تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : ريال‮ ج 14

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388.

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.14 : سوره هاي مؤمنون و نور و فرقان.

عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق و برابر

استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 16

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 17

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و آله

الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 18

انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «1»

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «2» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «3» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 19

نوشتاري كه در

پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمد هادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظر علمي اين اثر بودند و مرحوم استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 20

بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و

دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي، جواد و اكبر رحمتي، محمد رضايي و يداللَّه رضانژاد سپاس گزاريم.

خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 21/ 7/ 1387

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 21

بخش اول: سوره ي مؤمنون

اشاره

آيات آفاقي و انفسي خدا

هشدار در مورد معاد

سرگذشت عبرت آموز مردان الهي

صفات برجسته ي مؤمنان

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 23

اول: سيماي سوره ي مؤمنون

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي مؤمنون داراي 118 آيه، 1840 كلمه و 4802 حرف است.

نزول

اين سوره در مكه، پس از سوره ي انبياء و قبل از سوره ي فُصّلت، بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و هفتاد و سومين سوره در ترتيب نزول و بيست و سومين سوره در چينش كنوني قرآن كريم است.

نام ها

تنها نام اين سوره «مؤمنون» است. سبب نام گذاري آن يازده آيه ي ابتداي اين سوره است كه اوصاف و آثار و نشانه هاي مؤمنان را بيان كرده است.

فضايل

فضايل:

در مورد فضيلت اين سوره از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هر كس سوره ي مؤمنون را بخواند و در هر جمعه آن را ادامه دهد، خدا پايان زندگي او را سعادت و جايگاه او را بهشت برين، و وي را همراه پيامبران و فرستادگان قرار مي دهد. «1»

تذكر: روشن است كه اين ثواب ها و جايگاه براي كسي است كه اين سوره را بخواند و شرايط لازم ديگر، مثل پيروي آيات و عمل به دستوراتش را فراهم كند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 24

اهداف

اهداف:

1. جلب توجه به مبدأ هستي؛

2. جلب توجه به معاد؛

3. بيان صفات مؤمنان.

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. بيان نشانه هاي خداشناسي در آيات آفاقي و انفسي (جهان بيرون و درون انسان) (در آيات 12- 23 و 77 به بعد)؛

2. حاكميت خدا بر جهان هستي و نفوذ فرمانش در همه ي جهان؛

3. هشدارهاي كوبنده در مورد بازگشت به سوي خدا و معاد؛

4. مطالبي فشرده در مورد حساب و پاداش و كيفر (در آيات 60 به بعد).

ب) اخلاق:

1. بيان صفات مؤمنان در يازده آيه ي اول اين سوره، براي خواننده ي آن سازندگي اخلاقي عجيبي دارد.

2. تذكر خشوع در نماز؛

3. دوري از بيهودگي (در آيه ي 3)؛

4. حفظ عفّت براي زنان و مردان مؤمن (در آيه ي 5)؛

5. تشويق امانت داري و وفاي به عهد (در آيه ي 8)؛

6. اشاره اي به زكات (مستحب يا انفاق هاي مالي) (در آيه ي 4).

ج) احكام:

اشاره اي به نماز (در آيه ي 9).

د) داستان ها:

1. بيان سرگذشت عبرت انگيز نوح عليه السلام (در آيات 23- 29)؛

2. اشاره اي به داستان هود عليه السلام؛

3. اشاره اي به داستان موسي عليه السلام (در آيات 45- 49)؛

4. اشاره اي به داستان عيسي عليه السلام (در آيه ي 50).

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 25

ه) مطالب فرعي:

1. بيان عكس العمل مردم در برابر دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله؛

2. بيان هدف آفرينش انسان (در آيه ي 115)؛

3. بيان اعجازآميز مراحل خلقت انسان از خاك تا قيامت در نه مرحله (در آيات 12- 16)؛

4. بيان آرزوهاي افراد مرده براي برگشت به دنيا (در آيات 98- 100)؛

5. سخني در باب نفخ صور (در آيه ي 101).

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 27

دوم: محتواي سوره ي مؤمنون

ويژگي هاي برجسته مومنان

قرآن كريم در آيات اول تا چهارم سوره ي مؤمنون ويژگي ها و صفات مؤمنان را

بيان مي كند و مي فرمايد:

1- 4. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خشِعُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ الَّلغْوِ مُعْرِضُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَوةِ فعِلُونَ

براستي كه مؤمنان رستگار شدند؛* (همان) كساني كه آنان در نمازشان فروتنند؛* و كساني كه آنان از (كار و سخن) بيهوده روي گردانند؛* و كساني كه آنان [بخشش زكات را [پرداخت كننده اند؛

نكته ها و اشاره ها:

1. «افلَح» در اصل به معناي «شكافتن و بريدن» است، سپس به هر نوع پيروزي و رسيدن به مقصد و خوش بختي گفته شده است.

آري؛ مؤمنان همه ي موانع خوش بختي را از سر راه بر مي دارند و راه خود را به سوي مقصد مي شكافند و به سوي پيروزي پيش مي روند.

2. مؤمنان در دنيا و آخرت پيروز و رستگارند و رستگاري مادي و معنوي در انتظار آنان است و اصولًا رستگاري و پيروزي واقعي جز در سايه ي ايمان تحقق نمي يابد؛ چراكه پيروزي دنيوي در آزادي، سربلندي، عزّت و بي نيازي است و سعادت اخروي در جوار رحمت پروردگار و بهشت برين و باعزّت و در كنار دوستان شايسته است كه اين امور جز با ايمان امكان پذير نيست.

3. «خاشِعُون» در اصل به معناي حالت فروتني و ادب جسمي و روحي است كه در برابر شخص بزرگ يا حقيقت مهمي در انسان پيدا مي شود، به طوري كه آثار آن در بدن ظاهر مي گردد.

4. اين آيه برپا داشتن نماز را نشانه ي مؤمنان ندانسته، بلكه خشوع و

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 28

فروتني در نماز را از ويژگي هاي مؤمنان بر مي شمارد؛ يعني

نماز مؤمنان الفاظ و حركاتي بي روح نيست بلكه آنان در حال نماز از غير خدا جدا مي شوند و غرق در حال حضور، تفكر و راز و نياز با خدا مي گردند.

5. در حديثي روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله مردي را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازي مي كند، حضرت فرمود:

اگر قلب او خاشع و فروتن بود، اعضاي بدنش نيز فروتن مي شد. «1»

و در حديث ديگري روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله در هنگام نماز گاهي به آسمان نگاه مي كرد اما پس از نزول اين آيه همواره به زمين نگاه مي كرد. «2»

6. خشوع در برابر خدا و حضور قلب در نماز، همان روح نماز است. برخي از مفسران براي رسيدن به اين مرحله از نماز، راه حل هايي را پيشنهاد كرده اند كه عبارت اند از:

الف) شناخت بيش تر خدا و بزرگي او كه دنيا را در نظر انسان كوچك مي كند؛

ب) شناخت بيش تر نماز و فلسفه ي افعال و اذكار آن؛

ج) توجه نكردن به كارهاي پراكنده و مختلف كه مانع تمركز حواس است؛

د) انتخاب محل و زمان مناسب براي نماز، به طوري كه مانع تمركز و حضور قلب نباشد؛

ه) پرهيز از گناه كه مانع نزديكي قلب به خدا مي شود؛

و) انجام مستحبات و آداب مخصوص نماز؛

ز) مراقبت مستمر و تمرين براي حضور قلب و تمركز در نماز. «3»

7. «لَغْو» شامل هر گفتار، عمل و فكري مي شود كه فايده ي قابل ملاحظه اي نداشته باشد؛ يعني مؤمنان در تمام اعمال و گفتار و افكار خود

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 29

هدفي را دنبال مي كنند و كارها و سخنان آنها سازنده و مفيد است و از كارها و سخنان غير مفيد و انديشه هاي باطل و گناهان دوري مي كنند.

8. مؤمنان نه تنها كارها، سخنان و افكار لغو ندارند بلكه از آن روي گردانند و بدان توجه نمي كنند.

9. در اين آيات پرداخت «زكات» يكي از ويژگي هاي مؤمنان شمرده شده است، در حالي كه سوره ي مؤمنون در مكه نازل شده است و در مكه زكات واجب نشده بود.

از اين رو برخي مفسران برآن اند كه مقصود اين آيه پرداخت زكات مستحب است كه شامل انفاق مالي مي شود. «1»

10. در اين آيات رستگاري مؤمنان با فعل ماضي و «قَدْ» بيان شده است؛ يعني اين پيروزي و رستگاري حتماً تحقق خواهد يافت.

و نيز صفات مؤمنان به صورت اسمي (نه فعلي) بيان شده، تا نشان دهد كه اين ويژگي هاي مؤمنان موقتي نيست، بلكه برنامه ي مستمر آنهاست.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد به رستگاري و خوش بختي نايل شويد، مؤمن باشيد و صفات عالي آنها را كسب كنيد.

2. مؤمنان، نمازي همراه با خشوع و زندگي هدفمند و دستي بخشش گر دارند.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 30

قرآن كريم در آيات پنجم تا هفتم سوره ي مؤمنون به پاك دامني مؤمنان و قانون روابط جنسي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

5- 7. وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ

حفِظُونَ* إِلَّا عَلَي أَزْوجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمنُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ* فَمَنِ ابْتَغَي وَرَآءَ ذلِكَ فَأُوْلئِكَ هُمُ العَادُونَ

و همان كساني كه دامانشان را (در امور جنسي) حفظ مي كنند؛* مگر در مورد همسرانشان يا آنچه (از كنيزان) مالك شده اند؛ كه در حقيقت آنان (در اين موارد) سرزنش نمي شوند؛* و كساني كه فراتر از اين جُويند، پس تنها آنان تجاوزگرند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «فَرْج» در اصل به معناي شكاف بين دو پاي انسان است كه در قرآن كنايه از آلت تناسلي مرد و زن است، «1» ولي در زبان فارسي در مورد زنان به كار مي رود.

اين تعبير كنايه اي دور و مؤدبانه است، ولي در اثر مرور زمان از الفاظ صريح شده است و معادل مناسب آن در عصر ما، همان «دامن» در واژه ي «پاك دامني» است.

2. اين آيه يكي از ويژگي هاي مؤمنان را محافظت بر پاك دامني خويش معرفي كرده است؛ يعني مردان و زنان مؤمن با مراقبت مستمر، خود را از آلودگي ها حفظ مي كنند. «2»

3. در اين آيه همسران استثنا شده اند؛ يعني مانعي نيست كه انسان از همسر دايم يا موقت خويش كام جويي كند.

يعني اسلام نه شهوت راني را مطلقاً آزاد گذاشته و نه اين غريزه ي انساني را سركوب كرده، بلكه راه ميانه اي پيموده است؛ يعني راه هاي قانوني براي

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 31

ارضاي غريزه ي جنسي انسان قرار داده و غير از آن را ممنوع كرده است.

4. در اين آيه به حلال بودن كنيزان براي صاحبان آنها اشاره شده است.

البته اين مطلب داراي

شرايط ويژه است كه در بسياري از موارد، مشابه شرايط همسر انسان است. «1»

ذكر اين نكته در اين آيه نشان مي دهد كه خداي متعال، به غرايز جنسي كنيزان نيز توجه نموده و آنها را محروم و سركوب نكرده است.

5. از اين كه در آيات فوق راه غير از ازدواج و كنيزان ممنوع شده است، مي توان استفاده كرد كه راه هاي نامشروع ديگر هم چون زنا و خود ارضايي ممنوع است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پاك دامني از نشانه هاي مؤمنان است.

2. غريزه ي جنسيِ خود را قانونمند كنيد.

3. از نظر قرآن، ازدواج و ارضاي صحيح غريزه ي جنسي ناپسند نيست.

***

قرآن كريم در آيات هشتم تا يازدهم سوره ي مؤمنون به سه ويژگي ديگر مؤمنان و بهشت برين آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

8- 11. وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمنتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رعُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ عَلَي صَلَوتِهِمْ يُحفِظُونَ* أُوْلئِكَ هُمُ الْورِثُونَ* الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خلِدُونَ

و كساني كه آنان امانت هايشان و پيمان هايشان را رعايت مي كنند؛* و كساني كه آنان بر نمازهايشان مواظبت مي نمايند.* تنها آنان وارثانند.

* (همان) كساني كه فردوس را به ارث مي برند، در حالي كه آنان در آن جا ماندگارند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 32

نكته ها و اشاره ها:

1. امانت داري و پاي بندي به تعهدات از مهم ترين پايه هاي نظام اجتماعي بشر است كه بدون رعايت آنها، جامعه ي بشري گرفتار هرج و مرج مي شود.

مقصود از امانت داري و رعايت پيمان

در اين آيه، معناي گسترده ي آن است كه شامل امانت ها و پيمان هاي مردم و خدا مي شود؛ يعني نعمت هاي خدا، آيين حق، كتاب هاي الهي، دستورات رهبران الهي و نيز فرزندان، اموال و مقام هاي دنيوي همه امانت هاي خدا هستند كه مؤمنان در حفظ آنان و اداي حق آنها مي كوشند، و در هنگام مرگ آنها را به نسل هاي آينده مي سپارند. «1»

همان طور كه در حفظ امانت هاي مردم و بازپس دادن آنها و نيز در رعايت پيمان ها و تعهدات خود پاي بند هستند. «2»

2. مقصود از رعايت امانت و پيمان آن است كه مؤمنان هم مراقب امانت ها و پيمان هاي خود هستند و در حفظ و اداي آنها تلاش مي كنند و هم در اصلاح آنها مي كوشند؛ بنابراين در امانت و عهد سه چيز لازم است:

ادا، حفظ و اصلاح.

3. اين آيات يكي از ويژگي هاي مؤمنان را محافظت بر نمازها معرفي مي كند، يعني مؤمنان زمان و مكان و تعداد نمازهاي واجب «3» را با دقت زير نظر دارند و مراقب آداب و شرايط نمازهاي خويش هستند، تا مراحل تكامل

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 33

و سعادت را هر روز در پنج نوبت طي كنند و به مراحل عالي كمال برسند.

4. مقصود از ارث بردن بهشت توسط مؤمنان، يا فرجام نيك آنان است و يا آن كه مؤمنان بدون زحمت زياد به آن دست مي يابند؛ يعني اعمال مؤمنان در برابر پاداش هاي بهشتي بسيار ناچيز است.

و يا آن است كه هر مؤمني در بهشت منزل افرادي را كه به جهنّم رفته اند

به ارث مي برند، همان طور كه در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

هر يك از شما داراي دو منزل است، منزلي در بهشت و منزلي در دوزخ، اگر كسي بميرد و وارد دوزخ شود، اهل بهشت منزلگاه او را به ارث مي برند. «1»

5. واژه ي «فِردُوس» در اصل لغتي غير عربي «2» و به معناي باغ يا بوستان مخصوصي است كه تمام نعمت ها در آن گرد آمده است. برخي مفسران بر آن اند كه فردوس يكي از نام هاي بهشت است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. امانت داري و پاي بندي به پيمان ها و مراقبت بر نمازها، از نشانه هاي مؤمنان است.

2. آموزه ي آيات آن است كه اگر مي خواهيد بهشت برين فرجام نيك شما باشد، مؤمن حقيقي شويد و صفات آنان را كسب كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 34

مراحل آفرينش جنيني و اعجاز علمي قرآن

قرآن كريم در آيات دوازدهم تا چهاردهم سوره ي مؤمنون به هفت مرحله از آفرينش انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

12- 14. وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسنَ مِن سُللَةٍ مِّن طِينٍ* ثُمَّ جَعَلْنهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظمًا فَكَسَوْنَا الْعِظمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخلِقِينَ

و بيقين انسان

را از چكيده اي از گِل آفريديم؛* سپس او را آب اندك سيّالي در جايگاه استوار [: رحم قرار داديم؛* سپس آب اندك سيّال را بصورت [خون بسته آويزان آفريديم، و [خون بسته آويزان را بصورت (چيزي شبيه) گوشت جويده شده آفريديم، و گوشت جويده شده را بصورت استخوان هايي آفريديم؛ و بر استخوان ها گوشتي پوشانديم؛ سپس آن را بصورت آفرينش ديگري پديد آورديم؛ و خجسته باد خدا، كه بهترين آفرينندگان است!

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در آيات اول سوره ي مؤمنون با بيان ويژگي هاي مؤمنان، شوق ايمان را در دل ها شعله ور ساخت و اينك در اين آيات راه تحصيل ايمان را نشان مي دهد؛ يعني به وسيله ي بيان اسرار آفرينش انسان و مراحل خلقت او، راه ايمان و معرفت را مي گشايد.

2. قرآن كريم در سوره هاي حج، مؤمنون و غافر مراحل آفرينش انسان تا مرگ را بيان كرده است «1» كه به طور كلي مي توان گفت پانزده مرحله است. اين مراحل عبارت اند از: خاك، آب، مني، نطفه، عَلَقه، مُضْغة، تنظيم و شكل گيري (يا تسويه و تصوير)، شكل گيري استخوان ها، پوشاندن گوشت بر استخوان ها، مرحله ي تعيين جنس جنين، آفرينش روح و دميدن جان در انسان، تولد، بلوغ، كهن سالي و در نهايت مرحله ي مرگ.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 35

برخي از صاحب نظران بيان اين مراحل در قرآن را نشانه اي از اعجاز علمي اين كتاب الهي دانسته اند؛ چرا كه وجود اين مراحل و نظم آن در علوم پزشكي جديد مطرح شده است، در حالي كه

قرآن قرن ها قبل از آن خبر داده است. «1»

3. «سُلالة» به معناي چيزي است كه از چيز ديگري گرفته شود و خلاصه و عصاره و برگزيده ي آن است و «طِين» به معناي خاكي است كه با آب مخلوط شده است. «2»

4. در مورد مراد از آفرينش انسان از خاك و معناي «نطفه» و «علقه» و «مضغه» ذيل آيه ي پنجم سوره ي حج توضيح لازم داده شد.

5. «قَرار مَكين» به معناي قرارگاه امن و امان است. اين آيه به موقعيت خاص رحم در بدن انسان اشاره دارد، كه يكي از محفوظترين مكان هاي بدن رحم است؛ چراكه از هر طرف تحت حفاظت قرار گرفته است.

يعني رحم از طرفي به وسيله ي ستون فقرات و دنده ها و از طرف ديگر توسط استخوان نيرومند لگن و نيز توسط لايه هاي متعدد شكم، پاس داري مي شود.

6. در اين آيه به شكل گيري و تكوين استخوان پيش از گوشت و عضلات اشاره شده است؛ يعني به مرحله ي تمايز لايه هاي جنين و شكل گيري و ايجاد دستگاه استخوان بندي انسان اشاره كرده است. اين يكي از مطالبي است كه در علم جنين شناسي مورد تأييد قرار گرفته است. «3»

البته با توجه به آيه ي پنجم سوره ي حج، جنين انسان در مرحله ي مُضغه به دو بخش: تمايز يافته و غير متمايز تقسيم مي شود، كه آن بخش تمايز

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 36

يافته، قسمت استخواني جنين را تشكيل مي دهد. پس مقصود آيه آن نيست كه تمام سلول هاي جنين تبديل به استخوان مي شود. «1»

7. تعبير قرآن در اين آيه

در مورد گوشت و استخوان بسيار زيبا و جالب است. گوشت را به لباس تشبيه كرده و مي فرمايد: «ما بر استخوان گوشتي پوشانيديم.»

آري؛ گوشت ها و عضلات هم چون لباسي بر اندام انسان حافظ استخوان ها در برابر ضربه ها و سرما و گرما هستند و اگر اين لباس گوشتي نبود، اسكلت استخواني انسان بسيار زشت مي نمود. «2»

بر آن نقاش قدرت آفرين باد كه گِرد مه كشد ماه هلالي (حافظ)

8. در اين آيه مرحله ي هفتم آفرينش انسان را «خلق ديگر» معرفي كرده و خدا بر اين آفرينش خود آفرين گفته است.

در اين مرحله از خلقت جنين انسان از حيات حيواني وارد حيات انساني مي شود و روح در او دميده مي شود و شايسته ي آن مي شود كه جانشين خدا در زمين و امانت دار او گردد و بار مسئوليت و دين را به عهده گيرد. «3»

9. «خَلْق» به معناي ايجاد همراه با كيفيت مخصوص يا به معناي اندازه گيري است. «4» اين آيه خدا را «بهترين خالق ها» معرفي كرده است. پس روشن مي شود كه غير خدا هم خالق هايي وجود دارند، ولي او بهترين آفريننده است؛ يعني خدا خالقي است كه صورت و ماده ي هر چيزي را

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 37

مي آفريند در حالي كه انسان فقط صورت آفريده ها (يك اتومبيل و يا هواپيما) را خلق مي كند اما ماده ي اوليه ي آن را از طبيعت مي گيرد.

و نيز

خلقت الهي نامحدود است، ولي انسان قدرت محدودي براي خلقت دارد و در اين قلمرو هم نيازمند رخصت و اجازه ي الهي است، همان طور كه عيسي عليه السلام با رخصت الهي صورتي هم چون پرنده خلق مي كرد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. به مراحل آفرينش خود بنگريد و در آنها تفكر نماييد، تا بهترين آفريننده را بشناسيد.

2. با مطالعات رويان شناسي، خداشناس شويد.

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم و شانزدهم سوره ي مؤمنون به مرحله ي مرگ و انگيزش انسان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

15 و 16. ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ* ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ تُبْعَثُونَ

سپس شما بعد از اين (مراحل) قطعاً مي ميريد؛* سپس شما در روز رستاخيز حتماً برانگيخته مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قبل هفت مرحله از زندگي انسان بيان شد و اينك در اين آيه به مرحله ي هشتم سرنوشت انسان اشاره كرده كه مرگ است، تا انسان ها گمان نكنند كه زندگي دنيا براي هميشه ادامه دارد؛ سپس به مرحله ي نهم سرنوشت انسان، يعني انگيزش در رستاخيز اشاره كرده تا انسان ها بدانند كه با مردن همه چيز پايان نمي پذيرد و آفرينش با اين همه شكوه و عظمت براي

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 38

اين چند روز زندگي دنيا نيست و هدفي برتر را دنبال مي كند.

2. در آيه ي پنجم سوره ي حج مراحل خلقت انسان به عنوان دليل معاد بيان

شد و اينك در اين آيات مراحل خلقت انسان به عنوان دليل خداشناسي و شناخت بهتر خالق مطرح شده است. البته در اين دو آيه، باز هم مسئله ي مراحل خلقت با مسئله ي معاد پيوند داده شد.

آري؛ آفرينش عجيب انسان در رحم مادر و مراحل خلقت و نقش و نگارهاي تازه ي آن نشان دهنده ي آن است كه دست بهترين آفرينندگان در پس اين پرده است، همان طور كه نشان دهنده ي قدرت او بر انگيزشي ديگر در رستاخيز است.

آموزه ها و پيام ها:

1. به ياد مرگ و رستاخيز باشيد.

2. مراحل زيباي خلقت شما در دنيا تمام نشده و در جهاني ديگر ادامه خواهد يافت.

***

قرآن كريم در آيات هفدهم و هيجدهم سوره ي مؤمنون به نشانه هاي خدا در آسمان ها و نزول باران اشاره مي كند و مي فرمايد:

17 و 18. وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَآئِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غفِلِينَ* وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَي ذَهَابٍ بِهِ لَقدِرُونَ

و بيقين بر فراز شما هفت راه (آسماني) آفريديم؛ و از آفرينش غافل نبوده ايم.* و از آسمان، آبي به اندازه فرو فرستاديم؛ و آن را در زمين جايگزين كرديم، و ما مسلماً بر [از بين بردن آن تواناييم.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 39

نكته ها و اشاره ها:

1. «طَرائِق» جمع طريقه و به معناي راه يا طبقه است «1» و «سَبْع» به معناي

عدد هفت است كه گاهي به عنوان عدد واقعي به كار مي رود و گاهي كنايه از كثرت است. «2»

بنابراين ممكن است اين آيه تفسيرها و معاني مختلفي پيدا كند كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

الف) در بالاي سر شما هفت راه رفت و آمد براي فرشتگان آفريديم.

ب) بر فراز شما مسيرها و مدارهاي زيادي براي گردش ستارگان آفريديم.

ج) بر فراز شما هفت طبقه (يا آسمان هاي زيادي) آفريديم؛ يعني بر فراز شما جهان ها و كهكشان هاي ديگري وجود دارد كه در فاصله هاي مختلف از شما قرار گرفته و هر كدام فوق ديگري و دورتر از هم ديگر قرار دارند. «3»

2. در اين آيات تأكيد شده كه تعداد مسيرها و طبقات و جهان مانع توجه خدا به همه ي آنها نيست و خدا از آنها آگاه است؛ چراكه همه مخلوق اويند و آفريننده از آفريده ي خود غافل نمي شود. همان طور كه فرشتگان الهي نيز با رفت و آمدهاي مكرر و از راه هاي مختلف ناظر بر مخلوقات خدا هستند. «4»

3. در اين آيات اشاره شده كه خدا آب را به اندازه ي معين فرود مي آورد، به طوري كه نه كمبود آب به وجود آيد و نه زيادي آب سبب غرق مردم و زمين ها شود.

البته روشن است كه كنترل آب هاي سطحي زمين، كوشش انسان ها را

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 40

مي طلبد تا با سدسازي و استفاده ي صحيح و مناسب از آب، از سيلاب هاي فصلي جلوگيري كنند.

4. در اين آيات به ذخيره سازي آب در زير زمين به عنوان يكي

از نشانه هاي قدرت الهي و نعمت هاي خدا اشاره شده است كه اگر او مي خواست مي توانست اين آب ها را از ميان ببرد. اوست كه برخي از قسمت ها و طبقات زمين را نفوذ ناپذير و برخي قسمت ها را نفوذپذير آفريده است، به طوري كه همه ي آبها در سطح زمين نمي مانند بلكه به درون لايه هاي زمين مي روند و به صورت آب گوارا توسط قنات ها، چاه ها و چشمه ها خارج مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در آفرينش آسمان و گردش آب در طبيعت نظر كنيد و درس خداشناسي و ايمان بگيريد.

2. خدا از حال شما غافل نيست.

3. همان خدايي كه نعمت داده، مي تواند نعمت ها را از شما بگيرد (پس مراقب اعمال و افكار خود و سپاس گزار او باشيد).

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم و بيستم سوره ي مؤمنون به نشانه ها و نعمت هاي خدا در رويش گياهان و ميوه ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

19 و 20. فَأَنشَأْنَا لَكُم بِهِ جَنتٍ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنبٍ لَّكُمْ فِيهَا فَوكِهُ كَثيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ* وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَيْنَآءَ تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآكِلِينَ

پس به وسيله آن بوستان هايي از درختان خرما و انگورها براي شما پديد آورديم، كه در آنها ميوه هاي فراوان براي شماست؛ و از آنها مي خوريد.

* و (نيز) درخت (زيتون) ي كه از كوه پربركت (: طُور سَينا) بيرون مي آيد كه با روغن و «نان خورشي» براي خورندگان مي رويد.

تفسير قرآن

مهر جلد چهاردهم، ص: 41

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات از ميان نعمت هاي الهي به سه ميوه ي پرارزش خرما، انگور و زيتون اشاره شده است. اين مطلب نشان دهنده ي اهميت اين ميوه هاست. تحقيقات غذا شناسان نيز همين مطلب را تاييد مي كند؛ چراكه روغن زيتون براي سوخت و ساز بدن انسان ارزش فراوان دارد و اكسير سلامتي ناميده مي شود و خرما نيز با قند فراوان و مواد حياتي متنوع خود يك منبع ارزشمند غذايي است و انگور نيز هم چون شير مادر نيروبخش است.

2. عبارت «از ميوه هاي باغ ها مي خوريد.» به دو صورت تفسير شده است:

الف) مقصود آن است كه شما استفاده هاي متنوعي از باغ ها مي كنيد كه يكي از آنها خوردن ميوه هاست، ولي از درختان باغ ها براي خانه سازي، داروسازي، تهيه ي لباس، فرش و علوفه براي دام ها و گاهي به عنوان سوخت استفاده مي كنيد.

ب) مقصود آيه آن است كه زندگي روزمره ي شما از اين باغ ها اداره مي شود و در تمام ابعاد زندگي از باغ ها استفاده مي كنيد و مي خوريد. «1»

3. «طُور سَيناء» در لغت به معناي كوه پربركت يا كوه پردرخت يا كوه زيباست؛ بنابراين ممكن است مقصود همه ي كوه هايي باشد كه درخت زيتون بر آنها مي رويد و يا همان كوه طور معروف در صحراي سينا باشد كه درخت هاي زيتون بر آن مي رويد و عرب هاي حجاز در هنگام مسافرت به شمال، نخست به اين منطقه برمي خورند. «2»

4. «صِبغ» به معناي «رنگ» است و از آن جا كه انسان در هنگام غذا

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص:

42

خوردن، نان خود را با خورش رنگين مي كند، به همه ي خورش ها گفته شده است. در اين جا مقصود روغن زيتون يا همه ي خورش هايي است كه از درختان به دست مي آيد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. به رويش درختان و ميوه ها بنگريد و درس خداشناسي و ايمان بگيريد.

2. در ميان ميوه ها خرما، انگور و زيتون از اهميت بيش تري برخوردارند (پس در برنامه ي غذايي خود به آنها توجه بيش تري بنماييد).

***

قرآن كريم در آيات بيست و يكم و بيست و دوم سوره ي مؤمنون به نشانه ها و نعمت هاي الهي در دام ها و كشتي ها اشاره مي كند و با دعوت به عبرت آموزي از دام ها مي فرمايد:

21 و 22. وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعمِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهَا وَلَكُمْ فِيهَا مَنفِعُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ* وَعَلَيْهَا وَعَلَي الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ

و قطعاً در (وجود) دام ها، براي شما عبرتي است؛ از آنچه در شكم آنهاست به شما (شير) مي نوشانيم. و براي شما در آنها سودهاي فراوان است؛ و از (گوشت) آنها مي خوريد؛* و بر آنها و بر كشتي ها حمل مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به منافع فراوان دام ها اشاره شده است، اين حيوانات پرسود غذا، لباس، كفش و بعضي ديگر از نيازهاي انسان ها را تامين مي كنند و حتي از مدفوع آنها به عنوان كود تقويت كننده ي درختان و مزارع استفاده مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 43

2. در اين

آيات به سه فايده ي اساسي چهار پايان يعني شير، گوشت و مركب سواري اشاره شده است.

شير گوارا و نيروبخش دام ها از درون شكم آنها و از لابه لاي خون بيرون مي آيد، تا نشانه اي از قدرت الهي و عبرتي براي انسان ها باشد و گوشت اين حيوانات منبع غذايي مفيدي است كه معمولًا جزئي از غذاهاي روزانه ي انسان هاست و يادآوري آن حسّ سپاس گزاري ما را برمي انگيزد.

3. در اين آيات به يك فايده ي مشترك چهارپايان و كشتي ها اشاره شده است كه همان حمل انسان ها و بار آنان به طرف مقصد است؛ يعني چهارپايان مركب هاي سواري خشكي ها و كشتي ها مركب هاي سواري درياها هستند.

هر چند با اختراع وسايل نقليه ي جديد هم چون اتومبيل و هواپيما از اهميت چهارپايان و كشتي ها در زمينه ي حمل و نقل انسان ها كاسته شده است، اما هنوز هم در مناطق روستايي و سواحل درياها مهم ترين وسيله ي حمل و نقل، كشتي ها و چهارپايان هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در مورد چهارپايان درس خداشناسي و سپاس گزاري بياموزيد.

2. شير و گوشت دام ها از اهميت غذايي برخوردار است (پس به آنها توجه كنيد).

3. با مطالعه در حركت و باركشي حيوانات و كشتي ها درس خداشناسي و ايمان بگيريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 44

سرگذشت نوح (ع) و فراخوان توحيدي او

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي مؤمنون به رسالت توحيدي نوح عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

23. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَي قَوْمِهِ فَقَالَ يقَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ

و بيقين نوح را به سوي قومش فرستاديم؛ و گفت: «اي قوم [من ! خدا را پرستش كنيد، كه هيچ معبودي جز او براي شما نيست؛ پس آيا خودنگهداري (و پارسايي) نمي كنيد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. نوح يكي از پيامبران بزرگ الهي است كه سال ها در ميان قوم خود، منادي ايمان و توحيد بود.

زندگي عبرت آموز اين پيامبر الهي در سوره هاي متعددي از قرآن كريم بازگو شده است «1» تا به همه ي بت پرستان و مشركان و مخالفان پيامبر اسلام گوش زد كند كه اگر به لجاجت خود در برابر اسلام ادامه دهيد، به سرنوشتي هم چون قوم نوح گرفتار مي شويد.

2. در اين آيه بيان شده كه پيام اساسي و رسالت اصلي نوح عليه السلام همان رسالت و پيام همه ي پيامبران بود؛ يعني پيام او دعوت به توحيد و نفي شرك بود و اين همان چيزي است كه قرآن و اسلام بر آن پافشاري مي كنند.

3. اين آيه همراه دعوت به پرستش خدا و نفي شرك، دليلي هم براي اثبات توحيد عبادي آورده، مي فرمايد: هيچ معبودي براي شما نيست؛ يعني اگر بت ها و معبودهاي ساختگي وجود دارد كه شما مي پرستيد، در حقيقت، همه ي اين ها دروغين و توهّم شماست، و گرنه تنها يك معبود

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم،

ص: 45

راستين وجود دارد كه شايسته ي پرستش است و آن اللَّه است؛ از اين رو هشدار مي دهد كه خودنگه دار باشيد و تنها او را پرستش كنيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت قوم نوح عبرت بگيريد و به پيامبر اسلام ايمان بياوريد. «1»

2. توحيد و نفي شرك، پيام نوح پيامبر عليه السلام نيز بوده است (پس چيز جديدي نيست).

3. خودنگه دار باشيد و به دنبال پرستش معبودهاي دروغين نرويد.

***

قران كريم در آيات بيست و چهارم و بيست و پنجم سوره ي مؤمنون به واكنش منفي مخالفان نوح و بهانه جويي ها و تهمت هاي آنها نسبت به اين پيامبر الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

24 و 25. فَقَالَ الْمَلَؤُاْ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا هذَآ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلئِكَةً مَّا سَمِعْنَا بِهذَا فِي ءَابَآئِنَا الْأَوَّلِينَ* إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُواْ بِهِ حَتَّي حِينٍ

و اشراف قومش كه كفر ورزيدند، گفتند: «اين (نوح) جز بشري مثل شما نيست، كه مي خواهد بر شما برتري جويد؛ اگر (بر فرض) خدا مي خواست (پيامبري بفرستد)، حتماً فرشتگاني فرود مي آورد؛ (ما) در نياكان نخستين خود اين را نشنيده ايم!* او نيست جز مردي كه در وي (حالت) جنون است؛ پس تا مدّتي براي (مرگ يا بهبودي) او انتظار بكشيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مخالفان نوح از اشراف ثروتمند و مغرور بودند كه جمال و ثروت آنها چشم ها را پر مي كرد (هر چند از درون و معنويات تهي بودند).

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 46

2. در اين آيات بيان شده كه مخالفان نوح چند تهمت به او زدند:

نخست او را متّهم به قدرت طلبي كردند.

دوم به او تهمت جنون زدند.

اين دو تهمت با هم ديگر متضاد است؛ چون كسي كه قدرت طلب است بايد فردي باهوش و با درايت باشد و كسي كه مجنون است از هوش و درايت بهره اي ندارد.

وقتي زندگي پيامبران الهي به ويژه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را مطالعه مي كنيم، مي بينيم كه همين تهمت جنون را به ديگران نيز زدند و از اين جا روشن مي شود كه روش تهمت زدن در برابر مردان حق، يك روش مستمر كافران در طول تاريخ بوده است.

اما اين تهمت ها آن قدر بي اساس بود كه قرآن حتي پاسخ كافران قوم نوح را نداد؛ چراكه مطالعه ي زندگي پيامبران به ما نشان مي دهد كه آنان افرادي فهيم، عاقل و حكيم بوده و به دنبال قدرت و سلطه جويي نبوده اند.

3. مخالفان نوح عليه السلام در برابر او بهانه جويي كردند و گفتند:

اولًا، اين نوح يك بشر است و ما تاكنون نشنيده ايم كه بشري به پيامبري برانگيخته شده باشد.

ثانياً، اگر خدا مي خواست پيامبري بفرستد، فرشته اي را مأمور اين كار مي كرد.

اما اين سخنان كافران آن قدر بي اساس بود كه قرآن حتي پاسخ آنها را نداد؛ زيرا روشن است كه هر پيامبري بايد از ميان مردم باشد تا بتواند الگوي آنان باشد.

و در ضمن، تاريخ بشريت نشان مي دهد كه در هر عصري پيامبر يا پيامبراني بوده اند كه سرسلسله ي آنها آدم عليه السلام بود؛ پس ادعاي كافران در مورد اين

كه تاكنون نشنيده اند كه پيامبري از جنس بشر بيايد، بي اساس بود.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 47

4. در اين آيه مخالفان نوح به هم ديگر توصيه مي كنند كه صبر كنيد تا نوح از بيماري جنون نجات يابد، يا صبر كنيد كه مرگ او فرا رسد، در آن صورت ديگر اين دعوت به توحيد تمام خواهد شد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان پيامبران الهي منطقي نيستند و در برابر دعوت حقّ پيامبران، به تهمت و بهانه جويي پناه مي برند (پس آماده باشيد).

2. بطلان تهمت هاي مخالفان را از تهمت هاي متضاد آنان به پيامبران بشناسيد.

3. جنون، قدرت طلبي و نوآوري، از تهمت هايي است كه مخالفان به رهبران الهي نسبت مي دهند (پس رهبران حق براي پاسخ گويي به اين مطالب آماده باشند).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي مؤمنون به امدادخواهي نوح عليه السلام (و نفرين او) اشاره مي كند و مي فرمايد:

26. قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ

(نوح) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تكذيب هاي آنان ياري كن.»

نكته ها و اشاره ها:

1. از آيات قرآن و احاديث اسلامي استفاده مي شود كه نوح سال هاي زيادي ميان قوم سركش خود مقاومت كرد و آنها را به توحيد فراخواند، ولي

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص:

48

جز گروه اندكي ايمان نياوردند و اكثريت آنان او را آزردند و تكذيب كردند، كه گوشه اي از بهانه جويي ها و تكذيب هاي آنان در آيات پيشين بيان شد. پس از اين مراحل بود كه نوح عليه السلام از هدايت قوم خود نااميد شد و دست به دعا برداشت و از خدا ياري خواست؛ سپس عذاب الهي به صورت سيلابي بزرگ فرود آمد و كافران لجوج را به هلاكت رسانيد.

2. در اين آيه نوح عليه السلام از خدا مي خواهد كه در برابر تكذيب ها و به خاطر دروغ انگاري و ايمان نياوردن قوم سركش، خدا او را ياري رساند. «1»

يعني پيامبران نخست به دنبال هدايت مردم هستند و اگر لجاجت و تكذيب كردند، از خدا كمك مي خواهند تا موانع هدايت بشريت را بردارد و كافران سركش را كه در برابر حقايق و دلايل روشن لجاجت مي كنند، از سر راه تكامل بشريت بردارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي و مبلغان ديني (اول دعوت و مقاومت كنيد و) اگر مخالفان لجاجت كردند از خدا ياري بجوييد (تا كار را يك سره كند).

2. مخالفان رهبران الهي لجاجت را از حدّ نگذرانند كه اگر مردان الهي از هدايت آنان نااميد شوند نفرين مي كنند (و آنان هلاك خواهند شد).

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 49

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي مؤمنون به مقدمات عذاب قوم

نوح و غرق شدن آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. فَأَوْحَيْنَآ إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَآءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ

و به سوي او وحي كرديم كه: «زير نظر ما، و (بر اساس) وحي ما با زيركي كشتي را بساز. و هنگامي كه فرمان (عذاب) ما فرا رسد، و تنور فوران كند، پس از هر [حيواني، يك جفت دوتايي و خانواده ات را در آن وارد كن؛ مگر كسي از آنان كه قبلًا در باره او سخن رفته است؛ و در باره كساني كه ستم كردند با من سخن مگوي، [چرا] كه آنان غرق شدني هستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. عذابي كه بر قوم نوح فرود آمد سيلاب فراگير و عظيمي بود كه همه ي انسان ها و حيوانات را نابود مي ساخت؛ از اين رو به نوح عليه السلام فرمان داده شد كه كشتي بزرگي بسازد تا خود و خاندان و مؤمنان بر آن سوار شوند و از هر نوع حيواني، يك جفت در آن جاي گيرد، تا پس از هلاكت كافران سركش، نسل مؤمنان و حيوانات محفوظ بماند و ادامه يابد.

2. كشتي سازي نوح عليه السلام در حضور پروردگار بود؛ يعني اين تلاش نوح تحت نظارت و حمايت الهي بود؛ بنابراين نوح مي توانست با خيال آسوده به كار خود ادامه دهد و از چيزي نهراسد.

3. كشتي نوح عليه السلام، طبق احاديث، بسيار بزرگ بود و طول آن را 600 متر و عرض آن را 400 متر و ارتفاع آن را 40 متر حكايت كرده اند «1»؛ بنابراين اين

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 50

كشتي مي توانست افراد و حيوانات زيادي را در خود جاي دهد.

4. كشتي سازي نوح طبق برنامه اي به او وحي مي شد. شايد اين بدان سبب بود كه قوم نوح در كنار دريا زندگي نمي كردند و صنعت كشتي سازي را نمي دانستند و يا ساختن چنين كشتي بزرگي تا آن زمان سابقه نداشته است؛ بنابراين لازم بود كه نقشه و برنامه ي كشتي سازي به نوح آموزش داده شود.

5. «تَنُّور» همان تنور فارسي است؛ يعني محلي كه در آن به وسيله ي آتش نان پخته مي شود و مقصود از آن در آيه ي فوق يا آن است كه: سطح آب زمين بالا آمد به طوري كه آب از درون تنورهاي مردم جوشيدن گرفت و اين يك نشانه ي عذاب بود تا نوح و يارانش آماده ي سوار شدن بر كشتي شوند؛ همان طور كه در برخي احاديث آمده است. «1»

و يا اين كه مقصود يك معناي كنايي و مجازي است؛ يعني تنور خشم پروردگار فوران پيدا كرد و شعله ور شد. «2»

البته هر دو معنا در آيه قابل جمع است؛ يعني ممكن است هر دو معنا مقصود باشد.

6. از آيات قرآن و احاديث استفاده مي شود كه در خانواده ي نوح دو نفر بودند كه لجاجت كردند و ايمان نياوردند؛ يكي همسر او و يكي فرزندش؛ از اين رو آن دو اجازه نيافتند در كشتي سوار شوند و هلاك گشتند. «3»

7. از آن جا كه ممكن بود در لحظات شروع عذاب عواطف نوح تحريك شود و خواستار نجات قوم خود يا فرزند

و همسرش شود، به او هشدار داده

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 51

شد كه در مورد ستمكاران شفاعت نكند و در باره ي آنان با خدا سخن نگويد؛ چون عذاب آنان حتمي شده بود و پس از شروع عذاب ديگر راه بازگشتي وجود ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان دين اگر به سركشي خود ادامه دهند هم چون قوم نوح گرفتار عذاب خواهند شد.

2. خدا مؤمنان و رهبران الهي را ياري مي كند و نجات مي دهد.

3. به فكر حفظ نسل حيوانات باشيد و در نگه داري محيط زيست طبيعي حيوانات بكوشيد.

4. صنعت كشتي سازي، ريشه اي الهي دارد.

5. اگر عذاب الهي فرا رسيد، راه نجاتي براي افراد سركش وجود نخواهد داشت.

***

خداي متعال در آيات بيست و هشتم و بيست و نهم سوره ي مؤمنون به نوح، روش سپاس گزاري و دعاهاي راهبردي را آموزش مي دهد و مي فرمايد:

28 و 29. فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنتَ وَمَن مَّعَكَ عَلَي الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجنَا مِنَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ* وَقُلْ رَبِّ أَنزِلْنِي مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ

و هنگامي كه تو و كساني كه به همراه تواند بر كشتي قرار گرفتيد، پس بگو: ستايش مخصوص خدايي است كه ما را از گروه ستمكاران نجات بخشيد!»* و بگو: «پروردگارا! مرا در منزلگاهي خجسته فرود آر، در حالي كه تو بهترين فرود آورندگاني.»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 52

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات خداي متعال به نوح پيامبر عليه السلام آموزش مي دهد كه چگونه شكر پروردگار را به جا آورد و به درگاه او دعا كند و از او درخواست بركت نمايد.

آري؛ سپاس و دعا كردن آداب خاصي دارد كه لازم است خطوط اصلي آن از طريق وحي براي انسان بيان شود. اين نهايت لطف خداست كه حتي راه دعا و محتواي آن را به انسان آموزش مي دهد تا رحمت و بركات خود را بر او فرود آورد.

2. واژه ي «مُنزَل» يا به معناي مكان فرود كشتي و يا به معناي كيفيت فرود آن است؛ يعني نوح از خدا مي خواهد كه كشتي او را پس از سيلاب در سرزميني پربركت و آباد فرود آورد؛ و يا از خدا مي خواهد كه كشتي او را به طور شايسته فرود آورد، به طوري كه خطري سرنشينان كشتي را تهديد نكند.

البته در نهايت كشتي نوح بر كوه جُودي فرو نشست كه ذيل آيه ي 40 سوره ي هود در اين مورد سخن گفتيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. پس از پيروزي و نجات، به فكر سپاس گزاري از خدا باشيد.

2. پس از تلاش شخصي، نيازهاي مادي زندگي خود و بركت را از خدا بخواهيد.

3. راه و رسم شكرگزاري و دعا را از وحي بياموزيد (هر چند راه شكر و دعا، به هر زباني و به روي هر كسي باز است).

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 53

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي مؤمنون از ماجراي نوح و قومش نتيجه گيري مي كند و با يادآوري امتحان الهي و نشانه هاي خدا در اين ماجرا مي فرمايد:

30. إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيتٍ وَإِن كُنَّا لَمُبْتَلِينَ

مسلماً در اين (ماجرا) نشانه هايي است، و حتماً [ما] آزمايش كننده بوديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بيان شده كه ماجراي نوح آيه ها و نشانه هايي براي خردمندان جهان در بردارد:

الف) نشانه ي پيروزي نهايي و نجات مؤمنان است.

ب) نشانه ي شكست نهايي و نابودي كافران است.

ج) نشان مي دهد كه صبر و مقاومت و ايمان، ثمره ي شيرين به دنبال خواهد داشت.

د) نشان مي دهد كه مخالفت هاي مذبوحانه در برابر رهبران الهي ره به جايي نمي برد و پيروزي نهايي از آنِ حق باوران است.

2. اين آيه به آزمايش هاي مكرر الهي در مورد قوم نوح و سركشي آنان اشاره مي كند، و يا اشاره به آزمايش همه ي انسان ها در طول اعصار دارد، يعني اين آزمايش ها مخصوص قوم نوح نبود و خدا آزمايشگري است كه همه ي انسان ها را در هر زمان امتحان مي كند تا بشريت راه تكامل خويش را بپيمايد و انسان هاي خوب و بد از هم ديگر جدا شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به سرگذشت نوح بنگريد و نشانه هاي قدرت الهي را تماشا كنيد و عبرت بگيريد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 54

2. زندگي صحنه ي آزمايش است و خدا آزمايشگر است (پس مراقب باشيد كه از آزمايش هاي الهي سربلند بيرون بياييد).

***

قرآن كريم در آيات سي و يكم و سي و دوم سوره ي مؤمنون به سرگذشت پيامبري ديگر و پيام توحيدي او براي قومش اشاره مي كند و مي فرمايد:

31 و 32. ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا ءَاخَرِينَ* فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ

سپس گروه هاي ديگري را بعد از آنان پديد آورديم؛* و در ميان آنان فرستاده اي از [خود] شان فرستاديم كه: «خدا را پرستش كنيد كه هيچ معبودي جز او براي شما نيست؛ پس آيا خودنگهداري (و پارسايي) نمي كنيد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «قَرْن» در اصل به معناي نزديكي است و از اين رو به جمعيتي كه در يك عصر نزديك به هم زندگي مي كنند قَرْن گفته مي شود؛ و گاهي به زمان معين (سي يا صد سال) نيز قرن گفته مي شود كه در ميان ملت هاي مختلف جنبه ي قراردادي دارد. «1» در اين جا مقصود از قَرْن، جمعيت و ملت است.

2. مفسران قرآن در مورد ملتي كه سرگذشت آنان در اين آيات بيان شده است دو احتمال داده اند:

الف) مقصود «قوم ثَمُود» باشد كه پيامبر آنان «صالح» بود و بر اثر سركشي سرانجام به وسيله ي صاعقه و صيحه اي مرگبار نابود شدند. «2»

ب) مقصود «قوم عاد» باشد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 55

ولي از آن جا كه قوم عاد به وسيله ي تندباد نابود شدند، تفسير اول با ظاهر اين آيات سازگارتر است. «1»

3. پيامبران الهي از

خود مردم بودند و رسالت خويش را به انجام رساندند و در موارد لزوم هشدارهاي لازم را دادند؛ بنابراين حجّت بر مردم تمام شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رسالت اصلي پيامبران الهي، بيان توحيد و نفي شرك بوده است. «2»

2. پيام توحيدي رهبران الهي را پي گيريد و پارسا باشيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و سوم و سي و چهارم سوره ي مؤمنون به ويژگي هاي اشراف قوم ثمود و بهانه جويي آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

33 و 34. وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِلِقَآءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنهُمْ فِي الْحَيَوةِ الدُّنْيَا مَا هذَآ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ* وَلَئِنْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذًا لَّخسِرُونَ

و اشراف قومش كه كفر ورزيدند، و ملاقات (جهان) آخرت را دروغ انگاشتند، و در زندگي پست (دنيا) آنان را كامروا ساختيم، گفتند: «اين جز بشري مثل شما نيست، مي خورد از آنچه [شما] از آن مي خوريد؛ و مي نوشد از آنچه مي نوشيد!* و اگر از بشري مثل خودتان اطاعت كنيد مسلماً شما در اين هنگام زيانكاريد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 56

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين به دعوت توحيدي صالح پيامبر عليه السلام اشاره شد و اينك در اين آيات پاسخ منفي قوم ثمود به اين پيامبر الهي بيان شده است. اولين گروهي كه در برابر اين پيامبر موضع گيري كردند،

ثروتمندان بي دردي بودند كه در ناز و نعمت زندگي مي كردند و تعاليم پيامبران را مخالف هوس ها و منافع نامشروع خود مي ديدند و از آن جا كه ظاهري آراسته و باطني تهي داشتند به آنان «مَلَأ» گفته مي شد.

2. بين زندگي اشرافي و كفر و تكذيبِ ملاقات پروردگار رابطه اي وجود دارد؛ چراكه معمولًا اشراف بي درد به شهوت راني و زندگي بي قيد و شرط و استثمار ديگران تمايل دارند، ولي اعتقاد به معاد و دين با اين گونه مسائل سازگار نيست و از اين روست كه به طرف انكار معاد و كفر مي روند.

3. از مقايسه ي بهانه جويي هاي قوم نوح با قوم ثمود استفاده مي شود كه بهانه ي آنها مشابه يك ديگر بود و هر دو، بشر بودن پيامبران الهي را بهانه مي كردند و آن را دليل پيروي نكردن از آنان معرفي مي كردند.

در حالي كه پيامبران الهي بايد از جنس بشر باشند تا دردها و نيازهاي مردم را به خوبي درك كنند و بتوانند الگوي مناسبي براي انسان ها باشند.

4. از سخنان اشراف كه مي گفتند: او مثل شما مي خورد و مي آشامد، استفاده مي شود كه آنان انسانيت را در كمال حيواني خلاصه مي كردند و بيش از آن نمي دانستند. «1»

5. اشراف قوم ثمود، مردم را از پيروي پيامبران الهي منع مي كردند، چراكه آنان انسان هايي مثل خودشان بودند، ولي در همان حال مردم را به پيروي از خودشان فرا مي خواندند و انتظار داشتند مردم در مخالفت با پيامبران با آنان همراه و هم صدا شوند؛ يعني درست همان چيزي را كه منع

تفسير قرآن مهر

جلد چهاردهم، ص: 57

مي كردند از مردم مي خواستند. قرآن اين تناقض گويي هاي آنان را به تصوير كشيده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. اشراف كافركيش و خوش گذران، از نخستين مخالفان رهبران الهي بوده اند (و خواهند بود).

2. مخالفان پيامبران را از بهانه جويي و تناقض گويي آنان بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و پنجم تا سي و هشتم سوره ي مؤمنون به دور شمردن رستاخيز قوم ثمود را و تهمت هاي آنان به پيامبرشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

35- 38. أَيَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذَا مِتُّمْ وَكُنتُمْ تُرَابًا وَعِظمًا أَنَّكُم مُّخْرَجُونَ* هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ* إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ* إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَي عَلَي اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ

آيا [او] به شما وعده مي دهد كه هنگامي كه شما مُرديد و خاك و استخوان هايي (پوسيده) شديد، (باز) شما (از قبرها) بيرون آورده مي شويد؟!* دور است دور است، آنچه وعده داده مي شويد!* اين جز زندگي پست (دنيايي) ما نيست، (برخي) مي ميريم و (برخي) زندگي مي كنيم، و ما برانگيخته نخواهيم شد!* او جز مردي كه بر خدا دروغ بسته، نيست؛ و ما تصديق كننده او نيستيم!»

نكته ها و اشاره ها:

1. اشراف مخالف صالح پيامبر، منكر اصل معاد نبودند و دليلي منطقي براي انكار آن نداشتند، بلكه صرفاً استبعاد مي كردند و مي گفتند: بعيد است

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 58

كه انسان پس از آن

كه مرد و خاك و استخوان پوسيده شد، بازهم زنده شود.

البته اگر اين كافران به علم گسترده ي خدا نسبت به ذرات وجودي افراد و قدرت بي انتهاي او براي جمع آوري اين ذرات توجه مي كردند، وعده ي معاد را بعيد نمي شمردند.

2. اين كه اشراف مي گفتند: ما مي ميريم و زنده مي شويم، ممكن است اشاره به آن بوده باشد كه نسلي در پي نسلي ديگر مي آيد.

و يا اشاره به تناسخ بوده باشد؛ يعني روح مردگان در زندگان بعدي حلول مي كند. اين ديدگاه در ميان بت پرستان شايع بوده است.

البته برخي مفسران معتقدند كه تناسخ با آيات فوق سازگاري ندارد. «1»

3. در اين آيات بيان شده كه مخالفان بدون دليل مي گفتند كه پيامبران به خدا تهمت مي زنند و دروغ مي بندند (و گرنه وحي و خبر رستاخيز و برنامه ي ديگري از طرف خدا نيامده است).

در حالي كه اين سخن اشراف كافركيش، خود تهمتي به صالح پيامبر بود؛ چرا كه او به عنوان گواه صدق خود، معجزه ي ناقه از طرف خدا آورده بود، ولي كافران بدان توجه نكرده بودند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان پيامبران در مورد معاد شبهه پراكني مي كنند، ولي دليلي براي انكار آن ندارند و فقط تحقّق معاد را بعيد مي شمارند.

2. رهبران الهي در انتظار تهمت هاي مخالفان باشند (و خود را براي استقامت و مقابله آماده سازند).

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 59

قرآن كريم

در آيات سي و نهم تا چهل و يكم سوره ي مؤمنون به نفرين پيامبر قوم ثمود و عذاب آن ستمكاران اشاره مي كند و مي فرمايد:

39- 41. قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ* قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ ندِمِينَ* فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنهُمْ غُثَآءً فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظلِمِينَ

(پيامبرشان) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تكذيب هاي آنان ياري كن.»* (خدا) فرمود: «پس از اندكي حتماً پشيمان خواهند گشت.»* پس بانگ (مرگبار) آنان را به حق فرو گرفت؛ و آنان را (همچون) خاشاكي بر سيلاب قرار داديم؛ و قوم ستمكار (از رحمت خدا) دور باد!

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين به دعوت توحيدي صالح پيامبر عليه السلام و كفر وانكار لجاجت آميز قوم ثمود، همراه با تهمت ها و بهانه جويي هاي آنها اشاره شد.

هنگامي كه سركشي اين قوم از حد گذشت و حجّت بر آنان تمام شد، صالح پيامبر دست به دعا برداشت و از خدا خواست كه اين قوم سركش را به خاطر تكذيب هايشان، مجازات كند.

2. وقتي عذاب الهي بر قوم ثمود حتمي شد، قبل از نابودي از كردار خود پشيمان شدند، ولي اين پشيماني به حال آنان سودي نداشت و سرانجام به وسيله ي بانگ مرگباري نابود شدند.

آري؛ پشيماني و توبه قبل از حتمي شدن عذاب مفيد است اما بعد از آن سودي ندارد.

3. «غُثاء» در اصل يا به معناي گياه خشكيده اي است كه به صورت درهم ريخته بر روي سيلاب قرار مي گيرد و يا به معناي كف هاي روي ديگ است كه در حال جوشيدن است.

آري؛ اجساد بي جان قوم ثمود، هم چون خاشاك درهم ريخته بر روي سيلاب بود؛ يعني آنان در برابر عذاب الهي كاملًا ناتوان، ذليل و بي ارزش

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 60

بودند، به طوري كه وقتي صيحه ي مرگبار فرود آمد و خانه هاي آنان را درهم كوبيد، حتي قدرت فرار پيدا نكردند و در درون خانه هايشان نابود شدند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر كافران كفر و لجاجت را از حدّ بگذرانند و رهبر الهي از خدا تقاضاي عذاب كند، ديگر پشيماني سودي ندارد (پس تا دير نشده توبه كنند و دست از لجاجت و تكذيب بردارند).

2. مخالفان اسلام از سرنوشت مرگبار قوم ثمود عبرت بگيرند، و دست از ستمكاري و تكذيب بردارند.

***

قرآن كريم در آيات چهل و دوم تا چهل و چهارم سوره ي مؤمنون به سرنوشت پيامبران اقوام ديگر و اجل حتمي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

42- 44. ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قُرُونًا ءَاخَرِينَ* مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ* ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَآءَ أُمَّةً رَسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَجَعَلْنهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لَايُؤْمِنُونَ

سپس گروه هاي ديگري را بعد از آنان پديد آورديم.* هيچ ملّتي از سرآمد (عمر) ش پيشي نمي گيرند و تأخير نمي كنند.* سپس فرستادگانمان را يكي پس از ديگري فرستاديم؛ هرگاه براي (راهنمايي) امّتي فرستاده اش مي آمد، او را تكذيب مي كردند؛ پس برخي از آن (سركش) ان را بدنبال برخي [ديگر] آورديم. و آنان را (هلاك كرديم و) خبرهاي (عبرت آموز) گردانيديم؛ و قومي كه ايمان نمي آورند (از رحمت خدا) دور باد!

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 61

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به سرنوشت اقوامي هم چون قوم لوط و شعيب اشاره مي كند كه بعد از قوم نوح و قبل از قوم موسي بر سركار آمدند. آنان بر اساس قانون فيض الهي ادامه دهنده ي قافله ي تكامل بشري شدند و در هنگامي كه مشخص شده بود، اجل آنان فرا رسيد.

