تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : 42000 ريال‮ ج 13

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388.

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.13 : سوره هاي طه و انبياء و حج.

عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از ترجمه اي دقيق و

برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 16

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 17

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي اللَّه علي محمد و

آله الطاهرين» وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 18

انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «1»

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «2» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «3» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص:

19

نوشتاري كه در پيش رو داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسيردوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي، نصرت اللَّه نيكزاد و محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 20

كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، به ويژه

حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي، جواد و اكبر رحمتي، محمد رضايي، اكبر جعفري و يداللَّه رضانژاد سپاس گزاريم. خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 21/ 6/ 1387

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 21

بخش اول: سوره ي طه

اشاره

خداباوري و صفات جمال و جلال او

معاد باوري و ويژگي هاي رستاخيز

تسهيل وظايف رهبران الهي

سرگذشت برخي پيامبران

پيامد غفلت از ياد خدا

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 23

اول: سيماي سوره ي طه

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهر مهرورز

شمارگان:

سوره ي طه داراي 135 آيه، 1341 كلمه و 5242 حرف است.

نزول:

اين سوره در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده «1» و چهل و چهارمين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي مريم و قبل از سوره ي واقعه) و برخي حدس مي زنند كه بين سال هاي هفتم تا يازدهم بعثت (قبل از هجرت) نازل شده باشد «2» و در ترتيب فعلي قرآن، بيستمين سوره به شمار مي رود.

نام ها:

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «طه»، «حكيم» و «كَليم».

سبب نام گذاري اين سوره به «طه» اولين آيه ي آن است كه واژه ي «طه» در آن وجود دارد و خطاب آن به پيامبر صلي الله عليه و آله است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص:

24

فضايل

در مورد فضيلت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس سوره ي طه را بخواند، در روز رستاخيز ثواب مهاجران و انصار نصيبش مي شود. «1»

اين نكته روشن شد كه اين پاداش ها مخصوص كساني است كه در آيات اين سوره تفكر و بدان عمل كنند و شرايط لازم را در خود به وجود بياورند.

ويژگي ها:

سوره ي طه يكي از سوره هايي است كه به تفصيل به داستان برخورد موسي عليه السلام با فرعونيان پرداخته و آن را در حدود 90 آيه بيان كرده است.

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت است از:

1. توجه به خدا؛

2. توجه به معاد؛

3. تسهيل كار نبوت بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و بيان وظايف آن حضرت.

مطالب

الف) عقايد:

1. بيان برخي صفات جمال و جلال پروردگار؛

2. بيان برخي ويژگي هاي رستاخيز.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 25

ب) احكام:

1. به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه خانواده ات را به نماز امر كن (در آيه ي 132).

ج) داستان ها:

1. داستان موسي عليه السلام و مبارزه ي او با فرعون و جادوگران و نجات پيروان موسي و غرق شدن فرعون و يارانش (در آيات 96- 99)؛

2. اشاره اي به داستان سامري و گوساله پرستي بني اسرائيل (در آيات 87- 97)؛

3. سرگذشت آدم و حوا در بهشت و وسوسه هاي ابليس و هبوط آنان به زمين (در آيات 115- 123).

د) مطالب فرعي:

1. بيان عظمت قرآن كريم (در آيات 3 و 113)؛

2. طرح مسئله ي شفاعت (در آيه ي 109)؛

3. بيان اين حقيقت كه هر كس از ياد خدا غافل شود زندگي سختي خواهد داشت (در آيه ي 124).

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 27

دوم: محتواي سوره ي طه

اشاره

اولين آيه ي سوره ي «طه» حروف مقطعه است كه مي فرمايد:

1. طه

طا، ها.

نكته ها و اشاره ها:

1. همان طور كه ذيل آيات اول سوره ي بقره و آل عمران بيان كرديم، حروف مقطعه ي قرآن يا رمزي بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله است و يا اشاره به آن است كه قرآن از همين حروف معمولي ساخته شده است و در عين حال معجزه اي است كه كسي نمي تواند مثل آن را بياورد.

2. برخي مفسران برآن اند كه واژه ي «طه» در ادبيات عرب به معناي «اي مرد» بوده است كه در اين جا خطاب به پيامبر اسلام

صلي الله عليه و آله است. «1»

3. در برخي احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

«طه» از نام هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است و معناي آن اين است كه:

«اي طالب حق و هدايت كننده به سوي آن!» «2»

و شايد از همين روست كه واژه ي «طه» به صورت اسم خاص پيامبر صلي الله عليه و آله در آمده است، تا جايي كه خاندان آن حضرت را «آل طه» مي نامند و از حضرت مهدي «عج» با عنوان «اي پسر طه» ياد مي شود. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 28

آموزه ها و پيام ها:

1. به قرآن توجه كنيد كه چگونه اين معجزه ي الهي از همين حروف معمولي ساخته شده است.

***

دلسوزي و زحمت فراوان پيامبر (ص)

خداي متعال در آيات دوم و سوم سوره ي طه با اشاره به هدف نزول قرآن، به پيامبر صلي الله عليه و آله سفارش مي كند كه خود را به زحمت نيفكند و مي فرمايد:

2 و 3. مَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَي إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَي

قرآن را بر تو فرو

نفرستاديم تا به زحمت (و دشواري) افتي.* جز به خاطر اين كه براي كسي كه (از مجازات) مي هراسد، ياد آوري باشد.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بعد از نزول قرآن بر ايشان، بسيار عبادت مي كردند، به طوري كه پاهاي ايشان از ايستادن متورم گرديد؛ اين آيات فرود آمد و به ايشان سفارش كرد كه خود را زياد به رنج و زحمت نينداز. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله سفارش شده است كه خود را به زحمت نيفكند؛ زيرا نيايش با پروردگار نيكوست، اما لازم نيست انسان خود را به زحمت و رنج بيندازد تا آن جا كه پاهايش متورم گردد و نيرويي براي كارهاي ديگر و تبليغ برايش باقي نماند.

2. هر چند شأن نزول اين آيات در مورد به زحمت افتادن پيامبر صلي الله عليه و آله در

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 29

هنگام عبادت است، ولي مانعي ندارد كه مطلب آيه شامل موارد ديگر هم بشود؛ يعني ما قرآن را نفرستاديم تا تو در زندگي اجتماعي و تبليغ مردم خودت را به زحمت بيندازي، بلكه وظيفه ي تو يادآوري مطالب و رساندن آيات به گوش مردم است و اگر لجاجت كردند خودت را به زحمت نينداز.

3. قرآن براي يادآوري به مردم است؛ يعني مايه ي اصلي تعليمات الهي در درون جان وفطرت انسان وجود دارد، و فقط ياد آوري لازم دارد.

4. اگر كسي احساس مسئوليت نكند و از مقام

و عذاب الهي نترسد، حقايق و آيات الهي را نمي پذيرد؛ يعني قابليت قابل براي تأثيرپذيري شرط است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن براي يادآوري كساني است كه از (عذاب الهي) مي ترسند و زمينه ي پذيرش حق را در خود به وجود آورده اند.

2. رهبران ديني لازم نيست خود را به رنج و زحمت بيندازند (بلكه رساندن پيام و يادآوري به مردم كافي است).

***

قرآن كريم در آيات چهارم تا هشتم سوره ي طه به صفات و نام هاي نيك خداي نازل كننده ي قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

4- 8. تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّموتِ الْعُلَي الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوَي لَهُ مَا فِي السَّموتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَي وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَي اللَّهُ لَآإِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَآءُ الْحُسْنَي

(قرآن) از سوي كسي فرود آمده، كه زمين و آسمان هاي بلند را آفريده است.* (خداي رحمان) گسترده مهر بر تخت (جهانداري و تدبير هستي) تسلط يافت.* آنچه در آسمان ها، و آنچه در زمين، و آنچه ميان آن دو،

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 30

و آنچه در زير خاك است، فقط از آنِ اوست.* و اگر بلند سخن گويي (يا مخفي كني)، پس در حقيقت او راز و پنهان تر (از آن) را مي داند.* خداست كه هيچ معبودي جز او نيست؛ نام هاي نيكو فقط از آنِ

اوست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به پنج صفت و ويژگي نازل كننده ي قرآن اشاره شده است:

الف) خالق هستي؛

ب) حاكم و مسلط به تدبير جهان؛

ج) مالك همه ي جهان؛

د) آگاه به اسرار مخفي؛

ه) يكتايي كه همه ي نام هاي نيكو از آن اوست.

آري؛ اگر نازل كننده ي قرآن اين صفات را دارد، پس كتاب او با توجه به اسرار هستي و نيازهاي خلقت و لوازم تدبير جهان و بر اساس توحيد نگارش يافته و از اين روست كه بهترين و كامل ترين برنامه ي زندگي است.

2. «عَرْش» در اصل به معناي چيزي است كه داراي سقف باشد و گاهي به خود سقف يا تخت هاي پايه بلند، همانند تخت سلاطين، گفته مي شود.

البته روشن است كه خدا جسم نيست و تخت جسماني ندارد و اين تعبير كنايه از مجموعه ي هستي است كه خدا بر آن مسلط است و تدبير و فرمانش در سراسر آن نافذ است. «1»

3. در اين آيات اشاره شده كه خدا به اسرار جهان و مخفي تر از آن آگاه است.

برخي مفسران قرآن برآن اند كه مقصود از مخفي تر از اسرار، همان اسراري است كه انسان در دل نگه مي دارد و يا اسراري است كه به فكر كسي نرسيده و يا نيّتي كه انسان در دل دارد و يا اسراري كه در ذات پاك خداست.

البته مانعي ندارد كه همه ي اين موارد مقصود آيه باشد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 31

4. در حديثي از امام باقر و صادق عليهما السلام روايت شده كه

سرّ آن است كه در دل

پنهان نموده اي، و مخفي تر از آن، چيزي است كه به خاطر آمده، ولي فراموش شده است. «1»

5. همه ي نام هاي خدا نيك است، اما برخي از آنها اهميت بيش تري دارند كه «اسماء حسني» خوانده مي شوند و در اين آيه به اين نام هاي نيك پروردگار اشاره شده است كه در برخي احاديث تعداد آنها را نود و نه عدد ذكر كرده اند و ما قبلًا آنها را بر شمرده ايم. «2»

6. در برخي احاديث آمده است كه هر كس خدا را با نام هاي نيكويش شمارش كند، اهل بهشت مي گردد و دعايش مستجاب مي شود.

البته مقصود از شمارش نام هاي خدا، پياده كردن اين نام ها در وجود و زندگي خويش است كه در آن صورت بهشتي مي شود و دعايش مستجاب مي گردد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. خداي يكتا، آفرينشگر، مسلّط به هستي، مالك جهان و آگاه بر اسرار است كه تمام نام هاي نيكو را دارد و قرآن را فرو فرستاده است (پس عظمت آن را بشناسيد و قدر آن را بدانيد).

2. اگر مطالب را مخفي يا آشكار كنيد، براي خدا تفاوتي ندارد. او به اسرار و حتي مخفي تر از اسرار آگاه است.

3. نام هاي نيك را از خدا بدانيد كه خداي يكتا سرچشمه ي تمام نام هاي نيك است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 32

سرگذشت موسي (ع)

قرآن كريم در آيات نهم و دهم سوره ي طه به سرگذشت

موسي عليه السلام و برخورد او با آتشي نورافروز اشاره مي كند و مي فرمايد:

9 و 10. وَهَلْ أَتَيكَ حَدِيثُ مُوسَي إِذْ رَءَا نَاراً فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُواْ إِنِّي ءَانَسْتُ نَاراً لَّعَلِّي ءَاتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَي النَّارِ هُديً

و آيا خبر موسي به تو رسيده است؟* هنگامي كه آتشي را مشاهده كرد، و به خانواده اش گفت: «درنگ كنيد [چرا] كه من آتشي ديدم؛ تا شايد من شعله اي از آن براي شما بياورم؛ يا بر (اثر) آتش رهنمودي بيابم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. نود آيه از سوره ي طه در مورد سرگذشت آموزنده ي موسي عليه السلام سخن مي گويد، كه مي توان اين آيات را به چهار گروه تقسيم كرد:

الف) بعثت موسي؛

ب) دعوت فرعون و فرعونيان به خداپرستي؛

ج) نجات موسي و بني اسرائيل از چنگ فرعون؛

د) انحرافات بني اسرائيل از دين الهي و پيروي از سامري.

2. اين آيات با يك پرسش شروع مي شود كه مقدمه ي يك خبر مهم است؛ يعني پرسشي تقريري و براي جلب توجه به مطلب كه هدف اصلي آن كسب خبر نيست، چون خدا از همه ي اسرار جهان خبر دارد.

3. بر اساس نوشته ي مورخين و مفسرين، موسي عليه السلام پس از درگيري با فرعونيان از مصر گريخت و به نزد شعيب پيامبر رفت و با دختر او ازدواج كرد و پس از سال ها به همراه خانواده و گوسفندانش، از مدين به طرف مصر رهسپار شد و در شبي تاريك راه را گم كرد و همسر باردارش دچار درد زايمان شد و او نتوانست آتشي بيفروزد. در همين موقع شعله اي در دوردست ديد.

معمولًا در بيابان ها مشاهده ي آتش نشانه ي وجود كاروانيان است؛ از اين رو موسي به خانواده اش توصيه كرد

كه كمي توقف كنيد تا من بروم و اندكي آتش

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 33

براي شما آورم و يا با كمك كاروانياني كه اطراف آتش هستند، راه را پيدا كنم. «1»

4. طوفان حوادث به صورتي موسي عليه السلام را محاصره كرده بود كه نور الهي را شعله ي آتش پنداشت و به طرف آن حركت كرد، ولي هنگامي كه به آن برخورد كرد متوجه شد كه نور از درون درختي است كه با او سخن مي گويد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. دل سوز خانواده ي خويش باشيد و براي تأمين زندگي آنان تلاش كنيد.

2. در تاريكي ها (ي زندگي) به سوي نور هدايت برويد.

3. به سرگذشت موسي توجه كنيد (و از آن درس عبرت بگيريد).

***

قرآن كريم در آيات يازدهم تا سيزدهم سوره ي طه به برگزيده شدن موسي و گام نهادن او به سرزمين مقدس اشاره مي كند و مي فرمايد:

11- 13. فَلَمَّآ أَتَيهَا نُودِيَ يَا مُوسَي إِنِّي أَنَاْ رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُويً* وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَي

و هنگامي كه نزد آن (آتش) آمد، ندا داده شد: «اي موسي!* براستي من خود پروردگارِ توام؛ پس كفش هايت را بيرون آر، [چرا] كه تو در سرزمين مقدَّس «طُوي هستي!* و من تو را برگزيدم؛ پس به آنچه وحي مي شود، گوش فرا ده.

نكته ها و اشاره ها:

1. مضمون آيات فوق در مورد

سخن گفتن خدا با موسي، در آيه ي 30

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 34

سوره ي قصص نيز آمده و مي فرمايد: «پس چون به آن (آتش) رسيد، از جانب راست وادي، در آن جايگاه مبارك، از آن درخت ندا آمد كه «اي موسي! منم خدا، پروردگار جهانيان.»

ندا از طرف درختي به موسي رسيد و اين نداي روح پرور موسي را خشنود ساخت و متوجه شد كه اين آتش معمولي نيست، بلكه نوري الهي و نور حيات و زندگي است.

2. موسي عليه السلام دستور يافت كه كفش خود را از پاي در آورد؛ زيرا در سرزمين مقدسي گام نهاده است؛ سرزميني كه نور الهي بر آن جلوه گر است و مسئوليت رسالت را بر دوش او مي گذارد؛ پس بايد با نهايت فروتني در اين سرزمين گام نهد و كفش از پا بيرون آورد. «1»

3. در برخي احاديث روايت شده كه مقصود از عبارت «كفش از پا بيرون بياورد.»، آن است كه وحشت ها را از خود دور كن؛ وحشت فرعون و وحشت از بين رفتن خانواده ات را. «2»

4. «طُوي در اصل به معناي پيچيدن، و در اين جا كنايه از آن است كه بركات معنوي، آن سرزمين را از هر سو احاطه كرده است.

البته اين احتمال نيز هست كه نام آن سرزمين طُوي بوده باشد. «3»

5. موسي عليه السلام از كجا متوجه شد كه اين سخنان، نداي الهي و وحي است؟

پاسخ آن است كه اولًا، در آيات بعد خواهيم خواند كه در همين صحنه دو

معجزه ي عصا و يد بيضا به موسي عليه السلام داده شد و همين دليل صحت اين وحي بود.

و ثانياً، موسي آتش و صدا را به صورت معجزه آسا از ميان درختي سبز مشاهده كرد و متوجه شد كه اين مسئله اي اعجازآميز و الهي است.

و ثالثاً، درك وحي، امري شهودي و وجداني است؛ يعني نوعي مكاشفه ي باطني و درك حضوري است كه پيامبر را به يقين مي رساند و هر گونه

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 35

شبهه اي را بر طرف مي سازد.

6. گفت وگوي خدا با موسي عليه السلام، بدان معنا نيست كه خدا جسم است و حنجره و صدا دارد، بلكه خدا با قدرت كامل خويش، امواج صوت را در فضا ايجاد مي كند و با اين امواج با پيامبرانش سخن مي گويد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان مي تواند به مقامي برسد كه خدا با او سخن بگويد و او را مستقيماً به نبوّت برانگيزد.

2. هر كس در قلمرو نور الهي گام نهاد، تعلّقات دنيوي را به دور اندازد.

***

قرآن كريم در آيات چهاردهم تا شانزدهم سوره ي طه به محتواي پيام الهي به موسي، يعني توحيد، معاد و نماز و حكمت آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

14- 16. إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَآإِلهَ إِلَّآ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِي* إِنَّ السَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَي كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَي فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ

لَا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَيهُ فَتَرْدَي

در حقيقت من، خودِ خدا هستم؛ هيچ معبودي جز من نيست؛ پس مرا بپرست، و نماز را براي ياد من، به پا دار.* بدرستي كه ساعت (رستاخيز) آمدني است؛ نزديك است (كه بخواهم) آن را پنهان كنم، تا هر شخصي به خاطر كوشش (خود) جزا داده شود.* پس هرگز كسي كه به آن ايمان ندارد و از هوس هاي خويش پيروي مي كند، تو را از آن باز ندارد؛ كه هلاك مي شوي!

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 36

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات كه محتواي وحي الهي به موسي عليه السلام است، به دو اصل توحيد و معاد، و در آيات پيشين نيز به نبوت اشاره شده است كه سه اصل اساسي دين الهي اند.

2. پرستش ثمره ي توحيد است؛ يعني اگر كسي به يگانگي خدا ايمان آورد، لازم است سربرآستان او بسايد و او را بپرستد.

3. زمان قيامت از علومي است كه مخصوص خداست و هيچ كس از آن آگاه نيست؛ «1» و در اين آيات به حكمت مخفي بودن قيامت و زمان برپايي آن اشاره شده است. خدا مي خواهد هر كس بر اساس تلاش خود پاداش بگيرد، «2» يعني انسان ها آزادي عمل داشته باشند و هر كس به نوعي براي رستاخيز آماده شود؛ البته مخفي بودن قيامت فايده ي تربيتي هم دارد؛ زيرا هر زمان احتمال مي رود كه رستاخيز باشد و هر كس مي كوشد كه در حال آماده باش باشد و زاد و توشه اي بردارد.

4. سرچشمه ي بي ايماني منكران قيامت،

پيروي آنان از هواي نفس است. «3» گويي آنها كه مي خواهند طبق دل خواه عمل كنند، قيامت را انكار مي كنند تا كاملًا آزاد باشند.

5. يكي از فلسفه هاي نماز، يادآوري خداست؛ يعني انسان در زندگي روزمره غرق مي شود و خدا و هدف آفرينش و محتواي دين را فراموش

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 37

مي كند و نماز او را بيدار مي كند، قلبش را صفا مي دهد، او را به ياد خدا مي اندازد و به او آرامش مي بخشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. محتواي اساسي دين، توحيد و معاد است. «1»

2. هدف شما از نماز ياد خدا باشد، كه نماز ضامن بقاي توحيد در ساختار ذهن و زندگي شماست.

3. راز مخفي بودن قيامت و زمان آن، در تلاش انسان ها نهفته است.

4. از هوس رانانِ بي ايمان پيروي نكنيد كه مي خواهند شما را از ياد رستاخيز دور كنند تا نابود شويد.

***

قرآن كريم در آيات هفدهم تا بيست و يكم سوره ي طه به گفت وگوي خدا با موسي و عصاي معجزه آساي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

17- 21. وَمَا تِلْكَ بِيَمينِكَ يَا مُوسَي قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَي غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَئَارِبُ أُخْرَي قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَي فَأَلْقَيهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَي قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَي

و آن چيست در دست راست تو، اي موسي؟!»* گفت: «اين عصاي من

است؛ كه بر آن تكيه مي كنم، و با آن (برگ درختان را) بر گوسفندانم فرو مي آورم؛ و در آن (عصا) براي من نيازهاي ديگري (نيز) هست.»* (خدا) فرمود: «اي موسي! آن را بيفكن.»* و (موسي) آن (عصا) را افكند، و بناگاه آن ماري (اژدهاگونه) شد كه به جُنب و جوش افتاد.* (خدا) فرمود: «آن را بگير و مَترس! بزودي آن را به حالت نخستينش باز مي گردانيم.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 38

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از معجزات موسي عصاي معجزه آساي او بود. معجزه اي كه در برابر فرعون و ساحران حقّانيّت او را اثبات كرد و هر بار كه او را بر زمين مي انداخت به ماري اژدهاگونه تبديل مي شد. «1»

2. هر پيامبري كه ادعاي نبوت مي كند، براي اثبات ادعاي خود نياز به معجزه دارد، تا مردم بتوانند مدعيان دروغين را از پيامبران راستين تشخيص دهند. البته وجود معجزه علاوه بر آن كه سند نبوت پيامبران است، سبب قوّت قلب و استقامت روحي پيامبران نيز مي شود.

3. گفتمان خدا با موسي در مورد عصاي او بسيار جالب و زيباست. اولًا، پرسش خدا از عصاي موسي، همراه با لطف و محبت است به طوري كه به او آرامش مي دهد.

ثانياً، پاسخ موسي عاشقانه و طولاني است. او براي آن كه بيش تر با محبوب خود سخن بگويد، در مورد عصاي خود توضيح مي دهد.

ثالثاً، اين گفت وگو به معجزه اي منتهي مي شود و عصاي او را تبديل به ماري عظيم مي كند كه سبب وحشت موسي و فرار او مي شود «2»

و خدا به او فرمان بازگشت و برگرفتن عصا را مي دهد.

4. موسي انسان شجاعي بود كه در برابر فرعون زمان خويش ايستاد، اما هر انساني به صورت طبيعي، هنگامي كه ببيند ناگهان قطعه ي چوبي به ماري عظيم تبديل شده و سريع حركت مي كند، وحشت مي نمايد و خود را

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 39

كنار مي كشد و اين ترس زود گذر منافاتي با شجاعت ندارد. «1»

5. معجزه امري خارق عادت است كه با تكيه بر نيرويي ماوراي بشري انجام مي شود و جريان عادي طبيعت را درمي نوردد.

البته معجزه امري بدون علت يا محال عقلي نيست، ولي علت آن ما فوق علل طبيعي است و حكايت از علم و قدرت خدا مي كند.

مار موجودي است كه طي مراحل تكامل پس از ميليون ها سال از خاك به وجود آمده است. اما معجزه اين فاصله ي چند ميليون سالي را به لحظه اي تبديل مي كند و زمان را درمي نوردد. همان طور كه كسي كتابي را با دست در طي چند سال مي نويسد، اما اين كار به وسيله ي رايانه اي پيش رفته در چند ثانيه انجام مي شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به پيامبران، براي اثبات نبوّت خويش معجزاتي داده است، تا ادعاي بدون دليل نكنند (پس ادعاي نبوّت را بدون دليل نپذيريد).

2. اگر خدا بخواهد مي تواند از عصاي شباني، ماري عظيم و معجزه آسا به وجود آورد (پس هر چيزي را ساده نگيريد، چه بسا كه قدرتي عظيم در دل آن نهفته باشد).

3. از وسايل زندگي به صورت چند منظوره استفاده كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 40

قرآن كريم در آيات بيست و دوم و بيست و سوم سوره ي طه به معجزه ي دوم موسي عليه السلام، يعني دست سفيد او اشاره مي كند و مي فرمايد:

22 و 23. وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَي جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَآءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ ءَايَةً أُخْرَي لِنُرِيَكَ مِنْ ءَايتِنَا الْكُبْرَي

و دستت را به پهلويت بگذار، تا سفيدگونه بدون (عيب) بدي بيرون آيد؛ در حالي كه نشانه ي (معجزه آساي) ديگري است!* تا از نشانه هاي (معجزه آساي) بزرگ تر خويش، به تو بنمايانيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. «جَناح» در اصل به معناي بال پرندگان است، اما در اين جا كنايه از زير بغل است؛ يعني از اين آيه و آيات ديگر قرآن «1» استفاده مي شود كه به موسي دستور داده شد دست خود را در گريبانش فرو برد و تا زير بغل يا پهلو ادامه دهد «2» تا به صورت دستي سفيد و معجزه آسا خارج شود.

2. دست موسي سفيد شد، اما سفيدي آن بد نبود. اين مطلب يا اشاره به آن است كه سفيدي آن در اثر بيماري پيسي يا نقص و عيب نبود، بلكه درخشندگي خاصي بود كه معجزه آسا در يك لحظه ظاهر مي شد و يا اين كه نورانيت دست موسي چشم را آزار نمي رساند و لكه ي تاريكي در آن نبود و از هر جهت بي عيب بود. «3»

البته هر دو احتمال ممكن است و شايد مقصود آيه هر دو تفسير باشد، اما ممكن است تعبير «هيچ بدي اي در دست موسي نبود.»، اشاره به نفي

مطالب تورات در اين زمينه باشد كه از مَبرُوص شدن و پيسي دست

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 41

موسي سخن گفته است. «1»

3. «عصا» و «يد بيضا» دو معجزه ي بزرگ ديگر موسي عليه السلام بودند كه با آنها به مبارزه با فرعونيان پرداخت و حقانيّت نبوّت و دعوت خويش را اثبات مي كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر خدا بخواهد، از دست عادي بشر، معجزه اي روشن فراهم مي سازد.

2. موسي نشانه هاي (معجزه آساي) بزرگ خدا را ديده بود (و براي مردم به ارمغان آورده بود).

3. پيامبران الهي را از معجزات آنان بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي طه به موسي عليه السلام فرمان مبارزه با طغيانگران را مي دهد و مي فرمايد:

24. اذْهَبْ إِلَي فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَي

به سوي فرعون برو، كه او طُغيان كرده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين خدا با موسي سخن گفت و او را با معجزه ي عصا و دست سفيد مجهّز كرد و حال كه آماده شده است، رسالت مبارزه با طاغوت زمان را بر عهده ي او مي گذارد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 42

2. براي اصلاح محيط فاسد و انجام انقلاب لازم است كه از اصلاح سران شروع كرد؛ زيرا سردم داران

كفر و فساد، در همه ي اركان جامعه نقش دارند و تمام سازمان هاي سياسي، تبليغاتي و اقتصادي را در قبضه ي قدرت خود در مي آورند.

اگر اين سردم داران، اصلاح، يا ريشه كن گردند، جامعه نيز اصلاح مي شود. «1»

3. فرعون سركشي كرده بود، يعني در تمام ابعاد زندگي از حدود و مرزها عبور كرده و طغيان نموده و به يك طاغوت تبديل شده بود طاغوتي كه سردم دارِ كفر و تجاوز و ظلم بود.

4. اولين هدف و رسالت پيامبران، مبارزه با طاغوت هاست؛ يعني پيامبران و رهبران ديني براي مبارزه با ستمكاران و مستكبران آمده اند و مأمورند كه به سراغ گردن كشان بروند و با آنها مبارزه كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به سراغ طاغوت ها برويد و با آنان موسي وار مبارزه كنيد.

2. سركشان مانع راه خدا و رهبران الهي هستند، پس مبارزه با آنان لازم است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 43

قرآن كريم در آيات بيست و پنجم تا سي و پنجم سوره ي طه به خواسته هاي موسي و وسايل پيروزي بر طاغوت ها و شرايط يك رهبر الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

25- 35. قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي* وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي* وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي* يَفْقَهُواْ قَوْلِي* وَاجْعَل لِّي وَزِيراً مِّنْ أَهْلِي* هرُونَ أَخِي* اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي* وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي* كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً* وَنَذْكُرَكَ كَثِيراً* إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيراً

(موسي) گفت: «پروردگارا! سينه ام را برايم بگشا؛* و

كارم را برايم آسان گردان؛* و گره از زبانم بگشاي؛* تا سخن مرا به طور عميق بفهمند.* و وزيري از خاندانم براي من قرار ده،* (همان) برادرم هارون را.* با او پشتوانه ام را محكم كن؛* و او را در كارم شريك ساز؛* تا تو را بسيار تسبيح گوييم؛* و تو را بسيار ياد كنيم؛* كه تو به (حال) ما بينا هستي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل خدا به موسي فرمان داد كه مبارزه با فرعون را شروع كند و موسي در برابر فرمان الهي كاملًا تسليم بود و بدون آن كه سخني در موافقت يا مخالفت گويد، درخواست هاي خود را بيان كرد و وسايل مبارزه را از خدا خواست.

2. مقصود از «شَرْح صَدْر» همان روح بزرگ، فكر بلند، عقل توانا، حوصله ي فراوان، استقامت و تحمّل مشكلات است كه يكي از وسايل پيروزي رهبران انقلابي است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 44

3. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

وسيله ي رهبري و رياست، سينه ي گشاده (و شرح صدر) است. «1»

4. در اين آيات موسي از خدا مي خواهد كه «گره از زبانش» بگشايد؛ يعني موانع فهم سخن او را بر طرف سازد تا بتواند آن چنان فصيح و بليغ سخن بگويد كه هر شنونده اي به راحتي و عميقاً سخنان او را درك كند. «2»

5. «وزير» در اصل به معناي بار سنگين است و از آن جا كه وزرا در كشورداري بارهاي سنگين را بر دوش مي كشند، به آنان وزير گفته

مي شود؛ همان طور كه به هر معاون و ياوري وزير گفته مي شود.

6. موسي عليه السلام كه حدود ده سال بود از مصر كوچ كرده بود و ارتباط نزديكي با مردم بني اسرائيل نداشت، از خدا تقاضا كرد كه وزيرش از خانواده ي خودش باشد، چون مي خواست شناخت بيش تري از او داشته باشد و در اثر پيوند روحاني و جسماني دل سوزي بيش تري نيز داشته باشد. «3»

7. مفسران گفته اند كه هارون، سه سال از موسي بزرگ تر بود و قامتي بلند و رسا و زباني گويا و دركي عالي داشت و سه سال قبل از وفات موسي از دنيا رفت.

او پيامبر و فرستاده ي خدا بود كه خدا به او «فرقان و نور» داده بود «4» و موسي از خدا خواست كه او را شريك رسالت و كار او گرداند، ولي در همه حال موسي پيشوا بود و هارون همكار و پيرو او بود.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 45

8. در كتاب هاي حديث شيعه و اهل سنّت روايت شده كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از خدا چنين تمنّا كرد:

پروردگارا! من از تو همان را تقاضا مي كنم كه برادرم موسي تقاضا كرد. از تو مي خواهم كه سينه ام را گشاده داري، كارها را بر من آسان كني، گره از زبانم بگشايي، تا سخنانم را عميقاً درك كنند و براي من وزيري از خاندانم قرار دهي، برادرم علي را، پشتم را با او محكم كن و او را در كار من شريك گردان تا تو را بسيار

تسبيح گوييم و تو را بسيار ياد كنيم كه تو به حال ما بينايي. «1»

9. در حديث ديگري شيعه و اهل سنت از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت كرده اند كه خطاب به علي عليه السلام فرمود:

آيا راضي نيستي كه تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسي هستي، جز اين كه پيامبري بعد از من نخواهد بود «2».

البته روشن است كه مقصود از تشابه هارون و امام علي عليه السلام همان همانندي در خلافت و جانشيني است، با اين تفاوت كه هارون پيامبر بود و در زمان حيات موسي عليه السلام جانشين او بود و امام علي عليه السلام پيامبر صلي الله عليه و آله نبود و در زمان حيات پيامبر به صورت موقت در مدينه جانشين پيامبر شد و بعد از وفات ايشان هم به صورت دايم به خلافت و جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله منصوب شد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 46

10. تسبيح به معناي پيراستن خدا از هرگونه عيب و نقص است. البته مقصود موسي در اين جا اين نيست كه تنها «سبحان اللَّه» را تكرار كند، بلكه هدف او پياده كردن حقيقت تسبيح در جامعه، يعني برچيدن بساط شرك و پالودن افكار شرك آلود و نقايص مادي و معنوي بود. «1»

11. مقصود موسي عليه السلام از ذكر خدا آن است كه ياد و صفات خدا را در دل ها زنده كند و صفات الهي در سطح جامعه پرتوافكن شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. براي

هر كاري برنامه و وسايلي لازم است كه از قبل پيش بيني شود، همان طور كه پيامبران نيز از اين وسايل عادي استفاده مي كردند.

2. آمادگي روحي، قدرت تفكر، نيروي بيان، امداد الهي و داشتن ياوري نيرومند و مورد اطمينان از لوازم رهبري است.

3. هدف برنامه ها و مبارزات رهبران الهي، گسترش تسبيح و ذكر خداست.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي طه پاسخ مثبت الهي به درخواست هاي موسي عليه السلام را بيان مي كند و مي فرمايد:

36. قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يمُوسَي

(خدا) فرمود: «اي موسي بيقين خواسته ات، به تو داده شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. موسي عليه السلام با ادب كامل، فرمان الهي مبني بر مبارزه با فرعون را پذيرفت، اما از خدا خواست كه وسايل لازم را در اختيار او بگذارد؛ يعني گشادگي سينه و بزرگي روح، آساني كار، زبان فصيح و وزارت برادرش را؛ و در

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 47

اين آيه بدو پاسخ داده شد كه همه ي درخواست هاي تو را پذيرفتيم و وسايل مبارزه را در اختيار تو گذاشتيم.

2. در اين آيه نام موسي آمده است. اين نوعي لطف الهي نسبت به موسي بود كه هرگونه ابهامي را از دل او مي زدود و نشان مي داد كه خدا نه تنها درخواست هاي مهمان خود را پذيرفته است بلكه آن قدر او را دوست دارد كه نام وي

را تكرار مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر كسي براي مبارزه در راه حق از خدا چيزي بخواهد، خدا به او عنايت و امداد مي كند.

2. به امدادرساني خدا در مبارزات مذهبي- انقلابي اميدوار باشيد.

***

كودكي موسي و امدادهاي الهي

قرآن كريم در آيات سي و هفتم تا سي و نهم سوره ي طه به الطاف الهي نسبت به موسي در كودكي اشاره مي كند و مي فرمايد:

37- 39. وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَي إِذْ أَوْحَيْنَآ إِلَي أُمِّكَ مَا يُوحَي أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَي عَيْنِي

و يقيناً بار ديگري (نيز) بر تو منّت نهاديم (و نعمت بزرگي بخشيديم،)* هنگامي كه به مادرت آنچه را الهام شدني بود، الهام كرديم؛* كه: «او را در صندوقي بيفكن، و آن را به دريا بينداز، و بايد دريا آن را به ساحل افكند، تا دشمن من و دشمن او، آن را برگيرد.» و بر تو محبتي از جانب خود افكندم (تا به تو لطف كنند؛) و تا زير نظر من با زيركي، ساخته (و پرورده) شوي.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 48

نكته ها و

اشاره ها:

1. در اين آيات به دوران كودكي موسي عليه السلام و نجات معجزه آساي او اشاره شده است؛ دوراني كه فرعونيان دستور داده بودند هر پسري كه در بني اسرائيل متولد مي شود نابود شود، تا آنان در مصر قدرتمند نشوند و جاسوسان حكومت فرعون، همه ي محله ها و آمار تولد كودكان را زير نظر داشتند. موسي در همين دوره متولد شد و مادرش احساس مي كرد كه جان كودك در خطر است؛ از اين رو خدا به قلب او الهام كرد كه وي را در صندوقچه اي بگذارد و در رودخانه ي نيل كه هم چون دريا پر آب بود رها سازد.

كاخ فرعون در كنار رودخانه ساخته شده بود و يا شعبه اي از رودخانه از درون كاخ عبور مي كرد. فرعون با همسرش در كنار آب به تماشا نشسته بود كه صندوقچه ي موسي توجه آنان را به خود جلب كرد و آن را از آب گرفتند و در همان لحظات اوليه محبت كودك در دل آنها افتاد و از آن جا كه همسر فرعون نازا بود، تصميم گرفتند كه موسي را به فرزندي خويش برگزينند. «1»

و اين گونه بود كه خدا موسي را در دامن دشمنان خود پرورش داد.

2. «منت» در اصل به معناي وزنه ي سنگيني است كه با آن وزن مي كنند و به بخشيدن هر نعمت سنگين و گران بها نيز منّت گويند و در آيه ي فوق به همين معناست. «2»

3. «وَحْي» در اصل به معناي «اشاره ي مخفي و سريع» است. در قرآن گاهي به معناي وحي تشريعي است كه به پيامبران مي رسد، گاهي به معناي الهام غريزي است كه به حيواناتي هم چون زنبور عسل مي رسد و گاهي به معناي الهام الهي به

قلب و اشاره به افراد است كه در اين آيه به

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 49

همين معناي اخير است. «1»

اين از مواردي است كه به غير پيامبران وحي شده است؛ يعني به مادر موسي الهام كرديم كه فرزند خود را در صندوقچه اي «2» بگذارد و به دريا افكند.

4. مقصود از «دريا» در اين جا همان رودخانه ي «نيل» است كه به خاطر وسعت و آب فراوان گاهي به آن دريا گفته مي شود. «3»

5. در اين آيه واژه ي «دشمن» دو بار تكرار شده است؛ يك بار اشاره مي كند كه فرعون دشمن خداست و يك بار او را دشمن موسي معرفي مي كند. اين مطلب اشاره دارد كه فرعون با آن كه نسبت به خدا و موسي دشمني بسيار داشت، اما به خواست خدا پرورش دهنده ي پيامبر الهي، يعني موسي شد تا بداند كه نه تنها نمي تواند با خدا مبارزه كند، بلكه دشمن خود را به دست خود پرورش مي دهد. اين نشان دهنده ي قدرت عجيب خداست.

6. خدا سپري حفاظتي محبت خويش را بر موسي افكند؛ يعني موسي را چنان دوست داشتني و محبوب قلب ها ساخت كه هر كس او را مي ديد، عاشق او مي شد. «4»

همان طور كه محبت موسي را در قلب ماماي او قرار داد، به طوري كه او از گزارش دادن تولد او به دستگاه حكومتي منصرف شد، محبت او را در قلب همسر فرعون نيز انداخت، به طوري كه او را به فرزندخواندگي پذيرفت. «5»

7. خدا عنايت خاصي به موسي

داشت و مي خواست او را در محضر خود تربيت كند، به طوري كه از بدو تولد، دوران شيرخوارگي تا جواني او را زير نظر داشت و براي رسالت ساخت و پرورش داد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 50

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر خدا بخواهد شيشه را در بغل سنگ نگه مي دارد و موسي را در دامان دشمنان خود پرورش مي دهد.

2. خدا مردان برگزيده و رسولان خويش را از كودكي تحت نظر و تربيت خويش دارد.

3. محبت، گاهي سپر محافظتي است كه خدا به هر كس بخواهد مي دهد و ديگران را شيفته ي او مي سازد.

4. يكي از راه هاي هدايت الهي آن است كه به غير پيامبران نيز الهام مي كند.

5. به ياد نعمت ها و امدادهاي الهي در طول زندگي باشيد (تا اميدوار و سپاس گزار شويد).

***

قرآن كريم در آيات چهلم و چهل و يكم سوره ي طه به بازگرداندن موسي عليه السلام به مادرش و نجات او از چنگ فرعونيان و آزمايش هاي متعدد او و هدف از اين كارها اشاره مي كند و مي فرمايد:

40 و 41. إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَي مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنكَ إِلَي أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْنكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَي قَدَرٍ يمُوسي وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي

هنگامي كه خواهرت (در نزديكي كاخ فرعون) راه مي رفت و

مي گفت:

«آيا شما را به كسي راه نمايي كنم، كه سرپرستي آن (كودك) را عهده دار شود؟!» پس تو را به سوي مادرت باز گردانديم، تا چشمش روشن شود؛ و غمگين نگردد. و تو شخصي (از فرعونيان) را كُشتي؛ و [لي تو را از اندوه نجات داديم، و بارها تو را آزموديم. و سالياني در ميان مردم «مَدْيَن» درنگ نمودي، سپس اي موسي در (زمان) مقدّر آمدي.* و تو را براي خودم ساختم (و با مهارت پرورش دادم).

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 51

نكته ها و اشاره ها:

1. فرعون و همسرش، صندوقچه ي موسي را از آب گرفتند و به او علاقه مند شدند، به طوري كه تصميم گرفتند او را به عنوان فرزندخوانده ي خود پرورش دهند.

موسي گريه مي كرد و نياز به شير و دايه داشت؛ از اين رو به دنبال دايه فرستادند اما هر كس را آوردند، نوزاد از او شير نگرفت. در همين ميان، خواهر موسي كه در اطراف كاخ، اوضاع را زير نظر داشت، به فرعونيان پيشنهاد كرد كه دايه اي مناسب به آنها معرفي كند.

و بدين ترتيب مادرش را به آنان معرفي كرد و مادر موسي به صورت زني ناشناس به كاخ فرعون راه يافت و كودك شير او را پذيرفت و اين مادر به عنوان دايه ي موسي برگزيده شد و چشمش به فرزندش روشن و ناراحتي هايش بر طرف شد و موسي در سايه ي محبت هاي مادر با حمايت هاي مالي فرعون و همسرش پرورش يافت و بزرگ شد.

2. در اين آيه به جريان

كشته شدن يك نفر كافر ستمگر قبطي به دست موسي اشاره شده است. اين جريان هنگامي اتفاق افتاد كه يكي از بني اسرائيل با تني از ستمگران فرعوني نزاع مي كردند و موسي به حمايت فرد بني اسرائيلي برخاست و مشت محكمي بر مرد قبطي زد و ناگهان آن شخص مرد.

مأموران فرعون به تعقيب موسي پرداختند و او مخفيانه از مصر خارج شد و به مدين گريخت و در آن جا با خانواده ي شُعيب پيامبر آشنا شد و با يكي از دختران او ازدواج كرد. «1»

3. مقصود از واژه ي «قَدَر» در اين آيه، زماني است كه موسي از مدين بازگشت و در آن هنگام مقدر شده بود كه به رسالت برگزيده شود.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 52

4. به موسي خطاب شد كه خدا تو را براي خود پرورش داد تا آماده شوي و وظيفه ي سنگين رسالت را بر دوش كشي و وحي الهي را دريافت كني. «1» آري؛ خوشا به حال آنان كه خدا براي خودش پرورششان مي دهد.

مفسران برآن اند كه اين جمله محبت آميزترين سخني است كه خدا در حق موسي گفته است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از بندگان فرمان بردار خويش حمايت مي كند و ناراحتي آنان را به دست دشمنانشان بر طرف و چشم آنان را روشن مي سازد.

2. خدا كساني را كه مي خواهد برگزيند در كوره ي حوادث آب ديده مي سازد و براي خود مي پروراند.

3. رهبران الهي آماده ي آزمايش هاي الهي باشند كه خدا پيامبران را نيز امتحان مي كند.

***

قرآن كريم در آيات چهل و دوم تا چهل و چهارم سوره ي طه دستور مبارزه ي آرام، هدايت گرانه و هشدارگرانه با فرعون را صادر مي كند و مي فرمايد:

42- 44. اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِئَايتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي* اذْهَبَآ إِلَي فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَي فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَي

(اكنون) تو و برادرت با نشانه هاي (معجزه آساي) من، برويد و در ياد كردن من سستي نكنيد.* به سوي فرعون برويد، كه او طغيان كرده است.

* و [لي با او سخني نرم بگوييد؛ تا شايد او متذكّر شود، يا بهراسد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 53

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي بيست و چهارم همين سوره، آمده است كه وقتي فرمان مبارزه با فرعون صادر شده بود، موسي پس از قبول اين مبارزه خواستار آن شد كه خدا برادرش هارون را به عنوان وزير و ياور او قرار دهد و در آيه ي سي و ششم يادآور شد كه خدا خواسته ي موسي را پذيرفت و اينك در آيه ي چهل و دوم، بار ديگر از صدور فرمان مبارزه با فرعون براي موسي و هارون سخن مي گويد.

2. هارون برادر موسي در مصر بود و موسي كه از سفر مدين بازگشت، او را از مأموريت خويش آگاه ساخت و هارون بيرون شهر به استقبال برادرش رفت و از آن جا كه موافقت هارون و مأموريت او حتمي بود، اين آيات

هر دو را مخاطب ساخته است.

3. اين آيه به معجزاتي اشاره مي كند كه به موسي داده شد؛ يعني عصاي موسي، دست سفيد و معجزات ديگر كه دليلي براي اثبات حقانيّت نبوّت و وسيله اي براي مبارزه با فرعون بود.

4. خدا به موسي و هارون تأكيد كرد كه در مورد ياد خدا سستي نكنند.

اين براي تقويت روحيه ي آنان و تأكيد بر تلاش بيش تر براي انجام فرمان خداست، زيرا با سستي و تنبلي، تمام زحمات بر باد خواهد رفت.

5. در اين آيات بار ديگر تأكيد شده كه هدف اصلي حركت انقلابي موسي، مبارزه با طغيانگري فرعون بود؛ يعني اصلاح را از نقطه ي اصلي فساد آغاز كنند و با رهبران كفر مبارزه كنند؛ چون عامل اصلي بدبختي ها و عقب ماندگي هاي مردم مصر او بود.

6. ممكن بود فرعون در برابر دعوت موسي سه راه را در پيش گيرد:

الف) متذكر شود و دلايل منطقي موسي را بپذيرد و ايمان بياورد.

ب) از مجازات الهي بترسد و حد اقل با او مخالفت نكند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 54

ج) راه مخالفت و مبارزه را در پيش بگيرد، كه در اين صورت به او اتمام حجّت شده است. «1»

7. خدا به موسي عليه السلام دستور داد كه با فرعون با زباني نرم سخن بگويد تا شايد در دل او نفوذ و اثر كند و اين آموزه اي براي تمام رهبران الهي و مبلغان راه خداست كه هميشه مبارزه را با سخنان ملايم شروع كنند، حتي در صورتي كه مخالف آنها فردي سرسخت

هم چون فرعون باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اصلاح جامعه را با مبارزه ي با سردم داران كفر آغاز كنيد.

2. دعوت به راه خدا و مبارزه با طاغوت ها را با قاطعيت آغاز كنيد.

3. هدف مبارزات پيامبران، طاغوت ستيزي، بيدارگري و هشدار دادن به كفرپيشگان است.

4. با مخالفان راه خدا، با نرمي و ملاطفت سخن بگوييد تا شايد هدايت شوند، يا حد اقل دست از مخالفت بردارند.

***

قرآن كريم در آيات چهل و پنجم و چهل و ششم سوره ي طه به دل نگراني هاي موسي و هارون و دل داري آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

45 و 46. قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَآ أَوْ أَن يَطْغَي قَالَ لَاتَخَافَآ إِنَّنِي مَعَكُمَآ أَسْمَعُ وَأَرَي

(موسي و هارون) گفتند: « [اي پروردگار ما! در حقيقت ما مي ترسيم كه بر ما پيشدستي كند، يا اين كه طغيان نمايد.»* (خدا) فرمود: «نترسيد [چرا] كه من با شما هستم؛ در حالي كه مي شنوم و مي بينم.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 55

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات گفتمان خدا با موسي و هارون بيان شده است؛ گفت وگويي كه نشان دهنده ي دل مشغولي ها و نگراني هاي موسي و هارون است. آنها مي ترسند كه فرعون تسليم نشود و بيدار نگردد و هشدارها در او تأثيري نگذارد.

2. ممكن بود فرعون قبل از آن كه سخنان موسي و هارون را بشنود، پيش دستي كند

وشدت عمل به خرج دهد و آنان را بيازارد. «1»

شايد اين ترس به خاطر آن بود كه موسي قبلًا يك كافر قبطي را كشته و از مصر گريخته بود و حال كه برگشته بود ممكن بود قبل از آن كه حرفي بزند او را بازداشت كنند.

3. ممكن بود فرعون پس از شنيدن سخنان حق باز هم به سركشي خود ادامه دهد.

شايد بيان اين دل نگراني موسي و هارون به خاطر آن بود كه به خدا بگويند: احتمال شكست مأموريت وجود دارد و آنها ضامن تأثير حتمي سخنان بر فرعون نيستند.

4. خداي متعال به فرستادگان خود دل داري مي دهد كه من با شما هستم و گفتمان شما با فرعون را مي شنوم و واكنش هاي او را زير نظر دارم؛ پس نگران نباشيد كه خدايي شنوا، بينا و توانا با شما و پشتيبان شماست.

5. معيت و بودن خدا با مردم دو گونه است: يكي آن كه خدا با همه چيز و همه ي انسان ها هست، چون در همه جا هست؛ دوم اين كه همراهي خاص با برخي افراد كه به معناي امدادرساني و حمايت و همراهي لطف الهي با آنهاست.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 56

آموزه ها و پيام ها:

1. واكنش هاي احتمالي دشمن را بررسي و پيش بيني و براي آن برنامه ريزي كنيد.

2. در هر كاري كه خدا با شماست، بيمناك نباشيد (هنگامي بترسيد كه از خدا جدا شده ايد).

***

گفتگوي موسي (ع) با فرعون

قرآن كريم در آيات چهل و هفتم و چهل و هشتم سوره ي طه به پيام هاي پنج گانه ي موسي و هارون به فرعون اشاره مي كند و مي فرمايد:

47 و 48. فَأْتِيَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرءِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنكَ بِئَايَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلمُ عَلَي مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَي إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَآ أَنَّ الْعَذَابَ عَلَي مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّي

پس به سراغ او برويد و بگوييد: در واقع ما فرستادگان پروردگار توايم؛ پس بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) را با ما بفرست، و آنان را عذاب مكن؛ بيقين با نشانه اي (معجزه آسا) از جانب پروردگارت به سوي تو آمديم، و سلام بر كسي كه از هدايت پيروي كند.* در حقيقت ما به سويمان وحي شده كه: عذاب بر كسي است كه (آيات الهي را) دروغ انگارد و روي برتابد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در فرمان خدا به موسي و هارون پنج نكته وجود دارد:

اول مربوط به اصل مأموريت، دوم مربوط به محتواي مأموريت، سوم مربوط به دلايل آن، چهارم تشويق مخالفان و پنجم هشدار و تهديد مخالفان.

2. در اين آيات به موسي و هارون فرمان داده شد كه به جاي آن كه به فرعون بگويند: «ما فرستادگان پروردگارمان هستيم.»، بگويند: «ما فرستادگان پروردگار تو هستيم.» تا عواطف فرعون را برانگيزند و او را متوجه

تفسير قرآن

مهر جلد سيزدهم، ص: 57

سازند كه پروردگاري دارد، پس بدون جهت ادعاي ربوبيّت نكند.

3. هر چند مأموريت موسي مخصوص قوم بني اسرائيل نبود و او براي هدايت فرعونيان و حتي خود فرعون نيز آمده بود، اما در اين آيات بيان شده كه موسي از فرعون خواست بني اسرائيل را رها سازد و عذاب نكند؛ زيرا نجات بني اسرائيل مهم تر بود.

4. موسي و هارون با دليل و معجزه به سوي فرعون رفتند، تا او را به صورت منطقي و استدلالي دعوت كنند.

5. در اين آيات اشاره شده است كه موسي و هارون از روش تشويق و هشدار براي هدايت فرعون استفاده كردند.

نخست به او سلام و بشارت سلامتي دادند و سپس به او هشدار دادند كه هر كس آيات الهي را تكذيب كند و روي برتابد مستحق عذاب است.

6. «سلام» در اين آيات به درود يا سلامتي در دو جهان اشاره دارد.

مژده ي سلامتي و نجات از ناراحتي ها، رنج ها و عذاب هاي دردناك و مشكلات فردي و اجتماعي براي كساني كه از نور هدايت پيروي مي كنند.

7. موسي و هارون هم چون پزشكي كه به بيمار خود مژده ي سلامتي و هشدار مي دهد، به فرعون هشدار دادند كه اگر از برنامه ي الهي روي برتابد واز داروي هدايت استفاده نكند، عذاب خواهد شد. البته اين به معناي برخورد خشونت آميز با فرعون نبود، بلكه بيان اين واقعيت بود كه پي آمد تكذيب آيات الهي عذاب است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نجات ملت هاي مستضعف سرلوحه ي برنامه هاي رهبران الهي است.

2. از روش بشارت و هشدار، براي هدايت افراد استفاده كنيد.

3. هدايت دشمنان را با دليل و منطق آغاز كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 58

قرآن كريم در آيات چهل و نهم تا پنجاه و دوم سوره ي طه گفتمان موسي با فرعون را بيان مي كند و مي فرمايد:

49- 52. قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يمُوسَي قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي كُلَّ شَيْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَي قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتبٍ لَّايَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَي

(فرعون) گفت: «اي موسي، پس پروردگار شما كيست؟»* گفت:

«پروردگار ما كسي است كه به هر چيزي، آفرينشي (در خور) او عطا كرده؛ سپس راه نمايي نموده است.»* (فرعون) گفت: «پس حال گروه ها (و نسل ها) ي نخستين چيست؟!»* (موسي) گفت: «علم آن در كتابي، نزد پروردگارم است؛ پروردگارم گمراه نمي شود و فراموش نمي كند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در بين آيات قبل و اين دسته از آيات مطالبي از سرگذشت موسي بيان نكرده و مستقيماً به سراغ گفتمان موسي و فرعون رفته است.

اين روش قرآن در قصه گويي است كه معمولًا مطالب آموزنده و مهم را بيان مي كند و مطالب جزئي و غير مهم را رها مي سازد.

2. از مجموع آيات و سخنان مفسران روشن مي شود كه موسي پس از دريافت فرمان رسالت خود و وزارت هارون، همراه با دستور العمل الهي، به طرف كاخ فرعون حركت مي كند و پس از رفع مشكلات وارد كاخ او مي شود و همان مطالبي را كه خدا به او آموخته بود، به فرعون مي گويد و

معجزات خود را به او ارائه مي كند و به او بشارت و هشدار مي دهد، اما فرعون تكبّر مي ورزد و تسليم نمي شود. «1»

3. در اين آيات بيان شده كه فرعون مغرورانه با آنان رفتار كرد و حتي،

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 59

حاضر نشد بگويد: پروردگار من (كه شما مدعي آن هستيد) كيست؟ بلكه گفت: پروردگار شما كيست؟ و با زيركي پروردگار جهانيان را منكر شد و آن را خداي موسي و هارون ناميد، چون او خود را پروردگار والاتر از همه مي دانست. «1»

4. موسي در اين آيات پروردگار خود را در دو جمله ي كوتاه و با اشاره به دو اصل اساسي معرفي كرد.

نخست به آفرينش كامل موجودات و تأمين نيازمندي هاي آنان اشاره كرد و سپس به هدايت و رهبري موجودات كه اين ها همه نشانه و دليلي براي شناخت خداست.

يعني موسي به فرعون فهماند كه جهان منحصر به تو و سرزمين مصر و عصر حاضر نيست و آفريننده ي همه، پروردگار است.

5. مقصود از «هدايت» در اين جا اعم از هدايت تكويني و تشريعي است؛ يعني خدا موجودات جهان را آفريده است و وسايل و نيازمندي هاي آنها را در اختيارشان قرار داده و راه استفاده از آنها را نيز به آنان الهام كرده است و بعد از آن انسان ها را به وسيله ي پيامبران هدايت كرده و قانون و برنامه در اختيار بشر قرار داده تا به مقصد و هدف خويش برسند؛ «2» براي مثال، خدا حيوانات را آفريد و وسايل توليد مثل و

دفاع و تغذيه را در اختيار آنان گذارد، سپس به آنها آموخت كه چگونه از اين موارد استفاده كنند و از ميان آنها به انسان كه عقل دارد، وحي الهي را عنايت كرد تا با استفاده از آن وسايل و اين برنامه ي تشريعي الهي، به تكامل خويش ادامه دهد و به هدف نهايي خلقت نايل شود.

6. فرعون گفت: «پس تكليف پيشينيان ما چه مي شود؟» مفسران در مورد مقصود فرعون از اين جمله چند تفسير نموده اند:

نخست آن كه، چون موسي مخالفان توحيد را مشمول عذاب الهي

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 60

دانست، فرعون پرسيد پس چرا نسل هاي گذشته ي ما كه مشرك بودند، مشمول اين عذاب نشدند؟

دوم اين كه، چون موسي خدا را پروردگار همه ي جهانيان معرفي كرد، فرعون پرسيد پس چرا نياكان ما اين خدا را نمي پرستيدند؟ «1»

و سوم اين كه چون موسي اشاره كرد كه هركس از فرمان خدا سرپيچي كند، مجازات مي شود، فرعون تلاش كرد كه با شُبْهه پراكني، احساسات مردم را در مورد نياكان خود و بر ضد موسي برانگيزد و از اين رو پرسيد: پس تكليف نياكان ما كه مشرك شدند، چه مي شود؟

اگر موسي در برابر اين پرسش جواب منفي مي داد، مخالف عقيده ي خود سخن گفته بود و اگر جواب مثبت مي داد، مردم بر ضد او تحريك مي شدند، اما موسي با زيركي خاصي جلوي سوء استفاده ي فرعون را گرفت و به صورت كلي پاسخ داد كه «علم اين مطلب نزد پروردگار من است.»

به نظر مي رسد كه تفسير

سوم با ظاهر آيه و حالت مبارزه ي موسي و فرعون سازگارتر است.

7. در اين آيات بيان شده كه پروردگار فراموشكار نيست و نيز گمراه نمي شود؛ يعني هيچ گونه اشتباهي از او سر نمي زند و دقيقاً به حساب بندگانش رسيدگي مي نمايد و بر همه چيز احاطه ي علمي دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي آماده باشند كه به پرسش ها و شبهه پراكني هاي مخالفان پاسخ دهند و با زيركي اجازه ندهند كه مردم را عليه آنان تحريك كنند.

2. پروردگار، همه ي موجودات را هدايت تكويني و تشريعي كرده و وسايل لازم را در اختيار آنها گذاشته است و به احوال آنها احاطه ي علمي دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 61

قرآن كريم در آيات پنجاه و سوم تا پنجاه و پنجم سوره ي طه به معرفي پروردگار و بيان معاد مي پردازد و مي فرمايد:

53- 55. الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوجاً مِن نَّبَاتٍ شَتَّي كُلُواْ وَارْعَوْاْ أَنْعمَكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيتٍ لِّأُولِي النُّهَي مِنْهَا خَلَقْنكُمْ وَفِيهَا نُعيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَي

(همان) كسي كه زمين را براي شما بستري (براي استراحت) قرار داد؛ و براي شما راه هايي در آن پديد آورد؛ و از آسمان، آبي را فرو فرستاد و بدان انواع (جفت هاي) گوناگون گياهان را برآورديم.* بخوريد؛ و دام هايتان را بچرانيد؛ مسلّماً

در آن (ها) نشانه هايي براي صاحبان انديشه است.* شما را از آن (زمين) آفريديم؛ و شما را در آن باز مي گردانيم؛ و بار ديگر (در قيامت) شما را از آن بيرون مي آوريم.

نكته ها و اشاره ها:

1. روش قرآن كريم آن است كه قصه ها و سرگذشت پيامبران پيشين را بيان و در هر بخش به نتايج تربيتي و عقيدتي آن اشاره مي كند. اين آيات نيز در همين راستاست؛ يعني در آيات قبل سخنان موسي عليه السلام در مورد معرفي پروردگار بيان شد و اينك قرآن كريم در اين آيات سخنان موسي را پي مي گيرد و به معرفي كامل پروردگار مي پردازد. «1»

2. در اين آيات به چهار بخش از نعمت هاي الهي كه نشانه هاي پروردگار را در بر دارد، اشاره شده است:

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 62

الف) محل آرامش بودن زمين كه هم چون گهواره اي در حال حركت است «1» اما امنيت و آسايش سرنشينان خود را به بركت نيروي جاذبه و هواي اطراف آن فراهم مي سازد.

ب) راه هايي كه مناطق مختلف زمين را به يك ديگر پيوند مي دهد و با وجود كوه ها، درّه ها، رودها و درياها، اجازه مي دهد كه انسان به مقصد برسد.

ج) آب باران كه از آسمان فرود مي آيد و مايه ي حيات و بركات است.

د) رويش گياهان مختلف در زمين كه مواد غذايي انسان و حيوانات و بخشي از نيازهاي دارويي و پوشاكي ما را تأمين مي كند.

