هدايت را با حرف «بر» و گمراهي را با حرف «در» آورده است تا نشان دهد كه هدايت يافتگان گويي برمركب راهواري سوار شده اند ولي گمراهان در ظلمت جهل و گمراهي فرو رفته اند.

5. در اين آيات به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه در مورد خودش تعبير «جُرم» را، ولي در مورد مخالفان تعبير «عمل» را به كار ببرد، اين

نهايت ادب در مناظره و بحث است كه انسان چيزهاي بد را به مخالف خويش نسبت ندهد و او را تحقير نكند.

6. هركسي مسئول اعمال خويش است؛ يعني اگر ما براي هدايت شما اصرار مي كنيم، براي دل سوزي و حق جويي است، نه براي برتري جويي و تحميل عقايد و نظريات خودمان.

7. در اين سوره بر داوري خدا در رستاخيز و حقّانيّت آن تأكيد شده است و اين هشداري ضمني به مخالفان است كه اختلافات ما و شما براي هميشه ادامه پيدا نمي كند و روزي خدا به حق بين ما داوري مي كند. «1»

8. در اين آيه به «فتّاح» بودن خدا اشاره شده است؛ زيرا خداگشاينده و داوري كننده ي بين انسان هاست.

و در برخي روايات بر ذكر «يا فتّاح» براي حل برخي مشكلات تكيه شده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 53

9. در اين آيات از دلايل و شواهد مختلف براي بطلان شرك استفاده شده است:

الف) از اين كه بت ها نمي توانند به كسي روزي برسانند و فقط خدا روزي رسان است بطلان شرك در رازقيت اثبات مي شود.

ب) از اين كه معبودان خيالي قابل ديدن نيستند و آنچه از بت هاي سنگي و چوبي ديده مي شود، شايستگي عبادت ندارند، بطلان شرك در عبادت روشن مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مخالفان دين، به طور منطقي، منصفانه و مؤدبانه مناظره كنيد.

2. مشركان را به تفكر در مورد هدايت و گمراهي و پرستش و داوري رستاخيز بكشانيد.

3. معبودان از روزي رساني ناتوان اند، پس شايسته ي عبادت نيستند.

4. هركسي مسئول اعمال خويش است و به خاطر كردار ديگران بازپرسي نمي شود.

5. رستاخيز، روز داوري حق و جدا سازي افراد است.

***

رسالت پيامبر اسلام جهاني است

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي سبأ به قلمرو جهاني رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و اهداف او اشاره مي كند و مي فرمايد:

28. وَمَا أرْسَلْنَاكَ إلَّاكَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً وَلَكِنَّ أكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ.

و تورا جز براي همه ي مردم نفرستاديم، در حالي كه بشارتگر و هشدارگري؛ و ليكن بيش تر مردم نمي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «كافة» در اصل به معناي كف دست است و از آن جا كه انسان وسايل را با

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 54

دست خود جمع مي كند يا از خود دور مي كند، اين واژه به معناي «جمع كردن» يا «منع كردن» آمده است و هر دو معنا در آيه ي فوق تصور مي شود؛ يعني:

الف) بنابر معناي جمع كردن، آيه به جهاني بودن رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره كرده، مي فرمايد: «ما تو را جز براي مجموع مردم جهان نفرستاديم.» «1»

ب) بنابر معناي منع كردن، معناي آيه ي فوق اين گونه مي شود:

«ما تو را فقط به عنوان پيامبري بازدارنده براي مردم فرستاديم. «2»»

البتّه معنا و تفسير اول با ظاهر آيه «3» و احاديث سازگارتراست.

2. از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه با استشهاد به اين آيه فرمودند:

پيامبر صلي الله عليه و آله براي اهل شرق و غرب و اهل آسمان و زمين و جنيان و انسان ها و سفيد و سياه فرستاده شده است. «4»

3.

هدف رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله هشدارگري و مژده رساني است؛ چرا كه انسان داراي دو غريزه ي جلب منفعت و دفع زيان است و از اين رو با مژده ي بهشت و نعمت هاي الهي و هشدار نسبت به دوزخ و عذاب هاي آن، هر دو غريزه ي انسان را تحريك مي كند و او را متعادل مي سازد.

4. جهاني بودن رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با كامل بودن دين اسلام و خاتميت پيامبر صلي الله عليه و آله در ارتباط است؛ يعني دين اسلام با هرشرايط زماني و مكاني و با اقتضائات همه ي افراد بشر منطبق مي شود و سعادت دنيوي و اخروي آنان را تأمين مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله جهاني است و مرزهاي جغرافيايي و زماني ندارد.

2. در تبليغات ديني مژده رساني و هشداردهي، هر دو لازم است.

3. بيش تر مردم نسبت به حقيقت رسالت جهاني اسلام آگاهي ندارند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 55

***

قرآن كريم در آيات بيست و نهم و سي ام سوره ي سبأ به پرسش مشركان در مورد زمان رستاخيز پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

29 و 30. وَيَقُولُونَ مَتَي هَذَا الوَعْدُ إنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ.* قُلْ لَكُمْ مِيعَادُ يَوْمٍ لا تَسْتَأخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلا تَسْتَقْدِمُونَ

و مي گويند: «اگر راست گوييد، اين وعده ي (رستاخيز) چه زماني خواهد بود؟!»* بگو: «براي شما وعدگاه روزي خواهد

بود كه ساعتي از آن تأخير نمي كنيد و (برآن) پيشي نخواهيد گرفت.»

نكته ها و اشاره ها:

1. منكران معاد به طور مكرر از پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد زمان قيامت پرسش مي كردند، البته اين پرسش گاهي براي درك مطلب و گاهي براي ريشخند بود.

2. خداي متعال در پاسخ مشركان، تأكيد مي كند كه وقت قيامت دقيق است و حتماً خواهد آمد، ولي زمان وقوع آن را مشخص نمي كند؛ زيرا مخفي بودن آن تأثيرات تربيتي دارد و جلوي آزادي عمل در گناه و غفلت و غرور را مي گيرد و همواره انسان ها را در حالت آماده باش نگاه مي دارد.

باش تا خورشيد حشر آيد عيان

تا ببيني جنبش جسم جهان (مولوي)

3. در اين آيات مشركان مي گويند: اگر پيامبر راست گو است، بايد زمان قيامت را بگويد، در حالي كه ملازمه اي بين اين دو مطلب نيست؛ يعني ممكن است كسي راست گو باشد ولي نخواهد چيزي را كه مي داند بگويد يا به او اجازه ي گفتن نداده باشند يا اصلًا از آن مطلب اطلاعي نداشته باشد.

به عبارت ديگر، علوم پيامبر صلي الله عليه و آله از خداست و او در مورد برخي مطالب معاد اطلاعات در اختيار پيامبر گذاشته ولي زمان رستاخيز را به اطلاع او نرسانده است؛ پس نگفتن زمان قيامت دليل بر دروغ گويي

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 56

پيامبر صلي الله عليه و

آله نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. وظيفه ي مبلغان ديني پاسخ گويي به پرسش هاي عقيدتي مردم است.

2. زمان رستاخيز دقيقاً مشخص است (و واقع خواهد شد، ولي زمان آن اعلام نمي شود).

***

قرآن كريم در آيات سي و يكم و سي و دوم سوره ي سبأ به گفت وگوي مستكبران با مستضعفان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

31 و 32. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهَذَا القُرْآنِ وَلا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلَوْ تَرَي إذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إلَي بَعْضٍ القَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أ نْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ.* قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أ نَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الهُدَي بَعْدَ إذْ جَاءَكُمْ بَلْ كُنتُمْ مُجْرِمِينَ

و كساني كه كفر ورزيدند گفتند: «ما به اين قرآن و به آنچه (از كتاب هاي آسماني) كه پيش از آن بوده، ايمان نخواهيم آورد.» و اگر (برفرض) ببيني هنگامي را كه ستمكاران در پيشگاه پروردگارشان بازداشت شده اند، درحالي كه برخي از آنان سخن را به سوي برخي برمي گرداند؛ (از آن تعجّب مي كني كه) كساني كه مستضعف گرديدند به كساني كه تكبّر ورزيدند مي گويند: «اگر شما نبوديد، حتماً [ما] مؤمن بوديم.»* كساني كه تكبّر ورزيدند به كساني كه مستضعف گرديده اند [در پاسخ گويند:

«آيا ما شما را از هدايت بازداشتيم بعد از آن كه به سراغ شما آمد؟! بلكه [شما] خلافكار بوديد.»

تفسير قرآن مهر جلد

هفدهم، ص: 57

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم گاهي براي بيداري انسان ها، برخي صحنه هاي رستاخيز را به تصوير مي كشد و گفت وگوهاي مؤمنان و كافران را در آن صحنه بيان مي كند تا مردم آينده ي خود را در اين آينه ببينند و راه خود را آگاهانه انتخاب كنند.

2. مقصود از مستكبران، افرادسركش و مغرور و سلطه جو هستند كه مردم را به راه كفر و گمراهي مي كشاندند تا برآنان فرمان برانند و مقصود از مستضعفان افرادي هستند كه كوركورانه از آنان پيروي مي كردند و در ضعف فكري و اجتماعي نگاه داشته مي شدند.

3. در اين آيات گفت وگوي مستضعفان و مستكبران بيان شده است. دو گروهي كه راه كفر و شرك را پيمودند ولي يك گروه فرماندهي و گروه ديگر پيروي مي كردند و اكنون كه نوبت حساب رسي و مجازات شده است هركدام، گناه خود را به گردن ديگري مي اندازد و تأثير ديگري را در اين مورد اصل مي داند و تأثير كار خود را انكار مي كند.

4. مستضعفان مي گويند: اگر شما كافران مستكبر نبوديد و ما را در ضعف و ناتواني نگاه نمي داشتيد و با وسوسه هاي خود ما را به راه انحراف نمي كشانديد، ما اكنون بي ايمان نبوديم.

ولي مستكبران پاسخ مي دهند كه ما شما را مجبور نكرديم كه راه هدايت را رها كنيد، شما خودتان خلاف كرديد و چشم و گوش خود را بر حقايق بستيد و راه كفر را پيموديد.

5. البته روشن است كه مستكبران و مستضعفان هر دو گناه كرده اند، مستكبران با سلطه جويي و تبليغات گمراه كننده و مستضعفان با پيروي كوركورانه؛ يعني دو عامل فشارهاي اجتماعي و انتخاب شخصي دركفر مستضعفان دخالت داشته است.

6. كافران پيشاپيش تصميم گرفته اند كه ايمان نياورند؛ يعني

آنان به

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 58

لجاجت افتاده اند و به دنبال حق طلبي و دليل نيستند. «1»

7. مقصود از كافران در اين آيه همان مشركان هستند كه به قرآن و كتاب هاي آسماني ديگر هم چون تورات و انجيل ايمان نمي آورند، شايد اين به خاطر آن بود كه در تورات و انجيل نشانه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بيان شده و به آمدن ايشان مژده داده شده است.

8. تعبير «عِندَ ربِّهم» به معناي آن است كه كافران در نزد پروردگارشان حاضر مي شوند و اين شرمساري بزرگي براي انسان است كه نزد كسي حاضر شود كه مالك و پروردگار اوست و به او نعمت هاي فراواني داده ولي او ناسپاسي كرده و كفر ورزيده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز، روز نزاع مستكبران و مستضعفان است.

2. در رستاخيز، مستضعفان متوجه مي شوند كه فريب مستكبران را خورده اند ولي مستكبران گناه خود را نمي پذيرند (پس تا دير نشده بيدار شويد).

3. بي ايماني و كفر نوعي ستمكاري (بر خويشتن) است.

4. در رستاخيز، مجرمان گناه خود را برگردن هم ديگر مي اندازند و فرافكني مي كنند.

5. دو عامل دروني و بيروني، شخصي و اجتماعي، در كفر افراد مؤثر است (آنها را بشناسيد و بر طرف سازيد).

6. اگر شما نخواهيد و به دنبال خلافكاري نرويد، فشارهاي مستكبران نمي تواند شما را به كفر مجبور سازد و از ايمان بازدارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 59

قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي سبأ به پاسخ مستضعفان به مستكبران و فرجام عذاب آلود اين دو گروه كافر كيش اشاره مي كند و مي فرمايد:

33. وَقَالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ إذْ تَأمُرُونَنَا أنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أندَاداً وَأسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأوُا العَذَابَ وَجَعَلْنَا الأغْلالَ فِي أعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إلَّامَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

و كساني كه مستضعف گرديده اند به كساني كه تكبّر ورزيدند [در پاسخ گويند: «بلكه فريب شب و روز (شما مانع هدايت ما شد)، هنگامي كه به ما دستور داديد كه به خدا كفر ورزيم و براي او همانندهايي (معبودگونه) قرار دهيم.» و هنگامي كه عذاب را ببينند پشيماني خود را پنهان كنند؛ و غل ها را در گردن هاي كساني كه كفر ورزيدند قرار مي دهيم؛ آيا جز آنچه را انجام مي دادند كيفر داده مي شوند؟

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات مستضعفان بار ديگر گناهان خود را به دوش مستكبران مي اندازند و آنها را مقصّر معرفي مي كنند كه به وسيله ي نيرنگ هاي شبانه روزي و دستورات خود در دنيا، مستضعفان را به سوي كفر و شرك مي كشيدند.

2. نيرنگ ها و توطئه ها و تبليغات مستكبران شبانه روزي است و در همه حال مردم را به سوي كفر و شرك فرا مي خوانند.

در جهان كنوني نمونه ي اين تبليغات نيرنگ آميز را در شبكه هاي تلويزيوني و راديويي و ماهواره اي و برخي پايگاه هاي فسادانگيز اينترنت مي بينيم.

آري؛ مستكبران به جاي آن كه از ابزارهاي جديد براي پيشرفت فكري و فرهنگي بشر

استفاده كنند، آنها را ابزار نيرنگ ها و تبليغات شبانه روزي خود قرار مي دهند تا مردم را منحرف سازند و به زير سلطه ي خود بكشند.

3. در اين آيه اشاره شده كه مستضعفان از موضع قدرت با مستكبران

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 60

سخن مي گويند و آنان را به كفر و شرك فرمان مي دهند (هرچند تصميم گيرنده ي نهايي مستضعفان هستند و اگر آنان نخواهند كسي نمي تواند شرك و كفر را برآنان تحميل كند).

4. مقصود از پنهان كردن پشيماني در رستاخيز، يا آن است كه كافران طبق عادت خود پنهان كاري مي كنند و يا آن كه كافران براثر وحشت نمي توانند ندامت خود را اظهار كنند. اين پشيماني به صورت سرّي در درون آنها مي ماند. «1»

5. در اين آيه به تجسّم اعمال اشاره شده است؛ يعني اعمال كافران در رستاخيز به صورت غل و زنجير و عذاب مجسّم مي شود و آنان را گرفتار مي كند.

6. هر دو گروه مستكبران و مستضعفان كفركيش گرفتار عذاب الهي مي شوند و بهانه تراشي ها و فرافكني هاي آنان سودي به حالشان ندارد.

البته ممكن است كه عذاب مستكبران شديدتر باشد ولي از آن جا كه هر دو گروه كافر شده اند هر دو نيز مجازات مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مراقب نيرنگ هاي شبانه روزي مستكبران باشيد.

2. دستورات مستكبران كفرآور است.

3. فرجام مستكبران و مستضعفان كفركيش، همگون است و هردو گرفتار عذاب مي شوند.

4. عذاب رستاخيز نتيجه ي اعمال خود شماست (پس مراقب كردار خويش باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 61

قرآن كريم در آيات سي و چهارم و سي و پنجم سوره ي سبأ به معيارهاي ارزش در نظر ثروتمندان بي درد و مخالفت آنان با پيامبران الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

34 و 35. وَمَا أرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إلَّاقَالَ مُتْرَفُوهَا إنَّا بِمَا ارْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ.* وَقَالُوا نَحْنُ أكْثَرُ أمْوَالًا وَأوْلَاداً وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ

و در هيچ آبادي اي (پيامبرِ) هشدارگري نفرستاديم، مگر اين كه سردمداران ثروتمندش گفتند: «در حقيقت، ما به آنچه بدان فرستاده شده ايد، كافريم.»* و گفتند: «ما داراي اموال و فرزندان بيش تري هستيم، و ما عذاب نخواهيم شد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از هشدارگر در اين آيه، پيامبران الهي هستند كه به شهرها و روستاها مي رفتند و مردم را در برابر كج روي ها و ظلم و گناه هشدار و به عذاب الهي بيم مي دادند.

2. «مُترف» به معناي كسي است كه فزوني نعمت و رفاه زدگي او را مست و مغرور و غافل كرده و به سركشي وادار نموده است.

آري؛ اين ثروتمندان بي درد، پيامبران الهي را مزاحم كام جويي و هوس راني و ثروت اندوزي خود مي ديدند؛ چون پيامبران مخالف گناه و ظلم بودند و حقّ محرومان را از ثروتمندان مي گرفتند و به آنان مي رساندند؛ از اين رو در برابر پيامبران صف كشيده، رسالت و پيام الهي آنان را انكار مي كردند و كفر مي ورزيدند.

3. در اين آيات به ارزش هاي مادي ثروتمندان بي درد اشاره شده است.

آنان معتقد بودند كه ثروت و فرزند بيش تري دارند

(و اين نشانه ي آن است كه محبوب درگاه خدا هستند) پس هرگز عذاب نمي شوند.

يعني از نظر آنان اقتصاد كه شامل ثروت و نيروي كار مي شود، معيار

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 62

ارزش در جامعه و دليل مجازات نشدن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. ثروتمندان بي درد، مخالف راه پيامبران الهي هستند.

2. معيار ارزش افراد در نظر سردم داران ثروتمند كافركيش، اقتصاد برتر است.

3. سردم داران ثروتمند، خيال نكنند كه به خاطر اقتصاد برترشان، نبايد مجازات شوند.

***

قرآن كريم در آيات سي و ششم و سي و هفتم سوره ي سبأ با ردّ نظام ارزشي ثروتمندان بي درد، به ارزش ايمان و كردار شايسته اشاره مي كند و مي فرمايد:

36 و 37. قُلْ إنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَلَكِنَّ أكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ.* وَمَا أمْوَالُكُمْ وَلا أوْلَادُ كُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنَا زُلْفَي إلَّامَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَاوْلَئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الغُرُفَاتِ آمِنُونَ.

بگو: «در حقيقت، پروردگار من، روزي را براي هركس كه بخواهد (و شايسته بداند)، گسترده مي سازد و (يا) تنگ مي گرداند؛ و ليكن بيش تر مردم نمي دانند.»* و اموال شما و فرزندانتان چيزي نيست كه شما را نزد ما كاملًا نزديك سازد، جز كساني كه ايمان آورده و [كار] شايسته انجام داده باشند؛ پس آنان به خاطر كردارشان بر ايشان پاداش دوچندان است، و آنان در جايگاه ها (ي بلند بهشتي) در امنيت اند.

نكته ها

و اشاره ها:

1. در اين آيات نخست نظام ارزشي ثروتمندان بي درد را در هم مي كوبد و بيان مي كند كه اقتصاد معيار برتري انسان هاست و نه ثروت و فرزند بيش تر دليل محبوبيت و تقرّب در نزد خداست و نه فقر دليل طرد شدن از درگاه الهي، بلكه اندازه ي اين امور به دست خداست و او بر اساس مصلحت و

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 63

حكمت و براي آزمايش افراد، ثروت ها را كم يا زياد مي كند.

2. در اين آيات فرهنگ اسلامي در مورد نظام ارزش گذاري بين انسان ها بيان شده است كه همان ايمان و عمل صالح است؛ يعني بقيه ي معيارها و كارها و دانش ها به اين دو ارزش اصيل باز مي گردند؛ اگر علم، ثروت و فرزند در مسير ايمان و عمل صالح قرار گيرند رنگ الهي مي گيرند و ارزش دارند و گرنه مايه ي سركشي و فساد و بلاي جان انسان ها مي شوند.

3. «غُرُفات» به معناي اتاق هاي طبقه ي بالاست كه نور بيش تر و هواي بهتر دارد و از آفات به دور است. اين تعبير اشاره به برترين منزل هاي بهشتي است كه براي مؤمنان شايسته كردار آماده مي شود.

4. يكي از پاداش هاي مؤمنان شايسته كردار امنيت در بهشت است، امنيتي كه شامل آرامش روح و جسم از هر نظر مي شود و تمام آفت ها، بيماري ها و ترس و اندوه ها را نفي مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. نظام ارزشي مبتني بر ماديات مورد قبول قرآن نيست.

2. اندازه ي روزي به دست خداست (كه بر اساس حكمت عمل مي كند و دليل برتري افراد نيست).

3. ارزش هاي معنوي،

تابع مقدار ثروت و فرزند افراد نيست.

4. نظام ارزشي خود را بر دو محور ايمان و عمل صالح پايه گذاري كنيد، نه براساس ماديات.

5. خدا پاداش دهنده ي خوبي است كه كارهاي شما را چند برابر همراه با منزلگاهي آرام بخش پاداش مي دهد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 64

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي سبأ به فرجام مخالفان آيات الهي اشاره كرده، مي فرمايد:

38. وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ اوْلَئِكَ فِي العَذَابِ مُحْضَرُونَ.

و كساني كه در (ردّ) آيات ما تلاش مي كنند، در حالي كه (به خيال خود) عاجز كننده (ي ما) هستند، آنان در عذاب احضار شدگان اند!

نكته ها و اشاره ها:

1. روش تربيتي قرآن آن است كه سرنوشت گروه هاي مخالف را در برابر هم مطرح مي كند. در آيه ي قبل به سرنوشت نيك گروه مؤمنان شايسته كردار اشاره شد و در اين آيه به فرجام عذاب آلود مخالفان آيات الهي، تا مخاطبان قرآن و شنوندگان بتوانند با ملاحظه ي سرنوشت اين دو گروه، راه صحيح را انتخاب كنند.

2. در اين آيه به كافراني اشاره شده است كه به تكذيب آيات الهي پرداخته و با استفاده از وسايل مختلف و ثروت خود، به وسوسه مي پردازند و براي ابطال و انكار آيات الهي مي كوشند؛ فرجام اين افراد عذاب الهي است.

3. مقصود از حاضرشدن اين افراد براي مجازات، آن است كه آنان هم اكنون گرفتار عذاب اند و در

آتشي كه اموال و فرزندانشان فراهم مي آورند مي سوزند و يا آن است كه وعده ي الهي در مورد مجازات آنان چنان مسلم است كه گويي الآن در آن قرار دارند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. تلاش براي تخريب آيات الهي فرجام عذاب آلودي دارد.

2. با آيات الهي برخورد منفي نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 65

رزق و انفاق

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي سبأ به قانون تقسيم رزق و جبران انفاق و بخشش اشاره مي كند و مي فرمايد:

39. قُلْ إنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ وَمَا أنفَقْتُمْ مِنْ شَيْ ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ.

بگو: «در حقيقت، پروردگار من، روزي را براي هركس از بندگانش كه بخواهد (و شايسته بداند)، گسترده مي سازد و (يا) براي او تنگ مي گرداند؛ و هرچيزي كه [در راه خدا] هزينه مي كنيد، پس او (عوض) آن را جانشين مي كند؛ و او بهترين روزي دهندگان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به قانون تقسيم رزق اشاره شده كه به دست خداست و طبق مصلحت و حكمت، روزي برخي بندگان را زياد يا كم مي كند، تا بدين وسيله افراد را بيازمايد.

2. اين كه روزي بندگان به دست خداست به معناي آن

نيست كه انسان تلاش و كار نكند، بلكه خدا از راه همين تلاش ها روزي افراد را مي رساند.

3. در اين آيه خدا وعده داده است كه هرگاه كسي در راه او انفاق كند و از اموال خود ببخشد، خدا عوض آن را مي دهد و البتّه هنگامي كه شخص كريمي بخواهد عوض بدهد، چند برابر پاداش مي دهد. اين يك تجارت پرسود است؛ زيرا خدا در دنيا و آخرت عوض اموال انسان را چند برابر مي دهد.

يكي تخم در خاك از آن مي نهد

كه روز فروماندگي بَر دهد

حديثي درست آخر از مصطفا ست

كه بخشايش و خير دفع بلاست (سعدي)

4. خدا بهترين روزي دهندگان است، چراكه دانا و توانا و حكيم است و مي داند چه چيزي را در چه زمان و به چه كسي روزي دهد و بر اين كار تواناست ولي طبق حكمت عمل مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 66

آموزه ها و پيام ها:

1. در انفاق و بخشش از كمبود نهراسيد كه خدا جبران مي كند.

2. تقسيم رزق به دست خداست و بخشش آن به دست شماست.

***

قرآن كريم در آيات چهلم و چهل و يكم سوره ي سبأ به دو نوع شرك يعني فرشته پرستي و جن پرستي اشاره مي كند و مي فرمايد:

40 و 41. وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلائِكَةِ أهَؤُلَاءِ إيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ.* قَالُوا سُبْحَانَكَ أ نْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الجِنَّ أكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ.

و (يادكن) روزي را كه (خدا) همه ي آنان را گردآوري مي كند، سپس به فرشتگان مي گويد: «آيا اينان شما را مي پرستيدند؟!»* (فرشتگان) مي گويند: «تو منزّهي، تويي سرپرست ما نه آنان، بلكه (آنان) جنّ را پرستش مي نمودند؛ كه بيش ترشان

به آنها ايمان داشتند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد تاريخچه ي بت پرستي مشركان عربستان در تاريخ حكايت شده كه نخست شخصي به نام «عمرو بن لحي» كه از سرشناسان مكه بود سفري به شام كرد و گروهي را در حال بت پرستي ديد كه مي گفتند:

اينان خداياني هستند كه به شكل موجودات ملكوتي ساخته ايم و به وسيله ي آنان طلب باران مي كنيم و ياري مي جوييم.

او اين كار را پسنديد و بتي همراه خود به حجاز آورد و در آن جا بت پرستي آغاز شد، تا اين كه به وسيله ي اسلام ريشه كن شد. «1»

2. مشركان معبودان مختلفي از سنگ، چوب، فرشته و جن داشتند، ولي

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 67

روز رستاخيز اول نام فرشتگان برده مي شود. اين مطلب يا به خاطر آن است كه فرشتگان شريف ترين كساني بودند كه مشركان مي پرستيدند و يا اين كه مشركان بت هاي سنگي و چوبي را مظهر فرشتگان مي دانستند و از اين رو آنها را مي پرستيدند.

3. اگر خدا از همه چيز آگاه است و نياز به پرسش از كسي ندارد، چرا از فرشتگان در مورد عبادت مشركان سؤال مي كند؟

هدف از اين پرسش آن است كه از زبان فرشتگان حقايق گفته شود و روشن شود كه معبودان مشركان از آنان بيزارند و شفاعتي از فرشتگان براي آنان نخواهد شد و در نتيجه مشركان مأيوس وشرمنده شوند.

4. مقصود از پرستش جن توسط مشركان چيست؟

برخي مفسران احتمال داده اند كه منظور همان ابليس و شياطيني هستند كه بت پرستان را به اين كارتشويق مي كردند و مشركان از آنان پيروي مي كردند؛ يعني مقصود از عبادت جن، همان اطاعت از آن است.

البتّه اين احتمال نيز قوي است كه گروهي از

مشركان واقعاً برخي از جنيّان را مي پرستيدند و به آنان ايمان داشتند، همان طور كه ظاهر آيه همين مطلب را مي فرمايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان خيال مي كنند كه فرشته پرستند، درحالي كه در حقيقت از جنيّان پيروي مي كنند و آنان را مي پرستند.

2. نه فرشتگان و نه جنيّان همتاي خدا نيستند، بلكه اين ها پندارهاي مشركان است.

3. فرشته پرستي و جن پرستي ممنوع است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 68

قرآن كريم در آيه ي چهل و دوم سوره ي سبأ به تنهايي افراد در رستاخيز و فرجام ستمكاران اشاره مي كند و مي فرمايد:

42. فَاليَوْمَ لا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَلا ضَرّاً وَنَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِي كُنتُمْ بِهَا تُكَذِّبُونَ

و امروز برخي از شما براي برخي [ديگر] مالك هيچ سود و زياني نيستند، و به كساني كه ستم كردند مي گوييم: «بچشيد عذاب آتشي را كه همواره آن را دروغ مي انگاشتيد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از ستمكاران در اين آيه، همان مشركان هستند. اين تعبير به خاطر آن است كه شرك و كفر نوعي ستم به خويشتن است؛ چرا كه انسان مشرك شخصيت انساني و سرنوشت خود را بر باد داده است.

2. در اين آيه به تنهايي مشركان در رستاخيز اشاره شده است؛ چون در آن روز معبودان از آنان بيزاري مي جويند و نمي توانند شفاعتي در مورد آنان بنمايند و آنها ياور ديگري نيز ندارند.

1. به ياد تنهايي رستاخيز باشيد (و براي آن برنامه ريزي كنيد).

2. شرك نوعي ستمكاري است.

3. فرجام ستمكاران عذاب آلود است.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و سوم سوره ي سبأ به تهمت هاي رنگارنگ مشركان نسبت به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

43. وَإذَا

تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إلَّارَجُلٌ يُرِيدُ أنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَ قَالُوا مَا هَذَا إلَّاإفْكٌ مُفْتَريً وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إنْ هَذَا إلَّاسِحْرٌ مُبِينٌ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 69

و هنگامي كه آيات ما، در حالي كه روشن است، برآنان خوانده مي شود، مي گويند: «اين نيست جز مردي كه مي خواهد شما را از آنچه پدرانتان مي پرستيدند بازدارد.» و مي گويند: «اين (قرآن) جز دروغ بزرگ بربافته نيست.» و كساني كه كفر ورزيدند، در باره ي حق، هنگامي كه به سراغشان آمد، گفتند: «اين، جز سحري آشكار نيست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه عكس العمل هاي مشركان در برابر شنيدن قرآن بيان شده است. مشركان تلاش مي كنند كه

اولًا، به پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت دروغ گويي و سحر بزنند تا او را از صحنه خارج كنند؛

و ثانياً، احساسات مشركان را در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله تحريك كنند؛ از اين رو به آنان مي گويند: پيامبر مي خواهد شمارا از راه پدرانتان بازدارد.

2. تعبير مشركان در مورد پيامبر صلي الله عليه و آله تحقيرآميز بود؛ يعني با عنوان هاي «اين» و «مرد» از او ياد كردند در حالي كه پيامبر صلي الله عليه و آله را با اسم و سوابق مي شناختند.

3. «افك» به معناي هر چيزي است كه از صورت اصلي دگرگون شود و از اين رو به دروغ، تهمت و هر سخن خلافي افك مي گويند. برخي نيز گفته اند كه افك دروغ بزرگ است.

يعني مشركان سخنان پيامبر و آيات قرآن را دروغي بزرگ مي دانستند.

4. تهمت هاي سه گانه ي مشركان حساب شده بود و در برابر برنامه هاي پيامبر صلي الله عليه و آله مطرح

مي شد.

از طرفي آنان آيين جديد و جذّاب پيامبر صلي الله عليه و آله را ديدند و براي مقابله گفتند: او مي خواهد شما را از آيين نياكانتان بازدارد.

از طرف ديگر، تهديدهاي عذاب الهي را ديدند و از اين رو گفتند: او دروغ گوست.

و از سويي معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله را ديدند و از اين روگفتند: اين ها سحر آشكار است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 70

5. قرآن كريم با اشاره «به كفر» تهمت زنندگان به ريشه ي اصلي اين تهمت ها اشاره كرده است.

آري؛ اين اولين بار نيست كه مشركان و كافران دشمني خود را با حق آشكار مي كنند و به پيامبران الهي تهمت مي زنند، ولي تاريخ نشان داده است كه اين تهمت ها مؤثر نشد و سرانجام مردم فوج فوج به سوي دين الهي گرويدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان قرآن در برابر آيات آن، تهمت پراكني مي كنند.

2. مخالفان اسلام از تحريك رواني عليه رهبري استفاده مي كنند.

3. آيات روشن الهي را بر مخالفان بخوانيد (و از واكنش منفي آنان نهراسيد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و چهارم و چهل و پنجم سوره ي سبأ به تهمت هاي مشركان پاسخ داده و با اشاره به نا آگاهي و سوابق آنان در طول تاريخ با هشدار به آنها مي فرمايد:

44 و 45. وَمَا آ تَيْنَاهُمْ مِنْ كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا وَمَا أرْسَلْنَا إلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِنْ نَذِيرٍ.* وَكَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آ تَيْنَاهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ.

و از كتاب هاي (الهي) به آنان نداده ايم كه آن را درس بخوانند، و پيش از تو هيچ هشدارگري به سوي آنان نفرستاديم.* و كساني كه پيش از آنان بودند (نيز آيات الهي و

پيامبران را) دروغ انگاشتند، در حالي كه (اينان) به يك دهُمِ آنچه به آنان داده ايم نرسيده اند؛ و فرستادگان مرا تكذيب كردند؛ پس (ببين مجازات) انكار [من چگونه بود؟

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات اشاره شده است كه يكي از مراحل استفاده از كتاب هاي

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 71

آسماني، «درَس» است. «دَرس» به معناي پيوسته خواندن چيزي است به طوري كه كتاب كهنه و فرسوده شود و اثر آن باقي بماند؛ بنابراين به تكرار مطالب در كلاس كه اثر آن در حافظه باقي مي ماند نيز درس گفته مي شود. «1»

آري؛ مراجعه ي مكرر به كتاب هاي آسماني، مثل قرآن، باعث مي شود كه انسان استفاده ي بيش تري از آن ببرد و از آن درس بگيرد.

2. در اين آيات به تهمت هاي مشركان به پيامبر صلي الله عليه و آله چند پاسخ داده شده است:

الف) مشركان دست رسي به وحي و علوم نقلي نداشته اند چون كه كتاب هاي آسماني در اختيار آنان نبوده است پس اگر چيزي مي گويند نا آگاهانه است.

ب) روش مشركان در طول تاريخ همين بوده كه پيامبران الهي را تكذيب كرده اند و سابقه ي بدي در اين كار دارند.

البتّه مشركان گذشته قوي تر و كم اطلاع تر بودند.

3. «مِعشار» به معناي يك دهم است و برخي آن را به معناي يك صدم دانسته اند و مقصود آن است كه مشركان فعلي يك دهم قدرت و امكاناتي، كه به مشركان قبلي داديم، در اختيار ندارند. و يا منظور آن است كه آياتي كه براي اتمام حجّت در اختيار مشركان قريش قرارداديم چند برابر آياتي بوده كه در اختيار مشركان قبلي قرار داديم، «2» ولي با اين حال پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

را تكذيب مي كنند.

4. انسان تنها با استفاده از نيروي عقلي خويش نمي تواند راه پرفراز و نشيب زندگي را طي كند بلكه نيازمند وحي و رهبر الهي است تا با استفاده از دو بال عقل و وحي راه سعادت را پيداكند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 72

آموزه ها و پيام ها:

1. بدون استفاده از وحي و رهبران الهي نمي توانيد در مورد ادعاي نبوّت داوري صحيح بنماييد و راه سعادت را پيدا كنيد.

2. روش مشركان در طول تاريخ يكسان بوده و هميشه در برابر رهبران الهي مخالفت كرده اند (پس شما هم منتظر باشيد).

3. مشركان منتظر مجازات تكذيب گري خود باشند.

***

پندهاي الهي

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي سبأ با فراخوان همگان به قيام براي خدا و تفكّر، از پيامبر صلي الله عليه و آله در برابر تهمت جنون دفاع مي كند و مي فرمايد:

46. قُلْ إنَّمَا أعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا للَّهِ مَثْنَي وَفُرَادَي ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إنْ هُوَ إلَّانَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ

بگو: «شما را فقط به يك (چيز) پند مي دهم؛ اين كه: دو دو و يك يك براي خدا به پاخيزيد، سپس تفكّر كنيد كه هم نشين شما (: پيامبر) هيچ جنوني ندارد؛ او براي شما جز هشدارگري پيش از (فرارسيدن) عذاب شديد نيست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه ريشه ي هر انقلاب و دگرگوني اجتماعي، اخلاقي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي را بيان مي كند.

آري؛ مايه ي هرگونه تحوّل انساني، قيام براي خدا و تفكّر است.

2. اين آيه با تعبير «من به شما اندرز مي دهم» شروع مي شود كه

نشان مي دهد پيامبر صلي الله عليه و آله خيرخواه مردم است.

3. در اين آيه تاكيد شده كه «فقط يك» اندرز به شما مي دهم؛ يعني ريشه ي همه ي اصلاحات فردي و اجتماعي در قيام براي خدا و تفكر است؛ چرا كه اگر هدف خدا باشد و افكار مردم بيدار شود، در برابر استعمار و

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 73

استثمار و ستم مي ايستند و با اجراي احكام الهي، عدالت را اجرا مي كنند و خود و جامعه را به سوي سعادت ره نمون مي شوند.

4. مقصود از «قيام براي خدا» ايستادن بر دو پا نيست، بلكه منظور آمادگي براي انجام كار است؛ يعني كار براي خدا آمادگي قبلي نياز دارد.

5. قيامي ارزشمند است كه انگيزه ي الهي داشته باشد؛ كارهايي كه با انگيزه هاي غير الهي صورت گيرند فاني اند و گاهي با هوس و اهداف پست آلوده مي شوند.

6. تعبير به دو نفر و يك نفر در آيه، يا اشاره به آن است كه برنامه ي قيام گاهي انفرادي و گاهي با همكاري ديگران انجام مي شود. قيام جمعي مقدم برقيام فردي است اما نبودن قيام جمعي مانع وظيفه ي فردي نيست.

و يا اشاره به آن است كه افكار خود را انفرادي و جمعي (يعني با مشورت) به كار اندازيد و با هم انديشي براي خدا قيام كنيد.

7. در اين آيه مورد تفكّر مشخص نشده است؛ يعني در مورد آغاز و انجام آفرينش و هدف آن و در همه ي امور زندگي معنوي و مادي تفكر كنيد «1» كه يكي از اين موارد تفكر

در مورد مسأله ي نبوت و صفات برجسته ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است.

8. اين آيه بر تفكّر تأكيد نموده و آن را زير بناي هر قيام معرفي مي كند.

در آيات ديگر قرآن نيز بارها بر تفكر تأكيد شده و در احاديث از امام رضا عليه السلام روايت شده كه

عبادت به فراواني نماز و روزه نيست، بلكه عبادت فقط تفكّر در كارخدا (و اسرار آفرينش) است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 74

و در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

ساعتي تفكّر از يك شب عبادت بهتر است. «1»

9. تفكر و توجه خالص به خدا عامل قدرتمندي:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي فرمايند:

هر عملي اولش فكر است. هر كاري اولش تفكر و تأمل در اطراف كار است. اگر ما در روحمان ضعف باشد، نمي توانيم كاري بكنيم.

روح را قوي كنيد، قلب خودتان را قوي كنيد، به خدا منقطع بشويد. اين همه ادعيه اي كه وارد شده است و همه را دعوت كرده است به اين كه توجه به خدا بكنيد براي اين كه او مركز قدرت است. اين همه دعوت شده است كه به كس ديگري غير خدا متشبث نشويد، براي اين كه به شما تزريق كنند قوت را، كه شما يك پشتوانه ي عظيم داريد و او خداست. «2»

10. اگر كسي در مورد صفات برجسته و عقل و درايت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تفكر كند و در اين مطلب دقت كند كه كتاب اين

پيامبر مردم را به تفكر و تعقل دعوت مي كند و در مورد خطرها به آنان هشدار مي دهد، متوجه مي شود كه او مجنون نبوده است.

آري؛ كسي كه عقلش پوشيده شده، چگونه به بيداري و تفكر دعوت مي كند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 75

11. چرا در اين آيه از پيامبر اسلام با عنوان دوست و هم نشين ياده شده است؟

هم نشيني اشاره به آن است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله براي شما ناشناخته نبود و او در ميان شما زندگي مي كرد و نقطه ي ضعفي در او مشاهده نكرده ايد، پس چگونه به او تهمت مي زنيد.

12. در اين آيه تنها وظيفه پيامبر صلي الله عليه و آله را هشدارگري معرفي مي كند؛ البته حصر اين هشدارگري نسبت به مخالفان است، و گرنه وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله بشارت نيز هست.

13. تعبير «عذابي كه پيش روي شماست»، اشاره به نزديك بودن قيامت است.

و در احاديث اسلامي آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:

انگيزش من (به پيامبري) و رستاخيز هم چون اين دو (انگشت من به هم نزديك) است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. تنها اندرز الهي به بشر، قيام براي خدا همراه با تفكر است.

2. در قيام انگيزه ي الهي داشته باشيد و هم انديشي كنيد.

3. در هر صورت قيام كنيد اما قيام جمعي مقدم بر قيام فردي است.

4. پيامبري كه شما را به تفكر دعوت مي كند و شما را از خطرها آگاه مي كند، نمي تواند مجنون باشد.

5. رستاخيز نزديك است.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي سبأ به بي نيازي پيامبر صلي الله عليه و آله از پاداش مردم و به پاداش الهي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

47. قُلْ مَا سَأ لْتُكُمْ مِنْ أجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إنْ أجْرِي إلَّاعَلَي اللَّهِ وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيدٌ.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 76

بگو: «هر پاداشي از شما خواسته ام، پس آن براي (خود) شماست؛ پاداش من جز بر خدا نيست؛ و او بر هرچيزي گواه است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. هركس كاري مي كند براي پاداش است و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز براي انجام رسالتش پاداشي دارد، ولي پاداش او به عهده ي مردم نيست بلكه به عهده ي خداست.

2. اگر پاداش پيامبر صلي الله عليه و آله بر عهده ي مردم بود، برخي افراد بهانه تراشي مي كردند و از ايمان آوردن روي گردان مي شدند، اما خداي متعال و پيامبر صلي الله عليه و آله اين بهانه را از دست كافران گرفتند.

3. مقصود از جمله ي «پاداش پيامبر صلي الله عليه و آله براي شماست.» يا آن است كه او سودي نمي خواهد و هرچه از شما مي خواهد مال خودتان باشد و يا اين كه هر پاداشي پيامبر صلي الله عليه و آله از شما بخواهد به سود خود شماست.

4. برخي مفسران حكايت كرده اند هنگامي كه آيه ي 23 سوره ي شوري نازل شد و بيان كرد كه پاداش رسالت پيامبر صلي الله

عليه و آله، محبت خويشاوندان او يعني اهل بيت عليهم السلام است، برخي مخالفان بهانه تراشي كردند كه محمد صلي الله عليه و آله با ما منصفانه رفتار نمي كند و از طرفي از ما مي خواهد كه با خويشاوندانش بدرفتاري نكنيم و از طرف ديگر با بدگويي از بت ها، ما را آزار مي دهد.

اين آيه بدين مناسبت فرود آمد و بيان كرد كه اگر پيامبر پاداش رسالتش را محبت اهل بيت قرارداده، همين پاداش نيز به نفع شماست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي از مردم پاداش مادي نمي خواهند و اگر پاداش معنوي (هم چون محبت اهل بيت عليهم السلام) مي خواهند به سود خود مردم است.

2. رهبران و مبلغان ديني پاداش خود را از خدا بخواهند كه بر عهده ي اوست.

3. خدا شما را تحت نظردارد و گواه اعمال شماست.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 77

پيروزي حق بر باطل

قرآن كريم در آيات چهل و هشتم تا پنجاهم سوره ي سبأ به پيروزي حق بر باطل و حقانيّت راه پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

48- 50. قُلْ إنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالحَقِّ عَلَّامُ الغُيُوبِ* قُلْ جَاءَ الحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ البَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ.* قُلْ إنْ ضَلَلْتُ فَإنَّمَا أضِلُّ عَلَي نَفْسِي وَإنِ اهْتَدَيْتُ

فَبِمَا يُوحِي إلَيَّ رَبِّي إنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ

بگو: «در حقيقت، پروردگار من حق را (بر دل ها) مي افكند، (و او به اسرار) نهان ها بسيار داناست.»* بگو: «حق آمده؛ و (ديگر) باطل آغاز نمي كند و باز نمي گردد.»* بگو: «اگر گمراه شوم، پس فقط به زيان خودم گمراه مي شوم؛ و اگر ره نمون شوم پس به وسيله ي آنچه پروردگارم به سوي من وحي مي كند (هدايت مي يابم)؛ كه او شنواي نزديك است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «افكندن حق» چيست؟

در اين مورد مفسران چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) نخست آن كه منظور افكندن وحي بر دل پيامبر صلي الله عليه و آله است؛ چرا كه او از اسرار نهان آگاه است و دل هاي آماده را مي شناسد و وي را بر آنها مي افكند.

ب) ديگر آن كه منظور افكندن حق برباطل و سركوب كردن آن است؛ يعني حق نيرويي دارد كه موانع را از سر راه خود بر مي دارد.

ج) ديگر آن كه منظور افكندن پيام قرآن در سطح جهان و نفوذ آن در نقاط دور و نزديك است. «1»

2. مقصود از «حق» در اين آيات، معناي وسيعي است كه شامل قرآن، تعليمات اسلام و حتي پيامبر صلي الله عليه و آله مي شود و منظور از «باطل»، شرك، كفر، ظلم، گناه و وسوسه هاي شيطاني است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 78

3. از طرفي در اين آيات بيان شده كه پس از آمدن حق، باطل هيچ نقشي در آغاز كارها و تجديد آنها ندارد و از طرف ديگر مي بينم كه هنوز

باطل در جهان وجود دارد و در برابر حق خودنمايي مي كند؟!

پاسخ آن است كه اولًا، پس از ظهور حق، چهره ي باطل آشكار و شناخته شده و اگر باطل به حيات خود ادامه مي دهد، از طريق زور و ظلم است.

ثانياً، پيروزي نظري حق برباطل حاصل شده، اما در مقام عمل هنوز مقدمات و زمينه هاي لازم كاملًا آماده نشده است؛ از اين رو اين پيروزي در مقام اجرا به تأخير افتاده است؛ هم چون بيماري كه پزشك و دارو دارد، ولي هنوز از آنها استفاده نكرده است.

4. در اين آيات به حقانيّت پيامبر صلي الله عليه و آله از طريق هدايتگري وحي الهي اشاره شده است؛ يعني اگر پيامبر صلي الله عليه و آله نيز به حال خود بماند گمراه مي شود و اين نور چراغ وحي است كه او را هدايت مي نمايد. در جايي كه حال پيامبر اين گونه باشد، تكليف ديگران روشن است.

5. در اين آيات به آگاهي كامل خدا از اسرار نهان و شنوايي و نزديكي او به انسان ها اشاره شده است؛ يعني چيزي از حق و باطل و سخنان و خواسته هاي شما از او مخفي نمي ماند و همه را مي شنود و مي داند.

آموزه ها و پيام ها:

1. نوبت حق آمده و از باطل كاري ساخته نيست.

2. گمراهي، از ناحيه ي انسان و به زيان اوست.

3. وحي الهي هدايتگر انسان است.

4. هدايت را در الطاف الهي و گمراهي را در اعمال خودتان جست وجو كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 79

قرآن كريم در آيات پنجاه و يكم تا پنجاه و چهارم سوره ي سبأ به حالات كافران هنگام مرگ و عوامل آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

51- 54. وَلَوْ تَرَي إذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَاخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ.* وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأ نَّي لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ.* وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَيَقْذِفُونَ بِالغَيْبِ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ.* وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأشْيَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ.

و اگر (برفرض) ببيني هنگامي را كه (كافران) وحشت زده اند، چون هيچ (راه) گريزي نيست و از مكاني نزديك (به عذاب) گرفتار شده اند (تعجب خواهي كرد.)* و مي گويند: «به آن (حق) ايمان آورديم.»، و [لي آنان چگونه از مكاني دور (به ايمان) دست رسي پيدا كنند؟!* در حالي كه به يقين، پيش از (آن) بدان كفر ورزيدند و از مكاني دور به ناديده (تير تهمت) مي افكندند.* و (سرانجام) بين آنان و بين آنچه ميل داشتند، (مانعي) حايل شود، همان گونه كه پيش از (آن) با گروه هاي مشابه آنان انجام شد؛ [چرا] كه آنان در شكي ترديدآميز بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات، كه آخرين بخش از سوره ي سبأ است حالات عبرت آموز مشركان و كافران لجوج را در هنگام مرگ و عذاب دنيوي به تصوير مي كشد، «1» كه چگونه آنان وحشت زده مي شوند ولي نمي توانند از عذاب بگريزند.

2. مقصود از «گرفتاري كافران از جايي كه نزديك است»، آن است كه آنان از نزديك ترين مكان يا از طرف نزديك ترين افراد خويش گرفتار عذاب و مرگ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 80

مي شوند؛ همان طور كه فرعون گرفتار موج دريا و قوم سبأ گرفتار سيل شدند و بسياري از پادشاهان ستمگر به وسيله ي نزديكان خود به قتل مي رسند.

3. در احاديث متعددي از شيعه و سني اين آيه بر جريان سركشي فردي به نام «سُفياني» تطبيق شده است. او كه از پيروان مكتب ابوسفيان و ضد طرف داران حق است در آستانه ي قيام امام مهدي عليه السلام به پا مي خيزد و لشكر او به هنگام حركت به سوي مكه در صحرا گرفتار مي شود و با زمين لرزه اي شديد كه سبب شكافتن زمين مي شود، در آن فرو مي رود. «1»

البتّه اين گونه احاديث يكي از مصداق هاي آيه را بيان مي كنند ولي مفهوم آيه را محدود نمي كنند.

4. كافران در هنگام عذاب و مرگ پشيمان مي شوند و ايمان مي آورند، ولي از آن جا كه اين ايمان بر اثر ترس از عذاب و مرگ است، يعني جنبه ي اضطراري دارد، ارزش ندارد.

آري؛ ايمان حقيقي از دست رس اين افراد دور است و به آساني به دستشان نمي آيد. «2»

5. يكي از عذاب هاي كافران آن است كه بين آنان و بين آنچه دوست دارند فاصله انداخته مي شود؛ «3» يعني همه ي امكانات مادي و ثروتي را كه جمع كرده اند يك جا رها مي كنند و به طرف آينده اي وحشتناك و مرگبار مي روند.

6. در اين آيات علل و عوامل عذاب كافران و عدم پذيرش ايمان آنها چنين بيان شده است:

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 81

اولًا، كافران قبل از اين پشيماني به قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله كفر مي ورزيدند؛

ثانياً، آنان از دور (به پيامبر صلي الله عليه و آله) تهمت مي زدند و بدون علم درباره ي جهان غيب داوري هاي ناروا مي كردند؛ «1»

و ثالثاً، آنان نسبت به قرآن و پيامبر و جهان غيب شك و ترديد داشتند و بدانها ايمان نياوردند.

آري؛ انسان بايد به فكرتوشه اي هم چون ايمان و تقوا باشد كه در هنگام مرگ از او جدا نشود.

7. امام علي عليه السلام در مورد لحظه ي مرگ و جان دادن مي فرمايد:

سكرات مرگ و حسرت از دست دادن نعمت هاي دنيا، به آنان هجوم مي آورد، اعضاي بدنشان به سستي مي گرايد و رنگ از چهره ي آنان مي برد، سپس پنجه ي مرگ در آنها نفوذ بيش تري مي كند آن چنان كه زبانش از كار مي افتد در حالي كه در ميان خانواده ي خود قرار دارد، با چشم مي بيند و باگوش مي شنود.

در اين مي انديشد كه عمر خويش را درچه راهي تباه كرد؟ دوران زندگي خود را در چه راهي گذراند؟ به ياد ثروت هايي مي افتد كه بدون توجه به حلال و حرام بودن جمع آوري كرده و هرگز در طريق به دست آوردن آنها نينديشيده است.

انگشت حسرت به دهان مي گيرد و دست خود را از پشيماني مي گزد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 82

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرجام عذاب آلود و پيشيماني كافران در لحظه ي مرگ و عذاب عبرت بگيريد.

2. در لحظه ي عذاب و مرگ

فريادرس و گريزي نيست.

3. عذاب ستمكاران از مكان دوري نيست.

4. پشيماني و ايمان در لحظه ي مرگ و عذاب، سودي ندارد.

5. كفر و تهمت، از عوامل عذاب و بي ايماني است.

6. انسان در نهايت از مادياتي كه دوست دارد جدا مي شود (پس به فكر ايمان خود باشيد كه از شما جدا نمي شود). «1»

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 83

بخش دوم: سوره ي فاطر

اشاره

يادآوري مبدأ و معاد

طرح رهبري پيامبر صلي الله عليه و آله

آفرينش فرشتگان به صورت هاي مختلف

مراحل آفرينش انسان

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 85

اول: سيماي سوره ي فاطر

اشاره

سيماي سوره ي فاطر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي فاطر كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده، داراي 45 آيه، 797 واژه و 3130 حرف است.

نزول

فاطر چهل و دومين سوره در ترتيب نزول است (پس از سوره ي فرقان و قبل از سوره ي مريم) و بين هجرت به حبشه تا زمان معراج بر پيامبر نازل شده است، اما در چينش كنوني قرآن سي و پنجمين سوره به شمار مي رود.

نام ها:

نام هاي اين سوره عبارت انداز: «فاطر» و «ملائكه».

واژه ي فاطر به معناي «شكافنده و پديدآورنده» است. اين واژه در اولين آيه ي اين سوره به عنوان يكي از صفات خدا آمده است و صفات ملائكه نيز در همان آيه بيان شده است.

فضايل

در مورد فضيلت تلاوت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس سوره ي فاطر را بخواند، در روز قيامت سه در از درهاي بهشت او را به سوي خود دعوت مي كند كه از هر كدام مي خواهي وارد شو. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 86

اهداف

در اين سوره اهداف اساسي زير پي گيري مي شود:

1. يادآوري توحيد؛

2. يادآوري معاد؛

3. طرح رهبري پيامبر صلي الله عليه و آله.

مطالب

در اين سوره مطالب عمده ي زير به چشم مي خورد:

الف) عقايد

1. نشانه هاي عظمت خدا در عالم هستي و دلايل توحيد (در آيات 9- 13)؛

2. تدبير و ربوبيت خدا نسبت به همه ي جهان به ويژه انسان (در آيات 2 و 3)؛

3. هويدا شدن نتايج اعمال انسان در آخرت (در آيات 33- 35 و ...)؛

4. دل داري پيامبر در مبارزه با دشمنان لجوج (در آيه ي 3)؛

5. آفرينش ملائكه به صورت هاي مختلف (در آيه ي 1)؛

6. بهشت براي اهل ايمان و آتش براي كافران (در آيات 33- 37).

ب) اخلاق

1. پندها واندارزهاي الهي در زمينه هاي مختلف؛

2. هشدار به مردم در مورد فريبكاري شيطان (در آيه ي 5)؛

3. هشدار به مردم در مورد فريبكاري دنيا (در آيه ي 4)؛

4. طرح بحث تزكيه ي نفس (در آيه ي 18)؛

5. تشويق مردم به انفاق (در آيه ي 29)؛

ج) احكام

تشويق به نماز (در آيات 18 و 29).

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 87

د) مطالب فرعي

1. آفرينش انسان از خاك و مراحل خلقت او (در آيه ي 11)؛

2. بيان سنت تخلف ناپذير الهي در باره ي مستكبران (در آيه ي 42)؛

3. خلقت آنسان و تسخير ماه و خورشيد و آمدن شب و روز همه در جهت سپاس گزاري انسان و شناخت خدا و اطاعت اوست؛

4. بيان فضيلت قرآن و ارزش قرائت آن (در آيات 29- 32)؛

5. مطالبي پيرامون كلمه ي طيب و عمل صالح كه به سوي خدا مي رود (در آيه ي 10)؛

6. همه ي مردم فقير و محتاج خدا هستند (در آيه ي 15)؛

7. هيچ كس بار ديگري را به دوش نمي كشد (در آيه ي 18)؛

8. از

بندگان خدا، دانشمندان هستند كه اهل خشيت اند (در آيه ي 28)؛

9. دعوت به سير و مسافرت در زمين (در آيه ي 44)؛

10. بيان سنت الهي در مورد مهلت دادن به بندگان (در آيه ي 45).

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 89

دوم: محتواي سوره ي فاطر

فرشتگان واقسام آنها

قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي فاطر به آفرينش جهان و انواع فرشتگان اشاره مي كند و مي فرمايد:

1. الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُوْلِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَي وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

ستايش مخصوص خدايي است كه شكافنده (و آفريننده) ي آسمان ها و زمين است؛ (و) فرشتگان را فرستادگاني قرار داد كه داراي بال هاي دو دو و سه سه و چهار چهار هستند؛ آنچه را مي خواهد در آفرينش مي افزايد؛ (چرا) كه خدا بر هر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «فاطِر» در اصل به معناي شكافتن است و اين تعبير در مورد آفرينش موجودات به كار مي رود، چنان كه گويي ظلمت عدم شكافته مي شود و نور هستي بيرون مي آيد. «1»

با توجه به علم روز كه مي گويد: مجموعه ي عالم هستي در آغاز توده ي واحدي بوده كه تدريجاً شكافته شده و بخش هايي از آن جدا گرديده، اطلاق كلمه ي فاطر بر خدا مفهوم تازه تر و روشن تري به خود مي گيرد.

