تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم

مشخصات كتاب

سرشناسه:رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : 52000 ريال :ج.16 ‮

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388.

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.16.سوره هاي عنكبوت ،روم ،لقمان،سجده و احزاب.-

عنوان روي جلد :تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5.

به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 18

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 19

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و آله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه

كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 20

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «1» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «2» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «3»

نوشتاري كه در پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان

عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 21

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي، نصرت اللَّه نيكزاد و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 22

قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و

قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي، جواد و اكبر رحمتي، محمد رضايي، اكبر جعفري و يداللَّه رضانژاد سپاس گزاريم. خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 21/ 9/ 1387

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 23

بخش اول: سوره ي عنكبوت

اشاره

يادآوري توحيد و رستاخيز

آزمايش همگاني مردم

درس ناخوانده بودن پيامبر صلي الله عليه و آله دليل حقّانيت او

داستان عبرت آموز برخي پيامبران و اقوام

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 25

اول: سيماي سوره ي عنكبوت

اشاره

سيماي سوره ي عنكبوت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي عنكبوت داراي 69 آيه، 1981 كلمه و 4195 حرف است.

نزول

سوره ي عنكبوت كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده «1»، هشتاد و چهارمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي روم و قبل از سوره ي مطففين) است و زمان نزول آن نزديك به زمان هجرت بوده است. اين سوره در چينش كنوني قرآن بيست و نهمين سوره است.

نام ها:

تنها نام اين سوره عنكبوت است، كه از آيه ي 41 اين سوره گرفته شده است و در آن جا خانه ي عنكبوت را سست ترين خانه ها معرفي كرده است.

فضايل

در مورد فضيلت قرائت اين سوره از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه به خدا سوگند ياد كرد:

هركس سوره ي عنكبوت و روم را در ماه رمضان تلاوت كند، از اهل بهشت است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 26

تذكر: البته اين پاداش هاي تلاوت سوره ها براي كسي است كه آن ها را بخواند و به مضامين آنها عمل كند كه در اين صورت اهل بهشت خواهد بود.

ويژگي ها:

اين سوره نيز از سوره هايي است كه با حروف مقطعه (الم) شروع مي شود و نام عنكبوت درقرآن فقط دو بار آمده است كه در آيه ي 41 اين سوره قرار دارد.

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

1. يادآوري توحيد و نشانه هاي خدا در جهان آفرينش؛

2. يادآوري به قيامت؛

3. يادآوري سنت الهي امتحان.

مطالب

مطالب عمده اي كه در سوره ي عنكبوت به چشم مي خورد عبارت اند از:

الف) عقايد

1. يادآوري توحيد و بطلان شرك (در آيات 65- 61)؛

2. امتحان ايمان مردم به خدا با بلاها و مشكلات (در آيات 2- 6)؛

3. توجه به قيامت (در آيات 53- 54)؛

4. اشاره اي به دلايل حقانيّت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از جمله اين كه پيامبر خط نمي نوشت (در آيه ي 48).

ب) اخلاق

1. به مسلمانان دستور مي دهد كه با اهل كتاب به صورت نيكويي بحث

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 27

نماييد (در آيه ي 46)؛

2. سفارش درمورد نيكو رفتار نمودن با پدر و مادر (در آيه ي 8)؛

3. دنيا بازيچه است و حيات واقعي از آنِ آخرت است (در آيه ي 64).

ج) احكام

1. دستور به جا آوردن نماز و اين كه نماز سبب منع فحشا و منكر مي شود (در آيه ي 45)؛

2. اگر پدر و مادر انسان را به شرك دعوت كنند، حق اطاعت آنها را ندارد (در آيه ي 8).

د) داستان ها

1. اشاره اي به داستان نوح عليه السلام (در آيات 14- 15)؛

2. اشاره اي به داستان ابراهيم عليه السلام (در آيات 16- 31)؛

3. اشاره اي به داستان لوط عليه السلام (در آيات 26- 30 و 32- 35)؛

4. اشاره اي به داستان شعيب عليه السلام (در آيات 36- 38)؛

5. اشاره اي به داستان موسي عليه السلام (در آيه ي 39)؛

6. اشاره اي به اسحاق و يعقوب عليهما السلام (در آيه ي 27)؛

7. اشاره اي به قوم عاد و ثمود (در آيه ي 38)؛

8. اشاره اي به قارون و هامان و فرعون (در آيه ي 39).

ه) مطالب فرعي

1. دل داري به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و مؤمنان با يادآوري مشكلات پيامبران گذشته؛

2. يادآوري عظمت قرآن (در آيه ي 51)؛

3. اشاره اي به لجاجت مخالفان؛

4. تذكراتي درباره ي منافقان (در آيات 10- 11)؛

5. دعوت به مسافرت در زمين (در آيه ي 20)؛

6. همگاني بودن مرگ (در آيه ي 57)؛

7. اشاره اي به فطرت خداجوي بشر (در آيه ي 65).

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 29

دوم: محتواي سوره ي عنكبوت

اشاره

آيه ي اول سوره ي عنكبوت حروف مُقطعه است:

1. الف، لام، ميم

الف، لام، ميم

نكته ها و اشاره ها:

1. حروف مقطعه ي قرآن، در آغاز سوره هاي بقره، آل عمران و بسياري از سوره هاي ديگر آمده است كه ما مطالبي در اين مورد ذيل همان آيات بيان كرديم.

2. حروف مقطعه يا اسراري بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله است و يا نشان دهنده ي آن است كه قرآن با تمام عظمت و اعجازش از همين حروف معمولي ساخته شده است. حروفي كه در دست رس همه ي افراد بشر است ولي باز هم كسي نمي تواند از اين حروف كتابي همانند قرآن تأليف كند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر درمورد حروف الفبا و رابطه ي آن با قرآن تفكر كنيد، به عظمت قرآن پي مي بريد. «2»

2. قرآن از حروف معمولي عربي ساخته شده است (اگر مي توانيد همانند آن بياوريد).

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 30

قرآن كريم در آيات دوم و سوم

سوره ي عنكبوت به قانون عمومي آزمايش ايمان انسان ها و هدف آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

2 و 3. أحَسِبَ النَّاسُ أنْ يُتْرَكُوا أنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ* وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الكَاذِبِينَ

آيا مردم پنداشتند، همين كه بگويند: «ايمان آورديم.» رها مي شوند، در حالي كه آنان آزمايش نمي شوند؟!* و به يقين، كساني را كه پيش از آنان بودند آزموديم، و حتماً، خدا كساني را كه راست گفته اند معلوم مي دارد (و شناخته مي شوند،) و البتّه دروغ گويان را (نيز) معلوم مي دارد.

شأن نزول:

حكايت شده كه عمار ياسر و جمعي از مسلمانانِ نخستين تحت شكنجه و آزار مشركان واقع شدند و اين آيه درمورد پاي مردي و امتحان ايمان آنان نازل شد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به قانون عمومي امتحان الهي براي همه ي افراد بشر اشاره شده است؛ يعني همه ي انسان هايي كه ادعاي ايمان مي كنند امتحان مي شوند تا حقيقت ادعاي آنان و ارزش و نيّت دروني آنها روشن شود.

2. در اين آيات، هدف آزمايش، علم خدا به درستي و نادرستي ادعاي ايمان انسان ها معرفي شده است، در حالي كه خدا از همه چيز آگاه است؛ پس منظور از اين علم چيست؟

مقصود از علم خدا در اين جا تحقق عيني و خارجي مسائل است؛ يعني خدا

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 31

مي خواهد عملًا معلوم دارد كه چه كساني در ادعاي ايمان خود راست گو و چه كساني دروغ گو هستند و هنگامي كه مقاصد و نيات دروني و صفات باطني افراد،

در خارج متحقق شد و به صورت عمل ظاهر شد، حجّت بر او تمام مي شود و اين مطلب زمينه ساز كيفر و پاداش انسان مي شود.

از تعبير اين آيات و مطالب پيشين استفاده مي شود كه هدف آزمايش الهي، پرورش و شكوفايي استعدادهاي انسان است؛ يعني جهان هم چون دانشگاهي است كه انسان ها در آن تعليم مي بينند و مرتب امتحان مي شوند و برخي درجات عالي را طيّ مي كنند و برخي مردود مي شوند.

غم نيست زخم خورده ي راه خداي را

دردي خوش بود كه حبيبش كند دوا (سعدي)

به عبارت ديگر، در طيّ اين آزمايش ها استعداد هاي انسان ها شكوفا شده، در خارج تحقق مي يابد و ايمان خالص افراد ظاهر مي شود. «1»

خاصان حق، هميشه بليّت كشيده اند

هم بيش تر عنايت و هم بيش تر عنا (سعدي)

4. آزمايش ايمان انسان ها به صورت هاي گوناگون انجام مي شود:

- گاهي افراد در فشار و محروميت قرار مي گيرند تا ميزان صبر و تقواي آنان امتحان شود.

- گاهي افراد در ناز و نعمت غرق مي شوند تا ميزان شكرگزاري آنان آزمايش شود.

- گاهي افراد در محيطهاي آلوده قرار مي گيرند تا ميزان پاكي آنان امتحان شود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 32

- و گاهي افراد گرفتار مصيبت ها و جنگ ها و حكومت هاي خودكامه مي شوند تا

ميزان استقامت آنان آزمايش شود.

آري؛ آزمايش الهي چهره هاي گوناگون دارد و هركس به صورتي امتحان مي شود تا ارزش ايمان او روشن شود.

5. در احاديث اسلامي از امام علي عليه السلام روايت شده كه اين آيه را قرائت كردند و فرمودند:

آزمايش همان دين است و مردم آزمايش مي شوند همان طور كه طلا آزمايش مي شود و مردم خالص مي شوند همان طور كه طلا خالص مي شود. «1»

و در برخي احاديث نيز اين آيه بر فتنه ها و آزمايش هاي مردم بعد از وفات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تطبيق شده است كه البتّه اين گونه احاديث از باب بيان مصداق هاي آيه است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. آزمايش ايمان مردم، يك قانون عمومي الهي است.

2. هدف آزمايش انسان ها، روشن ساختن درستي و نادرستي ادعاهاي افراد در عمل است.

3. آزمايش، يكي از راه هاي تشخيص صحت ادعاهاي افراد است.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 33

امتحان و علل و وسايل آن

امتحان سنت و قانون حتمي الهي است كه همه ي افراد را فرا مي گيرد.

الف) چرا خدا انسان ها را امتحان مي كند؟

1. براي جداسازي افراد پاك از ناپاك (آل عمران، 179)؛

2. براي معلوم كردن مؤمنان و مجاهدان و شكيبايان (آل عمران، 128- 142)؛

3. براي خالص كردن مؤمنان و نيت هاي آنان (آل عمران، 141 و 154)؛

4. تا روشن شود كه كيفيت عمل نيكوي چه كساني بالاتر است (ملك، 3؛

هود، 7 و كهف، 7)؛

5. «بلا براي ستمكار ادب است و براي مؤمن امتحان و براي پيامبران درجه است.» «1»

6. «هر گاه خدا بنده اي را دوست دارد او را گرفتار بلا (و امتحان) مي كند.» «2» (امام باقر و امام صادق عليه السلام).

يادآوري: خدا بندگان محبوب خود را گرفتار بلا و امتحان مي كند تا در مشكلات رشد يابند و بندگان بد را امتحان مي كند تا حجت بر آنان تمام شود يا بيدار شوند.

ب) با چه وسايلي امتحان مي شويم؟

1. با نيكي ها امتحان مي شويد (انبياء، 35).

2. با بدي ها امتحان مي شويد (همان).

3. با ترس امتحان مي شويد (بقره، 155).

4. با گرسنگي امتحان مي شويد (همان).

5. با زيان هاي اقتصادي امتحان مي شويد (همان).

6. سختي ها و زيان هاي روحي و جسمي وسيله ي امتحان است (بقره، 214).

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 34

7. «هيچ تنگي و گشادگي (در امور) نيست مگر اين كه در آن منت

و امتحان است.» «1» (امام صادق عليه السلام).

ج) فوايد امتحان و بلا:

1. امتحان و بلا موجب تذكر و يادآوري است (اعراف، 130).

2. «هيچ بلا و امتحاني نيست مگر آن كه نعمتي الهي بر آن احاطه كرده است.» «2» (امام حسن عسگري عليه السلام).

3. بلا و امتحان زمينه ساز توبه و تذكر و بازگشت (به سوي خدا) است (توبه، 126).

4. «چهل شب بر مؤمن نمي گذرد مگر اين كه چيزي بر او عارض مي شود كه ناراحتش مي كند و او را متذكر (و بيدار) مي سازد.» «3» (امام صادق عليه السلام).

5. «بلاء و امتحان هاي سخت موجب مي شود كه بندگان مؤمن دوستدار

ملاقات خدا شوند و بر دنيا تكيه نكنند.» «4» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله).

د) در برابر مشكلات و امتحانان چه كنيم؟

1. شكيبايي پيشه سازيد و استقامت كنيد (بقره، 155).

2. جمله ي: «انّا للَّه وانّا اليه راجعون؛ ما از خداييم و فقط به سوي او مي رويم» را بگوييد (بقره، 156).

3. استغفار كنيد:

«هر گاه خدا بخواهد به بنده اي نيكي كند پس وقتي گناه كرد او را گرفتار ناراحتي مي كند و استغفار را به ياد او مي آورد.» (امام صادق عليه السلام) «5».

4. «در هنگام هر (مشكل و بلاي) شديدي بگو: «لا حول ولا قوة الّا باللَّه العلي العظيم» كه تو را كفايت كند.» (امام علي عليه السلام). «6»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 35

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي عنكبوت به پندارگرايي بدكاران و تلاش منفي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

4. أمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ

بلكه آيا كساني كه [كارهاي بد مي كنند پنداشتند كه برما پيشي مي گيرند؟! چه بد داوري مي كنند!

نكته ها و اشاره ها:

1. بدكاران گمان نكنند كه دست خدا به آنها نمي رسد و از چنگال آزمايش الهي فرار كرده اند، بلكه همين كارها آزمايش آنان است و براساس همين كارها كيفر و پاداش داده مي شوند.

2. برخي مفسران اين آيه را اشاره به مشركان و كافران دانسته اند و برخي اشاره به مؤمنان گناهكار، «1» ولي آيه مطلق است و مانعي ندارد كه اشاره به همه ي بدكاران باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. بدكاران گرفتار پندارگرايي هستند.

2. بدكاران تلاش بيهوده نكنند

كه نمي توانند از حوزه ي قدرت الهي خارج شوند.

***

قرآن كريم در آيات پنجم و ششم سوره ي عنكبوت به لزوم تلاش مثبت انسان ها و فوايد آن براي خودشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

5 و 6. مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإنَّ أجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ* وَمَنْ

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 36

جَاهَدَ فَإنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ العَالَمِينَ

هركس به ملاقات خدا اميد دارد، پس (آماده شود، چرا) كه سرآمد (معين شده از طرف) خدا آمدني است؛ و او شنوا [و] داناست.* و هركس كوشش كند، پس تنها براي خودش كوشيده است؛ [چرا] كه مسلماً، خدا از جهانيان بي نياز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «لِقاءَ اللَّه» همان ملاقات شهودي و باطني خداست كه در قيامت پرده ها و حجاب هاي مادي از مقابل چشم دل انسان كنار مي رود و حالت روحاني شهود براي انسان حاصل مي گردد و حقايق برايش آشكار مي شود. «1»

2. فرصت براي تلاش انسان كوتاه است و مرگ انسان ها و ملاقات با خدا در رستاخيز به زودي فراخواهد رسيد؛ پس هركس ايمان آورده و اميدوار است بايد فرصت را غنيمت بشمرد و كارهاي شايسته انجام دهد و براي خود ذخيره سازد.

3. در اين آيات بيان شده كه خدا توانگر است و نيازي به كارها و گفتارهاي نيك انسان ها وعبادت و اطاعت بندگان ندارد؛ پس

اگر كسي در اين رابطه تلاش كند، فقط به نفع خود اوست، چراكه عبادت و اطاعت عامل رشد و سعادت خود انسان است و حتي اگر جامعه هم از كارهاي نيك انسان بهره مي برند در مرحله ي ثانوي است.

4. «جاهَد» در اصل به معناي جهادكردن و در اين آيه به معناي هرگونه تلاش در راه خداست و لزوماً به معناي جهاد مسلحانه نيست، بلكه شامل هركوششي براي مبارزه با نفس، حفظ ايمان، تقوا و انجام كارهاي نيك و مبارزه با مشكلات و تحمّل سختي هاست.

5. از اين آيه و آيات مشابه استفاده مي شود كه اگر خدا شما را به سوي ايمان و عمل شايسته فرا مي خواند، نهايت لطف اوست، چون سود اين اعمال به خود شما مي رسد نه او.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 37

آموزه ها و پيام ها:

1. اميد به لقاي خدا عامل تلاش و حركت انسان است.

2. فرصت تلاش براي شما كوتاه است و اجل در راه است (پس عجله كنيد).

3. هركس تلاش كند به نفع خود كرده است.

4. اگر سود خويش را مي طلبيد (در راه خدا) جهاد و كوشش كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي عنكبوت به نتايج ايمان و عمل انسان در بخشش گناهان و پاداش نيكوي الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

7. وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ

و كساني كه

ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام دادند، قطعاً، بدي هايشان را از آنان مي زداييم؛ و مسلماً، آنان را طبق بهترين چيزي كه انجام مي دادند، پاداش مي دهيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه موارد و مصاديق جهاد و تلاش سودمند انسان را بيان مي كند كه عقيده ي صحيح و كردار شايسته است؛ عقيده اي مبتني بر ايمان و همراه با اعمال شايسته كه انسان را به سعادت مي رساند و سود آن به خود انسان مي رسد.

2. يكي از ثمرات ايمان وعمل شايسته آن است كه خدا بدي هاي انسان را مي پوشاند، كه اين تعبير كنايه از بخشش گناهان است.

3. خدا با مؤمنان شايسته كردار براساس لطف خود رفتار مي كند و اگر برخي اعمال خوب و عالي دارند، همه ي اعمال آنها را براساس كارهاي عالي پاداش مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 38

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا با لطف و بخشش نسبت به مؤمنان شايسته كردار رفتار مي كند.

2. مؤمن شويد و كار شايسته انجام دهيد، تا گناهان شما بخشيده شود و پاداش نيكوتر دريافت كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي عنكبوت با سفارش در مورد نيكي به پدر و مادر مرز اطاعت از آنان را روشن مي كند و مي فرمايد:

8. وَوَصَّيْنَا الإ نْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْناً وَإنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا إلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَا نَبِّؤُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و به انسان سفارش كرديم

كه به پدر و مادرش نيكي كند؛ و اگر آن دو تلاش كنند براي اين كه [تو] چيزي را كه بدان هيچ دانشي نداري، همتاي من قراردهي، پس از آن دو اطاعت نكن. بازگشت شما فقط به سوي من است و شما را به آنچه انجام مي داديد خبر مي دهم.

شأن نزول:

روايت شده كه يكي از افراد در مكه مسلمان شد و مادرش از اسلام آوردن او ناراحت گرديد و تهديد به اعتصاب غذا كرد، تا از اسلام بازگردد. اين آيه بدين مناسبت فرود آمد و مرز اطاعت از پدر و مادر را روشن ساخت، كه در مورد دستور به شرك نبايد از آنها اطاعت كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشابه اين آيه در آيات 15 و 16 سوره ي لقمان آمده است و مضمون

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 39

كلّي آيه آن است كه اگر پدر و مادر كسي مشرك بودند، نبايد در شرك از آنان پيروي كرد، ولي اين مطلب نبايد موجب بدرفتاري با پدر و مادرش شود.

2. در اين آيه در مورد نيكي به پدر و مادر نه فقط به مؤمنان، بلكه به كل انسان ها سفارش شده است؛ يعني هر انساني بايد در برابر پدر و مادرش حق شناس و سپاس گزار باشد و با نيكي كردن به آنها گوشه اي از زحماتشان را جبران كند.

3. در اين آيه وظيفه ي انسان را درهنگام تضاد پيوندهاي عاطفي با پيوندهاي الهي بيان كرده است؛ يعني اگر پيوند خويشاوندي انسان با پدر و مادر عامل قطع پيوند او

با خدا و روي آوردن او به شرك مي گردد، پيوند الهي مقدم است و انسان نبايد دستور پدر و مادر را بردستور خدا مقدم بدارد و دست از توحيد بردارد.

4. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه

اطاعت از مخلوق در نافرماني خالق روا نيست. «1»

5. در اين آيه از شرك به عنوان چيزي ياد شده كه هيچ دانشي براي آن نيست و اين مطلب اشاره به آن است كه اصولًا شرك منطقي نيست و دليلي برآن وجود ندارد و انسان نبايد از چيزي كه علم بدان ندارد پيروي كند. البته در مورد شرك دليل بربطلان آن نيزداريم.

6. در اصول عقايد هم چون مسأله ي توحيد و شرك، انسان بايد تابع علم و دليل باشد و نبايد حتي از پدر و مادر دراين مورد تقليد كوركورانه كند.

7. در پايان اين آيه مي فرمايد: «بازگشت شما به سوي من است.» و اين تهديدي است براي مشركاني كه راه شرك را مي پويند و فرزندان خود را نيز به شرك فرامي خوانند و نيز مي تواند تهديدي براي فرزندان آنها باشد كه

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 40

مراقب اعمال و عقايد خود باشيد كه اگر از شرك پدر و مادر اطاعت كرديد، يا با آنان بد رفتاري نموديد، بازگشت شما به سوي خداست و خدا شما را از كارهايتان آگاه مي كند و طبق آن مجازات مي نمايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. نيكي به پدر و مادرِ مشرك نيز لازم است.

2. فرمان غير خدا را بر خدا مقدم مداريد.

3.

مطالب بدون دليل، هم چون شرك را نپذيريد.

4. فرجام شما به سوي خداست، پس مراقب اعمال خودتان باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي عنكبوت به يكي ديگر از نتايج ايمان و عمل صالح اشاره مي كند و مي فرمايد:

9. وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ

و كساني كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام دادند، قطعاً، آنان را در [زمره ي شايستگان وارد خواهيم كرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي هفتم همين سوره، دو نتيجه ي ايمان و كردار شايسته بيان شد كه نخست پوشاندن و بخشش گناهان بود و دوم پاداش براساس بهترين اعمال افراد.

واينك در اين آيه سومين نتيجه ي ايمان و كردار شايسته را داخل شدن در زُمره ي صالحان و شايستگان معرفي كرده است.

2. ايمان و عمل شايسته به روح انسان رنگ مي دهد و او را در رديف صالحان قرار مي دهد؛ يعني انسان به مرحله اي مي رسد كه هم نشين و همراه شايستگان درگاه الهي مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 41

3. اگر انسان هم نشين و همراه شايستگان باشد، يك ارزش و امتياز براي او به شمار مي آيد؛ چراكه كمال هم نشين در انسان اثر مي كند و مجالست با شايستگان انسان را به سوي صفات عالي و شايسته سوق مي دهد و تأثيرات رواني و اجتماعي براي انسان به همراه دارد و به شخصيت او ارزش بيش تري مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمن

شايسته كردار شويد تا مورد عنايت خدا قرار گيريد و هم رديف شايستگان شويد.

2. هم نشيني با شايستگان يك امتياز و ارزش است.

***

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم سوره ي عنكبوت شخصيت متزلزل و دوگانه ي منافقان را به تصوير مي كشد و با يادآوري علم الهي به حالات افراد مي فرمايد:

10 و 11. وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإذَا اوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أوَ لَيْسَ اللَّهُ بِأعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ العَالَمِينَ* وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ المُنَافِقِينَ

و برخي از مردم كساني هستند كه مي گويند: «به خدا ايمان آورده ايم.» و [لي هنگامي كه در [راه خدا آزار مي شوند، فتنه [گري مردم را هم چون عذاب الهي قرار مي دهند؛ و اگر از سوي پروردگارت ياري (و پيروزي) فرا رسد، حتماً مي گويند: «البته ما با شما بوديم.» و آيا خدا به آنچه در سينه هاي جهانيان است داناتر نيست؟!* و مسلماً، خدا كساني را كه ايمان آوردند معلوم مي دارد (و مي شناسد)؛ و حتماً، منافقان را (نيز) معلوم مي دارد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 42

نكته ها و اشاره ها:

1. منافقان شخصيتي دوگانه دارند و از آن جا كه ايمان واقعي و ثابت ندارند، در پيروزي ها و كام يابي ها خود را شريك مؤمنان مي دانند، اما در هنگام مشكلات و فتنه ها عقب گرد مي كنند و

دست از ايمان بر مي دارند.

2. بنا بر قول مشهور، سوره ي عنكبوت در مكه نازل شده است «1» ولي در همان محيط از منافقان سخن مي گويد.

اين نشان مي دهد كه خط نفاق از مكه شروع شده و در مدينه ادامه يافته و شدّت گرفته است، به طوري كه منافقان در مدينه به صورت گروهي منسجم و توطئه گر درآمدند.

3. برخي مفسران برآن اند كه منافقان دو گروه هستند:

الف) كساني كه اصولًا در باطن خويش ايمان ندارند.

ب) كساني كه ايمان سستي دارند و در شرايط عادي و در هنگام پيروزي اظهار ايمان مي كنند، ولي در هنگام مشكلات و در شرايط سخت عقيده ي خود را عوض مي كنند.

و آيه ي فوق از گروه دوّم سخن مي گويد. «2»

4. در اين آيه به پيروزي پيامبر صلي الله عليه و آله در مكه اشاره شده است. اين پيروزي اشاره به چه مطلبي است؟

در پاسخ اين پرسش بايد گفت كه اولًا، در اين آيه مطلب به صورت شرطي بيان شده كه «اگر خدا در آينده به تو پيروزي بدهد.» و اين مطلب دليل بر تحقق آن در مكه نيست.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 43

و ثانياً، مسلمانان در مكه پيروزي هاي غير نظامي داشتند؛ هم چون پيروزي تبليغاتي و پيشرفت اسلام در ميان مردم. «1»

5. در اين آيه از آزارهاي مردم با عنوان «فتنه» ياد شده است، ولي از مجازات الهي با عنوان عذاب ياد شده است.

اين اختلاف تعبير اشاره به آن است كه آزارهاي مردم در حقيقت عذاب نيست، بلكه وسيله ي آزمايش و تكامل

انسان و جزئي از برنامه ي كلي امتحان الهي است؛ پس نبايد اين آزارها عذاب الهي به شمار آيد و بهانه اي براي دست برداشتن از ايمان شود. «2»

6. عذاب الهي معمولًا كيفر عملكرد افراد كافر و ناسپاس است، در حالي كه فتنه ها و مشكلات و آزمايش ها براي مؤمنان است و نيز عذاب الهي هنگامي كه فرود آيد، راه فراري از آن نيست، در حالي كه انسان مي تواند در برابر مشكلات و فتنه ها مقاومت كند و بر آنها پيروز شود و از امتحان الهي سربلند بيرون آيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان دو چهره اند (آنها را به خوبي بشناسيد).

2. نشانه ي منافق آن است كه در پيروزي ها شريك شماست، اما در مشكلات همراه شما نيست (پس آنها را بشناسيد و مواظب باشيد).

3. مرز فتنه هاي مردم و آزمايش ها، از عذاب الهي جداست.

4. خدا از حالات دروني و ايمان واقعي افراد آگاه است (پس دست از نفاق برداريد).

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 44

قرآن كريم در آيات دوازدهم و سيزدهم سوره ي عنكبوت به توطئه ي كافران براي فريب مؤمنان و به دو قانون در مورد خطاها و گناهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

12 و 13. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْ ءٍ إنَّهُمْ لَكَاذِ بُونَ* وَلَيَحْمِلُنَّ أ ثْقَالَهُمْ وَأ ثْقَالًا مَعَ أ ثْقَالِهِمْ وَلَيُسْأ لُنَّ يَوْمَ القِيَامَةِ

عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ

و كساني كه كفر ورزيدند، به كساني كه ايمان آوردند گفتند: «از راه ما پيروي كنيد، و بايد خطاهاي شما را بر دوش كشيم.» و [لي آنان هيچ چيزي از خطاهايشان را بر دوش نخواهند گرفت؛ [چرا] كه آنان مسلماً دروغ گو هستند.* و قطعاً، بارسنگين (گناهان) آنها را، و بار سنگين (گناهان ديگران) را، با بار سنگين (گناهان) شان بردوش مي كشند؛ و مسلماً، روز رستاخيز از آنچه (برخدا به دروغ) مي بستند، بازپرسي خواهند شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به وسوسه گراني اشاره مي كند كه در هنگام تحريك ديگران به كار خلاف مي گويند: اگر گناهي دارد به گردن ما!

در حالي كه هيچ كس نمي تواند بار گناه ديگري را به دوش كشد.

2. در اين آيه به دو قانون و سنّت الهي در مورد گناه اشاره شده است.

الف) هر كس بار گناه خود را به دوش مي كشد و هيچ كس نمي تواند گناه ديگري را به عهده گيرد؛ زيرا خدا عادل است و كسي را به خاطر جرم ديگران مجازات نمي كند.

ب) اگر كسي در راه گمراه كردن ديگران و تشويق به گناه تلاش كند، در گناه ديگران شريك است و بار آن به عهده ي اوست.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 45

3. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس روش بدي را پايه گذاري كند، گناه آن روش و گناه كساني كه بدان عمل مي كنند به عهده ي اوست، بدون آن كه از گناه آن عمل

(در مورد عمل كنندگان) چيزي كاسته شود. «1»

4. در اين آيه بيان شده كه روز رستاخيز از كافران در مورد دروغ هايي كه بسته بودند پرسش مي شود، مقصود از اين دروغ ها چيست؟

پاسخ آن است كه مقصود يا دروغي است كه به خدا مي بستند (و بت پرستي را به خدا نسبت مي دادند) و يا اين كه كفر را بدون گناه جلوه دادند و اين دروغ محض بود و يا ظاهر سخنان آنان اين بود كه هر كس مي تواند گناه ديگري را به دوش گيرد و اين هم دروغ بود.

و يا اين كه واقعاً در رستاخيز از آنان خواسته مي شود كه گناهان ديگران را به دوش گيرند و آنان سر باز مي زنند و دروغشان آشكار مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. فريب سخنان و وعده هاي توخالي كافران را نخوريد (كه آنان درپي گمراه ساختن شما هستند).

2. هركس مسئول اعمال خويش است و بار گناه خود را به دوش مي كشد.

3. گمراه كنندگان، علاوه برگناه خود، بار گناه ديگران را نيز به دوش مي كشند.

4. روز رستاخيز روز پاسخ گويي در مورد نسبت هايي است كه مي دهيد (پس مراقب سخنان خود باشيد و براي آن روز آماده شويد).

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 46

ماجراي نوح (ع)

قرآن كريم در آيات چهاردم و پانزدهم سوره ي عنكبوت به رسالت نوح عليه السلام و نابودي عبرت آموز ستمكاران و نجات مؤمنان قوم او اشاره كرده، مي فرمايد:

14 و 15. وَلَقَدْ أرْسَلْنَا نُوحاً إلَي قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أ لْفَ سَنَةٍ إلَّاخَمْسِينَ عَاماً فَأخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ* فَأنجَيْنَاهُ وَأصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ

و به يقين، نوح را به سوي قومش فرستاديم و در [ميان آنان هزار سال، جز پنجاه سال، درنگ كرد؛ و (سرانجام) سيلاب آنان را فراگرفت، در حالي كه آنان ستمكار بودند.* و او و همراهان كشتي را نجات داديم؛ و آن را نشانه اي (عبرت آموز) براي جهانيان قرار داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات نوعي دل داري به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و ياران اوست كه در شرايط سخت مكه تحت فشار بودند؛ يعني اين آيات با بيان سرگذشت نوح عليه السلام و مشكلات او درهدايت مردم و فرجام مؤمنان و كافران قوم او، به مسلمانان دل داري مي دهد كه سرانجام مؤمنان نجات مي يابند و كافران هلاك مي شوند.

2. سرگذشت حضرت نوح عليه السلام در سوره هاي هود و شعراء به طور مفصل بيان شده است.

اين پيامبر الهي 950 سال در ميان قوم خود درنگ كرد و آنان را به سوي توحيد فراخواند، ولي جز گروه اندكي (حدود هشتاد نفر) ايمان نياوردند و در پايان، عذاب الهي به صورت سيلابي عظيم برقوم نوح فرستاده شد و همه ي كافران هلاك شدند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 47

3. برخي مفسران برآن اند كه 950

سال مدت تبليغ نوح بود و مدت عمر او بيش از اين بود. «1»

البته عمر انسان در اعصار گذشته طولاني تر از حال بود، ولي عمر نوح عليه السلام فوق العاده و اعجازگونه بود. «2»

4. تعبير به هزار سال به جز پنجاه سال، به جاي تعبير نهصد و پنجاه سال، براي اشاره به عظمت اين زمان طولاني است كه واژه ي «هزار» آن را بيش تر جلوه مي دهد.

5. قوم نوح تا لحظه ي نزول عذاب به ستمكاري خود ادامه دادند و در حالي سيلاب آنان را فراگرفت كه به شرك و ستم مشغول بودند. «3»

6. ما جراي قوم نوح و هلاكت كافران و كشتي عجيب و معجزه آساي او كه عامل نجات مؤمنان شد، همگي نشانه اي عبرت آموز براي جهانيان بود «4» تا از سرنوشت اين قوم درس عبرت بياموزند و راه شرك و ستم نپويند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ستمكاري عامل نزول عذاب الهي و هلاكت است.

2. از سرگذشت قوم نوح و فرجام كافران و مؤمنان درس عبرت بگيريد.

3. صبر و تلاش طولاني نوح الگويي براي رهبران الهي و مبلغان ديني است.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 48

ماجراي ابراهيم (ع) و دلايل شرك ستيزي او

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي عنكبوت به سرنوشت ابراهيم و دعوت

توحيدي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

16. وَإ بْرَاهِيمَ إذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

و (ياد كن) ابراهيم را هنگامي كه به قومش گفت: «خدا را پرستش كنيد و خودتان را از [عذاب او حفظ كنيد، كه اين براي شما بهتر است، اگر بدانيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. سرگذشت ابراهيم عليه السلام در سوره هاي متعددي از قرآن هم چون سوره ي بقره، آل عمران، انعام، توبه، هود، انبياء، مريم، حج، ابراهيم و حجر آمده است و در اين سوره نيز از آيه ي شانزدهم تا بيست و هفتم به سرگذشت اين پيامبر توحيدي اشاره شده است. تا رهبران الهي و مردم از سرگذشت او اطلاع يابند و الگوي زندگي و مبارزات آنان گردد.

2. در اين آيه به دو ركن اساسي از برنامه هاي اعتقادي و عملي ابراهيم عليه السلام اشاره شده است كه از اصول اساسي دعوت همه ي پيامبران است. اين دو اصل عبارت اند از:

دعوت به توحيد و دعوت به تقوا.

3. توحيد ابعاد گوناگوني دارد كه در اين آيه به توحيد در پرستش اشاره شده است؛ زيرا بت پرستان قوم ابراهيم عليه السلام در اين مطلب گرفتار انحراف شده و به دامن شرك افتاده بودند.

4. در اين آيه اشاره شده كه اگر شما آگاه باشيد، متوجه مي شويد كه توحيد و تقوا براي شما نيكوتراست؛ چون شما را از انحرافات عقيدتي و آلودگي هاي شرك و گناه نجات مي دهد و سعادت دنيا و آخرتتان را تأمين مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 49

آموزه ها و پيام ها:

1. توحيد و تقوا را سرلوحه ي برنامه هاي خود قرار دهيد، كه اين ها براي شما بهتر است.

2. آگاهي، زيرساخت هدايت جامعه است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي عنكبوت به استدلال هاي ابراهيم عليه السلام براي نفي شرك و بت پرستي اشاره مي كند و مي فرمايد:

17. إنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أوْثَاناً وَتَخْلُقُونَ إفْكاً إنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً فَا بْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إلَيْهِ تُرْجَعُونَ

(شما) تنها بتاني (سنگي) را كه غير از خدا هستند، مي پرستيد و فقط دروغي بزرگ مي سازيد؛ در واقع كساني را كه جز خدا پرستش مي كنيد، براي شما مالك هيچ روزي اي نيستند؛ پس روزي را نزد خدا بجوييد و وي را پرستش كنيد و او را سپاس گوييد؛ كه فقط به سوي او بازگردانده مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام با استدلال ها و بيان هاي مختلف مردم را از بت پرستي منع مي كرد و بطلان شرك را براي آنان روشن مي ساخت.

آري؛ يكي از خدمات پيامبران الهي به بشريت، مبارزه با خرافه ي بت پرستي بود.

2. «اوثان» دراصل به معناي سنگ هايي است كه مي تراشيدند و عبادت مي كردند. «1» ابراهيم عليه السلام با اين تعبير اشاره مي كند كه شما چگونه سنگ هاي بي جاني را كه خودتان مي تراشيد، سزاوار پرستش مي دانيد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 50

3. «افْك» به معناي چيزي است كه از صورت حقيقي خود دگرگون شده باشد و به دروغ هاي بزرگ نيز افك مي گويند. مشركان دروغ بزرگي ساخته و بافته بودند. آنان با ساختن و تراشيدن بت ها و شريك خدا قرار دادن آنها، بزرگ ترين تهمت و دروغ را بر خدا مي بستند. «1»

4. در اين آيه اشاره شده كه يكي از انگيزه هاي پرستش، حسّ سپاس گزاري در برابر نعمت دهنده است و از آن جاكه خدا نعمت دهنده ي حقيقي است،

پس سپاس گزاري و پرستش نيز مخصوص اوست. «2»

5. در پايانِ آيه، رستاخيز و بازگشت همگان به سوي خدا يادآوري شده است؛ اين ممكن است نوعي تهديد براي مشركان باشد كه پس از اثبات بطلان شرك بازهم با لجاجت به بت پرستي ادامه مي دهند.

و يا استدلال ديگري براي بطلان بت پرستي است كه اشاره مي كند اگر شما سعادت اخروي را مي طلبيد، بدانيد كه از دست بت ها كاري ساخته نيست و بازگشت شما فقط به سوي خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. بت پرستي نوعي دروغ آفريني است.

2. كسي را بپرستيد و سپاس گزاري كنيد كه فرجام شما به سوي او و رزق شما به دست اوست.

***

قرآن كريم در آيه ي هيجدهم سوره ي عنكبوت با يادآوري وظيفه ي پيامبران و مخالفت هاي مردم مي فرمايد:

18. وَإنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ امَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَي الرَّسُولِ إلَّاالبَلاغُ المُبِينُ

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 51

و اگر (مرا) تكذيب كنيد، پس به تحقيق امت هاي پيش از شما (نيز پيامبران را) تكذيب كردند؛ و بر فرستاده [ي خدا وظيفه اي جز رساندن [پيام روشنگر و] آشكار نيست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد اين آيه دو ديدگاه دارند:

الف) اين آيه ادامه ي سخنان ابراهيم عليه السلام با ملت خويش است.

ب) اين سخن خطاب به مشركان مكه در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله است. «1»

البته سياق آيات و ارتباط و پيوستگي اين آيه با آيات قبل و بعد، مؤيد ديدگاه اول است. «2»

2. اين آيه به رهبران الهي دل داري مي دهد كه شيوه ي مردم درطول تاريخ يكسان بوده است و هميشه گروهي موافق و گروهي مخالف تعاليم پيامبران بوده اند، پس نبايد از اين مسأله نگران و ناراحت باشيد.

3. وظيفه ي فرستادگان

خدا فقط ابلاغ آشكار و روشنگر آموزه هاي ديني است؛ البته مقصود آن نيست كه پيامبران وظيفه هاي فردي و اجتماعي ديگري هم چون امر به معروف و نهي از منكر و يا تشكيل حكومت و مانند آن ندارند، بلكه حصر در اين آيه نسبي است؛ يعني وظيفه ي آنان نسبت به مشركانِ تكذيب گر فقط ابلاغ روشن تعاليم الهي است و وظيفه ندارند كه با آنان بجنگند و يا آنان را مجبور به پذيرش توحيد نمايند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 52

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران و مبلغان الهي از مخالفت ديگران نگران نباشند كه اين شيوه ي تاريخي مشركان است.

2. وظيفه ي رهبران الهي پيام رساني و روشنگري است.

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم و بيستم سوره ي عنكبوت با سفارش به جهان گردي، انسان ها را متوجه آغاز و انجام آفرينش مي كند و مي فرمايد:

19 و 20. أوَ لَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إنَّ ذَلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ* قُلْ سِيرُوا فِي الأرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأ الخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنشِئُ النَّشْأةَ الآخِرَةَ إنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

و آيا اطلاع نيافته اند كه خدا چگونه آفرينش را آغاز مي كند، سپس آن را باز مي گرداند؟! [چرا] كه آن (كار) بر خدا آسان است.* بگو: «در زمين گردش كنيد و بنگريد كه چگونه (خدا) آفرينش را آغاز كرد؛ سپس خدا پديده ي آخرت را پديد مي آورد؛ [چرا] كه خدا بر هر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات نوزدهم تا بيست و سوم سوره ي عنكبوت به صورت جملات معترضه اي در ميان داستان سرگذشت ابراهيم عليه السلام است؛ يعني قرآن گاهي داستان را رهامي كند و نتيجه گيري هايي را بيان مي كند، تا فايده ي تربيتي داشته باشد.

2. اين آيات

امكان معاد را از طريق مشاهده و اطلاع از قدرت بي كران الهي اثبات مي كند.

آري؛ اگر انسان از طريق علم كيهان شناسي به عجايب آغاز خلقت جهان و از طريق علم زمين شناسي و فسيل شناسي به كيفيت آغاز خلقت زمين و موجودات پي ببرد، متوجه برخي از اسرار حيات مي شود و به قدرت لا يزال الهي در آفرينش موجودات و نيز قدرت او بر اعاده ي آنها در رستاخيز آگاه مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 53

3. مقصود از «رؤيت» در اين جا، يا مشاهده ي علمي است؛ يعني اطلاع يافتن انسان از چگونگي آغاز آفرينش و قدرت خدا براي اعاده ي آن در رستاخيز، زيرا قدرت بر خلق چيزي، دليل برقدرت بر خلق دوباره و يا خلق نظاير آن است.

و يا منظور، مشاهده ي با چشم است؛ يعني انسان با چشم زنده شدن زمين هاي مرده و روييدن گياهان و مراحل خلقت كودكان را مي بيند و به قدرت خدا بر زنده كردن مردگان در معاد آگاه مي شود. «1»

البته مانعي ندارد كه مقصود از رؤيت هر دو معنا باشد.

4. وقتي كسي قادر باشد يك بار چيزي را بيافريند، آفرينش مجدد آن براي او آسان تر است.

البته تعابير ساده و مشكل در كارهاي بشري معنا دارد و گرنه در برابر قدرت بي انتهاي الهي همه چيز آسان است.

5. قرآن كريم بارها انسان ها را به گردشگري و سير و سفر دعوت كرده است؛ «2» چرا كه انسان در جهانگردي مي تواند آثار گذشتگان و نشانه هاي قدرت خدا را مشاهده كند و بر علم و معرفت خويش بيفزايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در آغاز خلقت، به فرجام آن پي ببريد.

2. قدرت خدا نامحدود و معاد براي او

آسان است.

3. به جهانگردي هدفمند بپردازيد.

4. هدف گردشگري و سير و سفر را شناخت بهتر توحيد و معاد قرار دهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 54

قرآن كريم در آيات بيست و يكم و بيست و دوم سوره ي عنكبوت به قدرت خدا براي رحمت و عذاب انسان ها و ناتواني آنها در برابر آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

21 و 22. يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَنْ يَشَاءُ وَإلَيْهِ تُقْلَبُونَ* وَمَا أ نْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الأرْضِ وَلا فِي السَّمَاءِ وَ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلا نَصِيرٍ

هركس را بخواهد (و مستحق بداند)، مجازات مي كند و هركس را بخواهد (و شايسته بداند)، رحم مي كند؛ و فقط به سوي او بازگردانده مي شويد.* و شما عاجز كننده (ي خدا) در زمين و در آسمان نيستيد، و جز خدا، هيچ سرپرست و ياوري براي شما نيست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات مقصود از عذاب و رحمت، مجازات و پاداش دنيوي يا اخروي و يا هر دو است. «1»

2. در اين آيه فرمود هركس را خدا بخواهد عذاب يا رحمت مي كند؛ البته اراده ي خدا همراه با حكمت و عدل است و كسي را بدون دليل مجازات نمي كند، بلكه هر كس را شايسته و مستحق پاداش يا مجازات ببيند، همان طور با او رفتار مي كند.

3. در اين آيات اشاره شده كه انسان به سوي خدا «دگرگون و منقلب» مي شود. اين نكته اشاره به آن است كه انسان در قيامت از صورت خاك بي جان به صورت موجود زنده اي منقلب مي شود، يا اين كه انسان در رستاخيز كاملًا دگرگون و زيرورو مي شود و اسرار درونش آشكار مي گردد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد

شانزدهم، ص: 55

4. با اين كه رحمت خدا بر غضب او پيشي گرفته است، چرا در اين آيه، اول از عذاب سخن گفته، سپس از رحمت او ياد كرده است؟

در پاسخ بايد گفت: مقصود اين آيه تهديد مخالفان است و در مقام تهديد عذاب را اول بيان مي كنند، و گرنه رحمت الهي بر غضب او مقدم است.

5. مخالفان نمي توانند از گستره ي قدرت الهي فرار كنند و او را از تعقيب خود عاجز سازند؛ چون همه ي آسمان ها و زمين قلمرو حكومت اوست «1» و نمي توانند از قلمرو قدرت او خارج شوند و نيز در درون كشور او هم نمي توانند بر كسي تكيه كنند و در برابر خدا بايستند. پس همه ي راه هاي بروني و دروني فرار بسته است.

6. «وليّ» به معناي سرپرست و «نصير» به معناي ياور است. برخي از مفسران در مورد تفاوت اين دو واژه گفته اند كه وليّ اشاره به سرپرستي است كه بدون درخواست به انسان كمك مي كند و نصير اشاره به ياوري است كه بعد از درخواست كمك، به ياري انسان مي شتابد.

7. تعبير «ولا في السّماء»، يا اشاره به معبودان پنداري مشركان، هم چون فرشتگان است و يا تأكيد و مبالغه است براين كه اگر بر فرض مي توانستيد به آسمان برويد باز هم نمي توانستيد از قدرت خدا خارج شويد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. قدرت خدا در مورد عذاب و رحمت محدود نيست.

2. فرار از تحت حكومت خدا ممكن نيست.

3. بازگشت شما به سوي خداي قدرتمند است كه هيچ ياوري و راه

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 56

فراري به سوي غير او نداريد (پس مراقب عقايد و اعمال خود باشيد).

4. در انديشه ي امدادگيري از

غير خدا و راه گريز از قدرت او نباشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي عنكبوت به نااميدي و كيفر كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

23. وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ اوْلَئِكَ يَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِي وَاوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ ألِيمٌ

و كساني كه نشانه هاي خدا و ملاقات او را منكر شدند، آنان از رحمت من نااميدند؛ و آنان برايشان عذاب دردناكي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «آيات خدا» دراين آيه، يا نشانه هاي عظمت پروردگار در نظام آفرينش (يعني آيات تكويني) است، همان طور كه منظور از «لِقاء» معاد است و در نتيجه، آيه اشاره به توحيد و معاد دارد و يا مقصود آيات تشريعي است كه خدا بر پيامبرش وحي كرده است كه در اين صورت آيه اشاره به توحيد، نبوت و معاد دارد.

البته ممكن است آيه به هردو معنا اشاره داشته باشد. «1»

2. انكار توحيد و معاد، عامل يأس و نااميدي از رحمت الهي است و كافران نبايد هيچ اميدي به رحمت خدا در رستاخيز داشته باشند، بلكه عذاب دردناك در انتظار آنهاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. توحيد و معاد را انكار نكنيد كه گرفتار يأس و محروميت از رحمت الهي مي شويد.

2. كفر زمينه ساز عذاب اخروي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 57

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي عنكبوت به پاسخ غيرمنطقي و تهديدآميز مشركان به ابراهيم و نجات عبرت آموز او اشاره مي كند و مي فرمايد:

24. فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إلَّاأنْ قَالُوا ا قْتُلُوهُ أوْ حَرِّقُوهُ فَأنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

و [لي پاسخ قوم او [: ابراهيم جز اين نبود كه گفتند: «او را

بكشيد؛ يا وي را بسوزانيد.» وخدا او را از آتش نجات داد. قطعاً، در آن (ماجرا) نشانه هايي است براي گروهي كه ايمان مي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. با اين كه ابراهيم عليه السلام استدلال هاي متعددي براي اثبات توحيد و نفي شرك آورد، مشركان پاسخ منطقي براي او نياوردند و اصولًا پاسخي نداشتند؛ از اين رو به سراغ تهديد و روش هاي غير منطقي رفتند.

2. گروهي از مشركان طرفدار اعدام معمولي ابراهيم عليه السلام بودند ولي گروهي ديگر سوزندان او را پيشنهاد مي كردند كه بدترين نوع اعدام است.

3. ماجراي در آتش انداختن ابراهيم عليه السلام و سردشدن آتش به فرمان خدا و نجات ابراهيم در آيات 68- 71 سوره ي انبياء بيان شد.

4. در اين آيه بيان شده كه در ماجراي ابراهيم عليه السلام نشانه هاي عبرت آموزي براي مؤمنان است؛ چون:

از طرفي به صورت معجزه آسايي آتش در جسم ابراهيم عليه السلام تأثير نكرد و از طرف ديگر ستمكاران بسيار نتوانستند بر يك پيامبر تنها، پيروز شوند و ديگر اين كه مكتب توحيدي ابراهيم در طول تاريخ باقي ماند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان دين، پاسخ منطقي در برابر رهبران الهي ندارند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 58

2. مخالفان رهبران الهي، خشونت طلب اند.

3. خدا دوستان خود را در چنگال دشمنان تنها نمي گذارد و آنان را نجات مي دهد.

4. از سرگذشت ابراهيم درس عبرت بگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و پنجم سوره ي عنكبوت به سخنان ابراهيم عليه السلام در مورد برخي اهداف بت پرستان و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

25. وَقَالَ إنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أوْثَاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ القِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً

وَمَأوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ

(ابراهيم) گفت: «شما تنها بتاني (سنگي) را كه غير از خدا هستند، (به پرستش) گرفته ايد، تا مايه ي دوستي بين شما در زندگي دنيا باشد؛ سپس در روز رستاخيز برخي از شما برخي را انكار مي كند و برخي از شما برخي را لعنت مي كند؛ و مقصد شما آتش است و هيچ ياوري براي شما نخواهد بود!»

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام پس از آن كه از آتش نجات يافت، باز هم از مبارزه در راه هدف توحيدي خود دست برنداشت و به افشاگري در مورد بت پرستان و هشدار به آنان پرداخت.

2. در اين آيه اشاره شده كه بت ها مايه ي دوستي مشركان مي شدند.

اين مطلب به خاطر آن بود كه بت ها رمز وحدت گروه ها و قبيله هاي بت پرست و نيز مايه ي پيوند آنان با گذشتگان و سران آنها بودند؛ چراكه آنان مردم را به پيروي از بت ها فرامي خواندند.

3. در روز رستاخيز تمام پيوندهاي كافران گسسته مي شود و هر يك گناه را به

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 59

گردن ديگري مي اندازد و سخنان و عقايد هم ديگر را انكار مي كنند و حتي هم ديگر را لعنت مي كنند، چون باعث گمراهي و عذاب يك ديگر شده اند. «1»

آري؛ شرك و بت پرستي كه مايه ي دوستي مشركان در دنيا بود، مايه ي تفرقه و برخورد آنان در رستاخيز مي شود.

4. از برخي احاديث استفاده مي شود كه مؤمنان در رستاخيز براي يك ديگر طلب آمرزش و شفاعت مي كنند، در حالي كه مشركان به لعنت يك ديگر مشغول مي شوند.

آري؛ پيوند محبت مؤمنان كه براساس توحيد و تقوا پايه گذاري شده است، در رستاخيز رنگ جاوداني به خود مي گيرد و محكم تر مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك، در

دنيا محور دوستي مشركان و در رستاخيز محور دشمني آنان است.

2. فرجام مشركان، تنهايي و آتش است.

3. رهبران و مبلغان الهي دست از مبارزه با شرك برندارند و به افشاگري و هشدارگري بپردازند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي عنكبوت به پيامد قيام ابراهيم عليه السلام و ايمان لوط به او اشاره مي كند و مي فرمايد:

26. فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إنِّي مُهَاجِرٌ إلَي رَبِّي إنَّهُ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ

و لوط به او [: ابراهيم ايمان آورد و گفت: «در واقع، من هجرت كننده به سوي پروردگارم هستم، كه تنها او شكست ناپذير [و] فرزانه است.»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 60

نكته ها و اشاره ها:

1. حضرت لوط عليه السلام پيامبري الهي بود كه هم زمان با ابراهيم عليه السلام زندگي مي كرد و او را پسر خواهر «1» ابراهيم يا پسرخاله ي او «2» دانسته اند. هر چند افراد معدودي در سرزمين بابل به ابراهيم ايمان آوردند، از آن جا كه ايمان لوط مهم بود، خدا آن را به صورت جداگانه و برجسته اي مطرح كرده است.

2. در مورد گوينده ي جمله ي «من به سوي پروردگارم هجرت مي كنم.» در بين مفسران دو ديدگاه وجود دارد: گروهي گوينده ي آن را ابراهيم عليه السلام دانند و شواهد تاريخي نيز اين ديدگاه را تأييد مي كند، «3» ولي برخي احتمال داده اند كه گوينده ي سخن لوط باشد و ظاهر آيه نيز موافق اين ديدگاه است.

3. حضرت ابراهيم عليه السلام پس از مبارزات فراوان و نجات از خطرآتش نمروديان، تصميم گرفت كه از منطقه ي بابل مهاجرت كند تا درمنطقه اي آزاد به دعوت الهي خود ادامه دهد؛ از اين رو از بابل به سرزمين شام مسافرت

كرد و در اين هجرت لوط و همسرش ساره را به همراه برد.

4. ابراهيم عليه السلام گفت: من به سوي پروردگارم هجرت مي كنم، در حالي كه به سوي سرزمين شام رفت، اين به خاطر آن بود كه هجرت او در دين وراه رضاي پروردگار بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. مقصود هجرت پروردگار است.

2. رهبران و مبلغان الهي به ايمان آوردن افراد برجسته توجه كنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 61

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي عنكبوت به مواهب پنج گانه ي الهي به ابراهيم عليه السلام در دنيا و آخرت اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. وَوَهَبْنَا لَهُ إسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالكِتَابَ وَآ تَيْنَاهُ أجْرَهُ فِي الدُّ نْيَا وَإنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ

و اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و نبوّت و كتاب [الهي را در نسلش قرار داديم و در دنيا پاداشش را به وي داديم و قطعاً، او در آخرت از شايستگان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا به ابراهيم عليه السلام فرزندي هم چون اسحاق و نوه اي هم چون يعقوب و نسلي پاك عطا كرد تا خط توحيدي او را ادامه دهند و كتاب هاي آسماني را در نسل او قرار داد و جريان نبوت در نسل او تا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ادامه يافت و اين ها از مواهب بزرگ خدا به ابراهيم عليه السلام بود.

2. مقصود از پاداش دنيوي ابراهيم عليه السلام، همان نام نيك و اموال فراوان و استجابت دعاي او درباره ي مكه و مراسم پرشكوه حج ابراهيمي بود كه هر سال ياد و راه ابراهيم عليه السلام را در دنيا زنده مي سازد و تداوم مي بخشد.

3. قرآن يكي

از بزرگ ترين افتخارات ابراهيم عليه السلام را اين گونه معرفي مي كند كه او از شايستگان درگاه الهي شد.

و اين درخواست ابراهيم عليه السلام و ديگر پيامبران الهي بود. «1»

آري؛ شايستگي اعتقادي، عملي و اخلاقي يكي از افتخارات انسان هاي بزرگ است كه در آخرت نيز جلوه گر مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 62

آموزه ها و پيام ها:

1. فرزند و نسل خوب از مواهب الهي است.

2. خدا پاداش مبارزان مهاجر را در دنيا و آخرت عطا مي كند.

3. بكوشيد در رستاخيز از جمله ي شايستگان باشيد.

***

ماجراي لوط

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي عنكبوت به سرگذشت قوم لوط و هم جنس گرايي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

28. وَلُوطاً إذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إنَّكُمْ لَتَأ تُونَ الفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أحَدٍ مِنَ العَالَمِينَ

و (يادكن) لوط را هنگامي كه به قومش گفت: «قطعاً، شما [عمل زشت (- ي) را مرتكب مي شويد كه هيچ يك از جهانيان در آن (كار) برشما پيشي نگرفته است!

نكته ها و اشاره ها:

1. سرگذشت قوم لوط در سوره ي اعراف آيات 80- 84 و در سوره ي هود آيات 74- 83 آمده و مشابه مطالب آيه ي فوق در آيه ي 80 سوره ي اعراف آمده است. اين تأكيد و تكرار سرگذشت قوم لوط به خاطر آن است كه خطر هم جنس بازي بزرگ و مداوم است.

2. حضرت «لوط» خويشاوند ابراهيم عليه السلام «1» بود كه به او ايمان آورد و همراه ايشان هجرت كرد و ابراهيم عليه السلام پيامبر بزرگ خدا، لوط را به منطقه اي ثروتمند از

شامات فرستاد كه در آن جا فحشا رواج داشت و در احاديث آمده است كه قوم لوط مردمي بخيل بودند و به همين جهت با هم جنس گرايي

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 63

مهمانان خويش را اذيت مي كردند تا از آنان بترسند «1» (يعني ريشه ي انحراف آنان بُخل و دنيادوستي بود) ودر برخي ديگر از احاديث آمده است كه هم جنس گرايي توسط شيطان به آنان آموزش داده شد «2» و آنان چنان به اين عمل زشت علاقه مند شده بودند كه حتي پيشنهاد ازدواج با دختران لوط را نمي پذيرفتند. «3»

ماجراي قوم لوط در سوره هاي اعراف، هود، حجر، شعراء، انبياء و نمل آمده است.

3. هم جنس گرايي عملي زشت و ننگين است كه توسط قوم لوط تأسيس شد؛ يعني در ملت هاي پيشين سابقه نداشت و اين زشتي آن را چندين برابر مي كند؛ چون كه قوم لوط پايه گذار يك روش غلط شدند و زمينه ي گناه ديگران را فراهم ساختند. «4»

4. بخش مهمي از تبليغات حضرت لوط، مبارزه با فحشا و منكرات جنسي بود؛ چرا كه مهم ترين مشكل جامعه ي او هم جنس گرايي بود. «5»

آموزه ها و پيام ها:

1. مناديان دين، با اعمال زشتي هم چون هم جنس گرايي مخالف هستند.

2. با زشتي هاي نوپديد، مبارزه كنيد.

***

تفسير قرآن مهر

جلد شانزدهم، ص: 64

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي عنكبوت به انحرافات قوم لوط و پاسخ غير منطقي آنان به لوط اشاره مي كند و مي فرمايد:

29. أئِنَّكُمْ لَتَأ تُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأ تُونَ فِي نَادِيكُمُ المُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إلَّاأنْ قَالُوا ا ئْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إنْ كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ

آيا واقعاً، شما به سراغ مردان مي رويد و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مي كنيد و در محفلتان [كار] ناپسند انجام مي دهيد؟!» و پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: «اگر از راست گوياني، عذاب خدا را براي ما بياور.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل گناه قوم لوط به صورت سربسته و مبهم تحت عنوان «فحشاء» بيان شد و اينك در اين آيه به صورت صريح از گناه هم جنس گرايي نام مي برد و آنان را بر اين عمل سرزنش مي كند.

اين يكي از فنون بلاغت است كه قرآن رعايت كرده است كه در بيان مسائل مهم ابتدا مطلب به صورت سربسته و مبهم و بعد به صورت واضح بيان مي شود، تا مخاطب به تدريج آماده شود و به اهميت گناه خويش پي ببرد. «1»

2. هم جنس گرايي داراي آثار و عواقب شومي است كه برخي از آنها عبارت اند از:

الف) زيان هاي بهداشتي كه هم جنس گرايي براي هر دو طرف دارد؛ «2»

ب) از بين بردن هدف اصلي آميزش جنسي كه همان ادامه ي نسل است؛

ج) متزلزل شدن نظام خانواده.

به عبارت ديگر در ازدواج طبيعي انسان ثمراتي است كه در لواط نيست؛ مثل دوستي و محبت، ادامه ي نسل انسان، تشكيل نظام خانواده، رعايت مسائل غريزي و طبيعي و ديني. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 65

اما متأسفانه در جهان كنوني در برخي از كشورهاي مدعي ترقي و پيشرفت هم جنس گرايي به صورت قانوني درآمده است.

3. در حديثي از امام صادق عليه السلام در مورد فلسفه ي تحريم هم جنس گرايي آمده است:

هم جنس گرايي، علاقه ي خانوادگي ميان زن و شوهر را كم و نسل را قطع مي كند و آميزش جنسي طبيعي را از بين مي برد و فسادهاي زيادي دارد. «1»

4. مقصود از «قَطْع سَبيل» در اين آيه قطع كردن راه مسافران يا سرقت اموال آنان و يا قطع كردن راه تكثير نسل انسان است، كه معناي اخير با سياق آيه و روايات سازگارتر است، چون يكي از خطرهاي هم جنس بازي قطع نسل آدمي است. «2»

5. مقصود از «نادي» در اين آيه مجالس عمومي است كه گاهي مركز تفريح است و از آن جا كه مردم در آن جا هم ديگر را ندا مي دهند، به آن مجالس نادي گفته مي شود. قوم لوط در اين مجالس كارهاي ناپسند مي كردند؛ قمار مي كردند و فحش مي دادند و در حضور جمع بدن خود را برهنه مي ساختند «3» و سنگ ريزه به هم پرتاب مي كردند و يك ديگر را مسخره مي نمودند. «4»

6. حضرت لوط قوم خويش را تهديد كرده بود كه اگر دست از اعمال زشت برنداريد گرفتار عذاب الهي مي شويد و اكنون كه آنان در برابر سخنان منطقي لوط پاسخي نداشتند، جاهلانه از او درخواست كردند كه عذاب الهي را بياورد.

تفسير قرآن مهر جلد

شانزدهم، ص: 66

آموزه ها و پيام ها:

1. به خطر قطع نسل در هم جنس بازي توجه كنيد (و به سراغ اين راه انحرافي نرويد).

2. در مجالس عمومي و تفريحي، كارهاي ناپسند نكنيد.

3. هم جنس گرايان اهل منطق و استدلال نيستند و خواستار عذاب الهي اند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي عنكبوت به دعاي لوط اشاره مي كند و مي فرمايد:

30. قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَي القَوْمِ المُفْسِدِينَ

(لوط) گفت: «پروردگارا! مرا برگروه فسادگر پيروزگردان.»

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند قوم لوط از روي جهل و ريشخند تقاضاي نزول عذاب الهي كردند، ولي لوط پيامبر باز هم تقاضاي عذاب نكرد و فقط از خدا خواست كه او را در برابر اين قوم فسادگر ياري رساند و پيروز گرداند. هر چند اين دعاي لوط، همراه با تقاضاي قبليِ قوم لوط در مورد نزول عذاب، نتيجه اي جز مجازات آنان نداشت.

2. در اين آيه بر فسادگري قوم لوط تأكيد شده است و از اين تعبير استفاده مي شود كه هم جنس بازي فساد و تباهي در پي دارد؛ چرا كه اخلاق انسان ها را فاسد مي سازد و جامعه را به آلودگي و ستمكاري سوق مي دهد و نسل آينده ي انسان را تباه مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مردم لجاجت كردند و راه هاي هدايت را به روي خود بستند رهبران و مبلغان ديني، از خدا كمك بجويند.

2. هم جنس بازي نوعي فسادگري و تبهكاري است.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم،

ص: 67

قرآن كريم در آيات سي و يكم و سي و دوم سوره ي عنكبوت به گفت وگوي ابراهيم عليه السلام با فرشتگان در مورد عذاب قوم لوط و نجات مؤمنان آن قوم اشاره كرده، مي فرمايد:

31 و 32. وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إبْرَاهِيمَ بِالبُشْرَي قَالُوا إنَّا مُهْلِكُو أهْلِ هَذِهِ القَرْيَةِ إنَّ أهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ* قَالَ إنَّ فِيهَا لُوطاً قَالُوا نَحْنُ أعْلَمُ بِمَنْ فِيهَا لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأهْلَهُ إلَّاامْرَأتَهُ كَانَتْ مِنَ الغَابِرِينَ

و هنگامي كه فرستادگان ما براي ابراهيم مژده آوردند، گفتند: «در واقع، ما مردم اين آبادي (لوط) را هلاك مي كنيم، [چرا] كه مردمش ستمكار هستند.»* (ابراهيم) گفت: «به يقين، لوط در اين (آبادي) است.» (فرشتگان) گفتند: «ما به كساني كه در آن (جا) هستند داناتريم؛ قطعاً، او و خاندانش را نجات مي دهيم؛ جز زنش كه از بازماندگان (در آبادي) بود.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مشابه اين آيات در سوره ي هود ضمن آيات 69- 77 آمده است و داستان فرشتگان الهي را بيان كرده كه خدمت ابراهيم عليه السلام رسيدند و مژده ي تولد اسحاق را به او دادند و بيان كردند كه ما براي عذاب قوم لوط آمده ايم و ابراهيم عليه السلام در مورد قوم لوط با آنان سخن گفت و يادآور شد كه لوط پيامبر در ميان آن قوم است، اما فرشتگان خبر دادند كه ما لوط و خانواده اش را از عذاب نجات مي دهيم.

2. شهر قوم لوط نزديك سرزمين ابراهيم عليه السلام بود و لوط پيامبر در آن زمان تابع رسالت ابراهيم عليه السلام بود و فرشتگانِ اخبار غيبي عذاب قوم لوط را نخست براي ابراهيم بيان كردند و سپس به سراغ خود لوط رفتند.

3. قوم لوط ستمكار بودند؛ زيرا

آنان با هم جنس بازي به خويشتن ستم مي كردند، همان طوركه به ديگران و مسافران ظلم مي كردند؛ و همين ستمكاري آنان عامل هلاكت آنها شد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 68

4. در شهر قوم لوط، جز يك خانواده، مؤمن نبودند و آن هم خانواده ي لوط پيامبر بود، ولي در همين خانواده نيز، همسر لوط منحرف شده بود و از اين رو گرفتار عذاب شد. «1»

البتّه اين احتمال هست كه افراد ديگري نيز ايمان آورده و قبل از عذاب از آن شهر هجرت كردند و يا جزئي از اهل لوط شدند.

5. چرا ابراهيم عليه السلام به فرشتگان تذكر داد كه لوط در ميان قوم خويش است؟

شايد اين مطلب براي يادآوري و اطمينان آفريني بود؛ يعني ابراهيم مي خواست مطمئن شود كه لوط نجات مي يابد و فرشتگان نيز اين اطمينان را دادند. «2»

و شايد ابراهيم مي خواست به وسيله ي وجود لوط، دليلي براي رفع عذاب از شهر قوم لوط فراهم كند، ولي فرشتگان بيان كردند كه عذاب آنان قطعي است و خانواده ي لوط هم نجات مي يابند. «3»

6. «غابِر» به كسي گفته مي شود كه همراهانش بروند و او باقي بماند و از آن جا كه خانواده ي لوط از شهر رفتند و همسر او در شهر باقي ماند، به او غابر گفته شد. «4»

7. «اهل» به معناي خويشاوندان نزديك است. پيروان لوط و مؤمنان به او، همگي از خويشاوندان او و در نتيجه، يك گروه بودند. «5»

8. از آيات ديگر قرآن «6» استفاده مي شود كه همسر لوط، در

آغاز منحرف نبود، ولي بعد راه خيانت را در پيش گرفت و اسرار لوط را براي دشمنان او بازگو مي كرد و

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 69

كافران گناهكار را دوست داشت و از اين رو همراه آنان گرفتار عذاب شد. «1»

9. نكته ي عجيبي كه از اين آيه و آيات سوره ي تحريم استفاده مي شود آن است كه در خانه ي پيامبر بودن سبب نجات انسان نمي شود. زن لوط در خانه ي مقدسي بود و دچار عذاب شد، ولي زن فرعون كه در كاخ فساد و طغيان بود، با ايمان آوردن به راه موسي نجات يافت.

آموزه ها و پيام ها:

1. ستمكاري عامل نابودي ملت ها و شهرهاست.

2. خويشاوندي با شخصيت هاي الهي مانع عذاب گناهكاران نمي شود.

3. پيوند با خدا عامل نجات است، نه پيوند خويشاوندي با پيامبران.

4. دوستان خدا از ميان عذاب نجات مي يابند و منحرفان باقي مي مانند.

5. در هنگام مجازات، مراقب بي گناهان باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي عنكبوت به برخورد فرشتگان با لوط پيامبر و دل داري دادن به او اشاره مي كند و مي فرمايد:

33. وَلَمَّا أنْ جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِي ءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقَالُوا لا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ إنَّا مُنَجُّوكَ وَأهْلَكَ إلَّاامْرَأتَكَ كَانَتْ مِنَ الغَابِرِينَ

و هنگامي كه فرستادگان ما به سوي لوط آمدند، به خاطر (آمدن) آنان ناراحت شد و به جهت آنان، دستِ (قدرتش از حمايت كوتاه گشت

و دل) تنگ شد و (فرشتگان) گفتند: «نترس و اندوهگين مباش! [چرا] كه ما تو و خاندانت را نجات مي دهيم، جز زنت كه از بازماندگان (در آبادي) است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 70

نكته ها و اشاره ها:

1. داستان برخورد لوط با فرشتگان در آيات 77- 81 سوره ي هود به طور مفصل بيان شده است. هم جنس بازان شهر به سوي خانه ي لوط هجوم بردند و قصد تعرّض به فرشتگان را داشتند؛ چرا كه آنان به صورت جواناني خوش سيما مهمان لوط شده بودند و هر قدر لوط تلاش كرد آنان را از اين كار باز دارد موفق نشد.

2. در احاديث روايت شده كه لوط در مزرعه ي خود كار مي كرد كه ناگهان فرشتگان الهي را به صورت جواناني زيبا ديد كه به سراغ او مي آيند و مايل اند مهمان او باشند. او كه مردي مهمان نواز بود، از حضور اين جوانان زيبا در شهري كه گرفتار انحراف جنسي بودند، ناراحت شد و مشكلات و آبروريزي را پيش بيني كرد. «1»

3. لوط از ديدن فرشتگان ناراحت و بد حال شد؛ «2» چون قوم خود را مي شناخت و مي دانست كه چه پيش خواهد آمد. آري؛ او از اين مهمان هاي ناخوانده دلش گرفت و ناراحت شد. «3»

4. فرشتگان الهي وقتي ناراحتي لوط را ديدند، خود را معرفي كردند و به او دل داري دادند و گفتند ما براي عذاب اين قوم و نجات تو آمده ايم، پس نترس و اندوهگين نباش كه آنان نه تنها به ما دست رسي پيدا نمي كنند، كه به تو

و خانواده ات نيز آزاري نمي رسد ولي همه ي هم جنس گرايان هلاك مي شوند.

5. «خَوف» (ترس) در مورد حوادث ناگوار احتمالي، اما «حُزن» (اندوه) در مورد حوادث ناگوار قطعي به كار مي رود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 71

به عبارت ديگر، خوف مربوط به حوادث خطرناك آينده و حزن مربوط به حوادث دردناك گذشته است. «1»

آري؛ ترس و اندوه لوط به خاطر حوادث خطرناكي بود كه در مورد ميهمانان خود به خاطر انحراف جنسي قومش پيش بيني مي كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. نسبت به مهمانان خود احساس مسئوليت داشته باشيد و در مورد خطرهايي كه آنان را تهديد مي كند بيمناك و اندوهگين شويد.

2. براي دوستان خدا، ترس و اندوهي نيست؛ چراكه خدا مؤمنان را نجات مي دهد.

***

قرآن كريم در آيات سي و چهارم و سي و پنجم سوره ي عنكبوت به عذاب عبرت آموز قوط لوط اشاره مي كند و مي فرمايد:

34 و 35. إنَّا مُنزِلُونَ عَلَي أهْلِ هَذِهِ القَرْيَةِ رِجْزاً مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ* وَلَقَد تَرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

در حقيقت، ما بر مردم اين آبادي به خاطر آن كه نافرماني مي كردند، (عذابي) اضطراب آور از آسمان فرو مي فرستيم.»* و به يقين، از اين (آبادي) نشانه ي (عبرت آموزِ) روشني، براي گروهي كه خردورزي مي كنند، برجاي گذاشتيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «قَريه» در اين آيه همان شهر «سَدُوم» و آبادي هاي اطراف آن است كه قوم لوط در آنها زندگي

مي كردند.

2. «رِجْز» در اصل به معناي اضطراب است و به هر چيزي كه موجب اضطراب شود، هم چون بلاهاي سخت، طاعون، برف و تگرگ شديد، وسوسه ي شيطان و عذاب الهي گفته مي شود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 72

و در اين جا مقصود عذاب قوم لوط است كه طبق آيات ديگر قرآن نخست زلزله اي شديد شهرهاي آنان را زيرورو كرد، سپس باراني از سنگ متراكم بر سرآنان باريد و نابود و مدفون شدند. «1»

3. در اين آيه علت عذاب قوم لوط را فسق و نافرماني آنان بيان كرده است و تعبير قرآن نشان مي دهد كه نافرماني آنان مستمر بوده است «2» و آنان اهل بازگشت و توبه نبودند تا بخشيده شوند.

4. ويرانه هاي شهر قوم لوط (يعني شهر سَدُوم)، نشانه ي روشني براي خردمندان است. آري؛ اين ويرانه ها در مسير كاروان هاي مردم حجاز قرار داشت و صبح و شام از كنار آنها مي گذشتند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. فسق و نافرماني عامل هلاكت ملت هاست.

2. فرجام هم جنس گرايانِ فاسق عذاب آلود است.

3. خردمندان از سرنوشت قوم لوط عبرت بگيرند.

***

ماجراي شعيب

قرآن كريم در آيات سي و ششم و سي و هفتم سوره ي عنكبوت به اصول دعوت شعيب پيامبر و مخالفت قوم

او و عذاب آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

36 و 37. وَإلَي مَدْيَنَ أخَاهُمْ شُعَيْباً فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا اليَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِي الأرْضِ مُفْسِدِينَ* فَكَذَّبُوهُ فَأخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 73

فَأصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ

و به سوي (مردم) «مَدْيَن»، برادرشان شُعيب را (فرستاديم)؛ و گفت: «اي قوم [من ! خدا را پرستش كنيد و به روز باز پسين اميدوار باشيد، و در زمين تبهكارانه فساد نَكنيد.»* پس او را تكذيب كردند و (درنتيجه) زلزله آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پاي درآمدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «مَدْين» نام شهر و قبيله ي شعيب پيامبر عليه السلام بود، كه در شرق خليج عقبه قرار داشت. مردم اين شهر كه از فرزندان اسماعيل بودند، با لبنان، مصر و فلسطين تجارت داشتند. «1» امروز اين شهر را «مَعان» مي خوانند.