3. واژه ي «ازواج» مي تواند اشاره به اصناف و انواع گياهان و يا اشاره به مسئله ي زوجيّت گياهان باشد. «2»

4. «نُهي

در اصل به معناي «منع» است و در اين جا به معناي عقل و دانشي است كه انسان را از زشتي ها منع مي كند و اشاره به آن است كه تفكر و انديشه ي مسئولانه مي تواند اين واقعيات را درك كند. «3»

5. در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

بهترين شما صاحبان انديشه هستند. از ايشان پرسيدند:

صاحبان انديشه چه كساني هستند؟

حضرت فرمودند: كساني كه داراي اخلاق نيكو و عقل هاي وزين هستند و صله رحم و نيكي به پدر و مادر و كمك به فقرا، همسايگان نيازمند و يتيمان مي كنند، كساني كه گرسنگان را

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 63

سير مي نمايند و صلح را در جهان مي گسترانند، و در حالي كه مردم در خواب غفلت اند نماز برپا مي دارند. «1»

6. در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه در مورد اين آيه فرمودند:

به خدا قسم، صاحبان انديشه ما هستيم. «2»

البته روشن است كه اين گونه احاديث مصداق كامل صاحبان انديشه را بيان مي كند، ولي مطلب آيه منحصر در آنها نيست.

7. آيه ي اخير اشاره اي جالب و كامل به معاد دارد، و با تعبيري گويا و فشرده از گذشته، حال و آينده ي انسان خبر مي دهد كه همه ي شما را از خاك آفريديم و همه مي ميريد و به خاك بازمي گرديد، سپس همگي شما را بار ديگر برمي انگيزيم و حيات مجدد مي دهيم.

8. در مورد آفرينش انسان از خاك دو تفسير وجود دارد: يكي آن كه همه ي انسان ها از حضرت آدم به

وجود آمدند و او از خاك آفريده شد؛ و دوم آن كه همه ي انسان ها از مواد غذايي استفاده مي كنند كه از عناصر خاك به وجود آمده است، پس همه از خاك هستند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. پروردگار شما كسي است كه چهار نعمت بزرگ محل سكونت و آرامش، راه هاي ارتباطي، آب و فراورده هاي كشاورزي را در اختيار شما گذاشت (تا پرورش يابيد و تكامل پيدا كنيد).

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 64

2. صاحبان انديشه، نشانه هاي الهي را در زمينِ آرام و رويش گياهان و نعمت هاي خدا ببينند.

3. در گذشته، حال و آينده ي خويش بنگريد و تفكر كنيد (تا معادباور شويد).

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و ششم تا پنجاه و هشتم سوره ي طه به واكنش منفي فرعون و تهمت هاي او به موسي عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

56- 58. وَلَقَدْ أَرَيْنهُ ءَايتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَي قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يمُوسَي فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِداً لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَآ أَنتَ مَكَاناً سُويً

و بيقين تمام نشانه هاي (معجزه آساي) خود را به او نمايانديم، و [لي تكذيب كرد و سر باز زد.* (فرعون) گفت: «اي موسي! آيا به سوي ما آمده اي تا با سحر خود، ما را از سرزمينمان بيرون كني؟!* و قطعاً (هم) سحري همانند آن براي تو خواهيم آورد! پس

وعده گاهي (در) مكاني يكسان، بين ما و بين خود قرار ده كه ما و تو از آن تخلّف نكنيم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين بخش از آيات به مرحله ي ديگري از مبارزه ي موسي با فرعون اشاره شده است كه همان مرحله ي انكار، تهمت سحر زدن و فضاسازي عليه موسي است. اين روش معمولي مستكبران كفرپيشيه است كه هنگامي كه نمي توانند در برابر منطق و دلايل و معجزات پيامبران ايستادگي كنند، معجزات را انكار، و پيامبران را متّهم به جادوگري مي كنند. «1»

2. مقصود از عبارت «همه ي آيات و نشانه هاي خود را به فرعون نشان داده ايم.»، تمام معجزاتي است كه تا آن زمان از موسي هويدا شده بود،

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 65

هم چون عصا و دست سفيد و محتواي جامع دعوت كه دليل حقانيّت او بود. «1»

3. فرعونيان از قوم بني اسرائيل به عنوان بردگان خويش استفاده مي كردند و در همان حال مواظب بودند كه اين قوم، قدرتمند و آزاد نشوند، تا حكومت مصر را در خطر قرار دهند؛ از اين رو گاهي پسران بني اسرائيل را مي كشتند.

و اكنون كه موسي براي آزادسازي بني اسرائيل آمده بود، فرعون اين مطلب را خطري براي كشور به شمار آورد.

4. فرعون در تهمت دوم خود به موسي گفت: تو قصد براندازي و توطئه داري و مي خواهي ما را از ميهنمان بيرون كني. اين همان حربه اي است كه همه ي طاغوت ها و استعمارگران در طول تاريخ از آن استفاده مي كنند؛ يعني هرگاه خود را در مقابل مخالفانشان عاجز مي بينند، به

فضاسازي و تحريك مردم روي مي آورند و بهانه ي تهديد كشور را پيش مي كشند و مخالفان را به توطئه ي براندازي و خيانت به مردم و ميهن متّهم مي كنند تا با استفاده از احساسات ميهن دوستانه ي مردم آنان را عليه مخالفان خويش تحريك كنند.

5. فرعون نخست موسي را متّهم به جادوگري كرد و بلافاصله او را به مبارزه با ساحران دربار دعوت نمود؛ يعني اولًا، مقام موسي را از نبوت به جادوگري تنزّل داد و ثانياً، عملًا او را به مبارزه با جادوگران كشاند تا به مردم نشان دهد كه او نيز هم چون بقيه ي ساحران است.

فرعون چنان با زرنگي و سرعت اين مطالب را بيان كرد كه موسي چاره اي جز قبول نداشت.

6. فرعون، براي مبارزه ي جادوگران، «مكان سوّي» را پيشنهاد كرد.

مقصود او آن بود كه فاصله ي موسي و فرعون نسبت به آن مكان و يا فاصله اش نسبت به مردم شهر يكسان باشد؛ يعني محلي در مركز شهر باشد و يا اين كه

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 66

سرزميني مسطح باشد كه همگان بر آن اشراف دارند.

البته ممكن است همه ي اين معاني مقصود اين تعبير باشد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي مستكبران، اگر همه ي نشانه ها و معجزات الهي را ببينند، باز هم ايمان نمي آورند.

2. روش طاغوت ها، فضاسازي و تهمت زدن به مردان الهي است (پس شيوه هاي آنها را بشناسيد و براي پاسخ گويي آماده شويد).

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و نهم و شصتم سوره ي طه به تعيين زمان مبارزه ي موسي با جادوگران وتلاش فرعون اشاره مي كند و مي فرمايد:

59 و 60. قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحيً* فَتَوَلَّي فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَي

(موسي) گفت: «وعده گاه شما روز آرايش (: عيد) باشد؛ و (روزي) كه مردم نيمروز گردآوري شوند.»* و فرعون (از آن مجلس) روي برتافت و نقشه (ها) يش را جمع كرد؛ سپس آمد.

نكته ها و اشاره ها:

1. موسي با كمال خون سردي روز تعطيلي را براي مبارزه با ساحران تعيين كرد تا همه ي مردم بتوانند در صحنه حاضر شوند.

2. مقصود از «روز زينت» روز عيدي بود كه ما دقيقاً زمان آن را نمي دانيم، ولي در آن روز، مردم كار و كسب خود را تعطيل مي كردند و آماده ي شركت در مجالس مي شدند.

3. در اين آيات بيان شده كه فرعون نيرنگ ها و طرح هاي خود را جمع آوري كرد و در روز موعود به صحنه آورد، اما در سوره ي اعراف و شعراء اين قطعه ي تاريخي توضيح داده شد كه فرعون پس از جدا شدن از موسي،

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 67

جلساتي با مشاوران خود تشكيل داد و از سراسر مصر جادوگران را فراخواند و به آنها وعده ي پاداش فراوان داد تا با موسي مبارزه كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي از مبارزه با طاغوت ها و جادوگران خرافه پرست بيمناك نشوند و مردانه به ميدان بيايند.

2. ابتكار عمل را از دشمن بگيريد و براي مبارزه

با خرافه پرستان و براي افشاي آنها، روزي را انتخاب كنيد كه بتوانيد مستقيم با مردم روبه رو شويد.

3. طاغوت ها براي مبارزه با حق پرستان، با تمام وجود به صحنه مي آيند (پس شما نيز آماده شويد).

***

قرآن كريم در آيات شصت و يكم تا شصت و چهارم سوره ي طه به سخنان بيدارگرانه ي موسي با ساحران و تزلزل آنها و تلاش متّحد فرعونيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

61- 64. قَالَ لَهُم مُّوسَي وَيْلَكُمْ لَاتَفْتَرُواْ عَلَي اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُم بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَي فَتَنزَعُواْ أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَي قَالُواْ إِنْ هذَانِ لَسحِرنِ يُريدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَريقَتِكُمُ الْمُثْلَي فَأَجْمِعُواْ كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُواْ صَفّاً وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَي

موسي به آن (ساحر) ان گفت: «واي بر شما! دروغ بر خدا نبنديد، كه شما را با عذابي ريشه كن مي سازد؛ و بيقين كسي كه [بر خدا دروغ بست، نوميد گشت.»* و (ساحران) در مورد كارشان بين خود به نزاع برخاستند؛ و رازگويي (خود) را پنهان مي داشتند.* (فرعونيان) گفتند:

«مسلماً اين دو، ساحراني هستند كه مي خواهند با سحرشان شما را از سرزمينتان بيرون كنند و مذهب نمونه ي شما را از بين ببرند.* پس نقشه (ها) يتان را جمع آوري كنيد، سپس در صفي (واحد به ميدان) آييد، و بيقين امروز كسي كه برتر شود، رستگار (و پيروز) شده است.»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 68

نكته ها و اشاره ها:

1. در روز مبارزه ي موسي با ساحران سه گروه در ميدان بودند: جادوگران كه طبق نقل مفسران، تعداد آنان بين 72 تا 400 نفر يا بيش تر بوده است، «1» فرعون و اطرافيان او و مردم تماشاچي؛ اما در طرف مقابل، فقط موسي و هارون بودند.

2. موسي نخست با سخناني بيدارگرانه، ضربه اي كوبنده بر وجدان جادوگران زد و گروهي از آنان را از خواب غفلت بيدار ساخت. او به آنان يادآور شد كه اگر كسي براي خدا شريك قايل شود و به فرستاده ي او نسبت سحر دهد و فرعون را معبود خود بپندارد، مسلماً زيان كرده و گرفتار عذاب الهي مي شود.

3. سخنان بيدار گرانه ي موسي، قاطعيت، وقار و سادگي او چنان بر دل ها اثر كرد كه در صحنه ي مبارزه ولوله اي افتاد و گروهي از ساحران در مورد موسي به ترديد افتادند و در گوشي به هم ديگر مي گفتند شايد او پيامبر باشد. «2»

4. طرف داران فرعون پس از آن كه ترديد و كشمكش ساحران را ديدند، به تقويت روحيه و تحريك آنان پرداختند و بار ديگر تهمت جادوگري به موسي و هارون زدند و حسّ ميهن دوستي ساحران را تحريك كردند.

5. در اين آيات بيان شده كه فرعونيان در اين جا سه تهمت به موسي و هارون زدند: نخست آن كه گفتند: آنان جادوگرند؛ دوم آن كه گفتند: آنها مي خواهند شما را از ميهنتان بيرون كنند و سوم آن كه آنها مي خواهند آيين عالي شما را از ميان ببرند و با مقدّسات شما بازي كنند.

6. در اين آيات بيان شده كه فرعونيان به ساحران گفتند: «در صف واحدي قرار گيريد و

اتحاد خود را حفظ كنيد.» چرا كه مي دانستند اين اتحاد رمز پيروزي است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 69

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس بر خدا دروغ بندد، در نهايت گرفتار شكست و نااميدي و زيانكاري مي شود.

2. هشدارهاي الهي را بيان كنيد، كه ممكن است در دل برخي از مخالفان حق اثر كند و آنها را بيدار سازد.

3. طاغوتيان از شيوه هاي تحريك حسّ ميهن دوستي و تهمت مخالفت با آيين و جادوگري استفاده مي كنند (پس براي مقابله با آنان آماده باشيد).

4. اهل باطل آيين خود را عالي و نمونه مي خوانند و در صف واحد با شما مبارزه مي كنند (پس شما نيز در دين حق متحد باشيد).

***

حقيقت سحر چيست؟

قرآن كريم در آيات شصت و پنجم و شصت و ششم سوره ي طه به مبارزه ي موسي و جادوگران و سحر خيال انگيز آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

65 و 66. قَالُواْ يمُوسَي إِمَّآ أَن تُلْقِيَ وَإِمَّآ أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَي قَالَ بَلْ أَلْقُواْ فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَي

(ساحران) گفتند: «اي موسي! يا اين كه (تو اول عصايت را) مي افكني، و يا اين كه (ما) نخستين كسي باشيم كه مي اندازيم؟!»* (موسي) گفت:

«بلكه (شما) بيفكنيد.» و ناگهان ريسمان هايشان و عصاهاي آنان بر اثر سحرشان در خيال او (چنان) مي نمود، كه آنها در جنب وجوشند!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اثر سخنان تحريك آميز فرعونيان و تهمت هاي آنها، جادوگران همگي مصمم شدند كه با موسي مبارزه كنند و از اين رو به او پيشنهاد كردند كه مبارزه شروع شود.

2. ساحران به موسي پيشنهاد كردند كه نخست او شروع كند و گرنه آنها

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 70

شروع كنند. اين پيشنهاد جادوگران يا به خاطر آن بود كه اعتماد به نفس خود را در برابر مردم اظهار كنند و بگويند كه ما آن قدر توانمنديم كه براي ما تفاوتي ندارد كه چه كسي شروع كند و يا اين براي احترام به موسي عليه السلام بود.

برخي از مفسران معتقدند كه همين احترام آنها به موسي بعداً زمينه ساز هدايت و نجات آنان شد و از اين رو توفيق پيدا كردند كه ايمان بياورند. «1»

3. موسي عليه السلام به ساحران گفت اول آنها وسايل سحرشان را بيندازند؛ چون اولًا او به پيروزي خود اطمينان داشت؛ ثانياً، مي دانست كه معمولًا در اين مبارزات كسي پيروز مي شود كه پيشقدم نمي شود.

و ثالثاً، اين دعوت موسي از ساحران مقدمه ي آشكار شدن حق بود و اين مقدمه واجب به شمار مي آمد.

4. ساحران زياد بودند و عصاها و طناب هاي زيادي داشتند كه مواد شيميايي هم چون جيوه داخل آنها ريخته بودند كه در اثر حرارت به نظر مي رسيد كه حركت مي كنند و يك باره همه ي اين ها را به وسط ميدان

انداختند و صحنه ي عجيب، وحشت آور و خيال انگيزي را به وجود آوردند و غريو شادي فرعونيان برخاست و گروهي از وحشت فرياد زدند و خود را عقب كشيدند.

5. «سحر» در اصل به معناي هر كار و چيز لطيف و دقيق است كه خاستگاهش پنهان باشد، اما در اصطلاح به كارهاي خارق العاده اي مي گويند كه با استفاده از وسايل مختلفي انجام مي گيرد؛ گاهي به صورت نيرنگ و چشم بندي و تردستي و گاهي همراه با تلقين است و گاهي با استفاده از خواص فيزيكي و شيميايي برخي اجسام و گاهي از طريق ارتباط با شيطان ها و جن ها. «2»

البته سحر از نظر اسلام ممنوع و از گناهان كبيره به شمار مي آيد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 71

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر به مردان الهي احترام بگذاريد، زمينه ساز توفيق و هدايت شما مي شود.

2. برخي اقسام جادوگري نوعي خيال انگيزي است كه با استفاده از نيرنگ صورت مي گيرد (پس فريب ساحران را نخوريد).

***

قرآن كريم در آيات شصت و هفتم و شصت و هشتم سوره ي طه به بيمناك شدن موسي و دل داري خدا به او اشاره مي كند و مي فرمايد:

67 و 68. فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَي قُلْنَا لَاتَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَي

و موسي در دل خود ترسي احساس كرد (كه مبادا مردم گمراه شوند.)* گفتيم: «نترس، كه تنها تو برتري.

نكته ها و اشاره ها:

1.

«أوجَسَ» در اصل به معناي صداي پنهان است و در اين جا به معناي احساس پنهاني و دورني است و از تعبيرات آيه استفاده مي شود كه ترس موسي، سطحي و اندك بوده است. «1»

2. موسي با اين كه پيامبر الهي بود، اما ترسيد، ولي ترس او از صحنه ي رعب انگيز جادوگري نبود، بلكه او بيمناك بود كه مبادا مردم تحت تأثير اين صحنه واقع شوند و جذب فرعونيان شوند، به طوري كه بازگرداندن آنها آسان نباشد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 72

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي (نگران سرنوشت مردم خود باشند، ولي) از دشمن نهراسند.

2. مأموران و فرستادگان الهي در نهايت پيروز مي شوند.

***

قرآن كريم در آيه ي شصت و نهم سوره ي طه به معجزه ي عصاي موسي و شكست ساحران اشاره مي كند و مي فرمايد:

69. وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُواْ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيْدُ سحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَي

و آنچه را در دست راستت هست بيفكن، تا آنچه را با زيركي ساخته اند به سرعت ببلعد؛ در حقيقت آنچه را بازيركي ساخته اند، نيرنگ جادوگر است؛ و ساحر هر كجا آيد رستگار (و پيروز) نخواهد شد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه مي گويد «به موسي گفتيم آنچه را در دست راست داري بيفكن.»، و مستقيماً نفرمود كه عصاي خودت را بيفكن. اين تعبيرات شايد به عنوان بي اعتنايي به عصا باشد؛

يعني عصا بودن مهم نيست، مهم اراده و فرمان خداست كه اگر او اراده كند هر چه در دست داري معجزه آسا و با سرعت و مهارت، افسون هاي ساحران را مي ربايد و مي بلعد. «1»

2. در اين آيه به يكي از تفاوت هاي معجزه با سحر، يعني قابل شكست بودن سحر اشاره شده است. معجزه با سحر تفاوت هاي عمده اي دارد كه عبارت اند از:

الف) معجزه شكست ناپذير است، ولي سحر مغلوب جادوي قوي تر

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 73

از خود واقع مي شود.

ب) جادو متكي به نيروي محدود انسان است، اما معجزه بر قدرت بي پايان الهي تكيه دارد.

ج) سحر، بر اساس تمرين و آموزش به دست مي آيد، اما معجزه اين گونه نيست.

د) ساحران نمي توانند بر اساس پيشنهاد مردم كاري بكنند بلكه بر اساس تمرين هاي قبلي خود عمل مي كنند، اما پيامبران معجزات مهمي در پاسخ مردم حق طلب مي آورند.

ه) سحر بر اساس نيرنگ و از افراد منحرف صادر مي شود، اما معجزه بر اساس راستي و از افراد پاك صادر مي شود. «1»

3. در اين آيه به اين قانون كلي اشاره شده است كه ساحران در هر كجا باشند پيروز نخواهند شد؛ چون جادوي آنان متكي بر نيروي محدود انساني و بر اساس نيرنگ و باطل استوار است و سرانجامِ باطل شكست است.

4. مخالفان دين، با نيرنگ سحر به جنگ پيامبران مي آمدند و با زيركي در تصورات و خيالات مردم نفوذ مي كردند و آنها را فريب مي داند، اما سرانجام شكست مي خوردند.

5. در اين آيه از واژه ي «صَنَعُوا» براي سحر استفاده شده است؛

يعني سحر نوعي صنعت و كار است كه با زيركي ساخته و پرداخته مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. جادو و جادوگري، همواره محكوم به شكست است.

2. با امداد الهي، با افسون ها مقابله كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 74

قرآن كريم در آيات هفتادم و هفتاد و يكم سوره ي طه به ايمان آوردن ساحران و تهديدات فرعون نسبت به آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

70 و 71. فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قَالُواْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هرُونَ وَمُوسَي قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ ءَاذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلفٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَآ أَشَدُّ عَذَاباً وَأَبْقَي

(عصاي موسي افسون ها را بلعيد،) و ساحران سجده كنان (به زمين) در افتاده، گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسي ايمان آورديم.»* (فرعون) گفت: « [آيا] پيش از آن كه به شما رخصت دهم به او ايمان آورديد؟! قطعاً او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است؛ پس حتماً دستانتان و پاهايتان را بر خلاف (يكديگر) قطع مي كنم؛ و قطعاً شما را بر تنه هاي درختان خرما به دار مي آويزم؛ و حتماً خواهيد دانست كه عذاب كدام يك از ما شديدتر و پايدارتر است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. وقتي موسي عصاي خود را به فرمان خدا افكند، به مار اژدها گونه اي تبديل شد و تمام وسايل جادوگري ساحران را به سرعت

بلعيد و غوغايي ميان مردم برخاست و فرعون و فرعونيان تعجب كردند و وحشت زده شدند.

اما ساحران كه متخصص جادوگري بودند و تفاوت معجزه و سحر را مي دانستند، متوجه شدند كه اين معجزه ي موسي است و او پيامبر خداست؛ از اين رو بلافاصله ايمان آوردند و به سجده افتادند.

2. ساحران گذشته كه مؤمنان جديد بودند، نه تنها به ايمان خود اعتراف كردند، بلكه اعلام كردند كه پروردگار موسي و هارون را قبول دارند، تا اگر كسي به خاطر كارهاي آنان گمراه و به موسي و هارون بد بين شده است، متوجه شود و باز گردد و مسئوليتي بر دوش آنان نماند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 75

3. ايمان آوردن ساحران ضربه ي سنگيني بر پيكر فرعون بود؛ چون كساني كه از سراسر كشور براي مبارزه با موسي گردآورده بود، خود در صف اول ياران موسي قرار گرفتند، از اين رو سخت برآشفت و واكنش شتاب زده اي از خود نشان داد و دست به تهمت و تهديد زد.

4. فرعون گفت: چرا قبل از آن كه من به شما رخصت دهم، به خداي موسي ايمان آورديد؟! اين جمله ي فرعون نشان مي دهد كه او مدعي بود كه نه تنها بر مال و جان مردم حكومت دارد، بلكه بر فكر و روح و قلب آنان نيز حاكم است.

5. فرعون به موسي تهمت جديدي زد و گفت: «او استاد شماست» و اين نوعي تهمت به افراد تازه ايمان آورده نيز به شمار مي آمد.

هر چند فرعون خود مي دانست كه

چنين مطلبي صحت ندارد و اگر موسي استاد ساحران بود در همه ي مصر شناخته مي شد، اما اين را براي آن گفت كه زمينه ي تهديدها و مجازات هاي بعدي را فراهم سازد.

6. قبلًا موسي ساحران را تهديد كرده بود كه اگر بر خدا دروغ ببنديد، شما را مجازات مي كند و حال فرعون گفت: «من دست و پاي شما را قطع مي كنم و شما را بر درختان نخل آويزان مي كنم، تا بدانيد كه عذاب من يا عذاب خداي موسي كدام يك دردناك تر و پايدارتر است.»

7. مجازاتي كه فرعون انتخاب كرد، يعني قطع كردن دست راست و پاي چپ و بر عكس و نيز آويزان كردن از درختان نخل، براي آن بود كه در اين حالات افراد ديرتر مي مردند و اين نوع اعدام دردناك تر و شكنجه آورتر بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. افراد متخصص، معجزات الهي را زودتر تشخيص مي دهند و ايمان مي آورند.

2. جبّاران در برابر منطق رهبران الهي و ايمان آوردن آزادانه ي مردم، به تهمت و تهديد روي مي آورند و با خشونت و قساوت برخورد مي كنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 76

قرآن كريم در آيات هفتاد و دوم و هفتاد و سوم سوره ي طه پاسخ كوبنده ي ساحران به فرعون را بيان مي كند و اميد و ايمان محكم آنان را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

72 و 73. قَالُواْ لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَي مَا جَآءَنَا مِنَ

الْبَيِّنتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَآ أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هذِهِ الْحَيَوةَ الدُّنْيَآ* إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطينَا وَمَآ أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَي

(ساحران) گفتند: «تو را بر دليل هاي روشن (معجزه آسا) كه براي ما آمده و كسي كه ما را آفريده، بر نمي گزينيم (و ترجيح نمي دهيم.) پس بر اساس آنچه تو داوري مي كني، حكم نما، [چرا كه تنها، در اين زندگي پست (دنيا) حكم مي راني.* در حقيقت ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا خطاهاي ما و آنچه را از سحر، كه بر آن وادارمان كردي، بر ما بيامرزد؛ و خدا بهتر و پايدارتر است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. ساحران مؤمن شده در اين جملات پاسخ كوبنده اي به فرعون دادند و اشاره كردند كه

اولًا، ما اين هدايتي را كه يافته ايم با هيچ چيز معاوضه نمي كنيم؛

ثانياً، از تهديدات تو هراسي نداريم؛

و ثالثاً، قلمرو حكومت تو همين دنياي زودگذر است.

2. ساحران مؤمن شده، با اين جملات ثابت كردند كه از تهديدهاي فرعون مرعوب نشده اند و ايمان آنها بسيار محكم است. اين شايد به خاطر آن بود كه آن ساحران متخصص در فن سحر بودند و تفاوت سحر و معجزه را به خوبي درك مي كردند و لذا ايمانشان آگاهانه و قاطعانه بود.

3. در اين آيات بيان شده كه هدف ساحران از ايمان آوردن پاك شدن از خطاها و گناه جادوگري است؛ يعني آنها مي خواستند زندگي آلوده ي گذشته ي خود را رها سازند و راه سعادت را در پيش بگيرند.

تفسير قرآن مهر جلد

سيزدهم، ص: 77

4. ساحران با اكراه و تحميل فرعون به مبارزه ي موسي آمده بودند «1» و رضايت باطني به اين كار نداشتند، به ويژه هنگامي كه موسي در روز مقابله سخناني گفت و آنان را به ترديد انداخت و حتي در ميانشان تنازع شد، «2» ولي مأموران فرعون باز هم آنان را به صحنه ي مبارزه با موسي بازگرداندند.

البته مأموران فرعون براي تشويق ساحران جايزه و پاداش هم تعيين مي كردند، ولي اين مطلب منافاتي با اجبار ساحران نداشت.

5. «فَطَر» در اين آيه ممكن است سوگند و يا عطف به جمله ي قبل باشد؛ يعني: «ما هرگز تو را بر دلايل روشن و بر خدايي كه ما را آفريده است مقدم نخواهيم داشت.»

البته برخي از مفسران با ترجيح معناي اول اين واژه را اشاره به فطرت توحيدي نيز دانسته اند. «3»

6. از مجموع اين آيات و ايمان آوردن آزادانه و قاطعانه ي ساحران در حضور فرعون استفاده مي شود كه انسان داراي اراده اي آزاد و انقلابي است كه محيط نمي تواند چيزي را بر او تحميل كند و جبر محيط افسانه اي بيش نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. آگاهي سرچشمه ي ايمان محكم مي شود.

2. در برابر دلايل منطقي و روشن تسليم شويد و فرمان سلطان را بر

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 78

برهان مقدم نكنيد.

3. مخالفان دين با ايمان آوردن، خطاهاي گذشته ي خود را جبران كنند تا مشمول آمرزش الهي شوند.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و چهارم تا هفتاد و ششم سوره ي طه به فرجام عذاب آلود خلافكاران و عاقبت نيك مؤمنان شايسته كردار اشاره مي كند و مي فرمايد:

74- 76. إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَايَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَي وَمَن يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصلِحتِ فَأُوْلئِكَ لَهُمُ الدَّرَجتُ الْعُلَي جَنتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ خلِدِينَ فِيهَا وَذلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّي

كه هر كس خلافكار به محضر پروردگارش آيد، پس در واقع جهنّم براي اوست؛ در حالي كه در آن جا نه مي ميرد و نه (در خوشي) زنده مي ماند.

* و هر كس به محضر او آيد، در حالي كه مؤمن است [و كارهاي شايسته انجام داده باشد، پس آنان، رتبه هاي عالي براي شان (آماده) است.* (همان) بوستان هاي (ويژه بهشتِ) ماندگار، كه نهرها از زير [درختان]- ش روان است، در حالي كه در آن جا ماندگارند؛ و اين پاداش كسي است كه پاك شود (و رشد نمايد).

نكته ها و اشاره ها:

1. اين سه آيه ممكن است ادامه ي سخنان ساحرانِ مؤمن شده و يا مطالب مستقلي از طرف خدا براي تكميل مطالب ساحر باشد.

البته مطالب اين سه آيه و شرحي كه درباره ي سرگذشت مؤمنان و خلافكاران بيان شده، مطالبي عالي است و بعيد است ساحران در اين مدت كوتاهي كه ايمان آوردند از اين علوم اطلاع يافته باشند، مگر آن كه خدا به آنها الهام كرده و بر زبانشان جاري ساخته باشد. «1»

2. اين آيه مؤمنان را در برابر مجرمان قرار داد و فرجام آنان را مقايسه كرد. از اين مقابله روشن مي شود كه مقصود از مجرمان در اين آيه، خلافكاران بي ايمان

هستند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 79

3. مجرمان در دوزخ در ميان مرگ و زندگي دست و پا مي زنند و حيات آنها از مرگ نيز تلخ تر است.

4. در اين آيات نيز قرآن از روش مقايسه و مقابله ي دو گروه استفاده كرده و اين يكي از روش هاي تربيتي قرآن است كه با تصوير سرنوشت مؤمنان و غيرمؤمنان، مردم را بر سر دوراهي انتخاب قرار مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام نيك مؤمنان و فرجام عذاب آلود مجرمان روشن است (پس شما بنگريد كه كدام راه را انتخاب كرده ايد).

2. پاداش مؤمنان پاك و رشديافته درجات عالي و بهشت جاودان است.

3. اگر بهشت ويژه مي خواهيد، خودتان را تزكيه كنيد.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و هفتم تا هفتاد و نهم سوره ي طه به نجات بني اسرائيل و غرق شدن فرعونيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

77- 79. وَلَقَدْ أَوْحَيْنَآ إِلَي مُوسَي أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لَاتَخفُ دَرَكاً وَلَا تَخْشَي فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ* وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَي

و در حقيقت به موسي وحي كرديم كه: «بندگانم را (از مصر) شبانه حركت ده؛ و براي آنان راهي خشك در دريا بزن؛ در حالي كه از تعقيب (فرعونيان) نمي ترسي و (از غرق شدن نيز) نمي هراسي.»* و فرعون با لشكريانش آنان را دنبال كردند، و دريا آنان را

فرا گرفت؛ با آن چنان (امواجي كه) آنها را پوشانيد.* و فرعون قومش را گمراه كرد؛ و راه نمايي نكرد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 80

نكته ها و اشاره ها:

1. وقتي موسي بر ساحران پيروز شد و حقانيّت او آشكار گشت، بسياري از مردم دين يهود را پذيرفتند، ولي اكثريت قبطيان كه پيرو فرعون بودند، روي برتافتند و مبارزه ي اكثريت با اقليت حق طلب آغاز شد، و حوادث تلخ و شيريني به وجود آمد تا اين كه خدا به موسي فرمان داد به همراه بني اسرائيل از مصر به طرف صحراي سينا و فلسطين حركت كند. او شبانه به راه افتاد و فرعون نيز با لشكريانش به تعقيب آنها پرداخت تا اين كه به كنار دريا رسيدند «1» و در محاصره ي لشكر دشمن و آب قرار گرفتند؛ پس خدا فرمان داد كه موسي به صورت معجزه، راهي در ميان دريا بگشايد و بني اسرائيل را از آن عبور دهد. پس از ورود بني اسرائيل در آن راه، فرعون و لشكرش نيز بدون توجه به اين معجزه ي بزرگ موسي، به تعقيب بني اسرائيل پرداختند و وارد آن راه در كف دريا شدند. اين هنگامي بود كه بني اسرائيل از طرف ديگر دريا خارج شدند و ناگهان فرمان الهي براي هلاكت فرعون و فرعونيان فرارسيد و همگي در زير امواج خروشان دريا پنهان شدند تا درس عبرتي براي همه ي طاغوت ها در همه ي اعصار باشد. «2»

2. راهي كه در وسط دريا گشوده شد، كاملًا خشك شده بود تا اين كه بني

اسرائيل، به صورت مطمئن در آن گام نهند.

بنابراين، ممكن است مقصود از جمله ي «از دَرَك «3» نترس» اين باشد كه از محاصره ي فرعونيان نترس. «4»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 81

4. در اين آيات بيان شده كه فرعون نه تنها قوم خويش را گمراه ساخت، بلكه بعد از مشاهده ي معجزات الهي و گشوده شدن آب دريا و پي بردن به اشتباه خود نيز تلاش نكرد بار ديگر بني اسرائيل را هدايت كند «1» و بر اشتباه خود اصرار ورزيد و لجاجت كرد و آنها را به ميان امواج رودخانه برد و همه را هلاك ساخت. «2»

اين يكي از تفاوت هاي رهبران حق و باطل است كه رهبران حق اگر در رهبري خويش اشتباه كردند بدان اقرار مي كنند و مردم را آگاه مي سازند و آنها را از راه انحرافي به راه حق باز مي گردانند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در نهايت، خدا بندگان خود را نجات مي دهد و دشمنان خود را هلاك مي سازد.

2. رهبر باطل گرا، مردم را به سوي گمراهي مي كشاند و (پس از توجه به اشتباه خود، باز هم) آنها را هدايت نمي كند.

3. از هلاكت فرعونيان درس عبرت بگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي هشتادم سوره ي طه نعمت هاي خدا را بر بني اسرائيل برمي شمارد و مي فرمايد:

80. يبَنِي إِسْرءِيلَ قَدْ أَنجَيْنكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوعَدْنكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَي

اي بني اسرائيل (:

فرزندان يعقوب) بيقين شما را از (چنگ) دشمنتان نجات بخشيديم؛ و در طرف راست (كوه) طور، با شما وعده گذاشتيم، و

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 82

خوراكي [عسل مانند،] و مرغاني [بلدرچين گونه بر شما فرستاديم؛

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه اولين نعمت را آزادي و رهايي ملت بني اسرائيل اعلام مي كند؛ زيرا رهايي از چنگ مستكبران و سلطه طلبان و كسب استقلال و آزادي، اساس هر گونه فعاليت مثبت است.

2. اين آيه دومين نعمت را نعمت مكان معنوي معرفي كرده است كه بني اسرائيل را به كنار راست كوه مقدس طور دعوت كردند. اين مطلب اشاره به ميعادگاه طور است كه موسي به همراه گروهي از بني اسرائيل به آن ميعادگاه رفتند و الواح تورات به موسي عليه السلام نازل شد و جلوه ي خاص خدا را مشاهده كردند. «1»

3. سومين نعمت الهي كه در اين آيه بيان شده، نعمت غذاي نيكوست كه براي بني اسرائيل آماده شده بود. «مَن» و «سَلوي اشاره به دو غذاي خوشمزه و نيروبخش است كه يكي شبيه عسل طبيعي و دوم گوشت نوعي پرنده شبيه بلدرچين بود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. به ياد نعمت هاي الهي باشيد (تا سپاس آنها را به جا آوريد.)

2. مهم ترين نعمت هاي الهي بر يك ملت نعمت آزادي، معنويت و غذاي نيكوست.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 83

قرآن كريم در آيات هشتاد و يكم و هشتاد و دوم سوره ي طه با دادن هشدار به طغيانگران بني اسرائيل و مژده به مؤمنان شايسته كار، مي فرمايد:

81 و 82. كُلُواْ مِن طَيِّبتِ مَا رَزَقْنكُمْ وَلَا تَطْغَوْاْ فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَي وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صلِحاً ثُمَّ اهْتَدَي

(و گفتيم:) از [خوراكي هاي پاكيزه (از) آنچه به شما روزي داده ايم، بخوريد، و در (مورد) آن طغيان مَكنيد، كه خشم من بر شما روا مي شود و هر كس خشم من بر او روا شود، پس يقيناً سقوط مي كند.* و قطعاً من بسيار آمرزنده هستم كسي را كه توبه كند و ايمان آورد، و [كار] شايسته انجام دهد، سپس راه يابد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه فرمان داده شده كه از نعمت هاي پاكيزه ي الهي بخوريد و در مورد آنها طغيان نكنيد. مقصود از طغيان در نعمت ها آن است كه انسان آنها را در راه سعادت خود و اطاعت پروردگار استفاده نكند و وسيله اي براي ناسپاسي و گناه و گردن كشي قرار دهد.

2. «هَوي در اصل به معناي سقوط از بلندي است كه معمولًا نتيجه اش نابودي است و در اين جا مقصود آن است كه هر كس مورد خشم خدا واقع شود، از مقام قُرب الهي و درگاه او رانده مي شود كه اين سقوط مقامي است.

3. در اين آيات دو قانون كلي بيان شده است:

نخست اين كه، هر كس مورد خشم خدا واقع شود سقوط مي كند.

و

دوم آن كه هر كس بازگردد و هدايت را برگزيند و شايسته كار شود، و ايمان آورد، مشمول آمرزش الهي مي شود.

4. در آيه ي دوم چهار شرط براي آمرزش گردن كشان گناهكار بيان شده است:

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 84

الف) بازگشت به سوي خدا و توبه كردن از گذشته كه شست وشوي روح انسان را در پي دارد؛

ب) تابيدن نور ايمان در دل انسان؛

ج) شكوفا شدن ايمان به وسيله ي كردار شايسته؛

د) پايدار ماندن بر راه هدايت و پذيرش ره نمود رهبران الهي.

5. هدايتي كه در آيه ي اخير بيان شده است، مرحله اي پس از ايمان و عمل صالح است. مفسران قرآن در اين مورد چند ديدگاه دارند:

برخي برآن اند كه مقصود از اين هدايت، همان پايداري بر راه ايمان و كردار شايسته است كه انسان توبه كار بار ديگر به قلمرو گناه بازنگردد.

و برخي ديگر از مفسران برآن اند كه واژه ي هدايت در اين جا اشاره به پذيرش ولايت رهبران الهي است كه در زماني موسي عليه السلام و در زماني ديگر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و امامان اهل بيت عليهم السلام رهبر جامعه هستند كه يكي از اركان دين است.

البته اين دو تفسير با هم ديگر منافاتي ندارند، بلكه لازم و ملزوم هم ديگرند.

6. در برخي از احاديث از امام باقر عليه السلام روايت شده كه مقصود از اين هدايت، همان ولايت اهل بيت عليهم السلام است؛ سپس افزودند:

به خدا سوگند! اگر كسي تمام عمر خود را در ميان ركن و مقام (نزديك كعبه) عبادت كند،

سپس از دنيا برود، در حالي كه ولايت ما را نپذيرفته باشد، خدا او را با صورت در آتش خواهد افكند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 85

البته مضمون اين حديث از طريق اهل سنت نيز حكايت شده است «1» و مقصود همان است كه در هر زماني ولايت پيامبر و امام بر حق، شرط قبولي اعمال مؤمنان و آمرزش آنهاست و پيروي نكردن از ولايت رهبران الهي سبب انحراف مردم مي شود، همان طور كه بني اسرائيل به گوساله پرستي افتادند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از غذاهاي پاكيزه بخوريد (و سپاس خداي آفريننده ي آنها را به جا آوريد) و راه ناسپاسي و طغيان نپيماييد.

2. طغيانگران مورد خشم خدا قرار مي گيرند و سقوط مي كنند.

3. آمرزش گناهكاران چهار شرط دارد: توبه، ايمان، كردار شايسته و پذيرش هدايت (وليّ خدا).

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 86

غوغاي سامري

قرآن كريم در آيات هشتاد و سوم تا هشتاد و پنجم سوره ي طه به گفتمان خدا با موسي و عشق او به مناجات پروردگار و آگاه كردن موسي از فتنه ي سامري

اشاره مي كند و مي فرمايد:

83- 85. وَمَآ أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يمُوسَي قَالَ هُمْ أُوْلَآءِ عَلَي أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَي قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُ

اي موسي! چه چيز تو را نسبت به قومت به عجله وا داشت؟* (موسي) گفت: «آنان همانهايي هستند كه در پي منند؛ و به سوي تو شتافتم، پروردگارا، تا خشنود شوي.»* (خدا) فرمود: «پس ما قطعاً قومت را بعد از تو، آزموديم و سامري، آنان را گمراه ساخت.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دوره ي مهمي از زندگي موسي و بني اسرائيل اشاره شده است؛ يعني هنگامي كه موسي با بني اسرائيل از چنگ فرعونيان رهايي يافتند و از مصر و رود نيل عبور كردند و به صحراي سينا رسيدند، موسي به همراه گروهي از بزرگان و نمايندگان بني اسرائيل به ميعادگاه طور رفت تا آنان را با معارف الهي و حقايق خداشناسي و وحي آشناتر سازد، اما موسي به خاطر شوق مناجات با پروردگار و شنيدن آهنگ وحي، با شتاب بيش تري حركت كرد و زودتر به ميعادگاه رسيد و از اين رو خدا از او پرسيد، چرا در آمدن به اين جا شتاب كردي و قومت را پشت سرگذاشتي؟!

و او كه صداي محبوب خويش را شنيده بود، عاشقانه، به ابراز محبت پرداخت و گفت: من زودتر آمدم تا تو را خشنود سازم.

اين مناجات و ملاقات سي روز ادامه يافت، سپس ده روز ديگر تمديد شد. در اين ميان فردي به نام سامري با سوء استفاده از اين فرصت (غيبت موسي) گروه زيادي از بني اسرائيل را به گوساله پرستي دعوت كرد و آنها را گمراه ساخت و خدا

خبر اين فتنه را به موسي عليه السلام داد.

2. واژه ي «سامري» در اصل به زبان عبري «شَمري» است، ولي هنگامي

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 87

كه به زبان عربي منتقل شده «شين» تبديل به «سين» شد؛ يعني سامري منسوب به شمرون، فرزند يشاكر، چهارمين نسل يعقوب است. «1»

او مردي باهوش، خودخواه و منحرف بود كه با جرأت و مهارت خاصي توانست اكثريت بني اسرائيل را گمراه سازد. او با طلاهايي كه بني اسرائيل از مصر آورده بودند، گوساله اي ساخت كه با ترفندي خاص صدايي از آن خارج مي شد و به اين ترتيب، مردمي را كه مايل به بت پرستي بودند، به گوساله پرستي كشاند. «2»

3. بني اسرائيل پيروان موسي عليه السلام شده بودند، اما هنوز زمينه هاي شرك و بت پرستي در برخي از آنان وجود داشت و پس از عبور از رود نيل، با ديدن صحنه ي بت پرستي و گاوپرستي برخي از اقوام، اين زمينه در آنها تقويت شد، به طوري كه از موسي عليه السلام خواستند براي آنان بتي همانند آنان بسازد. وقتي موسي به كوه طور رفت و مناجات او ده روز تمديد شد، منافقان شايعه ي مرگ موسي را رواج دادند و اين خبر نيز زمينه ي انحراف بني اسرائيل را بيش تر تقويت كرد و جهل مردم بني اسرائيل و زيركي سامري سبب شد كه در مدت كوتاهي از قلّه ي توحيد، به دامان شرك و كفر سقوط كنند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. مردان الهي، عاشق مناجات با خدا هستند.

2. اگر رهبران بزرگ الهي در جامعه

نباشند، سردم داران گمراهي از فرصت سوء استفاده مي كنند و مردم را گمراه مي سازند.

3. خدا ايمان مردم را با افراد گمراه كننده مي آزمايد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 88

قرآن كريم در آيات هشتاد و ششم و هشتاد و هفتم سوره ي طه به خشم و ناراحتي موسي عليه السلام از انحراف بني اسرائيل و عذرتراشي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

86 و 87. فَرَجَعَ مُوسَي إِلَي قَوْمِهِ غَضْبنَ أَسِفاً قَالَ يقَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي* قَالُواْ مَآ أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلكِنَّا حُمِّلْنَآ أَوْزَاراً مِّن زينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنهَا فَكَذلِكَ أَلْقَي السَّامِرِيُ

و موسي خشمناك [و] اندوهگين به سوي قومش بازگشت، [و] گفت:

«اي قوم [من ! مگر پروردگارتان وعده ي نيكويي به شما وعده نداد؟! و آيا پيمان (جدايي من) بر شما طولاني شد، يا مي خواستيد خشمي از پروردگارتان بر شما روا شود كه با من خلف وعده كرديد؟!»* گفتند: «به اختيار خود با تو خُلف وعده نكرديم، و ليكن بارهاي سنگيني از زيور قوم (فرعون) بر ما نهاده شده بود، و آنها را افكنديم.» و سامري چنين القا كرد،

نكته ها و اشاره ها:

1. سامري طلاهايي را كه مردم از مصر به همراه آورده بودند از آنها گرفت و گوساله اي ساخت و بسياري از بني اسرائيل را به گمراهي و

گوساله پرستي كشاند.

موسي با شنيدن اين خبر با خشم به سوي بني اسرائيل آمد، در حالي كه شديداً تأسف مي خورد كه چگونه در غياب او زحماتش را به باد داده اند.

2. موسي به مردم گفت: آيا پروردگار به شما وعده ي نيكويي نداده بود؟

مقصود از اين وعده، همان وعده ي نزول تورات و بازگشت موسي به همراه احكام الهي يا وعده ي نجات و پيروزي بر فرعونيان و وارث حكومت زمين شدن و يا وعده ي آمرزش براي توبه كاران است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 89

البته مانعي ندارد كه همه ي اين موارد مقصود آيه باشد. «1»

3. موسي گفت: آيا به خاطر اين كه عهد ما به طول انجاميد و از سي روز به چهل روز رسيد، شما دست از ايمان برداشتيد و گوساله پرستي را برگزيديد و نتوانستيد در اين مدت كوتاه خودتان را حفظ كنيد، در حالي كه شما معجزات الهي مرا با چشم خود ديده بوديد!

4. موسي گفت: شما مي خواستيد با خلف وعده با من و انجام كار زشت گوساله پرستي، خشم پروردگار را بر خود روا كنيد.

يعني عمل شما چنان زشت است كه گويا مي خواستيد خود را گرفتار خشم الهي كنيد.

5. در اين آيات به وعده گاه موسي با بني اسرائيل اشاره شده است، كه شايد مقصود همان پيمان او با مردم باشد كه بر خط توحيد بمانند «2» و تا آمدن موسي از طور از هارون پيروي كنند، ولي مردم با او خلف وعده كردند. «3»

6. چگونه بني اسرائيل از روش فرافكني استفاده كردند و تقصير

انحراف خود را به گردن سامري انداختند و گفتند: «ما به ميل خود خلف وعده نكرديم.» البته سامري عامل گمراه كننده اي بود، اما تصميم گيرنده ي نهايي خود مردم بودند كه با ميل باطني خويش از او پيروي كردند و گوساله پرست شدند.

7. بني اسرائيل مقداري طلا و زيور آلات از مصر به همراه خود آورده

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 90

بودند و وقتي موسي به طور رفته بود، آنها را به دور انداختند و يا در آتش ريختند و سامري از اين فرصت استفاده كرد و با طراحي نقشه اي ماهرانه، گوساله اي از آنها ساخت و مردم را فريب داد.

البته ممكن است از جمله ي آخر اين آيات استفاده شود كه همه ي اين كارها به القاي سامري و طبق برنامه ريزي و تحريك او انجام شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي دلسوز و غم خوار ملت خويش هستند.

2. با رهبران الهي خلف وعده نكنيد كه شما را گرفتار خشم الهي مي كند.

3. روش گناهكاران، بهانه تراشي و فرافكني است.

4. مراقب القائات گمراه كنندگان در جامعه باشيد تا در دام آنها گرفتار نشويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 91

قرآن كريم در آيات هشتاد و هشتم و هشتاد و نهم سوره ي طه به فريبكاري سامري و دلايل عقلي بطلان گوساله پرستي اشاره كرده، مي فرمايد:

88 و 89. فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ فَقالُواْ هذَآ

إِلهُكُمْ وَإِلهُ مُوسَي فَنَسِيَ* أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرّاً وَلَا نَفْعاً

و براي آنان مجسّمه ي گوساله اي كه صداي گاو داشت، برون آورد؛ و گفتند: «اين معبود شما، و معبود موسي است.» و فراموش كرد.* و آيا نمي بينند كه (اين گوساله) هيچ پاسخي به آنان نمي دهد، و مالك هيچ سود و زياني براي آنان نيست؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. سامري با استفاده از فرصت طلايي غيبت موسي و با جمع آوري زيورآلات بني اسرائيل، توانست مجسمه اي شبيه گوساله بسازد و با استفاده از روشي خاص در جريان هوا، صدايي شبيه صداي گوساله از آن بيرون آورد و همين سبب شد كه ساده لوحان بني اسرائيل و گمراهان اطراف او به وجد آيند و خداي حقيقي را فراموش كنند و اين گوساله را معبود خويش بخوانند.

2. در اين آيات به دلايل عقلي بطلان گوساله پرستي اشاره شده است و آن اين كه تنها شنيدن صدا از يك مجسمه كافي نيست بلكه يك معبود واقعي بايد بتواند به پرسش هاي مردم پاسخ گويد و بر فرض كه هم چون يك انسان بتواند به پرسش ها پاسخ بدهد، باز هم كافي نيست بلكه بايد صاحب اختيار سود و زيان مردم باشد و اين گوساله نه سخن مي گويد و نه مالك سود و زيان كسي است؛ پس عقل انسان اجازه نمي دهد كه او را بپرستد.

3. اگر تعبير «فَنَسِيَ» ادامه ي سخن اطرافيان سامري باشد، مقصود آن است كه موسي فراموش كرد كه به شما بگويد اين گوساله معبود شماست.

تفسير قرآن مهر

جلد سيزدهم، ص: 92

و اگر اين تعبير جمله ي مستقلي از خدا باشد، مقصود آن است كه سامري عهد خويش با خدا و موسي را فراموش كرد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. گمراه كنندگان از جهل و ساده لوحي مردم سوء استفاده مي كنند؛ پس نقشه ها و ترفندهاي آنان را افشا كنيد تا مردم را به گمراهي نيندازند.

2. با دقت بنگريد و با استدلال خدا را بشناسيد تا در دام گمراه گنندگان گرفتار نشويد.

3. خدايي را بپرستيد كه صاحب اختيار سود و زيان و پاسخ گوي نيازهاي شماست.

***

قرآن كريم در آيات نودم و نود و يكم سوره ي طه به سخنان باز دارنده ي هارون با بني اسرائيل و لجاجت آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

90 و 91. وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هرُونُ مِن قَبْلُ يقَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطيعُواْ أَمْرِي* قَالُواْ لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عكِفِينَ حَتَّي يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَي

و در حقيقت هارون، از پيش به آنان گفته بود: «اي قوم [من ! فقط بوسيله آن (گوساله) مورد آزمايش قرار گرفته ايد؛ و در واقع پروردگار شما (خداي) گسترده مهر است؛ پس، از من اطاعت كنيد، و فرمانم را اطاعت نماييد.»* (بني اسرائيل) گفتند: «پيوسته بر آن (گوساله پرستي) مي مانيم، تا موسي به سوي ما باز گردد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. موسي هنگامي كه براي مناجات به كوه طور مي رفت، برادرش هارون را به عنوان جانشين خود برگزيد و در ميان بني اسرائيل قرار داد و

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 93

سفارش هاي لازم را به او نمود. وقتي بني اسرائيل به انحراف و گوساله پرستي روي آوردند، هارون به مبارزه با آنان برخاست ولي سخنان او در دل اكثريت مردم مؤثر واقع نشد و او به همراه عده ي كمي كه مؤمن و استوار بودند، از آنها جدا شد و دوري گزيد تا اختلاط آنها به منزله ي امضاي گوساله پرستي نباشد. «1»

2. هارون طي چهار مرحله با گوساله پرستي مبارزه كرد: نخست به مردم اعلام كرد كه اين يك خط انحرافي است كه ميدان آزمايش شماست؛ و اين هشداري بود تا افراد غافل را بيدار كند.

در مرحله ي دوم، آنها را به ياد رحمت و بخشش پروردگار انداخت تا نعمت هاي الهي را بر خودشان به ياد آورند؛ نعمت آزادي از چنگ فرعونيان، نعمت وحدت، نعمت دين و هدايت به توحيد. يادآوري اين نعمت ها تأثير عميقي بر مردم مي گذاشت و آنها را به آمرزش خدا اميدوار مي كرد.

در مرحله ي سوم، مردم را متوجه مقام نبوّت خويش و جانشيني برادرش موسي كرد.

و در مرحله ي چهارم، آنان را با وظايف الهي شان آشنا كرد و به آنان گفت كه بايد از فرمان من پيروي كنيد.

3. بني اسرائيل شديداً به گوساله پرستي روي آورده بودند، به طوري كه با لجاجت در برابر دلايل رهبر خود، هارون ايستادند و بر گوساله پرستي اصرار ورزيدند. شايد آن جاهلان اميدوار بودند كه موسي هم بيايد و انحراف آنان را تأييد كند و يا اين كه غيبت موسي را بهانه اي براي ادامه ي انحراف خود قرار داده بودند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 94

آموزه ها و پيام ها:

1. با حركت هاي ضد انقلابي و ضد ديني مبارزه كنيد و با تبليغات خود مردم را بيدار نماييد تا فريب منحرفان را نخورند.

2. از جانشين پيامبرتان پيروي كنيد.

3. برخي از منحرفان لجوج هستند و در برابر رهبري مي ايستند (شما فريب آنها را نخوريد و از آنها جدا شويد).

***

قرآن كريم در آيات نود و دوم تا نود و چهارم سوره ي طه به اعتراض موسي به هارون و پاسخ او اشاره مي كند و مي فرمايد:

92- 94. قَالَ يهرُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّواْ* أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي* قَالَ يَبْنَؤُمَّ لَاتَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرءِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي

(موسي) گفت: «اي هارون! هنگامي كه ديدي آنان گمراه شدند، چه چيزي تو را بازداشت،* كه [از من پيروي كني؟! و آيا دستور مرا نافرماني كردي؟!»* (هارون) گفت: «اي فرزند مادر [م ! ريش من و (موي) سرم را نگير؛ [چرا] كه هراس داشتم كه بگويي ميان بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) تفرقه انداختي، و سخن مرا مراعات نكردي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. موسي قبل از آن كه به كوه طور براي مناجات برود، به برادرش هارون سفارش كرد كه جانشين من در قوم بني اسرائيل باش و در ميان آنان به اصلاح بپرداز و از راه فسادگران پيروي نكن. «1» ولي وقتي از كوه طور بازگشت و مسئله ي گوساله پرستي

را ديد، نخست با برادرش هارون برخورد كرد و

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 95

دست به سر و ريش او برد و با شدّت به او اعتراض كرد كه چرا از روش و سخنان من پيروي نكردي و با گوساله پرستي و شرك مبارزه نكردي. «1»

2. هارون با شرك و گوساله پرستي بني اسرائيل مبارزه كرده بود، و قرآن كريم سخنان او را در آيه ي نودم همين سوره ي حكايت مي كند، اما موسي با هارون به شدت برخورد كرد تا بني اسرائيل متوجه بزرگي گناه خود بشوند و بدانند كه انحراف از توحيد قابل چشم پوشي نيست و نيز با پاسخ هارون روشن شود كه او مسامحه نكرده و بي گناه است.

3. هارون براي كاستن از شدت ناراحتي موسي، نخست برخورد عاطفي كرد و به او با تعبير «اي فرزند مادرم!» خطاب كرد، تا او را بر سر لطف آورد و بعداً پاسخ او را داد.

4. هارون به موسي يادآوري كرد كه تو به من دستور اصلاح داده بودي و اگر من با اكثريت بني اسرائيل در گير مي شدم، ممكن بود بگويي چرا بين مردم تفرقه افكندي و سفارش مرا عمل نكردي.

هارون در سخن ديگري كه قرآن از او حكايت كرده مي گويد: «اين مردم بني اسرائيل مرا تضعيف كردند و نزديك بود كه مرا بكشند.» «2» و با اين سخنان بي گناهي خود را ثابت كرد.

5. هارون به خاطر بيم از اختلافات شديد اجتماعي، تا حدي كوتاه آمد و فقط مردم را نصيحت كرد، ولي

اقدام عملي نكرد. اين همان كاري بود كه جانشين پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله يعني امام علي عليه السلام پس از آن حضرت كرد و با سكوت خود از اختلافات امت اسلام جلوگيري نمود، تا نهال اسلام در اوان جواني به تفرقه و نابودي كشانده نشود.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 96

آموزه ها و پيام ها:

1. مسئولان جامعه در برابر انحرافات مردم پاسخ گو هستند و لازم است كه رهبري جامعه از آنها توضيح بخواهد.

2. مسئولان بايد مانع تفرقه در جامعه و شوند از دستورات رهبري پيروي كنند.

***

قرآن كريم در آيات نود و پنجم و نود و ششم سوره ي طه به گفت وگوي موسي با سامري و توجيه هاي او در مورد كار ناپسندش اشاره مي كند و مي فرمايد:

95 و 96. قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يسمِرِيُّ* قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُواْ بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي

(موسي) گفت: «اي سامري، پس [جريان كار تو چه بود؟!»* (سامري) گفت: «به چيزي كه (آنان) بدان شناخت نداشتند، بينش يافتم؛ و مشتي از آثار فرستاده [خدا] را برگرفتم، و آن را دور افكندم، و اينچنين نفس من (اين كار را) برايم آراست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. موسي در سه مرحله با گوساله پرستي مبارزه كرد:

ابتدا به بني اسرائيل اعتراض كرد؛ سپس با هارون برخورد كرد و به سراغ عامل

اصلي انحراف يعني سامري رفت و از او توضيح خواست و در نهايت با شدّت با او برخورد نمود.

2. در مورد پاسخ سامري و اين كه مقصودش از «رسول» چه بوده است، مفسران دو ديدگاه دارند:

الف) منظور همان موسي عليه السلام بود كه در آغاز به بخشي از تعليمات او ايمان آورد، سپس در آن ترديد كرد و آن را به دور افكند و به سراغ بت پرستي رفت كه نفس او در نظرش زينت داده بود.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 97

ب) منظور، جبرئيل بود كه سامري از آثار او استفاده كرد و گوساله را به صدا در آورد. «1» البته تفسير اول را برخي از مفسران بزرگ ترجيح داده اند «2» كه بعيد هم به نظر نمي رسد.

3. در اين آيه بيان شده كه سامري اطلاعات و فنون و علومي داشت و با استفاده از آنها توانست گوساله اي بسازد كه صداي گاو دهد و باعث انحراف مردم شود. از اين مطلب استفاده مي شود كه سامري دانشمندي بود كه منحرف شده بود. البته او يادآور شد كه فريب نفس خود را خورده است و اين اعمال زشت در نظر او زيبا جلوه داده شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي منحرفان را بازخواست كنند (و بعد از محاكمه و در صورت محكوميت، مجازات نمايند).

2. علم بدون تقوا خطرناك است و دانشمنداني كه تزكيه نشده و تابع هواي نفس باشند، ممكن است جامعه را به سقوط بكشانند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 98

قرآن كريم در آيات نود و هفتم و نود و هشتم سوره ي طه به سخنان موسي در مورد تبعيد سامري و بطلان شرك و اثبات توحيد اشاره مي كند و مي فرمايد:

97 و 98. قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَوةِ أَن تَقُولَ لَامِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَّن تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَي إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفاً لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً* إِنَّمَآ إِلهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَآإِلهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْ ءٍ عِلْماً

(موسي) گفت: «پس برو، كه در واقع بهره ي تو در زندگي اين است كه بگويي: «هيچ تماسي (با من مگيريد!)» و در حقيقت براي تو وعده گاه (عذابي) است، كه از آن درباره تو تخلف نخواهد شد. و به معبودت كه پيوسته بر (پرستش) آن ملازم بودي، بنگر؛ قطعاً آن را مي سوزانيم سپس (ذرّاتِ) آن را كاملًا جدا كرده و در دريا پراكنده مي سازيم.* معبود شما تنها خدايي است كه هيچ معبودي جز او نيست؛ علم (او) بر همه چيز گسترده است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. موسي به سامري گفت به مردم بگويد: «با من تماس نگيريد.» ممكن است اين يكي از قوانين جزايي شريعت موسي بوده باشد كه هر كس گناه سنگيني مرتكب مي شد، موجود پليد شناخته مي شد و كسي حقّ تماس با او، و او هم حقّ تماس با مردم را نداشت. سامري هم پس از ماجراي گوساله پرستي بر

اساس همين حكم مورد تحريم واقع شد و ناچار گرديد از شهر بيرون برود و در بيابان سرگردان شود.

و يا مقصود آن بود كه موسي در حق سامري نفرين كرد و او به بيماري مرموزي گرفتار شد كه واگيردار بود و كسي نمي توانست با او تماس بگيرد و يا

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 99

اين كه به بيماري رواني گرفتار شد كه هر كس به سامري نزديك مي شد فرياد مي زد: «با من تماس نگيريد.» و اين اولين مجازات سامري بود. «1»

2. مجازات دوم سامري آن بود كه وعده ي قطعي عذاب الهي به او داده شد و مجازات سوم او آن بود كه گوساله ي او را جلوي چشمانش سوزاندند و ذرات آن را به دريا پاشيدند.

3. سوزاندن «گوساله ي طلايي» به خاطر تحقير آن و از بين بردن شكل ظاهري اش بود و خرد كردن و پخش كردن آن در دريا براي آن بود كه فكر گوساله پرستي را بكوبند و ماده ي فساد از ميان مردم برچيده شود، تا دوباره وسوسه نشوند كه گوساله ي جديدي بسازند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در برابر انحرافات عقيدتي و رهبران گمراه به شدّت بايستيد و آنان را تحريم كنيد و ماده ي فساد را نابود سازيد.

2. معبودي را برگزينيد كه يكتا و داناي به همه چيز است (نه بت هاي بي جان و بدون شعور، كه مشكلي را از شما نمي گشايند).