2. «اجَل» به معناي عمر و مدت چيزي است و گاهي به نقطه ي پايان نيز اجل گفته مي شود، البته اجل بر دو گونه است:

الف) اجل حتمي كه نقطه ي پايان قطعي عمر شخص يا يك ملت است كه تغييرناپذير است.

ب) اجل مُعلّق يا مشروط كه تابع شرايط و موانع است و ممكن است زمان آن تغيير كند.

در اين جا مقصود از اجل ملت ها، همان اجل حتمي است. «1»

3. واژه ي «تَتْرا» از ماده ي «وَتر» به معناي «پي درپي آمدن» است؛ يعني معلمان الهي و پيام آوران وحي يكي پس از ديگري مي آمدند و اين ملت ها را ارشاد مي كردند، ولي اين اقوام سركش بر لجاجت و انكار خود مي افزودند و پيامبران را تكذيب مي كردند. «2»

4. خدا اين اقوام سركش را چنان نابود كرد كه جز گفته اي و حديثي از آنان بر صفحه ي تاريخ باقي نماند و عبرت روزگار شدند؛ يعني حتي آثار باستاني و بقاياي شهرهاي آنها نيز بر جاي نماند. «3»

5. سرنوشت اين اقوام نتيجه ي بي ايماني آنها بود كه دوري از رحمت الهي را در پي داشت.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 62

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت عذاب آلود اقوام بي ايمان پيشين عبرت بگيريد (و ايمان بياوريد).

2. هر ملتي، عمر مشخصي دارد كه تغييرناپذير است.

3. سلسله ي پيامبران الهي در طول تاريخ پيوسته بود، ولي ملت ها قدر آنان را نمي شناختند (شما اين گونه نباشيد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و پنجم تا چهل و نهم سوره ي مؤمنون به رسالت موسي و هارون و واكنش منفي فرعونيان و نابودي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

45- 49. ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَي وَأَخَاهُ هرُونَ بِئَايتِنَا وَسُلْطانٍ مُّبِينٍ إِلَي فِرْعَوْنَ وَمَلَائِهِ فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا عَالِينَ* فَقَالُواْ أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عبِدُونَ* فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُواْ مِنَ الْمُهْلَكِينَ* وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَي الْكِتبَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ

سپس موسي و برادرش هارون را با نشانه هاي (معجزه آساي) مان و دليلي آشكار، به سوي فرعون و اشراف او فرستاديم؛* و [لي تكبّر ورزيدند، و گروهي برتري جو بودند.* و گفتند: «آيا به دو بشري كه مثل ما هستند، ايمان آوريم، در حالي كه قوم آن دو پرستندگان ما هستند؟!»* پس آن دو را تكذيب كردند؛ و از هلاك شدگان شدند.* و يقيناً به موسي كتاب (تورات) داديم؛ باشد كه آنان راهنمايي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در سوره ي مؤمنون، به صورت اجمالي، به سرنوشت اقوام سركش تاريخ اشاره مي كند، تا درس هاي عبرت آموزي براي مشركان و مخالفان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله باشد و آنان را از خواب غفلت بيدار سازد

و

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 63

از اين رو در اين بخش از سوره به سرنوشت پندآموز موسي و فرعونيان اشاره كرده است. «1»

2. مفسران قرآن در مورد «آيات و سُلطان مُبين» كه به موسي و هارون داده شد، چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) منظور از آيات، معجزات نه گانه اي است كه به موسي داده شد و مقصود از سلطان مبين، منطق نيرومند و دلايل روشنگر آنان است.

ب) مقصود از آيات همه ي معجزات موسي و منظور از سلطان مبين معجزات مهم هم چون عصاي اوست.

ج) مقصود از آيات همان تورات و احكام الهي است، ولي منظور از سلطان مبين معجزات موسي است.

البته تفسير اول با ظاهر آيات قرآن سازگارتر است. «2»

3. موسي و هارون نخست به سراغ فرعون و اشراف و درباريان او رفتند؛ چرا كه آنان ريشه ي فساد و انحراف در جامعه ي مصر بودند و اگر اين سردم داران حكومت اصلاح نمي شدند، كل كشور مصر اصلاح نمي شد.

4. فرعونيان نيز همان بهانه ي هميشگي كافرانِ اقوام گذشته را در برابر موسي و هارون بيان كردند و گفتند: ما چگونه به كسي ايمان بياوريم كه بشري هم چون خود ماست.

در حالي كه پيامبران الهي بايد از جنس بشر باشند تا بتوانند دردهاي بشريت را درك كنند و براي آنها درمان بيابند و الگوي انسان هاي ديگر باشند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 64

5. فرعونيان خود

را پروردگار و بني اسرائيل را بندگان پرستشگر خود مي پنداشتند؛ از اين رو حاضر نبودند به موسي و هارون ايمان بياورند و اين نهايت تكبّر و خودبرتربيني آنان بود.

6. وقتي خدا ملتي را هلاك مي كند كه پيامبران الهي را تكذيب كنند و سدّ راه برنامه هاي سعادت آفرين الهي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت عذاب آلود فرعونيان عبرت گيريد (و دست از مخالفت با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله برداريد).

2. مخالفان پيامبران، گروهي مستكبر، بهانه جو و تكذيب گر حقايق بودند.

3. پيامبران الهي، به همراه معجزات و دلايل روشنگر و كتاب آسماني براي هدايت مردم آمده بودند (ولي گروهي از مردم خودشان هدايت پذير نيستند).

4. كتاب الهي عامل هدايت بشر است (از آن استفاده كنيد).

5. تكذيب رهبران الهي، عامل هلاكت و عذاب الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاهم سوره ي مؤمنون به سرگذشت اعجازآميز عيسي عليه السلام و مادرش و نعمت هاي الهي به آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

50. وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ ءَايَةً وَءَاوَيْنهُمَآ إِلَي رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ

و پسر مريم [: عيسي و مادرش را نشانه اي (معجزه آسا) قرار داديم؛ و آن دو را در سرزمين بلندي كه داراي قرارگاه و [آب رواني بود، جاي داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به جاي نام عيسي عليه السلام از تعبير «پسر مريم» استفاده شده است تا اولًا گوشزد كند كه او فرزند خدا نيست و ثانياً يادآور شود كه او از مريم بدون دخالت مردي ديگر و به طور اعجازآميز متولد شده است

و اين از نشانه هاي قدرت خداست.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 65

2. تولد اعجازآميز عيسي عليه السلام از طرفي مربوط به شخص عيسي بود كه بدون پدر متولد شد و از طرفي مربوط به مادرش بود كه بدون شوهر فرزندي به دنيا آورد؛ يعني يك واقعه ي اعجازآميز مربوط به دو شخص بود؛ از اين رو در اين آيه هر دو رايك نشانه معرفي كرد.

3. «رَبْوَة» در اصل به معناي زيادي و در اين جا مقصود سرزمين بلند است و «مَعين» به معناي جريان آب يا آب محسوس است. «1»

مقصود از اين سرزمين بلند و پر آب كه پناهگاه عيسي و مادرش بود، احتمالًا يكي از سرزمين هاي دمشق، مصر، سرزمين رَملة و يا شهر ناصره (محل تولد مسيح عليه السلام در اطراف بيت المقدس) است كه عيسي و مادرش در هر يك از اين مناطق بخشي از عمر خود را گذرانده و از دست دشمنان در امان مانده بودند.

البته مانعي ندارد كه مقصود آيه كل منطقه ي فلسطين و اطراف آن باشد كه شامل تمام سرزمين هاي فوق مي شود؛ هر چند محل تولد عيسي عليه السلام با ظاهر آيه سازگارتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. تولد عيسي از مريم، از نشانه هاي اعجازآميز الهي است (از آن عبرت بگيريد).

2. خدا از پيامبران و اولياي خود حمايت مي كند و امنيت و نعمت به آنان عطا مي كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 66

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و يكم سوره ي مؤمنون دستورات سازنده اي در مورد غذا و كردار شايسته مي دهد و مي فرمايد:

51. يأَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ الطَّيِّبتِ وَاعْمَلُواْ صلِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ

اي فرستادگان! از [خوراكي هاي پاكيزه بخوريد، و [كار] شايسته انجام دهيد، كه من به آنچه انجام مي دهيد دانايم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به پيامبران الهي دستور مي دهد كه از غذاهاي طيّب بخورند. مقصود از «طيّبات» هر امر لذت بخشي است كه روح يا جسم انسان از آن لذت ببرد «1» و غذاهاي طيّب آن است كه دو ويژگي داشته باشد:

الف) پاكيزه و تميز هستند، يعني نجس و آلوده نيستند و از نظر بهداشتي مشكل ندارند.

ب) پاك هستند، يعني حلال هستند و از نظر قانوني مشكلي ندارند.

2. اين آيه به پيامبران الهي دستور مي دهد كه از غذاهاي پاكيزه و پاك بخوريد تا

اولًا، به مردم گوشزد كند كه رسولان الهي نيز هم چون شما انسان هستند و صفات بشري دارند.

ثانياً، شما هم به پيامبران الهي اقتدا كنيد و غذاهاي پاك و پاكيزه بخوريد.

3. اين آيه پس از سفارش به غذاي پاك و پاكيزه، پيامبران الهي را به كردار شايسته فرامي خواند. برخي از مفسران از اين آيه استفاده كرده اند كه رابطه اي بين غذاي طيب و عمل صالح وجود دارد.

يعني نوع تغذيه ي انسان در روحيات، اخلاق و كردار او موثر است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 67

4. خدا ناظر اعمال انسان است و حساب كارهاي او را دارد لذا انسان بايد در اصلاح عمل و انجام كارهاي شايسته كوشش بيش تري بكند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي (و همه ي مسلمانان) به غذا و كردار خود توجه كنند و مراقب باشند كه پاك و شايسته باشد.

2. به دستورات الهي عمل كنيد كه شما تحت نظر او هستيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي مؤمنون با دعوت به توحيد و پارسايي، مي فرمايد:

52. وَإِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وحِدَةً وَأَنَاْ رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ

و براستي كه اين (روش پيامبران) آيين شماست، در حالي كه آيين يگانه اي است؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس (خودتان را از عذاب من) حفظ كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه خطاب به بشريت مي فرمايد: «امت شما امت واحدي است.» مقصود از اين «امت» يا همه ي مردم جهان هستند كه جامعه ي واحد بشري را تشكيل مي دهند و خداي واحدي دارند و از اين رو اين آيه جامعه ي انساني را به يگانگي و رفع اختلافات و تبعيض ها فرا مي خواند.

و يا مقصود از «امت» آيين و دين است؛ يعني اصول اساسي دين همه ي پيامبران يكي است هر چند در احكام و فروع بر اساس مقتضيات زمان متفاوت بودند. «1»

تفسير قرآن

مهر جلد چهاردهم، ص: 68

2. اگر كسي پروردگار خويش را شناخت كه خداي يگانه است، پس دستورات غير او را اطاعت نمي كند بلكه خود نگه داري پيشه مي سازد و فقط سر بر آستان دوست مي سايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اصول اساسي اديان الهي همگون و پروردگار آنها يكي است.

2. پروردگار خود را بشناسيد و پارسا و خود نگه دار باشيد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و سوم تا پنجاه و ششم سوره ي مؤمنون به احزاب از خود راضي و سرگرداني و مجازات هاي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

53- 56. فَتَقَطَّعُواْ أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُرًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ* فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّي حِينٍ* أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِينَ* نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرتِ بَل لَّايَشْعُرُونَ

و (گروهي) كار (دين) شان را در ميان خود گسستند، دسته دسته (بدنبال كتابي رفتند؛ و) هر حزبي به آنچه نزدشان است شادمانند.* پس آنان را تا مدّتي در گرداب جهلشان واگذار.* آيا مي پندارند آنچه از مال و پسران، كه آنان را بدان امداد مي رسانيم،* (براي اين است كه) به سودشان در نيكي ها شتاب مي ورزيم؟ (نه) بلكه (با درك حسّي اين مطلب را) متوجه نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «زُبُر» به معناي گروه هاي جدا شده ي انسان ها از هم ديگر است و يا به معناي كتاب هاست؛ يعني هر گروهي از انسان ها پيرو كتابي از كتاب هاي آسماني شدند و بقيه را نفي كردند، در حالي كه مبدأ همه ي كتاب هاي

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 69

آسماني و اصول اساسي اديان الهي واحد است. «1»

2. در اين آيه به اين حقيقت روان شناختي و جامعه شناختي اشاره شده است كه احزاب و گروه هاي غير الهي گرفتار خودپسندي و خود برتربيني مي شوند، به طوري كه هر كدام راهي و عقيده اي را براي خود برمي گزينند و جاهلانه بر آن تعصّب مي ورزند و از آن شادمان اند و همين مطلب مانع فهم حقايق و عامل گسترش اختلاف در جامعه مي شود در حالي كه اگر محور احزاب و گروه هاي اجتماعي، خدا و دين باشد، تقوا و وحدت آنان بيش تر مي شود و هم ديگر را در فهم و عمل به حقايق كمك مي كنند و از سرگرداني و گمراهي نجات مي دهند و از اين جهت شادمان اند.

3. در اين آيات بيان شده كه خدا احزاب از خود راضي و اختلاف انگيز را مجازات خواهد كرد و كيفر آنها اين است كه خدا آنها را رها مي كند تا در غفلت و سرگرداني خود غوطه ور شوند.

آري؛ رها كردن افراد نادان و سرگردان، عذابي بزرگ براي آنان است؛ چون هر چه در اين حالت بمانند بر گرفتاري و گمراهي آنان افزوده مي شود و سرانجام مرگ يا عذاب الهي فرا مي رسد و آنان را راهي دوزخ مي سازد. «2»

4. در اين آيات به عذاب استدراج اشاره شده است؛ يعني گاهي خدا به خاطر كردار ناپسند كافران، به آنها مهلت و نعمت مي دهد تا بيش تر در غفلت و غرور فرو روند و راه بازگشت را بر خود ببندند و وقتي گرفتار عذاب دوزخ مي شوند جدايي از نعمت ها و اموال و فرزندان براي آنان سخت تر و

عذاب الهي برايشان دردناك تر باشد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 70

آموزه ها و پيام ها:

1. احزاب غيرالهي از خود راضي، سرگردان و غافل هستند.

2. كيفر افرادِ از خود راضي وتفرقه افكن، سرگرداني بيش تر است.

3. هميشه اموال و فرزندان را نعمت الهي ندانيد، چون گاهي وسيله ي عذاب انسان هستند (پس مراقب باشيد).

4. احزاب از خود راضي تصوّر درستي از نيكي و سود خويش ندارند.

***

مسابقه در نيكي ها

قرآن كريم در آيات پنجاه و هفتم تا شصت و يكم سوره ي مؤمنون چهار ويژگي نيك انديشان را بيان مي كند و مي فرمايد:

57- 61. إِنَّ الَّذِينَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ* وَالَّذِينَ هُم بِئَايتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ* وَالَّذِينَ هُم بِرَبِّهِمْ لَايُشْرِكُونَ* وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَي رَبِّهِمْ رجِعُونَ* أُوْلئِكَ يُسرِعُونَ فِي الْخَيْرتِ وَهُمْ لَهَا سبِقُونَ

مسلّماً كساني كه آنان از هراس پروردگارشان بيمناكند،* و كساني كه آنان به نشانه هاي پروردگارشان ايمان مي آورند،* و كساني كه آنان به پروردگارشان شرك نمي ورزند،* و كساني كه انجام مي دهند آنچه را (بايد در راه خدا) انجام مي دادند، و با اين حال، دل هايشان هراسناك است [چرا] كه آنان به سوي پروردگارشان باز مي گردند،* آنان در (انجام) نيكي ها بر همديگر پيشي مي گيرند، و آنان براي آن (نيكي) ها پيشگامند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «خَشْيَت» به

معناي ترسي است كه همراه با احترام و تعظيم باشد و بيش تر جنبه ي قلبي دارد، ولي «مُشفِق» «1» در اصل به معناي ترسي است كه

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 71

آميخته با احترام و محبت باشد و بيش تر جنبه ي عملي دارد.

يعني كساني كه ترس آميخته با احترام و عظمت الهي در قلبشان جاي گرفته است، ترسي محبت آميز در كردارشان نمايان مي شود كه آنها را به انجام مسئوليت هاي خويش وا مي دارد.

2. اهل خير مؤمن هستند و شرك نمي ورزند.

آري؛ ايمان به خدا علت نفي شرك است و در حقيقت ايمان از صفات ثبوتي و نفي شرك از صفات سلبي است.

3. اهل خير كساني هستند كه اگر تمام مسئوليت هاي خويش را انجام دهند، بازهم گرفتار خود برتر بيني نمي شوند و علي وار از كمي توشه و طولاني بودن سفر آخرت مي نالند. «1»

آري؛ ياد معاد و هراس از آن، مؤمنان اهل خير را كنترل مي كند و آنها را به طرف اعمال نيك بيش تري مي كشاند.

4. اهل خير كساني هستند كه در انجام نيكي ها از هم ديگر به سرعت پيشي مي گيرند و در اين راه مسابقه مي گذارند «2» و رقابت سازنده دارند.

5. در اين آيات به چهار ويژگي و يك نتيجه در كارهاي مؤمنان اهل خير اشاره مي كند كه عبارت اند از:

الف) ترس همراه با احترام از مقام خداي متعال؛

ب) حق باوري و ايمان؛

ج) شرك گريزي؛

د) انجام مسئوليت ها همراه با هراس نسبت به معاد؛

ه) سرعت و مسابقه در انجام نيكي ها (كه نتيجه ي چهار ويژگي پيشين است).

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 72

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان خداترس اهل عمل به نيكي ها و شتاب در آنها هستند.

2. مؤمنان نيك انديش نسبت به خدا، ترس همراه با احترام و محبت دارند.

3. مؤمنان نيك انديش مسئوليت هاي خويش را كاملًا انجام مي دهند و از رستاخيز هراسان اند.

4. صفات مؤمنان نيك انديش را بشناسيد (و همانند آنان باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و دوم سوره ي مؤمنون به قانون توازن تكليف و توانايي، و كتاب ثبت اعمال اشاره مي كند و مي فرمايد:

62. وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتبٌ يَنطِقُ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَايُظْلَمُونَ

و هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمي كنيم؛ و نزد ما كتابي است كه به حق سخن مي گويد؛ و آنان مورد ستم واقع نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در حقيقت به دو پرسش مقدّر پاسخ مي دهد:

نخست آن كه اگر اين صفات برجسته ي مؤمنان نيك انديش سرچشمه ي اعمال نيك است، دست رسي به آن بسيار مشكل است، پس مؤمنان عادي بايد چه كار كنند؟

پاسخ آن است كه خدا از هر كس به اندازه ي توانايي او تكليف مي خواهد.

آري:

بار هر كس در خور ياري اوست (پروين)

دومين پرسش آن است كه خدا چگونه به حساب همه ي بندگان خوب و بد و حتي به نيّت هاي درون آنها رسيدگي مي كند؟

پاسخ آن است كه نزد خدا كتابي است كه تمام اعمال بندگان را ثبت و ضبط مي كند و به حق

بازگو مي كند، به طوري كه جايي براي ستم باقي نمي ماند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 73

2. مقصود از «نامه اي» كه در اين آيه بدان اشاره شده است، يا همان نامه ي اعمال بندگان است كه نزد خدا محفوظ است.

و يا لوح محفوظ و صفحه ي علم الهي است كه تمام واقعيات در آن جا ثبت است و در هنگام لزوم بازگو خواهد شد. «1»

3. مقصود از سخن گفتنِ نامه ي اعمال، يا آن است كه اين نامه هم چون فيلم همه ي كارها را بازگو و منعكس مي كند و يا كنايه از آن است كه اين نامه به قدري گوياست كه نياز به شرح ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون توازن تكليف و توان انسان، بر همه ي احكام ديني حاكم است.

2. ثبت گوياي اعمال انسان ها، راه هر گونه ستمي را در هنگام حساب رسي مي بندد.

3. وظايف افراد را به اندازه ي توانايي آنان مشخص سازيد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و سوم و شصت و چهارم سوره ي مؤمنون به غفلت كافران مخالف اسلام و فريادهاي آنان در برابر عذاب الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

63 و 64. بَلْ قُلُوبُهُمْ فِي غَمْرَةٍ مِّنْ هذَا وَلَهُمْ أَعْمالٌ مِّن دُونِ ذلِكَ هُمْ لَهَا عمِلُونَ* حَتَّي إِذَآ أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِم بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْئَرُونَ

بلكه دل هايشان از اين (حقيقت) در گرداب جهل (فرو رفته) است؛ و كارهاي (زشتي) جز اين دارند در

حالي كه آنان آن (كار) ها را انجام مي دهند.* تا هنگامي كه ثروتمندانِ آنها را به عذاب گرفتار ساختيم؛ بناگاه، آنان ناله و زاري سر مي دهند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 74

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران و مخالفان اسلام، در غفلت و بي خبري نسبت به نامه ي اعمال و رستاخيز و برنامه ي نيك انديشان به سر مي برند و تذكرات قرآن در اين موارد نيز سودي به آنان نمي بخشد «1» و حقايق را درك نمي كنند.

2. كافران به خاطر جهل و غفلت خويش به اعمال زشت خود ادامه مي دهند و از نظر عمل آلوده اند و خط خود را از خط مؤمنان جدا ساخته اند.

3. در هنگام عذاب، خوش گذرانانِ كافر گرفتار مي شوند و نعره مي كشند؛ البته گرفتاري در عذاب مخصوص آنان نيست و اشاره به خوش گذرانان در اين جا يا به خاطر آن است كه آنان سردم داران كفر و گمراهي هستند و يا به خاطر آن كه مجازات در مورد آنان دردناك تر خواهد بود.

4. مقصود از عذاب در اين آيات، يا عذاب دنيا، يا عذاب آخرت و يا هر دو است كه كافران در برابر آن عذاب نعره مي كشند و كمك مي طلبند اما كسي به فرياد آنان نمي رسد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام اگر به غفلت و كارهاي خود ادامه دهند در هنگام عذاب، فرياد كشان از خواب بيدار خواهند شد.

2. ريشه ي بدكاري افراد را در غفلت دل هاي آنان بجوييد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 75

قرآن كريم در آيات شصت و پنجم تا شصت و هفتم سوره ي مؤمنون واكنش منفي كافران نسبت به آيات الهي و جلسات شبانه ي آنها را يادآوري مي كند و مي فرمايد:

65- 67. لَاتَجْئَرُواْ الْيَوْمَ إِنَّكُم مِّنَّا لَاتُنصَرُونَ* قَدْ كَانَتْ ءَايتِي تُتْلَي عَلَيْكُمْ فَكُنتُمْ عَلَي أَعْقبِكُمْ تَنكِصُونَ* مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سمِرًا تَهْجُرُونَ

(به آنان گفته مي شود:) امروز ناله و زاري سر مَدهيد، [چرا] كه شما از طرف ما ياري نخواهيد شد.* (زيرا) در حقيقت، آيات من همواره بر شما خوانده مي شد؛ و [لي شما همواره به پشت (سر) تان باز مي گشتيد!* مستكبرانه نسبت به آن (قرآن و پيامبر) شبانه بدگويي مي كرديد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين به عذاب كافران خوش گذران و فريادهاي آنان اشاره شد و اينك در اين آيات به كافران هشدار مي دهد كه در هنگام نزول عذاب كسي به فرياد آنان نمي رسد؛ چراكه ديگر دير شده است.

2. كافران خوش گذران سه ويژگي داشتند كه مانع فريادرسي و ياري آنان مي شد:

الف) در برابر تلاوت آيات الهي، نگران مي شدند و به قهقري بازمي گشتند و گرفتار ارتجاع مي شدند. «1»

ب) در برابر آيات قرآن تكبّر مي ورزيدند.

ج) جلسات شب نشيني تشكيل مي دادند و بر ضد قرآن، پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان بدگويي مي كردند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم،

ص: 76

3. برخي مفسران حكايت كرده اند كه مشركان عرب در شب هاي مهتابي اطراف كعبه گرد مي آمدند و بر ضد پيامبر صلي الله عليه و آله سخن مي گفتند.

قرآن كريم به اين مطلب اشاره كرده و آن را عامل استمرار عذاب مشركان شمرده است.

آري؛ اين راه و رسم افراد بي منطق و زبون و بي شهامت است كه در شب هاي تاريك و به دور از چشم مردم، لب به ناسزا مي گشايند و عقده گشايي مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران خوش گذران در رستاخيز، فريادرسي و ياري گري ندارند.

2. از آيات الهي روي برنتابيد و در برابر آنها تكبّر نورزيد و در جلسات ناسزا پراكنيِ شبانه شركت نكنيد كه از عوامل استمرار عذاب است.

***

قرآن كريم در آيات شصت و هشتم تا هفتادم سوره ي مؤمنون با طرح چهار پرسش به بهانه هاي مخالفان پاسخ داده و با اشاره به حق گريزي آنان مي فرمايد:

68- 70. أَفَلَمْ يَدَّبَّرُواْ الْقَوْلَ أَمْ جَآءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ ءَابَآءَهُمُ الْأَوَّلِينَ* أَمْ لَمْ يَعْرِفُواْ رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ* أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَآءَهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كرِهُونَ

و آيا در گفتار (قرآن) تدبّر نكردند، يا چيزي براي آنان آمده كه براي نياكان نخستين آنان نيامده است؟!* يا فرستاده شان را نشناختند، و [از اين رو] آنان او را انكار مي كنند؟!* يا مي گويند: «در او (حالتِ) جنون است؟!» (نه)، بلكه (او) حق را براي آنان آورد؛ در حالي كه بيشترشان از حق ناخشنودند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 77

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين به واكنش منفي و روي گرداني مخالفان از آيات الهي اشاره شده و اينك در اين آيات با طرح چهار پرسش به بهانه هاي آنان اشاره كرده است كه گاهي مي گفتند: ما مطالب قرآن را نمي فهميم و گاهي مي گفتند: اين مطالب بدعت و جديد است و پدران ما چنين چيزي براي ما حكايت نكرده اند.

و گاهي به پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت جنون مي زدند و رسالت او را انكار مي كردند.

در حالي كه همه ي اين ها بهانه و نكته ي اصلي حق گريزي كافران بود كه عامل اصلي مخالفت آنها با اسلام گرديد.

2. مخالفان كافركيش، راه تدبّر و تفكر را به روي خود بسته اند، و گرنه مطالب قرآن واضح و قابل فهم است.

3. خطوط اساسي قرآن در ملت هاي پيشين نيز سابقه داشته است؛ يعني پيامبران الهي معلمان كلاس هاي مختلف بشري بوده اند كه اصول اساسي درس هاي آنها توحيد، نبوت و معاد بوده است. آنها در طول تاريخ، بشريت را به نيكي ها و پاكي هايي فرا مي خواندند كه مطابق فطرت انسان بود.

پس بهانه جويي مشركان در مورد بي سابقه بودن مطالب قرآن بي مورد است.

4. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فردي ناشناخته نبود. او قبل از آغاز نبوتش، به محمد امين مشهور بود و اصل و نسب روشن و مشهوري داشت؛ پس فردي مرموز و مشكوك نبود كه در سخنانش ترديد كنند و بهانه ي مشركان در اين مورد نيز بي اساس است.

5. در اين آيات اشاره شده كه بهانه جويي مشركان در مورد جنون پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بي مورد است؛ چراكه عقل و تدبير و

حكمت پيامبر صلي الله عليه و آله از كردار و گفتار او آشكار شده است.

6. ريشه ي بهانه جويي ها و مخالفت هاي مشركان با پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن، همان حق گريزي آنهاست. از آن جا كه پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن كريم مطالب حقّي آورده اند كه با هوس هاي آلوده ي مشركان سازگار نيست، با آنها مخالفت

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 78

مي كنند و تهمت جنون و بدعت به آنان مي زنند.

7. قرآن كريم در آيه ي فوق و در موارد متعددي اكثريت را سرزنش مي كند كه ناسپاس، ناآگاه، غيرمؤمن، گمراه كننده و حق گريز هستند. «1»

اما در برخي از موارد نيز اكثريتِ مؤمن همراه پيامبر صلي الله عليه و آله را معيار معرفي مي كند «2» و حتي در احاديث اسلامي سفارش شده كه همراه جماعت و مشهور باشيد و از تك روي بپرهيزيد. «3»

چنانچه با دقت در اين آيات و احاديث نظر كنيم، متوجه مي شويم كه قرآن كريم معمولًا اكثريت كافر، مشرك و جاهل را كه پيرو هواي نفس خويش هستند سرزنش مي كند كه معمولًا نظرهاي آنان جنبه ي انحرافي دارد و پيروي آنها جامعه را به طرف سقوط و گمراهي مي كشاند.

اما اگر اكثريت مؤمن، آگاه و در مسير حق باشند، نظريات آنها محترم و قابل پيروي است؛ البته در صورتي كه نظر اكثريت بر خلاف فرمان الهي در قرآن و سنت نباشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهانه هاي مخالفان اسلام در مورد قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله بي اساس است (؛ زيرا مطالب

قرآن غير قابل فهم و بي سابقه و پيامبر اسلام فردي ناشناخته و ديوانه نيست).

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 79

2. ريشه ي مخالفت كافران با اسلام در حق گريزي اكثريت آنهاست.

3. معيار شما حقانيّت افراد باشد، نه كثرت افراد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و يكم سوره ي مؤمنون به پيامد دهشتناك تبعيت حق از هواي نفس اشاره مي كند و مي فرمايد:

71. وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَآءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّموتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ

و اگر (بر فرض)، حق از هوس هاي آنان پيروي مي كرد، حتماً آسمان ها و زمين و هر كس كه در آنهاست تباه مي شدند. بلكه يادمانشان (: قرآن) را براي آنان آورديم، و [لي آنان از يادمانشان روي گردانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به اصل اساسي حق محوري در اسلام اشاره شده است.

هوس ها و هواي نفس بايد تابع حق باشد؛ چراكه اگر حق تابع هوس ها شد، جهان را به تباهي مي كشاند.

2. هوس ها و هواهاي نفساني مردم چند ويژگي دارد كه محور شدن آنها عامل نابودي و فساد جهان مي شود:

الف) هميشه يك بُعدي است و انسان را از جنبه هاي ديگر غافل مي كند.

ب) غالباً متوجه مسائل مفسده انگيز است.

ج) اين تمايلات يكسان نيستند و معمولًا با هم ديگر در تضادند.

د) ضابطه اي ندارد.

پس اگر حق تابع اين هوس ها و تمايلات شود، جهان گرفتار هرج و مرج و تباهي مي شود.

«1»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 80

3. حق يكتاست و انسان را به واقعيات صحيح، ضابطه دار، وحدت و توحيد ره نمون مي شود و از كشمكش ها و فساد و هرج و مرج رهايي مي بخشد.

4. تعبير «ذِكر» در اين آيه يا به معناي يادآوري و بيداري است كه مقصود قرآن است و يا به معناي ياد انسان در جامعه و عزّت و شرف او؛ البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد.

5. هواپرستي، بزرگ ترين بت و عامل انحراف:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

تمام فسادهايي كه در عالم پيدا مي شود، از خودخواهي پيدا مي شود، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال اين هاست و همه اش برمي گردد به حب نفس و اين «بُت» از همه بزرگ تر است و شكستنش هم از همه مشكل تر است.

تعقيب كنيد كه اگر نمي توانيد به تمام معنا بشكنيد- كه مي توانيد ان شاء اللَّه- مشغول باشيد به شكستن دست و پاي يك هم چون بتي؛ كه اگر رهايش كنيد شما را به هلاكت مي كشاند .... «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. حق محور باشيد، نه هوس محور.

2. هوس محوري، جهان را به تباهي مي كشاند.

3. اسلام و قرآن يادمان عزّت شماست؛ از آن روي بر نتابيد.

***

تفسير

قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 81

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و دوم سوره ي مؤمنون به مجاني بودن هدايت پيامبر اشاره مي كند و مي فرمايد:

72. أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَهُوَ خَيْرُ الرزِقِينَ

يا از ايشان هزينه (زندگي) مي خواهي؟ با اينكه هزينه (و پاداش) پروردگارت بهتر است، و او بهترين روزي دهندگان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در برابر هدايت و دعوت مردم مزدي طلب نمي كرد تا بهانه اي براي مخالفان باشد كه بگويند ما امكانات مالي نداشتيم تا پيرو او شويم و يا پيامبر را متّهم به دنيا طلبي كنند.

2. اگر رهبران روحاني و معنوي، در برابر دعوت و هدايت خويش از مردم تقاضاي پاداش مادي كنند، از طرفي كم كم به افراد ثروتمند يا گروه ها و احزاب وابستگي مادي پيدا مي كنند و نمي توانند مطالب حقّ خويش را آزادانه بازگو كنند و از طرف ديگر در معرض تهمت ها و بهانه جويي ها قرار مي گيرند.

3. در اين مجموعه آيات به چند صفت و ويژگي رهبران الهي اشاره شد:

الف) شناخته بودن آنان در بين مردم؛

ب) حق محوري آنها؛

ج) طلب نكردن پاداش مادي در برابر هدايت و دعوت خويش.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي از مردم پاداش مادي درخواست نكنند كه خداي رزّاق، آنان را تأمين خواهد كرد.

2. رهبران الهي سودجو نيستند (پس از آنان پيروي كنيد).

***

تفسير قرآن

مهر جلد چهاردهم، ص: 82

قرآن كريم در آيات هفتاد و سوم و هفتاد و چهارم سوره ي مؤمنون به رابطه ي ايمان به آخرت با صراط مستقيم اشاره مي كند و مي فرمايد:

73 و 74. وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَي صِرطٍ مُّسْتَقِيمٍ* وَإِنَّ الَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرطِ لَنكِبُونَ

و قطعاً تو آنان را به راه راست فرا مي خواني.* و مسلماً كساني كه به آخرت ايمان نمي آورند، از راه (راست) منحرفند.

نكته ها و اشاره ها:

1. راه راست نزديك ترين فاصله ميان دو نقطه است؛ از اين رو هميشه، يك راه راست بيش تر نيست، هر چند راه هاي انحرافي در اطراف آن زياد است.

پيامبران الهي مردم را با دعوت به راه راست به طرف حق، حقيقت و قرب الهي ره نمون مي شوند.

2. در احاديث اسلامي «راه مستقيم» به ولايت امام علي عليه السلام تفسير شده است. «1»

البته اين گونه احاديث مصداق روشن راه مستقيم را بيان مي كند.

3. رابطه اي مستقيم بين ايمان به آخرت با راه راست برقرار است؛ تا انسان به آخرت ايمان نداشته باشد، احساس مسئوليت نمي كند و از راه راست منحرف مي شود.

اگر كسي در اين جهان از راه راست منحرف شود در جهان ديگر نيز از راه راست بهشت منحرف مي شود و در دوزخ فرو مي غلطد.

4. در برخي احاديث از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

اگر كسي از ولايت ما منحرف شود يا غير ما را بر ما برگزيند، از صراط حق منحرف شده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 83

آموزه ها و پيام ها:

1. راه راست، راه پيامبر اسلام

صلي الله عليه و آله است.

2. باقي ماندن بر راه مستقيم بدون ايمان به معاد، ممكن نيست.

3. اگر راه راست را مي جوييد به معاد ايمان بياوريد و از پيامبر صلي الله عليه و آله پيروي كنيد.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و پنجم تا هفتاد و هفتم سوره ي مؤمنون به لجاجت افراد بي ايمان و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

75- 77. وَلَوْ رَحِمْنهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِم مِّن ضُرٍّ لَّلَجُّواْ فِي طُغْينِهِمْ يَعْمَهُونَ* وَلَقَدْ أَخَذْنهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكنُواْ لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ* حَتَّي إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ

و اگر (بر فرض) به آنان رحم كنيم و آنچه از (رنج و) زيان به آنان (رسيده) برطرف سازيم، حتماً در طغيانشان لجاجت مي ورزند درحالي كه سرگردانند.* و بيقين آنان را به عذاب گرفتار ساختيم (تا بيدار شوند)! و [لي آنان در برابر پروردگارشان تسليم نگرديدند، و فروتن نشدند.* تا هنگامي كه بر آنان دري با عذاب شديد گشوديم، بناگاه آنان در آن (حال) مأيوس شدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال دو نوع مجازات دارد:

الف) مجازات هاي تربيتي؛ يعني عذاب ها و مشكلاتي كه بر انسان ها فرود مي آيد تا آنها را تنبيه كند و بيدار سازد و از كارهاي ناپسند و غرور و سركشي باز دارد و به راه توبه، تضرّع و رشد و كمال سوق دهد.

ب) مجازات هاي پاك سازي يا عذاب استيصال؛ اين نوع عذاب در مورد افرادي فرود مي آيد كه قابل اصلاح نيستند بلكه مانعي در راه رشد و

كمال

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 84

انسان هاي ديگر هستند و هم چون خارهايي از گلستان بشريت ريشه كن مي شوند تا انسان هاي ديگر به راه تكاملي خويش ادامه دهند.

2. در اين آيات اشاره شده كه افراد بي ايمان و مخالفان پيامبران الهي گاهي چنان لجوج بودند كه پس از نزول عذاب هاي تربيتي بيدار نمي شدند و دست از سركشي و گناه برنمي داشتند و در نهايت گرفتار عذاب شديد الهي شده، به كلي مأيوس و نابود مي شدند.

و بدين وسيله به كافران و مخالفان اسلام هشدار مي دهد كه چنين سرنوشت عذاب آلودي در انتظار شما نيز هست؛ بلكه شما كافران چنان لجوج هستيد كه اگر عذاب را از شما برداريم و مورد لطف قرار گيريد، بازهم در سركشي و سرگرداني خود اصرار مي ورزيد. آري:

چو با سفله گويي به لطف و خوشي

فزون گرددش كبر و گردن كشي (سعدي)

3. «تَضرُّع» در اصل به معناي پستان و دوشيدن شير است. سپس به معناي تسليم همراه با فروتني آمده و «استكانُوا» به معناي خشوع و خضوع است. «1»

يعني كافران چنان لجوج هستند كه پس از گرفتاري در عذاب هم دست از سركشي و غرور برنمي دارند و در برابر پروردگار تسليم و خاضع نمي شوند.

4. مفسران قرآن تعبير «عذاب شديد» در اين آيه را به معناي «مرگ» يا «كيفر قيامت» و مجازاتِ نابود كننده تفسير كرده اند؛ «2» يعني اين آيه يك

قانون كلي در مورد كيفرهاي الهي كافران بيان مي كند كه از مجازات هاي تربيتي آغاز و سپس به مجازات هاي نابود كننده منتهي مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 85

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران مخالف اسلام، لجوج نيز هستند (و تا خود را به عذاب نابود كننده ي الهي گرفتار نسازند، دست برنمي دارند).

2. ترحّم بر كافران لجوج، سبب سركشي بيش تر آنان مي شود.

3. اگر عذاب نهايي فرا رسد، ديگر اميدي براي افراد بي ايمان نخواهد بود (پس تا دير نشده به فكر چاره باشيد).

4. گاهي عذاب هاي الهي براي بيدار كردن و تضرّع مردم است (پس از اين فرصت ها براي توبه و تضرّع استفاده كنيد).

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و هشتم تا هشتادم سوره ي مؤمنون با بيان نشانه هاي خدا به تحريك حسّ سپاس گزاري و تعقّل كافران مي پردازد و مي فرمايد:

78- 80. وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصرَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ* وَهُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ* وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلفُ الَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

و او كسي است كه براي شما گوش و چشم ها و دل هاي [سوزان پديد آورد، چه اندك سپاسگزاري مي كنيد.* و او كسي است كه شما را در زمين آفريد؛ و فقط به سوي او گردآوري مي شويد.* و او كسي است كه زنده مي كند و مي ميراند؛ و پي در پي آمدن شب و روز، تنها از

آنِ اوست؛ پس آيا خردورزي نمي كنيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين از كافراني ياد شد كه از راه مستقيم منحرف شدند و در برابر دعوت پيامبر اسلام به تكبّر و لجاجت پرداختند.

اينك اين آيات با بيان نشانه هاي خدا آنها را به ياد پروردگار و نعمت هاي

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 86

او مي اندازد، تا تفكر كنند و سپاس گزار شوند و ايمان آورند. «1»

2. در اين آيات به سه نعمت وجود انسان يعني گوش، چشم و دل (و عقل) اشاره شده است؛ چراكه راه هاي اصلي شناخت و آگاهي انسان همين سه طريق است؛ يعني بينايي و شنوايي، كليد درك محسوسات هستند و دل و عقل، كليد درك معقولات و مسائل ماوراي طبيعي.

3. برخي مفسران برآن اند كه علت مقدم شدن گوش بر چشم در اين آيه آن است كه كودكِ انسان نخست مي شنود، سپس پس از چند روز مي بيند. «2»

4. تفكر در آفرينش انسان از خاك، براي شناختن خداي هستي بخش و درك امكان معاد كافي است. خدا همان گونه كه خاك مرده را زنده كرد و انساني را به وجود آورد، مي تواند بار ديگر انسان مرده را زنده كند.

5. تعبير اختلاف شب و روز، يا به معناي جانشين شدن آن دو به جاي هم ديگر است و يا به معناي تفاوت هاي تدريجي شب و روز در طول چهار فصل، كه در هر دو صورت، راه نمايي براي شناخت نظم و ناظم جهان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در نعمت هاي وجود خويش دقت كنيد و خدا را بشناسيد

و سپاس گزار او باشيد.

2. در آفرينش خودتان از زمين دقت كنيد و درس معادشناسي بگيريد.

3. در نظام مرگ و زندگي و گردش شب و روز تفكر كنيد و درس خداشناسي بگيريد.

4. خداشناس تر شويد تا معادشناس و سپاس گزار گرديد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 87

قرآن كريم در آيات هشتاد و يكم تا هشتاد و سوم سوره ي مؤمنون به شبهه انگيزي و بهانه جويي كافران در مورد معاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

81- 83. بَلْ قَالُواْ مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ* قَالُواْ أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظمًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ* لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَءَابَآؤُنَا هذَا مِن قَبْلُ إِنْ هذَآ إِلَّآ أَسطِيرُ الأَوَّلِينَ

(نه،) بلكه (آنان نيز) مِثل آنچه پيشينيان گفته بودند، گفتند.* گفتند: «آيا هنگامي كه مُرديم و خاك و استخوان هايي (پوسيده) شديم، آيا حتماً ما برانگيخته مي شويم؟!* بيقين اين (رستاخيز) از پيش به ما و نياكانمان وعده داده شد؛ اين جز افسانه هاي پيشينيان نيست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران دليلي براي محال بودن معاد و انكار آن نداشتند، بلكه فقط زنده شدن بدن هاي خاك شده را بعيد مي شمردند و آن را اسطوره و افسانه مي پنداشتند و بيش ترين اشكال آنان در مورد معاد جسماني بود.

2. «اساطير» در اصل به معناي صف است و به كلماتي كه در يك رديف قرار مي گيرند سطر مي گويند و اسطوره به معناي نوشته ها و سطوري است كه از ديگران

به يادگار مانده است. از آن جا كه در نوشته هاي پيشينيان افسانه ها و خرافات وجود داشته است اين كلمه معمولًا به داستان هاي خرافي و دروغين گفته مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان پيامبران در طول تاريخ شبهات تكراري در مورد معاد مطرح مي كرده اند (پس جواب هاي آنان را آماده سازيد).

2. مخالفان معاد دليلي براي ردّ معاد ندارند و فقط استبعاد مي كنند و تهمت مي زنند (پس براي پاسخ گويي به آنان آماده باشيد).

3. هم چون خرافه پرستان مشرك، حقايق الهي را افسانه نناميد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 88

قرآن كريم در آيات هشتاد و چهارم تا نودم سوره ي مؤمنون با اشاره به اعترافات مشركان نسبت به مالكيت و ربوبيّت و قدرت خدا، به اثبات حقانيّت معاد مي پردازد و مي فرمايد:

84- 90. قُل لِّمَنِ الْأَرْضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ* سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ* قُلْ مَن رَّبُّ السَّموتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ* سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ* قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ ءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ* سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّي تُسْحَرُونَ* بَلْ أَتَيْنهُم بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكذِبُونَ

بگو: «اگر بدانيد، زمين و كساني كه در آن هستند از آنِ چه كسي است؟!»* بزودي خواهند گفت: «فقط از آنِ خداست.» بگو: «آيا (غافليد) ومتذكّر نمي شويد؟!»* بگو: «چه كسي پروردگار آسمان هاي هفتگانه، و پروردگار تخت بزرگ (جهانداري و تدبير هستي) است؟»* بزودي خواهند گفت: «فقط از آنِ خداست!» بگو: «پس آيا خودنگهداري (و پارسايي) نمي كنيد؟!»* بگو: «اگر مي دانيد، چه كسي فرمانروايي مطلق هر چيزي به دست

اوست، و او پناه مي دهد، و به او پناه داده نمي شود؟!»* بزودي خواهند گفت: «فقط از آنِ خداست!» بگو: «پس چگونه سحر مي شويد؟!»* بلكه حق را براي آنان آورديم؛ و قطعاً آنان دروغ گويند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مهم ترين شبهه ي كافران در مورد معاد جسماني اين بود كه چگونه ذرات خاك شده ي انسان ها جمع آوري مي شود. در اين آيات از سه راه منطقي بر قدرت خدا تأكيد شده تا نشان دهد كه خدا قادر است كه ذرات پراكنده ي انسان را بار ديگر جمع آوري و رستاخيزي به پا كند.

2. اين آيات بر مالكيت خدا و ربوبيّت او و حاكميتش بر جهان هستي تأكيد كرده و از كافران در اين موارد سه گانه اعتراف گرفته است، تا نشان دهد كه خدا بر سراسر هستي حاكم است و قدرت بر جمع آوري انسان ها در قيامت

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 89

را دارد. در پايان نتيجه مي گيرد كه مسئله ي معاد حق است و كافراني كه آن را اسطوره مي خوانند دروغ گو هستند.

3. برخي مفسران احتمال داده اند كه اين سه پرسش و پاسخ ناظر به سه اشكال كافران است؛ يعني مي فرمايد:

الف) اگر انكار معاد به خاطر آن است كه مي پندارند انسان هاي پوسيده از قلمرو مالكيت خدا بيرون اند، بايد گفت كه خدا مالك همه ي هستي است.

ب) اگر انكار معاد به خاطر آن است كه زنده شدن مردگان نياز به پروردگار دارد، بايد گفت كه خدا پروردگار همه ي جهان است.

ج) اگر انكار معاد به خاطر آن است كه مي پندارند رستاخير از حاكميت خدا

بيرون است، بايد گفت كه خدا حاكم به مُلك و ملكوت است. «1»

4. «ربّ» به معناي مالك مُصلِح است و واژه ي «ملكُوت» به معناي حكومت و مالكيت است و «عرش» در اصل به معناي تخت پايه بلند است، اما در اين جا به معناي مجموعه ي عالم هستي است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. حقايق الهي روشن و فطري است و حتي مخالفان دين به آنها اعتراف مي كنند.

2. از مخالفان اسلام در مورد حقايق هستي اعتراف بگيريد تا دروغگويي و حق ستيزي آنان روشن شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 90

قرآن كريم در آيات نود و يكم و نود و دوم سوره ي مؤمنون به نفي فرزند و شريك براي خدا مي پردازد و با بيان پيامدهاي شريك داشتن خدا، برخي صفات او را بيان كرده، مي فرمايد:

91 و 92. مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَي بَعْضٍ سُبْحنَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ* علِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهدَةِ فَتَعلَي عَمَّا يُشْرِكُونَ

خدا هيچ فرزندي نگزيده است و هيچ معبودي با او نيست؛ (و گرنه) در آن صورت حتماً هر معبودي آنچه را آفريده بود، مي برد، و مسلماً برخي آنان بر برخي [ديگر] برتري مي جستند؛ منزّه است خدا از آنچه (او را) وصف مي كنند!* (همان خدايي كه) داناي نهان و آشكار است؛ پس برتر است از

آنچه شريك (او) قرار مي دهند!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به عقيده ي انحرافي فرزند داشتن خدا اشاره شده است.

اين عقيده در ميان مسيحيان و مشركان وجود داشته است؛ «1» يعني مسيحيان، عيسي عليه السلام را فرزند خدا مي دانند و مشركان فرشتگان را فرزند خدا مي پنداشتند و براي آنها سهمي از الوهيت قايل بودند كه از مظاهر شرك به شمار مي آمد. در اين آيه اين عقيده ي شرك آميز نفي شده است؛ چراكه فرزند داشتن نشانه ي نيازمندي است و خدا غني و بي نياز است.

2. در اين آيه دو دليل براي نفي شريك داشتن خدا بيان شده است:

الف) نظام واحدي بر جهان حاكم است و قوانين هماهنگي دارد؛ پس خداي واحدي دارد و اگر دو يا چند خدا وجود داشت، دوگانگي در نظام

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 91

هستي پيدا مي شد و هر خدايي به دنبال تدبير و اداره ي مخلوقات خويش به صورت خاصي مي رفت و نظام جهان فرو مي پاشيد.

ب) اگر دو يا چند خدا وجود داشت، هر كدام از آنها ناقص بود و به دنبال كمال خويش و تكميل قلمرو خود مي رفت كه لازمه ي اين مطلب برتري جويي آنها بر هم ديگر و فروپاشي نظام هستي بود. «1»

3. در اين آيات با اشاره به پاك بودن خدا از تهمت شرك، اشاره شده كه او از پنهان و آشكار جهان آگاه است؛ پس اگر خدايي غير از خودش وجود داشت، حتماً از وجود او اطلاع مي يافت؛ چگونه مشركان ادعايي مي كنند كه خداي آگاه به جهان نيز

از آن اطلاعي ندارد! پس خدا از شرك به دور است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از همه ي اسرار باخبر است، پس با شرك ورزي به او تهمت نزنيد.

2. اگر خدا شريكي داشت، نظام جهان فرو مي پاشيد.

3. خدا هيچ فرزند و شريكي ندارد و از اين تهمت ها به دور است.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 92

قرآن كريم در آيات نود و سوم تا نود و پنجم سوره ي مؤمنون با هشدار به مشركان به قدرت خدا بر انجام وعده ي عذاب تأكيد مي كند و مي فرمايد:

93- 95. قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ* رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظلِمِينَ* وَإِنَّا عَلَي أَن نُّرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقدِرُونَ

(اي پيامبر) بگو: «پروردگارا! اگر آنچه را (از عذاب) به آنان وعده داده مي شود به من بنماياني،* پس پروردگارا، مرا در ميان گروه ستمكاران قرار مده.»* و ما قطعاً تواناييم بر اينكه آنچه را به آنان وعده مي دهيم، به تو بنمايانيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از وعده ي عذاب در اين آيات، يا همان عذاب دنيوي مشركان، هم چون شكست در جنگ بدر است و يا عذاب دنيا و آخرت. «1»

2. اين آيات كه در مكه نازل شده، نوعي دل داري و تسلّي خاطر به پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان مي دهد كه در مكه شديداً تحت فشار مشركان بودند و به آنان گوش زد مي كند كه خدا

بر انجام وعده هاي خود تواناست و ممكن است به زودي مشركان را مجازات كند.

3. اين آيات هشداري به مشركان مكه است كه به ستمكاري خود مغرور نشوند، كه ممكن است به زودي طعم تلخ مجازات الهي را بچشند.

4. روي سخن در اين آيات با پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما در حقيقت مقصود آموزش مؤمنان و تهديد كافران است؛ يعني هر چند پيامبر صلي الله عليه و آله از خدا مي خواهد كه در هنگام مجازات در ميان ستمكاران باقي نماند، ولي مسلماً پيامبر صلي الله عليه و آله مشمول مجازات الهي نبود و در هنگام عذاب در ميان ستمكاران باقي نمي ماند. اين مطلب را براي آموزش به مؤمنان و تهديد كافران فرموده

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 93

است كه بدانند مسئله جدّي است؛ حتي مثل پيامبر صلي الله عليه و آله نيز بايد خود را به خدا بسپارد تا نجات يابد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام وعده هاي الهي را جدّي بگيرند.

2. از عذاب الهي به خدا پناه ببريد و از او ياري بطلبيد كه او كاملًا تواناست.

***

قرآن كريم در آيه ي نود و ششم سوره ي مؤمنون به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مدارا مي دهد و اين كه بدي ها را با نيكي پاسخ دهند و مي فرمايد:

96. ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا

يَصِفُونَ

بدي را بدان (شيوه اي) كه آن نيكوتر است، دفع كن. ما به آنچه وصف مي كنند داناتريم.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از مؤثرترين روش ها براي مبارزه با دشمنان و بيدار كردن غافلان و فريب خوردگان آن است كه انسان براي دفع بدي آنان، روش نيكي را انتخاب كند و حتي به آنان نيكي كند. اين جاست كه در وجدان آنها غوغايي به پا مي شود و شخص بدكار تحت ضربات سرزنش وجدان خويش قرار مي گيرد و در بسياري از موارد در برنامه ي خويش تجديد نظر مي كند.

بدي را با بدي سهل باشد جزا

اگر مردي احسِن الي مَن اسا «1» (سعدي)

2. در مورد قانون «پاسخ دادن بدي به بهترين روش» چند نكته قابل ذكر است:

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 94

اولًا، اين قانون مخصوص مواردي است كه دشمن از آن سوء استفاده نكند و اين كار را دليل ضعف مسلمانان به شمار نياورد و بر جرأت و جسارتش افزوده نشود.

ثانياً، اين قانون به معناي سازشكاري با دشمن و تسليم در برابر ستم نيست، «1» بلكه مظلوم بايد در برابر ستمكار بايستد و انظلام (قبول ظلم) در اسلام پذيرفته شده نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. بدي ها را با نيكوترين صورت دفع كنيد (و در برابر بدكاران بدكاري نكنيد).

2. خدا از رفتار و گفتار مخالفان آگاه است (پس ناراحت مباشيد).

***

قرآن كريم در آيات نود و هفتم و نود و هشتم سوره ي مؤمنون دستور پناه بردن به خدا از وسوسه ها و حضور شيطان ها را صادر مي كند و مي فرمايد:

97 و 98. وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزتِ الشَّيطِينِ* وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ

و بگو: «پروردگارا! از اشارات وسوسه آميز شيطان ها به تو پناه مي برم؛* و پروردگارا! از حضور آنان (نزد خود)، به تو پناه مي برم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. خطاب اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما در حقيقت روش برخورد با وسوسه هاي شيطان را به مسلمانان آموزش مي دهد؛ يعني وقتي كه خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه بايد به خدا پناه ببرد، تكليف ديگران روشن است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 95

2. «هَمَزات» به معناي دفع و تحريك با شدّت است و در اين جا مقصود وسوسه هايي است كه از طرف شيطان در دل انسان افكنده مي شود. «1»

3. «شيطان» در اين آيه شامل همه ي شيطان هاي جن و شيطان صفتان از جنس انسان مي شود كه آشكار يا پنهان هستند.

4. حضور شيطان ها در مجلس آن قدر خطرناك است كه پيامبر صلي الله عليه و آله از اين مطلب به خدا پناه مي برد.

بنابراين حضور انسان در مجلس شيطان صفتان خطرناك تر خواهد بود؛ چراكه ممكن است تحت تأثير وسوسه هاي آنان قرار گيرد.

5. دام هاي شيطاني كه مانع كمال است چيست؟

امام خميني رحمه الله

در اين مورد مي نويسند:

آنچه تو را از حق باز دارد و از جمال جميل محبوب جلّ جلاله محبوب كند شيطان تو است؛ چه در صورت انسان باشد يا جن؛ و آنچه كه به آن وسيله تو را از اين مقصد و مقصود باز دارند دام هاي شيطاني است؛ چه از سنخ مقامات و مدارج باشد يا علوم و كمالات و حِرَف و صنايع يا عيش و راحت يا رنج و ذلّت يا غير اين ها و اين ها عبارت از دنياي مذمومه (: سرزنش شده) است و به عبارت ديگر، تعلّق قلب به غير حق، دنياي اوست و آن مذموم است و دام شيطان است و استعاذه (: پناه بردن به خدا) از آن بايد كرد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 96

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي (و مؤمنان) از القائات شيطاني به خدا پناه ببرند.

2. نه تنها شيطان و شيطان صفتان را در مجلس خود راه ندهيد بلكه از حضور آنان به خدا پناه ببريد.

***

برزخ چيست؟

قرآن كريم در آيات نود و نهم و صدم سوره ي مؤمنون به فرجام ندامت آميز مشركان و آرزوي بازگشت آنان به دنيا و مرحله ي برزخ اشاره مي كند و مي فرمايد:

99 و 100.

حَتَّي إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صلِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّآ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا وَمِن وَرَآئِهِم بَرْزَخٌ إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ

تا هنگامي كه مرگ، يكي از آنان را فرا رسد، مي گويد: «پروردگارا! [مرا] باز گردانيد؛* باشد كه من در آنچه ترك كرده ام، [كار] شايسته اي انجام دهم.» (در پاسخ او گفته مي شود:) هرگز چنين نيست! اين سخني است كه او (فقط) گوينده آن است؛ و فرا روي آنان برزخي است تا روزي كه برانگيخته مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان در هنگام مرگ، كه پرده هاي غرور و غفلت از مقابل ديدگانشان كنار مي رود و گويي سرنوشت دردناك خود را در دوزخ مي بينند، به خود مي آيند و از كوتاهي ها و گناهان خود پشيمان مي شوند و درخواست مي كنند كه آنان را به دنيا باز گردانند تا كارهاي شايسته انجام دهند.

2. «كلّا» «1» يا اشاره به آن است كه به مشركان اجازه ي بازگشت به دنيا داده

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 97

نمي شود، راه بازگشت آنان بسته شده است و يا اشاره به نفي ادعاي مشركان است كه مي گفتند: «ما به دنيا باز گرديم تا گذشته خويش را جبران كنيم.» چراكه اگر آنان به دنيا بازگردند، باز هم به همان برنامه هاي پيشين خود ادامه مي دهند، «1» به طوري كه خودشان هم به اين ادعا اطمينان ندارند؛ از اين رو گفتند: «باشد كه كار شايسته كنيم.» و قرآن پاسخ داد كه اين سخن را به زبان مي گويند.

البته مانعي ندارد كه اين آيه اشاره به

هر دو مطلب باشد. «2»

3. در اين آيات نخست مشركان نام پروردگار را بردند، سپس از يك گروهي تقاضاي بازگشت كردند. اين خطاب به جمع يا به عنوان احترام به خداست و يا اين كه مشركان از خدا فريادرسي كردند و بعد از فرشتگان مرگ خواستند كه آنان را به دنيا باز گردانند. «3»

ولي مانعي ندارد كه مشركان هم از خدا و هم از فرشتگان، تقاضاي بازگشت به دنيا كرده باشند.

4. مقصود از «چيزهايي كه در دنيا ترك گفته اند» و براي جبران آنها خواستار بازگشت به دنيا شدند، اموالي است كه نپرداخته اند و اعمال شايسته اي است كه انجام نداده اند و فرصت هايي است كه از دست داده اند. «4»

5. «بَرزَخ» در اصل به معناي چيزي است كه ميان دو چيز قرار مي گيرد و

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 98

حايل مي شود و به جهاني كه بين دنيا و قيامت است برزخ گفته مي شود كه گاهي به آن عالم ارواح يا عالم قبر نيز گفته مي شود و در اين آيه نيز بدان اشاره شده است.