آنان توحيد را رها كردند و گرفتار شرك و بت پرستي شدند و براي رونق بازار خويش دست به كم فروشي و تقلّب زدند و خدا شعيب پيامبر را به سوي آنان فرستاد تا آنان را هدايت كند.

2. تعبير «اخاهُم» در مورد شعيب يا اشاره به آن است كه او از مردم قبيله ي «مَدْين» بود و يا آن كه او رفتاري برادرانه و خيرخواهانه با مردم داشت.

3. «تَعثَوْا» به معناي فسادكردن است و واژه ي «مُفسدين» بر آن تأكيد مي كند.

4. فساد در جامعه شكل هاي گوناگوني دارد؛ گاهي در كم فروشي، گاهي در تغيير ميزان ها و مقياس هاي اجتماعي و گاهي از طريق عيب گذاشتن بر اموال

و اشخاص و يا تجاوز به آبرو، ناموس و جان مردم است.

5. شعيب سه اصل اساسي را براي دعوت خود مطرح كرد:

الف) توحيد در عبادت؛

ب) اميد به رستاخيز؛

ج) جلوگيري از فساد (يعني پاكي جامعه).

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 74

6. ايمان و اميد به معاد، عامل كنترل دروني و دايمي انسان است، به طوري كه آدمي همواره مراقب اعمال خويش است و نفس خود را تربيت كند تا به پاداش هاي اخروي نايل شود و از دوزخ نجات يابد.

7. در آيه ي 94 سوره ي هود، عامل هلاكت قوم شعيب را «صيحه»، و در اين جا، زلزله ي شديد معرفي كرده است. شايد صداي آسماني شديد همراه با زلزله اي مهيب شهر مدين را ويران ساخته باشد.

8. عذاب قوم شعيب آن قدر شديد بوده كه مردم بر زانو نشستند و در همان حال هلاك شدند «1» و زلزله و صيحه ي ناگهاني به آنان فرصت فرار نداد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي و مبلغان ديني برادرگونه با مردم برخورد كنند.

2. توحيد، معاد و نفي فساد از اصول دعوت پيامبران الهي است.

3. فرجام مخالفت با پيامبران، عذاب است.

***

ماجراي عاد و ثمود

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي عنكبوت به سرگذشت عبرت آموز

قوم عاد و ثمود و عامل انحراف آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

38. وَعَاداً وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ

و (قوم) عاد و ثَمُود را (نيز هلاك كرديم)؛ و به يقين، (اين) از خانه هاي (ويران شده ي) آنان براي شما آشكار شده است؛ و شيطان كارهايشان را براي آنان آراست و آنان را از راه (خدا) بازداشت، در حالي كه آنان بينا بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. ماجراي قوم عاد و پيامبرشان هود در آيه ي 65 سوره ي اعراف و آيات 50 به بعد سوره ي هود و برخي سوره هاي ديگر قرآن بيان شد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 75

و ماجراي قوم ثمود و پيامبرشان صالح در آيه ي 73 سوره ي اعراف، آيه ي 61 سوره ي هود و آيه ي 21 به بعد سوره ي احقاف و برخي سوره هاي ديگر قرآن بيان شد.

و در اين جا فقط اشاره اي به اين سرگذشت هاي عبرت آموز شده است.

2. در اين آيه اشاره شده كه پس از سركشي قوم عاد و ثمود و هلاكت آنان، ويرانه هاي شهرهايشان در منظر شماست، چون مردم مكه هر سال براي تجارت به سوي شام مي رفتند و از كنار سرزمين حِجْر كه در شمال جزيرة العرب است مي گذشتند و ويرانه ي شهر قوم ثمود را مي ديدند.

و نيز هنگام مسافرت به يمن از كنار احقاف كه در جنوب جزيرة العرب بود، مي گذشتند و ويرانه هاي شهر قوم عاد را مي ديدند.

3. مقصود از بينا بودن اقوام عاد و ثمود چيست؟

برخي مفسران اين تعبير را

به معناي داشتن عقل و درك كافي و برخي به معناي دارا بودن فطرت سالم و برخي به معناي راه نمايي پيامبران دانسته اند.

ولي مانعي ندارد كه مقصود آيه هر سه مطلب باشد؛ يعني قوم عاد و ثمود با آن كه فطرت و وجدان بيدار و عقل كافي و پيامبراني هم چون هود و صالح عليهما السلام داشتند و جاهل قاصر نبودند، باز هم لجاجت كردند و به دنبال وسوسه هاي شيطان رفتند.

4. يكي از روش هاي شيطان آن است كه كارهاي زشت را درنظر گناهكاران زيبا جلوه مي دهد؛ يعني ارزش ها را دگرگون مي سازد و معيارهاي حق و باطل و زشت و زيبا را درنظر افراد تغيير مي دهد و آنان را از راه خدا باز مي دارد و گمراه مي سازد.

5. در جهان كنوني نيز شيطان و شيطان صفتان با تبليغات وسيع خود برخي اقوام را فريب مي دهند، به طوري كه بزرگ ترين جنايت ها وظلم ها را با نام هاي زيبا به بشريت روا مي دارند؛ كودكان فلسطيني را در وطن خودشان به خاك و خون مي كشند و نام آن را مبارزه با تروريسم مي گذارند و حقوق ملت هاي جهان سوم را پاي مال مي كنند و نام آن را دفاع از آزادي،

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 76

دموكراسي و حقوق بشر مي گذارند.

آري؛ شيطان صفتان جهان تلاش مي كنند كه زشتي ها را زيبا جلوه دهند، ولي ملت ها بيدار شده اند و با چشم خرد و فطرت و با راه نمايي راهبران الهي جنايات آنها را مي شناسند و افشا مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به آثار باستاني قوم عاد و ثمود بنگريد

و از سرنوشت عذاب آلود آنان عبرت بگيريد.

2. مراقب فريبكاري شيطان و تأثير او در تغيير ديدتان باشيد.

3. از چشم بينا (عقل و فطرت و نبوّت) استفاده كنيد و به كج راهه نرويد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي عنكبوت به سرگذشت عبرت آموز موسي با سه مستكبر بزرگ اشاره مي كند و مي فرمايد:

39. وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَي بِالبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الأرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ

و قارون و فرعون و هامان را (نيز هلاك كرديم)؛ و به يقين، موسي با دليل هاي روشن (معجزه آسا) به سراغشان آمد؛ و در زمين تكبّر ورزيدند، و [لي پيشي گيرنده (بر ما) نبودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قارون مظهر ثروت اندوزي و غرور و غفلت بود كه در برابر موسي عليه السلام ايستاد و با ثروت خويش فخرفروشي كرد و در پايان هلاك گرديد. شرح ماجراي قارون در آيات 76- 81 سوره ي قصص گذشت.

2. فرعون از بزرگ ترين مستكبران جهان بود كه در برابر موسي گردن كشي كرد و در نهايت غرق شد. شرح ماجراي فرعون در سوره هاي متعددي از قرآن از جمله بقره، اعراف، يونس، هود، اسراء، طه، شعراء و قصص بيان شد و در سوره ي غافر نيز خواهد آمد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 77

3. هامان، وزير و فرمانده نظامي فرعون بود كه الگوي كساني است كه همكار و ياور ستمكاران مي شوند و بر

نيروي نظامي خويش تكيه مي كنند.

آري؛ سرانجام او نيز غرق شد.

شرح ماجراي هامان در آيه ي 38 سوره ي قصص گذشت و در آيه ي 36 سوره ي غافر خواهد آمد.

4. مقصود از عبارت «اين سركشان برخدا پيشي نگرفتند.» آن است كه آنان نتوانستند اراده ي خود را برخدا تحميل كنند و مسير تاريخ را به نفع خويش تغيير دهند و نور حق موسي را خاموش سازند، بلكه آنان پس از سركشي نتوانستند از قلمرو حكومت الهي فرار كنند و از عذاب او رهايي يابند و هرگاه خدا اراده كرد هلاك شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت موسي و مستكبران جهان درس عبرت بگيريد.

2. مستكبران ثروتمند و قدرتمند جهان نيز نتوانستند برخدا پيشي بگيرند (پس شما هم نمي توانيد).

***

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي عنكبوت به نقش ظلم در هلاكت اقوام سركش اشاره مي كند و مي فرمايد:

40. فَكُلًاّ أخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِباً وَمِنْهُمْ مَنْ أخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الأرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أ نْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

و هركدام [از آنان را به خاطر پيامد (گناه) ش گرفتار (عذاب) كرديم؛ پس، از آنان كسي بود كه بر او طوفان شن فرستاديم؛ و از آنان كسي بود كه بانگ (مرگبار) او را فروگرفت؛ و از آنان كسي بود كه او را در زمين فرو برديم؛ و از آنان كسي بود كه (او را) غرق كرديم؛ وخدا هرگز به آنان ستم نكرد و ليكن بر خودشان ستم مي كردند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 78

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به عذاب هاي اقوام و افرادي اشاره كرده كه در آيات قبل از آنان نام برده شد، تا درس عبرتي براي آيندگان باشد. آري؛ قوم عاد با طوفان شن نابود شدند؛ طوفاني كه هفت شب و هشت روز ادامه داشت و خانه هاي آنان را درهم كوبيد و همه را هلاك ساخت. «1»

قوم ثمود با بانگ (: صيحه) آسماني كه نتيجه ي صاعقه است و همراه با زمين لرزه اي شديد، نابود شدند. «2»

قارون ثروتمند نيز در زمين فرو رفت. «3»

و فرعون و هامان در دريا غرق شدند و آبي كه مايه ي حيات است عامل مرگ آنان شد.

2. در اين آيه تأكيد شده كه عامل نابودي اين اقوام و افراد سركش همان گناهكاري و ستمكاري آنان بود. آنها با شرك ورزيدن، به خود ستم كردند و با سركشي، بر مردم ستم كردند و برخي از آنان با ثروت اندوزي، بر مردم ستم اقتصادي روا داشتند.

3. در اين آيه بيان شده كه خدا حتي بر مستكبران عالم ستم نمي كند.

آري؛ خدا عادل است و نيازمند چيزي نيست، تا بركسي ستم كند و قدرت و اموال و جان او را بگيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. عذاب، عكس العملِ گناه و ستم انسان است.

2. خدا ستمكاران را به شيوه هاي مختلفي مجازات مي كند.

3. خدا بركسي ستم نمي كند و ستمكاري انسان ها از ناحيه ي خود آنهاست.

4. گناه و ستم نكنيد تا گرفتار عذاب نشويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 79

مثال جالب عنكبوت

قرآن كريم در آيات چهل و يكم و چهل و دوم سوره ي عنكبوت با مثالي جالب، سستي تكيه گاه مشركان را آشكار مي سازد و با اشاره به علم و حكمت الهي مي فرمايد:

41 و 42. مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أوْلِيَاءَ كَمَثَلِ العَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَإنَّ أوْهَنَ البُيُوتِ لَبَيْتُ العَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ* إنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْ ءٍ وَهُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ

مثال كساني كه غير از خدا سرپرستاني گزيده اند، هم چون مثال عنكبوت است كه (خانواده و) خانه اي برگزيده، در حالي كه قطعاً، سست ترين خانه ها خانه ي عنكبوت است، اگر (برفرض) مي دانستند.* در حقيقت، خدا آن چيزي را كه غير از او مي خوانند (و مي پرستند) مي داند؛ و او شكست ناپذير [و] فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در اين آيه مثالي جالب از عنكبوت مي زند، در مورد اين مثال دو تفسير شده است:

الف) مقصود خانه ي عنكبوت است كه بسيار سست است، به طوري كه با اشاره ي دست انسان پاره مي شود، پس دوستي و سرپرستي غيرالهي نيز اين گونه است. «1»

ب) مقصود خانواده ي عنكبوت است؛ چرا كه در برخي انواع عنكبوت ها، بعد از ازدواج و كام گيري، عنكبوت ماده، عنكبوت نر را مي كشد و يا اين كه صبر مي كند تا

بچه ها متولد شوند و پدر را به قتل برسانند؛ از اين رو مي توان گفت سست ترين خانواده ها، خانواده ي عنكبوت است كه بدون طلاق از هم فرو مي پاشد و در اين آيه دوستي هاي غيرالهي به دوستي خانواده ي عنكبوت تشبيه شده كه كم دوام است و منتهي به دشمني مي گردد و

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 80

دوستان غيرالهي پس از بهره كشي از افراد، آنها را نابود مي كنند. «1»

2. بنابر تفسير اول، در اين آيه سستي كار و تكيه گاه مشركان به سستيِ خانه ي عنكبوت تشبيه شده است.

خانه اي كه از تارهاي نازك ساخته شده و در برابر هر حادثه اي متزلزل مي شود.

خانه اي كه با نسيم بادي يا بارش باراني نابود مي شود.

آري، سرپرستان و تكيه گاه هاي مشركان، هم چون خانه هاي عنكبوت سست و متزلزل هستند.

چرا كه آن تاج و تخت فرعونيان و گنج قارون و شوكت اقوامي هم چون عاد و ثمود (در برابر عذاب الهي) كوچك ترين مقاومتي نكردند و هم چون تارهاي عنكبوت در هم فرو ريختند.

حال، كساني كه اين مستكبران و بت ها را سرپرست خود قرار مي دهند، به چه تكيه گاه سست و ناپايداري اعتماد كرده اند؟!

3. عنكبوت ها از مايع لزجي كه در زير شكم آنان توليد مي شود، به وسيله ي چنگال هاي خود تارهاي نازكي مي تنند و اين مايع وقتي در معرض هوا قرار گيرد، سخت مي شود، به طوري كه اگر مقداري از آن به اندازه ي يك طناب جمع شود، هم چون آهن محكم مي گردد؛ از اين رو طرف داران تفسير دوم آيه گفته اند كه اين تارها هر چند به ظاهر سست اند، اما در واقع محكم اند،

پس آيه به سستي خانواده ي عنكبوت اشاره دارد نه خانه ي او. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 81

البته مانعي ندارد كه آيه به هر دو مطلب اشاره كرده باشد. «1»

4. در اين جا از معبودان مشركان با واژه ي «اولياء» ياد شده است، شايد اين تعبير اشاره به بت ها و پيشوايان مستكبر است كه برخي از آنان هم چون فرعون ادعاي پروردگاري داشتند.

5. مشركان ناآگاه اند و نمي دانند كه تكيه گاه ها و معبودان آنان تا چه اندازه سست هستند و همين جهل آنهاست كه آنان را به گمراهي كشانده است. «2»

6. عنكبوت خود خانه يا خانواده ي خويش را انتخاب مي كند و مشركان نيز با اختيار خود سرپرستي معبودان و مستكبران را مي پذيرند و به بيراهه مي روند.

7. در اين آيات به سه صفت علم، حكمت و عزّت الهي اشاره شده است؛ يعني خدا از شرك مخفي و بهانه هاي مشركان هم آگاه است كه مي گويند: ما اين بت ها را سمبل مي دانيم و آنها را براي خودشان نمي پرستيم، بلكه سود و زيان ما در دست آنهاست. «3»

ولي در همان حال كه عزيز و شكست ناپذير است به مشركان مهلت مي دهد، تا شايد هدايت گردند و يا حجّت بر آنان تمام شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. در زندگي تكيه گاه هاي سست انتخاب نكنيد.

2. هر سرپرستي غير از خدا، ناپايدار است.

3. از جهان حيوانات براي امور تربيتي الهام بگيريد و مثال بزنيد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 82

4. خدا از شرك مشركان آگاه است، ولي بر اساس حكمت و عزّت عمل مي كند.

***

قرآن كريم در آيات چهل و سوم و چهل و چهارم سوره ي عنكبوت به فايده ي مثال هاي قرآن و هدف داري آفرينش جهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

43 و 44. وَتِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إلَّاالعَالِمُونَ* خَلَقَ اللَّهُ السَّمَوَاتِ وَالأرْضَ بِالحَقِّ إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ

و آن، مثال هايي است كه آنها را براي مردم مي زنيم؛ و جز دانايان آنها را درك نمي كنند.* خدا آسمان ها و زمين را به حق آفريد؛ قطعاً، در آن نشانه اي (آموزنده) براي مومنان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مخالفان اسلام اشكال مي كردند كه چگونه خدايي كه آفريدگار آسمان ها و زمين است، به حشره ي كوچكي هم چون عنكبوت مثال مي زند، اين آيه به آنان پاسخ داد و اشاره كرد كه اين مثال ها براي تفكّر و عبرت آموزي است. «1»

2. مثال هاي حكمت آميز قرآن براي افراد خردمند معنادار است؛ چون آنان در مورد اين مثال ها تفكر و آنها را درك مي كنند.

آري؛ اهميت مثال به بزرگي و كوچكي مورد مثال نيست، بلكه در انطباق آن بر مقصود و ظرافت هاي آن است.

3. در احاديث آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله آيه ي چهل و سوم اين سوره را قرائت مي كرد و مي فرمود:

دانشمند كسي است كه از خدا انديشه كند و به فرمان او عمل نمايد و از خشم او بپرهيزد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 83

4. در اين آيات به هدف داري جهان اشاره شده است؛ يعني خدا در آفرينش آسمان و زمين و يا حتي حشره اي مثل عنكبوت هدفي را دنبال كرده است و اگر به اين امور مثال مي زند، كار باطل و بيهوده نمي كند، بلكه اين مثال ها هم براي بيان حق است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مثال هاي قرآن تفكر كنيد.

2. فهم مثال هاي قرآن نيازمند دانش و تعقّل است.

3. جهان آفرينش هدف حقّي دارد.

4. مؤمنان در هدف داري جهان، نشانه (ي خداشناسي) را ببينند.

***

تاثير نماز در تربيت فرد و جامعه

قرآن كريم در آيه ي چهل و پنجم سوره ي عنكبوت به نقش اجتماعي نماز در نفي آلودگي ها و عظمت ياد خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

45. اتْلُ مَا اوحِيَ إلَيْكَ مِنَ الكِتَابِ وَأقِمِ الصَّلاةَ إنَّ الصَّلاةَ تَنْهَي عَنِ الفَحْشَاءِ وَالمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ

آنچه از كتاب (: قرآن) به سوي تو وحي شده، بخوان [و پيروي كن،] و نماز را برپا دار؛ [چرا] كه نماز از [كارهاي زشت و ناپسند باز مي دارد؛ والبتّه ياد خدا بزرگ تر است؛ و خدا آنچه را با زيركي انجام مي دهيد مي داند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «تلاوت» به معناي خواندن و پيروي كردن است؛ بنابراين در اين آيه به

پيامبر صلي الله عليه و آله (و همه ي رهروان او) دستور مي دهد كه قرآن را بخوانيد و برنامه ي زندگي خود قرار دهيد و از اندرزها و دستورات آن پيروي كنيد تا جان شما نوراني و آگاه شود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 84

2. در اين آيه به سه فايده ي مهم نماز اشاره شده است:

الف) نماز مانع كارهاي زشت مي شود و آنها را ممنوع مي سازد.

ب) نماز مانع كارهاي ناپسند مي شود و آنها را ممنوع مي سازد.

ج) يكي از بركات نماز ياد خداست كه آن بزرگ تر و والاتراست.

3. انساني كه پنج بار در شبانه روز نماز مي گذارد و در برابر خدا سجده مي كند و به ياد نعمت هاي او مي افتد و از او كمك مي جويد، به همان اندازه اي كه اين نماز در روح او اثر مي گذارد و به همان اندازه اي كه كمال مي يابد و از روح عبادت برخوردار مي شود، اين نماز او را از كارهاي زشت و ناپسند باز مي دارد.

يعني نماز به صورت تكويني و تشريعي انسان را از كارهاي زشت منع مي كند، اما اين ممنوعيت درجاتي دارد و هر نمازي مرتبه اي از فحشا و منكر را دور مي سازد و نمازگزار را مرحله به مرحله پاك مي سازد. «1»

باد خشم و باد شهوت، باد آز

برد او را كه نبود اهل نماز (مولوي)

4. در حديثي روايت شده كه جواني از انصار، نمازهاي خود

را با پيامبر صلي الله عليه و آله به جماعت مي گزارد، اما كارهاي زشت انجام مي داد. مردم اين مطلب را به پيامبر صلي الله عليه و آله گزارش دادند و حضرت فرمود: نماز او روزي او را از كار زشت باز مي دارد.

و پس از مدت كوتاهي (پيش بيني پيامبر صلي الله عليه و آله تحقق يافت و آن جوان توبه كرد) و دست از كارهاي زشت برداشت. «2»

5. در حديث ديگري از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هركس نمازش او را از كارهاي زشت و ناپسند باز ندارد، هيچ چيز جز دوري خدا بر او افزوده نشده است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 85

و در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هركس دوست دارد ببيند آيا نمازش مورد قبول (خدا) قرار گرفته است يا نه، ببيند كه آيا اين نماز او را از زشتي ها و منكرات باز داشته است يا نه؟ و به قدري كه او را باز داشته است، نمازش قبول شده است. «1»

6. يكي از بزرگ ترين بركات و فلسفه هاي نماز ياد خداست كه سرچشمه ي هر نيكي و سعادتي است و قرآن ياد خدا را مايه ي آرامش دل ها معرفي كرده «2» و دستور داده كه نماز را براي ياد خدا بر پاداريد. «3»

آري؛ روح نماز و هر عبادتي ذكر و ياد خداست.

7. نماز فوايد و ثمرات زيادي در زندگي بشر دارد كه برخي از آنها عبارت اند از:

الف) انسان را به ياد خدا

مي اندازد؛

ب) عامل شست وشوي انسان از گناهان است؛

ج) سدّي در برابر گناهان است؛

د) غفلت ها را مي زدايد؛

ه) حالت خودبيني و تكبّر را رفع مي كند؛

و) وسيله ي پرورش فضايل اخلاقي و تكامل معنوي است؛

ز) عامل پاكي لباس، بدن و زندگي انسان از نجاسات و امور حرام است؛

ح) به ساير اعمال انسان ارزش مي دهد و اگر قبول شود بقيه ي اعمال نيز قبول مي شوند «4»؛

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 86

ط) انضباط و نظم را در زندگي انسان تقويت مي كند.

8. در برخي از احاديث و سخنان مفسران اشاره شده كه مقصود از ذكر اللَّه در اين آيه، ما اهل بيت عليهم السلام هستند «1» و يا اين كه منظور ياد خدا به وسيله ي رحمت است (در برابر نماز كه ياد خدا به وسيله ي اطاعت است «2»).

البته روشن است كه اين تفسيرها و روايات اشاره به بطن آيه است؛ زيرا هركس به ياد اهل بيت عليهم السلام باشد، به ياد راه آنان و به ياد خدا مي افتد.

9. «ذكر اللَّه» و ياد خدا كه انسان را به كمال و سعادت مي رساند گاهي در الفاظ و گاهي درقلب و گاهي در عمل ظاهر مي شود و همه ي آنها مراتب و اقسام ذكرند و انسان را به ياد خدا و دستورات او مي اندازند و از گناه و نافرماني باز مي دارند.

10. چه ذكري بگوييم؟

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

بالجمله براي زنده نمودن دل، ذكر خدا، خصوص اسم مبارك «يا حيّ و يا قيوّم» با حضور قلب مناسب است ...

از حضرت زين العابدين

و سيد الساجدين علي بن الحسين عليه السلام منقول است كه سنگ خشن زبري را ملاحظه فرمود، سر مبارك را بر آن نهاد و سجده نمود و گريه كرد و هزار مرتبه گفت: «لا اله الّا اللَّه حقاً حقاً، لا الا الّه اللَّه تعبداً ورقاً، لا اللَّه الّا اللَّه ايماناً و تصديقاً.» «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. با تلاوت قرآن آموزش ببينيد و با برگزاري نماز پرورش يابيد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 87

2. برپايي نماز از عوامل پاكي انسان و جامعه است.

3. ياد خدا، والاترين ثمره ي نماز است.

4. خدا از كارهاي زيركانه ي شما آگاه است (پس مراقب باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي عنكبوت به روش گفتمان سازنده ي بين اديان و اصول زيربنايي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

46. وَلا تُجَادِلُوا أهْلَ الكِتَابِ إلَّابِالَّتِي هِيَ أحْسَنُ إلَّاالَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي ا نْزِلَ إلَيْنَا وَا نْزِلَ إلَيْكُمْ وَإلَهُنَا وَإلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

و با اهل كتاب جز به آن (شيوه اي) كه آن نيكوتر است مناظره نكنيد، مگر با كساني از آنان كه ستم كرده اند؛ و بگوييد: «به آنچه به سوي ما فرو فرستاده شده و به سوي شما فرود آمده، ايمان آورده ايم و معبود ما و معبود شما يگانه است و ما تنها به فرمان او هستيم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «مُجادله» در اصل از ماده ي

جدال و به معناي تابيدن طناب و محكم كردن آن است و گاهي به معناي كشتي گرفتن هم مي آيد و هنگامي كه دو نفر با يك ديگر بحث و مجادله مي كنند، در حقيقت هر كدام مي خواهد عقيده ي ديگري را در هم بپيچد «1» و ادعاي خود را محكم سازد و از اين رو در بحث با ديگري كشتي مي گيرد.

2. «جِدال احسن» به معناي مباحثه و گفتمان صحيح و سازنده است كه شامل روش صحيح دركاربرد الفاظ، محتواي سخن، آهنگ گفتار و حركات ديگر مي شود؛ يعني در گفت وگوي با ديگران از توهين، خشونت، فرياد،

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 88

برتري جويي، اظهار كبر و غرور، عدم احترام به افكار ديگران و تحقير آنان بپرهيزيد و به صورت صميمي و مؤدبانه و مستدل بحث كنيد؛ «1» كه اين يكي از روش هاي قانع ساختن و نفوذ در ديگران است.

3. در احاديث اسلامي تأكيد شده است كه از جدال و مِراء پرهيزيد و از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

هيچ گروهي پس از هدايت گمراه نشدند، مگر اين كه از راه جدال (و بحث هاي برتري جويانه و تحقيرآميز و خشونت بار) وارد شدند. «2»

و در حديث ديگري از سليمان پيامبر عليه السلام حكايت شده كه به فرزندش گفت:

پسرم! از جدال بپرهيز؛ زيرا نه تنها سودي در آن نيست، بلكه آتش دشمني را در ميان برادران شعله ور مي سازد. «3»

4. مقصود از «مِراء» بحث هايي است كه روح حقيقت جويي در آنها نباشد بلكه هدف اظهار فضل و برتري طلبي و

به كرسي نشاندن سخن خويش است و برخي دانشمندان مِراء را اعم از جدال دانسته اند؛ چون جدال نوعاً در مسائل علمي به كار مي رود.

5. در اين آيه اشاره شده كه يك گروه از اهل كتاب استثنا هستند كه نمي توان با آنان مجادله ي احسن و گفت وگوي سازنده داشت. آنها افرادي از اهل كتاب اند كه اهل ستمكاري هستند و آيات الهي را كتمان مي كنند و دستورات الهي را زير پا مي گذارند و خرافات و مطالب شرك آميز را در اديان الهي وارد مي كنند و يا در برابر اسلام به توطئه و زور و خشونت متوسّل مي شوند.

با اين گونه افراد نمي توان گفت وگوي سازنده داشت؛ چراكه آن را حمل برضعف مسلمانان مي كنند؛ پس بايد در برابر آنان از روش هاي متناسب با

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 89

توطئه هاي آنان استفاده كرد.

6. در اين آيه سه اصل مشترك و اساسي براي گفتمان بين اديان بيان شده است؛ اصولي كه الهيون جهان را به وحدت و توحيد فرا مي خواند.

اين سه اصل عبارت اند از:

ايمان به وحي الهي، معبود واحد وتسليم در برابر او.

7. در حقيقت، اين آيه كه به مسلمانان دستور مي دهد اين سه اصل مشترك را با اهل كتاب مطرح كنيد، يكي از نمونه هاي مجادله ي احسن و گفتمان سازنده را به مسلمانان آموزش مي دهد كه در برخورد با مخالفان چگونه سخن بگوييد كه ذهن ها به هم نزديك شود و آتش دشمني شعله ور نشود و زمينه ي هدايت ديگران فراهم گردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. به گفتمان سازنده بين اديان بپردازيد.

2. زيربناي گفت وگوي

بين اديان، اصول سه گانه ي مشترك، ايمان به وحي، توحيد و تسليم در برابر خدا باشد.

3. با روش نيكو و سازنده با اهل كتاب بحث و گفت وگو كنيد.

4. با ستمكاران اهل كتاب، مدارا نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي عنكبوت به واكنش هاي متفاوت در برابر قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

47. وَكَذَلِكَ أ نْزَلْنَا إلَيْكَ الكِتَابَ فَالَّذِينَ آ تَيْنَاهُمُ الكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلاء مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إلَّاالكَافِرُونَ

و اين گونه، كتاب (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، و كساني كه كتاب (الهي) به آنان داده ايم بدان ايمان مي آورند؛ و برخي از آن (مشرك) ها كساني هستند كه بدان ايمان مي آورند؛ و آيات ما را جز كافران انكار نمي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 90

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه نزول قرآن شبيه نزول كتاب هاي آسماني پيشين شمرده شده است. اين تشبيه ممكن است در مورد اصل نزول وحي و يا در مورد محتواي آنها و اصول سه گانه ي مشتركي باشد كه در آيه ي قبل بيان شد؛ يعني قرآن نيز هم چون كتاب هاي آسماني قبلي به ايمان به وحي، توحيد و تسليم در برابر خدا سفارش مي كند. «1»

البته سياق آيات با تفسير دوم سازگار است، ولي مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد.

2. در اين آيه بيان شده كه مردم در

برابر قرآن سه گروه شدند:

الف) گروهي از اهل كتاب بدان ايمان آوردند؛ يعني برخي يهوديان و مسيحيان كه نشانه هاي پيامبر صلي الله عليه و آله و اصول محتواي قرآن را با بشارت هاي كتاب هاي خود هماهنگ ديدند بدان ايمان آوردند.

ب) گروهي از مشركان عرب نيز به حقانيّت قرآن پي برده و بدان ايمان آورده بودند.

ج) گروهي از اهل كتاب و مشركان كافر ماندند و لجاجت كردند و به قرآن ايمان نياوردند.

3. «جَحْد» آن است كه انسان در قلبش به چيزي اقرار داشته باشد ولي آن را به زبان انكار كند. «2» اين تعبير نشان مي دهد كه كافران در دل به حقانيّت قرآن و اعجاز آن پي برده بودند، ولي در ظاهر به خاطر تعصّب و تقليد يا براي حفظ منافع خود آن را انكار مي كردند.

4. «كافر» در اصل به معناي پوشاندن است و در اين جا شايد اشاره به آن است كه اهل كتاب و مشركان كه قبلًا نيز كافر بودند، پس از آن كه آگاهانه قرآن را انكار كردند و حق را پوشاندند، كافر حقيقي و لغوي شدند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 91

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن نيز بر اساس اصول مشترك اديان الهي فرود آمده است.

2. آيات قرآن را انكار نكنيد كه جز كافران حق پوش، آنها را انكار نمي كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و هشتم سوره ي

عنكبوت با اشاره به درس ناخواندگي و خط ننوشتن پيامبر صلي الله عليه و آله به ردّ شبهات مخالفان در مورد قرآن مي پردازد و مي فرمايد:

48. وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إذاً لارْتَابَ المُبْطِلُونَ

و پيش از اين (قرآن) هيچ كتابي نمي خواندي [و پيروي نمي كردي و با دست راستت آن را نمي نوشتي؛ در صورتي كه (اگر مي خواندي و مي نوشتي) حتماً، باطل گرايان شك مي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به يك اشكال احتمالي پاسخ داده شده است؛ يعني اشاره كرده كه اگر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، قبل از بعثت خواننده ي كتاب ها و نويسنده بود، ممكن بود كسي شك كند و بگويد شايد او مطالب قرآن را دركتاب هاي ديگر خوانده و نسخه برداري كرده است.

ولي با توجه به امّي بودن پيامبر صلي الله عليه و آله و اين كه او هيچ گاه كتابي ننوشته و درس نخوانده بود، اين اشكال احتمالي دفع مي شود.

2. در حقيقت درس ناخواندگي و خط ننوشتن پيامبر صلي الله عليه و آله و امّي بودن او دليل حقانيّت و اصالت وحي قرآن و اعجاز آن و دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است.

آري؛ چگونه ممكن است فردي درس ناخوانده كتابي با معارف بلند بياورد كه هيچ كس نتواند مثل آن را بياورد. اين دليل آن است كه وي به منبع وحي الهي متصل بوده است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 92

3. باسواد بودن يك ارزش است، اما در مورد پيامبر اسلام صلي

الله عليه و آله بي سواد بودن يك نشانه است؛ چرا كه بدين وسيله حقانيّت او و كتابش ثابت مي شود.

4. ادعاي امّي بودن پيامبر صلي الله عليه و آله در محيط مكه توسط قرآن مطرح شد و بارها بر آن تأكيد شد، ولي هيچ كس از مخالفان آن را انكار نكرد؛ چرا كه در آن محيط، حدود 17 نفر باسواد بودند كه مردم همه را به نام مي شناختند و پيامبر اسلام جزء آنان نبود. «1»

5. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله سفري تجاري به شام داشت كه در آن سفر فرصت درس خواندن نبود و در مكه نيز چنين تعليماتي نداشت. تنها حكايت شده كه ايشان در جريان صلح حُديبيّه قلم به دست گرفت. «2»

اين خبر تاريخي نيز واحد است و بر فرض آن كه صحيح باشد، اثبات مي كند كه پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از نبوّت قادر برنوشتن بوده است، اما قبل از نبوّت را ثابت نمي كند و اين مشكلي را ايجاد نمي كند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. «نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد.»

2. حقانيت قرآن و دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله را در سوابق و شخصيت پيامبر صلي الله عليه و آله ببينيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و نهم سوره ي عنكبوت به جايگاه واقعي قرآن و نقش ستمكاران در انكار آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

49. بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ اوتُوا العِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ

بِآيَاتِنَا إلَّاالظَّالِمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 93

بلكه آن (قرآن) آيات روشني است كه در سينه هاي كساني است كه به آنان دانش داده شده است؛ و آيات ما را جز ستمكاران انكار نمي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «آيات بيّنات» به معني نشانه هاي روشن است. اين تعبير اشاره به آن است كه نشانه هاي حقانيّت قرآن در خود آن است؛ يعني محتوا و الفاظ آن اعجازآميز و دليل صدق آن است.

2. در اين آيه اشاره شده كه طرف داران قرآن كساني هستند كه بهره اي از دانش دارند و يكي از راه هاي شناخت هر مكتب، بررسي شخصيت طرف داران آن است. اگر وفاداران به يك مكتب افرادي ممتاز و دانشمندان با اخلاص، هم چون علي عليه السلام، سلمان و عمار باشند، همين مطلب دليل حقانيّت آن مكتب است.

3. در احاديث اسلامي روايت شده كه مقصود از دانشمندان در اين آيه ائمه عليهم السلام هستند؛ «1» البته اين گونه احاديث بيان مصداق روشن و كامل آيه است كه مرحله ي كامل علوم قرآن نزد آنان است، ولي ديگران نيز بر اساس استعداد و ظرفيت و دانش خود از قرآن بهره مي برند.

4. در اين آيه بيان شده كه منكران آيات قرآن، جز ستمكاران نيستند.

آري؛ كساني كه آيات روشن الهي را منكر مي شوند، در حقيقت خود و جامعه را از نور هدايت محروم مي كنند و اين محروميت ستم به خويش و جامعه است؛ به عبارت ديگر، وقتي كسي راه ستم را در پيش گيرد، با قرآن مخالفت مي كند، چرا كه قرآن مخالف

ستمكاري است.

5. در آيه ي چهل و هفتم بيان شد كه كافران منكر آيات الهي مي شوند و در اين جا بيان شد كه ظالمان منكر آيات الهي مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 94

اين دو تعبير به دو جنبه ي عقيدتي و عملي انكار اشاره دارد؛ يعني گاهي افراد به خاطر پيش داوري هاي نادرست و تقليد از نياكان، راه كفر و انكار را مي پيمايند و گاهي راه ستم به خويش و جامعه را برگزيده اند و قرآن را مخالف اين روش عملي خود مي بينند و آن را انكار مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هركس مي خواهد قرآن در دلش جاي گيرد اهل دانش شود.

2. ستمكاري، باعث انكار آيات قرآن مي شود.

***

قرآن كريم در آيات پنجاهم تا پنجاه و دوم سوره ي عنكبوت به معجزه خواهي بهانه جويانه ي مشركان پاسخ داده و با يادآوري ويژگي هاي قرآن و داوري خدا و زيانكاري كافران مي فرمايد:

50- 52. وَقَالُوا لَوْلا ا نْزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إنَّمَا الآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَإنَّمَا أ نَا نَذِيرٌ مُبِينٌ* أوَ لَمْ يَكْفِهِمْ أ نَّا أ نْزَلْنَا عَلَيْكَ الكِتَابَ يُتْلَي عَلَيْهِمْ إنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَي لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ* قُلْ كَفَي بِاللَّهِ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ شَهِيداً يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِالبَاطِلِ وَكَفَرُوا بِاللَّهِ اوْلَئِكَ هُمُ الخَاسِرُونَ

و گفتند: «چرا نشانه هاي (اعجاز آميز) از سوي پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده؟!» بگو: «نشانه هاي (اعجاز آميز)

تنها نزد خداست و من فقط هشدارگري روشنگرم.»* و آيا براي آنان كافي نبود كه ما كتاب (: قرآن) را بر تو فروفرستاديم، در حالي كه بر آنان خوانده مي شود؟! قطعاً، در اين، رحمت و يادماني است براي گروهي كه ايمان مي آورند.* بگو: «گواهي خدا بين من و بين شما كافي است؛ در حالي كه آنچه را در آسمان ها و زمين است مي داند؛ و كساني كه به باطل ايمان آورده و به خدا كفر ورزيدند، تنها آنان زيانكارند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 95

نكته ها و اشاره ها:

1. معجزه ي جاويدان پيامبر صلي الله عليه و آله كه در همه ي زمان ها و مكان ها در دست رس بشر است، همين قرآن است و با وجود قرآن كه همگان را به مبارزه طلبيده است، ديگر نيازي نبود كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله معجزه اي بياورد، هرچند از پيامبر صلي الله عليه و آله معجزات ديگري نيز حكايت شده است.

2. كافران مخالف پيامبر صلي الله عليه و آله با وجود اطلاع از قرآن و عاجز بودن در برابر آن، باز هم بهانه جويي مي كردند و معجزه هاي جديد مي طلبيدند.

گاهي قصري از طلا مي خواستند و گاهي نهرها و چشمه هاي آب و گاهي صعود به آسمان «1» و معجزات را به صورت چيزهاي بي ارزش و دل خواه در مي آوردند.

3. در اين آيات دو پاسخ به بهانه جويي مشركان مي دهد:

الف) معجزه به دل خواه پيامبر نيست كه در هر زمان و هر مكان بخواهيد پيدا شود، بلكه معجزات به دست خداست و

او براي هدايت افراد حقيقت جو معجزه مي فرستد، نه براي هوس هاي افراد بهانه جو.

دوم آن كه اگر شما واقعاً حق جو هستيد و معجزه مي خواهيد، قرآن معجزه ي جاويدان پيامبر صلي الله عليه و آله است، به آن بنگريد تا ايمان آوريد؛ معجزه اي كه بزرگ تر از معجزات ديگر و متناسب با شرايط زمان و مكان و دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله اسلام است.

4. در اين آيات بيان شده كه وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله منحصر در هشدارگري و روشنگري است؛ البته اين آيه در صدد پاسخ گويي به بهانه جويي كافران است و اين حصر نسبي است و گرنه پيامبر صلي الله عليه و آله وظايف ديگري نيز داشته است.

5. اين آيات به دو ويژگي قرآن؛ يعني رحمت و ذكر بودن قرآن اشاره كرده است.

آري؛ قرآن هم يك معجزه ي يادآوري كننده است كه مايه ي تذكر انسان هاست و هم رحمت آفرين است و برنامه ها و محتواي آن انسان ساز و مايه ي رحمت براي بشريت است. بر خلاف معجزات ديگر كه فقط مايه ي تذكّر بود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 96

6. قرآن مايه ي رحمت و تذكّر گروهي است كه حقيقت را باور دارند و خواهان نور الهي و رحمت او هستند.

آري؛ كساني كه به آيات حق ايمان آورده اند، مي توانند از تذكرات و رحمت قرآن استفاده كنند.

7. در اين آيات بيان شده كه خدا گواه بين پيامبر صلي الله عليه و آله و مخالفان است:

الف) اين گواهي خدا ممكن است به صورت علمي باشد؛ يعني خدا كه از همه ي

امور در جهان آگاه است، شاهد كارهاي پيامبر صلي الله عليه و آله و مخالفان او نيز هست.

ب) يا مقصود گواهي عملي است؛ يعني دادن معجزه ي قرآن به پيامبر صلي الله عليه و آله، بهترين گواهي دادن خدا به نبوت اوست.

ج) يا منظور گواهي قولي خداست كه در آيات متعدد قرآن به رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گواهي داده است. «1»

د) و يا مقصود گواهي خدا در كتاب هاي آسماني ديگر است.

البتّه منافاتي بين اين چهار تفسير نيست و ممكن است همه ي آنها مقصود آيه باشند. «2»

و در هر صورت گواهي كسي كه از همه چيزِ آسمان ها و زمين آگاه است، بهترين و كامل ترين گواهي است.

8. در اين آيات بيان شده كه كافران زيانكار واقعي هستند؛ چون آنان تمام استعدادها و سرمايه هاي وجودي خود را وقف بت ها و معبودان دروغين كرده و هيچ گونه تكامل و رشدي پيدا نكرده اند و در رستاخيز نيز گرفتار عذاب الهي مي شوند؛ يعني آنان كاملًا ورشكست شده اند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 97

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام بهانه جو هستند.

2. وظيفه ي رهبران الهي هشدارگري و روشنگري و پاسخ گويي به بهانه هاي مخالفان است.

3. قرآن معجزه اي است كه راه هرگونه بهانه جويي و معجزه خواهي را برمخالفان مي بندد.

4. حق باوران از تذكرات و رحمت قرآن استفاده كنند.

5. از گواهي خداي آگاه برهمه چيز، پرواكنيد (و دست از بهانه جويي برداريد).

6. باطل گرايي و كفر، از عوامل زيانكاري هستند.

***

قرآن كريم درآيات پنجاه و سوم تا پنجاه و پنجم سوره ي عنكبوت به بهانه جويي ديگر كافران در مورد عذاب خواهي پاسخ مي دهد و با هشدار به آنان مي فرمايد:

53- 55. وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالعَذَابِ وَلَوْلا أجَلٌ مُسَمّيً لَجَاءَهُمُ العَذَابُ وَلَيَأتِيَنَّهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ* يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالعَذَابِ وَإنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالكَافِرِينَ* يَوْمَ يَغْشَاهُمُ العَذَابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أرْجُلِهِمْ وَيَقُولُ ذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و از تو مي خواهند كه در عذاب شتاب ورزي؛ و اگر سرآمد معيّني نبود، حتماً، عذاب به سراغ آنان مي آمد؛ و قطعاً، (عذاب) به طور ناگهاني به سراغشان مي آيد، در حالي كه آنان (با درك حسّي) متوجه نمي شوند.* و از تو مي خواهند كه در عذاب شتاب ورزي؛ و قطعاً، جهنّم بركافران احاطه دارد!* در روزي كه عذاب (الهي) آنان را از فرازشان و از زير پاهايشان مي پوشاند! و (خدا به آنان) مي گويد: «بچشيد آنچه را انجام مي داديد!»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 98

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به بهانه جويي مشركان و عذاب خواهي آنان و عجله در اين كار اشاره مي كند. عذابي كه توسط پيامبران الهي و در آيات قرآن به مشركان لجوج وعده داده شده بود.

2. در اين آيات بيان شده كه وعده ي عذاب مهلت و زمان مشخصي دارد، ولي مردم از آن اطلاع ندارند؛ شايد همين الآن به طور ناگهاني بيايد.

3. تعيين زمان معين براي عذاب و مهلت دادن به كافران براي آن است كه شايد آنان بيدار

شوند و اگر لجاجت كردند حجّت برآنان تمام شود.

4. عدم اعلام زمان عذاب براي آن است كه گناهكاران و كافران جسورتر نشوند؛ چون اگر زمان عذاب اعلام شود، اين افراد تا آخرين فرصت به گناه و كفر و شرك ادامه مي دهند و سپس توبه مي كنند؛ پس فلسفه ي تربيتي عذاب هاي الهي اقتضا مي كند كه زمان آن سرّي باشد، تا وحشتي درميان كافران و گناهكاران ايجاد كند و عامل بازدارنده از گناه باشد.

5. در اين آيات بيان شده كه عذاب جهنّم بر كافران احاطه دارد. اين مطلب ممكن است اشاره به عذاب هاي دنيوي، هم چون آلودگي ها، جهنّم سوزان جنگ ها و هوس ها و بيدادگري ها و يا اشاره به دوزخ آخرت باشد كه در باطن دنيا موجود است و يا اشاره به دوزخ قيامت كه خواهد آمد. «1»

6. در اين آيات اشاره به دو جهت بالا و پايين شده است كه عذاب از اين دو سو به كافران هجوم مي آورد، ولي روشن است كه عذاب از همه جهت افراد را فرا مي گيرد و عدم بيان جهات ديگر به خاطر وضوح آن است. «2»

7. خدا به كافران مي گويد: «آنچه را همواره عمل مي كرديد بچشيد.»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 99

اين جمله نوعي عذاب رواني كافران و اشاره به تجسّم اعمال نيز هست كه اعمال انسان ها در رستاخيز به صورت عذاب دردناكي درمي آيد كه كافران آن را مي چشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به بهانه جويي هاي مخالفان پاسخ گوييد.

2. عذاب الهي زمان مشخصي دارد و هر لحظه ممكن است آن زمان

فرا رسد (پس مراقب رفتار و گفتار خويش باشيد).

3. فرجام عذاب آلودي در انتظار كافران است.

***

خداي متعال در آيه ي پنجاه و ششم سوره ي عنكبوت با يادآوري وسعت زمين، بندگان خود را به هجرت و عبادت فرا مي خواند و مي فرمايد:

56. يَا عِبَادِي الَّذِينَ آمَنُوا إنَّ أرْضِي وَاسِعَةٌ فَإ يَّايَ فَاعْبُدُونِ

اي بندگان من كه ايمان آورده ايد! در واقع، زمين من وسيع است، پس تنها مرا بپرستيد.

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از مؤمنان مكه تحت فشار مشركان بودند و توانايي انجام وظايف اسلامي خود را نداشتند. اين آيه نازل شد و به آنان دستور داد كه هجرت كنند تا بتوانند وظايف و عبادات خود را انجام دهند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه يك قانون كلي و عمومي براي همه ي مردم تحت فشارّ در طول تاريخ بيان شده است و آن اين كه هرگاه مؤمنان در يك سرزمين تحت

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 100

فشار دشمنان دين قرار گرفتند و نتوانستند وظايف ديني خود را انجام دهند، لازم است كه در زمين پهناور خدا هجرت كنند و به جايي بروند كه آزادي نسبي داشته باشند و بتوانند وظايف و عبادات خود را به انجام برسانند.

2. براساس برخي آيات قرآن، هدف اساسي خلقت، پرستش و عبادت خداست «1» و در اين آيه نيز عبادت خدا هدف هجرت قرار گرفته

است «2» و اگر در مكان يا زماني اين هدف اساسي به خطر افتاد و قابل اجرا نبود، لازم است كه انسان از آن مكان هجرت كند و به جايي برود كه بتواند به هدف آفرينش و كمال خويش دست يابد و در اين راه، مفاهيم اعتباري، هم چون قبيله، وطن و قوميت نبايد مانع هجرت و عبادت او شود. «3»

3. مقصود از عبادتي كه هدف خلقت است، تنها نماز و روزه نيست، بلكه عبادت شامل همه ي جلوه هاي پرستش و اطاعت خدا در زمينه ي گفتار، كردار و افكار مي شود.

4. تعبير «عِبادي» (بندگان من) تعبيري محبت آميز از طرف خداست و مقصود از آن انسان هاي مؤمن هستند كه مقامي والا نزد خدا دارند. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. هرگاه در منطقه اي نتوانستيد به هدف آفرينش و كمال عبادي دست يابيد، هجرت كنيد (تا آزاد شويد).

2. اصل در زندگي و سكونت و هجرت، عبادت خداست.

3. مؤمنان تحت فشار، مورد لطف خاص خدا هستند.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 101

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هفتم سوره ي عنكبوت به قانون حتمي مرگ و فرجام انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

57. كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ المَوْتِ ثُمَّ إلَيْنَا تُرْجَعُونَ

هر شخصي چشنده ي مرگ است؛ سپس فقط به سوي ما بازگردانده مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه ممكن بود برخي افراد براي هجرت از سرزمين

كفر، بهانه تراشي كنند و خطر مرگ را مطرح كنند، در اين آيه به قانون مرگ همگاني اشاره كرد كه جهان جاي ماندن نيست و كسي عمر جاوداني ندارد و همه خواهند مرد، پس چه بهتر كه آزاد و دين دار بميريد، نه در حال اسارت مشركان و تحت فشارهاي عقيدتي و دور از كمال عبادي.

2. در اين آيه فرجام انسان ها بيان شده كه همه به سوي خدا باز مي گردند؛ البتّه برخي به سوي قهر و عذاب الهي مي روند و برخي به سوي لطف و بهشت او روان مي شوند.

3. در انديشه ي مرگ باش كه بي خبر مي آيد:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

پس اي عزيز!

بدان كه يك سفر پر خطر لازمي در پيش است كه عُدّه و عِدّه ي آن و زاد [و] راحله ي آن، علم و عمل نافع است و وقت سفر معلوم نيست چه وقت است. ممكن است وقت خيلي تنگ باشد و فرصت از دست برود. انسان نمي داند چه وقت كوس رحيل (و زنگ حركت) مي زنند كه بايد ناچار كوچ كند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 102

آموزه ها و پيام ها:

1. هيچ كسي را گريزي از مرگ نيست.

2. راهي جز بازگشت به سوي خدا نداريد (پس كاري كنيد كه در درگاه او سرافراز باشيد).

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و هشتم و پنجاه و نهم سوره ي عنكبوت به

ويژگي هاي مؤمنان و پاداش نيك آنان در بهشت اشاره مي كند و مي فرمايد:

58 و 59. وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نِعْمَ أجْرُ العَامِلِينَ* الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

و كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، حتماً، آنان را در جايگاه هاي (بلندي) از بهشت جاي مي دهيم كه نهرها از زير [درختان]- ش روان است، در حالي كه در آن جا ماندگارند؛ پاداش اهل عمل چه نيكوست!* (همان) كساني كه شكيبايي كردند و تنها بر پروردگارشان توكّل مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «غُرفه» به معناي ساختمان بلند است كه براطراف خود اشراف دارد.

امتياز غرفه هاي بهشتي آن است كه نهرهاي آب از زير آنها روان است و در همان حال جاوداني اند؛ يعني هم چون قصرها و باغ هاي دنيايي نيستند كه پس از مدتي فرسايش مي يابند و از بين مي روند.

2. در آيات پيشين سوره ي عنكبوت سرنوشت عذاب آلود كافران بيان شد كه آتش از پا تا سر آنان را فراگرفته بود و اينك در اين آيات سرنوشت مؤمنان در بهشت بيان شده است.

اين همان روش مقايسه و مقابله است كه قرآن سرنوشت اين دوگروه را در برابر

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 103

هم ترسيم مي كند، تا مخاطبان قرآن با مقايسه ي آنان راه بهتر را انتخاب كنند.

3. در اين آيات چند ويژگي براي بهشتيان بيان شده است:

الف) ايمان دارند؛

ب) كردار شايسته دارند؛

ج) اهل عمل هستند؛

د) در مشكلات صبر و شكيبايي دارند؛

ه) بر پروردگارشان توكّل مي كنند.

4. «صبر» معناي وسيعي دارد

كه شامل استقامت در برابر مشكلات هجرت و شكيبايي در برابر هواي نفس و گناهان و صبر در انجام عبادت و اطاعت خدا مي شود.

آري؛ صبر و استقامت رمز پيروزي مؤمنان در برابر دشمنان است.

5. در اين آيات بيان شده كه مؤمنان بهشتي جز بر خدا بر كسي ديگر تكيه و توكّل نمي كنند. آنان بر اموال، بستگان، دوستان و حاكمان زمان توكّل نمي كنند؛ چون همه ي نيروها را وسايلي فاني مي دانند، پس تنها نيروي حقيقي و باقي خداي بزرگ است كه بايد بر او توكّل كرد. «1»

آري؛ گرَم تو دوستي از دشمنان ندارم باك.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام مؤمنان شايسته كردار، بهشتي جاودان و زيباست.

2. بهشت، بهاي عمل است.

3. مؤمنان بهشتي را از كردار شايسته و صبر و توكّل آنان بشناسيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 104

قرآن كريم در آيه ي شصتم سوره ي عنكبوت به روزي رساني خدا براي موجودات اشاره مي كند و مي فرمايد:

60. وَكَأ يِّن مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإ يَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ

و چه بسيار جنبنده اي كه روزيِ خود را حمل نمي كند؛ خدا آنها و شما را «روزي» مي دهد؛ و او شنوا [و] داناست.

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه را اين گونه حكايت كرده اند كه گروهي از مؤمنان تحت فشار مشركان بودند، ولي هجرت نمي كردند و مي گفتند اگر ما به مدينه هجرت كنيم، در آن جا،

خانه و زميني نداريم و چه كسي به ما آب و غذا مي دهد!

اين آيه در اين مورد نازل و به آنان يادآور شد كه غصه ي روزي را نخوريد كه روزي همه ي جنبدگان به دست خداست. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به ميليون ها حيوان، هم چون پرندگان اشاره شده كه غذاي خود را ذخيره نمي كنند و هر روز غذاي جديد مي خواهند، ولي خدا با وسايل و عوامل طبيعي كه فراهم ساخته است، همه ي آنان را غذا مي دهد.

2. حال كه خدا روزي همه ي موجودات و انسان ها را مي رساند، نبايد انسان به خاطر ترس از قطع روزي، تن به ذلّت و اسارت دهد و در سرزمين كفر و شرك تحت فشار ظلم بماند و خود را از رشد و كمال محروم سازد، بلكه بايد هجرت كند و غم روزي نخورد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 105

آموزه ها و پيام ها:

1. خداي آگاه، عهده دار رزق همگان است، پس غم روزي را نخوريد.

2. انديشه ي غذا، مسير زندگي معنوي شما را تعيين نكند. «1»

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و يكم سوره ي عنكبوت به آفرينشگري خدا و اعتراف مشركان بدان اشاره مي كند و مي فرمايد:

61. وَلَئِنْ سَأ لْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأ نَّا يُؤْفَكُونَ

و اگر از آن (مشرك) ها بپرسي: «چه كسي آسمان ها و زمين را آفريده و

(منافع) خورشيد و ماه را مُسخَّر كرده است؟» حتماً مي گويند: «خدا» پس چگونه (از حق) بازگردانده مي شوند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات 25 سوره ي لقمان، 38 سوره ي زمر و 9 و 87 سوره ي زخرف مشابه آيه ي فوق هستند كه معمولًا در مورد كافراني كه است شرك در عبادت داشتند؛ يعني خدا را به عنوان خالق جهان مي شناختند و توحيد در خالقيّت را قبول داشتند، اما به پرستش بت ها هم مي پرداختند و آنان را مايه ي نزديكي به خدا و شفيع خود مي دانستند.

2. «يُؤفَكُون» در اصل به معناي بازگرداندن چيزي از صورت واقعي آن است و از اين رو به دروغ و باد مخالف نيز گفته مي شود.

اين واژه در اين جا با صيغه ي مجهول آمده كه اشاره به آن است كه گويي مشركان خود اراده ندارند و آنان را از حق باز مي گردانند و به طرف شرك منحرف مي سازند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 106

3. مقصود از تسخير خورشيد و ماه، نظامي است كه خدا براي آنان قرار داده و منافع آنها را در خدمت بشر در آورده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر آفريدگارجهان خداست، پس درپي (پرستش) غير او نباشيد.

2. مخالفان نيز توحيد درخالقيت را قبول دارند ولي منحرف شده اند.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و دوم سوره ي عنكبوت به كم و زياد شدن رزق مردم و حسابگري آگاهانه ي

خدا در اين زمينه اشاره مي كند و مي فرمايد:

62. اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ إنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ

خدا روزي را براي هركس از بندگانش كه بخواهد (و شايسته بداند) گسترده مي سازد و (يا) برايش تنگ مي گرداند؛ [چرا] كه خدا به هر چيزي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مضمون اين آيه در آيات متعددي از قرآن تكرار شده است «2» و اين نشان دهنده ي اهميت موضوع است، همان طور كه مردم نيز به رزق و كم و زياد شدن آن اهميت مي دهند.

2. كليد رزق شما و مقدار آن براساس اراده ي الهي تنظيم مي شود.

در اين جا توجه به چند نكته لازم است:

الف) اراده ي خدا براساس حكمت و مصلحت است و هرگونه كه به صلاح

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 107

افراد باشد رزق آنان را كم يا زياد مي كند.

ب) خدا برخي مردم را به وسيله ي كمبود رزق آزمايش مي كند، تا ببيند چه كسي صبر مي كند و با تلاش بيش تر بر خدا توكّل مي كند و چه كسي انفاق مي نمايد و چه كسي ناسپاسي مي كند، البتّه گاهي هم كم شدن رزق در اثر گناهان يا براي جلوگيري از سركشي افراد است.

ج) خواست و اراده ي خدا، علل و اسباب تكويني جهان را نفي نمي كند، يعني كم و زياد شدن رزق انسان تابع شرايط زندگي و تلاش انسان يا تنبلي اوست.

3. معمولًا از واژه ي «رزق»، رزق مادي و غذا فهميده مي شود ولي معناي وسيعي دارد كه شامل رزق مادي، معنوي و علمي مي شود.

4. در

احاديث اسلامي از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه تأكيد كرده اند از سستي و كسالت و پرخوابي و بي كاري دست بكشيد و به دنبال تأمين معاش خود برويد، كه خدا از بنده ي بي كار در خشم است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رزق شما به دست خداست (پس بر او توكّل كنيد و از او رزق وسيع بخواهيد).

2. خدا آگاهانه (و براساس مصلحت و حكمت) رزق شما را كم يا زياد مي كند.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و سوّم سوره ي عنكبوت به توحيد در ربوبيّت و اعتراف مشركان بدان اشاره مي كند و مي فرمايد:

63. وَلَئِنْ سَأ لْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأحْيَا بِهِ الأرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الحَمْدُ للَّهِ بَلْ أكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ

و اگر از آن (مشرك) ها بپرسي: «چه كسي از آسمان آبي فرو فرستاد و با آن زمين را، پس از مردنش، زنده نمود؟» حتماً مي گويند: «خدا» بگو: «ستايش مخصوص خداست.» بلكه بيش ترشان خرد نمي ورزند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 108

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه و آيات پيشين به چند صفت الهي اشاره شده است كه با هم پيوند دارند.

الف) خالقيت خدا كه سرچشمه ي روزي هاست؛

ب) رازقيّت خدا كه زمينه ساز پرورش موجودات است؛

ج) ربوبيّت خدا و پرورش موجودات.

2. مشركان خدا را خالق جهان و مدبّر و ربّ مي دانستند و به اين حقايق اعتراف

مي كردند، ولي اكثر آنان در اين امور تفكر نمي كردند، تا متوجه شوند كه اگر خدا خالق و ربّ جهان است، پس بت ها هيچ تأثيري در سرنوشت انسان ندارند و شايسته ي پرستش نيستند و اين گفتار و عقيده ي آنان با هم ديگر ناسازگار بود.

3. اگر خدا مدبّر و پرورش دهنده ي هستي است، پس ستايش مخصوص اوست؛ زيرا آب كه مايه ي حيات و سرچشمه ي ارزاق است از ناحيه ي اوست و معبودهاي ديگر در اين امور سهمي ندارند؛ پس حمد و شكر نيز از آن خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. از طبيعت شناسي به خداشناسي برسيد.

2. آب مايه ي حيات طبيعت زمين است.

3. اكثر مخالفان اسلام از خرد خود استفاده نمي كنند.

4. كسي را ستايش كنيد كه مدبّر جهان است.

***

دنيا بازيچه است و آخرت حيات حقيقي

قرآن كريم در آيه ي شصت و چهارم سوره ي عنكبوت به زندگي بازيگرانه و زندگي حقيقي اشاره مي كند و مي فرمايد:

64. وَمَا هَذِهِ الحَيَاةُ الدُّنْيَا إلَّالَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 109

اين زندگي دنيا جز سرگرمي و بازي نيست؛ و قطعاً، سراي آخرت فقط زندگي (حقيقي) است، اگر (برفرض) مي دانستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «لَهْو» به معناي سرگرمي و كارهايي

است كه انسان را به خود مشغول مي دارد و از مسائل اصولي زندگي منحرف مي كند و دنيا نيز اين گونه است.

2. «لعب» به معناي كارهايي است كه نوعي نظم و هدف خيالي دارد و انسان را به بازي مي گيرد.

در بازي، يكي وزير، يكي فرمانده ي لشگر و يكي دزد مي شود، ولي در پايان بازي روشن مي شود كه همه ي نقش ها خيالي بوده است.

آري؛ زندگي دنيايي (بدون لحاظ آخرت) بازي و خيالي بيش نيست و انسان ها بازيگران صحنه هاي خيالي آن هستند، ولي وقتي مرگ فرارسد، همه از خواب بيدار مي شوند و متوجه مي گردند كه به دنبال مقامات خيالي و سراب ها بوده اند و پس از گذشت يك نسل همه چيز آن نسل فراموش مي شود و خيالات و بازيگري نسل جديد شروع مي شود.

3. حيات حقيقي كه فنا و رنج و ناراحتي و ترس وتضاد در آن نيست و انسان ها به دنبال خيالات و بازيگري نيستند، همان زندگي اخروي است.

4. اين آيه در صدد مقايسه ي زندگي دنيا و آخرت است و مقام بلند زندگي اخروي را روشن مي سازد، ولي اين به معناي نفي ارزش هاي زندگي دنيا نيست، بلكه اين آيه هشداري است به انسان ها كه سرگرم بازيچه هاي دنيا و اسير آنها نشويد بلكه امير دنيا باشيد و دنيا را مزرعه ي آخرت قرار دهيد.

5. در اين آيه بيان شده كه برخي افراد تفاوت دنيا و آخرت را درك نمي كنند و زندگي حقيقي را از بازي تشخيص نمي دهند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 110

آموزه ها و پيام ها:

1. زندگي حقيقي و مجازي

را بشناسيد (و به دنبال حيات حقيقي باشيد).

2. دنيا سرگرمي و بازيچه است (فريب آن را نخوريد).

***

قرآن كريم در آيات شصت و پنجم و شصت و ششم سوره ي عنكبوت به توحيد فطري و نقش مشكلات در شكوفايي آن و ناسپاسي انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

65 و 66. فَإذَا رَكِبُوا فِي الفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إلَي البَرِّ إذَا هُمْ يُشْرِكُونَ* لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ وَلِيَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

و هنگامي كه بر كشتي سوار شوند، خدا را، درحالي كه دين (خود) را براي او خالص گردانيده اند، مي خوانند؛ و هنگامي كه آنان را به سوي خشكي نجات دهد، به ناگاه آنان شرك مي ورزند؛* تا آنچه را به آنان داده ايم ناسپاسي كنند؛ و تا (چند روزي از دنيا) بهره گيرند؛ و [لي در آينده خواهند دانست!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به توحيد فطري انسان ها اشاره شده است؛ يعني نور توحيدي كه در اعماق جان انسان ها نهفته است و در هنگام روبه رو شدن با مشكلات و خطرها شكوفاتر مي شود؛ چراكه در اين هنگام پرده هاي تعصب و غفلت كنار مي رود و دست انسان از همه جا كوتاه مي گردد و بي اختيار و خالصانه به سراغ ماوراي طبيعت مي رود و نور توحيد فطري ظاهر مي شود.

اين حالت براي انسان هاي مذهبي و غير مذهبي در شرايط سخت و به ويژه سفرهاي دريايي و هوايي پيدا مي شود و همين همگاني بودن، نشانه ي فطري بودن آن است.

2. در آيات قرآن به طور مكرر اشاره شده كه انسان

در هنگام آسودگي ناسپاسي مي كند و در هنگام بروز مشكلات سخت به طرف خدا مي رود و پس از رفع مشكلات بازهم ناسپاس مي شود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 111

آري؛ در هنگام آسودگي و فراواني نعمت، پرده هاي غفلت و غرور و آلودگي هاي گناهان مانع ديدن نور خدا مي شود و انسان به خاطر لذت هاي زودگذر آيات الهي را انكار مي كند و خود را گرفتار عذاب مي نمايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا را در هنگام مشكلات بشناسيد.

2. نور توحيد فطري در دل همه ي انسان ها، حتي مشركان، وجود دارد.

3. مشكلات غفلت زاست و رفاه زدگي انسان زمينه ساز ناسپاسي اوست.

4. اگر در مشكلات خدا را با اخلاص مي خوانيد، پس از رفع مشكلات خدا را فراموش نكنيد.

5. مشركان رفاه طلب از فرجام خويش خوف ناك باشند.

***

قرآن كريم در آيات شصت و هفتم و شصت و هشتم سوره ي عنكبوت به نعمت حرم امن مكه و ناسپاسي مشركان و ظلم و تكذيب آنان اشاره مي كند و با هشدار به آنان مي فرمايد:

67 و 68. أوَ لَمْ يَرَوْا أ نَّا جَعَلْنَا حَرَماً آمِناً وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أفَبِالبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ* وَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ ا فْتَرَي عَلَي اللَّهِ كَذِباً أوْ كَذَّبَ بِالحَقِّ لَمَّا جَاءَهُ أ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْويً لِلْكَافِرِينَ

و آيا نظر نكرده اند كه ما (مكه را) حرم امني قرار داديم، در حالي كه مردم از اطرافشان ربوده

مي شدند؟! پس آيا به باطل ايمان مي آورند و نعمت خدا را انكار مي كنند؟!* و چه كسي ستمكارتر است از كسي كه بر خدا دروغ بسته، يا حق را، هنگامي كه به سراغش آمد، دروغ انگاشته است؟! آيا در جهنّم جايگاهي براي كافران نيست؟!

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 112

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به يكي از نعمت هاي بزرگ خدا بر بشريت، يعني نعمت حرم امن مكه اشاره شده است. در حالي كه جهان پر از ناامني است، خدا مكه را جزيره ي امن براي همگان قرارداده، به طوري كه حتي حيوانات نيز در آن جا در امان اند و كسي حق تعرّض به آنان را ندارد.

البتّه اين حرم امن آثار و فوايد زيادي براي بشريت دارد كه بيش ترين فايده ي آن براي مردم مكه است.

2. مشركان با اين كه از نعمت الهي حرم امن مكه استفاده مي كنند، باز هم كفر مي ورزند و ناسپاسي مي كنند و اين ناسپاسي و كفر از مشركان ساكن مكه زشت تراست.

3. مشركان بر خدا دروغ مي بندند؛ زيرا آنان براي خدا شريك معرفي مي كنند و آن را برنامه ي الهي معرفي مي نمايند.

4. مشركان با اين تهمت ها بر خود و ديگران ستم روا مي دارند؛ زيرا شرك ظلم برخويشتن و ستمي بر جامعه ي انساني است. آري؛ شرك ريشه ي بسياري از انحرافات و مفاسد اجتماعي، هواپرستي و دنياپرستي است.

5. مشركان حق را تكذيب كردند؛ زيرا دلايل آشكار توحيد را نپذيرفتند و آيات قرآن را انكار كردند.

6. در پانزده مورد از آيات قرآن، گروهي به

عنوان «ظالم ترين مردم» معرفي شده اند. دقت در اين موارد نشان مي دهد كه اين تعبير درمورد مسائل متنوعي مطرح شده كه معمولًا به شرك باز مي گردد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قدر نعمت حرم امن مكه را بدانيد و ناسپاسي نكنيد.

2. باطل گرايان از نعمت امنيت حرم استفاده مي كنند و ناسپاسي مي كنند (شما اين گونه نباشيد).

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 113

3. دروغ برخدا و تكذيب حق از بزرگ ترين ستم هاست (پس شما اين گونه عمل نكنيد).

4. فرجام كافران عذاب آلود است (پس مراقب باشند).

***

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي عنكبوت به نتايج تلاش و نيكوكاري اشاره مي كند و مي فرمايد:

69. وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحْسِنِينَ

و كساني كه در (راه) ما تلاش كنند، قطعاً، به راه هاي خود رهنمونشان خواهيم كرد؛ و مسلماً، خدا با نيكوكاران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «جَهاد» به معناي كوشش است و در اين جا شامل هر نوع تلاش در راه خدا مي شود، كه شامل موارد زير است:

الف) جهاد نظامي و مبارزه با دشمنان اسلام؛

ب) جهاد فرهنگي و تلاش در راه اعتلاي علمي و فرهنگي مسلمانان؛

ج) جهاد با نفس و مبارزه با هوس هاي سركش درون؛

د) جهاد سازندگي و تلاش در راه پيش رفت هاي فني و ساختن زندگي بهتر براي مسلمانان و امدادهاي مادي به آنان.

2. مقصود از راه هاي خدا، مسيرهاي مختلفي است كه به سوي خدا منتهي مي شود

هم چون مسير دانش، تزكيه ي نفس، مقاومت در برابر دشمنان و ... كه در نهايت انسان را به هدايت نايل مي سازد.

3. در اين آيه پيروزي و موفقيت را متوقف بر دو شرط اساسي كرده است: تلاش و اخلاص.

يعني، اگر انسان تنبلي و سستي كند ره به جايي نمي برد، همان طور كه اگر تلاش كند ولي اخلاص در كارنباشد و براي خدا عمل نكند، هدايت الهي

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 114

شامل حال او نمي شود و همين دو مطلب رمز موفقيت ها و ناكامي هاي مسلمانان در طول تاريخ اسلام بوده است.

4. خدا با نيكوكاران است؛ اين ها از خدا دور نيستند و هميشه با خدايند؛ از اين رو نيكوكاران از مجاهدان نيز برترند؛ زيرا مجاهدان براي خود در راه خدا تلاش مي كنند و نيكوكاران براي ديگران نيز تلاش مي كنند و ايثارگرند.

5. در احاديث از امام باقر عليه السلام روايت شده كه مقصود اين آيه آل محمد و پيروان آنها هستند «1» و در حديث ديگري از امام علي عليه السلام روايت شده كه مقصود از مُحسن (: نيكوكار) ايشان هستند. «2»

البتّه روشن است كه اين گونه احاديث مصداق كامل و روشن آيه را بيان مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. حركت از شما هدايت از ما.

2. راه هاي متعددي به سوي خدا وجود دارد.

3. بدون تلاش و اخلاص، ره به جايي نمي بريد.

4. خدا حامي نيكوكاران ايثارگر است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 115

بخش دوم: سوره ي روم

اشاره

نشانه هاي الهي در جهان و توحيد فطري

ثواب و عقاب هاي رستاخير

ارتباط حالات مردم با رويدادهاي زندگي

ارتباط گذشته و آينده ي بشر

پيش گويي اعجازآميز درباره ي جنگ ايران و روم

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 117

اول: سيماي سوره ي روم

اشاره

سيماي سوره ي روم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي روم كه درمكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرودآمده، داراي 60 آيه، 819 واژه و 3534 حرف است.

نزول

اين سوره هشتاد و سومين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي انشقاق و قبل از سوره ي عنكبوت) و در سالي كه ايرانيان بر روميان پيروز شدند فرو فرستاده شد. اين سوره در چينش كنوني قرآن سي امين سوره به شمار مي آيد.

نام:

تنها نام اين سوره «رُوم» است كه به مناسبت آيه ي دوم آن نام گذاري شده است.

اين آيه بيانگر شكست روم و پيش بيني پيروزي روميان در آينده ي نزديك است.

فضايل

در مورد فضيلت خواندن اين سوره از امام صادق عليه السلام حكايت شده است كه

سوره ي روم و عنكبوت نزد خدا موقعيّت مهمي دارند و هركس آنها را در شب بيست و سوم ماه رمضان بخواند، اهل بهشت خواهد بود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 118

تذكر: روشن است كه موقعيت اين سوره ها در نزد پروردگار به خاطر محتواي آنهاست و آن گاه كسي اهل بهشت مي شود كه اين سوره ها را بخواند و به محتواي آنها عمل نمايد.

ويژگي:

اين سوره از سوره هايي است كه با حروف مقطعه ي «الم» آغاز مي شود و با آن كه مكي است، داستان هاي پيامبران در آن نيامده است.

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

1. يادآوري توحيد فطري و شناخت خدا از طريق نشانه هاي او در جهان؛

2. يادآوري قيامت و عذاب و ثواب آن؛

3. كشف ارتباط استوار، ميان حالات مردم و روي دادهاي زندگي و نيز ارتباط گذشته ي بشريت با وضع موجود و آينده ي او و قوانين هستي.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در اين سوره به چشم مي خورند عبارت انداز:

الف) عقايد:

1. بيان دلايل آفاقي و انفسي براي شناخت خدا و تذكر عظمت آيات خدا (در آيات 19- 27)؛

2. يادآوري فطرت توحيدي انسان (در آيه ي 30)؛

3. يادآوري قيامت و سرنوشت مشركان و مؤمنان (در آيات 11- 16)؛

4. اعجاز قرآن در پيش گويي پيروزي روم بر ايران (در آيات 2- 4).

ب) اخلاق:

1. يادآوري حقّ خويشاوندان (ذِي القُربي و نيكي به آنها (در آيه ي 37)؛

2. تكذيب و كفر، عاقبت گناهكاران (در آيه ي 10)؛

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 119

3. دستور به تقوا و پارسايي (در آيه ي 31)؛

4. دعوت به صبر (در آيه ي 60).

ج) احكام:

1. نكوهش رباخواري (در آيه ي 39)؛

2. تذكري درباره ي مالكيت؛

3. نويد نيكي براي پرداخت كنندگان زكات انفاق (در آيه ي 38)؛

4. دعوت به نماز (در آيه ي 31).

د) داستان:

پيروزي ايرانيان بر روميان و پيش بيني شكست ايران در آينده ي نزديك (در آيات 2- 4).