2. همه ي فرشتگان الهي رسولان اويند «2». مقصود از رسالت و مأموريت

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 90

فرشتگان در اين آيه مأموريت هاي تشريعي، يعني رساندن پيام وحي به پيامبران و مأموريت هاي تكويني يعني انجام برخي كارها

هم چون گرفتن جان افراد است كه در قرآن از آنها ياد شده است. «1»

3. «اجنِحَة» به معناي بال هاي پرندگان است كه وسيله ي نقل و انتقال آنهاست و هم چون دست براي انسان است كه گاهي كنايه از قدرت افراد است، همان طور كه مي گوييم: انسان با دو بال علم و عمل پرواز مي كند؛ پس بعيد نيست كه مقصود از بال فرشتگان قدرت فعاليت آنها باشد كه برخي بال هاي بيش تر دارند، يعني توانمندترند. «2»

4. مقصود از افزايش در آفرينش، افزايش بال هاي فرشتگان و قدرت آنها بلكه هر گونه افزايش قدرت و صفات موجودات است؛ همان طور كه از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه مقصود آيه، صورت زيبا، صداي زيبا و موي زيباست. «3»

5. قرآن كريم به طور مكرر از فرشتگان سخن گفته و ايمان به آنان را در رديف ايمان به خدا و كتاب هاي آسماني و پيامبران قرار داده است. «4»

فرشتگان موجودات عاقل و باشعوري هستند كه بندگان گرامي خدا و فرمان بردار اويند و وظايف مختلفي بر عهده دارند؛ از جمله: حمل عرش الهي، تدبير امور، قبض ارواح، مراقبت اعمال، محافظت انسان از خطرها، مجازات اقوام سركش، امدادگري براي مجاهدان در جنگ و رساندن پيام وحي به پيامبران. «5»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 91

آنان تسبيح و استغفار مي گويند «1» ولي ازدواج نمي كنند و غذا نمي خورند و با نسيم عرش الهي زنده اند. «2»

6. اوصافي كه در آيات و احاديث در مورد فرشتگان گفته شده است به ما نشان مي دهد

كه آنها موجوداتي لطيف و مافوق ماده ي معمولي هستند هر چند برخي مفسران و صاحب نظران معتقدند كه اثبات تجرّد آنها مشكل است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. فقط آفرينشگر جهان قابل ستايش است.

2. فرشتگان الهي اقسام مختلفي دارند ولي همگي مأموران الهي هستند.

3. توانايي خدا بي اندازه است و در هر مورد لازم بداند آفرينش را توسعه مي دهد.

4. با مطالعه در مورد فرشتگان، به انواع آنها و قدرت خدا پي ببريد.

***

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي فاطر به قدرت خدا در گشودن و بستن درهاي رحمت اشاره مي كند و مي فرمايد:

2. مَّا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

خدا هر چه از رحمت براي مردم بگشايد، پس هيچ بازدارنده اي براي آن نيست؛ و هرچه را بازدارد، پس هيچ رها كننده اي بعد از او برايش نيست؛ و او شكست ناپذير [و] فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «فَتْح» به معناي گشودن و اشاره به گشودن خزاين رحمت الهي است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 92

2. «رحمت» معناي گسترده اي دارد كه تمام مواهب معنوي و مادي را شامل مي شود؛ رحمتي كه بر قلب و جان انسان مي وزد و او را شاد و آرام مي سازد.

3. دو صفت «عزيز» و «حكيم» اشاره به آن است كه گشودن و بستن درهاي رحمت بر اساس قدرت

و حكمت خداست؛ هر كجا حكمتش اقتضا كند، درهاي رحمت را مي گشايد و اگر بر اساس حكمت در رحمت را ببندد كسي نمي تواند آن را بگشايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا در رحمتگري، قدرتي بي مانع دارد.

2. رحمتگري خدا بر اساس حكمت است.

3. (به در خانه ي خدا برويد كه) رحمتگري قدرتمند و فرزانه است.

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي فاطر با يادآوري نعمت هاي الهي، مردم را به توحيد ره نمون مي شود و مي فرمايد:

3. يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ منْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّي تُؤْفَكُونَ

اي مردم! نعمت خدا را بر خودتان ياد كنيد؛ آيا هيچ آفريننده اي جز خدا هست كه شما را از آسمان و زمين روزي دهد؟! هيچ معبودي جز او نيست؛ پس چگونه (از حق) بازگردانده مي شويد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه انسان را به ياد نعمت هاي خدا در آسمان و زمين مي اندازد؛ نعمت نورِ حيات بخش آفتاب، قطرات زندگي بخش باران، معادن و ذخاير زمين و انواع گياهان، ميوه ها و پرندگان و بركات ديگري كه از آسمان و زمين بر انسان مي بارد. آري؛ از ديدن نعمت ها به ياد نعمت آفرين باشيم كه: دون همّت كند نعمت فراموش.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 93

2. در اين آيه به توحيد در رازقيت و توحيد در عبادت اشاره شده است؛

يعني حال كه فقط خدا به شما روزي مي دهد، فقط او شايسته ي پرستش است و نبايد انسان از او روي برتابد و به سراغ معبودهاي ناتوان و دروغين برود.

آموزه ها و پيام ها:

1. با يادآوري نعمت هاي الهي به توحيد در رازقيت و توحيد عبادي برسيد.

2. يادآوري نعمت هاي الهي زمينه ساز جلوگيري از انحراف انسان است.

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي فاطر با اشاره به روش همگون كافران در تكذيب پيامبران، به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد و مي فرمايد:

4. وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِن قَبْلِكَ وَإِلَي اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

و اگر تو را تكذيب كنند پس به يقين، فرستادگان پيش از تو (نيز) تكذيب شدند؛ و [همه كارها فقط به سوي خدا بازگردانده مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به روش همسان كافران در طول تاريخ اشاره كرده است.

آنان هميشه در برابر پيامبران مي ايستادند و تكذيبشان مي كردند، همان گونه كه در برابر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز ايستادند.

2. اين آيه نوعي دل داري به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است كه از تكذيب كافران مهراس و غمگين مباش كه پيامبران پيشين را نيز تكذيب كردند، ولي همه ي كارها به سوي خدا باز مي گردد و او به حساب كافران رسيدگي و از زحمات تو قدرداني مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شيوه ي كافران در طول تاريخ، در برخورد با رهبران الهي يكسان است.

2. فرجام امور به سوي خداست (و او به حساب ها رسيدگي مي كند).

3. رهبران الهي و مبلغان ديني

آماده ي شنيدن تكذيب هاي مخالفان باشند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 94

دشمن شناس شويد

قرآن كريم در آيات پنجم و ششم سوره ي فاطر به فريبندگي دنيا و شيطان اشاره كرده و با هشدار در مورد دشمني شيطان و فرجام عذاب آلود حزب او مي فرمايد:

5 و 6. يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ* إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً إِنَّمَا يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ

اي مردم، به يقين، وعده ي خدا حقّ است؛ پس هرگز زندگي دنيا شما را نفريبد، و هرگز (شيطان) حيله گر شما را نسبت به (آمرزش) خدا فريب ندهد.* در حقيقت، شيطان دشمني براي شماست، پس (شما نيز) او را دشمن بگيريد؛ (او) حزبش را فرا مي خواند تا فقط از اهل شعله ي فروزان (آتش) شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو عامل انحراف و فريب انسان اشاره شده است:

اول) مظاهر فريبنده ي دنيا، همانند مقام و ثروت و شهوات؛ «1»

دوم) فريبكاري شيطان در مورد مغرور كردن انسان به عفو و بخشش الهي.

2. «غَرُور» به معناي موجودي فوق العاده فريبكار است و مقصود از آن در اين جا هر عامل فريبكاري است كه شيطان مصداق كامل آن

است. «2»

3. شيطان از سويي زرق و برق و مقام و شهوت دنيا را در نظر انسان جلوه مي دهد و انسان فريب دنيا را مي خورد و از سوي ديگر هرگاه انسان بخواهد به ياد خدا و رستاخيز بيفتد و از گناهان توبه كند، او را به ياد عفو و بخشش

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 95

خدا مي اندازد و مغرور مي سازد، تا به گناه و سركشي ادامه دهد.

4. دشمني شيطان براي انسان ها از همان آغاز آفرينش انسان شروع شد كه بر آدم سجده نكرد و بارها اعلام كرد كه انسان ها را فريب مي دهد «1» و به سوي آتش مي كشاند؛ از اين رو قرآن او را دشمن آشكار مي نامد. «2»

5. «حزْب» به معناي جماعت و گروهي است كه داراي تشكّل و شدّت عمل باشند، ولي معمولًا به هر گروهي كه پيرو برنامه و هدف خاصي باشند گفته مي شود و مقصود از حزب شيطان، پيروان او هستند.

در آيات ديگر قرآن كساني كه تحت تسلّط شيطان قرار گرفته و ياد خدا را فراموش كرده اند، حزب شيطان معرفي شده اند. «3»

6. شيطان حزب خود را به سوي شرك و گناه و پليدي و ستم و سركشي دعوت مي كند كه فرجام آن آتش فروزان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. به دنبال وعده هاي حق الهي باشيد، نه وعده هاي فريبنده ي دنيا و شيطان.

2. جلوه هاي فريبنده ي دنيا و وعده ي بخشش الهي، شما را مغرور نسازد.

3. دشمن خود را بشناسيد و با او ستيز كنيد (و با شيطان مخالفت كنيد).

4. شيطان به صورت تشكيلاتي عمل مي كند (پس حزب او را بشناسيد و از آن بپرهيزيد).

5. فرجام پيروي از شيطان، عذاب آلود است.

*** تفسير قرآن مهر جلد

هفدهم، ص: 96

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي فاطر به فرجام كافران و مؤمنان شايسته كردار اشاره مي كند و مي فرمايد:

7. الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ

كساني كه كفر ورزيدند، براي آنان عذاب شديدي است؛ و كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، براي آنان آمرزش و پاداش بزرگي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن كريم، روش مقايسه است؛ يعني فرجام دو گروه مخالف هم چون مؤمنان و كافران را در برابر هم به تصوير مي كشد تا افراد بهتر بتوانند راه صحيح را تشخيص دهند و انتخاب كنند.

2. چرا اين آيه براي استحقاق عذاب الهي، به مسأله ي كفر اشاره مي كند، ولي براي استحقاق پاداش الهي، ايمان و عمل شايسته را با هم مي آورد؟

كفر افراد به تنهايي براي عذاب آنان كافي است، ولي ايمان بدون عمل مايه ي نجات نخواهد بود. «1»

3. اين آيه، نخست به آمرزش الهي سپس به پاداش الهي اشاره كرده است؛ چرا كه انسان نخست با آمرزش شست وشو مي شود و آماده ي پذيرش پاداش الهي مي گردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. به فرجام عذاب آلود كافران و فرجام نيكوي مؤمنان بنگريد و راه خود را انتخاب كنيد.

2. ايمان همراه با عمل شايسته، خطا پوش و پاداش زاست.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 97

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي فاطر به زيبا انگاري بدكاران و گمراهي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

8. أَفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ

و آيا كسي كه بدي كردارش براي او آراسته شده است و

آن را نيكو مي بيند (همانند كسي است كه واقع را آن چنان كه هست مي بيند)؟! پس در واقع خدا هر كس را (به خاطر اعمالش) بخواهد، در گمراهي وامي نهد و هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) راه نمايي مي كند؛ پس به خاطر حسرت ها (ي گوناگون) بر آنان، جانت (از دست) نرود؛ كه خدا به آنچه با زيركي انجام مي دهند داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل به عوامل انحراف هم چون فريبكاري دنيا و شيطان اشاره شد و اينك در اين آيه به عامل ديگر انحراف، يعني زيباانگاري بدكاران اشاره شده است.

2. اگر انسان حقايق را به خوبي درك كند و زشتي گناه را بشناسد، كم تر به انحراف مي افتد و اگر به گناه افتاد زود متوجه مي شود و پشيمان مي گردد، ولي اگر زشتي ها و گناهان را زيبا ببيند، مسير سقوط و انحراف را ادامه مي دهد و از اعمال زشت خود ناراحت و پشيمان نمي شود و اين كليد بدبختي اقوام لجوج است.

3. چه كسي كارهاي زشت را در نظر انسان زيبا جلوه مي دهد؟

نفس انسان و شيطان دو عامل اصلي اين كار هستند؛ هر چند خدا اين موجودات و تأثيرات آنها را آفريده است و از اين رو علت نهايي هر چيز خداست، «1» ولي اين به معناي جبر نيست، بلكه انسان در اثر اعمال خويش و فريب خوردن از شيطان كارهاي زشت را زيبا مي بيند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 98

4. مقصود از گمراه شدن افراد توسط خدا آن است كه افراد در اثر اعمال ناپسند خود زمينه ي گمراهي خويش را فراهم مي كنند و خدا اين تأثير را در اعمال زشت و تكرار آنها قرار داده كه موجب گمراهي

انسان مي شود؛ همان طور كه به انسان چشم و گوش و عقل داده تا حقايق را درك كنند و هدايت شوند.

5. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نسبت به مردم بسيار دل سوز بود و براي گمراهي كافران حسرت مي خورد كه چرا با فداكردن گوهر انسانيّت و از دست دادن هدايت، خود را گرفتار آتش خشم پروردگار مي كنند؛ پيامبر آن قدر حسرت مي خورد و ناراحت مي شد كه نزديك بود قالب تهي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. زيبا انگاري بدكاران موجب انحراف و گمراهي انسان مي شود.

2. رهبران الهي و مبلغان ديني بدانند كه هدايت و گمراهي در نهايت به دست خداست، پس زياد حسرت و اندوه نخورند.

3. خدا كارهاي زيركانه ي افراد را تحت نظر دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي فاطر به دلايل توحيد و معاد در صحنه ي طبيعت اشاره مي كند و مي فرمايد:

9. وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَاباً فَسُقْنَاهُ إِلَي بَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذلِكَ النُّشُورُ

و خدا كسي است كه بادها را فرستاد و (بادها) ابري را برمي انگيزند و آن را به سوي سرزمين مرده رانديم و با آن، زمين را پس از مردنش زنده كرديم؛ زنده كردن (مردگان نيز) اين چنين است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به دلايلي هم چون برهان نظم، برهان حركت و زنده شدن زمين پس از مرگش اشاره كرده و اين دلايل را شاهدي براي توحيد قرار داده،

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 99

سپس از همين دلايل براي اثبات معاد استفاده كرده است.

2. نظام حساب شده ي حركت ابرها و بادها و نزول باران حيات بخش و زنده شدن زمين مرده، همگي گواه اين حقيقت است كه تدبير خداي حكيم

در پس پرده ي اين جهان است.

3. سير تكاملي موجودات و پديدار شدن حيات از زمين مرده در طبيعت، گواهي گويا براي رستاخيز موجودات و زنده شدن مردگان است.

4. شخصي از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيد: چگونه خدا مردگان را زنده مي كند و نشانه ي آن در جهان آفرينش چيست؟

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: آيا از سرزمين قبيله ات گذر نكرده اي در حالي كه خشك و مرده باشد، سپس به آن جا عبور كني در حالي كه از سرسبزي به حركت در آمده باشد.

آن مرد گفت: آري.

حضرت فرمود: خدا اين گونه مردگان را زنده مي كند و اين نشانه ي آن در جهان آفرينش است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در گردش آب در طبيعت و احياگري آن، درس خدا شناسي و معادشناسي بياموزيد.

2. با مطالعات هواشناسي، خداشناس شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي فاطر به عزّت الهي و راه وصول به آن و فرجام عذاب آلود مكاران بدكار اشاره مي كند و مي فرمايد:

10. مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 100

كسي كه عزّت مي خواهد، پس (از خدا بخواهد، چرا كه)؛ همه ي عزّت فقط از آنِ خداست؛ سخنان پاكيزه فقط به سوي او بالا مي رود و كار شايسته آن را بالا مي برد؛ و كساني كه نقشه ي بدي ها را مي كشند، براي آنان عذاب شديدي است و فريب آنان خود نابود مي گردد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «عِزّت» به معناي حالتي است كه انسان را مقاوم و شكست ناپذير مي كند «1» و از آن جا كه تنها ذات پاك و

قدرتمند خداست كه شكست ناپذير است، تمام عزّت از اوست و از آن جا كه موجودات ديگر محدودند، شكست پذيرند، پس اگر افرادي هم چون مؤمنان عزّت كسب مي كنند از قدرت بي انتهاي خداست.

2. در حديثي از امام حسن عليه السلام روايت شده كه در ساعات آخر عمرش به عنوان اندرز به يكي از يارانش فرمود:

هرگاه بخواهي كه بدون داشتن قبيله عزيز و شكست ناپذير باشي و بدون قدرت حكومت، هيبت داشته باشي، از سايه ي ذلّت نافرماني خدا و معصيت به در آي و در پناه عزّت اطاعت خدا قرار گير. «2»

3. عزّت قدرتي است كه در دل و جان انسان است و او را از تسليم و سازش با طاغوت ها بازمي دارد؛ انسان عزيز در برابر شهوات اسير نمي شود و تحت تسلّط زر و زور قرار نمي گيرد.

اين نيروي عزّت ريشه در ايمان به خدا دارد؛ يعني با منبع اصلي عزّت در ارتباط است و بر اساس عقايد صحيح و عمل شايسته استوار است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 101

4. مقصود از «الكَلِمُ الطَيّب» سخنان پاكيزه است. پاكيزگي سخن به محتوا و مفاهيم آن است كه با حقايق هستي تطبيق مي كند؛ حقايقي هم چون ذات پاك خدا و آيين حق و عدالت.

آري؛ اين گونه عقايد صحيح است كه به سوي خدا اوج مي گيرد و صاحب خود را نيز پرواز مي دهد.

5. در برخي احاديث روايت شده كه مقصود از «سخنان پاكيزه» در اين آيه جمله ي «لا اله الّا اللَّه» «1» و مانند آن است و در برخي احاديث نيز آن را بر ولايت اهل بيت عليهم السلام تطبيق كرده و فرموده اند هر كس ولايت ما را نداشته باشد خدا عملش

را بالا نمي برد. «2»

البته اين روايات مصاديق روشن «كلمه ي طيبه» را بيان مي كند، و گرنه معناي آن وسيع است و هرگونه سخن پاكيزه و عقيده ي صحيح را در بر مي گيرد.

6. سخن پاكيزه و عقايد صحيح با كارهاي شايسته تأثير متقابل دارند؛ يعني عقايد صحيح ميوه اي به نام عمل صالح دارد و عمل صالح باعث ثبات عقايد صحيح و اوج گرفتن آنها مي شود.

7. مقصود از عمل صالح هر گونه خودسازي و عبادت و حمايت از مظلوم و مانند آن است كه درخت ايمان و عقايد صحيح را آب ياري مي كند و رشد مي دهد.

8. نقشه هاي بد و نيرنگ هاي فسادگردان، هم چون دروغ گويي و تقلّب، عزّتي براي انسان توليد نمي كند، بلكه اين نيرنگ ها فاسد و نابود مي شود و عزّت هاي خيالي آنان بر باد مي رود.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 102

9. مقصود از «مكر» در اين آيه نيرنگ ها و نقشه هاي فسادگرانه است «1» و منظور از «كارهاي بد»، همه ي زشتي هاي عقيدتي و عملي است و اگر برخي مفسران آن را به توطئه ي مشركان براي كشتن يا تبعيد پيامبر صلي الله عليه و آله تفسير كرده اند، در واقع يكي از مصاديق آن را بيان نموده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس به منبع قدرت الهي متصل شود شكست ناپذير مي گردد.

2. عزّت دايمي فقط نزد خداست.

3. اگر مي خواهيد به عزّت برسيد، عقايد صحيح و كار شايسته داشته باشيد.

4. فرجام نيرنگ بازان، هلاكت و عذاب است.

***

مراحل آفرينش انسان

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي فاطر به مراحل آفرينش و زندگي انسان و علم و

قدرت الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

11. وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجاً وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَي وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ

و خدا شما را از خاكي آفريد، سپس از آب اندك سيّال، سپس شما را به صورت جفت هايي قرار داد؛ و هيچ ماده اي باردار نمي شود و نمي زايد مگر به علم او و هيچ كهنسالي عمر طولاني نمي كند و از عمرش كاسته نمي شود، مگر اين كه در كتاب (علم الهي ثبت) است؛ در حقيقت، آن

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 103

(كارها) بر خدا آسان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه مجموعاً به شش مرحله از مراحل خلقت و زندگي انسان اشاره شده است تا نشانه هاي قدرت و علم خدا را به ما نشان دهد و از خودشناسي به خداشناسي برسيم.

2. در اين آيه بيان شده است كه انسان ها از خاك آفريده شده اند. مقصود از اين جمله يا آن است كه پدر انسان ها، آدم عليه السلام، از خاك آفريده شد و يا منظور آن است كه بدن انسان ها از مواد و عناصري تشكيل شده كه از خاك سرچشمه مي گيرند. «1»

3. مقصود از زوج قراردادن انسان ها، همان زوجيّت و تداوم نسل انسان است كه از طريق تكثير صورت مي گيرد.

4. بارداري زنان و وضع حمل آنان بر اساس علم بي كران الهي است؛ يعني دگرگوني هاي عجيب جنين در رحم و بحران هاي وجود مادر و زمان دقيق

تولد، همگي نظام حساب شده اي دارند كه كوچك ترين اختلال در آنها موجب زيان يا مرگ كودك مي شود و تنظيم اين روند عجيب و دقيق به دست خداست.

5. طول عمر و كاهش آن بر اساس علم الهي است؛ يعني عوامل موثر در حيات و طول عمر و تفاوت عمرها و عوامل مؤثر در كاهش عمر، محاسبات دقيق و پيچيده اي دارد كه تنظيم آنها بر اساس علم الهي است و البته اين كارها براي خداي توانا و دانا آسان است.

6. عوامل كم و زياد شدن عمر انسان ها دو دسته است:

الف) دسته ي اول عوامل مادي و طبيعي، مانند تغذيه و كار و حركت و پرهيز از مواد مخدّر و مشروبات الكلي و دوري از هيجانات.

ب) دسته ي دوم عوامل معنوي و غير محسوس كه در احاديث اسلامي به آنها اشاره شده است، هم چون صدقه، ديدار خويشاوندان (: صله ي رحم) كه موجب زياد شدن عمر مي شود و زناكاري كه موجب كاهش عمر مي شود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 104

آموزه ها و پيام ها:

1. از خودشناسي، به خداشناسي برسيد.

2. در مراحل آفرينش و حيات خود مطالعه كنيد تا به علم و قدرت الهي پي ببريد.

3. طول عمر انسان ها بر اساس (حسابگري و) علم خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي فاطر با يادآوري نعمت هاي دريايي و دريانوردي، انسان ها را به سپاس گزاري مي خواند و مي فرمايد:

12.

وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلَيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَي الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و دو دريا يكسان نيستند: اين (يكي) خوشي گوار [و] نوشيدنش گواراست، و آن (ديگري) شورِ تلخ است؛ و از هر (دو) گوشت تازه مي خوريد و زيوري كه آن را مي پوشيد بيرون مي آوريد؛ و كشتي ها را در آن (آب)، شكافنده مي بيني، تا از بخشش او بهره جوييد؛ و تا شايد شما سپاس گزاري كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به برخي نعمت هاي شگفت الهي و نشانه هاي او در صحنه ي دريا اشاره شده است؛ آبي كه به صورت قطرات باران شيرين از آسمان مي بارد، در جايي به صورت درياي شور و تلخ و در مكان ديگر به صورت درياي آب شيرين ظاهر مي شود و اين دو چهره ي مختلف طبيعت است كه هر دو براي انسان مفيد است.

2. در اين آيه سه نتيجه و فايده ي درياها بيان شده است:

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 105

الف) انسان مواد غذايي خود را از آنها مي گيرد و درياها يكي از مهم ترين منابع غذايي بشر است كه به صورت رايگان در اختيار اوست.

ب) وسايل زينتي، هم چون صدف، مرواريد دُرّ و مرجان از درياها به دست مي آيد و حسّ زيبادوستي و هنر انسان را اشباع مي كند.

ج) در درياها كشتي هاي بزرگ به حركت در مي آيند كه وسيله ي حمل و نقل بار و مسافرند و اين يكي از مهم ترين پايه هاي تمدن بشر و

عامل گسترش تجارت و فرهنگ است. هنوز هم كشتي هاي غول پيكر كه هزاران تن بار را حمل مي كنند از مهم ترين وسايل حمل و نقل به شمار مي آيند.

3. در اين آيه بر گوشت تازه ي دريا اشاره شده است. اين تعبير نشان دهنده ي اهميت گوشت هاي تازه ي دريايي است.

4. مقصود از درياهاي شيرين، همان درياچه ها و رودخانه هاي آب شيرين «1» است كه در سراسر دنيا وجود دارند و يا منظور رودخانه هاي آب شيرين است كه در كنار ساحل دريا آب شور را عقب مي راند و تا مدتي با آن مخلوط نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. از درياشناسي، به خداشناسي برسيد.

2. در فوايد درياها مطالعه كنيد تا روح سپاس گزاري در شما تقويت شود.

3. دريا براي شما شغل، غذا و هنر مي آفريند.

***

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي فاطر به نشانه هاي خدا در صحنه ي آسمان و حاكميت مطلق خدا و ناتواني معبودان مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

13. يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمّيً ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 106

(خدا) شب را در روز وارد مي كند و روز را در شب وارد مي كند و (منافع) خورشيد و ماه را مسخّر ساخته، در حالي كه هر كدام تا سرآمد معيّني روان اند؛ اين خدا، پروردگار

شماست؛ فرمانروايي تنها از آن اوست؛ و كساني را كه جز او مي خوانيد (و مي پرستيد)، مالك هيچ پوست هسته ي خرمايي نيستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند اين آيه خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما مقصود آن همه ي مردم جهان هستند كه مي توانند با مطالعات كيهان شناسي و دقت در رفت و آمد شبانه روز، قدرت خدا را بهتر بشناسند.

2. «يُولِجُ» در اصل به معناي داخل كردن است كه در اين جا به معناي داخل كردن شب در روز و بالعكس است كه يا اشاره به افزايش و كاهش تدريجي شبانه روز است كه در طي چهار فصل سال پديد مي آيد و يا اشاره به تبديل تدريجي شب و روز به هم ديگر است كه به صورت ناگهاني صورت نمي گيرد تا انسان ها را گرفتار مشكلات سازد.

البته مانعي ندارد كه آيه به هر دو مطلب اشاره داشته باشد.

آري؛ اين ها از نشانه ها و مظاهر قدرت خداست.

3. مقصود از تسخير ماه و خورشيد آن است كه خدا آنها را در خدمت منافع بشر قرارداده است تا انسان از نور و حرارت و آثار ديگر آنها بهره ببرد.

4. «قِطْمير» به معناي پوست نازك سفيد رنگي است كه سرتاسر هسته ي خرما را پوشانده است «1» و يا به معناي فرورفتگي و اثري است كه در پشت هسته ي خرما وجود دارد «2» و در هر صورت كنايه از موجودات بسيار كوچك و كم ارزش است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 107

5. در اين آيه به عدم مالكيت

و حاكميت و ناتواني بت ها و معبودان دروغين مشركان اشاره شده است تا نشان دهد كه پرستش آنها بي خردي است؛ چون توانايي حل مشكلات را ندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات كيهان شناختي، خداشناس شويد.

2. حركت ماه و خورشيد نيز فرجامي معيّن دارد (و جهان ما سر آمدي خاص دارد).

3. به دنبال (پرستش) معبودان ناتوان نرويد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي فاطر بار ديگر با تأكيد بر ناتواني معبودان مشركان به انكار آنان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

14. إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ

اگر آن (معبود) ها را بخوانيد (صدا و) دعاي شما را نمي شنوند؛ و اگر (بر فرض) مي شنيدند (دعاي) شما را نمي پذيرفتند؛ و در روز رستاخيز، شرك (و پرستش) شما را منكر مي شوند؛ و (هيچ كس) مانند (خداي) آگاه، تو را با خبر نمي سازد.

نكته ها و اشاره ها:

1. معبودان دروغين و بت ها در دنيا توان شنيدن سخنان و پاسخ دادن به مشركان را ندارند، ولي در رستاخيز به فرمان خدا (با زبان حال يا با زبان قال «1») به سخن در مي آيند.

2. در آياتي از قرآن به اين حقيقت اشاره شده كه در رستاخيز معبودان

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 108

مشركان، پرستش آنها را منكر مي شوند؛ «1» چرا كه به خوبي مي دانند آنها

همتاي خداي بزرگ نيستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. معبودي را بپرستيد كه صداي شما را بشنود و پاسخ دهد و در رستاخيز منكر پرستش شما نشود.

2. دل به غير خدا نسپاريد و غير از او را نپرستيد كه در دنيا و آخرت شما را تنها مي گذارند.

3. خدا خبرنگاري آگاه است (كه سرنوشت شما را بيان مي كند).

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا هفدهم سوره ي فاطر با اشاره به توانگري و قدرت خدا به نيازمندي انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

15- 17. يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ* إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ* وَمَا ذلِكَ عَلَي اللَّهِ بِعَزِيزٍ

اي مردم! شما به خدا نيازمنديد؛ و فقط خدا توانگر [و] ستوده است.* اگر بخواهد، شما را (از ميان) مي برد و آفرينش جديدي مي آورد؛* و اين (كار) بر خدا سخت نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه موقعيت انسان ها را در جهان هستي روشن مي سازد و بيان مي كند كه خدا وجود مستقل و توانگر و بي نياز حقيقي است، ولي همه ي موجودات سرتاسر نياز و فقر و وابستگي به او هستند، به طوري كه اگر لحظه اي ارتباط آنها با خدا قطع شود نابود مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 109

2. برخي فلاسفه اين آيه را اشاره به برهان «فقر و امكان» يا «امكان و وجوب» مي دانند كه در مورد اثبات وجود

خداست؛ يعني اگر همه ي موجودات معلول و وابسته به علت و ممكن و نيازمند باشند سلسله ي علت و معلول ها تا بي نهايت ادامه مي يابد و اين تسلسل و محال است و چنين مجموعه اي هيچ گاه موجود نمي شود؛ چرا كه همه ي سلسله نيازمند و معلول است، بنابر اين لازم است كه وجود مستقل قائم به ذات، علت همه ي هستي باشد كه از آن با عنوان واجب الوجود ياد مي شود. «1»

3. در اين جا پرسشي مطرح مي شود كه اگر خدا بي نياز است پس چرا به ما فرمان عبادت مي دهد؟

پاسخ آن است كه عبادت و اطاعت او راه تكامل ماست پس ما نيازمند پرستش او هستيم و از اين راه تكامل بهره مي بريم و خدا ما را به اين راه تكامل ره نمون شده است، و گرنه نيازي به عبادت ما ندارد.

4. در اين آيه تاكيد شده كه از بين بردن انسان ها و آوردن افراد جديد به جاي آنها بر خدا آسان است. مشابه اين آيه در سوره ي انعام، آيه ي 133 نيز آمده است و اشاره مي كند كه نبود انسان ها چيزي از عظمت خدا كم نمي كند و قدرت او بي نهايت است.

آموزه ها و پيام ها:

1. سراسر وجود شما نياز است، پس به درگاه بي نياز مطلق روي آوريد.

2. قدرت خدا مطلق است و حتي تعويض شما براي او آسان است (پس غفلت و غرور شما را فرانگيرد و در برابر او سركشي نكنيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 110

قرآن كريم در آيه ي هجدهم سوره ي فاطر با بيان قانون عدم تحمّل بار گناهان ديگران و قانون سودرساني رشد و پاكي به خود انسان و با اشاره به وظايف پيامبر در هشدارگري مي فرمايد:

18. وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَي حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْ ءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَي إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَمَن تَزَكَّي فَإِنَّمَا يَتَزَكَّي لِنَفْسِهِ وَإِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ

و هيچ باربرداري بار سنگين (گناه) ديگري را برنمي دارد؛ و اگر گرانباري، (ديگري را) براي (برداشتن) بار (گناه) خود بخواند، هيچ چيزي از آن برداشته نمي شود، و گرچه از نزديكان (او) باشد. (تو) فقط كساني را هشدار مي دهي كه از پروردگارشان در نهان مي هراسند و نماز را برپا مي دارند؛ و كسي كه خود را رشد دهد [و پاك نمايد]، پس فقط براي خودش [پاكي جسته و] رشد نموده است؛ و فرجام (همه ي شما) فقط به سوي خداست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفاد اين قانون كه مي فرمايد: «هيچ كس بارگناهان ديگري را به دوش نمي كشد.» در آيات قرآن مكرر تكرار شده است. «1»

اين قانون يكي از پايه هاي اساسي در اعتقادات اسلامي است كه از سويي اشاره به عدل خدا دارد كه مسئوليت هر كس را به دوش خودش مي نهد و از سوي ديگر به شدت مجازات رستاخيز اشاره مي كند كه هيچ كس حاضر نمي شود بارگناه ديگري را به دوش گيرد.

2. اين قانون باعث مي شود كه انسان مراقب اعمال خويش باشد و تحت تأثير آلودگي محيط و اطرافيان قرار نگيرد؛ چرا كه مي داند آنان بار گناه او را به

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 111

دوش نخواهند كشيد؛ از اين رو دانستن اين قانون يكي از عوامل تزكيه است.

3. قانون فوق در موردي است كه كسي هيچ گونه دخالتي در كارهاي ديگران نداشته باشد؛ اما اگر كسي روش و سنت بدي ايجاد كند يا به كار بدي تشويق كند و سهمي در آن داشته باشد، شريك آن كار به شمار مي آيد و مجازات مي شود: در احاديث آمده است:

هر كس سنت و روش بدي را پايه گذاري كند، بار (گناه) كساني كه بدان عمل مي كنند بر عهده ي او خواهد بود، بي آن كه از گناه (عمل كننده ي اصلي) كم شود. «1»

4. در اين آيه بيان شده كه تبليغ و هشدار پيامبران فقط در دل هاي آماده ي پذيرشِ حقيقت اثر مي كند، كساني كه عظمت خدا را درك مي كنند و از آن هراس دارند و زمينه ي اوليه ي ايمان به غيب را در خود ايجاد كرده اند و به وسيله ي نماز با خدا ارتباط برقرار مي كنند، و گرنه اگر كسي روح حقيقت جويي و خداخواهي نداشته باشد، به دعوت پيامبران گوش نمي دهد.

5. در اين آيه به قانون ديگري اشاره شده كه اگر كسي پاكي پيشه سازد و تزكيه ي نفس كند، نتيجه و سود آن به خودش مي رسد؛ چرا كه عامل رشد و كمال خود او مي شود و سعادت خودش را تأمين مي نمايد.

6. تزكيه كن تا پرواز كني:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

اي عزيز!

با آن كه اين عالم دار جزا نيست و محلّ بروز سلطنت حق نيست و زندان مؤمن

است، اگر تو از اسارت نفس بيرون آيي و به عبوديت

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 112

حق گردن نهي و دل را موحد كني و زنگار دوبيني را از آينه ي روح بزدايي و قلب را به نقطه ي مركزيّه ي كمال مطلق متوجه كني، در همين عالَم آثار آن را به عيان مي يابي.

چنان وسعتي در قلبت حاصل شود كه محل ظهور سلطنت تامّه ي الهيّه شود و از تمام عوالم، فسحت (: فراخي) و سعه ي آن بيش تر گردد.

«لا يسعني ارضي و لاسمائي و لكن يسعني قلب عبدي المومن؛ «1» من در زمين و آسمان نگنجم، ولي در دل بنده ي مؤمنم جاي گيرم».

و چنان غنا در آن ظاهر گردد كه تمام ممالك باطن و ظاهر را به پشيزي نشمري و چنان اراده ات قوي گردد كه متعلق به ملك و ملكوت نگردد و هر دو عالم را لايق خود نداند.

طيران مرغ ديدي تو ز پاي بند شهوت

بدر آي تا ببيني طيران آدميّت «2» (سعدي)

آموزه ها و پيام ها:

1. به فكر كردار خويش باشيد كه حتي نزديكان شما بار گناه شما را به دوش نخواهند كشيد.

2. مبلغان و رهبران الهي بذر تبليغ را بر دل هاي آماده بپاشند.

3. تزكيه ي نفس و پاكي (عامل رشد و كمال) براي خود انسان است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 113

قرآن كريم در آيات نوزدهم تا بيست و سوم سوره ي فاطر چهار مقايسه و تشبيه (براي مؤمن و كافر) بيان كرده و با اشاره به وظيفه ي هشدارگري پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

19- 23. وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَي وَالْبَصِيرُ* وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ* وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ* وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ* إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِيرٌ

و نابينا و بينا مساوي نيستند؛* و تاريكي ها و نور؛* و سايه و گرماي آفتاب (مساوي نيستند)؛* و زندگان و مردگان يكسان نيستند. در حقيقت، خدا (پيام خود را) به گوش هر كس بخواهد مي رساند، و تو ن (- مي تواني سخن خود را) به گوش كساني كه در قبرها هستند برساني.* تو جز هشدارگري نيستي.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در اين آيات نيز از روش تربيتي مقايسه و تشبيه استفاده كرده است و چهار مثال و تشبيه جالب براي بيان وضعيت مؤمنان و كافران آورده است، تا افراد با مقايسه ي آنان موقعيت خويش را بشناسند و راه صحيح را انتخاب كنند.

2. در اين آيات ايمان به نور و بينايي و سايه اي آرام بخش و حيات تشبيه شده است؛ چرا كه مؤمن خود را در پرتو نور الهي و نور وحي قرار مي دهد و جانش زنده مي شود و حقايق را مي بيند و در آن حالت آرام مي گيرد.

3. در اين آيات

كفر به تاريكي، نابينايي، بادهاي سوزان و مرگ تشبيه شده است؛ چرا كه انسان كافر گرفتار تاريكي هاي جهل و كفر است و بر دل و عقل او پرده افتاده و حقايق را نمي بيند و بادهاي سوزان اضطراب و رنج دروني زندگي او را مي سوزاند و او را از حركت و رشد بازمي دارد و هم چون مرده اي متحرّك مي سازد.

4. نور منشأ حيات و حركت و زندگي و رشد است، اما تاريكي عامل

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 114

سكون و ركود و زمينه ساز خطرها و مرگ است؛ از اين رو ايمان را به نور و كفر را به تاريكي ها تشبيه كرد.

5. در اين آيات واژه ي ظلمات را جمع، ولي واژه ي نور را مفرد آورد. شايد اين بدان خاطر است كه سرچشمه ي كفر تاريكي ها و انحرافات متعددي هم چون جهل، شرك و ظلم است، اما منشأ ايمان نور واحد خداست.

6. مقصود از مردگاني كه سخن پيامبر صلي الله عليه و آله را نمي شنوند، كافران لجوج و دل مرده اي هستند كه گرفتار جهل تعصّب هستند و آمادگي پذيرش حق را ندارند.

زنده دل از مرده، نصيحت نيوش

مرده دل از زنده، نگيرد بگوش (سعدي)

7. اگر مردگان سخن پيامبر صلي الله عليه و آله را نمي شنوند، پس چرا ما به پيامبر و امامان و شهدا سلام مي كنيم؟

پاسخ آن است كه اولًا، مردگان به طور طبيعي و

عادي چيزي نمي شنوند و ارتباط آنها با دنيا قطع مي شود، اما افرادي هم چون شهدا زنده اند و افرادي را كه خدا اجازه دهد مي توانند ارتباط خود را با اين جهان برقرار كنند.

از اين روست كه به ما دستور داده شده كه به پيامبر صلي الله عليه و آله در نماز سلام كنيم و يا به مردگان مؤمن تلقين كنيم «1» و يا پيامبر صلي الله عليه و آله با كشتگان بدر سخن گفت.

ثانياً، مقصود آيه ي فوق معناي كنايي، يعني مردگان متحرّك، همانند كافران است.

8. در اين آيات بيان شده كه وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله فقط هشدارگري است. اين آيه بدان معنا نيست كه وظيفه ي او بشارت دادن و رهبري و كارهاي ديگر نيست، بلكه مقصود آن است كه وظيفه ي پيامبر اجبار مردم بر ايمان است و او نبايد براي اين كه مردگان متحرك، يعني كافران لجوج ايمان نمي آورند زياد غصّه بخورد، بلكه وظيفه ي او تذكر و هشدار است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 115

آموزه ها و پيام ها:

1. با مقايسه ي (آثار ايمان و كفر راه حق را) انتخاب كنيد.

2. آثار كفر، تاريكي، عدم بصيرت، باد سوزان (ناراحتي ها) ودل مردگي است.

3. آثار ايمان، نور، بصيرت، سايه اي (آرامش بخش) و زندگي است.

4. توفيق شنوايي (و هدايت) افراد به دست خداست.

5. وظيفه ي مبلغان ديني هشدارگري است (نه اجبار مردم و غصّه ي زياد).

***

اهداف رسالت پيامبر (ص)

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي فاطر به اهداف رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

24. إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَنَذِيراً وَإِن مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ

در واقع، ما تو را به حق، بشارتگر و هشدارگر فرستاديم؛ و هيچ امتي نبوده مگر آن كه هشدارگري، در آن، گذشته است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل بر هشدارگري پيامبر صلي الله عليه و آله تأكيد شد؛ چون سخن از كافران لجوج بود كه هم چون مردگان متحرك به حق گوش فرا نمي دادند، ولي در اين آيه وظيفه ي كلي پيامبر صلي الله عليه و آله را بيان مي كند كه هشدارگري و مژده رساني است.

2. پيامبران الهي به عنوان مبلغان ديني حالت تعادل را حفظ مي كردند و از طرفي به مؤمنان مژده ي سعادت مي دادند و از طرف ديگر كافران و ستمكاران را از عذاب مي ترساندند.

3. در هر ملتي پيامبري بوده است؛ البته اعم از پيام رسانان مستقيم يا غير مستقيم؛ يعني در ميان برخي ملت ها پيامبر فرستاده شد و در برخي

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 116

ديگر عالمان ديني پيام آنان را رساندند؛ پس مقصود آن است كه پيام الهي به گوش همه ي ملت ها رسيده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مژده رساني و هشدارگري از اهداف رهبران الهي و مبلغان ديني است.

2. رهبران الهي و

مبلغان ديني براي تربيت و هدايت مردم از هشدارگري و مژده رساني استفاده كنند.

3. پيام الهي به گوش همه ي ملت ها رسيده است (پس در اين زمينه بهانه تراشي نكنيد).

***

قرآن كريم در آيات بيست و پنجم و بيست و ششم سوره ي فاطر به واكنش منفي كافران در برابر پيامبران الهي و كتاب هاي آسماني و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

25 و 26. وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالزُّبُرِ وَبِالْكِتَبِ الْمُنِيرِ* ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ

و اگر تو را تكذيب كنند، پس به تحقيق، كساني كه پيش از آنان بودند (نيز پيامبران خود را) تكذيب كردند؛ در حالي كه فرستادگانشان با دلايل روشنِ (معجزه آسا) و نوشته هاي متين و كتاب روشني بخش به سراغ آنان آمدند.* سپس كساني را كه كفر ورزيدند، گرفتار (مجازات) ساختم؛ پس انكار [من چگونه بود؟!

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 117

نكته ها و اشاره ها:

1. «بيّنات» به معناي دلايل روشن است كه در اين جا مقصود معجزات پيامبران است كه دليل حقّانيّت آنهاست.

2. «زُبُر» به معناي نوشته هاي استوار است كه در اين جا يا اشاره به كتاب هاي قبل از موسي است و يا كتاب هايي كه در بردارنده ي اندرز و نصايح و مناجات بوده اند (همانند زبور داود).

3. «كتاب مُنير» به معناي كتاب روشني بخش است كه در اين جا

يا اشاره به تورات و كتاب هاي آسماني بعدي است و يا اشاره به كتاب هاي آسماني است كه داراي احكام و قوانين فردي و اجتماعي اند (هم چون تورات، انجيل و قرآن). «1»

4. اين آيات به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و رهبران الهي و مبلغان ديني دل داري مي دهد كه از مخالفت هاي كافران ناراحت نباشيد كه اين روش در طول تاريخ ادامه داشته است؛ و نيز به مخالفان هشدار مي دهد كه كافران قبلي گرفتار عذاب شدند، پس شما هم از مجازات الهي بهراسيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خط مخالفت با رهبران الهي و كتاب هاي آسماني در طول تاريخ بشر ادامه داشته است.

2. پيامبران همراه با دليل و كتاب به سراغ مردم مي آمدند.

3. مخالفان اسلام فرجام عذاب آلود كافران گذشته را بنگرند و عبرت گيرند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي فاطر به نشانه هاي خدا در صحنه ي آسمان و طبيعت رنگارنگ اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ ثَمَرَاتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهَا وَمِنَ الْجِبَالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَحُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهَا وَغَرَابِيبُ سُودٌ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 118

آيا نظر نكرده اي كه خدا از آسمان، آبي فرو فرستاد، به وسيله ي آن محصولاتي كه رنگ هايش متفاوت است (از زمين) خارج ساختيم و از كوه ها راه ها (و رگه ها) ي سپيد و سرخ، كه رنگ هايش متفاوت است و سياه

سياه (آفريديم)؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه با يك پرسش شروع شده كه حسّ كنجكاوي انسان را بر مي انگيزد، تا به صفحه ي زيباي طبيعت بنگرد و ببيند كه چگونه خدا از آبي بي رنگ صدها رنگ پديد آورده است كه ميوه ها و كوه هاي رنگارنگ از جمله ي آنهاست.

2. تعبير «ألوان» به معناي رنگ هاست كه ممكن است اشاره به رنگ هاي ظاهري ميوه ها و يا كنايه از تفاوت ساختمان و طعم و خواص ميوه ها باشد كه در هر صورت نشانه اي از قدرت بي انتهاي پروردگار است.

3. مقصود از خيابان هاي رنگارنگ در كوه ها، يا همان جاده هاي كوهستاني است كه با رنگ هاي مختلف و پر پيچ و خم، زيبايي خاصي در طبيعت دارد و باعث مي شود كه انسان راه را گم نكند و يا مقصود آن است كه خود كوه ها هم چون خيابان ها و خطوطي بر سطح زمين كشيده شده اند و به رنگ هاي متفاوت ديده مي شوند. «1»

آري اين خيابان ها و كوه هاي رنگارنگ را دست تقدير الهي بر چهره ي زمين ترسيم كرد و نشانه ي قدرت اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات رنگ شناسي، خداشناس شويد.

2. به صحنه ي طبيعت رنگارنگ و نزول باران بنگريد (و نشانه هاي عظمت و قدرت خدا را ببينيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 119

چرا فقط دانشمندان از خدا مي هراسند؟

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي فاطر به نقش آفريني خدا در رنگ ها و واكنش دانشمندان در برابر خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

28. وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذلِكَ إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ

و از مردم و جنبندگان و دام ها (انواعي هستند) كه رنگ هايشان همان گونه متفاوت است. از ميان بندگان خدا، فقط دانشوران از او هراس دارند؛ [چرا] كه خدا شكست ناپذيري بسيار آمرزنده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به رنگ هاي مختلف انسان ها هم چون سياه، سفيد و سرخ اشاره شده است، به طوري كه گاهي دو برادر دو قلو يك رنگ نيستند؛ همان طور كه رنگ هاي باطني افراد و خُلق و خوي آنان و استعدادهايشان متفاوت است و همه نشانه ي عظمت و قدرت آفريدگار است.

2. در عالم جنبندگان و حيوانات نيز رنگ ها و انواع زيادي وجود دارد كه انسان را مجذوب و مبهوت مي سازد تا بگويد:

اين همه نقش عجب بردر و ديوار وجود

هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار 3. «خَشيت» به معناي ترس آميخته با تعظيم است و غالباً در مواردي به كار مي رود كه از علم و آگاهي سر چشمه گرفته باشد. «1»

در قرآن كريم مقام خشيت و هراس از خدا مخصوص دانشمندان شمرده شده است؛ زيرا آنان عظمت خدا را درك مي كنند و به خاطر اين آگاهي از او هراس دارند.

4. هراس دانشمندان از خدا به معناي ترس از مسئوليت هاي خويش

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 120

است؛ يعني هراس دارند كه شايد آنچه شايسته ي مقام با عظمت خداست به جا نياورده و وظايف خود را به خوبي انجام نداده باشند و يا اين كه مخالفت فرمان او كرده باشند.

5. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه در مورد آيه ي فوق فرمودند:

مقصود از دانشمندان، كساني هستند كه اعمالشان گفتار آنان را تأييد مي كند و كسي كه گفتارش با كردارش هماهنگ نباشد دانشمند نيست. «1»

و در حديث ديگري آمده است:

دانشمندترين شما به خدا كسي است كه بيش تر براي خدا بترسد (كه مبادا مسئوليت خويش و دستورات الهي را انجام نداده باشد). «2»

6. در اين آيه هراس دانشمندان را پس از دعوت به مطالعه ي رنگ ها فرمود؛ يعني نخست به علوم تجربي اشاره كرد و سپس به واكنش دانشمندان در برابر خدا؛ از اين مطلب استفاده مي شود كه مقصود از دانشمندان در اين آيه فقط دانشمندان ديني نيست، بلكه عالمان علوم تجربي را نيز شامل مي شود؛ البته دانشمنداني كه از علوم تجربي و مطالعه در پديده هاي طبيعي راهي به سوي درك عظمت و قدرت خدا مي گشايند و حتي رنگ هاي طبيعي را نشانه هاي خدا مي دانند.

پس لازم است كه علم جهت دار باشد و انسان را با خدا پيوند دهد وگرنه آن علم براي بشريت سودمند نيست و گاهي مايه ي نابودي بشر مي شود.

7. در پايان آيه به عزّت و آمرزش الهي اشاره شده است؛ عزّت و قدرت شكست ناپذير الهي عامل خشيّت و هراس انسان دانشمند، و آمرزش او عامل

اميد و حركت تكامل آفرين مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 121

آموزه ها و پيام ها:

1. با رنگ شناسي، خداشناس شويد.

2. به رنگ هاي مختلف انسان ها، جنبندگان و دام ها بنگريد (تا نشانه هاي عظمت خدا را دريابيد).

3. بندگان دانشمند خدا (عظمت او را درك مي كنند و از مقام او) مي هراسند.

4. علم شما جهت دار باشد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و نهم و سي ام سوره ي فاطر به تجارت پرسود مؤمنان با پروردگار اشاره مي كند و مي فرمايد:

29 و 30. إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ* لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُم مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ

در حقيقت، كساني كه كتاب خدا را مي خوانند [و پيروي مي كنند] و نماز را بر پا مي دارند و از آنچه به آنان روزي داده ايم، پنهاني و آشكارا، (در راه خدا) هزينه مي كنند، داد و ستدي بي كساد اميد دارند.* تا (خدا) پاداششان را به طور كامل به آنان بدهد و از بخشش خود برايشان بيفزايد؛ [چرا] كه او بسيار آمرزنده [و] بسي سپاس گزار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «تلاوت» كتاب خدا، خواندن و پيروي كردن از آن است؛ «1» يعني آنان آيات الهي را مي خوانند و بر اساس آن به نماز و انفاق مي پردازند.

2. مؤمنان راستين از طرفي به وسيله ي نماز با خدا ارتباط برقرار مي كنند و از طرف ديگر به وسيله ي

انفاق و بخشش با مردم پيوند مي خورند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 122

3. «انفاق» مؤمنان شامل بخشش ثروت، علم، نيرو، تجربه و تمام مواهب خدادادي مي شود كه گاهي مخفيانه انجام مي شود كه نشانه ي اخلاص است و گاهي آشكارا كه موجب تشويق ديگران مي گردد.

4. مقصود از تجارت بي فساد و بدون كساد آن است «1» كه مؤمنان با خدا معامله مي كنند؛ يعني كتاب او را مي خوانند و به محتواي آن عمل مي كنند و از مال خود مي بخشند و خدا نيز پاداش آنان را كامل مي دهد و چيزي نيز به آنان اضافه مي دهد كه البته اين تجارتي پرسود است.

5. هنگامي كه انسان با انساني معامله مي كند، در عوض كالاي او قيمتي برابر مي دهد، اما خدا در تجارت با انسان:

- خودش سرمايه را در اختيار انسان قرار مي دهد؛

- خودش خريدار است در حالي كه نياز به خريد ندارد؛

- پاداش انسان را به طور كامل مي دهد؛

- پاداشي اضافه نيز به انسان مي دهد؛

- خطاها و گناهان انسان را مي آمرزد؛

- از انسان تشكر مي كند (و برترين پاداش ها را به او مي دهد).

و اين ها نهايت لطف الهي را نشان مي دهد كه خدايي كه مالك انسان و همه ي اموال اوست از او تشكر مي كند و به او مزد مي دهد (گويي بندگان از او طلبكار هستند).

6. برخي مفسران برآن اند كه آيه ي فوق به دنبال آيه ي قبل، صفات و ويژگي هاي دانشمندان راستين را بيان مي كند كه در دل خشيت خدا دارند و بر زبان آيات الهي را تلاوت مي كنند و با خدا و

خلق ارتباط دارند و دل به تجارت با خدا بسته اند، كه باقي است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 123

7. در اين آيه اخلاق مؤمنان راستين بيان شده است كه در انجام كارهاي نيك جز پاداش الهي را نمي خواهند و به دنبال رياكاري و تمجيد مردم نيستند.

8. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده است:

بدانيد كه براي شما بهايي غير از بهشت نيست، پس خود را به غير آن نفروشيد. «1»

9. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

مقصود از پاداش و فضل الهي كه به مؤمن نيكوكار داده مي شود، همان مقام شفاعت است كه به او داده مي شود تا از افراد (دوزخي) كه در دنيا به او نيكي كرده اند شفاعت كند. «2»

البته اين حديث يكي از مصاديق فضل الهي را بيان مي كند، و گرنه بخشش خدا وسيع است و شامل نعمت هاي معنوي ديگري نيز مي شود.

10. در اين آيه به آمرزش و سپاس گزاري خدا اشاره شده است؛ يعني اول خدا مؤمنان خطاكار را مي آمرزد و از گناه پاك مي كند؛ سپس از آنان تشكر مي كند و به آنها پاداش مي دهد.

آري؛ اگر او آمرزشگر نبود، ممكن بود برخي افراد به خاطر سوابق سوء خود مستحق پاداش و فضل الهي نباشند، ولي او اول مردمان را مي بخشد، تا زمينه ي پاداش او را پيدا كنند، سپس از آنان تشكر مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. تلاوت قرآن، نماز و بخشش، تجارتي پرسود است كه پاداش هاي الهي را به دنبال دارد.

2.

بخشش مخفي و آشكار هر دو خوب است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 124

3. به دنبال تجارتي بي كساد و ماندگار باشيد.

4. هدف كارهاي نيك شما پاداش الهي باشد.

5. خدا بسيار سپاس گزار است و علاوه بر پاداش معمولي، بخشش هم دارد.

***

خداي متعالي در آيات سي و يكم و سي و دوم سوره ي فاطر به حقانيّت قرآن و واكنش هاي سه گروه از مردم در برابر آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

31 و 32. وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَبِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ* ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَبَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ

و آنچه از كتاب (قرآن) به سوي تو وحي كرديم فقط حق است، در حالي كه مؤيّد (كتاب هاي) پيشين است؛ قطعاً خدا نسبت به بندگانش آگاه و بيناست.* سپس كتاب (: قرآن) را به كساني از ميان بندگانمان كه برگزيديم به ارث داديم؛ پس، برخي از آنان به خودشان ستم كردند و برخي از آنان معتدل بودند و برخي از آنان به رخصت الهي به نيكي ها پيشي گيرنده اند؛ اين فقط فضيلت بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «حَق» به معناي مطابقت و موافقت است كه به چند چيز گفته مي شود:

اول، كسي كه بر اساس حكمت ايجاد مي كند.

دوم، چيزي كه بر اساس حكمت

ايجاد شده است.

سوم، اعتقادي كه مطابق با واقع است.

و چهارم، سخنان و افعالي كه طبق وظيفه و در وقت مقرر انجام شده اند. «1»

و قرآن بر همه ي معاني، حق است؛ چرا كه سخني مطابق واقع است كه بر اساس حكمت آفريده شده و در وقت مناسب فرود آمده است.