6. جهان برزخ، همان عالمي است كه در آن جا شهيدان در نعمت اند «1» و كافراني هم چون فرعون در عذاب «2» و منتظر فرا رسيدن رستاخيز عمومي هستند. در احاديث متعدد شيعه و سني به اين عالم اشاره شده است. «3»

7. الهي خواب و بيداري ام «ربّ ارجعون» «4» گفتن بود و از جناب شما پذيرفتن؛ ديگر به چه رو «ربّ ارجعون» گويم كه «انّا اليه راجعون» «5» گويم. «6»

آموزه ها و

پيام ها:

1. مشركان در آستانه ي مرگ از كردار و گفتار خويش پشيمان مي شوند ولي ديگر سودي نخواهد داشت (پس تا دير نشده به فكر چاره باشند).

2. حتي پشيماني مشركان در هنگام مرگ هم، جدّي نيست.

3. تا فرصت دنيا از دست نرفته است كارهاي شايسته انجام دهيد و گذشته را جبران نماييد، كه پس از مرگ تقاضاي بازگشت سودي ندارد.

4. بين دنيا و قيامت، مرحله و جهاني به نام برزخ وجود دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 99

قرآن كريم در آيه ي صد و يكم سوره ي مؤمنون به نداي آغاز رستاخيز و ويژگي هاي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

101. فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَآءَلُونَ

و هنگامي كه در شيپور دميده شود، پس در آن روز هيچ خويشاوندي بين آنان نيست، و از يكديگر پرسش (و درخواست) نمي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «صُور» به معناي شيپور است و در اين جا مقصود اعلام عمومي آغاز رستاخيز است كه به وسيله اي خاص صورت مي گيرد و از آن پس همه ي مردم برانگيخته مي شوند.

2. در قرآن كريم به دو «نَفْخ صُور» اشاره شده است: يكي براي اعلان مرگ عمومي موجودات و دوم براي آغاز رستاخيز و خيزش عمومي موجودات؛ كه آيه ي فوق به مرحله ي دوم اشاره كرده است. «1»

3. يكي از ويژگي هاي رستاخيز آن است كه نظام زندگي دگرگون مي شود و

روابط خويشاوندي حاكم بر زندگي مردم از بين مي رود و هيچ خويشاوندي نمي تواند از ديگري دفاع كند و در برابر عذاب به او ياري رساند. «2»

4. ويژگي دوم رستاخيز آن است كه مردم چنان از صحنه ي رستاخيز در وحشت فرو مي روند كه از حال هم ديگر پرسش نمي كنند و حتي از كودكان

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 100

خود غافل مي شوند و يا از حال خويشاوندان نمي پرسند و يا آن روزي است كه از هم ديگر تقاضاي كمك نمي كنند. «1»

البته اين عدم پرسش در رستاخيز مربوط به مراحل اوليه ي آن است، و گرنه در آستانه ي دوزخ و بهشت يا داخل آنها، مردم از هم ديگر پرسش مي كنند و در آيات قرآن به اين مطلب تصريح شده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگامه ي رستاخيز خويشاوندي سودي ندارد.

2. صحنه ي رستاخيز آن قدر هولناك است كه انسان را از پرسش و امدادخواهي هم بازمي دارد.

3. رستاخيز براي امدادخواهي دير است (پس در دنيا به فكر چاره و امداد باشيد).

***

قرآن كريم در آيات صد و دوم تا صد و چهارم سوره ي مؤمنون به فرجام مؤمنان گران بار و زيانكاران سبكبار در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

102- 104. فَمَن ثَقُلَتْ مَوزِينُهُ فَأُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خلِدُونَ* تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كلِحُونَ

و كساني كه ميزان هاي (عمل) آنان سنگين

است، پس تنها آنان رستگارانند.* و كساني كه ميزان هاي (عمل) آنان سبك است، پس آنان كساني هستند كه به خودشان زيان رسانده اند (و) در جهنّم ماندگارند؛* در حالي كه [شعله هاي آتش به چهره هايشان نواخته مي شود؛ و آنان در آن (آتش) عبوس و زشت منظرند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 101

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در اين آيات از روش مقايسه استفاده كرده است؛ يعني سرنوشت مؤمنان گران بار را با سرنوشت زيانكاران سبك بار به تصوير كشيده و روبه روي هم قرار داده تا مردم بتوانند راه خود را انتخاب كنند.

2. «مَوازين» جمع ميزان، به معناي وسيله ي سنجش وزن است و در اين جا مقصود ترازوي ظاهري دنيوي نيست بلكه مقصود وسيله ي متناسب با سنجش اعمال انسان هاست كه گاهي يك انسان كامل است كه اعمال انسان هاي ديگر را نسبت به او مي سنجند.

3. در احاديث اسلامي حكايت شده كه امام علي عليه السلام و امامان بعدي همان ميزان هاي سنجش هستند؛ «1» يعني اعمال انسان ها را نسبت به الگويي هم چون علي عليه السلام مي سنجند و هر اندازه به اعمال آنها شباهت بيش تري داشته باشد، ارزش بيش تري دارد.

4. با توجه به جمع بودن واژه ي «موازين» اين احتمال نيز وجود دارد كه هر كدام از پيامبران، امامان و اولياي الهي در جهتي كه درخشش بيش تري دارند، الگوي آن قسمت خواهند بود؛ براي مثال، امام حسن عليه السلام الگوي اخلاق نيكو و امام حسين عليه السلام الگوي شجاعت و استقامت در راه خدا هستند.

5. غير مؤمناني كه

ارزش اعمالشان كم است، در واقع «جانشان زيان كرده است»؛ يعني بزرگ ترين سرمايه ي وجودي انسان همان هستي اوست كه اين افراد در بازار تجارت دنيا آن را از دست داده اند و در برابر چيز ارزشمندي به دست نياورده اند.

6. غير مؤمنان زيانكار و سبك بار، در روز رستاخيز ناراحت هستند و چهره درهم مي كشند؛ يعني در اثر شعله هاي آتش كه هم چون ضربات شمشير به صورت آنها نواخته مي شود، پوست صورت آنها درهم كشيده

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 102

مي شود، به طوري كه لب هاي آنان از هم باز مي ماند. «1»

7. مجازات هاي قيامت با گناهان دنيوي تناسب دارند؛ يعني كساني كه در دنيا غالباً در برابر آيات الهي چهره درهم مي كشند و لبخند تمسخرآميز مي زنند، در رستاخيز چهره اي درهم كشيده و لباني باز دارند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان گرانبار پيروز و رستگارند.

2. اعمال سبك و كم ارزش، نشانه ي زيانكاري و از دست دادن سرمايه ي وجودي انسان است.

3. زيانكاران، فرجامي عذاب آلود دارند.

4. با مقايسه ي سرنوشت دو گروه مؤمنان گرانبار و غير مؤمنان زيانكار سبك بار راه خود را انتخاب كنيد.

***

قرآن كريم در آيات صد و پنجم و صد و ششم سوره ي مؤمنون به گفتمان خدا با دوزخيان و بهانه تراشي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

105 و 106. أَلَمْ تَكُنْ ءَايتِي تُتْلَي عَلَيْكُمْ فَكُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ* قَالُواْ رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَكُنَّا قَوْمًا ضَآلِّينَ

(و به آنان گفته مي شود:) آيا آيات من پيوسته بر شما خوانده نمي شد، و همواره آنها را دروغ مي انگاشتيد؟!* مي گويند: « [اي پروردگار ما! بدبختي ما بر ما چيره شد و گروهي گمراه بوديم.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 103

نكته ها و اشاره ها:

1. در روز رستاخيز خدا از دوزخيان پرسش مي كند و آنان را سرزنش مي كند كه چرا در برابر آيات و دلايل الهي كه پيوسته بر شما خوانده مي شد ايستادگي كرديد و آنها را تكذيب نموديد.

هر چند روز رستاخيز هنوز برپا نشده، اما خدا حالات آن روز را براي ما بيان مي كند تا عبرت بياموزيم.

2. دوزخيان به گمراهي خود اعتراف مي كنند، اما بهانه مي آورند كه شقاوت و بدبختي بر ما غلبه كرد؛ يعني آنان مي خواهند انحراف و لجاجت خود را در برابر آيات الهي به سرنوشت بد و شقاوت خويش نسبت دهند.

3. «شِقاوت» كه ضد سعادت است به معناي فراهم بودن اسباب گرفتاري و مجازات و بلاست؛ يعني شرّي كه دامن انسان را مي گيرد؛ البته شقاوت و سعادت انسان چيزي جز نتيجه ي اعمال او نيست و كساني كه سعادت و شقاوت را ذاتي مي دانند، مي خواهند به نوعي جبر پناه ببرند و با فرار از زيربار مسئوليت هاي خود اعمال خلافشان را توجيه كنند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا در رستاخيز از خلافكاران بازخواست مي كند.

2. دوزخيان در رستاخيز هم بهانه تراشي مي كنند.

3. از سرنوشت دوزخيان عبرت بگيريد (و راه درست را انتخاب كنيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 104

قرآن كريم در آيات صد و هفتم تا صد و دهم سوره ي مؤمنون به درخواست نجات دوزخيان و پاسخ منفي خدا و علل آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

107- 110. رَبَّنَآ أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظلِمُونَ* قَالَ اخْسَئُواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ* إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادَي يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرحِمِينَ* فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّي أَنسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ

[اي پروردگار ما! ما را از اين (دوزخ) بيرون آر، و اگر (به بدي) باز گشتيم پس در حقيقت ما ستمكاريم.»* (خدا به آنان) مي فرمايد: «در آن (دوزخ) گم شويد، و [با من سخن مگوييد!* [چرا] كه دسته اي از بندگان من همواره مي گفتند: « [اي پروردگار ما! ايمان آورديم؛ پس ما را بيامرز و بر ما رحم كن؛ در حالي كه تو بهترين رحم كنندگاني؛»* و [لي آنان را به ريشخند گرفتيد، تا (با اين كار) ياد مرا از خاطر شما زدودند؛ و شما همواره به آنان مي خنديديد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات بيان شد كه دوزخيان تقاضاي بازگشت به دنيا را دارند، ولي از اين حقيقت غافل اند كه سراي آخرت روز حساب و جزاست و بازگشت از آن به دنيا ممكن نيست.

2. تعبير «اخسَئُوا» (دور شو) معمولًا براي دور كردن سگ به كار مي رود و اگر در مورد انساني گفته شود، به

معناي پستي او و مستحق بودن او براي مجازات است؛ يعني اين انسان از سگ هم پست تر است.

خداي متعال در قرآن تنها در همين آيه از اين تعبير تند استفاده كرد و آن را در مورد كساني كه بندگان مؤمن و مناجات پيشه اش را مسخره مي كنند به كار برد. اين نشان دهنده ي اهميت استهزاي مؤمنان در پيشگاه خداست.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 105

3. مسخره كردن بندگان مناجات پيشه، عاملِ فراموشي ياد خداست؛ چون ريشخند به مؤمنان مناجات پيشه سبب دوري انسان از آنان و عامل دوري و غفلت از مناجات و ياد خدا مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا براي بندگان مناجات پيشه ي خويش اهميت ويژه اي قايل است و با مخالفانشان به شدت برخورد مي كند.

2. مسخره كردن مؤمنان مناجات پيشه عامل ماندگاري در آتش دوزخ است.

3. مؤمنان دعاگو را ريشخند نكنيد كه عامل فراموشي ياد خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و يازدهم سوره ي مؤمنون به استقامت بندگان خدا و نقش آن در رستگاري آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

111. إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُواْ أَنَّهُمْ هُمُ الْفَآئِزُونَ

براستي من امروز آنان را بخاطر شكيبايي شان، پاداش دادم؛ به اينكه تنها آنان رستگارانند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. صبر و استقامت در برابر ريشخند كافران، پاداشي الهي دارد و انسان را به رستگاري و پيروزي ره نمون مي كند.

2. خدا خود به شكيبايان پاداش مي دهد و اين نشان دهنده ي لطف خاص

خدا نسبت به آنان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. بندگان مناجات گر و شكيبا منتظر رستگاري و پاداش الهي باشند.

2. استقامت در برابر ريشخند مخالفان اسلام، از عوامل رستگاري است و پاداش الهي دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 106

قرآن كريم در آيات صد و دوازدهم تا صد و چهاردهم سوره ي مؤمنون به گفتمان ديگر خدا با دوزخيان و كوتاهي عمر دنيا اشاره مي كند و مي فرمايد:

112- 114. قَالَ كَمْ لَبِثْتُمْ فِي الْأَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ* قَالُواْ لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَسْئَلِ الْعَآدِّينَ* قَالَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا لَّوْ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ

(خدا) مي گويد: «چقدر است تعداد سال هايي كه در زمين درنگ كرديد؟»* (دوزخيان) گويند: «يك روز، يا بخشي از يك روز درنگ كرديم، پس از شمارندگان بپرس.»* (خدا) مي گويد: «اگر (بر فرض) شما مي دانستيد (متوجه مي شديد كه) جز (زمان) اندكي درنگ نكرده ايد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. پرسش و پاسخ هاي خدا با دوزخيان نوعي مجازات رواني آنهاست؛ زيرا آنان را با اين پرسش ها سرزنش مي كند.

2. در اين آيات از عمر دنيا پرسش شده كه در مقايسه با عمر طولاني آخرت، بسيار اندك است؛ «1» زيرا نعمت ها و عذاب هاي رستاخيز نامحدود و جاويدان اما نعمت ها و فرصت هاي دنيايي كوتاه و زودگذر است.

3. دوزخيان خود متوجه شده اند كه برآورد صحيحي از عمر دنيا و آخرت ندارند؛ از اين رو از خدا مي خواهند كه از شمارش گران پرسش كند كه عمر دنيا چه اندازه بوده است.

4. مقصود از شمارش گران در اين آيات ممكن است فرشتگاني باشند كه حساب عمر

انسان ها را دقيقاً نگاه مي دارند. «2»

5. در اين آيات خداي متعال به دوزخيان اشاره كرده كه اگر در دنيا پرده هاي غرور و غفلت را از قلب و فكر خويش كنار مي زديد، متوجه مي شديد كه دنيا جاوداني نيست و براي آخرت تلاش مي كرديد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 107

آموزه ها و پيام ها:

1. عمر جهان كوتاه است (پس هشيارانه به فكر جهان ابدي باشيد).

2. حساب رسان شمارشگر، گذر سريع زمان را بيش تر درك مي كنند.

3. در مورد گذر زمان و مقدار آن دقت كنيد (تا دنياي شما به غفلت نگذرد).

***

قرآن كريم در آيات صد و پانزدهم و صد و شانزدهم سوره ي مؤمنون به هدف داري آفرينش و ارتباط آن با صفات الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

115 و 116. أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَاتُرْجَعُونَ* فَتَعلَي اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَآإِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ

و آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده ايم، و اينكه شما به سوي ما باز گردانده نمي شويد؟!* پس والاتر است خدايي كه سلطان حق است؛ هيچ معبودي جز او نيست؛ پروردگار تخت ارجمند (جهانداري و تدبير هستي) است!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به دو مطلب اساسي اشاره دارد:

الف) جهان هدف دار است و بيهوده آفريده نشده است.

ب) جهان ديگري در پس اين دنيا وجود دارد و همه به سوي خدا بازمي گردند و رستاخيزي در پيش است.

2. اگر جهان

با اين عظمت و مقدمات و برنامه هايي كه دارد، صرفاً براي همين چند روز دنيا باشد، زندگي پوچ و بي معنا مي شود.

پس آفرينش جهان هدفي بزرگ دارد كه همان بازگشت به سوي خدا و رستاخيز است و هر كس نتيجه ي اعمال خود را در آن جا خواهد ديد و كمال نهايي جهان تحقق خواهد يافت.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 108

3. در اين آيات به چهار صفت خدا اشاره شده كه همه ي آنها با هدف داري جهان ارتباط دارند. اين صفات عبارت اند از:

مالكيت و حاكميت خدا، حقانيّت وجود خدا، شريك نداشتن خدا و مقام ربوبيّت و پروردگاري او.

يعني اگر خدا باطل باشد ممكن است آفرينش باطل و بيهوده اي داشته باشد، اما خدايي كه خود حق است، جز حق از او صادر نمي شود.

و نيز اگر خدا ناتوان يا داراي شريك باشد، ممكن است كسي او را از هدفش باز دارد، اما اگر خدايي يكتا، مالك و حاكم بر جهان باشد، مي تواند هدفي والا و جهاني ديگر در پس دنيا قرار دهد؛ چون كسي نمي تواند مانع در برابر او ايجاد كند.

و نيز خدايي كه ربّ و تربيت كننده است و جهان تحت زمام داري اوست، حتماً هدفي در پرورش و اصلاح جهان دارد.

4. «ربّ» به معناي پرورش دهنده و مالك اصلاح گر، «عرش» به معناي تخت و در اين جا كنايه از قلمرو حكومت خداست «1» و «كريم» به معناي شريف، پرفايده و نيكوست و از آن جا كه عرش الهي داراي اين صفات است، با صفت

كريم، وصف شده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان مجموعه اي هدف دار است؛ آن را بي هدف و بيهوده نپنداريد.

2. آفرينشِ جهاني بي هدف با صفات الهي ناسازگار است.

3. هدف آفرينش انسان ها، بازگشت به سوي خدا و كمال نهايي و رستاخيز الهي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 109

قرآن كريم در آيه ي صد و هفدهم سوره ي مؤمنون به دليل نداشتن شرك و كافران نارستگار اشاره مي كند و مي فرمايد:

117. وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهًا ءَاخَرَ لَابُرْهنَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكفِرُونَ

و هر كس معبود ديگري را با خدا بخواند (و بپرستد،) كه برايش هيچ دليل روشني بدان نيست، پس حساب او تنها نزد پروردگارش خواهد بود؛ بيقين كافران رستگار نخواهند شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان فقط ادعا مي كنند و هيچ دليلي براي اثبات شرك ندارند. آنان كوركورانه از پدرانشان تقليد مي كنند و به دنبال خرافاتي هم چون بت پرستي و شرك مي روند، در حالي كه توحيد داراي دلايلي روشن و متعدد است.

2. سوره ي مؤمنون با بيان رستگاري مؤمنان شروع شد و اينك در آيات پاياني سوره به نارستگاري كافران اشاره مي كند؛ يعني اين سوره درونمايي از زندگي و فرجام مؤمنان و كافران ارائه مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك عامل نارستگاري است و حساب رسي فقط با خداست.

2. به دنبال چيزي برويد كه دليل و برهان دارد.

***

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي مؤمنون روش دعا را آموزش مي دهد و با ياد رحمت الهي مي فرمايد:

118. وَقُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَيْرُ الرحِمِينَ

و بگو: «پروردگارا! بيامرز و رحم كن؛ در حالي كه تو بهترين رحم كنندگاني!»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 110

نكته ها و اشاره ها:

1. در سوره ي مؤمنون مطالب زيادي در مورد كافران و مشركان بيان شد و اينك در آخرين آيه به عنوان نتيجه گيري، به پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند كه اكنون كه گروهي در بيراهه هاي كفر و ستم سرگردان اند و لجاجت مي كنند، تو خود را به خدا بسپار و از او آمرزش و رحمت بخواه.

2. اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله روش دعا و محتواي آن را مي آموزد، ولي در حقيقت اين آموزشي براي تمام مؤمنان راستين است؛ زيرا اگر پيامبر نيازمند آمرزش و رحمت الهي است ما بيش تر بدان نيازمنديم.

3. نخست از خدا آمرزش بخواهيد، تا از گناهان پاك شويد و زمينه ي نزول رحمت الهي فراهم گردد، سپس از او تقاضاي رحمت كنيد.

4. در برخي احاديث روايت شده كه آغاز سوره ي مؤمنون و پايانش از گنجينه هاي عرش خداست و هر كس به سه آيه ي آغاز آن عمل كند و از چهار آيه ي پاياني آن اندرز بگيرد، اهل نجات و رستگاري است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هم چون پيامبر اكرم صلي الله

عليه و آله از خدا آمرزش و رحمت بخواهيد كه بهترين رحم كننده خداست.

2. روش و محتواي دعا را از قرآن فراگيريد. «2»

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 111

بخش دوم: سوره ي نور

اشاره

تربيت اجتماعي و اخلاقي مسلمانان

عفت ورزي و مبارزه با آلودگي ها

بهداشت جنسي

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 113

اول: سيماي سوره ي نور

اشاره

سيماي سوره ي نور

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي مبارك نور، داراي 64 آيه، 1316 كلمه و 5680 حرف است.

نزول

اين سوره در مدينه (قبل از سوره ي «حج» و پس از سوره ي «نصر») بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و صد و دومين سوره ي قرآن در ترتيب نزول است و در چينش كنوني قرآن بيست و چهارمين سوره به شمار مي آيد.

نام ها

تنها نام اين سوره «نور» است، و سبب نام گذاري آن است كه هفت بار واژه ي نور در آن تكرار شده است.

فضايل

در مورد فضيلت سوره ي نور از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

هر كس اين سوره را در هر شبانه روز قرائت كند، كسي از خانواده اش تا پايان عمر، گرفتار عمل منافي عفت (زنا) نخواهد شد. «1»

تذكر: قبلًا بيان شد كه اين گونه آثار سوره ها، در حقيقت براي تلاوت و عمل به آيات آن است. آري؛ چنانچه انسان سوره ي نور را بخواند و در مضامين آن در مورد اعمال منافي عفت دقت و به هشدارهاي آن توجه كند، دامنش از اين آلودگي ها پاك خواهد ماند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 114

ويژگي ها:

اين سوره تنها سوره ي قرآن است كه با واژه ي «سوره» آغاز مي شود و آيه ي 35 اين سوره كه با جمله ي «اللّه نور السموات والارض» آغاز مي شود آيه ي نور نام دارد.

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

1. تربيت اجتماعي و اخلاقي مسلمانان؛

2. بيان آداب و اخلاق و احكام اسلامي؛

3. حفظ پاك دامني و عفت مردم و مبارزه با آلودگي هاي جنسي.

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. اشاراتي به مبدأ و توحيد و بيان نشانه هاي خدا (در آيات 41 به بعد)؛

2. اشاراتي به معاد.

ب) اخلاق:

1. بيان آداب معاشرت (در آيات 60- 61)؛

2. بيان اصول تربيت فرزندان (در آيات 58- 59)؛

3. بيان آداب زندگي خانوادگي و ورود به خانه ها (در آيات 27- 29)؛

4. لزوم تسليم بودن در برابر خدا كه پشتوانه ي اجراي همه ي دستورات الهي است (در آيه ي 54)؛

5. تشويق انفاق به خويشان و بينوايان (در آيه ي 22)؛

6. رعايت ادب در سخن گفتن با پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيه ي 62).

ج) احكام:

1. قوانين شديد مجازات زن و مرد زناكار (در آيات 2- 3)؛

2. دستور به كنترل چشم و نگاه نكردن به نامحرم (در آيات 30- 31)؛

3. دستور حجاب براي زنان مسلمان و نكوهش بي حجابي (در آيه ي 31)؛

4. دستور ازدواج براي جلوگيري از انحرافات (در آيات 32- 33)؛

5. دستور مجازات كردن كسي كه به ديگران تهمت مي زند (در آيه ي 4)؛

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 115

6. دستور لِعان براي كسي كه به همسرش تهمت زند (در آيات 6- 9)؛

7. اشاره اي به لزوم نماز و زكات (در آيه ي 56).

د) داستان:

1. داستان تهمتي كه به يكي از همسران پيامبر زدند (جريان افك) (در آيات 11- 21)؛

2. يادآوري داستان موسي عليه السلام (در آيات 35- 36).

ه) مطالب فرعي:

1. اشاره اي به حكومت جهاني مؤمنان شايسته در زمان امام عصر (عج) (در آيه ي 55)؛

2. لزوم دوري از گام هاي شيطاني (در آيه ي 20)؛

3. نور الهي كه در

آسمان ها و زمين جلوه گر است (در آيه ي 35)؛

4. خلقت جان داران از آب (در آيه ي 45).

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 116

دوم: محتواي سوره ي نور

اشاره

قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي نور به عظمت اين سوره و محتواي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1. سُورَةٌ أَنزَلْنهَا وَفَرَضْنهَا وَأَنزَلْنَا فِيهَآ ءَايتٍ بَيِّنتٍ لَّعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

[اين سوره اي است كه آن را فرو فرستاديم، و (قوانين) آن را واجب نموديم، و در آن آيات روشني فرو فرستاديم، تا شايد شما متذكر شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «سُوره» در اصل به معناي ارتفاع و بلندي بناست و به ديوارهاي بلند اطراف شهرها نيز گفته مي شود؛ سپس به هر بخش از چيزي كه از بخش ديگر آن جدا شده سور گفته شده است و از اين رو به سوره هاي قرآن كه بخش هاي قرآن را از هم ديگر جدا مي سازد نيز سوره مي گويند. «1»

2. منظور از «آيات بيّنات» (آيات روشن و روشنگر) در اين جا عقايد قرآني هم چون توحيد و يا دلايل احكام و قوانين است كه در اين سوره آمده است. «2»

3. همه ي سوره هاي قرآن از طرف خدا فرود آمده است؛ پس تأكيد بر نزول سوره ي نور از طرف خدا و احكام و قوانين و آياتي كه در آن فرود آمده است، نشان دهنده ي اهميّت اين سوره است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 117

4. بيان

قوانين الهي «1» و آيات اين سوره براي يادآوري و متذكّر شدن انسان هاست. شايد اين مطلب اشاره به آن است كه ريشه ي اعتقادات و برنامه هاي عملي اسلام در درون فطرت انسان هاست و آيات قرآن آنها را يادآوري مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. احكام و آيات سوره ي نور از اهميّت ويژه اي برخوردارند (پس بدانها توجه بيش تري بنماييد).

2. به قوانين سوره ي نور و آيات روشنگر آن دل بسپاريد، تا بيداردل شويد.

***

مجازات هاي اسلامي

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي نور به كيفر زناكاران و لزوم سخت گيري در اين مورد و آداب مجازات آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

2. الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُواْ كُلَّ وحِدٍ مِّنْهُمَا مِاْئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ

زن زناكار و مرد زناكار، هر يك از آن دو را صد ضربه تازيانه بزنيد؛ و اگر به خدا و روزِ بازپسين ايمان داريد، نسبت به آن دو، در (كار) دين خدا هيچ دلسوزي شما را گرفتار نكند؛ و بايد دسته اي از مؤمنان مجازات آن دو را مشاهده كنند.

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 118

1. عمل منافي عفت (زنا) به معناي آميزش جنسي مرد

و زني است كه همسر قانوني هم ديگر نيستند. اسلام با اين عمل زشت به شدّت برخورد كرده است؛ زيرا:

الف) عمل منافي عفت (زنا) نظام خانواده را فرو مي پاشد.

ب) عامل پيدايش فرزندان نامشروع مي شود كه معمولًا اين افراد تبديل به جنايتكاران خطرناكي مي شوند.

ج) رابطه ي فرزندان را با پدر واقعي مبهم و تاريك مي كند و گاهي سبب سقط جنين و جناياتي مانند آن مي شود.

د) عامل برخوردها و كشمكش هاي اجتماعي بين هوس بازان مي شود.

ه) عامل بيماري هاي مختلف آميزشي و رواني مي شود.

و) رواج اين عمل زشت در اجتماع، زنان را به كالايي جنسي تبديل مي كند، همان طور كه اين كار در عصر ما به برده داري نوين شهرت يافته و هر ساله ميليون ها زن در سراسر جهان براي اين كار خريد و فروش مي شوند. «1»

2. در اسلام با عمل زشت (زنا) به شدت برخورد شده است، به طوري كه طبق آيه ي فوق صد تازيانه به مرد و زن زده مي شود و اگر اين دو نفر داراي همسر قانوني باشند، يا زنا با محارم و يا به صورت اجبار صورت گيرد، حكم آن اعدام است. «2»

3. در اين آيه تأكيد شده كه مجازات زناكار در حضور مردم صورت گيرد و گروهي از مؤمنان (يعني حد اقل سه نفر) شاهد اجراي حكم باشند. «3» فلسفه ي اين حكم آن است كه:

الف) كيفر زناكار درس عبرتي براي ديگران شود و از گسترش اين پديده در اجتماع جلوگيري شود؛ زيرا بسياري از مردم از ترس آبروي خويش اقدام

تفسير قرآن مهر جلد

چهاردهم، ص: 119

به گناه نمي كنند.

ب) شرم ساري مجرم مانع ارتكاب مجدد او در آينده شود.

ج) اجراي مجازات در حضور مردم مانع از خودكامگي افراد و افراط و تفريط در آن مي شود.

د) اجراي حكم در حضور مردم، مانع تهمت زدن افراد به قاضي و مجريان مي شود و از شايعات جلوگيري مي كند.

4. در اين آيه «زن بدكار» قبل از «مرد بدكار» ذكر شده است؛ شايد به خاطر آن كه عمل منافي عفت (زنا) براي همه زشت است اما از زنان قبيح تر است و عواقب شوم آن نيز براي زنان بيش تر است. «1»

5. در هنگام اجراي قانون الهي در مورد زناكار، گرفتار احساسات كاذب نشويد؛ زيرا ترحّم بر اين افراد عامل گسترش فساد و آلودگي در اجتماع مي شود.

6. ايمان به خدا و قيامت عامل و ضامن اجراي دقيق احكام الهي است؛ زيرا هر كس ايمان به مبدأ و معاد دارد، در برابر فرمان خدا به صورت مطلق تسليم است. ايمان به خداي عالم و حكيم باعث مي شود كه بداند كه خدا هر حكمي را طبق فلسفه و مصلحتي قرار داده است و ايمان به قيامت باعث مي شود كه از تخلف در برابر فرمان خدا هراسان باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. حرمت قوانين الهي را نگاه داريد و قانون شكنان را به سختي مجازات كنيد.

2. با عمل منافي عفت (زنا) در جامعه ي خويش مبارزه كنيد.

3. عفت شكنان جامعه را رسوا سازيد و به صورت علني آنان را مجازات كنيد (تا ديگران عبرت بياموزند).

4. ايمان به خدا و رستاخيز با ترحّم و تساهل در برابر قانون شكنان ناسازگار است.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 120

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي نور به جريان ازدواج زناكاران اشاره مي كند و مي فرمايد:

3. الزَّانِي لَايَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَايَنكِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذلِكَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ

مرد زناكار جز با زن زناكار يا زن مشرك ازدواج نمي كند؛ و زن زناكار، جز مرد زناكار يا مرد مشرك، با او ازدواج نمي كند؛ و اين (ازدواج) بر مؤمنان حرام شده است.

شأن نزول:

روايت شده كه برخي از زنان در مكه مشهور به آلودگي بودند و مردي از مسلمانان از پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه خواست كه با يكي از آنان ازدواج كند. آيه ي فوق فرود آمد و مؤمنان را از اين كار منع كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد اين آيه چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) برخي معتقدند كه اين آيه بيان يك واقعيت عيني است كه معمولًا آلودگان به دنبال آلودگان مي روند و هم جنس با هم جنس پرواز مي كند، اما افراد پاك و باايمان هرگز به دنبال افراد آلوده نمي روند. در اين صورت مي تواند آيه مربوط به «ازدواج» نباشد و مقصود از «نكاح» همان هم بستري نامشروع با افراد آلوده يا مشرك باشد كه مورد نكوهش قرآن قرار گرفته و انسان هاي مؤمن به طور تكويني و فطري به دنبال اين كار نمي روند و آن را بر

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 121

خود ممنوع مي سازند. «1»

ب) تفسير دوم آن است كه اين آيه اين حكم شرعي را بيان مي كند كه مؤمنان حق ندارند با افرادي كه مشهور به زناكاري هستند، قبل از توبه، ازدواج كنند و اين كار بر مؤمنان حرام است.

اين تفسير موافق برخي احاديث و شأن نزول هاست كه در مورد آيه روايت شده است. «2»

2. در برخي از احاديث از امام باقر و امام صادق عليهما السلام روايت شده كه اين آيه در مورد مردان و زناني است كه در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله آلوده بودند و خدا مسلمانان را از ازدواج با آنان منع كرد و هم اكنون نيز هر كس مشهور به عمل منافي عفت شود و حدّ زنا بر او جاري گردد سزاوار نيست كسي با او ازدواج

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 122

كند تا توبه اش ثابت گردد. «1»

3. در حديثي از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

اين آيه در مدينه نازل شد، ولي زن و مرد زناكار را مؤمن نناميد؛ پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: شخص زناكار به هنگامي كه مرتكب اين عمل مي شود، مؤمن نيست و نيز شخص سارق به هنگامي كه مشغول دزدي است، مؤمن نيست، چراكه به هنگام انجام اين عمل ايمان را از او بيرون مي آورند، همان گونه كه پيراهن را از تن بيرون مي آورند. «2»

برخي مفسران از اين آيه و اين روايت استفاده كرده اند كه

عطف مشركان بر زناكاران در اين آيه براي بيان اهميت مطلب است، يعني زنا هم طراز شرك است «3» (كه ايمان را از انسان مي زدايد).

4. اين آيه در مورد ازدواج زنان و مردان آلوده سخت گيري كرده است و آنان را از ازدواج با مؤمنان پاك دامن ممنوع ساخته است. شايد فلسفه ي اين حكم چند چيز باشد:

الف) معمولًا افراد آلوده به عمل نامشروع (زنا) گرفتار بيماري هاي آميزشي مي شوند كه ازدواج آنان با مؤمنان پاك دامن عامل انتقال بيماري و شيوع آن مي شود و ممنوعيت ازدواج با آنان از اين كار جلوگيري مي كند.

ب) ممنوعيت ازدواج مؤمنان پاك دامن با زناكاران سبب مي شود كه افراد ناپاك تحريم اجتماعي شوند و اين عامل رواني موجب دوري افراد از عمل منافي عفت مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 123

آموزه ها و پيام ها:

1. در كار ازدواج زنان و مردان آلوده، سخت گيري كنيد.

2. زنان و مردان آلوده لياقت ازدواج با مؤمنان پاك دامن را ندارند (مگر آن كه توبه كنند).

***

قرآن كريم در آيات چهارم و پنجم سوره ي نور به مجازات هاي سنگين تهمت زدن به زنان اشاره مي كند و با گشودن راه توبه مي فرمايد:

4 و 5. وَالَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُواْ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَآءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمنِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُواْ لَهُمْ شَهدَةً أَبَدًا وَأُوْلئِكَ هُمُ الْفسِقُونَ* إِلَّا الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذلِكَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

و كساني كه زنان

پاكدامن را (به زنا) نسبت مي دهند، سپس چهار گواه (بر مدعاي خود) نياورند، پس آنان را هشتاد تازيانه بزنيد، و هيچ گواهي را هرگز از آنان نپذيريد؛ و تنها آنان نافرمانبردارند.* مگر كساني كه پس از آن توبه كنند و اصلاح نمايند، پس (توبه آنان پذيرفته مي شود چرا) كه خدا بسيار آمرزنده (و) مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين مجازات شديدي براي زناكاران بيان شد و از آن جا كه ممكن است اين موضوع دست آويزي براي افراد مغرض براي تهمت زدن به افراد پاك شود بلا فاصله در اين آيه مجازات شديد تهمت زنندگان را بيان كرده است تا جلوي سوء استفاده از احكام الهي را بگيرد و كسي جرأت نكند به آبروي مردم تعرّض كند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 124

2. در اين آيه سه مجازات شديد براي تهمت زنا بيان شده است:

الف) هشتاد ضربه تازيانه كه به تهمت زننده مي زنند؛

ب) بي اعتبار بودن گواهي تهمت زننده در محاكم قضايي؛

ج) تهمت زننده فاسق شمرده مي شود و در جامعه رسوا مي گردد.

3. در اصطلاح فقهي به تهمت ناموسي «قذف» مي گويند و آن عبارت است از متهم كردن كسي به عمل منافي عفت يا فحش دادن به او. اگر اين سخنان به طور صريح گفته شود، هشتاد تازيانه مجازات دارد و اگر فحش به طور صريح نباشد، مقدار مجازات آن به دست حاكم شرع است كه بر اساس كيفيت جرم و شرايط آن تصميم مي گيرد و فرد خطاكار را تعزير مي كند. «1»

4.

اين سخت گيري ها در مورد تهمت زنا، اولًا سبب مي شود كه آبروي افراد پاك دامن محفوظ بماند.

ثانياً، اين حكم الهي از مفاسد فراوان اجتماعي و اخلاقي جلوگيري مي كند؛ با تهمت زدن به مردم، محيط سوء ظن و بدبيني حاكم مي شود و بازار شايعه رواج مي يابد و موجوديت خانواده ها به خطر مي افتد.

5. «يَرمُونَ» در اصل به معناي سنگ يا تير انداختن و در اين جا كنايه از تهمت زنا زدن است؛ چراكه گويي اين سخنان هم چون تيري بر پيكر فرد مي نشيند و او را مجروح مي سازد.

6. شخص تهمت زننده بايد چهار شاهد بياورد و اگر نتوانست چهار شاهد بياورد، مجازات مي شود، در حالي كه در اسلام براي گناهان بزرگ هم چون كشتن افراد، دو شاهد كافي است.

اين سخت گيري در چهار شاهد شايد به منظور حفظ آبروي مردم باشد و ديگر اين كه در مسئله ي قتل، در صورت اثبات، فقط قاتل مجازات مي شود، اما در مسئله ي زنا، در صورت اثبات، غالباً مرد و زن خطاكار هر دو مجازات

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 125

مي شوند؛ از اين رو چهار شاهد لازم دارد. «1»

7. در اين آيات بيان شده كه اگر شخص تهمت زننده توبه كند و گذشته را اصلاح نمايد، خدا توبه اش را مي پذيرد.

يعني اين شخص ديگر فاسق نخواهد بود و در صورت عادل شدن، به طور طبيعي، گواهي او قبول خواهد شد. «2»

8. اين آيه پس از ذكر توبه، به شرط قبولي توبه اشاره كرده است؛ توبه ي كسي پذيرفته مي شود كه اصلاح و جبران كند؛

يعني اگر كسي به ديگري تهمت زد و آبروي او را لكه دار ساخت، بايد در برابر كساني كه تهمت زده برود و گفته ي خود را تكذيب كند و اعاده ي حيثيت از متّهم به عمل آيد؛ به عبارت ديگر، تهمت شامل حقّ الهي و حقّ الناس است. حق الهي با توبه بخشيده مي شود، اما حق مردم با اصلاح و بخشش آنان جبران مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. مواظب سخنان خود باشيد! متهم ساختن كسي به عمل منافي عفت كيفر شديدي دارد.

2. در اسلام آبروي مردم بسيار محترم است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 126

3. هر كس آبروي مردم را مي برد، او را مجازات قضايي، اجتماعي و تنبيه بدني كنيد.

4. راه توبه و بازگشت به سوي خداي مهربان باز است.

5. تهمت زنندگان، توبه كنند و كار خويش را اصلاح و جبران نمايند.

***

قرآن كريم در آيات ششم تا نهم سوره ي نور به «لِعان» يا راه حل اختلافات ناموسي درون خانواده اشاره كرده، مي فرمايد:

6- 9. وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَآءُ إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهدَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهدتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصدِقِينَ* وَالْخمِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكذِبِينَ* وَيَدْرَؤُاْ عَنْهَا الْعَذَابَ أَن تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهدتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكذِبِينَ* وَالْخمِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَآ إِن كَانَ مِنَ الصدِقِينَ

و كساني كه به همسران خود نسبت (زنا) مي دهند، در حالي

كه گواهاني جز خودشان براي آنان نبوده، پس گواهي يكي از آنان، چهار (بار) گواهي دادن به (نام) خداست، كه قطعاً او از راستگويان است؛* و (گواهي) پنجم اين است كه (بگويد:) لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد.* و از آن (زن) مجازات (زنا) را دور مي كند اينكه، گواهي دهد چهار (بار) گواهي دادن به (نام) خدا، كه قطعاً آن (شوهر) از دروغگويان است.* و (بار) پنجم (گواهي دهد) كه خشم خدا بر او باد اگر (شوهرش) از راستگويان باشد.

شأن نزول:

حكايت شده كه پس از نزول آيات قبل در مورد مجازات تهمت ناموسي، يكي از انصار به نام سَعد بن عباده اين پرسش را مطرح كرد كه حكم اين مطلب در مورد همسر انسان چيست؟ با توجه به اين كه نه مي توان چهار شاهد آورد و نه مي توان خلافكار را به قتل رساند و نه مي توان آن مطلب را

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 127

گفت؛ زيرا قدف است و هشتاد تازيانه دارد.

و پس از مدت كوتاهي همين اتفاق در مورد هلال بن اميّه و همسرش افتاد. او نزد پيامبر صلي الله عليه و آله شكايت كرد و قرار شد كه حدّ قذف در مورد هلال اجرا شود، ولي وحي الهي فرود آمد و راه حلّي در اين مورد به مسلمانان ارائه كرد، كه آن را «لِعان» نامند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين حكم قذف (تهمت ناموسي به زنان مؤمن) بيان شد كه هشتاد تازيانه بود و اين

آيات نوعي استثنا و تبصره به آن حكم است؛ يعني اگر شوهري همسر خويش را به عمل منافي عفت متّهم سازد، ولي چهار شاهد بر اين مطلب نداشته باشد و همسرش نيز منكر آن باشد، حدّ قذف و زنا بر آن دو جاري نمي شود؛ زيرا ممكن است مرد يا زن راست گو باشند. از اين رو در اين موارد «لِعان» صورت مي گيرد كه آداب آن در اين آيات بيان شده است.

2. در برنامه ي «لِعان» شوهر به پنج جمله ي اساسي اقرار مي كند تا سخن او اثبات شود و از مجازات قذف نجات يابد؛ يعني چهار بار اقرار مي كند و خدا را گواه مي گيرد كه خودش راست گوست و عمل منافي عفت همسرش را ديده است.

و در مرتبه ي پنجم بگويد: اگر دروغ مي گويد، لعنت خدا بر خودش باشد.

3. در برنامه ي «لِعان» زني كه مورد تهمت قرار گرفته است، بر سر دو راهي قرار مي گيرد؛ يعني اگر سكوت كند، تهمت شوهرش به او ثابت و حدّ زنا بر او

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 128

جاري مي شود، اما اگر به سخن آيد و پنج مطلب اساسي را اقرار كند، از مجازات نجات مي يابد؛ يعني چهار مرتبه اقرار كند و خدا را گواه بگيرد كه شوهرش دروغ مي گويد.

و در مرتبه ي پنجم بگويد: اگر شوهر من راست گوست، خشم خدا بر من باد.

4. لِعان راه حل عادلانه اي براي نجات مرد و زن از اين بن بست است؛ يعني اجراي اين برنامه چند حكم قطعي دارد:

الف) مرد را از دست همسر

خلافكار نجات مي دهد و او را مجبور به سكوت يا آوردن چهار شاهد و آبرو ريزي نمي سازد، بلكه شكايت خود را مطرح مي كند.

ب) اين مرد و زن از مجازات حدّ زنا نجات مي يابند.

ج) به زندگي زناشويي آنان خاتمه مي دهد و آنان را بدون طلاق از هم ديگر جدا مي سازد؛ چرا كه ادامه ي اين زندگي براي هر دو طرف بسيار دشوار است.

د) اين مرد و زن براي هميشه بر هم ديگر حرام مي شوند و امكان ازدواج مجدد نخواهند داشت.

ه) تكليف فرزندي كه در اين ماجرا متولد مي شود روشن مي گردد؛ يعني آن فرزند نسبتي با شوهر نخواهد داشت، ولي نسبتش با مادر بر قرار است. «1»

5. مرد و زن مسلمان در محيط اسلامي و همراه با تعهدات مذهبي، در برابر حاكم اسلامي، خدا را بر خود گواه مي گيرند و در صورت دروغ گفتن، لعنت و خشم او را بر خويشتن روا مي دارند؛ البته براي يك مسلمان بسيار سخت است كه اين گونه دروغ بگويد و خود را از رحمت الهي دور و مشمول خشم او كند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 129

6. در مورد قذف و تهمت ناموسي زدن افراد به بيگانگان چهار شاهد لازم است، اما در مورد همسر چهار بار اقرار و گواه گرفتن خدا كافي است.

شايد اين تفاوت به خاطر آن باشد كه معمولًا افراد به بيگانگان زود تهمت مي زنند، ولي به همسر خويش به زودي راضي نمي شوند كه تهمت بزنند و اگر هم چنين چيزي واقع شده باشد چهار شاهد آوردن مستلزم

آبرو ريزي است؛ از اين رو به چهار بار گواه گرفتن خدا اكتفا شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مبارزه با مفاسد اجتماعي و قانون گذاري در اين مورد، حرمت خانواده ها را حفظ كنيد.

2. تهمت زدن به همسر، شوهر را از رحمت الهي دور مي سازد.

3. اگر تهمت ناموسي در خانواده پيش آمد، آن را نزد حاكم اسلامي با لعان حل و فصل كنيد (و به سطح جامعه نكشيد).

4. اصل بر راست گويي زن و شوهر نسبت به هم ديگر است و سخن آنان را به صورت لعان بپذيريد (و نياز به شاهد آوردن و آبرو ريزي نيست).

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي نور به بخشش و رحمت الهي در قانون لِعان اشاره مي كند و مي فرمايد:

10. وَلَوْ لَافَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ

و اگر بخشش خدا و رحمتش بر شما نبود و اينكه خدا بسيار توبه پذير [و] فرزانه است، (حتماً عذابي بزرگ به شما مي رسيد.)

نكته ها و اشاره ها:

1. برنامه ي «لِعان» فضل و رحمت الهي براي مسلمانان است؛ يعني قانون اصلي در مورد تهمت ناموسي، همان حدّ قذف است. كسي كه به ديگري

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 130

تهمت (زنا) بزند و چهار شاهد نداشته باشد، بايد هشتاد تازيانه بخورد، اما خدا به خاطر رحمت و موهبتش نسبت به همسران لطف كرد و تبصره اي براي اين قانون بيان كرد

كه هر گاه تهمت ناموسي در درون خانواده پيدا شد، مسئله با لِعان حل و فصل شود و نياز به چهار شاهد و آبروريزي نباشد.

2. مضمون آيه ي فوق در آيات 14 و 20 سوره ي نور تكرار شده است، اما در اين جا به صورت جمله ي شرطيه بيان شده و پاسخ آن حذف گرديده است تا اهميت مطلب را نشان دهد و احتمالات متعددي در ذهن انسان برانگيزد كه با هر كدام مفهوم تازه اي پيدا مي شود.

يعني اگر فضل و رحمت الهي نبود، قوانيني براي تربيت شما قرار نمي داد و نظام زندگي خانوادگي شما فرو مي پاشيد و شما را گرفتار و مجازات مي كرد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون لِعان جلوه اي از رحمت، فضل و توبه پذيري خداست.

2. خدا به خاطر فضل و رحمت خويش نمي خواهد كه بر شما سخت گيري كند و نظام خانواده فرو ريزد.

3. با توبه و عمل به دستورات خدا (در مورد لعان) مهر و بخشش الهي را به دست آوريد (و از عذاب او رها شويد).

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 131

ماجراي تهمت بزرگ

قرآن كريم در آيات يازدهم تا سيزدهم سوره ي نور به ماجراي تهمت بزرگ مي پردازد و با اشاره به گناهكاري تهمت زنندگان و پيامد قضايي

آن، به انتقاد و سرزنش مؤمنان مي پردازد و مي فرمايد:

11- 13. إِنَّ الَّذِينَ جَآءُو بِالْافْكِ عُصْبَةٌ مِّنكمْ لَاتَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكمْ لِكلِّ امْرِي ءٍ مِّنهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّي كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ* لَّوْ لَآإِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْراً وَقَالُوا هذَآ إِفْكٌ مُّبِينٌ* لَّوْ لَاجَآءُو عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَآءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُواْ بِالشُّهَدَآءِ فَأُوْلئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَذِبُونَ

در واقع كساني كه آن دروغ بزرگ را (به ميان) آوردند، گروهي پيوسته از شما هستند؛ مپنداريد كه آن (ما جرا) براي شما بد است، بلكه آن براي شما نيكوست؛ براي هر انساني از آنان، آن گناهي است كه بدست آورده است؛ و كسي از آنان كه عمده آن (دروغ) را سرپرستي كرد، عذاب بزرگي براي اوست!* چرا هنگامي كه آن (دروغ بزرگ) را شنيديد، مردان مؤمن و زنان مؤمن به خودشان گمان نيك نبردند و نگفتند اين دروغ بزرگِ آشكاري است؟!* چرا چهار گواه بر آن نياوردند؟! و اكنون كه اين گواهان را نياوردند، پس تنها آنان در نزد خدا دروغگويانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. از ظاهر اين آيات و قراين و شواهد استفاده مي شود كه در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت ناروايي (در مورد عمل منافي عفت) به شخصي زده شده بود كه در جامعه ي آن روز مدينه آبروي او از اهميت ويژه اي برخوردار بوده است.

به طوري كه گروهي از منافقان تلاش كردند به اين تهمت و شايعه دامن بزنند و به نفع خويش و به زيان جامعه ي اسلامي از آن بهره ببرند.

برخي از مفسران قرآن در مورد اين آيات شأن نزول هايي حكايت كرده و گفته اند اين تهمت به

يكي از زنان پيامبر صلي الله عليه و آله وارد شده بود، اما اين حكايت ها

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 132

خالي از اشكال نيست. «1»

2. «افْك» در اصل به معناي چيزي است كه از حالت طبيعي دگرگون شود و از اين رو به دروغ نيز افك مي گويند. البته دروغ بزرگي كه مسئله را از صورت اصلي دگرگون سازد؛ «2» بنابراين روشن مي شود كه تهمت زنندگان، تهمتي بزرگ در جامعه ي اسلامي مطرح كرده بودند.

3. «عُصْبَة» در اصل به معناي رشته هاي سلسله اعصاب است و به هر گروه متّحدي كه با هم پيوند و ارتباط و هم فكري دارند نيز گفته مي شود.

اين تعبير نشان مي دهد كه تهمت زنندگان گروهي از منافقان توطئه گر و متحد بودند كه شبكه اي نيرومند و منسجم براي شايعه پراكني ايجاد كرده بودند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 133

4. تهمت زدن منافقان به زنان مسلمان را شرّ نپنداريد، بلكه آن براي شما خير است؛ چراكه:

اولًا، منافقان را در جامعه رسوا كرد كه چه نيّات پليدي دارند.

ثانياً، اين ماجرا به مسلمانان آموخت كه به دنبال شايعات نروند.

5. در اين آيات براي تهمت زنندگان دو مجازات بيان شده است:

الف) تهمت زنندگان گرفتار عذابي بزرگ خواهند شد كه اين مجازات اخروي آنان است.

ب) تهمت زنندگان نمي توانند چهار شاهد بياورند؛ بنابراين دروغ گو و مستحق مجازات قضايي در دنيا هستند، يعني بايد

حدّ قذف بر آنان جاري گردد. آري:

نگفتي ندارد كسي با تو كار

و ليكن چو گفتي دليلش بيار (سعدي)

6. همه ي تهمت زنندگان و شايعه پراكنان سهمي از گناه دارند، ولي سردم داران و بنيان گذاران اين جريان مسئوليت بزرگ تري دارند و عذابي بزرگ در انتظار آنان است.

7. در اين آيات از مؤمنان انتقاد شده است كه چرا در هنگام شنيدن شايعه ي تهمت، واكنش منفي نشان نداديد و آن را رد نكرديد؟! شما كه سابقه ي بد منافقان را مي دانستيد و از پاكي مسلمانان نيز آگاه بوديد.

8. وظيفه ي مؤمن در برابر شنيدن تهمت به ديگران دو چيز است:

الف) گرفتار بدبيني نشود، بلكه با خوش بيني به مسلماناني كه مورد تهمت واقع شده اند بنگرد.

ب) در برابر شايعات و تهمت ها موضع گيري كند و بگويد: اين ها دروغ آشكار است.

9. در اين آيات به جاي آن كه به مؤمنان بگويد: شما به «كساني كه مورد تهمت واقع شدند» خوش بين باشيد، مي فرمايد: شما به «خودتان»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 134

خوش بين باشيد.

يعني، جان مؤمنان از هم ديگر جدا نيست و هم چون پيكر واحدي هستند كه هر كس به يكي تهمت بزند، به همه ي آنان تهمت زده است و خوش بيني هر كس نسبت به ديگران خوش بيني به خود اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان شايعه ساز، در انتظار عذاب دنيا و آخرت باشند.

2. بنيان گذاران تهمت و شايعه، مسئوليت و مجازات بيش تري خواهند داشت.

3. جامعه ي

اسلامي در برابر تهمت ناموسي به مؤمنان ساكت نماند، بلكه با شايعات مقابله كند.

4. گاهي تلاش مذبوحانه ي دشمنان منافق صفت، مايه ي خير جامعه مي شود؛ (چرا كه اين كارها عامل بيداري جامعه و رسوايي آنان مي گردد).

5. مؤمنان نيك انديش، خوش بين و مدافع هم ديگر باشند.

6. از شايعه سازان تهمت زن، دليل و شاهد بخواهيد و دروغ گويي آنان را اثبات كنيد.

7. هر مؤمني كه با شايعات مقابله نكرد، مستحق توبيخ و سرزنش است.

***

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي نور به بخشش و رحمت الهي در مورد جريان تهمت بزرگ اشاره مي كند و مي فرمايد:

14. وَلَوْ لَافَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَآ أَفَضتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ

و اگر بخشش خدا و رحمتش در دنيا و آخرت بر شما نبود، حتماً به خاطر آنچه در آن وارد شديد، عذاب بزرگي به شما مي رسيد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 135

نكته ها و اشاره ها:

1. مضمون آيه ي فوق در آيه ي دهم، چهاردهم و بيستم اين سوره تكرار شده است.

تكرار اين مطلب نشان دهنده ي آن است كه خدا در موارد متعددي بر اساس رحمت و بخشش خود با مسلمانان برخورد كرده و از خطاهاي آنان درگذشته و كار را بر آنان آسان تر كرده است.

2. تعبير «افَضتُم» به معني خروج از آب و فرو رفتن در آن است؛ يعني شايعات مربوط به تهمت بزرگ، چنان گسترده شد

كه مؤمنان را نيز در خود فرو برد.

آموزه ها و پيام ها:

1. گناه تهمت زدن و شايعه پراكني در مورد زنان مسلمان، بسيار عظيم است و مجازات بزرگي در دنيا و آخرت در پي دارد.

2. با فضل و رحمت الهي جلوي عذاب را بگيريد.

***

قرآن كريم در آيات پانزدهم و شانزدهم سوره ي نور بار ديگر به بزرگي گناه تهمت اشاره مي كند و با انتقاد از مسلمانان در مورد سهل انگاري در شايعات مي فرمايد:

15 و 16. إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ* وَلَوْ لِآإِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّتَكلَّمَ بهذَا سُبْحنَكَ هذَا بُهْتنٌ عَظِيمٌ

(ياد كن) هنگامي را كه آن (دروغ بزرگ) را از زبان هاي يكديگر دريافت مي كرديد، و با دهان هايتان چيزي را مي گفتيد كه هيچ علمي بدان نداشتيد؛ و آن را آسان مي پنداشتيد در حالي كه آن نزد خدا بزرگ است!* و چرا هنگامي كه آن (دروغ بزرگ) را شنيديد نگفتيد: «براي ما شايسته نيست كه درباره اين (مطلب) سخن گوييم؛ (خدايا) منزّهي تو، اين تهمت بزرگي است؟!»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 136

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين ماجراي «افْك» يا تهمت بزرگ بيان شد. در مدينه برخي منافقان نسبت به برخي زنان مسلمان تهمت ناموسي زدند و شايعاتي در جامعه پراكندند و قرآن با اين

مطلب به شدّت برخورد كرد. اكنون در اين آيات با پي گيري همان مطلب مسلمانان را در مورد كوتاهي در برخورد با شايعات، سرزنش مي كند.

2. در اين آيات در چند مورد از مسلمانان انتقاد شده است:

الف) چرا افراد جامعه به استقبال اين شايعه رفتند و مطلب از زبان يك ديگر گرفتند و پخش كردند كه اين كار خود گناه است. «1»

ب) در مورد مطلبي گفت وگو كردند كه هيچ علم و يقيني به آن نداشتند؛ يعني تهمت و شايعه اي بدون دليل و مدرك را گسترش دادند كه اين خود گناهي ديگر بود.

ج) اين تهمت بزرگ را مطلب ساده و كوچكي شمردند، در حالي كه حيثيت برخي زنان مسلمان را خدشه دار مي كرد و آبروي مسلمان بردن گناه بزرگي است.

د) در برخورد با تهمت و شايعه كوتاهي كردند و سخن گفتن در مورد آن را ممنوع نساختند و بزرگي گناه را يادآوري نكردند.

3. در اين آيات گاهي تعبير «با زبانتان» و گاهي تعبير «با دهانتان» آمده است، با اين كه همه ي سخنان از طريق زبان و دهان انجام مي گيرد.

اين نكته اشاره به آن دارد كه شما نه در پذيرش شايعه دليل داشتيد و نه در پخش آن، بلكه سخناني بي اساس و باد هوا بود كه در زبان و دهان شما گردش مي كرد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 137

4. گناه تهمت را كوچك و سبك نشمريد؛ اگر گناه در نظر انسان بزرگ باشد، كم تر مرتكب آن مي شود و اگر خطا كرد ناراحت مي شود و توبه مي كند،

اما اگر گناه در نظر انسان كوچك و ساده باشد، اهميّتي براي آن قايل نمي شود و در مسير خطرناك سقوط قرار مي گيرد.

5. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه

شديدترين گناهان آن است كه صاحب گناه آن را سبك و آسان شمارد. «1»

6. اين آيات با شايعه سازي به شدّت برخورد كرده و در حقيقت از مسلمانان خواسته است كه در برابر شايعات بايستند؛ زيرا شايعه سازي و شايعه پراكني يكي از شاخه هاي جنگ رواني است كه در جهان امروز از اين روش در سطح بين المللي و در محافل سياسي- اجتماعي استفاده مي شود.

وقتي دشمن نمي تواند در ميدان جنگ به مسلمانان صدمه اي وارد كند، با شايعه پراكني، افكار عمومي را نگران و مشغول و از مسائل ضروري منحرف مي سازد.

در جوامع اسلامي نيز گاهي منافقان براي لكه دار كردن شخصيت ها يا انحراف افكار عمومي و گاهي با انگيزه ي انتقام جويي و تصفيه حساب شخصي شايعه مي كنند.

اسلام از مردم مي خواهد كه به شايعه پراكني كمك نكنند، بلكه هر شايعه را در همان جا كه شنيدند دفن كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. تهمت ها و شايعات بدون دليل را نپذيريد و نقل نكنيد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 138

2. با شايعاتي كه به گوشتان مي خورد، برخورد كنيد و آن ها را دفن كنيد.

3. شايعات ناموسي كوچك و ساده نيست، بلكه بهتاني بزرگ است.