ه) مطالب فرعي:

1. خلقت انسان از خاك (در آيه ي 20)؛

2. يادآوري نظام زوجيّت و آفرينش همسران و رابطه ي دوستي آنها با يك ديگر (در آيه ي 21)؛

3. تبيين حالات افراد بي ايمان و گناهكار و ظهور فساد در زمين بر اثر گناهان (در آيه 41)؛

4. دعوت به مسافرت در زمين (در آيات 9 و 42)؛

5. تذكر چگونگي تشكيل ابر و باران كه نكاتي علمي در بردارد (در آيه ي 48).

***

تفسير

قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 121

دوم: محتواي سوره ي روم

اشاره

خداي متعال سوره ي روم را با حروف مقطعه آغاز مي كند و مي فرمايد:

1. الم

الف، لام، ميم.

نكته ها و اشاره ها:

1. بيست و نه سوره از قرآن با حروف مقطعه آغاز مي شوند و سوره ي روم يكي از آنهاست. در مورد معناي اين حروف و ديدگاه هاي مفسران در اول سوره ي بقره و آل عمران و ... سخن گفتيم و به اين نتيجه رسيديم كه اين حروف اشاره دارد كه قرآن با آن عظمت و اعجازش از همين حروف معمولي ساخته شده است، ولي با اين حال كسي نمي تواند مثل آن را از حروف الفبا تأليف كند.

2. معمولًا در سوره هايي كه حروف مقطعه وجود دارد بلا فاصله از عظمت قرآن سخن گفته شده است. در اين سوره نيز پس از حروف «الم» پيش گويي اعجازآميز قرآن در مورد شكست و پيروزي روميان بيان شده است، كه اشاره به عظمت قرآن دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. به حروف الفبا كه قرآن از آنها ساخته شده است بنگريد و به عظمت قرآن پي ببريد.

2. اگر مي توانيد، از حروف الفبا، كتابي به عظمت قرآن تأليف كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 122

قرآن كريم در آيات دوم

تا چهارم سوره ي روم با اشاره به شكست روميان از ايرانيان، پيروزي روميان را پيش گويي مي كند و مي فرمايد:

2- 4. غُلِبَتِ الرُّومُ* فِي أدْنَي الأرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ* فِي بِضْعِ سِنِينَ للَّهِ الأمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ المُؤْمِنُونَ.

(سپاه) روم در نزديك ترين سرزمين شكست خورد؛* و [لي آنان بعد از شكستشان در [ظرف چند سال به زودي پيروز خواهند شد.* كار [ها] قبل از (آن شكست) و بعد از (اين پيروزي)، فقط از آنِ خداست؛ و در آن روز، مومنان از ياري الهي (و پيروزي ديگري) شاد مي شوند.

شأن نزول:

حكايت شده كه در هنگام حضور پيامبر صلي الله عليه و آله در مكه، جنگي ميان ايرانيان و روميان (كه دو ابرقدرت آن عصر بودند) واقع شد و در اين نبرد ايرانيان پيروز شدند.

آيات فوق فرود آمد و به صورت اعجازآميزي پيش گويي كرد كه در آينده اي نزديك روميان پيروز مي شوند؛ و پس از چند سال اين واقعه به وقوع پيوست و بار ديگر حقّانيّت پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن اثبات شد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از جهات اعجاز قرآن همان پيش گويي هاي تاريخي و اخبار غيبي آن است كه آيه ي فوق را از اين موارد شمرده اند، «2» چرا كه قرآن با

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 123

تأكيدات متعدد به طور قاطع پيش گويي مي كند كه روميان پس از شكست خود به زودي پيروز مي شوند و حتي حدود سال هاي آن را پيش بيني مي كند كه اين پيش گويي پس

از چند سال به وقوع پيوست.

پيش بيني پيروزي قدرت هاي بزرگ، آن هم در عرض چند سال كوتاه و پس از شكستي سنگين، كاري دشوار است و با علم عادي ممكن نيست و حتي كارشناسان سياسي و نظامي نيز در اين موارد با احتياط سخن مي گويند.

2. دولت ايران و روم درعصر پيامبر صلي الله عليه و آله دو ابرقدرت بزرگ جهان به شمار مي آمدند. در آن زمان پادشاه ايران «خسرو پرويز» و پادشاه روم «هرقل» بود و جنگي 24 ساله بين آنان در گرفت.

نخست سپاه ايرانيان به سرداري «شهربراز» و «شاهين» به قلمرو روم شرقي حمله كردند و به سختي آنان را شكست دادند به طوري كه منطقه ي شامات، مصر و آسياي صغير را تصرف كردند.

اين شكست در حدود سال 616 ميلادي (يعني حدود سال ششم يا هفتم هجري) رخ داد «1» سپس پادشاه روم درسال 622 ميلادي تهاجم خود را به ايران آغاز كرد و ظرف شش سال ايران را شكست داد. «2»

بنابراين، شكست ايرانيان در حدود سال هاي اول تا ششم هجري بود و صلح حديبيه نيز در سال ششم هجري واقع شد.

3. محل درگيري سپاه ايران و روم و مكان شكست روميان، در شمال جزيرة العرب در سرزمين شام، نزديك محل سكونت مردمان مكه بوده است.

البتّه برخي مفسران نيز احتمال داده اند كه اين مكان نزديك ترين

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 124

نقطه ي مرزي ايران و روم بوده كه شكست روميان در آن نقطه اهميت بيش تري داشته است؛ چرا كه اگر كشوري

در نقطه ي مرزي و محل قوّت خود شكست بخورد، به زودي قادر به جبران شكست نخواهد بود. «1» در اين صورت پيش گويي پيروزي روميان اهميت بيش تري مي يابد.

برخي از محققان نيز اين بخش از آيه را يكي از موارد اعجاز علمي قرآن دانسته اند؛ چرا كه محققان علم جغرافيا دريافته اند كه گودترين و پايين ترين منطقه ي روي زمين «بحر الميت» (منطقه اي نزديك فلسطين) است كه جنگ ايران و روم در آن واقع شد و قرآن با تعبير «ادني الارض» (پايين ترين و پست ترين سرزمين) «2» به آن اشاره كرده است. «3»

4. «بِضْع» به معناي زماني حدود سه تا نه سال است. «4» پيش بيني قرآن به صورت حدودي است؛ چرا كه جنگ هاي آن عصر چندين سال طول مي كشيد و در طول جنگ و پس از فراز و نشيب ها معلوم مي شد كه چه كسي شكست خورده است.

5. در اين آيات بيان شده كه مؤمنان در هنگام پيروزي روميان خوشحال خواهند بود. اين خود پيش گويي ديگري در اين آيات است؛ چرا كه در هنگام پيروزي روميان، صلح حديبيه واقع شد كه پيروزي بزرگي براي مسلمانان بود و آنان به خاطر آن شادمان بودند.

البتّه اين احتمال نيز هست كه شادي مسلمانان كه در آيه بدان اشاره شد به خاطر تحقّق پيش گويي قرآن و اثبات حقانيّت آن بوده باشد. «5»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 125

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي الهي است؛ چون اخبار اعجازآميز غيبي دارد.

2. به پيروزي و شكست ابرقدرت ها دل نبنديد كه همه ي كارها به دست خداست.

3.

مؤمنان نسبت به حوادث سياسي جهان حساس باشند و در پيروزي ها شادماني كنند.

***

قرآن كريم در آيات پنجم و ششم سوره ي روم به امدادهاي الهي در پيروزي ها و وعده هاي تخلّف ناپذير او و ناآگاهي اكثريت اشاره مي كند و مي فرمايد:

5 و 6. بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ العَزِيزُ الرَّحِيمُ* وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ.

(خدا) هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، ياري مي رساند؛ و او شكست ناپذير [و] مهرورز است.* (اين) وعده ي خداست؛ خدا از وعده اش تخلّف نمي ورزد؛ و ليكن بيش تر مردم نمي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي پيشين پيش گويي قرآن در مورد شادماني مؤمنان در هنگام پيروزي روميان بيان شد و گفتيم كه شايد شادماني مسلمانان در اثر پيروزي در صلح حُديبيه بوده باشد كه هم زمان با شكست روميان در سال ششم هجري واقع شده بود.

در اين آيه اشاره شده كه اين امر نصرت و ياري الهي براي مسلمانان بود.

آري؛ خدا در هنگام صلح حديبيه به ياري مسلمانان آمد و وحشتي در قلب مشركان مكه قرارداد به طوري كه دست از ستيز برداشتند و صلح نامه اي را امضاكردند كه پيروزي بزرگي براي مسلمانان به شمار مي آمد.

آري؛ پيروزي روميان بر ايرانيان و تحقق پيش گويي قرآن و اثبات

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 126

حقانيّت آن هشداري به مشركان بود و وحشتي در

دل آنان ايجاد كرد، به طوري كه با پديده ي اسلام كنار آمدند و صلح نامه را امضا كردند. «1»

و اين امدادِ ديگري از جانب خدا بود كه مسلمانان را شادمان كرد.

2. پيروزي مسلمانان در صلح حديبيه و شادماني آنان وعده ي الهي بود.

همان طور كه در اول سوره ي فتح، اين صلح را فتحي بزرگ براي مسلمانان برشمرد كه خدا مسلمانان را در آن جا ياري نمود. «2»

3. تخلّف از وعده، يا به خاطر ناتواني و يا به سبب جهل است ولي خدا عالم و قدرتمند است پس هيچ گاه از وعده اش تخلّف نمي كند، بلكه تخلّف وعده در مورد او محال است.

4. در اين آيه بيان شده كه اكثر مردم از اين حتمي بودن وعده ي الهي آگاهي ندارند؛ چون خدا و صفات او را به خوبي نشناخته اند.

البتّه روشن است كه مقصود از اين اكثريت همان مشركان هستند كه به وعده هاي نصرت الهي به مسلمانان ايمان نداشتند و ندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروزي به دست خداست.

2. از ياري الهي شادمان باشيد.

3. پيروزي مؤمنان وعده ي الهي است.

4. مردم ناآگاه وعده هاي الهي را جدّي نمي گيرند.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 127

قرآن كريم در آيه ي هفتم سوره ي روم به ظاهربينان غفلت پيشه اشاره مي كند و مي فرمايد:

7. يَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الحَيَاةِ الدُّ نْيَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ.

(زيرا آنان) ظاهري از زندگي دنيا را

مي دانند، درحالي كه آنان خود از آخرت غافل اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. جهان ظاهر و باطني دارد. ظاهر دنيا همين لذت هاي زودگذر سرگرمي ها و بازيچه هاست كه عامل غرور و غفلت مي شود و باطن دنيا علل و عوامل پشت پرده ي آن و مقاصد عالي الهي و هدف حقّ آفرينش است و هر حادثه ي آن معنادار و نشانه اي از خداست.

2. تفاوت ظاهر و باطن دنيا هر چند واقعي است، درك آن بستگي به بينش انسان دارد. برخي افراد بينش مادي دارند و جهان را مجموعه اي از حوادث كور و بي هدف مي شمارند اما افرادي كه بينش توحيدي دارند جهان را مجموعه اي هدف دار و آفريده ي پروردگار مي دانند كه آزمايشگاه انسان هاست و هر حادثه و پديده ي آن كتابي پر محتوا و اسرارآميز است كه در مجموعه ي هستي معنادار مي شود و درس توحيد مي دهد و همه ي مجموعه جهان مرحله اي از هستي انسان است كه به طرف جهاني ديگر در حركت است و معاد ايستگاه نهايي آن است.

3. تفاوت ديد انسان هاي ظاهربين و مؤمنان ژرف نگر، در داوري آنان مؤثر است به گونه اي كه انسان ظاهربين شهادت در راه خدا را نابودي ولي انسان باطن نگر آن را سعادت مي بيند.

انسان ظاهربين انفاق و بخشش در راه خدا را زيان، ولي انسان باطن نگر آن را ذخيره اي پرسود مي بيند.

همين اختلاف ديد در مورد رباخواري، حرام خواري و گناهان ديگر و حوادث جهان، هم چون سيل و زلزله نيز پيدا مي شود. يكي آنها را وسيله ي

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 128

آزمايش مي داند كه لازم است در

برابر آنها صبر كند و از آنها درس عبرت بياموزد و براي آينده برنامه ريزي بهتري كند و ديگري حوادث تلخ را غيرقابل تحمّل مي شمارد و ناسپاسي مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به باطن جهان و حوادث آن توجه كنيد و در دنيا ظاهرنگر نباشيد.

2. از فرجام هستي و جهان آخرت غافل نشويد.

3. كساني كه از ژرف انديشي به دورند، از فرجام جهان غافل مي شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتم سوره ي روم افراد را به خاطر عدم تفكر در حقانيّت و فرجام آفرينش توبيخ مي كند و مي فرمايد:

8. أوَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَوَاتِ وَالأرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إلَّا بِالحَقِّ وَأجَلٍ مُسَمّيً وَإنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ

و آيا در (درون) خودشان فكر نكرده اند كه خدا آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است را جز به حق و سرآمدي معيّن نيافريده است؟! و [لي قطعاً، بسياري از مردم ملاقات پروردگارشان را منكرند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه مردم را به تفكر فرا مي خواند و كافران ظاهربين را به خاطر عدم تفكّر سرزنش مي كند.

آري؛ قرآن كريم بر خردورزي انسان تأكيد مي كند و ريشه ي انحرافات عقيدتي انسان ها نيز در عدم تفكر نهفته است.

2. اگر انسان تفكر كند متوجه مي شود كه

اولًا، آفرينش جهان هدف دار وحق است، چراكه خدا حكيم است و كار بيهوده و بي هدف نمي كند.

تفسير قرآن

مهر جلد شانزدهم، ص: 129

ثانياً، اين دنيا پايان معيّني دارد و روزي نظام كنوني آسمان ها و زمين درهم مي ريزد و جهان مادي به فرجام خويش مي رسد.

بنابراين، حتماً معاد و جهاني ديگر درپي اين جهان وجود دارد وگرنه هدف دار بودن جهان كنوني بي معنا مي شود.

3. بسياري از مردم معاد را انكار مي كنند و كفر مي ورزند؛ چرا كه آنان اهل خردورزي و تفكر در نظام آسمان ها و زمين نيستند تا به حقانيّت معاد پي ببرند.

4. «بِالحَق» يا به معناي آن است كه آفرينش هدف حقّي دارد ويا آن كه آفرينش با حق و قانون و نظم همراه است. «1»

5. «في انْفُسهم» يا بدان معناست كه انسان در اسرار درون خويش تفكر كند و يا آن كه در درون جان و از طريق عقل بينديشد و به حقانيّت و هدف داري آفرينش پي ببرد.

البتّه معناي دوم با ظاهر آيه سازگارتراست. «2»

6. يكي از راه هاي ژرف انديشي و باطن نگري به جهان و عبور از ظاهر آن، انديشيدن در نظام هستي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در نظام هستي تفكر كنيد (تا به هدف داري جهان و معاد پي ببريد).

2. خردمندان به فرجام هستي و هدف داري آن پي خواهند برد.

3. نابخردان معاد را انكار مي كنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 130

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي روم مردم را به گردشگري هدفمند در زمين و عبرت آموزي از سرنوشت ستمكاران قدرتمند فرا

مي خواند و مي فرمايد:

9. أوَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الأرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأثَارُوا الأرْضَ وَعَمَرُوهَا أكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ.

و آيا در زمين گردش نكردند تا بنگرند كه چگونه بوده است فرجام كساني كه پيش از آنان بودند؟ كه از آنان نيرومندتر بودند و زمين را شخم زدند و بيش تر از آنچه (اينان) آبادش كردند، آن را آباد ساختند و فرستادگانشان دليل هاي روشن (معجزه آسا) براي آنان آوردند (ولي ايمان نياوردند و عذاب شدند)؛ و خدا هرگز به آنان ستم نكرد و ليكن بر خودشان ستم مي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به اقوامي هم چون فرعونيان و قوم عاد اشاره شده كه پيش از مشركان مكه زندگي مي كردند. آنان افرادي نيرومند بودند كه زمين را آباد كردند و پيشرفت آنها بيش از مشركان صدر اسلام بوده است ولي با اين همه، قدرت و پيشرفت آنان مانع عذاب الهي نشد پس چگونه مشركان مي توانند از مجازات الهي بگريزند.

2. مقصود از زير و روكردن زمين، شخم زدن آن براي كشاورزي يا كندن نهرها و ايجاد شالوده ي ساختمان هاي بزرگ است كه مايه ي آبادي زمين مي شود.

3. معيار پيشرفت و قدرت در اعصار مختلف، متفاوت است. در صدر اسلام كشاورزي و ساختمان هاي بلند نشانه ي قدرت و پيشرفت بود كه مشركان مكه در اين مورد پيشرفت چنداني نداشتند.

4. قرآن كريم در اين آيه و در آيات متعددي مردم را به گردشگري هدفمند براي ديدن آثار ستمكاران تاريخ و عبرت آموزي از آنان فرا مي خواند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 131

5. يكي از راه هاي بيداري و ژرف انديشي و باطن نگري به جهان و عبور از ظاهر آن، گردشگريِ هدفمند است.

6. خدا ستم نمي كند بلكه اين كافران هستند كه با شرك ورزيدن به خود ستم مي كنند، همان طور كه به مردم ستم روا مي دارند وخدا نيز مجازات اين ستمكاري ها را به آنان مي چشاند.

آموزه ها و پيام ها:

1. جهانگردي هدفمند داشته باشيد.

2. به سرنوشت عذاب آلود سركشان قدرتمند تاريخ بنگريد و عبرت بياموزيد.

3. اگر پيشرفت مادي جامعه با پيشرفت معنوي هماهنگ نباشد، جامعه به سقوط مي گرايد.

4. ستمكاران خود به نفس خود ستم مي كنند و خود كرده را تدبير نيست.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي روم به فرجام بدكاران و مخالفت و ريشخند آنان نسبت به آيات الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

10. ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أسَاؤُوا السُّوءَي أنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُونَ

سپس فرجام كساني كه [كارهاي بد انجام دادند، بدتر شد، (چرا) كه آيات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را ريشخند مي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. بدكاري و گناهكاري هم چون بيماري سختي است كه هر روز در وجود انسان پيشرفت مي كند تا سراسر روح او را تسخير كند و او را به انحراف كامل بكشاند.

2. اين آيه هشداري است به گناهكاران كه گناه از نقطه ي كوچكي شروع مي شود اما به نقطه ي بزرگي ختم مي شود كه همان تكذيب و ريشخند آيات الهي است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 132

3. تكذيب آيات الهي و ريشخند كردن آنها خود نوعي گناه و بدكاري است كه انسان را به سوي گناه بيش تر و كفر و دوزخ سوق مي دهد؛ «1» چرا كه اين گونه افراد با موضع گيري در برابر آيات الهي و ريشخند آنها راه تفكّر و درك حقيقت را به روي خود مي بندند و به گمراهي كشانده مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مراقب باشيد كه كارهاي بد از نقطه ي كوچكي آغاز مي شود ولي به نقطه ي خطرناكي ختم مي گردد.

2. بدكاري زمينه ساز موضع گيري در برابر آيات الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي روم به آغازگر و فرجام گر جهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

11. اللَّهُ يَبْدَأُ الخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إلَيْهِ تُرْجَعُونَ

خدا آفرينش را آغاز مي كند، سپس آن را باز مي گرداند، سپس فقط به سوي او بازگردانده مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران برآن اند كه اين آيه استدلالي كوتاه و پرمعنا براي مسأله ي معاد است؛ همان كسي كه قدرت بر آفرينش نخستين داشت، قدرت برمعاد هم دارد و قانون عدالت و حكمت خدا ايجاب مي كند كه اين آفرينش مجدد تحقق يابد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 133

2. مقصود از رجوع به سوي خدا يا آن است

كه همه ي شما به سوي دادگاه عدل الهي مي رويد تا مورد محاسبه قرارگيريد و به پاداش و كيفر خود برسيد؛ بلكه مومناني كه در خط تكامل الهي قرار گرفته اند، در مسير تكامل خويش به سوي بي نهايت و به سوي ذات پاك الهي پيش روند.

و يا منظور آن است كه همه ي شما به سوي خدا مي رويد، اما نيكان به سوي صفات مهر الهي و آلودگان به سوي صفات قهر الهي.

آموزه ها و پيام ها:

1. آغازگر و پايان دهنده ي جهان را بشناسيد كه او خداي يگانه است.

2. بازگشتگاهي جز درگاه الهي نداريد.

***

رستاخيز

قرآن كريم در آيات دوازدهم و سيزدهم سوره ي روم، نااميدي و تنهايي مشركان را در رستاخيز به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

12 و 13. وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ المُجْرِمُونَ* وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاءُ وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ

و روزي كه ساعت (: قيامت) برپا مي شود، خلافكاران از نااميدي اندوهگين مي شوند؛* و از شريكانشان (: بت ها) شفاعتگراني براي آنان نيست، و (مشركان) شريكانشان را منكرند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «يُلْبِسُ» دراصل به معناي اندوهي است كه از شدّت نااميدي دست مي دهد؛ يعني هنگامي كه رستاخيز به پا مي شود، مجرمان، ايمان و عمل شايسته و ياور و شفيع ندارند و امكان بازگشت به دنيا و جبران نيز نيست از اين رو غمگين مي شوند و نااميد مي گردند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 134

2. مشركان،

بت ها و معبودان دروغين را شفيعان خود در رستاخيز مي دانستند «1» و اكنون در رستاخيز مي بينند كه آنها هيچ تأثير و شفاعتي ندارند از اين رو از آنها نااميد شده و بيزاري مي جويند ولي ديگر دير شده است و اينك معبودان نيز عبادت آنان را تكذيب مي كنند و دشمن مشركان مي شوند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز نااميدي، اندوه و تنهايي مشركان است.

2. در رستاخيز از معبودان غير خدا، كاري ساخته نيست (پس به آنها دل نبنديد).

***

قرآن كريم در آيات چهاردهم تا شانزدهم سوره ي روم به جدا شدن مؤمنان و كافران در رستاخيز و فرجام هر گروه اشاره مي كند و مي فرمايد:

14- 16. وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُونَ* فَأمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُون* وَأمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الآخِرَةِ فَاوْلَئِكَ فِي العَذَابِ مُحْضَرُونَ

و روزي كه ساعت (: قيامت) برپا مي شود، در آن روز (مردم) پراكنده مي شوند؛* و امّا كساني كه ايمان آوردند و (كارهاي) شايسته انجام دادند، پس آنان در بوستاني (بهشتي) سرخوشند.* و امّا كساني كه كفر ورزيدند و آيات ما و ملاقات آخرت را دروغ انگاشتند؛ پس، آنان احضار شدگان در عذاب اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مؤمنان در بهشت آن قدر خوشحال هستند كه شادي دروني آنان در چهره هايشان نمايان مي شود. «3» آري؛

هر انديشه كه مي پوشي درون خلوت سينه

نشان و رنگ انديشه ز دل پيداست بر سيما 2. «رُوضَة» به معناي محلي است كه آب و درخت فراوان دارد و به باغ هاي خرّم و سرسبز روضه گويند و در اين جا اشاره به باغ هاي بزرگ «1» و پرنعمت بهشت است.

3. كافران را به اجبار در دوزخ حاضر

مي كنند تا مجازات شوند؛ برخلاف بهشتيان كه با ميل خود به سوي بهشت مي روند.

4. شرط ورود به بهشت ايمان و عمل شايسته است، اما براي ورود به دوزخ بي ايماني و كفر كافي است و نياز به عمل مطابق كفر نيست؛ چراكه كفر بزرگ ترين گناه است.

5. چرا رستاخيز «ساعت» ناميده شده است؟

پاسخ است كه «ساعة» دراصل به معناي «جزئي از زمان و لحظه اي زودگذر» است و از آن جا كه وقوع رستاخيز و مردن همگاني و زنده شدن آنان به صورت ناگهاني و برق آسا است و حساب مردم به سرعت رسيدگي مي شود به آن ساعت گفته اند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز جدايي هاست.

2. فرجام مؤمنان بهشت و شادماني است.

3. اگر سعادت و بهشت مي خواهيد، مؤمن و شايسته كردار شويد.

4. فرجام كافران عذاب اجباري است.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 136

قرآن كريم در آيات هفدهم و هيجدهم سوره ي روم به تسبيح و ستايش خدا در اوقات چهارگانه اشاره مي كند و مي فرمايد:

17 و 18. فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ* وَلَهُ الحَمْدُ فِي السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَعَشِيّاً وَحِينَ تُظْهِرُونَ

و خدا منزّه است، هنگامي كه به شب درآييد و هنگامي كه به بامداد درآييد.

* و ستايش درآسمان ها و زمين مخصوص اوست؛ و (منزّه است) عصرگاهان و هنگامي كه به نيمروز درآييد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به تسبيح و پاك داشت خدا درچهار وقت صبح، ظهر، عصرگاهان و شامگاهان اشاره شده است. يادآوري اين چهار وقت ممكن است اشاره به اوقات پنج گانه ي نماز باشد- كه به نماز مغرب و عشا يك جا اشاره شده است- و يا كنايه از دوام تسبيح الهي باشد كه نمازهاي پنج گانه

از مصداق هاي آن است. «1»

2. تعبيرات اين آيات در مورد حمد و تسبيح الهي، ممكن است امري باشد؛ يعني در اين اوقات خدا را ستايش كنيد و منزّه بداريد و يا به معناي ايجاد حمد و تسبيح از طرف خدا باشد كه ذات پاك خود را ستايش و تنزيه مي كند.

3. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

هر كس در صبح آيات هفدهم تا نوزدهم سوره ي روم را بخواند، هرچه در روز از دست او رفته، جبران مي شود و هركس در آغاز شب بخواند، هرچه درشب از دست او رفته جبران خواهد شد. «2»

البتّه روشن است كه اين پاداش ها وقتي به خواننده ي اين آيات مي رسد كه بر طبق مضمون آنها عمل كند و مفاد آنها را در وجود خود پياده نمايد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 137

آموزه ها و پيام ها:

1. در هر مكان حمد خدا و در هر زمان تسبيح او را بگوييد. «1»

2. تسبيح الهي در زمان هاي خاصي، بيش تر مورد توجه است. «2»

***

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي روم با بيان مثالي و ملموس، معاد را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

19. يُخْرِجُ الحَيَّ مِنْ المَيِّتِ وَيُخْرِجُ المَيِّتَ مِنْ الحَيِّ وَيُحْيِي الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ

زنده را از مرده بيرون مي آورد و مرده را از زنده بيرون مي آورد و زمين را پس از مردنش زنده مي گرداند؛ و اين گونه (از گورها) بيرون آورده مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه، با مثال هاي ملموس، مسأله ي معاد و زنده شدن انسان ها پس از مرگ به تصوير كشيده شده است؛ يعني با ذكر مثال هايي از زنده شدن طبيعت بعد از مرگش و

مردن زندگان، نشان مي دهد كه زنده شدن انسان ها در رستاخيز چيز عجيبي نيست، بلكه مشابه صحنه هايي است كه هرروز و هرسال در برابر چشم ما تكرار مي شود.

2. مقصود از خارج كردن زندگان از دل مردگان، همان زمين ها و طبيعت است كه در فصل زمستان مرده است و در بهار زنده مي شود و گل ها از آن مي رويد و مي شكفد و مي خندد. آري؛ اين صحنه ي رستاخيز طبيعت است.

البتّه نمونه ي ديگر اين حيات بخشي را در پيدايش موجودات اوليه ي زميني و نيز جذب مواد مرده ي طبيعت به بدن موجودات زنده و ساخته

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 138

شدن سلول ها و نوزادان تازه مي بينيم.

3. مقصود از خارج ساختن مردگان از دل زندگان، همان مردن انسان ها و حيوانات و گياهان است كه به جسدهاي بي جان تبديل مي شوند. آري؛ در طبيعت به طور مداوم زندگي از دل مرگ و مرگ ازدل زندگي پديد مي آيد و اين نشانه ي قدرت خدا بر رستاخيزي ديگر است.

4. در احاديث اسلامي روايت شده كه مقصود از اين آيه تولد مؤمن از كافر و كافر از مؤمن است. «1»

و در حديث ديگري آمده است كه

مقصود (آيه) زنده شدن زمين به وسيله ي باران نيست، بلكه خدا مرداني را برمي انگيزد كه عدالت را احيا مي كنند و زمين با احياي عدالت زنده مي شود و اجراي عدالت در زمين از چهل روز باران سودمندتر است. «2»

البتّه اين گونه احاديث اشاره به بطن آيه است؛ يعني مرگ و حيات معناي وسيعي دارد كه شامل حيات مادي (هم چون زنده شدن طبيعت) و حيات معنوي (هم چون زنده شدن عقيده ي انسان و ايمان آوردن او و زنده شدن اجتماع با عدالت) مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1.

نظام طبيعت در حال مرگ و زندگي مداوم است.

2. از مرگ و حيات طبيعت، معادشناس شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 139

نشانه هاي خدا

قرآن كريم در آيات بيستم و بيست و يكم سوره ي روم به نشانه هاي خدا در آفرينش و نقش ازدواج در بهداشت رواني انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

20 و 21. وَمِنْ آيَاتِهِ أنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إذَا أ نْتُمْ بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ* وَمِنْ آيَاتِهِ أنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أنفُسِكُمْ أزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

و از نشانه هاي او، اين است كه شما را از خاك آفريد، سپس به ناگاه شما بشري شديد كه گسترش مي يابيد.* و از نشانه هاي او اين است كه همسراني از (جنس) خودتان براي شما آفريد، تا بدان ها آرامش يابيد؛ و در بين شما دوستي و رحمت قرار داد. قطعاً، در آن [ها] نشانه هايي است براي گروهي كه تفكّر مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يازده آيه در قرآن كريم با جمله ي «از نشانه هاي خدا اين است كه ...» شروع مي شوند كه هفت آيه ي آن در سوره ي روم است «1». در اين آيات نشانه هاي خدا در جهان درون و برون انسان بيان شده و درس توحيد مي آموزد.

2. مقصود از آفرينش انسان از خاك، يا آفرينش نخستين آدم و يا آفرينش همه ي انسان هاست كه بدن آنان از مواد غذايي تشكيل شده كه مستقيم يا غير مستقيم از خاك به وجود مي آيد.

البتّه ظاهر آيه در اين جا با تفسير دوم

سازگارتراست.

3. آفرينش انسان با اين همه عجايب جسمي و روحي و انتشار سريع او در سطح قاره ها و مناطق مختلف زمين، از نشانه هاي قدرت و حكمت الهي است.

4. اين آيه يكي از نشانه هاي خدا را آفرينش همسران از جنس انسان بيان كرده است؛ چراكه همسرانِ هم جنس عواطف و دردها و نيازهاي

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 140

هم ديگر را درك مي كنند و با تكميل نيازها و هم دردي و همكاري، محيطي آرام و تكامل بخش به وجود مي آورند. آري؛

به جنس خود كند هر جنس آهنگ

ندارد هيچ كس از جنس خود ننگ 5. اين آيه هدف ازدواج را آرامش بيان كرده است.

آري؛ همسر خوب مايه ي آرامش روحي، جسمي و رواني انسان است.

هر انسان بدون همسر موجودي ناقص است ولي با همراهي و همكاري و دوستي با همسر وجود خود را كامل مي كند و تعادل روحي و رواني در او ايجاد مي شود و احساس مسئوليت و شخصيت بيش تري مي كند.

شايد از همين روست كه انسان هاي مجرد كم تر احساس مسئوليت مي كنند و گاهي در اثر طولاني شدن دوران تجرّد به بيماري هاي رواني و عدم تعادل روحي گرفتار مي شوند و زندگي ناآرامي پيدا مي كنند.

6. همسر موجب آرامش است و بهداشت رواني انسان را تأمين مي كند.

زندگي مشترك زن و شوهر آن گاه موفق است كه آرامش در فضاي خانه حكم فرما باشد؛ آرامشي كه عامل رشد و

تعالي همسران و فرزندان آنهاست؛ اما اگر محيط خانه فضاي جنگ اعصاب باشد و زن و شوهر سوهان روح هم ديگر شوند، در حقيقت به هدف ازدواج دست پيدا نكرده و به بيراهه رفته اند.

7. تفاوت مودّت و رحمت در چيست؟

پاسخ آن است كه «مودّت» به معناي دوستي اي است كه عامل پيوند و ارتباط زن و شوهر مي شود، ولي رحمت نوعي ايثارگري است كه كودكان در پرتو آن پرورش مي يابند و مرد و زن كهن سال به يك ديگر خدمت مي كنند.

8. در اين آيه به دوستي و رحمت بين زن و شوهر اشاره شده است، اما ممكن است مقصود آيه دوستي و رحمت همه ي انسان ها باشد كه زن و شوهر از مصاديق بارز آنها هستند؛ يعني دوستي و رحمت عامل پيوند و ارتباط همه ي افراد جامعه و خانواده است كه كمبود آنها مايه ي اضطراب ها، جدايي ها و ناراحتي هاست.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 141

آموزه ها و پيام ها:

1. در آفرينش و پراكندگي انسان ها انديشه كنيد، تا خداشناس تر شويد.

2. در آفرينش همسران خود انديشه كنيد تا خدا را بهتر بشناسيد.

3. هدفِ ازدواج آرامش خانواده و تأمين بهداشت رواني همسر است (پس زن و شوهر براي رسيدن به اين هدف تلاش كنند).

4. دوستي و رحمت موهبتي الهي است كه عامل پيوند شماست.

5. خرد ورزي كنيد تا نشانه هاي خدا را درك كنيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست

و دوم و بيست و سوم سوره ي روم به نشانه هاي خدا در آفرينش جهان و تفاوت زبان ها، رنگ ها، خواب و معاش انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

22 و 23. وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافُ أ لْسِنَتِكُمْ وَأ لْوَانِكُمْ إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ* وَمِنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ

و از نشانه هاي او آفرينش آسمان ها و زمين و تفاوت زبان هايتان و رنگ هاي شماست. قطعاً، در آن [ها] نشانه هايي براي دانايان است.* و از نشانه هاي او خواب شما در شب و روز است؛ و جست وجوي (معاش) شما از بخشش اوست؛ قطعاً، در آن [ها] نشانه هايي است براي گروهي كه گوش شنوا دارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آفرينش آسمان ها با آن عظمت و كهكشان ها و ستارگان و سيارات بي شمار نشانه اي از عظمت پروردگار است كه هر روز با اختراع تلسكوب ها و وسايل جديد گوشه اي از عظمت آن كشف مي شود.

2. زمين گسترده با منابع و حيوانات و گياهاني كه در آن وجود دارند، همگي نشانه اي از قدرت آفرينشگري خدايند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 142

3. در مورد تفاوت هاي زبان ها و رنگ ها دو تفسير شده است: يكي آن كه مقصود آهنگ هاي مختلف صداها و رنگ پوست و چهره ي انسان هاست كه عامل شناسايي بهتر افراد است كه اگر اين تفاوت ها نبود، زندگي اجتماعي بشر بسيار دشوار و مبهم مي گرديد و دوست و دشمن شناخته نمي شدند و همه ي افراد هم چون افراد دوقلو شبيه يك ديگر مي شدند.

و يا منظور از اختلاف زبان ها

همان تفاوت لغت هاي عربي، فارسي، انگليسي و غيره و منظور ازتفاوت رنگ ها همان اختلاف نژادهاست.

البتّه ممكن است آيه به همه ي اين تفاوت ها اشاره داشته باشد «1» كه هركدام نشانه اي از علم و حكمت و قدرت آفريدگار جهان است.

4. خواب يكي از موهبت هاي الهي و نشانه هاي حكمت خداست و خواب انسان در نيم روز و شبانگاه عامل استراحت و تجديد قوا و شادابي مجدد انسان مي شود.

در خواب بيش تر دستگاه هاي بدن تعطيل يا كم كار مي شود و آرامش مي يابد و اين استراحت منظم باعث مي شود كه جسم و روح انسان زود پژمرده و خسته نشود و راز سلامت و طول عمر انسان همين است.

5. خواب زمينه ساز فعاليت بيش تر انسان براي تأمين زندگي است كه همين انگيزه و نيروي تلاشگري انسان خود يكي از نعمت ها و نشانه هاي خداست.

6. در پايان آيه ي اول نشانه هاي الهي را مخصوص دانشمندان و در پايان آيه ي دوم نشانه ها را مخصوص افرادي معرفي مي كند كه گوش شنوا دارند؛ يعني اگر اهل دانش هستيد نشانه ي خدا را بادقت متوجه مي شويد و اگر اهل دانش نيستيد حداقل به حقايق گفته شده گوش دهيد تا خداشناس شويد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 143

آموزه ها و پيام ها:

1. در آفرينش جهان و تفاوت زبان ها و رنگ ها بينديشيد تا خداشناس شويد.

2. به خواب و تلاش انسان بنگريد وخداشناس شويد.

3. براي درك نشانه هاي خدا، يا دانشمند شويد يا به سخنان (عالمانه) گوش دهيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم و بيست و پنجم سوره ي روم به نشانه هاي خدا در صحنه ي آسمان و رستاخيز زمين و انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

24 و 25. وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ البَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ* وَمِنْ آيَاتِهِ أنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالأرْضُ بِأمْرِهِ ثُمَّ إذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الأرْضِ إذَا أ نْتُمْ تَخْرُجُونَ

و از نشانه هاي او اين است كه برق را براي ترس و اميد به شما مي نماياند و از آسمان آبي فرو مي فرستد و زمين را پس از مردنش، به وسيله ي آن زنده مي گرداند؛ قطعاً، در آن [ها] نشانه هايي است براي گروهي كه خرد مي ورزند.

* و از نشانه هاي او اين است كه آسمان و زمين به فرمانش برپاست؛ سپس هنگامي كه شما را با يك بار خواندن، از زمين فراخواند، ناگهان شما (از گورها) بيرون مي آييد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه «برق» آسمان را نشانه اي از خدا معرفي كرد، برقي كه اميدبخش و مژده آور نزول باران، ولي در همان حال ترسناك است چرا كه گاهي صاعقه هاي خطرناك همه چيز را در مسير خود مي سوزاند و خاكستر مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 144

2. در اين آيات به نزول باران و حيات بخش بودن آن اشاره شده است؛ باراني كه عامل زنده شدن خاك هاي مرده و سرسبز شدن زمين و رويش گياهان و گل ها است.

اگر كسي در اين امور

بينديشد نشانه هاي قدرت و حكمت الهي را مشاهده مي كند و متوجه مي شود كه برنامه اي حساب شده در كار است.

3. در اين آيات به نظام آسمان و زمين و گردش منظم و حساب شده ي آنها براساس نيروي جاذبه و دافعه اشاره شده كه خود نشانه اي از تدبير الهي در سامان بخشيدن به جهان است.

4. تعبير «بامره» در اين آيه به نهايت قدرت پروردگار در نظام بخشيدن به جهان اشاره دارد كه يك فرمان او براي اين كار كافي است.

5. به كار بردن واژه ي «قيام» براي برپايي آسمان ها و زمين اشاره ي لطيفي به تسلّط كامل بر اطراف دارد؛ يعني همان طور كه انسان در حالت ايستاده برامور خود مسلّط است و مي تواند فعاليت هاي خود را به خوبي انجام دهد، جهان نيز برپا شده است.

6. در اين آيات به نشانه هاي متعددي از قدرت و حكمت خدا و در پايان به مسأله ي معاد اشاره شده است؛ يعني همان طور كه خدا مي تواند زمين مرده را با آب باران زنده كند، مي تواند انسان هاي مرده را زنده گرداند و از دل زمين خارج سازد و براي اين كار يك دعوت و فراخوان او كافي است.

7. برخي مفسران اين جمله ي آيه را كه مي فرمايد: «هنگامي كه شما را از زمين فرا مي خواند ناگهان شما خارج مي شويد.»، نشانه ي روشني براي معاد جسماني دانسته اند. «1»

8. در شش آيه ي گذشته دوازده نشانه ي خدا بيان شد كه همگي يك دوره درس خداشناسي است و در اين آيات بيان شده كه متفكران، عالمان، شنوايان و عاقلان اين نشانه ها را درك مي كنند و از آنها بهره مي برند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 145

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد (رعد و) برق و نزول باران و زنده شدن زمين تعقّل كنيد تا نشانه هاي خدا را دريابيد.

2. ترس و اميدِ برق هر دو نشانه ي (قدرت و حكمت) خداست.

3. به نظام بي كران آسماني توجه كنيد تا نشانه هاي قدرت خدا را دريابيد.

4. از خداشناسي به معادشناسي برسيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و ششم و بيست و هفتم سوره ي روم، صفات خدا و امكان معاد را بيان مي كند و مي فرمايد:

26 و 27. وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ* وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ المَثَلُ الأعْلَي فِي السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ

و هر كه در آسمان ها و زمين است، فقط از آن اوست؛ [و] همه براي او [فروتن و] فرمان پذيرند.* و او كسي است كه آفرينش را آغاز مي كند، سپس آن را باز مي گرداند؛ و آن بر او آسان تر است؛ و مثال والاتر در آسمان ها و زمين فقط از آن اوست؛ و او شكست ناپذير فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به توحيد در مالكيت اشاره شده است؛ يعني مالكيت حقيقي و تكويني جهان فقط از آن خداست و ديگران همه تسليم او و قوانين تكويني نظام آفرينش در جهان هستند.

2. هيچ شريكي براي مالكيت خدا در جهان وجود ندارد؛ نه معبودهاي پنداري مالك چيزي هستند و نه مالكيت اعتباري افراد مانع

مالكيت حقيقي و تكويني خداست.

3. «قانِتُون» به معناي اطاعت همراه با فروتني است. البتّه گاهي اطاعت و فروتني تكويني و وجودي است و گاهي تشريعي و قانوني، كه در

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 146

اين جا قسم اول مراد است.

4. در اين آيات مسأله ي امكان معاد اثبات شده است؛ يعني مي فرمايد:

خدايي كه جهان را آفريد، اعاده و بازگرداندن آن برايش آسان تر است؛ چراكه در آغاز اصلًا چيزي نبود تا خدا آن را ابداع كند، ولي در اعاده مواد اصلي موجود است، ولي پراكنده شده، كه جمع آوري مي گردد.

5. آسان و سخت بودن امور، نسبي و براي ماست، و گرنه در برابر قدرت بي انتهاي الهي، چيز سختي وجود ندارد.

6. هر وصف و مثال و كمالي كه در جهان وجود دارد و محدود است، به صورت نامحدود وكامل تر در نزد خدا وجود دارد؛ بنابراين، منبع اصلي و عالي علم و قدرت افراد، نزد خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا مالك حقيقي جهان است.

2. خدا داراي عالي ترين صفات است.

3. معاد براي خالق هستي ممكن و سهل است؛ چرا كه اعاده ي كار، از اصل آن آسان تر است.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي روم با مثالي جالب براي مالكيت مطلق، به نفي شرك مي پردازد و مي فرمايد:

28. ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ أ نْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ مَا مَلَكَتْ أيْمَانُكُمْ مِنْ شُرَكَاءَ فِي مَا

رَزَقْنَاكُمْ فَأ نْتُمْ فِيهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أنفُسَكُمْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

(خدا) مَثَلي از خودتان، براي شما زد: آيا در آنچه به شما روزي داده ايم، از آنچه (از بردگان) كه شما مالك شده ايد، هيچ شريكي براي شما وجود دارد كه شما در آن (روزي) يكسان باشيد؛ [و] همان طور كه شما از خودتان ترس داريد از آنان ترس داشته باشيد؟! اين گونه آيات را براي گروهي كه خردورزي مي كنند شرح مي دهيم.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 147

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه مثالي از جهان برده داري بيان شده تا مالكيت حقيقي و مجازي و نفي شرك را روشن سازد.

هنگامي كه انسان ها در مورد بردگان خود كه ملك مجازي و اعتباري آنان هستند، شريك بودنشان در اموال را نمي پذيرند، چگونه در مورد خدا كه مالك حقيقي و تكويني همه ي جهانيان است، شريك قايل مي شوند و برخي از مخلوقات او، هم چون مسيح و فرشتگان را معبود و شريك خدا مي دانند! در حالي كه ذات و وجود اين مخلوقات متعلّق به خداست و هرگز از بندگي او خارج نمي شوند.

2. برخي مفسران اين آيه را ناظر به سخنان شرك آميز مشركان در هنگام گفتن «لَبيك» حج مي دانند كه شريكاني مملوك براي خدا قايل مي شدند. «1»

البتّه مانعي ندارد كه اين آيه ناظر به اين عادت غلط هم باشد، ولي اين مطلب مفهوم آيه را محدود نمي سازد. «2»

3. قرآن در اين آيه با ذكر مثالي از زندگي برده داري عرب هاي جاهليت، براي نفي عقايد آنان، هم چون شرك، استدلال

كرده است. البتّه اين مثال به معناي ترويج برده داري نيست و منافاتي با آن ندارد كه اسلام با برده داري با برنامه اي منظم مبارزه كرد، به طوري كه پس از مدّتي برده داري از جوامع اسلامي ريشه كن شد.

4. جمله ي «آنچه به شما روزي داديم.» به اين مطلب اشاره دارد كه شما حتي مالك حقيقي غذا و اموال خودتان نيستيد و آنها نيز از آنِ خدايند، ولي با اين حال حاضر نيستيد در اموال مجازي خود، بردگان را شريك سازيد؛ پس چگونه براي خدا شريك قايل مي شويد!

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 148

5. در مورد جمله ي اخير آيه دو تفسير شده است:

الف) شما خود را در اموال شريك و مساوي با بردگان نمي دانيد، به طوري كه از تصرّفات آنان بيم داشته باشيد، همان طور كه از تصرفات افراد آزاد بيم داريد.

ب) اين معبودان قدرتي ندارند كه شما از آنها بترسيد به اندازه ترسي كه از هم ديگر داريد، تا چه رسد كه بيش تر بترسيد. «1»

البتّه تفسير اول با ظاهر آيه و پرسش بودن مطلب سازگارتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مثال هاي ملموس مطالب عقيدتي را براي مردم تشريح كنيد تا در آنها انديشه كنند.

2. همگان مملوك خدايند و هرچه دارند از خداست پس نمي توانند شريك خدا باشند.

3. اهل خرد بيش تر مي توانند از آيات الهي استفاده كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست

و نهم سوره ي روم به هواپرستي ناآگاهانه ي ستمكاران اشاره مي كند و مي فرمايد:

29. بَلِ ا تَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أهْوَاءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَنْ يَهْدِي مَنْ أضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ

بلكه كساني كه ستم كردند، بدون هيچ دانشي از هوس هايشان پيروي كردند؛ و كسي را كه خدا گمراه كرده است، چه كسي هدايت مي كند؟! و هيچ ياوري برايشان نيست.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 149

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از مشركان با عنوان «ستمكاران» ياد شده است؛ زيرا شرك بزرگ ترين ستم به خويشتن و جامعه ي انساني است؛ انسان از طرفي سرمايه هاي وجودي خود را در راه خرافات مصرف مي كند و و از طرفي ديگر موجب تفرقه، انحراف و فساد مردم مي گردد و آنان را از راه توحيد باز مي دارد.

2. در اين آيه به صورت لطيفي اشاره شده كه اگر خدا اين افراد را گمراه ساخته به خاطر ستمكاري خود آنان بوده است، «1» و گرنه اگر كسي راه صحيح در پيش گيرد خدا او را ياري و هدايت مي كند.

3. چنانچه خدا گروهي را در گمراهي رها سازد و آنان را ياري نكند، هيچ ياور ديگري نيز نخواهند داشت؛ چون همه ي ياري ها به دست خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان افرادي ستمكار، هواپرست، نا آگاه و گمراه اند.

2. ستمكاري و هواپرستي عامل گمراهي و بي ياوري است.

3. از هواپرستي و جهل دوري گزينيد كه زمينه ساز ستمكاري و گمراهي است.

***

فطرت چيست؟

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي روم به فطري بودن دين و ناآگاهي اكثريت اشاره مي كند و مي فرمايد:

30. فَأقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ القَيِّمُ وَلَكِنَّ أكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ

پس روي (وجود) خود را به دين، حق گرايانه، راست دار؛ (و پيروي كن از) سرشت الهي كه (خدا) مردم را بر (اساس) آن آفريده، كه هيچ تغييري در آفرينش الهي نيست؛ اين دين استوار است، و ليكن بيش تر مردم نمي دانند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 150

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به دين و توحيد فطري اشاره شده است؛

يعني خدا توحيد خالص و دين حق گرا را در سرشت همه ي انسان ها قرار داده است؛ سرشتي كه تغيير درآن رخ نخواهد داد.

2. «فِطرت» در اصل به معناي شكافتن از طول و در اين جا به معناي خلقت است، يعني گويي در هنگام آفرينش پرده ي عدم شكافته مي شود و موجودات آشكار مي شوند و آفرينش و سرشت انسان همان فطرت اوست كه بر اساس توحيد سرشته شده است و نور الهي در وجود همه ي انسان ها وجود دارد.

3. «وَجْه» به معناي صورت و در اين جا به معناي صورت باطني و روي دل است؛

يعني انسان بايد با تمام وجود متوجه خدا شود. تعبير به صورت به خاطر آن

است كه اين عضو سنبل توجه انسان است.

4. «حَنيف» به معناي تمايل از باطل به سوي حق است؛ يعني دين اسلام «1» همان دين حق گراست كه از كژي و انحراف به دور است و در فطرت همه ي انسان ها قرار داده شده است.

5. از اين آيه استفاده مي شود كه

اولًا، دين درتمام ابعاد آن در وجود و سرشت انسان به وديعت نهاده شده است و خلقت و تكوين انسان با تشريع و دين ظاهري هماهنگ است.

ثانياً، دين به صورت خالص و به دور از كژي ها، در درون ذات انسان وجود دارد و آلودگي ها عارضي است كه بايد زدوده شود.

ثالثاً، اين دين فطري تغييرپذير نيست و يك سنّت الهي است.

6. دلايل و شواهد فطري بودن دين چند چيز است:

الف) اعتقادات مذهبي در همه ي افراد در طول تاريخ كم و بيش وجود داشته و استمرار يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 151

ب) تمام تلاش هاي رژيم هاي ضد دين براي نابودي دين با شكست مواجه شده و در نهايت، دين فطري به صورت مخفي سال ها باقي مانده است.

ج) براساس كاوش هاي روان كاوان، حسّ مذهبي و بعد ديني و قدسي انسان در كنار حسّ نيكي خواهي و زيبادوستي او وجود دارد و يك حقيقت انكارناپذير است.

د) در هنگام سختي ها، وقتي پرده هاي غفلت كنار مي رود، انسان به طرف مبدأ هستي و دين فطري مي رود و خدا را خالصانه مي خواند.

بلبل از فيض گل آموخت سخن، ور نه نبود

اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش (حافظ)

ه) عشق هاي سوزان الهي كه دروجود عارفان و شهيدان است، جز از طريق اصالت حسّ مذهبي قابل توجيه نيست.

نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار

چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم (حافظ)

7. در احاديث اهل بيت عليهم السلام «دين فطري» به توحيد، اسلام، معرفت (الهي) و ولايت تفسير شده است. «1»

البتّه اين گونه احاديث مصاديق و اجزاي دين فطري را برمي شمارد و دين الهي كه در سرشت آدمي است شامل ابعاد مختلف دين اسلام هم چون توحيد، رهبري الهي و معرفت خدا مي شود.

8. خطاب اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله است اما در حقيقت مخاطب آيه همه ي مؤمنان هستند و همه بايد روي دل به سوي دين فطري و توحيد خالص بگردانند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 152

9. در اين آيه به ناآگاهي مردم از حقايق فطري خويش اشاره شده است. از امام علي عليه السلام نيز در نهج البلاغه حكايت شده كه پيامبران را خدا فرستاد تا وفاي به ميثاق فطري را از انسان ها بخواهند و مسائل فراموش شده را به ياد آنان آورند. «1»

10. فطرت نوراني را آلوده نسازيم:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي فرمايند:

فطرت همه بر نورانيت است. فطرت شما فطرت

نوراني است، فطرت توحيد است، به دست خود ما اين فطرت به جهالت ها، به ظلمات كشيده مي شود و ما بايد خودمان را مواظبت كنيم ... «2»

آيينه ي دل را از شرك و نفاق و دورويي پاك كن و مگذار زنگار شرك و كفر او را طوري بگيرد كه به آتش هاي آن عالم پاك نگردد. نگذار نور فطرت، مبدّل به ظلمت كفر شود. نگذار «فطرت اللَّه التي فطر الناس عليها» «3» ضايع گردد. اين قدر خيانت مكن بر اين امانت الهي. پاك كن آيينه ي قلب را، تا نور جمال حق در او جلوه كند و تو را از عالم و هر چه در او است، بي نياز كند و آتش محبت الهي در قلب افروخته شده، تمام محبت ها را بسوزاند كه همه ي عالم را به يك لحظه ي آن ندهي و چنان لذّتي ببري از ياد خدا و ذكر آن كه تمام لذّات حيواني را بازيچه بداني. «4»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 153

آموزه ها و پيام ها:

1. دل به دين حق گرا و فطري اسلام بسپاريد.

2. فطرت توحيدي انسان ها تغيير نمي كند.

3. اكثر مردم نسبت به حقيقت فطرت خويش نا آگاه اند (شما اين گونه نباشيد).

***

قرآن كريم در آيات سي و يكم و سي و دوم سوره ي روم چهار برنامه ي كاربردي به مسلمانان مي آموزد و نسبت به آثار شرك هشدار مي دهد و مي فرمايد:

31 و 32. مُنِيبِينَ

إلَيْهِ وَا تَّقُوهُ وَأقِيمُوا الصَّلاةَ وَلا تَكُونُوا مِنَ المُشْرِكِينَ* مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعاً كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ

در حالي كه به سوي او بازگشت مي كنيد؛ و خود را از [عذاب او نگه داريد و نماز را برپا داريد و از مشركان نباشيد؛* از (همان) كساني كه دينشان را پراكنده ساختند و گروه گروه گرديدند؛ هر حزبي به آنچه نزد آنهاست شادمان اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه همه ي دستورات به صورت جمع آمده است، در حالي كه آيه ي قبل خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله بود و اين نشان مي دهد كه در آيه ي قبل نيز مخاطب حقيقي همه ي مسلمانان هستند.

2. در اين آيه چهار برنامه ي كاربردي و عملي براي مسلمانان بيان شده است كه عبارت انداز:

الف) بازگشت مكرر به سوي خدا: يعني هرزمان عاملي انسان را از توحيد منحرف ساخت، بايد به سوي خدا بازگردد و آن قدر اين كار را تكرار كند كه پايه هاي فطرت توحيدي در وجود او محكم و موانع برطرف گردد. «1»

ب) تقواي الهي و حفظ خود از عذاب الهي.

ج) برپا داشتن نماز كه مهم ترين راه ارتباط انسان با خداست.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 154

د) دوري از مشركان، چرا كه شرك بزرگ ترين گناه است.

3. در اين آيات اشاره شده كه يكي از آثار شرك، پراكندگي و تفرقه است.

آري؛ معبودهاي مختلف منشأ روش ها و آيين هاي متفاوت هستند كه سرچشمه ي جدايي ها مي گردند؛ چرا كه شرك همراه با هوا پرستي، تعصب و خود خواهي است

در حالي كه وحدت در سايه ي خدا پرستي، توحيد و تواضع و ايثار پديد مي آيد.

4. چرا هر گروه از مشركان از راهي كه انتخاب كرده اند خوشحال اند؟

پاسخ آن است كه نفس سركش و هوس آلود و نيز شيطان، حقايق را از انسان مي پوشانند و كارهاي زشت را در نظر انسان زيبا جلوه مي دهند و اين آراستگي منشأ دل بستگي و خوشحالي منحرفان و مشركان مي شود.

اين در حالي است كه مؤمنان واقعي به حقيقت دل مي بندند و به خاطر رحمت خدا و آنچه نزد خدا و موجب خشنودي اوست خوشحال مي شوند، «1» نه به خاطر منافع حزبي و گروهي.

آموزه ها و پيام ها:

1. توبه، تقوا، نماز و دوري از مشركان را سرلوحه برنامه هاي خود قرار دهيد.

2. تفرقه ي مذهبي، گروه گرايي و حزب محوري از نشانه هاي مشركان است.

***

قرآن كريم در آيات سي و سوم و سي و چهارم سوره ي روم به واكنش هاي متضاد انسان در شرايط سختي و راحتي اشاره مي كند و با هشدار به مشركان مي فرمايد:

33 و 34. وَإذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إلَيْهِ ثُمَّ إذَا أذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ* لِيَكْفُرُوا بِمَا آ تَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 155

و هنگامي كه زياني (و رنجي) به مردم برسد، پروردگارشان را مي خوانند، در حالي كه به سوي او بازمي گردند، سپس هنگامي كه رحمتي از خود

به آنان بچشاند، به ناگاه، دسته اي از آنان به پروردگارشان شرك مي ورزند؛* تا آنچه را به آنان داده ايم، ناسپاسي كنند؛ پس (چند روزي از دنيا) بهره گيريد، و [لي در آينده خواهيد دانست.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبيرات اين آيه اشاره به آن است «1» كه انسان بسيار كم ظرفيت است و هرگاه زيان مختصري به او برسد به سراغ خدا مي رود و پرده هاي غفلت از فطرت او كنار مي رود و نور توحيد هويدا مي شود و چنانچه مختصر رحمت و نعمتي به او برسد، ناسپاسي وسركشي مي كند و شرك مي ورزد.

2. در مورد بازگشت به فطرت توحيدي از همه ي مردم ياد مي كند، اما در مورد مشرك شدن افراد به گروه خاصي اشاره مي كند؛ يعني همه ي مردم غافل، ناسپاس و مشرك نمي شوند.

3. در اين آيه رحمت را به خدا نسبت داده اما زيان و ضرر را به او نسبت نداده است؛ چرا كه بسياري از مشكلات نتيجه ي اعمال خود ماست.

4. واژه ي «رَبُّهم» دراين آيه دوبار تكرار شده است. اين تعبير لطف آميز است و اشاره به آن دارد كه مردم ربوبيّت و تدبير الهي را بر وجود خويش احساس، ولي باز هم ناسپاسي مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان ها، كم ظرفيت هستند و در هنگام نعمت اندك و مشكلات

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 156

مختصر، ناگهان موضع خود را عوض مي كنند (شما اين گونه نباشيد).

2. اگر در اثر مشكلات پرده هاي غفلت كنار برود، انسان به سوي فطرت توحيدي خويش بازمي گردد.

3. (ناسپاس مباشيد كه) فرجامي (بد) درانتظار

مشركان ناسپاس است.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي روم به بي دليل بودن شرك اشاره مي كند و مي فرمايد:

35. أمْ أنزَلْنَا عَلَيْهِمْ سُلْطَاناً فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِمَا كَانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ

بلكه آيا دليلي برآنان فرو فرستاديم و آن (دليل)، از آنچه به وسيله ي آن شرك مي ورزيدند، سخن مي گويد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اشاره شده كه هر اعتقادي، حتي شرك، بايد دليل داشته باشد. اين دليل مي تواند فطري، عقلي و يا نقلي باشد.

اما در آيات قبل بيان شد كه فطرت انسان توحيدگراست و دلايل عقلي نيز توحيد را تأييد مي كند و در اين آيه بيان شده كه راه نقل هم بسته است و خدا دليلي براي اثبات شرك فرو نفرستاده است، پس شرك و بت پرستي هيچ دليلي ندارد.

2. «سُلطان» به معناي چيزي است كه مايه ي سلطه و پيروزي مي گردد؛ از اين رو به دليل محكم و قانع كننده نيز سلطان مي گويند.

3. اشاره به سخن گفتنِ دليل، نوعي تعبير مجازي است كه درهنگام روشن بودن دليل مي گوييم: گويا اين دليل با انسان حرف مي زند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 157

4. اين آيه نوعي استفهام انكاري است كه با سرزنش و توبيخ همراه است؛ «1» يعني به مشركان مي گويد: آيا به دنبال راهي مي رويد كه خدا دليلي بر آن نفرستاده است (و دليل عقلي و فطري هم ندارد؟).

آموزه ها

و پيام ها:

1. شرك دليل نقلي و الهي ندارد.

2. در اصول عقايد به دنبال دليل باشيد.

3. دلايل اعتقادات، روشن و مطابق ادعا باشد، به طوري كه گويا سخن مي گويد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي روم به انسان هاي كم ظرفيت و واكنش هاي آنان در برابر نعمت ها و مشكلات اشاره مي كند و مي فرمايد:

36. وَإذَا أذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أيْدِيهِمْ إذَا هُمْ يَقْنَطُونَ

و هنگامي كه رحمتي به مردم بچشانيم، بدان شادمان مي شوند و اگر به خاطر دستاورد پيشينشان بدي به آنان برسد، ناگهان آنان نااميد مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان هاي كم ظرفيت در هنگام مشكلات و نعمت ها واكنش هاي متفاوتي دارند، در حالي كه انسان هاي مؤمن و متعادل به هنگام نعمت مغرور نمي شوند و به هنگام مشكلات نااميد نمي گردند و با شكر و صبر رو به درگاه الهي مي آورند.

2. برخي از مشكلات و حوادث بدي كه به انسان مي رسد در اثر اعمال و گناهان اوست. خدا بدين وسيله به انسان هشدار مي دهد تا بيدار شود و دست از اعمال زشت خود بردارد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 158

3. شادماني در هنگام نعمت اگر باشكر همراه باشد خوب است، اما اگر مغرورانه باشد و موجب غفلت و بي خبري گردد، ناپسند است. در آيه ي فوق مقصود قسم دوم است.

آموزه ها و پيام ها:

1. كم ظرفيت نباشيد و

در هنگام رحمت يا مشكلات تغيير حالت ندهيد.

2. (برخي) مشكلاتي كه به انسان مي رسد، در اثر اعمال اوست.

3. نه شادي مغرورانه خوب است و نه نا اميدي.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي روم به نشانه هاي خدا در كم و زياد شدن رزق افراد اشاره مي كند و مي فرمايد:

37. أوَ لَمْ يَرَوْا أنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

و آيا اطلاع نيافته اند كه خدا روزي را براي هركس بخواهد (و شايسته بداند)، گسترده مي سازد و تنگ مي گرداند؟! قطعاً، در آن [ها] نشانه هايي است براي گروهي كه ايمان مي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از عواملي كه موجب غرور يا غفلت انسان ها مي شود، مسأله ي رزق است؛ زياد شدن روزي، انسان هاي كم ظرفيت را گرفتار شادي مغرورانه مي سازد و كم شدن روزي آنان را نااميد مي گرداند.

اما اگر انسان بداند كه همه ي اين امور به دست خداست و او براساس مصلحت و حكمت اقدام مي كند، ديگر جاي نگراني و نا اميدي يا غرور و غفلت باقي نمي ماند و چنين انساني در هر حال سپاس گزار خداست.

2. مقصود از اين كه گسترش و كمبود رزق به دست خداست، آن نيست كه اين امور بدون حساب است، بلكه خدا براساس مصلحت انسان ها و ميزان

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 159

تلاش آنها روزي شان را كم و زياد

مي كند و كارهاي خدا حكمت آميز و عالمانه است. «1»

3. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

خداي سبحان را از آن جا شناختم كه (گاه) تصميم هاي محكم فسخ مي شود و گره ها گشوده مي شود و اراده هاي قوي شكسته مي شود. «2»

يعني گاهي خدا براي نشان دادن قدرت خويش و براي بيدار ساختن و امتحان مردم، صحنه هايي به وجود مي آورد كه گره از كارهاي مشكل باز مي شود و گاه صحنه اي به وجود مي آورد كه اراده و تصميم محكم افراد به نتيجه نمي رسد، تا بدانند كه همه ي كارها به دست آنان نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. كم و زياد شدن رزق شما به دست خداست.

2. در كم و زياد شدن رزق نشانه هاي خدا را ببينيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي روم در مورد حقوق خويشاوندان و بينوايان و در راه ماندگان سفارش مي كند و مي فرمايد:

38. فَآتِ ذَا القُرْبَي حَقَّهُ وَالمِسْكِينَ وَا بْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَاوْلَئِكَ هُمُ المُفْلِحُونَ

پس حقِّ نزديكان و بينوا و در راه مانده را به او بده؛ آن براي كساني كه (خشنودي) ذات خدا را مي خواهند بهتراست؛ و تنها آنان رستگاران اند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 160

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه در مورد حقوق مالي خويشاوندان و بينوايان و در راه ماندگان به پيامبر صلي الله عليه

و آله سفارش شده است. روي سخن اين آيه با پيامبر صلي الله عليه و آله است اما معناي آيه وسيع است و در حقيقت دستوري به همه ي مردم است. «1»

گرت زدست برآيد، چو نخل باش كريم

ورت زدست نيايد، چو سرو باش آزاد

نداشت چشم بصيرت كه گِرد كرد و نخورد

ببرد گوي سعادت كه صرف كرد و بداد (سعدي)

2. تعبير «حق» در اين آيه اشاره به آن است كه اين سه گروه در اموال شما شريك اند و حق دارند؛ پس اگر چيزي به آنان داديد حق آنان را مي پردازيد و منّتي بر آنان نداريد.

3. در اين آيه به سه گروه خويشاوندان، بينوايان و در راه ماندگان اشاره شده است؛ زيرا حق آنان يا نياز آنان شديدتر است.

و يا اين كه اين افراد حتي اگر مشمول زكات هم نباشند، كمك به آنان لازم است زيرا هزينه ي برخي خويشاوندان بر انسان واجب است و اگر به بينوايان و در راه ماندگان كمك نشود ممكن است جانشان به خطر بيفتد. «2»

4. مقصود از «وَجه اللَّه» ذات پاك خداست نه صورت خدا؛ زيرا خدا جسم نيست تا صورت داشته باشد.

در حقيقت اين تعبير اشاره به شرط كمال عمل است كه همان نيت خالص و انفاق براي خداست. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 161

5. در حديثي از ابوسعيد خِدري صحابه ي مشهور پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده: هنگامي كه اين آيه فرود آمد، پيامبر صلي الله عليه و آله فدك را به فاطمه عليها السلام بخشيد و تسليم او كرد. «1»

و همين مضمون از امام باقر و امام صادق عليهما السلام نيز روايت شده است. «2»

و حضرت زهرا عليها السلام نيز در گفت وگو با ابوبكر در مورد فدك به همين مطلب اشاره كرده است. «3»

البتّه معناي آيه وسيع است و شامل همه ي خويشاوندان مي شود، ولي داستان فدك و فاطمه عليها السلام مصداق كامل آن است.

يعني اين آيه در مكه نازل شده و دستور آن شامل همه ي مؤمنان و خويشاوندان در هرمكان و زمان مي شود، اما در مدينه، بعد از نزول مجدد آيه «4» يا به خاطر اصل نزول آيه، «5» فدك به فاطمه عليها السلام بخشيده شد. «6»

آموزه ها و پيام ها:

1. خويشان، بينوايان و در راه ماندگان، در اموال شما حقوقي دارند كه بايد بپردازيد.

2. در انفاق قصد خالص كنيد كه براي (كمال) شما بهتراست.

3. انفاق با قصد خالص عامل رستگاري است.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 162

قوانين الهي

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي روم با نكوهش ربا خواري، به افزايش بخشش هاي خالص اشاره مي كند و مي فرمايد:

39. وَمَا آ تَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أمْوَالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَمَا آ تَيْتُمْ مِنْ زَكَاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَاوْلَئِكَ هُمُ المُضْعِفُونَ

و آنچه از ربا مي دهيد تا در اموال مردم افزون شود، پس نزد خدا فزوني نمي يابد؛ و آنچه از [ماليات زكات مي پردازيد، در حالي كه (خشنودي) ذات خدا را مي خواهيد، پس تنها آنان (بدان) افزون يافتگان اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد اين آيه دو تفسير ارائه كرده اند:

الف) مقصود همان رباي حرام است كه با بخشش هاي خالصانه مقايسه شده است. اين آيه از نخستين آياتي است كه در مكه در مورد ربا نازل شده و فقط آن را نكوهش مي كند. سپس در سوره هاي مدني (هم چون بقره، آل عمران و نساء) تحريم شده است.

ب) آيه اشاره به هدايايي دارد كه افراد براي ديگران مي فرستند و انتظار پاداش بيش تري دارند، كه اين هدايا فاقد ارزش اخلاقي و معنوي است ولي حرام نيست؛ چون شرط بازگشت بيش تر در آن نبوده است. «1»

طبق تفسير دوم رواياتي از اهل بيت عليهم السلام رسيده است، «2» ولي مانعي ندارد كه هر دو تفسير مورد نظر آيه باشد.

2. مقصود از زكات در اين آيه همان بخشش و يا زكات مستحبي است؛ آيه ي فوق مكي است و در محيط مكه هنوز حكم وجوب زكات نيامده بود.

3. پاداش بخشش ها و زكات هاي مستحبي دو برابر يا چندين برابر است

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 163

كه طبق آيات به ده برابر تا هفتصد برابر مي رسد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رباخواري، بركت الهي ندارد.

2. به بخشش و زكات مستحبي با نيت خالص روي آوريد كه عامل بركت است.

***

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي روم با اشاره به وابستگي آفرينش، زندگي و مرگ انسان به خدا، به نفي شرك مي پردازد و مي فرمايد:

40. اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَلِكُمْ مِنْ شَيْ ءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَي عَمَّا يُشْرِكُونَ

خدا كسي است كه شما را آفريد، سپس شما را روزي داد، سپس شما را مي ميراند، سپس شما را زنده مي كند؛ آيا از شريكان شما (كه براي خدا همتا قرار داده ايد) كسي هست كه از اين (كارها) چيزي را انجام دهد؟! او منزّه و برتر است از آنچه شريك (او) قرار مي دهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه چهار كار اساسي خدا در رابطه با بشر بيان شده است:

آفرينش، روزي رساني، ميراندن و زنده ساختن مجدد انسان، كه همه ي اين ها دليلي برتوحيد و نفي شرك است؛ زيرا غير از خدا كسي اين كارها را انجام نداده است و شريكي در اين موارد براي او نيست. «2»

2. اگر اين امور چهارگانه به دست خداست، پس پرستش نيز مخصوص اوست حال آن كه برخي افراد مقام پروردگار را در حدّ بت ها پايين آورده اند و

خدا از اين امور منزّه است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 164

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا را از كارهاي او بشناسيد.

2. به ناتواني معبودان غير از خدا بنگريد و شرك نورزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و يكم سوره ي روم به رابطه ي گناه با تباهي جهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

41. ظَهَرَ الفَسَادُ فِي البَرِّ وَالبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

به خاطر دستاورد مردم، تباهي در خشكي و دريا آشكارشد؛ تا (سزاي) بعضي از آنچه انجام داده اند را به آنان بچشاند؛ باشد كه آنان بازگردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه يك قانون است كه به صورت قضيه ي حقيقيه بيان شده است و مخصوص زمان و مكان خاصي نيست. اين قانون به ما مي گويد كه هرجا فسادي پيدا شود بازتاب اعمال مردم است.

2. برخي مفسران برآن اند كه آيه ناظر به قحطي و خشك سالي است كه به خاطر نفرين مردم دامان مشركان مكه را گرفت.

ولي اگر اين مطلب را از نظر تاريخي بپذيريم، بازهم معناي آيه محدود به آن عصر نمي شود، بلكه خشك سالي آن عصر يكي از مصاديق آيه است. «1»

3. مقصود از «فساد» در اين آيه هرگونه مفاسد اجتماعي، بلاها و ممنوعيت نعمت ها و بركت هاست كه در اثر خلافكاري و گناه افراد به وجود مي آيد.

4. هر كار خلاف و قانون شكني كه توسط افراد جامعه صورت

مي گيرد در سازمان اجتماع تأثير مي گذارد و هم چون غذاي مسموم، پيكر اجتماع را بيمار مي سازد و آثار سوء آن دامان انسان را مي گيرد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 165

براي مثال: دورغ گويي عامل سلب اعتماد عمومي است؛ خيانت در امانت، روابط اجتماعي را سست مي كند؛ سوء استفاده از آزادي به ديكتاتوري مي انجامد و استبداد، ظلم، تبعيض و محروميت جامعه را به انفجار مي كشاند.

5. در احاديث اسلامي برخي آثار پنهان گناهان نيز بيان شده است كه اين آثار براي ما ناشناخته است:

براي مثال، بيان شده كه «قطع رَحم» و ترك رفت و آمد با خويشاوندان، عمر انسان را كوتاه مي كند و شيوع عمل زشت (زنا) عامل نابودي انسان مي شود و روزي را كم مي كند. «1»

و حتي در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

آنها كه به وسيله ي گناه مي ميرند، بيش از كساني هستند كه با مرگ طبيعي از دنيا مي روند. «2»

6. در اين آيه به يكي از آثار تربيتي بلاها و آفت ها اشاره شده است كه همان بيداري انسان از خواب غفلت و بازگشت به سوي خداست.

7. مقصود از خشكي و دريا در اين آيه هرگونه خشكي و دريايي است كه بر اثر اعمال ناشايست انسان ها آلوده و تباه مي شود؛ يعني ممكن است تمام جهان در اثر خلافكاري انسان ها آلوده و فاسد شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. گناه و خلافكاري انسان عامل تباهي جهان است.

2. خلافكاري نكنيد كه آثار زيانبار گناه دامان خود شما را مي گيرد.

3. مشكلات جهان زمينه ساز بيداري و بازگشت

انسان هاست.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 166

قرآن كريم در آيه ي چهل و دوم سوره ي روم مردم را به جهان گردي هدف دار فرا مي خواند و مي فرمايد:

42. قُلْ سِيرُوا فِي الأرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ كَانَ أكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ

بگو: «در زمين گردش كنيد و بنگريد فرجام كساني كه پيش از [شما] بودند چگونه بوده است! بيش تر آنان مشرك بودند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در آيات متعدد انسان ها را به گردشگري هدفمند فرا مي خواند «1» تا اسرار آفرينش و سرگذشت پيشينيان را مطالعه كنند و عبرت بياموزند.

2. گردشگري معمولًا گاهي بدون هدف است و گاهي با هدف گسترش دامنه ي استعمار و استثمار و انتقال فرهنگ هاي ناسالم صورت مي گيرد. ولي جهان گردي در اسلام هدفي انساني و صحيح دارد؛ يعني مطالعه در اسرار جهان و سرگذشت ستمكاران و عبرت آموزي از آنها و گسترش فرهنگ سالم.

3. اگر انسان به گردشگري در زمين بپردازد و قصرهاي ويران شده و استخوان هاي پوسيده ي جباران را بنگرد و سرانجام كافران، ستمكاران و مشركان را ببيند، مي آموزد كه راه سركشان تاريخ را دوباره تجربه نكند و خود را به دامن عذاب و هلاكت نيفكند.

4. اكثر پيشينيان مشرك بودند ولي با اين حال هلاك شدند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 167

اين هشداري است به مشركان در گذشته و حال كه پايان كار خويش را بنگرند و دست از سركشي بردارند و نيز نوعي دل داري به مسلمانان است كه از انبوه مشركان نهراسند كه درگذشته نيز (هم چون زمان ما) اكثريت مردم جهان مشرك بوده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان گردي هدف دار كنيد.