2. قرآن حق است؛ مطابق واقع و حقيقت است و تناقض و خرافات در آن

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 125

وجود ندارد و معارف آن هماهنگ با منطق و عقل است و قوانين آن منطبق با نيازهاي انسان.

3. تاييد كتاب هاي آسماني پيشين توسط قرآن دليل صدق گفتار قرآن است، همان طور كه نزول آن از طرف خداي آگاه و بينا دليل بر حقانيّت آن است؛ چرا كه خدا از نيازهاي انسان آگاه است و از اين رو آيات قرآن مطابق با نيازهاي واقعي انسان است.

4. خدا قرآن را به گروهي ارث داد؛ يعني قرآن بدون زحمت و داد و ستد به دست مسلمانان رسيد.

5. مسلمانان در برابر قرآن سه گروه شدند و سه واكنش متفاوت نشان دادند:

اول، گروهي از مسلمانان در وظيفه ي پاسداري از قرآن كوتاهي كردند و به احكام آن عمل نكردند و بدين صورت بر خويشتن ستم نمودند.

دوم، گروهي راه ميانه را انتخاب كردند و به پاس داري از قرآن پرداختند، اما در اين راه نارسايي هايي نيز داشتند.

و سوم، گروه ممتازي كه وظايف خود را در پاس داري و عمل به قرآن به خوبي انجام دادند و بر همگان پيشي گرفتند و داراي

فضيلت بزرگي شدند.

6. در احاديث متعددي از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه مقصود از گروه اول، يعني ستمكاران به خود، كساني هستند كه امام خويش را نمي شناسند؛ و منظور از گروه دوم، يعني افراد معتدل، پيروان عارف امامان عليهم السلام هستند و منظور از گروه سوم، يعني پيشي گيرندگان در نيكي ها، همان امامان معصوم عليهم السلام هستند. «1»

البته روشن است كه اين گونه احاديث مصاديق روشن آيه را بيان مي كنند و به معناي انحصار معناي آيه در اين موارد نيستند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 126

7. مانعي ندارد كه مقصود از «برگزيدگان الهي» كه كتاب قرآن به آنان داده شده است، برخي از مسلمانان باشند و اين تعبيرات در قرآن مكرر آمده كه مطلبي را كه مخصوص برخي مردم است به همه ي آنان نسبت مي دهد.

از اين رو در برخي احاديث آمده است كه مقصود از برگزيدگان، فرزندان پيامبر صلي الله عليه و آله از نسل فاطمه عليها السلام هستند. «1»

يعني همه ي مردم شريك در وراثت قرآن هستند، ولي پاس داران حقيقي فقط يك گروه از سه گروه مردم هستند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتاب حق (و مطابق واقعيت ها و بر اساس حكمت) است.

2. قرآن بدون زحمت به دست مسلمانان رسيده، ولي در مقام عمل فقط يك گروه پاس دار آن اند.

3. مردم در برابر قرآن سه واكنش ستمكارانه، معتدلانه و مسابقه گونه دارند.

4. هر كس پاس دار عمل به قرآن نباشد، به خود ستم كرده است.

5. پيش روان در نيكي ها، صاحب فضيلت بزرگي هستند.

***

قرآن كريم در آيات سي و سوم تا سي و پنجم سوره ي فاطر به پاداش هاي بهشتي نيكوكاران و سخنان شكرآميز آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

33- 35. جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤاً وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ* وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ* الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 127

(پاداش آنان) بوستان هاي (ويژه ي بهشتِ) ماندگار است، در حالي كه در آنها وارد مي شوند؛ (و) در آن جا با دستبندهايي از طلا و مرواريد آراسته مي شوند و لباس هايشان در آن جا حرير است.* و مي گويند: «ستايش مخصوص خدايي است كه اندوه را از ما برطرف ساخت؛ قطعاً، پروردگار ما بسيار آمرزنده [و] بسي سپاس گزار است؛* (همان) كسي كه از بخشش خود ما را در سراي ماندني جاي داد؛ در حالي كه در آن جا هيچ رنجي (جسمي) به ما نمي رسد، و (نيز) در آن جا هيچ خستگيِ (روحي) به ما نمي رسد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «جَنّات عَدْن» همان بوستان هاي ماندگار و باثبات بهشتي است. اين تعبير نشان مي دهد كه نعمت هاي بهشتي ثابت و جاويدان است و هم چون مواهب دنيوي زوال پذير نيست.

2. در اين آيه به زيورهاي بهشتيان هم چون دست بندهاي طلا و مرواريد و لباس هاي حرير اشاره شده است. در مورد

اين تعبيرات دو نكته قابل توجه است:

اول آن كه خداوند در بهشت به مؤمنان نيكوكاري كه در دنيا دستورات شرعي را رعايت مي كردند و از نعمت ها محروم بودند، بهترين زيورها را ارزاني مي دارد.

دوم آن كه در بهشت نعمت ها و زيورهايي است كه در تصور ما نمي گنجد و بيان آنها الفبا و فرهنگ ديگري مي طلبد؛ از اين رو با همين الفاظ محدود كه نعمت هاي دنيوي را بيان مي كند شبحي از آن نعمت هاي بزرگ را براي ما بيان مي دارند. «1»

3. مقصود از «حَزَن» همان غم و اندوهي است كه روح انسان را مي آزارد كه شامل اندوه هاي دنيوي و اندوه در رستاخيز مي شود؛ يعني در بهشت تمام ناراحتي ها و اندوه ها و ناامني ها و ترس از عذاب و مرگ و فنا برطرف مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 128

4. مقصود از «نَصَب ولُغُوب» زحمت و رنج است، ولي برخي گفته اند كه نَصَب به معناي زحمت هاي جسماني و لُغوب به معناي ناراحتي هاي روحاني و سستي و واماندگي است. «1»

چون در آن جا امنيت، آرامش و نعمت هاي فراوان جاويدان و زوال ناپذير وجود دارد و از كارهاي سخت، جنگ، بيماري و مرگ خبري نيست.

5. خدا هم آمرزشگر است و هم سپاس گزار، از طرفي گناهان انسان را مي بخشد و پاك مي كند و از طرف ديگر از كارهاي نيك انسان تشكر مي كند و به او نعمت هاي بهشتي مي دهد و اين نهايت لطف پروردگاري است كه خود مالك همه چيز است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر زيورهاي بهشتي و آرامش بدون رنج مي خواهيد،

مؤمن نيكوكار شويد.

2. خدا با زيورهاي عالي بهشتي جبران زحمات مؤمنان نيكوكار را مي نمايد.

3. بهشتيان در بهشت نيز با ياد نعمت هاي الهي ستايشگر اويند.

4. بهشت، نتيجه ي فضل و بخشش الهي است.

5. پروردگاري آمرزنده و سپاس گزار داريد (كه پاداش شما را مي دهد و خطاهاي شما را مي بخشد).

***

قرآن كريم در آيات سي و ششم و سي و هفتم سوره ي فاطر به فرجام عذاب آلود كافران ناسپاس و تقاضاي بازگشت آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

36 و 37. وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَي عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُم مِنْ عَذَابِهَا كَذلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ* وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَ لَمْ نُعَمِّرْكُم مّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَصِيرٍ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 129

و كساني كه كفر ورزيدند، آتش جهنّم براي آنهاست؛ (حكمِ) پايان (عمر) شان داده نمي شود تا بميرند و عذاب آن (جهنّم) از آنان كاسته نمي شود؛ اين گونه هر (انسان) بسيارناسپاس را كيفر مي دهيم.* و آن (دوزخي) ها در آن جا فرياد مي زنند: « [اي پروردگار ما! ما را بيرون آور تا [كار] شايسته اي انجام دهيم غير از آنچه انجام مي داديم». و (در پاسخ به آنان گفته مي شود:) آيا شما را چندان عمر نداديم كه هر كس تذكّرپذير است در آن (مدّت) متذكّر شود؟! و

هشدارگر (ي از پيامبران) به سراغ شما نيامد؟! پس (عذاب را) بچشيد و هيچ ياوري براي ستمكاران نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. روش تربيتي قرآن كريم آن است كه معمولًا سرنوشت دو گروه مؤمنان و كافران را در كنار هم بيان مي كند تا مژده و هشدار در كنار هم باشد و انسان ها بتوانند با مقايسه ي آنها راه صحيح را انتخاب كنند؛ از اين رو در آيات قبل فرجام مؤمنان نيكوكار بيان شد و در اين آيات فرجام كافران ناسپاس بيان مي شود.

2. در اين آيات سرنوشت كافران و عذاب دردناك آنان به خوبي به تصوير كشيده شده است.

آنان در عذاب دوزخ مانده اند؛ نه مرگ آنها مي رسد تا راحت شوند و نه عذاب آنان تخفيف داده مي شود و نه اجازه ي بازگشت به دنيا به آنان داده مي شود. آري؛ آنان در آتش زنداني اند.

3. در اين آيات به سه عامل عذاب اشاره شده است:

الف) آنان ناسپاس بودند؛

ب) ستمكار بودند؛

ج) كافر بودند.

4. مقصود از ناسپاسي كافران آن است كه آنان از نعمت پيامبران هشدارگر و عمر طولاني خود استفاده نكردند و سرمايه هاي خود را از دست

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 130

دادند «1» و به تكذيب پيامبران و آيات الهي پرداختند و با پيمودن راه شرك و كفر و گناه به خويشتن ستم كردند و در برابر خدا ناسپاسي نمودند.

5. در برخي احاديث آمده است كه مقصود از عمر طولاني در آيه ي فوق هجده سال است «2» و در برخي ديگر آمده است كه مقصود شصت سال

است كه راه عذر بر او بسته مي شود. «3»

شايد اين روايات به حد اقل و حد اكثر عمر كافي اشاره مي كنند؛ عمري كه به انسان فرصت كارهاي شايسته را مي دهد.

6. كافران هنگامي كه نتايج كردار بد خويش را در دوزخ مي بينند، پشيمان مي شوند و فرياد مي كشند و تقاضاي بازگشت به دنيا مي كنند تا كارهاي شايسته انجام دهند. اما بازگشت از مراحل تكاملي جهان محال است؛ همان طوركه انسان جوان نمي تواند به دوران جنيني بازگردد و بر فرض آن كه چنين بازگشتي ممكن شود كافران فراموشكار بار ديگر همان گناهان قبلي را تكرار خواهند كرد.

7. تعبير اين آيات نشان مي دهد كه كافران كوچك ترين عمل صالحي انجام نداده اند و هيچ راهي به سوي خدا نداشته و غرق در گناه بوده اند. «4»

8. تعبيرات آيه ي دوم، كنايه ي لطيفي است كه كافران كارهاي خود را صالح مي پنداشتند (چون نفس آنان يا شيطان، اعمال بدشان را براي آنان آراسته بود)؛ از اين رو مي گويند الآن مي خواهيم برگرديم و غير از آن اعمال را انجام دهيم. «5»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 131

آموزه ها و پيام ها:

1. كفر، ناسپاسي و ستمكاري سه عامل عذاب انسان است.

2. كافران زنداني عذاب الهي هستند و ياري و تخفيف و رهايي و مرگي در كار نيست.

3. قبل از پشيمانيِ رستاخيز از فرصت عمر خويش و هشدارهاي رهبران الهي استفاده كنيد و كردار خود را تغيير دهيد.

4. هر كس در دنيا بيدار نشود در دوزخ بيدار مي شود و فرياد پشيماني سر مي دهد (ولي ديگر سودي

ندارد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي فاطر به آگاهي خدا از اسرار جهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

38. إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

در حقيقت، خدا داناي نهان آسمان ها و زمين است كه او به (اسرار) درون سينه ها داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «ذاتُ الصُدور» صاحب سينه ها ودل هاست. اين تعبير كنايه ي لطيفي از عقايد و نيّت هايي است كه در دل و ذهن انسان وجود دارد و گويي مالك دل انسان مي شود و خدا از آنها آگاه است.

2. اين آيه هشداري به همه ي انسان هاست كه در نيّت خويش اخلاص داشته باشند كه خدا از همه ي اسرار و نهان آگاه است و كم ترين ناخالصي نيّت را مي داند و نيز هشداري به كافران است كه خدا مي داند كافران در گذشته با عمر خويش و پيامبران چه كردند و اگر به دنيا

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 132

بازگردند چه مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قلمرو علم الهي را بشناسيد كه علم خدا بي كران است.

2. خدا از درون و برون شما آگاه است (پس مواظب كردار و نيّت خود باشيد).

***

قوانين الهي

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي فاطر با يادآوري خلافت انسان ها به پيامدهاي كفر اشاره مي كند و مي فرمايد:

39. هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَلَا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً وَلَا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَسَاراً

او كسي است كه شما را جانشيناني در زمين قرارداد؛ و هر كس كفر ورزد، كفرش بر [زيان اوست؛ و كافران را كفرشان، در نزد پروردگار آنان، جز كينه نمي افزايد؛ و (نيز) كفرشان جز زيان بر كافران نمي افزايد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «خَلائِف» به معناي جانشينان است كه در اين جا يا به معناي جانشيني و نمايندگي خدا در زمين است و يا به معناي جانشيني اقوام پيشين كه اين دليل بر لطف خدا بر انسان است كه امكانات زمين را در اختيار او گذاشته است. «1»

2. خلافت انسان اشاره به آن است كه خدا همه ي نعمت ها و نيروها را در اختيار انسان گذاشته است، پس بايد سپاس گزار و ستايشگر او باشد و نيز اشاره به آن است كه زندگي انسان ها بر روي زمين جاوداني نيست و هر چند وقت گروه هاي جديد جاي گزين مي شوند، پس بايد درست بنگرند كه چه مي كنند و چه تاريخي را براي خود رقم مي زنند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 133

3. در اين آيه به يك قانون در مورد كفر انسان ها اشاره شده است و آن اين كه «هر كس كافر شود كفرش به زيان

خود اوست.»؛ چرا كه اولًا، كفر انسان باعث زيان معنوي، يعني دوري از خدا و خشم او مي شود.

ثانياً، كفر انسان باعث از دست رفتن سرمايه ي عمر و استعداد انسان مي شود و او را در رستاخيز گرفتار آتش مي كند كه همه ي اين ها خسارت است.

4. با توجه به اين كه دگرگوني و احساسات در خدا وجود ندارد مقصود از خشم پروردگار در اين آيه چيست؟

خشم در مورد انسان به معناي هيجان دروني و دگرگوني حالات رواني و افزايش احساسات است، اما اين مطالب متغير در مورد خدا وجود ندارد؛ بنابر اين خشم خدا به معناي دوري انسان از لطف و رحمت الهي و گرفتار شدن او به عذاب الهي است.

5. تعبير «افزوده شدن خشم و خسارت كافران» با فعل مضارع آمده است كه دلالت بر استمرار مي كند.

اين تعبير اشاره ي لطيفي است به اين كه انسان همواره مي خواهد سود زيادتري ببرد، ولي بر عكس، كفر باعث افزايش دايمي خسارت و خشم الهي مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. شما جانشينان (خدا و اقوام گذشته) بر زمين هستيد (پس قدر موقعيت خويش را بدانيد).

2. كفر نورزيد كه پيامدهاي كفر، به زيان خود كافر است.

3. كفر نتيجه اي جز خشم الهي و خسارت ندارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 134

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي فاطر به فقدان دليل عقلي و نقلي براي شرك اشاره

مي كند و مي فرمايد:

40. قُلْ أَرَأَيْتُمْ شُرَكَاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماوَاتِ أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَاباً فَهُمْ عَلَي بَيِّنَتٍ مِّنْهُ بَلْ إِن يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً

بگو: «به من بنمايانيد، آيا به نظر شما (معبودان و) شريكانتان، كه جز خدا مي خوانيد (و مي پرستيد)، چه چيزي از زمين را آفريده اند؟ بلكه آيا آنان شركتي در (آفرينش و مالكيت) آسمان ها داشته اند؟! بلكه آيا به آنان كتابي داده ايم و آنان دليل روشني از آن (براي شرك خود) دارند؟!» بلكه ستمكاران، برخي از آنان به برخي (ديگر)، جز فريب، وعده نمي دهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به بي دليل بودن شرك اشاره شده است و از مشركان مي خواهد كه اگر دليل عقلي يا نقلي براي اثبات شرك دارند بياورند و همتايان خدا و معبودان خود را اثبات كنند.

2. نخست از مشركان دليل عقلي بر توانمندي معبودان مي خواهد كه اگر آن معبودان چيزي از زمين خلق كرده اند يا در آفرينش آسمان ها شريك بوده اند، آن را بيان كنند و اگر چيزي نيافريده اند، پس توحيد در خالقيت براي خدا اثبات مي شود.

3. دوم از مشركان دليل نقلي مي خواهد كه اگر معتقديد معبودان مقام شفاعت دارند، دليلي از كتاب هاي آسماني بياوريد و اگر دليلي نداريد پس بطلان شرك كاملًا اثبات مي شود وادعاي شما دروغ و فريب است.

4. مقصود از ستمكاران در اين آيه همان مشركان هستند و اين تعبير اشاره به آن است كه شرك نوعي ستم به خويش است.

5. در اين آيه بيان شده كه شرك وعده اي دروغ و فريب است كه مشركان ستمكار آن وعده ي توخالي را از يك ديگر مي گيرند و به صورت شايعه اي

به يك ديگر القا مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 135

6. مقصود از زمين و آسمان در اين آيه مجموعه ي آفريده هاي آسماني و زميني است.

آموزه ها و پيام ها:

1. از مخالفان دين اسلام دليل بخواهيد.

2. شرك دليل عقلي و نقلي ندارد.

3. معبودان دروغين مشركان ناتوان اند.

4. شرك نوعي ستم (به خويش) است.

5. مشركان ستمكار، وعده هاي دروغ و فريب مي دهند (پس مراقب باشيد فريب نخوريد).

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و يكم سوره ي فاطر به قدرت الهي در حفط تعادل كرات آسماني اشاره مي كند و مي فرمايد:

41. إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيماً غَفُوراً

در حقيقت، خدا (أجرام) آسمان ها و زمين را نگاه مي دارد تا مبادا (از مسير منحرف و) فنا شوند و اگر در (آستانه ي) فنا قرار گيرند، هيچ كس بعد از او آنها را نگاه نمي دارد؛ كه او بردباري بسيار آمرزنده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. همان طور كه آفرينش جهان با خداست، حفظ و نگه داري آن نيز با اوست و خداست كه تعادل كرات آسماني و زمين را حفظ مي كند؛ يعني اوست كه نظام دقيق منظومه ي شمسي و حركت سيارات و ستارگان آسمان را به طور دقيق آفريده و تنظيم كرده است كه ميليون ها سال است بر اساس نيروي جاذبه متعادل شده، به طور منظم حركت مي كنند و از مسير خود

منحرف نمي گردند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 136

2. جهان در هر لحظه نيازمند فيض الهي است، بلكه هر لحظه آفرينش تازه اي مي يابد و به نيروي نگاه دارنده نيازمند است و اگر لحظه اي رابطه ي آن با مبدأ هستي قطع شود، زايل مي گردد و نابود مي شود. «1»

3. اگر كرات آسماني و زمين در معرض زوال و سقوط قرار گيرند، كسي جز خدا نمي تواند آن را حفظ كند و اين وقتي به خوبي لمس مي شود كه يك ستاره ي دنباله دار از كنار زمين مي گذرد و احتمال برخورد آن با كره ي زمين زياد است در آن لحظه همه نگران مي شوند ولي از دست هيچ كس كاري ساخته نيست، جز خدا و در اين لحظات است كه همگان متوجه مي شوند كه نيازمند حفظ الهي هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. حفظ تعادل كرات آسماني و زمين به دست خداست.

2. با مطالعه در نظام كرات آسماني، خداشناس شويد.

3. خدا قدرتمند، بردبار و بسيار آمرزشگر است.

***

قرآن كريم در آيات چهل و دوم و چهل و سوم سوره ي فاطر به ادعاهاي توخالي و قسم شكني، نيرنگ بازي و تكبّر مشركان و قانون بازتاب حيله گري و تغييرناپذيري سنت هاي الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

42 و 43. وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَي مِنْ إِحْدَي الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً* اسْتِكْبَاراً فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ

وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 137

و با شديدترين سوگندهايشان به خدا قسم خوردند كه اگر هشدارگري (از پيامبران) به سراغ آنان آيد، قطعاً، از هر يك از امت ها (ي ديگر) ره يافته تر شوند؛ و (لي) هنگامي كه هشدارگري به سراغ آنان آمد، جز نفرت بر آنان نيفزود.* (اين نفرت) به خاطر استكبار در زمين و فريب بد (آنان) بود، و فريب بد، جز گريبان گير اهلش نمي شود؛ و آيا جز روش (و سرنوشت) پيشينيان را انتظار دارد؟! و براي روش (و قانون) خدا هيچ جاي گزيني نخواهي يافت و براي روش (و قانون) خدا هيچ دگرگوني نخواهي يافت.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه مشركان عرب مي شنيدند كه امت هاي پيشين هم چون يهود، پيامبرانشان را تكذيب كردند يا به قتل رساندند و در اين هنگام مشركان مي گفتند: ما چنين نيستيم و اگر پيامبري به سراغ ما آيد ما هدايت پذيرترين امت ها هستيم، ولي هنگامي كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به سراغشان آمد او را تكذيب كردند. آيه ي فوق فرو فرستاده شد و ادعاهاي توخالي مشركان را يادآور شد و آنها را ملامت كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «أَيْمان» در اصل به معناي دست راست است و از آن جا كه با دست راست سوگند مي خورند و يا با يك ديگر عهد مي بندند، به هر سوگندي گفته مي شود و در اين جا به سوگندهاي مشركان در مورد

هدايت پذيري و پيروي از پيامبران الهي اشاره دارد.

2. مشركان ادعاي توخالي مي كردند، و گرنه قبلًا نيز از آيين هاي حق هم چون آيين ابراهيم عليه السلام فاصله گرفته بودند و بعد از بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فاصله آنان از حق زيادتر شد؛ چرا كه آيين اسلام با روش

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 138

متكبرانه و حيله گرانه و منافع نامشروع آنان سازگار نبود.

3. در اين آيه يك قانون در مورد بازتاب نيرنگ ها بيان شده است و آن اين كه حيله گران ممكن است موقتاً به ديگران ضربه بزنند و در نهايت نيرنگ آنان به سوي خودشان بازمي گردد و دامن خودشان را مي گيرد و آنان را در برابر مردم رسوا و در پيشگاه خدا شرمسار مي سازد؛ همان طوركه مشركان مكه و اقوام سركش پيشين نيز بدان گرفتار شدند.

4. در اين آيه به قوانين ثابت و تغييرناپذير الهي در طول تاريخ بشر اشاره شده است.

آري؛ قانون هاي بشري به خاطر محدوديت علم انسان، تغييرپذير است.

انسان هر چندگاه بر مطالب تازه اي آگاهي مي يابد و گاهي تمايلات خاص بر فكر او حاكم مي شود و قانون خويش را تغيير مي دهد.

اما خدا از اين امور منزّه است و با علم نامحدود و اراده ي ثابت، قوانين تغييرناپذيري پايه گذاري مي كند. او گذشته و حال و آينده برايش يكسان است و بر اساس حكمت و عدالت قانون گذاري مي كند.

5. مقصود از «تبديل» تعويض كلي چيزي است و مقصود از «تحويل» تغييرات كمي و كيفي آن است.

اما سنت ها و قوانين الهي تبديل

و تحويل نمي شود و قانون مجازات او در مورد همه ي اقوام در طول تاريخ يكسان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان ادعاهاي توخالي دارند و سوگندشكني مي كنند.

2. مشركان با مشاهده ي پيام آوران الهي، بر لجاجت خود مي افزايند.

3. روحيه ي حيله گري و تكبّر، عامل مخالف با اسلام است.

4. نيرنگ نبازيد كه مكر حيله گران، دامن خود آنان را مي گيرد.

5. هيچ تغيير و دگرگوني اي در قوانين الهي نيست.

6. مشركان و مخالفان اسلام منتظر باشند كه گرفتار سرنوشت شوم اقوام سركش پيشين شوند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 139

جهانگردي هدفمند داشته باشيد

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي فاطر با بيان جهان گردي هدف دار به قدرت بي همتاي خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

44. أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَيْ ءٍ فِي السَّماوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيماً قَدِيراً

و آيا در زمين گردش نكردند تا بنگرند چگونه بوده است فرجام كساني كه پيش از آنان بودند، در حالي كه از آنان نيرومندتر بودند؟! و هيچ چيز در آسمان ها و در زمين هرگز خدا را عاجزش نمي كند؛ [چرا] كه او داناي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قرآن به طور مكرر

از گردشگري و جهان گردي هدفمند ياد شده است. «1»

2. هدف گردشگري در اين آيه، مشاهده ي فرجام كار گذشتگان معرفي شده است. مشاهده ي آثار باستاني فرعونيان، قوم عاد و ثمود و اقوام سركش ديگر كه گرفتار مجازات الهي شدند، موجب بيداري انسان ها و پرهيز از تكرار روش آنها مي شود.

3. چون خدا دانا و تواناست، كسي نمي تواند او را عاجز كند و از حوزه ي قدرت او بگريزد؛ پس مشركان و ستمكاران و حيله گران بدانند كه اگر دست از گردن كشي و ستم و گناه برندارند، به سرنوشت اقوام پيشين گرفتار مي شوند (كه اين سنت و روش ثابت الهي است).

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان گردي هدفمند داشته باشيد.

2. با مشاهده ي آثار باستاني از فرجام عذاب آلود قدرتمندان جهان درس عبرت بياموزيد.

3. قدرت خدا بي همتاست و كسي نمي تواند از دست او بگريزد.

*** تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 140

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي فاطر به لطف خدا در مورد تأخير مجازات مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

45. وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَي ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَي أَجَلٍ مُّسَمّيً فَإِذَا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيراً

و اگر (بر فرض) خدا مردم را به خاطر دستاوردشان مؤاخذه مي كرد، هيچ جنبنده اي بر پشت آن [زمين باقي نمي گذارد! و ليكن آنان را تا سرآمد معين (مرگ حتمي) به تأخير مي اندازد؛ و هنگامي كه (پايان) سرآمد آنان فرارسد، پس (هر كس را به سزاي عملش مي رساند؛ چرا) كه خدا نسبت به بندگانش بيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. پرسشي كه هميشه مطرح است آن است كه اگر سنت و قانون الهي در مورد مجازات ستمكاران و سركشان تاريخ يكسان است پس چرا

مشركان مكه يا گناهكاران ديگر عذاب نمي شوند؟

پاسخ آن است كه اگر خدا مي خواست هر كس را به خاطر گناهانش مجازات كند، ديگر كسي بر زمين باقي نمي ماند؛ پس اين لطف خداست كه به مردم مهلت توبه و اصلاح مي دهد و در حقيقت اين مهلت دادن نيز قانون ديگر خداست.

2. قانون مهلت دادن به خطاكاران دايمي نيست، بلكه هنگامي كه زمان هر قوم به پايان رسد و به سركشي و گناه ادامه دهند، عذاب الهي بر آنان نيز فرود مي آيد.

3. هر كس يك أجل حتمي دارد؛ يعني سرآمدي كه هرگاه فرارسد ديگر به او مهلت داده نمي شود؛ البته اين قانون در مورد ملت ها و گروه ها نيز صادق است.

4. اين جمله كه فرمود: «جنبنده اي بر زمين باقي نخواهد ماند»، اشاره به اكثريت و توده ي مردم است، و گرنه اين حكم شامل پيامبران و امامان نخواهد شد، چون آنان گناهي نكرده اند كه مجازات شوند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 141

5. واژه ي «جنبندگان» شامل انسان ها و غير انسان ها مي شود؛ يعني اگر مردم به خاطر گناهانشان مجازات شوند، جنبندگان ديگر نيز نابود مي شوند؛ چرا كه اگر عذابي ويرانگر فرود آيد، به حيوانات آن محيط نيز صدمه مي زند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به لطف خويش از بسياري از گناهان شما در مي گذرد و مجازاتتان نمي كند.

2. اگر حكم شود كه مست گيرند در شهر هر آن كه هست گيرند.

3. از تأخير مجازات خود سرمست نشويد كه روش خدا آن است كه به گناهكاران مهلت مي دهد (پس مراقب باشيد).

4. مهلت گناهكاران نيز سرآمدي دارد كه اگر فرا رسد (گرفتار مجازات خواهند شد). «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 142

اين تفسير و

ترجمه در تاريخ 18 ذي الحجه 1420 روز عيد غدير شروع شد و در تاريخ 8/ 9/ 81 مطابق 23 رمضان 1423 ترجمه آن پايان يافت و نگارش اول تفسير آن در تاريخ 22/ 10/ 81 در آستانه تولد امام رضا عليه السلام با همكاري دوستان و اساتيد آقايان: اسماعيلي، اميني، شيرافكن، ملا كاظمي، همائي و نيك زاد به پايان رسيد والحمدللَّه ربّ العالمين و تقبل منا باحسن قبول.

الهي تو را سپاس مي گوييم توفيق بزرگي به ما عنايت كردي و از شروع تا پايان كار هميشه همراه، امدادگر و هدايتگر ما بودي.

الهي در اين ترجمه و تفسير ما تلاش، نموديم تا از حق منحرف نشويم ولي ممكن است لغزش هاي ناخواسته داشته باشيم، آنها را بر ما ببخشاي و توفيق اصلاح آنها را در بازنگري عنايت فرما.

الهي ما را از خادمان قرآن و اهل بيت عليهم السلام قرارده و به اين ترجمه و تفسير بركت عنايت فرما.

الهي به همه همكاران ما و كساني كه در تايپ و مقابله و نوشتن و ترجمه يار ما بودند پاداش بزرگي از نزد خودت عنايت فرما.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 143

بخش سوم: سوره ي يس

اشاره

يادآوري توحيد

چگونگي رستاخيز و پاسخ گويي

رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

هدف نزول قرآن

اعجازهاي علمي قرآن در زوجيت عمومي و حركت هاي خورشيد

سرگذشت حبيب نجار و مردم انطاليه

تفسير قرآن مهر

جلد هفدهم، ص: 145

ا

اول: سيماي سوره ي يس

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهر مهرورز

شمارگان

سوره ي مباركه ي «يس» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمد و داراي 83 آيه، 729 واژه و 3000 حرف است.

نزول

سوره ي «يس» چهلمين سوره در ترتيب نزول است (يعني بعد از سوره ي جن و قبل از سوره ي فرقان) و حدوداً بين هجرت مسلمانان به حبشه و معراج فرود آمده، اما در چينش كنوني قرآن سي و ششمين سوره به شمار مي آيد.

نام ها:

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «يس»، «قلب قرآن»، «ريحانة القرآن» (گل قرآن)، «دافعه» (دفع كننده بدي ها)، «معمّه» (جامع خيرات دنيا و آخرت) و سوره ي «حبيب نجّار». سبب نام گذاري آن به «يس» آن است كه در آيه ي اول آن اين تعبير آمده است كه از حروف مقطعه ي قرآن و از القاب پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به شمار مي آيد و از آن روي كه داستان حبيب نجار در اين سوره آمده بدين نام هم خوانده شده است.

فضايل

در مورد فضيلت تلاوت اين سوره از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه:

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 146

خواندن سوره ي يس در روز يا شب سبب محافظت انسان مي شود. «1»

تذكر: روشن است كه خواندن اين سوره همراه با عمل به محتواي آن، انسان را از آفات و شياطين حفظ مي كند.

ويژگي ها:

اين سوره را قلب قرآن خوانده اند و داراي آياتي كوتاه است.

اهداف

هدف هاي اساسي سوره ي يس عبارت اند از:

1. ياد آوري توحيد؛

2. ياد آوري معاد؛

3. تأكيد بر مسأله ي رسالت و قرآن.

در اين سوره مطالب عمده ي زير به چشم مي خورد:

مطالب

الف) عقايد

1. نشانه هاي عظمت خدا در جهان هستي (در آيات 33- 44)؛

2. دلايل گوناگون معاد و بيان چگونگي حشر و پرسش و پاسخ قيامت (در آيات 48- 65)؛

3. بيان رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن مجيد (در آيات 1- 11).

ب) اخلاق

تشويق مردم به انفاق (در آيه ي 47).

ج) داستان ها

1. داستان حبيب نجّار با عنوان «رجل» (در آيات 20- 27)؛

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 147

2. داستان مردم انطاكيه و برخورد آنان با فرستادگان خدا (در آيات 13- 19)؛

3. اشاره به داستان ابيّ بن خلف و انكار معاد جسماني توسط او (در آيات 78- 79).

د) مطالب فرعي

1. بيان هدف نزول قرآن كريم و اين كه شعر نيست (در آيات 69- 70).

2. بيان قانون زوجيّت عمومي در مخلوقات (در آيه ي 36)؛

3. سخن از حركت واقعي خورشيد و منازل ماه و شناور بودن آنها در مدار خود (در آيات 38- 40)؛

4. يادآوري عهد خدا با انسان ها كه شيطان را عبادت و اطاعت نكنند (در آيه ي 60)؛

5. سخن گفتن دست و پا در قيامت (در آيه ي 65)؛

6. خلقت انسان از نطفه (در آيه ي 78).

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 149

دوم: محتواي سوره ي يس

قرآن حكمت آميز هدف نزول آن

قرآن كريم در آيات اول تا ششم سوره ي يس با بيان حروف مقطعه به رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و هدف نزول قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 6. يس* وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ* إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ* عَلَي صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ* تَنزِيلَ الْعَزِيْزِ الرَّحِيمِ* لِتُنذِرَ قَوْماً مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ

يا، سين.* سوگند به قرآن حكمت آميز!* به راستي كه تو از فرستادگاني؛* بر راه راستي.* و (اين قرآن) فرو فرستاده ي (خداي) شكست ناپذير مهرورز است؛*

تا گروهي را هشدار دهي كه پدرانشان هشدار داده نشدند و آنان غافل اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. حروف مقطعه در ابتداي 28 سوره از قرآن آمده است. ما در مورد اين حروف در اول سوره هاي بقره و آل عمران و سوره هاي ديگر مطالبي بيان كرديم و روشن شد كه اين حروف يا اسراري بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله است و يا اشاره به اعجاز كتابي است كه از همين حروف معمولي ساخته شده ولي در عين حال كسي نمي تواند همانند آن را بسازد.

2. در احاديث اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه «يس» يكي از نام هاي پيامبر صلي الله عليه و آله است. «1» اين مطلب با آيات بعد نيز سازگار است كه مخاطب آن پيامبر صلي الله عليه و آله است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 150

3. سوگند به قرآن براي نشان دادن عظمت اين كتاب الهي است؛ چون خدا به چيزهاي كم ارزش سوگند نمي خورد و البته هر سوگندي براي تأكيد بر مطلب نيز هست. «1»

4. واژه ي «حكيم» وقتي در مورد قرآن به كار مي رود به معناي آن است كه محتواي اين كتاب حكمت آميز است و درهاي حكمت را به روي انسان ها مي گشايد.

5. در اين آيات بيان شده كه خداي «شكست ناپذير مهربان» قرآن را نازل كرده است. تأكيد بر اين دو صفت خدا يا اشاره به آن است كه قرآن از قدرت شكست ناپذير الهي سرچشمه گرفته و به صورت يك معجره در آمده است، همان طور كه رحمت و مهر خدا ايجاب كرده كه چنين كتابي فرو فرستد و يا اين اشاره به دو واكنش مردم در برابر قرآن است كه

اگر با آن مخالفت كنند با قدرت شكست ناپذير الهي روبه رو مي گردند و اگر آن را بپذيرند مشمول رحمت خدا مي شوند. «2»

6. در اين آيات با بيان حكمت به محتواي بلند قرآن و با بيان راه مستقيم پيامبر صلي الله عليه و آله به محتواي دعوت او اشاره شده است كه هر دو دليل حقانيّت پيامبر صلي الله عليه و آله است و سوگند بر آن براي تأكيد بيش تر و نفوذ در دل هاست.

7. در اين آيات هدف نزول قرآن هشدارگري بيان شده كه همگون با هدف رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله است.

البته بشارت نيز از اهداف قرآن و رسالت است، اما تنها بيان هشدارگري در اين جا، به خاطر اهميت آن در برابر مشركان لجوج است.

8. در اين آيات مقصود از قومي كه هشدار داده مي شوند، همان مردم مشرك مكه هستند كه قبل از پيامبر صلي الله عليه و آله پيامبري بزرگ براي آنان فرستاده

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 151

نشده بود. «1» بين عصر عيسي عليه السلام و پيامبر صلي الله عليه و آله صدها سال دوره ي فترت بود و پيامبر بزرگي نيامده بود، و گرنه هر زمان حجّت الهي بر مردم تمام مي شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. راه پيامبر صلي الله عليه و آله مستقيم و رسالت او حق است (پس به راه او برويد).

2. قرآن كتابي عظيم و حكمت آموز است (پس از آن استفاده كنيد).

3. قرآن مظهر شكست ناپذيري و رحمت خداست.

4. هدف مبلغان ديني هشدارگري و بيدارسازي غافلان باشد.

***

قرآن كريم در آيات هفتم تا دهم سوره ي يس به بي ايماني و لجاجت مشركان و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند

و مي فرمايد:

7- 10. لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَي أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ* إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَي الْأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ* وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ إِيْدِيهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ* وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ

به يقين، گفتار (سنّت گونه اي) درباره ي بيش ترشان تحقق يافته؛ چرا كه آنان ايمان نمي آورند.* در حقيقت، ما در گردن هايشان غل هايي قرار داديم، و آن (غل ها) تا چانه هاست، و سرهاي آنان به بالا نگاه داشته شده است.* و پيش روي آنان سدّ، و در پشت سرشان سدّي قرار داديم و (چشماي) ايشان پوشانده ايم؛ پس آنان نمي بينند.* براي آنان يكسان است كه هشدارشان بدهي، يا هشدارشان ندهي؛ ايمان نمي آورند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 152

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه ابوجهل با فردي ديگر تصميم به قتل پيامبر صلي الله عليه و آله گرفتند، ولي در لحظه اي كه به پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و مي خواستند ضربه ي كاري بزنند، چشمانشان از كار افتاد، يا قدرت حركت از آنان سلب گرديد و خدا به طور معجزه آسايي آنان را از اين كار بازداشت. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «قَول» در اين آيه همان وعده ي عذاب الهي است كه درباره ي كافران لجوج پيش بيني شده است؛ كساني كه تمام خطوط ارتباطي خود را با خدا قطع كرده اند و هشدارهاي پيامبر صلي الله عليه و آله نيز در مورد آنان اثر نمي كند و هرگز ايمان نمي آورند.

2. برخي مفسران گفته اند كه مقصود از اكثريت در اين آيات همان اكثريت سران كفر و شرك اند. كه در جنگ هاي اسلامي كشته شدند، ولي اكثريت مشركان عرب پس از فتح مكه باقي ماندند و مسلمان شدند.

«2»

البته شأن نزول آيات و اين كه اين آيات در مورد سران مشركان نازل شده اند، مطالب آيه را محدود در اين افراد نمي سازد.

3. «غُل» حلقه هايي است كه بر گردن يا دست هاي زنداني قرار مي دهند.

هنگامي كه بر گردن مجرمان غُل مي گذاشتند تا چانه ادامه مي يافت و سر را بالا نگاه مي داشت و مجرم نمي توانست اطراف را ببيند كه اين خود نوعي شكنجه بود.

آري؛ آنان كه در دنيا طوق تقليد كوركورانه از عادات و رسوم خرافي را برگردن نهاده اند و از ديدن حقايق محروم هستند، در آخرت نيز اعمالشان اين گونه تجسّم مي يابد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 153

4. مقصود از دو سدّ و مانع پيش رو و پشت سر كافران چيست؟

برخي مفسران گفته اند كه منظور دو گونه هدايت انسان است:

يكي هدايت نظري و استدلالي و دوم هدايت فطري و وجداني كه مشركان از هر دو محروم اند.

برخي ديگر گفته اند منظور موانعي است كه كافران را از سعادت اخروي و نيز موانعي كه او را از رسيدن به سعادت و آرامش دنيوي باز مي دارد.

آري؛ كافران هنگامي كه در راه رسيدن به مقصد به مانعي برخوردند به عقب باز مي گردند تا از راه ديگري بروند، ولي موانع دو طرف مانع پيدا كردن راه مي شود. «1»

5. در اين آيه از سدّ و مانع پيش رو و پشت سر سخن گفته شده ولي از سدّ و مانع راست و چپ سخن به ميان نيامده است؛ چرا كه سدّ در جايي ايجاد مي شود كه دو طرف بسته باشد وگذرگاهي از وسط باشد و يا اين كه اين تعبير كنايه از موانع اطراف انسان است كه مي گويند: فلاني راه پيش و پس ندارد.

6.

خدا ابزار شناخت كافران را از آنان مي گيرد و حقايق را نمي بينند؛ البته زمينه ي از دست دادن ابزارهاي شناخت را خود كافران فراهم مي كنند.

آري؛ در اثر اعمال نادرست و انحرافي آنان كم كم ابزارهاي دروني شناخت هم چون عقل و فطرت و ابزارهاي بيروني هم چون حواس تحليل رفته و دگرگون مي شوند و به كلي از كار مي افتد و يا اين كه حقايق را دگرگون مي بينند و به جايي مي رسند كه هشدارهاي پيامبران در آنان اثر نمي كند.

با سيه دل چه سود گفتن وعظ

نرود ميخ آهنين بر سنگ (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 154

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام افراد غافل، به بي ايماني و عذاب مي رسد.

2. ابزارهاي شناخت كافران لجوج از كار افتاده است و هشدار به آنان سودي ندارد (پس تلاش بيهوده نكنيد).

3. از فرجام عذاب آلود كافران غفلت زده عبرت بگيريد (و راه آنان را نرويد).

***

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي يس به ويژگي هاي انسان هاي هشدارپذير و پاداش آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

11. إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ

[تو] فقط به كسي هشدار (سودمند) مي دهي كه از آگاه كننده (: قرآن) پيروي كند و از (خداي) گسترده مهر در نهان بهراسد؛ پس او را به آمرزش و پاداشي ارجمند مژده ده.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «ذكر» در اين آيه، يا قرآن است- كه در برخي از آيات با اين نام از قرآن ياد شده است «1»- و يا به معناي ياد آوري است كه شامل قرآن و اندرزهاي پيامبران مي شود.

2. واژه ي «خَشيت» به معناي ترسي است كه آميخته با احساس عظمت باشد و هراس از «رحمان»

اشاره به آن است كه مؤمنان در حالي كه از خدا هراس دارند به رحمت او اميدوارند و درحالت بيم و اميد به سر مي برند. «2»

3. مقصود از پيروي از ذكر (يادآورنده) يعني قرآن و هراس از خدا در اين آيه، همان آمادگي براي اين امور است؛ يعني هشدارهاي پيامبران در مورد

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 155

كساني مؤثر واقع مي شود كه گوشي شنوا و قلبي آماده دارند. «1»

4. مقصود از «غيب» در اين آيه يا آن است كه هراس مؤمنان از خدا در پنهان است و جنبه ي ريايي ندارد و يا اين كه آنان خدا را از طريق استدلال و برهان شناخته اند و ذات پاك خدا از حواس انسان پنهان است و يا اين كه از خدا در قيامت مي ترسند كه فعلًا پنهان است.

البته معناي اول با ظاهر آيه تناسب بيش تري دارد.

5. در اين آيه بشارت داده شده كه ا فراد هشدارپذير كه ايمان مي آورند، نخست از خطاها و گناهان پاك مي شوند و بعد از آن كه آماده ي پذيرش شدند، پاداش ارجمندي از طرف خدا به آنان داده مي شود، كه البته اين پاداش و مغفرت نتيجه ي كردار آنها، يعني پيروي از قرآن و هراس از خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغان ديني به دنبال كساني بروند كه زمينه ي پذيرش پيام الهي را دارند.

2. مبلغان ديني هشدارگري و بشارت گري را توأم كنند.

3. پذيرش يادآوري ها و هراس پنهاني از خدا (همراه با اميد به رحمت او) زمينه ساز هدايت، آمرزش و پاداش ارجمندي است.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي يس به نظام دقيق ثبت اعمال انسان ها و رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

12. إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتَي

وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْ ءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ

در حقيقت، ما خود مردگان را زنده مي كنيم؛ و آنچه را از پيش فرستادند و آثارشان را مي نويسيم؛ و همه چيز را در (كتاب) پيشوايِ روشنگر برشمرده ايم.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 156

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از چيزهايي كه از پيش فرستاده شده، همان كردار انسان هاست كه ظاهراً آثاري از آنها باقي نمي ماند ولي در نزد خدا كاملًا ثبت شده اند.

2. منظور از آثار انسان ها، همان نتايج اعمال آنهاست كه آثارشان در محيط منعكس گرديده و باقي است، هم چون بناهاي نيك و مراكز مفيد خيريه و نشر كتاب و يا كارهايي كه به صورت سنّت و روش نيك يا زيان آور از انسان باقي مي ماند.

3. «امام مبين» به معناي پيشواي روشنگر است و در اين جا اشاره به كتاب علم الهي (لوح محفوظ) است كه اعمال همه ي انسان ها و حوادث در آن جا ثبت و محفوظ است و به آن امام مي گويند، چرا كه در رستاخيز پيشواي مأموران و معيار سنجش ارزش اعمال انسان هاست (و در آيات قرآن به برخي كتاب هاي آسماني نيز امام گفته شده است). «1»

4. در قرآن كريم از چند كتاب و نامه ي عمل سخن گفته شده است:

الف) نامه ي اعمال شخصي كه كارهاي فردي انسان در آن ثبت است؛ «2»

ب) نامه ي اعمال امت ها كه بيانگر خطوط اجتماعي زندگي آنان است؛ «3»

ج) نامه ي عمومي و جامع يا لوح محفوظ و صفحه ي علم الهي كه همه ي حوادث جهان و اعمال انسان ها در آن جا ثبت شده است. «4»

5. ثبت بودن همه ي امور در صفحه ي علم الهي به معناي جبرگرايي نيست؛ يعني كارهاي انسان ها بر اساس

اختيار و با توجه به آزادي او ثبت شده است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 157

آموزه ها و پيام ها:

1. خودتان را تحت نظر بدانيد، چرا كه همه ي اعمال شما و آثار آنها دقيقاً ثبت مي شود.

2. همه چيز در علم الهي ثبت است و كارها بي حساب نيست (پس مراقب كردار خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيات سيزدهم و چهاردهم سوره ي يس به سرگذشت رسولان الهي و تكذيب گري مردم (انطاكيه) اشاره مي كند و مي فرمايد:

13 و 14. وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ* إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ

و براي آن (مشرك) ها مثلي بزن: اهل آبادي (انطاكيه) را هنگامي كه فرستادگان (الهي) بدان (آبادي) آمدند؛* (همان) هنگامي كه دو (فرستاده) را به سوي آنان فرستاديم، و [لي آن دو را تكذيب كردند، و با (فرستاده ي) سوّمي (آن دو را) تقويت كرديم، و گفتند: «مسلماً، ما فقط به سوي شما فرستاده شده ايم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «قريه» به معناي آبادي، شامل شهر و روستا مي شود، ولي در اين جا مشخص نشده كه كدام شهر مورد نظر است.

ولي در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه مقصود شهر انطاكيه، يكي از شهرهاي روم قديم است كه اكنون در كشور تركيه واقع شده است.

مردم آن شهر بت پرست بودند و اين رسولان، فرستادگان يكي از پيامبران الهي براي دعوت مردم به سوي توحيد بودند ولي آنان را گرفتند و زنداني ساختند و سپس نفر سوم آمد و با آن قوم مناظره كرد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 158

2. مفسران احتمال داده اند كه اين رسولان، فرستادگان خدا به سوي

مردم آن شهر «1» و يا پيامبراني از طرف پيامبر بزرگ زمان خود به طرف آن شهر بوده باشند، همان طور كه لوط عليه السلام زير نظر حضرت ابراهيم عليه السلام بود.

3. اين آيات قرآن از روش قصه گويي براي تربيت مردم استفاده كرده، داستان رسولان الهي و مخالفان مشرك و لجوج آنان را بيان مي كند تا مشركان مكه عبرت بياموزند و دست از مخالفت بردارند.

البته داستان هاي قرآن واقعي است و از خرافات و دروغ پاك است، همان طور كه جزئيات غير لازم را حذف كرده است.

4. خدا به لطف خود، دو رسول الهي را به سوي مردم شهر (انطاكيه) فرستاد ولي آنان آن دو را تكذيب كردند ولي باز نفر سومي را براي تقويت و ادامه راه آنان فرستاد. اين نشانگر لطف و رحمت الهي است كه مردم را زود نمي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغان ديني زود از مردم يك شهر نااميد نشوند و بارها به سراغشان بروند.

2. كميّت و تعدّد مبلغان، عامل عزّت و تقويت تبليغات است.

3. خدا نسبت به بندگانش لطف دارد و با اصرار مي خواهد آنان هدايت شوند.

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا هفدهم سوره ي يس به گفت وگوي رسولان الهي با مخالفان و بهانه جويي و تكذيب گري آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

15- 17. قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمنُ مِن شَيْ ءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ* قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ* وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

(اهل آبادي) گفتند: «شما جز بشري همانند ما نيستيد، و (خداي) گسترده مهر هيچ چيزي فرو نفرستاده است، شما جز دروغ نمي گوييد.»* (فرستادگان الهي) گفتند: «پروردگار ما مي داند كه قطعاً ما تنها به

سوي شما فرستاده شده ايم،* و بر ما [وظيفه اي جز (پيام) رساندنِ آشكار (و روشنگر) نيست.»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 159

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از بهانه هاي مخالفان پيامبران در طول تاريخ آن بوده كه چرا پيامبران از جنس انسان هستند و چرا فرشته اي به سوي آنان نرفته است.

در حالي كه اگر پيامبري از جنس غير انسان مي آمد، نمي توانست مشكلات و دردهاي بشر را به خوبي حسّ كند و الگوي مناسبي براي آنها باشد.

2. مشركان بر اسم «رحمان» تأكيد كردند تا اشاره به رحمت الهي باشد و شايد مي خواستند بگويند كه خداي گسترده مهر، پيامبر به سوي مردم نمي فرستند تا تكاليفي براي آنان بيفزايد و آزادي مردم محدود شود. «1»

3. مشركان دليلي براي انكار پيامبران نداشتند وفقط استبعاد و بهانه تراشي مي كردند.

4. از پاسخ قاطع رسولان الهي به مخالفان استفاده مي شود كه آنان صرفاً ادعا نمي كردند، بلكه پيام روشنگري داشتند، كه واقعيت ها را به مردم مي رساند و اين مطلب جز با همراهي معجزات و دلايل گويا ممكن نيست.

5. هدف رسولان الهي رساندن پيام خدا و روشنگري است و براي تحميل عقايد بر مردم يا دروغ گويي و فريب آنان نيامده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف رسولان الهي، رساندن پيام روشنگر خداست.

2. مخالفان رسولان الهي دليل نداشتند و فقط بهانه تراشي مي كردند.

3. مبلغان ديني و رهبران الهي اهل گفتمان با مخالفان باشند.

4. مبلغ ديني بايد به رسالت خود ايمان داشته باشد و با قاطعيت هدف خود را اعلام كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 160

قرآن كريم در آيات هيجدهم و نوزدهم سوره ي يس به تهمت ها و تهديدهاي مخالفان و پاسخ هدايتگرانه و آسيب شناسانه ي رسولان الهي اشاره مي كند و

مي فرمايد:

18 و 19. قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ* قَالُوا طَائِرُكُم مَعَكُمْ أَئِنْ ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ

(اهل آبادي) گفتند: «در واقع، ما به شما فال بد زديم، اگر به (اين كار) پايان ندهيد، قطعاً شما را سنگسار خواهيم كرد و حتماً عذاب دردناكي از سوي ما به شما خواهد رسيد.»* (فرستادگان) گفتند: «فال (نيك و) بد شما با شماست؛ آيا اگر تذكّر داده شويد (پاسخ آن چنين است)؟! بلكه شما گروهي اسرافكار (و متجاوز) يد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان لجوج، باز هم دليلي در برابر رسولان الهي نياوردند، بلكه با تهمت، خشونت و تهديد آنها را متّهم به شوم بودن كردند.

2. برخي مفسران نوشته اند كه هم زمان با ورود رسولان الهي به شهر (انطاكيه) برخي مشكلات هم چون خشك سالي پيدا شد، ولي مردم آن شهر به جاي آن كه با زنگ خطر اين هشدارها و مصيبت ها بيدار شوند، آنها را به شومي رسولان الهي نسبت دادند. «1»

3. «طائر» در اصل به معناي پرنده است و از آن جا كه عرب ها به وسيله ي پرندگان فال بد مي زدند، اين تعبير براي فال بد زدن آمده است؛ براي مثال اگر پرنده اي از طرف چپ به راست حركت مي كرد آن را به فال بد مي گرفتند و دليل شكست وناكامي خود مي دانستند. فال بد خرافه اي است كه در جهان امروز هم مشاهده مي شود، مثل نحس دانستن عدد 13. «2»

4. اسلام با خرافات و فال بد مبارزه كرده و در اين آيات نيز اشاره شده كه فال بد زدن خرافه اي بيش نيست و سرنوشت نيك و بد هر كس در گرو

تفسير قرآن مهر جلد

هفدهم، ص: 161

اعمال و افكار خود اوست.

و اگر شخص يا جامعه اي آلوده به گناه و هواپرستي و بت پرستي و ستم شود، فضاي اطراف خود را تيره و بركات الهي را از آن محيط دور مي سازد.

5. مردم رسولان الهي را به سنگسار كردن و مجازاتي دردناك تهديد كردند و مراد از مجازات دردناك، يا همان سنگسار است و يا مجازاتي شديدتر هم چون مرگ و شكنجه.

6. مقصود از تذكّر در اين آيات آن است كه اگر مشركان از خواب غفلت بيدار شوند متوجه حقايق خواهند شد.

و يا منظور سرزنش مشركان است كه اگر رسولان الهي شما را تذكر دادند سزاي آنان همين تهديدها و تهمت هاست!؟ «1»

7. پاسخ رسولان الهي به مشركان لجوج همراه با هدايتگري، روشنگري و آسيب شناسي بود؛ يعني آنان هم حقيقت فال نيك و بد را بيان كردند و هم ريشه ي انحراف مشركان، يعني اسرافكاري را تذكر دادند.

8. مقصود از اسرافكاري در اين جا تجاوز از حد است؛ يعني چنانچه كسي از حد تجاوز كند و به گناه و آلودگي رو آورد، كم كم از توحيد منحرف شده، گرفتار شرك مي گردد، به طوري كه حتي در برابر رسولان خيرخواه موضع گيري و تهديد مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان دين، منطق و دليل ندارند، بلكه افرادي خشونت طلب و خرافي هستند (شما اين گونه نباشيد).

2. فال (نيك و بدِ) هر كس با (رفتار و عقايد) خود اوست.

3. اسراف كاري نكنيد كه به انحراف، شرك و مقابله با رهبران الهي مي انجامد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 162

ماجراي حبيب نجار و رسولان انطاكيه

قرآن كريم در آيات بيستم و بيست و يكم سوره ي يس به ماجراي حبيب نجار و تلاش او در

راه اهداف رسولان الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

20 و 21. وَجَاءَ مِنْ أَقْصَي الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَي قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ* اتَّبِعُوا مَن لَايَسْأَلُكُمْ أَجْراً وَهُم مَّهْتَدُونَ

و مردي با كوشش از دورترين (نقطه ي) شهر آمد، گفت: «اي قوم [من ! از فرستادگان (خدا) پيروي كنيد.* از كساني پيروي كنيد كه از شما هيچ پاداشي نمي خواهند و آنان ره يافته اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. بسياري از مفسران گفته اند كه مقصود از اين مرد مجاهد و تلاشگر شخصي به نام «حبيب نجّار» بود كه پس از ملاقات با رسولان الهي و شنيدن سخنان آنها، به حقانيت راهشان پي برد و ايمان آورد و براي حمايت آنان مصمم شد و خود را به مركز شهر رساند و در برابر مشركان تا شهادت ايستادگي كرد. «1»

2. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه پيشروان و راستان امت ها سه نفر بودند كه لحظه اي به خدا كفر نورزيدند: حبيب نجار، مؤمن آل فرعون و علي بن ابي طالب عليه السلام. «2»

3. تعبير «مردي» به مسلمانان مي آموزد كه اگر كسي تنها هم باشد مي تواند به مسئوليت خويش در راه توحيد عمل نمايد و سكوت را بشكند.