***

قرآن كريم در آيات هفدهم

و هيجدهم سوره ي نور به مسلمانان در مورد عدم تكرار شايعه ي تهمت بزرگ سفارش مي كند و با هشدار به آنان مي فرمايد:

17 و 18. يَعِظكُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُواْ لِمِثْلِهِ أَبَداً إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ* وَيُبَينُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

خدا شما را پند مي دهد، كه اگر مؤمن هستيد، مبادا هرگز به مِثل اين (سخن) باز گرديد.* و خدا آيات را براي شما روشن بيان مي كند، و خدا داناي فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه مسئله ي تهمت ناموسي و شايعه پراكني در مورد آن بسيار مهم است و امنيت اجتماعي مردم را به خطر مي اندازد، بار ديگر در اين آيات تأكيد شده كه چنين صحنه اي در جامعه ي اسلامي تكرار نشود.

2. بين ايمان و بازنگشتن به گناهِ تهمت رابطه است؛ يعني اگر كسي مؤمن باشد، سراغ تهمت زدن و شايعه پراكني نمي رود و اگر كسي مرتكب اين اعمال شد نشانه ي بي ايماني يا ضعف ايمان اوست.

3. در اين آيات اشاره شده كه خدا از كارهاي شما آگاه است و به مقتضاي حكمتش دستورات لازم را صادر مي كند.

اين مطلب در حقيقت هشداري به مؤمنان است كه خدا مي داند كه شما به دستورات و آيات او عمل مي كنيد يا خير و طبق حكمتش با شما رفتار مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. هرگز حريم آبروي مردم را با شايعه ي تهمت درهم نشكنيد.

2. ايمان داشتن مستلزم دوري از شايعات تهمت آميز است.

3. با بيان اين آيات، حجّت خدا بر شما تمام شد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 139

***

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي نور به قانون اشاعه ي فحشا يا مجازات سخت گسترش زشتي ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

19. إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفحِشَةُ فِي الَّذِينَ ءَامَنُواْ لهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَاتَعْلَمُونَ

در حقيقت كساني كه دوست دارند كه زشتكاري در ميان كساني كه ايمان آوردند، گسترشي آشكار يابد، براي آنان در دنيا و آخرت عذابي دردناك است؛ و خدا مي داند و شما نمي دانيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين ماجراي تهمت بزرگ بيش تر جلوه ي شخصي داشت، اما در اين آيه يك قانون كلي بيان شده است كه شامل همه ي موارد گسترش فحشا و زشتي ها و گناهان مي شود.

2. اين آيه نمي گويد: «كساني كه اعمال زشت را گسترش دهند عذاب دردناكي دارند.»، بلكه مي فرمايد: «كساني كه دوست دارند اعمال زشت گسترش يابد عذاب دردناكي دارند.»؛ يعني دوستي اشاعه ي فحشا هم گناه است و اين نهايت تأكيد بر اين مطلب است.

3. «فَحشاء» در اصل در معناي عام به هر گونه رفتار و گفتاري كه زشتي آن بزرگ باشد گفته مي شود «1» و در قرآن غالباً در مورد انحرافات جنسي و آلودگي هاي ناموسي به كار رفته است. «2»

در اين جا مقصود از گسترش فحشا، هر گونه نشر فساد و كارهاي زشت در جامعه است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 140

4. گسترش فحشا در جامعه اشكال مختلفي دارد؛

از جمله تهمت ناموسي، بازگو كردن و شايعه پراكني در مورد تهمت ها و دروغ ها، ايجاد مراكز فحشا و فساد، در اختيار گذاشتن وسايل گناه، تشويق به گناه و يا پرده دري كردن و ارتكاب گناه علني.

5. اسلام جامعه ي انساني را هم چون خانه و خانواده اي به هم پيوسته مي داند كه پاكي و آلودگي آن در تمام افراد اثر مي كند؛ از اين رو در مورد آلودگي هاي اجتماعي و گسترش آن حساس است و با اشاعه ي فحشا مبارزه مي كند.

آري؛ گناه هم چون آتشي است كه اگر روشن شود و مهار نگردد، به نقاط مختلف جامعه منتقل مي شود و حريق همه جا را فرا مي گيرد و ديگر قابل كنترل نخواهد بود.

6. اسلام همان طور كه با آشكار كردن و گسترش فحشا و زشتي ها مقابله مي كند، بر عيب پوشي و مخفي كردن گناهان نيز تأكيد مي كند.

در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كسي كار زشتي را منتشر كند، همانند كسي است كه آن را آغاز كرده است. «1»

و در حديثي از امام رضا عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

آن كس كه گناه را منتشر كند، خوار مي گردد و آن كس كه گناه را پنهان كند مشمول آمرزش الهي مي گردد. «2»

7. در اين آيه براي گسترش زشتي ها، عذاب دردناكي در دنيا و آخرت وعده داده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 141

عذاب اخروي اشاعه ي فحشا، همان دوري از رحمت الهي و خشم او و آتش دوزخ است و عذاب دنيوي آن

آثار شوم فردي و اجتماعي، رسوايي، محروميت از حقّ گواهي دادن و مجازات شرعي آن است.

8. خدا از آثار مرگبار گسترش فحشا در دنيا و آخرت آگاه است، ولي شما از ابعاد اين مسئله آگاهي نداريد و هر گاه بيماري هم چون سوزاك، سفليس وايدز به سراغ شما بيايد، متوجه برخي خطرهاي گسترش فحشا مي شويد.

و نيز خدا راه هاي جلوگيري از فحشا و قوانين آن را مي داند و نازل مي كند ولي شما نمي دانيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. نه تنها گسترش زشتي ها گناه است، بلكه دوستي گسترش فحشا هم گناه است.

2. از گسترش فحشا جلوگيري كنيد كه آثار شوم آن منحصر به كيفر اخروي نيست، بلكه در دنيا نيز گسترش دهندگان را گرفتار مي سازد.

3. هنوز مردم بسياري از آثار شوم فحشا را نمي دانند (و گرنه از آن پرهيز مي كردند).

***

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي نور بار ديگر به رحمت و فضل الهي بر مسلمانان اشاره مي كند و مي فرمايد:

20. وَلَوْ لَافَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ

و اگر بخشش خدا و رحمتش بر شما نبود، و اينكه خدا مهرباني مهرورز است، (حتماً عذابي بزرگ بر شما مي رسيد.)

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 142

نكته ها و اشاره ها:

مضمون آيه ي فوق در آيات دهم و چهاردهم همين سوره تكرار شد تا به مسلمانان گوش زد كند كه خدا بر اساس رحمت و فضل خود شما

را از عذاب بزرگي رهانيد، و گرنه هم چون جامعه هايي كه گرفتار فحشا و آثار شوم آن شده اند، شما نيز گرفتار مي شديد.

ولي خداي مهربان و رحمتگر، قانون منع گسترش فحشا را به شما ابلاغ كرد تا جامعه ي مسلمانان از آلودگي و كارهاي زشت نجات يابد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون ممنوعيت گسترش فحشا جلوه اي از رحمت و فضل خدا بر شماست (پس قدر اين قانون را بدانيد و بدان عمل كنيد تا جامعه اي سالم داشته باشيد).

2. به رحمت و بخشش الهي روي آوريد (تا از عذاب او در امان باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي نور به نقش شيطان در گسترش اعمال زشت و ناپسند و نقش فضل و رحمت الهي در پاكي انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

21. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتَتَّبِعُواْ خُطُوتِ الشَّيْطنِ وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوتِ الشَّيْطنِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشآءِ وَالْمُنكَرِ وَلَوْ لَافَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَي مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَداً وَلكِنَّ اللَّهَ يُزَكِي مَن يَشَآءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

اي كساني كه ايمان آورديد! از گام هاي شيطان پيروي مَكنيد. و هر كس از گام هاي شيطان پيروي كند، (گمراهش مي سازد،) چراكه او به [كارهاي زشت و ناپسند فرمان مي دهد. و اگر بخشش خدا و رحمتش بر شما نبود، هيچ يك از شما هرگز [پاك نمي شد و] رشد نمي يافت؛ وليكن خدا هر كس را بخواهد [و شايسته بداند، رشد مي دهد و] پاك مي كند؛ و خدا شنواي داناست.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 143

نكته ها و اشاره ها:

1. «شيطان» معناي گسترده اي دارد كه شامل «هر موجود شرور و ويرانگر»؛ يعني ابليس و انسان هاي شيطان صفت مي شود؛ بنابراين آيه ي فوق معناي گسترده اي دارد و نقش شيطان صفتان را در تمام ابعاد زندگي انسان روشن مي سازد. «1»

2. در اين آيه به مؤمنان هشدار مي دهد كه از گام هاي شيطاني پيروي نكنيد؛ يعني انسان هاي مؤمن يك مرتبه در آغوش فساد نمي افتند، بلكه شيطان و شيطان صفتان، با سياست گام به گام آنان را به طرف تباهي و فساد مي كشند؛ يعني

در گام اول گفت وگو و دوستي با افراد آلوده آغاز مي شود؛

گام دوم هم نشيني و شب نشيني با فسادگران است؛

در گام سوم فكر گناه مي آيد؛

در گام چهارم كارهاي مشكوك و شبهه ناك انجام مي شود؛

در گام پنجم انجام گناهان كوچك آغاز مي شود؛

و در گام هاي بعدي گناهان بزرگ انجام مي شود و اين پيروي تا آن جا ادامه مي يابد كه انسان زمام امور خود را به دست شيطان صفتان مي دهد و در دام آنان سقوط مي كند و تباه مي شود.»

منشين با همه كس كز بي بدكاري

آدمي روي توانند شدن ديوان

گشت ابليس چو غوّاص به بحر دل

ماند بر جا شبه و رفت دُرِ غلطان (پروين)

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 144

3. پيوند اين آيه با آيات قبل آن است كه آيات پيشين در مورد گسترش فحشا هشدار داد و اينك اين آيه روشن مي سازد كه سرچشمه ي گسترش فحشا در جامعه، شيطان و شيطان صفتان هستند و هر كس كه به دنبال شايعه پراكني و گسترش فحشاست در حقيقت از شيطان پيروي مي كند.

4. فضل و رحمت الهي گاهي در بعد قانون گذاري و تشريع است؛ يعني از طريق فرستادن پيامبران و كتاب هاي آسماني و بيان قوانين و مژده و هشدار، انسان ها را به سوي پاكي و رشد هدايت مي كند.

و گاهي با امدادهاي وجودي و تكويني است؛ يعني خدا از طريق امدادهاي معنوي، انسان ها را به سوي پاكي و رشد ره نمون مي شود.

برخي مفسران قرآن بر آن اند كه مقصود اين آيه فضل و رحمت تكويني است. «1»

5. عبارت «خدا هر كس را بخواهد پاك مي كند و رشد مي دهد.»، به اين معنا نيست كه اراده ي الهي بدون دليل است، بلكه اراده و كارهاي خدا بر اساس علم و حكمت اوست؛ بنابر اين هر كس شايسته باشد و در راه خدا گام نهد و تلاش كند، خدا نيز دستش را مي گيرد و او را هدايت مي نمايد.

6. «زَكي» در اصل به معناي «رشد و نمو» است و گاهي نيز به معناي «پاك شدن» آمده است؛ زيرا تا پاكي از آلودگي ها و موانع و مفاسد نباشد، رشد و نمو امكان پذير نخواهد بود.

دامن آلوده مكن، چون كه ز پاكاني

بنده ي نفس مشو، چون كه ز احراري (پروين)

آموزه ها و پيام ها:

1. در اردوگاه شيطان صفتان، انسان را به طرف زشتي ها و منكرات مي برند (پس مواظب باشيد).

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 145

2. از شيطان پيروي نكنيد كه براي ايجاد انحراف، از سياست گام به گام استفاده مي كند.

3. پاكي و رشد خود را در سايه ي رحمت و فضل الهي بجوييد.

4. شما زمينه ي پاكي و ناپاكي را با دست خودتان فراهم مي آوريد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و دوم سوره ي نور به ثروتمندان فرمان مي دهد كه در مورد كمك به ديگران كوتاهي نكنند و با تشويق به عفو مي فرمايد:

22. وَلَا يَأْتَلِ أُولُواْ الْفَضْلِ مِنكُمْ وَالسَّعَةِ أَن يُؤْتُواْ أُوْلِي الْقُرْبَي وَالْمَسكِينَ وَالْمُهجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُواْ وَلْيَصفَحُواْ أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

و از ميان شما صاحبان (ثروتِ) افزون، و وسعت (در زندگي)، نبايد در مورد (كمك مالي) دادن به نزديكان و بينوايان و مهاجران در راه خدا كوتاهي كنند. (و در مورد ياري نكردن سوگند نخورند) و بايد ببخشند و درگذرند؛ آيا دوست نمي داريد كه خدا شما را بيامرزد؟! و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پس از ماجراي تهمت بزرگ، گروهي از ياران ثروتمند پيامبر صلي الله عليه و آله سوگند ياد كردند كه به هيچ يك از كساني كه در

اين ماجرا و گسترش شايعات تهمت آميز دخالت داشته اند، كمك مالي نكنند و در هيچ موردي به آنان ياري نرسانند.

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و مردم را از افراط و شدت عمل منع

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 146

كرد و دستور ياري و عفو داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در جريان تهمت بزرگ (افك) گروهي از مسلمان نمايانِ منافق صفت دخالت داشتند. از اين آيه استفاده مي شود كه گروهي از مسلمانان ساده لوح نيز فريب آنان را خوردند و به گسترش شايعه ي تهمت بزرگ كمك كردند و پس از هشدار قرآن، مسلمانان ثروتمند تصميم گرفتند كه كمك هاي مالي خود را به شايعه پراكنان قطع كنند.

اما قرآن كريم به آنان هشدار داد كه كمك هاي مالي خود را از گروه دوم قطع نكنند؛ زيرا اينان مسلماناني مستمند يا مهاجران در راه خدا و خويشاوندان شما هستند كه فريب منافقان را خورده اند.

2. اين آيه مانع افراط برخي افراد در برخورد با خطاكارانِ ماجراي تهمت بزرگ مي شود؛ يعني از طرفي به ثروتمندان مسلمان دستور مي دهد كه در كمك كردن به مسلمانان مهاجر و فقير كوتاهي نكنند و با سوگند خويش اين كمك ها را ترك نكنند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 147

و از طرف ديگر به تشويق آنان مي پردازد كه برادران خطاكار خود را ببخشند تا خدا نيز آنان را بيامرزد.

3. اين آيه آموزه اي

بزرگ براي مسلمانان در همه ي اعصار است كه در هنگام لغزش برخي مسلمانان، اولًا حساب منافقان و توطئه گران را از ساده لوحان فريب خورده جدا كنند.

و ثانياً، در برخورد با خطاكاران زياده روي نكنند و كمك هاي خود را يك باره از آنان قطع نكنند تا مبادا طرد شوند و به دامان دشمنان سقوط كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در برخورد با خطاكاران اجتماع افراط نكنيد.

2. در برخورد با خطاكاران (دافعه و) جاذبه داشته باشيد و درِ بخشش را نبنديد.

3. در هر حال به فكر بينوايان، مهاجران و خويشاوندان باشيد و به آنان امداد برسانيد.

4. وظيفه ي امدادرساني به نيازمندان، در درجه ي اول، متوجه ثروتمندان جامعه است.

5. شما ببخشيد تا خدا شما را بيامرزد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و سوم تا بيست و پنجم سوره ي نور بار ديگر در مورد تهمت ناموسي هشدار مي دهد و با اشاره به برخي حالات و عذاب هاي تهمت زنندگان در رستاخيز مي فرمايد:

23- 25. إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنتِ الْغفِلتِ الْمُؤْمِنتِ لُعِنُواْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ* يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ* يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 148

در حقيقت كساني كه زنان پاكدامنِ غافلِ مؤمن را (به زنا) نسبت مي دهند، در دنيا و آخرت (از رحمت) دور شده اند، و عذاب بزرگي براي آنان

است!* در روزي كه زبان هايشان و دستانشان و پاهايشان بر ضدّ آنان به آنچه همواره انجام مي دادند، گواهي مي دهند.* در آن روز، خدا جزاي حقيقي آنان را به طور كامل به ايشان خواهد داد؛ و مي دانند كه تنها خدا حقِ آشكار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي چهارم سوره ي نور مجازات هاي تهمت زنندگان به زنان پاك دامن بيان شد. در آن جا فقط بر پاك دامني زنان تأكيد شده بود، ولي در اين آيه بر مؤمن بودن و غافل گير شدن زنان پاك دامن، تأكيد، و براي تهمت به اين گونه زنان كيفري شديدتر بيان كرده است؛

يعني تهمت زدن به زنان پاكدامن مجازات سنگيني دارد اما اگر آن زنِ پاك دامن مؤمنِ بي خبري باشد، تهمت به او كيفر سنگين تري خواهد داشت.

2. «غافلات» به معناي بي خبري و غافل بودن است. مفسران در مورد اين واژه دو احتمال داده اند: نخست آن كه زنان از آلودگي هاي ناموسي بي اعتنا و بي خبر هستند و اين نهايت پاكي آنان را نشان مي دهد كه حتي از تصور گناه و تهمت به دور هستند.

و يا آن كه زنان مؤمن از تهمت هايي كه به آنان مي زنند بي اطلاع مي مانند و در نتيجه از خود دفاع نمي كنند و تهمت زنندگان شايعه پراكن را به دادگاه و محاكمه نمي كشند و به مجازات دنيوي نمي رسانند.

و آيه به اين گونه شايعه سازان هشدار مي دهد كه تصور نكنيد از عذاب الهي رهايي يافتيد، بلكه شما از رحمت خدا دور مي مانيد و عذابي بزرگ در

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 149

آخرت خواهيد داشت. «1»

البته ممكن است مقصود آيه

هر دو معنا باشد.

3. در اين آيات بيان شده كه در روز رستاخيز دست و پا و زبان تهمت زنندگان عليه آنان گواهي مي دهند. گويا اين ها هم چون نوارهاي ضبط صوت و تصوير، همه چيز را ضبط كرده، اكنون آنها را فاش مي كنند. زبان از سخنان تهمت آميز مي گويد و دست و پا به اشارات تهمت آميز و گام هايي كه در راه نشر شايعات برداشته اند گواهي مي دهند.

4. در برخي آيات قرآن آمده است كه در روز رستاخيز بر دهان گناهكاران مهر زده مي شود «2» ولي در اين آيه مي فرمايد: زبانشان گواهي مي دهد.

اين آيات با هم ديگر منافات ندارد؛ چرا كه در يك جا سخن از دهان و يك جا سخن از زبان است. انسان از دهانش به نفع خود سخن مي گويد و جلوي او را مي گيرند اما زبان عليه انسان گواهي مي دهد.

و يا اين كه اين دو آيه در دو محل و دو زمان رستاخيز است.

5. در اين آيات واژه ي «دين» به معناي جزاي گناهكاران است؛ كيفري حقيقي كه حقّ آنهاست.

6. گناهكاران در رستاخيز به حقانيّت خدا پي مي برند؛ زيرا در آن روز پرده ها كنار مي رود و نشانه هاي عظمت، قدرت و حقانيّت خدا آشكار مي گردد و همه را به اعتراف وا مي دارد.

آموزه ها و پيام ها:

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 150

1. حرمت زنان پاك دامن، مؤمن و بي خبر را بيش تر پاس داريد.

2. از غفلت ديگران سوء استفاده نكنيد و به آنان تهمت ناموسي نزنيد، كه اين كار شما را از رحمت خدا دور مي سازد و عذابي بزرگ

در پي دارد. «1»

3. تهمت زنندگان مخفي كار روز رستاخيز رسوا مي شوند.

4. از روزي بهراسيد كه حتي اعضاي بدنتان به كمك شما نمي آيند و عليه شما گواهي مي دهند.

5. رستاخيز، روز حق است. در آن روز حقانيّت خدا آشكار مي شود و جزاي حق داده مي شود.

6. كيفر كامل تهمت زنندگان در رستاخيز داده خواهد شد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي نور به هم خواني ناپاكان و هم دلي پاكان و پاداش هاي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

26. الخَبِيثتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثتِ وَالطيِّبتُ لِلْطيِّبِينَ وَالطيِّبُونَ لِلْطَيِّبتِ أُوْلئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ

زنان پليد از آنِ مردان پليدند، و مردان پليد از آنِ زنان پليدند؛ و زنان پاكِ (نيكو)، از آنِ مردان پاك (نيكوي) ند، و مردان پاك (نيكو) از آنِ زنان پاك (نيكوي) ند! آنان از آنچه مي گويند، بر كنارند؛ و براي آنان آمرزش و روزي ارجمندي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از پاكان در اين آيه، مردان و زنان پاك دامني هستند كه خود را آلوده ي مسائل انحرافي جنسي و كارهاي زشت نمي كنند.

و مقصود از ناپاكان، افرادي هستند كه به اعمال منافي عفت و زشت

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 151

آلوده شده اند. «1»

البته روشن است كه پاكي و ناپاكي در اين آيه (با توجه به آيات قبل) همان پاكي از آلودگي هاي جنسي است، اما ممكن است آيه شامل

مطلق پاكي ها و ناپاكي هاي اخلاقي باشد. «2»

2. در اين آيه به يك سنت طبيعي (و تكويني) و نيز قانون شرعي اشاره شده است؛ يعني از طرفي اين يك سنت الهي است كه افراد پاك به سوي پاكان گرايش مي يابند و افراد ناپاك به سوي ناپاكان مي روند.

ذرّه ذره كاندر اين ارض و سماست

جنس خود را هر يكي چون كهرباست (مولوي)

و از طرف ديگر، آيه اشاره به آن دارد كه ازدواج با زنان و مردان آلوده (حد اقل در موردي كه مشهور به عمل منافي عفت هستند) ممنوع است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. نوريان مرنوريان را طالب اند، ناريان مرناريان را جاذب اند.

2. دامن پاكان به وسيله ي گفتار ناپاكان آلوده نمي شود.

3. خدا پاداش ارجمندي به پاكان مي دهد.

4. اگر پاكان را طالبيد، خود را پاك سازيد، تا به دنبال شما بيايند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 152

5. بهداشت جنسي در ازدواج رعايت شود.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هفتم و بيست و هشتم سوره ي نور به آداب پاك معاشرت و شرايط ورود به منزل هاي مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

27 و 28. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتَدْخُلُواْ بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكمْ حَتَّي تَستَأْنِسُواْ وَتُسلِّمُواْ عَلَي أَهْلِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ*

فَإِن لَّمْ تَجِدُواْ فِيهَآ أَحَداً فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّي يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْكَي لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ

اي كساني كه ايمان آورديد! در خانه هايي غير از خانه هايتان، وارد نشويد تا اينكه با دوستي رخصت طلبيد و بر اهل آن (خانه) سلام كنيد؛ اين براي شما بهتر است؛ باشد كه شما متذكّر شويد.* و اگر هيچ كس را در آن (خانه) نيافتيد، پس در آن وارد نشويد تا اينكه به شما رخصت داده شود؛ و اگر به شما گفته شود: «باز گرديد!» پس باز گرديد؛ اين براي شما [پاك كننده تر و] رشد آورتر است؛ و خدا به آنچه انجام مي دهيد داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه انسان داراي دو بعد فردي و اجتماعي است، داراي دو محيط زندگي خصوصي و عمومي است، كه هر كدام ويژگي هاي خاصي دارند.

انسان در زندگي اجتماعي با لباس رسمي حضور مي يابد و زندگي عمومي او آشكار و تحت نظر مردم است.

اما در زندگي فردي و خانوادگي در محيط در بسته ي خانه است و در اين محيط قيد و بندهاي اجتماعي را كنار مي گذارد و با خانواده اش زندگي آرامي را مي گذراند.

آيات فوق در صدد تأمين آرامش و امنيت در زندگي خصوصي انسان است.

2. در اين آيات بر چند مطلب اساسي تأكيد شده است:

الف) اصل بر آن است كه انسان حق ندارد داخل خانه هاي مردم شود.

ب) براي ورود به منزل مردم نياز به اجازه ي دوستانه ي قبلي است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 153

ج)

اگر كسي در خانه نبود، باز هم حقّ ورود به منزل مردم را نداريد.

د) اگر صاحب خانه آمادگي پذيرايي از شما را نداشت يا به هر دليل نخواست شما را به داخل خانه راه دهد، شما بازگرديد و ناراحت نشويد.

اين چهار مطلب اساسي، آرامش و امنيت زندگي خصوصي انسان ها را تأمين مي سازد.

3. واژه ي «تَستأنِسُوا» از ماده ي انس و به معناي اجازه گرفتن همراه با دوستي و آشنايي است؛ يعني كسي كه مي خواهد داخل منزل كسي شود، بايد كاملًا مؤدبانه و دوستانه و دور از خشونت از او اجازه بگيرد؛ يعني از كارهاي ناهنجار هم چون فرياد زدن، در را محكم كوبيدن و به كار بردن عبارت هاي خشك و زننده دوري كند. «1»

4. در اين آيه برخي احكام و قوانين الزامي ورود به منزل مردم هم چون لزوم اجازه گرفتن و نيز برخي آداب ديگر بيان شده است، كه واجب نيست اما نشان دهنده ي ادب اجتماعي افراد است؛ هم چون سلام كردن بر اهل خانه كه نشانه ي صلح و صفا و پيام آور محبت و دوستي است.

5. براي داخل شدن در خانه ي خويش اجازه لازم نيست؛ چون مانعي وجود ندارد.

6. اگر به هنگام مراجعه ي شما، كسي كه بتواند به شما اجازه ي ورود بدهد در خانه نبود و يا اصلًا كسي در خانه نبود، حق نداريد داخل منزل مردم شويد.

7. اگر صاحب خانه به شما جواب ردّ داد، ناراحت نشويد و بازگرديد. چه بسا صاحب خانه آمادگي پذيرايي از شما را نداشته، يا لباس مناسب بر تن نداشته باشد يا در حالتي باشد كه نمي خواهد شما را ببيند.

پس در اين حالات اصرار نكنيد و در مورد وضعيت داخلي خانه تجسّس

ننماييد كه خدا ناظر كارهاي شماست.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 154

8. در اين آيات دو تعبير به كار رفته است: يكي اين كه اين برنامه ها براي شما بهتر است و مايه ي بيداري و پاكي و رشد شماست؛ يعني رعايت آداب معاشرت اجتماعي و شرايط مهمان شدن، سبب خير و نيكي و رشد و پاكي اجتماع است.

9. در حديثي روايت شده كه ابو سعيد كه از ياران پيامبر صلي الله عليه و آله بود، در حالي كه روبه روي منزل پيامبر صلي الله عليه و آله ايستاده بود، اجازه ي ورود به منزل را گرفت. حضرت فرمودند: به هنگام اجازه گرفتن روبه روي در نايستيد. «1»

و در احاديث ديگري آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله در هنگام اجازه گرفتن براي ورود به منزل ها، در طرف راست يا چپ در قرار مي گرفت و بر اهل خانه سلام مي كرد و حتي در هنگام ورود به خانه ي فاطمه عليها السلام اجازه مي گرفت و سلام مي كرد (تا الگويي براي تمام مسلمانان باشد). «2»

و در احاديث ديگر از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه در هنگام ورود به خانه ي مادر نيز اجازه گرفتن لازم است. «3»

10. در برخي احاديث آمده است كه به هنگام ورود به خانه ي ديگران سه بار اجازه بگيريد؛ بار اول براي آن كه بشنوند، بار دوم براي آن كه صاحب خانه خودش را آماده سازد و بار سوم براي آن كه اگر نخواستند اجازه ندهند. «4»

البته در زندگي امروز

ما عمل به اين دستورات اسلامي آسان تر شده است؛ چون اين اجازه و اطلاع قبلي مي تواند توسط تلفن، زنگ منزل و مانند آن صورت گيرد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 155

آموزه ها و پيام ها:

1. حريم شخصي منزل افراد را محترم بشماريد.

2. آداب مهمان شدن را رعايت كنيد و دوستانه اجازه بگيريد و با سلام وارد شويد.

3. از جواب منفي صاحب خانه ناراحت نشويد و به خواست او احترام بگذاريد.

4. رعايت آداب و شرايط مهمان شدن، عامل پاكي، رشد، نيكي و بيداري شماست.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم سوره ي نور به آزادي رفت و آمد به مكان هاي غيرمسكوني اشاره مي كند و مي فرمايد:

29. لَّيْسَ عَلَيْكمْ جُنَاحٌ أَن تَدْخُلُواْ بُيُوتاً غَيْرَ مَسْكُونَةٍ فِيهَا مَتعٌ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ

هيچ گناهي بر شما نيست كه وارد خانه هاي غير مسكوني شويد كه در آنها كالا (و بهره اي) براي شماست؛ و خدا آنچه را آشكار مي نماييد، و آنچه را پنهان مي داريد، مي داند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين ورود به خانه هاي مردم، بدون اجازه ي قبلي، ممنوع اعلام شد و اينك در اين آيه به يك مورد استثنا اشاره شده است و آن ورود به خانه هاي غيرمسكوني است.

2. مقصود از خانه هاي غيرمسكوني، خانه هاي خراب يا منزل هاي غير مسكوني است، يا مكان هاي عمومي هم چون كاروان سراها و حمام ها كه ساكنان ثابت ندارد و

يا مغازه ها و انبارهاي تجاري است كه اموال مردم در آن

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 156

جا به امانت گذاشته مي شود. «1»

البته مانعي نيز ندارد كه آيه ي فوق به هر چهار معنا اشاره داشته باشد، ولي معناي سوم و چهارم نزديك تر به نظر مي رسد، چرا كه معمولًا كسي اموالش را درخانه هاي خراب و بدون نگهبان نمي گذارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. احكام اسلامي زندگي را فلج نمي سازد، بلكه موارد ضرورت و استثنا را در نظر مي گيرد.

2. در صورت نياز به مكان هاي غير مسكوني رفت و آمد آزادانه داشته باشيد.

***

بهداشت جنسي و مقررات آن

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي نور به ممنوعيت چشم چراني مردان و لزوم حجاب مردان و تأثير آن در پاكي و رشد آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

30. قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضواْ مِنْ أَبْصرِهِمْ وَيحْفَظواْ فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكَي لهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ

(اي پيامبر) به مردان مؤمن بگو: «چشم هايشان را (از نگاه حرام) فرو كاهند، و دامانشان را (در امور جنسي) حفظ كنند.» كه اين براي آنان [پاك كننده تر و] رشد آورتر است؛ [چرا] كه خدا به آنچه با زيركي انجام مي دهند آگاه است.

شأن نزول:

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 157

حكايت شده كه جواني از مسلمانان انصار مدينه، با زني روبه رو شد (و زنان در آن زمان مقنعه ي خود را پشت گوش ها قرار مي دادند و طبعاً صورت و گردن و مقداري از سينه ي آنان نمايان مي شد.) آن جوان در حال راه رفتن به زن چشم دوخت تا اين كه صورتش به ديوار خورد و در اثر چيز تيزي كه در ديوار بود، صورتش شكافت و خون بر لباس و سينه اش ريخت.

او ناراحت شد و به همان صورت خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و ماجرا را نقل كرد. در اين هنگام پيك وحي فرود آمد و آيه ي فوق را نازل كرد و به مردان مؤمن دستور داد كه از چشم چراني دوري كنند «1» (و در آيه ي بعد به زنان دستور حجاب داد).

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي نور خط عفت و پاكي مؤمنان را دنبال مي كند و در راستاي دور كردن جامعه از اعمال منافي عفت و سوق دادن مردم به سوي پاكي است؛ از اين رو در اين آيات با چشم چراني و ترك حجاب مبارزه مي كند تا مقدمات پاكي جامعه فراهم گردد و زمينه ي آلودگي برطرف شود.

2. واژه ي «يَغُضُّوا» در اصل به معناي كم كردن و كوتاه كردن است؛ يعني اين آيه به مردان مؤمن دستور مي دهد كه نگاه خود را كوتاه و كم كنند اما دستور نمي دهد كه چشمان خود را فرو بندند تا در راه رفتن دچار مشكل شوند. «2»

3. كم كردن و كوتاه نمودن نگاه در برابر نامحرمان آن

است كه قلمرو نگاه كم شود؛ يعني اگر انسان در حالت عادي به منطقه ي گسترده اي نگاه مي كند، در هنگام روبه رو شدن با زنان نامحرم، قلمرو ديد خود را كم كند تا گرفتار نگاه حرام نشود؛ به عبارت ديگر از اندام و اعضايي كه ديدن آنها حرام است، نگاه خويش را برگيرد و از نگاه خود فرو كاهد و خيره نظر نكند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 158

4. در اين آيه متعلَّق نگاه حذف شده است؛ يعني نمي گويد نگاه خود را از چه چيزي فرو گيريد. اين مطلب دليل بر عموميت است؛ يعني نگاه خود را از مشاهده ي هر چه حرام است برگيريد كه شامل فرو گرفتن نگاه از زنان نامحرم و هر صحنه ي حرام است، اما با توجه به آيات قبل و بعد، روشن مي شود كه مقصود نگاه به زنان نامحرم است كه زمينه ساز انحرافات جنسي مي شود.

اين ديده شوخ مي كشد دل به كمند

خواهي كه به كس دل ندهي ديده ببند (سعدي)

5. «فَرْج» در اصل به معناي شكاف و در اين جا كنايه از مواضع جنسي است؛ يعني مردان بايد مواضع جنسي بدن خود را از نگاه ديگران بپوشانند تا سبب تحريك افراد و زمينه ي آلودگي و انحراف جامعه نشود.

آموزه ها و پيام ها:

1. چشم چراني ممنوع است.

2. مردان نيز حجاب خويش را رعايت كنند و مواضع جنسي خود را

بپوشانند.

3. فروكاهش نگاهتان، عامل پاكي و رشد شماست.

4. با پوشاندن مواضع جنسي خود، به پاكي و رشد جامعه كمك كنيد.

5. با زيركي سعي نكنيد از اين دستورات فرار كنيد كه خدا از حال شما آگاه است.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 159

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي نور به ممنوعيت چشم چراني زنان و حدود حجاب آنان وموارد دوازده گانه ي استثناي آن اشاره كرده، مي فرمايد:

31. وَقُل لِّلْمُؤْمِنتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصرِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلَي جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئهِنَّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآئهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْونِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْونِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوتِهِنَّ أَوْ نِسَآئِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمنُهُنَّ أَوِ التبِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظهَرُواْ عَلَيْ عَوْرتِ النِّسَآءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُواْ إِلَي اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكمْ تُفْلِحُونَ

و به زنان مؤمن بگو: «چشمانشان را (از نگاه حرام) فروكاهند؛ و دامان (عفت) شان را حفظ كنند؛ و زيورشان را آشكار ننمايند، جز آنچه را كه از آنها ظاهر است؛ و بايد روسري هايشان را بر گريبان هايشان (فرو) اندازند، و زيورشان را آشكار ننمايند جز براي شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدران شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران شوهرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان،

يا پسران خواهرانشان، يا زنان (هم كيش) شان، يا آنچه (از كنيزان) مالك شده اند، يا مردان (خدمتكار) تابع (خانواده) كه (از زنان) بي نيازند، يا كودكاني كه بر امور جنسي زنان آگاه نشده اند؛ و پاهايشان را (به زمين) نزنند تا آنچه از زيورشان پنهان مي دارند، معلوم گردد؛ و اي مؤمنان! همگي به سوي خدا بازگرديد باشد كه شما رستگار (و پيروز) شويد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه دو دستور اساسي به زنان مي دهد كه عبارت اند از: پرهيز از چشم چراني و لزوم پوشاندن مواضع جنسي از نگاه ديگران.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 160

اين دو قانون عمومي شامل مردان و زنان مؤمن مي شود؛ البته در آيه ي قبل اين دو دستور را براي مردان واجب كرد و در اين آيه براي زنان.

بيان جداگانه ي حكم مردان و زنان در اين دو آيه براي تأكيد و نشان دادن اهميت آن است، تا روشن شود كه اين قوانين مخصوص قشري خاص نيست.

2. در اين آيه فرمان حجاب خاص زنان را صادر كرده است كه شامل دو دستور اساسي است.

الف) زنان بايد زيورهاي مخفي خود را براي نامحرمان آشكار نسازند.

ب) پوشش هاي خود را بر گريبان خويش بيفكنند.

3. مفسران قرآن در مورد زيورهاي مخفي زنان اختلاف نظر دارند: برخي اين زيورها را به معناي زينت طبيعي زنان يعني اندام هاي آنان دانسته اند.

برخي ديگر به معني محل زيورآلات زنان هم چون گوش و دست دانسته اند.

و برخي ديگر از مفسران زينت را به معناي زيورآلات زنان دانسته اند، البته در حالي كه بر

بدن قرار گرفته اند و به طور طبيعي، آشكار كردن چنين زينتي همراه با آشكار ساختن اندامي است كه زيور بر آن قرار گرفته است.

البته ظاهر آيه با تفسير سوم سازگارتر است. «1»

4. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه مقصود از زينت مخفي زنان در اين آيه، همان گردن بند، بازوبند و پاي بند است. «2»

البته اين گونه احاديث مصاديق اين زيورها را بيان مي كند، ولي آيه شامل هرگونه زيور مخفي زنان، هم چون لباس هاي زينتي مي شود (كه زير چادر يا زير لباس عادي قرار مي گيرد).

5. در احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است كه مقصود از زيورهاي آشكار

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 161

زنان كه پوشاندن آنها لازم نيست، همان دست بند، انگشتر و سرمه و مانند آن است «1» و در احاديث ديگر آمده است كه مقصود صورت و دو دست زن است «2» (كه لازم نيست پوشانده شود).

البته فقهاي شيعه در مورد استثناي اين امور اختلاف نظر دارند و لازم است هر زن مكلّف در اين موارد به فتواي مرجع تقليد خويش مراجعه كند. «3»

6. «خُمُر» به معناي پوشش است و معمولًا به چيزي گفته مي شود كه زنان سرخود را با آن مي پوشانند (مثل مقنعه يا روسري).

و «جُيُوب» به معناي يقه ي پيراهن است كه به آن گريبان گويند و گاهي به معناي قسمت بالاي سينه نيز كه مجاور آن است، گفته مي شود. «4»

يعني اين آيه دستور مي دهد كه زنان روسري خود را برگريبان خود بيفكنند تا گردن و قسمتي

از سينه كه معمولًا باز مي ماند، پوشيده شود.

7. فلسفه ي حجاب در اسلام آن است كه

الف) حجاب وقار و شخصيت زن را افزايش مي دهد و اسلام مي خواهد كه زنان اين گونه باشند.

ب) محيط جامعه، محيطي پاك باشد و زمينه هاي فساد و انحراف برچيده شود.

ج) محيط جامعه براي مردان جوان تحريك آميز نباشد و آنان را به

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 162

فشارهاي رواني و بيماري هاي عصبي گرفتار نسازد.

د) يكي از پيامدهاي بي حجابي و بدحجابي، افزايش فحشا و اعمال منافي عفت و پيدايش فرزندان نامشروع است؛ همان طور كه در عصر ما در جوامع غير مذهبي مشاهده مي شود و حجاب يكي از موانع اين فسادهاست.

ياد آوري اين نكته لازم است كه حجاب به معناي محروميت زنان در انجام وظايف فردي و اجتماعي نيست و زنان مسلمان مي توانند با حفظ حجاب خود تا مراتب عالي علمي، فرهنگي و اجرايي پيشرفت كنند.

8. در اين آيه دوازده مورد استثنا شده اند و زنان حق دارند در برابر آنان حجاب خود را رعايت نكنند. اين دوازده مورد عبارت اند از:

شوهر، پدر، پدر شوهر، پسر، پسر شوهر، برادر، پسر برادر، پسر خواهر، زنان (هم كيش)، بردگان (كنيز)، مردان كم خرد كه دنباله رو افراد هستند و طالب مسائل شهواني نيستند و كودكان ناتوان كه از امور جنسي زنان آگاهي ندارند.

9. «نِسائهُنّ» زنان غير مسلمان هستند؛ يعني زنان مسلمان در برابر زنان مسلمان ديگر حق دارند كه حجاب خود را برگيرند، اما در برابر زنان غيرمسلمان نبايد بي حجاب شوند؛ چرا كه آنان

با وصف زنان مسلمان براي ديگران موجب فساد مي شوند.

به اين مطلب در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز اشاره شده است «1».

10. مقصود از بردگاني كه زنان مسلمان حق دارند حجاب خود را در برابر آنان برگيرند، همان كنيزان است «2» كه در اعصار پيشين در جوامع وجود داشته اند و اسلام با برنامه اي جالب، ريشه ي برده داري را از جامعه ي اسلامي بركند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 163

11. مقصود از مردان دنباله رو خانواده كه ميل شهواني ندارند و زنان مي توانند در برابر آنان حجاب خود را برگيرند، همان مردان كم خرد و سفيه هستند كه احساس جنسي ندارند و معمولًا خدمتكار ديگران هستند. «1»

و يا پير مردان و افراد خنثي و خواجه كه ميل شهواني ندارند. «2»

12. در اين آيه از عمو و دايي به عنوان محرم زنان ياد نشده است، شايد اين به خاطر آن است كه از پسر برادر و پسر خواهر ياد شد و با توجه به محرميت دو جانبه ي آنان روشن مي شود كه عمو و دايي نيز محرم هستند.

13. در اين آيه بيان شده بود كه زنان با زدن پا به زمين باعث نشوند كه زينت هاي آنان آشكار شود و صداي پابند (و خلخال ها) به گوش مردان برسد و شهوت آنان تحريك شود.

اين نكته نهايت باريك بيني و دقت اسلام را نشان مي دهد.

هر چند اين مطلب يك مصداق تحريك شهواني است، اما با الغاي خصوصيت مي توان گفت كه زنان لازم است از هر گونه كار تحريك آميز در

برابر مردان نامحرم خود داري كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. زنان مؤمن با دوري از چشم چراني و حفظ حجاب، محيط جامعه را پاك نگاه دارند.

2. زنان با آشكار كردن زيورهاي مخفي، عامل تحريك (و فساد) جامعه نشوند.

3. زنان در برابر دوازده گروه اجتماعي آزادند كه حجاب خويش را فروگذارند.

4. راه توبه، بازگشت و رستگاري براي خطاكاران باز است.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 164

قرآن كريم در آيه ي سي و دوم سوره ي نور به مردم در مورد ازدواج سفارش مي كند و با اشاره به فضل الهي در تأمين نيازهاي مادي آنان مي فرمايد:

32. وَأَنكِحُواْ الأَيمَي مِنكُمْ وَالصلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَآئِكُمْ إِن يَكُونُواْ فُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَاللَّهُ وسِعٌ عَلِيمٌ

و افراد بي همسرتان، و شايستگان از بندگانتان، و كنيزانتان را به ازدواج (يكديگر) در آوريد؛ اگر نيازمند باشند، خدا از بخشش خود آنان را توانگر مي سازد؛ و خدا گشايشگري داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. ازدواج يكي از راه هايي است كه پاكي و سلامت جامعه را تأمين مي كند و مانع آلودگي هاي جنسي مي شود؛ از اين رو در اين سوره ي كه سوره ي پاكي هاست بر اين مطلب تأكيد شده است.

يعني اسلام نه راه رهبانيت و ترك ازدواج را پيشنهاد مي كند و نه منتظر مي شود تا جوانان در اثر فشارهاي جنسي به انحراف بيفتند و سزاوار مجازات شوند، بلكه پيشنهاد مي كند كه آنان ازدواج كنند

تا پاك بمانند.

2. ازدواج كاري اختياري است، اما در اين آيه دستور مي دهد كه زن و مرد بي همسر را ازدواج دهيد؛ «1» يعني مقدمات ازدواج جوانان را فراهم سازيد و با كمك هاي مالي، پيدا كردن همسران مناسب و وساطت، در كار ازدواج آنان اقدام كنيد.

3. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر گام يا سخن انسان در راه ازدواج (ديگران) ثواب يك سال عبادت دارد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 165

در حديث ديگري از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

بهترين شفاعت آن است كه انسان ميان دو نفر براي كار ازدواج، واسطه شود تا به سامان برسند. «1»

4. در اين آيه اشاره شده كه هر كس به خاطر ترس از فقر ازدواج نمي كند، بداند كه خدا او را توانگر مي سازد؛ آري عنايت الهي جلوه هاي گوناگون دارد و توانگري مردان پس از ازدواج از راه هاي گوناگون حاصل مي شود؛ از جمله اين كه:

انسان مجرد معمولًا در مسائل اقتصادي احساس مسئوليت كم تري مي كند و از تمام نيرو و استعداد خود براي كار استفاده نمي كند، اما كسي كه مسئوليت خانواده را به دوش مي گيرد خدا به او عشقي مي دهد كه تمام نيروي خود را بسيج كند و درآمد بيش تري كسب نمايد.

انسان ازدواج كرده داراي شخصيت اجتماعي و مسئول حفظ آبروي خانواده ي خويش و تأمين آينده ي فرزندان مي شود؛ از اين رو با صرفه جويي، ابتكار و تلاش بيش تر در مدت كوتاهي بر فقر غلبه مي كند. «2»

مردم به انسان

ازدواج كرده، اعتماد بيش تري مي كنند و او را در مورد كارهاي حساس استخدام مي كنند و همه ي خويشان و دوستان به او كمك مي كنند تا بتواند هزينه ي زندگي خود را تأمين كند و همه ي اين ها با لطف و عنايت الهي است.

5. در احاديث روايت شده كه شخصي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و از تهي دستي شكايت كرد. پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: «ازواج كن.»

و او ازدواج كرد و گشايشي در كارش پيدا شد.» و در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 166

روزي به همراه زن و فرزند است. «1»

و در حديث ديگري از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

كسي كه ازدواج را از ترس فقر ترك كند، گمان بد به خدا برده است؛ زيرا خداي متعال مي فرمايد: اگر آنان فقير باشند خدا از فضل خود بي نيازشان مي سازد. «2»

البته بايد توجه داشت كه گاهي تشريفات بي مورد و خرافات اجتماعي با تحميل هزينه هاي سنگين در كار ازدواج مانع پيشرفت افراد مي شود. اين ربطي به دين ندارد و مانعي است كه بايد خردمندان و رهبران جامعه آن را از پيش پاي جوانان بردارند.

6. مقصود از صالح بودن غلامان و كنيزان، يا صلاحيت آنان براي ازدواج است و يا صلاحيت اخلاقي و اعتقادي و يا مسئوليت پذيري آنها در مورد همسر خويش؛ «3» البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. ازدواج،

مطلوب خدا و زمينه ساز توانگري است.

2. در مورد ازدواج اطرافيان خود تلاش كنيد (تا جامعه اي پاك داشته باشيد).

3. جوانان از ترس فقر ازدواج را به تأخير نيندازند.

4. جوانان به فضل و بخشش الهي اميدوار باشند (و ازدواج كنند) كه خدا آنان را توانگر مي سازد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 167

ازدواج

الف) فوايد ازدواج:

1. ازدواج و همسر مايه ي آرامش زندگي است (روم، 21).

2. دوستي و محبت زن و شوهر، هديه اي الهي است (روم، 21).

3. ازدواج زمينه ساز فقرزدايي است (نور، 32).

4. «هر كس براي خدا ازدواج كند و يا براي خدا زمينه ي ازدواج ديگران را فراهم كند، سزاوار ولايت (و سرپرستي و دوستي) خداست (رسول اكرم صلي الله عليه و آله). «1»

5. «هر گاه بنده اي ازدواج كند نصف دين او كامل شده، پس در مورد نصف ديگر پارسايي پيشه سازد و خود را از (عذاب) خدا حفظ كند.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله). «2»

ب) ترك ازدواج:

1. «هر كس از ترس عيال واري (و فقر) ازدواج نكند از ما نيست.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «3»

2. «بدترين شما افراد مجرد هستند، دو ركعت نماز از افراد متأهل از هفتاد ركعت نماز غيرمتأهل بهتر است.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «4»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 168

ج) با چه كساني ازدواج كنيم:

1. «هر كس با زني فقط براي زيبايي اش ازدواج كند، آنچه را مي خواهد در او نمي يابد و هر كس با زني براي ثروتش ازدواج كند، خدا او را به وي واگذار مي كند، پس بر شما باد كه با زن دين دار (ازدواج كنيد)». (رسول اكرم صلي الله عليه و آله) «1».

2. «زيبايي زن را بر دين داري او ترجيح نده.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله) «2».

3. «هنگامي كه خواستگاري دين دار و امانت دار آمد، به او زن بدهيد.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله) «3».

4. «اگر خواستگاري آمد كه دين و اخلاق پسنديده دارد به او زن بدهيد و فقر او مانع نشود.» (امام رضا عليه السلام) «4».

5. «دختر خود را به ازدواج فرد پارسا و با تقوا درآوريد كه اگر او را دوست دارد اكرامش مي كند و اگر دوستش ندارد، به او ستم نمي كند.» (امام حسين عليه السلام) «5».

نتيجه گيري: در مجموع، مهم ترين صفات خواستگار مرد: دين داري، امانت داري، اخلاق نيكو و تقواست و مهم ترين صفت زن، دين داري است.

د) با چه كساني ازدواج نكنيم:

1. «با شرابخوار ازدواج نكنيد.» (امام رضا عليه السلام) «6».

2. با افراد بد اخلاق ازدواج نكنيد (امام رضا عليه السلام) «7».

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 169

3. با زنان زيبايي كه در خانواده ي بدي رشد كرده اند ازدواج نكنيد (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «1»

4. «با افراد

احمق ازدواج نكنيد.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «2».

ه) چگونه ازدواج كنيم:

1. «ازدواج را علني و (مجلس را) در مساجد برگزار كنيد.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «3».

2. «ازدواج را اعلام كنيد و ظاهر نماييد ولي خطبه ي عقد را مخفي برگزار كنيد.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «4».

تذكر: شايد مخفي بودن عقد به خاطر آن باشد كه از دخالت اطرافيان و بيگانگان در امان بماند و به خوبي انجام شود، ولي اعلام ازدواج به خاطر دوري از تهمت و شادي آفريني آن است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 170

قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي نور خواستار عفّت افراد مجرد و كمك به آزادي منظم بردگان و جلوگيري از بهره كشي جنسي از كنيزان مي شود و مي فرمايد:

33. وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَايَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّي يُغْنِيهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتبَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمنُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي ءَاتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُواْ فَتَيتِكُمْ عَلَي الْبِغَآءِ إِنْ أَرَدْنَ تحَصُّناً لِّتَبْتَغُواْ عَرَضَ الحَيَوةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

و كساني كه (وسايل) ازدواج نمي يابند، بايد خويشتنداري كنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد. و از ميان آنچه (از بردگان) مالك شده ايد، كساني كه خواستار (قرارداد آزادي:) مُكاتبه هستند، پس با آنان (قرارداد) مُكاتبه ببنديد، اگر در (آزادي) ايشان نيكي مي دانيد؛ و از مال خدا كه به شما داده، به آنان بدهيد. و كنيزان جوانسال خود را اگر

پاكدامني را مي خواهند، بر تجاوزكاري (: زنا) به اكراه وامَداريد، تا (كالاي) ناپايدار زندگي پست (دنيا) را بجوييد؛ و هر كس آنان را (بر اين كار) به اكراه وادار كند (و پشيمان شود،) پس بعد از اكراه آنان خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

شأن نزول:

حكايت شده كه عبد اللَّه بن ابيّ كه از منافقان سرشناس مدينه بود، شش كنيز داشت و از طريق خودفروشيِ آنان كسب در آمد مي كرد. هنگامي كه آيات (سوره ي نور) در مورد مبارزه با اعمال منافي عفت نازل شد، كنيزان او خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و شكايت كردند. آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و بهره كشي جنسي از كنيزان را ممنوع ساخت. «1»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 171

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به جوانان و افراد بدون همسر سفارش شده كه اگر مجبور شدند مدتي را بدون همسر بگذارنند، پاك دامني پيشه كنند و اين دوران بحراني و آزمايش الهي را با پاكي پشت سر بگذارند و خود را آلوده نسازند و معذور نپندارند.

2. در اين آيه تعبير «لا يَجِدُون» به كار رفته است؛ يعني جوانان و افراد بدون همسر نخست به دنبال وسايل ازدواج و همسر بروند و اگر نيافتند، صبر و عفت پيشه سازند؛ پس اول جست و جو و تلاش لازم است، سپس صبر و عفت تا فضل و بخشش الهي فرا رسد.

3. در اين آيه بار ديگر اسلام راه مُكاتبه را براي آزادي بردگان پيشنهاد مي كند. آري؛ اسلام

طي يك برنامه ي منظم و از راه هاي مختلف برده داري را در كشورهاي اسلامي ريشه كن ساخت، در حالي كه قانون ممنوعيت برده داري در غرب پس از جنگ ها و خون ريزي ها و مبارزات فراوان تصويب شد.

4. «مُكاتبه» نوعي قرارداد است كه ميان عبد و مولي نوشته مي شود و بر اساس آن بردگان موظف مي شوند كه از طريق كسب و كار، هزينه ي آزادي خود را تهيه كنند و به صورت اقساط به مالك خويش بپردازند، به شرط آن كه مجموع اقساط از قيمت عبد زيادتر نباشد.

و اگر به عللي آن برده نتوانست اقساط خود را بپردازد، اقساط او از بيت المال و سهم زكات پرداخت مي شود. «1»

اين قرارداد عقد لازم است و هيچ يك از طرفين حقّ فسخ آن را ندارند.

5. قرآن كريم دستور مي دهد كه با «مُكاتبه» بردگان آزاد شوند، تا اين آزادي مرحله به مرحله حاصل شود و مالك زيان نبيند و بردگان نيز به

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 172

نيروهاي كار آمد اجتماع تبديل شوند، تا در آينده بتوانند زندگي شخصي خويش را اداره كنند.

6. هنگامي عقد مكاتبه با بردگان ببنديد كه متوجه شويد آنان رشد و صلاحيت كافي براي انجام آن را دارند و مي توانند زندگي مستقل و آبرومندانه اي در اجتماع داشته باشند و اگر سربار جامعه مي شوند، آزادي آنان را به وقت ديگري موكول كنيد.

7. به بردگان آزاد شده كمك مالي كنيد؛ يعني سهمي از زكات را به آنان بدهيد يا مالك بخشي از اقساط او را

ببخشد و يا در آغاز سرمايه اي مختصر به او بدهيد تا بتواند كار كند و اقساط خود را بپردازد.

8. در اين آيه بهره كشي جنسي از كنيزان ممنوع شده است و اين نشان مي دهد كه جامعه ي جاهلي عرب تا چه اندازه گرفتار انحطاط اخلاقي و فساد شده بود.

ولي عجيب تر آن است كه در قرن حاضر نيز ميليون ها زن در دنيا مورد سوء استفاده قرار مي گيرند و تجارت زنان بدكار يكي از پرسودترين تجارت هاي جهان به شمار مي آيد؛ يعني بردگي نويني جانشين بردگي قديم شده است.

آري؛ قرآن كريم با بهره كشي جنسي از زنان مخالفت مي كند و حتي اين كار را در مورد كنيزان مجاز نمي شمرد.

9. در اين آيه بيان شده كه: «اگر كنيزان مي خواهند پاك باشند، آنان را به كارهاي منافي عفت وا مداريد.»

مفهوم اين جمله آن نيست كه اگر كنيزان مايل به اين كار بودند، مانعي ندارد، بلكه اين جمله براي تحريك غيرت صاحبان كنيزان است كه اگر كنيزان مايل به آلودگي نيستند شما چگونه ميل به آن داريد.

و گرنه اكراه در صورت تمايل يا عدم تمايل كنيزان صادق است و در هر

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 173

حال خودفروشي و اكراه بر آن گناه بزرگي است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. جوانان و افراد بي همسر تلاش، عفّت و صبر پيشه كنند تا خدا برايشان وسيله ي ازدواج فراهم سازد.

2. اسلام خواهان آزادي منظم بردگان بوده و براي اين كار برنامه داشته است.

3. بهره كشي جنسي از كنيزان ممنوع است.

4. اسلام حامي بردگان

است و به مسلمانان دستور مي دهد كه قرارداد آزادي آنان را ببنديد، وسايل ازدواجشان را فراهم سازيد و آنان را به خود فروشي وامداريد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي نور به محتواي غني قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

34. وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكُمْ ءَايتٍ مُّبَيِّنتٍ وَمَثَلًا مِّنَ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكمْ وَمَوْعِظةً لِّلْمُتَّقِينَ

و بيقين به سوي شما آياتي روشنگر، و داستان كساني كه پيش از شما در گذشتند، و پندي براي پارسايان (خود نگهدار)، فرو فرستاديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به محتواي قرآن اشاره كرده و سه دسته از مطالب آن را

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 174

گوش زد نموده است:

الف) بيان آيات روشنگر كه حقايق هستي و راه هدايت را روشن مي كند.

ب) اخبار و سرگذشت اقوام پيشين، كه درس هاي آموزنده اي در پيروزي ها وشكست هاي آنان وجود دارد.

ج) موعظه، پند و اندرزهاي قرآن براي پارسايان، كه براي همه ي بشريت مفيد است، اما انسان هاي با تقوا بهره ي بيش تري از آنها مي برند و هدايت مي شوند.

2. اين آيه نوعي جمع بندي نسبت به مطالب سوره ي نور تا آيه ي سي و سوم نيز به شمار مي آيد؛ چرا كه قوانين پاكي جامعه كه در آيات پيشين بيان شد، آياتي روشنگر بود و مطالعه ي ماجراي افك و دروغ بزرگ، مي تواند براي هر نسل و عصري پندآموز باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. آيات قرآن روشنگر

و داستان هاي آن آموزنده و داراي اندرزهاي مفيد است (پس در زندگي خويش از آنها استفاده كنيد).

2. پارسا شويد تا از پندهاي قرآن (بهتر) استفاده كنيد.

***

آيه نور

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي نور با مثالي زيبا، نور خدا را توضيح مي دهد و مي فرمايد:

35. اللَّهُ نُورُ السَّموتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شجَرَةٍ مُّبرَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُهَا يُضِي ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَي نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَيَضرِبُ اللَّهُ الْأَمْثلَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ

خدا نورِ آسمان ها و زمين است؛ مثال نور او همانند چراغداني است كه در آن چراغي باشد، كه [آن چراغ در بلوري است- [آن بلور چنانكه گويي سياره اي درخشان است- (و اين چراغ با روغني) از درخت خجسته زيتوني كه نه شرقي و نه غربي است، افروخته مي شود؛ نزديك است روغنش روشني بخشد، و گر چه هيچ آتشي بدان نرسيده باشد. (اين) نوري است بر فراز نور، خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) به نور خود راهنمايي مي كند؛ و خدا براي مردم مَثل ها مي زند و خدا به هر چيزي داناست.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 175

نكته ها و اشاره ها:

1. نور را اين گونه تعريف كرده اند: «چيزي كه در ذات خود آشكار است و ظاهر كننده ي ديگر چيزهاست.»

2. نور داراي ويژگي هاي خاصي است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:

نور زيبا و سرچشمه ي زيبايي هاست، بالاترين سرعت حركت از آن نور است، «1» وسيله ي مشاهده ي موجودات است، پرورش دهنده ي گياهان و گل هاست، پيدايش رنگ نتيجه ي تابش نور است، انرژهاي موجود در محيط زمين غالباً از نور سرچشمه مي گيرند، نابود كننده ي ميكرب هاست، هدايتگر مسافران و گم شدگان است و ...

3. در قرآن كريم به چند چيز نور گفته شده است كه عبارت اند از:

الف) خدا نور است همان طور كه در آيه ي فوق آمده است.