2. در گردشگري خود به فرجام گذشتگان توجه كنيد و عبرت بگيريد.

3. اكثريت جامعه ي بشري مشرك اند.

***

قرآن كريم در آيات چهل و سوم تا چهل و پنجم سوره ي روم با دعوت به دين استوار به واكنش كافران و مؤمنان در برابر آن و فرجام آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

43- 45. فَأقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ القَيِّمِ مِنْ قَبْلِ أنْ يَأتِيَ يَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يَوْمَئِذٍ يَصَّدَّعُونَ* مَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلأَنفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ* لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْ فَضْلِهِ إنَّهُ لا يُحِبُّ الكَافِرِينَ

پس روي (وجود) خود را به سوي دينِ استوار راست دار؛ پيش از آن كه روزي فرا رسد كه از [جانب خدا هيچ بازگشتي براي آن نيست؛ در آن روز (مردم) متفرّق مي شوند.* هر كس كفر ورزد، كفرش بر [زيان اوست؛ و كساني كه [كار] شايسته انجام دهند، پس به [سود] خودشان (فرجام نيكي) آماده مي سازند.* تا (خدا) كساني را كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام داده اند، از بخشش خود پاداش دهد؛ [چرا] كه او كافران را دوست نمي دارد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 168

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند خطاب اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما در حقيقت روي سخن آيه با همه ي مسلمانان است كه بايد رو به سوي دين استوار كنند.

2. مقصود از «دين قَيّم» همان دين استوار اسلام است كه برپادارنده ي نظام زندگي مادي و معنوي انسان است؛ از اين رو لازم است كه روي وجود خود را به سوي اين دين استوار كنيم و منحرف نشويم.

3. در اين آيات به پراكندگي انسان ها در رستاخيز اشاره شده كه نمادي از پراكندگي آنان در دنياست؛ يعني همان گونه كه انسان ها در اين دنيا به دو گروه كافر و مؤمن و در نتيجه در آن جا به دو گروه بهشتي و دوزخي تقسيم مي گردند.

4. در اين آيات بيان شده كه هركس كفر ورزد، زيانش به خودش مي رسد و هر كس ايمان آورد و كار شايسته انجام دهد، خودش سود مي كند؛ يعني كفر و ايمان و اعمال زشت و زيباي شما بر خدا اثري ندارد بلكه به خودتان باز مي گردد و در اثر آن شاد يا غمگين مي شويد.

5. در اين آيات بيان شده كه در رستاخيز هيچ بازگشتي نيست.

آري؛ عالم هستي مراحلي دارد كه پس از عبور از يك مرحله بازگشت به مرحله ي قبل ممكن نيست؛ براي مثال بازگشت انسان به مرحله ي طفوليت يا جنيني و يا از آخرت به دنيا ممكن نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. به ديني روي آوريد كه استوار باشد.

2. قبل از رسيدن رستاخيز، تكليف آيين خود را روشن سازيد.

3.

«هر چه كني به خودكني.»

4. هدف خدا، پاداش دادن به مؤمنان شايسته كردار است، نه كافران.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 169

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي روم به نشانه هاي خدا در وزش بادها و فوايد آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

46. وَمِنْ آيَاتِهِ أنْ يُرْسِلَ الرِّيَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِيُذِيقَكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَلِتَجْرِيَ الفُلْكُ بِأمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و از نشانه هاي او اين است كه بادها را مژده رسان مي فرستد، تا شما را از (باران) رحمتش بچشاند و تا كشتي ها به فرمانش روان شوند و تا از بخشش او (روزي) بجوييد و باشد كه شما سپاس گزاري كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه فرستادن بادها مايه ي رحمت و بشارت معرفي شده است.

بادها مژده رسان آمدن ابر و باران هستند و اميد را در دل ها زنده و زمين هاي خشك را سيراب مي كنند.

بادها رحمت الهي هستند و گرما و سرما را تعديل و هوا را تصفيه و تازه مي كنند و از تأثير حرارات شديد آفتاب مي كاهند.

بادها وسيله ي آميزش گياهان هستند و كشتي ها را به حركت درمي آورند و مسافران و بارها را جابه جا مي كنند.

2. بادها وسيله اي براي روزي مردم هستند؛ زيرا با جابه جا كردن ابرها عامل رشد كشاورزي و با جابه جا كردن كشتي ها عامل رشد تجارت مي شوند و در نتيجه، كار و تلاش زيادتر و روزي مردم بيش تر مي شود.

آموزه ها و

پيام ها:

1. با مطالعه در گردش بادها و آثار آن، خداشناس شويد.

2. به نعمت باد و فوايد آن توجه و سپاس گزاري نماييد.

3. بادها عامل حركت و بركت هستند.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 170

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي روم به قانون الهي در مورد ياري مؤمنان و مجازات خلافكاران اشاره مي كند و مي فرمايد:

47. وَلَقَدْ أرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إلَي قَوْمِهِمْ فَجَاؤُوهُمْ بِالبَيِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أجْرَمُوا وَكَانَ حَقّاً عَلَيْنَا نَصْرُ المُؤْمِنِينَ

و به يقين، پيش از تو فرستادگاني را به سوي قومشان فرستاديم و با دليل هاي روشن به سراغ آنان آمدند و از كساني كه خلافكاري كردند انتقام گرفتيم؛ و ياري مؤمنان، حقّي بر عهده ي ماست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل سخن از مبدأ آفرينش بود و در آيات بعد سخن از معاد و در اين آيه سخن از نبوّت است و بدين صورت سه اصل اساسي عقايد اسلامي تكميل مي شود.

البته در آيات قبل و بعد، از فرستادن بادهاي رحمت، و در اين آيه از فرستادن پيامبران رحمت سخن گفته شده است.

اين هشداري است به كساني كه نعمت هاي مادي و معنوي به سوي آنان فرستاده مي شود ولي ناسپاسي مي نمايند.

2. «انتقام» درمورد انسان ها به معناي نوعي حالت نفساني و لذت است كه در اثر مجازات ديگران به وجود مي آيد، اما در مورد خدا اين حالت هاي

نفساني وجود ندارد و مقصود همان مجازات اعمال خود انسان هاست.

3. در اين آيه يك سنّت و قانون الهي در مورد ياري مؤمنان بيان شده است.

اين قانون با چند تأكيد بيان مي دارد «1» كه به طور مسلّم ياري كردن مؤمنان بر عهده ي خداست و او بدون نياز به ديگران اين وعده را عملي مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 171

4. ياري مؤمنان گاهي دير يا زود انجام مي گيرد، ولي صورت هاي آن متفاوت است. گرفتاري ها و آلودگي هاي كافران كه موجب نابودي آنان مي شود، يكي از عوامل ياري مؤمنان است؛ همان طور كه پيروزي هاي مؤمنان در صحنه هاي فرهنگي، نظامي و سياسي از مظاهر امداد الهي است.

البته گاهي نيز مؤمنان در اثر غفلت يا امتحان گرفتار شكست هاي موضعي مي شوند كه اين شكست ها نيز خود مقدمه ي پيروزي هاي بزرگ تر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرستادن پيامبران الهي، پيشينه اي تاريخي دارد.

2. پيامبران الهي دليل آور بودند.

3. امدادرساني به مؤمنان قانون حتمي الهي است (پس اميدوار باشيد).

4. خدا خلافكاران را مجازات مي كند (پس مراقب باشيد).

5. اگر ياري الهي را مي طلبيد، مؤمن باشيد، نه خلافكار.

***

نشانه هاي خدا در چرخه آب در طبيعت

قرآن كريم در آيات چهل و هشتم و چهل و نهم سوره ي روم به نشانه ي خدا در چرخه ي توليد ابر

و باران اشاره مي كند و مي فرمايد:

48 و 49. اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَاباً فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفاً فَتَرَي الوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ فَإذَا أصَابَ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ.* وَإنْ كَانُوا مِنْ قَبْلِ أنْ يُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ

خدا كسي است كه بادها را مي فرستد و (آن بادها) ابري را برمي انگيزند و (خدا) آن را در آسمان، هرگونه كه بخواهد، مي گستراند و آن را قطعه قطعه مي گرداند، پس باران را مي بيني در حالي كه از لا به لاي آن خارج مي شود؛ و هنگامي كه آن (باران) را به هركس از بندگانش كه بخواهد، برساند، ناگهان آنان شادي مي كنند (و مژده مي دهند)!* و مسلماً، پيش از آن كه بر آنان فرو فرستاده شود، (دقيقاً تا) پيش از آن، مأيوس بودند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 172

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به چرخه ي توليد بادهاي باران زا اشاره شده است؛ بادها قطعات ابر را از درياها به سوي زمين هاي خشك و تشنه مي رانند و آنها را بر صحنه ي آسمان مي گسترانند، سپس آن را متراكم و باران زا مي سازند.

2. قطرات باران به صورت ذرات كوچكي از لابه لاي ابرها (سپس از ميان بادها) به طرف زمين مي آيند؛ يعني غلظت ابرها (و وزش بادها) مانع خروج باران و رسيدن آنها به زمين نمي شود.

3. در اين آيه تأكيد شده كه قبل از نزول باران، يعني چند لحظه قبل، چهره هاي مردم عبوس و مأيوس بود، اما ناگهان باران رحمت باريد

و لب خندان شد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه ي چرخه ي باد و باران، خدا شناس شويد.

2. باران عامل اميدواري و شادماني جامعه است.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاهم سوره ي روم رويش زمين را شاهد معاد معرفي مي كند و مي فرمايد:

50. فَانظُرْ إلَي آ ثَارِ رَحْمَةِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إنَّ ذَلِكَ لَمُحْيِي المَوْتَي وَهُوَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

پس به آثار رحمت الهي بنگر كه چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مي كند؛ قطعاً، آن (خدا) زنده كننده ي مردگان است و او برهر چيزي تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات متعدد قرآن از باران با عنوان «رحمت» ياد شده است؛ «2» زيرا

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 173

باران مظهر مهر الهي و مايه ي بركت و رحمت است و انسان و زمين مرده را سيراب و سر سبز مي سازد و هوا را لطيف و صاف مي كند و همه جا را شست وشو مي دهد و هوا را تعديل كرده به صورت نهرها و رودخانه ها جاري مي شود و انسان به وسيله ي آن برق و نور توليد مي كند.

2. در آيات پيشين فرستادن ابرها و نزول باران را نشانه اي از نشانه هاي خدا معرفي كرد و اينك دراين آيه از آثار نزول باران، يعني زنده شدن زمين ها براي معاد شاهد مي آورد يعني قرآن از يك پديده ي طبيعي براي مبدأ و معاد دليل مي آورد.

اين بهار نو ز بعد برگ ريز

هست برهان وجود رستخيز

در بهار آن سِرها پيدا شود

هر چه خورده است اين زمين رسوا شود (مولوي)

3. قانون حيات و مرگ در طبيعت و انسان ها شبيه يك ديگرند. كسي كه طبيعت مرده را به وسيله ي چند قطره باران زنده مي كند، مي تواند انسان هاي مرده را نيز زنده سازد، چراكه مرگ و حيات در همه جا به دست اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در چگونگي زنده شدن طبيعت، به حقّانيّت معاد پي ببريد.

2. به پديده هاي طبيعي بادقت بنگريد تا معادشناس شويد.

3. احياگر رستاخيز همان حيات بخش زمين است.

4. باران مظهر مهر الهي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 174

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و يكم سوره ي روم به انسان هاي كم ظرفيت و ناسپاس اشاره مي كند و مي فرمايد:

51. وَلَئِنْ أرْسَلْنَا رِيحاً فَرَأوْهُ مُصْفَرّاً لَظَلُّوا مِنْ بَعْدِهِ يَكْفُرُونَ

و اگر بادي (سوزان) بفرستيم و آن را زرد شده ببينند، حتماً بعد از آن ناسپاس مي گردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به انسان هاي كم ظرفيتي اشاره شده كه ايمان آنها به وزش يك باد بستگي دارد؛ يعني اگر بادي مژده آور و باران زا بوزد، ايمان مي آورند، ولي اگر (احياناً) بادي سوزان و بدون باران بوزد و باعث نابودي مزرعه ي آنها شود،

ناسپاسي مي كنند و راه كفران در پيش مي گيرند.

بر خلاف مؤمنان واقعي كه در همه حال سپاس گزار خدايند و اين امور را امتحان الهي مي دانند.

3. «مُصْفراً» به معناي رنگ زرد يا ظرف خالي است و در اين جا مقصود بادهاي زرد و تيره ي همراه با گرد و غبار و يا ابرهاي زرد و نازك است كه باران ندارند و يا گياهان و درختان زرد كه در اثر وزش بادهاي زيان آور پژمرده مي شوند. «1»

4. در آيات پيشين بادهاي باران زا و مفيد را به صورت جمع (رياح) آورد و در اين آيه از بادهاي زيان آور به صورت مفرد (ريح) ياد شد.

اين تعبير اشاره به آن است كه بادهاي زيان آور استثنايي و نادر است و در همان يك بار كه مي وزد اثر زيانبار خود را مي بخشد، برخلاف بادهاي مفيد كه زياد است و تأثير آن در وزش دايمي آن است.

5. انسان هاي كم ظرفيت كه بادهاي مفيد زيادي ديده اند و شادمان شده اند يك باركه باد زيان آور مي بينند ناسپاسي مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 175

آموزه ها و پيام ها:

1. كم ظرفيت نباشيد و ايمان شما با يك باد زيانبار از بين نرود.

2. اگر گاهي پديده هاي طبيعي به شما زيان رساند، ناسپاسي نكنيد (و به ياد نعمت هاي فراوان خدا باشيد).

3. ايمان باد آورده را باد مي برد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و دوم و

پنجاه و سوم سوره ي روم مخاطبان پيامبر صلي الله عليه و آله را به چهار گروه تقسيم مي كند و فقط مؤمنان را شنوندگان واقعي معرفي مي كند و مي فرمايد:

52 و 53. فَإنَّكَ لا تُسْمِعُ المَوْتَي وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ.* وَمَا أ نْتَ بِهَادِ العُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إنْ تُسْمِعُ إلَّامَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ

پس، در حقيقت، تو ن (مي تواني سخن را) به گوش مردگان برساني، و ن (مي تواني) صدا را به گوش ناشنوايان برساني، هنگامي كه پشت كرده روي برمي تابند.* و تو راه نماي كور (دل) ها از گمراهي شان نيستي، (تو سخنت را) به گوش كسي نمي رساني مگر كساني كه به نشانه هاي ما ايمان مي آورند؛ چرا كه آنان تسليم شده اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مرگ و حيات و چشم و گوش دوگونه است:

الف) مرگ و حيات و چشم و گوش طبيعي و ظاهري و جسماني انسان كه در اين جهان مادي به كار گرفته مي شود.

ب) مرگ و حيات و چشم و گوش باطني و معنوي انسان كه برتر از حيات طبيعي و ظاهري انسان است و به وسيله ي آنها حقايق درك مي شود و ريشه ي سعادت انسان در به كارگيري آنهاست؛ يعني ممكن است برخي افراد به ظاهر زنده، اما از نظر معنوي مرده باشند و يا افرادي به ظاهر بينا و شنوا، ولي چشم و گوش خود را نسبت به حقايق بسته باشند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 176

2. انسان هايي حقايق را درك مي كنند كه قلبي آماده و چشمي بينا و گوشي

شنوا دارند، و گرنه هنگامي كه انسان دل مرده باشد و چشم و گوش خود را به روي فهم حقايق بسته باشد، اگر پيامبر صلي الله عليه و آله هم حاضر شود و آيات الهي را بر آنها بخواند، نتيجه نخواهد داشت.

3. همه ي انسان ها دل و گوش و چشم دارند، ولي آنچه پرده بر آنها مي اندازد و مانع درك حقيقت مي شود، همان گناه، لجاجت، تقليد نا به جا و انحرافات است.

4. دراين آيه به سه مرحله ي مختلف از انحرافات و موانع درك حقايق اشاره شده است

الف) مرحله ي شديد انحرافات دل مردگي و عدم درك حقايق به وسيله ي وجدان باطني است.

ب) مرحله ي بعدي ناشنوايي است؛ به ويژه ناشنواياني كه از شنيدن حقايق گريزان اند و روي برمي تابند.

ج) مرحله ي سوم نابينايي است؛ يعني كساني كه چشم خود را بر روي حقايق مي بندند كه هدايت اين افراد درگمراهي ها دشوار است. «1»

5. در اين آيات از بينايي و شنوايي انسان نام برده شده، ولي از حواس ديگر انسان نامي به ميان نيامده است؛ شايد به خاطر آن كه اكثر معلومات انسان از طريق گوش و چشم به دست مي آيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. دل مردگان و ناشنوايان حقيقت گريز و كساني كه چشم خود را بر حقايق بسته اند بهره اي از سخنان رهبران الهي نمي برند.

2. ايمان و تسليم، زمينه ساز بهره گيري از رهنمودهاي رهبران الهي است.

3. دل مردگي و چشم و گوش شنوا نداشتن، مانع هدايت انسان است پس رهبران الهي براي اين گونه افراد سرمايه گذاري نكنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 177

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و چهارم سوره ي روم ناتواني و توانايي انسان را يكي از نشانه هاي خدا معرفي مي كند و مي فرمايد:

54. اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَهُوَ العَلِيمُ القَدِيرُ

خدا كسي است كه شما را از كم تواني آفريد؛ سپس بعد از كم تواني، نيرويي قرارداد، آن گاه بعد از نيرو (مندي) كم تواني و پيري قرارداد؛ (خدا) آنچه را بخواهد، مي آفريند؛ و او دانا [و] تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه سرگذشت انسان را درسه مرحله به تصوير كشيده است:

الف) مرحله ي كودكي كه در اين مرحله انسان فردي ناتوان است.

ب) مرحله ي جواني است كه فردي توانمند مي گردد.

ج) مرحله ي پيري كه در اين مرحله انسان دوباره ضعيف مي شود.

آري؛ اين دگرگوني ها و فراز و نشيب ها دليل اين حقيقت است كه نيرومندي و ناتواني انسان در اختيار او نيست و شخص ديگر زندگي او را رهبري مي كند.

2. در اين آيه درمورد ناتواني مرحله ي سوم، كلمه ي «پيري» را اضافه مي كند، درحالي كه در مورد ضعف مرحله ي اول، كلمه ي «كودكي» را نياورد.

شايد به خاطر آن كه ناتواني پيري دردناك تر است؛ چراكه اولًا، رو به سوي مرگ مي رود و ثانياً، مردم از افراد پير انتظارات زيادي دارند كه از كودكان ندارند، در حالي كه ناتواني آنان يكسان است. «1»

3. اشاره به علم و قدرت خدا درپايان آيه، نوعي هشدار و بشارت است به اين كه خدا از اعمال و نيت هاي شما آگاه و برپاداش و

كيفر شما تواناست.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 178

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه ي مراحل مختلف توانمندي و ناتواني انسان، خداشناس شويد.

2. فراز و نشيب هاي زندگي بشر دليل بر علم و قدرت الهي است.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و پنجم و پنجاه و ششم سوره ي روم به گفت وگوي مؤمنان و خلافكاران در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

55 و 56. وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ المُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيْرَ سَاعَةٍ كَذَلِكَ كَانُوا يُؤْفَكُونَ.* وَقَالَ الَّذِينَ اوتُوا العِلْمَ وَالإيمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتَابِ اللَّهِ إلَي يَوْمِ البَعْثِ فَهَذَا يَوْمُ البَعْثِ وَلَكِنَّكُمْ كُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ

و روزي كه ساعت (: قيامت) برپا مي شود، خلافكاران سوگند ياد مي كنند كه غير از ساعتي (در دنيا يا برزخ) درنگ نكردند! اين چنين (از درك حقيقت) بازگردانده مي شدند.* و [لي كساني كه دانش و ايمان به آنان داده شده است، مي گويند: «به يقين، (بر اساس آنچه) در كتاب (علم) خداست، تا روز رستاخيز درنگ كرديد، و اين، روز رستاخيز است و ليكن شما هرگز نمي دانستيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «ساعة» به معناي يك لحظه ي ناگهاني است و به رستاخيز هم ساعة مي گويند؛ چون در يك لحظه برپا مي شود و يا اعمال بندگان به سرعت رسيدگي مي شود. در اين آيه واژه ي ساعة به هر دو معنا به كار رفته است.

2. در اين آيه محل توقف مجرمان مشخص نشده

است، اما مفسران در اين مورد دو احتمال داده اند:

الف) مقصود توقف مجرمان در دنيا باشد كه هم چون لحظه اي زودگذر است.

ب) مقصود توقف خلافكاران در برزخ باشد كه تا رستاخيز ادامه دارد، ولي هنگامي كه به رستاخيز مي رسند آن را ساعتي مي پندارند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 179

البته مانعي ندارد كه مقصود آيه هردو معنا باشد.

3. مجرمان سوگند ياد مي كنند كه در دنيا يا برزخ لحظه اي بيش درنگ نكرده اند، در حالي كه اين مطلب دروغ است.

البتّه مجرمان به طور غير عمد سوگند دروغ مي خورند؛ چون واقعاً خيال مي كنند كه لحظه اي بيش درنگ نكرده اند. آري؛ چهره ي واقعي مطالب براي آنان دگرگون شده است. «1»

4. مقصود از «كتاب اللَّه» در اين آيات كتاب علم الهي است؛ «2» يعني مدت درنگ مجرمان در دنيا يا برزخ در نزد خدا مشخص و در كتاب علم او ثبت شده است.

5. در اين آيات علم بر ايمان مقدم شده است. شايد اين تعبير اشاره به آن باشد كه علم پايه ي ايمان است.

6. مقصود از صاحبان علم و ايمان در اين آيه، مؤمنان آگاه يا فرشتگان الهي هستند و در برخي احاديث آمده است كه مقصود از صاحبان علم و ايمان، امامان معصوم عليهم السلام از نسل علي عليه السلام هستند. «3»

البتّه مانعي ندارد كه همه ي اين موارد مصداق آيه باشد؛ هر چند ائمه عليهم السلام مصداق كامل آيه هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خلافكاران برآورد صحيحي از زمان ندارند.

2. دانشمندان با ايمان حقايق زمان و وقايع رستاخيز را درك

مي كنند (شما هم اين گونه باشيد).

3. به گفت وگوي خلافكاران و دانشمندان در رستاخيز توجه كنيد و

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 180

درس عبرت بگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هفتم سوره ي روم به فايده نداشتن عذرخواهي ستمكاران در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

57. فَيَوْمَئِذٍ لا يَنفَعُ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ

و در آن روز، كساني كه ستمكاري كردند عذرخواهي آنان سودي ندارد و از آنان تقاضاي عذرخواهي نمي شود (تا مورد رضايت قرارگيرند).

نكته ها و اشاره ها:

1. در برخي آيات قرآن بيان شده كه اصلًا به مجرمان اجازه ي عذرخواهي داده نمي شود «1» اما از ظاهر اين آيه استفاده مي شود كه آنان عذرخواهي مي كنند ولي عذر خواهي آنان سودي ندارد. اين دو مطلب چگونه با هم سازگار است؟

پاسخ آن است كه منافاتي بين اين دو مطلب وجود ندارد. رستاخيز مراحل مختلفي دارد كه در برخي مراحل به گناهكاران اجازه ي سخن گفتن داده نمي شود و در برخي مراحل اجازه داده مي شود، ولي عذرخواهي آنان سودي ندارد.

2. ستمكاران در رستاخيز عذرخواهي و عذرتراشي مي كنند؛ يعني گاهي گناه خود را به گردن سردم داران كفر «2» و گاهي انحراف خود را به دوش شيطان مي اندازند. «3»

ولي سردم داران كفر و شيطان به آنان پاسخ مي دهند كه خودتان را سرزنش كنيد كه هدايت به سراغتان آمد، ولي گمراهي را برگزيديد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 181

آموزه ها و پيام ها:

1. گناهكاران اگر مي خواهند معذرت خواهي و توبه كنند در همين دنيا انجام دهند كه در رستاخيز دير است.

2. ستمكاران از روزي بترسند كه حتي عذرخواهي شان سودي ندارد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و هشتم و پنجاه و نهم سوره ي روم به مثال هاي هدايت آميز قرآن و واكنش منفي كافران ناآگاه اشاره مي كند و مي فرمايد:

58 و 59. وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا القُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَلَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إنْ أ نْتُمْ إلَّامُبْطِلُونَ.* كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَي قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ

و به يقين، براي مردم در اين قرآن از هر (گونه) مثالي زديم، و اگر آيه اي براي آنان بياوري، قطعاً، كساني كه كفر ورزيدند، مي گويند: «شما جز باطل گرا نيستيد.»* اين گونه خدا بر دل هاي كساني كه نمي دانند، مهر مي نهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در قرآن كريم مثال ها و مطالب متنوعي وجود دارد كه براي همه ي مردم مفيد و بيدار كننده است.

آري؛ قرآن مجموعه اي از داستان هاي عبرت آموز پيشينان، مسائل اخلاقي و برنامه هاي عملي، هشدارها و بشارت ها ومثال هايي از طبيعت است كه همگي يك هدف را دنبال مي كنند و آن هدايت است.

2. كافران خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان، بلكه به همه ي طرف داران خدا مي گويند كه شما بر باطل هستيد.

اين تهمت شامل همه ي تهمت ها هم چون نسبت دروغ، سحر، جنون و اساطير مي شود و

كافران در طول تاريخ اين تهمت ها را به پيامبران و مؤمنان مي زدند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 182

3. «يَطبَعُ» در اصل به معناي مهر نهادن است؛ هنگامي كه مي خواهند چيزي دست نخورده بماند، آن را محكم مي بندند و با وسيله اي برآن مهر مي زنند. اين تعبير كنايه از دل هاي نفوذناپذير است.

آري؛ دل هاي افراد جاهل در اثر گناه، لجاجت و ناآگاهي حسّ تشخيص خود را از دست مي دهند و چيزي را درك نمي كنند. گويا مهري برآن نهاده شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. شما در قرآن مطالب متنوعي مي يابيد (پس از آنها استفاده كنيد).

2. كافران در برابر آيات الهي واكنش منفي و تهمت آميز نشان مي دهند (شما اين گونه نباشيد).

3. ريشه ي انحراف كافران، ناآگاهي و كوردلي آنان است.

***

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي روم خواستار شكيبايي و گران سنگي پيامبر صلي الله عليه و آله مي شود و با دل داري به ايشان مي فرمايد:

60. فَاصْبِرْ إنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ

پس شكيبا باش كه وعده ي خدا حق است؛ وهرگز كساني كه يقين ندارند تو را (بي ثبات و) سبكسار نسازند.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا در آيات قرآن مكرر به مؤمنان وعده ي ياري داده است «1» كه آنها را بر كافران پيروز سازد و جانشين و خليفه ي زمين گرداند. اينك در اين آيه با يادآوري اين وعده ها به پيامبر صلي الله عليه و آله

دل داري مي دهد.

2. روي سخن اين آيه با پيامبر صلي الله عليه و آله است اما در حقيقت وظايف رهبران

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 183

الهي و اسلامي را بيان مي كند.

3. در اين آيه دو دستور اساسي به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي دهد:

الف) شكيبايي در برابر مشكلات؛

ب) گران سنگي و متانت كه شايسته ي يك رهبر الهي است.

4. در اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه صبر كن و مراقب باش كه تو را عصباني و خشمگين نكنند، تا سبك شوي، بلكه گران سنگ و با متانت و استوار باش.

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر دشمن شكيبا و گران سنگ باشيد.

2. وعده ي (پيروزي) الهي حتمي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 185

بخش سوم: سوره ي لقمان

اشاره

يادآوري مبدأ و معاد

پندهاي گرانمايه ي لقمان

اشارات علمي به نيروي جاذبه و زوجيت گياهان

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص:

187

اول: سيماي سوره ي لقمان

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

شمارگان:

سوره ي لقمان كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شد، داراي 34 آيه، 542 كلمه و 2110 حرف است.

نزول

اين سوره پنجاه و ششمين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي صافات و قبل از سوره ي سبأ) و اندكي قبل از هجرت نازل گرديده است، اما در چينش كنوني قرآن سي و يكمين سوره به شمار مي آيد.

نام:

تنها نام اين سوره «لقمان» است. اين نام گذاري به مناسبت آيه ي 12 به بعد اين سوره است كه در آن جا نامي از لقمان برده شده و پندهاي گران مايه ي را به فرزندش مطرح گرديده است.

فضايل

در مورد فضيلت قرائت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

هر كس سوره ي لقمان را بخواند، لقمان در قيامت رفيق و دوست او خواهد بود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 188

تذكر: روشن است كه خواندن سوره ي لقمان و عمل به نصيحت هاي او مي تواند انسان را از نظر اخلاق و عقايد شبيه لقمان سازد و همين شباهت روحي سبب رفاقت در قيامت خواهد شد.

ويژگي ها:

اين سوره نيز با حروف مقطعه «الم» شروع مي شود و يكي از سوره هاي اخلاقي قرآن به شمار مي آيد.

در اين سوره از داستان هاي پيامبران خبري نيست و كم كم مردم را با احكام (مثل نماز، زكات، امر به معروف ...) آشنا مي كند.

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت انداز:

1. يادآوري توحيد با ذكر نشانه هاي خدا؛

2. يادآوري قيامت؛

3. پندهاي اخلاقي براي سازندگي روحي انسان.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در سوره ي لقمان وجود دارد عبارت انداز:

الف) عقايد

1. دلايل توحيد و نشانه هاي خدا در آفرينش جهان (در آيات 29- 31)؛

2. نهي از شرك كه ظلم بزرگي به نفس انسان است (در آيه ي 13)؛

3. يادآوري علم بي پايان الهي با ذكر مثال و موارد علم غيب (در آيات 16، 27 و 34)؛

4. تذكري درباره ي توحيد فطري در كوران حوادث (در آيه ي 32)؛

5. تذكرات و هشدار درباره ي قيامت (در آيات 4 و 22).

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 189

ب) اخلاق

1. نكوهش سرگرمي هاي ناسالم كه انسان را از راه خدا بازمي دارد (در آيه ي 6)؛

2. پندهاي گران مايه ي لقمان به فرزندنش در مورد توحيد، نيكي به پدر و مادر، نماز، امر به معروف و نهي از منكر، صبر، خوش رويي با مردم، تواضع و نيز اعتدال در امور (در آيات 12- 19)؛

3. بيان صفات نيكوكاران (در آيات 3- 5)؛

4. بيان فريبندگي دنيا (در آيه ي 33).

ج) احكام

1. تذكري درباره ي نماز (در آيات 4 و 17)؛

2. تذكري درباره ي امر به معروف و نهي از منكر (در آيه ي 17)؛

3. تذكري درباره ي زكات (و انفاق مالي) (در آيه ي 4).

د) داستان لقمان و فرزندنش و نصيحت هاي خيرخواهانه به او (در آيات 12- 19).

ه) مطالب فرعي

1. اشاره اي به عظمت قرآن و رحمت بودن آن براي مؤمنان (در آيات 2- 3)؛

2. اشاره اي به نيروي جاذبه و آسمان هاي بدون ستون (در آيه ي 10)؛

3. اشاره اي به زوجيت گياهان (در آيه ي 10)؛

4. نكوهش تقليد از پدران در مورد بت پرستي (در آيه ي 21).

***

تفسير قرآن مهر جلد

شانزدهم، ص: 191

دوم: محتواي سوره ي لقمان

عظمت و حكمت قرآن

قرآن كريم در آيات اول تا سوم سوره ي لقمان به عظمت قرآن و صفات و اهداف آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 3. الم* تِلْكَ آيَاتُ الكِتَابِ الحَكِيمِ* هُديً وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ

الف، لام، ميم.* آن آيات كتاب حكمت آميز است؛* در حالي كه رهنمود و رحمتي براي نيكوكاران است؛

نكته ها و اشاره ها:

1. حروف مقطعه همان حروف بريده ي الفباست كه در آغاز 29 سوره از سوره هاي قرآن آمده است. اين حروف از اسرار قرآن است كه مفسران قرآن براي آنها تفسيرهاي متعددي بيان كرده اند كه ما در ذيل آيات آغازين سوره هاي بقره و روم در اين مورد مطالبي بيان كرديم.

2. ضمير «تلك» در ادبيات عرب براي اشاره به دور به كار مي رود و معادل كلمه ي اشاره ي «آن» در فارسي است؛ در حالي كه قرآن نزديك بود و مي بايست واژه ي هذه (اين) را به كار مي برد. اين نشان دهنده ي عظمت قرآن است كه گويي در نقطه اي دور دست و در اوج آسمان ها قرار گرفته است. «1»

3. «كتاب» به معناي «نوشته شده» است و در اين جا مقصود قرآن كريم است كه در صفحه ي علم الهي (لوح محفوظ) نوشته شده يا بخشي از آن كه فرود آمده و نوشته يا آماده ي نوشته شدن است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 192

4. «آيات» جمع آيه، به معناي نشانه است و در فرهنگ قرآن گاهي واژه ي آيه به معناي معجزه هم به كار مي رود.

آري؛ آيات قرآن نشانه هاي خدا و معجزات اوست كه تبلور يافته

است.

5. «حكيم» در اصل از ماده ي «حكم» به معناي جلوگيري از چيزي براي اصلاح آن است و حكمت آن است كه به وسيله ي علم و عقل حق را بشناسيم و هنگامي كه به قرآن، كتاب حكيم گفته مي شود، مقصود آن است كه در آن حكمت وجود دارد «1» و يا منظور استحكام محتواي قرآن است كه باطل و خرافه درآن راه نمي يابد و يا آن كه قرآن هم چون حكيمي فرزانه است كه درعين خاموشي با هزاران زبان با ما سخن مي گويد.

البتّه مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشد.

6. «هدايت» و راه نمايي درجات و مراتبي دارد كه برخي مراحل آن براي همه ي مردم قابل استفاده است و برخي مخصوص مؤمنان، نيكوكاران و پارسايان است؛ «2» يعني براي استفاده از برخي مراتب محتواي عالي قرآن نياز به زمينه سازي دروني است و افراد هواپرست و متعصب يا لجوج نمي توانند از همه ي مراحل هدايت قرآن استفاده كنند؛ همانند زمين شوره زاري كه نمي تواند از زلال باران استفاده كند و لاله بروياند.

7. قرآن هدايتگر است و نور هدايت آن مي درخشد و اگر كسي زمينه و آمادگي دريافت اين نور را نداشت، اشكال از گيرنده است و گرنه چراغ نورافشان قرآن مشكلي و بخلي در هدايت گري ندارد.

8. «هدايت» در حقيقت مقدمه اي براي رحمت الهي است؛ يعني هرگاه انسان در پرتو نور قرآن حقايق را دريافت و آنها را در عمل پياده كرد، مشمول رحمت الهي و نعمت هاي او مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 193

9. اين

آيات «قرآن» را مايه ي هدايت «مُحسنين» يعني «نيكوكاران» شمرده اند. مقصود از نيكوكاران افرادي هستند كه ايمان را در زندگي خود پياده كرده اند كه به صورت پرستش (نماز) و پرداخت (ماليات زكات) نمودار شده است. در آيات بعد صفات اين افراد بيان خواهد شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اين سوره را با همين حروف معمولي الفبا شروع كرديم (اگر مي توانيد مِثل آن را بياوريد).

2. قرآن كتابي با عظمت، فرزانه صفت، هدايتگر و رحمتگر است (پس قدر آن را بدانيد و از مطالب عالي آن استفاده كنيد).

3. نيكوكار باشيد تا از مراتب عالي هدايت و رحمت قرآن بهره مند شويد.

***

ويژگي هاي نيكوكاران

قرآن كريم در آيات چهارم و پنجم سوره ي لقمان ويژگي هاي نيكوكاران را برمي شمارد و مي فرمايد:

4 و 5. الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ* اوْلَئِكَ عَلَي هُديً مِنْ رَبِّهِمْ وَاوْلَئِكَ هُمْ المُفْلِحُونَ

(همان) كساني كه نماز را برپا مي دارند و [ماليات زكات را مي پردازند و آنان خود به آخرت يقين دارند.* آنان از راه نمايي پروردگارشان برخوردارند، و تنها آنان رستگارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات «اقامه ي نماز» نه «خواندن و قرائت نماز» از ويژگي نيكوكاران مؤمن بيان شده است؛ چرا كه آنان نه تنها نماز مي خوانند، بلكه نماز را برپا مي دارند و عامل ترويج فرهنگ نماز در جامعه مي شوند.

2. در اين آيات پرداخت «زكات» يكي از ويژگي هاي

نيكوكاران شمرده

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 194

شده است، در حالي كه سوره ي لقمان در مكه نازل شده است كه هنوز در مكه زكات واجب نشده بود.

از اين رو برخي مفسران برآن اند كه مقصود از «زكات» در اين آيه زكات مستحبي است كه شامل هرگونه انفاق و بخشش مالي مي شود. «1»

پرداخت زكات مستحبي نشانه ي نيكوكاري است، و گرنه پرداخت زكات واجب وظيفه ي هر مسلمان است.

3. نيكوكاران از طريق پرداخت زكات، اموال خود را پاك مي كنند و رشد مي دهند و به بينوايان جامعه نيز رسيدگي مي كنند؛ يعني ارتباط خود را با توده ي مردم حفظ مي كنند.

4. نيكوكاران به فرجام هستي و معاد يقين دارند و مي دانند او جهان را بي هدف نيافريده است و جهان فرجامي حسابگرانه دارد.

5. اعتقاد به معاد، انسان را در برابر مشكلات زندگي و مصيبت ها مقاوم مي سازد و او را به انجام كارهاي نيك براي به دست آوردن پاداش، تشويق مي كند و از انجام گناهان بازمي دارد.

6. واژه ي «هدي» دراين آيه نكره آمده است؛ يعني هدايتي كه از خدا به آنان مي رسد بسيار عظيم و هم چون مركب راهواري در اختيار آنهاست «2» كه با آن به سوي سعادت و رستگاري رهسپارند.

7. واژه ي «مفلحون» از ريشه ي «فلاح» به معناي شكافتن است. به كشاورز هم فلّاح مي گويند چون دل زمين را مي شكافد و دانه مي كارد و ثمر مي گيرد و فلاح دنيوي همان پيروزي و سعادت و فلاح اخروي همان سعادت و عزت و بقاي اخروي است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 195

8. تنها راه رستگاري و پيروزي، همان راه نيكوكاران است «1»؛ كساني كه با خدا و خلق ارتباط دارند و معاد را باور كرده اند و اهل هدايت و رستگاري هستند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. هدايت نيكوكاران پيروز، نمازگزاران زكات دهنده و معاد باوران، تضمين شده است.

2. نيكوكار واقعي كسي است كه اعتقادات او صحيح و اهل عمل است.

3. نيكوكاري و رستگاري بدون ارتباط با خالق و خلق ادعايي بيش نيست.

4. به مبدأ، معاد و اقتصاد دنيوي توجه داشته باشيد تا نيكوكار و هدايت يافته شويد.

***

قرآن كريم در آيات ششم و هفتم سوره ي لقمان به اهداف بيهوده گرايان و واكنش منفي آنان در برابر آيات الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

6 و 7. وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُواً اولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ* وَإذَا تُتْلَي عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّي مُسْتَكْبِراً كَأنْ لَمْ يَسْمَعْهَا كَأنَّ فِي اذُ نَيْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ ألِيمٍ

و از مردم كسي است كه سخن سرگرم كننده (و بيهوده) را مي خرد، تا بدون هيچ دانشي (مردم را) از راه خدا گمراه سازد و آن (آيات) را به ريشخند گيرد؛ آنان، عذابي خواركننده برايشان (آماده) است.* و هنگامي كه آيات ما بر او خوانده مي شود، مستكبرانه روي برمي تابد، گويا آن را نشنيده است؛ چنان كه گويي در

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 196

گوش هايش سنگيني است؛ پس او را به عذاب دردناكي مژده ده!

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه «نَضْر بن حارث» مردي تاجرپيشه بود و به ايران مسافرت مي نمود و داستان هاي ايرانيان، هم چون داستان رستم و اسفنديار و كسري را براي مردم عرب بازگو مي كرد و مي گفت: اگر محمد سرگذشت عاد و ثمود را براي شما بازگو مي كند من اين ها را مي گويم و برخي مشركان دور او حلقه زده، قرآن را ترك مي كردند. اين آيات بدين مناسبت فرود آمد و بيهوده گرايان را سرزنش كرد.

البتّه برخي مفسران نيز حكايت كرده اند كه اين آيات درباره ي مردي فرود آمد كه كنيزي آوازه خوان خريد كه براي او خوانندگي مي كرد و او را از ياد خدا غافل مي ساخت. البته مانعي ندارد كه آيات در مورد هر دو جريان نازل شده باشد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين جا مقصود از خريداري كردن سخنان بيهوده چيست؟

الف) ممكن است منظور هزينه كردن و خريداري كردن افسانه هاي خرافي و باطل باشد همان طور كه در شأن نزول بيان شد.

ب) شايد مقصود هزينه كردن براي برپايي مجالس لهو و لعب باشد؛ همان طور كه در مورد خريداري كنيز آوازه خوان گذشت.

ج) شايد مقصود از «خريدن» در اين جا معناي كنايي آن باشد؛ يعني هرگونه تلاش براي رسيدن به مطالب بيهوده و مجالس لهو.

البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد. «2»

تفسير قرآن

مهر جلد شانزدهم، ص: 197

2. «لَهوَ الحديث» به معناي «سخنان بيهوده» است، ولي در اين جا مفهوم گسترده اي دارد كه شامل هرگونه سخنان و آهنگ هاي فسادانگيز مي شود كه بيهوده، بي هدف، غفلت زا و گمراه كننده است كه غنا يكي از مصاديق آن است.

3. اين آيه به دو مطلب اشاره دارد:

الف) محتواي بيهوده ي سخنان، هم چون اشعار عاشقانه ي فسادانگيز و يا داستان هاي خرافي كه موجب گمراهي مردم مي شود و نيز سخنان ريشخندآميز كه با هدفِ مبارزه با حق گفته مي شود.

ب) آهنگ صدا و لحن شهوت انگيز و هوس آلود كه افراد را به فساد مي كشاند.

4. در احاديث اسلامي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

مجلس غنا، مجلسي است كه خدا به اهل آن نظر نمي كند (و آنان را مشمول لطف خود نمي سازد) و اين همان چيزي است كه خدا فرمود: «و از مردم كسي است كه سخنان بيهوده را خريداري مي كند تا مردم را از راه خدا گمراه سازد». «1»

و در احايث متعددي از اهل بيت عليهم السلام عمل غنا سرزنش شده و تعليم و مزد افرادي كه به غنا مي پردازند، حرام شمرده شده است و اين را كار فاسقان ناميده اند. «2»

5. اصل حرام و ممنوع بودن «غنا» از جمله مسائلي است كه دانشمندان شيعه و بسياري از اهل سنت برآن اتفاق دارند، ولي در مورد مفهوم و مصاديق آن اختلاف نظر وجود دارد و برخي موارد را استثنا كرده اند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 198

6. غناي حرام آن صوت و آهنگي است كه

مناسب مجالس اهل گناه و فساد باشد و قواي شهواني انسان را تحريك كند كه به دو صورت است:

الف) گاهي محتواي صوت و آهنگ (يعني اشعار آن) هر دو فسادانگيز و حرام است.

ب) گاهي فقط آهنگ آن طرب انگيز و فسادآور و حرام است هرچند محتواي آن اشعار عالي، مناجات، قرآن يا دعا باشد؛ يعني آنها را طوري مي خوانند كه مناسب مجالس عياشان و فسادگران است. «1»

كه در هر دو صورت، ممنوع و حرام است. «2»

7. برخي از موارد «غنا» استثنا حلال شمرده شده است؛ از جمله:

الف) صداي خوش و زيبا كه مناسب مجالس لهو وفساد نباشد.

از اين رو سفارش شده كه قرآن را با صداي خوش بخوانيد و با صداي نيكو اذان بگوييد.

ب) آهنگ هاي حماسي كه مناسب ميدان هاي نبرد و ورزش است.

ج) اشعاري كه براي تحريك شتران در قافله ها خوانده مي شده است. «3»

8. در مواردي كه شك شد، صدايي يا آهنگي غنا و حرام است يا نه، اصل برائت است؛ يعني شنيدن آن جايز است تا هنگامي كه حرام بودن آن ثابت شود. «4»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 199

9. فلسفه ي ممنوعيت غنا و سخنان بيهوده چيست؟

در اين مورد مي توان به چند مطلب اشاره كرد:

الف) هدفِ سخنان باطل و بيهوده، گمراه ساختن مردم از راه خداست و كسي كه به دنبال مجالس بيهوده گرايان برود، كم كم از ياد خدا غافل و درنهايت گمراه مي شود و كارش به جايي مي رسد كه آيات الهي را مسخره مي كند.

ب) غنا و مجالس بيهوده گرايان

انسان را به فساد اخلاقي مي كشاند كه در جهان امروز شواهد زيادي دارد.

ج) آهنگ هاي تند و فسادانگيز بر اعصاب و روان انسان اثر منفي دارد.

د) غنا، آهنگ هاي فسادانگيز و صداهاي شهوت انگيز يكي از ابزارهاي استعمارگران است كه با ايجاد مراكز فحشا و سرگرمي هاي ناسالم مي كوشند ملت ها را سرگرم و غافل سازند و منابع آنان را به غارت ببرند و آنها را از برنامه هاي سازنده بازدارند تا عقب افتاده و نيازمند آنان شوند.

10. تعبير «لَهوَ الحديث» به معناي «بيهوده سخن» است، در حالي كه مي بايست بگويد: «الحديث اللهوي» (سخن بيهوده). اين تعبير اشاره به آن است كه هدف اصلي اين افراد همان سرگرمي و بيهودگي است و سخن وسيله اي براي رسيدن به آن است.

11. در اين آيات بيان شده كه هدف بيهوده گرايان، گمراه ساختن مردم است. اين هدف شامل انحرافات اعتقادي و اخلاقي مي شود؛ همان طور كه در شأن نزول گذشت كه به هردو نوع انحراف اشاره شده بود.

12. تعبير «بغَيرِ علم» وصف گمراه كنندگان است؛ يعني بيهوده گرايان افرادي نادان هستند كه براساس جهل و تقليد كوركورانه اقدام به اين كارها مي كنند و جاهلانه ديگران را در دام گمراهي و فساد گرفتار مي سازند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 200

13. بيهوده گرايان در سرگرمي ها و مجالس لهو، آيات قرآن را به ريشخند مي گيرند؛ از اين رو در رستاخيز گرفتار عذاب خواركننده مي شوند؛ يعني عذاب آنان باگناه آنان متناسب است و همان طور كه به قرآن توهين كردند، در رستاخيز توهين و خوار

مي شوند.

14. تعبير «وَلّي مُستكبراً» اشاره به آن است كه بيهوده گرايان گمراه كننده، نه فقط به خاطر منافع مادي و هوس هايشان از آيات الهي روي برمي تابند، بلكه انگيزه ي متكبرانه دارند كه اين تكبّر در برابر خدا و آيات او از بزرگ ترين گناهان است.

15. در اين آيات به متكبران در برابر آيات الهي مژده ي آتش داده شده است. به كار بردن تعبير «مژده» براي آتش و عذاب، نوعي ريشخند متكبراني است كه آيات الهي را ريشخند مي كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از بيهوده گرايان و متكبران در برابر آيات الهي برحذر باشيد كه هدف آنان گمراهي شما و ريشخند قرآن است.

2. به دنبال سرگرمي هاي هدف دار باشيد.

3. سرگرمي هاي بي هدف و ناسالم، انسان را به گمراهي و موضع گيري در برابر آيات الهي مي كشاند.

4. نسبت به آيات قرآن بي اعتنا و متكبّر نباشيد.

5. گوشي كه آيات الهي را نشنود، گويا كم شنواست.

6. انسان كوردل به جايي مي رسد كه مطالب باطل را خريداري مي كند، اما آيات حق الهي را به طور رايگان نمي پذيرد.

7. و بيهوده گرايان و مستكبران، در برابر قرآن، فرجامي عذاب آلود دارند.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 201

قرآن كريم در آيات هشتم و نهم سوره ي لقمان به فرجام مؤمنان شايسته كردار و وعده ي حقّ الهي در اين مورد اشاره مي كند و مي فرمايد:

8 و 9. إنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ* خَالِدِينَ فِيهَا وَعْدَ

اللَّهِ حَقّاً وَهُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ

در حقيقت، كساني كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام داده اند، بوستان هاي پرنعمت (بهشت) براي آنهاست؛* در حالي كه در آن جا ماندگارند؛ [اين وعده ي حق خداست؛ و او شكست ناپذير [و] فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، «مقايسه» است؛ يعني گروه هاي مختلف اجتماعي و صفات و كردار و نتيجه ي كارهاي آنها را در كنار يك ديگر قرار مي دهد تا خواننده با مطالعه و مقايسه ي آنها بتواند راه صحيح را انتخاب كند. در آيات نخستين سوره ي لقمان نيز افراد گمراهِ بيهوده گرا و فرجام عذاب آلود آنان با مؤمنان شايسته كردار و فرجام نيكوي آنان مقايسه شده است.

2. افراد مؤمن آگاهانه و به حكم عقل ايمان آورده اند و در برابر آيات الهي فروتن هستند و آنها را در زندگي خويش عمل مي كنند و به دنبال كارهاي هدف دار شايسته مي روند؛ در حالي كه بيهوده گرايان نا آگاهانه به دنبال گمراهي مي روند و كارهاي آنان هدفمند و شايسته نيست.

3. فرجام بيهوده گرايان گمراه، عذاب دردناك الهي است، ولي فرجام مؤمنان شايسته كردار بهشت پرنعمت الهي است اين درحالي است كه مؤمنان چيزي اضافه دارند كه همان جاودانگي دربهشت براساس وعده ي حق الهي است؛ يعني مؤمنان بايد مطمئن باشند كه فرجام نيك آنان تخلف ناپذيراست و آنان به سوي بهشتي دايمي مي روند، نه موقت.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 202

4. «نَعيْم» از ماده ي «نعمت» و به معناي نعمت بسيار است، «1» كه معناي گسترده اي دارد و شامل همه ي نعمت هاي مادي و معنوي مي شود؛ نعمت هاي

بهشتي كه ما حقيقت آنها را درك نمي كنيم و قرآن خواسته است كه با زبان اشاره آنها را به ما بفهماند.

5. در اين آيه از صفت «عزيز» و «حكيم» خدا ياد شده است. معمولًا صفاتي كه درپايان هر آيه ذكر مي شود با محتواي آيه تناسب دارد. در اين جا نيز از «وعده ي حق الهي» ياد شده، سپس اشاره شده كه خدا قدرتمندي شكست ناپذير است، پس اگر وعده اي مي دهد مي تواند بدان عمل كند.

و همو حكيم و فرزانه است وكارهايش استوار و حكيمانه، پس وعده ي ناحق نمي دهد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان شايسته كردار فرجامي نيكو دارند (پس شما هم رهرو آنان باشيد).

2. وعده ي الهي حقيقتي تخلّف ناپذير است؛ كه او حكيمي شكست ناپذير است.

3. اگر بهشت پرنعمت مي خواهيد، مؤمناني شايسته كردار شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 203

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم سوره ي لقمان با اشاره به نيروي جاذبه، فوايد كوه ها، پراكندگي حيوانات و زوجيّت گياهان، براي توحيد در خالقيّت استدلال مي كند و مي فرمايد:

10 و 11. خَلَقَ السَّمَوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأ لْقَي فِي الأرْضِ رَوَاسِيَ أنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَأنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأ نْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ* هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأرُونِي مَاذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ بَلْ الظَّالِمُونَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ

(خدا) آسمان ها را بدون ستون هايي كه آنها را ببينيد

آفريد؛ و در زمين [كوه هاي استواري افكند، [مبادا] كه شما را بلرزاند؛ و از هر جنبنده اي درآن پراكنده كرد؛ و از آسمان آبي فرو فرستاديم و (انواع گياهان) از هر جفت ارجمندي در آن (زمين) رويانديم.* اين آفرينش خداست؛ پس به من بنمايانيد آن (معبود) ها كه غير اويند چه چيزي را آفريده اند؟! بلكه ستمكاران در گمراهي آشكارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسّران عبارت «بِغَيرِ عمدٍ تَرَونها» را دوگونه تفسير كرده اند:

الف) «خدا آسمان ها را بدون ستون برپا داشت.»

ب) «خدا آسمان ها را بدون ستون ديدني بر پا داشت.» «1»

در حديثي روايت شده كه امام رضا عليه السلام در مورد اين آيه فرمودند: «در آن جا ستون هايي است و ليكن شما آنها را نمي بينيد.» «2» اين حديث نيز تفسير دوّم را تقويت مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 204

بنابر تفسير دوم، ممكن است آسمان ها و ستارگان و سيارات داراي ستون هايي باشند كه نامرئي اند.

هم چون نيروي جاذبه كه بين ستارگان و سيارات وجود دارد و آنها را درحالت تعادل جاذبه و دافعه در مسيرهاي مشخصي قرار مي دهد. از اين رو برخي مفسران گفته اند اين آيه به نيروي جاذبه اشاره دارد. «1»

البتّه اين تفسير درصورتي صحيح است كه واژه ي «سَماوات» در اين آيه به معناي كرات آسماني باشد.

به هر حال اين آيه را يكي از موارد اعجاز علمي قرآن شمرده اند؛ «2» چرا كه نيروي جاذبه توسط ابوريحان بيروني در قرن پنجم قمري «3» و يا نيوتون «4» در قرن هفدهم ميلادي كشف شد و اين در حالي

است كه قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام قرن ها قبل ازآن به اين مطلب اشاره كرده اند، ولي از آن جا كه واژه ي «عَمَد» جمع عمود است ممكن است اين آيه اشاره به نيروهاي متعدد از جمله نيروي جاذبه باشد.

2. در اين آيه از كوه هاي استوار ياد شده كه هم چون زره محكمي پوسته ي زمين را در بر گرفته است و از لرزش هاي شديدي كه بر اثر مواد مذاب و فشار گازهاي دروني به وجود مي آيد جلوگيري مي كند و نيز پوسته ي زمين را در برابر جزر و مد حاصل از نيروي جاذبه ي ماه و خورشيد حفظ مي كند و نيز همين كوه هاست كه از طوفان هاي شديد در سطح زمين جلوگيري مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 205

3. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

خدا امامان را اركان زمين قرار داد تا مردم زمين آرامش يابند. «1»

اين گونه احاديث در حقيقت باطن آيه را بيان مي كنند؛ يعني مفهوم كوه ها را كه ركن ثبات زمين هستند گسترش مي دهند تا شامل اركان معنوي و علمي، هم چون رهبران الهي شود و از اين رو امامان را اركان آرامش بخش زمين معرفي نموده اند؛ چرا كه «امام» مايه ي ثبات جامعه و مانع درگيري ها و انحرافات عقيدتي و اجتماعي است.

4. واژه ي «زوج» به معناي «نوع و صنف» و نيز به معناي «يك جفت نر و ماده» مي آيد.

پس اين آيه اشاره به انواع مختلف گياهان است كه به صورت زوج نر و ماده آفريده شده اند.

مردم در عصر نزولِ اين

آيات اطلاعات اندكي نسبت به زوجيّت برخي درخت ها، مثل خرما داشتند كه از راه گرده افشاني بارور مي شدند، اما قانون عمومي زوجيت گياهان در حدود قرن هيجده ميلادي كشف شد؛ «2» يعني قرآن قرن ها قبل از كشف اين مطلب، در اين آيه بدان اشاره كرده است و اين يكي از اشاره هاي علمي شگفت انگيز قرآن است. «3»

«كريم» در اصل به معناي هرچيز پرارزش و ارجمند است و در اين جا مقصود گياهان پرفايده و زيبا هستند كه تنوع، زيبايي، فوايد و زوجيت آنها نشانه اي از قدرت آفريدگار است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 206

5. در اين آيات بيان شده كه خدا «از هر جنبنده اي در زمين منتشر ساخت.»

اين جمله به تنوع چهره هاي حيات در زمين اشاره دارد كه از موجودات ذره بيني و تك سلولي تا حيوانات غول پيكر را شامل مي شود؛ جنبندگاني كه با رنگ هاي متنوع و در محيط دريا، خشكي و هوا زندگي مي كنند و تعجّب انسان را برمي انگيزند و نشانه اي از قدرت پروردگار در آفرينش موجودات هستند.

6. در اين آيات به نزول باران از آسمان اشاره شده است كه مايه ي رشد گياهان و ماده ي حياتي زندگي بشر و حيوانات است. آري؛ چرخش آب درطبيعت (يعني بخار شدن آب درياها و تشكيل ابرها و نزول باران از آنها) نشانه اي ديگر از خالق و مدبّر و ناظم هستي است.

7. واژه ي «سماء» (آسمان) در قرآن كريم به معاني مختلفي به كار مي رود:

الف) گاهي به معناي جهت بالا مي آيد كه معناي لغوي آن است. «1»

ب)

گاهي به معناي كرات آسماني است همان طور كه در صدر اين آيه به نيروي جاذبه ي بين ستارگان و سيارات آسماني اشاره شده بود.

ج) گاهي به معناي جوّ اطراف زمين است، همان طور كه در ذيل آيه ي فوق آمده است كه باران از آسمان (يعني جوّ زمين) فرو مي آيد.

د) گاهي نيز به معناي آسمان معنوي، يعني مقام قُرب الهي و مراتب بالاي وجود مي آيد كه منشأ تدبير هستي است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 207

8. در اين آيات برتوحيد خالقيّت استدلال شده است؛ يعني مي فرمايد:

خدا اين آسمان ها و كوه ها و جنبندگان و باران و گياهان زوج را آفريد و معبودان شما چيزي نيافريده اند، پس آفريدگار جهان يكي است.

9. توحيد در آفرينش دليل توحيد در پرورش (: رُبُوبيت) و يگانگي مدبّر جهان هستي، و توحيد در رُبوبيّت هم دليل برتوحيد در پرستش (: عبوديت) است. «1»

از اين رو، هرگاه ثابت شد كه آفريدگار جهان خداي يگانه است، پس بايد فقط او را بپرستيم و هركس غير او را بپرستد گمراه است و بر خود ستم كرده است.

10. «ظُلم» معناي گسترده اي دارد كه شامل ظلم به ديگران و ظلم به خود «2» و قراردادن هرچيز در غير محل مناسب مي شود.

مشركان غير خدا را مي پرستيدند و اين نوعي ستم به خويشتن است كه انسان با مقام والا و استعدادهاي فراوان در برابر بت ها و معبودهاي دروغين كرنش كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از جهان شناسي به خداشناسي برسيد.

2. با مطالعات كيهان شناسي، زمين شناسي، زيست شناسي و گياه شناسي، آفريدگار

جهان را بهتر بشناسيد.

3. به نشانه هاي خدا در نيروي جاذبه ي بين كرات آسماني، فوايد كوه ها، تنوع جنبندگان، نزول باران و زوجيّت گياهان توجه كنيد و آفرينشگر هستي را بشناسيد.

4. از ناتواني معبودان در آفريدن چيزها، به بطلان آنها پي ببريد.

5. گمراهي زمينه ساز ستمكاري (و شرك «3») است.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 208

اعجازهاي علمي قرآن

معجزه ي علمي قرآن:

آياتي از قرآن رازگويي علمي كرده اند؛ يعني مطلبي را بيان كرده اند كه قبل از نزول آيه كسي از آن اطلاع نداشته و مدت ها بعد كشف شده اند و در صورتي اعجاز علمي به حساب مي آيد كه آن مسئله با وسايل عادي كه در اختيار بشر عصر نزول بوده قابل اكتساب نبوده باشد. «1»

موارد اعجاز علمي قرآن:

الف) موارد اثبات شده:

1. نيروي جاذبه: «رَفَعَ رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» (رعد، 2) «خَلَقَ السَّماوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» (لقمان 10).

نيروي جاذبه توسط ابوريحان بيروني (440 ق) «2» و طبق نظر مشهور توسط نيوتن در قرن هفدهم ميلادي كشف شد؛ «3» پس اشاره ي قرآن به ستون هاي نامرئي بين كرات آسماني، نوعي رازگويي علمي قرآن است. «4»

2. حركت هاي خورشيد: «الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا» (يس، 38 و 40؛ انبياء، 3 و رعد، 2) برخي مفسران

از آيات قرآن حركت انتقالي مستقيم خورشيد درون كهكشان راه شيري و نيز حركت وضعي خورشيد و حركت انتقالي دوراني خورشيد به همراه منظومه ي شمسي و نيز حركت و حيات خورشيد تا زمان معين و حركات دروني خورشيد در اثر انفجارات هسته اي را استفاده كرده اند كه مورد اخير را اعجاز علمي قرآن دانسته اند. «5»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 209

3. زوجيت عمومي: «مِن كُلِّ شَيْ ءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ» (ذاريات، 49)؛

رعد، 2؛ شعراء، 7؛ يس، 36؛ حج، 5؛ لقمان، 10؛ ق، 7؛ طه، 53 و اعراف، 89).

قرآن در آيات متعددي به زوجيت ميوه ها و گياهان و انسان ها و زوجيت چيزهايي كه انسان از آنها اطلاعي ندارد و در نهايت زوجيت همه ي موجودات سخن گفته است.

زوج به دو چيز قرينه ي هم ديگر و نيز چيزهاي مشابه و متضاد گفته مي شود؛ «1» از اين رو برخي واژه ي زوج را در مورد ذرات درون اتم (الكترون و پروتون) و نيروهاي مثبت و منفي به كار برده اند.

نظريه ي زوجيت عمومي گياهان توسط كارلينه (1707- 1787 م) گياه شناس سوئدي در سال 1731 م ابراز شد و مردم عصر نزول قرآن از زوجيت عام گياهان و زوجيت عمومي موجودات اطلاع نداشتند و اين رازگويي علمي قرآن است. «2»

4. لقاح ابرها و گياهان: «وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً» (حجر، 22).

اين آيه اشاره به رساندن گرده هاي گياهان نر توسط باد به گياهان ماده است و نيز اشاره به برخورد ابرها توسط باد و بارور شدن آنها و نزول باران است كه

مردم عصر نزول از مورد دوم اطلاع نداشتند؛ بنابر اين بيان اين مطلب اعجاز علمي قرآن است و مورد اول از شگفتي هاي علمي قرآن به شمار مي آيد. «3»

5. چينش مراحل آفرينش انسان در قرآن: در قرآن كريم در آيات متعددي به پانزده مرحله از خلقت انسان (خاك، آب، مني، نطفه،

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 210

علقه، مضغه، تصوير و تنظيم، شكل گيري استخوان ها، پوشاندن

گوشت بر استخوان، تعيين جنس جنين، آفرينش روح، تولد

طفل، بلوغ، كهنسالي و مرگ) اشاره شده است. (از جمله: حج، 5؛ مؤمنون، 12 و غافر، 67) كه حيرت پزشكان و دانشمندان را برانگيخته و بيان كرده اند كه اين چينشِ مراحل تا قبل از قرون اخير كشف نشده بود. «1»

ب) موارد اعجاز علمي قرآن كه ادعا شده ولي اثبات نشده و به صورت اشارت شگفت آور علمي قرآن قابل طرح است:

1. آغاز جهان و چگونگي پيدايش آن (انبياء، 30 و فصلت، 11)؛

2. هفت آسمان (بقره، 29؛ اسراء، 44 و ...)؛

3. حركت زمين (نمل، 88؛ زخرف، 10 و ...)؛

4. پيدايش حيات از آب (نور، 45 و انبياء، 30)؛

5. ممنوعيت شراب خواري و زيان هاي آن (مائده، 90؛ بقره، 219 و ...)؛

6. ممنوعيت آميزش با زنان در حالت عادت ماهيانه (بقره، 222) «2»؛

و ...

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 211

حكمت هاي لقمان

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي لقمان به سرگذشت لقمان و الهام حكمت سپاس گزاري به او اشاره مي كند و مي فرمايد:

12. وَلَقَدْ آ تَيْنَا لُقْمَانَ الحِكْمَةَ أنِ اشْكُرْ للَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ

و به يقين، به لقمان فرزانگي داديم؛ (به او گفتيم:) كه سپاس خدا را به جاي آور؛ و هر كس سپاس گزاري كند، پس فقط به سود خودش سپاس گزاري مي كند؛ و هر كس ناسپاسي كند، پس (زياني به خدا نمي رساند؛ چرا) كه خدا توانگري ستوده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. نام «لقمان» دوبار در قرآن كريم آمده است كه در آيات دوازدهم و سيزدهم همين سوره است. او فردي حكيم وغلامي سياه پوست از اهالي سودان بود و چهره اي نازيبا و روحي با صفا داشت و راست گو و امانت دار بود.

در قرآن سخني از نبوّت او گفته نشده و در احاديث نيز از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده است كه

او پيامبر نبود، بلكه بنده اي بود كه زياد فكر مي كرد و يقين نيكويي داشت و خدا را دوست مي داشت و خدا نيز به او حكمت داد. «1»

البتّه لقمان حكيمي والامقام بوده است، به طوري كه خدا اندرزهاي او را در كنار سخنان خود در قرآن حكايت كرده است.

آري، چنانچه انسان قلب خود را با نور تفكّر و تقوا پاك سازد، سخنان حكمت آميز بر زبانش جاري مي شود و همان مي گويد كه خدا مي پسندد.» 2. «حِكمت» در لغت به معناي رسيدن به حق از طريق علم و عقل است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 212

از اين رو حكمت را به شناخت موجودات و انجام كارهاي نيك و آگاهي از حقايق قرآن و رسيدن به حق از نظر گفتار و عمل و شناخت خدا معنا كرده اند؛ بنابراين حكمتي كه خدا به لقمان عطا كرد، مجموعه اي از معرفت، علم، اخلاق پاك، تقوا و نور هدايت بود. «1»

3. در احاديث اهل بيت عليهم السلام از امام كاظم عليه السلام روايت شده كه

مقصود از حكمت، فهم و عقل است. «2»

و از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

مقصود از حكمت لقمان شناخت امام زمانش (يعني رهبر الهي زمان لقمان) بوده است. «3»

البتّه اين گونه احاديث برخي مصاديق و شاخه هاي وسيع حكمت رابيان مي كنند و منافاتي با معاني ديگر ندارند.

4. «شكر» خدا گاهي لفظي است، هم چون گفتن «شكراً للَّه» و گاهي شكلي است هم چون «سجده ي شكر» و گاهي عملي است، يعني انسان نعمت هاي الهي را در جاي مناسب و به اندازه مصرف كند.

5. سود شكرگزاري به فرد سپاس گزار باز مي گردد، همان طور كه زيان ناسپاسي به ناسپاس مي رسد؛ چراكه هركس سپاس گزاري كند خدا برنعمت او مي افزايد «4» و عامل رشد مادي و معنوي او مي شود و هركس ناسپاسي كند خود را از نعمت و كمال محروم مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 213

6. تعبير «غَني حَميد» يعني خدا «توانگر و ستوده» است. اين تعبير

اشاره به آن دارد كه هر فرد عادي كه نعمتي به كسي مي دهد، سپاس او آن است كه چيزي در عوض به او بدهند يا حداقل او را ستايش كنند، ولي خدا نه نيازمند عوض است و نه ستايش ديگران را مي خواهد.

آري:

گر جمله ي كائنات كافر گردند

بر دامن كبرياييش ننشيند گرد 7. در اين آيه «شكر» با صيغه ي مضارع آمده است تا نشان دهد كه سپاس گزاري خدا اگر استمرار يابد انسان را به كمال مي رساند، ولي «كفر» با صيغه ي ماضي آمده است تا نشان دهد كه حتي يك مرتبه ناسپاسي هم عواقب دردناكي دارد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. سخنان لقمان حكمت آميز است (پس به سخنان او در آيات بعدي توجه كنيد و آنها را سرمشق زندگي خويش سازيد).

2. سپاس گزاري كاري حكمت آميز است (پس سپاس گزار باشيد).

3. سپاس گزاران درگاه الهي از سپاس خويش بهره مند مي شوند و ناسپاسان زيان مي بينند.

4. سپاس گزاري و ناسپاسي شما در خداي بي نياز تأثيري ندارد.

5. از سرنوشت لقمان الهام گيريد (و سپاس گزار باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي لقمان به پندهاي لقمان در مورد شرك ستيزي و معرفي حقيقت ظالمانه ي شرك اشاره مي كند و مي فرمايد:

13. وَإذْ قَالَ لُقْمَانُ لإبْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ

و (يادكن) هنگامي را كه لقمان به پسرش- در حالي كه وي پندش مي داد- گفت:

«اي پسركم!

به خدا شرك نورز؛ [چرا] كه مسلماً شرك، ستمي بزرگ است.»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 214

نكته ها و اشاره ها:

1. نام پسر لقمان در قرآن مشخص نشده است و برخي مورخان نوشته اند كه او پسر بزرگ لقمان بود و روش بزرگان آن است كه اندرزهاي خود را به پسر خود مي گويند تا مردم از آنها استفاده كنند و از اين جهت بود كه لقمان نصايح خود را به او گفت. «1»

2. لقمان اندرزهاي متعددي نموده كه در آيات دوازدهم تا نوزدهم اين سوره آمده است. البتّه اين اندرزها را از مسأله ي توحيد و شرك آغاز كرد كه اساسي ترين مسأله است. «2»

3. واژه ي «شرك» مفهوم وسيعي دارد كه شامل شرك آشكار (: جَلّي) هم چون بت پرستي و ستاره پرستي و شرك پنهان (: خَفي) هم چون هواپرستي، مقام پرستي و دنياپرستي نيز مي شود.

4. چرا شرك «ظلم» است؟

پاسخ آن است كه انسان مشرك از طرفي به خود ستم مي كند كه با آن مقام والاي انساني در برابر بت هاي بي جان و معبودهاي دروغين سر فرود مي آورد.

از طرف ديگر به خدا ستم مي كند كه موجودات بي ارزش را همتاي او قرار مي دهد.

و از ديگر سو شرك ظلم به مردم است، زيرا انسان مشرك آنان را به گمراهي مي كشاند.

5. با توجه به اندرزهاي لقمان به فرزندش مي آموزيم كه اولًا، فرزندان خود را با صميميت و دوستانه نصيحت كنيم. «3»

ثانياً، توحيد را به آنان بياموزيم و خطرهاي عقيدتي را به آنان گوش زد كنيم.

ثالثاً، در مسائل عقيدتي براي آنان دليل آورده، حقيقت عقايد را

تحليل كنيم.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 215

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك گناه ظالمانه اي است پس از آن دوري گزينيد.

2. از لقمان، تربيت فرزند و اندرزگويي را بياموزيد.

3. مراقب انحرافات عقيدتي فرزندان خود باشيد و از آن جلوگيري كنيد.

4. مسائل عقيدتي را براي جوانان با استدلال و تحليل بيان كنيد (تا بپذيرند).

***

قرآن كريم در آيات چهاردهم و پانزدهم سوره ي لقمان سفارش هايي در مورد پدر و مادر مي كند و با بيان يك مورد استثنا مي فرمايد:

14 و 15. وَوَصَّيْنَا الإنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ امُّهُ وَهْناً عَلَي وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إلَيَّ المَصِيرُ* وَإنْ جَاهَدَاكَ عَلي أنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّ نْيَا مَعْرُوفاً وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أ نَابَ إلَيَّ ثُمَّ إلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَا نَبِّؤُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

و به انسان درباره ي پدر و مادرش سفارش كرديم- مادرش به او باردارشد، درحالي كه سستي بر سستي (مي افزود.) و از شير بازگرفتنش در دو سالگي بود- (و به اوگفتيم:) كه براي من و پدر و مادرت سپاس گوي! كه فرجام (همه ي شما) فقط به سوي من است.* و اگر آن دو، تلاش كنند براي اين كه تو چيزي را كه بدان هيچ دانشي نداري، همتاي من قراردهي، پس، از آن دو اطاعت نكن؛ و [لي در دنيا با آن دو به طور

پسنديده هم نشيني كن؛ و از راه كسي كه به سوي من بازگشته، پيروي كن؛ سپس بازگشت شما فقط به سوي من است و شما را به آنچه انجام مي داديد خبر مي دهم.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين دو آيه به صورت جمله هاي معترضه اي است كه خداي متعال در ميان سخنان لقمان فرموده است، ولي با سخنان لقمان در آيه ي قبل كاملًا ارتباط دارد و به نوعي تكميل و توضيح آنهاست.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 216

2. در آيه ي قبل لقمان به فرزندش اندرز داد و او را از شرك ورزيدن بازداشت. ممكن است به دنبال آيه ي قبل، كسي فكر كند كه هرچه پدر و مادر گفتند بايد اطاعت كرد؛ از اين رو در اين آيات خداي متعال از طرفي سفارش مي كند كه نسبت به پدر و مادر سپاس گزار باشيد و از طرف ديگر يادآور مي شود كه اگر آنان شما را به شرك دعوت كردند، از آنان پيروي نكنيد.

3. سپاس پدر و مادر آن قدر مهم است كه خداي متعال خودش در مورد آن سفارش كرده است و در اين آيات سپاس گزاري از پدر و مادر، در كنار شكرگزاري از خدا قرار گرفته است و اين اهميت ويژه ي مطلب را نشان مي دهد؛ يعني همان طور كه شكر مرا به جا مي آوري كه نعمت هاي فراوان به تو دادم، سپاس گزار پدر و مادرت نيز باش.

4. موضوع آيه «انسان» است نه مسلمان؛ پس نيكي به پدر و مادر يكي از وظايف انساني ما و از موارد حقوق بشر است.

5. سپاس گزاري

از پدر و مادر گاهي لفظي است كه همان اظهار تشكر است و گاهي عملي است يعني انسان زحمات آنان را تا حدودي جبران كند و سخنان آنان را بشنود و اطاعت نمايد.

6. در احاديث اسلامي نسبت به پدر و مادر زياد سفارش شده است تا آن جا كه در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

پدر و مادرت را اطاعت كن و به آنان نيكي نما، چه زنده باشند و چه از دنيا رفته باشند! «1»

و در حديث ديگري روايت شده كه

شخصي از پيامبر صلي الله عليه و آله سه بار پرسيد به چه كسي نيكي كنم، حضرت فرمود: «به مادرت و در بار چهارم فرمود به پدرت. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 217

و از امام رضا عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

هركس از پدر و مادرش سپاس گزاري نكند، شكر خدا را به جا نياورده است! «1»

و در حديث ديگري از ايشان روايت شده كه

نيكي به پدر و مادر واجب است و گرچه مشرك باشند، ولي از آنها درمورد نافرماني خدا اطاعت مكن! «2»

و نيز از آن حضرت روايت شده كه

اگر پدر و مادرت منحرف هستند براي آنان دعاكن و صدقه بده. «3»

7. در اين آيات با اين كه موضوع سپاس گزاري از پدر و مادر است، اما زحمات مادر يادآوري و برآنان تأكيد شده است.