4. از تعبيرات آيات استفاده مي شود كه صداي دعوت رسولان الهي تا نقاط دور دست شهر رسيده و دل هاي آماده را جذب كرده بود. معمولًا در

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 163

اطراف شهر مردم مستضعف و آماده ي پذيرش حق بيش ترند ولي در مركز شهر افراد مرفه زندگي مي كنند كه

زود به سوي حق جذب نمي شوند.

5. اين مجاهد تنها دو ويژگي براي رسولان الهي برشمرد: يكي آن كه هيچ پاداشي نمي طلبند- كه اين نشانه ي راست گويي آنان است- و دوم آن كه اهل هدايت اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمن اگر تنها هم باشد، باز سخن حق خود را مي گويد و از رهبران الهي دفاع مي كند.

2. دو نشان رهبر حق آن است كه خود هدايت يافته باشد و مزد نخواهد.

3. مردم را به سوي رهبران الهي فرا خوانيد و امتيازات آنها را براي مردم بگوييد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم تا بيست و پنجم سوره ي يس به استدلال هاي زيركانه ي حبيب نجار براي اثبات توحيد و نفي شرك اشاره مي كند و مي فرمايد:

22- 25. وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ* ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لَاتُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئاً وَلَا يُنقِذُونِ* إِنِّي إِذًا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ* إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ

و مرا چه شده كه كسي را نپرستم كه مرا آفريده است؟! و فقط به سوي او بازگردانده مي شويد.* آيا جز او معبوداني برگزينم كه اگر (خداي) گسترده مهر بخواهد زياني [به من برساند، شفاعت آنان چيزي (از عذاب) را از من دفع نمي كند و [مرا] نجات نمي دهد؟!* در آن صورت، قطعاً، من در گمراهي آشكاري خواهم بود.* در حقيقت، من به پروردگار شما ايمان آورده ام، پس سخنان [مرا] گوش دهيد.»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 164

نكته ها و اشاره ها:

1. حبيب نجار در سخنان خود دو دليل براي اثبات توحيد و نفي شرك آورد:

الف) نخست آن كه خدايي كه مرا آفريده است شايسته ي پرستش است، نه اين بت هاي ناتوان كه كاري از آنها ساخته نيست.

ب) دوم آن كه بت ها نمي توانند شفاعت مرا بكنند و مرا از عذاب نجات دهند و در برابر اراده ي خداي رحمان ناتوان هستند، پس شايسته ي پرستش نيستند و خداي يكتا كه شفاعت و سود و زيان به دست اوست شايسته ي پرستش است.

2. بت پرستان بر شفاعت بت ها تأكيد داشتند و بدان اميدوار بودند، ولي حبيب نجار اين مطلب را نفي كرد و بيان كرد كه در مشكلات كاري از دست بت ها ساخته نيست.

3. جالب اين است كه حبيب نجار نمي گويد چرا خداي آفريدگار را نمي پرستيد؟ بلكه مي گويد چرا من آفريدگارم را نپرستم؛ يعني او از خود شروع مي كند تا سخنانش بيش تر در ديگران تأثير بگذارد.

4. خدا «رحمان» است و زياني براي كسي نمي خواهد و اگر اراده ي زيان و مجازات كسي را بنمايد، در اثر خلافكاري خود اوست كه خداي مهرگستر را نيز به خشم آورده است.

5. مخاطب حبيب نجار در اين آيات مشركان هستند، ولي بعيد نيست كه رسولان الهي نيز در كنار مردم و مخاطب سخن او باشند از اين رو گفت:

من به پروردگار شما ايمان آوردم.

آموزه ها و پيام ها:

1. مردان مؤمن با منطق و استدلال از رهبران الهي و راه خدا دفاع كنند.

2. معبودان دروغين كه آفريدگار و شفاعتگر شما نيستند، شايستگي پرستش را ندارند.

3. شما فقط به سوي او بازمي گرديد (بنابراين مراقب اعمال خود باشيد).

4. از معبودان ناتوان

پيروي نكنيد كه گمراهي آشكاري است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 165

قرآن كريم در آيات بيست و ششم و بيست و هفتم سوره ي يس به شهادت حبيب نجار و پاداش هاي ارجمند او اشاره مي كند و مي فرمايد:

26 و 27. قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ* بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ

(پس از شهادت به او) گفته شد: «وارد بهشت شو.» گفت: «اي كاش قوم من مي دانستند* كه پروردگارم مرا آمرزيد و مرا از گرامي داشته شدگان قرار داد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. حبيب نجار پس از مبارزه با مشركان و اعلام ايمان خود، گرفتار خشم آنان شد و پيكرش را سنگسار و يا لگدمال كردند و او را به شهادت رساندند ولي او مرتب زمزمه مي كرد كه: «خدايا! اين قومِ مرا هدايت كن كه آنها نمي دانند». «1»

2. قرآن كريم جريان شهادت حبيب نجار را سربسته نقل كرده و فقط ورود او را به بهشت اعلام مي كند.

3. مقصود از بهشت در اين آيات، يا همان بهشت برزخي است؛ و يا منظور خطابي است كه در رستاخيز به حبيب شهيد مي شود. «2»

4. حبيب نجار مي گويد اي كاش قوم من آگاه بودند و حجاب ها از جلوي چشمانشان كنار مي رفت و نتايج ايمان و نعمت هاي بهشتي را مي ديدند و دست از شرك برمي داشتند و پيرو رسولان الهي مي شدند.

آري؛ همان

طور كه از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده، او در زندگي و بعد از مرگ خيرخواه و پندآموز مردم بود. «3»

5. خدا نخست شهيدان را مي آمرزد و آنان را از گناهان شست وشو مي دهد، سپس آنان را داخل افراد ارجمند مي گرداند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 166

آموزه ها و پيام ها:

1. در راه خدا تلاش كنيد كه پاداش آن بهشت و آمرزش الهي و مقام ارجمند است.

2. مردان الهي پس از مرگ نيز خيرخواه مردم هستند.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هشتم و بيست و نهم سوره ي يس به عذاب قوم حبيب نجار به وسيله ي بانگ آسماني اشاره مي كند و مي فرمايد:

28 و 29. وَمَا أَنزَلْنَا عَلَي قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِنَ السَّماءِ وَمَا كُنَّا مُنزِلِينَ* إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ

و بعد از او بر قومش هيچ لشكري از آسمان نفرستاديم و فرو فرستنده ي (آن) نبوديم.* (عذاب آنان) جز يك بانگ (مرگبار) نبود؛ پس ناگهان آنان خاموش (و بي جان) شدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به مجازات قوم حبيب نجار اشاره شده است. گروهي كافركيش كه در برابر رسولان الهي لجاجت ورزيدند و بر شرك و كفر خود باقي ماندند و در نهايت حبيب نجار را شهيد كردند.

2. مجازات اين گروه سركش براي خدا آسان است و آنان با يك بانگ

مرگبار نابود مي شوند و نيازي به فرستادن لشكر فرشتگان از آسمان نيست.

3. مقصود از «صَيحه»، يا همان بانگ مرگباري است كه گاهي از ابر برمي خيزد و لرزه بر زمين مي افكند و همه چيز را ويران مي سازد و يا صداي وحشتناك زمين لرزه است كه در فضا طنين مي افكند و موج انفجارش همه را به كام مرگ مي كشد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 167

آموزه ها و پيام ها:

1. مجازات اقوام سركش براي خدا آسان است و نيازي به لشكري كشي ندارد.

2. اقوام سركش با يك بانگ مرگبار خاموش شدند (پس شما از سرنوشت آنان عبرت بياموزيد).

3. مردان الهي را نكشيد كه گرفتار عذاب مي شويد.

***

قرآن كريم در آيات سي ام تا سي و دوم سوره ي يس با اشاره به ريشخند همه ي رسولان الهي و هلاكت مخالفان و عبرت نگرفتن آنان مي فرمايد:

30- 32. يَاحَسْرَةً عَلَي الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ* أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ* وَإِن كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ

اي افسوس بر بندگان كه هيچ فرستاده اي به سراغ آنان نيامد، مگر اين كه او را ريشخند مي كردند!* آيا اطلاع نيافته اند كه پيش از آنان چه بسيار گروه هايي را هلاك كرديم كه آنان به سوي ايشان بازنمي گردند؟!* هيچ كس نيست، مگر اين كه همگي نزد ما احضار شده اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين

آيات خدا بر حال مردم تأسف و حسرت مي خورد كه چرا از نور هدايت استفاده نكردند و پيامبران الهي را به استهزاء گرفتند و خود را از رحمت الهي محروم كردند.

2. اين حسرت و تأسف الهي بر مردم لطف و محبت بي انتهاي او را نشان مي دهد.

انسان براي چيزي تأسف مي خورد كه كاري در مورد آن از وي ساخته نيست.

اين نوع تأسف در مورد خدا معنا ندارد چون خدا ناتوان نيست؛ پس مقصود از تأسف و حسرت در اين آيه آن است كه وضع آن مردم طوري بود كه هر كس از آن آگاه مي شد متأسف و متأثر مي گشت. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 168

3. قبل از اين، اقوام سركشي هم چون فرعونيان و قوم نوح در اثر كفر و سركشي نابود شدند و مردم انطاكيه و مردم مكه، بلكه همه ي مردم از سرنوشت آنان باخبر شدند ولي باز هم عبرت نگرفتند.

4. اقوام هلاك شده نمي توانند به دنيا بازگردند و كارهاي گذشته ي خود را جبران كنند ودر آخرت در پيشگاه خدا حاضر مي شوند و به حساب آنان رسيدگي خواهد شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان ديني بدانند كه هيچ فرستاده اي (وپيامبري) از ريشخند مردم در امان نمانده است (پس آمادگي روحي داشته باشند).

2. خدا به بندگانش آن قدر لطف دارد كه بر انحراف آنان افسوس مي خورد.

3. از فرجام عذاب آلود اقوام سركش گذشته عبرت بگيريد.

4. به افراد هلاك شده فرصت بازگشت به دنيا داده نمي شود.

5. همگي براي پاسخ گويي در پيشگاه الهي آماده شويد.

***

نشانه ها

قرآن كريم در آيات سي و سوم تا سي و ششم سوره ي يس به نشانه هاي خدا در صحنه ي زمين و زوجيّت موجودات اشاره مي كند و مي فرمايد:

33- 36. وَآيَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ* وَجَعَلْنَا فِيهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِيهَا مِنَ الْعُيُونِ* لِيَأْكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَفَلَا يَشْكُرُونَ* سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا يَعْلَمُونَ

و براي آنان نشانه (ي خدا) است، در زمينِ مرده اي كه آن را زنده كرديم و دانه از آن برآورديم و از آن مي خورند.* و در آن بوستان هايي از درختان خرما و انگورها قرار داديم و چشمه ساران را در آن شكافتيم (و روان ساختيم)،* تا از ميوه ي آن بخورند، در حالي كه دستانشان آن را نساخته است؛ پس آيا

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 169

سپاس گزاري نمي كنند؟!* منزّه است كسي كه همه ي آن زوج ها را آفريد؛ از آنچه زمين مي روياند و از خودشان و از آنچه نمي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات يكي از نشانه هاي خدا، زنده كردن زمين مرده بيان شده كه اين خود شاهد گوياي معاد است؛ مسأله ي حيات

و زندگي گياهان هنوز هم يكي از مهم ترين و پيچيده ترين مسائل علمي است كه نشانه ي قدرت و علم الهي است.

2. در اين آيات به فايده ي گياهان از آن جهت كه يكي از منابع غذايي بشرند اشاره شده است، ولي گياهان فوايد ديگري نيز در تغذيه ي حيوانات و ساختن مواد رنگي و دارويي و امور ديگر دارند.

3. در اين آيات به خرما و انگور به عنوان دو منبع غذايي بشر اشاره شده است؛ دو ميوه اي كه داراي انواع ويتامين ها و عناصر مختلف و مفيدند. «1»

4. در اين آيات از «ميوه ي» انگور و «درخت» خرما ياد شده است. اين تفاوت تعبير براي آن است كه همه ي اجزاي درخت خرما، از شاخه و برگ و تنه تا ميوه ي آن قابل استفاده است، به خلاف درخت انگور كه ميوه اش بيش ترين استفاده را دارد و از اجزاي ديگر درخت كم تر استفاده مي شود. «2»

5. در اين آيات به ميوه ها اشاره شده كه به دست انسان ساخته نمي شود و يا به غذاهاي مختلفي كه از اين ميوه ها ساخته مي شود كه استفاده از همه ي آنها مستلزم سپاس گزاري از خداست. «3»

البته معناي اول با سپاس گزاري سازگارتر است.

6. «ازواج» جمع زوج است كه معمولًا به دو جنس مذكر و مؤنث گفته مي شود، سپس توسعه داده شده و به هر دو موجود قرين يك ديگر يا ضد

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 170

يكديگر نيز گفته شده است. «1»

7. اين آيه از زوجيت انسان ها و گياهان خبر داده و نيز از زوجيت موجوداتي سخن

گفته كه انسان ها از آنها خبر ندارند.

اين موجوداتِ زوجِ ناشناخته ممكن است گياهان ناشناخته يا حيوانات دريايي ناشناخته يا موجودات كرات ديگر يا ذرّات مثبت و منفي درون اتم ها و يا اشاره به موجودات ناشناخته ي ديگر باشد. «2»

8. مسأله ي زوجيّت موجودات، يكي از اشارات علمي قرآن كريم است.

در برخي آيات از زوجيت كلّ موجودات سخن گفته شده است و از آن جا كه مردم عصر نزولِ قرآن از زوجيت همه ي موجودات اطلاعات علمي نداشتند، اين مطلب علمي اعجاز علمي قرآن به شمار مي آيد.

9. خدا نياز به ستايش پاكي و تنزيه او از نقص و عيب ندارد، ولي اين تسبيح را بيان كرده تا آموزشي براي ما باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات گياه شناسي خداشناس شويد.

2. نشانه هاي خدا را در زندگي دوباره ي زمين و رويش گياهان و ميوه ها بنگريد و سپاس گزاري كنيد.

3. از زوجيّت موجودات شناخته شده و ناشناخته خداشناس شويد و او را تنزيه كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 171

قرآن كريم در آيات سي و هفتم تا چهلم سوره ي يس به نشانه هاي خدا در صحنه ي آسمان و نظم حركت ستارگان و سيارات اشاره مي كند و مي فرمايد:

37- 40. وَآيَةٌ لَّهُمُ الَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ* وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ* وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّي عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ* لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَن

تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُون

و براي آنان شب، نشانه (ي خدا) است كه روز را از آن برمي كنيم و ناگهان آنان در تاريكي فرو مي روند؛* و خورشيد كه تا قرارگاهش روان است؛ اين اندازه گيري (خداي) شكست ناپذير داناست.* و ماه را برايش منزلگاه هايي قرار داديم، تا اين كه هم چون شاخك ديرينه [قوسي شكلِ زرد رنگ برگردد.* نه خورشيد برايش سزاوار است كه ماه را دريابد، و نه شب بر روز پيشي گيرنده است؛ در حالي كه هر يك در مداري شناورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. روشنايي و روز، هم چون لباس سفيدي كه بر پيكر شب پوشانده شده، از آن بيرون آورده مي شود؛ بدين معنا كه كره ي زمين به صورت طبيعي تاريك است و روشنايي روز عارضي است كه از منبع ديگري به او داده مي شود و هر گاه كنار رود، تاريكي طبيعي آن آشكار مي شود. «1»

2. نظام حركت زمين به دور خورشيد و پيدايش شب و روز، يكي از نشانه هاي علم و قدرت خدا در نظم بخشي به جهان است.

3. در اين آيات از حركت و جريان خورشيد به سوي قرارگاه و در مسير مشخص خود سخن گفته شده است؛ «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 172

تعبير «جريان» در مورد خورشيد شايد اشاره به آن باشد كه خورشيد كه توده ي مذابي است، هم چون آب در جريان و روان است. «1»

4. اين آيات ممكن است اشاره به حركت انتقالي خورشيد به دور مركز كهكشان راه شيري و يا به

حركت وضعي خورشيد به دور خود و يا به تمايل خورشيد به طرف شمال و جنوب زمين تا مدار 23 درجه و يا اشاره به حركت خورشيد (همراه با مجموعه ي منظومه ي شمسي) به طرف ستاره اي دور دست باشد؛ «2» از اين رو اين آيه معجزه ي علمي قرآن است و برخلاف هيئت بطلميوسي سخن گفته است. «3»

5. حركت كره ي عظيم خورشيد كه يك ميليون و دويست هزار برابر زمين است، با حركتي حساب شده و در مسيري مشخص، نشانه اي از قدرت و علم بي كران پروردگار جهان است.

6. تعبير به «منازل» در مورد حركت ماه اشاره به منزلگاه هاي بيست و هشت گانه اي است كه كره ي ماه در هر بار گردش به دور زمين (يك ماه قمري) مي پيمايد و براي ما قابل رؤيت است و در دو شب باقي مانده قابل رويت نيست.

اين مراحل و منزلگاه هاي ماه كاملًا دقيق و حساب شده است به طوري كه يك تقويم طبيعي را به وجود مي آورد و نشانه اي از علم و قدرت خالق جهان را به نمايش مي گذارد.

7. «عُرجون» به معناي قسمتي از خوشه ي خرماست كه به تنه ي درخت اتصال دارد و وهم چون هلال شب آخر ماه زرد رنگ و قوسي شكل است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 173

8. در اين آيات بيان شده كه خورشيد و ماه در مسير خود در فضا شناورند و با هم ديگر تلاقي و برخورد ندارند. «1»

اين تعبير اشاره اي لطيف به حركت ماه و خورشيد و مسير (تقريباً) دوراني آنهاست.

آموزه ها

و پيام ها:

1. با مطالعات كيهان شناختي، خداشناس شويد.

2. در نظام نور و ظلمت و شب و روز، نشانه هاي خدا را ببينيد.

3. حركت خورشيد فرجامي مشخص دارد.

4. از مشاهده ي حركت هاي دقيق خورشيد به طرف محل استقرار خود، به علم و قدرت خدا پي ببريد.

5. به منازل ماه در شب ها بنگريد و خداشناس شويد.

6. از نظام حركت ماه و خورشيد و شب و روز در مسيرهاي مشخص و دقيق، به نظم آفرين آنها پي ببريد.

***

قرآن كريم در آيات چهل و يكم تا چهل و چهارم سوره ي يس به نشانه هاي خدا بر صحنه ي درياها و رحمتگري او اشاره مي كند و مي فرمايد:

41- 44. وَآيَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ* وَخَلَقْنَا لَهُم مِن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ* وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ يُنقَذُونَ* إِلَّا

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 174

رَحْمَةً مِنَّا وَمَتَاعاً إِلَي حِينٍ

و براي آنان نشانه (ي خدا) است كه ما نسل آنان را در كشتي انباشته (از بارها) حمل كرديم؛* و براي آنان همانند آن چيزي آفريديم كه (بر آن) سوار مي شوند.* و اگر بخواهيم آنان را غرق مي كنيم، پس هيچ فريادرسي برايشان نيست و (نيز) آنان نجات داده نمي شوند.* مگر رحمتي از جانب ما و بهره اي (از دنيا)، تا مدّتي (معيّن شامل حالشان شود).

نكته ها و اشاره ها:

1. «ذُرّيه» در اصل به معناي فرزندان كوچك است، ولي

گاهي به معناي همه ي فرزندان بزرگ و كوچك مي آيد. در اين آيه از حمل فرزندان كوچك در كشتي سخني گفته شده است، ولي از حمل خود انسان ها سخن گفته نشده است؛ چرا كه فرزندان نياز بيش تري به سوار شدن دارند و اين تعبير براي تحريك عواطف و نشان دادن لطف خدا مناسب تر است.

2. مقصود از كشتي در اين آيه همه ي كشتي هاست كه كشتي نوح يكي از مصاديق آن است.

3. ماندن كشتي ها بر آب در اثر اختلاف وزن حجمي آن با آب و حمل انسان ها و بارهاي تجاري و حركت آنها به وسيله ي باد يا بخار يا نيروي اتمي و مانند آن، همگي نشان قدرت، علم و رحمت پروردگاري است كه اين وسايل و نيروها را در اختيار بشر گذاشته است.

4. در اين آيات از وسايل سواري مشابه كشتي سخن گفته شده است از مركب هايي هم چون شتر كه كشتي صحرا ناميده مي شود تا هواپيماها و سفينه هاي فضايي كه همگي آفريده ي خدايند؛ چرا كه او مواد اوليه و نيرو و هوش لازم را به بشر عنايت كرد تا اين وسايل را بسازد و از آنها استفاده كند.

5. اگر خدا بخواهد، مي تواند نظام حركت كشتي ها را به هم بزند يا طوفان ها و امواج عظيم برانگيزد كه كشتي ها را در كام خود فرو برند و همه ي

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 175

كشتي سواران را غرق سازد، ولي رحمت الهي شامل حال مردم مي شود و غالباً آنان را نجات مي دهد و تا پايان عمر يا تا

پايان جهان به مردم مهلت داده مي شود تا از زندگي دنيا بهره مند شوند. «1»

آري؛ اين ها آزمايش انسان هاست تا بدانند كه چه كسي خداشناس و سپاس گزار مي شود و چه كسي راه ناسپاسي در پيش مي گيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در مورد درياها و حركت كشتي ها خداشناس شويد.

2. به الطاف خدا در حمل و نقل كشتي ها توجه كنيد (تا خداشناس و سپاس گزار شويد).

3. در حوادث خطرناك دريا، نجات دريانوردان با رحمت الهي است و از دست كسي كاري ساخته نيست.

4. بهره مندي شما از زندگي موقت است (پس به فكر زندگي ابدي باشيد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و پنجم و چهل و ششم سوره ي يس به سركشي و روي گرداني مشركان از آيات الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

45 و 46. وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ* وَمَا تَأْتِيهِم مِنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ

و هنگامي كه به آن (مشرك) ها گفته شود: «خودتان را از آنچه [از عذاب در پيش رويتان و آنچه در پشت سرتان است نگه داري كنيد، باشد كه شما (مشمول) رحمت شويد (روي برمي تابند)».* و هيچ نشانه اي از نشانه هاي پروردگارشان براي آنان نمي آيد، مگر اين كه از آن روي گردانند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 176

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از آنچه پيش روست، مجازات هاي دنيوي و منظور از

آنچه پشت سر انسان است مجازات هاي اخروي است كه گويي آن در جلوي انسان و اين در پي او حركت مي كند تا سرانجام روزي دامان او را بگيرد.

البته برخي مفسران برآن اند كه مقصود، بر عكس نظر فوق، يا گناهان گذشته و آينده، يا گناهان آشكار و پنهان و يا عذاب دنيا و مرگ و يا شرك و عذاب آخرت است.

البته مانعي ندارد كه تعبيرات فوق كنايه از احاطه ي عوامل عذاب و خشم الهي باشد كه از هر سو كافران را در برگفته است «1» و مواردي كه مفسران شمرده اند از مصاديق آنها باشد.

2. مقصود از «تقوا» حفظ خود از عوامل عذابي است كه بيان كرديم؛ يعني خدا مشركان را فرا مي خواند كه از اين عوامل بپرهيزند و كاري نكنند كه مستحق مجازات هاي دنيوي و اخروي شوند.

3. مقصود از آياتي كه مشركان از آنها روي گردان اند، آيات قرآن و نيز نشانه هاي خدا در درون انسان، هم چون منطق عقل و فطرت و نيز نشانه هاي خدا در صحنه ي هستي است كه مشركان همه ي اين ها را ناديده مي گيرند و روي برمي تابند.

آموزه ها و پيام ها:

1. تقوا پيشه سازيد كه زمينه ساز رحمت الهي است.

2. مخالفان دين، افرادي بي تقوا هستند و از نشانه ها و آيات حق گريزان اند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 177

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي يس به شبهه پراكني، تهمت زدن

و بخل مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

47. وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ مُبِينٍ

و هنگامي كه به آنان گفته شود: «از آنچه خدا به شما روزي داده [در راه خدا] هزينه كنيد.»، كساني كه كفر ورزيدند، به كساني كه ايمان آوردند مي گويند:

«آيا كسي را غذا دهيم كه اگر (برفرض) خدا مي خواست او را غذا مي داد؟! شما جز در گمراهي آشكاري نيستيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. شبهه اي كه مشركان در برابر انفاق و امدادرساني به بينوايان مطرح كردند، مخصوص آن زمان نيست و هم اكنون نيز برخي افراد مي گويند كه اگر خدا مي خواست، خود به فقيران كمك مي كرد، چرا ما كمك كنيم؟!

در حالي كه جهان ميدان آزمايش است و يكي را با ثروت دادن امتحان مي كنند و ديگري را با فقر و صبر، تا ببينند چه كسي اهل بخشش و صبر و شكرگزاري است.

2. ريشه ي بخل و بهانه جويي مشركان در كفر آنان است. «1»

3. اموال و روزي هاي شما هم از خداست، پس اگر چيزي به ديگران بخشيده ايد، در حقيقت از خودتان نبوده است، بلكه اموال خدا را به دستور خدا به بندگان خدا داده ايد و چقدر انسان بايد بخيل باشد كه از چنين بخششي پرهيز كند.

4. سه احتمال در مورد گوينده ي جمله ي «شما در گمراهي آشكاري هستيد.» وجود دارد: «خدا»، «مؤمنان» و يا «كافران». و احتمال سوم با سياق

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص:

178

آيه سازگارتر است و اين سخن نوعي مقابله ي به مثل كافران با مؤمنان است كه آنها را گمراه مي خوانند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. كفر زمينه ساز بخل، شبهه پراكني و تهمت زدن است.

2. از اموال خدا، به فرمان خدا (به بندگان خدا) ببخشيد.

3. ثروتمندان بخيل و كفرپيشه براي آن كه به ديگران كمك نكنند، شبهه پراكني مي كنند.

***

صيحه هاي رستاخيز

قرآن كريم در آيات چهل و هشتم تا پنجاهم سوره ي يس به ترديد مشركان در مورد معاد و حادثه ي ناگهاني رستاخيز اشاره مي كند مي فرمايد:

48- 50. وَيَقُولُونَ مَتَي هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ* مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ يَخِصِّمُونَ* فَلَا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَلَا إِلَي أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ

(كافران) مي گويند: «اگر راست گوييد، اين وعده (: قيامت) چه وقت است؟!»* جز يك بانگ (مرگبار) را انتظار نمي كشند، كه آنان را فرو گيرد، در حالي كه آنان [با يك ديگر] كشمكش مي كنند.* پس نه مي توانند سفارش (و وصيتي) كنند و نه به سوي خانواده شان باز مي گردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «صيحه» در اصل به معناي صداي شكافتن چوب و لباس است، سپس به هر فرياد بلند گفته مي شود و در اين به بانگ عظيم آسماني يا نفخه ي

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 179

صُور اول اشاره

شده كه ناگهان همه ي مردم را به كام مرگ فرو مي برد.

2. در احاديث اسلامي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه اين بانگ آسماني آن چنان غافل گيركننده است كه افراد در حالي كه پارچه اي را براي معامله گشوده اند يا لقمه اي را از غذا برداشته اند، پيش از اتمام كارشان جهان به پايان مي رسد «1» (و فرصت هيچ كاري پيدا نمي كنند).

3. مقصود از جدال مشركان در آستانه ي رستاخيز جدال آنها در امور دنيوي يا در مورد مسأله ي معاد است. البته بعيد نيست كه اين آيه اشاره به همه ي جدال هاي مردم داشته باشد. «2»

4. وقتي حادثه ي بزرگي رخ مي دهد همه مي كوشند كه به خانواده ي خود سركشي كنند و آنها را به محل امني ببرند و يا كسي را پيدا كنند و به او وصيت كنند تا كارهاي نيمه تمامشان را به اتمام برسانند، اما حادثه ي رستاخيز آن قدر ناگهاني و كوبنده است كه فرصت اين كارها را به انسان نمي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. حادثه ي رستاخيز ناگهاني است و فرصت هر كاري را از دست انسان مي گيرد (پس آماده باشيد).

2. مخالفان دين در مورد معاد بهانه جويي و شبهه پراكني مي كنند (ولي بايد به آنان پاسخ داد).

3. جدال و مخاصمه ي مردم تا لحظه ي رستاخيز ادامه دارد.

4. در هنگام حادثه، وصيت و سركشي به خانواده، مطلوب است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 180

قرآن

كريم در آيات پنجاه و يكم تا پنجاه و سوم سوره ي يس به رستاخيز مردگان و واكنش تعجب آميز كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

51- 53. وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَي رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ* قَالُوا يَاوَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ* إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ

و (بار ديگر) در شيپور دميده مي شود، پس ناگهان آنان از قبرها به سوي پروردگارشان به سرعت سرازير مي شوند.* مي گويند: «اي واي برما! چه كسي ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟! اين چيزي است كه (خداي) گسترده مهر وعده داده است؛ و فرستادگان (او) راست گفتند.»* (اين) جز يك بانگ (بزرگ) نبود؛ و [لي ناگهان آنان همگي در نزد ما احضار شده اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل اشاره شد كه با نفح صور اول و دميدن در شيپور مرگبار همه ي انسان ها مي ميرند و در اين آيات به نفخ صور دوم اشاره شده كه با دميدن در شيپور و با بانگي عظيم همه ي انسان ها زنده و در پيشگاه الهي حاضر مي شوند. همان طور كه همه ي اعضاي يك لشكر بزرگ با صداي شيپور آماده باش جمع مي شوند. «1»

2. تعبير «اجداث» به معناي قبرهاست و از اين تعبير استفاده كرده اند كه معاد علاوه بر آن كه روحاني است، جسماني نيز هست و در رستاخيز مردمان از قبرها سر بر مي آورند.

3. تعبير «ربّهم» (پروردگارشان) اشاره به تربيت و مالكيت خدا دارد و گويا اشاره دارد كه ربوبيت و مالكيت خدا ايجاب مي كند كه معاد و حساب در كار باشد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 181

البته اين تعبير به نوعي لطف و محبت خدا را نيز نويد مي دهد؛ يعني حساب شما با كسي است كه پروردگار شماست.

4. در اين آيات اشاره شده كه كافران و منكران معاد در رستاخيز سراسيمه به پا مي خيزند و با تعجب مي پرسند: چه كسي ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟ و پس از آن كه متوجه حقايق مي شوند مي گويند: اين وعده ي الهي است.

يعني، اولًا، مرگ و دوران برزخ را هم چون خوابي مي دانند و ثانياً، صريحاً به معاد و راست گويي پيامبران اعتراف مي كنند.

آري؛ در آن صحنه حقيقت آن چنان آشكار است كه كسي نمي تواند آن را انكار كند.

5. برزخ، يعني فاصله ي بين مرگ تا رستاخيز، براي اكثريت مردم كه ايمان متوسطي دارند حالتي شبيه خواب است، «1» در حالي كه مؤمنان نيكوكار در بهشت برزخي هستند و با نعمت هاي الهي پذيرايي مي شوند. و كافران بدكار در برزخ گرفتار عذاب اند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. بر پايي رستاخيز با يك بانگ (و به سرعت و آساني) تحقق مي يابد.

2. معاد جسماني است و مردم از گورها به محضر خدا مي روند.

3. كافران قبل از رستاخيز به حقانيّت معاد و راستي پيامبران اعتراف كنند (و هم اكنون راه صحيح را برگزينند).

4. مرگ و برزخ هم چون خوابي طولاني است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم،

ص: 182

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و چهارم سوره ي يس به دادگاه عدل رستاخيز و تجسّم اعمال انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

54. فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

پس امروز چيزي بر كسي ستم نمي شود و جز (طبق) آنچه انجام مي داديد، جزا داده نمي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به تجسّم اعمال انسان ها در رستاخيز اشاره و بيان گرديده كه جزاي اعمال هر كس خود اعمال اوست؛ يعني همان اعمال به صورت پاداش و كيفر تجسّم مي يابد و دامن افراد را مي گيرد.

2. در رستاخيز ظلم معنا ندارد؛ چون بهترين نوع عدالت در آن جا اجرا مي شود، يعني خود عمل انسان به خودش بازمي گردد و اصولًا اگر در دادگاه هاي بشري نمي توانند عدالت را به طور كامل برقرار سازند به خاطر آن است كه نمي توانند اعمال افراد را به خودشان بازگردانند.

3. اين كه خدا اعمال هر كس را به عنوان كيفر يا پاداش به او مي دهد و ظلم نمي كند بدان معنا نيست كه خدا به نيكوكاران تفضّل و بخشش اضافي نداشته باشد، بلكه در اين آيه سخن از جزاي استحقاقي است وگرنه لطف و بخشش الهي بر مؤمنان در آيات ديگر قرآن بيان شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. روز رستاخيز، ستم بي معناست و روز عدالت محض است.

2. روز رستاخيز، روز تجسّم اعمال است و عمل هر كس به عنوان جزاي او قرار مي گيرد.

3. مراقب اعمال خويش باشيد كه معيار پاداش و كيفر شماست.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 183

قرآن كريم در آيات پنجاه و پنجم تا پنجاه و هشتم سوره ي يس به حالات و نعمت هاي بهشتيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

55- 58. إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ* هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَي الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ* لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ* سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِيمٍ

مسلماً، امروز اهل بهشت به شادماني مشغول اند؛* آنان و همسرانشان در سايه ها بر تخت ها تكيه كرده اند؛* براي آنان در آن جا ميوه اي است؛ و آنچه فرا خوانند برايشان (آماده) است.* سلام (بر شما! اين) سخني از جانب پرودرگارِ مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «شُغُل» به معناي حوادث و حالاتي است كه براي انسان روي مي دهد و او را مشغول مي سازد؛ خواه مسرّت بخش باشد و خواه غم انگيز اما در اين جا مقصود آن است كه بهشتيان به امور مسرّت بخشي مشغول مي شوند. «1»

2. «ازواج» به معناي همسران بهشتي يا همسران باايماني است كه در اين دنيا داشته اند كه بر تخت هايي در حجله گاه ها در كنار آنان هستند.

3. در بهشت سايه و آفتاب وجود دارد، ولي بهشتيان در سايه هاي لذت بخش هستند.

البته ممكن است اين تعبير اشاره به سايه ي لطف الهي باشد.

4. بهشتيان علاوه بر آن كه ميوه ي مخصوص دارند، از ميوه ها و غذاها هر چه بخواهند آماده مي شود.

5. در برخي احاديث روايت شده كه نوري بر بالاي سر بهشتيان ظاهر مي شود كه نور لطف خداست و ندايي برمي خيزد و بر بهشتيان سلام مي دهد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 184

آري اين ندا، روح انگيز و لذت بخش و محبت آميز و نشانه ي لطف پروردگار است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نعمت هاي گوناگون در انتظار بهشتيان است (اگر آنها را مي خواهيد مؤمن نيكوكار شويد).

2. بهشتيان (چون در دنيا تابع اراده ي خدا بودند) در بهشت همه چيز تابع اراده ي آنهاست.

3. بهشت و سايه ي لطف و سلام گرم خدا در بهشت منتظر شماست.

4. شغل مسرّت بخش، همسران نيكو، تخت راحت و غذاي مورد پسند و پيوند محبت آميز با خدا مايه ي خوش بختي شماست.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و نهم تا شصت و دوم سوره ي يس با يادآوري دشمني و گمراه گري شيطان، در مورد شيطان پرستي و خردورزي نكردن هشدار مي دهد و مي فرمايد:

59- 62. وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ* أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌ مُّبِينٌ* وَأَنِ اعْبُدُونِي هذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ* وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ

و (ندا آيد:) اي خلافكاران امروز جدا شويد.* اي فرزندان آدم! آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد، [چرا] كه او دشمن آشكاري براي شماست؟!* و اين كه مرا بپرستيد كه اين راه راست است؟!* و به يقين، گروه زيادي از شما را گمراه كرد، و آيا خردورزي نكرده ايد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از جداسازي مجرمان در رستاخيز، جدا كردن صف آنان از

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 185

مؤمنان است، هر چند ممكن است جداسازي آنان از يك ديگر و يا جداسازي آنان از معبودانشان نيز مراد باشد. «1»

2. مقصود از پيمان الهي با انسان در مورد عدم پيروي از شيطان چيست؟!

مفسران اين پرسش را چند گونه پاسخ داده اند:

الف) مقصود پيمان الهي از طريق دادن عقل به انسان باشد؛ زيرا عقل انسان دشمني شيطان را درك و او را از اطاعت شيطان منع مي كند، همان طور كه بر توحيد گواهي مي دهد.

ب) منظور پيمان الهي با انسان از طريق فطرت باشد كه انسان فطرتاً خداجو و توحيدگراست و اطاعت و پرستش غير او را نفي مي كند.

ج) مقصود پيمان الهي از طريق پيامبران الهي و كتاب هاي آسماني است، هم چون آيات قرآن كه مكرر دشمني شيطان را گوشزد كرده است. «2»

3. مقصود از «عبادت شيطان» در اين آيه همان اطاعت از اوست؛ عبادت و پرستش گاهي به صورت سجده و ركوع و مانند آن است و گاهي به صورت اطاعت از افراد، همان طور كه در برخي آيات و احاديث نيز عبادت به معناي پرستش آمده است. «3»

مثلًا در حديثي از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

هر كس به سخن گويي گوش دهد، او را پرستش كرده است و اگر گوينده از طرف خدا سخن مي گويد، پرستش خدا كرده و اگر از طرف شيطان سخن مي گويد، پرستش شيطان كرده است. «4»

كعبه ي دل مسكن شيطان مكن

پاك كن اين خانه كه جاي خداست

(پروين)

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 186

4. در اين آيات بيان شده كه شيطان بسياري از مردم را گمراه «1» و اقوام زيادي را بدبخت و گرفتار عذاب الهي نموده است كه توجه به سرنوشت آنان انسان را از پيروي شيطان برحذر مي دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. روز رستاخيز روز جداسازي خلافكاران است.

2. خداپرستي و عدم اطاعت از شيطان يك پيمان الهي است و همگان ملزم به اجراي مفاد آن هستند.

3. شيطان دشمن آشكار و اعلام شده ي شماست (پس مراقب توطئه هاي او باشيد).

4. اگر خردورزي كنيد، از شيطان پيروي نمي كنيد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و سوم و شصت و چهارم سوره ي يس به فرجام عذاب آلود كافران و علت آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

63 و 64. هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ* اصْلَوْهَا الْيَوْمَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ

اين جهنّمي است كه (بدان) وعده داده مي شديد.* امروز به سبب كفرورزيدنتان وارد آن شويد (و مي سوزيد).

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران را در رستاخيز سرزنش مي كنند و آنان را در برابر حقايق قرار مي دهند كه به آنها وعده داده مي شد ولي آنها را انكار مي كردند.

2. عامل عذاب كافران همان كفر مستمر آنان است كه پيامبران الهي و معاد را انكار مي كردند و راه شرك را مي پيمودند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 187

آموزه ها و پيام ها:

1. وعده ي الهي (در مورد عذاب آخرت) حق است.

2. كفر نورزيد كه عامل عذاب است.

***

قرآن كريم در آيات شصت و پنجم تا شصت و هفتم سوره ي يس به حالات كافران در رستاخيز و گواهي دست و پايشان عليه آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

65- 67. الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَي أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ* وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَي أَعْيُنِهِمْ فَاسْتبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّي يُبْصِرُونَ* وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَي مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيّاً وَلَا يَرْجِعُونَ

امروز بر دهان هايشان مهر مي نهيم و دست هايشان با ما سخن مي گويند و پاهايشان به آنچه كسب مي كردند گواهي مي دهند!* و اگر (بر فرض) بخواهيم، حتماً چشمانشان را محو مي كنيم؛ و به (سوي) راه بر يك ديگر پيشي مي گيرند؛ و [لي چگونه مي بينند؟!* و اگر (بر فرض) بخواهيم، حتماً آنان را بر جايشان مسخ (و زمين گير) مي كنيم، پس توان رفتن ندارند و برنمي گردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از گواهي دادن دست و پا عليه انسان ها در رستاخيز چيست؟

مفسران به اين پرسش چند گونه پاسخ داده اند:

الف) خدا به اعضاي بدن انسان شعور و درك و قدرت سخن گفتن مي دهد و آنها به راستي عليه انسان سخن مي گويند همان طور كه زبان او مي توانست سخن بگويد.

ب) خدا اعضاي بدن انسان را به سخن درمي آورد و حقايق را آشكار مي كند هر چند درك و شعور نداشته باشند.

ج) آثار اعمال انسان در اعضاي بدن او باقي مي ماند و در

رستاخيز اين

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 188

آثار ظاهر مي شوند كه اين خود نوعي گواهي است، همان طور كه در فارسي مي گوييم: رنگ رخساره خبر مي دهد از سرّ درون. «1»

2. در برخي آيات قرآن آمده است كه زبان انسان در رستاخيز عليه او شهادت مي دهد «2» و در آيه ي فوق آمده كه بر دهان ها مهر مي نهيم.

شايد نخست بر دهان آدمي مهر نهند، تا اعضاي ديگر شهادت دهند، سپس زبان او را مي گشايند و در آن هنگام جز اعتراف و گواهي به كارهاي خود چاره اي نخواهد داشت.

3. در برخي احاديث از امام باقر عليه السلام روايت شده كه مقصود اين آيات گواهي اعضاي بدن كافران است كه مستحق عذاب شده اند، نه شهادت اعضاي بدن مؤمنان كه نامه ي اعمالشان را به دست راستشان مي دهند. «3»

4. در اين آيات از عذاب ها و مجازات هاي احتمالي هم چون كور كردن چشمان و زمين گير كردن افراد سخن گفته شده است.

برخي از مفسران اين مجازات ها را مربوط به دنيا مي دانند و برخي ديگر مربوط به رستاخيز. «4»

اما از آن جا كه اين مجازات ها احتمالي است و به صورت تهديد آمده است، مانعي ندارد كه مقصود تهديد كافران در دنيا و آخرت باشد كه خدا قادر بر انواع مجازات شما در دنيا هست ولي مي خواهد به شما مهلت دهد و نيز مي تواند شما را در رستاخيز به انواع مجازات ها گرفتار سازد، ولي با عدالت و لطف با شما رفتار مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 189

آموزه ها و پيام ها:

1. در روز رستاخيز كسي اختيار سخن گفتن خود را هم ندارد.

2. (مراقب اعمالتان باشيد كه) اعضاي بدن شما نيز از گواهان رستاخيز هستند.

3. خدا قدرت انواع مجازات هاي كافران را دارد (پس مراقب باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هشتم سوره ي يس به رشد منفي توانايي هاي انسان در كهن سالي اشاره مي كند و مي فرمايد:

68. وَمَن نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ

و هر كس را عمر درازش دهيم، وي را در آفرينش (وجود) نگون سار مي سازيم؛ و آيا خردورزي نمي كنند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. انساني كه عمر طولاني مي كند، در دوره ي كهن سالي واژگونه مي شود و به حالات طفوليت بازمي گردد؛ يعني بدن او ناتوان و استعدادهاي او ضعيف مي شود.

2. هر چند در دوران پيري ممكن است رشد روحي و عقلي انسان ادامه يابد، اما جسم همراهي نمي كند و سير نزولي دارد و گاهي انسان به مراحل كودكي باز مي گردد و اطرافيان او اين وضعيت طبيعي را زننده يا ترحم برانگيز مي شمارند و به همين دليل اين دوران، بسيار دردناك مي شود.

3. قدرت جواني عاريتي است وگرنه به اين آساني از انسان گرفته نمي شود؛ پس قدرتي برتر سرنوشت انسان را در دست دارد.

4. اين آيه مي تواند اشاره اي به مسأله ي معاد نيز باشد؛ خدايي كه مي تواند يك انسان توانمند را به انساني ناتوان تبديل كند و به حالت كودكي بازگرداند، هم او مي تواند انسان را دوباره

زنده گرداند.

5. در احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه به ابوذر سفارش كردند:

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 190

پنج چيز را قبل از پنج چيز غنيمت بشمار: جواني را قبل از پيري و سلامت را قبل از بيماري و بي نيازي را قبل از فقر و زندگي را قبل از مرگ و فراغت را قبل از گرفتاري. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در رشد منفي انسان در دوران كهن سالي تفكر كنيد.

2. ناتواني و پيري در راه است (پس دوران جواني خود را غنيمت شمريد و به فكر توشه ي آخرت نيز باشيد).

***

مرگ و حيات حقيقي كدام است؟

خداي متعال در آيات شصت و نهم و هفتادم سوره ي يس با بيان اهداف قرآن، به تهمت شاعر بودن پيامبر صلي الله عليه و آله پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

69 و 70. وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ* لِيُنذِرَ مَن كَانَ حَيّاً وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَي الْكَافِرِينَ

شعر به او [: پيامبر] نياموختيم و شايسته ي او نيست؛ اين (سخن) جز يادآوري و قرآن روشنگر نيست.* تا هر كس را كه زنده (دل) است هشدار دهد؛ و گفتار (سنت گونه و

وعده ي عذاب) بر كافران تحقق مي يابد.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن بر افراد تأثير زيادي داشت و آنان را سخت مجذوب مي كرد، به طوري كه گاه شبانه به نزديك منزل پيامبر صلي الله عليه و آله مي آمدند تا زمزمه ي (آيات قرآن را بشنوند و درنهايت ايمان مي آورند).

مشركان براي توجيه اين وضع، پيامبر صلي الله عليه و آله را شاعر مي خواندند كه با شعرهاي خود مردم را جذب مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 191

2. وحي الهي با شعر تفاوت هاي زيادي دارد؛ از جمله آن كه:

الف) شعر بر تخيّل استوار است، در حالي كه وحي از حقيقت سرچشمه مي گيرد.

ب) شعر از عواطف انسان سرچشمه مي گيرد، ولي وحي از نزد خداست.

ج) شعر با اغراق و مبالغه همراه است، در حالي كه وحي حق است.

د) شعر بايد الفاظي زيبا و موزون داشته باشد از اين رو در شعر گاهي حقايق فداي زيبايي الفاظ مي شود، اما وحي حقيقت است. «1»

اين مطالب ارزش هنري شعر را كم نمي سازد و جايگاه شاعران با ايمان محفوظ و محترم است اما به هر حال خط شعر از وحي جداست.

3. در آيات فوق به دو مطلب اشاره شده كه تفاوت شعر و قرآن را نشان مي دهد: اول اين كه بيدارگر و تذكّر دهنده است، و دوم آن كه روشنگر است، در حالي كه هر شعري اين گونه نيست.

4. در روايات تاريخي آمده است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هرگاه مي خواست شعري را شاهد سخن خود قرار دهد، قالب موزون آن

را در هم مي شكست تا بهانه به دست دشمن نيفتد. «2»

5. اين آيات دو هدف از اهداف قرآن را بيان كرده است:

الف) هشدار دادن به بيداردلان؛

ب) اتمام حجّت بر كافران و حتمي شدن فرمان عذاب آنان.

6. اين آيات از انسان هاي پندپذير با عنوان «زنده» ياد كرده و آنان را در برابر كافران قرار داده است؛ يعني از منظر قرآن معيار مرگ و حيات، ايمان و پندپذيري است ولي انسان هاي مرده دل كه راه كفر را در پيش مي گيرند، در حقيقت زنده نيستند؛ چون عقل و فطرت خود را به كار نگرفته اند.

7. حيات و زندگي در جهان حداقل به سه گونه است:

الف) زندگي گياهي كه مظهر آن تعذيه و رشد و نمو است؛

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 192

ب) زندگي حيواني كه مظهر آن احساس و حركت است؛

ج) زندگي انساني و روحاني كه مظهر آن بيدار دلي، خردورزي، ايمان و پندپذيري است و عواملي هم چون نفاق، تكبّر، تعصب، كفر، جهل و گناه، حيات انساني و روحاني را مي ميراند و انسان را به مرده اي متحرّك يا حيواني پر عيش و نوش تبديل مي سازد.

همه را زنده، مي نشايد گفت

زندگي نام و نشاني دارد آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن هم چون شعر (خيالي) نيست، بلكه كتابي روشنگر و بيدارگر و زندگي ساز است.

2. (استدلال به) شعر، مناسبِ مقام رهبران الهي نيست.

3. رهبران الهي آماج تهمت هاي مخالفان هستند،

ولي خدا از آنان دفاع مي كند.

4. زنده دل باشيد تا از قرآن بهره بريد.

5. هشدار دادن به زنده دلان و اتمام حجّت بر مرده دلان كفرپيشه از اهداف قرآن است.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و يكم تا هفتاد و سوم سوره ي يس به نشانه هاي خدا در دام ها و فوايد آن ها و لزوم سپاس گزاري براي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

71- 73. أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَاماً فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ* وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونَ* وَلَهُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا يَشْكُرُونَ

و آيا نظر نكرده اند كه از آنچه دستان (قدرت) ما برساخته است، دام هايي براي آنان آفريديم و آنان مالك آنها هستند؟!* و آنها را برايشان فروتن (و رام) ساختيم، پس [مركب سواري شان از برخي آنهاست و از برخي آنها مي خورند؛* و براي آنان در آنها سودها و و نوشيدني هاست؛ پس آيا سپاس گزاري نمي كنند؟!

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 193

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از دست هاي خدا همان قدرت و دست آورد اوست، و گرنه خدا جسم نيست كه دست داشته باشد.

2. از ميان نعمت هاي الهي به دام ها اشاره شده است؛ چرا كه در زندگي روزمره ي ما حضور دارند و هر روز از گوشت و شير آنان استفاده مي كنيم.

3. خدا دام ها را آفريد ولي انسان ها مالك و صاحب اختيار آنها هستند و آنها را براي انسان

رام ساخت تا از او فرمان ببرند و سركش و غير قابل كنترل نشوند و اين نشانه ي لطف الهي است.

همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار

شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري (سعدي)

4. استفاده هاي انسان ها از چهارپايان بسيار متنوع است. گاهي بر آنها سوار مي شوند، گاهي به عنوان وسيله ي باركشي از آنها استفاده مي كنند، گاهي از گوشت آنها مي خورند «1» و گاهي از شير آنان مي نوشند و از پشم و پوست آنها براي خود لباس تهيه مي كنند و حتي از مدفوع آنها به عنوان كود طبيعي استفاده مي كنند. آري؛ سرتاپاي وجود چهارپايان نعمت است و سزاوار آن است كه از نعمت دهنده سپاس گزاري كنيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات حيوان شناسي به نعمت هاي خدا پي ببريد و سپاس گزار شويد.

2. به دام ها كه سرتاسر وجودشان بهره و نعمت است، بنگريد تا آفريدگار را بهتر بشناسيد.

3. پاسخ لطف و نعمت آفريدگار سپاس اوست.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 194

قرآن كريم در آيات هفتاد و چهارم تا هفتاد و ششم سوره ي يس با اشاره به ناتواني معبودان مشركان، به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد و مي فرمايد:

74- 76. وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَّعَلَّهُمْ يُنصَرُونَ*

لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَهُمْ وَهُمْ لَهُمْ جُندٌ مُّحْضَرُونَ* فَلَا يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ

غير از خدا، معبوداني (براي پرستش) گزيده اند، باشد كه آنان ياري شوند؛* (ولي آنها) نمي توانند آنان را ياري رسانند، و آنان براي آن (بت) ها لشكري احضار شده اند.* پس سخن آن (مشرك) ها تو را اندوهگين نسازد؛ كه ما آنچه را پنهان مي كنند و آنچه را آشكار مي سازند مي دانيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان معبوداني از بت ها، فرشتگان يا جنّيان براي خود بر مي گزينند تا آنان را در مشكلات زندگي ياري رسانند يا در رستاخيز براي آنان شفاعت كنند.

2. معبودان مشركان كاملًا ضعيف هستند و قادر به ياري پرستشگران خود در برابر مشكلات و عذاب الهي نيستند بلكه در آن روز مشركان هم چون لشكري پشت سر معبودان دروغين خود «1» در دادگاه الهي حاضر و سپس همگي در آتش افكنده مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا را معبود خويش سازيد كه ياري گر شماست و از احوال دشمنانتان آگاه است.

2. مشركان اميد به ياري معبوداني ناتوان را دارند.

3. خدا همه چيز را تحت نظر دارد پس رهبران الهي غمگين نباشند (و به وظيفه ي خود عمل كنند).

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 195

معاد

قرآن كريم در آيات هفتاد و هفتم تا هشتاد و يكم سوره ي يس به شبهه ي منكران معاد، چند پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

77- 81. أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ* وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ* قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ* الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِنْهُ تُوقِدُونَ* أَوَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَي أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَي وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ

و آيا انسان نظر نكرده كه ما او را از آب اندك سيّال آفريديم؟! و به ناگاه وي دشمني آشكار است.* و براي ما مثلي زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: «چه كسي اين استخوان را در حالي كه آن پوسيده است زنده مي سازد؟!»* بگو: «كسي آن را زنده مي كند كه نخستين بار وي را پديد آورد؛ و او به هر آفرينشي داناست؛* (همان) كسي كه براي شما از درخت سبز، آتشي قرار داد و شما در هنگام (نياز) از آن (آتش) مي افروزيد.»* و آيا كسي كه آسمان ها و زمين را آفريد، نمي تواند همانند آن (مرده) ها را بيافريند؟! آري (مي تواند)؛ و او فراوان آفريننده ي داناست.

شأن نزول:

حكايت شده كه مردي از مشركان، قطعه استخوان پوسيده اي را پيدا كرد و به بحث با پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد انكار معاد پرداخت و گفت: چه كسي مي تواند اين استخوان هاي پوسيده را زنده سازد؟

آيات فوق در اين رابطه نازل شد و به شبهه ي آنان پاسخ هاي منطقي و كوبنده داد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 196

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين

آيات بر عنوان «انسان» تأكيد شده تا نشان دهد كه هر انساني مي تواند اين مطالب را درك كند و ناسپاسي مخاصمه گران را دريابد.

2. تعبير «نطفه» به معناي آب ناچيز و سيّال است كه اشاره به سرچشمه ي وجود انسان هاست؛ يعني اگر انسان به مبدأ خويش بنگرد و مراحل، خلقت و رشد خود را بررسي كند، متوجه ضعف خود و عنايت خدا به خود مي شود، پس نبايد ناسپاسي كند و با انكار معاد در برابر خدا به مخاصمه بپردازد.

چرا حق نمي بيني اي خودپرست

كه بازو به گردش درآورد و دست

تو قائم به خود نيستي يك قدم

ز غيبت مدد مي رسد دم به دم (سعدي)

3. مقصود از مثال زدن مشركان در اين جا، بيان يك ضرب المثل عادي نيست، بلكه مقصود بيان استدلال براي نفي معاد است.

فرد مشركي كه استخوان پوسيده را پيدا كرده بود، با خشم به مبارزه و مناظره ي پيامبر صلي الله عليه و آله آمد تا بگويد كه اين استخوان پوسيده هرگز زنده نخواهد شد و بدين ترتيب معاد جسماني را باطل سازد.

4. قرآن كريم در اين آيات با چند دليل به شبهه ي مشركان در مورد معاد پاسخ داده است:

اول: اين فرد منكر معاد، فراموش كرده كه خود او از عناصر خاك آفريده شده و سپس به نطفه تبديل شده و رشد كرده است.

آري؛ وجود انسان در هر لحظه در حال آفرينش است و مراحل رشد را مي پيمايد و توجه به اين آفرينش ها براي حل مسأله ي امكان معاد كافي است.

دوم: در آغاز با آن كه چيزي نبود، خدا انسان و استخوان هاي او را ايجاد كرد ولي اكنون اين استخوان پوسيده

وجود دارد و خدا نيز آگاه است و مكان ذرّات آن را مي داند و مي تواند آنها را جمع آوري كند.

سوم: خدايي كه از درختان سبز آتش مي افروزد و انرژي نهفته ي آنان را آزاد و

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 197

رستاخيزِ انژري ها را به پا مي دارد، همان خدا مي تواند رستاخيز شما را برپا سازد.

پاسخ چهارم آن است كه خدايي كه آسمان ها و زمين با آن عظمت را آفريد، چگونه نتواند مثل انسان ها در رستاخيز را بيافريند، در حالي كه او آفرينشگر و داناست.

5. شبهه ي مشركان در مورد معاد ممكن است به دو نكته ي اساسي اشاره داشته باشد: يكي عدم آگاهي از مكان ذرات استخوان ها و بدن انسان و دوم قدرت بر انجام اين كار مشكل كه آيات فوق به هر دو شبهه پاسخ داد و با يادآوري علم و قدرت بي نهايت خدا و نمونه هاي آفرينش او مسأله را حل كرد.

6. در مورد ايجاد آتش از درخت سبز چند تفسير شده است:

الف) منظور به هم زدن چوب برخي درختان (هم چون مَرخ و عَفار) است كه جرقه مي زند و هم چون كبريت آتش ايجاد مي كند.