ب) ايمان به خدا نور است. «2»

ج) خود قرآن نوري از جانب خداست «3».

د) هدايت الهي نور است «4».

ه) آيين اسلام نور است «5».

و) شخص پيامبر صلي الله عليه و آله چراغي نور بخش است «6».

از احاديث نيز استفاده مي شود كه امامان معصوم عليهم السلام و علم نور هستند. «7»

4. مقصود از نور بودن خدا هدايتگري يا روشنگري يا زينت بخشي خدا به

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 176

جهان است؛ يعني خدا نور است و هر موجودي به هر اندازه كه با او ارتباط دارد از نورانيّت برخوردار مي شود و از اين روست كه ايمان، قرآن، اسلام، پيامبر، امامان و علم نور هستند؛ چون همه در ارتباط با او و سبب آشنايي مردم با نور خدا مي شوند.

آري؛

اين ويژگي نور است كه به همه چيز جان تازه و حركت و پرورش مي دهد و به سر منزل مقصود هدايت مي كند و موانع را از سرراهشان برمي دارد.

5. در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام روايت شده است كه

مقصود از نور بودن خدا، هدايتگري او براي اهل آسمان ها و اهل زمين است. «1»

البته هدايتگري يكي از خواص نور الهي است، اما منحصر در آن نيست و هر كدام از تفسيرهاي نور خدا، به يكي از ابعاد اين نور اشاره دارد.

6. «مِشكاة» به معناي محفظه اي براي چراغ است كه آن را در برابر باد و طوفان حفظ مي كند و غالباً در ديوار ايجاد مي شده تا نور چراغ را متمركز ساخته، منعكس نمايد.

و «زُجاجَة» در اصل به معناي سنگ شفاف است و از آن جا كه شيشه از سنگ ساخته مي شود و شفاف است به آن نيز گفته مي شود. در اين جا مقصود حبابي است كه بر روي چراغ مي گذارند تا شعله را محافظت و گردش هوا را تنظيم نمايد و بر نور چراغ بيفزايد و «مصباح» به معناي خود چراغ است.

7. درخت زيتون درختي پربركت است كه روغن آن يكي از بهترين روغن ها براي اشتعال است؛ به ويژه كه اگر درخت وسط باغ باشد و در طرف شرق و غرب باغ و كنار ديوارها نباشد و نور آفتاب به همه جاي درخت بتابد و برخي قسمت هاي آن نارس نگردد و روغنش ناصاف نشود.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 177

8. نور

خدا كه به صورت شعله هاي ايمان در مصباح قلب مؤمن آشكار مي شود و حباب قلب او ايمان را در درون خود تنظيم مي كند و مشكاة سينه ي او، كه همان مجموعه ي شخصيت مؤمن است، ايمانش را از گزند حوادث حفظ مي كند. درخت مبارك وحي الهي كه عصاره ي آن قرآن است، ايمان مؤمنان را شعله ور و پربار مي سازد و وجود مؤمنان را روشن مي نمايد و هنگامي كه با دلايل عقلي همراه مي شود نور علي نور مي شود. «1»

البته وقتي اين نور الهي در قلب روشن مي شود كه قلب انسان با خودسازي و اخلاق آماده شود و نور وحي از آلودگي گرايش هاي انحرافي شرقي و غربي بر كنار بماند.

9. در احاديث اهل بيت عليهم السلام مشكاة را به نور علم پيامبر صلي الله عليه و آله و زُجاجه را به سينه علي و نور علي نور را به امام معصوم كه با نور علم تأييد مي شود و درخت مبارك را به ابراهيم خليل كه ريشه است و لا شرقيه ولا غربيه را به نفي گرايش هاي يهود و مسيحيت تفسير كرده اند.

در اين احاديث مصداق هاي كامل اين آيه بيان شده است اما اين بدان معنا نيست كه آيه منحصر به اين موارد است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان از خدا روشن است.

2. نور الهي چند لايه است.

3. به دنبال نور الهي باشيد كه هدايت به سوي نور الهي، به دست خداست.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 178

قرآن كريم در آيات سي و ششم تا سي و هشتم سوره ي نور به خانه هاي نور و ويژگي هاي آنها و مردان الهي كه در آن جا هستند و پاداش هاي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

36- 38. فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ* رِجَالٌ لَّاتُلْهِيهِمْ تِجرَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَوةِ وَإِيتَآءِ الزَّكَوةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبَ وَالأَبْصرُ* لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَيَزِيدَهُم مِّن فَضلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَآءُ بِغَيرِ حِسَابٍ

(اين چراغ) در خانه هايي است كه خدا رخصت داده كه بر افراشته شود، و نامش در آن جا ياد شود؛ و او را در آنجا با مدادان و عصرگاهان [و شب هنگام تسبيح مي گويند،* مرداني كه هيچ داد و ستد و هيچ معامله اي آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت [ماليات زكات (غافل و) سرگرمشان نمي سازد؛ (و) از روزي مي ترسند كه در آن، دل ها و چشم ها دگرگون مي شود.* تا خدا آنان را بر طبق بهترين چيزي كه انجام دادند، پاداش دهد، و از بخشش خود بر آنان بيفزايد؛ و خدا به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) بي شمار [و بدون محاسبه روزي مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به خانه هاي نور اشاره شده است كه چراغ نور الهي در آن جا روشن گرديده و مرداني الهي به پاس داري آن مشغول اند و گم شدگان، راه خويش را در پرتو نور اين خانه ها مي يابند و هدايت مي شوند.

2. مقصود از خانه هاي نور در اين آيات،

همان مساجد، خانه هاي پيامبران، امامان و اولياي الهي است كه به فرمان خدا استحكام يافته و مركز ياد خدا و بيان حقايق ديني است و در آن جا مرداني الهي صبحگاهان و عصرگاهان به ياد خدا هستند.

3. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام باقر عليه السلام روايت شده كه مقصود

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 179

از اين خانه ها، همان منزل هاي پيامبران و خانه ي علي عليه السلام است.» البته اين گونه احاديث مصداق هاي روشن و كامل خانه هاي نور را بيان مي كنند، ولي منحصر به آنها نيست.

4. در اين آيات اشاره شده كه مردان الهي به تجارت و معامله مي پردازند، اما اين امور مادي آنان را از معنويت و ياد خدا و انجام وظايف ديني هم چون نماز و زكات بازنمي دارد.

يعني لازم نيست انسان به كلي از تجارت و ماديات دور شود بلكه نبايد ماديات هدف شود و او را از ياد خدا دور سازد.

5. شايد مقصود از تجارت همان داد و ستدهاي مستمر است و مقصود از «بيع» همان معامله هاي گذرا. «2»

6. در احاديث روايت شده كه مقصود اين آيه تاجراني هستند كه تجارت و معامله، آنان را از ياد خدا غافل نمي سازد و هنگامي كه وقت نماز مي شود، حق آن را ادا مي كنند. «3»

هر كه آمد بَرِ خداي قبول

نكند هيچش از خدا مشغول

يونس اندر دهان ماهي شد

هم چنان مونس الهي شد (سعدي)

7. در اين آيه با به كار بردن فعل مضارع «يَخَافُون» اشاره شده كه مردان الهي همواره از روز رستاخيز و دادگاه عدل بيمناك اند و همين سبب مي شود كه مسئوليت هاي خويش را در دنيا به خوبي انجام دهند.

8. راه و رسم بندگان عاشق خدا را شروع كنيد:

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 180

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسد:

حبيبا!

لختي از خواب گران برخيز و راه و رسم عاشقان درگاه را برگير و دست و رويي از اين عالم ظلمت و كدورت و شيطانيّت شستشو كن و پا به كوي دوستان نِه بلكه به سوي كوي دوست حركتي كن. «1»

9. خدا اعمال نيك مردان الهي و يا هر كار آنان را بر اساس معيار بهترين عملشان و يا تا ده ها برابر پاداش مي دهد. «2» آري؛ اين امور از فضل و بخشش الهي دور نيست. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. در زمين، خانه هاي نور وجود دارد (پس براي بهره مندي از نور الهي بدانجا برويد).

2. بازيِ تجارت، مردان الهي را سرگرم نمي سازد و از ياد حق باز نمي دارد.

3. خانه هاي نور، مورد عنايت الهي و محل ياد خدا و جايگاه مردان الهي است.

4. اگر مردي الهي باشيد و به وظايف خود عمل كنيد، بهترين پاداش ها را نزد خدا داريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 181

مثال هاي زيبا

قرآن كريم در آيات سي و نهم و چهلم سوره ي نور با مثال هاي جالب، وضعيت كافران تاريك دل و اعمال سراب گونه ي آنان را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

39 و 40. وَالَّذِينَ كفَرُواْ أَعْملُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يحْسَبُهُ الظمْئَانُ مَآءً حَتَّي إِذَا جَآءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ* أَوْ كَظُلُمتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَآ أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَن لَّمْ يجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ

و كساني كه كفر ورزيدند، كارهايشان همچون سرابي در زمين هاي صاف (و گسترده) است، كه [انسان تشنه آن را آب مي پندارد؛ تا هنگامي كه به سراغ آن مي آيد آن را چيزي نمي يابد، و خدا را نزد آن مي يابد و حساب او را به طور كامل مي دهد؛ و خدا حسابرسي سريع است.* يا (كارهاي كافران) همچون تاريكي هايي در درياي ژرف پهناوري است، كه موج آن را مي پوشاند، [و] بر فراز آن موج [ديگري است [و] بر فراز آن ابرهايي است؛ (اينها) تاريكي هايي است كه برخي آنها بر فراز برخي [ديگر] است، هرگاه دستش را

خارج كند نزديك است كه آن را نبيند! و كسي كه خدا نوري برايش قرار نداده، هيچ نوري براي او نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات حالات كافر به تصوير كشيده شده است. نخست اعمال آنان به نور كاذبي تشبيه شده كه هم چون سرابي در بيابان خشك و سوزان است. سرابي كه عطش تشنه كامان را فرو نمي نشاند، بلكه هرگاه به سراغ آن روند گرفتار حساب و دادگاه عدل الهي مي شوند.

باطن اعمال اين كافران نيز تاريك و هراس انگيز است به طوري كه در آن

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 182

ظلمت ها حتي خودش را نمي تواند ببيند. او در تاريكي مطلق جهل تنها است؛ چرا كه از منبع نور يعني «اللَّه» دور افتاده و در حجاب جهل و خودخواهي گرفتار شده است.

2. «سراب» در اصل به معناي سراشيبي يا راه رفتن در سراشيبي است و از اين رو به درخشش كاذبي كه از دور در بيابان ها و سراشيبي ها نمايان مي شود سراب گفته مي شود. در آن جا از دور به نظر مي رسد كه آبي وجود دارد، در حالي كه جز انعكاس نور خورشيد چيزي نيست. «1»

3. «قِيعَة» به معناي زمين گسترده اي است كه آب و گياه ندارد «2» و كويرمانند است و غالباً سراب در آن جا به چشم مي خورد؛ يعني كافران در كوير بي آب و علف قرار دارند اما مي پندارند كه در آن جا آبي وجود دارد.

4. در اين آيات تاريكي زندگي و اعمال كافران به خوبي به تصوير كشيده شده است.

درياي خروشان تاريك با امواجي ظلمت زا، همراه با ابري تيره كه بر آن سايه افكنده باشد، سه تاريكي ايجاد مي كند كه هيچ چيز و هيچ كس در آن ديده نمي شود و حتي انسان دست خود را نمي تواند ببيند.

آري؛ كافران در اين تاريكي ها گرفتار شده اند، چرا كه از نور ايمان بي بهره اند، در حالي كه مؤمنان در نور علي نور هستند چرا كه از نور خدا بهره مي برند.

5. مفسران بر آن اند كه ظلمت هاي سه گانه اي كه كافران در آن گرفتار شده عبارت اند از: ظلمت اعتقادات غلط و ظلمت گفتار و كردار نادرست، يا ظلمت سه لايه ي جهل كه به صورت مضاعف و مركب در آمده است و يا ظلمت حاكم بر چشم و گوش و دل آنهاست كه حقايق را درك نمي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 183

البته اين تفسيرهاي سه گانه با هم منافاتي ندارند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر از نور خدا بي بهره شويد، زندگي تاريكي خواهيد داشت.

2. افراد بي ايمان به دنبال سراب هستند.

3. افراد بي ايمان در ظلمت هاي چند لايه گرفتار مي شوند، كه حتي خود را گم مي كنند.

***

قرآن كريم در آيات چهل و يكم و چهل و دوم سوره ي نور به نشانه هاي خدا در تسبيح و دعاي ساكنان جهان و پرندگان در حال پرواز و مقصد نهايي موجودات اشاره مي كند و مي فرمايد:

41 و 42. أَلَمْ تَرَ

أَنَّ اللَّهَ يُسبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صفتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمُ بِمَا يَفْعَلُونَ* وَللَّهِ مُلْكُ السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ

آيا نظر نكرده اي كه هر كس در آسمان ها و زمين است، و پرندگان بال گشاده تسبيح خدا مي گويند؟! بيقين همه نماز خود و تسبيح خويش را مي دانند؛ و خدا به آنچه انجام مي دهند داناست.* و فرمانروايي آسمان ها و زمين تنها از آنِ خداست؛ و فرجام (تمامي موجودات) فقط به سوي خداست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به دلايل و شواهد خداشناسي اشاره شده است، تا انسان ها را با نور الهي و نشانه هاي او در پهنه ي آسمان و زمين و در پرواز پرندگان آشنا سازد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 184

2. مفسران در مورد تعبير «الَمْ تَرَ» (آيا نديدي و يا آيا اطلاع نيافتي) دو تفسير دارند:

الف) منظور آيه آن است كه پيامبر صلي الله عليه و آله در مرحله ي مشاهده ي عيني تسبيح موجودات قرار دارد؛ از اين رو به او خطاب مي شود كه آيا تسبيح موجودات را نديدي.

ب) بگوييم، هر چند مخاطب آيه شخص پيامبر صلي الله عليه و آله است اما مقصود آيه عموم مردم هستند و از آن جا كه عموم مردم به وسيله ي شهود عقلي و علمي تسبيح موجودات را درك مي كنند نه با شهود عيني، اين جمله به معناي آن است كه آيا از تسبيح موجودات اطلاع نيافتيد. «1»

3. مفسران دو معنا براي تسبيح و دعاي عمومي موجودات آسمان و زمين و

پرندگان بيان كرده اند:

الف) تمام ذرات جهان داراي نوعي درك و شعور هستند و در عالم خود تسبيح و دعاي حق مي گويند.

ب) مقصود زبان حال موجودات جهان است كه با زبان بي زباني، بر قدرت، عظمت، علم و حكمت موجودات شهادت مي دهند؛ «2» يعني با وجود شگفت انگيز خود، از طرفي صفات برجسته ي خدا را به نمايش مي گذارند و از طرف ديگر با نقص و نياز خود از او درخواست و دعا مي كنند.

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد.

4. در اين آيه از ميان موجودات زمين، به تسبيح و دعاي پرندگان اشاره شده است؛ چرا كه پرندگان در حالتي كه بال هاي خود را در پهنه ي آسمان گسترده اند و سبك بال بر امواج هوا مي لغزند و به هر سو مي روند، شگفت انگيزترين آيات الهي را به نمايش مي گذارند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 185

5. موجودات و پرندگان از تسبيح و دعاي خود آگاه اند؛ يعني هر كدام نظام ويژه اي دارند كه به نوعي گوياي عظمت پروردگار است. «1»

6. «صلوة» در اصل به معناي دعاست، سپس به معناي نماز به كار رفته است؛ چرا كه نماز هم مشتمل بر دعا بلكه نوعي دعا و درخواست نياز از خداست.

جمعي از مفسران قرآن برآن اند كه مقصود از صلوة در اين آيه، همان معناي لغوي آن، يعني دعاست؛ «2» بدين معنا كه موجودات و پرندگان با زبان حال يا با زبان قال از خدا درخواست فيض مي كنند.

7. خالقيت خدا دليل بر مالكيت او بر جهان هستي است و مالكيت

او دليل بر آن است كه همه چيز به سوي او برمي گردد و حساب همه ي افراد با اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. از راه مطالعه در حالات موجودات آسمان و زمين و پرندگان خداشناس شويد.

2. از راه دقت در مالكيت هدف و مقصد جهان، خداشناس شويد.

3. با دقت به موجودات بنگريد تا ستايش و نيايش آنان را ببينيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 186

نشانه هاي خدا

قرآن كريم در آيه ي چهل و سوم سوره ي نور به نشانه هاي خدا در تركيب ابرها، پيدايش كوه هاي يخي و باران و تگرگ اشاره مي كند و مي فرمايد:

43. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثمَّ يَجْعَلُهُ رُكَاماً فَترَي الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِللِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَآءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَآءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَآءُ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصرِ

آيا نظر نكرده اي كه خدا ابرهايي را به حركت در مي آورد، سپس ميان آن (ها) پيوند مي دهد، آنگاه آن را متراكم مي سازد؟! و باران را مي بيني كه از ميان آن (ها) خارج مي شود؛ و از آسمان، از كوه هاي (ابر) كه در آن است تگرگي فرو مي فرستد، و هر كس را بخواهد بدان [زيان مي رساند، و از هر

كس بخواهد آن [زيان را بر مي گرداند؛ نزديك است درخشندگي برق آن (ابرها)، چشم ها را (از بين) ببرد!

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي ديگر از نشانه هاي توحيد، قدرت و حكمت الهي است. اين آيات انسان را به مطالعه ي طبيعت فرا مي خواند كه ببيند چگونه ابرها شكل مي گيرند و باران و تگرگ نازل مي شوند و حكمت هاي الهي در اين رابطه چيست، كه همه ي اين ها نشانه هاي پندآموز الهي است.

2. خدا ابرها را به آرامي مي راند. قطعه هاي ابر كه از هر گوشه ي دريا بر مي خيزد، آرام آرام به سوي هم رانده مي شوند، با دست قدرت الهي به هم پيوند مي خورند و متراكم مي گردند و منشأ باران مي شوند. «1»

3. گاهي باران به صورت تگرگ فرود مي آيد. گاهي تگرگ براي برخي افراد و مناطق، زيانبار و حتي كشنده است، ولي لطف خدا اين خطرها را از برخي افراد و مناطق دفع مي كند. آري؛ اين نيز يكي از نشانه هاي حكمت اوست.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 187

4. ابرهاي حامل ذرات آب، گاهي عامل مولد نيروي برق مي شوند و آتشي از آن بيرون مي جهد كه برقش چشم ها را خيره مي سازد. آري؛ اين نيز يكي از نشانه هاي قدرت اوست.

5. «جِبال» در اصل به معناي «كوه ها» ست، ولي در اين جا مقصود يا توده هاي عظيم ابر است كه هم چون كوهي بزرگ است و يا معناي كنايي آن؛ يعني همان طور كه مي گوييم فلان شخص كوهي از علم است در اين جا هم مي گوييم كوهي از ابر آمد.

و يا مقصود ابرهاي حامل

تگرگ است كه دانه هاي يخ در ميان آنها به وجود مي آيد و توده هاي ابر هم چون كوه هاي مرتفع يخي مي شود. سپس تگرگ ها فرود مي آيند «1» كه اين مطلب از نظر علوم هواشناسي قابل توجه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه درباره تشكيل ابرها و نزول باران و تگرگ، خدا را بشناسيد.

2. در محل نزول تگرگ ها دقت كنيد و حكمت خدا را دريابيد.

3. در مورد كوه هاي يخي و برق ابرها مطالعه كنيد تا خداشناس شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي نور به يكي ديگر از نشانه هاي عبرت آموز خدا در طبيعت اشاره مي كند و مي فرمايد:

44. يُقَلِّبُ اللَّهُ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبرَةً لِّاوْلِي الْأَبْصرِ

خدا شب و روز را دگرگون مي سازد؛ يقيناً در اين (دگرگوني) براي صاحبان بينش عبرتي است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 188

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از دگرگوني شب و روز، يا رفت و آمد شب و روز، يا كوتاه و بلند شدن تدريجي آنها كه موجب پيدايش فصول مي شود و يا دگرگوني هايي از قبيل گرما، سرما و حوادث ديگر است. «1» البته اين معاني با هم ديگر منافاتي ندارند و ممكن است همه ي اين معاني مقصود آيه باشند.

2. دگرگوني و تغييرات شبانه روز، براي انسان ها و موجودات زنده، جنبه ي حياتي دارد و خستگي اعصاب انسان را بر طرف مي سازد و عامل رشد موجودات زنده مي شود.

3.

نشانه هاي خدا براي انسان هاي صاحب بصيرت، عبرت آموز است؛ يعني ممكن است برخي افراد نشانه هاي الهي را در صحنه ي طبيعت ببينند، اما درس عبرت نگيرند، چرا كه چشم بصير براي درك حقايق ندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد تغييرات شبانه روز مطالعه كنيد و عبرت بياموزيد.

2. با دقت در دگرگوني هاي شبانه روز خداشناس شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و پنجم سوره ي نور به پيدايش جانداران از آب و انواع آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

45. وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَآبَّةٍ مِّن مَّآءٍ فَمِنهُم مَّن يَمْشِي عَلَي بَطْنِهِ وَمِنهُم مَّن يَمْشِي عَلَي رِجْلَينِ وَمِنهُم مَّن يَمْشِي عَلَي أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَآءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ

و خدا هر جنبنده اي را از آبي آفريد؛ پس برخي از آنها كساني هستند كه بر شكم خود راه مي روند، و برخي از آنها كساني هستند كه بر دو پاي خود راه مي روند، و برخي از آنها كساني هستند كه بر چهار (پا) راه مي روند؛ خدا آنچه را بخواهد مي آفريند، [چرا] كه خدا بر هر چيزي تواناست.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 189

نكته ها و اشاره ها:

1. جان داران از آب آفريده شده اند. مفسران در مورد اين مطلب سه تفسير ارائه كرده اند:

الف) مقصود از آب نطفه باشد؛ يعني خدا هر موجود زنده اي را از نطفه ي نر و ماده ي آن نوع آفريد. «1»

ب) مقصود پيدايش نخستين موجود از آب

باشد؛ همان طور كه در احاديث اسلامي و فرضيه هاي علمي بدين مطلب اشاره شده است. «2»

ج) مقصود آن است كه ماده ي اصلي بدن موجودات از آب تشكيل شده است.

البته اين سه تفسير با هم ديگر منافاتي ندارد و ممكن است هر سه معنا مقصود آيه باشد، هر چند ظاهر اين آيه معناي اول يا دوم است. «3»

2. در اين آيه به سه گروه از جان دران، يعني خزندگان، دو پايان و چهارپايان اشاره شده است. اين مطلب به خاطر آن است كه انسان معمولًا با اين سه گروه از جان داران سروكار دارد؛ و از بقيه ي جان داران به صورت سربسته ياد كرده و فرموده است: «خدا هر چه را بخواهد مي آفريند.» «4»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 190

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در زيست شناسي، درس خداشناسي بگيريد.

2. جلوه هاي مختلف حيات، مظاهر قدرت خدايند.

***

خداي متعال در آيه ي چهل و ششم سوره ي نور به آيات روشنگر قرآن و هدايت الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

46. لَّقَدْ أَنزَلْنَآ ءَايتٍ مُّبَيِّنتٍ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَآءُ إِلَي صِرطٍ مُّسْتَقِيمٍ

بيقين آياتي روشنگر فرو فرستاديم؛ و خدا هر كه را بخواهد (و شايسته ببيند) به راهي راست راهنمايي مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيات روشنگر الهي نور ايمان را در دل ها روشن مي كند و افكار انسان را صفا و روشنايي مي بخشد و نقش اصلي را در هدايت انسان

به راه راست دارد.

2. خدا هر كس را بخواهد هدايت مي كند. البته اراده ي خدا بر اساس حكمت و علم است و هر كس را شايسته ببيند بر اساس حكمت و علم خود، زمينه هاي راهبردي را براي او فراهم مي سازد.

3. هدايت بر دو نوع است: هدايت عمومي كه از طريق دعوت پيامبران به همه ي انسان ها ابلاغ مي شود و هدايت خاص و راهبردي كه مخصوص افرادي است كه اهل

تلاش، نيكوكاري و پارسايي اند. ظاهراً منظور اين آيه هدايت نوع دوم است؛ يعني خدا مراتب عالي هدايتش را بر دل كساني مي تاباند و دست كساني را مي گيرد و به طرف مقصد مي برد كه گامي به سوي او برداشته باشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. آيات قرآن روشن و روشنگر است (پس از آنها بهره ببريد).

2. هدايت و راه راست، به اراده ي الهي (و حكمت او و تلاش شما) بستگي دارد.

3. روشنگري، هدايت و راه راست را از خدا بخواهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 191

قرآن كريم در آيات چهل و هفتم تا پنجاهم سوره ي نور به تناقض رفتار و گفتار منافقان، سود محوري، بيماردلي و ستمكاري آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

47- 50. وَيَقُولُونَ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ يَتَوَلَّي فَرِيقٌ مِّنهُم مِّن بَعْدِ ذلِكَ وَمَآ أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ* وَإِذَا دُعُواْ إِلَي اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنهُم مُّعْرِضونَ* وَإِن يَكُن لَّهُمُ

الحَقُّ يَأْتُواْ إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ* أَفِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ارْتَابُواْ أَمْ يَخَافُونَ أَن يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُوْلئِكَ هُمُ الظلِمُونَ

و (منافقان) مي گويند: «به خدا و به فرستاده (او) ايمان آورديم و اطاعت كرديم.» آنگاه بعد از آن، دسته اي از آنان روي بر مي تابند، و آنان (در حقيقت) مؤمن نيستند.* و هنگامي كه به سوي خدا و فرستاده اش فرا خوانده مي شوند تا در ميانشان داوري كند، ناگهان دسته اي از آنان رويگردان مي شوند.* و اگر (حكم) حق به نفع آنان باشد با سرعت و تسليم به سوي او مي آيند.* آيا در دل هاي آنان [نوعي بيماري است، يا شك دارند، يا مي ترسند كه خدا و فرستاده اش بر آنان ستم كنند؟! [نه بلكه تنها آنان ستمكارند.

شأن نزول:

حكايت شده كه يك يهودي با فردي مسلمانِ منافق اختلاف داشتند. آن يهودي داوري پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را پذيرفت، اما آن مرد منافق داوري يكي از بزرگان يهود «1» را پذيرفت.

و يا اين كه آيه ي فوق در مورد اختلاف امام علي عليه السلام با فردي مسلمان «2»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 192

بود كه امام علي عليه السلام داوري پيامبر صلي الله عليه و آله را پذيرفت اما يكي از منافقان سر رسيد «1» و داوري پيامبر صلي الله عليه و آله را زير سؤال برد.

آيه ي فوق بدين مناسبت (يا مناسبت ها) فرود آمد و منافقان را سرزنش كرد. «2»

نكته ها و اشاره ها:

1. خداي متعال در اين آيات حالات و صفات منافقان را افشا

مي كند و هشت ويژگي براي آنان برمي شمارد كه عبارت اند از:

الف) گفتار و رفتارشان تناقض دارد؛ يعني مي گويند ما ايمان به خدا و پيامبر آورديم و از آنان اطاعت مي كنيم، ولي در عمل گروهي از آنها روي برمي تابند؛

ب) بي ايمان هستند؛

ج) داوري خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله را نمي پذيرند؛

د) سودمحور هستند و هر كجا پيامبر صلي الله عليه و آله به نفع آنان حكم كند، به سوي او مي آيند؛

ه) بيمار دل اند؛

و) (نسبت به نبوت و داوري پيامبر صلي الله عليه و آله) ترديد دارند؛

ز) مي ترسند كه خدا و پيامبرش به آنان ستم روا دارد؛

ح) به خود و ديگران ستم مي كنند (چون به حقّ خود قانع نيستند و حقّ مردم را مي خواهند).

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 193

2. در اين آيات از داوري خدا و پيامبر ياد شده، اما به صورت مفرد به داوري اشاره كرده است، تا نشان دهد كه داوري خدا از داوري پيامبر جدا نيست و در حقيقت امري واحد است. «1»

3. اين آيات تخلّف و اعراض منافقان را به گروهي از آنان نسبت داده است، نه همه ي آنها.

اين تعبير اولًا، نشان مي دهد كه همه ي منافقان تا اين حد بي حيا و جسور نبوده اند كه داوري پيامبر صلي الله عليه و آله را ردّ كنند. «2»

ثانياً، در صفوف منافقان شكاف ايجاد مي كند و راه بازگشت و توبه را به سوي برخي از آنان مي گشايد، تا از گروه منافقان بيزاري جويند و به سوي اسلام بازگردند.

ثالثاً، ادب قرآن را نشان

مي دهد كه تخلّف را به همه نسبت نمي دهد.

4. در اين آيات پرسش با حالت تعجب است «آيا منافقان مي ترسند كه خدا و پيامبرش بر آنان ستم روا دارند؟!»

يعني اين ادعاي منافقان تناقضي ديگر است كه هم مي گويند به خدا و پيامبرش ايمان دارند و هم آنان را ستمكار مي دانند.

چرا كه خدا ستمكار نيست؛ چون كسي ستم مي كند كه جاهل و نيازمند باشد ولي ساحت الهي به دور از اين نقص هاست.

5. نفاق در حقيقت نوعي بيماري است؛ زيرا انسان سالم يك چهره دارد و گفتار و كردارش بر هم ديگر منطبق است، اما انسان منافق دو چهره است و روح و جسم و گفتار و كردارش با هم ديگر هماهنگ نيست. او در ظاهر ادعاي ايمان مي كند، اما در رفتار و باطنش كافر است. اين نفاق دوام ندارد و به زودي اسرار باطن منافقان ظاهر مي شود. همان طور كه در مورد مخالفت آنان با داوري پيامبر صلي الله عليه و آله اين گونه شد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 194

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را از ويژگي هاي هشت گانه ي آنها بشناسيد (و مراقب خطر آنها در جامعه باشيد).

2. تناقض در گفتار و رفتار، داورگريزي، سودمحوري، بيماردلي، شكّاك بودن و عدم اعتماد به خدا و پيامبر از نشانه هاي منافقان است.

3. نفاق نوعي بيماري و ظلم (به خويشتن) است.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و

يكم سوره ي نور به تسليم مؤمنان در برابر داوري خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و رستگاري آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

51. إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُواْ إِلَي اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

سخن مؤمنان، هنگامي كه به سوي خدا و فرستاده اش فرا خوانده مي شوند، تا در ميان آنان داوري كند، فقط اين است كه مي گويند:

«شنيديم و اطاعت كرديم.» و تنها آنان رستگار (و پيروز) ند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «انّما» براي انحصار به كار مي رود، يعني مؤمنان فقط يك سخن دارند و سراسر وجودشان در برابر حق تسليم است.

2. «مُفلِحُون» در اصل به معناي «شكافتن» است و از آن جا كه افراد پيروزمند موانع راه خويش را برطرف مي سازند و مسير را مي شكافند و به پيش مي روند، واژه ي «فلاح» به معناي پيروزي و رسيدن به مقصد هم به كار رفته است؛ «1» يعني مؤمنان اين گونه اند.

3. حقيقت ايمان تسليم محض در برابر خدا و رسول است؛ زيرا كسي خدا

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 195

را آگاه، بي نياز، مهربان و حكيم مي داند كه داوري او را بهترين داوري ها دانسته و در برابر آن تسليم است.

4. مؤمنان هم مي گويند شنيديم وهم مي گويند اطاعت كرديم؛ زيرا شنيدن مقدمه ي اطاعت است؛ يعني مؤمنان در مرحله ي گرفتن پيام الهي كوتاهي نمي كنند و بهانه نمي آورند و در مرحله ي عمل هم مطيع هستند.

5. هر كس تسليم محض خدا و رسولش باشد و او را حاكم و داور خود قرار

دهد، در زندگي مادي و معنوي پيروز و رستگار است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان را از تسليم آنها در برابر داوري خدا و رسول او بشناسيد.

2. مؤمنان گوش به فرمان الهي و مطيع او هستند؛ از اين رو (در زندگي) پيروز و رستگارند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي نور به سه صفت پيروزمندان رستگار اشاره مي كند و مي فرمايد:

52. وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُوْلئِكَ هُمُ الْفَآئزُونَ

و هر كس خدا و فرستاده اش را اطاعت كند، و از (نافرماني) خدا بهراسد و خودش را از (عذاب) او حفظ كند، پس تنها آنان كاميابند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «فائِزون» به معناي پيروزي و رسيدن به كار خير، همراه با سلامت است. «1» آري؛ مؤمنان مطيع و با تقوا كه از نافراماني خدا هراس دارند، با سلامت و پيروزي به مقصد مي رسند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 196

2. در اين آيه سه صفت اساسي براي پيروزمندان رستگار بيان شده است:

الف) اطاعت از خدا و پيامبرش؛

ب) هراس از مخالفت و عذاب الهي؛

ج) تقوا و خود نگه داري و پارسايي.

برخي از مفسران گفته اند اطاعت يك معناي كلي است كه ترس شاخه ي دروني آن و تقوا شاخه ي بيروني آن است.

3. در حديثي از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

مقصود اين آيه امام علي عليه السلام است. «1»

البته اين گونه احاديث مصداق

بارز و كامل پيروزمندان رستگار را بيان مي كند، ولي مطلب آيه عموميت دارد و منحصر در يك مصداق نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد پيروز و رستگار شويد، مطيع خدا و رسول باشيد و پارسا و خدا ترس شويد.

2. اطاعت از برنامه هاي الهي و هراس از نافرماني و پارسايي، زمينه ساز سعادت شماست.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و سوم سوره ي نور به سوگندهاي دروغ منافقان و پاسخ خدا به آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

53. وَأَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمنِهِمْ لَئنْ أَمَرْتهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُل لَّاتُقْسِمُواْ طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 197

و با شديدترين سوگندهايشان به خدا قسم خوردند، كه اگر به آنان فرمان دهي، قطعاً (از خانه و زندگي خود به سوي جهاد) بيرون مي روند.

بگو: «سوگند ياد نكنيد؛ اطاعتي پسنديده (بهتر است) كه خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.»

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه بعد از ملامت شديد منافقان در آيات قبل، گروهي از آنان ناراحت شدند و خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و سوگند شديد ياد كردند كه ما تسليم فرمان تو هستيم. آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و به آنان پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. منافقان سوگند ياد مي كردند كه اگر پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان دستور خروج بدهد، حتماً خارج مي شوند.

مقصود منافقان از

خروج، خارج شدن به سوي ميدان جهاد يا خارج شدن از ميان اموال و زندگي بوده است.

2. سوگند اگر دروغ باشد، گناهي بزرگ است و اگر راست باشد در موارد ضروري، مفيد، وگرنه مكروه است. از اين آيه استفاده مي شود كه سوگندهاي شديد (و زياد) از نشانه هاي منافقان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از كارهاي شما آگاه است (پس مواظب رفتار خود باشيد).

2. منافقان را از سوگندهاي دروغ و عدم اطاعت آنان بشناسيد.

3. لازم نيست سوگندهاي زياد ياد كنيد بلكه اهل عمل باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 198

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و چهارم سوره ي نور با جداسازي وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله از مردم، به ثمره ي اطاعت او و وظيفه ي پيام رساني پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

54. قُلْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُواْ وَمَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلغُ الْمُبِينُ

بگو: «خدا را اطاعت كنيد، و فرستاده [خدا] را اطاعت كنيد؛ و اگر روي برتابيد، پس فقط آنچه (از تكليف بر او) نهاده شده بر عهده اوست، و آنچه (از تكليف) بر شما نهاده شده بر عهده شماست؛ و اگر از او اطاعت كنيد، رهنمون خواهيد شد؛ و بر فرستاده [خدا وظيفه اي جز رساندن [پيام روشنگر و] آشكار

نيست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله كاملًا روشن شده است:

وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله رساندن پيام الهي آشكار و روشنگر به مردم است، خواه مردم بپذيرند، خواه نپذيرند. او وظيفه ندارد كسي را مجبور به پذيرشِ دعوت كند؛ «1» پس او به خوبي وظيفه ي خود را انجام داده و كوتاهي نكرده است.

2. در اين آيه وظيفه ي مردم و واكنش هاي احتمالي آنان نيز بيان شده است:

وظيفه ي مردم در برابر فرمان الهي اطاعت است و اگر به وظيفه ي خود عمل كردند، نتيجه اش را مي بينند و هدايت مي شوند و اگر روي گرداندند و به وظيفه ي خويش عمل نكردند، به كسي جز خودشان ضرر نمي رسانند و هر كس بار مسئوليت خويش را به دوش مي كشد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 199

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس مطيع خدا و پيامبر باشد (به راه سعادت) ره نمون مي شود.

2. از پيامبر صلي الله عليه و آله گفتن و از شما شنيدن و عمل كردن.

3. هر كه بار مسئوليت خويش را به دوش مي كشد.

***

پيروزي نهايي شايستگان

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و پنجم سوره ي نور به مؤمنان نويد حكومت جهاني، پيروزي اسلام،

آرامش و توحيد مي دهد و مي فرمايد:

55. وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَعَمِلُواْ الصلِحتِ لَيَستَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَايُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُوْلئِكَ هُمُ الْفسِقُونَ

خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام داده اند، وعده داده است كه قطعاً آنان را در زمين جانشين خواهد كرد، همان گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند، جانشين كرد؛ و مسلماً دينشان را كه براي آنان پسنديده است، به نفعشان مستقر خواهد كرد، و البته بعد از ترسشان (وضعيت) آنان را به آرامش مبدّل مي كند، در حالي كه مرا مي پرستند [و] هيچ چيز را شريك من نخواهند ساخت. و كساني كه بعد از آن كفر ورزند، پس فقط آنان نافرمانبردارند.

شأن نزول:

حكايت شده كه وقتي مسلمانان به مدينه مهاجرت كردند، قبايل جزيرة العرب و مكه بر ضد آنان شوريدند و آنان با مخالفت ها و تهديدهاي فراواني روبه رو شدند و زندگي ناامني داشتند، به طوري كه همواره در حالت آماده باش نظامي بودند و شب و روز اسلحه را با خود داشتند. اين حالت بر مسلمانان سخت آمد و برخي گفتند: تا كي اين حالت ادامه دارد؟ آيا زماني

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 200

فرا مي رسد كه ما با آرامش زندگي كنيم؟

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و به آنان مژده داد كه زمان پيروزي و آرامش فرا خواهد رسيد.

«1»

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا در اين آيه به مؤمنان شايسته كردار، چهار وعده داده است:

الف) آنان صاحب حكومت جهاني مي شوند؛

ب) دين حق در همه جا امكانات نشر مي يابد؛

ج) نگراني هاي آنان به آرامش و امنيت تبديل مي شود؛

د) در نهايت توحيد خالص و خداپرستي تحقق مي يابد.

2. در اين آيه بيان شده كه گروهي از مردم قبل از مسلمانان بر زمين حكومت و خلافت كردند.»

مقصود از اين گروه، يا افرادي هم چون آدم، داود و سليمان و بني اسرائيل هستند كه قرآن به خلافت و حكومت آنان اشاره كرده است و يا گروهي از اقوام مؤمن و صالح كه بر زمين يا بخشي از آن حكومت كردند. «3»

البته مانعي ندارد كه حكومت همه ي اين افراد و گروه ها مقصود آيه باشد.

3. مقصود از «ارض» در اين آيه يا كل جهان و حكومت جهاني است و يا بخشي از زمين؛ البته با توجه به اين كه حكومت هاي پيشينيان كه در اين آيه به آنها اشاره شد، شامل بخشي از زمين مي شد، مانعي ندارد كه مقصود از «ارض» بخشي از زمين باشد.

4. وعده ي الهي در مورد حكومت و خلافت كه در اين آيه داده شده

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 201

است، مخصوص چه كساني است؟ برخي از مفسران آن را مخصوص صحابه ي پيامبر صلي الله عليه و آله مي دانند كه در عصر رسول خدا به حكومت بخشي از زمين دست يافتند.

برخي آن را اشاره به همه ي مسلماناني مي دانند كه مؤمن و شايسته كردارند و به حكومت

الهي دست مي يابند.

و برخي ديگر از مفسران اين آيه را اشاره به حكومت جهاني امام مهدي عليه السلام مي دانند. «1»

البته مانعي ندارد كه اين آيه اشاره به همه ي اين موارد باشد و هر كدام مصداقي از آيه باشند و مصداق كامل آن در زمان حضرت مهدي (عج) تحقق يابد كه جهاني سازي مثبت انجام مي گيرد.

5. در احاديث اسلامي روايت شده كه اين آيه اشاره به مهدي آل محمد صلي الله عليه و آله است و در حديثي از امام سجاد عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

به خدا سوگند مقصود از اين افراد شيعيان ما هستند. خدا اين كار را به دست مردي از ما انجام مي دهد كه او مهدي اين امت است و زمين را پر از عدل و داد مي كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد؛ «2» و اوست كه پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد او فرمود:

«اگر از عمر دنيا، جز يك روز باقي نمانده باشد، خدا آن روز را آن قدر طولاني مي كند تا مردي از دودمان من كه نامش نام من است، زمين را پر از عدل و داد كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 202

6. هدف نهايي توحيد، نفي شرك و عبادت خالص خداست؛ يعني حكومت جهاني، آرامش و استقرار آيين حق، همه مقدمه ي آن است كه توحيد در جامعه پياده شود و مردم به پرستش خدا روي آورند كه

مايه ي تكامل و رشد آنهاست.

7. اگر حكومت جهاني الهي نيز تشكيل شود، بازهم برخي افراد نافرمان بردار و فاسق هستند كه به كژ راهه مي روند و راه كفر مي پيمايند.

آري؛ تا انسان داراي آزادي و اختيار است، در هر جامعه اي افراد مؤمن و منحرف پيدا خواهند شد. اين لازمه ي حركت تكاملي و آزادانه ي انسان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. به آينده اميدوار باشيد كه آينده ي بشريت روشن و نويدبخش است.

2. سرانجام خلافت و حكومت از آنِ مؤمنان شايسته كردار است.

3. در نهايت دين اسلام بر جهان حاكم مي شود و جهاني سازي مثبت تحقق مي يابد.

4. در آينده، آرامش و امنيت در انتظار مؤمنان است.

5. نتيجه ي حكومت مؤمنان صالح، پياده شدن توحيد در جامعه است.

6. حتي در حكومت عدل الهي، افراد منحرفي پيدا مي شوند.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و ششم و پنجاه و هفتم سوره ي نور با اشاره به زمينه هاي رحمت الهي و فرجام عذاب آلود كافران، به آنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

56 و 57. وَأَقِيمُوا الصَّلَوةَ وَءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 203

لَعَلَّكمْ تُرْحَمُونَ* لا تحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِيرُ

و نماز را برپا داريد، و [ماليات زكات را بپردازيد، و فرستاده (خدا) را اطاعت كنيد، باشد كه شما (مشمول) رحمت شويد.* هرگز مپندار، كساني كه كفر ورزيدند، عاجز كننده (خدا) در زمين هستند؛ و

مقصدشان آتش است، و البته بدفرجامي است!

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل سخن از حكومت جهاني مؤمنان شايسته كردار بود و اينك در اين آيات به مقدمات تشكيل اين حكومت و زمينه سازي هاي آن اشاره كرده كه عبارت اند از:

الف) ارتباط با خدا از طريق نماز؛

ب) تامين بودجه براي تشكيل حكومت از طريق زكات؛

ج) اطاعت از رهبري الهي (پيامبر صلي الله عليه و آله) كه مؤمنان را به سوي دين اسلام، حكومت عدل الهي و آرامش مي برد.

2. در اين آيات به كافران به عنوان موانع تشكيل حكومت عدل الهي اشاره كرده و به آنان هشدار مي دهد كه تلاش هاي مذبوحانه ي آنان نمي تواند مانع تحقّق اراده ي الهي و تشكيل حكومت صالحان گردد. «1»

يعني خدا به كافران هشدار مي دهد كه شما نمي توانيد از قلمرو قدرت الهي خارج شويد و فرار نماييد و او را عاجز كنيد.

3. در اين آيات سرنوشت مؤمنان شايسته كردار با سرنوشت كافران، مقابل يك ديگر قرار گرفته است تا خواننده با مقايسه ي آنها بتواند راه رحمت و سعادت را برگزيند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 204

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام مؤمنان شايسته كردار، رحمت، و فرجام كافران آتش است.

2. اگر رحمت الهي را مي طلبيد، نماز، زكات و اطاعت رهبران الهي را سرلوحه ي برنامه ي خود قرار دهيد.

3. كافران نمي توانند مانع تحقق اراده ي الهي شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هشتم سوره ي نور به

آداب ورود به اتاق مخصوص پدر و مادر و مواردي كه بايد كودكان و خدمت گزاران اجازه ي ورود بگيرند، اشاره كرده، مي فرمايد:

58. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسْتَئْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمنُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلثَ مَرتٍ مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَآءِ ثَلثَ عَوْرتٍ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوفُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَي بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

اي كساني كه ايمان آورديد! بايد كساني (از بردگان) كه مالك شده ايد و كساني (از كودكان) كه به بلوغ نرسيده اند، در سه مرتبه از شما رخصت بگيرند: پيش از نماز صبح، و هنگام نيمروز كه لباس هاي (رسمي) خود را فرو مي نهيد، و بعد از نماز عشا، [اينها] سه (وقت مخصوص) امور جنسي شماست؛ كه بعد از آن (زمان) ها هيچ گناهي بر شما و بر آنان نيست (كه بدون رخصت وارد شوند، چراكه) برخي از شما بر (گرد) برخي (ديگر) از شما مي چرخيد؛ اينگونه خدا آيات را براي شما روشن بيان مي كند، و خدا داناي فرزانه است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 205

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي نور، سوره ي عفت و پاكي است و قوانين اين سوره جامعه را به سوي پاكي سوق مي دهد و از آلودگي ها دور مي سازد. در همين راستاست كه اين سوره به مسائل ريز عفت عمومي و خانوادگي پرداخته و حدود آنها را مشخص ساخته است. اين آيه روابط فرزندان و پدر و مادر را تنظيم مي كند، تا

زمينه هاي آلودگي را از درون خانه ها بزدايد.

2. «حُلُم» به معناي مهار نفس و نشانه ي عقل است و گاهي به معناي «عقل» نيز مي آيد و در اين جا كنايه از بلوغ است؛ چراكه معمولًا بلوغ انسان همراه با يك جهش عقلي و فكري است «1» و در اين هنگام است كه كودكان در رديف بزرگ سالان قرار مي گيرند و تكاليفي را كه آنان قبلًا داشتند بر عهده ي آنان نيز مي آيد.

3. «عَورات» در اصل به معناي «عيب و عار» است و از آن جا كه مردم در هنگام ظهر، شام و قبل از نماز صبح، لباس هاي معمولي خود را كنار مي گذارند و كاملًا خود را نمي پوشانند و حالتي خصوصي دارند و معمولًا اين اوقات مخصوص امور جنسي است، به اين مواقع نيز عَورات گفته شده است. «2»

4. در اين آيه به پدر و مادرها دستور داده شده كه به فرزندان خود آموزش دهند كه در سه موقع ظهر، شام و قبل از نماز صبح، هرگاه خواستند وارد اتاق خواب آنها شوند، قبلًا اجازه بگيرند؛ يعني خطاب اصلي آيه متوجه پدر و مادر است كه بايد اين امور را آموزش دهند و به اجرا در آورند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 206

5. اين آيه شامل كودكان نابالغ، اعم از پسر و دختر مي شود. «1» البته كودكاني كه به حدّ تميز رسيده اند و مسائل جنسي را تشخيص مي دهند؛ و ظاهر آيه حكم وجوب است اگرچه برخي آن را مستحب دانسته اند. «2»

6. كودكان از حدود پنج سالگي مسائل

جنسي را به طور مبهم متوجه مي شوند؛ از اين رو ورود بدون اجازه ي آنها به اتاق خصوصي پدر و مادر باعث مي شود كه كم كم از نظر جنسي تحريك شوند و تحريك زودرس آنان، عامل انحراف و يا عقده ي رواني و گاهي منجر به دشمني با پدر و مادر مي شود. «3»

7. اسلام براي جلوگيري از مفاسد اجتماعي يك نظام هماهنگ بين جامعه و خانواده ايجاد كرده است؛ يعني از طرفي با اعمال منافي عفت در جامعه به شدت برخورد مي كند تا محيط اجتماع سالم باشد و از طرف ديگر به خانواده ها آموزش مي دهد كه از تحريك جنسي نوجوانان پرهيز كنند تا زمينه هاي فساد در خانواده ها برطرف شود و به جامعه كشيده نشود. «4»

8. «طَوّافون» صيغه ي مبالغه و در اصل به معناي گردش دور چيزي است؛ يعني اين آيه اشاره مي كند كه در مواقعي غير از سه وقت ظهر، شام و قبل از نماز صبح، كودكان شما مجازند كه بسيار به دور شما بچرخند و با محبت رفت و آمد كنند و به هم ديگر خدمت نمايند؛ چراكه در اين موارد پدر و مادر در حالت خصوصي نيستند و مشكلي پيش نخواهد آمد و اگر بخواهند در

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 207

همه ي اين موارد اجازه بگيرند زندگي سخت خواهد شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. عفت عمومي را از داخل خانه ي خويش پايه گذاري كنيد و كودكان خود را تحريك جنسي نكنيد.

2. به كودكان نابالغ خود آداب اسلامي را بياموزيد.

3. به كودكان و خدمت گزاران خود آموزش

دهيد كه به حريم خصوصي و جنسي خانواده احترام بگذارند.

4. اوقات خود را تقسيم كنيد، زماني را براي ملاقات آزاد و دوستانه با خانواده و زماني را براي ملاقات خصوصي با همسر خود قرار دهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 208

آداب تربيت فرزند

فرزند مايه ي آزمايش شماست:

1. بدانيد كه اموال و فرزندان شما مايه ي آزمايش شمايند (انفال، 28).

2. اي مومنان، اموال و فرزندان شما را سرگرم نسازد و از ياد خدا باز ندارد (منافقون، 9).

3. اي مومنان، برخي همسران و فرزندان شما دشمن شما هستند پس بر حذر باشيد (تغابن، 14).

الف) چگونه فرزندي؟

1. زكريا از خدا نسل پاك خواست (آل عمران، 38).

2. فرزند شايسته و صالح از خدا بخواهيم (صافات، 100).

3. فرزندي بخواهيم كه مايه ي روشني چشم ما باشد (فرقان، 74).

4. «فرزند شايسته و صالح، گلي از گل هاي بهشت است.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «1».

5. «فرزند بد، شرف را نابود مي كند و موجب سرافكندگي و سرزنش گذشتگان مي شود.» (علي عليه السلام) «2».

ب) فرزند دوستي:

1. «بچه ها را دوست بداريد و با رحمت با آنان رفتار كنيد.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «3».

2. «خدا بنده را مورد رحمت قرار مي دهد، به خاطر شدّت محبت او به فرزندش.» (امام صادق عليه السلام) «4».

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 209

ج) بازي با كودكان:

1. «هر كس بچه اي نزد اوست با او بازي كند.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «1».

2. روايت شده كه حسن و حسين عليهما السلام (در كودكي) بر پشت پيامبر صلي الله عليه و آله سوار مي شدند. «2»

د) عدالت بين فرزندان:

1. «حق فرزندان بر تو آن است كه بين آنان به عدالت رفتار كني.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «3».

2. «خدا دوست دارد كه بين فرزندانتان به عدالت رفتار كنيد حتي در بوسيدن.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «4»

3. «در هديه دادن به فرزندانتان، تساوي را رعايت كنيد و اگر بر فرض خواستيد به كسي بيش تر بدهيد، به دختران بيش تر بدهيد.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «5».

ه) بزرگ داشت فرزند و روز تولد او:

1. «فرزندانتان را بزرگ داريد و آداب آنان را نيكو گردانيد.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «6».

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 210

2. «بزرگ ترين چيز انسان، روزي است كه از مادر متولد شده

است.» (امام سجاد عليه السلام) «1».

و) حقوق فرزندان:

1. «حق فرزند بر پدرش آن است كه به او سواد و شنا و تيراندازي بياموزد و فقط رزق حلال به او برساند.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «2».

2. «حقّ فرزند بر پدر و مادر آن است كه نام نيكو بر او گذارند و ادبش را نيكو گردانند و

به او قرآن بياموزند.» (امام علي عليه السلام) «3».

3. «از حقوق فرزندان بر پدر سه چيز است: نام نيكو، آموزش قرآن و ازدواج هنگامي كه به سن بلوغ مي رسد.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «4».

4. «خدا رحمت كند كسي را كه فرزندش را بر نيكوكاري ياري رساند، و آن اين كه از بدي هايش درگذرد و براي او دعا كند.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «5».

ز) آموزه هاي تربيتي فرزندان:

1. «بر سه چيز فرزندان را تربيت كنيد: محبت پيامبر صلي الله عليه و آله، محبت اهل بيت عليهم السلام و قرائت قرآن.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «6».

2. «پدر، هيچ ارثي بهتر از ادب براي فرزند نمي گذارد.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «7».

3. «فرزندانتان را به علم آموزي دستور دهيد.» (امام علي عليه السلام) «8».

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 211

ح) تقسيم دوره هاي تربيتي:

1. «نوجوان هفت سال بازي كند و هفت سال قرآن بياموزد و هفت سال احكام حلال و حرام بياموزد.» (امام صادق عليه السلام) «1».

2. «در هفت سالگي فرزندانتان را به نماز ره نمون شويد و در چهارده سالگي بر نماز سخت گيري كنيد و رختخواب آنان را از هم جدا سازيد.» (امام صادق عليه السلام) «2».

3. «نماز را به فرزندانتان آموزش دهيد و هنگامي كه به بلوغ رسيدند از آنان بخواهيد.»» 4. «فرزند تا هفت سال آقايي مي كند و تا هفت سال خدمت مي كند و تا هفت سال وزارت و كمك مي كند.» (پيامبر اكرم صلي

الله عليه و آله) «4».

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 212

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و نهم سوره ي نور به آداب ورود بزرگ سالان و نوجوانان به اتاق مخصوص پدر و مادر اشاره مي كند و مي فرمايد:

59. وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفلُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَئْذِنُواْ كَمَا اسْتَئْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ ءَايتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و هنگامي كه كودكان شما به بلوغ مي رسند پس بايد (در همه اوقات براي ورود به اتاق خصوصي پدر و مادر) رخصت بگيرند، همان گونه كه كساني (از بزرگسالان) كه پيش از آنان بودند رخصت مي گرفتند؛ اينگونه خدا آياتش را براي شما روشن بيان مي كند، و خدا دانايي فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل بيان شد كه كودكان نابالغ در رفت و آمد به اتاق مخصوص پدر و مادر آزادند، مگر در سه موقع ظهر، بعد از نماز عشا و قبل از نماز صبح.

اما در اين آيه بيان شده كه بزرگ سالان و كودكاني كه به سن بلوغ مي رسند، حق رفت و آمد آزادانه به اتاق مخصوص پدر و مادر را ندارند و واجب است قبل از ورود اجازه بگيرند.

البته مقصود از اتاق پدر و مادر، محل استراحت خاص آنهاست، و گرنه رفت و آمد افراد به اتاق عمومي و به ويژه با حضور ديگران مانعي ندارد و در اين مورد نياز به اجازه گرفتن نيست.

2. تفاوت كودكان نابالغ و بالغ در آن است كه در گروه اول هنوز غريزه ي جنسي به طور كامل بيدار نشده و

رفت و آمد آنان (در غير سه وقت مذكور) مفاسدي به دنبال ندارد، اما افراد بالغ بر عكس آنها هستند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 213

آموزه ها و پيام ها:

1. با جوانان نوبلوغ هم چون بزرگ سالان برخورد كنيد.

2. بزرگ سالان و جوانان نوبلوغ حريم خصوصي پدر و مادر را محترم بشمارند و قبل از ورود اجازه بگيرند.

3. خدا بر اساس علم و حكمتش اين آيات و وظايف را براي شما كاملًا روشن ساخت (تا سعادتمند شوند، پس از آنها استفاده كنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي شصتم سوره ي نور احكام حجاب زنان كهن سال را بيان مي كند و مي فرمايد:

60. وَالْقَوعِدُ مِنَ النِّسَآءِ التِي لَايَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيرَ مُتَبرِّجتٍ بِزِينَةٍ وَأَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

و بازنشستگان از زنان كه اميد به ازدواج ندارند، پس هيچ گناهي بر آنان نيست كه لباس هاي (رسمي) خود را فرو نهند، در حالي كه با زيور خودآرايي نكنند؛ و خويشتن داري آنان برايشان بهتر است؛ و خدا شنواي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. براي زنان كهن سالي كه سن ازدواج آنان گذشته است، مانعي ندارد كه حجاب كامل خود را رعايت نكنند و چادر يا روسري خود را كنار بگذارند و سر و گردن خود را نپوشانند؛ چرا كه بر اين مورد مفسده اي مترتب نمي شود.

2. مقصود از كنار گذاشتن لباس ها، برهنه شدن و بيرون آوردن

همه ي لباس ها نيست، بلكه كنار گذاشتن چادر و روسري مراد است، همان طور كه در برخي احاديث نيز به اين مطلب اشاره شده است. «1»

البته در برخي احاديث و كلمات فقها مچ دستان اين زنان نيز استثنا شده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 214

3. در اين آيه دو شرط براي كشف حجاب زنان كهن سال بيان شده است:

نخست آن كه آنان به سني برسند كه اميد ازدواج ندارند، يعني جاذبه هاي جنسي را از دست داده باشند.

و دوم آن كه خودآرايي و زينت نكنند و لباس هاي زينتي بر تن ننمايند.

4. مقصود از زنان بازنشسته، يا زنان مُسن و سال خورده و يا زناني هستند كه از ازدواج بازنشسته شده اند و يا زناني كه به پايان دوران قاعدگي و به حد نازايي رسيده اند.

البته اين تعبيرات مختلف روايات و فقهاست كه همه به يك واقعيت اشاره مي كند كه اين زنان كهن سال به دوره اي رسيده اند كه كسي با آنان ازدواج نمي كند «1» و از اين رو كسي نگاه شهوت آلود و حرام به آنها نخواهد كرد.

5. اين حكم الزامي نيست؛ يعني لازم نيست كه حتماً زنان كهن سال بدون چادر و روسري بيرون آيند، بلكه اگر حجاب خويش را حفظ كنند براي عفت آنان (و حفظ سلامت جامعه) بهتر است.

6. زنان كهن سال بايد خود را بسنجند. اگر به دوره اي رسيده اند كه كسي مايل به ازدواج با آنان نيست و خودشان نيز اهل زيور و آرايش و لباس هاي زينتي نيستند، حق دارند چادر و روسري خود را بردارند،

اما اگر وضعيت آنها موجب تحريك غرايز جنسي ديگران مي شود، بايد حجاب كامل خود را حفظ كنند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 215

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد حجاب زنان كهن سال سخت گيري نكنيد.

2. حفظ حجاب، براي زنان كهن سال نيز نيكوست.