اين مادر است كه حدود نه ماه فرزند را حمل و از خون خويش او را تغذيه

مي كند و از اين رو خود ضعيف وسست مي شود كه گاهي آثار آن تا آخر عمر هويداست.

و مادر است كه حدود دو سال فرزندش را شير مي دهد «4» و او را در دامان محبت خود مي پرورد و از گزند حوادث و بي غذايي حفظ مي كند؛ از اين روست كه انسان بايد نسبت به مادر محبت بيش تري بنمايد و به ياد

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 218

ايثارگري هاي او باشد.

8. در قرآن مكرراً نسبت به پدر و مادر سفارش شده است، اما نسبت به فرزندان سفارش نشده كه پدر و مادر به آنان محبت كنند؛ «1» چرا كه محبت پدر و مادر نسبت به فرزندان يك امر طبيعي و فطري است و آنان با وظايف خود آشنا هستند و به آن عمل مي كنند اما برخي از فرزندان ايثار پدر و مادر را فراموش و وظايف خود را ترك مي كنند و اين دردناك ترين حالت براي پدر و مادر و مصداق بارز ناسپاسي است. «2»

9. توحيد مقدم بر رابطه ي فرزند با پدر و مادر اوست؛ يعني اگر آنان انسان را به قطع رابطه با خدا و شرك فراخواندند، فرزند نبايد سخن آنان را در اين مورد اطاعت كند و بايد استقلال فكري و عقيده به توحيد را حفظ كند. «3»

10. در اين آيات اشاره شده كه «شرك» چيزي است كه دليل ندارد، چون اصلًا همتايي براي خدا نيست تاكسي بدان علم داشته باشد.

يعني شرك قابل اثبات نيست و دليل ندارد و همين بزرگ ترين دليل بر بطلان

آن است.

11. معيار اطاعت «علم» است پس انسان حق ندارد جاهلانه و ناآگاهانه از چيزي پيروي كند.

12. تعبير «جَاهَداك» اشاره به آن است كه پدر و مادر ممكن است از راه دل سوزي بكوشند كه عقايد شرك آميز خود را به فرزندان بياموزند تا به گمان خود سعادت آنان را تأمين كنند؛ يعني آنها حتي در اين مورد نيز قصد دل سوزي دارند.

13. با پدر و مادر مشرك نيز به طور شايسته و پسنديده رفتار كنيد و با آنها مصاحبت و همراهي نماييد؛ يعني هر چند عقايد آنان را قبول نداريد ولي آنها پدر و مادر شما هستند، پس در همان حال كه توحيد و استقلال فكري خود را حفظ مي كنيد حريم و احترام پدر و مادر را نيز نگه داريد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 219

14. راه توبه كاران مطلوب خداست و چون همه به سوي او باز مي گرديد، پس از همين حالا توبه و بازگشت را شروع كنيد.

15. خدا كارها را زير نظر دارد و در نهايت انسان را از اعمالش آگاه مي كند. آري؛ اعمال شما كاملًا ضبط مي شود و هم چون فيلم و نوار به شما ارائه مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. قدر زحمات پدر و مادر را بدانيد و از آنان تشكر كنيد، اگرچه كافر باشند.

2. خدمت به پدر و مادر، از وظايف انساني شماست.

3. زحمات مادر را فراموش نكنيد.

4. تشكر از پدر و مادر هم رديف سپاس گزاري از خداست.

5. با مطالعه در مورد دوران طفوليت خود قدرشناس زحمات مادر شويد.

6. فرمان خدا،

مقدم بر فرمان پدر و مادر است.

7. راه بازگشت به سوي خدا را برگزينيد و به راه شرك بدون دليل نرويد.

8. از روز بازگشت و افشاشدن اعمالتان بيمناك باشيد و رفتار نيكويي با پدر و مادر داشته باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 220

پدر و مادر در قرآن و حديث

الف) حقوق پدر و مادر:

1. به آنان نيكي كنيد (اسراء، 23).

2. به آنان كوچك ترين سخن ناراحت كننده اي نگوييد (بقره، 83؛ نساء، 36؛ انعام، 151؛ اسراء، 24؛ عنكبوت، 8 و احقاف، 15).

3. با آنان كريمانه و بزرگوارانه سخن بگوييد (اسراء، 24).

4. در برابر آنان فروتن باشيد (اسراء، 25).

5. به آنان دعا كنيد (اسراء، 25).

6. سپاس گزار آنان باشيد (لقمان، 14).

7. «نيكي كنيد به پدر و مادر اگر چه مشرك يا فاجر باشند.» (امام صادق عليه السلام) «1».

8. «نيكي به پدر و مادر بعد از مرگ آنان نيز لازم است (مثل نماز، صدقه، حج، روزه و استغفار براي آنان).» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله) «2».

9. «حق پدر آن است كه كاملًا از او اطاعت كنيد.» (اميرالمؤمنين علي عليه السلام) «3».

10. «حق پدر آن است كه او را با نام نخوانيد، جلوتر از او راه نرويد، قبل از او ننشينيد، موجبات دشنام به او را فراهم نكنيد.» (امام كاظم عليه السلام) «4».

ب) پدر مهم تر است يا مادر:

1. زحمات

مادر در دوران بارداري را فراموش نكنيد (لقمان، 14).

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 221

2. «بهشت تحت گام هاي مادران است.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «1» و در

حديث ديگري ايشان در پاسخ كسي كه از نيكي به افراد پرسيد سه

بار به مادر اشاره كردند و در مرتبه ي چهارم از پدر ياد فرمودند.

ج) در چه مواردي از پدر و مادر اطاعت نكنيم:

1. اگر پدر و مادر تلاش كردند شما را به شرك بكشانند اطاعت نكنيد (عنكبوت، 8 و لقمان، 15).

2. «در همه چيز از آنان اطاعت كنيد مگر در مورد نافرماني خدا.» (امام علي عليه السلام). «2»

د) پيامدهاي نيكي به پدر و مادر:

1. «نيكي به پدر و مادر عمر را زياد و رزق را فراوان مي كند.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله). «3»

2. «پدر و مادر بهشت و دوزخ تو هستند.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «4»

3. «به پدرانتان نيكي كنيد تا فرزندانتان به شما نيكي كنند.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «5»

4. «محبوب ترين كار نزد خدا بعد از نماز در وقت، نيكي به پدر و مادر است.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «6»

5. «خشنودي خدا در خشنودي پدر است.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله). «7»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 222

ه) پيامدهاي بدكاري نسبت به

پدر و مادر (عاق والدين):

1. عاق پدر و مادر چيست؟ از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام و امام

صادق عليه السلام روايت شده كه «نگاه تند به آنان كردن، با خشم به آنان نگريستن، آنان را ناراحت كردن، كشتن يكي از آنان و ... موجب عاق مي شود.» «1»

2. «عاق پدر و مادر از بزرگ ترين گناهان نزد خدا در رستاخيز است.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله). «2»

3. «دو چيز است كه در دنيا كيفر آن با شتاب داده مي شود: ستمكاري و عاق پدر و مادر.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله).» 4. «عاق پدر و مادر موجب محروميت از آمرزش مي شود.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله). «4»

5. «عاق پدر و مادر، توفيق اطاعت از خدا را از انسان سلب مي كند.» (امام رضا عليه السلام). «5»

6. «كسي كه عليه پدرش دعا كند، موجب فقر او مي شود.» (امام صادق عليه السلام). «6»

7. «كسي كه عاق پدر و مادر شود نمازش مورد قبول واقع نمي شود.» (امام صادق عليه السلام). «7»

8. «عاق پدر و مادر موجب ذلت و قلت مي شود.» (امام هادي عليه السلام). «8»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 223

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي لقمان به علم بي كران الهي و حاضر كردن اعمال در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

16. يَا بُنَيَّ إنَّهَا إنْ تَكُنْ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أوْ فِي السَّمَوَاتِ أوْ فِي الأرْضِ يَأتِ بِهَا اللَّهُ إنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ

خَبِيرٌ

(لقمان گفت:) اي پسركم! در حقيقت، اگر آن (كردارتو) هم وزنِ دانه اي از سپندان باشد و در صخره اي يا در آسمان ها يا در زمين قرار گيرد، خدا آن را (براي حساب) مي آورد؛ [چرا] كه خدا لطيفِ آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «خَردَل» به گياهي گفته مي شود كه دانه هاي سياه بسيار كوچكي دارد و در كوچكي ضرب المثل شده است. اين تعبير اشاره به آن است كه اعمال شما هر اندازه كوچك باشد باز هم خدا آنها را جمع آوري و حساب مي كند و چيزي در دستگاه الهي گم نمي شود. «1»

2. آگاهي انسان از اين كه همه ي اعمال نيك و بد او در صفحه ي علم الهي ضبط مي شود و مورد محاسبه قرار مي گيرد، عامل كنترل كننده ي انسان و زمينه ساز اصلاحات فردي و اجتماعي است، به طوري كه هر كس به اين مطلب توجه داشته باشد، به طرف كارهاي نيك مي رود و از كارهاي بد دوري مي گزيند.

3. «صَخْره» براي نشان دادن مكان هاي سخت و محفوظ و «سموات» (آسمان ها) و «ارض» (زمين) براي نشان دادن مكان هاي دور است، كه خدا از همه ي اين مكان ها آگاه است و هيچ چيز مانع علم او نمي شود؛ چرا كه علم

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 224

او حضوري است و او در همه جا حاضر و ناظر است.

4. «لطيف» از ماده ي لُطف است كه در مورد اجسام به معناي سبكي است و گاهي به معناي دقيق، رسيدگي پنهاني به امور، خالق اشياي ظريف و ناپيدا، اهل مدارا و

رفاقت، پاداش دهنده ي اهل وفا و بخشاينده ي اهل جفا و آن كه عطاي خود را كم مي شمارد «1» به كار مي رود و در مورد حركات به معناي حركات كوچك و زود گذر است.

گاهي نيز به معناي موجودات و كارهاي بسيار دقيق و باريك به كار مي رود كه با حسّ قابل درك نيستند.

و اين كه مي گوييم خدا لطيف است، يا بدان معناست كه ذات پاك او با احساس كسي درك نمي شود و يا آن كه او آفريننده ي چيزهاي ريز و ناپيدا و داراي افعالي است كه از محيط قدرت ما بيرون است؛ همان گونه كه در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز بدين معنا اشاره شده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي اعمال كوچك و بزرگ و ظاهر و پنهان شما ضبط و محاسبه مي شود (پس مراقب اعمال خود باشيد).

2. به ياد رستاخيز و حساب رسي دقيق آن باشيد.

3. هم چون لقمان فرزندان خود را با علم بي كران الهي و حساب رستاخيز آشنا سازيد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي لقمان به چهار پند لقمان در مورد احكام عبادي و اجتماعي و شكيبايي در مشكلات اشاره مي كند و مي فرمايد:

17. يَا بُنَيَّ أقِمِ الصَّلاةَ وَأمُرْ بِالمَعْرُوفِ وَا نْهَ عَنِ المُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَي مَا أصَابَكَ إنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الامُورِ

اي پسركم! نماز را برپا دار و به [كار] پسنديده فرمان بده و از [كار] ناپسند منع كن و در برابر آنچه (از مشكلات) كه به تو مي رسد، شكيبا باش؛ كه اين [حاكي از تصميم

استوار (شما در) كارهاست؛

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 225

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين پندهاي لقمان در مورد امور اعتقادي و اصول دين، هم چون توحيد و معاد بود و اينك در اين آيه در مورد احكام و فروع دين اندرز مي دهد و در مورد وظايف فردي و اجتماعي، يعني نماز، امر به معروف و نهي از منكر سفارش مي كند.

2. نماز مهم ترين راه پيوند انسان با معبود خويش است و آن قدر اهميت دارد كه ستون دين شمرده شده است.

نماز روح را پاك و زندگي را روشن مي كند و نور ايمان را در قلب انسان مي تاباند و انسان را از كارهاي زشت باز مي دارد.

3. همان طور كه در دين اسلام نماز وجود دارد، در اديان پيشين در عصر لقمان نيز نماز وجود داشته است، هر چند ممكن است شكل و جزئيات آنها متفاوت بوده باشد.

4. «معروف» در لغت به معناي «شناخته شده» و «منكر» به معناي «ناشناس» است؛ بنابراين از كارهاي نيك به عنوان اموري شناخته شده و از كارهاي زشت و ناپسند به عنوان اموري ناشناس ياد شده است چه اين كه فطرت پاك انساني با دسته ي اول آشنا و با منكرات ناآشناست.

آيات فراوان قرآن و روايات متعددي كه در مورد امر به معروف و نهي از منكر آمده است، اهميت اين دو وظيفه ي اجتماعي را نشان مي دهد.

براي مثال، از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

امر به معروف و نهي از منكر دو واجب بزرگ الهي است

كه بقيه ي واجبات با آنها بر پا مي شوند و به وسيله ي اين دو، راه ها امن مي گردند و كسب و كار مردم حلال مي شود و حقوق افراد تأمين مي گردد و در سايه ي آنها زمين ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 226

مي شود و در پرتو آنها همه ي كارها رو به راه مي گردد. «1»

و در روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

اگر امر به معروف و نهي از منكر نكنيد خدا ستمگران را بر شما مسلط مي كند و دعايتان مستجاب نمي شود و توبه ي شما قبول نخواهد شد.

و نيز از ايشان روايت شده كه «امر كننده ي به معروف و نهي كننده از منكر از بهترين مردم به شمار مي آيد». «2»

5. از آن جا كه كارهاي ناپسند افراد در اجتماع به صورت زيان هاي اجتماعي درمي آيد، پس عقل اجازه مي دهد كه افراد اجتماع در پاك نگه داشتن محيط زيست خويش، بكوشند؛ زيرا هر آتشي كه در اجتماع برافروخته گردد، به نقاط ديگر نيز سرايت خواهد كرد.

آري؛ گناهكاران در اجتماع، هم چون مسافران كشتي هستند كه مي خواهند قسمتي از كشتي را سوراخ كنند و جامعه ي انساني را نابود سازند. «3»

بنابراين، امر به معروف و نهي از منكر يك وظيفه ي عقلي و يك حقّ طبيعي انسان هاست كه ناشي از پيوند سرنوشت انسان ها در اجتماع است.

پس آيات و روايات مربوط به امر به معروف و نهي از منكر ارشادي هستند.

6. از مجموع آيات قرآن در مورد امر به معروف

و نهي از منكر برمي آيد

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 227

كه امر به معروف و نهي از منكر داراي دو مرحله است:

الف) مرحله ي فردي كه يك وظيفه و واجب عمومي است و هر كس موظف است به تنهايي ناظر اعمال ديگران باشد و از آن جا كه توانايي افراد محدود است، شعاع اين مرحله نيز محدود است و از حد تذكّر، اندرز دادن، اعتراض كردن و انتقاد نمودن به خلاف كاران و مفسدان تجاوز نمي كند.

ب) مرحله ي دوم امر به معروف و نهي از منكر مخصوص گروهي خاص از مردم مسلمان است كه به صورت جمعي عمل مي كنند و يك واجب كفايي و داراي قدرت و شعاع عمل وسيعي است. اين مرحله كه از شئون حكومت اسلامي به شمار مي آيد، شامل شدت عمل و اجراي حدود و تعزيرات نيز مي شود.

البتّه مرحله ي دوم بايد زير نظر حاكم شرع و با اجازه ي حكومت اسلامي انجام گيرد، تا از هرج و مرج در جامعه جلوگيري شود. اين همان چيزي است كه امروزه تحت عنوان بازرسي و نظارت و يا حتي سازمان هاي امر به معروف و نهي از منكر در برخي كشورهاي اسلامي اجرا مي شود كه لازم است تكميل شود. «1»

7. امر به معروف و نهي از منكر مراتبي نيز دارد؛ يعني ابتدا انسان بايد قلباً از كار ناپسند ناراحت شود و در مرتبه ي دوم آثار ناراحتي در چهره ي او نمايان شود و سپس با اشاره يا گفتار نرم و مؤدبانه و از روي دل سوزي انجام

وظيفه كند و جز در موارد ضروري از راه هاي مسالمت آميز وارد شود، تا امر به معروف و نهي از منكر او اثر معكوس به جاي نگذارد.

امر كننده و نهي كننده بايد معروف و منكر را به خوبي بشناسد و در جايي اقدام كند كه احتمال تأثير داشته باشد و مفسده ي مهمي به دنبال نداشته باشد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 228

8. امر به معروف و نهي از منكر با آزادي انسان منافاتي ندارد؛ چرا كه از طرفي اين يك قانون پذيرفته شده در اسلام است كه در قرآن بيان شده و مسلمانان آن را پذيرفته اند؛ پس آزادي هر مسلماني در چهار چوب قانون اسلام، منافاتي با امر به معروف و نهي از منكر ندارد.

و از طرف ديگر، زندگي اجتماعي كه براي بشر فوايد و بركات فراواني دارد، محدوديت هايي را نيز براي انسان به بار مي آورد و افراد اجتماع در سرنوشت هم اثر دارند و يكي از اين موارد همان حقّ طبيعي نظارت عمومي است كه به عنوان يك وظيفه ي عقلي نيز مطرح است و ما آن را امر به معروف و نهي از منكر مي خوانيم.

9. واژه ي «عَزْم» به معناي اراده ي محكم است و در اين جا يا به معناي كارهايي است كه از طرف خدا دستور محكم در مورد آنها داده شده است و يا كارهايي است كه عزم آهنين و تصميم راسخ انسان را مي طلبد.

يعني صبر و استقامت در برابر مصيبت ها نياز به تصميم جدّي دارد كه انسان

در برابر مشكلات تسليم نشود و مقاومت نمايد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هم چون لقمان احكام و استقامت را به فرزندان خود بياموزيد.

2. به وظايف عبادي و اجتماعي خويش، هم چون نماز، امر به معروف و نهي از منكر اهميت دهيد.

3. در برابر مشكلات عزم خود را جزم كنيد و استقامت نماييد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 229

***

قرآن كريم در آيات هيجدهم و نوزدهم سوره ي لقمان به پندهاي اخلاقي لقمان در مورد روابط اجتماعي اشاره مي كند و مي فرمايد:

18 و 19. وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلا تَمْشِ فِي الأرْضِ مَرَحاً إنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ* وَا قْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إنَّ أنكَرَ الأصْوَاتِ لَصَوْتُ الحَمِيرِ

و از مردم، رخت را (متكبّرانه) برنتاب؛ و در زمين با سرمستي و تكبّر راه نرو، [چرا] كه خدا هيچ متكبّر خيال پردازِ فخرفروشي را دوست ندارد؛* و در راه رفتنت، مُعتدل باش و صدايت را فروكاه؛ [چرا] كه مسلماً، ناپسندترين صداها، صداي الاغ هاست!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات از دو صفت نهي شده است كه عبارت انداز: خود برتربيني و خودپسندي و به دو صفت فرمان داده شده است كه عبارت انداز: اعتدال در عمل و سخن.

آري؛ اگر كسي اين چهار صفت را رعايت كند زندگي موفقي خواهد داشت و در ميان مردم محبوب خواهد شد.

2. «تُصعّر» نوعي بيماري براي شتران است

با اين نشانه كه گردن خود را كج مي كنند. اين واژه اشاره دارد كه انسان هاي متكبّر به نوعي بيماري رواني و اخلاقي گرفتار شده اند. «1»

3. «مَرَح» به معناي غرور و مستي ناشي از نعمت است كه انسان هاي متكبّر ثروتمند، در هنگام راه رفتن به صورتي مغرورانه و مستانه حركت مي كنند كه قرآن اين صفت زشت را سرزنش مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 230

بگذر ز كبر و ناز، كه ديدست روزگار

چين قباي قيصر و طرفِ كلاه كي

هشيار شو كه مرغ چمن مست گشت هان

بيدار شو كه خواب عدم در پي است هي! (حافظ)

4. انسان هاي مغرور و متكبّر، در اثر خيالات، گرفتار خود بزرگ بيني شده اند، «1» چون از شخصيت واقعي خود تصوير درستي ندارند، بلكه گرفتار نوعي از خودبيگانگي هستند.

5. «فَخُور» به معناي كسي است كه نسبت به ديگران فخرفروشي مي كند و اين فخرفروشي در اعمال و كردار او ظاهر مي شود.

6. در احاديث روايت شده كه روزي پيامبر صلي الله عليه و آله مردم را مشاهده كردند كه گرد ديوانه اي جمع شده اند، حضرت پرسيدند: «اين ها براي چه چيز جمع شده اند؟»

آنان جواب دادند كه: برگرد ديوانه اي كه گرفتار صرع است.

پيامبر صلي الله

عليه و آله فرمود:

اين ديوانه نيست بيمار است، ديوانه ي واقعي كسي است كه متكبرانه گام برمي دارد و همواره به پهلوهاي خود نگاه مي كند و پهلوهايش را به همراه شانه ها تكان مي دهد. «2»

7. در احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس از روي غرور و تكبّر بر زمين راه رود، زمين و هركس زير آن و روي آن است به او لعنت مي كنند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 231

8. در احاديث اسلامي در مورد معاشرت نيكو با مردم سفارش شده است و در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه به ديگران توصيه مي كرد:

برادر مسلمانت را با روي گشاده ملاقات كن. «1»

و در حديث ديگر از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

نيكوكاري و حُسن خُلق، خانه ها را آباد و عُمرها را زياد مي كند. «2»

9. و در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

تواضع و فروتني، اصل هر خير و سعادت است و تواضع مقام بالايي است ... و هر كس براي خدا فروتني كند، خدا او را بر بسياري از بندگانش شرافت و برتري مي بخشد ... و هيچ عبادتي نيست كه مورد قبول خدا و مورد رضايت او قرار گيرد، مگر اين كه راه ورود آن فروتني است. «3»

10. در اين آيات لقمان حكيم به فرزندش پند مي دهد كه در راه رفتن و سخن گفتن حالت اعتدال را رعايت كن و از افراط و تفريط دوري

نما.

البتّه روشن است كه تكيه ي لقمان بر راه رفتن و آهنگ صدا، به عنوان مثال و مصداق است، و گرنه هركاري كه نشانه ي تكبّر و خودپسندي و غرور باشد، ناپسند است.

11. لقمان صداي نامناسب و بلند را به صداي الاغ تشبيه كرده است، هرچند در محيط زندگي صداهاي دل خراش تر از آن (هم چون صداي

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 232

برخورد دو چيز فلزي) وجود دارد، اما اين ها عموميت ندارد و زشت بودن غير از دل خراش بودن است.

آري الاغ به خاطر اين كه بي موقع و گاه بي جهت صداي نكره اي از خود خارج مي سازد صداي آن ضرب المثل شده است. به قول سعدي شيرين سخن:

ز تيشه نخراشد ز روي خارا گِل

چنان كه بانگ درشت تو مي خراشد دل 12. مثال زدن به صداي الاغ و آن را زشت شمردن، به معناي توهين به مخلوقات خدا نيست، بلكه بيان يك واقعيت از مراتب وجود مخلوقات است؛ يعني انسان با مقام والاي خود ممكن است به مقام پايين تري تنزّل يابد و هم چون الاغ شود.

13. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه اين آيه را به صداي عطسه ي بلند و فرياد زدن در هنگام سخن گفتن تفسير كرده اند. «1»

روشن است كه اين موارد از باب بيان مصداق است و شايد تأكيد بر صداي الاغ نيز از باب

مثال و مصداق صداي زشت باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مردم خوش رفتار باشيد و در برابر آنان تكبّر نورزيد.

2. خودبرتربيني نوعي خيال پردازي است.

3. در كارها و سخنانتان اعتدال را رعايت كنيد.

4. خودبرتربيني و خودپسندي مطلوب حق نيست (بلكه فروتني و خوش رفتاري محبوب حق است).

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 233

تسخير موجودات براي انسان

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي لقمان به تسخير آسمان ها و زمين و نعمت هاي ظاهري و باطني الهي براي انسان و مجادلات بي دليل افراد ناسپاس اشاره مي كند و مي فرمايد:

20. أ لَمْ تَرَوْا أنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَأسْبَغَ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلا هُديً وَلا كِتَابٍ مُنِيرٍ

آيا نظر نكرده ايد كه خدا (منافع) آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمين است براي شما مسخّر ساخت و نعمت هايش را آشكارا و پنهاني بر شما گسترد و تمام كرد؟! و [لي از ميان مردم كسي است كه بدون هيچ دانش و هيچ رهنمود و هيچ كتاب روشني بخش، در باره ي خدا مجادله مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از تسخير موجودات آسمان ها، هم چون ماه و خورشيد و ستارگان، آن است كه خدا آنها را

آفريده و در خدمت بشر در آورده است و انسان ها از نور و گرما و فوايد ديگر آنها استفاده مي كنند؛ و مقصود از تسخير موجودات زميني آن است كه خدا آنها را آفريده و رام انسان ساخته و در خدمت منافع بشر قرارداده است كه انسان ها بتوانند بر زمين، منابع و حيوانات و گياهان آن تسلّط يابند و از آنها استفاده كنند.

2. مقصود از نعمت هاي ظاهري و باطني خدا چيست؟

پاسخ آن است كه مفسران قرآن نعمت هاي ظاهري را چند گونه تفسير كرده و آن را به معناي نعمت هايي هم چون آفرينش، حيات، انواع روزي ها و اعضاي ظاهري بدن و سلامت آنها دانسته اند و نعمت هاي باطني را به معناي اموري كه بدون مطالعه قابل درك نيست، هم چون قدرت هاي روحي و قلب و معرفت الهي.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 234

البتّه هر كدام از اين موارد يكي از مصاديق نعمت هاي ظاهري و باطني است و منافاتي با هم ديگر ندارد. «1»

3. در احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

نعمت ظاهري، «اسلام» و آفرينش منظم انسان و روزي هاي خداست و نعمت باطني، پوشاندن زشتي هاي انسان و رسوا نكردن او در برابر مردم است. «2»

و در حديث ديگري از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

نعمت ظاهري وجود پيامبر صلي الله عليه و آله و معرفت الهي و توحيد است، اما نعمت باطني، ولايت اهل بيت عليهم السلام و پيمان دوستي با آنهاست. «3»

البتّه اين گونه احاديث مصاديق يا مصداق هاي كامل نعمت هاي

ظاهري و باطني را برمي شمارند و منافاتي با هم ديگر ندارند همان طور كه مانع دلالت گسترده ي آيه برمصاديق ديگر نيست.

4. مخالفان راه خدا، از علم و هدايت و كتاب استفاده نمي كنند. شايد واژه ي «علم» اشاره به ادراكات عقلي انسان و «هدايت» اشاره به معلمان و رهبران الهي و دانشمندان باشد كه مي توانند انسان را رهبري و راه نمايي كنند و واژه ي «كتاب» اشاره به علوم نقلي كه از طريق وحي به بشر مي رسد.

يعني مشركان مخالف دين اسلام، نه خود دانشي دارند و نه به دنبال راه نمايان بشريت مي روند و نه از علوم نقلي كمك مي گيرند؛ و از اين رو به مجادلات و مباحثات بيهوده مي گرايند و گمراه مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 235

آموزه ها و پيام ها:

1. به نعمت هاي الهي در پهنه ي آسمان و زمين و در درون و برون بنگريد (و سپاس گزار او باشيد).

2. همه ي نعمت هاي الهي آشكار نيست، برخي (هم چون ولايت اهل بيت عليهم السلام) پنهان است و نياز به دقت دارد.

3. در مباحث اعتقادي، از دانش (عقلي)، نقلي و راه نمايي (رهبران الهي) استفاده كنيد.

4. بدون علم و دليل درباره ي خدا بحث نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي لقمان پيروي كوركورانه از نياكان را سرزنش كرده و آن را كاري شيطاني و دوزخي مي خواند و مي فرمايد:

21. وَإذَا قِيلَ لَهُمُ ا تَّبِعُوا مَا أنزَلَ اللَّهُ قَالُوا

بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أوَ لَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إلَي عَذَابِ السَّعِيرِ

و هنگامي كه به آنان گفته شود: «آنچه را خدا فرو فرستاده است، پيروي كنيد.»، مي گويند: «بلكه آنچه پدرانمان را برآن يافته ايم پيروي مي كنيم.» و آيا (آنان را پيروي مي كنند) اگر چه شيطان آنان را به عذاب شعله ي فروزان (آتش) فرا مي خوانْد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. انسان نسبت به فرهنگ گذشته ي خويش مي تواند به سه صورت عمل كند:

الف) اين كه همه ي عناصر فرهنگ گذشتگان را كنار گذارد.

ب) اين كه همه ي عناصر فرهنگ گذشتگان را بپذيرد و از آنها تقليد كند.

ج) آن كه عناصر مثبت، سازنده و مستدل آنها را بپذيرد و عناصر خرافي، بدون دليل و ضد عقل و علم و مخالف دين را كنار گذارد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 236

به نظر مي رسد كه راه صحيح همين شيوه ي سوم است و قرآن شيوه ي دوم را سرزنش مي كند.

اصولًا اگر انسان عقل و فكر خود را در بست در اختيار پيشينيان بگذارد اين كار نتيجه اي جز عقب گرد و ارتجاع نخواهد داشت؛ زيرا معمولًا نسل هاي بعد از نسل هاي پيشين با تجربه تر و آگاه ترند، اما مانعي ندارد كه نسل هاي آينده آداب و سنّت هاي گذشتگان را تحليل و بررسي كنند و آنچه با عقل و منطق و دين سازگار است را حفظ كرده، آنچه خرافه و موهوم و بي دليل است دور بريزند.

2. تقليد از افراد مي تواند به چند صورت باشد:

الف) تقليد عالِم از عالِم كه صحيح نيست.

ب) تقليد عالِم از جاهل كه باز

هم صحيح نيست.

ج) تقليد جاهل از جاهل كه اين هم صحيح نيست.

د) تقليد افراد نا آگاه از دانشمندان مثل پيروي از نظرهاي پزشك متخصص در امور درماني، كه صحيح و مورد پذيرش همه ي عقلاست و در همين راستاست كه ما تقليد در احكام فرعي دين از مراجع تقليد را مي پذيريم.

قرآن كريم در آيه ي فوق تقليد كوركورانه ي افراد از نياكان جاهل را سرزنش مي كند و در همين راستاست كه ما تقليد در اصول دين را صحيح نمي دانيم.

3. آيه ي 170 سوره ي بقره مشابه اين آيه است با اين تفاوت كه در پايان آن آيه اشاره مي كند كه: «آيا از پدران خودتان پيروي مي كنيد، اگرچه هيچ تعقّل نكرده و هدايت نشده باشند!»

و در اين جا بر شيطاني بودن و دوزخي بودن كار پدرانشان تأكيد مي كند.

4. قرآن كريم در اين آيه پرده را كنار مي زند و حقيقت پيروي كوركورانه از نياكان را نشان مي دهد؛ يعني پيروي از نياكان ظاهري فريبنده دارد كه چهره ي واقعي آن پيروي از شيطان و فرجام آن دوزخ است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 237

يعني در پس پرده ي خرافه ها و بت پرستي و شرك پدرانتان، شيطان ايستاده است و فرمان مي دهد؛ آيا بازهم از او اطاعت مي كنيد!

5. «شيطان» در اصل به معناي هر موجود شرور و پليد است اعم از آن كه انسان يا جن باشد و به «ابليس» مشهور نيز به همين مناسبت شيطان مي گويند. «1» در اين آيه ممكن است مقصود از شيطان همان ابليس مشهور باشد كه پدران مشركان

و نيز خود آنان را فريب مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از نياكان خود كوركورانه تقليد نكنيد.

2. پيروي كوركورانه از پدران، كاري شيطاني است كه انسان را به دوزخ مي كشاند.

3. مخالفان اسلام، دليل منطقي براي دفاع از عقايد خود ندارند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي لقمان به سعادتمندي مؤمنان نيكوكار اشاره مي كند و مي فرمايد:

22. وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إلَي اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالعُرْوَةِ الوُثْقَي وَإلَي اللَّهِ عَاقِبَةُ الامُورِ

و كسي كه چهره اش (: وجودش) را تسليم خدا كند، در حالي كه او نيكوكار است، پس قطعاً، به دستاويزي استوار تمسّك جسته است؛ و فرجام همه ي كارها فقط به سوي خداست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «وَجْه» در اصل به معناي «صورت» است و از آن جا كه صورت شريف ترين عضو ظاهري بدن است، به عنوان كنايه از ذات انسان به كار رفته

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 238

است و مقصود آن است كه انسان با تمام وجود به ذات پروردگار توجه كند، ايمان آورد و تسليم فرمان او باشد تا به دستگيره ي محكم الهي چنگ زند.

من همان روز دل و صبر به يغما دادم

كه مقيّد شدم آن دلبر يغمايي را (سعدي)

2. «العُروةِ الوُثقي» به معناي

دستگيره ي محكم است و اشاره به آن دارد كه هركس بخواهد از دره ي عميق ماديگري به بلندترين قله هاي معرفت و معنويت راه يابد، نيازمند دستگيره اي محكم است كه اين دستگيره همان ايمان و نيكوكاري است.

3. در احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه مقصود از «عُروة الوثقي» امام علي عليه السلام و دوستي با آل محمد صلي الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام است. «1»

البتّه اين گونه احاديث مصداق هاي روشن و كامل آيه را بيان مي كند و منافاتي با وجود مصاديق ديگر هم چون توحيد و تقوا ندارند.

4. سعادت انسان دو بخش اعتقادي و عملي دارد كه بر هم ديگر تأثير دارند و هر كس ايمان را با عمل همراه سازد، به دستگيره ي محكم الهي چنگ زده است و سعادتمند خواهد شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. دستگيره ي محكم نجات، ايمان و نيكوكاري است.

2. نجات و سعادت دو بخش اعتقادي و عملي دارد (و تكيه بر يك بخش كافي نيست).

3. با تمام وجود تسليم حق باشيد كه فرجام همه ي كارها فقط به سوي اوست.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 239

قرآن كريم در آيات بيست و سوم و بيست و چهارم سوره ي لقمان با دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله، به كافران هشدار داده، مي فرمايد:

23 و

24. وَمَنْ كَفَرَ فَلا يَحْزُنْكَ كُفْرُهُ إلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّؤُهُمْ بِمَا عَمِلُوا إنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ* نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إلَي عَذَابٍ غَلِيظٍ

و كسي كه كفر ورزد، پس كفر او تو را اندوهگين نسازد؛ (زيرا) بازگشتشان تنها به سوي ماست و آنان را از آنچه انجام داده اند، خبر مي دهيم؛ [چرا] كه خدا به (اسرار) درون سينه ها داناست.* اندكي آن [كافر] ها را (از دنيا) برخوردار مي كنيم، سپس آنان را به سوي عذابي سخت مي كشانيم؛

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نسبت به مردم بسيار دل سوز بود و حتي از كفركافران به شدّت اندوهگين مي شد كه چرا آنان لجاجت مي كنند و راه دوزخ را برمي گزينند، از اين رو خداي متعال پيامبرش را در اين آيات دل داري مي دهد كه ناراحت مباش (آنان به خود ستم مي كنند و تو وظيفه ي خود را انجام داده اي).

2. «نبأ» به معناي خبر مهم، صريح، آشكار و خالي از دروغ است. اين تعبير اشاره به آن است كه خدا در رستاخيز چنان افشاگري صريح و آشكاري از اعمال انسان ها مي كند كه جاي انكار و اعتراض باقي نمي ماند.

3. «ذات الصُدور» به معناي درون سينه هاست كه كنايه از اسرار دروني انسان هاست. همان طور كه درفارسي نيز مي گوييم «اسرار اين مطلب درون سينه ي من است.» پس مقصود قفسه ي سينه انسان نيست، بلكه اسرار درون ذهن و دل او مراد است.

4. نعمت هاي دنيويِ كافران اندك است، چون دنيا با همه ي بزرگي اش در برابر نعمت هاي معنوي و اخروي ناچيز است. اين نعمت هاي اندك دنيوي را نيز خداوند به آنها داده است (تا آنان را امتحان كند) و به آنان هشدار مي دهد كه فرجام آنان به

سوي دوزخ است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 240

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي آن قدر دلسوزند كه حتي به خاطر مخالفان خود نيز اندوهگين مي شوند.

2. رهبران الهي به خاطر كافران لجوج ناراحت نباشند كه حسابشان با خداست.

3. خدا از اعمال و نيز از باطن ذهن شما و افكارتان آگاه است (پس مراقب اعمال و عقايد خود باشيد).

4. كافران از رستاخيز و افشاگري هاي آن و عذاب شديدش بهراسند (و دست از كفر بردارند).

5. دنيا باهمه ي بزرگي اش، اندك و ناچيز است.

6. كافران در رستاخيز از خود اختياري ندارند و با اجبار آنان را به سوي دوزخ مي برند (پس براي آن روز انديشه كنيد).

***

سه صفت خدا (مالك- توانگر- ستوده)

قرآن كريم در آيات بيست و پنجم و بيست و ششم سوره ي لقمان با بيان سه صفت خدا به اعتراف كافران نسبت به خالقيت خدا و ناداني آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

25 و 26. وَلَئِنْ سَأ لْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الحَمْدُ للَّهِ بَلْ أكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ* للَّهِ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ إنَّ اللَّهَ هُوَ الغَنِيُّ الحَمِيدُ

و اگر از آن [كافر] ها بپرسي: «چه كسي آسمان ها و زمين را آفريد؟» حتماً مي گويند: «خدا»، بگو؛ «ستايش مخصوص خداست.» بلكه بيش ترشان

نمي دانند.* آنچه در آسمان ها و زمين است فقط از آنِ خداست؛ [چرا] كه تنها خدا توانگر [و] ستوده است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 241

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين دو آيه به چهار صفت خدا اشاره شده است كه عبارت انداز:

خالقيت، مالكيت، توانگري و ستوده بودن او، كه همه حق است. «1»

2. مشركان براساس فطرت توحيدي خود منكر خالقيت خدا نبودند و شرك آنان در جهت شرك در عبادت و شفاعت بود كه براي بت ها قايل بودند.

3. آفرينشگري خدا دليل بر ستايش (و پرستش) اوست، ولي مشركان اين را درك نمي كنند كه نبايد موجودات ناتواني را كه خود مخلوق هستند، به جاي خالق جهان بپرستند.

4. خدايي كه جهان را آفريده است، به طور طبيعي مالك آن نيز هست؛ بنابراين توحيد در مالكيت نيز اثبات مي شود.

5. تنها خداي توانگر و بي نياز شايسته ي پرستش است؛ چرا كه همه چيز جهان را آفريده و نيازمند چيزي نيست و هموحميد و ستوده است؛ چرا كه همه ي خوبي ها و نعمت ها از اوست.

آري؛ اگر زيبايي گل را مي ستاييم يا جاذبه ي عشق ملكوتي را وصف مي كنيم، در حقيقت او را ستايش مي كنيم كه اين زيبايي ها از اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. در آفرينش آسمان ها و زمين فكر كنيد تا به صفات ديگر خدا پي ببريد.

2. شرك و كفر، ريشه در ناآگاهي افراد نسبت به صفات خدا دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 242

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي لقمان با يك مثال گويا به گستردگي موجودات و جهان و عظمت علم خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. وَلَوْ أنَّ مَا فِي الأرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أقْلامٌ وَالبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و اگر (برفرض) هر درختي كه در زمين است قلم شود، درحالي كه دريا (مركب شود و) بعد از آن، هفت دريا به كمكش آيد، (آفريده ها و) كلمات خدا پايان نمي يابد؛ به راستي كه خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

شأن نزول:

برخي مفسران حكايت كرده اند كه يهوديان به پيامبر صلي الله عليه و آله اشكال نمودند كه تو از طرفي مي گويي بهره ي من از علم اندك است «1» و از طرف ديگر در قرآن آمده است كه به هر كس حكمت داده شود به او خير فراوان داده شده است «2» و اين در حالي است كه به ما تورات و به تو قرآن داده شده و اين سخنان با هم سازگار نيست.

در اين جا بود كه آيه ي فوق فرود آمد و پاسخ آنان را داد و اشاره كرد كه علم بشر هراندازه گسترده باشد، دربرابر علم خدا بسيار اندك است. «3»

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي 109 سوره ي كهف مشابه اين آيه است و در آن جا مي فرمايد:

تفسير

قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 243

« (اي پيامبر) بگو اگر درياها براي (نوشتن آفريده ها و) كلمات پروردگارم مركب شود، حتماً درياها پايان مي گيرد، پيش از آن كه (آفريده ها و) كلمات پروردگارم پايان يابد، اگر چه همانند آن (درياها) را به كمك آنها آوريم.»

2. تعبير «هفت» در لغت عرب براي بيان كثرت است؛ «1» يعني اگر تعداد زيادي دريا باشد بازهم نمي شود آفريده ها و كلمات الهي را ثبت كرد.

3. «كلمات» در اصل به معناي الفاظي است كه با آن سخن گفته مي شود، و دلالت بر معنا دارد و از آن جا كه موجودات اين جهان دليل بر علم و قدرت پروردگارند، به هر موجودي «كلمة اللَّه» مي گويند.

در اين آيه نيز اشاره به موجودات جهان هستي است كه هر كدام حكايت از صفات گوناگون پروردگار مي كنند.

4. جهان هستي و موجودات آن گسترده تر از آن است كه شما مي بينيد و گمان مي كنيد؛ يعني آن قدر جهان عظمت دارد كه اگر درياها مركب شوند و بخواهند نام و صفات موجودات آن را بنويسند، درياها تمام مي شود پيش از آن كه شمارش تمام شود؛ آري، نشانه هاي علم و قدرت الهي بي نهايت است.

ثناي عزّت حضرت نمي توانم گفت

كه ره نمي برد آن جا قياس و وهم و خيال

بر آستان عبادت وقوف كن سعدي

كه وهم منقطع است از سرادقات «2» جلال

5. اين

آيه به علم بي كران الهي نيز اشاره دارد، چرا كه اگر جهان هستي و موجودات او بي انتهاست و علم خدا نيز به آنها شهودي و حضوري است، او بر همه ي پهنه ي هستي احاطه ي علمي دارد و در همه جا حاضر است، پس علم خدا نيز بي انتها و نامحدود است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 244

آموزه ها و پيام ها:

1. كلمات و موجودات الهي پايان ناپذيرند.

2. انسان به گستردگي موجودات و علم بي كران الهي و دانش اندك خود توجه كند (تا بگويد: دانش من به جايي رسيد كه دانستم همي نادانم).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي لقمان به قدرت بي انتهاي خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

28. مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إلَّاكَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ.

آفرينش شما و برانگيختن شما (در رستاخيز)، جز همانند (آفرينش و برانگيختن) يك شخص نيست؛ كه خدا شنواي بيناست.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه گروهي از مشركان قريش مكه، از روي تعجب در مورد معاد مي گفتند: خدا كه ما را به گونه هاي مختلف آفريده است، چگونه همگان را در يك ساعت آفرينش جديدي مي دهد (و در قيامت بر مي انگيزد)؟ آيه ي فوق نازل شد و به سخن آنان پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفاهيمي هم چون «سخت و آسان و كوچك و بزرگ»، در مورد موجودات محدود، مثل انسان ها، قابل تصور است، اما در برابر قدرت بي پايان

الهي و علم بي كران او همه چيز يكسان است و آفرينش كل جهان با يك فرد براي او تفاوتي ندارد. او به همه چيز توانا و از همه چيز آگاه است.

2. برخي مفسران احتمال داده اند كه اين آيه اشاره به آن است كه خدا روابطي در ميان موجودات برقرار ساخته كه هم چون يك واحد هستند و

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 245

پيوستگي موجودات چنان است كه هر كثرتي به وحدت بازمي گردد؛ پس آفرينش همه ي انسان ها از همان اصولي پيروي مي كند كه آفرينش يك انسان از آن تبعيت مي كند. «1»

3. تعبير «سميع» و «بصير» ممكن است اشاره به آن باشد كه خدا شنوا و بيناست و از تمام ذرّات پراكنده ي وجود آنان و اعمال و سخنان انسان ها اطلاع دارد؛ پس مي تواند آنها را در رستاخيز مجدداً گردآوري و به حساب اعمال و سخنان آنان رسيدگي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. آفرينش و رستاخيز همه چيز، در برابر قدرت و علم خدا يكسان است.

2. در مورد آفرينش و رستاخيز خودتان مطالعه كنيد تا به عظمت صفات الهي پي ببريد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي لقمان به نشانه هاي علم و قدرت خدا در تغييرات شبانه روز و حركت ماه و خورشيد اشاره مي كند و مي فرمايد:

29. أ لَمْ تَرَ أنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ

وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إلَي أجَلٍ مُسَمّيً وَأنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

آيا نظر نكرده اي كه خدا شب را در روز وارد مي كند و روز را در شب وارد مي كند و (منافع) خورشيد و ماه را مسخّر ساخته، درحالي كه هركدام تا سرآمد معيّني روان اند؟! و اين كه خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است؟

نكته ها و اشاره ها:

1. هرچند اين آيه خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما مقصود آن همه ي مردم جهان هستند كه مي توانند با مطالعات كيهان شناسي و دقت در رفت

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 246

و آمد شبانه روز، قدرت خدا را بهتر بشناسند.

2. «يُولِجُ» در اصل به معناي داخل كردن و در اين جا به معناي داخل كردن شب در روز و بالعكس است كه يا به افزايش و كاهش تدريجي شبانه روز اشاره دارد كه در طي چهار فصل سال انجام مي شود و يا به تبديل تدريجي شب و روز به هم ديگر كه به صورت ناگهاني صورت نمي گيرد تا انسان ها را گرفتار مشكلات سازد.

البتّه مانعي ندارد كه آيه به هر دو مطلب اشاره داشته باشد. آري، اين ها از نشانه ها و مظاهر قدرت خدايند.

3. مقصود از تسخير ماه و خورشيد آن است كه آنها را در خدمت منافع بشر قرار داده است تا انسان از نور و حرارت و آثار ديگر آنها بهره ببرد.

4. تعبير «اجَل مُسمّي اشاره به آن است كه نظام حركتي منظومه ي شمسي، از جمله ماه و خورشيد، جاوداني نيست و

روزي با تمام شدن ذخاير خورشيد اين نظم و حركت به پايان مي رسد «1» و خداست كه اين امور را تدبير مي كند و براي حركت هر كدام زمان بندي خاصي مشخص ساخته است. «2»

5. خدا از اعمال همه آگاه است؛ زيرا او كه نظام دقيق شبانه روز و حركت خورشيد و ماه را تنظيم مي كند، مي تواند از اعمال شما نيز اطلاع يابد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه درنظم شبانه روز و حركت ماه و خورشيد، خداشناس شويد.

2. از جهان شناسي، به قدرت و علم خدا پي ببريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 247

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي لقمان به حقانيّت خدا و صفات برتر او و باطل بودن معبودان ديگر اشاره كرده، مي فرمايد:

30. ذَلِكَ بِأنَّ اللَّهَ هُوَ الحَقُّ وَأنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ البَاطِلُ وَأنَّ اللَّهَ هُوَ العَلِيُّ الكَبِيرُ

اين [ها] به خاطر آن است كه تنها خدا حقّ است و اين كه آنچه را جز او مي خوانند (و پرستش مي كنند)، باطل است و اين كه تنها خدا بلند مرتبه [و] بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات 25 تا 30 لقمان، مجموعاً به چهارده اسم و صفت خدا اشاره شده يا صريحاً از آنها نام برده شده است كه عبارت انداز: خالقيت، مالكيت، علم، قدرت بي انتها، غني، حميد، عزيز، حكيم، سميع، بصير، خبير، حق، عليّ و كبير.

2. «حق» به معناي «ثابت» از جهت

وجود (و ثبوت) است و «باطل» دربرابر آن به معناي چيز غيرثابتي است كه (ثبوت و) وجود ندارد و از تعبير آيه استفاده ي انحصار مي شود، يعني حق فقط خداست «1» و معبودان غير از او همه باطل اند. «2»

3. در اين اشاره شده كه نشانه ها و دلايلي كه در آيات قبل بيان شد و قدرت و علم و صفات ديگر خدا را اثبات كرد، همگي دليل بر آن است كه خدا حق است و معبودان ديگر كه مشركان مي پرستند، باطل و بيهوده و بدون دليل اند.

4. «حق» اشاره به وجود حقيقي و پايدار و غيرمشروط است كه تنها خداست و بقيه ي موجودات غير مستقل و نيازمند اويند و هر لحظه هستي خود را از خدا مي گيرند و در ذات خود چيزي ندارند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 248

پس هرچه ارتباط موجودات با خدا بيش تر گردد، حقانيّت بيش تري كسب مي كنند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. حق يكي است و آن خداست.

2. اگر حق طلب هستيد، به دنبال خدا برويد كه هر كس به دنبال (پرستش) غير خدا برود باطل گراست.

3. خدا از هر چيزي برتر و بر همه چيزي مسلط است.

***

قرآن كريم در آيات سي و يكم و سي و دوّم سوره ي لقمان به نشانه هاي خدا در حركت كشتي ها و آزمايش دريانوردان و توحيد فطري آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

31 و 32.

أ لَمْ تَرَ أنَّ الفُلْكَ تَجْرِي فِي البَحْرِ بِنِعْمَةِ اللَّهِ لِيُرِيَكُمْ مِنْ آيَاتِهِ إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ* وَإذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إلَي البَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إلَّاكُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ

آيا نظر نكرده اي كه كشتي ها در دريا به (بركت) نعمت خدا روان است، تا برخي از نشانه هايش را به شما بنماياند؟! حتماً، در اين [ها] براي هر بسيار شكيباي بسيار سپاس گزار، نشانه هايي (عبرت آموز) است.* و هنگامي كه (در دريا) موجي هم چون سايبان ها آنان را بپوشاند، خدا را در حالي كه دين (خود) را براي او خالص گردانيده اند، مي خوانند؛ و هنگامي كه آنان را به خشكي نجات دهد، پس برخي از آنان معتدل مي شوند (و برخي به كفرشان بازمي گردند)؛ و [لي نشانه هاي ما را جز هر نيرنگ بازِ پيمان شكنِ بسيارناسپاس، انكار نمي كند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 249

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو دليل توحيد، يعني نظم و فطرت اشاره شده است.

حركت منظم كشتي ها اشاره به دليل نظم است كه خداي ناظم را اثبات مي كند و خداخواهي كشتي سواران درهنگام بلاها و طوفان هاي دريايي، اشاره به توحيد فطري است؛ يعني درهنگام سختي ها پرده هاي غفلت و غرور كنار مي رود و فطرت خداشناس انسان را به سوي خداپرستي خالصانه سوق مي دهد.

2. يكي از نشانه هاي خدا حركت كشتي ها بر صفحه ي اقيانوس ها و درياهاست، حركت منظمي كه براساس قوانين استواري هم چون وزن مخصوص مواد و ميزان غلظت آب و نيروي بادها بناگذاشته شده است.

3.

تعبير «صبّار شَكُور» به معناي بسيار شكيبا و بسيار سپاس گزار است.

اين تعبيرات اشاره دارد كه زندگي دريايي مجموعه اي از بلا و نعمت است كه بايد در برابر بلاهايش بسيار شكيبا بود و در برابر نعمت هايش بسيار سپاس گزار.

4. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

ايمان دو نيمه دارد: نيمي از آن شكيبايي و نيم ديگر سپاس گزاري است. «1»

5. «ظُلَل» در اصل به معناي ابر سايه افكن يا سايبان و يا كوه است و معناي اول با اين آيه سازگارتر است؛ چرا كه سخن از پوشاندن امواج است.

يعني امواج غول پيكر، كشتي سواران را هم چون ابري سايه گستر مي پوشاند، به طوري كه در وحشت فرو مي روند و پرده هاي غفلت و غرور آنان كنار رفته دستشان از تمام وسايل مادي كوتاه مي شود و خداشناسي فطري آنان آشكار مي گردد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 250

6. برخي مفسران برآن اند كه آيه ي فوق اشاره به اسلام آوردن «عكرمة بن ابي جهل» است كه بعد از فتح مكه فراركرد و در درياي احمر گرفتار تندباد شد و او با اهل كشتي به درگاه خداي يكتا رفتند و او تصميم گرفت كه بعد از نجات خدمت پيامبر بيايد و مسلمان شود و همين كار را كرد و در نهايت در يكي از جنگ ها شهيد شد. «1»

اما از آن جا كه اين سوره مكي است و فتح مكه پس از هجرت صورت گرفته است، اين دو مطلب باهم ناسازگار است، مگر آن كه بگوييم آيه را بر داستان

عكرمه تطبيق كرده اند.

7. دريانوردي نوعي آزمون براي كشتي سواران است. پس از گرفتاري در بلا و پرستش خالصانه ي خدا، گروهي بر اين عهد و نذر خود باقي مي مانند ولي گروهي پس از نجات، خدا و پيمان خود را فراموش مي كنند. آري؛ اين گونه افراد بسيار ناسپاس و پيمان شكن هستند «2» چون پيمان با خدا را شكسته و نسبت به او ناسپاسي كرده اند.

8. در هنگام مشكلات و بلاها، كه پرده هاي غفلت و غرور كنار مي رود، فطرت توحيدي انسان نمايان مي شود، يعني درهنگام مشكلات انسان مي تواند نشانه ها و امدادهاي الهي را ببيند.

البتّه اين حالت منحصر به كشتي سواري و دريانوردي نيست، بلكه در هواپيماها و خطرهاي ديگر نيز رخ مي دهد و از اين روست كه برخي مشكلات براي انسان مايه ي خيراست؛ انسان را از خواب غفلت بيدار مي سازد و به ياد خدا مي اندازد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 251

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات دريانوردي، خداشناس شويد.

2. دريانوردانِ بسيار شكيبا و سپاس گزار مي توانند نشانه هاي حق را در حركت كشتي ها ببينند.

3. توحيد فطري را در دريانوردان طوفان زده ببينيد.

4. پس از نجات از مشكلات راه اعتدال در پيش گيريد (و سپاس گزار حق باشيد).

5. انسان بايد بسيار ناسپاس و پيمان شكن باشد كه پس از نجات از مهلكه، نشانه هاي خدا را انكار كند.

***

دنيا و شيطان عوامل فريب و غفلت

قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي لقمان با يادآوري خدا و رستاخيز، در مورد فريبندگي دنيا و شيطان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

33. يَا أ يُّهَا النَّاسُ ا تَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئاً إنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الحَيَاةُ الدُّ نْيَا وَلا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الغَرُورُ

اي مردم! خودتان را از [عذاب پروردگارتان نگه داري كنيد و از روزي بهراسيد كه هيچ پدري به جاي فرزندش كيفر نمي شود و هيچ فرزندي نيست كه او به جاي پدرش چيزي (از عذاب) كيفر شود. به يقين، وعده ي خدا حقّ است؛ پس هرگز زندگي دنيا شما را نفريبد و هرگز (شيطان) فريبكار شما را نسبت به (آمرزش) خدا فريب ندهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه دو امر و دو نهي صادر شده است:

امر اوّل توجه به مبدا؛

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 252

امر دوّم توجه به معاد؛

نهي اول در مورد فريبكاري دنيا؛

و نهي دوّم در مورد فريبكاري شيطان و شيطان صفتان.

اين چهار امر و نهي مجموعه ي كاملي از برنامه ي نجات و سعادت انسان است.

2. اگر انسان از طرفي بداند كه خدايي هست و در برابر او تقوا داشته باشد و از طرف ديگر بداند كه روز رستاخيزي هست كه دادگاه عدل الهي در آن تشكيل مي شود و هيچ وكيل و پارتي حتي پدر و فرزند به

فرياد كسي نمي رسد، «1» در آن صورت انسان مراقب اعمال خويش خواهد بود و آلوده ي گناه و فساد نخواهد شد.

3. در اين آيه به دو فريب و خطر بزرگ اشاره شده است.

نخست خطر فريبكاري دنيا، كه انسان را با زرق و برق خود مشغول مي سازد و گرفتار روزمرگي مي كند تا مسئوليت هاي اساسي خويش را فراموش كند و از ياد خدا و قيامت بازماند.

بر مهر چرخ و شيوه ي او اعتماد نيست

اي واي بر كسي كه شد ايمن زمكر وي (حافظ)

و دوّم خطر فريبكاري شيطان و شيطان صفتان است «2» كه اگر انسان در

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 253

برابر دنيا مقاومت كرد و فريب نخورد، اين ها به سراغ او مي آيند و او را مي فريبند، و وعده هاي حق الهي را باطل و واژگونه جلوه مي دهند.

4. در احاديث اسلامي «دنيا» را به دو قسم تقسيم كرده اند: دنياي خوب و دنياي بد. از اميرالمؤمنين علي عليه السلام در نهج البلاغه دنياي خوب را اين گونه معرفي مي كند:

دنيا جايگاه صدق و راستي است براي كسي كه با آن به راستي رفتار كند؛ و خانه ي تن درستي است براي كسي كه از آن چيزي بفهمد؛ و سراي بي نيازي است براي كسي كه از آن توشه برگيرد؛ و محل اندرز است براي كسي كه از آنان پند گيرد؛ دنيا مسجد دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان پروردگار

و محل نزول وحي الهي و تجارت خانه ي دوستان خداست. «1»

و در برخي احاديث دنيا بد معرفي شده، به طوري كه امام صادق عليه السلام فرموده اند:

محبت دنيا رأس همه ي خطاهاست. «2»

و در مورد فريب خوردن از دنيا هشدارها داده شده است.

اين دو نوع برخورد با دنيا، به خاطر اختلاف برخورد انسان با دنياست؛ چراكه اگر انسان از دنيا در راه كمال و سعادت خود در دنيا و آخرت استفاده كند، بسيار خوب است و اگر دنيا را هدف خود قرار دهد و از ياد كمال، سعادت و خدا و آخرت باز بماند، نكوهيده و بد است.

5. محبت دنيا و راه علاج آن:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

ريشه ي حب دنيا و نفس- كه به منزله ي ريشه ي اصلي است- و فروع آنها از حرص و طمع و حب زن و فرزند و مال و جاه و امثال

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 254

آن، تا در نفس، نورس و نونهال است، اگر انسان را بخواهد از آنها جدا كنند و ببرند، زحمتي ندارد، ...

درخت هر چه بزرگ شود، چند متري بيش تر از زمين را فرا نگيرد و ريشه ندواند، ولي درخت حُب دنيا به تمام پهنا در عالم طبيعت- در ظاهر و باطن- ريشه افكند و لهذا از بُن كندن اين درخت، به سلامت ممكن نيست. انسان با اين محبت در خطري عظيم است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. به ياد مبدأ و معاد باشيد.

2. در رستاخيز فريادرسي نداريد، پس از هم اكنون توشه ي

تقوا برگيريد.

3. مراقب باشيد فريبكاران وعده هاي حق الهي را واژگونه جلوه ندهند.

4. دنيا و شيطان (و شيطان صفتان) عوامل فريب شمايند (مراقب آنها باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 255

دنيا در قرآن و حديث

الف) دنيا چيست؟

1. «دنيا را دنيا ناميدند به خاطر اين كه پست ترين از هر چيز است.» (امام علي عليه السلام). «1»

2. «دنيا بازاري است كه گروهي در آن سود مي كنند و گروهي در آن زيان مي كنند.» (امام هادي عليه السلام). «2»

3. «دنيا بازي و سرگرمي است.» (انعام، 32 و عنكبوت، 64).

4. «كالاي دنيا نسبت به آخرت قليل است.» (توبه، 38).

5. «طلب چيزها (ي دنيا) براي اصلاح امور از محبت دنيا شمرده نمي شود.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله) «3».

6. «ازدواج، حج، هزينه ي خانواده و خويشان و صدقه دادن از دنيا شمرده نمي شود، بلكه اين ها از آخرت است.» (امام صادق عليه السلام). «4»

7. «دنيا پل است، از آن عبور كنيد.» (حضرت مسيح عليه السلام). «5»

ب) دنياي ممدوح:

1. «دنيا ياور خوبي براي آخرت است.» (امام باقر عليه السلام). «6»

2. «دنيا خانه ي ستمكاران است، مگر كسي كه در آن نيكوكاري كند.» (امام باقر عليه السلام). «7»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص:

256

3. «دنيا خانه ي راستي است براي كسي كه با آن راستي كند و

خانه ي عافيت است براي كسي كه بفهمد و خانه ي توانگري است

براي كسي كه از آن توشه بردارد.» (اميرالمؤمنين عليه السلام). «1»

ج) دنياي مذموم:

1. «دنيا بازيچه و سرگرمي و زيور و وسيله ي فخرفروشي بين شماست.» (حديد، 20).

2. «دنيا كالاي فريبنده است.» (آل عمران، 185).

3. «دنيا بازار زيانكاري است.» (اميرالمؤمنين عليه السلام) «2».

4. «دنيا سمي است كه خورنده آن را نمي شناسد.» (اميرالمؤمنين عليه السلام) «3».

5. «دنيا معدن شر و محل فريب است.» (اميرالمؤمنين عليه السلام) «4».

د) چرا به دنيا دل نبنديم:

1. «دنيا فريبنده است و انسان را به انحراف مي كشاند.» (لقمان، 33؛ فاطر، 5 و جاثيه، 35).

2. «محبت دنيا رأس همه ي لغزش هاست.» (امام صادق عليه السلام). «5»

3. «محبت دنيا انسان را كور و كر مي كند.» (اميرالمؤمنين عليه السلام). «6»

4. «محبت دنيا عقل را فاسد مي كند و دل را از شنيدن حكمت كر مي كند و موجب عذاب دردناك مي شود.» (اميرالمؤمنين عليه السلام). «7»

5. «محبت دنيا موجب اندوه و حرص و آرزوهاي دست نايافتني

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 257

مي شود.» (اميرالمؤمنين عليه السلام). «1»

6. «مثال دنيا مثل آب درياست كه هر چه فرد تشنه از آن بخورد تشنه تر مي شود تا او را مي كشد.» (امام موسي كاظم عليه السلام). «2»

ه) با دنيا چه كنيم؟

1. فقط دنيا را هدف خود قرار ندهيد (نجم، 29؛ آل عمران، 145 و ...).

2. دنيا را به آخرت نفروشيد (بقره، 84؛ نساء، 74 و ...).

3. دنيا و آخرت را

با هم بخواهيد (بقره، 201).

4. همه چيز را در دنيا خلاصه نكنيد و ماوراي آن را در نظر بگيريد (انعام، 29).

5. به زندگي دنيا راضي نشويد و بدان اطمينان نكنيد (توبه، 38 و يونس، 7).

6. دنيا را بر آخرت ترجيح ندهيد (ابراهيم، 3 و نحل، 107).

7. «به دنيا به چشم زاهدان نگاه كنيد.» (اميرالمؤمنين عليه السلام). «3»

8. «دنيا را بزرگ ترين وجه همت خود قرار مده.» (اميرالمؤمنين عليه السلام) «4»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 258

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي لقمان به علم انحصاري خدا درباره ي رستاخيز و بي خبري انسان از اعمال آينده و مكان مرگ اشاره مي كند و مي فرمايد:

34. إنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَداً وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أرْضٍ تَمُوتُ إنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ.

در حقيقت، خدا، علم به ساعت (: قيامت) فقط نزد اوست و باران را فرو مي فرستد، و آنچه را كه در رحم ها (ي مادران) است مي داند و هيچ كس نمي داند فردا چه به دست مي آورد و هيچ كس نمي داند در چه سرزميني مي ميرد؟ [چرا] كه خدا داناي آگاه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. رستاخيز چه زماني برپا خواهد شد؟!

اين همان چيزي است كه بارها مشركان از پيامبر صلي الله عليه و آله مي پرسيدند «1» و در برخي احاديث نيز حكايت شده كه اين آيه در پاسخ پرسشي در اين زمينه نازل شده «2» و پاسخ داده است كه آگاهي از زمان قيامت مخصوص خداست.

2. چرا

دانش مربوط به زمان برپايي رستاخيز، فقط نزد خداست و كسي از آن اطلاع ندارد؟

اگر مردم زمان رستاخيز را مي دانستند، غفلت و غرور آنان را فرا مي گرفت ولي حالا كه مخفي است و هر لحظه ممكن است رستاخيز برپا شود، انسان هاي مؤمن پيوسته به ياد قيامت هستند و از حساب رسي آن هراس دارند و از اين رو كم تر آلوده ي فساد و گناه مي شوند؛ پس مخفي بودن زمان برپايي رستاخيز فوايد تربيتي دارد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 259

3. نهان بودن مكان مرگ انسان ها و خصوصيات آن نيز فوايد تربيتي دارد. اگر انسان ها دقيقاً بدانند كه تا كجا وچه زمان زنده اند، معمولًا به گناه، شهوت راني و ظلم ادامه مي دهند و توبه را تا نزديك مرگ عقب مي اندازند و جامعه ي بشري را فساد فرا مي گيرد، اما مخفي بودن مكان و زمان مرگ و انتظار لحظه به لحظه ي آن، مانع غفلت و غرور اكثر انسان ها مي شود. «1»

4. مفسران قرآن درمورد علم خدا نسبت به بارش باران و جنين مادران، دو تفسير ارائه كرده اند:

الف) مقصود آن است كه اين علوم نيز مخصوص خداست؛ يعني علم به جزئيات مكان، زمان و مقدار بارش باران و ويژگي هاي جسمي و روحي و استعدادهاي كودكان مخصوص خداست و اگر انسان ها دراين زمينه پيش گويي مي كنند به صورت كلي گويي است و اطلاعات آنان درجزئيات ناقص است. برخي احاديث نيز به اين تفسير اشاره دارد. «2»

ب) اين دوجمله در آيه ي فوق كه مربوط به بارش باران و حالات جنين است، معترضه است؛

يعني آيه درصدد آن نيست كه بگويد علوم مربوط به باران و جنين مخصوص خداست، بلكه تذكري درباره ي نعمت باران و علم الهي به حالات جنين داده است.

البتّه برخي مفسران معتقدند كه سياق آيه و روايات اهل بيت عليهم السلام تفسير اول را تقويت مي كند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 260

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي از علوم مخصوص خداست و بهتر است كه انسان ها از آن علوم اطلاع نيابند (تا تلاش بيش تري كنند).

2. خدا طبقه بندي اطلاعات را رعايت مي كند و آگاهي دقيق از زمان رستاخيز، اعمال آينده و مكان مرگ را در اختيار انسان ها قرار نمي دهد.

3. با مطالعه در مورد زمان رستاخيز، مكان مرگ افراد و حوادث آينده، به كم آگاهي خودتان و علم بي كران الهي پي ببريد. «1»

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 261

بخش چهارم: سوره ي سجده

اشاره

نشانه هاي توحيد

يادآوري رستاخيز

مراحل آفرينش انسان و جهان

تفسير قرآن

مهر جلد شانزدهم، ص: 263

اول: سيماي سوره ي سجده

اشاره

سيماي سوره ي سجده

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي مباركه ي سجده در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گشت، اين سوره داراي 30 آيه، 380 واژه و 1500 حرف است.

نزول

اين سوره شصتمين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي «مؤمن» (: غافر) و قبل از سوره ي «شوري») و اندكي قبل از هجرت نازل شده است اما در چينش كنوني قرآن، سي و دومين سوره به شمار مي آيد.

نام ها:

نام هاي اين سوره عبارت اند از: سَجده، الم سجده، مَضاجِع، الم تنزيل، سَجده ي لقمان، جُرُز.

سبب نام گذاري اين سوره به «سَجده»، آيه ي 15 آن است كه دستور سجده در برابر خدا را داده است و سبب نام گذاري آن به مَضاجع آيه ي 16 آن است كه در آن سخن از «بسترهاي خواب» شده است و سبب نام گذاري آن به «سجده ي لقمان» آن است كه از سوره ي حم سجده (يعني سوره ي فصلت) باز شناخته شود و از آن جا كه با حروف مقطعه ي «الم» شروع مي شود، به نام «الم سجده» ناميده مي شود.

و در آيه ي 27 آن سخن از زمين جُرُز (: باير) گفته شده است و بدين مناسبت اين سوره را «جُرز» هم گفته اند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 264

فضايل

در مورد فضيلت اين سوره از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هر كس سوره ي سجده را در هر شب جمعه بخواند، خدا نامه ي اعمال او را به دست راستش مي دهد و گذشته ي او را مي بخشد و از دوستان محمد صلي الله عليه و آله واهل بيت او عليهم السلام خواهد بود. «1»

تذكر: قبلًا هم بيان كرده ايم كه اين ثواب ها براي كساني است كه سوره ي سجده را بخوانند و بدان عمل كنند.

ويژگي ها:

سوره ي سجده نيز با حروف مقطعه «الم» شروع شده و در آيه ي 15 آن يك سجده ي واجب دارد كه هركسي اين آيه را بشنود يا بخواند،

واجب است يك سجده به جا آورد.

اهداف

هدف هاي اساسي سوره ي سجده عبارت اند از:

1. يادآوري توحيد و نشانه هاي خدا؛

2. يادآوري قيامت.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه دراين سوره وجود دارد عبارت اند از:

الف) عقايد

1. بيان توحيد و نشانه هاي عظمت خدا در زمين و آسمان و تدبير جهان (در آيه ي 4)؛

2. بيان پرسش و پاسخ هاي رستاخيز و تقاضاي مجرمان براي بازگشت به دنيا (در آيات 12- 14)؛

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 265

3. بشارت مؤمنان به بهشت و هشدار فاسقان درمورد عذاب (در آيه ي 20).

ب) اخلاق

1. تشويق مؤمنان به عبادت (در آيات 15- 16)؛

2. تشويق مؤمنان به انفاق (در آيه ي 16)؛

ج) احكام

دستور سجده در آيه ي 15 اين سوره كه هنگام خواندن يا شنيدن آن واجب مي شود.

د) داستان

1. اشاره اي به سرگذشت موسي و پيروزي امت او (در آيات 23- 24)؛

2. اشاره اي به سرگذشت ملت هاي نابود شده ي پيشين (در آيه ي 26).

ه) مطالب فرعي

1. يادآوري عظمت قرآن و نزول آن از سوي خدا (در آيات 2- 3)؛

2. آفرينش انسان و بيان مراحل خلقت او (در آيات 7- 11)؛

3. آفرينش آسمان ها و زمين و موجودات در شش دوره (در آيه ي 4).

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 267

دوم: محتواي سوره ي سجده

قرآن حقيقي ترديد ناپذير

قرآن كريم در آيات اول تا سوم سوره ي سجده به حروف مقطعه، حقانيّت و هدف قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 3. الم* تَنزِيلُ الكِتَابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ العَالَمِينَ* أمْ يَقُولُونَ ا فْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْماً مَا أتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ

الف، لام، ميم.* فرو فرستادن كتاب (: قرآن) كه هيچ ترديدي درآن نيست، از [سوي پروردگار جهانيان است.* آيا (مشركان) مي گويند: « (پيامبر) به دروغ آن را (به خدا) نسبت داده است.»؟! بلكه آن (سخن) حقّ است، در

حالي كه از سوي پروردگار توست؛ تا گروهي را هشدار دهي كه پيش از تو هيچ هشدارگري براي آنان نيامده است، باشد كه آنان ره نمون شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در سوره هاي متعددي از قرآن حروف مقطعه آمده است.

ما در اول سوره هاي بقره، آل عمران، لقمان و ... درباره ي اين حروف مطالبي بيان كرديم، از جمله اين كه اين حروف اسراري بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله است و يا اشاره به آن است كه قرآن از همين حروف معمولي ساخته شده و در عين حال معجزه است و ديگران نمي توانند مثل آن را بياورند و شايد از همين روست كه معمولًا بعد از اين حروف سخن از عظمت قرآن گفته شده است.

2. در اين آيات اشاره شده كه قرآن حق است، به طوري كه هيچ ترديدي در آن نيست؛ چرا كه از طرف پروردگار فرود آمده است و سخن خدا جاي ترديد ندارد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 268

3. بيان صفت «ربّ العالمين» از ميان صفات خدا، شايد اشاره به آن باشد كه قرآن عصاره اي از عالم وجود است و جنبه ي تربيت و پرورش براي جهانيان دارد.

4. قرآن سخن حقي از طرف پروردگار است و حقانيّت قرآن از محتواي بلند و اعجازآميز آن روشن است.

5. قرآن زمينه ساز هدايت است ولي تصميم گيري نهايي با خود انسان است. «1»

6. كار پيامبران و قرآن مژده دهي و هشداردهي است، اما در اين آيه فقط هشدارگري بيان شده است؛ زيرا در برابر اقوام

سركش، هشدار كارآمدتر از بشارت است.

7. مفسران در مورد «قومي كه قبل از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و قرآن براي آنان هشدارگري نيامده است» چند احتمال داده اند:

الف) مقصود قبيله ي قريش است كه پيش از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پيامبري براي آنان نيامده بود.

ب) منظور همه ي مردم است كه در دوران فِترت (يعني فاصله ي قيام عيسي عليه السلام و ظهور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله) هيچ پيامبري براي آنان نيامده بود.

ج) مقصود وجود پيامبري بزرگ با معجزات روشن و در محيطي وسيع است كه چنين پيامبري قبل از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در محيط عربستان و در ميان قبايل مكه ظاهر نشده بود، هر چند پيامبراني با مأموريت محدود مستقيم يا غيرمستقيم هميشه در ميان ملت ها وجود داشته اند، چرا كه «هيچ ملتي خالي از هشدارگر و حجت نمي ماند». «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 269

البته مانعي ندارد كه هرسه معنا مقصود آيه باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن، كتاب حق و بي ترديدي است، پس از راه نمايي آن استفاده كنيد.

2. هدف قرآن هشدارگري و هدايت گري است.

***

مراحل شش گانه آفرينش جهان

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي سجده به دوران هاي شش گانه ي آفرينش جهان و كارهاي مخصوص خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

4. اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ

أيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَي عَلَي العَرْشِ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أفَلا تَتَذَكَّرُونَ

خدا كسي است كه آسمان ها و زمين و آنچه را بين آن دو است در شش روز [و دوره آفريد، سپس بر تخت (جهان داري و تدبير هستي) تسلّط يافت؛ براي شما غير از او هيچ سرپرست و شفاعتگري نيست؛ آيا (غافليد) و متذكّر نمي شويد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در هفت آيه ي قرآن آمده است «1» كه «جهان را در شش روز و دوره آفريد.»

«يَوم» در لغت به معناي روز معمولي، يعني از طلوع آفتاب تا غروب آن و گاهي نيز به معناي «مدتي از زمان» مي آيد «2» و در قرآن بارها واژه ي يوم به معناي دوره يا مدتي طولاني از زمان آمده است، مانند تعبير «يوم القيامة». در برخي احاديث نيز اشاره شده كه مقصود از «يوم» در اين آيه، مدتي از زمان است. «3»

پس مقصود از «يَوم» در اين گونه آيات، همان دوره هاي خلق آسمان ها و زمين است و بلكه از تعبير برخي آيات كه كلمه ي «بَينهما» را اضافه دارد استفاده مي شود كه مقصود آفرينش كل جهان در شش دوره است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 270

2. در علم زمين شناسي و كيهان شناسي نيز به دوران هاي خلقت زمين و جهان اشاره مي كنند و بر اساس مطالعات علمي، حدس هايي بيان مي كنند، اما مسلم است كه مجموعه ي آسمان و زمين، بلكه كل هستي، در چند دوره آفريده شده است كه در آيات 8- 11 سوره ي فصلت به محتواي

اين دوره ها اشاره اي اجمالي شده است (ما نيز در همان جا بيان خواهيم كرد).