ب) مقصود همان جرقه ي الكتريسيته است كه بر اثر اصطكاك درختان بر هم ديگر به وجود مي آيد، همان طور كه در موقع آتش گرفتن جنگل ها به وسيله ي باد اتفاق مي افتد.

ج) منظور آزاد سازي انرژي درختان در هنگام سوختن است؛ يعني در هنگام كربن گيري مقداري از انرژي نور خورشيد در درختان سبز ذخيره مي شود و هنگام سوختن آنها رستاخيز انرژي بر پا مي شود و آن انرژي ها آزاد مي شوند. «1»

7. تعبير «مثلهم» به معناي آن است كه خدا مي تواند همانند انسان ها را در رستاخيز دوباره بيافريند؛ چرا كه

انسان پس از تبديل به خاك، صورت اولي اش از بين مي رود و در رستاخيز با همان مواد ولي با صورت جديدي حاضر مي شود و از اين روست كه پيران در بهشت به صورت جوان حاضر مي شوند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 198

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان هاي سركش به منشأ حيات خود بنگرند تا دست از مخاصمه و شبهه پراكني بردارند.

2. مخالفان در مورد معاد شبهه پراكني مي كنند ولي شما با يادآوري علم و قدرت خدا و آفرينشگري او به آنها پاسخ دهيد.

3. آفرينش نخستينِ انسان و رستاخيزِ انرژي درختان و آفرينش آسمان ها و زمين، همگي دلايل قدرت خدا بر رستاخيز است.

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و دوم و هشتاد و سوم سوره ي يس به اراده ي مطلق خدا و حكومت او اشاره مي كند و مي فرمايد:

82 و 83. إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ* فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ ءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

هنگامي كه چيزي را بخواهد، فرمان او فقط اين است كه به آن مي گويد:

«باش!» پس [فوراً موجود] مي شود.* پس منزّه است كسي كه فرمان رواييِ مطلقِ همه چيز تنها به دست اوست؛ و فقط به سوي او بازگردانده مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل سخن از معاد و قدرت خدا بر انجام آن بود و در آنها مظاهر قدرت خدا در آفرينش آسمان ها و زمين بيان شد و در اين آيات بر اراده ي مطلق و حكومت و مالكيت خدا بر هستي اشاره شده است، تا نشان دهد كه همه چيز وابسته به فرمان اوست و او قادر بر انجام معاد هست.

2. مقصود از فرمان «باش» در اين آيه يك امر

لفظي نيست؛ چرا كه خدا نياز به الفاظ ندارد، بلكه مقصود اراده ي بر ايجاد چيزهاست؛ يعني هنگامي كه خدا چيزي را اراده كند، بلافاصله به وجود مي آيد و نياز به واسطه ندارد.

3. «ملكوت» از ريشه ي مُلك و به معناي حكومت و مالكيت است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 199

آري؛ خدايي كه حكومت و مالكيت بي قيد و شرط بر همه ي هستي دارد و پاك و منزّه از نقص هاست، مي تواند مردگان را دوباره زنده سازد و رستاخيز جهان را برپا كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اراده ي الهي بي قيد و شرط، اجرا مي شود.

2. حاكميت و مالكيت جهان به دست خداي پاك است.

3. فرجام شما به سوي خداست (پس مراقب كارهاي خود باشيد).

4. صفات خدا و مقصد خود را بشناسيد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 201

بخش چهارم: سوره ي صافات

اشاره

يادآوري توحيد و نفي شرك

معاد و گفت وگوي دوزخيان و بهشتيان

داستان پيامبران الهي (نوح، ابراهيم، اسحاق، الياس، لوط و ...)

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 203

اول: سيماي سوره ي صافات

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي صافّات كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده، داراي 182 آيه، 820 واژه و 3823 حرف است.

نزول

اين سوره پنجاه و پنجمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي انعام و قبل از سوره ي لقمان) است. يعني در دوران اخير زندگي مسلمانان در مكه و پس از معراج فرود آمده اما در چينش كنوني قرآن، سي و هفتمين سوره به شمار مي آيد.

نام ها:

تنها نام اين سوره «صافّات» است. اين نام از آيه ي اول اين سوره گرفته شده كه خدا به صف كشيدگان (يعني فرشتگان صف كشيده يا مجاهدان يا نمازگزاران صف كشيده) سوگند يادكرده است.

فضايل

در مورد فضيلت قرائت اين سوره از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:

هر كه سوره ي صافات را در هر جمعه بخواند، از بلاها و آفات محفوظ مي ماند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 204

تذكر: روشن است كه اين آثار براي سوره ي فوق وقتي ظاهر مي شود كه انسان شرايط لازم را در خود فراهم كند، يعني همراه با تلاوت سوره، به محتواي آن نيز عمل نمايد. «1»

ويژگي:

آيات اين سوره كوتاه و داراي سرعت و آهنگ و كثرت عرصه ها و چشم اندازها و پر از داستان هاي پيامبران است.

اهداف

هدف هاي اساسي سوره ي صافات عبارت انداز:

1. يادآوري توحيد با نفي شرك؛

2. يادآوري قيامت؛

3. گزارش از تاريخ پيامبران بزرگ به صورت فشرده و مؤثر.

مطالب

مهم ترين مطالب سوره ي صافات عبارت انداز:

الف) عقايد

1. نكوهش بدترين نوع شرك، يعني اعتقاد به رابطه ي خويشاوندي خدا با جن و فرشتگان (در آيات 149- 159)؛

2. مطالبي پيرامون فرجام كار كافران و منكران نبوت در رستاخيز (در آيات 16- 24)؛

3. گزارشي از گفت وگوي كافران در قيامت (در آيات 27- 34)؛

4. مطالبي پيرامون بهشت و لذت هاي آن و گفت وگوي بهشتيان (در آيات 40- 60)؛

5. مطالبي پيرامون فرشتگان الهي (در آيات 1- 3).

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 205

ب) داستان ها

1. گزارشي از داستان نوح عليه السلام (در آيات 75- 82)؛

2. گزارشي از داستان ابراهيم واسحاق وشرح امتحان ابراهيم عليه السلام در فرمان قرباني نمودن اسماعيل عليه السلام (در آيات 83- 119)؛

3. مطالبي درباره ي الياس پيامبر (در آيات 123- 129)؛

4. مطالبي درباره ي لوط پيامبر (در آيات 133- 138)؛

5. مطالبي درباره ي يونس پيامبر و زنداني شدن او (در آيات 139- 149)؛

6. مطالبي درباره ي موسي و هارون عليهما السلام (در آيات 114- 122).

ج) مطالب فرعي

1. پيروزي حق برباطل و شرك (در آيات 171- 173)؛

2. تنزيه پروردگار از نسبت هاي ناروا (در آيه ي 180)؛

3. سخن از مشرق هاي متعدد كه اشاره اي علمي است (در آيه ي 5)؛

4. دفاع از قرآن در مقابل تهمت سحر (در آيه ي 15)؛

5. دفاع از پيامبر صلي الله عليه و آله در مقابل تهمت شعر و جنون (در آيات 36- 37)؛

6. سخن از درخت زقوم در جهنم (آيات 62- 66).

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 207

دوم: محتواي سوره ي صافات

اشاره

قرآن كريم در آيات اول تا پنجم سوره ي صافات با

سه سوگند به توحيد و ربوبّيت خدا مي پردازد و مي فرمايد:

1- 5. وَالصَّافَّاتِ صَفّاً* فَالزَّاجِرَاتِ زَجْراً* فَالتَّالِيَاتِ ذِكْراً* إنَّ إلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ* رَبُّ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ المَشَارِقِ

سوگند به صف كشيدگان صف بسته!* و به بازدارندگان منع كننده!* و به خوانندگان (آيات) يادآور!* قطعاً، معبود شما يگانه است.* (همان) پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است و پروردگار خاوران.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سه گروه از موجودات سوگند ياد شده است. مفسران در اين مورد احتمالاتي داده اند كه مهم ترين آنها عبارت انداز:

الف) مقصود گروه فرشتگان هستند: گروه اول فرشتگاني كه براي انجام فرمان هاي الهي صف كشيده اند؛ گروه دوم فرشتگاني كه مأمور ابرهاي باران زا و يا مأمور خنثي سازي وسوسه هاي شيطان در قلب هاي انسان ها و جلوگيري از گناهان هستند و گروه سوم فرشتگاني كه آيات كتاب هاي آسماني را در هنگام نزول وحي بر پيامبران مي خوانند.

ب) احتمال ديگر آن است كه مقصود از اين سه گروه مجاهدان و رزمندگان اسلام هستند كه در برابر دشمن صف كشيده، بر سر آنها فرياد مي كشند و آنان را از تجاوز به حريم اسلام باز مي دارند و پيوسته با تلاوت آيات الهي جان خويش را روشن مي سازند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 208

ج) احتمال ديگر آن است كه مقصود دانشمندان و مؤمناني باشند كه در صفوف نماز وغير آن به تلاوت آيات الهي و به امر به معروف ونهي از منكر مي پردازند. «1»

البته بعيد نيست كه آيات فوق اشاره به همه ي اين معاني باشد،

هر چند معناي اول در برخي از احاديث آمده است «2» و اين نكته آن معنا را تقويت مي كند.

2. «صافات» به معناي گروه هاي صف كشيده و «زاجرات» به معناي راندن چيزي با فرياداست كه به هرگونه منع وطرد نيز گفته شده است «و تاليات» به معناي گروه هايي است كه به تلاوت پي درپي مي پردازند.

3. اين سه سوگند آيه با «فاء» عطف شده اند كه ترتيب را مي رساند؛ يعني در انجام كارفرشتگان، مجاهدان و مؤمنان سه مرحله وجود دارد:

الف) صف كشيدن و آماده سازي؛

ب) برطرف كردن موانع از سر راه؛

ج) بيان دستورات و اجراي آن.

و اين سه مرحله الهام و آموزه اي براي زندگي ما نيز هست.

4. چرا خدا با آن كه راست گوست، سوگند مي خورد؟

پاسخ آن است كه سوگند ممكن است براي اين امور باشد:

- براي تأكيد بر يك مطلب و تأثير بيش تر آن بر قلب شنونده؛

- براي نشان دادن عظمت چيزي كه به آن سوگند مي خورند؛

- و براي توجه دادن به پروردگار و خالق اين امور. «3»

5. «مَشارق» در اين آيه، يا اشاره به مشرق هاي ستارگان و خورشيد است كه در ايام سال پيدا مي شوند و يا مشرق هاي متعدد زمين.

به هر حال، اين مشرق ها اشاره به نظم و برنامه ي گردش اين كرات است كه نشان دهنده ي نظم و تدبير خداست.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 209

6. برخي از مفسران برآن اند كه آيه ي فوق به مشرق هاي متعدد زمين اشاره دارد كه در اثر حالت كروي بودن پديد مي آيند و در اين صورت آيه ي فوق اشاره ي علمي

قرآن به كروي بودن زمين است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. صف هاي خود را منظم و موانع را رفع كنيد و آيات الهي را برنامه ي خود قرار دهيد.

2. معبود يكتاي شما همان پروردگار جهان و (مدبّر) مشرق هاست.

3. از سوگند (براي تأثير و نفوذ بيش تر عقايد) استفاده كنيد.

***

مقصود از نفوذ شيطان ها به آسمان چيست؟

قرآن كريم در آيات ششم تا دهم سوره ي صافات به استراق سمع شيطان ها و پاس داران مكان مقدس اشاره مي كند و مي فرمايد:

6- 10. إنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّ نْيَا بِزِينَةٍ الكَوَاكِبِ* وَحِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِدٍ* لا يَسَّمَّعُونَ إلَي المَلأ الأعْلَي وَيُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ* دُحُوراً وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ* إلَّامَنْ خَطِفَ الخَطْفَةَ فَأتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ

در حقيقت، ما آسمان نزديك را با زيور سيّارات آراستيم؛* و آن را از هر شيطان سركش حفظ كرديم؛* نمي توانند به جمع (فرشتگان عالَم) بالاتر گوش فرا دهند و از هرجانب به آنان (تير) افكنده مي شود؛* (آنان) رانده شده اند و برايشان عذابي پايدار است!* مگر كسي كه (اسرار را) يك باره بربايد و شهاب درخشان شكافنده اي او را تعقيب كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا آسمان را براي ببيندگان زينت قرار داده و آراسته است. منظره ي شاعرانه ي آسمان در شب، هر بيننده اي را به خود جذب مي كند، ستارگاني كه چشمك مي زنند و برخي خيره خيره به ما نگاه مي كنند و مجموعه هايي كه

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 210

گويي با هم

انجمني ساخته اند و گاهي اشكال اعجاب آميزي به خود مي گيرند.

و از همه مهم تر زيبايي هاي علمي آسمان و اسرار فراوان آن است كه هزاران سال است كيهان شناسان را به خود مشغول كرده است.

راستي كه «چرخ با اين اختران نغز و خوش و زيباستي»!

2. «سَماء» (آسمان)، در بسياري از آيات قرآن به معناي همين آسمان حسّي و مادي (يعني جوّ زمين با فضاي محل ستارگان، سيارات، منظومه ي شمسي و كهكشان ها) است ولي گاهي به معناي آسمان معنوي است كه همان مقام قدس و عالم وجود برتر است. «1»

در آيه ممكن است معناي دوم نيز مورد نظر باشد.

3. «شِهاب» به شعله ي خارج شده از آتش گفته مي شود و نيز به سنگ هايي گفته مي شود كه در آسمان سرگردان اند و گاهي تحت تأثير نيروي جاذبه ي زمين قرار مي گيرند و به سوي آن كشيده مي شوند و بر اثر سرعت برخورد با امواج هوا، سوزان وشعله ور مي شوند كه گاهي خاكستر مي شوند و به زمين نمي رسند و گاهي قطعه اي از اين سنگ ها به زمين مي رسد. البتّه در اين آيه ممكن است شِهاب كنايه از امواج نيرومند علم و تقواي دانشمندان متعهد باشد.

4. «شيطان» در اصل به معناي هر موجود شرور و وسوسه گر و متمرد است، اما گاهي به معناي همان ابليس مي آيد؛ يعني موجود خبيثي كه باعث انحراف حضرت آدم عليه السلام شد، و در اين جا ممكن است هر دو معنا مقصود باشد.

5. مفسران قرآن در مورد اين آيات چند تفسير ارائه كرده اند: «2»

الف) برخي مفسران همان معناي ظاهري آيه را پذيرفته اند، كه مقصود

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 211

همين آسمان حسّي و همين شهاب سنگ هاي آسماني است كه در شب مي بينيم

و شيطان همان موجودات خبيثي هستند كه مي خواهند به آسمان ها بروند و از اخبار ماوراي زمين مطلع شوند و براي دوستان زميني خود جاسوسي كنند، اما شهاب سنگ ها هم چون تيري به سوي آنها پرتاب مي شوند و آنها را از رسيدن به هدف بازمي دارند، ولي برخي از مفسران اين ديدگاه را رد مي كنند چرا كه براساس نظريات فلكي قديم است «1» و اين در حالي است كه انسان از جوّ زمين عبور كرده و به كره ي ماه نيز رفته است و شهاب مخصوص جوّ زمين است.

ب) برخي مفسران تعبيرات اين سه آيه را كنايه و تشبيه و مثال دانسته اند، كه براي روشن شدن حقايق غير حسّي بيان شده است.

و مقصود از آسمان جايگاه فرشتگان و عالم ملكوت و ماوراي طبيعت است كه شيطان ها مي خواهند با نزديك شدن به اين آسمان برتر از اسرار خلقت و حوادث آينده اطلاع يابند، ولي با انوار ملكوتي رانده مي شوند. «2»

ج) برخي مفسران آيات فوق را كنايه از انسان هايي دانسته اند كه در زندگي مادي زميني زنداني شده اند و چشم خود را به جهان برتر نمي اندازند و به آواي آن گوش فرا نمي دهند و شهاب هاي خودخواهي و شهوت و طمع و جنگ هاي خانمان سوز آنها را از درك معاني والا محروم مي سازد. «3»

د) برخي مفسران برآن اند كه مقصود از آسمان در اين جا آسمان حق، ايمان و معنويت است كه همواره شيطان ها و وسوسه گران مي خواهند در اين

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 212

محدوده راه يابند و از طريق وسوسه به دل هاي مؤمنان راستين و حاميان حق نفوذ كنند، اما ستارگان آسمان حقيقت، يعني رهبران الهي، هم چون پيامبران و امامان و دانشمندان متعهد،

با امواج نيرومند علم و تقوا و قلم و زبان، بر آنان هجوم مي برند و آنها را از نزديك شدن به آسمان معنويت باز مي دارند. «1»

6. در اين آيات از آسمان نزديك و پايين به عنوان محل كرات آسماني ياد شده است و اين برخلاف افكار دانشمندان كيهان شناس در عصر نزول قرآن بود؛ چرا كه در آن عصر نظريه ي هيئت بطلميوسي بر محافل علمي حاكم بود كه محل ستارگان را فلك ثوابت يا آسمان هشتم مي دانست نه آسمان نزديك و پايين (و به تعبير آنان فلك اول).

آري؛ پس از گذشت قرن ها ثابت شد كه نظريه ي بطلميوسي ناصحيح و ديدگاه قرآن در اين مورد صحيح است و برخي مفسران اين مطلب را معجزه ي علمي قرآن دانسته اند. «2»

7. واژه ي «مَلأ اعلي به معناي گروهي چشم پركن و والاست و در اين جا مقصود عالم فرشتگان است كه چشم ديگران را با هماهنگي و وحدت خود پر مي كنند و والا مقام هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا آسمان زيبا را آفريد (تا به آن بنگريد و آسمان آفرين را بشناسيد).

2. شيطان صفتان را از حريم زيباي الهي بيرون مي رانند.

3. نظام آفرينش با جاسوسان و خبرگيران بيگانه برخورد مي كند (شما هم اين گونه باشيد).

4. پاس داران حريم آسمان معنويت، شيطان صفتان وسوسه گر را با شهاب (علم و تقوا) مي رانند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 213

قرآن كريم در آيات يازدهم تا پانزدهم سوره ي صافات به واكنش منفي و تهمت آميز مشركان نسبت به پيامبر و قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

11- 15. فَاسْتَفْتِهِمْ أهُمْ أشَدُّ خَلْقاً أمْ مَنْ خَلَقْنَا إنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لازِبٍ* بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ* وَإذَا ذُ كِّرُوا لا يَذْكُرُونَ* وَإذَا رَأوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ*

وَقَالُوا إنْ هَذَا إلَّاسِحْرٌ مُبِينٌ

از آنان پرسش كن: «آيا آفرينش آنان سخت تر است يا كساني كه ما آفريديم؟!» كه ما آنان را از گل چسبنده اي آفريديم.* بلكه (از انكارشان) تعجب مي كني و (آنان) ريشخند مي كنند.* و هنگامي كه تذكّر داده شوند، يادآور نمي شوند.* و هنگامي كه نشانه اي (معجزه آسا) ببينند، به ريشخند مي گيرند،* و مي گويند:

«اين جز سحري آشكار نيست.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه يكي از مشركان به نام «ركانه» كه مردي نيرومند بود، پيامبر صلي الله عليه و آله را در اطراف مكه ملاقات كرد و آن حضرت با نيرويي اعجازآميز او را به زمين زد و برخي معجزات خود را به او نشان داد، ولي او نه تنها ايمان نياورد بلكه به مكه آمد و پيامبر صلي الله عليه و آله را ساحر خواند.

آيات فوق درباره ي او (و افرادي هم چون او) فرود آمد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان منكر معاد بودند و شبهاتي درمورد آن مطرح مي كردند از جمله مي گفتند آفرينش انسان بسيار مشكل است پس خدا چگونه ذرات پراكنده ي او را دوباره جمع آوري و زنده مي سازد.

در اين آيات بيان شده است كه آفرينش برخي موجودات ديگر نسبت به انسان مشكل تر است، ولي خدا آنها را آفريده است؛ پس او مي تواند انسان را

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 214

دوباره بيافريند و در رستاخيز زنده و محشور گرداند.

2. در اين آيات بيان شده كه از مشركان «استفتاء» كن؛ يعني از آنان مطلب جديد بخواه. اين تعبير اشاره به آن دارد كه اگر مشركان بگويند: آفرينش آنان از جهان مشكل تر است، مطلب تازه اي ادعا كرده اند كه سابقه نداشته است.

3. در اين آيات به مبدأ آفرينش

انسان از «گِل چسبنده» اشاره شده است؛ يعني نخست خاكي بوده كه با آب آميخته شده سپس به صورت لجن بدبويي درآمده و در نهايت گل چسبنده اي شده است.

4. معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله انكارناپذير بود ولي مشركان نمي خواستند آنها را بپذيرند از اين رو تلاش كردند كه با تهمت سحر او را از ميدان به در كنند و تأثير معجزاتش را از بين ببرند.

5. در اين آيات دو تعبير «يَسخرُون و يَستسخِرُون» به كار رفته است كه يا هردو به معناي ريشخند كردن است و يا تعبير دوم به معناي اعتقاد به مسخره بودن يا طلب ريشخند چيزي است؛ يعني مشركان نه تنها خودشان معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله را ريشخند مي كردند بلكه ديگران را نيز به اين كار دعوت مي كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان در قدرت خدا بر آفرينش موجودات تشكيك نكنند، اگر مطلب تازه اي دارند بيان كنند.

2. به مبدأ آفرينش خود بنگريد تا به قدرت خدا پي ببريد.

3. مخالفان رهبران الهي افرادي غير منطقي، ريشخند كننده و تهمت زننده هستند كه در غفلت اند و اهل بيداري نيستند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 215

قرآن كريم در آيات شانزدهم تا بيست و سوم سوره ي صافات به پرسش مشركان در مورد رستاخيز پاسخ داده و با بيان حالات آنها در آن صحنه مي فرمايد:

16- 23. أإذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أإنَّا لَمَبْعُوثُونَ* أوَ آ بَاؤُنَا الأوَّلُونَ* قُلْ نَعَمْ وَأ نْتُمْ دَاخِرُونَ* فَإنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإذَا هُمْ يَنظُرُونَ* وَقَالُوا يَا وَيْلَنَا هَذَا يَوْمُ الدِّينِ* هَذَا يَوْمُ الفَصْلِ الَّذِي كُنتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ* احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا يَعْبُدُونَ* مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ

إلَي صِرَاطِ الجَحِيمِ

آيا هنگامي كه مُرديم و خاك و استخوان هايي (پوسيده) شديم، آيا حتماً ما برانگيخته خواهيم شد؟!* و آيا نياكان نخستين ما (زنده مي شوند)؟!»* بگو:

«آري؛ در حالي كه شما خوارهستيد.* و آن فقط يك خروش است و ناگهان آنان (زنده مي شوند و) نگاه مي كنند،* و مي گويند: اي واي برما، اين روز جزاست!»* (ندا مي آيد:) اين روز جدايي است كه آن را دروغ مي انگاشتيد.

* كساني را كه ستم كرده اند و همسانان ايشان و آنچه را جز خدا مي پرستيدند،* گردآوري كنيد و آنان را به سوي راه دوزخ ره نمون شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به پرسش هميشگي مشركان در مورد معاد اشاره كرده كه مي پرسيدند چگونه خدا اين ذرات خاك و استخوان ها را مجدداً جمع آوري و زنده مي كند.

در حالي كه اگر به علم بي نهايت خدا و قدرت مطلق او توجه مي كردند پاسخ خود را مي يافتند.

2. چرا در اين آيات خاك را بر استخوان مقدم داشته است در حالي كه نخست استخوان مردگان ظاهر مي شود، سپس به خاك تبديل مي شود؟

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 216

مفسران در پاسخ اين پرسش به سه مطلب اشاره كرده اند:

الف) اول گوشت بدن مردگان به خاك تبديل مي شود و سپس استخوان متلاشي مي شود؛ از اين رو خاك اول ذكر شده است.

ب) بازگشت ذرات خاك به زندگي عجيب تر است، از اين رو اول ذكر شده است.

ج) خاك اشاره به جسدهاي نياكان دور و استخوان اشاره به جسد پدران آنهاست كه هنوز كاملًا از بين نرفته است. «1»

البتّه مانعي ندارد كه همه ي اين نكات مقصود آيه بوده باشد و يا اين كه اصلًا خاك و استخوان را دو تعبير

عرفي بدانيم كه عطف با واو آنها دليل بر تقدم و تأخّر نيست.

3. در هنگام رستاخيز دو نفخ صور و بانگ آسماني نواخته مي شود، كه با بانگ اول همه ي مردم مي ميرند و با بانگ دوم رستاخيز به پا مي شود و همگان زنده مي شوند. در اين آيه به بانگ دوم اشاره شده است. «2»

4. در اين آيات بيان شده كه مردم در رستاخيز نه تنها زنده مي شوند، بلكه قدرت ديدن، گفتن و درك مطالب را پيدا مي كنند و به صحنه ي رستاخيز مي نگرند و منتظر عذاب مي مانند و در همان حال به حقّانيّت رستاخيز اعتراف كرده، مي گويند: واي برما اين روز جزاست!

5. در روز رستاخيز از طرف خدا يا فرشتگان به مشركان خطاب مي شود كه اين روز جدايي است؛ جدايي بدكاران از نيكوكاران يا جدايي حق از باطل و يا روز داوري و جداسازي پروردگار.

6. در اين آيات به دو نام رستاخيز يعني «يوم الدين» و «يوم الفَصل» اشاره شده است. روزي كه افراد به جزاي خود مي انديشند و روزي كه حق و باطل جدا مي شوند و بين مردم داوري مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 217

7. «ازواج» در اين آيات يا به معناي همسران و يا به معناي هم فكران مشركان و يا اشاره به شيطان هاي همكار آنان است.

البته ممكن است اين تعبير اشاره به هرسه معنا باشد.

8. «جَحيم» به معناي شدّت برافروختگي آتش است كه مشركان به سوي آن راه نمايي مي شوند، آري كساني كه هدايت به راه مستقيم را نپذيرند، بالاخره به راه دوزخ هدايت مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به پرسش مخالفان درمورد رستاخيز پاسخ دهيد و آن صحنه را براي آنان به تصوير بكشيد.

2. مشركان

در رستاخيز ذليل هستند.

3. رستاخيز به طور ناگهاني بايك بانگ مي آيد و همه را خيره مي سازد.

4. رستاخيز روز جزا و روز جدايي است.

5. فرجام ستمكاران و همكاران و همسران و معبودان آنها دوزخ است.

6. منكران معاد در رستاخيز حقايق را خواهند ديد و اعتراف خواهند كرد (ولي آن روز دير است و راه نجاتي نخواهند داشت).

7. شرك نورزيد و ستمكاري نكنيد كه فرجامي عذاب آلود دارند.

***

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم تا بيست و ششم سوره ي صافات به بازپرسي مشركان در رستاخيز و بي ياوري آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

24- 26. وَقِفُوهُمْ إنَّهُمْ مَسْؤُولُونَ* مَا لَكُمْ لا تَنَاصَرُونَ* بَلْ هُمُ اليَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ

و آنان را نگاه داريد، [چرا] كه آنان مورد بازپرسي قرار مي گيرند.* شما را چه شده كه يك ديگر را ياري نمي كنيد؟!* بلكه امروز آنان در پي تسليم اند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 218

نكته ها و اشاره ها:

1. هنگامي كه مشركان ستمكار به سوي دوزخ حركت داده مي شوند، در بين راه آنها را متوقف مي كنند تا از آنان بازپرسي كنند، در حالي كه جاي پرسش، قبل از داوري و محكوميت براي دوزخ است؛ پس اين پرسشگري براي چيست؟

مفسران قرآن در اين مورد چند پاسخ داده اند:

الف) اين پرسش براي داوري نيست، بلكه نوعي سرزنش و مجازات رواني براي مشركان است.

ب) دوزخي بودن مشركان واضح است، اما بازپرسي براي تعيين مقدار جرم آنهاست.

ج) پرسش از آنها در مورد عدم ياري طلبيدن است كه در آيه ي بعد آمده و اين يكي از موارد پرسش است. «1»

2. در مورد پرسش هايي كه از مشركان مي شود چند احتمال داده شده است:

الف) از بدعت ها و اعمال زشت آنان پرسش مي شود؛

ب)

از توحيد پرسش مي شود؛

ج) از نعمت هايي هم چون جواني، عمر و اموال پرسش مي شود؛

د) از ولايت امام علي عليه السلام پرسش مي شود؛ همان طور كه در احاديث شيعه و سني آمده است «2» و از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

در رستاخيز كه صراط بر جهنّم قرار مي گيرد هيچ كس نمي تواند عبور كند، مگر آن كه جواز ولايت علي عليه السلام با او باشد و اين مقصود آيه ي فوق است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 219

البته ممكن است همه ي اين موارد از ستمكاران پرسش شود كه ولايت امام علي عليه السلام از مصاديق مهم آن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز بازپرسي است (پس براي آن روز آماده باشيد).

2. رستاخيز روز بي ياوري و تسليم در برابر حق است.

3. به فكر بازپرسي رستاخيز و تنهايي در آن روز باشيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هفتم تا سي و دوم سوره ي صافات به گفتمان رهبران مشركان و پيروان گمراهشان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

27- 32. وَأقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَي بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ* قَالُوا إنَّكُمْ كُنتُمْ تَأ تُونَنَا عَنِ اليَمِينِ* قَالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ* وَمَا كَانَ لَنَا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بَلْ كُنتُمْ قَوْماً طَاغِينَ* فَحَقَّ عَلَيْنَا قَوْلُ رَبِّنَا إنَّا لَذَائِقُونَ* فَأغْوَيْنَاكُمْ إنَّا كُنَّا غَاوِينَ

و برخي آنان به برخي [ديگر] رو كرده در حالي كه از يك ديگر مي پرسند؛* (پيروان به رهبران) مي گويند: «مسلماً، شما از [درِ] راستي با ما در مي آمديد!»* (رهبران در پاسخ) گويند: «بلكه (خودتان) مؤمن نبوديد.* و براي ما هيچ تسلّطي برشما نبود، بلكه (شما) گروهي طغيانگر بوديد.* پس سخن (سنّت گونه) پروردگارمان در مورد (مجازات) ما تحقق يافت؛

قطعاً، ما چشنّده ي (عذاب) هستيم!* و شمارا گمراه كرديم؛ [چرا] كه ما گمراه بوديم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «يَمين» به معناي دست راست يا سمت راست و كنايه از خيرخواهي و نصيحت است؛ يعني رهبران مشركان از طريق راست خيرخواهي به سراغ مردم مي آمدند و آنها را منحرف و گمراه مي ساختند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 220

البته برخي مفسران نيز احتمال داده اند كه اين تعبير كنايه از قدرت باشد؛ يعني سران مشركان با تكيه بر قدرت مردم را گمراه مي ساختند.

2. در اين آيات بيان شده كه سران مشركان در رستاخيز به پيروان گمراه خود مي گويند كه شما به چند علت گمراه شديد:

اول آن كه خودتان اهل ايمان نبوديد و زمينه ي انحراف داشتيد؛

دوم آن كه شما افرادي سركش و متجاوز بوديد؛

سوم آن كه ما نيز خودمان گمراه بوديم، بنابراين توانايي هدايت شما را نداشتيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. روز رستاخيز روز جدال و گفتمان گمراهان با رهبران گمراه كننده است.

2. در رستاخيز رهبران گمراه كننده، گناه گمراهي ديگران را به گردن نمي گيرند (پس به هوش باشيد).

3. سركشي و اغواگري، عوامل دروني و بروني گمراهي افراد است (پس مواظب باشيد).

4. رهبران گمراه كننده، از طريق راست (خيرخواهي) اقدام به انحراف ديگران مي كنند (پس مراقب باشيد).

5. رهبران گمراه كننده و نيرنگ هاي آنان را بشناسيد (و مراقب باشيد به دام آنها نيفتيد).

***

قرآن كريم در آيات سي و سوم تا سي و نهم سوره ي صافات به فرجام عذاب آلود سران شرك و پيروان آنان و عوامل اين سرنوشت شوم اشاره مي كند و مي فرمايد:

33- 39. فَإنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي العَذَابِ مُشْتَرِكُونَ* إنَّا كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالمُجْرِمِينَ* إنَّهُمْ كَانُوا إذَا قِيلَ لَهُمْ لا إلَهَ إلَّااللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ* وَيَقُولُونَ أإنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا

لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ* بَلْ جَاءَ بِالحَقِّ وَصَدَّقَ المُرْسَلِينَ* إنَّكُمْ لَذَائِقُو العَذَابِ الألِيمِ* وَمَا تُجْزَوْنَ إلَّامَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 221

و در واقع آنان در آن روز، در عذاب شريك اند.* در حقيقت، ما با خلافكاران اين چنين مي كنيم.* [چرا] كه آنان هنگامي كه به ايشان گفته مي شد: «هيچ معبودي جز خدا نيست.»، تكبّر مي ورزيدند،* و مي گفتند: «آيا واقعاً ما معبودانمان را به خاطر شاعري ديوانه رهاكنيم؟!»* (چنين نيست،) بلكه حق را آورده و فرستادگان (الهي) را تأييد كرده است.* قطعاً، شما عذاب دردناكي را خواهيد چشيد!* و جز به آنچه انجام مي داديد مجازات نخواهيد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. سران مشركان و پيروان آنها در اصلِ عذاب مشترك اند ولي ممكن است در درجات عذاب با هم ديگر تفاوت داشته باشند؛ چرا كه سران شرك، خود مشرك بوده و عامل انحراف و گمراهي افراد ديگر نيز شده اند، پس عذاب آنان هم چون يك مشرك عادي نيست. «1»

2. در اين آيات چند مورد از عوامل عذاب مشركان برشمرده شده است كه عبارت اند از:

الف) خلافكاري و ارتكاب جرم؛

ب) تكبّر ورزيدن در برابر نداي توحيد؛

ج) تهمت زدن به پيامبر صلي الله عليه و آله؛

د) اعمال بد مشركان كه به صورت كيفر در رستاخيز نمودار مي شود.

3. مشركان پيامبر صلي الله عليه و آله را شاعر مي خواندند؛ چرا كه سخنانش در دل ها نفوذ مي كرد و او را مجنون مي خواندند، چرا كه در برابر انبوه مخالفان و محيط فاسد ايستادگي مي كرد و اين كار به نظر مشركان نوعي خودكشي بود. آري؛ آنان با سخنان تهمت آميز خود، پيامبر صلي الله عليه و آله را بسيار آزار دادند ولي او صبر كرد.

اي گل! تو ز

جمعيت گلزار چه ديدي

جز سرزنش و بد سري خار چه ديدي (پروين)

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 222

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام مشركان عذاب آلود است (پس شرك نورزيد).

2. تكبّر، خلافكاري و تهمت زني از عوامل عذاب هستند.

3. روش و سنّت خدا، مجازات خلافكاران است (پس خلافكاري نكنيد).

4. رهبران الهي و مبلغان ديني (آماده باشند كه) آماج تير تهمت مخالفان هستند.

5. محتواي حقِّ اسلام و تأييد پيامبران پيشين دلايل راستي

بندگان خالص شده و ويژگي آنان

قرآن كريم در آيات چهلم تا چهل و نهم سوره ي صافات به فرجام نيكوي افراد با اخلاص و نعمت هاي بهشتي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

40- 49. إلَّاعِبَادَ اللَّهِ المُخْلَصِينَ* اوْلَئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ* فَوَاكِهُ وَهُمْ مُكْرَمُونَ* فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ* عَلَي سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ* يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِكَأسٍ مِنْ مَعِينٍ* بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ* لَافِيهَا غَوْلٌ وَلا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ* وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ* كَأ نَّهُنَّ بَيْضٌ مَكْنُونٌ

جز بندگان خالص شده ي خدا؛* آنان برايشان روزيِ معيّني است؛* (از انواع) ميوه ها؛ و آنان گرامي داشته شده اند؛* درحالي كه در بوستان هاي پرنعمت (بهشت)،* برتخت هايي روياروي هم اند،* جامي از (شراب) لبريز برگردشان چرخانده مي شود،* (شرابي) سپيد (و درخشان) كه براي نوشندگان لذت بخش است؛* نه در آن تباهيِ (خرد) است و نه آنان از آن مست مي شوند.* و نزد آنان (همسراني) چشم فروهشته [و] فراخ ديده باشند؛* (از شدّت سفيدي) چنان كه گويي آنان تخم مرغ هاي (زيرپر) پنهان مانده اند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 223

نكته ها و اشاره ها:

1. «مُخلِص» كسي است كه مراحل خودسازي و اخلاص را طي مي كند ولي هنوز به مرحله ي تكامل نهايي نرسيده است، اما واژه ي «مُخلَص» كسي است كه در جهاد اكبر پيروز شده و مراحل معرفت و ايمان را طي كرده و به مرحله ي كامل اخلاص رسيده كه از نفوذ وسوسه ي شيطاني محفوظ شده است.

2. در مورد همه ي انسان ها معيار پاداش و كيفر، عمل آنهاست، ولي خدا در مورد افراد بااخلاص با فضل و كرم رفتار مي كند و بي حساب به آنان پاداش مي دهد. «1»

3. مقصود از «روزيِ معلوم» پاداش هاي معنوي بهشتيان است كه ما از آنها خبر نداريم و يا نعمت هاي بهشتي است كه در آيات بعد آمده است. «2»

4. در اين آيات نعمت هاي بهشتي بر شمرده شده است كه عبارت اند از:

الف) نعمت هاي خوردني هم چون ميوه ها؛

ب) نعمت مكان مناسب و زيبا هم چون بوستان؛

ج) نعمت دوستان يك رنگ و مجلس انس بر تخت هاي روبه رو؛

د) نعمت شراب هاي معنوي و لذت بخش و بي ضرر؛

ه) نعمت همسران زيبا و شوهردوست و باصفا؛

و) نعمت گرامي بودن و شخصيت داشتن.

5. «كَأس» به معناي ظرف لبريز از شراب، و «مَعين» به معناي جاري است؛ يعني جام هاي لبريز از شرابِ گرداگرد بهشتيان مي چرخد و شراب از آن پيمانه ها جاري است تا هرگاه بخواهند بنوشند.

6. اين شراب هاي بهشتي چند و يژگي دارند:

الف) در دست رس است و در جام هايي اطراف بهشتيان در چرخش است؛

ب) ظرف شراب وخود شراب سفيد و با صفاست؛ «3»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 224

ج) لذت بخش است و تلخ و بدمزه نيست؛

د) موجب فساد عقل نمي شود؛ «1»

ه) موجب مستي تدريجي نمي شود. «2»

آري؛ شراب بهشتي، از نوع شراب دنيوي نيست كه از انگور به دست مي آيد، بلكه شرابي است كه انسان را مست عشق الهي مي سازد.

اي كه دايم به خويش مغروري

گر تو را عشق نيست معذوري

مستي عشق نيست در سر تو

رو كه تو مستِ آب انگوري (حافظ)

7. همسران بهشتيان چند ويژگي دارند:

الف) آنان جز به همسران خود نگاه نمي كنند و به غير از آنها عشق نمي ورزند؛ «3»

ب) چشماني درشت و زيبا دارند؛ «4»

ج) آن همسران سفيد پوشيده هستند؛ يعني هم چون تخم مرغي كه زير بال و پر مرغ بوده و دست كسي به او نرسيده است، پاك و سفيد و باصفا هستند. «5»

8. بيان اين مواهب مادي و معنوي بهشتي با اين الفاظ به خاطر آن است كه زبان ما نمي تواند تمام جوانب نعمت هاي بهشتي را منعكس سازد و زبان و گوش و درك و ديد ديگري لازم است تا بتواند شرح اين ماجرا بگويد و حقايق بهشتي والاست و جز با رفتن و ديدن دريافت نمي شود. «6»

تفسير قرآن

مهر جلد هفدهم، ص: 225

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام افراد با اخلاص، بهشت و نعمت هاي گوناگون آن است.

2. اگر نعمت هاي بهشتي را مي طلبيد، بندگي و اخلاص داشته باشيد.

3. نعمت هاي بهشتي لذت بخش و بي زيان است.

4. در بهشت انواع خوردني ها، نوشيدني ها، همسر و مجلس انس براي مؤمنان با اخلاص مهياست.

***

قرآن كريم در آيات پنجاهم تا شصت و يكم سوره ي صافات به گفتمان بهشتيان با هم ديگر و با دوزخيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

50- 61. فَأ قْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَي بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ* قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ* يَقُولُ أإنَّكَ لَمِنَ المُصَدِّقِينَ* أإذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أإنَّا لَمَدِينُونَ* قَالَ هَلْ أ نْتُمْ مُطَّلِعُونَ* فَاطَّلَعَ فَرَآ هُ فِي سَوَاءِ الجَحِيمِ* قَالَ تَاللَّهِ إنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ* وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ المُحْضَرِينَ* أ فَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ* إلَّامَوْتَتَنَا الاولَي وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ* إنَّ هَذَا لَهُوَ الفَوْزُ العَظِيمُ* لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ العَامِلُونَ

و برخي از آنان به برخي [ديگر] رو كرده، در حالي كه از يك ديگر مي پرسند،* گوينده اي از آنان مي گويد: «راستي من هم نشيني (در دنيا) داشتم.* كه مي گفت: آيا قطعاً تو از تأييد كنندگان (معاد) هستي؟* آيا هنگامي كه مُرديم و خاك و استخوان هايي (پوسيده) شديم، آيا واقعاً ما جزا داده مي شويم؟!»* گويد: «آيا شما (از جاي او) آگاهيد؟»* پس آگاه شود و او را در ميان دوزخ ببيند؛* گويد: «به خدا سوگند! واقعاً نزديك بود [مرا] به هلاكت اندازي.* و اگر نعمت پروردگارم نبود، حتماً از احضار شدگان (در دوزخ) بودم!* پس آيا

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 226

ما جز به (همان) مرگ اوّلمان (ديگر) نمي ميريم،* و ما عذاب نخواهيم شد؟!* قطعاً، تنها اين كام يابي بزرگ است!»* پس بايد براي مثل اين (پاداش)، كوشندگان عمل كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به يكي از نعمت هاي بهشتي اشاره شده كه بهشتيان در حالي كه بر تخت ها روبه روي يك ديگر نشسته اند، با دوستان خود از هر دري سخن مي گويند و خاطرات گذشته ي خود را مرور مي كنند.

2. در رستاخيز بهشتيان و دوزخيان مي توانند با هم ديگر ارتباط برقرار كنند و سخن بگويند و از احوالات يك ديگر جست وجو كنند.

يعني هر چند فاصله ي بهشتيان و دوزخيان زياد است، آنان مي توانند از راه دور با هم سخن بگويند و حتي يك ديگر را ببينند. «1»

3. در اين آيات از دوستي از افراد بهشتي سخن گفته شده كه رستاخيز را انكار مي كرد و حتي تلاش مي كرد مؤمنان را گمراه سازد و اكنون در دوزخ است و دوستان بهشتي او به فكر او هستند و با جست وجو او را در دوزخ مي يابند و با او سخن مي گويند.

4. در اين آيات يادآور شده كه اگر نعمت هدايت الهي نبود، ره زنانِ عقيده، مؤمنان را گمراه مي كردند و به دوزخ مي كشاندند؛ يعني هدايت و بهشت، نعمتي الهي است كه بايد سپاس آن را به جا آوريم.

5. در مورد جملات آيات پنجاه و هشتم و پنجاه و نهم، مفسران دو تفسير ارائه كرده اند:

الف) اين مطالب سخنان افراد بهشتي است كه از روي شوق با همديگر مي گويند: آيا به راستي ما نمي ميريم و

جز مرگ اول مرگ ديگري دركارنيست و ما هرگز عذاب نمي شويم!

ب) اين مطالب ادامه ي سخنان آن فرد بهشتي است كه براي سرزنش فرد دوزخي مي گويد: آيا تو نبودي كه مي گفتي ما جزيك مرگ نداريم و رستاخيزي در كارنيست و ما مجازات نمي شويم؟ «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 227

البته تفسير اول با سياق و آيات بعد تناسب بيش تري دارد.

6. در مورد آيه ي شصت و يكم نيز مفسران دو احتمال داده اند: يكي اين كه ادامه ي سخنان فرد بهشتي باشد و يا اين كه سخن خدا باشد. ونوعي نتيجه گيري از مطالب گذشته است كه مي فرمايد: براي چنين بهشت جاويداني افراد اهل عمل، كار مي كنند.

7. انسان نبايد براي كارهاي زودگذر و ناپايدار، عمر و سرمايه ي خود را مصرف كند، بلكه بايد براي نعمت هاي جاويدان بهشتي و رضايت الهي تلاش كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. گفتمان بهشتيان و دوزخيان را بشنويد و عبرت بگيريد.

2. افرادي كه در دنيا مؤمنان را سرزنش مي كردند و معاد را انكار مي نمودند، در رستاخيز مورد سرزنش مؤمنان قرار مي گيرند.

3. بهشتيان از احوالات دوزخيان با خبرند و مي توانند با آنان سخن بگويند.

4. لطف خداست كه مؤمنان را از لغزش به دوزخ بازمي دارد.

5. پيروزي بزرگ براي مؤمنان بهشتي است.

6. براي بهشت جاويدان كار كنيد (نه براي سراب هاي زودگذر).

***

مقايسه بهشت و دوزخ

قرآن كريم در آيات شصت و دوم تا شصت و هشتم سوره ي صافات، فرجام نيكوي بهشتيان را با عاقبت عذاب آلود دوزخيان مقايسه مي كند و با بيان عذاب هاي مختلف آنان مي فرمايد:

62- 68. أذَلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ* إنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ* إنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أصْلِ الجَحِيمِ* طَلْعُهَا كَأ نَّهُ رُؤُوسُ الشَّيَاطِينِ* فَإنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا البُطُونَ* ثُمَّ إنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 228

* ثُمَّ إنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإلَي الجَحِيمِ

آيا اين (نعمت هاي بهشتي به عنوان نخستين) پذيرايي بهتر است، يا درخت (نفرت انگيز) زَقُّوم؟!* كه ما آن را آزمايش (و عذاب) براي ستمكاران قرار داديم؛* كه آن درختي است كه از بُن دوزخ بيرون مي آيد؛* شكوفه ي آن (درخت، از زشتي) چنان كه گويي همانند سرهاي شيطان هاست!* و قطعاً، آن (ستمكار) ان از آن مي خورند و شكم ها را از آن پر مي كنند؛* سپس، قطعاً، آنان بر روي آن (غذا)، آب سوزان آلوده مي نوشند؛* سپس، قطعاً، بازگشت آنان به سوي دوزخ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن كريم، آن است كه سرنوشت انسان هاي نيك و بد را به تصوير مي كشد و مقايسه مي كند تا مردم بتوانند راه صحيح را انتخاب كنند و در اين آيات نيز پس از بيان فرجام نيكوي بهشتيان فرجام عذاب آلود دوزخيان را بيان كرده و مي گويد: كدام يك بهتر است.

2. البته مقصود از «بهتر بودن» در اين

جا اين نيست كه عذاب هاي دوزخ خوب است و نعمت هاي بهشت بهتر است، بلكه منظور آن است كه يك طرف اصلًا خوب نيست و يك طرف خوب است.

3. «نُزُل» به معناي نخستين چيزي است كه با آن از مهمان پذيرايي مي كنند و در اين جا نعمت هاي فراوان به استقبال بهشتيان مي روند و پذيرايي اصلي همان رضوان الهي خواهد بود.

4. مقصود از رويش گياه «1» زقّوم «2» در دوزخ آن است كه با شرايط آتش براي دوزخيان پرورش يافته است نه اين كه گياهي هم چون گياهان باغ هاي دنيوي باشد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 229

5. مفسران حكايت كرده اند كه پس از نزول آيه ي فوق، ابوجهل وجود گياه زقّوم را انكار كرد و با ريشخند دستور داد كه كره و خرما آوردند و آنها را به عنوان زقّوم مي خوردند و مي گفت: محمد مارا از اين ها در آخرت مي ترساند.

سپس آيات بعد فرود آمد و اشاره كرد كه ذكر گياه زقّوم، مايه ي امتحان افراد ستمكار هم چون ابوجهل است.

6. «فِتْنه» در اين جا ممكن است به معناي آزمايش يا عذاب باشد و مانعي ندارد كه هردومعنا مقصود باشد؛ يعني زقّوم مايه ي آزمايش ستمكاران است كه پس از ريشخند آن گرفتار عذاب الهي مي شود.

7. «رُؤُس الشياطين» به معناي سرهاي شيطان هاست. اين واژه در اصل به معناي ماري بدچهره و يا گياهي زشت است كه گياه زقّوم به آن تشبيه شده است تا چهره ي زشت زقّوم را به تصوير بكشد.

و يا اين واژه كنايه از تصويري ذهني است

كه هركس از سر زشت شيطان در ذهن تصوّر مي كند. «1»

8. در اين آيات به غذا و نوشابه ي دوزخيان اشاره شده است؛ غذاي آنان از گياه بدبو و تلخ زقّوم است و نوشابه ي آنان از آبي داغ و آلوده است. «2»

آري؛ عذاب هاي رستاخيز نمودي از كارهاي ستمكاران در دنياست؛ همان طور كه آنان در دنيا از غذاهاي حرام و نوشابه هاي سردي كه از حقوق مردم بود مي خوردند در رستاخيز با غذاهاي بد و نوشيدني هاي داغ پذيرايي مي شوند.

9. دوزخيان اين غذا و نوشابه هاي عذاب آلود را بيرون از دوزخ مي خورند، سپس به سوي دوزخ مي روند، يا درهمان دوزخ منطقه اي وجود دارد كه ستمكارن را به آن جا مي برند تا از اين غذاي تلخ و نوشابه ي داغ بخورند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 230

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام بهشتيان ودوزخيان را مقايسه كنيد (و راه خود را انتخاب كنيد).

2. عذاب هاي نفرت انگيزي در انتظار ستمكاران است.

***

قرآن كريم در آيات شصت و نهم تا هفتاد و چهارم سوره ي صافات به عوامل عذاب دوزخيان و عبرت انگيز بودن فرجام آنان و نجات مؤمنان با اخلاص اشاره مي كند و مي فرمايد:

69- 74. إنَّهُمْ أ لْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ* فَهُمْ عَلَي آ ثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ* وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أكْثَرُ الأوَّلِينَ* وَلَقَدْ أرْسَلْنَا فِيهِمْ مُنذِرِينَ* فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ المُنذَرِينَ* إلَّاعِبَادَ اللَّهِ المُخْلَصِينَ

[چرا] كه آنان پدرانشان را

گمراه يافتند،* و آنان به دنبال آن (پدر) ان مي شتابند.* و به يقين، قبل از آنان، بيش تر پيشينيان گمراه شدند؛* و به يقين در [ميان آنان هشدارگراني فرستاديم؛* پس بنگر كه فرجام هشدارداده شدگان چگونه شد؟!* مگر بندگان خالص شده ي خدا (كه نجات يافتند.)

نكته ها و اشاره ها:

1. طبق اين آيات، اولين عامل گمراهي و عذاب دوزخيان پيروي شتابان از نياكان گمراهشان و دومين عامل آن است كه آنها به سخنان پيامبران هشدارگر توجه نكردند و در نتيجه گمراه شدند.

2. در اين آيات بيان شده كه اكثريت ملت هاي پيشين گمراه بودند و اين نوعي تسلّي خاطر براي پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان است كه از مخالفت مشركان مكه اندوهگين نشوند.

3. پيامبران هشدارگر هم چون نوح عليه السلام در ميان اقوام گذشته آمدند و در مورد شرك و ظلم و تقليد كوركورانه از پدران هشدار دادند، ولي مشركان توجه نكردند و گرفتار عذاب الهي شدند، مگر بندگان با اخلاص خدا (هم چون نوح و مؤمنان) كه از عذاب نجات يافتند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 231

4. در اين سوره پنج بار به بندگان با اخلاص خدا اشاره شده است. اين نشانه ي عظمت مقام آنهاست كه خدا آنان را خالص كرده و برگزيده است و شيطان در حريم قلب آنان راهي ندارد و نمي تواند آنها را منحرف سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروي ازنياكان گمراه، عامل عذاب انسان هاست.

2. در تقليد از پدرانتان شتاب نورزيد.

3. (اكثريت، معيار حق و باطل نيست، و گرنه) اكثريت مردم جهان

طرف دار گمراهي بوده اند.

3. اگر ملتي به هشدارهاي رهبران الهي توجه نكند، گرفتار عذاب خواهد شد.

4. از سرنوشت ملت هاي هلاك شده، عبرت بگيريد و با رهبران الهي مخالفت نكنيد.

5. بندگان با اخلاص خدا، عذاب نمي شوند.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و پنجم تا هشتاد و دوم سوره ي صافات به سرگذشت نوح عليه السلام و نيكوكاري و نجات او و غرق مخالفانش اشاره مي كند و مي فرمايد:

75- 82. وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ المُجِيبُونَ* وَنَجَّيْنَاهُ وَأهْلَهُ مِنَ الكَرْبِ العَظِيمِ* وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ البَاقِينَ* وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الآخِرِينَ* سَلامٌ عَلَي نُوحٍ فِي العَالَمِينَ* إنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي المُحْسِنِينَ* إنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا المُؤْمِنِينَ* ثُمَّ أغْرَقْنَا الآخَرِين

و به يقين، نوح ما را ندا داد و چه خوب پاسخ دهنده اي بوديم.* و وي و خانواده اش را از اندوه بزرگ نجات داديم؛* و تنها نسل او را باقي گذاشتيم؛* و (نام نيك) او را در (ميان ملت هاي) پسين برجاي گذاشتيم.* در ميان جهانيان سلام بر نوح [باد]!* كه ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مي دهيم؛* [چرا] كه او از بندگان مومن ما بود.* سپس ديگران (: مشركان) را غرق كرديم.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 232

نكته ها و اشاره ها:

1. در سوره ي صافات علاوه بر اشاره به زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله در مكه و مبارزات او با مشركان، به سرگذشت نه نفر از پيامبران الهي اشاره

كرده است كه از سرگذشت نوح عليه السلام، نخستين پيامبر اولوالعزم الهي، شروع مي شود.

2. نوح عليه السلام صدها سال در ميان مردم به تبليغ پرداخت و آنان را به سوي توحيد فرا خواند ولي با لجاجت و ريشخند و تكذيب آنان روبه رو شد تا اين كه سرانجام از خدا خواست كه كافران را عذاب كند و سيلابي عظيم آمد و همه ي كافران را غرق ساخت و تنها او و خانواده اش و تعداد اندكي از مؤمنان به وسيله ي كشتي نجات يافتند. سرگذشت اين پيامبر الهي در سوره هاي متعدد قرآن بيان شده است. «1»

3. مقصود از نداي نوح كه دراين آيات بدان اشاره شده، همان نفرين و درخواست عذاب براي كافران «2» و يا دعاي او درهنگام سوارشدن بركشتي «3» و يا دعا براي طلب پيروزي و ياري است «4» كه در قرآن آمده است؛ البته مانعي ندارد كه همه ي اين دعاها مقصود باشد.

4. منظور از اندوه بزرگ نوح عليه السلام، همان آزارها و ريشخندها و توهين هاي كافران نسبت به او «5» و يا تكذيب هاي آنان بوده «6» كه عامل به وجود آمدن سيلابي عظيم شد و در نهايت نوح و خانواده و يارانش از آنها نجات يافتند.

5. در اين آيات اشاره شده كه نسل نوح عليه السلام را در زمين باقي گذارديم.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 233

جمعي از مفسران قرآن و مورخان نيز نوشته اند كه نسل فعلي بشر از سه فرزند نوح عليه السلام به وجود آمده اند؛ نژاد عرب، فارس و

روم از نسل سام و نژاد ترك از يافث و نژاد آفريقايي و هندي از نسل حام هستند. «1»

ولي برخي ديگر از مفسران برآن اند كه مؤمنان ديگري غير از نوح عليه السلام نيز در كشتي بودند؛ بنابراين ممكن است كه نسل برخي نژادها از آنان باشد. «2»

البته احاديثي از اهل بيت عليهم السلام بدين معنا اشاره دارد. «3»

6. در اين آيات اشاره شده كه نام نيك نوح عليه السلام در آيندگان باقي ماند و او اسطوره ي مقاومت و صبر گرديد و برنامه اش الهام بخش همه ي رهروان حق گرديد.

تا آن جا كه خدا نيز بر او سلام و درود فرستاد؛ سلامي كه در جهان تا رستاخيز باقي مي ماند.

7. ايمان و نيكوكاري عوامل نجات نوح عليه السلام و زمينه سازنعمت ها و سلام خدا بر او بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرجام نيكوي نوح عليه السلام و فرجام هلاكت بار مخالفان او عبرت بگيريد.

2. خدا پاسخ گوي خوبي به نداي بندگان خود است.