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 100

قرآن كريم در آيات نود و نهم تا صد و يكم سوره ي طه با توجه دادن به تاريخ گذشتگان، به قرآن و كيفر روي گرداني از آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

99- 101. كَذلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَآءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ ءَاتَيْنكَ مِن لَّدُنَّا ذِكْراً* مَّنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وِزْراً* خلِدِينَ فِيهِ وَ سَآءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ حِمْلًا

اينچنين از خبرهاي بزرگ آنچه كه گذشته است، براي تو حكايت مي كنيم؛ و بيقين از نزد خود، آگاه كننده اي [: قرآن را به تو داديم.* هر كس از آن روي گرداند، پس در حقيقت او روز رستاخيز بار سنگين (گناه) را بر دوش خواهد داشت!* در حالي كه در آن (بار گناه و عذاب) ماندگارند؛ و در روز رستاخيز بد باري براي آنان است!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه با اشاره به سرگذشت موسي و فرعون و بني اسرائيل، كه در آيات پيشين بيان شد، هدف كلي اين قصه ها را چنين اعلام كرده است كه خدا اخبار گذشتگان را براي شما بيان مي كند (تا عبرت بياموزيد و بيدار شويد).

2. قرآن كريم در آيات و سوره هاي متعددي سرگذشت و تاريخ ملت هاي گذشته را بيان كرده است؛ زيرا تاريخ آزمايشگاه بزرگ زندگي انسان هاست كه شكست ها، پيروزي ها، كام يابي ها، ناكامي ها، بدبختي و سعادت انسان ها را در برابر چشم انسان به تصوير مي كشد و راه آيندگان را روشن مي سازد؛ تاريخ آيينه ي پيشينيان و معلم انسان هاست؛ تاريخ چراغ مسير زندگي انسان

و مربّي آيندگان است و تاريخ يكي از اسباب هدايت الهي است.

3. يكي از نام هاي قرآن «ذِكر» است؛ چون آيات قرآن موجب تذكّر، يادآوري و بيداري انسان هاست. آري؛ قرآن سرگذشت ملت هاي پيشين را به صورت صحيح يادآوري مي كند، تا ما درس عبرت گيريم.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 101

4. اگر كسي از حقايق قرآن و يادآوري هاي عبرت آموز تاريخي آن روي گرداند، به بيراهه مي رود و بارهاي سنگين انحرافات فكري و گناهان را بر دوش خود مي نهد.

5. «وِزْر» به معناي بار سنگين است و در اين جا مقصود بار مسئوليت و گناهي است كه انسان غافل و گناهكار بر دوش مي كشد و در روز رستاخيز نيز در زير همين بار مسئوليت مي ماند. اين اشاره به تجسّم اعمال است؛ يعني مجازات هاي قيامت تجسّم اعمال انسان در اين جهان است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. از اخبار پيشينيان و يادآوري هاي تاريخي قرآن متذكّر شويد (و عبرت گيريد).

2. هر كس چشم خود را بر حقايق تاريخي ببندد، بار خود را سنگين تر مي سازد و مسئوليت او در رستاخيز بيش تر مي شود.

***

رستاخيز و حوادث هولناك آن

قرآن كريم در آيات صد و دوم تا صد و چهارم سوره ي طه به ويژگي هاي رستاخيز و حدسيّات مجرمان

اشاره مي كند و مي فرمايد:

102- 104. يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً* يَتَخفَتُونَ بَيْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً* نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا يَوْماً

(همان) روزي كه در شيپور دميده مي شود؛ و خلافكاران را در آن روز، در حالي كه (چشمانشان كور و) كبود است گردآوري مي كنيم!* ميان خود آهسته مي گويند: «شما جز ده (شبانه روز در دنيا و برزخ) درنگ نكرديد!»* ما به آنچه مي گويند داناتريم، هنگامي كه بهترين نمونه آنان از نظر روش، مي گويد: «جز روزي درنگ نكرديد.»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 102

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو ويژگي رستاخيز اشاره شده است: نخست دميده شدن در شيپور و ديگري گردآوري و حَشر.

2. در آستانه ي رستاخيز همه ي موجودات با صداي شيپوري خاص مي ميرند، سپس با صداي دوم زنده و آماده ي صحنه ي قيامت مي شوند.

احتمال دارد كه اين آيه اشاره به شيپور اول، يعني صداي مرگ همگاني باشد. «1»

3. «زُرْق» به معناي كبودي چشم يا نابينايي آن است و گاهي به افرادي كه اندامشان بر اثر شدت درد، كبود مي شود نيز گفته مي شود. «2»

اين تعبير كنايه از آن است كه خلافكاران در رستاخيز، در اثر تحمّل مشكلات ضعيف مي شوند و طراوت خود را از دست مي دهند و كبود به نظر مي رسند.

4. مجرمان در رستاخيز به آهستگي با هم ديگر صحبت مي كنند و اين آهسته سخن گفتن يا به خاطر وحشت شديد آنها از صحنه ي رستاخيز است و يا بر اثر شدّت ضعف

آنها.

5. مجرمان در مورد مدت عمر دنيا و يا زمان برزخ و يا هر دو به گفت وگو مي پردازند و برخي آن را ده شب (و روز «3») و برخي يك روز مي دانند؛ يعني زمان رستاخيز آن قدر طولاني است كه عمر زياد دنيا و برزخ به نظر آنها كوتاه مي رسد.

6. افرادي كه روش نمونه و عقل بيش تري دارند، دنيا و برزخ را به اندازه ي

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 103

يك روز مي دانند؛ زيرا كوتاهي عمر دنيا در برابر آخرت با كم ترين عدد (يعني يك روز) سازگارتر است.

البته اين احتمال نيز وجود دارد كه مقصود از «روز» در اين آيه يك دوره باشد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خلافكاران از روز رستاخيز و عذاب هاي آن بر حذر باشند.

2. دنيا زودگذر و كوتاه است (پس به فكر رستاخيز طولاني مدت باشيد).

***

قرآن كريم در آيات صد و پنجم تا صد و هفتم سوره ي طه به مرحله ي ديگري از رستاخيز، يعني فروپاشي كوه ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

105- 107. وَيَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسْفاً* فَيَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً* لَاتَرَي فِيهَا عِوَجاً وَلَآ أَمْتاً

و از تو در باره ي كوه ها پرسش مي كنند؛ پس بگو: «پروردگارم آنها را كاملًا از جا بر مي كند و پراكنده مي سازد.* پس (جاي) آن (كوه ها) را رها مي سازيم در حالي كه صاف و بي گياه است.* [و] در آن، هيچ كژي

(و پستي) و بلندي نمي بيني.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين به دو مرحله ي نفخ صور و حشر، يعني دميده شدن در شيپور مرگ و زندگي موجودات و گردآوري آنان در محضر الهي اشاره شد، ولي بيان اين مطالب براي مردم سبب شد كه در ذهن مردم پرسش به وجود آيد كه سرنوشت كوه هاي با عظمت در آستانه ي رستاخيز چه خواهد شد و

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 104

آيات فوق پاسخ اين پرسش است.

2. در اين آيات اشاره شده كه كوه ها با همه ي عظمت و ريشه هاي عميق و تزلزل ناپذير، در رستاخيز فرو مي پاشند و هم چون شن هاي روان در اثر باد پراكنده مي شوند. «1»

3. در رستاخيز، كوه ها به لرزه درمي آيند، به حركت مي افتند، از هم متلاشي مي شوند و سرانجام هم چون پشم هاي زده شده در فضا منتشر مي شوند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. در آستانه ي رستاخيز، وضع زمين و كوه ها دگرگون مي شود (پس خودتان را براي حوادث آن روز بزرگ آماده سازيد).

2. به پرسش هاي مردم در مورد رستاخيز توجه كنيد و با استفاده از معارف الهي به آنها پاسخ دهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و هشتم سوره ي طه به مرحله ي ديگري از رستاخيز، يعني مرحله ي سكوت و اطاعت محض اشاره مي كند و مي فرمايد:

108. يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَاعِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً

در آن روز، (مردم) از فراخوان

(حق) پيروي مي كنند در حالي كه هيچ انحرافي در آن نيست. و همه ي صداها به خاطر (عظمت خداي) گسترده مهر، فروتن مي شود؛ و جز صدايي آهسته نمي شنوي.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 105

نكته ها و اشاره ها:

1. مشخص نيست كه آيا مقصود از دعوت كننده در اين آيه «اسرافيل» است يا يكي ديگر از فرشتگان الهي، ولي از آيه استفاده مي شود كه فرمان او چنان مؤثر است كه همه از او پيروي مي كنند.

2. دعوت اين دعوت گر يا پيروي مردم در رستاخيز و يا هر دو بدون كژي است. «1»

3. در رستاخيز سكوت مطلق در همه جا حاكم است و مردم كاملًا فروتن هستند. اين فروتني، يا به خاطر سيطره ي عظمت الهي بر عرصه ي محشر و يا از ترس حساب و يا بر اثر هر دو است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در رستاخيز سكوت مطلق و پيروي محض حاكم است (پس خود را براي آن روز سخت آماده سازيد).

***

قرآن كريم در آيات صد و نهم و صد و دهم سوره ي طه به شرايط شفاعت و آگاهي مطلق الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

109 و 110. يَوْمَئِذٍ لَاتَنفَعُ الشَّفعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا* يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً

در آن روز، شفاعت سودي ندارد، جز كسي كه (خداي) گسترده مهر براي او رخصت دهد، و سخنش را

بپسندد.* (زيرا) آنچه در پيش رويشان (در آينده) و آنچه در پشت سرشان (در گذشته) است مي داند؛ در حالي كه به او احاطه علمي ندارند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 106

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه از جهتي مي گويد شفاعت، پارتي بازي و بي حساب نيست و آن را نفي مي كند و از جهتي اشاره مي كند كه با شرايطي خاص شفاعت وجود دارد و آن را اثبات مي كند. افرادي كه از طرف خدا رخصت دارند و سخن آنها مورد رضايت خداست، حق شفاعت دارند.

2. شفاعت يكي از برنامه هاي تربيتي اسلام است، كه نور اميد را در دل افراد زنده مي كند و از يأس و نااميدي گناهكاران توبه كار جلوگيري مي كند.

يعني اگر كسي عمر خود را با عقايد صحيح و اعمال شايسته سپري كرده ولي گرفتار لغزش ها و كمبودهايي شده است، خدا وسايلي را فراهم مي كند و به افرادي اجازه مي دهد كه از آنان شفاعت كنند.

اعلام اين مطلب نور اميد را در دل آنها زنده مي كند و راه توبه و جبران و تلاش بيش تر را به روي آنان مي گشايد. «1»

3. خدا از گذشته و آينده ي افراد كاملًا آگاه است؛ پس مي داند كه چه كسي خلافكار است و چه كسي مستحقّ شفاعت است و چه كسي شرايط شفاعت را دارد يا ندارد، اما مردم از اين مطالب آگاه نيستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شفاعت با شرايطي خاص در رستاخيز وجود دارد، اما به دست خداست.

2. در رستاخيز برخي افراد مشمول شفاعت نمي شوند و تشخيص اين مطلب

با خدايي است كه از همه چيز شما آگاه است.

3. اگر مي خواهيد مشمول شفاعت رستاخيز شويد، برنامه ي زندگي و انديشه هاي خود را در جهت رضايت خدا سامان دهي كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 107

قرآن كريم در آيات صد و يازدهم و صد و دوازدهم سوره ي طه به مرحله ي ديگري از رستاخيز و مقايسه ي سرنوشت ستمكاران با مؤمنان شايسته كردار اشاره مي كند و مي فرمايد:

111 و 112. وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً* وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصلِحتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْماً وَلَا هَضْماً

و (در رستاخيز) چهره ها براي (خداي) زنده ي بر پا، و بر پا دارنده، خوار و فروتن مي شود؛ و بيقين كسي كه بار ستمي بر دوش دارد، نوميد مي ماند.* و هر كس برخي [كارهاي شايسته انجام دهد، در حالي كه او مؤمن باشد، پس از هيچ ستم و كاستي (پاداش) نمي ترسد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «وجُوه» به معناي صورت هاست و از آن جا كه آثار ناراحتي انسان و پديده هاي رواني او معمولًا نخست در چهره اش ظاهر مي شود، فروتني افراد در قيامت نيز به چهره هاي آنان نسبت داده شده است.

البته برخي مفسران برآن اند كه «وُجوه» در اين جا به معناي سردم داران مردم است كه همگي در پيشگاه خدا ذليل و خاضع هستند. «1»

2. ستمكاري هم چون باري است كه بر دوش انسان گذاشته مي شود

و با سنگيني خود مانع حركت به سوي سعادت مي شود و او را نااميد و زيانكار مي گرداند.

3. اگر كسي نتواند همه ي اعمال صالح را انجام دهد و بخشي از آنها را انجام دهد، باز هم هراسي نخواهد داشت. «2»

آري اعمال صالح و ايمان تأثير متقابل دارند و هم ديگر را تقويت مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 108

4. مؤمنان شايسته كردار گرفتار ظلم و نقصان نمي شوند؛ يعني مطمئن هستند كه اگر لغزشي داشته باشند، بيش از آن كيفر نمي بينند و اگر كار نيكي انجام دهند چيزي از ثوابشان كاسته نمي شود. «1»

5. همان طور كه روش قرآن كريم است، در اين آيات نيز سرنوشت ستمكاران را با سرنوشت مؤمنان شايسته كردار در برابر هم قرار داد، تا در ارشاد و پرورش خواننده تأثير بگذارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در رستاخيز ستمكاران به خاطر اعمال خود نااميد مي شوند و مؤمنان شايسته كردار به عدل الهي اميدوارند.

2. مؤمن شايسته كردار باشيد تا ايمن شويد و نهراسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سيزدهم سوره ي طه به ويژگي هاي قرآن و فرآيندهاي آن در ميان مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

113. وَكَذلِكَ أَنزَلْنهُ قُرْءَاناً عَرَبِيّاً وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً

و اين گونه آن (قرآن) را در حالي كه خواندني عربي (: واضح) است فرو فرستاديم، و در آن از [انواع تهديد، به

گونه هاي مختلف بيان كرديم؛ باشد كه آنان خودنگه دار (و پارسا) شوند يا برايشان تذكّري پديد آورد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه اشاره به مطالب پيشين سوره ي طه دارد؛ يعني ما اين مطالب بيدار كننده و عبرت انگيز را اين گونه و به صورت روشن و فصيح و به زبان

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 109

عربي و با بيانات گوناگون فرو فرستاديم. «1»

2. «عربي» به معناي لغت و زبان عربي است، ولي در اين آيه به روشن و گويا بودن قرآن (فصاحت و بلاغت آن) نيز اشاره دارد.

چرا كه زبان عربي از رساترين زبان ها و ادبيات آن نيز از كامل ترين ادبيات هاي دنياست.

قرآن نيز مطالب را به صورت هاي مختلف بيان كرده كه به رسايي، گويايي و روشني مطالب افزوده است.

3. قرآن مسئله ي مجازات مجرمان و هشدار به آنان را به صورت بيان سرگذشت ملت ها و ترسيم صحنه هاي رستاخيز و گاهي هم به صورت خطاب مستقيم آورده و همين عبارت ها و بيانات مختلف بر تأثيرات آن افزوده است.

4. هدف قرآن با تقوا شدن و بيدار شدن مردم است؛ يعني هدف اصلي آن است كه مردم به صورت كامل خود نگه دار و پارسا شوند و اگر تقواي كامل حاصل نشد، حد اقل بيداري پيدا شود تا زمينه ي حركت و جنبش شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. هشدارهاي تربيتي شما همراه با رسايي، روشني و بيان گوناگون مطالب باشد.

2. هدف و فرآيند نزول قرآن، پارسايي يا بيداري مردم است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 110

قرآن كريم در آيه ي صد و چهاردهم سوره ي طه به لزوم ترك عجله، و افزون طلبي در دانش سفارش مي كند و مي فرمايد:

114. فَتَعلَي اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَي إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَّبِّ زِدْنِي عِلْماً

و والاتر است خدايي كه فرمانرواي حق است. و (اي پيامبر) نسبت به (خواندن) قرآن شتاب مَورز پيش از آن كه وحي آن به سوي تو پايان پذيرد؛ و بگو: «پروردگارا! مرا دانش افزاي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه با عنوان «مَلِك» يعني «پادشاه و سلطان» از خدا ياد شده است، ولي براي آن كه مردم معمولًا از پادشاهان خاطرات بدي دارند و به ياد خودكامگي و ستم آنها مي افتند، بلا فاصله صفت «حق» را براي خدا مي آورد تا نشان دهد كه او سلطان بر حق است.

2. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به خاطر عشق و شوري كه به فراگيري و حفظ قرآن داشت، در هنگام دريافت وحي عجله مي كرد و قبل از آن كه جبرئيل سخن خود را تمام كند او شروع به زمزمه ي آيات مي كرد. «1»

از اين رو در اين آيه و برخي آيات ديگر قرآن «2» به پيامبر صلي الله عليه و آله سفارش شد كه در خواندن و دريافت وحي عجله مكن. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 111

3. در فرهنگ اسلامي بين عجله و سبقت تفاوت گذاشته اند؛ عجله را سرزنش كرده و سبقت و سرعت در كار نيك را ستوده اند. «1»

عجله معمولًا در كارهايي است كه هنوز برنامه اش مشخص نشده و نياز به بررسي دارد و گاهي عجله انگيزه ي مقدسي ندارد و ريشه در كم صبري يا غرور دارد؛ اما سبقت و سرعت در مورد كارهايي است كه برنامه و بررسي آنها تمام شده و در نيك بودن آنها شكي نيست.

4. در اين آيه از طرفي به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور مي دهد كه در دريافت وحي عجله نكن اما از طرف ديگر به ايشان يادآور مي شود كه اين سخن بدان معنا نيست كه به دنبال افزايش دانش نباشي، بلكه از خدا بخواه كه بر دانش تو بيفزايد و تو را بر ابعاد مختلف آيات قرآن آگاه سازد.

يعني دانشجو و طلبه ي علم بودن، مرز ندارد و «فارغ التحصيل» شدن براي مسلمانان معنا ندارد.

5. در احاديث اسلامي نيز در مورد طلب دانش تأكيد بسيار شده است: از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

ارزشمندترين مردم كساني هستند كه دانش بيش تري دارند و كم ارزش ترين مردم كساني هستند كه دانش كم تري دارند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

ژ 1. عجله (به ويژه در مورد نزول قرآن) مطلوب نيست.

2. ز گهواره تا گور دانش بجوي.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 112

سرگذشت آدم و سجده فرشتگان و نافرمان ابليس

قرآن كريم در آيات صد و پانزدهم تا صد و نوزدهم سوره ي طه به ماجراي آدم و سجده ي فرشتگان و مخالفت ابليس اشاره مي كند و با هشدار به انسان در مورد دشمني شيطان مي فرمايد:

115- 119. وَلَقَدْ عَهِدْنَآ إِلَي ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً* وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلئِكَةِ اسْجُدُواْ لِآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّآ إِبْلِيسَ أَبَي فَقُلْنَا يئادَمُ إِنَّ هذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَي إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَي وَأَنَّكَ لَاتَظْمَؤُاْ فِيهَا وَلَا تَضْحَي

و بيقين، از پيش با آدم عهد كرديم، و [لي فراموش كرد، و در او تصميمي (استوار) نيافتيم.* و هنگامي كه به فرشتگان گفتيم: «براي آدم سجده كنيد.» و (همگي) سجده كردند؛ جز ابليس كه سر باز زد.* و گفتيم:

«اي آدم! در حقيقت اين (ابليس) دشمن تو و همسر توست؛ پس شما را از باغ بيرون نكند؛ كه به زحمت خواهي افتاد.* درواقع براي تو (اين مزيت هست) كه درآن جا گرسنه نمي شوي وبرهنه نمي گردي؛* و اين كه تو در آن جا تشنه نمي گردي، و آفتاب زده نمي شوي.»

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن براي يادآوري و بيدار كردن انسان هاست؛ از اين رو سرگذشت پيامبران گذشته

را بيان مي كند تا ما درس عبرت بياموزيم. در سوره ي طه نخست سرگذشت موسي و فرعون بيان شد و اينك سرگذشت آدم و حوا و فريبكاري شيطان را بيان مي كند، تا نشان دهد كه مبارزه ي حق و باطل منحصر به موسي و فرعون نيست، بلكه از آغاز آفرينش آدم بوده و براي هميشه خواهد بود.

2. ماجراي آدم و حوا و سجده ي فرشتگان براي آدم و فريبكاري شيطان و اخراج آدم و حوا از باغ بهشت، در سوره هاي بقره و اعراف به صورت مفصل

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 113

بيان شد «1» و در اين جا نيز با نكات تازه و عبرت آموزي تأكيد شده است تا انسان ها هر چه بيش تر به عظمت خويشتن و دشمني شيطان پي ببرند و دشمن خود را فراموش نكنند.

3. مقصود از «پيمان خدا با آدم» همان فرمان خدا در مورد نزديك نشدن به درخت ممنوع «2» و يا اخطار خدا به آدم بود كه شيطان دشمن سرسخت اوست و نبايد از او پيروي كند.

4. مقصود از «فراموشي آدم» كم توجهي او و ترك پيمان بود و اگر فراموشي مطلق بود، سرزنشي براي آدم نبود.

5. به آدم عليه السلام گفته شد كه اگر از درخت ممنوع بخورد از باغ بهشت بيرون مي شود و او و همسرش از آن درخت خوردند و بيرون شدند. اين گناه نبود، بلكه ترك أولي بود؛ يعني فرمان الهي ارشادي بود، پس مخالفت با آن گناه نبود. «3»

به عبارت ديگر، پيامبران الهي معصوم هستند

و كوچك ترين گناهي از آنان صادر نمي شود.

6. مقام آدم و كل انسانيت داراي چنان عظمتي است كه فرشتگان براي او فروتني و سجده مي كنند.

7. «سجده» در اين جا يا به معناي فروتني فرشتگان در برابر آدم است و يا به معناي سجده ي فرشتگان بر خدا، به خاطر آفرينش انسان با عظمت؛ زيرا

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 114

سجده به معناي پرستش، مخصوص خداست. «1»

8. شيطان از اول دشمن سرسخت انسان بود، به طوري كه بر او سجده نكرد و حتي انسان را فريب داد تا از باغ بهشت بيرون شود.

9. «ابليس» همان شيطان بزرگ و مشهور است كه يكي از جنيّان بود كه بر اثر عبادت زياد به صف فرشتگان پيوسته بود، اما بر اثر نافرماني و سجده نكردن براي انسان، طرد شد و دشمن هميشگي انسان گرديد.

10. مقصود از «جَنَّة» در اين جا باغ بهشت است، ولي مقصود بهشت جاويدان سراي آخرت نيست، بلكه بهشت آدم باغي داراي همه ي نعمت ها بود و مشكلات باغ هاي دنيا را نداشت.

11. در اين آيات نخست به آدم و حوا هشدار داده شد كه ابليس شما را فريب ندهد و از باغ بهشت بيرون نكند، اما در پايان تنها به آدم فرمود كه «تو به زحمت مي افتي.»؛ زيرا مشكلات همسر بر دوش مرد است و يا اين كه پيمان از روز نخست با آدم بود و نقطه ي پايان آن نيز متوجه او بود.

12. چهار نياز اصلي انسان، يعني غذا، آب، لباس، مسكن (و پوشش در

برابر آفتاب) در باغ بهشت آدم تأمين مي شده است.

13. در اين آيات تشنگي با آفتاب سوزان بيان شد؛ چون تابش خورشيد معمولًا موجب تشنگي مي شود، اما اينكه گرسنگي را با برهنگي قرين ساخت، شايد به خاطر آن است كه گرسنگي نيز نوعي برهنگي درون انسان از غذاست و دو نشانه ي مشخص فقر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. بر پيمان هاي الهي استوار باشيد و آنها را فراموش نكنيد.

2. شما انسان ها، مقامي با عظمت داريد كه حتي فرشتگان در برابر شما فروتن شدند (پس قدر خود را بدانيد).

3. مراقب شيطان و فريبكاري او باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 115

قرآن كريم در آيات صد و بيستم تا صد و بيست و دوم سوره ي طه به فريبكاري شيطان نسبت به آدم و حوا و پذيرش توبه ي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

120- 122. فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطنُ قَالَ يئادَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَي شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّايَبْلَي فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفنِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَي ءَادَمُ رَبَّهُ فَغَوَي ثُمَّ اجْتَبهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَي

و شيطان او را وسوسه كرد و گفت: «اي آدم! آيا تو را به درخت ماندگار و فرمانروايي اي كه زوال نمي پذيرد، راه نمايي كنم؟!»* پس آن دو از آن (درخت) خوردند، و شرمگاه هاي آنان برايشان آشكار شد، و شروع به قرار دادن برگ (هاي درختان)

باغ بر خودشان كردند. و آدم پروردگارش را نافرماني كرد، و بيراهه رفت، (و زيانكار و محروم گشت).* سپس پروردگارش او را برگزيد، و توبه اش را پذيرفت، و (او را) راه نمايي كرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «وسوسه» به معناي صداي بسيار آهسته است و به مطالب بد و افكار بي اساس كه به ذهن خطور مي كند نيز وسوسه مي گويند، اعم از اين كه اين خطور از درون خود انسان پيدا شود يا كسي از بيرون القا كند كه شيطان وسوسه گر از بيرون آدم را وسوسه مي كرد. «1»

2. شيطان براي وسوسه ي آدم به تمايلات او توجه كرد و از دو راه وارد شد:

نخست، تمايل انسان را نسبت به زندگي جاويدان شناخت و اين حسّ را تحريك كرد و اشاره كرد كه هر كس از اين درخت ممنوع بخورد، عمر جاويدان پيدا مي كند.

و دوم، تمايل انسان را به قدرت و حكومت دايمي دريافت و اين حسّ را

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 116

تحريك كرد و اشاره كرد كه هر كس از اين درخت ممنوع بخورد، فرمانروايي دايمي نصيب او مي شود.

3. «سَوْآت» در اصل به معناي هر چيز بد و ناخوشايند است و گاهي به جَسَد مرده يا عورت انسان نيز گفته مي شود و در اين آيه مقصود همين معناي اخير است. «1»

4. مقصود از «عصيان» و نافرماني آدم عليه السلام آن نيست كه ايشان گناهي مرتكب شده اند؛ زيرا پيامبران الهي معصوم هستند. مفسران در مورد واژه ي عصيان در اين آيه چند تفسير بيان نموده اند:

الف) «عصيان» در

اصل به معناي خارج شدن از اطاعت و فرمان است، اعم از اين كه آن فرمان واجب، يا مستحب باشد.

بنابراين، عصيان لزوماً به معناي گناه نيست، بلكه مي تواند به معناي ترك امر مستحب يا انجام مكروه باشد. «2»

ب) دستوري كه به آدم داده شد، امر ارشادي بود؛ بنابراين مخالفت با آن گناه نبود، بلكه فقط عوارض و عواقب خاص خود را داشت؛ همان طور كه اگر كسي با دستورات پزشك مخالفت كند به خود ضرر مي زند. «3»

يعني آدم عليه السلام در باغ بهشتي با ممنوعيت يك درخت آزمايش شد و به او گوش زد كردند كه اگر از ميوه ي آن درخت نخوري هميشه در آن جا مي ماني، ولي او به اين مطلب توجه نكرد و عواقب آن را تحمّل كرد؛ يعني از باغ مذكور اخراج شد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 117

ج) اصلًا بهشت محل تكليف نبوده، تا مخالفت از تكليف گناه باشد. البته مي توان گفت كه خداي متعال از آدم انتظار بيش تري داشت و از اين رو با او برخورد كرد و از باغ مذكور اخراجش نمود.

يعني همان طور كه ما از يك دانشمند انتظارهاي ويژه اي داريم از آدم هم انتظار مي رفت كه بيش تر از ديگران در برابر دستورهاي ارشادي خدا تسليم باشد؛ و از اين رو به ترك أولاي آدم، عصيان گفته شد. «1»

5. «غوي در اصل در برابر رشد است؛ يعني انسان راهي را انتخاب كند كه به مقصد نرسد و در اين جا به معناي كار ناآگاهانه اي

است كه از اعتقاد نادرستي سرچشمه گرفته است و از آن جا كه آدم به خاطر فريب شيطان، ناآگاهانه از درخت ممنوع خورد، در مورد او واژه ي «غوي به كار رفت.

البته برخي از مفسران نيز اين واژه را به محروميت از پاداش و يا تباهي در زندگي تفسير كرده اند. «2»

6. تفاوت آدم با شيطان در آن بود، كه شيطان نافرماني آگاهانه كرد و حتي پس از متوجه شدن خطاي خود، باز هم لجاجت كرد و از اين رو از درگاه الهي طرد شد.

اما آدم ناآگاهانه نافرماني كرد و هنگامي كه متوجه شد، توبه نمود و خدا توبه ي او را پذيرفت و هدايتش نمود و از آن جا كه ذاتاً پاك و مؤمن بود، او را برگزيد.

7. توبه به معناي بازگشت است و آدم هر چند گناهي نكرده بود، از نافرماني در برابر امر ارشادي خدا، بازگشت و توبه كرد تا لطف و هدايت خدا شامل حال او شود.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 118

آموزه ها و پيام ها:

1. مراقب وسوسه هاي شيطاني باشيد، كه او از مسير چيزهايي كه دوست داريد وارد مي شود و شما را فريب مي دهد.

2. فريب هاي شيطاني، سرابي بيش نيست و فقط انسان را به نافرماني در برابر خدا مي كشاند.

3. اگر لغزشي پيدا كرديد، توبه كنيد تا هدايت و لطف خدا شامل حال شما شود.

***

قرآن

كريم در آيه ي صد و بيست و سوم سوره ي طه به فرمان هبوط آدم و پيامدهاي آن براي بشريت اشاره مي كند و مي فرمايد:

123. قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُديً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَي

(خدا) فرمود: «هر دو از آن فرو آييد، در حالي كه برخي از شما دشمن برخي [ديگر] هستيد؛ و اگر رهنمودي از طرف من براي شما آمد پس هر كس كه از هدايت من پيروي كند، پس گمراه نمي شود و به زحمت نمي افتد.

نكته ها و اشاره ها:

1. توبه ي آدم پذيرفته شد، اما پيامدهاي كار او باقي ماند و سبب شد كه از باغ بهشتي اخراج شود و فرود آيد. «1»

2. «هُبوط» در لغت به معناي پايين آمدن اجباري است و در اين جا مقصود پايين رانده شدن آدم و حوا به عنوان مجازات است.

البته هبوط آدم و حوا به معناي نزول مقامي است، نه مكاني؛ يعني خدا مقام آنها را به خاطر كاري كه كردند، تنزّل داد و آنها را از نعمت هاي باغ

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 119

بهشتي محروم ساخت و گرفتار رنج هاي اين دنيا شدند. «1»

3. مقصود از دو نفري كه هبوط كردند، آدم و حواست و برخي مفسران برآن اند كه مقصود آدم و شيطان است. البته در برخي آيات قرآن دستور هبوط به صورت جمع آمده كه شامل آدم و حوا و شيطان مي شود كه همگي از باغ بهشت بيرون رانده شدند. «2»

4. مقصود از دشمني افراد

با يك ديگر در زمين، دشمني آدم و حوا با شيطان يا دشمني آدم و فرزندانش با شيطان و فرزندانش است كه تا قيامت ادامه خواهد داشت.

آموزه ها و پيام ها:

1. نافرماني نكنيد كه موجب سقوط و گمراهي و زحمت مي شود.

2. مراتب پايين حيات، محل كشمكش و دشمني هاست.

3. راه نجات و سعادت، پيروي از ره نمودهاي الهي است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و بيست و چهارم سوره ي طه به زندگي سخت دنيا و كوري در رستاخيز، به عنوان دو فرآيند دوري از ياد خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

124. وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ أَعْمَي

و هر كس از ياد من روي گرداند، پس حتماً زندگي (سخت و) تنگي براي اوست؛ و او را روز رستاخيز نابينا گرد مي آوريم.»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 120

نكته ها و اشاره ها:

1. ياد خدا مايه ي آرامش جان، پارسايي و شهامت است و فراموشي يا دوري و روي گرداني از ياد خدا، عامل اضطراب، ترس و نگراني. «1»

انساني كه ياد خدا و مسئوليت هاي خود در برابر او را فراموش مي كند، غرق در شهوات، حرص و بخل مي شود و هر چه ثروت بيش تري بيندوزد، باز هم طمع بيش تري پيدا مي كند و خود را بيش تر به رنج و زحمت مي اندازد و زندگي را بر خود سخت تر و تلخ تر و تنگ تر مي سازد.

2. يكي از ابعاد

«زندگي تنگ» كه در اين آيه به آن اشاره شده آن است كه اگر انسان از ياد خدا غافل شود، گرفتار كمبودهاي معنوي و روحي مي شود و هر روز دل بستگي و تكيه ي او به دنيا زيادتر و در زندان تنگ ماديات گرفتارتر مي شود.

3. يكي ديگر از ابعاد زندگي تنگ كه در اين آيه بدان اشاره شده آن است كه انسان هاي مؤمن كه به خدا دل مي بندند، راه ها به رويشان گشوده مي شود، ولي كساني كه به غير خدا دل مي بندند، درها به رويشان بسته مي شود و ثروت نمي تواند از گرفتاري و مشكلات و سردرگمي و نياز روحي و مادي آنان بكاهد.

4. يكي ديگر از ابعاد زندگي تنگ كه در اين آيه به آن اشاره شده، تنگي زندگي در جامعه اي است كه از ياد خدا روي برتافته است. جامعه ي انساني، حتي در اوج پيشرفت هاي صنعتي، چنانچه از معنويت جدا شود، روي سعادت را نمي بيند و هر روز بر اضطراب ها و مشكلات روحي مردم آن جامعه افزوده مي شود و در تنگناهاي عجيبي قرار مي گيرند.

همان طور كه امروز در برخي جوامع صنعتي مي بينيم كه جنايت، مواد مخدر، آلودگي هاي جنسي، از خود بيگانگي و احساس تنهايي غوغايي بر پا كرده و نور محبت و عاطفه را خاموش ساخته است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 121

5. يكي از مصاديق ذكر خدا نماز است، همان طور كه در برخي آيات قرآن بدان اشاره شده است. «1»

در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه مقصود از

«ذكر» در اين آيه، ولايت امام علي عليه السلام است. «2»

يعني هر كس امام علي عليه السلام را الگوي خود در زندگي قرار دهد، در تمام زندگي به خدا دل مي بندد و از دام دنياي تنگ مادي مي رهد، اما اگر كسي اين الگو را فراموش كند، گرفتار مي شود.

و در برخي ديگر از احاديث نيز آمده است كه مقصود از ترك ذكر، ترك حج است. «3»

البته اين گونه احاديث مصاديق ياد خدا را بيان مي كند، ولي مفهوم آيه منحصر در اين موارد نيست.

6. هر كس از ياد خدا روي برتابد، روز رستاخيز نابينا محشور مي شود؛ زيرا سراي آخرت محل تجسّم اعمال انسان هاست. كسي كه در دنيا چشم جانش نابيناست و كوردل است و حقايق را نمي بيند، در رستاخيز نابينا محشور مي شود. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. فرآيند روي برتافتن از ياد خدا، سختي در دنياست كه به صورت كوري در آخرت تجسّم مي يابد.

2. هر كس زندگي راحت و چشمي بصير مي خواهد، به ياد خدا باشد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 122

قرآن كريم در آيات صد و بيست و پنجم تا صد و بيست و هفتم سوره ي طه فراموشي آيات خدا و اسرافكاري را عوامل كوري در رستاخيز برمي شمرد و مي فرمايد:

125- 127. قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَي وَقَدْ كُنتُ بَصِيراً* قَالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ ءَايتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذلِكَ الْيَوْمَ تُنسَي وَكَذلِكَ نَجْزِي

مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بِئايتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَي

گويد: «پروردگارا! چرا مرا نابينا گرد آوردي؟! در حالي كه يقيناً بينا بودم!»* (خدا مي) فرمايد: «اين گونه (تو را گرد مي آوريم زيرا) نشانه هاي ما به تو رسيد و آنها را به فراموشي سپردي، و همچنان امروز فراموش مي شوي.* و اين گونه كسي را كه زياده روي كرده، و به نشانه هاي پروردگارش ايمان نياورده، كيفر مي دهيم؛ و حتماً عذاب آخرت شديدتر و پايدارتر است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي افراد كه در دنيا بينا هستند، در رستاخيز نابينا محشور مي شوند. بعضي از عوامل نابينايي در آخرت عبارت اند از:

الف) روي گرداندن از ياد خدا؛

ب) فراموش كردن نشانه ها و آيات الهي؛

ج) اسرافكاري و از حد گذشتن؛

د) ايمان نياوردن به آيات و نشانه هاي خدا.

خبرت هست كه مرغان سحر مي گويند

آخر اي خفته سر از خواب جهالت بردار

هر كه امروز نبيند اثر قدرت او

غالب آن است كه فرداش نبيند ديدار (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 123

2. مقصود از «اسراف» در اين آيه، يا آن است كه اين افراد، نعمت هاي الهي، هم چون چشم، گوش و عقل را در مسيرهاي غلط به كار مي اندازند و اسراف عبارت است از بيهوده از دست

دادن نعمت هاي الهي.

و يا مقصود از اسراف آن است كه برخي گناهكاران از حد مي گذرند و هيچ قيد و شرطي براي انجام گناه قايل نيستند و در گناهكاري خود نيز اسرافكارند. اين افراد استحقاق عذاب بيش تري را نسبت به گناهكاران معمولي دارند. «1»

3. مقصود از آن كه خدا اين افراد را فراموش مي كند، آن نيست كه خدا فراموشكار است، بلكه منظور آن است كه آنان را به زمره ي فراموشي مي سپارد، و با آنها معامله ي فراموشي مي كند، همان طور كه آنان آيات الهي را به فراموشي سپردند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد در رستاخيز كور و فراموش شده نباشيد، آيات الهي را به ياد داشته باشيد و از مرزهاي الهي نگذريد.

2. اسرافكاران بي ايمان و بي توجه به آيات الهي، فرجامي عذاب آلود دارند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 124

قرآن كريم در آيات صد و بيست و هشتم و صد و بيست و نهم سوره ي طه به نشانه هاي الهي در صحنه ي تاريخ و دلايل تأخير مجازات مخالفان اشاره مي كند و مي فرمايد:

128 و 129. أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيتٍ لِّأُولِي النُّهَي وَلَوْ لَاكَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَاماً وَأَجَلٌ مُّسَمّيً

و آيا براي آنان روشن نكرد كه چه بسيار گروه هايي را پيش از آنان هلاك كرديم در حالي كه (اين

كافران) در خانه هاي آنان راه مي روند؟! مسلماً در آن [ها] نشانه هايي براي صاحبان انديشه است.* و اگر نبود سخن (سنت گونه) اي كه از طرف پروردگارت از پيش مقرر شده بود و سرآمد معين (و حتمي عمر شما)، حتماً (عذاب آنان) لازم مي شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مطالعه ي تاريخ گذشتگان و ملت هاي نابود شده هم چون عاد، ثمود و لوط، درس هاي آموزنده اي در بردارد. اين ويرانه ها ماجراهاي دردناك پيشينيان را مي نمايانند و به آيندگان هشدار مي دهند كه راه كفر، فساد و ظلم را در پيش نگيرند.

از اين رو قرآن اين سرگذشت ها را هدايتگر مي خواند.

2. در اين آيه تأكيد شده كه صحنه ي تاريخ براي صاحبان انديشه و خردورزان آموزنده است؛ زيرا آنان به سادگي از كنار حوادث و صحنه هاي تاريخي نمي گذرند و در مورد آنها تفكّر مي كنند و نشانه هاي حق را در آنها مي بينند و مسير آينده ي خود را مشخص مي سازند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 125

3. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

غافل ترين مردم كسي است كه از دگرگون شدن دنيا پند نگيرد. «1»

4. وقتي انسان سرنوشت عذاب آلود كافران و گردن كشان تاريخ را مطالعه مي كند، از خود مي پرسد كه چرا خدا كافران ستمكار زمان پيامبر صلي الله عليه و آله يا عصر ما را عذاب نمي كند؟

آيات فوق پاسخ مي دهد كه اين تأخير دو علت دارد:

الف) نخست آن كه سنت و روش الهي آن است كه انسان ها آزاد باشند و با اختيار خود راه سعادت يا شقاوت را

انتخاب كنند و اگر چنين باشد كه انسان بلا فاصله بعد از گناه و ستم عذاب شود، ايمان و عمل صالح اجباري مي شود و راه تكامل آزادانه ي انسان مسدود مي گردد و يا همه در اثر ستمكاري نابود مي شوند و اين خلاف حكمت و سنت الهي است.

ب) دوم آن كه اين ستمكاري كافران تا مدت محدودي است و زمان حتمي مرگ در پيش روي همه ي انسان ها قرار دارد؛ پس بگذار تا در اين مدت كوتاه زندگي دنيا، افراد آزاد باشند و آزمايش شوند.

5. «كلمه» در موارد متعددي از آيات قرآن به معناي سنت و روش الهي است و در اين جا به سنت الهي در مورد آزادي عمل انسان ها اشاره دارد. «2»

6. مقصود از «أجل مُسمّي همان زمان مقرر مرگ است كه براي همگان قطعي شده و ميدان زندگي را براي ما باز كرده است و جلوي غرور و جسارت مجرمان را مي گيرد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 126

آموزه ها و پيام ها:

1. انديشمندانه به تاريخ ملت هاي نابود شده بنگريد و نشانه هاي خدا را ببينيد و براي آينده رهنمود بگيريد.

2. كفرپيشگان هم مستحق عذاب هستند، اما سنّت الهي آن است كه آنان را تا زمان مرگ حتمي مهلت دهد.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و سي ام سوره ي طه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را به شكيبايي

و تسبيح حق فرامي خواند و مي فرمايد:

130. فَاصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ ءَانَآي ءِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَي

پس بر آنچه مي گويند، شكيبا باش؛ و پيش از طلوع خورشيد، و قبل از غروب آن، با ستايش پروردگارت تسبيح گوي؛ و بخشي از شبانگاهان و اطراف روز تسبيح گوي؛ باشد كه خشنود شوي.

نكته ها و اشاره ها:

1. وقتي مخالفت هاي كافران و مشركان لجوج بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فشار مي آورد و سخنانشان ايشان را مي آزارد، خدا براي تقويت روحيه و تسلّي خاطر آن حضرت دستور راز و نياز با خدا و نماز و تسبيح به ايشان مي دهد، تا آرامش گيرند و خشنود و راضي شوند.

2. تسبيح و حمد پروردگار در برابر مشركان لجوج، خود نوعي مبارزه با شرك و بت پرستي است و اين ذكر و ياد خدا انسان را در برابر سخنان آنان مقاوم و شكيبا مي سازد.

3. در مورد مقصود از «تسبيح و حمد» در اين آيه، مفسران چند ديدگاه دارند:

الف) مقصود همان تسبيح گويي و ستايش پروردگار است.

ب) اشاره به نمازهاي پنج گانه و مستحبي است؛ يعني قبل از طلوع

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 127

خورشيد، اشاره به نماز صبح؛ قبل از غروب خورشيد، اشاره به نماز عصر (و ظهر)؛ و در اثناي شب، اشاره به نماز مغرب و عشاء و اطراف روز، اشاره به نماز ظهر يا نمازهاي مستحبي است كه انسان در اوقات مختلف روز به جا مي آورد.

ج) مقصود ذكرهاي

مخصوصي است كه در احاديث اسلامي آمده است كه در ساعات مخصوص شبانه روز گفته مي شود.

البته اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه ي فوق اشاره به هر سه تفسير باشد؛ چرا كه اين تفسيرها با هم منافاتي ندارند و در احاديث اسلامي نيز به اين تفسيرها اشاره شده است. «1»

4. مقصود از خشنودي و رضايت پيامبر صلي الله عليه و آله آن است كه نتيجه ي حمد و تسبيح پروردگار و شكيبايي در برابر سخنان مخالفان، آرامش، اطمينان، خشنودي و رضايت است.

5. هر چند ياد خدا در همه ي حالات مطلوب و تكامل بخش است، برخي زمان ها، براي عبادت و ذكر مناسب تر است.

6. اين آيه خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله است، اما قراين نشان مي دهد كه اين مطلب يك حكم عمومي است.

7. مواظبت بر اوقات نماز و نورانيت آن:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

اي عزيز!

تو نيز به قدر ميسور و مقدار مقدور اين وقت مناجات را غنيمت شمار و به آداب قلبيّه ي آن قيام كن و ...

خصوصاً نماز كه معجون روحاني ساخته شده با دست جمال و جلال حق است و از جميع عبادات جامع تر و كامل تر است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 128

پس، از اوقات آن حتي الامكان محافظت كن و اوقات فضيلت آن را انتخاب كن كه در آن نورانيتي است كه در ديگر اوقات نيست و اشتغالات قلبيّه ي خود را در آن اوقات كم كن، بلكه قطع كن. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي در برابر

سخنان آزار دهنده و تبليغات مخالفان مقاومت كنند.

2. شكيبايي و عبادت شبانه روزي، انسان را به مقام رضا مي رساند.

***

مسؤليت پذيري در برابر خداوند

قرآن كريم در آيات صد و سي و يكم و صد و سي و دوم سوره ي طه به پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد چشم پوشي از زيورهاي دنيوي و آموزش عبادي خانواده سفارش مي كند و مي فرمايد:

131 و 132. وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَي مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَي وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَوةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَانَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعقِبَةُ لِلتَّقْوَي

و هرگز چشمانت را خيره مكن به آنچه كه گروه هايي از ايشان را بدان بهره مند كرديم؛ در حالي كه شكوفه هاي زندگي پست (دنيا) است؛ تا آنان را در آن بيازماييم؛ و روزيِ پروردگارت بهتر و پايدارتر است.* و خاندانت را به نماز فرمان ده؛ و بر [انجام آن شكيبايي ورز؛ از تو هيچ روزي نمي خواهيم؛ (چرا كه) ما به تو روزي مي دهيم؛ و فرجام (نيك) براي (صاحبان) پارسايي (و خود نگه داري) است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 129

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات سفارش هايي به پيامبر صلي الله عليه و آله شده است كه در حقيقت مخاطب آنها تمام مسلمانان اند. اين دستورات عبارت اند از:

الف) به اموال مردم چشم ندوزيد؛

ب) خانواده ي خود را به نماز فراخوانيد؛

ج) خودتان نيز بر به جا آوردن نماز كوشا و شكيبا باشيد.

2. نعمت هاي دنيوي كه در دست كافران و مخالفان است، شكوفه هاي زندگي دنياست كه مي شكفد و به زودي

پژمرده و پرپر مي شود و چند صباحي بيش تر دوام ندارد.

به مشك چين و چگل نيست بوي گل محتاج

كه نافه هاش زبند قباي خويشتن است

مرو به خانه ارباب مروت دهر

كه گنج عافيت در سراي خويشتن است (حافظ)

3. خدا به پيامبر اسلام روزي ها و نعمت هايي داده كه بهتر و پايدارتر است؛ هم چون ايمان، اسلام، قرآن و روزي هاي حلال و پاكيزه در دنيا و آخرت. «1»

4. در اين آيات به پيامبر صلي الله عليه و آله سفارش شده كه به خانواده ات دستور نماز بده. از اين مطلب دو نكته به دست مي آيد:

الف) خانواده ي پيامبر صلي الله عليه و آله از ميان امت اسلامي داراي ويژگي خاصي است كه لازم است جداگانه دستور نماز به آنان داده شود.

ب) اين آموزه اي براي همه ي مسلمانان است كه نسبت به نماز خانواده ي خويش حساس باشند.

5. از آن جا كه سوره ي «طه» در مكه نازل شده است، پس در آن زمان

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 130

خانواده ي پيامبر صلي الله عليه و آله تعداد كمي هم چون خديجه و فرزندان او و علي عليه السلام بودند. هر چند بعدها اين خانواده گسترش يافت و در مدينه امام علي عليه السلام با فاطمه عليها السلام ازدواج كرد و فرزندان متعددي پيدا كردند كه همگي خاندان پيامبر به شمار مي آمدند.

از اين روست كه در احاديث و تفاسير روايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله در مدينه تا مدت زيادي در هنگام نمازهاي پنج گانه به در خانه ي علي و فاطمه عليهما السلام مي آمدند و آنها را به نماز سفارش مي كردند و آيه ي تطهير را نيز قرائت مي كردند.

«1»

6. از آن جا كه نماز موجب پاكي و صفاي قلب و تقويت روح و ياد خداست، خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله سفارش مي كند كه نه تنها خانواده ات را به نماز سفارش كن بلكه خودت نيز بر انجام نماز كوشا و شكيبا باش، كه فوايد و بركات اين كار به خود شما مي رسد؛ يعني شما چيزي از عبادت خود را به خدا نمي دهيد؛ چراكه او رزق نمي خواهد، بلكه به شما رزق مي دهد.

7. فرجام نيك براي تقوا و پارسايي است؛ يعني آن كه سرانجامش مفيد و سازنده و حيات بخش است، همان تقواست و اهل تقوا پيروز و سعادتمند و رستگارند و افراد بي تقوا سرانجامشان شكست و ناكامي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. به اموال مردم چشم ندوزيد كه روزي هاي الهي براي شما بهتر و پايدارتر است.

2. مخالفان راه خدا بدانند كه اين نعمت هاي دنيوي شكوفه هاي ناپايداري است كه مايه ي آزمايش آنهاست (پس به آنها مغرور نشوند).

3. به آموزش عبادي خانواده ي خود همّت گماريد و خود نيز الگوي نمازخواني باشيد.

4. شما سودي به خدا نمي رسانيد، بلكه روزي خوار خدا هستيد.

5. اگر فرجام نيكو و سعادت و پيروزي نهايي مي خواهيد، پارسا باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 131

قرآن كريم در آيات صد و سي و سوم تا صد و سي و پنجم سوره ي طه با اشاره به بهانه جويي هاي مخالفان اسلام، به آنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

133- 135. وَقَالُواْ لَوْ لَايَأْتِينَا بِئَايَةٍ مِّن رَّبِّهِ أَوَ لَمْ تَأْتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَي وَلَوْ أَنَّآ أَهْلَكْنهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوْلَآ أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ ءَايتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَي قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُواْ فَسَتَعْلَمُونَ

مَنْ أَصْحبُ الصِّرطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَي

و (مخالفان) گفتند: «چرا (پيامبر) نشانه اي (معجزه آسا) از طرف پروردگارش براي ما نمي آورد؟!» و (بگو:) آيا دليل روشنِ آنچه در كتاب هاي نخستين بوده، براي آنان نيامده است؟!* و اگر (بر فرض) ما آنان را پيش از آن (فرستادن قرآن و پيامبر) با عذابي هلاك مي كرديم، حتماً (در قيامت) مي گفتند: « [اي پروردگار ما! چرا فرستاده اي به سوي ما نفرستادي تا پيش از آن كه خوار شويم و رسوا گرديم، از آيات تو پيروي كنيم؟!»* بگو: «همه منتظريم، پس انتظار بكشيد كه بزودي خواهيد دانست چه كسي اهل راه درست است، و چه كسي راه نمايي شده است!»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 132

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «دليل روشن» همان مطالبي است كه در كتاب هاي پيامبران پيشين در باره ي صفات و نشانه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آمده بود و آن علامت ها با وجود ايشان كاملًا مطابق بود.

و يا مقصود از «دليل روشن» وجود پيامبر صلي الله عليه و آله يا قرآن است و يا خبر و سرنوشت اقوام پيشين كه در اثر لجاجت گرفتار عذاب شدند.

اما به نظر مي رسد كه تفسير اول با ظاهر آيه سازگارتر است. «1»

2. مخالفان اسلام در پي كشف حقيقت نيستند. آنان همواره به دنبال بهانه جويي اند؛ زيرا پيامبر اسلام، معجزه اي هم چون قرآن آورد كه در همه ي زمان ها وجود دارد و دليل روشن حقانيت اوست، اما مخالفان بدون توجه به آن بازهم معجزه مي طلبند.

3. آري؛ مخالفان اسلام آن قدر بهانه جو هستند كه اگر اين پيامبر نمي آمد، بازهم بهانه جويي مي كردند كه چرا پيامبري نيامد تا از او پيروي كنيم، ولي حال كه پيامبر اسلام در

ميان آنهاست از او پيروي نمي كنند.

4. در اين آيات بيان شد كه مسلمانان و مخالفان اسلام هر دو در انتظارند؛ مسلمانان در انتظار وعده هاي الهي در مورد كافران لجوج، و مخالفان در انتظار گرفتاري مسلمانان.

5. آيه ي اخير نوعي دل داري به مسلمانان مكه است كه تحت فشار مشركان قرار داشتند و نوعي هشدار به مخالفان است كه منتظر باشيد كه به زودي حقايق روشن مي شود و شما گرفتار عذاب مي گرديد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 133

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از طريق كتاب هاي آسماني و رهبران الهي، حجّت را بر مردم تمام مي كند.

2. مخالفان اسلام در پي بهانه جويي هستند و در هر صورت با سخنان و كارهاي شما قانع و راضي نمي شوند؛ پس شما وظيفه ي خود را انجام دهيد و منتظر فرمان الهي باشيد.

3. مخالفان اسلام چشم بگشايند تا حقايق را در كتاب هاي آسماني خود و از طريق پيامبر اسلام بيابند. «1»

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 135

بخش دوم: سوره ي انبياء

اشاره

يادآوري يگانگي خدا

يادكرد رستاخيز

بخش هايي از زندگي مبحث پيامبر الهي

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 137

اول: سيماي سوره ي انبياء

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كلّيات:

سوره ي انبياء داراي 112 آيه، 1168 كلمه و 4890 حرف است كه در مكه و به عنوان هفتاد و دومين سوره در حدود سال دوازدهم بعثت و اندكي قبل از هجرت، بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرو فرستاده شد. اين سوره بعد از سوره ي «ابراهيم» و قبل از سوره ي «مؤمنون» فرود آمده است ولي در چينش كنوني قرآن بيست و يكمين سوره به شمار مي آيد.

نام ها

تنها نام اين سوره «أنبياء» است؛ چرا كه در اين سوره از مجموع 26 پيامبري كه نامشان در قرآن آمده به داستان 16 نفر از آنها اشاره شده است.

فضايل

در مورد فضيلت اين سوره از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

هر كس سوره ي انبياء را از روي عشق و علاقه بخواند، با همه ي پيامبران در باغ هاي پرنعمت بهشت، رفيق و هم نشين مي گردد و در زندگي دنيا نيز در چشم مردم پرابُهّت خواهد بود. «1»

تذكر: روشن است كه اين ثواب ها و آثار براي كساني است كه آيات را بخوانند و در مورد آنها تفكر و طبق آنها عمل كنند و پيرو اين پيامبران باشند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 138

ويژگي ها:

در قرآن نام 26 پيامبر آمده است كه در اين سوره از 16 تن از آنان ياد شده است.

آيه ي 87 و 88 اين سوره «وَذا النونَ إذْ ذَهَبَ مُغاضِباً ...» در نماز غفيله خوانده مي شود.

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

1. توجه به يگانگي خدا؛

2. توجه به معاد؛

3. توجه به رسالت پيامبران الهي.

مطالب

الف) عقايد:

1. بيان دلايل الوهيت، توحيد و وحدت سرچشمه ي حيات و هستي (در آيه ي 22)؛

2. هشدارهاي شديد نسبت به غفلت مردم از قيامت و حساب آن (در آيات 1 و 104)؛

3. مطالبي درباره ي برنامه هاي پيامبران شانزده گانه و عيسي مسيح عليه السلام و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بدون ذكر نام اين دو پيامبر (در آيات 6 و 7 و ...).

ب) احكام:

اشاره به نماز و زكات (در آيه ي 73).

ج) داستان ها:

1. بخش هايي از زندگي موسي عليه السلام (در آيه ي 48)؛

2. بخش هايي از زندگي هارون برادر موسي عليه السلام (در آيه ي 48)؛

3. بخش هايي از زندگي ذا الكفل (در آيه ي 85)؛

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 139

4. بخش هايي از زندگي ذا النون (يا يونس) (در آيه ي 87)؛

5. بخش هايي از زندگي ابراهيم عليه السلام (در آيات 51- 70)؛

6. داستان قوم لوط (در آيات 71- 75)؛

7. داستان اسحاق پيامبر فرزند ابراهيم عليهما السلام (در آيه ي 72)؛

8. داستان يعقوب فرزند اسحاق عليهما السلام (در آيه ي 72)؛

9. اشاره اي به داستان نوح عليه السلام (در آيات 76- 77)؛

10. اشاره اي به داستان داود (در آيات 78- 82)؛

11. اشاره اي به داستان سليمان پيامبر (در آيات 78- 82)؛

12. اشاره اي به داستان ايوب (در آيات 83- 84)؛

13. اشاره اي به داستان اسماعيل (در آيه ي 85)؛

14. اشاره اي به داستان زكريا (در آيه ي 89)؛

15. اشاره اي به داستان يحيي فرزند زكريا (در آيه ي 90)؛

16. اشاره اي به داستان مريم و عيسي عليهما السلام (در آيه ي 91)؛

17. اشاره اي به داستان يأجوج و مأجوج (در آيه ي 96).

د) مطالب فرعي:

1. بيان پيروزي حق بر

باطل و توحيد بر شرك (در آيه ي 18)؛

2. تهمت هايي كه به پيامبر اسلام مي زدند، مثل شاعر بودن و ... (در آيه ي 5)؛

3. تذكراتي در مورد محتواي قرآن (در آيات 10 و 50)؛

4. بي هدف نبودن خلقت جهان (در آيه ي 16)؛

5. آب، عامل حيات همه ي چيزها (در آيه ي 30)؛

6. اشاراتي علمي به خلقت آسمان ها و حركت ستارگان و ماه (در آيات 30- 34)؛

7. اشاره به آموزش صنعت زره سازي به داود عليه السلام (در آيه ي 80)؛

8. وعده ي پيروزي و وراثت زمين، به بندگان شايسته (در آيه ي 105) كه طبق احاديث اسلامي در زمان حضرت مهدي عليه السلام تحقق خواهد يافت.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 141

دوم: محتواي سوره ي انبياء

رستاخيز نزديك است

قرآن كريم در آيات اول و دوم سوره ي انبياء با هشداري كوبنده، به غفلت مردم از رستاخيز و بي توجهي آنان به آيات بيدارگر الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

1 و 2. اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ* مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ

براي مردم، (زمانِ) حسابشان بسي نزديك شد، در حالي كه آنان در غفلت، رويگردانند!* هيچ يادآوريِ نويني از طرف پروردگارشان براي آنان نمي آيد، مگر در حالي كه آنان بازي مي كنند بدان گوش فرا مي دهند؛

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه هشداري كوبنده به مردم مي دهد، تا از خواب غفلت و بي خبري بيدار شوند و خود را براي حساب رستاخيز آماده سازند. «1»

2. مي فرمايد: «حساب به مردم نزديك شده» و نمي فرمايد: «مردم به حساب نزديك شده اند.»؛ يعني گويي حساب با سرعت به استقبال مردم مي آيد.

3. انسان ها از حساب غافل اند و از همين روست كه از رستاخيز روي گردانند و خود را براي صحنه ي قيامت و

دادگاه عدل الهي و پاسخ گويي آماده نمي كنند.

كردار انسان ها، كه خود را از آلودگي ها پاك نمي كنند، نشان دهنده ي غفلت آنان است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 142

4. در اين آيه مقصود از «مردم» ممكن است تمام مردم باشند- معمولًا در اين موارد استثناهايي وجود دارد، يعني برخي افراد بيداردل هميشه در فكر حساب هستند- و يا اين كه مقصود مشركان باشند؛ همان طور كه آيات بعدي در مورد مشركان مكه است.

5. مقصود از نزديك شدن حساب آن است كه چيزي از عمر شما باقي نمانده است، و يا اين كه باقيمانده ي عمر دنيا نسبت به آنچه گذشته، اندك است، و يا آن كه مسئله ي رستاخيز قطعي است و از اين رو نزديك است. «1»

7. واژه ي «ذِكر» در اين آيات اشاره به هر سخن بيدار كننده و در اين جا مقصود آيات كتاب هاي الهي و قرآن است؛ يعني هر كتاب و آيه ي جديدي را كه براي مردم فرود آيد، به شوخي مي گيرند و بازي گوشي مي كنند.

8. برخي مفسران ذيل اين آيه به مناسبت واژه ي «مُحدَث»، در مورد حادث يا قديم بودن قرآن سخن گفته اند؛ حاصل مطلب آن است كه الفاظ قرآن، حادث و جديدند كه پس از پديد آمدن بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده اند، و محتوا و مطالب قرآن ازلي (و قديم) اند، يعني هميشه در علم الهي وجود داشته اند. «2»

9. در آيه ي اخير يكي از نشانه هاي اعراض و غفلت مردم، بازي گوشي و به شوخي گرفتن يادآوري ها و آيات جديد الهي بيان شده است و اين يكي از مشكلات افراد غافل و متكبّر است كه اندرزهاي خيرانديشان را به شوخي و بازي مي گيرند

و از خواب غفلت بيدار نمي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از خواب غفلت بيدار شويد كه قيامت نزديك است.

2. در برابر آيات الهي بازي گوشي نكنيد.