3. با آن كه خدا مي توانست جهان را در يك لحظه بيافريند، اما آن را در چند دوره آفريد، چرا كه اين گونه، عظمت، قدرت و علم آفريدگار بيش تر روشن مي شود و حجت بر مردم تمام مي گردد و اين مطلبي است كه در برخي احاديث نيز بدان اشاره شده است. «1»

4. «عَرْش» در اصل به معناي چيزي است كه داراي سقف باشد و گاهي به خود سقف، «2» تخت هاي بلند «3» هم چون تخت پادشاهان و داربست هاي درختان «4» نيز عرش گفته مي شود.

اما واژه ي «عَرْش» هنگامي كه در مورد خدا به كار مي رود، به معناي مجموع جهان هستي است كه در حقيقت هم چون تخت حكومت پروردگار است و تعبير: «ثُم استَوي عَلي العرَش» كنايه از تسلط زمام دار بر امور كشور خويش است؛ همان طور كه در فارسي نيز تعبير «بر تخت نشستن» كنايه از در دست گرفتن قدرت و حاكميت است.

پس اين آيه هيچ ربطي به «تجسّم خدا» ندارد، بلكه كنايه از احاطه ي كامل و تسلط و تدبير او در جهان هستي است و در برخي احاديث نيز به اين مطلب اشاره شده است. «5»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 271

5. مقصود از اين كه شفاعت كننده اي جز خدا نيست چيست؟

به اين پرسش سه گونه مي توان پاسخ داد:

الف) طبق آيات قرآن همه ي شفاعتگران رستاخيز بايد از خدا رخصت بگيرند، پس هر شفاعتي به ذات پاك او بازمي گردد. «1»

ب) در

هنگام شفاعت خواهي ما از صفات رحمت و بخشش و آمرزش خدا استمداد مي جوييم و گويي او را نزد خودش شفيع قرار مي دهيم و صفات او نيز عين ذات اوست. «2»

ج) مقصود از شفيع در اين جا ياور باشد كه انسان را در تكميل نفس ياري برساند. «3»

6. در اين آيه به چهار مرحله از مراحل توحيد اشاره شده است كه هركدام دليل برديگري به شمار مي آيد.

توحيد درخالقيت دليل بر توحيد در حاكميت است و توحيد در حاكميت دليل بر توحيد در ولايت و شفاعت.

آموزه ها و پيام ها:

1. به مراحل آفرينش توجه كنيد تا خداشناس شويد.

2. خدا بر تدبير هستي تسلّط دارد اما كارها را به تدريج و در طي مراحلي انجام مي دهد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 272

قرآن كريم در آيات پنجم و ششم سوره ي سجده به تدبير، آگاهي و برخي صفات ديگر خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

5 و 6. يُدَبِّرُ الأمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إلَي الأرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أ لْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ* ذَلِكَ عَالِمُ الغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ العَزِيزُ الرَّحِيمُ

كارها را از آسمان تا زمين تدبير مي كند؛ سپس در روزي كه مقدار آن هزار سال است از آنچه شما مي شماريد، به سوي او بالا مي رود.* آن (خدا) داناي نهان و آشكار است؛ [و] شكست ناپذير مهرورز است؛

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد

واژه ي آسمان در اين آيه دو تفسير كرده اند:

الف) مقصود همين آسمان و زمين معمولي باشد؛ يعني خدا جهان هستي را از آسمان گرفته تا زمين، زير پوشش تدبير خود قرار داده است. «1»

ب) منظور از آسمان مقام عالي قرب الهي است؛ يعني خدا امور اين جهان را از مقام قرب خود به سوي زمين (و مراتب پايين تر) تدبير مي كند. «2»

البتّه مانعي ندارد كه هردو معنا مقصود آيه باشد.

2. مفسران قرآن در مورد كل آيه ي فوق سه احتمال داده اند:

الف) مقصود قوس نزول و صعود تدبير هستي در همين دنيا باشد.

ب) منظور نزول و صعود فرشتگان براي تدبير جهان باشد.

ج) مقصود دوره هاي تدبير الهي در اين عالم باشد كه هردوره هزار سال است.

د) منظور اين است كه تدبير امور جهان از آسمان آغاز و به زمين منتهي مي شود و در رستاخيز به سوي خدا باز مي گردد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 273

3. در برخي آيات قرآن اشاره شده كه مقدار روز رستاخيز پنجاه هزار سال به حساب ماست و در اين آيه هزار سال گفته شده است.

در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام در اين مورد روايت شده كه فرمودند:

روز رستاخيز پنجاه ايستگاه دارد كه هر ايستگاهي هزار سال طول مي كشد (و آيه ي قرآن را تلاوت كردند). «1»

البتّه برخي مفسران نيز احتمال داده اند كه عدد هزار يا پنجاه هزار سال به عنوان تكثير باشد و مقصود آن است كه روز رستاخيز بسيار طولاني است. «2»

4. در آيه ي اخير به سه

صفت الهي، يعني «عالم»، «عزيز» و «رحيم» اشاره شده است؛ يعني خدايي كه عهده دار تدبير هستي است از نهان و آشكار جهان آگاه است و داراي عزّت همراه با مهرباني است.

آموزه ها و پيام ها:

1. تدبير امور جهان از بالاست.

2. طول روز قيامت با دنيا قابل مقايسه نيست (آنها را يكسان نپنداريد).

3. در رستاخيز همه چيز به سوي او بازمي گردد.

***

مراحل آفرينش انسان

قرآن كريم در آيات هفتم تا نهم سوره ي سجده به مراحل آفرينش و سپاس گزاري اندك مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

7- 9. الَّذِي أحْسَنَ كُلَّ شَيْ ءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأ خَلْقَ الإنسَانِ مِنْ طِينٍ* ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ* ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 274

السَّمْعَ وَالأ بْصَارَ وَالأفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ

(همان) كسي كه هرچيزي را كه آن را آفريد، نيكوگردانيد؛ و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد؛* سپس نسل اورا از چكيده اي از آبي پست قرارداد؛* سپس او را مرتّب نمود و از روح خود در او دميد و براي شما شنوائي و ديدگان و دل ها (ي سوزان) قرارداد؛ چه اندك سپاس گزاري مي كنيد!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به يك اصل اساسي در نظام آفرينش اشاره شده كه همان خلقت نيكوي هر چيز است. خدا همه چيز را با نظامي استوار و زيبا

و كامل مي آفريند؛ همان طور كه اين امر در آفرينش اعضاي بدن انسان مشهود است. آري؛ بر آن نقاش قدرت آفرين باد.

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست

كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست (شبستري)

اما اگر برخي افراد ناقص الخلقه به وجود مي آيند، در اثر كارهاي ناپسند خود انسان ها و يا براي امتحان آنهاست و اگر برخي موجودات رنگارنگ و حيوانات گوناگون را آفريده است همگي لازم و هر كدام در جاي خود نيكو و زيبايند.

مُحقق همان بيند اندر ابل «1»

كه در خوب رويان چين و چِگِل (سعدي)

2. در اين آيات اشاره شده كه «خدا انسان را از گِل آفريد.» در اين مورد دو احتمال وجود دارد:

الف) مقصود آفرينش آدم وحوا بدون واسطه از گِل باشد.

ب) منظور آفرينش انسان اوليه از گِل با واسطه ها و طي ميليون ها سال باشد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 275

برخي مفسران ظاهر آيات قرآن را موافق نظريه ي تكامل و برخي مخالف آن دانسته اند «1» ولي آيات قرآن در صدد اثبات يا نفي نظريه ي تكامل موجودات نيست.

علاوه بر آن كه نظريه ي تكامل در حدّ نظريه اي است كه واقع نمايي آن به اثبات نرسيده است.

3. «سُلالَة» به معناي عصاره و

فشرده ي خالص هر چيز است و در اين جا مقصود نطفه ي آدمي است كه عصاره ي وجود او ومبدء حيات و منشأ تولد فرزند و ادامه ي نسل اوست.

4. آب نطفه ي آدمي پَست، ضعيف، حقير و ناچيز است (مهين)؛ البته اين تعبير اشاره به وضع ظاهري آن است، و گرنه محتواي آن بسيار ظريف، پيچيده و اسرارآميز است.

5. مقصود از «سَوّاه» در اين جا همان تكميل و موزون ساختن اندام هاي جنين انسان در رحم مادر است؛ يعني از مرحله اي كه انسان به صورت نطفه است تا مرحله اي كه تمام اعضاي بدن او آشكار مي شود. «2»

6. مقصود از دميدن روح در انسان همان حلول روح در بدن است كه به دميدن هوا تشبيه شده است و در آن مرحله است كه حركت جنين شروع مي شود. «3»

آري؛ نطفه ي انسان در مرحله ي اول، حيات نباتي دارد و فقط تغذيه و رشد و نمو مي كند، ولي حسّ و حركت ندارد؛ در مراحل بعدي، حيات حيواني و حس و حركت مي يابد و در مرحله ي آخر حيات انساني مي يابد و قوّه ي ادراك پيدا مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 276

7. مقصود از «روح خدا» (روحه) كه در اين آيه آمده است، اضافه ي تشريفي است؛ يعني روحي پرشرافت و ارجمند كه سزاوار است روح خدا ناميده شود، در انسان دميده مي شود.

8. در اين آيات به دو بعد وجودي انسان اشاره شده است:

الف) بعد مادي كه از خاك تيره و آبي حقير پديد مي آيد.

ب) بعد معنوي كه از دميده شدن روح

الهي پديد مي آيد.

و انسان مي تواند به سوي هركدام از اين ابعاد حركت كند و سير صعودي يا نزولي را داشته باشد.

9. مقصود از خلقت گوش و چشم و دل در اين آيات همان حسّ شنوايي، بينايي و عقل و ادراك قلبي است چراكه اصل اين اعضا قبل از دميده شدن روح شكل مي گيرد.

10. در اين آيات از ميان حواس ظاهري و باطني انسان سه حسّ شنوايي، بينايي و ادراك قلبي و عقلي ياد شده است.

چرا كه اين سه مهم ترين ابزارهاي شناخت هستند و اكثر معلومات تجربي و استدلالي بشر از اين سه راه به دست مي آيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا هرچه آفريد نيكوآفريد (پس شما هم كارها را به نيكوترين صورت انجام دهيد).

2. در مورد مراحل خلقت خودتان مطالعه كنيد تا (خدا شناس شويد و) سپاس گزاري بيش تري بنماييد.

3. انسان دو بعد مادي پست و معنوي الهي دارد (او را تك بعدي نپنداريد).

4. خدا به انسان كرامت بخشيده و روحي الهي در او دميده است.

5. خدا به شما ابزارهاي شناخت داد (تا او را بشناسيد و سپاس گزاري كنيد) ولي كم تر شكرگزاري مي كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 277

رستاخيز

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم سوره ي سجده اشكال كافران در مورد معاد را مطرح كرده، بدان پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

10 و 11. وَقَالُوا أإذَا ضَلَلْنَا فِي الأرْضِ أإنَّا لَفِي

خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ* قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ المَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إلَي رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ

و (كافران) گفتند: «آيا هنگامي كه (ما مُرديم و) در زمين گم شديم، آيا به راستي ما در آفرينش جديدي خواهيم بود؟!» بلكه آنان ملاقات پروردگارشان را (در رستاخيز) منكرند.* بگو: «فرشته ي مرگ كه برشما گماشته شده، (جان) شما را به طور كامل مي گيرد؛ سپس فقط به سوي پروردگارتان باز گردانده مي شويد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «گم شدن در زمين» آن است كه انسان پس از مردن به خاك تبديل مي شود و هر ذرّه ي بدنش به گوشه اي پرتاب مي شود و ديگر اثري از آن باقي نمي ماند تا درقيامت زنده شود. «1»

2. اين آيه به پرسش كافران درمورد رستاخيز به دو صورت پاسخ داده است:

نخست پاسخي روان شناختي به آن مي دهد و انگيزه ي اين پرسش را فاش مي كند كه كافران در حقيقت ملاقات پروردگارشان را منكرند و اگر پرسشي درمورد خلقت جديد مطرح مي كنند، بهانه جويي و شبهه پراكني است.

دوّم آن كه از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله به كافران پاسخ مي دهد كه اگر شما درمورد باقي ماندن جسم خودتان ترديد داريد، در مورد روح شما شكّي نيست كه فرشته ي مرگ آن را كاملًا دريافت مي كند و در رستاخيز حاضر مي نمايد.

3. مسأله ي معاد جسماني و جمع آوري ذرات جسم انسان در رستاخيز مورد تأكيد قرآن است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 278

خدايي كه همه چيز را آفريده و از همه چيز آگاه است مي تواند ذرات وجود انسان را دوباره جمع آوري كند و اگر در اين جا از معاد روحاني سخن مي گويد به معناي نفي معاد جسماني

نيست.

پاي كوبان، دست افشان، در ثنا

نازنازان، ربنّا احييتنا «1»

حمله آرند از عدم سوي وجود

در قيامت، هم شكور و هم كنود «2» (مولوي)

4. تعبير «تَوفّي» به معناي بازستاندن به طور كامل است. اين تعبير در مورد مرگ انسان، اشاره به آن است كه فرشته ي مرگ روح و جان انسان را به طور كامل مي گيرد؛ و مرگ به معناي فنا و نابودي نيست بلكه روح در فضايي تازه ادامه ي حيات مي دهد و سپس در رستاخيز حاضر مي شود.

5. چرا در اين آيه بازستاندن روح انسان را به فرشته ي مرگ نسبت داده است در حالي كه در آيات ديگر قرآن «خدا» و يا فرشتگان را بازستاننده معرفي مي كند؟

پاسخ آن است كه فرشتگانِ مرگ متعدد هستند، اما ملك الموت رييس آنان است «3» و هر كاري كه فرشتگان انجام مي دهند به دستور خداست؛ بنابر اين مي توان آن را به خدا نسبت داد. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران نسبت به معاد شبهه پراكني مي كنند (پس آماده باشيد).

2. شبهات مخالفان را ريشه يابي و انگيزه ي آنان را بررسي كنيد.

3. مرگ به معناي نابودي نيست بلكه روح انسان گرفته مي شود و باقي مي ماند و به سوي خدا باز مي گردد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 279

4. خدا كارها را با واسطه ي فرشتگان انجام مي دهد.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي سجده به سرافكندگي خلافكاران در رستاخيز و تقاضاي بازگشت آنان به دنيا اشاره مي كند و مي فرمايد:

12. وَلَوْ تَرَي إذِ المُجْرِمُونَ نَاكِسُوا رُؤُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ ربَّنَا أ بْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحاً إنَّا مُوقِنُونَ

و اي كاش خلافكاران را مي ديدي هنگامي كه آنان در پيشگاه پروردگارشان سرافكنده مي شوند، (و

مي گويند:) اي پروردگار ما! ديديم و شنيديم؛ پس ما را بازگردان تا [كار] شايسته اي انجام دهيم؛ [چرا] كه ما يقين پيدا كرديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. خلافكاران (كافركيش) صحنه ي رستاخيز را مي بينند و بازخواست فرشتگان را مي شنوند و از اين رو سخت شرمنده، پشيمان و سرافكنده مي شوند.

2. خلافكاران از خدا مي خواهند كه آنان را به دنيا بازگرداند، در حالي كه اين كار ممكن نيست؛ چرا كه بازگشت از يك مرحله ي زندگي به مرحله ي قبل از آن امكان عادي ندارد، همان طور كه انسان نمي تواند به دوران كودكي و جنيني بازگردد.

به وقت كار، بايد كرد تدبير

چه تدبيري، چو وقتِ كار شد دير (پروين)

علاوه بر آن، اين كافران مجرم اگر به دنيا بازگردند بي فايده خواهد بود و باز هم خلافكاري خواهند كرد، همان طور كه در دنيا بارها به آنان تذكر داده شد، ولي گوش نكردند.

3. از سياق آيات قبل و بعد و مضمون آيه استفاده مي شود كه مقصود از مجرمان در اين آيه همان كافران خلافكار هستند كه منكر قيامت بودند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 280

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز سرافكندگي و پشيماني خلافكاران است (تلاش كنيد اين گونه نباشيد).

2. سرمايه ي آخرت عمل صالح است (آن را به دست آوريد).

3. يقين در رستاخيز و تقاضاي بازگشت به دنيا سودي ندارد (تا فرصت باقي است كاري كنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي سجده به قانون الهي در مورد پركردن جهنّم از خلافكاران اشاره مي كند و مي فرمايد:

13. وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ القَوْلُ مِنِّي لَأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الجِنَّةِ وَالنَّاسِ أجْمَعِينَ

و اگر (بر فرض) مي خواستيم، حتماً به هرشخص رهنمودش را

(به اجبار) مي داديم، و ليكن گفتار (سنّت گونه اي) از طرف من تحقق يافته كه قطعاً جهنّم را از همه ي جن ها و مردم پر خواهم كرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اگر خدا مي خواست مي توانست همه ي انسان ها را به اجبار هدايت كند، ولي ايمان وهدايت اجباري ارزشي نخواهد داشت و افتخار انسان در آن است كه راه تكامل را آزادانه و به اختيار خود بپيمايد.

2. چنانچه انسان در انتخاب راه هدايت و گمراهي آزاد باشد، گروهي راه ايمان مي پويند و گروهي به راه كفر مي روند و در اين صورت سنت و قانون الهي آن است كه جهنّم را از انسان ها و جنّيان كافر و خلافكار پرسازد.

3. جنّيان نيز هم چون انسان ها داراي اختيار و تكليف هستند و هرگاه به راه كفر و گناه بروند مجازات مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 281

4. مقصود از پرشدن جهنّم و تأكيدات اين جمله آن است كه حتماً وعده ي عذاب الهي تحقق مي يابد و رحمت الهي مانع انجام اين كار نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. در انتخاب هدايت و گمراهي آزاد هستيد (دقت كنيد كدام يك را انتخاب مي كنيد).

2. قطعاً خدا كافران خلافكار را مجازات مي كند و دوزخ را از آنان پر مي سازد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي سجده فراموشي رستاخيز و اعمال انسان را از عوامل عذاب او مي شمارد و مي فرمايد:

14. فَذُوقُوا بِمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا إنَّا نَسِينَاكُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الخُلْدِ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

پس، (به دوزخيان مي گويم: عذاب را) بچشيد، به خاطر اين كه ملاقات اين روزتان را فراموش كرديد؛ در حقيقت، ما (نيز) شما را به فراموشي سپرديم؛ و به خاطر آنچه انجام مي داديد، عذاب ماندگار را بچشيد!

نكته ها

و اشاره ها:

1. فراموشي قيامت سرچشمه ي بدبختي انسان است. كساني كه دادگاه عدل الهي را در نظر ندارند دست به هرگونه قانون شكني، ظلم و جنايت مي زنند، اما كساني كه به معاد اعتقاد دارند مراقب اعمال خويش هستند.

2. مقصود از فراموشي خدا، از بين رفتن صورت چيزي از ذهن او نيست؛ زيرا خدا در همه حال و هرزمان از همه چيز آگاه است و فراموشي براي او معنا ندارد.

سپس منظور اين آيه آن است كه هركس ملاقات خدا را فراموش كند (و عمداً از ياد قيامت غافل شود) خدا نيز او را به دست فراموشي مي سپارد؛

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 282

يعني حمايت و كمك خود را نسبت به او قطع مي كند تا در وادي حيرت و گمراهي و گناه غوطه ور و راهي دوزخ گردد.

آموزه ها و پيام ها:

1. غفلت از رستاخيز و كردار ناشايست از عوامل عذاب هستند.

2. رستاخيز را فراموش نكنيد كه خدا شما را به دست فراموشي مي سپارد (و گرفتار عذاب مي شويد).

***

نشانه هاي مومنان حقيقي

قرآن كريم در آيات پانزدهم و شانزدهم سوره ي سجده به صفات مؤمنان راستين اشاره مي كند و مي فرمايد:

15 و 16. إنَّمَا يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا الَّذِينَ إذَا ذُ كِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّداً وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ* تَتَجَافَي جُنُوبُهُمْ عَنِ المَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ

فقط كساني به آيات ما ايمان مي آورند كه هرگاه بدان (آيات) يادآوري شدند، سجده كنان (برزمين) مي افتند و با ستايش پرودگارشان تسبيح مي گويند؛ در حالي كه آنان تكبّر نمي ورزند.*

پهلوهايشان (براي نماز) از بسترها بلند مي شود، درحالي كه پروردگارشان را به خاطر ترس و اميد مي خوانند و از آنچه روزي آنان كرده ايم (در راه خدا) هزينه مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. نخستين سجده ي واجب قرآن در هنگام تلاوت آيه ي پانزدهم سوره ي سجده است و هرگاه كسي اين آيه را به طور كامل تلاوت كند، يا از ديگري بشنود، واجب است كه يك سجده به جاآورد. البته وضو داشتن براي اين سجده واجب نيست ولي پيشاني خود را بايد بر چيزي بگذارد كه سجده بر آن صحيح است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 283

2. در اين آيات شش صفت و نشانه ي مؤمنان راستين بيان شده است و اين مطلب به صورت انحصار آمده است؛ يعني مؤمنان حقيقي اين شش ويژگي را دارند.

3. مؤمنان با شنيدن آيات الهي چنان شيفته مي شوند كه بي اختيار، سجده كنان بر زمين مي افتند. اين نشانه ي عشق و علاقه ي آنان به كلام معبود است.

4. نشانه ي دوم مؤمنان حمد و تسبيح گويي است؛ يعني از طرفي خدا را به خاطر صفات جمال ستايش مي كنند و از طرف ديگر او را از نقايص پاك و منزّه مي شمرند.

5. نشانه ي سوم مؤمنان آن است كه اهل فروتني هستند و از تكبّر دوري مي كنند، چراكه تكبّر نخستين پله ي نردبان كفراست.

6. نشانه ي چهارم مؤمنان راستين آن است كه راز و نياز و نماز را بر خواب ترجيح مي دهند و در دل شب پهلو از بستر بر مي كنند تا سر بر آستان معبود گذارند و با او راز

و نياز كنند.

بيدار شو اي ديده كه ايمن نتوان بود

زين سيل دمادم كه درين منزل خواب است (حافظ)

7. مقصود از برخاستن از رختخواب در اين آيه، يا براي نماز عشا است، يعني مؤمنان پس از نماز مغرب به خواب نمي روند تا مبادا نماز عشاي آنان قضا شود ويا مقصود به جا آوردن نماز شب است؛ يعني مؤمنان حقيقي در دل شب كه همه در خواب اند بيدار مي شوند و از رختخواب بيرون مي آيند و يازده ركعت نماز شب را به جا مي آورند.

در مورد هر دو تفسير احاديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام رسيده است و مانعي ندارد كه اين آيه معناي وسيعي داشته باشد كه شامل نماز عشا

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 284

و نماز شب بشود، «1» هرچند آيه با نماز شب تناسب بيش تري دارد.

8. امام باقر عليه السلام به يكي از ياران فرمودند:

اگر بخواهي تمام درهاي خير را به تو معرفي مي كنم (سپس در برابر اشتياق آن يار فرمودند:) روزه سپراست و صدقه خطاها را پاك مي كند و برخاستن در دل شب (انسان را) به ياد خدا مي اندازد (سپس حضرت آيه ي فوق را قرائت كردند). «2»

9. نشانه ي پنجم مؤمنان حقيقي آن است كه خدا را با بيم و اميد مي خوانند؛ يعني نه از خشم خدا خود را ايمن مي دانند

و نه از رحمتش مأيوس مي گردند؛ كه غلبه ي ترس، انسان را به يأس و سستي مي كشاند و هر دو دشمنِ حركتِ تكاملي انسان است.

مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم

جرس فرياد مي دارد كه بر بنديد محمل ها (حافظ)

10. نشانه ي ششم مؤمنان راستين آن است كه از هرچه دارند (اموال، علوم، تجربه و ...) در راه خدا مصرف مي كنند و به ديگران مي بخشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مؤمن حقيقي هستيد، در برابر آيات الهي بي تفاوت نباشيد و واكنش مثبت نشان دهيد.

2. سجده، حمد، تسبيح و تكبّرگريزي از نشانه هاي مؤمنان راستين است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 285

3. به راز و نياز در دل شب، تعادل در دعا و انفاق توجه كنيد كه از نشانه هاي مؤمنان راستين است.

4. مؤمنان راستين براي ديگران چشمه ي سرشار خير هستند و از همه چيز خود انفاق مي كنند.

5. مؤمنان حقيقي نماز را بر خواب ترجيح مي دهند.

6. مؤمنان هم از (مخالفت) خدا هراس دارند و هم به رحمت او اميدوارند.

***

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي سجده به پاداش ها و چشم روشني هاي مؤمنان حقيقي اشاره مي كند و مي فرمايد:

17. فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا اخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا

يَعْمَلُونَ

پس هيچ شخصي نمي داند چه روشني چشماني برايشان نهفته شده، به پاداش آنچه انجام مي دادند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «قُرّة» به معناي سردي و خنكي است و در اين جا كنايه از اشك شوق انسان است كه از ديدگان جاري مي شود و چشم را خنك و روشن مي سازد.

اين كنايه ي لطيفي است از نهايت خوشحالي مؤمنان، درهنگامي كه پاداش هاي خود را دريافت مي كنند.

2. پاداش هاي مؤمنان حقيقي، از همه ي افراد، اعم از انسان ها و فرشتگان مخفي نگاه داشته مي شود؛ چرا كه:

اولًا، اين پاداش ها آن قدر مهم و با ارزش و والاست كه با سخن نمي توان به آساني حقيقت آنها را بيان كرد، پس مخفي كردن آنها نشاط انگيزتراست.

ثانياً، يكي از ويژگي هاي مؤمنان حقيقي نماز شب بود كه معمولًا در شب مخفي مي شد و پاداش آنان نيز متناسب با عمل آنان، مخفي است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 286

3. در حديثي از امام صادق عليه السلام آمده است كه

هيچ عمل نيكي نيست، مگر آن كه در قرآن ثواب آن روشن شده است، الا نماز شب كه خدا به خاطر عظمت آن ثواب آن را روشن نساخته است (سپس حضرت آيه ي فوق را قرائت كردند). «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. پاداش هاي مؤمنان حقيقي بزرگ و مخفي است.

2. خدا چشم روشني ها را به بهاي عمل مي دهد (نه به بهانه).

3. اگر پاداش و چشم روشني الهي مي خواهيد عمل گرا شويد.

***

مقايسه مومنان و نافرمانبرداران

قرآن كريم در آيات هيجدهم تا بيستم سوره ي سجده به مقايسه ي كارها و فرجام مؤمنان و فاسقان مي پردازد و مي فرمايد:

18- 20. أفَمَنْ كَانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كَانَ فَاسِقاً لا يَسْتَوُونَ* أمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ المَأوَي نُزُلًا بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ* وَأمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أرَادُوا أنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا اعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ

و آيا كسي كه مومن باشد همانند كسي است كه نافرمان است؟ مساوي نيستند.

كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، پس بوستان هاي (بهشتي) منزلگاه براي آنان است، درحالي كه (نخستين) پذيرايي است به خاطر آنچه انجام مي دادند.* و امّا كساني كه نافرمان شدند، پس مقصدشان آتش است؛ هرگاه بخواهند از آن خارج شوند، در آن بازگردانده مي شوند و به آنان

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 287

گفته مي شود: «بچشيد عذاب آتشي را كه آن را دروغ مي انگاشتيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه است؛ يعني عمل كرد و سرنوشت دو گروه را در برابر هم به تصوير مي كشد تا زشتي ها و زيبايي ها و سعادت و شقاوت روشن تر شود و مردم بهتر بتوانند تصميم بگيرند.

در اين جا نيز سرنوشت و عمل كرد مؤمنان و فاسقان به تصوير كشيده شده است.

2. «فاسق» در اصل

به معناي خارج شدن ميوه از پوستش است از اين رو به خارج شدن افراد از اطاعت خدا و عقل فِسق گفته مي شود. اين كلمه در اين جا معناي گسترده اي دارد كه شامل گناهكاران و كافران مي شود؛ چراكه در برابر مؤمنان به كار رفته است. «1»

3. برخي مفسران حكايت كرده اند كه اين آيه در مورد گفت وگوي امام علي عليه السلام با وليد بن عقبه نازل شده است كه وليد گفت: «من زباني گسترده تر و نيزه اي تيزتر از تو دارم.» «2»

و امام علي عليه السلام پاسخ داد كه: «اين چنين نيست كه تو مي گويي. اي فاسق!»

البته وليد بن عقبه در آيات قرآن، «فاسق» خوانده شده است. «3» ولي سوره سجده مكي است و آيه ي فوق نمي تواند در اين جريان نازل شده باشد، مگر آن كه بگوييم اين آيه بر جريان امام علي عليه السلام و وليد تطبيق شده و يا اين كه در مدينه نازل شده است. «4»

4. «نُزُل» به معناي چيزي است كه براي پذيرايي مهمان آماده مي كنند و يا نخستين چيزي كه با آن از مهمان پذيرايي مي كنند، هم چون شربت.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 288

يعني بهشت با همه ي نعمت هايش نخستين پذيرايي خدا از مؤمنان است. «1»

5. فاسقان در دوزخ زنداني مي شوند و هرگاه بخواهند از آن جا خارج شوند، دوباره بدان بازگردانده مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمن و فاجر را يكسان ننگريد.

2. بهشت نخستين پاداش مؤمنان شايسته كردار است.

3. فاسقان زنداني دوزخ هستند (پس شما اين گونه نباشيد).

4. بهشت و دوزخ

در برابر عقايد و اعمال انسان ها داده مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي سجده به عذاب هاي دنيوي و آثار تربيتي آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

21. وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ العَذَابِ الأدْنَي دُونَ العَذَابِ الأكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ

و قطعاً، غير از عذاب بزرگ تر (اخروي)، از عذاب نزديك تر (دنيوي) به آنان مي چشانيم، باشد كه آنان بازگردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به يكي از لطف هاي مخفي الهي اشاره شده كه ظاهر آن عذاب است؛ يعني مجازات هاي دنيوي، هم چون دردها، بلاها، قحطي و خشك سالي كه باعث بيداري انسان ها و نجات آنان از عذاب اخروي مي شود، مجازات هايي است كه آثار تربيتي ثمربخش براي انسان دارد.

2. تعبير «لعلّ» براي بيان علت ناقصه و زمينه است؛ يعني عذاب هاي دنيوي زمينه ساز بازگشت، بيداري و نجات انسان است و اين يكي از فلسفه هاي مهم بلاها و رنج هاي دنيوي است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 289

البته گاهي رنج هاي دنيوي در اثر ستمكاري افراد يا بازتاب اعمال خود انسان است.

3. چرا از عذاب دنيوي با عنوان «نزديك تر» و از عذاب اخروي با عنوان «بزرگ تر» ياد شده است در حالي كه نزديك تر در برابر دورتر است، نه بزرگ تر؟

پاسخ آن است كه عذاب دنيوي دو صفت نزديكي و كوچكي را دارد و در مقام تهديد مناسب نيست كه بر كوچك بودن آن تكيه شود و عذاب اخروي

نيز داراي دو صفت بزرگي و دور بودن است كه در هنگام تهديد مناسب نيست كه بر دور بودن آن تكيه شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هرگاه گرفتار مجازات هاي دنيوي شديد، به سوي خدا باز گرديد.

2. خدا به وسيله ي بلاها و مشكلات انسان ها را تربيت مي كند.

3. قبل از آن كه به عذاب بزرگ الهي گرفتار شويد، با عذاب هاي دنيوي بيدار شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي سجده به فرجام سخت روي گردانان از آيات الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

22. وَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنْ ذُ كِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أعْرَضَ عَنْهَا إنَّا مِنَ المُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ

و چه كسي ستمكارتر است از كسي كه نشانه هاي پروردگارش (به او) تذكّر داده شده، سپس از آن [ها] روي گرداند؟! مسلماً، ما از خلافكاران انتقام گيرنده ايم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به كساني اشاره كرده كه وسايل بيدار كننده و هشدار دهنده در آنها تأثيري ندارد و هرچه از نشانه هاي الهي مي بينند و هرچه آيات هشدار گر برآنان خوانده مي شود نسبت به آنها بي اعتنايي مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 290

اين گونه افراد ستمكارترين مردم هستند؛ آنان به خود ستم مي كنند كه از فرصت ها و نعمت ها و آيات الهي استفاده نمي كنند و با روي گرداني از آيات الهي به رهبران و آيات الهي نيز توهين و ستم روا مي دارند.

2. در اين

آيه از «انتقام الهي» سخن گفته شده است. البته انتقام در لغت عرب به معناي «مجازات كردن» است و معناي فارسي آن كه مجازات براي فرونشاندن سوز درونِ انتقام گيرنده است، مقصود نيست.

3. واژه ي «ثُمّ» به معناي انجام كاري با فاصله است؛ يعني به ستمكاران خلافكار، فرصت كافي داده مي شود، تا در آيات الهي مطالعه كنند، ولي بازهم روي مي گردانند و در نهايت گرفتار انتقام الهي مي گردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. افرادي كه از نشانه ها و آيات الهي روي بر مي تابند، ستمكار و خلافكار هستند.

2. خلافكاران از انتقام الهي در امان نيستند.

3. از نعمت آيات الهي كه به سراغ شما آمده، روي گردان نشويد كه بدترين ستم به خودتان است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و سوم تا بيست و پنجم سوره ي سجده به سرگذشت موسي و تورات و پيشوايان هدايتگر و شرايط آنان اشاره مي كند و با هشدار به اختلاف كنندگان بني اسرائيل مي فرمايد:

23- 25. وَلَقَدْ آ تَيْنَا مُوسَي الكِتَابَ فَلا تَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُديً لِبَنِي إسْرَائِيلَ* وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ* إنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ القِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

و به يقين، به موسي كتاب (تورات) داديم؛ و از ملاقاتش در ترديد مباش؛ و آن را رهنمودي براي بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) قرارداديم.* و از آنان پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) راه نمايي مي كردند؛ چون شكيبايي نمودند و به آيات ما يقين داشتند.* در حقيقت، پروردگار تو، خود،

ميان آنان در روز رستاخيز درباره آنچه در آن اختلاف مي كردند (داوري كرده و) جدايي مي اندازد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 291

نكته ها و اشاره ها:

1. بيان اجمالي سرگذشت موسي عليه السلام در آيات پاياني سوره ي سجده، از طرفي موجب تسلّي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بود كه در برابر مشركان بهانه جو و تفرقه افكن قرارداشت و از طرف ديگر موسي صلي الله عليه و آله پيامبر بزرگي بود كه مورد احترام يهوديان و مسيحيان قرارداشت و بيان سرگذشت او مي توانست زمينه ساز جذب اهل كتاب به سوي اسلام باشد.

2. در مورد ضمير «لِقائِه» مفسران اختلاف دارند و آن را به كتاب، قيامت، قرآن، موسي و خدا بازگردانده اند.

ولي آنچه با ظاهر و سياق آيه سازگارتر است آن است كه مقصود ملاقات موسي با كتاب تورات باشد؛ يعني اي پيامبر! ترديدي نداشته باش كه موسي كتاب تورات را دريافت كرده است. «1»

3. دراين آيات به دو شرط اساسي پيشوايان الهي اشاره شده است كه شرط نخست شكيبايي و استقامت در برابر مشكلات، حوادث و مخالفت ها و شرط دوم ايمان ويقين به آيات و نشانه هاي الهي است كه بايد در طول زندگي آنان استمرار داشته باشد. «2»

اين شرايط براي پيشوايان بني اسرائيل بيان شده است اما در حقيقت شرايط پيشوايان همه ي امت هاست.

4. در اين آيات برنامه ي پيشوايان الهي «هدايت براساس امر الهي» بيان شده است كه شامل تمام شئون زندگي و ابعاد اعتقادي و عملي و اخلاقي بشر مي شود.

5. مفسران در مورد واژه ي

«امْر» دو احتمال داده اند:

الف) مقصود قوانين شرعي و اوامر تشريعي باشد؛ يعني پيشوايان الهي براساس قوانين الهي مردم را هدايت مي كنند.

ب) منظور اوامر تكويني، يعني نفوذ باطني در دل ها و رساندن افراد به

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 292

اهداف عالي تربيتي و معنوي باشد. «1»

البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق شامل هردو معنا باشد. «2»

6. مقصود از «ائمه» در ظاهر آيه همان پيشوايان و پيامبران بني اسرائيل هستند؛ چراكه تعبير به «جعل» يعني قراردادن، در مورد مقام كساني به كار مي رود كه خدا آنان را نصب مي كند.

ولي مانعي ندارد كه اين برنامه و شرايط شامل همه ي پيامبران و امامان الهي و حتي در مراتب پايين تر شامل همه ي پيشوايان حق باشد.

7. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

امامان و پيشوايان بر دوگونه اند: اماماني كه به فرمان خدا نه به فرمان مردم هدايت را به عهده مي گيرند و امر خدا را بر امر خودشان مقدم مي دارند؛ و اماماني كه به سوي آتش دعوت مي كنند و فرمان خود را بر فرمان حق مقدم مي دارند و طبق هواي نفس خويش و برضد كتاب خدا عمل مي كنند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرگذشت موسي و پيشوايان بني اسرائيل و اختلافات آنان عبرت بگيريد.

2. كتاب الهي و پيشوايان حق مايه ي هدايت مردم هستند.

3. صبر و يقين دو شرط امامت است.

4. برنامه ي پيشوايان حق، هدايت براساس فرمان خداست.

5. (اگر اختلافات در دنيا حل نشود،) خدا در رستاخيز به حساب آنها مي رسد و داوري

قطعي مي كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 293

نشانه هاي خدا

قرآن كريم در آيات بيست و ششم و بيست و هفتم سوره ي سجده به نشانه هاي هدايتگر الهي در آثار باستاني و چرخه ي حيات طبيعت اشاره مي كند و مي فرمايد:

26 و 27. أوَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ القُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ أ فَلا يَسْمَعُونَ* أوَ لَمْ يَرَوْا أ نَّا نَسُوقُ المَاءَ إلَي الأرْضِ الجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأكُلُ مِنْهُ أ نْعَامُهُمْ وَأنفُسُهُمْ أفَلا يُبْصِرُونَ

و آيا براي آنان روشن نكرد كه چه بسيار گروه هايي را پيش از آنان هلاك كرديم؟! در حالي كه (اين كافران) در خانه هاي آنان راه مي روند؛ مسلماً، در اين [ها] نشانه هايي (عبرت آموز) است؛ و آيا (به گوش دل) نمي شنوند؟!* و آيا نظر نكرده اند كه ما، آب (باران) را به سوي زمين بي آب و علف مي رانيم و به وسيله ي آن زراعتي را بيرون مي آوريم كه دام هايشان و خودشان از آن مي خورند؟! و آيا نمي بينند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به سرنوشت اقوامي هم چون قوم عاد و ثمود اشاره شده است كه مردمي قدرتمند بودند، اما به خاطر سركشي و گناه، عذاب الهي نازل شد و آنان

را درهم كوبيد و اكنون گويي آثار باستاني و ويرانه هاي آنان با انسان ها سخن مي گويند و نتيجه ي كفر و سركشي را گوش زد و به ره گذران عبرت مي آموزند و نشانه هاي قدرت الهي را بيان مي نمايند.

2. در اين آيات به يكي از نعمت هاي الهي و نشانه هاي او در چرخه ي طبيعت اشاره شده است كه خدا آب را به سوي زمين هاي خشك و بي گياه مي راند و آنها را زنده مي گرداند و گياهان در آنها مي رويند سپس از اين گياهان حيوانات و انسان ها تغذيه مي كنند.

آري؛ اگر كسي با دقت به اين مسائل بنگرد نشانه هاي قدرت و حكمت الهي را مي بيند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 294

3. مقصود از راندن آب به سوي سرزمين خشك و بي آب و علف «1»، يا آن است كه آب ها به صورت بخار و ابر و توسط بادها به طرف بيابان هاي خشك رانده مي شوند و يا جريان هاي آب هاي سطحي زمين است كه درقالب رودخانه ها و نهرها جاري مي شوند و يا جريان هاي آب هاي زير زميني است كه به طرف سرزمين هاي ديگر مي روند.

البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد. «2»

4. در اين آيه حيوانات را قبل از انسان ذكر كرد. اين تقديم ممكن است به خاطر آن باشد كه تمام تغذيه ي دام ها از گياهان است، در حالي كه بخشي از تغذيه ي انسان ها از گياهان است و يا اين كه غالباً گياهان از همان ابتدا مورد استفاده ي حيوانات هستند اما انسان ها از دانه و ثمره ي گياهان استفاده مي كنند. «3»

5. چرا آيه ي مربوط به آثار باستاني با جمله ي «آيا نمي شنوند» و آيه ي مربوط به چرخه ي طبيعت با جمله ي «آيا نمي بينند» پايان يافت؟

شايد به خاطر آن

كه انسان منظره ي رويش گياهان و چرخه ي آب در طبيعت را مي بيند، اما مسائل مربوط به اقوام پيشين را غالباً مي شنود.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات باستان شناسي و طبيعت شناسي، خداشناس شويد.

2. از هلاكت اقوام پيشين عبرت بياموزيد و (به سوي خدا) ره نمون شويد.

3. به چرخه ي آب در طبيعت و رشد گياهان و تغذيه ي موجودات بادقت بنگريد تا (به سوي خدا) ره نمون شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 295

قرآن كريم در آيات بيست و هشتم تا سي ام سوره ي سجده به بهانه تراشي كافران پاسخ مي دهد و با هشدار به آنان مي فرمايد:

28- 30. وَيَقُولُونَ مَتَي هَذَا الفَتْحُ إنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ* قُلْ يَوْمَ الفَتْحِ لا يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إيمَانُهُمْ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ* فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَا نْتَظِرْ إنَّهُمْ مُنتَظِرُونَ

و (كافران) مي گويند: «اگر راست گوييد، اين پيروزي (شما) چه وقت است؟!»

(اي پيامبر!) بگو: «در روز پيروزي، كساني كه كفر ورزيدند، ايمانشان سودي نخواهد داشت؛ و آنان مهلت داده نمي شوند.»* پس، از آنان روي گردان و منتظر باش؛ كه آنان (نيز) منتظرند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم بارها به پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان وعده ي پيروزي و ياري داده و كافران لجوج را به عذاب الهي تهديد كرده است.

در اين آيات بيان شده كه كافران در اين مورد بهانه تراشي و عجله مي كردند و با غرور و ريشخند مي گفتند: اين پيروزي شما و عذاب ما چه زماني فرا مي رسد؟!

2. مقصود از «روز فتح» روز فرود آمدن عذاب الهي در دنياست؛ يعني عذابي كه كافران را ريشه كن مي سازد و در آن هنگام ديگر فرصت توبه به كسي داده نمي شود و كافران مهلت نمي يابند كه ايمان بياورند.

«1»

3. اگر استدلال و منطق و اندرز در كافران اثر نكرد و باز به بهانه جويي و لجاجت پرداختند، مبلّغان و رهبران الهي مي توانند از آنان روي برتابند و منتظر تقدير الهي و رحمت او بر مؤمنان و عذاب او بر كافران باشند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 296

آموزه ها و پيام ها:

1. به بهانه جويي هاي كافران پاسخ مناسب دهيد.

2. قبل از روز پيروزي (مؤمنان و نزول عذاب الهي) ايمان بياوريد كه بعد از آن سودي ندارد.

3. مبلغان و رهبران ديني از كافران لجوج و بهانه جو، روي برتابند و منتظر تقدير الهي باشند. «1»

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 297

بخش پنجم: سوره ي احزاب

اشاره

ساماندهي زندگي اجتماعي مسلمانان با بيان قوانين

پاكسازي خرافات جاهليت از ميان مسلمانان

آموزه هاي نظامي جنگ احزاب و بني قريظه

خاتميت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و الگو بودن ايشان

پاكي و عصمت اهل بيت عليهم السلام

آداب معاشرت و حجاب زنان

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 299

اول: سيماي سوره ي احزاب

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي احزاب در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شد و داراي 73 آيه، 1280 واژه و 5796 حرف است.

نزول

سوره ي احزاب هشتاد و نهمين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي آل عمران و قبل از سوره ي ممتحنه) و در بين سال دوم تا پنجم هجري نازل شده است.

نام ها:

تنها نام اين سوره «احزاب» به معناي حزب ها و گروه هاست و سبب نام گذاري آن، آيات 20 و 22 اين سوره است كه در آن ها سخن از «احزاب» و گروه ها گفته شده است.

فضايل

در مورد فضيلت تلاوت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس سوره ي احزاب را تلاوت كند و به خانواده ي خود بياموزد از عذاب قبر در امان خواهد بود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 300

تذكر: آموزش سوره ي احزاب اعم از قرائت و عمل به محتواي آن است و اين است كه انسان را از عذاب الهي مصون مي دارد.

ويژگي ها:

آيه ي مهم تطهير كه در مورد اهل بيت عليهم السلام و پاكي آنان نازل شده آيه ي 32 همين سوره است و در اين سوره به داستان جنگ مهم احزاب اشاره شده است.

اهداف

اساسي ترين هدف هاي اين سوره عبارت انداز:

1. سازماندهي زندگي اجتماعي مسلمانان با بيان مقررات و قوانين زندگي براي آنان؛

2. هدايت مسلمانان در دوره ي سخت هجوم مشركان و خيانت يهوديان طي دو جنگ احزاب و بني قريظه؛

3. مبارزه با رسوبات خرافات جاهلي در ميان مسلمانان.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در اين سوره به چشم مي خورد عبارت انداز:

الف) عقايد

1. دعوت پيامبر به اطاعت از خدا و وحي و ترك پيروي از كافران و منافقان (در آيات 1- 2)؛

2. بيان راه نجات در رستاخيز (در آيه ي 67)؛

3. بيان آخرين پيامبر بودن، حضرت محمد صلي الله عليه و آله (در آيه ي 4)؛

4. بيان پاكي و عصمت پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام (در آيه ي 33).

ب) اخلاق

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 301

1. دستورات اخلاقي و تربيتي در مورد همسران پيامبر صلي الله عليه و آله كه بايد الگوي ديگران باشند (در آيات 28- 34)؛

2. زنان پيامبر مادران مؤمنان هستند (در آيه ي 6)؛

3. پيامبر اسلام الگو و اسوه ي نيكو است (در آيه ي 21)؛

4. آداب معاشرت با پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيه ي 53).

ج) احكام

1. ردّ خرافات جاهليت مثل ظِهار كه آن را وسيله ي جدايي زن و شوهر قرار مي دادند (در آيات 3، 4 و 37)؛

2. دستور حجاب به زنان مؤمن (در آيه ي 59)؛

3. مطالبي درباره ي قوانين طلاق زنان (در آيه ي 49)؛

4. ممنوعيت ازدواج با زنان پيامبر بعد از او (در آيه ي 53)؛

5. دستور به صلوات و سلام بر پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيه ي 56).

د) داستان

1. داستان جنگ احزاب (خندق) و بيان نقش يهود به عنوان ستون پنجم دشمن و پيروزي

اعجازآميز مسلمانان بر كفار (در آيات 9- 22)؛

2. داستان زينب و زيد و پاسخ قرآن به بهانه جويان (در آيه ي 37)؛

3. يادآوري ميثاق پيامبراني هم چون پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، نوح، ابراهيم، موسي و عيسي عليهم السلام (در آيه 7).

ه) مطالب فرعي

1. حمايت خدا از پيامبر صلي الله عليه و آله در برابر كارشكني مخالفان؛

2. امانت داري انسان در تعهدات و تكاليف و مسئوليت ها (در آيه ي 72)؛

3. افشاگري منافقان و رسوايي مردان و زنان قريش؛

4. هشدار جدّي در مورد اذيت كردن پيامبر كه موجب لعنت و عذاب مي شود (در آيات 53 و 58)؛

5. علم قيامت نزد خداست (در آيه ي 63).

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 303

دوم: محتواي سوره ي احزاب

معيارهاي پيرو اطاعت

قرآن كريم در آيات اول تا سوم سوره ي احزاب چهار فرمان به پيامبر صلي الله عليه و آله داده و با هشدار در مورد آگاهي خدا مي فرمايد:

1- 3. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً* وَاتَّبِعْ مَا يُوحَي إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرا* وَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ وَكَفَي بِاللَّهِ وَكِيلًا

اي پيامبر! از (مخالفت) خدا خودنگهدار باش و از كافران و منافقان اطاعت نكن كه خدا داناي فرزانه است.* و از آنچه از پروردگارت به سوي تو وحي مي شود پيروي كن؛ كه خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.* و بر خدا توكّل كن؛ و كارسازي خدا كافي است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه ابوسفيان و برخي ديگر از سران مشركان (از پيامبر صلي الله عليه و آله امان گرفتند و وارد مدينه شدند و به همراه (منافق مشهور) عبداللَّه بن ابيّ و برخي دوستانش خدمت پيامبر صلي الله

عليه و آله رسيدند و به او پيشنهاد كردند كه از بت ها بدگويي نكند و آنها را شفاعتگر بخواند و در عوض مشركان دست از آزار پيامبر صلي الله عليه و آله بردارند و او را آزاد بگذارند. پيامبر صلي الله عليه و آله از اين پيشنهاد ناراحت شد و دستور داد مشركان را از مدينه اخراج كردند.

اين آيات بدين مناسبت فرود آمد و به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد كه به اين پيشنهادها اعتنا نكند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 304

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از خطرهاي راه انقلاب ها و برنامه هاي رهبران بزرگ، پيشنهادهاي سازشكارانه با مستكبران و كافران است كه عامل ركود و عقب گرد مي شود. خدا در اين آيات با اين گونه پيشنهادها برخورد كرد.

2. اين كه به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور تقوا و اطاعت خدا و عدم پيروي كافران را مي دهد، بدين معنا نيست كه او در تقوا و اطاعت الهي كوتاهي نموده يا از كافران و منافقان پيروي كرده است، بلكه اين دستورات از طرفي تأكيدي بر وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله و از طرف ديگر درسي براي مسلمانان است.

3. در ظاهر، مخاطب اين آيات پيامبر صلي الله عليه و آله است اما در حقيقت همه ي مسلمانان هستند؛ از اين رو گاهي ضمير جمع آورده «1» و نيز با «يا ايّها» شروع كرده است تا توجه عموم را جلب كند. «2»

4. تقوا مراتبي دارد كه از احساس مسئوليت دروني تا مراتب عالي ايمان وعمل ادامه مي يابد واگر تقوي نباشد هيچ برنامه ي سازنده اي عمل نمي شود.

5. در اين آيات نخست به تقوا، سپس به

دوري از دشمنان خدا و بعد از آن به پيروي از برنامه هاي توحيدي فرمان مي دهد و در پايان توكّل و اعتماد بر خدا را مطرح مي كند كه اين امور زنجيره اي به همه پيوسته اند.

6. معناي توكّل بر خدا آن نيست كه انسان حركت و تلاش نكند؛ زيرا

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 305

توكّل به معناي انجام كوشش انساني تا حد نهايي و تكيه بر خداست، يعني انسان اسباب را به كار بندد ولي اثر را از خدا بداند و بخواهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در زندگي اجتماعي، تقوا، پيروي از وحي، توكّل و عدم پيروي از دشمنان را سرلوحه ي برنامه هاي خود قرار دهيد.

2. خدا كارهاي شما را زير نظر دارد (و مي داند چه كسي دستورات او را عمل و چه كسي مخالفت مي كند).

3. حمايت و وكالت خدا براي انسان كافي است.

***

مبارزه قرآن با فرهنگ جاهليت

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي احزاب به مبارزه با فرهنگ جاهلي و خرافي عرب مي پردازد و مي فرمايد:

4. مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللّآئِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذلِكُمْ قَوْلُكُم بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ

خدا براي هيچ مردي دو دل در درونش قرار نداده است؛ و همسرانتان را كه نسبت به آنان «ظِهار» مي كنيد (و مادر خود مي خوانيد)، مادران شما قرار نداده؛ و پسرخواندگانتان را پسران (حقيقي) شما قرار نداده است؛ اين، سخن شماست در حالي كه با دهانتان [مي گوييد]؛ و خدا حقّ را مي گويد و او به راه (راست) راه نمايي مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران نوشته اند كه در جاهليت شخصي به نام «جميل» كه داراي حافظه اي بسيار قوي بود،

ادعا مي كرد در درون من دو قلب وجود دارد و با هر كدام از آن قلب ها (يا عقل ها) از محمد بهتر مي فهمم؛ از اين رو مشركان او را «ذو القلبين» يعني صاحب دو قلب ناميدند.

او در جنگ بدر شركت كرد و پس از شكست مشركان در حالي كه يك كفش خود را به دست داشت فرار كرد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 306

برخي مفسران برآن اند كه قسمت اول اين آيه در مورد اين جريان و براي نفي اين گونه خرافات نازل شده است. «1»

2. اين آيه مي تواند معناي عميقي در برداشته و اشاره به اين باشد كه هر انساني يك قلب بيش تر ندارد و به يك معبود عشق مي ورزد، انسان داراي دو قلب نيست كه مشرك شود و معبودها و معشوق هاي متعدد انتخاب كند. «2»

خلوت دل نيست جاي صحبت اغيار

ديو چو بيرون رود فرشته در آيد (حافظ)

3. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

دوستي ما و دوستي دشمن ما در يك قلب نمي گنجد؛ چرا كه خدا براي يك انسان دو قلب قرار نداده است. «3»

4. ممكن است جمله ي فوق معناي ديگري نيز داشته باشد و آن اين كه هر انسان سالم داراي قلب و روح و شخصيت واحد است، از اين رو نفاق، دورويي و دوگانگي شخصيت چيزي تحميلي و بر خلاف طبيعت

انسان است؛ «4» چون انسان دو قلب ندارد كه دو خط فكري داشته باشد و نقش دو شخصيت متفاوت را بازي كند و ظاهر و باطن او متفاوت باشد. هر كس چنين باشد داراي شخصيتي ناهمگون، متشتت و منافق است كه اين نوعي بيماري روحي است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 307

5. در اين آيه به مسأله ي «ظهار» اشاره كرده است، ظِهار يك عادت خرافي بود كه در عصر جاهليت رواج داشت، و بر اساس آن هر مرد كه به همسر خود مي گفت: «تو نسبت به من هم چون پشت مادر من هستي». «1» بعد از اين جمله همسرش را به منزله ي مادرش مي پنداشت و اين سخن در حكم طلاق بود.

آيه ي فوق بر اين خرافه ي جاهلي خط بطلان كشيد و فرمود كه:

«همسران شما پس از ظهار هم چون مادران شما نيستند.» آري؛ قرآن نه تنها تسليم فرهنگ جاهلي عرب نشد، بلكه با عناصر خرافي آن مبارزه كرد.

6. اسلام «ظهار» را نفي كرد و گفت مردي كه با همسرش ظهار كند مجازات مي شود؛ يعني بايد تاوان و كفاره بدهد تا بتواند دو باره به همسرش بازگردد و اگر كفاره ندهد و به سراغ همسرش نيايد، همسر او مي تواند به حاكم شرع مراجعه كند تا او را وادار به طلاق يا كفاره و بازگشت كند. «2»

7. در اين آيه به يكي ديگر از قوانين خرافي جاهليت اشاره شده و آن را نفي كرده است. برخي مردم كودكاني را به عنوان پسر خوانده انتخاب مي كردند

و سپس تمام حقوق يك فرزند واقعي را براي او قايل مي شدند. از اين رو او ارث مي برد و زن پدرش بر او حرام مي شد و بر عكس. «3»

اسلام اين مقررات خرافي را نفي كرد و در اين آيه بيان شده كه پسر خوانده فرزند واقعي نيست.

8. در اين آيه اشاره شده كه اين خرافات سخناني است كه از دهان شما خارج مي شود و با سخن، رابطه ي مادري و فرزندي حاصل نمي شود و سخنان شما، واقعيت خارجي را عوض نمي كند و با حق منطبق نيست؛ در حالي كه احكام الهي حق است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 308

آموزه ها و پيام ها:

1. عقايد و مقررات خرافي را رها سازيد كه غير از حرف چيز ديگري نيست.

2. پسر خوانده را پسر واقعي دانستن از خرافات جاهليت است.

3. روابط حقيقي خويشاوندي به وسيله ي سخن گفتن و خرافات ايجاد نمي شود.

4. قرآن نه تنها تحت تأثير فرهنگ زمانه قرار نگرفته بلكه با خرافات فرهنگي عرب مبارزه مي كند.

5. با خرافات فرهنگي عصر خويش مخالفت كنيد.

6. هر انساني يك قلب (يك عقل و يك شخصيت) دارد (پس شرك و نفاق، مخالف طبيعت انسان است).

7. برنامه هاي الهي را اجرا كنيد كه حق و هدايت آور است.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 309

قرآن و فرهنگ زمانه

الف) فرهنگ زمانه عبارت است از: مجموعه ي آداب، رسوم، عقايد و ... مردم هر عصر، كه در اين جا مقصود فرهنگ عرب جاهلي عصر نزول قرآن است. «1»

ب) قرآن كريم در مورد فرهنگ زمانه ي عصر نزول دو گونه برخورد كرده است:

1. عناصر مثبت فرهنگ زمانه را در قرآن حكايت و تقويت و پالايش كرده است.

مثال: مراسم حج را كه يادگار ابراهيم عليه السلام در ميان اعراب جزيرة العرب بود، قرآن نقل و تشويق كرد (حج، 27؛ بقره، 196؛ توبه، 3 و آل عمران، 97) ولي از آن خرافه زدايي كرد و كساني را كه در حال احرام از پشت خانه ها وارد مي شدند سرزنش كرد (بقره، 189).

مثال ديگر: داد و ستد و تجارت را تأييد كرد، اما عناصر منفي آن را ردّ كرد؛ از اين رو رباخواري و كم فروشي و ... را ممنوع ساخت (بقره؛ 275).

2. عناصر منفي فرهنگ زمانه ي عرب را ردّ كرد، بلكه با آن خرافات مبارزه نمود، براي مثال:

- ظهار (نوعي طلاق دوران جاهليت) را نفي كرد (احزاب، 4 و مجادله، 2).

- بر خلاف عرف عرب جاهلي، پسرخوانده را پسر واقعي ندانست (احزاب، 4).

- عرب جاهلي اجازه نمي داد كه كسي با زن پسر خوانده ازدواج كند ولي اين قانون خرافي را اسلام شكست و حتي به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده شد كه با همسر زيد ازدواج كند تا اين سنت غلط شكسته شود (احزاب، 37).

- قرآن از حقوق زنان دفاع كرد و با روش دختركشي عرب مبارزه نمود و آن را سرزنش كرد. (تكوير، 8 و ...)

-

قرآن در آيات زيادي با بت پرستي و شرك مخالفت كرد كه اين بزرگ ترين مبارزه ي قرآن با فرهنگ زمانه بود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 310

- قرآن با خرافات مشركان و نذرهاي آنان و ... مخالفت كرد (مائده،

3؛ انعام، 136 و ...)

- قرآن با مسأله ي تثليث و خداانگاري مسيح مبارزه كرد با اين كه در عصر نزول در ميان مسيحيان وجود داشت و هنوز هم دارد.

- قرآن با خرافات يهوديان و انحرافات و تحريفات آنان به شدت مبارزه كرد با اين كه در ميان يهوديان مدينه رايج بود (بقره و آل عمران).

- قرآن با هيئت بطليموسي حاكم بر فكر مردم در آن عصر مخالفت كرد و مكرر به حركت زمين اشاره نمود (نمل، 88) و از حركت واقعي خورشيد ياد كرد (يس، 38) و نيز در موردي كه به حركت كاذب خورشيد اشاره شد تعبير «مي بينيد و گمان مي كنيد» آورد (كهف، 17).

يادآوري: پس اگر قرآن مطالبي مثل جن، فرشته و مانند آنها را تأييد كرده است به خاطر آن است كه اين ها حقيقت دارند، نه اين كه در فرهنگ زمانه وجود داشته اند. قرآن هر مطلب غلطي را نمي پذيرد و باطل در آن راه ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 311

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي احزاب مسلمانان را در مورد برخورد با فرزند خواندگانشان آموزش مي دهد و مي فرمايد:

5. ادْعُوهُمْ

لِأَبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيَما أَخْطَأْتُم بِهِ وَلكِن مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً

آن (پسر خوانده) ها را به [نام پدرانشان بخوانيد كه آن (كار) نزد خدا دادگرانه تر است؛ و اگر پدرانشان را نمي شناسيد، پس برادران ديني شما و آزادشدگانتان هستند؛ و در مورد آنچه در آن (صدا زدن ها) خطا كرده ايد، هيچ گناهي بر شما نيست، وليكن در مورد آنچه دل هايتان به عمد (قصد) مي كند (مسئوليد)؛ و خدا بسيار آمرزنده ي مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «عادلانه تر» در اين آيه همان قسط و عدل است، نه آن كه اگر كسي پسر خوانده را به نام غيرپدرش خواند كاري عادلانه كرده است. «1» بلكه در هر صورت اين كار موجب اشتباه و انحراف در مسائل خانوادگي و ارث مي شود و خرافات جاهليت را زنده مي كند و از اين رو ممنوع است.

2. «مَوالي» جمع مولي به معناي سرپرست، دوست و غلام آزاد شده مي آيد و در اين جا به معناي دوست يا غلام آزاد شده است؛ چرا كه در آن عصر گاهي فرزندخواندگان از ميان بردگان آزاد شده انتخاب مي شدند. «2»

3. هنگامي كه اين آيه نازل شد پيامبر صلي الله عليه و آله به «زيد» كه فرزند خوانده ي ايشان بود، فرمود: تو «زيد بن حارثه» هستي ولي مردم او را «مولي رسول» مي خواندند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 312

4. اگر گفتن نام پسرخواندگان به نام غير پدرشان از

روي عمد باشد اشكال دارد، «1» ولي اگر از روي خطا باشد، گناهي ندارد. و در هر صورت خدا خطاها و گناهان را مي آمرزد و مهربان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. آداب و رسوم جاهلي را از فرهنگ گفتاري جامعه حذف كنيد.

2. با فرزند خواندگانتان به طور صحيح رفتار كنيد و آنان را به نام پدرشان بخوانيد، تا اشتباه و انحرافي پيش نيايد.

3. نافرماني عمدي مجازات دارد، نه خطايي.

4. اگر نافرماني كرديد به آمرزش و مهر الهي اميدوار باشيد.

***

قوانين خاص

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي احزاب به رابطه ي پيامبر و همسرانش با امت اسلام و قانون اولويت در ارث اشاره مي كند و مي فرمايد:

6. النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَي أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفاً كَانَ ذلِكَ فِي الْكِتَبِ مَسْطُوراً

پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ وهمسرانش مادران ايشان هستند؛ و خويشاوندان، در كتاب خدا، برخي از آنان نسبت به برخي از مومنان و مهاجران (در مورد ارث) سزاوارترند، مگر آن كه (بخواهيد) نسبت به دوستانتان [كار] پسنديده اي انجام دهيد؛ اين (حكم) در كتاب (خدا) نوشته شده است.

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 313

1. هنگامي كه مسلمانان از مكه به مدينه مهاجرت كردند، پيامبر صلي الله عليه و آله پيمان برادري بين مهاجران و انصار بستند و آنان هم چون برادران حقيقي از هم ديگر ارث مي بردند.

البته اين مطلب نياز آن روز جامعه ي اسلامي بود؛ چرا كه مهاجران از شهر

مكه رانده شده بودند و اموالي نداشتند و لازم بود كه با قانون ارث برادري زندگي شان تأمين گردد.

سپس اين آيه فرود آمد و نظام ارث بردن را بر اساس خويشاوندي قرارداد و آنان را اولي معرفي كرد و به قانون ارث بردن برادران ديني از هم ديگر پايان داد. «1»

2. البته مقصود از اولويت در اين جا، اولويت الزامي است نه استحبابي، «2» و نيز در اين جا اولويت خويشاوندان را در برابر بيگانگان بيان مي كند و ممكن است به اولويت برخي خويشان كه نسبت به هم ديگر طبقات ارث را تشكيل مي دهند نيز اشاره كند. «3»

3. در اين آيه به ارث بردن مهاجران و انصار از يك ديگر پايان داد اما راه نيكي كردن برادران مؤمن به يك ديگر را به كلي مسدود نكرد و به مؤمنان اجازه مي دهد كه اگر مي خواهيد به دوستان و برادران خود نيكي كنيد و ارثي براي آنان قرار دهيد، مي توانيد در هنگام وصيت يا از طريق بخشش اموالي را براي آنان قرار دهيد، كه اين كاري پسنديده است. البته در قوانين ارث اسلامي به وصيت كننده اجازه داده شده كه تا يك سوم اموال خود را براي هر كس يا هر كاري مي خواهد وصيت كند.

4. در اين آيه آمده است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نسبت به مؤمنان از خودشان اولي و سزاوارتر است. مقصود از اين جمله آن است كه در مورد كليه ي اختياراتي كه انسان نسبت به خويش دارد پيامبر صلي الله عليه و آله از خود او سزاوارتر است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 314

يعني پيامبر صلي الله عليه و آله در تدبير امور اجتماعي،

داوري و قضاوت، حكومت، اموال و همه ي امور اجتماعي و فردي اولويت دارد و اراده ي او مقدم بر اراده ي مسلمانان است.

5. از آن جا كه پيامبر صلي الله عليه و آله معصوم است، اولويت و تصرفات او بر اساس مصالح و خير افراد جامعه است و او تابع هوس خويش نيست و سود شخصي خود را محور قرار نمي دهد؛ از اين رو خطري منافع جامعه و افراد را تهديد نمي كند. آري؛ پيامبر صلي الله عليه و آله از مردم نسبت به خودشان مهربان تر و خيرخواه تر است.

راست مي فرمود آن بحر كرم

بر شما من، از شما مشفق ترم (مولوي)

6. در اين آيه از مقام «نبوت» سخن گفته شده نه از شخص محمد صلي الله عليه و آله و اين اولويت براي مقام قرارداده شده است؛ بنابراين اين اولويت شامل پيامبر صلي الله عليه و آله و هر كسي كه جانشين مقام او باشد مي شود و در حقيقت اين اولويت شاخه اي از اولويت اراده ي خداست زيرا ما هر چه داريم از اوست.

7. در اين آيه تصريح شده كه همسران پيامبر در حكم مادران مسلمانان هستند، البته مادر معنوي و روحاني همان طور كه پيامبر صلي الله عليه و آله پدر روحاني و معنوي امت بود.

اين پيوند معنوي مسلمانان با همسران پيامبر به خاطر احترام به پيامبر صلي الله عليه و آله و تقدير از زحمات او بود و تأثيرش در حفظ احترام همسران شايسته و ثابت قدم او و ممنوعيت ازدواج با آنها بود، و گرنه در مسأله ي ارث و محرمات سببي و نسبي ديگر تأثيري ندارد؛ از اين رو هر مسلماني مي توانست با دختران همسران

پيامبر ازدواج كند، در حالي كه ازدواج با دختر مادر حقيقي جايز نيست. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 315

8. در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه مقصود از اولويت خويشاوندان در اين آيه، همان ارث حكومت و خلافت است كه در فرزندان امام حسين عليه السلام قرار گرفته است. «1»

البته اين گونه احاديث بطن آيه را بيان مي كنند يعني مسأله ي اولويت را تعميم مي دهد تا شامل ارث اموال و ارث خلافت گردد.

البته ارث خلافت هم چون حكومت هاي پادشاهي بر اساس تولد افراد نيست بلكه بر اساس شايستگي ها و استعداد افراد است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي نسبت به امور مردم از خودشان سزاوارتر هستند (تا طبق مصالح جامعه در امور فردي و اجتماعي و اموال آنان تصرف كنند).

2. همسران شايسته ي پيامبر صلي الله عليه و آله مادران امّت هستند.

3. خويشاوندان (در ارث بردن) از بيگانگان سزاوارترند.

4. براي برادران ديني بخشش و وصيت مالي نماييد كه كاري پسنديده است.

***

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي احزاب به پيمان محكم خدا با پيامبران و هدف آزمايشگرانه ي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

7 و 8. وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّين مِيثَاقَهُمْ وَمِنكَ وَمِن نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَي وَعِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِيثَاقاً غَلِيظاً* لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَن صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَاباً أَلِيماً

و (يادكن) هنگامي را كه از پيامبران پيمان محكمشان را گرفتيم و (هم چنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسي و عيسي، پسر مريم؛ و ما از آنان پيمان محكم شديدي گرفتيم.* تا (خدا) راست گويان را از راستي ايشان بپرسد و براي كافران عذاب دردناكي آماده ساخته است.

تفسير قرآن مهر

جلد شانزدهم، ص: 316

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از پيماني سخن گفته شده كه بين خدا و همه ي پيامبران الهي بسته شده است. اين پيمان در مورد پيامبران اولوالعزم شديدتر است «1» از اين رو از پنج پيامبر، يعني نوح، ابراهيم، موسي، عيسي عليهم السلام و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به طور خاص نام برده شده است.

2. در آيه ي نخست از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله سپس از چهار پيامبر ديگر به ترتيب تاريخي نام برده شده است؛ زيرا مقام پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بالاتر است.

3. به مفاد اين پيمان در آيات ديگر قرآن اشاره شده است «2» كه اصل كلي و خط اساسي آن همان دعوت به سوي توحيد و وحدت كلمه و هدايت مردم بود. «3»

4. در اين آيه از مكان و زمان اين پيمان نام برده نشده است، ولي از برخي احاديث استفاده مي شود كه اين پيمان در عالمي ديگر و قبل از اين جهان بوده است.

از اين رو حكايت شده كه

شخصي از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيد: «يا رسول اللَّه چه زماني از شما پيمان گرفته شد؟ حضرت فرمود: (زماني كه) آدم بين روح و جسد بود.» «4»

5. مقصود از «صادقين» در اين آيه پيامبران و يا مؤمنان راستين هستند. «5»

البته مانعي ندارد كه هر دو گروه مقصود آيه باشند؛ چرا كه پيامبران هم جزء مؤمنان راستين هستند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 317

آري؛ صادقين كساني هستند كه در ادعاي ايمان خود صادق اند و آن را در عمل اثبات كرده و از آزمايش الهي سربلند بيرون آمده اند.

6. پرسش

از «صادقين» يا در رستاخيز است كه از كردار و نيّت آنان پرسش مي شود و يا پرسش عملي در دنياست كه به وسيله ي فرستادن پيامبران ادعاي ايمان افراد به زير سؤال مي رود و كردار صادقين گوياي راست گوييِ آنان است.

7. اگر خدا از همه چيز آگاه است، چه نيازي به پرسش از صادقين دارد؟

پاسخ آن است كه اين پرسش براي فهم مطلب نيست بلكه براي امتحان مؤمنان صادق و كافران و روشن كردن وضعيت آنان و اتمام حجّت بر آنان و آماده ساختن آنها براي پاداش و كيفر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي در برابر خدا متعهدند.

2. هدف از پيمان هاي الهي، آزمايشگري و روشن شدن ادعاهاي مؤمنان صادق و كافران است.

3. به پيمان خويش وفادار باشيد.

***

ماجراي جنگ احزاب

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي احزاب به جنگ احزاب و امدادهاي غيبي در آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

9. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحاً وَجُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيراً

اي كساني كه ايمان آورده ايد! نعمت خدا را بر (خود) تان ياد كنيد، هنگامي كه لشكرهايي به سراغ شما آمدند؛ و باد و لشكرياني كه آنها را نمي ديديد بر آنان فرستاديم؛ و خدا به آنچه مي كنيد بيناست.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 318

شأن نزول:

اين آيه و شانزده آيه ي بعد از

آن در مورد جريان جنگ احزاب فرود آمده است، كه در سال پنجم هجري واقع شد. جرقه ي اين جنگ توسط گروهي از يهوديان مدينه زده شده بود. آنان با مشركان مكه تماس گرفتند و آنها را به جنگ افروزي تشويق كردند، سپس قبايل زيادي از عرب را عليه مسلمانان شوراندند. آنان به طرف مدينه آمدند و مسلمانان به مشورت پرداختند و به پيشنهاد سلمان فارسي، اطراف مدينه خندقي حفر كردند.

شهر مدينه به محاصره ي ده هزار نفر دشمن درآمد و گروهي از مسلمانان متزلزل و ترسان شدند ولي به فرمان خدا طوفاني سخت وزيد و خيمه گاه كفار را درهم فرو ريخت و فرشتگان الهي به ياري مسلمانان آمدند و مشركان با رعب و وحشت عقب نشيني كردند.

اين جنگ نقطه ي عطفي در تاريخ اسلام شد و موازنه ي قدرت را در عربستان به نفع مسلمانان بر هم زد و زمينه ساز پيروزي هاي آينده ي اسلام شد.

اين آيه به طور خلاصه جنگ احزاب را به تصوير كشيده است. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. جنگ احزاب در سال پنجم هجري واقع شد، ولي اين آيات بعد از آن نازل شد و از اين رو از تعبير «يادكن» استفاده شده است؛ يعني پس از مدتي كه از جنگ احزاب گذشت اين آيات مردم را به ياد جنگ احزاب و امدادهاي الهي و تجزيه و تحليل آن انداخت تا در اين مورد تفكر بيش تري بنمايند.

2. تعبير به «جُنود» اشاره به احزاب و قبايل مختلفي است كه به مدينه حمله كردند؛ از جمله: قريش، غطفان، بني سليم، بني اسد، بني فراره، بني اشجع و بني مَرة و طايفه ي يهود كه داخل مدينه و همكار آنان بودند.

3. مقصود از سپاهياني

كه ديده نمي شدند، همان فرشتگان بودند كه در جنگ احزاب به ياري مسلمانان آمدند و روحيه ي آنان را تقويت كردند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 319

آموزه ها و پيام ها:

1. امداد رساني خدا را در جنگ ها فراموش نكنيد (و با وسايل مختلف صوتي و تصويري اين نعمت ها را به يادآوريد).

2. خدا لشكرهاي بزرگ را با باد ضعيف درهم مي شكند (تا قدرت او را دريابيد).

3. خدا لشكرهايي (از فرشتگان) دارد كه شما آنها را نمي بينيد.

4. اعمال شما تحت نظارت و كنترل خداست (پس مراقب اعمال خودتان باشيد).

***

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم سوره ي احزاب به محاصره ي مدينه و امتحان سخت جنگ احزاب و تزلزل شديد برخي مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

10 و 11. إِذْ جَآءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا* هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيداً

(همان) هنگامي كه (لشكر دشمن) از فراز (شهر) شما و از فروتر (شهر) تان به سراغ شما آمدند و آن گاه كه ديدگان به طرف (دشمن) مايل (و خيره) شد و دل ها (و جان ها) به گلوگاه ها رسيد و در مورد خدا گمان هايي (گوناگون) گمان برديد؛* در آن جا مومنان آزمايش شدند و با لرزشي شديد متزلزل گشتند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات وضع بحراني جنگ احزاب به تصوير كشيده شده است.