3. در هنگام روي آوردن اندوه هاي بزرگ، خدا را بخوانيد تا شما را نجات دهد.

4. نيكوكاري و ايمان از عوامل نجات، بركت در نسل و خوش نامي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 234

قرآن كريم در آيات هشتاد و سوم تا هشتاد و هفتم سوره ي صافات به سرگذشت ابراهيم عليه السلام و قلب سالم وي و شرك ستيزي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

83-

87. وَإنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإبْرَاهِيمَ* إذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ* إذْ قَالَ لِأبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ* أإفْكاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ* فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ العَالَمِينَ

و قطعاً، ابراهيم از پيروان او بود؛* آن گاه كه با دلي سالم به پيشگاه پروردگارش آمد؛* هنگامي كه به پدر (مادرش يا عموي) ش و قومش گفت:

«چه مي پرستيد؟!* آيا دروغ بزرگ (كه همان پرستش) معبوداني جز خداست را مي خواهيد؟!* پس گمانتان به پروردگار جهانيان چيست؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام يكي از پيامبران بزرگ الهي است كه درسرزمين بابل در برابر بت پرستان و سركشان عصر خويش قيام كرد و تا پاي سوختن پيش رفت ولي خدا او را نجات داد.

داستان اين پيامبر بزرگ در سوره هاي متعدد قرآن آمده است. «1»

2. پيامبران الهي معلمان كلاس هاي درس بشريت هستند و همگي از يك خط فكري و از مكتب توحيد پيروي مي كنند و آن را تداوم مي بخشند؛ از اين روست كه ابراهيم عليه السلام از شيعيان و پيروان نوح عليه السلام به شمار مي آيد هر چند صدها سال بين آن دو فاصله است. «2»

3. تعبير «قلب سليم» به معناي روح پاك و خالص از كينه و نفاق است كه از عشق به دنيا خالي است و جز خدا در آن نيست.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 235

آري؛ قلب و روح ابراهيم عليه السلام از نظر اخلاقي و اعتقادي سالم بود.

4. دراحاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

قلب سليم آن است كه شخص درحالي

پروردگارش را ملاقات كند كه غير از خداكسي در آن راه نداشته باشد و نيز صاحب قلب سليم كسي است كه نيّت صادق داشته باشد. «1»

و در حديث ديگري از آن حضرت روايت شده كه

قلب حرم خداست، غير خدا را در حرم او ساكن نكنيد. «2»

دل پاك آينه ي روي خداست

اين چنين آينه زنگاري نداشت (پروين)

5. ابراهيم عليه السلام با بيان دروغين بودن معبودها به ابطال آنها پرداخت و اشاره كرد كه: اين بت ها چيست كه شما مي پرستيد؟ آيا انسان عاقل بايد در برابر مشتي سنگ و چوب كرنش كند؟ شما در مورد پروردگار جهانيان چه گماني داريد؟ او همه ي نعمت ها را به شما داده است و در سايه ي ربوبيت او پرورش مي يابيد؛ پس چرا به سراغ غير او مي رويد؟

6. «ابْ» به معناي پدر است و در فرهنگ عرب گاهي به عمو و پدر مادر نيز پدر گفته مي شود و مقصود از پدر ابراهيم در اين آيه، عموي وي يا پدر مادرش است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. هم چون ابراهيم عليه السلام پيرو راه پيامبران بزرگ الهي باشيد.

2. در پيشگاه الهي با روحي پاك و سالم حاضر شويد.

3. اصلاح جامعه را از نزديكان خود شروع كنيد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 236

4. مبارزه با شرك را با سخنان روشنگرانه آغاز كنيد.

5. به دنبال معبودان دروغين نرويد.

6. انسان مي تواند هم چون

ابراهيم عليه السلام به مقامي بزرگ برسد كه الگوي ديگران شود.

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و هشتم تا نود و هشتم سوره ي صافات به بت شكني ابراهيم عليه السلام و نجات او از آتش افروزي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

88- 98. فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ* فَقَالَ إنِّي سَقِيمٌ* فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ* فَرَاغَ إلَي آلِهَتِهِمْ فَقَالَ ألا تَأكُلُونَ* مَا لَكُمْ لا تَنطِقُونَ* فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِاليَمِينِ* فَأ قْبَلُوا إلَيْهِ يَزِفُّونَ* قَالَ أتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ* وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ* قَالُوا ا بْنُوا لَهُ بُنْيَاناً فَأ لْقُوهُ فِي الجَحِيمِ* فَأرَادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الأسْفَلِينَ

پس با نگاهي به ستارگان درنگريست،* و گفت: «درحقيقت من بيمارم.»* پس (مشركان) پشت كرده، از او روي برتافتند.* پس به سوي معبودانشان روي كرد و گفت: «آيا [غذا] نمي خوريد؟!* شما را چه شده كه سخن نمي گوييد؟!»* پس با ضربه (ي قدرتمند دست) راست، به سوي آن (معبود) ها روي آورد،* و (مشركان) شتابان به سوي او آمدند.* (ابراهيم) گفت: «آيا آنچه را مي تراشيد مي پرستيد،* و حال آن كه خدا شما و آنچه را مي سازيد، آفريده است؟!»* (بت پرستان) گفتند: «ساختماني (: آتشكده) براي او بسازيد و وي را در (آن) دوزخ بيفكنيد!»* و خواستند براي او نقشه اي بكشند (و نابودش كنند)، و [لي آنان را فروترين (و خوارترين مردم) گردانيديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مفسران حكايت كرده اند كه بت پرستان بابل هرسال مراسم عيد مخصوصي داشتند آنان غذاهايي در بت خانه ها آماده مي كردند و دسته

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 237

جمعي به بيرون شهر مي رفتند و در پايان روز باز مي گشتند تا به نيايش و صرف غذا بپردازند.

آنان از ابراهيم عليه السلام نيز دعوت كردند كه همراه آنان به بيرون شهر برود، ولي او نپذيرفت و بيماري خويش را بهانه ساخت و در شهر ماند و از فرصت به وجود آمده استفاده كرد و به بت خانه رفت و همه ي بت ها را شكست.

و هنگامي كه مشركان به شهر بازگشتند و بت خانه را ويران شده يافتند، متوجه شدند كه كار ابراهيم عليه السلام است؛ چرا كه او با آيين بت پرستي مخالفت مي كرد؛ از اين رو به سراغ او آمدند و تصميم گرفتند كه وي را در آتش افكنند اما خدا او را نجات داد. «1»

2. چرا ابراهيم عليه السلام به ستارگان نگاه كرد و گفت من بيمارم؟

در اين جا مفسران سه پاسخ داده اند:

الف) مردم بابل در نجوم و كيهان شناسي مطالعاتي داشتند و حتي ستارگان را در سرنوشت خود مؤثر مي دانستند و به وسيله ي آنها آينده را پيش گويي مي كردند.

ابراهيم به ستارگان نگاه كرد تا مشركان بپندارند كه او از مطالعه ي ستارگان وضع آينده و خود را پيشگويي مي كند و قانع شوند و او را در شهر تنها بگذارند و بروند.

ب) نگاه ابراهيم به ستارگان براي مطالعه در اسرار آفرينش بود، هر چند مردم نگاه او را نگاه يك منجّم مي پنداشتند.

ج) ابراهيم عليه السلام به يك نوع بيماري (هم چون تب) مبتلا بود كه در فواصل زماني خاصي به سراغ او مي آمد و مي خواست

با نگاه به وضعيت ستارگان و

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 238

شناخت زمان، زمان بيماري خود را مشخص سازد. «1» البته مانعي ندارد كه هر سه احتمال صحيح باشد؛ چون هرسه قابل جمع است.

3. آيا واقعاً ابراهيم عليه السلام بيمار بود؟

مفسران در اين جا چند پاسخ داده اند:

الف) ابراهيم واقعاً بيماري جسمي داشت، ولي بيماري خود را بهانه كرد تا از شهر بيرون نرود و بتواند بت ها را بشكند.

ب) او جسمش بيمار نبود بلكه روحش در اثر كفر و شرك و ستم مردم ناراحت و بيمارگونه بود.

ج) او واقعاً بيمار نبود ولي «تَوريه» كرد؛ يعني سخني گفت و معناي صحيحي را اراده كرد، ولي مخاطب برداشت ديگري كرد؛ يعني او مي خواست بگويد كه من در آينده بيمار مي شوم، ولي مخاطب گمان كرد او همان موقع بيمار است. «2»

البته پاسخ و تفسير اول و دوم با ظاهر آيه سازگارتر است.

4. ابراهيم عليه السلام مي دانست كه بت ها سخن نمي گويند و غذا نمي خورند ولي با پرسش از آنها عقايد مشركان را به ريشخند گرفت و بطلان آنها را اثبات كرد.

5. مقصود از زدن ضربه به بت ها با دست راست آن است كه ابراهيم عليه السلام واقعاً با دست راست بت شكني كرد و يا اين كه با قدرت اقدام به اين كار نمود.

6. در اين آيات بيان شده كه ابراهيم عليه السلام دو استدلال براي بطلان

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 239

بت پرستي بيان كرد:

الف) انسان عاقل چيزي را كه خود مي سازد نمي پرستد و در برابر آن كرنش نمي كند؛ چون ساخته ي انسان از خود او ضعيف تر است.

ب) خدا خالق شما و خالق ساخته هاي شماست، پس بايد او را پرستش كنيد. «1»

7. مشركان دستور دادند كه ساختماني براي ابراهيم بسازند؛ يعني ديواري بلند درست كنند و آتش را درون آن بيفروزند تا از خطرهاي احتمالي و پراكنده شدن آن جلوگيري شود و نيز انتقام خويش را به طور كامل از آن حضرت بگيرند و عظمت بت ها را به مخالفان خود نشان دهند تا مثل اين حادثه بار ديگر تكرار نشود. «2»

8. «كَيْد» به معناي چاره انديشي و نقشه كشي است؛ يعني مشركان نقشه ي بزرگي براي ابراهيم كشيدند «3» تا او را بسوزانند، ولي خدا نقشه ي آنان را خنثي كرد و آنها را پست وشكست خورده ساخت.

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرصت ها براي مبارزه با شرك استفاده كنيد.

2. معبودان مشركان نه تنها غذا نمي خورند و سخن نمي گويند بلكه قادر به دفاع از خويش نيز نيستند (پس چگونه شايسته ي پرستش اند؟).

3. با مشركان گفت وگو كنيد و ناتواني بت ها و آفرينشگري خدا را به ياد آنان بياوريد (تا بيدار شوند).

4. مخالفان پيامبران افرادي عجول، بي منطق و آتش افروزند.

5. خدا از شرك ستيزان حمايت مي كند و آنها را از توطئه ي مخالفان نجات مي دهد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 240

قرآن كريم در آيات نود و نهم تا صد و يكم سوره ي صافات به هجرت ابراهيم عليه السلام و مژده ي تولد اسماعيل اشاره مي كند و مي فرمايد:

99- 101. وَقَالَ إنِّي ذَاهِبٌ إلَي رَبِّي سَيَهْدِينِ* رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ* فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ

و (ابراهيم) گفت: «در حقيقت، من به سوي پروردگارم رهسپارم، كه به زودي [مرا] ره نمون شود.* پروردگارا! به من از (فرزندان) شايسته ببخش!»* پس او را به پسري بردبار مژده داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام از جمله پيامبراني است كه براي اداي رسالت خويش مهاجرت كرد. ابراهيم عليه السلام نمي توانست در منطقه ي بابل به تبليغ و رسالت خويش بپردازد، از اين رو تصميم گرفت به منطقه ي شام (و فلسطين) مهاجرت كند، تا بتواند وظيفه ي پيام رساني و نبوّت خويش را بهتر انجام دهد. در اين سفر خدا راه نماي او بود و به سوي خدا مهاجرت مي كرد.

آري؛ مهاجرت از محيطهاي آلوده و خفقان بار به سوي محيط سالم و آزاد يكي از راه هاي تحقق اهداف مقدس است كه مي تواند برنامه و الگوي همه ي مؤمنان باشد.

2. ابراهيم عليه السلام از خدا فرزندي شايسته و صالح خواست. اين دعاي ابراهيم الگوي همه ي مؤمنان است كه از خدا فرزند شايسته بخواهند كه يك انسان كامل شود.

خدا دعاي او را مستجاب كرد و فرزندي شايسته و بردبار به او داد؛ يعني چيزي بيش تر از آنچه خواسته بود به او لطف كرد.

3. ابراهيم عليه السلام از خدا تقاضاي فرزندي شايسته كرد تا رسالت او را تداوم بخشد و برنامه هاي نيمه تمام او را به انجام برساند و خدا نيز اسماعيل عليه السلام

را به او بخشيد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 241

4. از ظاهر برخي آيات قرآن استفاده مي شود كه اين فرزند همان اسماعيل بود كه به دستور خدا به قربانگاه رفت. ابراهيم عليه السلام دو فرزند به نام هاي اسماعيل و اسحاق داشت كه در آيه ي 112 همين سوره بشارت به تولد اسحاق داده شده است و در آيه ي فوق نيز به تولد يكي از فرزندان ابراهيم بشارت داده شده ولي نامي از او برده نشده است؛ بنابراين مقصود اسماعيل عليه السلام است.

5. دراين آيات سه بشارت به ابراهيم داده شد:

اول مژده ي تولد فرزند و استجابت دعاي او.

دوم مژده ي رسيدن آن فرزند به سن نوجواني. «1»

و سوم بشارت اين كه آن فرزند فردي بردبار است.

6. واژه ي «حليم» در اصل به معناي خويشتن داري درهنگام هيجان خشم است؛ يعني كسي كه مي تواند كاري را انجام دهد ولي در مورد آن شتاب نمي كند و بر احساسات خويش غلبه مي كند اين واژه پانزده بار در قرآن به كار رفته كه غالباً صفت خداست و فقط سه بار صفت ابراهيم، اسماعيل و شعيب قرارگرفته است.

اسماعيل عليه السلام در ماجراي قربانگاه حلم و بردباري خويش را به نمايش گذاشت.

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغان و رهبران ديني هرگاه نتوانستند در سرزميني به وظايف خود عمل كنند، مهاجرت كنند.

2. مهاجرت شما جهت الهي داشته باشد.

3. از خدا فرزند شايسته بخواهيد.

4. خدا دعاي بندگانش را مي پذيرد و بيش تر از آنچه خواستند به آنان لطف مي كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 242

قرآن كريم در آيات صد و دوم تا صد و هفتم سوره ي صافات به خواب عجيب ابراهيم و آزمايش بزرگ او در مورد قرباني كردن اسماعيل و تسليم اين دو مرد الهي در برابر فرمان خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

102- 107. فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إنِّي أرَي فِي المَنَامِ أ نِّي أذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَي قَالَ يَا أبَتِ ا فْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ* فَلَمَّا أسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ* وَنَادَيْنَاهُ أنْ يَا إبْرَاهِيمُ* قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي المُحْسِنِينَ* إنَّ هَذَا لَهُوَ البَلاءُ المُبِينُ* وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ

و هنگامي كه (پسر) به حد [كار و] كوشش با او رسيد، گفت: «اي پسركم! در حقيقت، من در خواب مي بينم كه من تو را سر مي برم؛ پس بنگر چه به نظرت مي رسد؟» (اسماعيل) گفت: «اي پدرم! آنچه را مأموريت داري انجام بده؛ اگر خدا بخواهد، به زودي مرا از شكيبايان خواهي يافت.»* و هنگامي كه هر دو تسليم شدند و او را به پيشاني بر خاك نهاد،* و او را ندا داديم كه: «اي ابراهيم!* به يقين، آن خواب را تأييد كردي (و تحقق بخشيدي).» در واقع، اين گونه، نيكوكاران را پاداش مي دهيم.* قطعاً، اين تنها آزمايشِ روشنگر بود؛* و قرباني بزرگي را تاوان او داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات ماجراي امتحان بزرگ حضرت

ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام بيان شده است. هنگامي كه اسماعيل عليه السلام به سن نوجواني (يعني حدود 13 سالگي) رسيد، ابراهيم عليه السلام در خواب ديد كه فرزندش را با دست خود قرباني مي كند و اين خواب سه بار در شب هشتم، نهم و دهم ذي الحجه تكرار شد و ابراهيم عليه السلام دريافت كه اين خواب وحي الهي و خواست خداست. او اين مطلب را با فرزندش اسماعيل عليه السلام در ميان گذاشت و وي اعلام كرد كه تسليم فرمان حق است و در اين راه شكيباست.

مقدمات كار فراهم شد و حضرت ابراهيم اسماعيل را به بيرون از مكه، به

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 243

دور از چشم مادر در سرزمين مني برد و صورت او را بر خاك نهاد تا چشم وي به چشم فرزند نيفتد و كارد را برگلوي فرزند كشيد، ولي كارد نبريد.

آري؛ خليل مي گفت بُبر و جليل فرمان مي داد كه نُبر و در اين هنگام ندا آمد كه شما در آزمايش الهي پيروز شديد و هر دو به همراه جبرئيل تكبير گفتند و سپس به فرمان الهي گوسفندي بزرگ فرستاده شد تا به جاي اسماعيل عليه السلام قرباني شود. «1»

2. روش ابراهيم عليه السلام در مورد قرباني گوسفند در «مِني الگويي براي همه ي حاجيان در مراسم حج شد و هرساله ميليون ها قرباني درهمان مكان به ياد فداكاري ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام انجام مي گيرد و خاطره ي اين دو مرد الهي را زنده مي سازد.

3.

همان طور كه ذيل آيات قبل بيان شد، از ظاهر اين آيات، با توجه به آيه ي 112 سوره ي صافات، استفاده مي شود كه شخص قرباني شده همان اسماعيل عليه السلام بوده و اين مطلب در احاديث نيز آمده است. «2»

از تورات كنوني استفاده مي شود كه آن شخص اسحاق عليه السلام بوده «3» اما اين مطلب با ظاهر قرآن و تاريخ ابراهيم عليه السلام ناسازگار است. «4»

4. چگونه ابراهيم عليه السلام براساس خواب خويش فرزند خود را به قربانگاه مي برد؟

پاسخ آن است كه خواب پيامبران هرگز خواب شيطاني و دروغ و اشتباه نبوده، بلكه گاهي در خواب به آنان وحي مي شده است؛ بنابراين ابراهيم عليه السلام براساس وحيي كه در خواب به او رسيده بود مأمور قرباني كردن فرزند شده بود.

سر تسليم من و خشت درِ ميكده ها

مدعي گر نكند فهمِ سخن، گو سر و خشت (حافظ)

5. آيا واقعاً ابراهيم عليه السلام مأمور قرباني كردن فرزندش بود؟

پاسخ آن است كه فرمان قرباني كردن اسماعيل، از اوامر امتحاني بود؛ در بعضي از فرمان ها قصد جدّي نسبت به اصل عمل نيست، بلكه هدف آزمايشگر آن است كه مقدار فرمان پذيري مأمور را روشن كند و اين در حالي است كه شخص مورد آزمايش از اسرار پشت پرده آگاه نيست از اين رو اطاعت فرمان فضيلتي بزرگ براي او به شمار مي آيد.

پس در اوامر امتحاني نسخ صورت نمي گيرد و فاقد ارزش نيست. «1»

6. گفت وگوي ابراهيم و اسماعيل در آستانه ي قرباني كردن او، نكات جالبي را در بردارد:

الف) ابراهيم با

صراحت خواب خود را با فرزند در ميان مي گذارد و از او نظرخواهي مي كند تا آگاهانه به قربانگاه برود و در مبارزه با نفس شركت جويد.

ب) اسماعيل نمي گويد كه مرا قرباني كن، بلكه مي گويد: بدانچه فرمان داده شده اي عمل كن؛ و بدين ترتيب، تسليم بودن محض خود را نشان مي دهد.

مترس از جان فشاني گر طريق عشق مي پويي

چو اسماعيل بايد سر نهادن روز قرباني (پروين)

ج) آنان با خطاب «اي پدرم!» و «اي پسركم!» محبت خود را به يك ديگر ابراز مي كنند؛ يعني انجام اين فرمان از عواطف پدر و فرزندي مان نمي كاهد، ولي فرمان خدا حاكم بر همه چيز است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 245

زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت

كآن كه شد كشته ي او نيك سرانجام افتاد (حافظ)

د) اسماعيل ادب را در برابر خدا نگاه مي دارد و به نيروي ايمان و اراده ي خود تكيه نمي كند، بلكه مي گويد: اگر خدا بخواهد، من شكيبا هستم و بدين ترتيب از خدا توفيق استقامت مي طلبد.

7. قرآن اين ماجرا را امتحان بزرگ مي نامد؛ پدري كه عمري در انتظار فرزند بوده و او را بزرگ كرده است، بايد به دست خود او

را سر ببرد و از آن مهم تر تسليم اين فرزند در برابر فرمان خداست؛ از اين رو پس از پايان اين ماجرا جبرئيل صدا زد: اللَّه اكبر

و اسماعيل صدا زد: لا اله الّا اللَّه واللَّه اكبر

و ابراهيم صدا زد: اللَّه اكبر وللَّه الحمد.

و هنوز اين كلمات (به صورت مشابه) در روز عيد قربان بعد از نمازها گفته مي شود. «1»

8. مقصود از قرباني بزرگي كه جاي اسماعيل را گرفت و بلاگردان او شد، همان قوچ بزرگي بود كه جبرئيل آورد و به فرمان خدا از دامنه ي كوه مني سرازير شد.

البته عظمت اين قرباني، يا از جهت بزرگي جسمي اش بود، يا از اين جهت كه فداي اسماعيل مي شد و يا از آن نظر كه قرباني از طرف خدا فرستاده شده بود.

آري؛ اين قرباني عظيم هرسال بر وسعتش افزوده مي شود و در عيد قربان ميلون ها قرباني به ياد اسماعيل عليه السلام صورت مي گيرد.

9. در برخي احاديث آمده است كه هنگام قرباني كردن اسماعيل، شيطان به سراغ هاجر و اسماعيل آمد تا آنها را وسوسه كند ولي موفق نشد، سپس به سراغ ابراهيم عليه السلام در مَشعَر الحرام آمد، ولي ابراهيم محل قرباني را تغيير داد و به مِني آمد و سه بار به شيطان سنگ پرتاب كرد، كه آن سه

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 246

مكان «جمرات» خوانده مي شود. حاجيان هرساله در همان سه مكان، هر بار هفت سنگ به جَمَرات سه گانه مي زنند تا ابراهيم وار شيطان را بشناسند و سنگسارش كنند

و از وسوسه هاي او دورشوند. «1»

10. كار ابراهيم و اسماعيل عليهم السلام فوق ايثار بود:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي فرمايند:

مسأله ي قرباني فرزند يك باب است كه به حسب، البته ديد نوع بشر، مسأله ي مهمي است لكن آن چيزي كه مبدأ اين عمل مي شود آن چيزي كه مقابله ي ما بين پدر و پسر را در آن جا متحقق مي كند، اين يك مسأله ي قلبي و روحي و معنوي است فوق اين مسائلي كه ماها مي فهميم. ما همه مي گوييم كه ايثار كرد، قرباني كرد و واقعاً اين طور بوده است خوب مهم هم هست، لكن آيا در نظر ابراهيم هم ايثار بوده است؟

ابراهيم هم در نظرش اين بوده است كه حالا يك چيزي، تحفه اي مي برد پيش خدا؟

يا مسأله اين نيست؟ اين مسأله اي است كه تا نفسانيّت انسان هست، خوديت انسان هست، ايثار اسمش هست، من ايثار مي كنم در راه خدا فرزندم را، ... ابراهيم خودي نمي بيند تا ايثاري كرده باشد ...

ايثار اين است كه من هستم و تو هستي و عمل من و براي تو و ايثار.

اين در نظر بزرگان اهل معرفت و اولياي خدا شرك است در عين حالي كه در نظر ما كمال بزرگي است، ايثار بزرگي است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 247

آموزه ها و پيام ها:

1. هم چون ابراهيم و اسماعيل عليهما السلام تسليم فرمان خدا باشيد.

2. در مواقع لزوم، ابراهيم وار فرزندان خود را در راه خدا قرباني كنيد.

3. در آزمايش هاي بزرگ الهي، هم چون نيك مردان، سربلند شويد تا پاداش

بگيريد.

4. خدا پاداش فداكاري مردان الهي را مي دهد و بلاگردان بزرگي براي آن مي فرستد.

5. خواب پيامبران، دستور الهي است كه بايد عمل شود.

6. در كارها با فرزندانتان مشورت كنيد و به آنان شخصيت بدهيد.

7. در برابر برنامه هاي الهي تسليم شويد و بردبار باشيد.

***

قرآن كريم در آيات صد و هشتم تا صد و سيزدهم سوره ي صافات به مژدگاني ابراهيم عليه السلام و عوامل پيروزي او و فرزندان مختلفش اشاره كرده، مي فرمايد:

108- 113. وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الآخِرِينَ* سَلامٌ عَلَي إبْرَاهِيمَ* كَذَلِكَ نَجْزِي المُحْسِنِينَ* إنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا المُؤْمِنِينَ* وَبَشَّرْنَاهُ بِإسْحَاقَ نَبِيّاً مِنَ الصَّالِحِينَ* وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَي إسْحَاقَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ

و (نام نيك) او را در (ميان ملت هاي) پسين بر جاي گذاشتيم.* سلام بر ابراهيم!* اين گونه، نيكوكاران را پاداش مي دهيم؛* [چرا] كه او از بندگان مومنِ ما بود.* و او را به اسحاق، در حالي كه پيامبري از شايستگان بود، بشارت داديم.* و به او و به اسحاق بركت داديم و از نسل آن دو (برخي) نيكوكارند و (برخي) ستمكاري آشكار، برخويشتن اند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 248

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيمي كه در امتحان قربانگاه پيروز و سربلند شد، شايستگي مژدگاني دارد و در اين آيات پاداش هاي او چنين برشمرده شده است:

الف) نام نيكي از او به جاي گذاشتيم و او را الگوي آيندگان قرار

داديم، به طوري كه برنامه ي حجّ ابراهيمي قرن هاست كه در همان قربانگاه اجرا مي شود.

ب) سلام الهي هديه اي به ابراهيم عليه السلام است، كه عامل بركت و امنيت است.

ج) فرزند ديگري به نام اسحاق به او عطا كرديم كه پيامبري شايسته بود.

د) به نسل او و اسحاق بركت داديم و پيامبران زيادي از نسل اسحاق در بني اسرائيل و پيامبري هم چون محمد صلي الله عليه و آله از نسل ابراهيم قرار داديم.

2. ايمان و نيكوكاري عوامل موفقيت ابراهيم عليه السلام بوده اند.

آري؛ ايمان و نيكوكاري عامل موفقيت در امتحانات الهي است و صبر و تسليم ابراهيم عليه السلام جلوه اي از ايمان، بندگي و نيكوكاري او بود.

3. تعبير «اين گونه، نيكوكاران را پاداش مي دهيم.»، در اين آيات، در مورد ابراهيم دو بار تكرار شده است يكي براي امضاي موفقيت او در امتحان الهي و دوم براي دادن پاداش به او؛ «1» البته ممكن است تكرار اين جمله براي تأكيد باشد.

4. «بركت» به معناي سينه ي شتر است كه بر زمين قرار مي گيرد و ثبات مي يابد و از اين رو اين واژه به معناي ثبوت و دوام به كار رفته است.

نعمت هايي كه به ابراهيم و اسحاق داده شد، مداوم و مستمر بود؛ مثلًا فرزندان بني اسرائيل در نسل اسحاق عليه السلام قرارگرفت و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از نسل ابراهيم عليه السلام (از شاخه ي اسماعيل) به دنيا آمد.

5. در اين آيات يادآور شده است كه برخي از فرزندان ابراهيم و اسحاق عليهما السلام، افرادي نيكوكار و برخي ستمكار خواهند بود، تا مردم فكر نكنند كه معيار بركت در خاندان ابراهيم، حالت قبيله اي و نسبي دارد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 249

اين پيش گويي قرآني را امروز ما در نسل بني اسرائيل در افرادي هم چون صهيونيست ها مي بينيم كه به خود و ديگران ستم آشكار مي كنند و هر روز تعدادي از فلسطيني ها را به خاك و خون مي كشند.

6. تعبير «ظالم بِنَفسه» به معناي آن است كه ظلم و گناه، در درجه ي اول، ستم به خويشتن است؛ چراكه گناهان انسان را از خدا دور مي سازد و سرمايه ها و استعدادهاي انسان را هدر مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا پاداش و مژدگاني متعددي به بندگان مؤمن ونيكوكار خود مي دهد.

2. درود خدا، نام نيكو والگوشدن براي ديگران از پاداش هاي فداكاري در راه خداست.

3. با نيكوكاري، بندگي و ايمان، براي موفقيت در امتحان الهي و پاداش گيري از او زمينه سازي كنيد.

4. بركت و تداوم نسل انسان با توفيق الهي است (پس آنها را از او بخواهيد).

5. برخي از بني اسرائيل حتماً ستمكار خواهند بود (پس مراقب باشيد).

***

ماجراي موسي و هارون

قرآن كريم در آيات صد و چهاردهم تا صد و بيست و دوم سوره ي صافات به سرگذشت موسي و هارون عليهما السلام و نجات و پاداش آنان و عوامل آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

114- 122. وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَي مُوسَي وَهَارُونَ* وَنَجَّيْنَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الكَرْبِ العَظِيمِ* وَنَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا

هُمُ الغَالِبِينَ* وَآ تَيْنَاهُمَا الكِتَابَ المُسْتَبِينَ* وَهَدَيْنَاهُمَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِيمَ* وَتَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِي الآخِرِينَ* سَلامٌ عَلَي مُوسَي وَهَارُونَ* إنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي المُحْسِنِينَ* إنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا المُؤْمِنِينَ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 250

و به يقين، به موسي و هارون منّت نهاديم [و نعمت بزرگي بخشيديم ؛* و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ نجات داديم؛* و آنان را ياري كرديم؛ پس فقط (آنان) بر دشمنان پيروز شدند.* و به آن دو، كتاب روشنگر داديم؛* و آن دو را به راه راست راه نمايي كرديم.* و (نام نيك) آن دو را در (ميان ملت هاي) پسين بر جاي گذاشتيم.* سلام بر موسي و هارون!* كه اين گونه نيكوكاران را پاداش مي دهيم؛* [چرا] كه آن دو از بندگان مؤمن ما بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «مِنّت» در اصل به معناي سنگيني است و به نعمت هاي بزرگ و سنگين گفته شده است. البته منّت اگر جنبه ي لفظي داشته باشد ناپسند است و از اين روست كه منت گذاري را كاري زشت دانسته اند.

و اگر منت عملي يعني دادن نعمت هاي بزرگ به افراد باشد، نيكوست و منّت خدا بر مردم از اين قسم است.

2. اين آيات شش نعمت بزرگ خدا بر موسي و هارون را بر مي شمارند كه عبارت اند از:

الف) نجات آنان از اندوه (اسارت در چنگال فرعونيان)؛

ب) پيروزي آنان بر دشمنان؛

ج) دادن كتاب (تورات) به آنان؛

د) هدايت موسي و هارون به راه مستقيم؛

ه) باقي گذاشتن نام نيك آنان در آيندگان؛

و) سلام و درود خدا بر آنان.

3. مقصود از اندوه

بزرگي كه موسي و هارون بدان مبتلا بودند، همان اسارت بني اسرائيل در چنگ فرعونيان ستمكار بود كه پسرانشان را مي كشتند و زنانشان را به خدمتكاري مي گرفتند و آزادي را از آنان سلب كرده بودند؛ و خدا آنان را از دست ستم فرعونيان نجات داد و با ياري خدا بر

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 251

آنان پيروز شدند و فرعون و فرعونيان هلاك گشتند.

4. كتاب تورات، كتابي روشنگر بود كه سعادت دنيا و آخرت بني اسرائيل را تأمين و آنها را به سوي راه راست و نور هدايت مي كرد. «1»

البتّه روشن نيست كه كتاب تورات كنوني تا چه اندازه محتواي تورات اصلي را در بردارد.

5. در اين آيات دو نعمت بزرگ خدا به موسي و هارون عليهما السلام جاوداني نام آنان و الگو شدن آنان براي مبارزه با مستكبران نام برده شده است.

6. سلام خدا برموسي و هارون رمز سلامت در دين و ايمان و اعتقادات و مكتب است؛ سلامي كه بيانگر نجات و امنيت از عذاب الهي است.

7. در اين آيات ايمان و نيكوكاري موسي و هارون عليهما السلام دو عامل سعادت، پيروزي و پاداش آنان معرفي شده است.

آري؛ ايمان روح انسان را روشن و نيرومند مي سازد و او را به طرف نيكوكاري سوق مي دهد و نيكوكاري درهاي رحمت الهي را برانسان مي گشايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه ي سرگذشت موسي و هارون عليهما السلام، راه نجات و پاداش را بياييد.

2. نيكوكاري، بندگي و ايمان، از عوامل سعادت انسان است.

3. پاداش مؤمنان

نيكوكار، نام نيك جاويدان و درود الهي است.

4. خدا بندگان مؤمن خود را از اندوه نجات مي دهد و بر دشمنان پيروز مي گرداند.

5. رهبران الهي، اهل نجات، پيروزي و هدايت يافته هستند.

6. رهبران الهي برنامه اي روشنگر و هدايتگر و پيروزمند دارند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 252

ماجراي الياس پيامبر

قرآن كريم در آيات صد و بيست و سوم تا صد و سي و دوم سوره ي صافات به سرگذشت الياس پيامبر و مبارزات توحيدي و پاداش هاي او و عوامل آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

123- 132. وَإنَّ إلْيَاسَ لَمِنَ المُرْسَلِينَ* إذْ قَالَ لِقَوْمِهِ ألا تَتَّقُونَ* أ تَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أحْسَنَ الخَالِقِينَ* اللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آ بَائِكُمُ الأوَّلِينَ* فَكَذَّبُوهُ فَإنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ* إلَّاعِبَادَ اللَّهِ المُخْلَصِينَ* وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الآخِرِينَ* سَلامٌ عَلَي إلِ يَاسِينَ* إنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي المُحْسِنِينَ* إنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا المُؤْمِنِينَ

و قطعاً، الياس از فرستادگان (خدا) بود؛* آن گاه كه به قومش گفت: «آيا خودنگه داري نمي كنيد؟!* آيا بتِ «بعل» را مي خوانيد (و مي پرستيد) و نيكوترين آفرينندگان را رها مي سازيد؟!* (همان) خدا كه پروردگار شما و پروردگار نياكان نخستين شماست؟!»* پس او را تكذيب كردند؛ و قطعاً آنان (براي عذاب) احضار شدگان اند؛* مگر بندگان خالص

شده ي خدا.* و (نام نيك) او را در (ميان امت هاي) پسين برجاي گذارديم.* سلام بر الياسين!* مسلماً، ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مي دهيم؛* [چرا] كه او از بندگان مومن ماست.

نكته ها و اشاره ها:

1. الياس يكي از پيامبران الهي است كه نام او دو بار در قرآن آمده است. «1» مفسران در مورد تعيين شخصيت اين پيامبر الهي اختلاف نظر دارند.

- برخي الياس را همان ادريس پيامبر مي دانند.

- برخي الياس را از پيامبران بني اسرائيل مي دانند كه فرزند ياسين بوده است.

- برخي ديگر از مفسران گفته اند كه الياس همان خضر پيامبر يا دوست خضر است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 253

- برخي ديگر او را ايليا از پيامبران بني اسرائيل مي دانند كه معاصر «آجاب» پادشاه ستمكار بود.

- و نيز برخي مفسران الياس را همان يحيي دانسته اند.

ولي ظاهر آيات قرآن آن است كه او پيامبري مستقل بوده است. «1»

2. الياس در ميان قومي بت پرست زندگي مي كرد و بت معروفي به نام «بَعْل» داشتند و از اين رو برخي مفسران نوشته اند كه مركز فعاليت الياس شهر بَعلبك لبنان بوده است. «2»

3. اين آيات خدا را بهترين خالق معرفي كرده است؛ چراكه انسان نيز با تغيير شكل مواد طبيعي، چيزهاي جديدي خلق مي كند هر چند مواد اصلي آنها را نمي سازد، ولي خدا هم مواد را مي سازد و هم بهترين صورت را مي آفريند.

4. در اين آيات الياس پيامبر دو دليل براي دعوت به توحيد و نفي شرك آورد:

الف) خدا بهترين آفرينندگان است؛

ب) او پروردگار شما و نياكان

نخستين شماست.

بنابراين تنها او شايسته ي پرستش است.

5. مردم در برابر دعوت توحيدي الياس به دوگروه تقسيم شدند عدّه اي او را تكذيب كردند و گروهي از بندگان با اخلاص دعوت او را پذيرفتند. گروه اول گرفتار عذاب مي شوند و گروه دوم به خاطر بندگي، اخلاص و ايمانشان نجات مي يابند.

6. در اين آيات بار ديگر پاداش پيامبران الهي را نام نيك جاويدان و الگو شدن براي آيندگان و نيز سلام و درود الهي معرفي كرده است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 254

7. در اين آيات نيز عوامل پاداش و سعادت الياس را نيكوكاري و بندگي و ايمان معرفي كرده است.

تأكيد بر اين عناوين در مورد پيامبران به خاطر آن است كه ايمان، بندگي خدا و نيكوكاري از عوامل مشترك سازنده ي شخصيت مردان الهي بوده است.

8. «ال ياسين» ممكن است در اصل همان لغت «الياس» بوده باشد، همان طور كه «سينا و سينين» دو لغت براي يك معنا هستند.

يا اين كه جمع الياس است و مقصود الياس و پيروان مكتب او هستند. «1»

البته ظاهر آيه و قرينه ي تكرار اين جمله در آيات قبل در مورد پيامبران ديگر، با معناي اول سازگارتراست ولي مانعي ندارد كه يك لفظ چند معنا داشته باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در سرگذشت الياس پيامبر و مبارزات توحيدي او، راه سعادت و پاداش را بيابيد.

2. نيكوكاري، بندگي خدا و ايمان زمينه ساز نام نيك جاويدان و برخورداري از پاداش الهي است.

3. رهبران الهي با خرافه ي بت پرستي مخالفت كنند و مردم را به

حفظ خود (از زيان) فرا خوانند.

4. بندگي و اخلاص از عوامل نجات است.

5. تكذيب گران پيامبران و مخالفان توحيد، فرجامي عذاب آلود دارند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 255

ماجراي لوط و نجات او

قرآن كريم در آيات صد و سي و سوم تا صد و سي و هشتم سوره ي صافات به سرگذشت لوط و هلاكت عبرت آميز قوم او اشاره مي كند و مي فرمايد:

133- 138. وَإنَّ لُوطاً لَمِنَ المُرْسَلِينَ* إذْ نَجَّيْنَاهُ وَأهْلَهُ أجْمَعِينَ* إلَّا عَجُوزاً فِي الغَابِرِينَ* ثُمَّ دَمَّرْنَا الآخَرِينَ* وَإنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ* وَبِاللَّيْلِ أ فَلا تَعْقِلُونَ

و قطعاً، لوط از فرستاده شدگان (خدا) بود؛* آن گاه كه او و خانواده اش همگي را نجات داديم،* مگر پيرزني كه در ميان بازماندگان (در عذاب) بود؛* سپس ديگران را درهم كوبيديم؛* و قطعاً، شما صبحگاهان و شبانگاه برآنان مي گذريد؛* پس آيا خردورزي نمي كنيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. ماجراي عبرت آموز قوم لوط مكرر در قرآن آمده است و در هر سوره

از زاويه اي خاص به سرگذشت اين قوم نظر شده است. «1»

لوط پيامبر درميان ملتي زندگي مي كرد كه گرفتار انحرافات اخلاقي و هم جنس گرايي بودند، او تلاش فراواني براي هدايت مردم و جلوگيري از انحرافات كرد ولي پاسخ منفي شنيد و در نهايت عذاب الهي برقوم لوط نازل شد، ولي قبل از آن لوط و خاندانش نجات يافتند.

2. همسر پير لوط در عذاب ماند و نجات نيافت؛ چراكه او پيرو عقيده ي توحيدي لوط نبود و به دشمنان او نيز كمك مي كرد.

3. مجازات قوم لوط بسيار سخت بود؛ شهرهاي آنان زير و رو شد و باراني از سنگ ريزه برآنان فرو باريد و همگي نابود شدند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 256

4. مشركان مكه مكرر از كنار ويرانه هاي شهرهاي قوم لوط عبور مي كردند، اين شهرها در مسير كاروان هاي حجاز به شام قرار داشتند، و با زبان بي زباني با مسافران سخن مي گفتند و درس عبرت مي دادند كه هركس راه سركشان قوم لوط را برود گرفتار عذاب مي شود.

5. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مقصود از مرور صبح و شام از كنار قوم لوط آن است كه شما وقتي قرآن مي خوانيد، از كنار قصه ي آنان عبور مي كنيد و اخبار آنان را مي شنويد. «1»

اين گونه احاديث به بطن قرآن اشاره دارند؛ يعني مرور ازكنار قوم لوط اعم از مرور خارجي و مرور علمي در قرآن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. از نابودي قوم لوط و نجات مؤمنان اين قوم درس عبرت بگيريد.

2. خدا رسولان خود

را رها نمي سازد و آنان را از خطرها نجات مي دهد.

3. ايمان عامل نجات است، نه خويشاوندي با رهبران الهي.

4. به آثار باستاني اقوام هلاك شده توجه كنيد و در مورد آنها بينديشيد (تا عوامل سعادت و هلاكت را دريابيد و عبرت بگيريد).

***

ماجراي يونس

قرآن كريم در آيات صد و سي و نهم تا صد و چهل و هشتم سوره ي صافات به سرگذشت يونس و آزمايش او و موفقيت تبليغي اش اشاره كرده، مي فرمايد:

139- 148. وَإنَّ يُونُسَ لَمِنَ المُرْسَلِينَ* إذْ أبَقَ إلَي الفُلْكِ المَشْحُونِ* فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ المُدْحَضِينَ* فَالتَقَمَهُ الحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ فَلَوْلَا أنَّهُ* كَانَ مِنَ المُسَبِّحِينَ* لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ* فَنَبَذْنَاهُ بِالعَرَاءِ وَهُوَ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 257

سَقِيمٌ وَأ نْبَتْنَا* عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ* وَأرْسَلْنَاهُ إلَي مِائَةِ أ لْفٍ أوْ يَزِيدُونَ* فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إلَي حِينٍ

و قطعاً، يونس از فرستادگان (خدا) بود.* آن گاه كه به سوي كشتي انباشته (از كالا و مردم) بگريخت؛* و (با اهل كشتي) قرعه افكند و (قرعه به نام او افتاد و) از ساقط شدگان (به دريا) شد،* و ماهي (بزرگي) او را بلعيد، در حالي كه او سزاوار سرزنش بود؛* و اگر او از تسبيح كنندگان نبود،* حتماً، تا روزي كه (مردم) برانگيخته مي شوند، در شكم آن (ماهي) درنگ مي كرد!* پس او را به كرانه ي خشكي

افكنديم، در حالي كه او بيمار بود؛* و بر فراز او گياهي از (نوع) كدو برويانديم.* و او را به سوي صد هزار (نفر) يا بيش تر فرستاديم،* و ايمان آوردند و تا زمان (مرگ) بهره مندشان ساختيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. يونس عليه السلام فرزند «مَتي ، يكي از پيامبران الهي و لقب وي «ذُو النُون» (صاحب ماهي) بود. يونس بعد از موسي و هارون عليهما السلام در حدود 825 سال قبل از ميلاد مسيح قدم به عرصه ي وجود گذاشت و در سرزمين «نينوا» درعراق، مأمور تبليغ و دعوت مردم به سوي توحيد شد. هم اكنون در نزديك كوفه قبري هست كه به نام يونس مشهور است. «1»

داستان يونس در سوره هاي متعددي از قرآن آمده است. «2»

2. يونس دعوت خود را با فراخوان مردم به سوي توحيد و مبارزه با شرك آغاز كرد، و او حدود چهل سال به تبليغ و راه نمايي مردم پرداخت، ولي بيش از دو نفر به او ايمان نياوردند يكي عابد و ديگري دانشمند بود. او درنهايت مأيوس شد و به توصيه ي مرد عابد، مردم را نفرين كرد و هنگامي كه نزول عذاب نزديك شد، يونس به همراه فرد عابد از شهر بيرون رفت و بركشتي مملوّ از بار نشست. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 258

3. يونس مي بايست بازهم مقاومت مي كرد و به اين زودي قوم خود را رها نمي كرد، به خاطر همين ترك اولي خدا او را «بنده ي فراري» خواند و گرفتار آزمايشي بزرگ ساخت و مستحق سرزنش

دانست. «1»

4. هنگامي كه يونس در كشتي نشست، ماهي بزرگي بر سر راه كشتي قرارگرفت و اهل كشتي تصميم گرفتند كه يك نفر را به قيد قرعه به دهان او اندازند تا ماهي سير شود و از سرراه كنار رود و يا اين كه طوفاني به وجود آمد و اهل كشتي تصميم گرفتند يك نفر را به دريا اندازند تا كشتي سبك شود.

به هرحال، سه بار قرعه انداختند و هر بار به نام يونس درآمد و در نهايت يونس را به دريا انداختند و ماهي او را بلعيد.

5. يونس به طور اعجازآميزي در شكم ماهي زنده ماند، البته روشن نيست كه او چه مقدار در شكم ماهي باقي مانده. «2»

البته روشن است كه ماهي اي كه يونس را بلعيد بسيار بزرگ بود و به دستور الهي او را هضم نكرد و به طور اعجاز آميزي به ساحل افكند.

6. يونس در شكم ماهي بود صدا زد: «لا إله إلَّا انتْ سُبحانك انيّ كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ؛ «3» هيچ معبودي جز تو نيست؛ پاك و منزّهي تو؛ به راستي كه من از ستمكاران (به خود) بودم.»

اين سخن يونس به ذكر يونسيه مشهور است و همين تسبيح گري او موجب نجات او شد وگرنه در همان جا مي مرد و تا رستاخيز باقي مي ماند.

7. هنگامي كه يونس بيمارگونه به خشكي افكنده شد، به فرمان خدا،

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 259

گياه كدو بر او روييد و با برگ هاي پهن خود بدن وي را پوشاند. «1»

و اين لطف الهي

و نجات يونس درس عبرتي براي او شد تا براي نجات مردم بيش تر بكوشد.

8. طبق برخي احاديث پس از رفتن يونس به سفر دريايي و آشكار شدن نشانه هاي عذاب، قوم يونس به راه نمايي مرد دانشمند به صحرا رفتند و ناله و توبه كردند و عذاب از آنان برداشته شد.

9. قرآن در سوره ي يونس، آيه ي 98، يادآور شده كه ايمان هيچ قومي در هنگام نزول عذاب سود نكرد، مگر قوم يونس.

البته شايد نجات قوم يونس به خاطر آن بود كه هنوز عذاب نازل نشده بود و تنها نشانه هاي هشدارآميز آن ظاهر شده بود و يا اين كه اين عذاب نوعي تنبيه بود، نه عذاب بنيان كن كه بر اقوام سركش نازل مي شود. «2»

10. پس از نجات يونس و رفع عذاب از قوم او، بار ديگر وي مأمور تبليغ در ميان قوم خود شد كه تعداد آنان از صدهزار نفر تجاوز مي كرد «3» و اين بار مردم بدو ايمان آوردند و خدا به آنان نعمت ها داد و تا هنگام مرگِ طبيعي زندگي كردند.

11. «قرعه» در مسائل مشكل درميان اقوام پيشين وجود داشته است و در اسلام نيز اين كار پذيرفته شده و در احاديث آمده است كه در موارد تنازع در امور مشكل قرعه بزنيد و كار را به خدا واگذار كنيد. «4»

12. در سوره ي صافات ماجراي شش نفر از پيامبران آمده بود، كه در ماجراي پنج نفر اول يعني نوح، ابراهيم، موسي، الياس و لوط عليهم السلام پايان كارشان با عذاب مخالفان خاتمه يافت، ولي در ماجراي يونس، در پايان، مردم ايمان آوردند و نجات يافتند. قرآن با بيان اين سرگذشت ها مي خواهد به مخالفان پيامبر اسلام

و مشركان مكه بگويد كه مي توانيد سرنوشت اقوام پيشين را برگزينيد و گرفتار عذاب شويد يا سرنوشت قوم يونس را انتخاب كنيد و توبه كنيد و نجات يابيد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 260

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان ديني از سرگذشت يونس عبرت بگيرند و از مردم كناره گيري نكنند.

2. تخلّف كوچك رهبران و مبلغان ديني نيز ناديده گرفته نمي شود و خدا متخلفان را گرفتار مي سازد.

3. اهل تسبيح حق باشيد تا نجات يابيد.

4. ايمان بياوريد تا از نعمت هاي الهي برخوردار شويد.

5. قرعه يكي از راهكارهاي حل مشكلات است.

6. اگر خدا بخواهد، مي تواند فردي را در دل ماهي و در زير بوته اي نيز زنده نگه دارد.

***

آيا فرشتگان دختر هستند؟

قرآن كريم در آيات صد و چهل و نهم تا صد و پنجاه و هفتم سوره ي صافات به دروغ پردازي مشركان در مورد فرشتگان پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

149- 157. فَاسْتَفْتِهِمْ ألِرَبِّكَ البَنَاتُ وَلَهُمُ البَنُونَ* أمْ خَلَقْنَا المَلائِكَةَ إنَاثاً وَهُمْ شَاهِدُونَ* ألا إنَّهُمْ مِنْ إفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ* وَلَدَ اللَّهُ وَإنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ* أاصْطَفَي البَنَاتِ عَلَي البَنِينَ* مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ* أ فَلا تَذَكَّرُونَ* أمْ لَكُمْ سُلْطَانٌ مُبِينٌ* فَأ تُوا بِكِتَابِكُمْ إنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ

و از آنان (: مشركان) بپرس: «آيا فقط دختران براي پروردگار توست و فقط پسران براي آنان است؟!* يا فرشتگان را ماده آفريديم، در حالي كه آن (مشرك) ها گواه

بودند؟!»* آگاه باشيد كه آنان قطعاً بر اثر دروغ بزرگشان مي گويند:* «خدا فرزند آورده.» درحالي كه آنان مسلماً، دروغ گويند.* آيا دختران را بر پسران برگزيده است؟!* شما را چه شده؟! چگونه داوري مي كنيد؟!* آيا (غافليد) و متذكّر نمي شويد؟!* بلكه آيا دليل آشكاري براي شماست؟* پس كتابتان را بياوريد اگر راست گوييد!

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 261

نكته ها و اشاره ها:

1. حكايت شده كه برخي قبايل مشرك عرب، هم چون «سَليم» و «خُزاعه» معتقد بودند كه فرشتگان دختران خدا هستند. آيات فوق اين عقايد مشركان را سرزنش كرده و بطلان آنها را گوشزد نموده است. «1»

2. در اين آيات، به سه دليل عقلي، نقلي و حسّي براي بطلان عقايد خرافي مشركان اشاره شده است:

الف) دليل حسّي آن است كه مشركان شاهد خلقت فرشتگان به صورت دختران نبوده اند.

ب) دليل نقلي آن است كه مشركان دليلي از كتاب هاي آسماني پيشين بر اين مطلب ندارند.

ج) دليل عقلي آن است كه ساحت قدس الهي از اين مطلب به دور است كه فرزندي داشته باشد (چون خدا نيازي ندارد تا فرزندي بياورد) و نيز ترجيح دختر بر پسر از ساحت خدا به دور است.

و اين ها همه تهمت ها و دروغ هايي است كه به خدا مي بندند.

3. در اين آيات بر اساس مطالبي سخن گفته شده كه مشركان مسلم مي دانستند، آنان فكر مي كردند جنس پسر از جنس دختر برتر است، ولي دختران را به خدا نسبت مي دادند و پسران را از آن خود مي دانستند. خدا اين گونه تقسيم بندي و عقايد خرافي را سرزنش مي كند

ولي درهمان حال برتري پسر بر دختر را تأييد نمي كند.

4. زن و مرد هردو انسان اند و از نظر شخصيت انساني و آمادگي جهت رشد و كمال مساوي هستند و تفاوت هاي جسمي و طبيعي و عارضي دليل بر برتري افراد نيست وخدا اين مطلب را مي داند و معنا ندارد كه پسر را بر دختر ترجيح دهد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 262

آموزه ها و پيام ها:

1. با دلايل منطقي، عقايد خرافي مشركان را باطل سازيد.

2. انديشه ي و برتري جنس مرد برزن، ريشه در عقايد خرافي مشركان دارد.

3. از مشركان درمورد عقايدشان دلايل عقلي، نقلي و حسّي بخواهيد (تا با فقدان دليل، بطلان عقايدشان روشن شود).

***

قرآن كريم در آيات صد و پنجاه و هشتم تا صد و شصت و سوم سوره ي صافات به دروغ پردازي مشركان در مورد جنّيان و فريبكاري آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

158- 163. وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الجِنَّةِ نَسَباً وَلَقَدْ عَلِمَتِ الجِنَّةُ إنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ* سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ* إلَّاعِبَادَ اللَّهِ المُخْلَصِينَ* فَإنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ* مَا أ نْتُمْ عَلَيْهِ بِفَاتِنِينَ* إلَّامَنْ هُوَ صَالِ الجَحِيمِ

و (مشركان) بين او (: خدا) و بين جن ها نسبت (خويشاوندي) قرار دادند، و به يقين، جن ها مي دانند كه قطعاً، آنان (براي عذاب) احضار شدگان اند.* منزّه است خدا از آنچه (او را) وصف مي كنند؛* مگر (آنچه) بندگان خالص شده ي خدا (وصف مي كنند).* و شما

و آنچه را پرستش مي كنيد،* شما براساس آن گمراه كننده ي (كسي) نيستيد،* مگر كسي كه او در دوزخ وارد شود (و بسوزد).

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از اين كه «مشركان بين خدا و جنّيان نسبتي قرار مي دادند»، چيست؟

مفسران در اين مورد چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) برخي قبايل مشرك عرب، جنّيان را همسران خدا مي پنداشتند و آيه ي فوق اين مطلب را رد مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 263

ب) دوگانه پرستان معتقد بودند كه خدا خالق نيكي ها و شيطان خالق بدي هاست و اين دو برادرند.

ج) گروهي از مشركان برخي جنّيان را نيز مي پرستيدند و آنها را شريك خدا مي دانستند و رابطه اي بين خدا و آنها برقرار مي كردند. «1»

البته تفسير اول با آيه ي فوق سازگارتر است هر چند مانعي ندارد اين آيه هر گونه رابطه ي بين خدا و جنّيان را نفي كند. «2»

2. جنيان خود مي دانند كه ادعاي خويشاوندي خدا و جنّيان باطل است و آنان و مشركان در دادگاه عدل الهي بايد حاضر شوند و پاسخ اين سخنان بيهوده را بدهند.

3. وصف هايي كه مشركان از خدا مي كنند، باطل است، خرافاتي و جاهلانه است و تنها وصف بندگان خالص شده ي خدا صحيح است؛ زيرا صفاتي كه آنان به خدا نسبت مي دهند از هرگونه شرك و هواي نفس و جهل و گمراهي به دور است.

4. دليل صحّت سخنان بندگان خالص شده ي خدا همان عدم تأثير فريبكاري مشركان و معبودان دروغين برآنهاست.

5. در اين آيات به مشركان هشدار مي دهد كه فريبكاري شما و معبودان دروغينتان ديگر

نمي تواند دل هاي پاك مؤمنان و بندگان خالص شده ي خدا را بفريبد. تنها افراد فتنه جو از آن تأثير مي پذيرند و تنها آنان پيرو شرك مي شوند و راه آتش را برمي گزينند.

6. «صال» به معناي كسي است كه از روي اختيار خود را به چيزي مي رساند؛ يعني خود مي خواهد راه دوزخ را پيش گيرد و از فريبكاري مشركان و معبودانشان پيروي مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 264

پس اين آيه نه تنها بر جبرگرايي دلالت ندارد، بلكه به نوعي نفي جبر است و عذر منحرفان را از دست آنان مي گيرد تا ادعا نكنند كه ديگران ما را فريب دادند؛ چون اين خودشان بودند كه راه انحراف را انتخاب كردند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان عقايد خرافي و باطل در مورد خدا و جن دارند، كه از ساحت قدس الهي به دور است.

2. صفات خدا را از زبان بندگان خالص شده ي او بگيريد.

3. فريبكاري مشركان و معبودان دروغين در بندگان با اخلاص تأثير ندارد.

4. هركس راه دوزخ را انتخاب كند به دنبال فتنه هاي مشركان مي رود.