3. رستاخيز و آيات الهي را جدّي بگيريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 143

قرآن كريم در آيات سوم تا پنجم سوره ي انبياء به واكنش منفي مخالفان و تهمت جادوگري به پيامبر اسلام و پاسخ او اشاره مي كند و مي فرمايد:

3- 5. لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَي الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هذَآ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ* قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ* بَلْ قَالُواْ أَضْغثُ أَحْلمٍ بَلِ افْتَرَيهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بَايَةٍ كَمَآ أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ

در حالي كه دل هايشان سرگرم (چيز ديگر) است. و كساني كه ستم نمودند، رازگويي شان را پنهان كردند (و گفتند:) آيا اين (پيامبر) جز بشري همانند شماست؟! و آيا به سراغ سِحر مي رويد، در حالي كه شما مي بينيد؟!* (پيامبر) گفت: « (هر) سخن را كه در آسمان و زمين (باشد) پروردگارم مي داند؛ و او شنوا [و] داناست.»* بلكه (مشركان) گفتند:

« (اين قرآن) يك دسته خواب هاي پريشان است؛ بلكه آن را [به دروغ به خدا] نسبت داده است، بلكه او شاعر است؛ پس بايد نشانه اي (معجزه آسا) براي ما بياورد؛ همان گونه كه پيشينيان (از پيامبران با معجزه) فرستاده شدند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. مردم غافل، هم در ظاهر در حال بازي و غفلت اند و هم در باطن مشغول خيالات و انديشه هاي بي ارزش و غافل كننده؛ و طبيعي است كه اين افراد راه سعادت را نخواهند يافت.

2. اين آيات در مورد مشركان مكه فرود آمده كه در برابر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

واكنش منفي نشان مي دادند و به ايشان تهمت ها مي زدند و بدون ترس سخنان خود را آشكارا مي گفتند. و در گوشي صحبت كردن آنان، يا براي توطئه و نقشه كشي بود، به طوري كه مردم متوجه طرح آنها در برابر پيامبر نشوند و يا براي مشورت در آماده كردن پاسخ هاي خود در برابر منطق

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 144

نيرومند پيامبر صلي الله عليه و آله بود. «1»

3. در اين آيات بيان شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله ضمن موضع گيري در برابر سخنان در گوشي مشركان، بيان مي داشت كه «پروردگار من از هر سخني در هر كجا باشد آگاه است، پس سخنان مخفي شما را مي شنود و از اسرار شما باخبر است».

در واقع اين سخن پيامبر صلي الله عليه و آله نوعي هشدار به مشركان بود كه مخفي كاري شما سودي برايتان ندارد؛ چراكه خدا از همه چيز باخبر است.

4. در اين آيات بيان شده كه مخالفان پيامبر صلي الله عليه و آله به او اشكال مي كردند كه چرا او همانند مردم، يك بشر است؛ در حالي كه نمي دانستند، پيامبري كه مي خواهد الگوي مردم باشد، بايد هم چون خود آنان باشد تا بتواند عواطف و مشكلاتشان را درك و براي آنها برنامه ارائه كند يا از خدا پيامي بياورد.

5. در اين آيات بيان شده كه مخالفان پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت هايي به ايشان مي زدند؛ از جمله:

الف) گاهي سخنان او را خواب هاي آشفته مي دانستند.

ب) گاهي مي گفتند: او (به خدا دروغ) بسته است.

ج) گاهي او را شاعر و خيال باف مي پنداشتند.

د) گاهي نيز او را جادوگر مي خواندند.

با دقت در اين تهمت ها و نسبت ها روشن مي شود

كه سخنان مشركان ضد و نقيض و ناسازگار بود، و اين خود دليلي بر بطلان تهمت هاي آنان است.

6. مشركان بهانه جو از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تقاضاي معجزه مي كردند، در حالي كه پيامبر معجزه اي هم چون قرآن داشت كه در دست رس تمام مشركان عرب و قابل فهم بود.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 145

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام بدانند كه خدا از همه چيز آگاه است و مخفي كاري سودي ندارد.

2. رهبران الهيِ جوامع اسلامي، آماده ي تهمت ها و بهانه جويي هاي دشمنان باشند.

3. مخالفان اسلام، غافل دلاني ستمكار هستند و جلسات سرّي عليه مسلمانان تشكيل مي دهند (پس مواظب نقشه هاي آنان باشيد.)

4. رهبران الهي در گفتمان ها، به مخالفان پاسخي منطقي و آرام بدهند و توجه داشته باشند كه خدا از همه چيز آگاه است.

***

رجوع به متخصص يك قانون الهي

قرآن كريم در آيات ششم تا نهم سوره ي انبياء با هشدار به مشركان، به ايرادهاي آنان در مورد پيامبر صلي الله عليه و آله پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

6- 9. مَآ ءَامَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنهَآ أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ* وَمَآ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَاتَعْلَمُونَ* وَمَا جَعَلْنهُمْ جَسَداً لَّا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُواْ خلِدِينَ* ثُمَّ صَدَقْنهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنهُمْ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ

پيش از آن (مشرك) ان هيچ آبادي كه (مردم) آن را هلاك كرديم، ايمان نياوردند؛ پس آيا اينان ايمان مي آورند؟!* و پيش از تو، جز مرداني كه به سوي آنان وحي مي كرديم، نفرستاديم. پس اگر نمي دانيد، از آگاهان بپرسيد.* و آن (پيامبر) ان را پيكرهايي كه

غذا نمي خورند قرار نداديم؛ و ماندگار (هم) نبودند.* سپس وعده (عذاب) آنان را راست گردانيديم، و آنان و كسي را كه (شايسته دانستيم و) خواستيم نجات بخشيديم؛ و اسرافكاران را هلاك نموديم.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 146

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد مقصود آيه ي اول دو ديدگاه دارند:

نخست آن كه، منظور پاسخ گويي كلي به تمام تهمت ها و بهانه جويي هاي مشركان است كه در آيات پيشين بيان شده است؛ يعني مي فرمايد: قبل از اين ها نيز افراد لجوج ديگري بودند كه متوسّل به تهمت و بهانه جويي مي شدند و سرانجام بدون اين كه ايمان بياورند هلاك شدند؛ شايد مشركان مكه نيز چنين سرنوشتي پيدا كنند.

دوم آن كه، مقصود پاسخ گويي به بهانه جويي مشركان در مورد درخواست معجزات دل خواه است كه در آيه ي پيشين بيان شد؛ يعني مي فرمايد: قبل از اين ها نيز افرادي بودند كه تقاضاي معجزات اقتراحي (دل خواهانه و بهانه جويانه) مي كردند، ولي هنگامي كه معجزه را آورديم، ايمان نياوردند و از اين رو نابود شدند؛ شايد مشركان مكه نيز چنين سرنوشتي پيدا كنند. «1»

2. در اين آيات به يك پرسش اساسي مشركان و مخالفان پيامبران در طول تاريخ پاسخ داده شده است. «2» همان ايرادي كه مشركان مكه آن را تكرار كردند كه چرا پيامبر، بشري همانند ماست؟

قرآن در پاسخ آنان اشاره فرمود: اولًا، همه ي پيامبراني كه خدا فرستاده است بشر بوده اند.

ثانياً، پيامبران انسان هايي بودند كه غذا مي خوردند و مثل بقيه ي مردم زندگي مي كردند؛ چرا كه رهبر انسان ها بايد از جنس خودشان

باشد تا عواطف و مشكلات آنها را لمس كند، با الهام الهي بهترين برنامه و راه حل را براي آن فراهم سازد، الگوي خوبي براي مردم باشد و حجّت را بر آنان تمام

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 147

كند. اما اگر رهبر و پيامبر انسان ها، فرشته اي با عمر جاويد باشد، نمي تواند چنين ويژگي هايي داشته باشد.

3. تعبير «أهلِ ذِكر» به معناي اهل اطلاع و آگاهان است كه شامل تمام دانشمندان مي شود. اين مطلب اشاره به اين قانون كلي عقلايي است كه «هر چيز را نمي دانيد لازم است از دانشمندان و متخصصان آن رشته بپرسيد».

برخي از مفسران و فقيهان در مورد «جواز تقليد مردم از مجتهدان متخصص در فقه» به اين آيه استدلال كرده اند. «1»

آري؛ انسان دانا و متخصص مي تواند خود و ديگران را نجات بخشد اما نادان، نه مي تواند خود را نجات دهد و نه ديگران را.

آن كس كه بداند و بداند كه بداند

اسب شرف از گنبد گردون بجهاند

آن كس كه نداند و نداند كه نداند

در جهل مركب ابد الدهر بماند 4. يكي از مصاديق اهل ذكر در صدر اسلام، دانشمندان اهل كتاب، يعني يهود و مسيحيت بودند، ولي اين مطلب منحصر به

آنها نيست. همان طور كه در احاديث اسلامي نيز بيان شده است، مقصود از اهل ذكر امام علي عليه السلام و امامان بعد از او هستند. «2»

البته اين گونه احاديث، بيان مصداق كامل آيه است، ولي به معناي انحصار مفهوم آيه در اين موارد نيست. «3»

5. در آيه ي اخير، اشاره شد كه خدا به پيامبران الهي وعده داده بود كه آنان را نجات دهد و دشمنان را نابود كند و نقشه هاي آنان را نافرجام سازد و او وعده ي خود را تحقق بخشيد؛ و اين سنت الهي است كه از پيامبران خود در برابر مخالفان حمايت كند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 148

6. مقصود از اسرافكاراني كه نابود شدند، كساني بودند كه در ستمكاري و كفر و گناه زياده روي كردند، در مورد نيروهاي خود و جامعه اسراف نمودند، پيامبران و آيات الهي را تكذيب كردند و در نهايت گرفتار عذاب الهي شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اسرافكاران، وعده ي الهي در مجازات پيشينيان شما اجرا شد، (پس مراقب اعمال خود باشيد).

2. به شبهات مخالفان در مورد نبوّت پاسخ دهيد و بدانيد كه وعده هاي پيامبران تحقق يافتني است.

3. هر چه را نمي دانيد از متخصص آن بپرسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي انبياء به بيدارگري قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

10. لَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكُمْ كِتباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

به يقين به سوي شما كتابي

فرو فرستاديم، كه در آن (وسيله) تذكّر شماست؛ پس آيا خردورزي نمي كنيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران در مورد اين تعبير كه قرآن «ذكر شماست» چند تفسير كرده اند:

الف) مقصود آن است كه قرآن مايه ي تذكّر و بيداري شماست؛ پس اگر بخواهيد و لجاجت نكنيد، تفكر در آيات آن شما را بيدار مي سازد و هدايت مي كند.

ب) منظور آن است كه قرآن نام و آوازه ي شما مسلمانان و عرب ها را در دنيا بلند كرد و مايه ي عزّت و شرافت شما شد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 149

ج) قرآن آنچه شما در مورد دين، دنيا و اخلاق نياز داريد يادآوري نموده است.

البته تفسيرها با هم ديگر تعارض ندارند و ممكن است مقصود آيه همه اين معاني باشد. «1» برخي از مفسران معناي اول را ترجيح داده اند. «2»

2. برخي از مفسران اين آيه را پاسخي ديگر به تهمت ها و ايرادهاي مشركان دانسته اند. كه اشاره مي كند، قرآن معجزه ي جاويدان و بيدارگر پيامبر صلي الله عليه و آله است، پس چرا شما معجزه ي جديد مي طلبيد و بهانه جويي مي كنيد و بدون توجه به اعجاز قرآن، به پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت خواب هاي آشفته، جادوگري و شاعري مي زنيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي بيدارگر، يادآور و عزّت آفرين است.

2. بينديشيد تا از بيدارگري قرآن بهتر استفاده نماييد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 150

قرآن كريم در آيات يازدهم تا سيزدهم سوره ي انبياء به واكنش عملي ستمكاران در برابر عذاب الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

11- 13. وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْماً ءَاخَرِينَ* فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأْسَنَآ إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ* لَاتَرْكُضُواْ وَارْجِعُواْ إِلَي مَآ أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ

و چه بسيار آبادي را كه (مردمش) ستمكار بودند، در هم شكستيم؛ و بعد از آنها، قوم ديگري پديد آورديم.* و هنگامي كه سختي (عذاب) ما را احساس كردند، ناگهان آنان از (ترس) آن پا به فرار گذاشتند.* (گفتيم:) پا به فرار مَگذاريد؛ و به سوي آنچه در آن كامراني يافتيد، و خانه هايتان باز گرديد! تا شايد شما مورد سئوال قرار گيريد!

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «قَصَم» به معناي شكستن با شدت است. اين تعبير نشان مي دهد كه خدا ستمكاران را با عذابي شديد درهم مي شكند و مجازات مي كند. آري؛ كساني كه روزي به ديگران آزار مي رساندند اكنون گرفتار مي شوند و نتيجه ي كردار خود را مي بينند.

ايمن مشو ز فتنه، چو خود فتنه مي كني

گر چيره اي تو، چيره تر است از تو روزگار

افسونگر زمانه تو را هم كند فسون

صيّاد چرخ پر، تو را هم كند شكار (پروين)

2. ستمكاران هنگامي كه عذاب الهي

نزديك و نشانه هاي آن آشكار مي شود و ديگر راه فراري ندارند هم چون لشكر شكست خورده اي پا به فرار مي گذارند و به هر سو پراكنده مي شوند.

3. در هنگامه ي فرار به ستمكاران ندا داده مي شود كه به سوي خانه ها و

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 151

قصرهاي خودتان بازگرديد، تا شايد خدمت گزاران شما دو باره نزد شما بيايند و از فرمان هاي شما پرسش كنند و يا محروماني كه به در خانه ي شما مي آمدند و محروم باز مي گشتند، دو باره بيايند و از شما تقاضا كنند و محروم باز گردند. و همان صحنه هاي نفرت انگيز دو باره تكرار شود. اين ندا در حقيقت نوعي استهزا و سرزنش ستمكاران است. «1»

4. در اين آيات بيان نشده كه چه كسي ستمكاران فراري را ندا مي دهد ولي ممكن است اين نداي فرشتگان الهي يا پيامبران و يا نداي وجدان آنها باشد. «2»

5. در اين آيات از ميان نعمت هاي مادي به «مسكن» اشاره شده است.

شايد اين بدان سبب باشد كه مسكن وسيله ي آرامش است كه انسان معمولًا بيش ترين درآمد زندگي را خرج آن مي كند و بدان علاقه دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. تاريخ را مطالعه كنيد تا بدانيد كه تهديدهاي الهي شوخي نيست و قبلًا در مورد ملت هاي ستمكار عملي شده است.

2. از سرنوشت ستمكاران تاريخ عبرت بگيريد و ستمكاري نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 152

قرآن كريم در آيات چهاردهم و پانزدهم سوره ي انبياء به واكنش گفتاري ستمكاران در برابر عذاب الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

14 و 15. قَالُواْ يوَيْلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظلِمِينَ* فَمَا زَالَتْ تِلْكَ دَعْوَيهُمْ حَتَّي جَعَلْنهُمْ حَصيِداً خمِدِينَ

گفتند: «اي واي بر ما! بيقين ما ستمكار بوديم.»* و پيوسته اين، ندايشان بود، تا آنان را درو شده اي خاموش (و بي جان) گردانيديم.

نكته ها و اشاره ها:

هنگامي كه عذاب الهي فرا مي رسد، ستمكاران از خواب غفلت بيدار مي شوند و فريادشان بلند مي شود و حسرت مي خورند، اما ديگر دير شده و اين فريادها سودي ندارد و در نهايت هم چون زراعتي درو شده بر زمين مي ريزند و شهر و ديار پرخروش آنان به قبرستاني خاموش تبديل مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. ستمكاري، پشيماني به دنبال دارد.

2. قبل از فرا رسيدن عذاب الهي بيدار شويد و دست از ستمكاري برداريد كه فرياد و پشيماني در آن روز سودي ندارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 153

آفرينش هدفمند جهان

قرآن كريم در آيات شانزدهم تا هيجدهم سوره ي انبياء به هدفداري آفرينش و نابودي نهايي باطل اشاره مي كند

و مي فرمايد:

16- 18. وَمَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لعِبِينَ* لَوْ أَرَدْنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْنهُ مِن لَّدُنَّآ إِن كُنَّا فعِلِينَ* بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَي الْبطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ

و آسمان و زمين، و آنچه را در ميان آن دوست به بازيچه نيافريديم.* اگر (بر فرض) مي خواستيم كه سرگرمي اي برگزينيم، حتماً آن را از نزد خود بر مي گزيديم؛ اگر (اين كار را) انجام مي داديم.* بلكه حق را بر باطل مي افكنيم و آن را فرو مي شكند پس ناگهان آن را نابود مي سازد؛ و [لي واي بر شما از آنچه (در باره خدا و پيامبر) وصف مي كنيد!

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه مشركان ستمكار و مخالفان پيامبر صلي الله عليه و آله به دنبال لهو و لعب مي رفتند و به بازي و سرگرمي مشغول مي شدند و جهان را بي هدف و بازيچه مي پنداشتند، در اين آيات با ردّ پندارهاي آنان به هدف داري جهان اشاره شده است.

2. اگر انسان نگاهي به عظمت آفرينش و پهنه ي هستي بنمايد متوجه اهميت آفرينش و هدف آن مي شود. خدا جهان را آفريده تا موجودي شريف و باكرامت هم چون انسان را در آن پرورش دهد و او از عظمت اين جهان به نشانه هاي آفريدگار و معاد پي ببرد.

آري؛ مجموعه ي هستي داراي مبدأ و معاد، و جهاني سيّال و هدف دار است، اما اگر از چشم ستمكاران بي ايمان به آن بنگريم، بازيچه اي پوچ و بي هدف است؛ كه البته اين مطلب با حكمت الهي ناسازگار است چون خدا كار بيهوده و بازيچه انجام نمي دهد.

3. هدفمند بودن جهان به معناي جبران كمبود و تكميل آفريدگار آن

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم،

ص: 154

نيست، بلكه هدف آفرينش و فوايد آن به خود انسان ها باز مي گردد؛ يعني هدف تكامل انسان است؛ تكامل اختياري نه اجباري؛ چراكه تكامل اجباري در حقيقت تكامل نيست.

4. جهان بازيچه و بي هدف نيست و در نهايت حق بر باطل پيروز مي شود.

در آيات قرآن اهداف متعددي براي آفرينش انسان برشمرده شده است:

عبوديت، «1» آگاهي و دانش «2» و آزمايش انسان. «3»

البته ممكن است هر كدام از اين آيات به يك بُعد انسان اشاره كند؛ گاهي به تكامل بُعد علم، گاهي به تكامل بُعد عمل و گاهي به تكامل بعد روحي و اخلاقي انسان. «4»

برخي از اين هدف ها مقدمه ي هدف اصلي است؛ يعني انسان را آزمايش مي كنند تا رشد يابد و آگاه تر شود و با معرفت بيش تري به ستايش و عبادت خدا بپردازد و در نهايت به او نزديك تر شود و به طرف تكامل نهايي و قلّه ي انسانيت صعود كند.

5. «لَعْب» به معناي كار بي هدف و بازيچه و «لَهْو» به معناي سرگرمي و هدف هاي نامعقول است.

6. از آن جا كه ساحت قدس الهي با لهو و لعب و بازيچه هاي بي هدف ناسازگار است، مي فرمايد: «اگر بر فرض محال، مي خواستيم وسيله اي براي سرگرمي خود انتخاب كنيم، چيزي انتخاب مي كرديم كه متناسب ما باشد.»

يعني اولًا چنين چيزي با ساحت قدس الهي سازگار نيست. «5»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 155

و ثانياً اگر هم بر فرض محال او سرگرمي مي خواست، اين بازيچه ها متناسب مقام او نبود.

7. اساس جهان بر باطل نيست، بلكه جهان مجموعه اي از حق و باطل است كه خدا همواره دلايل عقلي و معجزات آشكار حق را در برابر پندارها و خرافات بيهوده ي باطل گرايان قرار مي دهد و

آنها را درهم مي كوبد.

8. «قَذَف» (پرتاب كردن چيزي از راه دور) نشان دهنده ي سرعت و قدرت حق است؛ و نيز «يَدمَغُ» به معناي شكستن جمجمه ي سر، حساس ترين نقطه ي بدن است؛ يعني لشگر حق پيروزي چشم گير و كوبنده اي بر باطل گرايان پيدا مي كنند، به طوري كه باطل به كلي زايل و نابود مي شود و اين برنامه در طول تاريخ بشر ادامه دارد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان هدفمند است.

2. پيروزي نهايي در جهان از آن حق و حق طلبان است.

3. جهان را بي هدف و بازيچه نپنداريد، كه ساحت مقدّس الهي از اين امور مبرّاست.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 156

قرآن كريم در آيات نوزدهم و بيستم سوره ي انبياء به عبادت و تسبيح فرشتگان الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

19 و 20. وَلَهُ مَن فِي السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لَايَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ* يُسَبِّحُونَ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَايَفْتُرُونَ

و كساني كه در آسمان ها و زمين هستند، فقط از آن اويند؛ و كساني (از فرشتگان) كه نزد او هستند، از پرستش وي تكبّر نمي ورزند و درمانده نمي شوند.

* (او را) در شب و روز به پاكي مي ستايند؛ در حالي كه سست نمي گردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين بيان شد كه ستمكاران شرك پيشه، جهان را بي هدف و بازيچه مي پنداشتند، يعني تصوير ناصحيحي از نظام هستي داشتند و اينك در اين آيات اين تصوّر را اصلاح مي كند و نشان مي دهد كه همه ي افراد براي هدف الهي آفريده شده اند و فرشتگان به عبادت و تسبيح او مشغول اند.

2. در نظام برده داري، هر اندازه كه بنده اي به مولاي خود نزديك تر باشد، كم تر در برابر او فروتني مي كند؛ چون مولايش به او نيازمند است.

اما در نظام عبوديت

الهي، هر اندازه كه بندگان و فرشتگان به خدا نزديك تر شوند، مقام عبوديت، پرستش و فروتني آنها زيادتر مي شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا مالك تمام جهانيان است و فرشتگان همواره در تسبيح اويند (پس چرا مشركان به غير او چشم دوخته اند).

2. مالك حقيقي جهان و تسبيح گران او را بشناسيد (تا به دنبال غير او نرويد).

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 157

قرآن كريم در آيات بيست و يكم و بيست و دوم سوره ي انبياء با اشاره به برهان تمانع، به نفي شرك مي پردازد و مي فرمايد:

21 و 22. أَمِ اتَّخَذُواْ ءَالِهَةً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنشِرُونَ* لَوْ كَانَ فِيهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحنَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ

آيا معبوداني از زمين بر گرفتند كه آنان (مردگان را) زنده مي كنند؟!* اگر (بر فرض) در آن دو (: آسمان و زمين،) معبوداني جز خدا بودند، حتماً (آسمان و زمين) تباه مي شدند. پس خدا، پروردگار تخت (جهانداري و تدبير هستي) منزّه است، از آنچه (او را) وصف مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «معبودهايي از زمين» اشاره به بت هاست كه آنها را از سنگ و چوب مي ساختند و حاكم بر نظام هستي مي پنداشتند. در آيه ي اول اشاره شده كه معبود جهانيان لازم است كه خالق آنها نيز باشد، در حالي كه معبودها و بت ها چيزي را خلق نمي كنند.

2. در آيه ي دوم به «برهان تمانع» اشاره شده كه دليلي براي توحيد و نفي شرك است؛ يعني نظامي واحد بر جهان حاكم است كه همه ي اجزاي آن را هماهنگ و تحت قوانين و برنامه هاي منظم در آورده است.

از اين نظم و هماهنگي متوجه مي شويم كه جهان مبدأ واحدي دارد؛ چون

اگر مبدأهاي متعدد و اراده هاي مختلف در آن دخالت داشتند، نظام هستي بر هم مي خورد و جهان فاسد مي شد؛ چرا كه هر كجا سخن از تعدد است، حتماً تفاوت و اختلاف وجود دارد و اگر دو معبود از همه ي جهات و اراده ها يكسان بودند، يك خدا مي شدند. «1»

خردمند گويد كه در يك سراي

چو فرمان دو گردد نماند به جاي (فردوسي)

آموزه ها و پيام ها:

1. خدايي را بپرستيد كه يكتا و آفريننده و منتشركننده ي موجودات است.

2. نه جهان دو خدا را بر مي تابد و نه خدا دوگانگي را.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و سوم سوره ي انبياء به ايراد نداشتن كارهاي خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

23. لَايُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْئَلُونَ

(خدا) از آنچه انجام مي دهد بازخواست نمي شود؛ در حالي كه آنان بازخواست مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي پيشين در قالب برهان تمانع و نظم جهان بيان شد كه اگر دو خدا بودند، كار جهان دچار اشكالات فراوان و فساد و نابودي مي شد و اينك در اين آيه به بي ايراد بودن كار خدا اشاره شده است كه كار جهان چنان حكيمانه پي ريزي شده كه هيچ اشكالي ندارد.

2. پرسش دو گونه است: گاهي براي توضيح خواهي در مورد چيزي است كه انسان از آن اطلاع كافي ندارد. اين گونه پرسش حتي در مورد كارهاي الهي نيز، نيكو و بدون اشكال است.

اما گاهي اعتراضي و براي ايراد گرفتن است. مفهوم چنين پرسشي آن است كه كار مخاطب غلط است. اين نوع پرسش در مورد خدا روا نيست؛ چراكه او حكيم است و در كارهايش اشكال و ايراد نيست، ولي در مورد كارهاي انسان اشكالي ندارد، چون

انسان گاهي گناه و خطا مي كند و مورد

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 159

بازخواست قرار مي گيرد. «1»

3. در حديثي از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه در مورد آيه ي فوق فرمودند: « (از خدا پرسش نمي شود)؛ چراكه او كاري، جز از روي حكمت و صواب انجام نمي دهد.» «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. ديگران را با خدا مقايسه نكنيد، كه كارهاي او بي ايراد و كارهاي ديگران داراي اشكال است.

2. همه در مورد كارهايشان مورد پرسش و بازخواست قرار مي گيرند.

***

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم و بيست و پنجم سوره ي انبياء دلايل ديگري براي نفي شرك مي آورد و مي فرمايد:

24 و 25. أَمِ اتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ ءَالِهَةً قُلْ هَاتُواْ بُرْهنَكُمْ هذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَايَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ* وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَآإِلهَ إِلَّآ أَنَاْ فَاعْبُدُونِ

(بلكه) آيا معبوداني جز او برگزيدند؟! بگو: «دليل روشنتان را بياوريد.

اين است يادمان كساني كه با من هستند و يادمان كساني كه پيش از من بوده اند.» بلكه اكثر آن (مشرك) ان حق را نمي شناسند؛ و از اين رو آنان رويگردانند.* و پيش از تو هيچ فرستاده اي را نفرستاديم جز اين كه به سوي او وحي كرديم كه در حقيقت: «هيچ معبودي جز من نيست؛ پس [مرا] پرستش كنيد.»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 160

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو دليل براي نفي شرك اشاره شده است:

الف) مشركان هيچ دليلي براي اثبات شرك ندارند در حالي كه توحيد دلايل متعددي دارد و هيچ انسان عاقلي چيزي را بدون دليل نمي پذيرد.

ب) تمام پيامبران در طول تاريخ بشر

مردم را به سوي خداي يكتا فرا خوانده اند «1» و نداي توحيد، سخني است كه به سوي همه ي پيامبران وحي شده بود؛ پس اگر خداي ديگري غير از اللَّه وجود داشت، پيامبري مي فرستاد يا وحي مي كرد كه او را بپرستند و لا اقل يك پيامبر هم به سوي او دعوت مي كرد، در حالي كه چنين نبوده است. «2»

2. در اين آيه بيان شده كه مخالفت اكثريت مشركان مكه با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ريشه در جهل آنها داشته است. از اين مطلب استفاده مي شود كه اكثريت نادان، معيار حق و باطل نيستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. سخن بدون دليل را نپذيريد و از مخالفان توحيد هم دليل بخواهيد (هر چند دليلي نداشته باشند).

2. توحيد، نداي تمام پيامبران در طول تاريخ بوده است.

3. شرك، دليل ندارد.

4. اكثريت نادان را، معيار حق و باطل ندانيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 161

قرآن كريم در آيات بيست و ششم تا بيست و نهم سوره ي انبياء با اشاره به ويژگي هاي فرشتگان، فرزند خدا بودن آنها را نفي مي كند و مي فرمايد:

26- 29. وَقَالُواْ اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحنَهُ بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ* لَايَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ* يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْديهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَي وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ* وَمَن يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِّن دُونِهِ فَذلِكَ نَجْزيهِ جَهَنَّمَ كَذلِكَ نَجْزِي الظلِمِينَ

و (مشركان) گفتند: « (خداي) گسترده مهر، فرزندي (از فرشتگان) برگزيده است». او منزّه است؛ بلكه (فرشتگان) بندگانِ گرامي داشته شده اند؛* كه در سخن بر او پيشي نمي گيرند؛ و آنان به فرمان او عمل مي كنند؛* (زيرا) آنچه در پيش رويشان (در آينده) و آنچه در

پشت سرشان (در گذشته) است مي داند؛ و (فرشتگان) جز براي كسي كه (خدا از او) خشنود باشد، شفاعت نمي كنند؛ و آنان از هراس او بيمناكند.* و هر كس از آن (فرشتگ)- ان بگويد: «در حقيقت من معبودي جز او هستم.» پس او را جهنّم كيفرش مي دهيم. اينچنين ستمكاران را كيفر مي دهيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. بسياري از مشركان عرب عقيده داشتند كه فرشتگان، فرزندان خدا هستند و به همين دليل گاهي آنها را پرستش مي كردند و يا شفيع خود مي دانستند. قرآن كريم در آيات فوق اين عقايد بي اساس را محكوم مي كند.

2. خدا هيچ گاه فرزندي نداشته و نخواهد داشت؛ چراكه فرزند داشتن مستلزم نيازمندي، يعني براي ادامه ي نسل و يا انس گرفتن با آنهاست.

اما خداي متعال از اين صفات منزّه است. او ابدي و ازلي است و نيازي به فرزند و بقاي نسل ندارد و هيچ گاه احساس تنهايي نمي كند تا نياز به انس داشته باشد.

3. قرآن كريم در اين آيات با بر شمردن پنج صفت عالي فرشتگان، اشاره

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 162

مي كند كه فرشتگان با اين صفات بندگاني مطيع و خدا ترس اند و هيچ گاه نمي توانند خدا يا فرزند خدا باشند و اگر بر فرض چنين ادعايي بكنند، سزاي آنان جهنّم خواهد بود.

4. فرشتگان بندگان باكرامت خدا هستند (كه راه عبوديت را برگزيده اند و به آن افتخار مي كنند) و در برابر خدا مؤدب هستند و فرمان هاي او را اجرا مي كنند؛ آنها به احاطه ي علمي خدا آگاهي دارند (و از اين رو تخلّف نمي ورزند). آري؛ فرشتگان شفيعان رستاخيز هستند كه از حق مي ترسند و در برابر آن فروتن و با عنايت اند و هيچ گاه ادعاي خدايي نمي كنند.

5.

فرشتگان، بر خلاف تصور مشركان، از هر كسي شفاعت نمي كنند.

آنان تنها از كسي شفاعت مي كنند كه خدا از او خشنود است و اجازه ي شفاعت او را داده است.

6. از اين آيه استفاده مي شود كه

اولًا، شفاعت فرشتگان مورد تأييد قرآن است.

ثانياً، شفاعت آنها شرايطي دارد؛ از جمله آن كه اعمال و عقايد كسي كه مي خواهد مورد شفاعت قرار گيرد، مورد رضايت خدا باشد؛ يعني فرشتگان شفاعت كساني را مي كنند كه خدا در مورد شفاعت آنها رخصت داده باشد.

7. شفاعت پارتي بازي نيست، بلكه ايجاد نور اميد در دل گناهكاران و خطاكاراني است كه پشيمان شده و هنوز رابطه ي خود را با خدا حفظ كرده اند؛ پس شفاعت مكتب تربيتي اسلام براي بازگرداندن گناهكاران و جلوگيري از نااميدي آنان است تا رابطه ي خود را با خدا و اولياي او برقرار و گذشته ي خود را جبران كنند و در نتيجه مورد رضايت الهي و مشمول شفاعت قرار گيرند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 163

8. «خشيت» به معناي ترس همراه با تعظيم و احترام است؛ يعني ترس فرشتگان از خدا هم چون ترس انسان از موجودي وحشتناك نيست، بلكه آميزه اي از احترام، عنايت، معرفت و احساس مسئوليت است. «1»

9. شرك و ادعاي الوهيت نوعي ستمكاري به خود و ديگران است كه كيفر آن جهنّم است.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرشتگان الهي را در حدّ خودشان احترام بگذاريد و فرزند خدا نخوانيد.

2. فرشتگان الهي موجوداتي باكرامت، مطيع، خداترس و شفيعان رستاخيز هستند.

3. ادعاي الوهيت، ستمي است كه خدا آن را برنمي تابد.

***

اشارات علمي قرآن

قرآن كريم در آيات سي ام و سي و يكم سوره ي انبياء به برخي از نشانه هاي هدايت آميز خدا در صحنه ي آسمان و زمين اشاره مي كند و مي فرمايد:

30 و 31. أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّ السَّموتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَآءِ كُلَّ شَيْ ءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ* وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجاً سُبُلًا لَّعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ

آيا كساني كه كفر ورزيدند اطلاع نيافتند كه آسمان ها و زمين پيوسته بودند، و آن دو را گشوديم؛ و هر چيز زنده اي را از آب قرار داديم؟! پس آيا ايمان نمي آورند؟!* و در زمين، [كوه هاي استواري قرار داديم، [مبادا] كه آنان را بلرزاند؛ و در آن (كوه ها و) درّه ها، راه ها قرار داديم تا شايد آنان راه نمايي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 164

نكته ها و اشاره ها:

1. «رَتْق» به معناي «پيوستگي» و «فَتْق» به معناي «جدايي و گشودن» است. مفسران در مورد پيوستگي و گشودگي آسمان ها و زمين سه تفسير نموده اند:

الف) مقصود، پيوستگي آسمان ها و زمين در آغاز خلقت است كه مجموعه ي منظومه ي شمسي و ستارگان به صورت توده ي واحد عظيم و فشرده اي بودند، سپس بر اثر انفجاري بزرگ تجزيه شدند و ستارگان و سيارات به وجود آمدند. «1»

ب) مقصود از پيوستگي آسمان ها و زمين، يك نواخت بودن مواد جهان است كه به صورت ماده ي واحدي خودنمايي مي كند، اما با گذشت زمان تركيبات جديد و انواع گياهان و حيوانات در آسمان و زمين پديد مي آيد. «2»

ج) مقصود از پيوستگي آسمان ها،

نباريدن باران و مقصود از پيوستگي زمين نروييدن گياهان است، اما خدا هر دو را گشود و آبي از آسمان فرو فرستاد و از زمين انواع گياهان را روياند. «3»

به تفسير اول و سوم در برخي از احاديث اهل بيت عليهم السلام اشاره شده است. «4» البته تفسير سوم با ظاهر آيه و سياق آن سازگارتر است، «5» اما تفسير اول و دوم هم منافاتي با معناي وسيع آيه ندارد و ممكن است هر سه معنا مقصود آيه باشد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 165

2. در مورد پيدايش موجودات زنده از آب نيز سه احتمال تفسيري وجود دارد:

الف) حيات همه ي موجودات زنده وابسته به آب است، به ويژه آن كه بخش عمده اي از مواد تشكيل دهنده ي بدن انسان و حيوانات از همين آب است.

ب) همه ي موجودات زنده از نطفه به وجود آمده اند.

ج) حيات از آب شروع شده است؛ يعني موجودات تك سلولي اوليه نيز در آب اعماق اقيانوس ها به وجود آمده اند. «1»

زنده از آب است دايم هر چه هست

اين چنين از آب نتوان شست دست (عطار)

3. كوه هاي ثابت و استوار فوايد فراوان براي انسان ها دارند و هم چون زره اي محكم، كره ي زمين را در برگرفته و از لرزش هاي شديد آن بر اثر فشار گازهاي دروني جلوگيري مي كنند و نيز مانع حركات شديد پوسته ي زمين در برابر جاذبه و دافعه ي

كرات ديگر مي شوند، همان طور كه از بادهاي شديد سطح زمين جلوگيري مي كنند.

زمين از تب لرزه آمد ستوه

فرو كوفت بردامنش ميخ كوه (سعدي)

4. در پايان آيه به نعمت راه ها و دره ها در بين كوه ها اشاره شده است كه شهرها و روستاها را به هم وصل مي كند. اگر اين شكاف ها و راه ها نبود، پيوند مردم زمين گسسته مي شد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 166

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات كيهان شناسي و زيست شناسي نشانه هاي خدا را ببينيد و ايمان بياوريد.

2. با مطالعات زمين شناسي به خداشناسي برسيد.

3. نشانه هاي هدايت آميز خدا در صحنه ي آسمان و زمين وجود دارد.

***

قرآن كريم در آيات سي و دوم و سي و سوم سوره ي انبياء به نشانه هاي ديگر خدا در پهنه ي آسمان و صحنه ي آفرينش اشاره مي كند و مي فرمايد:

32 و 33. وَجَعَلْنَا السَّمَآءَ سَقْفاً مَّحْفُوظاً وَهُمْ عَنْ ءَايتِهَا مُعْرِضُونَ* وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ الَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ

و آسمان (: جوّ) را سقف محفوظي قرار داديم؛ و [لي آنان از نشانه هايش رويگردانند.* و او كسي است كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد؛ در حالي كه هر يك در مداري شناورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «سَماء»

گاهي به معناي جهت بالا، جايگاه ستارگان، جوّ زمين و آسمان معنوي مي آيد «1» و در اين آيه مقصود جوّ اطراف زمين است كه با ضخامت صدها كيلومتر، هم چون سقفي، زمينيان را محافظت مي كند.

اين قشر عظيم و لطيف كه از هوا و گازهاي مختلف تشكيل شده، خطر شهاب سنگ ها و اشعه هاي مضرّ كيهاني را تا حدود زيادي دفع مي كند. «2»

2. در اين آيات به حركت خورشيد در مدار و فلك اشاره شده است.

ممكن است مقصود حركت انتقالي خورشيد به همراه منظومه ي شمسي به

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 167

دور مركز كهكشان و يا حركت دوراني خورشيد به دور خود باشد. «1»

3. برخي مفسران احتمال داده اند كه آيه اشاره به حركت شب و روز و ماه و خورشيد دارد كه هر كدام به صورتي خاص در حركت اند و مداري را در پيش دارند؛ يعني شب هم چون سايه اي مخروطي و روز هم چون استوانه اي از نور به دور زمين مي چرخند و ماه و خورشيد نيز در مسير خود شناورند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات كيهان شناسي، خداشناسي خود را كامل كنيد و از نشانه هاي الهي روي گردان نباشيد.

2. نشانه هاي خدا را در صحنه ي آسمان و حركت منظم كرات ببينيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و چهارم و سي و پنجم سوره ي انبياء با اشاره به قانون مرگ مخلوقات زنده، به هدف آفرينش

انسان اشاره مي كند و مي فرمايد:

34 و 35. وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخلِدُونَ* كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ

و پيش از تو (نيز) براي هيچ بشري ماندگاري (جاويدان) قرار نداديم؛ و آيا اگر (تو) بميري، پس آنان ماندگارند؟!* هر شخصي چشنده ي مرگ است؛ و شما را با بدي [ها] و خوبي [ها] كاملًا مي آزماييم؛ و فقط به سوي ما بازگردانده مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي از مشركان به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ايراد مي گرفتند و مي گفتند: اگر او خاتم پيامبران بود مي بايست براي هميشه زنده بماند تا آيين خويش را

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 168

حفظ كند؛ پس سخنان اين مرد دوامي ندارد و بعد از مرگش همه چيز پايان مي پذيرد. قرآن در اين آيات به مشركان پاسخ كوبنده اي داده است.

2. در اين آيات به قانون تغييرناپذير مرگ اشاره شده است. در نظام آفرينش، هيچ مخلوق زنده اي جاويدان نمي ماند و سرانجام همه مي ميرند.

پس همين مشركان نيز كه از مرگ پيامبر شادي مي كنند، خودشان روزي خواهند مرد.

3. يادآوري اين نكته لازم است كه بقاي دين پيامبر صلي الله عليه و آله وابسته به بقاي شخص ايشان نيست، بلكه ممكن است جانشينان او راه ايشان را ادامه دهند و از دين الهي محافظت كنند، همان طور كه امامت راه نبوت را ادامه داده و از دين اسلام تا كنون محافظت كرده است.

4. «نفس» در قرآن گاهي به معناي «ذات و شخص» يا

«خويشتن خويش» (كه به اين معنا بر خدا هم اطلاق مي شود)، «1» گاهي به معناي جسم انسان «2» و گاهي به معناي روح و جان مي آيد. «3»

مقصود از «نفس» در آيه ي فوق مجموعه ي «روح و بدن» انسان است كه هر شخصي مي ميرد و جسم او از كار مي افتد و روح او توسط فرشتگان گرفته مي شود. «4»

5. اگر همه ي انسان ها مي ميرند، پس هدف آفرينش انسان و زندگي اين دنيا چيست؟ آيات فوق به اين پرسش پاسخ داده كه هدف، امتحان شما و بازگشت نهايي به سوي خداست. البته قبلًا بيان كرديم كه امتحان يك هدف مقدماتي براي آفرينش انسان است. «5»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 169

6. مقصود از امتحان انسان با شرّ و خير، آن است كه انسان به وسيله ي نيكي ها و بدي ها آزمايش مي شود، تا پرورش يابد؛ هر چند بدِ مطلق در جهان نيست، «1» اما برخي چيزهاي نيك داراي عوارض بدي هستند كه بدان جهت به آنها شرّ گفته مي شود؛ بنابراين شرّ نسبي در جهان وجود دارد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون مرگ براي همه ي شما حتمي است و فرجام همگان به سوي خداست.

2. دنيا را محل آزمايش بدانيد (و خود را براي امتحان آماده كنيد و موفق شويد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي انبياء به واكنش غير منطقي و ريشخندآميز مشركان در

برابر پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

36. وَإِذَا رَءَاكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً أَهذَا الَّذِي يَذْكُرُ ءَالِهَتَكُمْ وَهُم بِذِكْرِ الرَّحْمنِ هُمْ كفِرُونَ

و كساني كه كفر ورزيدند، هنگامي كه تو را مي بينند، جز به ريشخندت نمي گيرند؛ (و مي گويند:) آيا اين كسي است كه معبودهاي شما را (به بدي) ياد مي كند؟! در حالي كه آنان خود، ياد (خداي) گسترده مهر را منكرند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان در برابر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دليل منطقي بر شرك نداشتند و

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 170

در برابر دلايل توحيد درمانده شده بودند، از اين رو موضع گيري غير منطقي و منفي مي كردند و به استهزا و ريشخند روي مي آوردند تا بدين وسيله راه توحيدي پيامبر صلي الله عليه و آله را سدّ كنند.

2. مشركان خودشان خداي رحمان را با آن همه دليل و برهان منكر مي شوند و اين كار را عجيب و مسخره آميز نمي دانند، اما وقتي كسي پرستش بت هاي بي ارزش را انكار كرد، او را مسخره مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي آماده ي شنيدن ريشخند مخالفان باشند، كه اين روش آنان است.

2. گاهي انسان آن قدر منحرف مي شود كه حقايق الهي را انكار و مبارزه با خرافات را مسخره مي كند.

***

قرآن كريم در آيات سي و هفتم و سي و هشتم سوره ي انبياء به شتاب زدگي انسان

اشاره مي كند و مي فرمايد:

37 و 38. خُلِقَ الْإِنسنُ مِنْ عَجَلٍ سَأُوْرِيكُمْ ءَايتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ* وَيَقُولُونَ مَتَي هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ

انسان از عجله آفريده شده؛ بزودي نشانه هايم را به شما مي نمايانم، پس (از من) شتاب مَخواهيد.* و (كافران) مي گويند: «اگر راست گوييد، اين وعده (قيامت) چه وقت است؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «انسان» در اين آيه نوع انسان است؛ يعني انسان هاي تربيت نايافته و دور از تعليمات الهي، آن قدر در كارها شتاب مي كنند كه گويا از عجله آفريده شده اند.

2. در اين آيات به مصاديق شتاب زدگي برخي انسان ها اشاره شده كه حتي اگر به آنان هشدار داده شود كه عذاب الهي فرا مي رسد، باز هم عجله مي كنند و خواستار آن مي شوند كه عذاب شان زودتر فرا رسد و يا با بي صبري

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 171

در انتظار برپايي قيامت هستند، در حالي كه اگر قيامت بيايد آنان مجازات سختي مي بينند.

3. مقصود از «آيات» در اين آيه، يا نشانه هاي عذاب الهي است كه به كافران وعده داده شده بود و آنان خواستار ديدن آن بودند و يا معجزات الهي است كه مشركان خواستار آوردن آنها بودند.

در هر دو صورت خداي متعال به آنان پاسخ مي دهد كه به زودي آنها را خواهيد ديد؛ پس عجله نكنيد.

البته تفسير اول با سياق آيات سازگارتر است. «1»

4. در اين آيات بيان شده كه كافران با لفظ جمع به پيامبر صلي الله عليه و آله و يارانش خطاب مي كردند كه: «اگر راست مي گوييد.» در حالي كه

مخاطب اصلي آنها پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بود؛ يعني آنها مي خواستند بگويند كه فرا نرسيدن رستاخيز دليل آن است كه همه ي شما دروغ گو هستيد.

5. در اين آيات از طرفي بيان شده كه خميرمايه ي انسان از عجله است و از طرف ديگر به انسان ها سفارش مي كند كه عجله نكنيد؛ اين به خاطر آن است كه صفت شتاب زدگي هم چون جهل در انسان وجود دارد، اما انسان اختيار، آزادي و اراده دارد و مي تواند صفات و روحيات و ويژگي هاي اخلاقي خود را برگزيند و با راه نمايي رهبران الهي و با انجام برنامه هاي ديني خود را شكيبا و صبور سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران عجله نكنند، به زودي وعده هاي الهي و رستاخيز فرا خواهد رسيد.

2. هر چند شتابكاري در خميرمايه ي انسان است، اما شما بر آن غلبه كنيد (و خود را با برنامه هاي الهي تربيت كنيد و شكيبا شويد).

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 172

قرآن كريم در آيات سي و نهم و چهلم سوره ي انبياء به عجز كافران در برابر آتش دوزخ اشاره مي كند و مي فرمايد:

39 و 40. لَوْ يَعْلَمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ حِينَ لَايَكُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ النَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمْ وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ* بَلْ تَأْتِيهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ

اگر (بر فرض) كساني كه كفر ورزيدند، مي دانستند زماني را كه نمي توانند آتش را از

صورت هايشان و از پشت هايشان بازدارند؛ و آنان ياري نمي شوند. (اين اندازه درباره ي آمدن قيامت شتاب نمي كردند)!* بلكه (قيامت) ناگهان بر ايشان فرا رسد و مبهوتشان مي سازد! و نمي توانند آن را برگردانند و (نيز) آنان مهلت داده نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. آتش از طرف صورت و پشت به سراغ كافران مي آيد. اين مطلب اشاره به آن است كه دوزخ از هر طرف كافران را احاطه مي كند و گويي در وسط آتش غرق شده اند.

2. كافران در آن حالت ياري نخواهند شد، اين مطلب اشاره به آن است كه كافران بت ها را شفيع و ياور خود مي دانستند، ولي در صحنه ي رستاخيز كاري از بتان ساخته نيست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران بدانند كه عذاب فراگير الهي ناگهان فرا خواهد رسيد و براي هيچ كس راه فراري وجود نخواهد داشت (پس تا دير نشده دست از كفر و انكار بردارند).

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 173

2. روز رستاخيز، زمان مهلت و ياري نيست (پس تا مهلت هست براي دفع آتش چاره اي بينديشيد).

3. از سرنوشت شوم كافران عبرت بگيريد.

***

قرآن كريم در آيات چهل و يكم تا چهل و سوم سوره ي انبياء با اشاره به ريشخندهاي مشركان، به آنان پاسخ و هشدار مي دهد و مي فرمايد:

41- 43. وَلَقَدِ اسْتُهْزِي ءَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ* قُلْ مَن يَكْلَؤُكُم بِالَّيْلِ وَالنَّهَارِ

مِنَ الرَّحْمنِ بَلْ هُمْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُونَ* أَمْ لَهُمْ ءَالِهَةٌ تَمْنَعُهُم مِّن دُونِنَا لَايَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنفُسِهِمْ وَلَا هُم مِّنَّا يُصْحَبُونَ

و بيقين پيش از تو فرستادگاني ريشخند شدند، و [لي آنچه كه همواره آن را ريشخند مي كردند، كساني از آنان را كه مسخره مي كردند فرو گرفت.* بگو: «چه كسي شما را در شب و روز از (مجازات خداي) گسترده مهر حفظ مي كند؟!» ولي آنان از ياد پروردگارشان رويگردانند.

* آيا براي آنان معبوداني غير از ماست كه آنان را (از عذاب) باز مي دارد؟! در حالي كه توان ياري خودشان را ندارند، و آنان از طرف ما (نيز ياري و) همراهي نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي سي و ششم اين سوره ديديم كه مشركان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را ريشخند مي كردند و اينك اين آيات به پيامبر دل داري مي دهد كه اين روش ديرينه اي است كه در برابر پيامبران قبلي نيز به كار مي رفت و حقايق الهي و نبوّت و عذاب الهي را مسخره مي كردند، اما به زودي نتايج كار خود را ديدند و همان عذاب دامان آنها را گرفت.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 174

پس اين اعمال جاهلان مغرور هيچ اثري بر تو نگذارد و اندوهي به خود راه مده كه اين تلاش هاي مشركان براي آنان نتيجه ي عكس مي دهد.

2. خداي رحمان است كه انسان ها را در برابر خطرها و حوادث حفظ مي كند؛ اوست كه جوّ زمين را هم چون سقف محفوظي قرار داد و شما را از خطرهاي جوّي حفظ

كرد؛ پس چرا به جاي شكرگزاري، از او روي برمي تابيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان راه خدا هر چه را مسخره كنند، به همان گرفتار مي شوند و در آن هنگام معبودهاي دروغين نيز نمي توانند به فريادشان برسند.

2. رهبران و مبلغان الهي بدانند كه روش كفرپيشگان در طول تاريخ ريشخند كردن مردان الهي است (پس براي اين مشكلات آماده باشيد).

3. به جاي دل بستن به معبودهاي ناتوان، به خدايي روي بياوريد كه نگه دار شماست.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و چهارم سوره ي انبياء با اشاره به نعمت هاي الهي نسبت به كافران، در مورد ناسپاسي آنان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

44. بَلْ مَتَّعْنَا هؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمْ حَتَّي طَالَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ أَفَلَا يَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَآ أَفَهُمُ الْغلِبُونَ

بلكه آنان و پدرانشان را (از نعمت ها) بهره مند ساختيم، تا اين كه عمرشان طولاني شد؛ و آيا نمي بينند كه ما به سراغ زمين مي آييم، در حالي كه از اطرافش آن را مي كاهيم؟! و آيا آنان پيروزند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران با اين كه از نعمت ها و عمر طولاني بهره مند شدند، به جاي آن كه سپاس گزاري كنند، اين نعمت ها مايه ي غرور و سركشي آنان شد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 175

2. مفسران در مورد «كاهش زمين» چند ديدگاه دارند:

الف) كاهش زمين اشاره به ساكنان زمين است كه مرتب از دنيا مي روند و از تعداد آنها

كم مي شود.

ب) اشاره به دانشمندان است كه مرتب از دنيا مي روند (اين تفسير در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام نيز حكايت شده است). «1»

ج) خدا تدريجاً از سرزمين هاي مشركان مي كاهد و بر كشور اسلام مي افزايد.

د) مقصود ويراني تدريجي زمين است. «2»

ه) حجم، وزن، مواد و منابع زمين رو به كاهش است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. از كاهش زمين و مردمانش عبرت بياموزيد و سركشي نكنيد كه شما بر خدا پيروز نمي شويد.

2. قدر نعمت ها و عمرهاي طولاني را بدانيد (و سپاس گزار حق باشيد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و پنجم و چهل و ششم سوره ي انبياء به ناشنوايي كافران ستمكار نسبت به هشدارهاي پيامبران و واكنش آنان در برابر عذاب الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

45 و 46. قُلْ إِنَّمَآ أُنذِرُكُم بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَآءَ إِذَا مَا يُنذَرُونَ* وَلَئِن مَّسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِّنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يوَيْلَنَآ إِنَّا كُنَّا ظلِمِينَ

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 176

بگو: «فقط بوسيله وحي شما را هشدار مي دهم!» و [لي هنگامي كه ناشنوايان، هشدار داده شوند، صدا را نمي شنوند.* و اگر شمّه اي از عذاب پروردگارت به آنان برسد، قطعاً مي گويند: «اي واي بر ما! بيقين ما ستمكار بوديم.»

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر صلي الله عليه و آله با آيات پرنفوذ قرآن به كافران هشدار مي دهد، اما زمينه در آنها آماده نيست و

گوش شنوا ندارند تا نداي حق را بشنوند؛ يعني پرده هاي غفلت، غرور و گناه بر دل آنها افتاده و راه نفوذ آيات الهي را مسدود كرده است.

2. «نَفْحَة» به معناي چيز كم يا ملايم است كه غالباً در مورد نسيم رحمت به كار مي رود ولي گاهي نيز در مورد عذاب استعمال مي شود.

اين تعبير از نظر وزن و معنا اشاره به ناچيز بودن عذاب الهي است كه به كافران مي رسد ولي آنان توان تحمّل آن را هم ندارند «1».

3. در اين آيات اشاره شده كه كافران با هشدارهاي شفاهي پيامبر صلي الله عليه و آله بيدار نمي شوند، اما چنانچه تازيانه ي خفيف عذاب را بچشند، ناگهان بيدار مي شوند و فرياد واي بر ما سر مي دهند و به ستمكاري خود اعتراف مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد مخالفان اسلام، هشدارهاي عملي از هشدارهاي شفاهي مؤثرتر است.

2. پيش از آن كه عذاب الهي فرارسد، به هشدارهاي الهي توجه كنيد و آيات الهي را با گوش دل بشنويد.

3. رهبران الهي و مبلغان ديني وحي را مبناي تبليغات قرار دهند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 177

قرآن كريم در آيه ي چهل و هفتم سوره ي انبياء به صحنه ي رستاخيز و دقت محاسبات در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

47. وَنَضَعُ الْمَوزِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيمَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا

بِهَا وَكَفَي بِنَا حسِبِينَ

و در روز رستاخيز ميزان هاي دادگري را مي نهيم، و هيچ كس به (كم ترين) چيزي ستم نمي شود؛ و اگر (كردارشان) هموزن دانه اي از سپندان باشد، آن را مي آوريم؛ و حساب رسي ما كافي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «قسط» گاهي به معناي عدم تبعيض و گاهي به معناي عدالت است و در اين جا به معناي «عدل» است؛ يعني ميزان هاي رستاخيز آن چنان دقيق و منظم است كه گويي عين عدالت است.

2. مقصود از «ميزان رستاخيز» ترازويي شبيه ترازوهاي فروشگاه هاي دنيا نيست كه اعمال انسان را وزن كند، بلكه مقصود همان وسيله ي سنجش است كه براي هر چيز وسيله ي سنجش متناسب وجود دارد، هم چون دماسنج. «1»

3. در احاديث اسلامي بيان شده كه ميزان هاي سنجش در رستاخيز، پيامبران و امامان هستند «2» كه الگوي بشريت در عقايد، اعمال، گفتار و اخلاق اند؛ يعني ميزان صحت و درستي اعمال و عقايد مردم را با اعمال و عقايد پيشواي آنان مي سنجند.

4. «موازين» جمع است و شايد اشاره به آن باشد كه مردان حق، هر كدام با امتياز ويژه اي كه دارند در همان بخش، الگو و مقياس سنجش هستند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 178

5. «خَردَل» نام گياهي است كه دانه ي سياه بسيار كوچكي دارد كه در كوچك بودن ضرب المثل است؛ يعني اگر كسي كوچك ترين عمل نيك و بدي انجام داده باشد در رستاخيز محاسبه مي شود.

6. در اين آيه با شش تعبير مختلف بر مسئله ي دقت در حساب رستاخيز تأكيد شده است. واژه ي «موازين» كه جمع

است، صفت «قِسط»، تأكيد بر نفي، واژه ي «شيئا» كه هر گونه ستم را نفي مي كند، مثال زدن به دانه ي «خَردَل» و تأكيد بر «حسابگري» خدا. همه ي اين ها بر دقت حساب رستاخيز اشاره يا دلالت دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. وسايل سنجش رستاخيز بسيار دقيق است و كوچك ترين اعمال را مورد محاسبه قرار مي دهد (پس خودتان را براي آن روز آماده سازيد).

2. براي سنجش كارها، معيارهاي عادلانه قرار دهيد.

***

خداي متعال در آيات چهل و هشتم و چهل و نهم سوره ي انبياء به معرفي تورات و پارسايان مي پردازد و مي فرمايد:

48 و 49. وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسَي وَهرُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَآءً وَذِكْراً لِّلْمُتَّقِينَ* الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ

و يقيناً به موسي و هارون، جدا كننده [حق از باطل و روشنايي و يادآوري براي پارسايان (خود نگه دار) داديم.* (همان) كساني كه از پروردگارشان در نهان مي هراسند، در حالي كه آنان از ساعت (رستاخيز) بيمناكند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 179

نكته ها و اشاره ها:

1. تاكنون در سوره ي انبياء مباحثي درباره ي برخورد مشركان كفرپيشه با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و دليل هاي طرفين بيان شد. از اين آيات به بعد به سرگذشت پيامبران ديگر و كتاب هاي الهي آنها اشاره شده است. نخست از موسي و هارون مي گويد، سپس سرگذشت ابراهيم را به طور مشروح بيان مي كند و آن گاه به سرگذشت

پيامبران ديگر اشاره مي كند.

2. «فُرقان» در اصل به معناي جدا كننده ي حق از باطل است و گاهي به معناي قرآن «1» و گاهي به معناي تورات آمده است. در اين آيه ممكن است به معناي تورات يا برخي معجزات موسي عليه السلام مثل شكافته شدن دريا باشد. «2»

3. «ضِياء» نوري است كه از درون چيزي بجوشد و «ذِكر» به معناي يادآوري و بيدار كردن انسان از غفلت و بي خبري است. اين ها از آثار كتاب هاي الهي است.

4. پشت سرهم آمدن سه تعبير «فرقان»، «ضياء» و «ذكر» گويا اشاره به آن است كه انسان براي رسيدن به مقصد، نخست نياز به فرقان دارد تا بر سر دوراهي ها حق و باطل را از هم جدا كند، سپس نياز به نور دارد تا راه خود را ادامه دهد و در هنگام غفلت نياز به تذكر دارد.

5. تعبير «بِالغَيب» را دو گونه تفسير كرده اند:

الف) اشاره به پروردگار است كه با وجود اين كه از ديدگان مردم پنهان است، تقوا پيشگان بر اساس دليل هاي عقلي به او ايمان مي آورند و در برابر او احساس مسئوليت مي كنند.

ب) اشاره به آن است كه پارسايان همان طور كه ميان جامعه از خدا بيمناك اند، در خلوتگاه و نهان نيز از او بيم دارند و با او مخالفت نمي نمايند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 180

6. «خَشِيَّت» به معناي ترسِ آميخته با احترام و تعظيم است؛ يعني انسان به خاطر درك عظمت الهي، احترامي آميخته با ترس و تعظيم نسبت به او

دارد.

7. واژه ي «اشفاق» به معناي علاقه ي همراه با بيم است؛ يعني همان طور كه انسان به فرزندش شفقت دارد، نسبت به رستاخيز هم علاقه دارد؛ چون كانون پاداش و رحمت الهي است، اما از حساب آن روز بيمناك است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبران الهي راه را روشن كردند و يادآوري نيز نمودند؛ پس (شما از اين فرصت براي رشد خود استفاده كنيد و) آيات الهي را انكار نكنيد.

2. پارسايان استفاده هاي بيش تري از نورانيّت و تذكرات كتاب هاي الهي مي نمايند.

3. پارسا شويد تا نسبت به پروردگار و رستاخيز بي تفاوت نباشيد و احساس مسئوليت كنيد.

***

خداي متعال در آيه ي پنجاهم سوره ي انبياء به معرفي قرآن مي پردازد و مي فرمايد:

50. وَهذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنكِرُونَ

و اين (قرآن) يادآوري خجسته است كه آن را فرو فرستاديم؛ و آيا شما آن را منكريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن هم مايه ي بيداري و تذكر و آگاهي شما و هم كانون بركت و خير دنيا و آخرت شماست، پس چرا مشركان آن را انكار مي كنند؟

2. در آيات قبل، از تورات با عنوان «ذكر» و از قرآن با عنوان «ذكر مبارك»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 181

ياد شده است. اين نشان مي دهد كه آگاهي بخشي قرآن با بركت و مستمر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن آگاهي بخشي با بركت است (پس قدر آن را بدانيد).

2. قرآن و عظمت

آن را انكار نكنيد.

***

ماجراي ابراهيم (ع)

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و يكم سوره ي انبياء به سرگذشت ابراهيم عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

51. وَلَقَدْ ءَاتَيْنَآ إِبْرهِيمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَكُنَّا بِهِ علِمِينَ

و يقيناً پيش از [اين به ابراهيم رهنمودش را داديم؛ و به (شايستگي) او آگاه بوديم،

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم عليه السلام از پيامبران بزرگ خداست كه در برخي از سوره هاي قرآن سرگذشت او و مبارزات توحيدي او با بت پرستي بيان شده «1» و در حقيقت ابراهيم عليه السلام و آيين او سرچشمه ي دين اسلام، يهوديت و مسيحيت، و او فردي هدايت يافته و الگوي نيكويي براي همه ي مردم است.