3. اگر وضعيت زنان كهن سال تحريك آميز است، بايد حجاب كامل خود را حفظ كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و يكم سوره ي نور به آداب غذا خوردن و ورود به خانه هاي خويشاوندان اشاره مي كند و با تاكيد بر سلام كردن مي فرمايد:

61. لَّيْسَ عَلَي الْأَعْمَي حَرَجٌ وَلَا عَلَي الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَي الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَي أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُواْ مِن بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْونِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْممِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْولِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خلتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْس عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُواْ جَمِيعاً أَوْ أَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسلِّمُواْ عَلَي أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبرَكَةً طَيِّبَةً كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

هيچ تنگي (و تكليفي) بر نابينا نيست و (نيز) هيچ تنگي (و تكليفي) بر لنگ نيست، و (نيز) بر بيمار و بر خودتان هيچ تنگي (و تكليفي) نيست كه (بدون اجازه غذا) بخوريد از خانه هاي (فرزندان و همسران) تان يا خانه هاي پدرانتان، يا خانه هاي مادرانتان، يا خانه هاي برادرانتان، يا خانه هاي خواهرانتان،

يا خانه هاي عموهايتان، يا خانه هاي عمه هايتان، يا خانه هاي دايي هايتان، يا خانه هاي خاله هايتان، يا آن (خانه هايي) كه كليدهايش در اختيار شماست، يا (از خانه هاي) دوستانتان، بر شما هيچ گناهي نيست كه جمعي يا جداگانه (غذا) بخوريد؛ و هنگامي كه وارد خانه ها شديد، پس بر خودتان سلام كنيد، زنده بادي خجسته (و) پاكيزه از نزد خدا. اينگونه خدا آيات را براي شما روشن بيان مي كند، باشد كه شما خردورزي كنيد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 216

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه قبل از اسلام مردم مدينه افراد نابينا، لنگ و بيمار را از سفره ي غذا دور مي كردند و با آنان هم غذا نمي شدند و غذاي آنان را جدا مي دادند. اين مطلب يا به خاطر تنفر از آنان و يا به خاطر رعايت حال آنها در غذا خوردن و جبران كمبود آنان بود.

برخي افراد اين موضوع را از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيدند، و آيه ي فوق در پاسخ آنان فرود آمد و اشاره كرد كه هم غذا شدن با اين افراد مانعي ندارد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد حكم نابينايان و افراد لنگ و بيمار كه در اين آيه بيان شده است، سه تفسير ارائه كرده اند:

الف) مقصود آن است كه اين افراد چون توانايي كافي ندارند و ممكن است بدون غذا بمانند، جايز است كه از غذاهاي خانه هاي شما و خويشان و دوستان استفاده كنند. «2»

ب) اين آيه براي برطرف كردن عادت مردم مدينه بود كه با اين سه گروه هم غذا نمي شدند و

بيان كرد كه مانعي ندارد مردم با اين افراد هم غذا شوند.

ج) اين سه گروه در حكم جهاد مستثنا هستند و جهاد بر آنان واجب نيست. «3»

البته تفسير اول و دوم با هم منافاتي ندارد، هر چند ظاهر آيه با تفسير

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 217

اول سازگارتر است و تفسير دوم با شأن نزول تناسب بيش تري دارد، ولي تفسير سوم با ظاهر آيه سازگار نيست.

2. در اسلام مالكيت افراد محترم است و كسي حق ندارد بدون اجازه ي قبلي، از غذاي خانه ي كسي بخورد، ولي در آيه ي فوق پيوند خويشاوند و دوستي مقدم شمرده شده است؛ يعني در جامعه ي اسلامي بايد بين خويشاوندان و دوستان چنان صفا و صميميتي حاكم باشد كه بتوانند از خانه هاي هم ديگر بدون اجازه ي قبلي غذا بخورند.

از اين رو در اين آيه اجازه داده شد كه هر كس بتواند از يازده خانه، بدون اجازه ي قبلي غذا بخورد.

3. استفاده از غذاي خانه هاي خويشاوندان و دوستان چند شرط دارد:

الف) به اندازه ي نياز مصرف كنند؛

ب) مرتكب اسراف و تبذير نشوند؛ «1»

ج) يقين به عدم رضايت صاحب خانه نداشته باشند.

يعني در هنگام استفاده از غذاي خانه ي خويشان و دوستان، احتمال رضايت آنان كافي است. «2»

4. مقصود از دوستاني كه غذا خوردن از خانه ي آنان جايز است، همان دوستان خاص و نزديك انسان هستند كه با آنان رفت و آمد دارد.

اگر كسي تا اين اندازه نسبت به دوست خود گذشت نداشته باشد، در حقيقت دوست او نيست.

5. مفسران در مورد خانه هايي كه كليد

آن به دست انسان است و او مجاز است از غذاي موجود در آن خانه استفاده كند، چند احتمال داده اند:

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 218

الف) مقصود خانه هاي كساني باشد كه در هنگام جهاد، كليد خانه ي خود را به افراد پشت جبهه مي دادند.

ب) مقصود وكيل و نماينده ي مالك است كه كليد اموالش به دست اوست. «1»

ج) منظور انباردار است كه كليد خانه و اموال به دست اوست.

د) مقصود دوستان نزديك هستند كه كليد خانه ي خود را به دست هم ديگر مي سپارند.

البته مانعي ندارد كه آيه شامل همه ي اين موارد باشد و هر كدام مصداقي از آيه باشند.

6. روايت شده كه گروهي از مسلمانان در صدر اسلام از تنها غذا خوردن دوري مي جستند، به طوري كه گاهي ساعت ها گرسنه مي ماندند تا هم غذايي پيدا كنند و يا اين كه برخي افراد مقيّد بودند كه غذاي مهمان را جداگانه به او بدهند (تا مبادا خجالت بكشد) و يا اين كه برخي افراد ثروتمند با فقرا غذا نمي خوردند.

آيه ي فوق با عنايت به اين موارد يا برخي از آنها فرود آمد و بيان كرد كه «بر شما گناهي نيست كه به طور دسته جمعي يا جداگانه غذا بخوريد.»

7. وقتي در خانه ها وارد مي شويد سلام كنيد. مقصود از اين خانه ها، منزل هاي خالي يا مساجد و يا منزل هاي يازده گانه اي است كه در اين آيه از آنها نام برده شد و يا همه خانه هاي مردم، خويشان و دوستان.

البته آيه ي فوق مطلق است و شامل همه ي خانه ها مي شود. «2»

8. سلام،

تحيت و زنده بادِ اسلام است كه در اين آيه با عنوان زنده بادي خجسته و پاك از طرف خدا، از آن ياد شده است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 219

مقصود از سلام كردن در هنگام ورود به خانه ها، سلام كردن بر همسر و فرزندان و يا سلام كردن برخي بر برخي ديگر است؛ البته اگر مقصود از خانه ها، منزل هاي خالي باشد، سلام بر خويشتن مقصود است؛ يعني كسي كه داخل خانه مي شود بگويد: «سلام پروردگار بر ما باد»، يا «سلام بر ما و بر بندگان صالح خدا» «1»؛ البته منافاتي بين اين تفسيرها نيست و همه ي آنها مي توانند مصداق هاي آيه باشند همان طور كه در احاديث نيز به اين سلام ها اشاره شده است.

9. «تحيّت» در اصل از ماده ي حيات و به معناي دعا كردن براي سلامتي و حيات ديگران است كه در فارسي به «زنده باد» ترجمه مي شود.

البته هر نوع اظهار محبت و سلام كه در آغاز ملاقات بين افراد ردّ و بدل مي شود تحيّت است.

10. در اين آيه اشاره شده كه تحيت را به نوعي به خدا ارتباط دهيد؛ يعني مقصود از «سلام عليكم» آن باشد كه «سلام خدا بر تو باد» يا «سلامتي تو را از خدا مي خواهم».

چرا كه از نظر فرد موحّد هر گونه دعايي در نهايت به خدا بازمي گردد و از او تقاضا مي شود و از اين روست كه اين تحيت پربركت و پاكيزه است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در غذا خوردن رعايت حال نابينايان، ناتوانان و

بيماران را بنماييد.

2. خدا براي شما يازده رستوران رايگان در ميان مردم قرار داده است، تا گرسنه نمانيد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 220

3. سلام و زنده باد از آداب ورود به خانه هاست.

4. در مورد آيات (و قوانين) روشن الهي مطالعه و تفكر كنيد (تا حقايق ديني و عظمت قانون گذاري خدا را دريابيد).

***

مومنان و رهبر اسلام

قرآن كريم در آيه ي شصت و دوم سوره ي نور به نشانه هاي مؤمنان واقعي و رابطه ي نظام مند آنان با رهبر الهي جامعه اشاره مي كند و مي فرمايد:

62. إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَي أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا حَتَّي يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ

مؤمنان تنها كساني هستند كه به خدا و فرستاده اش ايمان آورده اند، و هنگامي كه در كار اجتماعي همراه او باشند، تا از او رخصت نگيرند (از نزدش) نمي روند. در واقع كساني كه از تو رخصت مي گيرند، آنان كساني هستند كه به خدا و فرستاده اش ايمان مي آورند. پس هر گاه براي بعضي كار (هاي مهم زندگي) خود از تو رخصت مي طلبند، پس به هر كس از

آنان كه (صلاح مي داني و) مي خواهي رخصت ده، و براي آنان از خدا آمرزش بخواه كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه يك شب قبل از جنگ احد «حَنظله» خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و از ايشان اجازه خواست كه آن شب را براي ازدواج در مدينه بماند. پيامبر به او اجازه داد و حنظله فردا صبح به سرعت حركت كرد و خود را به سپاه اسلام رساند. او كه هنوز غسل نكرده بود، در ميدان نبرد شهيد شد و پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد او فرمود: «فرشتگان را ديدم كه حنظله را در ميان آسمان و

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 221

زمين غسل مي دهند.» و از اين رو او را «حنظله غسيل الملائكه» ناميدند. «1»

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و كار حنظله را ستايش كرد.

البته شأن نزول ديگري نيز براي اين آيه روايت شده است. در جنگ خندق، گروهي از منافقان به ظاهر مسلمان، بدون اجازه ي پيامبر صلي الله عليه و آله و مخفيانه به خانه هاي خود مي رفتند ولي مسلمانان راستين هنگامي كه مشكلي پيدا مي كردند از پيامبر صلي الله عليه و آله اجازه مي گرفتند و پس از انجام كار سريعاً براي حفر خندق بازمي گشتند. آيات فوق بدين مناسبت فرود آمد «2» و گروه اول را مذمت و گروه دوم را ستايش كرد. «3»

البته مانعي ندارد كه هر دو شأن نزول صحيح باشد، بدين معنا كه آيات فوق هم به

مناسبت جنگ احد نازل شده باشند (به ويژه آن كه در جنگ احد گروهي از منافقان بدون اجازه ي پيامبر صلي الله عليه و آله از ميان راه بازگشتند) و هم در مورد جنگ خندق (يعني رفتار مسلمانان و منافقان در جريان حفر خندق مصداق ديگري از آيه باشد).

سپس آيه در ادامه به ستايش اين گونه مؤمنان مي پردازد و مي فرمايد:

«كساني كه (در كارها) از تو رخصت مي طلبند، آنان به راستي به خدا و رسولش ايمان آورده اند.» و در ادامه در مورد روابط نظام مند رهبر و مردم سفارش مي كند و مي فرمايد: «هنگامي كه از تو براي برخي كارهاي مهم رخصت مي طلبند، به هر كدام از آنان كه (صلاح مي بيني و) مي خواهي، رخصت ده، و براي (ادب آنها و بخشش ترك اولاي) آنان از خدا طلب آمرزش كن.»

و در پايان يادآور مي شود: «كه خدا بسيار آمرزنده و مهرورز است.»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 222

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «امر جامع» در اين آيه، هر كار مهمي است كه اجتماع مردم در آن جا لازم است؛ هم چون جهاد، نماز جمعه، نماز عيد، يا مشورت عمومي. «1»

در اين گونه موارد هنگامي كه رهبر الهي جامعه مردم را به صحنه فرا مي خواند، بايد مؤمنان همگي حاضر شوند و پيامبر صلي الله عليه و آله يا رهبر الهي را تنها نگذارند.

2. اين آيه به يك اصل انضباطي در جامعه ي اسلامي اشاره مي كند؛ يعني از ما مي خواهد كه جامعه ي اسلامي و رابطه ي رهبري جامعه با مردم، نظام مند باشد

و مردم در هنگام ضرورت در صحنه حاضر باشند و بدون اجازه ي رهبري صحنه را ترك نكنند.

3. در اين آيه تاكيد شده كه مؤمنان واقعي وقتي در صحنه هاي عمومي حاضر مي شوند، صحنه را ترك نمي كنند «2» مگر آن كه از رهبري رخصت بگيرند؛ يعني كار عمومي را فداي كار خصوصي خود نمي كنند؛ زيرا ممكن است غيبت يك فرد زيان آور باشد و حركت عمومي جامعه را با شكست مواجه سازد.

4. در اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله سفارش شده كه اگر مؤمنان براي كارهاي مهم اجازه گرفتند، به آنان اجازه بدهد؛ البته تصميم گيري و مصلحت سنجي در اين موارد به عهده ي رهبري است كه تشخيص دهد آيا غيبت اين فرد در اين صحنه زيان آور است يا نه؟

يعني دست رهبري براي تصميم گيري باز است.

5. اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده است كه براي افرادي كه مرخصي مي طلبند، از خدا طلب آمرزش كن.

اين دستور يا براي تشكر از آنان است كه رعايت ادب كردند و از

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 223

پيامبر صلي الله عليه و آله رخصت طلبيدند و يا به خاطر آن است كه ترك صحنه ي عمومي، نوعي ترك اولي است و نياز به استغفار دارد. «1»

6. اين آيه در مورد پيامبر صلي الله عليه و آله و ياران او فرود آمده است، اما در حقيقت وظيفه ي تمام رهبران الهي و امت آنان را در طول تاريخ مشخص مي سازد و نوعي ارشاد به حكم عقل

است؛ چرا كه انضباط اجتماعي و رعايت تشكيلات نظام مند، يك اصل مديريت و كاري عقلايي است كه مديريت صحيح بدون آن امكان پذير نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان واقعي را از حضور در صحنه هاي اجتماعي بشناسيد.

2. رابطه ي نظام مند خود را با رهبر الهي جامعه حفظ كنيد و بدون رخصت او صحنه را ترك نكنيد.

3. ادب در برابر رهبر (و اجازه گرفتن از پيامبر صلي الله عليه و آله) زمينه ساز ايمان حقيقي است.

4. رهبران الهي و مديران ارشد در مورد مرخصي ضروري افراد سخت گيري نكنند و با بخشش با آنان برخورد كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و سوم سوره ي نور با هشدار به مخالفان دستورات پيامبر صلي الله عليه و آله به كوتاهي و مخفي كاري منافقان در اين مورد اشاره مي كند و مي فرمايد:

63. لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُم بَعْضاً قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 224

فراخوان فرستاده (خدا) را در ميان خودتان همانند فراخوان برخي شما برخي [ديگر] را قرار ندهيد؛ كه يقيناً خدا مي داند كساني را كه از ميان شما مخفيانه بيرون مي روند. پس كساني كه از فرمان او سرپيچي مي كنند، بايد بر حذر باشند كه (بلا و) فتنه اي به آنان در رسد، يا عذاب دردناكي

به آنان برسد!

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد جمله ي اول اين آيه سه تفسير ارائه كرده اند:

الف) مقصود دعوت و فراخوان پيامبر صلي الله عليه و آله باشد كه نبايد هم چون سخنان ديگران كم اهميّت تلقّي شود، بلكه بايد به طور جدّي پي گيري و عمل شود چرا كه فرمان او فرمان خداست.

ب) مقصود صدا زدن پيامبر صلي الله عليه و آله است كه نبايد كسي او را هم چون مردم عادي با اسم صدا بزند، يا نام او را به صورت غيرمؤدبانه بخواند.

چرا كه برخي افراد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را با لفظ «يا محمد» صدا مي زدند، در حالي كه شايسته بود با تعبيراتي مؤدبانه هم چون يا رسول اللَّه صلي الله عليه و آله صدا بزنند. «1»

ج) مقصود آيه آن است كه دعا و نفرين پيامبر را هم چون نفرين خودتان درباره ي هم ديگر ساده نگيريد؛ چرا كه نفرين و دعاي او حتماً مستجاب مي شود.

البته مانعي ندارد كه مقصود آيه هر سه معنا باشد و اين سه تفسير با هم منافاتي ندارد؛ «2» ولي تفسير اول با سياق آيه ي قبل و ادامه ي آيه ي 63 سازگارتر است، كه در مورد تسليم و اطاعت مؤمنان از پيامبر صلي الله عليه و آله و عدم اطاعت منافقان است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 225

2. برخي از منافقان مخفيانه از صحنه ها مي گريزند؛ «1» يعني (همان طور كه در شأن نزول آيه ي قبل بيان شد)، در هنگام جنگ احد يا احزاب برخي از منافقان از سپاه

و جمعيت مسلمانان جدا مي شدند و بدون اجازه ي پيامبر صلي الله عليه و آله صحنه را ترك مي كردند.

اين آيه به اين افراد هشدار مي دهد كه خدا از اين گريز مخفيانه ي آنان آگاه است.

3. در اين آيه دو پيامد مهم براي مخالفت فرمان پيامبر صلي الله عليه و آله بيان شده است: نخست فتنه و دوم عذاب دردناك.

4. مقصود از «فتنه» در اين جا، حوادث سخت اجتماعي و نابه ساماني و هرج و مرج و شكست با ساير آفت ها هم چون قتل، گمراهي، نفاق و تسلّط سلطان ستمكار است كه اين حوادث و آفت ها بر اثر تخلّف مردم از دستورات رهبران الهي، دامن گير آنان مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان بدانند كه خدا از مخفي كاري و گريز پا بودن آنان آگاه است (و به موقع كيفرشان مي دهد).

2. مخالفان رهبران حق منتظر فتنه و عذاب باشند.

3. برخورد شما با پيامبر صلي الله عليه و آله و ديگران متفاوت باشد و جايگاه او و عظمت فرمانش را پاس داريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 226

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي نور بر مالكيت و آگاهي خدا تأكيد مي ورزد و با هشدار در اين مورد مي فرمايد:

64. أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ وَيَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ

آگاه باشيد كه در حقيقت آنچه

در آسمان ها و زمين است فقط از آنِ خداست؛ بيقين مي داند، آنچنان (حالاتي) را كه شما بر آن هستيد، و روزي را كه به سوي او بازگردانده مي شوند؛ و (در آن روز) آنان را از آنچه انجام داده اند خبر مي دهد و خدا به هر چيزي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه سه بار بر آگاهي و علم خدا تأكيد شده است، تا انسان ها بدانند و احساس كنند كه در همه ي حالات كسي مراقب و ناظر اعمال آنهاست. اين مطلب از نظر تربيتي تأثير فوق العاده اي بر انسان دارد و عامل كنترل اعمال اوست.

2. تأكيد بر علم و آگاهي خدا، در آخرين آيه ي سوره ي نور از طرفي هشدار به منافقان مخفي كار است كه در آيه ي قبل به آنها اشاره شد و از طرف ديگر ضامن اجراي تمام احكام و قوانيني است كه در سوره ي نور بيان شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از اعمال دنيوي شما آگاه است و در آخرت اين علم خود را ظاهر مي سازد (پس مراقب اعمال خويش باشيد).

2. خدا را مالك و ناظر همه چيز بدانيد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 227

بخش سوم: سوره ي فرقان

اشاره

توحيد محوري

معادباوري

ويژگي هاي بندگان خاص خدا

شكايت پيامبر صلي الله عليه و آله از مهجوريت قرآن

سرگذشت برخي از پيامبران

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 229

اول: سيماي سوره ي فرقان

اشاره

سيماي سوره ي فرقان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

شمارگان

سوره ي مبارك فرقان داراي 77 آيه، 892 كلمه و 3733 حرف است.

نزول

اين سوره در مكه فرود آمده و چهل و يكمين سوره در ترتيب نزول است (پس از سوره ي «يس» و قبل از سوره ي «فاطر») و طبق محاسبه ي مفسران سوره ي فرقان در سال دهم بعثت نازل شده است «1». اين سوره در چينش كنوني قرآن بيست و پنجمين سوره به شمار مي رود.

نام ها:

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «فُرقان» به معناي جدا كننده و فرق گذارنده (حق و باطل) و يكي از نام هاي قرآن كريم نيز «فرقان» است. سبب نام گذاري اين سوره آن است كه واژه ي فرقان در آيه ي اول آن آمده است.

نام ديگر اين سوره «تَبارَك» است كه به معناي «بزرگ و خجسته» مي آيد و اين واژه كلمه ي آغاز سوره است كه سه بار نيز در سوره ي فرقان تكرار شده است.

فضايل

در مورد فضيلت سوره ي فرقان از امام موسي كاظم عليه السلام حكايت شده كه

هر كس اين سوره را در هر شب بخواند، خدا او را هرگز عذاب نمي كند و از او حساب رسي نمي نمايد و جايگاهش بهشت است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 230

تذكر: اين آثار و ثواب ها براي كساني است كه اين سوره را بخوانند و به محتواي آن عمل كنند. در اين سوره صفات بندگان خالص خدا آن گونه تشريح شده كه چنانچه كسي آنها را از جان و دل بخواند و خود را با آنها منطبق سازد، جايگاهش بهشت است.

ويژگي ها:

«فرقان» يكي از نام هاي قرآن كريم نيز هست و در آيه ي 60 اين سوره يك سجده ي مستحب مقرر شده است و نكته ي جالب آن است كه تمام آيات اين سوره به تنوين نصب ختم مي شوند.

اهداف

هدف هاي اساسي سوره ي فرقان عبارت اند از:

1. توجه به توحيد؛

2. يادآوري قيامت؛

3. تقويت روحي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در برابر فشارها و سخت گيري هاي مشركين مكه؛

4. بيان صفات بندگان خاص خدا و انسان هاي كمال يافته.

مطالب

مطالب عمده اي كه در اين سوره به چشم مي خورد عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان نشانه هاي عظمت خدا در جهان آفرينش و دلايل توحيد (در آيات 2، 3 و 45 به بعد)؛

2. بيان رستاخيز و حسرت هاي مردم در آن روز (در آيات 11، 14 و 28)؛

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 231

3. درهم كوبيدن منطق مشركان (در آيات 7، 5 و 20).

ب) اخلاق:

بيان صفات مؤمنان راستين يا «عبادُ الرحمان» كه به صورت جالب و سازنده اي در آيه ي 63 به بعد آمده است و مجموعه اي از مطالب اخلاقي را در بردارد.

ج) احكام:

1. ممنوعيت قتل (در آيه ي 68)؛

2. ممنوعيت زنا (در آيه ي 68).

د) داستان ها:

1. بيان سرگذشت اقوام پيشين كه در اثر مخالفت با پيامبران گرفتار عذاب الهي شدند (در آيات 35- 42)؛

2. داستان اصحاب «رس» (در آيه ي 38)؛

3. اشاره اي به داستان موسي و هارون (در آيات 35- 36)؛

4. اشاره اي به داستان قوم نوح (در آيه ي 37)؛

5. اشاره اي به داستان عاد و ثمود (در آيه ي 38).

ه) مطالب فرعي:

1. مقايسه ي مؤمنان با كافران و بيان مواضع آنها؛

2. طرح بهانه جويي هاي مشركان و پاسخ به آنها (در آيات 4- 21)؛

3. ياد قرآن با عنوان فرقان و پاسخ گويي به تهمت هاي مشركان درباره ي قرآن (در آيات 1، 5، 6 و 32)؛

4. طرح شكايت پيامبر صلي الله عليه و آله از مردم كه قرآن را مهجور گذاشته اند (در آيه ي 30)؛

5. تذكر پشيماني ستمگران و تبري از دوستان گمراه كننده

(در آيات 27- 29)؛

6. خلقت انسان از آب (در آيه ي 54).

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 233

دوم: محتواي سوره ي فرقان

قرآن جداكننده حق از باطل

قرآن كريم در آيه ي اول سوره ي فرقان به نزول قرآن و هدف آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1. تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعلَمِينَ نَذِيرًا

خجسته (و پايدار) است آن (خدايي) كه جدا كننده [حق از باطل: قرآن را بر بنده اش فرو فرستاد، تا هُشدارگري براي جهانيان باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «تَبارَك» از ماده ي «بركت» و به معناي خجسته و پربركت است و به چيزي و كسي گفته مي شود كه داراي دوام، خير و سود كامل باشد؛ و خداي متعال اين گونه پربركت و خجسته است.

2. در اين آيه، پربركت بودن خدا با مسأله ي نزول قرآن همراه شده است، تا نشان دهد كه نزول قرآن از جلوه هاي بركت الهي است و فرقان داشتن، از بهترين بركت هاست؛ چراكه انسان را به شناخت و جداسازي حق از باطل ره نمون مي شود.

3. «فُرقان» به معناي جدا كننده (ي حق از باطل) است. اين واژه در قرآن، گاهي به معناي قرآن و گاه به معناي معجزات روشنگر و گاه به معناي تورات به كار رفته است و در اين آيه به معناي قرآن است. «1»

4. قرآن وسيله اي براي شناخت بهتر جهان، انسان، اجتماع و سنت هاي حاكم بر آن، مؤمنان و كافران و منافقان است و با بيان صفات، آنها را از هم ديگر جدا مي سازد. قرآن وسيله ي شناخت عقايد، قوانين، احكام، آداب و اخلاق صحيح است و آنها

را از مطالب باطل و خرافات جدا مي سازد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 234

5. بين فرقان و بندگي پيامبر صلي الله عليه و آله رابطه اي است؛ يعني مقام عبوديت خالص زمينه ساز نزول فرقان است كه انسان را به معيارهاي جداسازي حق از باطل مي رساند.

6. هدف نهايي نزول فرقان بر پيامبر صلي الله عليه و آله هشدار به جهانيان است؛ يعني اولًا آيين اسلام و رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله جهاني است و محدود به مكان و زمان خاصي نيست و ثانياً، وظيفه ي پيامبر صلي الله عليه و آله و هدف قرآن، هشدارگري است كه نتيجه اش انگيزش احساس مسئوليت در برابر تكاليف الهي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن بركت خدا و جدا كننده ي حق از باطل است.

2. يكي از اهداف قرآن هشدارگري است.

3. رسالت قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله جهاني است.

4. از بركت قرآن و هشدارهاي آن و جداسازي حق و باطل به وسيله ي آن استفاده كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي فرقان با اشاره به صفات الهي، هم چون توحيد، به اندازه ي دقيق موجودات اشاره مي كند و مي فرمايد:

2. الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْ ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا

(همان) كسي كه فرمانروايي آسمان ها و زمين تنها از آنِ اوست؛ و هيچ فرزندي برنگزيده، و

برايش هيچ همتايي در فرمانروايي او نبوده است؛ و هر چيزي را آفريده و به طور كامل اندازه آن را معين كرده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. فرمان روايي و حكومت جهان فقط به دست خداست و حكومت او بر سراسر گيتي سايه انداخته و جاوداني است.

2. برخي از مسيحيان، عيسي را، و برخي از يهوديان، عُزير را فرزند خدا دانسته اند و مشركان عرب بت ها را شريك خدا و فرشتگان را دختران او مي دانستند و

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 235

دو گانه پرستان، بخشي از مخلوقات را آفريده ي اهريمن مي دانند، ولي قرآن در آيه ي فوق همه ي اين خرافات موهوم را نفي و محكوم كرد.

3. خدا فرزند و شريكي ندارد؛ زيرا فرزند و شريك براي كمك گرفتن از آنها در كارها و يا براي انس با آنها در هنگام تنهايي است؛ در حالي كه خدا فرمان روا و آفريدگار كل جهان است، پس ناتوان نيست تا شريك بخواهد و احساس تنهايي نمي كند و نيازي ندارد تا فرزند بخواهد.

4. در اين آيه بيان شده كه خدا هر چيزي را با اندازه اي دقيق آفريده است. اگر در نظام هستي و حساب دقيق اجزاي اتم ها، ملكول ها، گياهان، حيوانات، بدن انسان، منظومه ي شمسي و كهكشان ها دقت كنيم و نسبت بين اين اجزا را بسنجيم، متوجه مي شويم كه نظمي شگفت بر آنها حاكم است، به طوري كه اگر مقدار عناصر تشكيل دهنده ي زمين، هوا و موجودات و فاصله ي خورشيد با زمين، كم تر يا زيادتر مي شد، هرگز انساني به وجود نمي آمد و يا

امكان ادامه ي حيات نبود. اين مطلبي است كه در علوم تجربي به ويژه فيزيك نوين مورد توجه قرار گرفته است.

آري؛ اين همه نظم و حساب، از حسابگري دقيق است كه جهان را اين گونه آفريده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا را از طريق صفات او و نظم دقيق مخلوقاتش بشناسيد.

2. خدا فرمان رواي مطلق و بي شريك و آفريدگار همه ي هستي است (پس به دنبال غير او نگرديد).

3. همه چيز در جهان به اندازه است.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 236

دلايل بطلان شرك

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي فرقان پرستش معبودهاي ناتوان را سرزنش مي كند و مي فرمايد:

3. وَاتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ ءَالِهَةً لَايَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيوةً وَلَا نُشُورًا

و (مشركان) معبوداني جز او برگزيدند، كه هيچ چيزي را نمي آفرينند، در حالي كه آنان آفريده شده اند، و براي خودشان، مالك هيچ زيان و سودي نيستند، و (نيز) مالك هيچ مرگ و زندگاني، و زنده كردن (مردگان) نيستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه همه ي مشركان و بت پرستان تاريخ را به محاكمه مي كشد و با منطقي روشن و كوبنده شرك را نفي مي كند؛ يعني اشاره مي كند كه

- خدا بايد خالق باشد، ولي بت ها مخلوق اند؛

- خدا بايد رساننده ي

سود و دفع كننده ي ضرر باشد ولي بت ها اين گونه نيستند؛

- مرگ و زندگي و رستاخيز انسان به دست خداي اوست، ولي معبودهاي مشركان هيچ اختياري در اين زمينه ندارند؛

پس چگونه اين معبودها شايسته ي عبادت اند و براي چه آنها را مي پرستيد؟!

2. از اين آيه استفاده مي شود كه مشركان مخاطب اين آيه به نوعي به معاد اعتقاد داشتند و يا اين كه قرآن مسأله ي اعتقاد به معاد را مسلم انگاشته و بر فرض قبول آن دليل آورده است.

3. در اين آيه، ضرر، قبل از نفع ذكر شده است. شايد اين اشاره به آن باشد كه «دفع ضرر اولي از جلب منفعت» است؛ يعني انسان در درجه ي اول به دفع زيان ها و سپس به سود خود مي انديشد.

4. بت ها و معبودهاي مشركان حتي در يك مورد هم صاحب اختيار نفع يا ضرر يا مرگ و حيات و رستاخيز كسي نشده اند، تا چه رسد كه بخواهند

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 237

همه ي اين امور را براي مردم رقم بزنند. «1»

5. مقصود از معبودهاي مشركان در اين آيه، يا بت هاي چوبي و سنگي بي شعور است و يا گروهي از فرشتگان و مسيح عليه السلام كه برخي مشركان آنها را عبادت مي كردند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. معبود شما بايد خالق، مالك سود و زيان و صاحب اختيار مرگ و حيات و رستاخيز شما باشد.

2. مشركان به دنبال معبودان بي خاصيت مي روند.

***

قرآن كريم در آيات چهارم و پنجم سوره ي فرقان به بهانه جويي هاي كافران و تهمت هاي آنان نسبت به قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

4 و 5. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هذَآ إِلّاز إِفْكٌ افْتَرَيهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ ءَاخَرُونَ فَقَدْ جَآءُو ظُلْمًا وَزُورًا* وَقَالُواْ أَسطِيرُ اْلأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَي عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا

و كساني كه كفر ورزيدند گفتند: «اين [كتاب نيست جز دروغي بزرگ كه آن را بر بافته است؛ و گروهي ديگر او را بر اين (كار) ياري داده اند.» و بيقين (با اين سخن،) ستم و باطلي را آوردند.* و گفتند: « (اين ها) افسانه هاي پيشينيان است در حالي كه آنها را نوشته است، و آن (افسانه ها) صبحگاهان و عصرگاهان [و شب هنگام بر او ديكته مي شود.»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 238

نكته ها و اشاره ها:

1. وقتي كافران مخالف پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نمي توانستند در برابر منطق او ايستادگي كنند، به تهمت و بهانه جويي روي مي آوردند و او را متهم به دروغ گويي و رونويسي مطالب قرآن از افسانه هاي پيشين مي كردند.

2. كافران نسبت به قرآن چند تهمت زدند:

الف) قرآن دروغي بافته شده است.

ب) ديگران در مورد جمع آوري قرآن به پيامبر صلي الله عليه و آله كمك مي كنند و هر صبح و عصر بر او املا مي كنند.

ج) مطالب قرآن افسانه هاي قديمي است.

3. قرآن كريم بارها مخالفان اسلام را به تحدّي و مبارزه طلبيد كه مثل يك سوره ي قرآن را بياورند، ولي

كسي قادر به اين كار نبود؛ زيرا قرآن معجزه اي الهي بود كه مثل آن را نمي توانستند بياورند.

و با اين حال به راحتي قرآن را دروغ و بافته شده و رونويسي شده مي پنداشتند.

4. كافران، براي تحقير قرآن، براي اشاره به آن از واژه ي «هذا» (اين) استفاده مي كردند و نام قرآن را نمي بردند.

و براي تحقير پيامبر صلي الله عليه و آله مي گفتند كه او با كمك ديگران قرآن را بربافته است و آن افراد صبح و عصر اين مطالب را بر او املا مي كنند؛ يعني پيامبر به تنهايي قدرت چنين كاري را ندارد، بلكه اين يك توطئه ي جمعي است كه بايد در برابر آن ايستاد.

5. مقصود كافران از گروهي كه به پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد قرآن كمك مي كردند، جماعتي از اهل كتاب بوده اند. «1»

در حالي كه اگر قرآن از اهل كتاب گرفته شده بود، مطالب آن مشابه

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 239

تورات و انجيل مي بود؛ حال آن كه قرآن در موارد متعددي با عقايد يهود و مسيحيت و مطالب تورات و انجيلِ تحريف شده مخالفت كرده است.

6. كافران به طور ضمني به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت مي دادند كه او خواندن و نوشتن مي داند و ديگران مطالب قرآن را بر او املا مي كنند و اين تهمتي ديگر نسبت به آن حضرت بود؛ چراكه مردم عصر پيامبر صلي الله عليه و آله به خوبي مي دانستند و شواهد تاريخي و آيات ديگر قرآن همه شاهد آن است كه پيامبر

صلي الله عليه و آله خط ننوشت. «1»

و اين يكي از حكمت ها و مصلحت هاي الهي در مورد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بود كه چيزي ننويسد تا اين تهمت ها در مورد وي كارگر نيفتد.

7. تهمت هاي كافران نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن، نوعي ظلم و دروغ بود؛ «2» چراكه آنان مردي امين، پاك و راست گو را بدون دليل متّهم مي كردند و قرآني را دروغ مي انگاشتند كه در برابر اعجاز آن درمانده شده بودند؛ پس آنان آگاهانه دروغ مي گفتند و اين ستمي آشكار بود.

8. آنان به پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت مي زدند كه صبح و عصر (و شام) قرآن را بر او املا مي كنند؛ در حالي كه قرآن در زمان ها و مكان هاي متفاوت و گاه در سفر يا در ميان مردم بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل مي شد و اگر كسي بر او املا مي كرد، اين جريان مخفي نمي ماند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبر و قرآن در معرض تهمت هاي دشمنان اسلام هستند (و وظيفه ي مسلمانان آن است كه پاسخ آنها را بدهند).

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 240

2. كساني نسبت دروغ به قرآن مي دهند كه خود باطل گو هستند.

3. سخنان تهمت آميز دشمنان اسلام را بشناسيد و با توجه به روحيات (ستمكارانه و باطل گرايانه ي) آنان تحليل كنيد.

***

خداي متعال در آيه ي ششم

سوره ي فرقان با دفاع از قرآن، پاسخي منطقي و مهربانانه به كافران تهمت زن مي دهد و مي فرمايد:

6. قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِي يَعْلَمُ السِّرَّ فِي السَّموتِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا

بگو: «كسي آن (قرآن) را فرو فرستاده كه راز [ها] را در آسمان ها و زمين مي داند؛ [چرا] كه او بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. بعضي از مطالب قرآن اسرار جهان را بيان كرده است؛ يعني گاهي اشاراتي به اسرار طبيعت و كيهان و علوم پزشكي و ساير دانش هاي بشري دارد كه انسان ها قرن ها بعد از آنها اطلاع يافتند. «1»

و گاهي از گذشته ها مطالبي مخفي را بيان كرده و گاهي حوادث آينده را پيش بيني مي كند. «2» اين قرآن قوانيني مطابق با نيازهاي بشري آورده است كه نمي تواند ساخته ي فكر بشر باشد؛ چون انسان از اسرار آفرينش و جهان آگاهي كامل ندارد تا چنين مطالبي را بنويسد و يا به ديگران املا كند.

پس قرآن مولود علم كسي است كه از اسرار آسمان ها و زمين آگاه است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 241

2. قرآن بر اساس رحمت و آمرزش الهي فرود آمده و راه توبه و بازگشت را به سوي انسان ها گشوده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن جلوه ي رحمت و آمرزش الهي است.

2. رازگويي هاي قرآن الهي است (آن را بشري ندانيد).

***

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي فرقان

به بهانه جويي هاي كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

7 و 8. وَقَالُواْ مَا لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْ لَآأُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا* أَوْ يُلْقَي إِلَيْهِ كَنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا

و (مشركان) گفتند: «اين فرستاده را چه شده كه غذا مي خورد و در بازارها راه مي رود؟! چرا هيچ فرشته اي به سوي او فرود نيامده تا همراه وي هشدارگري باشد؟!* يا هيچ گنجي به سوي او افكنده نمي شود؛ يا براي او هيچ بوستاني نيست كه از (ميوه ي) آن بخورد؟!» و ستمكاران گفتند: « (شما) جز از مردي جادو زده پيروي نمي كنيد!»

شأن نزول:

حكايت شده كه روزي پيامبر صلي الله عليه و آله در كنار كعبه نشسته بود كه يكي از مشركان نزد او آمد و گفت: اي محمد! تو ادعاي بزرگي كرده اي. تو چنين مي پنداري كه رسول پروردگار جهانيان هستي، در حالي كه تو غذا مي خوري و در بازار راه مي روي؛ چنين رسولي شايسته ي پروردگار و خالق همه ي موجودات نيست.

پيامبر صلي الله عليه و آله به درگاه الهي نيايش كرد كه: بارالها! تو همه ي سخنان را

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 242

مي شنوي و به همه چيز آگاهي (خودت پاسخ آنان را بيان فرما). در اين هنگام آيات فوق فرود آمد و با اشاره به بهانه گيري كافران به آنها پاسخ داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران چند ايراد به پيامبر صلي الله عليه و آله مي گرفتند:

الف) چرا او فرشته نيست و غذا مي خورد و

در بازار راه مي رود.

ب) حال كه فرشته نيست، چرا لا اقل فرشته اي همراه او فرود نمي آيد كه به او كمك كند.

ج) حال كه فرشته اي به سوي او نمي آيد، لا اقل گنجي از آسمان براي او بفرستند كه بفهميم او مورد توجه خداست.

د) اگر گنج ندارد، لا اقل در سرزمين خشك و سنگلاخ مكه باغي داشته باشد كه از آن امرار معاش كند.

2. اشتباه بزرگ كافران اين بود كه توجه نداشتند كه اولًا هدف پيامبر صلي الله عليه و آله هدايت انسان هاست؛ پس او نمي تواند فرشته باشد، بلكه بايد از جنس مردم و الگوي آنان باشد و با آنان غذا بخورد و راه برود.

و ثانياً، شخصيت انسان ها به گنج و باغ نيست، بلكه به علم و عمل آنهاست و پيامبر صلي الله عليه و آله قرآني آورده بود كه معجزه و نشانه ي صدق او بود و اگر كسي مي خواست ايمان بياورد، بدون بهانه ايمان مي آورد و ديگر نيازي نبود كه معجزات ديگري بطلبد.

3. كافران گاهي پيامبر صلي الله عليه و آله را ساحر و جادوگر مي ناميدند و گاهي مسحور، يعني جادو زده و كسي كه در عقل او تصرف كرده اند و مجنون شده است؛ در حالي كه آنان هيچ دليلي براي اين سخنان نداشتند و قرآن با مضامين عالي اش، دليل كمال عقل و شعور پيامبر صلي الله عليه و آله بود. او را جادوگر

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 243

مي خواندند، چون سخنان آن حضرت نفوذ فوق العاده اي داشت و اگر او را

مجنون و جادو زده مي خواندند، چون با خرافات و موهومات جاهلي مشركان مخالفت مي كرد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي در معرض تهمت هاي مخالفان قرار مي گيرند (پس آماده ي پاسخ گويي باشند).

2. كافران منطقي روشن در برابر پيامبر اسلام نداشتند و فقط بهانه جويي مي كردند و به او تهمت هاي ناروا مي زدند.

***

قرآن كريم در آيات نهم و دهم سوره ي فرقان به بهانه جويي هاي كافران پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

9 و 10. انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الْأَمْثلَ فَضَلُّواْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا* تَبَارَكَ الَّذِي إِن شَآءَ جَعَلَ لَكَ خَيْرًا مِن ذلِكَ جَنتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ وَيَجْعَلْ لَّكَ قُصُورًا

بنگر چگونه براي تو مَثَل ها زدند، و گمراه شدند، و (در نتيجه)، قدرتِ (پيدا كردن) هيچ راهي را ندارند!* خجسته (و پايدار) است آن (خدايي) كه اگر بخواهد براي تو بهتر از اين [ها] قرار مي دهد: بوستان هايي كه نهرها از زير [درختان] ش روان است، و (نيز اگر بخواهد) قصرهايي براي تو قرار مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «امثال» در اصل به معناي مَثَل و تشبيه است، اما در اين جا به معناي وصف كردن آمده است؛ يعني كافران در برابر دعوت حق پيامبر صلي الله عليه و آله،

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 244

توصيف هاي بي اساس و بهانه جويي مي كنند و مطالب بيهوده مي گويند، تا چهره ي حقيقت را بپوشانند. «1»

2. كافران گمراه شده اند و نمي توانند به راه راست دست يابند؛

چراكه آنان با پيش داوري هاي غلط و جهل و عناد راه فهم خود را بسته اند و نمي توانند حقايق را درك كنند و راه راست را بيابند.

3. كافران بهانه جويي مي كردند و از پيامبر صلي الله عليه و آله باغ و گنج مي خواستند.

در اين آيات به آنان پاسخ داده شده كه اگر خدا مي خواست بهتر از آنها را به وي عطا مي كرد. ولي اولًا، شخصيت پيامبر به پول و باغ و قصر نيست.

ثانياً، مصلحت آن است كه پيامبر هم چون مردم عادي زندگي كند، تا دردهاي اجتماع را درك و به درمان آنها اقدام كند.

و ثالثاً، اگر پيامبر صلي الله عليه و آله قدرتمند و ثروتمند بود، گروهي جرأت نمي كردند با او مخالفت كنند و در نتيجه راه امتحان مردم بسته مي شد و گروهي نيز به خاطر ثروت او به طرفش مي آمدند و ايمان واقعي نمي آوردند.

4. برخي مفسران برآن اند كه مقصود از باغ و قصرهايي كه در اين آيات از آنها ياد شده، باغ و قصرهاي دنيوي است و برخي ديگر نيز برآن اند كه منظور باغ و قصرهاي بهشتي است. و يا مقصود باغ هاي دنيوي و قصرهاي بهشتي است «2» كه آفريدگار همه ي اين ها خداست و اگر بخواهد مي تواند آنها را به پيامبرش بدهد.

البته مانعي ندارد كه مقصود، باغ ها و قصرهاي عالي دنيوي و بهشتي باشد كه همه ي آنها از آنچه كافران مي خواستند بهتر است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 245

آموزه ها و پيام ها:

1. بهانه جويي هاي بي اساس نسبت به رهبران الهي، باعث گمراهي بهانه جويان مي شود.

2. خدا قادر

است باغ (و ثروت) در اختيار پيامبر قرار دهد (ولي اين كار به مصلحت او و مردم نيست).

3. به بهانه جويي هاي كافران در برابر رهبران الهي، پاسخ مناسب دهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي فرقان به فرجام عذاب آلود تكذيب كنندگان رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

11. بَلْ كَذَّبُواْ بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا

(اين ها بهانه است.) بلكه آن [كافر] ان ساعت (رستاخيز) را دروغ انگاشتند، در حالي كه براي كسي كه ساعت (رستاخيز) را دروغ انگارد، شعله فروزان (آتش) ي را فراهم كرده ايم!

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين به انحرافات كافران در مورد توحيد و نبوت و بهانه جويي هاي آنان در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله و قرآن و در اين آيه به سرچشمه ي اين انحرافات اشاره شده كه همان انكار معاد است.

اگر كسي به رستاخيز اعتقاد داشته باشد، در برابر رسول خدا صلي الله عليه و آله و كتاب او بهانه جويي نمي كند و در برابر معبودهاي دروغين سر تعظيم فرود نمي آورد؛ چراكه از فرجام خود در قيامت مي هراسد.

2. قرآن در بسياري از موارد براي مسأله ي معاد دليل مي آورد، ولي در اين جا فقط به مخالفان معاد هشدار و وعده ي عذاب مي دهد؛ چراكه اينان افرادي بهانه جو بودند و به استدلال توجه نمي كردند.

3. «سَعير» به معناي شعله ور شدن آتش است؛ يعني جهنّمي سوزان و شعله ور براي كافران منكر معاد آماده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 246

آموزه ها و پيام ها:

1. انكار معاد فرجام عذاب آلودي دارد.

2. معاد را انكار نكنيد كه گرفتار دوزخ سوزان مي شويد.

***

قرآن كريم در آيات دوازدهم تا چهاردهم سوره ي فرقان به حالات دوزخ و دوزخيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

12- 14. إِذَا رَأَتْهُمْ مِّن مَّكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُواْ لَهَا تَغَيُّظًا وَزَفِيرًا* وَإِذَآ أُلْقُواْ مِنْهَا مَكَانًا ضَيِّقًا مُّقَرَّنِينَ دَعَوْاْ هُنَالِك كَ ثُبُورًا* لَاتَدْعُواْ الْيَوْمَ ثُبُورًا وحِدًا وَادْعُواْ ثُبُورًا كَثِيرًا

هنگامي كه (دوزخ) آنان را از مكاني دور ببيند، خشم و خروشي از آن مي شنوند!* و هنگامي كه در جاي تنگي از آن افكنده شوند، در حالي كه نزديك به همديگر (بسته شده ا) ند، در آن جا (واويلا مي گويند و) هلاكت مي خواهند!* (به آنان گفته مي شود:) امروز يك بار (واويلا مگوييد و) هلاكت نخواهيد، بسيار (واويلا بگوييد و) هلاكت بخواهيد!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات حالات دوزخ و دوزخيان را به تصوير مي كشد، تا براي همه ي منحرفان و كژانديشان درس عبرتي باشد و دست از مخالفت با قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله بردارند.

2. در اين آيات دوزخ را به صورت موجودي تصوير كرده كه گويي كافران را مي بيند و منتظر آنهاست و وقتي طعمه اش را مي بيند به هيجان مي آيد و فرياد مي كشد و به خشم مي آيد. «1»

3. لازم نيست كافران نزديك شوند و دوزخ را ببينند، بلكه دوزخ از راه دور آنان را مي بيند و فرياد خشم برمي آورد (و طبق برخي احاديث بين آنها

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 247

يك سال راه است). «1»

4. در اين آيات به مكان تنگ دوزخيان اشاره شده است. تنگ بودن دوزخ به معناي كوچك بودن آن نيست، چراكه دوزخ آن قدر وسيع است كه هر چه به او مي گويند پر شده اي باز هم طعمه ي بيش تري مي طلبد. «2»

پس تنگي مكان دوزخيان به خاطر محدوديت هاي اعمال شده عليه آنهاست.

5. «ثُبور» در اصل به معناي «هلاك و فساد» است و انسان هنگامي كه در برابر چيز وحشتناكي قرار مي گيرد اين واژه را به كار مي برد، كه به معناي «واي بر من!»، «واويلا!» و «مرگ بر من» است. «3»

6. چرا به دوزخيان گفته مي شود كه يك بار واويلا نگوييد بلكه زياد بگوييد؟

شايد به خاطر آن كه عذاب دوزخ موقتي نيست كه با يك بار واويلا پايان گيرد، بلكه عذابي مستمر و دايمي است كه گويي دوزخيان در آن هر لحظه مي ميرند و زنده مي شوند و عذاب مي كشند و واويلا مي گويند.

7. در اين آيه، گوينده ي اين سخنان به دوزخيان، مشخص نشده است، اما با توجه به قراين، فرشتگان عذاب با آنان سخن مي گويند. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. آتش خشم آلود دوزخ در انتظار منكران معاد است.

2. به حالات دوزخ و دوزخيان بنگريد و درس عبرت بگيريد.

3. در رستاخيز، هيجان دوزخ شنيدني است و ناله هاي دوزخيان تمام شدني نيست.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 248

مقايسه با دوزخ با بهشت

قرآن كريم در آيات پانزدهم و شانزدهم سوره ي فرقان به مقايسه ي دوزخ و دوزخيان با بهشت و بهشتيان مي پردازد و مي فرمايد:

15 و 16. قُلْ أَذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَآءً وَمَصِيرًا* لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ خلِدِينَ كَانَ عَلَي رَبِّكَ وَعْدًا مَّسْئُولًا

(اي پيامبر) بگو: «آيا اين (دوزخ) بهتر است يا بهشت ماندگاري كه به پارسايان (خود نگه دار) وعده داده شده، در حالي كه پاداش و فرجامي براي آنان است؟»* تنها براي آنان آنچه را كه بخواهند در آن جا هست، در حالي كه ماندگارند؛ وعده اي مورد درخواست كه بر عهده پروردگار توست.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن كريم، روش مقايسه است؛ يعني قرآن وجدان انسان ها را به داوري مي طلبد كه آيا دوزخ و آتش سوزان بهتر است يا بهشتي كه همه ي نعمت ها در آن جا مهياست؟! شما كدام يك را برمي گزينيد؟ اين گونه پرسش ها براي بيدار كردن وجدان هاي خفته و بر سر دو راهي قرار دادن انسان هاست تا با تفكّر و انتخاب راه صحيح، تربيت و هدايت شوند.

2. هم بهشت جاودان است و هم بهشتيان در آن جاويد مي مانند. «1»

3. هر چه بهشتيان درخواست كنند براي آنان فراهم مي شود، اما اين بدان معنا نيست كه آنان درخواست هاي غير منطقي مي كنند؛ چون بهشتيان حقايق را مشاهده و تناسب ها را درك مي كنند و درخواست هاي آنها در راستاي

رضاي الهي است.

4. در اين آيات اشاره شده كه بهشت «مسئول» (درخواست شده) است.

اين تعبير يا بدان معناست كه مؤمنان قبلًا بهشت را از خدا درخواست كرده

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 249

بودند و اينك به آن رسيدند و يا بدان معناست كه بهشت وعده ي حتمي خداست كه مؤمنان مي توانند از او مطالبه و درخواست كنند.

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. با مقايسه ي عذاب هاي دوزخ و نعمت هاي بهشت، راه صحيح را انتخاب كنيد.

2. بهشت پاداش و مقصد پارسايانِ خودنگه دار است.

3. وعده ي بهشت، جاويدان، حتمي و قابل مطالبه است.

4. همان طور كه بهشتيان در دنيا باتقوا بودند و خواست خدا را اجرا مي كردند، در آخرت نيز خدا خواست بهشتيان را اجابت مي كند.

***

قرآن كريم در آيات هفدهم و هيجدهم سوره ي فرقان به محاكمه ي معبودان دروغين در رستاخيز و عوامل گمراهي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

17 و 18. وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ ءَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِي هؤُلَآءِ أَمْ هُمْ ضَلُّواْ السَّبِيلَ* قَالُواْ سُبْحنَكَ مَا كَانَ يَنبَغِي لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَآءَ وَلكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَءَابَآءَهُمْ حَتَّي نَسُواْ الذِّكْرَ وَكَانُواْ قَوْمًا بُورًا

و (ياد كن) روزي را كه آنان و آنچه را جز خدا مي پرستند گردآوري مي كند، و (به معبودانشان) مي گويد: «آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا

خود، راه را گم كردند؟!»* (در پاسخ) مي گويند: «منزّهي تو! هرگز براي ما شايسته نبود كه جز تو سرپرستاني برگزينيم، وليكن آنان و پدرانشان را (از نعمت ها) برخوردار نمودي تا اين كه ياد (تو) را فراموش كردند، و گروهي هلاك شده گشتند.»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 250

نكته ها و اشاره ها:

1. معبودهاي مشركان كه در اين آيات مخاطب خدا شده اند، يا افرادي هم چون عيسي عليه السلام و فرشتگان هستند كه موجوداتي با عقل و شعورند و مورد پرستش گروهي از مشركان قرار گرفتند و در رستاخيز حقايق را بيان مي كنند.

يا همان بت ها هستند كه خدا به آنها نوعي حيات و شعور مي دهد تا بتوانند پاسخ خدا را بدهند.

و يا همه ي معبودان باعقل و بي عقل هستند كه گروهي با زبان قال و گروهي با زبان حال حقايق را بيان مي كنند.

البته ظاهر آيه با همان تفسير اول سازگارتر است. «1»

2. در اين آيه به روشني نشان داده شده كه «غرق شدن در نعمت هاي دنيوي» عامل فراموشي ياد خدا، و فراموشي حق عامل فساد و هلاكت انسان است.

زيرا از طرفي زندگي اشرافي، غرورآفرين است و انسان را از ياد خدا دور مي سازد تا آن جا كه فرعون وار خود را خدا مي پندارد.

و از طرف ديگر اشراف ثروتمند، مايل اند در كام جويي هاي خود آزاد باشند و از اين رو دين و قوانين آن را كنار مي گذارند و از ياد خدا فاصله مي گيرند.

البته برخي ثروتمندان نيز به ياد خدا و قيامت هستند، اما تعداد آنها اندك است و غالباً ثروت

زياد موجب فساد، انحراف و هلاكت انسان مي شود.

3. مقصود از فراموشي ذكر در اين آيه، فراموشي ياد خدا يا فراموشي رستاخيز و يا فراموشي همه ي برنامه هاي الهي است كه موجب انحراف، فساد و هلاكت مي شود.

4. «بُور» در اصل به معناي «كساد شديد» است. اين واژه به فساد و هلاكت نيز گفته شده است. به زمين خالي از گياه و مرده نيز «باير» مي گويند. اين

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 251

تعبير اشاره به آن است كه اشراف ثروتمند سرزمين دلشان هم چون بياباني خشك و باير است كه از حيات معنوي خالي گشته و فساد اخلاقي و عقيدتي آنان را به سوي هلاكت سوق مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. منحرفان، عامل گمراهي خود را در رفتار خودشان جست وجو كنند.

2. معبودان مشركان، گناه گمراهي آنان را به عهده نمي گيرند (پس مشركان فرافكني نكنند).

3. معبودان مشركان اهل توحيدند، چگونه مشركان راه شرك مي پوييد.

4. غرق شدن در ماديات عامل فراموشي ياد خدا، فساد و هلاكت است.

5. هنگام برخوردار شدن از نعمت ها (سپاس گزار خدا باشيد و) او را فراموش نكنيد كه گرفتار فساد مي شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي فرقان با سرزنش مشركان و ردّ ادعاهاي آنان، به آنها هشدار مي دهد و مي فرمايد:

19. فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسْتَطِيعُونَ صَرْفًا وَلَا نَصْرًا وَمَن يَظْلِمْ مِنكُمْ نُذِقْهُ عَذَابًا كَبِيرًا

و بيقين (معبودانتان) شما را در

مورد آنچه مي گوييد تكذيب كردند؛ و (در نتيجه) قدرت هيچ گونه برگرداندن (عذاب) و ياري كردن (خود) را نداريد. و هر كس از شما ستم كند، عذابي بزرگ به او مي چشانيم!

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان ادعا مي كنند كه عامل گمراهي آنان، معبودان هستند، ولي معبودان اين ادعا را تكذيب مي كنند. از آيات پيشين روشن شد كه عامل اصلي گمراهي مشركان، زندگي اشرافي و غرق شدن در ثروت است كه باعث فراموشي ياد خدا و فساد آنان مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 252

2. «ظلم» در اين آيه مفهوم وسيعي دارد كه شامل ظلم به خويشتن و ديگران مي شود؛ و شرك يكي از موارد ظلم به خويشتن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان، دروغ گو و فرافكن هستند و گناه خود را به دوش ديگران مي اندازند.

2. ستمكاري نكنيد كه ستمكاران نمي توانند عذاب بزرگ خود را دفع كنند.

***

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي فرقان به زندگي انساني پيامبران و آزمايش انسان ها و لزوم شكيبايي در برابر آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

20. وَمَآ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّآ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا

و پيش از تو (كسي) از فرستادگان را نفرستاديم، مگر اين كه قطعاً آنان غذا مي خوردند و در بازارها راه مي رفتند؛ و برخي شما را [وسيله آزمايشي براي برخي [ديگر] قرار

داديم، آيا شكيبايي مي كنيد؟ در حالي كه پروردگار تو بيناست.

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از سران مشركان، به پيامبر صلي الله عليه و آله ايراد مي گرفتند كه اگر تو فرستاده ي خدا هستي، پس چرا غذا مي خوري و در بازارها توقف مي كني؟ «1» (يعني انتظار داشتند كه او هم چون فرشتگان باشد).

و نيز مي گفتند: او مي خواهد فرمانرواي ما شود ولي روش او هم چون سيره ي پادشاهان نيست (يعني هم چون قيصرها و كسراها، از مردم كناره

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 253

نمي گيرد و با تكبّر رفتار نمي كند) «1».

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بيان شده كه بشر بودن پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و زندگي عادي او و غذا خوردن و راه رفتنش در بازارها، نه تنها عيب نيست، بلكه همه ي پيامبران الهي اين گونه بوده اند.

هر پيامبري، چون الگوي جامعه ي بشري است، بايد از جنس خود مردم باشد تا دردهاي آنان را درك و درمان نمايد و رفتار و گفتار او سرمشق ديگران باشد.

2. مقصود از «فتنه و آزمايش» در اين آيه ممكن است آزمايش انسان ها به وسيله ي انتخاب پيامبراني از جنس بشر باشد كه معمولًا از توده هاي فقير جامعه بودند و مستكبران زير بار آنها نمي رفتند و يا مقصود آزمايش همه ي انسان ها به وسيله ي يك ديگر باشد. دردمندان، يتيمان و ناتوانان وسيله ي آزمايش افراد قوي و ثروتمند هستند كه آيا وظيفه ي انساني و الهي خود را انجام مي دهند؟! و بر عكس، آيا افراد ناتوان راضي به رضاي خدا هستند و سپاس گزاري مي كنند

يا نه؟!

البته ممكن است هر دو تفسير مقصود آيه باشد.

3. در اين آيه از همه ي انسان ها مي پرسد كه: آيا (در برابر آزمايش الهي) صبر مي كنيد؟!