***

قرآن كريم در آيات صد و شصت و چهارم تا صد و شصت و ششم سوره ي صافات به صفات فرشتگان اشاره مي كند و مي فرمايد:

164- 166. وَمَا مِنَّا إلَّالَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ* وَإنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ* وَإنَّا لَنَحْنُ المُسَبِّحُونَ

و هيچ يك از ما نيست جز آن كه جايگاه معيّني

دارد؛ و قطعاً، فقط ما (براي اطاعت) صف كشيده ايم؛ و فقط ما تسبيح گوييم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سه ويژگي و صفت فرشتگان اشاره شده است:

الف) هر كدام از آنان رتبه و منزلتي خاص دارند؛

ب) هميشه آماده ي اطاعت فرمان خدا هستند؛

ج) آنان پيوسته تسبيح حق مي گويند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 265

يعني فرشتگاني كه اين صفات را دارند و خود بنده ي فرمان بردار خدا هستند، چگونه مي توانند دختران خدا باشند، بلكه اين سخنان خرافات و باطل است.

2. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

در آسمان ها مكاني وجود ندارد، مگر آن كه فرشته اي در آن جا نماز مي خواند و تسبيح مي گويد. «1»

اين تعبيرات بدان معناست كه جهان هستي پر است از فرمان برداران پروردگار و تسبيح گران او.

3. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

اين آيات در مورد امامان و اوصياي آل محمد صلي الله عليه و آله فرود آمده است. «2»

البتّه اين گونه احاديث يكي از مصاديق بطن آيات را بيان مي كنند؛ يعني امامان، هم چون فرشتگان، كساني هستند كه هر كدام داراي مقام معين و آماده ي فرمان برداري از خدا و در حال تسبيح حق هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرشتگان داراي نظامي درجه بندي شده و منظم هستند كه دل به تسبيح حق دارند.

2. فرشتگانِ مطيع و تسبيح گوي هرگز دختران خدا نيستند.

3. از نظم درجه بندي شده و فرمان برداري و تسبيح گري فرشتگان درس و الگو بگيريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 266

قرآن كريم در آيات صد و شصت و هفتم تا صد و هفتادم سوره ي صافات به بهانه جويي مشركان اشاره كرده، با تهديد آنان مي فرمايد:

167- 170. وَإنْ كَانُوا لَيَقُولُونَ* لَوْ أنَّ عِنْدَنَا ذِكْراً مِنَ الأوَّلِينَ* لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ المُخْلَصِينَ* فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

و مسلماً، مي گفتند:* «اگر (برفرض) يادي (از كتاب هاي) پيشينيان نزد ما بود،* به يقين، ما بندگان خالص شده ي خدا بوديم.»* و [لي بدان كفر ورزيدند؛ و در آينده خواهند دانست.

نكته ها و اشاره ها:

مشركان قبل از ظهور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي گفتند: اگر پيامبري هم چون ابراهيم و موسي براي ما مي آمد، و كتابي آسماني مي آورد، ما ايمان مي آورديم و از بندگان با اخلاص مي شديم.

اما هنگامي كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به سراغ آنان آمد و قرآن را آورد، بدان كفر ورزيدند و دروغ گويي شان اثبات شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان افرادي بهانه جو و دروغ گو هستند.

2. با اخلاص شدن به آرزو نيست، بلكه با پيروي از قرآن تحقق مي يابد.

***

قرآن كريم در آيات صد و هفتاد و يكم تا صد و هفتاد و نهم سوره ي صافات با اشاره به پيروزي نهايي پيامبران و لشكريان خدا، به مشركان هشدار داده، مي فرمايد:

171-

179. وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا المُرْسَلِينَ* إنَّهُمْ لَهُمُ المَنصُورُونَ* وَإنَّ جُندَنَا لَهُمُ الغَالِبُونَ* فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّي حِينٍ* وَأبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ* أفَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ* فَإذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاءَ صَبَاحُ المُنذَرِينَ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 267

و به يقين، سخن (سنت گونه) ما در مورد بندگان فرستاده شده ي ما از پيش (مقرر شده) است،* كه قطعاً تنها آنان ياري شدگان اند،* و مسلماً، فقط لشكر ما پيروزند؛* پس، تا زمان [معيّني از آنان روي برتاب؛* و آنان را بنگر؛ پس در آينده خواهند ديد.* و آيا آنان به عذاب ما شتاب مي ورزند؟!* و [لي هنگامي كه (عذاب) در آستانه ي (خانه هاي) آنان فرود آيد، پس صبحگاهِ هشدار داده شدگان، بد است!* و تا زمان [معيّني از آنان روي برتاب؛* و بنگر؛ پس در آينده خواهند ديد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات وعده ي بزرگ پيروزي پيامبران و لشكريان خدا مژده داده شده و مورد تأكيد قرارگرفته و آينده ي اميد بخش و روشني براي مؤمنان ترسيم شده است؛ در نهايت حق بر باطل پيروز مي گردد و پيامبران و لشكر خدا بر دشمنان غالب مي شوند. «1»

2. پيروزي پيامبران و لشكريان خدا، از سنت هاي الهي است و البته سنت و وعده ي الهي تخلف ناپذيراست.

3. وعده ي پيروزي پيامبران و مؤمنان با شكست هاي آنان چگونه جمع مي شود؟

پاسخ آن است كه اولًا، ممكن است مقصود پيروزي نهايي آنان باشد كه منافاتي با شكست هاي مقطعي ندارد و اين پيروزي به صورت تدريجي حاصل خواهد شد.

ثانياً، پيروزي انواعي دارد كه يك بخش آن

پيروزي ظاهري و جسمي است و مهم تر از آن پيروزي مكتبي است كه آيين پيامبران برجهان حاكم شده است.

ثالثاً، پيروزي پيامبران و مؤمنان مشروط است و گاهي افرادي كه خود را مؤمن مي خوانند اهل جهاد و بندگي خدا نيستند تا پيروز شوند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 268

4. در اين آيات چند بار مشركان تهديد شده اند:

نخست آنها را تهديد مي كند كه پيامبر صلي الله عليه و آله رهايشان مي كند تا زمان معين (عذاب يا جهاد با آنان) فرا رسد.

و دوم آنان را تهديد مي كند كه تحت نظر پيامبر صلي الله عليه و آله هستند.

و سوم آنان را تهديد مي كند كه به زودي نتايج اعمال شوم خود را مي بينند.

اما مشخص نيست كه اين تهديد به چه زماني اشاره دارد؛ به زمان هجرت يا جنگ بدر يا فتح مكه يا قيام نهايي يا عذاب الهي و همين مبهم بودن تهديد، آن را هول انگيزتر مي سازد.

5. مشركان در مورد عذاب الهي عجله مي كردند و مي گفتند: چه موقع مي آيد؟

قرآن به آنها پاسخ مي دهد كه (زياد عجله نكنيد كه عذاب به موقع خواهد آمد اما) وقتي عذاب فرا رسد، وارد متن زندگي شما مي شود و صبح بدي را براي شما رقم خواهد زد.

6. در اين آيات اشاره شده كه عذاب مشركان صبحگاهان مي رسد و يا اين كه صبح آنان مثل بقيه ي مردم به خير نيست، بلكه صبح بدي در انتظار آنان است. «1»

7. تكرار تهديد مشركان و اعراض پيامبر صلي الله عليه و آله يا براي

تأكيد است و يا اين كه مورد اول مجازات دنيوي و مورد دوم مجازات اخروي است.

8. اين آيات نوعي دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله است كه از مشركان روي گردان و منتظر فرمان خدا باشد و از مخالفت آنان غمگين مباشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. آينده ي بشريت اميدبخش و روشن است.

2. پيروزي نهايي از آنِ رهبران الهي و مؤمنان مجاهد است.

3. مشركان را تحت نظر بگيريد تا فرمان (عذاب يا جهاد) صادر شود.

4. عذاب خدا خواهد آمد و مشركان آن را خواهند ديد، پس عجله نكنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 269

قرآن كريم در سه آيه ي پاياني سوره ي صافات به پاكي و ستايش خدا و درود بر رسولان او اشاره مي كند و مي فرمايد:

180- 182. سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ العِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ* وَسَلامٌ عَلَي المُرْسَلِينَ* وَالحَمْدُللَّهِ رَبِّ العَالَمِينَ

پروردگار تو، (همان) پروردگار شكست ناپذير، منزّه است از آنچه (مشركان) وصف مي كنند.* و سلام بر فرستاده شدگان (خدا)!* و ستايش مخصوص خدايي است كه پروردگار جهانيان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. صفات و خرافاتي كه مشركان در مورد خدا مي گويند همگي باطل است و خداي شكست ناپذير و صاحب عزّت و قدرت از اين صفات منزه است.

2. سلام خدا بر فرستادگان و رسولان، نشانه ي سلامت از هرگونه عذاب در رستاخيز و سلامت در برابر شكست هاست.

3. سه آيه ي آخر سوره ي صافات ممكن است اشاره اي

اجمالي به تمام مسائل اين سوره باشد؛ چون مسائل اين سوره در سه بخش توحيد و مبارزه با شرك و نيز حالات پيامبران و نعمت هاي بهشتي بود و در سه آيه ي اخير نيز به تنزيه خدا از مطالب شرك آميز و سلام بر پيامبران و حمد و ستايش بر نعمت هاي خدا اشاره شده است.

4. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس مي خواهد در رستاخيز پاداش او با پيمانه ي كامل داده شود، بايد در هر مجلسي كه مي نشيند، آخرين سخن او سه آيه ي آخر سوره ي صافات باشد.» تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 270

آموزه ها و پيام ها:

1. صفاتي كه مشركان براي خدا مي شمارند از ساحت او بدور است.

2. بر رسولان الهي درود بفرستيد.

3. فقط خدا شايسته ي ستايش است (و همه ي ستايش هاي ديگر به او باز مي گردد). «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 271

بخش پنجم: سوره ي ص

اشاره

توحيدباوري

يادآوري رستاخير و سرنوشت طغيان گران در دوزخ

سرگذشت برخي پيامبران الهي و تعصب كافران در برابر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

داستان ابليس و آدم عليه السلام

تدبّر در قرآن

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 273

اول: سيماي سوره ي «ص»

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي «ص» كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شد، داراي 88 آيه، 732 واژه و 3029 حرف است.

نزول

سوره ي «ص» سي و هفتمين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي قمر و قبل از سوره ي اعراف) و در دوره ي مياني زندگي مسلمانان در مكه، يعني بين هجرت به حبشه و معراج نازل شده و در چينش كنوني قرآن سي و هشتمين سوره است.

نام:

تنها نام اين سوره «ص» است كه از اولين آيه ي اين سوره گرفته شده است؛ چون اين سوره با حرف مقطعه ي «ص» آغاز شده است.

فضايل

در مورد فضيلت تلاوت اين سوره از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

هركس سوره ي «ص» را در شب جمعه بخواند، از خير دنيا و آخرت آن قدر به او بخشيده مي شود كه به هيچ كس داده نشده است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 274

تذكر: روشن است كه اين ثواب ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و به مضامين آن عمل كند.

ويژگي:

به مناسبت آيه ي 24 اين سوره يك سجده ي مستحب وجود دارد.

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

1. ياد آوري توحيد؛

2. يادآوري رستاخيز؛

3. طرح مسأله ي نبوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و بيان تعصب كافران از آن.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در اين سوره به چشم مي خورند عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان توحيد و مبارزه با شرك (در آيات 5- 7)؛

2. بيان سرنوشت كافران طغيان گر در قيامت و گفت وگوي آنان در دوزخ (در آيات 62- 64)؛

3. بيان سرسختي و لجاجت مشركان در برابر رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيات 2- 11)؛

4. اشاره اي به مسأله ي وحي و تعجب كافران از آن (در آيات 4- 8).

ب) اخلاق:

1. تشويق به صبر و يادي از صبر ايّوب (در آيه ي 44)؛

2. سرزنش تكبّر در داستان آدم و سجده نكردن ابليس (در آيات 74- 78).

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 275

ج) احكام:

منع از شكستن سوگند (در آيه ي 44).

د) داستان ها:

1. گزارشي از زندگي داود پيامبر و داوري هاي عجيب او (در آيات 17- 26)؛

2. گزارشي از زندگي سليمان و نعمت هاي او (در آيات 30- 40)؛

3. گزارشي از زندگي ايوب و گرفتاري هاي او (در آيات 41- 44)؛

4. اشاره اي به داستان طالوت و جالوت (در آيات 21- 26)؛

5. اشاره اي به داستان اسحاق و يعقوب عليهم السلام (در آيه ي 45)؛

6. اشاره اي به داستان اسماعيل و يشع و ذا الكفل (در آيه ي 48)؛

7. يادي از نوح و عاد و فرعون (در آيه ي 12)؛

8. تذكري درباره ي ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه (در آيه ي 13).

ه) مطالب فرعي:

1. مطالبي درباره ي آفرينش انسان و مقام والاي او و سجده ي فرشتگان بر آدم (در آيات 71- 74)؛

2. بيان دشمني هاي ابليس با آدم و فرزندان او و اين

كه تنها مخلصان از دام شيطان رها مي شوند (در آيات 74- 83)؛

3. تسلّي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با ذكر داستان هاي پيامبران پيشين؛

4. بيان اين كه پيامبر اسلام در مقابل رسالت خود مزد و اجري نمي خواهد (در آيه ي 86)؛

5. تهديد كافران در مقابل تكذيب پيامبر صلي الله عليه و آله؛

6. مطالبي درباره ي عظمت قرآن و دعوت به تدبّر در آن (در آيات 1 و 29).

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 277

دوم: محتواي سوره ي «ص»

اشاره

قرآن كريم در آيات اول تا سوم سوره ي «ص» با اشاره به حروف مقطعه و حقّانيّت قرآن و بيان حالات كافران به مخالفان اسلام هشدار مي دهد و مي فرمايد:

1- 3. ص وَالقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ* بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ* كَمْ أهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلاتَ حِينَ مَنَاصٍ

صاد، سوگند به قرآن صاحب ياد (كه تو بر حقّي)!* بلكه كساني كه كفر ورزيدند، در نخوت و ستيز [و جدايي هستند.* چه بسيار گروه هايي را پيش از آنان هلاك كرديم؛ و (به هنگام عذاب، ما را) ندا دادند، در حالي كه زمان پناه جويي نبود.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه ابوجهل وجماعتي از مشركان نزد ابوطالب، عموي پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند و از او شكايت كردند كه وي خدايان ما را ناراحت ساخته است، از او بخواه كه دست از ما بردارد. ابو طالب، پيامبر صلي الله عليه و آله را به مجلس آنان فراخواند و مسأله را مطرح كرد و پيامبر صلي الله عليه

و آله فرمود: اگر آنان با من در يك جمله توافق كنند به تمام عرب پيشي مي گيرند و آن جمله ي توحيد (لا إله إلّا اللَّه) است. وقتي مشركان اين جمله را شنيدند، مجلس را ترك كردند و آن را دروغ شمردند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 278

نكته ها و اشاره ها:

1. اين سوره با حرف مقطعه ي «ص» آغاز شده است. در مورد حروف مقطعه ي قرآن در اول سوره ي بقره و آل عمران و ... سخن گفتيم و روشن شد كه شايد اين حروف اسراري بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله يا اشاره به آن باشد كه قرآن معجزه است و از همين حروف معمولي ساخته شده است.

البته برخي مفسران «ص» را علامت اختصاري برخي نام هاي خدا، هم چون صادق، صمد، يا جمله ي «صَدَق اللَّه» دانسته اند. «1»

2. واژه ي «ذِكر» به معناي يادآوري و يادمان است كه هم نام قرآن است و هم صفت آن؛ زيرا محتواي قرآن يادآوري كننده است و غفلت را از دل مي زدايد و انسان را به ياد خدا و نعمت هاي او و دادگاه رستاخيز و هدف خلقت مي اندازد.

آري؛ خدا به چنين كتاب عظيمي سوگند خورده كه پيامبر صلي الله عليه و آله حق است.

3. اگر كافران از يادآوري هاي قرآن بيدار نمي شوند، به خاطر آن است كه به نيرويي تكبّرآميز و مغرورانه گرفتار شده اند كه آنان را به راه تفرقه وجدايي مي برد.

4. «عزّت» به معناي شكست ناپذيري است كه وقتي در مورد خدا به كار مي رود اشاره به قدرت

شكست ناپذير اوست كه ممدوح است.

و گاهي در برابرحق به كار مي رود كه در اين صورت به نفوذناپذيري در برابر حق اشاره دارد كه كاري ناپسند است. «2»

5. در اين آيات به كافران هشدار داده شده كه به سرنوشت اقوام هلاك شده ي پيشين هم چون عاد و ثمود بنگرند و درس عبرت بگيرند. آن اقوام سركش هنگامي از خواب غفلت بيدار شدند و فريادرسي كردند كه پناهگاه و

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 279

محل فراري وجود نداشت. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. به قرآن ويادآوري هاي آن توجه كنيد كه بسيار مهم است. «2»

2. كافران لجوج اهل وحدت نيستند و سخن حق در آنها و نفوذ نمي كند.

3. از فرجام هلاكت بار اقوام پيشين درس عبرت بگيريد و قبل از آن كه زمان نجات سپري شود بازگرديد.

***

تعجب و وحشت از نوآوري

قرآن كريم در آيات چهارم تا هفتم سوره ي «ص» به واكنش منفي و تهمت آميز كافران در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله و مقابله ي آنان با توحيد و نوگرايي اشاره مي كند و مي فرمايد:

4- 7.

وَعَجِبُوا أنْ جَاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَقَالَ الكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ* أجَعَلَ الآلِهَةَ إلَهاً وَاحِداً إنَّ هَذَا لَشَيْ ءٌ عُجَابٌ* وَانطَلَقَ المَلَأُ مِنْهُمْ أنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَي آلِهَتِكُمْ إنَّ هَذَا لَشَيْ ءٌ يُرَادُ* مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي المِلَّةِ الآخِرَةِ إنْ هَذَا إلَّااخْتِلاقٌ

و (مشركان) به شگفت آمدند كه (پيامبري) هشدارگر از ميان آنان به سراغشان آمد؛ و كافران گفتند: «اين ساحر بسيار دروغ گويي است.* آيا معبودان (متعدد) را معبود يگانه گردانيده است؟! قطعاً، اين چيزي بسيار شگفت آور است!»* و اشراف آنان باشتاب به راه افتادند (و گفتند:) برويد و بر (پرستش) معبودانتان شكيبا باشيد؛ قطعاً، اين چيزي است كه خواسته شده است.* اين (مطالبِ پيامبر) را در آيين بازپسين نشنيده ايم؛ اين (ادعا) جز دروغي بربافته نيست.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه مشركان از طريق ابوطالب به پيامبر صلي الله عليه و آله پيام دادند كه ما حاضريم محمد را به رياست خود برگزينيم و به او ثروت زيادي بدهيم

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 280

ولي دست از مبارزه با بت پرستي بردارد.

وقتي ابوطالب پيام سران مشركان را رساند، پيامبر صلي الله عليه و آله در پاسخ گفت:

اگر خورشيد را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند، من به آنها تمايل ندارم و فقط كلمه ي توحيد (لا إله الّا اللَّه) را بگويند، تا دردنيا و آخرت پيروز و سعادتمند شوند.

ولي سران مشركان گفتند: ما 360 خدا را رها كنيم و به سراغ يك خدا برويم؟! چه چيز عجيبي؟! «1»

آيات فوق بدين مناسبت فرود

آمد و واكنش آنان را به تصوير كشيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبران الهي از جنس انسان بودند تا نيازها و دردهاي بشريت را درك كنند و بتوانند الگوي خوبي براي آنان باشند، ولي مشركان اين امتياز پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را نقطه ي ضعف مي دانستند و از آن تعجب مي كردند كه چرا پيامبري از جنس انسان به سراغ آنان آمده و فرشته اي به نبوت برگزيده نشده است.

2. مشركان پيامبر اسلام را به خاطر نفوذ كلامش ساحر مي خواندند و نيز به خاطر مخالفت با خرافات وسنت هاي جاهليت، او را دروغ گو مي پنداشتند.

3. مشركان مي پنداشتند هرچه تعداد خدايان آنها زيادتر باشد، قدرت و اعتبار و نفوذشان زيادتر خواهد بود از اين رو با توحيد و خداي يكتا مبارزه مي كردند و حاضر نبودند 360 بت خود را رها سازند.

4. سران و اشراف قريش پس از آن كه در مجلس ابوطالب حاضر شدند و سخنان قاطع پيامبر صلي الله عليه و آله را شنيدند، بيرون آمدند و مبارزه ي علني خود را با او شروع كردند و صريحاً به مردم مي گفتند: دست از بت هاي خود بر نداريد.

5. سران مشركان با جمله اي ابهام آميز، به مقاصد پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 281

كردند و گفتند: «اين چيزي است كه خواسته شده است».

اين تعبير اشاره به آن بود كه هدف پيامبر نابودي شرك و رياست فرزندان عرب يا تغيير جامعه است و او تصميم گرفته و دست از كارش بر نمي دارد؛ و

يا منظور آن بود كه شما بت پرستان بر كار خود استقامت كنيد، اين چيزي است كه از شما خواسته شده است؛ و يا اين مصيبتي است كه پيش آمده و بايد همه بسازيم و آيين خود را محكم نگه داريم.

البته با توجه به كلي بودن جمله ي فوق، مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مورد نظر بوده باشد. «1»

6. واژه ي «اختلاق» به معناي ابداي چيز بدون سابقه است؛ سپس به دروغ نيز اختلاق گفته اند چرا كه غالباً دروغ گو مطالب بي سابقه اي مطرح مي كند و مشركان ادعاي توحيد را نو و بي سابقه مي دانستند كه در گذشته ناشناخته بوده است.

7. مشركان مي خواستند با نوگرايي پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد نفي شرك و بيان توحيد مبارزه كنند.

آري؛ اين مشكل همه ي اصلاح گران در طول تاريخ است كه مخالفان از هر چيز تازه اي وحشت دارند و به اصلاح گران با بدبيني مي نگرند، در حالي كه نه تازه بودن چيزها دليل بر بطلان آنهاست و نه قديمي بودن روش ها و كارها دليل بر صحت آنها، ولي انسان به چيزهاي قديمي عادت مي كند و تغيير عادت مشكل است.

8. مشركان اشاره كردند كه اين مطالب پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد توحيد و نفي شرك در ميان ملت هاي ديگر سابقه نداشته است. مقصود آنان از ملت هاي ديگر، آيين مسيحيت يا پيروان مذاهب و اديان ديگر و يا نياكان خودشان بوده است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 282

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي آماج تهمت هاي مخالفان قرار مي گيرند

(پس آماده باشيد).

2. مشركان در مورد توحيد و نبوت شبهه انگيزي مي كنند.

3. واكنش هاي رواني (هم چون تعجّب كردن) از شگردهاي مخالفان دين است.

4. مخالفان دين با نوگرايي مخالف هستند (شما اين گونه نباشيد).

5. مشركان لجوج حاضر نيستند دست از شرك بردارند و توحيد را بپذيرند.

6. به سخنان مخالفان دين توجه كنيد (و آنها را تحليل نماييد و پاسخ دهيد).

***

قرآن كريم در آيات هشتم تا يازدهم سوره ي «ص»، واكنش منفي ديگري را از مشركان مطرح مي كند و به آنان پاسخ داده و با هشدار مي فرمايد:

8- 11. أ انزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ* أمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ العَزِيزِ الوَهَّابِ* أمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا فِي الأسْبَابِ* جُندٌ مَا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِنْ الأحْزَابِ

آيا از ميان ما، آگاه كننده [: قرآن بر او [: محمد] فرو فرستاده شده است؟! بلكه آنان از (وحي) يادآور من در شك اند، بلكه هنوز عذاب [من را نچشيده اند؛* يا منابع رحمت پروردگار شكست ناپذير [و] بسيار بخشنده ي تو نزد آنان است!* يا فرمان روايي آسمان ها و زمين و آنچه ميان اين دو است، از آن آنان است! (اگر چنين است) پس با وسايلي به (آسمان) بالا روند.* (آنان) لشكركي از حزب ها هستند كه در آن جا شكست خورده اند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 283

نكته ها

و اشاره ها:

1. مشركان در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله بهانه جويي مي كردند كه چرا قرآن بر شخص ديگري از ثروتمندان و سران ما نازل نشده است و چرا بر فردي يتيم و فقير نازل شده است؟!

البته آنان در تشخيص ارزش ها به خطا رفته بودند و مي پنداشتند معيار نبوت، مقام و ثروت است.

2. خداي متعال براي پاسخ به مشركان، به ريشه يابي مشكل مي پردازد و اشاره مي فرمايد: در حقيقت مشركان در قرآن و وحي شك دارند و از اين روست كه در برابر پيامبر بهانه تراشي مي كنند. آري؛ اگر آنان در قرآن مي انديشيدند و اعجاز آن را درمي يافتند و در برابر آن تسليم مي شدند اين سخنان را نمي گفتند.

3. در اين آيات به سه صفت خدا، يعني ربّ، عزيز و وهّاب اشاره شده است.

خدايي كه پروردگار جهانيان است براساس رحمت خود پيامبران را مي فرستد و براساس شكست ناپذير بودن خود مغلوب كسي نمي شود و براساس بخشش خود نبوّت را به هركس صلاح بداند مي بخشد.

ولي مشركان به اين منابع الهي دسترسي ندارند تا بتوانند سرنوشت نبوّت را تعيين كنند.

4. در اين آيات اشاره شده كه نه مقتضي در دست شماست و نه مي توانيد مانعي ايجاد كنيد؛ يعني نه منابع الهي را داريد و نه مي توانيد به آسمان ها برويد و جلوي نزول وحي را بگيريد، پس در مورد نبوّت كاري از دست شما ساخته نيست.

5. در اين آيات مشركان مكه لشكري كوچك و شكست خورده از احزاب معرفي شده اند؛ اين درحالي است كه اين سوره مكي است و مسلمانان در مكه در نهايت ضعف بودند و مشركان برآنها مسلط بودند.

بنابراين، آيه ي فوق نوعي دل داري و وعده ي پيروزي به مسلمانان است كه با

اشاره به دوردست هم چون جنگ بدر، شكست مشركان را پيش بيني مي كند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 284

6. مقصود از احزاب، مشركان مكه و سركشان تاريخ، هم چون قوم عاد و ثمود هستند كه در آيه ي سيزدهم همين سوره از آنها ياد مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. به بهانه تراشي و شبهه افكني مخالفان پاسخ دهيد.

2. ريشه ي مخالفت كافران با رهبران الهي، ترديد در اصل وحي و عدم درك عذاب مخالفت با خداست.

3. مخالفان از مقابله ي با اسلام عاجزند و همه چيز به دست خداست.

4. شكست مخالفان اسلام از هم اكنون رقم خورده است.

***

قرآن كريم در آيات دوازدهم تا شانزدهم سوره ي «ص»، با اشاره به فرجام عذاب آلود احزاب و اقوام سركش پيشين، به كافران مخالف پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هشدار داده، مي فرمايد:

12- 16. كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الأوْتَادِ* وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأصْحَابُ الأيْكَةِ اوْلَئِكَ الأحْزَابُ* إنْ كُلٌّ إلَّاكَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ* وَمَا يَنظُرُ هَؤُلاءِ إلَّاصَيْحَةً وَاحِدَةً مَا لَهَا مِنْ فَوَاقٍ* وَقَالُوا ربَّنَا عَجِّلْ لَنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الحِسَابِ

پيش از آنان، قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحب ميخ ها، (پيامبران ما را) تكذيب كردند.* و (نيز) ثمود و قوم لوط و اهل ايكه (: سرزمين پردرخت قوم شعيب)، آنان حزب هايي بودند (كه پيامبران را تكذيب كردند).* هيچ كدام نبودند، مگر اين كه فرستادگانِ (خدا) را تكذيب كردند

و كيفر [من برآنان تحقق يافت.* اينان جز يك بانگ (مرگبار) را انتظار نمي كشند، كه هيچ بازگشتي براي آن وجود ندارد!* و (مشركان) گفتند: « [اي پروردگار ما! قبل از روز

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 285

حساب در دادن سهم ما (از عذاب، برايمان) شتاب كن.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات شش گروه از احزاب مشرك و سركش را معرفي كرده كه گرفتار عذاب الهي شدند:

الف) قوم نوح كه در برابر پيامبرشان ايستادند و به وسيله ي سيلابي بزرگ نابود شدند؛

ب) قوم عاد كه پيامبرشان هود را تكذيب كردند و با تندبادي سخت هلاك شدند؛

ج) فرعون قدرتمند كه در برابر موسي و هارون ايستاد و در نيل غرق شد؛

د) قوم ثمود كه پيامبرشان صالح را تكذيب كردند و با بانگ مرگباري نابود شدند؛

ه) قوم لوط كه در برابر حضرت لوط ايستادند و با زلزله و باراني از سنگ هلاك شدند؛

و) مردم بيشه زار كه در بين حجاز وشام زندگي مي كردند و شعيب پيامبر را تكذيب كردند و با صاعقه اي مرگبار نابود شدند. «1»

2. مقصود از ميخ هايي كه فرعون داشت، چيست؟

پاسخ آن است كه اين ميخ ها، يا اشاره به استحكام قدرت فرعون است و يا لشكريان عظيم او كه در برپايي خيمه ها از ميخ استفاده مي كردند و يا ميخ هايي است كه فرعونيان در شكنجه ي افراد استفاده مي كردند و يا اشاره به اهرام مصر كه هم چون ميخي بر دل زمين نشسته است.

البته ممكن است همه ي اين معاني نيز مقصود آيه باشد.

3. در اين

آيات مشركان به بانگي مرگبار تهديد شده اند؛ اين بانگ مرگبار ممكن است همانند صاعقه يا زمين لرزه اي پرصدا باشد كه بر اقوام سركش

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 286

قبلي فرود آمده يا و بانگ عظيم پايان جهان كه مشركان با اين اعمال و عقايد خرافي بايد انتظار آن را بكشند و هنگامي كه چنين عذابي فرود آمد ديگر جاي توبه و بازگشت نيست. «1»

4. مشركان قبل از نزول عذاب الهي آن را ريشخند مي كنند و مي گويند سهم ما را از آن باشتاب بده و يا اين كه نامه ي اعمال رستاخيز را مسخره مي كنند و مي گويند زودتر نامه ي اعمال ما را بدهيد. «2»

اما هنگامي كه عذاب و قيامت فرا مي رسد اين افراد مغرور و سركش متوجه اشتباه خود خواهند شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت عذاب آلود اقوام و احزاب سركش پيشين عبرت بگيريد.

2. تكذيب پيامبران، عذاب الهي را به دنبال دارد.

3. مشركان مخالف اسلام منتظر عذاب بي بازگشت الهي باشند.

4. مشركان عذاب (و نامه ي اعمالشان) را كه ريشخند مي كردند خواهند ديد.

***

ماجراي داود پيامبر

قرآن كريم در آيات هفدهم تا بيستم سوره ي «ص» با يادآوري سرگذشت داود پيامبر و نعمت هايي كه به او داده شد، به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد و او را به شكيبايي فرامي خواند و مي فرمايد:

17- 20. اصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا

الأ يْدِ إنَّهُ أوَّابٌ* إنَّا سَخَّرْنَا الجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالعَشِيِّ وَالإشْرَاقِ* وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أوَّابٌ* وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآ تَيْنَاهُ الحِكْمَةَ وَفَصْلَ الخِطَابِ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 287

برآنچه مي گويند شكيبا باش و يادكن بنده ي ما داود را كه صاحب دستان (قدرتمندي) بود؛ كه او توبه كار بود.* در حقيقت، ما (منافع) كوه ها را مسخر (او) ساختيم كه هر عصرگاه و بامداد با او تسبيح مي گفتند.* و پرندگان را (رام او ساختيم) درحالي كه گردآمده، همه به سوي او باز مي گشتند.* و فرمان روايي او را محكم ساختيم؛ و به او فرزانگي و سخني فيصله بخش داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات نوعي دل داري به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و دعوت به شكيبايي است؛ يعني با مطالعه ي سرگذشت داود و مقاومت او در برابر زخم زبان هاي مردم، درس شكيبايي بياموز.

2. در اين آيات چند ويژگي مهم براي داود صلي الله عليه و آله بيان شده است:

- او داراي قدرت و نعمت فراواني بود؛ «1» از نظر جسمي نيرومند و از نظر معنوي و اخلاقي قوي بود.

- به سوي پروردگارش بازمي گشت و اگر كوچك ترين غفلتي مي كرد بسيار توبه مي نمود.

- كوه ها براي حضرت داود مسخّر شده بودند و در شامگاهان و بامدادان همراه او به تسبيح حق مشغول مي شدند.

- پرندگان نيز مسخّر داود بودند و همراه او زمزمه و تسبيح سر مي دادند.

- همه ي پرندگان و كوه ها به سوي او باز مي گشتند و مطيع فرمان و هم صداي با او بودند. «2»

- او بنده ي خدا بود؛ يعني به مقام بندگي رسيده بود.

- خدا پايه هاي حكومت داود را محكم ساخته بود و وسايل مادي و معنوي اين

كار را در اختيار او گذاشته بود.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 288

- خدا به داود حكمت و دانش داده بود كه منبع خير زيادي بود.

- خدا به داود قدرت داوري و قطع عادلانه ي خصومت ها را عطا كرده بود.

3. مقصود از هم صداشدن كوه ها و پرندگان با داود و تسبيح آنان چيست؟

مفسران در اين جا چند احتمال داده اند:

الف) منظور تسبيح اين موجودات همراه با صدا و نوعي درك و شعور است كه در باطن ذرات عالم وجود دارد كه بدين گونه پرندگان و كوه ها با داود در زمزمه ي تسبيح هم صدا مي شدند.

ب) صداي جذّاب مناجات داود در كوه ها طنين مي انداخت و پرندگان را به سوي خود جذب مي كرد.

ج) منظور تسبيح تكويني موجودات با زبان حال است كه با نظم و نظام خود، حكايت از خداي سبحان و علم و قدرت كامل و بي نقص او دارند. «1»

البته مانعي ندارد كه هرسه معنا مقصود آيه ي فوق باشد.

4. «حكمت» دراصل به معناي منع است و از آن جا كه دانش و آگاهي انسان را از برخي كارها منع مي كند به آن حكمت مي گويند و در اين جا مقصود علم و نيروي تدبير امور كشور يا مقام نبوت و يا همه ي موارد است.

5. حكمت گاهي جنبه ي علمي دارد كه به آن معارف عالي گفته مي شود و گاهي جنبه ي عملي دارد كه به آن اخلاق و عمل صالح گفته مي شود كه داود از همه ي اين ها برخوردار بود.

6. «فَصلُ الخِطاب» به معناي قطع گفت وگوهاي طرفين دعواست؛ البته هنگامي گفت وگوي طرفين نزاع قطع مي شود كه داوري عادلانه اي صورت گيرد و خدا اين قدرت داوري را به داود داده بود و يا اين

كه منطقي نيرومند و فكري بلند به او عطا كرده بود كه در هر جا سخن آخر را بيان مي كرد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 289

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي در برابر سخنان مخالفان شكيبا باشند.

2. سرگذشت داود را مطالعه كنيد (و از آن عبرت بياموزيد).

3. بندگي و توبه كاري داود زمينه ساز قدرت و نعمت هاي الهي بر او بود.

4. استحكام حكومت با حكمت و داوري قاطع (و عادلانه) در ارتباط است.

5. انسان مي تواند به مقامي برسد كه پرندگان وجمادات در خدمت او درآيند و همراه او تسبيح حق را زمزمه كنند.

***

قرآن كريم در آيات بيست و يكم تا بيست و سوم سوره ي «ص» به طرح شكايت مردم در دادگاه داود اشاره مي كند و مي فرمايد:

21- 23. وَهَلْ أتَاكَ نَبَأُ الخَصْمِ إذْ تَسَوَّرُوا المِحْرَابَ* إذْ دَخَلُوا عَلَي دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَي بَعْضُنَا عَلَي بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إلَي سَوَاءِ الصِّرَاطِ* إنَّ هَذَا أخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أكْفِلْنِيهَا وَعَزَّ نِي فِي الخِطَابِ

و آيا خبر بزرگ دعواگران به تو رسيد هنگامي كه از محراب (داود) بالا رفتند؟!* هنگامي كه بر داود وارد شدند و از آنان وحشت كرد؛ گفتند: «نترس! (ما) دو دعواگريم كه برخي از ما بر برخي [ديگر] ستم كرده، پس ميان ما به حق داوري كن و گزاف نگو و ما را به راه درست راه نمايي كن.* در واقع، اين برادر من است، او نود و نه ميش دارد و من يك ميش دارم، و [لي گفته است كه مرا سرپرست آن (يك ميش نيز) بنما؛ و در سخن بر من

غلبه كرده است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات يك نمونه از داوري داود به تصوير كشيده شده است؛ موردي كه نوعي آزمايش براي قدرت داوري او بود.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 290

2. در اين صحنه شاكيان به صورت غير عادي بر داود وارد شدند؛ يعني آنان از لابه لاي محافظان داود گذشتند و وارد محل استقرار وي شدند و از ديوار محراب او بالا آمدند «1» و ناگهان در برابر او ظاهر شدند، به طوري كه داود عليه السلام وحشت كرد.

3. «خَصم» در اصل به معناي نزاع كردن است، ولي در موارد بسياري به طرفين دعوا نيز گفته مي شود. در اين جا مقصود دو نفر شاكي بودند كه با هم ديگر دعوا داشتند. «2»

4. «مِحراب» به معناي صدر مجلس يا غرفه هاي فوقاني است و از آن جا كه محل عبادت در اين مكان ها قرار مي گرفت كم كم به معناي محل عبادت به كار رفت و امروزه به محلي گفته مي شود كه امام جماعت درآن مي ايستد و برخي گفته اند از اين رو به آن محراب مي گويند كه محل جنگ با شياطين و هواي نفس است. «3»

5. «نَعْجة» به معناي گوسفند ماده (يعني ميش) است. «4»

در اين آيات بيان شده كه يكي از افراد شكايت مي كرد كه برادرش 99 گوسفند دارد و او يك گوسفند، و با اين حال برادرش مي خواهد گوسفند او را بگيرد و ثروت خود را كامل نمايد و او را فقيرتر نمايد.

6. داود ساعتي را براي عبادت در محراب به سر مي برد و در آن ساعت شكايات افراد را نمي پذيرفت، ولي برخي افراد حال او را رعايت نمي كردند و مزاحم عبادت او مي شدند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 291

آموزه ها و پيام ها:

1. هرگاه از كسي تقاضا داريد زمان و مكاني را انتخاب كنيد كه براي او مزاحمت و هراس ايجاد نكنيد.

2. قاضي علاوه برحكم به حق، هدايتگر نيز باشد.

3. شاكيان بدون واهمه سخن خود را بگويند.

4. طرفين دعوا قضاوت را به عهده ي قاضي بگذارند و از اول ستمكاري را به فرد مشخصي نسبت ندهند.

***

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم و بيست و پنجم سوره ي «ص» به داوري شتاب زده ي داود و توبه ي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

24 و 25. قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إلَي نِعَاجِهِ وَإنَّ كَثِيراً مِنَ الخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَي بَعْضٍ إلَّاالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَ ظَنَّ دَاوُودُ أ نَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعاً وَأ نَابَ* فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَي وَحُسْنَ مَآبٍ

(داود) گفت: «به يقين، با درخواست ميش تو براي افزودن به ميش هايش، برتو ستم نموده؛ و قطعاً، بسياري از شريكان (و دوستان) برخي از آنان بر برخي [ديگر] ستم مي كنند، مگر كساني كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام داده اند؛ و [لي آنان اندك اند.» و داود دانست كه او را آزمايش كرده ايم؛ پس، از پروردگارش طلب آمرزش نمود و ركوع كنان (بر زمين) افتاد و (با توبه به سوي خدا) بازگشت.* و ما آن (كار) را بر او آمرزيديم و قطعاً، براي او، نزد ما (مقامي) نزديك و بازگشتي نيكوست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «خُلَطا» اشخاص يا اموري هستند كه با يك ديگر مخلوطاند و به دوست، شريك و همسايه نيز گفته مي شود. هر چند

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 292

ستمكاري مخصوص

اين افراد نيست، اما از آنها نام برده شده، چون آنان به خاطر نزديك بودن برخورد بيش تري دارند و يا از آنان انتظار مي رود كه بر هم ديگر ستم نكنند. «1»

2. مؤمنان شايسته كردار كه بر هم ديگر ستم نمي كنند بسيار كم اند.

آري؛ دوستان صادق كه به حق خود قانع باشند بسيار نادرند.

3. در اين آيات بيان شده كه داود متوجه شد كه خدا مي خواست به وسيله ي طرح شكايت اين دو برادر او را بيازمايد و از آن جا كه با شتاب داوري كرد و قبل از شنيدن سخن طرف دومِ دعوا حكم كرد، پشيمان شد و توبه نمود. «2»

البته داود قضاوت عادلانه و صحيحي كرد و سكوت برادر ثروتمند و عدم اعتراض او دليل همين مطلب بود ولي روش صحيح قضاوت آن است كه قاضي سخن طرفين را بشنود و سپس حكم كند، اما وي به خاطر شرايط غير عادي ورود شاكيان، كمي عجله كرد و نوعي ترك اولي نمود و زود متوجه شد و توبه كرد و بخشوده شد. «3»

4. دربرخي احاديث آمده است كه دو فرشته به خاطر آزمايش داود عليه السلام به صورت دو مرد نزد او آمدند تا داود در مورد آنها داوري كند. «4»

از اين رو برخي مفسران گفته اند حكم داود در اين جا در ظرف تَمثّل بوده است. «5» ولي برخي ديگر از مفسران برآن اند كه اين مطلب با ظاهر آيات

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 293

ناسازگار است و بهتر است در تفسير ظاهر آيات حفظ شود. «1»

و در تورات نيز جريان داود به صورت توهين آميزي حكايت شده «2» كه در احاديث اسلامي مضامين آن ردّ شده است. «3»

5. تعبير

«ركوع» گاهي به معناي سجده نيز مي آيد، همان طور كه مقدمه ي سجده نيز هست و از اين رو در آيه ي فوق به معناي سجده آمده است. «4»

6. در اين آيات دو مقام براي داود عليه السلام بيان شده است:

الف) مقام «زُلفي ، به معناي مقام بلند در پيشگاه الهي،

ب) فرجام نيكو كه همان بهشت و نعمت هاي اخروي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در داوري عجله نكنيد و نخست سخنان طرفين دعوا را بشنويد سپس داوري كنيد.

2. اگر دوست غير ستمكاري مي خواهيد، به سراغ مؤمنان شايسته كردار برويد.

3. به هنگام لغزش، فوراً توبه و استغفار كنيد.

4. خدا نسبت به توبه كاران برخوردي آمرزشگرانه و ملاطفت آميز دارد.

***

معيارها و آسيب هاي داوري

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي «ص» به مقام بلند داود و روش صحيح داوري و آفت آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

26. يَا دَاوُودُ إنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الأرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالحَقِّ وَلا

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 294

تَتَّبِعِ الهَوَي فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الحِسَابِ

اي داود! در واقع، ما تو را جانشين [: نماينده ي خود] در زمين قرار داديم؛ پس بين مردم به حق داوري كن و از هوس پيروي مكن كه تو را از راه خدا گمراه مي سازد؛ در حقيقت، كساني كه از راه خدا گمراه مي شوند، به

خاطر فراموش كردن روز حساب، عذاب شديدي براي آنان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «خليفه ي خدا در زمين»، نمايندگي او در ميان مردم و اجراي دستورهاي وي در زمين است، و گرنه خدا همه جا حضور دارد و فوت نكرده است تا نياز به جانشين داشته باشد.

2. تعبير قرآن درمورد جانشين ساختن داود (و نيز حضرت آدم) در زمين نشان مي دهد كه حكومت برزمين بايد از حكومت الهي سرچشمه گيرد و هر حكومتي اين گونه نباشد ستمكارانه است؛ از اين رو در زمان غيبت خليفه ي خدا، يعني در عصر غيبت امام عصر (عج) بايد نايبان خاص يا عام ايشان در رأس حكومت باشند.

3. نتيجه ي جانشين و نماينده ي خدا در زمين شدن همان حكومت حق است و در حقيقت داوري به حق از خلافت الهي سرچشمه مي گيرد.

4. اگر داور و حاكم از هوس خود يا مردم پيروي كند، گمراه مي شود و حقوق مردم را پاي مال مي كند و در نهايت گرفتار عذاب الهي مي گردد و اين آسيب حاكمان و قضات است.

5. گمراهي انسان ها از فراموشي رستاخيز سرچشمه مي گيرد و نتيجه ي گمراهي گرفتاري در عذاب شديد است.

6. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام روايت شده كه

پيروي از هواي نفس، شما را از حق بازمي دارد و آرزوهاي دور و دراز، قيامت را به فراموشي مي سپارد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 295

آموزه ها و پيام ها:

1. حكومت بر زمين بايد الهي باشد.

2. نتيجه ي حكومت الهي، اجراي حق بين

مردم است.

3. پيروي از هواي نفس و فراموشي رستاخيز از عوامل و آفت هاي قضاوت و موجب گمراهي است.

4. قاضيان براساس حق داوري كنند.

5. در داوري از هواي نفس پيروي نكنيد كه گمراه مي شويد و فرجام گمراهان عذاب آلود است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هفتم و بيست و هشتم سوره ي «ص» به هدف دار بودن جهان و معاد براساس برهان حكمت و عدالت اشاره مي كند و مي فرمايد:

27 و 28. وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالأرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ* أمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالمُفْسِدِينَ فِي الأرْضِ أمْ نَجْعَلُ المُتَّقِينَ كَالفُجَّارِ

و آسمان و زمين و آنچه را ميان آن دو است بيهوده نيافريديم؛ اين گمان كساني است كه كفر ورزيدند؛ پس واي بركساني كه كفر ورزيدند از آتش (دوزخ)!* بلكه آيا كساني را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند، هم چون فسادگران در زمين قرار مي دهيم، يا خودنگه داران را هم چون بدكاران قرار مي دهيم؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. جهان با اين عظمت بيهوده و باطل و پوچ آفريده نشده است، بلكه هدفي بلند دارد و پس از مرگ انساني و فروپاشي آسمان ها پايان نمي پذيرد

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 296

و با هدفي والاتر و برتر ادامه مي يابد.

2. اگر جهان را پوچ و بي هدف بدانيم، زندگي بي معنا مي شود و جايي براي حق و عدالت

نخواهد بود و چون رستاخيز و حسابي دركار نيست هر كس هر جنايت و ظلمي كه مي تواند انجام مي دهد.

3. قرآن كريم در برخي آيات هدف خلقت را «عبادت» و در برخي ديگر «رحمت» و در جاي ديگر «ملاقات خدا» و در مورد ديگر «رستاخيز» معرفي كرده است، ولي به طور كلي مي توان گفت كه هدف آفرينش انسان و جهان، تكامل و سعادت انسان است كه از طريق عبادت و با رحمت الهي به مقام قرب خدا مي رسد و مرحله ي نهايي اين تكامل در رستاخيز واقع مي شود. «1»

4. در اين آيات به دو برهان اثبات معاد اشاره شده است:

اول، برهان حكمت؛ يعني خدا حكيم است و كار بيهوده و بي هدف انجام نمي دهد پس جهان هدفي هم چون رستاخيز دارد كه در آن مرحله به حساب افراد رسيدگي مي شود و نيكان به تكامل نهايي و پاداش خود مي رسند.

دوم، برهان عدالت؛ يعني خدا عادل است و پاداش مؤمنان نيكوكار را هم چون فسادگردان قرار نمي دهد و روز رستاخيز را براساس عدالت خود قرار داده تا به حساب ها رسيدگي شود و هركس به پاداش و كيفر خود برسد.

5. اين آيات مؤمنان شايسته كردار را در برابر فسادگران قرارداده است، همان طور كه افراد با تقوا را در برابر خلافكاران بي پروا قرار داده است.

اين دو مطلب يا تأكيد هم ديگرند و يا اين كه بخش اولِ مقايسه مربوط به جنبه هاي اجتماعي و بخش دوم مربوط به جنبه هاي فردي است. «2»

6. در برخي احاديث روايت شده كه

مقصود از مؤمنان شايسته كردار در اين آيه، امام علي عليه السلام و ياران او، و منظور از فسادگردان، مخالفان او هستند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 297

البته اين گونه احاديث به مصداق هاي بارز اين آيه اشاره دارند ولي معناي آيه را محدود نمي سازند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هم چون كافران جهان را بي هدف مپنداريد.

2. حكمت و عدالت خدا اقتضا دارد كه جهان هدف و معادي داشته باشد.

3. جهان را بي هدف و بي معنا ندانيد.

4. خدا نيكان وبدان را يكسان قرار نمي دهد (و به حساب هركدام رسيدگي و به آنان پاداش مناسب مي دهد).

5. با پارسايان و خلافكاران يكسان برخورد نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي «ص» تدبّر و بيداري خردمندان را از اهداف نزول قرآن بر مي شمارد و مي فرمايد:

29. كِتَابٌ أنزَلْنَاهُ إلَيْكَ مُبَارَك لِيَدَّ بَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ اوْلُوا الأ لْبَابِ

(اين) كتابي خجسته است كه آن را به سوي تو فرو فرستاديم تا در آيات آن تدبّركنند و تا خردمندان متذكّر شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. هدف قرآن تنها روخواني آن نيست بلكه قرآن يك برنامه ي حيات بخش ارائه مي كند كه لازم است در آن انديشيده شود تا مايه ي بيداري جان آدمي گردد.

2. «تدبُّر» از ريشه ي «دُبُر» به معناي پشت و وراي چيزي است؛ «1» يعني قرآن آمده است تا شما در وراي آيات آن وپيامدها و نتايج آنها تفكر كنيد و حقايق را درك كنيد.

تفسير

قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 298

3. در اين آيات به مرحله ي «تذكّر» و يادآوري قرآن اشاره شده است؛ يعني قرآن به خردمندان تذكّر مي دهد و همين تذكر براي بيداري اهل خرد كافي است؛ چون آنها اهل انديشه هستند. آري «در خانه اگر كس است يك حرف بس است».

4. «مبارك» به معناي چيزي است كه داراي خير مستمر باشد و اين تعبير اشاره به استفاده ي مداوم جامعه ي انساني از قرآن است و شامل هرگونه خير و سعادت دنيوي و اخروي مي شود. «1»

5. مراحل استفاده از قرآن عبارت اند از: نگاه به قرآن، شنيدن آن، روخواني، قرائت، تلاوت، ترتيل، حفظ قرآن، تدبّر، تفكر، تعقّل، تعليم، درس، عمل به قرآن، اقامه ي عدل توسط قرآن، ترجمه، تفسير، فهم باطن و تأويل قرآن؛ «2» كه هر كس ممكن است بخشي يا همه اين مراحل را بپيمايد.

6. تفكّر و تطبيق، از آداب قرائت قرآن:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

يكي از آداب مهمّه ي قرائت قرآن كه انسان را به نتايج بسيار و استفادات بي شمار نايل كند «تطبيق» است و آن چنان است كه در هر آيه از آيات شريفه كه تفكر مي كند، مفاد آن را با حال خود منطبق كند و نقصاني خود را به واسطه ي آن مرتفع كند و امراض خود را بدان شفا بدهد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي هدف دار و خجسته است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 299

2. تدبّر و تذكّر از اهداف نزول قرآن است.

3. قرآن يادمان خردورزان است.

4. در پيامدها و نتايج

و وراي آيات قرآن بينديشيد.

***

ماجراي سليمان

قرآن كريم در آيات سي ام تا سي و سوم سوره ي «ص» به سرگذشت سليمان پيامبر و سان ديدن او از تجهيزات لشكرش اشاره مي كند و مي فرمايد:

30- 33. وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ العَبْدُ إنَّهُ أوَّابٌ* إذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الجِيَادُ* فَقَالَ إنِّي أحْبَبْتُ حُبَّ الخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّي تَوَارَتْ بِالحِجَابِ* رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَالأعْنَاقِ

و سليمان را به داود بخشيديم؛ چه بنده ي نيكويي بود! [چرا] كه او توبه كار بود.

* (يادكن) هنگامي را كه عصرگاهان اسبان چابك تندرو بر او عرضه شد،* و گفت: «در حقيقت، من (اسبان) نيكو را به خاطر ياد پروردگارم دوست دارم.» (و به آنها نگاه كرد) تا اين كه در (پشت) مانعي پنهان شدند.* (و گفت:) آنها را نزد من بازگردانيد؛ پس شروع كرد به دست كشيدن بر ساق ها و گردن هاي آنها.

نكته ها و اشاره ها:

1. سليمان پيامبر عليه السلام فرزند داود عليه السلام است كه سرگذشت او در چند سوره ي قرآن آمده است. «1» او در منطقه ي فلسطين به حكومت رسيد و

لشكريان بسيار داشت.

2. در اين آيات به دو ويژگي سليمان اشاره شده است:

الف) او بنده ي خوب خدا بود و كاملًا از دستورات الهي اطاعت مي كرد.

ب) بسيار توبه كار بود و از غفلت ها و ترك اولي ها به اطاعت فرمان خدا و حق و عدالت باز مي گشت. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 300

3. در اين آيات از مراسم سان و رژه ي لشكر سليمان ياد شده است. او در عصرگاهي از اسب ها سان ديد، اسب هايي چابك و تندرو «1» كه براي ميدان هاي رزم پرورش يافته بودند و توجه سليمان را جلب كردند. او درخواست كرد كه اسب ها را دو باره بازگردانند تا خوب آنها را ببيند و نوازششان كرد و بدين ترتيب تربيت كنندگان اسب ها را تشويق نمود. «2»

4. سليمان اسب ها را دوست داشت و اين محبت را اظهار كرد و گفت:

اين ها را به خاطر ياد و دستور خدا دوست دارم «3» (چرا كه از اين اسب ها براي جهاد در راه خدا استفاده مي كرد) و آنقدر مشغول سان ديدن اسب ها شد كه به گفته ي برخي مفسران، نماز اول وقت او به تأخير افتاد و عبادتي مانع عبادت ديگر شد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 301

5. دوست داشتن اموال دنيوي اگر در راستاي ياد و دستورات خدا باشد، مانعي ندارد ولي اگر دوستي اموال دنيا، انسان را از ياد خدا

غافل سازد ناپسند است.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرزند خوب هديه اي الهي است.

2. بندگي و توبه كاري از صفات مردان خداست.

3. رهبر كشور از تجهيزات سپاه سان ببيند و موارد نيكو را نوازش و تشويق كند.

4. هرگونه دوستي دنيا، دنياپرستي نيست.

5. اموال دنيوي را در راستاي ياد و فرمان خدا دوست بداريد.

***

قرآن كريم در آيات سي و چهارم و سي پنجم سوره ي «ص» به آزمايش سليمان و دعاي او در مورد طلب آمرزش و حكومتي بزرگ اشاره مي كند و مي فرمايد:

34 و 35. وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأ لْقَيْنَا عَلَي كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أ نَابَ* قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأحَدٍ مِنْ بَعْدِي إنَّكَ أ نْتَ الوَهَّابُ

و به يقين، سليمان را آزموديم و بر تخت او جَسدي افكنديم؛ سپس (با توبه به سوي خدا) بازگشت.* گفت: «پروردگارا! مرا بيامرز و حكومتي به من ببخش كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد، [چرا] كه تنها تو بسيار بخشنده اي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «كُرسي» به معناي تخت پايه كوتاه است، كوتاه كه فرمان روايان در مواقع عادي از آن استفاده مي كردند و در برابر آن «عَرش»، يعني تخت پايه بلند است كه براي تشريفات رسمي از آن استفاده مي شد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 302

2. «جَسَد» به معناي جسم بي روح است؛ يعني آزمايش سليمان به وسيله ي جسدي بود «1»

كه در برابر چشمانش روي تخت افتاده بود «2» و اين آزمايش موجب بيداري و بازگشت او به سوي خدا شد. آري انسان وقتي جسد كسي (هم چون فرزند مرده يا بيمار) را مي بيند، به ياد مرگ و معاد مي افتد و به سوي خدا باز مي گردد.

3. سليمان از خدا حكومتي خواست كه در جهان نمونه نداشته باشد و حكومتي وسيع به دست آورد كه همراه با معجزات بود و از نيروهاي ويژه ي طبيعت، هم چون باد استفاده ي فوق العاده مي كرد.

البته اين مطلب به معناي بُخل سليمان نبود، بلكه معجزه ي سليمان در آن حكومت ويژه بود؛ وگرنه ممكن است حكومت هاي وسيع تر از حكومت سليمان نيز به وجود آيد ولي آن ويژگي هاي معجزه آسا را ندارد.