2. «رُشد» در اصل به معناي راه يافتن به مقصد و در مقابل ضلالت است كه در اين جا ممكن است به هدايت ابراهيم عليه السلام به سوي توحيد اشاره داشته باشد كه از كودكي از آن آگاه شد و يا اشاره به هرگونه خير و صلاحي باشد كه به او داده شد. «2»

3. هدايت و الطاف الهي نسبت به ابراهيم، بدون دليل نبود، بلكه به خاطر آگاهي خدا از شايستگي هاي او بود؛ يعني او براي پذيرش مواهب الهي و نبوت آمادگي داشت.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 182

آموزه ها و پيام ها:

1. بر اساس آگاهي از حال افراد، مواهبي را در اختيار آنان بگذاريد.

2. ابراهيم فردي هدايت يافته (و الگوي شما) است.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و دوم تا پنجاه و ششم سوره ي انبياء گفتمان ابراهيم با بت پرستان را حكايت مي كند و مي فرمايد:

52- 56. إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عكِفُونَ* قَالُواْ وَجَدْنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عبِدِينَ* قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَءَابَآؤُكُمْ فِي ضَللٍ مُّبِينٍ* قَالُواْ أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ الَّلعِبِينَ* قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّموتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَاْ عَلَي ذلِكُم مِّنَ الشهِدِينَ

هنگامي كه به پدر (مادرش يا عموي) ش و قومش گفت: «اين تنديس ها چيست كه شما ملازم (پرستش) آنها شده ايد؟!»* گفتند: «نياكانمان را پرستش كنندگان آنها يافتيم.»* (ابراهيم) گفت: «بيقين شما و نياكانتان، در گمراهي آشكاري بوديد!»* (بت پرستان) گفتند: «آيا حق را براي ما آورده اي، يا تو از بازيگراني؟!»* (ابراهيم) گفت: «بلكه پروردگار شما، پروردگار آسمان ها و زمين است (همان) كسي كه آنها را شكافته [و آفريده است؛ و من از گواهان بر اين (مطلب) هستم.

نكته ها و اشاره ها:

1. مردمي كه در عصر ابراهيم عليه السلام زندگي مي كردند، از سنگ و چوب، بت هايي براي خود مي تراشيدند و آنها را مقدس شمرده، مي پرستيدند.

2. ابراهيم عليه السلام مبارزات خود با اين خرافات را، به صورت منطقي و با استدلال شروع كرد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 183

او نخست سعي كرد كه پدر مادر يا عموي خويش «1» را هدايت كند و سپس به سراغ قوم خويش رفت.

3. «تماثيل» در اصل به معناي عكس يا مجسمه ي بي روح است كه شايد در اصل يادبود پيامبران و دانشمندان آن قوم بودند و كم كم مقدس شدند به طوري كه بت پرستان ملازم و دل بسته ي آنها شدند و آنها را به عنوان معبود مورد پرستش قرار دادند. «2»

4. ابراهيم عليه السلام با لحني تحقيرآميز و تحريك كننده به مشركان گفت: اين تمثال ها و عكس ها چيست؟!

يعني، اولًا با اشاره به نزديك و ثانياً با تعبير تمثال و عكس، به بت پرستان فهماند كه اين بت ها معبود حقيقي و مقدس نيستند، بلكه خيالات شما هستند كه هيچ انسان عاقلي به خود اجازه نمي دهد آنها را بپرستد و در برابر آنها كرنش كند.

5. بت پرستان هيچ منطق و دليلي براي شرك و بت پرستي نداشتند، از اين رو آن را به روش نياكانشان مرتبط مي كردند و مي گفتند: پدرانمان نيز بت مي پرستيدند و ما به روش آنها پاي بند هستيم.

6. مشركان بر كثرت بت پرستان و سير تاريخي آن تأكيد كردند و ابراهيم به هر دو مطلب جواب داد و در پاسخ آنان تأكيد كرد كه هم شما و هم نياكانتان هر دو در گمراهي آشكاري بوده ايد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 184

7. پيروي از روش هاي پسنديده ي نياكان، خوب است اما در جايي كه

روش آنان مخالف عقل، وحي يا علم قطعي باشد، دليلي بر پيروي از آنان وجود ندارد و از اين رو قرآن پيروي كوركورانه و تقليد از پدران را سرزنش مي كند.

8. مشركان چنان به بت پرستي عادت كرده بودند كه هيچ گونه مخالفت با آنان را جدّي نمي پنداشتند و حتي به ابراهيم عليه السلام گفتند: آيا تو بازي و شوخي مي كني؟

9. در اين آيات نشان داده شده كه چگونه ابراهيم عليه السلام از فرصت استفاده كرد و به معرفي توحيد پرداخت؛ يعني اول پروردگار آسمان ها و زمين را معرفي كرد سپس به صفت آفريدگاري او اشاره كرد و آن گاه بيان كرد كه توحيد گواهاني دارد كه يكي از آنها من هستم.

آموزه ها و پيام ها:

1. با منطق قوي توحيدي، با شرك و بت پرستي مبارزه كنيد.

2. از روش هاي غير صحيح پدرانتان تقليد نكنيد.

3. پروردگار جهان را بشناسيد و معبود خود قرار دهيد، نه بت هاي بي جان را.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و هفتم و پنجاه و هشتم سوره ي انبياء به بت شكني ابراهيم عليه السلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

57 و 58. وَتَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنمَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّواْ مُدْبِرِينَ* فَجَعَلَهُمْ جُذذاً إِلَّا كَبِيراً لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ

و به خدا سوگند، پس از آن كه پشت كرده، روي برتافتيد، قطعاً براي بتانتان نقشه مي كشم!»* و آن (بت) ان را قطعه قطعه كرد، مگر بزرگشان را، تا شايد آنان به سويش بازگردند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 185

نكته ها و اشاره ها:

1. «كَيْد» در اصل به معناي طرح پنهاني و چاره انديشي مخفيانه است؛ «1» يعني ابراهيم عليه السلام در پي آن بود كه از فرصت استفاده كند و نقشه اي براي درهم شكستن بت ها بكشد.

2. ابراهيم عليه السلام به بت پرستان هشدار داد كه نقشه اي براي نابودي بت ها مي كشد، اما بت پرستان سخن او را جدّي نگرفتند؛ چون آن قدر بت ها در نظرشان بزرگ جلوه مي كرد كه گمان نمي كردند كسي جرأت تعرّض به آنها را داشته باشد، به ويژه آن كه حكومت نمرود نيز حامي بت پرستي بود.

3. برخي مفسران حكايت كرده اند كه بت پرستان آن عصر، روز خاصي را به عنوان عيد گرامي مي داشتند و در آن روز غذايي در بت خانه حاضر مي كردند، سپس دسته جمعي به بيرون شهر مي رفتند و در پايان روز بازمي گشتند و از غذاي تبرّك يافته مي خوردند.

آن روز ابراهيم در شهر ماند و وارد بت خانه شد و تمام بت ها را شكست و فقط يك بت را باقي گذاشت و تبر را به گردن او گذاشت. «2»

4. بتي كه ابراهيم باقي گذاشت بزرگ ترين بت آنان از نظر جسم و يا بزرگ ترين بت در نظر مردم و يا هر دو بود. شايد ابراهيم اين بت را باقي گذاشت تا بتواند در استدلال هاي منطقي خود به ناتواني آن استدلال كند.

5. هدف ابراهيم از اين كار آن بود كه بت پرستان تحريك شوند و به سراغ او بيايند و فرصتي به دست آيد تا سخنان منطقي خود را به گوش مردم برساند و آنها را از خواب غفلت بيدار سازد.

6. ابراهيم عليه السلام بت هاي

چوبي و سنگي عصر خود را شكست، اما هنوز هم بت پرستي در گوشه و كنار جهان رواج دارد و صدها ميليون انسان در

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 186

كشورهاي بزرگ جهان بت پرست و مشرك هستند.

البته بت پرستي هميشه با چوب و سنگ نيست، هر نوع توجه استقلالي به غير خدا شرك و بت پرستي است؛ همان طور كه در احاديث نيز به اين مطلب اشاره شده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرصت ها استفاده كنيد و هم چون ابراهيم بت شكن باشيد. «2»

2. با طرح و نقشه ي حساب شده با بت پرستي مبارزه كنيد (و آماده ي گفتمان منطقي با آنان باشيد).

3. رهبران الهي بت شكن هستند.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و نهم تا شصت و سوم سوره ي انبياء به گفتمان دوم ابراهيم با بت پرستان و بيدارگري او اشاره مي كند و مي فرمايد:

59- 63. قَالُوا مَن فَعَلَ هذَا بِئَالِهَتِنَآ إِنَّهُ لَمِنَ الظلِمِينَ* قَالُواْ سَمِعْنَا فَتيً يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرهِيمُ* قَالُواْ فَأْتُواْ بِهِ عَلَي أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ* قَالُواْ ءَأَنتَ فَعَلْتَ هذَا بِئَالِهَتِنَا يإِبْرهِيمُ* قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذَا فَسْئَلُوهُمْ إِن كَانُواْ يَنطِقُونَ

(بت پرستان) گفتند: «چه كسي اين (كار) را با معبودهاي ما انجام داده است، قطعاً او از ستمكاران است.»* (گروهي) گفتند: «شنيديم جوان پسري كه به او ابراهيم گفته مي شود، آن (بت) ان را (به بدي) ياد مي كرد.»* (بت پرستان) گفتند:

«او را در برابر ديدگان مردم بياوريد، تا شايد آنان گواهي دهند.»* گفتند: «اي ابراهيم آيا تو اين (كار) را با معبودهاي ما

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 187

انجام داده اي؟!»* گفت: «بلكه همين بزرگشان آن (كار) را انجام داده است. پس اگر همواره سخن مي گويند از آن (بت) ان بپرسيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين بيان شد كه بت پرستان در روز عيد به خارج شهر رفتند و ابراهيم عليه السلام از فرصت استفاده كرد و همه ي بت ها را شكست جز بت بزرگ كه او را سالم گذاشت و تبر را بر گردن او آويزان كرد تا از اين صحنه در استدلال هاي بيدارگرش استفاده كند.

بت پرستان كه عصرگاهان به شهر و بتخانه بازگشتند، با ديدن اين صحنه به شدّت ناراحت شدند و فرياد برآوردند كه چه كسي اين كار را با بت هاي ما كرده است؟

2. بت پرستان گفتند كه هر كس بت هاي ما را شكسته از ستمكاران بوده است؛ يعني او با توهين عقايد ما به ما و جامعه ستم كرده است. از اين سخن بت پرستان استفاده مي شود كه اگر عقايد انحرافي و خرافات بر جامعه مسلّط شود، مبارزات حق گرايانه، ستمكاري وانمود مي شود.

3. ابراهيم عليه السلام در هنگام شروع مبارزه با بت پرستي نوجوان بود و احتمالًا سن او از 16 سال تجاوز نمي كرد، ولي فردي شجاع، با شهامت و صريح و قاطع بود؛ از اين رو بت پرستان از او با عنوان جوان مرد ياد كردند. البته شايد مقصود بت پرستان از اين تعبير نوعي

تحقير بود. «1»

4. بت پرستان خواستند ابراهيم عليه السلام در برابر چشم مردم حاضر شود تا مردم او را بشناسند و گواهي دهند كه او با بت ها مخالف بود و يا اين كه مردم شاهد صحنه ي محاكمه و مجازات ابراهيم باشند تا ديگر كسي جرأت نكند اين اعمال را تكرار كند. البته تفسير اول با ظاهر آيه سازگارتر است «2».

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 188

5. در دادگاهي كه براي ابراهيم عليه السلام تشكيل شد، داوران حاضر نبودند كه كار ابراهيم عليه السلام را به زبان بياورند و به جاي اين كه بگويند (ابراهيم از بت ها عيب جويي مي كرد و) آنها را شكست، مي گفتند: آيا تو اين كار را با معبودان ما كردي؟!

شايد آنها مي ترسيدند اين كار در جامعه عادي شود و رواج يابد و يا به خاطر تقدّسي كه براي بت ها قايل بودند حاضر نبودند حتي جسارت به آنها را بازگو كنند.

6. وقتي ابراهيم بت ها را شكست، تبر را به گردن بت بزرگ گذاشت. بر اساس اصول جرم شناسي، متّهم كسي است كه آثار جرم را به همراه دارد.

ابراهيم نيز اشاره كرد كه به سراغ بت بزرگ برويد و از او بپرسيد، شايد بت بزرگ از بت هاي كوچك خشمگين شده و آنها را شكسته است.

7. ابراهيم عليه السلام شكستن بت ها را به بت بزرگ نسبت داد. اما واضح است كه او قصد جدّي از اين سخن نداشت، بلكه مي خواست عقايد خرافي بت پرستان را به رخ آنان بكشد و به آنها بفهماند كه از

اين بت هاي سنگي و چوبي بي جان كاري ساخته نيست؛ پس آنها سزاوار پرستش نيستند.

پس سخن ابراهيم دروغ و خلاف عصمت نبود؛ چون دروغ آن است كه قرينه اي براي اراده ي معناي مخالف به همراه نداشته باشد.

8. در احاديث اهل بيت عليه السلام اين سخن ابراهيم به دو صورت تفسير شده است:

نخست آن كه از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

ابراهيم اين سخن را به خاطر آن گفت كه مي خواست (افكار بت پرستان را) اصلاح كند و به آنها بفهماند كه چنين كاري از بت ها ساخته نيست.

به خدا سوگند، بت ها دست به چنين كاري نزده بودند و ابراهيم

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 189

نيز دروغ نگفت.

و در برخي احاديث نيز اشاره شده است كه ابراهيم عليه السلام اين مطلب را به صورت جمله ي شرطيه بيان كرد؛ يعني گفت: اگر بت ها سخن بگويند اين كار را كرده اند «1» (در حالي كه بت ها سخن نگفتند، پس بت شكني هم نكردند). «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مردان صحنه ي توحيد آماج تهمت هاي مشركان خرافه پرست قرار مي گيرند.

2. محاكمات علني تأثير بيش تري دارد و ممكن است شواهد جديدي در مورد پرونده پيدا شود.

3. با سخنان بيدارگر، غافلان را متوجه خطاهايشان كنيد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و چهارم تا شصت و هفتم سوره ي انبياء به تغيير حالات بت پرستان و استدلال هاي ابراهيم عليه السلام در نفي

شرك اشاره مي كند و مي فرمايد:

64- 67. فَرَجَعُواْ إِلَي أَنفُسِهِمْ فَقَالُواْ إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظلِمُونَ* ثُمَّ نُكِسُواْ عَلَي رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هؤُلَآءِ يَنطِقُونَ* قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمْ شَيْئاً وَلَا يَضُرُّكُمْ* أُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

و به خويشتن خويش بازگشتند؛ و گفتند: «در واقع فقط شما ستمكاريد!»* سپس آنان سرافكنده شدند؛ (و با اعتراض به ابراهيم گفتند:) بيقين مي داني كه اين ها سخن نمي گويند.* (ابراهيم) گفت: «پس آيا جز خدا، چيزي را مي پرستيد كه هيچ چيزي به شما سود نمي رساند، و زياني براي شما ندارد؟!* اف بر شما و بر آنچه، جز خدا، مي پرستيد! و آيا خردورزي نمي كنيد؟!»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 190

نكته ها و اشاره ها:

1. سخنان بيدارگر ابراهيم عليه السلام، وجدان خفته ي بت پرستان را براي مدت كوتاهي بيدار كرد و فطرت توحيدي آنان را آشكار ساخت و از اين رو به خود گفتند: «حقّا كه شما ستمگر هستيد.» و هدف ابراهيم هم از شكستن بت ها همين بود كه فكر بت پرستي را بشكند.

2. شرك و بت پرستي ظلم است. مشركان با استفاده كردن از سرمايه و استعدادهاي خود در راه سقوط خويش به خود ستم مي كنند و چون مانع حركت توحيدي و كمال آن مي شوند به جامعه ستم مي كنند و با ناسپاسي در برابر نعمت هاي الهي به ساحت قدس الهي توهين و ستم مي كنند.

3. بيداري و سرافكندگي بت پرستان لحظاتي بيش تر نبود و به زودي جهل و تعصب بر آنها غلبه كرد و واژگونه به جاي اول

بازگشتند و با دفاع از بت ها به ابراهيم عليه السلام اعتراض كردند كه چرا اين گونه مي گويي، در حالي كه به خوبي مي داني بت ها سخن نمي گويند (و ابهت سكوت خويش را نمي شكنند).

4. در اين آيات بيان شده كه ابراهيم براي نفي بت پرستي و شرك، به دليل «جلب منفعت و دفع زيان» استدلال كرد و اشاره نمود كه

پرستش يك معبود (يا براي شايستگي او و يا) براي سودي است كه به انسان مي رساند و يا براي ترس از زياني كه ممكن است به انسان برساند، در حالي كه بت شكني من ثابت كرد كه اين بت ها نه سودي دارند و نه زياني به كسي مي رسانند؛ پس پرستش بت ها كاري بدون دليل و نابخردانه است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 191

5. ابراهيم عليه السلام پس از استدلال براي نفي بت پرستي، مشركان را سرزنش كرد، ولي سرزنش او بسيار ملايم و با واژه ي «اف» بيان شد كه كوچك ترين اظهار ناراحتي است. «1»

اين ملايمت ابراهيم براي آن بود كه بت پرستان را تحريك نكند و آنها را به لجاجت وا ندارد.

6. برنامه ي حساب شده و مرحله به مرحله ي ابراهيم عليه السلام سبب شد كه عدّه اي از بت پرستان بيدار شوند و به او ايمان بياورند و گروهي ديگر نيز براي هميشه علامت سؤالي در ذهنشان نقش بست كه زمينه ي بيداري آنها را در آينده فراهم مي ساخت. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. دلايل منطقي و سخنان بيدارگرانه را براي مشركان جهان بگوييد كه بر وجدان آنها موثر است و فكر بت پرستي

را درون جانشان مي شكند.

2. معبودان بي جان و بي سود و زيان، شايسته ي پرستش نيستند.

3. اگر سرزنش مخالفان لازم بود، ملايمت را فراموش نكنيد و آنها را به تفكّر فرا خوانيد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و هشتم تا هفتادم سوره ي انبياء به اقدام بت پرستان در مورد سوزاندن ابراهيم و نجات او به فرمان الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

68- 70. قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَانصُرُواْ ءَالِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فعِلِينَ* قُلْنَا ينَارُ كُونِي بَرْداً وَسَلماً عَلَي إِبْرهِيمَ* وَأَرَادُواْ بِهِ كَيْداً فَجَعَلْنهُمُ الْأَخْسَرِينَ

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 192

(بت پرستان) گفتند: «اگر مي خواهيد كاري انجام دهيد، او را بسوزانيد و معبودهايتان را ياري كنيد.»* گفتيم: «اي آتش! بر ابراهيم سرد و سلامت باش.»* و خواستند براي او نقشه اي بكشند (و نابودش كنند)، و [لي آنان را زيانكارترين (مردم) قرار داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. ابراهيم با منطق قوي و استدلال هاي خود بر فكر و دل بت پرستان پيروز شد، به طوري كه آنان به محكوميت خويش اعتراف كردند.

اما به خاطر تعصب، جهل و تحريك سردم داران بت پرستي، متوسّل به زور شدند و تصميم گرفتند ابراهيم را در آتش بسوزانند.

2. سردم داران بت پرستي با استفاده از عوامل روان شناختي، مردم را عليه ابراهيم تحريك كردند و گفتند: «اگر كاري از دست شما ساخته است، معبودهايتان را ياري كنيد و ابراهيم را بسوزانيد.»

اين جمله ها غيرت مذهبي مردم را به جوش

آورد و هر كس تلاش مي كرد تا هيزمي جمع آوري كند و آتش را شعله ورتر سازد.

3. هنگامي كه هيزم فراوان فراهم شد، آتشي عظيم افروختند، به طوري كه انسان ها و پرندگان نمي توانستند به آن نزديك شوند؛ از اين رو ابراهيم را با مَنجَنيق به سوي آتش پرتاب كردند.

4. ابراهيم قهرمان توحيد بود و از اين آتش و سر و صداها خم به ابرو نياورد و حتي طبق حكايت برخي احاديث، هنگامي كه جبرئيل از او خواست كه حاجت خود را بگويد، او گفت: به تو نيازي ندارم و پروردگارم هم به حال من آگاه است، پس نياز به سؤال ندارد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 193

و طبق برخي ديگر از احاديث اهل بيت عليهم السلام ابراهيم در اين حالت ذكر خدا مي گفت. «1»

چو بخشايش پاك يزدان بود

دم آتش و باد يكسان بُود (فردوسي)

5. خدا به آتش فرمان داد كه براي ابراهيم سرد و سلامت شود و بر اساس حكايت برخي احاديث آتش براي ابراهيم گلستان شد. «2»

گلستان كند آتش بر خليل

گروهي بر آتش برد ز آب نيل (سعدي)

آري اين فرمان تكويني خدا بود؛ يعني همان طور كه خدا به خورشيد و ماه فرمان

حركت و به آتش فرمان سوزاندن مي دهد، گاهي نيز به اين اسباب دستور توقف مي دهد و يا ماهيت آنها را تغيير مي دهد؛ چراكه بر اساس بينش توحيدي همه ي كارها به فرمان خدا و همه ي نيروها از ناحيه ي اوست. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. سردم داران شرك، افرادي بي منطق و زورمدارند كه در برابر منطق پيامبران الهي دست به خشونت مي زنند.

2. سردم داران شرك، با تحريك رواني مردم به مقاصد خود مي رسند (پس مراقب تبليغات دشمن باشيد).

3. رهبران و مبلغان ديني از تهديدهاي دشمنان نهراسند كه خدا از مجاهدان موحّد حمايت و محافظت مي كند و توطئه هاي دشمنانشان را خنثي مي سازد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 194

قرآن كريم در آيات هفتاد و يكم و هفتاد و دوم سوره ي انبياء به مهاجرت ابراهيم عليه السلام و مواهب الهي نسبت به او اشاره مي كند و مي فرمايد:

71 و 72. وَنَجَّيْنهُ وَلُوطاً إِلَي الْأَرْضِ الَّتِي برَكْنَا فِيهَا لِلْعلَمِينَ* وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلّاً جَعَلْنَا صلِحِينَ

و او و لوط را به سوي سرزميني نجات داديم، كه براي جهانيان در آن بركت نهاديم.* و اسحاق، و يعقوب را (به عنوان نعمتي) افزون به وي بخشيديم؛ و همه را شايسته قرار داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. حضرت ابراهيم عليه السلام در بابل زندگي مي كرد و با بت پرستان آن سرزمين به مبارزه برخاسته بود، او به صورت اعجازآميزي از آتش

نجات يافت و اين حوادث از طرفي سبب شد كه حكومت نمرود احساس خطر كند و او را مجبور سازد كه از منطقه ي بابل خارج شود.

و از طرف ديگر مأموريت ابراهيم نيز در منطقه ي بابل به مرحله ي مطلوبي رسيده بود و ضربه اي بيدار كننده بر بت پرستان وارد آمده بود، و حال نياز به زمان بود تا اين كه بذر ايمان كم كم در قلب هاي مردم بارور گردد؛ از اين رو ابراهيم تصميم گرفت به منطقه ي ديگري برود و وظيفه ي توحيدي خود را ادامه دهد.

2. ابراهيم به سوي سرزمين پربركتي هجرت كرد و از قراين به دست مي آيد كه مقصود سرزمين فلسطين است؛ چون قرآن در آغاز سوره ي اسراء اين سرزمين را پربركت خوانده است؛ سرزميني كه كانون پرورش پيامبران الهي و محل قدس است.

3. ابراهيم در اين مهاجرت همسرش ساره و برادر زاده اش لوط و احتمالًا

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 195

گروه اندكي از مؤمنان را به همراه برد. «1»

4. در اين آيه به يكي از فرزندان ابراهيم، يعني «اسحاق»، اشاره شده است كه از مادري به نام «ساره» در سن كهولت او متولد شده بود و از اين رو موهبتي الهي به شمار مي آمد و نيز به فرزند اسحاق و نوه ي ابراهيم يعني يعقوب اشاره شده كه سر سلسله ي پيامبران بني اسرائيل بود. «2»

5. «نافِلة» به معناي «زياده يا موهبت» است و اين وصف براي يعقوب آمده است؛ چراكه ابراهيم از خدا فرزندي صالح خواست و خدا نوه اي نيز بر

آن افزود.

6. در برخي ديگر از آيات قرآن اشاره شده است كه ابراهيم عليه السلام از خدا فرزندان صالح درخواست مي كرد «3» و سرانجام دعاي او مستجاب شد و اسماعيل و اسحاق به او عنايت شد كه هر كدام سر سلسله ي پيامبران بزرگي بودند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از رهبران الهي حمايت مي كند و آنها را (به وسيله ي هجرت) رهايي مي بخشد.

2. خدا نه تنها دعاي مردان الهي را مستجاب مي كند، بلكه چيزي هم بر آن مي افزايد.

3. از فرجام نيك ابراهيم عبرت گيريد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 196

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد وسوم سوره ي انبياء به ويژگي هاي پيامبران الهي اشاره كرده، مي فرمايد:

73. وَجَعَلْنهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَآ إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرتِ وَإِقَامَ الصَّلَوةِ وَإيتَآءَ الزَّكَوةِ وَكَانُواْ لَنَا عبِدِينَ

و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) ره نمون مي شوند؛ و انجام نيكي ها و بر پاداشتن نماز و پرداخت زكات را به آنان وحي كرديم؛ و فقط پرستش كننده ي ما بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه و آيه ي قبل به هفت ويژگي پيامبران الهي اشاره شده است.

اين آيات در مورد ابراهيم، لوط، اسحاق و يعقوب عليهم السلام است اما مطالبي كه بيان شده از ويژگي هاي همه ي پيامبران الهي است.

البته برخي مفسران احتمال داده اند، شش صفتي كه در اين آيه بيان شده، شرح صالح بودن پيامبران باشد كه

در آيه ي قبل بيان شد. «1»

2. «نبوت» عبارت است از دريافت پيام الهي و رساندن آن به مردم همراه با بشارت و هشدار به آنان، اما «امامت» آخرين مرحله ي سير تكاملي انسان و به معناي رهبري همه ي جنبه هاي مادي، معنوي، ظاهري، باطني، جسمي و روحي مردم است.

در مرحله ي امامت برنامه هاي وحي الهي در ميان مردم اجرا مي شود و با تشكيل حكومت عدل الهي يا بدون آن، احكام و برنامه ي پرورش انسان ها عمل مي شود و محيطي پاك و رشدآفرين به وجود مي آيد.

پس مقام امامت كه در اين آيه بدان اشاره شده، مقام تحقق بخشيدن

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 197

به برنامه هاي الهي و هدايت تشريعي و تكويني و رساندن مردم به سرمنزل مقصود است.

3. در قرآن كريم و احاديث اهل بيت عليهم السلام بيان شده كه در جهان دو گونه امام و پيشوا وجود دارند: امامان حق كه به فرمان خدا مردم را هدايت مي كنند و امر او را برتر از حكم خود مي شمرند؛ و پيشوايان باطل و امامان آتش كه مردم را به سوي دوزخ فرا مي خوانند و فرمان و قانون خود را بر امر الهي مقدم مي شمارند و طبق هوس هاي خود عمل مي كنند. «1»

4. برخي مفسران بر آن اند كه مقصود از «وحي» در اين آيه، يا وحي تشريعي است كه به سوي پيامبران الهي فرود مي آيد و برنامه هاي نيك و نماز و زكات را بيان مي كند؛ و يا وحي تكويني، يعني توفيق، توان، جاذبه ي معنوي (و الهام) انجام كارهاي

نيك و نماز و زكات. هر چند اين مطلب به معناي اجباري بودن اين كارها براي پيامبران نيست. «2»

اما برخي ديگر از مفسران بزرگ بر آن اند كه مقصود از وحي در اين جا وحي «تسديدي» است؛ يعني پيامبران الهي به وسيله ي روح القدس و پاكي دروني، با نيرويي الهي تقويت و استوار مي شوند كه اين نيرو آنها را به سوي كارهاي نيك و نماز و زكات فرا مي خواند. «3»

5. در اين آيه «نماز و زكات» را به صورت خاص بيان كرده است، در حالي كه هر دو جزئي از كارهاي خير هستند كه در آيه بدانها اشاره شده است. اين تذكر خاص در مورد نماز و زكات نشان دهنده ي اهميت اين دو برنامه ي الهي است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 198

6. اخلاص در عبادت يكي از ويژگي هاي پيامبران الهي است. آيه اشاره دارد كه پيامبران قبل از رسيدن به مقامات الهي نيز مرداني شايسته و پرستشگر بودند و از اين رو خدا به آنان مواهب تازه اي بخشيد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا اماماني هدايتگر، پرستشگر، با برنامه هايي وحياني براي بشريت قرار داده است.

2. معيار پيشوايان حق آن است كه بر اساس دستورات الهي مردم را راه نمايي مي كنند.

3. خدا مردان الهي را با نيرويي الهي ياري مي رساند و به سوي كارهاي نيك فرا مي خواند.

4. رهبران الهي در راستاي دستورات و وحي الهي حركت كنند.

***

***

ماجراي لوط در سرزمين پليدي ها

قرآن كريم در آيات هفتاد و چهارم و هفتاد و پنجم سوره ي انبياء به سرگذشت لوط و مواهب الهي نسبت به او اشاره مي كند و مي فرمايد:

74 و 75. وَلُوطاً ءَاتَيْنهُ حُكْماً وَعِلْماً وَنَجَّيْنهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبئِثَ إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْمَ سَوْءٍ فسِقِينَ* وَأَدْخَلْنهُ فِي رَحْمَتِنَآ إِنَّهُ مِنَ الصلِحِينَ

و به لوط حكم و علم داديم؛ و او را از آبادي كه همواره (مردمش كارهاي) پليد انجام مي دادند، نجات داديم؛ [چرا] كه آنان گروهي بد [كار و] نافرمانبردار بودند.* و او را در رحمت خود وارد كرديم؛ [چرا] كه او از شايستگان است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 199

نكته ها و اشاره ها:

1. ذيل

آيه ي قبل بيان شد كه لوطِ پيامبر برادر زاده ي ابراهيم بود كه به همراه او به فلسطين مهاجرت كرد. او در عصر ابراهيم عليه السلام به مقام نبوّت برگزيده شد و به شهر «سَدُوم» رفت تا مردم آن سرزمين را هدايت كند.

2. قوم لوط گرفتار انحرافات جنسي شده و به گناه بزرگ هم جنس گرايي روي آورده بودند. لوط پيامبر بسيار تلاش كرد تا اين مردم بدكار را از كارهاي پليد دور سازد اما تلاش هاي او تأثير چنداني نداشت و سرانجام عذاب الهي بر مردم فرود آمد و شهر سدوم زير و رو شد و لوط به همراه تعداد اندكي كه به او ايمان آورده بودند، نجات يافتند. «1»

3. از تعبيرات اين آيه استفاده مي شود كه قوم لوط گرفتار انواع گناهان بودند و آن قدر غرق فساد شده بودند كه گويي شهر يكپارچه گرفتار پليدي شده بود. «2»

4. «حُكم» در قرآن كريم به معناي داوري، خرد و نبوّت آمده است. در اين جا ظاهراً معناي نبوت مراد است، هر چند منافاتي ندارد كه هر سه معنا مقصود باشد. «3»

5. در اين آيه اشاره شده كه رحمت ويژه ي الهي شامل حال لوط شد، اما اين به خاطر شايستگي و صلاحيت اين پيامبر الهي بود؛ يعني رحمت الهي بي حساب به كسي داده نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا حامي رهبران الهي است و آنان را از محيطهاي آلوده نجات مي دهد.

2. هم جنس بازي، كاري پليد و عملي فاسقانه است.

3. شايسته كار باشيد كه زمينه ساز نزول رحمت، دانش و حكم از طرف خداست.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 200

ماجراي نوح و دعاي مستجاب او

قرآن كريم در آيات هفتاد و ششم و هفتاد و هفتم سوره ي انبياء به سرگذشت نوح عليه السلام و قومش اشاره مي كند و مي فرمايد:

76 و 77. وَنُوحاً إِذْ نَادَي مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ* وَنَصَرْنهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِئَايتِنَآ إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنهُمْ أَجْمَعِينَ

و (ياد كن) نوح را هنگامي كه پيش از (آنان) ندا داد؛ و (دعاي) او را پذيرفتيم و، وي و خانواده اش را از اندوه بزرگ نجات داديم؛* و او را در برابر كساني كه نشانه هاي ما را دروغ انگاشتند، ياري داديم؛ [چرا] كه آنان گروه بدي بودند؛ پس همه ي آنان را غرق كرديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. نوح پيامبر عليه السلام حدود نهصد و پنجاه سال از عمر خود را به راه نمايي مردم پرداخت، اما تنها تعداد اندكي (حدود هشتاد نفر) به او ايمان آوردند. «1» كافران او را ريشخند مي كردند و آزار مي رساندند؛ از اين رو نوح آنان را نفرين كرد و از خدا خواست كه آنها را با عذابي نابود سازد و او را ياري كند. «2»

2. خدا به دعاي نوح پاسخ مثبت داد و او را به همراه خانواده اش (به جز همسر و يكي

از فرزندان) نجات داد. «3»

3. «كَرْب» در اصل به معناي «زير و رو كردن زمين» است و به معناي «اندوه شديد» نيز آمده است؛ چرا كه اندوه شديد دل انسان را زير و رو مي كند.

از اين تعبير و واژه ي «عظيم» و «ندا» «4» استفاده مي شود كه كافران آن قدر

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 201

نوح عليه السلام را اذيت كرده بودند كه به شدّت ناراحت شده و فريادش بر آمده بود.

4. غرق شدن قوم نوح به خاطر انتقام گيري نبود بلكه به خاطر بدكاري و تكذيب آيات الهي بود. آنان به قدري در فساد غوطه ور شده بودند كه اميدي به اصلاح و توبه و نجات شان نبود.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا انسان هاي بدكار و مخالفان راه پيامبران را نابود مي سازد.

2. خدا دعاي رهبران الهي را مستجاب و آنها را حمايت مي نمايد و از اندوه نجات مي دهد.

3. رهبران الهي در مشكلات دعا كنند و به ياري او مطمئن باشند.

***

ماجراي داود و سليمان

قرآن كريم در آيات هفتاد و هشتم و هفتاد و نهم سوره ي انبياء به داوري داود و سليمان عليهما السلام و ويژگي هاي اين دو پيامبر الهي اشاره كرده، مي فرمايد:

78 و 79. وَدَاوُدَ وَسُلَيْمنَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شهِدِينَ* فَفَهَّمْنهَا سُلَيْمنَ وَكُلّاً ءَاتَيْنَا حُكْماً وَعِلْماً وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فعِلِينَ

و (ياد كن) داود و سليمان را هنگامي كه درباره ي كشتزاري داوري كردند، آنگاه كه گوسفندانِ مردم، [بدون چوپان شبانگاه در آن چريده [و آن را تباه كرده بودند، و (ما) بر داوري آنان گواه بوديم.* و آن (داوري) را به سليمان فهمانديم؛ و به هر كدام حكم و علم داديم؛ و كوه ها و پرندگان را به همراه داود رام ساختيم در حالي كه (با او) تسبيح

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 202

مي گفتند؛ و (ما) كننده ي (اين كار) بوديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به صورت اجمالي به ماجراي داوري داود و سليمان اشاره شده است، اما در احاديث اسلامي اين ماجرا را اين گونه حكايت كرده اند كه «گله ي گوسفندي شبانه به تاكستاني وارد شد و برگ و خوشه هاي انگور را خورد يا از بين برد و صاحب باغ نزد داود شكايت كرد. حكم داود آن بود كه تمام گوسفندان به صاحب باغ داده شود (چرا كه خسارت باغ معادل قيمت گوسفندان بود).

اما قبل از صدور حكم با فرزند خود، سليمان، مشورت كرد و (براي آزمايش جانشين خود) از او خواست كه در اين ماجرا داوري كند. «1»

و سليمان به الهام الهي

گفت: گوسفندان را به صاحب باغ بسپاريد تا از منافع آنها استفاده كند و باغ را به صاحب گوسفندان بدهيد تا آن را دوباره اصلاح و آباد كند و وقتي باغ به حالت اول بازگشت به صاحبش برگردد و گوسفندان نيز به صاحب اصلي بازگردانده شود «2» (تا خسارت وارد شده به باغ به صورت تدريجي به صاحب باغ پرداخت شود، ولي از آن جا كه اصل درختان انگور در باغ وجود دارد، اصل گوسفندان نيز براي صاحبش باقي ماند.)

2. بي شك پيامبران الهي بر اساس وحي داوري مي كنند و حكم داود و سليمان هر دو حق بود. در اين ماجرا يك حكم كلي (يعني لزوم جبران خسارت) وجود داشت و اجراي اين حكم كلي از دو راه ممكن بود. يك راه را داود انتخاب كرد و يك راه را سليمان و هر دو هم صحيح بود، اما راه سليمان از نظر اجرايي نزديك تر و براي طرفين بهتر بود.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 203

3. اين آيات اگر چه حكم سليمان را به تفهيم الهي معرفي مي كند و آن را تأييد مي نمايد، اما در همان حال اشاره مي كند كه داود نيز در حكم خود به خطا نرفته بود و خدا به هر دو مقام داوري و دانش داده بود.

4. مفسران قرآن در مورد تسبيح گويي كوه ها و پرندگان با داود چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) صداي جذّاب و پرطنين داود در كوه ها منعكس مي شد و پرندگان را به سوي خود جذب مي كرد.

ب) اين مطلب به تسبيح همراه با شعور ذرات در باطن عالم اشاره دارد كه كوه ها و پرندگان نيز با مناجات و تسبيح داود

هم صدا مي شدند.

ج) مقصود همان تسبيح تكويني يا زبان حال همه ي موجودات جهان است كه با نظام دقيق و شگفت آور خود گوياي پروردگاري باكمال، بي نقص و منزّه هستند و با زبان حال خود تسبيح او مي گويند و او را به پاكي مي ستايند؛ كه روح بزرگ داود تسبيح كوه ها و پرندگان را به خوبي احساس مي كرد. «1»

البته اين سه تفسير با هم منافاتي ندارد و ممكن است هر سه مورد نظر باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از مقام هاي پيامبران، مقام قضاوت است.

2. انسان ممكن است به جايي برسد كه كوه ها و پرندگان با تسبيح او هم نوا شوند.

3. قضات خدا را شاهد داوري خود بدانند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 204

قرآن كريم در آيه ي هشتادم سوره ي انبياء به آموزش الهي به داود براي پايه گذاري صنايع نظامي اشاره مي كند و مي فرمايد:

80. وَعَلَّمْنهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شكِرُونَ

و صنعت زره (سازي) را به خاطر شما به آن (داود) آموزش داديم، تا شما را از سختي (و آسيب جنگ هاي) تان حفظ كند؛ پس آيا شما سپاس گزاريد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «لَبُوس» به معناي هر گونه اسلحه ي دفاعي و تهاجمي، مانند زره، شمشير و نيزه است، ولي مفسران از برخي قراين استفاده كرده اند كه در اين آيه مقصود «زره» است كه جنبه ي حفاظتي دارد. «1»

2. جريان صنعت نظامي داود در اين آيه و آيات 10 و 11 سوره ي سبأ آمده است. خدا آهن را براي داود نرم كرد و صنعت زره سازي يا صنايع نظامي را به او آموخت.

3. در برخي احاديث از امام علي عليه السلام روايت شده كه به داود وحي شد كه

تو خوب بنده اي هستي مگر اين كه از بيت المال مصرف مي كني. او ناراحت شد. سپس زره سازي به او آموزش داده شد و او با اين كار از مصرف بيت المال بي نياز شد. «2»

4. برخي از صنايع و فنون بشري، به الهام و آموزش الهي و از طريق پيامبران پديد آمده است و لازم است انسان در برابر آنان سپاس گزار باشد كه البته سپاس دو گونه است: سپاس لفظي و عملي، و سپاس عمليِ هر چيزي متناسب با خود آن است؛ يعني سپاس صنايع نظامي در آن است كه آنها را در مورد دفاع و براي دفع ستم به كار ببريم.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 205

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي از صنايع بشري ريشه در وحي دارد و از اختراعات پيامبران است.

2. صنايع نظامي را در مورد جنگ هاي دفاعي و براي محافظت از خود به كار گيريد.

3. سپاس گزار نعمت صنعت باشيد.

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و يكم و هشتاد و دوم سوره ي انبياء به ويژگي هاي سليمان عليه السلام و استفاده ي او از نيروي باد و شياطين اشاره مي كند و مي فرمايد:

81 و 82. وَلِسُلَيْمنَ الرِّيحَ عصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَي الْأَرْضِ الَّتِي برَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْ ءٍ علِمِينَ* وَمِنَ الشَّيطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حفِظِينَ

و براي سليمان تندباد را [رام ساختيم؛] در حالي كه به فرمان او به سوي سرزميني كه در آن بركت نهاديم روان مي شد؛ و (ما) به هر چيزي دانا بوديم.* و از شيطان ها كساني برايش غواصي مي كردند؛ و كاري غير از آن (نيز) انجام مي دادند؛ و آنها را (از سركشي) حفظ مي كرديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي

«عاصِفَة» به معناي تندباد يا طوفان است، ولي از آيات ديگر قرآن استفاده مي شود كه بادهاي ملايم نيز در اختيار سليمان بوده است «1» و اشاره به طوفان شايد به عنوان بيان مصداق مهم تر باشد.

2. در اين آيات اشاره شده كه اين بادها در مسير سرزمين پربركت حركت مي كردند. مقصود سرزمين شام و فلسطين است كه مركز حكومت سليمان بود، اما از برخي ديگر از آيات قرآن استفاده مي شود كه اين بادها به هر كجا فرمان مي داد حركت مي كردند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 206

3. در مورد اين كه بادها چگونه در اختيار سليمان عليه السلام قرار گرفته بودند، مفسران دو ديدگاه دارند: نخست آن كه اين مطلب به صورت اعجازآميز بود و بادها به وسيله ي نيرويي مرموز تحت فرمان سليمان در آمده بودند كه جزئيات اين حقيقت براي ما روشن نيست.

و دوم آن كه مقصود همان استفاده ي سليمان از نيروي باد در مسائل مربوط به كشاورزي، تلقيح گياهان و تصفيه ي خرمن ها و حركت كشتي هاست. به ويژه آن كه سرزمين فلسطين و شام در كنار درياي مديترانه بود و مردم آن جا در هنگام كشتي راني از بادهاي موافق استفاده مي كردند. «1»

4. برخي از شيطان ها در اختيار سليمان قرار گرفتند تا براي او غواصي و كارهاي ديگر بكنند. در آيه ي 12 و 13 سوره ي سبأ بيان شده كه اين گروه از جنّ ها بودند، ولي اين دو با هم منافات ندارد، چون شيطان ها هم از جنس جنّ هستند؛ يعني موجوداتي با شعور ولي شيطان صفت تحت امر سليمان قرار گرفته بودند تا به او خدمت كنند. البته اين افراد تحت كنترل و حفاظت بودند و از

سركشي شان جلوگيري مي شد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. نيروهاي طبيعي و غيرطبيعي براي بشر قابل كنترل و استفاده است.

2. نيروهاي طبيعت را تحت فرمان خود درآوريد و از نيروهايي هم چون باد استفاده كنيد.

3. نيروهاي اهريمني را كنترل كنيد و در خدمت خود بگيريد و به كارهاي مفيد بگماريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 207

ماجراي ايوب و بيماري او

قرآن كريم در آيات هشتاد و سوم و هشتاد و چهارم سوره ي انبياء به مشكلات ايّوب و مواهب الهي نسبت به او اشاره كرده، مي فرمايد:

83 و 84. وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَي رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرحِمِينَ* فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَءَاتَيْنهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِكْرَي لِلْعبِدِينَ

و (ياد كن) ايّوب را هنگامي كه پروردگارش را ندا در داد كه: «به من زيان (و رنج) رسيده، در حالي كه تو مهرورزترينِ مهرورزاني.»* و (دعاي) او را پذيرفتيم؛ و آنچه از (رنج و) زيان بر او بود، بر طرف ساختيم؛ و خانواده اش و همانندشان را همراه آنان به وي [باز] داديم؛ تا رحمتي از جانب ما و يادماني براي پرستش كنندگان باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. حضرت ايّوب عليه السلام از پيامبران الهي است كه سرگذشتي غم انگيز و پرشكوه دارد. در احاديث آمده است كه او پيامبري سپاس گزار بود، و از اين رو ابليس بر او حسد برد و گفت: اين شكرگزاري ايّوب به خاطر زندگي مرفّه ومواهبي است كه خدا به او داده و اگر اين ها را از او بگيرند هرگز سپاس گزاري نمي كند.

ابليس از خدا اجازه خواست تا اموال و فرزندان ايوب را به نابودي بكشد (و خدا براي آزمايش ايّوب و اثبات شكرگزاري و حقانيّت او اجازه

داد) و حوادث دردناكي دامن گير ايّوب شد و تمام كشاورزي و دام داري او نابود شد و حتي ايوب شديداً بيمار گشت.

ولي هر چه بر ناراحتي اش افزوده مي شد، شكرگزاري او بيش تر مي شد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 208

2. در اين آيه بيان شده كه ايوب زبان مناجات گشود و بدون اين كه شكايتي بكند، با تعبيري مؤدبانه، از خدا خواست كه مشكلاتش را حلّ كند.

او فقط گفت: «پروردگارا ناراحتي هايي به من رسيده است، ولي تو مهربان ترين مهرباناني.»

او حتي صريحاً نگفت كه خدايا مشكلاتم را بر طرف فرما؛ زيرا مي داند كه خداي مهربان و بزرگ، رسم بزرگي و محبت را مي داند.

3. واژه ي «ضُرّ» به معناي هرگونه ناراحتي روحي و جسمي است كه شامل نقص عضو، از بين رفتن اموال، مرگ عزيزان، پاي مال شدن آبرو و مانند آن مي شود؛ و ايوب گرفتار بسياري از اين ناراحتي ها شده بود. «1»

4. خدا فرزندان از دست رفته ي ايوب را به او بازگرداند و علاوه بر آن فرزندان ديگري نيز به او مرحمت كرد. «2»

5. در احاديث اهل بيت عليهم السلام بيان شده كه هر چند حضرت ايوب عليه السلام شديداً بيمار شد، اما بيماري اش به عقل و درك او خللي وارد نساخت و نفرت انگيز نبود؛ «3» چرا كه اين امور با رسالت پيامبران ناسازگار است و پيامبر بايد چنان باشد كه مردم بتوانند به خوبي با او تماس پيدا كنند و سخنان حق را از او بشنوند.

6. اين آيات نوعي دل داري به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و مؤمنان همراه اوست كه در مكه با مخالفت و آزار مشركان روبه رو بودند و به آنان گوش زد مي كند كه

خدا ياور پيامبران الهي و مؤمنان است و در نهايت مشكلات شما را بر طرف خواهد ساخت، همان طور كه مشكلات ايوب را حلّ كرد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 209

آموزه ها و پيام ها:

1. از صبر پرشكوه ايّوب درس مقاومت، شكيبايي و سپاس گزاري بگيريد.

2. در نهايت خدا به فرياد مردان الهي مي رسد و با رحمت خود مشكلات را جبران مي كند (آري: پايان شب سيه سفيد است).

***

قرآن كريم در آيات هشتاد و پنجم و هشتاد و ششم سوره ي انبياء به صفات برجسته ي برخي از پيامبران اشاره مي كند و مي فرمايد:

85 و 86. وَإِسْمعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصبِرِينَ* وَأَدْخَلْنهُمْ فِي رَحْمَتِنَآ إِنَّهُم مِّنَ الصلِحِينَ

و (ياد كن) اسماعيل و ادريس و ذوالكِفل را در حالي كه همه از شكيبايان بودند؛* و آنان را در رحمت خود وارد ساختيم؛ [چرا] كه آنان از شايستگان بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به دو صفت برجسته ي پيامبران الهي اشاره شده است كه عبارت اند از: شكيبايي در برابر مشكلات طاقت فرسا و شايستگي و صلاحيت آنان.

2. شايستگي پيامبران الهي سبب شد كه خدا آنان را غرق رحمت خود سازد. جالب آن است كه نمي فرمايد رحمت خود را به آنان بخشيديم، بلكه مي فرمايد: «آنان را در رحمت خود داخل كرديم.» گويي آنان را با تمام جسم و جان غرق در رحمت كرده است.

3. ادريس يكي از پيامبران بزرگ الهي و جدّ پدري نوح عليه السلام بود. واژه ي «ادريس» از ريشه ي «دَرْس» است و از آن جهت به او ادريس گفته اند كه نخستين كسي بود كه با قلم، نويسندگي كرد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 210

او علاوه بر نبوت

بر علومي هم چون نجوم، حساب و فن خياطي احاطه داشت. «1»

4. واژه ي «ذا الكفل» در اصل به معناي صاحب نصيب يا كفالت و عهده داري است و از آن جهت بدين اسم ناميده شد كه در برابر اعمالش، نصيب وافري از ثواب و رحمت به او داده شده بود؛ و يا اين كه با خود عهد كرده بود كه شب ها را به عبادت و روزها را به روزه بگذارند و در هنگام قضاوت خشم نگيرد و او تا آخر به عهد خود وفادار ماند و از عهده ي آن بر آمد. «2»

5. مشهور آن است كه ذَا الكَفْل نيز از پيامبران الهي بود، و در اين آيه نيز در رديف آنان ذكر شده است و گفته اند كه او از پيامبران بني اسرائيل بود، اما برخي مفسران برآن اند كه وي از صالحان بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. از صبر پيامبران الهي درس شكيبايي بگيريد.

2. شايسته كردار شويد تا رحمت الهي شامل حال شما شود.

***

ماجراي يونس و ماهي

قرآن كريم در آيات هفتاد و هفتم و هفتاد و هشتم سوره ي انبياء به سرگذشت آموزنده ي يونس پيامبر و رمز نجات از ناراحتي ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

87 و 88. وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغضِباً فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَي فِي الظُّلُمتِ أَن لَّآإِلهَ إِلَّآ أَنتَ سُبْحنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظلِمِينَ* فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ

و (ياد كن) ذو النُون [: يونس را هنگامي كه خشمناك (از ميان قوم خود) رفت، و يقين كرد كه بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ و [لي در

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 211

تاريكي ها ندا در داد كه: «هيچ معبودي جز تو نيست؛ منزّهي تو! در حقيقت من از ستمكاران بودم.»* و (دعاي) او را پذيرفتيم؛ و او را از اندوه نجات داديم؛ و اين گونه مؤمنان را نجات مي دهيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سرگذشت يونس اشاره شده است. بر اساس آيات سوره ي صافات و آنچه در برخي احاديث حكايت شده، يونس سال ها در سرزمين نينوا، در عراق، مشغول دعوت و تبليغ مردم بود، ولي ارشاد و هدايت او در دل مردم بت پرست آن جا مؤثر واقع نشد و عذاب الهي نزديك شد. يونس خشمناك آن محل را ترك كرد و به سوي دريا رفت. او بر كشتي سوار شد و در ميان راه، دريا متلاطم گشت و ناخداي كشتي تصميم گرفت كه يك نفر را به قيد قرعه به دريا اندازد (تا بار كشتي سبك شود) و قرعه به نام يونس در آمد.

هنگامي كه او را به دريا افكندند، نهنگي عظيم او را در كام خود فروبرد و خدا يونس را به صورت اعجازآميزي زنده نگه داشت. «1» يونس كه متوجه ترك اولاي خود شده بود به درگاه الهي روي آورد و با او مناجات كرد، سپس خدا دعاي او را مستجاب كرد و او را نجات داد. «2»

2. واژه ي «نُون» كه در لقب يونس آمده است، به معناي ماهي عظيم (يا نهنگ و وال) است؛ بنابراين «ذاالنُون» به معناي صاحب نهنگ است و از اين رو اين لقب را براي يونس انتخاب كردند كه او در شكم

نهنگي گرفتار آمده بود.

3. «ظُلُمات» (تاريكي ها) ممكن است اشاره به تاريكي اعماق دريا، يا

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 212

تاريكي شكم ماهي يا تاريكي شب باشد؛ البته مانعي ندارد كه اين واژه به همه ي اين معاني اشاره داشته باشد، همان طور كه در برخي احاديث اشاره شده است. «1»

4. برخي مفسران برآن اند كه يونس مرتكب ترك اولي شده بود و از اين رو بر او تنگ گرفته شد و گرفتار گرديد؛ يعني يونس ساليان دراز در برابر لجاجت و بي ايماني مردم صبر كرد، ولي در روزهاي آخر خشمناك شد و قومش را ترك كرد، در حالي كه بهتر بود باز هم صبر مي كرد و تا آخرين لحظه مردم را ترك نمي كرد و به تلاش خود براي هدايت آنها ادامه مي داد. «2»

5. در اين آيات رمز نجات يونس و راه نجات مؤمنان از اندوه بيان شده است؛ يعني هر چند يونس با گفتن ذكر «لا إله إلّاأنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الظالِمِينَ» از اندوه و تنگنا نجات يافت، اما در پايان آيه تصريح شد كه اين رمز و راه نجات هر مؤمن اندوهناكي است.

6. در احاديث شيعه و اهل سنت از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه هر غمناكي با ذكر يونس خدا را بخواند، حتماً دعايش مستجاب مي شود. «3»

البته مقصود از خواندن خدا با ذكر يونس، پياده كردن حقايق اين ذكر در درون جان است.

7. در ذكري كه يونس گفت به چند نكته ي مهم اشاره شده است:

الف) توجه

به حقيقت توحيد و اين كه هيچ معبود و تكيه گاهي جز خدا وجود ندارد؛

ب) پاك شمردن خدا از هر عيب و ستم؛

ج) اعتراف به گناه و تقصير در درگاه الهي.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 213

8. ذكر يونسيّه زمينه ساز كمال روحي:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسد:

از بعض اهل ذكر و معرفت منقول است كه در هر شب و روزي، يك مرتبه در سجده رفتن و بسيار گفتن «لا اله الّا انت سبحانك انّي كنت من الظالمين» براي ترقيات روحي خوب است؛ و از بعضي سالكان راه آخرت نقل فرموده كه چون حضرت استاد خود فايده ي اين عمل را شنيد، در هر شب و روزي يك مرتبه سجده مي رفت و هزار مرتبه اين ذكر شريف را مي گفت و از بعضي ديگر نقل نموده كه سه هزار مرتبه مي گفت. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مسئوليت رهبران الهي سنگين است و هر كس نسبت به مسئوليت خود كوتاهي كند، خدا بر او تنگ مي گيرد.

2. ذكر يُونسيّه انسان را از ناراحتي ها نجات مي دهد.

3. هر كس خدا را به يگانگي بشناسد و او را به پاكي بستايد و به گناهان خويش اعتراف نمايد، خدا او را مي بخشايد و نجات عنايت مي فرمايد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 214

ماجراي زكريا و نجات او از تنهايي و بي فرزندي

قرآن كريم در آيات هشتاد و نهم و نودم سوره ي انبياء به سرگذشت زكريا و يحيي و ويژگي هاي آنها و مواهب الهي نسبت به زكريا اشاره مي كند و مي فرمايد:

89 و 90. وَزَكَرِيَّآ إِذْ نَادَي رَبَّهُ رَبِّ لَاتَذَرْنِي فَرْداً وَأَنتَ خَيْرُ الْورِثِينَ* فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَي وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُواْ يُسرِعُونَ فِي الْخَيْرتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَكَانُواْ لَنَا خشِعِينَ

و (ياد كن) زكريا را هنگامي كه پروردگارش را ندا در داد: «پروردگارا، مرا تنها وامگذار (و فرزندي به من عطا كن!) و تو بهترين وارثاني.»* و (دعاي) او را اجابت كرديم، و به او يحيي را بخشيديم و همسرش را براي او شايسته (بارداري) گردانيديم؛ [چرا] كه آنان در (انجام) نيكي ها، پيوسته بر همديگر پيشي مي گرفتند؛ وما را مشتاقانه و ترسان مي خواندند؛ و براي ما فروتن بودند!

نكته ها و اشاره ها:

1. سرگذشت زكريا و تولد يحيي عليهما السلام در آيات اول تا پانزدهم سوره ي مريم بيان شد. زكريا در حال پيري و با وجود نازايي همسرش از خدا فرزندي خواست تا برنامه هاي الهي او را پي گيري كند و فرصت طلبان نتوانند بر امور ديني مردم و اموال بيت المال تسلّط يابند.

خدا نيز اين دعاي زكريا را پذيرفت و نازايي همسرش را اصلاح كرد و فرزندي به نام «يحيي» به او عطا كرد كه از پيامبران الهي شد.

2. در اين آيه اشاره شده كه زكريا مؤدبانه از خدا درخواست نمود؛ يعني با واژه ي «پروردگارا» شروع كرد، سپس از خدا خواست كه او را تنها نگذارد، كه

فراموش خواهد شد. و در آخر يادآور شد كه دنيا پايدار نيست و همه خواهند رفت و خداي متعال وارث همگان خواهد شد كه بهترين وارث است.

3. در اين آيات به سه ويژگي برجسته ي خانواده ي زكريا اشاره شده

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 215

است؛ يعني، سرعت در كارهاي نيك، هميشه به ياد خدا بودن و فروتني در برابر او.

بيان اين سه صفت شايد اشاره به اين مطالب باشد:

الف) اين خانواده به هنگام فراواني نعمت گرفتار غفلت و غرور نمي شدند و در همه ي حالات به ياد خدا بودند و او را مي خواندند و در برابر او فروتن بودند.

ب) خانواده ي زكريا در حال فقر يا غنا و در همه ي حالات در كارهاي خير شتاب مي كردند و از يك ديگر سبقت مي گرفتند.

ج) خدا را با بيم و اميد مي خواندند و خود را در حالتي معتدل نگاه مي داشتند. نه به خاطر اميد زياد گرفتار غرور و غفلت مي شدند و نه به خاطر ترس زياد از گناهان خود، از مغفرت الهي نااميد مي شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در هنگام دعا مؤدبانه از پروردگار درخواست كنيد.

2. خدا به دعاي بندگان نيكوكار و فروتني كه به ياد او هستند، پاسخ مثبت مي دهد.

3. به خانواده ي زكريا بنگريد و از آنان درس سرعت در نيكوكاري، فروتني و به ياد حق بودن را بگيريد.

***

قرآن كريم در آيه ي نود

و يكم سوره ي انبياء به پاكي مريم و تولد اعجازآميز عيسي اشاره مي كند و مي فرمايد:

91. وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنهَا وَابْنَهَآ ءَايَةً لِّلْعلَمِينَ

و (ياد كن) آن (مريم را) كه دامان (عفّت) ش را حفظ كرد، و از روح خويش در او دميديم؛ و او و پسرش را نشانه اي (معجزه آسا) براي جهانيان قرار داديم.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 216

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين سخن از پيامبران بزرگ خدا بود ولي در اين آيه در مورد مريم مطالبي بيان شده و از او در رديف پيامبران بزرگ ياد شده است؛ «1» و اين يا به خاطر فرزند او عيسي عليه السلام است كه از پيامبران بوده، يا به خاطر شباهت هاي عيسي با يحيي «2» كه در آيه ي قبل از او ياد شد.

2. قرآن كريم به سرگذشت مريم و عيسي عليهما السلام توجه خاصي كرده و در سوره هاي متعددي بخشي از اين جريان را بازگو نموده است تا عظمت و نشانه ي معجزه آميز بودن اين ماجرا را يادآور شود و تهمت را از دامان مريم دور بدارد. «3»

3. «فَرْج» در لغت به معناي فاصله و شكاف و در عربي كنايه از عضو تناسلي انسان (اعم از مرد و زن) است. از اين رو به كار بردن اين واژه در زبان عرب و قرآن، بسيار مؤدبانه به شمار مي آيد. قدر فارسي كم كم اين واژه به معناي عضو تناسلي زن به كار برده شده و اين ربطي به لغت قرآن

ندارد؛ يعني معادل فارسي اين تعبير آن مي شود كه: «مريم دامان خود را پاك نگه داشت.» «4»

3. در مورد روح با عظمتي كه بر مريم عليها السلام فرود آمد و سبب باردار شدن او شد و نيز تولد اعجازآميز عيسي عليه السلام و وقايع بعد از آن ذيل آيات شانزدهم تا سي و هفتم سوره ي مريم مطالبي بيان كرديم و روشن ساختيم كه مقصود از

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 217

«روح الهي» در اين جا همان جبرئيل است كه وجودي حيات بخش است و اضافه ي روح به خدا اضافه اي تشريفي است كه دليل بر عظمت و شرافت جبرئيل است.

4. در اين آيه مي فرمايد: مريم و فرزندش، هر دو يك آيه و نشانه ي اعجازآميز الهي بودند؛ يعني اين دو وجود به هم آميخته و تفكيك ناپذير هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مريم زني پاك دامن بود (كه پاكي او الگوي زنان جهان است).

2. به مريم و تولد اعجازآميز فرزندش بنگريد و درس خداشناسي بگيريد.

***

قرآن كريم در آيات نود و دوم و نود و سوم سوره ي انبياء به وحدت آغازين و وحدت پاياني مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

92 و 93. إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وحِدَةً وَأَنَاْ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ* وَتَقَطَّعُواْ أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رجِعُونَ

براستي كه اين (روش پيامبران) آيين شماست، در حالي كه آيين يگانه اي است؛ و من پروردگار شما

هستم؛ پس [مرا] پرستش كنيد.* و (گروهي) كار (دين) شان را در ميان خود گسستند؛ (ولي) همه فقط به سويِ ما باز مي گردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «امّة» در اصل به معناي هر گروه و جمعيتي است كه جهت مشتركي آنان را به هم پيوند مي دهد. اين جهت مشترك مي تواند دين واحد، عصر واحد يا مكان معين باشد.