حدود ده هزار نفر از

مشركان از بيرون و يهوديان از داخل مدينه، مسلمانان را محاصره كرده بودند و لشكر سه هزار نفري مسلمانان هر لحظه منتظر حمله ي آنان بود؛ جان ها به لب رسيده و چشم ها خيره مانده بود و حتي برخي مسلمانان گرفتار وسوسه هاي ناحق و تزلزل شديد شده بودند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 320

اما ياري الهي به وسيله ي فرشتگان و طوفان و نبرد پيروزمندانه ي امام علي عليه السلام با عمرو بن عبدود مسلمانان را از شكست نجات داد.

2. در اين آيه اشاره شده كه لشكر مشركان از بالا و پايين مدينه، يعني شمال و جنوب آن شهر وارد شدند و شهر را به محاصره ي خود درآوردند؛ چرا كه مدينه در شمال مكه واقع شده بود و مشركان مكه از جنوب آمده بودند و برخي قبايل ديگر از طرف مقابل. «1»

3. در اين آيه اشاره شده كه «قلب ها به گلوگاه رسيد». البته روشن است كه قلب به گلوي انسان نمي رسد؛ پس اين تعبير كنايي است و مشابه تعبير كنايي فارسي است كه مي گويد: «جان ها به لب رسيد». يعني وضعيت بسيار سخت و جان فرسا بود.

4. مقصود از گمان هايي كه مسلمانان نسبت به خدا بردند، وسوسه ها و پندارهاي بدي است كه در شرايط سخت گاهي به ذهن افراد سست ايمان مي رسد؛ مثلًا شايد افرادي فكر كردند كه با توجه به كثرت دشمن، اسلام شكست مي خورد و وعده هاي خدا در مورد پيروزي تحقق نمي يابد.

البته اين گونه وسوسه ها تا حدودي طبيعي است و باعث خروج از قلمرو

ايمان و اسلام نمي شود، همان طور كه آيه ي فوق اين پندارها را به مسلمانان نسبت داده است.

5. برخي مؤمنان در جنگ احزاب متزلزل شدند؛ يعني در حالت ناراحتي گرفتار اضطراب شدند همان طور كه برخي افراد در حالت ناراحتي برخود مي لرزند.

البته ممكن است اين تعبير اشاره به تزلزل فكري و ايماني همراه با لرزش بدن باشد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 321

آموزه ها و پيام ها:

1. لحظات سخت جنگ و فشار روحي دشمنان را بر خودتان فراموش نكنيد (تا قدر نعمت و عافيت را بدانيد).

2. جنگ هاي سخت صحنه ي امتحان شماست.

3. در شرايط سخت جنگي برخي مؤمنان نيز گرفتار پندار و تزلزل مي شوند (پس مراقب باشيد).

***

قرآن كريم در آيات دوازدهم و سيزدهم سوره ي احزاب به سخنان تهمت آميز و بهانه جويانه ي منافقان در جنگ احزاب اشاره مي كند و مي فرمايد:

12 و 13. وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً* وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ يَاأَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِّنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَاراً

و هنگامي كه منافقان و كساني كه در دل هايشان [نوعي بيماري است، مي گفتند: «خدا و فرستاده اش جز فريب به ما وعده نداده اند.»* و هنگامي كه دسته اي از آنان گفتند: «اي مردم يثرب (: مدينه! در اين جا) هيچ منزلگاهي براي شما نيست؛ پس

(به شهر) بازگرديد.» و دسته اي از آنان از پيامبر رخصت (بازگشت) مي خواستند [و] مي گفتند: «در واقع، خانه هاي ما بي حفاظ است.» و حال آن كه آنها بي حفاظ نبود؛ [آنان جز گريز (از جنگ چيزي) نمي خواستند.

شأن نزول:

در هنگام حفر خندق در جنگ احزاب، مسلمانان به قطعه سنگ بزرگي برخورد كردند و پيامبر صلي الله عليه و آله ضربه ي محكمي به آن زد و بخشي از آن متلاشي شد و برقي جهيد و پيامبر صلي الله عليه و آله تكبير گفت و بار دوم و سوم نيز اين كار تكرار شد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 322

سپس پيامبر صلي الله عليه و آله توضيح داد كه در برق اول قصرهاي يمن را ديدم و در برق دوم قصرهاي شام و مغرب را و در برق سوم قصرهاي پادشاهان ايران را و جبرئيل خبر داد كه امت من بر آنها پيروز مي شوند.

منافقان از اين سخنان تعجّب كردند و با ريشخند گفتند: ما اكنون گرفتار چنگان دشمن هستيم ولي او از سرزمين كسري سخن مي گويد.

آيه ي فوق فرود آمد و افشا كرد كه منافقان نسبت به وعده هاي خدا و پيامبرش ايمان ندارند و آنها را دروغ مي دانند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات واكنش گروه هاي مختلف در برابر امتحان جنگ احزاب بيان شده است. در آيات قبل بيان شد كه جنگ احزاب آن قدر سخت بود كه گروهي از مؤمنان متزلزل شدند و در اين آيات بيان شده كه منافقان سخنان تهمت آميز گفتند و بهانه جويي و توطئه گري كردند.

آري؛ اين روش منافقان است كه در هنگام سختي ها، چهره ي واقعي خود را نشان مي دهند و توطئه مي كنند.

2. در اين آيه از منافقان با تعبير «كساني كه در قلبشان بيماري است» ياد شده است. نفاق بدترين بيماري است. انسان منافق دوچهره و دوشخصيتي است و در درون گرفتار تضاد و بيماردلي است. «2»

3. گروهي از منافقان مردم را براي بازگشت به مدينه تحريك مي كردند و گروهي ديگر بهانه آورده، مي گفتند: خانه هاي ما باز و بدون در و ديوار و بي پناه و آسيب پذير است «3» و مي خواستند با اين بهانه از صحنه ي جنگ احزاب خارج شوند.

آري؛ منافقان در شرايط سخت مؤمنان را تنها گذاشته، صحنه را ترك مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 323

4. «يَثرب» نام قديمي شهر مدينه و در لغت به معناي ملامت كردن است. بعد از ورود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به يثرب، نام آن شهر به «مدينة الرسول»، يعني شهر پيامبر تغيير يافت، سپس نام هاي ديگري هم چون:

«طيبه، طابه، سكينه، محبوبه، مرحومه و قاصمه» بر آن نهادند.

شايد منافقان براي آن كه مي دانستند پيامبر صلي الله عليه و آله نام «يثرب» را براي اين شهر نمي پسندد، از آن با نام «يثرب» ياد كردند تا مردم به ياد دوران جاهليت بيفتند و در ضمن بگويند كه هنوز اسلام در اين سرزمين رسميت ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان در هنگام امتحان و سختي جنگ، چهره ي واقعي خود را نشان مي دهند (پس آنها را در آن هنگام بشناسيد).

2. نشانه ي

منافقان آن است كه به وعده هاي الهي ايمان ندارند.

3. منافقان در جنگ كارشكني و تفرقه افكني مي كنند (پس مراقب توطئه هاي آنان باشيد).

4. از نشانه ي منافقان آن است كه براي فرار از جنگ بهانه جويي مي كنند.

***

قرآن كريم در آيات چهاردهم و پانزدهم سوره ي احزاب به روحيه ي عهدشكني منافقان اشاره مي كند و مي فرمايد:

14 و 15. وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِم مِنْ اقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا يَسِيراً* وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ لَا يُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولًا

و اگر (بر فرض، دشمنان) از اطراف آن (مدينه) بر آنان وارد مي شدند، سپس از آن (منافق) ها آشوبگري (و بازگشت به شرك) مي خواستند، حتماً آن را [به جا] مي آوردند و جز اندكي در آن (كار) درنگ نمي كردند.* و به يقين، از پيش، با خدا پيمان بسته بودند كه با عقب گرد (از دشمن) روي برنتابند؛ و پيمان خدا مورد پرسش قرار مي گيرد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 324

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به سست عنصر بودن منافقان اشاره كرده اند. آنان آن قدر سست ايمان هستند كه اگر دشمن شهر مدينه را اشغال نظامي كند، نه تنها مقاومت نمي كنند و آماده ي شهادت نيستند، بلكه با او همكاري مي كنند و به آيين شرك باز مي گردند.

2. مقصود از «فِتنه» در اين جا آيين شرك و كفر و يا جنگ بر ضد مسلمانان و يا هر

دو است؛ «1» يعني منافقان فتنه گري مي كنند و به دنبال فتنه جويي مشركان حركت مي كنند.

3. مقصود از عهد و پيماني كه منافقان با خدا بسته بودند چيست؟

منظور يا اشاره به عهد اهل مدينه قبل از هجرت در عقبه با پيامبر صلي الله عليه و آله و يا عهدي است كه در جنگ بدر يا احد با آن حضرت بستند و يا مقصود آن است كه هر كس به پيامبر صلي الله عليه و آله ايمان آورد، در حقيقت با او عهد بسته است كه از اسلام و قرآن دفاع كند.

البته مانعي ندارد كه آيه شامل همه ي اين عهد و پيمان ها بشود.

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام شرايط سخت و حمله ي دشمن، نمي توان بر نيروهاي منافق تكيه كرد.

2. منافقان با فتنه گري به دشمنان اشغال گر كمك مي كنند (پس مواظب توطئه هاي آنان باشيد).

3. منافقان عهدشكن هستند (پس مراقب باشيد).

4. منافقان جنگ گريزند و شما را تنها مي گذارند (پس بر آنان تكيه نكنيد).

5. مراقب پيمان هاي الهي باشيد كه مورد بازخواست قرار مي گيريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 325

قرآن كريم در آيات شانزدهم و هفدهم سوره ي احزاب به فرار بي فايده ي منافقان از مرگ و قدرت بي مانع الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

16 و 17. قُل لَّن يَنفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذاً لَاتُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلًا* قُلْ مَن ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُم

مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيّاً وَلَا نَصِيراً

(اي پيامبر!) بگو: «اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزيد، گريز براي شما سودي نخواهد داشت؛ و در آن هنگام جز اندكي (از دنيا) برخوردار نخواهيد شد».* بگو: «چه كسي شما را از (اراده ي) خدا حفظ مي كند، اگر بدي براي شما بخواهد يا رحمتي را براي شما بخواهد؟!» و (منافقان،) جز خدا هيچ سرپرست و ياوري براي (خود) شان نمي يابند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل بهانه جويي هاي منافقان براي فرار از جنگ بيان شد و در اين آيه به آنان پاسخ مي دهد كه فرار شما از جنگ دو حالت دارد:

الف) ممكن است مرگ حتمي شما رسيده باشد كه در اين صورت فرار شما سودي ندارد و در هر كجا باشيد حتي اگر در خانه باشيد مرگ به سراغتان مي آيد. «1»

گر خود همه خلق زير دستان تو اند

دست ملك الموت زَبَر خواهد بود (سعدي)

ب) ممكن است مرگ حتمي شما نرسيده باشد كه چند روزي از زندگي دنيا بهره مي بريد و در نهايت با ذلّت اسير دشمن يا گرفتار عذاب الهي مي شويد؛ «2» پس در هر صورت فرار ثمره ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 326

2. در اين آيات پاسخ ديگري نيز به بهانه جويي ها و فرار منافقان از جنگ داده و

فرموده است: سرنوشت شما به دست خداست و او هر كاري بخواهد (و مصلت بداند) با شما مي كند و هيچ سرپرست و ياوري غير از او نداريد؛ پس به كجا فرار مي كنيد؟

آيا بهتر نيست كه بمانيد و از ايمان و اسلام و پيامبر دفاع كنيد و در نهايت پيروز شويد و يا شربت شهادت بنوشيد و به سعادت ابدي برسيد.

3. معناي اين آيه امضاي جبر نيست؛ يعني اراده ي خدا با اراده و اختيار انسان منافاتي ندارد؛ چون خدا اراده كرده كه انسان آزاد باشد و اگر بدي يا خوبي به انسان مي رساند بر اساس كردار انتخابي اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرار از مرگِ حتمي بي فايده است.

2. زندگي كوتاه (و ذليلانه) را بر مرگ (با عزّت) ترجيح ندهيد.

3. شما نمي توانيد در مورد اراده ي الهي مقاومت كنيد و كسي هم نمي تواند در اين مورد به شما كمكي بنمايد.

***

قرآن كريم در آيات هجدهم و نوزدهم سوره ي احزاب به گروه ترسويان مشتاق غنايم و بازدارندگان از جنگ و كيفر آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

18 و 19. قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَائِلِينَ لإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا* أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَي عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَي الْخَيْرِ أُولئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيراً

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 327

خدا به يقين مي شناسد، از ميان شما، بازدارندگان (از جنگ) و كساني را كه به برادرانشان مي گفتند: «به سوي ما بياييد.»، در حالي كه (آن كارشكنان،) جز اندكي به (جنگِ) سخت روي نمي آورند.* در حالي كه بر شما (بي گذشت، و) آزمندند؛ و هنگامي كه ترس فرا مي رسد، آنان را مي بيني كه به سوي تو مي نگرند، در حالي كه چشمانشان مي چرخد، همانند كسي كه بر اثر (ترس از) مرگ بيهوش شده است؛ و هنگامي كه ترس بر طرف شد، زبان هاي تيز را بر شما مي گشايند، در حالي كه بر (غنايم) خوب آزمندند. آنان (در حقيقت) ايمان نياورده اند، پس خدا اعمالشان را تباه كرد؛ و آن (كار) براي خدا آسان است.

شأن نزول:

در حكايات تاريخي آمده است كه در هنگام جنگ احزاب يكي از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله براي انجام كاري به شهر مدينه آمد و مشاهده كرد كه برادرش سفره ي رنگيني فراهم كرده است. به او اعتراض كرد كه در حالي كه پيامبر صلي الله عليه و آله در جنگ است چرا تو خوشگذراني مي كني؟ او در پاسخ گفت: تو نيز بيا و با ما بنشين و خوش باش! و سوگند ياد كرد كه پيامبر از ميدان جنگ احزاب زنده باز نخواهد گشت.

آن يار رسول گفت: تو دروغ مي گويي و اين مطلب را به پيامبر صلي الله عليه و آله گزارش داد و آيه ي فوق فرود آمد و به اين گونه منافقان كه در كنار صحنه مي نشينند و ديگران را به سوي خود مي خوانند، هشدار داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات حالات و

سخنان گروهي ديگر از منافقان را افشا كرده است. ترسوياني كه در هنگام جنگ مدت كوتاهي همراهي مي كنند اما در همان حال كارشكني مي نمايند و ديگران را به سوي خود دعوت مي كنند و

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 328

از جنگ بازمي دارند، ولي پس از پايان جنگ خود را شريك غنايم مي دانند و طلبكارانه و حريصانه در پي اموال هستند.

2. اين آيه به دو گروه اشاره مي كند:

الف) گروهي كه در لابه لاي صفوف مسلمانان هستند و آنان را از جنگ باز مي دارند.

ب) كساني كه خارج از صحنه ي نبرد نشسته اند و مجاهدان را به سوي خود مي كشانند.

تفسير دوم با شأن نزول آيه سازگارتر است، ولي ممكن است كه اين آيه دو حالت مختلف يك گروه را بيان كند.

3. آيات به انگيزه ي منافقان براي كارشكني در جنگ اشاره كرده اند كه همان بخل و حرص است. آنان نمي خواهند از جان و مال خويش بگذرند و به مسلمانان كمك مالي، بدني، جاني يا فكري بنمايند. «1»

4. در اين آيات به حالات دوگانه ي منافقان در برخورد با جنگ اشاره شده است.

از طرفي آنان به شدّت از جنگ مي ترسند و جز مدت كمي در نبرد شركت نمي كنند و از طرف ديگر پس از پايان جنگ خود را در پيروزي ها شريك مي دانند و سهم خود را با تيززباني و خشونت مي طلبند و در مورد آن بخيل و سخت گيرند.

5. در اين آيات به دو ويژگي «منافقان بازدارنده از جنگ» اشاره شده است كه در حقيقت بيان فرجام و كيفر آنان است:

اول

آن كه آنان ايمان حقيقي نياورده اند و از همان نخست تظاهر به ايمان مي كنند و از اين رو در لحظات سخت جنگ اين گونه رفتار مي كنند.

دوم آن كه اعمال آنان نابود مي شود؛ چرا كه آنان با انگيزه اي غير الهي به جنگ آمده اند و كارشان در نزد خدا ارزشي ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 329

آموزه ها و پيام ها:

1. كارشكني در جنگ و حضور اندك در نبرد از نشانه هاي منافقان است (پس آنان را بشناسيد و مراقب توطئه هايشان باشيد).

2. منافقان در مورد (امداد رساني در جنگ) بخيل هستند.

3. از نشانه هاي منافقان ترس در جنگ و زبان خشن و آزمندي نسبت به غنايم است (پس آنان را بشناسيد و مراقب باشيد).

4. فرجام نفاق، بي ايماني و نابودي اعمال است.

***

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي احزاب به ترس توهم آميز و خيالات جنگي منافقان اشاره مي كند و مي فرمايد:

20. يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِن يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِي الْأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُم مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِيلًا

(منافقان) مي پندارند كه (لشكريان) حزب ها نرفته اند؛ و اگر (بار ديگر سپاه) حزب ها بيايند، آرزو مي كنند كه آنان در ميان اعراب، باديه نشين بودند، در حالي كه از خبرهاي بزرگ شما مي پرسيدند؛ و اگر (بر فرض) در ميان شما بودند، جز اندكي پيكار نمي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به يك حالت

رواني منافقان ترسو در جنگ اشاره شده است.

آنان گرفتار كابوس مي شوند و حتي باور نمي كنند كه سپاه دشمن منطقه را ترك كرده است و گويا سربازان دشمن جلوي چشم آنان رژه مي روند.

2. در اين آيه به خيالات جنگي منافقان نيز اشاره شده است كه آنان اساساً آرزو دارند كه به ميان اعراب صحرانشين بروند تا از منطقه ي جنگ دور باشند، ولي در همان حال نگران آينده ي خود هستند و مرتب اخبار شما را از مسافران پي گيري مي كنند تا طبق شرايط جديد تصميم گيري كنند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 330

3. منافقان اندكي نبرد مي كنند؛ آنان براي خدا به ميدان نيامده اند كه تا پاي جان بايستند، بلكه از ترس ملامت مردم و براي رياكاري آمده اند و به اندازه ي لازم مي جنگند.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان در جنگ گرفتار پندارگرايي و خيالات مي شوند.

2. بر روي كمك جنگي منافقان حساب نكنيد كه زياد كمك نمي كنند.

3. نشانه ي منافقان آن است كه راحت طلب و جنگ گريزند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي احزاب به الگو بودن پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

21. لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً

به يقين، براي شما در (روش) فرستاده ي خدا، (الگويي براي) پيروي نيكوست! براي كساني كه اميد به خدا و روز بازپسين دارند

و خدا را بسيار ياد مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در جنگ احزاب گروه ها و افراد مختلفي شركت كردند؛ هم چون:

پيامبر صلي الله عليه و آله، مؤمنان، مشركان، منافقان، يهوديان و افراد سست ايمان كه هر كدام برنامه و واكنش خاصي داشتند و در اين ميان رفتار پيامبر صلي الله عليه و آله كاملًا ممتاز بود، به طوري كه حتي الگويي براي همه ي مسلمانان در طول تاريخ شد.

2. «اسوَة» به معناي حالتي است كه انسان در هنگام پيروي از ديگري به خود مي گيرد؛ «1» يعني همان حالت پيروي كردن و اقتدا نمودن (به يك الگو و سرمشق). «2» در اين جا پيروي كردن از پيامبر صلي الله عليه و آله مقصود است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 331

3. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در همه ي زندگي و همه ي زمينه ها الگوي خوبي بود.

او در برابر مشكلات شكيبا و پر استقامت بود؛ هوشيار و با اخلاص بود؛ در برابر سختي ها زانو نمي زد، بلكه ناخدايي بود كه كشتي جامعه را هدايت مي كرد؛ هم چون مردم عادي كلنگ به دست مي گرفت و خندق مي كند و در جنگ شركت مي كرد؛ مردم را به ياد خدا مي انداخت و با تشويق و مژده ها ديگران را شاد و دل گرم مي ساخت؛ سرمشق عملي مسلمانان و پناه آنان در جنگ ها بود.

از امام علي عليه السلام روايت شده كه

هرگاه آتش جنگ سخت شعله ور مي شد، ما به رسول خدا صلي الله عليه و آله پناه مي برديم كه هيچ يك از ما از او به

دشمن نزديك تر نبود. «1»

4. در اين آيه الگوبودن پيامبر صلي الله عليه و آله به طور مطلق آمده است كه همه ي زمينه هاي جنگي و غير آن را شامل مي شود؛ از اين رو عبادات و نظم و نظافت و تقوا و توكّل و اخلاص و شجاعتش براي ما الگوست و پيروي از او سازنده و سعادت آفرين است و مي تواند زندگي ما را متحوّل سازد.

آينه ي جان نيست الّا روي يار

روي آن ياري كه باشد ز آن ديار (مولوي)

5. رفتارها و گفتارهاي پيامبر صلي الله عليه و آله چند گونه بوده است:

الف) سخنان و اعمال ديني پيامبر صلي الله عليه و آله كه به عنوان قرآن و سنّت از آنها ياد مي شود، و پيروي از آنها واجب يا مستحب است.

ب) سخنان و اعمال زندگي عادي و روزمره ي پيامبر صلي الله عليه و آله به عنوان يك انسان در آن عصر، هم چون سوار شتر شدن و غذاهاي مرسوم را طبخ كردن و خوردن.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 332

اين گونه رفتارها تابع شرايط زمان و مكان است و در اين موارد بايد روح اين امور را بگيريم و براساس شرايط زمان و مكان عمل كنيم.

براي مثال، ايشان غذاي ساده و نيكو مي خورد و از مركب در سفر استفاده مي كرد، ما نيز چنين مي كنيم ولي اين بدان معنا نيست كه ما هم

سوار شتر شويم و يا غذاي مرسوم عرب آن زمان را بخوريم.

6. در اين آيه بيان شده كه الگوبودن پيامبر صلي الله عليه و آله براي كساني است كه سه شرط را دارا باشند و اين زمينه ها را در خود آماده سازند:

الف) به خدا و رحمت او اميدوار باشند؛

ب) به رستاخيز اميد داشته باشند؛

ج) بسيار به ياد خدا باشند.

آري؛ اميد به خدا و معاد عوامل انگيزه ساز و حركت آفرين هستند و ياد خدا به اين حركت تداوم مي بخشد.

كسي كه به خدا و رستاخيز ايمان نداشته يا آن قدر آلوده باشد كه از رحمت خدا و نعمت هاي رستاخيز مأيوس باشد، نمي تواند در مسير پيامبر صلي الله عليه و آله حركت كند و كسي كه به ياد خدا نباشد، شياطينِ رهزن او را منحرف مي سازند و از ادامه ي مسير بازمي دارند.

7. در احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هر بنده اي در روز صد بار پروردگارش را ياد كند، اين مصداق ياد فراوان است (كه در اين آيه به آن اشاره شده است). «1»

8. مقصود از ياد خدا، فقط گفتن الفاظ نيست، بلكه ياد قلبي و عملي را هم شامل مي شود؛ يعني وقتي انسان در برابر كار حرامي قرار مي گيرد به ياد خدا بيفتد و آن را ترك كند؛ يعني خدا در همه ي زندگي انسان حضور داشته باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. شما در زندگي نيازمند الگو هستيد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 333

2. رهبر اسلام را الگوي زندگي خود قرار دهيد.

3. اميد به خدا،

رستاخيز و ذكر فراوان خدا، شرايط الگوپذيري از پيامبر صلي الله عليه و آله است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم و بيست و سوم سوره ي احزاب به واكنش مؤمنان در جنگ احزاب و فرجام نيكوي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

22 و 23. وَلَمَّا رَأَي الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَاناً وَتَسْلِيماً* مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَي نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

و هنگامي كه مؤمنان (لشكريان) حزب ها را ديدند، گفتند: «اين چيزي است كه خدا و فرستاده اش به ما وعده داده اند و خدا و فرستاده اش راست گفته اند.» و (اين) جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود.* از ميان مؤمنان مرداني هستند كه به آنچه با خدا بر (اساس) آن پيمان بسته اند، صادقانه (وفا) كرده اند؛ و از آنان كسي است كه پيمانش را به پايان رسانده (و به شهادت رسيده)؛ و از آنان كسي است كه منتظر است و هيچ تغييري (در پيمان خود) نداده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه واكنش مؤمنان در برابر جنگ سخت احزاب به تصوير كشيده شده است؛ مرداني كه با ديدن سپاه بزرگ دشمن ايمانشان افزوده مي گردد و در برابر خدا و پيامبر تسليم اند و به فرمان آنان به ميدان مي روند و يكي پس از ديگري جان فداي دوست مي كنند و برخي نيز منتظرند و زبان حالشان آن است كه: رفيقان مي روند نوبت به نوبت، خوش آن روزي

كه نوبت بر من آيد.

2. در اين آيات مقصود از وعده ي خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله به مؤمنان چيست؟

مفسران در اين مورد دو احتمال داده اند:

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 334

الف) منظور سخن پيامبر باشد كه به مؤمنان گفته بود به زودي قبايل عرب و دشمنان دست به دست هم مي دهند و به سراغ شما مي آيند، ولي پيروزي با شماست.

ب) مقصود وعده اي است كه در آيه ي 214 سوره ي بقره به مسلمانان داده شد كه: گمان مي كنيد به سادگي وارد بهشت مي شويد بدون آن كه حوادثي هم چون حوادث گذشتگان براي شما رخ دهد؟ كساني كه عرصه بر آنان چنان تنگ شد كه پيامبر و مردم گفتند: ياري خدا كجاست؟

البته مانعي ندارد كه مقصود آيه هر دو مورد باشد. «1»

3. در اين آيه از دو گروه مؤمنان سخن گفته شده است؛ يعني شهيدان كه به وعده ي خود وفا كردند و مؤمنان استوار و منتظر كه بر سر عهد خود هستند.

تا عهد تو در بستيم عهد همه بشكستيم

بعد از تو روا باشد نقض همه پيمان ها

هر تير كه در كيش است گر بر دل ريش آيد

ما نيز يكي باشيم از جمله ي قربان ها

هر كو نظري دارد با يار كمان ابرو

بايد كه سپر باشد پيش همه پيكان ها (سعدي)

در احاديث از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

اين آيه در باره ي ما نازل شده است، (و قبلًا مرداني هم چون حمزه از ما شهيد شدند) و به خدا سوگند من انتظار (شهادت) مي كشم. «2»

و از ابن عباس روايت شده كه مقصود آيه، «حمزه سيد الشهداء» و شهيدان احد و انَس بن نَضْر و ياران اوست «3» (كه انَس به جنگ بدر نرسيد و پيمان بست كه در جنگ بعدي شركت كند و در جنگ احد فرار نكرد و مجروح و در نهايت شهيد شد).

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 335

و در حكايات تاريخ عاشورا آمده است كه امام حسين عليه السلام در هنگام خداحافظي با يارانش مي فرمود: ما نيز پشت سر شما مي آييم و آيه ي فوق را تلاوت مي كرد و نيز بر سر جنازه ي برخي شهيدان اين آيه را قرائت كرد.

روشن است كه اين آيه معناي وسيعي دارد و تمام مؤمنان مجاهد و شهيدان راه اسلام را در برمي گيرد كه افرادي هم چون حمزه و امام علي عليه السلام در رأس آنان هستند.

خيال تيغ تو با ما حديث تشنه و آب است

اسير خويش گرفتي بكُش چنان كه تو داني (حافظ)

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان و تسليم مؤمنان در هنگام جنگ و سختي افزايش مي يابد، چون صدق وعده هاي الهي را مي بينند.

2. مؤمنان راستين دو گروه اند: گروهي در راه پيمان شهيد مي شوند و گروهي منتظر و استوار مي مانند (شما نيز از آنان باشيد).

3. اگر از جنگ سالم برگشتيد، همواره منتظر (فرصت ديگري براي نبرد و شهادت) باشيد و عقيده و پيمان خود را تغيير ندهيد.

4. از نشانه هاي مؤمنان راستين، افزايش ايمان و تسليم در ميدان جنگ و ايستادگي تا شهادت است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم و بيست و پنجم سوره ي احزاب به اهداف جنگ احزاب و شكست كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

24 و 25. لِّيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِن شَاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّه كَانَ غَفُوراً رَّحِيماً* وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْراً وَكَفَي اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِيّاً عَزِيزاً

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 336

تا خدا راست گويان را به خاطر راستي شان پاداش دهد و اگر بخواهد، منافقان را عذاب مي كند يا توبه ي آنان را مي پذيرد؛ [چرا] كه خدا بسيار آمرزنده ي مهرورز است.* و خدا كساني را كه كفر ورزيدند، با خشمشان بازگرداند، در حالي كه به هيچ (مال) نيكي نرسيده اند؛ و خدا مومنان را از جنگ بسندگي

كرد، و خدا نيرومندي شكست ناپذير است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات چند هدف جنگ احزاب را بيان كرده است كه عبارت اند از:

الف) پاداش دادن به مؤمنان راستين (به خاطر آن كه از اين امتحان سربلند بيرون آمدند)؛

ب) توبه كردن منافقان و يا مجازات آنان در صورتي كه به روش توطئه آميز خود ادامه دهند؛

ج) شكست كافران بدون جنگ و بازگشت بي ثمر آنان.

2. نكته ي جالب در اين آيه آن است كه با آن كه منافقان در جنگ احزاب توطئه و بهانه جويي كردند و سخنان زشتي بر زبان آوردند، ولي باز هم خدا راه لطف را بر آنان نبست تا انگيزه ي بازگشت به سوي ايمان و راستي و توبه را داشته باشند.

3. واژه ي «غيظ» به معناي خشم است و گاهي به معناي اندوه مي آيد كه در اين جا شكست و بازگشت كافران همراه با خشم و اندوه بود.

4. مقصود از واژه ي «خير» در اين آيه هر گونه نيكي، پيروزي و غنيمت جنگي است كه كافران در جنگ احزاب از اين ها محروم شدند. «1»

5. جنگ احزاب درس ها و نكات آموزنده اي براي مسلمانان داشت كه مهم ترين آنها عبارت اند از:

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 337

الف) كافران تمام تلاش خود را براي مبارزه با اسلام كردند و با بيش از ده هزار نفر حدود يك ماه مدينه را محاصره كردند، ولي با عنايت الهي شكست خوردند و بعد از جنگ احزاب صحنه ي عربستان به نفع مسلمانان تغيير كرد و در همه ي ميدان ها مسلمانان پيش روي كردند و مشركان

مكه عقب نشيني نمودند.

ب) مسأله ي حفر خندق به عنوان يك تاكتيك جديد جنگي وارد حوزه ي جنگ هاي دفاعي مسلمانان شد.

خندقي به طول حدود شش كيلومتر كه در اطراف مدينه حفر شد و مانع پيشروي سپاه دشمن گشت.

ج) جنگ احزاب ميدان آزمايش گروه هاي مختلف مردم شد؛ مؤمنان، مشركان، يهوديان و منافقان هر كدام اسرار درون خود را آشكار ساختند.

د) امام علي عليه السلام در اين جنگ مبارزه اي تاريخي با عمرو بن عبدود كرد و قهرمان عرب را شكست داد و ضربه اي زد كه از تمام اعمال امت اسلام تا روز قيامت با ارزش تر بود؛ «1» چرا كه اسلام را نجات داد.

ه) پيامبر صلي الله عليه و آله با برنامه ي نظامي حساب شده با دشمنان داخلي (يهود) و خارجي (مشركان) برخورد كرد و از تمام نيروهاي انساني و طبيعي موجود بهره گرفت.

حتي از پيشنهاد نعيم بن مسعود براي تفرقه افكني بين يهوديان و مشركان استقبال كرد، كه اين كار زمينه ي پراكندگي و شكست مشركان را فراهم كرد.

نعيم به يهوديان گفت كه مشركان بعد از جنگ شما را در برابر مسلمانان تنها مي گذارند، برخي شخصيت هاي آنان را به گرو بگيريد؛ و به مشركان گفت كه يهوديان قصد خيانت و تحويل دادن سران شما به مسلمانان را دارند.

اين مطلب موجب بدبيني و تفرقه و انصراف از جنگ و فرار مشركان شد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 338

آموزه ها و پيام ها:

1. جنگ وسيله ي آزمايش مؤمنان، منافقان و كافران است و هر گروه را به سزاي اعمالشان مي رساند.

2. جنگ باطن منافقان

را آشكار و زمينه ي مجازات آنان را فراهم مي سازد.

3. در هر حال، راه توبه و آمرزش الهي (حتي براي منافقان توطئه گر) باز است.

4. كافران از جنگ افروزي نتيجه اي نمي گيرند و در نهايت شكست خورده، خشم آلود و اندوهگين مي شوند (پس نگران نباشيد).

5. اگر خدا آن قدر قوي و شكست ناپذير است كه مي تواند بدون جنگ شما را بر كافران پيروز گرداند (پس اميدوار باشيد).

***

قرآن كريم در آيات بيست و ششم و بيست و هفتم سوره ي احزاب به جنگ بني قُريظه و پيروزي مسلمانان اشاره مي كند و مي فرمايد:

26 و 27. وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الْرُّعْبَ فِرِيقاً تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقاً* وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضاً لَّمْ تَطَؤُوها وَكَانَ اللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيراً

و (خدا) كساني از اهل كتاب (: يهود) را كه از آن (مشرك) ها پشتيباني كردند از قلعه هايشان فرو آورد و در دل هايشان وحشت افكند؛ در حالي كه دسته اي را مي كشتيد و دسته اي را اسير مي كرديد.* و زمين هاي آنان و خانه هايشان و اموالشان و زميني را كه بر آن گام ننهاده بوديد، به شما ارث داد؛ و خدا بر هر چيز تواناست.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از جنگ احزاب به منزل آمد و فرشته ي وحي فرود آمدند و فرمان جنگ با يهوديان بني قريظه را صادر كرد (چرا كه آنان در جريان جنگ احزاب عهد شكني كرده، با سپاه مشركان هم پيماني نمودند). منادي از جانب پيامبر صلي الله عليه

و آله ندا داد كه قبل از نماز عصر

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 339

به سوي قلعه هاي بني قريظه حركت كنيد و مسلمانان به مدت بيست و پنج روز آنان را محاصره كردند و در نهايت يهوديان شكست خوردند و غنايم زيادي به دست مسلمانان افتاد و مدينه از لوث وجود دشمنان لجوج و عهدشكن پاك شد. آيات فوق پس از اين ماجرا كه در سال پنجم هجري اتفاق افتاد، فرود آمد و پيروزي مسلمانان را به عنوان يك نعمت الهي معرفي كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. يهوديان مدينه سه طايفه بودند كه همگي در اثر عهدشكني مجبور شدند مدينه را ترك كنند:

طايفه ي اول بني قينقاع بودند كه در سال دوم هجري و طايفه ي دوم بني نضير بودند كه در سال چهارم هجري و طايفه ي سوم بني قُريظه بودند كه در سال پنجم هجري در اثر عهدشكني با مسلمانان درگير و از مدينه اخراج شدند. «2»

2. طايفه ي بني قُريظه با پيامبر و مسلمانان عهد بسته بودند كه با دشمنان پيامبر همكاري نكنند و جاسوسي نيز ننمايند اما بني قريظه در جنگ احزاب با سپاه مشركان همكاري كردند و نقش ستون پنجم را بازي نمودند و از زندگي مسالمت آميز با مسلمانان سرباز زدند؛ بنابراين پيامبر صلي الله عليه و آله با آنان برخورد كرد و قلعه هاي آنان را محاصره كرد و در نهايت آنان بدون قيد و شرط تسليم شدند و پيامبر و يهوديان، داوري سعد بن معاذ را كه از بزرگان مدينه

بود، پذيرفتند؛ سعد حكم كرد كه همه ي كساني كه عهدشكني كرده و آماده ي جنگ با مسلمانان بودند كشته شوند و خانواده هايشان اسير و اموالشان تقسيم گردد و گروهي كه اسلام را پذيرفتند نجات يابند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 340

3. واژه ي «صَياصي» به معناي قلعه هاي محكم است و از تعبيرات آيه استفاده مي شود كه يهوديان قلعه هاي خود را بر بلندي ها ساخته بودند و از آن بالا از خود دفاع مي كردند، ولي شكست خوردند و به زير كشيده شدند.

4. تعبير به «ارث» در مورد خانه ها و زمين هاي يهوديان به خاطر آن است كه مسلمانان در اين جنگ، بدون زحمت غنايم فراواني به دست آورند. همان اموالي كه يهوديان سال ها به وسيله ي استثمار مردم مدينه جمع آوري كرده بودند.

5. مقصود از سرزميني كه مسلمانان بدان جا گام ننهاده بودند، باغات اختصاصي و محافظت شده ي يهوديان و يا سرزمين خيبر است كه بعدها به دست مسلمانان افتاد. «1»

6. جنگ بني قريظه براي مسلمانان نتايج مهمي در برداشت كه عبارت اند از:

الف) پاك شدن جبهه ي داخلي از دشمن در مدينه؛

ب) تقويت بنيه ي مالي مسلمانان به وسيله ي غنايم؛

ج) تثبيت موقعيت حكومت اسلامي و هموار شدن راه پيروزي هاي آينده.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر كسي عهدشكني كند و به حمايت دشمن مسلمانان برخيزد، سزاي او اسارت و مرگ است.

2. خدا به وسيله ي وحشت اندازي در دل دشمنان، مسلمانان را ياري مي كند و قلعه هاي محكم را به تصرف آنان درمي آورد.

3. مؤمنان وارثان اموال دشمنان اسلام مي شوند.

4. به امدادهاي خدا در صحنه هاي

نبرد و پيروزي خود بنگريد و به

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 341

قدرت خدا پي ببريد.

***

خانواده پيامبر (ص)

قرآن كريم در آيات بيست و هشتم و بيست و نهم سوره ي احزاب همسران پيامبر صلي الله عليه و آله را بين انتخاب زرق و برق دنيا و سعادت اخروي آزاد مي گذارد و مي فرمايد:

28 و 29. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلًا* وَإِن كُنتُنَ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً

اي پيامبر! به همسرانت بگو: «اگر زندگي دنيا و زيور آن را مي خواهيد، پس بياييد تا شما را بهره مند سازم و شما را با آزادي نيكويي رها سازم؛* و اگر خدا و فرستاده اش و سراي آخرت را مي خواهيد، خدا براي نيكوكارانِ از شما، پاداش بزرگي آماده ساخته است.»

شأن نزول:

داستان نزول آيات فوق را اين گونه حكايت كرده اند كه پس از جنگ بني قريظه و مانند آن كه غنايم زيادي به دست مسلمانان افتاد، همسران پيامبر صلي الله عليه و آله تقاضاهاي گوناگوني از ايشان مي كردند و كنيز، پارچه، لباس مخصوص و مانند آن مي خواستند.

پيامبر صلي الله عليه و آله

كه مي دانست اين درخواست ها پاياني ندارد و رفاه زدگي با شأن رهبر اسلام سازگار نيست، يك ماه از همسران خود كناره گيري كرد، تا اين كه آيات فوق فرودآمد و همسران ايشان را بين زرق و برق دنيا و سعادت اخروي مخيّر ساخت و پاسخ قاطعي به آنان داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اوايل سوره ي احزاب همسران پيامبر صلي الله عليه و آله به افتخار بزرگي نايل شدند و مادران مؤمنان ناميده شدند، ولي بعد از آن كه آنان تقاضاي زرق و برق دنيا را كردند، خداي متعال به طور قاطع با آنان برخورد كرد و آنها را بين

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 342

انتخاب دنيا و جدا شدن از پيامبر و بين ماندن در كنار او و قانع بودن به زندگي ساده مخيّر كرد.

2. در طول تاريخ بشريت همسران پادشاهان و رهبران حكومت ها بهترين زيورها و كنيزها را براي خود انتخاب مي كردند و در حالي كه در جامعه افرادي فقير و گرسنه زندگي مي كردند آنان رفاه زدگي را پيشه مي ساختند.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با اين روش مخالف بود؛ چون اين تبعيض ناروايي بود كه با عدالت و روح تعاليم اسلامي ناسازگار بود.

3. در اين آيات به زنان پيامبر پيشنهاد شده است كه اگر مي خواهيد پيامبر هديه اي علاوه بر مهريه به شما بدهد و شما را آزاد سازد، يعني شما را طلاق دهد، يا اين كه به طور مخصوصي از شما جدا شود. «1»

يعني اگر دنيا و زرق و برق آن

را مي خواهيد، بايد از رهبر اسلام جدا شويد، ولي در همان حال زندگي شما با هديه اي مناسب تأمين مي شود.

4. در اين آيات به زنان پيامبر پيشنهاد شده كه با دو شرط مي توانيد در كنار پيامبر صلي الله عليه و آله بمانيد:

الف) خواهان خدا، پيامبر و سراي آخرت باشيد (و به دنبال زرق و برق دنيا نباشيد بلكه پارسايي و زهد پيشه سازيد).

ب) ايمان و عشق كافي نيست بلكه بايد در عمل نيز از نيكوكاران باشيد.

5. در اين آيات وظيفه ي زنان پيامبر صلي الله عليه و آله مشخص شده، اما در حقيقت راه همه ي رهبران الهي و همسران آنان روشن شده است. آري؛ كسي كه مي خواهد پيشواي اسلام باشد بايد خود و خانواده اش الگوي ايمان، آخرت طلبي، زهد و پارسايي باشند و از موقعيت خويش براي رسيدن به زندگي مرفه مادي و جمع آوري ثروت و زيور دنيا سوء استفاده نكنند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 343

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي با خانواده ي خويش صريح و شفاف صحبت كنند.

2. اگر خانواده ي رهبران الهي دنيا طلب اند، از آنها به طرز شايسته اي جدا شوند.

3. خانواده ي رهبران اسلامي، دنياطلب نباشند، بلكه آخرت طلب و نيكوكار باشند.

***

قرآن كريم در آيات سي ام و سي و يكم سوره ي احزاب به دو برابر بودن پاداش و مجازات همسران پيامبر اشاره مي كند و مي فرمايد:

30 و 31. يَا نِسَاءَ

النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيراً* وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقاً كَرِيماً

اي زنان پيامبر! هر كس از شما [كار] زشت آشكاري [به جا] آورد، براي او عذاب دو چندان افزوده مي شود؛ و آن (كار) بر خدا آسان است.* و هر كس از شما براي خدا و فرستاده اش با فروتني فرمان برداري كند و [كار] شايسته اي انجام دهد، پاداشش را دو بار به او خواهيم داد؛ و روزيِ ارجمندي براي او آماده كرده ايم.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات اشاره دارد كه كار خوب و بد زنان پيامبر صلي الله عليه و آله هم چون ديگران نيست و گناهان آنان چند برابر مجازات دارد و كارهاي نيك آنها چند برابر پاداش؛ زيرا از طرفي اين زنان در خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله و منسوب به او هستند و هر كار بدي كه انجام دهند به آبروي پيامبر صلي الله عليه و آله ضربه مي زند و او را ناراحت مي سازد و از طرف ديگر اين زنان الگوي زنان ديگر هستند و هر كار آنان الگو قرار مي گيرد و در جامعه شايع مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 344

2. معيار افزايش پاداش و گناه، موقعيت اجتماعي و مقام و شخصيت افراد است؛ بنابر اين اين حكم شامل زنان پيامبر و همسران رهبران الهي و هر كس كه داراي موقعيت و مقام اجتماعي است مي شود.

در احاديث اسلامي آمده است كه

در مورد گناهان افراد دانشمند سخت گيري بيش تري مي شود «1» و ثواب افراد به اندازه ي عقل آنان داده مي شود «2» و در مورد اهل بيت عليهم السلام (و سادات) پاداش و كيفر افراد دو چندان مي شود. «3»

3. مقصود از «فاحِشة» در اين جا گناهان آشكار است كه در جامعه افشا مي شوند و مردم از آنها اطلاع مي يابند و فساد بيش تري دارد.

4. تعبير مضاعف و دو برابر، ممكن است براي تكثير باشد؛ يعني مجازات و پاداش زنان پيامبر چندين برابر خواهد بود.

5. مجازات چند برابر زنان پيامبر براي خدا آسان است؛ يعني ارتباط آنان با پيامبر مانع عذاب آنان نخواهد بود و خدا با قاطعيت با آنان برخورد مي كند.

6. در اين آيات دو شرط براي دو برابر شدن پاداش زنان پيامبر صلي الله عليه و آله قرار داده شده است:

الف) آنان در برابر خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله فروتن و مطيع باشند.

ب) اهل عمل باشند و كارهاي شايسته انجام دهند و تنها ادعاي ايمان و اطاعت نكنند.

7. مقصود از «رزق كريم» تمام مواهب معنوي و مادي و علمي است كه يكي از موارد آن بهشت است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 345

آري؛ كسي كه در خانه ي شخصيت هاي الهي زندگي مي كند يا از نزديكان آنهاست، اگر فروتن و مطيع باشد، مي تواند استفاده هاي علمي و معنوي زيادي از آنان ببرد كه اين ها رزق ارجمندي است، ولي اگر متكبّر و سركش باشد، خود را محروم مي سازد هر چند در كنار پيامبر صلي الله عليه

و آله زندگي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس به رهبران الهي منتسب است و موقعيت اجتماعي دارد، بيش تر مراقب اعمال خود باشد كه كيفر و پاداش او دو برابر است.

2. كارهاي زشتِ آشكار وابستگان شخصيت ها (الگوي مردم مي شود و) مجازاتي دو چندان دارد.

3. اطاعت و كارهاي شايسته ي نزديكان شخصيت ها (سرمشق ديگران مي شود و) پاداشي دو چندان دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و دوم سوره ي احزاب به جايگاه همسران پيامبر و شيوه ي شايسته ي گفت وگوي زنان با مردان اشاره مي كند و مي فرمايد:

32. يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلَا مَعْرُوفاً

اي زنان پيامبر! (شما) هم چون يكي از زنان (معمولي) نيستيد؛ اگر خودنگه داري مي كنيد، پس به نرمي (و ناز) سخن نگوييد، تا كسي كه در دلش (نوعي) بيماري است طمع ورزد؛ و سخني پسنديده بگوييد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه جايگاه و مسئوليت بزرگِ زنانِ پيامبر صلي الله عليه و آله بيان شده است. آنان از طرفي منسوب به پيامبر صلي الله عليه و آله هستند و از طرف ديگر الگوي زنان مسلمان مي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 346

آنها مي توانند دستورات خدا و پيامبر را در زندگي خود پياده كنند و با تقوا باشند و سرمشق ديگران قرار گيرند. اين مقام ممتازي است كه براي زنان عادي

نبود.

2. در اين آيه به زنان پيامبر صلي الله عليه و آله آموزش مي دهد كه چگونه با مردان بيگانه سخن بگويند.

بانوان بايد با مردان بيگانه جدّي، خشك و معمولي سخن بگويند و از شوخي و تعبيرات هوس انگيز پرهيز كنند تا افراد بيماردل و شهوت ران در مورد آنان طمع نورزند.

3. در اين آيه از افراد هوس ران با عنوان «كساني كه در دلشان بيماري است» ياد شده است. اين جمله اشاره به آن است كه اگر شهوت انسان به صورت متعادل باشد آن انسان سالم است اما اگر كسي شهوت ران و هوس ران باشد از حالت تعادل و سلامت خارج شده و گرفتار نوعي بيماري دروني و رواني شده است كه در برخي مراحل به سرحدّ جنون جنسي مي رسد. «1»

4. مقصود از گفتار شايسته آن است كه گفتار بيهوده و باطل و گناه آلود و مخالف حق نگويند و شايسته و نيكو و پسنديده و طبق عرف صحيح با مردان سخن بگويند.

5. هر چند مخاطب اين آيه زنان پيامبر صلي الله عليه و آله هستند اما مقصود همه ي زنان مسلمان است و اين آيه نوعي آموزش همگاني براي گفت وگوي زن و مرد بيگانه است.

6. سخن گفتن زن و مرد بيگانه، اگر بدون هوس راني و به طور شايسته باشد جايز است.

آموزه ها و پيام ها:

1. زنان مسلمان مي توانند با مردان بيگانه به طور شايسته و طبق عرف صحيح گفت وگو كنند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 347

2. هرگاه زني هوس انگيز سخن بگويد، خود را در معرض طمع بيماردلان قرار

داده است.

3. زنان وابسته به شخصيت ها و كساني كه جايگاه اجتماعي دارند مراقب طرز سخن گفتن خود باشند.

***

آيه تطهير

قرآن كريم در آيات سي و سوم و سي و چهارم سوره ي احزاب شش دستور و برنامه ي سازنده براي همسران پيامبر صلي الله عليه و آله مشخص مي سازد و با تأكيد بر پاكي اهل بيت عليهم السلام مي فرمايد:

33 و 34. وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً* وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَي فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفاً خَبِيراً

و در خانه هايتان قرار گيريد و همانند خودآرايي (دوران) جاهليت نخستين، (با زيورها) خودنمايي نكنيد و نماز را برپا داريد و [ماليات زكات را بپردازيد و خدا و فرستاده اش را اطاعت كنيد؛ خدا فقط مي خواهد پليدي را از شما خاندان (پيامبر) ببرد و كاملًا شما را پاك سازد.* و آنچه را در خانه هاي شما از آيات خدا و حكمت خوانده مي شود ياد كنيد؛ كه خدا لطيفِ آگاه است.

شأن نزول:

داستان نزول اين آيه را در منابع تفسيري شيعه و اهل سنت اين گونه حكايت كرده اند كه پيامبر 9، علي، فاطمه، حسن و حسين: را فراخواند و عبايي بر آنان افكند و گفت: خدايا اين ها خاندان من هستند؛ آلودگي را از آنها دور

كن و آنها را پاك گردان. پيامبر سه بار اين جمله را تكرار كردند و در اين هنگام اين آيه فرود آمد و تطهير و پاكي اهل بيت: را اعلام كرد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 348

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات پنج برنامه ي سازنده براي همسران پيامبر مشخص شده است؛ برنامه ها و دستوراتي كه ابعاد مختلف زندگي آنان را در برمي گيرد و جايگاه بلند آنان را به عنوان مادران امّت حفظ مي كند و كمال مي بخشد.

2. در اين پنج برنامه، دو برنامه ي اجتماعي براي حفظ جايگاه و شخصيت آنان است و يك برنامه ي عبادي براي ارتباط با خدا و يك برنامه ي اقتصادي براي كمك به مردم و يك خط اساسي در پيروي از دستورات الهي.

3. «قَرْنَ» به معناي وقار و سنگيني و متانت و كنايه از قرار گرفتن در خانه است؛

يعني زنان پيامبر صلي الله عليه و آله نبايد هر روز در كوچه و بازار روان شوند و در همه ي مسائل دخالت كنند تا مبادا بيماردلان از آنان در مسائل سياسي و اجتماعي سوء استفاده كنند. «1»

4. «تَبرُّج» به معناي آشكار شدن در برابر مردم است و مقصود از جاهليت همان جاهليت قبل از ظهور اسلام است. زنان در آن هنگام زينت ها و زيورهاي خود را آشكار مي كردند و حجاب درستي نداشتند. «2»

يعني زنان پيامبر نبايد آن گونه كه در جاهليت مرسوم بود عمل كنند، بلكه لازم است حجاب خود را كاملًا رعايت كرده، زيورآلات خود را از نامحرمان بپوشانند.

5. غير

از جاهليت اول كه قبل از اسلام بود، جاهليت دومي نيز در راه است كه در اين عصر به ويژه در كشورهاي غربي نمايان شده است.

عصري كه زنان وسيله ي تبليغات كالاهاي سرمايه داران شده اند و فرهنگ برهنگي در بشريت ترويج مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 349

6. در اين آيات در ميان عبادات بر نماز و زكات تأكيد شده است؛ چرا كه نماز مهم ترين وسيله ي پيوند با خداست و زكات پيوندي با مردم است.

7. واژه ي «آيات» اشاره به وحي قرآن است كه در خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله تلاوت مي شد و جنبه ي اعجاز داشت «1» و مي توانست سرمشق و راه نماي زنان پيامبر صلي الله عليه و آله باشد.

8. «حكمت» در اين جا يا اشاره به دانشي است كه در قرآن نهفته و يا اشاره به سنت پيامبر صلي الله عليه و آله و اندرزهاي حكيمانه ي ايشان است كه مي توانست روشنگر راه همسران پيامبر صلي الله عليه و آله باشد.

9. «لطيف» يا به معناي صاحب لطف است و يا به معناي كسي كه از دقايق امور آگاه است. اشاره به اين كه خدا نسبت به شما همسران پيامبر صلي الله عليه و آله لطف دارد و از دقيق ترين كارهاي شما آگاه است. «2»

10. اين دستورات و برنامه ها خطاب به زنان پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما در حقيقت برنامه اي براي همه ي زنان است؛ همان طور كه نماز و زكات مخصوص همسران پيامبر نيست اما در مورد آنان تأكيد

بيش تري شده است.

11. در ميان جملات اين دو آيه، آيه ي تطهير وجود دارد كه به پاكي و عصمت اهل بيت عليهم السلام اشاره كرده است.

آيه ي تطهير مربوط به زنان پيامبر صلي الله عليه و آله نيست؛ چرا كه:

اولًا، تمام ضميرهاي قبل و بعد آيه، مؤنث هستند، ولي ضميرهاي آيه ي تطهير مذكرند.

ثانياً، روايات زيادي در منابع تفسيري شيعه و اهل سنت آمده است كه بيان مي كند آيه ي تطهير مخصوص پنج نفر، يعني پيامبر صلي الله عليه و آله، علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 350

بسياري از اين روايات را زنان پيامبر نيز حكايت كرده اند «1» و «حديث كساء» در اين مورد مشهور است.

بنابراين چنان كه گفته شد، واژه ي «اهل بيت» در اين جا افراد مخصوصي از اهل خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله هستند.

12. «رِجْس» در اصل به معناي چيز ناپاك است، خواه ناپاكي از نظر طبع آدمي باشد يا بر اساس حكم شرع يا عقل و خواه پليدي و آلودگي دروني باشد يا ظاهري و در اين جا به معناي هر گونه پليدي و گناه است و تطهير به معناي پاك ساختن است كه در اين جا تأكيدي بر نفي آلودگي و پليدي است. «2»

13. واژه ي «يُريد» شامل اراده ي تكويني و تشريعي خدا مي شود.

اراده ي تشريعي همان قانون گذاري و خواستن از مردم است.

و اراده ي تكويني، يعني اراده ي وجودي و ايجاد چيزي به صورتي خاص.

اما در اين جا اراده ي تكويني مقصود است؛ چرا كه اراده ي

تشريعي مخصوص اهل بيت عليهم السلام نيست.

پس مقصود آيه آن است كه خدا علاوه بر هدايت و ارشادات تشريعي، مقدمات و اسباب پاكي را براي فرهيختگان امت (: اهل بيت عليهم السلام) فراهم ساخته است، و مي خواهد كه آنان پاك گردند.

14. اين آيه بر عصمت اهل بيت عليهم السلام دلالت دارد؛ زيرا اراده ي خدا تخلّف ناپذير است و واژه ي «انّما» نيز براي حصر است و روشن مي شود كه اراده ي حتمي خدا فقط آن است كه اهل بيت پاك شوند و از هر گونه پليدي دور باشند.

15. معصوم بودن اهل بيت عليهم السلام به معناي جَبر نيست، چون آنان علاوه بر لياقت ذاتي و موهبتي از طرف خدا، داراي شايستگي هاي اكتسابي

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 351

هستند و با اراده ي خويش گناه نمي كنند و با اين عصمت ارادي مي توانند الگوي ديگران قرار گيرند.

16. چرا آيه ي تطهير در لابه لاي آيات مربوط به زنان پيامبر قرار گرفته است و به وسيله ي ضماير و روايات از جملات قبل و بعد متمايز شده است؟

مفسران در پاسخ به اين پرسش چند مطلب بيان كرده اند:

الف) اين نخستين بار نيست كه قرآن يك جمله ي معترضه در لابه لاي آيات مي آورد، براي مثال در آيه ي سوم سوره ي مائده نيز آيه ي «اكمال» به صورت معترضه بين آيات مربوط به غذاهاي حرام آمده است و اين روش ادبيان عرب است كه در اشعار آنان نيز نمونه دارد؛ همان طور كه در ادبيات فارسي و غير آن نيز از اين شيوه استفاده مي شود تا

مطلبي برجسته شود يا تذكري در لابه لاي مطلب آورده شود.

ب) قرآن با بيان «آيه ي تطهير» مي خواهد به زنان پيامبر گوش زد كند كه شما در كنار افرادي معصوم قرار داريد؛ پس مراقب اعمال خود باشيد؛ به عبارت ديگر عصمت اهل بيت پيامبر را به رخ همسران پيامبر مي كشد، تا آنان را براي پذيرش دستورات قبل و بعد اين آيه بيش تر آماده كند، و لازمه ي اين مطلب آن بوده كه آيه ي تطهير در كنار آيات مربوط به همسران پيامبر صلي الله عليه و آله آورده شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. خانواده هاي رهبران الهي بايد به برنامه ها و دستورات الهي توجه بيش تري داشته باشند.

2. زنان متانت خود را حفظ كنند.

3. زنان پيرو خرافات جاهليت نشوند.

4. زنان به نماز، زكات .. و استفاده از آيات و حكمت ها توجه بيش تري بنمايند.

5. اهل بيت عليهم السلام الگوي كامل پاكي هستند.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 352

صفات ارزشمند و همگون زن و مرد

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي احزاب به صفات ارزشمند و همگون زن و مرد و پاداش آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

35. إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ

وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً

در حقيقت، مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ايمان و زنان با ايمان، و مردان فرمانبردار [فروتن و زنان فرمانبردار [فروتن ، و مردان راست گو و زنان راست گو، و مردان شكيبا و زنان شكيبا، و مردان فروتن و زنان فروتن، و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده، و مردان روزه دار و زنان روزه دار، و مرداني كه دامانشان را (در امور جنسي) حفظ مي كنند و زناني كه (دامان خويش را) حفظ مي كنند، و مرداني كه خدا را فراوان ياد مي كنند و زناني كه (خدا را فراوان) ياد مي كنند، خدا براي آنان آمرزش و پاداش بزرگي آماده كرده است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه وقتي أسماء و همسرش جعفر از حبشه به مدينه آمدند، اسماء از همسران پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيد كه: آيا چيزي در مورد زنان نازل شده است؟ و آنان پاسخ منفي دادند. اسماء نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و به اين مطلب اعتراض كرد.

سپس اين آيه فرودآمد و صفات همگون زن و مرد و پاداش آنان را برشمرد و ارزش و فضيلت زنان را تأييد كرد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 353

نكته ها و اشاره ها:

1. در عصر جاهليت قبل از اسلام، زنان از جايگاه و ارزش چنداني برخوردار نبودند، ولي با ظهور اسلام حقوق زنان بازگردانده شد. آيه ي فوق يكي از آياتي است كه بر اين حقيقت مهر تأييد مي زند.

2. در اين آيه

از ده صفت و ويژگي مردان و زنان به طور همگون ياد شده و روشن ساخته است كه مرد و زن از نظر انساني و مقامات معنوي با هم ديگر همسان هستند و اگر تفاوت هايي در زمينه هاي حقوقي وجود دارد، بر اساس تفاوت هاي طبيعي زن و مرد است كه هر كدام فلسفه ي خاص خود را دارد. ولي شخصيت واقعي و ارزش روحي و معنوي زن و مرد، به ارزش هاي والاي ديگري است كه زن و مرد در آنها مساوي هستند.

3. آيا مسلمان و مؤمن تفاوتي دارند؟

پاسخ آن است كه در قرآن كريم و احاديث اهل بيت عليهم السلام ايمان را امري قلبي معرفي كرده اند كه در كردار انسان ظاهر مي شود، اما اسلام مرتبه اي پايين تر است كه همان اقرار و گواهي به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله است. «1»

يعني هر مؤمني مسلمان نيز هست اما هر مسلماني مؤمن نيست.

4. در اين آيه به اطاعت همراه با فروتني، راست گويي، صبر، خشوع، روزه، پاك دامني و ياد فراوان خدا اشاره شده است كه همه ي اين ها از آثار عملي ايمان است.

5. مقصود از «ذكر كثير» و ياد فراوان خدا چيست؟

در احاديث اسلامي آمده است كه نماز در دل شب و تسبيح حضرت زهرا عليها السلام (يعني سي و چهار مرتبه اللَّه اكبر، سي و سه مرتبه الحمد للَّه و سي و سه مرتبه سبحان اللَّه) ذكر كثير است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 354

البته روشن است كه اين گونه احاديث مصداق هاي ذكر كثير را

برمي شمارند، وگرنه ياد فراوان خدا مراتب و مصاديق متعددي دارد.

6. در اين آيه پاداش مردان و زناني كه چنين صفاتي دارند را آمرزش و پاداش بزرگ معرفي كرده است و وقتي خداي بزرگ چيزي را بزرگ بخواند، دليل بر دامنه ي وسيع و عظمت آن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. زن و مرد در مسابقه ي معنوي و ارزش هاي انساني و كسب پاداش و آمرزش الهي همگون هستند.

2. اسلام، ايمان، اطاعت، راست گويي، شكيبايي، فروتني، بخشش، روزه، پاك دامني و ياد فراوان خدا، از صفات نيكو و ارزش هاي مشترك زنان و مردان است.

3. اگر خواهان آمرزش و پاداش بزرگ هستيد اين صفات دهگانه را در وجود خود پياده كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي احزاب به تسليم محض مردان و زنان مؤمن در برابر دستورات خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

36. وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَي اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِيناً

و هيچ (حقّي) براي مرد با ايمان و زن با ايمان نيست، كه هنگامي كه خدا و فرستاده اش (حكم) چيزي را تمام كنند، در كارشان اختياري داشته باشند؛ و هر كس خدا و فرستاده اش را نافرماني نمايد، پس حتماً به گمراهي آشكاري

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 355

گمراه شده

است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پيامبر صلي الله عليه و آله پسرخوانده اي به نام «زيد» داشت. او غلامي بود كه خديجه عليها السلام به آن حضرت بخشيده بود و پيامبر صلي الله عليه و آله وي را آزاد و سپس دختر عمه ي خويش، زينب را براي زيد خواستگاري كردند.

اما زينب كه از خانواده ي بزرگ قريش بود، زير بار ازدواج با غلامي هم چون زيد نمي رفت. و از آن جا كه مصلحتي در اين ازدواج بود، آيه ي فوق فرودآمد و هشدار داد كه در برابر فرمان خدا و پيامبر تسليم باشيد و زينب تسليم شد و اين ازدواج سر گرفت. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. بر اساس شأن نزولي كه گذشت اين آيه در مورد فرمان ازدواج زيد و زينب نازل شده است تا مقدمه ي شكستن يك سنت جاهلي و خرافي باشد كه در ذيل آيه ي بعد توضيح مي دهيم. اما اين شأن نزول معناي آيه را منحصر در اين مورد نمي كند، بلكه يك قانون كلي را در مورد همه ي مؤمنان بيان مي دارد.

2. روح اسلام تسليم مطلق بودن در برابر خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله است؛ چرا كه اولًا، ما هر چه داريم از خداست از اين رو بايد از اين رو بايد تسليم او باشيم.

ثانياً، خدا آگاه و مهربان است و جز به مصلحت بشر فرمان نمي دهد.

پس اطاعت ما از او هم چون اطاعت بيمار از پزشك و فرزند از پدري مهربان و حكيم است و گرنه او نيازي به فرمان بري ما ندارد.

فاش مي گويم و از گفته ي خود دلشادم

بنده ي عشقم و از هر دو جهان آزادم (حافظ)

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 356

آموزه ها و پيام ها:

1. تسليم محض خدا و پيامبرش باشيد.

2. انسان در برابر فرمان خدا و پيامبر حقّ انتخاب ديگري ندارد.

3. نتيجه ي مخالفت با خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله گمراهي است.

***

پيامبر (ص) و رسالت ها و قوانين

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي احزاب به سنت شكني بزرگ پيامبر صلي الله عليه و آله در جريان ازدواج با همسر پسر خوانده اش اشاره مي كند و مي فرمايد:

37. وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مِبْدِيهِ وَتَخْشَي النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَي زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا

و (يادكن) هنگامي را كه به آن كس كه خدا به او نعمت داده بود و (تو نيز) به او نعمت داده بودي (: زيد) مي گفتي: «همسرت را براي خود نگاه دار و خود را از (عذاب) خدا حفظ كن!» و چيزي را در دلت پنهان مي داشتي كه خدا آشكار كننده ي

آن است؛ و از مردم مي هراسيدي، در حالي كه خدا سزاوارتر است كه از او بهراسي؛ و هنگامي كه زيد نياز (خويش) را از آن (زن) به پايان برد (و او را طلاق داد)، او را به ازدواج تو درآورديم، تا هيچ تنگي (و محدوديتي) براي مؤمنان (در ازدواج) با همسران پسرخوانده هايشان نباشد، هنگامي كه نياز (خود) را از آنان به پايان بردند (و آنها را طلاق دادند)؛ و فرمان خدا تحقق يافته است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه ادامه ي ماجراي ازدواج زينب (دختر عمه ي پيامبر صلي الله عليه و آله) با زيد (پسر خوانده ي پيامبر صلي الله عليه و آله) است كه در ذيل آيه ي قبل بيان شد. اين ازدواج به فرمان و خواست پيامبر صلي الله عليه و آله صورت گرفت و پس از مدتي در اثر

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 357

ناسازگاري به طلاق منتهي شد، سپس به دستور خدا، پيامبر صلي الله عليه و آله با زينب، همسر پسر خوانده اش ازدواج كرد تا روشن شود كه ازدواج با همسر پسرخوانده ممنوع نيست.

2. ميان زيد و زينب اختلاف به وجود آمده بود و در نهايت از هم ديگر جدا شدند و خدا به خاطر درهم شكستن يك سنت جاهلي (يعني ممنوعيت ازدواج با همسران پسران) به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد كه با زينب ازدواج كند.

3. پيامبر صلي الله عليه و آله از مردم مي ترسيد كه مسأله ي ازدواج با زينب را به طور علني اعلام كند، البته

اين يك ترس طبيعي از شايعات اجتماعي بود.

4. پيامبر صلي الله عليه و آله بارها به زيد سفارش كرده بود كه همسرش زينب را نگاه دارد و طلاق ندهد، ولي اين سخنان مؤثر واقع نشده بود.

5. برخي از دشمنان اسلام مدعي شده اند كه ازدواج پيامبر صلي الله عليه و آله با زينب بر اساس ميل جنسي و زيبايي زينب بوده است، «1» ولي اين سخن گزاف و تهمت بر پيامبر صلي الله عليه و آله است؛ چرا كه:

اولًا، پيامبر خود به خواستگاري زينب براي زيد رفت و با توجه به اين كه زيد غلام آزاد شده بود و زينب از خانواده اي بزرگ، زير بار اين ازدواج نمي رفت. اگر پيامبر صلي الله عليه و آله مي خواست، مي توانست از اول زينب را براي خود خواستگاري كند و زينب هم مايل به ازدواج با پيامبر صلي الله عليه و آله بود.

ثانياً، زينب در ميان خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله زندگي كرده بود و آن حضرت از جمال و كمال او اطلاع داشت و چيزي نبود كه بعد از ازدواج با زيد روشن شود بلكه برخي همسران ديگر پيامبر صلي الله عليه و آله از زينب بهتر بودند.

ثالثاً، پيامبر با طلاق زينب و جدايي زيد از او مخالف بود كه در آيه بيان شده است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 358

رابعاً، همان طور كه در اين آيه بيان شده است اين يك ازدواج الهي بود و خدا زينب را به ازدواج پيامبر صلي

الله عليه و آله درآورده بود و زينب به اين عقد آسماني افتخار مي كرد. «1»

خامساً، در اين آيه هدف اين ازدواج بيان شده است كه همان مبارزه با سنت خرافي جاهلي در مورد ممنوعيت ازدواج با همسر پسرخوانده است؛ پس هدف اساسي ازدواج عشق شهواني و جنسي نبوده است.

6. در اين آيه از نعمت خدا بر زيد ياد شده است، كه همان نعمت ايمان و هدايت بود. زيد مؤمني مخلص و پيش تاز بود و سرانجام از فرمان دهان سپاه اسلام در جنگ موته شد و در همان جنگ به فيض شهادت رسيد.

7. در اين آيه از نعمت پيامبر صلي الله عليه و آله بر زيد ياد شده است كه همان آزادي او بود؛ او برده اي بود كه خديجه به پيامبر صلي الله عليه و آله بخشيده و آن حضرت او را آزاد كرده بود.

8. ازدواج زينب و زيد آغاز و انجامش سنت شكني بود؛ زيرا ازدواج يك زن از بزرگان عرب با غلامي آزاد شده سابقه نداشت و با مخالفت برادر زينب نيز روبه رو شده بود، ولي آنان اين سنت غلط را شكستند و در پايان نيز پيامبر صلي الله عليه و آله سنت شكني كرد و با همسر پسرخوانده اش ازدواج كرد.

9. تعبير «وَطراً» به معناي نياز و حاجت مهم است. استفاده از تعبير «بي نيازي» به جاي طلاق به خاطر رعايت احترام زيد و زينب بود. گويي آنان تا مدتي در زندگي نيازمند هم بودند، سپس اين نياز برطرف شد و جدا شدند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام با فرهنگ هاي غلط مبارزه مي كند.

2. رهبران الهي شخصاً سنت هاي غلط و خرافي جامعه را درهم

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 359

بشكنند (تا الگوي ديگران شوند).

3. تا حد امكان جلوي فروپاشي زندگي زناشويي را بگيريد.

4. در مورد دستورات الهي از مردم نهراسيد بلكه از مخالفت خدا بپرهيزيد.

5. برخي ازدواج هاي پيامبر صلي الله عليه و آله به دستور خدا و هدف دار بوده است.

6. مشكلات راه ازدواج هاي حلال را برطرف كنيد.

7. فرمان خدا حتماً انجام مي شود (پس در برابر آن مقاومت نكنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي احزاب با دل داري به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، روش پيامبران الهي در سنت شكني را تأييد مي كند و مي فرمايد:

38. مَا كَانَ عَلَي النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيَما فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَّقْدُوراً

هيچ گونه تنگي اي بر پيامبر، در آنچه خدا بر او واجب كرده، نيست؛ (اين قانون و) روش خدا در مورد كساني است كه پيش از (اين) درگذشتند؛ و فرمان خدا به اندازه اي معيّن است.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبران و رهبران الهي در مورد اجراي قوانين الهي نبايد از جوسازي هاي سياسي و اجتماعي بهراسند، بلكه بايد فرمان خدا را با قاطعيت اجرا كنند و بدانند كه هيچ مشكلي براي آنان پيش نخواهد آمد و از دست مخالفان هيچ كاري ساخته نيست.

2. روش پيامبران و امت هاي گذشته نيز چنين بوده است؛ يعني آنان نيز با سنت هاي غلط و

خرافات اجتماعي مبارزه مي كرده اند و با مخالفت برخي مردم، جوسازي ها، شايعه پراكني ها و عيب جويي دشمنان روبه رو مي شدند ولي با مقاومت قانون الهي را اجرا مي كردند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 360

3. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مصداق كامل اين قاطعيت در اجراي فرمان الهي بود؛ از اين رو در هنگام ازدواج با زينب، مردم را براي غذاي عروسي فراخواند و آن چنان مهماني داد كه در مورد هيچ يك از همسرانش نداده بود «1» تا همه ي مردم از اين ازدواج و اجراي فرمان خدا اطلاع يابند و سنت غلط اجتماعي در مورد ممنوعيت ازدواج با همسر پسرخوانده در هم شكسته شود.

4. تعبير «قَدَراً مَقدُوراً» اشاره به حتمي بودن فرمان خدا و يا اشاره به رعايت حكمت و مصلحت (و برنامه ريزي دقيق) در كارهاي خداست.

البته بهتر است كه بگوييم آيه به هر دو مطلب اشاره دارد و فرمان خدا بر اساس حساب و برنامه ريزي و حتمي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. دستورات واجب الهي را اجرا كنيد و از مشكلات آن نهراسيد.

2. اجراي فرمان خدا و برخورد با فرهنگ زمانه ي جاهلي و سنت هاي غلط و خرافات، روش مستمر پيامبران الهي بوده است.

3. دستورات خدا، دقيق و قطعي است.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي احزاب به شجاعت پيام آوران دين اشاره مي كند و مي فرمايد:

39. الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ

وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَكَفَي بِاللَّهِ حَسِيباً

(همان) كساني كه پيام هاي خدا را مي رسانند و از او مي هراسند و از هيچ كس جز خدا نمي هراسند؛ و حسابگري خدا كافي است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 361

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و همه ي مبلغان ديني اشاره مي كند كه از غير خدا نترسند و از غوغاسالاري و جوّسازي مخالفان هراسي به دل راه ندهند و با شجاعت، پيام الهي را به مردم برسانند كه اين شرط پيروزي در تبليغات ديني است. «1»

موحّد چه زر ريزي اندر برش

و يا تيغ هندي نهي بر سرش

اميد و هراسش نباشد زكس

بر اين است مبناي توحيد و بس (سعدي)

2. مقصود از تبليغ رسالت هاي الهي همان رساندن پيام خدا به مردم است كه به صورت وحي به پيامبر صلي الله عليه و آله رسيده و در قالب آيات و هشدار و بشارت و اندرز براي مردم بيان مي شود.

3. «خشيّت» به معناي ترس همراه با تعظيم و احترام است؛ آن حالتي كه در هنگام درك عظمت خدا و ترس از دوري او حاصل مي شود؛ «2» يعني پيامبران از خدا

مي هراسند كه مبادا مسئوليت خويش را به خوبي انجام ندهند و از او دورشوند.

4. ترس نداشتن پيامبر و مبلغان ديني در مورد رساندن پيام الهي است، و گرنه ترس طبيعي انسان ها از صحنه هاي وحشت آور در زندگي «3» و يا ترس پيامبران از اين كه ايمان مردم متزلزل شود، مذموم نيست.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 362

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام آوران الهي فقط از خدا مي ترسند، نه ديگران.

2. ترس از مردم مسير تبليغات و رسالت شما را تغيير ندهد.

3. از حسابگري خدا بهراسيد نه از حسابگري مردم.