4. اگر كسي حكومت را از خدا بخواهد تا ابزاري براي اجراي دستورات الهي باشد، اين مطلب دنياطلبي و مذموم نيست؛ دنيا طلبي آن است كه انسان به حكومت دل بستگي پيدا كند و آن را ابزار ستم بر مردم قرار دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا پيامبران الهي را نيز مي آزمايد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 303

2. اول طلب آمرزش، سپس دعا كنيد.

3. درخواست حكومت، دنياطلبي نيست (دل بستگي به حكومت، دنيا طلبي است).

***

قرآن كريم در آيات سي وششم تا چهلم سوره ي «ص» به حكومت سليمان و نيروهاي ويژه و اعجاز آميز آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

36- 40. فَسَخَّرْنَا

لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أصَابَ* وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ* وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الأصْفَادِ* هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أوْ أمْسِك بِغَيْرِ حِسَابٍ* وَإنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَي وَحُسْنَ مَآبٍ

و باد را رام او ساختيم، در حالي كه به فرمانش به نرمي به هركجا خواست روان مي شد.* و شيطان ها را (از) هر بنّا و غوّاص (رام او ساختيم).* و (گروه) ديگر را كه نزديك به هم ديگر، در زنجيرها [بسته شده اند (تحت سلطه ي او قرار داديم).* (و به او گفتيم:) اين بخشش ماست؛ پس بي شمار [و بدون محاسبه ببخش يا نگاه دار.* و قطعاً براي او [: سليمان ، نزد ما (مقامي) نزديك و بازگشتي نيكوست.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا تقاضاي سليمان عليه السلام را پذيرفت و حكومتي با امتيازات ويژه و معجزه آسا به او داد.

2. يكي از ويژگي هاي معجزه آساي حكومت سليمان آن بود كه نيروي باد در اختيار او قرار گرفت تا وسيله ي ارتباطي او با مناطق وسيع كشور باشد.

البته در اين آيات به جزئيات استفاده ي سليمان از نيروي باد و اسرار آن اشاره اي نشده ولي روشن است كه يك كار عادي نبوده است. «1»

3. در برخي آيات قرآن آمده است كه خدا تندباد را در اختيار سليمان گذاشت «2» و در آيه ي فوق آمده است كه باد به نرمي حركت مي كرد.

شايد اين دو آيه به دو نوع باد اشاره مي كند كه در اختيار سليمان بوده

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 304

است و يا اين كه تندباد اشاره به

سرعت باد و نرمي اشاره به نوسانات منظم آن است كه هم چون هواپيماها سريع و راحت حركت مي كند.

4. موجودات سركش و شيطان صفت نيز مسخّر سليمان بودند تا از نيروي كار آنان براي بنّايي و غواصي استفاده كند.

البته در آيه ي دوازدهم سوره ي سبأ اين افراد را از جن معرفي كرده است.

بنابراين، ممكن است شياطين، همان جنّيان سركش باشند و يا اعم از جن ها وانسان هاي سركش و شيطان صفت. «1»

5. در حكومت سليمان عليه السلام برخي از نيروهاي شيطان صفت دربند بودند تا جامعه از شر مزاحمت آنان درامان باشد.

از آن جا كه جن ها جسم مادي همانند ما ندارند تا دربند شوند، برخي مفسران گفته اند كه اين تعبير كنايه از بازداشت جنيّان شيطان صفت است. «2»

6. به سليمان اختيارات وسيعي در مورد بخشيدن يا نبخشيدن مردم داده شده است، به طوري كه گفته شده كه اين كار بدون حساب است؛ يعني آن قدر بخشش الهي بر سليمان زياد است كه هرچه از آن ببخشد به حساب نمي آيد. «3»

7. داشتن حكومتي وسيع و قدرتمند و تمدني درخشان با مقامات و ارزش هاي معنوي و الهي ناسازگار نيست.

8. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

شنيده ايد كه خدا چه اندازه از حكومت به سليمان داد؟ با اين حال اين مواهب جز بر فروتني او نيفزود. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 305

آموزه ها و پيام ها:

1. در حكومت هاي الهي از نيروهاي طبيعي و انساني به خوبي استفاده مي شود.

2. نيروهاي شيطاني زيان آور را در بند بكشيد تا مانع

پيش رفت جامعه نشوند.

3. حكومت، از نيروهاي شيطاني جامعه نيز، در جاي مناسب و براي كارهاي خاص استفاده كند.

4. رييس حكومت، اختيارات ويژه اي در امور مالي داشته باشد.

5. مردان الهي به خدا نزديك و نيكو فرجام اند.

***

ماجراي ايوب و بيماري او

قرآن كريم در آيات چهل و يكم تا چهل و سوم سوره ي «ص» به سرگذشت ايوب پيامبر و آزمايش سخت و نجات وي اشاره مي كند و مي فرمايد:

41- 43. وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أ يُّوبَ إذْ نَادَي رَبَّهُ أ نِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ* ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ* وَوَهَبْنَا لَهُ أهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَي لِاوْلِي الأ لْبَابِ

و يادكن بنده ي ما ايّوب را، هنگامي كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان به من رنج و عذابي رساند!* (به او گفتيم:) پاي خود را (بر زمين) بكوب؛ اين (چشمه) آبي سرد و نوشيدني است.* و خانواده اش و همانند آنان را همراهشان به او بخشيديم، تا رحمتي از جانب ما و تذكّري براي خردمندان باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. سرگذشت حضرت ايّوب عليه السلام در چند سوره ي قرآن آمده است، ولي در سوره ي «ص» مفصل تر از جاهاي ديگر است. «1» اين پيامبر الهي آزموده شد و الگوي صبر و استقامت و شكرگزاري گرديد.

2. ايّوب پيامبري ثروتمند و داراي خانواده اي بزرگ بود و بسيار

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 306

شكرگزاري مي كرد.

خدا براي آزمايش او،

اجازه داد كه اموال و زراعت و دام ها و فرزندان او از بين برود و به سختي بيمار شود و مورد سرزنش ديگران قرار گيرد، اما باز هم از شكرگزاري ايّوب كاسته نشد.

آن گاه پس از اين دوران آزمايش سخت، نعمت هاي ايّوب بازگردانده شد و خانواده اش با تعداد بيش تري به سوي او بازگشتند و ايّوب پاداش صبر و استقامت و شكر خود را دريافت. «1»

3. دراين آيات از «ايّوب» با عنوان «عبد» ياد شده است؛ يعني او بنده ي خدا بود كه از فرمان او سرپيچي نكرد.

4. در اين آيات ايّوب به درگاه الهي عرض مي كند كه از ناحيه ي شيطان به من بلا و رنج و عذاب رسيده است.

«شيطان» به معناي هر موجود شرور است و در اين جا ممكن است منظور ابليس يا فردي شيطان صفت يا موجودات شرور، هم چون ميكروب ها باشند. «2»

5. در برخي احاديث حكايت شده كه بيماري ايّوب هفت سال به طول انجاميد. «3» و برخي مفسران تا هيجده سال نيز حكايت كرده اند «4» و كار آن قدر سخت شد كه نزديك ترين يارانش او را ترك كردند و تنها همسر وفادارش با او باقي ماند. البته در احاديث تأكيد شده كه بيماري و مشكلات ايّوب به خاطر گناه نبود، بلكه آزمايشي الهي بود. «5»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 307

6. به ايّوب دستور داده شد كه پا بر زمين بكوبد تا چشمه ي آب خنكي روان شود همان طور كه چشمه ي زمزم براي اسماعيل روان گرديد.

برخي معتقدند كه اين چشمه نوعي

آب معدني گوارا و شفابخش بود. «1»

7. در اين آيه به آب شست وشو اشاره شده است كه اولًا، براي خوردن نيز مناسب بود و ثانياً، خنك بود.

اين مطلب اشاره به آن است كه آب شست وشوي بدن بايد پاك و نظيف باشد به گونه اي كه بتوان از آن خورد، همان طور كه در دستورات اسلامي نيز آمده كه قبل از غسل جرعه اي از آب بنوشيد. «2»

و نيز اشاره به آن است كه آب خنك براي شستشوي بدن و سلامتي آن مفيدتر است همان طور كه در دستورات اسلامي نيز توصيه شده كه با آب خنك وضو بگيريد «3» و اين مطالب اشاراتي علمي و بهداشتي در بردارند.

8. در مورد بازگشت خاندان ايّوب به سوي او تفسيرهاي متعددي ارائه شده است؛ از جمله حيات مجدد و يا سلامتي خانواده ي او از بيماري ها و يا بازگشت آنان گرد او.

آري؛ خدا به ايّوب رحمت آورد و خانواده ي او از گذشته گرم تر و پرجمعيت تر شد.

9. در اين آيات هدف بازگشت خاندان ايّوب را رحمت وتذكّر معرفي كرده است كه رحمت جنبه ي فردي دارد و پاداشِ شكيبايي ايّوب بود.

و تذكّر براي خردمندان، جنبه ي اجتماعي دارد كه ماجراي آزمايش و صبر ايّوب و بازگشت نعمت ها به او، درس عبرتي براي خردمندان در طول تاريخ است.

10. خدا پيامبران خود را نيز در معرض بلا قرار مي دهد، تا آنان را بيازمايد و بدين ترتيب استعدادهاي آنان شكوفا شود و تكامل يابند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 308

در برخي احاديث از امام

صادق عليه السلام حكايت شده كه

سخت ترين مردم از نظر بلا (و آزمايش) پيامبران هستند، سپس كساني كه پشت سر آنان قرار گرفته اند، به تناسب شخصيت و مقامشان (آزمايش مي شوند). «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام سختي و مشكلات به درگاه خدا روي آوريد.

2. سرچشمه ي رنج و عذاب را از غير خدا بدانيد.

3. پايان شب سيه سفيد است و بعد از سختيِ آزمايش و استقامت شيريني پيروزي و رحمت الهي را مي چشيد.

4. خردمندان از سرگذشت ايّوب درس شكيبايي بگيرند.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي «ص» به امتيازات ايّوب پيامبر و راه حل انجام سوگند او اشاره مي كند و مي فرمايد:

44. وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَلا تَحْنَثْ إنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِراً نِعْمَ العَبْدُ إنَّهُ أوَّابٌ

(و به او گفتيم:) دسته اي (گياه) به دست گير و با آن بزن و سوگند خود را مشكن. كه ما او را شكيبا يافتيم؛ چه بنده ي نيكويي بود؛ [چرا] كه او توبه كار بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. بنابر قولي، همسر ايّوب، «ليا»، دختر يعقوب بود او زن وفاداري بود كه در مدت بيماري همراه شوهر ماند، ولي در برخي موارد كاري كرد كه ايّوب

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 309

به خشم آمد و سوگند ياد كرد كه بعد از بهبودي از بيماري با صد ضربه او را تنبيه كند.

سپس هنگامي كه ايّوب

از بستر بيماري برخواست، ناچار بود كه يا همسرش را تنبيه كند يا قسم خود را بشكند و قانون الهي را نقض كند.

همسر ايّوب اگر چه به خاطر كاري كه كرده بود مستحق تنبيه بود، اما به خاطر وفاداري و خدماتش مستحق عفو بود.

2. خداي متعال در اين آيه راه حلي براي ايّوب قرارداد كه هم سوگند خود را نشكند و هم همسرش آزار نبيند؛ بدين صورت كه دستور داده شد، ايوب دسته اي از چوب هاي نازك ساقه ي گندم يا رشته هاي خرما يا دسته ي گل و مانند آن را به دست بگيرد، و يك ضربه به همسرش وارد كند. «1»

3. ايّوب از آن جهت كه پيامبر و حاكم شرع بود اقدام به تنبيه همسر خود براساس قوانين كرد، و گرنه هر مردي نمي تواند با بهانه جويي سوگند ياد كند و همسرش را بزند. «2»

4. در اين آيه سه ويژگي مهم براي ايّوب برشمرده شده است:

الف) بنده ي خوب خدا بود (و نه تنها نافرماني نمي كرد بلكه هميشه شكرگزار خدا بود.)

ب) شكيبا بود و در برابر مشكلاتِ آزمايش استقامت كرد.

ج) توبه كار بود و بعد از كوچك ترين مسأله به سوي خدا باز مي گشت.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 310

آموزه ها و پيام ها:

1. سوگندشكني مطلوب خدا نيست.

2. راه حل هايي بينديشيد كه هم به وظيفه ي شرعي خود عمل كنيد و هم همسرانتان اذيّت نشوند.

3. هم چون ايّوب، شكيبا، توبه كار، و بنده ي خوبي براي خدا باشيد.

***

قرآن كريم در آيات چهل و پنجم تا چهل و هشتم سوره ي «ص» به سرگذشت شش پيامبر و ويژگي هاي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

45- 48. وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِيمَ وَإسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ اوْلِي الأيْدِي وَالأ بْصَارِ* إنَّا أخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَي الدَّارِ* وَإنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ المُصْطَفَيْنَ الأخْيَارِ* وَاذْكُرْ إسْمَاعِيلَ وَاليَسَعَ وَذَا الكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الأخْيَارِ

و يادكن بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را كه صاحبان دستان (نيرومند) و ديدگان (با بصيرت) بودند.* در حقيقت، ما آنان را با خلوص [ويژه اي خالص كرديم، كه (همان) يادآوري سرا (ي آخرت) بود.* و قطعاً آنان نزد ما از برگزيدگانِ نيك اند.* و يادكن اسماعيل و يَسع و ذُو الكفل را، و همه از نيكان اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات از شش پيامبر الهي و صفات آنان ياد شده كه مي توانند الگوي خوبي براي مردم باشند.

2. در اين آيات ويژگي هاي ابراهيم، اسحاق و يعقوب عليهم السلام را شش چيز برشمرده است:

اول، مقام عبوديت و بندگي خدا كه همان وابستگي مطلق به اوست؛ يعني در برابر او اراده اي از خود نداشتند و بي نياز از غير او و نيازمند به او بودند و چشم به لطف حق دوخته بودند، كه اين عبوديت از مراتب عالي تكامل انسان است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 311

دوم و سوم اين كه آنان دستاني نيرومند و چشماني بصير داشتند؛ يعني از دو نيروي علم و قدرت بهره مند بودند؛ هم تشخيص خوبي داشتند و هم

اهل كار و عمل بودند. «1»

چهارم آن كه آنان پيوسته به ياد سراي آخرت بودند و افق ديد آنان به زندگي دنيا محدود نمي شد. «2»

پنجم آن كه آنان مردان برگزيده ي الهي هستند كه به منصب نبوّت مفتخر شده اند.

و ششم آن كه آنان از هر نظر افرادي نيك هستند.

3. افراد گاهي به ياد قيامت مي افتند ولي اين ياد خالص و مستمر نيست و با ياد دنيا مخلوط است و پس از مدتي از بين مي رود، اما مردان الهي توجّهي خالص و عميق و مستمر به آخرت دارند و گويي رستاخيز هميشه در برابر چشمانشان حاضر است.

4. مفسران برآن اند كه مقصود از اسماعيل عليه السلام دراين آيات همان فرزند فداكار و نيك ابراهيم عليه السلام است و منظوراز يَسع، پيامبري از دودمان ابراهيم يا خضر پيامبر يا يُوشع بن نون، پيامبر معروف بني اسرائيل است. «3»

نام اين پيامبر در آيه ي 86 سوره ي انعام نيز آمده است.

5. «ذا الكَفل» در اصل به معناي صاحب بهره يا صاحب كفالت و عهده داري است و از اين رو به اين پيامبر ذا الكفل گفته اند كه بهره ي وافري از ثواب الهي برده بود، يا به خاطر آن كه تعهد كرده بود كه شب ها براي عبادت برخيزد و روزها روزه بدارد و هنگام قضاوت خشمگين نشود و بر سر اين

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 312

پيمان باقي ماند و يا اين كه وي كفالت گروهي از بني اسرائيل را به عهده گرفت و جان آنان را از دست

پادشاهي ستمگر نجات داد.

6. مفسران برآن اند كه ذَالكفل يا لقب حِزقيل پيامبر بود و يا از پيامبران بني اسرائيل و از فرزندان ايّوب بود. «1» اين نام در آيه ي 85 سوره ي انبياء نيز آمده است.

7. از اين شش پيامبر الهي، در اين آيات، با صفت «نيكان» ياد شده است اين صفت به صورت مطلق و بدون قيد آمده است؛ يعني افكار آنان، اخلاق آنان و اعمال و برنامه هايشان نزد خدا نيك است و آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند.

برخي مفسران گفته اند كه تعبير مطلق «نيكان» به عصمت پيامبران اشاره دارد؛ چرا كه اگر كسي خير مطلق باشد، معصوم است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. به ياد پيامبران و صفات آنان باشيد (و آنان را الگوي خود قرار دهيد).

2. هم چون مردان الهي اهل تشخيص و عمل باشيد.

3. خالصانه به ياد آخرت باشيد.

4. پيامبران الهي از نيكان بودند (شما نيز اين گونه باشيد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و نهم تا پنجاه و چهارم سوره ي «ص» به پارسايان و نعمت هاي رنگارنگ آنان در بهشت اشاره مي كند و مي فرمايد:

49- 54. هَذَا ذِكْرٌ وَإنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ* جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الأ بْوَابُ* مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَشَرَابٍ* وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أتْرَابٌ* هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الحِسَابِ* إنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 313

اين يادآوري

است؛ و قطعاً براي خودنگه داران بازگشتي نيكوست.* (همان) بوستان هاي ماندگار (بهشتي)، در حالي كه درها برايشان گشوده شده است؛* در آن جا (برتخت ها) تكيه كرده اند؛ در آن جا ميوه هاي فراوان و نوشيدني فرا مي خوانند.* و نزد آنان (همسران) چشم فرو هشته همسال اند.* اين چيزي است كه براي روز حساب (بدان) وعده داده مي شويد.* قطعاً، اين روزيِ ماست در حالي كه هيچ پاياني براي آن نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات قرآن يادآورنده اند؛ يعني آنچه از سرگذشت پيامبران بيان مي كند، فرازهايي از تاريخ باشكوه آنان است و داستان هاي خيالي نيست و هدف از بيان اين سرگذشت ها تذكر و يادآوري و بيدار ساختن انديشه ها است.

2. فرجام نيكوي پارسايان بهشتي ماندگار است كه حتي زحمت گشودن در ندارد و گويي بهشت با آغوش باز در انتظار آنان است.

3. در اين آيات از ميان نعمت هاي بهشتي به ميوه ها و نوشيدني هاي زياد و متنوع اشاره شده است. برخي مفسران احتمال داده اند كه اين مطلب به خاطر آن باشد كه اكثر غذاي بهشتيان از اين هاست. «1»

4. در اين آيات همسران بهشتي با دو صفت ياد شده اند:

الف) آنان نگاهي كوتاه دارند؛ يعني چشم به همسران خود دوخته اند و به غير آنان نمي انديشند و يا آن كه چشماني خمار دارند.

ب) همسران بهشتي با شوهرانشان هم سال هستند و اين مطلب توافق و جاذبه ي آنان را مي افزايد و يا اين كه همگي جوان و هم سال اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن، ذكر و يادمانِ حقايقِ جهان است.

2. پارسا شويد تا به فرجامي نيكو و نعمت هاي گوناگونِ بهشتي دست يابيد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 314

3. همسر هم سال و فروهشته چشم نيكوست.

4. بوستان بي زحمت و غذاي دل خواه و جاويدان وعده ي خدا براي رستاخيز است.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و پنجم تا پنجاه و هشتم سوره ي «ص» به انواع عذاب هاي سركشان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

55- 58. إنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ نَفَادٍ* هَذَا وَإنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ* جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ المِهَادُ* هَذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ* وَآخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أزْوَاجٌ

اين (پاداش پارسايان است)؛ و قطعاً براي طغيانگران بدترين بازگشت است.* (همان) جهنّمي كه در آن وارد مي شوند (و مي سوزند)؛ پس چه بد بستري است!* اين آب سوزان و چركاب است و بايد از آن بچشند!* و انواع ديگر از (عذاب) همانند آن دارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه است؛ يعني با بيان فرجام نيك پارسايان و فرجام عذاب آلود دوزخيان، آنها را با هم مقايسه مي كند تا مخاطب بتواند راه صحيح را از غير صحيح تشخيص دهد و برگزيند.

2. طغيان گران نه تنها وارد آتش مي شوند، بلكه پيوسته با آن مي سوزند و بستري كه بايد جاي راحتي آنان باشد، بستر عذاب آنان مي شود.

3. «حَميم» به معناي آب داغ سوزان است كه يكي از نوشابه هاي دوزخيان است.

4. «غَسّاق» در اصل به معناي شدت تاريكي است و در اين جا به معناي قطراتي سياه است كه از پوست تن (و جراحات بدنِ) دوزخيان بيرون مي آيد و نوشابه ي ديگر دوزخيان به شمار مي آيد و گفته اند كه بوي بدي

دارد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 315

5. دوزخيان انواعي از عذاب هاي ديگر دارند كه هم شكل اين هاست و سربسته بيان شده است؛ شايد به خاطر آن كه براي ما كه در حصار زندگي مادي هستيم، كاملًا قابل درك و وصف نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام عذاب آلود طغيانگران را ببينيد (و سركشي نكنيد).

2. دوزخيان عذاب هاي گوناگون و بستري آتشين دارند.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و نهم تا شصت و يكم سوره ي «ص» به گفت وگوي طغيانگران و پيروان آنان در آستانه ي دوزخ اشاره مي كند و مي فرمايد:

59- 61. هَذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لا مَرْحَباً بِهِمْ إنَّهُمْ صَالُوا النَّارِ* قَالُوا بَلْ أ نْتُمْ مَرْحَباً بِكُمْ أ نْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ القَرَارُ* قَالُوا ربَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَاباً ضِعْفاً فِي النَّارِ

(طغيانگران مي گويند:) اين گروهي است كه همراه شما با مشقّت وارد (دوزخ) مي شوند؛ وسعت (و خوشامد) برآنان مباد!، [چرا] كه ايشان وارد آتش مي شوند (و مي سوزند)!* (پيروان به سران خود) مي گويند: «بلكه شما وسعت (وخوشامد) برايتان مباد، كه شما آن (عذاب) را فرا پيش ما نهاديد؛ و چه بد قرارگاهي است!»* گويند: « [اي پروردگار ما! هركس اين (عذاب) را فراپيش ما نهاد، پس عذابي دو برابر در آتش برايش بيفزا!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «مَرحبا» در اصل به معناي وسعت مكان، و تعبيري است كه براي خوش آمدگويي به مهمان

گفته مي شود؛ يعني بفرماييد در مكان وسيع و مناسبي وارد شويد.

ولي در اين جا به دوزخيان گفته مي شود كه خوش آمد و مرحبا بر شما مباد.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 316

2. دوزخيان، بدون فكر در كاري خوفناك، با سختي وارد شده اند؛ «1» يعني پيروان طغيانگران بدون مطالعه و بر اساس هوس و تقليد كوركورانه وارد آتش مي شوند.

3. پيروان گمراه طغيانگران جهنّم را قرارگاه بدي معرفي مي كنند؛ به خاطر آن كه دوزخ جايگاه موقت نيست و يا اين كه دوزخ جايگاه استقرار مشترك سران كفر و پيروان آنهاست.

4. پيروان گمراه از پروردگار مي خواهند كه عذابي دوچندان براي رهبران طغيانگر قرار دهد؛ چرا كه آنان هم خود گمراه بودند و هم ديگران را گمراه ساختند.

ولي در آيه ي 38 سوره ي اعراف ياد آور شده كه رهبران و پيروان هر دو عذاب دوچندان دارند؛ چرا كه پيروان طغيانگران نيروي اجرايي آنان بودند كه زمينه هاي فساد و گمراهي را به دست خود فراهم كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت طغيانگران و پيروان آنان درس عبرت بگيريد.

2. ستيزه گري و خوشامد نگفتن از اخلاق دوزخيان است.

3. پيروان گمراهان در رستاخيز از خواب غفلت بيدار مي شوند و رهبران خود را نفرين مي كنند (پس قبل از آن روز بيدار شويد).

4. دوزخ جايگاه بدي است و جاي خوش آمد گويي نيست (پس مواظب باشيد كه فرجام شما دوزخ نباشد).

***

بخت و ستيز دوزخيان

قرآن كريم در آيات شصت دوم تا شصت و چهارم سوره ي «ص» به گفتمان خصمانه ي دوزخيان و جستجوي آنان در باره ي مخالفانشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 317

62- 64. وَقَالُوا مَا لَنَا لا نَرَي رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الأشْرَارِ* أا تَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيّاً أمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الأ بْصَارُ* إنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أهْلِ النَّارِ

و مي گويند: «ما را چه شده در حالي كه مرداني را كه آنان را از اشرار مي شمرديم، (در آتش) نمي بينيم؟!* آيا آنان را به ريشخند گرفته ايم يا ديدگان از آنان منحرف شده است؟!»* قطعاً، اين (گفت وگوها) حق، [و] كشمكش اهل آتش است.

نكته ها و اشاره ها:

1. دوزخيان هنگامي كه وارد آتش مي شوند و مؤمنان مجاهد را در آن جا نمي بينند، به خود مي آيند و از هم ديگر مي پرسند:

پس اين افراد (هم چون ابوذر و عمار و بلال) كه آنان را از اشرار مي شمرديم كجا هستند؟!

2. در حقيقت دوزخيان مي دانند كه مؤمنان و مجاهدان در بهشت هستند ولي خود را تخطئه و سرزنش مي كنند و مي گويند: آيا ما كه آنان را ريشخند مي كرديم (اشتباه نموديم) يا اين كه (آنان اكنون در دوزخ هستند ولي) ما آنان را نمي بينيم؟! «1»

3. دوزخيان گرفتار نزاع و پرخاش به هم ديگر هستند، در حالي كه بهشتيان بر تخت ها تكيه زده، گفت وگوهاي دوستانه دارند.

اين صحنه ها در دنيا نيز نمود دارد و معمولًا مؤمنان در كنار يك ديگر با صلح و صفا زندگي مي كنند و كافران گمراه به جان يك ديگر مي افتند.

آموزه ها

و پيام ها:

1. چه بسا افراد مؤمن و نيكوكار را از اشرار بشمارند (ولي در قيامت همه چيز روشن مي شود).

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 318

2. افراد مؤمن و نيكوكردار را از اشرار نشماريد.

3. سرانجام، كافران به اشتباه خود در مورد ريشخند مؤمنان پي مي برند (ولي آن زمان گرفتار آتش شده اند و دير است).

4. كافران در دوزخ نيز دست از ستيزه جويي برنمي دارند.

***

قرآن كريم در آيات شصت و پنجم تا هفتادم سوره ي «ص» به صفات خدا و وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله و روي گرداني مشركان اشاره كرده، مي فرمايد:

65- 70. قُلْ إنَّمَا أ نَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إلَهٍ إلَّااللَّهُ الوَاحِدُ القَهَّارُ* رَبُّ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا العَزِيزُ الغَفَّارُ* قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ* أ نْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ* مَا كَانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالمَلَأ الأعْلَي إذْ يَخْتَصِمُونَ* إنْ يُوحَي إلَيَّ إلَّاأ نَّمَا أ نَا نَذِيرٌ مُبِينٌ

بگو: «من فقط هشدار دهنده ام؛ و هيچ معبودي جز خداي يگانه ي چيره نيست،* پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو است؛ شكست ناپذير بسيار آمرزنده است.»* بگو: «آن خبري بسيار بزرگ است،* كه شما از آن روي گردانيد!* براي من هيچ علمي به جمع (عالم) بالاتر نيست، هنگامي كه كشمكش مي كنند.* به سوي من وحي نمي شود، جز اين كه من هشدارگري روشنگرم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات وظايف پيامبر صلي الله عليه

و آله بيان شده است كه همان هشدارگري و روشنگري است. او آمده است تا با بيان توحيد فضاي فكري جامعه را روشن كند و با بيان عذاب هاي رستاخيز به گمراهان هشدار دهد.

البتّه وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله بشارتگري نيز هست، اما از آن جا كه مخاطب اين آيات مشركان هستند، برهشدارگري تأكيده شده است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 319

2. در اين آيات پنج صفت خدا بيان شده است:

الف) توحيد و يگانگي خدا؛

ب) قهّار بودن (: مسلّط و چيره بودن)، تا كسي به لطف او مغرور و گناهكار نشود و خود را از تسلّط و غلبه ي او در امان نبيند؛

ج) ربوبيّت و پرورشگري نسبت به موجودات جهان؛

د) شكست ناپذيري خدا كه هيچ كس نمي تواند بر او غالب شود؛

ه) آمرزشگري خدا كه كسي از رحمت او مأيوس نباشد.

3. در اين آيات با بيان نام ها و صفات خدا، از طرفي در انسان اميد به آمرزش و لطف را تقويت مي كند و از طرف ديگر او را از قهر خدا بر حذر مي دارد؛ چرا كه انسان در حالت تعادل بين بيم و اميد رشد مي كند و تربيت مي شود و از غرور و يأس نجات مي يابد.

4. در اين آيات از خبر بزرگي سخن گفته شده است كه مشركان از آن روي گردان مي شوند؛ مقصود از اين خبر بزرگ چيست؟

مفسران اين خبر را به توحيد، قيامت، رسالت پيامبر و قرآن تفسير كرده اند ولي از آن جا كه قرآن شامل همه ي موارد قبل مي شود، اين

معنا مناسب تر است. «1»

5. عظمت قرآن و اخبار آن در گذشته و حال بر كسي پوشيده نيست؛ كتابي كه مسير تاريخ بشريت را تغيير داد و يكي از بزرگ ترين تمدن ها را شكل داد و در آينده نيز چنين خواهد شد.

6. در اين آيات از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله بيان مي كند كه به من فقط وحي مي شود و من خبري از عالم بالا و مباحثات و مخاصمات آن ندارم.

مفسران جملات آيات فوق را اشاره به بحث فرشتگان يا سخنان شيطان با خدا در مورد آفرينش انسان مي دانند كه در آيات بعد خواهد آمد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 320

اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه ي فوق اشاره به سخنان خصمانه ي دوزخيان با يك ديگر باشد كه در آيات قبل آمده بود و پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: من از اين مخاصمات خبري ندارم و فقط به من وحي مي شود.

7. مقصود از خبر نداشتن پيامبر صلي الله عليه و آله از عالم بالا آن است كه ايشان به صورت مستقل و از پيش خود خبري از آن جهان ندارد، بلكه از طريق وحي مي داند.

8. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

بحث و گفت وگوي فرشتگان درعالم بالا در مورد كفّارات و درجات است (يعني كارهايي كه گناهان انسان را مي زدايد و درجات انسان را مي افزايد.) اما كفارات عبارت است از: وضوي پرآب در سرماي زمستان گرفتن و به سوي نماز جماعت گام

برداشتن و انتظار نمازي بعد از نماز ديگر كشيدن.

و اما درجات عبارت است از: آشكار كردن سلام و غذا دادن به ديگران و نماز در دل شب گزاردن در حالي كه مردم در خواب هستند. «1»

البته اين گونه احاديث مواردي از مباحثه و گفت وگوي فرشتگان را بيان مي كند و معناي آيه ي فوق را در اين مورد منحصر نمي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. وظيفه ي رهبران الهي هشدارگري، روشنگري و اعلام خطر به مردم است.

2. خداي يگانه و صفات او را بشناسيد و به قدرت و آمرزش او اميد داشته باشيد و از قهر و غلبه ي او بهراسيد.

3. از اخبار بزرگ قرآن روي گردان نشويد.

4. علم پيامبر صلي الله عليه و آله ريشه در وحي دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 321

ماجراي آفرينش انسان

قرآن كريم در آيات هفتاد و يكم تا هفتاد و چهارم سوره ي «ص» به آفرينش انسان و كُرنش فرشتگان در برابر او و مخالفت شيطان اشاره مي كند و مي فرمايد:

71- 74. إذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إنِّي خَالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ* فَإذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ* فَسَجَدَ المَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أجْمَعُونَ* إلَّا إبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الكَافِرِينَ

(يادكن) هنگامي را كه

پروردگارت به فرشتگان گفت: «در واقع، من آفريننده ي بشري از گِل هستم؛* و هنگامي كه او را مرتب نمودم و از روح خود در او دميدم، پس براي او سجده كنان درافتيد.»* و فرشتگان، همه ي آنها، دسته جمعي سجده كردند،* جز ابليس كه تكبّر ورزيد، در حالي كه از كافران بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. ماجراي آفرينش آدم و كرنش فرشتگان و سرپيچي شيطان، در سوره هاي بقره، آيات 30 به بعد، اعراف، آيات 11 به بعد و حجر، آيات 28 به بعد و آيات فوق با بيان هاي مختلف آمده است. اين تكرارها نشانه ي اهميت اين ماجرا و عبرت آموزي آن است.

2. واژه ي «بشر» به معناي انسان است، اما از آن جهت اين نام را بر او نهاده اند كه برخلاف بسياري از حيوانات بشره و پوست او ظاهر است و با مو وكرك كاملًا پوشيده نشده است. «1»

3. در اين آيات به آفرينش بُعد مادي انسان از خاك و آفرينش بُعد الهي و روحاني انسان اشاره شده است. از بُعد دوم با تعبير «دميدن روح خدا در كالبد انسان» ياد شده است. انسان هر كدام از اين دو بعد را تقويت كند، در همان جهت رشد مي يابد و موجودي پست و خاكي يا موجودي كمال يافته و الهي مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 322

4. تعبير «روحي» نوعي اضافه ي تشريفي است؛ يعني خدا روح و جسم ندارد كه بگويد: «روح من» پس اين تعبير مثل «بيت اللَّه» (خانه ي خدا) كه دليل بر عظمت كعبه است، دليل

برعظمت روحي است كه در كالبد انسان دميده شده است؛ روحي كه استعدادهاي فوق العاده دارد و مي تواند تجلي گاه انوار الهي باشد.

5. سجده ي فرشتگان بر آدم، يك سجده ي تشريفاتي نبود، بلكه به معناي خضوع آنان در برابر آدم و نسل او بود؛ يعني فرشتگان نيز در خدمت بشر هستند. «1»

6. از اين آيه استفاده مي شود كه آفرينش فرشتگان قبل از انسان بوده است.

7. «شيطان» نام عام هر موجود شروري از جنس انسان يا جن است، اما واژه ي «ابليس» به يكي از اين شيطان هاي جنّي گفته مي شود. ابليس از فرشتگان نبود، «2» بلكه در پرتو اطاعت و عبادت خود، مقامي پيدا كرده بود كه در صف فرشتگان قرار گرفته بود، «3» ولي هنگامي كه به فرشتگان دستور داده شد براي آدم كرنش كنند، او با غرور و تكبر از اين فرمان روي برتافت و از صف فرشتگان و درگاه الهي رانده شد.

8. رهروان راه شيطان:

امام خميني رحمه الله در مورد مستكبراني كه راه شيطان را مي پويند مي نويسند:

واي بر معارفي كه عاقبت امر، صاحبش را وارث شيطان كند.

كبر از اخلاق خاصّه ي شيطان است؛ او به پدر تو آدم كبر كرد، مطرود درگاه شد؛ تو كه به همه ي آدم و آدم زاده ها كبر مي كني نيز مطرودي. «4»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 323

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان به خاطر روحي كه در او دميده شده، چنان با عظمت است كه فرشتگان در برابر او كرنش كردند (پس قدر خود را بشناسيد).

2. انسان بعد مادي و روحاني

دارد و از آفرينش كامل و متعادل برخوردار است (پس به هر دو بعد وجودي خويش بپردازيد).

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و پنجم تا هفتاد و هشتم سوره ي «ص» به گفت وگوي خدا با شيطان و نژاد پرستي او و رانده شدنش از درگاه الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

75- 78. قَالَ يَا إبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أاسْتَكْبَرْتَ أمْ كُنتَ مِنَ العَالِينَ* قَالَ أ نَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ* قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإنَّكَ رَجِيمٌ* وَإنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إلَي يَوْمِ الدِّينِ

(خدا) گفت: «اي ابليس! چه چيز تو را بازداشت كه بر چيزي كه با دستان (قدرت) م آفريدم، سجده كني؟! آيا تكبّر ورزيدي يا از برتري جويان بودي؟!»* گفت:

«من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريدي و او را از گِل آفريدي.»* (خدا) فرمود:

«از آن [مقام فرشتگان بيرون شو؛ چرا كه تو رانده شده اي؛* و در واقع، تا روز جزا لعنت من برتوست!»

نكته ها و اشاره ها:

1. ابليس گرفتار نژادپرستي شد و خاك را با آتش مقايسه كرد و پنداشت كه اولًا، آتش از خاك برتر است و ثانياً، هر كس از آتش آفريده شده از كسي كه از خاك آفريده شده برتر است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 324

در حالي كه خاك منبع بركات و عناصري است كه

انواع گياهان و حيوانات از آن پديد مي آيد و از اين جهت از آتش مفيدتر است و بر فرض آن كه آتش برتر باشد، روشن نيست كه هر چه از آتش پديد مي آيد از انسان خاكي برتر باشد.

2. ابليس گرفتار تكبر و غرور شد «1» و به همين علت از مقام فرشته صفتي سقوط كرد و از درگاه الهي رانده شد.

آري؛ گاهي ساعتي تعصب، غرور و تكبّر زحمات و عبادت هاي ساليان دراز انسان را نابود مي سازد، همان طور كه آتشي مي تواند خانه و سرمايه ي يك عمر انسان را نابود سازد. او چنان سقوط كرد كه تا قيامت منحرف و وسوسه كننده ي انسان ها شد و آتش ابدي رستاخيز را براي خود مهيّا ساخت.

3. در مورد اين كه شيطان از كجا اخراج شد، مفسران چند احتمال داده اند؛ برخي برآن اند كه از صف فرشتگان كه در آن جا قرارداشت اخراج شد، يا از بهشت و يا از آسمان معنويت.

اما با توجه به مطلق بودن آيه، كه محل اخراج را مشخص نكرده است مي توان گفت: ابليس از مقامي كه داشت اخراج شد، كه بقيه ي موارد ممكن است مصداق هاي آن باشد.

4. «لعنت» به معناي دوري از رحمت خداست و از اين آيه استفاده مي شود كه تكبر، نژادپرستي و نافرماني خدا سبب تحقير، طرد و دوري از رحمت خدا تا قيامت مي شود.

5. سخن ابليس كه در آيه ي فوق بيان شده يك نوع قياس فقهي يا تمثيل منطقي است. مقصود از قياس آن است كه يك موضوع را كه از برخي جهات با موضوع ديگر شباهت دارد، مقايسه كنيم و همان حكمي را كه براي موضوع اول اجرامي شود، بر موضوع دوم جاري

كنيم؛ در حالي كه فلسفه و اسرار آن را نمي دانيم. اين قياس معمولًا براساس تخمين و حدس است و علمي نيست و از اين رو در احاديث اهل بيت عليهم السلام مي بينيم قياس را منع كرده و گفته اند:

«نخستين قياس كننده شيطان بود.» و سپس به آيه ي فوق استشهاد كردند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 325

6. ابليس مي پنداشت كه آتش برتر از خاك است. اين يكي از اشتباهات ابليس بود و شايد هم مي دانست و تكبر مي كرد و آگاهانه دروغ مي گفت. او قياس مي كرد و آفرينش مادي خود را با آدم مقايسه مي كرد و مي پنداشت كه برتري آتش در پاره اي از جهات، دليل بر برتري ابليس بر انسان است.

7. قياس شيطان از دو جهت اشكال داشت:

نخست آن كه آتش از خاك برتر نيست، چرا كه خاك بر خلاف آتش سرچشمه ي انواع بركات و مواد حياتي است.

و دوم آن كه امتياز آدم بر ديگران آن نبود كه از خاك آفريده شده بود، بلكه امتياز اصلي او همان روح الهي بود كه در او دميده شده بود و مقام خلافت و نمايندگي خدا بود كه به او عطا شده بود و به تعبير روايات اهل بيت عليهم السلام نورانيت آدم ملاك برتري او بود.

8. قياس بر دو گونه است:

الف) قياسي كه علت آن در متن آيه يا حديث بيان شده يا عقل انسان علت آن را درك كرده باشد، كه در اين صورت مي توان حكم يك مورد را به موارد ديگر سرايت داد،

مثل آن كه پزشك به شما بگويد «پرتقال نخور چرا كه ترش است.» و شما متوجه مي شويد كه هرگونه ترشي براي شما مضر است، و حكم را به بقيه ي موارد سرايت مي دهيد.

ب) قياسي كه علت آن در متن بيان نشده باشد، مثل آن كه كسي بخواهد نسخه ي پزشكي يك بيمار را براي بيمار مشابه اجرا كند؛ چراكه حدس مي زند بيماري آنان شبيه هم ديگر و درمان آنان يكي است. اين قياس گاهي سرچشمه ي خطرهاي جبران ناپذير است و هيچ انسان خردمندي آن را تأييد نمي كند اين قياس نزد شيعه ممنوع است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 326

9. در برخي احاديث آمده است:

اگر احكام خدا با قياس سنجيده شود، دين خدا از بين خواهد رفت، يا فساد آن بيش تر از صلاح آن خواهد بود. «1»

و در برخي ديگر از احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده است:

كسي كه امر دين را با قياس بسنجد، خدا در روز قيامت، او را با ابليس، قرين خواهد كرد. «2»

مخالفت اهل بيت عليهم السلام با قياس، به خاطر خطرهاي آن در اثر عدم آگاهي انسان ها از تمام اسرار احكام الهي است؛ چرا كه اگر پاي قياس به مسائل مذهبي كشيده شود، ضابطه اي براي احكام باقي نمي ماند و هركس مي تواند براساس گمان خود حكمي صادر كند.

10. در حديثي از امام سجاد عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

گناهان سرچشمه هايي دارند، اولين سرچشمه ي گناه «تكبّر» بود، كه اين گناه ابليس بود و به خاطر آن از انجام فرمان خدا امتناع

كرد و تكبّر ورزيد و از كافران شد.

سپس «حرص» بود كه سرچشمه ي گناه (و ترك اولي از ناحيه ي آدم و حوا شد.

سپس «حسد» بود كه سرچشمه ي گناه فرزندش (قابيل) گرديد. «3»

11. در آيات فوق گفت وگوي خدا با شيطان بازگوشده است، در حالي كه به شيطان وحي نمي شد و وحي تشريعي و نبوّتي مخصوص پيامبران است.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 327

آري گفت وگوي خدا با شيطان شايد از طريق الهام دروني يا به واسطه ي برخي فرشتگان بوده است. «1»

12. آيه ي فوق ذلت وكوچكي را كيفر تكبّر و خودبزرگ بيني شيطان قرار داد كه اين نوعي تناسب ميان گناه و كيفر است.

13. از آيه ي فوق و احاديث اهل بيت عليهم السلام استفاده مي شود كه تكبّر، سبب حَبْط و نابودي عمل مي شود. امام علي عليه السلام فرمودند:

از ابليس عبرت بگيريد، كه چگونه عمل طولاني خود را با لحظه اي تكبّر، نابود كرد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت ابليس عبرت بگيريد، و نافرماني نكنيد.

2. نژادپرستي (و تكبّر) انسان را به نافرماني خدا مي كشاند.

3. نژادپرستي تفكر ابليسي است.

4. خدا نافرمان متكبّر و نژاد پرست را طرد ولعنت مي كند.

***

چرا به شيطان مهلت داده شد؟

قرآن كريم در آيات هفتاد و نهم تا هشتاد و سوم سوره ي «ص» به مهلت دادن خدا

به شيطان و فريبكاري او و نجات بندگان خالص اشاره مي كند و مي فرمايد:

79- 83. قَالَ رَبِّ فَأنظِرْنِي إلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ* قَالَ فَإنَّكَ مِنَ المُنظَرِينَ* إلَي يَوْمِ الوَقْتِ المَعْلُومِ* قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَاغْوِيَنَّهُمْ أجْمَعِينَ* إلَّاعِبَادَكَ مِنْهُمُ المُخْلَصِينَ

(ابليس) گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته خواهند شد مهلت ده.»* (خدا) فرمود: «پس در واقع، تو از مهلت داده شدگاني،* تا روز زمان معلوم.»* (ابليس) گفت: «پس به عزّتت سوگند! كه حتماً همه ي آنان را مي فريبم؛* مگر بندگانِ خالص شده ي تو، از ميان آنان.»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 328

نكته ها و اشاره ها:

1. ابليس پس از طرد ازدرگاه الهي پشيمان نشد و توبه نكرد بلكه بر لجاجت و نافرماني خود افزود و كينه ي نسل بشر را به دل گرفت و تصميم گرفت با منحرف كردن انسان ها انتقام بكشد؛ و از اين رو از خدا تا روز رستاخيز مهلت خواست كه زنده بماند و به سركشي و فريبكاري بپردازد.

2. خدا تا وقت مشخصي كه خود مي داند به شيطان مهلت داد. برخي احاديث اين وقت معلوم را پايان جهان معرفي كرده اند. «1» و در برخي احاديث نيز روايت شده كه تا زمان قيام امام عصر عليه السلام به او مهلت داده شد. «2»

البته جمع بين اين روايات مانعي ندارد چون زمان حضور حضرت با پايان جهان نزديك است.

3. چرا خدا به شيطان مهلت داد؟

اولًا، سنت خدا فرصت دادن به گناهكاران است تا حجّت برآنان تمام شود و شايد توبه كنند و بازگردند، وگرنه گرفتار

عذاب شوند.

و ثانياً، ابليس وسيله ي آزمايش انسان هاست و امتحان يكي از سنّت هاي الهي است.

4. اين آيه هشداري بزرگ به انسان هاست كه شيطان در همه جاي زمين، در راه آنان دام گسترده تا گمراهشان سازد.

5. در مورد اين كه چرا خدا شيطان را آفريده، مفسران قرآن برآن اند كه:

اولًا، آفرينش شيطان در اصل پاك و بي عيب بود و به همين دليل او سال ها عبادت كرد و در زمره ي فرشتگان مقرب قرار گرفت ولي براثر سركشي و تكبّر رانده شد.

ثانياً، وجود شيطان براي پويندگان راه حق نه تنها زيان بخش نيست،

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 329

بلكه رمز تكامل آنهاست؛ چرا كه تكامل در ميان تضادها و در برابر دشمن قوي تحقق مي يابد. «1»

و ثالثاً، شيطان و شيطان صفت ها وسيله ي امتحان و آزمايش انسان ها هستند؛ پس وجود آنها در يك نظام كامل ضروري است.

6. توجه به اين نكته مهم است كه اگر چه خدا به شيطان مهلت داد و او را در وسوسه گري آزاد گذاشت، اما انسان را هم در مقابل او بي دفاع نگذاشت، بلكه اولًا، او را با نيروي خرد مجهّز كرد و ثانياً، فطرت پاك و عشق به تكامل را در درون انسان ايجاد كرد و ثالثاً، فرشتگاني الهام بخش و حمايتگر براي انسان ها قرار داد. «2»

همه ي اين عوامل مي تواند به انسان كمك كند كه در برابر شيطان و وسوسه هاي او مقاومت كند و پيروز شود.

7. واژه ي «مُخلَصين» به معناي كساني است كه خود را خالص ساخته و به مرحله ي عالي ايمان و

عمل و تزكيه ي نفس رسيده اند؛ به طوري كه در برابر وسوسه هاي شيطاني نفوذناپذير شده اند و شيطان از آنان قطع اميد كرده است. آري؛ اين گونه افراد هم چون پيامبران، امامان و اولياي الهي، از دست رس شيطان به دورند.

8. نشانه ي افراد بي اخلاص چيست؟

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

و اي مدّعي زهد و اخلاص! اگر تو مخلص هستي و براي خدا و دار كرامت او، زهد از مشتهيات دنيا مي كني، چه شده است كه از مدح و ثناي مردم كه فلان اهل صلاح و سداد است، اين قدر خوشحال مي شوي و در دل غنج و دلال مي كني؟ و براي هم نشيني با اهل دنيا

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 330

و زخارف آن جان مي دهي و از فقرا و مساكين فرار مي كني؟

پس بدان كه اين زهد و اخلاص، حقيقي نيست زهد از دنيا براي دنياست و قلبت خالص از براي حق نيست و در دعواي خود كاذبي و از دورويان و منافقاني. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به گناهكاران نيز مهلت مي دهد (تا مايه ي آزمايش براي خودشان و ديگران باشند).

2. همه جاي زمين دام شيطان، گسترده شده است (پس مراقب باشيد).

3. (اگر مي خواهيد از دام شيطان نجات يابيد، خالص شويد كه) خالص شدگان از دام شيطان در امان اند.

***

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 331

اخلاص

الف) اهميت اخلاص:

1. خدا را با اخلاص بخوانيد (اعراف، 29؛ غافر، 65 و بينّه، 5).

2. پيامبر صلي الله عليه و آله مأمور به اخلاص در دين است (زمر، آيات 2، 11 و 14).

3. «اخلاص نهايت دين است.» (اميرالمؤمنين علي عليه السلام) «1»

4. «همه ي اعمال نابود مي شود، مگر آنچه در مورد آن اخلاص ورزيده شده است.» (اميرالمؤمنين علي عليه السلام) «2»

5. «عمل خالص آن است كه نخواهي غير از خدا، كسي تو را در مورد آن ستايش كند.» (امام صادق عليه السلام). «3»

ب) آثار اخلاص:

1. افراد خالص شده از حيله هاي شيطان در امان هستند (صافات، 40 و ص، 83).

2. «با اخلاص در قلب (و در دين) عمل اندك كفايت مي كند.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله. «4»

3. «خدا فقط اعمال خالص را قبول مي كند.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «5»

4. «نهايت اخلاص دوري از گناهان است.» (اميرالمؤمنين علي عليه السلام) «6»

5. «هيچ بنده اي چهل روز خود را براي خدا خالص نكرد مگر اين كه معادن حكمت از قلبش به زبانش جاري مي شود.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «7»

6. «هر كس با اخلاص شود، همه ي چيزها از او مي ترسند.» (امام صادق عليه السلام) «8»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 332

7. «هر كس با اخلاص خدا را بپرستد، خدا امور دنيا و آخرت او

را كفايت مي كند.» (امام حسين عليه السلام). «1»

8. «انسان با اخلاص به آرزوهايش مي رسد و چشمانش بصير مي شود و دعايش به استجابت سزاوار مي گردد و اعمالش رشد مي يابد.» (اميرالمؤمنين علي عليه السلام). «2»

ج) عوامل و موانع اخلاص:

1. «اخلاص ثمره ي يقين است.» (اميرالمؤمنين علي عليه السلام). «3»

2. «اخلاص ثمره ي عبادت است.» (اميرالمؤمنين علي عليه السلام). «4»

3. «چگونه مي تواند اخلاص ورزد كسي كه هواي نفس بر او غلبه كرده است.» (اميرالمؤمنين عليه السلام) «5»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 333

قرآن كريم در آيات هشتاد و چهارم و هشتاد و پنجم سوره ي «ص» با بيان حق، به شيطان و پيروانش هشدار مي دهد و مي فرمايد:

84 و 85. قَالَ فَالحَقُّ وَالحَقَّ أقُولُ* لَأمْلَأنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أجْمَعِينَ

(خدا) فرمود: «پس حق (از من است) و فقط حق مي گويم.* حتماً جهنّم را از تو و همه كساني از آنان كه از تو پيروي كند پر مي كنم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات نتيجه و خلاصه ي مباحث مختلف گذشته است كه خدا با سوگند به حق، مي فرمايد كه حق از من است «1» و من حق مي گويم، كه فرجام شيطان و پيروانش عذاب است.

2. «حق» در اصل به معناي مطابقت و موافقت است و در چهار مورد استعمال مي شود:

الف) كسي كه چيزي را براساس حكمت ايجاد كند؛ همان طوركه به خدا حق گفته مي شود.

ب) چيزي كه

براساس حكمت ايجاد شده؛ از اين رو به مخلوقات خدا حق گفته شود.

ج) اعتقادي كه مطابق واقع باشد؛ از اين رو به بهشت و جهنّم حق گفته مي شود.

د) سخن يا كاري كه زمان و خصوصياتش به اندازه ي صحيح است. «2»

3. اين دو آيه شامل تأكيدات فراوان است، تا كسي كم ترين ترديدي به خود راه ندهد كه شيطان و پيروانش راه نجات ندارند.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 334

آموزه ها و پيام ها:

1. سخنان خدا حق و مطابق واقع است.

2. فرجام شيطان صفتان دوزخ است.

3. از شيطان پيروي نكنيد تا با او هم سرنوشت و دوزخي نگرديد.

***

خداوند متعال در آيات هشتاد و ششم تا هشتاد و هشتم سوره ي «ص» به ويژگي هاي پيامبر و قرآن اشاره كرده و با هشدار به مخالفان مي فرمايد:

86- 88. قُلْ مَا أسْأ لُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أجْرٍ وَمَا أ نَا مِنَ المُتَكَلِّفِينَ* إنْ هُوَ إلَّاذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ* وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأ هُ بَعْدَ حِينٍ

(اي پيامبر!) بگو: «از شما هيچ پاداشي بر اين (قرآن و رسالت) نمي طلبم، و من از ظاهرسازان (رياكار) نيستم.»* اين (قرآن) جز يادآوري براي جهانيان نيست؛* و قطعاً خبر بزرگ آن را بعد از مدّتي خواهيد دانست.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از تفاوت هاي رهبران و مبلغان الهي با افراد غير الهي آن است كه پيامبران خدا براي به دست آوردن مزد و حكومت و تشكر مردم تلاش

نمي كردند، بلكه هدف آنان نجات و سعادت مردم بود؛ اين از طرفي دليل صدق و راستي دعوت آنان بود و از طرف ديگر به بهانه جويي بهانه تراشان پايان مي داد.

2. در قوانين اسلامي پيش بيني شده كه هزينه ي زندگي برخي افراد هم چون قاضيان، مبلغان دين و حاكمان ومأموران حكومت، از بيت المال پرداخت شود تا نيازمند مردم نباشند و بتوانند به بهترين صورت وظايف خود را انجام دهند.

3. «تكلّف» در لغت به معناي كاري است كه انسان با سختي و يا با

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 335

ظاهرسازي و رياكاري آن را انجام مي دهد، در حالي كه آن را دوست ندارد؛ «1» يعني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از كساني نبود كه دركارها رياكاري و ظاهرسازي مي كنند.

4. در احاديث اسلامي نشانه هاي متكلّفان بر شمرده شده است و از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

متكلّف سه نشانه دارد: پيوسته با كساني كه ما فوق او هستند پرخاشگري مي كند؛ به دنبال اموري است كه هرگز به آنها نمي رسد و سخن از چيزهايي مي گويد كه از آنها آگاهي ندارد. «2»

و نيز در جاي ديگر از ايشان روايت شده كه

متكلّف سه نشانه دارد:

در حضور افراد چاپلوسي مي كند؛ در پشت سرشان غيبت مي كند و هنگام مصيبت زبان به سرزنش مي گشايد. «3»

و در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

متكلّف در عاقبت جزپستي و خواري نتيجه اي نمي گيرد و در وقت (حاضر) جز رنج و زحمت بهره اي ندارد. «4»

5. قرآن،

ذكر و يادآوراست؛ يعني محتواي آن با فطرت انسان هماهنگ

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 336

است و آنان را به سوي پاكي و توحيد فرا مي خواند كه درون فطرت انسان ها موجود است و فقط بايد تذكر داده شود تا متوجه و بيدار گردند.

6. در اين آيات به مخالفان هشدار داده شده كه پس از مدتي وعده هاي پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن كريم براي شما آشكار خواهد شد؛ يعني در صحنه هاي نبرد و هنگام عذاب دنيوي و اخروي و نيز در صحنه ي نفوذ اجتماعي و فكري، پيروزي اسلام و تحقّق وعده هاي الهي را مشاهده خواهيد كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان ديني اهل سودجويي و تكلّف نباشند.

2. ظاهرسازي (و تحميل كارها) خوب نيست.

3. قرآن، ذكر و يادآور (حقايق الهي در درون انسان) است.

4. منتظر تحقق اخبار (قرآن) باشيد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 337

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هيجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412

قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 338

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه

اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 339

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير والمفسّرون، دكتر محمد حسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم

امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 340

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404

قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 341

مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب

(م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 342

1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050 ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي،

1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 343

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)،

تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي، 1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 344

معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب،

قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 345

احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب

الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 346

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم،

چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز،

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 347

مؤسسة علوم القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللَّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام

(السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق: محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 348

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه

القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه،

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 349

چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي

تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت:، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد،

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 350

دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413

قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي

تفسير قرآن مهر جلد هفدهم، ص: 351

علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109