بنابر اين، مقصود از «امت واحد» در اين آيه يا آيين واحد است، يعني اصول مشترك اديان الهي يكي است؛ و يا به همه ي انسان ها در طول اعصار

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 218

است، يعني همه ي انسان ها يك امت هستند؛ و يا مقصود پيامبراني است كه در آيات پيشين به آنان اشاره شد، يعني اين پيامبران امت واحدي بودند كه برنامه، هدف و مقصد واحدي داشتند، هر چند بر اساس مقتضيات زمان و مكان و روش ها و قوانين جزئي تفاوتي داشته اند. «1»

البته مانعي ندارد كه اين آيه اشاره به معناي اول و سوم باشد.

2. در اين آيه به ريشه ي وحدت و يگانگي مردم، يعني توحيد، اشاره شده است. اگر همه ي مردم در عقيده و عمل به دنبال توحيد باشند و غير از خدا را نپرستند و فقط از او اطاعت كنند عوامل اختلاف از ميان بشر برچيده مي شود، و از اين رو اگر تمام پيامبران در يك زمان و مكان گردآيند با هم اختلاف نمي كنند.

3. واژه ي «تَقَطَّعُوا» از ماده ي «قَطْع» و به معناي جدا كردن قطعه هاي به هم پيوسته ي يك موضوع است. در اين تعبير

معناي پذيرش نيز مي آيد؛ «2» يعني گروهي از مردم در برابر هم ايستادند و در برابر عوامل تفرقه تسليم شدند و جدايي را پذيرفتند و از اين رو از وحدت توحيدي خود فاصله گرفتند.

4. همه ي مردم به سوي خدا بازمي گردند، و اين اختلافات در رستاخيز برچيده مي شود و همگي به سوي وحدت مجدد مي روند. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. شما از وحدت آغاز مي كنيد و به توحيد بازمي گرديد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 219

2. عوامل اختلاف در ميان خود شماست.

3. توحيد عبادي سرچشمه ي وحدت است.

4. خداپرست باشيد (و عوامل اختلاف را برطرف كنيد).

***

قرآن كريم در آيه ي نود و چهارم سوره ي انبياء به تقدير خدا از مؤمنان شايسته كار اشاره مي كند و مي فرمايد:

94. فَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصلِحتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كتِبُونَ

و هر كس برخي [كارهاي شايسته را انجام دهد، در حالي كه او مؤمن باشد، پس براي كوشش او هيچ ناسپاسي نخواهد بود؛ و در حقيقت ما تنها نويسندگان (كارهاي) او هستيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از ايمان و عمل صالح به عنوان دو ركن اساسي براي نجات انسان ها ياد شده، ولي اشاره شده است كه هر كس بخشي از كارهاي شايسته را انجام دهد، باز هم نجات مي يابد. «1»

2. در اين آيه بيان شده كه خدا نسبت به كارهاي شايسته ي مؤمنان، ناسپاس

نيست و پاداش اين افراد را مي دهد. اين تعبير قرآن، نهايت لطف و محبت خدا را نشان مي دهد؛ چرا كه همه ي نعمت ها، نيروها و توفيقات از ناحيه ي خداست پس ما بايد سپاس گزار باشيم كه توفيق ايمان و انجام كار شايسته را پيدا كرديم، اما خداي متعال از بندگان سپاس گزاري مي كند و به آنان پاداش مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 220

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان شرط قبول شدن كارهاي شايسته است.

2. هر كار شايسته ي شما ثبت و ضبط مي شود و پاداش در خور مي گيرد.

3. اگر پاداش الهي را مي طلبيد، ايمان بياوريد و كار شايسته كنيد.

***

قرآن كريم در آيات نود و پنجم و نود و ششم سوره ي انبياء به عدم بازگشت ملت هاي هلاك شده و فتنه ي يأجوج و مأجوج اشاره مي كند و مي فرمايد:

95 و 96. وَحَرَامٌ عَلَي قَرْيَةٍ أَهْلَكْنهَآ أَنَّهُمْ لَايَرْجِعُونَ* حَتَّي إِذَا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ

و بر (مردمِ) آبادي كه هلاكشان ساختيم، ممنوع است كه آنان (به دنيا) بازگردند.* تا هنگامي كه (راه) «يَأجُوج» و «مَأجُوج» گشوده شود، در حالي كه آنان از هر بلندي، به سرعت سرازير مي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد اين آيات چند تفسير شده است:

الف) اين آيات به حال كافراني اشاره دارد كه بعد از هلاكت و مشاهده ي عذاب الهي، آرزو مي كنند كه اي كاش بار ديگر به

دنيا بازمي گشتند و خطاهاي خود را جبران مي نمودند. «1»

ولي قرآن در اين باره به طور صريح مي فرمايد كه بازگشت آنان ممنوع است، و آنان نمي توانند به اين جهان بازگردند (و اگر بر فرض هم بازگردند

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 221

توبه مي كنند و به سوي خدا باز نمي گردند). «1»

ب) مقصود از اين آيات بيان مسئله ي رجعت است؛ يعني مي فرمايد:

براي كافران ستمگري كه هلاك شدند، ممنوع است كه به دنيا باز نگردند «2» بلكه آنان در هنگام رجعت باز مي گردند، چون كافران لجوجي بوده اند.

البته مانعي ندارد كه آيه به هر دو معنا اشاره كرده باشد.

2. در برخي احاديث از اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه در مورد مسئله ي رجعت به آيه ي نود و پنجم سوره ي انبياء تمسك جسته و فرموده اند: در هنگام رجعت هر مؤمن خالص و كافر محض بازمي گردد. «3»

برخي مفسران بزرگ نيز گفته اند كه اين مطلب با ظاهر آيه سازگار است «4» و آيه ي مربوط به يأجوج و مأجوج را هم در مورد رجعت دانسته اند؛ چرا كه يكي از نشانه هاي

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 222

آخر الزمان و قيام امام مهدي عليه السلام همين است كه رجعت نيز براي ايشان است. «1»

3. از «يأجُوج و مأجُوج» دو بار در قرآن ياد شده است. مفسران بر آن اند كه مقصود دو قبيله ي وحشي بوده اند كه در

قسمت هاي شمال آسيا زندگي مي كردند و مزاحم مردم اطراف خويش بوده اند. «2» بر اساس اين آيه آنان از هر بلندي به سرعت مي گذرند و به طرف سرزمين هاي ديگر سرازير مي شوند.

4. ممكن است مقصود از گشوده شدن راه يأجوج و مأجوج، نفوذ اين اقوام و پراكندگي آنها در كل كره ي زمين باشد، كه به عنوان يكي از نشانه هاي رستاخيز از آن ياد شده است. «3»

يعني كافران تا هنگام پيدا شدن نشانه هاي رستاخيز، حق بازگشت به دنيا را ندارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ملت هاي هلاك شده فرصتي براي جبران گناهان گذشته نخواهند داشت.

2. فتنه ي يأجوج و مأجوج از علامت هاي نزديك شدن رستاخيز (و رجعت) است.

3. علامت هاي نزديكي رستاخيز را بشناسيد (و آماده شويد).

***

رستاخيز

قرآن كريم در آيه ي نود و هفتم سوره ي انبياء به نشانه هاي آستانه ي رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

97. وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شخِصَةٌ أَبْصرُ الَّذِينَ كَفَرُواْ يوَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هذَا بَلْ كُنَّا ظلِمِينَ

و وعده ي حق (رستاخيز) بسي نزديك شود؛ پس ناگهان چشم هاي كساني كه كفر ورزيدند، خيره شود؛ (در حالي كه مي گويند:) اي واي بر ما كه از اين (روز) در غفلت بوديم؛ بلكه (ما) ستمكار بوديم!

تفسير قرآن مهر

جلد سيزدهم، ص: 223

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «شاخِصه» در اصل به معناي خارج شدن از مكان است و از آن جا كه در هنگام تعجب و خيره شدن چشم، گويي چشم انسان بيرون مي آيد، به اين حالت نيز گفته شده است. در آستانه ي رستاخيز چنين حالتي به ستمكاران دست مي دهد. «1»

2. كافران نخست خود را غافل مي پندارند اما به زودي متوجه مي شوند كه برنامه هاي الهي به آنها ابلاغ شده بود، ولي آنان توجه نكردند و لجاجت نمودند و از اين رو خود را ستمكار مي نامند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ستمكاران و غافلان وقتي رستاخيز فرا رسد، بيدار مي شوند (ولي آن زمان دير است).

2. از حالات كافران در آستانه ي رستاخيز درس عبرت بياموزيد و در غفلت نباشيد.

***

قرآن كريم در آيات نود و هشتم تا صدم سوره ي انبياء به سرنوشت مشركان و معبودهايشان در دوزخ اشاره مي كند و مي فرمايد:

98- 100. إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا ورِدُونَ* لَوْ كَانَ هؤُلَآءِ ءَالِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خلِدُونَ* لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لَايَسْمَعُونَ

در حقيقت شما و آنچه غير از خدا مي پرستيد، هيزم جهنّم هستيد؛ در حالي كه شما وارد شدگان در آن هستيد.* اگر (بر فرض) اينان معبوداني بودند، وارد آن (جهنّم) نمي شدند؛ در حالي كه همه در آن ماندگارند.* براي آنان در آن (جهنّم) فريادي است؛ و آنان در آن جا (چيزي) نمي شنوند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 224

نكته ها و اشاره ها:

1. آتش گيره ي جهنّم و آتشي كه مشركان را مي سوزاند، از وجود خود آنها و بت هايشان فراهم مي آيد.

2. اول بت ها و معبودهاي دروغين را در آتش مي افكنند «1» و سپس مشركان در آن آتش قرار مي گيرند. گويي بت ها با آتش وجود خود از پيروان خود پذيرايي مي كنند. اين نوعي عذاب و تحقير مشركان است.

3. «زَفير» به معناي فرياد كشيدن همراه با بيرون فرستادن نفس، هم چون فرياد نفرت انگيز الاغ و در اين جا اشاره به ناله ها و فريادهاي مشركان (و احتمالًا معبودهايشان) است.

4. مشركان در دوزخ چيزي كه مايه ي سرور آنها باشد نمي شنوند و تنها ناله هاي جانكاه دوزخيان و فرشتگان عذاب را مي شنوند و يا در محلي نگه داري مي شوند كه صداي هيچ كس را نشنوند و از عذاب تنهايي نيز رنج ببرند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك مشركان و معبودهاي دروغين آنان، در رستاخيز، مايه ي عذاب آنان مي شوند.

2. از سرنوشت عذاب آلود مشركان پند بگيريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 225

قرآن كريم در آيات صد و يكم تا صد و سوم سوره ي انبياء به سرنوشت مؤمنان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

101- 103. إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَي أُوْلئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ* لَا يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خلِدُونَ* لَايَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقهُمُ الْمَلئِكَةُ

هذَا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ

براستي كساني كه قبلًا از طرف ما (وعده ي) نيك به آنان داده شده است، آنان از آن (جهنّم) دور نگاه داشته مي شوند.* آواي آن (آتش) را نمي شنوند؛ و آنان در آنچه خودشان ميل دارند، ماندگارند.* وحشتِ بزرگ، آنان را اندوهگين نمي كند؛ و فرشتگان به استقبالشان مي آيند، (در حالي كه مي گويند:) اين روز (رستاخيزِ) شماست، كه همواره (بدان) وعده داده مي شديد؛

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران حكايت كرده اند كه وقتي در آيات پيشين، معبودان مشركان، آتش گيره هاي جهنّم معرفي شدند، برخي افراد از پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد سرنوشت مسيح عليه السلام سؤال كردند كه به طور ناخواسته معبود مشركان واقع شده است. آيه ي نخست در پاسخ آنان فرود آمد و بيان كرد كه معبودان ناخواسته هم چون مسيح عليه السلام كه اهل توحيد بودند و خدا به آنان وعده ي نيك داده است از آتش دوزخ دور هستند. «1»

البته مانعي ندارد كه اين آيه در پاسخ يك پرسش فرود آمده باشد، ولي مفهوم و مطلب آيه عام باشد و شامل همه ي مؤمنان نيكوكاري بشود كه خدا به آنان وعده ي نيك داده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 226

2. يكي از روش هاي تربيتي قرآن كريم، روش مقايسه است. در اين آيات نيز از آن استفاده شده است؛ يعني در آيات پيشين سرنوشت مشركان در رستاخيز به تصوير كشيده شد و اينك در برابر آن سرنوشت مؤمنان را به تصوير مي كشد، تا افراد با مقايسه ي اين دو گروه

راه خود را انتخاب كنند و هدايت شوند.

3. در اين آيات به پنج ويژگي و نعمت مؤمنان راستين در رستاخيز اشاره شد:

الف) از آتش به دورند.

ب) حتي صداي آتش را نمي شنوند.

ج) هر چه به خواهند به طور جاودان به آنان عطا مي شود.

د) از وحشت بزرگ رستاخيز اندوهگين نيستند.

ه) فرشتگان به ملاقات آنان مي آيند و به آنها مژده ي نيك مي دهند.

4. در اين آيه به صداي آتش جهنّم اشاره شده است «1» چراكه آتش هنگامي كه در حال پيش روي و زبانه كشيدن است، صداي ترسناك و هول انگيزي دارد. اين يكي از عذاب هاي دوزخيان است كه صداي زبانه كشيدن و پيش روي آتش را مي شنوند، ولي مؤمنان كه از جهنّم دور هستند، اين صداهاي ناراحت كننده را نمي شنوند.

5. نعمت هاي بهشتي هم چون نعمت هاي دنيا محدود و گذرا نيست، بلكه مؤمنان بهشتي در آن جا هر چه بخواهند به آنان مي دهند و اين نعمت ها نيز جاودان است.

6. مقصود از «الفَزَع الاكبَر» همان وحشت بزرگي است كه در اثر حوادث و دگرگوني هاي آستانه ي رستاخيز به وجود مي آيد.

و يا اشاره به وحشت روز قيامت است كه از هر وحشتي بزرگ تر است «2» و

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 227

مؤمنان از اين وحشت بزرگ در امان هستند.

7. در برخي از احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله و امام صادق عليه السلام حكايت شده كه اين آيه در مورد امام علي عليه السلام و شيعيان اوست كه از وحشت بزرگ رستاخيز در امان هستند. «1»

البته اين گونه احاديث بيان

مصداق هاي آيه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در رستاخيز، مؤمنان آسوده هستند و از آنان به صورت دل خواهشان پذيرايي مي شود.

2. از سرنوشت مشركان و مؤمنان عبرت بگيريد «2» (و راه صحيح را انتخاب كنيد).

3. وحشت رستاخيز براي غيرمؤمنان، و مژده هاي فرشتگان براي مؤمنان است.

***

قرآن كريم در آيه ي صد و چهارم سوره ي انبياء به حوادث هولناك رستاخيز و قطعي بودن آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

104. يَوْمَ نَطْوِي السَّمَآءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَآ أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنَآ إِنَّا كُنَّا فعِلِينَ

(همان) روزي كه آسمان را هم چون پيچيدن طومار نامه ها، در مي نورديم؛ همان گونه كه نخستين آفرينش را آغاز كرديم، آن را باز مي گردانيم؛ (اين) وعده اي است بر عهده ما؛ قطعاً ما (آن را) انجام مي دهيم.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 228

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «سِجِلّ» اشاره به طومار نامه هاست. در گذشته براي نوشتن نامه ها از اوراقي طومار مانند استفاده مي كردند كه قبل و بعد از نوشتن آنها را مي پيچيدند و آنها را سِجلّ مي ناميدند. «1»

2. در اين آيه حادثه ي بزرگ رستاخيز و درهم نورديده شدن هستي را به درهم پيچيدن طومار نامه ها تشبيه كرده است؛ يعني جهان هستي كه هم چون طوماري گشوده و داراي نقوش و خطوط است، هنگامي كه فرمان رستاخيز فرا مي رسد، درهم پيچيده مي شود و شكل كنوني جهان و ستارگان و سيارات درهم فرو مي ريزد.

«2»

3. در اين آيه بيان شده كه جهان بار ديگر به حالت اوليه بازمي گردد.

برخي از مفسران احتمال داده اند كه مقصود فنا و نيستي جهان باشد كه البته اين احتمال بعيد است؛ چون رستاخيز ادامه ي حيات جهان است، نه نابودي آن.

در برخي احاديث نيز اشاره شده كه مقصود محشور شدن انسان ها به صورت عريان و پابرهنه هم چون آغاز تولد آنهاست. «3»

اما معناي آيه منحصر در اين مورد نيست، بلكه اين يكي از چهره هاي بازگشت به صورت نخست است.

برخي مفسران نيز احتمال داده اند كه مقصود درهم كوبيده شدن جهان هستي و به هم خوردن شكل آن است، اما مواد آن نابود نمي شود. «4»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 229

آموزه ها و پيام ها:

1. وعده ي الهي رستاخيز و حوادث هولناك آن حتمي است (پس خود را براي آن روز آماده سازيد).

2. جهان درهم پيچيده مي شود و بار ديگر به صورت اوليه بازمي گردد.

***

سرانجام جهان پيروزي شايستگان

قرآن كريم در آيات صد و پنجم و صد و ششم سوره ي انبياء به قانون فرمان رواي شايستگان بر زمين اشاره مي كند و مي فرمايد:

105 و 106. وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصلِحُونَ* إِنَّ فِي هذَا لَبَلغاً لِّقَوْمٍ عبِدِينَ

و بيقين

در «زَبُور» بعد از آگاه كننده [: تورات نوشتيم كه: «بندگان شايسته ام، آن زمين را به ارث خواهند برد.»* قطعاً در اين (مطلب)، پيامي براي گروه پرستش كنندگان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «ارض» به مجموع كره ي زمين گفته مي شود و سراسر جهان را شامل مي شود؛ «1» يعني مؤمنان سرانجام بر سراسر زمين حاكم مي شوند.

2. «ارث» به معناي چيزي است كه بدون معامله به كسي منتقل مي شود و در قرآن گاهي به معناي پيروزي بر گروهي و در اختيار گرفتن امكانات آنها به كار رفته است؛ «2» يعني مؤمنان شايسته در نهايت بر مشركان، كافران و افراد

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 230

ناشايست پيروز مي شوند و تمام امكانات زمين را به دست مي آورند.

3. «زَبُور» در اصل به معناي هر گونه كتاب و نوشته است و در قرآن كريم معمولًا به معناي زبور داود عليه السلام به كار رفته است. اين كتاب در عهد قديمِ كتاب مقدّس، تحت عنوان «مَزامير داود» آمده است كه مجموعه اي از مناجات ها و اندرزهاي داود پيامبر است. «1»

4. همان طور كه قرآن فرموده است در موارد متعددي از «مزامير داود» بيان شده كه شايستگان بر زمين پيروز خواهند شد؛ از جمله مي گويد: «زيرا كه شريران منقطع مي شوند، اما متوكّلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد.» و در جاي ديگر آمده است: «زيرا متبركان خداوند وارث زمين خواهند شد.» و در جاي ديگر متواضعان را وارث زمين معرفي مي كند. «2»

5. «ذِكْر» در اصل به معناي يادآوري يا چيزي است

كه مايه ي تذكّر است، ولي اين واژه در قرآن گاهي در معناي قرآن «3» و گاهي در معناي تورات «4» به كار رفته است. در اين جا نيز ممكن است به معناي هر يك از اين دو كتاب الهي باشد و برخي از مفسران ترجيح داده اند كه به معناي تورات باشد. «5»

6. در اين آيه اين قانون كلي و سنت الهي بيان شده كه بندگان شايسته و صالح خدا بر زمين حاكم خواهند شد. اين بندگان صالح كساني هستند كه از نظر عمل، علم، قدرت، تدبير و درك اجتماعي شايسته باشند و كساني كه اين شايستگي ها را در خود ايجاد كنند، خدا نيز به آنان كمك مي كند كه بر مستكبران پيروز شوند و وراثان زمين گردند.

7. در احاديث متعددي از اهل بيت عليهم السلام اين آيه به ياران امام مهدي عليه السلام تفسير و تطبيق شده است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 231

از جمله از امام باقر عليه السلام حكايت شده كه فرمودند:

(بندگان شايسته اي كه در اين آيه به عنوان وارث زمين از آنها ياد شد،) همان ياران مهدي- عجل اللَّه- در آخر الزمان هستند. «1»

البته اين گونه احاديث مصداق هاي بارز اين آيه را برمي شمارند و به معناي انحصار آيه در اين افراد نيستند؛ يعني در هر زمان و مكان كه بندگان شايسته ي خدا قيام كنند، موفق و پيروز مي گردند و وارث حكومت آن سرزمين مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروزي نهايي از آن شايستگان زمين است و اين يك قانون الهي است.

2. قانون

پيروزي نهايي صالحان (و ظهور مهدي «عج اللَّه») نور اميد دل عابدان است.

3. برخي قوانين و سنّت هاي ثابت الهي در كتاب هاي آسماني تكرار شده است، تا همگان بدانند.

4. اگر مي خواهيد وارث زمين شويد شايسته كردار گرديد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 233

مهدويت از منظر قرآن و حديث

در قرآن كريم آيات زيادي بر امام مهدي (عج) تطبيق يا تاويل شده «1» و در احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام به آنها اشاره شده است؛ «2» از جمله:

1. پيروزي نهايي دين حق:

خدا پيامبر صلي الله عليه و آله را با هدايت و دين حق فرستاد، تا بر همه ي اديان پيروز شود (توبه، 33؛ فتح، 28 و صف، 9).

يادآوري: اين وعده ي الهي هنوز تحقق نيافته و فقط با ظهور مهدي (عج) محقق مي شود. «3»

2. پيروزي نهايي شايستگان بر زمين:

الف) در زيور بعد از ذكر نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته به ارث مي برند (انبياء، 105).

ب) خدا به مؤمنان شايسته كردار وعده داده كه جانشينان در زمين باشند (نور، 55).

يادآوري: اين وعده هاي الهي هنوز تحقق نيافته و با ظهور مهدي و حكومت جهاني ياران صالح او تحقق مي يابد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد

سيزدهم، ص: 234

3. مهدي (عج) ذخيره ي الهي:

الف) ذخيره ي الهي براي شما بهتر است، اگر مومن باشيد (هود، 86).

ب) از امام باقر عليه السلام حكايت شده: «هنگامي كه مهدي (عج) قيام مي كند به كعبه تكيه مي كند و 313 يار او گردش جمع مي شوند و اولين چيزي كه مي گويد همين آيه (هود، 86) است.»

سپس مي فرمايد: «من ذخيره ي الهي و حجت خدا و جانشين او بر شما هستم؛ پس هيچ مسلماني به او سلام نمي كند، مگر آن كه مي گويد: «السلام عليك يا بقية اللَّه في ارضه» (كافي، ج 1، ص 411 و تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 390- 392).

4. مهدي (عج) زمين را پر از عدل و داد مي كند:

از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه «ساعت رستاخيز به پا نمي شود تا اين كه زمين پر از ستم و دشمني شود، سپس مردي از عترت من قيام مي كند و زمين را پر از عدل و داد مي كند همان طور كه پر از ظلم و دشمني شده بود. «1»

يادآوري: احاديث در اين مورد متعدد حكايت شده است.

5. ويژگي هاي مهدي (عج):

1. از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه «مهدي (عج) از نسل فاطمه عليها السلام است.» «2»

يادآوري: همين مضمون را در احاديث متعدد، شيعه و اهل سنت حكايت كرده اند.

2. از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه «مهدي هم نام من است (يعني نام او «محمد» است).» «3»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 235

3. از امام صادق عليه السلام حكايت

شده كه «مهدي (عج) دو غيبت دارد:

يكي طولاني و يكي كوتاه». «1»

4. از امام مهدي (عج) حكايت شده كه (مردم) در زمان غيبت از

من بهره مند مي شوند هم چون بهره منديِ از خورشيدي كه در پس ابر است. «2»

6. انتظار فرج امام مهدي (عج):

1. از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه «انتظار فرج با شكيبايي، عبادت است.» «3»

2. از رسول اكرم صلي الله عليه و آله روايت شده: «افضل اعمال امت من انتظار فرج از خداست.» «4»

3. از امام علي عليه السلام حكايت شده: «انتظار فرج بكشيد و نااميد از رحمت الهي نشويد كه محبوب ترين اعمال نزد خدا انتظار فرج است.» «5»

7. زمان ظهور مشخص نيست؟

1. از امام رضا عليه السلام حكايت شده كه «فرج فقط بعد از نااميدي مي رسد.» «6»

2. در احاديث متعدد از امام باقر و صادق عليهما السلام حكايت شده كه «ما وقت (ظهور مهدي (عج)) را مشخص نمي كنيم و هر كس وقت مشخص كرد دروغ گوست.» «7»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 237

پيامبر اسلام رحمتي براي جهانيان

قرآن كريم در آيات صد و هفتم و صد و هشتم سوره ي انبياء به رحمت جهاني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و رسالت توحيدي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

107 و 108. وَمَآ أَرْسَلْنكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعلَمِينَ* قُلْ إِنَّمَا يُوحَي إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلهُكُمْ إِلهٌ وحِدٌ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ

و تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستاديم.* بگو: «فقط به سوي من وحي مي شود كه معبود شما معبودي يگانه است؛ پس آيا شما تسليم مي شويد؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به يكي از بزرگ ترين صفات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و او را رحمت فراگير الهي مي نامد؛ رحمتي كه سراسر جهان را فراگرفته و همه ي انسان ها مي توانند از آن استفاده كنند.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هم چون پزشك متخصص و بزرگواري است كه دانش خود را در اختيار همه ي انسان هاي جهان قرار داده است. برخي از آن استفاده مي كنند و به سلامت و سعادت نايل مي شوند و برخي ديگر لجوجانه از او روي برمي تابند و راه كفر، شرك و آلودگي هاي اخلاقي را مي پيمايند. «1»

2. «عالمين» به معناي فراگير بودن رحمت الهي براي جهانيان است. اين تعبير به خاتميت پيامبر اسلام نيز اشاره دارد؛ چراكه وجودش تا پايان جهان، براي همه ي مكان ها و زمان ها و افراد بشر، رحمت است.

3. در اين آيات به اصل اساسي رحمت پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره شده است كه همان توحيد است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 238

توحيد در اعتقاد، توحيد در عمل، توحيد در اجتماع، توحيد در قانون و توحيد در عبادت.

اصل توحيد، هم چون روحي در كالبد همه ي اجزاي دين، دميده شده است و رشته ي محكم پيوند آنهاست. تمام اصول، فروع و معارف دين از توحيد سرچشمه مي گيرد و به آن باز مي گردد. «1»

4. در اين آيه واژه ي

حصرِ «انّما» به كار رفته است؛ يعني مي فرمايد: تنها چيزي كه به من وحي مي شود توحيد است. در حالي كه مي دانيم مطالب زيادي به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وحي مي شده است. اين مطلب، يا به خاطر آن است كه حصر اضافي است، يعني فقط معبود بودن خداي يكتا به من وحي مي شود نه معبودان ديگر.

و يا مقصود آن است كه توحيد سرچشمه و در بردارنده ي همه ي معارف دين است.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيام پيامبر اسلام براي جهانيان، رحمت است و او پيامبر مهر است.

2. محور رسالت پيامبر اسلام، توحيد و تسليم در برابر آن است.

3. رهبران الهي و مبلغان ديني! شما هم چون پيامبر، مايه ي رحمت براي مردم باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 239

قرآن كريم در آيات صد و نهم تا صد و يازدهم سوره ي انبياء به مخالفان اسلام هشدار مي دهد و مي فرمايد:

109- 111. فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ ءَاذَنتُكُمْ عَلَي سَوَآءٍ وَإِنْ أَدْرَي أَقَريبٌ أَم بَعيدٌ مَّا تُوعَدُونَ* إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ* وَإِنْ أَدْرِي لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّكُمْ وَمَتعٌ إِلَي حينٍ

و اگر روي برتابند، پس بگو: «به (همه ي) شما به طور يكسان اعلام (خطر) كردم؛ و نمي دانم آيا آنچه (از عذاب) وعده داده مي شويد، نزديك است يا دور؟* در حقيقت او سخن آشكار را مي داند، و آنچه را پنهان مي داريد (نيز)

مي داند.* و نمي دانم شايد اين (تأخير عذاب،) آزمايشي براي شماست؛ و تا مدتي (مايه) بهره مندي است.»

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «آذَنتُ» به معناي اعلام همراه با تهديد است و گاهي به معناي «اعلان جنگ» نيز مي آيد، اما از آن جا كه سوره ي انبياء در مكه نازل شده و در مكه اعلان جنگ نبوده است؛ بنابراين، به معناي اعلام جدايي و تهديد مخالفان به عذاب الهي است.

2. در اين آيات اشاره شده كه اعلام خطر پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به همه ي مردم يكسان است، و مردم مكه و قريش با ديگران تفاوتي ندارند و او نداي خويش را به گوش همه ي مردم، بدون استثنا، مي رساند. «1»

3. مقصود از وعده ي عذابي كه در اين آيات بدان اشاره شده است، يا عذاب قيامت است كه زمان آن را كسي جز خدا نمي داند؛ يا عذاب دنيوي است كه جزئيات آن را خدا مي داند؛ «2» يا عذاب دنيوي و اخروي است كه در هر

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 240

صورت علم دقيق آن در اختيار پيامبر صلي الله عليه و آله نبوده است و همين مطلب عذاب را براي مخالفان هولناك تر مي كند.

4. خدا از پنهان و آشكار آگاه است؛ چراكه او همه جا حاضر است و علم او حضوري است و همه چيز در محضر او حاضر است، پس اصلًا پنهان و آشكار براي او بي معناست.

5. در اين آيات دو فلسفه براي تأخير عذاب الهي مخالفان بيان شده است:

الف) ممكن است تأخير مجازات مخالفان

براي آزمايش آنها باشد، تا پس از امتحان حجّت بر آنها تمام شود.

ب) ممكن است مجازات افرادي قطعي شده باشد اما خدا آن را به تأخير مي اندازد تا در لذّت ها غوطه ور شوند و تازيانه ي عذاب برايشان دردناك تر شود و رنج محرومان را به خوبي احساس كنند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان از عذاب الهي بهراسند و با تعاليم توحيدي پيامبر اسلام مخالفت نكنند.

2. تأخير مجازات و هر مهلتي را غنيمت نشمريد، گاهي تأخيرها و مهلت ها براي آزمايش يا غرق شدن شما در دنياست.

3. پنهان و آشكار شما، محضر خداست.

***

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي انبياء به داوري طلبي و ياري جويي پيامبر از خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

112. قلَ رَبِّ احْكُم بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَي مَا تَصِفُونَ

(پيامبر) گفت: «پروردگارا به حق داوري فرما! و پروردگار ما (خداي) گسترده مهر است، كه در برابر آنچه وصف مي كنيد، (از او) ياري خواسته مي شود.»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 241

نكته ها و اشاره ها:

1. سوره ي انبياء با يادآوري غفلت مردم شروع شد و اينك در آخرين آيه نيز به غفلت هاي مردم و روي گرداني آنها از حق و نسبت هاي جاهلانه ي آنها به خدا، سخن مي گويد.

2. در اين آيه دو بار واژه ي «ربّ» به كار رفته است تا به اين واقعيت توجه دهد كه همه ي ما مخلوق و پرورش يافته ي خدا هستيم.

3. «رحمان» به رحمت

عام پروردگار اشاره مي كند كه همه ي انسان ها را فراگرفته و به مخالفان گوشزد مي كند كه با اين همه رحمتي كه سر تا پاي شما را فراگرفته است، چرا تفكر نمي كنيد و باز هم نسبت هاي ناروا به خدا مي دهيد.

4. اگر شما روي برتافتيد و نسبت هاي ناروا به خدا داديد و براي او شريك قايل شديد، پس بدانيد كه ما تنها نيستيم و از خدا استمداد مي طلبيم، تا از ما در برابر شما دفاع كند و به ما ياري رساند تا در برابر شما مقاومت كنيم.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر سخن شما در دل مخالفان اثر نكرد (نااميد نشويد و) به خدا پناه بريد و از او كمك و داوري طلبيد.

2. خدا داور نهايي است كه به حق داوري مي كند. «1»

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 243

بخش سوم: سوره ي حج

اشاره

دلايل منطقي آغازگر هستي

دلايل و شواهد فرجام هستي

آيين شكوه مند حج و فلسفه ي احكام آن

مراحل آفرينش انسان

سرگذشت عبرت آموز پيامبران الهي

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 245

اول: سيماي سوره ي حج

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهر مهرورز

شمارگان

سوره ي حج داراي 78 آيه، 1291 كلمه و 5070 حرف است.

نزول

اين سوره در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده «1» و صد و سومين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي نور و قبل از سوره ي منافقون)، ولي در چينش كنوني قرآن بيست و دومين سوره به شمار مي آيد.

نامها

تنها نام اين سوره «حجّ» است كه در اصل به معناي «قصد و آهنگ» است، ولي در اصطلاح به يكي از عبادت هاي اسلامي كه جزء فروع دين است گفته مي شود.

سبب نام گذاري اين سوره به «حج» آيات 25 تا 37 اين سوره است كه از ساختن كعبه و فوايد و آثار حج سخن گفته و اعلام عمومي حج را از زبان ابراهيم عليه السلام حكايت كرده است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 246

فضايل

در مورد فضيلت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله حكايت شده كه

هر كس سوره ي حج را بخواند، خدا پاداش حج و عمره اي به تعداد تمام كساني كه در گذشته و آينده حج به جا آورده يا مي آورند، بدو خواهد داد. «1»

تذكر: روشن است كه اين ثواب ها با شرايطي هم چون تفكر در آيات و پيروي از آنها به افراد داده خواهد شد.

ويژگي ها:

در اين سوره دو سجده ي مستحب در آيه ي 18 و 77 قرار داده شده است.

اين سوره به نام يكي از اعمال عبادي كه از فروع دين است، نام گذاري شده و از سوره هايي است كه برخي مضامين آن متناسب با سوره هاي مكي و برخي احكام آن (مثل اجازه ي جنگ) متناسب با سوره هاي مدني است؛ از اين رو برخي آن را سوره ي مشترك مكه و مدينه دانسته اند. «2»

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

1. اشاراتي به مبدأ و قدرت مطلق خدا در دنيا و آخرت؛

2. اشاراتي به معاد و دلايل آن؛

3. بيان پاره اي از احكام و قوانين اسلامي براي مردم.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 247

مطالب

الف) عقايد:

1. بيان دلايل منطقي مبدأ هستي (در آيات 11 به بعد)؛

2. هشدار به مردم غافل در مورد قيامت و بيان عظمت رستاخيز (در آيه ي 10)؛

3. استدلال بر حشر و نشر رستاخيز (در آيه ي 5).

ب) اخلاق:

1. دعوت به عبرت گيري از سرنوشت گذشتگان؛

2. پند و اندرزهايي در زمينه هاي مختلف زندگي؛

3. دعوت به توكّل و توجه به خدا؛

4. سفارش به تقوا و پارسايي (در آيه ي 1).

ج) احكام:

1. تشويق به اقامه ي نماز (در آيات 41 و 78)؛

2. تشويق به پرداخت زكات (در آيات 41 و 78)؛

3. ترغيب به امر به معروف و نهي از منكر (در آيه ي 41)؛

4. مطالبي درباره ي حج، قرباني و طواف آن (در آيات 25- 37)؛

5. اجازه ي جهاد و جنگ به مظلومان (در آيه ي 39).

د) داستان ها:

1. اشاره اي به سرنوشت قوم نوح (در آيه ي 42)؛

2. اشاره اي به سرنوشت قوم عاد (در آيه ي 42)؛

3. اشاره اي به سرنوشت قوم ثمود (در آيه ي 42)؛

4. داستان ابراهيم و ساختن كعبه و دعوت مردم به حج (در آيات 25- 37)؛

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 248

5. مطالبي درباره ي قوم لوط (در آيه ي 43)؛

6. مطالبي درباره ي قوم شعيب (در آيه ي 44)؛

7. اشاره اي به داستان موسي (در آيه ي 44).

ه) مطالب فرعي:

1. بشارت به نعمت هاي بي پايان الهي براي صالحان (در آيه ي 14)؛

2. بيان جدال و ستيز اهل حق با اهل باطل؛

3. نكوهش بت پرستي و نفاق؛

4. حمايت خدا از رسول اكرم صلي الله

عليه و آله و مؤمنان (در آيه ي 38)؛

5. سجود موجودات براي خدا؛

6. نابودي و ويراني مراكز آباد، در اثر ستم كاري اهل آنها؛

7. اشاره به برگزيدگي جبرئيل از ميان فرشتگان (در آيه ي 75)؛

8. تشويق مؤمنان به وحدت واعتصام به خدا (در آيه ي 78)؛

9. مقابله به مثل (در آيه ي 60)؛

10. بيان ده مرحله از خلقت انسان در آيه ي پنجم اين سوره كه نظم مراحل آفرينش انسان را به صورت اعجازآميزي به تصوير كشيده است كه با يافته هاي جديد علوم پزشكي نيز هم خوان است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 249

دوم: محتواي سوره ي حج

رستاخيز و زلزله عظيم آن

قرآن كريم در آيات اول و دوم سوره ي حجّ با بيان ويژگي هاي وحشتناك رستاخيز، مردم را به پارسايي فرا مي خواند و مي فرمايد:

1 و 2. يأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ ءٌ عَظِيمٌ* يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَي النَّاسَ سُكرَي وَمَا هُم بِسُكرَي وَلكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ

اي مردم! [خودتان را] از [عذاب پروردگارتان حفظ كنيد، [چرا] كه زلزله ساعت (رستاخيز) چيز بزرگي است!* روزي كه آن را مي بينيد، هر شير دهنده اي، (از ترس) آنچه را مشغول شير دادن است، از ياد مي برد، و هر آبستني، بار خود را (بر زمين) مي نهد؛ و مردم را مستان مي بيني، در حالي كه آنان مست نيستند؛ و ليكن عذاب خدا شديد است!

شأن نزول:

مفسران قرآن حكايت كرده اند كه اين آيه در شبي، هنگام حركت به سوي جنگ «بني المُصطَلق» «1» نازل شد. پيامبر صلي الله عليه و آله مردم را ندا دادند و اين آيات را براي آنان بازگو كردند. در آن شب مسلمانان بسيار گريستند

و نسبت به دنيا بي اعتنا شدند و پيامبر صلي الله عليه و آله براي آنان توضيح دادند كه در روز رستاخيز اكثر مردم اهل دوزخ مي شوند و باز هم مردم گريستند، سپس به آنان بشارت دادند كه اكثريت بهشتيان از مسلمانان هستند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 250

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به زلزله اي عظيم در جهان اشاره مي كند كه نظام عالم را درهم مي ريزد، كوه ها از جا كنده مي شوند، درياها خروشان مي شوند و ستارگان و سيارات درهم فرو مي روند؛ به طوري كه مردم شديداً مي ترسند و هم چون مستان به هر طرف مي دوند و زنان وحشت زده كودكانشان را رها مي سازند و يا سقط جنين مي كنند.

2. اين آيات يا اشاره به حوادث آستانه ي رستاخيز است كه واقعاً زنان باردار و مادران شيرده وجود دارند و يا اشاره به زلزله ي قيامت است كه در آن صورت تعبير زنان باردار و مادران شيرده، نوعي كنايه و مثال است كه براي نشان دادن صحنه ي وحشتناك قيامت بيان شده است. «1»

3. اين آيات از سويي به توحيد و پروردگار اشاره كرده و از سويي به معاد و صحنه هاي رستاخيز اشاره نموده است.

و از سويي ديگر از تقوا ياد كرده، كه برنامه ي انسان در حوزه ي عقايد، اعمال و اخلاق، در دنياست.

4. اين آيات با تعبير «اي مردم» آغاز شد كه خطاب آن به تمام مردم جهان، از هر نژاد و ملت و در هر زمان و مكان است و شامل پير و جوان، زن و

مرد و مؤمن و كافر مي شود؛ يعني همگان بايد به حوادث هولناك رستاخيز توجه، و خود را از عذاب الهي حفظ كنند.

5. «مُرضِعَة» به معناي زن شيرده اي است كه در حال شير دادن به كودك خويش است؛ يعني وحشت زلزله ي رستاخيز آن قدر زياد است كه زنان در حال شير دادن هم، كودكان خود را فراموش مي كنند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 251

6. در اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله خطاب شده كه «تو مردم را هم چون مستان مي بيني.»؛ يعني خود پيامبر صلي الله عليه و آله (و احتمالًا مؤمنان قوي) از اين وحشت عظيم در امان هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. زلزله ي رستاخيز بسيار وحشتناك است، به طوري كه هوش از سر انسان مي برد (پس خود را براي آن روز آماده سازيد).

2. به ياد صحنه هاي هولناك معاد باشيد، تا پارسا شويد.

***

قرآن كريم در آيات سوم و چهارم سوره ي حج به مجادلات ناآگاهانه ي پيروان شيطان و پيامدهاي پذيرش ولايت او اشاره مي كند و مي فرمايد:

3 و 4. وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجدِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطنٍ مَّرِيدٍ* كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَي عَذَابِ السَّعِيرِ

و از (ميان) مردم كسي است كه بدون هيچ دانشي درباره خدا مجادله مي كند، و از هر شيطان سركشي پيروي مي نمايد.* بر او مقرر شده كه

هر كس سرپرستي او را بپذيرد (و از وي پيروي كند،) پس مسلّماً او گمراهش مي سازد؛ و به سوي عذاب شعله فروزان (آتش) راه نمايي اش مي كند.

شأن نزول:

برخي مفسران روايت كرده اند كه اين آيه در مورد «نَضْرِ بن حارث» فرود آمده است. او كه از مشركان متعصب بود، اصرار داشت كه فرشتگان دختران خدا هستند و قرآن مجموعه اي از افسانه هاي پيشينيان است كه به خدا نسبت داده شده است و نيز معاد را انكار مي كرد.

البته برخي از مفسران نيز اين آيه را اشاره به همه مشركان دانسته اند كه در مورد توحيد و قدرت خدا مجادله و بحث مي كردند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 252

نكته ها و اشاره ها:

1. «مُجادله» در اصل به معناي هرگونه بحث و گفت وگو است كه گاهي بر اساس حق و گاهي بر اساس باطل است. كه در اين جا اشاره به گفتمان ناآگاهانه ي مشركان درباره ي خدا و صفات اوست.

2. «مَريد» در اصل به معناي سرزمين بلندي است كه از هر گونه گياه خالي است؛ و در اين جا اشاره به كسي است كه از هر گونه خير و سعادت تهي است، كه طبعاً چنين فردي، سركش، ستمكار و متمرد خواهد بود. «1»

3. مقصود اين آيات آن است كه افراد ناآگاه، بدون علم و از روي تقليد يا تعصب و هواپرستي، به مجادله درباره ي خدا و صفات او مي پردازند و هر كس اين گونه باشد به طور طبيعي از هر شيطان سركشي پيروي مي كند؛ چرا كه او جاهل است و جاهل از

هر شيطاني با هر برنامه اي پيروي مي كند. «2»

4. قانون الهي آن است كه هر كس ولايت شيطان را پذيرفت و با اختيار خود از او پيروي كرد، سرنوشتي جز گمراهي و عذاب ندارد.

البته اين مطلب به معناي جبر نيست بلكه بيان نتايج انتخاب خود اوست.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام پيروي از شيطان صفتان، گمراهي و عذاب است.

2. گفتمان هاي اعتقادي شما بر اساس آگاهي و دانش استوار باشد كه هر كس ناآگاهانه در مباحث عقيدتي وارد شود، به انحرافات متعددي كشيده مي شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 253

مراحل آفرينش انسان (اعجاز علمي قرآن)

قرآن كريم در آيه ي پنجم سوره ي حج با بيان مراحل آفرينش انسان و رويش گياهان، به دلايل و نشانه هاي رستاخيز در آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

5. يأَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَي أَجَلٍ مُّسَمّيً ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّي وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَي أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَتَرَي الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَآ أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَآءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ

اي مردم!

اگر از برانگيخته شدن (در رستاخيز) در ترديد هستيد، پس (بنگريد:) كه ما شما را از خاكي آفريديم، سپس از آب اندك سيال، سپس از [خون بسته آويزان، سپس از (چيزي شبيه) گوشت جويده شده، شكل يافته (: متمايز) و شكل نيافته (: غير متمايز آفريديم؛) تا براي شما روشن سازيم (كه خدا بر انجام رستاخيز تواناست). و آنچه را كه بخواهيم تا سرآمد معيّني در رحم ها قرار مي دهيم؛ سپس شما را به صورت كودكي بيرون مي آوريم؛ سپس (زندگي مي كنيد) تا به حدّ رشدتان برسيد؛ و از شما كسي است كه (جانش) به طور كامل گرفته مي شود؛ و از شما كسي است كه به خوارترين (دوران) عمر برگردانده مي شود، تا بعد از آگاهي هيچ چيزي نداند. و زمين را خشك و بي گياه مي بيني؛ و هنگامي كه آب (باران) را بر آن فرو مي فرستيم، به حركت در مي آيد و رشد مي يابد؛ و از هر نوع [گياه زيبا مي روياند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در اين آيه به دو دليل معاد اشاره مي كند؛ يعني صحنه هاي عيني انگيزش و رستاخيز را در همين جهان به مردم نشان مي دهد؛

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 254

صحنه هايي كه پيوسته با چشم خود مي بينند ولي توجه كامل به آنها ندارند؛ پيدايش انسان ومراحل تبديل آن از خاك مرده به كودكي زيبا و نيز مراحل رويش گياهان و زنده شدن خاك مرده را به تصوير مي كشد تا بدانيم كه زنده شدن مردگان كار غير ممكني نيست و

خدا بر كار معاد تواناست.

2. قرآن كريم در سوره هاي حج، مؤمنون و غافر، مراحل آفرينش انسان را تا مرگ بيان كرده است «1» كه به طور كلي مي توان گفت پانزده مرحله است. اين مراحل عبارت اند از: خاك، آب، مني، نطفه، عَلَقه، مُضْغة، تنظيم و شكل گيري (يا تسويه و تصوير)، شكل گيري استخوان ها، پوشاندن گوشت بر استخوان ها، مرحله ي تعيين جنس جنين، آفرينش روح و دميدن جان در انسان، تولد، مرحله ي بلوغ، كهن سالي و در نهايت مرحله ي مرگ است.

برخي از صاحب نظران بيان اين مراحل را در قرآن نشانه اي از اعجاز علمي اين كتاب الهي دانسته اند، چرا كه وجود اين مراحل و نظم آن در علوم پزشكي جديد مطرح شده است، در حالي كه قرآن قرن ها قبل از آن خبر داده است. «2»

3. در اين آيه نخستين مرحله ي آفرينش انسان ها از «خاك» را معرفي كرده است. اگر مقصود از خاك در اين جا، همان خاكي باشد كه آدم عليه السلام را از آن آفريدند، منظور آيه آن است كه شما را با واسطه ي آدم از خاك آفريديم.

و اگر مقصود از خاك در اين آيه، آفرينش همه ي انسان ها از خاك باشد، منظور آن است كه تمام مواد غذايي كه نطفه ي انسان از آن تشكيل مي شود از خاك است.

يعني انسان به وسيله ي تغذيه از گياهان و حيوانات، مواد اصلي خود را از خاك مي گيرد سپس به نطفه تبديل مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 255

البته ظاهر آيه ي فوق با تفسير دوم سازگارتر است. «1»

4. «نُطفه»

در لغت به معناي سيلان ضعيف چيزي است و به معناي آب صاف نيز آمده است. اين واژه در اصطلاح به ماده اي گفته مي شود كه از مردان يا زنان در هنگام لقاح خارج مي شود كه در مورد مردان به آن «مني» مي گويند كه از ميليون ها اسپرماتوزئيد تشكيل شده است و در مورد زنان به آن «تُخمك» يا «اوول» «2» مي گويند كه در هر ماه تعدادي از آنها از هر زن خارج مي شود.

البته واژه ي «نطفة» به معناي «نطفه ي مخلوط» مرد و زن نيز آمده است «3» اما در قرآن معمولًا به مني مرد گفته مي شود. «4»

دهد نطفه را صورتي چون پري

كه كرده است بر آب صورتگري (سعدي)

5. «عَلَقه» در اصل به معناي «چيزي است كه به چيز بالاتر آويزان شود.» و گاهي به معناي خون بسته يا زالو نيز مي آيد، چراكه اين ها به چيز ديگري آويزان مي شوند. «5»

اين واژه در اين آيه به معناي عامل توليد مثل زن و مرد است كه با هم ديگر مخلوط شده، به صورت يك توت به ديواره ي رحم مي چسبد و آويزان مي شود.

البته شكل عَلَقه به زالو شبيه است و هر دو نيز از خون تغذيه مي كنند. «6»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 256

6. «مُضغَه» در اصل به معناي غذا و گوشت جويده شده است؛ يعني جنين انسان پس از مرحله ي علقه، به صورت

قطعه گوشتي شبيه گوشت جويده شده در مي آيد. «1»

در اين مرحله هنوز اعضاي مختلف جنين مشخص نشده است.

7. «مُخلَّقَه» براي مبالغه در خلق به كار مي رود؛ يعني ايجاد چيزي با كيفيت مخصوص. «2» در اين مرحله جنين تغيير مي كند و اعضاي بدن كم كم ظاهر مي شود.

تعبيرات قرآن در اين جا بسيار زيبا و شگفت انگيز و با يافته هاي پزشكي جديد نيز هماهنگ است. جنين را در اين دوره (هفته ي سوم به بعد) به صورت گوشت كوبيده معرفي مي كند، كه اشاره اي لطيف به تمايز لايه هاي مختلف آن است. «3»

8. تعبير «ارذَلِ العُمُر» به معناي پست ترين و نامطلوب ترين دوره ي عمر انسان است كه انسان به نهايت پيري مي رسد و دانش هاي قبلي خود را فراموش مي كند و هم چون كودكي نيازمندِ مراقبت ديگران است و گاهي حركات كودكانه دارد.

اين در حالي است كه مردم از انسان سالخورده انتظارات زيادتري نسبت به كودك دارند و از اين جهت است كه سالخوردگي دوراني پر رنج و رقت بار مي شود.

9. «بَهيج» به معناي زيبا، چشم گير و سرورآفرين است و «زوج» گاهي به معناي «نوع و گروه» مي آيد؛ يعني انواع گياهان زيبا و باطراوت را از زمين مرده و خشكيده بيرون مي آورد و رشد مي دهد. اين نوعي تبديل مرده به زنده است و قدرت خدا را در مورد رستاخيز نشان مي دهد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 257

آموزه ها و پيام ها:

1. جنين شناسي و گياه شناسي مي تواند شما را به خداشناسي ره نمون شود.

2. با مطالعات جنين شناسي و تفكر در مراحل خلقت خود، درس معادشناسي بگيريد.

3. با

مطالعه در رويش گياهان، درس معادشناسي بگيريد.

***

قرآن كريم در آيات ششم و هفتم سوره ي حج به نتايج و دلايل آفرينش انسان و گياهان، در حوزه ي صفات خدا و رستاخيز، اشاره مي كند و مي فرمايد:

6 و 7. ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتَي وَأَنَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ* وَأَنَّ السَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ لَارَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُورِ

اين (مطالب) به خاطر آن است كه تنها خدا حق است؛ و اين كه او مردگان را زنده مي كند؛ و اين كه او بر هر چيزي تواناست.* و اين كه ساعت (رستاخيز) آمدني است در حالي كه هيچ ترديدي در آن نيست؛ و اين كه خدا كساني را كه در قبرها هستند بر مي انگيزد.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «حق» بودن خدا آن است كه خدا خودِ حق است كه هر چيز حقي به وسيله ي او تحقق مي يابد و نظام حق را او ايجاد مي كند و حق بودن موجودات نيز نشانه اي از حق بودن آفريدگار آنهاست. «1»

2. در اين آيه بيان شده كه خدا مردگان را زنده مي كند؛ يعني خاك مرده

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 258

را طي مراحلي به انسان و گياه تبديل مي كند. اين برنامه ي حيات آفرين به طور مستمر ادامه دارد تا نشانه ي آن باشد كه خدا بر هر كاري تواناست.

3. در اين آيات پنج نتيجه ي

مهم از مراحل آفرينش انسان و گياه بيان شده است، كه برخي مقدمه ي برخي ديگر و مكمل يكديگرند. «1»

اين نتايج پنج گانه عبارت اند از: اثبات حقانيّت و قدرت خدا، اثبات اين كه وعده ي رستاخيز حتمي است و خدا زنده كننده ي موجودات و كساني است كه در قبرها آرميده اند.

4. جمله ي اخير اين آيات كه مي فرمايد: «خدا كساني را كه در قبرها هستند برمي انگيزد.» اشاره اي گويا به معاد جسماني است؛ يعني در رستاخيز انسان با جسم و روح خود باز مي گردد و تعجب مشركان نيز از همين بود كه چگونه انساني كه به خاك تبديل شده است بار ديگر به زندگي باز مي گردد. قرآن نيز بر همين مطلب تأكيد مي كند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. از مطالعات جنين شناسي و گياه شناسي، به خداشناسي برسيد و به حقانيّت و قدرت و احياگري او پي ببريد.

2. اگر به مراحل حيات انسان و گياهان دقت كنيد، متوجه مي شويد كه رستاخيز حتماً واقع مي شود و روزي مردگان برانگيخته خواهند شد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 259

قرآن كريم در آيات هشتم تا دهم سوره ي حج به مجادلات ناآگاهانه ي متكبران در مورد خدا و مجازات آنان اشاره كرده، مي فرمايد:

8- 10. وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجدِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًي وَلَا كِتبٍ مُّنِيرٍ* ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَنُذيقُهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ*

ذلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلمٍ لِّلْعَبِيدِ

و از (ميان) مردم كسي است كه بدون هيچ دانش و هيچ رهنمود و هيچ كتاب روشني بخشي، درباره ي خدا مجادله مي كند؛* در حالي كه (از روي تكبّر) پهلويش بر مي تابد، تا (مردم را) از راهِ خدا گمراه سازد؛ براي او در دنيا رسوايي است؛ و در روز رستاخيز، عذاب سوزان را به او مي چشانيم!* (در حالي كه به او گفته مي شود:) اين (عذاب) به خاطر دستاورد پيشين توست؛ و [به خاطر] اين كه خدا هرگز نسبت به بندگان بيدادگر نيست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي سوم سوره ي حج نيز جمله ي «از مردم كسي است كه درباره ي خدا بدون هيچ دانشي، مجادله و بحث مي كند.» آمده و در اين آيه نيز تكرار شده است.

مفسران قرآن برآن اند كه اين آيه اشاره به رهبران گمراه كننده دارد و آيه ي سوم اشاره به پيروان آنان داشت. «1»

2. مفسران قرآن برآن اند كه در اين آيه واژه ي «علم» اشاره به استدلال هاي عقلي و «هدايت» اشاره به راه نمايي رهبران الهي و «كتاب مُنير» اشاره به كتاب هاي آسماني است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 260

به عبارت ديگر، در اين آيه به سه منبع اصيل اسلامي اشاره كرده كه عبارت اند از: كتاب، سنت و دليل عقل.

يعني هرگونه مباحثه و مجادله درباره ي خدا، بايد بر اساس دلايل معتبري از اين سه منبع باشد، و گرنه سود بخش نخواهد بود. «1»

3. مجادله گران ناآگاه از دلايل عقلي و مطالب الهي روي برمي تابند، تا مردم را

گمراه سازند، ولي اين كار آنان نتيجه ي مثبتي برايشان ندارد بلكه موجب رسوايي آنان در دنيا و عذاب در جهان ديگر مي شود. «2»

4. «ظَلّام» به معناي «بسيار ظلم كننده» است؛ البته خدا هيچ ظلمي به بندگان نمي كند، نه ظلم اندك و نه ظلم بسيار، ولي اين تعبير ممكن است اشاره به آن باشد كه هرگونه ستمي از سوي خدا، هميشه مصداق ظلم بسيار است.

5. اين آيه از طرفي مكتب جبر را نفي مي كند، چون عذاب الهي را نتيجه ي اعمال خود انسان معرفي مي كند؛ و از طرف ديگر عدالت خدا را اثبات مي كند، چرا كه هر گونه ستمي را از او نفي مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. نتيجه ي مجادلات ناآگاهانه و منكرانه، رسوايي در دنيا و عذاب سوزان در آخرت است.

2. بدون دليل عقلي و نقلي، به بحث و جدل نپردازيد، كه نتيجه اش گمراهي است.

3. عذاب رستاخيز دست آورد خود شماست و گرنه خدا به كسي ستم نمي كند (چرا كه او عادل است).

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 261

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي حج به مسلمانان متزلزل و زيانكار اشاره مي كند و مي فرمايد:

11. وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَي حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَي وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ

و از (ميان) مردم كسي است كه خدا را بر حاشيه ي

(منافع خويش) مي پرستد، و اگر به او نيكي رسد، بدان آرامش يابد، و اگر آزمايشي به او رسد، (به سوي كفر) رويش را بر مي گرداند؛ (او) در دنيا و آخرت زيان كرده است، اين تنها زيان آشكار است.

شأن نزول:

برخي مفسران روايت كرده اند كه اين آيه در مورد گروهي از باديه نشينان نازل شد كه خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله مي رسيدند و مسلمان مي شدند و اگر بعد از آن وضع دام داري آنان خوب مي شد و داراي فرزندان پسر مي شدند، بر ايمان خود باقي مي ماندند، و گرنه از اسلام روي برمي تافتند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به افراد سست عنصر و ضعيف الايماني اشاره شده كه در هر جامعه اي وجود دارند و از زاويه ي منافع مادي به دين مي نگرند و معيار حقانيّت دين را مسائل مادي مي پندارند؛ يعني هرگاه در كنار دين زندگي مرفهي پيدا كنند، ايمانشان محكم مي شود و اگر گرفتار مشكلات و آزمايش ها گردند، ناراحت مي شوند و به دين پشت مي كنند.

2. «حَرْف» به معناي «كنار و جانب چيزي» است. و مقصود آن است كه اين

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 262

افراد دين را از بعد ماديات مي خواهند، نه از همه ي اطراف و جوانب آن؛ «1» يعني آنها در متن ايمان و اسلام قرار ندارند، بلكه در كنار و لبه ي آن هستند و از اين رو متزلزل اند و هرگاه مشكلي پيدا شد خود را كنار مي كشند و ايمانشان بر باد مي رود. اينان ايمانشان فقط زباني و در حد حرف است

نه ايمان قلبي مستقر و محكم. «2»

3. در اين آيه از دنيا با عنوان «خير» و نيكي ياد شده است، اما از مشكلات دنيا با عنوان «شرّ» ياد نشده بلكه با عنوان «فِتنة» ياد شده است؛ يعني حوادث ناگوار شرّ نيست بلكه وسيله ي امتحان شماست.

آموزه ها و پيام ها:

1. افراد سست ايمان و متزلزل، در نهايت زيان آشكاري مي كنند.

2. به دين از زاويه ي منافع مادي ننگريد، (بلكه در همه ي صحنه ها و مشكلات بر ايمان خويش استوار باشيد.)

***

قرآن كريم در آيات دوازدهم و سيزدهم سوره ي حج به گمراهي مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

12 و 13. يَدْعُواْ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَايَضُرُّهُ وَمَا لَايَنفَعُهُ ذلِكَ هُوَ الضَّللُ الْبَعِيدُ* يَدْعُواْ لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَي وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ

غير از خدا چيزي را كه زياني به او نمي رساند و چيزي را كه به او سودي نمي بخشد، مي خواند؛ اين تنها گمراهي دور است.* كسي را مي خواند كه حتماً زيانش از سودش نزديك تر است؛ البته بد سرپرست (و ياوري) است و مسلماً بد همدمي است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 263

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو گونه از معبودان مشركان اشاره شده است: نخست بت هاي چوبي و سنگي كه هيچ نفع و زياني ندارند و دوم معبودان انساني، هم چون طاغوت ها و فرعون ها كه ممكن است نفع اندكي داشته باشند، ولي زيانشان

به مراتب بيش تر است. «1»

2. در اين آيات اشاره شده كه اگر مشركان خواهان سود و منافع مادي هستند و از اين زاويه به دين مي نگرند، پس چرا به سراغ معبودان بي سود و زيان مي روند؟ اينان كه منافع مشركان را تأمين نمي كنند.

3. زيان معبودها بيش تر از سود آنهاست؛ چراكه آنان موجب انحراف فكري و رواج خرافات مي شوند، همان طور كه آتش سوزان را براي پيروان خود به ارمغان مي آورند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. كسي را پرستش كنيد كه برايتان سودمند باشد و ضرري نداشته باشد (و دنيا و آخرت شما را تأمين كند).

2. شرك، موجب زيانكاري و گمراهي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 264

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي حج به فرجام مؤمنان شايسته كار اشاره مي كند و مي فرمايد:

14. إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصلِحتِ جَنتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ

در حقيقت خدا كساني را كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام داده اند، در بوستان هاي (بهشتي) وارد مي كند كه نهرها از زير [درختان] ش روان است؛ كه خدا هر چه را بخواهد انجام مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين حالات سه گروه، يعني رهبران گمراه كننده، پيروان ناآگاه آنان و مسلمانان سست ايمان بيان شد و اينك در اين آيه حالات گروه مقابل آنان، يعني مؤمنان شايسته كار را بيان مي كند.

اين

همان روش مقابله و مقايسه است كه قرآن كريم از آن استفاده مي كند، تا مطالب بر شنونده تأثير بيش تري داشته باشد.

2. در اين آيه ايمان و عمل صالح را شرط ورود به بهشت معرفي كرده است؛ يعني كساني بهشتي هستند كه خط فكري سالم و استوار و اعمال شايسته و صحيح دارند.