***

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي احزاب به خاتميت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و بي پسر بودن او اشاره مي كند و مي فرمايد:

40. مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيماً

محمد پدرِ هيچ يك از مردان شما نيست؛ و ليكن فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است؛ و خدا به هر چيزي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله چهار پسر به نام هاي «قاسم، طيب، طاهر و ابراهيم» داشته است كه همگي قبل از بلوغ و در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفتند؛ «1» از اين رو نام «رجال» (: مردان) بر آنان صادق نبود و نيز پيامبر صلي الله عليه و آله پسرخوانده اي

به نام «زيد» داشت كه فرزند حقيقي حضرت نبود.

2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرزند پسري نداشت تا جانشين ايشان شود و نبوّت را به ارث ببرد و نبوت سلطنتي گردد و فقط فرستاده ي خدا و پايانگر نبوّت بود و شايد اشاره به علم بي كران الهي در پايان آيه براي همين است كه خدا مصالح بشر را مي دانست و از اين رو به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرزند پسري نداد تا شبهه اي در مورد خاتميت او پيدا نشود.

3. در اين آيه رابطه ي نسبي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با مردم قطع شده است ولي

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 363

رابطه ي معنوي و روحاني ايشان از طريق رسالت وصل شده است؛ يعني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پدر جسماني مردم نبود اما پدر روحاني آنان بود؛ از اين رو در حديث حكايت شده كه فرمودند: «من و علي پدران اين امت هستيم». «1»

4. «خاتم» به معناي چيزي است كه به وسيله ي آن پايان داده مي شود؛ از اين رو به انگشتري يا مهري كه در پايان نامه ها يا روي قفل ها و مانند آن مي زنند تا كسي آن را باز نكند، خاتم گفته مي شود. «2» پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پايانگر پيامبران و رسولان الهي بودند و مهر پاياني به خط نبوت زدند.

5. از اين آيه و برخي آيات ديگر قرآن استفاده مي شود «3» كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

براي همه ي مردم جهان آمده است و بعد از او پيامبري نيست؛ زيرا كلاس هاي تربيتي و ديني بشريت در طول تاريخ به وسيله ي پيامبران كامل شد و آخرين كلاس توسط پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله برگزار شد.

6. در احاديث اسلامي نيز مسأله ي خاتميت پيامبر اسلام بيان شده و روشن گشته است كه احكام ثابت دين اسلام تا روز رستاخيز پابرجاست. «4»

7. خاتميت پيامبر صلي الله عليه و آله به خاطر كامل شدن دين توسط ايشان و بلوغ فكري بشر است؛ يعني اسلام برنامه اي جامع است كه مي تواند سعادت بشر را در دنيا و آخرت تا ابد تأمين كند و مردم نيز به آن حد از بلوغ فكري و فرهنگي رسيده اند كه دين اسلام و قرآن را حفظ كنند و به اصول و برنامه هاي آن عمل كنند و مسير تكاملي خويش را بدون نياز به وحي جديد و شريعت تازه ادامه دهند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 364

به عبارت ديگر، پيامبران پيشين هر كدام قسمتي از نقشه ي سعادت بشر را به اندازه ي ظرفيت فكري مردم عصر خويش آوردند ولي پيامبر اسلام نقشه ي كامل سعادت بشر را آورد.

8. نقش امامت و رهبري ديني بعد از خاتمه يافتن نبوّت چيست؟

پاسخ آن است كه نياز به امام در چند مورد است:

اول، نظارت بر اجراي دين؛

دوم، بيان جزئيات دين؛

و سوم، راه نمايي مردم و دست گيري در راه ماندگان.

بنابر اين، نياز به امامت ضروري است و ادامه مي يابد. «1»

9. چگونه دين ثابت اسلام با نيازهاي متغيّر

بشر تا رستاخيز سازگار مي شود؟

اولًا، اسلام يك سلسله اصول كلي بيان كرده كه مي تواند بر نيازهاي متغيّر بشر منطبق شود و پاسخ گوي آنها باشد؛ براي مثال، اصل وفاي به عقد و پيمان كه شامل معاملات قديمي و مسائلي هم چون بيمه و مصاديق جديد ديگر مي شود.

ثانياً، اختيارات حكومت اسلامي، از طريق اصل مترقي ولايت فقيه، بسياري از مشكلات جامعه را در چهار چوب كلي اسلام حل مي كند.

ثالثاً، باز بودن راه اجتهاد و استنباط احكام از منابع اسلامي، مي تواند پاسخ گوي پرسش هاي جديد بشر باشد.

رابعاً، قرآن كريم داراي بطن ها و لايه ها و مصاديق مختلف است كه در هر زمان مطالب جديد از آن كشف مي شود و بر رخدادهاي آن عصر تطبيق مي گردد و پاسخ گوي نيازهاي زمان است.

10. هر چند نبوّت در عصر ما خاتمه يافته است و فرشته ي وحي بر كسي نازل نمي شود تا وحي تشريعي و شريعت تازه بياورد، ولي ارتباط انسان ها با عالم

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 365

غيب قطع نشده است و گاهي سروش الهامات و اشراقات الهي بر قلب هاي مستعد فرود مي آيد و ارتباط معنوي بشر با ماوراء الطبيعة برقرار مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبر اسلام فرزند پسري نداشت (تا نبوّت سلطنتي گردد).

2. پيامبر اسلام را پايانگر نبوّت بدانيد (ولي اسلام را متوقف و جامد ندانيد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و يكم و چهل

و دوم سوره ي احزاب مؤمنان را به ياد فراوان خدا و تسبيح او فرا مي خواند و مي فرمايد:

41 و 42. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً* وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا

اي كساني كه ايمان آورده ايد! خدا را با يادماني فراوان ياد كنيد؛* و صبحگاهان و عصرگاهان [و شب هنگام او را تسبيح گوييد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «ذِكر كَثير» به معناي ياد فراوان خداست. اين تعبير مصاديق فراواني دارد؛ از جمله: نماز خواندن، تسبيحات حضرت زهرا عليها السلام و ياد لفظي، قلبي و عملي خدا در همه ي صحنه هاي زندگي.

2. روايت شده كه

يكي از صحابيان از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيد: با فضيلت ترين مردم در روز رستاخيز نزد خدا كيست؟ حضرت پاسخ داد: «كساني كه خدا را فراوان ياد مي كنند.» «1»

3. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه

هر چيزي حدّي دارد مگر ياد خدا كه انتها ندارد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 366

و نيز از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

خدا به هر كس زباني ذاكر عطا كند، خير دنيا و آخرت را به او عطا كرده است. «1»

4. مقصود از تسبيح و تنزيه خدا در صبح و عصر، همان استمرار تسبيح اوست كه يكي از مصاديق آن نماز صبح و عصر و مانند آن است. «2»

البته ممكن است كه زمان صبح و عصر تأثيري خاص داشته باشد و اين ظرف زماني براي تسبيح حق مطلوب تر باشد.

5. ياد خدا در همه حال هم چون

آبي روح انسان را سيراب مي كند و جان او را آرامش مي بخشد.

ياد موجودي بدون نقص و با كمالات عالي، اين اوصاف را در انسان زنده مي كند و رشد مي دهد.

ياد خدا انسان را از گناه و آلودگي دور مي دارد.

6. ذكر محبوب، حجاب ها را بر مي دارد و درهاي ملكوت را باز مي كند:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

پس اي عزيز! ...

اگر طالب كمالات صوريّه ومعنويّه هستي و سالك طريق آخرت ومسافر و مهاجر الي اللَّه هستي، قلب را عادت بده به تذكر محبوب و دل را عجين كن با ياد حق تبارك و تعالي. ... «3»

آري؛ با ذكر حقيقي، حجاب هاي بين عبد و حق خَرق [: پاره شود و موانع حضور مرتفع گردد و قسوت [: سختي و غفلت

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 367

قلب برداشته شود و درهاي ملكوت اعلي به روي سالك باز شود و ابواب لطف و رحمت حق به روي او گشوده گردد.

ولي عمده آن است كه قلب در آن ذكر زنده باشد و مرده نباشد و با مردگان انس نگيرد و آنچه غير حق و وجه مقدس اوست، از مردگان است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. از ياد خدا غافل نشويد.

2. مداومت بر ذكر و تسبيح خدا نيكوست.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 368

ذكر در قرآن و حديث

الف) ذكر عبارت است از ياد خدا كه گاهي به صورت لفظي و گاهي قلبي و گاهي در عمل است.

ب) اهميت ذكر:

1. ياد خدا بالاترين ذكر است (عنكبوت، 45).

2. اي مؤمنان! فراوان خدا را ياد كنيد (احزاب، 41).

3. ثروت و فرزند شما را از ياد خدا باز ندارد (منافقون، 9).

4. تجارت و معامله شما را مشغول نكند و از ياد خدا باز ندارد (نور، 37).

5. ياد خدا در حال ايستاده و نشسته و خوابيده نيكوست (نساء، 103 و آل عمران، 191).

6. نماز را براي ياد خدا به پا داريد (طه، 14).

7. در برابر دشمن (در ميدان جنگ) زياد ياد خدا كنيد (انفال، 45).

8. خدا را مخفيانه در دل بخوانيد (اعراف، 205).

9. «ذكر لذت دوستداران (خدا) است.» (علي عليه السلام). «1»

ج) ذكر كثير چيست؟

1. «اگر بنده اي در هر روز صد مرتبه پروردگارش را ياد كند، اين ذكر كثير است.» (امام صادق عليه السلام). «2»

2. «تسبيح حضرت زهرا عليها السلام از مصاديق ذكر كثير است.» (امام صادق عليه السلام). «3»

تذكر: تسبيح حضرت زهرا عليها السلام 34 مرتبه اللَّه اكبر و 33 مرتبه الحمدللَّه و 33 مرتبه سبحان اللَّه است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 369

د) پيامدهاي ذكر:

1. با ياد خدا دل ها آرامش مي گيرد (و بهداشت رواني انسان

تأمين مي شود.) (رعد، 28).

2. هر كس خدا را ياد كند خدا او را ياد مي كند (بقره، 153).

3.

«ذكر موجب آبادي و حيات و نور قلب، نيكوشدن كارها در آشكار و پنهان، اصلاح قلب، قوّت روح و شرح صدر مي شود و كليد صلاح است.» (اميرالمؤمنين علي عليه السلام). «1»

4. «هر كس زياد ياد خدا كند محبتش زياد مي شود.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «2»

ه) موانع ياد خدا:

1. شيطان مي خواهد به وسيله ي شراب و قمار دشمني بين شما ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد (مائده، 91).

2. «پيروي از شهوت انسان را از ياد خدا بازمي دارد.» (امام علي عليه السلام). «3»

و) آثار روي برتافتن از ذكر:

1. هر كس از ياد خدا بازماند زيانكار است (منافقون، 9).

2. يكي از نشانه هاي منافقان آن است كه كم تر خدا را ياد مي كنند (نساء، 142).

3. هر كس از ياد خدا روي گرداند، زندگي سختي خواهد داشت و در رستاخيز كور محشور مي شود (طه، 124).

4. هر كس از ياد خداي مهرگستر روي برتابد، شيطاني به سراغ او مي آيد و هم نشين او مي گردد (زخرف، 36).

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 370

قرآن كريم در آيات چهل و سوم و چهل و چهارم سوره ي احزاب به درود خدا و فرشتگان بر مؤمنان و لطف و پاداش الهي براي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

43 و 44. هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً* تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَرِيماً

او كسي است كه (خود) و فرشتگانش براي شما دعا مي كنند (و رحمت مي فرستند،) تا شما را

از تاريكي ها به سوي نور خارج كند؛ و نسبت به مومنان مهرورز است.* زنده بادِ آنان در روزي كه او را ملاقات مي كنند سلام است؛ و براي آنان پاداش ارجمندي آماده كرده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات بشارت بزرگي براي مؤمنان است و به آنان نويد مي دهد كه از طرف معشوق كشش نيرومندي وجود دارد، تا كوشش عاشق به جايي برسد.

2. مقصود از صلوات و درود خدا بر مؤمنان همان توجه و عنايت خاص الهي است كه به

صورت رحمت مستمر بر آنان فرو مي فرستد «1» و درود فرشتگان نيز استغفار و تقاضاي رحمت الهي است.

3. عنايت و رحمت خاص خدا و فرشتگان نسبت به مؤمنان آنان را از تاريكي هاي شرك، كفر، نفاق، شهوات و وسوسه هاي شيطاني بيرون مي آورد و آنان را به نور يقين، علم، ايمان، اطمينان و تسلط بر نفس ره نمون مي گردد.

4. «تحيّت» به معناي دعا براي سلامت و زندگي ديگران است و اين سلام و تحيّت نشانه ي سلامتي از هر گونه عذاب، درد و ناراحتي است.

5. مقصود از تحيّت و سلام در اين آيه، همان زنده باد و سلام مؤمنان به يك ديگر و يا سلام و زنده باد فرشتگان است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 371

ولي بعيد نيست كه هر دو مقصود آيه باشد؛ يعني جوّ حاكم بر مؤمنان و فرشتگان در آخرت سلام و سلامتي است.

6. مقصود از روز ملاقات، همان روز رستاخيز است كه حجاب ها كنار مي رود و افراد با چشم دل خدا را ملاقات مي كنند و

محضر او را با علم شهودي درك مي كنند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا و فرشتگان به مؤمنان عنايت و رحمت خاص دارند.

2. خدا و فرشتگان زمينه ي برطرف شدن تيرگي ها و نوراني شدن شما را فراهم مي كنند.

3. مؤمن شويد تا زنده باد و سلام و پاداش ارجمند شامل حال شما شود.

***

قرآن كريم در آيات چهل و پنجم و چهل و ششم سوره ي احزاب به شش صفت نوراني پيامبر صلي الله عليه و آله و اهداف رسالت او اشاره مي كند و مي فرمايد:

45 و 46. يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً* وَدَاعِياً إِلَي اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِيراً

اي پيامبر! در حقيقت، ما تو را گواه و مژده آور و هشدارگر فرستاديم؛* و (تو را) فراخواننده به سوي خدا، با رخصت او، و چراغي روشني بخش (فرستاديم).

نكته ها و اشاره ها:

1. طبق آيات قرآن، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله شاهد اعمال امت خويش و گواه اعمال پيامبران پيشين است؛ «2» يعني اعمال مسلمانان بر پيامبر صلي الله عليه و آله (و

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 372

امامان عليهم السلام) عرضه مي شود «1» و از طرف ديگر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با اوصاف و برنامه هايش گواه حقانيّت مكتب اسلام است.

2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هم بشارتگر و هم هشدارگر است. در برنامه هاي تربيتي لازم است كه با بيان نعمت ها

و مژده رساني افراد را به سوي آنها تشويق كنيم و نيز با بيان عذاب الهي بدكاران را بترسانيم تا دست از خلافكاري بردارند. بشارت و هشدار بايد همراه هم باشد؛ زيرا نيمي از وجود انسان طالب منفعت و نيم ديگر دفع كننده ي ضرر است.

3. پيامبر صلي الله عليه و آله دعوت كننده به سوي خداست و اين مرحله اي بعد از هشدار و بشارت است؛ چرا كه اين ها وسايلي براي آماده كردن افراد براي پذيرش حق است و هنگامي كه فرد آماده شد، به سوي حق دعوت مي شود.

4. در اين آيه بر رخصت و فرمان الهي تأكيد شده است؛ يعني دعوت پيامبران به فرمان خداست و آنها چيزي از خود ندارند و بدون رخصت الهي گامي برنمي دارند.

5. «سراج» به معناي چراغ و «مُنير» به معناي نورافشان است. اين تعبير شايد اشاره به معجزات و دلايل حقانيّت پيامبران باشد.

6. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله چراغ روشني بخش است كه دل ها را به سوي خود جذب مي كند و تاريكي هاي شرك و كفر را از آسمان روح انسان مي زدايد و شب پرستان را دور مي سازد.

اي ماه كه در گردش، هرگز نشوي لاغر

انوار جلال تو بدريده ضلالت را (كليات شمس)

7. نور مايه ي رشد گل ها و عامل جمع شدن افراد در گرد آن و مايه ي آرامش افراد درستكار و فرار افراد خلافكار است.

آري؛ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله عامل رشد و حركت مردم و محور وحدت و مايه ي آرامش مؤمنان است و نور وجود او

دزدان ايمان و دين را فراري مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 373

آموزه ها و پيام ها:

1. صفات برجسته و نوراني پيامبر صلي الله عليه و آله را بشناسيد (تا از وجود ايشان بيش تر بهره مند شويد).

2. در برنامه ي تربيتي اسلام هشدار و بشارت با هم است.

3. رهبران الهي گواه (و الگوي) مردم باشند.

4. رهبران الهي ستاره هاي نورافشان آسمان هدايت هستند.

5. دعوت به خدا هم، با اجازه ي خدا باشد.

6. مردان الهي (مردم را) به سوي خدا بخوانند (نه به سوي خود).

***

قرآن كريم در آيات چهل و هفتم و چهل و هشتم سوره ي احزاب، چهار دستور سازنده به پيامبر صلي الله عليه و آله مي دهد و مي فرمايد:

47 و 48. وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيراً* وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ وَكَفَي بِاللَّهِ وَكِيلًا

و مؤمنان را مژده ده به اين كه از طرف خدا بخششي بزرگ براي آنان (فراهم) است.* و از كافران و منافقان اطاعت نكن و آزار (هاي) آنان را رهاكن (و از آنها درگذر،) و بر خدا توكّل كن؛ و كارسازي خدا كافي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا علاوه بر پاداشي كه به اعمال مؤمنان مي دهد، بخشش هاي اضافي نيز براي آنان خواهد داشت؛ همان طور كه در آيات ديگر آمده كه گاهي يك عمل نيك را تا ده برابر پاداش مي دهد.

2. اگر پيامبر صلي

الله عليه و آله از كافران و منافقان اطاعت نمي كند و بر خدا توكّل مي كند پس چرا در اين آيات اين دستورات به آن حضرت داده شده است؟

پاسخ آن است كه اولًا، اين دستورها براي تأكيد و هشدار است كه پيامبر مراقب خطر وسوسه ها و توطئه هاي منافقان و كافران باشد.

ثانياً، اين دستورها نوعي سرمشق براي مؤمنان است و در حقيقت روي

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 374

سخن با همه ي مؤمنان است.

3. خطر كافران و منافقان در تاريخ اسلام بر كسي پوشيده نيست. آنان از هر فرصتي براي ضربه زدن به اسلام و به انحراف كشيدن مسلمانان بهره مي برند و بارها به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله امتيازات مالي و مقام هاي حسّاس و زنان زيبا پيشنهاد كردند.

4. در اين آيات به آزارهاي كافران و منافقان نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره شده است. اذيت هايي هم چون زخم زبان ها، جسارت ها، آزارهاي بدني، محاصره ي اقتصادي و جنگ كه به وسيله ي آنها پيامبر صلي الله عليه و آله را تحت فشار قرار دادند كه به برخي موارد آنها در قرآن نيز اشاره شده است. «1»

ولي پيامبر صلي الله عليه و آله در برابر همه ي آنها مقاومت كرد و بر خدا توكّل نمود.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا علاوه بر پاداش، بخشش هاي بزرگي به مؤمنان مي دهد.

2. رهبران الهي با مژده رساني، مؤمنان را دل گرم و تشويق كنند.

3. در برابر آزارهاي مخالفان مقاومت كنيد و پيرو آنان نشويد.

4. كارسازي بهتر از خدا وجود ندارد، پس

بر او توكّل كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و نهم سوره ي احزاب به زناني كه عدّه ي طلاق ندارند اشاره مي كند و با سفارش در مورد آنها مي فرمايد:

49. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحاً جَمِيلًا

اي كساني كه ايمان آورده ايد! هنگامي كه زنان با ايمان را به همسري گرفتيد، سپس قبل از تماس با آنان، طلاقشان داديد، پس براي شما هيچ عدّه اي كه آن را بشماريد، بر عهده ي آنان نيست؛ پس آنان را (با هديه اي) بهره مند كنيد و با آزادي نيكويي رهايشان سازيد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 375

نكته ها و اشاره ها:

1. عدّه نگاه داشتن زنان بدان معناست كه زن پس از طلاق مدتي صبر مي كند، سپس ازدواج مجدد مي كند. از اين آيه استفاده مي شود كه اين مطلب حقّي براي شوهر است «1»؛ زيرا ممكن است زني كه همسر كسي بوده سپس طلاق داده شده، آبستن باشد و اگر بلا فاصله پس از طلاق ازدواج كند سرنوشت فرزند او نامعلوم مي شود؛ علاوه بر آن كه مدتِ عدّه به زن و مرد فرصت مي دهد كه به دور از هيجانات در مورد جدا شدن از هم ديگر بيش تر فكر كنند و چه بسا كه در اين مدت پشيمان شوند. «2»

2. مسأله ي عدّه نگاه داشتن زنان قبلًا

براي مسلمانان بيان شده بود، و در سوره ي بقره آيه ي 228 اين مطلب تصريح شده كه زنان مطلّقه بايد پس از طلاق به مدت سه مرتبه عادت ماهيانه (و پاك شدن) انتظار بكشند و عدّه نگاه دارند، سپس اگر خواستند، ازدواج مجدد كنند.

و اينك در اين آيه يك دسته از زنان مطلقه را استثنا كرده و بيان نموده است كه اگر زنان مطلقه قبل از طلاق آميزش نكرده باشند لازم نيست كه عدّه نگاه دارند.

3. در اين آيه به مردان دستور مي دهد كه در هنگام طلاق دادن اين گونه زنان هديه ي مناسبي به آنان بدهند. برخي مفسران احتمال داده اند كه اين حكم مخصوص مواردي است كه مهريه اي براي زن مشخص نشده باشد، وگرنه هنگام طلاق پرداخت نصف مهريه واجب مي شود.» ولي برخي فقها و مفسران فرموده اند كه دادن هديه در صورت تعيين مهريه، مستحب و در صورت عدم تعيين، واجب است. «4»

4. مقدار هديه اي كه به زن مطلّقه داده مي شود، به اندازه ي متعارف و بر اساس توانايي شوهر است كه شامل مواردي هم چون لباس، خانه و پول مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 376

5. سفارش شده كه همسر مطلّقه را با آزادي نيكويي رها كنيد؛ يعني همراه با محبت و احترام و بدون خشونت و ظلم از او جدا شويد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اسلام حامي حقوق زنان است.

2. مردان حقوق زنان را رعايت كنند.

2. حتي پس از طلاق، رعايت حال همسر قبلي خود را بكنيد و به او هديه بدهيد و با

او خوش رفتاري كنيد.

3. عدّه حق شوهر است، ولي برخي زنان بعد از طلاق عدّه ندارند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاهم سوره ي احزاب به زناني كه همسري آنان براي مؤمنان جايز است و نيز مورد خاص پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

50. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً

اي پيامبر! در واقع، ما براي تو حلال كرديم همسرانت را كه مَهرشان را پرداخته اي، و آنچه (از كنيزان) كه مالك شده اي از آنچه (از غنايم و انفال) كه خدا به تو بازگردانده است و دختران عمويت و دختران عمه هايت و دختران دايي ات و دختران خاله هايت، كه با تو مهاجرت كردند؛ و (نيز حلال كرديم) زنِ با ايمان را، در صورتي كه خودش را به پيامبر ببخشد، اگر پيامبر بخواهد كه او را به همسري برگزيند؛ در حالي كه (چنين ازدواجي) مخصوص توست، نه ساير مومنان؛ به يقين، مي دانيم آنچه را واجب كرديم براي آنان در مورد همسرانشان و آنچه (از كنيزان) مالك شده اند. (اين اجازه ي ازدواج) بدين خاطر است كه هيچ تنگي (و محدويتي) بر تو نباشد؛ و خدا بسيار آمرزنده ي مهرورز است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 377

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از زناني كه مهريه ي آنان را پرداخته ايد، زنان غير خويشاوند هستند. البته پرداخت اصل مهريه واجب است اما پرداخت فوري آن واجب نيست و زن و شوهر مي توانند با توافق هم ديگر پرداخت آن را به تأخير اندازند.

2. مقصود از «ما أفاءَ اللَّه» اموالي است كه بدون زحمت به دست مي آيد؛ از اين رو به غنايم جنگي، انفال (يعني ثروت هاي طبيعي و عمومي مسلمانان) گفته مي شود.

گفته شده كه برخي از زنان پيامبر صلي الله عليه و آله هم چون صفيه و جويريه از انفال بودند «1» كه پيامبر آنان را از بردگي آزاد كرد و به ازدواج خود پذيرفت كه اين عمل در راستاي مبارزه ي اسلام با برده داري و شخصيت دادن به بردگان آزاد شده بود.

3. مقصود از دختران خاله هايي كه همراه پيامبر صلي الله عليه و آله مهاجرت كردند، دختران با ايمان آنها هستند؛ چرا كه هجرت در آن زمان يكي از نشانه هاي ايمان افراد و نيز امتياز و نشانه ي زنان با شخصيت بود كه لايق همسري پيامبر را داشتند.

از جمله ي اين دختر خاله ها همان زينب همسر زيد بود كه در اوايل سوره ي احزاب ماجراي ازدواج او با پيامبر صلي الله عليه و آله بيان شد.

4. برخي از زنان با ايمان خود را به پيامبر صلي الله عليه و آله مي بخشيدند و مهريه اي از حضرت نمي خواستند، هدف اين زنان آن بود كه شرافت همسري با پيامبر صلي الله عليه و آله را پيدا كنند.

گفته

شده كه ميمونه، زينب دختر خزيمه و ام شريك و خوله از اين زنان بوده اند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 378

5. از نظر فقه اسلامي زني حق ندارد خود را به ديگري ببخشد يا بدون مهريه به ازدواج مردي درآيد و ازدواج اگر بدون مهريه صورت گيرد، مهر المثل واجب مي شود. «1» از آيه استفاده مي شود اين حكم كه زني خود را با لفظ «هِبه» و بخشش و بدون مهريه به ازدواج مردي درآورد مخصوص پيامبر صلي الله عليه و آله است.

6. در برخي روايات تاريخي آمده است كه هنگامي كه «خوله» خود را به پيامبر صلي الله عليه و آله بخشيد و همسر او شد، عايشه اعتراض كرد و گفت: چرا برخي زنان بدون مهر خود را در اختيار ازدواج قرار مي دهند.

و آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و عايشه رو به سوي پيامبر صلي الله عليه و آله كرد و گفت: «مي بينم كه خدا به سرعت مقصود تو را انجام مي دهد.» و پيامبر فرمود: «تو نيز اگر از خدا اطاعت كني مقصودت را به سرعت انجام مي دهد». «2»

7. از اين آيه فلسفه ي تعدد زوجات پيامبر صلي الله عليه و آله روشن مي شود كه همان رفع برخي مشكلات و محدوديت ها از دوش پيامبر صلي الله عليه و آله بوده است؛ يعني ازدواج هاي پيامبر صلي الله عليه و آله با برخي زنان، مشكلات سياسي و اجتماعي ايشان را برطرف و راه پيشرفت اسلام را هموار مي كرد؛ قبايل عرب نسبت به پيوند

خويشاوندي حساس بودند و از اين رو برخي ازدواج هاي پيامبر صلي الله عليه و آله سياسي و براي جلب دوستي قبايل بود و برخي ديگر براي سنت شكني در مورد ازدواج با همسر پسر خوانده و زنان كنيز بود.

و در برخي موارد به صرف خواستگاري بسنده مي كردند، تا رابطه ي اجتماعي ايشان با قبايل ديگر محكم تر شود.

آري؛ پيامبر صلي الله عليه و آله مردي شهوت ران نبود؛ چرا كه در اوج جواني تا حدود پنجاه سالگي يك همسر داشت و اكثر زناني كه در ده سال آخر عمر گرفت زنان بيوه بودند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 379

آموزه ها و پيام ها:

1. زنان حلال را بشناسيد و با آنان ازدواج كنيد (تا به حرام و خطا نيفتيد).

2. برخي ازدواج ها مخصوص پيامبر صلي الله عليه و آله است تا مشكلات ايشان حل شود.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و يكم سوره ي احزاب به تنظيم روابط پيامبر صلي الله عليه و آله با همسرانش توجه مي كند و مي فرمايد:

51. تُرْجِي مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوي مَن تَشَاءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذلِكَ أَدْنَي أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَلِيماً

(نوبت) هر كدام از آن (همسر) ان را كه مي خواهي به تأخير مي اندازي و هر كدام را كه مي خواهي پيش خود جاي

مي دهي؛ و هيچ گناهي بر تو نيست كه هر كدام از كساني را كه (از او) كناره گيري كرده اي، طلب كني؛ اين [كار] نزديك تر است به اين كه چشمان آنان روشن گردد و اندوهيگن نشوند و همگي آنان به آنچه به ايشان مي دهي خشنود گردند؛ و خدا آنچه را در دل هاي شماست مي داند؛ و خدا داناي بردبار است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه همسران پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد اوقات زندگي با او رقابت داشتند و از اين جهت پيامبر صلي الله عليه و آله كه گرفتار مسائل مهم اجتماعي بود در مضيقه ي زمان قرار مي گرفت. آيه ي فوق فرودآمد و پيامبر را در تقسيم اوقاتش آزاد گذاشت. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 380

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از مشكلات رهبران و مديران جامعه آن است كه در بيرون خانه درگير مشكلات اجتماعي مي شوند و از رسيدگي كامل به خانواده ي خويش باز مي مانند و گاهي برخي افراد خانواده از آنان توقع صرف وقت بيش تر براي آنان دارند.

اگر اين توقع به اصرار زياد برسد، رهبران جامعه را گرفتار مشكلات جدّي مي كند و از مسئوليت هاي خويش بازمي دارد.

در حالي كه افراد خانواده بايد محيطي آرام بخش براي آنان آماده كنند تا بتوانند به امور مهم اجتماعي بهتر رسيدگي كنند. آيه ي فوق در صدد آن است كه چنين محيط آرامي در خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله ايجاد كند و در مديريت زمان در خانه دست پيامبر صلي الله عليه و آله را باز بگذارد.

2. كساني

كه همسران متعدد دارند بايد طبق دستورات اسلامي عدالت را در بين آنان رعايت كنند و در هر زمان نزد يكي از آنان بروند و شب ها را بين آنان تقسيم كنند.

3. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله كه مشكلات اجتماعي، سياسي و نظامي فراوان داشت و در مدينه به طور متوسط در هر ماه يك جنگ بر ايشان تحميل مي شد. اين تقسيم شب ها و اوقات بين زنان از عهده ي او ساقط بود اما در همان حال تا حد امكان رعايت مساوات و عدالت را مي كرد.

4. زنان پيامبر رقابت هايي در مورد تقسيم اوقات پيامبر صلي الله عليه و آله داشتند و گاهي كشمكش هاي زنانه ي آنان طوفاني درون خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله به پا مي كرد و فكر رهبر اسلام را به خود مشغول مي داشت.

اين آيه دست پيامبر صلي الله عليه و آله را در تقسيم اوقات باز گذاشت و اين حكم الهي را به طور دايمي قرار داد تا كسي به پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد تقسيم اوقات يا تغيير اوقات اعتراض نكند.

5. اين حكم الهي براي زنان پيامبر صلي الله عليه و آله بهتر بود؛ چرا كه اولًا، يك حكم عمومي در مورد همه ي آنها بود و تفاوتي بين آنان نمي گذاشت.

ثانياً، خدا مصلحت پيامبر صلي الله عليه و آله و جامعه ي اسلامي و آنان را در نظر گرفته بود؛ بنابراين بايد با رضايت به آن حكم تن مي دادند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 381

ثالثاً، همسري

پيامبر صلي الله عليه و آله مايه ي افتخار و چشم روشني آنان است؛ از اين رو بايد از كمبود وقت او اندوهگين نشوند و بدان راضي باشند.

6. همه ي مرداني كه چند همسر دارند بايد مساوات را در تقسيم وقت رعايت كنند و مشهور آن است كه حكم اختيار داشتن پيامبر صلي الله عليه و آله در تقسيم اوقات بين زنان، استثنا است، ولي بعيد نيست كه اين حكم شامل جانشينان پيامبر و رهبران الهي نيز بشود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي در مديريت زمان و زنان، در خانواده ي خويش آزادند.

2. همسران رهبران الهي از كمبود وقت آنان در زندگي خصوصي ناراحت نباشند و بدان راضي شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي احزاب ازدواج مجدد و تغيير همسر را براي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ممنوع مي سازد و مي فرمايد:

52. لَايَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَلا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ رَقِيباً

بعد از (اين همسران، ازدواج با) زنان و اين كه همسران (ديگري) جاي گزين آنان كني، بر تو حلال نيست؛ هر چند نيكويي آنان تو را به شگفت آورد، مگر آنچه (از كنيزان) مالك شده اي؛ و خدا نگهبان هر چيزي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. طبق شواهد تاريخي، پس از آن كه در آيات پيشين به پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه داده شد كه زنانِ بخششي را به ازدواج خود درآورد، و اين ازدواج ها موجب ام المؤمنين

شدنِ زنان و مايه ي افتخار آنان مي شد، هر يك از قبايل افتخار مي كردند كه زني را به همسري پيامبر صلي الله عليه و آله در آورند و اين كار

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 382

براي پيامبر صلي الله عليه و آله مشكل آفرين شد و از اين رو آيه ي فوق با يك حكم قاطع جلوي اين ازدواج ها را گرفت. «1»

2. ازدواج با كنيزان در اين آيه استثنا شد؛ چرا كه آنان خود را بر پيامبر صلي الله عليه و آله تحميل نمي كردند و مشكلات زنان آزاد را نداشتند. البته طبق گواهي تاريخ پيامبر صلي الله عليه و آله نيز از اين استثنا استفاده نكرد.

3. «مِنْ بَعْد» به معناي بعد از اين است. و مقصود از اين تعبير در اين آيه، يا آن است كه بعد از اين زمان كه زيادي تعداد همسران براي تو مشكل آفرين شده، ديگر همسري برنگزين و يا آن كه بعد از آن كه همسران بين ماندن ورفتن مخيّر شدند و زندگي با تو را انتخاب كردند، تو نيز اين وفاداري آنان را ارج بگذار و همسر ديگري انتخاب نكن. «2»

4. از اين آيه استفاده مي شود كه برخي از زناني كه به پيامبر صلي الله عليه و آله پيشنهاد مي شدند زيبا بوده اند، «3» و مفسران از اين تعبير آيه استفاده كرده اند كه هر كس مي خواهد با زني ازدواج كند، حق دارد او را نگاه كند.

اين مطلب در احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام

نيز آمده است. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه به يكي از ياران خويش كه قصد ازدواج داشت فرمودند:

به آن زن نگاه كن كه اين سبب مي شود كه (محبت و دوام زندگي) بين شما پايدارتر شود. «4»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 383

البته در برخي احاديث آمده كه اين نگاه نبايد به قصد شهوت راني و لذّت بردن باشد (بلكه به قصد ازدواج و براي تحقيق باشد).

آموزه ها و پيام ها:

1. اختيار ازدواج پيامبر صلي الله عليه و آله نيز به دست خداست.

2. زيبايي زنان موجب نشود كه احكام الهي را نقض كنيد.

3. خدا همه چيز را تحت نظر دارد (پس مراقب كردار خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و سوم سوره ي احزاب، آداب و احكام معاشرت مؤمنان با پيامبر صلي الله عليه و آله و خانواده اش را بيان مي كند و مي فرمايد:

53. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَي طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِ مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِ مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذلِكُمْ أَطْهَر لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيماً

اي كساني

كه ايمان آورده ايد! به خانه هاي پيامبر داخل نشويد، مگر اين كه به شما براي [صرف غذا رخصت داده شود، در حالي كه منتظر رسيدن آن (غذا) نيستيد؛ و ليكن هنگامي كه فراخوانده شديد، پس داخل شويد و هنگامي كه غذا خورديد پس پراكنده شويد؛ و با سخن گفتن مأنوس نشويد [چرا] كه اين (كار)، پيامبر را مي آزارد و (او) از شما شرم مي كند، و [لي خدا از (بيان) حق شرم نمي كند؛ و هنگامي كه وسيله اي از آنان (: همسران پيامبر) خواستيد، از پشتِ مانعي بخواهيد؛ اين (كار) براي دل هاي شما و دل هاي آنان پاك تر است؛ و براي شما (جايز) نيست كه فرستاده ي خدا را آزار دهيد و نه هرگز همسرانش را بعد

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 384

از او به همسري (خود) درآوريد كه اين (كار) نزد خدا بزرگ است!

شأن نزول:

داستان هاي متعددي در مورد نزول بخش هاي مختلف اين آيه بيان شده است؛ از جمله اين كه در هنگام ازدواج پيامبر صلي الله عليه و آله با زينب دختر جَحش، مردم به ميهماني در خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله دعوت شدند و گروه گروه آمدند و پس از غذا خوردن خارج شدند و سفره را نيز برچيدند ولي سه نفر در اطاق آن حضرت باقي ماندند و به گفت وگو پرداختند. بخش اول آيه ي فوق فرود آمد و آنان را از اين كار منع كرد، زيرا اين كارها موجب اذيت پيامبر صلي الله عليه و آله مي شد. «1»

در مورد بخش

دوم آيه حكايت شده كه برخي از همسايگان و مردم عادت داشتند براي گرفتن وسايل عاريه اي به زنان پيامبر صلي الله عليه و آله مراجعه كنند كه اين كار با حيثيت همسران پيامبر صلي الله عليه و آله سازگار نبود.

اين آيه نازل شد و به آنان دستور داد كه از پشت پرده مراجعه كنند و از زنان پيامبر چيزي بگيرند. «2»

و در مورد بخش سوم آيه حكايت شده كه برخي از مخالفان و منافقان تصميم گرفتند كه پس از فوت پيامبر صلي الله عليه و آله با همسران او ازدواج كنند و حرمت او را بكشند. اين آيه فرود آمد و ازدواج با زنان پيامبر را به كلي ممنوع ساخت. «3»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه آداب معاشرت اجتماعي بيان شده است؛ از جمله اين كه بدون اجازه داخل خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله نشويد. البته اين حكم براي همه ي خانه هاست و حتي پيامبر صلي الله عليه و آله وقتي مي خواست داخل خانه ي دخترش فاطمه عليها السلام شود، بيرون مي ايستاد و به نوعي اجازه مي گرفت.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 385

2. در اين آيه به آداب مهماني رفتن نيز اشاره شده است؛ بدين ترتيب كه

اولًا، زودتر از وقت مقرر مهمان كسي نشويد كه هم خودتان معطل غذا شويد و هم مزاحم او شويد.

ثانياً، بعد از صرف غذا مدت طولاني درنگ نكنيد و مجلس انس تشكيل ندهيد كه مزاحم ميزبان شويد.

البته؛ اگر از آغاز افرادي براي جلسه ي گفت وگو و

انس دعوت شده باشند مي توانند به اندازه ي لازم بمانند.

3. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اهميت ويژه اي براي مهمان قايل بودند، به طوري كه در مسائل عمومي حق را آشكارا بيان مي كردند ولي در مورد مهمان حيا كرده، اصول اخلاقي را رعايت مي كردند و از حقّ شخصي خود مي گذشتند، ولي به زياد ماندن مهمانان اعتراض نمي كردند.

4. در اسلام بر مهمان نوازي تأكيد شده است و از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه مهمان راه نماي بهشت و هديه اي الهي است كه همراه رزق خود مي آيد و گناهان اهل خانه را مي برد (يعني به بركت او گناهان بخشوده مي شود) «1» و سفارش شده كه در مورد مهمان به زحمت نيفتيد و چيزهايي را كه نداريد تهيه نكنيد بلكه هر چه (از غذا) داريد براي او آماده كنيد؛ «2» و همراه مهمان برويد تا از خانه شما به خوبي بيرون رود «3» و نيز سفارش شده كه مهمان در هر كجا كه صاحب خانه دستور داد بنشيند. «4»

5. در اين آيه در مورد زنان پيامبر صلي الله عليه و آله بيان شده است كه هرگاه مؤمنان خواستند از آنان وسيله اي بگيرند، از پشت پرده بگيرند، كه اين براي پاكي دل هاي طرفين بهتر است و شخصيت آنان را بهتر حفظ مي كند. البته اين حكم در مورد غير زنان پيامبر صلي الله عليه و آله وارد نشده است، ولي با توجه به دليل آن،

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 386

كه شامل بقيه ي

زن ها نيز مي شود، «1» مي تواند اين كار براي تماس با زنان ديگر نيز مطلوب باشد. «2»

6. چرا ازدواج زنان پيامبر صلي الله عليه و آله، بعد از وفات ايشان ممنوع شده است؟

اولًا، در شأن نزول بيان شد كه برخي مخالفان و منافقان تصميم گرفته بودند با ازدواج با همسران پيامبر صلي الله عليه و آله به حيثيت ايشان ضربه بزنند و اين ممنوعيت جلوي اين انتفام جويي را مي گرفت.

ثانياً، ممكن بود برخي افراد با ازدواج با همسران پيامبر ادعاهاي بي مورد كنند و از اين كار سوء استفاده نمايند كه با ممنوعيت ازدواج جلوي توطئه ي آنان گرفته شد و شايد از اين روست كه فرمود اين كار نزد خدا (گناه) بزرگي دارد.

ثالثاً، حفظ احترام هر كس در احترام به خانواده ي او متجلّي مي شود.

از اين رو قرآن همسران پيامبر را ام المومنين ناميد و ازدواج با آنان را حرام كرد تا حريم و شخصيت اين خانواده محفوظ شود و در جامعه محترم بمانند.

آموزه ها و پيام ها:

1. حريم رهبران الهي را محترم بشماريد.

2. مهمان نبايد براي ميزبان خود مزاحمت ايجاد كند.

3. در گفتن حق صريح باشيد.

4. مردان در ارتباط با زنان نامحرم، طوري رفتار كنند كه پاك بمانند.

5. حرمت پيامبر صلي الله عليه و آله را بعد از وفات او نيز نگاه داريد و با همسرانش ازدواج نكنيد.

6. همسران رهبران الهي، حرمت مقام آنان را حفظ كنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 387

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و چهارم سوره ي احزاب با بيان آگاهي كامل خدا از امور مي فرمايد:

54. إِن تُبْدُوا شَيْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيماً

اگر چيزي را آشكار كنيد يا پنهانش سازيد، پس، در حقيقت خدا به هر چيزي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. علم خدا شهودي و حضوري است؛ از اين رو از همه ي امور پيدا و پنهان اطلاع دارد و چيزي بر او پوشيده نيست و حتي از نيت هاي افراد آگاه است.

2. اين آيه هشداري است به كساني كه مخفيانه با دستورات الهي مخالفت مي كردند و به پيامبر صلي الله عليه و آله آزار مي رساندند، يا حريم ايشان را رعايت نمي كردند و يا قصد اذيت خانواده ي آن حضرت را بعد از فوت ايشان داشتند.

آموزه ها و پيام ها:

1. علم خدا بر همه چيز احاطه دارد.

2. مخفي كردن چيزها از خدا بي فايده است.

3. همه چيز را تحت نظر خدا بدانيد (و مراقب كردار خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و پنجم سوره ي احزاب به موارد استثنا در روابط زن و مرد اشاره مي كند و با سفارش به تقوا مي فرمايد:

55. لَاجُنَاحَ عَلَيْهِنَّ فِي آبَائِهِنَّ وَلَا أَبْنَائِهِنَّ وَلَا إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلَا نِسَائِهِنَّ وَلَا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ وَاتَّقِينَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيداً

بر آنان [: همسران پيامبر] هيچ گناهي نيست در مورد پدرانشان و پسرانشان و برادرانشان و پسران برادرانشان و

پسران خواهرانشان و زنان (هم كيش) آنان و آنچه (از كنيزان) مالك شده اند (كه بدون مانع از آنان وسيله اي بخواهند)؛ و خودتان را از (عذاب) خدا حفظ كنيد، كه خدا بر هر چيزي گواه است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 388

شأن نزول:

حكايت شده كه پس از اعمال محدوديت در مورد روابط مردان با همسران پيامبر صلي الله عليه و آله، بستگان آنان از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيدند كه ما نيز بايد از پشت پرده با همسران تو سخن بگوييم؟ آيه ي فوق فرود آمد و موارد استثنا را بيان كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از افرادي ياد شده است كه با زنان پيامبر صلي الله عليه و آله محرم بودند ومي توانستند بدون حجاب با آنان سخن بگويند و ارتباط داشته باشند.

2. در اين آيه از عموها و دايي هاي همسران پيامبر ياد نشده است؛ زيرا از فرزندان برادر و فرزندان خواهر آنان ياد شد و از آن جا كه نسبت محرميّت دو طرفي است، بنابر اين عكس آن نيز براي دايي و عمو اثبات مي شود.

3. در اين آيه از پدر شوهر و پسر شوهر همسران پيامبر به عنوان محرم ياد نشد؛ چرا كه در آن زمان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پدر و فرزند پسر نداشت تا مستثنا شوند.

4. در اين آيه به تقوا و گواه بودن خدا اشاره شده است تا نشان دهد كه اين قوانين و پرده و حجاب وسايلي براي حفظ از گناه

است، ولي ريشه ي اصلي همان تقوا و ناظر دانستن خداست.

5. برخي مفسران برآن اند كه مقصود از زنان و بردگان در اين آيه، زنان مسلمان و كنيزان هستند كه در مورد تماس بدون حجاب آنان با زنان پيامبر مستثنا شدند؛ چرا كه بر اساس روايات، غلامان از اين حكم خارج مي شوند. «2»

6. هر چند اين آيه در مورد زنان پيامبر صلي الله عليه و آله فرودآمده است اما محارمي كه در آيه شمرده شده اند مخصوص آنان نيستند و زنان ديگر نيز مي توانند با اين محارم بدون حجاب ارتباط داشته باشند.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 389

آموزه ها و پيام ها:

1. در اسلام، روابط زن و مرد، براساس دستورات الهي شكل مي گيرد.

2. زنان محارم خود را بشناسند.

3. زنان خدا را گواه كارهاي خود بدانند و تقوا پيشه سازند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و ششم سوره ي احزاب به سلام و درود خدا و فرشتگان و مردم بر پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

56. إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً

در حقيقت، خدا و فرشتگانش بر پيامبر دعا (: صلوات) مي فرستند؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، بر او دعا (: صلوات) بفرستيد و به طور كامل سلام كنيد (و كاملًا تسليم او باشيد).

نكات و اشارت:

1. «صلوات» در اصل به معناي دعاست

و هرگاه به خدا نسبت داده شود، به معناي فرستادن رحمت است و هرگاه به فرشتگان و مؤمنان نسبت داده شود، به معناي طلب رحمت است. «1»

2. در اين آيه نخست با فعل مضارع از صلوات خدا و فرشتگان بر پيامبر صلي الله عليه و آله ياد شده است تا نشان دهد كه آنان به طور مستمر بر ايشان صلوات مي فرستند و مؤمنان از اين كار خدا و فرشتگان الگو بگيرند و از آنان پيروي كنند و بر پيامبر صلوات بفرستند.

3. مقصود از «تسليم» در اين آيه سلام فرستادن بر پيامبر صلي الله عليه و آله و تقاضاي سلامتي براي ايشان است و يا تسليم مسلمانان در برابر دستورات ايشان است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 390

البته معناي اول با لغت سازگارتر است و معناي دوم در احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است. «1» كه جمع آن در تسليم قولي و عملي در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله است.

4. اين آيه مقام والاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را نزد خدا و فرشتگان نشان مي دهد كه همگي بر او درود و رحمت مي فرستند.

5. صلوات فرستادن بر پيامبر صلي الله عليه و آله در تشهد نماز بر مسلمانان واجب و در غير آن مستحب است «2» و حتي در حديثي از عايشه حكايت شده كه پيامبر فرمود: «نماز بدون طهارت و صلوات بر من قبول نمي شود». «3»

6. در روايات متعددي از شيعه و سني آمده است كه

مردي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: روش سلام كردن بر شما را مي دانيم اما چگونه بر شما صلوات بفرستيم؟

حضرت فرمود: بگو: «اللهم صل علي محمد و علي آل محمد كما صليت علي ابراهيم انك حميد مجيد، اللهم بارك علي محمد وعلي آل محمد كما باركت علي ابراهيم وآل ابراهيم انك حميد مجيد». «4»

7. در برخي احاديث از صلوات ناقص (يعني: اللهم صل علي محمد) منع شده و دستور داده اند كه بگوييد: اللهم صل علي محمد وآل محمد. «5»

آموزه ها و پيام ها:

1. از صدر تا ذيل هستي به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله احترام مي گذارند و به او

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 391

درود مي فرستند (شما هم اين گونه باشيد).

2. سلام و صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و آله شيوه اي الهي است.

3. از صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و آله غفلت نكنيد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و هفتم و پنجاه و هشتم سوره ي احزاب به پيامدهاي عذاب آلود آزاررساني به خدا، پيامبر و مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

57 و 58. إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِيناً* وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِيناً

در حقيقت، كساني كه خدا و فرستاده اش را آزار مي دهند، خدا آنان را در

دنيا و آخرت از رحمت خود دور ساخته و براي آنان عذاب خوار كننده اي آماده كرده است.* و كساني كه مردان با ايمان و زنان با ايمان را بدون آن كه چيز (بد) ي كسب كرده باشند، آزار مي دهند، به يقين، [بارِ] تهمت و گناه آشكاري بردوش گرفته اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از آزار خدا، همان كفر ورزيدن و مخالفت با دستورات او و يا آزار پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان است كه در حقيقت آزار خداست. «1»

2. مقصود از آزار پيامبر صلي الله عليه و آله هر گونه كاري است كه موجب اذيت ايشان شود، كه شامل كفر ورزيدن، مخالفت با دستورات، تهمت زدن، مزاحمت بر ايشان و حتي آزار بستگان ايشان، هم چون فاطمه عليها السلام مي شود. «2»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 392

3. «لعنت» به معناي دوري از رحمت خداست، كه از بدترين عذاب هاي الهي است؛ زيرا خدايي كه رحمتش گسترده و شامل همگان مي شود، انساني را از رحمتش محروم گردانده است.

4. آزار مؤمنان از گناهان آشكار و بزرگ است و در رديف آزار خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله مطرح شده است و در احاديث اسلامي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

خدا مي فرمايد: «هر كس بنده ي مؤمن مرا بيازارد اعلان جنگ با من مي دهد». «1»

5. آزار مؤمنان بدون آن كه كاري كرده باشند كه مستحق مجازات باشند ممنوع است، اما اگر مؤمني كار خلافي انجام دهد و مستحق حدّ يا تعزير شود

و يا در مقام امر به معروف و نهي از منكر به مؤمني چيزي بگويند و آزرده خاطر شود، مانعي ندارد.

6. «بهتان» از بزرگ ترين گناهان است كه دل انسان را مي آزارد و از زخم شمشير بدتر است؛ زيرا ماندگار است.

در حديثي از امام رضا عليه السلام روايت شده كه

هر كس به مرد يا زن با ايماني بهتان بزند و يا در باره ي او چيزي بگويد كه در او نيست، خدا او را در رستاخيز بر تلّي از آتش قرار مي دهد تا از عهده ي آنچه گفته برآيد. «2»

7. برخي مفسران نوشته اند كه گروهي در مدينه كه عليه مؤمنان شايعه پراكني مي كردند و به آنان تهمت مي زدند. قرآن كار اين افراد را بهتان و گناه آشكار معرفي كرده است.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 393

آموزه ها و پيام ها:

1. آزار خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله، عامل عذاب و لعنت است.

2. با آزار مؤمنان بي گناه، بارگناه خود را سنگين نكنيد.

3. دگرآزار نباشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و نهم سوره ي احزاب با دستور حجاب جلوي سوء استفاده و آزار زنان را مي گيرد و مي فرمايد:

59. يَا أَيُّهَا الْنَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَالبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنَي أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً

اي پيامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مومنان بگو: «از پوشش هاي بلند (چادر مانند)

شان به خودشان نزديك كنند، اين [كار] براي اين كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند نزديك تر است؛ و خدا بسيار آمرزنده ي مهرورز است.

شأن نزول:

حكايت شده كه در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله زناني كه براي نماز عشا به مسجد مي رفتند، توسط جوانان هرزه مورد آزار و مزاحمت قرار مي گرفتند؛ اين آيه بدين مناسبت فرود آمد و به زنان دستور داد كه حجاب خود را به طور كامل رعايت كنند تا مورد آزار قرار نگيرند.» نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به مزاحمت هاي خياباني عليه زنان مؤمن اشاره شده و حفظ حجاب را يكي از راه حل هاي آن معرفي كرده است.

2. مفسران حكايت كرده اند كه در آن زمان، كنيزان بدون پوشش

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 394

مناسب سروگردن از خانه ها بيرون مي آمدند و برخي از آنان از نظر اخلاقي وضع خوبي نداشتند؛ از اين رو برخي از جوانان مزاحم آنان مي شدند اما زنان آزاد مسلمان كه شناخته مي شدند، از تعرّض در امان بودند؛ از اين رو در اين آيه دستور داده شد كه زنان حجاب كامل خود را رعايت كنند تا از كنيزان و آلودگان بازشناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند.

3. مفهوم اين آيه آن نيست كه جوانان حقّ مزاحمت براي زنان غيرمؤمن و كنيزان را دارند، بلكه مقصود آيه آن است كه بهانه از دست افراد فاسد گرفته شود.

در اجتماع امروز نيز چنانچه زنان حجاب و شخصيت اجتماعي خويش را حفظ كنند، جوانان هرزه به آنان

طمع نمي ورزند؛ چون زمينه ي انحراف را در آنان نمي بينند.

4. «جِلباب» يا به معناي پارچه ي بزرگ (چادر مانند) است كه سر و گردن و سينه ها را مي پوشاند، يا به معناي روسري و مقنعه و يا پيراهن گشاد. «1»

قدر مشترك همه ي اين معاني آن است كه بدن زن به وسيله ي اين پارچه ها پوشيده مي شود؛ ومعناي اول مورد تأكيد برخي لغت شناسان است. «2»

5. مقصود از نزديك ساختن روسري و چادر آن است كه زنان آن را به بدن خويش نزديك كنند تا به درستي محفوظ بمانند و آن را رها نسازند تا مبادا كنار برود و بدن آنها آشكار شود. «3»

6. در اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه اصلاح جامعه را نخست از خانه ي خويش شروع كن و اول به همسرانت دستور حفظ حجاب بده، دوم به دخترانت «4» و سوم به زنان مؤمن.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 395

آموزه ها و پيام ها:

1. حجاب (شخصيت) زنان مؤمن را معرفي مي كند.

2. حجاب، شما را از شرّ دگرآزاران حفظ مي كند.

3. با حفظ كامل حجاب، بهانه را از دست دگر آزاران بگيريد.

4. اصلاح جامعه را از خانواده ي خويش شروع كنيد.

5. خانواده ي رهبران الهي، در انجام دستورهاي الهي پيش گام باشند.

6. خدا خطاهاي گذشته ي شما را به لطف خويش مي آمرزد.

***

قرآن كريم در آيات شصتم و شصت و يكم

سوره ي احزاب به منافقان، بيمار دلان و شايعه پراكنان شديداً هشدار مي دهد و مي فرمايد:

60 و 61. لَئِن لَمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا* مَّلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا

اگر منافقان و كساني كه در دل هايشان (نوعي) بيماري است و شايعه پراكنان اضطراب انگيز در مدينه، به آن (كارها) پايان ندهند، قطعاً تو را بر آنان مسلّط مي گردانيم، سپس جز اندكي در اين (شهر) همسايه ي تو نخواهند بود؛* در حالي كه طرد شده اند، هر كجا يافته شوند دستگير گردند و به سختي كشته شوند.

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از منافقان در مدينه، هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله به جهاد مي رفتند، شايعاتي درباره ي كشته شدن و اسارت آن حضرت مي ساختند، برخي از مسلمانان شكايت آنان را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بردند و آيه ي فوق فرود آمد و به منافقان و شايعه پراكنان شديداً هشدار داد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 396

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به فعاليت هاي ايذايي سه گروه در مدينه اشاره كرده است:

الف) منافقان؛

ب) اراذل و اوباش؛

ج) شايعه پراكنان.

اينان با اعمال موذيانه و توطئه آميز و با پراكنده ساختن شايعات و خبرهاي دروغ تلاش مي كردند در روحيه ي مردم مدينه تزلزل ايجاد كنند.

2. واژه ي «مُرجفُون» يا به معناي اشاعه ي مطالب باطل به منظور غمگين كردن ديگران است و يا به معناي اضطراب و تزلزل؛ و از آن جا كه شايعات موجب اضطراب عمومي مي شود در مورد

اين گروه اين تعبير به كار رفته است.

3. در اين آيه سه گروه منافقان، بيماردلان و شايعه پراكنان شديداً مورد تهديد قرار گرفته اند كه اگر به كارهاي خود ادامه دهند، چتر حمايتي اسلام از آنان برداشته مي شود و پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان بر آنان يورش مي برند و در هيچ جا در امان نخواهند بود. «1»

4. در اين آيات براي پيش گيري از آزار مردان و زنان مؤمن در مدينه دو راه پيش بيني شد:

الف) حفظ حجاب كامل زنان و گرفتن بهانه از دست مزاحمان كه در آيه ي قبل بيان شد.

ب) هشدار شديد به دگرآزاران كه در اين آيات بيان شد.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 397

5. در اين آيات اشاره شده كه رهبري اسلام در صورتي كه از ناحيه ي منافقان و شايعه پراكنان احساس خطر كند، مي تواند بر فسادگران يورش برد و ريشه ي آنان را بكند.

البته اين حكم اختصاص به زمان پيامبر صلي الله عليه و آله ندارد و رهبر حكومت اسلامي هم در شرايط مشابه مي تواند از اين روش استفاده كند.

سر گرگ بايد هم اول بريد

نه چون گوسفندانِ مردم دريد (سعدي)

6. پس از جنگ احزاب موقعيت حكومت اسلامي در مدينه تثبيت گشت و برخورد با منافقان شديدتر شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر منافقان، بيماردلان و شايعه پراكنان جامعه به شدّت ايستادگي كنيد.

2. در صورت لزوم، حكومت اسلامي

مي تواند با پايگاه هاي تبليغاتي دشمن در جامعه با شدّت برخورد كند.

3. هدف شايعه پراكنان، ايجاد اضطراب عمومي و ناراحت كردن مردم است.

4. عوامل نفوذي دشمن را طرد كنيد و از لانه هايشان بيرون بكشيد و به هلاكت برسانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و دوم سوره ي احزاب به قوانين تغييرناپذير خدا در جامعه اشاره مي كند و مي فرمايد:

62. سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا

(اين) روش خداست در مورد كساني كه پيش از (اين) گذشتند؛ و هيچ تغييري براي روش (و قانون) خدا نخواهي يافت.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات متعددي از قرآن مشابه تعبير فوق تكرار شده است كه قانون

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 398

و روش خدا در طول تاريخ يكسان است و تغيير نمي كند. «1» اين مطلب وحدت قوانين حاكم بر جهان را نشان مي دهد و مؤمنان را دل گرم مي سازد.

2. برخي از سنت هاي تغييرناپذير الهي عبارت اند از:

الف) ياري پيامبران توسط خدا؛

ب) شكست نهايي كافران؛

ج) لزوم عمل به دستورات الهي؛

د) بي فايده بودن توبه ي گناهكاران در هنگام نزول عذاب؛

ه) مجازات منافقان، بيماردلان و شايعه پراكنان لجوج.

آموزه ها و پيام ها:

1. روش ها و سنت هاي الهي (از اراده ي ثابتي برخاسته و) در طول تاريخ همسان است.

2. جامعه و تاريخ قانونمند است.

3. قوانين اجتماعي خدا (را بشناسيد و مراقب باشيد كه مجازات هاي آنها در مورد شما اجرا نشود

كه) قطعي است.

***

رستاخيز

قرآن كريم در آيه ي شصت و سوم سوره ي احزاب به نامعلوم بودن زمان رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

63. يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 399

مردم از تو درباره ي ساعت (: رستاخيز) مي پرسند، بگو: «علم آن فقط نزد خداست.» و چه مي داني شايد ساعت (: رستاخيز) نزديك باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد پرسشگري كه از رستاخيز پرسيده است، دو احتمال وجود دارد:

الف) منافقان يا كافران با ريشخند مي پرسيدند كه قيامتي كه محمد صلي الله عليه و آله مي گويد چه زماني برپا مي شود؟

ب) برخي مؤمنان از روي حسّ كنج كاوي در مورد زمان رستاخيز مي پرسيدند.

البته تفسير اول با آيات بعد كه در مورد عذاب كافران است سازگارتر است.

2. يكي از چيزهايي كه علم آن منحصر به خداست و هيچ كس جز او از آن اطلاع ندارد، زمان رستاخيز است.

3. فلسفه ي مخفي بودن زمان برپايي رستاخيز نكته اي تربيتي است كه هيچ كس قيامت را دور نپندارد و خود را از عذاب هاي آن در امان نبيند و كم تر گناه و ستم كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ممكن است زمان رستاخيز نزديك باشد

(پس غفلت نورزيد و خود را براي حضور در دادگاه عدل الهي آماده كنيد).

2. مردم مشكلات عقيدتي خود را از رهبران الهي بپرسند.

3. آگاهي از زمان برپايي قيامت، مخصوص خداست (و كس ديگري از آن خبر ندارد).

***

قرآن كريم در آيات شصت و چهارم و شصت و پنجم سوره ي احزاب به فرجام عذاب آلود كافران و تنهايي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

64 و 65. إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيراً* خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً لا يَجِدُونَ وَلِيّاً وَلَا نَصِيراً

در واقع، خدا كافران را از رحمت (خود) دور ساخته و براي آنان شعله ي فروزان (آتش) آماده ساخته است.* در حالي كه جاودانه در آن ماندگارند؛ [و] هيچ سرپرست و ياوري نخواهند يافت.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 400

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات با بيان گوشه اي از عذاب دردناك كافران به آنها هشدار مي دهد تا دست از عقايد كفرآميز و ستمكاري بردارند و به سوي توحيد بازگردند.

2. در اين جا واژه ي «ولّي» به معناي سرپرست است كه انجام همه ي كارها را بر عهده مي گيرد، ولي واژه ي «نصير» به معناي امدادرسان است كه فقط به انسان كمك مي كند ولي كافران در رستاخيز تنها هستند؛ نه سرپرست و نه ياور دارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران از عذاب و تنهايي رستاخيز بهراسند (و دست از انحراف كفر بردارند).

2. كفر زمينه ساز لعنت و عذاب الهي

و باعث تنهايي انسان در رستاخيز است.

***

قرآن كريم در آيات شصت و ششم تا شصت و هشتم سوره ي احزاب به پشيماني كافران و شكايت آنان از رهبران كفر اشاره مي كند و مي فرمايد:

66- 68. يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَالَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا* وَقَالُوا رَبَّنَا إِنّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبيلَا* رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيِنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً

روزي كه صورت هاي آنان در آتش (دوزخ) چرخانده خواهد شد، در حالي كه مي گويند: «اي كاش ما از خدا اطاعت كرده بوديم و از فرستاده (اش نيز) اطاعت كرده بوديم.»* و گويند: « [اي پروردگار ما! در واقع ما از سرورانمان و بزرگانمان اطاعت كرديم و ما را از راه گمراه كردند.* [اي پروردگار ما! آنان را از عذاب، دو چندان ده وآنان را با لعنتي بزرگ لعنت نما!»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 401

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «سادات» در اين آيه مالك بزرگي است كه تدبير شهرهاي مهم يا كشور را بر عهده دارد و منظور از «بزرگان» افرادي هستند كه از نظر سن يا علم يا موقعيت اجتماعي و ثروت و قدرت بزرگ هستند.

آري؛ اطاعت از اين افراد به جاي اطاعت از خدا و پيامبر، عامل انحراف و گمراهي كافران شد و اكنون در رستاخيز پشيماني و شرمساري به بار آورده است.

فردا كه پيشگاه حقيقت شود پديد

شرمنده رهروي كه عمل بر مجاز كرد (حافظ)

2. كافران در دوزخ با بيان اين سخنان و بهانه جويي ها مي خواهند گناهان و گمراهي خويش را به گردن رهبرانشان بيندازند و براي رهبران خود تقاضاي عذاب دو برابر مي نمايند.

ولي قرآن كريم در آيات ديگر به آنان پاسخ منفي مي دهد و كافران را مستحقّ عذابي دوچندان مي داند، «1» زيرا از رهبران كفر اطاعت كردند و گمراه شدند و ستمكاران را نيز تقويت نمودند.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران قبل از آن كه به آتش دوزخ بازگردند از خدا و پيامبرش اطاعت كنند.

2. اطاعت از رهبران كفر، عامل گمراهي بشر و عذاب اخروي است.

3. در رستاخيز، كافران فرانكني مي كنند و گناهان خود را به گردن هم ديگر مي اندازند.

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 402

قرآن كريم در آيه ي شصت و هشتم سوره ي احزاب با اشاره به آزارهاي مردم نسبت به موسي عليه السلام، به مسلمانان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

69. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسَي فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا وَكَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِيهاً

اي كساني كه ايمان آورده ايد! همانند كساني نباشيد كه موسي را آزار دادند؛ و خدا او را از آنچه (در باره ي او)

گفتند مبرّا ساخت؛ و (وي) نزد خدا آبرومند بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد كه اگر كسي تو را آزار داد نگران مباش، مردم موسي عليه السلام را نيز آزار دادند ولي ما او را مبرا و آبرومند ساختيم.

2. اين آيه هشداري است به مسلمانان كه مراقب رفتار و سخنان خود باشند كه موجب آزار پيامبر صلي الله عليه و آله نشود، هر چند خدا حامي پيامبرش است.

3. مقصود از آزارهاي مردم نسبت به موسي عليه السلام چيست؟

مفسران قرآن در اين مورد چند پاسخ داده اند كه عبارت اند از:

الف) منظور شايعه ي مرگ موسي بود كه پس از رفتن موسي و هارون به كوه طور پخش شد.

ب) منظور اتهام سحر و جنون به موسي بود.

ج) مقصود متهم كردن موسي به بيماري هاي جسمي (هم چون بَرَص) يا روابط نامشروع بود.

د) منظور بهانه جويي هاي بني اسرائيل از موسي بود «1» كه همه ي اين موارد موجب آزار موسي شد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و موسي عليه السلام مورد آزارهاي مشابهي قرار مي گرفتند مثل: بهانه جويي و شايعه پراكني.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 403

4. هرگاه كسي در راه خدا گام بردارد و در نزد او آبرومند و صاحب منزلت شود، خدا از او دفاع مي كند و نسبت هاي ناروا و آزارهاي مردم را از او دفع مي كند و پاكي او را آشكار مي سازد.

5. آزار پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تنها در صدر اسلام نبود، بلكه ممكن است

در عصرهاي بعدي نيز كارهايي صورت گيرد كه زحمات ايشان را بر باد دهد و موجب آزار روح پيامبر صلي الله عليه و آله شود.

از اين رو در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه

هر كس علي عليه السلام و فرزندان او را آزار دهد، مشمول اين آيه مي شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي را اذيت نكنيد.

2. رهبران الهي نزد خدا آبرومندند و او از ايشان دفاع مي كند.

3. از سرنوشت دگرآزاران بني اسرائيل عبرت بياموزيد و رهبران اسلام را آزار ندهيد.

***

قرآن كريم در آيات هفتادم و هفتاد و يكم سوره ي احزاب با بيان پيامدهاي شيرين پارسايي و استواري در گفتار و اطاعت خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

70 و 71. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلَا سَدِيداً* يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِيماً

اي كساني كه ايمان آورده ايد! خودتان را از [عذاب خدا حفظ كنيد و سخن استوار بگوييد.* تا (خدا) كارهاي شما را برايتان اصلاح كند و پيامدهاي (گناهان) تان را براي شما بيامرزد؛ و هر كس از خدا و فرستاده اش اطاعت كند، پس حتماً به كام يابي بزرگي نايل شود.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 404

نكته ها و اشاره ها:

1. «قول سديد» به معناي سخن استوار است؛ گفتاري كه خلل ناپذير

و موافق حق و عدل باشد و هم چون سدّ استواري جلوي امواج فساد و باطل را بگيرد. «1»

دلايل قوي بايد و معنوي

نه رگ هاي گردن به حجّت قوي (سعدي)

2. در اين آيات به چند مطلب اشاره شده كه هر كدام عامل و زمينه ساز ديگري است؛ يعني:

- تقوا عامل اصلاح زبان و سخن استوارگفتن است؛

- سخن استوار و حق گفتن عامل اصلاح اعمال انسان است؛

- و اصلاح كارها عامل آمرزش گناهان است؛ چرا كه كارهاي نيك، گناهان را از بين مي برند. «2»

3. در روايتي تاريخي آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله هرگاه بر منبر مي نشست آيه ي فوق را تلاوت مي كرد (تا به مردم يادآوري كند كه تقوا داشته باشند و سخن استوار بگويند).

4. زبان يكي از مهم ترين و مؤثرترين اعضاي بدن است كه مي تواند بيش از سي گناه كبيره انجام دهد؛ «3» همان طور كه مي تواند عامل خير و بركت و اصلاح باشد.

در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

ايمان هيچ بنده اي به راستي نمي گرايد مگر اين كه قلبش مستقيم گردد و قلبش مستقيم نمي شود مگر آن كه زبانش راست گردد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 405

5. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

مقصود از پيروي خدا و پيامبر كه موجب پيروزي و سعادت بزرگ

مي شود، اطاعت از آنها در ولايت علي عليه السلام است. «1»

البته روشن است كه اين حديث يكي از مصاديق اطاعت خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله را بيان مي كند و گرنه مفهوم آيه وسيع است و شامل هر گونه اطاعت مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. تقوا و سخن استوار، عامل اصلاح كارها و آمرزش گناهان است.

2. هر كس رستگاري و پيروزي مي خواهد از خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله اطاعت كند.

3. سخن درست و استوار بگوييد تا كارهايتان اصلاح شود.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و دوم و هفتاد و سوم سوره ي احزاب به قبول امانت الهي توسط بشر و اهداف آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

72 و 73. إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولًا* لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً

در حقيقت، ما امانت را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرديم، و [لي از برداشتن آن سر باز زدند و از آن بيمناك بودند و انسان آن را بر دوش كشيد؛ در واقع، او بسي ستمگر و بسيار نادان است.* تا خدا مردان منافق و زنان منافق و مردان مشرك و زنان مشرك را عذاب كند، و خدا (با رحمت خويش)

تفسير قرآن

مهر جلد شانزدهم، ص: 406

بر مردان باايمان و زنان باايمان بازگردد (و توبه ي آنان را بپذيرد)؛ و خدا بسيار آمرزنده ي مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از امانت الهي در اين آيه چيست؟

مفسران احتمال داده اند كه منظور آزادي اراده و اختيار يا عقل و ولايت الهي يا معرفت خدا و واجبات و تكاليف الهي باشد. «1»

ولي مي توان در يك جمع بندي گفت كه امانت الهي همان قابليت تكامل نامحدود بشر، آميخته با اراده و اختيار و رسيدن به مقام انسان كامل و بنده ي خاص خدا شدن و پذيرش ولايت الهي است.

به عبارت ديگر، اراده و عقل و معرفت انسان كه زمينه ساز مسئوليت پذيري و قبول ولايت الهي است، همان امانت بزرگ خداست كه به بشر داده شده است.

2. در برخي احاديث آمده است كه مقصود از اين امانت، قبول ولايت امام علي عليه السلام و فرزندانش است. «2»

البته اين گونه احاديث يكي از شعاع هاي ولايت الهي را بيان مي كند كه از امانت الهي بود.

3. هر چند كه همه ي نعمت هاي الهي و حتي وجود انسان امانت خداست ولي به خاطر اهميت اين امتيازِ بزرگ انسان از آن به امانت تعبير شده است.

4. مقصود از عرضه كردن امانت بر آسمان ها و زمين و كوه ها و ابا كردن آنها از پذيرش آن چيست؟

در اين جا يا مقصود عرضه ي مستقيم است كه لازمه ي آن اعطاي عقل و شعور و اراده به آنها و سخن گفتن آنهاست و يا به معناي مقايسه؛ يعني استعدادهاي اين موجودات با اين امانت مقايسه شد و آنها با زبان حال گفتند كه ما شايسته و پذيراي اين امانت نيستيم. «3»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 407

اما انسان كه استعداد و قابليت اين امانت را داشت آن را پذيرفت.

آسمان بار امانت نتوانست كشيد

قرعه ي كار به نام من ديوانه زدند (حافظ)

5. مقصود از «ظَلوم وجهول» بودن انسان، يا آن است كه برخي انسان ها اين امانت الهي و امتياز بزرگ را فراموش كردند و به بيراهه رفتند و بر خود ستم كردند و قدر خود را نشناختند «1» و يا آن كه انسان ها شأن ظلم و جهل را دارند؛ يعني زمينه ي جهل و ستم در انسان ها هست. «2»

پس آيه در مقام سرزنش انسان نيست و پذيرش امانت الهي ناپسند نبوده است، بلكه فراموش كردن آن ناپسند بوده كه زمينه ساز ظلم و جهل انسان ها شده است.

6. هدف از امانت دادن به انسان ها آزمايش آنها بود كه در اثر اين آزمايش انسان ها به سه گروه منافق، مشرك و مؤمن تقسيم شدند.

آري؛ در نهايت انسان ها به سه دسته شدند و هر كدام به سوي سرنوشت خود رهسپار گردند. «3»

مرا تحمّل باري چگونه دست دهد

كه آسمان و زمين برنتافتند و جبال (سعدي)

7. مقدم شدن منافقان و كافران بر مؤمنان، شايد به خاطر آن است كه در آخر آيه ي قبل از ظلوم و جهول ياد شد و

اين ها با منافق و مشرك تناسب دارند. 8. مقصود از توبه ي خدا بر مؤمنان، همان فرستادن رحمت اوست و يا آن كه مؤمنان از لغزش هاي خود نهراسند كه خدا آنها را مي بخشد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 408

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان شجاع ترين و بزرگ ترين امانت دار نظام آفرينش است.

2. شما امانت و مسئوليتي داريد كه زمين و آسمان ندارند (قدر آن را بدانيد).

3. ظلم و جهل، انسان را از امانت الهي دور مي سازد.

4. همه ي انسان ها امانت دار خوبي نبودند (شما اين گونه نباشيد).

5. هدف از امانت دار كردن انسان، لطف به مؤمنان و مجازات منافقان و كافران است.

6. امانت دار خوبي براي امانت الهي باشيد. «1»

***

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 409

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هيجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي

بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 410

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت

چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 411

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير والمفسّرون، دكتر محمد حسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر

اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 412

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في

فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 413

مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات

اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 414

1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050 ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد

مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 415

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ

اول، 10 جلدي، 1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 416

معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب

حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 417

احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116.

تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 418

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر

القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز،

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 419

مؤسسة علوم القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللَّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام،

بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق: محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 420

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين

ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه،

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 421

چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني،

تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت:، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد،

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 422

دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از

ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي

تفسير قرآن مهر جلد شانزدهم، ص: 423

علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109