آري؛ صبر، شكيبايي و استقامت، ركن پيروزي در تمام آزمايش هاي الهي است كه شامل صبر در برابر هوس هاي سركش و گناهان، شكيبايي در انجام وظايف و واجبات و استقامت در برابر مشكلات و مصيبت ها مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 254

آموزه ها و پيام ها:

1. از رهبر اسلام دفاع كنيد و به ايرادهايي كه از او مي گيرند، پاسخ دهيد.

2. بشر بودن پيامبر صلي الله عليه و آله مانع رسالت او نيست بلكه وسيله ي آزمايش شماست.

3. خدا مردم را به وسيله ي هم ديگر امتحان مي كند.

4. در برابر آزمايش ها و فتنه ها شكيبا باشيد كه خدا شما را زير نظر دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم سوره ي فرقان به بهانه جويي هاي ديگر مشركان و ريشه هاي اين بهانه ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

21. وَقَالَ الَّذِينَ لَايَرْجُونَ لِقَآءَنَا لَوْ لَآأُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلئِكَةُ أَوْ نَرَي رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُواْ فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْاْ عُتُوًّا كَبِيرًا

و كساني كه به ملاقات ما (و روز رستاخيز) اميد ندارند، گفتند:

«چرا فرشتگان بر ما فرو فرستاده نشده اند يا پروردگارمان را نمي بينيم؟!» بيقين در دل هايشان تكبّر ورزيدند و با طغيان بزرگي سرپيچي كردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به دو بهانه ي مشركان اشاره شده است:

نخست آن كه مي گفتند: چرا

فرشتگان بر ما فرو فرستاده نشده اند تا وحي را در حضور ما بياورند و ما به نبوت پيامبر يقين كنيم.

و دوم آن كه، چرا ما خدا را با چشم خود نمي بينيم تا شاهد و دليل ما باشد.

اين بهانه ها در حالي بود كه اولًا، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله داراي دلايل معجزه آميزي هم چون قرآن بود و نيازي به معجزه ي فرود آمدن فرشتگان نبود.

ثانياً، اگر طبق دل خواه مشركان فرشته اي فرود مي آمد، ممكن بود بازهم بهانه ي ديگري بتراشند.

و ثالثاً، ديدن خدا محال بود، زيرا او جسم نيست تا قابل ديدن باشد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 255

بنابراين اين درخواست هاي مشركان بهانه اي بيش نبود.

2. در اين آيه به ريشه هاي بهانه جويي مشركان اشاره كرده است كه عبارت اند از:

الف) آنان منكر رستاخيزند و اميدي به ملاقات پروردگار ندارند «1» (و يا اميد نيكويي به اين ملاقات ندارند) و از اين رو در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله بهانه جويي و مخالفت مي كنند.

ب) مشركان در درون خويش گرفتار خودبرتربيني و تكبّر هستند و از اين رو در برابر پيامبر مي ايستند بهانه جويي مي كنند.

ج) آنان گرفتار سركشي و طغيان بزرگي شده اند و از اين رو در برابر راه خدا ايستادگي مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان شبهه انگيزي و بهانه جويي مي كنند (پس سخنان آنان را تحليل كنيد و پاسخي در خور آماده سازيد).

2. بهانه جويي مشركان ريشه اي روان شناختي و عقيدتي دارد؛ يعني روحيه ي خودبرتربيني، سركشي و عدم اعتقاد به معاد، از عوامل بهانه جويي آنهاست.

3. از خودبرتربيني و سركشي دوري

گزينيد كه شما را به انحراف مي كشد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم و بيست و سوم سوره ي فرقان، حالات و اعمال مشركان در رستاخيز را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

22 و 23. يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلئِكَةَ لَابُشْرَي يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا* وَقَدِمْنَآ إِلَي مَا عَمِلُواْ مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنهُ هَبَآءً مَّنثُورًا

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 256

روزي كه فرشتگان را مي بينند، در آن روز هيچ مژده اي براي خلافكاران نخواهد بود؛ و مي گويند: « (منطقه اي) ممنوعِ حفاظت شده (به ما بدهيد تا در امان باشيم.)»* و به سراغ كار (هايي) كه انجام داده اند مي رويم، و آن [ها] را (هم چون) غباري پراكنده قرار مي دهيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان به طور مكرر از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بهانه مي گرفتند كه فرشته اي فرود آيد تا آنها او را ببينند و اينك اين آيه به طور كنايه آميز به مشركان هشدار داده و گوش زد كرده است كه عجله نكنيد به زودي در روز رستاخيز فرشتگان عذاب را خواهيد ديد.

2. مقصود از روزي كه در اين آيات از آن سخن گفته شده، يا روز مرگ است كه انسان ها فرشته ي مرگ را مي بينند، يا روز رستاخيز كه فرشتگان عذاب را مشاهده مي كنند. «1»

البته تفسير دوم با ظاهر و سياق آيه سازگارتر است.

3. «حِجْر» در اصل به معناي منع است و از اين

رو به منطقه ي ممنوعه نيز حجر گفته مي شود و در اين جا اشاره به اصطلاحي عربي است كه افراد در هنگام برخورد با كسي كه از او مي ترسند مي گويند: «حِجراً محجُوراً» يعني «امان مي خواهم؛ اماني برگشت ناپذير.» «2» (به عبارت ديگر منطقه اي ممنوع و كاملًا محفوظ و در امان مي خواهم).

4. «هَباء» به معناي ذرات بسيار ريز غبار است كه در برابر نور آفتاب ديده

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 257

مي شود. اين تعبير اشاره به آن است كه اعمال مشركان آن قدر بي ارزش و بي اثراست كه اصلًا گويي عملي وجود ندارد. «1»

5. در اسلام ارزش اعمال به نيّت و هدف كننده ي كار بستگي دارد و انگيزه هاي الهي، توحيدي، ايمان افراد، هدف هاي مقدس و برنامه ي صحيح و سالم به كار ارزش مي دهد، اما رياكاري، تكبّر، تقلّب، منّت و گناهان بزرگ سبب مي شود كه ارزش كارها كم شود و آثار آنها از بين برود.

آموزه ها و پيام ها:

1. مشركان به فكر روز رستاخيز باشند كه به التماس مي افتند.

2. شرك نورزيد كه عاقبت خوشي ندارد.

3. خلافكاري، مانع مژدگاني هاي رستاخيز است.

4. شرك عامل نابودي اعمال انسان در رستاخيز است.

5. فقط به انجام عمل نينديشيد، بلكه به فكر حفظ عمل از آفات نابودگر نيز باشيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي فرقان به سرنوشت نيكوي بهشتيان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

24. أَصْحبُ الْجَنَّةِ

يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُّسْتَقَرًّا وَأَحْسَنُ مَقِيلًا

در آن روز اهل بهشت، در بهترين قرارگاه و نيكوترين استراحتگاهند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه است؛ يعني فرجام شوم مشركان را در آيات قبل بيان كرد و فرجام نيكوي بهشتيان مؤمن را در اين

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 258

آيه بيان مي كند، تا مردم با مقايسه ي اين دو سرنوشت راه بهتر را انتخاب كنند و هدايت شوند.

2. در اين آيه از وضعيت بهشتيان با تعبير «بهتر و نيكوتر» ياد شده است؛ اين به معناي خوب بودن دوزخ نيست؛ مثل اين تعبير كه گفته شود آزادي بهتر از زندان است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. با مقايسه ي وضع مؤمنان بهشتي با مشركان، راه صحيح و بهتر را انتخاب كنيد.

2. فرجام نيكويي در انتظار مؤمنان بهشتي است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و پنجم و بيست و ششم سوره ي فرقان به ويژگي هاي رستاخيز و حالات سخت كافران در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

25 و 26. وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَآءُ بِالْغَممِ وَنُزِّلَ الْمَلئِكَةُ تَنزِيلًا* الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَكَانَ يَوْمًا عَلَي الْكفِرينَ عَسِيرًا

و (ياد كن) روزي را كه آسمان با ابرها شكافته مي شود، و فرشتگان به طور كامل فرو فرستاده مي شوند.* در آن روز فرمانروايي حق از آنِ (خداي) گسترده مهر است؛ و روز دشواري براي كافران خواهد بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران

قرآن در مورد شكافته شدن آسمان با ابرها در رستاخيز چند تفسير ارائه كرده اند:

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 259

الف) مقصود شكافته شدن آسمان شهود و كنار رفتن حجاب جهل و نمايان شدن عالم غيب است؛ يعني در رستاخيز پرده ها كنار مي رود و انسان مي تواند نزول فرشتگان را درك كند. «1»

ب) منظور شكافته و متلاشي شدن كرات آسماني است؛ يعني در آستانه ي رستاخيز بر اثر انفجارات، كوه ها و كرات متلاشي مي شود و ابري از غبار پديد مي آيد كه صفحه ي آسمان را مي پوشاند. «2»

ج) مقصود آن است كه ابرهاي غبار باعث مي شود كه آسمان يك پارچه به صورت قطعه هاي جدا از هم ديده شود. «3»

البته اين سه تفسير با هم منافاتي ندارد و ممكن است هر سه مقصود آيه باشد.

2. در آيه ي بيست و يكم سوره ي فرقان بيان شد كه يكي از بهانه هاي مشركان آن بود كه چرا فرشتگان به طرف ما فرو فرستاده نمي شوند.

و اينك در اين آيه به آنها پاسخ مي دهد كه فرشتگان به سراغ شما خواهند آمد، اما در روز رستاخيز كه آسمان ها و كرات شكافته مي شوند و آن روز براي شما بسيار سخت است.

3. روز رستاخيز حكومت هاي مجازي و محدود دنيوي كنار مي رود و حكومت حق الهي ظهور مي يابد و حاكميت از هر نظر مخصوص خداي رحمان است.

4. روز رستاخيز بر كافران سخت است؛ چون حكومت هاي جبارانه ي آنان فرو مي ريزد و اموال و فرزندانشان بي فايده مي شوند و هيچ كس به آنها كمك نمي كند و شفاعت گري براي آنان وجود ندارد.

5.

در اين آيات از خدا با عنوان «رحمان» ياد شده است؛ يعني آن روز رحمت خدا حاكم مي شود، ولي آن روز بر كافران سخت است؛ زيرا كافران

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 260

آن قدر لجاجت كرده و در گمراهي فرو رفته اند كه حتي خود را از رحمت رحمان نيز محروم كرده اند.

6. روز رستاخيز براي كافران سخت است و براي مؤمنان آسان؛ همان طور كه در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده است كه فرمودند:

سوگند به كسي كه جانم به دست اوست، آن روز براي مؤمن سبك مي شود، به طوري كه از زمان يك نماز واجب در دنيا سبك تر و كوتاه تر مي گردد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. روز رستاخيز، روز شكافتن آسمان ها و نزول فرشتگان و فرمان روايي حق خداست.

2. كفر نورزيد كه كفر عامل مشكلات رستاخيز است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هفتم تا بيست و نهم سوره ي فرقان با تصوير صحنه هايي از قيامت، به نقش دوست و شيطان در زندگي انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

27- 29. وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَي يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا* يَا وَيْلَتَي لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا* لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِي وَكَانَ الشَّيْطنُ لِلْإِنسنِ خَذُولًا

و (ياد كن) روزي را كه ستمكار دستانش را [به دندان مي گزد در حالي كه مي گويد: «اي

كاش من با فرستاده (خدا) راهي برگزيده بودم!* اي واي بر من، كاش من فلاني را به دوستي برنگزيده بودم!* بيقين پس از آن كه (قرآن و پيامبر) به من رسيد، مرا از ياد (آنها) گمراه ساخت.» و شيطان انسان را بي ياور مي گذارد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 261

شأن نزول:

حكايت شده كه در ميان مشركان دو دوست به نام «عُقْبة» و «ابي» بودند كه عُقبه به پيامبر صلي الله عليه و آله علاقه داشت و در مهماني ها او را دعوت مي كرد و در يكي از اين مهماني ها مسلمان شد، ولي دوستش ابي از اين جريان ناراحت شد و به طوري او را تحريك كرد كه عقبه مرتد شد و در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله ايستاد، سپس او در جنگ بدر و دوستش ابي نيز در جنگ احد كشته شدند.

آيات فوق نازل شد و به سرنوشت اين دو نفر (و هر كس كه به واسطه ي دوستش گمراه شود) اشاره كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. درست است كه طبق شأن نزول، اين آيات در مورد اشخاص خاصي نازل شده است، اما مطالب آيات عموميت دارد و شامل همه ي كساني مي شود كه بر اثر دوستي با افراد منحرف، به گمراهي كشيده شده اند و در رستاخيز از شدّت حسرت و پشيماني دست به دندان مي گزند. «2»

2. عبارت «آنان دو دست خود را به دندان مي گزند.» نشان دهنده ي شدّت تأسف و حسرت ستمكاران است. آري؛ يكي از نام هاي رستاخيز نيز روز حسرت است «3».

3.

در روز قيامت، ستمكاران گمراه شده، به خاطر دوستي با برخي افراد

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 262

ناراحت اند و مي گويند: اي كاش با فلاني دوست نبودم.

مقصود از اين دوست بد، همان مشركان، شيطان يا شيطان صفتان هستند كه افراد را به گمراهي مي كشند.

نخست موعظه ي پير صحبت اين حرف است

كه از مصاحب ناجنس احتراز كنيد (حافظ)

4. در اين آيات اشاره شده كه دوستي با پيامبر صلي الله عليه و آله و ارتباط با او مطلوب است؛ يعني كساني كه با رهبران الهي ارتباط دارند بهتر هدايت مي شوند و كم تر به طرف گناه مي روند.

همان طور كه ارتباط انسان با مجالس مذهبي و رهبران ديني، عامل رشد و هدايت اوست.

5. «خليل» به معناي دوست خاص و صميمي است كه مشاور انسان قرار مي گيرد. نقش اين گونه دوستان در زندگي انسان بسيار مهم و سرنوشت ساز است؛ به طوري كه بعد از اراده ي انسان، هيچ عاملي مهم تر و تعيين كننده تر از دوست، در افكار، اخلاق و كردار انسان نيست و انسان به ويژه در دوران جواني كه شخصيت او شكل نگرفته و خواهان الگوست، خواه، ناخواه، تحت تأثير دوستان صميمي قرار مي گيرد.

نيك نامي خواهي اي دل با بدان صحبت مدار

خودپسندي جان

من برهان ناداني بود (حافظ)

6. در احاديث اسلامي در مورد دوست از سليمان نبي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

در باره ي كسي داوري نكنيد تا دوستانش را ببينيد؛ زيرا انسان به وسيله ي دوستانش شناخته مي شود و به ياران نزديكش

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 263

نسبت داده مي شود. «1»

و نيز از امام جواد عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

از هم نشيني با افراد شرور بپرهيز، كه هم چون شمشير برهنه اند كه ظاهري زيبا و تأثيري زشت دارند. «2»

و نيز در برخي احاديث از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و حضرت امام صادق عليه السلام از حضرت عيسي عليه السلام روايت نموده اند كه

دوست خوب آن است كه ديدنش انسان را به ياد خدا بيندازد و سخنانش به علم انسان بيفزايد. «3»

7. مقصود از «ذِكر» در اين آيه چيست؟

منظور از ذكر، هر برنامه ي بيدار كننده و آگاهي بخش است كه انسان را به ياد خدا، قرآن و رهبران الهي مي اندازد و دوستان بد، انسان را از اين برنامه ها دور مي سازند.

در برخي احاديث روايت شده كه مقصود از ذكر در اين آيه امام علي عليه السلام و قرآن و دين و راه راست است. «4»

اين گونه احاديث مصاديق ذكر را بيان مي كنند، و گرنه ذكر معناي گسترده اي دارد.

8. جمله ي پاياني اين آيات كه فرمود: «شيطان (و شيطان صفتان) انسان را خوار مي كنند»، يا سخن خداست و يا ادامه ي گفتار ستمكارانِ گمراه.

و مقصود آن است كه ابليس يا انسان هاي شيطان صفت، به دوستانشان

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 264

وعده ي ياري و هدايت مي دهند و وقتي به آنان دل مي بندند، در لحظات حساس آنها را تنها مي گذارند و از اين رو آنان را بسيار خوار مي سازند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از نقش دوست در زندگي غافل نشويد.

2. دوستي انتخاب كنيد كه در رستاخيز پشيمان نشويد.

3. دوستي با رهبران الهي مطلوب است.

4. دوست خوب آن است كه انسان را به ياد (خدا و قرآن و رهبران الهي) بيندازد.

5. دوستِ آگاهي بخش و هدايتگر نيكوست نه دوستِ گمراه گر و تنها گذار.

6. از دوستي با شيطان (و شيطان صفتان) بپرهيزيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 265

دوستان خوب و بد

الف) دوست خوب:

1. مؤمنان برادران (و دوستان) يكديگرند (حجرات، 10).

2. «در آخر الزمان دوست مورد اعتماد و پول حلال كم تر پيدا مي شود.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «1».

3. «بهترين دوست تو كسي است كه دوستي او به خاطر خدا باشد.» (اميرالمؤمنين عليه السلام) «2».

4. بهترين دوست تو كسي است كه تو را بر اطاعت خدا ياري كند و از گناه بازدارد و به رضايت الهي ره نمون شود.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «3».

5. «بهترين دوست شما كسي است كه نقايص شما

را به شما هديه دهد (و يادآوري كند).» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «4».

6. «دوستي با پارسايان را طلب كن، اگر چه عمرت را در طلب آنان صرف كني (ارزش دارد).» (امام صادق عليه السلام) «5».

7. «از هر چيزي جديدش را انتخاب كن، مگر از دوستان كه قديمي آنان را انتخاب كن. (علي عليه السلام) «6».

ب) عوامل پايداري و ناپايداري دوستي ها:

1. پارسايي عامل تداوم دوستي است: در رستاخيز برخي دوستان دشمن برخي ديگر هستند، مگر پارسايان (زخرف، 67).

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 266

2. دوستي براي خدا: مردم دوست و برادر يك ديگرند، هر كس دوستي اش

به خاطر غيرخدا باشد، آن دشمني است (در نهايت به دشمني مي انجامد.) (اميرالمؤمنين عليه السلام) «1».

3. «دوستي و برادري ديني پايدارتر است.» (امام علي عليه السلام). «2»

4. «جفاكاري موجب نابودي دوستي است.» (امام علي عليه السلام). «3»

5. «اعلام دوستي به كسي كه او را دوست داريد، موجب پايداري دوستي و الفت بيش تر است.» «4»

6. «بدترين دوست كسي است كه زحمت درست كند.» (امام علي عليه السلام) «5».

ج) با چه كساني دوست نشويم:

1. كساني كه انسان را از ياد (قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله) دور و گمراه سازند (فرقان، 28- 29).

2. «قبل از شناخت افراد با آنان دوستي نكنيد.» (امام حسين عليه السلام). «6»

3. «كسي كه به خاطر طمع يا ترس يا هوس يا خوردن تو را مي خواهد، با او طرح دوستي نينداز.» (امام صادق عليه السلام) «7».

4. «كسي كه در توانگري

با تو دوست است و در نيازمندي تو را تنها مي گذارد، بد دوستي است.» (امام باقر عليه السلام) «8».

5. «با چهار گروه دوستي مكن: احمق، بخيل، ترسو، دروغ گو».

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 267

(امام باقر عليه السلام) «1».

د) وظايف دوستان نسبت به هم ديگر:

1. «هنگامي كه با كسي دوست شديد، نام و نام پدر و قبيله و منزلش را بپرسيد.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله). «2»

2. «دوست خود را با صورت گشاده و خندان ملاقات كن.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله) «3».

3. «با دوستان قطع رابطه نكنيد.» (امام علي عليه السلام) «4».

4. «لغزش هاي دوستان را تحمل كنيد (و ببخشيد).» (اميرالمؤمنين عليه السلام) «5».

5. «دوست خود را نصيحت كن». (اميرالمؤمنين عليه السلام) «6».

6. «مؤمن آينه ي برادر مؤمن خويش است.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله) «7».

7. «كسي كه دوست مؤمن خود را اكرام كند و بزرگ بدارد، خدا را بزرگ داشته است.» (امام صادق عليه السلام) «8».

8. «كسي كه حاجت برادر مؤمن را برآورد، خدا روز رستاخيز صد هزار حاجت او را برآورد.» (امام صادق عليه السلام) «9».

و) شناخت دوستان صادق:

1. «اگر كسي را در دل دوست داريد، بدانيد او هم شما را دوست دارد.»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 268

(امام صادق عليه السلام) «1».

احاديث متعددي با مضمون فوق براي امتحان گفتار

دوستان حكايت شده است (ر. ك: ميزان الحكمه، ج 1، ص 42- 43).

2. «دوستان را قبل از دوستي امتحان كنيد كه به وسيله ي امتحان نيك و بد جدا مي شود.» (اميرالمؤمنين عليه السلام) «2».

3. «دوستان خود را با دو ويژگي انتخاب كنيد، محافظت بر وقت نماز و نيكي به دوستان در مشكلات و آساني ها.» (امام صادق عليه السلام) «3».

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 269

شكوه پيامبر (ص) از امت خويش در مورد قرآن

خداي متعال در آيه ي سي ام سوره ي فرقان به شِكوه ي پيامبر صلي الله عليه و آله از برخورد مردم با قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

30. وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُواْ هذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا

وفرستاده (خدا) گفت: «اي پروردگار [من ! درحقيقت قوم من از اين قرآن دوري گزيده اند!»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بيان شده كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از دست امت خود به پيشگاه خدا شكايت مي كند، كه مردم قرآن را كه رمز حيات و نجات و عامل پيروزي و حركت و پيش رفتِ آنهاست، ترك گفته اند. شايد اين مهم ترين شكايت تاريخ بشر باشد كه بزرگ ترين پيامبر الهي نزد بالاترين مقام جهان، يعني خداي متعال، از دست بهترين امت، يعني امت اسلام، در مورد بزرگ ترين معجزه، يعني قرآن شكايت كرده است.

2. مهجوريت و دوري از قرآن به صورت هاي مختلفي رخ مي دهد:

الف) گاهي كلّ قرآن،

اعم از لفظ و محتوا، از جامعه كنار گذاشته مي شود و كتابي تشريفاتي مي شود.

ب) گاهي به قرائت و حفظ قرآن اهميت داده مي شود، ولي در محتواي قرآن تفكر و تدبّر نمي شود.

ج) گاهي به قرائت، حفظ، تفسير و نشر قرآن اهميت داده مي شود، ولي قوانين حيات بخش و شفابخش آن در جامعه عمل نمي شود و دردهاي جامعه هم چنان باقي مي ماند.

د) گاهي معاني و مطالب عالي قرآن مهجور است؛ يعني افرادي

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 270

سطحي نگر يا منحرف به سراغ قرآن مي روند و از آن برداشت هاي نادرست مي كنند، ولي به مفسّران حقيقي قرآن، يعني پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام و رهروان آنها رجوع نمي شود و از اين رو مطالب شفابخش قرآن درك و فهم نمي شود و در پرده ي ابهام باقي مي ماند.

3. نتيجه ي جدايي از قرآن آن است كه مسلمانان به سراغ ديگران مي روند و قوانين و برنامه ي زندگي خود را از آنها مي گيرند و از اين رو در مسابقه ي ميان ملت ها عقب مي مانند. همان گونه كه در عصر ما اين وضعيت در برخي كشورهاي اسلامي اتفاق افتاده است؛ يعني شكوه و ناراحتي پيامبر در مورد مهجوريت قرآن، در حقيقت براي خود مسلمانان و از عقب ماندگي و علاج نشدن دردهاي جامعه ي اسلامي است.

4. شكوه اي كه در اين آيه از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده، سخن ايشان در دنيا يا رستاخيز است «1» ولي مانعي ندارد كه پيامبر صلي الله عليه و آله اين سخن

را در دنيا گفته باشد و در رستاخيز هم تكرار شود؛ چراكه قيامت پرده ها كنار مي رود و حقايق دنيا روشن مي شود.

5. راه هاي مهجوريت زدايي از قرآن:

الف) انس با نگار قرآن؛ در طي مراحل نگاه به آن، روخواني، قرائت، ترتيل، تلاوت و حفظ قرآن.

ب) انس با محتواي قرآن؛ در طي مراحل ترجمه، تفسير، تأويل، راه يابي به بطون قرآن.

ج) انس عملي با قرآن؛ يعني پياده كردن دستورات قرآن در زندگي.

د) انس علمي با قرآن؛ يعني استفاده از آموزه هاي قرآن در علوم بشري از

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 271

جمله در جهت دهي به علوم انساني؛ مثل اقتصاد، سياست، مديريت، حقوق و ...

و موضوع دهي براي پژوهش و نظريه پردازي در علوم انساني و طبيعي، و گسترش مباحث ميان رشته اي.

آموزه ها و پيام ها:

1. وظيفه ي امت اسلام آن است كه قرآن را از مهجوريت به در آورند.

2. پيامبر اسلام از شما شكايت كرده اند، پس با روي آوردن به قرآن، رضايت او را جلب كنيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و يكم و سي و دوم سوره ي فرقان با دل داري به پيامبر اسلام در مورد دشمنانش، به بهانه جويي كافران در مورد نزول تدريجي قرآن پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

31 و 32. وَكَذلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَي بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا* وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ لَانُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنهُ تَرْتِيلًا

اين گونه

براي هر پيامبري دشمني از خلافكاران قرار داديم؛ و [لي راه نمايي و ياوري پروردگارت كافي است.* و كساني كه كفر ورزيدند، گفتند: «چرا قرآن جُملگي يك (باره) بر او فرو فرستاده نشده است؟!» اين گونه (قرآن را بتدريج فرو فرستاديم) تا دل [سوزان تو را بدان استوار گردانيم، در حالي كه آن را كاملًا مرتب و آرام (بر تو) خوانديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات اعلام شده كه همه ي پيامبران مخالف داشته و مخالفان آنها انسان هاي خلافكار بوده اند؛ پس مخالفت مشركان با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله چيز تازه اي نيست و نبايد از اين مطلب زياد ناراحت باشد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 272

2. چرا خدا براي پيامبران الهي مخالفاني قرار مي دهد؟ پاسخ آن است كه اين مطلب، يا براي آزمايش آنهاست و يا مقصود آن است كه برنامه هاي سازنده ي پيامبران خود به خود موجب دشمني افراد مي شود و يا منظور آن است كه خدا به دل برخي افراد لجوج، در اثر اعمالشان، مهر مي نهد و دشمن پيامبران مي شوند.

البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مراد آيه باشد.

3. در اين آيه به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري و وعده داده شده كه خدا توطئه هاي دشمنان را خنثي مي سازد؛ يعني اگر با وسوسه هاي خود بخواهند گمراهي ايجاد كنند، خدا راه نماي توست و اگر مخالفان بخواهند بر تو پيروز شوند، خدا ياور توست كه بالاترين قدرت ها را دارد و هدايت و ياري خدا براي تو كافي است.

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك

گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك (حافظ)

4. در اين آيه اين پرسشي مطرح شده كه چرا قرآن به صورت يك باره نازل نشده بلكه در طيّ بيست و سه سال به صورت متفرق و در مكان ها و زمان هاي متفاوت فرو فرستاده شده است؟! «1»

آيات فوق پاسخي به اين پرسش داده است.

نزول تدريجي قرآن و ارتباط دايم پيامبر صلي الله عليه و آله با وحي، عامل استقامت

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 273

روحي او مي شد؛ چون در هر واقعه، جنگ و مناسبتي آياتي از قرآن فرود مي آمد و تكليف پيامبر و مسلمانان را روشن مي ساخت و به آنان آرامش و اطمينان مي داد.

5. براي تدريجي بودن نزول قرآن دلايل ديگري نيز مي توان بيان كرد كه برخي از آنها عبارت اند از:

الف) قرآن يك كتاب تربيتي است كه برنامه ي زندگي مسلمانان و هدايت گر يك ملتِ در حال رشد بوده است؛ از اين رو هم چون برنامه هاي تربيتي و تحصيلي، بايد مرحله به مرحله ابلاغ و اجرا گردد و به نتيجه ي مطلوب برسد. اصولًا اگر آيات مربوط به شكست ها و پيروزي هاي مسلمانان در جنگ ها زودتر ابلاغ مي شد، نظم امور در هم مي ريخت و برخي مردم به جهاد نمي رفتند.

ب) اگر قرآن يك باره نازل مي شد، لازم بود كه يك باره هم همه ي قوانين آن اجرا شود. درحالي كه بسياري از مردم

تحمّل همه ي برنامه هاي عبادت، جهاد، زكات، خمس و واجبات ديگر را نداشتند و اين مطلب عامل فرار گروهي از مردم مي شد.

ج) ارتباط مستمر پيامبر صلي الله عليه و آله با وحي، عامل جلوگيري از سخنان بيهوده ي دشمنان اسلام بود كه گاهي مي گفتند: خدا پيامبر صلي الله عليه و آله را رها كرده است.

د) نزول تدريجي قرآن در طي بيست و سه سال و عدم اختلاف در آيات آن نشان دهنده ي اعجاز اين كتاب مقدس است.

6. «ترتيل» به معناي هماهنگي و نظام يافتن چيزي بر طريق مستقيم است و خروج كلمه از دهان به راحتي و به طور صحيح را نيز ترتيل مي گويند. «1»

اين آيه اشاره دارد كه قرآن به صورت ترتيل، يعني با نظام بر طريق

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 274

مستقيم و با حساب و برنامه ي پي درپي نازل شده است.

7. در احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام روايت شده كه مقصود از ترتيل در قرائت قرآن، آن است كه

حروف و كلمات آن را كاملًا روشن ادا كنيد و هم چون دانه هاي خرماي خشكيده يا ريگ هاي پراكنده نكنيد و نيز مثل شعر، آن را با سرعت نخوانيد و به هنگام برخورد با (آيات) جالب و عجيب آن توقف كنيد و دل را با آن به حركت درآوريد و هرگز قصد شما اين نباشد كه به پايان سوره برسيد (بلكه اصل تدبّر و تفكر در آيات باشد). «1»

و در حديث ديگر از امام صادق

عليه السلام روايت شده كه

ترتيل آن است كه آيات را با تأنّي و با صداي زيبا بخوانيد و هنگامي كه به آيه اي برخورد كرديد كه در آن سخن از آتش است، به خدا پناه ببريد و هنگامي كه به آيه اي برخورد كرديد كه در مورد بهشت است، از خدا بهشت بخواهيد. «2»

8. از بررسي آيات قرآن، احاديث و لغت در مورد «ترتيل» استفاده مي شود كه ترتيل به دو صورت است:

الف) ترتيل لفظي كه همان اداي حروف و حفظ وقوف و پرهيز از شتاب در قرائت و پيوستگي در آن است.

ب) ترتيل معنايي كه همان تفكر و تأني در آيات قرآن و خود را مخاطب آيه دانستن است.

البته آنچه در عصر ما به عنوان روش ترتيل در جلسات قرائت مطرح است،

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 275

يك اصطلاح جديد، غير از معناي لغوي و اصطلاح قرآني ترتيل است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي منتظر نباشند كه دشمني ها با اسلام و آنان پايان پذيرد.

2. رهبران الهي از مخالفت ها نهراسند كه خدا رهنما و ياري گرشان است.

3. كافران در برابر قرآن شبهه افكني مي كنند (كه بايد پاسخ آنان را بدهيد).

4. نزول تدريجي قرآن به خاطر تثبيت وضعيت پيامبر صلي الله عليه و آله بوده است.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و سوم سوره ي فرقان به مثال هاي حق و تفسيرهاي زيباي آن

اشاره مي كند و مي فرمايد:

33. وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا

و هيچ مثالي براي تو نمي آورند جز آن كه با (جواب) حق و بهترين تفسير [به سوي تو آييم.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از آثار و فوايد نزول تدريجي قرآن آن است كه در مواقع حساس، پاسخ مخالفان را مي دهد؛ يعني هر گاه آنان مثالي زدند و يا مطلبي در مخالفت پيامبر صلي الله عليه و آله بيان كردند، آيات قرآن كه به تدريج و بر اساس مناسبت ها فرود مي آيد، پاسخ آنان را مي دهد و مثالي حق و تفسيري زيباتر ارائه مي كند. «2»

2. واژه ي «تفسير» فقط يك بار در قرآن، آن هم در اين آيه به كار رفته است. اين واژه در اصل به معناي «پرده برداشتن و كشف» است و تفسير قرآن

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 276

به معناي آن است كه انسان پرده از روي الفاظ مشكل و مجمل قرآن بردارد و مقاصد خدا را در آيه روشن سازد و بيان كند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. آموزه هاي قرآن، مطالب حق و بهترين تفسير است.

2. هر گاه مخالفان اسلام اشكال كردند، با مطلب حق و تفسيري زيبا به آنان پاسخ دهيد.

3. خدا و قرآن مدافع رهبر اسلام بودند، شما نيز اين گونه باشيد.

***

سرگذشت هاي عبرت آموز

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي فرقان، حالات و فرجام كافران را در رستاخيز به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

34. الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَي وُجُوهِهِمْ إِلَي جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا

كساني كه بر صورت هايشان به سوي جهنّم گردآوري مي شوند، آنان بدترين مكان را دارند، و از نظر راه (يابي) گمراه ترند!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه نيز پاسخ و تهديدي براي كافران است؛ يعني كافراني كه در دنيا لجاجت مي كردند و در مورد قرآن بهانه جويي مي نمودند، اگر دست برندارند پاسخ آنان در آخرت عذاب سخت الهي است. «2»

2. مقصود از كشيده شدن كافران بر صورت هايشان چيست؟!

برخي مفسران برآن اند كه حقيقتاً فرشتگان عذاب، كافران را در حالي كه با صورت روي زمين افتاده اند، كشان كشان به طرف دوزخ مي برند و اين نشانه ي خواري و ذلّت آنها و تجسّم گمراهي آنان در دنياست كه متكبرانه راه

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 277

مي رفتند و آينده ي خود را نمي ديدند.

اما برخي از مفسران برآن اند كه مقصود از اين مطلب معناي كنايي آن است؛ يعني قلب كافران به دنيا تعلّق دارد و هنوز صورت قلبشان به طرف دنياست و در همان حال به سوي جهنّم كشيده مي شوند.

و يا منظور آن است كه كافران نمي دانند به كجا برده مي شوند. «1»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشد، ولي ظاهر آيه همان معناي اول است.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران بهانه جو بدانند كه فرجام بدي در انتظار آنان است.

2. با قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله مخالفت نورزيد كه بدترين مكان ها و گمراه ترين راه ها و عذابي خفّت بار در انتظار مخالفان

است.

***

قرآن كريم در آيات سي و پنجم و سي و ششم سوره ي فرقان به رسالت موسي و هارون و مخالفت فرعونيان و نابودي عبرت آموز آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

35 و 36. وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَي الْكِتبَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخاهُ هرُونَ وَزِيرًا* فَقُلْنَا اذْهَبَآ إِلَي الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِئَايتِنَا فَدَمَّرْنهُمْ تَدْمِيرًا

و بيقين به موسي كتاب (تورات) داديم؛ و برادرش هارون را همراه او وزير قرار داديم؛* و گفتيم: «به سوي قوم (فرعون) كه نشانه هاي ما را دروغ انگاشتند، برويد.» و (آنان رفتند ولي فرعونيان سركشي كردند از اين رو) آنان را كاملًا درهم كوبيديم!

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 278

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين به سؤالات و بهانه جويي هاي مشركان مخالف پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پاسخ داده شد، ولي آنان لجاجت كردند؛ از اين رو آنان را با عذاب تهديد كرد و اكنون در اين آيات سرنوشت اقوام سركش گذشته هم چون فرعونيان را بيان مي كند، تا از طرفي مخالفان اسلام از سرنوشت عذاب آلود آنان درس عبرت بگيرند و از طرف ديگر، به پيامبر صلي الله عليه و آله دل داري مي دهد كه از مخالفت آنان اندوهگين نباشد.

2. در اين آيه به همكاري موسي و هارون در مبارزه با فرعونيان اشاره مي كند تا آموزه اي براي همه ي رهبران الهي باشد كه در هدايت مردم و مبارزه با دشمنان راه خدا، براي خود وزير و همكار انتخاب كنند تا تنها نباشند و در مواقع خطر هم ديگر را ياري رسانند.

3. فرعونيان از طرفي نشانه هاي الهي را در پهنه ي هستي عملًا تكذيب كردند، به طوري كه فرعون خود را پروردگار بزرگ خواند.

و از طرف ديگر آيات

كتاب هاي آسماني را تكذيب كردند و راه شرك در پيش گرفتند.

4. «تَدمير» از ماده ي «دِمار» به معناي هلاكت اعجاب انگيز است و به راستي كه نابودي فرعونيان در ميان امواج خروشان از عجايب تاريخ بشر است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي در رهبري مردم و مبارزه با دشمنان، براساس كتاب خدا رفتار كنند و براي خود وزير و همكار انتخاب نمايند.

2. از سرنوشت عذاب آلود فرعونيان عبرت بياموزيد و نشانه ها و آيات الهي را تكذيب نكنيد.

3. دروغ انگاري آيات الهي، عامل هلاكت ملت هاست.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 279

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي فرقان به مخالفت هاي قوم نوح و سرنوشت عبرت آموز او اشاره مي كند و با هشدار به ستمكاران مي فرمايد:

37. وَقَوْمَ نُوحٍ لَمَّا كَذَّبُواْ الرُّسُلَ أَغْرَقْنهُمْ وَجَعَلْنهُمْ لِلنَّاسِ ءَايَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظلِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا

و هنگامي كه قوم نوح فرستادگان (خدا) را دروغگو شمردند، غرقشان ساختيم، و آنان را نشانه اي (عبرت آموز) براي مردم قرار داديم؛ و براي ستمكاران عذاب دردناكي فراهم كرده ايم!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بيان شده كه «قوم نوح» فرستادگان الهي را تكذيب كردند، در حالي كه پيامبر آنان نوح بود. اين مطلب اشاره به آن دارد كه در اصول دعوت پيامبران تفاوتي نيست و تكذيب يكي، تكذيب همه ي آنهاست.

براي مثال، اگر كسي توحيد يا معاد را منكر شد، در حقيقت همه ي پيامبران را تكذيب كرده است.

2. در مورد قوم نوح و سرنوشت آنان، در سوره هاي مختلف قرآن مطالب مفصلي بيان شده است «1» كه نوح ساليان درازي به هدايت مردم پرداخت ولي تعداد اندكي ايمان آوردند و در نهايت عذاب الهي به صورت سيلابي فرا رسيد و قوم او را

غرق ساخت، مگر تعدادي كه همراه نوح بر كشتي نشستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا در برابر تكذيب رسولان خويش واكنش سختي نشان مي دهد، پس ستمكاران مراقب رفتار خود باشند.

2. از سرنوشت عذاب آلود قوم نوح عبرت بگيريد.

*** تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 280

قرآن كريم در آيات سي و هشتم و سي و نهم سوره ي فرقان به سرنوشت عذاب آلود اقوام سركش عاد، ثمود و اصحاب رسّ اشاره مي كند و مي فرمايد:

38 و 39. وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحبَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذلِكَ كَثِيرًا* وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثلَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا

و قوم عاد و ثَمُود و اصحاب الرَّس (: ياران چاه و پرستندگان صنوبر)، و گروه هاي زيادي را كه بين آنان بودند، (هلاك كرديم).* و هر يك را (پند داديم و) براي وي مَثَل ها زديم، و (چون سودي نداد) همگي را كاملًا نابود كرديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سرنوشت عاد يعني قوم هود پيامبر عليه السلام اشاره شده است. هود عليه السلام در سرزمين احقاف (يا يمن) مبعوث شد و قومش سركشي كردند و او را تكذيب نمودند و در نهايت هلاك گشتند.

2. در اين آيات به سرنوشت ثمود يعني قوم صالح پيامبر عليه السلام اشاره شده است كه در سرزمين ميان مدينه و شام زندگي مي كردند و در اثر سركشي و مخالفت نابود شدند.

3. «رَس» در اصل به معناي اثر مختصر و يا به معناي چاه است و در اين آيات به سرنوشت «اصحاب الرَس» نيز اشاره شده است. مفسران در مورد هويت اين قوم اختلاف نظر دارند:

الف) برخي مي گويند آنها قومي بودند كه در يَمامه زندگي مي كردند و پيامبري به نام حَنظله داشتند كه او را

تكذيب نمودند و در چاه انداختند تا شهيد شد. «1»

ب) برخي مفسران برآن اند كه آنان مردمي بودند كه در انطاكيه (شام) زندگي مي كردند و پيامبرشان حبيب نجار بود.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 281

ج) برخي ديگر آنها را از بقاياي قوم ثمود يا عاد مي دانند.

د) برخي از مفسران گفته اند كه «رَسّ» همان «ارس» است كه در شمال آذربايجان ايران است.

ه) در حديثي از امام رضا عليه السلام از امام علي عليه السلام روايت شده كه آنان قومي بودند كه درخت صنوبري را مي پرستيدند كه به آن شاه درخت مي گفتند. و دوازده شهر آباد به نام هاي: آبان، آذر، دي، بهمن، اسفندار، فروردين، ارديبهشت، خرداد، تير، مرداد، شهريور و مهر داشتند «1» كه در هر ماه جشني مي گرفتند و در كنار درخت صنوبر قرباني مي كردند و به سجده مي افتادند.

سرانجام خدا پيامبري به سوي آنان فرستاد كه آنها را به يكتاپرستي فرا خواند، ولي او را تكذيب كردند و در چاه عميقي افكندند تا جان سپرد و خدا به خاطر اين ستم بزرگ آنان را گرفتار عذابي ساخت و نابود كرد. «2»

و در برخي احاديث نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده كه: زنان اين قوم گرفتار انحراف هم جنس گرايي بودند. «3» و در مورد مجازات زنان هم جنس گرا به سرنوشت آنان استدلال شده است. «4»

البته برخي از اين تفسيرها و احتمالات با هم ديگر قابل جمع است.

برخي از مفسران برآن اند كه بعيد است مقصود از اصحاب الرس بقاياي قوم عاد و ثمود باشد، همان طور كه وجود اين قوم در عربستان و شامات بعيد است. «5»

4. خدا نخست با مخالفان اتمام حجت مي كند و براي آنها مثال ها مي زند

و به بهانه جويي ها و ايرادهاي آنان پاسخ مي دهد و اگر تأثير نداشت، آنان را عذاب مي نمايد.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 282

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام از سرنوشت عذاب آلود اقوام پيشين درس عبرت بگيرند (و دست از مخالفت بر دارند).

2. خدا نخست اتمام حجّت مي كند و مطالب و داستان هاي اقوام پيشين را براي مخالفان بيان مي كند، سپس (اگر تأثير نكرد) آنان را نابود مي سازد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي فرقان به سرنوشت عذاب آلود و عبرت آموز قوم لوط اشاره مي كند و مي فرمايد:

40. وَلَقَدْ أَتَوْاْ عَلَي الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُواْ يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُواْ لَايَرْجُونَ نُشُورًا

و بيقين (مشركان) به آبادي (قوم لوط) كه بارانِ بد (سنگ ها بر آن) باريده شده بود، رسيدند؛ پس آيا هرگز آن را نديده اند؟! (ديدند) ليكن هيچ اميدي به زنده كردن (مردگان) ندارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به شهر قوم لوط، يعني شهر «سَدُوم» اشاره شده كه در كنار راه شام (: سوريه) قرار گرفته است كه عرب هاي مكه و حجاز در هنگام سفرهاي تجارتي به شام، از كنار ويرانه هاي شهر سدوم مي گذشتند و صحنه هاي عبرت انگيز آن را مشاهده مي كردند. «1»

2. مشاهده ي آثار باستاني باقيمانده از اقوام سركش، انسان را به فكر و تأمّل وا مي دارد كه مثلًا قوم لوط چگونه در دام گناه هم جنس بازي افتادند و سركشي نمودند و فرجام عذاب آلود آنان چه بود؟ و اكنون در برزخ گرفتار چه عذاب هايي هستند و در رستاخيز چگونه عذاب خواهند شد و ما چگونه

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 283

زندگي كنيم كه دچار اين عذاب ها نشويم. «1»

3. در اين آيه اشاره شده كه ريشه ي انحرافات، لجاجت ها

و بهانه جويي هاي مشركان آن است كه به رستاخيز اعتقاد ندارند و يا با توجه به اعمالشان، اميدي به پاداش هاي آخرت ندارند و از اين روست كه همه چيز را بازيچه مي گيرند و جز به هوس هاي زودگذر دنيوي نمي انديشند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به آثار باستاني اقوام سركش نظر كنيد و درس عبرت بگيريد.

2. اگر كسي به رستاخيز ايمان و اميد نداشته باشد، از سرنوشت ديگران درس عبرت نمي گيرد و براي عاقبت خويش فكري نمي كند.

3. مخالفان اسلام از سرنوشت عذاب آلود (قوم لوط) درس عبرت بگيرند (و دست از لجاجت بردارند).

***

قرآن كريم در آيات چهل و يكم و چهل و دوم سوره ي فرقان به استهزا و سخنان نارواي مشركان نسبت به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و پاسخ آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

41 و 42. وَإِذَا رَأَوْكَ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا* إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ ءَالِهَتِنَا لَوْ لَآأَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا

و هنگامي كه تو را مي بينند، جز به ريشخندت نمي گيرند؛ (و مي گويند:) آيا اين كسي است كه خدا (او را بعنوان) فرستاده برانگيخته است؟!* قطعاً

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 284

نزديك بود ما را از معبودانمان گمراه سازد، اگر بر (پرستش) آن (معبودان) شكيبايي نمي كرديم (حتماً ما را بر مي گرداند). و [لي در آينده هنگامي كه عذاب را ببينند، خواهند دانست كه چه كسي از نظر راه (يابي) گمراه تر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان در برابر دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله منطق و دليلي نداشتند و فقط آن حضرت را ريشخند مي كردند تا از تأثير سخنان او بكاهند.

2. مشركان در برابر

دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله به تناقض گويي افتاده بودند؛ يعني از طرفي ادعاي نبوت و سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله را بي اساس معرفي مي كردند و آن را به ريشخند مي گرفتند.

و از طرف ديگر، سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله را جدّي تلّقي مي كردند و مي گفتند:

اگر ما در برابر او صبر و استقامت نكنيم، ممكن است سخنانش مؤثر واقع شود و ما را از عقايدمان برگرداند.

3. در اين آيات به مشركان وعده ي عذاب داده شده است. مقصود از اين عذاب، يا مجازات دنيوي مشركان هم چون شكست بدر است و يا مجازات اخروي و عذاب رستاخيز. «1»

البته مانعي ندارد كه هر دو عذاب مقصود آيه باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان لجوج اسلام منتظر عذاب الهي و روشن شدن حقايق باشند.

2. رهبران الهي را ريشخند نكنيد كه اين شيوه ي مشركان بي منطق است.

3. مخالفان اسلام گرفتار ريشخندهاي بي منطق و تناقض گويي شده اند (ولي در واقع از پيشرفت اسلام نگران هستند).

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 285

قرآن كريم در آيات چهل و سوم و چهل و چهارم سوره ي فرقان به هواپرستي، خردگريزي و حيوان صفتي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

:

43 و 44. أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَيهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا* أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا

آيا اطلاع يافتي از كسي كه هوسش را معبود خود گرفت؟! و آيا تو حمايتگر او خواهي بود؟!» يا مگر مي پنداري كه بيش تر آنان مي شنوند يا خردورزي مي كنند؟! آنان جز همانند چهارپايان نيستند، بلكه آنان از نظر راه (يابي) گمراه ترند.

شأن نزول:

حكايت شده كه سالي بر قريش سخت بود و در

صحراهاي اطراف مكه پراكنده شدند و هر كجا درخت زيبا يا سنگ جالبي مي ديدند، آن را مي پرستيدند و نام آن سنگ را صخره ي سعادت مي گذاشتند و براي آن قرباني مي كردند و درمان بيماري هاي حيوانات خود را از آنها مي خواستند.

اين آيه بدين مناسبت نازل شد و آنها را سرزنش كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. ريشه ي انحراف مشركان آن است كه آنان از عقل خود استفاده نمي كنند و به سخنان حق ديگران نيز گوش نمي دهند؛ بنابراين راه عقل و نقل را بر خود بسته اند و دست رسي به علم و دانش بيروني ندارند؛ از اين روست كه هم چون حيوانات شده اند.

2. تعبير «اكثرهم» در اين آيات اشاره دارد كه شايد در ميان مشركان فريب خوردگاني وجود دارند كه اهل تعقّل و شنيدن هستند و ممكن است

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 286

تدريجاً بيدار شوند و حق را بپذيرند.

البته مقصود از «شنيدن» در اين آيه شنيدن معمولي مطالب با گوش نيست، بلكه شنيدن و فهم مطالب حق و عمل بر طبق آن است.

3. در اين آيات بيان شده كه «مشركان، هوي و هوس خويش را معبود خود قرار داده اند.» مقصود از اين جمله يا آن است كه مشركان از بتِ هواي نفس خود پيروي مي كنند و تمام انحرافات آنها از همين جا ريشه مي گيرد؛ چون هوس هاي زودگذر مانع ديدن و شنيدن و تفكر حقايق مي شود و زمينه ي انحراف بيش تر را فراهم مي سازد.

حقيقت سرابي است آراسته

هوا و هوس گرد برخاسته

تبيين كه جايي كه برخاست گرد

نبيند نظرگر چه بيناست مرد (سعدي)

و يا منظور آن است كه مشركان در انتخاب بت ها هيچ گونه منطقي ندارند بلكه

هر گاه چشمشان به سنگ و درختي بيفتد و هوس كنند آن را به عنوان معبود برمي گزينند.

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد؛ زيرا بت پرستي زاييده ي خرافه پرستي بي منطق است كه خود نوعي هواپرستي است. «1»

4. در احاديث اسلامي بارها خطر هواپرستي گوش زد شده است. از جمله از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

در زير آسمان هيچ بتي بزرگ تر، در نزد خدا، از هوي و هوس كه از آن پيروي مي كنند، وجود ندارد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 287

و در احاديث از امام علي عليه السلام روايت شده كه

هواپرستي دشمن عقل است. «1»

هواپرستي اساس تمام رنج هاست. «2»

دين داري و هواپرستي جمع نمي شود. «3»

آري؛ اين هواپرستي و پيروي هوس است كه انسان را به شرك، انحرافات اخلاقي و جنسي و اعتياد مي كشاند و او را به فردي بي ارزش و زبون تبديل مي كند.

و اين هواپرستي است كه انسان را به قدرت پرستي، پول پرستي و قتل و جنايت مي كشاند و او را به فردي حيوان صفت تبديل مي كند.

از اين روست كه امام علي عليه السلام فرمودند:

شجاع ترين مردم كسي است كه بر هواي نفس خود غلبه كند. «4»

5. هر كس مي تواند در يكي از اين مراحل باشد:

الف) واقعاً انسان باشد، هم در صورت و هم در سيرت.

ب) در ظاهر انسان باشد، اما در صفات هم چون حيوان باشد.

ج) در ظاهر انسان باشد، اما در واقع و سيرت و باطن حيواني درنده شود.

د) در ظاهر انسان باشد، اما در حقيقت از حيوانات بدتر شده باشد و اگر حيوان يك نفر را مي درد او هزاران نفر را بكشد.

آيه ي فوق به مرحله ي دوم و چهارم اشاره

كرده است.

6. در اين آيه بيان شده كه گاهي انسان ها از حيوان پست تر و گمراه تر مي شوند؛ چراكه:

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 288

الف) گمراهي حيوان به خاطر نداشتن عقل است، اما انسان داراي عقل است و از آن استفاده نمي كند و گمراه مي شود.

ب) حيوانات در همان حال گمراهي خدمت گزار انسان ها هستند، اما انسان هاي گمراه سركش، عامل مصيبت و بدبختي خود و ديگران مي شوند.

ج) خطر حيوانات وحشي محدود است و يك گرگ ممكن است يك انسان را بدرد، اما انسان هاي درنده خو، قدرت طلب و جنگ آفرين، گاهي ميليون ها نفر را به خاك و خون مي كشند.

د) حيوانات طبق غرايز طبيعي خود عمل مي كنند، اما انسان هاي هواپرست همه ي قوانين تكوين و تشريع را زير پا مي گذارند تا به هوس هاي خود دست يابند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ناآگاهي، هواپرستي و حيوان صفتي ريشه ي اصلي انحرافات بزرگ است.

2. ريشه هاي شرك و بت پرستي را در هواپرستي جست وجو كنيد.

3. تا وقتي كه كسي هواپرست است، دفاع و كارسازي رهبران الهي نيز براي او سودبخش نيست.

4. راه عقل و نقل را بر خود نبنديد كه از حيوانات گمراه تر مي شويد.

5. انسان دور از توحيد، وحي و عقل، از حيوانات پست تر مي شود.

6. قلمرو پرواز انسان (بين دو قوس خليفة اللهي) «1» تا حيوان صفتي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 289

نشانه هاي خدا

قرآن كريم در آيات چهل و پنجم تا چهل و هفتم سوره ي فرقان به نشانه هاي خدا در تغييرات سايه ها و پوشيدگي شب و آرامش خواب و زندگي آفريني روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

45- 47.

أَلَمْ تَرَ إِلَي رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَآءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا* ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَيْنَا قَبْضًا يَسِيرًا* وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الَّيْلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا

آيا نظر نكرده اي كه چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر (بر فرض) مي خواست آن را حتماً ساكن قرار مي داد؛ سپس خورشيد را راه نمايي بر آن قرار داديم.* سپس آن (سايه) را با فروگرفتني آسان (و آهسته) به سوي خود باز مي گيريم.* و او كسي است كه شب را پوششي براي شما قرار داد؛ و خواب را (مايه) استراحتي؛ و روز را (مايه) زندگي (و پراكنده شدن در زمين) قرار داد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات گذشته سخن از مشركان لجوجي بود كه اكثر آنان نه خردورزي مي كردند و نه حاضر بودند كه مطالب حق را بشنوند و اينك در اين آيات، نشانه هاي خدا در صحنه ي طبيعت بيان شده تا شايد گروه اقليّت غافلي كه در ميان آنان هستند، اين سخنان را بشنوند و بيدار شوند و به سوي خداي يكتا رو آورند.

2. در اين آيات به سايه ها به عنوان يكي از نعمت هاي الهي اشاره شده است. سايه عبارت است از تاريكي كم رنگي كه براي اجسامي پيدا مي شود كه نور از آنها عبور نمي كند.

سايه يكي از لذت بخش ترين و مفيدترين نعمت هاي الهي است كه انسان را در برابر تابش سوزان خورشيد حفظ مي كند و نور زندگي انسان را تعديل مي نمايد. تابش يكسان نور همه چيز را مي سوزاند و نبودن يكنواخت و

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 290

دايمي نور نيز همه چيز را منجمد مي سازد؛ بنابراين، تغييرات نور و سايه زندگي انسان را معتدل و گوارا مي سازد.

3. مقصود از گسترش سايه در اين آيات همان سايه ي قبل از صبحگاه است كه پس از طلوع آفتاب كم كم برطرف مي شود «1» تا به هنگام ظهر، كه سايه هاي معمولي به كلي معدوم مي شود، يا به حداقل خود مي رسد.

4. خدا سايه ها را به تدريج جمع مي كند، يعني سايه ها در صبحگاه يك مرتبه برچيده نمي شود تا تابش ناگهاني و شديد خورشيد، براي موجودات زيان آور باشد، بلكه خدا با قدرت و به تدريج سايه ها را جمع مي كند «2».

5. در اين آيات اشاره شده كه شب هم چون «لباسي» براي انسان است؛ يعني پرده ي تاريك شب، همانند لباس، زشتي ها و اسرار بشر را مي پوشاند و به او فرصت مي دهد تا در فضاي تاريك شب به استراحت و كارهاي ديگر بپردازد كه در نور روز انجام آنها مشكل است. اين نيز يكي از نعمت ها و نشانه هاي خداست.

6. «سُبات» در اصل به معناي قطع كردن است، سپس به تعطيل كردن كار گفته شده است. اين واژه اشاره دارد كه خواب انسان عامل تعطيلي بسياري از فعاليت هاي جسمي و فكري اوست؛ يعني در خواب فقط برخي از دستگاه هاي بدن، هم چون تنفس و قلب كار مي كند و بقيه به استراحت و تجديد قوا مي پردازند تا با نشاط به فعاليت هاي بعدي بپردازند.

اگر خواب انسان قطع و نامنظم شود، نيرو و مقاومت انسان را درهم

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 291

مي شكند و گاهي مرگ آفرين است.

آري؛ آرامش خواب نيز يكي از نعمت هاي الهي و نشانه هاي اوست.

7. «نُشور» به معناي گستردن است و به زنده شدن پس از مرگ نيز نشور مي گويند.

وقتي موجودات در شب مي خوابند، هم چون مردگان در سكوت خواب فرو مي روند و هنگامي كه روشني روز گسترده مي شود، گويي موجودات دوباره زنده مي شوند و به جنب و جوش درمي آيند و زندگي نويني را آغاز مي كنند.

8. هر چند نظام سايه سازي و پيدايش شب و روز و آرامش خواب، همگي عواملي طبيعي دارد؛ اما در حقيقت همه ي طبيعت و عوامل آن مخلوق خداست و علت نهايي همه چيز اوست؛ پس همه ي اين ها نعمت ها و نشانه هاي قدرت و عظمت خدايند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به نظام سايه سازي طبيعت بنگريد و درس خداشناسي بياموزيد.

2. در فوايد شب و آرامش خواب و زندگي آفريني روز دقت كنيد تا خدا را بهتر بشناسيد (و سپاس او گوييد). «1»

***

قرآن كريم در آيات چهل و هشتم و چهل و نهم سوره ي فرقان به نشانه هاي خدا در نظام باد و باران و فوايد آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

48 و 49. وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً طَهُورًا* لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا وَنُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنَآ أَنْعمًا وَأَنَاسِيَّ كَثِيرًا

و او كسي است كه بادها را پيشاپيش (باران) رحمتش مژده رسان فرستاد؛ و از آسمان آبي پاك و پاك كننده فرو فرستاديم؛* تا بوسيله ي آن، سرزمين مرده اي را زنده كنيم؛ و آن

را به چهارپايان و انسان هاي بسيار، از آفريده هايمان، بنوشانيم.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 292

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به ارتباط بادها با نزول باران اشاره شده است كه بادها نقش پيش قراولان نزول باران رحمت الهي را دارند؛ يعني اين بادها هستند كه ابرها را از اقيانوس ها به سوي سرزمين هاي خشك مي رانند، تا باران خود را بر مردم فرو ريزند و آنان را سيراب سازند.

اين بادها كه معمولًا با رطوبت ملايمي همراه هستند، بوي باران مي دهند و مژده رسان ابرهاي باران زا هستند.

2. تعبير «رِياح» به معناي «بادها» كه به صورت جمع آمده است، شايد اشاره به انواع مختلف بادها، هم چون شمالي، جنوبي، غربي و شرقي باشد كه سبب گسترش ابرها بر كل كره ي زمين مي شوند. «1»

3. در اين آيات از آب با صفت «طَهُور» ياد شده است كه به معناي چيز بسيار پاك و پاك كننده است؛ يعني آب باران هم خود پاك است و هم چيزهاي ديگر را از آلودگي پاك مي كند.