3. خداي مؤمنان، بر خلاف معبودهاي دروغين مشركان كه ناتوان هستند، هر چه را بخواهند انجام مي دهد. البته با توجه به اين كه خداي متعال حكيم و داناست، كارهاي او بر اساس حكمت و علم است؛ پس خدا هر چه را شايسته و صحيح باشد اراده خواهد كرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مؤمن شايسته كار باشيد، جايگاه شما در بهشت است.

2. (به جاي معبودهاي ناتوان خدايي را بپرستيد «1» كه) او توانايي انجام هر كاري را دارد و مي تواند شما را داخل بهشت كند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 265

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي حج به حالات رواني افراد كم حوصله و سست ايمان اشاره مي كند و مي فرمايد:

15. مَن كَانَ يَظُنُّ أَن لَّن يَنصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَي السَّمَآءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ

هر كس يقين دارد كه خدا او (و پيامبرش) را در دنيا و آخرت ياري نخواهد كرد، (و از اين نظر عصباني است،) پس طنابي به

سوي بالا بكشد، سپس بايد (آن را) قطع كند، و بايد نظر كند كه آيا نيرنگش چيزي را كه (او را) به خشم آورده، حتماً از بين مي برد؟!

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از قبايل «بَني اسد» و «بني غَطفان» با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پيمان بسته بودند، ولي بعداً گفتند ما مي ترسيم كه سرانجام خدا محمد صلي الله عليه و آله را ياري نكند و رابطه ي ما با يهوديان هم پيمان قطع شود و به ما مواد غذايي ندهند، آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و آنها را سرزنش كرد. «1»

برخي نيز حكايت كرده اند كه آيه در مورد مسلماناني بود كه به خاطر شدت خشم بر كفار، بي قراري مي كردند و مي گفتند: چرا وعده ي خدا تحقق نمي يابد و آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و آنان را به خاطر كم صبري ملامت كرد. «2»

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد اين آيه چند تفسير شده است:

الف) نخست آن كه مخاطب آيه مسلمانان سست ايمان باشند و ضمير «لن يَنصُرَه اللَّه» به پيامبر صلي الله عليه و آله باز گردد؛ يعني: هر مسلمان سست ايماني كه

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 266

اطمينان دارد خدا پيامبرش را ياري نمي كند، طنابي به آسمان آويزد و از آن بالا رود، سپس آن را قطع كند تا خشمش فرو نشيند.

ب) دوم آن كه مخاطب آيه مشركان باشند و ضمير به خود آنان باز گردد؛ يعني: هر مشركي كه اطمينان دارد خدا او را ياري نمي كند، خود را به

دار آويزد تا خشمش فرو نشيند.

2. «سماء» به معناي جهت بالا و آسمان مي آيد. «1» در اين جا مي تواند به معناي جهت بالا، مثل سقف خانه و مانند آن باشد كه در اين صورت مقصود آن است كه هر كس به خاطر عدم ياري الهي خشمناك است، طنابي به سقف آويزان كند و خود را به دار آويزد.

البته ممكن است واژه ي «سماء» به معناي آسمان نيز باشد؛ يعني هر كس از عدم ياري الهي خشمناك است، هر كاري مي تواند بكند، به آسمان بالا رود و با ريسماني خود را آويزان كند يا ريسمان را قطع كند تا خشم فرو نشيند. «2»

3. اين آيه به حالات رواني افراد كم صبر و حوصله اشاره مي كند كه وقتي كارشان به بن بست مي رسد، تصميم هاي جنون آميز مي گيرند و براي فرو نشاندن خشم خود، تصميم به انتحار مي گيرند، در حالي كه اگر كمي صبر و استقامت كنند، كارها آسان و مشكلات برطرف مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. افراد كم حوصله و مخالفان اسلام هر كاري بكنند تا خشم آنان فرو نشيند، بيهوده است.

2. در حالت خشم كارهاي بيهوده نكنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 267

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي حج به آيات روشن الهي و هدايت او اشاره مي كند و مي فرمايد:

16. وَكَذلِكَ أَنزَلْنهُ ءَايتٍ بَيِّنتٍ وَأَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يُرِيدُ

و اين گونه آن [قرآن

را، در حالي كه آيات روشن است، فرو فرستاديم؛ و خدا هر كس را بخواهد راه نمايي مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن شامل نشانه ها و دلايل روشن است. اين كتاب دلايلي براي معاد و نفي شرك و نشانه هايي از قدرت خدا در مراحل خلقت انسان و رويش گياهان بيان كرده است.

2. خدا هر كس را بخواهد هدايت مي كند، اما از آن جا كه خدا حكيم است، اراده ي او بدون حساب نيست، بلكه هر كس را شايسته ببيند راه نمايي مي كند؛ يعني كساني كه با تلاش خود، زمينه هاي رشد و هدايت الهي را فراهم سازند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتاب دلايل و نشانه هاي روشن الهي است (كه زمينه ساز هدايت ماست).

2. هدايت به دست خداست (پس از او راه نمايي بجوييد).

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 268

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي حج به گروه ها و اديان متفرق جهان و سرنوشت آنان در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

17. إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُوا وَ الصبِئِينَ وَالنَّصرَي وَالْمَجُوسَ وَالَّذينَ أَشْرَكُواْ إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيدٌ

در حقيقت كساني كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده اند، و كساني كه به (آيين) يهود گرويدند، و صابئان (پيرو يحياي پيامبر) و مسيحيان و زردشتيان و كساني كه شرك ورزيدند، مسلماً خدا روز رستاخيز، در ميان آنان (داوري كرده و) جدايي مي اندازد؛

[چرا] كه خدا بر هر چيز گواه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از شش گروه ياد شده است:

الف) مؤمنان كه به پيامبر اسلام و قرآن ايمان آوردند.

ب) يهوديان كه ايمان نياوردند و لجاجت كردند.

ج) صابئان (يعني پيروان حضرت يحيي عليه السلام) كه ايمان نياوردند.

د) مسيحيان كه منحرف شدند و به تثليث روي آوردند.

ه) گروه مجوس يا زردشتيان كه ايمان نياوردند.

و) مشركان كه به پيامبر و قرآن ايمان ندارند.

كه فقط گروه اول مؤمن هستند و منحرف نشده اند ولي بقيه ي گروه ها منحرف شده اند. كم ترين انحراف از توحيد در يهوديان و بيش ترين انحراف در مشركان است كه به نظر مي رسد در اين آيه اين گروه ها بر اساس انحراف از توحيد مرتب شده اند. «1»

2. در اين آيه اشاره شده كه خدا در رستاخيز اين شش گروه را از هم ديگر جدا مي سازد؛ آري رستاخيز «يوم الفَصل» يعني روز جدايي است؛ جدايي

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 269

حق از باطل و جدايي گروه ها از هم ديگر، روزي كه اسرار آشكار مي شود و همه ي اختلافات پايان مي پذيرد و وحدت حكم فرما مي شود.

3. «مَجُوس» در اصل از ماده ي «مُغ» يا «مُؤبَد» گرفته شده كه به روحانيون زردشتي گفته مي شود. مجوس در عصر ما به پيروان زردشت گفته مي شود.

قرآن كريم مجوس را در رديف اديان آسماني يهود و مسيحيت برشمرده است. از اين مطلب استفاده كرده اند كه آنان داراي دين، كتاب و پيامبر بوده اند.

تاريخ زردشت مبهم است و ظهور او را در قرن ششم يا هفتم يا يازدهم قبل از

ميلاد دانسته اند. او كتابي به نام «اوستا» داشته كه در حمله ي اسكندر به ايران از بين رفت و در زمان پادشاه ساساني بازنويسي شد.

زردشتيان به دو مبدء اساسي خير و شرّ، يعني اهريمن و اهورا مزدا معتقدند و به آتش احترام زيادي مي گذارند تا آن جا كه آنها را «آتش پرست» ناميده اند. «1»

در احاديث اسلامي نيز حكايت شده كه

مجوس داراي پيامبر و كتاب بوده اند كه كتاب آنها سوخته شد و لازم است كه با آنان هم چون اهل كتاب برخورد شود. «2»

4. «صابئان» گروهي از پيروان «يحيي» عليه السلام بوده اند كه برخي عقايد يهود و برخي عقايد مسيحيان را دارند و براي آب جاري اهميت قايل هستند؛ از اين رو معمولًا در كنار نهرهاي بزرگ زندگي مي كنند و براي برخي ستارگان اهميت و احترام قايل هستند؛ از اين رو به «ستاره پرستي» متهم شده اند و بر اساس ظاهر آيه ي فوق جزء مشركان به شمار نمي آيند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 270

آموزه ها و پيام ها:

1. اختلافات اديان و آيين ها در رستاخيز پايان مي گيرد.

2. شما تحت نظر خدا هستيد (پس بنگريد كه جزء گروه حق هستيد يا باطل).

***

قرآن كريم در آيه ي هيجدهم سوره ي حج به كرنش عمومي موجودات و ناسپاسي برخي از مردم و كيفر آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

18. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّموتِ وَمَن

فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَبُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَآءُ

آيا اطلاع نيافتي كه خدا، برايش (تمام) كساني كه در آسمان ها و كساني كه در زمينند و خورشيد و ماه و ستارگان و كوه ها و درختان و جنبندگان، و بسياري از مردم، سجده مي كنند؟! و [لي بسياري (از مردم) عذاب بر آنان ثابت گرديده است. و هر كس را خدا خوار كند، پس هيچ (كس) گراميش ندارد؛ [چرا] كه خدا آنچه را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام مي دهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «سجده» و كرنش موجودات به دو گونه ي تكويني و تشريعي است؛ گاهي سجده ي موجودات به صورت تسليم بدون قيد و شرط در برابر اراده ي حق و قوانين آفرينش است كه اين همان سجده ي تكويني است كه بدين معنا تمام موجودات جهان به صورت تكويني در برابر حق كرنش مي كنند و گاهي سجده به معناي نهايت خضوع و بر خاك افتادن به صورتي مخصوص است كه اين معنا مخصوص افراد صاحب عقل و معرفت است.

در اين آيه هم به سجده ي تكويني همه ي موجودات اشاره شده و هم به

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 271

سجده ي تشريعي انسان ها كه گروهي از انسان ها از آن سرباز مي زنند. «1»

2. در اين آيه نخست به سجده ي تكويني همه ي انسان ها و فرشتگان و موجوداتي كه در آسمان ها و زمين هستند اشاره شده است، سپس در مورد سجده ي تشريعي انسان ها توضيح

داده كه گروه زيادي از مردم حق شناس هستند و در برابر خدا كرنش مي كنند، ولي گروهي ناسپاس و سركش هستند و در برابر حق سجده نمي كنند.

3. مقصود از نگاه كردن به سجده ي موجودات براي خدا، اطلاع يافتن از اين مطلب است. همان طور كه مي گوييم: آيا نمي بيني فلان شخص حسود يا عادل است؛ در حالي كه حسادت و عدالت ديدني نيست. «2»

4. خدا هر كاري بخواهد انجام مي دهد و برخي افراد را خوار مي سازد. آري:

چون اشك بيندازيش از ديده ي مردم

آن را كه دمي از نظر خويش براني (حافظ)

البته روشن است كه كارهاي خدا بي حساب و ظالمانه نيست، بلكه بر اساس حكمت است؛ يعني هر كس ناسپاسي كند و با اعمالش مستحق عذاب شود، خدا او را خوار مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي موجودات جهان در برابر حق كرنش مي كنند (شما هم با آنان همراه شويد).

2. هر كس ناسپاسي كند و از سجده در برابر حق سرباز زند، مستحق

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 272

عذاب الهي مي شود و خوار مي گردد.

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم تا بيست و دوم سوره ي حج به درگيري مؤمنان و كافران و عذاب هاي متنوع آنان اشاره مي كند

و مي فرمايد:

19- 22. هذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُواْ فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُواْ قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِن نَّارٍ يُصَبُّ مِن فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ* يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ* وَلَهُم مَّقمِعُ مِنْ حَدِيدٍ* كُلَّمَآ أَرَادُواْ أَن يَخْرُجُواْ مِنْهَا مِنْ غَمِّ أُعِيدُواْ فِيهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ

اين دو (گروه) دشمنان يكديگرند كه درباره ي پروردگارشان كشمكش مي كنند؛ پس كساني كه كفر ورزيدند، لباس هايي از آتش براي آنان بريده شده است، در حالي كه از بالاي سرشان آب سوزان ريخته مي شود؛* آنچه در شكم هاي آنان است و پوست ها، بدان گداخته مي شود؛* و براي آنان گرزهاي آهنين است.* هرگاه بخواهند از (شدّت) اندوه، از آن (دوزخ) خارج شوند، در آن بازگردانده شوند؛ و (به آنان گفته مي شود:) عذاب سوزان را بچشيد!

شأن نزول:

روايت شده كه در روز جنگ بدر سه نفر از مسلمانان (يعني امام علي عليه السلام، حمزه و عُبيده) با سه نفر از كافران قريش (يعني وَليد، عُتبه و شَيبه) درگير شدند و آنان را از پاي درآوردند. آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و سرنوشت اين دو گروه متخاصم را بيان كرد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 273

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند حكايت شده اين آيات در مورد مبارزان جنگ بدر و عذاب هاي كافران قريش فرود آمده است، اما شأن نزول آيه سبب انحصار مطلب در اين افراد نمي شود. اين آيه شامل همه ي مؤمنان و گروه هاي مختلف كافران مي شود (كافراني كه به پنج گروه آنان در آيات قبل اشاره شد).

يعني در طول تاريخ بشريت درگيري

حق و باطل و مخاصمه ي مؤمنان و كافران در مورد توحيد ادامه داشت، ولي فرجام كافران عذاب دوزخ است.

2. در اين آيات اشاره شده كه ريشه ي درگيري هاي مؤمنان و كافران، مسئله ي پروردگار و توحيد است؛ يعني اگر همه ي اختلافات اديان تحليل و بررسي شود، به اختلاف در توحيد و ربوبيّت بازمي گردد و تمامي اديان تحريف شده گرفتار شرك هستند.

3. در اين آيات براي كافران چند نوع عذاب پيش بيني شده است:

الف) لباس هاي آتشين دارند؛

ب) آبي سوزان بر سر آنان ريخته مي شود؛

ج) تازيانه ها يا گرزهاي آهنين براي آنان آماده است.

4. مقصود از لباس هاي آتشين آن است كه واقعاً قطعاتي از آتش به صورت لباس براي آنان آماده مي شود؛ و يا اين تعبير كنايه از آن است كه آتش دوزخ از هر سو هم چون لباس آنان را احاطه كرده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. عذاب هاي متنوعي در انتظار كافران است (پس تا زود است از خواب غفلت بيدار شوند).

2. مبارزات مؤمنان و كافران را بنگريد و از سرنوشت عذاب آلود كافران پند بگيريد.

3. دوزخ، هم چون زندان غمناكي است كه راه فراري از آن وجود ندارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 274

قرآن كريم در آيات بيست و سوم و بيست و چهارم سوره ي حج به سرنوشت مؤمنان شايسته كردار و نعمت هاي بهشتي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

23 و 24. إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ

الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصلِحتِ جَنتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهرُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ* وَهُدُواْ إِلَي الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُواْ إِلَي صِرطِ الْحَمِيدِ

در حقيقت خدا كساني را كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، در بوستان هاي (بهشتي) وارد مي كند كه نهرها از زير [درختان] ش روان است؛ در آن جا با دستبندهايي از طلا و مرواريد آراسته مي شوند؛ و لباس هايشان در آن جا حرير است.* و به سوي گفتار پاك راه نمايي شوند؛ و به راه (خداي) ستوده ره نمون گردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. چنان كه بارها گفته شد يكي از روش هاي تربيتي قرآن، روش مقايسه است. در اين آيات نيز از اين روش استفاده شده؛ يعني پس از بيان حالات كافران در رستاخيز به بيان حالات مؤمنان پرداخته شده است تا خواننده و شنونده ي آيات، بتواند با مقايسه ي اين دو گروه راه صحيح را انتخاب كند.

2. در بهشت زيباترين لباس ها و جواهرات وجود دارد. همان زينت هايي كه مايه ي غرور و غفلت كافران و مستكبران مي شد و مؤمنان در دنيا از آنها محروم بودند. البته حقايق اين امور در جهان آخرت چيزي برتر از مفاهيم مادي ماست و قابل مقايسه با زينت هاي اين جهان نيست، ولي اين مفاهيم برتر با همين الفاظ معمولي بشري بيان مي شود تا بتوانيم تا حدودي حقايق اخروي را درك كنيم. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 275

3. مؤمنان در بهشت، به طرف سخناني روح پرور و الفاظ نشاطآفرين و پر از صفا و

معنويت هدايت مي شوند؛ سخناني توحيدي كه روح را نوازش و پرورش مي دهد و به طرف كمال سير مي دهد.

4. «حميد» به معناي چيزي است كه در خور ستايش باشد و مقصود در اين جا يا خداست، يعني مؤمنان به طريق خشنودي خدا راه نمايي مي شوند و يا «راه ستوده» است، يعني مؤمنان به راهي هدايت مي شوند كه از هر نظر شايسته ي ستايش است. «1»

5. در احاديث اهل بيت عليهم السلام بيان شده كه مقصود از «راه ستوده» امام علي عليه السلام و ولايت است. «2»

البته اين گونه احاديث مصداق كامل راه ستوده را بيان مي كند، ولي معناي آيه منحصر در اين مصداق نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. پاداش هاي متنوعي در انتظار مؤمنان شايسته كردار است.

2. در بهشت، نعمت هاي مادي و معنوي وجود دارند.

3. هدايت و كمال در بهشت هم ادامه دارد.

4. سخن نيكو (و پاك بگوييد كه اين) شيوه ي بهشتي است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 276

سخن و اقسام و ضوابط آن

الف) سخن نيكو:

1. «سخن نيكو، سخن بهشتيان است.» (حج، 24).

2. «سخن نيكو، به سوي خدا بالا مي رود.» (فاطر، 10).

3. «با مردم به نيكي سخن بگوييد.» (بقره، 83).

4. از امام باقر عليه السلام در مورد آيه ي 83 بقره روايت شده كه فرمود: «به مردم چيزي بگوييد كه دوست داريد در مورد شما بگويند.» «1»

5. «اي كساني كه ايمان آورده ايد خودتان

را از (عذاب) خدا حفظ كنيد و سخن استوار بگوييد.» (احزاب، 70).

6. «به بندگان من بگو: به بهترين (شيوه) سخن بگوييد.» (اسراء، 53).

ب) كلام نامناسب و پيامدهاي آن:

1. «هنگامي كه سخن بيهوده شنيدند از آن روي بر مي تابند.» (قصص، 55).

2. «هر كس الفاظ بد به كار برد، سرزنش او زياد مي شود.» (علي عليه السلام). «2»

3. «سخن بد موجب تنفّر افراد با كرامت مي شود و بهره ي فرد را اندك مي كند و برادري و دوستي را از بين مي برد.» (علي عليه السلام). «3»

ج) چه چيزي را بگوييم:

4. «هر چه را نمي داني نگو، بلكه فقط چيزهايي را كه مي داني مگو.» (علي عليه السلام) «4»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 277

5. «هر چه را مي شنوي حكايت نكن.» (علي عليه السلام). «1»

د) زياده گويي:

1. «كساني از مردم در رستاخيز بيش تر گناه دارند كه سخنان بيهوده زيادتر مي گويند.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله). «2»

2. «از سخنان زياده بپرهيز، كه عيب هاي مخفي تو را آشكار و دشمنان ساكت تو را عليه تو تحريك مي كند.» (علي عليه السلام). «3»

3. «از زياده گويي بپرهيز كه موجب لغزش هاي زياد مي شود و سرزنش را به دنبال دارد.» (علي عليه السلام). «4»

4. «سخن زياد نگوييد مگر در مورد ذكر خدا، كه زياده گويي موجب قساوت قلب مي شود؛ و دورترين افراد از خدا كساني هستند كه سخت دل اند.» (رسول اكرم صلي الله عليه و آله) «5».

5. «سخن مثل داروست، اندك آن مفيد و زياد آن كشنده است.» «6»

ه) بهترين كلام:

1. «بهترين سخن، سخن خداست.» (پيامبر

اكرم صلي الله عليه و آله). «7»

2. «بهترين سخن آن است كه با حسن نظام سامان داده شده باشد و عام و خاص آن را بفهمند.» (امام علي عليه السلام). «8»

3. «بهترين سخن آن است كه ملال آور نباشد و كم گويي نشود.» (امام علي عليه السلام). «9»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 278

و) سكوت بهتر است يا سخن:

1. «سكوت طلاست و سخن نقره است.» (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله). «1»

2. «خيري در سكوت درباره ي قانون نيست، همان طور كه خيري در سخن جاهلانه نيست.» (علي عليه السلام). «2»

3. «هر سكوتي كه در آن فكر نباشد، غفلت است.» (علي عليه السلام). «3»

4. «براي دانشمندان سزاوار نيست كه بر علم خود ساكت باشند و براي نادانان سزاوار نيست كه بر جهل خود ساكت باشند (بلكه پرسش كنند).» (علي عليه السلام). «4»

5. «سكوتي كه موجب وقار و سنگيني تو شود از سخني كه جامه ي عار بر تو بپوشاند بهتر است.» (علي عليه السلام). «5»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 279

مراسم حج

قرآن كريم در آيه ي بيست و پنجم سوره ي حج به عظمت مسجد الحرام و كيفر ستمكاري در آن اشاره مي كند و

مي فرمايد:

25. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً الْعكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ وَمَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ

در واقع كساني كه كفر ورزيدند، و (مردم را) از راه خدا و مسجد الحرام بازداشتند (مستحق عذابي دردناكند؛ همان مسجد الحرامي) كه آن را براي مردم قرار داديم، در حالي كه ملازم در آن جا و (مسافران) بياباني يكسانند؛ و هر كس در اين (سرزمين) انحرافي به همراه ستمكاري بخواهد، از عذابي دردناك به او مي چشانيم!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به سه جنايت كافران و مشركان مكه نسبت به مسجد الحرام و مكه اشاره شده است:

الف) آنان از راه خدا و ايمان و اطاعت او جلوگيري مي كنند.

ب) آنان براي خود امتيازي قايل مي شوند و از زيارت كنندگان مسجد الحرام جلوگيري مي كنند.

ج) در اين سرزمين مقدس دست به ستم و الحاد مي زنند.

2. مقصود از تعبير «مانع شدن از راه خدا» هر گونه تلاش براي جلوگيري از ايمان واطاعت و اعمال صالح مردم است. اين تعبير تمام برنامه هاي تبليغاتي و عملي براي انحراف اعتقادي و عملي مردم را شامل مي شود.

3. در اين آيه بيان شده كه همه ي مردم در مسجد الحرام (يا سرزمين مكه) يكسان هستند؛ يعني همه در انجام مراسم عبادي اسلامي آزادند و هيچ كس حق ندارد مزاحم عبادت و حج ديگران شود.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 280

حتي برخي از مفسران از اين آيه استفاده كرده اند كه همه ي مردم در استفاده از

زمين و خانه هاي مكه، يكسان هستند و در احاديث اسلامي نيز تأكيد شده كه نبايد از سكونت مسافران در خانه هاي مكه جلوگيري كرد. «1»

4. مقصود از «مسجد الحرام» در اين آيه خانه ي كعبه و كل مسجد الحرام است كه در اطراف آن واقع شده است.

البته برخي از مفسران بر آن اند كه واژه ي «مسجد الحرام» در اين جا اشاره به كل مكه است، ولي دليل محكمي بر اين مطلب نداريم. «2»

5. «الحاد» در اصل به معناي انحراف از اعتدال است و مقصود اين است كه كساني كه با توسّل به ستم، از حدّ اعتدال خارج مي شوند و در آن سرزمين مرتكب خلاف مي شوند، گناه بزرگي انجام داده اند كه كيفر انجام آن در مكه از جاهاي ديگر شديدتر است. «3»

6. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است كه كشتن و زدن كبوتران مسجد الحرام و حتي تكبّر ورزيدن يا زدن افراد و هر گونه ستمي، به منزله ي الحاد در آن سرزمين است. «4»

7. مقصود از «ظلم» در اين آيه «شرك» يا حلال شمردن «محرّمات الهي» است. ولي به نظر مي رسد كه واژه ي ظلم معناي وسيعي دارد كه هر گونه گناهي را شامل مي شود كه شرك يكي از مصاديق آن است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 281

آموزه ها و پيام ها:

1. مانع راه خدا و مسجد الحرام نشويد كه كيفر شديدي دارد.

2. مسجد الحرام (يا مكه) مكان مقدسي است كه براي عبادت همه ي مردم قرار داده شده است.

3. انحراف و ستم در سرزمين مكه،

كيفر شديدتري دارد (پس در آن جا بيش تر مراقب اعمال خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي حج به آماده كردن و پاك سازي كعبه توسط ابراهيم اشاره كرده، مي فرمايد:

26. وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّاتُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَالْقَآئِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ

و (ياد كن) هنگامي را كه مكان خانه (كعبه) را براي ابراهيم آماده ساختيم، (و به او گفتيم:) كه هيچ چيز را شريك من قرار مده؛ و خانه ي مرا براي طواف كنندگان و (به نماز) ايستادگان و ركوع كنندگان سجده گر پاك و پاكيزه كن.

نكته ها و اشاره ها:

1. بر اساس حكايات مفسران، خانه ي كعبه در زمان آدم عليه السلام ساخته شد، ولي در سيلاب نوح ويران گشت و آثارش محو شد، اما به فرمان الهي (و به وسيله ي باد يا مانند آن) خاك ها كنار رفت و پايه هاي كعبه براي ابراهيم عليه السلام آشكار شد. هنگامي كه محل اصلي خانه آماده شد، ابراهيم با همكاري فرزندش اسماعيل عليه السلام آن را بازسازي كرد. «1»

2. طبق دستور الهي، ابراهيم عليه السلام مأمور شد كه خانه ي كعبه و اطراف آن

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 282

را از هر گونه آلودگي ظاهري و معنوي و شرك پاك سازي كند، تا بندگان خدا در اين مكان پاك متوجه خدا باشند و به عبادت و نماز بپردازند.

3. در اين

آيه به سه ركن نماز، يعني قيام، ركوع و سجود اشاره شده است؛ چرا كه بقيه ي اجزاي نماز در پرتو اين سه ركن اساسي قرار مي گيرند. «1»

4. در حديثي از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه با اشاره به آيه ي فوق فرمودند:

براي بندگان (خدا) سزاوار است كه داخل مكه نشوند، مگر اين كه پاك شوند و عرق بدن خود را شست و شو دهند. «2»

5. از اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه هر نمازي كه در مسجد الحرام خوانده مي شود برابر صد هزار نماز در مساجد ديگر ثواب دارد. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. كعبه آن قدر مقدس است كه خدا خود، مكانش را فراهم ساخت و ابراهيم خليل را خادم آن قرار داد.

2. مسجد الحرام را پاكيزه نگاه داريد كه اين شيوه ي ابراهيمي است.

3. در مسجدالحرام به طواف و نماز بپردازيد كه براي اين كارها آماده شده است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 283

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي حج به اعلام عمومي حج توسط ابراهيم و استقبال مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَي كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ

و حجّ را به مردم اعلام كن، تا به سوي تو آيند؛ در حالي كه پياده و (سوار) بر هر مركب لاغري هستند كه از هر درّه ژرف

(و راه دور) ي مي آيند.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران حكايت كرده اند، هنگامي كه به ابراهيم دستور داده شد حج را به مردم اعلام كند، او عرض كرد: خداوندا صداي من به جهانيان نمي رسد، ولي خدا فرمود: «تو اعلام كن و ابلاغ آن به عهده ي من است.» «1»

2. هنگامي كه به ابراهيم عليه السلام دستور داده شد، حج را به مردم اعلام كند، او بر محل «مَقام» «2» درمسجد الحرام رفت و رو به سوي شرق و غرب جهان كرد و صدا زد: «اي مردم حج خانه ي كعبه بر شما نوشته شده، دعوت پروردگارتان را اجابت كنيد.»

و خدا صداي او را به گوش جهانيان و حتي نسل هاي بعدي رساند و مردم همه ساله به نداي او پاسخ مثبت مي دهند و لبيك گويان به طرف مكه مي روند. «3»

بنابر اين، تمام كساني كه به حج مي روند، در حقيقت دعوت رب جليل وفراخوان ابراهيم خليل را لبيك مي گويند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 284

3. «حجّ» در اصل به معناي «آهنگ و قصد» است، اما در اصطلاح به مراسمي گفته مي شود كه در ماه ذي الحجه در كنار كعبه انجام مي شود و شامل: احرام، توقف در صحراي عرفات، مشعر، مني و انجام اعمال قرباني، سنگ زدن به جايگاه شيطان، تراشيدن موي سر يا تقصير، سپس طواف كعبه، نماز طواف، سعي صفا و مروه، طواف نسا و نماز آن است. «1»

4. «فجٍّ عميقٍ» به معناي «فاصله ي ميان دو كوه و درّه ي ژرف» و در اين جا به معناي

«جاده هاي وسيع و دور» است؛ يعني مردم براي انجام حج راه هاي طولاني و دره ها را مي گذرانند.

5. در اين آيه نخست حاجيان پياده را ذكر كرد، سپس حاجيان سواره را ياد كرد؛ چرا كه رنج سفر براي پيادگان بيش تر و فضيلت آنها نيز زيادتر است.

در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هر كس پياده به حج برود، در هر گام هفتصد حَسَنه (: نيكي) براي اوست، در حالي كه اگر كسي سواره به حج برود، هر گام هفتاد حَسَنه دارد. «2»

6. «ضامر» يعني حيوان لاغري كه به عنوان مركب از آن استفاده مي كنند و به حج مي روند. اين تعبير اشاره دارد كه راه طولاني حج و بيابان هاي خشك، حيوانات حاجيان را لاغر مي كند؛ يعني اين راهي مشكل است و مركب هاي نيرومند مي خواهد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 285

7. هدف حج لبيك به دعوت حق و نفي شرك:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي فرمايند:

لبيك هاي شما جواب دعوت حق تعالي باشد و خود را محرم براي وصول به آستانه ي محضر حق تعالي نماييد و لبيك گويان براي حق، نفي شريك به همه ي مراتب كنيد و از «خود» كه منشأ بزرگ شرك است، به سوي «او جلّ و اعلي» هجرت نماييد. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. به دعوت جليل و خليل لبيك گوييد و از هر مكاني آهنگ حج كنيد.

2. حجّ مراسمي الهي است كه لازم است در مورد آن تبليغ شود.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي حج به فوايد و اهداف حج و تقسيم گوشت قرباني آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

28. لِيَشْهَدُواْ مَنفِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومتٍ عَلَي مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعمِ فَكُلُواْ مِنْهَا وَأَطْعِمُواْ الْبَآئِسَ الْفَقِيرَ

تا (در حج) شاهد سودهايشان باشند؛ و در روزهاي معيّني نام خدا را (به خاطر نعمت ها و به هنگام قرباني) بر دام هاي زبان بسته، كه به آنان روزي داده است، ببرند؛ پس از (گوشت) آنها بخوريد؛ و (نيز) به سختي كشيده ي نيازمند بخورانيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بيان شده كه حج براي مسلمانان فوايد فراواني دارد كه شامل تمام بركات معنوي، مادي، سياسي، اجتماعي و اخلاقي مي شود. «2» در احاديث اهل بيت عليهم السلام هم به اين مطلب اشاره شده است كه اين آيه منافع دنيا و آخرت را شامل مي شود. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 286

2. مراسم حج داراي ابعاد گوناگوني است:

الف) فوايد معنوي، سازندگي اخلاقي و روحي؛ چرا كه لحظه لحظه ي حج ارتباط با خدا و مراقبت از خويشتن و تمرين اطاعت از خداست.

ب) فوايد سياسي؛ اجتماع ميليوني مسلمانان از همه ي كشورها و با يك لباس و در مراسمي هماهنگ، عظمت اسلام و مسلمانان را به نمايش مي گذارد و دشمنان را به هراس مي اندازد و مي تواند عامل مؤثري در وحدت مسلمانان و پيشرفت اهداف سياسي اسلام باشد.

ج) فوايد فرهنگي؛ تمام

نژادها كنار هم ديگر قرار مي گيرند و تمام سانسورها در هم شكسته مي شوند و اخبار كشورهاي اسلامي به هم ديگر منتقل مي شود و كنگره ي عظيم فرهنگي تشكيل مي گردد.

د) فوايد اقتصادي؛ مسلمانان مي توانند بعد از مراسم حج به تجارت و داد و ستد بپردازند و حتي بازار مشترك اسلامي را در مكه بنا نهند.

در مراسم حج صدها هزار حيوان قرباني وجود دارد كه مي تواند وسيله ي تغذيه ي مسلمانان فقير باشد.

3. در احاديث اسلامي از امام علي عليه السلام حكايت شده كه

حج تقويت دين (اسلام) است. «1»

و نيز فرموده اند:

حج جهاد افراد ناتوان است. «2»

و نيز «شناخت آثار پيامبر صلي الله عليه و آله و اخبار او و تجارت و شناخت مسلمانان از هم ديگر را» از آثار حج معرفي كرده اند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 287

و نيز از امام صادق عليه السلام حكايت شده:

مادامي كه كعبه برپاست، اسلام هم برپاست. «1»

و نيز امام علي عليه السلام فرمودند:

خدا را خدا را، در مورد خانه ي پروردگارتان در نظر بگيريد، و هرگز آن را خالي نگذاريد، كه اگر آن را ترك گوييد، مهلت داده نمي شويد. «2»

4. در اين آيه به مراسم قرباني حج اشاره شده است، اما فقط از نام بردن خدا به خاطر نعمت ها يا در هنگام قرباني نمودن ياد شده است؛ «3» چراكه روح اين مراسم ارتباط با خداست.

قرباني كردن حيوانات در حقيقت رمز اعلام آمادگي حاجيان است، كه حاضرند همه چيز خود را در راه خدا قرباني كنند؛ همان طور كه ابراهيم عليه السلام مي خواست

فرزندش اسماعيل را در راه خدا قرباني كند.

5. در اين آيه به مصرف گوشت هاي قرباني توسط حاجيان و نيز دادن آنها به فقرا اشاره شده است.

هر چند در برخي احاديث آمده است كه بيرون بردن گوشت قرباني از سرزمين مَني ممنوع است، اما در برخي ديگر از احاديث از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه

اين مطلب مربوط به عصري بوده كه مردم به آن گوشت ها نياز داشتند، اما امروز كه مردم زياد شده اند مانعي نيست كه گوشت ها از آن جا خارج شود. «4»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 288

و اكنون با توجه به حجم زياد گوشت هاي قرباني و نياز مسلمانان فقير در كشورهاي ديگر، مناسب است كه مسلمانان ترتيبي اتخاد كنند كه اين گوشت ها اسراف نشود و با بسته بندي هاي مناسب به دست بينوايان برسد.

6. مقصود از «ايام معلومات» يا روزهاي معيني كه نام خدا در آنها برده مي شود، همان ده روز آغازين و يا روزهاي يازدهم تا سيزدهم ذي الحجه است.

هر چند احتمال اول با ظاهر آيه سازگارتر است، در اين آيه از قرباني ياد شده است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. با سفر به مكه به اهداف و منافع حج توجه كنيد.

2. حاجيان در ايام حج از ياد خدا غافل نشوند.

3. از گوشت هاي قرباني خودتان استفاده كنيد و به فقيران نيز بدهيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 289

قرآن كريم در آيه ي بيست و نهم اين سوره به برخي ديگر از اعمال حج اشاره مي كند و مي فرمايد:

29. ثُمَّ لْيَقْضُواْ تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُواْ نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُواْ بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ

سپس، بايد آلودگي هايشان را برطرف سازند؛ و بايد به نذرهايشان وفا كنند؛ و بايد بر خانه باستاني (كعبه) طواف نمايند.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه «تَفَث» به معناي كثافات و زوايد بدن، هم چون موهاي اضافي و ناخن هاست كه در اين جا اشاره به عمل «تقصير» است كه حاجيان پس از انجام اعمال ديگر حج، قسمتي از ناخن يا موي خود را كوتاه مي كنند يا در برخي موارد موي سر را مي تراشند و بدين ترتيب اعمال حج آنان پايان مي گيرد و از احرام به طور كامل خارج مي شوند. در برخي از احاديث نيز به اين مطلب اشاره شده است. «1»

2. واژه ي «عَتيق» يا به معناي قديمي و باستاني است و يا به معناي گرامي و با ارزش و يا به معناي آزاد شدن. به خانه ي كعبه از آن جهت عتيق مي گويند كه باستاني و با ارزش است و در طول تاريخ از قيد ملكيت ديگران و سيطره ي جباران آزاد بوده است.

3. طواف آن است كه حاجيان هفت بار به دور كعبه مي چرخند. در حج دو طواف به نام هاي طواف زيارت و نساء وجود دارد. مقصود از طوافي كه در اين آيه بدان اشاره شده است، يا طواف مطلق است كه شامل طواف زيارت و طواف نساء مي شود و يا مقصود طواف نِساء است، يعني آخرين طوافي

كه در اعمال حج وجود دارد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 290

البته در احاديث اهل بيت عليهم السلام به معناي دوم تفسير شده است. «1»

4. در برخي از احاديث اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه

تكميل حج به آن است كه انسان امام (خويش) را ملاقات كند. «2»

و در برخي احاديث تَفَث را اشاره به ملاقات امام عليه السلام دانسته اند. «3»

البته اين بيان باطن آيه است؛ يعني انسان در پايان مراسم حج آلودگي هاي ظاهري بدن را پاك مي كند سپس به ملاقات امام خويش مي رود تا از آلودگي هاي اخلاقي و جهل رهايي يابد. «4»

5. مقصود از وفاي به نذر، در اين آيه، يا تمام مناسك حج است «5» و يا آن است كه حاجيان در هنگام انجام مراسم حج به ياد نذرهاي خود باشند؛ چراكه برخي از مردم قبل از حج، نذرهاي متعددي هم چون قرباني اضافي، صدقه يا كار خير مي كنند، ولي پس از رسيدن به مقصد فراموش مي كنند.

قرآن تأكيد مي كند كه نذرهاي خود را فراموش نكنيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. حاجيان از فرصت حج استفاده كنند و اعمال خويش را تكميل نمايند و نذرهاي خود را فراموش نكنند.

2. حج، زمان پاك شدن و اداي تكاليف و طواف است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 291

قرآن كريم در آيه ي سي ام سوره ي حج مردم را به بزرگ داشت برنامه هاي الهي و دوري از شرك و سخنان بيهوده فرا مي خواند و مي فرمايد:

30. ذلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعمُ إِلَّا مَا يُتْلَي عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُواْ الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثنِ وَاجْتَنِبُواْ قَوْلَ الزُّورِ

اين (اعمال حج است)؛ و هر كس (برنامه هاي) محترم الهي را بزرگ شمارد، پس آن، نزد پروردگارش براي او بهتر است. و براي شما دام ها حلال شده، مگر آنچه (حكمش) بر شما خوانده مي شود. پس از بت هاي (سنگي) پليد، دوري كنيد؛ و از گفتار باطل (نيز) دوري نماييد؛

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «حُرُمات» به معناي چيزي است كه بايد احترام آن حفظ شود و بدان بي حرمتي نشود و در اين جا اشاره به مناسك و اعمال حج است و ممكن است شامل احترام خانه ي كعبه و حَرَم مكه نيز بشود؛ يعني هر كس احترام اعمال حج و حَرَم الهي را نگه داشت، براي خودش بهتر است (زيرا اين امور را نزد پروردگار عرضه مي كند و خدا به او پاداش نيكو مي دهد).

2. در اين آيه به يك قانون كلي در مورد حلال بودن گوشت چهار پايان، هم چون شتر، گاو و گوسفند، اشاره شده است و فقط يك مورد را استثنا كرده است كه منظور از آن مورد حرام، يا ممنوعيت صيد بر شخص مُحرِم «1» يا تحريم گوشت هايي است كه براي بت ها قرباني شده است.

3. مقصود از «اوثان» سنگ هايي است كه مشركان مي پرستيدند. در اين آيه اين بت ها را پليد خوانده است؛ چراكه اين بت ها زندگي و افكار انسان را

آلوده مي سازند و به انحراف و خرافات سوق مي دهند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 292

برخي مفسران احتمال داده اند كه اين آيه اشاره به كار پليد مشركان است كه خون قرباني را بر روي بت ها مي ريختند و منظره ي زشتي به وجود مي آوردند.

4. تعبير «قول زُور» در اصل به معناي سخن دروغ، باطل و خارج از حد اعتدال است و در اين جا ممكن است اشاره به تعبيرات شرك آميز مشركان در هنگام گفتن «لبيك» باشد «1» و يا پرهيز از گفتار باطل در هنگام حج باشد.

5. هر چند اين آيه به برخي اعمال مشركان اشاره مي كند، اما مفهوم آيه كلي است و مقصود از آن پرهيز از شرك در هر شكل و صورت و نيز اجتناب از گفتار باطل با هر كيفيت است.

6. در برخي از احاديث «قول زُور» را به «خوانندگي حرام» (يعني غنا) و «گواهي بر اساس باطل» تفسير كرده اند.

البته مقصود اين گونه احاديث بيان مصداق اين آيه است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. هر كس در بزرگ داشت برنامه هاي الهي (هم چون مناسك حج) كوشيد و پاس آنها را نگاه داشت، به خودش خدمت كرده است.

2. اصل حليّت در مورد گوشت دام ها جاري است (مگر مواردي كه در دين بيان شده است).

3. از شرك پليد و سخنان بي اساس دوري كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 293

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي حج با دو مثال زيبا سقوط مشركان را به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

31. حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَآءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ

در حالي كه حق گرايان براي خدا هستيد [و] مشرك به او نيستيد؛ و هر كس به خدا شرك ورزد، پس گويي از آسمان فروافتد و پرندگان او را بربايند؛ يا باد او را به مكان دور دستي فرو اندازد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «حُنفاء» در اصل به معناي كسي است كه از گمراهي و انحراف به استقامت و اعتدال تمايل پيدا مي كند و در راه مستقيم گام برمي دارد.

و در اين آيه اشاره به قصد قربت و اخلاص در اعمال حج است كه روحِ اين عبادت بزرگ است؛ يعني مراسم حج فقط براي خدا انجام شود و هيچ انگيزه ي غير خدايي و شرك آميز در آن نباشد. «1»

2. در برخي احاديث نيز آمده است كه «حَنيف» به معناي فطرت الهي و شناخت (توحيد) است كه انسان بر آن اساس آفريده شده است. «2»

اين گونه احاديث اشاره به ريشه ي اصلي اخلاص، يعني فطرت توحيدي دارد.

3. در اين آيه با دو مثال زيبا و جالب، سقوط مشركان را به تصوير كشيده است.

آري كسي كه از آسمان توحيد فاصله گرفت و به نور ستارگان هدايت توجه نكرد، سقوط مي كند و در هنگام سقوط يا گرفتار پرندگان هوا و هوس مي شود و يا جريان هاي انحرافي هم چون طوفاني سهمگين او را به

درّه هاي گمراهي مي افكنند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 294

آموزه ها و پيام ها:

1. شرك عامل سقوط انسان مي شود و او را طعمه ي جريان هاي انحرافي مي سازد.

2. اعمال (حج) خويش را خالصانه براي خدا و به دور از شرك انجام دهيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و دوم و سي و سوم سوره ي حج به بزرگ داشت شعارها و نشانه هاي الهي و منافع آنها اشاره كرده، مي فرمايد:

32 و 33. ذلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَآئِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَي الْقُلُوبِ* لَكُمْ فِيهَا مَنفِعُ إِلَي أَجَلٍ مُّسَمّيً ثُمَّ مَحِلُّهَآ إِلَي الْبَيْتِ الْعَتِيقِ

اين (اعمال حج است)؛ و كساني كه نشانه هاي خدا را بزرگ شمارند، پس در واقع اين (كار آنان حاكي) از پارسايي (و خود نگه داري) دل هاست.* براي شما در آن (نشانه هاي خدا و قرباني) تا سرآمدي معين سودهايي است؛ سپس محل (و زمان) آن (قرباني كنار) خانه باستاني (كعبه) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «شَعائِر» در اصل به معناي علامت و نشانه است كه شامل برنامه هاي كلي الهي، از جمله مناسك حج مي شود كه انسان را به ياد خدا و عظمت دين او مي اندازد. در برخي آيات قرآن، شتر قرباني حج و صفا و مروه از شعارهاي الهي شمرده اند. «1»

2. در اين آيه بيان شده كه بزرگ داشت شعارها و نشانه هاي الهي، نشانه ي تقواي دل است. البته بزرگ داشت اين نشانه ها آن است كه موقعيت اين شعارها

را در افكار و اذهان عمومي بالا ببرند و آنچه در خور احترام و

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 295

عظمت آنهاست به جاي آورند. «1»

3. مقصود از تقواي دل، همان پارسايي دروني انسان است؛ يعني بزرگ داشت نشانه هاي الهي، به قصد و نيّت انسان وابسته است. وقتي دل انسان خود نگه دار و پارسا شد، بروز عملي پيدا مي كند و تقواي روح و احساس مسئوليت انسان در برابر فرمان هاي الهي، در جسم و اعمال او تبلور مي يابد. پس احترام و بزرگ داشت شعارهاي الهي، نشانه ي تقواي دروني است.

4. مفسران قرآن در مورد آيات چند تفسير ارائه كرده اند:

الف) نخست آن كه مقصود از شعارهاي الهي همان حيوانات قرباني حج است كه خدا اجازه داده تا فرا رسيدن زمان قرباني از منافع آنها استفاده كنيد، سپس در مكه آنها را قرباني نماييد.

ب) دوم آن كه مقصود از شعارهاي الهي، مجموع مناسك حج است كه براي شما تا قيامت در آنها منافعي وجود دارد. سپس شخص مُحرِم، پس از انجام اعمال حج و طواف نساء، در كنار خانه ي كعبه از احرام بيرون مي آيد.

ج) سوم آن كه مقصود از شعارهاي الهي، مجموع برنامه هاي چشم گير اسلام است كه خدا تا پايان جهان در آنها براي شما منافعي قرار داده است.

سپس پاداش شما بر آفريننده ي خانه ي كعبه است. «2»

البته مانعي ندارد كه هر سه تفسير مقصود آيه باشد.

5. از برخي احاديث و حكايات تاريخي استفاده مي شود كه گروهي از

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 296

مسلمانان عقيده داشتند كه هر گاه حيواني به عنوان قرباني تعيين شد، نبايد بر آن سوار شد و شير آن را دوشيد.

اما قرآن كريم اين عقيده ي غلط را ردّ كرد و فرمود: منافع حيوانات قرباني تا زمان معين (يعني تا روز قرباني شدن) براي شماست. «1»

6. مكان قرباني حج در سرزمين مني است كه در چند كيلومتري كعبه قرار دارد، پس مقصود از «خانه ي باستاني كعبه» در اين آيه، معناي وسيع كلمه است كه كعبه، مكه و اطراف آن را شامل مي شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. بزرگ داشت شعارهاي الهي نشانه ي پارسايي دروني است (پس بي احترامي به برنامه هاي الهي نشانه ي بي تقوايي است).

2. برنامه هاي الهي (از جمله قرباني حج) را بشناسيد و عمل كنيد كه براي شما فوايدي دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و چهارم سوره ي حج به مراسم قرباني در ملت هاي ديگر اشاره مي كند و مي فرمايد:

34. وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا لِّيَذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ عَلَي مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعمِ فَإِلهُكُمْ إِلهٌ وحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُواْ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ

و براي هر امّتي مراسم عبادي قرباني قرار داديم، تا نام خدا را (به هنگام قرباني) بر دام هاي زبان بسته كه به آنان روزي داده، ببرند، و معبود شما معبودي يگانه است؛ پس فقط تسليم (فرمان) او شويد، و فروتنان را مژده ده.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 297

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين در مورد مراسم قرباني در حج مطالبي بيان شد و در اين آيه يادآور مي شود كه مراسم قرباني مخصوص مسلمانان نيست، بلكه خدا در هر ملت و ديني اين مراسم را قرار داده است؛ همان طور كه هنوز شاهد مراسم قرباني در ملت يهود و ديگران هستيم (هر چند اين مراسم در برخي اديان و مذاهب با خرافات آميخته شده است، ولي اصل آن يك مراسم عبادي الهي است).

2. قرباني كردن فقط كشتن يك حيوان نيست، بلكه سمبل آمادگي انسان براي فداكاري در راه خداست و اين مراسم عبادي همراه با غذا رساندن به بينوايان است، پس قرباني يك كار منطقي، عبادي و سمبليك است.

3. «مَنسَك» در اصل به معناي عبادت است و مناسك حج به معناي اعمال حج يا مكان هايي است كه اين اعمال در آن جا انجام مي شود ولي با توجه به ذيل آيه در اين جا مقصود قرباني و قربانگاه است. «1»

4. در اين آيه به توحيد و لزوم تسليم در برابر خدا و فروتني «2» اشاره شده است. اين سه تعبير با هم ديگر ارتباط دارد؛ چرا كه فقط يك خدا هست، از اين رو نبايد در برابر ديگران سر تسليم فرود آوريم و لازمه ي تسليم در برابر خدا، فروتني و تواضع است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مراسم قرباني مخصوص مسلمانان نيست، بلكه برنامه اي الهي و عمومي است.

2. تنها در برابر خداي واحد تسليم شويد، كه فروتنان در برابر او مژدگاني دارند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 298

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي حج به صفات فروتنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

35. الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصبِرِينَ عَلَي مَآ أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَوةِ وَمِمَّا رَزَقْنهُمْ يُنفِقُونَ

(همان) كساني كه هر گاه خدا ياد شود، دل هايشان (از عظمت خدا و كيفر او) بهراسد؛ و كساني كه در برابر آنچه (از مصيبت ها) به آنان مي رسد، شكيبايند؛ و كساني كه برپا دارنده نمازند؛ و از آنچه به آنان روزي داده ايم (در راه خدا) مصرف مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه چهار صفت و ويژگي متواضعان و فروتنان بيان شده است، كه دو مورد از آنها جنبه ي معنوي و روحي دارد و دو مورد جنبه ي جسماني.

اين صفات عبارت اند از: خدا ترس بودن در هنگام ياد خدا، شكيبا بودن در مشكلات، بر پايي نماز و انفاق.

2. فروتنان در هنگام ياد خدا مي ترسند، البته ترس آنها از جهت خشم خدا يا شك در رحمت او نيست، بلكه به خاطر مسئوليت هايي است كه به دوش دارند و مي ترسند كه در انجام آن كوتاهي كرده باشند و يا به خاطر درك عظمت و مقام خداست. «1»

3. فروتنان از طرفي با خدا ارتباط دارند و در نماز با او راز و نياز مي گويند و از او نيرو مي گيرند. و از طرف ديگر با خلق خدا در ارتباطاند و به آنان كمك مي كنند؛ يعني فروتني و تسليم و تواضع آنان در كردارشان ظاهر مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 299

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد در هنگام ياد خدا، بترسيد و در برابر مشكلات شكيبا گرديد و اهل نماز و انفاق شويد، فروتن گرديد.

2. نشانه ي فروتنان، برپايي نماز، انفاق، شكيبايي و خداترسي است.

3. شما چيزي از خود نداريد، بلكه از آنچه خدا به شما داده، انفاق مي كنيد (پس بُخل نورزيد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي حج به قرباني به عنوان يكي از نشانه هاي خدا در حج اشاره مي كند و دستوراتي درباره ي آن مي دهد و مي فرمايد:

36. وَالْبُدْنَ جَعَلْنهَا لَكُم مِّن شَعئِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُواْ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَآفَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُواْ مِنْهَا وَأَطْعِمُواْ الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْنهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

و براي شما آن شترهاي فربه (قرباني) را از نشانه هاي خدا قرار داديم؛ در آنها براي شما خير (و بركت) است. پس در حالي كه (براي قرباني) در صف ايستاده اند، نام خدا را بر آنها ببريد؛ و هنگامي كه پهلوهايشان (بر زمين) افتاد (و جان دادند)، پس از (گوشت) آنها بخوريد، و به (نيازمندان) قانع و (فقيران) درخواست كننده بخورانيد. اين گونه آنها را براي شما رام ساختيم، تا شايد شما سپاس گزاري كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. شتر قرباني از طرفي متعلق به مردم است و گوشت آن را به مصرف بينوايان مي رسانند و از طرف ديگر از شعاير الهي و نشانه هاي خداست، چراكه قرباني حج انسان را به ياد خدا مي اندازد. پس قرباني براي حاجيان خير و

نيك است چون هم فراهم آمدن غذاست و هم عبادت.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 300

2. «بُدْن» به معناي شتر بزرگ و فربه است. از آن جا كه اين چنين حيواني براي مراسم قرباني و غذاي بينوايان مناسب تر است، بر آن تأكيد شده است و گرنه چاق بودن قرباني از شرايط الزامي قرباني حج نيست بلكه همين اندازه كه لاغر نباشد كافي است.

3. در اين آيه بيان شده كه حيوانات در هنگام قرباني در صف قرار مي گيرند؛ يعني دستان شتر قرباني را مي بندند تا هنگام نحر (و كشتن او) زياد تكان نخورد و فرار ننمايد.

البته اين آيه در مقام بيان صورت كامل قرباني كردن است و گرنه، در اصل، كشتن حيوان قرباني كيفيت خاصي ندارد، بلكه بايد ذبح شرعي شود و نام خدا در هنگام كشتن او برده شود. «1»

4. «قانِع» به معناي فقيري است كه اگر چيزي به او بدهند قناعت مي كند و «مُعتَر» به معناي فقيري است كه از انسان تقاضا مي كند و چه بسا اعتراض مي كند و راضي نمي شود. «2»

اين تعبيرات اشاره دارد كه به همه ي فقيران از گوشت قرباني بدهيد.

5. در اين آيه دستور داده شده كه حاجيان چيزي از گوشت قرباني را خود بخورند كه برخي از فقيهان و مفسران اين كار را واجب شمرده اند. «3»

6. در اين آيه به رام شدن شتران در برابر انسان به عنوان نعمتي ياد شده كه قابل سپاس گزاري است. آري؛ شتر با آن جثه ي عظيم در برابر كودكي رام و

تسليم است و به انسان اجازه مي دهد كه پاي او را ببندد و او را بكشد. اين تسليم و رام شدن شتر نعمتي الهي و شايسته ي سپاس گزاري است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 301

آموزه ها و پيام ها:

1. حاجيان براي قرباني، حيوانات فربه را انتخاب كنند تا برايشان سود بيش تر مادي و معنوي داشته باشد.

2. حيوان قرباني يكي از نشانه هاي خداست و رام شدن او، نعمتي الهي است كه شايسته ي سپاس گزاري است.

3. حاجيان از گوشت قرباني بخورند و به گروه هاي مختلف فقيران نيز بخورانند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي حج به هدف قرباني كردن حيوانات و نعمت رام بودن آنها و سپاس هدايت الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

37. لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلكِن يَنَالُهُ التَّقْوَي مِنكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَي مَا هَدَيكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ

گوشت هاي آن (قرباني) ها و خون هاي آنها به خدا نمي رسد. و ليكن پارسايي (و خود نگه داري) شما به او مي رسد؛ اين گونه آنها را براي شما رام ساخت، تا خدا را به پاس اين كه شما را راه نمايي كرده بزرگ شماريد؛ و نيكوكاران را مژده ده.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به اين پرسش اساسي پاسخ داده است كه: «قرباني كردن حيوانات براي چيست؟ آيا اين كار براي خدا سودي دارد و گوشت و خون آنها به خدا مي رسد؟.»

قرآن بدين

پرسش پاسخ داده و مي فرمايد: فلسفه و هدف قرباني، باتقوا شدن شماست، و گرنه خدا نيازي به گوشت و خون قرباني ندارد؛ چراكه او بي نياز و كامل است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 302

به عبارت ديگر، هدف قرباني كردن آن است كه شما با اين عمل عبادي، مدارج كمال را بپيماييد و به خدا نزديك تر شويد و درس ايثار و آمادگي براي فداكاري و شهادت و نيز درس ياري رساندن به فقيران را بياموزيد.

2. خون حيوانات قرباني به خدا نمي رسد. اعراب جاهلي هرگاه حيواني را قرباني مي كردند، خون آن را بر سر بت ها و يا در و ديوار كعبه مي پاشيدند و برخي از مسلمانان نيز بي ميل نبودند كه از اين برنامه ي خرافي پيروي كنند.

آيه ي فوق فرود آمد و آنان را از اين كار بازداشت. «1»

3. خدا حيوانات نيرومند را رام شما ساخت تا با عظمت خدا آشنا شويد و با تكبير سپاس او گوييد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيمودن مدارج تقوا، هدف و فلسفه ي قرباني كردن است (پس در اين راه كوشش كنيد).

2. از نعمت هاي خدا (هم چون رام بودن حيوانات) به عظمت پروردگار پي ببريد و تكبير او گوييد.

3. نيكوكاران در نزد خدا مژدگاني دارند.

***

امداد الهي و جهاد

قرآن كريم در آيه ي سي و

هشتم سوره ي حج به حمايت الهي از مؤمنان و طرد خيانتكاران ناسپاس اشاره مي كند و مي فرمايد:

38. إِنَّ اللَّهَ يُدفِعُ عَنِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِنَّ اللَّهَ لَايُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ

در حقيقت خدا از كساني كه ايمان آورده اند دفاع مي كند؛ كه خدا هيچ خيانت پيشه بسيار ناسپاس را دوست ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 303

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين مطالبي در مورد اعمال حج بيان شد كه بسياري از خرافات مشركان را نفي كرد. اين آيات ممكن بود خشم مخالفان را برانگيزد و موجب درگيري آنان با مؤمنان شود، از اين رو خدا با بيان يك قانون عمومي و كلي، همه ي مؤمنان را در طول تاريخ بيمه كرد و بيان نمود كه خدا از مؤمنان دفاع مي كند.

2. مقصود از دفاع خدا از مؤمنان، همان حمايت الهي در صحنه هاي زندگي دنيا و آخرت است. خدا در دنيا از دوستان خود در برابر دشمنان دفاع مي كند و در نهايت آنان را پيروز و وارث زمين مي گرداند و در آخرت نيز آنان را داخل بهشت برين مي سازد.

3. خدا خيانتكاران ناسپاس را دوست ندارد و آنان را طرد مي كند؛ همان كساني كه با شرك خود به پيمان فطري خود خيانت كردند و با ياد نكردن نام خدا در هنگام قرباني، ناسپاسي نمودند.

البته اين آيه مخصوص مؤمنان و مشركان صدر اسلام نيست، بلكه يك قانون كلي مربوط به همه ي عصرها و در مورد همه ي مؤمنان و مشركان است.

4. مقصود از محبت نداشتن خدا به افراد خيانتكار و

ناسپاس آن است كه خدا به آنان لطف و محبت نمي كند و آنها توفيق هدايت و نزديكي به خدا را پيدا نمي كنند و از مواهب و الطاف الهي محروم مي مانند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمن باشيد تا مورد حمايت الهي قرار گيريد.

2. اگر خيانتكار و ناسپاس باشيد، از الطاف و محبت الهي محروم مي شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 304

قرآن كريم در آيه ي سي و نهم سوره ي حج با اشاره به فلسفه ي جهاد، به مظلومان اجازه ي جهاد مي دهد و مي فرمايد:

39. أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُواْ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَي نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ

به كساني كه جنگ بر آنان تحميل شده، رخصت (جهاد) داده شد، به خاطر اين كه آنان مورد ستم واقع شده اند؛ و قطعاً خدا بر ياري آنان تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. هنگامي كه مسلمانان در مكه بودند مشركان به آنان آزار مي رساندند و آنان به پيامبر صلي الله عليه و آله شكايت مي كردند و اجازه ي جهاد مي خواستند، اما پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمود: شكيبا باشيد. هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. اين جريان ادامه داشت تا اين كه مسلمانان به مدينه هجرت كردند و خدا با نزول آيه ي فوق به آنان رخصت جهاد داد. «1»

2. برخي از مفسران برآن اند كه اين آيه نخستين آيه اي است كه در مورد جهاد فرود آمده است و لحن آيه و

تعبير اذن نيز با اين مطلب سازگار است. «2»

3. خدا به مؤمنان مظلوم اجازه ي جهاد داد تا آنان توان خويش را به كار گيرند و با دشمن مبارزه كنند و در اين صورت است كه از طرف خدا ياري مي شوند؛ چراكه خدا براي ياري آنان تواناست.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از فلسفه هاي جهاد، دفع ظلم است.

2. اگر دشمنان جنگ را بر شما تحميل كردند، شما نيز با آنان بجنگيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 305

قرآن كريم در آيه ي چهلم سوره ي حج به فسلفه ي ديگر جهاد، يعني حفظ عبادتگاه ها و قانون ياري ياوران خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

40. الَّذِينَ أُخْرِجُواْ مِن دِيرِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْ لَادَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَومِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوتٌ وَمَسجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ

(همان) كساني كه به ناحق از خانه هايشان رانده شدند، (و جرمي نداشتند) جز اين كه مي گفتند: «پروردگار ما، خداست!» و اگر خدا برخي از مردم را بوسيله برخي [ديگر] دفع نمي كرد، دِيْرها و كليساها و كنيسه ها و مساجدي كه نام خدا در آن بسيار برده مي شود، حتماً ويران مي شد؛ و قطعاً خدا هر كس را كه (دين) او را ياري كند، ياري مي رساند؛ كه مسلماً خدا نيرومندي شكست ناپذير است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه نيز به

مسلمانان مظلومي اشاره مي كند كه در مكه مورد آزار مشركان قرار مي گرفتند، سپس از خانه ي خود به ناحق اخراج شدند و تنها جرم آنها اين بود كه «اللَّه» را پروردگار خويش مي دانستند.

2. تعبيرات اين آيه به صورت لطيفي ناآگاهي و اعمال مشركان را سرزنش مي كند؛ يعني مي گويد: مؤمنان جرم و گناهي نداشتند كه بر اساس آن از مكه اخراج شوند و تنها جرمي كه شما براي آنان در نظر گرفته بوديد، اين بود كه به توحيد اقرار مي كردند، در حالي كه اين افتخار آنان بود و جرمي به شمار نمي آمد.

3. اگر مؤمنان غيور در برابر فعاليت هاي ويرانگر طاغوت ها و ستمگران ساكت باشند و تماشا كنند، تمام مراكز عبادت از بين خواهد رفت؛ چون معبدها و مساجد سنگرهاي بيداري و قيام عليه خودكامگان است و مستكبران نمي توانند آنها را تحمل كنند و اگر روزي قدرت يابند همه را با

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 306

خاك يكسان مي كنند. اين يكي از فلسفه هاي جهاد و اجازه ي خدا به مؤمنان براي دفاع از حريم الهي است.

4. «صَوامِع» جمع صُومعه و آن مكان عبادت راهبان مسيحي است كه در خارج شهرها ساخته مي شود و به آن «دِيْر» نيز مي گويند و واژه ي «بِيَع» به معناي معبد مسيحيان است كه به آن كليسا مي گويند و واژه ي «صَلوات» در اين جا به معني معبد يهوديان است. «1»

5. در مسجدها نام خدا زياد برده مي شود؛ چون در مسجدهاي مسلمانان در هر شبانه روز، پنج بار نماز خوانده مي شود، در حالي

كه در معبدهاي اديان ديگر گاهي هفته اي يك بار يا در روزهاي مخصوصي از سال عبادت مي شود.

6. در اين آيه اين قانون كلي در مورد ياري ياوران الهي بيان شده است كه كساني كه در خط توحيد قرار مي گيرند و تلاش و مبارزه مي كنند، و راه خدا را ياري مي نمايند، خدا نيز آنان را تنها نمي گذارد و به آنها ياري و امداد مي رساند و بر دشمنانشان پيروز مي گرداند.

آموزه ها و پيام ها:

1. فلسفه ي جهاد، مبارزه با ناحق و دفاع از توحيدگرايان است.

2. يكي از فلسفه هاي جنگ ها، حفظ موجوديت مراكز عبادي و اصل پرستش خداست.

3. اگر امداد الهي را مي طلبيد، (راه) خدا را ياري رسانيد.

4. مساجدِ آباد خوب است كه نام خدا در آنها زياد برده مي شود.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 307

قرآن كريم در آيه ي چهل و يكم سوره ي حج به ويژگي هاي ياوران خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

41. الَّذِينَ إِن مَّكَّنهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَءَاتَوُاْ الزَّكَوةَ وَأَمَرُواْ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْاْ عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عقِبَةُ الْأُمُورِ

(همان) كساني كه اگر در زمين به آنان امكانات دهيم، نماز را برپا مي دارند، و [ماليات زكات را مي پردازند، و به [كار] پسنديده فرمان مي دهند، و از [كار] ناپسند منع مي كنند، و فرجام همه ي كارها تنها براي خداست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل خدا به ياوران خود وعده ي نصرت و ياري داد

و اينك در اين آيه يادآور شده كه ياوران الهي كساني نيستند كه بعد از پيروزي سركشي كنند و به استكبار و ستمكاري روي آورند، بلكه آنان پيروزي و ياري الهي را مقدمه اي براي ساختن خويش و جامعه قرار مي دهند.

2. در اين آيه چهار ويژگي براي ياوران خدا بيان شده است:

الف) پس از پيروزي ارتباط خود را با خدا از طريق نماز حفظ مي كنند.

ب) پس از تسلّط بر امكانات زمين، ارتباطشان را با مردم حفظ مي كنند و از طريق پرداخت زكات به آنان كمك مادي مي كنند.

ج) پس از پيروزي، به سالم سازي جامعه مي پردازند و جامعه اي بر اساس كارهاي پسنديده بنا مي كنند.

3. خدا امكانات مختلف زمين، هم چون ابزار و وسايل كار و يا علم و نيروي فكري و جسمي در اختيار ياوران خود قرار مي دهد و آنها نيز از اين توان در راه نيك بهره مي برند.

4. در برخي احاديث، آيه ي فوق به امام مهدي (عج) و ياران او يا آل محمد صلي الله عليه و آله تفسير شده است كه بر مشرق و مغرب زمين مسلّط مي شوند و

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 308

دين خدا را آشكار و بدعت و باطل را نابود مي كنند، به طوري كه اثري از ظلم ديده نمي شود و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند. «1»

البته اين گونه احاديث مصداق كامل آيه را بيان مي كند، و اين مطلب مانع عموميت مفهوم آيه نيست و آيه شامل همه ي كساني مي شود كه خدا را ياري مي رسانند و اين صفات

را دارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. نشانه هاي ياوران خدا، نماز، زكات، امر به معروف و نهي از منكر است.

2. اگر مي خواهيد خدا را ياري رسانيد به خودسازي و جامعه سازي بپردازيد.

3. در ساختن جامعه ي الهي، به سالم سازي و نوسازي ارزش ها توجه كنيد.

4. در ساختن جامعه ي الهي، به تقويت معنويت و تنظيم روابط مالياتي (زكات) توجه كنيد.

***

قرآن كريم در آيات چهل و دوم تا چهل و پنجم سوره ي حج با يادآوري لجاجت و سرنوشت عذاب آلود اقوام پيشين به پيامبر صلي الله عليه و آله تسلّي و به مخالفان هشدار مي دهد و مي فرمايد:

42- 45. وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ* وَقَوْمُ إِبْرهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ* وَأَصْحبُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَي فَأَمْلَيْتُ لِلْكفِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ* فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَي عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ

و اگر تو را تكذيب كنند، پس بيقين پيش از آنان، قوم نوح و عاد و ثَمُود (پيامبرانشان را) تكذيب كردند؛* و (هم چنين) قوم ابراهيم و قوم لوط؛* و اهل

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 309

مَدين (: قوم شعيب، پيامبرانشان را تكذيب كردند)؛ و موسي (نيز بوسيله فرعونيان) تكذيب شد؛ و [لي به كافران مهلت دادم، سپس آنان را گرفتار (مجازات) ساختم. پس انكار [من چگونه بود؟!* و چه بسيار [مردم آبادي كه آنها را هلاك

كرديم در حالي كه آن (مردم) ستمكار بودند، و [ديوارهاي آن به روي سقف هايش فرو ريخته بود! و (چه بسيار) چاه متروك و قصر استوار [و مرتفع كه بي صاحب مانده است.]

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان در مكه به پيامبر و مؤمنان آزار مي رساندند و آنها را از آن جا اخراج كردند و در مدينه هم دست از اذيت آنان بر نمي داشتند. اين آيات از طرفي به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تسلّي خاطر مي دهد كه ناراحت مباش، روش اقوام سركش پيشين نيز چنين بوده است و پيامبران قبلي هم مورد آزار قرار گرفتند و صبر كردند.

و از طرف ديگر به مخالفان و مشركان هشدار مي دهد كه از سرنوشت عذاب آلود اقوام سركش پيشين درس عبرت بگيريد و دست از آزار مسلمانان برداريد.

2. در اين آيات به قانون «املاء»، يعني مهلت دادن خدا به مخالفان اشاره شده است. آري؛ خدا به مخالفان راه خود مهلت مي دهد و آنان را غرق در نعمت مي سازد تا از طرفي حجّت بر آنان تمام شود و از طرف ديگر با زياده روي در گناه خود را گرفتارتر كنند، سپس عذاب خود را بر آنان فرود مي آورد.

3. در اين آيه به چاه هاي معطل و قصرهاي مرتفع، محكم و گچ كاري شده اشاره شده كه پس از نابودي مخالفان بي صاحب باقي ماندند.

در احاديث اهل بيت عليهم السلام حكايت شده كه مقصود از چاه هاي معطل، دانشمندان يا امامان ساكت هستند كه در جامعه تنها ماندند و كسي از علوم

تفسير

قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 310

آنان استفاده نكرد و مقصود از قصرهاي با شكوه، امامان ناطق هستند. «1»

البته اين گونه احاديث بطن آيه را بيان مي كند. يعني در ميان اين ملت ها منابع دروني و پناهگاه هاي آشكار بروني جامعه معطل ماند و كسي از آنها استفاده نكرد. اين منابع گاهي چاه و گاه علم دانشمندان و امامان است و اين پناهگاه ها گاهي قصرهاي محكم و گاهي امامان گويا و ناطق هستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام از سرنوشت عذاب آلود اقوام سركش پيشين درس عبرت بگيرند و با پيامبر اسلام و تعاليم او مخالفت نورزند.

2. رهبران جامعه ي اسلامي از مخالفت دشمنان ناراحت نباشند، كه اين روش اقوام سركش پيشين بوده، كه به عذاب الهي گرفتار شدند.

***

قرآن كريم در آيه ي چهل و ششم سوره ي حج به رابطه ي گردشگري و بيداري دل ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

46. أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَآ أَوْ ءَاذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَاتَعْمَي الْأَبْصرُ وَلكِن تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ

و آيا در زمين گردش نكرده اند، تا دل ها (و عقل ها) يي داشته باشند كه با آنها خردورزي كنند؛ يا گوش هايي كه با آنها (حقايق را) بشنوند؟! [چرا] كه چشم هاي (ظاهر) نابينا نيستند، و ليكن دل هايي كه در سينه هاست نابيناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در آيات متعددي بر جهان گردي و فوايد آن تأكيد مي كند و مردم را به گردشگري و عبرت آموزي از آثار باستاني و سرنوشت اقوام پيشين فرا مي خواند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 311

آري؛ ويرانه هاي كاخ هاي ستمگران، مستكبران و فرعون هاي تاريخ، هر كدام كتاب گويا و زنده اي هستند كه هزار زبان دارند و با هر زباني نكته اي آموزنده بيان مي كنند و تاريخ را براي انسان به تصوير مي كشند و عبرت هاي آن را به او نشان مي دهند. آري:

بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي

صوفي نشود صافي تا در نكشد جامي (سعدي)

آري؛ جهان گردي به انسان يادآوري مي كند كه تاريخ تكرار شده و خواهد شد و دل انسان را بيدار و چشم او را بينا و گوش او را شنواي حقايق مي كند.

سفر مربي مرد است و آستانه ي جاه

سفر خزانه ي مال است و استاد هنر (انوري)

2. در اين آيه بيان شده كه برخي از مردم چشم ظاهري دارند ولي در حقيقت نابينا هستند؛ چراكه دل و عقل آنان كور است و حقايق را درك نمي كند.

آري؛ معيار بينايي و نابينايي حقيقي، داشتن چشم و نداشتن آن نيست.

چه بسا افراد روشن دلي كه از چشم ظاهري محروم اند، اما دل بينا و بيدار و عقل متفكّري دارند؛ پس معيار بينايي حقيقي همان تعقّل و بيداردلي است.

آينه ي دل چون شود صافي و پاك

نقش ها بيني برون از آب و خاك

هم ببيني نقش و هم نقّاش را

فرش دولت را وهم فرّاش را (مولوي)

3. در احاديث از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

بدترين نابينايي، نابينايي دل است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 312

و نيز روايت شده كه فرمودند:

هرگاه خدا بخواهد به بنده اي نيكي كند، چشم دل او را مي گشايد تا چيزهايي را كه از او پنهان بوده، مشاهده كند. «1»

4. وقتي واژه ي «قلب» و «سينه» به كار مي رود، همان قلب صنوبري كه وسيله ي پمپاژ خون و در قفسه ي سينه ي انسان است به ذهن مي آيد، در حالي كه مقصود از قلب در اين گونه آيات همان عقل و مقصود از سينه همان ذات و روح انسان است.

البته شكي نيست كه بين احساسات، عواطف و ادراكات روحي انسان با قلب جسماني او رابطه اي وجود دارد، به طوري كه هرگاه انسان دست خوش افكار و احساسات شود، تأثيرات آن در ضربان قلب او ظاهر مي شود.

5. براي درك حقايق دو راه دروني و بروني وجود دارد؛ يعني يا بايد انسان از دورن جانش مسائل را تحليل و درك كند و يا از راه شنيدن و ارتباط با ديگران؛ البته انسان مي تواند از هر دو راه بهره بگيرد.

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان گردي كنيد تا

دل هاي شما بيدار و متفكّر و گوش هاي شما شنواي حقايق گردد.

2. برخي افراد چشم ظاهري دارند اما چشم دل آنان نابيناست (و حقايق را نمي بينند).

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 313

قرآن كريم در آيات چهل و هفتم و چهل و هشتم سوره ي حج با تأكيد بر حتمي بودن وعده ي الهي، به مخالفان در مورد عجله در عذاب خواهي هشدار مي دهد و مي فرمايد:

47 و 48. وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ يَوْمًا عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ* وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهِا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ

و از تو مي خواهند كه در عذاب شتاب ورزي؛ و خدا از وعده اش تخلّف نمي ورزد. و در حقيقت نزد پروردگارت، يك روز، همانند هزار سال است از آنچه مي شماريد.* و چه بسيار (مردم) آبادي كه به آنها مهلت دادم، در حالي كه آن (مردم) ستمكار بودند؛ سپس آنها را گرفتار (مجازات) ساختم! و فرجام (همه) فقط به سوي من است.

نكته ها و اشاره ها:

1. عجله براي خدا معنا ندارد؛ چرا كه زمان هاي طولاني براي او بسيار اندك است و هزار سال شما در نظر او روزي كوتاه به شمار مي آيد؛ يعني يك روز و هزار سال براي او مطرح نيست. او هرگاه بخواهد مي تواند و عده هاي خود را به انجام رساند. «1»

2. مخالفان كوردل، به پيامبر اسلام صلي الله عليه

و آله اعتراض مي كردند كه اگر راست مي گويي، چرا عذاب الهي فرود نمي آيد و دامان ما را نمي گيرد.

و در اين آيه به آنان پاسخ مي دهد كه عجله در كارهاي خدا بي معناست، ولي اين روش خداست كه به ستمكاران فرصت مي دهد تا شايد بيدار شوند و در كارهاي خود تجديد نظر نمايند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 314

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام عجله نكنند، كه پس از اين مهلت، عذاب الهي فرا خواهد رسيد.

2. وعده هاي الهي تخلّف ناپذير است.

3. از سرنوشت عذاب آلود ستمكاران پيشين عبرت بگيريد.

***

قرآن كريم در آيات چهل و نهم تا پنجاه و يكم سوره ي حج به هشدارگري پيامبر صلي الله عليه و آله و واكنش هاي متفاوت مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

49- 51. قُلْ يأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَآ أَنَاْ لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ* فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصلِحتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ* وَالَّذِينَ سَعَوْاْ فِي ءَايتِنَا مُعجِزِينَ أُولئِكَ أَصْحبُ الْجَحِيمِ

بگو: «اي مردم! من براي شما فقط هشدارگري روشنگرم.* پس كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، آمرزش و روزيِ ارجمندي براي آنان است.* و كساني كه در (ردّ) آيات ما تلاش كردند، در حالي كه (به خيال خود) عاجز كننده (ما) هستند، آنان اهل دوزخند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هم مژده دهنده و هم هشدارگر است، ولي در اين جا

به خاطر مخاطبان آيه كه كافران لجوج هستند، بر هشدارگري پيامبر تأكيد شده است. «1»

2. در اين آيه بيان شده كه مردم در برابر هشدارهاي پيامبر صلي الله عليه و آله دو واكنش متفاوت نشان مي دهند، گروهي تسليم فرمان الهي مي شوند و ايمان مي آورند و كارهاي شايسته انجام مي دهند، كه اين افراد با آمرزش الهي شست و شو و پاك مي شوند، سپس مشمول الطاف و نعمت هاي ارزشمند او مي گردند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 315

و گروهي ديگر در برابر هشدارهاي پيامبر صلي الله عليه و آله لجاجت مي كنند و حتي تلاش مي كنند كه با آيات الهي مبارزه كنند و بر آنها غالب شوند، كه سرنوشت اين افراد دوزخ خواهد بود.

3. تعبير «رزق كريم» به معناي روزي پرارزش، مستمر و بدون نقص است. اين تعبير مفهوم وسيعي دارد كه تمام نعمت هاي گران بهاي معنوي و مادي را شامل مي شود.

4. «جَحيم» در اصل به معناي شدّت برافروختگي آتش است؛ بنابر اين جهنّم مكاني است كه آتشي شعله ور و برافروخته دارد.

5. «مُعاجِزين» از ماده ي «عجز» است و به معناي كسي است كه مي خواهد بر نيروي الهي پيروز شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مردم در برابر هشدارگري پيامبران به دو خط موافق و مخالف تقسيم مي شوند (شما ببينيد از كدام گروه هستيد و چه خطي را دنبال مي كنيد).

2. پيامبر اسلام، هشدار گري روشنگر است (پس از هشدارهاي او بترسيد و به روشنگري هاي او توجه كنيد).

3. فرجام موافقان راه پيامبر اسلام، آمرزش و رزق ارجمند است و فرجام

مخالفان او آتشي برافروخته است (تا شما كدام يك را انتخاب كنيد).

4. رهبران الهي و مبلغان ديني براي تربيت مردم از هشدارگري و روشنگري استفاده كنند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 316

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و دوم سوره ي حج به شيطنت شياطين در كار پيام آوران الهي و حمايت خدا از پيام آوران اشاره مي كند و مي فرمايد:

52. وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّي أَلْقَي الشَّيْطنُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطنُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ ءَايتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و پيش از تو هيچ فرستاده و پيامبري نفرستاديم، جز اين كه هرگاه آرزو مي كرد (و طرحي مي ريخت)، شيطان در آرزو (و طرح ها) يش (شبهه) مي افكند؛ و [لي خدا آنچه را شيطان مي افكند، از ميان مي برد؛ سپس خدا آياتش را استحكام مي بخشيد- و خدا داناي فرزانه است-

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه در حقيقت تسلّي خاطري به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي دهد كه اگر مشركان شيطان صفت با تو مخالفت مي ورزند و در تخريب آيات الهي مي كوشند، اين چيز تازه اي نيست. شيطان ها در برابر همه ي پيام آوران الهي ايستادند، ولي خدا از پيام آوران و آيات خود حمايت و نقشه هاي آنان را خنثي و آيات خود را تثبيت مي كند.

2. مفسران قرآن در مورد آيه ي فوق سه تفسير ارائه كرده اند:

الف) اين آيه اشاره

به طرح هاي پيام آوران الهي براي پيش برد اهداف ديني است كه شيطان و شيطان صفتان با آنها مخالفت مي كردند و القائاتي در جهت تخريب اين طرح ها انجام مي دادند و خدا نقشه هاي آنها را خنثي و آيات خود را تثبيت كرده است.

ب) مقصود آن است كه در هنگام تلاوت و قرائت آيات الهي توسط پيامبران، شياطين در لابه لاي سخنان پيام آوران، القائاتي مي كردند و مطالبي براي انحراف افكار عمومي مي گفتند تا آثار هدايت بخش اين آيات را خنثي سازند، ولي خدا اين القائات شيطاني را نابود مي كرد و آيات خود را استحكام مي بخشيد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 317

ج) اين آيه اشاره به برخي خطورات و وسوسه هاي شيطاني باشد كه در لابه لاي افكار نوراني پيامبران افكنده مي شد، اما به خاطر مقام عصمت آنان و با امداد الهي، اين القائات به زودي از صفحه ي ذهن آنان محو مي شد. «1»

البته اصل واژه ي «تَمنّي به معناي تقدير و اندازه زدن است. اين معنا با تفسير اول، يعني طرح و نقشه، سازگارتر است و تفسير سوم هم با آيات بعد سازگار نيست كه اين مطلب را مايه ي آزمايش كافران و آگاهي مؤمنان معرفي مي كند. «2»

3. «رسول» به معناي پيامبراني است كه مأمور تبليغ و دعوت به آيين خود بوده اند، اما «نبي» به معناي افراد بلندمرتبه اي است كه با وحي الهي در ارتباط بوده اند هر چند مأمور به تبليغ گسترده نبوده اند. آنان هم چون پزشكاني بودند كه مردم براي معالجه ي خويش به سراغ آنان مي رفتند، اما رسولان پزشكان سياري بودند كه

اعلام عمومي مي كردند و به دنبال بيماران مي گشتند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 318

آموزه ها و پيام ها:

1. شيطان (دست از سر شما برنمي دارد او) حتي به سراغ طرح هاي پيامبران و رسولان الهي نيز مي رود.

2. خدا از پيام آوران و آيات خود حمايت و القائات شيطاني را نابود مي سازد (و عصمت آنان را تضمين مي كند).

3. پيامبران الهي اطمينان داشته باشند كه خدا عصمت آنان را تضمين كرده است.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و سوم و پنجاه و چهارم سوره ي حج به آثار القائات شيطاني در دانشمندان و بيماردلان اشاره مي كند و مي فرمايد:

53 و 54. لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطنُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظلِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ* وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُواْ بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِلَي صِرطٍ مُّسْتَقِيمٍ

تا آنچه را شيطان القا مي كند، آزمايشي قرار دهد براي كساني كه در دل هايشان [نوعي بيماري است، و آنها كه سخت دلند- و قطعاً ستمكاران در جدايي (و ستيزيِ) دور و درازند-* و تا كساني كه به آنان علم داده شده، بدانند كه اين (قرآن) حق است در حالي كه از جانب پروردگار توست، و بدان ايمان آورند، و دل هايشان در برابر آن فروتن گردد؛ و خدا كساني را كه ايمان آوردند، مسلماً به سوي راهي

راست راه نمايي مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به تأثيرات يك ماجرا بر دو گروه اجتماعي اشاره شده است. ماجراي القائات شيطاني در طرح هاي پيامبران الهي، دانشمندان را به

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 319

فروتني در برابر آيين حق و ايمان به آن مي رساند؛ چراكه از حمايت هاي الهي نسبت به پيامبران، متوجه مي شوند كه اين پيامبر و برنامه ي او و آيات قرآن حق است.

ولي همين ماجرا منافقان سنگ دل را به مخالفت شديد و دوري از حق مي رساند؛ چرا كه آنان بيماردل هستند و خود را از نور هدايت محروم مي كنند و بر خويشتن و جامعه ي خود ستم مي كنند.

2. زمينه هاي روحي، رواني و فكري سبب مي شود كه مردم در برابر برنامه و آزمون الهي، دو نوع واكنش نشان دهند.

آري:

باران كه در لطافت طبعش ملال نيست

در باغ لاله رويد و در شوره زار خس آموزه ها و پيام ها:

1. اگر بيماردلان سنگ دل آزموده شوند، باز هم مخالفت مي كنند و از حق دور مي شوند.

2. قرآن را به دانشمندان ارائه كنيد كه آن را مي پسندند و در برابر آن فروتن مي شوند و ايمان مي آورند.

3. پاداش ايمان آوردن، هدايت بيش تر به راه مستقيم است.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجاه و پنجم

سوره ي حج به ترديد لجاجت آميز و مستمر كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

55. وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ حَتَّي تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ

و كساني كه كفر ورزيدند، پيوسته از آن (قرآن) در شك هستند، تا ساعت (رستاخيز) ناگهان براي شان فرا رسد، يا عذاب روزي نازا (و غير قابل تكرار) به سراغشان آيد!

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 320

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران در مخالفت خود با اسلام يقين ندارند «1» و در مورد برنامه ي اسلام و قرآن در ترديد هستند، اما تعصب ها به آنان اجازه نمي دهد كه به جست وجوي حقيقت بپردازند و جاهلانه با اسلام مخالفت مي كنند.

2. «ساعة» به معناي مقداري از زمان است و در اين جا مقصود زمان مرگ يا زمان رستاخيز است؛ البته معناي دوم با تعبير فرا رسيدن ناگهاني آن تناسب بيش تري دارد.

3. روز قيامت را از آن جهت عقيم و نازا گويند «2» كه روز ديگري پشت سر آن نيست كه مردم بتوانند به جبران گذشته ي بپردازند و سرنوشت خود را تغيير دهند. «3»

4. مقصود از كافراني كه همواره نسبت به اسلام و قرآن در ترديد هستند، همه ي كافران نيستند؛ چراكه در طول تاريخ بسياري از كافران بيدار شدند و به مسلمانان پيوستند.

پس منظور از كافران در اين آيه سران آنها و افراد لجوج و متعصب هستند كه به مخالفت خود با اسلام ادامه دادند.

آموزه ها و پيام ها:

1. برخي از كافران تا روز قيامت با قرآن و آيين شما مخالفت مي كنند

(پس آماده ي مقابله با آنان باشيد).

2. آمدن رستاخيز، ناگهاني و جبران ناپذير است (پس در انديشه ي آن باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 321

قرآن كريم در آيات پنجاه و ششم و پنجاه و هفتم سوره ي حج به داوري خدا در رستاخيز و فرجام مؤمنان و كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

56 و 57. الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصلِحتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ* وَالَّذينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِئَايتِنَا فَأُوْلئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ

در آن روز، فرمانروايي از آنِ خداست؛ ميان آنان داوري مي كند، پس كساني كه ايمان آورده و [كارهاي شايسته انجام داده اند، در بوستان هاي پر نعمت (بهشتي) هستند.* و كساني كه كفر ورزيدند و نشانه هاي ما را دروغ انگاشتند، پس آنان عذابي خوار كننده براي شان (آماده) است!

نكته ها و اشاره ها:

1. حاكميت و فرمان روايي دو نوع است: حاكميت اعتباري و قراردادي كه در اين جهان بين انسان ها وجود دارد و حاكميت حقيقي كه همان حكومت الهي است؛ يعني حقيقتاً همه چيزِ بندگان از آنِ خداست و وابسته به اراده ي اوست.

در اين جهان حاكميت اعتباري مردم و حاكميت الهي هر دو وجود دارد، اما در جهان آخرت فقط حاكميت حقيقي الهي وجود دارد. «1»

2. يكي از مقامات الهي، مقام داوري است كه در رستاخيز ظهور پيدا مي كند و مؤمنان را از كافران جدا مي سازد و هر كدام را

به كيفر و پاداش خود مي رساند.

3. در اين آيات اشاره شده كه عذاب كافران در رستاخيز عذابي خوار كننده است؛ يعني كافراني كه در دنيا با استكبار و سركشي زندگي مي كردند و به مردم ستم مي نمودند، در رستاخيز با عذابي الهي پست و حقير مي شوند و اين عذاب متناسب با نوع گناه آنان است.

4. در مورد مؤمنان به دو معيار ايمان و كار شايسته و در مورد كافران نيز به دو معيار كفر و تكذيب آيات الهي اشاره شده است كه يكي از اعتقادات دروني و ديگري از آثار بيروني آن است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 322

آموزه ها و پيام ها:

1. روز داوري خدا در پيش است (پس ببينيد كه شما در كدام صف قرار مي گيريد؛ مؤمنان يا كافران).

2. فرجام مؤمنان شايسته كار بهشت است و فرجام كافران، عذابي خوار كننده است (پس بنگريد كه شما به كدام طرف مي رويد).

3. اگر بهشت الهي را مي طلبيد، مؤمني شايسته كردار باشيد و كفر نورزيد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و هشتم و پنجاه و نهم سوره ي حج به فرجام نيكوي مهاجران راه خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

58 و 59. وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُواْ أَوْ مَاتُواْ لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرزِقِينَ* لَيُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلًا يَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ

و كساني كه در راه خدا هجرت كردند،

سپس كشته شدند يا مردند، قطعاً خدا به آنان رزق نيكويي روزي مي دهد؛ و مسلماً تنها خدا، بهترين روزي دهندگان است.* البته آنان را به جايگاهي وارد مي كند كه از آن خشنود خواهند بود؛ و قطعاً خدا دانايي بردبار است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه وقتي مهاجران مكه به مدينه مي آمدند، برخي از آنان به مرگ طبيعي از دنيا مي رفتند، در حالي كه برخي ديگر شربت شهادت مي نوشيدند؛ از اين رو برخي گمان كردند كه تمام فضيلت ها از آنِ مهاجراني است كه شهيد شدند. آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و بيان كرد كه هر دو گروه مشمول نعمت الهي هستند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 323

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «رزق نيكو» در اين آيه، هر رزق نيكو و يا رزق نيكويي است كه وقتي چشم انسان به آن مي افتد، چنان مجذوب آن مي شود كه نمي تواند ديده از آن برگيرد. «1»

2. برخي از مفسران از اين آيه و شأن نزول آن استفاده كرده اند كه مهم جان دادن در راه خداست؛ چه از طريق شهادت و چه مرگ طبيعي.

يعني هر كس در راه خدا بميرد، مشمول رزق نيكوي الهي مي شود. «2»

3. در اين آيات پاداشي متناسب با كار مهاجران بيان شده است، آنان كه از منزل خود تبعيد شدند، خدا منزلي به آنان مي دهد كه از آن خشنود باشند.

4. خدا دانا و بردبار و از كارهاي مردم آگاه است، اما در مجازات و پاداش آنان عجله نمي كند تا آزموده شوند و پرورش

يابند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مهاجران راه خدا، پاداش و منزلتي رفيع در نزد خدا دارند.

2. معيار استفاده از نعمت هاي بهشتي، مرگ طبيعي يا شهادت نيست، بلكه در راه خدا بودن و در اين راه جان دادن است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 324

در آيه ي شصتم سوره ي حج، خدا به مظلومان اجازه مقابله ي به مثل و وعده ي ياري مي دهد و مي فرمايد:

60. ذلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ

(حكم خدا) اين است، و هر كس همانند چيزي كه بدان مجازات شده، كيفر دهد، سپس بر او ستم شود، قطعاً خدا او را ياري خواهد كرد؛ مسلماً خدا بخشاينده [و] بسيار آمرزنده است.

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از مشركان مكه در ماه محرم الحرام با مسلمانان روبه رو شدند و در حالي كه دو روز به پايان ماه حرام باقي بود، تصميم گرفتند با آنان پيكار كنند؛ چرا كه مي دانستند مسلمانان در اين ماه جنگ را حرام مي دانند. مسلمانان از آنان خواستند كه در ماه محرم جنگ نكنند، ولي اين اصرار سودي نبخشيد و جنگ آغاز شد و مسلمانان از خود دفاع كردند و در نهايت پيروز شدند.

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و مقابله ي به مثل مظلومان با ستمكاران را تأييد كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقابله به مثل و دفاع

در برابر ستم، حقّ طبيعي انسان است و هر كس مجاز است كه در برابر ستم ديگران مقابله ي به مثل كند.

2. در هنگام مقابله با ستم، نبايد از حدّ تجاوز كرد، بلكه بايد به همان اندازه كه به مظلوم ستم شده، ظالم را كيفر داد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 325

3. اگر مظلوم در مقام دفاع از خويشتن برآمد و باز هم به او ستم شد، خدا او را ياري مي كند.

البته شرط ياري الهي آن است كه خود مظلوم تن به ستم ندهد و سكوت نكند، و گرنه از ياري الهي خبري نخواهد بود.

پس ياري خدا مخصوص مظلوماني است كه به دفاع از خويشتن برمي خيزند. «1»

4. در اين آيه عفو و آمرزش الهي را يادآور شده است تا به مظلومان اشاره كند كه اگر ستمكاران از كرده ي خود پشيمان شدند و سر تسليم فرود آوردند، با عفو و آمرزش با آنان برخورد كنيد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به مظلومان اجازه ي مقابله به مثل داده است.

2. خدا ياور مظلومان مبارز است.

3. در هنگام دفاع و مقابله با ستمكاران، عدالت و بخشش را فراموش نكنيد.

***

نشانه هاي خدا در صحنه هاي هستي

قرآن كريم در آيات شصت و يكم و شصت

و دوم سوره ي حج به دلايل قدرتمندي خدا در حمايت از مظلومان اشاره مي كند و مي فرمايد:

61 و 62. ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ الَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي الَّيْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ* ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ

اين (وعده ي ياري) به خاطر آن است كه خدا شب را در روز وارد مي كند، و روز را در شب وارد مي كند؛ و اين كه خدا شنواي بيناست.* (و نيز) اين به خاطر آن است كه تنها خدا حقّ است؛ و اين كه فقط آنچه را جز او مي خوانند (و پرستش مي كنند) باطل است؛ و اين كه تنها خدا بلند مرتبه [و] بزرگ است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 326

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي قبل به حمايت و ياري خدا به مظلومان اشاره شد، ولي وعده ي نصرت و ياري هنگامي دل گرم كننده و مؤثر است كه وعده دهنده شخصي توانا و قدرتمند باشد؛ از اين رو در اين آيات به دلايل قدرت الهي در پهنه ي هستي اشاره شده، تا نشان دهد كه او قادر است و به وعده هاي خود عمل مي كند.

2. مقصود از داخل كردن شب در روز و روز در شب آن است كه در طول سال به صورت منظم از مقدار يكي كاسته و به ديگري افزوده مي شود.

و يا منظور آن است كه طلوع و غروب خورشيد و پيدايش شب و روز ناگهاني نيست، بلكه طلوع و غروب خورشيد به

صورت تدريجي صورت مي گيرد و گويي روز آهسته آهسته داخل شب مي شود. تا تأثيرات زيانبار جسمي و روحي بر انسان نگذارد و زندگي اجتماعي او را با مشكل روبه رو نسازد.

3. خدا حق است و تمام معبودهاي غير او باطل اند؛ يعني خدا حقّي است كه هيچ گونه باطلي با او آميخته نيست و تنها حقّ مستقل جهان است و هر كس با او ارتباط و پيوند دارد حقانيّت خود را از او كسب مي كند و گرنه باطل است. «1»

4. در اين آيات به چهار صفت الهي، يعني شنوا، بينا، بلند مرتبه و كبير اشاره شده است. اين صفات اشاره به آن است كه خدا مظلوميت مؤمنان را مي بيند و تقاضاي آنان را مي شنود و او بر هر كسي و هر كاري تواناست و چنان بزرگ و با عظمت است كه مي تواند مظلومان را ياري كند و دشمنان آنان را درهم بشكند.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا توانمند و حق است (و مي تواند مظلومان را ياري رساند).

2. تنها حق (مستقل) خداست و هر چه با او ارتباطي ندارد باطل است.

3. اگر حق مي خواهيد، خداپرست شويد كه غير او باطل است.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 327

قرآن كريم در آيات شصت و سوم و شصت و چهارم سوره ي حج به نشانه هاي خدا در طبيعت و صفات برجسته ي او اشاره مي كند و مي فرمايد:

63

و 64. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ* لَّهُ مَا فِي السَّموتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ

آيا نظر نكرده اي كه خدا از آسمان، آبي فرو فرستاد، پس زمين سرسبز گرديد؟ كه خدا لطيف [و] آگاه است.* آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است فقط از آنِ اوست؛ و مسلماً خدا توانگر [و] ستوده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. واژه ي «لطيف» به معناي كار بسيار ظريف و باريك است و واژه ي «خبير» به معناي كسي كه از مسائل دقيق آگاه است. آري؛ خدا از چرخه ي آب در طبيعت و بذرهاي گياهان آگاه است و با لطف و ظرافت كاريِ خويش آب را از آسمان مي فرستد تا دانه هاي گياهان در دل خاك رشد كنند و لبخند زندگي شكوفا شود و چهره ي زمين خرّم گردد.

2. خدا مالك حقيقي همه چيز در آسمان ها و زمين است و از اين روست كه او بي نياز و ستوده است.

آري؛ كسي كه آسمان ها و زمين را در اختيار دارد، همه چيز دارد و نيازمند كسي نيست و در عين حال خدا بخشنده اي است كه سودي به او نمي رسد، پس او ستوده است.

3. برخي مفسران گفته اند كه بين صفت غني و حميد پيوندي وجود دارد؛ چون

اولًا، او بي نيازي است كه بخيل و انحصارطلب نيست.

ثانياً، او غني بالذات است، يعني تمام امكانات ديگران از اوست ولي او در غني بودن خود مستقل است.

و ثالثاً، او بي نياز بخشنده اي است كه به خاطر سود به ديگران نمي بخشد. «1»

و به خاطر اين جهات است كه بي نيازي خدا شايسته ي ستايش است.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 328

آموزه ها و پيام ها:

1. به چرخه ي آب در طبيعت و رويش گياهان بنگريد و درس خداشناسي بگيريد.

2. به اين صفات نيكوي پروردگار خود توجه كنيد تا او را بهتر بشناسيد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و پنجم و شصت و ششم سوره ي حج به نشانه هاي خدا در پهنه ي دريا، آسمان و چرخه ي مرگ و زندگي اشاره مي كند و با يادآوري ناسپاسي انسان مي فرمايد:

65 و 66. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَي الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ* وَهُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ إِنَّ الْإِنسنَ لَكَفُورٌ

آيا نظر نكرده اي كه خدا آنچه را در زمين است و كشتي ها را در حالي كه در دريا به فرمان او روانند، براي شما رام ساخت؛ و (اجرام) آسمان را نگه مي دارد، تا مبادا جز به رخصت او، بر زمين فرو افتد؟ كه خدا [نسبت به مردم قطعاً مهرباني مهرورز است.* و او كسي است كه شما را زنده كرد، سپس شما را مي ميراند، سپس شما را (در رستاخيز) زنده مي كند، مسلماً انسان بسيار ناسپاس است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به يكي از نشانه هاي الهي، يعني تسخير موجودات زمين براي انسان اشاره شده است؛ يعني خدا موجودات زميني را خدمت گزار انسان قرار

داد و منافع آنها را در اختيار بشر گذاشت.

2. در اين آيات به حركت كشتي ها در صفحه ي درياها، به عنوان يكي ديگر از نشانه هاي الهي اشاره شد. كشتي هايي كه هنوز يكي از مهم ترين وسايل حمل و نقل و جابه جايي مسافر در زمين هستند و با سرعت زياد

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 329

صحنه ي اقيانوس ها را مي پيمايند.

3. «سماء» به معناي جهت بالا، كرات آسمان، جوّ زمين و معاني ديگر در قرآن استعمال شده است، ولي به نظر مي رسد كه در اين آيات به معناي سيارات و ستارگان است كه يكي از نشانه هاي الهي را نگه داري آنها از سقوط بيان كرده است.

آري؛ ستارگان و سيارات در آسمان در مدارهاي خود به صورت منظم مي گردند و با فرمان الهي نيروي جاذبه اي بين آنها برقرار شده است و هر كدام را در مسيري به گردش در مي آورد.

4. در اين دو آيه و شش آيه ي قبل مجموعاً به چهارده صفت خدا اشاره شده است كه عبارت اند از: عليم، حليم، عَفوّ، غفور، سميع، بصير، عليّ، كبير، لطيف، خبير، غني، حميد، رؤوف و رحيم.

اين صفات به صورت جفت جفت بيان شده است كه هر كدام با هم و با محتواي آيه اي كه در آن آمده است، ارتباط دارند.

5. انسان بسيار ناسپاس است. البته اين صفت انسان هاي كافر و لجوج است كه با مشاهده ي اين همه آيه و نشانه ي خدا باز هم حق را انكار مي كنند و سپاس خدا را به جاي نمي آورند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. به طبيعت، دريا،

آسمان و چرخه ي مرگ و حيات نظر كنيد و درس خداشناسي بگيريد.

2. خدا به خاطر مهرباني خويش اين همه نعمت و نشانه در اختيار شما گذاشت، اما بازهم (برخي) انسان ها ناسپاس اند.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 330

قرآن كريم در آيه ي شصت و هفتم سوره ي حج به اختلاف مراسم عبادي ملت و وظيفه ي پيامبر در فراخوان مردم به سوي پروردگار اشاره مي كند و مي فرمايد:

67. لِّكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنزِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَي رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَي هُدًي مُّسْتَقِيمٍ

براي هر امّتي مراسم عبادي قرار داديم، كه آنان، آن (عبادت) را انجام دهند؛ پس هرگز نبايد در [اين كار با تو كشمكش كنند. به سوي پروردگارت فراخوان، [چرا] كه تو مسلماً بر راهبردي، راست قرار داري.

نكته ها و اشاره ها:

1. مخالفان اسلام، به ويژه مشركان، با پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد احكام و قوانين تازه ي اسلام بحث و ستيز داشتند و آن را مخالف اديان پيشين مي پنداشتند. اين آيه به آنان پاسخ داد كه هر امّتي برنامه و مراسم عبادي خاص خود را دارد.

2. اصول اديان الهي هم چون اصل توحيد، نبوت و معاد، هم گون است، اما قوانين فرعي و احكام آنها متفاوت است؛ چراكه برخي از اين قوانين و مراسم بر اساس مقتضيات زماني و مكاني خاصي بنيان گذاشته شده اند كه در همان

شرايط كامل ترين برنامه بوده اند، اما در شرايط جديد و در سير تكاملي اديان الهي، لازم است تغييراتي در آنها داده شود و در دين اسلام كامل ترين برنامه ارائه گردد.

به عبارت ديگر، اديان الهي هم چون كلاس ها و مراحل علمي دبستان، دبيرستان و دانشگاه است كه براي هر مرحله از زندگي بشر برنامه و كلاسي خاص ارائه شد كه در جهت تكميل برنامه هاي قبلي بود.

3. «مناسِك» به معناي مراسم عبادي است و در اين جا ممكن است به تمام برنامه هاي ديني و مراسم عبادي اشاره كند. البته اين واژه به معناي

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 331

مراسم عباديِ قرباني نيز مي آيد. «1»

4. در اين آيه هدايت الهي را با وصف مستقيم آورد. اين وصف يا جنبه ي تاكيدي دارد و يا اشاره به آن است كه هدايت به سوي مقصد راه هاي مختلف و دور و نزديك و مستقيم و كج دارد، ولي هدايت الهي از راه مستقيم است كه نزديك ترين راه به مقصد است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در مورد مسائل جزئي مجادله نكنيد و به سوي پروردگار بياييد.

2. تفاوت شريعت در اديان الهي به فرمان خدا بوده است، اما در اين ميان شما راه مستقيم را فراموش نكنيد.

3. لازم است رهبر الهي كه به سوي پروردگار دعوت مي كند، خود بر راه مستقيم باشد.

***

قرآن كريم در آيات شصت و هشتم

تا هفتادم سوره ي حج به علم بي پايان و داوري خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

68- 70. وَإِن جدَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ* اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ فيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ* أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ إِنَّ ذلِكَ فِي كِتبٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ

و اگر (كافران) با تو مجادله كنند، پس بگو: «خدا به آنچه انجام مي دهيد داناتر است.*

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 332

خدا در روز رستاخيز، ميان شما در مورد آنچه كه همواره در آن اختلاف مي كرديد، داوري مي كند.»* آيا ندانسته اي كه خدا آنچه را در آسمان و زمين است مي داند؟! [چرا] كه اين ها در كتابي (ثبت) است؛ براستي كه اين (امور) بر خدا آسان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. صحنه ي رستاخيز، صحنه ي داوري خدا در مورد اعمال بندگان است.

او كه علمي بي پايان دارد و از همه ي كارها و اسرار آگاه است، در ميان مردم داوري مي كند و حقايق را آشكار مي سازد.

2. در اين آيات به كتابي اشاره شده كه همه چيز در آن ثبت است. كتاب علم بي پايان الهي و كتاب عالم هستي و جهان علت و معلول، چيزي در آن گم نمي شود و تأثير هر عمل و سخني در آن باقي مي ماند. اين همان چيزي است كه گاهي از آن با عنوان لوح محفوظ يا لوح علم الهي ياد مي شود.

آري؛ اين كتاب دقيق زمينه ساز داوري خداست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. چنانچه دلايل و سخنان رهبران الهي و مبلغان ديني در مخالفان دين تأثير نكرد، آنان

را به حال خود واگذاريد تا خدا در رستاخيز سرنوشت آنان را روشن سازد.

2. روز رستاخيز، روز داوري و روشن شدن اختلافات مردم است.

3. گستره ي علم الهي فراگير و داوري براي او آسان است.

***

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و يكم سوره ي حج به غير منطقي و بي دليل بودن شرك و بت پرستي اشاره مي كند و مي فرمايد:

71. وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطنًا وَمَا لَيْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظلِمِينَ مِن نَّصِيرٍ

و جز خدا چيزي را مي پرستند كه هيچ دليلي بر آن فرو نفرستاده است، و چيزي را كه هيچ علمي بدان ندارند. و هيچ ياوري براي ستمكاران نيست.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 333

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در اين آيه اشاره كرده كه مهم ترين دليل بطلان شرك و بت پرستي آن است كه هيچ دليل شرعي و عقلي براي اثبات شرك وجود ندارد.

2. واژه ي «سُلطان» به معناي دليلي است كه انسان را بر طرف مقابل مسلّط مي گرداند و در اين جا دلايل وحياني و نقلي مورد نظر است؛ يعني خدا هيچ حجّت شرعي اي براي بت پرستي نازل نكرده است.

3. مشركان هيچ دانشي به حقانيّت شرك ندارند؛ يعني آنان برهان و دليل عقلي نيز بر اين مطلب ندارند و انجام كاري كه متكي به دليل شرعي يا عقلي نباشد، نوعي ستم به خويشتن است.

4. مقصود از

«نَصير» در اين آيه، ياور انسان، يا دليل و برهاني است كه انسان را ياري مي رساند و يا راه نمايي است كه انسان را در مسير ياري مي كند.

البته مانعي ندارد كه هر سه تفسير مقصود آيه باشد؛ يعني ستمكاران هيچ راه نما و دليل ياري كننده اي ندارند، هر چند معناي اول با ظاهر آيه سازگارتر است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. هيچ دليل وحياني يا عقلاني براي اثبات شرك وجود ندارد.

2. مشركان ستمكاراني هستند كه هيچ ياوري ندارند.

3. چيزي را بپرستيد كه دليل دارد و بدان علم داريد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 334

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و دوم سوره ي حج به واكنش خشونت بار كافران در برابر تلاوت قرآن و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

72. وَإِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ ءَايتُنَا بَيِّنتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمُنكَرَ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ ءَايتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِن ذلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ

و هنگامي كه آيات ما، در حالي كه روشن است، بر آنان خوانده مي شود، در چهره هاي كساني كه كفر ورزيدند (نشانه هاي) انكار را مي شناسي؛ نزديك است به كساني كه آيات ما را بر آنان مي خوانند، حمله ور شوند! بگو: «و آيا شما را به بدتر از اين خبر دهم؟ (آن) آتش كه خدا آن را به كساني كه كفر ورزيدند وعده داده است؛ و بد

فرجامي است!»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به واكنش رواني كافران در برابر آيات روشن و حيات بخش قرآن اشاره شده كه هنگامي كه آيات بر آنان خوانده مي شود، تعصبات جاهلانه ي آنان تحريك مي شود و از آن جا كه نمي خواهند در برابر حق تسليم شوند، آثار انكار در چهره ي آنان نقش مي بندد، به طوري كه گويي مي خواهند به قاري قرآن حمله ور شوند.

2. تعبير «يَسطُونَ» در اصل به معناي بلند شدن اسب بر پاي خود و بلند كردن دست هاست، سپس به معناي بلند كردن دست و حمله ور شدن به طرف مقابل آمده است؛ «1» يعني كافران هنگامي كه آيات قرآن بر آنان خوانده مي شود، هم چون اسب سركشي مي خواهند به قاري قرآن حمله ور شوند؛ به عبارت ديگر، كافران در برابر سخنان مخالف خود واكنش منطقي ندارند و تابع دليل نيستند، بلكه بر اساس جهل و تعصب خويش، واكنش هاي خشونت آميز نشان مي دهند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 335

3. اين آيه توسط پيامبر صلي الله عليه و آله به كافران پيام مي دهد كه اگر شما مي پنداريد كه تلاوت آيات قرآن شرّ است، پس من بدتر از اين را به شما معرفي مي كنم؛ بدانيد كه شرّ واقعي، يعني همان آتش دوزخ، در انتظار شماست.

آموزه ها و پيام ها:

1. پاسخ پرخاشگري كافران آتش دوزخ است كه بد جايگاهي است.

2. كافران در برابر قرآن خواندن واكنشي انكارآميز و خشونت بار خواهند داشت (پس آماده باشيد).

3. در برابر آيات الهي واكنش منفي نشان ندهيد (كه فرجامي عذاب آلود دارد).

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و سوم و هفتاد و چهارم سوره ي حج به ناتواني معبودهاي مشركان و نشناختن قدر و منزلت خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

73 و 74. يأَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُواْ ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُواْ لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَايَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ* مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ

اي مردم! مَثَلي زده شده است، پس بدان [با دقّت گوش فرا دهيد:

در حقيقت كساني را كه جز خدا مي خوانيد (و پرستش مي كنيد،) هيچ مگسي نمي آفرينند، و گرچه براي اين (كار) جمع شوند؛ و اگر مگس چيزي از آنان بربايد، آن را از او باز پس نمي گيرند؛ طلب كننده و طلب شونده (هر دو) ناتوانند.* خدا را به حقيقت معرفتش نشناختند؛ [چرا] كه خدا قطعاً نيرومندي شكست ناپذير است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در حكايات تاريخي آمده است كه بت پرستان قريش، بت هايي را در

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 336

اطراف كعبه گرد آورده بودند و به آنها مشك و عنبر و گاهي زعفران و عسل مي زدند. مگس ها مي آمدند و بر بت ها مي نشستند و عسل و زعفران آنها را مي ربودند، اما آنها واكنشي نشان نمي دادند. «1»

قرآن كريم همين صحنه را به تصوير كشيده و ناتواني بت ها را نمايان ساخته و بدين طريق بطلان شرك و بت پرستي را اثبات كرده است.

2.

در اين آيه بيان شده كه بت ها و معبودهاي دروغين قادر به آفرينش مگسي نيستند، در حالي كه خدا آفريننده ي آسمان ها و زمين و هزاران نوع موجودات پيچيده است و حيات را با چهره هاي متنوع و بديع پديد آورده است.

پس چگونه شما معبودهاي ناتوان را شريك خداي توانا قرار مي دهيد و آنها را پرستش مي كنيد.

3. هر چند اين آيه در مورد بت هاي مشركان عرب ذكر شده است، اما با توجه به اين كه مخاطب آيه همه ي مردم جهان هستند، آيه منحصر به بت هاي سنگي و چوبي نيست بلكه تمام معبودهاي دروغين را شامل مي شود. اعم از بت ها، فرعون ها و شخصيت هاي كاذب و قدرت هاي پوشالي كه گاهي معبود انسان ها قرار مي گيرند.

4. مسئله ي آفرينش موجودات زنده و حيات آنها يكي از معماهاي بشريت است كه دانشمندان هنوز موفق به حلّ آن نشده اند.

البته بشر پيش رفت زيادي در زمينه هاي صنعتي و ساخت رايانه هاي پيش رفته داشته است، ولي ساخت وسايلي كه مونتاژ طبيعت است آفرينش جديد به شمار نمي آيد. مسئله ي حيات موجودات، حتي موجودي هم چون پشه، پيچيده تر از اين هاست.

5. مقصود از «طالب و مطلوب» در اين آيه همان مشركان و بت ها يا

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 337

مگس ها و بت ها و يا عكس اين مورد است؛ يعني مگس ها، مشركان و بت ها همه ناتوان اند و هر كدام در پي ديگري هستند. «1»

6. مشركان قدر و منزلت خدا را نشناخته اند و از اين رو منزلت خداي توانا را تنزّل و او را در كنار معبودهاي ناتوان قرار داده اند

و هر دو را با هم مي پرستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به توانايي خدا و ناتوانايي معبودان ديگر توجه كنيد و قدر و منزلت الهي را بشناسيد.

2. به دنبال معبودان ناتوان كه قادر به آفرينش و دفاع از خود نيستند، نرويد.

3. مسائل مهم را با مثال براي مردم بيان كنيد تا بهتر متوجه شوند.

***

قرآن كريم در آيات هفتاد و پنجم و هفتاد و ششم سوره ي حج به گزينش رسولان الهي و احاطه ي علمي خدا بر آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

75 و 76. اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلئِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ* يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْديهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَي اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ

خدا از فرشتگان و از مردم، فرستادگاني بر مي گزيند، كه خدا شنواي بيناست.* آنچه در پيش رويشان (در آينده) و آنچه در پشت سرشان (در گذشته) است، مي داند؛ و [همه كارها فقط به سوي خدا باز گردانده مي شوند.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه برخي از مشركان در مورد مبعوث شدن پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با تعجب و انكار مي گفتند: «آيا از ميان همه ي ما تنها بر محمد

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 338

وحي نازل شده است؟!»

اين آيات بدين مناسبت فرود آمد و به مشركان پاسخ داد (كه برگزيدن پيامبران به دستور الهي و بر اساس شايستگي هاي آنهاست). «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. همه ي فرشتگان و انسان ها،

رسولان بر گزيده ي الهي نيستند «2»، بلكه برخي از فرشتگان هم چون جبرئيل و برخي انسان هاي شايسته هم چون پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به عنوان فرستاده برگزيده شده اند.

2. در اين آيه به احاطه ي علمي خدا بر گذشته، حال و آينده ي رسولان الهي اشاره كرده است؛ يعني خدا هر لحظه از وضعيت رسولان خويش باخبر است و سخنانشان را مي شنود و اعمالشان را مي بيند و آنان زير نظر خدا به انجام رسالت مشغول هستند.

3. كارهاي فرستادگان الهي سرانجام به سوي خدا بازمي گردد و آنان در برابر او پاسخ گو و مسئول هستند؛ همان طور كه كارهاي كافران و مخالفان نيز به سوي خدا باز مي گردد و آنان در برابر او پاسخ گو خواهند بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. رسولان الهي بر اساس نظامي خاص از ميان فرشتگان و انسان ها گزينش مي شوند و ارسال آنها بدون حساب نيست.

2. خدا بر كار رسولان خود نظارت مي كند (شما نيز بر كار نمايندگان خود نظارت كنيد).

3. فرجام كارها به سوي خداست (پس مراقب اعمالتان باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 339

قرآن كريم در آيه ي هفتاد و هفتم سوره ي حج چهار دستور سعادت بخش را بيان مي كند و مي فرمايد:

77. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ارْكَعُواْ وَاسْجُدُواْ وَاعْبُدُواْ رَبَّكُمْ وَافْعَلُواْ الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! ركوع كنيد، و سجده نماييد، و پروردگارتان را پرستش كنيد، و

كار نيك انجام دهيد؛ باشد كه شما رستگار (و پيروز) شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه چهار برنامه ي كلي و جامع بيان شده است كه عمل به آنها موجب رستگاري و پيروزي در تمام صحنه هاست.

2. در اين آيه به عبادت و ركوع و سجده فرمان داده شده است. «عبادت» شامل هر گونه بندگي، اطاعت و پرستش مي شود، ولي با اين حال ركوع و سجده را جداگانه بيان كرد تا اهميت اين دو عبادت بزرگ را نشان دهد.

3. اين آيه مؤمنان را به عبادت پروردگار فراخوانده است. تعبير پروردگار، اشاره به شايستگي خدا براي پرستش است؛ چراكه او مالك و تربيت كننده ي انسان هاست.

4. مقصود از «انجام كارهاي خير» آن است كه مؤمنان بر اساس توانايي خود، از انجام هر گونه كار نيكي استقبال كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. پرستش و نيكوكاري رمز رستگاري است.

2. ركوع و سجده و نيكوكاري را فراموش نكنيد تا در زندگي پيروز و سعادتمند شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 340

در دين سختي اسلام نيست

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي حج چهار دستور سعادت آفرين ديگر را بيان مي كند و با اشاره به برخي ويژگي هاي مسلمانان مي فرمايد:

78. وَجهِدُواْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي

الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرهيمَ هُوَ سَمَّيكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَي النَّاسِ فَأَقيمُواْ الصَّلَوةَ وَءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَاعْتَصِمُواْ بِاللَّهِ هُوَ مَوْيَيكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَي وَنِعْمَ النَّصِيرُ

و در (راه) خدا جهاد كنيد، آنگونه كه حق جهاد (در راه) اوست؛ او شما را برگزيد، و در دين (اسلام) بر شما هيچ تنگنايي قرار نداد. آيين پدرتان ابراهيم (را پيروي كنيد). آن (خدا) در اين (قرآن) و پيش از (اين در كتاب هاي الهي) شما را «مسلمان» ناميد، تا فرستاده (خدا) گواه بر شما باشد، و [شما] گواهان بر مردم باشيد. پس نماز را بر پا داريد، و [ماليات زكات را بپردازيد، و به خدا تمسّك جوييد، در حالي كه او سرپرست شماست، و چه نيكو سرپرست، و چه نيكو ياوري!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «جهاد» در اين آيه، فقط مبارزه ي مسلحانه با دشمنان نيست بلكه معناي عام لغوي آن مراد است كه شامل هر گونه تلاش در راه خدا براي انجام كارهاي نيك و مبارزه با هوس ها و پيكار با دشمنان ستمگر مي شود.

2. مقصود از «حقّ جهاد» آن است كه انسان از نظر كيفيت و كميت اعمال كاملًا تلاش كند كه حقّ مطلب را ادا كند و به ويژه در مورد اخلاص در عمل و انجام دادن كارها براي خدا كوشش نمايد؛ چراكه اين مرحله از سخت ترين

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 341

مراحل جهاد با نفس است. «1»

3. مسلمانان ملت برگزيده ي الهي هستند كه به

وسيله ي اين دستورات تربيت مي شوند و رشد مي يابند تا بتوانند شاهد و گواه و الگوي ملت هاي ديگر باشند.

4. كار سخت و سنگين در دين وجود ندارد؛ يعني دستورات ديني هماهنگ با فطرت انسان و وسيله ي تكامل و در خور توانايي او هستند و فلسفه ي روشني دارند و منافع آنها به خود انسان بازمي گردد و از اين رو براي انسان شيرين و گوارا هستند.

5. در اين آيه از «ابرهيم عليه السلام» به عنوان پدر مسلمانان ياد شده است. در اين مورد دو تفسير شده است: نخست آن كه اكثر عرب ها و مسلمانان آن عصر از نسل ابراهيم عليه السلام بودند و از اين رو آنها را فرزندان او خواند؛ و تفسير دوم آن است كه مقصود پدر معنوي و روحاني است. «2»

6. از احاديث اسلامي استفاده مي شود كه واژه ي «پدر» در اسلام معناي وسيعي دارد و انسان مسلمان داراي چهار پدر است:

الف) پدري كه عامل تولد اوست.

ب) معلّمي كه به انسان مطالبي مي آموزد.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 342

ج) پدري كه مقدمات ازدواج انسان را فراهم مي كند، يعني پدر همسر. «1»

د) پدر روحاني انسان، همان طور كه در احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت شده كه فرمودند: «من و علي پدران اين امت هستيم.» «2»

7. در اين آيه بيان شده كه پيروان اسلام، قبلًا (در كتاب هاي پيشين) و در اين قرآن، «مسلمان» خوانده شده اند، چراكه مسلمانان در برابر فرمان هاي الهي تسليم هستند. اين نام گذاري توسط خداي متعال و يا

توسط ابراهيم عليه السلام صورت گرفته است، ولي ظاهر اين آيه آن است كه خداي متعال اين نام را بر مسلمانان قرار داده است. «3»

8. اين آيه پيامبر اسلام را شهيد ناميده است. «شهيد» از ماده ي شهود، و به معناي آگاهي همراه با حضور است؛ يعني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از همه ي اعمال امت خويش آگاه است و اين مطلب با رواياتي كه مي گويد در هر هفته اعمال امت اسلام بر پيامبر صلي الله عليه و آله عرضه مي شود سازگار است.

9. مقصود از شاهد و گواه بودن امت اسلام، شهادت عملي است؛ يعني مسلمانان اسوه و الگوي مردم جهان هستند و اعمال آنها مقياس سنجش اعمال ديگران است و اين يكي از امتيازات امت اسلام است.

10. در برخي از احاديث از امام رضا عليه السلام روايت شده كه مقصود اين آيه امامان اهل بيت عليهم السلام هستند كه حجت و شاهد و نشانه هاي خدا در ميان مردم اند. «4»

البته اين گونه احاديث افراد و مصاديق كامل شاهد را بيان مي كند و منافاتي ندارد كه همه ي مسلمانان (به صورت نوعي) شاهد عملي و الگو باشند ولي برخي افراد مصداق هاي كامل باشند و از اعمال ديگران نيز آگاه باشند.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 343

11. به ذيل عنايت الهي تمسّك جوييد كه او مولاي شماست؛ چراكه او سرپرست و ياور خوبي است، او سرپرستي است كه همه ي منافع را براي شما مي خواهد و ياوري است كه پاداشي نمي خواهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد

ملت برگزيده ي الهي و الگوي جهانيان باشيد، به دستورات الهي عمل كنيد و تلاشگر باشيد.

2. تمسّك به خدا، عبادت و تلاش رمز موفقيت مسلمانان است و آنان را به ملتي الگو تبديل مي كند.

3. دين اسلام، دين سخت گيري نيست. «1»

***

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 345

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هيجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن

تفسير قرآن مهر

جلد سيزدهم، ص: 346

الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21. الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 347

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي

الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير والمفسّرون، دكتر محمد حسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري، قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ اول، 1402 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 348

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي

ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن بن فروخ، انتشارات كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 349

علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ

سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق) تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 350

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410

ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050 ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

77. تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 351

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار

القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي، 1337 ش.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 352

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول،

10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز

انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم، مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم،

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 353

1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير

قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12 جلدي، 1327 ش.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 354

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران،

كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 355

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363 شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير،

تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 356

اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللَّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)، عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق:

محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151.

صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي،

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 357

چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب

الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 358

هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري، عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت:، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي،

تهران.

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 359

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب ا الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413 قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377

ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

تفسير قرآن مهر جلد سيزدهم، ص: 360

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109