آب باران هوا را پاك و لطيف مي سازد، شهرها، روستاها، صحراها و جاده ها را شست وشو مي دهد و ميكرب ها را در خود حل كرده، از بين مي برد و بدين وسيله بيماري ها را كاهش مي دهد.

علاوه بر آن، آب باران ذخيره مي شود، و آن را به خانه ها منتقل مي كنند و وسيله ي شست وشو، وضو و غسل مي شود و روح انسان را نيز پاك مي سازد.

4. «بَلدة» در اين آيه به معناي سرزمين و صحراست و مقصود سرزمين هاي مرده اي است كه به وسيله ي آب حيات بخش باران

زنده و سرسبز مي شوند و غذاي حيوانات را فراهم مي سازند و انسان ها نيز از گوشت حيوانات مي خورند و به زندگي ادامه مي دهند.

5. چرا اين آيه نگفته كه همه ي مردم و حيوانات از آب باران استفاده مي كنند بلكه گفته بيش تر آنان؟!

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 293

تعبير «كثير» به خاطر آن است كه برخي هم چون صحرانشينان، مستقيم از آب باران استفاده مي كنند، ولي برخي ديگر غير مستقيم. «1»

6. خدا آب باران را آماده مي سازد و در اختيار بشر مي گذارد تا هر وقت كه اراده كرد از آن بنوشد، نه اين كه فقط آب را به آنان بنوشاند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در نظام وزش بادها مطالعه كنيد و درس خداشناسي بياموزيد.

2. در نظام بارش باران و پاك كنندگي، زنده سازي و سيراب كنندگي آن بنگريد تا خدا را بهتر بشناسيد (و سپاس او گوييد). «3»

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاهم سوره ي فرقان به بيدارگري خدا و ناسپاسي مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

50. وَلَقَدْ صَرَّفْنهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُواْ فَأَبَي أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا

و بيقين اين (حقايق قرآن) را، بين آنان به گونه هاي مختلف بيان كرديم تا متذكّر شوند، و [لي بيش تر مردم (از هر كاري) جز انكار سرباز زدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد اين آيه دو تفسير ارائه كرده اند:

الف) مقصود آن است كه خدا باران را به صورت هاي گوناگون

و در جهات و مناطق مختلف فرستاد تا متذكّر اين نعمت بزرگ شوند و سپاس گزاري كنند. «4»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 294

ب) مقصود آيه آن است كه خدا اين آيات را به صورت هاي مختلف در ميان مردم بيان كرد تا يادآور نشانه هاي الهي شوند و سپاس گزاري كنند. «1»

البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد، اما ظاهر آيه با توجه به آيات مشابه موافق تفسير دوم است. «2»

2. در اين آيه خدا بار ديگر اكثريت مردم را سرزنش كرده است؛ زيرا در برابر نشانه ها و آيات الهي ناسپاسي مي كنند و از آنها در جهت هدايت و سعادت خويش استفاده نمي كنند، بلكه آيات ونشانه هاي او را انكار مي كنند.

مقصود از اكثريت در اين آيه (با توجه به سياق آيات) همان مشركان و مخالفان اسلام هستند كه در صدر اسلام اكثريت مردم مكه را تشكيل مي دادند و اكنون نيز اكثريت مردم جهان راه شرك و كفر مي پيمايند.

آموزه ها و پيام ها:

1. بيان آيات (قرآن و نشانه هاي) خدا براي بيدارسازي (و سپاس گزاري) مردم است.

2. اكثر مردم به جاي شكر نعمت هاي الهي ناسپاسي مي كنند.

3. از گونه هاي بيان آيات قرآن درس بيداري بگيريد و ناسپاسي نكنيد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و يكم و پنجاه و دوم سوره ي فرقان با اشاره به جهاد بزرگ فرهنگي اسلام، وظايف رهبر اسلام در برابر كافران

را بيان كرده، مي فرمايد:

51 و 52. وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيرًا* فَلَا تُطِعِ الْكفِرِينَ وَجهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 295

و اگر (بر فرض) مي خواستيم، حتماً در هر شهري هشدارگري بر مي انگيختيم.* پس از كافران اطاعت مكن، و بوسيله ي آن (قرآن) با جهاد بزرگ (فرهنگ) ي با آنان مبارزه كن.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به وحدت رسالت و رهبري جهان اشاره شده است كه يكي از اصول مديريت است؛ يعني اگر خدا مي خواست، مي توانست در هر شهري يك پيامبر برانگيزد، اما تمركز نبوت در وجود يك نفر، باعث وحدت و انسجام انسان ها و جلوگيري از تفرقه و تضعيف امت و عامل قدرت مؤمنان در سطح جهان مي شود.

2. در برخي از آيات قرآن آمده است كه «هيچ امتي نبوده مگر آن كه هشدارگري در ميان آنان وجود داشته است.» «1» و اينك در اين آيه آمده است كه اگر خدا مي خواست، در هر شهري يك هشدارگر مي فرستاد.

اين دو آيه با هم منافات ندارد؛ در يكي سخن از هر امت و در ديگري سخن از هر شهر است.

3. در اين آيات به اصل عدم سازش و عدم پيروي از كافران اشاره شده است. سازش با كافران سركش و پيروي از خرافات و هوس هاي آنان آفت دعوت به سوي خداست.

4. كافران دو گونه اند:

الف) گروهي كه با اسلام در حال ستيز و مبارزه اند، كه سازش و تسليم در برابر آنان ذلّت آور و آفت زاست.

ب) گروهي كه سرستيز با مسلمانان ندارند

و مايل اند در پناه اسلام زندگي مسالمت آميزي داشته باشند، و قوانين جامعه ي اسلامي را محترم مي شمارند. سازش و صلح با اين گروه مانعي ندارد و به اين گروه كافران «اهل ذِمّه» گفته مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 296

5. مقصود از «جهاد كبير» در اين آيه چيست؟

مسلماً، مقصود جهاد مسلحانه نيست؛ زيرا سوره ي فرقان مكي است و در مكه جهاد مسلحانه بر مسلمانان واجب نشده بود.

پس مقصود جهاد فرهنگي، فكري و تبليغاتي عليه كافران است كه با كمك قرآن صورت مي گيرد و مخالفان اسلام را در صحنه ي فرهنگي به شكست مي كشاند.

آري؛ اسلام از مسلمانان مي خواهد كه در برابر كافران دست به تهاجم فرهنگي بزنند.

6. در اين آيات، قرآن، اسلحه ي جهاد كبير معرفي شده است؛ زيرا:

- قرآن اسلحه اي فكري است كه در صحنه ي جهاد فرهنگي كاملًا موثر است.

- قرآن داراي قدرت بيان، استدلال، جاذبه و تأثير عميق است.

- قرآن روشني بخش، آرام بخش و حركت آفرين است.

7. در اسلام از سه جهاد سخن گفته شده است:

الف) جهاد اصغر كه همان مبارزه ي مسلحانه در ميدان جنگ است.

ب) جهاد كبير كه همين مبارزه ي فرهنگي در برابر كافران است.

ج) جهاد اكبر كه همان مبارزه با هوس ها و هواهاي نفساني و خودسازي است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رسالت پيامبر اسلام براي همه ي شهرها و تمام جهانيان است.

2. خدا وحدت مديريت و رهبري ديني را مي پسندد.

تفسير

قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 297

3. رهبر اسلام حق ندارد در برابر كافران (اسلام ستيز) به سازش و تسليم تن دهد.

4. در مرحله ي نخست در برابر كافران دست به تهاجم فرهنگي و تبليغاتي بزنيد.

5. قرآن را محور اصلي براي تهاجم فرهنگي به كافران قرار دهيد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و سوم و پنجاه و چهارم سوره ي فرقان به نشانه هاي خدا در صحنه ي تلاقي آب هاي شور و شيرين و آفرينش انسان از آب اشاره مي كند و مي فرمايد:

53 و 54. وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا* وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَآءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا

و او كسي است كه دو دريا را درآميخت، اين (يكي)، خوشي گوارا، و آن (ديگري) شورِ تلخ است؛ و بين آن دو مانعي و (منطقه اي) ممنوعِ حفاظت شده قرار داد.* و او كسي است كه از آب، بشري را آفريد؛ و او را (داراي خويشاوندي) نَسَبي و دامادي قرار داد؛ و پروردگار تو توانا است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از درياهاي آب شور و شيرين، تمام مناطقي است كه آب شور دريا و آب شيرين رودخانه ها به هم ديگر مي رسند و در كنار هم ديگر قرار مي گيرند، اما با هم مخلوط نمي شوند؛ چرا كه درجه ي غلظت اين دو آب با هم ديگر متفاوت است.

اين رودخانه هاي شيرين گاهي در دهانه هاي خليج ها درياچه اي از آب شيرين تشكيل مي دهند وگاهي به صورت رودخانه اي در درون درياها ادامه مي يابند و صحنه اي شگفت انگيز از

قدرت الهي را به نمايش مي گذارند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 298

2. مقصود از فاصله و پرده ي نامرئي كه بين دو درياي شور و شيرين كشيده شده است، همان تفاوت درجه ي غلظت آب شور و شيرين و اختلاف وزن مخصوص آن هاست كه تا مدت ها مانع مخلوط شدن اين دو آب مي شود. «1»

3. مقصود اين آيه از آفرينش بشر از آب چيست؟

در اين جا حد اقل سه احتمال وجود دارد:

الف) منظور آفرينش انسان نخستين از معجون خاك و آب است.

ب) منظور آن است كه قسمت عمده ي بدن انسان را آب تشكيل مي دهد؛ پس ماده ي اصلي خلقت انسان آب است.

ج) مقصود آيه خلقت انسان ها از آب مرد و زن است.

يعني هر انساني از آب نطفه ي مرد (يعني اسپرم) و زن (يعني اوول) به وجود مي آيد.

البته ممكن است كه هر سه احتمال مقصود آيه باشد، اما تفسير سوم با ظاهر آيه سازگارتر است.

4. مقصود از «نَسَب» در اين آيات، پيوند خويشاوندي است كه از طريق تولد بين انسان و پدر و مادر، خواهران، برادران و فرزندانشان به وجود مي آيد.

اما واژه ي «صِهر» به معناي داماد است و مقصود پيوند خويشاوندي است كه از طريق ازدواج با فاميل ديگران حاصل مي شود كه به آن پيوند سَبَبي نيز گفته مي شود. «2»

5. تأثير علل طبيعي در پيدايش انسان و درياهاي شور و شيرين، مانع آن نيست كه اين امور را به خدا نسبت دهيم و نشانه اي از قدرت خدا بدانيم؛

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 299

چراكه همه ي اين عوامل مخلوق او هستند.

6. در حديثي روايت شده كه اين آيه در مورد پيامبر صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام است؛ چراكه علي عليه السلام هم پسرعموي پيامبر و هم داماد ايشان است؛ بنابراين خويشاوند نسبي و سببي اوست. «1»

البته اين گونه احاديث مصاديق روشن آيه را بيان مي كنند و مانع عموميت مفهوم آيه نيستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به درياشناسي و انسان شناسي اهميت دهيد.

2. با مطالعه در درياهاي شور و شيرين خدا را بهتر بشناسيد.

3. در آفرينش انسان از آب و پيوندهاي انسان ها دقت كنيد و به قدرت خدا پي ببريد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و پنجم سوره ي فرقان به راه غير معقول شرك و مخالفت كافران با پروردگار اشاره مي كند و مي فرمايد:

55. وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَايَنفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ وَكَانَ الْكفِرُ عَلَي رَبِّهِ ظَهِيرًا

و (مشركان) غير از خدا چيزي را مي پرستند كه به آنان سودي نمي بخشد و به ايشان زيان نمي رساند. و كافران بر ضد (فرمان) پروردگارشان (همواره) پشتيبان [يكديگر] ند.

نكته ها و اشاره ها:

1. شرك و بت پرستي باطل است؛ زيرا انسان عاقل به دنبال پرستش معبودي مي رود كه سود و زياني براي او داشته باشد، پس بت ها و همتاياني كه براي خدا قرار مي دهند هيچ قدرتي ندارند و شايسته ي پرستش نيستند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 300

2. كافران در برابر راه خدا همكار و ياري گر هم ديگرند و نيروهاي يك ديگر را تقويت و پشتيباني مي كنند اما تلاش آنان نافرجام است.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران اقدام به پرستش غيرمفيد و غير عاقلانه مي كنند (ولي شما پرستشي سودمند و عاقلانه داريد).

2. كافران بر ضد خدا متحد شده اند (پس شما مؤمنان نيز در راه خدا متحد شويد و پشتيبان يك ديگر باشيد).

3. چيزي را كه سود و يا ضرري ندارد (هيچ كاري از او سر نمي زند) پرستش نكنيد.

***

اهداف رسالت پيامبر (ص)

قرآن كريم در آيات پنجاه و ششم و پنجاه و هفتم سوره ي فرقان به وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله و پاداش رسالت اشاره مي كند و مي فرمايد:

56 و 57. وَمَآ أَرْسَلْنكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا* قُلْ مَآ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَي رَبِّهِ سَبِيلًا

و تو را جز مژده آور و هشدارگر نفرستاديم.* بگو: «از شما هيچ پاداشي بر اين (قرآن و رسالت) نمي طلبم؛ مگر كسي كه بخواهد راهي به سوي پروردگارش برگزيند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. وظايف پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حول دو محور اساسي است:

اول محور بشارت دادن و تشويق كردن مردم به سوي ايمان، كار شايسته و در نهايت وارد شدن به بهشت و رضوان الهي.

دوم هشدار دادن

به كافران و مشركان كه دست از مخالفت بردارند و راه جهنّم را نپويند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 301

2. آيه ي اول نوعي تسلّي خاطر و دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله و هشداري به مخالفان اسلام است. پيامبر وظيفه بشارتگري و هشدارگري خود را انجام مي دهد، و مردم چه سخنان او را بپذيرند و چه نپذيرند، ايرادي بر پيامبر صلي الله عليه و آله نيست؛ چون وظيفه ي خود را انجام داده است (و مخالفان و موافقان دعوت او نيز مسئول اعمال و وظايف خويش هستند).

3. در مورد استثناي آيه ي دوم چند تفسير و احتمال وجود دارد:

الف) پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: من هيچ پاداشي از شما نمي خواهم و تنها پاداش من آن است كه گروهي بخواهند راهي به سوي پروردگارشان برگزينند.

اين تعبير نهايت لطف و محبت پيامبر صلي الله عليه و آله را نسبت به مردم نشان مي دهد كه او پاداشي جز خوش بختي مردم نمي خواهد.

ب) پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: من هيچ پاداشي از شما نمي خواهم، مگر اين كه كساني بخواهند به ميل خود اموالي را در راه خدا (و از طريق من به نيازمندان) برسانند.

ج) پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: من هيچ پاداشي از شما نمي خواهم، جز از كساني كه بخواهند راهي به سوي پروردگار پيدا كنند (كه از اين افراد محبت خويشاوندان و دوستي در راه خدا را به عنوان پاداش مطالبه مي كنم؛ چراكه اين محبت و دوستي ادامه ي رسالت

و راهي به سوي خداست). «1»

البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد.

4. در اين آيه و آيات ديگر قرآن «2» بر مجاني بودن رسالت پيامبر و ابلاغ قرآن و آيين اسلام تأكيد شده است، تا براي مخالفان اسلام روشن سازد كه

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 302

پذيرش اسلام و قرآن بسيار آسان است و هيچ هزينه اي در بر ندارد.

و همين گواه صدق و پاكي پيامبر صلي الله عليه و آله است كه هر گونه اتهامي را از پيامبر اسلام دفع مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. وظيفه ي رهبران الهي و مبلغان ديني بشارتگري و هشداري است (و مسئول نتيجه ي كار و كفر و ايمان مردم نيستند).

2. تلاش رهبران و مبلغان الهي براي سود مادي نباشد.

3. قرآن و رسالت هديه اي الهي و مجاني است (پس قدر آنها را بيش تر بدانيد).

4. آرزوي رهبر اسلام خوش بختي مردم است و اگر چيزي از مردم طلب مي كند در همين راستاست.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و هشتم سوره ي فرقان در مورد توكّل و تسبيح سفارش مي كند و با هشدار به گناهكاران مي فرمايد:

58. وَتَوَكَّلْ عَلَي الْحَيِّ الَّذِي لَايَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَي بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا

و بر (خداي) زنده اي كه نمي ميرد، توكّل كن، و با ستايش او تسبيح گوي؛ و آگاهي او به پيامدهاي (گناهان) بندگانش كافي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. كسي شايسته ي تكيه

و اعتماد و توكّل است كه هميشه زنده باشد؛ يعني موجودات فاني و موقت، قابل اعتماد و تكيه نيستند.

2. مقصود از توكّل آن است كه انسان همه ي تلاش را به كار بندد و از اسباب طبيعي استفاده كند، ولي به علت اصلي و سرچشمه ي هستي توجه داشته باشد و بر او تكيه و اعتماد كند.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 303

3. خدا از گناهان بندگان آگاه است و همين براي شرمساري گناهكاران و پرهيز از گناه كافي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. از توكّل و تكيه بر خدا غافل نشويد.

2. از تسبيح و حمد الهي غافل نشويد.

3. خدا از گناهان شما آگاه است (پس از او شرم كنيد و گناه ننماييد).

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و نهم سوره ي فرقان به نشانه هاي خدا در آفرينش شش مرحله اي جهان و تدبير هستي اشاره مي كند و مي فرمايد:

59. الَّذِي خَلَقَ السَّموتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَي عَلَي الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيرًا

آن (خدايي) كه آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است را در شش روز (و دوره) آفريد. سپس بر تخت (جهانداري و تدبير هستي) تسلّط يافت؛ (او خداي) گسترده مهر است؛ پس درباره او از (خدا بپرس كه داناست و نيز از افراد) آگاه بپرس.

نكته ها و اشاره ها:

1. در هفت آيه از قرآن آمده است «1» كه: «خدا

جهان را در شش روز و دوره آفريد.» واژه ي «يَوم» در لغت به معناي روز معمولي، يعني از طلوع آفتاب تا غروب آن و گاهي نيز به معناي «مدتي از زمان» مي آيد «2» و در قرآن بارها واژه ي

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 304

يوم به معناي دوره يا مدتي طولاني از زمان آمده است، همان طور كه در تعبير «يوم القيامة» (روز قيامت) مي گوييم و در برخي احاديث نيز اشاره شده كه مقصود از «يوم» در آيه ي فوق مدتي از زمان است. «1»

پس مقصود از «يَوم» در اين گونه آيات، همان دوره هاي خلق آسمان ها و زمين است؛ بلكه از تعبير برخي آيات كه كلمه ي «بَينهما» را اضافه دارد، استفاده مي شود كه مقصود آفرينش كل جهان در شش دوره است.

2. در علم زمين شناسي و كيهان شناسي نيز به دوران هاي خلقت زمين و جهان اشاره مي كنند و بر اساس مطالعات علمي، حدس هايي بيان مي كنند، اما آنچه مسلم است، مجموعه ي آسمان و زمين بلكه كل هستي، در چند دوره آفريده شده است كه در آيات 8- 11 سوره ي فصّلت به محتواي اين دوره ها اشاره اي اجمالي شده است (در همان جا بيان خواهيم كرد).

3. با آن كه خدا مي توانست جهان را در يك لحظه بيافريند، اما آن را در چند دوره آفريد؛ چرا كه اين گونه، عظمت، قدرت و علم آفريدگار بيش تر روشن مي شود و حجت بر مردم تمام مي گردد. در برخي احاديث نيز بدين مطلب اشاره شده است. «2»

4. «عَرْش» در اصل به معناي چيزي

است كه داراي سقف باشد، و گاهي به خود سقف «3»، تخت هاي بلند، «4» هم چون تخت پادشاهان و داربست هاي درختان «5» نيز عرش گفته مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 305

اما وقتي اين واژه در مورد خدا به كار مي رود، به معناي مجموعه ي جهان هستي است كه در حقيقت هم چون تخت حكومت پروردگار است و تعبير:

«ثُم استَوي عَلي العرَش» كنايه از تسلط زمامدار بر امور كشور خويش است؛ همان طور كه در فارسي نيز تعبير «بر تخت نشستن» كنايه از در دست گرفتن قدرت و حاكميت است.

پس آيه ي فوق هيچ ربطي به «تجسّم خدا» ندارد، بلكه كنايه از احاطه ي كامل و تسلط و تدبير او در جهان هستي است و در برخي احاديث نيز به اين مطلب اشاره شده است. «1»

5. در اين آيه به نام «رحمان» اشاره شده است؛ يعني گسترده مهري كه رحمتش همه ي موجودات، اعم از مؤمن و كافر را در بر گرفته است.

معرفي خدا با نام رحمان زمينه اي است براي دعوت مردم به پرستش رحمان كه در آيه ي بعد خواهد آمد.

6. مفسران قرآن در مورد واژه ي «سؤال» كه در اين آيه بدان اشاره شده است چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) منظور از «سؤال» معناي پرسش باشد؛ يعني هر چه مي خواهي در باره ي خدا بپرسي از افراد آگاه بپرس. «2»

ب) مقصود همان معناي پرسش باشد و بگويد هر چه مي خواهي از آن خدايي كه آگاه است بپرس. «3»

ج) منظور معناي درخواست است؛ يعني بر خدايي زنده كه آفريدگار همه ي

جهان و مدبّر آن است تكيه كن و هر چه مي خواهي از او درخواست نما. «4»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 306

البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد ولي معناي اول و دوم با واژه ي «خبير» سازگارتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در آفرينش جهان و دوره هاي خلقت، درس خداشناسي بياموزيد.

2. خدا در كار آفرينش عجله نكرده و آن را مرحله به مرحله انجام داده است.

3. از آفريدگار آگاه و مدبّر هستي پرسش (و درخواست) كنيد (نه از هر كس).

***

قرآن كريم در آيه ي شصتم سوره ي فرقان به انكار و سركشي مشركان در برابر نام رحمان اشاره مي كند و مي فرمايد:

60. وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُواْ لِلرَّحْمنِ قَالُواْ وَمَا الرَّحْمنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا

و هنگامي كه به آن (مشرك) ان گفته شود: «براي (خداي) گسترده مهر سجده كنيد.» مي گويند: «و (خداي) گسترده مهر چيست؟! آيا براي چيزي سجده كنيم كه [تو] به ما فرمان مي دهي؟!» و (اين سخن) بر نفرتشان افزود.

نكته ها و اشاره ها:

1. «رحمان» (گسترده مهر) از ريشه ي رحمت، يكي از نام هاي پرجاذبه ي خداست كه مشركان در برابر اين نام خدا حساسيّت نشان مي دادند و آن را ناشناخته دانسته، انكار مي كردند.

2. در مورد انكار مشركان نسبت به «رحمان» دو تفسير وجود دارد:

الف) آنان به خاطر تكبّر و از روي استهزا رحمان را انكار مي كردند.

ب) نام «رحمان» براي

عرب هاي آن عصر واقعاً ناشناخته بود. «1»

3. مشركان با زيركي خاصي، فرمان سجده بر خداي رحمان را به

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 307

پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت مي دادند. در حالي كه پيامبر صلي الله عليه و آله پيام رسان الهي بود و فرمان خدا را ابلاغ مي كرد.

و نيز به جاي اين كه بگويند: «رحمان كيست؟» مي گفتند: «رحمان چيست؟» تا بدين وسيله بگويند كه ما هيچ اطلاعي از خداي رحمان نداريم.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام، در مورد نام هاي خدا هم بر شما خرده مي گيرند (پس آماده ي پاسخ گويي به آنان باشيد).

2. بهانه جويي در برابر خدا و پيامبر، عامل ازدياد دوري و نفرت است.

***

قرآن كريم در آيات شصت و يكم و شصت و دوم سوره ي فرقان به نشانه هاي بيدارگر و شكرآفرين خداي رحمان در صحنه ي آسمان و گردش شب و روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

61 و 62. تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَآءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا* وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا

خجسته (و پايدار) است آن (خدايي) كه در آسمان برج هايي قرار داد؛ و در آن، چراغ (: خورشيد) و ماهي روشني بخش قرار داد.* و او كسي است كه شب و روز را جانشين [يكديگر] قرار داد، براي كسي كه بخواهد متذكّر شود يا بخواهد

سپاس گزاري كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «بُروج» در اصل به معناي ظهور و در اين جا اشاره به برج هاي آسماني، يعني صورت هاي فلكي ستارگان است كه ماه و خورشيد در هر موقعي در برابر يكي از آنان قرار مي گيرند و از اين روست كه گاهي گفته مي شود خورشيد در بُرج حمل است يا قمر در عقرب است؛ يعني ماه در برابر مجموعه ي ستارگاني است

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 308

كه صورت فلكي عقرب شكل را تشكيل مي دهند. «1»

2. در اين آيات از خورشيد با عنوان «سراج» (: چراغ) ياد شده است؛ خورشيد هم چون چراغي است كه سوخت آن از داخل خودش تأمين مي شود و نورش از خود اوست. به خلاف ماه كه نور آن انعكاس نور خورشيد است؛ از اين رو از ماه با صفت «منير» ياد شده است كه به معناي روشني بخش است و اين يكي از شگفتي هاي علمي قرآن است.

3. در اين آيات به نظام دقيق جهان اشاره شده است. نظمي كه بر ستارگان، سيارات، برج هاي آسمان و رفت و آمد شب و روز حاكم است، همگي حاكي از خداي پررحمت است كه آفريدگار و ناظم جهان است.

4. مطالعه در نظم شبانه روز، فطرت انسان را بيدار و روح سپاس گزاري را در او زنده مي سازد؛ البته اگر كسي خود را به غفلت نزند و عمداً راه ناسپاسي را در پيش نگيرد.

5. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه

جانشيني شبانه روز به جاي هم ديگر براي آن است كه اگر عبادتي از دست انسان رفت بتواند قضا كند «2» (يعني وظايف شب را در روز و بالعكس انجام دهد).

البته اين گونه احاديث بيان يكي از فوايد و اهداف رفت و آمد شب و روز است، و گرنه رفت و آمد شب و روز فوايد، آثار و اهداف ديگري نيز دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات كيهان شناسي، درس خداشناسي بگيريد.

2. دقت در گردش شب و روز، عامل بيداري و سپاس گزاري انسان است.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 309

(جديد 8)

صفات بندگان خدا قرآن كريم در آيات شصت و سوم و شصت و چهارم سوره ي فرقان به صفات ويژه ي بندگان خاص خدا در زمينه هاي اخلاقي، اجتماعي و عبادت شبانه اشاره مي كند و مي فرمايد:

63 و 64. وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَي الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجهِلُونَ قَالُواْ سَلمًا* وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا

بندگان (خاص خداي) گسترده مهر، كساني هستند كه فروتنانه بر زمين راه مي روند؛ و هنگامي كه نادانان ايشان را مخاطب سازند، به آنان سلامِ (خداحافظي) گويند؛* و كساني كه سجده كنان و (به نماز) ايستاده براي پروردگارشان شب زنده داري مي كنند؛

نكته ها و

اشاره ها:

1. در آيات پيشين بيان شد كه مشركان، نام «رحمان» را انكار مي كردند و از اين رو در آيات پيشين نشانه هاي خداي رحمان بيان شد و اينك در اين آيات سيزده صفت بندگان خاص «1» خداي رحمان بيان شده است، تا با معرفي و بيان جايگاه بلند و شخصيت عالي بندگان خاص او، عظمت خداي رحمان مشخص شود.

2. در اين آيات به يك ويژگي اخلاقي بندگان خاص خدا اشاره شده كه همان فروتني در راه رفتن است؛ «2» يعني بندگان خاص حق، خودبرتربين و متكبّر نيستند و با غرور و خودخواهي بر زمين گام نمي نهند.

كسي كو فروتن تر و رادتر

دل دوستانش از او شادتر (فردوسي)

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 310

3. از اين آيه به اين نكته ي روان شناختي اشاره شده كه صفات اخلاقي دروني انسان ها در رفتار و كردار بيروني آنها آشكار مي شود و طرز راه رفتن افراد نشانه اي از صفات دروني آنهاست؛ يعني با دقت در رفتار افراد مي توان ويژگي هاي روحي آنان را شناسايي كرد.

4. بيماري كبر و غرور مانع پذيرش ايمان و كليد كفر است؛ انسان هاي متكبّر حقايق را مسخره مي كنند و در برابر پيامبران الهي سركشي مي نمايند، اما تواضع كليد ايمان است؛ چراكه انسان هاي فروتن به شخصيت ديگران احترام مي گذارند و به سخنان آنان گوش فرا مي دهند و بدون تكبّر حق را مي پذيرند و ايمان

مي آورند.

افتادگي آموز اگر طالب فيضي

هرگز نخورد آب زميني كه بلند است (پورياي ولي)

5. در حديثي تاريخي روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله هنگامي كه از كوچه اي عبور مي كرد مشاهده كرد كه مردم گرد ديوانه اي جمع شده اند و از رفتار او مي خندند.

پيامبر صلي الله عليه و آله مردم را فرا خواند و فرمود:

اين شخص بيمار است؛ و ديوانه ي واقعي كسي است كه با تكبّر و غرور راه مي رود و پيوسته به دو طرف خود نگاه مي كند و پهلوهاي خود را با شانه هايش حركت مي دهد. كسي كه مردم به خير او اميد ندارند و از شرّ او در امان نيستند. «1»

بزرگان نكردند در خود نگاه

خدابيني از خويشتن بين مخواه 6. فروتني عاملِ بزرگي است يا تكبّر:

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 311

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

اي عزيز!

همان دفاعي كه تو داري، ديگران هم دارند، تو اگر فروتن شدي، قهراً مردم تو را احترام كنند و بزرگ شمارند، و اگر تكبر كني پيشرفت ندارد. اگر توانستند تو را خوار و ذليل مي كنند و به تو اعتنا نمي كنند و اگر نتوانستند در دل آنها خواري و در چشم آنها ذليلي و مكانت نداري. تو

با تواضع دل مردم را فتح كن ... «1»

7. در اين آيات اشاره شده كه دومين ويژگي بندگان خاص خدا، تحمّل و حوصله است. آنان در برخوردهاي اجتماعي با افراد نابخرد، با نرمي برخورد مي كنند و هرگاه فردي نادان با آنان به جدال پرداخت و سخنان زشت گفت، به او سلامِ خداحافظي مي گويند؛ يعني به افراد نادان پاسخ نمي دهند و به جدال نمي پردازند و به گفتمان خود پايان مي دهند و با بردباري از كنار آنان مي گذرند. البته اين مطلب نشانه ي عظمت روحي و ظرفيت بالاي بندگان خاص خداست.

بلي مرد آن كس است از روي تحقيق

كه چون خشم آيدش باطل نگويد (سعدي)

8. در اين آيات اشاره شده كه سومين ويژگي بندگان خاص خدا، عبادت شبانه ي آنان است؛ يعني آنها پاسي از شب را بيدار مي مانند و به عبادت مي پردازند.

مناجات با خدا در دل شب كه همه ي چشم ها به خواب رفته و رياكاري در آن وجود ندارد، پرستشي عاشقانه است كه جان انسان را با ياد خدا نوراني مي سازد.

دعاي صبح و آه شب، كليد گنج مقصود است

بدين راه و روش مي رو كه با دل دار پيوندي (حافظ)

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 312

9. واژه هاي «قيام» و

«سجود» اشاره به اهميت اين دو عمل در عبادت و نماز است.

البته شايد بتوان از اين آيه استفاده كرد كه نماز شب ايستاده، بهتر از نماز شب نشسته است؛ چراكه خدا قيام در شب را ستوده است.

10. مقصود از بيتوته در شب، قسمتي از آن يا برخي شب هاست. «1» از اين آيه استفاده مي شود كه عبادت شبانه ي بندگان خاص خدا استمرار دارد. «2»

شب آمد شب كه نالد عاشق زار

گهي از دست دل گاهي ز دل دار آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد از بندگان خاص رحمان باشيد، فروتن، باحوصله و اهل نماز شب باشيد.

2. صفات اخلاقي افراد را از رفتار آنان بشناسيد.

3. در برابر تندي نادانان، نرم خو و باحوصله باشيد.

4. اهل شب زنده داري و عبادت در دل شب باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 313

نماز شب و فوايد و موانع آن

الف) اهميت نماز شب:

1. خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور شب زنده داري و نماز شب مي دهد (اسراء، 79؛ دهر، 26 و طور، 49).

2. استغفار كنندگان در سحرگاهان مورد ستايش قرآن هستند (آل عمران، 17 و ذاريات، 18).

3. حكايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله سه بار در مورد نماز شب به

اميرالمؤمنين علي عليه السلام سفارش كرد. «1»

4. «نماز شب شرف مؤمن است.» (امام صادق عليه السلام). «2»

5. «نماز شب را رها مكن كه هر كس از نماز شب محروم شود زيان ديده و فريب خورده است.» (امام صادق عليه السلام) «3».

ب) فوايد و آثار نماز شب:

1. نماز شب انسان را به مقام محمود (: پسنديده) مي رساند (اسراء، 79).

2. نماز شب ثواب و چشم روشني اي دارد كه كسي اندازه آن را نمي داند (سجده، 16).

3. «نماز شب روش شايستگان و موجب نزديكي به خدا و مانع گناهان است (رسول اكرم صلي الله عليه و آله). «4»

4. «نماز شب موجب سلامت بدن است.» (اميرالمؤمنين علي عليه السلام) «5».

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 314

5. «نماز شب بيماري ها را از بدن هاي شما دور مي سازد.» (امام صادق عليه السلام) «1».

6. «نماز شب صورت را سفيد و رزق را جذب مي كند.» (امام صادق عليه السلام) «2».

7. «نماز شب مؤمن، گناهان روز او را از ميان مي برد.» (امام صادق عليه السلام) «3».

8. «نماز شب نور است». (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) «4».

ج) عوامل محروميت از نماز شب:

1. گناه (امام علي عليه السلام و امام باقر عليه السلام). «5»

2. دروغ گويي (امام صادق عليه السلام). «6»

3. گاهي خدا انسان را از نماز شب محروم مي سازد تا خودبيني و غرور پيدا نكند (امام باقر عليه السلام). «7»

د) شيوه ي نماز شب:

نماز شب يازده ركعت است:

- چهار نماز دو ركعتي به نيت نافله ي شب؛

- يك نماز دو ركعتي به نيت نماز

شفع؛

- يك نماز يك ركعتي به نيت نماز وتر.

يادآوري: نمازهاي مستحبي را مي توان در حال ايستاده، نشسته و حتي در حال حركت (و ركوع و سجود با اشاره) انجام داد و نيز نمازهاي مستحبي را مي توان بدون سوره (بعد از حمد) خواند.

در قنوت نماز «وتر» استغفار و دعاهاي زيادي وارد شده كه همه مستحب است. «8»

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 315

قرآن كريم در آيات شصت و پنجم و شصت و ششم سوره ي فرقان به ويژگي ديگر بندگان خاص رحمان، يعني پناه بردن به خدا از عذاب جهنّم اشاره كرده، مي فرمايد:

65 و 66. وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا* إِنَّهَا سَآءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا

و كساني كه مي گويند: «اي پروردگار ما! عذاب جهنّم را از ما برطرف گردان، كه عذابش ملازم دايمي است.* در حقيقت آن (جهنّم)، بد قرارگاه و منزلگاهي است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. «غَرام» به معناي مصيبت و ناراحتي شديد است كه دست از سر انسان برنمي دارد، و به عذاب جهنّم غَرام گفته مي شود، چراكه عذاب آن شديد و مستمر است.

2. واژه هاي «مُستَقر» و «مُقام»، به معناي جايگاه است و تأكيد بر اين مطلب است كه دوزخ منزلگاه بدي است.

و يا مُقام به معناي جايگاه هميشگي براي كافران و مُستقر به معناي جايگاه موقت برخي مؤمنان است؛ يعني كافران و مؤمنان هر دو وارد جهنّم مي شوند، ولي گروه اول به صورت دايم و گروه دوم به صورت موقت در آن جا هستند. «1»

3. اين آيات اشاره به

ويژگي چهارم بندگان خاص خدا دارد، كه همان

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 316

هراس از آتش جهنّم است، به طوري كه آنان مرتب به خدا پناه مي برند و از او درخواست مي كنند كه عذاب را از آنان برطرف سازد.

آري؛ بندگان خاص خدا از دوزخ مي هراسند و همين ترس عامل مسئوليت پذيري بيش تر آنان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. دوزخي شدن كوتاه مدت يا بلندمدت، هر دو عذاب بدي است.

2. اگر مي خواهيد از بندگان خاص خدا شويد، از عذاب الهي بهراسيد و به خدا پناه ببريد.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و هفتم سوره ي فرقان به ميانه روي بندگان خاص خدا اشاره كرده، مي فرمايد:

67. وَالَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَلَمْ يَقْتُرُواْ وَكَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَامًا

و كساني كه هرگاه (اموال خود را در راه خدا) مصرف مي كنند، زياده روي نمي كنند، و تنگ نمي گيرند، و (انفاق آنان روشي) معتدل بين آن [دو] است؛

نكته ها و اشاره ها:

1. طبق اين آيه اصل انفاق و بخشش بندگان خاص خدا مسلّم است، به طوري كه نياز به بيان و توضيح ندارد؛ يعني بندگان خاص رحمان اهل بخشش هستند و اين آيه فقط كميت و كيفيت آن را مشخص مي سازد.

2. مقصود از «اسراف و سخت گيري» چيست؟

اسراف آن است كه انسان چيزي را بيش از حد و در غير موردش مصرف كند.

و سخت گيري نقطه ي مقابل آن است؛ يعني انسان چيزي

را كم تر از حق و مقدار لازم مصرف كند.

اسلام با هر دو پديده ي اسراف و بُخل مخالف است و به راه ميانه سفارش مي كند.

آري: چو دخلت نيست خرج آهسته تر كن (سعدي)

3. اسراف پديده ي زشتي است كه اسلام با آن مبارزه كرده و در قرآن

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 317

وعده ي آتش به اسراف كنندگان داده شده است. «1»

اسراف عامل نابودي سرمايه هاي بشر است. در جهاني كه منابع محدود دارد و جمعيت آن رو به رشد است، اسراف عامل محروميت بيش تر مستمندان مي شود.

4. اسلام با بخل و تنگ نظري و سخت گيري در بخشش ها مخالف است؛ چراكه اگر راه انفاق بسته شود، مردم فقير، فقيرتر مي شوند و اين با بينش توحيدي در تضاد است؛ اگر كسي بينش توحيدي داشته باشد و خدا را مالك همه چيز و رازق همگان و خود را امانت دار اموال خدا بداند، در هنگام بخشش كوتاهي نمي نمايد.

5. «قَوام» در اصل به معناي استقامت و حد وسط دو چيز و عدالت است. «2»

و مقصود آن است كه انسان در هنگام بخشش و مصرف اموال، راه ميانه در پيش گيرد، نه راه اسراف يا سخت گيري و بُخل؛ يعني نه چنان بخشش كند كه خانواده اش گرسنه بمانند و نه چنان سخت گيري كند كه ديگران را از مواهب خود بي بهره سازد.

مرا دخل و خوردار برابر بدي

زمانه مرا چون برادر

بدي (فردوسي)

آموزه ها و پيام ها:

1. بندگان خاص خدا، در امور اقتصادي ميانه رو هستند.

2. در بخشش و مصرف اموال خويش راه اعتدال را در پيش گيريد.

3. طوري عمل كنيد كه خانواده ي خود و ديگران را از مواهب اقتصادي محروم نسازيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 318

قرآن كريم در آيات شصت و هشتم و شصت و نهم سوره ي فرقان به توحيد گرايي، قتل گريزي و پاكي بندگان خاص خدا و مجازات متخلفان اشاره مي كند و مي فرمايد:

68 و 69. وَالَّذِينَ لَايَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهًا ءَاخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثَامًا* يُضعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا

و كساني كه معبود ديگري را با خدا (بعنوان پرستش) نمي خوانند؛ و شخصي را كه خدا (كشتن او را) حرام كرده است جز بحق نمي كُشند؛ و زنا نمي كنند؛ و هر كس اين (كارها) را انجام دهد، [كيفرِ] گناه را خواهد ديد.* در روز رستاخيز عذاب براي او دو (يا چند) برابر مي شود، و در آن (عذاب) به خواري ماندگار خواهد شد!

نكته ها و اشاره ها:

1. خون همه ي انسان ها محترم است مگر در موارد استثنايي كه كسي بر اساس قوانينِ حق محكوم شده باشد؛ مثل اين كه كسي قتل عمد انجام دهد و قصاص شود.

2. «اثاماً» در اصل به معناي اعمالي است كه انسان را از

ثواب دور مي سازد، سپس به هر گونه گناهي گفته مي شود و در اين جا به معناي جزاي گناه آمده است. «1»

3. مقصود از دو برابر شدن عذاب مشركان، قاتلان و زناكاران چيست؟

پاسخ برخي مفسران آن است كه اين گناهان سرچشمه ي گناهان ديگر مي شوند و از اين رو عذاب دو چندان در پي دارند، براي مثال، شرك، زمينه ساز ترك واجبات الهي و انجام كارهاي حرام ديگر مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 319

پاسخ ديگر آن است كه مقصود از دو چندان شدن عذاب اين افراد آن است كه براي هر كدام از اين گناهان عذاب جداگانه اي مي شود، كه مجموعاً عذاب چند برابر مي شود.

و پاسخ سوم آن است كه عذاب اين افراد جسمي و رواني است، چراكه در پايان آيه به خوار شدن آنان در آتش اشاره شده كه عذابي رواني و روحي است. «1»

4. مي دانيم كه جاودانگي در آتش مخصوص كافران است؛ پس مقصود از خلود قاتلان و زناكاران در آتش چيست؟

پاسخ آن است كه اولًا، «خُلود» به معناي ماندگاري است نه به معناي جاودانگي. «2»

ثانياً، ممكن است در اين جا عذاب كساني مورد نظر باشد كه هر سه گناه (شرك، قتل و زنا) را با هم انجام مي دهند كه مستحق جاودانگي در آتش هستند. «3»

و ثالثاً، برخي از گناهان، مثل قتل نفس، سبب مي شود كه در نهايت انسان بي ايمان از دنيا برود. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك و قتل و زنا، عذابي دو چندان و خوار كننده دارد.

2. اگر خواستيد از بندگان

خاص خداي رحمان شويد، توحيدگرا، قتل گريز و باعفت باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 320

قرآن كريم در آيات هفتادم و هفتاد و يكم سوره ي فرقان به توبه كاران شايسته كردار و تبديل بدي هاي آنان به نيكي ها و بخشش الهي نسبت به آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

70 و 71. إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صلِحًا فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا* وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صلِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَي اللَّهِ مَتَابًا

مگر كساني كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، پس آنان، خدا بدي هايشان را به نيكي ها تبديل مي كند؛ و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.* و هر كسي كه توبه كند و [كار] شايسته انجام دهد، پس در حقيقت او به سوي خدا كاملًا باز مي گردد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين، سه گناه بزرگ شرك، قتل و زنا و كيفرهاي آنها بيان شد و اينك در اين آيه راه بازگشت را به سوي كساني مي گشايد كه احياناً مرتكب اين گناهان شده اند تا بتوانند با توبه و كار شايسته به جبران گذشته بپردازند و اين نهايت لطف و محبت خدا را نسبت به بندگان خويش نشان مي دهد.

2. در اين آيات بر كردار شايسته در كنار توبه تأكيد شده است تا نشان دهد كه توبه ي حقيقي و مفيد توبه اي است كه با كردار

شايسته همراه باشد و گذشته را جبران نمايد، و گرنه مجرد استغفار با زبان و پشيماني زودگذر دليل توبه ي حقيقي نيست.

3. مقصود از تبديل شدن بدي هاي توبه كاران به نيكي ها چيست؟

مفسران قرآن در اين مورد چند احتمال داده اند:

الف) خدا بر اساس لطف و كرمش، گناهان توبه كاران را نابود مي كند و به جاي آنها كارهاي نيك ثبت مي كند، به طوري كه در احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده است كه برخي بندگان خدا در رستاخيز با تعجب مي پرسند كه:

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 321

«ما گناهان مهمي داشتيم ولي در نامه ي اعمال خود آنها را نمي بينيم.» «1»

ب) انسان توبه كار انقلابي روحي پيدا مي كند و همين تحوّل سبب مي شود كه اعمالش در آينده به اعمال نيكي تبديل شود؛ يعني اگر در گذشته مشرك بود و بت مي پرستيد، اكنون اهل توحيد مي شود و خداي يكتا را مي پرستد و اين گذشته ي او را جبران مي كند.

ج) مقصود تغيير آثار گناهان انسان است؛ يعني پس از ايمان و توبه، آثار سوء گناه از جان و روح انسان شسته مي شود و آثار نيك جاي آنها را مي گيرد.

البته اين سه تفسير آيه با هم ديگر منافاتي ندارد و ممكن است كه هر سه مقصود آيه باشد. «2»

4. مفسران قرآن در مورد آيه ي اخير نيز چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) هر كس توبه ي حقيقي كند و كردار شايسته انجام دهد، در واقع با اخلاص به سوي خدا باز گشته است؛ يعني ارزش توبه به نيت خالص توبه كار بستگي

دارد.

ب) هر كس از گناه توبه ي حقيقي كند و كردار شايسته انجام دهد، در واقع به سوي پاداش هاي الهي بازمي گردد؛ بنابراين تعجبي ندارد كه كارهاي بد او به كارهاي نيك تبديل شود.

البته مانعي ندارد كه هر دو تفسير آيه ي اخير باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. راه بازگشت و توبه ي گناهكاران به سوي خدا باز است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 322

2. توبه ي حقيقي را با كردار شايسته (و جبران گذشته) همراه كنيد.

3. توبه كاران از گذشته ي خود نهراسند كه سابقه ي بد آنان محو مي شود.

4. توبه ي حقيقي جان و نامه ي عمل انسان را پاك و نيك مي گرداند.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و دوم و هفتاد و سوم سوره ي فرقان به سه ويژگي بندگان خاص خدا يعني باطل گريزي، برخورد بزرگوارانه با بيهوده گرايان و توجه به آيات الهي، اشاره مي كند و مي فرمايد:

72 و 73. وَالَّذِينَ لَايَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ كِرَامًا* وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بِئَايتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّواْ عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا

و كساني كه به باطل گواهي نمي دهند (و در مجالس باطل حاضر نمي شوند.) و هنگامي كه بر بيهوده بگذرند، بزرگوارانه بگذرند؛* و كساني كه هرگاه به آيات پروردگارشان تذكر داده شوند، بر آنها (هم چون) ناشنوايان و نابينايان در نمي افتند؛

نكته ها و اشاره ها:

1. «زُور» به معناي تمايل و انحراف است و به دروغ، باطل و ستم نيز زُور گفته مي شود؛ چراكه

اين ها اموري انحرافي است و در اين آيه مقصود گواهي باطل يا مجالس باطل است.

2. واژه ي «يَشهدُون» در اصل يا به معناي «گواهي» است كه در اين صورت معناي آيه اين گونه مي شود: «بندگان خاص خدا به باطل گواهي نمي دهند؛ (چراكه آنان بندگان خداي حق هستند، پس به باطل سخن نمي گويند).»

و يا اصل اين واژه به معناي حضور است كه در اين صورت معناي آيه اين گونه مي شود: «بندگان خاص خدا در مجالس باطل حضور پيدا نمي كنند؛ «1» (چراكه حضور در اين مجالس زمينه ساز آلودگي و امضاي گناه ديگران است).»

3. در احاديث اسلامي از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه مقصود از «زُور» مجالس «غنا» (يعني مجالس لهو و لعب) است.

البته اين گونه احاديث مصداق روشن آيه را بيان مي كند، و گرنه مجالس

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 323

زُور شامل هر گونه مجلس باطلي هم چون مجالس شراب خواري، غيبت و گناهكاري نيز مي شود.

4. «لَغو» به معناي هر كار بيهوده اي است كه هدف معقول، مفيد و سازنده ندارد و بندگان خاص خدا از مجالس بيهوده و بيهوده گرايان دوري مي گزينند؛ چراكه از كارهاي بي هدف متنفرند.

5. در اين آيات بيان شده كه بندگان خاص خدا از كنار كارها و مجالس بيهوده با بزرگواري عبور مي كنند. اين مطلب شايد به دو نكته اشاره دارد:

الف) مجالس بيهوده گرايان بر بندگان خاص خدا تأثيري ندارد و آنان نسبت به اين مجالس بي اعتنا هستند.

ب) بندگان خاص خدا وقتي مي ببينند برخورد مستقيم با منكرات تأثيري ندارد، به مبارزه ي منفي

روي مي آورند و به آنها بي اعتنايي مي كنند.

6. بندگان خاص خدا نسبت به آيات (قرآن) بي اعتنا نيستند، بلكه چشمي ژرف نگر و گوشي شنوا دارند و در آيات الهي تفكر و تدبّر و آنها را در صحنه ي زندگي خود پياده مي كنند.

در حالي كه كافران و منافقان نسبت به آيات الهي بي توجه هستند و از اين رو از آنها بهره نمي برند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد از بندگان خاص خدا باشيد، باطل گريز شويد.

2. اگر مي خواهيد از بندگان خاص خدا باشيد، از مجالس بيهوده و افراد بي هدف بزرگوارانه بگذريد.

3. نسبت به آيات الهي گوشي شنوا و چشمي بينا داشته باشيد و درك آگاهانه اي از قرآن پيدا كنيد.

4. بندگان خاص خدا، باطل گريز و بزرگوارند و به آيات الهي توجه مي كنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 324

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و چهارم سوره ي فرقان به ويژگي ديگر بندگان خاص خدا، يعني دعاها و آرزوهاي بلند آنان براي خانواده و رهبري جامعه ي خويش اشاره مي كند و مي فرمايد:

74. وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوجِنَا وَذُرِّيتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا

و كساني كه مي گويند: « [اي پروردگار ما! از همسران ما و نسل ما به ما روشني چشمان ببخش، و ما را پيشواي پارسايان (خود نگه دار) قرار ده.»

نكته ها و اشاره ها:

1. بندگان خاص خدا، داراي آرزوهاي بلند و همّتي عالي هستند. آنان در

مورد خانواده و رهبري جامعه ي خويش نقشه هاي عالي مطرح مي كنند و نه تنها خود در اين راه مي كوشند، بلكه در دعاهاي خود از خدا مي خواهند كه آنان را در اين موارد ياري رساند.

2. بديهي است كه مقدمه ي درخواست همسران و فرزندان نيكويي كه نور چشم انسان و مايه ي افتخار جامعه باشند، آن است كه افراد در تربيت خانواده ي خويش همّت گمارند و آنها را با معارف عالي اسلام و قرآن آشنا سازند تا زمينه ي استجابت دعاي خود را فراهم آورند.

3. «قُرة اعيُن» در اصل به معناي سردي و خنكي چشم است و در اين جا كنايه از كسي است كه مايه ي سرور انسان شود. معادل فارسي اين عبارت نور چشم يا چشم روشني است. «1»

4. بندگان خاص خدا در مورد رهبري جامعه ي اسلامي طرح هاي بلندي دارند و از خدا مي خواهند كه آنان را پيشواي پارسايان قرار دهد.

بديهي است كه مقدمه ي اين درخواست آن است كه اسباب و لوازم

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 325

پيشوايي را در خود فراهم و خود را الگوي جامعه سازند تا بتوانند هم خود هدايت شوند و هم ديگران را راه نمايي كنند.

5. در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه اين آيه (و امامت مطرح شده در آن) در مورد امام علي عليه السلام يا امامان بعد از اوست. «1»

البته مقصود اين گونه احاديث بيان مصداق كامل آيه است، و گرنه بندگان خاص خدا و امامت آنها منحصر در امامان اهل بيت عليهم

السلام نيست، و شامل هر انسان شايسته اي كه به مقام بندگي خاص خدا برسد مي شود.

البته روشن است كه هر كس به اندازه ي شعاع وجودي خود مي تواند پيشوايي برخي از مردم را در جهتي خاص به عهده گيرد.

6. پيشوايي مردم براي خدمت به آنان مطلوب است، اما اين پيشوايي هنگامي نيكوست كه منصبي الهي باشد و مردم افرادي باتقوا و خودنگه دار باشند، چراكه رهبري غير الهي غالباً قدرت طلبي و فساد به دنبال دارد و مردم بي تقوا براي رهبر خود مشكل آفرين و پرزحمت هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد خانواده، نسل آينده و رهبري جامعه ي اسلامي دعا كنيد.

2. در مورد خانواده، آيندگان و رهبري مردم، طرح ها و آرزوهاي بلند داشته باشيد.

3. تقاضاي رياست معنوي و امامت الهي بر پارسايان، مذموم نيست، بلكه مطلوب است (چراكه اين عشق به خدمت است نه تشنگي قدرت).

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 326

قرآن كريم در آيات هفتاد و پنجم و هفتاد و ششم سوره ي فرقان به صبر بندگان خاص خدا و پاداش آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

75 و 76. أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلمًا* خلِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا

آنان به خاطر شكيبايي شان، جايگاه هاي (بلند بهشتي) پاداش داده مي شوند؛ و در آن جا، با زنده باد، و سلام رو به رو شوند؛* در حالي كه در آن جا ماندگارند، (و

آن جا) نيكو قرارگاه و منزلگاهي است!

نكته ها و اشاره ها:

1. «غُرفة» در اصل به معناي چيزي است كه برمي دارند و مي خورند و به قسمت هاي فوقاني ساختمان و طبقات بالاي منزل ها نيز غرفه گفته مي شود. و در اين جا كنايه از برترين منزلگاه هاي بهشت است و بندگان خاص خداي رحمان در آن منزلگاه ها و درجات عالي بهشتي هستند.

2. يكي از ويژگي هاي بندگان خاص خدا، همان صبر و استقامت آنان در تمام برنامه هاست و از اين روست كه منزلگاه هاي عالي بهشت به آنان داده مي شود.

3. صبر و استقامت در برابر مشكلاتِ راه و مبارزه با هوس هاي سركش و ايستادگي در برابر عوامل گناه و تحمّل محروميت ها، همه از مصاديق صبر است كه مردان الهي در برابر آنها شكيبا هستند.

آري؛ پيمودن راه خدا بدون صبر و استقامت ممكن نيست و از اين روست كه در احاديث از امام علي عليه السلام روايت شده كه

صبر و استقامت نسبت به ايمان هم چون سر است نسبت به تن. «1»

4. «تحيّت» در اصل به معناي «دعا كردن براي زنده بودن ديگران»، و «سلام» به معناي «دعا كردن براي سلامت ديگران» است.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 327

پس هنگامي كه مردان الهي وارد بهشت مي شوند، براي زندگي همراه با سلامت آنان دعا مي كنند؛ همان طور كه در برخي آيات قرآن آمده است كه خدا و فرشتگان به بهشتيان سلام مي كنند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. بندگان خاص خداي رحمان، منتظر مهمان نوازي در بهشت باشند.

2. اگر بهشت جاويدان و نعمت هاي آن را

مي خواهيد صفات سيزدهگانه ي بندگان خاص خدا را در خود پياده كنيد.

3. بهشت را به بها مي دهند، نه به بهانه.

4. صبر و استقامت مردان خدا، پاداشي ويژه در بهشت دارد.

5. بهشت مكاني نيكوست كه در آن جا با سلام و زنده باد از مردان الهي استقبال مي كنند.

***

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي فرقان با هشدار به مخالفان اسلام به ارزش دعا و دعوت آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

77. قُلْ مَا يَعْبَؤُاْ بِكُمْ رَبِّي لَوْ لَادُعَآؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا

(اي پيامبر) بگو: «اگر فراخوان شما (به سوي ايمان) نباشد، پروردگارم براي شما ارزشي قايل نمي شد؛ چرا كه يقيناً (قرآن و پيامبر را) دروغ انگاشتيد، پس در آينده (عذاب بر شما) لازم خواهد شد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «دعا» در اين آيه چيست؟

مفسران چند پاسخ به اين پرسش داده اند:

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 328

برخي بر آن اند كه «دعا» به همان معناي مصطلح «دعا كردن» است؛ يعني اگر دعاهاي شما نبود، خدا به شما توجهي نمي كرد؛ و برخي ديگر آن را به معناي ايمان، عبادت، توحيد، شكر و خواندن خدا در سختي ها دانسته اند.

يعني آنچه به شما ارزش مي دهد، ايمان و توجه به خدا و شكر اوست. «1»

اما ممكن است «دعا» در اين جا به معناي لغوي يعني فراخوان به سوي توحيد و برنامه هاي ديني باشد؛ يعني اگر

اين نكته نبود كه خدا مي خواهد شما را به سوي ايمان فرا خواند، به شما توجّهي نمي كرد. «2»

البته مانعي ندارد كه مقصود آيه هر دو معناي «دعا» (يعني دعاي مصطلح و لغوي) باشد كه توحيد، ايمان و عبادت و شكر از مصاديق و لوازم اين معاني است، اما از آن جا كه مخاطب آيه مشركان هستند و آنان اهل دعا براي خداي يكتا نبودند، معناي اخير با ظاهر آيه سازگارتر است.

2. در احاديث بر اهميت دعا تأكيد فراوان شده است، به طوري كه از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

دعا اسلحه ي مؤمن و ستون دين و نور آسمان ها و زمين است. «3»

و در حديث ديگر آمده كه از امام باقر عليه السلام پرسيدند دعاي فراوان بهتر است يا تلاوت زياد قرآن، حضرت فرمود: «دعاي فراوان (بهتر است) و به همين آيه استناد كردند.» «4»

يا ربّ از ابر هدايت برسان باراني

پيش تر زآن كه چو گردي ز ميان برخيزيم (حافظ)

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 329

3. استجابت دعا شرايطي دارد؛ هم چون شناخت بهتر خدا، پاكي قلب، آماده ساختن روح، جلب رضايت خدا قبل از دعا و كوشش طبيعي در مورد كارها همراه با دعا، كه در احاديث اسلامي آمده است. اگر انسان مي تواند كاري انجام دهد ولي كوتاهي كند و به دعا متوسّل شود، دعايش

مستجاب نمي شود. «1»

حافظ وصال مي طلبد از ره دعا

يا رب دعاي خسته دلان مستجاب كن آموزه ها و پيام ها:

1. به تبليغ و فراخوان مخالفان به سوي خدا اهميت دهيد.

2. انسان هاي تكذيب گر در نزد خدا ارزشي ندارند.

3. مخالفان اسلام سرانجام، كيفر تكذيب گري، دامانشان را خواهد گرفت.

4. دعا به انسان ارزش مي دهد و عامل توجه خدا به انسان مي شود. «2»

***

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 331

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هيجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر

نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 332

مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394

ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير والمفسّرون، دكتر محمد حسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 333

اسلامي رضوي، 1418 ق.

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

39.

البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 334

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم،

1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 335

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في

تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 336

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050 ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة

الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 337

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي، 1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول،

10 جلدي، 1345

ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)،

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 338

تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم، 1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم

بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 339

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي،

1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 340

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه

قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 341

اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللَّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)،

عبيداللَّه قضي، تحقيق:

محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 342

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات

اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 343

بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل

و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت:، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد چهاردهم، ص: 344

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و

همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109